توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صحيفه نور
صفحه ها :
[
1]
2
3
4
5
6
7
8
9
afsanah82
07-24-2011, 04:33 PM
صحيفه نور، جلد 1
مجموعه رهنمودهاى امام خمينى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 3
11 جمادى الاول 1363
تاريخىترين سند مبارزاتى امام خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
قيام لله، يگانه راه اصلاح جهان
قال الله تعالى:
قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادا
خداى تعالى در اين كلام شريف، از سرمنزل تاريك طبيعت تا منتهاى سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظههايى است كه خداى عالم از ميان تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده، اين كلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قيام براى خداست كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوههاى گوناگون عالم طبيعت رهانده.
خليلآسا در علماليقين زن نداى لااحب الافلين زن
قيام لله است كه موسى كليم را با يك عصا به فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو كشاند. قيام براى خداست كه خاتمالنبيين صلى الله عليه وله را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسين او ادنى رساند.
بدبختى و تيره روزى ما به خاطر قيام براى منافع شخصى است.
خودخواهى و ترك قيام براى خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاى اسلامى را زير نفوذ ديگران درآورده. قيام براى منافع شخصى است كه روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه كرده. قيام براى نفس است كه بيش از دهها ميليون جمعيت شيعه را به طورى از هم متفرق و جدا كرده كه طعمه مشتى شهوتپرست پشت ميزنشين شدند. قيام براى شخص است كه يك نفر مازندرانى بيسواد را بر يك گروه چندين ميليونى چيره مىكند كه حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند. قيام براى نفع شخصى است كه الان هم چند نفر كودك خيابانگرد را در تمام كشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حكومت داده. قيام براى نفس اماره است كه مدارس علم و دانش را تسليم مشتى كودك ساده كرده و مراكز علم قرآن را مركز فحشا كرده. قيام براى خود است كه موقوفات مدارس و محافل دينى را به رايگان تسليم مشتى هرزهگرد بىشرف
صحيفه نور جلد 1 صفحه 4
كرده و نفس از هيچ كس در نمىآيد. قيام براى نفس است كه چادر عفت را از سر زنهاى عفيف مسلمان برداشت و الان هم اين امر خلاف دين و قانون در مملكت جارى است و كسى بر عليه آن سخن نمىگويد. قيام براى نفعهاى شخصى است كه روزنامهها كه كالاى پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشهها را كه از مغز خشك رضاخان بىشرف تراوش كرده تعقيب مىكنند و در ميان توده پخش مىكنند. قيام براى خود است كه مجال به بعضى از اين وكلاى قاچاق داده كه در پارلمان بر عليه دين و روحانيت هر چه مىخواهند بگويند و كسى نفس نكشد.
براى نجات دين از دست مشتى شهوتران قيام كنيد.
هان اى روحانيين اسلامى! اى علماء ربانى!اى دانشمندان ديندار! اى گويندگان آييندوست! اى دينداران خداخواه! اى خداخواهان حق پرست! اى حقپرستان شرافتمند! اى شرافتمندان وطنخواه! اى وطنخواهان باناموس! موعظت خداى جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحى را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترك نفعهاى شخصى كرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نائل شويد و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد. ان لله فى ايام دهركم نفحاث الافتعر ضوالها امروز روزى است كه نسيم روحانى الهى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد، فرداست كه مشتى هرزهگرد شهوتران بر شما چيره شوند و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند. امروز شماها در پيشگاه خداى عالم چه عذرى داريد؟ همه ديديد كتابهاى يك نفر تبريزى بىسروپا را كه تمام آيين شماها را دستخوش ناسزا كرد و در مركز تشيع به امام صادق و امام غايب روحى له الفدا آن همه جسارتها كرد و هيچ كلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذرى در محكمه خدا داريد؟ اين چه ضعف و بيچارگى است كه شماها را فرا گرفته؟ اى آقاى محترم كه اين صفحات را جمعآورى نموديد و به نظر علماى بلاد و گويندگان رسانديد، خوب است يك كتابى هم فراهم آوريد كه جمع تفرقه آنان را كند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه كرده، از همه امضا مىگرفتيد كه اگر در يك گوشه مملكت به دين جسارتى مىشد، همه يك دل و يك جهت از تمام كشور قيام مىكردند. خوب است ديندارى را دست كم از بهائيان ياد بگيريد كه اگر يك نفر آنها در يك ديه زندگى كند، از مراكز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئى تعدى به او شود، براى او قيام كنند شماها كه به حق مشروع خود قيام نكرديد، خيرهسران بيدين از جاى برخاستند و در گوشه زمزمه بيدينى را آغاز كردند، به همين زودى بر شما تفرقهزدهها چنان چيره شوند كه از زمان رضاخان روزگارتان سختتر شود: و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله
سيد روح الله خمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:35 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 8
تاريخ: 10/ 1/ 41
بيانات امام خمينى در مورد نقش روحانيت در احياى اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا! زبان ما را از بيهوده گفتن و جدال و لغو و دروغ حفظ بفرما. (الهى آمين) خداوندا! قلوب ما را به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما. (الهى آمين) خداوندا! گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام به روساى جمهور دول اسلامى، به نمايندگان مجلسين دول اسلامى، به نخستوزيران و وزراى دول اسلامى، به روساى دانشگاههاى دول اسلامى، به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامى خداوندا! آنها را قرار بده ....
رژيم پهلوى، خونخوارتر از مغول.
و اين سال براى روحانيت، از جهتى بسيار بد سالى بود و از جهتى بسيار خوب سالى بود. بد بود براى اينكه يك مملكتى كه بايد به دنيا معرفى بشود به اينكه مملكت صحيحى است، هيأت حاكمه درستى دارد، دستگاه عدالت دارد، دادگسترى دارد، محاكم قضائى دارد، اقتصادش خوب است، زراعتش خوب است، يك مملكتى كه بايد به صلاح و به صحت معرفى بشود، در جامعه بشر معرفى شد به مركز فساد و مركز هرچيزى كه شما بخواهيد اسمش رابگذاريد، از آن برتر بخواهيم بگوييم مثل زمان مغول است، نمىتوانيم همچنين بىاحترامىاى رابه مغول بكنيم. آنها يك جمعيتى بودند كفار و شايد مهدور مىدانستند دم ما را و وارد شدند در مملكت براى گرفتن مملكت اجنبى، آنهم مملكتى كه برخلاف مسلك آنها و ديانت آنها بود و كردند آن كارهايى را كه كردند. اينجا در اين قضايا، اينها مدعى اسلام هستند، مدعى ايمان هستند، مدعى تشيع هستند، در عين حال كه با اين ادعاها امرار روز مىكنند و امرار حيات مىكنند كارهايشان همان كارهايى است كه مغول بايد انجام بدهد، چنگيز بايد انجام بدهد. در مراكز علمى مىريزند، خون بچههاى 16 ساله و 17 ساله مىريزند، خراب مىكنند مكتبهاى علمى را، به علما اهانت مىكنند، فحشهاى ناموسى مىدهند، در حبس مىبرند، زجر مىكنند، مىكشند، مىزنند، خونخوارى مىكنند، در عين حال نطق مىكنند، اظهار اسلاميت مىكنند، اظهار تشيع مىكنند، اظهار كسب كرامت مىكنند. آنها ديگر نمىگفتند كه ما شيعه هستيم، دشمن بودند با ما، در حال تهاجم وارد شدند در مملكت ما، اينها با حال دوستى و ادعاى دوستى ادعاى تشيع،بالاتر از تشيع، با اين ادعاها اين اعمال را انجام دادهاند و مىدهند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 9
نقشه رژيم، نابودى قم شهر جنود حق.
من به شما عرض كنم كه مطلبى نيست كه مال اين چند ماهه باشد، اين يك مطلب ريشهدار است، مطلبى است كه مال چندين سال پيش از اين است، اگر نگويم چهل و چند سال پيش از اين لااقل بيست سال پيش از اين است كه اينها نقشهشان اين بود كه قم نباشد. در زمان حيات مرحوم آقاى بروجردى رضوان الله عليه هم نقشه اين بود كه ايشان نباشند و قم نباشد. قم را با منافع خودشان مضر مىدانند. قم يك شهر حق است، جنود ابليس جنود حق را با مقاصد خودشان مخالف مىدانند. در همان زمان ايشان هم نسبت به ايشان تعبيراتى مىشده است كه من نمىتوانم در اين منبر عرض كنم. همان وقت بوده است كه، نقشه خارجى اين بوده است كه قم نباشد تا ما هركارى مىخواهيم انجام بدهيم و يك نفسكش در مقابل ما صحبت نكند، حرف نزند، بحث نكند، ايراد نكند، اعتراض نكند. اينها از همان زمان مرحوم آقاى بروجردى (اگر نظر است )چهل و چند سال پيش از اين، از زمان مرحوم آقاى بروجردى اين نقشه را داشتند منتهى با بودن ايشان مىديدند كه مفسده دارد اگر بخواهند كارهايى را انجام بدهند. بعد از اينكه ايشان تشريف بردند به جوار رحمت حق تعالى، از همان اول اينها شروع كردند به اسم احترام از مركزى، كوبيدن آن مركز ديگر را، نه از باب اينكه حبى به آن مركز راداشتند، به هيچ مركزى از مراكز ديانت،اينها احساس حب نمىكنند، نه از باب اينكه به نجف علاقه داشتند، از باب اينكه قم را نمىخواستند، قم موى دماغ بود، نزديك بود به اينها، مفاسد را زود ادراك مىكرد و كارهاى اينها زود در آن منتشر مىشد. اينها قم را نمىخواستند منتها نمىتوانستند به صراحت لهجه بگويند قم نه، مىگفتند نجف آره، مشهد آره. در قم چيزى به نظر نمىخورد، فهميدند كه چيزهايى به نظر مىخورد، چيزهايى به چشم مىخورد، چيزهايى به دهان مىخورد، به گوش مىخورد، فهميدند كه نه، آنطور نبوده است. اينها از آنوقت نقشه كشيدند براى نابودى روحانيت و دنبالش نابودى اسلام و دنبالش به نفع رساندن اسرائيل و عمال اسرائيل.
از اول مطلب اينطور بود. منتهى در پرده بود،اعلان نكرده بودند مطالبشان را، گاهى اعلام مىكردند لكن مضمضه مىكردند مطالب كفر خودشان را. بعد از فوت ايشان ابتدائا يك نقشه شيطانى كشيدند و در بلاد ايران، آنجاهايى كه من مطلع شدم، از مردم مىخواستند التزام بگيرند به اينكه شمابه فلان مركز تلگراف كنيد و انتخاب كنيد فلان مركز را، نه از باب اينكه علاقه به آن مركز داشتند، از باب اينكه اين مركز را نمىخواستند. مردم اعتنا نكردند به آنها.
دنبال آن نقشهها كشيده شد، دولتها سر كار آمد، نمىدانم به آن دولتها اين پيشنهادها شد و قبول نكردند، يا اينكه نتوانستند اينقدر بى شرافتى بكنند. شايد شريف بودند، عالم بودند، دكتر بودند، مهندس بودند و نتوانستند با همه مراكز علم مخالفت كنند، تااينكه منتهى شد به اينكه بايد دولت، دولتى باشد كه علم نداشته باشد، قدر علم را نداند، تاكلاس پنج بيشتر درس نخوانده باشد آنهم در كرج تحصيل اجازه نامه با اعمال نفوذ كرده باشد، نداند معناى علم چه است، نداند معناى ديانت چه هست، نداند نقش روحانيت در بقاى اين مملكت چيست، نفهمد مطالب را، سربسته و چشم بسته به او ديكته
صحيفه نور جلد 1 صفحه 10
كنند و بگويد و نفهمد چه مىگويد و بكند و نفهمد چه مىكند.
قضيه، معارضه با اسلام است
ديديم كه از اولى كه اين دولت بيسواد و بىحيثيت روى كار آمد، از اول هدف، اسلام را قرار داد، در روزنامهها با قلم درشت نوشتند كه بانوان را حق دخالت در انتخابات دادهاند لكن شيطنت بود، براى انعكاس نظر عامه مردم به آن موضوع بود كه نظرشان به الغاى اسلام و الغاى قرآن، درست نيفتد و لهذا در اولى كه اينجا ما متوجه شديم و اجتماع شد و آقايان مجتمع شدند با هم براى علاج كار، توجه ما در دفعه اول منعطف شد به همان قضيه، بعد كه مطالعه كرديم، ديديم آقا قضيه، قضيه بانوان نيست، اين يك امر كوچكى است، قضيه معارضه با اسلام است. منتخب و منتخب، مسلمان لازم نيست باشد، حلف به قرآن لازم نيست باشد، قرآن را ميخواهيم چه كنيم؟! بعد كه مصادف شدند با تودهنى از ملت مسلم، تعبير كردند حرفشان را به اينكه خير مراد ما از كتاب آسمانى قرآن است. ما هم از آنها پذيرفتيم به حسب ظواهر شرع لكن به مجرد اينكه اينها يك چند نفر عمله را دور خودشان ديدند و يك زنده باد و مرده باد را ديدند، باز همان مسائل خبيثشان را از سر گرفتند، همان مطلبى را كه ابطال كرده بودند دوباره از سر گرفتند، دوباره تساوى حقوق من جميع الجهات تساوى حقوق من جميع الجهات پايمال كردن چند تا حكم ضرورى اسلام است، نفى كردن چند تا حكم صريح قرآن است. بعدش باز ديدند كه مصادف شد با يك ناراحتىها و يك حرفها و يك چيزهايى، حاشا كردند، وزيرشان يك جا حاشا كرد، اميرشان يك جا حاشا كرد. در روزنامهها به صراحت لهجه نوشتند كه بردن بانوان به سربازى، تصويبش در دست تنظيم است لكن بعد از آنكه ديدند كه خيلى فضاحت بار آمد، مردم ناراحت شدند، همان نوكرهاى ارباب به حسب واقع هم ناراحت شدند، وقتى ديدند ناراحت شدند، گفتند اكاذيب است. پرونده سازى خواستند بكنند، پرونده سازىهاى بچگانه، مضحك بكنند.
حمله عمال رژيم تحت لواى دهقانها به اسلام و مراكز علم.
اين سال بد بود براى اينكه حمله به اسلام زياد شد، حمله به قرآن زياد شد، مراكز علم را كوباندند به حسب توهم خودشان، بچههاى ما را، عزيزهاى ما را زدند، سرهايشان را شكستند، پاهايشان را شكستند، بعضىشان را كشتند، ازپشت بامها انداختند. اگر اينها دهقانها بودند پس چرا اين دستگاه انتظامى كمكشان مىكرد؟ اينكه ديگر مخفى نبود، اين را صدهزار جمعيت از توى خيابانها و از توى شهر و از توى مدرسه خوب مىديدند كه دستگاه شهربانى دارد كمك مستقيم مىكند، اين دهقانها را كمك مىكرد بر ضد اسلام. اگر راست مىگويند كه دهقانها بودند، پس چرا وقتى كه مرضاى ما را بردند در مريضخانهها، شهربانى و اينها فرستادند گفتند: دشمنهاى اعليحضرت رامىبريد در مريضخانه؟ پدرتان را در مىآوريم، اينها بايد بروند. اگر دهقانها بودند، به
صحيفه نور جلد 1 صفحه 11
اعليحضرت چه كار دارند؟ اگر كماندوها بودند و آنهايى كه مربوط به خود ايشان است و از دستگاه خود ايشان هست، با قول ايشان بوده؟ با فرمان ايشان بوده است و يا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع هست، خوب بگويند ما تكليفمان را با ايشان بفهميم، خوب بفهميم ما طرفمان كى هست؟ يك نفر است اصلا؟ اگر اينطور نيست خوب بگويند تا ما بفهميم كه اين كماندوها سرخود آمدند و همين طور بيخود، بيخودى آمدند يا سازمان امنيت اينها را آورد، يا شهربانىها آوردند، يا نخستوزير امر كرد، يا فلان وزير فلان امير امر كرد؟ خوب بگويند چه كسى اين كارها را كرده، چرا حاشا مىكنند، پيش هر كسى مىروى، گردن ديگرى مىگذارند. به هر كسى اعتراض مىكنى، به ديگرى نسبت مىدهد. دستگاه شهربانى مىگويد كه سازمان امنيت، سازمان امنيت مىگويد شهربانى، دوتاى آنها مىگويند امر اعليحضرت. راست مىگويند كه امر اعليحضرت است؟ اعليحضرت با ديانت اسلام مخالف است؟ واقعا با قرآن مخالف است اعليحضرت به حسب قول اينها؟ اگر مخالف هست آن حرفها چى هست ديگر؟ آنهمه كسب و كرامت كجاست؟ اگر مخالف نيستند پس چرا جلوگيرى نمىكنند از اين وحشيگرىها؟ چرا تو دهنى نمىزنند به اين شهربانىها، به اين سازمانها، به اين نخست وزيرها؟ ايشان كه فعال مايشائند، مىتوانند يك همچو كارى را بكنند. حالا كه ديگر مطلبى نيست، برگرد به عصر سابق و قبل از صد سال پيش از اين، حالا كه مطلب اينطورى است، خوب بزنند تو دهنى به اينهايى كه كار بد مىكنند، كارهاى خلاف اسلام مىكنند، كارهاى خلاف ديانت مىكنند و نسبت مىدهند به ايشان، تبرئه كند خودش را. آقا، نمىشود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد، نمىشود اين. اگر نيستند بگويند،اظهار كنند، اظهار تاسف كنند به اينكه مردك آمده است ريخته مدرسه فيضيه را خراب كرده است. بنده باز مسايل اين جوانهاى خودمان را نديدم و بعد از مباحثه مىروم مىبينم، اول وقتى است كه مىروم مىبينم، بروم آنجا يك فاتحهاى بخوانيم براى آنهايى كه كشته شدند، يك اظهار تاثرى بكنم براى آنها، اينها كه نمىگذارند ما فاتحه هم بگيريم. اگر دهقانها كردند، پس چرا نمىگذاريد، فاتحه بگيريم؟ چرا فاتحه تهران را به هم مى زنيد؟
سال 41، سال مفتضح شدن هيأت حاكمه
سال بدى بود براى اينكه مفتضح شد هيأت حاكمه، مفتضح شد دستگاه جبار و ما نمىخواستيم. ما نمىخواهيم كه مملكت ما در خارج معرفى بشود كه همچنين عناصر خبيثى سر كارند، ما نمىخواستيم اين را. ما مىخواهيم كه مملكت ما از آن نقطه اوليش تا آن آخرش جورى باشند، طورى سلوك بكنند كه مايه افتخار يك مملكتى باشد، بگويند آقا ما امير كبير داريم، وزراء سابق، مشاورين سلاطين سابق علما بودند، على بن يقطين بوده است، گاهى ائمه اطهار عليهمالسلام - بودهاند، حالا مشاورين چه كسانى هستند؟ اسرائيل! مشاورها اسرائيل! از يهود آن بزرگ شده است. دو هزار نفر بهايى را به اقرار خودشان در روزنامه دنيا (بعد فردا مردك نگويد كه اشاعه اكاذيب است، در روزنامه دنيا دو هزار نوشته است) اسرائيل بهايى را، اسم بهائى نياوردهاست، بعضى وابستگان به بعضى از
صحيفه نور جلد 1 صفحه 12
مذاهب (اسمشان را مذهب گذاشت!) دو هزار نفر را و مىگويند پنجهزار است، دو تايش را اينجا نوشته است (اين كه نوشته حالا) اينها با كمال احترام، نه مثل حاجىهاى بدبخت ما كه وقتى مىخواهند تذكره به آنها بدهند، بايد چقدر زحمت بكشند، چقدر رشوه بدهند، چقدر بيچارگى بكشند تااينكه يك چند تااز آنها را رد كنند، چند تاى آنها را قبول بكنند، آن وقت در فرستادنشان چه فضاحتها باشد، در برگشتشان چه فضاحتها باشد، وقتى هم مكه ميروند در منا، حتى آن نماينده بى عرضه آنجا هم شكايت مىكند كه فلان آقا را بگيريد از باب اينكه اينجا يك حرف حقى زده است گفته اسلام در خطر است از دست يهود، آقا مگر شما يهوديد؟ مگر مملكت ما، ممكلت يهود است؟ دو هزار نفر را با كمال احترام، با دادن به هر يك از اينها پانصد دلار ارز، به هر يك پانصد دلار از مال اين ملت مسلم به بهايى دادهاند، ارز دادهاند، به هر يك هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما، چه بكنند؟ بروند در جلسهاى كه بر ضد اسلام در لندن تشكيل شده است شركت كنند.
سكوت، موجب پايمال نواميس مسلمين زير چكمه عمال اسرائيل است.
واى بر اين مملكت، واى بر اين هيأت حاكمه، واى بر اين دنيا، واى بر ما، واى بر اين علماى ساكت، واى بر اين نجف ساكت، اين قم ساكت، اين تهران ساكت، اين مشهد ساكت. اين سكوت مرگبار اسباب اينشود كه زير چكمه اسرائيل به دست همين بهايىها، اين مملكت ما، اين نواميس ما پايمال بشود. واى بر دين ما، واى براين اسلام، واى براين مسلمين. اى علما ساكت ننشينيد، نگوييد الان مسلك شيخ رضوان الله عليه، والله شيخ اگر حالا بود تكليفش اين بود امروز سكوت همراهى با دستگاه جبار است، نكنيد سكوت. دو هزار بهايى را با پانصد دلار ارز به هر يك و هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما فرستادن به لندن (و اينها در روزنامه دنياست) يك شخصى به من گفت كه يك معاملهاى كرده است شركت نفت با ثابت پاسال و در اين معامله تخفيفى داده است كه بيست و پنج ميليون تومان در اين تخفيف نفع برده است، براى نفع اين جمعيتى كه فرستادند به لندن بر ضد اسلام. اين وضع نفت ما، اين وضع ارز مملكت ما، اين وضع هواپيمايى ما، اين وضع وزير ما، اين وضع همه ما، سكوت كنيم باز؟! هيچ حرف نزنيم؟! حرف هم نزنيم؟! ناله هم نكنيم؟! خانههايمان را خراب كنند آخ هم نگوييم؟! مردك مىفرستد رئيس شهربانى را، رئيس اين حكومت خبيث را مىفرستد منزل آقايان، من راهشان ندادم، ايكاش راه داده بودم تا آنروز دهنشان را خرد كرده بودم. مىفرستند منزل آقايان كه اگر نفستان در فلان قضيه در آيد، فرمودند، اعليحضرت فرمودند اگر نفس شما در آيد، مىفرستم منزلهايتان را خراب مىكنيم، خودتان را هم مىكشيم، نواميستان را هتك مىكنيم. اين وضع ماست با اين اعليحضرت، اگر اينها راستگويند. اگر دروغ مىگويند، پس ايشان بگويند دروغ مىگويند، ايشان بفرمايند، اعلام كنند كه حكومت قم دروغ گفته است تا من پدر حكومت قم را در بياورم، بگويند رئيس شهربانى دروغ گفته تا من زير چكمه اهل علم، پدرش را در بياورم د نمىگويد كه.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 13
سال 41، سال اعلام ارزش و موجوديت روحانيت به دنيا
واما سال خوبى بود براى اينكه روحانيت ارزش خودش را به دنيا اعلام كرد، فهماند كه آن كه صحبت مىكند، باز روحانى است، آن كه ايستادگى مىكند در مقابل ظلم و جور، ظالم و جاهل، باز حوزههاى علميه است، كتك مىخورد داد مىزند، كشته مىدهد، فرياد مىكند، مدرسه فيضيهاش را خراب مىكنند اعتنا نمىكند، باز صحبت خودش رامىكند، هر كارى سرش بياورند اين صحبت مىكند. روحانيت موجوديت خودش را به همه عالم اعلام كرد. پس بد بود چون هيأت حاكمه فضاحت ايران را در همه جا اعلام كرد و خوب بود براى اينكه روحانيت حيثيت خودش را به عالم معرفى كرد، فهماند به عالم كه آدميم ما، روحانى هستيم ما، همهاش قضيه ذكر و دعا نيست، ما داد مىزنيم، ما مىگوئيم نبايد بكنيد اين كارها را، ما نصيحت مىكنيم به شما.
رفراندومى كه حتى زور سرنيزه نتوانست افتضاح آن را جبران كند.
من نصيحت كردم به شاه، فرستاد آدم آنجا، در آن اول امر قبل از رفراندوم، به وسيله بهبودى، به وسيله پاكروان پيغام دادم به او، آقا نكن اين كار را، اين رفراندوم را نكن، اين خوب نيست براى شما اين كار را بكنيد، دست به اين قانون نزن، اگر امروز "ارسنجانى" چهار تا رعيت را بياورد، برقصاند و بگويند زنده باد، فردا چهار تا رعيت مىآيند وگويند مرده باد، نكن اين كار را، صلاح نيست بكنى اين كار را. گوش نكرد، ديديد چه جور شد، دو هزار نفر راى نداشتند، باقىاش زور بود، همه مىدانند بازار تهران بسته شد كه راى ندهد، بازار قم بسته شد كه راى ندهد، ساير شهرستانها راى ندادند، اينها دو هزار تا راى آزاد بدون سرنيزه نتوانستند تهيه كنند. ما نمىخواستيم اينطور مفتضح بشويد، ما نمىخواستيم ملت از تو رويگردان بشوند، ما مىخواستيم شما آدمى باشيد كه وقتى يك چيزى را بگوئى، ملت، تمام ملت لبيك بگويند، ما ميل داريم شاه ما اينجور باشد، ما ميل داريم وزير ما اينجور باشد كه اگر يك مطلبى را گفت تمام ملت با او موافق باشند نه اينكه با حرفهايش (6 ميليون ) (6ميليون). به جان عزيز شما اگر اينها چند هزار هم داشتند، باقىاش يا پر كردن صندوق شايد به سمع ايشان نرسيده است. شايد آنها گفتهاند به او كه (6 ميليون، اكثريت قاطع) و الا شاه كه دروغ نمىگويد! نمىشود كه دروغ بگويد. (با اكثريت قاطع! تمام قاطبه اهل ايران!)پس بازار تهران از اهل ايران نيست؟! خيابانهاى تهران اهل ايران نيستند؟! قم از اهل ايران نيست؟! روحانيون از اهل ايران نيستند؟! ساير شهرستانها ايرانى نيستند؟! اين ايران كجاست؟ اين آراء از كجا آمد؟
ايستادگى روحانيت در مقابل ظلم، عامل احياى اسلام.
بد شد امسال براى اينكه اين مطالب واقع شد و خوب شد براى اينكه شما آقايان زنده كرديد اسلام را، ايستاديد، در مقابل ظلم ايستاديد. اگر نايستاده بوديد خدا مىداند كه حالا رفته بودند تا آن آخر، ايستادگى شما اسباب اين شد كه حاشا كردند مطالبشان را، گفتند خير طلاق به دست مرد است، كى ما گفتيم؟ د مردك از حزب مردم است. آن مردك هم كه داد زد تساوى حقوق من جميع الجهات، تساوى حقوق من جميع الجهات از اين طرف مىگويند، از آن طرف مىگويند كى ما گفتيم طلاق به دست زن باشد، نخير طلاق به دست مرد است. از آن طرف مىگويند نخير كى ما راجع به ارث گفتيم، نخير ارث هم همانطورى كه خدا گفته است. از آن طرف هم مىگويند كى ما گفتيم زنان بروند به نظام وظيفه. تو روزنامههايتان هست آقا.اين روزنامههائى كه ديكته مىكند سازمان امنيت و مىنويسند.
بىحيثيتى مطبوعات.
مىگويند كه مدير كيهان گفته است ما ديگر راحتيم براى اينكه آنوقت ما مىنوشتيم و اينها نظر مىكردند، حالا خودشان مىنويسند، ما ديگر راحتيم. منتهى اين اعتراض هست كه آقا چرا اينقدر بىحيثيت هستيد كه آنها بنويسند و شما هم بنويسيد؟ چرا بايد مطبوعات ما اينقدر بىحيثيت باشند؟
خطر براى اسلام.
خوب بگوئيد آقا حرف را، چه مىكنند؟ اگر همه علماى اسلام يك مطلبى را بگويند، حالا كه خطر براسلام وارد شده است و آن خطر يهود است و حزب يهود كه همين حزب بهائيت است، اين خطر كه حالا نزديك شده است، اگر آقايان علماى اعلام، خطبا، طلاب، همه با هم همصدا بگويند كه آقا ما نمىخواهيم كه يهود بر مقدرات مملكت ما حكومت كند، ما نمىخواهيم كه مملكت ما با مملكت يهود هم پيمان بشود در مقابل پيمان اسلامى آنها، مسلمين با هم، هم پيمان مىشوند، آقايان بايهود هم پيمان مىشوند! چه وضعى است اين مملكت؟ اگر نوكر هم هستيد چرا اينقدر نوكر؟ من سرم درد مىكند و من براى خواندن يك فاتحه لازم مىدانم بروم به مدرسه فيضيه و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه در اين سال و سالهاى بعد، همه سالم باشيد، اسلام مؤيد باشد، اسلام مؤيد باشد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
afsanah82
07-24-2011, 04:35 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 15
تاريخ: 15 / 8 / 1341
تلگراف امام خمينى به اسدالله علم و تذكار عواقب تخلف از شرع و قانون
تهران جناب آقاى اسدالله علم
عطف به تلگراف سابق اشعار مىدارد، معلوم مىشود شما بنا نداريد به نصيحت علماى اسلام كه ناصح ملت و مشفق امتند توجه كنيد و گمان كرديد ممكن است در مقابل قرآن كريم و قانون اساسى و احساسات عمومى قيام كرد. علماى اعلام قم و نجف اشرف و ساير بلاد، تذكر دادند كه تصويبنامه غير قانونى شما بر خلاف شريعت اسلام و بر خلاف قانون اساسى و قوانين مجلس است، اگر گمان كرديد مىشود با زور چند روزه، قرآن كريم را در عرض اوستاى زردشت و انجيل و بعض كتب ضاله قرار داد و به خيال از رسميت انداختن قرآن كريم (تنها كتاب بزرگ آسمانى چند صد ميليون مسلم جهان) افتادهايد و كهنهپرستى رامىخواهيد تجديد كنيد، بسيار در اشتباه هستيد، اگر گمان كرديد با تصويبنامه غلط و مخالف قانون اساسى مىشود پايههاى قانون اساسى را كه ضامن مليت و استقلال مملكت است، سست كرد و راه را براى دشمنان خائن به اسلام و ايران باز كرد، بسيار در خطا هستيد. اينجانب مجددا به شما نصيحت مىكنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهيد و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماى ملت و زعماى مسلمين و تخلف از قانون بترسيد و بدون موجب، مملكت را به خطر نياندازيد و الا علماى اسلام درباره شما از اظهار عقيده خوددارى نخواهند كرد.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:35 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 16
تاريخ: 11 / 9 / 1341
بيانات امام خمينى در مورد شيوههاى مبارزاتى مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
سكوت و قيام در برابر سلاطين، دو شيوه مسلمين براى صيانت اسلام
ضمنا تذكرات لازمى بود كه بايد دولتها متوجه باشند. از اول ظهور اسلام، مسلمين حافظ دين مبين اسلام بودهاند، حتى براى حفظ دين از حق خود مىگذشتند. حضرت اميرالمومنين (ع) با خلفا همكارى كردند چون ظاهرا مطابق دستور دين عمل مىنمودند و تشنجى در كار نبود تا موقعى كه معاويه روى كار آمد و از طريقه و روش خلفا منحرف گشته و خلافت را مبدل به سلطنت نمود. در اين موقع حضرت ناچار شد قيام كند، چون نمىتوانست قيام نكند زيرا روى موازين شرع و عقل نمىتوانستند معاويه را يك روز بر مقام خلافت پايدار ببينند. ناصحينى كه حضرت را از روى غفلت نصيحت مىكردند و مىگفتند بگذاريد معاويه بماند تا پايه سلطنت و خلافت شما محكم شود بعدا او را از مقامى كه دارد پايين بياوريد نمىدانستند كه اگر حضرت صبر مى كرد بعدا مورد اعتراض مسلمين واقع مىشد و پس از محكم شدن كار ممكن نبود او را خلع كرد.
حالا شايد اشخاص غافل، اين نكته در ذهنشان باشد كه خوب بود حضرت وقتى جاى پاى خودش را محكم مىكرد معاويه را خلع كند و لكن اشتباه است، لهذا وقتى ملاحظه فرمودند يك حكومت جائر مىخواهد حكومت كند، قيام وظيفه الهى بود و عمل فرمودند همين طور ائمه معصومين قيام كردند، ولو با عده كم تا كشته شدند و اقامه فرايض نمودند و هر كدام مىديدند قيام صلاح نيست، در خانه مىنشستند و ترويج مىكردند، اين شيوهاى بود كه از اول اسلام بوده است.
هميشه علما و زعماى اسلام ملت را نصيحت به حفظ آرامشكردند. خيلى از زمان ميرزاى بزرگ مرحوم حاج ميرزا محمد حسن شيرازى نگذشته است، ايشان با اينكه يك عقل بزرگ متفكر بود و در سامره اقامت داشت، در عين حالى كه نظرشان آرامش و اصلاح بود، لكن وقتى ملاحظه كردند براى كيان اسلام خطر پيش آمده است و شاه جائر آن روز مىخواهد وسيله كمپانى خارجى اسلام را از بين ببرد، اين پيرمرد كه در يك شهر كوچك نشسته و سيصد نفر طلبه بيشتر دورش نبود، ناچار شد سلطان مستبد را نصيحت كند، مكتوبات او هم محفوظ است، آن سلطان گوش نمىداد و با تعبيرات سوء و بىادبى به مقام شامخ عالم بزرگ روبرو شد تا آنجايى كه آن عالم بزرگ مجبور شد يك كلمه بگويد كه استقلال برگردد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 17
مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى بعد از اينكه ديدند عراق در معرض خطر است، كه اگر ايشان نبود عراق از بين رفته بود يك كلمه فرمودند، عرب پشتيبانى كردند، مطلب را برگردانيد.
تمام ممالك اسلامى مرهون اين طايفه هستند، اينهايند كه تا به حال استقلال ممالك اسلامى را حفظ كردهاند، اين ذخاير هستند كه هميشه با نصايح خود مردم سركش را خاموش كردهاند، در عين حال روزى كه ببينند اسلام در معرض خطراست، تا حد امكان كوشش مىكنند، اگر با نشر مطالب شد و با گفتگو شد، با فرستادن اشخاص شد فبها و اگر نشد ناچار هستند قيام و اقدام كنند.
اينها كسانى هستند كه در عين حال كه علاقه به اتحاد و وحدت تمام طوايف مسلمين دارند، لكن تا آن حدى مىتوانند تامل كنند كه استقلال مملكت را در خطر نبينند، به يك چيزهايى كه ممكن است خود دولتها هم وارد و متوجه نباشند، اينجا شرع تكليف معين فرموده است، چيزى نيست كه علما بتوانند از خودشان بگويند، قيام ،قيام قرآنى و دينى بود. بنده در شبى كه بنا بود فرداى آن در مسجد سيد عزيزالله براى تنبه دولتها دعا كنند، اطلاع دادند دولت بنا دارد مقاومت كند، ما ديديم علما در اينجا تكليف ديگرى دارند، من تصميم آخر را ضمن ابتهال به خداوند متعال گرفتم و به هيچ كس هم نگفتم و لكن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت.اگر خداى نكرده جسارتى به علماى تهران شده بود، من يك تصميم خطرناكى گرفته بودم اما دولت بعد از نيمه شب متوجه شد نمىشود با قواى مردم مقاومت كرد. در همان نيمه شب از علماى بزرگ تهران كاغذ گرفت كه اين غائله خاموش شود تا اينكه صبح براى علماى قم هم تلگراف زد و ما در منزل آقاى شريعتمدارى بوديم. تلگراف خوب است و لكن خوفى بود كه براى حيله باشد تا اينكه ديروز مذاكرات زياد بين اينجا و تهران شد تا در جرايد نوشتند و لكن مقدمات حرفهاى ايشان (نخست وزير) تمام نيست راجع به قانون شهردارى كه ايشان مدعى است گذشته، نگذشته است و اعتراضى هم شده است.
هرچه موافق قرآن باشد با كمال تواضع گردن مىنهيم
قياس انجمنهاى ايالتى و ولايتى هم به قانون شهردارىها كه: مشابه است، مشابه نيست و قياس باطل است. در آنجا و اينجا به نص قانون، مرد و مسلم بودن قيد شده و گذشته است، از اين گذشته ما از طريق الزموهم بما الزموا عليه انفسهم با ايشان بحث مىكنيم نه اينكه قانون اساسى در نظر ما تمام باشد، بلكه اگر علما از طريق قانون صحبت كنند براى اين است كه اصل دوم متمم قانون اساسى، قانون خلاف قرآن را از قانونيت انداخته است و الا ما لنا و القانون، مائيم و قانون اسلام، علماى اسلامند وقرآن كريم، علماى اسلامند و احاديث نبوى و علماى اسلامند و احاديث ائمه اسلام. هر چه موافق دين و قوانين اسلام باشد ما با كمال تواضع گردن مىنهيم و هر چه مخالف دين و قرآن باشد، ولو قانون اساسى باشد، ولو الزامات بينالمللى باشد، ما با آن مخالفيم.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 18
چرا دولتها متوجه نمىشوند؟
لكن بحمدالله مطلب گذشت و آقاى اسدالله علم متنبه شدند كه مطلب را بايد خاتمه داد و بحمدالله خاتمه دادند. ما هم خاتمه مطلب را تقدير مىكنيم كه بحمدالله بدون يك جنگ و نزاع، بدون ريختن يك قطره خون، چنين مطلبى كه با قيام بزرگ ملتى توام بود كه تمام عشاير حركت كنند، يك سيلى كسى نخورد. در يك قيام و جنگ موضعى و كوچك با اينكه هزار نفر مجتمع مىشوند، گاهى چند نفر كشته مىشوند، پنجاه نفر زخمى مىدهند، معقول نيست در يك قيام بيست ميليونى از دماغ كسى خون نچكد! دولت نمىداند اين را كى حفظ كرد، بيايند ببينند كاغذهايى كه آمده، اشخاصى كه آمدند با ما صحبت كردند، چه نوشتند و چه گفتند.اشخاصى با چشمهاى گريان آمدند گفتند: شما دستور بدهيد، همان حيات روحى را تامين بدهيد تا ببينيد چه مىشود گفتيم ما اهل اين حرفها نيستيم. اگر يك كلمه صادر شده بود انفجار ظاهر مىشد، اين آتش را كى خاموش كرد؟ چرا نمىخواهند باور كنند؟ چرا اين پشتوانه را با هر نحوى مىخواهند بشكنند؟ چرا با تمام قوا اين قوه بزرگ را كه پشتيبان استقلال است مىخواهند بشكنند؟ خداداند من متاسفم. اين روحانيت است كه با اين وضع ساخته است و دارد خدمت به اسقلال مملكت مىكند. چرا بايد متوجه نباشند كه فرهنگ ما را به اين روز كشاندهاند؟ چرا خود را مستند نمىكنند به اين روحانيت؟ چرااز مرگ يك عالم، عالم متشنج مىشود ولى از شكست دولت مردم چراغان مىكنند؟ دولت بايد طورى باشد كه اگر شكست خورد، مردم عزا بگيرند و براى حفظش قيام كنند. اينها نمىتوانند جلب منفعت خودشان را بكنند، اگر مردم ديدند اينها نفع مسلمين راخواهند، باقرضههاى ملى و فروش خانه خانههايشان براى مصالح مسلمين خرج مىكنند. چرا اين مطبوعات را آزاد مىگذارند؟ چرا نسبت ناجوانمردانه و ناروا مىدهند؟ اگر روحانيت برود، مملكت پشتوانه ندارد.
جشن هفده دى، وسيله منفوريت رژيم
چرا اين مطبوعات اين قدر آزاد است؟ چرا جشن هفده دى را آزاد مىگذارند؟ اينها وسيله منفوريت است، منفور نكنيد سلطان مملكت را. ما نصحيت مىكنيم اين هفده دى را بوجود نياوريد، ما مفاسد را مىدانيم، حفظ كنيد اين مملكت را، ترقيات مملكت به هفده دى نيست.
وضع فرهنگ
ترقى مملكت به دانشگاه است كه آنرا به اين صورت درآوردهايد صد سال است به يك معنى دانشگاه داريم اما هنوز يك لوزتين سلطان راخواهند عمل كنند بايد از خارج طبيب بيايد! سد كرج رابايد خارجىها درست كنند! يك خط و جاده را بايد خارجىها بيايند بكشند! اينها را التزامات بينالمللى اقتضا نمىكند؟ اگر مهندس و طبيب داريد، فرهنگ داريد، اگر مىگوييد فرهنگ داريم، ذخاير داريم، محصل داريم، طبيب و مهندس داريم، پس چرا از خارج استخدام مىكنيد؟ !چراماهى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 19
صدهزارتومان به يك خارجى مىدهيد؟! جواب بدهيد. اگر نداريد وااسفا به اين مملكت، صد سال است فرهنگ و دانشگاه دارد ولى دكتر ندارد، مهندس ندارد....
تحريف مقاصد روحانيت
روحانى حرفش اين است، روحانى با اقتصاد مملكت مخالف نيست، تهمت مىزنند. پانصد سال روحانيت تمام قطب ارض را حفظ و اداره كرد، رجوع كنيد به تاريخ، با اينكه خلفا، خلفاى جور بودند، با همين برنامه اسلامى بر عالم حكومت كردند. آيا اسلام راه ترقى ندارد؟ علما با چه امر اقتصادى مخالفند؟ شما سد خواستيد بسازيد جلوتان راگرفتند؟ !كارخانه خواستيد وارد كنيد نگذاشتند؟! ما مىگوييم ذوب آهن را خراب نكنيد. ذوب آهن كرج را خيال مىكنيد ما خبر نداريم چه كرديد؟ علما با استقلال مخالف نيستند، مذهب علما استقلال است، دين اقتضا مىكند بگوييم. ما وسيله نداريم، مطبوعات دست ما نيست، علما را بد معرفى كردهاند. شما ببينيد بيست و چند سال است از اين كشف حجاب مفتضح گذشته است، حساب كنيد چه كردهايد؟ زنها را وارد كرديد در ادارات، ببينيد در هر ادارهاى كه وارد شدند آن اداره فلج شد، فعلا محدود است، علما مىگويند توسعه ندهيد، به استانها نفرستيد، زن اگر وارد دستگاهى شد، اوضاع را به هم مىزند،خواهيد استقلالتان را زنها تامين كنند؟
كسانى كه شما از آنها تقليد مىكنيد دارند به آسمان مىپرند، شما به زنها ور مىرويد؟!بد معرفى نكنيد روحانيون خود را به دنيا، براى شما عيب است اينها دردهايى است، اينها نصيحت است ولى چه سود ، آنها كه بايد بشنوند نيستند، اگر هم كسى باشد، آنچه را كه قلب ما از آن درد دارد، نخواهد رساند.
وزانت اسلام را حفظ كنيد
اما شما آقايان! وظيفه شما اين است در هر مقام كه هستيد وزانت و حيثيت اسلام را حفظ كنيد. اگر يك نفر از افراد شما برخلاف زى خودش عمل كند، جامعه روحانيت را بد معرفى مىكند، راضى نشويد ديگران كه بد معرفى كنند، خودمان هم بد معرفى كنيم.
شكست روحى نخوريد كه متصل به خداوند شكست نمىخورد.
ما دراين قضايا كه وارد بوديم مطالب بسيار شيرينى داشتيم و مطالب بسيار تلخ. مطلب شيرين اينها بود كه گفتيم، احساسات مردم اللهم اعل كلماتهم. بعضى مطالب هم از اشخاصى احساس كرديم كه تلخ بود و خدا آنها رابيامرزد. به خواست خدا استقلال و حيات مملكت دست شماست. هر چه پيش بيايد به نفع شماست يا به ضرر شما. اگر به ضررتان تمام شد بايد شكست روحى نخوريد، شكست ظاهرى مهم نيست، آنچه مهم است شكست روحى است. اگرانسان شكست روحى خورد تا
صحيفه نور جلد 1 صفحه 20
آخر بايد به گورستان برگردد. شما كه استناد داريد به ذات مقدس حق تعالى، شما كه روحانى هستيد، شما كه قلبتان با ماوراءالطبيعه است، اين عالم شكست ندارد، عالم چيزى نيست كسى كه رابطه با خدا دارد شكست ندارد. شكست مال كسى است كه آمالش دنيا باشد. اگر آمال دنيا باشد، شكست است. اگر آمال غيب و ماوراى غيب باشد، شكست ندارد، شكست مال بيچارههاست، شكست مال كسانى است كه معتمد به شيطانند و ذخاير دنيا قلبشان را فراگرفته است. اگر يك جايى به ضرر شما تمام شد، قلبتان محكم باشد، تا آخرين فردتان بايستيد. گمان نكنيد اين آدم شكست خورد تمام شد، تو هم يك موحدى، تو هم يك مسلمى، تو متصل به خداوندى، خدا شكست نمىخورد. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين اگر به نفع تمام شد دست و پاى خود را گم نكنيد، محكم باشيد، نه در آن طرف فزع داشته باشيد و نه در اين طرف زيادهروى داشته باشيد. حق اينكه به دولت ناسزا گفته شود نيست. شمابزرگتر از اين هستيد كه حرفى كه مناسب شما نيست بزنيد. از امروز مشغول كار خودمان هستيم. در اين دو ماه كه اين پيشامد كرد، ما نتوانستيم درست كار كنيم. شبهايى شد كه من دو ساعت خواب كردم. از اين به بعد مشغول تحصيل باشيم كه از همه عبادات بزرگتر است. ان كان القلب مخلصا باز اگر ديديم شيطانى از خارج متوجه مملكت ما شد، ما همين هستيم و دولت همان و ملت همان.
قلب مردم متوجه روحانيت است، آيا براى دولت هم چنين است؟
اين اجتماع كه براى ديگران خرج دارد، براى ما با يك كلمه تهيهشود، مردم فهميدهاند ما دوست آنها هستيم و مردم به دوستشان علاقه دارند. روحانيين پدر ملتند، به فرزندانشان علاقه دارند. يك پيرمردى نصف شب مىنويسد جمع شويد دعا كنيم، تهران حركت مىكند. يك پيرمرد هم اينجا بنويسد ما مىخواهيم يك ختم امنيجيب بگيريم، ببينيد چه مىشود چون ملت ادراك كرده است كه علما صلاح ما را ميخواهند، علما مصلح هستند، مفسد نيستند. ما ميل داريم دولت اينطور باشد، ميل داريم اگر عزاى ملى اعلام كند، همه عزا بگيرند، برخلاف نباشند، مىخواهيم همانطور كه مردم قلبشان متوجه روحانيين است و با اشاره آنها جمعيت انبوه فراهم مىشود، با دولت هم اينطور باشند.
از رى نوشتند ما پنج هزار نفر با كفن آمادهايم، از جاپلق نوشتند ما صد هزار نفريم، طايفههايى با كفن حاضريم. مردم بيدارند، يك مملكت بيدار عقب افتاده است؟! شما خلع سلاح كنيد، بياييم در تهران، شما بگوييد ما يك اجتماع مىخواهيم در شرق، ما مىگوييم يك اجتماع مىخواهيم در غرب. بياييد قم، شما بگوييد مايك اجتماع مىخواهيم در اينجا، ما مىگوييم يك اجتماع مىخواهيم در خاكفرج در دو فرسخى، شما نزديك ما دور برويد خوزستان، جاى ديگر، تابفهمند اين پشتوانه رااز دست ندهند. من به شاه مملكت نصيحت مىكنم اين قوه را از دست ندهند.
دو قضيه را همه ديديم: يك قضيه فوت آيت الله بروجردى كه ديدند. از آنها هم فوت واقع مىشود
صحيفه نور جلد 1 صفحه 21
از ما هم فوت شد. مىگويند آخوند چيزى نيست، چطور آخوند چيزى نيست؟! مىگويد من با آخوند كار ندارم، آخوند با تو كار دارد.
علما بايد همه را نصيحت كنند
نصيحت از واجبات است، تركش شايد از كبائر باشد. از شاه گرفته تا اين آقايان تا آخر مملكت، همه رابايد علما نصيحت كنند.
اسلام، راه به دست آوردن قلوب مسلمين
راه به دست آوردن قلوب ملت اين است، دل مردم مسلم، با اسلام به دست مىآيد. رگ خوابشان را ما فهميديم، قلوب مسلمين را بايد توسط اسلام جلب كرد الى الله تطمئن القلوب تمام قلوب دست خداست. مقلب القلوب خداست. به خدا متوجه شو تا دلهاى مردم به تو متوجه شود، اهل علم اين كاره است، شما هم اينطور باشيد، نمىگويم عمامه بگذار، مىگويم آنچه را او درك كرده است تو هم ادراك كن.
اى دولتها! فتح كشور مهم نيست فتح قلوب مهم است.
ما مىگوئيم دولتها بايد مردم را خوب اداره كنند كه مردم بفهمند دولت خيرخواه ملت است ولى اگر ديدند اينطور نيست مىگويند كى باشد از بين برود. اى دولتها! اى بيچارهها! فتح مملكت كه چيزى نيست (آن را هم كه الحمدلله نداريد) فتح قلوب مهم است، اگرخواهيد بكنيد،اگر نخواستيد نكنيد والامر اليكم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
afsanah82
07-24-2011, 04:35 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 22
تاريخ: 11/9/1341
پيام تشكر امام خمينى از مردم در رابطه با لغو تصويبنامه انجمنهاى ايالتى و ولايتى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت عموم برادران ايمانى ايدهم الله تعالى
با كمال توقير معروض مىدارد:
پس از اهدا سلام و تحيت، از احساسات پاك و عواطف عموم مسلمانان در اين امر حياتى كه براى همه پيشامد كرده بود تشكر مىكنم و توفيق و سلامت و تاييد همه رااز خداوند تعالى خواستارم. الحق در اين نهضت اسلامى، خود را در پيشگاه مقدس خداوند تعالى سربلند و در نزد حضرت ولى عصر و سلطان دهر عجل الله تعالى فرجه روسفيد نموديد. دست تواناى خداوند تعالى با شماست. اميد است از ثمرات اين نهضت دينى در دنيا و آخرت بهرهمند شويد.
قيام عمومى دينى شما موجب عبرت براى اجانب گرديد، ليكن لازم است متذكر شوم كه مسلمين بايد بيش از پيش بيدار و هوشيار بوده، مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشردهتر كنند كه اگر خداى نخواسته دستهاى ناپاكى به سوى مقدسات آنها دراز شود، قطع كنند. والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:36 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 23
تاريخ: 2 / 11 / 1341
استفتاء از محضر امام خمينى
حضور محترم حضرت مستطاب حجه الاسلام و المسلمين آيت الله العظمى فى الارضين آقاى حاج آقا روح الله خمينى دام ظله العالى على رووس الانام. تقاضا داريم نظريه خودتان را در موضوع تصويب ملى كه مطبوعات اعلام شده بيان فرمائيد.
جمعى از متدينين تهران
پاسخ امام
بسم الله الرحمن الرحيم
هر چند ميل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسيله آقاى بهبودى به اعليحضرت تذكر دادم و انجام وظيفه نمودم و مقبول واقع نشد. اينك بايد به تكليف شرعى عمل كنم. به نظر اينجانب، اين رفراندم كه به لحاظ رفع برخى اشكالات به اسم تصويب ملى خوانده شده، راى جامعه روحانيت اسلام و اكثريت قاطع ملت است در صورتى كه تهديد و تطميع در كار نباشد و ملت بفهمد كه چه مىكند.
اين جانب عجالتا" از بعضى جنبههاى شرعى آن كه اساسا" رفراندم يا تصويب ملى در قبال اسلام ارزشى ندارد و از بعضى اشكالات اساسى قانونى آن براى مصالحى صرفنظر مىكنم، فقط به پارهاى اشكالات اشاره مىنمايم.
1 - در قوانين ايران رفراندم پيش بينى نشده و تاكنون سابقه نداشته، جز يك مرتبه آنهم از طرف مقاماتى غير قانونى اعلام شد و به جرم شركت در آن جمعى گرفتار شدند و از بعضى حقوق اجتماعى محروم گرديدند. معلوم نيست چرا آنوقت اين عمل غير قانونى بود و امروز قانونى است.
2- معلوم نيست چه مقامى صلاحيت دارد رفراندم نمايد و اين امرى است كه بايد قانون معين كند.
3- در ممالكى كه رفراندم قانونى است بايد به قدرى به ملت مهلت داده شود كه يك يك مواد آن مورد نظر و بحث قرار گيرد و در جرايد و وسايل تبليغاتى، آراء موافق و مخالف
صحيفه نور جلد 1 صفحه 24
منعكس شود و به مردم برسد، نه آنكه به طور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.
4- راى دهندگان بايد معلوماتشان به اندازهاى باشد كه بفهمند به چه راى مىدهند، بنابراين اكثريت قاطع حق راى دادن در اين مورد را ندارند و فقط بعضى اهالى شهرستانها كه قوه تشخيص دارند صلاحيت راى دادن در مواد ششگانه را دارند كه آنان هم بىچون و چرا مخالف هستند.
5 - بايد راى دادن در محيط آزاد باشد و بدون هيچ گونه فشار و زور و تهديد و تطميع انجام شود و در ايران اين امر، عملى نيست و اكثريت مردم را سازمانهاى دولتى در تمام نقاط و اطراف كشور ارعاب كرده و در فشار و مضيقه قرار داده و مىدهند.
اساسا"پيش آوردن رفراندم براى آن است كه تخلفات قانونى قابل تعقيب كه ناچار مقامات مسوول گرفتار آن مىشوند لوث شود و كسانى كه در مقابل قانون و ملت مسوول هستند اعليحضرت را اغفال كردهاند كه به نفع آنان اين عمل را انجام دهند.
اينان اگر براى ملت مىخواهند كارى انجام دهند چرا به برنامه اسلام و كارشناسان اسلامى رجوع نكرده و نمىكنند تا با اجراى آن براى همه طبقات، زندگى مرفه تامين شود و در دنيا و آخرت سعادتمند باشند. چرا صندوق تعاونى درست مىكنند كه حاصل دسترنج زارع را ببرند؟ با تاسيس اين چنين صندوق تعاونى، بازار ايران بكلى از دست مىرود و بازرگانان و كشاورزان به خاك سياه مىنشينند و در نتيجه ساير طبقات نيز به همين روز مبتلا مىشوند.اگر ملت ايران تسليم احكام اسلام شوند و از دولتها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا كنند، تمام ملت در رفاه و آسايش زندگى خواهند كرد. مقامات روحانى براى قرآن و مذهب احساس خطر مىكنند، به نظر مىرسد اين رفراندم اجبارى مقدمه براى از بين بردن مواد مربوط به مذهب است. علماى اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمنهاى ايالتى و ولايتى براى اسلام و قرآن و مملكت احساس خطر كردهاند و به نظر مىرسد كه همان معانى را دشمنان اسلام مىخواهند به دست جمعى مردم ساده دل اغفال شده اجرا كنند. علماى اسلام وظيفه دارند هر وقت براى اسلام و قرآن احساس خطر كردند به مردم مسلم گوشزد كنند تا در پيشگاه خداوند متعال مسوول نباشند.
از خداوند متعال حفظ قرآن مجيد و استقلال مملكت را خواهانيم.
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:36 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 25
تاريخ: بهمن 1341
پيام امام خمينى به ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
مسلمين آگاه باشند كه اسلام در خطر كفر است. مراجع و علماء اسلام بعضى محصور و بعضى محبوس و مهتوك هستند. دولت امر داد حوزههاى علميه را هتك كنند و طلاب بىپناه را كتك بزنند و بازار مسلمين را غارت كنند و درب و پنجره مغازهها را بشكنند.
در تهران حضرت آيت الله خوانسارى و آيت الله بهبهانى را در محاصره شديد قرار دادند و عدهاى از علماء محترم و وعاظ معظم را محبوس نمودند و ما از آنها به هيچ وسيله نمىتوانيم اطلاع پيدا كنيم. اراذل و اوباش را تحريك مىكنند كه به علماء و روحانيين اهانت كنند. آقايان طلاب و مبلغين را مانع مىشوند كه براى تبليغ اسلام در نواحى ايران بروند و تبليغ احكام كنند. با ما معامله بردگان قرون وسطى مىكنند. به خداى متعال من اين زندگى را نمىخواهم.
انى لا ارى الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما كاش مامورين بيايند و مرا بگيرند تا تكليف نداشته باشم. فقط جرم علماء اسلام و ساير مسلمين آن است كه دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملكت مىنمايند و با استعمار مخالفت دارند. اين است حال ما تا آقاى علم و ارسنجانى چه بگويند.
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:36 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 26
تاريخ: 3/11/1341
بيانيه امام خمينى به مناسبت حمله رژيم به مدرسه فيضيه
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون. بعد از نصايح بسيار و اداء وظيفه روحانيت نتيجه اين شد كه امروز كه 26 شهر شعبان است از اوايل روز عدهاى رجاله با مامورين دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بىپناه قم و طلاب و روحانيون حمله كرده و اهانت نمودند و بسيارى را كتك زدند و به زندان بردند. جمعى از مامورين و رجاله به مدرسه فيضيه مجاور حرم مطهر ريخته و تيراندازى كردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را كتك زدند و به بازار و خيابان قم ريخته و بعضى دكانها را غارت كردند و درب و پنجره و شيشه مغازهها را شكستند. هيچ كس پيدا نشد كه به داد مردم متدين و روحانيت برسد.
اين است حال ما در اين ساعت كه ظهر است و عاقبت امر معلوم نيست چه خواهد شد. اين است معناى طرفدارى دولت از ديانت و اين است معناى آزادى راى و راى دهندگان. ما اين وضع را در شهر مذهبى قم و در جوار حرم مطهر و در حوزه علميه قم به قضاوت افكار عمومى مىگذاريم و از خداوند تعالى اسلام و استقلال مملكت را خواهانيم. خداوند تعالى ان شاء الله اسلام و قرآن را حفظ كند.
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:36 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 27
تاريخ: 1341
پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با تجاوزات دستگاه به احكام مقدسه اسلام
تجاوز رژيم شاه به احكام مقدسه اسلام.
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
دستگاه حاكمه ايران به احكام مقدسه اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابره با تصويبنامههاى خلاف شرع و قانون اساسى مىخواهد زنهاى عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافكنده كند.
دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا كند، يعنى احكام ضروريه اسلام و قرآن كريم را زير پا بگذارد، يعنى دخترهاى هيجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانهها بكشد، يعنى با زور سرنيزه دخترهاى جوان عفيف مسلمانان را به مراكز فحشا ببرد.
هدف اجانب، نابودى اسلام و روحانيت
هدف اجانب قرآن و روحانيت است. دستهاى ناپاك اجانب با دست اين قبيل دولتها قصد دارد قرآن را از ميان بردارد و روحانيت را پايمال كند. ما بايد به نفع يهود امريكا و فلسطين هتك شويم به زندان برويم، معدوم گرديم، فداى اغراض شوم اجانب شويم.
آنها اسلام و روحانيت را براى اجراى مقاصد خود مضر و مانع مىدانند، اين سد بايد به دست دولتهاى مستبد شكسته شود، موجوديت دستگاه رهين شكستن اين سد است، قرآن و روحانيت بايد سركوب شود. من اين عيد را براى جامعه مسلمين عزا اعلام مىكنم تا مسلمين را از خطرهائى كه براى قرآن و مملكت قرآن در پيش است آگاه كنم.
اين دولت مستبد و متخلف از احكام اسلام بايد كنار برود.
من به دستگاه جابره اعلام خطر مىكنم، من به خداى تعالى، از انقلاب سياه و انقلاب از پايين نگران هستم، دستگاهها با سوء تدبير و با سوءنيت گويى مقدمات آنرا فراهم مىكنند. من چاره در اين مىبينم كه اين دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسى كنار برود و دولتى كه پاىبند به احكام اسلام و غمخوار ملت ايران باشد بيايد.
بار الها! من تكليف فعلى خود را ادا كردم
صحيفه نور جلد 1 صفحه 28
اللهم قد بلغت و اگر زنده ماندم تكليف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم كرد. خداوندا! قرآن كريم و ناموس مسلمين را از شر اجانب نجات بده.
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:37 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 29
تاريخ: اسفند 1341
نظريه مراجع تقليد و آيات عظام حوزه علميه قم راجع به تصويبنامه مخالف شرع و قانون دولت در مورد انتخابات ايالتى و ولايتى
بسم الله الرحمن الرحيم
و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم
چون دولت آقاى علم با شتابزدگى عجيبى بدون تفكر در اصول قانون اساسى و در لوازم مطالبى كه اظهار كردهاند، زنها را در انتخاب شدن و انتخاب كردن به صورت تصويبنامه حق دخالت داده، لازم شد به ملت مسلمان تذكراتى داده شود كه بدانند مسلمين ايران در چه شرائطى و با چه دولتهائى ادامه زندگى مىدهند، لهذا توجه عمومى را به مطالب ذيل جلب مىنمايد:
1 - آقاى وزير كشور در طرحى كه تقديم آقاى نخست وزير كردهاند مىنويسند به طورى كه استحضار دارند، در مقدمه قانون اساسى صريحا مقرر است كه هر يك از افراد اهالى مملكت در تصويب و نظارت امور عمومى محق و سهيم مىباشند و به موجب اصل دوم قانون اساسى، مجلس شوراى ملى نماينده قاطبه اهالى مملكت ايران است كه در امور معاش و سياسى وطن خود مشاركت دارند، بنابر اين محروم ماندن طبقه نسوان از شركت در انتخابات نه تنها در قانون اساسى و متمم آن مجوزى ندارد بلكه با توجه به جمله افراد اهالى مملكت در مقدمه قانون اساسى و با توجه به جمله قاطبه اهالى مملكت مذكور در اصل دوم، مغاير آن نيز مىباشد و هيأت دولت تصويب نمودهاند كه بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سيزدهم قانون انتخابات مجلس شورا و همچنين قيد كلمه ذكور از ماده ششم و ماده نهم قانون انتخابات مجلس سنا حذف شود و وزارت كشور را مكلف كردهاند كه پس از افتتاح مجلسين، مجوز قانونى اين تصويبنامه را تحصيل نمايد. لازم است اشكالاتى كه به اين چند جمله است بيان شود:
الف - اگر سهيم بودن زنها در انتخابات به طورى كه آقاى وزير كشور مدعى است و از هيأت دولت نيز ظاهر مىشود، موافق قانون اساسى است تصويب هيأت دولت بىمورد است و درست مثل آن است كه شركت مردان را در انتخابات تصويب كند و اگر تصويب صحيح است معلوم مىشود به نظر هيأت دولت، شركت نسوان مخالف قانون اساسى است.
ب - اگر سهيم نبودن زنها به عقيده آنها مغاير قانون اساسى است، مكلف كردن هيأت
صحيفه نور جلد 1 صفحه 30
دولت، آقاى وزير كشور را كه پس از افتتاح مجلسين مجوز قانونى تصويبنامه را تحصيل نمايد، بىاساس است و اگر مجوز قانونى مىخواهد معلوم مىشود به نظر دولت شركت زنها مغاير قانون اساسى است، آيا بهتر نبود كه هيأت دولت با قدرى فكر و تامل تصويبنامه صادر مىكرد كه اين تناقض گوئىهاى واضح رخ ندهد؟
2- مقدمه قانون اساسى غير قانون اساسى است بلكه كلام شاه وقت است و رسميت قانونى ندارد و آقاى وزير كشور آن را بدون تامل يا براى اغفال، مورد استدلال قرار دادهاند لكن بهتر بود تا آخر اين مقدمه را مطالعه كنند كه واضع شود نسوان حق مداخله در انتخابات ندارند زيرا در همان مقدمه است: اينك كه مجلس شوراى ملى بر طبق نيات مقدسه ما افتتاح شده است پس اگر شركت نسوان منظور بوده، چطور ممكن است مجلس را بدون شركت زنها بر طبق نيات مقدسه افتتاح نمايند؟ اين عبارت صريح است به اينكه دوره اول مجلس طبق نيات شاه بوده و زنها در آن شركت نداشتهاند، پس معلوم مىشود كه براى زنان حق نبوده است.
3- از بيان سابق معلوم مىشود مراد از قاطبه اهالى مملكت كه در اصل دوم است، آن نيست كه هيأت وزيران فهميدهاند بلكه مراد آن است كه وكيل تهران وكيل همه ملت است و وكيل قم نيز وكيل همه ملت است نه وكيل حوزه انتخابيه خود، چنانچه در اصل سىام متمم قانون اساسى به آن تصريح شده است و دليل بر اين مدعى آنكه بيشتر از ده طبقه حق راى ندارند، با آنكه جزء قاطبه اهالى مملكت هستند، پس بايد تصديق كنند كه يا محروم كردن اين طبقات مخالف قانون اساسى است و يا شركت نسوان مخالف است.
4- فرضا كه در تفسير اين اصل خلافى باشد، به موجب اصل بيست و هفتم از متمم قانون اساسى شرح و تفسير قوانين از مختصات مجلس شوراى ملى است و آقايان وزرا حق تفسير ندارند.
5 - به نظر هيأت دولت كه طايفه نسوان و ساير محرومين به موجب قانون اساسى حق شركت در انتخابات دارند، از صدر مشروطيت تاكنون تمام دورههاى مجلس شورا بر خلاف قانون اساسى تشكيل شده و قانونيت نداشته است زيرا كه طايفه نسوان و بيش از ده طبقه ديگر در قانون انتخابات از دخالت محروم شدهاند و اين مخالف با قانون اساسى بوده است. در اين صورت مفاسد بسيارى لازم مىآيد كه ذيلاً تشريح مىشود:
الف - كليه قوانين جاريه در مملكت از اول مشروطه تاكنون لغو و بىاثر بوده و بايد باطل و غير قانونى اعلام شود.
ب - مجالس موسسان كه تشكيل شده به نظر دولت آقاى علم خلاف قانون اساسى و لغو و بىاثر بوده و اين دعوى بر حسب قانون جرم است و گوينده آن بايد تعقيب شود.
ج - دولت آقاى علم و جميع دولتهائى كه از صدر مشروطيت تاكنون تشكيل شده است غير قانونى است و دولت غير قانونى حق صدور تصويبنامه و غيره را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 31
ندارد بلكه دخالت كردن آن در امر مملكت و خزينه كشور جرم و موجب تعقيب است.
د - كليه قراردادها با دول خارجه از قبيل قرارداد نفت و غير آن به نظر دولت آقاى علم لغو و باطل و بىاثر است و بايد به ملت اعلام شود.
6- حذف بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سيزدهم قانون انتخابات مجلس شوراى ملى مصوب شوال 1329 هجرى قمرى و حذف قيد كلمه ذكور از ماده ششم و نهم قانون انتخابات مجلس سنا مصوب 14 ارديبهشت 1339 كه به استناد مقدمه قانون اساسى و اصل دوم است غير قانونى است و براى دولت چنين حقى نيست زيرا مستند، چنانچه گفته شد باطل است بعلاوه از براى دولت نيز حق ابطال قانون مصوب در مجلس شوراى ملى نيست و به نص اصل بيست و هشتم متمم قانون اساسى قوه مجريه از قوه مقننه هميشه ممتاز و منفصل خواهد بود. آنچه مذكور شد، جنبههاى قانونى تصويبنامه غيرقانونى است. اين تصويبنامه با اصل دوم و اصل بيست و هفتم متمم قانون اساسى نيز مخالف است.
روحانيت با هر فشار و مضيقه و اهانتى كه دولت بر آن وارد كرده و در صدد وارد كردن است، تكليف دينى و وجدانى خود را در اين تشخيص داده كه مصالح و مفاسد را به دولتها و به جامعه مسلمين گوشزد كند و از نصيحت مشفقانه به زمامداران و اولياى امور خوددارى نكند و آنچه را براى اين ملت بدبخت ضعيف گرسنه بناست پيشامد كند و آثار و نشانه آن يكى بعد از ديگرى نمايان مىشود به جامعه بشر برساند. با اين اختناق جانفرساى مطبوعات و سختگيرى دستگاه انتظامى كه حتى براى طبع يك ورقه مشتمل بر نصيحت و راهنمائى يا پخش آن، اشخاصى به حبس كشيده و مورد اهانت و شكنجه واقع مىشوند، روحانيت ملاحظه مىكند كه دولت مذهب رسمى كشور را ملعبه خود قرار داده و در كنفرانسها اجازه مىدهد كه گفته شود قدمهائى براى تساوى حقوق زن و مرد برداشته شده در صورتى كه هر كس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اينها كه جزء احكام ضرورى اسلام است معتقد باشد و لغو نمايد، اسلام تكليفش را تعيين كرده است. روحانيت مىبيند كه پايههاى اقتصادى اين مملكت در شرف فرو ريختن است و بازار اين كشور در حكم سقوط است چنانكه از پروندههاى مربوط به سفتههاى بىمحل كه هر روز بر قطرش افزوده مىشود اين مطلب واضح مىشود و همين طور امر زراعت اين كشور در معرض سقوط است به دليل اينكه در اين مملكت كه بايد هر استانش زراعت مورد احتياج تمام مملكت را بدهد هر چند وقت به عنوان احتمال خشكسالى يا به عنوان ديگرى تصويبنامه وارد كردن گندم صادر مىكنند بلكه چنانچه گفته مىشود اخيرا"به صورت آرد مىآورند كه آسياهاى ايران نيز از كار بيفتد.
با اين وضع رقتبار به جاى آنكه دولت در صدد چاره برآيد سر خود و مردم را گرم مىكند به امثال دخالت زنان در انتخابات يا اعطاى حق زنها يا وارد نمودن نيمى از جمعيت ايران را در جامعه و نظائر اين تعبيرات فريبنده كه جز بدبختى و فساد و فحشا چيز ديگرى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 32
همراه ندارد. آقايان نمىدانند كه اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بيش از هر كس نموده و احترام به حيثيت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است كه از اين نحو اختلاط مخالف با عفت و تقواى زن جلوگيرى كند، نه آنكه خداى نخواسته آنان را مانند محجورين و محكومين قرار داده، مگر فقط علامت عدم محجوريت آن است كه در اين مجلسها وارد شوند؟! اگر چنين است بايد اول نظام برى و بحرى و صاحب منصبان و اجزاء امنيه و نظميه و شاهزادگان بلافصل و اشخاصى كه كمتر از بيست سال دارند از محجورين و محكومين باشند.
روحانيون تمام اين پيشامدها را كه اكنون مىبينيد و بعد خواهيد ديد، پيش بينى كرده بودند و با صراحت در اعلاميههاى دو سه ماه قبل ذكر نمودهاند و حالا نيز خطرهاى بالاتر و بيشترى را اعلام مىكنند و از عواقب امر اين جهشهاى خلاف شرع و قانون اساسى بر اين مملكت و استقلال و اقتصاد و تمام حيثيات آن مىترسند و وظيفه خطير خود را در اين شرائط كه همه ملت مىدانند و مىبينند اداء مىكنند و با صراحت مىگويند: تصويبنامه اخير دولت راجع به شركت نسوان در انتخابات از نظر شرع بىاعتبار و از نظر قانون اساسى لغو است، و با اختناق مطبوعات و فشارهاى قواى انتظامى و جلوگيرى از طبع و نشر امثال اين نصايح و حقائق، اقدام به نشر آن به مقدار مقدور مىكنند تا دولتها نگويند ما تصويبنامه صادر كرديم و علما مخالفت نكردند و به خواست خداوند متعال در موقع خود اقدام براى جلوگيرى مىكنند.
ملت ايران نيز با اين نحو تصويبنامهها مخالف است به دليل آن در دو سه ماه قبل كه فشار و ارعاب قدرى كمتر بود، تبعيت خودشان را از علماى اسلام به وسيله تلگرافات و مكاتيب و طومار از اطراف و اكناف ايران اعلام نموده و لغو تصويبنامه غيرقانونى دولت را راجع به انتخابات انجمنهاى ايالتى و ولايتى خواستار شدند و دولت نيز قبول درخواست ملت را كرده و احاله به مجلس نمود، اينك كه به وسيله حبس و زجر و اهانت به طبقات مختلفه ملت از روحانيين و متدينين، تسلط خود را بر ملت احراز نموده بدون اعتناء به قوانين اسلام و قانون اساسى و قانون انتخابات دست به كارهايى زده كه عاقبت آن براى اسلام و مسلمين خطرناك و وحشتآور است. خداوند ان شاء الله دولتهاى ما را از خواب غفلت بيدار كند و بر ملت مسلمان و مملكت اسلام ترحم فرمايد.
اللهم انا نشكوا اليك فقد نبينا صلواتك عليه و آله و غيبة ولينا و كثرة عدونا و قلة عددنا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علينا فصل على محمد و آله واعنا على ذلك بفتح منك تعجله و بضرتكشفه ونصر تعزه و سلطان حق تظهره فانالله و انا اليه راجعون) مرتضى الحسينى النگرودى - احمد الحسينى الزنجانى - محمدحسين طباطبائى - محمد الموسوى اليزدى - محمد رضا الموسوى الگلپايگانى - سيدكاظم شريعتمدارى - روح الله الموسوى الخمينى - هاشم الاملى - مرتضى الحائرى.
afsanah82
07-24-2011, 04:37 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 33
تاريخ: اسفند ماه 1341
سؤال بازرگانان و اصناف شهر قم از امام خمينى
بسمه تعالى
محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج آقا روح الله خمينى دامت بركاته محترما به شرف عرض عالى مىرساند در مورد انتخابات انجمنهاى ايالتى و ولايتى:
1 - آيا مصاحبهاى را كه آقاى نخستوزير در تاريخ 21/8/41 با مطبوعات نموده نظر حضرت عالى را تامين نموده يا خير؟
2 - آيا تلگرافى را كه آقاى نخستوزير در اين موضوع براى حضرات آيات نموده قانع كننده هست يا خير؟
پاسخ امام:
بسم الله الرحمن الرحيم
به نظر اينجانب مصاحبه آقاى نخست وزير به هيچ وجه ارزش قانونى نداشت و نظر اينجانب را تامين ننمود زيرا چيزى كه در هيأت دولت به صورت تصويبنامه در آمد، مصاحبه و درج در مطبوعات تأثيرى در آن ندارد و آن تصويبنامه بر فرض قانونى بودنش به قوت خود باقى است و اما نكاتى كه در تلگراف آقاى نخستوزير به آقايان علماء اعلام قم بود خيلى جالب است :
1 - راجع به حلف به كتاب آسمانى مىنويسد مراد قرآن مجيد است، البته ما اين تفسير را از شخص ايشان براى تبرئه خودشان از هتك به قرآن كريم، به حكم اسلام پذيرفتيم لكن تفسير ايشان از تصويبنامه به هيچ وجه ارزش قانونى ندارد و تصويب كتاب آسمانى به اطلاق خود كه شامل ساير كتب منحرفه و ضاله است، در نظر آنها به قوت خود باقى است و نقش آقاى نخستوزير اغفال مردم است و همان خطر كه براى قرآن مجيد پيش آمده است به واسطه اين تصويبنامه مخالف شرع و قانون، به دست خيانتكاران به دين و مملكت به قوت خود باقى است و هيچ مسلمانى نمىتواند قرآن مجيد را در معرض خطر ببيند و سهل انگارى كند.
2 - آنچه ايشان نوشتهاند كه در مجلس اقليتهاى مذهبى به كتاب خودشان قسم ياد مىكردند، اشتباه است و هيچگاه كتاب منسوب به زردشت و ساير كتب منحرفه را در مجلس
صحيفه نور جلد 1 صفحه 34
نمىآوردند، صورت قسمنامه نيز شاهد است كه تمام وكلا به يك نحو قسم ياد مىكردند.
3 - به اينكه نوشتهاند در مملكت اسلام انتخاب كننده و انتخاب شونده مسلمان است، ربطى به مفاد تصويبنامه ندارد و وعده اصلاح، الزامآور نيست و به هيچ وجه ارزش قانونى ندارد و ما را قانع نمىكند و اگر فرضا آقاى علم بنويسد اين سه امر كه در تصويبنامه مذكور است لغو است، باز ارزش قانونى ندارد زيرا چيزى كه در هيأت وزيران تصويب شد، به الغاء آقاى نخستوزير لغو نمىشود و به قوت خود باقى است، بنابراين خطر بزرگى كه براى اسلام و استقلال و كيان مملكت به واسطه اين تصويبنامه كه شايد به دست جاسوسان يهود و صهيونيستها تهيه شده براى نابودى استقلال و بهم زدن اقتصاد مملكت، به قوت خود به نظر دولت آقاى علم باقى است و دولت خود را ذيحق مىداند كه به آن عمل كند، هر چند مخالف قانون شرع يا قانون اساسى باشد يا بر خلاف احساسات دينى و ملى بيست ميليون جمعيت ايران يا تمام مسلمين باشد زيرا تا در هيأت وزيران تجديد نظر به عمل نيايد و اصلاح نشود، به قوت خود باقى است و اينجانب در تعجب هستم كه چرا آقايان وزرا زير بار اين مسؤوليت بزرگ قانونى مىروند و اقدام به تجديد نظر نمىكنند و نمىخواهند خود را در نزد ملتهاى بزرگ، متمدن و ملت خود را سربلند كنند.
خضوع در مقابل مذهب و قانون، تجديد نظر در تصويبنامهها و تسليم مذهب و قانون شدن، علامت شهامت و تمدن است و موافق نزاكت بينالمللى است و سرپيچى از قانون و سرسختى در مقابل خواست ملت، از عادات قرون وسطى و خلاف نزاكت است. و خوب است وزراء يك مملكت كهنسال حاضر نشوند چنين معرفى شوند و عقب افتادگى و عدم رشد يك ملت بزرگ را ثابت كنند. با اعمال خلاف مذهب و قوانين، منع شديد مطبوعات در تمام كشور، جلوگيرى از انعكاس اين نهضت بزرگ ملى و قانونى بىسابقه يا كمسابقه، كه يك ملت براى دفاع از مذهب و قانون اساسى قيام نموده و در تمام كشور هماهنگ شدهاند، براى يك دولت مدعى تمدن، ننگ است، و ما احساس خجلت و سرشكستگى مىكنيم در ميان خبرگزارىها و سفارتخانههاى خارجى، و ما ملت ايران را از اين گونه اعمال قرون وسطائى تبرئه مىكنيم و تمام گناه را از معدودى تطميع شده يا تهديد شده مىدانيم. اشخاص شريف به مذهب مقدس خود و به قانون اساسى احترام مىگذارند و از كارهائى كه براى ملت و استقلال مملكت خطر دارد، اجتناب مىكنند. اينجانب حسب وظيفه شرعيه به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر مىكنم، قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهيونيستهاست كه در ايران به حزب بهائى ظاهر شدند و مدتى نخواهد گذشت كه با اين سكوت مرگبار مسلمين، تمام اقتصاد اين مملكت را با تأييد عمال خود قبضه مىكنند و ملت مسلمان را از هستى در تمام شؤون ساقط مىكنند. تلويزيون ايران پايگاه جاسوسى يهود است و دولتها ناظر آن هستند و از آن تأييد مىكنند. ملت مسلمان تا رفع اين خطرها نشود، سكوت
صحيفه نور جلد 1 صفحه 35
نمىكند و اگر كسى سكوت كند در پيشگاه خداوند قاهر، مسؤول و در اين عالم محكوم به زوال است.
4 - آنچه آقاى نخستوزير راجع به انتخاب زنها تلگراف نمودهاند، محل تعجب است، مىگويند اين انتخاب، مشابهت انتخاب شهردارىهاست كه دخالت زنها در آن تصويب شد و اعتراض نشد، اولا انجمنهاى ايالتى و ولايتى قانون مستقل دارد و زنها در آن قانون مستثنى هستند، آقاى نخستوزير قانون مجلس را نسبت به خود انجمنهاى ايالتى و ولايتى ناديده گرفته و به مشابه آن تشبث كردهاند و خوب است خود ايشان اين را هم تفسير كنند و ثانيا" به طورى كه مطلعين مىگويند، قانون شهردارىها از مجلس نگذشته و در بعض كميسيونهاى مجلس وارد شده و فرضا كه گذشته باشد ربطى به انجمنهاى ايالتى ندارد و ثالثا اگر چيزى از مجلس گذشت و مخالف قانون اساسى بود، ارزش قانونى ندارد و اين امر از هر مجلسى بگذرد مطرود و وكلاى آن قابل تعقيب هستند.
5 - نوشتهاند كه اين موضوع عرفى است، اگر منظور آن است كه مربوط به حكم شرع نيست، بسيار عجب است زيرا تمام موضوعات عرفيه در شرع حكم دارد و اين آقايان از قوانين اسلام اطلاع ندارند و از حقوق اسلامى بىخبرند، حكم اين موضوع عرفى را از علماء اسلام بايد پرسيد.
6 - آنچه اخيرا نوشتهاند كه اگر حرام مىدانيد بايد به مجلس رجوع كنيد، البته در موقعش به مجلس تذكر خواهند داد لكن بايد به آقاى نخستوزير بگويم هيچ مجلسى و هيچ مقامى نمىتواند برخلاف شرع اسلام و مذهب جعفرى، تصويبى كند يا قانونى بگذراند، رجوع نمائيد به اصل دوم متمم قانون اساسى. بحمدالله ملت مسلمان و علماء اسلام زنده و پاينده هستند و هر دست خيانتكارى كه به اساس اسلام و نواميس مسلمين دراز شود قطع مىكنند. والله غالب على امره.
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:37 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 36
تاريخ: 1/12/41
بيانات امام خمينى در مورد مقابله و استقامت مردم و روحانيت در برابر سرنيزه
بسم الله الرحمن الرحيم
شما آقايان محترم در هر مقامى كه هستيد، با كمال متانت و استقامت در مقابل كارهاى خلاف شرع و قانون اين دستگاه بايستيد. از اين سرنيزه هاى زنگزده و پوسيده نترسيد، اين سرنيزهها به زودى خواهد شكست. دستگاه حاكمه با سرنيزه نمىتواند درمقابل خواست يك ملت بزرگ مقاومت كند و دير يا زود شكست مىخورد. اكنون هم درمانده و شكست خورده است و روى درماندگى به اين بى فرهنگىهايى كه ملاحظه مىكنيد، دست مىزند ما ميل نداشتيم كه كار به اين رسوايىها بكشد. چرا بايد شاه مملكت اين قدر از ملت جدا باشد كه وقتى پيشنهادى مىدهد، با بىاعتنايى و عكسالعمل منفى مردم مواجه گردد؟ شاه مملكت بايد جورى باشد كه وقتى پيشنهادى دهد، درخواستى مىكند، ملت با جان و دل در انجام آن بكوشند، نه آنكه با آن به مقابله برخيزند و رفراندم شاه در سراسر مملكت بيش از 2000 نفر به همراه نداشته باشد. ما ميل نداشتيم براى سران اين ممكلت چنين شكست و فضاحتى به بار آيد. خوب است كه قدرى عبرت بگيرند، بيدار شوند و در سياست خود تجديد نظر كنند، به جاى قانونشكنى و به زندان كشيدن علما و محترمين، به جاى سرنيزه و قلدرى، در مقابل درخواست ملت تسليم شوند و به اين حقيقت توجه كنند كه با سرنيزه نمىتوان ملت را ساكت و تسليم كرد، با زور و قلدرى نمىتوان روحانيت را از وظايفى كه اسلام به عهده آنان گذاشته است بازداشت. اگر آقاى اسلامى را نگذاشتند در تهران منبر برود، ديدند كه ايشان در بندر پهلوى منبر رفتند و حقيقت را در آنجا بيان داشتند. اگر در بندر پهلوى از ادامه سخنان ايشان جلوگيرى كردند، شك نداشته باشند كه ايشان سخنان خود را در جاى ديگر دنبال خواهد كرد و هر جا كه فرصت پيدا كند، مطالب را به گوش مردم خواهد رساند. اگر با بردن عده زيادى از علما و خطبا به زندان آنها را از سخن گفتن باز داشتند، ساير آقايان روحانيون كه هنوز توقيف نشدهاند سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند كرد. مگر مىشود زبان روحانيت رابريد؟...
afsanah82
07-24-2011, 04:37 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 37
تاريخ: 23/12/41
پيام امام خمينى به علماء اعلام و حجج اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت ذيشرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام دامت بركاتهم
اعظم الله تعالى اجوركم چنانچه اطلاع داريد دستگاه حاكمه مىخواهد با تمام كوشش به هدم احكام ضروريه اسلام قيام و به دنبال آن مطالبى است كه اسلام رابه خطر مىاندازد، لذا اين جانب عيد نوروز را به عنوان عزا و تسليت به امام عصر عجل الله تعالى فرجه جلوس مىكنم و به مرم اعلام خطر مىنمايم. مقتضى است حضرات آقايان نيز همين رويه را اتخاذ فرمايند تا ملت مسلمان از مصيبتهاى وارده بر اسلام و مسلمين اطلاع حاصل نمايند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:38 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 38
تاريخ: فروردين 42
بيانات امام خمينى در مورد وظايف عموم مسلمين براى صيانت اسلام
... ناراحت و نگران نشويد، مضطرب نگرديد، ترس و هراس را از خود دور كنيد. شما پيرو پيشوايانى هستيد كه در برابر مصائب و فجايع صبر و استقامت كردند، كه آنچه ما امروز مىبينيم نسبت به آن چيزى نيست. پيشوايان بزرگوار ما، حوادثى چون روز عاشورا و شب يازدهم محرم را پشت سر گذاشتهاند و در راه دين خدا يك چنان مصائبى را تحمل كردهاند. شما امروز چه مىگوييد؟ از چه مىترسيد؟ براى چه مضطربيد؟ عيب است براى كسانى كه ادعاى پيروى از حضرت امير (ع) و امام حسين (ع) را دارند در برابر اين نوع اعمال رسوا و فضاحت آميز دستگاه حاكمه خود را ببازند. دستگاه حاكمه با ارتكاب اين جنايت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهيت چنگيزى خود را به خوبى نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به اين فاجعه، شكست و نابودى خود را حتمى ساخت. ما پيروز شديم. ما از خدا مىخواستيم كه اين دستگاه ماهيت خود را بروز دهد و خود را رسوا كند. بزرگان اسلام ما در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كريم كشته شدند، زندان رفتند، فداكارىها كردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ كنند و به دست ما برسانند. امروز وظيفه ماست كه در برابر خطراتى كه متوجه اسلام و مسلمين مىباشد، براى تحمل هرگونه ناملايمات آماده باشيم تا بتوانيم دست خائنين به اسلام را قطع نماييم و جلو اغراض و مطامع آنهارا بگيريم...(تقريبا به اين مضامين)
afsanah82
07-24-2011, 04:38 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 39
تاريخ: 13/ 1/1341
پاسخ امام خمينى به علماء اعلام و حجج اسلام تهران پس از فاجعه مدرسه فيضيه
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
به وسيله حضرت حجت الاسلام آقاى حاج سيد اصغر خويى دامت افاضاته خدمت ذيشرافت حضرات علماء اعلام و حجج اسلام تهران دامت بركاتهم
جنايات عمال شاه، خاطرات مغول را در اذهان تجديد مىكند.
تلگراف محترم براى تسليت در فاجعه عظيمه وارده بر اسلام و مسلمين موجب تشكر گرديد.
حمله كماندوها و مامورين انتظامى دولت با لباس مبدل و به معيت و پشتيبانى پاسبانها به مركز روحانيت، خاطرات مغول را تجديد كرد، با اين تفاوت كه آنها به مملكت اجنبى حمله كردند و اينها به ملت مسلمان خود و روحانيين و طلاب بىپناه. در روز وفات امام صادق عليهالسلام، با شعار جاويد شاه به مركز امام صادق و به اولاد جسمانى و روحانى آن بزرگوار، حمله ناگهانى كردند و در ظرف يك دو ساعت، تمام مدرسه فيضيه، دانشگاه امام زمان صلوات الله و سلامه عليه را با وضع فجيعى در محضر قريب بيست هزار مسلمان غارت نمودند و دربهاى تمام حجرات و شيشهها را شكستند، طلاب از ترس جان، خود را از پشت بامها به زمين افكندند، دستها و سرها شكسته شد، عمامه طلاب و سادات ذريه پيغمبر را جمع نموده آتش زدند، بچههاى شانزده هفده ساله را از پشت بام پرت كردند، كتابها و قرآنها را چنانكه گفته شده پاره پاره كردند.
ضربات رژيم شاه به روحانيت.
اكنون روحانيون و طلاب در اين شهر مذهبى تأمين جانى ندارد، اطراف منازل علما و مراجع محصور به كارآگاه و گاهى كماندو و مامورين شهربانى است، مامورين تهديد مىكنند كه ساير مدارس نيز به صورت فيضيه در مىآوريم. طلاب محترم از ترس مامورين لباسهاى روحانيت را تبديل نمودهاند. دستور دادهاند كه طلاب را به اتوبوس و تاكسى سوار نكنند. در مجامع عمومى مامورين درجهدار به روحانيين عموما و به بعضى افراد، با اسم ناسزا مىگويند و فحشهاى بسيار ركيك مىدهند، شبها پاسبانها ورقههاى فجيع با امضاء مجهول پخش كنند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 40
اهانت به مقدسات مذهبى با شعار شاه دوستى.
اينان با شعار شاه دوستى به مقدسات مذهبى اهانت مىكنند. شاه دوستى يعنى غارتگرى، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين، تجاوز به مراكز علم و دانش، شاه دوستى يعنى ضربه زدن به پيكر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانههاى اسلام، محو آثار اسلاميت، شاه دوستى يعنى تجاوز به احكام اسلام و تبديل احكام قرآن كريم، شاه دوستى يعنى كوبيدن روحانيت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقايان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با اين احتمال، تقيه حرام است و اظهار حقايق واجب ولو بلغ مابلغ
من به نام ملت از آقاى علم استيضاح مىكنم.
اكنون كه مرجع صلاحيتدارى براى شكايت در ايران نيست و اداره اين مملكت به طور جنونآميز در جريان است، من به نام ملت از آقاى علم شاغل نخستوزيرى استيضاح مىكنم، با چه مجوز قانونى در دو ماه قبل حمله به بازار تهران كرديد و علماى اعلام و ساير مسلمين را مصدوم و مضروب نموديد؟ باچه مجوز علما و ساير طبقات را به حبس كشيديد كه جمع كثيرى اكنون نيز در حبس به سر مىبرند؟ با چه مجوز بودجه مملكت را خرج رفراندم معلوم الحال كرديد در صورتى كه رفراندم از شخص شاه بود و بحمدالله ايشان از غنىترين افراد بشر هستند؟ با چه مجوز مامورين دولت را كه از بودجه ملت حقوق مىگيرند براى رفراندم شخصى الزاما به خدمت واداشتيد؟ با چه مجوز در دو ماه قبل بازار قم را غارت كرديد و به مدرسه فيضيه تجاوز نموديد و طلاب را كتك زده و آنها را به حبس كشيديد؟ با چه مجوز در روز وفات امام صادق - سلام الله عليه - كماندوها و مامورين انتظامى را با لباس مبدل و حال غير عادى به مدرسه فيضيه فرستاده و اينهمه فجايع را انجام داديد؟
تا قلم در دست دارم كارهاى مخالف مصالح مملكت را برملا مىكنم.
من اكنون قلب خود را براى سرنيزههاى مامورين شما حاضر كردم ولى براى قبول زورگويىها و خضوع در مقابل جبارهاى شما حاضر نخواهم كرد.
من به خواست خدا احكام خدا را در هر موقع مناسبى بيان خواهم كرد و تا قلم در دست دارم كارهاى مخالف مصالح مملكت را بر ملا مىكنم.
مملكت از هر جهت در شرف سقوط است
اكنون يك چشم مسلمين بر دنياى خود و چشم ديگرشان بر دين خود گريان است و حكومت چند ماهه شما با جهشهايى كه مىكنيد، اقتصاد، زراعت، صنعت، فرهنگ و ديانت مملكت را به خطر انداخته و مملكت از هر جهت در شرف سقوط است. خداوند تعالى اسلام و مسلمين را در پناه خود و قرآن حفظ فرمايد.
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM
صحيفه نور جلد 1 صفحه 41
تاريخ: 16/1/42
پيام تشكر امام خمينى از ملت ايران
نظر روحانيت جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت نيست
بسم الله الرحمن الرحيم
لازم است از ابراز احساسات ملت محترم ايران خصوصا اهالى معظم تهران ايدهم الله تعالى كه مستلزم زحمات و خسارات فراوان بود تشكر كنم.
تعطيل عمومى بازارها و خيابانها با اين محيط ارعاب و خفقان و اختناق و با وضع اقتصاد عصر حاضر، ابراز انزجار و تنفر عمومى از دستگاه جباره بود.
نظر روحانيت جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت نيست
كرارا تذكر داده شد كه روحانيون نظرى جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت ندارند و حفظ قوانين اسلام و قانون اساسى به آن جهت كه ضامن حفظ مذهب جعفرى و قوانين اسلام است سرلوحه مرام آنهاست و هر كس قصد تجاور به حريم اسلام و قوانين مقدسه آن داشته باشد، در هر لباس و مقام كه باشد، روحانيت به پشتيبانى از شما برادران ايمانى و ملت بزرگ اسلام در نصيحت يا مقابله با او كوشش خواهد كرد.
وفادارى ملت به روحانيت و اسلام
شما ملت بزرگ ايران با تعطيل كارهاى خود و تحمل ضرر و زحمت به پشتيبانى از روحانيت و اسلام ثابت كرديد كه به احكام خداى تعالى به مقام مقدس روحانيت وفادار هستيد و از كسانى كه بر خلاف قوانين اسلام مىخواهند قدمهايى بردارند، تا سرحد امكان اظهار تنفر كنيد. شكرالله سعيكم و على الله اجركم خداوند تعالى به شما توفيق و جزاى خير عنايت فرمايد.
كوشش عمال اجانب در تضعيف يگانه پشتوانه مملكت (روحانيت)
ما اكنون در محاصره همه جانبه به سر مىبريم، بسيارى از تلگرافات ما به مقصد نمىرسد، تلگرافاتى كه به ما شده است غالبا نمىرسد. مطبوعات كشور آزادانه يا به اجبار به هتك و اهانت ما قلمفرسائى مىكنند. گويندگان با اشاعه اكاذيب به هتك و تضعيف روحانيت، يگانه پشتوانه مملكت كوشا هستند و از هيچ تهمت و افترايى خوددارى نمىكنند، اين پشتوانه بايد شكسته شود تا اجانب
صحيفه نور جلد 1 صفحه 42
آزادانه به مقاصد شوم خود برسند، روحانيت بايد زجر ببيند، هتك شود، اين لباس در خور سوختن است، در بيست و چند سال قبل به دست عمال انگليس دشمن سابقه دار اسلام و شرق، چه اهانتها و زجرها و شكنجهها كه ديدند، جوانها از سالخوردهها بپرسند، امروز به دست عمال ديگران بايد اهانت شوند وشكنجه ببينند، خداوند قهار كافى است.
بار ديگر از ملت بزرگ ايران تشكر نموده، از خداوند تعالى عظمت اسلام و قرآن و استقلال ممالك اسلامى و شوكت و بزرگى پيروان قرآن كريم را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 43
تاريخ: 23/1/1342
تلگراف امام خمينى به حضرت آيت الله العظمى حكيم
نجف - حضرت آيت الله حكيم دامت بركاته و علت كلمته
بسمه تعالى
تلگراف محترم در تسليت فاجعه عظيمى موجب تشكر گرديد. اميد است با وحدت كلمه علماء اسلام و مراجع وقت كثرالله امثالهم حفظ استقلال مملكت و قطع دست اجانب را نموده، از حريم اسلام و قرآن كريم دفاع كرده نگذاريم دست خيانت به احكام مسلمه اسلام دراز شود. ما مىدانيم با هجرت مراجع و علماى اعلام اعلى الله كلمتهم مركز تشيع در پرتگاه هلاكت افتاده و به دامن كفر و زندقه كشيده خواهد شد و برادران ايمانى عزيز ما در شكنجه و عذاب اليم واقع خواهند شد . ما مىدانيم با اين هجرت تغييرات و تحولات عظيمى روى خواهد داد كه ما از آن بيمناكيم. ما عجالتا در اين آتش سوزان به سر برده و با خطرهاى جانى صبر نموده،از حقوق اسلام و مسلمين و از حريم قرآن و استقلال مملكت اسلام دفاع مىكنيم و تا سرحد امكان مراكز روحانيت را حفظ نموده، امر آرامش و سكوت مىنماييم مگر آنكه دستگاه جبار راهى را بخواهد طى كند كه ما را ناگزير به مطالبى كند كه به خداى تبارك و تعالى از آن پناه مىبريم. اين جانب دست اخلاص خود را به سوى جميع مسلمين خصوصا علماء اعلام و مراجع عظام اطال الله بقاءهم - دراز كرده و از عموم طبقات براى صيانت احكام اسلام و استقلال ممالك اسلامى استمداد مىكنم و اطمينان دارم با وحدت كلمه مسلمين سيما علماء اعلام صفوف اجانب و مخالفين در هم شكسته و هيچ گاه به فكر تجاوز به ممالك اسلامى نخواهند افتاد. ما تكليف الهى خود را ان شاء الله ادا خواهيم كرد و به احدى الحسنيين نايل خواهيم شد، يا قطع دست خائنين از حريم اسلام و قرآن كريم و يا جوار رحمت حق جل و علاء انى لا ارى الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما. اينك دستگاه جبار براى اطفاء نور حق به هر وسيله در كوشش است. والله متم نوره و لو كره الكافرون.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 44
تاريخ: ارديبهشت 1342
نامه امام خمينى در پاسخ علماى اعلام و حجج اسلام يزد
بسم الله الرحمن الرحيم
محترما معروض مىدارد از خداوند تعالى سلامت و عظمت و توفيق حضرات آقايان را در اعتلاى كلمه اسلام و تشييد مبانى دين مبين خواستار است.
خيانتهاى دستگاه جبار به اسلام و قرآن
لازم است توجه حضرات آقايان را جلب كنم به اعمال گذشته و حاضر، دستگاه جبار در گذشته به اسلام و قرآن اهانت كرد و خواست قرآن را در رديف كتب ضاله قرار دهد. اكنون بااعلام تساوى حقوق، چندين حكم ضرورى اسلام محو مىشود. اخيرا وزير دادگسترى در طرح خود شرط اسلام و ذكوريت را از شرايط قضات لغو كرده.
سوءنيت دولت
از چيزهايى كه سوءنيت دولت حاضر را اثبات مىكند، تسهيلاتى است كه براى مسافرت 2000 نفر يا بيشتر از فرق ضاله قائل شده است و به هر يك 500 دلار ارز دادهاند و قريب 1200 تومان تخفيف در بليط هواپيما دادهاند به مقصد آنكه اين عده در محفلى كه در لندن از آنها تشكيل مىشود و صددرصد ضد اسلامى است شركت كنند، در مقابل براى زيارت حجاج بيت الله الحرام چه مشكلات كه ايجاد نمىكنند و چه اجحافات و خرج تراشىها كه نمىشود.
رخنه عمال اسرائيل (بهائيان) در بسيارى از پستهاى حساس مملكتى
آقايان بايد توجه فرمايند كه بسيارى از پستهاى حساس به دست اين فرقه است كه حقيقتا عمال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل براى اسلام و ايران بسيار نزديك است، پيمان با اسرائيل در مقابل دول اسلامى يا بسته شده يا مىشود. لازم است علماى اعلام و خطباى محترم، ساير طبقات را آگاه فرمايند كه در موقعش بتوانيم جلوگيرى كنيم. امروز روزى نيست كه به سيره سلف صالح بتوان رفتار كرد، با سكوت و كناره گيرى همه چيز را از دست خواهيم داد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 45
علماى اسلام بايد دين خويش را به اسلام و پيامبر ادا نمايند
اسلام به ما حق دارد، پيغمبر اسلام حق دارد، بايد در اين زمان كه زحمات جانفرساى آن سرور در معرض زوال است، علماى اسلام و وابستگان به ديانت مقدسه، دين خود را ادا نمايند. من مصمم هستم كه از پا ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم و يا در پيشگاه مقدس حق تعالى با عذر وفود كنم. شما هم اى علماى اسلام مصمم شويد و بدانيد پيروزى با شماست والله متم نوره ولو كره الكافرون.
خداوندا! عظمت اسلام و مسلمين و علماى اسلام را روز افزون فرما.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 46
تاريخ: 12/2/42
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهلم فاجعه بزرگ قم
بسم الله الرحمن الرحيم
چهل روز از مرگ و ضرب و جرح عزيزان ما گذشت، چهل روز است بازماندگان كشتگان مدرسه فيضيه بر عزيزان خود سوگوارى مىكنند. ديروز پدر قد خميده مرحوم سيد يونس رودبارى كه آثار عظمت مصيبت، چهرهاش را در هم شكسته بود، به ملاقات من آمد.باچه زبان مى شود مادرهاى فرزند مرده و پدرهاى غمديده را تسليت داد؟ بايد به پيغمبراسلام صلى الله عليه و آله و امام عصر عجل الله تعالى فرجه عرض تسليت كرد.
جرم ما حمايت از اسلام و استقلال ايران است.
ما براى خاطر آن بزرگواران سيلى خورديم و جوانان خود را از دست داديم. جرم ما حمايت از احكام اسلام و استقلال ايران است. ما براى اسلام، اينهمه اهانت شده و مىشويم. ما در انتظار حبس و زجر و اعدام نشستهايم. بگذار دستگاه جبار هر عمل غير انسانى كه مىخواهد بكند، دست و پاى جوانان ما را بشكند، مريضهاى ما را از مريضخانه بيرون كند و ما را تهديد به قتل و هتك اعراض كند، مدارس علم دين را خراب كند، كبوتران حرم اسلام را از آشيانه خود آواره كند.
در اين چهل روز ما نتوانستيم احصائيه مقتولين و مصدومين و غارت شدگان را درست به دست بياوريم، نمىدانيم چند نفر در زير خاك و چند نفر در سياه چالهاى زندانها و چند نفر در پنهانى به سر مىبرند، چنانكه بعد از سالهاى دراز عدد مقتولين مسجد گوهر شاد را كه با كاميونها حمل كردند، نمىدانيم.
به اعتراف مامورين، تمام جنايات و قانون شكنىها به امر شاه است
اشكال بزرگ آن است كه به هر دستگاهى كه رجوع مىشود، مىگويند: اينها كه شده است به امر اعليحضرت !! است و چارهاى نيست، از نخست وزير تا رئيس شهربانى و فرماندار قم همه گويند: فرمان مبارك !! است، مىگويند: جنايات مدرسه فيضيه به دستور ايشان است، به دستور اعليحضرت!! مريضها را از مريضخانه بيرون كردند، به دستور ايشان است كه اگر در جواب حضرت آيت الله حكيم كارى انجام دهيد، كماندوها و زنهاى هر جايى را به منازل شماها بريزيم و شماها را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 47
بكشيم و خانههاتان را غارت كنيم، دستور اعليحضرت!! است كه بدون مجوز قانونى، طلاب را بگيريم و به لباس سربازى در آوريم، دستور اعليحضرت !! است كه به دانشگاه بريزند و دانشجويان را بكوبند. مامورين، تمام قانون شكنىها رابه شاه نسبت مى دهند، اگر اينها صحيح است بايد فاتحه اسلام و ايران و قوانين را خواند و اگر صحيح نيست و اينها به دروغ جرمها و قانون شكنىها و اعمال غير انسانى را به شاه نسبت مىدهند، پس چرا ايشان از خود دفاع نمىكنند تا تكليف مردم با دولت روشن شود و در موقع مناسب به سزاى اعمال خود برسانند؟!
تا اين دولت غاصب ياغى سركار است، مسلمين روز خوش نخواهند ديد.
كرارا تذكر دادهام كه اين دولت سوءنيت داشته و با احكام اسلام مخالف است، نمونههاى آن يكى پس از ديگرى ظاهر مىشود، وزارت دادگسترى دولت با طرحهاى خود و الغاء اسلام و رجوليت از شرايط قضات، مخالفت خود را با احكام مسلمه اسلام ظاهر كرد،از اين به بعد بايد در اعراض و نفوس مسلمين، يهود و نصارى و دشمنان اسلام و مسلمين دخالت كنند. منطق اين دولت و بعضى اعضاى آن محو احكام اسلام است، تا اين دولت غاصب ياغى سر كار است، مسلمين روز خوش نخواهند ديد.
دستگاه جبار نمىتواند ما را از مقصدمان منصرف كند.
من نمىدانم اينهمه بى فرهنگى و جنايات براى نفت قم است و حوزه علميه بايد فداى نفت شود؟ يا براى اسرائيل است و ما را مزاحم پيمان با اسرائيل در مقابل دول اسلامى مىدانند؟ در هر صورت ما بايد نابود شويم، اسلام و احكام اسلام و فقهاى اسلام بايد فدا شوند، دستگاه جبار گمان كرده است با اين اعمال غير انسانى و فشارها مىتواند ما را از مقصد خود كه جلوگيرى از ظلم و خودسرىها و قانونشكنىها و حفظ حقوق اسلام و ملت و برقرارى عدالت اجتماعى كه مقصد بزرگ اسلام است، منصرف كند. ما از سربازى فرزندان اسلام هراسى نداريم، بگذار جوانان ما به سرباز خانه بروند و سربازان را تربيت كنند و سطح افكار آنها را بالا ببرند، بگذار در بين سربازان، افراد روشن ضمير و آزادمنش باشند تا بلكه به خواست خداوند متعال، ايران به سربلندى و آزادى نايل شود.
من براى نجات اسلام و ايران به افراد نجيب ارتش دست برادرى مىدهم.
ما مىدانيم كه صاحب منصبان ارتش معظم ايران، درجه داران محترم، افراد نجيب ارتش با ما در اين مقصد همراه و براى سرافرازى ايران فداكار هستند، من مىدانم درجه داران با وجدان راضى به اين جنايات و وحشيگرىها نيستند، من از فشارهايى كه بر آنها وارد مىشود مطلع و متأسفم، من براى نجات اسلام و ايران به آنها دست برادرى مىدهم، من مىدانم قلب آنها از تسليم در برابر اسرائيل
صحيفه نور جلد 1 صفحه 48
مضطرب است و راضى نمىشوند ايران در زير چكمه يهود پايمال شود.
ملت ايران با دول اسلامى برادر و از پيمان با اسرائيل منزجر است.
من به سران ممالك اسلامى و دول عربى و غير عربى اعلام مىكنم : علماء اسلام و زعماى دين و ملت ديندار ايران و ارتش نجيب با دول اسلامى برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست و از پيمان با اسرائيل دشمن اسلام و دشمن ايران متنفر و منزجر است، اين جانب اين مطلب را به صراحت گفتم، بگذار عمال اسرائيلى به زندگى من خاتمه دهند.
در چهلم فاجعه بزرگ اسلام، بر مسببين اين فجايع نفرين كنيد.
مناسب است ملت مسلمان در ايران و غير ايران روز چهلم فاجعه بزرگ اسلام، يادى از مصيبتهاى وارده بر اسلام و حوزه هاى اسلامى بكنند و در صورتى كه عمال دولت مانع نشوند، مجالس سوگوارى داشته باشند و بر مسببين اين فجايع نفرين كنند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 49
تاريخ: 12/2/42
نامه امام خمينى در جواب تلگراف اصناف همدان
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت ذى شرافت عموم بازرگانان و اصناف واهالى محترم و متدين همدان ايدهم الله تعالى
پس از اهداء تحيت و سلام، تلگراف شريف مبنى بر اظهار تأثر در فاجعه عظيمه كه بر اسلام و مسلمين وارد شد واصل و موجب تشكر گرديد. لازم است به آقايان محترم تذكر دهم به طورى كه از قرائن ظاهر مىشود دستگاه جبار در صدد تصرف در احكام ضروريه اسلام است، بلكه شايد خداى نخواسته بخواهند قدم هاى بلندترى بردارند. كرارا در نطقهاى مبتذلشان تصريح به تساوى حقوق زن و مرد در تمام جهات سياسى و اجتماعى كردهاند كه لازمهاش تغيير احكامى از قرآن مجيد است و چون با عكسالعملى كه از طرف مسلمين مواجه شدند مزورانه انكار نمودند و عذر بدتر از گناه خواستهاند، غافل از آنكه ما آنها را خوب ميشناسيم و به گفتار آنها اعتماد نداريم. دخترها را به سپاه دانش دعوت يا تشويق مىكنند و خودشان تصريح مىكنند كه بايد قبلا به سربازى بروند و چون مواجه با نفرت عمومى مىشوند به انكار بر مىخيزند و در مطبوعات تصريح شود كه تصويبنامه سربازى دخترها در دست تنظيم است، با اين وصف آن را انكار مىكنند و به تشبثات مضحك دست مىزنند. دستگاه جبار گمان كرده با زمزمه تساوى حقوق مىتواند راهى براى پيشرفت مقاصد شوم خود كه آن ضربه نهايى به اسلام است باز كند. نمىداند كه در آن صورت مواجه با چه عكسالعملى خواهد شد. دستگاه جبار كه براى احدى از افراد ملت آزادى قائل نيست و سالهاست سلب آزادى از ملت را وسيله مقاصد خود قرار داده گمان كرده به اسم آزادى بانوان مىتواند ملت مسلمان را اغفال كند تا مقاصد شوم اسرائيل را اجراكند. من به شما اى ملت مسلمان! كرارا اعلام خطر كردم و مىكنم. روحانيت و اسلام در معرض خطر است، سكوت در مقابل دستگاه فاسد جبار براى ملت اسلام ننگ است. با منطق قوى اسلامى مفاسد را بيان كنيد. قانونشكنىها را برملا كنيد. اعتراض كنيد، اعلاميه منتشر كنيد، صداى خود را به ملل اسلامى برسانيد. عالم را از اعمال غير انسانى اينان آگاه كنيد. در خاتمه توفيق و تاييد حضرات آقايان و عموم ملت را از خداوند خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 50
تاريخ: 16/2/42
پاسخ امام خمينى به علماء اعلام همدان
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور شريف حضرات علماء اعلام و حجج اسلام و فقهاى عظام دامت بركاتهم و علت كلمتهم
تلگراف محترم مبنى بر تاسف و تاثر از فاجعه عظيمه وارد بر اسلام و مسلمين و اعلام پشتيبانى از حوزه مقدسه و مقاصد شرعيه كه جميع علماى اسلام و طبقات مسلمين در آن شريك هستند موجب تشكر گرديد. بديهى است با اين شيوه كه دستگاه جبار در پيش گرفته اگر مسلمين غفلت كنند و مراقبت شديد نكنند و كوشش در دفاع از حريم قرآن كريم و اسلام نكنند زمانى نگذرد كه خداى نخواسته دستگاه ناپاك و عمال اجنبى از احكام ضرورى اسلام تجاوز كرده به اساس اسلام مقدس ضربه وارد خواهند كرد. شواهدى در دست است كه دستگاه جبار به حكم الزام و خباثت ذاتى در صدد هدم اساس است. حمله مسلحانه به مركز فقاهت و هتك مراجع و فقهاء اسلام و حبس و زجر شاگردان مكتب اسلام و اهانت به قرآن كريم و ساير مقدسات مذهبى نمونه بارز آن است. اعلام به تساوى حقوق زن و مرد از هر جهت، الغاء اسلام و رجوليت از منتخب و منتخب و الغاى اسلام و رجوليت از شرائط قضات نمونه ظاهر ديگرى است. سخت گيرى كردن و اجحاف نمودن به حجاج بيت الله الحرام و در مقابل وسايل فراهم نمودن و تسهيل نمودن براى مسافرت چند هزار نفر عمال اسرائيل به لندن براى توطئه بر ضد اسلام و به آنها اسم مذهب گذاشتن (چنانچه از بعضى روزنامهها كه حتما تحت نظر سازمانهاى دولتى و به ديكته آنها است) يكى ديگر از نمونههاى انحراف دستگاه جبار است. تخفيف در كرايه طياره و به هر مسافرى از فرقه ضاله پانصد دلار ارز دادن نمونه ديگرى است. زمزمه تغيير خط كه اخيرا بار ديگر آغاز شده و زمزمههاى ديگر كه ذكر آن اكنون صلاح نيست و تعبيرهاى بسيار ننگينى كه در نطقهاى مبتذلشان شده و مىشود يكى ديگر از همان نمونههاست. اينها و امثال اينها است كه اين جانب را به وحشت انداخته و براى من جاى شبهه نيست كه سكوت در مقابل دستگاه جبار علاوه بر هدم اسلام و مذهب تشيع، نابودى با ننگ است...
امروز مسلمين و خصوص علماى اعلام در مقابل خداى تبارك و تعالى مسئوليت بزرگى دارند. با سكوت ما نسلهاى آتيه الى الابد در معرض ضلالت و كفر هستند و مسوول آن ما هستيم. خطر اسرائيل و عمال ننگين آن اسلام و ايران را تهديد به زوال مىكند، من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نيستم و از علماى اعلام و ساير طبقات مسلمين انتظار دارم كه با تشريك مساعى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 51
قرآن و اسلام را از خطرى كه در پيش است نجات دهند واز خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و علماى اسلام را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 52
تاريخ: 28/2/42
پيام امام به وعاظ، گويندگان دينى و هيئات مذهبى در مورد وظايف آنها در قبال تبليغات رژيم
بسم الله الرحمن الرحيم
به عموم حضرات مبلغين محترم و خطباى معظم كثرالله امثالهم و عموم هيئات محترم، عزاداران سيد مظلومان عليه الصلوه و السلام محترما"معروض مىدارد در اين ايام كه دستگاه جبار از خوف آنكه مبادا در منابر و مجامع مسلمين، شرح مظالم و اعمال خلاف انسانى و ضد دينى و وطنى آنها داده شود، دست به رسوايى ديگرى زده و درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغين محترم و سران هيئات عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسرى واگذارند، لازم است تذكر دهم كه اين التزامات علاوه بر آنكه ارزش قانونى نداشته و مخالفت با آن هيچ اثرى ندارد، التزام گيرندگان مجرم و قابل تعقيب هستند. عجب است كه دستگاه بىپروا ادعا دارد كه قاطبه ملت با اوست و از پشتيبانى اكثريت قاطع برخوردار است، با اين وصف در تمام شهرستانها، قراء و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهديد ملت، خفقان ايجاد مىكند. اگر اين ادعا صحيح است، ملت را اين چند روز به حال خود واگذارند تا از پشتيبانى مردم متمتع شده، موافقت شش ميليونى به همه ملل جهان ظاهر، والا اشاعه اكاذيب براى تشويش افكار عامه برخلاف مصالح اسلام و مملكت، جرم و قابل تعقيب است. حضرات مبلغين عظام، هيئات محترم و سران دستههاى عزادار متذكر شوند كه لازم است فريضه دينى خود را در اين ايام در اجتماعات مسلمين ادا كنند و از سيد مظلومان، فداكارى در راه احياء شريعت را فراگيرند و از توهم چند روز حبس و زجر نترسند (لاتهنوا و لاتحزنواوانتم الاعلون ان كنتم مومنين).
آقايان بدانند كه خطر امروز بر اسلام، كمتر از خطر بنى اميه نيست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائيل و عمال آنها (فرقه ضال ومضله ) همراهى مىكند، دستگاه تبليغات را به دست آنها سپرده و در دربار، دست آنها باز است، در ارتش و فرهنگ و ساير وزارتخانهها براى آنها جا باز نموده و شغلهاى حساس به آنها دادهاند. خطر اسرائيل و عمال آن را به مردم تذكر دهيد. در نوحههاى سينه زنى از مصيبتهاى وارده بر اسلام و مراكز فقه و ديانت و انصار شريعت ياد آور شويد. از فرستادن و تجهيز دولت خائن، چند هزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن براى شركت در محفل ضد اسلامى و ملى، اظهار تنفر كنيد.
سكوت در اين ايام تاييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است، از عواقب اين امر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 53
بترسيد. از سخط خداى تعالى بهراسيد.اگر به واسطه سكوت شماها به اسلام لطمهاى وارد آيد، نزد خداى تعالى و ملت مسلمان مسوول هستيد (اذ اظهرت البدع فللعالم ان يظهر علمه و الافعليه لعنه الله) از تساوى حقوق اظهار تنفر كنيد و از دخالت زنها در اجتماعى كه مستلزم مفاسد بيشمار است، ابراز انزجار، و دين خدا را يارى كنيد و بدانيد (ان تنصروالله ينصركم و يثبت اقدامكم )از اخافه و ارعاب سازمانها و دستگاه شهربانى هراسى به خود راه ندهيد،آنها نيز مثل شما ملزم و مجبوردند و بسيارى از آنها با شما همراه و از دستگاه بيزارند.
والسلام عليكم و على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 54
تاريخ : 13/3/42
بيانات امام خمينى در مدرسه فيضيه در مورد نقشههاى اسرائيل
اسرائيل براى غارت ايران در صدد شكستن موانع است.
بسم الله الرحمن الرحيم
الان عصر عاشورا است...گاهى كه وقايع روز عاشورا را از نظر مىگذرانم اين سوال برايم پيش مىآيد كه اگر بنى اميه و دستگاه يزيد بن معاويه تنها با حسين سر جنگ داشتند آن رفتار وحشيانه و خلاف انسانى چه بود كه در روز عاشورا با زنهاى بى پناه و اطفال بىگناه مرتكب شدند؟!بچههاى خردسال چه تقصيرى داشتند؟ زنها چه تقصير داشتند؟بر نظرم مىگذرد كه آنهابا اساس سروكار داشتند. بنىهاشم را نمىخواستند، بنى اميه با بنىهاشم مخالفت داشتند، نمىخواستند شجره طيبه باشند. همين فكر امروز در سرزمين ايران به نظر مىرسد اينها با بچههاى 16 - 17 ساله ما چكار داشتند؟ سيد 16 -17 ساله به شاه چه كرده بود؟ به دستگاههاى سفاك چه كرده بود؟ لكن اين فكر پيش مىآيد كه اينها با اساس مخالفند،با بچه مخالف نيستند، اينها نمىخواهند كه اساس موجود باشد،اينها نمىخواهند صغير و كبير ما موجود باشد. اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت دانشمند باشد، اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت قرآن باشد، اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت علماى دين باشند، اسرائيل نمىخواهد در اين مملكت احكام اسلام باشد، اسرائيل به دست عمال سياه خود مدرسه را كوبيد. ما را مىكوبند، شما ملت را مىكوبند، مىخواهند اقتصاد شما راقبضه كنند،مى خواهند زراعت و تجارت شما را از بين ببرند، مىخواهند در اين مملكت داراى ثروتى باشند، ثروتها را تصاحب كنند به دست عمال خود،اين چيزهائى كه مانع هستند، چيزهايى كه سد راه هستند، سدها را بشكند، قرآن سد راه است بايد شكسته شود،روحانيت سد راه است بايد شكسته شود، مدرسه فيضيه سد راه است بايد خراب شود، طلاب علوم دينيه ممكن است بعدها سد راه شوند بايد از پشت بام بيافتند، بايد سرودست آنها شكسته شود براى اينكه اسرائيل به منافع خودش برسد، دولت ما به تبعيت اسرائيل ما را اهانت مىكند.
دنيا بايد قضاوت كند كه روحانيت مفتخور است يا رژيم شاه.
شما آقايان قم ملاحظه فرموديد آن روزى كه آن رفراندوم غلط انجام گرفت، آن رفراندوم مبتذل انجام گرفت،آن رفراندومى كه چند هزار نفر بيشتر همراه نداشت؛ آن رفراندومى كه برخلاف ملت
صحيفه نور جلد1 صفحه 55
ايران انجام گرفت،در كوچههاى اين قم، در مركز روحانيت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را، چند نفر از بچهها و اراذل را راه اندختند، در اتومبيلها نشاندند و در كوچهها گرداندند، گفتند مفتخورى تمام شد،پلوخورى تمام شد.آقايان ملاحظه بفرماييد، اين وضع مدرسه فيضيه را ملاحظه كنيد، اين حجرات را ملاحظه كنيد، اين اشخاصى كه لباب عمرشان را در اين حجرات مىگذرانند، آن اشخاصى كه مواقع نشاطشان را در اين حجرات مىگذرانند، آن اشخاصى كه بيش از سى، چهل الى صدتومان در ماه ندارند اينها مفتخورند؟ آن اشخاصى كه هزار ميليونشان (هزار ميليونشان يك قلم است ) هزار ميليونشان در جاهاى ديگر است، اينها مفتخور، زياد نيستند؟! ما مفتخوريم؟!مائى كه مرحوم آقاى حاج شيخ عبدالكريممان وقتى كه فوت مىشوند، آقازادههاى آن همان شب چيز نداشتند، همان شب شام نداشتند (گريه شديد حضار) مامفتخوريم؟!مائى كه مرحوم آقاى بروجردى مان وقتى كه از دنيا مىروند ششصدهزار تومان قرض مى گذارند، ايشان مفتخورند؟!اما آنها كه بانكهاى دنيا را پر كردهاند، كاخهاى عظيم را روى هم ساختهاند و باز رها نمىكنند اين ملت را و باز دنبال اين هستند كه ساير منافع اين ملت را به جيب خودشان يا اسرائيل برسانند، اينها مفتخور نيستند؟! بايد دنيا قضاوت كند، بايد ملت قضاوت كند كه مفتخورى چيست.
كارى نكن كه رفتن تو موجب شادى ملت گردد.
آقا من به شما نصيحت مىكنم، اى آقاى شاه! اى جناب شاه !من به تو نصيحت مىكنم، دست بردار از اين كارها، آقا اغفال دارند مىكنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى همه شكر بكنند. من يك قصهاى را براى شما نقل ميكنم كه پيرمردهايتان، چهل سالههايتان يادشان است، سى سالهها هم يادشان است، سه دسته، سه مملكت اجنبى به ما حمله كرد، شوروى انگلستان و امريكا به مملكت ايران حمله كردند، مملكت ايران را قبضه كردند، اموال مردم در معرض تلف بود، نواميس مردم در معرض هتك بود لكن خدا مىداند كه مردم شاد بودند براى اينكه پهلوى رفت. من نمىخواهم تو اين طور باشى، نكن، من ميل ندارم تو اين طور بشوى، اين قدر با ملت بازى نكن، اين قدر با روحانيت مخالفت نكن. اگر راست مىگويند كه شما مخالفيد ،بد فكر مىكنيد. اگر ديكته مىدهند دستت و مىگويند بخوان، در اطراف فكر كن، چرابيخود،بدون فكر اين حرفها را مىزنى، آيا روحانيت اسلام، آيا روحانيون اسلام اينها حيوانات نجس هستند؟!در نظر ملت اينها حيوان نجس هستند كه تو مىگوى؟!اگر اينها حيوان نجس هستند پس چرا اين ملت دست آنها رامى بوسند، دست حيوان نجس رابوسند؟! چرا تبرك به آبى كه اومى خورد مىكنند؟حيوان نجس را اين كار ميكنند؟!آقاما حيوان نجس هستيم؟! (گريهشديدحضار) خدا كند كه مرادت اين نباشد،خدا كند كه مرادت از اينكه مرتجعين سياه مثل حيوان نجس هستند و ملت بايد از آنها احترازكند،مرادت علما نباشد والا تكليف ما مشكل مىشود و تكليف تو مشكل مىشود، نمىتوانى زندگى كنى، ملت نمىگذارد زندگى كنى ، نكن اين كار را، نصيحت مرا بشنو. آقا چهل و پنج سالت است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 56
شما،چهل وسه سال دارى، بس كن، نشنو حرف اين و آن را،يك قدرى تفكر كن، يك قدرى تامل كن،يك قدرى عواقب امور را ملاحظه بكن، يك قدرى عبرت ببر، عبرت از پدرت ببر، آقانكن اين طور، بشنو ازمن ،بشنو از روحانيون، بشنو از علماى مذهب، اينها صلاح ملت راخواهند،اينها صلاح مملكت را مىخواهند.ما مرتجع هستيم؟! احكام اسلام ارتجاع است؟!آن هم ارتجاع سياه است؟!تو انقلاب سياه، انقلاب سفيد درست كردى؟! شما انقلاب سفيد به پاكرديد؟! كدام انقلاب سفيد را كردى آقا؟!چرا مردم را اغفال مىكنيد؟ چرا نشر اكاذيب مىكنيد؟ چرا اغفال مىكنى ملت را؟ والله اسرائيل به درد تو نمىخورد، قرآن به درد تو مىخورد.
شاه و اسرائيل اساس گرفتارى ما
امروز به من اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنيت و گفته اند شما سه چيز را كار نداشته باشيد، ديگر هر چىخواهيد بگوييد،يكى شاه را كار نداشته باشيد، يكى هم اسرائيل را كارنداشته باشيد،يكى هم نگوئيد دين در خطر است، اين سه تا امر را كار نداشته باشيد، هر چى مىخواهيد بگوئيد. خوب اگر اين سه تا امر را ما كنار بگذاريم، ديگرچى بگوئيم؟ ما هرچى گرفتارى داريم ازاين سه تاهست، تمام گرفتارى ما. آقا اينها خودشان مىگويند من كه نمىگويم. به هر كه مراجعه مىكنى ميگويد شاه گفته، شاه گفته مدرسه فيضيه را خراب كنيد،شاه گفته اينها را بكشيد. آن مرد كه آمد در مدرسه فيضيه (حالااسمش را نمىبرم،آن وقت كه دستور دادم گوشهايش را ببرند،آن وقت اسمش را مىبرم )آمد در مدرسه فيضيه فرمان داد، سوت كشيد، تمام مستفر شدند در گوشه اى، گفت متنظر چى هستيد،بريزيد تمام حجرات را غارت كنيد، تمام را ازبين ببريد، گفت حمله كن، حمله كردند. از ايشان مىپرسى، آقا چرااين كار را كرديد؟ مىگويد اعليحضرت فرموده!اينها دشمناعليحضرت هستند؟!اسرائيل دوست اعليحضرت است؟اينها دشمن اعليحضرت هستند؟ اسرائيل مملكت را به باد مىبرد،اسرائيل سلطنت را مىبرد، عمال اسرائيل،آقا يك چيزهائى، يك حقايقى دركاراست. (من باز سرم دارد درد مىگيرد)يك حقايقى در كار است، شما آقايان در تقويم دو سال پيش از اين يا سه سال پيش از اين بهائىها مراجعه كنيد در آنجامى نويسد:تساوى حقوق زن ومرد راى عبدالبهاءآقايان هماز او تبعيت مىكنند، آقاى شاه هم نفهميده مىرود بالاى آنجا مىگويد تساوى حقوق زن ومرد،آقا اين را به تو تزريق كردند،تو مگر بهائى هستى كه من بگويم كافر است بيرونت كنند. نكن اين طور،نكن اينطور...نظامى كردن زن، راى عبدالبهاء آقا تقويمش موجود است، نگوييد نيست،شاه نديده اين را؟ اگر نديده مواخذه كنداز آنهائى كه ديده اند و به اين بيچاره تزريق كرده اندكه اين را بگو. والله من شنيدهام كه سازمان امنيت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بياندازد تا بيرونش كنند ولهذا مطالب را معلوم نيست به او برسانند. مطالب خيلى زياد است، بيشتر از اين معانى است كه شما تصوركنيد. مملكت ما،دين ما در معرض خطر است، شماهى بگوييد كه: آقايان نگوئيدكه دين درمعرض خطر است، ما كه نگفتيم در معرض خطر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 57
است،در معرض خطر نيست؟ ما اگر نگوييم شاه چطور است، چطور نيست؟ آقايك كارى بكنيد كهاين طور نباشد. همه چيز را گردن تو دارند مى گذارند. بيچاره نمىدانى، آن روزى كه يك صدائى درآيد، يك نفر از اينها كه با تو رفيق هستند، رفاقت ندارند، اينها همه رفيق دلارهستند،اينها دين ندارند،اينها وفا ندارند.
تاثرات ما زياد است، نه اينكه امروز عاشوراست و زياد است (آن هم بايد باشد)لكن اين چيزى كه براى اين ملت دارد پيش مىآيد، اين چيزى كه درشرف تكوين است ، از آن ما تاثرمان زياد است، مىترسيم. روابط ما بين شاه و اسرائيل چى است كه سازمان امنيت مىگويد از اسرائيل حرف نزنيد، از شاه هم حرف نزنيد، اين دو تا تناسبشان چيست؟ مگر شاه اسرائيلى است؟به نظر سازمان امنيت شاه يهودى است؟ اين طور كه نيست،ايشان مىگويد مسلمانم، اين كه ادعاى اسلام مىكند به حسب ظواهرش ربط مابين اسرائيل -اين ممكن است سرى در كارباشد، ممكن است معنايى كه ميگويند كه سازمانها مىخواهند آن را از بين ببرند، شايد راست باشد، احتمالش را نمىدهى تو؟ يك علاجى بكن اگر احتمال مىدهى، يك جورى اين مطالب رابرسانيد به اين آقا شايد بيداربشود،شايد روشن بشود يك قدرى،اطرافش را گرفته اند شايد نگذارند اين حرفها به او برسد. ما متاسفيم، خيلى متاسفيم از وضع ايران، از وضع اين مملكت خراب، از وضع اين هيأت دولت، از وضع اين وضعيتها، از همه اينها متاسفيم. آقاى... بيايد دعا كند، من خسته شدم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 61
تاريخ: 1342
نامه امام خمينى به حجة الاسلام فلسفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام آقاى فلسفى دامت افاضاته لازم است از بيانات حساس جنابعالى در اين وقت اختناق عجيب تشكر كنم. امروز روزى است كه حضرات مبلغين محترم و خطباء معظم، دين خود را به دين اثبات فرمايند. امروز روزى است كه يا بايد رضايت خداوند غفور را جلب نمايند يا خداى ناخواسته به سخط ذات مقدسش مبتلا شوند. امروز روزى است كه نظر مبارك امام زمان - صلوات الله عليه - به حضرات مبلغين اسلام دوخته شده است و ملاحظه مىفرمايند كه آقايان به چه نحو خدمت خود را به شرع مقدس ابراز و دين خود را ادا مىفرمايند. از قرار مسموع اغلب گويندگان محترم با ما همآواز هستند. اميد است خداوند تعالى آن شواذى كه از حبس، از زجر، از خوف بيم دارند، بيدار فرمايد. متمنى است مراتب احترام و سلام مرا به مبلغين ابلاغ فرماييد. ضمنا چون براى تجديد ساختمان مدرسه فيضيه كه قبلا با جناب عالى نيز صحبتى شده بود حسابى در بانك صادرات شعبه قم باز شده است و بناست كه از روز تاسوعا و عاشورا نيز بانك سپرده را قبول كند اگر صلاح ديديد تذكرى به مسلمين بدهيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 62
تاريخ: 18/1/1343
هشدار امام خمينى به ملت ايران در مورد به خطر افتادن اسلام و استقلال مملكت
بسم الله الرحمن الرحيم
و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون
من خوف داشتم كه اگر در موضوع بيدادگرى نسبت به حجت الاسلام آقاى طالقانى و جناب آقاى مهندس بازرگان و ساير دوستان كلمهاى بنويسم، موجب تشديد امر آنها شود و ده سال زندان به پانزده سال تبديل گردد. اينك كه حكم جائرانه دادگاه تجديد نظر صادر شد، ناچارم از اظهار تاسف از اوضاع ايران عموما و از اوضاع دادگاه خصوصا.
به قدرى خلاف قوانين و مقررات در دادگاهها جريان دارد كه موجب تاسف و تعجب است، محاكمات سرى، حبسهاى قبل از ثبوت جرم، بىاعتناى به دفاع مظلومين.
اينجانب و اشخاص باوجدان و باديانت متاسفيم از مظلوميت اين اشخاص كه به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسى محكوم به حبسهاى طويلالمدت شده و بايد با حال پيرى و نقاهت در زندان براى اطفاء شهوات ديگران به سر برند. راى دهندگان بايد منتظر سرنوشت سختى باشند.
تسلط اسرائيل بر بسيارى از شوون حساس مملكت.
تاسف بالاتر، تسلط اسرائيل و عمال اسرائيل است بر بسيارى از شؤون حساس مملكت و قبضه نمودن اقتصاديات آن به كمك دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائيل با دول اسلامى در حال جنگ است و دولت ايران با كمال دوستى با او رفتار مىكند و همه نحو وسايل تبليغ و ورود كالاهاى آن را فراهم مىسازد.
من كرارا اعلام خطر كردهام، خطر براى ديانت مقدسه، خطر براى استقلال مملكت، خطر براى اقتصاد كشور. من از كلمه (الكفر ملة واحده) كه از سازمانها به دست و دهانها افتاده متاسفم، اين كلام بر خلاف نص كلام الله و براى پشتيبانى از اسرائيل و عمال اسرائيل است، مقدمه شناسائى اسرائيل است، براى پشتيبانى از عمال اسرائيل و فرقه ضاله منحرفه است. من متاسفم از اينكه در مملكت اسلامى، برخلاف قانون اساسى، اوراق ضاله مخالف با نص قرآن و ضروريات دين مقدس نشر مىشود و دولتها از آن پشتيبانى مىكنند. كتاب انتقاد كه بر رد قرآن مجيد نوشته شده و طرح قانون
صحيفه نور جلد 1 صفحه 63
خانواده كه بر خلاف احكام ضروريه اسلام و خلاف نص كلام الله مجيد طرح و منتشر مىگردد و كسى نيست از دولتها استيضاح كند.
هر كس از ظلم و ظالم بحث كرد در زندان است
من متاسفم از رفتار سازمانها با مجالس تبليغ احكام و عزادارى برسيد مظلومان - عليه الصلوة والسلام - هر كسى به طور كلى از ظلم و ظالم بحث كرد، اكنون در زندان به سر مىبرد يا مدتها به سر برده است .تمام مجالس در تحت فشار و صاحبان آنها در فشارهائى جانفرسا بوده و هستند. اشخاص متدين را به جرم آنكه در عاشورا دسته راه انداختهاند وشعار ضد اسرائيل با خود داشتهاند، به حبس و زجر و شكنجه كشيدند واكنون هم در حبس به سر مىبرند، با آنكه باكمال آرامش حركتكردند.
ملت شيعه از اسرائيل متنفر و منزجر است
من به جميع دول اسلام و مسلمين جهان در هر جا هستند اعلام مىكنم كه ملت عزيز شيعه از اسرائيل و عمال اسرائيل متنفرند و از دولتهائى كه با اسرائيل سازش مىكنند، متنفر و منزجرند. اين ملت ايران نيست كه با اسرائيل منفور در حال سازش است، ملت ايران از اين گناه بزرگ برى است، اين دولتها هستند كه به هيچ وجه مورد تاييد ملت نيستند.
از خداوند تعالى عظمت اسلام و حفظ احكام اسلام را خواستار است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 64
تاريخ: 21/1/1343
بيانات امام خمينى در مورد لزوم اهتمام به امر تبليغات و حفظ وحدت
بسم الله الرحمن الرحيم
از زندانى بودن آقاى طالقانى و مهندس افسرده نباشيد، تا اين چيزها نباشد كارها درست نمىشود، تا زندان رفتنها نباشد پيروزى به دست نمىآيد. هدف، بزرگتر از آزاد شدن عدهاى است، هدف را بايد در نظر داشت، هدف، اسلام است، استقلال مملكت است، طرد عمال اسرائيل است، اتحاد با كشورهاى اسلامى است. الان تمام اقتصاد مملكت در دست اسرائيل است، عمال اسرائيل اقتصاد ايران را قبضه نمودهاند، اكثر كارخانجات در دست آنها اداره مىشود، تلويزيون، كارخانه ارج، پپسى كولا. دو هواپيمايى كه قرار بود حجاج را به مكه ببرند مال اسرائيل بود، بعد دولت عربستان سعودى به اين عمل اعتراض كرد و ناچار شدند از اين عمل خوددارى كنند. امروز حتى تخم مرغ از اسرائيل وارد مىكنند، بايد صفها را فشرده كنيد، اينها عمال استعمار هستند، بايد ريشه استعمار را كند.
آقايان سعى كنيد در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببريد، تبليغات مذهبى بكنيد، مسجد بسازيد، اجتماعا نماز بخوانيد، نظاهر به نماز خواندن بكنيد. وحدت مذهبى لازم است، وحدت مذهبى است كه اين اجتماع عظيم و فشرده را ايجاد مىكند، اگر علاقه به استقلال ايران داريد، وحدت مذهبى داشته باشيد.
بعد از اينكه دستگاه ديد بيش از اين نمىتواند اين فضاحت را تحمل كند و از تمام ممالك اسلامى و غير اسلامى فشار آوردند و نفرتهاى ممالك اسلامى را نسبت به خود احساس نمود، وقتى اوضاع را چه از داخل و چه از خارج تاريك ديدند، اينها شبانه مرا به اينجا آوردند تا به اصطلاح مرا سالم به اينجا برسانند، آنها مىگفتند ما بايد شما را محفوظ نگاه داريم، آنها مىترسيدند كه مردم به من آسيبى برسانند!! آيا ملت اسلام قصد جان مرا دارند؟! بعد از رسوايىها وقتى ديدند ديگر نمىتوانند هيچ جاى پايى بگذارند و تمام ملتها، دولتهاى خارجى با آنها نظر خوشى ندارند و مخصوصا ديدند اكنون ايام حج و محرم است و معلوم نيست در مراسم حج چه خواهد شد و در ماه محرم چه خواهد شد، ما را آزاد كردند ولى بعدا به خيال سمپاشى افتادند، فكر كردند با مطبوعات مىتوانند ما را در نظر مردم خوار كنند، خيال كردند مىتوانند بين مردم و روحانيت جدايى ايجاد كنند.
چند روز است آزاد شده ام، فرصت مطالعه روزنامه نداشتم، در زندان فراغت داشتم و مطالعه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 65
مىكردم تا اينكه روزنامه اطلاعات مورخ سه شنبه 18 فروردين 43 را به من دادند، من از آقايان گله دارم كه چرا زودتر به من ندادند، در اين روزنامه كثيف اطلاعات تحت عنوان اتحاد مقدس در سرمقاله نوشته بودند كه با روحانيت تفاهم شده و روحانيون با انقلاب سفيد شاه و ملت موافق هستند، كدام انقلاب؟ كدام ملت؟ اين انقلاب مربوط به روحانيت و مردم است؟!
آقايان كه در دانشگاه هستيد برسانيد به همه كه روحانيت با اين انقلاب موافق نيست، ما كه وسيله انتشاراتى نداريم، همه چيز را از ما گرفتهاند، تلويزيون و راديو را از ما گرفتهاند، تلويزيون كه در دست آن نانجيب است، راديو هم كه در دست خودشان هست، مطبوعات ما كثيف است. آنها مطلبى را مىنويسند يا مىگويند، فورا به تمام نقاط دوردسترسانند، آنوقت مردم بىاطلاع فكر مىكنند كه روحانيون هم با آنها هستند، روحانيون با اين مفاسد دوستى ندارند، اگر روزنامه اطلاعات جبران نكند با عكسالعمل شديد ما مواجه خواهد شد (يكى از حضار گفت تحريمش كنيد، امام فرمودند نه، حالا موقعش نيست هر چيزى جايى دارد).
خمينى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سرنيزه نمىشود اصلاحات كرد، با نوشتن خمينى خائن به ديوارهاى تهران كه مملكت اصلاح نمىشود، ديديد غلط كرديد؟ ديديد اشتباه كرديد؟ خاضع به احكام اسلام شويد، ما شما را پشتيبانى مىكنيم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه ديگرى دارند، اگر خيال ديگرى در سر دارند، اگر مىخواهند آشوب كنند بسم الله بفرمايند.
در روزنامه مورخ 12 / 5 / 1342 كه مرا از زندان قيطريه آوردند، نوشتند كه مفهومش اين بود كه روحانيت در سياست مداخله نخواهد كرد. من الان حقيقت موضوع را براى شما بيان مىكنم، آمد يك نفر از اشخاصى كه ميل ندارم اسمش را بياورم، گفت آقا سياست عبارت است از دورغ گفتن، خدعه، فريب، نيرنگ، خلاصه پدر سوختگى است و آن را شما براى ما بگذاريد، چون موقع مقتضى نبود نخواستم با او بحثى بكنم، گفتم ما از اول وارد اين سياست كه شما مىگوييد نبودهايم. امروز چون موقع مقتضى است مىگويم اسلام اين نيست، والله اسلام تماش سياست است، اسلام را بد معرفى كردهاند، سياست مدن از اسلام سرچشمه مىگيرد. من از آن آخوندها نيستم كه در اينجا بنشينم و تسبيح دست بگيرم، من پاپ نيستم كه فقط روزهاى يكشنبه مراسمى انجام دهم و بقيه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور ديگر كارى نداشته باشم، پايگاه استقلال اسلامى اينجاست، بايد اين مملكت را از اين گرفتارىها نجات داد. نمىخواهند اين مملكت اصلاح بشود، اجانب نمىخواهند مملكت آباد شود، اينها حتى آب هم براى اين ملت تهيه نكردهاند، آبى كه ما در قم از آن استفاده مىكنيم در اروپا حتى به حيواناتشان هم نمىدهند، اگر راست مىگويند براى بيكاران كار پيدا كنند، اين جوان (اشاره به يكى از دانشجويان ) بعد از بيست سال تحصيل كار مىخواهد، فردا كه فارغالتحصيل مىشود سرگردان است، اگر معاشش فراهم نشود نمىتواند دين خود را حفظ كند، شما خيال مىكنيد آن دزدى كه شبهااز ديوار با آنهمه مخاطرات بالا ميرود و يا زنى كه عفت خود را مىفروشد، تقصير دارد؟ وضع معيشت بد است كه اينهمه جنايات و مفاسد كه شب و روز در روزنامهها
صحيفه نور جلد 1 صفحه 66
مىخوانيد به وجود مىآورد. وقتى كه در زندان بودم خبر آوردند كه سرماى همدان به 33 درجه رسيده، بعد خبر آوردند كه دو هزار نفر از سرما تلف شدهاند، در آن حالت من دستم بسته بود، چه مىتوانستم بكنم؟ اين تازه در همدان بود، البته در تهران و شهرهاى ديگر هم تلفاتى بود، دولت چه اقدامى نمود؟ در يك چنين وضع براى استقبال از اربابان خود با طياره از هلند گل مىآورند، پول ملت فقير را تلف مىكنند، اجاره هواپيما كه از هلند گل مىآورد سيصد هزار تومان استجبران كنيد غلطهاى خود را، اسلام را رعايت كنيد.
در ايام گرفتارى، در روزنامه اطلاعات درباره وضع مادى و بهداشتى مردم جنوب مطلبى خواندم، تعجب كردم چگونه اين مطلب را گذاشته بنويسد، يكى از خبرنگاران پس از بازديد از وضع مردم جنوب چنين نوشته بود كه در جنوب ايران در دهات اصلاً از دكتر و دارو خبرى نيست، آب وجود ندارد و يك ده اكثر مردمش كور بودند، خلاصه از كليه وسايل و نيازمندىهاى اوليه زندگى محروم بودند، آنوقت در كنفرانس اكافه كه نمايندگان دول دنيا جمع شده بودند كه فكرى براى وضع اقتصاد دول بكنند - اگر بخواهند عمل بكنند - در صورتى كه اعضاى شركت كننده چه از كشورهاى كوچك و چه بزرگ همه دم از اشكالات اقتصادى خود مىزنند، هيأت نمايندگى ايران اظهار مىكند كه وضع اقتصادى ايران كمال مطلوب است و هيچ عيب و نقصى ندارد.
آيا وضع اقتصادى انگلستان بد است ايران خوب است؟! وضع اقتصادى هندوستان بعد از آنهمه پيشرف بد است ايران خوب است؟! همين طور ژاپن وضع اقتصاديش بد است ايران خوب است؟!
آقايان در كاخهاى خود نشستهاند مىگويند ملت مترقى،ملت مترقى از گرسنگى مىميرد؟! اميراسلام على عليه السلام نان جو مىخورد. براى مهمانىيى كه به افتخار اربابان خود ترتيب مىدهند، پانصد هزار تومان، يك ميليون تومان يا بيشتر خرج مىكنند و مرتب دم از برنامه مترقى مىزنند، مىگويند كشور ما در رديف كشورهاى طراز اول استمگر با رفتن چند زن به مجلس مملكت مترقى مىشود، مملكت با برنامههاى اسرائيل درست نخواهد شد.
اسلام براى تمام زندگى انسان از روزى كه متولد مىشود تا موقعى كه وارد در قبر شود، دستور و حكم دارد. صحبت نزاع با شخص نيستبعد از اينكه دولت قبلى رفت، يك نفر در زندان آمد پيش من و از دولت گذشته بد گويى كرد و گفت اين دولت برنامههاى مترقى دارد، گفتم ما با كسى غرض شخصى نداريم، ما با عمل اشخاص كار داريم، ملت فقير را نجات دهيد. ديروز خانوادههاى شهداى 15 خرداد اينجا بودند، چيزى كه مرا رنج مىداد اين بود كه به من اين صحبتها نشده بود تا از حبس آمدم بيرون، عصر همان روز (دفعه اول) جريان را مطلع شدم، كشتار 15 خرداد از اعمال يك قشون با ملت بيگانه بدتر بود، آنها بچهها را نمىكشتند، زنها را نمىكشتند، امروز جشن معنى ندارد، تا ملت عمر دارد غمگين در مصيبت 15 خرداد است، يكى از اولياى امور ضمن سخنرانى گفته بود 15 خرداد ننگ ملت ايران است ولى من بر صحبت او را تكميل مىكنم، 15 خرداد ننگ ملت بود زيرا از پول همين ملت اسلحه تهيه شده و با اين اسلحه مردم را كشتند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 67
تاريخ 25/2/43
بيانات امام خمينى پس از آزادى از زندان
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
تاسف و تالم شديد از 15 خرداد
من تاكنون احساس عجز در صحبتها نكردهام و امروز خودم را عاجز مىدانم، عاجز مىدانم از اظهار تألمات روحيهاى كه دارم براى اوضاع اسلام عموماً و اوضاع ايران خصوصاً و قضايايى كه در اين يك سال منحوس پيش آمد خصوصاً قضيه مدارس علمى، قضيه 15 خردادقضيه 15 خرداد را من مطلع نبودم تا اينكه از حبس به حصر تبديل شد و اخبار خارج به من رسيد. خدا مىداند كه مرا اوضاع پانزده خرداد كوبيد. (گريه شديد حضار) حالا هم كه به اينجا آمدهام از قيطريه، مواجه هستم با يك منظرههائى، با بچههاى كوچك بى پدر، (گريه شديد حضار) با پدرهاى جوان از دست داده، با مادرهاى جوان مرده، با زنهاى برادر مرده، با پاهاى قطع شده، (گريه شديد حضار) با افسردگىها، اينها علامت تمدن آقايان است و ارتجاع ما. افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صداى ما به عالم نمىرسد، افسوس كه گريههاى اين مادرهاى بچه مرده نمىرسد به دنيا (گريه شديد حضار)
نسبت دادن ارتجاع سياه به روحانيت توسط اجانب
ما را كهنه پرست معرفى مىكنند، ما را مرتجع معرفى مىكنند، علماى اسلام را به ارتجاع سياه تعبير مىكنند، جرايد خارج از ايران، آنهايى كه با بودجههاى گزاف براى كوبيدن ما مهيا شدهاند در خارج ما را مخالف اصلاحات (كه اسلام در راس اصلاحات واقع شده است) معرفى مىكنند، مخالف ترقى مملكت معرفى مىكنند، مىگويند آخوندها مىخواهند با الاغ باز سوار بشوند از اين طرف به آن طرف بروند، آخوندها مىگويند كه برق نمىخواهيم، آخوندها مىگويند طياره نمىخواهيم، اينها مرتجع هستند، اينها مىخواهند به قرون وسطى برگردند.
عمل به اسلام و مخالفت باديكتاتورى ارتجاع و كهنه پرستى است؟!
آخوندها با اين سياه روزىهائى كه نصيب مملكت است مخالفند، اين كهنه پرستى است؟!
صحيفه نور جلد 1 صفحه 68
علماى اعلام با اين زدنها، كشتنها، قلدرىها، ديكتاتورىها و استبدادها مخالفند، اين كهنه پرستى است؟! علماى اسلام در صدر مشروطيت در مقابل استبداد سياه ايستادند و براى ملت آزادى گرفتند، قوانين جعل كردند، قوانينى كه به نفع ملت است، به نفع استقلال كشور است، به نفع اسلام است، قوانين اسلام است، اين را با خونهاى خودشان، با زجرهائى كه ديدند و كشيدند، با بيچارگىهايى كه متوجه به آنها شد، گرفتند، اين آخوندها مرتجع هستند؟!
امروز هم روحانيت قيام كرده است، نهضت كرده است، ملت به تبع روحانيت نهضت كرده است، ملتهاى اسلام بيدار شدهاند، نهضت كردهاند. خواستههاى روحانيت عمل به قوانين اسلام است، اين ارتجاع است؟! رسول اكرم مرتجع بود؟! قوانين آسمانى، قوانين الهى كه ما براى آن اين قدر اهانت مىشويم، اين قدر زجر مىكشيم، دعوت به عمل كردن به قوانين آسمانى ارتجاع است؟! خداى تبارك و تعالى مرتجع است؟! جبرئيل امين، واسطه وحى الهى مرتجع است؟ پيغمبر اكرم مرتجع است؟! ائمه هدى مرتجع هستند؟! علماى از صدر اسلام تا امروز كه از خودشان چيزى ندارند، آنها قوانين اسلام را، قوانين وحى را به مردم ابلاغ مىكنند، ابلاغ قوانين الهى ارتجاع است؟!
شما اگر چنانچه به احكام اسلام اعتقاد داريد، اين احكام اسلام است، اسلام انسان را آزاد خلق كرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش بر جانش و بر نواميسش خلق فرموده، امر فرموده است كه مسلط است انسان، آزاد است انسان، هر انسانى در مسكن آزاد است، در مشروب و مأكول آنچه خلاف قوانين الهيه نباشد آزاد است در مشى آزاد است. حكم اسلام است كه اگر كسى حمله برد به منزل كسى، براى آن كسى كه مورد حمله واقع شده است جايز است كشتن او اسلام اين قدر با آزادىها موافق است، اسلام ارتجاع سياه است؟! علماى اسلام كه از خودشان چيزى ندارند، ما كه خودمان حرفى نداريم، ما هر چه مىگوييم قال رسول الله مىگوييم، رسول الله هم قال الله مىفرمايد، اگر ما مرتجعيم معلوم مىشود رسول الله مرتجع است، اگر شما ما را مرتجع مىدانيد، ما را كهنه پرست مىدانيد (مردك امروز هم باز برداشته نوشته) اگر ما را كهنه پرست مىدانيد ما كه از خودمان حرفى نداريم ما مىگوييم قال الله تعالى، ما مىگوييم قال رسول الله، پس شما رسول الله را كهنه پرست مىدانيد! اف بر اين تجدد.
اگر قوانين را قبول داريد، اگر اسلام را قبول داريد كه ما تبع آن هستيم و اسلام سر منشأ همه آزادىها، همه آزادگىها، همه بزرگىها، همه آقائىها، همه استقلال هاست، اسلام را قبول داريد، اين احكام اسلام است، كجايش ارتجاع است؟ بفرماييد كجاى احكام اسلام را آقايان ارتجاع سياه مىدانند؟ بفرمايند بيايند تفاهم كنند، آخر اينكه تو بروى آنجا براى خودت صحبت بكنى و هر جا پيش آيد يك صحبتى بكنى و هى كهنه پرستى را ما مىكوبيم، چطور مىكنيم رجز بخوانى، اينكه نمىشود. خوب بيا بنشين بگو آقا اينكه پيغمبر فرموده است، اين ارتجاع سياه است، تا ما ببينيم كه شما درست مىفرمائيد؟ تا ما اثبات كنيم نخير ارتجاع نيست.
ما مىگوئيم آقا، غلام حلقه به گوش ديگران نباشيد. ما عزت و شرف شما را مىخواهيم. ما به
صحيفه نور جلد 1 صفحه 69
شماها نصيحت مىكنيم كه آقا شما دولت اسلام هستيد، هيأت حاكمه بر مسلمين به اصطلاح هستيد، شما عزيز باشيد، آقا باشيد، بزرگ باشيد، استقلال را حفظ كنيد، تبعيت را دست برداريد، دستتان را براى چهار دلار دراز نكنيد، هر جلسهاى كه شما تشكيل مىدهيد هى مىگوئيد دلار بده، ما با اين چيزها مخالفيم، اگر اين ارتجاع است ما مرتجعيم و اگر آن تمدن است شما متمدنيد. اگر به قوانين اسلام شما اعتقاد داريد اين قوانين اسلام و اگر به قوانين اساسى، به قانون اساسى شما اتكاء داريد، قانون اساسى مردم را آزادى داده است در مسكن، در كارهاى خودش، در مالش، در جانش آزادى داده، از اين زورگويىها قانون منع كرده است. ما مىگوئيم شما آقا بيائيد به قانون عمل كنيد، مىگذاريم قانون را زمين، شما يك نمايندهاى بفرستيد ما هم يك نمايندهاى مىفرستيم، قانون اساسى را مىگذاريم زمين، شما كه مىگوييد ما قانونى هستيم، دموكرات هستيم، شما كه مىگوييد كه ما جلو رفته هستيم، مترقى هستيم، اين قانون اساسى ماست، مىگذاريم زمين، به قانون اساسى عمل كنيد اگر ما حرفى زديم. به اين متمم قانون اساسى شما عمل كنيد كه علماى اسلام در صدر مشروطيت جان دادند براى گرفتن اين ورفع كردن اسارت ملتها، شما بنشينيد به اين قانون اساسى عمل كنيد. قانون اساسى مطبوعات را آزاد كرده است، شما آزاد مىكنيد؟! ما مرتجعيم كه مىگوييم بگذاريد به قانون اساسى عمل بشود؟! بگذاريد مطبوعات آزاد باشد؟! بگذاريد كه اين مطبوعات روى عقيده خودشان چيز بنويسند؟! گر چه همه شان خبيث هستند لكن با جميع خباثتشان باز نمىخواهند اينقدر سمپاشى كنند.
روسياهى رژيم در 15 خرداد از تاريخ محو نخواهد شد.
خوب، شما آقايان، ملت ايران روزنامه اطلاعات را، سر مقاله روزنامه اطلاعات روز سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردين را ملاحظه فرموديد، ملاحظه فرموديد كه اينها چه نقشهاى كشيده بودند و كشيدهاند. اينها ديدند كه بازور و با قلدرى و با سرنيزه، با 15 خرداد فراهم كردن، با مدرسه فيضيه خراب كردن، با خراب كردن و با اهانت به علماى اسلام كردن، با تبعيد كردن، با اخراج كردن، با حبس كردن و اينها، هر چه كردند گندش بالا آمد، اين قدر بالا آمد كه او هم فهميد، همه فهميدند، اينها ديدند كه خيلى بد شد، دنيا اعتراض كرد. 15 خرداد روى دولتها را سياه كرد، ما نمىخواستيم اين قدر روسياهى بار بيايد. 15 خرداد ننگى بر دامن اين مملكت گذاشت كه تا آخر محو نخواهد شد، تاريخ ضبط مىكند اين را، خودشان هم گفتند كه 15 خرداد ننگ بود، من هم مىگويم ننگ بود لكن نكته را نگفتند و من نكته را مىگويم، ننگ بود كه مسلسلها را، تانكها را، توپها را، تفنگها را از مال اين ملت فقير به دست آوردند و به روى اين ملت فقير بستند، پايمال كردند اين بيچارهها را، از اين ننگ بالاتر آيا مىشود كه انسان يك ملتى را اينطور پايمال كند؟ اين بيچارهها چه كرده بودند آخر؟ چه كرده بودند؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 70
عمل به قانون اساسى، در نظر رژيم ارتجاع است.
ما يك سلسله نصايح كرديم، نصيحت كه اين قدر بساط نداشت. ما يك مطالب منطقى داريم، مىگوئيم قانون داريم آقا، اگر قانون اساسى را شما قبول نداريد پس بگوئيد آقاى دولت بروند در مجلس بگويند ما قانون اساسى را قبول نداريم. خوب باز بر گردند به قهقرا، هر جا مىخواهند. ما كه مىگوييم به قانون اساسى عمل كنيد ما مرتجعيم؟! يا شمائى كه دستجمعى مردم را حبس مىكنيد، تبعيد مىكنيد؟ سلولهاى شما پر است از حبسىها، از علما، از اساتيد، از محترمين، از متدينين، بندرعباس پر است از تبعيد شدگان، براى اينكه اينها مىگفتند كه آقا ما نمىخواهيم اسير مردم باشيم، اسير استعمار باشيم.
آخر چه مىگويند به ما؟ ما مرتجعيم كه مىگوييم كه به قانون اساسى عمل كنيد؟ قانون اساسى را بگذاريد زمين همهمان عمل كنيم، اين را كه قبول داريد. ما مىگوييم به دين عمل بكنيد، شما مىگوئيد كه پيغمبر اكرم مرتجع است نغوذبالله، در لفظ نمىگوئيد، معنايش اين است. قانون اساسى را كه قبول داريد (ولو در آن وقتها زمزمه مىكردند كه مال پنجاه سال پيش از اين است و فلان، قانون اساسى كه ديگر قضيه پنجاه سال پيش از اين ندارد) قانون اساسى مىگويد ملتها بايد آزاد باشند، ملت ايران بايد مردمش آزاد باشند، مطبوعات بايد آزاد باشد، هيچكس حق ندارد جلوى قلم را بگيرد.
اعلام تفاهم روحانيت با شاه، دسيسهاى براى مرفوض ساختن روحانيت
شما ديديد كه روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردين نوشت كه: (بعضى مجلات هم نوشته بودند لكن اين بيشتر منتشر مىشود) جاى خوشوقتى است كه مقامات روحانى با دولت موافقت كردند در انقلاب شاه و ملت رفتند تهران اعتراض كردند كه آقا اين روحانى را معرفى كنيد، اين خمينى است تا ما بگوييم عليه اللعنه؟ يا ساير علماى اسلامند؟ خوب معرفى كنيد، دست بگذاريد رويش، (علماى طراز اول ما چند نفر در اينجا هستند، خداوند همه را حفظ كند، در تهران هستند، خداوند حفظشان كند، در مشهد هستند خداوند حفظشان كند، در نجف هستند خداوند حفظشان كند، در ساير بلاد مسلمين هستند خدا همه را تاييد كند.) اين علماى اسلام، اين علماى اسلام در ماوراى جو هستند؟ اينهايى كه با شما يك قرارداد سرى كردهاند خوب اسم ببريد، آقا اگر مردى تو اسم ببر، بگو كه: خمينى است، توى حبس ما رفتيم پيش او و او گفت كه برگذشتهها صلوات، خمينى غلط مىكند همچو حرفى مىزند خلاف دين اسلام، خمينى مىتواند تفاهم كند با ظلم؟ غلط مىكند. خمينى آنجا هم كه بود، تو حبس هم كه بود مجد اسلام را حفظ مىكرد، مىتواند حفظ نكند؟ اسلامى كه پيغمبر اسلام اين قدر زحمتش را كشيده است، ائمه هدى اين قدر خون دلش را خوردهاند، علماى اسلام اين قدر زحمت كشيدهاند، خمينى و امثال خمينى مىتوانند كه يك چيزى بگويند كه بر خلاف مصالح اسلام باشد؟! خمينى را از جامعه بيرون مىكنند.
اينها نقشه اين را كشيدهاند كه علماى اسلام را به معرفى كنند به اينكه اينها هم مثل ما
صحيفه نورجلد 1 صفحه 71
مىمانند. خودشان مرفوض جامعه هستند مىخواهند ما را هم مرفوض كنند. جامعه خودشان را نمىپذيرد، مىخواهند ما را هم بگويند نمىپذيريم، مىخواهند ما را با اين نقشه مشئوم، منفور جامعه كنند با سر صبر و راحت تبعيت اربابها كنند، تبعيت كارش از ارباب بود، مىخواهند تبعيت از اسرائيل كنند، وا مصيبت!.
مگر من مىتوانم با يك مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس مفاسد اين مملكت را بگويم. من امروز حالم هم خوب نيست. ديشب خوابم هم خيلى كم بود. معذالك خوب، يك مطالب و كلياتى بايد گفته بشود. ما حق دفاع از خودمان نداريم؟
afsanah82
07-24-2011, 04:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 78
مىزنيم، كجاى اين، كجاى اين كهنهپرستى است كه مردك مىگويد كهنهپرستى است، كجاى اين كهنهپرستى است؟
اسلام در اعلامرتبه تمدن است
ما در اعلى مرتبه تمدن هستيم، اسلام در اعلى مرتبه تمدن است، مراجع عاليقدر اسلام در اعلى مرتبه تمدن هستند. خوب، برويد ببينيد آنها را، اينجا موجودند، مشهد موجود است، تهران موجود است، نجف موجود است، بروند ببينند كدام اينها مرتجع هستند؟ آقايان خودشان با طياره اينجا و آنجا ميروند، بعد مىگويند با الاغ ملت برود؟ مگر امسال نبود يكى از مراجع با طياره رفت به مشهد؟ مگر ساير مراجع با اتومبيل راه نمىروند؟ امسال هم مراجع راه افتادند، همه مجتمع شدند (كه بعد تشكر را عرض مىكنم) همه مجتمع شدند در تهران، اينها با الاغ رفتند؟ اينها مخالفند با آثار تمدن؟.
ما مجاناً پشتوانه كشور هستيم
ما مىگوئيم نكنيد اينطور، ما همه از هم هستيم، اولاد يك خانواده هستيم، اهل يك مملكت هستيم، چرا ما را مىخواهيد بشكنيد؟ ما مجاناً پشتوانه اين مملكت هستيم، هيچ هم تحميل بر بودجه شما نداريم. مىسازيم، مىسازيم با اين كتكها، با اين حبسها، با اين زجرها، با اين اهانتها، با اين فحشها و براى اين مملكت يك استوانه اى هستيم، ايستاديم اينجا، اگر خداى نخواسته چيزى، يك خطرى براى اين مملكت پيش بيايد، ما ايستاديم در مقابلش و نمىترسيم. اين آقايانى كه مىگويند كه ما مملكت را مىخواهيم حفظ كنيم، ما چطور هستيم و كذا هستيم، شما يادتان نيست كه وقتى كه متفقين آمدند اينجا، چطور فرار كردند اين بيچارهها از تهران تا به يزد. اگر يك آخوند پيدا كرديد فرار كرده، يك آخوند، يك آخوند. آن روز كه در بالاى تهران طيارهها راه افتاده بود و مردم را مىترساندند، من تهران بودم، خدا رحمت كند مرحوم آشيخ حسين قمى (رضوان الله عليه) با ايشان در آن ميدان شاهپور، آنجاها بوديم، ايشان سبيلش را چاق كرده بود با كمال طمانينه، اصلش كانه خبرى نيست، من هم مثل او (يك كم بدتر) كانه خبرى نيست. اين بيچارهها، اين نظامىهائى كه مىگويند اينقدر ما كذا هستيم و كذا هستيم و براى مملكت چه مىكنيم، اينها وقتى كه پاى استفاده و پاى بردن منافع و پاى زورگوئى هست اينطورند. خدا نكند كه يك روزى يك ورقى برگردد، اول كسى كه فرار كند همين
صحيفه نور جلد 1 صفحه 79
نشاندارها هستند، و ما هستيم الحمدلله اينجا تا آخرش، مگر اينها بيايند بگيرند ما را ببرند، ما باز هستيم.
تاسيس دانشگاه اسلامى، دسيسهاى ديگر از رژيم.
اين دانشگاه اسلامى كه آقايان مىخواهند درست كنند نه اينكه خيال كنيد با اسلام آشتى كردهاند خير، قضيه قرآنى است كه سرنيزه كردند در مقابل امير المؤمنين (سلام الله عليه) با حربه قرآن، معاويه اميرالمومنين را شكست داد، با حربه قرآن والا چند دقيقه ديگر، چند ساعت ديگر اگر مانده بود آثارى از بنى اميهنمى ماند لكن حيله كردند، قرآن آوردند، ما مسلم، شما هم مسلم، اشهد ان لا اله الا الله، اين قرآن اين خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق كه امام را نشناخته بودند، هر چه حضرت امير گفت آقا صبر كنيدخير نمىشود، قرآن الحكم الله، نمىشود، نمىشود، نمىشود، مىخواستند بكشند حضرت امير را، همين اصحاب، اين خوارج اصحاب حضرت بودند، انصار حضرت بودند، آنها حيله كردند، قرآن را بالاى نيزهها كردند كه الحكم بيننا و بينكم كتاب الله، الحكم كتاب الله حضرت فرستاد به اصحابش كه جنگ مىكردند كه آقا برگرديد، گفت كه آقا مهلت بدهيد يك ساعت ديگر مانده، حضرت فرمود: مىكشند اينها مرا، ريختهاند دورم، شمشيرها كشيدهاند، اگر نيائيد مىكشند با قرآن، اسلام را شكست دادند. مگر مىشود با دانشگاه اسلامى، اسلام را شكست داد؟ مگر ما مىگذاريم شما دانشگاه اسلامى درست كنيد؟ ما تفسيق مىكنيم آن كه وارد بشود در آن دانشگاه، بين ملت از بين خواهد رفت. مگر اينها مىتوانند كه اسلام و مسلمين و علماى اسلام را تحت وزارت فرهنگ قرار بدهند؟ غلط مىكند آن وزارت فرهنگى كه دخالت در امر ديانت و اسلام مىكند، مگر ما مىگذاريم اين مطالب بشود؟ مگر خمينى بميرد، نعوذبالله مراجع اسلام هم خداى نخواسته از بين بروند، وقتى رفتيم ما ديگر تكليفى نداريم لكن ملت اسلام هست، ملت اسلام باز زنده است، الان زندگى از سرگرفته است. بارك الله فيكم ملت اسلام ديگر بيدار شد، ديگر نمىنشيند، اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمىگردد.
در همان سنگرى كه بوديم هستيم،
اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمىكند. اشتباه نكنيد، ما به همين سنگرى كه بوديم هستيم، با تمام تصويبنامههاى مخالف اسلام كه گذشته است مخالفيم، با تمام زورگوئىها مخالفيم، با تمام فشارهائى كه بر ملت مىآيد مخالفيم، با تمام حبسهائى كه بىجهت حبس كردهاند و با حبس كردن آنها مخالفيم. ما مرتجع هستيم كه مىگوئيم بابا آخر چه كردند اين بيچارهها كه اعدام كرديد؟ چه كردند اينها را كه در بندرعباس فرستاديد؟ چه كردند اينها را كه در حبس قرار داديد؟ اين بيچارهها جز اينكه گفتند بابا به قانون عمل كنيد، بيائيد همه مان، بزرگ هايشان گفتند به قانون، اين بيچارهها، كوچكترها هم كه خوب به تبع مسلمين و به تبع اسلام، فرض كنيد يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 80
كلمه هم گفته باشند، حالا يك كلمه گفتهاند، بايد تا آخر عمر اين بيچاره در بندرعباس سر ببرد؟ آقا يك قدرى اصلاح كنيد خودتان را، يك قدرى از اين حال ارتجاع بيرون بيائيد، يك قدرى از اين حال بربريت بيرون بياييد، يك قدرى از اين كارهاى قرون وسطايى دست برداريد، اينقدر مرتجع نباشيد، متمدن باشيد، مترقى باشيد، مملكت را مترقى، احترام به افراد مملكت بگذاريد، مردم را اينقدر بيچاره بار نياوريد، دانشگاهايتان جورى نشود كه برنامههايش جوانهاى ما را بد بار بياورند. جوانهاى ما را مبارز بار بياوريد، جوانهاى ما را جورى بار بياوريد كه در مقابل استعمار ايستادگى كنند. ماى مرتجع اينها را مىگوئيم.
ايران به اصطلاح مترقى زمان شاه
اگر ما مرتجعيم بفرمائيد. شماى مترقى داريد دسته دسته اين بيچارهها را، اين جوانهاى ما را از بين مىبريد. مدارستان يك مدارس صحيحى نيست كه انسان بتواند به آنها اطمينان داشته باشد، برنامههايتان يك برنامههاى استعمارى است، همهاش بازى، همهاش فوتبال، همهاش چه، ساير ممالك هم اينطورى است؟ پس اين اتمها را كى درست كرده است؟ پس اين طيارهها را كى درست كرده؟ مملكت مترقى!! لوله همين قم، همين قم، اين لولهاى كه براى آب در قم درست كردهاند، چون ايران درست كرده قابل استعمال نيست. مملكت مترقى، تو از لولهنگ سازى هم باز بالا نرفتى، به - رزمآراء گفت: ما به غير لولهنگ سازى چيزى بلد نيستيم او را كشتند. اين مملكت مترقى!! اين مملكت مترقى است كه الان نسبت به هر چيزش احتياج دارد به خارج؟ از اسرائيل كارشناس مىآورد، اى واى، به اسرائيل مىفرستد كه ياد بگيرند، شهردارىها از قم امسال رفتهاند، از قم اشخاصى رفتهاند، يعنى فرستادهاند آنها راكه بروند (مثل اينكه در روزنامه استوار هم بود اين) در آنجا چيز ياد بگيرند. من نمىدانم از يهودىها مىخواهند چه ياد بگيرند؟ از آنها تقلب بايد ياد بگيرند، از آنها بايد خدعه و فريب ياد بگيرند. چه مىخواهند ياد بگيرند؟ اين مملكت مترقى! چه مىگويى؟ چه مىگوئيد شماها؟ مگر با الفاظ مىشود؟ مگر با چهار تا زن فرستادن به مجلس ترقى حاصل مىشود؟ مگر مردها كه تا حالا بودند ترقى براى شما درست كردند تا زنهايتان ترقى درست كنند؟ ما مىگوئيم اينها را فرستادن در اين مراكز جز فساد چيزى نيست، شما بعد تجربه كنيد، ببينيد بعد از ده سال، بيست سال، سى سال ديگر اينها را بفرستند، به خيال خودتان، ببينيد اگر شما جز فساد چيز ديگرى ديديد؟ ما با ترقى زنان مخالف نيستيم، با اين فحشا مخالفيم، با اين كارهاى غلط مخالفيم. مگر مردها آزادند كه زنها مىخواهند آزاد باشند؟ (آزاد مرد و آزاد زن) با لفظ درست مىشود؟ زنها، مردها آزادند؟ در اين مملكت مردها الان آزادند؟ در چه چيز آزادند؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 81
تشكر از عموم ملت
و من عاجزم از اينكه تشكر كنم از جميع ملتهاى مسلمين، اسلام، تشكر كنم از ملت بزرگ ايران، جميع اصناف، جميع طبقات، اينهائى كه با ما همكارى كردند، اينهائى كه در غم ما غم خوردند، تشكر بزرگ كنم از مراجع تقليد عظيمالشان، زحمت كشيدند، تهران رفتند، اهانتها ديدند در آنجا، زحمتها كشيدند در آنجا. مراجع بزرگ از بلاد جمع شدند در مركز، از مشهد تشريف آوردند، از اهواز تشريف آوردند، از قم اعاظم ما تشريف بردند، مراجع ما تشريف بردند، نجف همراهى كرد، قم آن كسى هم كه اينجا بود همراهى مىكرد، همه، همه با هم دست دادند به هم، فهماندند به اينكه ما ملت زنده هستيم، ما براى آزادى اين ملت به همه جور حاضريم، يكىمان حبس مىرود يكىمان اهانت مىشود، يكىمان فحش مىخورد، ما به همه چيزش حاضريم. حالا هم همين مراجع عظام تشريف دارند، كثرالله امثالهم (آمين جمعيت) همان مراجع نجف تشريف دارند، كثرالله امثالهم. همان مراجع تهران و مشهد تشريف دارند، كثراللهامثالهم. اسلام همچنين نيست كه يك فرد داشته باشد، دو فرد داشته باشد، همه سرباز اسلامند، همه سربازان اسلامند، همه علما جان نثار اسلامند، نمى شود نباشند، همه هستند الحمدلله. همه دست به هم دادهاند، چه آنكه صلاح ديده است كه به ملايمت كار را انجام بدهد، چه آنكه صلاح ديده است با حدت كار را انجام بدهد، همه اينها از ما هستند، من لسانم ضعيف است كه تشكر كنم از اين افراد برجسته، از اين علماى بزرگ، من نمىتوانم تشكر كنم خداى تبارك و تعالى آنها را حفظ كند، خداى تبارك و تعالى سايه آنها را بر سر ما و مسلمين مستدام بدراد (آمين حضار) ما همه يك هستيم، يك، افراد زياد لكن آراء واحده، يك هستيم، همه يك هستيم. گمان نكند كه، كسى گمان نكند كه بشود با پخش يك چيزهاى مسموم بتواند كه بين علماى اسلام جدايى بيندازد، هيچ امكان ندارد اين مطلب، ما همه با هم هستيم، ما براى ذب از اسلام و ذب از ايران و ذب از استقلال ايران و ذب از كيان اسلام، همه يك هستيم، يك حلقوم داريم. گمان نشود كه خداى نخواسته (بچهها خيال كنند) يك اختلافى در كار هست. اهانت به مراجع، اهانت به جامعه اسلامى است. و من يك نصحيت مىكنم به بچههاى طلاب، طلاب جوان كه تازه آمدهاند و حاد و تندند و آن اين است كه: آقايان متوجه باشيد اگر چنانچه شطر كلمهاى به يك نفر از مراجع اسلام، شطر كلمهاى اهانت بكند كسى به يك نفر از مراجع اسلام، بين او و خداى تبارك و تعالى ولايت منقطع مىشود. كوچك فرض مىكنيد؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را كوچك فرض مىكنيد؟ اگر به واسطه بعضى از جهالتها لطمهاى بر اين نهضت بزرگ وارد بشود، معاقبيد پيش خداى تبارك و تعالى، توبهتان مشكل است قبول بشود چون به حيثيت اسلام لطمه وارد مىشود. اگر كسى به من اهانت كرد، سيلى به صورت من زد، سيلى به صورت اولاد من زد، والله تعالى راضى نيستم در مقابل او كسى بايستد دفاع كند، راضى نيستم. من مىدانم، مىدانم كه بعضى از افراد يا به جهالت يا به عمد مىخواهند تفرقه مابين
صحيفه نور جلد 1 صفحه 82
اين مجتمع بيندازند. تفرقه ما بين اين مجتمع معنايش اين است كه در اسلام خلل واقع بشود، استعمار به آرزوى خودش برسد.
ما خودمان را بايد فدا كنيم براى اسلام، آمال و آرزوهايمان را بايد فدا كنيم براى اسلام - اگر بنا باشد - تمام مراجع از شصت به آن طرفند، در عشره مشوومه يا ميمونه، اگر براى خدا در اين عشره از بين برويم، عشره ميمونه است و اگر چنانچه باز به آمال و آرزو باشيم مشوومه همه مراجع از شصت به آن طرف هستند، ديگر مىشود كه اين اشخاصى كه ريششان را در اسلام سفيد كردهاند اينها خداى نخواسته بر خلاف مصالح اسلام عمل بكنند؟ نمىشود آقا. اگر يك وقت اختلاف اجتهاد در كار باشد، مثل ساير مسائل شرعيه اختلاف اجتهاد در كار باشد، بچهها و جوانها نبايد دخالت بكنند، خطرناك است، دشمن بيدار است، گمان نكنيد كه فحش به يك نفر است، فحش به يك جامعه اسلامى است، اهانت به يك جامعه اسلامى است، و هن وارد شدن بر يك جامعه اسلامى است.
من كه اينجا نشستهام دست تمام مراجع را مىبوسم، تمام مراجع اينجا، نجف، ساير بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علماء اسلام را من مىبوسم. مقصد بزرگتر از اينهاست آقا. من دست برادرى دراز مىكنم به تمام ملت اسلام، به تمام مسلمين دنيا، در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اينجا دست برادرى دراز مىكنم و دست آنها را مىفشارم. ما خاضع هستيم براى همه علماى اسلام، شما هم خاضع باشيد، همه، همه بايد خاضع باشيد. اين هم امرى است كه به حضرات آقايان تذكر دادم، البته نمىگويم واقعهاى هست، ان شاءالله هيچ ابداً نيست اما جوانند، بچهاند، گاهى وقتها عصبانيتى پيدا كنند از اين امور. آقا، ما اهل يك ملت، اهل يك مملكت، اهل يك ديانت، اهل يك بساط، همه برخوان نعمت خداى تبارك و تعالى نشستهايم، همه بايد شكر اين نعمت را بگزاريم كه يك همچو مراجع بزرگ داريم، متشكر باشيم از خدا كه يك همچو افراد برجسته داريم، قدردانى كنيم از آنها، عزت آنها عزت اسلام است، اهانت به آنها اهانت به اسلام استتوجه داشته باشيد مبادا يك وقت خداى نخواسته يك اهانتى به يك مسلمى يك اهانتى به يك مرجعى، يك اهانتى به يك مومنى بشود كه خداى تبارك و تعالى راضى نيست. من مىترسم كه يك وقت خداى تبارك و تعالى ما را اخذ بكند، اخذ عزيز مقتدر.
مطالب با اين حرف تمام نمىشود، زياد است حرف و من هم كه ديگر قدرتش را ندارم كه صحبت بكنم، از اين جهت توفيق همه علماى اسلام را در خدمت به اسلام از خداى تبارك و تعالى درخواست دارم. خداوند تمام مراجع اسلام را در ظل حمايت خودش حفظ كند، (آمين حضار) سايه تمام مراجع اسلام را بر سر مسلمين و بر سر همه ما مستدام بدارد (آمين حضار) ديانت اسلام را تقويت كند، (آمين حضار) دست اشخاصى كه به استقلال مملكت ما، به اقتصاد مملكت ما خيانت كنند قطع كند (آمين حضار).
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 83
تاريخ: خرداد 1343
اعلاميه مشترك حضرات عظام، امام خمينى، ميلانى، نجفى مرعشى و طباطبائى قمى به مناسبت سالگرد 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله وانااليه راجعون
وسيعلم الذين ظلموااى منقلب ينقلبون
يك سال از فاجعه خونين 12 محرم 83 (15 خرداد 1342) گذشت، يك سال از مرگ فجيع عزيزان ملت سپرى شد، يك سال از بىخانمان شدن و بىسرپرست شدن يتيمان بىپدر و زنهاى بىشوهر و مادران داغديده گذشت.
15 خرداد ننگى بر چهره هيئت حاكمه.
واقعه 15 خرداد ننگ بزرگى براى هيئت حاكمه به بار آورد، اين واقعه فراموش شدنى نيست تاريخ آن را ضبط كرد، آيا ملت مسلمان چه جرمى مرتكب شده بود؟ زنها و اطفال صغير چه گناهى كرده بودند؟ چرا آنها را به مسلسل بستند؟ علماى اسلام و خطباء مذهبى چه جرمى داشتند؟ گناه آنها دفاع از حق بود، دفاع از قرآن كريم بود، به جرم نصايح مشفقانه و صلاح انديشى اهانت شدند، به حبس كشيده شدند، محصور گرديدند، مبتلا به مصائب شدند.
دفاع از اسلام و استقلال و برائت از عمال اسرائيل جرم است؟!
علماء اسلام وظيفه دارند از احكام مسلمه اسلام دفاع كنند، از استقلال ممالك اسلامى پشتيبانى نمايند، از ستمكارىها و ظلمها اظهار تنفر كنند، از پيمان با دشمنان اسلام و استقلال و ممالك اسلام اظهار انزجار كنند، از اسرائيل و عمال اسرائيل، دشمنان قرآن مجيد و اسلام و كشور برائت جويند، از اعدامهاى بىجهت و تبعيدهاى دستجمعى و محاكمات غير قانونى و محكوميتهاى بدون مجوز بيزارى جويند و صلاح حال ملت و مملكت را در هر حال بيان كنند، اينها جرم است؟ اينها ارتجاع سياه است؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 84
در ايران تمام فرق ضاله آزادند به غير از مسلمين.
در اين مملكت تمام فرق ضاله آشكارا تبليغ ضد اسلامى مىكنند، محافل آزاد دارند، مجالس علنى دارند، مسيحيين فرستنده در كليساى انجيلى در تهران دارند، موسسه در كرمانشاه دارند، مدارس رسمى دارند، برخوردار از پشتيبانى دولتها هستند، نشر كتب ضد دينى آزاد است. فقط مسلمانها و مبلغين مذهبى و علماى اسلام آزاد نيستند، تبليغات دينى و بيان قانون شكنىها ارتجاع سياه شناخته شده و ممنوع گرديده، محافل دينى و مجامع مذهبى محتاج به اجازه شهربانىها و سازمانهاست دستجات عزادارى بر حضرت سيدالشهدا عليه الصلوة والسلام بايد محدود و ممنوع باشد.
حمايت اسرائيل از ايران !
ما نمىدانيم اينها چه بستگيى با اسرائيل و عمال اسرائيل دارند، آيا براى مملكت كهنسالى مثل ايران ننگ نيست كه دولت اسرائيل بگويد ما حمايت از ايران مىكنيم؟ ايران بزرگ تحتالحمايه اسرائيل است؟ آيا خلاف مصالح كشور نيست كه مطالب خود ساخته بىسروپائى را در افواه ملت بيندازند و روزنامهها در اطرافش بحث كنند و ضعف دولت را بر ملا نمايند؟ اين سياست غلط نيست؟ اين فضيحت نيست؟ اينها ملت را خواب فرض كردند.
برنامه ما وحدت كلمه مسلمين و اتحاد ممالك اسلامى است در مقابل دول استعمار طلب.
ما براى دفاع از اسلام و ممالك اسلامى و استقلال ممالك اسلامى در هر حال مهيا هستيم. برنامه ما كه برنامه اسلام است. وحدت كلمه مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامى است. برادرى با جميع فرق مسلمين است در تمام نقاط عالم، هم پيمانى با تمام دول اسلامى است در سراسر جهان مقابل صهيونيست، مقابل اسرائيل، مقابل دول استعمار طلب، مقابل كسانى كه ذخائر اين ملت فقير را به رايگان مىبرند و ملت بدبخت در آتش فقر و بيكارى و بينوائى مىسوزد. در حضور چهرههاى رنگ پريده از گرسنگى و بينوائى، دائماً دولتها دم از ترقى و پيشرفتهاى اقتصادى مىزنند، اين حقايق تلخ ما را به تنگ آورده، علماء اسلام را رنج دهد، اگر اينها ارتجاع سياه است، بگذار ما مرتجع باشيم.
واقعه 15 خرداد پشت ما و هر مسلم غيرتمند را مىشكند
ما از واقعه دوازدهم محرم، 15 خرداد خجلت مىكشيم. واقعه شوم 15 خرداد و مدارس علميه فيضيه و غير آن پشت ما و هر مسلم غيرتمند را مىشكند، تا هيأت حاكمه چه عقيده داشته باشد، ملت اسلام اين مصيبت را فراموش نمىكند. ما روز دوازدهم محرم را عزاى ملى اعلام مىكنيم، بگذار ما را مرتجع بخوانند، كهنه پرست بدانند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 85
دولت شاه بايد رويهاش را تغيير دهد.
ما از عواقب اين اعمال جائرانه خائف هستيم و نصيحت هيأت حاكمه را لازم مىدانيم و كراراً نصيحت كرديم و خير و صلاح را گوشزد كرديم و رعايت نشده است. ما مصلحت مىدانيم كه دولت رويه را تغيير دهد، سازمانها و شهربانىها را اينقدر بر ملت ستمديده و بر علماء اسلام و خطباء محترم چيره نكند، از اين اعمال خلاف قوانين اگر مىتوانند جلوگيرى كنند.
سكوت در مقابل ستمكارى، اعانت به ستمكاران است.
علاقه علماء اسلام به ممالك و قوانين اسلامى، علاقه الهى ناگسستنى است. ما از جانب خداى تعالى مامور حفظ ممالك اسلامى و استقلال آنها هستيم و ترك نصيحت و سكوت را در مقابل خطرهائى كه پيش بينى مىشود، براى اسلام و استقلال مملكت جرم مىدانيم، گناه بزرگ مىدانيم، استقبال از مرگ سياه مىدانيم. پيشواى بزرگ ما حضرت اميرالمومنين عليه السلام سكوت را در مقابل ستمكارى جايز نمىدانست و ما نيز جايز نمىدانيم. وظيفه ما ارشاد ملت است، ارشاد دولتهاست، ارشاد جميع دستگاههاست، ما از اين وظيفه به خواست خداى تعالى خوددارى نمىكنيم. در اين زمان، سكوت در مقابل ستمكارى، اعانت به ستمكاران است.
تمام مسلمين موظف به انجام وظايف اسلامى هستند.
وظايف اسلامى وظيفه ما تنها نيست، وظيفه تمام طبقات است، وظيفه مراجع اسلام است، وظيفه علماء اسلام است. وظيفه خطباى اسلام است، وظيفه تمام ملت است، وظيفه تمام ممالك اسلامى و ملل اسلامى و ملل اسلام است. ما اميد واثق داريم كه ملل اسلامى در آتيه نزديكى بر استعمار چيره شوند و ما در موقع خود به خواست خداى تعالى از هيچ گونه فداكارى دريغ نمىكنيم. از خداوند تعالى صلاح حال ممالك اسلامى و ملل اسلام و دولت اسلامى را خواستاريم. اللهم اجعل افئده من الناس تهوى الينا و السلام على من اتبع الهدى.
روح الله الموسوى الخمينى - محمد هادى الحسينى الميلانى - شهاب الدين نجفى المرعشى - حسن الطباطبايى القمى .
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 86
تاريخ 18/6/1343
بيانات امام خمينى در مورد نقشههاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
خداوندا! زبان ما را از بيهوده گفتن و جذاف و لغو و دروغ حفظ بفرما. خداوندا! قلوب ما به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما. خداوندا گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام به روساى جمهور دول اسلامى به نمايندگان مجلسين دول اسلامى به نخست وزيران و وزراء دول اسلامى به روساى دانشگاههاى دول اسلامى، به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامى، خداوندا! آنها را قرار بده (من الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ...).
تاسف شديد از اوضاع دول اسلامى على الخصوص ايران.
من در اين وقت كم و با عارضهاى كه به سينه من يك قدرى عارض شده است نمىتوانم تمام مطالبى را كه تصور كردهام تحويل بدهم، مهمات قضايا را به گوش ملت، به گوش شما آقايان مىرسانم. من از اوضاع عمومى دول اسلامى بسيار متاسفم، از اوضاع خصوص ايران بسيار متاسفم. دولت اسلامى، چه سلاطين اسلام، چه روساى جمهور اسلامى، چه نخست وزيران دول اسلامى در تحت تاثير استعمار غافل از مقاصد ديانت اسلام هستند، مطلع نيستند به مسائل اسلام، نمىخواهند مطلع بشوند به احكام اسلام، نمىتوانند با اين وضعى كه دارند مطلع بشوند كه اسلام چه آورده است براى بشر و بشر اگر اتباع كند از اسلام، به كجا خواهد رسيد.
ايجاد اختلاف، حربه دول استعمار طلب براى چپاول ذخاير مسلمين.
دولتهاى استعمار طلب، دولتهائى كه مىخواهند ذخاير مسلمين را ببرند، با وسيلههاى مختلف، با نيرنگهاى متعدد دول اسلامى را، سران دول اسلامى را اغفال مىكنند، گاهى به اسم شيعه و سنى اختلاف ايجاد مىكنند، حتى در شرق آنهائى هم كه جزء مسلمين نيستند، آنها هم گول خوردهاند. گفته مىشود كه در هندوستان در مثل عيد اضحى مقدار زيادى از گاوهاى مقدس پيش گاوپرستان مىآورند و به مسلمين به قيمت ارزان مىفروشند و آنها را وادار مىكنند كه گاوهاى مقدس پيش آن طوايف را ذبح كنند و بعد به آنها مىگويند كه اينها گاوهاى مقدس شما را ذبح كردند، يك
صحيفه نور جلد 1صفحه 87
هيجانى در بين هندو و مسلم، در بين طوايف هندىها به پا مىشود و يك غوغا و زوزهاى بلند مىشود و از اين غوغا آنها استفاده مىكنند شرق را مىبلعند. در دول اسلامى بين طوايف مسلمين به اسم اسلام و به اسم مذهب چيزهائى پخش مىكنند، تبليغاتى مىكنند كه طوايف مسلمين به جان هم بيفتند و با هم اختلاف شيعه و سنى پيدا بكنند و آنها به ذخائرى كه مسلمين دارند دسترسى پيدا بكنند و نتوانند مسلمين كارى انجام بدهند.
طرح خائنانه تجزيه دولت عثمانى.
مسلمين آنها بودند كه مجد آنها دنيا را گرفته بود، تمدن آنها فوق تمدنها بود، معنويات آنها بالاترين معنويات بود، رجال آنها برجستهترين رجال بود، توسعه مملكتشان از همه ممالك بيشتر بود، سيطره حكومتشان بر دنيا غالب شده بود. ديدند كه با اين سيطره، با اين وحدت دول اسلامى نمىشود تحميل كرد چيزهائى را كه آنها مىخواهند، نمىشود ذخائر اينها را طلاى سياه اينها را، طلاى زرد اينها را، نمىشود اينها را قبضه كرد، درصدد چاره بر آمدند، چاره اين بود كه بين ممالك اسلامى تفرقه بيندازند. شايد بسيارى، بعضى از شما يادشان بيايد جنگ بينالمللى را، جنگ اول بين المللى را كه با مسلمين و با دولت بزرگ عثمانى چه كردند، دولت عثمانى يكى از دولى بود كه اگر با شوروى طرف مىشد، گاهى او را زمين مىزد، ساير دول حريف ميدان او نبودند. دولت عثمانى يك دولت اسلامى بود كه سيطرهاش گرفته بود تقريباً از شرق تا غرب را، آنها ديدند كه با اين دولت اسلامى به اين قوىاى نمىشود چارهاى كرد، نمىشود ذخائر را برد. بعد از اينكه در اين جنگ با آن بساط غلبه پيدا كردند، تجزيه كردند دولت عثمانى را به دولتهاى بسيار كوچك، كوچك. براى هر يك از آنها هم يا اميرى قرار دادند يا سلطانى قرار دادند يا رئيس جمهورى قرار دادند. آنها در قبضه مستعمرچىها و ملت بيچاره در قبضه آنها، با اين وضع يك دولت عثمانى با آن مرز را زمين زدند و دولتهاى اسلامى از خواب بيدار نشدند يا خودشان را به خواب زدند. اين دولت عثمانى در تحت ظل خلافت اسلامى، در تحت ظل اتكا به قرآن مجيد آن مرز را داشت، بعد از آنكه تجزيه شد، در زمان ما، در زمان آتاتورك خبيث، اسلام را در آنجا الغاء كردند و الان دولت تركيه دولت مسلم نيست، دولت حسابش از اسلام جداست مراسم دينى ندارد دولت، احكام دينى دولت ندارد لكن ملت شريف تركيه مسلم هستند و اينها هستند كه در سالهايى كه به مكه مىروند طايفه اينها به نسبت بيشتر از ديگران است. دولت يك همچو دولتى است، آن مرز را به اتكا به اسلام به دست آورد و آنها ديدند كه اتكاء به اسلام نقطه بسيار بزرگى است كه با اين اتكا نمىشود دولتهاى اسلامى را از بين برد، در تركيه اسلام را از حساب دولت جدا كردند و حالا مىبينيد كه در قبرس كه از تركها كشته مىشود يك مسلم نيست كه متاسف باشد. اين تاسف دارد كه يك دولتى جورى بكند طورى رفتار بكند كه بعد از آنكه در مقابله نصارى زمين بخورد يا از آن كشته داده بشود، دول اسلامى ديگر بىتفاوت باشند نسبت به او. اگر يك نفر هم اظهار تاسف
صحيفه نور جلد 1 صفحه 88
بكند (يك آخوند پوسيدهاى مثل من) دول اسلامى كه اظهار تاسف نمىكنند براى اينكه مجد اسلامى را از دست دادند.
تلاش ايادى استعمار تحت لواى اسلام براى نابودى اسلام.
اختلافاتى كه در عراق در ايران، در ساير ممالك اسلامى ايجاد مىكنند، بايد سران دول اسلامى توجه داشته باشند به اين معنا كه اين اختلافات، اختلافاتى است كه هستى آنها را به باد مىدهد. بايد با عقل، با تدبير توجه داشته باشند به اين معنا كه به اسم مذهب و به اسم اسلام مىخواهند اسلام را از بين ببرند. دستهاى ناپاكى كه بين شيعه و سنى در اين ممالك اختلاف مىاندازند اينها نه شيعه هستند و نه سنى هستند، اينها دستهاى ايادى استعمار هستند كه مىخواهند ممالك اسلامى را از دست آنها بگيرند، ذخائر را از دست آنها بگيرند، بازار سياه درست كنند براى ممالك به اصطلاح مترقى، مىخواهند آن چيزهائى كه آنها زياد دارند و به دريا مىريزند، دور مىريزند، بازار درست كنند در شرق و اينها به قيمتهاى خوب، به قيمتهاى مناسب بخرند. همين چند روز در روزنامه اطلاعات بود كه غذاى سه روز آمريكا كه دور ريخته مىشود، به اندازه تمام غذاى ملت چين است كه 650 ميليون است، مال يك روز، سه روز فضلات غذاى امريكا به اندازه 650 ميليون جمعيت استفاده بكند يك روز، آن تفالههائى كه آنها بناست دور بريزند، چرا شرق را تحت قدرت نياورند، تحت اسارت نياورند، تا به شرق با قيمت مناسب بفروشند و طلا كنند و طلا را ببرند؟! چرا اين كار را نكنند؟! دولتما، دولتهاى اسلامى كه توجه به اين معانى ندارند، آنها كه ملتفت نيستند كه به سر آنها چه مىآيد. از دست برداشتن از قرآن كريم، اتكا نداشتن بر قواعد اسلام اين ضررها پيش مىآيد. تضعيف مىكنند دول اسلامى را با ايجاد اختلاف مذهبى تا هم مذهب را ببرند و هم دين را ببرند و العياذ بالله.
هشدار به دولتهاى اسلامى.
سران ممالك اسلامى، روساى جمهور، سلاطين اسلام، وزراء ممالك اسلامى نمايندگان مجالس ممالك اسلامى نبايد متنبه بشوند؟ واقعاً اينها نمىدانند مطلب را؟ يا مىدانند و حب جاه و حب مقام آنها را وادار مىكند كه مطابق دستورات عمل كنند؟ شما آقايان باور مىكنيد كه آنهائى كه از مجارى امور مطلع هستند يا دعواى اطلاع مىكنند، اين مطلب سطحى را كه يك سيد خمينى فهميده است، آنها نفهميده باشند؟ شما احتمال مىدهيد اين معنا را؟ اگر فهميده باشند، خداى نخواسته يا مجذوب هستند و يا ترس در كار هست، چرا بايد بترسند؟ براى اينكه اينها را دسته دسته كردهاند. دولت عثمانى به آن عرض و طول را حالا چند تا دولت كردهاند، همه كوچك، كوچك، كوچك. ملتهاى بيچاره را، اين ملت انبوه چند صد ميليونى را در تحت اسارت يك عده از خدا بيخبر قرار دادهاند و آنها را استعمار مىكنند و اين سران ممالك، ملت خودشان را بيچاره مىكنند. نبايد اين دول اسلامى از خواب بيدار بشوند؟ از اسلام چه بدى ديدهاند اينها؟ يك نيرنگ بزرگى كه از غرب
صحيفه نور جلد 1 صفحه 89
سرازير شده است و دول اسلامى را تحت نفوذ قرار داده است يا اينكه تطميع كرده است يا تهديد كرده است و اين را در مطابعمان مىبينيم، در مجلات مىبينيم، در تبليغاتشان، در راديوهايشان.
نژادپرستى، عامل بيچارگى دول اسلامى.
آن چيز مهمى كه دول اسلامى را بيچاره كرده است و از ظل قرآن كريم دارد دور كند، آن قضيه نژاد بازى است. اين نژاد ترك است بايد نمازش را هم تركى بخواند! اين نژاد ايران است بايد الفبايش چه جور باشد! آن نژاد عرب است، عروبت بايد حكومت كند نه اسلام! نژاد آريائى بايد حكومت كند نه اسلام ! نژاد ترك بايد حكومت كند نه اسلام ! اين نژاد پرستى كه در بين آقايان حالا دارد رشد پيدا مىكند و زياد مىشود و دامن مىزنند به آن، تا ببينيم به كجا برسد. اين نژاد پرستى كه يك مساله بچگانه است در نظر و مثل اينكه بچهها را دارند بازى مىدهند، سران دول را دارند بازى مىدهند، آقا تو ايرانى هستى! آقا تو ترك هستى! آقا تو نمىدانم اندونزى هستى! آقا تو چه هستى! آقا تو كجايى هستى! بايد مملكت خودمان را چه بكنيم! غافل از آن نكته اتكائى كه همه مسلمين داشتند. افسوس، افسوس كه اين نكته، نقطه اتكا را از مسلمين گرفتند و دارند مىگيرند و نمىدانم به كجا خواهد منتهى شد، همين نژاد بازىاى كه اسلام آمد و قلم سرخ روى آن كشيد و مابين سياه و مابين سفيد، مابين ترك و مابين عجم، مابين عرب و مابين غير عرب هيچ فرقى نگذاشت و فقط ميزان را تقوا، ميزان را از خدا ترسيدن، تقواى واقعى تقواى سياسى، تقواهاى مادى، تقواهاى معنوى، ميزان را اين طور قرارداد: (ان اكرمكم عندالله اتقيكم). ترك و فارس ندارد، عرب و عجم ندارد، اسلام نقطه اتكاء است. قضيه نژاد بازى ارتجاعى است. آقايان ماها را مرتجع مىدانند لكن دارند به 2500 سال قبل قهقرا برمىگردند، ما مرتجعيم؟ اختلافات دول اسلامى و علت اصلى آن. چرا بايد دول اسلامى غافل باشند از اين معانى؟ چرا بايد در داخله هر مملكتى اين نحو انقلابات ايجاد بشود؟ چرا بايد صفبندى بشود بين ممالك اسلامى؟ اينها اتحاد سه جانبه درست كنند در مقابل آنها، آنها اتحاد ديگرى درست كنند در مقابل اينها، (وكل بل على الاخر). اشخاص نبايد بيدار بشوند؟ سلاطين اسلام كه خودشان را چه مىدانند و چه مىدانند، نبايد توجه به اين معانى پيدا كنند؟ روساى جمهور اسلام كه ممالك اسلامى را آن نحوه قبضه كردهاند، نبايد تنبه پيدا بكنند؟ اين مطالب كه من عرض مىكنم، يك مطالب غير واقعيت دارى است؟ قبول ندارند خودشان كه يك واقعيتى است كه با كمال تاسف دارم عرض مىكنم؟ يكى از واقعيات است اينكه دول را به جان هم ريختهاند، يك دسته صفآرائى مىكنند از اين طرف در مقابل آنها و چقدر جمعيتشان را مجهز مىكنند در سرحدات ديگران، الان كه من دارم به شما عرض كنم به من اطلاع دادند كه تركها 200 هزار جمعيت متمركز كردند در سرحد كجا، چرا؟ با كى دعوا دارند؟ چرا مسلمين با هم جنگ مىكنند؟ چه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 90
وادار كرده است كه مسلمين با هم جنگ كنند؟ جز دست استعمار؟ شما دست استعمار را از روى دول اسلامى برداريد ببينيد كه چه دوستى در كار هست، چه دوستى پيش مى آيد، ثغورتان هم همه حفظ كنيد. اگر بنا شد حكومت اسلامى باشد، اگر بنا شد ديانت اسلام حكومت كند تمام ثغور حفظ مىشود، تعدى، دولتى به دولت ديگر نمىكند، همه مسلم هستند، همه تحت لواى اسلامند. اينكه مىبينيد تعدى مىكنند، اين براى آن لشكركشى كند، او براى او لشكركشى مىكند، براى اينكه اينها در تحت لواى اسلام نيستند.
تلاش استعمار براى كوچك نمودن پيامبر و متحجر نشان دادن اسلام.
و از بدبختىهائى كه بر دول اسلامى و بر ممالك اسلامى و بر ملت اسلام پيش آمده است، از جمله آنها اين است كه از سالهاى بسيار بعيد و طولانى مشغول شدهاند، يك مدت زيادى دول استعمار طلب مشغول شدهاند پيغمبر اسلام را كوچك كنند، يك مدت هاى زياد دنبال اين رفتند كه پيغمبر اسلام را كوچك كنند. بعدش دنبال اين رفتند كه احكام اسلام، يك احكامى است كه مال هزار سال پيش از اين است و حالا چه و چه شده است و مملكت مترقى شده است و امثال ذلك و اسلام نمىتواند اشباع كند آن خواستههاى ملل را. آقا شما از اسلام چه ديديد؟ شما تمام مطبوعاتتان، تمام تلويزيونهايتان تمام راديوهايتان، تمام گفتارتان، نطقهايتان در مجالس، همه اينها براى شكستن احكام اسلام است، سوءنيت هم اگر نداريد شما را واداشتند به اين معنا (اما تهديدا او تطميعا يا اغفالا)، ان شاءالله اغفال باشد، خيانت نباشد، غافل باشيد. شما كه به ما مجال اين را نمىدهيد كه اسلام را معرفى كنيم به عالم. همين سه چهار روز پيش از اين يك كاغذى از يكى از دانشجويان امريكا براى من آمد (اين يكى از جوانهايى است كه من نمىشناسمش لكن ظاهر كلامش اين بود كه متدين است و متاسف است بر اوضاع)، نوشته است كه مع الاسف اينجا، محصلين اينجا، دانشجويان اينجا مىگويند كه ما هر چه بدبختى داريم از اسلام است. دانشجوهاى بيچاره، اسلامى كه به شما معرفى از راديو بشود كه اسلام نيست، اسلامى كه از روزنامهها شما خوانديد كه اسلام نيست. آن اسلامى كه به شما معرفى شده است يك چيزى است عقب افتاده، يك مطلبى است كه هيچ مسلمان زيربار آن نمىرود، اين را من هم قبول ندارم، اين را ساير روحانيون هم قبول ندارند، اين كه اسلام نيست، به ما هم كه مجال نمىدهند كه اسلام را معرفى كنيم. آقا در اين مملكت تلويزيون آزاد و دست يك اسرائيلى است، او هر چه مىخواهد بگويد، راديو هم تبليغاتش، برنامهاش را خودشان درست مىكنند و چه كنند. نه اين مملكت، در ممالك اسلامى، حالا من بحثم در ممالك اسلامى است مىآيم سراغ مملكت خودمان، اين حالا بحث در ممالك اسلامى است.
استعمار مجال معرفى اسلام واقعى را به ما دهد.
دست استعمار در ممالك اسلامى يكى از فعاليتها را كه مىكند اين است كه اسلام را به يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 91
طريقت عقب افتاده كهنه شده معرفى كند. سران قوم مىگويند كهنه پرستى است، ارتجاع است. اسلام را معرفى اين طور مىكنند. آقا يك دستگاه فرستنده به ما بدهيد تا ما پشت آن دستگاه فرستنده مبلغينمان بروند اسلام را معرفى كنند به دنيا. صداى ما كه به دنيا نمىرسد، صداى ما از اين مسجد كه بيرون نمىرود، اين حرفهايى كه همهاش منطقى است، قاچاق است! از اينجا كه اين آقايان بيرون بروند معلوم نيست كدامشان را خواهند گرفت، كدامشان را خواهند سلامت گذاشت. اين ضبط صوتها معلوم نيست كجا ضبط بشود، اينكه ديگر به كسى حرف زدن نيست، اينكه راجع به مصالح اسلام و مسلمين است، اينكه ديگر دعواى با شخص نيست، با همه است، اين دعوا نيست، اين نصحيت است، خيرخواهى است، خداداند خير شما را ما مىخواهيم، خوب به ما هم يك دستگاه فرستنده بدهيد. اجازه بدهيد مسلمين خودشان يك دستگاه فرستنده درست كنند من ضامن مىشوم كه بر خلاف صلاح شما خيلى نباشد، بله بر خلاف صلاح ارباب بزرگها هست و نمىگذارند، نخواهند گذاشت. اينجا بايد بدتر از يهودى، تلويزيون داشته باشد و هر طور دلش مىخواهد تبليغات بكند لكن تبليغات ما آزاد نيست، (نمى شود، اين مرتجعين نبايد حرف بزنند)، آقا! كجايش ارتجاع است؟
متحد شويد و ذخائر خويش را حفظ كنيد.
خوب ما مىگوئيم كه شما با هم، همه مسلمين با هم، ما نه با آن يكى روابطى داريم نه با شما روابطى داريم، ما با همه روابط داريم، ما همه شما را على السواء نگاه مىكنيم و همه مسلمين در نظر ما اگر چنانچه عمل به احكام اسلام بكنند عزيزند. ما ملت اسلام را تركش باشد، عربش باشد، عجمش باشد، از هر ملت آفريقا باشد، آمريكا باشد، هر جا مىخواهد باشد، ما ملت اسلام را عزيز مىداريم. ما مىگوييم آقا دست به دست هم بدهيد، شما يك جبهه ثلاثه درست نكنيد و پيوند بكنيد با اسرائيل در مقابل اتحاد آنها آنها هم يك اتحاد درست نكنند در مقابل شما، همه با هم متحد بشويد، همه مسلمانيد، اتكاى شما به قرآن باشد. آقا شما قرآن را دانيد چه هست، همين تو جيبشان گذاشتهاند، من توى جيبم قرآن نيست لكن مامورين همه تو جيبشان قرآن است! كاسه از آش گرمتر است! تو اعتقاد به قرآن دارى؟ تو فقط مىخواهى مرا بازى بدهى. تا صحبت شود،آقا قرآن در مىآورد، از بالا يك قرآن نشان مىدهد. شما قرآن را تو جيب گذاشتيد مىخواهيد قرآن از بين برود. اين حرفهايى كه ما مىزنيم ارتجاع است؟! اينكه ما مىگوئيم كه همه شما با هم متحد باشيد، نگذاريد اين ذخائرتان را از بين ببرند.
استعمار در انديشه اغفال ذخاير فوق الارضى (جوانان).
بالاتر از آن ذخائر تحت الارضى اين ذخائر فوق الارضى است، اين جوانهاى ماست. آقا جوانهاى ما را دارند مىبرند، خدا مىداند، جوانهاى دول اسلامى را دارند مىبرند، يك دسته امريكاست و يك دسته نمىدانم كجاست و يك دسته كجاست و يك دسته ديگر هم الان دارند به اسرائيل مىروند الان در منزل من موجود است آن مجله سازمان دانشجويان ايران در اسرائيل، الان
صحيفه نور جلد 1 صفحه 92
موجود است. آقا اين ذخائر ما اين جوانها هستند. اين جوانهاى ما را دارند اغفال مىكنند، دارند به آنها تزريق مىكنند كه هر بدبختى شما داريد از اسلام است. شما كجاى اسلام را ديديد كه مىگوئيد بدبختى از اسلام است؟ شما مسلمين را اينجا ديديد كه يك مردم فقير گداى بيچاره است، هى هم داد مىزنند كه الحمدلله يك نفر هم سر گرسنه ديگر به خواب نمىرود، اميدوارم اين جور باشد لكن اين كلام واقعيت تغيير مىدهد؟ اين كلام، حرفهايى كه در چند وقت پيش از اين در اطلاعات نوشته بود و اطلاعات هم كه سند رسمى شماست، راجع به بنادر جنوب نوشته بود، اين واقعيت را تغيير مىدهد؟ اينكه تغيير دهد اينها را. اين دانشجوهاى بيچاره ما اينجا كه ديدند، ديدند كه مسلمين، گرسنه و بيچاره و بدبخت، مساجدشان خراب، نمىدانم معابدشان چطور، كذا، وقتى كه وارد امريكا مىشوند، يك كليسا مىروند مىبينند كه تمام منظم، مرتب همه چيز آن درست، خيال مىكنند كه احكام انجيل و تورات اينها را به اين حد رسانده است و احكام اسلام اينها را عقب كشانده است.
سيه روزى مسلمين همه به خاطر سران دول اسلامى است نه اسلام.
خير آقا دول اسلامى ما را اين جور كرده است دولتهاى اسلامى بيچارههاى غافل شده ما را به اين روز رساندهاند. اسلام را اين جورى دارند معرفى مىكنند. اسلام يك وقتى بود كه نصف دنيا را گرفته بود و داشت مىرفت جلو. اسلام، تمدن، شما كتاب گوستاولوبون را بخوانيد،تمدن اسلام را،آن رفتهاست تمدن اسلام را از چشم مادى نگاه مىكند،او اصلا"نمى فهمد اسلام يعنى چه؟اعتقاد هم نه به مسيح دارد و نه به اسلام دارد، او تمدن را عبارت از اين ستونهاداند. بچههاى ما هم اين طورى خيال كردند هست. وقتىرويد مى بينيد كه آنجا بله، يك تشريفات زياد و واتيكان هم كذا و كجا كذا، مساجد ما خراب و بيچاره، خيال مىكنيد اينها از اسلام است. خير آقا اينها از سران اسلام است، اينها از اسلام نيست. سران اسلام كه در تحت سيطره مستعمرين واقع شدهاند ما را به اين روز رسانده اند، ذخائر ما را به ديگران تحويل دادند وما بدبخت و بيچاره و گرسنه مانديم. آنجا روساى بزرگ جمهور يكشنبه مىروند (آن طوركه گفته مىشود) سراغ مراسم مذهبيشان، اينجا شما يك نفر از اينها را توى مسجد مىبينيد؟ مىشود پيدايشان كرد؟ از اين روساى ما يك وقت تو مسجد پيداشود؟ بله گاهى وقتها پدرش مىميرد، برادرش مىميرد، چه مىشود يك عبورى هم از اينجا مىكند با تمسخر و كذا امامسجد نيست اين كه،در نمازاينها (سلاطين ما)حاضر مىشوند؟ آنهاروساى جمهورشان در نماز هم حاضر مىشوند، سلاطينشان هم حاضر مىشوند در مراسم مذهبى شان، آن مذهبى كه هيچى ندارد، آقايان خيال مىكنند كه مذهب مسيح آن است كه حالا دست ماست، البته در زمان خودش درست بوده، اينكه الان دست ماست از مذهب مسيح و از احكام مسيح ، خوب ببينيد، ببينيد اين دانشجويان، ببينيد آن چيست وقرآن چيست. احكام مسيح را ببينيد چيست، احكام اسلام را ببينيد چيست، احكام اسلامى كه كرورها، ميليونها حكم اسلام دارد براى هرچيزى،تصور شمانمى توانيد بكنيد يك چيزى در عالم، يك واقعهاى در عالم اتفاق بيفتد اسلام نداشته باشد
صحيفه نور جلد 1 صفحه 93
حكم، حكمش بالاى سرش است.يك همچنين اسلامى كه الان هم هر حادثهاى اتفاق بيفتد حكمش را دارد، اين يك مذهبى است كه كهنه پرستى است؟ عقب افتادگى است؟ بدبختىها از اسلام است؟! بدبختىها از اين روساى اسلام است، اين روساى بيچاره، اين سران دول بيچاره كه توجه ندارند به مصالح خودشان يا نمىخواهند توجه داشته باشند، اينهاست كه ما رابدبخت كرده است اينهاست كه روز سياه براى مسلمين درست كرده است، باز هم رها نمىكنند، باز هم در هر واقعهاى كه اتفاق مىافتد يك بساطى براى ما درست مىكنند.
با وحدت اسلامى غرب را عقب برانيد.
اينها راجع به امورى كه مربوط به دول اسلامى است وآن مقدارى كه من مىتوانم به عنوان اينكه يك نفر معمم هستم و طلبه هستم، مىتوانم به دول اسلامى اعلام كنم و اميدوارم برسد به آنها، اين چيزهائى است كه، ضرورياتى است كه اينها خودشان هم بايد توجه داشته باشندواميدوارم كه به گوش اينها فرو برود ويك وحدتاسلامى واقعى پيدا كنند،گذشت كنند از بعضى شهوات خودشان و با هم دست برادرى بدهند، تفوق را از هم نكنند، با هم برادر بشوند، همه مجتمعا"در مقابل غرب، شرق زده نباشند، درمقابل غرب بايستند دول شرق، حتى بودائىها بايستنددر مقابل غرب، غرب را عقبش بزنند و در بين خودشان يك حكومت آرام، يك اجتماع آرام، همه ممالك سرجاى خودش باقى هيچ كدام به هيچ كدام تجاوز نكنند، همه هم برادر باشند، اگر غير خواست به آنها تجاوز كند، همه با هم هم ناله بشوند و جلو بروند. اگر مسلمين با هم متحد بشوند هيچ دولتىنمى تواند به آنها غلبه كند. اينها اشتباه است كه آنها چه دارند و چه دارند، خير اينها نيست، شما عرضه نداريد، شما اغفال شديد.
حزب، مجلس و دولت فرمايشى.
و اما راجع به مملكت خودمان، اينكه با يك روز و دو روزنمى توانيم ما صحبتش را بكنيم بدبختىهايى كه ما در مملكت خودمان داريم. دولتها مىآيند و مىروند، هر دولتى هم مىآيد يك حزبى درست مىكند، هر دولتى، شما از آن وقت تا حالا هر چه ديديد، يكى حزب مردم درست مىكند، يك عده چه درست مىكنند، يك حزب ايران نوين درست مىكنند، يك حزب چه، هى حزب درست مىكنند. اصلاً در ايران حزب معنا ندارد. در هيچ جاى دنيا، مگر آنهائى كه مثل ايران هستند مملكت يك حزبى اصلاً معنا ندارد، حزب زورى معنا ندارد. سجلهاى مردم را از دهات مى گيرند، رجوع كنيد به اين دهات ببينيد سجلهايشان را مىگيرند نامنويسى مىكنند در حزب، اين بيچاره داند ايران نوين اصلا يعنى چه، اطلاع از اين ندارد، فرضا از اينكه آن اساسنامه را بفهمد، اصلاً نمىفهمد اين بيچاره اساسنامه چيست. اين بيچارهها را اين بيدينها خواهند جمع كنند در يك محيطى زنده باد بگويند، فقط همين . از اين جمعيت بدبخت بيچاره اين معنا را مىخواهند كه اجتماع كنند، يك اجتماع انبوهىاز جمعيتها بشوند، بعد دنبالاينهاراه بيفتند و برايشان هورا بكشند و زنده باد بگويند،
صحيفهنور جلد 1 صفحه 94
از اينها بيچاره همين قدر مىخواهند.
آنجاهائى كه حزب هست، دولتها از حزب وجود پيدا مىكنند نه اينكه اول دولت تشكيل شود بعد حزب درست كند، بعد اتكا به آن پيدا كند. اينجا خوب شما مىبينيد اول دولت درست مىشود، دولت هم به مجلس و به من و شما هيچ ربطى ندارد، اول دولت درست مىشود، خودشان مىگويند، مننمى گويم، خودشان مىگويند، (ما به امر آمديم وبه امر مىرويم،غلط هم هيچ كس نبايد بكند، هيچ وكيلى هم غلط نكند)،نمى كند. اول دولت تشكيل مىشود، بعد كه دولت تشكيل شد، سرنيزه دستش آمد شروع مىكند حزب درست مىكند، آن وقت هم يك حزبى است كه دولت از حزب پيداشده،دولت ما حزبى است، دولت آقايان حزبى است. آقا اينها را براى چه مىگويند؟ من آخوند فهمم، دول عالم نمىفهمند اينها را؟ آنها مىخواهند تو اين طور باشىمى خواهند عقب افتاده باشى، دست برداريد آقا از اين عقب افتادگى، مجد خودتان را حفظ كنيد. اگر حزب مىخواهيد درست كنيد، خوب يك حزبى قبل از اينكه دولت شما پيش بيايد، يك حزبى درست كنيد و بعد هم حزب در مجلس به طورى كه بايد بشود، به طورى كه قوانين اساسى و قانون اساسى و ساير قوانين اقتضا مىكند، نماينده درست كنند و بعد هم آقاى وزير، نخست وزير متكى به نمايندگانى كه از حزب پيدا شد و از جمعيت و از خواسته مردم و اينها پيدا شد، بعدشود يك دولت متكى به حزب، حالا ما طلبهاى هستيم كارى به اينها نداريم، آنها كار دارند، بسم الله دوباره حاضريم.
بىتوجهى دولت جور به وضع ضعفا.
يك بساط درست مىكنند، بساط حزبى، اين بساطى است كه داريد مىبينيد، هر روز راه مىافتند به يك جائى از پول اين ملت بيچاره -آخر اين ملت گرسنه - خدا مىداند كه من گاهى وقتها كه به فكر مىافتم كه اين آتيه ما،اين زمستان آتيه چه خواهد شد، خوب ناراحت هستم، ما ناراحت هستيم، اينها امسال ديگر آيا نان دارند ندارند؟ امسال هم كه وضع خواربار خوب نيست، علوفه هم حتى ندارند، چه خواهد شد اين زمستان سياه به اين ملت فقير و بدبخت؟ من نمىدانم چه خواهد شد.آيا دولتها در فكر هستند كه حالا كه زراعت اينها رازمين زدند، لااقل از همان بازار سياهى كه درست شده از آنجا بگيرند بياورند اينجا سيركنند اين بيچارهها را؟ يا باز اينها شكم گرسنه بخوابند و گفته بشود كه يك نفر ديگر نيست كه سر گرسنه به بالين بگذارد؟ روزى چند نفرش پيش من مىآيند، منى كه هيچكاره هستم.
همكارى دولت با اسرائيل و تكذيب آن.
اين وضع حزب ايران، آن وضع مجلس ايران كه همهتان بهتر از من مىدانيد يا مثل من، آن وضع روابط با اسرائيلشان هر وقت كه اينها مرا، يعنى هر وقت نه، يك دفعهاش را كه من را ملاقات كرد يكى از اين سران قوم گفت: اين اسرائيل تمام شد مسالهاش، مساله تمام شد. من نمىدانم چه قدرتى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 95
دارند اينها در خلاف واقع گفتن،همچنين قدرتى دارند كه من متوجه را اغفال مى كنند. گفت اسرائيل تمام شد. بعد از آنكه اسرائيل تمام شده، الان كه من اينجا نشستهام و براى شما صحبت مىكنم، مزارع بسيار خوب ايران بسياريش در دست اسرائيل است. از ايلام به من نوشته اند كه مزارع خوب اينجا را داده اند اسرائيل چغندر بكارند. تابلويى زدند به كنار جاده كه مزرعه نمونه ايران و اسرائيل. اين آقايانى كه اسرائيل راگويند ما كنار زديم. روزنامه اسرائيل كه براى من آمده است نوشته بود اينكه سفير اسرائيل در ايران، در تهران (آقايان مىگويند كه ما كارى نداريم به اسرائيل !!) در دو روز پيش از اين، سه روز پيش از اين، در شانزده شهريور در تهران، دروازه دولت يك بساطى يهوديها درست كردند،چهارصد، پانصد نفر يهودى دزد دور هم جمع شده اند و خلاصه حرفشان اين بوده كه شعارى براى يكى داده اند، يك فحشى به يكى دادهاند، آن وقت نوشته اند به اينكه مجد مال يهود است، يهود برگزيده خداست، ما ملتى هستيم كه بايد حكومت بكنيم،نمى دانم چه بكنيم، كذا، ما با ديكتاتورى مخالفيم، ما با هيتلرى مخالفيم، ماكذا،كذا .اينها نطق هايشان بوده است، آقايان به مراى و منظر اين دولت ما، اين جمعيت مىآيند آنجاو اين حرفها را مىزنند. خوب اگر ديكتاتورى موقوف است و مخالف است كه اين...خوب جلوى اين را بگير ديگر،اين كلمه را نگذار بگويد. تمام حرف براى اينكه بگويند چه كذا و يكى ديگر را فحش بدهند! عيب است از يك مملكتى اتكاء به يهوداين حرفى كه مامىزنيم خيلىحرف بدى است؟!البته تلخ است به ذائقهها ،تلخ است به ذائقه شما لكن بدبختى يك مملكت اسلامى استبدبختى يك مسلمينى است كه اتكا پيدا بكنند يا ارتباط پيدا بكنند،يا پيمان ببندند با يك دولتى كه الان دشمن اسلام است و در مقابل اسلام - اين اسلام ايستاده است و غصب كرده است فلسطين را.
اگر با اسرائيل موتلف نيستيد، آن را محكوم كنيد.
من به دول اسلامى مى گويم كه آقا چرا سر نفت دعوا مىكنيد؟ فلسطين مغصوب است،يهود را بيرون كنيد از فلسطين،اى بيعرضهها. خودشان ريختند به جان هم. فلسطين مغصوب است،شما سرنفت دعوا مىكنيد؟ وقتى سر مال دعوا كرديد، تثبيت شد حكومت اسرائيل بر فلسطين، اين حكومت بود؟ اين اعراب بيچاره را كه بيرون ريختند و الان يك ميليون يا بيشتر شان گرسنه و بيچاره خوابيده اند در بيابان ها، بسى بيچاره و آواره شدند، آيا دول اسلام نبايد در اين معنا اعتراضى بكنند؟حرفى بزنند؟ با يك همچنين دولتى كه يك ميليون مسلمان يا بيشتر را بيرون ريخته و آواره كرده، شما ائتلاف مىكنيد؟ اگر ائتلاف نداريد خوب در روزنامه بنويسيد، اگر ائتلاف نداريد بگذاريد اين حرفى كه من مىزنم در يكى از اين چاپخانه نوشته بشود و منتشر بشود، اگر نگذاشتيد بدانيد موتلفيد، بدانيد ائتلاف داريد با يهود، با شاهى. عمال اسرائيل را مىبينيد كه در اين مملكت چه كارها مىكنند، چه چيزها هست اخيراً "يك خبرى به من رسيد كه حالا براى خاطر اينكه خواهش كردند كه من حرف نزنم حرفش را نمى زنم، گفتند درستش كرديم، در راديو هم ديشب آمدند گفتند كه گفته مىشود و يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 96
چيزى هم گفته شده است، در هر صورت من خيلى اين چيزها را باورم نمى آيد، آدم ديرباورى هستم. خوب ديدند كه ما امروز مىخواهيم يك چهار تا كلمه نصيحت كنيم آقايان را،گفتند كه مبادا از اين هم اسم برده بشود، يك اصلاحى كردند، توى راديو هم ديشب گفته شده است لكن من كه حالا باز باور نكردم، اگر نگذارند باور كنم يك روز ديگر هم اينجا صحبت مى كنم، آن وقت اين مطلب را مىگويم.
خطر حضور عمال اسرائيل در حكومت.
عمال اسرائيل در ايران، هر جا انگشت مىگذارى مىبينى كه يكى از اينها در مراكز حساس، مراكز خطرناك، والله مراكز خطر ناك براى تاج اين آقا، ملتفت نيستند اينها، اينها آنها بودند كه در شميران تهران توطئه كردند ناصر الدين شاه را بكشند،مملكت ايران را قبضه كنند، شما تاريخ نگاه كنيد، تاريخ كه مىدانيد. در نياوران توطئه كردند ،در نياوران چند نفر رفتند ناصرالدين شاه را ترور كنند و يك عده هم در تهران بودند كه حكومت را قبضه كنند. اينها حكومت را از خودشان دانند، اينها در كتابهايشان نوشته اند، در مقالاتشان نوشتند حكومت مال ماست، بايد ما يك سلطنت جديدى به وجود بياوريم، يك حكومت جديدى به وجود بياوريم، حكومت عدل. همين هايى كه يك همچنين سوءنظرها و سوء نيت هايى را دارند، از دربار گرفته تا آن آخر مملكت از اين اشخاص آنجا موجود است.
آقا بترسيد شما از اينها، يك جانورهائى هستند اينها. در وزارتخانه موجود است. من انگشت رويش گذاشتم ديدم، يكى از وزرا گفت نيست اين طور، بعد شاهد برايش فرستادم، شاهد برايش فرستادم كه با سند نوشته بود كه اين جورى است. الان هم موجود است و من اسم كثيفش را نمىدانم .در وزارتخانه موجود است، در عرض مىكنم كه ارتش موجود است خوب، اى ارتش محترم ! توى دهن اينها بزن، تو مسلمانى صاحب منصبان ارتش بسيارشان مردم خوبى هستند، با من هم گاهى رابطه دارند، يعنى رابطهاى كه پيغام مىدهند، اينها بعضيشان خوب هستند خوب جلو بگيرند از اينها، جلو بگيرند از يك اشخاصى كه با مذهبشان مخالفند، با تخت و تاجشان مخالفند، با مملكتشان مخالفند ،با استقلالشان مخالفند، با اقتصادشان مخالفند، خوب شما جلو بگيريد، برويد خواهش كنيد كه اينها را بيرون كنند، از بزرگترها خواهش كنيد.
والله من خير شما را مىخواهم، من مىترسم يك روزى چشمهايتان را باز كنيد هستى شما را از بين ببرند اينها، من از اين ترسم، يا بگذاريد ما آنها را از بين ببريم، من يك روز از بين مىبرم من نمىخواهيم تشنج بشود، شما كه ميل داريد آرامش باشد خودتان از بين ببريد اگر نبريد يك روزى مىبينيد كه يك جورى، يك بلد ديگر پيش مى آيد، يك وقت يك طور ديگر مىشود،آن وقت نه من مىتوانم جلويش را بگيريم نه شما مىتوانيد جلويش را بگيريد. اين اوضاعى است كه ما مواجه با آن هستيم و مىبينيد و مىبينيم و نمى دانم كه چه بكنيم، نمىدانم كه راه اصلاح چه است.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 97
اصلاح مملكت با اصلاح فرهنگ آغاز مىگردد.
راه اصلاح يك مملكتى فرهنگ آن مملكت است. اصلاح بايد از فرهنگ شروع بشود. دست استعمار توى فرهنگ ما كارهاى بزرگ مىكند،نمى گذارد جوان هاى ما مستقل بار بيانيد، نمىگذارد در دانشگاه جوانهاى ما درست رشد بكنند، اينها را از بچگى يك طورى مىكنند كه وقتى بزرگ شدند اسلام هيچ و آنها همه، همه چيز. اگر فرهنگ درست بشود يك مملكت اصلاح مىشود براى اينكه از فرهنگ است كه در وزارتخانهها مىرود، از فرهنگ است كه در مجلس مىرود، از فرهنگ است كه كارمند درست مىشود، شما يك فرهنگ مستقل درست كنيد يا بدهيد ما درست كنيم، شما مىترسيد از امريكا، مىترسيد از ديگران، بدهيد ما درست كنيم، اختيار فرهنگ را دست ما بدهيد.
وزارت اوقاف، طرحى براى تسلط بر روحانيون.
حالا تازه وزارت اوقاف هم آقايان مىخواهند درستش كنند به تخيل اينكه تقليد از يك مملكت ديگرى، به تخيل اينكه روحانيت را تحت وزارتخانه ببرند، اين خواب را به گور مىبريد، شما خيال مىكنيد كه روحانيت اسلام را مىشود مثل روحانيت مسيح كرد؟ هيچ امكان ندارد. روحانيت شيعه مستقل است، مستقل ،اتكاء به هيچ جا ندارد،بيايند بگويند به چه اتكا دارد؟ اين روحانيت مستقلى كه اتكا ندارد به هيچ جا، اين طلاب محترمى كه با سى چهل تومان در ماه ساختهاند و زحمت دارند مىكشند، اينها ديگر نمى ترسيم ما كه طرفدار يك مملكتى و يك دولت ديگرى باشند،اينها مستقلند در افكار خودشان، اينها از تويشان آدم در مىآيد، اينها از تويشان مدرس در مىآيد، اينها از تويشان سيد حسن مدرس در مىآيد، اينها گذارند، امكان ندارد كه ما بگذاريم كه اين هم تحت نظر فلان وزير و فلان باشد، فلان وزير غلط مىكند كه يك همچنين حرف هائى را مىزند، اشتباه مى كنند اينها، باز هم در اشتباهند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:41 PM
previos page menu page next page
فرهنگ را به ما بسپاريد تا انسان بسازيم.
بايد يك وزارت فرهنگى، يك فرهنگ صحيح باشد و فرهنگ هم حقش است دست ما باشد. خوب ما در اين مملكت يك وزارتخانه نداشته باشيم؟ همه وزرا از امريكاست، خوب يكى هم از ما، خوب بدهيد اين فرهنگ رادست ما،خودمان اداره مى كنيم،ما خودمان يك كسى را وزير فرهنگ مىكنيم و اداره مىكنيم، اگر از شما بهتر اداره نكرديم بعد از ده، پانزده سال ما را بيرون كنيد. تا يك مدتى دست ما بدهيد. فرهنگ را دست ما بدهيد، وزير فرهنگ را از ما قرار بدهيد، يك مدتى هم مهلت بدهيد كه ما كار را درست انجام بدهيم، اگر ما گفتيم كه شما تحصيل نكنيد، اگر ما گفتيم شما خوب تحصيل نكنيد، اگر ما گفتيم كه شما بهاعماق آسمان نرويد، شما عرضهاش را نداريد والا، چون عرضهاش را ندارند مىگوئيد (روحانيون نمى گذارند، مملكت ما،حالا باز وقت اين كارها نشده است) بفرمائيد چه كسى جلوتان را گرفته، بفرمائيد كارخانه ذوب آهن بياورند، كدام روحانى گفته است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 98
نياوريد؟ هر كدام گفته بگوئيد تا ما بشنويم. بفرمائيد طياره سازى كنيد، اتومبيل سازى كنيد، آخر عرضهاش را نداريد بيچاره ها، يك مملكت بى عرضه ايد و اين هم كه شما عرضه نداريد نه اينكه عرضه ذاتى نداريد،شما را دست استعمار اين جور كرده است، غرب زده هستيد.
اين حرفهاى ما يك حرفهاى كهنه پوسيدهاى است كه بله ديگر كسىنمى خرد آن را؟ !به شما قول مىدهم كه آلمان هم اين را بخرد، شما نخريد. شما يك وزارتخانه را دست ما بدهيد، يك چند ساعت از اين راديو كه دارد موسيقى و بچههاى ما را دارند سوق دهند به فساد اخلاق، يك دو سه ساعتش هم دست ما بدهيد اما آزادمان بگذاريد، نه اينكه برنامهاش هم خودتان بنويسيد كه اينطورى برو بگو ما را آزاد بگذاريد، يك دو سه ساعت از برنامه راديو دست ما بدهيد، ما برايش تعيين مىكنيم برنامه را كه او صحبت كند و من به شما قول دهم كه نه با سلطنت شما مخالفت داشته باشد، نه با وزارت شما مخالفت داشته باشد، نه با رياست شما مخالفت، با هيچ كدام مخالفت ندارد. فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاههاى فرستنده يك مقدارى در دست ما باشد ما مردم را آشنا مىكنيم، دنيا را آشنا مى كنيم به احكام اسلام و اسلام و فرهنگ را يك فرهنگ مستقل، يك فرهنگ مسلم، يك فرهنگى كه يك دانه عربش وقتى مىايستاد جلو امپراطور،وقتى كه مىايستاد شمشيرش را در مىآورد و آن ديباجها را كنار مىزد مىگفت ، رسول الله فرموده است كه ما لباس حرير در بر نكنيم و ما روى جاى حرير هم نمىنشينيم، ما اين جور رجال درست مىكنيم، آن وقت ببينيد كه اگر يك همچنين رجالى از مكتب ما بيرون آمد، از فرهنگ ما بيرون آمد،اين رجال تحت تاثير استعمار مىرود؟ لكن چه بكنيم كه استعمار نخواهد گذاشت، دست خبيث استعمار نخواهد گذاشت كه وزارت فرهنگ را دست ما بدهند، والا حق با ماست، فرهنگ بايد ما باشيم.
وزارت اوقاف را به ما بدهيد تا فقرا را غنى سازيم.
وزارت اوقاف مىخواهيد درست كنيد، بايد وزارت اوقاف از ما باشد نه اينكه شما تعيين كنيد، تعيين شما قبول نيست، شما ارزش نداريد كه تعيين كنيد، ما بايد تعيين كنيم، بگذاريد تعيين كنيم ما يك نفر را يك نفر را رئيس فرهنگش كنيم،يك نفر هم وزير اوقافش بكنيم، اوقاف را آن وقت ببينيد كه اينطورى كه الان دارد لوطى خور مىشود نخواهد شد،تمام مطالب به خودش خواهد رسيد دست ما بدهيد تا ببينيد چه خواهد شد،آنوقت ببينيد كه ما با همين اوقاف اين فقرا را غنى شان مىكنيم، با همين اوقاف، با همين اوقاف ما فقرا را غنى مىكنيم. شما خاضع بشويد براى چند تا حكم اسلام. شما ما را اجازه بدهيد كه ماليات اسلامى را به آنطورى كه اسلام با شمشير مىگرفت بگيريم از مردم، آن وقت ببينيد كه ديگر يك فقير باقى مىماند؟ من براى شما راه هم مىسازم، من براى شما كشتى هم مىخرم،د بگذاريد. شما نخواهيد گذاشت. من مىدانم كه اين حرف هايى كه مىزنم بيهوده است، تمام شد، شما الان تشريف مى بريد و بنده هم خواهم رفت، آنها هم كه نخواهند گذاشت اين مطالب را لكن ما چه بكنيم دردى است كه ما داريم،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 99
دردى است كه ما داريم.
مساله تبليغ
تبليغات بايد با ما باشد، آقا ما مبلغيم نه شما، تبليغ بايد با ما باشد، ما بايد در راديوها جا داشته باشيم براى تبليغ، شما هم كه تبليغ مى كنيد تبليغ ضد اسلامى است، تبليغ اسلامى نيست كه. معرفى كرديد اسلام را به جورى كه دانشجو از امريكا به من نوشته است كه دانشجويان مىگويند كه هر چه بدبختى هست از اسلام است، اى بيچاره دانشجو هر چه بدبختى هست از سران اسلام است، از دول اسلامى است، اسلام يك روز هم در مملكت ما عمل نشده بود - يك روز - خدا مىداند كه اسلام يك روز به آن عمل نشده است. خوب چه كنم كه ما نه وقت داريم كه صحبت كنيم، نه حال داريم. تا مىخواهيم ما دو تا كلمه اينجورى بگوئيم، يكدفعه مىبينيم دستهها به راه افتاد و هى شركت واحد، چهار هزار نفر مىخواهد بياورد و چه چند هزار نفر . مگر دعوا دارى آقا؟ شركت واحد با ما، شما شركت واحد را چاقو را از سرش بردار اگر همه نيامدند اينجا، همه مىآيند اينجا و براى ما مجتمع مى شوند. با زور يك مملكتى را مىخواهيد اداره كنيد؟ والله با زور نمى شود.
تعطيل اجبارى روز جمعه وسيلهاى براى افساد جوانان.
يك قدرى اصلاح كنيد خودتان را، يك قدرى اوضاع خودتان را درست بكنيد، حالا ما وقتى مىآييم سراغ اصلاحات، آقايان اصلاحات كردند، يكى از اصلاحات بزرگ آقايان تعطيل جمعه است. شما ملاحظه كنيد اين مطلبى كه من عرض مىكنم، به همه ايران موظفيد برسانيد، به همه ايران موظفيد برسانيد، تعطيل جمعه بازور، بىخواسته، اصناف بيچاره گرسنه - عرض مىكنم - كه اگر تعطيل نكنند هشتاد تومان جرم يا چند تومان جرم، اينطور چيزها،با باز بودن مراكز فساد. سينماها مجبورند باز باشند، تئاترها بايد باز باشند، گويند مراكز فساد ديگر هم بايد باشد، من اسمش را نمىبرم ولى اينكه عرض كردم در روزنامه بود، از صبح تا عصر اينها بايد باز باشند، اصناف بسته، بازار بسته، فردا سراغ قم هم مىآيند گفته بودند كه قم هم از ما خواستهاند، همان خواستهاى كه تهران خواسته بودند، قم هم بيچارهها خواستهاند. اين خواستهها را همه از صبح كه چشمشان را از خواب باز مىكنند ببينند آيا كجا خواستهاند؟ فوراً مىنويسند فلان خواسته آن روزنامه هم شروع مىكند به نوشتن. اين روزنامهها خائنند به مملكت ما بعضىشان، يك جمعه تعطيل، يك جوانهاى اول شباب و باز بودن مراكز فساد، تهيه كردن عيش و نوش براى آنها هر طور، بعد از 10 سال ديگر يك جوان سالم براى اين مملكت باقى نمى ماند، خدا خائن را لعنت كند، يك جوان سالم براى شما باقى نمىماند، تمام به مراكز فساد كشيده مىشوند.
من به شما آقايان توصيه مىكنم برسانيد به اين مملكت، برسانيد به همه اطراف اين مملكت كه آقا در مقابل يك همچنين كارى كه جوانهاى شما را دارند فوج فوج از دستتان مىگيرند ، مجامع دينى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 100
درست كنيد. در جمعهها كه آنها ميخواهند شما را به مراكز فساد بكشند، مجامع تبليغاتى درست كنيد،مردم را دعوت له به دين بكنيدمصالح روز را به مردم بگوئيد، مفاسد روز را به مردم بگوئيد. موظفيم ما به اين معنا، بايد اين كار بشود، اگر اين كار نشود از دستبرند جوانهاى شما را. براى جوانها يك مراكزى درست كنيد كه در آنجا تبليغ بشوند آنها، گفته بشود مطالب، مفاسدى كه در اين مملكت واقع مى شود گفته بشود، تا اندازهاى كه سازمان مىگذارد.
والا اين تعطيل جمعه الزامى براى استراحت اين طبقه زحمتكش نيست، براى اين است . حالا شايد هم ان شاءالله مقصدشان اين نباشد لكن طبعاً اينطورى است، طبعاً اينطورى است كه اگر چنانچه مراكز فساد را باز گذاشتند و مجامع عمومى هم بسته شد طبعاً اينطورى است كه كشيده مىشوند به مراكز فساد. الان شما حتماً بدانيد كه در اين دو سه هفته اى كه تعطيل را انجام دادند و بيچاره مردم را از اين بيچاره ترخواهند بكنند،اين ميوههاى مردم، فاسد مىشود، اين گرسنههاى بيچاره يك روز بايد بروند نان پيدا كنند، ندارند.
علاوه بر اين معنا شما برويد ملاحظه كنيد ببينيد كه دريك ماه پيش از اين تا حالا سينماها چقدر فرق كرده است، شايد با سينماها يك بست و بندى در كار باشد، شايد،آنهائى كه تبليغ اينگونه مطالب را مىكنند براى مراكز فساد، يك چيز حق حسابى ميگيرند براى اينكه اين كار را بكنند والا آدم عاقل، اول انسان بايد يك چيزى تهيه كند براى اين ملت،يك چيز سالم،تفريح سالم اينها بهتراست يا اينكه اينها را به فساد مىكشد؟ يك تفريح صحيح شرعى، يك تفريح سالم صحيح اول براى اينها درست سسكنيد بعد درها را ببنديد تا اين بيچارهها راه بيفتند طرفش . آن كار را شما نكرديد، مراكز فساد را باز گذاشتيد و در دكانها راهم بستيد، اين اگر سوءنيت هم نداشته باشيد طبعاً اينطور مىشود و اگر سوءنيت نداريد حالا من به شما رساندم مطلب را. اگر بعد از اين گفته من و رسيدن به آنها،مراكزى كه اين كارها را انجام مىدهند باز هم به قوت خودش باقى باشد، سوءنيت دارند، معلوم مىشود سوءنيت دارند، معلوم مىشود باز يك دستور تازه رسيده است.
خداوندا! بيدار كن اينها را. خداوندا! دشمنان اسلام را ذليل كن. خداوندا! سران ممالك اسلامى را به وظايف خودشان آشنا كن. خداوندا! دست استعمار را قطع كن. خداوندا! دست كسانى كه از طريق استعمار مىخواهند اين مملكت را ببرند، قطع كن.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 101
تاريخ 21/7/1343
پيام امام خمينى به اهالى استان كرمان
بسم الله الرحمن الرحيم
به وسيله حضرات خطباء محترم و مبلغين معظم كرمان دامت افاضاتهم.
خدمت ذيشرافت عموم اهالى محترم كرمان - ايدهم الله تعالى - پس از سلام مخصوص به عرض مىرساند، بايد اظهار تاسف و تاثر كنم از قضاياى خلافى كه در اطراف مملكت به دست مامورين انجام مىگيرد، از آن جمله از قضاياى اخير كرمان كه منجر شد به هجرت جناب مستطاب ثقه الاسلام خطيب محترم آقاى حجتى - دامت افاضاته - بسيار متاسفم.
مامورين به جاى آنكه جنايتكاران را به سزاى خودشان برسانند، براى طرفدارى از آنها دست به كارهاى خلاف شرع و وجدان زدهاند و بر خلاف قوانين، بى جهت مزاحمت معظم له را فراهم نمودهاند.
از جناب ايشان تقاضا كردم كه به وطن خود مراجعت فرمايند و از اهالى محترم تقاضا مىكنم از زحمات ايشان تقدير نمايند و با حفظ آرامش اجازه ندهند بر خلاف شرع و قانونمامورين رفتار ناشايسته خود را تعقيب نمايند. شما اهالى محترم تحت نظر علماء اعلام و حجج اسلام و خطباء عظام، اجتماعات خود را خصوصاً در روز جمعه هر چه بيشتر فشرده تر كنيد و به مراسم و شعائر مذهبى اهميت دهيد و در مقابل زورگوئىها و قانون شكنىساكت ننشينيد و با كمال آرامش خلافكارىهاى دستگاه جبار را به ملت ايران و ملل مسلمين گوشزد كنيد واز خداوند تعالى به وسيله ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه - استمداد نمائيد تا دولتهاى جبار نتوانند بر خلاف اسلام و قوانين قرآن قدمى بردارند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:42 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 102
تاريخ 4/8/1343
بيانات امام خمينى در مورد طرح اسارت بار احياى كاپيتولاسيون
پايمالى استقلال و عظمت ايران با احياى كاپيتولاسيون.
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون. من تاثرات قلبى خودم را نمىتوانم اظهار كنم، قلب من در فشار است، اين چند روزى كه مسائل اخير ايرانراشنيدهامخوابم كمشده(گريهحضار)ناراحت هستم، قلبم در فشار است، باتاثرات قلبى روز شمارى مىكنم كه چه وقت مرگ پيش بيايد. (گريه شديد حضار) ايران ديگر عيد (گريه حضار) ندارد عيد ايران را عزا كرده اند، (گريه حضار) عزا كردند و چراغانى كردند، عزا كردند و دستجمعى رقصيدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانى كردند، پايكوبى كردند.اگر من به جاى اينها بودم اين چراغانىها را منع مىكردم، مىگفتم بيرق سياه بالاى سربازارها بزنند، بالاى سرخانهها بزنند، چادر سياه بالا ببرند. عزت ما پايكوب شد، عظمت ايران از بين رفت، عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند.
قانونى در مجلس بردند در آن قانون اولا" ما را ملحق كردند به پيمان وين و ثانياً الحاق كردند به پيمان وين ! كه تمام مستشاران نظامى آمريكا با خانوادههايشان، با كارمندهاى فنىشان، با كارمندان ادارى شان، با خدمه شان، با هر كس كه بستگى به آنها دارد، اينها از هر جنايتى كه در ايران بكنند مصون هستند، اگر يك خادم امريكايى، اگر يك آشپز امريكايى مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند، زير پا منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوى او را بگيرد! دادگاههاى ايران حق ندارند محاكمه كنند! باز پرسى كنند! بايد برود امريكا!آنجا در امريكا اربابها تكليف را معين كنند! دولت سابق اين تصويب را كرده بود و به كسى نگفت . دولت حاضر اين تصويب نامه را در چند روز پيش از اين برد به مجلس و در چند وقت پيش از اين به سنا بردند و با يك قيام و قعود مطلب را تمام كردند و باز نفسشان در نيامد . در اين چند روز اين تصويب نامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبت هائى كردندمخالفت هائى شد، بعضى از وكلا هم مخالفت هائى كردند، صحبت هائى كردند لكن مطلب را گذراندند، با كمال وقاحت گذراندند، دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفدارى كرد. ملت ايران را از سگهاى امريكا پست تر كردند،اگر چنانچه كسى سگ امريكائى را زير بگيرد باز خواست از او مىكنند، اگر شاه ايران يك سگ امريكائى را زير بگيرد باز خواست مىكنند و اگر چنانچه يك آشپز امريكائى شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد،بزرگتر مقام را زير بگيرد هيچ كس
صحيفه نور جلد 1 صفحه 103
حق تعرض ندارد، چرا؟ براى اينكه مىخواستند وام بگيرند از امريكا، امريكا گفت اين كار بايد بشود (لابد اينجور است) بعد از سه چهار روز وام 200 ميليونى، 200 ميليون دلارى تقاضا كردند، دولت تصويب كرد كه در ظرف پنج سال مبلغ مزبور به دولت ايران بدهند و در عرض 10 سال 300 ميليون بگيرند، مىفهميد يعنى چه؟ دويست ميليون دلار، هر دلارى 8 تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ايران براى نظام و در عرض 10 سال سيصد ميليون، آنطور كه حساب كردند 300 ميليون دلار از ايران بگيرند يعنى 100 ميليون دلار يعنى 800 ميليون تومان از ايران در ازاى اين وام نفع بگيرند. معذلك ايران خودش را فروخت براى اين دلارها، ايران استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب كرد، ملت مسلم ايران را پستتر از وحشىها در دنيا معرفى كرد، در ازاى وام 200 ميليون كه 300 ميليون دلار پس بدهند. ما با اين مصيبت چه بكنيم؟ روحانيون با اين مطالب چه بكنند؟ به كجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملكتى برسانند؟
كاپيتولاسيون مخالف راى ملت است
سايرممالك خيال مىكنند كه ملت ايران است، اين ملت ايران است كه اينقدر خودش را پست كرده است، نمىدانند اين دولت ايران است، اين مجلس ايران است،اين مجلس است كه هيچ ارتباطى به ملت ندارد ،اين مجلس، سرنيزه است و اين مجلس چه ارتباطى به ملت ايران دارد، ملت ايران به اينها راى ندادند، علماى طراز اول، مراجع، بسياريشان تحريم كردند انتخابات را، ملت تبعيت كرد از اينها راى نداد لكن زور سرنيزه اينها را آورد در اين كرسى نشاند.
نفوذ روحانى مضر به حال دشمنان ملت است نه خود ملت.
در يكى از كتابهاى تاريخى كه امسال به طبع رسيده است و به بچههاى ما تعليم مىشود،اين است كه بعد از اينكه يك مسائل دروغى را نوشته است، آخرش نوشته است كه معلوم شد كه قطع نفوذ روحانيت، قطع نفوذ روحانيون در رفاه حال اين ملت مفيد است! رفاه حال ملت به اين است كه روحانيون را از بين ببرند! همين طور است، اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد اين ملت اسير انگليس يك وقت باشد، اسير امريكا يك وقت باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه اسرائيل قبضه كند اقتصاد ايران را، نمىگذارد كه كالاهاى اسرائيل در ايران بدون گمرك فروخته بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه اينها سرخود يك همچنين قرضه بزرگى را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد اين هرج و مرجى كه در بيتالمال هست، بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه هر دولتى هر كارى مىخواهد انجام بدهد ولو صد در صد برضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه مجلس به اين صورت مبتذل در آيد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه مجلس با سرنيزه درست بشود تا اين فضاحت از آن پيدا بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه دختر و پسر با هم در آغوش هم كشتى بگيرند چنانكه در شيراز شده است. اگر نفوذ روحانيون باشد
صحيفه نور جلد 1 صفحه 104
نمىگذارد كه دخترهاى معصوم مردم زير دست جوانها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد كه زنها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زن ببرند و فساد راه بيندازند. اگر نفوذ روحانيون باشد توى دهن اين دولت مىزنند، توى دهن اين مجلس مىزنند، وكلا را از مجلس بيرون مىكنند. اگر نفوذ روحانيون باشد تحميل نمىتواند بشود يك عده از وكلا بر سرنوشت يك مملكتى كه حكومت كنند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمىگذارد يك دست نشانده امريكائى اين غلطها را بكند، بيرونش مىكنند از ايران. نفوذ ايرانى، نفوذ روحانى مضر به حال ملت است؟ نخير مضر به حال شماست، مضر به حال شما خائنهاست نه مضر به حال ملت. شما ديديد با نفوذ روحانى نمىتوانيد هر كارى را انجام دهيد، هر غلطى را بكنيد، مىخواهيد نفوذ روحانى را از بين ببريد. شما گمان كرديد كه با صحنه سازىها مىتوانيد كه بين روحانيون اختلاف بيندازيد؟ نمىتوانيد،اين خواب را بايد به در مرگ براى شما حاصل شود، نمىتوانيد همچو كارى انجام دهيد، روحانيون با هم هستند. من به تمام روحانيون تعظيم مىكنم، دست تمام روحانيون را مىبوسم، آن روز اگر دست مراجع رامىبوسيدم، امروز دست طلاب را هم مىبوسم (گريه حضار) من امروز دست بقال را هم مىبوسم (گريه شديد حضار).
اعلام خطر به كليه اقشار ملت
آقا من اعلام خطر مىكنم، اى ارتش ايران ! من اعلام خطر مىكنم اى سياسيون ايران! من اعلام خطر مىكنم، اى بازرگانان! من اعلام خطر مىكنم، اى علماى ايران! اى مراجع اسلام! من اعلام خطر مىكنم، اى فضلا! اى طلاب ! اى مراجع! اى آقايان! اى نجف! اى قم! اى مشهد! اى تهران! اى شيراز! من اعلام خطر مىكنم، خطردار است، معلوم مىشود زير پرده چيزهايى است و ما نمىدانيم، در مجلس گفتند نگذاريد پردهها بالا برود، معلوم مىشود براى ما خوابها ديدهاند. از اين بدتر چه خواهند كرد؟ دانم از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه مىخواهند با ما بكنند؟ چه خيالى دارند اينها؟ اين قرضه دلار چه به سر اين ملت مىآورد؟ اين ملت فقير ده سال 100 ميليون دلار، 800 ميليون تومان نفع پول به آمريكا بدهد؟! در عين حال ما را بفروشيد براى يك همچو كارى؟!
نظاميان امريكائى، مستشاران نظامى امريكايى به شما چه نفعى دارند؟ آقا اگر اين مملكت اشغال امريكاست پس چرا اينقدر عربده مىكشيد، پس چرا اينقدر دم از ترقى مىزنيد؟ اگر اين مستشاران نوكر شما هستند پس چرااز اربابها بالاترشان مىكنيد؟ پس چرا از شاه بالاترشان مى كنيد؟ اگر نوكرند مثل ساير نوكرها با آنها عمل كنيد، اگر كارمند شما هستند مثل ساير ملل كه با كارمندانشان عمل مىكنند شما هم عمل كنيد. اگر مملكت ما اشغال آمريكائيست پس بگوئيد، پس ما را برداريد بريزيد بيرون از اين مملكت. چه مىخواهند با ما بكنند؟ اين دولت چه مىگويد به ما؟ اين مجلس چه كرد با ما؟ اين مجلس غير قانونى اين مجلس محرم، اين مجلسى كه به فتواى و به حكم مراجع تقليد تحريم شده است، اين مجلسى كه يك وكيلش از ملت نيست، اين مجلسى كه به ادعا مى گويد ما، ما، هى
صحيفه نورجلد 1 صفحه 105
ما از انقلاب سفيد آمدهايم. آقا كو اين انقلاب سفيد؟ ! پدر مردم را در آوردند. آقا من مطلعم، خدا مىداند كه من رنج مىبرم، من مطلعم از اين دهات، من مطلعم از اين شهرستانهاى دور افتاده، از اين قم بدبخت، من مطلعم از گرسنگى خوردن مردم، از وضع زراعت مردم.
سكوت در مقابل ابرقدرتها از معاصى كبيره است.
آقا فكرى بكنيد براى اين مملكت، فكرى بكنيد براى اين ملت. هى قرض روى قرض بياوريد؟! هى نوكر بشويد!! البته دلار نوكرى هم هست، دلارها را شما مىخواهيد استفاده كنيد نوكريش راما بكنيم. اگر ما زير اتومبيل رفتيم كسى حق ندارد به امريكائىها بگويد بالاى چشمت ابروست لكن شماها استفادهاش را بكنيد، مطلب اين طور است. نبايد گفت اينها را؟ آن آقايانى كه مىگويند كه بايد خفه شد، اين جا هم بايد خفه شد؟ اين جا هم خفه بشويم؟ ما را بفروشند و خفه بشويم؟ قرآن ما را بفروشند و خفه بشويم والله گناهكار است كسى كه داد نزند، والله مرتكب كبيره است كسى كه فرياد نكند (گريه شديد حضار).
به داد اسلام برسيد.
اى سران اسلام به داد اسلام برسيد، اى علماى نجف به داد اسلام برسيد، اى علماى قم به داد اسلام برسيد، رفت اسلام. (گريه شديد حاضرين در مجلس) اى ملل اسلام! اى سران ملل اسلام! اى روساى جمهور ملل اسلامى! اى سلاطين ملل اسلامى! اى شاه به داد خودت برس، به داد همه ما برسيد. ما زير چكمه امريكا برويم چون ملت ضعيفى هستيم؟! چون دلار نداريم؟! امريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر.
امروز دولت آمريكا منفورترين دولت در نظر ماست.
اما امروز سر و كار ما با اين خبيثهاست، با امريكاست. رئيس جمهور امريكا بداند، بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما، امروز منفورترين افراد بشر است پيش ملت ما، يك همچنين ظلمى به دولت اسلامى كرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ايران با او خصم است. دولت امريكا بداند اين مطلب را، ضايع كردند او را در ايران، خراب كردند او را در ايران.
ما را به آمريكا فروختند.
براى مستشارها مصونيت مىگيريد؟ بيچاره وكلا داد زدند آقا از اين دوستهاى ما بخواهيد به ما اين قدر تحميل نكنند، ما را نفروشيد، ما را به صورت مستعمره در نياوريد، كى گوش داد به اينها. از پيمان وين يك ماده را اصلاً ذكر نكردهاند، ماده 32 ذكر نشده است، من نمى دانم آن ماده چه است، من كه نمىدانم رئيس مجلس هم نمىداند، وكلا همنمى دانند،نمى دانند كه قبول كردند طرح را، طرح را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 106
قبول كردند، طرح را امضا كردند، تصويب كردند اما عدهاى اقرار كردند كه ما اصلا نمىدانيم چيست. (آنها هم لابد امضاء نكرده باشند) آن عده ديگر بدتر از آنها بودند، يك عده جهالند اينها.
رجال سياسى ما، صاحب منصبهاى بزرگ ما، رجال سياسى ما، يكى بعد از ديگرى را كنار مىگذارند، الان در مملكت ما به دست رجال سياسى كه وطنخواه باشند چيزى نيست، در دست آنها چيزى نيست،ارتش هم بداند يكىتان را بعد از ديگرى كنار مىگذارند، ديگر براى شما آبرو گذاشتند؟ براى نظام شما آبرو گذاشتند كه يك سرباز امريكائى بر يك ارتشبد ما مقدم است؟ يك آشپز امريكائى بر يك ارتشبد ما مقدم شد در ايران؟ ديگر براى شما آبرو باقى ماند؟ اگر من بودم استعفا مىكردم، اگر من نظامى بودم استعفا مىكردم، من اين ننگ را قبول نمىكردم، اگر من وكيل مجلس بودم استعفا مىكردم.
قطع نفوذ روحانى قطع يد رسول الله است.
بايد نفوذ ايرانىها قطع بشود! بايد مصونيت براى آشپزهاى امريكائى، براى مكانيكهاى امريكائى براى ادارى امريكائى، ادارى و فنى، مامورين، كارمندان ادراى، كارمندان فنى براى خانوادههايشان مصونيت باشد لكن آقاى قاضى در حبس باشند! آقاى اسلامى را با دستبند ببرند اين ور و آن ور!اين خدمتگزارهاى اسلام، علماى اسلام در حبس بايد باشند، وعاظ اسلام در حبس باشند، طرفداران اسلام بايد در بندرعباس حبس باشند براى اين كه اينها طرفدار روحانيت هستند، خودشان يا روحانىاند يا طرفدار روحانى. اين را در تاريخ ايران دست مردم دادند اينها، سند دست دادند كه معلوم شد رفاه حال اين ملت به اين است كه قطع نفوذ روحانيين بشود! يعنى چه؟ رفاه حال ملت در اين است كه قطع يد رسول الله... از اين ملت بشود؟! روحانيون خودشان چيزى نيستند كه، روحانيون هر چه دارند از رسول الله است، بايد قطع يد رسول الله از اين ملت بشود! اينها اين را مىخواهند، اين را مىخواهند تا اسرائيل با دل راحت هر كارى اين جا بكند، تا آمريكا با دل راحت هر كارى مىخواهد بكند.
تمام گرفتارىهاى ما از امريكا است.
آقا تمام گرفتارى ما از اين آمريكاست، تمام گرفتارى ما از اين اسرائيل است. اسرائيل هم از امريكاست، اين وكلا هم از امريكا هستند، اين وزرا هم از امريكا هستند، همه تعيين آنهاست، اگر نيستند چرانمى ايستند در مقابل داد بزنند؟
روحانيت سدى در مقابل مطامع استعمارگران.
من الان حافظهام درست نيست، نمى توانم بفهم مطلب را خوب، الان در حال انقلاب هستم، در يك مجلس از مجالس سابق كه مرحوم
مدرس، مرحوم آسيد حسن مدرس در آن مجلس بود،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 106
اولتيماتومى از دولت روس آمد به ايران كه اگر فلان قضيه را انجام ندهيد (كه من حالا هيچى از آن را يادم نيست) ما از فلان جا كه قزوين ظاهرا بوده است مىآئيم به تهران و تهران را مىگيريم و دولت ايران هم فشار آورد به مجلس كه بايد اين را تصويب كند. يكى از مورخين، مورخين آمريكائى مىنويسد كه يك روحانى با دست لرزان آمد پشت تريبون ايستاد و گفت آقايان اگر بناست ما از بين برويم چرا با دست خودمان برويم، رد كرد، مجلس به واسطه مخالفت او جرات پيدا كرد و رد كرد و هيچ غلطى هم نكردند، روحانى اين است، يك روحانى توى مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروى را، روسيه سابق را، پيشنهاد اولتيماتومش را يك روحانى ضعيف، يك مشت استخوان رد كرد. امروز هم بايد روحانى نباشد، براى همين قطع يد روحانى بايد بكنند تا به آمال و آرزوى خودشان برسند، من چه بگويم؟
afsanah82
07-24-2011, 04:42 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 109
تاريخ: 4/8/1343
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت تصويب اصل ذلتبار كاپيتولاسيون
كاپيتولاسيون، امضاى سند بردگى ملت ايران است.
بسم الله الرحمن الرحيم
لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلاً
آيا ملت ايران مىداند در اين روزها در مجلس چه گذشت؟ مى داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنايتى واقع شد؟ مىداند مجلس به پيشنهاد دولت سند بردگى ملت ايران را امضاء كرد؟ اقرار به مستعمره بودن ايران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به آمريكا داد، قلم سياه كشيد بر جميع مفاخر اسلامى و ملى ما، قلم سرخ كشيد بر تمام لاف و گزافهاى چندين ساله سران قوم، ايران را از عقب افتادهترين ممالك دنيا پستتر كرد؟ اهانت به ارتش محترم ايران و صاحب منصبان و درجهداران نمود؟ حيثيت دادگاههاى ايران را پايمال كرد؟ به ننگينترين تصويب نامه دولت سابق با پيشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبتهاى سرى، راى مثبت داد؟ ملت ايران را در تحت اسارت آمريكائىها قرار داد؟ اكنون مستشاران نظامى و غير نظامى امريكا با جميع خانواده و مستخدمين آنها آزادند هر جنايتى بكنند، هر خيانتى بكنند، پليس ايران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاههاى ايران حق رسيدگى ندارند، چرا؟ براى آنكه آمريكا مملكت دلار است و دولت ايران محتاج به دلار.
به حسب اين راى ننگين، اگر يك مستشار آمريكائى يا يك خادم مستشار آمريكائى به يكى از مراجع تقليد ايران، به يكى از افراد محترم ملت، به يكى از صاحبمنصبان عالى رتبه ايران هر جسارتى بكند، هر خيانتى بنمايد، پليس حق بازداشت او را ندارد، محاكم ايران حق رسيدگى ندارد ولى اگر به يك سگ آنها تعرضى بشود، پليس بايد دخالت كند، دادگاه بايد رسيدگى نمايد.
امروز كه دولتهاى مستعمره يكى پس از ديگرى با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج مىكنند و زنجيرهاى اسارت را پاره مىكند، مجلس مترقى ايران با ادعاى سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله، با لاف همرديف بودن با ممالك مترقيه به ننگينترين و موهن ترين تصويبنامه غلط دولتهاى بىحيثيت راى مىدهد و ملت شريف ايران را پستترين و عقب افتادهترين ملل به عالم معرفى مىكند و با سرافرازى هر چه تمامتر، دولت ازتصويب نامه غلط دفاع مىكند و مجلس راى مىدهد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 110
از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند كه اين طرح مفتضح را به دولت پاكستان، اندونزى، تركيه آلمان غربى پيشنهاد كردهاند و هيچكدام زير بار اين اسارت نرفتهاند، تنها دولت ايران است كه اينقدر با حيثيت ملت و اسلاميت ما بازى مىكند و آن را به باد فنا مىدهد.
خاموش نشستن وكلاءبه علت اتكا نداشتن به ملت است.
علماء و روحانيون كه مىگويند بايد قدرت سر نيزه در مقدرات كشور دخالت نكند، بايد وكلاى پارلمان مبعوث از ملت باشند، بايد دولتها ملى باشند، بايد اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمانها نظارت در آنها نكنند و آزادى را از ملت مسلمان سلب ننمايند، براى آن است كه اين ننگها را بر ملت تحميل نكنند و ما را مواجه با اين مصيبتها ننمايند.
چرا وكلاى پارلمان با آنكه به حسب قاعده انسانيت و مليت با همچو سند اسارتى صد در صد مخالف هستند، نفس نمىكشند و جز دو سه نفر آنها كه معلوم است با اضطراب صحبت كردهاند، خاموش نشسته اند؟ براى آنكه اتكاء به ملت ندارند، دست نشانده هستند و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با يك اشاره بيرون مىريزند، به زندان مىاندازند.
پافشارى رژيم شاه براى محو اسم قرآن.
آيا ملت ايران مىداند كه افسران ارتش به جاى سوگند به قرآن مجيد، سوگند به كتاب آسمانى كه به آن اعتقاد دارم ياد كردند، اين همان خطرى است كه كرارا تذكر دادهام، خطر براى قرآن مجيد، براى اسلام عزيز، خطر براى مملكت اسلام، خطر براى استقلال كشور. من نمى دانم دستگاه جبار از قرآن كريم چه بديى ديده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضررى برده است كه اينقدر پافشارى براى محو اسم آن مىكند. اگر پناه به قرآن و اسلام بياوريد، اجنبى به خود اجازه نمىدهد كه از شما سند بردگى بگيرد، اجازه نمىدهد كه مفاخر ملى واسلامى شما پايمال شود. جدا بودن ملت از هيأت حاكمه، برخوردار نبودن آنها از پشتيبانى ملت، اين مصيبتها را پيش مىآورد.
كاپيتولاسيون مخالف اسلام و قرآن است.
اكنون من اعلام مىكنم كه اين راى ننگين مجلسين، مخالف اسلام و قرآن است و قانونيت ندارد مخالف راى ملت مسلمان است. وكلاى مجلسين وكيل ملت نيستند، وكلاى سرنيزه هستند، راى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هيچ ارزشى ندارد و اگر اجنبىها بخواهند از اين راى كثيف سوء استفاده كنند، تكليف ملت تعيين خواهد شد.
بدبختى دول اسلامى از دخالت اجانب است.
دنيا بداند كه هر گرفتاريى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است، از آمريكاست.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 111
ملل اسلام از اجانب عموماً از آمريكا خصوصاً متنفر است، بدبختى دول اسلامى، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست، اجانبند كه مخازن پرقيمت زيرزمينى ما را به يغما برده و مىبرند، انگليس است كه ساليان دراز طلاى سياه ما را با بهاى ناچيز برده و مىبرد، اجانبند كه كشور عزيز ما را اشغال كرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله كرده و سربازان ما را از پا در آوردند.
ديروز ممالك اسلامى به چنگال انگليس و عمال آن مبتلا بودند امروز به چنگال آمريكا و عمال آن. آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مىكند، آمريكاست كه به اسرائيل قدرت مىدهد كه اعراب مسلم را آواره كند، آمريكاست كه وكلا را يا بيواسطه يا باواسطه بر ملت ايران تحميل مىكند، آمريكاست كه اسلام و قرآن مجيد را به حال خود مضر مىداند و مىخواهد آنها را از جلوى خود بردارد، آمريكاست كه روحانيون را خار راه استعمار مىداند و بايد آنها را به حبس و زجر و اهانت بكشد، آمريكاست كه به مجلس و دولت ايران فشار مىآورد كه چنين تصويبنامه مفتضحى را كه تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پايمال مىكند تصويب و اجرا كنند، آمريكاست كه با ملت اسلام معامله وحشيگرى و بدتر از آن مىنمايد.
بر تمام اقشار است كه با طرح ننگين احياى كاپيتولاسيون مخالفت كنند.
بر ملت ايران است كه اين زنجيرها را پاره كنند. بر ارتش ايران است كه اجازه ندهند چنين كارهاى ننگينى در ايران واقع شود، از بالاترها به هر وسيله هست بخواهند اين سند استعمار را پاره كنند، اين دولت را ساقط كنند، وكلائى كه به اين امر مفتضح راى دادند از مجلس بيرون كنند. بر ملت است كه از علماى خود بخواهند در اين امر ساكت ننشينند. بر علماى اعلام است كه از مراجع اسلام بخواهند اين امر را نديده نگيرند. بر فضلا و مدرسين حوزههاى علميه است كه از علماء اعلام بخواهند كه سكوت را بشكنند. بر طلاب علوم است كه از مدرسين بخواهند كه غافل از اين امر نباشند. بر ملت مسلمان است كه از وعاظ و خطباء بخواهند كه آنان را كه آگاه از اين مصيبت بزرگ نيستند آگاه كنند. بر خطباء و وعاظ است كه با بيان محكم، بىهراس بر اين امر ننگين اعتراض كنند و ملت را بيدار كند. بر اساتيد دانشگاه است كه جوانان را از آنچه زير پرده است مطلع كنند. بر جوانان دانشگاهى است كه با حرارت با اين طرح مفتضح مخالفت كنند، با آرامش و با شعارهاى حساس مخالفت دانشگاه را به ملتهاى دنيا برسانند. بر دانشجويان ممالك خارجه است كه در اين امر حياتى كه آبروى مذهب و ملت را در خطر انداخته ساكت ننشينند. بر پيشوايان دول اسلامى است كه فرياد ما را به دنيا برسانند واز مراكز پخش آزاد، ناله جانسوز اين ملت بدبخت را به جهان گوشزد كنند. بر علماء و خطباى ملل اسلامىاست كه با سيل اعتراض، اين ننگ را از جبهه ملت معظم ايران، برادران اسلامى خود بزدايند و بر جميع طبقات ملت است كه از مناقشات جزئى موسمى خود صرفنظر كرده و در راه هدف مقدس استقلال و بيرون رفتن از قيد اسارت كوشش كنند. بر رجال شريف سياسى است كه ما را از مطالب زير پرده كه در مجلس گفته شده، آگاه نمايند. بر احزاب سياسى است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 112
در اين امر مشترك با يكديگر توافق كنند.
وحدت كلمه علماى اعلام در پشتيبانى از قرآن و طرفدارى از مسلمين.
هدف مراجع عظام و روحانيون در هر جا باشند يكى است و آن پشتيبانى از ديانت مقدسه اسلام و قرآن مجيد و طرفدارى از مسلمين است، اختلافى بين علماى اعلام و نگهبانان اسلام در اين هدف مقدس نيست.اگر فرضا"اختلاف اجتهاد و نظرى در امرى جزئى و ناچيز باشد مثل ساير اختلافات در امور فرعى، مانع از وحدت نظر در امور اصولى نيست .اگر سازماندولتى گمان كردهاند با سمپاشىها مىتوانند ما را از هدف مقدس خود منحرف كنند و به دست جهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا كردهاند .اينجانب كه يك نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطير و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى كوچكترين افراد، تواضع و كوچكى كنم، تاچه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام - كثرالله امثالهم. لازم است جوان متعصب و طلاب تازه كاراز زبان و قلم خود جلوگيرى كنند و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از امورى كه موجب تشتت و تفرقه است، خوددارى نمايند. علماى اعلام براى خاتمه دادن به هرج و مرج و بى نظمىها در فكر اصلاح عمومى هستند، اگر دولتها مجال فكر به ما بدهند، اگر گرفتارهائى كه از ناحيه هيئت حاكمه پيش مىآيد و ناراحتى روحى مجال تصفيه واصلاح داخلى به ما بدهد.اين نحو گرفتارىهاست كه ما را از مسير خود كه مسير تصفيه حوزهها و اصلاح همه جانبه است باز مىدارد. با احساس خطر براى اسلام و قرآن كريم براى ملت و مليت مجال تفكر در امور ديگر باقى نمانده . اهميت اين موضوعات به قدرى است كه مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است.
كارهاى مخرب رژيم شاه.
آيا ملت مسلمان مىداند كه در حال حاضر عدهاى از علماء و مبلغين و طلاب و بسيارى از مسلمين بيگناه در زندانها به سر مىبرند و بر خلاف قوانين، آنها را بدون رسيدگى، مدتهاى مديدى زندانى كردهاند و مرجعى نيست كه به اين وضع هرج و مرج ارتجاعى قرون وسطائى خاتمه دهد؟ اينها دنبال قتل عام پانزده خرداد، دوازده محرم است كه جراحت آن از قلب ملت پاك نخواهد شد. هيأت حاكمه به جاى اينكه براى اقتصاد ايران، براى جلوگيرى از ورشكستگىهاى بازرگانان محترم، براى نان و آب فقرا و مستمندان، براى زمستان سياه بىخانمان ها، براى پيدا كردن كار براى جوانان فارغ التحصيل و ساير طبقات بيچاره فكرى بكند، به كارهاى مخرب مثل آنچه گفته شد و نظائر آن دست مىزند، از قبيل استخدام زن براى دبيرستانهاى پسرانه و مرد براى دبيرستانهاى دخترانه كه فساد آن بر همه روشن و اصرار به آنكه زنها در دستگاههاى دولتى وارد شوند كه فساد و بيهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ايران به دست آمريكا و اسرائيل است و بازار ايران از دست ايرانى و مسلم خارج شده است و غبار ورشكستگى و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است و
صحيفه نور جلد 1 صفحه 111
اصلاحات آقايان، بازار سياه براى آمريكا و اسرائيل درست كرده است و كسنى نيست كه به داد ملت فقير برسد.
ملت بايد به فكر فقرا باشد.
من از فكر زمستان امسال رنج مىبرم، من شدت گرسنگى و خداى نخواسته هلاكت بسيارى از فقرا و مستمندان را پيش بينى مىكنم، لازم است خود ملت به فكر فقرا باشند، لازم است از حالا براى زمستان آنها تهيهاى شود كه فجايع سال سابق تكرار نشود، لازم است علماى اعلام بلاد، مردم را دعوت به اين امر ضرورى بفرمايند.
از خداى متعالى عظمت اسلام و مسلمين و رهائى دول اسلامى را از شر اجانب خذلهم الله تعالى خواستار است.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:42 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 117
تاريخ:دى ماه 1343
پاسخ امام خمينى به آيت الله نجفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى مىرساند: مرقوم محترم كه حاكى از سلامت وجود شريف و حاوى مراتب محبت و مودت بود، موجب تشكر گرديد. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند متعال خواستار است. بحمداله حال اين جانب خوب و هيچ نگرانى نيست. خداوند متعال هر چه مقدر فرموده صلاح، اوست. از خداوند تعالى توفيق رضا به قضاى الهى را خواستار است. سلامتى و موفقيت آن جناب را از خداوند تعالى خواستار است.
روح الله الموسوىالخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 118
بيانات امام خمينى در مورد وظايف و مسؤوليتهاى رؤسا و سلاطين دول اسلامى و علماى اسلام.
اسلام با زحمات فراوان پيامبر و ائمه حفظ و به دست ما رسيده است.
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا! ما را از غير خودت منصرف بفرما، حب دنيا را از قلب ما بيرون كن، اخلاق نيك را در ما پا برجا كن ما را در پناه اميرالمومنين سلام الله عليه از هر بدى نگه دار، ما را نسبت به اسلام و مسلمين خدمتگزار قرار بده، ما را نسبت به علماى اسلام قدردان قرار بده، علماى اسلام را در هر جا هستند حفظ بفرما، ديانت اسلام را سرمشق و مقدم بر همه كلمات قرار بده ... اللهم عظم كلمة الاسلام.
آقايان مىدانند كه پيغمبر اسلام (ص) تنها قيام فرمود و در يك محيطى كه همه با او مخالف بودند قيام فرمود و زحمت زياد، مذمتهاى زياد، رنجهاى فراوان برد تا اين كه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود، دعوت كرد مردم را به هدايت دعوت كرد به توحيد، آن قدر مشقت ايشان تحمل فرمود كه گمان ندارم كسى طاقت آن را داشته باشد. بعد از رسول اكرم (ص) مسلمين به وظايف خودشان تا حدودى عمل كردند،اسلام را تقويت كردند، توسعه دادند اسلام را تا اينكه يك مملكت بزرگ اسلامى در دنيا تشكيل شد كه بر همه ممالك مقدم بود. خود رسول اكرم به طورى كه مكتوبشان در صحيح بخارى مضبوط است، مكتوبى را كه به... نوشتند و آن طورى كه تاريخ ضبط كرده است ايشان چهار تا مكتوب مرقوم فرمودند به چهار تا امپراطور: يكى ايران، يكى روم، يكى مصر، يكى حبشه و عين مكتوب ايشان آن طورى كه در ذهنم است، مضبوط است. عين مكتوب ايشان را به طورى كه در ذهن من است در موزه تركيه زيارت كردهام. آن چهار مكتوبى كه مرقوم فرمودهاند به مضمون واحد است به چهار امپراطور و آنها را دعوت به اسلام كردهاند و اين مقدمه بوده است، شالوده بوده است از براى اين كه حقايق اسلام را به تمام دنيا، به تمام امپرطورىهاى دنيا ابلاغ بفرمايند و اسلام به آن نحوى كه هست معرفى بشود به مردم. معالاسف آنها جواب مثبت (الا پادشاه حبشه) ندادهاند و لهذا متوقف شده است آن دعوتى كه رسول اكرم مىخواستند بفرمايند و مىخواستند اسلام را معرفى كنند. على اى حال با رنجهاى فراوان، چه خود رسول اكرم و چه بعد از رسول اكرم كسانى كه متكفل بودهاند رياست اسلام را، اسلام را تقويت كردهاند و دست به دست، اين اسلام آمد تا الان كه به ما محول شده است، به اين طبقهاى كه الان موجودند محول شده است. اين طبقه موجودند كه الان مسوول اسلام و مسؤول احكام
صحيفه نور جلد 1 صفحه 119
اسلام هستند و اين مسؤوليت بر حسب اختلاف مراتب اشخاص فرق مىكند. بعضىها مسؤوليتشان خيلى زياد است و بعضى هم مسؤوليت دارند لكن به اندازه آنها نيست.
اسلام برنامه زندگى و حكومت دارد
كسانى كه مسؤوليتشان خيلى زياد است، دولتهاى اسلامى است روساى جمهور اسلام، سلاطين اسلام، اينها مسؤوليتشان خيلى زياد است، شايد بيشتر از همه طبقات باشد. اسلام الان به دست اين طبقه است، به حسب اراده خداى تبارك و تعالى تكويناً سپرده شده است و آنها مسؤولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت كلمه اسلام و حفظ احكام اسلام و معرفى كردن اسلام را به دنياى متمدن كه گمان نشود اسلام مثل مسيحيت است، فقط يك رابطه معنوى مابين افراد و خداى تبارك و تعالى است و بس. اسلام برنامه زندگى دارد. اسلام برنامه حكومت دارد. اسلام قريب پانصد سال تقريباً يا بيشتر حكومت كرده است، سلطنت كرده است با اينكه احكام اسلام در آن وقت باز آن طور اجرا نشده است كه بايد اجرا بشود لكن همان مقداراجراشدهاش ممالك بزرگى را، وسيعى را اداره كرده است با عزت و شوكت از همه جهات، از همه كيفيات. اسلام مثل ساير اديانى كه حالا در دست هست (شايد آنها هم در وقت خودش اين طور بودهاند لكن ساير اديانى كه حالا در دست هست) خصوصا مسيحيت كه هيچ ندارد جز چند كلمه اخلاقى و راجع به تدبير نظام و راجع به سياست مدن و راجع به كشورها و راجع به اداره كشورها برنامه ندارد، گمان نشود كه اسلام هم مثل آنها برنامه ندارد. اسلام از قبل تولد انسان شالوده حيات فردى را ريخته است تا آنوقت كه در عائله زندگى مىكند شالوده اجتماع عائلهاى را ريخته است و تكليف معين فرموده است، تا آن وقت كه در تعليم وارد مى شود، تا آن وقت كه در اجتماع وارد مىشود، تاآن وقت كه روابطش با ساير ممالك و ساير دول و ساير ملل هست، تمام اينها برنامه دارد، تمام اينها تكليف دارد در شرع مطهر. اين طور نيست كه فقط دعا و زيارت است. فقط نماز و دعا و زيارت، احكام اسلام نيست، يك باب از احكام اسلام است. دعا و زيارت يك باب از ابواب اسلام است لكن سياست دارد اسلام، اداره مملكتى دارد اسلام، ممالك بزرگ را اداره مىكند اسلام. بر روساى جمهور اسلام، بر سلاطين اسلام، بر دول اسلامى است كه اسلام را معرفى كنند به عالم.
مسجد، مركز سياست اسلام
مسيحيون خيال نكنند كه اسلام هم، مسجد هم مثل كليساست. مسجد وقتى نماز در آن بر پا مىشده است تكليف معين مىكردهاند، جنگ از آن جا شالودهاش ريخته مىشده است، تدبير ممالك از از مسجد شالودهاش ريخته مىشده است. مسجد مثل كليسا نيست. كليسا يك رابطه فردى مابين افراد و خداى تبارك و تعالى (على زعمهم) است لكن مسجد مسلمين در زمان رسول خدا (ص) و در زمان خلفايى كه بودند ...، مسجد مركز سياست اسلام بوده است. در روز جمعه با خطبه جمعه مطالب سياسى، مطالب مربوط به جنگها، مربوط به سياست مدن، اينها همه در مسجد درست مىشده است،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 120
شالودهاش در مسجد ريخته مىشده است در زمان رسول خدا و در زمان ديگران و در زمان حضرت امير سلام الله عليه.
معرفى اسلام به عالم، از وظايف مهم روساى دول اسلامى.
بايد اسلام را آن طور كه هست معرفى كنند، مكلفند اينها. اين روسايى كه خداى تبارك و تعالى به آنها رياست داده است مسؤوليت دارند در مقابل رياستشان، بايد اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند، بايد يك برنامه راديويى براى معرفى اسلام تهيه كنند، بايد به علماى اسلام رجوع كنند تا اين كه آنها حقايق اسلام را برايشان تشريح كنند و آنها در راديوها و در ساير مطبوعات نشر بدهند.
توحيد كلمه ممالك دنيا، خواسته پيامبر اسلام.
پيغمبر اسلام مىخواست در تمام دنيا وحدت كلمه ايجاد كند. مىخواست تمام ممالك دنيا را در تحت يك كلمه توحيد، در تحت كلمه توحيد تمام ربع مسكون را قرار بدهد منتهى اغراض سلاطين آن وقت از يك طرف، اغراض علماى نصارى و يهود و امثال ذلك از طرف ديگر سد شد، مانع شد از اين كه ايشان بتوانند آن كار را انجام بدهند. الان هم سدند، الان هم آنها مانع هستند، الان هم گرفتارى ما براى خاطر آنهاست، الان هم يهود مانع هستند كه اسلام ترويج بشود، الان هم نصارى مانع هستند كه اسلام را آن طور كه هست معرفى كنند.
بر دول اسلامى است كه با وحدت كلمه دست استعمار و صهيونيسم را قطع كنند.
الان بر روساى اسلام، بر سلاطين اسلام، بر روساى جمهور اسلام تكليف است كه اين اختلافات جزئى موسمى را كه گاهى دارند، اين اختلافات را كنار بگذارند. عرب و عجم ندارد، ترك و فارس ندارد، اسلام، كلمه اسلام. پيغمبر اسلام همان طورى كه خودشان طريقه مبارزهشان بوده است بايد اينها هم تبع باشند، تبع اسلام باشند. اگر وحدت كلمه خودشان را حفظ كنند، اگر اين اختلافات جزئى موسمى را كنار بگذارند، اگر همه با هم همدست بشوند، هفتصد ميليون مىگويند اين جمعيت هست اما هفتصد ميليون متفرق به قدر يك ميليون هم نيستند. هفتصد ميليون متفرق به درد نمىخورد، هزارها ميليون متفرق هم به درد نمى خورد اما اگر اين هفتصد ميليون، دويست ميليونش، چهار صد ميليونش با هم دست بدهند، دست برادرى بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ كنند، حدود خودشان را حفظ كنند لكن در جامعه اسلامى كه مشترك مابين همه است، در كلمه توحيد كه مشترك بين همه است، در مصالح اسلامى كه مشترك بين همه است با هم توحيد كلمه كنند، اگر اينها توحيد كلمه كنند ديگر يهود به فلسطين طمع نمى كند، ديگر هند به كشمير طمع نمىكند. اين براى اين است كه نمىگذارند شما متحد بشويد. بدانند اينها (مىدانند هم) دستهايى كه مىخواهند منابع شما را از دست شما بگيرند، مىخواهند ثروت شما را به رايگان ببرند، مىخواهند بهاء تحت الارضى و فوق الارضى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 121
شما را به يغما ببرند، اينها نمىگذارند كه عراق و ايران با هم متحد بشوند، ايران و مصر با هم متحد بشوند، تركيه و ايران با هم متحد بشوند، همهشان با هم وحدت كلمه پيدا بكنند، نخواهند گذاشت ولى شما تكليفتان اين نيست، روسا تكليفشان اين است كه بنشينند با هم تفاهم كنند، حدود و ثغور خودشان را حفظ كنند، هر كدام حدود و ثغورشان محفوظ لكن دشمن خارجى كه به شما اين قدر ضرر وارد مىكند در مقابل او توحيد كلمه كنيد - اگر توحيد كلمه بكنيد - يك مشت يهودى دزد در فلسطين است، بيش از يك ميليون از مسلمين را ده سال، بيشتر از ده سال است كه متفرق كردهاند و ممالك اسلامى نشستهاند با هم عزا گرفتهاند. اگر توحيد كلمه باشد چطور مىتوانند اينها، اين يك مشت يهود دزد چطور مىتوانند فلسطين شما را از دست شما بگيرند و مسلمين را از فلسطين بيرون كنند و نتوانيد هيچ كارى بكنيد؟ اگر توحيد كلمه كنيد چطور هندوى بدبخت مىتواند كشمير عزيز را از ما بگيرد و از مسلمين بگيرد و هيچ كارى از آنها برنيايد؟ اينها مطالبى است كه جزو واضحات است منتهى تذكر لازم است. خود آنها هم مىدانند اين مطلب را لكن بايد فكر كنند، بايد بنشينند جلسه كنند، اجتماع كنند، فكر كنند، اين اختلافات جزئى را كنار بگذارند. الان اسلام در دست شمااست. الان روساى اسلام بدانند، سلاطين اسلام بدانند، روساى جمهور بدانند، شيوخ بدانند، اينهائى كه رياست دارند در اسلام بدانند كه خداى تبارك و تعالى اين رياست را كه به آنها داده است مسووليت دارد. رئيس يك قوم شدن، رئيس يك ملت شدن مسؤوليت دارد نسبت به آن ملت نسبت به آن قوم، نسبت به زندگى آن قوم، نسبت به حوادثى كه براى آن قوم پيش مىآيد. مسؤول هستند اينها، ديگران محتاج به اينها هستند.
از عجايب است اين مطلب، از عجايب است كه ثروت در دست شرق است، اين ثروت مهم نفت در دست شرق است، در دست مسلمين است، در ممالك اسلامى است. اين معادن بسيار مهمى كه در دنيا هر مملكتى پيشرفت كرده است به واسطه اين مخازن پيشرفت كرده است. - هر جنگى مقدم شده است - هر مملكتى در جنگ مقدم شده است به واسطه نفت مقدم شده است، اينها در دست شماست. عراق بحمدالله نفت دارد، ايران بحمدالله نفت دارد، كويت نفت دارد، حجاز نفت دارد، نفت دست مسلمين است. آنها بايد بيايند به شما تملق بگويند، دست شما را ببوسند، پاى شما را ببوسند و اين ذخاير را به قيمت ارزشمند هم بخرند. شما نبايد با آنها، از آنها يك تملقى بگوئيد، ان شاء الله نمىگوئيد. آنها بايد تملق شما را بگويند، ثروت دست شماست. مع ذلك انسان مىبيند كه مطلب اين طور نيست. مستعمرين جورى اين مطلب را درست كردند كه بعضى ممالك را بازى دادند و خيال مىكنند كه نه، بايد از آنها هم يك تملقى بگويند، به آنها هم يك تعارفى بدهند تا اين كه ثروت آنها را ببرند، اين تاسف دارد. تا وحدت كلمه نباشد، تا رؤساى اسلام وحدت كلمه در خودشان ايجاد نكنند، تا فكر نكنند بر بدبختىهاى ملت اسلام، بدبختىهاى اسلام، بدبختى هاى احكام اسلام، غربت اسلام و قرآن كريم، سيادت نمىتوانند بكنند. بايد فكر كنند، عمل كنند تا سيادت كنند و اگر اين مطلب را انجام بدهند سيد دنيا خواهند شد. اگر اسلام را آن طورى كه هست به دنيا معرفى كنند و آن طورى كه هست عمل بكنند سيادت با شماست، بزرگى با شماست. العزهلله و لرسوله وللمومنين.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 122
بر علماى اسلام است كه اسلام را آنطور كه هست به عالم معرفى كنند.
اين راجع به آن دسته كه رؤساى سياسى ما هستند. دسته ديگر كه علماى اسلام هستند و مراجع عالىمقام هستند، آنها هم مسؤوليتشان خيلى زياد است، خيلى زياد. شايد به يك معنا مسؤوليت علماى اسلام از همه كس زيادتر است، بر اينهاست كه اسلام را آن طور كه مىدانند معرفى كنند بر دنيا. البته ما وسايل نداريم، اين هم از بىعرضگى ما، ما وسايل نداريم، همه وسائل دست ديگران است. مسلمين به راه مسلمين، علما به راه علما. ندارند يك دستگاهى كه اسلام را ابلاغ كنند و به دنيا بگويند اسلام اين است. يك كالاى به اين خوبى، يك كالاى به اين خوبى دست شما هست و نمىتوانيد عرضه كنيد به عالم كه ما اين را داريم. آنها انجيل خودشان را كه تويش آن مسائلى كه ملاحظه فرموديد (هر كس ديده) آن انجيل دروغى را، آن انجيل اصلى كه نيست، آن انجيل دروغى را آنها به تمام دنيا عرضه داشتهاند و مبلغانشان در همه دنيا رفته اند و از قرارى كه گفتند همين اخيرا كه اين ممالك اسلامى، اين ممالكى كه در تحت اسارت بودند، اينها يكى يكى از اسارت بيرون آمدند،اصلاً دنبال اين نبودند كه ببينند پاپ رفت و آنها را به صورت مسيحيت درآورد. ما در محيط خودمان نمى توانيم احكام اسلام را آن طورى كه هست عرضه بداريم. ما مباحثاتمان از حدود كتاب طهارت و كتاب - عرض مىكنم كه - آنطوركه كتاب - چه و چه از اين حد تجاوز نمىكند. سياست اسلام را بحث ديگر نمىكنيم از آن، حدود اسلامى ديگر بحث از آن نمى شود. اجرا نشدن غير از آن است كه نبايد عرضه داشت به دنيا، بايد عرضه داشت به دنيا آقا،اين يك مطلبى است كه بايد دنيا بفهمد كه اسلام برنامه دارد. اسلام براى همه چيز، براى همه زندگىها برنامه دارد. ديگر كى بايد معرفى بكند به جز علماى اسلام؟ علماى اسلام كثرالله امثالهم با همه زحمتهايى كه مىكشند، با همه رنج هائى كه مىبرند لكن مسووليتشان زيادتر از اين معانى است. خداى تبارك و تعالى به آنها عزت داده است، به آنها عظمت داده است ديگران را تبع آنها قرار داده است، ملت را تابع آنها قرار داده است، اينها همه مسؤوليت مىآورد. همان طورى كه رسول اكرم (ص) مسؤوليت داشت و قيام كرد بر مسؤوليت خودش، قيام كرد به مسئوليت خودش، بايد قيام كرد به مسؤوليت خود. بايد اسلام را آن طورى كه هست، نه آن طورى كه حالا در دست مثلاً چهار تا فرض كنيد مقدس مآب و فقط كتاب مفاتيح هست - و عرض بكنم كه - اينها بايد آن طورى كه هست احكام اسلام را معرفى كرد، گفت به دنيا كه ما يك چنين كالاى بزرگى داريم، يك چنين قوانين مترقى داريم، محتاج نيستيم به اين كه در قوانينى به كس ديگر مراجعه كنيم، در هر بابى از ابواب، قانون داريم ما. اسلام تكليف معين كرده است، قانون معين كرده است، مسلمين محتاج نيستند كه در قوانين تبعيت از غير بكنند. الان جوانهاى ما، اين جوانهاى دانشگاهها چه در اينجا، چه در ايران، چه در ساير ممالكى كه هستند اينها نمى دانند كه اصل اسلام چه چيز است، وقتى مطلع مىشوند كه اسلام يعنى چه. اسلام را غير از يك نمازى و غير از يك - عرض مىكنم كه - طهارت و امثال ذلك چيز ديگرى ادراك نكردند و استدلالشان اين است كه خوب ما اگر چنانچه بخواهيم مسلم بشويم و به اسلام عمل كنيم چيزى ندارد كه عمل كنيم. مىگويند اين را، براى اين كه اسلام معرفى نشده است،اين مطلب را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 123
مىگويند كه چه برنامهاى اسلام دارد كه ما عمل كنيم؟ خوب، فلان طايفه برنامه دارد، فلان طريقه برنامه دارد، برنامه زندگى دارد، ما زندگى مىخواهيم، اسلام يك مطلبى است فردى مابين انسان و بالا، بنابراين برنامهاى ندارد كه ما عمل بكنيم.اين براى آن است كه مطلع نيستند از اسلام، اطلاعى از احكام اسلام ندارند تا اين كه خيال مىكنند كه برنامه ندارد اسلام. بر علماى اسلام است كه اين مطلب را تثبيتا، البته خودشان با مسائلى كه دارند نمىتوانند اما تثبيت اين مطلب بر علماى اسلام است كه تثبيت كنند اين مطلب را، اسلام را، همه شؤون اسلام را همه فنون اسلام را، همه احكام اسلام را بنويسند، بيان كنند، عرضه بدارند به دنيا، قوانين اسلام را در هر رشتهاى كه هست بنويسند، منتشر كنند، اگر موفق بشوند دستگاه فرستنده پيدا بكنند كه به دنيا ابلاغ بكنند، اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند به دنيا، بفهمند دنيا كه ما چه داريم و با اين كه اين را داريم اين طور زندگى مىكنيم. اين مسؤوليت بزرگى است كه به دوش علماى اعلام اعلى الله كلمتهم، به دوش آنهاست و شما آقايان، شما فضلاى اعلام و علماى جوان هم مسؤوليت داريد. آتيه اسلام به دوش شماست مسؤوليت آن، الان هم مسؤوليت داريد و بسيار مسؤوليت سنگينى است.
تا جوانيد مهذب شويد به آداب و سنن الله.
بايد از همين حالا، همين جوان شانزده ساله، همين جوان بيست ساله كه در مدارس علمى هست از حالا بايد آنطورى كه رضاى خداست، آن طورى كه دستورات الهى است خودش را عادت بدهد به اين كه آن طور باشد. يك قدم كه براى تحصيل علم بر مىدارد، يك قدم براى تحصيل اخلاق خوب و تهذيب بردارد. اگر خداى نخواسته آقايان مهذب نباشند، اگر خداى نخواسته آقايان آن طورى كه اسلام مىخواهد نباشند، اين ضررش از نفعش بيشتر است. تمام اديانى كه مخترع است و تمام اديانى كه اختراع شده است و كذب است، اين اشخاص تحصيلكرده مؤسسش هستند، اشخاصى كه در حوزههاى علميه تحصيل كردهاند لكن مهذب نبودند. شما ملاحظه بفرمائيد رؤساى مذاهب باطله را، مى بينيد كه روساى مذاهب باطله تمامشان از اشخاصى هستند كه درس خواندند، ملا! لكن مهذب نبودند.
بودن آقايان در ارض مقدس نجف در پناه حضرت امير سلامالله عليه هم يك تكليف زياد براى انسان مىآورد. اصل خود بودن در نجف فرق دارد بااين كه كسى فرض كنيد در كويت باشد، يا كسى در تهران باشد، ياكسى در بغداد باشد. بودن در نجف خود يك مسألهاى است يك مسؤوليتى دارد.
انسان ببيند كه حضرت امير سلام الله عليه در زندگيش چه وضعى داشته است، چه خلوصى در زندگى داشته است، چه در زندگى انفرادى، چه در زندگى اجتماعى، انسان تفكر كند بر احوال حضرت امير سلام الله عليه، ملاحظه كند كه چه زحماتى براى اسلام كشيده است، چقدر زخم خورده است، چقدر رنج برده است، چقدر جنگ كرده است، چقدر تشنگى خورده است، اينها را ملاحظه كند انسان. يك همچنين اسلامى كه به دست ما سپرده شده است، به دست شما آقايان سپرده شده است،مسئوليت داريد
صحيفه نور جلد 1 صفحه 124
اگر خداى نخواسته در خلال تحصيل علم، همان فكر اين باشيد كه حقايق علمى را ادراك بكنيد لكن فكر تهذيب نباشيد. مهذب كنيد خودتان را، مهذب بشويد به آداب الله، به سنن الله، اگر چنانچه اين نباشيد علم اثرى ندارد. آن نورى كه خداى تبارك و تعالى يقذفه فى قلب من يشاء اگر مهذب نباشد كسب نخواهد شد. يك فنى است، يك فنى است، آن علمى كه نورانيت مىآورد و نور است و خداى تبارك و تعالى آن را عنايت مىفرمايد، آن به هر قلبى عنايت نمى شود، هر قلبى لايق آن نيست، تا مهذب نباشد، تا خودش را خالى نكند از اخلاق زشت، خالى نكند از اعمال زشت، تا متوجه به خدا نباشد و تمام قلب را به او تسليم نكند خداى تبارك و تعالى قلب نمىفرمايد. گزاف نيست اين مطلب، اين طور نيست كه هى دقايق علوم را مىدانم. غزالى هم خيلى خوب مىدانست، ابوحنيفه هم خوب مىدانست، خيلىها هم مىدانستند، خيلى از اشخاص هستند كه دقايق علوم را از همه بهتر مى دانند و آن نورى كه خداى تبارك و تعالى به آنها بايد عنايت بكند نمى فرمايد. آن تهذيب مىخواهد، آن زحمت مىخواهد، آن رياضت مىخواهد. آقا شما كه آمديد وارد شدهايد دراين قوم بايد رياضت بكشيد، بايد زحمت بكشيد، بايد مراعات كنيد، محاكمه كنيد نفس خودتان را، شب كه از مطالعه خارج مىشويد آخر شب محاسبه كنيد امروز چند تا كار خلاف (نعوذ بالله ان شاء الله كه نيست) امروز چند تا (نعوذبالله) غيبت كردم، به چند تا عالم جسارت كردم.
مىدانيد كه اگر يك كلمه، يك كلمه به يكى از مراجع اسلام اهانت بشود، آنها اولياء خدا هستند. بايد هر قدمى كه در راه تحصيل برداشته مىشود اگر عرض نكنم دو قدم، لااقل يك قدم هم در باب تهذيب اخلاق، در باب تحكيم عقايد، در باب استقرار ايمان در قلب برداشته شود. اينها تفكر لازم دارد، محاسبه لازم دارد، مراقبه لازم دارد. آقايان بايد مراقبه كنند، بايد مراقبت كنند خودشان را، از صبح تا عصر بايد مراقب خودشان باشند. نفس انسان سركش است، يك آن از آن غافل بشويم (نعوذ بالله) انسان را به كفر مىكشد اگر غافل بشود انسان. شيطان راضى نيست به فكر ما، او كفر ما را مىخواهد، او مىخواهد همه را منتهى كند به كفر، منتها از معاصى كوچك مىگيرد و كم كم وارد مىكند در بزرگتر و كمكم در بزرگتر و كم كم بالاتر تا برسد به آن جا كه خداى نخواسته انسان را منحرف كند اصلا از اسلام. بايد مراقبت كنيد آقا از خودتان، بايد از اول صبح كه از خواب پا مىشويد، يا اول اذان يا عشا يا قبل از اذان كه پا مى شويد از خواب طويل بايد مراقب خودتان باشيد. در اين مجتمع بايد مراقبت كرد، در اين اجتماعات، در اين اجتماعات دو تايى، چهار تايى، پنج تايى، ده تايى بايد مراقبت كرد، احترام كرد از بزرگان، احترام كرد از رفقا، احترام كرد از مؤمنين لسان .... (نعوذ بالله) نداد، اشكال مناقشه بيجاانسان نكند. اگر فرض بفرمائيد شما در نظرتان يك كسى يك كارى انجام مىدهد يا انجام نمىدهند و ناگوار است در نظر شما .... است. نبايد انسان همين طور بدون اين كه توجه كند به مطلبى، يك وقت خداى نخواسته جسارت كند به يك مومنى، به يك مسلمى، به يك طلبهاى، به يك اهل علمى، فرضا از اين كه به يك عالمى، فرضاً از اين كه به يك مرجعى. اينها بايد مواظبت كرد، انسان بايد خودش را مواظبت كند، حفظ كند اين جهات را تا موفق بشود.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 125
ايام كهولت، زمان غلبه جنود ابليس در باطن و دشوارى تهذيب نفس.
شما بعدها مسؤوليت بزرگى به عهده شما است. عالم يك شهر بشويد مسؤوليت يك شهر را داريد. ان شاء الله عالم يك مملكت بشويد مسؤوليت آن مملكت را داريد. مرجع يك امت بشويد مسووليت آن امت را داريد. از حالا شالوده اين معنا را كه بتوانيد در اين وقت مسووليت خودتان را و دين خودتان را ادا كنيد، از حالا بايد به فكر اين مطلب باشيد. بخواهيد كه خوب حالا درسمان را مىخوانيم و بعدها ان شاء الله بعد از اين كه پير شديم ان شاء الله وارد مىشويم در تهذيب اخلاق، اين امكان ندارد، امكان ندارد كه بتوانيد. هر قدر در جوانى انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانى خداى نخواسته مهذب نشد بسيار مشكل است كه در زمان كهولت و پيرى كه اراده ضعيف است و دشمن قوى، اراده انسان ضعيف مىشود و جنود ابليس در باطن انسان قوى، ممكن نيست ديگر آن وقت، اگر هم ممكن باشد بسيار مشكل است. از حالا به فكر باشيد، از جوانى به فكر باشيد. الان هر قدمى كه شما بر مىداريد رو به قبر است. هيچ، هيچ مطلبى ندارد، هيچ اشكالى ندارد. هر دقيقهاى كه از عمر شريف شما مىگذرد يك مقدارى به قبر و آن جايى كه از شما سؤالات خواهند كرد و همه مسؤول خواهيم بود، داريد نزديك مىشويد. فكر اين مطلب را بكنيد كه قضيه نزديك شدن به مرگ است و هيچ كس هم سند به شما نداده است كه 120 سال عمر بكنيد، 120 ساله نداريم، ممكن است 25 ساله انسان بميرد، ممكن است 50 ساله بميرد يا 60 ساله بميرد، هيچ سندى ندارد، ممكن است همين حالا خداى نخواسته، سندى نيست، بايد فكر كنيد، بايد در اين مطالب تأمل كنيد، مراقبه كنيد. اخلاق خودتان را مهذب كنيد، مهذبتر كنيد ان شاء الله، اعمال خودتان را منطبق با اسلام كنيد، با احكام اسلام كنيد تا ان شاء الله موفق بشويد و در تحت بقعه مطهره مولى سلام الله عليه - انوار علم به شما آن علمى كه رضاى خدا در آن است، آن علمى كه نور است، آن علمى كه شما را نزديك مىكند به خداى تبارك و تعالى به شما عنايت بشود.آن خودش يك رياضت است و شما هم كه داريد رياضت مىكشيد، اين رياضت هم روى آن رياضت.
از خداوند تعالى توفيق همه آقايان را مسالت مىكنم . از خداوند تعالى عزت و عظمت اسلام و مسلمين را مسألت مىكنم. از خداوند تعالى عزت و عظمت مراجع اسلام را مسألت مىكنم. از خداوند تعالى طول عمر مراجع اسلام را مسألت مىكنم. از خداى تبارك و تعالى تهذيب اخلاق محصلين را مسألت مىكنم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 126
تاريخ: 1343
تلگراف امام خمينى به اقاى منتظرى
بسم الله ارحمن الرحيم
حال اينجانب بحمدالله بد نيست لكن براى حوزه علميه قم نگران هستم خوف آن است كه اگر غيبت اينجانب طولانى شود آقايان فضلا تزلزل پيدا كنند. از خداوند اصلاح امور را خواستارم. جنابعالى به حضرات افاضل ايدهم الله تذكر دهيد كه اينجانب كمال ميل را دارم كه در بين آنها باشم و در شادى و غم آنها شريك باشم فضلاى اعلام قم كه حقا وفادارى خود را اثبات فرمودند مايه اميد اينجانب مىباشند و چشم من به وجود آنها روشن است در اول وقت رفع منع به خواست خداوند تعالى خود را در بين آنها خواهم ديد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 127
تاريخ: 3 / 8 / 44
پاسخ امام خمينى به نامه حضرت آيت العظمى نجفى مرعشى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى مىرساند مرقوم محترم به وسيله آقازاده محترم ايده الله تعالى واصل و موجب تشكر گرديد، سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند تعالى خواستار است. حقاً بايد از مساعى جميله ملت محترم ايران و حضرات مراجع و علماء اعلام و افاضل گرام حوزههاى مقدسه علميه، خصوصا حوزه مقدسه قم تشكر كنم و از خداوند تعالى عظمت و عزت همه را خواستار شوم.
تشرف حقير به اعتاب مقدسه، گر چه فوزى است عظيم، چه از لحاظ زيارت اعتاب مقدسه ائمه اسلام عليهم الصلوة والسلام وچه از لحاظ تشرف به حضور حضرات مراجع عظام و علماء اعلام و افاضل گرام حوزه علميه نجف اشرف و كربلاى معلا و ديگر اعتاب مقدسه لكن اهميت موقف در ايران ايجاب مىكند كه در صورت رفع منع از خدمتگزار به ملت محترم و استقلال مملكت به اسرع وقت مراجعت نموده، در غم و شادى ملت محترم ايران عموما و حضرات اعلام خصوصاً شريك باشم. اميد است كه حضرات فضلاء عظام و مشتغلين حوزههاى مقدسه علميه، خصوصاً حوزه قم كما فى السابق به تحصيل علوم دينيه و ترويج ديانت مقدسه ادامه دهند و هيچ گونه تزلزلى به خود راه ندهند. از خداوند تعالى توفيق و تأييد آنها و عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم. از جناب عالى در مظان استجابت دعوات، اميد دعاى خير براى حسن عاقبت خواستار است.
والسلام عليكم ورحمه اللهوبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 129
پيام امام خمينى در رابطه با شايعه اختلاف بين امام و قشر دانشجو
اخيرا در ايران شايع كرده بودند كه اينجانب اجازه ندادم نماينده دانشجويان مقيم اروپا را كه براى ملاقات من آمده بودند، ملاقات حاصل شود و نيز جمعى كه به نمايندگى از مسلمين مقيم اروپا آمدهاند، بدون ملاقات برگشتهاند و از اين قبيل مطالب، با آنكه مطلب خلاف واقع بوده است و ممكن است اين نحو شايعات از دستگاه باشد براى نگران نمودن جوانان دانشگاهى و ايجاد شكاف بين اينجانب و آنها، خوب است رفع اين سوء تفاهم را خود آقايان دانشجويان مقيم اروپا بنمايند، چون دستگاه از اين نحو امور استفاده مىكند
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 130
تاريخ: 1346
پاسخ امام خمينى به نامه اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
با وجود تمام بليات، بيدارى ملت از خواب چند صدساله مايه سربلندى است.
بسم الله الرحمن الرحيم
اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
مرقوم آقايان محترم ايدهم الله تعالى از گزارش دهمين جلسه سالانه اتحاديه و رونوشت مكتوب به طلاب محترم علوم دينيه ايدهم الله تعالى واصل و موجب مزيد تقدير و اميد گرديد.
اينجانب در اين لحظات آخر عمر و دست به گريبان بودن با مشقتها و بليات فراوان همه جانبه و نگرانىهاى جانفرسا از اخبار ناگوار ايران و روزافزون بودن رنجها و بليات وارده بر ملت نجيب مسلمان و برادران دانشجوى قديم و جديد و وضع رقتبار عمومى و فقدان وسايل اوليه زندگى در بسيارى از نقاط و طغيان فساد و بىفرهنگ در دستگاه جبار و اشاعه فحشا و بىعفتى خصوصاً در مركز كشور و عقبافتادگى فرهنگى و اجتماعى و سياسى با لافهاى پوچ فريبكار و مهار كردن منحرفان و استعمارطلبان، مراكز علم و مساجد و محافل مسلمين و مراسم حج بيتاللهالحرام را و سست كردن عقايد اسلامى به واسطه سپاههاى معلومالحال و صرف بيتالمال بر ضد مصالح اسلام و ملت و تاراج درآمدها و ذخاير ملى و از همه بالاتر سلطه بى چون و چراى دول استعمارگر راست و چپ و عمال خبيث صهيونيستى آنها بر جان و مال ملت و ناامنى عمومى ناشى از سازمان به اصطلاح امنيت و حبسها و تبعيدها و اعدامهاى بدون مجوز و غير قانونى جابرانه و شكنجهها و تعزيرهاى وحشيانه غير انسانى و ديگر مصيبتها، از اينكه احساس مىكنم طبقات جوانان غيور دانشجوى قديم و جديد داخلى كشور و خارج و روشنضميران ساير طبقات ملت شريف مسلمان ايدهم الله تعالى از خواب گران چند صد ساله كه به نغمههاى خوابآور عمال خبيث استعمار بر ملتها غلبه كرده بود، بيدار شدهاند و در فكر چاره هستند و از پيوستگى دانشجويان مدارس قديم و دانشگاهها و همكارى آنها و ساير طبقات بيدار در اين نهضت مقدس اسلامى كه به خواست خداوند متعال منتهى به قطع ايادى اجانب و استعمارخواهان و غربزدگان خواهد شد، احساس مسرت و سربلندى مىكنم.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 131
پيوستگى ملت اساس و زير بناى شكست نهائى چپاولگران.
اين پيوستگى، قدم اول است كه به رغم اجانب و نوكران چشم و زبان بسته آنها، در راه آزادى ملتهاى زيردست برداشته شده و اساس و زير بناى شكست نهائى چپاولگران و عمال خبيث كسانى است كه با تبليغات مسمومه ساليان دراز شما برادران و فرزندان ملت را مانند دشمنان ستمگر ملتهاى ضعيف، بر مركب آمال به تاخت و تاز و بند كشيدن ملل اسلامى و مكيدن خون آنها با كمال امنيت و آرامش خاطر اشتغال داشتند.
گرايش ملت به اسلام، آتيه درخشانى را نويد مىدهد.
اكنون كه مىبينم شما فرزندان عزيز شاهراه اساس را يافته و بر پايه وحدت اسلامى به هم پيوستهايد و نور تابناك قرآن مجيد (دستور آزادى ملل ضعيف و راهنماى چگونگى نهضت مردان تاريخ و پيمبران پاك در هر عصرى بر ضد ستمگران و استثمار و استعمار پيشگان) بر قلب شما پرتو افكنده است، به خود نويد مىدهم كه به خواست خداى بزرگ آتيه درخشان زندگى نزديكى در انتظار ملل مظلوم است.
از پا ننشينيد تا خفتگان را بيدار سازيد.
بر شما جوانان روشنفكر است كه از پا ننشينيد تا خوابرفتهها را از اين خواب مرگبار برانگيزانيد و با فاش كردن خيانتها و جنايتهاى استعمارگران و پيروان بىفرهنگ آنها غفلتزدهها را آگاه نمائيد و از اختلاف كلمه و تفرقه و هواهاى نفسانى كه راس همه فسادهاست احتراز كنيد و به خداوند تبارك و تعالى روى نياز آوريد كه شما را در اين راه هدايت فرمايد و با جنود فوق طبيعت كمك كند. انه قال ولى قد ير قال الله تعالى و قدس والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله مع المحسنين.
از خداوند متعال قطع ايادى اجانب و عمال آنها و توفيق و تاييد كسانى كه در راه اهداف عاليه قرآن كريم و اسلام عزيز همت گماشته و مردانه قيام كردهاند خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 132
تاريخ: 27 / 1 / 46
نامه سرگشاده امام خمينى به هويدا
بسم الله الرحمن الرحيم
لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم
جناب آقاى هويدا لازم است نصايحى به شما بكنم و بعضى از گفتنىها را تذكر دهم، چه مختار در پذيرش آن باشيد يا نه. در اين مدت طولانى كه به جرم مخالفت با مصونيت امريكائىها كه اساس استقلال كشور را در هم شكست، از وطن دور هستم و برخلاف قانون شرع و قانون اساسى در تبعيد به سر مى برم، مراقب مصيبتهائى كه به ملت مظلوم و بىپناه ايران واردشود، بودهام و از آنچه به اين ملت اصيل از ظلم دستگاه جبار مىگذرد كم و بيش مطلع شده و رنج بردهام.
موجب كمال تاسف است كه نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقريبا از حدود تبليغات راديو و روزنامههاى غير آزاد و بعضى نوشتههاى مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بيچارگى ملت افزوده مىشود و ورشكستگى بازار و بازرگانان محترم روزافزون است. نتيجه اين همه هياهو و تبليغات سر تا پا گزاف، بازار سياه براى اجانب است و ملت را به حالت فقر و عقبافتادگى به اسم ملت مترقى، نگهداشتن است. حكومت پليسى شما و اسلاف شما به خواست آنان كه مىخواهند ملل شرق به حال عقبافتادگى باشند، حكومت قرون وسطائى، حكومت سرنيزه و زجر و حبس، حكومت اختناق و سلب آزادى، حكومت وحشت و قلدرى است. به اسم مشروطيت، بدترين شكل حكومت استبداد و خودسرى و با نام اسلام، بزرگترين ضربه به پيكر قرآن كريم و احكام آسمانى است. با اسم تعاليم عاليه اسلام، يك يك احكام اسلام را زير پاى گذاشته و اگر خداى نخواسته فرصت يابيد، خواهيد گذاشت و با گزافه دعوى تعالى و ترقى، كشور را به حال عقبافتادگى نگه داشتهايد. اينها حقائق تلخى است كه بايد دنيا را مطلع كنم و انگشت روى بعضى بگذارم تا آنها كه غافل هستند يا تغافل مىكنند، احساس وظيفه كنند و از رياكارىها و سالوسبازىهاى شما گول نخورند.
جشنهاى غير ملى كه به نفع شخصى در هر سال چندين مرتبه تشكيل مىشود و در هر مرتبه مصيبتهاى جانگداز براى اسلام و مسلمين و ملت فقير پاىبرهنه ايران به بار مىآورد، يكى ازآنهاست. با سرنيزه پليس از مردم بيچاره بىپناه، خرجهاى گزاف آنها گرفته مىشود. يكى از جشنها كه من نمىتوانم اسم روى آن بگذارم جز هوس و شهوت، بازى با احساسات ملت، گفته مى شود چهارهزار ميليون ريال خرج شده است كه نصف آن از خزانه ملت و نصف ديگر بىواسطه از بازار و
صحيفه نور جلد 1 صفحه 133
غيره با زور و ارعاب اخاذى شده، خون دل فقرا خرج نامجوئى و خود كامگى است و تا اين ملت در اين حال است و به وظيفه خود و حقوق خود آشنا نشده است، هر روز براى شما عيد و شادى و براى ملت بدبختى و نكبت است. توأم با اين جشنهاى ناميمون آنقدر هتك نواميس مسلمين و اسلام بوده است كه قلم را عار است از ذكر آن. شما در كاخهاى مجللى كه هر چند سال تغيير مكان داده و با ميليونها تومان خرجهاى گزاف كه تصورش براى ملت ممكن نيست، نشستهايد و مخارج آن را از كيسه اين ملت بدبخت اخاذى نمودهايد و ناظر فقر و گرسنگى ملت و ورشكستگى بازار و بيكارى جوانان فارغ التحصيل هستيد، ناظر وضع اختلال فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار و تسلط اسرائيل بر شؤون اقتصادى كشور بلكه به طورى كه گزارش داده اند دخالت اسرائيل در فرهنگ مىباشد، ناظر فقدان ضروريات اوليه زندگى در غالب دهات نزديك به مركز، چه رسد به دهكدههاى دور افتاده، از قبيل آب آشاميدنى سالم حمام و وسايل بهداشت هستيد، ناظر ترويج فساد اخلاق، سلب امانت و ديانت در اعماق دهكدهها هستيد، ناظر تشكيل صندوق به اسم تعاون و اخاذى و غارتگرى مأمورين از دهقان گول خورده و پشيمان هستيد و بالاخره ناظر حبسها و ارعابها و تهديدهاى غير قانونى هستيد و در خوشى و عياشى و بازىهاى خجلتآور غوطه خورده و به قبرستانى كه نامش ايران است فاتحه مىخوانيد. چطور وجدان خود را راضى مىكنيد براى حكومت زودگذر اينقدر چاپلوسى از اجانب كرده، ذخائر ملت را به رايگان يا به مقدارى ناچيز تسليم آنها نموده و ظلم و ستم به زيردستان يعنى ملت بدبخت مىكنيد؟ چرا راضى مىشويد حكومت خود، ملت خود و مملكت اسلام را عقب افتاده به دنيا معرفى كنيد؟ نقض قانون اساسى سند عقب افتادگى است. رفراندم غير قانونى و در عين حال قلابى سند عقب افتادگى است. آزاد نگذاشتن ملت براى انتخاب وكيل و نصب اشخاص معلومالحال به دستور ديگران، بىدخالت ملت دليل ضعف و عقبافتادگى است.
شماها مىدانيد اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگيرد، وضع شماها اين نحو نيست و بايد تا آخر كنار برويد و اگر ده روز آزادى به گويندگان و نويسندگان بدهيد، جرائم شما بر ملا خواهد شد، قدرت آزادى دادن نداريد (الخائن خائف). سلب آزادى مطبوعات و ديكته كردن سازمان به اصطلاح امنيت سند عقبافتادگى است. هر چندى جشن گرفتن براى امورى كه در كشورهاى ديگر اسمى از آن نيست با تحميل خرج هاى كمرشكن به ملت، سند ديگرى است. تسليم به خواستهاى دولت پوشالى اسرائيل و به خطر انداختن اقتصاد مملكت، سند ضعف و نوكرى است و سند خيانت به اسلام و مسلمين است. اعطاء مصونيت به اجانب، سند بزرگ عقبافتادگى و بىحيثيتى و تسليم بىقيد و شرط است. شما مىدانيد با تصويب اين طرح چه خيانتى به اين مملكت و اسلام كردهايد و چه ضربهاى به استقلال اين مملكت زدهايد؟ البته مخالف اين طرح، خائن و مستحق تبعيد است !!
آقاى هويدا نطق اسفانگيزى كه معالاسف طبع شده است متضمن بعضى اعترافات است كه به اساس استقلال كشور لطمه مىزند كه اينجانب از تذكرش عار دارم، چرا جلوگيرى از طبع و نشر اين كتابها نمىكنيد؟ عمدا با حيثيت اين كشور بازى مىكنيد يانمىتوانيد با اين مغزهاى معيوب ادارك كنيد؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 134
آيا علماء اسلام كه حافظ استقلال و تماميت كشورهاى اسلامى هستند گناهى جز نصيحت دارند؟ آيا حوزههاى علمى غير از خدمت به اسلام و مسلمين و كشورهاى اسلامى گناهى دارند؟ اجانب اينها را سد راه نفوذ خود مىدانند و به اضمحلال آنها كمر بسته و شماها مجرى احكام ديگران و محكوم دلار هستيد. كوبيدن حوزههاى علميه و حمله مسلحانه به مدرسه فيضيه و صحن مطهر قم و كشتار دسته جمعى 15 خرداد جز خدمت كوركورانه به صاحبان دلار چه اسمى دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علماء اعلام و محصلين حوزههاى علميه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتيجهاى داشت؟ آنهانمىخواهند قرآن كريم و احكام آن حاكم بر ملل اسلام باشد تا ذخائر آنها را به يغما ببرند و كسى حرفى نزند و در عوض آنها را مصونيت دهد، آنها مىخواهند ما در بين ملت آزاد باشيم و گويندگان ما آزاد باشند و شماها معالاسف مامور اجرا هستيد، مامور چشم و گوش بسته، مامور بى چون و چرا. حوزههاى علميه، سپاه دانش و اخلاق و درستى بوده و هست به معناى واقعى، نه گزافه و صرف تبليغ. شماها اگر دانشدوست هستيد چرا حمله وحشيانه به مراكز دانش مىكنيد؟ چرا مدرسه فيضيه و دانشگاه را به خاك و خون مىكشيد؟ چرا محصلين علوم دينيه را يك روز راحت نمىگذاريد؟ چرا با دانشجويان در خارج و داخل اين نحو معامله مىكنيد؟!
آقاى هويدا من وظيفه دارم شماها را نصيحت كنم، شماها از اين ملت و در اين آب و خاك پرورش پيدا كرده و صاحب عناوين شدهايد، اينقدر با حيثيت اين ملت بازى نكنيد، به جاى اينهمه گزافه و جنجال، خدمتى به اين سر و پا برهنهها كنيد يا لااقل اينقدر با بهانههاى مختلف آنها را رنج ندهيد، از اين كسبه بىبضاعت اينقدر اخاذى نكنيد، اينقدر براى ارضاء شهوات ديگران به علماء ملت و محصلين و دانشجويان فشار نياوريد، با اسرائيل دشمن اسلام و مسلمين، آواره كننده بيش از يك ميليون مسلم بىپناه، پيمان برادرى نبنديد، عواطف مسلمين را جريحهدار نكنيد، دست اسرائيل و عمال خائن آن را به بازار مسلمين بيش از اين باز نكنيد، اقتصاد كشور را به خاطر اسرائيل و عمال آن به خطر نيندازيد، فرهنگ را فداى هوس ننمائيد، از خداى بزرگ بترسيد، دختران جوان گولخورده را به سربازخانهها نبريد، به نواميس مسلمين خيانت نكنيد. آيا اين حقيقت تلخ را كه قبلاً انكار كرديد و گوينده آن را مستحق تعقيب دانستيد، حالا هم كه عمل كرديد انكار مىكنيد؟ آيا فجايع جشن بيست و پنجمين سال را و بىفرهنگىها كه در آن كرديد منكر هستيد؟
از قهر خدا بترسيد، از قهر ملت بترسيد، با احكام خداى تعالى به نام دين مترقى بازى نكنيد، با اسم قرآن به احكام اسلام لطمه نزنيد، با حوزه دينيه به اسم سرباز وظيفه پوچ بىفايده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت، اين نحو سلوك وحشيانه نكنيد و بالاخره علماء امت را وادار نكنيد كه با شماها به طور ديگر سلوك كنند. اينها شمهاى از فجايع شماهاست نسبت به دين و دنياى ملت و گفتنى زياد است، مىگويم شايد شماها تنبيه شويد و به خود آئيد شايد مراجع اسلام و علما و خطباء گرامى احساس وظيفه كنند، شايد طبقه جوان و روشنفكر و اصناف مختلف بيدار شده احساس وظيفه كنند، شايد جوامع بشرى و مدعيان
صحيفه نور جلد 1 صفحه 135
بشر دوستى احساس وظيفه كنند، شايد سازمان ملل و غيرآن، بيش از اين به نفع كشورهاى بزرگ راضى نشوند ملل ضعيف پايمال شوند، شايد هيأت حاكمه و دستگاه جبار تا دير نشده به خود آيند. ان ربك لبالمرصاد والله من ورائهم محيط
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 136
مهرماه سال 47
مصاحبه امام خمينى با نماينده الفتح درباره كمك به مجاهدان الفتح
سوال اول: حضرت پيشواى مجاهد، نظر مبارك درباره دادن وجوه شرعى مانند زكات و سهم امام به مجاهدان شجاعى كه تحت فرماندهى جنبش (فتح) در صفوف نبرد با دشمن و در ميدان شرف مىجنگند چيست؟
جواب :
بسماللهالرحمنالرحيم.
اكيدا شايسته و بلكه واجب است كه قسمتى از وجوه شرعى مانند زكوات و ساير صدقات به مقدار كافى بهاين مجاهدان راه خدااختصاص داد، به مجاهدانى كه در صفوف نبرد و فداكارى به منظور از بين بردن صهيونيسم كافر ضد بشرى مىجنگند و براى احيا و اعاده مجد و شرف اسلامى از دست رفته مىكوشند و براى گرامى داشتن تاريخ شريف اسلامى نبرد مىكنند و بر هر مسلمانى كه به خدا و روز جزا ايمان دارد، واجب است كه تمامى قوا و نيروى خود را در اين راه به كاربرد و سرانجام به احدى الحسنين شهادت يا پيروزى نائل آيد. و بر شماست به خط آتش براى خونخواهى و زدودن لكه ننگ روى آورده و به يارى و مددى از ناحيه خداوند و پيروزى درخشانى كه نزديك است دست يابيد و بشارت دهيد مومنان را كه خداوند پشتيبان هر تصميم مردانه و حق خواهان است. نصر من الله و فتح قريب و بشر المومنين والله من وراء القصد.
برادران ما كه به يارى خداى توانا پيروزى نهائى از آنان است، يعنى مردان برجسته جنبش (فتح )و رزمجويانش نيروهاى (العاصفه) و ديگر فدائيان آزاده مجاهدان راه خداوند كمك به آنان با تمام نيروها و امكانات واجب است. والله ولى التوفيق.
سوال دوم: بعد از فروزان آتش انقلاب مقدس در سرزمين فلسطين و كسب دستآوردهاى فراوان انقلابى به رهبرى (فتح) نظر حضرتعالى درباره برادران ما كه در سنگرگاهها و سرزمينهاى اشغال شده پايدارى كنند چيست؟
جواب:
بسم الله الرحمن الرحيم.
نخستين و آخرين نظر نسبت به برادران پايدار و رزمجوى ما اينكه به نحو پيگير و خستگى ناپذير به پيكار خويش ادامه دهند، چه آنكه زندگى يعنى آرمان و
صحيفه نور جلد 1 صفحه 137
مبارزه در راه آن (ان الحيوة عقيده و جهاد). مطلبى كه از نظر شيوه تفكر اسلامى هيچ جاى ترديد در آن نيست اين است كه مرگ از اين زندگى ذلتبار بهتر است. بنابراين در وضع كنونى براى ما راهى جز ادامه پيكار با همه نيروها و امكاناتمان وجود ندارد تا عزت و شرافت خود و آيندگان را در طول تاريخ با عظمت اسلامى به دست آوريم. و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم (هر قدر مىتوانيد برايشان نيرو و سواره نظام آماده كنيد تا بر دشمن خداوند خودتان چيره شويد. سوره انفال آيه 60 قرآن كريم.) ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم. (اگر خدا را يارى كنيد او هم شما را يارى مى كند و قدمهاى شما را استوار مىدارد. سوره محمد آيه 7 قرآن كريم). و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مومنين ( سست نشويد، غمگين نشويد، شما برتريد اگر با ايمان باشيد. سوره آل عمران آيه 139 قرآن كريم). و لا تهنوا فى ابتغاء القوم، ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون و ترجون من الله ما لا يرجون (در جستجوى دشمن سستى مورزيد، اگر شما رنج مىبريد آنها نيز مثل شما رنج مىبرند، شما به خدا اميدى داريد كه آنها ندارند. سوره نسا آيه 104 قرآن كريم) پس اى مردان (فتح) به سوى يارى الهى به پيروزى نزديك بشتابيد و مومنان را بشارت دهيد.
سوال سوم: راجع به توضيح پيكار اوج گيرنده مسلحانهاى كه در سرزمين مقدس فلسطين جريان دارد و اقدامات وحشيانه صهيونيستى و نتايج آن كه بر ضد امت عربى و اسلامى به كار مىرود نظر شريف حضرتتان را بيان فرمائيد تا خلق مسلمان ما در همه كشورها، كليه نيروهاى مادى و معنوى خود را بسيج كرده، سرانجام در جهاد مقدس شركت نمايند.
جواب :
بسم الله الرحمن الرحيم.
همانطور كه قبلاً خاطرنشان ساخته ايم، اين امر در اين اوضاع و شرايط كه بر اسلام و مسلمين مىگذرد امريست واجب. پس از گردن نهادن به احكام مقدس اسلام هيچ امرىرا بر مسلمانان واجبتر از ايننمىدانم كه با جان و مال خويش در راه گرامى داشتن اسلام به دفاع پردازند. هنگامى كه مىبينيد خونهاى برادران و خواهران بىگناه شما در سرزمينهاى مقدس فلسطين جاريست و هنگامى كه مشاهده مىكنيد سرزمينهاى ما به دست صهيونيستهاى تبهكار ويران گشته، در اين شرائط هيچ راهى جز ادامه جهاد نمىماند و بر همه مسلمانان واجب است كه كمكهاى مادى و معنوى خود را در اين جهاد مقدس صرف كنند و خداوند پشتيبان اين اراده است. والله من وراء القصد.
سوال چهارم: اكنون كه دست صهيونيستها در كليه شؤون حياتى ايران مسلمان نفوذ كرده به نظر حضرتعالى بهترين راهى كه ملت مسلمان
صحيفه نور جلد 1 صفحه 138
در ايران براى قطع ايادى صهيونيسم مىتوانند طى كنند كدامست؟ جواب : بسم الله الرحمن الرحيم.
بهترين راه اين است كه مردم مسلمان ايران با همه امكاناتشان بكوشند داد و ستد خود را با صهيونيستهاىداخلى و غير از آنان كه در ايران هستند به طور كلى قطع نموده و از لحاظ روحى و مادى آنان را مستأصل و بيچاره نمايند و تمامى روزنههاى حياتى را بر آنان تنگ سازند و عليه آنان به نبرد اقتصادى دست زنند و نيز در ديگر زمينهها با آنان بجنگند تا سرانجام مجبور شوند كليه روابط خود را با ايران و خلق مسلمان آن قطع كنند و در نتيجه ملت ايران بتوانند همه امكانات مادى و معنوى خويش را در اختيار اين مجاهدان آزاده بگذارد. اين شرائط دردناك بر هر مسلمانى لازم مىسازد كه كليه نيروهاى خويش را براى آزاد نمودن سرزمينهاى اشغال شده و انتقام از اشغالگران به كار برد.
والله ولى التوفيق (و خداوند ضامن موفقيت است.) نكتهاى كه هيچ جاى ترديد در آن نيست اينكه وظيفه هر فرد مسلمانى كه در دورترين نقاط جهان اسلامى بسر مىبرد همان وظيفهاى است كه خلق مسلمان فلسطين بدان موظفند. المسلمون يد واحده على من سواهم يسعى بذمتهم ادناهم. (مسلمانان به مثابه يك دست واحدند كه در مقابل هر كه جز آنان است برافراشته است و همه در مسؤوليت عمومى يكسانند.) تفرقهجوئى و نژادپرستى در كار نيست و بين ملت اسلامى هيچ گونه امتيازى وجود ندارد جز تقوا و پرهيزكارى. ان اكرمكم عند الله اتقيكم و الله حسبنا و نعم الوكيل. (مسلماً گرامىترين شما نزد خداوند پرهيزكارترين شماست و خداوند براى ما كافى است و او چه خوب سرپرستى است.)
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 139
تاريخ: 18 / 3 / 46
پيام امام خمينى خطاب به دول و ملل اسلامى در مورد خطر اسرائيل و وظائف دول اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
وظيفه مسلمانان، تحريم و دفع اسرائيل.
كرارا دولتهاى اسلامى را دعوت به اتحاد و برادرى نمودهام در مقابل اجانب و ايادى آنها كه مىخواهند با ايجاد نفاق در بين مسلمين و دولتهاى اسلامى ممالك عزيز ما را در تحت اسارت و ذل استعمار نگه دارند و از مخازن معنوى و مادى آنها استفاده كنند.
كرارا دولتها را به خصوص دولت ايران را از اسرائيل و عمال خطرناك آن تحذير نمودم، اين ماده فساد كه در قلب ممالك اسلامى با پشتيبانى دول بزرگ جايگزين شده است و ريشههاى فسادش هر روزى ممالك اسلامى را تهديد مىكند، بايد با همت ممالك اسلامى و ملل بزرگ اسلام ريشهكن شود. اسرائيل قيام مسلحانه بر ضد ممالك اسلامى نموده است و بر دول و ملل اسلام قلع و قمع آن لازم است، كمك به اسرائيل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت حرام و مخالفت با اسلام است، رابطه با اسرائيل و عمال آن چه رابطه تجارى و چه رابطه سياسى حرام و مخالفت با اسلام است، بايد مسلمين از استعمال امتعه اسرائيل خوددارى كنند. از خداوند تعالى نصرت اسلام و مسلمين را خواستار است.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 140
تاريخ: 21 / 6 / 46
پاسخ امام خمينى به حجت الاسلام سيد محمدرضا سعيدى
بسمه تعالى
خدمت جناب مستطاب سيد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى سعيدى دامت افاضاته، گمان مىكنم از جنابعالى يك مكتوب واصل شده باشد كه جواب ندادهام، از قرارى كه آقاى منتظرى مرقوم داشتهاند، فرمودهايد چند نامه فرستادهام كه جواب نرسيده است، در هر صورت سلامت و توفيق جنابعالى را خواستار است. اگر قصورى در مكاتبات ميشود، ان شاء الله تعالى در علاقه به امثال جنابعالى ايدكم الله تعالى قصورى نيست، اميد است خداوند تعالى هر چه بيشتر به امثال جنابعالى توفيق خدمت بدهد. از جنابعالى اميد دعاى خير براى حسن عاقبت دارم. والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
تاريخ: 8 / 4 / 46
پاسخ امام خمينى به حجه الاسلام سيد محمدرضا سعيدى
بسمه تعالى
خدمت جناب مستطاب سيد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى سعيدى دامت افاضاته مرقوم شريف واصل، سلامت و توفيق جنابعالى را خواستار است. ان شاء الله حال مريضها بكلى خوب شود. جنابعالى عيادت از آنها بكنيد، تعويق در معالجه بيش از اين بىمورد است از خداوند تعالى سلامت آنها را خواستار است. از جنابعالى اميد دعاى خير براى حسن عاقبت دارم. از سلامت خودتان و حال مريضها مطلعم نمائيد.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 141
كسب اجازه از امام خمينى در مورد نحوه پرداخت وجوه شرعيه
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مبارك مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت مستطاب آيت الله العظمى جناب آقاى خمينى ادام الله ظله العالى - پس از تقديم عرض سلام و اداء مراسم تحيت محترما معروض مىدارد:
بفرمائيد كسانى كه سابقا از حضرتعالى اجازه سهم مبارك امام عليه السلام داشتهاند و در سالهاى گذشته در منابر بياناتى به نفع دستگاه حاكمه و بر خلاف شرع و اعمالى ناشايسته و بر خلاف شرع اقدس از آنها سرزده آيا همچنان بر راه خود باقى هستند و مىشود به آنها سهم مبارك امام عليه السلام داد يا خير؟
ادام الله بقاءكم
پاسخ امام :
بسمه تعالى
كسانى كه از دستگاه ظلم تائيد كردهاند يا مىكنند و بر خلاف شرع مطهر عمل مىكنند اگر اجازهاى از اينجانب دارند از درجه اعتبار ساقط است و مومنين به آنها از وجوه شرعيه سهم مبارك امام عليه السلام ندهند. اعاذنا الله تعالى من شرور انفسنا
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 142
تاريخ: 4 / 1 / 1347
نامه امام خمينى به استاد مطهرى
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين والصلوة والسلام على محمد و آله الطاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين.
و بعد جناب مستطاب عماد العلما الاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مرتضى مطهرى دامت افاضاته، مجازند در امور حسبيه و شرعيه كه در عصر غيبت ولى امر - عجل الله تعالى فرجه - از مقتضاى فقيه جامعالشرايط منوط به اذن اوست. فله التصدى لما ذكر مع مراعات الاحتياط و نيز مجازند در اخذ سهم مبارك امام عليه السلام و صرف نصف آن را در مواردى كه براى علو اسلام و ترويج احكام مقدسه و تشييد مبانى دين حنيف مفيد است و ايصال نصف ديگر را نزد حقير براى صرف در حوزههاى مهمه اسلامى و وكيل هستند، در دستگردان نمودن و امهال به مقدار صلاح و اخذ و صرف و ايصال به نحوى كه مذكور گرديد. و اوصيه ايده. الله تعالى بما اوصى به السلف الصالح من ملازمه التقوى و التجنب عن الهوى والتمسك بعروة الاحتياط فىالدين و الدنياوارجو من جنابه ان لا ينسانى من صالح دعواته و السلام عليه و على اخواننا المومنين و رحمة الله وبركاته.
روح الله موسوى خمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 143
نامه امام خمينى به استاد مطهرى
بسمه تعالى
پس از اهداء سلام و تحيت مرقوم شريف واصل، سلامت و توفيق جنابعالى را خواستار، مطالبى كه مرقوم شده است بسيارى از آن مورد نظر بوده است، اميد است توفيق پيدا شود كه از مفاسد جلوگيرى شود. اينكه من از دور بودن شما از حوزه قم و اينطور دور بودن بعضى آقايان كه خوب بود در اين اوضاع آشفته و هرج و مرج حوزه ها از آنها استفاده كنند، من ناراحتيم براى همين مفاسد منتظره است، اشخاصى را كه اسم بردهايد اين مشكل را حل نمىكنند، اگر به مشكل به واسطه دخالت بعضى از آنها كه طبقه جوان از امثال آنها ناراحت هستند اضافه نكنند، قضيه شورا و اجتماع ارباب حل و عقد نيز عقدهاى را حل نمىكند بلكه چنين اجتماعى محقق نخواهد شد و من تجربه بلكه تجربهها دارم، آنچه در راس مفاسد است همان امر سوم است كه اشاره كردهام كه حوزه از درون تهديد مىشود، بايد آن علاج شود و علاجى جز آنكه شخصيت هايى كه مورد قبول باشند و از حيث معلومات قابل عرضه باشند در حوزهها باشند و آنها اين كار را بدست گيرند، شما براى انتخاب اين اشخاص بهتر خبره هستيد و مىتوانيد اشخاص را پيدا كنيد كه ولو به نحو نوبت، تمام ايام حوزه را اشغال كنند و به تدريج در روحيهى جوانها موثر شوند، من در نامهاى كه اخيرا در جواب اتحاديه انجمنهاى اسلامى در اروپا نوشتهام به طور تفصيل مسائل اصليه را توضيح داده و راه را نشان داده و مفاسد اين عقيدهى فاسد را كه علوم دينيه بلكه فرهنگ جديد نيز بىفايده است تذكر دادهام و شايد اگر مجالى پيدا شد ضمن پيامى به حوزه قم تفصيل دهم، لكن تذكر تنها كافى نيست و بايد عملا اين انحرافات را جلوگيرى كرد و آن به همت شخصيتها كه از آنجمله شما هستيد بايد انجام گيرد. حضرات آقايان هم كه به حمدالله تنبه پيدا كردند و مسير خود را قدرى عوض كردند، اميد است كه مورد توجه طبقات قرار گيرند و اختلافات و تفرقهها از بين برود يا لااقل تخفيف پيدا كند.
روح الله موسوى خمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 144
تاريخ: 6 / 6 / 1347
پاسخ امام خمينى به نامه گروهى از فدائيان در مورد صرف حقوق شرعيه در راه مبارزه با اسرائيل
بسم الله الرحمن الرحيم
محضر مبارك پيشواى مجاهد و عظيم الشان حضرت مستطاب حجة الاسلام والمسلمين آيت الله العظمى آقاى خمينى ادام الله ظله العالى
پيشواى جليل القدر:
از نظر مبارك پوشيده نيست كه دست خيانت و جنايتپيشه كفار حزبى يهود بر مسجد اقصى و زمينهاى اسلامى ديگرى مستولى گشته و مسلمانان بىگناه آن سامان را آواره بيابان نموده است و اكنون به منظور استخلاص اماكن مقدسه و استرداد زمينهاى اسلامى جز مقاومت مسلحانه كه به نام عمليات فدائى خوانده شود، چارهاى نيست و در چنين شرائط و زمينهاى، آيا مسلمانانى كه توانائى حمل سلاح و جهاد داشته يا آنان كه قدرت كمك مالى با مجاهدين را دارند، مىتوانند از اين خدمت دينى سرپيچى نموده و اوضاع را ناديده بگيرند؟ و آيا جايز است كه متمكنين در مقابل اين خطر خانمانبرانداز همچنان آرام نشسته و از براى راندن كفار از زمين اسلامى قدمى برنداشته و اقدامى نكنند؟ و در صورت وجوب مقاومت، آيا جايز است از مورد حقوق شرعيه از قبيل زكوة و غير در مورد مسلح نمودن مسلمانان و تربيت آنان استفاده كرد يا خير؟ متمنى است راى مبارك را در اين باره بيان فرمايند. ادام الله ظلكم
دستهاى از فدائيان
پاسخ امام :
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلاً هم تذكر داده ام كه دولت غاصب اسرائيل با هدفهائى كه دارد براى اسلام و ممالك مسلمين خطر عظيم دارد و خوف آن است كه اگر مسلمين به آنها مهلت دهند، فرصت از دست برود و جلوگيرى از آنها امكانپذير نشود و چون احتمال خطر متوجه به اساس اسلام است، لازم است بر دول
صحيفه نور جلد 1 صفحه 145
اسلامى بخصوص و بر ساير مسلمين عموماً كه دفع اين ماده فساد را به هر نحو كه امكان دارد بنمايند و از كمك به مدافعين كوتاهى نكنند و جايز است از محل زكوات و ساير صدقات در اين امر مهم حياتى صرف نمايند. از خداوند تعالى مسئلت مىنمايد كه موجب تنبه و بيدارى مسلمين را فراهم فرمايد و دفع شر اعداء اسلام را از بلاد مسلمين بفرمايد.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 147
تاريخ: 12/8/47
نامه امام خمينى به حجتالاسلام سعيدى
بسمه تعالى
به عرض مىرساند مرقوم شريف واصل شد، سلامت و بقاى جناب عالى را خواستار است. از زحمات جناب عالى كه با كنارهگيرى اكثر، باز خود را به زحمت مىاندازيد متشكرم. اميد است خداوند تعالى به جناب عالى اجر عنايت فرمايد (انه ولى الفضل) از جناب عالى اميد دعاى خير دارم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
نامه امام خمينى به حجت الاسلام سعيدى
بسمه تعالى
خدمت ذيشرافت جناب مستطاب سيدالعلماء الاعلام آقاى سعيدى دامت افاضاته
مرقوم محترم واصل، با آنكه گمان مىكنم جواب دادهام لكن چون در جزء مكتوبات جواب نداده بودم احتمال عدم جواب مىرفت و در هر صورت از قرارى كه بعضى از مريدهاى جنابعالى اظهار داشتند بحمدالله تعالى توفيق كامل براى تربيت مومنين و ترويج ديانت مقدسه براى جنابعالى حاصل شده است. من از افرادى مثل شما آنقدر خوشم مىآيد كه شايد نتوانم عواطف درونى را آنطور كه هست ابراز كنم. خداوند متعال قادر است كه شماها خدمتگزاران به ديانت را مشمول عنايات خود فرموده و از رحمت خود همه را بهرهمند فرمايد. من در اين آستان قدس به اسلام و مسلمين عموما و به حضرات علماء اعلام و خدمتگزاران به ديانت مقدسه خصوصاً دعا مىكنم و عظمت آنها را از خداوند تعالى در جوار قبر مطهر مولى عليه الصلوة والسلام مىطلبم. رجاء آن دارم كه مشمول ادعيه خالصه جنابعالى باشم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 148
تاريخ: 14 / 8 / 47
نامه امام خمينى به حجت الاسلام سعيدى
بسمه تعالى
خدمت جناب مستطاب سيد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى سعيدى دامت افاضاته
مرقوم شريف واصل، سلامت و توفيق جنابعالى را از خداوند تعالى خواستار است. راجع به مساجد قبلاً هم مطلع شده بودم حتى گفته شد كه براى مسجد سيد عزيزالله هم تعيين شده است ولى صحت آن رانمى دانم. در هر صورت سنگرها را حتىالامكان نبايد از دست داد و قيام به وظايف به مقدار امكان لازم است و اگر كوتاهى در آن نكنيم باكى نيست، فرضاً با شكست ظاهرى مواجه شويم، لكن رضاى خداى تعالى را اگر موفق شويم جلب كنيم امور ديگر سهل است. اينجانب لحظات آخر عمر را مىگذرانم و از اوضاع عمومى و خصوصى حوزههاى علميه نگران و نمىدانم با آن تندروىهاى آنها و اين سهل انگارى ماها امر به كجا منجر مىشود. والذى يوجب التسكين فى الجمله ان للبيت ربا و اين رشته بحمدالله گسستنى نيست، هر چه باريك شود. شما طبقه جوان مأيوس نباشيد و با اراده و عزم راسخ مهياى خدمت و فرصت باشيد. سلف صالح ما رضوان الله عليهم فرصت عجيبى را در موقع رفتن سلف خبيث از دست دادند و پس از آن هم فرصتهائى بود و از دست رفت تا اين مصيبتها پيش آمد و تا اين شجره خبيثه برپاست اميد خيرى نيست از خداوند تعالى اصلاح حال مسلمين و خصوص حوزههاى دينيه و بيدارى آنها را خواهانم. از جنابعالى اميد دعاى خير دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 149
پاسخ امام خمينى به نامه آقاى محمد رضا حكيمى
بسمه تعالى
جناب مستطاب ثقة الاسلام محمدرضا حكيمى دامت افاضاته
گر چه جناب آقاى آزرم را ملاقات نكردهام لكن تا اندازهاى از روحيات ايشان اطلاع دارم، قبلاً هم پس از انتقال به عراق قطعه شعرى كه حاكى از افكار ايشان تا اندازهاى بود ملاحظه نمودهام. اينك نيز پيام بلندپايه را ديده و از ايشان تقدير مىكنم. اينجانب روزهاى آخر عمر را مىگذرانم و معالاسف نتوانستم خدمتى به اسلام عزيز و مسلمين بنمايم، ملت هائى كه با جمعيت بسيار انبوه و اراضى بسيار وسيع و ذخائر بسيار گرانبها و سوابق بسيار درخشان و فرهنگ و قوانين آسمانى در تحت اسارت استعمار با گرسنگى و برهنگى و فقر و فلاكت و عقبماندگى دست به گريبان و در انتظار مرگ نشستهاند. دولتها كه به دست استعمار تشكيل مىشوند جز در خدمت آنهانمى توانند باشند.
اختلافات موجوده در بين سران دول اسلامى كه ميراث ملوك الطوايفى و عصر توحش است با دست اجانب براى عقب نگاه داشتن ملتها ايجاد شده است، مجال تفكر در مصالح را از آنها سلب نموده است، روح يأس و نااميدى كه به دست استعمار در ملتها حتى در رهبران اسلامى دميده شده است آنها را از فكر در چارهجوئى باز داشته است. اميد است طبقه جوان كه به سردىها و سستىهاى ايام پيرى نرسيدهاند با هر وسيلهاى كه بتوانند ملتها را بيدار كنند، با شعر، نثر، خطابه، كتاب و آنچه موجب آگاهى جامعه است حتى در اجتماعات خصوصى از اين وظيفه غفلت نكنند، باشد كه مردى يا مردانى بلند همت و غيرتمند پيدا شوند و به اين اوضاع نكبتبار خاتمه دهند. بايد جوانهاى تحصيل كرده از اين هياهوى اجانب خود را نبازند و سرگرم بساط عيش و نوشى كه به دستور استعمار براى آنها و عقب نگه داشتن آنها فراهم شده است نگردند. بايد اشخاص بيدار توليد مثل كنند و هر چه بيشتر همفكر و همقدم پيدا كنند و صفوف خود را فشرده كنند و در ناملايمات پايدار و جدى و قوى الاراده باشند و از تواصى به حق و تواصى به صبر كه دستورى است الهى، غفلت نكنند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواهانم. سلام اينجانب را به آقاى آزرم و هر كس كه در فكر چاره است ابلاغ نمائيد.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 150
تاريخ: 11 / 10 / 1348
پاسخ امام خمينى به نامه اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان گروه فارسى زبان در اروپا
بسمه تعالى
اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان گروه فارسى زبان در اروپا ايدهم الله تعالى
مرقوم مورخ 23 شهر رمضان المبارك واصل گرديد و از مضمونش مطلع شدم، جاى تقدير و تشكر است كه طبقه جوان تحصيل كرده توجه به اين مسائل دارند و در صدد چاره هستند. معالاسف تاكنون دست خيانت استعمار به وسائل مختلفه فاصله عميق بين طبقه جوان و مسائل ارجمند دين و قواعد سودمند اسلام ايجاد نموده، طبقه جوان را به روحانيين و اينها را به آنها بد معرفى نموده و در نتيجه وحدت فكرى و عملى از بين رفته و راه را براى مقاصد شوم اجانب باز نموده است و تاسف بيشتر آنكه همين دستگاههاى مرموز نگذاشتهاند طبقه تحصيل كرده به احكام مقدسه اسلام بخصوص قوانين تشكيلاتى و اجتماعى و اقتصادى آن توجه كنند و با تبليغات گوناگون وانمود نمودهاند كه اسلام جز احكام عبادى مطلبى ندارد، در صورتى كه قواعد سياسى و اجتماعى آن بيشتر از مطالب عبادى آن است. اينجانب اكنون روزهاى آخر عمر را مىگذرانم و اميد دارم كه خداوند تعالى به شما طبقه تحصيل كرده توفيق دهد كه در راه مقاصد اسلامى كه يكى از آن قطع ايادى ظالمه و برانداختن ريشه استبداد و استعمار است كوشش كنيد و قوانين آسمانى اسلام را كه براى تمام شؤون زندگى از مبدا وحى نازل شده است و عملىتر و سودمندتر از تمام فرضيههاست مطالعه كنيد و در تحت تاثير تبليغات مغرضانه اجانب واقع نشويد. از خداوند تعالى توفيق شما و عظمت اسلام و مسلمين را خواستار است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نورجلد 1 صفحه 152
تاريخ: 10 / 3 / 1349
پاسخ امام خمينى به نامه اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان گروه فارسى زبان در اروپا
بسمه تعالى
پس از اهداى سلام، پيام ششمين كنگره سالانه اتحاديه واصل شد. توجه نسل جوان به شناسائى و شناساندن چهره واقعى اسلام موجب تقدير است. ما امروز قبل از هر چيز وظيفه داريم تبليغات چند صد ساله اجانب و عمال استعمار را خنثى كنيم. كارشناسان استعمار با كمال تزوير و حيله، با اسم اسلام دوستى و شرقشناسى پردههاى ضخيمى بر چهره نورانى اسلام كشيده و اسلام را با معمارىها و نقاشىها، ابنيه عاليه و هنرهاى زيبا معرفى نموده و حكومتهاى جائرانه ضد اسلام اموى و عباسى و عثمانى را به اسم خلافت اسلامى به جامعهها تحويل دادهاند و چهره واقعى اسلام را در پشت اين پردهها پنهان نگاه داشته، به طورى كه امروز مشكل است ما بتوانيم حكومت اسلام و تشكيلات اساسى و سياسى و اقتصادى و اجتماعى آن را بر جوامع بشرى حتى مسلمين بفهمانيم. بايد كوشش كرد و پرده از تبليغات مسموم چند صد ساله اجانب برداشت. شما نسل جوان موظف هستيد غربزدهها را از خواب بيدار كنيد و فجايع حكومتهاى ضد انسانى آنها و عمال آنها را بر ملا نمائيد و طرز حكومت اسلام را كه مع الاسف بسيار عمر كوتاهى داشت و در همان چند صباح راه و روش اسلام را در ولايت و والى روشن كرد، به جوامع عموماً و به فرزندان اسلام خصوصا گوشزد كنيد و صفوف خود را فشردهتر نمائيد.
از خداوند متعال توفيق همه را براى خدمت به اهداف اسلام خواستار است.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 154
تاريخ: مرداد 1349
متن تلگراف امام خمينى در پاسخ به تسليت نامه فضلا و محصلين علوم اسلامى در مورد شهادت حجة الاسلام سعيدى
هجوم سرمايهداران شرق و غرب براى اسارت ملت مظلوم ايران
بسمه تعالى
خدمت عموم فضلا و محصلين حوزههاى عليمه ايدهم الله تعالى
حوادث اخير ايران كه قتل فجيع مرحوم سعيدى مترتب بر آنهاست، موجب كمال تاثر است. اين تنها مرحوم سعيدى نيست كه با اين وضع اسفانگيز در گوشه زندان از پاى در مىآيد بلكه چه بسا افراد مظلوم و بىگناه به جرم حقگوئى در سياهچالهاى زندان مورد ضرب و شتم و شكنجههاى وحشيانه و رفتار غيرانسانى قرار مىگيرند. اين خوان يغما كه مدتهاست مورد هچوم چپى و راستى قرار گرفته و گاهى با صراحت تقسيم گرديده، اكنون با عناوين ديگر با كمال عوامفريبى نقشهكشى شده و مورد تقسيم قرار گرفته است. از طرفى كارشناسان چپى كه مقصود آنها اسارت شرق و ملل اسلامى است به اسم تاسيس كارخانه ذوب آهن ( كه نفع آن براى استعمار و كسب وجهه دستگاه جبار بيشتر از نفعى است كه به ملت مىرسد) و از طرف ديگر كارشناسان و سرمايهداران بزرگ آمريكابه اسم عظيمترين سرمايهگذارى خارجى براى اسارت اين ملت مظلوم به ايران هجوم نمودهاند، سرمايهدارانى كه بنا به نوشته بعضى از روزنامهها هر لحظه از عمرشان دهها هزار دلار قيمت دارد، بايد ديد براى چه منظور در تهران اجتماع مىكنند؟ آيا براى غمخوارى و انساندوستى است؟! كسانى كه دنيا را به خاك و خون كشيدهاند و دهها هزار انسان را براى شهوات به زير خاك كردهاند در اينجا دوست صميمى ما هستند؟!! يا نفوذ دولت ايران و عظمت شاه موجب اين امر است؟! (اين را هم همه مىدانند) يا سودجوئى سياسى و اقتصادى با دامنه وسيع آن كه پايگاهش ايران و دنبال آن ساير ممالك اسلامى و ديگر ممالك شرقى است از يك طرف و خودباختگى دستگاه ننگين ايران در مقابل استعمار چپ و راست از طرف ديگر موجب اين بدبختى هاست؟
صحيفه نور جلد 1 صفحه 155
ادامه حيات دستگاه جز فقر و فاقه براى ملت چيزى نخواهد گذاشت
ملت ايران بداند كه اگر خداوند متعال به اين دستگاه خودباخته در مقابل اجانب و جبار در مقابل ملتها مهلت دهد، اين آخرين چوب حراج نيست كه به مخازن زيرزمينى و روى زمينى اين كشور زده شده است، بايد منتظر بالاتر باشند، اگر بالاترى باشد. اكنون زراعت، صنعت، معادن، منابع جنگلى و حتى توزيع متاع در سراسر كشور و جلب سياحان را در اختيار آنان خواهند گذاشت و براى ملت ايران جز باربرى و كارگرى براى سرمايهداران و ذلت و فقر و فاقه چيزى نخواهد ماند.
بر عموم است كه مخالفت ملت با قراردادهاى استعمارى را به دنيا برسانند.
شما از خوابهايى كه براى اين كشورها ديدهاند اطلاع نداريد، اينجانب كرارا خطر دولت اسرائيل و عمال آن را به ملت گوشزد كردم كه بايد مقاومت منفى كنند و از معاملات با آنها احتراز جويند، اكنون راه را براى مصيبت بزرگترى باز كردهاند و ملت را به اسارت سرمايهداران مى خواهند در آورند. بر رجال دينى و سياسى و جوانان مدارس دينى و دانشگاه و بر همه طبقات لازم است كه قبل از اجرا شدن اين واقعه و نتايج مرگبار آن اعتراض كنند، به دنيا برسانند كه اين قراردادها مخالف راى ملت است. اينجانب اعلام مىكنم هر قراردادى كه با سرمايهداران امريكا و ديگر مستعمرين بسته شود، مخالف خواست ملت و مخالف احكام اسلام است، وكلاى مجلسين ايران چون منتخب ملت نيستند راى آنها قانونى نيست و مخالف قانون اساسى و خواست ملت است در اين قضايا بايد با نظارت مقامات بيطرف جهانى رفراندم شود تا خواست ملت معلوم گردد. من قتل فجيع اين سيد بزرگوار و عالم فداكار را كه براى حفظ مصالح مسلمين و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد، به ملت اسلام عموماً و خصوص به ملت ايران تعزيت دهم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار را مسئلت مىنمايم.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 156
تاريخ: 10 / 3 / 1349
پيام امام خمينى به زائرين بيت الله الحرام
بسمه تعالى
خدمت عموم زائرين بيت الله الحرام ايدهم الله تعالى
بعد از ابلاغ سلام و تحيات وافره:
بر ملت اسلام است كه در مراسم حج براى حل مشكلات مسلمين چاره جويند
اكنون كه به واسطه سستى و سهلانگارى ملتهاى اسلامى چنگال خبيث استعمار تا اعماق سرزمينهاى بزرگ ملت قرآن فرو رفته و تمام ثروت و مخازن بزرگ ما زير قشر ملى بودن به كام آنان فرو مىريزد، فرهنگ مسموم استعمار تا اعماق قصبات و دهات ممالك اسلامى رخنه كرده فرهنگ قرآن را عقب زده و نوباوگان ما را فوج فوج در خدمت بيگانگان و مستعمرين در مىآورد و هر روز با نغمه تازه، با اسامى فريبنده جوانان ما را منحرف مىكند بر شما ملت عزيز اسلام كه براى اداء مناسك حج در اين سرزمين وحى اجتماع كردهايد لازم است از فرصت استفاده كرده به فكر چاره باشيد، براى حل مسائل مشكله مسلمين تبادل نظر و تفاهم كنيد، بايد توجه داشته باشيد كه اين اجتماع بزرگ كه به امر خداوند تعالى در هر سال در اين سرزمين مقدس فراهم مىشود شما ملت مسلمان را مكلف مىسازد كه در اهداف مقدسه اسلام، مقاصد عاليه شريعت مطهره و در راه ترقى و تعالى مسلمين و اتحاد و پيوستگى جامعه اسلامى كوشش كنيد، در راه استقلال و ريشهكن كردن سرطان استعمار همفكر و هم پيمان شويد، گرفتارىهاى ملل مسلم را از زبان اهالى هر مملكت شنيده و در راه حل مشكلات آنان از هيچ گونه اقدامى فروگذار نكنيد، براى فقرا و مستمندان كشورهاى اسلامى فكرى كنيد، براى آزادى سرزمين اسلامى فلسطين از چنگال صهيونيسم، دشمن سرسخت اسلام و انسانيت چاره انديشى كنيد، از مساعدت و همكارى با مردان فداكارى كه در راه آزادى فلسطين مبارزه مىكنند غفلت نورزيد. بر دانشمندانى كه در اين اجتماع شركت مىكنند، از هر كشورى كه هستند لازم است براى بيدارى ملتها بيانيههاى مستدلى با تبادل نظر صادر كرده و در محيط وحى بين جامعه مسلمين توزيع نمايند و نيز در كشورهاى خود پس از مراجعت نشر دهند و در آن بيانيهها از سران كشورهاى اسلامى بخواهند كه اهداف اسلام را نصب عين خود قرار داده، اختلافات را كنار گذاشته براى خلاصى از چنگال استعمار چاره بيانديشند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 157
اختلافات سران كشورهاى اسلامى عامل اصلى ايجاد مشكله فلسطين
اگر سران كشورهاى اسلامى از اختلافات داخلى دست بردارند و با اهداف عاليه اسلام آشنا شوند و به سوى اسلام گرايش پيدا كنند، اين گونه اسير و ذليل استعمار نمى شوند، اين اختلافات سران كشورهاى اسلامى است كه مشكله فلسطين را بوجود آورده نمى گذارد حل شود. اگر هفتصد ميليون مسلم با اين كشورهاى عريض و طويل رشد سياسى داشتند وبا هم متحد و متشكل شده در صف واحد قرار مىگرفتند، براى دولتهاى بزرگ استعمار ممكن نبود كه در ممالك آنها رخنه كنند، تا چه رسد به مشتى يهود كه از عمال استعمارند.
كوشش عمال استعمار در ايجاد تفرقه بين مسلمين
در اين اجتماع بزرگ حج كه بايد به نفع اسلام و مسلمين بهرهبردارى شود، با كمال تاسف ديده مىشود كه بعضى قلمهاى مسموم عمال استعمار براى تفرقه صفوف مسلمين سالها است كه بر خلاف مقاصد صاحب وحى در مركز وحى اوراقى را به اسم الخطوط العريضه و امثال آن نشر مىدهند و به مستعمرين كمك مىنمايند و مىخواهند با دروغ و افتراء يك جمعيت قريب صد و پنجاه ميليون نفرى را از صفوف مسلمين جدا كنند. جاى تعجب است كه حكومت حجاز چگونه اجازه مىدهد اين اوراق گمراه كننده در مركز وحى پخش شود. بر ملتهاى اسلامى لازم است كه از اين گونه كتابها و نشريات تفرقه انگيز و استعمارى اجتناب كنند و اين اشخاص مخالف وحدت مسلمين را طرد نمايند و در اين اجتماع مقدس حج اولا در مسائل اساسى اسلام و ثانياً در مسائل خصوصى كشورهاى اسلامى تبادل نظر كرده، ببينند كه در داخل كشورها با دست استعمار و عمال آن بر برادران مسلمان آنان چه مىگذرد، اهالى هر كشورى بايد در اين اجتماع مقدس گرفتارىهاى ملت خود را به مسلمين جهان گزارش دهند.
شمهاى از گرفتارىهاى ملت مظلوم ايران
اينك اينجانب به حكم وظيفه، شمهاى از گرفتارىهاى ملت مظلوم ايران را تذكر دهم تا مسلمين جهان بدانند كه به مردم بىپناه اين كشور اسلامى چه مىگذرد: آثار شوم استعمار در اين مملكت از ساير ممالك اسلامى بيشتر به چشم مىخورد، اسرائيل كه امروز دشمن شناخته شده اسلام و مسلمانهاست و مدتهاست كه با ملل مسلم در حال جنگ است، به دست دولت خبيث ايران در تمام شؤون اقتصادى، نظامى و سياسى دخالت دارد و بايد گفت ايران به صورت پايگاه نظامى اسرائيل و در واقع امريكا درآمده است. اجانب در اين كشور به تمام معنى مصونيت دارند ولى علماء، دانشمندان، فرهنگيان و ساير طبقات از هيچ ظلمى مصون نيستند، بازرگانان محترم يكى پس از ديگرى ورشكست شده، ظلم و فشار دستگاه حاكمه به شدت هر چه تمامتر گلوى اين ملت مظلوم را مىفشارد. اختناق، حبس و زجر قرون وسطائى حكومتكند، با اسم سپاه دانش و سپاه بهداشت و ديگر اسامى فريبنده
صحيفه نور جلد 1 صفحه 158
مقاصد شوم استعمار همزمان با اشاعه فحشا در اعماق قصبات و دهات در جريان است، مبارزه با علم و فرهنگ با شدت هر چه بيشتر ادامه دارد و مىخواهند ملت بدبخت را به دستور استعمارگران عقبمانده نگه دارند. با ادعاى اسلام و تظاهر به مسلمانى كمر به نابودى اسلام بسته و احكام مقدسه قرآن را يكى پس از ديگرى محو و نابود مىكنند. علماى اعلام و محصلين علوم اسلامى در تحت فشار عمال استعمار دست و پا زنند. مدارس علوم دينيه، مساجد و محافل اسلامى را مىخواهند قبضه كنند و اين برنامه را مقدارى عملى كردهاند. با بهانههاى بىاساس به دانشگاهها حمله مىكنند و جوانان ارجمند را از دانشگاه به زندان و سربازخانه مىكشانند حوادث اخير دانشگاههاى ايران و يورش وحشيانه و بىرحمانه دستگاه جبار به دانشجويان، سخت ما را متاسف ساخته، اين روش غير انسانى نمونه ديگرى از نقشههاى استعمارگران براى سركوبى دانشگاهها و دانشجويان مىباشد. من اين اعمال چنگيزى و قرون وسطائى را شديدا تقبيح مىكنم و اطمينان دارم كه دانشجويان غيور وطنخواه هرگز عقبنشينى نكرده تسليم نخواهند شد.
ثمرات شوم انقلاب سفيد
اين انقلاب ننگين و خونين به اصطلاح سفيد كه در يك روز با تانك و مسلسل پانزده هزار مسلمان را آنطور كه معروف است از پاى در آورد، روزگار ملت را سياهتر ساخت. زندگى دهقانان و زارعين اسير را بيشتر تباه كرد. اكنون در بسيارى از شهرستانها و اكثر روستاها درمانگاه، دكتر و دارو وجود ندارد. از مدرسه، حمام و آب آشاميدنى سالم خبرى نيست و به حسب اعتراف بعضى از مطبوعات در بعضى از دهات كودكان معصوم را از گرسنگى به چرا مىبرند ولى دستگاه جبار صدها ميليون تومان از سرمايه اين مملكت را صرف جشنهاى ننگين مىكند، جشن تولد اين و آن، جشن بيست و پنجمين سال سلطنت، جشن تاجگذارى و از همه مصيبتها بالاتر جشن منحوس دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهى كه خدا مىداند چه مصيبت و سيهروزى براى مردم و چه وسيله اخاذى و غارتگرى براى عمال استعمار به بار آورده است. بودجه هنگفت و سرسامآورى كه در اين امر مبتذل صرف مىشود اگر براى سير كردن شكمهاى گرسنه و تامين زندگى سيهروزها خرج مىشد، تا اندازهاى از مصيبتهاى ما كاست ليكن استفادهجوئى و خودكامگى نمىگذارد كه اينها به فكر ملت باشند. دستگاه جبار با پول ملت مسلمان براى شاهانى كه در هر عصر ملتها را در زير چكمههاى نظامى خود خرد كردهاند، شاهانى كه هميشه با مذاهب حقه دشمنى داشتند، شاهانى كه دشمن سرسخت اسلام بوده و نامه مبارك حضرت رسول (ص) را پاره كردند، شاهانى كه نمونه آنان در عصر حاضر پيش چشم همه است، جشن مىگيرد و چراغانى مىكند. دنيا بداند كه اين جشنها و عياشىها مربوط به ملت شريف و مسلمان ايران نيست و دائر كننده وشركت كننده اين جشنها خائن به اسلام و ملت ايران مىباشند.
من دست عموم ملت اسلام و آزاديخواهان جهان را در راه قطع ريشه استعمار و استعمارگران،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 159
استقلال ممالك اسلامى و گسستن زنجيرهاى اسارت مىفشارم و از خداوند متعال دفع شر دستگاههاى جبار و عمال كثيف استعمار را مسالت نموده، قبولى اعمال و مناسك عموم را خواستار است.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 160
تاريخ: 1350
متن تلگراف امام خمينى به رئيس جمهور عراق در دفاع از حقوق ايرانيان مقيم ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
آقاى رئيس جمهور
پس از اهداى سلام لازم است تذكراتى بدهم كه اميد است به صلاح مسلمين و خصوصاً دولت عراق باشد. در اين عصر كه تمام دولتها حتى دول بزرگ كوشش مىكنند كه جلب انظار ملتها را بنمايند و براى خود و ملت خود وجاهت تحصيل كنند و صوت عدالت خود را به اسماع عالميان برسانند، مصلحت نيست كه دولت عراق دست به كارى بزند كه در بين ملتهاى آزاد جهان خصوصاً مسلمين انعكاس ناروايى داشته باشد. در عصرى كه دولت ها به انواع تبليغات مىخواهند برمتحدين و متفقين خود بيفزايند و ملتها را به بلوك خود منتقل كنند، صلاح نيست دولت عراق ملتهاى بزرگ را از خود برنجاند و موجب تبليغ بر ضد خود شود.
ملت ايران خود را از ملت عراق جدا نمىداند و در مشكلاتى كه براى اين مملكت اسلامى پيش آمده در رأس مدافعين و مجاهدين بوده است. از مجاهدات علماء ايران و در رأس آنها مرحوم آيت الله سيد محمد كاظم يزدى و مرحوم آيت الله آقا ميرزا محمد تقى شيرازى - قدس سرهما - مدت زيادى نمىگذرد. مسلمين به حكم اسلام بايد يد واحد باشند كه بتوانند دست اجانب و مستعمرين را از دخالت در كشور خود قطع كنند. قطع نظر از جهات سياسى ايرانيان از لحاظ اقتصادى نيز به عراق يارى مىرسانند. به نظر اينجانب اين عمل با اين شدت و خشونت كه مامورين انجام مىدهند در اين سرماى مرگبار كه زنان و اطفال در معرض هلاك هستند، به حيثيات سياسى و به اقتصاد مملكت صدمه مى زند. با توجه به اين جهات و جهات ديگر انتظار مىرود كه در اين امر تجديد شود و مراعات اخوت اسلامى كه مورد سفارش اكيد خداوند و حضرت رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - است، بشود. والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 161
تاريخ 6/2/50
پاسخ امام خمينى به نامه دانشجويان مسلمان مقيم اروپا
بسم الله الرحمن الرحيم
مرقوم مورخ ششم ارديبهشت پنجاه واصل، نظر اينجانب را درباره جلسه ساليانه گروه فارسى زبان در اروپا خواسته بوديد. قبلاً لازم است از توجه نسل جوان تحصيلكرده به امورى كه با دست خيانتكار عمال ارتجاع و استعمار، ساليان دراز مدفون بوده تقدير كنم. اميد است ان شاء الله تعالى اين وسمه عار كه بر جبين غربزدگان در طول مدت تبليغات كليسا نقش بسته است زدوده شود.
پيوند روحانى و دانشگاهى
اين جانب با آن كه دوران نقاهت پيرى را مىگذارنم و اميدهائى كه داشتم به هيچ يك به دلخواه نائل نشدم لكن از نهضتى كه در سالهاى اخير به تاييد خداوند متعال به پا شد و موجب نزديكى قشرهاى تحصيلكرده با علماى دين شد، اميد واثق دارم كه اين نور به خاموشى نگرايد واين شكافهائى كه به دست خائنان سوداگر غرب و شرق براى استعمار ملل اسلام حاصل شده است، با جنبش دنيائى و همه جانبه طبقات تحصيلكرده اعم از روحانى و دانشگاهى از بين برود و با اطلاع از دردها و نابسامانىها به علاج و سازندگى بپردازند.
فرهنگ استعمارى را عقب زده، فرهنگ اسلامى - انسانى را جايگزين آن سازيد.
آنچه مىتوان گفت ام الامراض است، رواج روزافزون فرهنگ اجنبى استعمارى است كه در سالهاى بسى طولانى جوانان ما را با افكار مسموم پرورش داده و عمال داخلى استعمار برآن دامن زدهاند و از يك فرهنگ فاسد استعمارى جز كارمند و كارفرماى استعمار زده حاصلنمى شود. بايد كوشش كنيد مفاسد فرهنگ حاضر را بررسى كرده و به اطلاع ملتها برسانيد و با خواست خداوند متعال آن را عقب زده و به جاى آن فرهنگ اسلامى - انسانى را جايگزين كنيد تا نسلهاى آينده با روش آن كه انسانسازى و عدلپرورى است، تربيت شوند.
جهت حكومت اسلام را روشن سازيد.
بايد كوشش كنيد تا طرز حكومت اسلام و رفتار حكام اسلامى را با ملتهاى مسلمان به اطلاع دنيا برسانيد تا زمينه فراهم شود كه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 162
حكومت عدل و انصاف به جاىاين حكومتهاى استعمارزده كه اساس آن بر ظلم و چپاول است، برقرار شود. اگر قشرهاى جوان از هر طبقه كه هستند جهت حكومت اسلام را كه با كمال تاسف جز چند سالى در زمان پيغمبر اسلام (ص) و در حكومت بسيار كوتاه امير المومنين عليه السلام جريان نداشت، بفهمند، اساس حكومت ظالمانه استعمارى و مكتبهاى منحرف كمونيستى و غيره خود به خود برچيده مىشود. اين كاخهاى مجلل آسمانخراش و آن كامجوئى رويائى سلاطين جور و حكومتهاى باطل كه با دسترنج ملتها فراهم شدهاست مردم را به سوى حزبهاى منحرف مىكشاند. اگر حكومت اسلام كه رئيسش با رعيت يكسان و دارالحكومهاش مسجد روى خاكهاى گرم و سلطانش با كفش و جامه كهنه حكومت مىكند و ملت در پناه آن با آرامش و در سايه عدل زندگانى مىكند روى كار آيد، اساس انحرافات چپ در اصل بر باد مىرود.
حفظ استقلال روحىبررسى حوادث و احتراز از اختلاف.
بايد كوشش كنيد آنچه را از دست دادهايد در طول مدت حكومتهاى دستنشانده كه مهمتر از همه استقلال روحى است كه لازمهاش احساس حقارت در مقابل حكومتهاى جور است، باز يابيد.
لازم است حوادثى كه در ممالك اسلامى با دست عمال استعمار مىگذرد بررسى دقيق كنيد و بعد از تجزيه و تحليل، ملتها را از نتايج فاسده آنها مطلع نمائيد. بايد حادثهسازىها و شايعهپردازىهائى كه در ممالك اسلامى براى تحكيم اساس حكومت استعمارى است، بررسى دقيق كنيد. لازم است از اختلافات داخلى كه به نظر مىرسد اكثرش با دست سازمانهاى خيانتكار ايجاد مىشود تا با خيال راحت به زندگانى كثيف ظالمانه خود ادامه دهند جدا احتراز كنيد و كسانى كه به اين نحو اختلافات دامن مىزنند تقبيح كنيد. بايد فداكارى كنيد در ارجاع مجد و عظمت اسلام كه رأس عظمت معنوى آن است تا در پناه حكومت عدل الهى همه طبقات در رفاه و آسايش زندگى كنند.
از خداوند متعال توفيق و تأييد آقايان محترم را در خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 165
تاريخ: 6/3/50
بيانات امام خمينى به مناسبت جشنهاى 2500 ساله
بسم الله الرحمن الرحيم
من احساس تكليف مىكنم كه در بعضى از فرصتها تذكراتى راجع به گرفتارى مسلمين به آقايان بدهم، شايد آقايان هم براى خودشان احساس تكليف كنند و شايد در صدد برآيند كه آن اندازهاى كه مىتوانند، كمك كنند به برادران مسلمشان ولو كمك به نحو تبليغ باشد، كمك به نحو تلگراف و كاغذ باشد.
هواهاى نفسانى، سرچشمه گرفتارىهاى مسلمين.
از اول مسلمين و اسلام گرفتار هواهاى نفسانيهاى بوده اند و اين گرفتارىها كه ماالان داريم سرچشمهاش همان هواهاى نفسانى بود كه بعد از رسول اكرم (ص) به واسطه آن هواها نگذاشتند كه حكومت حق تشكيل بشود. اگر گذاشته بودند كه حكومتى كه اسلام مىخواهد، حاكمى را كه خداى تبارك و تعالى امر به تعيينش فرموده است،رسول اكرم(ص) تعيين فرمود،اگر گذاشته بودند كه آن تشكيلات پيش بيايد، حكومت، حكومت اسلامى باشد حاكم، حاكم منتخب منصوب من قبل الله تعالى باشد،آن وقت مردم مىفهميدند كه اسلام چيست و معنى حكومت اسلامى چيست. مع الاسف بعد از رسول الله (ص) منحرف كردند مردم را از آن چيزى كه پيغمبر امر فرموده بود و اتكاء به انحراف در زمان خود هم نبود بلكه زمينه فراهم كردند از براى اين كه تا آخر نشود يك حكومت اسلامى تشكيل بشود.
حكومت امير مومنان، درس عبرتى براى اسلام و مسلمين.
قضيه معاويه از چيزهايى بود كه با دست سابقين، آن مشايخ سابق اين زحمت براى مسلمين و اسلام پيش آمد و از اين اختلاف داخلى كه بدتر از هر نحو اختلافى بود پيش آمد و حضرت امير (ع) مبتلا شد به اين اساسى كه آنها درست كرده بودند و بعد از ايشان هم حكومت از صورت اسلامى به كلى خارج شد و به صورت ملك الملوكى يا شاهنشاهى بيرون آمد و تا آخر هم، تا حالا هم، اسلام به خودش يك حكومت اسلامى مگر يك چند صباحى كه حضرت امير سلام الله عليه - بعد از رسول الله و بعد از آن حرفها متصدى امر شدند، نديد، آن هم با آن همه گرفتارىهايى كه پيدا كرد، گرفتارى جنگ جمل،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 166
گرفتارى صفين، گرفتارى جنگ خوارج، آن همه گرفتارىها كه بود. معذلك اين چند صباحى كه حضرت امير - سلام الله عليه - حكومت كردند و برنامه حكومتى خودشان را تعيين كردند، همين چند صباح هم براى مسلمين و براى اسلام يك درس عبرتى شد، يك مطلبى شد كه فهميدند كه اسلام يعنى چه، تا اندازهاى، همين چند صباح. اگر گذاشته بودند كه در پناه حكومت اسلامى و در پناه اسلام حكومت تشكيل بشود و مردم در پناه حكومت اسلامى باشند، اين همه گرفتارىهايى كه از براى ماها الان هم پيش آمده، اينها هم شايد پيش نمىآمد. حاكمى كه از طرف خداى تبارك و تعالى تعيين شد از براى امت، آن شخصى بود كه وقتى كه به حكومت رسيد، وقتى كه با او جمع شدند و بيعت كردند بعد از آن خرابكارىهايى كه شده بود تا آن روز و بعد از آن مصيبتهايى كه براى اسلام پيش آوردند و تا حالا هم فساد آن باقى مانده است، آن شخصى بود كه وقتى كه به حكومت رسيد در حال حكومتش زندگيش از جميع زندگى امثال ماها و شماها طلاب علوم دينيه يا امثال اين بقالها و اين كاسبها، زندگى او پستتر بود، يك تكه نان جو بود كه در آخر عمر مباركشان (از قرارى كه گفته شده است) از بس خشك بود حضرت با دستشان نمىتوانستند بشكنند، با زانو مىشكستند آن نان را، با آب تناول مىكردند، اين حكومت اسلام بود. مىفرمود كه (به طورى كه نقل شده است) من مىترسم كه در يكى از حوالى مملكت من يك وقت يك گرسنهاى باشد، يك وقت باشد كه گرسنه در كار باشد، چطور من بخوابم سير و رعيت من يك نفرشان ولو در بعضى از اجزاء مملكت، اينها گرسنه باشد.
آغاز حكومت مولاء على، جشن بسط عدالت.
بالاترين مصيبتى كه بر اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير سلام الله عليه - بود و عزاى او از عزاى كربلا بالاتر بود. مصيبت وارده بر امير المومنين و بر اسلام بالاتر است از آن مصيبتى كه بر سيدالشهدا - سلام الله عليه - وارد شد. اعظم مصيبتها اين مصيبت است كه نگذاشتند بفهمند مردم، اسلام يعنى چه؟ اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگى مىكند، الان هم مبهم است، الان هم نمىدانند مردم كه معنى اسلام چيست؟ حكومت اسلامى چيست؟ اسلام چه مىخواسته بكند؟ چه برنامهاى اسلام داشته است در حكومتش؟ اين 5 سال حكومت يا 5، 6 سال حكومت حضرت امير، اين با همه گرفتارىهايى كه بوده است و با همه زحمت هايى كه از براى حضرت امير فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است و همين 5 ساله و 6 ساله، مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند جشن براى عدالت، جشن براى بسط عدالت، جشن براى حكومتى كه اگر چنانچه در يك طرف از مملكتش، در يك جايى از مملكتش، براى يك معاهد، يك زن معاهد، يك زحمتكش بيايد، يك خلخال از او، از پاى او درآورد، حضرت، اين حاكم، اين رئيس ملت آرزوى مرگ مىكند كه مرگ براى من مثلا بالاتر از اين است كه در مملكت من يك نفر زنى كه معاهد هست خلخال را از پايش در آورند. اين حكومت، حكومتى است كه در رفتنش مردم بايد به عزا و سوگوارى بنشينند و براى همين 5 سال و 5 روز حكومتش بايد جشن بگيرند، جشن براى عدالت، جشن براى خدا، جشن
صحيفه نور جلد 1 صفحه 167
براى اين كه اين حاكم حاكمى است كه با ملت يكرنگ است، بلكه سطحش پايينتر است در زندگى و سطح روحيش بالاتر از همه آفاق است و سطح زندگيش پايينتر است از همه ملت.
معاء مومن و كافر.
ان الذين كفروا يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم اين ميزان است، هر كس كه ملاحظه كرد كه در تمتعاتش، در اكل و استفادهها و لذائذش به افق حيوانى نزديك است يعنى مىخورد و لذت مىبرد بدون اينكه تفكر كند كه از چه راهى بايد باشد، حيوان ديگر فكر اين نيست كه حلال است يا حرام است، فكر اين نيست كه امت در گرفتارى هستند يا نيستند، آنهايى كه بدون اين تفكر، بدون يك قانونى، بدون قانون اسلامى تمتع مىكنند و مىخورند، اينها اكلشان اكل حيوانى است و النار مثوى لهم در روايتى است كه از براى كافر هفت تا معاء است و از براى مومن معاء واحد است. مومن يك معاء بيشتر ندارد و آن معاء قانون است، شكمش را، ساير لذائذش را تطبيق مىكند با قانون اسلام، تخلف از قانون اسلام نمىكند اما آن كسى كه مؤمن نيست، از راه شهوت مىخورد بدون اين كه تطبيق با قانون بكند، اين يك معاء، از راه غضب مىخورد بدون اينكه تطبيق بكند با قانون، اين هم يك معاء، از روى هواى نفس مىخورد، اين هم يك معاء، مزدوج است بين هواى نفس و لذت و شهوت، بين هواى نفس و غضب، بين غضب و هواى نفس، اين هم سه تا، اين شش تا، مزدوج است از هر سه هواى نفس و غضب و شهوت، مزدوج شد و از راه اينها اكل كرد، اين هفت تا، هفت معاء دارد.مؤمن بيش از يك معاء ندارد و آن معاءش از راه قانون است، اسلام هر چه فرموده است همان يك راه است، اين جور نيست كه به غضب خودش، به شهوت. همه اينها به دست مؤمن ايمان آوردند، همه قوا تابع قوه عقل شدند و عقل هم تابع شرع است. براى يك همچنين حكومتى كه حكومت عقل است. حكومت عدل است، حكومت ايمان است، حكومت الهى است، در رفتنش عزا لازم است و در برقراريش براى همان چند سال حكومت حضرت امير، مسلمين بايد جشن بگيرند.
برپائى جشنهاى شاهنشاهى با كمك اسرائيل عليرغم فقر و گرسنگى ملت.
آقا اينهايى كه من عرض مىكنم مطلب تصورى نيست، مع الاسف براى من كاغذهايى از ايران مىرسد و شكاياتى از ايران راجع به اوضاع مىرسد كه دائماً روح من را در عذاب دارد. از شيراز يكى از علماى محترم شيراز سلمه الله نوشتهاند به اين كه اين جا قحطى واقع شده است در جنوب و عشاير اين جا به قدرى در قحطى و در گرسنگى هستند كه بچه هايشان را در معرض فروش قرار دادند. از فسا يكى از علماى آن جا به من نوشته است به اين كه، باز همان وضع را نوشته است لكن اين تكه آخر را ننوشته است راجع به گرفتارىهاى آنها واين كه من (كه يك مثلاً اهل علمى هست ايشان) در فكر افتادم كه با يك زحمتى براى اينها يك نانى، يك لباسى، يك چيزى تهيه كنم، بنده هم اجازه دادم كه از سهم امام اين كارها را انجام بدهند. از تهران به من نوشتهاند كه در بلوچستان و سيستان و اطراف
صحيفه نور جلد 1 صفحه 168
خراسان، آنجا يك قحطى و گرسنگىاى شده است كه مردم هجوم آوردند به شهرهاى بزرگ و از گرسنگى نه حيواناتى دارند و نه حيوان خويش را مىتوانند ذبح كنند و از گرسنگى اين طور هستند، اطراف مملكت ايران در اين مصيبت گرفتار هستند و ميليونها تومان خرج جشن شاهنشانى مىشود.
از قرارى كه يك جايى نوشته بود براى جشن خود شهر تهران 80 ميليون تومان اختصاص داده شده است، اين راجع به خود شهر است. كارشناسهاى اسرائيل براى اين تشريفات دعوت شدند. به طورى كه خبر شدم و نوشتند به من، كارشناسهاى اسرائيل مشغول به پاداشتن اين جشن هستند و اين تشريفات را آنها دارند درست مىكنند. اين اسرائيل كه دشمن با اسلام است و الان در حال جنگ با اسلام است، اين اسرائيل كه مسجد الاقصى را خراب كرد و ديگران مىخواستند ترميم كنند و روپوشى كنند جرم اسرائيل را، براى اين اسرائيل نفت از ايران رفته است. از قرارى كه گفته شده است و در راديوهاى بزرگ دنيا گفته شده است كشتى نفت ايران براى اسرائيل كه در حال جنگ با مسلمين است رفته است، اينها كارهايى است كه برايشان بايد جشن گرفت!
مسلمين بايد براى جنايات پادشاهان عزا بگيرند نه جشن.
شاهنشاهى ايران از اولى كه زاييده شده است تا حالا روى تاريخ را سياه كرده است. جنايات شاههاى ايران روى تاريخ را سياه كرده است، برج از سر درست مىكردند، سر مردم را مىبريدند، قتل عام مىدادند بعد برج درست مىكردند با آن براى اين شاهان، ما بايد، ملت اسلام بايد جشن بگيرد! - بايد بازار تهران، حتمى است - بازار تهران بايد از سرمايه خودشان بدهند براى اين جشن ها. جشن براى آنى بايد گرفت كه در پناه او مسلمين راحتند، جشن براى آنى بايد گرفت كه براى اينكه يك خلخالى از پاى يك نفر معاهد، معاهده در مىآيد، آرزوى مرگ مىكند، نه كسى كه اگر يك دفعه يك شعارى برخلاف هواى نفس او داده بشود، بفرستد بريزند در دانشگاه. آقا نوشتهاند كه دخترها را آن قدر زدهاند كه پستانهاى آنها محتاج به جراحى است، در همين چند وقت واقع شده است و نجف بىاطلاع است (گريه حضار) چه فضاحتهاى ديگرى كه كردند، قابل ذكرنيست. چرا؟ براى اين كه شعار دادند كه: ما جشن 2500 ساله را نمىخواهيم، ما گرسنه هستيم، گرسنگى مسلمانها را حل كنيد، جشن نگيريد، روى مردهها جشن نگيريد. آقا برسانيد به دنيا، چرا نجف اين قدر خواب است؟ ما مسؤول نيستيم؟ تمام كار ما براى مسلمين درس است، فقط همين كه ما درس بخوانيم؟ ما نبايد به درد مسلمانها برسيم؟ ما نبايد اعتراض كنيم كه چرا نفت ايران و اسلام را براى مملكتى كه در حال جنگ با مسلمين است مىفرستيد؟ اين اعتراض ندارد؟ نبايد اين گفته بشود؟ براى چه سلاطينى، براى چه سلاطينى جشن بگيريم؟ مردم چه خوشى از سلاطين دارند،براى آقا محمد خان قجر ما جشن بگيريم؟! در زمان خود ما، زمان خود من بوده است اين روسياهىهايى كه به بار آوردند. براى كسانى كه در مسجد گوهرشاد مسلمين را آن طور قتل عام كردند كه خونهايش به ديوار تا مدتى بود و مسجد را درش را بسته بودند كه كسى نبيند، ما جشن بگيريم؟ براى اينكه 15 خرداد را پيش آورده و به طورى كه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 169
گفتهاند و يكى از علماى قم به من گفت كه در قم 400 نفر را كشتهاند و روى هم رفته گفته مىشود كه 15 هزار مردم را قتل عام كردهاند، ما جشن بگيريم؟! براى اينها ما بايد جشن بگيريم؟! خوبهاى اينها شقاوت داشتند، يكى از آنهايى كه جزو خوبها حسابش مىكنند و شايد فواتح برايش خوانده مىشود، براى خاطر اينكه يك وقت به كالسكه او جسارت كرده بود يك فوج گرسنه، در بين راه حضرت عبدالعظيم يك فوج گرسنهاى نان خواسته بودند، گرسنه بودند، بيچاره بودند، يك سنگى هم پرت شده بود يا كرده بودند به طرف كالسكه او، گفته بود ايشان كه اينجا فوج را طناب بيندازيد. بردند به طناب انداختند عده كثيرى رابا طناب خفه كردند و يكى از وزراء بزرگ، اطراف ايران رفت اعتراض كرد كه آقا اينها بنده خدا هستند، چرا اين طور مىكنيد؟ اين خوبهايشانند بدهايشان كه وا مصيبت است ما داريم مىبينيم.
اينها با هفت معاء مىخورند با هفت معاء، اصلا اعتنا به اين كه يك ملتى است كه اين ملت بايد زندگى بكند، ندارند، هر روز - هر روز نه البته، بسيارى از اوقات به ما مىنويسند كه (اجازه بدهيد فلان جا حمام درست كنيم). پس چه شد اين حرفهاى شما كه مىگوئيد همه ايران در رفاه هستند؟ همه ايران در رفاه هستند و بچههايشان را مىفروشند؟ براى گرسنگى در رفاهند همه ايران؟! چه رفاهى الان براى ايران هست؟ بازار ايران را دارند الان چپاول مىكنند كه يك مقداريش را خرج اين جشن مفتضحانه بكنند، باقيش هم خودشان مصرف كنند يا مامورين مصرف كنند. سرمايه مردم و مسلمين بيچاره را صرف اين مىكنند و از بودجه خود مملكت چقدرها، چقدر ميليونها، دهها ميليون خرج يك همچنين ملعبهاى، يك همچنين مضحكهاى مىكنند، براى چه؟ براى هواى نفس، همين كه گفته بشود كه ما آنيم كه جشن گرفتيم و ما مفاخرمان اين است كه آقا محمد قجر داشتيم، مفاخرمان اين است كه نادر قلى داشتيم. يك آدم مزخرف سفاك اين آدم بود كه خدا مىداند چهها بود. اينها جشن دارند؟ مسلمين بايد عزا بگيرند براى اين طور حكومتها، جشن براى او بايد بگيرند كه وقتى كه احتمال اين را مىدهد كه در آخر مملكت يك گرسنهاى باشد، به خودش گرسنگى مىدهد كسى كه كنار مسجد، دارالامارهاش و دكة القضاة او، همين مسجد كوفه يك گوشهاى از مسجد كوفه دكة القضاة او در آن هست و روى زمين مىنشيند و ياكل كما ياكل العبيد ويمشى كما يمشى العبيد.
وقتى هم پيراهن گيرش مىآيد پيراهن نو را به قنبر مىدهد، پيراهن كهنه را خودش برمىدارد و آستينش هم كه بلند است پاره مىكند همان طور مىپوشد و مىرود خطبه مىخواند، يك مملكتى هم دارد كه ده مقابل مملكت ايران است، اين جشن دارد.
تكليف علما و روحانيون براى نجات اسلام و مسلمين.
آقا به هوش بياييد، نجف را بيدار كنيد اعتراض كنيد. اگر صد تا تلگراف از نجف برود كه با كمال ادب، آقاى كذا و كذا، اعلى كذا، با كمال ادب، بگويد كه آقا اين گرسنهها را سير كنيد، اين مقدار خرجى كه براى اين امور مىخواهى بكنى خرج اين ملت بيچاره گرسنه بكن. خرج اين ورشكستههاى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 170
بيچاره بكن كه بعضى از آنها فرار كردند از ايران، در همين جا بعضى هستند، در نمىدانم جاهاى ديگر هم بعضى. اگر يك صد تا تلگراف از اينجا، از علماى اينجا، از فضلاى اينجا و از طلاب اينجا برود، اجتماع را تاثير دارد، لكن كو كه يك همچنين چيزى بشود؟ اگر اعتراض نكنند كه چرا اعتراض مىكنيد خيلى ما متشكر هستيم. ما تكليف نداريم واقعا؟ ما باز به حال اين ملت بنشينيم نگاه كنيم هر چه سر ملت مىآيد، همان برويم حرم حضرت امير و يك دعايى بكنيم، همين مقدار كافى است براى ما؟ يا مايى كه داريم در پناه اسلام و با بودجه اسلام، اين بودجهاى كه يك جزئى، جزئيش را به ما مىدهند معذلك با بودجه اسلام داريم زندگى مىكنيم، براى اسلام يك قدم نبايد برداريم؟ ترته اسلام است؟ خوب آن هم بسيار خوب سر جاى خودش، اما كافى است همين؟ كفايت مىكند كه ما جمع بشويم در مسجد كذا و كذا و فقه بخوانيم و اصول بخوانيم لكن غافل باشيم از همه جهات مسلمين؟ غافل باشيم از اينكه اين يهود مى خواهد ممالك اسلامى را قبضه كند تا اين جا برسد، تا همه جا برسد. اين امور را مىخواهد خراب كند؟ ما بايد غافل باشيم از اين؟ آن وقت اين كسى كه نفت به اين آدم مىدهد مسلم است؟ اين اعتراض ندارد كه آقا نفت، نفت مسلمين را چرا به كفار مىدهيد؟ نفت مسلمين را چرا به كسى كه در حال جنگ با مسلمين است مىدهيد؟ او جواب دهد (من نوكرم، اين طور فرمودند بايد اطاعت كنم.) نوكر بايد اطاعت كند چاره ندارد. خودش گفت كه مرا، مرا نصب كردند، خود متفقين آمدند در اين جا، در يكى از نطق هايش گفت، گفت متفقين آمدند در ايران و صلاح اين ديدند كه من باشم، كه خاندان كذا باشد. خدا لعنتشان كند با اين صلاحشان.
بر ملت است كه با جشنهاى 2500 ساله مبارزه منفى كنند.
كسى كه دستنشانده ديگران است، خدمت بايد بكند، نمىتواند نكند. هواى نفس است، همهاش هواى نفس است. ريختن به دانشگاه جز هواى نفس هيچى نيست، ريختن به مدرسه فيضيه و آن فضاحتى كه در مدرسه فيضيه آورد كه شما خوابش را نديديد، آن بساطى كه در مدرسه فيضيه دادند، سيد جوان را از پشت بام انداختند پائين كه آوردندش منزل ما با كمر افسرده و شكسته، آن قدر عمامه سر تفنگها كردند، آتش زدند، به جعفر بن محمد جسارت كردند، به قرآن جسارت كردند، ما براى اينها بايد جشن بگيريم؟! جشنى براى ما نمانده است، براى ملت ايران چه جشنى مانده است؟ ملت ايران موظف است كه با اين جشن مبارزه منفى بكند، مثبت نه، لازم نيست، از خانه بيرون نيايند وقتى كه اين جشنها هست، شركت نكنند در جشن ها، جايز نيست شركت كردن در اين جشنها، هر چه مىتوانند از زير بار اين طور چيزها بيرون بروند.
اگر علماى ايران دسته جمعى اعتراض كنند، همهشان را مىگيرند؟! همه علماى ايران را مىگيرند واعدام مىكنند يا تبعيد مىكنند؟! اگر از تمام مملكت ايران، علماى ايران كه اقلاً 150 هزار نفر معمم در ايران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت الاسلام و آيت الله دارد، اگر اينها اعتراض كنند و اين مهر سكوت را بردارند و اين امضاء را كه به سكوت آنها امضاء حساب مىشود، اين مهر را
صحيفه نور جلد 1 صفحه 171
بردارند، سكوت را بردارند، همه آنها را از بين مىبرند؟! آنها اگر خواستند از بين ببرند اولش خوب بود مرا از بين ببرند، نبردند از بين صلاحشان نمى دانند، ايكاش صلاحشان بود، من مىخواهم چه كنم اين زندگى را، مرگ بر اين زندگى من. آنها خيال مىكنند كه من از اين زندگى خيلى خوشى دارم مىبرم كه تهديد به من مىكنند، چه زندگى است كه من دارم، هر چه زودتر بهتر، بيايند، هر چه زودتر بهتر، خوب. عند اكرم الاكرمين انسان مىرود، آنجا كريم است، خدا كريم است، لااقل گوش انسان اينطور چيزهايى كه مىشنود، هر روز مى شنود، هر روز ناله مردم را مىشنود، هر روز اطلاع مىدهند كه دخترها را چه كردند، دخترها را كشتند، بعضىشان را سر ناهار ريختند آن قلدرها و چماقكشها، ريختند سر ناهار، ديگ -نمىدانم - جوش را ريختند به سر اين بيچارها، چه، نمى شنود. چه شده است؟ گفتند مثلا مرده باد زيد، زنده باد زيد،اين آدم كشتن دارد؟! گفتند ما جشن 2500 ساله را مىخواهيم چه كنيم جشن را آنها بايد بگيرند كه زندگى دارند، آنها بايد بگيرند كه يك حكومتى دارند كه در تحت نظر آن حكومت در رفاه هستند، در پناه هستند. جشن براى حضرت امير بايد بگيرند كه در زير شمشير او مردم در پناه هستند، مردم در امان هستند، هيچ كس نمىترسد در حكومت او الا از خودش، از حكومت نمىترسد.آن روز، حكومت، حكومت عدل است، حكومت عدل ترس ندارد. از خودش انسان بايد بترسد. اما اين جا اين طورى نيست مملكت ما اين طور است كه مردم از خودشان بترسند و همه در فكر اين هستند كه چه وقت مأمور در خانه بيايد، بيگناه است اما خوب چه بكند؟ با احتمال، با احتمال ضعيف، همان طورى كه در زمان حجاج و ابن زياد و اينها بود كه همان احتمال اين معنا را كه شيعه على عليه السلام باشد كافى بود، همان يك احتمال ضعيفى بدهند كه اين مثلا چطور است، اين كافى است براى اين كه او را بگيرند، او را زجر كنند، او را چه بكنند. يك كلمه نصيحت كسى مىكند و يك كلمه نصيحت يك كسى منتشر مىكند و مىگيرند او را حالا معلومى هم نيست از كجا هست. يك كسى يك كلمه در سر منبر حرف مىزند، يك كلمهاى كه اصلا خيلى هم برخورد ندارد، وآن يك كلمه همان و او را گرفتن و حبس كردن همان، ما موظف نيستيم كه اين جنايات را لااقل ذكرش بكنيم؟!
تا صدا و قلم من مى رسد وظيفه دارم كه بگويم و منتشر كنم
من وظيفه مىدانم، چه بكنم من وظيفه مى دانم، وظيفه خودم مىدانم كه تذكر به شما بدهم، تا آن اندازه كه صداى من مىرسد فرياد كنم، تا آن اندازهاى كه قلم من مىرسد بنويسم، منتشر كنم. اگر آقايان هم صلاح دانستند، اين امت اسلامى را امت خودشان دانستند، شيعه خودشان دانستند، آنها هم بكنند اگر صلاح دانستند، ان شاء الله خداوند حفظ شان كند. گرفتارىهاى مااينهاست، من چه كنم؟ من حالا به شما اخلاق بگويم؟! اساس مسلمين و اسلام را دارند از بين مىبرند، من براى شما حالا بنشينم تهذيب نفس بگويم؟! مهذب نيستيم كه در فكر نيستيم، اگر مهذب بوديم در فكر بوديم.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 172
از حكومت بخواهيد از اين جشن دست بردارد.
شماها راه داريد و آن اين است كه يكى يك كاغذ بنويسيد، كاغذ كه آن قدر تمبرش پولش زياد نيست ولو مقوله شما كم است لكن يك كاغذ براى خاطر خدا بنويسيد، به حكومت ايران بگوئيد كه آقا اين جشن را دست از آن برداريد، مردم گرسنهاند، گرسنهها را سير كنيد.از آقايان خواهش كنيد كه آنها هم خواهش كنند، من نمىگويم آنها صحبت بكنند، آنها هم خواهش بكنند، به طور تمنا و خواهش بخواهيد از آقايان، از افاضل اين جا، از علماء اين جا، از مراجع اين جا كه آقا نصحيت كنيد اين حكومت را، اين دارد پدر مردم را در مىآورد و اگر به اين افسارگسيختگى باشد مصيبتهاى بعد بالاتر است. هر روز اينها كار درست مى كنند، كارشناس دارند براى اين كه ايجاد كنند يك مطلبى را، هر روز جشن درست مىكنند و هر روز بساط درست مى كنند، آنچه كه در ذهن من و شما نمىآيد بعدها درست مىكنند اينها، اگر اعتراض بشود، خواهش بشود، تمنا بشود، به ممالك ديگر اسلام، به اينهايى كه مى خواهند در اين جشن زهر مارى شركت كنند و در خون ملت ايران شركت كنند، به اينها نوشته بشود كه آقا نرويد در اين جشن، اين جشن، جشن كثيفى است، نرويد در اين جشن، شايد تاثير بكند.
به اين ممالك اسلامى بگوئيد كه نرويد در اين جشنى كه اسرائيل دارد بساط جشنش را بپا مى كند يا درست مىكند، كارشناسهاى اسرائيل در اطراف شيراز دارند بساط جشن را درست مىكنند، در اين جشنى كه كارشناس اسرائيل دارند اين عمل را مى كنند، نرويد.
دشمنى اسرائيل با اسلام و قرآن.
اين اسرائيلى كه همين چند وقت پيش از اين، همين اخيرا به قرآن كريم نسبت داد به اين كه جنايت بعضى از امراض در آلمان گردن قرآن است براى اين كه قرآن دستور داده است، در سوره پنجم آيه ششم دستور داده است كه مسلمين وقتى كه مستراح مىروند حق ندارند با صابون بعدش دست خودشان را بشويند، بايد حتما با دست محل را چه بكنند و بعدش هم حق ندارند جز با آب بشويند، از اين جهت ميكروب سرايت مى كند به دست و كذ. آن آيه ششم سوره پنجم چه است؟ آيه وضوست و آيه غسل است. اينها، اين هستند، در آلمان يك بساطى درست كرد اين مطلب آن طورى كه نوشتند به بهدارىها، به چه، به چه و اسرائيل نقل كرد اين مطلب را كه به قرآن يك همچنين نسبتى داده است، بعد هم كه اعتراض كردند بعضى از روزنامهها و بعضى از مطبوعات دستنشانده آنها درست قبول نكردند، بعضىها هم كه قبول كردند خيلى منتشر نكردند. اسرائيل يك همچنين كسى است كه با اسلام اين طور دشمنى دارد. چند وقت پيش از اين، پارسال بود كه قرآن را تحريف كرده بود، امروز هم كه - در چند وقت پيش ازاين هم - يك همچنين نسبتى به قرآن داده و آن هياهو را بار آورده، خداوند ان شاء الله تائيد كند اين دانشجوهايى كه در خارج هستند، آنها با كمال جديت تكذيب كردند اين معنا را و نوشتند و نشر كردند و ملاقات كردند و با عرض مىكنم - سران آنها ملاقات كردند كه مطلب يك مطلب دروغى بوده است و در مطبوعات آنها منتشر كردند. خوب حالا يك همچنين خدمتى چقدر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 173
ارزنده است، ببينيد ما تا حالا يك همچنين خدمتى كرديم؟ آنها دانشجوهاى علوم جديده هستند منتها دانشجوى مسلم بيدار، من و شما هم دانشجوى قديم هستيم لكن خواب و گرفتار. اوضاع اين جا كه نبايد يك كلمه صحبت كرد! اصلا صحبت، با مرجعيت منافات دارد! صحبت، با آخوندى اصلاً منافات دارد! آخوند نبايد صحبت كند!
روحانيت بايد در كار دولت دخالت كند.
حضرت امير ملا نبود خطبههاى به آن طولانى داشت؟! حضرت رسول خودشان خطبههاى به آن طولانى دارند، ايشان ملا نبودند؟! وقتى نوبت به ماها مىرسد عذرها درست مىكنيم براى اين كه ما مىخواهيم از زير بار در برويم. شما اين طور تربيت نشويد آقا، شما موظفيد براى اين كه به اسلام خدمت بكنييد موظفيد، خدمت همين نيست كه درس بخوانيد،اين هم يك شعبه است، موظفيد كه گرفتارىهايى را كه براى مسلمين پيش مىآيد، شما دخالت در آن بكنيد، موظفيد دخالت بكنيد. هى به گوش ما خواندند كه آقا شما چكار داريد با كار دولت، دولت است، نمى دانم چه است، هى به گوش ما خواندند ما هم باورمان آمد كه نبايد دخالت در كار دولت بكنيم، نبايد معارضه بكنيم.
مخالفت اولياء الله با حكام جائر.
از اول تاريخ بشر تا حالا، دولتهاى جائر را مقابلشان انبيا ايستاده بودند و علما ايستاده بودند، آنها عقلشان نمى رسيد؟! خداى تبارك و تعالى كه موسى را مىفرستد كه اين شاهنشاه را از بين ببر، خداى تبارك و تعالى مثل من و شما نمىدانست قضيه را كه نبايد با شاه مخالفت كرد؟! در روايت است كه، طبرى نقل مىكند كه ملك الملوك را پيغمبر فرموده است كه منفورترين كلمات است پيش من، يعنى شاهنشاه، اين جزء كلمات منفور است كه به كسى از بشر نسبت داده شده، اين مال خداست. از اولى كه بساط انبيا بوده است تا زمان رسول اكرم تا بعدها زمان ائمه (عليهمالسلام) مرتب مقابله كردند، توى حبس هم بودند مقابله كردند، موسى بن جعفر توى حبس هم مقابله مىكرد، حضرت ابى عبدالله با آن تقيه كذائى و كذائى، آن روايت معموله را مى فرمايد و مقابله مىكند با آنها، مقابله مىكند با كلام، با تبليغ، تبليغ بر ضدشان مىكند، مردم را سوق مىدهد به خلاف آنها، معاويه يك سلطانى بود در آن وقت، حضرت امام حسن بر خلافش قيام كرد در صورتى كه آنوقت همه با آن مردك بيعت كرده و سلطانش حساب مى كردند، حضرت امام حسن قيام كرد تا آنوقتى كه مىتوانست، وقتى كه يك دسته علاف نگذاشتند كه كار را انجام بدهد، با آن شرايط صلح كرد كه مفتضح كرد معاويه را، آن قدر كه حضرت امام حسن معاويه را مفتضح كرد به همان قدر بود كه سيدالشهدا يزيد را مفتضح كرد.
مقابله هميشه بوده است بعدها هم علماى بزرگ هميشه، هميشه علماى بزرگ مخالفت مىكردند باقدرتها، هميشه علماى بزرگ مخالفت مىكردند براى اين كه مىديدند كه اين مخالفين، قلدرها، بودجه مملكت را خرج عياشىهاى فرنگشان و كذا مىكنند، قرض مىكنند به عهده اين ملت و مىروند
afsanah82
07-24-2011, 04:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 176
تاريخ: 21/8/50
پيام امام خمينى به ملت شريف ايران در مورد سپاه دين
هدف اصلى دولتهاى استعمارگر، محو اسلام و علماى اسلام.
بسمه تعالى
خدمت عموم طبقات ملت محترم ايران - ايدهم الله تعالى - پس از اهدا سلام و تحيات كرارا" تذكر دادهام كه تنها چيزى كه مىتواند سد راه اجانب و دول استعمارگر باشد و نگذارد سلطه بر ذخائر ممالك اسلامى پيدا كنند اسلام و علماء جليل اسلام است و اين حقيقتى است كه در طول تاريخ براى دول استعمارگر ثابت شده است. از نخست وزير اسبق خبيث دولت استعمارگر انگلستان نقل شده است كه تا قرآن بين مسلمين است ما نمىتوانيم در مقاصد خود پيشرفت كنيم. هدف اصلى دولتهاى استعمارگر محو قرآن، اسلام و علماء اسلام است و براى وصول به اهداف استعمارى خود هر چند نغمهاى را به وسيله عمال خبيث خود آغاز مى كنند و چهره ضد اسلامى و ضد ملى آنها را ظاهرتر مىسازند، چنانكه اخيرا نغمه سپاه دين را از حلقوم كثيف يكى از عمال سرسپرده خود آغاز كردهاند.
سپاه دين، عامل استعمار براى كنار زدن علما و محو احكام اسلام.
نغمه سپاه دين در شرائطى ساز مىشود كه دستگاه جبار هر روز ضربههاى پيگيرى به پيكره اسلام وارد مى كند و دست جنايتكار اسرائيل را در تمام شؤون اقتصادى سياسى و نظامى ايران باز گذاشته است. بسيارى از علماء اعلام، خطباء عظام، محصلين علوم اسلامى و ملت شريف ايران در زندان، تبعيد و تحت شكنجه به سر مىبرند و جوانان غيور وطنخواه اعدام و تيرباران مىشوند و يا مقدمات محاكمه و اعدام آنها فراهم مىشود. اينحانب به ملت محترم ايران اعلام خطر مىكنم كه اگر خداى نخواسته ايادى اجانب و دشمنان اسلام در اين مقصد شوم و كمرشكن توفيق پيدا كنند،اولا" علماء اعلام و وعاظ و مروجين اسلام را كنار زده و ثانياً اسلام و احكام آسمانى آن را محو و نابود مىنمايند. خطر اين سپاه ناميمون كه بايد در خدمت استعمار، جميع حقائق اسلام را به نفع آنها توجيه و تاويل كند بزرگترين خطرى است كه مسلمين و در راس آنها علماء اعلام با آن مواجه شدهاند. آنها در تجربههاى طولانى خود فهميدند كه علماء معظم اسلام و وعاظ محترم با مجاهدات پيگير خود ملتها را به نفع اسلام و قرآن سوق داده هيچگاه با تهديد و تطميع به نفع دستگاه جبار و اجانب چپاولگر قدمى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 177
برنداشتهاند و با كمال قدرت پستهاى خود را حفظ كرده و مساجد و مجامع را در خدمت قرآن كريم و اسلام عزيز در دست دارند و اگر چند نفر معمم بىحيثيت و از خدا بىخبر به نفع دستگاه جبار قدمى بردارد، مطرود جامعه علميه و جوامع اسلامى است، لهذا اين نقشه خطرناك را كشيدهاند تا به خيال باطل خود دست علماء اعلام و مبلغين را كوتاه كرده و اسلام را به وسيله عمال خود بازيچه قرار دهند و اساس ديانت را برچينند تا به مقصد خود كه قبضه كردن تمام ذخائر كشور است برسند و ملت مسلم را عقب مانده و استعمار زده نگه دارند.
حوزههاى علميه حافظ استقلال و تماميت ممالك اسلامى.
بايد ملت اسلام بدانند خدمتهائى كه علماء دين به كشورهاى اسلامى در طول تاريخ كردهاند قابل شمارش نيست. در همين اعصار اخير، نجات كشور از سقوط قطعى مرهون مرجع وقت (مرحوم ميرزاى شيرازى) و همت علماى مركز بود. حوزههاى علميه و علماء اعلام هميشه حافظ استقلال و تماميت ممالك اسلامى بودهاند، خدمتهائى راكه با الهام از اسلام براى آرامش و حفظ انتظامات كشورها كردهاند عشرى از اعشار آن را دولتها و قواى انتظامى نكردند، با آنكه هيچ تحميلى بر بودجه مملكت نداشتهاند. در نظر اجانب و عمال خائن آنها بايد اين سنگر شكسته شود تا با خيال راحت به تاخت و تاز و چپاول و عياشى به زندگانى ننگين خود ادامه دهند.
وظيفه مسلمين بخصوص علماى اسلام مخالفت با سپاه دين است.
اينك بر مسلمين غيور و خصوص نسل جوان روشنفكر است كه با كمال جديت از اين نغمه ناموزون خانمانسوز اظهار تنفر كنند و مساجد و محافل دينى را هر چه بيشتر گرم كنند و علاقه خود را به اسلام و علماء اعلام و وعاظ و خطباء محترم دامت بركاتهم بيش از پيش ابراز نمايند و با اين اظهار علاقه مشتى محكم به دهان عمال استعمار خذلهم الله بكوبند.
بر كافه علماء اعلام و وعاظ محترم است كه اگر گلايههائى از هم دارند، ناديده گرفته و خود را مجهز نموده، صفوف خود را فشردهتر كرده و در صف واحد در اين امر حياتى چارهجوئى كنند و بر آنان و ساير دانشمندان و علاقهمندان به اسلام و استقلال كشور است كه ملت مسلمان خصوصاً ساكنين قراء و قصبات را از اين فكر شيطانى كه با نام فريبنده سپاه دين مى خواهند دين و استقلال كشور را پايمال كنند، آگاه سازند و با هر وسيله ممكن مفاسد اين نغمه شوم را به مردم برسانند.
اينجانب از نسل جوان اهل علم و منبرى تقاضا دارم به طبقه بزرگان و علما احترام شايسته نمايند و از حضرات اعلام تقاضا دارم كه با نسل جوان با مهر و عطوفت رفتار فرمايند. رجاء واثق است كه با خواست خداوند متعال عمال خبيث اجانب در اين امر نيز مثل ساير كارهاى ضد اسلامى و ضد انسانى در پيشگاه ملت با شرافت ايران ايدهم الله تعالى مفتضحتر شوند. خداوند تعالى حافظ دين
صحيفه نور جلد 1 صفحه 178
و حوزههاى دينى است انا نحن نزلنا الذكر و اناله لحافظون از خداوند متعال قطع ايادى استعمار و عامل خائن آن را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 179
استفتاء از محضر امام خمينى درباره كمك به خانواده زندانيان سياسى
محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى خمينى دام جهاده
بعد عرض التحيه و السلام
با توجه به فتاوى حضرت آيت الله در رساله شريفه توضيح المسائل در ابواب جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و با توجه به بيانات آن حضرت در موارد عديده راجع به وظيفه شرعى و عرفى همگان از محضر مبارك استفتاء مىشود كه آيا مىتوان از وجوه شرعيه براى كمك به مخارج خانواده زندانيان سياسى استفاده كرد يا خير؟ و در صورت اجازه وجوه شرعيه مذكور در كدام صنف از اصناف قرار خواهند داشت و حدود اين اجازه تا چه ميزان است .
والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين
فتواى امام:
بسم الله الرحمن الرحيم
اشخاصى كه به حسب وظيفه شرعيه الهيه و براى حفظ اسلام و احكام مقدسه آن و صيانت كشورهاى اسلامى از سلطه اجانب خذلهم الله تعالى، قيام به امر به معروف و نهى از منكر با شرائط مقرره آن نمودهاند و براى آنها در اين انجام وظيفه گرفتارى از قبيل حبس يا قتل پيش آمده است و خانواده آنها محتاج به كمك و سرپرستى هستند، مومنين از هر طبقه موظفند كه با كمال حفظ احترام آنها به كمك و پشتيبانى آنها قيام كنند و حاضر نشوند به خانواده برادران غيرتمند خود سخت بگذرد و مجازند تا ثلث از سهم مبارك امام عليه السلام را در اين مورد صرف كنند.
از خداوند تعالى قطع ايادى اجانب و عمال خائن آنها را خواستار است و توفيق مومنين را در خدمت به اسلام و مسلمين مسئلت مىنمايد. انه ولى النعم.
تاريخ :28 شهر رمضان مبارك 1391
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 181
تاريخ 6/9/50
قسمتى از خطابه امام خمينى در رابطه با اخراج ايرانيان از عراق
بسمه تعالى
بعد از آنكه مصلحت و نظر خواهى خود را به صورت تلگراف به مقامات عراقى رسانيدم، نه تنها جوابى ندادند بلكه با شدت عكسالعمل نشان دادند .در اين صورت فكرم به اين منتهى شد كه وجودم ديگر در اينجا لزومى ندارد و لذا فردا تذكرهام را نزد مقامات رسمى مىفرستم و درخواست خروج مىنمايم. (گريه حضار) البته من در هر جا كه باشم به ياد برادران و آقايان افغانىها،پاكستانىها، هندىها، عراقىها و ديگر آقايان هستم و همچنان كه در اينجا به آنان توجه داشتم در جاى ديگر هم كه باشم علاقه و ارتباطم با آنان محفوظ خواهد بود و اميدوارم كه آقايان و برادران ايرانى ان شاءالله به سلامت به مقصد برسند و در حوزههاى دينى مستقر شوند و حوزهى دينى را در قم و اگر نشد، در مشهد حفظ كنند و من اميدوارم كه ان شاءالله به زودى به اين حوزهها برگردند و خدواند تبارك و تعالى قادر است كه شما آقايان را كه امروز با اين وضع از اينجا خارج مى شويد با وجود تمامى علاقهاى كه به اقامت در جوار اميرالمومنين (ع) و به حفظ اين حوزه داريد، باز به حوزهها بازگرداند.
در هر صورت ديگر براى من ناگوار است كه در اينجا باشم در حالى كه دوستان من به اجبار دارند مىروند و برادران دينى ما را با اين وضع دارند اخراج مىكنند، در صورتى كه شنيدهام زمانى كه تصميم داشتند يهوديان مقيم عراق را اخراج كنند به آنان شش ماه مهلت دادند و جلسهاى ترتيب دادند تا زير نظر هيئتى اموال آنان عادلانه به فروش برسد و وجه حاصله در اختيارشان قرار گيرد ولى با شما آقايان و شيعه و ايرانيان اينطور رفتار مىكنند و در كشورى كه با مسلمين اينطور رفتار مىنمايند، با مجاورين قبور ائمه (ع) اين وضع معامله مىكنند، اقامت براى من دشوار است بنابراين فردا گذرنامهها را مىفرستم و از مقامات مربوطه مىخواهم كه به ما اجازه خروج از عراق و حركت به سوى لبنان را بدهند تا به لبنان برويم و همچنان كه شهيدين در آنجا به شهادت فائز شدند، ما هم بلكه ان شاءالله به اين فيض برسيم (گريه شديد حضار). انعكاس بدرفتارى و خشونت مقامات عراق و ايران در دنيا به نفع شما خواهد بود چون در عالم منعكس خواهد شد كه با ما در ايران و عراق چگونه معامله مىكنند و وضع يك دسته شيعه در ايران آنطور و در عراق اينگونه است . هم اكنون در اين سرماى سخت ايران وضع اين مردم در به در، اين كسبه و تجار و كارگران و بيچارگانى كه از اينجا رانده شدهاند، خيلى بدتر از شماست و من براى آنها بسيار متاسفم، اينها با زن و بچه در سرحد ايران گرفتار كسانى هستند كه با آنان بدتر از اين معامله مىكنند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1صفحه 182
تاريخ: 2/10/50
بيانات امام خمينى در مورد نقش حوزههاى علميه در حفظ و صيانت از اسلام
بسمه تعالى شانه
نتايج هجرت رسول اكرم (ص)
برنامه رسول اكرم (ص) قبل از مهاجرت به مدينه، روزهائى كه در مكه بسر مىبرند فقط تبليغ الى الله و معرفى ذات مقدس حق تعالى و معرفى اسلام بود، ياورانى نداشتند تا بتوانند با كمك آنان با مشركين بجنگند و اسلام را گسترش دهند و همانطور كه در قرآن ملاحظه مىفرمائيد سورههايى كه در مكه نازل شده فقط جنبه پند و موعظه و معرفى اسلام را دارد و از جنگ و جدال صحبتى نيست و متن احكام در آن كمتر ذكر شده و آن روز كه حضرتش با آن وضع شكست خورده و ناگوار از مكه خارج گرديد، افراد عادى كه سطحى فكر مىكنند نمىتوانستند پيشبينى كنند كه اين مهاجرت چه مصالحى به دنبال خواهد داشت، لكن وقتى كه به مدينه تشريف بردند معلوم شد چه نتايجى بر هجرت ايشان مترتب بود و چگونه توانستند اسلام را در مدينه گسترش دهند و يارانى پيدا كنند، بالاخره با فتح و ظفر به مكه باز گشتند، به آن گونه كه بزرگان قريش نزد آن حضرت خاضع شدند و حضرت هم آنان را آزاد ساخت.
اكنون اگر چه عده كثيرى از ايرانيان بر اثر اختلافى كه بين دولتهاست وجه المصالحه شدند و با اين وضع فجيع از اين مملكت بيرونشان مىريزند لكن ممكن است مصالح بزرگى در كار باشد كه ما نمىدانيم و خداوند تعالى همانطور كه حضرت رسول اكرم (ص) را فاتح و غالب به مكه برگردانيد، شما را به اين حوزهها بازگرداند و روزى برسد كه نجف بيش از حالا قوى باشد. ما اطمينان داريم كه دير يا زود حوزه علميه به حال اول خود باز مىگردد و شما ان شاءالله اگر به وظايف دينى و علمى خود عمل كرديد باز به نجف برميگرديد. بار علم بار سنگينى است كه به عهده شماست، آن طور نيست كه تنها وظيفه شما تحصيل مشتى الفاظ و مفاهيم باشد بلكه حفظ اسلام و احكام اسلام است كه به شما سپرده شده و شما امين وحى الهى هستيد و بايد در ضمن تحصيل علم مشغول تهذيب نفس هم باشيد و چنانكه غير را تبليغ مىكنيد نفس خود را هم اصلاح نمائيد، وظائف خود را فراموش نكنيد، با هم صلح و صفا داشته باشيد، دستهبندى و اختلافات را كنار بگذاريد، باهم برادر باشيد، با روح واحد و صفاى باطن براى اسلام كار كنيد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 183
ملتها پشتوانه حوزههاى علميه.
شما اهل علم هستيد و همه از يك ريشه و ورق يك شجره مىباشيد و اگر شما به عهد خود وفا كنيد، خداى تعالى هم وفاى به عهد خواهد كرد و شما را به حوزهها باز خواهد گردانيد و ان شاءالله باز در اينجا يكديگر را ملاقات مىكنيم و اگر من كه روزهاى آخر عمرم را مىگذرانم در ميان شما نبودم، شما هستيد و بار ديگر در اينجا مجتمع خواهيد شد.
در هر صورت مساله زوال حوزه در كار نيست، حوزه سرجايش باقى خواهد بود و صرفنظر از جنبههاى معنوى و الهى، اصولا" از نظر موازين طبيعى هم زوال حوزههاى علميه ممكن نيست زيرا حوزهها مورد توجه تمام مسلمين بخصوص شيعه مىباشد و پشتوانه آن ملتها هستند و آنچه ملتها پشتيبانش باشند دولتها نمىتوانند با آن مبارزه كنند، دولتها زودگذرند و عمرشان كوتاه است، پشتوانه نجف ملتهاى بزرگند و از اين جهت محفوظ خواهد بود. اكنون در حوزههاى ما محصلين افغانى، پاكستانى، هندوستانى، عراقى و ديگر ممالك عربى مشغول تحصيلند و اين دولت كه اصلا" نمىتوان نام آن را دولت گذارد قدرت ندارد كه در برابر ملتها ايستادگى كند و اگر با من و شما معارضه نمايد با ملتها نمىتواند معارضه كند.
سنگر حوزهها را حفظ كنيد.
اگر آقايان ايرانى را اخراج كردند ديگر آقايان كه از ممالك ديگرند بايد بايستند و به وظايف دينى خود اهميت دهند.
مثل شما مثل فوجهاى سربازى است، اگر دشمن به فوجى حمله كرد و آنان را شكست داد فوجهاى ديگر پا برجا مانده و جاى گروههاى از بين رفته را مىگيرند. دشمن از خدا مىخواهد كه وقتى يك گروه سرباز را از پاى در آورد بقيه پا به فرار گذاشته ميدان را خالى كنند. آقايانى كه از ديگر ممالك در اينجا هستند بايد پا برجا باشند و به تحصيل علم و تهذيب نفس ادامه دهند و اگر مراجع و من كه يكى از طلاب هستم از اينجا رفتيم باز لازم است كه آقايان بمانند و به وظائف خود عمل نمايند، البته رفتن من روى مصالحى است كه ممكن است بسيارى ندانند ولى ديگر آقايان بايد باشند و سنگر را خالى نكنند.
غلبه هميشه با مظلوم است.
چنان كه ما سابقا"ديديم حوزه قم به هم خورد، چه به هم خوردنى، عده معدودى پريشان حال كه هميشه تحت فشار و آزار بودند استقامت كردند، طولى نكشيد كه ورق برگشت ظالم سابق را بردند و حوزه به هم ريخته آن روز به صورت حوزه پنج شش هزار نفرى امروز درآمد.... شما غالبيد مغلوب نيستيد. اگر تاريخ ظلمه و ستمديدگان دنيا را مطالعه كنيد مىبينيد كه غلبه هميشه با مظلوم است. معاويه با آن قدرت و عظمت و بساطى كه داشت از بين رفت و امروز در شام كه مركز سلطنت او بود حتى از
صحيفه نور جلد 1 صفحه 184
قبر او خبرى نيست ....
... اين كسبه بيچاره، آنهائى كه ساليان دراز در عراق بودهاند و ابدا" در ايران علقهاى ندارند، دوست و آشنا و خويشاوندى ندارند وضع آنها بسيار مايه تاسف است و اميدوارم ملت ايران با آنها خوش رفتارى كنند. آنها مهمانند و من انتظار دارم كه ملت شريف و مسلمان ايران با مهمانان و برادران خود مهربان باشند، به آنان پناه دهند، منزل و پوشاك و غذا بدهند، گرفتارىهايشان را برطرف نمايند و مهمتر آنكه آنانى را كه به اوضاع ايران آشنا نيستند آشنا كنند. شما آقايان كه به ايران مىرويد سلام مرا به برادران ايرانى ابلاغ كنيد و بگوئيد فلانى از شما استدعا دارد كه نسبت به برادران راند شده از عراق كه شايد جمعيتشان حدود صدهزار نفر باشد و در بلاد ايران متفرق مىشوند تا مىتوانيد مستقيما" كمك كنيد و خوشرفتارى كنيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 185
تاريخ: 22/4/51
پاسخ امام خمينى به نامه دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا و كانادا
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا و كانادا ايدهم الله تعالى مرقوم محترم شما واصل شد.
مجاهدات و كوششهاى خستگى ناپذير شما جوانان روشن ضمير مسلمان در راه درك صحيح اسلام و شناسايى حقيقت قرآن كريم، موجب اميدوارى و خرسندى مسلمانان بيدار است اينجانب با قدردانى از روح اسلامى و حقيقت جوئى شما جوانان غيور با ايمان لازم است متذكر شوم كه در پيمودن اين راه مقدس، بس با مشكلات و خطرات مواجه هستيد و دستهاى مرموز دشمنان اسلام از هر طرف جهت باز داشتن شما از نيل به مقصد كوشش خواهند كرد.
بسيج استعمار براى نابودى اسلام
عوامل و ايادى استعمار كه مىدانند با آشنايى ملتها بخصوص نسل جوان تحصيلكرده به اصول مقدسه اسلام، سقوط و نابودى استعمارگران و قطع دست آنان از منافع ملتها و كشورهاى استعمار شده قطعى خواهد بود، به كارشكنى پرداخته و مىكوشند كه با سمپاشىها و مشوب ساختن اذهان و افكار جوانان، از جلوهگر شدن چهره تابناك اسلام جلوگيرى نمايند و با عناوين فريبنده و مكتبهاى رنگارنگ، جوانان ما را منحرف سازند. بر شما جوانان مسلمان لازم است كه در تحقيق و بررسى حقايق اسلام در زمينههاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و غيره اصالتهاى اسلامى را در نظر گرفته و امتيازاتى كه اسلام را از همه مكاتب ديگر جدا مىسازد، فراموش نكنيد. مبادا قرآن مقدس و آئين نجاتبخش اسلام را با مكتبهاى غلط و منحرف كنندهاى كه از فكر بشر تراوش كرده است خلط نمائيد.
بايد توجه داشته باشيد تا روزى كه ملت اسلام پايبند اين مكتبهاى استعمارى مىباشد يا قوانين الهى را با آن مقايسه مىكند و در كنار هم قرار مىدهد روى آسايش و آزادى نخواهند ديد و اين مكتبهائى كه از چپ و راست به ملت اسلام عرضه مىشود فقط براى گمراهى و انحراف آنان است و مىخواهند مسلمانان را براى هميشه خوار و ذليل و عقب مانده و اسير نگه دارند و از تعاليم آزاديبخش قرآن كريم دور سازند. استعمار چپ و راست دست به دست هم داده براى نابودى ملت اسلام و كشورهاى اسلامى كوشش مىكنند و در راه اسير كردن بيشتر ملتهاى مسلمان و غارت سرمايه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 186
سرشار و منابع طبيعى آنان، با يكديگر سازش كردهاند. اسرائيل با تباهى و همفكرى دولتهاى استعمارى غرب و شرق زائيده شد و براى سركوبى و استعمار ملل اسلامى به وجود آمد و امروز از طرف همه استعمارگران حمايت و پشتيبانى مىشود. انگليس و آمريكا با تقويت نظامى و سياسى و با گذاشتن اسلحههاى مرگبار در اختيار اسرائيل، آن را به تجاوزات پىدرپى عليه اعراب و مسلمين و ادامه اشغال فلسطين و ديگر سرزمينهاى اسلامى تحريص و وادار مىسازند و شوروى با جلوگيرى از مجهز شدن مسلمانان و با فريب و خيانت و سياست سازشكارانه، موجوديت اسرائيل را تضمين مىنمايد. اگر دول اسلامى و ملل مسلمان به جاى تكيه به بلوك شرق و غرب به اسلام تكيه مىكردند و تعاليم نورانى و رهايى بخش قرآن كريم را نصب عين خود قرار داده و به كار مى بستند، امروز اسير تجاوزگران صهيونيسم و مرعوب فانتوم امريكا و مقهور اراده سازشكارانه و نيرنگ بازىهاى شيطانى شوروى واقع نمىشدند.
دورى دول اسلامى از قرآن كريم، ملت اسلام رابه اين وضع سياه نكبتبار مواجه ساخته و سرنوشت ملتهاى مسلمان و كشورهاى اسلامى را دستخوش سياست سازشكارانه استعمار چپ و راست قرار داده است.
در شناسايى و شناساندن اسلام جديت كنيد.
بر شما جوانان ارزنده اسلام كه مايه اميد مسلمين هستيد لازم مىباشد كه ملتها را آگاه سازيد و نقشههاى شوم و خانمانسوز استعمارگران را برملا نمائيد، در شناسايى اسلام بيشتر جديت كنيد، تعاليم مقدسه قرآن را بياموزيد و به كار بنديد، با كمال اخلاص در نشر و تبليغ و معرفى اسلام به ملل ديگر و پيشبرد آرمانهاى بزرگ اسلام بكوشيد، براى پياده كردن طرح حكومت اسلامى و بررسى مسائل آن اهتمام بيشترى به خرج دهيد، مهذب و مجهز شويد، متحد و متشكل شده و صفوف خود را فشردهتر سازيد، هر چه بيشتر همفكر و انسان فداكار بسازيد، از برملا كردن نقشههاى دستگاه جبار ايران عليه اسلام و مسلمين غفلت نورزيد، صداى برادران رنجديده و مسلمان ايران را به دنيا برسانيد و با آنان همدردى كنيد، به وحشيگرىها، آدمكشىها قانون شكنىها و ديگر جناياتى كه پيوسته در ايران جريان دارد اعتراض نمائيد، باشد كه به يارى خداوند موجبات استقلال و آزادى ملت اسلام و دفع ظلم دستگاههاى جبار و نوكران استعمار فراهم آيد و خطراتى كه امروز متوجه اسلام و مسلمين مىباشد، برطرف گردد. سلام مرا به همه كسانى كه براى اسلام و در راه اسلام تلاش مىكنند ابلاغ نمائيد. والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 189
تاريخ: 20/6/51
پيام امام خمينى به ملت ايران
بسمه تعالى
انتقام رژيم از اسلام و هواداران آن
خدمت عموم ملت محترم ايران و خصوص حضرات روحانيون و فضلا و محصلين حوزههاى علميه ايدهم الله تعالى پس از سلام و تحيات وافره:
گرفتارىهاى ملت محترم ايران و خصوص طبقه جوان روحانى و دانشگاهى در چنگال رژيم غير قانونى و سرسپرده ايران موجب كمال تاسف است . سربازى بردن علما و روحانيون به جرم اظهار تاثر از رفتار غير قانونى و غير شرعى دستگاه جبار و ابراز تنفر از زجرها، شكنجهها، اعدامها تبعيد و حبسهاى بدون مجوز قانونى و شرعى انتقامى است كه رژيم دست نشانده استعمار از اسلام و هواداران آن مىگيرد، شما بايد به سربازخانهها برويد، مدارس دينى بايد هتك شود و حبس و تبعيد و اعدام به مجرد اتهام بايد واقع گردد تا راه براى اجانب چپ و راست و اذناب آنها از قبيل اسرائيل هر چه بيشتر باز شود.
انقلاب سفيد راهى براى چپاولگرى استعمار نو
به اسم پرهياهو و جار و جنجال انقلاب سفيد كه در طليعه آن قتل عام 15 خرداد واقع شد، بايد ملت ايران عقب مانده و فرهنگ قرآن و اسلام مهجور و قوانين نقض شود و فساد و فحشا تا اعماق اين ماتم سرا كه اسمش ايران است كشيده شود تا استعمار نو با خيال راحت به چپاولگرى خود ادامه دهد و عمال بىحيثيت آن بر سر اين گورستان به عيش و عشرت و جمع ثروت پايكوبى كنند، بايد با راه انداختن سر و صداى كشور مترقى و در بوق و كرنا كردن آن، اين كشور بىصاحب به عقب رانده شود و از ضروريات و اوليات يك كشور در حال رشد محروم باشد، بايد ملت ايران به اسم ترقى و پيشرفت از آب و برق و طبيب و دارو و حتى به اعتراف روزنامههاى وابسته به دستگاه بسيارى از نان و هزينه اوليه زندگى محروم باشند و اگر نفسى بكشند، با سرنيزه صداى آنها را در گلو خفه كنند تا مخازن نفت و ساير معادن ما غارت گردد و براى ملت ايران جز ذلت و خوارى و حبس و زجر نباشد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 190
مأموريت شاه براى ويرانى وطن و اشاعه فرهنگ استعمارى
بايد به اسم ماموريت براى وطنم اين وطن به حال خرابى و عقب افتادگى باقى باشد كه تنها پناهگاه اين ملت و سد راه اجانب است شكسته شود. گويى مامور است كه طبقه جوان روشن را چه روحانى و چه دانشگاهى سركوب كند، مامور است كه مدارس دينى را هتك و علماى اسلام را حبس و زجر كند، مامور است مقدسات كشور را به دست اسرائيل و مربيان آن بدهد، مامور است كه سرمايه گذاران خارجى رابه باقى مانده ثروت كشور مسلط كند، مامور است كه موجبات فحشا را با هر صورت اشاعه دهد و هتك نواميس قرآن كند، مامور است كه مستشاران خارجى و كارمندان آنان را مصونيت دهد و از ملت و روحانيون و دانشمندان و دانشجويان سلب مصونيت نمايد، مامور است كه به اسم اسلام اين چراغ هدايت را خاموش كند، مامور است كه فرهنگ استعمار نو را تا آخرين نقاط دور افتاده كشور برساند و اسلام و فرهنگ اسلام را كنار زند و ماموريتهاى ديگرى كه اگر خداى نخواسته فرصت پيدا كند اجرا نمايد.
تعليمات اسلام را نصب العين قرار داده، از تفرقه بپرهيزيد
شما اى ملت ايران! اى مسلمانان پاك طنيت! به احكام نورانى قرآن كريم بيش از پيش گرايش كنيد و دست اتفاق و برادرى به هم دهيد و از اختلافات دست برداريد و براى قرآن كريم و اسلام عزيز فكرى كنيد، تعليمات اسلام را نصب العين قرار دهيد، مساجد و محافل دينيه را كه سنگرهاى اسلام در مقابل شياطين است، هر چه بيشتر گرم و مجهز نگه داريد و با اين استعمار زدگان بىعاطفه با روى قهر آميز و چهره متنفر روبرو شويد و از احكام خلاف عدل و انصاف آنها هر قدر مى توانيد تخلف كنيد، برادران خود را تواصى به حق و تواصى به صبر كنيد و احكام اسلام و كيفيت حكومت اسلامى را تحقيق و نصب العين خود قرار دهيد و ناآگاهان را آگاه نمائيد، باشد كه خداوند قهار اساس اين ظلم را برچيند.
سنگر اسلام و حوزههاى مقدسه را حفظ كنيد
شما اى محصلين علوم دينيه! اى فضلا و روحانيون حوزههاى مقدسه بخصوص حوزه مقدسه قم! از اين اهانتها و آزارها نهراسيد، شما كه امروز پاسداران اسلام و قرآنيد وظيفه داريد اين سنگر مهم را كه آماج تير اجانب و عمال آنهاست، حفظ نماييد و با كمال دلگرمى و اتكاء به خداوند متعال و استمداد از ارواح مقدسه صاحبان شريعت و حفاظ قرآن به كار خود كه تحصيل فقه اسلام تهذيب اخلاق، تنوير افكار و هدايت ملت ستمديده است ادامه دهيد، كه خداى متعال با شماست.
اى سربازان، موسى گونه در آغوش فرعون در انتظار روز قطع ريشههاى فساد باشيد
شما اى سربازان غيور ولى عصر عجل الله تعالى فرجه كه به سربازخانهها كشيده شدهايد، با
صحيفه نور جلد 1 صفحه 191
كمال شجاعت تعليمات نظامى را تحكيم كنيد، باشد كه چون حضرت موسى (ع) كه در آغوش فرعون بزرگ شد و اساس ظلم و جور او را در هم پيچيد، شما هم روز مناسبى تحت دستور مقام صالحى بتوانيد اين دستهاى خبيث را قطع و اين ريشههاى فساد و ظلم را از بيخ و بن برآوريد.
من مصايب و فجايعى را كه از طرف دستگاه جبار هر روز بر اين كشور بلازده و ملت ستمديده وارد مىآيد به عموم مسلمانان تسليت مىگويم خداوند متعال قطع يد اجانب را از بلاد مسلمين و خصوص ايران بفرمايد و توفيق سعادت به ملت اسلام عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 192
تاريخ 19/8/1351
دعوت امام خمينى بهپشتيبانى از فلسطين
تكاليف و مسووليتهاى مسلمين در پاسدارى از قوانين الهى
بسم الله الرحمن الرحيم
به مناسبت فرا رسيدن ماه مبارك رمضان، ماه رحمت و آمرزش و خير و بركت، از خداى بزرگ خواستارم كه تمام مسلمانان را توفيق اقدام به تكاليف و مسؤولتيهائى كه به عهده آنان گذارده است بدهد: مسؤوليت پاسدارى قوانين الهى و عمل به قرآن كريم، تنها راه بازيابى عظمت و عزت و شكوه پيشين اسلام و مسلمين، مسئووليت پاسدارى وحدت و برادرى دينى، تنها ضامن استقلال سرزمينهاى اسلامى و زداينده هر گونه نفوذ استعمارى، مسؤوليت فداكارى و جانبازى در راه جبران آنچه كه مسلمانان به دليل اختلاف و تفرقه از دست دادهاند و متاسفانه هنوز هم از دست مىدهند، مسؤوليت سنگين دولتهاى اسلامى در عمل به قوانين اسلام و بيرون رفتن آنها از اسارت استعمار و تلاش منحصر در خدمت امت اسلامى، مسؤوليت اين روزگار كه به مراتب سنگينتر و بيشتر از روزگاران گذشته است، روزگارى كه پنجههاى استعمار تا اعماق كشورهاى اسلامى فرو رفته است، روزگارى كه استعمار، تمام نيروها و امكانات خود را در راه ايجاد تفرقه ميان مسلمانان و سران كشورهاى اسلامى بسيج كرده است و مىكوشد تا به هر وسيلهاى كه در اختيار دارد از پايبندى و عمل به تعاليم اسلام جلوگيرى كند تا بدين وسيله استعمارگران با خيال راحت به هدفهاى غير انسانى خود (استعمار طبقه محروم) نائل آيند.
تلاش استعمار در دور ساختن فرهنگ اسلام از واقعيات زندگى
در اين عصر، استعمار، وابستگان و دنباله روهاى خود را در دل جهان اسلام به كار گماشته است تا در زير شعارهاى پر زرق و برق و فريبا (واحياناً شعاراسلام) تعاليم و فرهنگ قرآنى را از واقعيتهاى زندگى مجتمع اسلامى دور كنند تا بدين وسيله راه براى تامين منافع اربابان بازو بى مانع شود. نگاه كنيد به ايران و فاجعهها و مصائب ويرانسازى كه در آن مىگذرد.
وابستگى بعضى سران كشورهاى اسلامى، علت اصلى عدم آزادى فلسطين
و اين هم فلسطين كه راس مصيبتهاست. اختلاف نظر و مزدورى بعضى سران كشورهاى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 193
اسلامى، به هفتصد ميليون مسلمان، عليرغم معادن و ثروتها و امكانات طبيعيشان، فرصت و امكان كوتاه كردن دست استعمار و صهيونيسم و محدود كردن نفوذ بيگانگان نمىدهد. خودخواهىها و دست نشاندگى و تسليم بعضى از دولتهاى عربى در برابر نفوذ مستقيم بيگانگان، مانع اين مىشود كه دهها ميليون عرب بتوانند سرزمين فلسطين را از اشغال و غصب اسرائيل برهانند.
اشغال فلسطين پايان مساله نيست بلكه آغاز توطئههاست
همه بايد بدانند كه هدف دولتهاى بزرگ از ايجاد اسرائيل، تنها با اشغال فلسطين پايان نمىپذيرد، آنها در اين نقشهاند كه (پناه برخدا) تمامى كشورهاى عربى را به همان سرنوشت فلسطين دچار كنند و امروز ما ناظر جهاد مبارزين فلسطينى در راه سپردن سرنوشت فلسطين به فلسطينىها هستيم، ناظر مجاهدانى هستيم كه جان بر كف به جهاد قهرمانانه عليه اشغال و تجاوز و در راه آزادى فلسطين و سرزمينهاى اشغال شده بپا خاستهاند، ناظر آنچه كه ديروز دست نشاندگان استعمار در اردن و امروز در لبنان بر سر اين مجاهدان آوردند، ناظر تبليغات و توطئههائى كه عليه آنان به انحاء مختلف، همگى به تحريك و به دست گماشتگان استعمار و به منظور جداكردن گروههاى مسلمان از مبارزان فلسطينى و به خاطر بيرون كردن مبارزه از مناطق سوقالجيشى (كه موقعيت مناسبى براى ضربه زدن به قواى اسرائيل و صهيونيسم، اين دشمن غاصب دارد) انجام مىگيرد، هستيم.
آيا مسلمانان و سران كشورهاى اسلامى در چنين موقعيتى در پيشگاه خدا و عقل و وجدان، مسؤوليت و وظيفهاى ندارند؟ آيا رواست كه مجاهدان فلسطينى به دست گماشتگان استعمار در مناطق زير سلطه استعمار قتل عام شوند ولى ديگران در برابر اين جنايت سكوت كنند و حتى در بيرون راندن اين جهاد آزاديبخش از مناسبترين منطقه سوقالجيشى خودش، با يكديگر همداستانى و توطئه كنند؟ آيا دولت عربى و ساكنان مسلمان اين مناطق نمىدانند كه با نابودى اين جهاد، ساير كشورهاى عربى از شر اين دشمن ناپاك، روى امن و امان نخواهند ديد؟
بر تمام مسلمين است كه به پشتيبانى از مجاهدين فلسطين اقدام كنند
امروز بر تمام مسلمانان عموماً و برحكومتهاو دولتهاى عربى خصوصاً، به خاطر حفظ استقلال خودشان لازم است كه به پاسدارى و پشتيبانى اين گروه مجاهد، متعهدانه اقدام كنند و از هيچ تلاشى در راه رسانيدن اسلحه و آذوقه و ذخيره به اين مجاهدان دريغ نورزند و بر فدائيان مجاهد لازم است كه با توكل به خدا و پايبندى به تعاليم قرآن، باثبات و جديت تمام در راه هدف مقدس خويش به كار خود ادامه دهند، نه آنكه از سردى و سستى بعضى عناصر، افسرده شوند و به شور آزاديبخش شان لطمهاى رسد. تاكيد مىشود كه مجاهدان و اهالى مناطقى كه مجاهدان در آن سرگرم كارند با يكديگر بر مبناى خوشرفتارى و اخوت اسلامى آميزش و برخورد كنند.
از تمام مسلمانان بيدار و هوشيار و دورانديش خصوصاً بندگان خالص خدا و علماى اعلام
صحيفه نور جلد 1 صفحه 194
خواستارم كه در اين روزهاى مبارك از خدا بخواهند كه مسلمانان را در رهائى از سلطه ناپاك استعمار يارى كند. در مجامع ماه مبارك رمضان و اجتماعات بزرگ اسلامى ديگر مانند نمازهاى جمعه و مواقع حج، به خاطر نشر و ابلاغ حقايق به تمام مسلمانان بكوشند و مردم را به پيروى قرآن (كه همه را به وحدت مىخواند) دعوت كنند و براى آزادى فلسطين و حل مشكلات خانمانسوزى كه گريبانگير سراسر عالم اسلامى شده است، دست به دست هم بدهند. از خداى بزرگ خواستارم كه دست بيگانگان را از سرزمين مسلمانان قطع فرمايد. انه سميع مجيب.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 195
تاريخ 24/12/51
پاسخ امام خمينى به دانشجويان مسلمان مقيم اروپا و آمريكا و كانادا
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت عموم دانشجويان مسلمان مقيم اروپا و امريكا و كانادا ايدهمالله تعالى:
رنجنامه شما كه بحق بازگو كننده برخى رنجها و مصيب كنونى ملت اسلام و جامعه روحانيت بود و اصل شد. حس مسؤوليت نسل جوان و كوششهاى بى شائبه آنان در راه دفاع از اسلام و نواميس قرآن مجيد درخور تقدير و اميدوارى است.
مهذب شويد و با شناخت مبانى نورانى قرآن ملت را بيدار سازيد
اينجانب در اين تبعيدگاه ثانوى چشم اميدم به جوانان روحانى و دانشگاهى مسلمان بوده و انتظار دارم كه با تهذيب نفس و اخلاص، مطالعات و تحقيقات وسيع و دامنهدارى را در زمينه شناخت احكام اسلام و مبانى نورانى قرآن آغاز نمايند، اسلام واقعى را بشناسند و بشناسانند، ملت اسلام را بيدار و آگاه ساخته، تباين اسلام پيغمبر خدا و اولياء او را از اسلام ساختگى امثال معاويه و حكومتهاى غاصب ساير و دولتهاى دستنشانده استعمار كه از تلويزيونها، راديوها و وزارتخانهها به خورد مردم مىدهند، به آنان برسانند و به دنيا بفهمانند اين اسلامى كه دولتهاى دستنشانده از آن دم مىزنند و كنفرانس به اصطلاح وحدت اسلامى تشكيل مىدهند اسلام ساخته و پرداخته سلاطين اموى و عباسى مىباشد كه در برابر قرآن و آئين مقدس پيامبر بزرگ اسلام درست شده است و لذا مى بينيم كه استعمارگران و همانها كه قرآن را بالاى دست بلند مىكردند و اظهار مىداشتند كه تا اين قرآن در ميان مسلمين حكمفرما است ما نمىتوانيم بر آنان دست يابيم. اكنون از چنين اسلام و اتحاد اسلامى پشتيبانى مىكنند تا ملت اسلام را منحرف سازند، تا قرآن كريم را مهجور نمايند، تا دين خدا را از بين ببرند، تا راه را براى پيشبرد اغراض شوم و مقاصد استعمارى خود هموار سازند.
اعلام خطر براى جهان اسلام
چنانكه كراراً اعلام خطر كردهام اگر ملت اسلام بيدار نشوند و به وظايف خود آگاه نگردند، اگر علماء اسلام احساس مسؤوليت نكنند و بپا نخيزند، اگر اسلام واقعى كه حاصل وحدت و تحرك كليه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 196
فرق مسلمين در مقابل بيگانگان است و ضامن سيادت و استقلال ملل مسلمان و كشورهاى اسلامى مىباشد به دست عوامل و ايادى اجانب همين طور در زير پرده سياه استعمارى پوشيده بماند و آتش اختلاف و تشتت در ميان مسلمين افروخته گردد، روزهاى سياهتر و نكبت بارترى براى جامعه اسلامى در پيش است و خطر ويران كنندهاى متوجه اساس اسلام و احكام قرآن مىباشد.
حملات علنى و مخفيانه دشمنان اسلام و تجاوزكاران بينالمللى عليه قرآن مجيد و احكام رهائى بخش اسلام از هر سو به شدت ادامه دارد و بسيارى از دولتهاى كشورهاى اسلامى براثر خودباختگى يا ماموريت، مجرى نقشههاى شوم و خائنانه آنان مىباشند، چه آنهائى كه دم از اسلام زده كنفرانس به اصطلاح اسلامى تشكيل مىدهند و چه آنانى كه در كشور اسلامى الغاء مذهب كرده اسلام را از رسميت مىاندازند، همه دانسته يا ندانسته در يك مسير حركت مىكنند و آن اجراء مقاصد شوم و استعمارى دشمنان اسلام است كه مىخواهند اين اوضاع نكبت بار جامعه اسلامى ادامه يابد اسرائيل بر جان و مال و سرزمينهاى ملت اسلام مسلط باشد، سيادت و سلطه استعمارى در دنياى اسلام براى هميشه محفوظ بماند، برنامه توسعه طلبانه ويران كننده صهيونيسم در كشورهاى اسلامى به مرحله اجرا درآيد و ملت اسلام و دولت كشورهاى اسلامى هميشه خوار و ذليل و اسير دست تجاوزكاران بينالمللى بوده دست تكدى و چشم كمك به استعمارگران جنايت پيشه داشته باشند و روى استقلال آزادى، آسايش و امنيت نبينند.
سپاه دين دسيسهاى ديگر براى ريشه كن كردن اسلام
در اين ميان از همه اسف بارتر وضع ايران است كه رژيم آن ماموريت دارد با چاپ قرآن، تظاهر به اسلام، به اسم سپاه دين، سازمان اوقاف و به عناوين فريبنده ديگر يكباره اسلام را ريشهكن سازد، ملت اسلام را بيش از پيش به ذلت و اسارت بكشد، مسجد و محراب پيامبر اسلام را به صورت بنگاه تبليغاتى دربار ضد اسلامى خود در آورد و براى اجراء اين نقشههاى شوم به كمك و مساعدت روحانى نماهاى خود فروخته و سرسپرده نياز كامل دارد و با همكارى آنان مىخواهد مساجد و ديگر محافل اسلامى را قبضه كند، مراسم مذهبى را تحت نظارت و مراقبت خود درآورد و به حوزه علميه دست يابد.
روحانى نمايان دربارى را از حوزههاى علميه طرد نمائيد
اكنون بر نسل تحصيل كرده مسلمان و مردان روشن ضمير آگاه است كه با كوششهاى همه جانبه و از هر راه ممكن، اسلام و پيشوايان اسلامى و مسووليتهاى خطير و سنگين علماى اسلام را به ملتهاى مسلمان برسانند تا مردم آگاه شوند و آن دسته از روحانى نماهاى منحرف را كه مستقيم و غير مستقيم در خدمت رژيم جبار قرار گرفتهاند طرد نمايند. اگر ملت اسلام به مبانى نورانى قرآن واقف گردد و به وظايف سنگين علماء و پيشوايان اسلام آگاه شود، روحانىنماها و آخوندهاى دربارى در
صحيفه نور جلد 1 صفحه 197
ميان اجتماعها ساقط خواهند شد و اگر معممين ساختگى و روحانى نماهاى بىحيثيت در جامعه ساقط شده نتوانند مردم را بفريبند، دستگاه جبار هيچ گاه موفق به اجراء نقشههاى شوم استعمارگران نخواهد شد، ما پيش از هر كارى لازم است تكليف خود را با روحانىنماها كه امروز از خطرناكترين دشمنها براى اسلام و مسلمين محسوب مى شوند و به دست آنها نقشههاى شوم دشمنان ديرينه اسلام و دست نشاندگان استعمار پياده و اجرا مىگردد روشن سازيم و دست آنان را از حوزههاى علميه، مساجد و محافل اسلامى كوتاه كنيم تا بتوانيم دست تجاوز كار استعمار و مخالفين اسلام را از حريم اسلام و قرآن كريم قطع كرده، از استقلال و صيانت كشورهاى اسلامى و ملت اسلام دفاع نمائيم.
اميد است كه علماء اعلام و مراجع بزرگ اسلام از خيانت و نفوذ اجانب و عمال استعمار به حوزههاى علميه و جامعه روحانيت جلوگيرى به عمل آورند و ايادى مخالفين را كه در سلك روحانيت قرار دارند و اسلام و روحانيت رابه سقوط و انحطاط تهديد مىكنند، طرد و رسوا سازند و اجازه ندهند كه مشتى فريب خورده و دنيا طلب استقلال هزار ساله شيعه را دستخوش اميال و اغراض مخالفين اسلام و مزدوران استعمار قرار دهند. از خداوند متعال توفيقات روز افزون عموم دانشجويان مسلمان را در خدمت به اسلام و مسلمين خواهانم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 200
تاريخ: فروردين 1352
پيام امام خمينى به علما و وعاظ و امت مسلمان ايران در مورد نقشههاى دستگاه جبار براى محو اسلام و قرآن
نقشه استعمار گران هميشه براى محو اسلام و قرآن بوده
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت حضرات علماى علام و خطباى محترم و ملت بزرگ ايران ايدهم الله تعالى پس از سلام و تحيات، ما در عصر حاضر با ضربات سنگين و روز افزون وارده بر اسلام و گرفتارىها و نابسامانىهاى بيش از پيش ملتهاى اسلامى مواجه هستيم، از طرفى قضيه فلسطين و مسجد الاقصى و آوارگى مردم بيگناه آن سرزمين و پشتيبانى دول بزرگ استعمارى از يهود اشغالگر كه با دوام اين جرثومه فساد خطر بزرگى خداى نخواسته براى عموم كشورهاى اسلامى و خصوص دول عربى در پيش است و از طرف ديگر اسارت ملت ايران در چنگال عمال استعمار و نوكرهاى آن، جامعه اسلامى را با فشارها و گرفتارىهاى شديد و همه جانبهاى دست به گريبان ساخته است. براى محو اساس قرآن كريم و تعاليم رهايى بخش اسلام، نقشههايى از طرف استعمارگران در كار است كه در هر زمان به نحوى در دست اجرا قرار مى گيرد.
آن روز كه رضاخان با دستيارى اجانب روى كار آمد ماموريت يافت كه با سر نيزه و قلدرى تمام مراسم اسلامى را تعطيل كرده و احكام نورانى قرآن و آثار رسالت را محو و نابود سازد ولى از آنجا كه ديدند با سرنيزه نمىتوان مردم را از اسلام و مبانى قرآن دور ساخت و به اغراض شوم و غارتگرانه خود دست يافت، تغيير نقشه داده با طرحهاى استعمارى جديد و با تظاهر به اسلام در مقام محو اساس قرآن و اسارت ملتهاى مسلمان و شكستن سد عظيم روحانيت بر آمدند و با نغمههايى فريبنده به اسم سپاه دين و غيره مىخواهند اين سد عظيم را در هم شكسته به مقاصد پليد خود دست يابند.
جايگزينى معممين ساختگى به جاى خدمتگزاران به اسلام،از نقشههاى شوم استعمارگران
امروز نقشههاى وسيعتر و دامنه دارترى در جريان است كه چهره واقعى مامورين استعمار و كيفيت ماموريت آنان را مىنماياند، نقشههائى كه با اجراى آن مىخواهند سنگرهاى مخالف با استعمار را در هم كوبيده به سنگرهائى در خدمت استعمار و صهيونيسم و عمال آنان مبدل سازند، علماى اعلام،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 201
خطباى محترم و خدمتگزاران به اسلام را عقب زده معممين ساختگى و مامورين سازمانهاى فاسد را به جاى آنان به محراب و منبر اسلام و رسول معظم - صلى الله عليه و آله - برسانند و به جاى بيان احكام قرآن و حقايق اسلام، بلندگوهائى براى اجراى مقاصد شوم ضد اسلامى دستگاه خود فروخته و دست نشانده درست كنند، نقشههائى كه با اجراى آن مىخواهند به گمان فاسد خود تمام مراجع بزرگ، علماى اعلام و خطباى محترم را به صورت كارمند دولت، آن هم كارمندانى بسيار خفيف و بىارزش درآورند و تمام حيثيات اسلام و روحانيت را در هم شكسته راه را براى استعمارگران هر چه بيشتر باز نمايند و بالاخره نقشههائى كه با اجراى آن مىخواهند به جاى اين سد بزرگ مخالف با ظلم و استبداد سدى در خدمت ظلمه و مستبدين بنا كنند و اينك چنانكه كرارا" خبر رسيده در راه اجراى اين نقشههاى استعمارى خطرناك دست به كار شدهاند كه مساجد، تكايا، مدارس و ديگر مراكز اسلامى و شوون روحانيت را تحت نظارت سازمان ضد اسلامى اوقاف قرار داده، علما، وعاظ و ائمه جماعت را مجرى اغراض نامشروع دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار سازند و يا به كنارهگيرى، انزوا و تسليم سنگرهاى اسلام به مخالفين و عمال اجانب وادارند.
ثمرات شوم انقلاب سفيد
اينها ثمره شوم انقلاب خونين و استعمارى است كه با تبليغات و عوام فريبىها مىخواهند آن رابه انقلاب سفيد ملقب سازند و آن را انقلاب شاه و ملت بنامند و در اين دهه سياهى كه گذشت جز فقر و ذلت و اختناق قتلهاى دستجمعى، تيربارانها و اعدامهاى غير قانونى و انباشتن زندانها از علما، روحانيون و جوانان ملت اسلام چيزى عايد مردم ستمديده ايران نگرديده. هتك مقدسات اسلام، كشتن علما و مردم مسلمان در زير شكنجه، هجوم به مدرسه فيضيه و دانشگاهها و كشتار فجيح 15 خرداد كه (به طور معروف) 15 هزار قربانى داشت از ثمرات ديگر اين انقلاب ننگين است، مصونيت بخشيدن به نظاميان آمريكائى و بستگان آنها، خرد كردن حيثيت كشور و بر باد دادن استقلال قضائى و مسلط ساختن غارتگران آمريكا و صهيونيسم بر كليه شوون نظامى، سياسى، تجارى، صنعتى، زراعى و بازارها از ديگر نتايج شوم اين انقلاب پر افتخار دستگاه جبار مىباشد كه آن همه جشنها، پايكوبى و تبليغات پر سر و صدا به راه انداخته، مبالغ هنگفتى از دسترنج مردم محروم و گرسنه را صرف اين جشنهاى ننگين كرده است .
خريد اسلحه بهانهاى براى ايجاد پايگاه آمريكا در ايران
و اكنون نيز خواب تازهاى براى ملت ايران ديده و با خريد اسلحه و مهمات سرسامآور از آمريكا به مبلغ 2 ميليارد دلار كه حدود صد و پنجاه هزار ميليون ريال مى باشد، ملت ايران را به خطر نابودى و سقوط اقتصادى تهديد مىكند و با كمال وقاحت اعلام داشته كه كسرى بودجه كشور در امر پرداخت آن، از طريق وامهاى خارجى و افزايش مالياتها تامين مىگردد. من نمىدانم منظور از
صحيفه نور جلد 1 صفحه 202
خريدن اين همه اسلحه براى بيرون راندن اربابان و استعمارگرانى است كه خود رژيم، دست نشانده آنها بوده و ايران را به صورت پايگاه نظامى آنان درآورده و دست آنها را بر تمام شوون نظامى، سياسى، اقتصادى كشور باز گذاشته است؟ يا در حقيقت در راه اجراى نقشههاى غارتگرانه آمريكاست كه بر اثر ضعف بودجه اقتصادى و تغيير سياست مبنى بر نابودى ملل به وسيله نيرو و ثروت خود آنان، مىخواهد پايگاه خود را در ايران مستحكمتر كرده ملت بىپناه ايران و ديگر ملل آزايخواه منطقه را كه عليه اشغالگران فلسطين و ديگر اجانب غارتگر مبارزه مىكنند، سركوب سازد؟ و اكنون ملت محروم ايران كه بسيارشان از لوازم اوليه زندگى محروم بوده و بنا به نوشته بعض از روزنامههاى وابسته به دستگاه فقط در تهران يك ميليون نفر فاقد برق و آب و بهداشت و ديگر ضروريات اوليه زندگى مىباشند، ملتى كه بسيارشان از فقر و تهيدستى نمىتوانند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند و اطفال معصوم را از گرسنگى به چرا مىبرند و يا سرراهها به اميد خدا رها مىسازند، ملتى كه بسيارشان براى مراجعه به دكتر و خريدن دارو تمكن مالى ندارند و از بىدكترى و بىدارويى تلف مىشوند و بنا به نوشته بعضى از روزنامههاى ايران، در بسيارى از شهرستانهاى ايران و استاندارىهاى بزرگ براى هر 35 هزار نفر فقط يك دكتر وجود دارد، ملتى كه در همين سال گذشته از قحطى و گرسنگى خانه و كاشانه خود را رها ساخته، براى به دست آوردن لقمه نان به هر سو آواره شدند، بايد چنين مبلغ سرسام آورى از بودجه كشور آنها صرف همچو امر سفيهانهاى شود!! و تازه اين معامله كمرشكن 2 ميليارد دلارى غير از معامله اسلحهاى است كه اخيرا"با انگليس استعمارگر و تجاوزكار انجام داده و آنهمه اسلحه و مهمات خريدارى كرده. من بيم آن دارم كه اين انحرافات و اعمال سفيهانه اثر عارضهاى باشد كه بعضى سلاطين سفاك در اواخر عمر به آن مبتلا مىشدند و ملت را به خاك و خون مىكشيدند. من از اواخر عمر اين سفاكها كه نويد مرگ، آنها را به جنون مىكشد، براى اين ملت ستمديده، بيمناكم. من از امراض عصبى كه در پيرى عارض اين قلدرها مىشود، براى اسلام و مسلمين خوف دارم.
سكوت در مقابل اعمال شاه، در حكم انتحار و سقوط يك ملت بزرگ است
اكنون سكوت در مقابل اين نقشهها و فجايع در حكم انتحار است و استقبال از مرگ سياه و سقوط يك ملت بزرگ مىباشد، تا فرصت از دست نرفته لازم است كه سكوت شكسته شود و استنكار و اعتراض آغاز گردد. بر علما و خطباء اسلام است كه در مساجد و محافل، نقشههاى پشت پرده دستگاه را به ملت برسانند و در اين مصيبت بزرگ كه براى اسلام و مسلمين و خصوص علماء اعلام و خطباء محترم پيش آمده است از هيچ گونه اقدامى فروگذار نكنند. مراجع عظام نظر مبارك خود را با طبع و نشر اعلام نمايند و كسانى را كه در اين امر كمرشكن با دستگاه همكارى و روابط حسنه دارند و يا به نقشهها و فعاليتهاى سازمان اوقاف و ديگر سازمانهاى فاسد صحه مىگذراند و به پيشرفت آن كمك مىنمايند و يا جيره خوار سازمان اوقاف و دستگاه جبار قرار گرفتهاند، طرد و
صحيفه نور جلد 1 صفحه 203
متفضح سازند و به ملت معرفى نمايند و بر ملت اسلام است كه با اين نوع افراد كه از طرف سازمانهاى فاسد براى منبر و محراب تعيين و نصب شدهاند، معامله عدالت نكنند و در جماعت آنها حاضر نشوند و پاى منبر آنها ننشينند و آنها را به يكديگر نشان داده و از جامعه اسلامى طرد نمايند و به مساجد و محافل كه تحت نظر سازمان اوقاف بوده و به دست آن اداره مىشود، نروند. علماء اعلام، خطباء محترم و ائمه جماعت به عنوان اعتراض و استنكار، در صورت مقتضى اعتصاب نمايند و تا مدت محدودى از رفتن به مساجد و منابر خوددارى ورزند و مطمئن باشند كه اعتراض دستجمعى و اعتصاب عمومى نتيجه دارد و دستگاه جبار را عقب مىراند و لازم است كه مردم مسلمان در صورت اعتصاب علماء اسلام كه براى حفظ احكام قرآن است از آنان پشتيبانى كنند و در اعتصاب تبعيت نمايند.
از خداوند متعال رفع شر اشرار و قطع ايادى استعمار را خواستار است . والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 204
تاريخ 5/1/1352
پيام امام خمينى به ملت ايران و ارائه رهنمودهائى به طبقه جوان براى بهرهبردن از نيروى جوانى در راه حق
بسم الله الرحمن الرحيم
به دوستان عزيزم طبقه جوان روحانى و دانشگاهى، بازارى، دهقان و ساير طبقات، پس از ابلاغ سلام تذكر دهيد نيروهائى كه خداوند تعالى به شما عطا فرموده در راه رضاى او صرف كنيد. شما اكنون داراى نيروى عظيم جوانى هستيد، نيروئى كه مىتوانيد اسلام و ميهن خود را به اوج عظمت و سرفرازى رسانيد و دست جنايتكاران را از ممالك اسلامى و كشور خود قطع كنيد، نيروئى كه اگر در راه حق صرف شود، ابديت دارد و به قدرت لايزال مىپيوندد و اگر در بيهوده و شهوات هدر رود در اين عالم، ذلت و بردگى و در آن عالم، عقوبت و شرمسارى به بار آورد، بيدار شويد و خفتگان را بيدار كنيد، زنده شويد و مردگان را حيات بخشيد و در تحت پرچم توحيد براى درهم پيچيدن دفتر استعمار سرخ و سياه و خود فروختگان بىارزش فداكارى كنيد، اين نفتخواران بىشرف و عمال بىحيثيت آنها را از كشور اسلامى بيرون ريزيد همانند زبالهها، از جشنهاى پايان ناپذير آنها كه در حقيقت چراغهايى است كه در گورستان مىافروزند دورى نمائيد.
اميد است شما عزيزان من جشن مرگ استعمار و عمال آن را به زودى بگيريد، اگر ما پيران نبينيم شما جوانها ببينيد. از نيروى لايزال وحدت نيروى عظيم مسلمين را خواستارم. سلام و تحيت من به جوانان مسلمين و عزيزان كشور اميرالمومنين عليه الصلوه والسلام.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 206
تاريخ: 23/6/52
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد وظايف آنها در قبال همكاريهاى شاه با اسرائيل و آمريكا
اعمال شاه، در زمانى كه آتش جنگ بين مسلمين و كفار شعلهور است.
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين موقع كه آتش جنگ بين مسلمين و كفار صهيونيست شعلهور است و ملت اسلام براى احقاق حق خود از اسرائيل غاصب، جان بر كف نهاده در ميدانهاى نبرد فداكارى مىكنند، به امر شاه، دولت ايران به مناسبت سالروز جشن 2500 ساله در سراسر كشور جشن به پا كرده است! جشن براى شاهان خونخوارى كه نمونه آنان امروز مشهود است. مسلمين براى مجد و عظمت اسلام و آزادى فلسطين در خاك و خون مىغلطند ولى شاه ايران براى رژيم مبتذل شاهنشاهى جشن و سرور به پا مىكند! همزمان با دفاع ملت بزرگ اسلام و عرب از نواميس اسلام و مسلمين، به امر اين مرد خبيث به مدارس اسلامى دختران ايران هجوم برده، هتك محترمات را نموده و از آنان سلب آزادى كردهاند. هنگامى كه دشمنان اسلام كشورهاى اسلامى را تهديد مىكنند و مردانى غيور براى دفاع و احقاق حقوق خود مردانه به پا خاستهاند، شاه ايران با صحنهسازى در سراسر ايران تظاهرات راه انداخته، با امضاى روحانى نمايان دربارى و ساخته دست سازمانهاى اوقاف و امنيت به اسم علماى اسلام تلگرافات تبريك صادر مىنمايد.
در شرايطى كه مسلمين براى آزادى فلسطين و سرزمينهاى خود جانفشانى مى كنند، شاه جمعيت كثيرى از علما، فضلا و اساتيد برجسته حوزههاى علميه و بسيارى ديگر از روشنفكران ايرانى را به زندان و تبعيد كشيده و تحت وحشيانهترين شكنجهها قرار داده است.
دستگيرى علما و فضلا براى انحراف اذهان از جنگ اسلام بااسرائيل.
مىتوان گفت كه اين صحنهسازىها و دستگيرىها براى سرگرم كردن ملت ايران به مصيبتهاى خود و دور نگه داشتن اذهان از جنگ ملت اسلام با اسرائيل است. وحشت از گسترش مبارزه و ايجاد هماهنگى بين كليه طبقات و پشتيبانى قاطبه ملت مسلمان ايران از جنگ عادلانه مردم عرب است كه موجب شده شاه دست به زندان و تبعيد غيرقانونى و بدون جهت علما و روشنفكران بزند تا مبادا اعتراض كنند كه چرا رژيم ايران در اين امر حياتى كه براى مسلمين پيش آمده بىتفاوت
صحيفه نور جلد 1 صفحه 207
است و يا از اسرائيل طرفدارى مىكند و با اينكه اكثريت قريب به اتفاق دولتهاى اسلامى و بسيارى از دولتهاى غيراسلامى، از اعراب درحال جنگ پشتيبانى كردهاند دولت ايران و شاه بىحيثيت روى سرسپردگى به امريكا و اظهار تبعيت هر چه بيشتر، به ظاهر ساكت و در واقع طرفدارى از اسرائيل مىكنند.
شاه، حامى منافع امريكا و اسرائيل
اين شاه ايران است كه دست اسرائيل را در سراسر ايران بازگذاشته و اقتصاد ايران را به خطر انداخته است و بنا به نوشته بعضى از جرايد خارجى، افسران ايرانى را براى ديدن تعلميات به اسرائيل مىفرستد.
اين شاه است كه نفت ايران را به دشمنان اسلام و بشريت تسليم كرده تا در جنگ با مسلمين و اعراب غيور به كار برند و با قرارداد رسواى اخير و افزايش استخراج نفت به مبارزه عليه كشورهاى نفت خيزى كه مىخواهند از حربه نفت عليه آمريكا استفاده كنند برخاسته است و بالاخره اين غارتگرىها، خريدن ميلياردها دلار اسلحه و جشنهاى كمرشكن و پى در پى شاه است كه موجب بالا رفتن هزينه زندگى و گرانى سرسام آور اجناس گرديد ايران را به قحطى سياه تهديد مىكند. من بيم آن دارم كه ميلياردها دلار اسلحهاى را كه از اربابان جهانخوار خود خريدارى نموده و با خريد آن ايران را به ورشكستگى كشانده اكنون به اسرائيل بفرستد. من خوف آن دارم كه ارتش ايران را با مهماتى كه به قيمت قحطى و گرسنگى و بالاخره خون مردم محروم ايران به دست آورده، مجبور كند كه قلوب گرم و پر احساس مجاهدين اسلام را هدف قرار دهند.
بر ملت است كه اين جبار را از جنايات باز دارند
من از اين خدمتگزار بىچون و چراى آمريكا براى جهان اسلام احساس خطر مىكنم. اكنون بر ملت محترم ايران است كه اين جبار را از اين جنايات باز دارند و بر ارتش ايران و صاحب منصبان است كه بيش از اين تن به ذلت ندهند و براى استقلال وطن خود چاره جويى كنند.
از منافع امريكا و اسرائيل جلوگيرى كرده و آن را مورد هجوم قرار دهيد
وظيفه ملت غيور ايران است كه از منافع آمريكا و اسرائيل در ايران جلوگيرى كرده و آن را مورد هجوم قرار دهند هر چند به نابودى آن بيانجامد. وظيفه علماء اعلام و مبلغين است كه جرايم اسرائيل را درمساجد و محافل دينى به مردم گوشزد كنند. علماء اعلام و ملت شريف ايران نبايد در اين امر ساكت باشند و لازم است از هر طريق ممكن شاه را وادار كنند كه در صف مسلمانان قرار گيرد و از خيانت بيشتر به قرآن و پيروان آن بپرهيزد و جنايات اين عفريت خونخوار را بيش از پيش بر ملا سازند تا چهره باطنى او بهتر روشن گردد و اگر يهود ايران براى كمك به اسرائيلمشغول فعاليت
صحيفه نور جلد 1 صفحه 208
باشند (چنانكه هستند و بىشك از كمك شاه هم برخوردار مىباشند) بر ملت ايران است كه از آن جلوگيرى كنند و براى مجاهدينى كه در آتش و خون به سر مى برند صندوق اعانهاى باز نمايند و از هيچ كوششى خوددارى نورزند.
اينجانب كرارا" خطر اسرائيل و عمال آن را كه در راس آنها شاه ايران است گوشزد كردهام. ملت اسلام تا اين جرثومه فساد را از بن نكنند روى خوش نمىبينند و ايران تا گرفتار اين دودمان ننگين است روى آزادى نخواهد ديد.
از خداوند متعال نصرت مسلمين و خذلان اسرائيل و عمال سياه آن را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 209
تاريخ: 16/8/52
پيام امام خمينى به دول و ملل اسلامى و دعوت به اتحاد بر عليه اسرائيل غاصب
از اختلاف بپرهيزيد و صفوف خويش را براى نابودى اسرائيل فشرده سازيد
بسم الله الرحمن الرحيم
و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و اخرجوهم من حيث اخرجوكم و الفتنه اشد من القتل وقاتلو هم حتى لاتكون فتنه
اكنون كه دولت غاصب اسرائيل براى فتنه انگيزى بيشتر و تجاوز زيادتر بر زمين عربى و ادامه دست غاصبانه در قبال صاحبان حق بپا خاسته و آتش جنگ را براى چندمين بار شعله ور ساخته است و برادران مسلمان ما در راه ريشهكن كردن اين ماده فساد و آزادى فلسطين جان بركف نهاده در جبهه نبرد و ميدان شرف به جنگ پرداختهاند، بر عموم دولتهاى ممالك اسلامى و خصوص دول عربى لازم است كه با توكل به خداى متعال و تكيه بر قدرت لايزال، همه قوا و نيروى خويش را بسيج ساخته به يارى مردان فداكارى كه در خط اول جبهه چشم اميد به ملت اسلام دوختهاند بشتابند و براى آزادى فلسطين و احياء مجد و شرف و عظمت اسلامى، در اين جهاد مقدس شركت كنند، از اختلافات و نفاقهاى خانمانسوز و ذلتبار دست برداشته، دست برادرى به هم داده، صفوف خود را فشرده و متشكل سازند، از قدرت پوشالى مدافعان صهيونيسم و اسرائيل نهراسند، از وعده و وعيدهاى پوچ قدرتهاى بزرگ، مغرور و مقهور نگردند، از سستى و مسامحه كه شكست ننگبار و عواقب خطرناكى به دنبال خواهد داشت بپرهيزند. سران كشورهاى اسلامى بايد توجه داشته باشند كه اين جرثومه فساد را كه در قلب كشورهاى اسلامى گماشتهاند تنها براى سركوبى ملت عرب نمىباشد بلكه خطر و ضرر آن متوجه همه خاورميانه است. نقشه، استيلا و سيطره صهيونيسم بر دنياى اسلام و استعمار بيشتر سرزمينهاى زرخيز و منابع سرشار كشورهاى اسلامى مىباشد و فقط با فداكارى، پايدارى و اتحاد دولتهاى اسلامى مىتوان از شر اين كابوس سياه استعمار رهايى يافت و اگر دولتى در اين امر حياتى كه براى اسلام پيش آمده كوتاهى كرد، بر ديگر دولتهاى اسلامى لازم است كه با توبيخ و تهديد و قطع روابط او را وادار به همراهى كنند. دولتهاى ممالك نفت خيز اسلامى لازم است از نفت و ديگر امكاناتى كه در اختيار دارند به عنوان حربه عليه اسرائيل و استعمارگران استفاده كرده، از فروش نفت به آن دولتهائى كه به اسرائيل كمك مىكنند خوددارى ورزند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 210
به حكم وظيفه اسلامى - انسانىموظفبه ريشه كن كردن اين گماشته استعمار هستيد.
ملت اسلام به حكم وظيفه انسانى و اخوت و طبق موازين عقلى و اسلامى موظفند كه در راه ريشهكن كردن اين گماشته استعمار از هيچ فداكارى دريغ نورزند و با كمكهاى مادى و معنوى و نيز با ارسال خون، دارو، اسلحه و آذوقه برادران خود را كه در جبهه جنگ هستند يارى كنند. بر خصوص ملت شريف و مسلمان ايران است كه در قبال تجاوز وحشيانه اسرائيل و مصيبتهائى كه اكنون گريبانگير برادران عرب و مسلمان آنان مىباشد بىتفاوت ننشينند و از هر راه ممكن برادران مسلمان خود را در آزادى سرزمين فلسطين و نابودى صهيونيسم كمك نمايند و دولت ايران را وادار سازند كه اين سكوت را شكسته، در صف دولتهاى ممالك اسلامى به پيكار عليه اسرائيل برخيزد. بر همه آزاديخواهان جهان است كه با ملت اسلام همصدا شده تجاوزات غير انسانى اسرائيل را محكوم نمايند.
تواصى به حق و صبر كنيد و در پيكار مقدس با اسرائيل پايدار باشيد
دولتهائى كه اكنون با اسرائيل در حال جنگ مىباشند لازم است كه در اين پيكار مقدس اسلامى جدى و قوىالاراده باشند، استقامت و پايدارى كنند، از تواصى به حق، تواصى به صبر كه دستور الهى مىباشد غفلت نورزند، به توصيه يا امر سازمانهاى وابسته به قدرتهاى استعمارى براى آتش بس اعتنا نكنند و مطمئن باشند كه در سايه بردبارى و استقامت، با كار بستن دستورات اسلامى، فتح و ظفر از آن ملت اسلام مى باشد.
ان تنصرواالله ينصر كم و يثبت اقدامكم - ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مومنين.
و از خداوند متعال نصرت مسلمين را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 211
تاريخ: 21/12/53
پاسخ امام خمينى به استفتاء گروهى از مردم در مورد حزب رستاخيز
شركت در حزب رستاخيز حرام و كمك به استيصال مسلمين است
بسم الله الرحمن الرحيم
نظر به مخالفت اين حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ايران، شركت در آن بر عموم ملت حرام و كمك به ظلم و استيصال مسلمين است و مخالفت با آن از روشنترين موارد نهى از منكر است و چون اين نغمه تازه كه به دستور كارشناسان يغماگر براى اغفال ملت از مسائل اساسى از حلقوم شاه برخاسته تا كشور را بيش از پيش خفقان زده كند و راه را براى مسائلى كه در نظر دارند باز نمايند و قوه مقاومت را به كلى از ملت سلب نموده و نفس را در سينهها حبس سازند. لهذا لازم است حسب وظيفه تذكراتى بدهم، باشد كه ملت اسلام تا فرصت از دست نرفته بامقاومت بيش از پيش و همه جانبه جلو اين نقشههاى خطرناك را بگيرند.
مطرح شدن حزب رستاخيز، نشانه شكست انقلاب سفيد
قبلاً بايد گفت شاه در اين پيشنهاد غير مشروع به شكست فاحش طرح استعمارى به اصطلاح انقلاب ششم بهمن و برخوردار نبودن آن از پشتيبانى ملت، اعتراف نموده است. كسى كه بيش از ده سال است فرياد مىزند كه ملت ايران موافق با اين انقلاب است و اسم آن را انقلاب شاه و ملت گذاشته، امروز مردم را به صفهاى مختلف تقسيم كرده و مىخواهد با زور سرنيزه براى خود موافق درست كند. اگر اين به اصطلاح انقلاب از شاه و ملت مىباشد، ديگر چه احتياجى به حزب تحميلى است؟
تشكيل حزب با اين شكل تحميلى، مخالف قانون اساسى و موازين بين المللى است
درباره اين حزب به اصطلاح رستاخيز ملى ايران بايد گفت اين عمل با اين شكل تحميلى مخالف قانون اساسى و موازين بينالمللى است و در هيچ يك از كشورهاى عالم نظير ندارد. ايران تنها كشورى است كه حزبى بهامر ملوكانه تاسيس كرده و ملت مجبور است وارد آن شود و هر كس از اين امر تخلف كند سرنوشت او يا حبس و شكنجه و تبعيد و يا از حقوق اجتماعى محروم شدن است. مردم محروم اين كشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهى اعلام
كنند، نظام پوسيدهاى
صحيفه نور جلد 1 صفحه 212
كه از نظر اسلام مردود و محكوم به فناست، نظامى كه هر روز ضربه تازهاى بر پيكر اسلام وارد مىآورد و اگرخداى نخواسته فرصت يابد اساس قرآن را بر مىچيند، نظامى كه هستى ملت را به باد فنا داده و تمام آزادىها را از او سلب كرده است، نظامى كه طبقات جوان روشنفكر را در زندانها و تبعيد گاهها از هستى ساقط نموده و باز مىخواهد با اين حزب بازى اجبارى بر قربانىها و زندانى هاى خود بيفزايد.
شاه حافظ منافع استعمارگران درايران و منطقه
مردم مسلمان ايران مجبورند در برابر شاهى سر تسليم فرود آوردند كه دستش تا مرفق به خون علماى اسلام و مردم مسلمان آغشته است. شاهى كه مىخواهد تا قطره آخر نفت اين كشور را بفروشد و پولش را به عناوين مختلف به سرمايه داران و چپاولگران تقديم نمايد و به آن افتخار كند.
استعمار امريكا از ذخاير هنگفت نفت خود استفاده نمىكند و از ديگران مىخرد كه براى مصالح كشورش محفوظ باشد ولى شاه ايران اين طلاى سياه را مىفروشد و خزانه ايران و ملت را تهى مىكند و درآمد آنرا به جاى اينكه صرف اين ملت پا برهنه و گرسنه نمايد، به اربابان استعمارگرش وام مىدهد و يا اسلحههاى خانمانسوز و مخرب مىخرد تا از منافع و مطامع استعمارگران در ايران و منطقه نگهبانى كند و به خونريزى و سركوبى جنبشهاى ضد استعمارى ادامه دهد.
او تا ديروز با اخذ وامهاى كمر شكن از خارج، اقتصاد ايران بهره ورشكستگى مىكشانيد و امروز با دادن وامها و خريد اسلحه، ملت را به افلاس كشانيده و از رشد باز مىدارد. معاملات اسارتبار و بخصوص معامله 15 ميليارد دلارى اخير با استعمار آمريكا، ضربه نابوده كننده ديگرى است كه شاه به اقتصاد ايران وارد ساخته و چوب حراج تازهاى است كه بر ثروت و ذخائر ملت محروم ايران مىزند.
انقلاب سفيد عامل اصلى ويرانى اقتصاد كشور
ملت ايران مجبور است به كسى راى موافق بدهد كه وضع كشاورزى و دامپرورى ايران را چنان به عقب رانده كه اكنون بايد گندم، برنج، گوشت، روغن و ساير ارزاق را با قيمتهاى هنگفت وارد كند. شاه كه در آغاز طرح بهاصطلاح انقلاب سفيد به دهقانان نويد مىداد كه در سايه اصطلاحات ارضى، غله مورد نياز كشور در داخل تامين مىشود اكنون به جاى خجلت زدگى افتخار مىكند كه دو ميليون و نيم تن گندم و چهارصدهزار تن برنج در سال جارى وارد كرده است در صورتى كه مطلعين مىدانند كه يك استان ايران مثل خراسان، قدرت تهيه گندم براى تمام كشور را داشت و اين قدرت را انقلاب سفيد شاه سلب كرد.
شاه بيش از ده سال است كه فرياد از پيشرفت كشور مى زند در حالى كه اكثريت ملت را در فقر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 213
و فاقه غوطهور ساخته. ظاهر تهران را آراسته و از دسترنج ملت براى عمال خود عمارات چند طبقه بنا مىكند ولى در دهات و قصبات كه قسمت عمده جمعيت ايران را تشكيل مىدهند از مواهب اوليه زندگى خبرى نيست و اكنون وعده بيست و پنج ساله به مردم مىدهد ولى مردم آگاه ايران توجه دارند كه اين وعده او پوچ و عارى از حقيقت است. قدرت كشاورزى از كشور سلب گرديده، وضع كشاورزان و كارگران روز به روز وخيمتر شده و از صنعتى شدن مستقل و غير وابسته جز اسمى نيست و نخواهد بود مگر اينكه به خواست خداى قادر اين رژيم پوسيده تغيير كند.
با تمام شدن ذخيره نفت به دست اين رژيم، آنچنان فقرى به ملت روى مىآورد كه جز تن به اسارت دادن راهى ندارد. ملت شريف ايران كه نه زراعت دارد و نه صنعت، بايد با فقر و فلاكت دست به گريبان باشد و يا به عملگى براى سرمايه داران تن در دهد.
شاه در راس مخالفين قانون اساسى و مشروطيت
شاه از مشروطه و قانون اساسى دم مىزند در صورتى كه خود او در راس مخالفين قانون اساسى و مشروطيت، اساس مشروطه را از بين برده است كه نمونه بارز آن مصاحبه و جنجال اخير است. اجبار ملت به ورود در حزب، نقض قانون اساسى است. اجبار مردم به تظاهر در موافقت و پايكوبى و جنجال در امرى كه مخالف خواسته آنهاست، نقض قانون اساسى است. سلب آزادى مطبوعات و دستگاههاى تبليغاتى و اجبار آنها به تبليغ بر خلاف مصالح كشور، نقض قانون اساسى است. تجاوز به حقوق مردم و سلب آزادىهاى فردى و اجتماعى، نقض قانون اساسى است. انتخابات قلابى و تشكيل مجلس فرمايشى، محو مشروطيت و نقض قانون اساسى است. ايجاد پايگاههاى نظامى و مخابراتى و جاسوسى براى اجانب، مخالفت با مشروطيت است. مسلط نمودن اجانب و عمال كثيف آنها از قبيل اسرائيل، بر بهترين اراضى مملكت و كوتاه كردن دست ملت را از آن نقض قانون اساسى و خيانت به كشور است. اجازه سرمايهگذارى به اجانب و مسلط كردن آنها بر تمام شؤون مملكت و غارت ذخائر نفتى به اسمحاكميت ملى و كوتاه كردن دست ملت از فعاليتهاى اقتصادى، خيانت به ملت و نقض قانون اساسى است. مصونيت دادن به اجانب و عمال آنها، مخالفت با مشروطه و قانون اساسى است و اصولاً دخالت شاه (كه به حسب نص قانون اساسى مقام غير مسؤولى است) در امور كشور و قواى مملكت بازگشت به دوران سياه استبداد و نقض قانون اساسى است.
بدبختىهاى ملت در لواى انقلاب سفيدى كه شاه هم قلابى بودن آن را فاش كرد
اين شخص باز از انقلاب سفيد دم مىزند، انقلابى كه موجب سيهبختى ملت شده و مىباشد، انقلابى كه جز فلج كردن قواى فعاله ملت اثرى نداشت، انقلابى كه پس از ده سال خود شاه هم قلابى بودن آن را فاش كرد، انقلابى كه مىخواهد فرهنگ استعمارى را تا دورترين قراء و قصبات كشانده و جوانان كشور را آلوده كند، بايد مخالف اين به اصطلاح انقلاب به شكنجهگاه برود و از حقوق
صحيفه نور جلد 1 صفحه 214
اجتماعى محروم شود. علماى اسلام و محصلين و رجال دين طبقه دانشگاهى كه با اين نظام پوسيده و دستگاه ظلم و جور و با اين انقلاب رسوا مخالفند يا بىوطن! هستند و بايد به شكنجهگاه بروند و يا از حقوق اجتماعى محروم مىباشند. طبقات بازرگان، زارع و كارگر كه در اين ده سال جز وعدههاى پوچ نديدهاند و از اين پس باز وعده بيشترى مىشنوند و با اين انقلاب سياه لعنتى مخالفند، به همان سرنوشت دچار خواهند شد.
بر ملت است كه با مقاومت منفى، اساس اين حزب را ويران سازند
علماى اعلام و ساير طبقات بدانند كه تشكيل اين حزب مقدمه، بدبختىهاى بسيارى است كه اثراتش به تدريج ظاهر مىشود. بر مراجع اسلام است كه ورود در اين حزب را تحريم كنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ايران پايمال شود، بر ساير طبقات خصوصاً خطباى محترم و محصلين و طبقه جوان دانشگاهى و طبقات كارگر و زارع و تجار و اصناف است كه با مبارزات پيگير و همه جانبه و مقاومت منفى خود، اساس اين حزب را ويران كنند و مطمئن باشند كه رژيم در حال فرو ريختن است و پيروزى با آنهاست، بايد ملت از تبليغات پوچ دستگاه اغفال نشود. اينها در عين حال كه مخالفت خود را با اسلام و احكام آن روز افزون مىكنند، براى اغفال ساده لوحان در دستگاه تبليغاتى مراسم خواندن دعاى كميل و سينهزنى و زنجير زنى پخش مىكنند، احكام قرآن كريم را نقض و خود آن را چاپ و منتشر مىكنند.
اينجانب در اين كنج غربت از وضع اسفبار ملت ايران رنج مىبرم و چقدر خوب بود كه در اين شرايط حساس در ميان آنها بودم و در اين مبارزات مقدس، جهت نجات اسلام و ايران از نزديك با آنان همكارى مىكردم. از خداوند تعالى قطع ايادى اجانب و عمال آنان را خواهانم. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 215
تاريخ: 20/4/54
اظهار تأسف امام خمينى از اوضاع اسفبار ايران
در عصر آزادى،ملت ايران از تمام شوون آزادى محرومند
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت عموم ملت شجاع و مظلوم ايران ايدهم الله تعالى
اخبار واصله از ايران به دنبال شكست مفتضحانه شاه در حزب بازى جديد، با آنكه موجب كمال تاسف و تاثر است، مايه اميد و طليعه درخشان آزادى است. تاسف از آنكه در عصرى كه ملتها يكى پس از ديگرى از زير يوغ استعمار خارج مىشوند و استقلال و آزادى خود را به دست مىآورند ملت بزرگ مسلم ايران با گماشته شدن يكى از مرتجع ترين افراد و يكى از عمال بى چون و چراى استعمار و سايه افكندن وحشتناكترين استبداد وحشيانه بر سرتاسر كشور، از تمام شؤون آزادى محروم و با جميع مظاهر استبداد و ارتجاع دست به گريبان هستند. سازمان امنيت ايران به دستور شاه به صورت اداره تفتيش عقايد قرون وسطائى در آمده و با مخالفان حزب تحميلى شاه كه اكثريت قاطع ملت متدين است، با انواع تهديدها و اهانتها و ضربتها و شكنجههاى وحشيانه رفتار مىكنند.
معيار دموكراسى شاه!
ملت ايران از علماء دين تا دانشگاهى و از بازارى تا زارع و از كارگر تا ادارى و كارمند جزء بايد معتقد به عقيده شاه باشند، گر چه بر خلاف اسلام و مصالح مسلمين و ملت باشد، گر چه استقلال ملت و آزادى همه را بر باد دهد و در صورت تخلف، سرنوشت آنها ضربها و حبسها و شكنجهها و محروميت از حقوق انسانى است و متخلفين، مرتجع سياه و بىوطن سرخند و بايد سركوب شوند.
تاسف از سركوب كردن ملت مظلوم و هجوم به دانشگاههاى سراسر كشور، تاسف از واقعه جانسوز 17 خرداد (54) مدرسه فيضيه و دارالشفا كه واقعه قتل عام 15 خرداد 42 را زنده كرد و يورش بىرحمانه و مسلحانه عمال استعمار بر مدارس دينى كه جز با علم و فقه اسلام و دفاع از قرآن كريم و احكام سازنده اسلام سروكارى ندارند و شكستن سر و دستها و در و پنجرهها و كوبيدن تا سر حد مرگ و پرتاپ كردن جوانان بىپناه از پشت بامها به جرم اظهار عقيده بر خلاف حزب شاهى، به جرم سوگوارى براى مقتولين 15 خرداد كه به حسب نقل بعضى از مطبوعات خارجى عدد مقتولين
صحيفه نور جلد 1 صفحه 216
(در 17 خرداد امسال) به چهل و پنج نفر رسيده و عدد مجروحين بسيار است كه در بيمارستانها پذيرفته نشدهاند و بيش از سيصد نفر در زندانها بسر مىبرند كه سرنوشت آنها معلوم نيست. اين است وضع كشور مترقى! اين است معيار دموكراسى شاه! اين است حال مملكت آزاد مردان و آزاد زنان! تاسف از وضع مطبوعات ايران كه مستقيما زير نظرسازمان امنيت اداره مىشوند و هر چه ديكته كنند مىنويسند و هر تهمتى خواستند به هر مقامى مىزنند.
بيدارى ملت طليعه رهايى از قيد استعمار
ولى با همه مصيبتها بيدارى ملت مايه اميد است. مخالفت دانشگاههاى سر تاسر ايران بر حسب اعتراف شاه و مخالفت علماى اعلام و طبقه محصلين و طبقات مختلف ملت، با همه فشارها و قلدرىها، طليعه بهدست آوردن آزادى و رهايى از قيد استعمار است. شركت نكردن ملت غيور در حزب فرمايشى و انتخابات خائنانه، نمونه بيدارى و پيروزى است.
اينجانب به ملت بزرگ و عزيز ايران، پس از تسليت در اين مصيبتهاى دلخراش و تسليت در اهانت به قرآن كريم و حريم اهل بيت طهارت عليهمالسلام و تسليت در واقعه 15 خرداد 42 و 17 خرداد 54 تبريك مىگويم بر اين روشنفكرى و آزادمنشى، تبريك مىگويم بر طلوع صبح آزادى و قطع ريشه استعمار و عمال خبيث آن.
سلام من بر مقتولين و مصدومين 15 خرداد. سلام من بر مصدومين و مظلومين 17 خرداد. سلام من بر طبقات اهل علم و خطباى محترم. سلام من بر جوانان غيرتمند دانشگاههاى ايران. سلام من بر مومنين و مسلمين سراسر كشور كه با عدم شركت در حزب تحميلى و انتخابات غير قانونى مشت محكم بر دهان ياوه سرايان زدند و وفادارى خود را به اسلام و مسلمين ثابت كردند.
سلام من بر زندانيانى كه در راه هدف مقدس اسلام در زير شكنجه بسر مىبرند.
سلام من بر جوانان و دانشجويان غيرتمند ايرانى خارج كشور كه با كوشش ارزنده خود به اسلام و برادران مسلم خود خدمت مىكنند و فجايع استعمار و عمال آن را بر ملا مىكنند.
من در اين لحظههاى آخر عمر نگرانىهاى فراوان دارم. خوف از آن دارم كه اين شخص كه به هر حيلهاى متشبث شد، مواجه با مخالفت ملت و طبقه جوان شد، بيش از اين متبلاى به تشنج اعصاب شود و ملت مظلوم را بيش از اين به خاك و خون كشد و با تهمت مرتجع سياه و بىوطن سرخ، علماى اسلام و دانشمندان و روشنفكران را قتل عام كند. به خداوند متعال از شر عناصر خبيثه پناه مىبرم و قطع ايادى اجانب را مسالت مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:53 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 217
تاريخ: 3/6/54
پيام امام خمينى به يازدهمين نشست اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا ايدهم الله تعالى
پس از اهداء سلام و تحيت، شماره 20 مكتب مبارز و مرقوم هيئت مديره را ملاحظه نمودم. هجوم ناراحتىها و تراكم نگرانى ناشى از وضع رقت بار مسلمين عموماً و ملت عزيز ايران خصوصاً و عدم توجه مقامات مسؤول به مصالح مسلمين و رفتار وحشيانه دستگاه ظلم با ملت ايران و خصوص علما و محصلين حوزههاى علميه و جوانان غيور دانشگاهى تاب و توان را مىبرد و انسان آگاه را در تحت فشار خود مىكشد، اگر نباشد اميدها و نويدهائى. و با خواست خداوند متعال نويدهائى در كار است كه اميد را به آتيه نزديكى تقويت مىكند. طبيعى ساختمان بشرى است كه هر چه ستمكارى و ظلم و بىعدالتى در جامعه و ملتى اوج گيرد، به همان نسبت قوه مقاومت در ملت رشد مىكند، شاهد زنده اوضاع اخير ايران است شاه با تمام دستگاه پليسى دست و پا مىزند كه ملت را سركوب كند تا با دل راحت به خدمت خود به اجانب ادامه دهد و به خيانتهايى كه به ملت مسلم و به اسلام مىكند، گاه از ناحيه وام دادن و گاه وام گرفتن و گاه اسلحه سرسامآور خريدن و پايگاههاى نظامى براى اجانب درست كردن سرپوش نهد. در هر صحنه سازى مواجه با مخالفت و مقاومت ملت مىشود. حزب تحميلى بىسابقه در تمام دنيا آنچنان با مخالفت ملت مواجه شد و شاه را مفتضح كرد كه براى سرپوشى آن به هر وسيله متشبث مىشود كه اذهان را منصرف كند ولى فايده ندارد. در شهر تهران كه گفته مىشود سى و چند ميليون نفوس دارد با تمام وسايل تبليغاتى و پليس و انواع تشبثات و ارعاب و تهديدها به حسب آنچه به ما رسيده نتوانستند بيش از دويست هزار در شركت در انتخابات بتراشند و در شهر دويست هزار نفرى قم بيش از چهار هزار نفر نتوانستند به طور تحميلى وارد كنند. اين حس مقاومت كه در حال رشد است نويد پيروزى حتمى است. تظاهرات بىسابقه مدارس و دانشگاههاى سراسر ايران به حسب اعتراف شاه براى بزرگداشت 15 خرداد كه شاه را دچار هيجان و سرگيجه نمود بروز رشد ملت و عكسالعمل فشار و اختناق است. نزديك شدن مدارس قديم و دانشگاهها و پيوستن جبهههاى قديم و جديد و نيز پيوستن اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان اروپا و امريكا واكنش اوج بىفرهنگى و بىعدالتى دستگاه است.
و من اميدوارم كه اتحاديه اروپا و آمريكا به ساير دانشجويان كه در ممالك ديگر از قبيل هند و
صحيفه نور جلد 1 صفحه 218
پاكستان و بلاد عربى و غيرها به سر مىبرند، بپيوندند و دامنه فعاليت خود را توسعه دهند و كوشش كنند اسلام و عدالت اسلامى را به همه طبقات برسانند تا اشتباهاتى كه در طول چند قرن پيش آمده و چهره نورانى اسلام را به دست عمال استعمار پوشانيده است بزدايند.
از خداوند متعال توفيق كافه مسلمانان و خصوص طبقه جوان را در محو استعمار و عمال خائن آن خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:53 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 219
تاريخ: 2/7/54
پيام امام خمينى به هفتمين كنگره ساليانه انجمنهاى اسلامى دانشجويان آمريكا و كانادا
بسم اللهالرحمن الرحيم
خدمت انجمن اسلامى دانشجويان آمريكا و كانادا ايدهم الله تعالى. مرقوم شريف و اصل، توفيق و تاييد شما جوانان غيور و ساير دانشجويان و روشن بينان كه در راه اهداف مقدسه اسلام كه در راس آن بسط عدالت اجتماعى و دفع بيدادگرىها و بىفرهنگىهاست، كوشش مىكنيد از خداوند تعالى خواستارم. ما علاوه برآن ستمكارىها و خونخوارىها كه در طول تاريخ از سلاطين و حكومتهاى جور شنيده و در تاريخ خواندهايم، در اين ده ساله اخير كه دور خروج ملتهاى ضعيف از يوغ استعمار است، شاهد بزرگترين و وحشتناكترين جنايات رژيم منحط ايران بوده كه براى حفظ منافع اجانب از هيچ جنايت و خيانتى كوتاهى نكرده، شاهد اتلاف بيتالمال مسلمين و صرف ذخاير ملت گرسنه در راه خواستهاى اجانب شاهد خريدارى ميلياردها دلار اسلحه براى حفظ پايگاههاى نظامى اجانب شاهد وام دادنها و وام گرفتنهاى مخالف قانون و عقل، شاهد كشتارها و حبسها و شكنجههاى قرون وسطائى، لكن آنچه موجب اميد و آرامش است طليعه بيدارى ملت و رشد سياسى طبقات مختلفه است. از رشد ملت است كه نقشههاى شوم اجانب كه به دست شاه بايد اجرا شود مواجه با مخالفت ملت مىشود، رشد ملت است كه حزب ساختگى شاه را با آن همه رعد و برق و عربده رسوا كرد و شاه را گرفتار آشفتگى و هيجان كرد، رشد ملت است كه با همه ارعاب و تهديد در انتخابات مفتضح شركت نكرد مگر مشتى جيره خواران و بستگان به دستگاه، رشد سياسى دانشجويان قديم و جديد است كه به تبليغات چند صد ساله اجانب و نقشههاى تفرقه انداز استعمار پشت پا زده و در صف واحد در مقابل رژيم مردانه ايستاده و از حقوق ملت مظلوم دفاع مىكنند و از شكنجهها و حبسها و محروميتها هراسى ندارند. رشد دانشجويان قديم و جديد است كه در بزرگداشت 15 خرداد روز رستاخيز ملت در سراسر كشور به تظاهراتى دست زدند كه شاه را دچار سرگيجه نمود و دستور حمله وحشيانه به مدرسه فيضيه و دارالشفا، مهد تربيت اسلامى و كانون انفجار در مقابل ظلم و استبداد صادر و محصلين قرآن و فقه اسلام را به اسم كمونيست پس از زجر و ضرب و جرح به زندانها و سربازخانهها كشاند كه سرنوشت آنها معلوم نيست. با همه اعمال ضد اسلامى و رفتار وحشيانه با علماء اسلام دست از تظاهرات رياكارانه بر نمىدارند و دراين ماه مبارك رمضان دستگاههاى ناشر فحشا و مراكز راديو كه در طول سال به پخش مطالب ضد مذهبى مشغولند، براى اغفال ساده لوحان به
صحيفه نور جلد 1 صفحه 220
پخش اذان و دعا و مناجات اشتغال دارند! لكن ملتى كه از نالههاى جان فرساى شكنجهها و شيون مادرهاى جوان از دست داده، مطلع است نبايد از اين تظاهرات مزورانه اغفال شود. دعا كه وسيله مناجات با خداوند عدالت گستر است اكنون وسيله بسط ظلم و اغفال نادانان براى چاپيدن هر چه بيشتر ذخائر ملت شده است!
نقطه روشنى كه در اين اواخر عمر براى من اميد بخش است همين آگاهى و بيدارى نسل جوان و نهضت روشنفكران است كه با سرعت در حال رشد است و با خواست خداوند تعالى به نتيجه قطعى كه قطع ايادى اجانب و بسط عدالت اسلامى است خواهد رسيد. شما جوانان پاكدل موظف هستيد با هر وسيله ممكنه ملت را هر چه بيشتر آگاه كنيد و از نيرنگهاى گوناگون دستگاه پرده برداريد و اسلام عدالت پرور را به دنيا معرفى كنيد.
از خداوند تعالى توفيق همه را در اين امر خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:53 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 221
تاريخ: 2/12/54
فتواى امام خمينى درباره صرف وجوه خيريه و سهم امام براى نشر كتب اسلامى - سياسى
بسمه تعالى
پيشگاه قائد بزرگ اسلام حضرت آيت الله خمينى متع الله المسلمين بطول بقائه
با اهداء سلام و تحيات وافره معروض مىدارد: صرف ثلث اموال كه حسبالوصيه بايد به مصرف امور خيريه و بريه برسد، در طبع و نشر كتب سياسى - اسلامى ( كه بيانگر حقايق اسلام و نظريات مراجع عظام در مقابله و مبارزه با ظلمه، حكام جور و استعمارگران باشد و جهت روشنگرى و انقلاب فكرى اسلامى به كار آيد) چه صورت دارد؟ مستدعى است نظر شريف را بيان فرمائيد.
ادام الله ظلكم على روس الانام
پاسخ امام
بسمه تعالى
آنچه مربوط به ترويج شرع مطهر و بيان حقايق اسلام در مقابله با حكام جور و ظلمه و مطلع ساختن طبقات مردم از مسائل است و نشر كتب مربوطه به اين امور، از امور خيريه، بلكه بهترين خيرات است و اگر وصيت به ثلث يا نذر و عهد و غير اينها متعلق به خيرات و مبرات است، صرف در اين امور جائز و راجح است .
روح الله الموسوى الخمينى
بسمه تعالى
مومنين ايدهم الله تعالى مجازند عشر سهم مبارك امام عليهالسلام را در اين امورى كه در مقابل نوشته شده است صرف كنند در تحت نظارت اشخاص مورد اطمينان و متدين، ان شاءالله تعالى موفق باشند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 223
تاريخ: آبان 55
پيام امام خمينى به مناسبت عيد سعيد فطر
بسم الله الرحمن الرحيم
عيد سعيد فطر را به عموم مسلمين و دانشجويان داخل و خارج كشور و
عموم جوانان مسلمان ايدهم الله تعالى تبريك مىگويم.
مبارك باد بر شما افراد روشنفكر و متدين كه در راه اهداف شريفه اسلام كه ضامن رفاه عموم و تامين معنويات و ماديات بشر است فداكارى مىكنيد. مبارك باد بر مسلمانانى كه در راه دفاع از احكام اسلام و ممالك مسلمين و رهائى از يوغ استعمار و عمال خبيث آن، به حبس و تبعيد و شكنجه و قتل تن مىدهند و براى قطع ايادى ظلم با هر محروميتى مى سازند.
فطر، روزى است كه خداوند تعالى براى مسلمين عيد قرار داده تا با اجتماع خود در نماز و خطابههاى مناسب با هر عصر، راه و روش خود را در مقابل اسلام و مقابل دشمنان خونخوار آن بيابند، گرچه اكنون با تبليغات مضره، جمعه و جماعت خاصيت خود را از دست داده و براى مسلمين در وضع حاضر عيدى نمانده است.
در هر قطرى از ممالك مسلمين فتنهها به دست عمال اجانب برپاست، فتنههايى كه با اساس اسلام و استقلال ممالك مخالف است . ايران مركز تاخت و تاز اجانب خصوصا" آمريكا وايادى خبيثه آن است و بازيگران و كارشناسان خارجى هر روز نغمهاى ساز مىكنند براى تضعيف ملت و اسلام عزيز، نغمههاى شومى كه هستى كشور را پس از چندى ساقط مى كند. مخازن بزرگ اين كشور زرخيز در مقابل مشتى اسلحه كه براى ايران هيچ مصرف ندارد و طريق به كار بردن آن را نمىدانند از دست مىرود. اخيرا" شاه اين آلت فعل، زمزمه خريد سه مقابل آنچه تاكنون خريدهاند كرده و به اين ترتيب، ايرانى در مقابل آهن پارههائى بىمصرف، از هستى ساقط و پس از چندى با فقر و فلاكت بيش از پيش دست به گريبان مىشود.
كارشناسان كه مىخواهند مخازن ما را بىمانع به غارت ببرند، براى تضعيف اسلام و محو اسم آن نغمه شوم تغيير مبدا تاريخ را ساز كردند. اين تغيير از جنايات بزرگى است كه در اين عصر به دست اين دودمان كثيف واقع شد. بر عموم ملت است كه با استعمال اين تاريخ جنايتكار مخالفت كنند و چون اين تغيير هتك اسلام و مقدمه محو اسم آن است خداى نخواسته، استعمال آن بر عموم حرام و پشتيبانى از ستمكار و ظالم و مخالفت با اسلام عدالتخواه است .
صحيفه نور جلد 1 صفحه 224
مردم بايد الزاما" براى دودمان چنين جنايتكاران و پنجاه سال خيانت آنها يك سال جشن بگيرند، گرچه اين نغمه ناميمون هم با فضاحت روبرو شد و جز عمال خودشان كسى شركت نكرد و جز با سرنيزه، كسى روى خوش نشان نداد. مدرسه فيضيه و دارالشفا پايگاه فقه اسلامى و مركز احرار و جوانان فداكار، غصب و در حال تعطيل باقى است، در مقابل، به مراكز فساد و فحشاء هر چه بيشتر دامن زده مىشود تا جوانان ما را به تباهى كشند و رشد معنوى نكنند و در مقابل خواست اجانب پايدار نباشند.
من با كمال تاسف از وضع ايران، به شما دانشجويان داخل و خارج اميدوارم، اميد روزى كه كشور از لوث وجود اجانب و عمال آنها پاك شود. شما اى جوانان عزيز! ياس به خود راه ندهيد، حق پيروز است. اين است شمهاى از وضع ايران، بسيارى ديگر از ممالك مسلمين نيز گرفتارىهاى بيحد دارند، آن لبنان كه به مشتى خاك تبديل شده است، چه خسارات جانى و مالى كه به مسلمين و خصوص شيعيان وارد نشده است، اجانب و عمال خائن آنها به جنگ خانمانسوز دامن مىزنند و مردم را از هستى ساقط كردهاند و آن حال فلسطين و گرفتارىهاى روز افزون آنجا. آنچه مورد كمال تاسف است عدم رشد حكومتها و سران قوم است كه با دست اجانب به مخالفت با هم بر مىخيزند. اكنون بر شما جوانان روشنفكر و دانشمند است كه از اوضاع عبرت بگيريد و بر اجتماع خود افزايش دهيد و از مخالفتهاى بىاساس احتراز كنيد و مكتبهاى بىاساس ديگران را كنار گذاشته، به مكتب مترقى اسلام رو آوريد و در راه حق و محو باطل دست به دست هم دهيد و مردم را از اهداف پاك اسلام با خبر كنيد و از جنايات و خيانات عمال اجانب پرده برداريد و از خداوند متعال استمداد كنيد انه ولى التوفيق از خداوند تعالى تجديد مجد اسلام و مباركى عيد سعيد مسلمين را خواستارم .
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 225
تاريخ: 2/11/55
دعوت امام خمينى براى كمك به بازماندگان فاجعه لبنان
براى كمك به برادران مصيبت زده لبنان به پا خيزيد
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله وانااليه راجعون
فاجعه لبنان و مصيبات وارده بر برادران ايمانى ما به حدى نيست كه بتوان تحرير كرد. اكنون جنگى كه دستهاى مرموز دشمن انسانيت به نفع استعمار و اسرائيل برپا نموده لبنان را به صورت مخروبهاى وحشتناك درآورده قدرى آرامش صورى پيدا كرده لكن هزارها خانواده محترم كه ديروز با عزت و نعمت و رفاه به سر مىبردند، با از دست دادن عزيزان خود و خراب شدن خانمان و فقدان اموال، بىسرپرست و بىپناه در اين فصل سرما با آلام و دردهاى ناگفتنى دست به گريبان هستند.
كمكهائى كه از اهل خير خصوصا" ايران شده است موجب تقدير و تشكر است لكن جبران گرفتارهاى نامحدود برادران عزيز ما را نمىكند. عزيزانى كه سلف آنها مردانه براى عظمت و عزت و شعائر خود با جناحهاى مختلف وحشىهاى قرون وسطائى و آدمكهاى استعمار زده جنگيدند و خون خود را در راه شرافت و عزت خود ريخته، جان بازى شجاعانه كردندشكرالله سعيهم و جزاهم الله خيرا" اكنون بازماندگان آنها، طفلهاى عزيز بىپدر و سرپرست، پدر و مادرهاى فرزند از دست داده و هزاران مجروح و ناقص الاعضا به جا ماندند بامصيبتهاى گوناگون و آه و نالههاى روز افزون.
بر انسانهاى شرافتمند است، بر مسلمين پاكروان است، بر پيروان رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - و اميرمومنان - عليه الصلواه والسلام - است كه براى نجات فرزندان اسلام به پاخيزيد. بر ثروتمندان غيرتمند است كه به پاس نعمتهاى الهى از فرزندان قرآن محافظت نمايند و به خدمت آنها بشتابند، خدمتهاى انسانى و محترمانه، بازماندگان فرزندان اسلام را چون اطفال خود بلكه بالاتر بدانند.
سرپرستان محترم آنها شرافتمندانه از دين و عظمت خود دفاع كرده و مردانه جان دادند و نام خود را براى هميشه پايدار گذاشتند و اسلام و مسلمين را سرافراز نمودند جزاهم الله عن الاسلام خيرا" ما بايد به جبران خدمت آنها، به بازماندگان و عزيزان آنها خدمت كنيم، خدمتى محترمانه و شرافتمندانه . ملت اسلام خصوصا" ملت شريف ايران - ايدهم الله تعالى - به هر انسانى مىتواند جبران خساراتى كه قابل جبران است بكند و با همت عالى به زندگى بازماندگان برادران ايمانى خود سر و سامان بدهد وروى خود را در پيشگاه خداى تعالى و انسانيت سفيد كند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 226
اينجانب با حال ضعف و نقاهت از دوستان اسلامى خود با كمال تواضع اميد دارم كه به اسرع وقت بيدرنگ قبل از اين كه فرصت از دست برود در اين امر اسلامى الهى بكوشند و به هم سبقت گيرند و به مصائب بزرگ برادران خود تخفيف بخشند و اميد آن دارم كه خداوند كريم در مقابل اين خدمت، آنها را سربلند و عزيز فرمايد و اگر بخواهند از وجوهى كه محتاج به اذن فقيه است بدهند، در ربع اين جانب اجازه مىدهم. از خداوند تعالى قطع ايادى دشمنان انسانيت و اذناب آنها را خواستار و توفيق و تاييد برادران ايمانى را خواهانم .
والسلام على عباد الله الصاحين و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 227
تاريخ: مرداد 1356
پاسخ امام خمينى به تلگرافهاى تسليت اتحاديه انجمنهاى اسلامى اروپاو كانادا در سوگ دكتر شريعتى
بسمه تعالى
جناب آقاى يزدى ايده الله تعالى
پس از اهداء سلام تلگرافهاى زيادى از اروپا و آمريكا از طرف اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان اسلامى در اروپا و انجمناسلامى دانشجويان در امريكا از بخشهاى مختلف و از ساير برادران محترم مقيم خارج كشور - ايدهم الله تعالى - در فقد دكتر على شريعتى واصل شد و چون جواب به تمام آنها از جهاتى ميسر نيست و تفكيك صحيح نمى باشد، از جنابعالى تقاضا دارم تشكر اينجانب را به همه برادران محترم - ايدهم الله ابلاغ نمائيد. اينجانب در اين نفسهاى آخر عمرم، اميدم به طبقه جوان عموما و دانشجويان خارج و داخل اعم از روحانى و غيره مى باشد.اميد است دانشمندان و متفكران روشن ضمير، مزاياى مكتب نجات بخش اسلام كه كفيل سعادت همه جانبه بشر و هادى سبل خير در دنيا و آخرت و حافظ استقلال و آزادى ملتها و مربى نفوس و مكمل نقيصههاى نفسانى و روحانى و راهنماى زندگى انسانى است، براى عموم بيان كنند.
مطمئن باشند با عرضه اسلام به آنطور كه هست و اصلاح ابهامها، كجروىها و انحرافها كه به دست بدخواهان انجام يافته، نفوس سالم بشر كه از فطره الله منحرف نشده و دستخوش اغراض باطله و هوسهاى حيوانى نگرديده، يكسره بدان روى آوردند و از بركات و انوار آن بهرهمند شوند. من به جوانان عزيز نويد پيروزى و نجات از دست دشمنان انسانيت و عمال سرسپرده آنها ميدهم. طبقه جوان و روشن بين در خارج و داخل روابط خود را محكم و در زير پرچم اسلام كه تنها پرچم توحيد است يكدل و يكصدا از حق انسانيت و انسانها دفاع كنند تا به خواست خداوند متعال دست اجانب از كشورهاى اسلامى قطع شود و بايد با كمال هوشيارى از عناصر مرموزى كه در صدد تفرقه بين انجمنهاى اسلامى است و مطمئنا از عمال اجانب هستند احتراز كنند و آنها را از جمع خود طرد نمايند.واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا.
والسلام عليكم و عليهم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 228
تاريخ: مرداد 1356
نامه گروهى از مردم در رابطه با حملات ماركسيستها به اسلام و روحانيت
محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى آقاى خمينى مدظله العالى
محترما به عرض ميرساند به طورى كه خاطر مبارك مستحضراست، اخيرا حملات ناروائى به دين مقدس اسلام مخصوصا به طريقه حقه مذهب تشيع كه روح اسلام است، از ناحيه كمونيستها و پيروان مكتب ماركس و منحرفين از مقام ولايت اميرالمومنين (ع) و اولاد معصومين بزرگوار عليهم السلام و نسبت به احكام دين مقدس اسلام و توهين به مقام شامخ روحانيت از نواحى مختلف مى گردد و متاسفانه عدهاى از اينان خود را وابسته به حضرتعالى معرفى نموده و جزء هواداران آنجناب مى دانند، متمنى است نظر مبارك خود را درباره اين موضوعات و اين گونه افراد با كمال صراحت مرقوم فرموده تا رفع هر گونه ابهام و سوءتفاهمى بشود.
پاسخ امام:
بعيد نيست گروه هائى كه رفتار ضد اسلامى و ضد مذهبى دارند، به دست اجانب به وجود آمده باشند.
بسمه تعالى
اينجانب كرارا نظر خود را در اين نحو موضوعات گفته و نوشتهام، بعيد به نظر نمى آيد كه دستجاتى كه در ايران اشتغال به فعاليتهاى ضد اسلامى و ضد مذهبى دارند با اختلاف اسم و روش، گروههاى سياسىاى باشند كه با دست اجانب براى تضعيف اسلام و مذهب مقدس تشيع و مقام عظيم روحانيت بوجود آمده باشند. براى انصراف ملت از مصالح روز، اين جمعيتها در يك امر مشترك هستند و آن خيانت به كشور اسلامى و كوبيدن پاسداران آن. چون دشمنان اسلام و غارتگران ملل ضعيف مصالح خود را با نفوذ روحانيت كه يگانه حافظ قرآن كريم و احكام نجاتبخش اسلام است در خطر مىبينند، ناچار براى حفظ مصالح استعمارى خود دست به ايجاد احزاب انحرافى وابسته و گروههاى به ظاهر منتحل به اسلام و در حقيقت مخالف با آن زدهاند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 229
اسلام سدى است در برابر اجانب شرق و غرب
اسلام و مذهب مقدس جعفرى سدى است در مقابل اجانب و عمال دست نشانده آنها، چه راستى و چه چپى، و روحانيت كه حافظ آن است سدى است كه با وجود آن، اجانب نمى توانند به نحوى كه دلخواه آنها است، با كشورهاى اسلامى و خصوص با كشور ايران رفتار كنند، لهذا قرنها است كه با نيرنگهاى مختلف براى شكستن اين سد نقشه مى كشند، گاهى از راه مسلط كردن عمال خبيث خود بر كشورهاى اسلامى و گاهى از راه ايجاد مذاهب باطله و ترويج بابيت و بهائيت و وهابيت و گاهى از طريق احزاب انحرافى. امروز كه مكتب بى اساس ماركس با شكست مواجه است و بى پايگى آن برملا شده است، عمال اجانب كه خود بر ضد مكتب آن هستند در ايران از آن ترويج مى كنند براى شكستن وحدت اسلامى و كوبيدن قرآن كريم و روحانيت در ايران كه مهد تربيت اهل بيت عصمت و طهارت است و بازنده بودن اين مكتب بزرگ هرگز اجانب غارتگر به آرزوى غير انسانى خود نمى رسند، ناگزير هستند مذهب مقدس تشيع و روحانيت را كه پاسداران آن هستند به هر وسيله تضعيف كنند و بكوبند، اكذوبه انتساب بعضى از اين منحرفين را به اين جانب نيز از همين قماش است.
من از دستجات خائن ماركسيست و منحرف از اسلام بيزارم
من صريحا اعلام مى كنم كه از اين دستجات خائن، چه كمونسيت و چه ماركسيست و چه منحرفين از مذهب تشيع و از مكتب مقدس اهل بيت عصمت عليهم الصلاة والسلام به هر اسم و رسمى باشد متنفر و بيزارم و آنها را خائن به مملكت و اسلام و مذهب مى دانم.
مغرضين نخواهند توانست بين روحانيون جدايى ايجاد كنند.
بد خواهان و مغرضين بدانند با اين دروغها و حيلهها نمى توانند بين روحانيون، خلاف ايجاد كنند.
كسانى كه به روحانيون منتسب هستند و از اسلام و مذهب دفاع مى كنند لازم است از اين دستجات مفسده جو تبرى كنند و از مقام شامخ روحانيت دفاع كنند و از تفرق و اختلاف احتراز كنند و با هوشيارى نيرنگهاى اجانب را خنثى كنند. از روحانيون عظيم الشان تقاضا دارم كه با طبقات جوان به چشم عطوفت و پدرى نظر كنند و بر طبقات جوان است كه در حفظ روحانيت و روحانيون معظم كوشا باشند.
و اخيرا لازم است تذكر دهم كه نويسندگان و متفكران محترم از تاويل و تفسير قرآن كريم و احكام اسلام با اراده خود، جدا خوددارى كنند و از جميع طبقات - ايدهم الله تعالى - تقاضا دارم كه با حفظ وحدت كلمه، راه را بر دشمنان اسلام كه دشمن بشريت هستند ببندند واز خداوند تعالى جلت عظمته خواستارم كه قطع ريشه اجانب و عمال خبيث آنان را از ممالك اسلامى و از كشور اهل بيت بفرمايد انه ولى الامر. سلام من بر روحانيون عظيم الشان و بر طبقات مومنين ايدهم الله تعالى.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 232
تاريخ: 2/6/56
تلگرام امام خمينى به آقاى ياسر عرفات
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى ياسر عرفات رئيس كميته اجرائيه سازمان آزاديبخش فلسطين
از سلامت جناب حجت الاسلام آقاى سيد موسى صدر رئيس مجلس شيعيان لبنان هيچگونه اطلاعى ندارم و موجب نگرانى اينجانب است. از جنابعالى تقاضا دارم كه هر چه زودتر از مكان ايشان اطلاع پيدا كرده و اينجانب را از سلامت ايشان آگاه گردانيد.
توفيق جنابعالى را در اهداف اسلامى خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 233
تاريخ: 6/7/1356
بيانات امام خمينى در مورد نقش احكام سياسى - عبادى قرآن در انسانسازى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسماللهالرحمن الرحيم
ديروز ما مساله غصب را عنوان كرديم و صحبت كرديم. بعد از مباحثه يكى از آقايان تذكر دادند كه اين مساله را قبلاً هم گفته بودى و اين مساله يك دفعه ديگر صحبت شده است و اين از مثل من بعيد نيست براى اين كه انسان وقتى كه سنش زياد شد و كهولت بر او غلبه كرد همه قواى ايشان ضعيف مى شود. همان طور كه قواى جسمانيه انسان وقتى كه پيرمرد شد ضعيف مىشود،قواى فكرى، قواى روحى،قدرت بر عبادات و حال عبادت هم ضعيف مىگردد و همه اينها در جوانى قدرت دارد و لهذا من كرارا عرض كردم به آقايان كه شما حالا كه اين نعمت را داريد،نعمت جوانى را داريد، اين را قدرش را بدانيد و هدر ندهيد اين نعمت را . اگر بنا باشد انسان جوان، من نمى گويم كه تفريح نداشته باشد، عرض نمى كنم كه همهاش مشغول باشد،من عرض مىكنم كه اوقاتش تقسيم باشد و فكر مهمش براى تحصيل. شما آقايان كه مهيا شدهايد از براى تحصيل، حالا كه نعمت جوانى را داريد اوقاتتان تقسيم بشود و قسمت مهمش صرف مباحثه و مطالعه و مذاكره و بحث و تدريس باشد. اگر چنانچه ايام جوانى از دست برود، ديگر خيال نكنيد كه مى توانيد عبادت را بگذاريد آخر ايام عمر و تحصيل را بگذاريد براى آخر عمر. درآخر عمر انسان نه عبادت مى تواند بكند و نه تحصيل مى تواند بكند و نه افكارش يك افكار قوى مستقيمى است كه بتواند مطالب علمى را درك بكند. بايد شما از حالا كه جوان هستيد تحصيل كنيد مبانى علمى را، مبانى فقهى را و آن وقت در آخر ايام يك چيزهائى كه تحصيل شده، آن وقت شاخ و برگ هايش - آن وقت - ثمره بدهد، آن وقت از آن استفاده بكنيد ولى اگر بگذاريد و هدر بدهيد اين نعمت را، بعدها موفق نخواهيد شد. بنابر اين، اين مطلب بايد در نظر آقايان باشد كه ايام پيرى، ايام نسيان و فراموشى است و لهذا ديديد كه من مباحثهاى كه قبلاً كرده بودم دوباره شروع كردم به گفتن، اين براى همين ضعفى است كه در ايام پيرى بر انسان حكم مى دهد.
انسان، عصاره خلقت.
و يك مطلب ديگرى كه به نظر من بسيار اهميت دارد اين است كه انسان ملتفت باشد اين مطلب را كه اولا خود انسان، اين موجودى كه عصاره همه خلقت است، جنبه هاى مختلف، ابعاد مختلف،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 234
شؤون مختلف دارد. از جنبهاى با نباتات شريك است و همان طور كه نمو آنها به آب است و غذائى كه از زمين مىگيرند، نموانسان هم همان مثل نباتات ديگراز زمين است و از بركاتى كه خداى تبارك و تعالى داده است و جنبه حيوانى هم مثل ساير حيوانات دارد، چشم و گوش و كذا و كذا، ادراكات جزئى و اينها مشترك است با ساير حيوانات و بالاتر از اين هم (البته در بعضى حيوانات هم ضعيفش هست) يك مرتبه متعالى انسان دارد در اين جا، زائد بر اين مطالب حيوانى چيزهائى هست و يختص الانسان به تعقل و به يك معنويت و يك تجرد باطنى كه ساير حيوانات، اين مرتبه تعقل و مرتبه تجرد نفسانى را ندارند.
قرآن كتاب انسانساز است.
و قرآن كريم كه در رأس همه مكاتب و تمام كتب است، حتى ساير كتب الهيه، آمده است كه انسان را بسازد، انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجود بالفعل كند. تمام دعوت انبيا هم حسب اختلاف مراتبشان، تمام دعوتها هم براى همين معناست كه انسان را انسان كند، انسان بالقوه را انسان بالفعل كند و تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهيه و تمام احكام عبادى و همه اين چيزهائى كه هست همه اينها براى اين معناست كه انسان ناقص را انسان كامل كند. قرآن كتاب انسان سازى است، كتابى است كه با اين كتاب اگر كسى توجه به آن بكند تمام مراتبى كه از براى انسان هست، اين كفايت دارد و همه مراتب را به آن نظر دارد.
حكومتهاى الهى و مادى
اسلام و ساير اديان الهى مثل ساير حكومتها نيست، حكومت اسلام مثل ساير حكومتها نيست. ساير حكومتهاى مادى به هر رژيمى كه هستند، اينها فقط كارى به اين دارند كه نظم مملكت خودشان محفوظ باشد و كسى در خارج (اگر خيلى هم عدالتپناه باشند) كسى ظلم و تعدى به ديگرى نكند و اگر خودشان هم يك حاكم عادلى باشد، خودشان هم تعدى بر ديگران نكند فقط متكفل نظم مملكت خودشان هستند، اما حالا يك كسى در جوف خانه خودش هر كارى مىخواهد، مضر به حكومت نباشد و به وضع حكومت و به نظام، هر كارى در باطن منزل خودش مىخواهد بكند. مىخواهد شرب خمر بكند، مىخواهد - عرض مىكنم كه - قمار بازى بكند، مىخواهد ساير كثافتكارىها را بكند، حكومتها به او كارى ندارد ولى اگر چنانچه بيايد بيرون عربده بكشد، چون اين خلاف نظم است به او تعرض مىكنند اما اگر ازچهار ديوارى خانه بيرون نيايد و همان جا هر فسادى داشته باشد به او كارى ندارند. يك حكومتى عادل باشد يا غير عادل، جائر باشد، كارى به او ندارند كه در خانهات تو چه مىكنى در جوف خانه چه مىگذرد، مگر تعدى در جوف خانه بشود كه عرض حال به حاكم ببرند و آن وقت البته آنها هم دخالت مىكنند.اما اسلام و حكومتهاى الهى اين جور نيستند، اينها در هر جا و هر كس در هر جا هست و در هر حالى كه هست، آنهابرايش احكام دارند، يعنى كسى در جوف خانه خودش بخواهد يك
صحيفه نور جلد 1 صفحه 235
كارى خلاف و كثافت كارى بكند، حكومتهاى اسلامى به او كار دارند، ولو اينكه نمىآيند تفتيش كنند لكن محرم است، حكم دادهاند كه نبايد اين كار بكند، معاقب است اگر اين كار را بكند و اگر چنانچه اطلاع بر آن بكنند، خوب سياستهائى دارد، حرفهائى دارد، چيزهائى دارد روى موازينى كه كرده.
اسلام و همين طور ساير حكومتهاى الهى و دعوتهاى الهى، به تمام شؤون انسان از آن مرتبه پائين، مرتبه درجه پائين تا هر درجهاى كه بالا برود، همه اينها را سر و كار با آنها دارند. مثل آن حكومتها نيست كه فقط به باب سياست ملكى كار داشته باشند، همان طورى كه سياست ملكى دارد اسلام، بسيارى از احكامش احكام سياسى است، يك احكام معنوى دارد، يك حقايق هست، يك معنويات هست، چيزهائى كه در رشد معنوى انسان دخالت دارد احكام برايش هست، چيزهائى كه درتربيت معنوىانسان هست براى آن احكام هست و در مرتبه پائينتر هم كه مرتبه اخلاقى باشد احكام اخلاقى دارد. عرض مى كنم كه تربيتهاى اخلاقى مىكند اسلام، در مرتبه معاشرتش هم با هر كس معاشر باشد حكم دارد اسلام، خودش (انسان) فى نفسه احكام دارد، خودش با عيالش احكام دارد، خودش با اولادش احكام دارد، خودش با همسايهاش احكام دارد، خودش با هممحلهاش و يارش احكام دارد، با هممملكتش احكام دارد، با همدينش احكام دارد، با مخالفين از دينش احكام دارد، تا بعد از موت، قبل از اين كه اصلاً تولدى در كار باشد و قبل از ازدواج احكام دارد تا ازدواج و تا حمل و تا تولد و تا تربيت در بچگى و تربيت بزرگتر و تا حد بلوغ و تا حد جوانى و تا حد پيرى و تا مردن و در قبر و ما بعد القبر. قطع نمىشود به همين كه توى قبر گذاشتند مسائل تمام شد، اينها اول كار است. همه اينها، همه اين زندگى بشر در اين جا و تربيتهائى كه در اين جا عقلانى و اخلاقى و اينها مىشود، اينها آن وقتى كه از اين عالم منفصل شد و مرتبه كمال پيدا شد ومرتبه - عرض مىكنم كه - تجرد پيدا شد، بعد از اين كه در قبر رفت آن وقت عالم قبر، خودش اول حياتى است، حيات روحانى و قبرى، حيات روحانى و معنوى - عرض مىكنم كه - برزخى حيات روحانى و بالاتر از برزخ. و اسلام و احكام اسلامى كه خداى تبارك و تعالى اين احكام را فرستاده است محصور به اين عالم نيست و محصور به آن عالم هم نيست.
سه نوع تاويل از قرآن
بسيارى از زمانها برما گذشت كه يك طايفهاى فيلسوف و
- عرض مىكنم كه - عارف و متكلم و امثال ذلك كه دنبال همان جهات معنوى بودند، اينها گرفتند معنويات را هر كسى به اندازه ادارك خودش و تخطئه كردند: قشريون. تمام ماعداى خودشان را قشرى حساب كردند و تخطئه كردند، بلكه وقتى دنبال تفسير قرآن رفتند ملاحظه مىكنيد كه (تمام آيات را نباشد) اكثر آيات را برگرداندند به آن جهات عرفانى و فلسفى و جهات معنوى و به كلى غفلت كردند از حيات دنيائى و جهاتى كه در اين جا به آن احتياج هست و تربيتهايى كه در اين جا بايد بشود، از اين غفلت كردند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 236
به حسب اختلاف مسلكشان رفتند دنبال همان معانى بالاتر از ادراك - مثلاً عامه مردم و علاوه برآن ما عداى خودشان را تخطئه كردند و در همين اوان و همين عصر، يك دسته ديگرى كه اشتغال داشتند به امور فقهى و به امور تعبدى، اينها هم تخطئه كردند آنها را، يا حكم الحاد كردند يا حكم تكفير كردند يا هر چه كردند، آنها را تخطئه كردند و اين هر دو روش خلاف واقع بوده است. اينها محصور كردند اسلام را به احكام فرعيه و آنها محصور كرده بودند اسلام را به احكام معنويه، به امور معنويه و به مافوق الطبيعه.
آنها به خيال خودشان مافوق الطبيعه همه جهات است و اينها هم به خيال خودشان احكام طبيعت و فقه اسلامى و اينهاست و ديگران همهاش بىجهت است.
و اخيرا باز يك وضع ديگرى پيدا شده است و آن اين كه اشخاصى پيدا شدهاند، نويسندههائى پيدا شدهاند كه متدينند، خوبند، خدمتگزارند، چنانكه آنها هم خوبند، فقها هم خدمتگزار، متكلمين و فلاسفه هم و همه هم مى خواستند به اسلام خدمت كنند مىخواستند احكام اسلام را (او به حسب فهم خودش، او به حسب فهم خودش) براى مردم تشريح كنند و بيان كنند، حالا هم يك جمعى پيدا شدهاند كه اينها نويسندهاند و خوب هم چيز مى نويسند لكن آيات قرآن را عكس آن چيزى كه فلاسفه و عرفاى آن وقت چيز كرده بودند و همه ماديات را بر مىگرداندند به معنويات اينها تمام معنويات را به ماديات بر مىگردانند، عكس آنها.
آنها مى گفتند كه اصلاً اسلام آمده است براى اين كه توحيد و ساير - مثلاً مسائل عقلى الهى را تعليم بكند و - سايرين - ساير چيزها همه مقدمه آن است و اينها را بايد رها كرد و خذالغايات بايد شد، از اين جهت اعتنا به (البته نه همه، بعضىاز آنها) به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن و كثيرى ازاحكامى كه در قرآن هست، نداشتند اينها را كارى نداشتند رد نمىكردند لكن مثل رد كردن بود، همان كار نداشتن و بيطرف بودن و چى كردن و از آن طرف هم اصحاب اينها را تخطئه كردن و - عرض مى كنم - قشرى خواندن اينها،اين معنايش اين بود كه ما نؤمن ببعض و نكفر ببعض ديگر ما كار نداريم و يا قبول نداريم.
اما حالا كه جنبه ماديت در دنيا غلبه پيدا كرده است به اين سختى و دنيا با زرق و برق زياد شده است و - عرض مى كنم كه - اصحاب دنيا خيلى زياد شدهاند، حالا هم يك دسته پيدا شدهاند كه اصل تمام احكام اسلام را مىگويند براى اين است كه يك عدالت اجتماعى پيدا بشود، طبقات از بين برود و اصلا اسلام ديگر چيزى ندارد، توحيدش هم عبارت است از توحيد در نسل ملتها در زندگى توحيد داشته باشند، واحد باشند، عدالتش هم عبارت از اين است كه ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوى با هم زندگى كنند يعنى زندگى حيوانى على السواء، با هم زندگى بكنند و - عرض مىكنم - با هم كار نداشته باشند. اين همه آياتى كه وارد شده است راجع به معاد و راجع به - عرض مىكنم - كه توحيد و آن همه براهينى كه وارد شده است راجع به اثبات يك نشات ديگرى، اينها، آنى كه متدين است غمض عين مىكند، چشمهايش را از اين آيات مىپوشد و مى رود سراغ آيات ديگر، آنكه خيلى تدينش قوى نيست تاويل مىكند.
صحيفه نور جلد 1صفحه 237
در اين ايام جوانى، يك روز ما ديديم كه دو سه تا از اين طلبهها آمدند (كه البته مقدارى اعوجاج داشتند، اما اين حرفها هنوز پيدا نشده بود) يك چيز تازهاى آورده بودند، گفتند: (ما يك چيز تازهاى فهميدهايم و آنهم عبارت از اين است كه قيامت همين جاست، هر چه هست همين است، اگر قيامت هست، همين است. همين جا جزاست و همين جا هر چه هست ختم مىشود به همين. حيات، يك حيات حيوانى است و تمام و مابقىاش همين جاست ديگر) نمىگفت كه قيامت را قبول ندارم، مىگفت (قيامت اين جاست)، نه اين كه اصل آيات قيامت را من قبول ندارم، مىگفت : (آيات قيامت مقصود همين جاست).
اين طايفه اى كه حالا پيدا شدند و متدينند و انسان به آنها علاقه دارد لكن اشتباه كارند، مشتبهاند انسان وقتى نگاه مى كند همه كتابهايشان را و همه نوشتههايشان را، و چيزهايى كه در مجلات و در غير مجلات نوشتند و اينها، مىبيند كه مىگويند: (اسلام آمدهاست كه انسان بسازد يعنى يك آدمى كه طبقه نداشته باشد) (همين را گفتهاند) يعنى حيوان باشد. (اسلام آمده است كه انسان بسازد، انسان بى طبقه) يعنى همين، يعنى در اين زندگى يك جور زندگى بكنند و در اين عالم يك نحو زندگى بكنند و يك دولت باشد و به اينها جيره بدهند همه على السواء جيره بدهند و همه هم خدمت دولت را بكنند و اينها.
اينها كانه آيات و ضرورياتى كه در همه اديان است، اينها را نديده مىگيرند، آيات را آن قدرى را كه دلشان مى خواهد و مى توانند، تاويل مى كنند به همين مطالب آنهايى كه ديگر نمى توانند تاويل كنند، اصلاً ذكرى از آن نمىكنند و منسى است.
چنانچه آنها هم وقتى كه هر كدام از آيات را كه مى شد برگردانيد به آن معناى عرفانى كه آقا فهميده است، ذكرش مىكرد و آن را بر ميگرداند به همان معناى عرفانى .ملاحظه مىفرماييد كه در قضيه موسى و آن خضر، آنهايى كه اهل اين مطالب بودند چه مطالبى دراين جاگفتهاند.از كجا گفتند؟ خوب خدا مى داند خوب ديگر به اين حد كه انسان رسيد يعنى بعد از اين كه تمام توجه نفس به آن معانى غيبيه شد و به كلى از اين تربيت زمينى غفلت كرد، اينهايى هم كه ظاهر در يكى مطلبى نيست به نظر او ظاهر مىآيد، به نظر او ظاهرش همين معناست و غير از اين معنا نيست. قضيه خضر و موسى ظاهرش همين معناست كه مثلا پرداخته شد. اصلاً وقتى كه انسان اشتغال به يك علمى پيدا كرد و منحصر شد به او تمام توجهش انحصار به آن پيدا كرد، قلب همچو مىشود كه همهاش عرفان مى شود ديگر، كار به اين ندارد كه دنيا يك چيزى است تربيتهاى دنيايى يك چيزى است و عبادات هم يك مطلبىاست و - عرض مى كنم كه - ادعيه هم يك مطلبى است.او مىگويد تماماينها برگشتنش به همان معناست (عرفان) و در دلش غير از اين معنا نيست و لهذا آن چيزهايى كه برخلاف اوست اصلاً ادراك نمى كند و همه اينها را برمى گرداند به آن مطلبى كه كه در پيش خودش مسلم است.
از آن طرف هم وقتى كه افتاد در آن طرفها و ديگر غير از اين عالم چيزى سرش نشد، احساسش ناقص است، نمى فهمد، اينها نمى فهمند چى است، ادراكشان ناقص است، اينها اصحاب
صحيفه نور جلد 1 صفحه 238
برهان نيستند كه با برهان اثبات بشود فلان، اينها اصحاب بيانند كه دلشان مى خواهد يك بيان قشنگى بكنند، اينها ادراك نمىكنند ماعداى اين جا را. ولهذا آيات را تأويل مىكنند به فكر خودشان به همين زندگى حيوانى دنيايى، منتهى اين زندگى بىطبقه، مرفه و اين كه همهشان يك جور باشند و اينها، اگر امكان داشته باشد.
اسلام درست شناخته نشده است
و بايد گفت كه اسلام بدا غريبا و هنوز هم غريب است. از اول تا حال اسلام غريب بوده است و كسى اسلام را نشناخته است. آن عارف، اسلام شناسى را به آن معانى عرفانى، آن معانى غيبيه مىداند، آن آدمى هم كه حالا پيدا شده است و اين اشخاصى هم كه حالا در مجلات و اينها چيز مىنويسند، اينها هم اسلام شناسى را عبارت از اين مىدانند كه حكومتش چه جورى باشد و تربيتش و ظاهرش و عدالتش چه جور باشد و - عرض مىكنم كه - همين كه به يك زندگى مادى طبيعى رسيد غايت اسلام حاصل است. اسلام غايتش اين است كه همين زندگى مرفه حيوانى باشد مثل ساير حيواناتى كه در كوهستانها مى چرند و به هم كار ندارند و هر كدام علف على السواه مى خورند و مثل آن انسانهائى كه مثلا مىگويند در اولها بوده است و همه از ماهىها على السواء مىگرفتهاند و از درياها ماهى مىگرفتهاند و از بيابانها آهو مىگرفتهاند و يا حيوانات ديگر رامىخوردهاند و به هم كارى نداشتهاند آن مرتبه اعلائى بوده است كه داشته اسلام، دنبال اين است كه آن را پيدا كند. اسلام آمده است و ساير مكاتب الهى آمدهاند كه مردم را برگردانند به آن جور كه زندگى يك زندگى مرفه حيوانى باشد، آن جا با ماهى دريا زندگى مىكنند، اين جا با مرغ و ماهى! اما زندگى مرفهى باشد و - عرض مىكنم - عبا و كلاه انسان و علف انسان درست باشد. ماعداى معارف الهيه، ماعداى اين عالم، مافوق اين طبيعت، ادراك اين را نمىتوانند بكنند كه مافوق اين طبيعت چى هست، يك عالمى است، چه جور عالمى است؟ نمىتوانند ادارك بكنند، وقتى نتوانستند ادراك بكنند چه بكنند؟!
هشدار به اعتراضات
بنابراين شما آقايان كه مشغول به تحصيل علوم هستيد نه آنها حق دارند به شما بگويند كه، بر حسب واقع اين كسى كه اسلام را مى شناسند و مىداند كه اسلام چى هست، نه حق مىدهد به آنها كه بگويند آن ريش و عمامهها به درد نمى خورد و اين درسها به درد نمى خورد (اين براى اين است كه اسلام را نشناختهاند) و نه شما حق داريد كه بگوئيد كه اين معانى معرفت و اين - عرض مىكنم كه - معارف الهيه، اينها ديگر چى است؟ (اين هم براى اين است كه اگر يك همچنين چيزى بگوئيد شما هم مثل آنهاهستيد) و نه حق داريد كه هر دو دسته، حرفهايى كه اينها (دسته سوم) مىزنند كه بايد رفع ظلم بشود و عرض مىكنم كه عدالت بسط پيدا كند، تخطئه كنيد، براى اينكه همه اينها هست، محصور نيست اسلام به اينها، اسلام انسانى مىسازد عدالتخواه و عدالتپرور، صاحب اخلاق كريمه،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 239
صاحب معارفه الهيه كه وقتى كه ازاين جا رفت، رخت بربست و وارد شد در يك عالم ديگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.
بينش وسيع اسلام
آنهائى كه اين طرف را مىبينند و آن طرف را نمىبينند ناقصند، اهدناالصراط المستقيم غيرالمغضوب عليهم،و لا الضالين. در يك روايتى هست (من نميدانم وارد هست يا نه) نقل مىكنند كه قضيه مغضوب عليهم بر حسب قول مفسرين عبارت از يهود است و ضالين عبارت از نصارى. در يك روايتى نقل مىكنند (من نمىتوانم تصديق كنم، من نقل مىكنم از آنهائى كه نقل كردهاند) كه رسول الله فرموده است كه: كان اخى موسى عينه اليمنى عمياء و اخى عيسى عينه اليسرى عمياء و انا ذوعينين آنهايى كه بخواهند تاويل كنند مىگويند كه: چون تورات بيشتر توجه به ماديات و امور سياسى و دنيوى داشته است، يهود هم كه مىبينيد كه دو دستى چسبيدهاند و دارند مىخورند دنيا را و باز هم بسشان نيست،آمريكا هم آنها دارند مىخورند، ايران را هم الان اينهامىخورند باز هم بسشان نيست، همه جا و همه را مىخورند، و در كتاب حضرت عيسى توجه به معنويات و روحانيت بيشتر بوده است، از اين جهت (عين اليسرى) كه عبارت از طرف طبيعتش بوده است عمياء بوده است (البته من نمىتوانم بگويم اين از پيغمبر صادر شده است لكن گفتهاند) يعنى توجه به اين جهت، يسار كه عبارت از طبيعت است نداشته است و كم داشته است و او هم (حضرت موسى) بر حسب طبيعتش توجهش به ماديات زياد بودهاست. و انا ذوعينين هم جهات معنوى، هم جهات مادى، شما احكامى را كه مىبينيد شهادت بر اين چيزاست. احكام معنوى دارد و بسيارى از احكامش سياسى است.
دين از سياست جدا نيست
البته در اذهان بسيارى بلكه اكثرى، بيشتر از مردم، بيشترى از اهل علم، بيشترى از مقدسين اين است كه اسلام به سياست چه كار دارد، اسلام و سياست جداست از هم. همين چيزى كه حكومتها نمىگذارند، همين كه از اول القاء كردند اين اجانب در اذهان ما و حكومتها در اذهان ما كه اسلام به سياست، آخوند چه كار دارد به سياست. فلان آخوند را وقتى عيبش را مىگيرند مىگويند: آخوند سياسى است، اسلام مىگويند از سياست كنار است، دين علىحده است، سياست على حده، اينها اسلام را نشناختهاند. اسلامى كه حكومتش تشكيل شد در زمان رسول الله و باقى ماند اين حكومت به عدل يا به غير عدل و در زمان حضرت امير بود باز حكومت عادله اسلامى بود، يك حكومتى بود با سياست با همه جهاتى كه بود. مگر سياست چى است؟ روابط مابين حاكم و ملت، روابط ما بين حاكم با ساير حكومتها - عرض مى كنم كه - جلوگيرى از مفاسدى كه هست، همه اينها سياست است احكام سياسى اسلام بيشتراز احكام عبادى آن هست.كتابهائى كه اسلام در سياست دارد بيشتر از كتابهائى است كه در عبادت دارد. اين غلط را در ذهن ما جاىگير كردندهاند و حتى حال باورشان آمده است
صحيفه نور جلد 1 صفحه 240
آقايان به اينكه اسلام با سياست جداست، يك احكام عبادى است مابين خود و خدا، برويد توى مسجدتان و هر چى ميخواهيد دعا كنيد، هر چه مى خواهيد قرآن بخوانيد ما هم با شما كار نداريم اما اين اسلام نيست اسلام در مقابل ظلمه ايستاده است، حكم به قتال داده، حكم به كشتن داده، در مقابل كفار و در مقابل متجاسرين و كسانى كه چيز هستند احكام دارد. اين همه احكام در اسلام نسبت به اينها هست، اين همه احكام حكم به قتال و حكم به جهاد و حكم به اينها هست، اسلام از سياست دور است ؟! اسلام فقط اين مسجد رفتن و قرآن خواندن و نماز خواندن است؟ اين نيست، اين احكام را دارد و بايد اين احكام هم اجراء بشود.
ارزش عبادات
از آن طرف هم اگر كسى بگويد: چرا مى رويد توى مسجد؟ اصلا نماز خواندن يعنى چه؟ اين هم غلط است.اسلام نماز دارد بنى الاسلام على الصلاه نماز دارد، فقط دنيا نيست و زندگى حيوانى تا تو بگوئى كه وقتى من زندگيم درست شد ديگر نماز را مىخواهم چهبكنم ؟! ديگر دعا را مىخواهم چه بكنم؟!
بله اگر ماعداى اين عالم را كسى انكار بكند حق بااوست، وقتى ماعدايى نباشد اصلاً هيچ يك از اين مسائل ديگر نبايد باشد اما وقتى كه يك ماعدائى است، وقتى برهان قائم است،اديان همه قائل هستند، برهان قائم است بر اينكه يك عالم ديگرى ماوراى اين عالم طبيعت هست، آن وقت همان طورى كه عالم طبيعت بايد با ابزار خودش درست بشود و عدالت اجتماعى در بين مردم جريان پيدا كند و حكومت عادله بسط عدل بدهد در بين مردم و اين جا را، اين عالم را تنظيمش بكند، اين اگر واقف بود تا همين حدود، مانعى نداشت كه حكومت وقتى اين كار را كرد تمام است مطلب. اما بعد از اينكه به برهان و به ضرورت همه اديان، ماعداى اين عالم هست ماعداى اين، يك زندگى ابدى هست، آن جا هم يك ابزارى دارد، زندگى آن جا هم يك ابزارى دارد، يك چيزهائى دارد براى زندگى آن جا، اينها را انبيا آوردند، دعا و ذكر و قرآن و نماز و همه اينها ابزار آن جاست، اين احكام عبادى ابزارى است براى زندگى آن طرف، معارف الهيه يك فيضى است براى زندگى آن طرف، براى نورانيت آن طرف.
تكليف است كه علم بياموزيم و عمل كنيم
پس اينهائى كه اين طرف افتادهاند حق ندارند تخطئه كنند آن طرفىها را و اشكال به آنها تخطئه است و انحصار است. آنهايى هم كه آن طرف هستند حق ندارند بهآنهائى كه مىگويند: بايد عدالت اجتماعى در بين مردم باشد، بايد با ظلم و با تعدى و اينها مبارزه كرد، تخطئه كنند و بگويند كه نه، ما تكليفمان اين است كه بنشينيم و درس بخوانيم. نه، همه مسلمانانها تكليف شان اين است كه هم عمل بكنند، هم علم پيدا بكنند، هم عمل داشته باشند، هم مبارزه با ظلم و با فساد به اندازه قدرتشان بكنند و اگر اين تكليف را همه مردم عمل مىكردند امكان نداشت كه يك دولتى بتواند در بين ملت خودش
صحيفه نور جلد 1 صفحه 241
تعدى بكند و يا يك دولت ديگرى بتواند به دولت ديگر تعدى بكند. همه اينها براى اين است كه پشتوانه اين اشخاصى كه حكومتها به دست آنها هست ملت نيست ملت راهش على حده است، اينها راهشان على حده. اينها يك جورى نكردهاند با مردم كه ملت همراهشان باشد، اينها يك كارى كردهاند كه ملتها مخالفشان هست . شكاف بين دولت و ملت ما وقتى كه اوضاع مملكت خودمان را ملاحظه مىكنيم، اينها يك جورى درست كردهاند كه الان شكاف ما بين دولت و ملت جورى است كه اگر يك وقت ان شاء الله ساقط بشود اين دولت، همه چراغان خواهند كرد، شما نمىدانيد اين چراغانى چقدر باشكوه است. چرا؟ اگر حضرت امير هم ساقط مىشد اين جور بود؟! ملت اين طور بود؟! براى اين كه اينها جدا هستند از مردم. اينها كارى به مردم ندارند نه، كار دارند اما كار ظلم و تعدى، كار اشاعه فحشاء و شما نمىدانيد كه اخيرا چه فحشائى در ايران شروع شده است. شما اطلاع نداريد، گفتنى نيست كه چه فحشائى در ايران شروع شده است، در شيراز عمل شد و در تهران مىگويند بناست عمل بشود و كسى حرف نمىزند! آقايان ايران هم حرف نمىزنند، من نميدانم چرا حرف نمىزنند؟! اين همه فحشا دارد مىشود و اين ديگر آخرش هست يا نميدانم از اين ديگر آخرتر هم دارد. در بين تمام مردم، جمعيت، نمايش داد اعمال جنسى، خود عمل را و نفسشان هم در نيامده است ديگر براى كجا گذاشتهاند؟ براى كى؟ چه وقت مى خواهند يك صحبتى بكنند؟ يك حرفى بزنند؟ يك اعتراضى بكنند؟
نقش دستگاه در تخدير مردم
خوشمزه اين است كه خود سازمانها و خود دولت و خود مرديكه كذ، همين معنا با رضايت آنهاانجام ميشود بدون رضايت آنهامگر امكان دارد يك همچو امرى واقع بشود؟ يك همچو فحشائى واقع بشود؟ بعد روزنامهنويسها را وادار مىكنند كه انتقاد كنند كه كار قبيحى بود، كار وقيحى بود. حالا به گوش مردم برود، آن جا به چشم مردم بخورد! اين جا هم به گوش مردم بخورد كه يك خرده آرام بشوند، آتشها اگر باشد خاموش بشود.
بايد اعتراض شود
فردا هم در تهران خداى نخواسته اين كار خواهد انجام گرفت و نه آخوندى و نه سياسيى و نه دكترى و نه مهندسى و نه ديگرى اعتراضى نمى كند. اينها بايد اعتراض بشود. بايد گفته بشود. اگر ملت همه با هم، ملت همه با هم مطلبى را اعتراض كنند و احكام اسلام را بايستند و بگويند، امكان ندارد يك همچو قضايائى واقع بشود. اينها واقع مىشود از سستى ما و از ضعف ما و استفاده از ضعف ما.
مىگويند اينها دستهاى هستند ضعيف و بيچاره، در صورتى كه قوه داريد شما، شما پشتوانهتان ملت است،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 242
ملت مسلمان است، اين ملت مسلمان علاقه دارد به اسلام، علاقه دارد به روحانى اسلام. روحانى اسلام بايد خدمت بكند، اگر خدمت نكند مردم عمل روحانى با او نمىكنند.
اسلام، جامع تمام جهات مادى و معنوى
در هر صورت، اسلام همه اين معانى را دارد و جامع تمام جهات مادى و معنوى و غيبى و ظاهرى هست براى اين كه انسان داراى همه مراتب است و قرآن كتاب انسانسازى است. انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، كتاب خدا آمده است كه انسان را انسان كند و همان طورى كه جامعهاش را اصلاح بكند خودش هم كامل كند تا برسد به مرتبه عالى. و نبايد آن طايفه به اين طايفه تعرض كند و اين طايفه به آن طايفه. اينها هر كدام مسالهاى است براى خودش مستقل، مساله است على حده، تو عقلت نمىرسد كه مثلاً فقه چيست، چرا به فقه جسارت مىكنى؟ تو عقلت نمىرسد، تو عقلت نمىرسد به فلسفه و مافوق فلسفه، چرا جسارت به اصحاب آن مىكنى؟ عقلت نمىرسد. آن هم كه نمىتواند بفهمد كه اين طايفه چى مىگويند و اينها دنبال چى هستند، آن هم حق اعتراض ندارد، اين هم شايد فكرش كوتاه باشد.
دست به دست هم دهيد و از زيربار بيرون رويد
اينها همه بايد دست به دست هم بدهند، بايد اجتماع كنند، فقيهش با مهندسش، با دكترش، با محصلش، دانشگاهى با مدرسهاى دست به دست هم بدهند تا بتوانند يك كارى انجام بدهند و بتوانند از زير اين بارهائى كه به آنها تحميل دارد مىشود و هر روز زيادتر مىشود، از زير اين بارها بيرون بروند و نمىكنند! من نمىدانم چرا؟!
حالا يك قدرى شروع شده است در ايران، يك مقدارى شروع شده، و فرصتى پيدا شده و اميد است ان شاء الله كه فرصتهاى خوب پيش بيايد.
ان شاء الله خداوند تبارك و تعالى به همه شما توفيق بدهد و اسلام را تاييد كند و علماى اسلام را تاييد كند و محصلين را تاييد كند و مسلمين را تاييد كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 243
نامه امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان در آمريكا و كانادا
بسم الله الرحمن الرحيم
انجمن اسلامى دانشجويان امريكا و كانادا
مرقوم شريف واصل مطالبى كه مرقوم شده است جزئى از مفاسد رژيم فاسد دستنشانده حاضراست و برگى از گرفتارىهاى ملت مسلمان ايران است. مطالب پشت پرده بيش از آنست كه ما بتوانيم تصور كنيم. كارهائى كه تا كنون بدست اين پدر و پسر دو عنصر دستنشانده اجانب واقع شده مقدمه كارهاى اساسى ديگر است كه ملت ايران بايد در انتظار آن باشند، اگر خداى نخواسته فرصت پيدا كند و ملت و سران آن فرصتها را از دست بدهند. اكنون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاى اسلامى در هر جاست بىدرنگ از آن استفاده كنند و بىپرده بپاخيزند و به وضع حاضر و جنايات پنجاه سال حكومت غير قانونى رژيم نوكرماب پهلوى اعتراض كنند و صداى خود را به مجامع بينالمللى برسانند و به رئيس جمهور آمريكا بفهمانند كه ملت اسلامى جنايات اين خاندان را خصوصا در سالهاى اخير از روساى جمهور آمريكا مىدانند. دولت امريكا با پشتيبانى از اين عناصر در نظر مسلمين در راس ستمكاران و جنايتكاران تاريخ است دولت آمريكا براى استفاده رايگان از منابع زرخيز مسلمين مليونها مردم شريف را به چنگال عناصرى كثيف و دور از انسانيت گرفتار كرده و اگر رئيس جمهور فعلى تجديد نظر نكند و راه خود را از سلف ناصالح جدا نكند مسئوليت همه جنايات كه بدست مشتى از خدا بيخبر و دور از انسانيت مى شود بعهده اوست.
ناديده گرفتن حقوق صدها مليون مسلم و مسلط نمودن مشتى اوباش بر مقدرات آنها و مجال دادن به رژيم غيرقانونى ايران و دولت پوشالى اسرائيل براى غصب حقوق مسلمين و سلب آزادى و معامله قرون وسطائى نمودن، جناياتى است كه در پرونده روساى جمهور آمريكا ثبت مىشود و لازم است رئيس فعلى كه وعدههائى داده است از كارهاى جنايتبار دولتهاى سابق اجتناب كند.
ما اكنون در انتظاريم: كه دولت فعلى آمريكا شرافت خود و ملت خود را فداى منافع مادى مىكند و با نفت ملتى فقير و، خود و ملتش را شستشو مىكند يا با ترك پشتيبانى از اين عناصر كثيف اعاده حيثيت و شرافت حكومت خود را مىنمايد.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 244
من از انجمنهاى اسلامى در هر جا هست تقاضا دارم كه روابط خود را با هم هر چه بيشتر مستحكم كنند و عناصر مرموزى كه در صدد تفرقه و شكاف بين آنهاست طرد كنند و به ديگران معرفى كنند و اسلام و احكام نجاتبخش آن را سرلوحه برنامه خود قرار دهند. از خداوند تعالى توفيق و تاييد تمام مسلمين را در به كار بستن احكام نورانى قرآن و اسلام خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 247
تاريخ: 13 / 8 / 56
پاسخ امام خمينى به تلگراف تسليت ياسر عرفات در شهادت آية الله حاج آقا مصطفى خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى ياسر عرفات
رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين.
مرقوم شريف كه حاكى از عواطف جناب عالى بود موجب تشكر گرديد، اين مصيبتها در مقابل مصائبى كه بر امت اسلام و مسلمين وارد شده و مىشود ناچيز است.
اسلام عزيز قرنهاست با نفوذ اجانب مواجه با انحراف و كجفهمىها است. اسلام را كه يكتا مكتب الهى مبارز است، با تبليغات سوء عمال اجانب به شكلى ديگر جلوه دادهاند، قرآن كريم را كه دستور الهى در قتال با مشركين و مترفين و تنها كتاب آسمانى محرك بر ضد استعمار و ظلم است، به گونهاى ديگر وانمود كردهاند، احكام نورانى و نجاتبخش اسلام عزيز يكى پس از ديگرى پايمال اغراض استعمار به وسيله عمال خبيث آنان مىشود.
اسلام بزرگ سد مقابل اجانب به دست خودفروختگانى بىمايه شكسته مىشود تا راه براى چپاول و غارتگرى اجانب باز شود. سهلانگارى براى ممالك اسلامى و تشتت و تفرقه آنان موجب سلطه روزافزون مستعمرين بر مقدسات و مقدرات مسلمين شده است. ما در طول پنجاه سال سلطنت غيرقانونى دودمان سياهروى پهلوى كه مستقيما و به حسب اعترافات شاه فعلى مامور اجانب بودهاند، مبتلا به مصائبى بودهايم كه تصغر عنده المصائب. ما در زمان شاه سابق شاهد كشتارها، چپاول ها، اختناقهاى طاقتفرسا بوديم. ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامنالائمه عليهم السلام بوديم. ما شاهد اسارت علماى بزرگ خراسان و آذربايجان و قتل بعض آنها بوديم. ما شاهد چيزهائى بوديم كه تفصيل آن در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد.
ما در زمان شاه فعلى شاهد فجايعى بوديم كه روى چنگيز را سفيد كرد. شاهد قتل عام فجيع غيرانسانى پانزدهم خرداد (دوازدهم محرم) بوديم كه عدد كشتگان آن به قرارى كه مىگويند بر 15 هزار نفر بالغ و تعداد زخمىها را خدا مىداند. ما شاهد هجوم به مدارس دينيه و دانشگاهها بوديم كه در آنها قتلها و غارتهاى فراوان و اهانت به قرآن كريم و كتب مقدس اسلامى و هتك و ضرب طلاب علوم دينى و آتش زدن كتابهاى آنها و در دانشگاه ضرب و جرح جوانان و دختران بوديم. ما شاهد زندانهاى مملو از علماء و دانشمندان و آزادىخواهانى كه در آنها شكنجههاى قرون وسطائى امرى عادى بوده و هست بوديم.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 248
ما شاهد بوديم كه در زمانى كه مسلمين با كفار اسرائيل در حال جنگ بودند، دولت ايران به امر شاه دولت اسرائيل را به رسميت شناخت و علماء مخالفت كردند. ما شاهد كمكهاى اين مرد سياهدل به اسرائيل بوديم و در حالى كه مسلمين را آواره مىكردند و به خاك و خون مىكشيدند، نفت و اسلحه و كمكهاى ديگرى كه بودجه آن از خون و دسترنج ملت ايران تهيه مىشد در اختيار آنها مىگذاشت. ما شاهد به اصطلاح (اصلاحات ارضى) بوديم كه زراعت ايران را به باد داد و بازار براى امريكا درست كرد و ايران را تا لب پرتگاه كشاند. ما شاهد اين همه مصيبتها و انحرافها و خيانتها بوده و هستيم كه مصيبت شخصى را بايد فراموش كنيم.
و من چون مسائل لبنان را با اهميت و متعهدانه تعقيب ميكنم خوف آن دارم كه همانطور كه ايران را به شكل مستعمره براى امريكا درآورده است با حيلههاى عمال خبيث سفارت در لبنان نيز چون ايران عمل شود و اسرائيل با خيال راحت نقشههايش را در منطقه پياده كند. شما بايد با كمال هشيارى اعمال سفارت ايران را تحت نظر بگيريد و از نيرنگهاى آن جلوگيرى كنيد.
من آنچه گفتنى است چه در ايران و چه در حال تبعيد گفتهام و هر چه بگويم جزئى از مصيبت امت است ولى ناچارم براى چندمين بار تكرار كنم كه تاسف شديد من در عدم وحدت كليه سران دول اسلامى است بخصوص دول عرب است تا زمزمه وحدت و اتفاق مىشود عمال استعمار با نيرنگهاى خاص خودشان موجبات اختلاف و تفرقه ايجاد مى كنند.
هفتصد ميليون يابيشتر مسلم و صد ميليون يا بيشتر عرب نتوانستهاند استقلال حقيقى بدست بياورند و نتوانستهاند از چنگ استعمار رهائى يابند و نتوانستهاند مشتى يهود اسرائيل غاصب را كه سرزمين مردم و تاريخ و ميراث ما را به خطر تهديد مىكنند از منازل خودشان و سرزمينهاى خودشان بيرون كنند. اينها و بسيارى مطالب ديگر است كه در طول قريب به 15 سال گفتهام و نوشتهام.
وظيفه اسلامى و ملى شماست كه اضافه بر وظايف انقلابيتان در راه آزاد كردن سرزمين فلسطين، در راه وحدت دول عرب و اتفاق كلمه آنها جديت و فداكارى كنيد. ما فداكارى و جهاد مقدس شما را فراموش نمى كنيم و از خداوند تعالى توفيق و نصرت شما را در راه عظمت اسلام و مسلمين خواهانيم و قطع ايادى استعمار و اشرار را اميدواريم و آرزوى ما آنست كه سرزمين فلسطين و مسجداقصى از صهيونيسم تطهير شود و مردم فلسطين به سرزمين خويش باز گردند.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 249
تاريخ: 21/8/56
پيام امام خمينى به ملت ايران پس از شهادت آيةالله حاجآقا مصطفى خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
اين جانب از عموم طبقات ملت مظلوم ايران كه در اين حادثه ناگهانى اظهار محبت و همدردى نموده تشكر مى كنم. از مراجع عظام دامت بركاتهم، از علماى اعلام دام بقاء هم از خطباء محترم و دانشمندان و مدرسين و محصلين علوم دينيه و روشنفكران محروم و دانشگاهيان، از بازرگانان و كسبه تحت فشار دولت غاصب و از ساير طبقات مظلوم ايران ايدهم الله تعالى سپاسگزارم. ما با گرفتارى عظيم و مصيبتهاى دلخراشى مواجه هستيم كه بايد ذكرى از مصائب شخصى نكنيم، لكن اين تظاهرات عظيم در اين فرصت جواب قولى و عملى به ياوه سرائى چندين ساله اين عنصر نالايق بود كه تمام حيثيت و شرافت و استقلال و اقتصاد اين ملت بزرگ شريف را پايمال هواى خود و فاميل چپاولگر خود نمود. اين تظاهرات براى شخص نبود، اظهار تنفر از دستگاه جبار و رفراندم حقيقى و رأى عدم اعتماد به دستگاه خيانتكار بود.
بايد اينها بدانند كه اگر يك روز در پناه سرنيزه اجانب نباشند، ملت نجيب ايران انتقام خون جوانان و عزيزان خود را از آنها مىگيرند.
من ناچارم اعلام خطر بزرگى بكنم و ملت را از اغفال و خدعه اجانب و عمال آنها نجات دهم. اين مسامحه اخير دولت كه نويسندگان را مجال نوشتن و گويندگان را مجال گفتن داد حيله بزرگى است براى تطهير شاه و وانمود كردن آزادى ادعائى و جنايات را به گردن دولت كه آلتى بيش نيست انداختن. نويسندگان نيز نمى توانند در اين محيط خفقان و ارعاب هسته مركزى جنايات را كه شخص شاه است معرفى كنند و شايد نويسندگانى از خودشان نيز باشند كه در بين نويسندگان با شرف خود را جا بزنند و به دولتها حمله كنند و بعض جنايات را ذكر كنند و مردم را از نقطه حساس جنايت و خيانت اغفال كنند و اذهان ساده زود باور را منحرف كنند در حالى كه تمام گرفتارى ملت ايران در اين پنجاه سال سطنت غير قانونى دودمان خيانتكار پهلوى از شخص آن پدر و اين پسر سياهروى بوده و هست، اينها بودند و هستند كه دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر كه قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج - عليه السلام - كرد واين پسر كه قتل عام 15 خرداد را مرتكب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود. آن پدر كه علماى بزرگ و فقهاى عظيم الشأن
صحيفه نور جلد 1 صفحه 250
و آزادى خواهان را به جرم حقگويى حبس و زجر و شكنجه و تبعيد و كشتار كرد و اين پسر كه همان معامله را سختتر با علما و خطبا و آزادى خواهان و روشنفكران و ساير طبقات نمود. آن پدر كه چنان سلب آزادى از ملت كرد كه نه حق يك كلمه حقگوئى داشت و نه مجلس و نه مطبوعات و اين پسر كه همه مى بينيد و حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم است. آن پدر كه تمام املاك شمال را با زور و حبس و تبعيد و قتل از مردم گرفت و براى خودش ثبت داد و اين پسر كه ذخاير ملت را در بانكهاى خارجى انبار كرد و خون مردم را خود و فاميل و بستگانش تا آخرين قطره مكيده و مى مكند. ما آن پدر را با تمام جنايات و خيانتهايش ديديم و رنجها كشيديم و اكنون ما و شما مواجه با جنايات اين خلف صدق هستيم و رنجها مىكشيم. اكنون مىخواهند اين شخص را تطهير كنند تا به جناياتش ادامه دهد، مىخواهند با آزادى محدود در چهارچوب توجه دادن جنايات را به دولتها قلوب ساده را آرامش دهند و اذهان صاف را منحرف كنند و هسته مركزى خيانتها و جنايتها را فراموش كنند، غافل از آن كه وقت گذشته و ملت از روحانى و دانشگاهى تا طبقه كارگر و زارع، مرد و زن بيدار شدهاند. اين رنجديدهها و مصيبت كشيدهها محال است با اين دودمان آشتى كنند و با ادامه سلطنت باطل ولو براى يك روز موافق باشند.
ملت ايران مسلمان است و اسلام را مى خواهد، آن اسلامى كه در پناه آن آزادى و استقلال است، رفع ايادى اجانب است، هدم پايگاه ظلم و فساد است، قطع كردن دستهاى خيانتكار و جنايتكاران است.
ملت آن دودمانى را نمىخواهد كه تمام مقدسات و مقدرات آنها رابه دست اجانب سپرده، تمام مخازن نفت و غير آن را به باد داده، اقتصاد كشور را به فنا سپرده، كشاورزى را ساقط كرده، اختيار ارتش را به دست صاحبمنصبان و كارشناسان آمريكا داده و آنها را مصون و مختار كرده است و ديگر جنايات و خياناتى كه در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد. اكنون با همه كثافت كارىها چون به حسب اقتضاى وقت و بحران اقتصادى و اجتماعى و سياسى در تنگنا قرار گرفته در صدد است كه با آزادى محدود بى معنى، خود را از معركه خارج و مقام خود را مستحكم كند و محيط را مهيا براى اجازه بقاء و حكومت خود كند و بار ديگر حمله سبعانه را با وضعى فجيعتر و دردناكتر شروع كند و بر حرث و نسل رحم نكند.
اكنون وظيفه عموم مسلمانان و خصوص علماى اعلام و روشنفكران و دانشگاهىهاى علوم قديمه و جديده است كه براى دفاع از اسلام عزيز و حفظ احكام حيات بخش آن كه ضامن استقلال و آزادى است و از ميهن بزرگ خود كه مهد بزرگان و آزادى خواهان بوده و اكنون در شرف سقوط است از فرصت استفاده كنند و گفتنىها را بگويند و بنويسند و به گوش مقامات بين المللى و ساير جوامع بشرى برسانند و بر ارتش و سران آن است كه خود را از ننگ اسارت در دست اجانب نجات دهند و مملكت خود را از هلاكت و سقوط برهانند. و اخيرا تذكر مى دهم كه اشخاص ارزنده و متعهدى كه ابتكار عمل در دست آنهاست از معرفى خود شديدا احتراز كنند و از تجربيات سابق پند بگيرند و
صحيفه نور جلد 1 صفحه 251
در پناه اسلام و چهار چوب موازين اسلامى به فعاليت بپردازند و از همكارى با كسانى كه صد در صد در اين چهار چوب فعاليت ندارند احتراز نمايند.
از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستار و قطع ايادى اجانب را اميدوارم و سلامت و توفيق و تاييد همه طبقات را خواهانم. والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 252
تاريخ: 24/9/56
پاسخ امام خمينى به تسليت دانشجويان و مسلمانان خارج از كشور در شهادت آيةالله حاجآقا مصطفى خمينى
بسم الله ارحمن الرحيم
خدمت عموم دانشجويان محترم خارج كشور و ساير گروهها و افراد ارزندهاى كه در اروپا و امريكا و هندوستان و ساير اقطار جهان وقت و عمر خود را در راه اهداف عاليه اسلامى براى وصول به مدارج كامله انسانيت و نجات بشريت از اسارت به دست اقشارى آدمنما و درندگانى در لباس بشر صرف مىكنند.
اينجانب از تمام حضرات آقايان كه در اين حادثه كه جزئى ناچيز از حوادثى است كه برفرزنداناسلام مىگذرداظهار محبت كرده و تسليت دادهاند تشكر مى كنم و به همه گروهها يا افرادى كه از وطن عزيز خود به علت نابسامانىها و اختناق پليسى هجرت نمودهاند، در جوار قبر مولاى متقيان عليه الصلوة والسلام دعا مىكنم و توفيق هر چه بيشتر همه را در خدمت به اسلام كه كفيل نجات بشريت از همه ابعاد عقب ماندگىهاست از خداوند متعال مىطلبم.
اميد نصرت و پيروزى در سايه تلاش براى حق
من به شما و ساير برادران كه در داخل كشور زير چكمه پليس و در زندانها و شكنجهگاهها به سر مىبرند و با محروميتها و مصيبتهاى جانفرسا دست به گريبان هستند و به خاندان كسانى كه در راه حق، زير شكنجه شاه جان خود را فدا كردند، اميد نصرت و پيروزى مىدهم به شرط آنكه كوششها براى حق باشد و براى نصرت دين حق كه با پيوستگى به آن از نصرت خداى تعالى برخوردار خواهيد شد و به شرط كوشش در وحدت كلمه و هم پيوستگى در راه حق و براى نجات كشور خود و ساير كشورهاى اسلامى تحت فشار اجانب.
جنبش و بيدارى عمومى تا خاتمه دادن به ظلم ستمكاران ادامه دارد.
من به اين جنبش و بيدارى عمومى كه در كشورهاى اسلامى عموما و در ايران خصوصا پديد آمده و به اين تنفر و انزجار عمومى از دستگاههاى ظلم و وحشيگرى و استعمار و استعمارگران اميدها دارم. اين بيدارى و تنفر عمومى موقت و زودگذر نيست و تا پايان دادن به دستگاه جباران و خاتمه دادن به ظلم ستمكاران
صحيفه نور جلد 1 صفحه 253
ادامه دارد و به دنبال ظلم بيحد دستگاههاى جبار و محروميتهاى روزافزون ملتهاى ستمديده انفجارى است كه قدرتهاى دستنشاندهاى را كه براى دربند كشيدن ملتها و چاپيدن مخازن آنها گماشته شدهاند در كام خود فرو مىبرد و انتقام الهى از ستمكاران گرفته مىشود.
كوشش براى رفع اختلافات.
شما و ما در هر كجا كه هستيم و با هر وضعى، بايد خود را برادر دانسته و با هم، پيوستگى مستمر برقرار بسازيم و بابرادران داخل كشور در هر لباس كه هستند دست برادرى بدهيم و براى رفع اختلافات كه به دست اجانب رخ داده و دستگاه جبار و عمال اجانب پيوسته بر آن دامن مىزنند كوشش كنيم. بايد بدانيم تا اختلاف بين طبقات ملت خصوصا بين روحانيون و دانشجويان با روشنفكرانشان وجود دارد بايد از پيروزى مأيوس باشيم.
خطر افراد فرصتطلب.
اكنون كه فرصت موقت به دست آمده است بايد با هشيارى و دورانديشى و وحدت كلمه، گروههاى صد در صد پايبند به اسلام و علاقهمند به مسلمين از آن استفاده كنند و نگذارند فرصتجويانى كه يك قدم و يك قلم براى اسلام و ملت شريف ايران برنداشتهاند اكنون از اين فرصت استفاده كنند و خود را به صورت وطنخواهى و آزاديخواهى در بين مردم رنجديده براى رسيدن به وزارت و وكالت داخل كنند يا با نوشتن چند مقاله كه در آن نه اسمى از اسلام و نه اسمى از هسته مركزى فساد است، جاى خود را بين ملت باز كنند و اگر خداى نخواسته به مقامى برسند، همان خيانتها و همان سرسپردگىها و همان رنجها و مصيبتها تكرار شود. اين نحو مقالات و اعلاميهها از بعض عناصر شناخته شده اگر با دست سازمان امنيت براى نگه داشتن شاه كه سرچشمه همه بدبختىهاى كشور و ملت است نباشد، بىشك براى صلاح ملت و حفظ اساس اسلام كه حافظ و نگهبان استقلال و تماميت كشورها و ضامن عدالت اجتماعى و آزادى هاست، نيست. آن روز كه طبقات مختلفه مردم مسلمان از روحانى گرفته تا دانشگاهى، از مهندسها و دكترها گرفته تا بازارىها و كارگران و دهقانان در زير چكمه عمال اجانب خرد مىشدند، آن روزى كه قتل عام 15 خرداد و غارت مدارس دينى و غير آن به دست عمال اجانب رخ داد، آن روزى كه زندانها از مدافعين اسلام و آزاديخواهان مملو بود، آن روزى كه تاريخ پرافتخار اسلام را كه مبدأ عدالت و آزادى و رشد فردى و اجتماعى و سياسى است، به تاريخ ارتجاعى شاهنشاهى و مجوسىگرايى برگرداندند، آن روز كه حزب مفتضح رستاخيز را براى سركوبى ملت و رواج هر چه بيشتر دزدى و ستمكارى اعلام كردند، آن روز كه به اسم انقلاب سفيد كه خونينترين انقلاب بود بازار براى اربابان خود درست كردند و كشاورزى كشور را به دست فنا سپردند، آن روز كه همه فجايع ضد مذهبى و ملى را مرتكب شدند، يك نفر از اينها نفس نكشيد! و جوانان روحانى و دانشگاهى با پشتيبانى ملت از كشاورز و كارگر تا بازارى جان
صحيفه نور جلد 1 صفحه 254
خود را به كف گرفته از حق دفاع كردند، اكنون كه احتمال استفاده است (يا از شاه به پاداش انحراف اذهان از او و توجه دادن جنايات را به دولت، يا از ملت به احتمال تغيير رژيم) قلمها را به دست گرفته و به طور محدود و رياكارانه مطالبى نوشتهاند. ملت ايران و تمام طبقات روحانى و غيره بايد با كمال احتياط و روشنبينى ابتكار عمل را در دست بگيرند و اين چند نفر منفعتطلب را مأيوس كنند.
تا نجات اسلام از دست دودمان پهلوى، مبارزه ادامه دارد.
و بايد شاه و دار و دستهاش بدانند كه چه در ملاقات با رئيس جمهور امريكا موفق به تجديد نوكرى و تثبيت مقام غيرقانونى بشود يا نشود، ملت ايران او را نمىخواهند و دست از مبارزه بر نمىدارند تا انتقام جوانان به خون آغشته خود را بگيرند و اسلام واحكام آن را از دست اين دودمان نجات دهند.
از خداوند تعالى اصلاح حال مسلمين و نجات كشورهاى اسلامى را از دست اجانب چپ و راست مسالت مى نمايم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 04:58 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 255
تاريخ: 10 / 10 / 56
بيانات امام خمينى پس از شهادت آيةالله حاجآقا مصطفى خمينى
اعوذ بالله من الشيطانالرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
الطاف خفيه الهى
بنده قبلاً بايد از عموم طبقات، طبقات روحانيين در همه بلاد، چه عراق، چه ايران، و چه ساير كشورها كه اظهار محبت كردهاند تشكر كنم و چه مراجع اسلام - دامت بركاتهم - و چه علماى اعلام بلاد در ايران و در اينجا و در ساير جاها - دامت عزهم - و چه خطباى عظام و چه طبقه محصل، دانشگاهى يا غير دانشگاهى و چه كسانى كه از خارج كشور مثل امريكا و اروپا و هندوستان و ساير جاها اظهار محبت كردهاند. از همه آقايان تشكر مىكنم و توفيق و سلامت همه را از خداوند تعالى مسألت مىكنم و اگر من در اين جلساتى كه آقايان اظهار محبت مىكنند و تشكيل مىدهند نتوانم در همهاش شركت كنم يا نتوانم در بازديد آقايان با اين سن پيرى بروم از همه تشكر مىكنم و از همه عذر مىخواهم و اميد است كه آقايان عذر من را بپذيرند.
اينطور قضايا مهم نيست خيلى، پيش مىآيد، براى همه مردم پيش مىآيد و خداوند تبارك و تعالى الطافى دارد به ظاهر و الطافى خفيهاست. يك الطاف خفيهاى خداى تبارك و تعالى دارد كه ماها علم به آن نداريم، اطلاعى بر او نداريم و چون ناقص هستيم از حيث علم، از حيث عمل از هر جهتى ناقص هستيم، از اين جهت در اينطور امورى كه پيش مىآيد جزع و فزع مىكنيم، صبر نمىكنيم اين براى نقصان معرفت ماست به مقام بارى تعالى، اگر اطلاع داشتيم از آن الطاف خفيهاى كه خداى تبارك و تعالى نسبت به عبادش دارد و انه لطيف على العباد و اطلاع بر آن مسائل داشتيم، در اينطور چيزهايى كه جزئى است و مهم نيست، آنقدر بىطاقت نبوديم، مىفهميديم كه يك مصالحى در كار است، يك الطافى در كار است، يك تربيتهايى در كار است. اين دنيا، دنيايى است كه عبور از آن بايد بكنيم ما، دنيايى نيست كه در اينجا ما زيست كنيم، اين راه است، اين صراط است كه اگر توانستيم مستقيما اين صراط را طى كنيم همانطورى كه اولياى خدا طى كردند جزنا و هى الخامده اگر توانستيم كه از اين صراط به طور سلامت عبور بكنيم سعادتمنديم و اگر خداى نخواسته در اينجا، در اين راه لغزش داشته باشيم، در آنجا هم همين لغزش ظهور پيدا مىكند، در آنجا هم موجب لغزشها مىشود، موجب گرفتارىها مىشود. از خداى تبارك و تعالى مسالت مى كنم كه ما را بيدار كند،
صحيفه نور جلد1 صفحه 256
ما رابه آن الطافى كه خفى است و ما مطلع بر آ ن نيستيم، ما را بر آنها مطلع بفرمايد تا اينكه ما هم مثل اشخاصى كه معرفت دارند به مقام ربوبيت، معرفت دارند به مدارج انسانيت و دنيا را مد نظرشان نمىآورند، استقلال به آن نمىدهند، مآرب دنيايىشان تحت نظرشان نيست مستقلا و اينجا را طريق مىدانند از براى جاهاى ديگر، از براى سعادتهاى بزرگ ديگر، اگر ما هم ان شاء الله توفيق خدا بدهد و ما هم برسيم به يك همچو مرتبهاى، آن مرتبههايى كه ما نمىتوانيم ادراكش بكنيم نمىتوانيم در اين عالم كه هستيم - نمىتوانيم - بفهميم چه مدارجى است، چه عوالمى است، چه بساطى است، اين بساط دنيا- را- چشممان را همهاش را باز كرديم و اين دنيايى كه ما نظر الله اليه منذخلقه (به حسب روايت)، به عالم اجسام در روايت هست كه نظر لطف خداى تبارك و تعالى نكرده است منذخلقه. (از آغاز خلقت) با اينكه اين عالم اجسام و اين عالم طبيعت، اينطورى كه تا حالا ادراك كردهاند، تا حالا كشف كردهاند محيرالعقول است، عقول ماها به آن نمىرسد، آنقدرى كه تا حالا فهميدهاند و ماعدايش هم الى ما شاء الله هست كه كسى دستش به نورش نمىرسد، ستارههايى هست كه - نورشان 6 بيليون سال - 6 بيليون سال نورشان به زمين مىرسد، اين عدد را تفهيم آنرا نمىتوانيم بكنيم. در بعضى نوشتهها هست كه بعضى از ستارهها اگر جوفش را باز كنند 500 ميليون شمس در آنجا جايش مىشود و بعضى از ستارهها هست كه اگر در مركز شمس بگذارند تا زمين مىآيد، بزرگيش هست،اين پهناورى كه عقول به آن نمىرسد، كسى نمىتواند بر آن اطلاع پيدا كند، اينها همهاش عالم دنياست عالم پست است. بعضى از اهل معرفت مىگفتند اينكه اين عالم را دنيا گذاشته است اسمش را، براى اينكه خجالت مىكشد واقع اين قضيه را، واقع دنيا را بفرمايد، از اين جهت - همين - با همين اسم به دنيا تعبير كرده است. اين عالم با اين پهناورى، با اين بساط، عالم دنياست. اين آسمانها با همه چيزهايى كه تا حالا كشف شده است، (به حسب لسان قرآن زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب)، آسمان پايين، پايين، اينكه همه تا حالا كشفش كردهاند اينها همه در لسان قرآن، آسمان پايين است، آن آسمانهاى بالا را باز كشف نكردهاند كه چه خبر است، در عين حال بر حسب روايت مانظر اليه نظر لطف منذ خلقه و بر حسب قرآن هم كه متاع اسمش باشد حيات دنيا. حيات آخرت، حيات است، زنده است، اينجا زندگى نيست، مردگى است اينجا، حيات آخرت، حيات است دارالاخرة لهى الحيوان ما اطلاع نداريم در آن.
از تكاليف الهيه كه الطافى الهى است، غفلت نكنيد.
در عين حال ما در اينجا كه هستيم، از قبل خداى تبارك و تعالى مأموريتها داريم. ما تا دراين حيات دنيوى هستيم، تا در اينجا هستيم، مأموريتها از طرف خداى تبارك و تعالى داريم و بايد قيام كنيم به اين مأموريتها، بايد غفلت نكنيم از تكاليف الهيه، تمام تكاليف الهيه الطافى است الهى و ما خيال مى كنيم تكاليفى است، همهاش الطاف است، چه تكاليف فردى كه براى هر نفرى هست براى تربيت او، براى تكميل او، براى اينكه غير از اين راه، راه تكميل و راه ترقى نبوده است، درجاتى هست كه
صحيفه نور جلد 1 صفحه 257
بدون اين راه نمىشود به آن درجات رسيد و چه تكاليف اجتماعى كه ما مكلف هستيم، در اجتماع تكاليفى داريم و بايد به آن تكاليف عمل كنيم براى تنظيم اين اجتماع. انبيا هم، همه چيزهايى كه مربوط به روح و مربوط به مقامات عقليه و مربوط به مراكز فيضيه است براى ما بيان كردهاند و قرآن هم بيان كرده است و اهلش مىدانند و هم آن چيزهايى كه وظايف شخصيه است و دخيل در ترقيات انسان و تكامل انسان است در سنت و در كتاب بيان شده است و هم آن چيزهايى كه مربوط به اجتماع است و امور سياسى است و امور اجتماعى است و راجع به تنظيم وتربيت اجتماع است، بيان فرموده است و ما همه و همه بشر مكلفند بر اينكه همه اين مراتب را، همه اين مقامات را مواظبت كنند و منحصر به يك طرف نكنند.
به همه جناحهاى خادم اسلام علاقه دارم.
من با تمام اين جناح هايى كه هستند و براى اسلام خدمت مىكنند، چه جناحهاى روحانى كه از اول تا حالا خدمت كردهاند و چه جناح ديگر از سياسيون، از روشنفكران كه براى اسلام خدمت مىكنند، من به همه اينها علاقه دارم و از همه اينها هم گلايه دارم اما علاقه، بايد هر مسلمى، اشخاصى كه گروههايى كه براى اسلام خدمت مىكنند، قلما، قدما، براى اسلام خدمت مىكنند، بايد هر مسلمى، بايد هر انسانى كه ببيند اينها براى انسانيت، براى اسلام يعنى براى انسانيت - اسلام مكتب انسانسازى است - وقتى كه انسان ببيند كه گروههايى در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانيت هستند، در خدمت اسلام كه انسانساز است هستند، چاره ندارد الا اينكه علاقه داشته باشد به آن، اين اشكال نيست كه علاقهمند است.
علما حافظ اسلام در همه ابعادش بودهاند.
از آن طرف گلايه هم هست از همه گروهها، گلايه ارادتمندانه. اما آن گروههاى روشنفكر و دانشگاهى و محصلين جديد و آنها (ايدهم الله)، آنهايى كه خدمتگزارند براى اسلام، خداوند تأييدشان كند، من از آنها گلايه دارم براى اينكه مىبينم كه در نوشتههايشان، بعضى نوشتههايشان، اينها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علماى اسلام، راجع به فقه اسلام، اينها يك قدرى زيادهروى كردهاند، يك قدرى حرفهايى زدهاند كه مناسب نبوده است بزنند، اينها غرض ندارند، من مىدانم كه غالبا اينها براى اسلام مىخواهند خدمت كنند، نه اين است كه مغرض باشند و از روى سوء نيت حرفى بزنند، اينها اطلاعشان كم است. من هم اطلاعم از تاريخ كم است لكن من هشتاد سالم است و قريب 60 سال در جوامع علمى بودهام و قريب سى سال در مجارى امور، من يك مشاهداتى خودم دارم و در اين صد و چند سالى كه ديگر نزديك است به ما، ما از آن سوابق - سوابق - كم اطلاع، يعنى بنده كم اطلاع هستم، اينقدرى كه اطلاع داريم از سوابق، از زمان اول، عصرهاى اول اسلام تا حالا اطلاعات اجمالى است. ما مىبينيم كه اين اسلام را به همه ابعادش روحانيون حفظ كردهاند،
صحيفه نور جلد 1 صفحه 258
به همه ابعادش يعنى معارضش را روحانى حفظ كرده است، فلسفه را روحانى حفظ كرده است، اخلاقش را روحانى حفظ كرده است، فقهاش را روحانى حفظ كرده است، احكام سياسيش را روحانى حفظ كرده است، همه اينها با زحمتهاى طاقتفرساى روحانيين محفوظ شده. الان كه شما يك همچو فقه غنىاى مىبينيد كه فقه شيعه غنىترين فقهى است كه در دنيا هست، اين قانونى است كه با زحمتهاى علماى شيعه توضيح و تصريح شده است، غنىترين فقه است. غنىترين قوانين است در دنيا، قوانينى در دنيا به اين غنا نيست، قوانين ديگر، آنهايى كه آسمانى است البته غنى بوده اما ديگر به ما نرسيده، آنهايى كه زمينى است و اهل زمين درست كردهاند اينها به اندازه همان ادراركات ضعيفى كه اگر چنانچه مغز انسان (روايت است) يك گنجشك بخورد سير نمى شود با اين مغزها درست شده است، آنهايى كه مغزهايشان درست كار مىكند (آنهايى كه درست كار نمىكند كه اطلاع ندارند) همه اينهايى كه اينها درست كردهاند ناقص است، در هر جايى كه اين قوانين درست شده است يك قوانين ناقصى است، آن هم براى يك محيط خاصى، آن هم براى يك وضع خاصى، براى مثلاً تمشيت امور يك مملكتى، براى سياست بين مملكت و مملكت ديگر، اما ديگر، قوانين ديگرى ندارد، آنى كه دارد اسلام است و در اسلام آن فقهى كه غنىترين فقههاست، فقه شيعه است، همچو فقهى در دنيا نيست، نه در بين مسلمين هست الى كثرتهم و نه بين غير مسلمين و اين با زحمات طاقتفرسا از علماى شيعه درست شده است، از اول كه زمان پيغمبر بوده است و دنبالش زمان ائمه، اين علماى شيعه بودند كه جمع مىشدند دور ائمه (ع) و احكام را از آنها اخذ مىكردند و در اصولى كه چهار صد تا كتاب بوده است، نوشتهاند و آن اصول بعد در اصول ديگرى كه اين كتب اربعه ما و ساير كتب است، تدوين شده است و اينها همه با زحمت علماى شيعه و فقهاى شيعه درست شده است. تمام ابعادى كه اسلام دارد و قرآن دارد، آن مقدارى كه در خور فهم بشر است، تمام اينها را اين جماعت عمامه به سر به قول اين آقايان، عمامه به سر و ريش دار، اينها درست كردهاند، تا اينجا اسلام را اينها رساندهاند و كتابهايى كه اينها نوشتهاند، در هر رشتهاى از رشتهها كه شما ملاحظه كنيد، كتابها نوشته شده است، زحمتها كشيده شده است، تا حالا رسيده است به اين طبقه. اين در رشته علم، علم اسلام. در رشته علوم اسلامى است.
هدف علما از نزديك شدن به سلاطين، ترويج مذهب تشيع بوده است.
در باب امور سياسى، آن مقدارى كه من، عرض كردم كه تاريخ نمىدانم و اگر ديده باشم يادم نمانده است ديگر حالا، اما خوب اين تاريخ صد ساله، صد و چند ساله اخير در دست است، ما يك خرده جلوترش مىرويم مىبينيم كه يك طايفه از علما، اينها گذشت كردهاند از يك مقاماتى و متصل شدهاند به يك سلاطين، با اينكه مىديدند كه مردم مخالفند لكن براى ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامى و ترويج مذهب حق، اينها متصل شدهاند به يك سلاطينى و اين سلاطين را وادار كردهاند خواهى نخواهى براى ترويج مذهب، مذهب تشيع. اينها آخوند دربارى نبودند، اين اشتباهى است كه بعضى نويسندگان ما مىكنند، اطرافيان سلاطين اين آقايان بودند، اينها اغراض سياسى داشتند، اغراض دينى داشتند.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 259
نبايد يك كسى تا به گوشش خورد كه مثلاً مجلسى رضوان الله عليه، محقق ثانى رضوان الله عليه، نمىدانم شيخ بهايى رضوان الله عليه، با اينها روابط داشتند و مىرفتند سراغ اينها، همراهىشان مىكردند، خيال كند كه اينها مانده بودند براى جاه و - عرض مىكنم - عزت و احتياج داشتند به اينكه سلطان حسين و شاه عباس به آنها عنايتى بكنند، اين حرفها نبوده در كار، آنها گذشت كردند، يك گذشت، يك مجاهده نفسانى كردهاند براى اينكه اين مذهب را به وسيله آنها، به دست آنها ترويج كنند. در يك محيطى كه اجازه مىگرفتند كه شش ماه ديگر اجازه بدهيد ما حضرت امير را سب كنيم، وقتى جلوگيرى از سب حضرت امير مىخواستند بكنند (در يكى از بلاد ايران شنيدم اجازه خواستند كه خوب شش ماه ديگر صبر كنيد ما سباش بكنيم) اينها در يك همچو محيطى كه سب حضرت امير اينطورها بوده و رايج بوده و از مذهب تشيع هيچ خبرى نبود و هيچ اسمى نبوده، اينها رفتهاند مجاهده كردهاند - خودشان را پيش مردم - مردم آن عصر شايد اشكال به آنها داشتند از باب نفهمى، چنانچه حالا هم اگر كسى اشكال كند نمىداند قضيه را، غرض ندارد، نمىداند قضيه را، زمان ائمه هم - خوب - بودند، على بن يقطين از وزرا بود، در زمان ائمه هم بودند، حضرت امير بيست و چند سال به واسطه مصالح عاليه اسلام در نماز اينها رفت - عرض بكنم كه - تبعيت از اينها كرد براى اينكه يك مصلحتى بود كه فوق اين مسائل بود، سايرائمه (ع) هم گاهى مسالمت مىكردند، يك وقتى نمىشد آنوقت چه مىكردند. مصالح اسلام فوق اين مسائلى است كه ما خيال مىكنيم، اين دسته از علمائى كه جانفشانى كردند و خودشان را جورى كردند كه حالا شما به آنها اشكال مىكنيد از باب اينكه اطلاع بر واقعه نداريد، نه اينكه سوء قصد داريد، نه اينكه سوء نيت داريد، اطلاع از واقعيات نداريد، اين آدمسازى است، نه اين است كه اينها دربارى شدند، اينها مىخواهند آدم بسازند، من گله دارم.
علما پرچمدار نهضتهاى ضد استبدادى.
afsanah82
07-24-2011, 04:58 PM
previos page menu page
صحيفه نور جلد 1 صفحه 267
تاريخ: 19/10/56
بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى
از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ به چه كسانى بايد تسليت گفت؟
بسم الله الرحمن الرحمن الرحيم
من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى بايد تسليت بگويم؟ آيا به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام و به حضرت حجت سلام الله عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگويم، يا به ملت مظلوم ايران تسليت بگويم، يا به اهالى محترم قم داغديده تسليت بدهم، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم، يا به حوزههاى علم و علماى اعلام تسليت بگويم؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اين قضايا كه براى اسلام پيش مى آيد و اين ملت بيدار ايران در مقابل اين مصيبتها استقامت مى كند، كشته ميدهد، هتك مىشود. بى جهت و بدون هيچ مجوزى مردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع دادند گر چه مختلف است لكن بعضى از خبرگزارىها هفتاد و بعضى صد و غالبا كه به ما تذكر دادهاند صد تا دويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از امريكا، عدد را سيصد نوشتند و باز هم معلوم نيست. عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدا مى كند اگر بتواند، اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند، اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تاييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خون خودشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريضخانهها و آنها را گرفتهاند و آنهايى كه خون به آنها نرسيده بعضى مردهاند و كشتهها را ندادند به صاحبانش، اگر يكى هم اصرار كرده، مى گويد پانصدتومان گرفتند براى اينكه كشتند او را، اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم؟ به كى تسليت بگوئيم؟
ايستادگىها نتيجه خواهد داد
ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم، ملت بيدارى است، ملت هوشيار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عين حالى كه اينهمه ظلم مىبيند، اينهمه كشته ميدهد، در عين حال مقاومت مى كند، ايستادگى مىكند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالى نيست كه بعد از اينكه ملتها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زنها قيام كردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يك همچنين ملتى پيروز مى شود ان شاءالله.
صحيفه نور جلد 1 صفحه 268
گرفتن اسلحه از افراد نالايق، از اهداف انبياء
من شنيدهام كه در زمان رضاخان، مرحوم مدرس به رضاخان پدر اين خان گفته بوده است كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مىترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلا ثابت نباشد يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته، چه مفاسدى دارد. از اول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش، اسلحهها در دست ناصالحها بوده و همه مشكلات بشر همين معناست. تا خلع سلاح نشوند اين اسلحهدارهاى ناشايسته، كار بشر سرانجام پيدا نمىكند. انبيا هم آمدند كه اين اسلحه دارهاى بى صلاحيت بى عقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كه خواستند اين اسلحه را از نالايقها بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و اين اسلحه در دست نالايقها و بى عقلها و غير صالحها بود. همه اين مشكلاتى كه شما ملاحظه مى كنيد همين معناست. از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح و غير صالح پيدا شده است، در همه اين دورهها اسلحهها دست غير صالحها بوده (مگر بسيار كم بسيار نادر ) و با اين اسلحهها چه جنايتها كه واقع شده است. حالا ما به آن تاريخهاى خيلى دور نمى رويم، اين جنگ هايى كه اخيرا" يعنى در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانى، جنگ دوم جهانى،اين جنگ هايى كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهايى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحهها در دست غير صالح ها بود، ناشايستهها اسلحهها را به دست داشتند.
جنايات پنجاه سال سلطنت غير قانونى پهلوى
اين خونريزى هايى كه در اين 50 سالى كه ما ياد داريم و چه تلخىها در ذائقه ما هست از اين 50 سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمام اين قضايايى كه در اين 50 سال سلطنت غيرقانونى اين روسياهها منعقد شده است، ما كه سنمان به كهولت رسيده است شاهد اين سياه بختىهاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قدارهدارهاى غير صالحانجام دادندبوديم ازاول كه آن كودتاى اول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم، اين به حسب چيزهايى كه در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت اين مطلب را گفتند، مردم مى دانستند تا يك حدودى لكن درست نه،تبليغات سوءنمى گذاشت درست مردم بفهمند لكن بعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياهرو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند در راديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سركار وچون خيانت كرد حالا برديمش . رضاخان را از اول انگليسىهاى جنايتكار، انگليسىهاى غير صالح كه اسلحه در دستشان بود،رضاخان را اسلحهدار كردند واين آدم ناشايستهبى اصل را بااسلحهآوردند و مسلط كردند برمردم وچهجناياتى،چهجناياتى دراين مدتى كه آن مرد سياهرو روى كار بود، نمى شود تشريح كرد، نمى توانيم تلخىهاى آن روزها را براى شما تشريح كنيم . اينها به طور اطمينان در
صحيفه نور جلد 1 صفحه 269
تواريخ محفوظ است و ان شاءالله با انقراض اين دودمان سياه رو تاريخها بيرون مى آيد و نوشتهها بيرون مى آيد و ان شاءالله شماها ببينيد و اگر ماها و شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد، اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آن مرد كرد، چه خونريخت، چقدر از علما را اسير كرد، چقدربه اسم اتحاد شكل به اين ملت بيچاره فشارآوردند و چقدر مظلومها را كتك زدند و چقدر علما را هتك كردند و چقدر عمامهها را از سر اهل علم برداشتند اين مرد بى صلاحيت وقتى كه تركيه رفت، آن جا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلط هايى كرده است، از همانجا از قرارى كه آن وقت مى گفتند تلگراف كرده است به عمال خودش كه مردم را متحد الشكل كنيد. آن وقت منتهى به عذر اين كه اين زارعين از باب اين كه در آفتاب مى خواهند بروند كار بكنند، كلاه لبه دار داشته باشند تا اين كه توى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست. وقتى هم كه از سفر آمد كه ديگر فشارها شروع شد.
يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات. چقدر علما را در اين قضايا اذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتورك بىصلاحيت، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مىداند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب، حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مىداند كه چه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علما را وادار كردند با سرنيزه كه با زنهايشان در مجالس جشن يك همچو جشنى، كه با خون دل مردم با گريه تمام مىشد. شركت كنند. مردم ديگر هم به همين ترتيب، دسته دسته را دعوت مىكردند و الزام مىكردند كه با زن هايتان بايد جشن بگيريد. آزادى زن اين بود كه الزام مىكردند، اجبار مىكردند با سرنيزه و پليس، مردم محترم رابازرگانهاى محترم را، علما را اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشنها (به اصطلاح خودشان) آن قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مىشدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مىداند كه چى كردند.
يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضه خوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى كه يك قدرى مثلا جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب سحر مجلس داشتند كه اول اذان مثلا تمام بشود. همه ايران را از اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكر حديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بىعقل بود؟ افاضل بايد اسلحهدار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اين مفاسد از آن پيدا مى شود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند، به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبس كردند و بعضىشان را هم محاكمه كردند و بعضىشان را هم كشتند. براى اينكه اسلحه در دست بىعقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربايجان، اينها به مجرد اينكه كلمهاى گفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى. علماى آذربايجان مدتها ظاهرا در سنقر بودند مرحوم حاج ميرزا صادق آقا رحمة الله
صحيفه نور جلد 1 صفحه 270
تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشتهها بود كه چه كردند وقابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم، كسى هم كه حافظه داشته باشد با يك مجلس و دو مجلس نمىشود اين مصايب را ذكر كرد.
تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است.
در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بىعقل شدهايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه، هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم، رئيس سازمان قم، پليس قم يك چنين جرأتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردمكشى كند. گمان اين مطلب را هيچ عاقلى نبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مىشود كه وضع اينطور است و تصريحا خود اين خبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مىزد و فرمان مىداده، فرمان مىداده كه به لشكرهاى خارجه دنيا، لشكرهايى كه هجوم آوردند به ايران، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضه كه در مقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصا رئيس جمهور آمريكائى بالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته بهاينها مىدانند، همين بيعرضهها - بيعرضگىشان - وقتى كه وارد مىشوند در جمعيت خودشان چون مسلط هستند اينها را اذيت مىكنند. آنجا دستبوسى مىكنند و چاپلوسى، وقتى كه مىرسند به مملكت خودشان شروع مىكنند به كارهاى هرزگى. من قبلا، كه مىگفتند آزادىهايى دادهاند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگراين آدم نوكرى خودش را تحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كه بالاتر از هميشه باشد.لكن ما نمىدانستيم بهاين زودى همچو دنبال اين كه، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كرد بهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الا قم آنطورى كه همه نقل مىكنند، آن طورى كه اشخاص نقل مىكنند، غير مطبوعات خودشان آنهايى كه بودن در آن جا، باآرامش مردم مىآمدند و مىخواستند عرض حالشان را به علما بكنند، يكى از بين آنها (از خودشان وادار مىكردند آنها) يك سنگى زده يك جايى را شكسته، هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشان براى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغكارى نبود در كار.
اينها يك دستهاى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانهاى را آتش زدند و جايى را، دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه با بهانه واقع شد و الا مردم كه نمىخواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحهدار نمىتواند جنگ بكند، جنگى در كار نبوده است .
همه به من راى دادند! همه با من موافقند!
لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلا بود، نرفته ملاقات نكرده بود، نيستم، من
صحيفه نور جلد 1 صفحه 271
ملاقات كردم، من كارم را درست كردم. من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كه خيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم، من وابستهام، من مىكشم. اين اشتلمها و الدرمها براى همين معناست كه مىخواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يك چيزى، يك كسى خيال بكند، لكن بدخوانده بود، نمىدانست كه با اين كشتار چه فضاحتى به سرش در مىآيد. آدمى كه مىگويد يك ملت همه بامن موافقند، همه راى دادند به اينكه مثلا اين انقلاب سفيد خونين، همه رأى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضد ايشان قيام كردهاند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آن طرف تا كرمان و از آن طرف تا اهواز و - عرض مىكنم كه - آبادان، سرتاسر ايران قيام كردند بر ضد ايشان. اين اشخاصى كه ايشان ادعا مىكرد كه همه با من موافقند، ما همه هستيم، ما را مىخواهند، ملت من را مىخواهد، اگر يك روز اين سرنيزه امريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مىكنند، خود دربار. يك روز، يك همچون تجربهاى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردم را. اين سازمانهايى كه گوش ما مىرسد سازمان مثلا چه وكذا همهاش بازى است،امنيتى در كار نيست كه سازمان امنيت اين جا باشد يا امنيت عمومى باشد اينها همه براى بازى دادن مردم است .
كمونيستى مخدر جامعه است.
مىخواهند مردم را نظير كمونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم، نه اين است كه يك چيزى، يك حل عقدهاى مىكند، مگر مىشود كسى كه خودش آدم نيست براى آدمها كار بكند. مگر مىشود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند؟ من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آنوقت رئيس شوروى بود، اين استالينى كه حالا هم عكس هايش را مىاندازند و چه ميكنند، گرچه اخيرا ديگر آبرويى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگرى كه يكى از آن آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مىكردند آنوقت ) به سفارتخانههاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسهاى داشته باشند لكن استالين كه همه به او برادر مىگفتند و همه مىگفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مىكرد و قارداش به او مىگفتند، ايشان، مىگفتند حتى گاوى كه از آن شير مىخواهد بخورد آوردهاند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طيارهاى كه حامل خودش بوده، حامل يك گاو هم بوده، هم گاو اسلحهدار بىعقل و هم خودش اسلحهدار بىعقل، بلكه خدا مىداند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مىداند كه اينطور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شيرده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مىرفتيم براى زيارت،اين سربازهاى آنها مىآمدند گدايى مىكردند
صحيفه نور جلد1 صفحه 272
جلوى اتومبيل و يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مىدادند آن قدر خوشحال مىشد كه دستش راپشتش مىگذاشت و شروع مىكرد به سوت زدن كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند. مگر مىشود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات؟ بازى است همهاش. همه اين اسلحهدارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات توأم با هم كار خود را از پيش مىبرند. الان هم مىبينيد كه زدهاند مردم را كشتهاند، اينهمه جنايت وارد كردند.حالا تبليغات را ببينيد چه مىكند، تبليغات دست خودشان است، همه گناهها را گردن مردم مىاندازند و (كشتهها هم 6 تا بودند كه چندتاش زير پاى مردم رفته، يك بچه 13 ساله، يك چيزى از طرف آنها جنايتى واقع نشده) اينها تبليغات دست خودشان است، از آن طرف اينطور تبليغات مىكنند،از آن طرف اين طور كشتار مىكنند. تمام اين مفاسد براى اسلحهدار بودن غير صلحاست، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.
اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمىآيد.
اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضىاش هم معتبر است كه عادل باشد، فقهيش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعهاش هم بايد عادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر زمامدار بايد عادل باشد ولات آن هم بايد عادل باشند، اين ولاتى كه در اسلام مىفرستادند، والىهايى كه مىفرستادند به اين طرف و آن طرف امام جماعت آنها هم بودهاند، بايد عادل باشد، اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كه داريد مىبينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح اشخاص بىانصاف، بيعدالت. اينها از اين طرف آدمكشى مىكنند، از آن طرف (عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى) از آن طرف فشار مىآورند به زنها كه بايد بىحجاب بشويد، از آن طرف (آزادى نسوان، آزادى نسوان) اينها مضحكه است، آزادى نيست. از آن طرف (اصلاحات، اصلاحات ارضى چه) از آن طرف بازار براى امريكا درست مىكنند. تماماصلاحات ارضى ما اين شد كه ما يك گوشهاى از مملكتمان براى تمام مملكتمان آذوقه داشت باقيش بايد مىرفت بيرون و پول مىگرفتند، حالا به هر چه دست مىزنى مىگويند از خارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مىكنند به اين كه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم، جو از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، تخم مرغ از خارج آورديم . گريه دارد اين و حيا در كار نيست . اصلاحاتشان هم يك همچنين اصلاحاتى است كه همه آن مفسده است
تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند.
آنوقت مىگويند كه همه علما موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد در تمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارى بگويى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست. معممى كه خودت عمامه سرش گذاشتى و مىرقصانيش هر
صحيفه نور جلد 1 صفحه 273
جورى دلت مىخواهد، خوب البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو در ائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد، كه بگويد من موافقم، در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم، در قم تو يك ملا پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم. حيا در كار نيست. همه مفسدهها را انجام مىدهند، همه كارهاى خلاف را انجام مىدهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مىگويند (كه بامن، همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است).
اسلحه قلم
اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است، همه اسلحهها را ملاحظه كنيد، يك نظر عمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحههاست، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسده زياد خواهد شد. الان قلم دست اراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبههايى و اين اراذل هر چه آن رذل انجام مىدهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوب بزك كرده نشان مىدهند. اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مىخورد. مفسدههايى كه آنها مىكنند، جناياتى كه آنها مىكنند، خونريزىهايى كه آنها مى كنند، اين اهل قلم غيرصالح كه اين حربه در دستش است، اين با قلمفرسايى خودش و مىنشينند توى خانهاش و قلمفرسايى مىكند و همه چيزها را وارونه نشان مىدهد، هر مطلبى شده باشد عكسش مىكند. اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص صالح باشد.
afsanah82
07-24-2011, 05:00 PM
جلد دوم
menu page next page
نام كتاب: صحيفه نور جلد 2
مجموعه رهنمودهاى امام خمينى
صحيفه نور ج 2 صفحه 1
تاريخ:19/10/56
بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى
از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ و چه كسانى بايد تسليت گفت؟
بسم الله الرحمن الرحيم
من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى تسيلت بگويم؟ آيا به رسول اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) و حضرت حجت سلام عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگوئيم، يا به امت مظلوم ايران تسليت بگوئيم يا به اهالى محترم قم داغديده تسليت بدهم، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم، يا به حوزههاى علم و علماى اعلاء تسليت بگويم؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اين قضايا كه براى اسلام پيش مىآيد و اين ملت ايران در برابر اين مصيبتها استقامت مىكند، كشته مىدهد، هتك مىشود. بىجهت و بدون هيچ مجوزى مردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع دادهاند گرچه مختلف است لكن بعضى از خبرگزارىها هفتاد و بعضى صد و غالباً كه به ما تذكر دادهاند صد تا دويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از آمريكا. عدد را سيصد نوشتند و با هم معلوم نيست. عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدا مىكند اگر بتواند اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند، اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تأييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خون خدشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريض خانهها و آنها را گرفتهاند و آنهائى كه خون به آنها نرسيده بعضى مردهاند و كشتهها را ندادهاند به صاحبانش، اگر يكى هم اصرار كرده، مىگويد پانصد تومان گرفتند براى اينكه كشتند او را. اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم؟ به كى تسليت بگوئيم؟
ايستادگىها نتيجه خواهد داد
ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم، ملت بيدارى است، ملت هشيار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عين حالى كه اين همه ظلم مىبيند، اين همه كشته مىدهد، در عين حال مقاومت مىكند، ايستادگى مىكند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالى نيست كه بعد از اينكه ملتها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زنها قيام كردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يك همچنين ملتى پيروز مىشود انشاءالله.
صحيفه نور ج 2 صفحه 2
گرفتن اسلحه از افراد نالايق، از اهداف انبياء
من شنيدهام كه در زمان رضاخان پدر اين خان گفته بوده است كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مىترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلاً ثابت نباشد، يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته، چه مفاسدى دارد. از اول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش، اسلحهها در دست ناصالحها بوده و همه مشكلات بشر همين معناست. تا خلع سلاح نشوند اين اسلحهدارهاى ناشايسته، كار بشر سرانجام پيدا نمىكند. انبياء هم آمدند كه اين اسلحهدارهاى بىصلاحيت بىعقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كه خواستند اين اسلحه را از نالايق بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و اين اسلحه در دست نالايقها و بىعقلها و غير صالحها بود. همه اين مشكلاتى كه شما ملاحظه مىكنيد همين معناست. از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح و غير صالح پيدا شده است، در همه اين دورهها اسلحهها دست غير صالحها بوده (مگر بسيار كم، بسيار نادر) و با اين اسلحهها چه جنايتها كه واقع شده است. حالا ما به آن تاريخهاى خيلى دور نمىرويم، اين جنگهائى كه اخيراً يعنى در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانى، جنگ دوم جهانى، اين جنگهائى كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهائى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحهها در دست غير صالح بود، ناشايستهها اسلحهها را به دست داشتند.
جنايات پنجاه سال سلطنت غير قانونى پهلوى
اين خونريزىهائى كه در اين 5 سالى كه ما ياد داريم و چه تلخىها در ذائقه ما هست از اين 50 سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمان اين قضايائى كه در 50 سال سلطنت غير قانونى اين روسياهها منعقد شده است، ما كه سنمان به كهولت رسيده است شاهد اين سياه بختىهاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قدارههاى غير صالح انجام دادند بوديم. از اول كه آن كودتاى اول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم، اين به حسبت چيزهائى كه در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنك دوم شروع شد در راديوهاى آن وقت اين مطلب را گفتند، مردم مىدانستند تا يك حدودى لكن درست نه، تبليغات سوء نمىگذاشت درست مردم بفهمند لكن بعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياه رو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند در راديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سر كار و چون خيانت كرد و حالا برديمش. رضاخان را از اول انگليسىهاى جنايتكار، انگليسىهاى غير صالح كه اسلحه در دستشان بود، رضا خان را اسلحهدار كردند و اين آدم ناشايسته بىاصل را با اسلحه آوردند و مسلط كردند بر مردم و چه جناياتى، چه جناياتى در اين مدتى كه آن مرد سياه روى كار بود، نمىشود تشريح كرد، نمىتوانيم تلخىهاى آن روزها را براى شما تشريح كنيم. اينها به طور اطمينان در
صحيفه نور ج 2 صفحه3
تواريخ محفوظ است و انشاء الله با انقراض اين دودمان سياه رو تاريخها بيرون مىآيد و نوشتهها بيرون مىآيد و انشاءالله شماها ببينيد و اگر ماها و شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آن مرد كرد، چه خونها ريخت چقدر از علما را اسير كرد، جقدر به اسم اتحاد شكل به اين ملت بيچاره فشار آوردند و چقدر مظلومها را كتك زندند و چقدر علماء را هتك كردند و چقدر عمامهها را از سر اهل علم برداشتند. اين مرد بىصلاحيت وقتى كه تركيه رفت، آنجا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلطهايى را كرده است از همانجا از قرارى كه آن وقت مىگفتند تلگراف كرده است به عمال خودش كه مردم را متحدالشرك كنيد آن وقت منتهى به عذر اينكه اين زارعين از باب اينكه در آفتاب مىخواهند بروند كار بكنند، كلاه لبهدار داشته باشند تا اينكه توى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست. وقتى هم كه از سفر آمد كه ديگر فشارها شروع شد.
يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات، چقدر علماء را در اين قضاياء اذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتورك بىصلاحيت، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مىداند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب. حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مىداند كه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علماء را وادار كردند بر سر نيزه كه با زنهايشان در مجالس جشن، يك همچو جشنى كه با خون دل مردم با گريه تمام مىشد شركت كنند مردم ديگر هم به همين ترتيب در سه دسته را دعوت مىكردند و الزام مىكردند كه با زنهايان بايد جشن بگيريد. آزادى زن اين بود كه الزام مىكردند، اجبار مىكردند با سر نيزه و پليس، مردم محترم را، بازرگانهاى محترم را، علما را، اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشنها (به اصطلاح خودشان) آنقدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مىشدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مىداند كه چى كردند.
يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضهخوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى كه يك قدرى مثلاً جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب، سحر مجلس داشتند كه اول اذان مثلاً تمام بشود. همه ايران رااز اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكر حديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بى عقل بود؟ افاضل بايد اسلحهدار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اين مفاسد از آن پيدا مىشود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبس كردند و بعضىشان را هم محاكمه كردند و بعضىشان را هم كشتند براى اينكه اسلحه در دست بىعقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربايجان، اينها به مجرد اينكه كلمهاى گفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى. علماى آذربايجان مدتها ظاهرا در سنقر بودند، مرحوم حاج ميرزا صادق آقا
صحيفه نور ج 2 صفحه 4
رحمة الله تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشتهها بود كه چه كردند و قابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم درس كسى هم كه حافظه داشته باشد با يك مجلس و دو مجلس نمىشود اين مصائب را ذكر كرد.
تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است
در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بىعقل شدهايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه، هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم، رئيس سازمان قم، پليس قم يك چنين جرأتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردمكشى كند. گمان اين مطلب را هيج عاقلى نبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مىشود كه وضع اينطور است و تصريحاً خود اين خبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مىزد و فرمان مىداده، فرمان مىداده كه به لشكرهاى خارجه دنيا، لشكرهائى كه هجوم آوردند به ايران، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضهها كه در مقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصاً رئيس جمهور آمريكائى بالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته به اينها مىدانند، همين بيعرضهها - بيعرضگىشان - وقتى كه وارد مىشوند در جمعيت خودشان چون مسلط هستند اينها را اذيت مىكنند. آنجا دستبوسى مىكنند و چاپلوسى، وقتى كه مىرسند به مملكت خودشان شروع مىكنند به كارهاى هرزگى. من قبلاً كه مىگفتند آزادىهائى دادهاند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگر اين آدم نوكرى خودش را تحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كه بالاتر از هميشه باشد. لكن ما نمىدانستيم به اين زودى، همچو دنبال اينكه، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كرد بهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الاقم آنطورى كه همه نقل مىكنند، آنطورى كه اشخاص نقل مىكنند، غير مطبوعات خودشان آنهائى كه بودند در آنجا، با آرامش مردم مىآمدند و مىخواستند عرض حالشان را به علما بكنند، يكى از بين آنها (از خودشان وادار مىكردند آنها) يك سنگى زده يك جائى را شكسته، هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشان براى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغ كارى نبود در كار. اينها يك دستهاى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانهاى را آتش زدند و جائى را، دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه بهانه واقع شد والا مردم كه نمىخواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحهدار نمىتواند جنك بكند، جنگى در كار نبوده است.
همه به من راى دادند! همه با من موافقند
لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلاً بود، نرفته ملاقات نكرده بود، نيستم، من
صحيفه نور ج 2 صفحه 5
ملاقات كردم، من كارم را درست كردم، من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كه خيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم، من وابستهام، من مىكشم. اين اشتلمها و الدرمها براى همين معناست كه مىخواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يك چيزى، يك كسى خيال بكند، لكن بد خوانده بود، نمىدانست كه با اين كشتار چه فضاحتى به سرش در مىآيد. آدمى كه مىگويد يك ملت همه با من موافقند، همه رأى دادند به اينكه مثلاً اين انقلاب سفيد خونين، همه رأى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضد ايشان قيام كردهاند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آن طرف تا كرمان، از آن طرف تا اهواز و - عرض مىكنم كه - آبادان، سرتاسر ايران قيام كردند بر ضد ايشان. اين اشخاصى كه ايشان ادعا مىكرد كه همه با من موافقند، ما همه هستيم، ما را مىخواهند، ملت من را مىخواهد، اگر يك روز اين سر نيزه آمريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مىكنند، خود دربار. يك روز يك همچون تجربهاى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردم را. اين سازمانهائى كه گوش ما مىرسد سازمان مثلاً چه و كذا، همهاش بازى است، امنيتى در كار نيست كه سازمان امنيت اينجا باشد يا امنيت عمومى باشد، اينها همه براى بازى دادن مردم است.
كمونيستى مخدر جامعه است
مىخواهند مردم را نظير كونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم، نه اين است كه يك چيزى، يك حل عقدهاى مىكند، مگر مىشود كسى كه خودش آدم نيست براى آدمها كار بكند، مگر مىشود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند. من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آن وقت رئيس شوروى بود. اين استالين نيز كه حالا هم عكسهايش را مىاندازند و چه مىكنند، گر چه اخيراً ديگر آبروئى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگر ى كه يكى از آن از آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مىكردند آنوقت) به سفارتخانههاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسهاى داشته باشند ليكن استالين كه هم به او برادر مىگفتند و همه مىگفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مىكرد و قارداش به او مىگفتند ايشان، مىگفتند حتى گاوى كه از آن شير مىخواهد بخورد آوردهاند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طيارهاى كه حامل خودش بوده، حامل يك گاو هم بوده، هم گاو اسلحهدار بىعقل و هم خودش اسلحهدار بىعقل، بلكه خدا مىداند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مىداند كه اين طور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شير ده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مىرفتيم براى زيارت، اين سربازهاى آنها مىآمدند گدايى مىكردند جلوى اتومبيل و
صحيفه نور ج 2 صفحه 6
يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مىداند آنقدر خوشحال مىشد كه دستش را پشتش مىگذاشت و شروع مىكرد به سوت زدن. كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند مگر مىشود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات؟ بازى است همهاش. همه اين اسلحهدارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات توأم با هم كار خود را از پيش مىبرند. الان هم مىبينيد كه زدهاند مردم را كشتهاند اينهمه خيانت وارد ردهاند حالا تبليغات را ببينيد چه مىكند، تبليغات دست خودشان است، همه گناهها را گردن مردم مىاندازند و كشتهها هم 6 تا بودهاند كه چند تاش زير پاى مردم رفته يك بچه 13 ساله يك چيزى از طرف آنها، جنايتى واقع نشده اينها تبليغات دست خودشان است، از آن طرف اينطور تبليغات مىكنند از آن طرف اينطور كشتار مىكنند. تمام اين مفاسد براى اسلحهدار بودن غير صلحاست، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.
اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمىآيد
اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضىاش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعهاش هم بايد عادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر، زمامدار بايد عادل باشد. ولات آن هم بايد عادل باشند. اين ولاتى كه در اسلام مىفرستادند، والىهائى كه مىفرستادند بهاين طرف و آن طرف، امام جماعت آنها هم بودهاند، بايد عادل باشد، اگر عادل نباشد اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كه داريد مىبينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح، اشخاص بىانصاف، بيعدالت. اينها از اين طرف آدمكشى مىكنند، از آن طرف عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى از آن طرف فشار مىآورند به زنها كه بايد بىحجاب بشويد، از آن طرف آزادى نسوان، آزادى نسوان اينها مضحكه است، آزادى نيست از طرف اصلاحات اصلاحات ارضى چه از آن طرف بازار براى آمريكا درست مىكنند تمام اصلاحات ارضى ما اين شد كه ما يك گوشهاى از مملكتان براى تمام مملكتمان آذوقه داشت با قيش يبايد مىرفت بيرون و پول مىگرفتند، حالا به هر چى دست مىزنى مىگويند از خارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مىكنند به اينكه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم جو از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، تخم مرغ از خارج آورديم. گريه دارد اين و حيا در كار نيست اصلاحاتشان هم يك همچو اصلاحاتيست كه همه آن مفسده است.
تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند
آنوقت مىگويند كه همه علماً موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد. در تمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارى بگوئى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست معممى كه خودت عمامه سرش
صحيفه نور ج 2 صفحه 7
گذاشتى و مىرقصانيش هر جورى دلت مىخواهد - خوب - البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو در ائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد كه بگويد من موافقم در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم حيا در كار نيست همه مفسدهها را انجام مىدهند، همه كارهاى خلاف را انجام مىدهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مىگويند كه با من همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است.
اسلحه قلم
اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است، همه اسلحهها را ملاحظه كنيد، يك نظر عمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحههاست، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسدهها زياد خواهد شد الان قلم دست اراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبههايى و اين اراذل هر چه آن رذل انجام مىدهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوب بزك كرده نشان مىدهند اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مى خورد مفسدههايى كه آنها مىكنند، جناياتى كه آنها مىكنند، خونريزىهايى كه آنها مىكنند، اين اهل قلم غير صالح كه اين حربه در دستش است، اين با قلمفرسايى خودش و مىنشينند توى خانهاش و قلمفرسايى ميكند و همه چيزها را وارونه نشان مىدهد، هر مطلبى شده باشد عكسش مىكند اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص صالح باشد.
فرهنگ، مبدا همه بدبختىها و خوشبختى هاست
فرهنگ مبدأ همه خوشبختىها و بدبختىهاى ملت است اگر فرهنگ ناصالح شد اين جوانهايى كه تربيت ميشوند به اين تربيتهاى فرهنگ ناصالح، اينها در آتيه فساد ايجاد مىكنند فرهنگ استعمارى، جوان استعمارى تحويل مملكت مىدهد فرهنگى كه با نقشه ديگران درست مىشود واجانب براى ما نقشهكشى مىكنند و با صورت فرهنگ خواهند تحويل جامعه ما بدهند، اين فرهنگ، فرهنگ استعمارى و انگلى است و اين فرهنگ از همه چيزها حتى از اين اسلحه اين قلدرها بدتر است اين قلدرها اسلحهشان بعد از چند وقت ميشكند و حالا هم شكسته اما وقتى فرهنگ فاسد شد جوانهاى ما كه زير بناى تأسيس همه چيز هستند، از دست ما مىروند و انگل بار آيند، غربزده بار مىآيند، اينها را از همان اول، همان كلاسهاى اول توى ذهنهايشان هى مطالبى مىكنند تا برسند به آن بالا اگر فرهنگ، فرهنگ صحيح باشد جوانهاى ما صحيح بار مىآيند اگر فرهنگ، فرهنگ حق باشد، فرهنگ الهى باشد، فرهنگى باشد كه براى منفعت اهل ملت، براى منفعت مسلمين باشد، اين افرادى كه مىبينيد كه الان سر كار هستند، اينها از آن بيرون نمىآمد فرهنگ ما يك فرهنگ استعمارى است، فرهنگ ما در دست صلحا نيست، صالح ادارهاش نمىكند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 8
دانشگاه استقلالى و استعمارى
اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيح استقلالى بود، مستقل بود و اشخاصى كه در آنجا (اگر صالحى هم در آنجا باشد) مىتوانستند كه كارى را كه مىخواهند و صلاح است انجام بدهند، روزگار مملكت ما به اينجا نمىرسيد و به بدتر از اين براى نسل آتيه شايد خداى نخواسته بشود. دانشگاه ما را اشخاصى قبضه كردند كه اينها خودشان انگل هستند و خودشان استعمارى هستند و خودشان نوكر ماب هستند و تمام اينها سرچشمهاش همان يك نفر آدم است. حال مگر در دانشگاه اگر يك معلمى، يكى استادى بخواهد يك چيزى بگويد قدرت دارد، مگر سازمان امنيت به امر اعليحضرت مىگذارد كه يك چنين حرفى بشود. اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيحى بود، اين جوانهاى ما كه در دانشگاه مىخواهند يك حرف حقى را بزنند، با پليس خفهشان نمىكردند. دختر را مىزنند، پسر را مىزنند، جوان را مىزنند، حبس مىكنند چه مىكنند، اين براى اين است كه دانشگاه ما استقلالى ندارد. دانشگاه ما نداريم، دانشگاهى كه يك نفر آدم بر آن حكومت كند اين دانشگاه نمىشود محيط علم بايد محيط آزاد باشد.
مجلس ملى و مصونيت مستشاران نظامى!!
اگر مجلس ما يك مجلس صالحى بود و اين ابزار دست صلحا بود، اين قوانين را مىگذاشتند بگذرد؟ مصونيت مستشارهاى آمريكائى كه ذلت ايران و ننگ ايران است و بود، اينها مىگذاشتند تصويب بشود؟ مجلس ما نداريم يك عده اشخاص را مأمور هستند هم مأمور از سازمان امنيت، اسمش را گذاشتهاند مجلس، اينها مأمور هستند همهشان، اگر اينها آزاد بودند و اگر مجلس، مجلس ملى و بد و مال مردم بود كه نمىگذاشتند اينهمه اسلحه بخرند نفت ما را بدهند و آهن بخرند آهنى كه نمىتوانند به كار بيندازند خودشان هم متحيرند بايد مستشار آمريكائى و متخصص آمريكائى بيايد نشان بدهد و به اينها هم نشان نمىدهند آنها يك جانورهائى هستند كه به اين حرفها تسليم نمىشوند و آنها آمدند اينجا با حقوقهاى گزاف حقوقهاى گزاف كه ما اطلاع نداريم و تصورش هم نمىكنيم كه اينها هر يكيشان ماهى چقدر مىگيرند همين قدر عددشان را مىگويند زيادند مستشارها و تعدادشان چند صد نفر و يا چند هزار نفر من الان نمىدانم و آنوقت (60 هزار نفر ظاهراً گفتند) با چقدر حقوق، هر يك چقدر حقوق از اين ملت مىگيرند، از جيب اين فقرا و بيچارهها در مىآورند و به جيب اين گردن كلفتها مىريزند و آنوقت اينها مگر به نظامى ما تعليم نظامى مىدهند؟ اينها مىخواهند اين نظامىها را همين طورى نگه دارند كه هر طورى دلشان مىخواهد عمل بكنند.
شاه، سر منشاء تمام مفاسد
اگر ما يك ارتش انگلى نداشتيم و يك ارتش مستقلى داشتيم اجازه نمىداد كه مستشارها بيايند همه چيزها در تحت دستور آنها باشد و اينها صاحب منصبهايشان جز آلت هيچ چيز نباشند براى
صحيفه نور ج 2 صفحه 9
اينكه ارتش ما هم يك ارتشى نيست همهاش در تحت نظر يك آدم است. يك آدم فاسد همه چيز را فاسد كرده است. يك بز فاسد كچل مىگويند يك گله را كچل مىكند اين فساد همه فسادها منتهى ايران از باب اختناقى كه هست نمىتوانند دست بگذارند روى آن كه همه مفسدهها زير سر اوست، مىگويند مأمورين مأمورين آقا مأمورين از كى امر دارند كه بكشند مردم را؟ از كى امر دارند كه بريزند توى مدرسه حجتيه و طلبهها را بكشند؟ مگر كسى مىتواند امر بدهد الا خود آن مردك؟ از خود اوست همه اين مفاسد. مگر مجلس حق دارد كه يك كلمهاى بگويد بدون اذن اين مردك؟ مگر ارتش حق دارد يك كلمه بگويد بدون اذن اين؟ مگر قضاوت ما آزادند؟ مگر استقلال قضايى ما داريم؟ قضات ما هم دستشان است و صلاحيت هم ندارند. اشكال اين است كه چرا رفتى قاضى شدى مىگوئى نمىتوانم حكم حق بكنم، خوب غلط كردى رفتى قاضى شدى رها كن. الان اداره مملكت ما هر گوشهاش را دست بگذاريد اسلحه دست غير صالحهاست و سر همه امور هم بر مىگردد به دربار و بر مىگردد به اين شخص، اين را بايد از بين برد.
ملت ديگر بيدار شده است
من نمىدانم كه اين ارتش چرا خواب است، آخر چرا اينقدر ذلت مىكشد. چند روز بيشتر نگذشته بود از رفتن كارتر زهرمارى اين بساط را درست كرد، حالا هم اولش است اگر مجال به او بدهند، اولش است اگر تنبه پيدا نكرده باشند كه چند نفر را كشتند و يك هياهوئى پيدا شد كه موجش در همه دنيا رفت و همه عالم فهميدند و راديو صدايش را به خارج و همه جا بر پا كرد. راديوى خودشان هم هر چه دلشان مىخواهد بگويند، مگر مردم ديگر بازى مىخورند از اين حرفها، ملت بيدار شده، آقا مردم بيدار شدند، اگر مردم بيدار نبودند كه بازارها را اينطور نمىبستند. روز جمعه، روز پنجشنبه از قرارى كه هم نقل شده است و هم مقالات اطلاعات رسمى اطلاع دادهاند بازار تهران اعتراضاً تعطيل شده. مسأله تعطيل بازار تهران يك امر عادى نيست، يك امر خلاف عادت است، هيچ كس نمىتواند اين كار را بكند، اين احساسات و بيدارى ملت است كه اين كار را انجام داده. اين آقا كه مىگفت كه همه با من موافق هستند اين بازار تهران، آن هم بازار اهواز، آن هم اصفهان، آن هم شيراز، اين كيفيت زندگى ماست.
اتحاد و تقاهم ملت بر كننده ريشههاى استعمار
ما اميدواريم كه همه طبقات چه طبقات علما و مجتهدين و چه طبقات محصلين علوم دينيه و چه بازارىها، بازرگانها و چه لشكرىها و كشورىها كه همه خون دل مىخحورند از دست اين خبيث ما اميدواريم كه تمام اينها دست اتحاد به هم بدهند احزاب سياسى ما مستقلاً كار نكنند همه با هم روابط داشته باشند همانطورى كه اخيراً در اين قضيه اخير هم اظهار تنفر كردند و هم بعضى احزاب سياسى
صحيفه نور ج 2 صفحه 10
اظهار تنفر كردند و هم علما و هم اهل بازار و هم دانشگاهىها و همه داخلىها و هم خارجىها براى ما تلگراف كردند و اظهار تنفر خودشان را از دستگاه كردند، از آمريكا، از اروپا و آنها بعضىشان نوشتند سيصدنفر در اين قضيه از بين رفتهاند، من اميدوارم كه همه جبههها، همه جبههها با هم همدست بشوند واگر ملت به همه ابعادش همدست بشود، اين اسلحه از دست اين ناصالحها خلع مىشود و شاخ اين گاو شكسته مىشود تشتت نكنند، اسباب تشتت فراهم نكنند، با بهانههاى جزئى و بچگانه با هم جنگ نكنند، با هم در نيفتند اين چيزها را آنها درست مىكنند و بين مردم درست مىكنند تا مردم را به هم مشغول كنند و استفاده كنند بيدار بشوند مردم كه شدهاند انشاءالله و با هم بشوند، مجتمع باشند، تمامشان با هم دست به هم بدهند و انشاءالله به حول و قوه خدا با دست هم دادن شما به هم و تفاهم همه جبههها با هم به زودى قطع مىشود اين ريشه، به زودى انشاءالله قطع مىشود انشاءالله و من از خداى متعال سلامت همه را خواهانم و من تشكر خودم را به همه طبقات، به همه از اينكه علماى اسلام را تنها نگذاشتند و همه جبههها خصوصاً علماى اعلام، خصوصاً بازارىهاى بزرگوار، من تشكر از همه آنها مىكنم و از همه آنها استدعا دارم كه هم دعا به اسلام بكنند و هم جبهههاى خودشان را محكم كنند و واحد كنند و كلمه واحده باشد و آن كلمه واحده قطع ايادى ظلمه و ايادى اجانب باشد بلكه اين مملكت يك سر و سامانى پيدا بكند و دست اجانب از آن كوتاه بشود، منافعى كه خود مملكت ما دارد صرف ضعفا و صرف مصالح خود اهل مملكت بشود و همه چيزش درست بشود و اين نمىشود الا اينكه خلع بكنند اين سلاح را از آنها و اميد است انشاء الله خلع بشود اين سلاحها
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:00 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 11
تاريخ: 2/11/56
پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با كشتار وحشيانه رژيم در ماه محرم
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر روحانيت مترقى شيعه كه با هم پيوستگى زائدالوصف در مقابل سر نيزه عمال بىحيثيت اجانب ايستاده و از هياهو و دست و پا زدنهاى مذبوحانه آنها نهراسيد. سلام بر روحانيون و علماى اعلام مذهب از نجف اشرف تا سراسر ايران كه با وحدت كلمه در مقابل ستمكاران و چپاولگران به جواب مثبت دست زدند. درود بر جوانان حوزه علميه بيدار قم و ساير حوزهها كه با سرافرازى به نهضت روحانيت ادامه و رونق دادند. درود بر جوانان پر شور دانشگاههاى ايران كه با قيامهاى هشيارانه پياپى وفادارى خود را به اسلام بزرگ و كشور عزيز خود ثابت كردند.
نهضت 15 خرداد و 12 محرم، ملهم از نهضت امام حسين (ع)
سلام و درود بر ملت بزرگ هوشمند ايران كه با همه اختناق و فشار، از اسلام عدل پرور و مظلومان و مقتولان در راه ديانت دفاع نمودند. رحمت خداوند بر مقتولين 15 خرداد، 12 محرم و 19 دى، 29 محرم امسال. محرم چه ماه مصيبتزا و چه ماه سازنده و كوبندهاى است محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياى خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدايى دادن و فدايى شدن دانست و اين خود سر لوحه تعليمات اسلام است براى ملتها تا آخر دهر. نهضت 12 محرم و 15 خرداد در مقابل كاخ ظلم شاه و اجانب به پيروى از نهضت مقدس حسينى چنان سازنده و كوبنده بود كه مردانى مجاهد و فداكار تحويل جامعه داد كه با تحرك و فداكارى روزگار را بر ستمكاران و خائنان سياه نمودند و ملت بزرگ را چنان هشيار و متحرك و پيوسته كرد كه خواب را از چشم بيگانه و بيگانه پرستان ربود و حوزههاى علميه و دانشگاه و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالتخواهى و از اسلام و مذهب مقدس در آورد. نهضت اخير كه پرتوى از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر كشور نورافكنده، خود كوبندگى خاصى دارد كه شاه را از خود بيخود و او ودار و دسته چاقو كشش را به تلاش مذبوحانه وا داشته. جنايات 29 محرم امسال نقطه عطفى است به جنايات شاهانه 12 محرم آن سال شاه خواست ضرب شستى به ملت مسلمان نشان دهد، پس از تماميت حساب با رئيس جمهورى آمريكا با بهانه مختصرى كه مامورين
صحيفه نور ج 2 صفحه 12
ايجاد كردند، مركز تشيع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاك فاطمه معصومه سلام الله عليها به مسلسل بست و جمعيت بى گناه فراوانى از جوانان حوزه علميه و متدينين غيور شهر مذهبى قم را در خاك و خون كشيده به قتل رساند و تاكنون آمار آنها در دست نيست و مقتولين را از هفتاد تا سيصد، تا حال گفتهاند و عدد مجروحين را خدا مىداند و اسفآورتر (كه ننگش بر جبين آنها خواهد ماند) آنكه كسانى را كه رفتهاند خون به مجروحين در بيمارستانها بدهند، توقيف كرده و مانع شدهاند از اعطاى خون و گفته مىشود كسانى به اين جهت جان دادهاند.
شاه از سلطنت مخلوع است
شاه مىخواهد ثابت كند كه نوكرى او تحكيم شده و ملت نبايد گمان كند او از پشتيبانى اجانب برخوردار نيست ولى ملت با تظاهرات عمومى و تعطيل سرتاسرى دامنهدار و اظهار تنفر بار ديگر ثابت كرد كه او را نمىخواهد و از او و خاندانش بيزار است و اين رفراندم طبيعى سرتاسرى در حقيقت خلع او از سلطنت غاصبانه جائرانه است. كارتر و ديگر غارتگران مخازن ملتهاى مظلوم بايد بدانند محمدرضا خائن و ياغى است و ناچار از سلطنت مخلوع است بر فرض قانونى بودن، چه رسد به سلطنت انتصابى از قبل اجانب كه خودش اعتراف نموده. به ملت شريف ايران مژده مىدهم كه رژيم جائرانه شاه نفسهاى آخرش را مىكشد و اين قتل عامهاى بيرحمانه نشانه وحشتزدگى و حركات مذبوحانه است. مضحك و بسيار رسوا، اين مانورهاى وقيحانه و بچگانه است كه پس از داغ باطل از طرف عموم ملت خوردن، به راه انداختند و مشتى سازمانى و اراذل و اوباش از خودشان و جمعى ضعفا و بيچارگان را با زور سرنيزه از اطراف جمع آورى كرده و در شهرها به فرياد و جنجال جاويد شاه وادار مىكنند و گمان مىكنند جبران تعطيل عمومى بازارهاست و با اين سيلىهاتوانند صورت سياه خود را سرخ كنند.
نويد پيروزى
من به ملت ايران با اين بيدارى و هشيارى و اين روحيه قوى و شجاعت بىمانند نويد پيروزى مىدهم پيروزى توأم با سربلندى و افتخار، پيروزى توأم با استقلال و آزادى، پيروزى توأم با قطع ايادى اجانب و چپاولگران پيروزى توأم با بر چيده شدن بساط ستمگران و انقراض دودمان سياهروى پهلوى. ملتى كه با هوشمندى و پيوستگى همه طبقات از روحانى تا دانشگاهى، از منبرى تا بازارى از دانشجوى داخلى تا كارگر و تا دهقان، بپا خاسته و تب و تاب اسلام عدالتپرور دارد پيروز است. ملتى كه با دادن بهترين جوانان برومند خود با سرافرازى به مخالفت و تنفر از دستگاه جبار ادامه مىدهد پيروز است. ملتى كه حتى بانوان محترمهاش با تظاهرات محجوبانه بيزارى خود را از رژيم شاه اعلام مىكنند، پيروز است ملتى كه خواهران و مادران شير دليرش افتخار به مرگ جوانان برومندش مىكند كه در صف شهدا هستند پيروز است. ملتى كه با همه تشبثات شاه و دار و دستهاش، در آمريكا با تظاهرات
صحيفه نور ج 2 صفحه 13
پرشور و رعدآساى جوانان رشيدش در مقابل كارتر و شاه، كاخ سفيد را به لرزه در آورده و تنفر خود را نثار آنها كرده پيروز است. ملتى كه با پشتيبانى اسلام و قرآن، نهضتش براى خدا و بسط عدالت و محو ستمكارى است پيروز است. شما اى ملت شريف بزرگ! پيروزيد با ديدن خسارات بسيار و دادن فداييان بيشمار.
ملت ايران اصلاحات ادعايى شاه را افساد و خرابكارى مىداند
رو سياه باد رژيمى كه علماى عظيم الشان اسلام را با رژيم منحط خود و انقلاب خونين و رسواى خود موافق معرفى مىنمايد رسوا باد رژيمى كه از وحشتزدگى مىخواهد با افتراى به فقهاى مذهب، ملت را اغفال كند.
ملت ايران كه پيشروى آن روحانيت است با انقلاب قلابى كه به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ايران اصلاحات ادعايى را كه به بدبختى ملت و بازار سازى براى اجانب و ورشكستگى زراعت منتهى شد، افساد و خرابكارى مىداند. در كشورى كه مردمش در اين پنجاه سال حكومت جائرانه پهلوى روى آزادى نديدهاند، دم زدن از آزادى زنها مسخره و اغفال است رژيمى كه در مأموريت براى وطنش از جانب اجانب سرلوحه خدمتش محو اسلام و احكام آن است و با تغيير تاريخ پر افتخار اسلام به تاريخ ستمكاران و روسياهان تاريخ مىخواهد اسم اسلام را محو كند دم زدن از اسلام و قرآن كريم جز فريب و مضحكه عنوانى ندارد.
تبليغات تار عنكبوتى نمىتواند ملت به پا خاسته را اغفال كند
بايد اين رژيم فاسد ارباب و نوكرى بداند كه وقت گذشته و اين تبليغات تار عنكبوتى نمىتواند ملتى را كه با كمال بيدارى و هوشمندى بپا خاسته اغفال كند. خداى تعالى واسلام عزيز پشتيبان ملت است.
وحدت كلمه را حفظ و از مناقشات احتراز نماييد
من با كمال تواضع دست خود را به سوى ملت نجيب ايران دراز مىكنم، از روحانيون عظيمالشان تا خطباى ارجمند، از جوانان محترم حوزه علميه تا دانشجويان داخل و خارج كشور ايدهم الله تعالى و از همه صميمانه و با عرض تشكر خواستارم كه پيوستگى و وحدت كلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقهانداز احتراز نمايند و با صداى واحد و نداى همگانى در راه استقلال كشور و قطع ايادى اجانب و عمال وابسته آنها كوشش كنند و با اتكا به خداى متعال و احكام عدالتپرور اسلام همدست و همداستان شوند و به آنها كه دم از چهارچوب قانون اساسى مىزنند تذكر اكيد دهند كه با اين كلمه صحه بر رژيم سلطنتى فاسد موجود نگذارند كه تا اين دودمان فاسد بر مقدرات كشور حكومت مىكنند، نه از آزادى و استقلال كشور خبرى است و نه مردم روى سعادت مىبينند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 14
از خداوند متعال عظمت اسلام را كه كفيل وحيد عدالت و استقلال و مدافع حقيقى مظلومان است، خواستارم و ملت ايران خصوصاً جوانان متدين برومندش را به خداى متعال مىسپارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:00 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 15
تاريخ: 10/11/56
پيام امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى در هند
بسم الله الرحمن الرحيم
انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى هند ايدهم الله تعالى
مرقوم شريف آقايان در وقتى واصل شد كه جنايات رژيم منحط پهلوى سلب آسايش نموده و فرصت رسيدگى به امور را نمىداد و لهذا تأخير در جواب شد. بايد جوانان غيور اسلامى ما بدانند كه تا دست اتحادبه هم ندهند و هدف خود رااسلام كه تنها مكتب نجاتبخش بشر است و يگانه كفيل آزادى و استقلال ملتهاى مستضعف است قرار ندهند، اميد پيروزى را نبايد داشته باشند. امروز كه به خواست خداى قادر ملت ما با همه طبقات و ابعادش آگاهانه و مردانه بپا خاسته و مجال را بر شاه و دارودستهى اراذلش چنان تنگ كردهاند كه حتى از سايه خود وحشت دارند و همين وحشت زدگى موجب حركات وحشيانه جنون آميز شده كه به قتل عام 19دى (29 محرم 98) پناه برده تا از ناراحتىهاى روز افزون و دلهرههاى پياپى با خون آشامى ضحاكوار آسايش موقتى بدست آورند، لازم است تا جوانان دانشگاههاى قديم و جديد به هم پيوسته و با ساير طبقات ملت پيوند اخوت اسلامى بر قرار كنيد. واعتصموابحبل الله جميعاً و لا تفرقواً. اين است دستور محكم نجات بخش قرآن كريم كه بايد نصب عين خود قرار دهيم و از تفرقه و تشتت كه جز شكست در مقابل طاغوت نتيجهاى ندارد پرهيز نموده، از خداوند تعالى نجات ملت را بخواهيم. من اميد آن دارم كه به فضل خداوند متعال به زودى دست اين جنايت كاران قطع و آزادى و استقلال كشور تامين شود.
خبر تظاهرات مردانه دانشجويان عزيز در هند در مقابل شاه اين عنصر جنايتكار كه بالاف و گزافه همه ملت را پشتيبان خود معرفى مىكند رسيد. با آنكه در داخل و خارح همه جا با موج تنفر و انزجار عمومى روبرو است و تظاهرات اخير سرتاسر كشور چنان او را ديوانه كرد كه به قتل رجال علم حوزه علميه و مردم غيور محترم قم دست زد تا ناراحتى روحى خود را جبران كند لكن مقاومت مردانه ملت معظم او را بيش از پيش رسوا نمود، اكنون مىخواهد اين شكست مفتضحانه را با جارو جنجال شش سازمانى كه در شهرستانها راه انداخته عربده جاويد شاه سر مىدهند سرپوش نهد كه جز رسوايى سودى نخواهد برد.
من اميد پيروزى دارم و به شما وعده مىدهم با توكل به خداى تعالى پيوستن شما به اتحاديه
صحيفه نور ج 2 صفحه 16
دانشجويان اروپا بجاست بايد تمام اقشار به هم بستگى داشته و با يك صدا آزادى و استقلال خود را بدست آورند.
و السلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 17
تاريخ: 24/11/56
پاسخ امام خمينى به اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اروپا
بسم الله الرحمن الرحيم
اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا ايدهم الله تعالى
مرقومه محترم ضميمه گزارشات سال گذشته و تصميمات سال آينده و اصل و موجب تقدير گرديد در اين سال كه در عين خونين بودن و مواجه شدن ملت ايران با سختترين وحشيگرى هاى قرون وسطايى رژيم منحط پهلوى نمودهاى بارزى از ضعف و سستى پايههاى لرزان حكومت طاغوتى به چشم مىخورد، به هم پيوستگى قشرهاى بيدار ملت و طبقات مختلف از روحانى تا دانشگاهى از خطيب تا نويسنده از بازارى تا كارگر و دهقان چنان لرزه براندام رژيم افكنده و چنان بر اعصاب شاه خائن فشار آورده و ضربه زده كه با حملههاى سبعانه به ملتى كه سلاحش اسلام و پناهش قرآن مجيد و شعارش كلمه توحيد است و به حوزه علميه قم كه دژ محكم وحى و عدالت و ملجاً مسلمين عدالتخواه است و به مردم مسلم محترم قم كه هماره سرباز فداكار اسلام و پشتيبان مكتب قرآن است و بالاخره با حمله به فرهنگ نجاتبخش شيعه، خواست به فشار و حمله عصبى تخفيف دهد.
مفتضح ترين حركات مذبوحانه، بوقهاى تبليغاتى و تظاهرات ساختگى است از عدهاى سازمانى و نفع طلب و افرادى كه مجبور به شركت شدهاند در حالى كه در بوق راديويى به صراحت اعتراف كردند كه در تظاهرات ششم بهمن بيش از يك ششم از دعوت شدهها شركت نكردند در صورتى كه همه مىدانند كه اين دعوى جز لاف و گزافه گويى نيست و در بين ملت مسلم كسى موافق ندارد و نمىتواند داشته باشد.
جنايتكارى كه عليه تمام شعائر مذهبى و اسلامى مبارزه مىكند و با همه مظاهر اسلامى مخالف است، نمىتواند در بين مسلمين موافق داشته باشد جنايتكارى كه مىگويد مذهب در حكومت من نقش ندارد، چطور ممكن است موافق داشته باشد؟ شخص منحرف و كهنه پرستى كه در سفر اخيرش به هند، زردشتىها و گبرها را نوازش و احترام مىكند و از آتش پرستان و آتش پرستى تأييد مىكند و به خاطر مرام ارتجاعى آنها تاريخ پر ارزش و مترقى اسلام را تغيير مىدهد، چگونه ممكن است موافق داشته باشد، جز همان فرقه كهنه پرست اكنون بر شما جوانان روشنفكر و بر تمام طبقات ملت است كه:
1- سرلوحه هدفتان اسلام و احكام عدالت پرور آن باشد و ناچار بدون حكومت اسلامى عدالت خواه، رسيدن به اين هدف محال است تولى و تبرى دو اصل اساسى اسلام است، بايد با
صحيفه نور ج 2 صفحه 18
حكومت عدل موافق و به حاكم عادل دل ببنديد و از رژيم غير اسلام و غير اسلامى كه در راس آن رژيم منحط پهلوى است تبرى كنيد و با كمال صراحت مخالفت خود را اظهار و در سرنگون كردن آن كوشا باشيد و در غير اين صورت روى استقلال و آزادى را نمىبينيد.
2- بايد قشرهاى غير اسلامى را كه عقيده و عملشان بر خلاف اسلام است و داراى گرايش به مكتبهاى ديگرند، هر نوع مكتب باشد - به مكتب مترقى عدالتپرور اسلام دعوت كنيد و در صورت نپذيرفتن از آنها هر نوع كه باشد و هر شخصيت كه هست تبرى يا لااقل احتراز كنيد و بايد جوانان ما بدانند تا معنويت و عقيده به توحيد و معاد در كسى نباشد محال است از خود بگذرد و در فكر امت باشد و بايد بدانند كه تبليغات دامنهدار كمونيسم بين المللى همانند تبليغات پر سروصداى امپرياليسم جهانى جز براى اغفال و استثمار تودههاى مستضعف نيست. بايد اين بوقهاى استثمارى شكسته شود.
3- بايد جوانان روحانى و دانشگاهى قسمتى از وقت را صرف كنند در شناخت اصول اساسى اسلام كه در رأس آن توحيد و عدل و شناخت انبياء بزرگ، پايهگذاران عدالت و آزادى است، از ابراهيم خليل تا رسول خاتم (صلى الله عليه و آله و عليهم اجمعين) و در شناخت طرز تفكر آنها از نقطه اقصاى معنويت و توحيد تاتنظيم جامعه و نوع حكومت و شرايط امام و اولى الامر و طبقات ديگر، از امراء و ولات و قضاه و فرهنگيان كه علما هستند و متصديان ماليات اسلامى و شرايط آنها تا برسد به شرطه و كارمندان شهربانى و ببينند اسلام چه كسانى را براى حكومت و كارمندان آن به رسميت شناخته و چه كسانى از شغل حكومت و شاخههاى آن مطرود است.
4- بايد شما دانشجويان دانشگاهها و ساير طبقات روحانى و غيره از دخالت دادن سليقه و آراء شخصى خود در تفسير آيات كريمه قرآن مجيد و در تأويل احكام اسلام و مدارك آن جداً خوددارى كنيد و ملتزم به احكام اسلام به همه ابعادش باشيد و مطمئن باشيد آنچه صلاح جامعه است در بسط عدالت و رفع ايادى ظالمه و تأمين استقلال و آزادى و جريانات اقتصادى و تعديل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عينيت در اسلام به طور كامل مىباشد و محتاج به تأويلات خارج از منطق نيست و لازم است مراقب باشيد با كمال دقت و هوشمندى كه كسانى كه التزام به اسلام ندارند به جميع ابعادش، ولو در اصلى از اصول با شما موافق نيستند، آنها را دعوت به التزام كنيد و اگر موثر نشد از شركت دادن. آنها در اجتماعات و انجمنهاى اسلامى احتراز كنيد و گمان نكنيد زيادى افراد هر چه باشد شما را به هدف نزديك مىكند وپس از وصول به هدف، آنها قابل تصفيه هستند بايد بدانيد و مىدانيد كه قشرهاى غير مسلم يا غير ملتزم به اسلام از پشت به شما خنجر مىزنند و شما را قبل از وصول به هدف از كار مىاندازند يا نابود مىكنند، از تجربههاى سابق عبرت بگيرند.
5- بايد برنامه و نشريات همه جناحها بدون ابهام متكى به اسلام و حكومت اسلامى باشد و در مقدمه سرنگون كردن طاغوت و شاخها و شاخههاى آن كه در كشور ما رژيم دست نشانده پهلوى است و جداً از خواستهايى كه لازمهاش تاييد رژيم طاغوتى پهلوى است اجتناب كنيد مثل آنچه در
صحيفه نور ج 2 صفحه 19
نوشتههاى بعضى احزاب و گفتههاى بعضى ديده مىشود كه هدف چهارچوب قانون اساسى است و بايد در نشريات و خطابهها هر جا ممكن است با صراحت والا با كنايه، نقطه اصلى مظالم و جنايات و خيانتها را كه شخص شاه است معرفى كنيد و از توجه دادن آنها را به مأمورين يا هيات حاكمه و دولت كه لازمهاش دور نگه داشتن مجرم اصلى است جداً احتراز كنيد و نويسندگان و گويندگان را از اين امر آگاه كنيد.
6- بايد در هر فرصت در نشريات حزبى و غير حزبى و در خطابهها و تظاهرات، اعمال ضد اسلامى و انسانى شاه تذكر داده شود خصوصاً تغيير تاريخ اسلام كه اهانت جبران ناپذير به شخصيت معظم پيامبر اكرم (ص) و اسلام و مسلمين و گرايش به زرتشتى گرى و آتش پرستى و پشت كردن به اسلام و خداپرستى است. بايد اين عنصر خائن رسوا شود و هيچ گاه از ذكر جنايات او غفلت نشود. بايد (15خرداد)و (19 دى) جاويد و زنده نگه داشته شود تا جلادى شاه از خاطرهها نرود و نسلهاى آتيه جرايم شاهان سفاك را بدانند.
7- از اينكه در دستور اتحاديه، به هم پيوستگى همه دانشجويان مسلمان است، در هر نقطه هستند مثل آمريكا و كانادا و هند و فيليپين و ديگر جاها و مىخواهيد همه همكار و همصدا به فعاليتهاى اسلامى انسانى خود ادامه دهيد، تقدير مىكنم و توفيق همه را از خداوند تعالى خواهانم. لازم است پايگاههاى اسلامى براى معرفى اسلام و نشر حقايق نجاتبخش در هر نقطهاى از جهان كه امكان است، برقرار باشد و در تحت يك سازمان هماهنگ براى نشر عدالت و قطع ايادى ستمكاران و چپاولچيان مشغول فعاليت شوند. لازم است جوانان كم تجربه و گول خورده ما را با آشكار كردن انحراف ساير مكاتيب و آشنا نمودن با نظام اسلامى نجات دهيد. و من احيى نفساً فكانماً احيى الاناس جميعاً.
8- لازم است فعاليت هاى اسلامى و نشريات شما در ايران. خصوصاً حوزه علميه زنده قم و دانشگاههاى بيدار، نشر و منعكس گردد تا قشر داخل و خارج به پشتيبانى هم دلگرم و با هم همصدا شوند و به همكارى با هم برخيزند ولازم است پايگاههايى در داخل كشور به هر نحو ممكن و عملى است ايجاد شود براى فعاليت با هدف واحد. با اين كار مطمئناً تقويت روحى همگان و تضعيف و تزلزل روحى دشمن شود.
9- بايد با كمال هشيارى و مراقبت و دعوت ساير انجمنها را به مراقبت از راه و روش اعضاء انجمنها و گروهها كه اشخاص مرموز و منحرف يا متحمل الانحراف در داخل انجمنها و گروهها راه نيابند و اگر راه يافتند، آنها را طرد كنند. لازم است دشمن را سخت مراقب و هشيار فرض كنيد و گمان اهمال و غفلت در او ندهيد كه در مراقبت سهلانگارى نماييد.
10- از اختلافات مطلقاً به طور حتم خوددارى كنيد كه آن چون سرطان سارى و مهلك قشرها را فرا مىگيرد و فعاليتها را فلج مىكند و هدف را از ياد مىبرد و چه بسا كه مسير را عوض و جريان به ضد هدف شود. اشخاصى را كه اختلاف مىاندازند يا به آن دامن مىزنند، از خود برانيد كه يا مأمورند يا سوءنيت دارند و اگر فرضاً گروههايى به واسطه عذرهايى به انجمن هاى نپيوستند ولى
صحيفه نور ج 2 صفحه 20
فعاليتهاى اسلامى و انسانى دارند، با آنها ضديت نكنيد كه اختلاف حاصل و ضرر آن عايد همه شود. سعى كنيد با ارشاد دوستانه هم پيوستگى داشته باشيد و اگر نشد، چون هدف واحد است با هم برادر و پشتيبان هم باشيد. هدف اسلام است بايد هواهاى نفسانيه و تقدم طلبى فراموش شود.
11- لازم است طبقات محترم روحانى و دانشگاهى با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفكر دانشگاهها به روحانيت و روحانيون احترام بگذارند خداوند تعالى آنها را محترم شمرده و اهل بيت وحى، سفارش آنها را به ملت فرمودهاند. روحانيت قدرت بزرگى است كه با از دست دادن آن خداى نخواسته پايههاى اسلام فروريزد و قدرت جبار دشمن، بىمعارض مىشود.
مطالعات دقيق اجانب استثمارگر در طول تاريخ به آن رسيده كه بايد اين سد شكسته شود و تبليغات دامنه دار آنها و عمال آنها در چند صد سال موجب شده كه مقدارى از روشنفكران را از آنها جدا و به آنها بدبين كنند تا جبهه دشمن بى معارض شود. اگر احياناً در بين آنها كسانى بىصلاحيت خود را جا بزنند لكن نوع آنها در خدمت هستند به حسب اختلاف موقف و خدمت آنها ملت را پايبند اصول و فروع ديانت نموده، برغم اجانب و عمال آنها بايد اين قدرت را تأييد و حفظ نمود و با ديده احترام نگريست.
چنانچه روحانيون محترم بايد به طبقه جوان روشنفكر كه در خدمت اسلام و كشور اسلامى است و به همين جهت مورد حمله عمال اجانب است، احترام گذاشته آنها را چون فرزندانى عزيز و برادرانى ارجمند بدانند و اين قدرت بزرگ كه مقدرات، خواه ناخواه در دست آنها خواهد افتاد، از دست ندهند و از تبليغات سويى كه بر ضد آنها در اين چند صد سال شده و آنها را در نظر بعضى طور ديگر جلوه دادهاند تا از تفرقه استفاده هر چه بيشتر برند، احتراز كنند و كسانى را كه جهلاً يا از سوءنيت موجب دور نگه داشتن. اين طبقه مؤثر است از روحانيت. از خود برانند و به آنها اجازه ايجاد تفرقه ندهند و مطمئن باشند كه با ضم اين دو قدرت بزرگ پيروزى به دست مىآيد و با جدايى روى آن را نخواهند ديد.
12- بايد چه طبقه جوان روحانى و چه دانشگاهى، با كمال جديت به تحصيل علم هر يك در محيط خود ادامه دهند. اين زمزمه بسيار ناراحت كننده كه اخيراً بين بعضى جوانان شايع شده كه درس خواندن چه فايدهاى دارد، مطلبى است انحرافى و مطمئناً يا از روى جهالت و بيخبرى است و يا با سوءنيت و از القائات طاغوتى شيطانى است كه خواهند طلاب علوم دينى را از علوم اسلامى باز دارند كه احكام اسلام به طاق نسيان سپرده شود و محو آثار ديانت به دست خودمان تحقق پيدا كند و جوانان دانشگاهى ما را انگل و متكى به قشرهاى استعمارى بار بياورند كه همه كس چون همه چيز وارداتى باشد و احتياج به اجنبى در تمام ابعاد و رشتههاى علمى هر چه بيشتر روزافزون شود و اين خطر بزرگى است كه كشور را هر چه بيشتر به عقب مىراند اگر علوم اسلامى مردانى متخصص نداشت، تاكنون آثار ديانت محو شده بود و اگر پس از اين نداشته باشد، اين سد عظيم مقابل اجانب منهدم مىشود و راه براى استثمارگران هر چه بيشتر باز مىشود واگر دانشگاهها خالى از مردانى دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت طلب چون سرطان در تمام كشور ريشه دوانده و زمام امور
صحيفه نور ج 2 صفحه 21
اقتصادى و علمى ما را به دست مىگيرند و سرپرستى مىكنند بايد جوانان با اين فكر غلط استثمارى مبارزه كنند و بهترين و موثرترين راه مبارزه با اجنبى مجهز شدن به سلاح علم دين و دنياست و خالى كردن اين سنگر و دعوت به خلع اين سلاح، خيانت به اسلام و مملكت اسلامى است.
اينجانب با كمال تواضع دست خود را به طرف تمام جناحها كه در خدمت اسلام هستند دراز ميكنم و از همه استمداد مىكنم كه با هم پيوستگى همه جانبه در راه بسط عدالت اسلامى كه يگانه راه سعادت ملت است كوشا باشند و از ساير جناحها كه در تحت تأثير تبليغات سوءاجانب واقع شدهاند و مطالعات صحيحى در قوانين اسلام به همه ابعادش ندارند. تقاضا مىكنم كه در كار خود تجديد نظر كنند و با احتراز از غرض و تعصب، به مكتب بزرگ همه جانبه اسلام نظر و در آن مطالعه دقيق كنند و پس از بستن عقيده به آن مكتبهاى ديگر را رها و به گروه مسلمين پيوسته تا با وحدت كلمه از دخالت اجانب و عمال خائن نالايق آنها در امور كشور جلوگيرى و آنها را از كشور خود برانند.
از خداوند قادر متعال توفيق همگان را در خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 22
تاريخ: 29/11/56
بيانات امام خمينى به مناسبت چهلم شهداى قم و افشاى جنايات مدعيان طرفدارى از حقوق بشر
قيام ملت، اعتراض به شاه يعنى مجرم اصلى است
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ولاحول ولاقوه الا بالله العلى العظيم. انالله و انااليه راجعون الان كه شما آقايان اينجا تشريف داريد، ايران تا آناندازه كه به ما تا حال اطلاع رسيده است، شهرهاى بزرگ از قبيل تهران، تبريز، مشهد، قم، اينها تعطيلاند و بعضىها سرتاسر تعطيلاند مثل قم و بعضىها بازارها و جاهاى بسيار ديگرش تعطيل است و تهران تعطيل بازارهاست الا چند نفرى كه شايد وابستگى داشته باشند و آن طورى كه به ما اطلاع رسيده است اين تعطيل، اعتراض بر شخص شاه است. مردم پيدا كردهاند مجرم را، پيدا بود، جرأت نمىكردند كه ذكر كنند، بحمدالله اين سد خوف شكست و مردم نكته اصلى مجرم را به دست آوردند و فهميدند كه بدبختى همه ملتها، يعنى ملت ما از كيست
الان امروز چهل روز است كه از مرگ جوانهاى ما، از مرگ طلاب علوم دينيه، علما، از مرگ جوان هاى متدين قم مىگذرد و مردم در اين چهل روز به جوان هاى خود چقدر گريه كردند و چقدر سوگوارى كردند و با چه شجاعت اين اهل قم و طلاب علوم دينى، با چه شجاعت كه شايد در تاريخ كم نظير باشد و دست خالى با اين دولت و با اين عمال شاه مبارزه كردند و كشته دادند و حتى در خيابانها و در كوچهها و در پس كوچهها از قرارى كه ذكر شده است مامورين ريختهاند و مردم هم بعد از كشتار و قبل از كشتار، آنقدرى كه مىشده است مقاومت كردهاند و زنده بودن خودشان را اثبات كردهاند كه ما زنده هستيم، نه مرده. مراجع بزرگ اسلام در قم چه در خطابههايشان، چه در اعلاميههايشان و چه در اين اعلاميه اخيرى كه همين چند روز، همين دو سه روز براى سوگوارى و براى تعطيل اربعين دادهاند مطالب را شجاعانه ذكر كردهاند و نقطه اصلى را ولو به صراحت نگفتهاند، به كنايه ابلغ از تصريح فرمودهاند. خداوند انشاء الله آنها را پايدار نگه دارد.
قم، مركز علم و تحرك اسلامى
طلاب علوم دينيه، آن طلابى كه الان در مركزى واقع شدهاند كه مورد هجوم اشرار است و در
صحيفه نور ج 2 صفحه 23
عين حال كه در يك همچو مركزى واقع شدهاند، ديروز عصر اجتماع كردهاند و يك مجلس تعزيه بسيار بزرگ تأسيس كردهاند و بعضى از افراد، جوانهاى زنده در منبر بىباكانه مطالب را گفتهاند. الان كه ما اينجا نشستهايم در مسجد اعظم، طورى كه به ما اطلاع وسيع رسيده، - در مسجد اعظم - اجتماع بزرگى است و نمىدانيم آيا دولت با اين اجتماع چه خواهد كرد و من الان نمىدانم كه آيا باز مأمورين ريختهاند، قتل و غارتى باز كردهاند يا نه؟ ما الان در نگرانى اين معنا هستيم، نگران اين معنا هستيم كه آيا در اين شهرهاى بزرگ از قبيل مشهد كه دولت نسبت به او بسيار حساس است، از قبيل آذربايجان و تبريز كه نظر دارد دولت به آن و آيا در قم كه مركز همه اين امور است و از قم همانطورى كه اهل بيت فرمودهاند علم نشر مىشود به همه بلاد و الان مىبينيم كه علم مركزش قم است و از قم دارد نشر مىشود، نه علم ، علم و عمل، علم تنها نه، علم و عمل الان دارد از قم نشر مىشود، مركز فعاليت اسلامى است، مركز تحرك اسلامى است، تحرك از قم، از خود قم، از طلاب قم، از علماى قم، از مدرسين قم حفظهم الله از توده قم كه سربازهاى وفادار به اسلام هستند، از آنجا تحرك دارد سرايت مىكند به همه جا تا ببينيم آيا به ما هم سرايت بكند يا نكند و الله العالم .
امضاءكنندگان حقوق بشر، پايمال كنندگان اصلى حقوق بشر
ما همه بدبختىهايى كه داشتيم و داريم و بعد هم داريم از اين سران كشورهايى است كه اين اعلاميه حقوق بشر را امضاء كردهاند. اعلاميه حقوق بشر را اينهايى امضاء كردهاند كه سلب آزادى بشر را در همه دورههايى كه كفيل بودهاند و دستشان به يك چيز مىرسيده است كردهاند. سرلوحه اعلاميه آزادى حقوق بشر، آزادى افراد است، هر فردى از افراد بشر آزاد هست، بايد آزاد باشد، همه بايد در مقابل قانون على السواى باشند، همه بايد آزاد باشند در محلشان، در سكنى آزاد باشند، در شغلشان آزاد باشند، در مشىشان بايد آزاد باشند، اين اعلاميه حقوق بشر است كه سرلوحهاش اين مطلب است. از اول مسلمين بلكه همه بشر، از اول گرفتار اينهايى بودهاند كه امضا كردند و تصويب كردهاند اين اعلاميه حقوق بشر را. آمريكا يكى از آنهاست كه تصويب كردند اين را و امضا كردند اين مطلب را كه حقوق بشر بايد محفوظ بماند و يكى از حقوق بشر آزادى است. اين آمريكايى كه اعلاميه حقوق بشر را به اصطلاح امضا كرده است شما ببينيد چه جناياتى بر اين بشر واقع كرده است. در همين چند سالى كه ماها يادمان است و يكقدر زيادترش را من و يكقدر كمترش را بر حسب جوانى كه داريد شما مشاهده كرديد، چه گرفتارىهايى از براى بشر هست به دست آمريكا كه يكى از اشخاصى است كه يكى از دولتهايى است كه قضيه حقوق بشر را امضاء كردهاند. در هر مركزى از مراكز مسلمين و غير مسلمين يك مأمورى نصب كردهاند كه سلب آزادى از همه آن اشخاصى كه در آن محيط هستند، كردهاند. اينها مىگويند كه (آزادند بشر) براى تخدير تودههاست كه حالا ديگر نمىشود تخديرش كرد. قضيه اين چيزهايى كه مىگذرانند كه يكىاش هم همين اعلاميه حقوق بشر است، اين براى اغفال است نه اينكه يك واقعيتى دارد. يك چيز خيلى خوش نماى بازرق و برقى را مىنويسند،
صحيفه نور ج 2 صفحه 24
سى ماده مىنويسند كه همهاش موادى است كه خوب، به نفع بشر است و يكىاش را عمل نمىكنند، در مقام عمل، يكىاش عملشود. اين اغفال است، افيون است اين براى تودهها، براى مردم. ما مىبينيم كه اين آمريكا كه امضا كرده است همين معنا را، اين انگلستان كه اينقدر از آن تعريف مىكنند و از تمدنش تعريف مىكنند و از دموكراسى بودنش تعريف مىكنند و اينهم جز تبليغات خود آنها و شيطنت خود آنها چيز ديگرى نيست و با شيطنت و با تبليغات، اينها به مردم باور آوردهاند كه در راس دمكراسى، انگلستان است و مشروطيت به معناى حقيقى آن در انگلستان است، اينها به واسطه تبليغاتى كه داشتند به خورد مردم دادهاند اين معنا را و ما ديديم كه انگلستان با هندوستان پاكستان و دول استعمارى خودش چه كارها و چه جنايت در آنجا كرده است و اين همين آمريكاست كه مىبينيد كه در اسرائيلش كه نگاه مىكنيم، آنجا را به وجود آوردند اينها و با مسلمين چه كردند و دارند چه مىكنند. چه جناياتى به مسلمين و خصوصاً شيعه، اينها چه جناياتى كردهاند و دارند مىكنند. از آن طرف يك مأمورى هم گذاشتند در مصر به اسم سادات كه اينهم فعاليتهايش فعاليتهاى استعمارى است و چند وقت پيش از اين رفت به اسرائيل و حرفهاى آنها را مثلاً چه بكند. از آن طرف در اين پنجاه سالى كه ما ياد داريم، در اين پنجاه سال عزاى ايران، در اين پنجاه سال مصيبت ايران كه از اين خاندان روسياه به اين ملت وارد شد، اين انگلستان امضا كننده اعلاميه حقوق بشر، به حسب اقرار خودش رضا شاه را به سلطنت رساندند و قريب بيست سال ماها در زحمت بوديم و ملت اسلام در زحمت بود و محو آثار شريعت را مىخواست بكند البته موفق نشد اما بنابراين بود، براى اينكه هر صدايى كه از آن بوى اسلام مىآمد، هر تبليغى كه از آن بوى اسلام مىآمد، درآن بسته شده بود و اين آمريكايى كه امضا كرده است اين اعلاميه حقوق بشر را، بر ما مسلط كرده است، بر ايران مسلط كرده است يك آدمى را كه خلف صالحى است از براى آن پدر. اين شاه موجود ما كه در اين مدتى كه در رأس حكومت بوده است و ايران را به صورت يك مستعمره رسمى براى آمريكا در آورده است، چه جناياتى در اين خدمت كرده است از اين پدر و پسر كه به واسطه نصب آنهايى كه حقوق بشر را، اعلاميه حقوق بشر را امضاء كردهاند، آنها اين جنايات را بر ماها وارد كردهاند. امضاءكنندگان اعلاميه حقوق بشر هستند كه اين بشر را اينطور در زحمت و اينطور اختناق از براى بشر پيش آوردند كه ما بعضيش را مشاهده كردهايم و بعضيش را شنيدهايم و با شنيدن كه شود انسان درست بفهمد، شما حالا مىشنويد كهدر زمان رضاخان به ملت چه گذشت اما چيزى كه خود ملت احساس كرده است و لمس كرده است شما نمىتوانيد اين معنا را درست بدانيد كه اين كه احساس كرده است و لمس كرده است، خوب ملت ايران از اين آدمها چى ديده است، شما حالا لمس مىكنيد، البته لمس به اين معنا كه اينجا هستيد.
afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 35
تاريخ 2/12/56
استفتاء گروهى از افراد نيروهاى مسلح از امام
مسلما خاطر مبارك از اين سنت معموله مستحضر است كه همه افراد ارتش در موقع اخذ سردوشى يا اخذ درجه در موارد حفظ تاج و تخت رژيم سلطنتى به خداوند و قرآن كريم قسم ياد مىكنند. مستدعى است نظر و فتواى خودتان را در مسئله عدول از اين قسم و پيوستن به نهضت عظيم اسلامى بيان فرمائيد.
از طرف جمعى از افراد نيروهاى مسلح
پاسخ امام
بسمه تعالى
قسم براى حفظ قدرت طاغوتى صحيح نيست و مخالفت با آن واجب است و كسانى كه اين نحو قسم خوردهاند بايد به خلاف آن عمل كنند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 36
پيام امام خمينى به مردم غيور آذربايجان
بسم الله الرحمن الرحيم
قيام ملت، رسوا كننده رژيم ياوه گوى شاه
سلام بر اهالى شجاع و متدين آذربايجان عزيز، درود بر مردان برومند و جوانان غيرتمند تبريز. درود بر مردانى كه در مقابل دودمان بسيار خطرناك پهلوى قيام كردند و با فرياد (مرگ بر شاه) خط بطلان بر گزافه گويى هاى او كشيدند. زنده باشند مردم مجاهد عزيز تبريز كه با نهضت عظيم خود، مشت محكم بر دهان ياوهگويانى زدند كه با بوقهاى تبليغاتى، انقلاب خونين استعمار را كه ملت شريف ايران با آن صد در صد مخالف است، انقلاب سفيد شاه و ملت مىنامند و اين نوكر اجانب و خودباخته مستعمرين را نجاتدهنده ملت مىشمارند. مردى نجاتدهنده كشور است كه مخازن بزرگ ثروت اين ملت مظلوم را دو دستى تقديم اجانب نموده و آن پول ناچيز را كه مىگيرد تقديم مىكند و در مقابل آهنپارههايى مىگيرد كه هيچ دردى از ملت دوا نمىكند!! آن شخصى نجات دهنده است كه با مصونيت دادن اتباع اجانب، كشور را از حيثيت ساقط و به شكل مستعمره عقب افتاده در آورده است!! مردكى حافظ آزادى ملت است كه در سرتاسر كشوراحدى را حق يك كلمه حقگويى و انتقاد نمىدهد و پليس ننگيش بر سر اين ملت مظلوم سايه افكنده!! شاهى عدالت گستر است كه در هر چند گاهى با قتل عام، ملتى را به عزا مىنشاند!!
استبداد محمد رضا پهلوى و پدرش روى سلاطين مستبد را سفيد كرد
من نمىدانم با چه زبانى به اهالى محترم تبريز و به مادران داغديده و پدران مصيبت كشيده تسليت بگويم، با چه بيان اين قتل عام هاى پى در پى را محكوم كنم. من از مقدار جنايات و عدد مقتولين و مجروحين اطلاع صحيح ندارم ولى از بوق هاى تبليغاتى معلوم مىشود كه جنايتها بيش از تصور ماست. با اين وصف، شاه افراد پليس را كه به قتل عام به دلخواه او دست نزدهاند به محاكمه مىخواهد بكشد. خاطره بسيار اسف انگيز قم هنوز ما را در رنج داشت كه فاجعه بسيار ناگوار تبريز پيش آمد كه هر مسلمى را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شما اهالى محترم آذربايجان نويد مىدهم، نويد پيروزى نهايى. شما آذربايجانيان غيور بوديد كه در صدر مشروطيت براى كوبيدن استبداد و خاتمه
صحيفه نور ج 2 صفحه 37
دادن به خود كامگى و خودسرى سلاطين جور به پا خاستيد و فداكارى كرديد. استبداد
محمدرضا خان پهلوى و پدر روسياهش روى سلاطين مستبد را سفيد كرد. تاريخ ايران به ياد ندارد اين چنين سفاكى و قتل عام پى در پى را كه به دست اين ياغى سفاك انجام مىگيرد. تاريخ مشروطيت به ياد ندارد اين چنين مجلس سنا و شورا را كه اهالى محترم متدين آذربايجان را مشتى اوباش و بى دين معرفى كند، از مجلسى كه دست نشانده شاه است بيش از اين توقع نيست. اكنون بعد از آنهمه كشتار و جنايات تبريز و آنهمه خونخوارى هاى شاه، مشتى سازمانى را با كارگران مجبور با سرنيزه در گوشه و كنار كشور به راهانداخته و با عربده كشيدن و به نفع دستگاه جنايت و خيانت،تظاهرات به راهانداختن، مىخواهند لكه هاى ننگ را از سرو صورت اين مستبد خونخوار شستشو كنند، غافل از آنكه با آب زمزم و كوثر هم محو نخواهد شد. تاريخ، رنج هاى ملت و ستمكارى و جنايات اين پدر و پسر را ضبط كرده و در فرصتى منتشر خواهد كرد.
تا گرفتن انتقام از دودمان پهلوى ملت از پاى نخواهد نشست
من اكنون كه مشغول نوشتن اين (غمنامه) هستم، نمىدانم كه به برادران عزيز تبريزى ما چه مىگذرد. آيا شاه به جنايات خود ولو موقتاً خاتمه داده است يا نه؟ و يا مىخواهد پس از آن قتل عام، بازماندگان را چنان سركوبى كند كه نفسها قطع شود؟ لكن بايد بداند كه دير شدهملت ايران راه خود را يافته و از پاى نمىنشيند تا جنايتكاران را به جاى خود بنشاند و انتقام خود و پدران خود را از اين دودمان سفاك بگيرد. با خواست خداوند قهار، اكنون در تمام كشور صداهاى ضد شاهى و ضد رژيمى بلند است و بلندتر خواهد شد و پرچم اسلام بر دوش روحانيون ارجمند براى انتقام از اين ضحاك زمان به اهتزاز خواهد در آمد و ملت اسلام يكدل و يك جهت به پاس از مكتب حياتبخش قرآن، اثار اين رژيم ضد اسلامى و مروج زردشتى را محو خواهد كرد. (اليس الصبح بقريب).
همصدائى ملت در بيزارى از دودمان پليد پهلوى
اهالى معظم و عزيز آذربايجان ايدهم الله تعالى بدانند كه در اين راه حق و استقلال و آزادى طلبى و در حمايت از قرآن كريم تنها نيستند، شهرهاى بزرگ چون شيراز، اصفهان، اهواز و ديگر شهرها و مقدم از همه قم مركز روحانيت و پايگاه حضرت صادق سلام الله عليه و تهران بزرگ با آنها همصدا و هم مقصد و همه و همه در بيزارى از دودمان پليد پهلوى شريك شمايند. امروز شعارها در كوچه و برزن هر شهر و هر ده (مرگ برشاه) است و هر چه عمال كثيف كوشش مىكنند كه جنايات را از مركز اصلى كه شاه است منحرف و به دولت يا ماموران متوجه كنند، كسى نيست كه باور كند. عجب آنكه از قرار مسموع هياتى از دستگاه به آذربايجان آمده است كه بيخبرى شاه را از اين جنايات اعلام كند و آن كس كه احتمال آن را بدهد، كيست جز سازمانها و اعضاء مجلسين كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 38
آنها هم احتمال نمىدهند و تظاهر به خلاف مىكنند.
از خداوند تعالى اصلاح امور مسلمين و رفع شر اشرار و محو آثار اين دودمان را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 39
تاريخ: 4/1/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهلم شهداى تبريز
بسم الله الرحمن الرحيم
و لاحول و لاقوه الاباللهالعلى العظيم
با فرا رسيدن اربعين مقتولين مظلوم تبريز غم هاى ملت غيرتمند تجديد مىشود. ملت مظلوم ايران بايد در هر چند صباحى پرچم هاى سياه افراشته كنند و در سوك بنشينند براى جوانان عزيز و عزيزان اسلام كه به دست عمال آمريكا و به امر شاه در خاك و خون كشيده شدند و هنوز چشمها گريان و دلها بريان است براى يك قتل عمومى كه دست آمريكا و ساير اجانب از آستين شاه بيرون آمده و ملت را به عزاى ديگر مىنشاند و من نمىدانم دنبال اين اربعين قتل هاى ديگرى و جنايتات تازهاى است و ضحاك عصر در خونخوارى تجديد مطلع مىكند يا مامور جنايت به صورت ديگر مىشود.
ناتوانى شاه در به سستى كشانيدن نهضت
ما از اين جنايات پىدرپى و كشتار وحشيانه ناراحت و در عين حال اميدواريم، ناراحتى براى آن كه جوانان رشيد روحانى و دانشگاهى و بازارى و ساير طبقات را كه اميد براى آتيه كشور هستند از دست دادهايم و مىدهيم و اميدواريم چون مىبينيم اين جنايات شاهانه و اين كشتار وحشيانه نتوانست و نمىتواند نهضت اين ملت بيدار به پا خاسته را به سستى گراياند، هر چه جنايت و قتل افزايش يافت، ملت در اراده آهنين خود قويتر و مستحكمتر شد.
قطره هاى خون شهدا، آتشى براى درخت استعمار برمىافروزند
كشتار بيرحمانه قم، ايران را به هيجان درآورد و تبريز عزيز را به قيام همگانى مردانه در قبال ظلم و بيدادگرى نشاند و كشتار دسته جمعى تبريز، ملت غيور ايران را چنان تكان داد كه در آستانه انفجار استانفجارى كه دست اجانب را به خواست خداى متعالى براى هميشه قطع كند، انفجارى كه انتقام مظلومان را از شاه بگيرد و دودمان سياه روى پهلوى را براى هميشه از تاريخ ايران محو كند و اين ننگ را از صفحه آن بزدايد. ما كشته داديم و رنج برديم، لكن هر قطره خون آنها خونهايى را در رگ جوانان غيرتمند ما به جوش آورد و آتشى در دل آنها روشن
صحيفه نور ج 2 صفحه 40
كرد كه به خواست خداوند تعالى خاموش نشود مگر پس از سوزاندن درخت جهنمى استعمار و به آتش كشيدن عمال روسياه آن.
با شعار اسلام و قرآن صفوف را فشرده كنيد
شما اى ملت بزرگ ايران! از اين تلاش مذبوحانه دستگاه جبار و از اين قتل و جرح قم و تبريز نهراسيد و نمىهراسيد كه خود اين جنايات نشانه وحشتزدگى شاه و از دست دان اعتدال اعصاب اوست. اكنون لازم است وحدت كلمه خود را كه بحمدالله حاصل است با كمال جديت حفظ كنيد و صفوف خود را در زير پرچم عدالت پرور اسلام فشرده كنيد و لازم است تمام جناح ها كه در پيشرفت مكتب رهائى بخش اسلام در تكاپو هستند به هم پيوندند و با شعار واحد كه شعار اسلام و قرآن است همصدا شوند و از درون مدارس روحانى تا درون دانشگاهها و از عمق بازارها و كارگاهتا دشت پهناور دهقانان زحمتكش صحرانورد و از كمينگاه محراب مساجد تا صحنه احزاب سياسى و گروه دانشمندان دكترها و مهندسين و جناح محترم لشكرى و كشورى همه و همه همدست و همزبان كوشش مردانه كنند در راه نجات اين كشتى كه با چنگال و دندان اهريمنان خارج و داخل با خطر غرق مواجه است.
كلكم راع و كلكم مسئول
اسلام عزيز از شما اى گروههاى مسلمان در هر لباس و شغلى هستيد استمداد مىكند و وظيفه همه است كه در نجات آن كوشش كنيد و ضربه هايى كه از سلاطين جور خصوصاً در اين پنجاه سال حكومت ضد اسلامى و ملى دودمان پهلوى خورده است و مىخورد جبران كنيد (كلكم راع و كلكم مسئول).
عناصر غير اسلامى را از خود دور كنيد
و لازم است با كمال قدرت و هوشيارى اشخاص يا گروههايى كه گرايش به مكتب هاى غير اسلامى دارند و به خوى فرصت طلبى مىخواهند در اين اوقات از فرصت استفاده نموده خود را در صفوف شما داخل كنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند از خود دور كنيد و به آنها مجال تحرك ندهيد. به غير مكتب اسلام و شعار اسلامى، كشور از خطر نجات پيدا نمىكند.
اسلام خواهى و عدالت پرورى شاه در بوق هاى تبليغاتى
و لازم است اين بوق تبليغاتى شاه و دست نشاندگان بى آبرويش را هر چه بيشتر رسوا و افتضاح آن را آشكارتر كنيد، چه بوقهايى كه پنجاه سال است براى جا زدن دودمان خيانتكار پهلوى به جاى خدمت به وطن كه اين چند روز به اوج خود رساندند و اشخاصى از خدا بىخبر به مداحى پرداختند كه هم خود و هم ملت به دروغ آن آگاهند و چه بوق هايى كه شاه معلوم الحال را به اسلام خواهى
صحيفه نور ج 2 صفحه 41
و عدالت پرورى معرفى مىكند. اخيراً باز زمزمه بسيار خطرناك دانشگاه اسلامى در مشهد مقدس آغاز شده است، غافل از آنكه اينها كوچكتر از آنند كه بتوانند اسلام را با اسم اسلام بكوبند. ما همانطور كه سابق گفتيم كسانى كه در اين دانشگاه قلابى وارد شوند به ملت معرفى مىكنيم و آنها را از اعضاء رسمى سازمان امنيت قلابى بدتر و مضرتر به اسلام و كشور اسلامى مىدانيم و ملت اسلام با آنها معامله معاند با اسلام خواهد كرد و چنان آبروى آنها در جامعه ريخته مىشود كه نتوانند دم از اسلام شاه ساخته بزنند.
آمريكا سرچشمه مصائب بزرگ مسلمين
مصيبتهاى ما تنها كشتارهاى وحشيانه پى درپى به امر شاه نيست اخيراً باز درصدد خريدن اسلحه به مقدار سرسام آور و كشتىهاى متعدد هست و تا يك قطره نفت داريم و يا مخازنى كه مورد احتياج اجانب است، خريد اين آهنپارهها كه به هيچ درد ملت نمىخورد جريان دارد و تا اين كابوس خطرناك بر سر اين كشور سايه افكنده، بدبختى دنبال بدبختى براى اين ملت مظلوم امرى عادى است و از مصيبت هاى بزرگ مسلمين قضيه اسرائيل تجاوزكار است كه اكنون با مسلمين در حال جنگ و مشغول پيشروى در خاك لبنان است و از طرف شاه برخوردار از كمك است و دول اسلامى غالباً در اين امر مهم حياتى بى تفاوت هستند، غافل از آنكه اگر در اين پيشروىها خداى نخواسته توفيق پيدا كند، با ساير كشورها به همين نحو رفتار خواهد كرد. اين مصيبتها كه ما مبتلاى به آن هستيم از آمريكا و اذناب آن است. برخوردارى شاه از پشتيبانى رئيس جمهور آمريكا اين كشتارهاى بيرحمانه را به بار آورد و ملت مسلمين را سوگوار كرد، برخوردارى از آمريكا تبريز را به خاك و خون كشيد.
تنها راه پيروزى، اتحاد گروههاى اسلامى در زير پرچم توحيد
قيام تبريز چون نهضت همه ايران اسلامى است، براى دفاع از حق و از احكام اسلام است و نسبت اين قيام را به ماركسيستهاى اسلامى كه در تبليغات شاهانه است جز خدعه نيست و دليل بر آن است كه اين مكتبهاى انحرافى پايگاهى در ايران ندارند والا شاه از آنها ذكرىكرد.اكنون بايد تمام جناحها از هر طبقه بدانند كه جز در سايه اسلام و در زير پرچم توحيد و قرآن راه پيروزى مسدود است و چون شاه مىخواهد نهضتهاى اصيل اسلامى را از مجراى خود منحرف و به گروههايى كه هم منحرف و هم بين ملت پايگاهى ندارند نسبت دهد، بايد همه گروههاى سياسى و طبقات روشنفكر با صراحت و بدون هيچ ابهام نهضت و تحرك خود را اسلامى و براى اجراى قوانين عدالت پرور قرآن كريم معرفى كنند و به گروه روحانى و كارگرى و توده ملت بپيوندند كه با اين منطق حيله حساب شده اجانب را كه به زبان شاه اجرا مىشود خنثى كنند و در غير اين صورت با برچسب ماركسيسم و احياناً ماركسيسم اسلامى جناحهاى روشن و متحرك را از سواد اعظم كه ملت مسلم است جدا و از خاصيت مطلوب ساقط و ملت را نيز تضعيف نموده و پيروزى را عقيم يا به مدت طولانى معوق مىكنند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 42
عزاى عمومى، افشاگر مصائب مسلمين
مصيبتهاى ما گرچه يكى دو تا نيست و در اين كشور آزاد زنان به منطق شاه و جريان عدالت اجتماعى و حركت به سوى تمدن بزرگ به اصطلاح كارتر شاه، ملت بايد هميشه در عزا باشد لكن مصيبت بزرگى را كه بر برادران تبريزى ما وارد شد، اربعين آن را در سوك هستيم و ملت ايران نيز در آن روز با عزاى عمومى خود به ملتهاى آزاد جهان بفهماند كه ما با چه شرايطى زندگى مىكنيم. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم و قطع ايادى اجانب را اميدوارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 43
تاريخ: 16/2/57
مصاحبه امام خمينى با نشريه فرانسوى زبان لوموند
سؤال: شاه شما را متهم مىكند كه مخالف تمدن و گذشتهگرا هستيد؟ جواب شما به اين مطلب چيست؟
جواب: اين خود شاه است كه عين مخالفت با تمدن است و گذشتهگراست. مدت پانزده سال است كه من دراعلاميهها و بيانيههايم خطاب به مردم ايران مصراً خواستار رشد و توسعه اقتصادى و اجتماعى مملكتم بودهام. اما شاه، سياست امپرياليستها را اجرا مىكند و كوشش دارد كه ايران را در وضع عقب ماندگى و واپسگرايى نگاه دارد. رژيم شاه، رژيم ديكتاتورى است، در اين رژيم، آزادىهاى فردى پايمال و انتخابات واقعى و مطبوعات و احزاب از ميان برده شدهاندنمايندگان را شاه با نقض قانون اساسى تحميل مىكند، انعقاد مجامع سياسى و مذهبى ممنوع است استقلال قضايى و آزادى فرهنگى به هيچ وجه وجود ندارد، شاه قواى سه گانه را غصب كرده و يك حزب واحد ايجاد نموده است و از اين بدتر، پيوستن به اين حزب را اجبارى كرده است و از متخلفان انتقام مىگيرد. كشاورزى ما كه توليدش حتى تا 23 پيش اضافه بر احتياج داخلى مان بود و ما صادر كننده اين مازاد بوديم، فعلاً از ميان رفته است. مطابق ارقامى كه نخست وزير شاه در دو سال پيش به دست داده است، ايران 93 درصد از مواد غذايى مصرفى خود را وارد مىكند و اين است نتيجه با اصطلاح اصلاحات ارضى شاه دانشگاههاى ما نيمى از سال بستهاند و دانشجويان ما هر سال چندين بار مضروب و مصدوم مىگردند و به زندان افكنده مىشوند. شاه اقتصاد ما را از ميان برده و درآمد حاصل از نفت را كه ثروت آينده مردم ماست تبذير مىكند و آن را براى خريد اسلحههايى به كار مىبرد كه جنبه تجملى و قيمتهاى سرسام آور دارند. اين امر به استقلال ايران لطمه مىزند. من مخالف شاه هستم درست به دليل آنكه سياست وى كه وابسته به قدرتهاى خارجى است، پيشرفت مردم ما را در معرض خطر قرار مىدهد. وقتى كه شاه ادعا مىكند كه ايران را به مرز (تمدن بزرگ) مىرساند، دروغ مىگويد و اين مطلب را بهانه قرار داده است تا ريشه استقلال مملكت را قطع كند و خون مردم را جارى سازد. كارگران كشاورزان، دانشجويان و كسبه ،زنان و مردان عليه قدرت ارتجاعى و گذشته گرايى مبارزه كنند.
به دليل اين واقعيتهاى غير قابل بحث است كه شاه مىكوشد موضع مخالف ما را در قبال
صحيفه نور ج 2 صفحه 44
رژيمش وارونه جلوه دهد و ما را مخالف تمدن و گذشته گرا قلمداد نمايد.اگر ماروزى موفق به سرنگون كردن رژيم وى شويم، وى براى كارهايى كه بر ضد پيشرفت و ترقى اقتصادى و فرهنگى مردم ما كرده است محاكمه خواهد شد و آن روز تمامى عالم از جنايات وى آگاه خواهند گرديد.
سؤال: شما را مخالف با تمدن قلمداد مىكنند و شما نيز همين اتهام را به شاه برمىگردانيد و اين مطلب لزوماً قانع كنند نيست. لطفاً ممكن است موقع و موضع خود را راجع به سه موضوع اصلى ايران بيان بفرماييد، اصلاحات ارضى، صنعتى كردن مملكت و زنان.
جواب: هدف از اصلاحات ارضى شاه، خصوصاً اين بود كه بازارى براى كشورهاى خارجى خصوصاً آمريكا ايجاد كند، اما اصلاحات ارضى كه ما خواستارش هستيم كشاورز را از محصول كارش بهرهمند خواهد ساخت و مالكانى را كه بر خلاف قوانين اسلامى عمل كردهاند، مجازات خواهد كرد.
سؤال: زمينهايى كه گرفته شدهاند به مالكين قديمىاش برگردانيده خواهند شد؟
جواب: مسلماً نه، درست همين مالكانند كه در طول سالها درآمدهايى را بر هم انباشته بودند بى آن كه مقررات اسلام را در خصوص توزيع آنها اجرا نمايند و بدين ترتيب ثروتى را كه حق جامعه بوده و بايد به جامعه برسد در نزد خود نگه داشته و برخلاف قوانين اسلامى ثروتمند شدهاند. بنابراين اگر ما به قدرت و حكومت برسيم ثروتهايى را كه اين مالكان به ناحق متصرف شدهاند ضبط خواهيم كرد و براساس حق و انصاف ميان محتاجمان مجدداً توزيع خواهيم نمود. در خصوص صنعتى كردن مملكت، ما كاملاً با اين امر موافقيم ولى ما خواستار يك صنعت ملى و مستقل هستيم كه در اقتصاد مملكت ادغام شده و همراه با كشاورزى در خدمت مردم قرار گيرد، نه يك صنعت وابسته به خارج بر اساس مونتاژ نظير صنعتى كه فعلاً در ايران مستقر ساختهاند، سياست شاه از لحاظ صنعتى و كشاورزى، مملكت ما را به نفع قدرتهاى استعمارى به صورت يك جامعه مصرفى درآورده است.
در خصوص زنان اسلام هيچگاه مخالف آزادى آنها نبوده است، بعكس اسلام با مفهوم زن شيئى شده و به عنوان شئى مخالفت كرده است و شرافت و حيثيت او را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است، زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليتهاى خود را انتخاب كند، اما رژيم شاه است كه با غرق كردن آنها در امور خلاف اخلاق مىكوشد تا مانع آن شود كه زنان آزاد باشند، اسلام شديداً معترض به اين امر است.اين رژيم آزادى زن را البته
صحيفه نور ج 2 صفحه 45
نظير آزادى مرد از ميان برده و پايمال ساخته است، زنان مانند مردان زندانهاى ايران را پر كردهاند، در اينجاست كه آزادى آنها در معرض تهديد و خطر قرار گرفته است. ما مىخواهيم كه زنان را از فسادى كه آنها را تهديد مىكند آزاد سازيم.
سؤال: درباره لفظ ماركسيست اسلامى كه رژيم مرتباً استعمال مىكند چه فكر مىكنيد؟ آيا با دستههاى چپ افراطى روابط سازمانى داريد؟
جواب: اين شاه است كه اصطلاح مذكور را به كار برده و اطرافيانش از وى تبعيت كردهاند، اين مفهوم، مفهومى نادرست و حاوى تناقض است كه براى از اعتبارانداختن و از ميان بردن مبارزه مردم مسلمان ما بر ضد رژيم شاه درست كردهاند .مفهوم اسلامى كه بر اساس توحيد و وحدانيت خداوند معزز است با ماترياليسم در تضاد است. اصطلاح (ماركسيست اسلامى) يك اطصلاح خلاف حقيقت است. يك عبارت ديگر شاه و دستگاه تبليغاتىاش عبارت از (اتحاد ميان ارتجاع سياه و خرابكارى سرخ) هست اين عبارت نيز هدفى را كه در بالا گفتيم تعقيب وكند يعنى مىخواهد كه مردم مسلمان را وحشت زده سازد و بذرابهام را در ميان آنها بپراكند تا مخالفتشان را نسبت به رژيم كه جامع و غير قابل بحث و انكار است از ميان ببرد. هيچگاه ميان مردم مسلمانى كه برضد شاه در حال مبارزهاند و عناصر كمونيست افراطى يا غيرافراطى، اتحاد وجود نداشته است. من همواره در اعلاميه خود خاطر نشان ساختهام كه مردم مسلمان بايستى در مبارزه خود، ممكن و متجانس باقى بمانند و از هر نوع همكارى سازمانى با عناصر كمونيست بر حذر باشند. بدين ترتيب است كه ما با شاه مبارزه مىكنيم و خواهيم كرد و به همين دليل است كه شاه سعى دارد مبانى مبارزه ما را وارونه جلوه دهد.
سؤال: با توجه به فقد روابط سازمانى، آيا يك اتحاد تاكتيكى را با ماركسيستها براى سرنگون كردن شاه مدنظر داريد و روش و طرز رفتار شما با آنها پس از موفقيت احتمالى تان چگونه خواهد بود؟
جواب :نه، ما حتى براى سرنگون كردن شاه با ماركسيستها همكارى نخواهيم كرد. من همواره به هوادران خود گفتهام كه اين كار را نكنند، ما با طرز تلقىومفاهيم آنها مخالف هستيم،ما مىدانيم كه آنها از پشت به ما خنجر مىزنند و اگر روزى به قدرت برسند رژيم ديكتاتورى برقرار خواهند كرد كه مخالف حقوق اسلام است. اما در جامعهاى كه ما به فكر استقرار آن هستيم ماركسيستها در بيان مطلب خود آزاد خواهند بود زيرا ما اطمينان داريم كه اسلام دربردارنده پاسخ به نيازهاى مردم است، ايمان و اعتقاد ما قادر است كه با ايدئولوژى آنها مقابله كند. در فلسفه اسلامى
صحيفه نور ج 2 صفحه 46
از همان ابتدا مسأله كسانى مطرح شده است كه وجود خدا را انكار مىكردهاند. ما هيچگاه آزادى آنها را سلب نكرده و بدان لطمه وارد نياوردهايم، هر كس آزاد است اظهار عقيده كند ولى براى توطئه كردن آزاد نيست.
سؤال: به نظر شما علت شعله ور شدن آتش شورش هاى ايران چيست؟ چرا اين طغيانها در حال حاضر رخ داده است؟
جواب: فشار و قهرى كه شاه و پدرش اعمال كردهاند و بدبختى هايى كه مردم دچارش شدهاند (مردمى كه از آزاديشان، استقلالشان پيشرفتشان و زندگى خوبشان محروم شدهاند و با وعدههاى دروغ خصوصاً در پانزده سال اخير مغزشان را پر كردهاند) منشا تظاهرات مذكور است، خرابى وضع اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و وسعت دامنه قهر و فشار به درجه تحمل ناپذيرى رسيده است. آخر اين شورشها مقدمه انفجار عظيمى است كه نتايجش غير قابل محاسبه است. هدف از تظاهراتى كه پليس در مقام مقابله با شركت افراد مزدور ترتيب داده است و هدف از كشتارهايى كه در هر شهر و هر روستا پيش مىآيد آن است كه مانع از سرنگون شدن شاه گردد.
سؤال: فكر مىكنيد كه فرزند شما به قتل رسيده است، اگر چنين نيست چرا مرگ وى باعث انفجار و تظاهرات شده است؟
جواب: من با قطع و يقين نمىتوانم بگويم چه اتفاق افتاده است ولى مىدانم كه وى شب قبل از در گذشتش صحيح و سالم بود و مطابق گزارشهايى كه به من رسيده است، اشخاص مشكوكى آن شب به خانه وى رفتهاند و فرداى آن شب وى فوت كرده است. چگونه؟ من نمىتوانم اظهار نظرى بكنم، نارضاهائى مردم به اين مناسبت ابراز شد. مسلماً مردم ما خدمتگزار خود را دوست مىدارند و مرا و نيز پسرم را خدمتگزار خود مىدانند. به دنبال اين جريان هر كشتارى كه رژيم ترتيب داد، تظاهرات تازهاى را به مناسبت چهلم كشته شدگان موجب گرديد. اما مطلب اصلى و اساسى پسر من نيست، مسأله اساسى عصيان و قيام همه مردم برضد ستمگرانى است كه بدانها ستم مىكنند.
سؤال: برنامه سياسى شما چيست؟ آيا مىخواهيد كه رژيم را سرنگون سازيد و به جاى آن چه نوع رژيمى را مىخواهيد برقرار سازيد؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 47
جواب: كمال مطلوب ما ايجاد يك دولت و حكومت اسلامى است، معذالك نخستين اشتغال خاطر سرنگون كردن اين رژيم خودسر و خودكامه است. در مرحله اول بايستى قدرتى به وجود آوريم كه به احتياجات اساسى مردم پاسخ دهد.
سؤال: مقصودتان از حكومت اسلامى چيست؟ آنچه از اين تعبير خود به خود به ذهن مىآيد امپراطورى عثمانى و يا عربستان سعودى است.
جواب: تنها مرجع استناد براى ما زمان پيغمبر و زمان امام على عليه السلام است.
سؤال :آيا به نظر شما بازگشت به قانون اساسى (1324) 1906 يك راه حل معتبر است ؟
جواب: قوانين اساسى و متمم آن (1324) 1906 به شرط آنكه مورد اصلاح قرار گيرد، مىتواند بناى دولت و حكومتى باشد كه ما توصيه مىكنيم، اين حكومت در خدمت آرمان اسلامى قرار مىگيرد.
سؤال: آيا اين قانون اساسى، رژيم سلطنتى را حفظ خواهد كرد و آيا يك حكومت سلطنتى و يا جمهورى را مدنظر داريد؟
جواب: رژيمى كه ما برقرار خواهيم كرد به هيج وجه يك رژيم سلطنتى نخواهد بود، اين مطلب خارج از موضوع است و مطرح نيست.
سؤال: به سلطنت رسيدن پسر شاه فعلى براى شما قابل قبول خواهد بود؟
جواب: ما مخالف پدر شاه بودهايم، مخالف شاه فعلى و مخالف همه سلسلهاش هستيم زيرا مردم ايران او را نمىخواهند.
سؤال: آيا خود شما در نظر داريد كه در راس حكومت قرار گيريد؟
جواب: شخصاً نه، نه من، نه سن من و نه موقع و مقام من و نه ميل و رغبت من متوجه چنين امرى است. اگر موقعيت پيش آيد ما در ميان كسانى كه در جريان مفاهيم و فكر اسلامى مربوط به حكومت هستند، شخص يا اشخاصى را كه مستعد تعهد چنين امرى باشند، انتخاب خواهيم كرد.
صحيفه نور ج 2 صفحه 48
سؤال: شما همواره در مقابل در خواست مصاحبه توسط مطبوعات بين المللى، سكوت را حفظ كردهايد. چرا؟
جواب: مطبوعات بين المللى بيشتر به دبدبه و كبكبه و طمطراق و تشريفات لفظى توجه دارند، تخت جمشيد، تاج گذارى شاه و يا در حد اعلى توجهشان معطوف به قيمت نفت است نه به بدبختىهاى مردم و ملت ايران و يا فشارى كه تحمل مىكنند. ظاهراً شاه هر سال صد ميليون دلار براى تبليغاتش در خارج پول خرج مىكند، از اين جهت در طول پانزده سال گذشته خصوصاً، من حرفهاى خود را خطاب به مردم ايران زدهام و همين كار را ادامه خواهم داد. به من گفتهاند كه روزنامه شما مستقل است و به مسايل واقعى ايران از قبيل شكنجهها، كشتارها و بىعدالتىها مىپردازد، من اميدوارم كه اين مصاحبه به آشنا ساختن آرمان مردم من كمك كند.
سؤال: آيا سياست موافق شاه در قبال اسرائيل، يكى از دلايل مخالفت شما با رژيم است؟
جواب: آرى، زيرا اسرائيل سرزمين يك قوم مسلمان را اشغال كرده و جنايات بيشمارى مرتكب شده است، عمل شاه در حفظ روابط سياسى با اسرائيل و دادن كمك اقتصادى به وى بر خلاف منافع و مصالح اسلام و مسلمانهاست.
سؤال: آيا آرزومند آن هستيد كه ايران عليه اسرائيل در صفوف كشورهاى عربى وارد شود؟
جواب: من همواره مصراً خواستهام كه مسلمانان سراسر جهان متحد شوند و بر ضد دشمنانشان از جمله اسرائيل مبارزه كنند، متاسفانه دعوتهاى مرا رژيمهاى مختلفى كه در كشورهاى مسلمان بر سر كار آمدهاند نشنيدهاند، من اميدوارم كه بالاخره اين دعوتها شنيده شوند و من در اين راه پايدارى خواهم كرد.
سؤال: آخرين رشته عمليات نظامى اسرائيل، منجر به اشغال يك سرزمين عربى ديگر يعنى جنوب لبنان شده است كه مردم آن شيعهاند. در اين باره چه مىكنيد؟
جواب: مردم جنوب لبنان بايد به هر وسيلهاى كه شده به خانههاى خود باز گردند و وظيفه دارند كه براى باز پس گرفتن سرزمين خود مبارزه كنند، پيش از آنكه اسرائيلىها مردم خودشان را در آنجا مستقر سازند. شخص من از مردم ايران و شيعيان جهان در خواست كردهام كه به كمك برادران خود در
صحيفه نور ج 2 صفحه 49
جنوب لبنان بشتابند، اين دعوت نتايجى داشته است اما تنها حكومتها هستند كه با توجه به احتياجات اين مردم وسايل لازم در اختيار دارند و تنها حكومتها هستند كه امكان دارند به اسرائيل فشار بياورند كه مجبور به تخليه اين سرزمين بشود.
سؤال: يك دسته از سربازان ايرانى جزو نيروهاى ملل متحد در جنوب لبنانند، فكر مىكنيد كه اين كمك مثبت است؟
جواب: ما رژيم ايران را تجربه كردهايم. هيچ دليلى وجود ندارد كه بتوان باور كرد اين رژيم كه همواره به ضرر اعراب به اسرائيل كمك كرده است اين بار در خدمت يك آرمان مقدس عمل كند. به اعتقاد من كار ايران بيشتر در اين جهت است كه مانع از اظهار عقيده دشمنان اسرائيل بشود.
سؤال: موقع و موضع شما در قبال آمريكا چيست؟
جواب: در طى اعلاميهها و بيانيههاى پانزده سال اخير خود، چندين بار موقع و موضع خويش را در قبال آمريكا و قدرتهاى بزرگ ديگر بيان كردهام كه از ثروتهاى ممالك فقير بهرهبردارى مىكنند و عمال خود را در اين ممالك تحميل نمايند و قهر و خشونتى را كه بر مردم دنياى سوم تحميل مىشود تاييد مىنمايند. آمريكا كه منشا كودتاى 1953 (1332) و بازگشت و سپس حفظ شاه بر سر قدرت بوده است سياست خود را تغيير نداده است تا وقتى كه وضع به همين منوال است، موقع و موضع من در قبال آمريكا همچنان تغيير ناپذير خواهد ماند.
سؤال: آيا مثل برخى فكر مىكنيد كه آمريكا مىخواهد يك رژيم آزادمنش (ليبرال) در ايران مستقر سازد؟
جواب: يعنى اعلاميهاى راجع به احترام و رعايت حقوق بشر؟ اين مطلب چيزى جز حرف نيست و من بدان باور ندارم، كافى است كه ملاحظه كنيم كه كارتر رئيس جمهور آمريكا در جريان ديدارش در تهران پشتيبانى خود را از شاه تجديد كرد و علاوه بر آن، عملاً نيز اين پشتيبانى مورد تكذيب قرار نگرفت. بهر حال ما هيچگاه رژيم را با سيما و صورتى ليبرال و آزادمنش و مضمون و محتواى ديكتاتورى و استبدادى قبول نخواهيم كرد. سؤال: در قبال اتحاد شوروى كه همسايه بزرگ ايران است، موضع و موقع شما چيست؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 50
جواب: همان موقع و موضعى كه در قبال آمريكاست. ابرقدرتها مردم ما را استثمار كردهاند و من فرقى ميان آنها و حتى بين آنها و انگليس هم نمىبينم. هنگامى كه ايران واقعاً مستقل گرديد، در آن صورت مىتواند روابط سالمى با تمام ممالك عالم برقرار سازد. سؤال: آيا فكر مىكنيد كه رژيم شاه قادر است كه آزادمنشى پيشه كند؟
afsanah82
07-24-2011, 05:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 51
تلگراف امام خمينى به آقاى شريعتمدارى
ايران - قم - حضرت آيت الله آقاى شريعتمدارى
هجوم اشرار و عمال اجانب به منزل جنابعالى و قتل نفوس محترمه در محضر شما موجب تاسف است. قطع ايادى اشرار و اجانب را خواستارم. از سلامتى خودتان مطلعم فرمائيد.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 52
23/2/1357
بيانات امام خمينى درباره جنايات شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
جنون مستبدين در هنگام سقوط
من نمىدانم از كجا شروع كنم، مصيبتها را بگويم يا بشارتها را، همه جا الان در ايران مصيبت است و همه بشارت. اين مطلبى را كه من سابقاً پيش بينى كردم كه اين ديكتاتورها و اين مستبدين و چماق به دستها در اواخر عمرشان، آن وقت كه سقوط خودشان را پيش بينى مىكنند و مىبينند يا به مرگ، يابه مرگ مقام و سياسى، ديوانه مىشوند، اعصابشان را به كلى از دست مىدهند و با حال ديوانگى و جنون با مردم معامله مىكنند، الان همان مطلب را ايرانىها بالعيان دارند مشاهده كنند و شما آقايان دستى از دور بر آتش داريد.
قم مركز روحانيت و اسلام، در قبضه لشكر جرار محمدرضا
الان قم مركز روحانيت مركز فقه اسلام در قبضه لشكر جرار مغول است لشكر جرار محمدرضا شاه بدتر از چنگيز است و خانههاى مردم را آن طور كه به ما اطلاع دادند، همانطور - دارند - يكى پس از ديگرى دارند تفتيش مىكنند و معلوم نيست كه دنبال چه مىگردند. الان جيش در قم با توپ و تانك و مسلسل مقيم است و تمام مدارس و خانههاى آقايان هم به حسب قاعده در تحت مراقبت پليس جيش است و - در منزل آقايان - هجوم كردهاند به منزل مراجع و در داخل منزلشان، آدم كشتند و جنايت كردند. الان آقايان در مريضخانه هستند، در بيمارستان، الان به حسب آنطورى كه اطلاع امروز بوده است، آقايان در بيمارستان هستند.
سقوط اين خاندان نزد ملت از پنجاه سال پيش بوده است
اين جنونى است كه عارض شده است بر اين شخص و نمىدانم به كجا خواهد منتهى شد. اين حال عصبى است كه چون خود را ساقط مىبيند، پيش ملت كه از اول ساقط بود، از آن روزى كه رضا شاه به امر انگلستان حمله كرد بر ايران و كودتا كرد، اولش اشخاص با اطلاع مىفهميدند و بعد هم كه شروع كرد به اراذلى و اوباشى و پليسش با مردم آنطورها، با علما آنطورها رفتار كرد، با زنها آنطور رفتار كرد، با مدارس دينى آنطور رفتار كرد، با تبليغات دينى آنطور رفتار كرد، مردم فهميدند كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 53
گرفتار چه اعجوبهاى و چه حيوانى هستند. اين كه از اول اين خاندان ساقط بود پيش ملت، سقوط از حالا نيست از پنجاه سال پيش از اين، اينها ساقط بودند پيش ملت، منتهى حالا يك جنبشى در ملت ايران پيدا شده است و به حسب آنطورى كه گفته شده است بيش از سى شهر در ايران تظاهر بر ضد اين مرد كردند و (مرگ برشاه) گفتهاند.اين سى شهر اين همه ايران، اينها به منطق شاه از خارج كشور با تذكره قاچاقى وارد ايران شدهاند و يك عده معدود آشوبگرند اينها! تمام مراجع اسلام، تمام علماى بلاد از اول تا آخر كه بر ضد اين شخص قيام كردهاند و آنطورى كه امروز اطلاع دادهاند پنجاه وشش نفر از علماى تهران از رفتن به مسجد اعتراضاً به اين كارها، خوددارى كردند و اعلام كردند كه نمىروند به مسجد براى خاطر اعتراض براينها، اينها همه با تذكره قاچاقى از بيرون آمدهاند! و اين عده آشوبگرند! اخلالگرند! علماى تهران علماى قم، علماى خراسان، علماى آذربايجان، علماى يزد علماى كرمان علماى همه جا، اينها يك مشتى آشوبگر هستند!!
محمدرضا، مصلحى كه ما را به دروازه تمدن بزرگ مىرساند!!!
آن كه آشوبگر نيست محمدرضاخان است! اين آشوبگر نيست! اين مصلح هست! اين دارد ما را به دروازه تمدن بزرگ وارد مىكند! اگر كسى اين كتابى كه براى ايشان نوشتهاند - خودش كه عقلش نمىرسد كه بنويسد، اينها برايش مىنويسند، من نمىدانم حالا مطالعه هم كرده است كه بفهمد چه جفنگهائى تو اين كتاب هست يا مطالعه هم نكرده اگر كسى اين كتاب را ببيند واقعاً خجالت مىكشد كه يك قلمى اينطور اينطور بى بندوبار، اينهمه اختناق اينهمه گرفتارى مردم، اينهمه كشتار اينهمه زدوبند اينهمه فروختن ملت به اجانب، اينهمه خيانت بر ملت مسلم ايران اينها را همه خدمتگزارى بخواند (آزادى است در ايران) يك آزادىاى كه هيچ كس نمىداند! هر كس اين كتاب را بخواند و از كره مشترى آمده باشد و اين كتاب را بخواند خيال مىكند كه اين يك مطلبى است كه همان طرز فكر افلاطون است. معلوم مىشود كه ايران يك عالم ديگرى است، يك عالمى ماوراى اين عالم است. اما وقتى كه بيايد در ايران وارد بشود و ببيند طرز حكومت ايران چه جور است و طرز حكومت شاه چه جور است آنوقت مىفهمد كه همهاش لاف و گزاف، بيخود گفتن، توى كتاب نوشتن هست. بخوانيد اين كتاب را، البته آن كسى كه نوشته آدم مطلعى هم بوده است، حالا نمىدانم خودش مطالعه كرده يا نكرده اما آن آدم، آدم مطلعى بوده كه نوشته لكن نشسته و از ماوراى طبيعت، از ماوراى اين عالم چيز نوشته. ايشان هم كه مىخواهند ما را، به دروازه تمدن بزرگ برسانند يعنى اين كار انجام شده است، ما در دروازه تمدن هستيم! الان ما وارد شهر ماوراى طبيعت هستيم! در تمدن بزرگ ما الان وارد هستيم! اما چه داريم؟ شما يك چيزى كه ما داشته باشيم، خودمان داشته باشيم، جز دروغ گفتن و گزافه كه از خودمان است، ماوراى ان ما چه داريم؟ جز اين جنايتچه داريم؟ جز آدم كشى، جز اختناق، جز دروغگويى، حتى مخبرين روزنامه با آن وضعى كه چهل، پنجاه سال است داشتهاند، حالا اعتراض كردند كه ما را اينقدر وادار به دروغگويى نكنيد، مخبرين روزنامهها، اينها
صحيفه نور ج 2 صفحه 54
اعتراض كردهاند كه اينقدر ما را به دروغگويى وادار نكنيد. اساتيد دانشگاهها از قرارى كه گفته مىشود، اعتراض كردند كه ما نمىرويم سر اين كلاسها و درسها با اين وضعى كه شما پيش آورديد در دانشگاهها، اينها هم لابد يك دسته از اوباش هستند!!
مخالفين ديكتاتورى در اصطلاح شاه مشتى اراذل بيگانهاند
اين علماى تهران كه الان بنا دارند كه از قرارى كه امروز اطلاع رسيده است كه اعتراضاً دست از جماعت بردارند و اين حوزه قم كه الان در حال تعطيل وانعطال است، اينها همه يك مشتى اوباش هستند كه از خارج مرز با تذكرههاى دروغى آمدهاند در ايران! آذربايجانىها همهشان كه همچو قيامى كردهاند كه بيسابقه تقريباً بوده است، همچو تعطيلى كردند كه بيسابقه بوده است، اينها هم يك مشتى اراذل بودند! يزدىها هم همين طور، همه ايران، تمام ايران يك مشتى اراذل به اصطلاح اينها هستند كه اينها نمىفهمند چى چى مىگويند! در اصطلاح اينها هر كس كه مخالف با ديكتاتورى است، مخالف با كسانى است كه به اسلام دارند خيانت كنند، كسانى كه به اين ملت خيانت كردهاند، هر كه مخالف اينهاست يك مشت اراذلى است كه از خارج آمده!
ادعاى پوچ شاه در پشتيبانى ملت از او
الان هم با اين همه بساطى كه در ايران در آمده است و اينهمه مخالفتى كه از همه شهرها، سى و چند شهر، همه شهرهاى ايران بايد گفت، سى و چند شهر خوب دهاتش هم بوده است، از دهات هم مىگويند هست اين مطالب، الان هم با همه اين مسائلى كه اينها روبرو هستند، باز وقتى كه صحبت مىكنند ابداً از آن حرفهاى اول دست برنمىدارند، (تمام ايران با ما موافقند! تمام اصناف! همين ديشب اين مطلب بوده كه صدوبيست و چند رئيس صنف گفتهاند. تمام اصناف تهران با شما وفادارند! و به انقلاب شاه و ملت راى دهند! و معترضند به اين آشوبگرها! به اين آشوبگرهااعتراض دارند واز دولت خواستهاند كه اينها را مجازات كنند!) اين صدوبيست و چند صنف خارج از ايرانند اينها يا تهرانند و بازار تهرانند؟ اگر تهران است و بازار تهران است، بازار تهران كه حالا مىگويند چهار روز است بسته است. حالا امروز را من اطلاع ندارم اما مىگويند چهار روز بسته بوده، اعتراض داشتهاند، هياهو از بازار بلند مىشود. مبدا هياهو دانشگاه هست و بازار، دانشگاهىها از خارج آمدهاند؟ بازار تهران هم از خارج آمدهاند؟ آن اصناف و صدوبيست و چند صنفى كه همه اظهار وفادارى كردهاند اينها زيرزمين، در زير زمين اينها هستند. ما در خارج نمىبينيم اينها راحلال زاده اينها را نمىتواند ببيند. اينها همه، همه موافقند!! همه سى و چند ميليون جمعيت ايران همه موافقند!! چند هزار، چند نفر معدود، اول كه مىگفتند به عدد انگشت هاى مثلاً انسان، كم كم يك قدرى زيادش كردند، حالا رسيده به چند هزار، دوسه هزار جمعيت كه با اينها مخالفند! ديگر چندين ميليون جمعيت همه موافق هستند!! اما اين جمعيت كجاست ما نمىدانيم، اين جمعيت در
صحيفه نور ج 2 صفحه 55
يزد است؟ در قم است؟ در تهران است؟ در مشهد است؟ آذربايجان است؟ كردستان است؟ اهواز است؟ اينها كجا هستند كه ماوراى اين جمعيتى كه الان در ايران موجود هست، هستند؟ جمعيتى كه در ايران الان موجود است، همه مىدانند، همه خبرگزارىهايى كه بايد اطلاع بدهند اطلاع دادند و گفته مىشود كه بيست و چند (بعضىها 25 شهربعضىها 33) شهر از شهرهاى ايران همه اعتصاب كردهاند، همه تظاهر كردهاند بر ضد شاه، در راديو هم هست. يك كلمه هم گفته شده است كه اينها، شاه يا دستگاه شاه از فلان طلبه كه من باشم مىبينند ولى من مىبينيد ولى من مىگويم تمامش زير سر خود اوست، تمام اين سى و چند شهر كه قيام كردهاند، با تحرك خود ايشان قيام كردهاند. دزد اگر بخواهد بگويد كه دست من را حاكم بريده است، بايد به او گفت نه خودت بريدى حاكم اجراى قانون مىكند، تو خودت دست خودت را بريدى، تو دزدى كردى و كسى كه دزدى بكند دستش به هدر مىرود.
سقوط حتمى شاه
تو فكر كن كه (اگر قوه تفكر براى تو ديگر باقى مانده باشد، سقوط خودت را به چشمت دارى مىبينى و قوه تفكر از دستت رفته) تو فكر كن كه در اين پنجاه سال بر اين ملت، تو و پدرت چه گذراندى، اين ملت از دست پدرت، بعد از آن از دست تو به آنها چه گذشته است. اينهمه داغها كه در دل اولياى اين مقتولين هست از آن زمان تا حالا، از زمانى كه در مسجد گوهرشاد آن جنايت را آن مرد جنايتكار كرد لعنه الله تعالى تا امروز كه با دست تو اين جنايات دارد اجرا مىشود، با اين ملت شما چه كرديد.
با اين هرزگىها جلوى انفجار ملت را نمىتوان گرفت
مىخواهيد انفجار نشود؟ ديگر يك كسى بايد باشد كه راس انفجار باشد و مردم را به انفجار وادار كند؟ اين خود به خود منفجر است اين ايران، ايران خود به خود منفجر است. مگر مىشود جلوى انفجار را با اين هرزگىها گرفت كه گروه انتقام يك وقت درست مىكنند و كميته پيكار درست مىكنند و اين حرفهاى نامربوط؟ مجلسشان را وقتى كه مىروى گوش مىكنى حرفهاى اين چهار نفر بيچارهاى كه آنجا براى خاطر اينكه سال ديگر هم اينها مجلس بروند خودشان هم گفتند اين را كه سال ديگر هم اينها مجلس بروند ببينيد چه حرفها مىزنند، حتى وكيل خود آذربايجان مىگويد (اينها آذربايجانى نيستند، آذربايجانى كه با شاه مخالف نمىشود) پس اينها كجائىاند؟ تبريزىها كجائىاند آقاى وكيل؟! آن وضع مجلس ما و آن انحطاطى كه پيدا شده است در مجلس، يك وقت مدرس توى مجلس هست، يك وقت هم اينها كه مىبينيد.يك وقت مدرس است كه مىايستد و مقابل همه صحبت مىكند و مقابل رضاشاه مىايستد، تا آخر نفس ايستاد بعد هم او را كشتند البته.
يك وقت هم اينها هستند كه براى خاطر اينكه يك روز ديگرى هم وكيل بشوند، حالا يك همچو حرفهايى مىزنند كه همه، هم خودشان مىدانند دروغ مىگويند هم ديگران مىدانند كه اينها دروغ
صحيفه نور ج 2 صفحه 56
مى گويند. معذالك مىگويند، براى جلب نفع خودشان، جلب رضايت رضاشاه محمدرضاشاه سخط خداى تبارك و تعالى را بر خودشان مىخرند. اين وضع مجلس ما، آن وضع قوانين ما، آن وضع احكام شرعى ما، آن وضع بازار ما، آن وضع نفت ما، آن وضع استقلال ما.
خدا مىداند كه بعضى از اين صاحب منصبها گاهى همين جا قاچاقى پيش من مىآيند، چه خون دلى اينها دارند از اين مستشارهاى آمريكايى كه هر چند وقت يك دفعه يك جبهههاى تازهاى مىآيد اينجا و با ما چه مىكند و چه معاملاتى اين نانجيبها با اينها مىكنند.
چرا صاحب منصبهاى ما اينقدر بىعرضهاند؟
من نمىدانم، واقعاً براى من معماست كه اين صاحب منصبهاى ما چرا اينقدر بىعرضهاند، چرا اينها اينقدر بى عرضه هستند؟ چرا نشستند تو خانهشان تا اينطور تحميلات بر آنها بشود؟ چرا مستشارهاى آمريكايى را اجازه مىدهند كه با آنها اينطور رفتار كنند؟ چرا اين مردك را بيرونش نمىكنند؟ به ما مىگويند كه خوب اگر اين برود كى جاى اين بيايد به جايش؟ من گفتم اگر اين برود عبيدالله هم بيايد بهتر از او است براى اينكه هر كس بيايد حالا فكر مىكند. يك مقدار اين حالا كهنه كار شده و اواخر عمرش است و عصبى شده و ديوانه شده است و به هر جازند و مىكشد و نمىدانم به كجا مىرسد. اما اگر چنانچه او برود هر كه بيايد، هر كس را شما تصور كنيد بيايد، در اول امر تا يك مدتهايى مردم راحت هستند، اگر اين باشد يكساعت راحتى نيست، اگر اين برود هر كس بيايد مردم باز يك مدتى راحت هستند. خيال نكنيد كه حالا اگر اين رفت دنيا به هم مىخورد، هيچ چيز به هم نمىخورد. اين صاحب منصبها كجا هستند؟ هى ارتشبد كذا و نمى دانم سپهبد كذا و سرلشكر كذا، حرف است اينها، مثل وكلا مىمانند، وكيل هستم!!! وكيل كجا و ملت! هر كدام از قول ملت حرف مىزنند. مرديكه خودش هست تنهايى، آنوقت گويد ما و همه ملت. آخر اين ملتى كه همه الان بر ضد اين مرديكه قيام كردهاند، اين ملتى كه مىبينند همه چيزشان را اين آدم از دست داده و برده و از بين برده است، اين ملتى كه مىبينند جوانهاى آنها را به فساد كشيده دخترهاى آنها را مىخواهد به فساد بكشد، اين ملت همهشان موافقند با اصل انقلاب؟! انقلاب شاه و ملت؟! باز هم خجالت نمىكشند مىگويند انقلاب شاه و ملت!! بگويند انقلاب آمريكا راحت كنند خودشان را، بگويند دستور آمريكا، انقلاب آمريكا، چه بايد كرد، همانطور كه خودش در يكى از نوشتههايش گفت كه خوب صلاح ديدند كه ما باشيم، آن متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم عجالتاً، خدا لعنتشان كند اينها را كه همچو صلاحى براى ما ديدند.
حكومت نظامى و وحشت رژيم
الان قم حكومت نظامى است از قرارى كه گفته مىشود، تبريز حكومت نظامى است، مشهد
صحيفه نور ج 2 صفحه 57
حكومت نظامى است يا بدتر از نظامى، حكومت نظامى اينطور نيست كه، حكومت نظامى، يك نظامى هست كه يك نظامى مىآيد حاكم مىشود و بعضى رفت و آمدها و بعضى اجتماعات را جلو مىگيرد، اما بريزند تو خانه مردم، حكومت نظامى است؟ بريزند تو خانه مردم تفتيش كنند؟ همه محلههاى قم را مىگويند همين طور احاطه كردهاند و مشغول تفتيش هستند، دنبال اسلحه مىگردند. اينها از سايه خودشان مىترسند بيچارهها، خيال نكنيد اين اشتلمها را هيچ (خيال)، هيچ خيال نكنيد اينها چيزى هستند، اينها الان از سايه خودشان مىترسند. همچو خوف اينها را برداشته كه مثل گربهاى كه آن آخر ديگر به همه چيز حمله مىكند و با دست و پنجه و چه حمله مىكند از خوفش، اينها هم به آن مرتبه رسيدهاند كه حالا با دست و پنجه و لگد و هر چيز هست مسلسل و تانك و توپ و اينها حمله مىكنند به مردم، به مردم بى دفاع، خانههاى قم را مىگردند، گفتند در آذربايجان هم بنا دارند اين كار را بكنند، بايد همه ايران را اينها تفتيش بكنند، بايد همه ايران را اينها بگردند.
اساس انفجارات و انقلابات، خود شاه است.
تمام اينها با تحريك خود ايشان است، نه تحريك من. من هم يك طلبهاى هستم كه مثل ساير آقايان طلاب، مثل ساير آقايان شهرها من هم يك نالهاى مىكنم از دست اين، آن كه اساس مطلب است، آن كه اساس اين انقلابات است، آن كه اساس اين انفجارهاست خود اين آقاست، خود اين آدم است، اساس خود اين است، آن كه خيانت مىكند بايد اگر آمدند گفتند خيانت و داد و قال و آشوب دارند مىكنند خيانت مىكنند، نگويند محرك دارند. تو محركى، به خيانتت تحرك كردى مردم را، تو به اين مردم خيانت كردى مردم هم در مقابلش ايستادند و حرف مىزنند، حرف است. الان بيچارهها چه بكنند، تو همه حيثيت اين مملكت اسلامى را از دست دادى و بردى و الان هم مشغول فعاليتى براى بيشتر از دست دادن و بردن.
مردم ديگر به تنگ آمدهاند
مردم ديگر به تنگ آمدهاند، مردم از جان خودشان هم به تنگ آمدهاند، جوانش را مىكشند خودش باز مىآيد، قم آدم مىكشند باز توى محلاتش بچه و بزرگ و آنها حمله مىكنند براى اينكه از جانشان هم سير شدهاند مردم. ديگر با اين وضع، با اين اساسى كه تو بنيان گذاشتى در اينجا، براى كى يك راحتى هست، يك راحتى يك روزه هست؟ يك راحتى يك ساعته هست تا اينكه يك زندگى داشته باشد؟ آخر، زندگى اينطور را مردم ترجيح مىدهند كه نباشد اينطورى، پس تقصير از خود توست و ديگر هم نمىتوانى اصلاحش كنى. توبه تو پيش ملت پذيرفته نيست. ممكن است يك توبه حقيقى بكنى و مال مردم را دستشان بدهى و همه جنايات را جبران بكنى، خدا ممكن است، خدا بزرگ است بپذيرد اما ملت نمىپذيرد. ماها نمىتوانيم توبه تو را بپذيريم، توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است. ديگر آن آخرى افتاده به اين كه دستور دادهام كه خيلى مردم را چيز نكنند، همين ديشب مىگفت كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 58
(دستور دادم - كه - امر كه ديگر مردم را چيز)، اين همان توبه گرگ است كه مرگ است. تو حالا با يك راه ديگرى مىخواهى راه باز كنى براى جنايات، و الا تو ممكن نيست كه دست بردارى از جناياتت. كسى كه اعصابش اينطور خرد شده و خراب شده مىبيند همه ملت با او مخالف هستند، اربابها هم، مىترسد كه اگر ملت مخالفتشان طول بكشد، آنها هم دستشان را از سرش بردارند و خدا مىداند كه اگر يك روز دستش را اين آمريكاى خبيث از سر اين بردارد، اين را هيچ برايش نمىگذارند بماند، همان اطرافيانش هم خواهند خورد او را.
هيچ اسلحهاى با ايمان و قيام ملت نمىتواند مقابله كند
ولى حالا ملت چه بكند؟ مستشارهاى خارجه ريختند به اينجا و همه چيز دست آنها هست، قدرت دست آنهاست ملت ضعيف است. اين اشخاصى كه از حقوق بشر هى دم مىزنند، همينها ملت ما را به اينطور گرفتارى كشاندند. چه بكند يك ملت ضعيفى كه اسلحه ندارد؟ - چيز ندارد - ولى هيچ اسلحهاى با ايمان نمىتواند مقابله بكند. هيچ اسلحهاى با قيام ملت نمىتواند مقابله بكند. امروز همه اسلحهها نمىتوانند مقابله كنند با قيام مردم، هر چه بكشند باز نمىتوانند. اين مصيبتها كه مىبينيد كه همه شهرها الان گرفتار هستند، هر روزى يا گرفتار پليسش هستند يا گرفتار جندىها و لشگرىها هستند با تانك و توپ و مسلسل، يا گرفتار يك دستهاى هستند كه مىآيند تظاهر مىكنند و زنده باد و جاويد باد مىگويند و توى خانه بعضى مراجع مرديكه رفته و تفنگش را كشيده و چه كرده كه من همه شما را مىكشم اگر نگوييد جاويد كذا، آنها هم نگفتند و به او چه كردند از قرارى كه شنيدم، اينها گرفتار اينها هستند كه بايد جاويد كذا بگوييد. مگر با گفتن جاويد، جاويد مىشود؟ گذشت ديگر مطلب، برود سراغ كارش، اگر بتواند جانش را از دست اين ملت نجات بدهد، يواشكى فرار كند. بيخود برنامه حركتش را به خارج از كشور لغو كرد به خيال اينكه خودش در دست بگيرد قدرت را، آدمكشى را خودش در دست بگيرد، نبادا جا را خالى كند ديگرى بيايد جايش، چه بروى چه نروى تو ديگر رفتنى هستى بيچاره و خودت اين كار را كردى، ما اين كار را نكرديم، ملت اين كار را نكرد، تو اين كار، اساس را تو درست كردى. اگر يك حكومت صحيح بود، يك قدرت صحيح بود و يك مجرى قدرت صحيح بود و دلسوز ملت بود، اسلامى بود، ممكن بود اين مسائل پيش بيايد؟ ممكن بود تظاهرى بر خلافش بشود؟ امكان نداشت چنين چيزى، پس اينكه مىبينيد كه همه يكدل و يك جهت تظاهر بر ضدتان مىكنند، بدان كه زير سرخودت است اين مسائل، تو اين كارها را كردى.
در همه مصيبتها بشارت پيروزى ملت هست
اينها مصيبتهاى ماست و بشارتها، در همه اينها بشارت، بشارت پيروزى ملت، بشارت قطع ايادى اجانب ان شاءالله، بشارت قطع اين دودمان و رفتن اينها از اين مملكت يا از اين عالم، اينها همه بشارت است و مردم بايد قوى، دلخوش، بىهراس باشند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 59
اسلام از اول بر ضد شرك، كفر و بىعدالتى قيام كرده
هر انقلاب اسلامى در آن يك مطلبى هست، در آن يك كشتنى هست، يك ناراحتى هست - همچو نيست كه - خوب اسلام را ما بايد ببينيم اولش چه جور به دست آمد، اين اسلام، اين پيغمبر اكرم (ص) آنوقتى كه اجتماعات را درست كرد و توانست قيام بكند بر ضد شرك و كفر و بىعدالتىها، با چه مصيبتهايى گرفتار بود، چه جنگهايى كرد و چه كشتارهايى داد و خودش چه زحماتى كشيد و چه جراحاتى برداشت. اسلام از اول وقتى زاييده شده است، آن روزى كه اعلام شد به اينكه حالا ديگر بايد قيام كرد در مقابل اينها، از آن روز برنامهاش اين بود كه بزند و بكشد و كشته بشود براى اصلاح حال جامعه، براى اينكه اين دزدها و اين خيانتكارها را قطع اياديشان را بكند، قطع حياتشان را بكند، اينها مضر به جامعه هستند، اين باغدارها و اين كارواندارهاى قريش مضر به جامعه هستند، اينها بايد از بين بروند. از اول اسلام وضعش اين بوده، وقتى دست من و شما رسيده، اسلام درآمده به اين صورت كه جز مطالعه كتاب كار ديگر نمىكنيم و كار ديگر هم نمىگوييم بكنند.
به داد حوزه نجف برسيد
خدا مىداند كه من براى حوزهها متاسفم، من براى حوزه نجف متاسفم، آقا حيثيتش را دارد از دست مىدهد حوزه نجف، حيثيت را پيش مسلمين دارد از دست مىدهد، من متاسفم براى اين اشخاصى كه نيستند، من براى يك حوزه متاسف هستم، يك حوزه هزار ساله و هزار و چند صدساله دارد حيثيتش را از دست مىدهد. شما ملاحظه كنيد در تمام اين صحبتهايى كه در ايران هست از اول تا آخر برويد مطالعه كنيد، تمام اعلاميه هايشان را مطالعه كنيد، اعلاميه چه جناح متدين، چه جناح روشنفكر، چه جناح اهل علم، برويد مطالعه كنيد، اسمى از نجف ديگ نيست، نجف منسى است، يك قدرى به داد اين نجف برسيد شما آقايان.
حوزه قم حوزه زنده است، كشته مىدهد، مىكشد، كشته مىدهد، عرض مىكنم كه اگر بتواند مىكشد، الان هم در تحت فشار هست و معذالك زنده است، معذالك ايستاده است. طلبه قم ايستاده است، قمى ايستاده است، ملت قم ايستاده است، كتك مىخورد و ايستاده است. طلبه قم كشته مىدهد و ايستاده است و لهذا زنده است، اصلاً در اذهان مردم قم است هر چى هست و من براى نجف متاسفم. من قمى هستم اما براى نجف متاسفم. ما علاقه داريم به همه اينها، ما علاقه داريم به يك همچو حوزه هزار و چند صد ساله، نگذاريد اين حوزه از بين برود، نگذاريد اين حوزه منسى بشود.
به قيامتان سازمان دهيد
بايد حالا كه ايران قيام كرده است و خداوند توفيق بدهد به آنها بايد نظام داشته باشد، بى نظام نبايد باشد. روابط بايد باشد بين حوزه قم، حوزه تهران و همه شهرستانها روابط مىخواهد، سازمان بايد بدهيد به اين قيام، متفرقات نباشد، سازمان داشته باشد كه اگر يك روزى قم ايستاد، تمام ملت بايستد، متفرق نباشد، جناحها همه با هم بشوند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 60
جناحها بدون روحانيت يك شاهى ارزش ندارند
اين اشتباه هست كه بعض جناحها از قرارى كه امروز به من كاغذ بعضى از آقايان رسيد اينها ديگر از روحانيت صحبت نمىكنند، نمىفهمند اينها، اينها نمىدانند كه بى روحانيت يك شاهى اينها ارزش ندارند. اگر چنانچه دست ناپاكى در كار نباشد و اينها را وادار نكند به اينكه در نوشتههايى كه مىنويسند روحانيت را ساقط كنند و اگر مقصود اين نباشد كه جناحها با هم مختلف بشوند و متشتت بشوند و از راه بى فهمى باشد، بى ادراكى باشد و هواى نفس باشد، اصلاح كنند خودشان را، تمام جناحها با هم بشوند، سازمان واحد باشد، يك حزب الهى در مقابل حزب رستاخيز، حزب خدا، حزبالله، همه با هم باشيد، همه باهم صحبت كنيد همه با هم قيام كنيد، همه با هم قعود كنيد. هر دستهاى عليحده و آن براى خودش، آن براى خودش، غلط است امروز. روحانيين با آنها، آنها با روحانيين، دانشگاهى با شما شما با دانشگاهى، بازارى با همه، كارگر با همه.
مصيبت مشترك است، همه با هم قيام كنيد
همه شما يك مصيبت داريد، همه گرفتار يك مصيبت هستيد. مصيبت، مصيبت مشترك است. همه مصيبت زده هستيم. يك امرى نيست كه اختصاص به روحانيت داشته باشد، اختصاص به احزاب داشته باشد يا اختصاص به دانشگاهى داشته باشد. اين مطلبى نيست كه اختصاص داشته باشد، اگر نفت را مىبرند، نفت همه را دارند مىبرند، اگر يك مشت آهنپاره بيخود وارد مىكنند در مملكت، براى همه هست اين مصيبت، اگر مستشارهاى آمريكا را در اينجا مىآورند، اين مصيبت براى همه هست، براى يكى و دو تا نيست، اگر پايگاه براى آمريكا درست مىكنند، اين براى همه هست، اگر خيانت به ما مىكنند، خيانت به ملت مىكنند، خيانت به همه است. همه دست به دست بدهيد، عليحده هر كس براى خودش يك سازى بزند، اين غلط است، اين شكست است. بايد سازمان داده بشود به اين قيام با اين نهضتى كه الان بالفعل موجود است، بايد عقلاى قوم سرهاى قوم سازمان بدهند به اين، يعنى روابط پيدا بشود بين همه جناحها، همه شهرستانها بايد با هم روابط داشته باشند، بايد، مجالس در روز واحد باشد. يكى از اقسام روابط كه من سابق مىخواستم در قم ايجاد بكنم و نگذاشتند ايجاد بشود - خداوند اصلاحشان كند انشاءالله من بنابر اين گذاشتم كه در تمام ايران، يك روز تعطيل، يك روز اجتماع باشد، اجتماع اهل علم يعنى فرض كنيد روز شنبه يا شب شنبه تهران يك اجتماع اهل علمى باشد، خراسان اجتماع اهل علمى باشد، فلان ده هم اجتماع اهل علمى باشد، فلان جا هم چه باشد، اين يك سازمان بود، نگذاشتند، نفهميدند.
حالا آقايان بيدار بشويد، ملتفت باشيد، دشمن شما حالا هم قوى است، حالا با چاقو آمده به ميدان، حالا با تانك آمده به ميدان حالا - عرض بكنم كه با مسلسل آمده به ميدان، لكن نترسيد از
صحيفه نور ج 2 صفحه 61
اين مسلسلها، مسلسلها چيزى نيستند، شما حقيد، حق با شماست، خداوند تعالى با شماست، سازمان بدهيد به اين، نهضتى كه الان در ايران پيدا شده است، روابط بايد با هم باشد. آقايان علما با همه جناحها، همه جناحها با آقايان علما، همه ملت با هم سازمان داشته باشد. سران قوم در يك وقت معين اجتماع داشته باشند با هم كه اگر يك روزى يك كلمهاى فرض كنيد از يك جايى صادر شد، تمام با هم يك كلمه باشند، يك حركت باشند اهالى ايران. مژده مىدهم به همه جناحهايى كه در ايران براى اسلام، براى احقاق حق قيام كردند كه (ان الصبح لقريب) نزديك است انشاءالله.
براى رسيدن به پيروزى، هواهاى نفسانى را بكشيد و همه با هم باشيد
شما پيروزيد انشاءالله اما به شرط اينكه عوامل مختلف در كار نباشد، به شرط اينكه هواهاى نفسانى، اين براى خودش بكشد و آن براى خودش بكشد، اين نباشد در كار. همه با هم برادريم، من يك طلبه هستم، تو هم يك آقا هستى، آن هم يك كاسب هست، آن هم يك دانشگاهى هست، آن هم يك دكتر هست، آن هم يك مهندس هست آن هم يك روشنفكر هست، همه ما با هم مصيبت واحده داريم، همه با هم بايد بنشينيم و شيون كنيم.
خداوند انشاءالله به همه جناحها توفيق بدهد، به همه سلامت بدهد. خداوند انشاءالله قطع ايادى اجانب را از مملكت اسلامى بكند و از همه ممالك اسلامى بكند
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 62
تاريخ: 29/2/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت قيام مردم يزد
بسم الله الرحمن الرحيم
براى جنايات پنجاه ساله دوره سياه پهلوى بايد در عزا باشيم
سلام و تحيت بر مومنين محترم يزد و ساير شهرهايى كه با خون خود بزرگداشت اربعين خونين تبريز را گرامى داشتند. مع الاسف ما بايد در اربعينى بعد از اربعين بلكه در اربعينات پنجاه ساله دوره سياه و عزاى اين ملت بزرگ، در حوادثى كه در اين پنجاه سال از اختناق و قتل و حبس و تبعيد و بالاتر از آن از ورشكستگى اخلاقى و فرهنگى به دست اين دودمان نشاندار كه در عقب نگه داشتن و به فساد گراياندن و به فحشا كشاندن نسل جوان ما نقش بزرگى داشتند و الحق ماموريت را خوب انجام دادند، در سوگ بنشينيم و در هدر دادن مخازن زيرزمينى و از آن مهمتر مخازن روى زمينى كه نسل جوان است در عزا باشيم. در كودتاى انگليس به دست رضاخان و آمريكا به دست محمد رضاخان در سوگ باشيم
واژه (ايرانى) و (بيگانه) در تعبير شاه
در منطق شاه و مزدوران وابستهاش، اهالى محترم تبريز كه يكپارچه به پا خاستند و با فرياد مرگ بر شاه زمين را لرزاندند تعدادى از بيگانگان بودند كه از خارج مرز به طور قاچاق وارد شده بودند. و شما اهالى محترم يزد كه دلاورانه قيام نموديد و با تعطيل عمومى و شعار متداول مرگ بر شاه، عامل آمريكا را ديوانه تر كرديد معدودى هستيد كه از آن طرف مرز به صورت غير قانونى وارد يزد شديد! اهالى ايران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب كه يكپارچه از شاه متنفرند! اينان همگى به صورت قاچاق وارد ايران شدهاند! در اين منطق، ايرانى خلاصه مىشود در شاه و دار و دستهاش و از مستشاران و كارمندان آمريكايى و انگليسى و روسى و صهيونيستى غارتگران بينالمللى كه اقتصاد ايران را قبضه كردهاند.
تا برپايى حكومت عدالت گر اسلامى از پا نمىنشينيم
ما كه با اين منطقها روبرو هستيم به خواست خداوند تعالى تا برچيده شدن بساط ارتجاعى شاهنشاهى و برپا كردن حكومت عدالتگر اسلامى دست از مبارزه بر نمىداريم تا حكومت دموكراسى به
صحيفه نور ج 2 صفحه 63
معنى واقعى جايگزين ديكتاتورىها و خونريزىها شود. اكنون براى نيل به اين مقصد عالى انسانى و اسلامى بر همه طبقات است كه يكدل و يكجهت به پا خيزند و با درك شرايط زمانى و مكانى شعار دهند و از خواستهايى كه در نهايت اثبات نظام شاهنشاهى و زير پا گذاشتن خونهاى به ناحق ريخته شده مردم اين مرز و بوم است احتراز كنند. و نقطه اصلى همه جنايات را كه شخص شاه است نشان دهند و گرفتارى ملت را در اين حكومت ارتجاعى گوشزد جهانيان كنند. سران قوم بايد ملت را در مسيرى كه يافته است و دشمن را شناخته تا به قيام دست زده است، هدايت و پشتيبانى كنند و در اين موقع بسيار حساس ملت را از مسير انتخابيش با كجروىها منحرف نكنند.
عذر تراشى و سكوت در پيشگاه ملت پذيرفته نيست
امروز ملت شجاع با يافتن راه خود به پا خاسته و به بهانه بهانه جويان خاتمه داده، راه عذرها منقطع شده و در پيشگاه ملت پذيرفته نيست و در پيشگاه مقدس حق تعالى هيچ گاه پذيرفته نبوده است. آيا كسانى كه عذرتراشى مىكنند و مهر سكوت را نمىشكنند و گاهى به سكوت توجيه مىكنند، مىدانند چه تحولاتى در شرف تكوين است؟ روزنامه اطلاعات شماره (15575) را ديدهاند كه نوشته است در عريضه سپاس زرتشتيان در جواب شاه آمده است كه جامعه زرتشتى سراسر جهان نسبت به شاهنشاه آريامهر سپاسگزارى و حق شناسى عميق در خود احساس مىكنند زيرا از زمانى كه پارسيان از ايران مهاجرت كردند، هيچ كس ديگر تا اين حد در احيا و حفظ تاريخ، مذهب و فرهنگ زرتشتيان از آنان حمايت نكرده است؟ توجه كردهاند كه تغيير تاريخ اسلام به تاريخ گبرها براى احياء زرتشتى گرى و احياء مذهب و آتشكده آنها به رغم اسلام و براى سركوبى آن است؟ آيا مطلع هستند كه در يك مصاحبهاى در خارج گفته است مذهب در حكومت نقشى ندارد؟ اكنون با اختناق همه جانبه و سلب آزادى به تمام ابعاد و فشارهاى توانفرسا، ايران بيدار در آستانه يك انفجار عظيم است و به سرعت جلو مىرود.
دستگاه جبار با اعصاب خرد شده و با ادامه قتل و چپاول در بلاد مختلف مثل جهرم و اهواز و با دست زدن به خرابكارى و انفجار منازل آزاديخواهان و دزدى و ضرب و جرح علنى افراد مبارز و حمله سبعانه به جوانان مسلمان در كوهها توسط گروه انتقام ساخته شاه و بستن ماليات هاى كمرشكن به كسبه متعهد به انتقام شركت در اعتصاب همگانى، اجازه تنفس را هم از ايرانيان سلب كرده است
آرامش مردم بدون كنارهگيرى شاه و انتقام از او خيالى است باطل
كسانى كه از حال اين ملت رنجديده در اين پنجاه سال آگاهند و به سرنوشت ايران علاقه دارند از جميع طبقات، از كارگر تا دهقان، از دانشجويان قديم تا دانشگاهىها، از لشكرى تا كشورى بدانند به دست آوردن آزادى در بركنار شدن شاه و دودمان اوست كه دشمن سرسخت ملت و نقطه اصلى بدبختى است و تصور آنكه بدون كنار رفتن و انتقام از او آرامش ملتى كه همه چيزش به دست او به باد رفته است به او برگردد، خيالى است باطل.
صحيفه نور ج 2 صفحه 64
از خداوند متعال وحدت كلمه مسلمين و خصوص ملت سربلند ايران را خواستار و قطع ايادى اجانب و عمال آنها را اميدوارم
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 65
تاريخ: 10/3/57
بيانات امام خمينى به مناسبت سالروز 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
تبعيت چنگيز و مغول از قانون ياسا
ايران يك مملكت نمونه است و من بعيد مىدانم كه در تمام ممالك دنيا يك مملكتى مثل ايران و يك ملتى مثل ملت ايران مظلوم گمان ندارم باشد، حتى سابقه هم شايد كمتر داشته باشد. در تاريخ هست كه چنگيز با آن طبع وحشيگرى و صحرايى كه داشته است، با آن خونريزىهايى كه كرده است تابع يك قانون بوده است كه به آن قانون مىگفتند (ياسا نامه بزرگ) و مغول، چنگيز و ساير مغول تخلف از آن قانون نمىكردند، حتى تعبير بعضى اين بوده است كه احترام آن قانون پيش مغول مثل احترام قرآن در صدر اسلام پيش مسلمين بوده است، تخلف از آن قانون مطابق با مرگ بوده است. اين مغول و اين چنگيز كه تابع يك قانونى بودهاند، ما ببينيم كه آيا در اين زمان در اين عصر كه ما واقع هستيم، اين رژيم ايراناين شاه ايران آيا تابع چه قانونى است؟ آيا هيچ قانونى در ايران حكومت دارد؟ احترام براى قانونى قايل هست؟ اين رژيم و اين سركرده رژيم احترامى براى طبقات ملت قايل هست؟ ما حساب مىكنيم، يكى يكى آناندازهاى كه مقتضى است، يكى يكى حساب مىكنيم.
آيا رژيم ايران تابع قانون اسلام است ؟!
ببينيم كه آيا ايران و اين رژيم ايران تابع قانون اسلام است؟ در سرتاسر تهران مشروب فروشىها بيشتر از كتاب فروشى هاست مىگويند و امن و آزاد و هر طور دلشان مىخواهد آنها عمل مىكنند و اگر كسى تعرض به آنها بكند، آنها را تخطئه كنند، ظلم مىكنند. كدام يكى از قوانين اسلام در ايران و در محيط رژيم ايران جارى است؟ ظلم كه در آيات قرآن و در احكام اسلام آنقدر نسبت به آن صحبت شده است، راجع به ظالمين صحبت شده است، ايران و رژيم ايران عدالت پروراست؟ عدالت اجتماعى؟ عدالت اسلامى؟ خودشان را بازى مىدهند يا ملت را مىخواهند بازى بدهند؟ قرآن چه احترامى پيش شاه و دارو دسته شاه دارد؟ احترام قرآن همين است كه از روى سالوس طبعش كنند و به مردم بدهند براى اغفال، نظير احترامى كه معاويه كرد و قرآن را بالاى نيزه كرد كه بياييد با هم به قرآن عمل بكنيم. اينها به قرآن احترام قايل هستند؟ اينها به روحانيت احترام قايل هستند؟ اسلام چقدر از روحانيت تجليل كرده و سفارش كرده، اينها به روحانيت، براى
صحيفه نور ج 2 صفحه 66
روحانيت احترام قايل هستند؟ براى مراجع اسلام احترام قايل هستند؟ چند روز پيش ريختند منزل آقايان مراجع، در و پنجرهها را شكستند، آدم كشتند، عربده كشيدند، الان هم در منزل بعضى از آقايان هستند كماندوهاگفته مىشود كه هستند و مراقبند و اينها را تحت نظر دارند. چه كردهاند آقايان كه اينطور مورد اهانت واقع شدند؟
آيا رژيم شاه به قانون اساسى عمل مىكند؟!
اينها به قانون اساسى عمل مىكنند؟ چنگيز به ياسا عمل مىكرد و چنگيزىها و مغولها عمل مىكردند. اين چنگيز عصر ما، اين مغولبه قانون اساسى احترام قايل هستند؟ عمل مىكنند به قانون اساسى ؟ انتخاباتشان روى موازين قانون است؟ وكلايشان شرايط قانونى دارند؟ مجلسشان يك مجلس روى موازين قانون است؟ كدام يك از كارهاى اينها مىشود گفت كه يك بوئى از قوانين دارد، چه قوانين شرعى و چه قوانين عرفى و اساسى ؟
آيا فرهنگ نزد رژيم معتبر است ؟!
فرهنگ پيش اينها احترام دارد؟ و اگر فرهنگ پيش اينها احترام دارد چرا اين مدارس ايران تعطيل و نيمه تعطيل است و چرا استادهاى دانشگاه از درس گفتن كنار مىزنند براى اين كه محيط دانشگاه را دولت نمى گذارد آرام باشد. چه كردند اين دانشجوها كه بايد محروم باشند؟ چه احترامى اينها براى فرهنگ قائل هستند؟
آيا براى ارتش احترام قايلند؟!
چه احترامى از براى ارتش قايل هستند؟ اينها كه ارتش را به خيال خودشان ابزار دست خودشان مىدانند چه احترامى براى ارتش قايل هستند؟ ارتشى كه در تحت اسارت مستشارهاى آمريكا باشد، آنها را مصون كنند و اينها را تحت سيطره آنها قرار بدهند، اين چه اهانتى است بر ارتش ايران؟ چه ذلتى است از براى ارتش ايران، از براى صاحب منصبها؟ چرا اين صاحب منصبها اينقدر به ذلت تن دردهند؟ چه شده است كه بيدار نمىشوند و كار اين آدم را زار نمىكنند و اين رافرستند به محلى كه بايد برود؟ اينها احترام براى چى قائل هستند؟ به چه قانونى اينها عمل مىكنند؟ بيايند به قانون چنگيزى با ما عمل بكنند، يك عنوانى توى كار باشد، يك قانونى توى كار باشد هرج و مرج الان ايران با هرج و مرج دارد مىگذرد.
15 خرداد جنايتى به امر شخص شاه
15 خرداد نيامده، از قبل از اينكه چندين روز مانده به 15 خرداد براى اينكه مبادا در 15 خرداد يك چند نفرى ناله كنند و شكايت كنند از كشتارى كه در 15 خرداد شد، از جناياتى كه با امر خود شاه، با امر خود شاه در 15 خرداد شد و خودش فرمانده نيروها بود براى كشتار مردم، براى اينكه مبادا يك نالهاى بكنند مردم، مبادا يك صحبتى بكنند مردم، قبل از اينكه حالا
صحيفه نور ج 2 صفحه 67
15 خرداد بيايد مشغول گرفتن مردم هستند. الان تهران عدهاى را گرفتند، قم عده زيادى را گرفتند از طلاب، از مردم، حتى از جوان هاى كوچك، بچه ها. هر كس را سراغ مىگيرند، مىگويند مىگيرند اينها را و شهربانى قم را مىگويند ديگر جا ندارد از بس كه جمعيت در آن هست، انباشته شده است.
آزادى اعطايى شاه!!
اين چه وضعى است كه در ايران هست؟ اين چه آزادى است كه اعطا فرمودهاند آزادى را؟! مگر آزادى اعطا شدنى است ؟! خود اين كلمه جرم است، كلمه اينكه اعطا كرديم آزادى را، اين جرم است آزادى مال مردم هست، قانون آزادى داده، خدا آزادى داده به مردم، اسلام آزادى داده، قانون اساسى آزادى داده به مردم، (اعطا كرديم) چه غلطى است ؟ به تو چه كه اعطا بكنى؟ تو چه كاره هستى اصلش؟ (اعطا كرديم آزادى را بر مردم!!) آزادى اعطايى اين است كه مىبينيم، آزادى اعطايى كه آزادى حقيقتاً نيست، اين است كه مىبينيد، براى اين است كه مردم را اغفال كنند.
همه گرفتارى ما از آمريكاست
اينها نشستند و يك دستهاى را - شايد يك دستهاى را - درست كردهاند كه (اينهااز دارو دسته خودشان هست) گاهى وقتها يك چيزى بنويسند، يك كلمهاى بنويسند و ابهام كنند كه نه، آزاد است، قلم آزاد است، قلمها آزادند. البته در بين اينهايى كه مىنويسند عده شريفى هستند از همه طبقات كه مىنويسند كه الان با همه خطراتى كه هست، هم در قم يك عده كثيرى از فضلا و از مدرسين (ايدهم الله) هست كه مىنويسند فجايع را و همه مطالب را تقريباً مىنويسند و منتشر مىكنند و امضا مىكنند و هم در جناح هاى سياسى و حزبى است كه مىنويسند، منتشر مىكنند، مطالب را مىگويند، با جرات مطالب را مىگويند ولو اينكه مورد اهانت و خطر واقع مىشوند. البته در اينها، در بين اين جناح هاى به اصطلاح سياسى گاهى هم اشخاصى پيدا مىشوند و بعيد هم نيست كه خود دارو دسته آنها باشند و مطلب راخواهند منحرف كنند از مجرم اصلى به اين پايينها، به دولت مثلاً، آنها الان از خدا مىخواهند كه اينها هر چه مىگويند، از دولت بگويند، اعليحضرت را كنار بگذارند، مجرم اساسى و اصلى را كنار بگذارند، هرچه مىخواهند از دولت بگويند. يك وقتى كه ما مىخواستيم يك صحبتى بكنيم يك نفر را فرستادند كه شما از آمريكايىها صحبت نكنيد ولو از شاه هم بگوييد مانعى نيست. من گفتم ما همه اشكالمان در آمريكايى هاست همه گرفتارى كه ما داريم از دست آمريكا داريم، ما آن مجرم اصلى را بگذاريم و برويم سراغ اينهايى كه تبع هستند و آلت هستند؟! حالا در ايران البته مجرم دست دوم - مجرم دست اول عبارت از آمريكاست، مجر دست دوم عبارت از اين شاه است. ما حالا گرفتار اين مجرمى كه دست دوم هست و ديگران هيچ ديگر و ديگران چيزى نيستند كه چيزى باشند نه نخست وزيرش قابل ذكر است و نه وزرا و نه وكلا هيچ كدام اينها قابل ذكر اصلا نيستند، خودش هم قابل ذكر نيست
صحيفه نور ج 2 صفحه 68
لكن چه بكنيم گرفتار شديم. الان علماى ايران گرفتارند آقا، ملت ايران الان گرفتارند نفس نمىگذارند بكشند، الان خيابان هاى ايران از كماندوها پر است از قرارى كه براى ما نقل كردند. همين دو سه روز پيش از اين كسانى آمده بودند. كه كماندوها در خانه آقايان هستند، در بين مردم هستند، قبل از اين هم مسلسل بود و تانك بود و از آن حرفها، چه شده؟ اين ملت چه كرده؟ غير از اين است كه مىگويد بگذاريد ما هم نفس بكشيم؟
دروازه تمدن بزرگ و زاغه نشينان!!
اين آقاى دروازه تمدن بزرگ ملاحظه نكرده خود تهران را، اين محله هاى تهران را آنطورى كه آقايان نوشتهاند چهل و چند منطقه هست كه در اين چهل و چند منطقه اين زاغه نشينها، اين چادر نشينها، اينهايى كه خانه ندارند اصلاً يا زير زمين يك سوراخى پيدا كردهاند و بيچارهها مثل حيوانات زندگى مىكنند يا يك چادرى درست كردهاند، مناطق زيادى چهل و چند منطقه را اسم بردند، محلشان را ذكر كردند، الان پيش من است صورتش، اين آقاى تمدن بزرگ نگاه نكرده است بهاين تهران كه جهل و چند منطقه بيچاره محرومند از همه چيزهايى كه آثار تمدن است، آب ندارند، برق ندارند، هيچ ندارند، هيچ چيز ندارند بيچارهها، اينها را از دهات بيرون كردهاند و اراضى دهات را گرفتند براى خودشان و اينها آمدهاند در تهران. تهرانش اينطور است كه چهل و چند منطقه، اينها از چادرنشينها و زاغه نشينهايى كه با فلاكت، با زحمت دارند زندگى مىكنند، با بيچارگى دارند زندگى مىكنند نوشته است كه اينها وقتى آب براى خودشان مىخواهند تهيه كنند، از يك محلى كه محل خودشان قريب صد پله يا بيشتر تا محل آب هست اين زن هاى بيچاره بايد بيايند سر آن فشارى آب بردارند كوزه را از اين پلهها شما فكر كنيد زمستان ايران را از اين پلهها بايد پايين بروند، چقدر زمين مىخورند، چقدر بيچارگى مىكشند تا يك خردهاى آب ببرند براى بچههايشان، اين آقاى تمدن بزرگ كجاست كه اينها را ببيند؟ اينها را نمىداند يا چشم هايش را هم مىگذارد كه نداند؟ همين دو سه روز، همين سه چهار روز پيش از اين در مشهد رفته در حرم مطهر سالوسى هايش را كرده و بعد هم آمده براى اين بيچارههايى كه خودشان جمع كردند آنجا يك عدهاى بيچاره را، نطق كرده تمدن بزرگ گفته، ما بعد از چند سال ديگر به كجا خواهيم رسيد و در بين فرمايشاتشان فرمودهاند كه بعد از چند سال ديگر جمعيت ايران 65 ميليون نفر مىشود و نفت هم نيست. آقا نفت را چه كسى دارد از بين مىبرد؟ هى مىگويد نفت نيست، نفت هست تو دارى نفت را از بين مىبرى، تو دارى نفت را به حلقوم آمريكا و ديگران مىكنى، نه اينكه نفت نيست. ما مخازن زياد داريم، شما داريد اين مخازن را از دست مىدهيد تا بعد از چند سال ديگر نفتش از بين برود و مردم بيچاره بشوند، بعد ايشان مىخواهند از انرژى خورشيد استفاده كنند، آقا چرا؟ اين حرفها چيست مىزنىآخر خجالت بكش، تو از انرژى خورشيد مىخواهى استفاده كنى ؟! بعدها ديگر استفاده از نفت لازم نيست ؟! ما از جاهاى ديگر استفاده مىكنيم ؟! آخر اين حرفها را براى چه كسى مىزنى ؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 69
خوب پس بگو ديگر در راديو نگويند اينها را،براى همان رعيتها بگويند ديگر در راديو نگويند كه مرم بشنوند، حتى نجف هم بشنود اين را، اروپا هم بشنوند اين را بخندد. اين زاغه نشينهاى ما كه در تهرانش چهل و چند منطقه را نوشتند پيش ما آوردند، الان موجود است پيش من مناطقش با اسم و رسم، تهران و از حضرت عبدالعظيم تا شميران گرفته، اين حومه همهاش تهران هست، جاهاى ديگر از تهران بدتر است جاهاى ديگر هست كه بعضى از آقايان كه آمدند پيش من، بعضى از محترمين تجار كه آمدند پيش من گفتند: اجازه بدهيد كه ما اين سهم امامى كه بدهكار هستيم از خودمان هم رويش بگذاريم يك آب انبار درست كنيم براى اين بيچارهها كه زن هايشان بايد از يك فرسخى (ظاهراً تعبيرش اين بود) آب بروند پيدا كنند بياورند براى خانه شان و بچه شايشان را سيراب كنند) ما هم اجازه داديم، و آب انبار را درست كردند يا نكردند من ديگر نمىدانم. همه مناطق اينطور است. شما خيال مىكنيد كه بله، يك عده وابسته و عرض مىكنم پيوستهاى هست در تهران كه يك سروصدا و يك شلوغى و چيزهايى هست از خارج و داخل و اينها، اينها را وقتى بعضى غافلها مىروند مىبينند خيال مىكنند كه ايران آباد است. ديگر الحمدلله همه اتومبيل دارند، همه پارك دارند همه چه. آقا اينها دارودسته خود همين اينها هستند و آن چپاولگرهايى كه دارند مردم را غارت كنند، چه وقت مردم عادى اينطور هستند؟ زاغه نشينها را برويد ببينيد، چادر نشينها را برويد ببينيد، برويد جنوب شهر را ببينيد، حتى شمال شهر اينطور هست، در خيابان آيزنهاور هم يكى از مناطقى است كه چادرنشين يا زاغه نشين دارد و برويد نگاه كنيد اينها را، بعد بگوييد كه ترقى كرده است و ما نزديكيم كه به دروازه تمدن بزرگ برسيم و خير همين روزها ديگر جشنش هم خواهيم گرفت!! اين از اين طرف، اين زاغه نشين هاى ما و اين بدبختهايى كه در ايران هست.
ملى كردن، وسيلهاى براى غارت ذخاير ايران
از آن طرف با اسم ملى كردن جنگلها، ملى كردن مراتع، ملى كردن آب ها، ملى كردن رودخانهاها، آب هاى زير زمينى، تمام جاهاى خوب را به شركت هاى بزرگ آمريكايى يا صهيونيستى يا انگليسى دادند دشتهايى كه براى مراتع جورى بوده است كه نوشتند (الان نوشتهاش پيش من است) نوشتند كه وقتى كه شوهر ملكه انگلستان آمد، رفت از دشت ارژن، فقط از دور ملاحظه كرد آنجا را و گفت كه بهترين جايى است كه در دنيا هست، بهترين مرتع است از براى دامپرورى هر جور دامى، اينها ملى كردند و بعد هم به انگليسىها دادند و الان هم آن طور كه به من نوشتند الان نوشته موجود است ملكه انگلستان با يك عده از ثروتمندهاى آنجا و شركتهاى آنجا اينجا را دارند چهكنند براى دامپرورى كه گوشت درست كنند، حالا براى خارج درست كنند يا به ما هم يك مقدارش را بدهند خدا مىداند. دشت عمران كه اطراف قزوين است مىگويند بهترين جاست از براى زراعت، تمام مردم آنجا را از آنجا كوچ دادند و آوردند بيرون مىدادند دست يهودىها، به اروپا، دادند دست آنها، آنها الان دارند آنجا استفاده مىكنند، شركتهاى آمريكايى و صهيونيستى دارند در آنجا بهره بردارى مىكنند و اين زمينهايى كه بهترين زمينهاست از براى كشت و زرع در دست آنهاست و اين ملت بيچاره گرسنه مانده است، بيچاره مانده است و
صحيفه نور ج 2 صفحه 70
نمى داند چه بكند.اين تمدن بزرگ ماست!! مردم نان ندارند بخورند آقا مىفرمايند (تمدن! ما در تمدن بزرگ! شما را به تمدن بزرگ برسانيم) دشت مغان از دشتهايى است كه باز ملى كردند و مردمش را بيرون كردند و دامدارها از بين رفتند، اين را هم دادند دست يك دسته ديگرى. اين سد دز را كه هفتصد ميليون براى ساختن آن است و يك ميليارد و دويست ميليون دلار يا تومان هم خرج كردند براى كانالى كه آب برساند به آنجا، اين هم در تقديم اعليحضرت است و دارو دسته ايشان. صدوپنجاه روستا از بين رفت، اينها را از بين بردند و اينجاها را ملى كردند يعنى براى همه ملت لكن مال خود اعليحضرت و دارو دسته ايشان. اينها چيزهايى است كه نوشتند و گفتند شواهد هست در آن.
15 خرداد بايد سرلوحه قضايا و مبدا تفكر باشد
ما يك چنين زندگىاى داريم، ما يك چنين تمدن بزرگى داريم كه قبل از آمدن 15 خرداد جوان هاى ما را مىگيرند حبس مىكنند، قانون جنگل هم معلوم نيست اين جور باشد، مغول هم كه اين جور نبوده، حال اينكه آنها هم ياسا داشتند، قانون داشتند، به چه قانونى بايد گرفت فلان را، به چه قانونى بايد كشت فلان را، به چه قانونى بايد چه كرد. شما كه مردم را مىكشيد، بى قانون مىرويد منزل علماى اسلام، تا يك كسى بلند مىشود كه ما كارى نكرديم بعد مرديكه مىزند، مىكشد يكى هم نيست كه بگويد چرا؟ 15 خردادى كه - جناياتى كه اين مرد در 15 خرداد كرد معلوم نيست در تاريخ نظيرش اتفاق افتاده باشد - الانادر - كه مردم بيگناه را همين طور درو كردند، اشخاصى كه ديده بودند مىگفتند، مىگفتند كه همين طور مىآمدند، اين كاميونها مىآمدند، اين زره پوشها همين طور مردم را درو مىكردند و مىريختند توى خيابان ها. اين 15 خرداد را نمىگذارند يك كسى آه بكشد براى آن، لكن ملت ايران نبايد اين 15 خرداد را از ياد ببرند، خوب 15 خرداد بايد زنده بماند، يك جنايتى است كم آثارش بايد محو نشود. حالا بحمدالله به دست خودشان يكقدرى دارد زنده مىشود براى اينكه همين جلوگيرى و همين آدم گيرى و همينها زنده مىكند 15 خرداد را. ملت ايران نبايد 15 خرداد را از ياد ببرند و نبايد هيچ يك از جناياتى كه از 15 خرداد به اين طرف شده است و جلوترش به دست پدر اين شده است نبايد ملت ايران آنها را از ياد ببرد، اينها بايد سرلوحه قضاياى آنها باشد براى اينكه مبدا تفكر باشد، بايد سران قوم تفكر كنند در اين امور، 15 خرداد را بايد حفظش كنند، مىتوانند با جاروجنجال و هياهو و تظاهرات، نمىتوانند با مقاومت منفى و بيرون نيامدن از منازل، اگر مىبينند كه اينها مثل گرگ به جان مردم افتادند و جوانهاى اينها را مىخواهند بكشند، در منازل بمانند، يك جور تنفر است از اين رژيم و از اين آدم اعتراضاً در منزل بمانند، اگر مىتوانند تظاهر كنند اما از ياد نبايد برود، بايد اين زنده باشد و انشاءالله از ياد هم نمىرود.
صحيفه نور ج 2 صفحه 71
حفظ وحدت كلمه يك تكليف الهى است
دنبال اين مطلب آن چيزى كه مهم است اين است كه بايد تمام جناحها تمام جناحهايى كه در ايران هست، از جناح مرجعيت و علميت تا جناح ارتش، تا جناح بازارى، تا فرهنگستانى، تا دبيرستانى، تا دانشگاهى، تا بيابان نشينها، تا كوخ نشينها، تمام اينها بايد تفكر كنند و مورد تفكر خودشان قرار بدهند و سران قوم بايد روابط داشته باشند باهم متفرق نبايد باشند. امروز روزى نيست كه شماها با تفرقه كار انجام بدهيد، اگر چنانچه تفرقه داشته باشيد تا آخر همين هستيد و از همين بدتر. تكليف است، تكليف الهى است، بايد با هم باشيد، بايد اين جناحها روابط زيرزمينى با هم داشته باشند بزرگانشان، بايد آشكارا نباشند، زير زمينى باشد روابطشان اما روابط داشته باشند كه اگر يك وقتى بناشد صحبت كنند، همه صحبت كنند، اگر يك وقتى بنا شد كه چنين كنند، همه چنين كنند، اگر يك وقتى بناشد ساكت باشند، همه ساكت باشند، دست واحد باشند، نه متفرقات. كه يكى حزب بخواهد درست كند، آن يكى مثلاً فرض كنيد چه درست كند، اين صحيح نيست، ما همه بايد يد واحد باشيم. مسلمين بايد يد واحد باشند، اگر مسلمين يد واحد باشند كسى نمىتواند مقابل اين جمعيت قيام كند، هيچ غلطى نمىتوانند بكنند، نه اينها ممالك ديگر هم غلطى نمىتوانند بكنند اگر اينها يد واحد باشند.
همه مكلفيم كه بر ضد شاه قيام كنيم
لكن آنها تفرقه مىاندازند و ما هم باور مىكنيم، بايد اين باورها را كنار گذاشت، بايد اين ظاهر الصلاح بودن اينها را كنار گذاشت، بايد اين سالوسى كه هر سال يك دفعه يا دو دفعه به مشهد مىرود و مقابل حضرت مىايستد و (بايد ديد حضرت چه مىگويد به اين آدم. خدا مىداند اگر حضرت زنده بود از را راهش نمىداد. مگر مىشود اين فاسد فاجر را حضرت رضا راه بدهد؟ يك آدم قاتل جانى را راه بدهد؟ لكن حالا ايشان كه نيستند) يك آخوندى هم مىبرند تعريف مىكند و هياهو مىكند و اينهاكه مردم همه به اعليحضرت چه دارند و فلان و خودش هم رفته در يك جاى ديگر ببين چه كرده. چه حرف هائى!.
بايد روابط باشد، بايد كارهاى شما روى روابط و ضوابط باشد، بايد روى يك برنامه باشد كارهاى مسلمين، بايد احزاب با هم دست به هم بدهند، اين حزب كذا و آن حزب كذا، هر كه براى خودش كار بكند، نباشد، بايد انگشت روى جانى بگذارند اگر مىشود به صراحت، اگر نمىشود با تلويح و اگر هم نمىشود جنايت را به كسى ديگر متوجه نكنند، همين بگويند جنايت هست. (دولت اين كار را كرده) دولت چيست؟ (شهربانى اين كار را كرده) شهربانى چيست بيچاره؟ همين ديروز، پريروز، ديروز بود كه بعضى آقايان آمده بودند گفتند كه 17 نفر از اينهائى (حالا صاحب منصب بودند يا كسان ديگرى) كه آوردند به قم براى جنايت، 17 نفرشان قايم شدند و از قرار مذكور اين گردشى كه كردند در قم وتفتيش كه از همه جا كردند از براى پيدا كردن اين مسلحين بوده است، اينها با اسلحه قايم شدند. الان در ارتش هم همين طور است شما خيال مىكنيد ارتش دل خوشى
صحيفه نور ج 2 صفحه 72
دارد از اينها؟ كسى كه زمام همه ارتش را بدهد به دست چهار نفر آمريكايى، مستشار آمريكايى كه همه جهات در دست آنها باشد، اين بيچارهها همه در تحت فشار باشند اينها دل خوش دارند؟ مگر اصلاً غيرتمند نباشند والا اگر كسى غيرتمند باشد دل خوش نمىتواند داشته باشد، نبايد اينها هم ساكت باشند، اينها هم روابط بايد داشته باشند، بين احزاب و لشكرىها، بين لشكرىها و روحانيون همه بايد با هم روابط داشته باشند و نقشه بكشند براى زوال اين آدم. ملت اسلام و ملت ايران با اين آدم آشتى نخواهد كرد، اگر يك كسى بگويد آشتى، اين خائن است آشتى نخواهد كرد با اين، نه هيچ ملائى آشتى با اين مىكند و نه هيچ كافرى آشتى مىكند و نه هيچ مسلمانى آشتى مىكند، راه آشتى نمانده است، خوب چه راهى گذاشتند براى اين؟ اينهمه جوان هاى ما را كشتند، باز هم آشتى؟ اينهمه به مقدسات ما توهين كردند، باز هم آشتى؟ آشتى چيست؟ ما آشتى نداريم، دروغ نسبت مىدهند به آقايان عظام دروغ نسبت مىدهند، كسى آشتى ندارد با آنها و امكان ندارد يك همچو چيزى. يك ملتى كه همه چيزش به باد رفته است، حيثيت و جهات معنوى و ماديش به باد رفته است و همه را آين آدم به باد داده است، خوب چطور آشتى بكند با اين؟ همان طورى كه يكى از بزرگان سياسيون گفته است كه يكى از دو راه دارند مسلمين، ايرانىها، يا آزادى يا بودن اين، يا بايد اختيار كنند بودن اين را و همين طور تا آخر تحت فشار باشند و يا بايد اختيار كنند آزادى را و اين را بيرونش كنند و چون آزادى را حتماً خواهند اختيار كرد پس اين را حتماً انشاءالله خواهند بيرون كرد. تكليف هست آقا براى همه ما - يك چيزى نيست كه تكليف است، تكليف الهى است، يك ملتى همه چيزش را دارد از دست مىدهد و از دست داده است، اهتمام به امور مسلمين از اوجب واجبات است، بايد شما محكم به اين امر باشيد والا (فليس بمسلم). اين از امورى است كه لازم است بر همه ما، همه مكلفيم كه اين كيان اسلام را در ايران حفظ كنيم. اين آدم نه با اسلام خوب است و نه با قرآن خوب است و نه با حضرت رضا خوب است، كسى كه با اسلام آشنايى داشته باشد اين طور، جسارتها نمىكند. ما همه مكلفيم كه برضد اين قيام كنيم، قيام قلمى قيام قولى، هر وقت هم شد قيام به سلاح، هر وقت، وقت پيدا كرديم اول كسى كه سلاح را به دوشش بگيرد خود منم اگر توانستم، هر وقت هم نتوانستم حرف مىزنم، صحبت مىكنم
همه حيثيات ايران يك حيثيت انگلى است
بعد از اينكه همه اين چيزها، همه مراتع ما را از بين بردند (قريب 40 هزار نوشته است) قريب 40 هزار قنات خشك شده است در ايران براى اينكه اين سدها را كه بستند يا چه كردند، اين قناتها خشك شده است و قهراً وقتى قناتها خشك شد زراعت نمىشود، وقتى زراعت نشد مردمش كوچ مىكنند و مىآيند به فقر و فلاكت در تهران يا در يك شهر ديگرى و تعمد در اين كار هست كه مردم را جمع كنند در شهرها كه مبادا در دهات مخالفت شروع بشود و دهات مشكل است مهارش. آنهايى كه يك نحو شم سياسى دارند، مىگويند مسأله اين است كه مىخواهند كوچ بدهند دهاتىها را، كوهستانىها را، بختيارىها را كه در كوهستان هستند عرض مىكنم كه بلوچها كه در صحرا
صحيفه نور ج 2 صفحه 73
و كوهستانها هستند، اينها را مىخواهند كوچ بدهند به شهرها تا بتوانند كنترل كنند اينها را يعنى هر وقت اينها بخواهد صدايشان درآيد با توپ و تانك بتوانند اينها را كنترل كنند، اما اگر چنانچه در جاهاى مرتفعات باشند اينجا نمىشود كنترل كرد، يك وقت مىبينى تمام قشرها برخلاف قيام مىكنند و آن وقت سرايت مىكند به همه جا. حالا يا اين است نكتهاش، يا نكته (استفاده) است كه همه را به دست چپاولگرهاى شرق و غرب بدهند. هر چه هست الان وضع ايران يك وضعى است كه نظير نداشته است يعنى اگر از حيث جنايات، آدمكشى و اينها نظير داشته از حيث اين جور منافع ايران را به باد دادن، شما نمىتوانيد نظير برايش پيدا كنيد در اعصار سابق برسيم تا هر جا مىخواهيد جلو برويد، يك همچو موردى كه تمام مراتع خوب ايران را به غير داده باشند و به شركتهاى خارج
afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 76
تاريخ :20/3/57
پيام امام خمينى به ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
تقدير از رشادتهاى مردم در تظاهرات خونبار
باز هم براى چندمين بار بايد در سوك چهلم مقتولين قم و ديگر شهرها بنشينيم، باز هم بايد با مادران و زنانى كه عزيزان خود را از دست دادهاند و با تظاهرات شجاعانه خود رژيم شاه را محكوم كردهاند در عزا باشيم، باز هم بايد شاهد كشتار و ضرب و جرح دانشجويان و طلاب عزيز و خراب كردن مدرسههاى علميه و دانشگاهها و بيرون كردن آنها از مدارس و كوى دانشگاه باشيم، باز هم دست جنايتكار شاه از آستين مشتى مامور ناآگاه بيرون آمد و ملت مسلم ايران و خصوص دليران اسلام دوست قم را در عزاى عزيزانشان كه مردانه در راه اسلام و سرنگونى رژيم ستمكار پهلوى قيام كردند نشاند.
بايد به پيروى از رسول اكرم همه چيزمان را فدا كنيم تا پرچم توحيد برقرار ماند
ما سوگمندانه و مفتخرانه عزيزانى را در راه هدف كه واژگونى رژيم طاغوتى و بر پاداشتن پرچم پر افتخار اسلام است فدا كرديم و اين درست راه اسلام و برنامه مسلمين راستين در صدر اسلام بوده و در طول تاريخ خواهد بود ولكم فى رسول الله اسوة حسنه پيغمبر بزرگ اسلام همه چيزش را فداى اسلام كرد تاپرچم توحيد را به اهتزاز در آورد و ما به حكم پيروى از آن بزرگوار بايد همه چيزمان را فدا كنيم تا پرچم توحيد بر قرار ماند.
شاه در لب پرتگاه است
اكنون شاه در لب پرتگاه واقع است، از يك طرف مواجه است با قدرت لايزال ملت شجاع ايران كه با تمام وجود براى آزادى خود قيام كرده و تا برچيده شدن بساط ستمكارى او نخواهد نشست و از طرفى با انعكاس جنايات و جرايمش در وسايل تبليغاتى دنيا خوف آن دارد اربابان از او روى برگردانند و از طرفى مواجه است با پوسيدگى و فروريختگى در متن رژيم و رسوايى انقلاب آمريكايى و افتضاح حزب فرمايشى و از طرفى با نارضايتى افراد شرافتمند لشگرى و كشورى كه از كشتارها و وابستگىها به جان آمدهاند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 77
ملت ايران ديگر اغفال نخواهد شد و مجرم اصلى را از ياد نخواهد برد
در اين امواج متلاطم غيرتمندانه به تلاش و فريبهاى تازهاى دست زده است، گاهى مىخواهد خود را از جناياتى كه در طول سلطنت غير قانونيش انجام داده بيخبر جلوه دهد و تمام آنچه بر ملت و كشور گذشته است به گردن ديگراناندازد و عمال او از راه مطبوعات و دستگاه هاى تبليغاتى براى تحقق آن سخت در تكاپو هستند، تغيير مهره هاى اخير از اين قماش است غافل از اينكه با تغيير ابزار خيانت كه جز آلتى در دست جانى اصلى نيستند، ملت هوشمند ايران اغفال نخواهد شد و مجرم اصلى را از ياد نخواهد برد و اين مهره بازىها را نخواهد پذيرفت.
افترا به وطنخواهان و طرح خط كمونيسم توسط شاه
و گاهى با اسلحه كهنه افترا و فريب، مخالفين خود را اشخاصى معرفى مىكند كه ميخواهند ايران را تجزيه كنند يا تحت نفوذ اجانب قرار دهند. همه آگاهند كه مخالفان او تنها اقشار وطنخواهند، از مراجع معظم و علماء اعلام و خطباى محترم و آگاه و رجال سياسى پاكدامن تا طلاب و دانشجويان جان بر كف حوزهها و دانشگاههاى سراسر ايران و از دهقان گول خورده و كارگر و عده دروغ شنيده و بازارى متعهد و مسؤول در سراسر كشور، كدام يك از اينان تجزيهطلب يا با نفوذ اجانب موافقند؟ اين شخص شاه است كه اجانب بويژه آمريكا را مسلط بر تمام شوون كشور كرده و مخازن آن را بيدريغ تقديم آنان نموده و به آنها مصونيت داده و آنها را حتى بر ارتش حكمرفا كرده است و ايران را مصرف كنندهاى خاضع در برابر آمريكا نموده است گاهى ملت را از خطر كمونيستها مىترساند كه اگر او برود مملكت به دست آنان مىافتد و شايد بعضىها كه از واقعيتها اطلاع ندارند اغفال شوند. كمونيسم در ايران با دست آمريكا، چنانكه حزب توده به دست انگليس ايجاد شد. به گفتار مطلعين، داغترين كمونيستها در منطقه مهرههاى آمريكايى هستند براى خنثى كردن قيامهاى رهايى بخش ملى و مذهبى ملتهاى اسير به دست سرمايهدارى و كمونيزم كه نمونه بارزش در سالهاى اخير ديديم.
راه رهايى هر ملتى از چنگال استعمار، مذهب است كه ريشه در عمق جان آن ملت دارد و گاه با شايعه سازى آشتى با بعض جناحهاى روحانى براى تفرقهافكنى در خود اين جناح عظيم و بين آن و ساير وطنخواهان مسلمان كه نتيجهاش جز سلامت جنايتكار اصلى و بر باد رفتن زحمات جانفرساى ملت و به هدر رفتن خون كشتگان از مسجد گوهرشاد و 15 خرداد تا به امروز نخواهد بود، غافل از آنكه هيچ روحانى و مذهبى با دستگاه ضد اسلامى آشتى نخواهد كرد كه آن پشت به قرآن كريم و اسلام عزيز است و نتواند كرد كه آن پشت بر ملت غيور و آگاه است كه حاصل آن سقوط مرگبار سازشگر است.
صحيفه نور ج 2 صفحه 78
نغمههاى صلح جويانه محكوم است
اكنون ملت كه همه چيزش به دست اين رژيم به باد رفته، مراقب است تا چه كسى و چه جناحى از اين مهره بازى شاه فريب بخورد يا با حاضر شدند در مذاكرات صلح جويانه و گرفتن بعض امتيازات توهمى، خود را به دستگاه قدرت متصل كند، در صورتى كه اين دستگاه رو به كهنگى و ويرانى آورده و از بنيان با موريانه داخلى مواجه و فروريختن آن حتمى است و از خدعهها و فريبكارىها كه از كارشناسان خارجى و چه بسا داخلى سرچشمه گرفته، نغمه اعطاء آزادى به همه ابعاد، مگر در خيانت به كشور است. كشتار چند ماهه اخير، حبس و شكنجه، تبعيد و اختناق از جمله آزادىها و عطيههاى ملوكانه است.
اكنون كه ملت بزرگ ايران آگاهانه به پا خاسته است و هر چندگاه حوزهها، دانشگاهها، مدارس، جماعتها، بازارها و شهرها در اعتراض به شاه تعطيل مىگردد و ملت عزيز پشتيبانى خود را از اسلام و قرآن كريم اعلام و براى استقلال و آزادى كشته مىدهد، لازم است سران قوم نقشههاى فريبنده شاه را كه چيزى جز هدم احكام اسلام و كشور نيست نقش بر آب كنند و با بيدارى و آگاهى تا برانداختن اين رژيم به مبارزه ادامه دهند و با حفظ وحدت كلمه و جهت، نگذارند مبارزات حق طلبانه رو به سستى گرايد. از خداوند تعالى استقلال كشور و آزادى ملت را خواستار و كوتاهى دست اجانب و ستمكاران را اميدوارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 79
13/4/57
پيام امام خمينى به امت مسلمان ايران در خصوص اعياد مذهبى تاريخ
بسم الله الرحمن الرحيم
جشن و شادمانى با وجود صدمات جانكاه شاه به اسلام، معنى ندارد
كراراً از ايران نظر اينجانب را درباره مراسمى كه به عنوان جشنهاى سوم و پانزدهم شعبان برپا مىشده خواستهاند، مع الأسف رژيم منحط براى مسلمين ايران عيدى نگذاشته است. دست شاه تا مرفق به خون ملت ايران فرو رفته و در حال حاضر ملت عزيز در عزاى عزيزان خود نشسته، چگونه ممكن است كسى نظر دهد كه جشن بگيرند و شادمانى كنند، شادمانى بر روى اجساد به خون خفته فرزندان اسلام ؟! شادمانى در برابر افراد شريفى كه در سياه چالهاى زندان زير سخت ترين شكنجههاى جهنمى دژخيمان بسر مىبرند؟! شادمانى در مقابل تبعيديانى كه بر خلاف تمام موازين انسانى و قانونى از اوطان خود بيرون رانده شدهاند؟! ما كه هنوز مادرهاى داغدار جوانانمان سياهپوشند، ما كه هنوز شاهد صدمات جانكاه شاه به اسلام بزرگ و كشور اسلامى هستيم جشنى نداريم، ما كه در هر فرصت مدارس و مساجد و دانشگاههايمان مورد هجوم مامورين شاه است، چطور ممكن است چراغانى كنيم.
هر نغمه كه ملت را از مسير خود كه قيام ضد شاهى است منحرف كند، شيطانى است
ملت ايران بداند كه دست پليد دولت در فعاليت است كه مسير نهضت اصيل و شكل گرفته و عمومى ايران را تغيير دهد و يكى از شاهكارها همين دامن زدن به لزوم جشن است كه در پرتو آن خون پاك ملت اسلام را لوث كند و نهضت عظيم اسلامى را به سستى بكشد و يا خداى نخواسته محو كند. ملت ايران بيدار است و راه خود را يافته و با هوشمندى مىداند كه هر نغمه با هر اسم كه او را از مسير خود كه قيام ضد شاهى است منحرف كند، شيطانى است اگر چه با اسم قرآن مجيد و يا ولى الله اعظم عجل الله فرجه باشد. ما روزى را عيد مىگيريم كه بنيان ظلم و ظالم را منهدم كنيم و دست دودمان ستمكار پهلوى را از ايران قطع نماييم و آن روز انشاءالله تعالى نزديك است و روز عيد اسلامى است و عيد ولى عصر عجل الله فرجه.
اكنون لازم است در اين اعيادى كه در سلطنت اين دودمان ستمگر براى ملت ما عزا شده است بدون هيچگونه تشريفات كه نشانگر عيد و شادمانى باشد در تمام ايران، در مراكز عمومى مثل مساجد
صحيفه نور ج 2 صفحه 80
بزرگ اجتماعات عظيم به پا كنند و گويندگان شجاع محترم، مصائب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند و هر چه بيشتر كارهاى ضد اسلامى و قانونى رژيم را افشاء كنند و خوف را كه از جنود ابليس است از دل بيرون كنند و در ادامه نهضت كه موافق رضاى خداوند تعالى و ولى عصر است كوشش كنند و اين چراغ فروزنده هدايت را روشن و روشنتر نگه دارند و با اعتماد به خداوند تعالى مطمئن باشند كه ملت پيروز است.
از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب و وابستگان به آنها را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 81
تاريخ: 5/5/57
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد لزوم تداوم نهضت و هوشيارى ملت در برابر مردم فريبىهاى شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
تظاهرات مردم، اثبات مخالفت سراسرى ملت با شاه
اينجانب از عموم ملت شريف ايران متشكرم كه با همبستگى و وحدت كلمه در سوم و پانزدهم شهر شعبان يك مرتبه ديگر به رژيم منحط ثابت كرد كه با اراده ملت نمىتواند مقابله كند واين رفراندمى بود بى نظير از مخالفت سراسرى ايران با شاه، گر چه دستگاه با جلوگيرى از بعضى از اجتماعات بزرگ سلب آزادى نمود و نگذاشت مصائب و مطالب مشروع ملت بزرگ تماماً ابراز شود. به طورى كه اطلاع حاصل شده به دنبال تظاهرات آرام، دست به جناياتى كه كاشف از سستى پايه هاى حكومت است زده و در بعضى از شهرها چون مشهد و رفسنجان و جهرم وحشيانه به مردم بيدفاع هجوم برد و عده كثيرى را مقتول و مجروح نمود و به طورى كه بعضى از خبرگزارىها اطلاع دادهاند در مشهد مقدس تعداد كشتگان به 40 نفر رسيده است و بعضى بيش از اين گفتهاند و از قرار اطلاع، مامورين شاه وحشيانه به مدرسه نواب مشهد ريخته و طلاب بيدفاع را تا سرحد مرگ كتك زده و سر و دست آنان را شكستهاند و معناى اعطاى آزادى را به ملت فهماندند.
تا محو آثار ظلم و هدم رژيم پهلوى ملت آرام نخواهد گرفت
مردم متدين و شجاع شهرها چون قم قهرمان و تبريز غيور و مشهد بيدار شده و براى اظهار تنفر از دستگاه و رژيم شاه تعطيل عمومى نمودند و مشتى محكم به دهان گزافه گويانى كه مىگفتند اين تظاهرات ديگر تكرار نمىشود و ملت به حال عادى خود بازگشته است زدند. ملت عزيز تا محو آثار ظلم و هدم دستگاه رژيم منحط پهلوى آرام نخواهد گرفت و به حال عادى باز نخواهد گشت. ما از اين غيورانى كه در راه هدف مقدس اسلام فداكارى مىكنند و از جان و مال دريغ ندارند و تن به ظلم نمىدهند و سكوت مرگبار را شجاعانه با اهداء جان خود مىشكنند و راه ورسم پيامبر اسلام (ص) و امامان تشيع را يافته و بدانان اقتداء نمودهاند تشكر نموده و به آنان تبريكگوئيم.
صحيفه نور ج 2 صفحه 82
سكوت و امر به سكوت در اين شرايط مخالف مصالح عاليه اسلام است
امروز كه ملت، به پا خاسته و راه خود را خوب و درست يافته است، سكوت و امر به سكوت مخالف مصالح عاليه اسلام است و خلاف طريقه شيعه جعفرى است و امر به تحرك و استنكار و افشاء فجايع خانمانسوز و اسلام بر باد ده دستگاه شاه، موافق سيره مباركه انبيا و خصوص رسول معظم خاتم است. اكنون كه ماه مبارك رمضان در پيش است و ماه مبارك امسال نمونه است كه ملت معظم ايران از سوئى خاطرات چندين ماهه اخير از كشتارهاى وحشيانه دستجمعى و اختناق و حبس و تبعيد در قلبش زنده است و از سوئى ديگر براى انتقام از بيدادگرى هاى رژيم منحط پهلوى و شاخ هاى آن، كارگزاران اجانب استعمارگر با بيدارى و همبستگى بى سابقه بپاخاسته است، لازم است مطالبى را تذكر دهم:
نهضت ايران، نهضتى مقدس و صددرصد اسلامى
1- نهضت مقدس اخير ايران كه ابتداى شكوفايىاش از 15 خرداد 42 بود صد در صد اسلامى است و تنها به دست تواناى روحانيون با پشتيبانى ملت مسلمان و بزرگ ايران پىريزى شد و به رهبرى روحانيت، بىاتكاء به جبههاى يا شخصى يا جمعيتى اداره شده و مىشود و نهضت پانزده ساله ما چون اسلام است بى دخالت ديگران در امر رهبرى كه از آن روحانيت است ادامه دارد و خواهد داشت و آنان كه اخيراً براى جلب منافع شخصى به جنب وجوش افتاده و مىخواهند نهضت اسلامى را آلوده كنند و يا آن را متكى به بعض جناحها يا دنباله او معرفى نمايند حتماً سوء قصد دارند و احياناً با ساختن بعضى از آنان با دستگاه جبار مىخواهند نهضت را متوقف و شاه را مصون نگه دارند. ملت ايران بايد با هوشيارى تمام و ترديد بدانان نگاه كنند و اگر خداى نخواسته انحراف آنان معلوم شد از آنان جداً اجتناب كنند و صريحاً اعلام مىدارم در صورتى كه اين جمعيت معدود، مطالب خود را كه لازمهاش دور نگه داشتن مجرم اصلى است تكرار كنند روحانيت تكليف خود را درباره آنان روشن خواهد نمود.
نغمه آزادى انتخابات، حيلهاى براى انحراف اذهان از مسير اصلى حركت
2- اخيراً دولت نغمه ناموزونى را به راهانداخته است مبنى بر آزادى انتخابات، در صورتى كه وقت آن سال ديگر است و اين نغمه قبل از ماه مبارك رمضان براى انحراف اذهان از مسير اصلى حركت است كه خوف افشاء هر چه بيشتر جنايات رژيم در اين ماه در مساجد و مجامع اسلامى مىرود. ملت بايد بداند كه اين حيله جز نگهدارى شاه از تعرض گويندگان و پرخاش جوانان غيور اسلامى نيست و لازم است گويندگان محترم و روحانيون معظم ايران شديداً از آن احتراز كنند و بايد بدانند كه خيال انتخابات آزاد با برقرار بودن قدرت شيطانى شاه امرى موهوم است و جز صحنهاى شيطانى براى قانونى نمايش دادن انتخابات در دنيا نيست و تا قدرت طاغوتى شاه و دارو دستهاش برقرار است
صحيفه نور ج 2 صفحه 83
ديگران نمىتوانند حتى يك وكيل انتخاب كنند و اينجانب در موقع انتخابات كلمه خود را خواهم گفت.
تلاش شاه براى جايگزينى مهره هاى خويش در صفوف مبارزين
3- اكنون كه شاه خود را در بين ملت شكست خورده و زبون مىبيند به صحنه سازىهائى دست زده است و خواهد افرادى را كه چندين سال است با مقاصد شيطانى شاه همراه و به تغيير احكام اسلام و تغيير تاريخ پر افتخار اسلام به تاريخ گبرها و آتش پرستها راى دادهاند، ملى جلوه دهد تا در موقع حساس با نفوذ در صفوف روحانيون مبارزه ماموريت شوم خود را با چهرهاى ملى اجرا نمايند و روحانيون بايد آنان را به جامعه معرفى نمايند. بايد ديد چه تغييرى در نظام شاه پديد آمده است كه اينان تا ديروز دست بوس بودند و چاكر و امروز مخالف و بايد ملت شريف هشيار باشد كه اين مهره هاى خطرناك، خود را در بين آنان جا نزنند.
رسيدگى به وضع بازماندگان شهدا
4- تقاضاى اينجانب از ملت شريف و متعهد آن است كه با كمال اهميت و دلسوزى اقدام به بررسى كشته شدگان و خانواده هاى آنان كنند و به هر ترتيبى كه مىتوانند سرشمارى از كشتهها با نام و نشان نمايند و ما را مطلع كنند و به بازماندگان آنان سركشى برادرانه نمايند و از آنان دلجوئى كرده و سلام خمينى را كه در سوگ آنان است به همه برسانند و تاثرات اينجانب را در مرگ عزيزانشان به آنها ابلاغ نمايند و اگر كسى به واسطه مجروح شدن و يا از دست دادن عزيزش احتياج مادى دارد لازم است به بهترين وجه برآورده شود يا هر چه زودتر به من مراجعه شود تا با تمام طاقت به آنان رسيدگى نمايم.
نهضت را ثبت كنيد تا سرمشق جوامع و نسل هاى آينده گردد
5 - لازم است براى بيدارى نسلهاى آينده و جلوگيرى از غلطنويسى مغرضان، نويسندگان متعهد با دقت تمام به بررسى دقيق تاريخ اين نهضت اسلامى بپردازند و قيامها و تظاهرات مسلمين ايران را در شهرستانهاى مختلف با تاريخ و انگيزه آن ثبت نمايند تا مطالب اسلام و نهضت روحانيت سرمشق جوامع و نسلهاى آينده شود. ما كه هنوز در قيد حيات هستيم و مسائل جارى ايران را كه در پيش چشم همه ما به روشنى اتفاق افتاده است دنبال مىكنيم، فرصتطلبان و منفعت پيشگانى را مىبينيم كه با قلم و بيان بدون هراس از هر گونه رسوائى، مسائل دينى و نهضت اسلامى را بر خلاف واقع جلوه دهند و به حكم مخالفت با اساس نمىخواهند واقعيت را تصديق كنند و قدرت اسلام را نمىتوانند ببينند و شكى نيست كه اين نوشتجات بىاساس به اسم تاريخ در نسلهاى آينده آثار بسيار ناگوارى دارد. از اين جهت روشن شدن مبارزات اصيل اسلامى در ايران از ابتداى انعقاد نطفهاش
صحيفه نور ج 2 صفحه 84
تاكنون و رويدادهائى كه در آينده اتفاق افتد از مسائل مهمى است كه بايد نويسندگان و عالمان متفكر و متعهد بدان بپردازند. درست آنچه را امروز براى ما روشن و واضح است براى نسل هاى آينده مبهم باشد و تاريخ، روشنگر نسلهاى آينده است و امروز قلماى مسموم در صدد تحريف واقعيات هستند، بايد نويسندگان امين اين قلمها را بشكنند.
تلاش كنيد كه جنايات و ستمگرى هاى رژيم بيان و تفسير گردد
6- حضرات ائمه جماعت محترم دامت بركاتهم گويندگانى را دعوت نمايند كه معتقد و علاقهمند به نهضت اسلامى و با هدفى اصيل روشنگرى مردم را بر عهده گيرند و از دعوت وعاظ السلاطين و اشخاصى كه به نفع دستگاه جبار، دانسته يا ندانسته مطالبى را انتخاب مىكنند كه ملت را از مسائل اصلى روز باز دارند جداً احتراز فرمايند و از كسانى كه عمال دولت تعيين مىكنند دورى و احتراز كنند و فداكارى در راه اسلام و مصالح مسلمين را در رأس برنامه خود قرار دهند.
7- گويندگان محترم در مجامع و مساجد وظيفه دارند كه مصائب وارده بر ملت را در اين 50 سال سلطنت سياه پهلوى خصوصاً در اين چند ماه اخير و كشتار اخير شهر مقدس مشهد در جوار حضرت ثامن الائمه عليهم السلام و رفسنجان به سمع مردم برسانند و آنان را از مسايلى كه مفيد براى اسلام و مصالح مسلمين است آگاه گردانند و از مطالبى كه موجب سردى و سستى است احتراز كنند كه عذر در درگاه خداى متعال و پيش ملت مسلم پذيرفته نيست.
8- بر مستمعين است كه آقايان گويندگان را در ذكر مطالب اسلامى و انسانى تشويق كنند و از آنان با احترام تقاضا كنند كه جنايات و ستمگرىها را بيان و تفسير كنند و از مطالب غير مفيد و احياناً مخالف با مسير حركت ملت احتراز كنند و با پشتيبانى خود از گويندگان محترم به آنان اطمينان خاطر دهند.
تبريك و تسليت به مردم
در خاتمه من نمىدانم با چه بيان از كشتار بيرحمانه شهرستانها خصوصاً شهر مقدس مشهد اظهار تأسف و تاثر كنم. من نمىدانم كه خاندان ستمگر تا كى بر مقدرات مسلمين مسلط و به خون جوانان ما تشنهاند. من به حضرت ثامن الائمه عليهم السلام تسليت عرض مىكنم و به اهانتهايى كه بدان بزرگوار در عهد اين پدر و پسر جنايتكار شد و مىشود در سوگ مىنشينم. من به شما اهالى محترم و متدين مشهد و رفسنجان و جهرم تسليت مىگويم و تبريك، تسليت براى از دست دادن جوانان اسلام و تبريك براى داشتن جوانان برومند و براى روحيه اسلامى مقتدرى كه در راه خدا از تلاش هاى مذبوحانه رژيم ظالم نهراسيده و با تعطيل و تظاهرات مردانه، خود را در پيشگاه مقدس اسلام روسفيد كرديد. خداوند به شما پاسداران قرآن كريم و به تمام ملت نجيب ايران كه با همت مردانه و وحدت كلمه در مقابل جبار زمان قيام و دين خود را به اسلام ادا نموده و مىنماييد نصرت عنايت فرمايد و همه را از
صحيفه نور ج 2 صفحه 85
مجاهدين راه حق قرار دهد و در زمره اولياء خدا كه خون خود را در راه او دادند محشور فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 86
تاريخ: 15/5/57
پيام امام خمينى به مردم مسلمان اصفهان
بسم الله الرحمن الرحيم
مادام كه حكومت دودمان پهلوى برقرار است مصائب و فجايع ادامه دارد
فاجعه اخير اصفهان را به عموم اهالى محترم تسليت عرض مىنمايم اين فاجعه به دنبال فجايع بسيار ديگر، نمونهاى است از حكومت ستمگر شاه كه وحشيانه به ملت ايران هجوم و آنان را به خاك و خون كشيده است و آخرين فاجعه نيست. تا حكومت اين دودمان ستم پيشه برقرار است، فاجعه به دنبال فجايع و مصيبت پشت سر مصائب و حادثه به دنبال حوادث عظيم ادامه خواهد داشت. تنها اصفهان بزرگ نيست كه شاهد جنايات مرگبار شاه و فرمانبرداران جنايت پيشه اوست بلكه سراسر ايران با اين جنايات و قتل و غارتها دست به گريبان است. آن قم، حرم اهل بيت و آن تبريز و يزد و همدان و اهواز و شيراز و آن مشهد مقدس و رفسنجان و جهرم و كازرون و ساير شهرها و قصبات كه شاهد قتلها و جرحها و حملات وحشيانه بوده و هست. قيام ضد شاهى مردم امروز ملت شجاع و به پا خاسته ايران شاهد موج عظيم ضدشاهى كه بر اثر يكى ديگر از اعتصابات بزرگ اصفهان كه به پشتيبانى از روحانيت بيدار و مسؤول خود به عنوان اعتراض به اعمال غير قانونى و انسانى رژيم است مىباشد. امروز شعار (مرگ بر شاه) ملى شده و تا برچيده شدن دستگاه ظلم و انقراض دودمان جنايتكار پهلوى ادامه دارد. بايد از هر فرصت استفاده نمود و اجتماعات را هر چه بيشتر عظيم و فشرده كرد و هر چه بيشتر خيانتها و جنايتهاى شاه را بر ملا نمود.
وظيفه گويندگان و علما در بسيج مردم گويندگان محترم و متعهد هر چه بيشتر به روشنگرى قيام و علماى اعلام با اعلاميهها و بيانات خود مردم مهيا را كه راه خود را خوب يافتهاند بسيج عمومى نموده و يكدل و يكجهت براى بر چيده شدن بساط غارت و جنايت همصدا و با اتكاء به قدرت لايزال الهى، اين ريشه پوسيده فساد را از بن بر كنند و ملت مستضعف را از چنگال استعمارگران خارجى و داخلى نجات بخشند. (و نريدان نمن
صحيفه نور ج 2 صفحه 87
على الذين استضعفوا فىالارض و نجعلهم ائمه و نجعلهمالوارثين) اراده خداوند تعالى بر آن است كه با رهبرى حكيمانه انبياء عظام و وارثان آنان، مستضعفين را از قيد حكومت طاغوتى آزاد و سرنوشت آنان را به دست خودشان بسپارد، بايد در اين امر الهى ملت عزيز به دنبال روحانيون مسؤول اين راه حياتى را طى كنند.
طرح مسأله انتخابات، وسيلهاى براى اغفال ملت و تغيير مسير اصلى حركت
باز با كمال علاقه به ملت ايران هشدار مىدهم كه به دنبال دولت شاه دم از انتخابات زد. هر كسى كه سخنان او را شنيده باشد خوب مىفهمد كه شاه با طرح مسأله انتخابات مىخواهد مسير اصلى حركت اسلامى ايران را كه سرنگونى اين دودمان است تغيير دهد و ملت را اغفال نمايد ولى ديگر دير شده و طرح حكومت اسلامى در عروق مردم ايران ريشه دوانيده است و به اميد خدا پيروزى از آن ماست.
مردم شريف با كمال احترام از گويندگان بخواهند تا از گفتگو درباره هر امرى كه آنان را از مسير خود بازدارد همچون انتخابات، شديداً احتراز كرده و فجايع و جنايات حكومت شاه را بازگو نمايند.
اينجانب از همبستگى روحانيون معظم و اهالى محترم اصفهان كه در جريانات اخير با پشتيبانى بيدريغ خود روحانيون را تنها نگذاشتند و دين خود را به اسلام و مسلمين ادا نمودند تشكر مىكنم و از خداوند متعال توفيق و تاييد همگى را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 88
تاريخ: 22/5/57
پيام امام خمينى به مردم مسلمان ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در اصفهان و شيراز
بسم الله الرحمن الرحيم
تمام بدبختى هاى كشور از شاه است
گزارشات رسيده از ايران مبنى بر قتل عامهاى مكرر در شهرهاى مذهبى اصفهان و شيراز و ... نمونه ديگرى است كه از جنايات بيحد شاه. گفته مىشود در يكى از مصاحباتش كه از نشر آن جلوگيرى شده، گفته است در صورتى كه من رفتنى باشم، ايران را با خاك يكسان مىسازم و مىروم. جنايات اخير نشان داده است كه او مشغول پياده كردن نقشه خويش است. مردم مسلمان ايران تمام بدبختىهاى خود و كشور خود را از شاه ميدانند و دست از مقاومت نخواهند كشيد تا پيروز شوند و استقلال و آزادى خود را به دست بياورند. ملت بايد بدانند كه آزاديخواهان جهان به آسانى به آزادى دست نيافتهاند، پيغمبر بزرگ اسلام (ص) با آن زحمات و رنج هاى طاقت فرسا در راه هدف از جهاد با ستمكاران تا آخر عمر دست نكشيد، اميرالمومنين عليهالسلام عمر خود را در پيكار با ستمكاران كه خود را مسلمان معرفى مىكردند بسر برد. دفاع از حق و اسلام از بزرگترين عبادات است. بگذار عبادتگاههاى ما را در اين شهر مبارك به خون بكشند و ببينند كه مسلمين با عبادت بزرگتر ماه شريف را مىگذرانند. به دنبال گزارشات رسيده، بيانيه علماء اعلام شيراز دامت بركاتهم عدد كشتگان را به دهها و مجروحين را به صدها نفر اعلام مىدارد. مامورين شاه به مسجد ريخته و به قتل و جرح مردم بيدفاع پرداختهاند و مسجد را به آتش كشيدهاند، همچنان كشتار بيرحمانه اصفهان به دنبال حيله و دروغ و افتراء موجب تاثر و تاسف بسيار است. اكنون اهالى اصفهان به اسم حكومت نظامى بدون مجوز قانونى در زير چكمه خونخواران شاه از اجتماعات دينى ممنوعند و حق اظهار نظر ندارند و از آزادى اعطائى برخوردارند!.
ارتش و صاحب منصبان خود را در صفوف لشگر حق قرار دهند
ارتش ايران و صاحب منصبان محترم بدانند كه جنايات و قتل عامهائى كه شاه بر آنان تحميل مىكند حاصلى جز بدنامى و ننگ براى آنان ندارد. افسران ارتش و شهربانى و ژاندارمرى ايران تا چه زمان اجباراً و بدون هيچ گونه اختيار، به برادركشى توسط يك
صحيفه نور ج 2 صفحه 89
عده مامور ناآگاه ادامه مىدهند؟ آخر براى حفظ چه كسى؟ شخصى كه به اسلام و ناموس و آزادى شما ضربات پياپى وارد كند؟ شخصى كه شما را در جهان از بى حيثيت ترين مامورانى كه فقط به خاطر داشتن حقوق گزاف به هر عمل زشتى دست مىزنند، معرفى كرده است؟ آيا هر روز كشتار و ضرب و جرح آنهم به دست شما و يا كسانى كه شما هيچ گونه حق اعتراضى بدانان نداشته باشيد، با انسانيت سازگار است؟
شما به عذر ماموريت، برادران دينى خود را به گلوله نبنديد كه مسووليت آن علاوه بر شاه با خود شما است، بايد به حكم خداوند از فرمان ستمكاران سرپيچى كنيد و با كشتن برادارن خود، جهنم دنيا و آخرت را براى خود نخريد. ناله مادران و پدران داغدار و جوان از دست داده را با گوش دل بشنويد، اينان مادران خود شما هستند. آيا فكر كردهايد كه با گلوله خود حداقل يك خانواده بزرگ را در درد و رنج بيحد قرار مىدهيد؟
اگر تا به حال هم دست به چنين اعمالى زدهايد زودتر توبه كنيد و خود را در صفوف لشگر حق قرار دهيد، مطمئن باشيد كه پيروزى دنيا و آخرت از آن شما خواهد بود. شما اى صاحب منصبان مسلمان و آزاده ارتش ايران! دين خود را به اسلام و مسلمين ادا نمائيد و بيش از اين تن به ذلت ندهيد.
شعار ضد شاهى را كه شعار اسلام است زنده نگه داريد
بايد تمام جناح هاى اسلامى از علماى اعلام و خطباء محترم و طلاب و دانشجويان و جوانان، فرزندان عزيزم و بازرگانان محترم و كارگران و دهقانان شريف و بيدار و تمام جبههها و احزاب سياسى يكدل و يكجهت در آگاهى درجه داران ارتش و شهربانى و ژاندامرى كوشش كنند و براى سرنگونى اين جانى بالذات آنان را به تشريك مساعى دعوت نمايند و ملت را از شر اين ستمگر نجات دهند و مجال ندهند بيش از اين زن و مرد، بزرگ و كوچك، پير و جوان و كودك ما را به خاك و خون بكشد و اسلام را فداى شهوات خود كند.
من در اين آخر عمر متواضعانه دست خود رابه طرف تمام گروهها كه براى برپايى اسلام و احكام آن كه تنها راه سعادت و ضامن استقلال و آزادى ايران از استعمار نو و كهنه است كوشش و فداكارى مىكنند دراز مى كنم و از همه استمداد مىنمايم. اين شخص با كمال جديت به محو آثار اسلام كمر بسته است و با حيله و دروغ مىخواهد خود را طرفدار اسلام و ملت معرفى كند. اكنون كه ملت شجاع ايران ايدهم الله تعالى بر حيله هاى او واقف شده و آگاهانه به پا خاسته است بايد طبقات دانشمند از نويسندگان و گويندگان در هر لباس و شغلى كه هستند دست در دست يكديگر گذاشته با قلم و بيان جنايات بيشمار دستگاه را براى ملت بيدار ايران روشنتر كنند. بايد طلاب و دانشجويان عزيز و شجاع سراسر ايران از هر فرصت استفاده كرده و شعار ضدشاهى را كه شعار اسلام است زنده نگه دارند. بايد دانشمندان و دانشجويان متعهد و مسؤول خارج كشور جنايات اين عنصر خطرناك را هر چه بيشتر در خارج داخل نوشته و منتشر كنند و شخصيت هاى آزاده جهانى را در سراسر دنيا از ظلم و ستمى كه به مردم ايران وارد مىشود آگاه كنند و آنان را در كمك به ملت دلير براى نجات ايران
صحيفه نور ج 2 صفحه 90
از چنگال استعمار و استثمار جهانى بسيج نمايند.
بايد جميع طبقات از اختلافات جزئى دست كشيده و براى نجات خويش به پا خيزند و با هر وسيله ممكن در دفع اين مفسد فىالارض اقدام كنند.
امروز سكوت در برابر اين ستمگر و بىتفاوتى در برابر اين جنايات برخلاف مصالح عاليه اسلام و مخالف سيره انبياء عظام و ائمه اطهار عليهم السلام است امروز هر مطلبى كه موجب انحراف ملت شريف از مسير اصلى است شيطانى و با نقشه شياطين طرح مىشود.
اينجانب به اسلام و اولياى اسلام عليهم السلام و به عموم مسلمين بخصوص مؤمنين شيراز و اصفهان ايدهم الله تعالى و به بازماندگان عزيزان اسلام و جوانان متدين و برومند مسلمين تسليت مىدهم و خود را در غم آنان شريك مىدانم. اميد است كه شهرستانهاى ديگر ايران با اهالى محترم اين دو شهرستان بزرگ همدردى نموده و خود را را در مصائب بزرگ آنان شريك بدانند. والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 91
تاريخ: 31/5/57
پيام امام خمينى به مردم مسلمان آبادان در مورد فاجعه سينما ركس
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت عموم اهالى محترم آبادان ايدهم الله:
تعالى دريافت خبر بسيار فجيع به آتش كشيدن چند صدنفر هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شديد گرديد. من گمان نمى كنم هيچ مسلمانى بلكه انسانى دست به چنين فاجعه وحشيانهاى بزند جز آنكه به نظائر آن عادت نمودهاند و خوى درندگى و وحشيگرى آنان را از انسانيت بيرون برده باشد. من تا كنون اطلاع كافى ندارم لكن آنچه مسلم است اين عمل غيرانسانى و مخالف با قوانين اسلامى از مخالفين شاه كه خود را براى حفظ مصالح اسلام و ايران و جان و مال مردم به خطر مرگانداختهاند و با فداكارى از هم ميهنان خود دفاع مىكنند به هر مسلكى باشند، نخواهد بود و قرائن نيز شهادت مىدهد كه دست جنايتكار دستگاه ظلم در كار باشد كه باشد نهضت انسانى اسلامى ملت را در دنيا بد منعكس كند. آتش را به طور كمر بند در سراسر سينما افروختن و بعد توسط مامورين درهاى آن را قفل كردنكار اشخاص غير مسلط بر اوضاع نيست.
گفتار شاه كه تظاهر كنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعدهدهند و تكرار آن پس از واقعه كه اين همان وعده بوده است شاهد ديگرى بر توطئه است، نه اينكه واقعاً شاه يك غيبگوى بزرگ است! مصاحبه سابق شاه كه ايران را با ملت نابود مىكنم نيز شاهد اين مدعا است. اظهار تاسف و تاثر در بوق هاى تبليغاتى از اشخاصى كه هر روز دستشان تا مرفق به خون هم ميهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگى است بر نقشه شيطانى شاه و همدستانش، هم آنان كه در اكثر شهرهاى ايران دست به كشتارهاى فجيع زدهاند.
آيا مردم مظلومى كه هر روز به دست همين جنايتكاران به خاك و خون كشيده شده و به وضع بسيار اسفبارى كشته شدهاند هم ميهنان ما نبودهاند؟ قرائن نشان مىدهد كه قضيه دلخراش آبادان چون كشتار ساير شهرهاى ايران از يك منشاء به وجود آمده است. آيا از اين جنايت كسى جز شاه و بستگانش اميد نفعى داشتهاند؟ آيا تاكنون غير از شاه كه هر چند وقت يكبار دست به كشتار وحشيانه مردم مىزند اين قبيل صحنهها را به وجود آورده است و يا خواهد آورد؟ اين مصيبت دلخراش شاه، شاهكار بزرگى است تا به تبليغات وسيع در داخل و خارج دست زند و به بوقها و مطبوعات دست
صحيفه نور ج 2 صفحه 92
نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد كه هر چه بيشتر براى اغفال مردم اين جنايت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ايران نسبت دهند تا در خارج ملت حق طلب ايران را مردمى كه به هيچ ضابطه انسانى و اسلامى معتقد نيستند معرفى نمايد.
من به ملت بزرگ ايران اعلام خطر مىكنم، خطر اينكه دستگاه اينگونه اعمال وحشيانه و ضد اسلامى را در ساير شهرهاى ايران انجام دهد تا تظاهرات پاك مردم شجاع ايران را كه باخون خود ريشه درخت اسلام را آبيارىكنند لوث نمايد.
لازم است گويندگان مطلبى را كه به نابودى انقلاب رهائى بخش اسلام منجر مىشود و براى مردم روشن نمايند.
اين مصيبت بزرگ را به ملت مسلمان ايران بخصوص به مردم ستمديده آبادان و به خانوادهاى داغديده تسليت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانكاه آنان شريك دانم.
از خداوند تعالى نصرت اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب و پيوستگان به آنها را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:04 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 93
تاريخ: 1/6/57
پيام امام خمينى به نهضت آزادى ايران خارج از كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
نهضت آزادى ايران خارج از كشور اروپا آمريكا
پيام شما فرزندان اسلام ايدكم الله تعالى را مبنى بر وفادرارى به اسلام و تذكر زحمات طاقت فرساى چندين ساله آنان در راه اهداف عاليه اسلام كه ضامن استقلال و آزادى ملت هاست دريافت نمودم و موجب كمال تشكر گرديد.
از خداوند تعالى توفيق و تائيد گروهها يا اشخاصى را كه براى اسلام عزيز و مسلمين ستمديده فداكارى مىكنند و عمر خود را در راه حق و رسيدن به هدف اسلامى و انسانى صرف مىكنند خواستارم و علاقه خود را به تمام گروههاى آنان اعلام دارم. امروز كه ملت هاى ستمديده در سراسر ايران به خود آمدهاند و ملت بزرگ ايران با نهضت عظيم خود مجال را بر شاه و دارو دستهاش تنگ نمودهاند وقت آن نيست كه عمر خود را در مناقشات جزئى صرف نموده و گوش به تبليغات مضر بعضى از منحرفين دهيم. امروز كه شاه با آتش سوزى و ويرانگرى مبارزات حق طلبانه ملت ما را خواهد به دنيا بد جلوه دهد، بر ما و شماست كه بدون فوت وقت نقشه شيطانى او را در جهان فاش كنيم و نگذاريم نهضت اسلامى انسانى را با بوق هاى تبليغاتى لكه دار كند. امروز كه ما به خط الله قدم به قدم به هدف نزديكتر مىشويم بايد همه را به اتحاد و برابرى دعوت كرده و نقاط حساسى را كه مردم به خاطر آن خود را جلو رگبار گلوله شاه قرار مىدهند، نشان دهيم. امروز بايد افراد محترم نهضت آزادى ايران در داخل و خارج و جميع جناح هاى اسلامى ايدهم الله تعالى بدون از دست دادن فرصت دست در دست يكديگر نهاده و در اين امر حياتى كه بر چيده شدن رژيم پهلوى است، مبارزه و بدون مناقشات، ملت را به سوى هدف غائى كه ايجاد حكومت اسلامى است هدايت نمايند. امروز سستى و سردى و سرگرم شدن به مسائل جزئى انتحار است، انتحارى فضاحت بار. خطر به قدرت رسيدن شاه از اختلاف و سستى گروهها، خطرى نيست كه بتوان همه ابعاد آن را پيش بينى كرد، خطر سقوط يك ملت بزرگ و اسلام عزيز است. اينجانب با تمام طاقت در حصول وحدت همه اقشار ملت مسلمان كوشش كرده و كنم و از خداوند متعال در اين امر بسيار مهم كه هستى ملت بدان پيوسته است استمداد نمايم، مطالعه مبارزات آزاديبخش ملت هاى دربند و كشتارها و شكنجهها و زحمات طاقت فرساى آنان هشدارى است به ملت شريف ايران كه نتيجه مبارزات دينى و ملى آنان فورى و سريع نيست.
صحيفه نور ج 2 صفحه 94
نهضت ايران تا پيروزى كه مسلماً از آن ملت شجاع است ادامه خواهد داشت و بر شماست كه اين مطلب را هر چه زودتر به ملت برسانيد.
مرقوم شده بود كه در بند اول اعلاميه 21 شعبان 98 ابهامى است كه آلت دست بعضى از افراد مغرض شده است. بايد متوجه باشيد كه آن بند به دنبال مطالبى بود كه نهضت ايران را غير اسلامى معرفى مىكرد و دانسته يا ندانسته ملت را از آن جدا مىنمود و زحمات چندين ساله همه را به نفع شاه هدر مىداد. در اين مورد خطير من مكلف بودم اشتباه آنان را گوشزد نمايم و پايه هاى اساسى مبارزه ايران را نشان دهم لذا صريحاً اعلام مىدارم كه اين بند مربوط به كسانى است كه نهضت اصيل ايران را به امر سياسى غير اسلامى ترسيم مىنمايند كه نتيجهاش حفظ شاه است نه كسانى كه در نوشتهها و مصاحبات خود شاه را محكوم و ايران را بر سر دو راهى (آزادى) يا (شاه) قرار مىدهند و نه كسانى كه در طول مبارزات در نوشتهها و سخنرانى هاى خود پيوستگى و همگانى خود را با اسلام و انزجار و تبرى خود را از رژيم منحط پهلوى اعلام نمودهاند چنانچه در اكثر نوشته جات خود، بدان تصريح نمودهاند. از خداوند متعالى نصرت اسلام و مسلمين و توفيق همگى را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:04 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 95
تاريخ: 6/6/57
پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران درباره نيرنگهاى شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
نيرنگ شيطانى شاه
در اين موقع حساس تاريخ ايران، شاه به وسيله كارشناسان خود دست به توطئه خطرناكى زده است كه بااندكى سستى و تغافل، ملت ايران بايد از به دست آوردن آزادى و استقلال و حقوق بشر مايوس شود و خود را براى همه نوع اختناق و شكنجه و قتل و غارت مهيا كند و اسلام بايد از احكام نورانى خود چشم بپوشد. تبديل مهره به مهرهاى كه از اول با اسلحه فريب و رياكارى وارد ميدان شده است، به امر شاه، توطئه عليه ملت و شكستن نهضت اسلامى است و به هدر دادن خون جوانان عزيز اسلام. در اين پانزده سال و بخصوص در اين ماه هاى اخير كه دژخيمان شاه با قتل عام هاى شهرستانها و جرح و حبس و تبعيديها روى تاريخ را سياه كردهاند، اكنون كه ثابت شد توپ و تانك و ارعاب و تهديد در مقابل ملت به پاخاسته اثر خود را از دست داده دست به نيرنگ شيطانى زده و با مطالب بسيار اغفال كننده مىخواهد جنايتها و خيانت هاى خود را ادامه دهد، تاريخ پرشرف اسلام را در مجلسين تغيير دادند و امر شاه و وزير در مقابل مجلسين ارزش قانونى ندارد و اين امر پوچ شاهد بزرگى است بر نيرنگ شيطانى شاه و همچنين امر بى ارزش بستن قمارخانهها نيرنگ ديگرى است براى اغفال جناح روحانى. در محيطى قمارخانهها را به خاطر احترام به اسلام مىبندند كه تمام مراكز فحشا به قوت خود باقى و برخلاف مقررات اسلامى و آيات قرآنى، ستمكارى و قتل و غارت امرى عادى براى دژخيمان شاه شده است، در محيطى گفته مىشود كه آزادى داديم كه بهترين فرزندان عزيز اسلام و ايران در حبس و زير شكنجه شاهانه و در تبعيد به سر مىبرند، در محيطى دم از احترام علماى اسلام مىزنند كه علماى اسلام در حبس غير قانونى و در تبعيدگاهها بدون مجوز به سربرند و اشخاصى دم از تعظيم شعائر مذهبى و احترام به روحانيت و احكام اسلام مىزنند كه در طول اين قرن شريك جرم دستگاه بوده و قوانينى كه بر خلاف احكام اسلام بوده تصويب كردهاند. ملت ايران از اين رژيم و تمام مهرههاى آن كه خدمت صادقانه به جنايتكار اصلى نموده و مفتخر به آن هستند متنفر و آنها را لايق هيچ مقامى نمىدانند. آنان در محيطى احترام به روحانيون و اسلام را اعلام نمودهاند كه اكثر مساجد سرتاسر ايران را بسته و خطبا را از گفتار ممنوع كردهاند، در محيطى حكومت آشتى ملى را اعلام مىكنند كه توپها و تانگها و مسلسلها توسط ارتش و ساير
صحيفه نور ج 2 صفحه 96
ماموران در شهرستانها مشغول سركوبى ملتى است كه حقوق اوليه بشر و اجراى احكام اسلام را خواستار است.
آشتى با رژيم ضد اسلامى شاه از معاصى كبيره است
آشتى كنيم و خون عزيزان را هدر دهيم؟ آشتى كنيم و بر رژيم ظالمانه و خيانتكار پهلوى سر فرود آريم؟ چگونه روحانيون با رفتن احكام مسلمه اسلام و به غارت رفتن مخازن كشور و كشتارهاى بيرحمانه رژيم، به پاس آنكه گفتهاند ما به روحانيون احترام مىگذاريم، آشتى كنند و اين ننگ ابدى را براى خود در تاريخ ثبت كنند؟ خواست ملت را بايد از تظاهراتى كه در اين چند ماهه مىشود، به دست آورد. عموم ملت در تظاهرات خود مىگويند ما شاه و سلسله پهلوى راخواهيم، خواست ملت اين است، نه وعده پوچ احترام به علما و نه بستن موقت قمارخانهها و نه امر بى ارزش به كاربردن تاريخ اسلامى به طور فريبكارانه و موقت. تاسف و تاثر من آن است كه دستگاه ظلم، ملت و روحانيون و سياسيون را مثل اطفالى به حساب آورده كه با يك توپ راضى مىشوند. ملت ايران بايد بداند كه هيچ روحانى با دولت ظلم و يا اشخاص ستمگر كه قرآن و احكام را به بازى گرفتهاند آشتى نمىكند و نمى تواند بكند، آشتى كردن مسلط كردن دژخيمان شاه بر مال و جان و ناموس ملت است كه آن از بالاترين معصيت هاى كبيره است كه روحانى هر كه باشد نمىتواند مرتكب شود و نخواهد مرتكب شد. جناح هاى سياسى و جبههها و نهضت ما نخواهند آشتى كرد وتوانند آشتى كنند كه آشتى به اسارت كشيدن ملت و از دست دادن مصالح كشور است و سياسيون چنين ننگى را نخواهند مرتكب شد.
لزوم تداوم نهضت اسلامى
ملت ايران بداند كه در لب پرتگاهى است كه بااندك غفلت سقوطكند و تمام زحمات و رنج هاى چندين ساله او پايمال مىشود و تا آخر روى سعادت را نخواهد ديد و در نزد خداوند متعال مسؤول است.
لازم است نهضت شريف اسلامى خود را تا برچيده شدن رژيم ظالمانه و قلدرى ادامه دهيد و به وعده هاى پوچ دولت غير قانونى توجه نكنيد و از اختلاف در اين موقع حساس احتراز كنيد و هم پيوستگى خود را عليه رژيم ثابت كنيد و با هوشيارى خدعه هاى شياطين را خنثى نماييد و مطمئن باشيد كه پيروزى و سرافرازى شما نزديك است. اللهم قد بلغت و السلام على المخلصين فى الله و المجاهدين فى سبيله.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:04 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 97
تاريخ: 15/6/57
پيام امام خمينى به ملت شريف ايران و دعوت به تداوم نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
تظاهرات عيد فطر اثبات پيوستگى و رشد فكرى ملت
عيد سعيد بزرگ اسلامى را به ملت مسلمان و شجاع ايران تبريك مىگويم. تبريك با آن همه خونريزى هاى جبارانه براى به دست آوردن راه نجات و كوشش هاى جوانمردانه در راه هدف اسلامى. ماهى كه گذشت ماه فداكارى در راه حق بود، ماه تضاد آشكار حق و باطل بود و (ان الباطل كان ذهوقاً). فطر امسال عيد حماسه و جنبش هر چه بيشتر تمام جناح هاى ملت ايران بود، روزى كه رشد فكرى و عملى ملت را به دنيا ثابت كرد و پوچ بودن تبليغات پر دامنه مخالفين نهضت را ثابت نمود، پيوستگى تمام جناحها را ثابت كرده خواست تمام ملت را كه رفتن شاه و برچيده شدن بساط ظلم و چپاول مردم مسلمان است، با كمال صراحت اعلام نمود.
مردم مسلمان ايران به دنبال برگزارى نماز عيد دست به عبادت ارزنده ديگرى زدند كه آن فريادهاى كوبنده عليه دستگاه جبار و چپاولگر براى به پا داشتن حكومت عدل اسلام است كه كوشش در اين راه از اعظم عبادات است و فدائى دادن در راه آن سيره انبياء عظام خصوصاً نبى اكرم و وصى بزرگ او امير مؤمنان است. اينجانب از فداكارى هاى ملت ايران تشكر كرده و قدرت و عظمت او را در پناه قرآن و احكام اسلام از خداوند متعال با تضرع خواهانم.
ضرورت تداوم نهضت و بى اعتنايى به وعده هاى فريبنده شاه
اكنون وظيفه همه مسلمين خصوصاً جناح روحانى و سياسى و بزرگان قوم، خطير است. ملت ما بر سر دو راهى است، پيروزى و توفيق دست يافتن به بيرون كردن شاه و يا تا آخر در زير چكمه دژخيمان خرد شدنبا عزت و سرافرازى در مقابل خالق و خلق و يا خداى نخواسته ذلت و زبونى هميشگى. و هرگز ملت مسلمان ايران تن به ذلت نخواهد داد. ملت عظيم الشان ايران نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستى به خود راه ندهيد كه نمىدهيد. مطمئن باشيد به اميد خدا پيروزى و سرافرازى نزديك است. پس از ماه رمضان گمان نشود كه تكليف الهى فرقى كرده است. تظاهرات كوبنده براى رسيدن به هدف اسلامى عبادتى است كه روزها و يا ماهها را درآن اثرى نيست چرا كه هدف نجات ملت استاجراى عدالت اسلامى و برقرارى حكومت الهى بر پايه محكم عدل است. بايد در هر فرصت و
صحيفه نور ج 2 صفحه 98
براى هر حادثه اجتماعات خود را هر چه بيشتر در مساجد و محافل و فضاهاى باز عمومى بر پا نمائيد و از قرآن كريم و عدالت اسلامى دفاع كنيد و هر نغمهاى كه مخالف آن است، از هر حلقومى بيرون آيد شيطانى و به نفع ستمكاران حاكم و به ضرر اسلام و ميهن است و به حرف هاى فريبنده شاه و دولت و طرفداراناندك آنان گوش ندهيد كه جز براى به دست آوردن فرصت شيطانى چيزى نيست. اينان كه براى فريب ملت از آزادى دم مىزنند زندان هايشان از روحانى و دانشگاهى و بازارى و سياسى و كارگر و دهقان لبريز است و بزرگان روحانى و سياسى به جرم حقگوئى و آزاديخواهى در تبعيدگاهها به سر مىبرند. اين چه آزادى است كه سانسور مطبوعات هنوز به حال خود باقى است و از نشر مسائل اساسى و حياتى ملت شديداً جلوگيرى به عمل مىآيد و حكومت شبه نظامى در سراسر ايران بر پا است. مردم ايران هرگز زير بار شهربانى شاه نمىروند و به اعتراضات قانونى خود ادامه خواهند داد. ملت ايران ديگر از اين شعبده بازىها گول نخواهند خورد.
سينماى آبادان برحسب قرائن و به تصديق مردم داغديده آبادان به دست شاه جنايتكار و دولت به آتش كشيده شده و نزديك به 400 نفر را سوزاند تا (وحشت بزرگ) موعود وسيله تبليغى بر ضد نهضت مقدس ما شود و ديديد كه نشد و در آيندهاى دور يا نزديك فرد يا افرادى را آورده تا اقرار كنند كه در اين رابطه دست داشتهاند، اين افراد يا مامورند و يا از بهترين و متدينترين افرادى هستند كه براى كشتن آنان هيچ وسيلهاى را بهتر از اين نميدانند. شاه و دولت او كه قيام مسلحانه بر ضد ملت حق طلب و بر ضد قانون اساسى و بالاتر بر ضد احكام آزاديبخش اسلام نمودهاند قهراً خائنند و اطاعت از آنان اطاعت از طاغوت است، به آنان مجال ندهيد و با اعتصاب و اعتراض دنيا را از اعمال وحشيانه آنان آگاه كنيد.
بر مبارزان خارج از كشور است كه از تبليغات باطل ضد نهضت پرده بردارند
برادران مبارز لازم است با خبرنگاران خارجى هر چه بيشتر مصاحبه كنند و با صراحت نقش شاه و دولت او را در ادامه اختناق و نقض قانون اساسى گوشزد كنند و به دنيا بفهمانند كه شاه سابق سلطنت خود را به زور در قانون اساسى گنجانده است و اين مواد مورد قبول هيچ ايرانى نيست و از تبليغات باطلى كه در خارج بر ضد نهضت انسانى ملت مسلمان مىكنند، پرده بردارند و نگذارند نهضت را نزد اشخاص بيخبر از آن معكوس كنند. مبارزان خارج از كشور دست به تبليغات وسيع خود زنند و در رابطه با اوضاع ايران هر چه بيشتر فعاليت خود را گسترش دهند.
دعوت از نيروهاى مسلح براى پيوستن به ملت
من از ارتش محترم ايران سپاسگزارم كه در راهپيمائى عظيم تهران و ساير شهرستانها به روى مردم وطنخواه خويش كه از ستمكارى پنجاه ساله دودمان پهلوى به جان آمدهاند، آتش نگشودند و دست خود را به جنايت بزرگى كه كار هميشگى فرمانروايان است آلوده نكردند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 99
من در اين موقع حساس كه كشور و وطنمان در لب پرتگاه و بر سر دو راهى سقوط يا استقلال واقع شده است، دست خود را به سوى نيروهاى زمينى، هوائى و دريائى وفادار به اسلام و وطن دراز مىكنم و براى حفظ استقلال و بيرون آمدن از يوغ اسارت و ذلت از آنان استمداد مىكنم. اى سربازان غيور كه براى وطن و كشور خود فداكارى مىكنيد، به پا خيزيد، ذلت و اسارت بس است، پيوند خود را با ملت عزيز استوارتر كنيد و فرزندان و برادران برومند خود را براى هواى نفس يك خاندان چپاولگربه خاك و خون نكشيد. بر گويندگان و نويسندگان است كه در روشن شدن افكار برادران نظامى خود هر چه بيشتر كوشا باشند و ملت ايران بايد به آنان احترام گزارد، آنان برادران ما هستند.
آيا صلاح دولت نيست كه بركنار شود و خود را بيش از اين در مجامع عمومى رسوا نكند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه شاه كنار رود و ملت را به حال خود گذارد تا ملت سرنوشت خويش را به دست گيرد و خائن را از خادم تشخيص دهد و به سزاى اعمالش برساند؟ آيا صلاح است كه صدها هزار نفر از فرزندان اين ملت مظلوم در خاك و خون بغلطند تا شاه چند روزى به ستمكارى خود ادامه دهد؟ آيا با بودن خائنين به اسلام و ملت كه در راس آن شاه است، قدمى مىشود براى نجات ايران برداشت؟
ارائه برنامه برپايه احكام اسلام پس از قطع دست خائنين
اميد است در آينده نزديكى دست خائنين به اسلام كوتاه گردد تا در آنوقت اصحاب حل و عقد تكليف نهائى را تعيين نمايند و مطلبى را كه شديداً بايد بدان توجه داشت اينكه ما پس از رفتن پايگاه ظلم، به بركت احكام مترقى اسلام برنامه اساسى خود را اعلام نمائيم و در آنوقت خواهند ديد كه آنچه خائنين، به اسلام نسبت دادهاند چه در موضوع حقوق اجتماعى زنان و چه حقوق اقليتهاى مذهبى و چه ساير مسائل جز تهمتى ناجوانمردانه چيزى نبوده است و بلندگوهاى شاه در خارج و داخل براى انحراف افكار و توقف يا شكست نهضت دست به اين تبليغات مسموم زدهاند. اميد است در آينده نزديكى پس از برچيده شدن بساط ظلم و ظالم، مسائل ما در جميع ابعادش روشن شود.
از خداوند متعال شكوفا شدن هر چه بيشتر نهضت و بالا گرفتن هر چه بيشتر تظاهرات رهائى بخش ملت تا سرنگونى پايگاههاى ظلم و ستم را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:04 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 100
تاريخ: 18/6/57
پيام امام خمينى به ملت شريف ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در 17 شهريور (جمعه سياه)
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف و شجاع ايران! بار ديگر شاه با دستور حكومت نظامى در تهران و ساير شهرستان هاى بزرگ ايران، ثابت كرد كه پايگاهى در ميان ملت ندارد. اعلام حكومت نظامى در محيطى آرام به اقرار راديو و مطبوعات ايران كه راهپيمايى با كمال آرامش در آن انجام مىگرفت، نه تنها قانونى نيست بلكه جرم است و دستور دهنده آن مجرم. شاه براى به رگبار بستن مردم بى دفاع و مظلوم هيچ بهانهاى را بهتر از حكومت نظامى نديد. روزهاى اخير، تهران و ساير شهرستان هاى مهم ايران براى اظهار مظلوميت و مخالفت با مجرمى كه 35 سال بر مقدرات آنان سلطه دارد و جنايات و خيانت هاى او در كشور و مخالفتهاى او با قانون اساسى واضح است، شاهد راهپيمائى هاى آرام بود. اظهار مخالفت با مجرمى كه تمام هستى ملت را به باد داده است، از طرف كسانى بود كه در حد عالى شعور سياسى و دينى بودند، به طورى كه حاضر شدند ارتش را گلباران كنند ولى دولت آشتى ملى آنان را به عنوان شعار برخلاف قانون اساسى، محكوم نمود و حال آنكه شعار آنان بر ضد قانون اساسى شكن يعنى شاه بود. شعار بر ضد رژيم تحميلى غير قانونى بود، اظهار مظلوميت بود ولى واقعيت اين است كه شاه مىخواهد انتقام خود را از ملت بى دفاع بگيرد و با صحنه سازى هاى مبتذل، ملت بى دفاع را به مسلسل ببندد و نفسها را به خيال باطل خودش در سينه خفه گرداند، ولى ديگر دير شده است و ملت مظلوم و بيدار ايران آگاه گرديدهاند. من هنوز اطلاع دقيقى از كشتگان و مجروحان در سراسر ايران ندارم ولى خبر گزارىها تعداد كشتگان را به صدها نفر گزارش دادهاند و خبرهائى از ايران، اين تعداد را بيش از هزار نفر مىگويند اكنون بر ملت شجاع ايران است كه به هر ترتيبى كه ممكن است به مجروحين بى شمار خود، خون، دوا و غذا برساند و از هر گونه كمك مالى دريغ ننمايد.
چهره ايران امروز گلگون است و دلاورى و نشاط در تمام اماكن به چشم مىخورد، آرى اينچنين است راه اميرمومنان على (ع) و سرور شهيدان امام حسين (ع). اى كاش خمينى در ميان شما بود و در كنار شما در جبهه دفاع براى خداى تعالى كشته مىشد.
ملت ايران! مطمئن باشيد كه دير و يا زود پيروزى از آن شماست شاه با حكومت آشتى ملى مىخواهد روحانيت شريف ايران و سياسيون محترم را در كشتار خود سهيم گرداند ولى فريب او خيلى زود برملا گرديد.(ان كيد الشيطان كان ضعيفا).
صحيفه نور ج 2 صفحه 101
جهان بايد بداند كه اين است فضاى باز سياسى ايران و اين است رژيم دموكراسى شاه و اين است عمل به دين مبين اسلام در منطق شاه و دولت او.
اكنون به بهانه هاى پوچ دست به حبس و تبعيد تازه زدهاند و مىزنند، بايد علما و روشنفكران ملت در زير چكمه دژخميان خرد شوند تا كسى خيال آزادى به خود راه ندهد. شما اى ملت محترم ايران كه تصميم گرفتهايد خود را از شر رژيم شاه خلاص گردانيد و در رفراندمى كه در سه و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان انجام داديد، به دنيا نشان داديد كه رژيم شاه جائى براى خود در ايران ندارد، چنانچه در روزنامه هاى خارجى هم منعكس گرديد. مطمئن باشيد كه هيچ قدرتى نمىتواند با شما كه بيداريد و به پا خاستهايد روبرو شود.
ارتش وطنخواه ايران! شما ديديد كه ملت با شما دوست و شما را گلباران مىكند و ميدانيد كه اين چپاولگران براى ادامه ستمگرى شما را آلت قتل برادران خود قرار دادهاند، به ديگر برادران ارتشى خود كه شاه را رها كردهاند و در پشتيبانى مردم، به دشمن حمله نمودهاند بپيونديد و به پاخيزد و نگذاريد ملت شما نابود و برادران و خواهران شما به خاك و خون كشيده شوند، نام خود را در تاريخ كه به سود ملت ايران به راه خود ادامه مىدهد، هر چه زودتر ثبت كنيد و ريشه خيانت و ظلم را بكنيد. شما اى علماى بزرگ اسلام و سياسيون بزرگ كه از فشار شاه هراسى به دل راه نميدهيد، نشانه اعتماد و قوت روحيه ملت هستيد و در اين موقع حساس نه تنها بايد استقامت كنيد، بلكه روحيه عالى مقاومت جامعه را هر چه بيشتر بايد تقويت كنيد و هر چه بيشتر صفوف خود را براى مقابله با دشمن مردم ايران متشكلتر كنيد. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 102
تاريخ: 21/6/57
پيام امام خمينى به ملت ايران در تسليت فاجعه جمعه سياه (17 شهريور)
بسم الله الرحمن الرحيم
وبشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انالله و انااليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون).
وقتى شما را اى فرزندان عزيز اسلام خداوند متعال تسليت مىدهد، آيا باز هم محتاج به تسليتيد؟ خداوند عزوجل مىفرمايد: بشارت بده صبر كنندگان را، كسانى كه هر مصيبتى مىبينند به حساب خدا تحمل مىكنند و مىگويند ما همه براى خدا خلق شدهايم، براى خدا زندگى مىكنيم و وقتى بميريم از بين نمىرويم بلكه به سوى خداى مهربان برمى گرديم. صلوات و رحمت خدا برايشان، اينها هستند كه به آرزوى انسانى رسيدهاند.
معذلك من به نيابت حضرت ولى عصر امام زمان (ع) به همه مسلمانان جهان مصيبت چهارم شوال سال 98 ق (17 شهريور) را خاصه به خانواده هاى داغدار تسليت مىگويم و در عين حال تبريك و خدا شاهد است مصطفاى من تنها آن نبود كه سالش نزديك است، بلكه همه به خاك و خون كشيدههاى حادثه شوال مصطفاهاى من بودهاند.
من اين استقامت را و اين فيض شهادت را كه خداوند متعال نصيب فرزندام فرمود به پدران و مادران و همه بستگانشان تبريك مىگويم و چنين كشته شدنى كه افتخار دارد، بزرگترين آرزوى منست، و شايد نزديك باشد.
اما فرج و پيروزى حق بر باطل از آن نزديكتر است و از اين پس جا دارد كه همه كارهاى خود را تعطيل كنيم، نه براى هميشه كه به همين زودى ظالم جبار سرنگون مىشود. در باز كردن مغازهها و كارخانهها عجله نكنيد. در تقويت روحيه و ايمان كسانى كه ضعيفاند بكوشيد كه روزى دست خداست. چند روز تعطيل كسب و كار براى رضاى خدا كسى را از گرسنگى نمىكشد. عزت و ثروت دست خداست. از مرگ نترسيد كه حيات و ممات به دست خداست. تعطيل را ادامه دهيد كه فرج نزديك است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 103
تاريخ: 21/6/57
پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران به مناسبت هفتمين روز كشتار وحشيانه 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
شاه مىخواهد ايران را به ويرانه و قبرستان مبدل سازد
هموطنان محترم و مظلوم! اكنون كه يك هفته از كشتار فجيع گروه اول مقتولين مظلوم ما مىگذرد، اكنون كه يك هفته تمام است ملت معظم ايران در زير چكمه دژخيمان و رگبار مسلسل و توپ و تانك دست و پا مىزند، اكنون كه شاه دست از آستين فضاى باز سياسى درآورده و به درو كردن نهال جوانان رشيد و شجاع ما پرداخته است، اكنون كه با نفس هاى آخر، حكومت فاشيستى نفس هاى ملت را در سينه خفه كرده، اكنون كه گورستانها از قبور شريف فرزندان اسلام و قرآن پر گرديده، اكنون كه دژخميان شاه به عربده و پايكوبى در مرگ عزيزان ما به شادى نشستهاند، اكنون شاه مىخواهد ايران را به ويرانه و قبرستان تبديل كند.
حمايت خيانتكاران در داخل و خارج كشور از جنايات شاه
اكنون كه عمال از خدا بيخبر شاه در مجلس گرد هم جمع شده و با صحنه سازى هاى مبتذل و اغفال كننده مىخواهند مجرم اصلى را تبرئه و گناه بزرگ و خيانت عظيم را به ديگران كه آلت فعلى بيش نيستند، نسبت داده و خود را مقرب الخاقان قرار دهند، اكنون كه تمام خيانتكاران خارج و داخل پشتيبانى از جنايات شاه مىكنند، اكنون كه از چهره هاى كريه آزدايخواهى و طرفدارى از حقوق بشر پرده برداشته شده، ملت مظلوم و بزرگ ايران بايد اعتصاب نموده در عزا بنشينند و رسماً روز پنجشنبه يازدهم شوال را روز عزا قرار دهند.
مطمئن باشيد كه پيروزيد و در پيشگاه خداوند رو سفيد
ما به دنبال فداكارىها و عزاى سراسرى، منتظر شادىها هستيم شما شاهد استقلال و آزادى به خواست خدا خواهيد بود. شما با پايمردى خود دشمن را چنان از ميدان بيرون كرديد كه مجبور به اعلام حكومت نظامى در اكثر شهرستانها و در تهران، مركز وپايگاه شير مردان و شير زنان شد و خود را در جوامع بشرى رسوا و خدعه را با دست خود نقش برآب كرد. عزيزان من مطمئن باشيد كه پيروز هستيد و در پيشگاه خداى متعال رو سفيد.
صحيفه نور ج 2 صفحه 104
قيام شما بر عليه شاه، همانند قيام امير المومنين در برابر معاويه است
قيام شما در مقابل ديكتارتور اصلى كه تمام شعائر ملى و مذهبى را زير پا گذاشته، چون اميرالمومنين در مقابل معاويه مىباشد كه عملى بيش از اعمال آن ديكتاتور مرتكب نشده بود. على (ع) در مقابل ستمكارى بود كه با امامت جمعه و جماعت و تشبث به اسلام خون مردمان را مىمكيد، قيام در مقابل ظلم و ظالم بود و چندين هزار فدائى داد كه عمار ياسر يكى از آنهابود، شما هم در مقابل ديكتاتور عصر كه با اسم اسلام و تشبث به قرآن خون ملت را مىمكد، در صورتى كه تعداد كشتگان ما به تعداد كشتگان صفين باز نرسيده. غم به خود راه ندهيد و گوش به حرف اشخاصى كه از اسلام اطلاعى ندارند ندهيد و به راه خود كه راه حق و راه اولياء حق است ادامه دهيد.
گول خيمه شب بازى هاى دولت و وكلاى شاه را نخوريد
گول خيمه شب بازى هاى دولت و وكلاى شاه را نخوريد كه با حرفهاى فريبنده مىخواهند شاه راكه در شرف مرگ است نجات دهند. دنيا شاه را محكوم كرد و به پشتيبانى شما برخاست، اگر چه مشتى جنايتكار كه مىخواهند مخازن ملت را ببرند و حق ملت را زير پا بگذارند به او اميد مىدهند ولى هيچ قدرتى در مقابل قدرت لايزال ملت نمىتواند پابرجا باشد، خداوند تعالى وعده نصرت داده و با شماست. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 105
تاريخ: 27/6/1357
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت زلزله طبس
بسم الله الرحمن الرحيم
اعلام عزاى عمومى از طرف دولت، دسيسهاى براى انحراف اذهان ملت
اينجانب از واقعه اسفناكى كه موجب مرگ عده كثيرى از برادران و خواهران ما شد، در سوگ هستم. زلزله طبس هر انسانى را متاثر و متالم مىكند. مسلمين غيرتمند لازم است مستقيماً به برادران خود كمك كنند و چيزى به دست عمال دولت ندهند كه باز راه براى چپاولگران باز شود. لكن در اين موقع حساس آنجه لازم است به ملت شريف ايران تذكر دهم آن است كه دولت و بوقهاى تبليغاتى شاه از فرصت استفاده كرده و به اغفال مردم دست زدهاند. آنهايى كه هزاران نفر از بهترين فرزندان ما را ديروز بيرحمانه قتل عام كرده و ملتى را به عزا نشاندهاند، امروز براى انحراف اذهان به تعزيه سرايى پرداخته و اشك تمساح براى زلزله زدگان مىريزند و عزاى ملى اعلام ميكنند. آنهائى كه مسلمانان عزيز و پيرو قرآن كريم را با رگبار مسلسل درو كردند و از قرار معروف از سربازان اسرائيلى براى كشتار مردم شجاع و بى پناه تهران كه تعداد كشتگان را بيش از 4000 نفر نقل مىكنند، كمك گرفته و پس از قتل عام، آنان را كمونيست و ماركسيست خواندهاند، امروز دلسوز ملت شدهاند.
شاه، خود را مسلمان و ايرانى و مخالفينش را كمونيست و خارجى مىخواند
ديروز گفتند مشتى خرابكار از خارج با گذرنامه جعلى آمدهاند و خرابكارى كردهاند و ملت را خارجى معرفى كردند، امروز تظاهر كنندگان شعار ضد ديكتاتورى سراسر كشور را كه دادهاند و از شاه جنايتكار اظهار تنفر كردهاند، مشتى ماركسيست و كمونيست خواندهاند. ملت ايران از روحانى تا سياسى، از تجار و كسبه تا كارگر و دهقان چون شعارشان مرگ بر شاه است، كمونيستاند!! و فقط شاه و مفتخواران اطراف او كه با ملت مسلمان آن كردند و مىكنند كه چنگيز نكرد، مسلمانند و ايرانى!!
بيدار باشيد و گول تبليغات دستگاه شاه را نخوريد
ملت مسلمان ايران! بيدار باشيد و زلزله و سيل و ساير عوامل، شما را از مسير خود منحرف نكند و به تبليغات اغفال كننده دستگاه شاه گوش ندهيد و نهضت اسلامى را ادامه دهيد و تا بر چيده شدن دستگاه قلدرى و استبداد، از قيام خود دست نكشيد. روحانيون معظم در اين موقع حساس كه شاه زلزله را بهانه قرار
صحيفه نور ج 2 صفحه 106
داده و دست به بهره بردارى زده است، وظيفه الهى و سنگين خود را عمل فرمايند و به مردم هشدار دهند. سياسيون و روشنفكران و دانشگاهيان وظيفه اسلامى و ملى خود را بجا آورند و نگذارند نهضت را به وسيله تبليغات پر سر و صدا منحرف كنند. دولت به پشتيبانى شاه با اينكه صريحاً اعلام مىكند كه عهدهدار كشتار بيرحمانه سراسر ايران است، امروز دست به تبليغات مضرى زده است ولى ملت ايران گول اين تبليغات را نخورده و از او انتقام خواهد كشيد. ملت بزرگ مسلمان ايران بايد از اعلام پشتيبانى غارتگران تاريخ ترس و سستى به خود راه ندهند، كه نمىدهند و با اتكاء به خداى بزرگ و حقانيت خود مطمئن باشند كه پيروزند.
بر برادران ايمانى است كه به يارى بازماندگان از زلزله و كشتارهاى رژيم برخيزند
اكنون كه برادران ما در كشتار سراسر ايران و مناطق زلزله زده بىخانمان و بى سرپرست شدهاند، اكنون كه شهر از گل ساخته شده طبس بر سر برادران ما خراب شده است، اكنون كه مجروحين تظاهرات سراسرى ايران از بىدارويى و بىغذائى در رنجند، بر برادران ايمانى لازم است هر چه بيشتر به سرپرستى بازماندگان و تهيه وسايل آسايش براى آنان بشتابند و به جار و جنجال دولت اكتفا نكنند و به صندوق اعانه آنان كمك نكنند كه جز زراندوزى براى مجريان امور هيچ حاصلى نمىتواند داشته باشد و پيام تأثر بار اينجانب را در تسليت مصيبت بزرگ، به بازماندگان آنان برسانند.
از خداوند تعالى آزادى و استقلال كشور و صلاح حال مسلمين را خواستار است. والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 107
تاريخ: 28/6/57
پاسخ امام خمينى به ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين مرقوم مورخ 18 شهر رمضان المبارك /98 توسط نماينده مخصوص شما واصل شده. از اظهار محبت و پشتيبانى انقلاب فسطين و آن حضرت از ملت ايران در موقعى كه ايران در آتش و خون غوطهور است سپاسگزارم. شاه كه از قيام هاى بحق مردم در سراسر ايران به ستوه آمده بود، شاه كه در صحنه حبس و تبعيد و شكنجه و اختناق و قتل و غارت شكست خورده بود، در اين روزها به دنبال تظاهرات آرام و منطقى مردمى كه براى رسيدن به حقوق اوليه خويش ترتيب داده بودند، بدون مجوز قانونى در 12 شهر بزرگ اعلام حكومت نظامى نمود و مردم بيدار و آزاده و بيدفاع ايران را چون گذشته به رگبار گلوله بست كه تعداد كشته شدگان را تاكنون بيش از4000 نفر گزارش دادهاند.
ملت ايران كه از جرائم شاه در طول سطنت غير قانونيش به جان آمده و براى بدست آوردن آزادى و استقلال از دست رفتهاش به پا خاسته، شاه را كه به سرعت كشور را به سوى نابودى معنوى و مادى سوق مىدهد نمى خواهند. شاه نفت كشور اسلامى ايران را براى سركوبى مسلمانان به اسرائيل مىدهد و در ايران هر كس به اين عمل غير انسانى اعتراض كند با سرنيزه جوابش داده مىشود، شاه را امروز غاصبين حقوق مسلمين بر ملت ما تحميل كردهاند.
جناب آقاى ابوعمار:
ما در قضيه فلسطين هميشه مخالف با شاه و اسرائيل و پشتيبانان آنان بوده و با شما هم صدا بوديم و مظالم اسرائيل را به ملتها رسانديم و حال كه ملت ايران در زير چكمه دژخيمان شاه و در حصار تانكها و توپها و مسلسلهائى است كه از سربازان اسرائيلى در خيابان هاى تهران براى كشتار ملت بىدفاع ايران از آنها كمك گرفته، با ملت مظلوم ما همصدا شويد و با وسائل تبليغاتى خود صداى ما را به عالم برسانيد.
امروز چين سرخ به اصطلاح انقلابى، آمريكا مظهر استثمار جهانى و شوروى سرچشمه ريا و دروغ و انگليس استعمارگر كهنه كار براى سركوبى ملتى كه مىخواهد روى پاى خود بايستد و هيچ گونه تمايلى نه به شرق و نه به غرب داشته باشد، قيام و از شاه دفاع مىكنند و با اين وضع شاه با كمال بىشرمى ملت بىپناه ايرانى را معجونى از كمونيستهاى سرخ و مرتجعين سياه مىنامد ولى من يقين دارم كه پيروزى
صحيفه نور ج 2 صفحه 108
ملت آگاه ما حتمى است.
از خداوند تعالى توفيق شما را در سركوبى اسرائيل غاصب خواستار و استقلال كشورهاى اسلامى را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 109
تاريخ: 30/6/57
متن نامه امام خمينى به آيت الله قمى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى قمى دامت بركاته آزادى جنابعالى پس از 12 سال زندان غير قانونى و غير انسانى به جرم حق گوئى و حق طلبى موجب مسرت گرديد. كشتار بيرحمانه ماههاى اخير خصوصاً كشتار بىشمارى از فرزندان اسلام كه تعداد كشته شدگان را بيش از 4000 نفر نقل مىكنند، يكى ديگر از نمونه هاى آزادى و تمدن بزرگ و آشتى دولت شاه است. تا برقرارى اين رژيم منحط، اميد آزادى، پوچ و ستمكارى و خيانت ادامه دارد. شعار مردم مسلمان ايران بايد قطع يد اجانب و عمال خائن آنان كه در راس آن شاه است باشد. اكنون كه شاه با قدرت كوبنده ملت مواجه است و ناچار است كه با حكومت نظامى و سرنيزه به حيات غيرقانونى خود ادامه دهد، براى اغفال مردم تظاهر به دلسوزى براى زلزله زدگانى مىكند كه به هيچ وجه در محيطى كه زلزله خيز است هيچ گونه اقدامى براى حفظ جان مردم محروم از او صورت نگرفته است. اكنون كه شاه ملت را از هستى ساقط و هر چند گاه دست به قتل عامى تازه مىزند، براى زلزله زدگان دلسوزى مىكند كه خود در اثر بى توجهى در امور خانه سازى، خانه هاى آنان را بر سر مردمش خراب كرده است. شما خود مىدانيد و بدان معتقديد و همه بايد بدانند كه ملت ايران شاه را نمىخواهد و هر كس كه شاه و سلطنت او را بخواهد خائن است.
از خداوند تعالى سلامت جنابعالى و عظمت اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 110
تاريخ: 1/7/57
متن نامه امام خمينى به حافظ اسد
بسم الله الرحمن الرحيم
پس از اهداى سلام، اينجانب از غيبت جناب حجه الاسلام آقاى سيد موسى صدر نگران و متأثرم. از جنابعالى تقاضا دارم كه اين موضوع را با سران كشورهائى كه در قضيه فلسطين اجتماع كردهاند در ميان گذاريد و اهتمام آنان را جلب نمائيد. ما و ملت ايران در اين عصر گرفتار رژيمى هستيم كه با اتكاى به پشتيبانى آمريكا ملت را در آتش ديكتاتورى و كشتارهاى دستجمعى و سلب همه آزادىها مىسوزاند. ما از شما سران دولتهاى اسلامى براى رهائى ملت بى پناه ايران كمكخواهيم. برادران مسلمان شما در زير چكمه دژخيمان شاه خرد شدهاند و حكومت نظامى كه در اكثر شهرستانهاى مهم ايران برپاست ملت را به جان آورده. از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نقل مىشود: (كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته) همه افراد و از جمله شما سران دولتهاى اسلامى كه قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را داريد مسئول هستيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 111
تاريخ 14/7/57
پيام امام خمينى به ملت شريف و شجاع ايران به مناسبت خروج از عراق
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام و تحيت بر برادران غيور ايرانى كه براى رهايى از حكومت طاغوت و خاتمه دادن به چپاول غارتگران بينالمللى نفتخواران به پا خاستند. درود بر مسلمانان بيدارى كه از حملههاى پى در پى دژخيمان شاه، هراس به خود راه نداده و راه اسلام و شهداى مجاهد حق را در پيش گرفته و اساس ستمگران را متزلزل نموده و با تظاهرات مردانه خود پشت استعمارگران مفتخوار را به لرزه در آوردهاند. اكنون كه من به ناچار بايد ترك جوار مولى اميرالمومنين (ع) را نمايم و در كشورهاى اسلامى، دست خود را براى خدمت به شما ملت محروم كه مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستيد، باز نمىبينم و از ورود به كويت با داشتن اجازه، ممانعت نمودهاند، به سوى فرانسه پرواز مىكنم پيش من مكان معينى مطرح نيست، عمل به تكليف الهى مطرح است، مصالح عاليه اسلام و مسلمين مطرح است. ما و شما امروز كه نهضت اسلامى به مرتبه بسيار حساسى رسيده است مسؤول هستيم، اسلام از ما انتظار دارد، چشم جهانيان امروز به سوى شما ملت غيور دوخته شده. دولتهاى استفاده طلب به مطالعه روحيه و مقدار پشتكار ملت ما پرداختهاند. شما مردان و زنان تاريخ بايد پايدارى در راه كوبيدن ستمكاران و دفاع از حق را به جهانيان و نسلهاى آينده ثابت كنيد.
من در حال گرفتارىها و اشتغالات اخير، اخبار ايران و قيامهاى پى درپى نقاط مختلفه را مثل كرمانشاه و بعضى مناطق كردستان و قتل هايى كه به دست دژخيمان شاه واقع شده مىشنيدم و هم متاثر و متاسف بوده و هستم و هم اميدوار و سربلند، اميدوار به شجاعت ملت بزرگ و سربلند از فداكارى آنان در راه اسلام و مستضعفين سربلند باد ملتى كه با فداكارى خود قدم در راه پيروزى حق برداشت و سدهاى مانع از آن را يكى پس از ديگرى شكست پيروز باد رادمردانى كه با خون خود عزت برباد رفته را باز گرفت و عظمت پايمال شده به دست سلاطين ستمگر را باز يافت من وقتى مطالعه روحيه مردان و زنان جوان از دست داده را مىكنم كه شجاعانه در مقابل مصائب ايستادگى كرده و مىكنند، براى خود احساس شرمندگى مىكنم. من مىبايست با مصيبت هاى شما قدم به قدم همراه و آنچه شما ديدهايد ديده باشم، مع الاسف نتوانستم در بين شما باشم و آنچه شما لمس كرديد بكنم لكن از اين راه دور چشمم به شما روشن و قلبم براى امت اسلامى مىطپد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و كوتاه شدن دست اجانب و وابستگان آنان را مسئلت مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمهالله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:06 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 112
تاريخ: 16/7/57
پيام امام خمينى به طلاب علوم دينى، دانشآموزان و دانشجويان سراسر كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
در آغاز سال تحصيلى به محصلين علوم دينيه و دانشجويان دانشگاهها و دانش آموزان كه براى اسلام و برقرارى حكومت عدل اسلامى به پا خاستهاند، درود مىفرستم.
سالى كه گذشت، سال فداكارى و رنج تمام طبقات ملت عزيز و شما فرزندان اسلام بود، سال نزديك شدن پل پيروزى و نمودار شدن آثار آن، سال كشتارهاى بيرحمانه و به عزا نشاندن ملت و در عين حال عقب نشينى محسوس شاه و اربابان و نوكرهاى او، سال گرايش تمام اقشار ملت به اسلام ضامن آزادگى و استقلال و سعادت و رشد فكرى و عملى و واپس راندن جنود شيطانى و جنايتكاران.
من با تاييد خداوند متعال و تمسك به مكتب پرافتخار قرآن، به شما فرزندان عزيز اسلام مژده پيروزى نهائى مىدهم به شرط اينكه نهضت بزرگ اسلامى و ملى ادامه يابد و پيوند بين شما جوانان برومند اسلام ناگسستنى باشد و به شرط آگاهى از حيلههاى استعمارگران راست و چپ و جنود ابليسى آنان و مهرهاهيى به اسم شاه و دولت و وزير و وكيل كه به جان ملت مستضعف افتادند و خون آنان را مىمكند.
هان! اى عزيزان من! در محيط مدارس و دانشگاهها و دانشسراها آگاهانه و متعهد به پا خيزيد و به هم بپيونديد و براى نجات اسلام و كشور كوشش كنيد و قبل از هر چيز عملاً از احكام پر ارج اسلام كه سعادت ملتها رابيمه نموده است پيروى كنيد و جناحهايى را كه در اثر تبليغات اجانب، فريب خورده و بعضى مكتبها را پذيرفتهاند و يا به آنها تمايل پيدا كردهاند، از حيله دشمن آگاه كنيد و خيانت هاى سران حيلهباز مكتب هاى منحرف را افشاء كنيد و براى نجات كشور، از تفرقه و تشتت سخت احتراز كنيد و با صراحت خواست هاى ما را كه خواست همه مستضعفين است به آنان گوشزد كنيد و شعار ما را كه شعار ملت محروم و مظلوم است به آنان پيشنهاد كنيد، باشد كه با شناخت صحيح به شما بپيوندند و از طرف من به آنان بگوئيد، اسلامى كه شما از زبان ديگران يا ناآشنايان به مكتب قرآن شنيدهايد و يا منحرفان تفرقه طلب و عمال استعمارگران به شما معرفى كردهاند اسلام نيست، بيائيد اسلام عزيز را از دانشمندان آشنا به منطق قرآن بشنويد و در آن چيزى را كه بالاتر از آمال و افكار شماست بيابيد و گول مبلغان استعمارگران را نخوريد، يك نظر سطحى به وضع سران اينگونه كشورها كافى است كه شما را بيدار كند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 113
ديروز ديديد كه رهبر چين از روى نعش هاى عزيزان ما كه به دست دژخيمان شاه به جرم آزاديخواهى به خاك و خون كشيده شدند، گذشت و با كمال وقاحت رسماً از شاه پشتيبانى نمود و آن هم شوروى و كرملين نشينان كه چه در 15 خرداد و چه امروز از كشتار عمومى شاه پشتيبانى كردند و مىكنند. تمامى قدرتمندان كمونيست از خون ملت هاى مستضعف براى نابودى بشر، آلات قتاله تهيه مىكنند و چه آمريكا جهانخوار بزرگ كه حالش بر همه معلوم است.
اى فرزندان ايران! پيوندتان را با ملت بزرگمان كه تنها خواهد روى پاى خود بايستد و هيچ گونه گرايشى به شرق و به غرب نداشته باشد و به همين مناسبت مورد هجوم چپ و راست قرار گرفته است و هر روز شاهد كشتار دستجمعى آنان به دست شرق و غرب هستيم مستحكمتر كنيد و با شعار واحد توحيدى، دست جباران و غارتگران بين المللى را از مخازن غنى خود كوتاه كنيد وبا دست يافتن به مخازن بزرگ و كوتاه كردن دست زمامداران و كرسىنشينان خيانتكار،با همت ملت بزرگ به اداره كشور بپردازيد و سرمايههاى عظيمى كه امروز به دست دزدهاى غارتگر بين المللى و دودمان پهلوى و بستگان آنان و هيات حاكمه و ديگران تباه مىشود، در راه صلاح و خير ملت و مملكت به كار اندازيد. بساط هرج ومرج و اسراف و هرزهگرىها را به بركت حكومت اسلامى در هم پيچيد و كشور خود را نجات دهيد و به خداى بزرگ اتكال كنيد كه نگهدار و معين شماست.
اكنون به خواست هاى ابتدايى و مقدماتى ما كه رسيدن به سعادت و آزادى و استقلال و حكومت عدل اسلامى بدون آن ممكن نيست و بندهائى كه بايد از سر راه برداشته شود، توجه كنيد:
1- برچيده شدن نظام شاهنشاهى كه در طول تاريخ، تمام تيرهروزى هاى ملت مستضعف به دست شاهان وبه خاطر نظام شاهنشاهى بوده است و ستمكارى هاى آنان روى تاريخ را سياه نموده است و نمونهاش در عصر حاضر،شاه است كه كشور را به سرعت به سوى سقوط مىكشاند موافقت با نظام شاهنشاهى چه به صراحت و چه به وسيله طرحى كه لازمهاش بقاى آن است، خيانت به اسلام و قرآن كريم و مسلمين و ايران است و هر كس با هر اسم با آن روى موافقت نشان دهد مطرود و اجتناب از او لازم است.
2- بيرون راندن تمام عناصرى كه در زمان سلطنت پهلوى متصدى امور مهمه كشور بودهاند مثل وزارت و وكالت كه اينان بدون استثنا شريك جرم وآلت اجراى مقاصد اجانب يا شاه بودهاند و بايد از تصدى امور كشور بركنار باشند و محاكمه و مجازات شوند و فرقى نيست بين موافقين دولت و آنان كه با فرصت طلبى و فريبكارى، خود را به صورت مخالف درآوردهاند و به فرياد برخاستهاند و آنان كه دم از انتخابات آزاد و عمل به قانون اساسى مىزنند زيرا تمام اينها كوشش دارند با اين نغمههاى شيطانى، شاه را حفظ كنند و بساط سوءاستفاده را ادامه و رونق دهند و غارتگران بين المللى را در چپاول مخازن ما كمك كنند.
3- در همه حال شعار ما قطع ايادى اجانب راست و چپ از كشور است زيرا رشد و استقلال و آزادى با وجود دخالت اجنبى از هر جنس و مسلك و مكتب، در هر امرى از امور كشور، اعم از سياسى و
صحيفه نور ج 2 صفحه 114
فرهنگى، اقتصادى و نظامى خواب وخيالى بيش نيست و هر كس در هر مقامى و به هر صورتى اجازه دخالت اجانب را در وطن عزيز ما، چه با صراحت و چه به وسيله طرحهايى كه لازمهاش ادامه تسلط اجنبى يا ايجاد تسلط تازهاى باشد، بدهد، خائن به اسلام و كشور است و احتراز از او لازم است زيرا اگر دخالت اجانب خصوصاً آمريكا، شوروى و انگليس وجود داشته باشد، هر رژيمى كه روى كار بيايد تنها آلتى خواهد بود براى عقب نگهداشتن ملت و ادامه بدبختىها و محروميتها از يك طرف و چپاولگرىها و قلدرىها از طرف ديگر. عوض شدن مهرهها گر چه ممكن است موقتاً اوضاع را بهتر از حال حاضر كند ولى تاثيرى در سرنوشت ما ندارد زيرا تمام بدبختىها و گرفتارىهاى مسلمين از دخالت اجانب در مقدرات آنان است.
اينها اجمالى است از خواستهاى مقدماتى ما و خواستهاى اصلى پس از طى اين مرحله عرضه مىشود و به خواست خداى تعالى و با ادامه نهضت ملى اسلامى با كمال قدرت اجرا خواهد شد.
دوستان من! از مشكلاتى كه در راه است هراسى به دل راه ندهيد كه انشاءالله دير يا زود همه آنها حل و رفع مىشود و خداوند يار حق طلبان است.
و اما وظيفه ما و شما دانشجويان و دانش آموزان و طلاب علوم دينيه:
1- اگر از استادان و دبيران و سران قوم، انحرافى از مقاصد ملى و دينى كه سرنگونى رژيم پوسيده در راس آن است ديديد، شديداً اعتراض كنيد و راه ملت را كه راه خداست به آنان پيشنهاد كنيد و در صورتى كه نپذيرفتند، از آنان احتراز كرده و صريحاً مقاصد منحرف آنان را براى مردم مظلوم شرح دهيد كه اينها خائن به دين و ملت و كشورند و مىخواهند شاه و اربابان او و چپاولگران بين المللى به غارتگرى خود ادامه دهند و ملت را به حال فقر و عقب ماندگى نگه دارند.
2- طلاب علوم دينى و دانشجويان با هم روابط دوستانه و فعالانه داشته باشند و بر اساس به دست آوردن استقلال و آزادى و خلع يد غاصبان از حقوق ملت در تمام ابعادش، به ساير طبقات ملت بپيوندند.
3- شما و ما و ساير قشرها مكلفيم به ارتش بفهمانيم كه بايد زنجير تسلط اجانب را با قدرت نظامى پاره كند وبه ملت بپيوندد و كشور را از ننگ فرمانروائى مستشاران اجانب برهاند زيرا صلاح دين و دنياى همگى در آن است و بدون سرنگونى رژيم شاه، نجات امكان ندارد.
بايد ارتشيان را آگاه گردانيد كه شاه و عمال سرسپرده او، شما را در راه مقاصد شوم خود يا ابرقدرتها و غارتگران ضد حق به خدمت مىگيرند كه حفظ منافع اجانب و همدستى با اسرائيل نمونه آن است و كشته دادن و ننگ از آن شماست و حفظ مقام و ادامه ستمگرى و غارتگرى از آن او و ستمگران است. هلاكت و برادركشى، نصيب درجه داران جوان و سربازان است و استفاده و عياشى براى ديگران، بايد خود را از شر شاه نجات دهند و شاهد پيروزى را در آغوش كشند.
شما اى طبقه جوان ارتش! به پا خيزيد و كشور خود را از زبونى و ذلت نجات دهيد و دست غارتگران را كوتاه كنيد و شرف و عزت را براى خود به يادگار بگذاريد و سعادت دو دنيا را بيمه كنيد.
صحيفه نور ج 2 صفحه 115
وظيفه دانشجويان است كه در محيط دانشگاه هر چه بيشتر ارتش را براى يك قيام همگانى تشويق و ترغيب كنند وآنان را برادر خود بنامند و با صداى بلند از آنان سؤال كنند: آيا جواب گل، گلوله است؟
4- بسيار هوشيارانه به مسائل روز نظر كنيد و گول خدعهدستگاه شاه راكه با طرحهاى مختلف خواهد ايجاد نفاق كند، نخوريد زير از قرارى كه شنيده مىشود، مىخواهند گروهى از دست نشاندگان و مامورين شاه را وادار كنند در دانشگاهها شعارهاى كمونيستى بدهند تا مردم را از خطرات آن بترسانند. حزب توده حزب كثيف مرتبط به دستگاه شاه است و تمام شعارها و نمايشها براى سست كردن نهضت اسلامى و نجات شاه از سقوط و برقرار داشتن دستگاه چپاول و پايدار ماندن چرخهاى سوءاستفاده از مخازن ملت محروم است، شما دانشجويان عزيز موظفيد اين نقشه شيطانى را نقشه برآب نمائيد.
5- شما دانشجويان موظف هستيد كه از قيام حق طلبانه و مردانه قشرهاى كارگر و كارمند محروم و مسلمان ايران كه به اعتصاب كشيده شده است پشتيبانى كنيد، اينان مسلمانان محرومى هستند كه از حق كشى رژيم شاه به تنگ آمدهاند و براى احقاق حق و همگامى و همدردى با ساير برادران خود به پا خاستهو همه مىدانيد كه تا رژيم فعلى سركاراستعدالت اجتماعى و رسيدگى به حال زحمتكشان محروم، امرى است كه جامه عمل به خود نمىپوشد، به آنان از من بگوئيد كه گول دستگاه فريبكار را نخوريد و دست از اعتصابات نكشيد و نهضت اسلامى خود را ادامه دهيد، تا با خواست خدا دست غارتگران حقوق شما و ساير ملت را قطع و به بركت حكومت اسلامى به عدالت حقيقى و برخوردارى از نعمتهاى الهى نائل شويم و به آنان تذكر دهيد: در اعتصابات خود پشتكار به خرج دهيد و شعارهاى اسلامى خود را هر چه بيشتر گسترش دهيد و اتكال به خداى تعالى نموده و مطمئن باشيد پيروزمندانه به حقوق حقه خود مىرسيد.
دوستان عزيز! فشار شاه موجب شد كه نتوانم به فعاليت اسلامى خود كه تكليف الهى است ادامه دهم و تصميم گرفتم به يكى از كشورهاى اسلامى مهاجرت نمايم. كويت با داشتن گذرنامه و اجازه ورود، حتى عبور از شهر تا فرودگاه را براى خود خطرناك خواند، فعلاً عازم پاريس شدم تا با تمام مشكلات به وظيفه دينى خود كه خدمت به كشور اسلامى و مردم محروم وطنم است موفق گردم. اميد است تا مقدار امكان، به ملتى كه براى دفاع از اسلام به فداكارى برخاسته است خدمت كنم، هر چند هيچ نوع خدمت جوابگوى فداكارى هاى مداوم ملت عزيز نيست، به پيشگاه خداوند عذر تقصير عرضه مىدارم و پيروزى ملت مسلمان و سربلندى و استقلال و آزادى همه را از خداوند متعال مسئلت دارم
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:06 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 116
تاريخ: 17/7/57
بيانات امام خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
چنانكه كه بعضىها مىگفتند، مثل اين كه بعضى از آقايان آمده بودند اينجا و من نبودم و مثل اينكه قدرى مواخذه و محاكمه مىكردند كه كسى در اين امر دخالت داشته در اين معنا اينطور نبوده است. مزاج من اولاً اقتضاى اينكه بنشينم و اينجا باشم ندارد، اين است كه ديروز تصميم گرفتم كه استراحت كنم. امروز كه شنيدم آقايان اينجا تشريف مىآورند، از اين جهت آمدم كه خدمت آقايان برسم من عادت به تشريفات ندارم كه مثلاً بين من و كسى واسطه باشد، ارتباط باشد، اين خلاف ادب اسلام است. من در اختيار همه آقايان هستم به مقدارى كه قدرت داشته باشم بالاخره قدرت مىخواهد براى اين كه ماشاءالله شماها جوان هستيد و انشاء الله وقتى كه به پيرى رسيديد آن وقت مىدانيد كه آن اقتضاهائى كه در جوانان هست در پير نيست. ما حالا ديگر نفسهاى آخر را مىكشيم و اميدواريم كه بتوانيم همه مان خدمت كنيم به اسلام، خدمت كنيم به مسلمين، خدمت كنيم به وطن خودمان.
انقلاب ايران يك برنامه الهى است
الان آشفته است ايران آشفتگىاى كه شايد در طول تاريخ يك همچو آشفتگىاى در ايران نبوده است. شما اگر تاريخ را ملاحظه كنيد، آنقدر انقلاباتى بوده است، لكن به اين صورت كه از آنطرف جنود ابليسى به جان مردم بيفتند و از اين طرف ملت كشته بدهد، جوان بدهد و مقاومت كند نبوده. الان وضع ايران اينطور است كه هر جايش را كه ملاحظه بكنيد انقلاب است، بايد گفت كه انقلاب ايران هرجا كه برويد، در آن جا (آنطورى كه براى ما دارند نقل مىكنند) از بچههاى تازه به زبان آمده تا بزرگسال و جوانها و پيرها و اينها، از دختر بچهها و پسر بچهها تا زنها و خانمهاى بزرگ و مردهاى بزرگ يك برنامه الهى در كار بوده است. دست بشر چنين قدرت ندارد كه اينطور مردم را بيدار كند كه همه طبقات و همه بچهها و بزرگها، اينها با هم به يك راه بروند. اين يك مطلب غير عادى است كانه لطفى از جانب خداى تبارك و تعالى به ملت ايران شد كه بااين نهضتى كه كردهاند و با اين وحدت كلمه انشاءالله مقاومت كنند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 117
رژيم شاهنشاهى ايران منشا همه مفاسد
و اين فسادى كه در ايران پيدا شده است، كه همه فسادها زير سر رژيم شاهنشاهى بود. در تاريخ از اولى كه رژيم شاهنشاهى پيدا شده است تا حالا كه ما مشاهده مىكنيم، هر چه مفسده بوده، رژيم شاهنشاهى اين مفاسد را ايجاد كرده منتهى هر وقت به اقتضاى خودش، يك وقت اقتضايش يك نحو بوده است و در اين عصرى كه من درك كردم و هيچكدام از آقايان درك نكردهايد كه ابتلا به رضاخان انگليسها آن وقت رضاخان را آوردند و كودتا درست كردند و مسلط كردند رضاخان را بر ملت، مامور اجراى مقاصد اجانب بود او، از آن طرف اجراى مقاصد آنها را مىديد موقوف است به اين كه طبقه روشنفكر طبقه علما، طبقه متدينين، اينها را بكوبد و از بين ببرد، از آن طرف هم چون آن منافع موقوف به اين بود، عمل كرد به اين كار تا منافع را به جيب آنها بريزد.
هوادارى رياكارانه شاه جنايت پيشه از اسلام و آزادى
خدا مىداند كه ماچه مصيبتها در زمان اين پدر كشيديم و همهمان هم كه الان مشتركيم در اين كه در زمان اين پسرى كه خلف آن پدر است، او حقاً پسر رضاخان است يعنى همه خاصيتهاى فسادى كه در پدر بود در اين هم هست به اضافه يك چيزهاى ديگر، به اضافه سالوسى. رضاخان يك آدم قلدرى بود و همهاش هم قلدرى مىكرد، ملت هم آن وقت در مقابلش هيچ ايستادگى نداشت، كم يعنى بود، البته بود، اما كم بود، به اين ترتيب كه الان هست نبود آن وقت لكن رضاخان ديگر خودش را نمىچسباند به اسلام و به قرآن و به احكام مبين اسلام، ديگر رياكارى نمىكرد سرنيزه بود و مىزد و مىرفت. ايشان آن جهات را دارد يعنى با سرنيزه مردم را مىكوبد، آنقدرى كه او قتل كرد اين زيادتر از او كرد براى اين كه او يك قتل عام در مسجد گوهرشاد كرد و بعد هم با يك اشرارى، توسط اشرارى اما اين آقا قتل عامها كرده است و اگر خداى تبارك و تعالى، خداى نخواسته مهلتش بدهد، خواهد كرد.
از آن طرف جوانهاى ما را از بين برده است، از آن طرف هر روز كه صحبت مىشود، همين دو سه روز پيش از اين كه در مجلس صحبت كرده، بايد احكام اسلام را حفظ كرد، بايد چه. خوب مرد بى عقل تو ديروز تاريخ اسلام كه تاريخ شرافت يك ملت بود برداشتى و تاريخ ديگرى را جايش گذاشتى تا تو دهنى خوردى و آنجا تمرگيدى. آزادى! آقا هى دم از آزادى مىزند، تو راجع به حزب رستاخيز در نطق هايت مكرر گفتى كه بايد اينها وارد بشوند در اين حزب، هر كس وارد نشد در اين حزب و اگر سوءقصد دارد او را مىكوبيم، مىزنيم چه مىكنيم و اگر اين هم نيست تذكره به او مىدهيم كه برود بيرون. آزادى! در كجاى اين مملكت ما آزادى هست؟ آزادى قلم دارند مردم؟ آزادى بيان دارند مردم؟ كجاى آزادى دارند كه ايشان دم از آزادى مىزنند؟ آزادى! احكام اسلام! دين مبين اسلام! حالا تو، از اسلام چه دارى؟ چه علامتى از اسلام تو دارى كه دم از دين مبين اسلام مىزنى؟ تو كه دارى اسلام را از بين مىبرى.
صحيفه نور ج 2 صفحه 118
سرنيزه آمريكاى خبيث، حافظ شاه
اين ابتلائى كه ما همه الان داريم، الان جوانما در ايران مبتلا هستند به اين رژيم فاسد و دارند خون مىدهند، كشته مىدهند. همين چند روز پيش از اين در كرمانشاه عده زيادى كشته شدهاند، در كردستان هم، در ساير چيزهاى كردستان هم مىگويند بوده است چند روز پيش هم كه ديديد تهران را چه كردند، تبريز را چه كردند، مشهد را چه كردند انسان نمىتواند بشنود اين بلادى را كه اينها قتل عام كردند و هر چه خواستند كردند حالا هم دارد حفظ اين قدرت خودش را با حكومت نظامى مىكند.اگر حكومت نظامى، اگر اين آمريكاى خبيث ده روز سرنيزهاش را از سر اين بردارد، همان دربارىها مىخورندش محتاج نيست كه شماها، همان كسانى كه در خود دربار، همانهائى كه محافظش هستند در دربار، اگر بردارد اين سرنيزه را آمريكا از سر اين آدم، همينها او را از بين خواهند برد يعنى او هيچ تامين جانى ندارد.
اين را بدانيد كه الان من و شما راحتتر از او هستيم. او الان به مصيبت گرفتار است، مردم را به مصيبتانداخته لكن خودش مصيبتها الان دارد، الان شب و روز ندارد، شب خواب ندارد اين آدم، الان وقتى كه صحبت مىكند، لرزه مىكند و صحبت مىكند، نمىتواند چهار كلمه را صاف صحبت كند، اين حالايش است و عاقبتش هم انشاءالله بدتر از اين خواهد شد و آن طرفش هم بدتر از اين طرف خواهد شد.
وظيفه وجدانى شرعى است كه باهر وسيله ممكن به يارى نهضت اسلامى ايران بشتابيم
اين وضع ايران در حال حاضر و ما كه در اين جا هستيم و شما آقايان كه در خارج بلاد هستيد، در خارج ايران هستيد وظايفى داريد، اين چنين نيست كه ما از آنجا آمديم بيرون ديگر تمام شد. ما همه وظيفه داريم يعنى وظيفه عقلى، وظيفه وجدانى، وظيفه شرعى داريم، وظيفه ما اين است كه ما در هر جا باشيم، جمعاً و فرداً يكى يكى و اجتماعى كمك كنيم به اين نهضت مقدس ايران كه آنها در ميدان مبارزه دارند خون مىدهند و ما خارج هستيم و نمىتوانيم آنجا، برويم بايد در خارج ما هم مبارزه داشته باشيم، ما هم به هر مقدارى كه ما مىتوانيم با حرف مان، با قلممان، با تظاهراتمان، هر كس هر چه و هر مقدار كه مىتواند، بايد همه ما اين وظيفه را ادا بكنيم.
الان مملكت ايران به ما صاحب دين شده است، ما دين داريم الان به آنها، مديونشان هستيم براى اين كه اينها راجع به مصالح ملت دارند فداكارى مىكنند، ما هم جزء ملت هستيم، از ملت ايران هستيم، آنها پس براى خاطر ما فداكارى كردند، خون دادند، حبس بودند. الان از علماء ما چقدر در حبساند. از علماء، از روشنفكران، از دكترها و مهندسين از محصلين، از بازارىها، همه طبقات الان در حبساند، عدهاى كشته شدهاند، عدهاى محبوساند، اينها براى خاطر همين ملت بوده، براى خاطر اسلام بوده و ما كه مسلم هستيم و ما كه ملى هستيم، مربوط به اين ملت هستيم، به اينها دين داريم، بايد
صحيفه نور ج 2 صفحه 119
دينمان را ادا بكنيم. من كه يك طلبه هستم دينم را اداء مىكنم به اين كه بنويسم، بگويم به شما عرض بكنم، شما كه آقايان هستيد، محصل هستيد، هر رشتهاى را كه داريد بايد دينتان را به اين ملت ادا بكنيد. اينها را خرد كردند زير پاى خودشان، خداوند انشاءالله خردشان بكند و مىكند انشاءالله. بنابر اين ما همه موظف هستيم كه توجه داشته باشيم به آنها و هر مقدار كه مىتوانيم، البته همه كار كه ما نمىتوانيم بكنيم، آن مقدار كه در وسعمان هست، در قدرتمان هست در خدمت به اين ملت و در خدمت به اين خلقما دين خودمان را ادا كنيم.
تلاش ابر قدرتها براى حفظ شاه و رژيم منفور پهلوى
علاوه بر اين خوب خود ما هم اهل اين ملت هستيم، مىبينيم كه تمام مخازن دارد مىرود تو جيب آمريكا وبرادران او. نفت ما اگر اينطور كه حاتم بخشى مىكند محمدرضا اگر اين نشود، نفت ما به اين زودى تمام نمىشود،مخازن ما به اين زودىها تمام نمىشود لكن در نفت را باز كردهاند و حراج كرده دارند مىبرند همه را، خورند همه را، از آن طرف انگليسها مىبرند و از اين طرف كسان ديگر، آمريكائىها كه از همه بدترند، از آن طرف هم شوروىها، همه ريختهاند به جان اين ملت و همه دست به هم دادهاند تا اين مرديكه را نگهش دارند و اين چيزها را ببرند.
شما ديديد كه چند روز پيش از اين رهبر چين آمد كه (خير اين رهبر چين، رهبر چند صد ميليون جمعيت، يك ميليارد جمعيت است و خلق چين چطور و كمونيست چطور و ما چطور هستيم) مرديكه آمد ايران، يك كسى كه قتل عامها كرده، وارد به او شد، از روى كشتههاى ما با هليكوپتر رد شد، نتوانستند او را از توى خيابان ببرند براى اينكه مردم هياهو مىكردند، داد و قال كردند، همه اينها رامرديكه دانست نه اينكه نمىدانست.... چقدر جمعيت همراهش بود، از روى كشتههاى ما عبورش دادند و بردندش آنجا و دست به دست هم دادند و با كمال خوشروئى با هم عرض كنم چه كردند اين آدم اينها بازى ميدهند مردم را، از آن طرف ديديم كه در 15 خرداد اينهمه جمعيت از ايران كشته شد و شوروى روزنامههايش از اينها تاييد كردند و گفتند كه آنها يك دسته ارتجاعى بودند و يك دسته چه بودند كه مىخواستند چه بكنند و حالا هم همانطور است كه تاييد مىكنند از او، آمريكا كه معلوم است.
اينها مىخواهند كه تمام مخازن ما را ببرند و اين ملت بيچاره بعد از اين كه نفتش و منابعش از بين رفت بعد بايد چه بكند؟ خدا مىداند چه بايد بكند. اين آقا مىگويد كه از خورشيد بايد ما چيز بگيريم، تو چراغ نفتى را نمىتوانى روشن كنى، شما مىخواهيد از خورشيد قدرت بگيريد؟! اين حرفها چه است، اين حرفهابراى اغفال مردم است. تمام اين صحنه سازىها كه دارند مىكنند براى آن است كه اين مرديكه را نگهش دارند اينها با قدرتهاى خودشان.
صحيفه نور ج 2 صفحه 120
غارت اموال ملت توسط شاه و پدرش
در داخله هم هر كس كه بگويد كه اين بايد بماند يا خوب است بماند، اين خائن است كه گويد خوب است بماند، براى اين كه در داخله همه ديدند كه اين شخص چه مىكند و با مردم چه كرده است و با مخازن ما چه كرده است، با مال ما چه كرده است. چقدرها در خارج، اين آدم، چقدر از مال مردم گرفتهاند و در خارج الان ويلا دارند و ملك دارند و چه دارند و چه دارند، همه اينها از مال ملت بوده. خوب، ما رضاخان را ديده بوديم، يك سربازى لخت بود كه آمد و حالا هر يك از آنها صاحب ميلياردها دلار شدهاند، اين از مال همين ملت است. در تمام شركتها اينها شركت دارند هر شركتى كه در ايران تاسيس شده يك مقدارش مال اينهاست.از نفت هم كه همينطور دارد به آنها مىدهد. يك مقدارىگيرند، يك مقدار كمى مىگيرند كه اين مقدار هم به آنها آهن مىدهند، چيزهائى كه به درد ما نمىخورد، بله به درد ايشان اين مسلسلها مىخورد براى اين كه بزنند و مردم را بكشند، به درد ملت ما نمىخورد اين چيزها. يك مقدارى از آن هم توى جيب خودشان و توى جيب عائلهشان مىرود و به تبليغات مىدهند در خارج. خدا مىداند اينها چقدر، مىگويند صد ميليون دلار خرج تبليغات ايشان است كه به خارج مىدهند براى تبليغ كردن، تبليغ چه؟ تبليغ اين كه اين آقا براى ايران لازم است باشد، اگر اين برود، كمونيست مىشود ايران!. چرا كمونيست مىشود ايران اگر اين برود؟ ملت ايران يك ملت مسلم است، ملت ايران شعارشان اسلام است، شعارشان ديانت است چرا كمونيست مىشود؟ ايشان همين طورى دارند منتشر مىكنند. حالا اخيراً هم مىگويند كه بناست كه، درست كردهاند يك دستهاى را كه دانشگاه وقتى كه باز شد، در دانشگاه شعار كمونيستى بدهند براى اين كه به مردم بفهمانند كه ببينند الان كمونيستها هستند، نه اينها سازمان امنيتى هستند، اينها كمونيست نيستند. با هر حيله و با هر حقهاى هست اينها مىخواهند اين را نگهش دارند و نگهداشتنش هم براى آن است كه ايشان بهتر از همه نوكرى دارد مىكند.
afsanah82
07-24-2011, 05:06 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 124
تاريخ: 19/7/75
پاسخ امام خمينى به نامه حضرت آيت الله نجفى مرعشى
بسمه تعالى
حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته
به عرض عالى ميرساند: مرقوم شريف كه حاكى از سلامت مزاج محترم بود و حاوى استفسار از اينجانب بود و اصل سلامت و توفيق جنابعالى را خواستار است.
اينجانب به واسطه فشار عراق به تصويب شاه معلوم الحال كه مملكت اسلامى را تا سرحد سقوط رسانده است از نجف به خارج آمده بلكه بتوانم براى اين ملت محروم كارى بكنم. ما همه موظف هستيم كه از پا ننشينيم تا سقوط سلسله بى حيثيت پهلوى.
والسلام عليكم و رحمة الله بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:07 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 125
تاريخ: 19/7/75
بيانات امام خمينى در مورد سرسپردگى رژيم پهلوى، به ابر قدرتها و وظيفه مسلمين در قبال نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
رئيس اطلاعاتشان آمد پيش من و راجع به اينكه شما ملت ايران را مسلح نكنيد، شما فعاليت نكنيد، ما تعهداتى داريم نسبت به دولت ايران. من گفتم كه خوب شما تعهداتى نسبت به دولت ايران داريد اما من نسبت به آن تعهد ندارم و ما هم تعهداتى خودمان داريم نسبت به اسلام و نسبت به ملت خودمان ما به كار خودمان ادامه مىدهيم شما هر كارى كه مىخواهيد بكنيد. گفت آخر شماها هى اعلاميه مىدهيد، هر روز يك نوارى فرستيد و چه مىكنيد، شما كمش كنيد. گفتم نه، من اعلاميه مىدهم، نوار هم پر مىكنم و مىفرستم منبر هم اگر رفتم صحبت مىكنم اينها چيزى است كه من نمىتوانم كنارشان بگذارم. او هم رفت و بعد تشديد كردند به طورى كه من ديدم كه اينها ديگر تحمل مطلب را ندارند و پيشتر او اين را گفته بود كه فلانى حالا هيچ، اما شماها (رفقاى ما) را چه خواهيم كرد. من ديد كه ممكن است يك وقتى اينها به رفقاى ما يك تعرضى بكنند و ما هم مقصدى (مكانى) پيشمان مطرح نيست، ما مىخواهيم كارمان را انجام بدهيم بنا گذاشتم كه بروم به كويت و از آنجا بعد به يكى از ممالك اسلامى بروم. با اينكه ويزا هم داشتيم، در سرحد كويت دولت كويت مانع شدند، حتى اجازه اينكه ما برويم به فرودگاه از آنجا پرواز كنيم، آن قدر هم اجازه ندادند، ما باز برگشتيم به عراق. معلوم شد كه خود آنها هم تفاهمى داشتند، منتظر ما بودند، همان جمعيتى كه ما را آورده بودند باز آنجا ايستاده بودند. ما برگشتيم عراق و ما را بردند بصره و بعد از چندين ساعت بردند بغداد و از بغداد هم ديديم كه حالا بيائيم اينجا شايد بتوانيم يك فلان محلى براى خودمان انتخاب كنيم. موقتاً آمديم به فرانسه و من خودم را ملزم مىدانم يعنى ملزم شرعى مىدانم عقلى ميدانم كه در يك وقتى كه مردم ايران قيام كردهاند و دارند كشته مىدهند، جوان هايشان را گرفتهاند ازآنها يك دستهاى را كشتهاند، يك دستهاى را حبس كردهاند، عدهاى از علماى ما الان در حبس هستند، عده زيادشان در تبعيد هستند و مردم همه از بچه كوچك تا پيرمرد ايستادهاند الان در مقابل دستگاه شاه و همه با يك صدا مىگويند ما شاه را نمىخواهيم، همه مسؤول مىشويم براى اين ملت.
ملت حق تعيين سرنوشت خود را دارد
و اين ملت و هر ملتى حق دارد خودش تعيين كند سرنوشت خودش را.
صحيفه نور ج 2 صفحه 126
اين از حقوق بشر است كه در اعلاميه حقوق بشر هم هست، هر كس، هر ملتى خودش بايد تعيين سرنوشت خودش را بكنند، ديگران نبايد بكنند. اين ملت با هم الان همه ايستادهاند و مىخواهند سرنوشت خودشان را تعيين كنند.
بى تفاوتى در مقابل جنايات بر خلاف شرع و انصاف و انسانيت است
اين است كه ما، اين آدمى كه به ما خيانت كرده است، به اسلام ما، به دين ما خيانت كرده است مخازن ما را دارد به اجنبى مىدهد، در مقابلش يا اسلحه مىگيرد و مردم را مىكشد و يا مىگيرد و مقدارى، يك مقدارش را خرج همين كارها مىكند باقيش را هم خودشان و رفقاى خودشان از بين مىبرند، يك مردمى كه الان ايستادهاند و دارند خون مىدهند براى اين كار، مائى كه در خارج هستيم مكلف هستيم كه با اينها همزبان باشيم. الان آنها، همين الان هم كه ما اينجا نشستهايم شما بدانيد كه در آنجا انقلاباتى هست، الان در ايران، همين چند روز پيش از اين در خيلى از جاهاى ايران آدم كشتهاند. خيلى است، الان هم كه ما اينجا نشستهايم، باز نمىدانيم، شايد الان هم در ايران يك صدائى باشد و هست اما حالا كشتار هست يا نه، الان ما نمىدانيم، چرا، دور هستيم. هر روز اين مسائل هست. آنها در ميدان مبارزه هستند و مشغول مبارزه هستندماها اينحا بى تفاوت باشيم و مشغول به مثلاً كارهاى عادى خودمان باشيم اين برخلاف انصاف، برخلاف انسانيتبرخلاف شرع، بر خلاف همه اينها هست. من مىتوانم حالا با شما صحبت كنم و شما را دعوت كنم به اينكه با ملت خودتان كه براى منافع همه كه شماها هم جزو آنها هستيد، قيام كردند و شماها موافقت كنيد، اين جبهههاى خارجى هر چه هستند، اينها همه همدست بشوند. من بهاندازهاى كه مىتوانم براى شما چند نفر حالا صحبت كنم صحبت مىكنم، آن مقدارى هم كه مىتوانم بنويسم مىنويسم و منتشر كنم. شما هم به هر اندازهاى كه مىتوانيد، تظاهر هر وقت وقتش شد، مناسب شد، نوشتن، گفتن، به روزنامه نگارها چيز گفتن، هرچه مىتوانيد، هر كس به هر اندازهاى كه مىتواند با اين ملت ضعيف كه الان تحت چكمه اين بىانصافها هست بايد همراهى كرد.
قيامى كه در تاريخ سابقه ندارد
و يك همچنين قيامى كه الان در ايران هست من گمان ندارم در تاريخ سابقه داشته باشد اين را كه يك مسأله واحدى را همه بخواهند. الان همه، اين بچههايى كه تازه خودشان هم الان نمىدانند چه دارند مىگويند اما مىگويند ما شاه را نمىخواهيم، يا اينكه همه گفته اينها هم گويند. يك بچه هفت، هشت ساله، پنج شش ساله، آن كه زبان باز كرده الان مىگويد كه (مرده باد شاه) براى اينكه ديده همه مىگويند او اين هم مىگويد. اين زبان همه است، اين منطق همه است و در طول تاريخ شايد ما نداشته باشيم يك وقتى كه همه يك مطلبى را با هم بگويند يعنى آن كه در آن طرف ايران، در اقصى بلاد ايران است با آن كه در مركز است حرفش يكى باشد. الان وضع اينطور شده است و يك ملتى وقتى وضعش اينطور شد، اين پيش مىبرد. اين ديگر نمىشود كه اين ملتى كه ايستاده الان در مقابل
صحيفه نور ج 2 صفحه 127
ظلم و در مقابل قلدرىها و آنها با توپ و تانك و او با مشت دارد مقاومت مىكند و نمىرود كنار، اين ملت شكست نمىخورد.
بسيج تبليغاتى براى شكست نهضت
الان تبليغات مختلف شروع شده است، اين شروع بود، زياد شده است تبليغات مختلف براى اينكه بشكنند اين وحدت را و جبهههاى مختلف اشخاص مختلف، اينها با آن صورتها حتى گفتند كه بنا دارند كه در دانشگاه وقتى كه باز شد دانشگاه، يك دسته سازمان امنيتى را به صورت دانشجوها بياورند و شعار كمونيستى بدهند براى اينكه به مردم بفهمانند كه اگر شاه نباشد خواهد اينطور شد. اين شاه از كمونيستها هم بدتر است، اين شاه، هر كسى از اين شاه، از اين آدم كه بهتر است. اين چه گذاشته براى مملكت ما، جز اينكه همهاش تبليغات است؟ چقدرها خرج تبليغات در داخل و خارج مىشود تا اينكه روزنامهها در خارج براى او دروغها را بنويسند و در داخل برايش دروغها را بنويسند. اين مشغول اين كارهاست و مشغول جمع كردن مال و در اطراف دنيا زينت تهيه كردن و زمين خريدن، همين است كار ايشان، ديگر چيست؟ يا آدمكشى و آدمزنى است يا يك استفاده اينطورى از مردم. دارد استفاده مىكند و مال اين ملت را دارد تضييع مىكند.
استعمارگران بر سر خوان يغما
حرف ما اين است. ما يك كلمه حرف داريم و آن اين است كه اينهائى كه نشستهاند سر اين خوان يغما كه اسمش ايران است و هر كس از هر طرف آمده است، هر مملكتى از هر طرف آمده است دارند از اين خوان يغما مىخورند و اين ملت ما، كنار اين دارد گرسنگى مىخورد، ما مىگوئيم اين نباشد. ما مىگوئيم يك مملكتى ما داريم نفت دارد، مخازن ديگر دارد، غنى است مملكت ما اين مملكت را براى خودمان بگذاريد، خودمان هم كارهايش را مىكنيم، اگر بخواهيم هم كارشناس بياوريم خودمان مىآوريم، چرا شما مىآوريد با ماهى نمىدانم چند صدهزار تومان. كارشناس مىآوريد كه اينطور نباشد، خودمان كارشناس درست مىكنيم.
فرهنگ استعمارى، مانعى براى رشد استعدادها
دانشگاه حالا از وقتى كه امير كبير ايجاد كرده است تا حالا به قدر 70 سال يا بيشتر، خيلى سال مىگذرد از عمرش، لكن نگذاشتند جوانهاى ما درست بشوند خوب، خوب كار را انجام بدهند. اصلاً مانع شدند از اينكه رشد بكنند جوانهاى ما. دانشگاههائى كه به دست ديگران درست شده است كه نگذارند رشد در آن پيدا بشود. نظامىهاى ما را نمىگذارند كه تربيت نظامى صحيح بشوند. مستشارهاى آمريكايى اينها را به راه كج مىبرند يعنى راهى كه براى آنها سازگار است مىبرند. فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است. ما بايد فرهنگ خودمان را داشته باشيم. اين فرهنگها
صحيفه نور ج 2 صفحه 128
فرهنگهائى است كه نمىگذارند بچههاى ما با فرهنگ بزرگ بشوند يك لوزه الان مىخواهد عمل كند، همين خود اين شاه راجع به يكى از لوزهاش يكى را از اروپا آوردند اين لوزه را عمل كرد. خوب، توئى كه مىگويى كه ما ديگر مملكتمان را ترقى داديم، لوزهتان را هم داريد جاى ديگر عمل مىكند، پس معلوم مىشود كه شما هيچى نداريد. يك خط مىخواهند بكشند از اينجا به آنجا از خارج مىآورند و درست مىكنند براى اينكه يك خطى بكشند. آنوقت يك قرارداد با يك كمپانى مىبندند، در يكى از اين قراردادها بوده است من يادم نمىماند اين چيزها كه نمىدانم چند متر راه درست كرده بود و باقى آن را برداشت و رفت پى كارش اينها اينطور ريختند به جان اين مملكت. گازش را شوروى مىبرد، نفتش را آمريكا مىبرد. ما كه مىگوئيم كه حكومت اسلامى مىخواهيم، مىخواهيم جلوى اين هرزهها گرفته بشود، نه به منطق شاه كه مىگويد (اينها مىگويند كه ما مىخواهيم برگرديم به زمان هزار و چهار صدسال پيش ازاين ما مىخواهيم به عدالت هزاروچهارصد سال پيش از اين برگرديم، نه اينكه زندگيمان زندگى آنوقت بشود، نه، همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داريم لكن اينهائى كه اينها دارند مظاهر تمدن نيست.
مظاهر تمدن شاه!!
اينهمه آدمكشى مظاهر تمدن است؟ اين حكومت نظامى عرض مىكنم كه به جان مردم ريختن، اين مظاهر تمدن است؟ اينهمه نفتهاى ما را به ديگران دادن و در مقابلش اسلحهاى كه نمىتوانند اين اسلحه را به كار ببرند. اسلحههايى كه به ايران مىآورند ما نداريم كسى كه كارشناس باشد بداند اين را چه جورى بايد به كارانداخت، بايد خود مستشارهاى آنها بالاى سرشان باشد. پاپگاه درست كردند اينجا، پايگاه آمريكائى درست كردند به صورت اينكه ما مىخواهيم مملكتمان را چه بكنيم، پايگاه آمريكاست اينجا ما اينكه حرفمان است اين است كه مىخواهيم اينطور اين آشفتگى كه الان اين آقا ايجاد كرده است، اين نوكر ايجاد كرده براى اربابهاى خودش، ما مىخواهيم اين نباشد.
تاريخچه سرسپردگى رژيم پهلوى
از روز اول كه من يادم است، شماها جوانيد يادتان نيست، از روز اولى كه رضاشاه كودتا كرد، كودتايى بود كه با دست انگليسها بود، خود انگليسها هم وقتى كه اين رفت، در راديو دهلى گفتند كه (من خودم شنيدم) ما رضاشاه را آورديم و ليكن خيانت كرد برديمش. آنوقتى كه بردند او را به جزيره كذا، در راديو دهلى كه مربوط به انگليسها بود گفتند كه ما رضا شاه را آورديمش سركار و بعد از اينكه خيانت كرد او را برديم. خود آقاى محمد رضاخان گفت كه، دريكى از چيزهايش نوشته بود كه (شايد هم در همان خدمت براى وطنم باشد لكن بعدش اين را از بين بردند ديدند بد حرفى زده است) (متفقين وقتى كه آمدند اينجا صلاح ديدند كه من باشم، از خاندان ما باشد) لكن جنابعالى هم دست نشانده هستى. (صلاح ديدند كه من باشم)
صحيفه نور ج 2 صفحه 129
معنايش اين است كه آنها مرا قرار دادند. ما مىگوئيم نمىخواهيم يك كسى كه با پناه متفقين آمده اينجا و حالا هم براى متفقين دارد كار مىكند، زحمت مىكشد، همه هستى ما را دارد به باد مىدهد. استقلال ما نداريم. آزادى بيان نداريم، آزادى قلم نداريم هيچى نداريم.
غارتى به نام اصلاحات ارضى
زراعت يك مملكت زراعى كه زراعتش بايد صادر بشود چقدرها، اينها براى سى وسه روز (مثل اينكه اينطور نوشته بودند، يا سىوچهار روز يك همچو چيزى) دارد، باقى آن را بايد از خارج بياورند. شما الان بينيد كه از خارج هى سيل گندم است و جو است و چه و چه وچه، تخم مرغ است و همه چيز را از خارج دارند مىآوردند. اينها به اسم اصلاح ارضى زراعت ايران را به باد دادند يعنى دهقان و رعيت بيچاره را بيچاره كردند كه ديگر نتوانستند اينها بمانند در مزرعه خودشان، از آنجا كوچ كردند و آمدند به تهران و اطراف شهر تهران به وضع بدى زندگى مىكنند، به وضع بسيار اسفناكى. الان عده كثيرى، زياد شايد قريب چهل مورد، چهل محل شايد اين مقدارها كه صورتش را به من دادهاند كه در نجف اين صورت پيش من بود كه در كجاى شهر، فلان عده، در كجاى شهرفلان عده، همين طورى در شهر متفرق با كوخ كوچك با چادر نشينى، اينطورى است، در تهران مركز اينطور است كه با چادرنشينى و كوخ نشينى دارند اينها زندگى مىكنند. نوشته بود كه بخواهد يك كوزه آب براى بچههايش بياورد بايد نمىدانم چند پله، صد پله، چقدر از آن گودالى كه اينها زندگى در آن مىكنند بايد بياورند به بالا و برسند به شير آبى كه اينجا گذاشتهاند. در زمستان سرما اين زن بايد اين كوزه را بياورد بالا و بعد از اين پلهها برگردد يك كوزه آب ببرد براى بچه هايش.
ماموريتى براى غارت بين المال مسلمين
ما مىگوئيم اين وضع آشفته بايد از بين برود.از آن طرف خرجهاى خودشان آنطور خرجها است كه همين آخرى من خواندم كه براى فلان ويلائى كه براى يكى از خواهرهاى شاه بود، خود ويلا را چقدر خريدند الان من يادم نيست ولى زياد بود و پنج ميليون دلار براى خرج گلكارى و زينت گلكارى بود اين وضع اينها و بيشتر از اينها كه الان ما نمىتوانيم تصورش را بكنيم، اين وضع عده كثيرى از مردم كه در خود شهر تهران زندگى دارند مىكنند با يك چادرى، با يك كوخى، بى همه چيز، نه يك چراغ دارند نه يك عرض بكنم كه آب دارند، اسفالت و اين حرفها هم اصلش معنى ندارد. ما كه مىگوئيم حكومت اسلامى، ما مىگوئيم اين وضع بايد از بين برود. نمىگوييم كه حكومت اسلامى شاه مىگويد كه اينها مىگويند كه بايد ما برگرديم به آن زمانى كه با الاغ راه برويم، كدام آدم اين حرف را زده است كه شما بايد با الاغ برويد؟ ما مىگوئيم كه اين وضع را بايد به هم زد و تا محمد رضا و دودمان پهلوى هست ما مىتوانيم يك روى آزادى و يك روى استقلال براى مملكتمان ببينيم. اين يك
صحيفه نور ج 2 صفحه 130
نوكرى هست كه گذاشتند او را اينجا و مامور براى وطنش هست، خودش هم مىگويد (ماموريت براى وطنم) راست مىگويد اما ماموريت از جانب كيست؟ مامور است از جانب آمريكا براى وطنش كه اين وطن را، وطن بيچاره را نه بگذارد رشد معنوى بكند و نه مالشان را خودشان بخورند، مالشان بايد نصيب آمريكا بشود ما كه مىگوئيم حكومت اسلامى، مىگوئيم حكومت عدالت ما گوئيم يك حاكمى بايد باشد كه به بيت المال مسلمين خيانت نكند، دستش را دراز نكند بيت المال مسلمين را بردارد، ما اين مطلب را مىگوئيم. اين يك مطلب مطبوعى است كه در هر جامعه بشرى كه گفته بشود، براى هر كس گفته بشود از ما مىپذيرند. ملت ما امروز قيام كرده است براى اين مطلب كه اين آدم به ما خيانت كرده، اموال ما را خورده است و برده است و عرض مىكنم كه در ممالك ديگر براى خودش و براى خانوادهاش و براى اتباعش ويلاها خريد و عرض مىكنم كه زندگى هاى بزرگ تهيه كرده است و ما گرسنه هستيم گرسنهها جمع شدهاند و مىگويند كه ما نمىخواهيم او را، چى مىگويد؟ خوب، منطق ما اين است، ما غير از اين حرفى نداريم
حكومت اسلامى، بازگشت به عقب نيست
حالا در ضمن روزنامههاى اينجا هر چه مىخواهند بنويسند اسلام ارتجاعى است، اسلام هر چه هست، اينها اين كلمه را، شما اين را جواب بدهيد. من اين كلمه را كه مىگويم، اين روزنامهها، همه روزنامه دنيا جمع بشوند جواب اين كلمه را بدهند كه آقا ما مخازن نفت داريم مخازن مس داريم، مخازن چيزهاى ديگر داريم، همه چيز داريم لكن دارند مىبرند، غارت مىكنند، ما ملت ضعيف عقب افتاده نمىخواهيم غارت بشويم. شما مىگوئيد عقب افتادهايم، بسيار خوب، خواهيم آقا، شما كه غارت مىكنيد جلو افتاديد، ما كه غارت شديم عقب افتاديم شما به عرض كنم دروازه تمدن!! رسيديد كه داريد مردم را غارت مىكنيد، مردم ديگر شايد نرسيدهاند به آنجا كه به آنها آزادى بدهيد. مرديكه مىگويد: (اينها نرسيدند به آن حدى كه لايق آزادى بشوند). نرسيدند به آن حد، من نمىفهم يعنى چه چطور نرسيدند به آن حد كه به آنها آزادى بدهند؟ مردم كه داد مىكنند كه آقا چرا آن كارهاى غلط را مىكنى، اينها نرسيدهاند به آن ؟، حالا برسند به آن حد بايد حرف نزنند؟ هر چه تو سرشان مىزنند ديگر حرفى نزنند تا اينكه رسيده باشند به آن حدى كه بشود به آنها آزادى داد؟!
ملت، طالب حقوق اوليه بشر
مملكت ما امروز قيام كرده است و اين قيام، قيامى است كه همه موظفيم دنبالش برويم يعنى از منى كه طلبه هستم تا شمايى كه محصل هستيد، تا آن كه كاسب است، تا آن كه تاجر است، تا هر كس كه هست، اهل اين مملكت است بايد دنبال اين اهالى مملكتش باشد تا اين كار بشود، بلكه مسألهاى است كه، منطقى است كه بشر بايد دنبالش باشد. اينها دارند حقوق اوليه بشريت را دارند مطالبه مىكنند. حق اوليه بشر است كه من مىخواهم آزاد باشم، من مىخواهم حرفم آزاد باشد، من مىخواهم
صحيفه نور ج 2 صفحه 131
مستقل باشم، من مىخواهم خودم باشم. حرف ما اين است، اين حرفى است كه در هر جا شما بگوئيد همه از شما مىپذيرند.
كمك به نهضت با تمام قوا
و ما همه موظفيم كه دنبال اين مطلب باشيم، تا آن اندازهاى كه مىتوانيم به برادرهائى كه دارند كشته مىدهند كمك بكنيم، هر چه مىتوانيم وآنهائى كه الان در ميدان جنگ هستند، ما به اينها كمك برسانيم، هر طورى كه مىتوانيم كار كنيم، با قلم، با بيان، با صحبت، با هر چه كه مىشود، با تظاهرات، اين حرف ماست.
از خداى تبارك و تعالى توفيق همهتان را مىخواهم و اميدوارم كه همهتان يك اشخاص صحيح و مبارز باشيد و با فساد مبارزه كنيد و همه موفق باشيد ضمن اينكه رضاى خداى تبارك و تعالى را كه همهاش اين است كه اين ملت ملتهاى قوى باشند، ملت قدرتمند باشند، ملتهاى مرفه باشند، انشاءالله همه موفق باشيد كه اين مطلب را به دست بياوريد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:07 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 132
تاريخ: 20/7/57
بيانات امام خمينى در مورد ماموريت شاه براى اجراى طرحهاى استعمارى اقتصادى - فرهنگى
بسم الله الرحمن الرحيم
وظيفه دينى ايرانيان خارج از كشور كمك تبليغاتى به نهضت اسلامى ايران
خدا نگهدار همه ملت باشد، خدا اين كشور را از شر اجانب حفظ كند، بچههاى هفت، هشت ساله، بچههاى دبستانى، دختر بچههاى دبستانى، پسر بچههاى دبستانى، همين چند روز پيش، عدهاى از اينها را اين مامورين شاه كشتند. دشمن من نيست، دشمن همه است دشمن انسانيت است. دشمن شرف است. و بايد دست به دست هم بدهيد و با اشخاصى كه در ايران، در مملكتى كه يكپارچه ايستاده در مقابلش، ما هم كه بيرون هستيم وظيفه داريم كه با آنها همصدا بشويم بلكه اين دشمن از بين برود انشاءالله. حالا هم نزديك شده، ديگر وقت نزديك شده، آن هياهوهاى سابق را الان ديگر ندارد، الان رو به سراشيبى است انشاءالله لكن ماها نبايد غفلت كنيم، ماها كه در خارج كشور الان هستيم نبايد از حال برادرانى كه در كشور هستند غفلت كنيم و بايد، وظيفه وجدانى داريم، وظيفه دينى داريم كه با آنها به هر مقدارى كه مىتوانيم كمك بكنيم، كمك تبليغاتى بكنيم، كمك حداقل طورى كه مى توانيم در اين جا، در مطبوعات توانيم، در تبليغات مطبوعاتى، اعلاميه مىتوانيم بدهيم، هر كارى مىتوانيم بكنيم.
تبديل ايران به پايگاه تسليحاتى آمريكا، ماموريت شاه از جانب آمريكا
الان يك مملكت گرفتارند، الان تمام مملكت ايران گرفتار است به اين آدم، اين آدم هم مامور است از براى اينكه سركوبى كند و نگذارد كه منافع اجنبى از بين برود، نگذارد كه نفت براى خود شما بماند، مامور است، ايشان را براى اين كار اصلش آوردهاند، ايشان مىگويد كه براى وطنم، خدمت براى وطنم، ماموريت براى وطنم، صحيح هست، مامور است براى وطنش اما از طرف آمريكاست، از طرف آمريكا مامور است كه اين مملكت را تا پرتگاه نيستى برساند، اين مامور است كه تمام نفت ما را به آمريكا بدهد و در ازايش يك قدرى آهنپاره بخرد به منفعت آنها. اين اسلحههائى كه الان خريدارى مىشود، اين اسلحهها به درد خود ايران نمىخورد، اين اسلحه همان اسلحههايى است كه اينها مىخواهند كه در يك مركزى باشد كه اگر يك جنگى پيدا شد بين آمريكا مثلاً با شوروى، اينها داشته باشند يك اسلحهاى در يك محلى. ايران يكى از مراكزى است كه آنها مىخواهند داشته
صحيفه نور ج 2 صفحه 133
باشند، نفت ما را مىبرند اسلحه براى خودشان مىآورند اينجا، مىآورند ايران پايگاه درست مىكنند در ايران براى اينكه اگر جنگى پيش آمد داشته باشند اين پايگاه را. خيال نكيند كه حالا در ازاى نفت به ما اسلحه مىدهند، ما اسلحهاى كه نمىتوانيم استعمال كنيم به چه دردمان مىخورد؟ اسلحهاى است كه در ايران كسى نيست بتواند استعمال بكند، اسلحههايى است كه خود اينها مىخواهند اينجا باشد، اگر نفت هم نگرفته بودند اسلحههايشان را مىآوردند اينجا و پايگاهشان را محكم مىكردند كه مبادا يك وقتى شوروى به آنها حمله كند، حالا چه بهتر كه نفت ما را ببرند و پايگاه در مقابل اينكه نفت ما را مىبرند، مىخواهند نفعى به ما برسانند! پايگاه براى خودشان درست مىكنند. اين چيزى است كه ما از نفت عايدى داريم آنوقت چه نفتى مىبرند؟ بعضى اشخاص كه رفتند، رفته بودند سابقاً(حالا شايد زيادتر از اين مسائل باشد) ديده بودند، گفتند كه يك آدم صاف همين طور ايستاده مىرود توى اين لولهها، لولهها به اين بزرگى، چقدر ذيحق شدند، كشتىها در چند دقيقه پر مىشوند از نفت و خارج مىشوند. اين نفتى است كه قاعدهاش اين بود كه اين مملكت تا آخر زندگيش را به آن بگذراند، اين نفت را شاه مىگويد تا چند سال ديگر، تا سى سال ديگر تمام مىشود، كى تمامش مىكند؟ تمام مىشود، اما از ايشان بايد پرسيد كه اين نفت را كى دارد تمام مىكند؟ اين ذخيره بزرگى كه بايد طبقه از آن ارتزاق كنند و مملكت ما محفوظ بماند و آباد بشود به واسطه درآمد آن، تا سى سال ديگر ايشان مىگويد تمام مىشود اين، تا سى سال ديگر كى تمامش مىكند؟ شما تمامش داريد مىكنيد، شاه دارد اين مخازن به اين بزرگى را كه خدا به ما داده است، دارد تمام مىكند. در ازايش خوب چه گير ما مىآيد؟ گير ملت چه مىآيد؟ بايد پرسيد كه شما در ازاى نفت چه چيز مىگيريد؟(اسلحه مىگيريم) اسلحه براى چه مىگيريد؟ مگر شما مىتوانيد با شوروى جنگ كنيد، مگر شما مىتوانيد با آمريكا جنگ بكنيد؟ شما براى سركوبى مردم وطن خودتان همين تفنگهاى خودتان كافى است، ديگر محتاج به اينكه از آمريكا بياوريد نيست، شما همين تفنگهائى كه داريد براى اينكه بازارىهاى ما را، جوان هاى ما را، دانشگاهىهاى ما را، دخترهاى ما را، پسرهاى ما را، خانمهاى ما را، آقاهاى ما را بكوبد خوب، اين بس است ديگر، اين ديگر آن دستگاههاى عظيمى كه در مقابل اين نفت عظيم مىگوئيد مىآيد در ايران، اين غير از اين معناست كه اين پايگاهى است براى خود آنها؟ يعنى نفت را مىبرند، نفعش را خودشان مىبرند، هم خود نفت را مىبرند هم مقابلش را مىبرند، اين مال خودشان است.
غارت بيت المال توسط شاه و عائلهاش تحت عناوين فريبنده
ما نمىدانيم اينها دارند چه مىكنند با اين مملكت، ما اطلاع نداريم، اگر اين انشاءالله رفت آنوقت اشخاص مطلع حرفهايشان را مىتوانند بزنند، اينهائى كه از واقعيات ايران اطلاع دارند، از خيانتهاى اين آدم اطلاع دارند، آنها آنوقت حرفشان را مىزنند لكن ما بى اطلاع هستيم، ما اين مقدار اطلاعات سطحى را كه داريم اين است كه مىبينيم كه ايشان با اسم اصلاحات ارضى زراعت ايران را به كلى از بين برده، الان شما خيال مىكنيد ايران ديگر زراعتى براى خودش چيزى دارد؟ زراعت
صحيفه نور ج 2 صفحه 134
ايران را ايشان از بين بردند،آنوقت خيلى تعريف كنند از آنكه چقدر وارد كرديم .اين مضحك است واقعاً، يك مملكتى كه صادر مىكرده است اين چيزها را، گندم را، جو را، نمىدانم چيزهاى ديگر صادر مىكرده حالا مداحى از آنها مىكنند كه چقدر ما وارد داريم مىكنيم اين عزادارى دارد، نه مداحى. كى از بين برد اين زراعت عظيم ايران را كه يك استانش براى خود ايران كافى بود؟ حالا بايد ما همه چيزهايمان را از خارج بياوريم. دامدارى را اينها به كلى از بين بردند، مراتع ما را كه جاى دامدارى بود گرفتند، ملى كردند به اصطلاح خودشان. معنى ملى هم اين است كه خود ايشان ملتند، اصلاً تمام ملت عبارت از شاه است و عائله شاه يك چيزى را مىگويند ملى شد يعنى خودمان داريم مىخوريم، ديگر ملت كه نداريم ما، ديگران بروند سراغ كارشان، چه هستند اينها، يك مشت مردم همين طورى، بازارى و دانشگاهى، به چه درد مىخورند، ملت يعنى شاه ودار و دسته شاه!! ملى كردند مراتع را، ملى كردند جنگلها استفاده كنند، جنگلها را دادند به اين طرف و آن طرف و آن طرف، فروختند به اينها و منافعش را خوردند و رفتند سراغ كارشان. ما نمىدانيم اينها دارند چه مىكنند. خوب، ما زراعت ايران را مى بينيم در اين زمانى كه اينها اصلاحات ارضى كردند تا حالا، زراعت از بين رفت تمام، آنوقت ضررش چه بود؟ يك ضررش اين بود كه، ما بازار شديم از براى آمريكا، بايد گندم آمريكا، همه چيز از خارج بيايد و مردم پولشان را بدهند در ازاى گندمهاى آمريكا، چيزى كه از خودشان از مملكت خودشان بود و خودشان بايد استفادهاش را ببرند يعنى برادرشان بفروشد و پولش را به او بدهند. حالا ما بايد گندم آمريكا را بخريم، يا همه چيز را، حتى تخم مرغ هم از اسرائيل مىآيد. يك ضرر ديگرش اينكه اين رعيتها و دهقانهاى اين دهستانها نتوانستند ديگر در دهات بمانند، آنها رو آوردند به شهرها،دستجمعى راه افتادند. الان در اطراف تهران آنطورى كه تفصيلش را براى من نوشته بودند و من حالا نمىتوانم يادم بيايد كه تفصيل چيست، اجمالش اين بود كه قريب بيست، سى جا محلهاى مختلف در همين خود تهران، در پايتخت، پايتخت جايى كه به تمدن بزرگ دارد مىرسد، يا دروازه توى آن باز شده است، در خود اين تهران ده،بيست جا، بيست، سى جا يا بيشتر (الان نمىتوانم من يادم بيايد) محلهائى است كه عائلههاى(محله محله است)اين محله توى يك گودال خيلى چه جمع شدند اين بيچارهها، يك چادرى زدند عرض مىكنم كه با يك چوبى چيزى، براى خود يك محفظهاى درست كردند و توى اينجا خودشان و بچههاى كوچكشان، بزرگشان توى يك چادرى زندگى مىكنند. يك محله است يعنى فرض كنيد 200 تا، 300 تا، 500 تا چادر است يا 200، 300 تا امثال اين چيزها و اينها در آنجا زندگى مىكنند. برق ندارند كه هيچ، آب ندارند كه هيچ، اسفالت ندارند كه هيچ، اينها اگر بخواهند آب براى خوردن بچههايشان بياورند، اينهائى كه براى ما نقل كردند، گفتند، بايد آن زن بيچاره يك كوزه بردارد از پنجاه شصت تا پله برود بالا از اين گودال، تا آن بالا برسد به يك شيرى كه آنجا آب دارد، آنجا آب كند، باز پنجاه شصت پله يا زيادتر از آنجا بيايد پائين. شما تصور زمستان تهران را بكنيد، زمستان
صحيفه نور ج 2 صفحه 135
تهران را بكنيد، زمستان تهران كه برف مىآيد، باران مىآيد، اين زن بيچاره بايد از اينجا يك كوزه آب مىخواهد براى اينكه بچهها بخورند، بايد با اين مصيبت برود آن بالا، آنجا كوزهاش را آب كند و پنجاه تا پله بيايد پائين، حالا چقدر زمينخورد، چقدر اذيت مىشود، اينها را خدا مىداند. آنوقت يك محله نيست بلكه چهل پنجاه تا، سى چهل تا، اينطورى در اطراف فلان جا، فلان جا، فلان جا نوشتند، يكى يكى را براى من نوشتند كه در كجا، در كجا، كجا، كجا محلههائى است كه مال اين اشخاصى است كه براى خاطر اصلاحات ارضى و زمين خوردن زراعت، اينها ازدهاتشان پا شدند هجوم آوردند به تهران، حالا يكوقت شايد در شهرستانهاى ديگر هم باشد، مهمش آمدند به تهران و پناه آوردند به تهران براى اينكه ارتزاق كنند بيچارهها. اين وضع زندگى اين بيچارههاست در تهران، در يك مركزى كه كاخهاى اينها تا كجا رفته آنوقت اين يك زندگى است كه اينها دارند. يك زندگى هم آن عائله اين آقا دارد كه همين چند روز من خواندم (دريك جايى نوشته بود) كه يك ويلائى يكى از اين خواهرهايش در كجا تهيه كرده است كه چند ميليون دلار، آنش را يادم نيست اينكه يادم مانده اين است كه پنج ميليون دلار هم براى گلكارى اين ويلا ايشان خرج كردند، پنج ميليون، يعنى سى و پنج ميليون تومان خرج، من نمىتوانم تصور كنم كه يعنى چه، گفتند پنج ميليون دلار خرج گلكارى و تزئينات گل اين ويلا براى اين خانم شده است.آن يك زندگى است كه ملت دارند، اين يك زندگى، از كجا پيدا شده؟ از آنجائى كه ايشان به امر آمريكا گفته اصلاح ارضى بكنيد يعنى بازار براى ما درست بكنيد، اجناس ما زياد است،بايد توى دريا بريزيم، بدهيم به شما پول بگيريم، از آن طرف از اين بهره نفتى كه آنهاآنقدرها مىبرند، يك مقدار آنرا هم خود اينها مىخورند و مىبرند و - عرض مىكنم كه اين عياشىها را مىكنند.
منطق ملت، قطع يد آمريكا (خائن اصلى)و شاه
منطق ما اين است كه اين وضع بايد از بين برود، منطق هر آدمى اين است، هر بشرى اين بايد باشد كه اين وضع كه مملكت ما اين نحو گرفتار شده است به دست اين آدم و زندگى مردم ما اين نحو شده است در زمان سلطنت از پدر تا اين پسر، ما مىگوئيم كه اين وضع بايد از بين برود، ما ديگر حرف ديگرى نداريم، حرف ما اين است كه اينها خيانت به اين مملكت ما كردند، اينها الان هم مشغول به خيانت هستند در مملكت ما و بايد ما دست خائنها را ببريم از اين، ما بايد دست خائنرا از اين مملكت قطع بكنيم. ما مىگوئيم كه آن كسى كه به مملكت ما خيانت اصلى را كرده آمريكاست، الان ما سروكارمان با آمريكاستاينها ديگر شاخ و برگش هستند، شاه يكى از شاخههاى آمريكا هست، اين نوكر است، نوكر است، المامور و معذور، تو سرش مىزنند بايد بكند، ما مىگوئيم آمريكا بايد برود كه اصل است. اين شاخهها هم كه هرزه خورند و هرزه برند و مال مردم خورند و خيانتكارند، اينها هم بايد بروند، مملكت مال خودمان هست ما خودمان مىخواهيم اداره كنيم. آمريكا چه كار دارد كه شما نمىتوانيد به رشد برسانيد، خيلى مضحك است اين.
صحيفه نور ج 2 صفحه 136
منطق كارتر، منطق فريب ملتها
همين امروز براى من يك روزنامهاى را آورده بودند، ديروز هم بود كه آقاى كارتر در نطقشان فرمودهاند كه شاه از باب اينكه يك اجتماع مترقى مىخواهد آنجا درست كند و از باب اينكه يك آزادى به مردم مىخواهد بدهد مردم با او مخالفند! با اين همه مردم كه با اين مخالفنداين ملت كه با اين مخالف است، براى اينكه آنها مىگويند آقا بگذار آزادشان كنيم، اينها فريادشان در آمد كه ما آزادى نمىخواهيمايشان فريادش از آن طرف بلند است بلندگوهاى شاه به حسب منطق آقاى كارتر كه استاد اعظم است، منطق ايشان اين است كه ،فرياد بلندگوهاى شاه اين است كه آقا بگذاريد من يك زندگى مرفه به شما بدهم، اينها مىگويند ما نمىخواهيم، ما مىخواهيم كه شما كنار برويد. آقاى كارتر گفته. خوب ما با اين مردم چه بكنيم؟ ما با اين كارتر چه بگوئيم؟ چه فحشى لايق اين است كه نبايد داد؟ بگوئيم نمىداند!! كارتر اطلاع ندارد؟ معقول است كه آقاى كارتر بى اطلاع باشد آنوقت من و شما مطلع باشيم كارشناسهاى او پراست در همه جا، در اعماق همه جا هست، پس مىداند. مىخواهد كى را بازى بدهد؟ پس، اين حرف را كه مىزند در مجمع نمىدانم كذا، اين حرف را مىزند كه همه اختلافاتى كه هست در ايران براى اين است كه شاهخواهد اين كار را بكند، آزادى بدهد مردم با او مخالفت مىكنند!! خوب اين را اگر به هر جا بگويند كه مطلع از واقعيت نباشد مىگويد خوب اينها يك دسته ديوانه هستند در ايران، همه اهالى ايران ديوانهاند براى اينكه شاه كه اينقدر رئوف است مىخواهد شما را آزاد كند، خوب چرا شما نمىخواهيد آزاد بشويد؟ اين كه مىخواهد يك زندگى خوبى به شما بدهد، آخر چرا از زير بار زندگى خوب شما بيرون برويد؟ شما دلتان نمىخواهد از خودتان نان داشته باشيد، دلتان نمىخواهد زندگى مرفه؟ او مىخواهد بدهد، آنطور جلو آورده، دستهايش را اينطور كرده آقا بيائيد بگيرند همه مىزنيد زير دستش كه برو ما خواهيم؟ اين منطق آقاى كارتر است، منطق رئيس جمهور آمريكا، با فهم اين را مىگويند، نه اينكه نمىفهمند، پس نمىتوانيم بگوئيم نفهم استكارتر با فهم اين حرف را مىزند و مىگويد شايد يك دستهاى اغفال بشوند، بر فرض كه يك دستهاى را شاه اغفال كند، شيطنت است.
تضاد شاه و ملت در برداشت از مفهوم آزادى و استقلال
ماها گرفتار يك همچو موجوداتى هستيم در عالم. ما مردم عقب مانده منطق ما اين است كه آقا، مال خودمان را مىخواهيم خودمان صرف بكنيم. ما مردمى كه شما مىگوئيد كه عقب ماندهاند اينها، گاهى هم مىگويند اينها لايق آزادى نيستند، خود شاه اينها را مىگويد كه (مملكت ما باز افرادش جورى نشدند كه لايق بشوند، آزاد بشوند، بايد همه اينها چون لايق بشوند بايد توى حبس باشند، اينها لايق اينكه بگوييم آقا حبس نباشيد، لايق اينكه به آنها آزادى بدهيم، مملكت ما افراد لايق نيستند. كه آزادى بدهيم) چرا؟ براى اينكه دارند فرياد زنند، داد مىزنند كه آقا آزادى بدهيد، آزادى بدهيد. اينها لايق نيستند؟ ببينيد از آن بچه كوچولو، حالا كه خوب بچهها هم از بزرگها
صحيفه نور ج 2 صفحه 137
گرفتند ديگر، اين بچه چند ساله به من دارد مىگويد، چهار پنج ساله تا آن آخر، استقلال، آزادى، اينها آزادى مىخواهند و استقلال مىخواهند، همه مردم دارند فرياد مىزنند كه ما استقلال مىخواهيم، ما آزادى مىخواهيم و اگر آنها آزادى داشتند، ديگر چى چى مىخواهند؟ اگر ايشان مىخواهند آزادى بدهد، اين همه مردم فرياد مىزنند استقلال، آزادى چيست؟ معلوم مىشود منطقها فرق دارند، منطق شاه اين است كه مملكت من آزادى است يعنى همه آنها تحت شكنجهاند!! اين منطق است، يك كسى است آزادى را مىگذارد به اين چيزى كه شما مىگوئيد شكنجه است. ايشان مىفرمايند به حسب اين منطق كه اين اشخاصى كه توى حبس، الان در اختناق واقع شدهاند، در حبس واقع شدند، در شكنجه واقع شدهاند، مىگويند اينها هستند كه اعطاء آزادى به آنها كرده است استقلال هم در منطق شاه يك چيز ديگر است، يك مملكتى كه همه چيزش پيوسته به غير است، يك مملكتى كه به تمام ابعادش وابسته و ايشان وابستهاش كرده.
تعيين وكلاى مجلس از سوى سفارتخانههاى بيگانه
شما خيال مىكنيد كه اين وكلائى كه شاه خودش انتصاب مىكند و به ملت هم كه مربوط نيست خودش است نخير، اينها را سفارتخانه اسم هايشان را هم نوشتند قبلاً مىآورند مىدهند كه اينها بايد وكيل بشوند. اين حالا نبوده، در زمان رضاخان هم بود، از سفارتخانهها منتهى در يك وقت اين سفارت انگليس اين كارها را مىكرد، سابقش هم لابد سفارت روس مىكرده است، حالا سفارت آمريكا مىكند، شايد هم با هم باشند، انگليس و چين و شوروى و آمريكا تفاهم كرده باشند، براى خوردن مال مردم تفاهم هم مىكنند او گازش را مىبرد، اين نفتش را اين وكلاى ما ديكته آمريكاست، از شاه هم بود مىگفتيم خوب باز اهل مملكت است، با آنكه اين اهل مملكت اينجورى ما نمىخواهيم لكن اين خودش هم اين را نمىگويد، اين را از آنجا مىنويسند كه اينها بايد وكيل بشوند، او هم عيناً ارجاع مىدهد؟ به دستگاههاى اجرائى مىگويد آنها وكيل بشوند. مردم چكارهاند مردم چه، به مردم چه كار دارند اينها، مردم بايد دست تو سرشان زد، مردم بايد كار بكنند و هيچ نخورند، عمل بكنند و خوراك، آنى كه از آنها پيدا مىشود، به جيب ايشان برود و آن چيزيكه زيادش آمد، كارتر و آمريكا زيادش آمده به جيب عائله شاه برود و پهلوى وضع مردم چه است؟ وضع مردم كتك است، خوب يك چيزى بايستى بخورند!!
منطق آمريكا
ما حرف مان اين است كه اين وضع بايد برچيده بشود، نمىشود اينطور، نمىشود كه يك مملكت سى ميليونى يا بيشتر هميشه تحت فشار باشد، اين نمىشود، اين مطابق هيچ منطق نيست كه سى ميليون جمعيت هميشه تحت فشار و هميشه اين جمعيت كار بكنند و حاصل كارشان را ديگران ببرند، اين بايد درست بشود، اين وضع بايد درست بشود، منطق اسلام اين است. اينها چى مىگويند؟ با
صحيفه نور ج 2 صفحه 138
اين منطق حرفى دارند بگويند؟ مىگوييد كه اسلام مرتجع است، به شما چه؟ ارتجاع است، معنى ارتجاعش اين است كه آقا تو برو بيرون من مىخواهم خودم زندگى كنم، اين معنى ارتجاعى است كه اينها مىگويند. (اسلام ارتجاعى است) اين معنايش همين است كه اسلام مىگويد كه نبايد اينها، ديگران به شما حكومت بكنند، منع كرده حكومت ديگران را بر شما، بايد مستقل بشايد شما، البته به منطق اينها استقلال همان ارتجاع است، تا پيوند به آمريكا و همه چيزمان زير دست آنها نباشد، مترقى نيستيم، اينها مىخواهند ما را مترقى كنند و به دروازه تمدن برسانند و منطقشان اين است، منطقها فرق دارد اصطلاحات مردم فرق دارد با هم، منطق رسيدن به دروازه تمدن همين است كه داريد مىبينيد الان ايشان دارند عملى مىكنند اينجا.
با قطع يد آمريكا از ايران، ما خود كشور را اداره مىكنيم
الان همين حالا كه ما نشستهايم اينجا شما احتمال بدهيد كه در ايران چندين جا زد و خورد است، زد و خورد، مسلسل است. ما مىگوئيم كه ما نمىخواهيم كه شما ما را به دروازه تمدن برسانيد شما برويد بيرون، ما خودمان مىدانيم آمريكا برود، مستشارهاى آمريكا بروند، اگر مستشارهاى آمريكا رفتند، ما خودمان اين رژيم را اداره مىكنيم، ما خودمان اداره مىكنيم چكار داريد شما؟ شاه هم مىخواهد كه رشد بدهد، ما هم رشدى را كه ايشان مىخواهند بدهند نمىخواهيم، ما اگر توانستيم خودمان، خودمان را رشد مىدهيم، اگر نتوانستيم باز خودمان مىدانيم. ما يك دسته اشخاص رعيتى هستيم كه مىخواهيم خودمان توى زمين خودمان گندم يا جو بكاريم و خودمان بخوريم، شمائى كه آقاى آمريكا هستى و از آن طرف دنيا آمدى اين طرف دستت را گذاشتىاى و همه مخازن ايران، مخازن نفت و مس و همه چيز، فولاد و همه چيز ايران را داريد مىبريد، شما دستت را بردار، ما خودمان اينها را هر جور دلمان مىخواهد چه مىكنيم، ديگر نمىتوانيد كه بگوئيد نمىتوانيد، خوب به تو چه؟ من عبايم را نمىتوانم درست بپوشم، به شما چه ربطى دارد؟ حالا شما بيائيد عباى من را بگيريد كه من نمىتوانم عبايم را بپوشم؟ و حال آنكه دروغ مىگوئيد، شما نمىگذاريد.
فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است
ما هفتاد سال يا بيشتر است دانشگاه داريم، از زمان امير كبير تا حالا ما مدرسه داشتيم، دانشگاه داريم، نگذاشتيد كه اين دانشگاهها درست درس بخوانند فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است، فرهنگى است كه درست كردند آنها براى ما، ديكته كردند، گذارند جوانهاى ما تحصيل بكنند، آنها نمىگذارند كه ما رشد بكنيم، آنها دستشان را بردارند ايرانى هم كمتر از اينها نيست، ايرانى هم رشد مىكند اما شما نمىگذاريد كه ما رشد كنيم براى اينكه اگر ما رشد كنيم منافع شما در خطر است شما مى خواهيد همه شرق را بخوريد و همه شرق را عقب نگه داريد، عقب نگه داشتن براى خوردن مال شرق است و شما شرق را داريد عقب نگه مىداريد كه هر چه دارند بخوريد، هر جا يك مامورى گذاشتند
صحيفه نور ج 2 صفحه 139
سر آن، در مملكت ما هم كه مامور براى وطن هم، آقاى شاه است كه مىبينيد چه كردهاند و چه مىكند.
منطق اسلام
ما منطقمان، منطق اسلام اين است كه سلطه نبايد از غير بر شما باشد، نبايد شما تحت سلطه غير باشيد، ما هم مىخواهيم نباشيد سلطه غير. ما اصل گفتنمان اين است كه آمريكا نبايد باشد، نه آمريكا تنها، شوروى هم نبايد باشد، اجنبى نبايد باشد، منطق ما اين است و فرياد ما هم همين است. با اين منطق اگر بحث كسى دارد بكند، ديگر به شاخ و برگ و توى اين روزنامههائى كه تبليغات مىكنند و به حسب آنطورى كه مىگويند صد ميليون دلار شاه براى تبليغات مىدهد، براى حفظ موجوديت خودش صد ميليون دلار در هر سال خرج مىكند، البته توى روزنامهها اين حرفها در مىآيد، آخوندها چيز هستند، رجعى هستند، آخوندها كهنه پرست هستند، آخوندها نمىدانم چه هستند، اين آخوندها، بعد هم مىروند سراغ اينكه اسلام اينجورى است.
هم اسلام را بد معرفى مىكنند، هم آخوند را بد معرفى مىكنند، چرا؟ براى اينكه آنى كه در مقابل اينها بايستد اسلام است، آن كسى كه مىخواهد پياده كند آن را، آخوند است. آنها نمىخواهند اين مطلب واقع بشود، آنها مىخواهند كه اسلام را بد معرفى كنند، مردم از اسلام برگردند و آخوند هم كه كنار برود، باقى بماند خودشان و هر كس كه دلشان مىخواهد.
جنايات عمال شاه درمحيطهاى علمى، عامل توقف تحصيل
دانشگاههاى مارا هم به آن صورت در آوردند، نمىگذارند يك تحصيل صحيح بكنند، از بس كه اينها فشار آوردند. از بس كه چه كردند، نه حوزههاى علميه ما تحصيل مىتوانند بكنند نه دانشگاه،دانشگاه هميشه در حال اعتصاب، يك سال است كهمى بينيم در حال اعتصابند اينها، كار نمىتوانند بكنند، نمىگذارند، يا مىريزند توى آن زن ومرد آن را مىزنندو عرضكنم زخمى مىكنند يا مىگيرند مىبرند در حبس ها. مدرسههاى ما هم همين طور، آنها مىريزند توى آن، هر كارى مىخواهند مىكنند، هر چند وقت يك دفعه مىريزند اين مدرسه را سر تا ته آن را اينها مىزنند و چه مىكنند، خوب نمىتوانند ديگر، محيط آرام الان ما نداريم كه در آن محيط آرام طلبه تحصيل كند يا در آن محيط آرام دانشگاهى تحصيل بكند، دبستانيش هم حالا اينطورى شده، الان اين بچه دبستانى را دارند كتك مىزنند و كشتند، چند نفر را همين امروز به من، ديروز و امروز اطلاع دادند كه در فلان جا چند تا دختر، و پسر دختر بچه اينقدر، چند تا پسر اينقدر كشتند.
روحيه انقلابى مردم، رژيم شاه را عقب راند
اصل وضع زندگى ايران الان يك وضع نمونه است، از آن طرف هم يك نمونه بالاتر وضع روحيه مردم ايران در اين وقت است، اين مردم ايران الان روحيه شان همچو قوى است كه تانك از آن طرف مىآيد،
صحيفه نور ج 2 صفحه 140
سرباز با سرنيزه از آن طرف مىآيد اينها با مشت جلو مىروند و با سنگ و با چوب با آنها مقابله مىكنند، اين زمين مىخورد، مرده است، آن يكى مىآيد جايش، هيچ دست در نمىرود و اين روحيه است كه اينها را عقب خواهد زد و الان پياده شان كرده است
اين آن روحيه حزب رستاخيز، كه آنقدر برايش اين مديحه سرائى كرد و اينقدر پافشارى كرد و آنقدرى كه (هر كس كه وارد نشود در اين حزب ديگر بايد برود اين ايرانى نيست، اين ديگر وطن ندارد، بايد از اينجا برود كه چه) بعدش برگشت به اينكه (خوب حزب رستاخيز چه) حالا ديگر آنطورى مىگويد(حزب رستاخيز چيست؟ اين مثل ساير احزاب، آيا بشود، آيا نشود) يك امرى را مىگويند و گاهى آنقدر پافشارى مىكنند، حالا همين مردم، كار همين مردم اين كار را كرده، همين مردم اين كار را به اينجا رساندند كه اين حزب رستاخيز كذا شد هيچى تو خالى بود، از اول نتوانستند، روز اول گفتم كه اين حزب نيست اين، اين حرف است مىزنند، حزب رستاخيز كه آنقدر با آن موافقند خودشان حالا مىگويند،حزب نبود، ساير كارهايشان هم اينطورى است. بعد كم كم اصلاح ارضى هم مىگويد، براى اينكه اين اصلاح كه نبود اين فساد بود اين نيست وضعش كه، سپاه دانش، سپاه كذا، خوب چه كارى اينها مىكنند جز اينكه بروند براى شما مداحى بكنند و يا الزاماً بروند براى شما مداحى بكنند، شاه را ترويجش بكنند. الان مردم از آن دهات آخر تا آن شهرهاى مركز يكپارچه ايستادهاند مىگويند ما نمىخواهيم اين را. رفراندوم از اين بهتر؟ يك مملكت دارد مىگويد من نمىخواهم اين را، خوب آمريكا چه مىگويد؟ مملكت خودمان است نمىخواهيم اين را، يكى ديگر، برود، به شما ربطى ندارد، ما خودمان تعيين مىكنيم. مقدرات هر مملكت دست خود افراد خود مملكت است، ما اين را نمىخواهيم، برود، ما خودمان يكى را تعيين مىكنيم، اين مقدرات ما روى موازين روى موازين عقلى و عقلائى ،روى قوانين، دست اشخاصى كه بايد باشد، باشد.
afsanah82
07-24-2011, 05:07 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 142
تاريخ: 20/7/57
اعلاميه امام خمينى به مناسبت چهلمين روز شهادت شهداى تهران
بسم الله الرحمن الرحيم
دروازه تمدن! بر روى نعش جوانان
ملت آگاه و مبارز و شجاع ايران اعلى الله كلمتهم: اكنون كه چهلم عزيزان تهران به دنبال چهلمها فرا رسيد و با استقرار حكومت سرنيزه و پليس در انتظار چهلمهائى بايد باشيم، اكنون كه سايه شوم حكومت نظامى و نظام سياه شاهنشاهى روزگار ملت محروم ما را به تباهى كشانده است، اكنون كه دست ابرقدرتهاى ستمگر براى چپاول مخازن غنى ما بر ضد اراده مصمم ملت از آستين دژخيمان شاه بيرون آمد و عزيزان اسلام را به خاك و خون مىكشد، اكنون كه نمودهاى دروازه تمدن بزرگ به دست پايه گذاران حقوق بشر، يكى پس از ديگرى بر روى نعشهاى جوانان برومند ما رخ مىنمايد، اكنون كه به ادعاى كارتر ملت به آزادى و استقلال شاهانه نائل شده است، كشور بى پناه ما عزادار و ملت مظلوم ما سوگمندند، ما در غرب با شما در شرق به عزاى عمومى مىنشينيم.
با شكستن سد مهرههاى داخلى و مهره داران خارجى به استقلال و آزادى دست يابيم
عزيزان من! همت كنيد و زنجيرهاى اسارت را پاره كنيد و مهرههاى خيانتكار را يكى پس از ديگرى از صحنه خارج كنيد و دست مهره دارهاى سودجو را از كشورهاى اسلامى قطع كنيد. سعادت و آزادى و استقلال، پشت سد مهرههاى داخلى و مهرهدارهاى خارجى است، سدها را ويران كنيد و در هم شكنيد و كشور را نجات دهيد در منطق كارتر، اين جنايتها و اختناقها و وحشيگرىهاى شاه كوشش در راه استقرار اصول دمكراسى و موضعگيرى مترقيانه نسبت به مسائل اجتماعى است. او مردم آگاه ايران را متهم مىكند كه با آزادى كه شاه مى خواهد بدهد مخالفند و تمام اعتصابات و اعتراضات سراسرى ايران براى گريز از آزادى است!!! لكن بايد بداند كه اين فريبكارىها ديگر ارزش خود را از دست داده است و همه جوامع شاه را شناختهاند.
نهضتى بى سابقه با قيام همگانى آزادگان
ملت بزرگ ايران! تاريخ ايران بلكه تاريخ جهان نهضتى چون نهضت شما به ياد ندارد و قيام همگانى مانند قيام شما آزادگان پشت سر نگذاشته است. امروز نونهالان هفت هشت ساله دبستانهاى ما
صحيفه نور ج 2 صفحه 143
فدائى مىدهند و در راه اسلام عزيز و كشور، خون نثار مىكنند، شما در چه تاريخى چنين ديدهايد؟ امروز زنهاى شير دل طفل خود را در آغوش كشيده و به ميدان مسلسل و تانك دژخيمان رژيم مىروند، در كدام تاريخ چنين مردانگى و فداكارى از زنان ثبت شده است؟ امروز غريو مرگ بر شاه از دل طفل دبستانى تا پيران بيمارستانى مجال را بر رژيم منحط پهلوى چنان تنگ نموده و اعصاب شاه را انسان خرد كرده كه دست از پا نشاخته و تسكين خاطر خود را با خون كودكان و جوانان ما بيمه مىكند.
صبور باشيد كه خون شما پيوستى با خون و راه انبيا دارد
خواهران و برادران عزيز! صبور باشيد و سستى و ضعف از خود نشان ندهيد، راه شما راه خدا و اولياء خداست. خون شما در راهى مىريزد كه خون پيامبران و امامان و اصحاب صلاحيتدار آنان ريخته شده، شما به آنان مىپيونديد و اين نه تنها غم ندارد كه شادى آور است.
عامل سرنگونى رژيم و پيشرفت مقاصد اسلامى: استحكام صفوف و اجتناب از اختلاف
صفهاى خود را محكم كنيد و ارادهها را مصمم و وحدت كلمه را حفظ نمائيد و با همه جناحهاى مسلمان خصوصاً ارتشىها ائتلاف كنيد و سلام گرم مرا به آنان برسانيد و بگوئيد اينان كه با مسلسل شما و يا اجانب كشته مىشوند برادران و خواهران شما هستند، براى ارضاى شهوات شاه خود را پيش خالق و خلق رسوا نكنيد، در آغوش ملت بيائيد كه آغوش ما براى شما باز است عزيزان من! از اختلاف كه الهام ابليس است اجتناب نمائيد و به هم پيوسته در راه هدف كه سرنگون شدن رژيم فاسد پهلوى است و قطع ايادى اجانب از مقدرات و مخازن كشور است، نهضت مقدس را ادامه دهيد و در راه پيشرفت مقاصد اسلامى خود از هيچ عاملى نهراسيد، اين جنبش بزرگ را هيچ قدرتى نمىتواند متوقف كند. شما بحقيد و دست خداوند تعالى با شماست و خدا خواسته است كه مستضعفين پيشوائى را به دست گرفته، خود وارث مقدرات و مخازن خود باشند.
خدمت به نهضت اسلامى در هر زمان و هر مكان تكليف است
اينجانب در اولين فرصت به يكى از كشورهاى اسلامى كه بتوانم به فعاليت اسلامى خود ادامه دهم خواهم رفت و انشاءالله تعالى عمرم را در راه خداى تعالى كه خدمت به شماست به آخر مىرسانم. تاكنون هيچ يك از دولتهاى اسلامى از من دعوت ننمودهاند و به محض احراز آزادى بيان و قلم در كشورى از كشورهاى اسلامى انشاءالله براى خدمت به آنجا خواهم رفت
اكنون در اينجا به خدمت ادامه مىدهم در نهضت اسلامى و خدمت به مردم مسلمان، مكان يا رنج در مكان مطرح نيست، آنچه مطرح است تكليف است، صداى وجدان است. من هر چه بكنم وبه سر من هر
صحيفه نور ج 2 صفحه 144
چه بيايد در مقابل شمائى كه خون در راه آزادى و اسلام دادهايد خجلم. آنچه مرا در اين مكان رنج و دردآور دلخوش مىكند خدمت به شماست. من در غم خانواده افتخار آفرين سراسر ايران خود را شريك مى دانم و ياد كودكان دبستانى ايران كه اخيراً به دست شاه جبار كشته شدهاند قلبم را مىفشارد.
چهلم تهران را روز عزاى عمومى اعلام كرده و خود نيز عزا دارم.
از خداوند تعالى ادامه نهضت را تا حصول مقاصد اسلامى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 145
تاريخ: 21/7/57
بيانات امام خمينى در مورد حقوق بشر و فضاى باز سياسى!
بسم الله الرحمن الرحيم
تعهداتم نسبت به اسلام و مسلمين اجازه سكوت در برابر غارت و كشتار شاه را نمىدهد
گفتم نه و به وسيله سازمان امنيت نجف اين كاغذ را ابلاغ كردند. من كاغذ را گرفتم گذاشتم كنار، جواب ندادم به آنها لكن كار خودم را ادامه دادم، تا از يكسال به اين طرف كه كارها و فعاليتها زياد شد و برعلاوه بر اعلاميهها و فعاليتهاى ديگر مصاحباتى هم با بعضى روزنامههاى خارجه مثل لوموند و اينها شد، آنها تعقيبشان زياد شد كه رئيس امن عام آمد پيش من، خودش آمد (آن باز تقاضايش همين معنا بود كه يك وقت حرفش مىشد) كه شما هر فعاليتى مىخواهيد بكنيد لكن مصاحبه نكنيد. ماهم اصل مصاحبه خيلى عادت نكرده بوديم به آن، به اين جوابى نداديم لكن يك مصاحبه ديگرى شد، از فرانسه هم آمدند و مصاحبه كردند از فرانسه هم آمدند و با اينها هم مصاحبه شد ولو اينكه اينها آنها را گرفتند، بعد كه از منزل بيرون آمدند آنها را گرفتند. بعد از اين تشديد كردند راجع به اين معنى كه شما در اينجا (به تعبير آنها منزل خودتان است هر جورى مىخواهيد باشيد لكن فعاليت سياسى نكنيد، روحانى خوب است كه همان (حرفشان اين بود كه) درس بگويد و مسأله بگويد. من گفتم كه اسلام از سياست جدا نيست، اسلام مثل چيزهاى ديگر نيست، مثل مذاهب ديگر نيست كه ذكر و دعا باشد، اسلام سياستش با ساير احكامش با هم هستند و من دخالت سياسى مىكنم، - حالا ندارم - و من هم اعلاميه مىدهم و هم در ضبط حرف هايم را ضبط مىكنم و هم اگر مقتضى شد در منبر صحبتهايم را مىكنم و اين يك تكليفى است شرعى براى من. گفتند كه آخر ما يك تعهداتى با دولت ايران داريم، با آن تعهدات نمىشود اينكارها. گفتم خوب من هم (قريب به اين معنى) يك تعهداتى با اسلام دارم و با ملت ايران، من هم نمىتوانم كه از تعهداتم دست بردارم. منتهى شد به اينكه آنها گفتند كه نه، نبايد بشود و ما مىگفتيم بايد بشود و آنها ما را محصور كردند در منزل، البته نه اينكه بگويند شما نيا بيرون، نه همچنان نبوده است ايرانىهائى كه از بيرون مىآمدند، اينها را مانع شدند، يكروز هم طلبهها را مانع شدند، الا يكى دو سه نفر. من بيرون نيامدم از آنجا، بيرون كه نيامدم خوب در ايران يك چيزهائى كه رخ داد من ديدم كه خوب ما بخواهيم اينجا توى منزل بمانيم و كارى نكنيم و بگوئيم ما درس مىخوانيم وبه اين كارها كار نداريم مثلاًاين مخالف با وضع ماست
صحيفه نور ج 2 صفحه 146
ما الان در ايران كشته داديم، ما بچه هايمان را، بزرگ هايمان را كشتند در ايران، الان هم هر روز اين بساط هست. الان هم در در روزنامههاى آنجا منعكس است كه در دانشگاه ديروز يا پريروز (گفته بود) هفتاد و چند نفر، هفتادوپنج نفر زخمى شدند (واين يك چيزى است كه معلوم است، دولت ايران گفته) و چندين نفر هم كشته. اينها به جان اين ملت افتادند، از اين طرف همه چيز ملت را مىبرند، حالا جان اين ملت را دارند مىگيرند. ما چطور با اين وضعى كه اينها دارند بتوانيم، وجدان ما اجازه به ما بدهد، ديانت ما به اجازه بدهد كه ما بنشينيم نگاه كنيم و فرزندان اسلام را اينها درو كنند و بكشند؟ ما صدايمان را به آنقدرى كه بتوانيم، آنقدرى كه بگذارند دولتها، صدايمان را به دنيا مىرسانيم كه ببينند كه اين وضع اين ايران چه وضعى است الان.
دوام سلطنت شاه در زير سايه سرنيزههاى آمريكا
من گمان نمىكنم كه هيچ مملكتى شبيه به مملكت ايران باشد، يك مملكتى باشد كه همهاش حكومت نظامى باشد. خوب همه شهرها را تقريباً دوازده شهر بزرگ ايران كه اساس شهرهاى ايران است، حكومت نظامى قراردادى، باقى آن هم حكومت نظامى است يعنى الان نظامى ايران را دارد اداره مىكند. حالا هم از قرارى كه گفتند بناست يك نظامى نخست وزير بشود. فريدون جم را مىگويند مىخواهد نخست وزير بشود، اين هم يك نظامى است. اينها نمىتوانند ادامه حيات بدهند، شاه نمىتواند ادامه حياتش را بدهد الا زير پرچم نظام و زير سرنيزه نظامىها كه دنبالش سرنيزه آمريكايى است. اگر سرنيزه آمريكائى نباشد معلوم نيست نظام ايران الان آنطور انقياد را داشته باشد.
حقوق بشر و شوراى امنيت، حربهاى در دست غارتگران ملل ضعيف اينها بيدار شدند، اينها آدمند، آنهم ايرانى، آنهم دارد مىبيند كه در ايران چى مىگذرد. روزى نيست كه در يك شهرى يك صدائى در نيايد به مجرد صدا درآيد مىزنند، كشند. با اين وضعى كه ايران دارد، با اين اغتشاشى كه الان در ايران هست و اين دول بزرگ هم كه بشر دوست!!حقوق بشر! همهاش شعر است همه اين حرفهائى كه اين دولتهاى بزرگ مىزنند و جامعههائى درست كردهاند براى حقوق بشر، براى امنيت، براى چه، نه امنيت شان به امنيت آدم مىبرد و نه اين حقوق بشرشان به حقوق آدم مىبرد، همهاش براى اين است كه اين ملل ضعيف را ببلعند. اين همه مسائلى كه ملاحظه مىكنيد در هر يك از اين ابرقدرتهائى كه يك صدائىاست، يك نظامى هست، نظام اين است كه اين بلاد شرق را، بلاد ضعيف را اينها ببلعند.
نفت در قبال استقرار پايگاههاى تسليحاتى آمريكا
در شرق چون مخازن زياد است، مخازن نفت زياد در شرق هست مثل كويت، مثل حجاز، مثل ايران، در اينجااينطور مخازن هست، آن خارجى تمام چشمشان دوخته شده است به اين مخازن ما و دارند
صحيفه نور ج 2 صفحه 147
مجانى مىبرند همين طورى. شما خيال مىكنيد كه آمريكا پول به ايران مى دهد؟ آمريكا - اسلحه - براى خودش در ايران پايگاه درست مىكند، اين اسلحههائى كه مىگويند كه فروختند به ايران، به جاى نفت دادند، اين اسلحهها همانهائى است كه اينها مىخواهند در ايران باشد و پايگاه باشد كه مبادا يك وقتى شوروى حمله بكند، نه اين است كه اينها به ما چيزى دادهاند، اينها بازى است سر ما در مىآورند.
سكوت و تاييد خلق پرستان از شاه در برابر كشتار ملت استقلال طلب ايران
اين ابرقدرتهائى كه يكى به اسم مملكت كمونيستى، يكى كمونيست چين، يكى نمىدانم سوسياليست زهر مار، همه اينها بساطشان براى خوردن ماست. اين چينى كه گفته مىشود كه كمونيست است و با تودهها كذاست و با خلق كذاست، ديديد همه كه در اين كشتار بزرگ تهران كه تابيست هزار هم گفتهاند (ولى خوب حالا اين مبالغه است اما چهارهزار تا، حدود چهارهزار، اين زياد گفته شده است، حتى گفته شده است كه در قبرستان تهران يك همچو حدودى دفن شده) اين رهبر چين كمونيست، اين رهبرى كه بعضى جوان ما در اشتباه هستند و خيال مىكنند اينها مفيد هستند براى جامعه، اين در عين حالى كه اين كشتار داشت واقع مىشد آمد به ايران و دست داد به اين شاه غاصب پشتيبانى كرد، يك كلمه هم نگفت، به اينكه آخر اينها را چرا مىكشى؟ آخر چه كردهاند اينها؟ اينها دارند مىگويند ما آزادى مىخواهيم، چه مى خواهيم، اينها مىگويند ما مىخواهيم آزاد باشيم، آزادى، استقلال، دادشان اينطور در آمده بوده يك كلمه اين آدم نگفت كه خوب اينها بشر هستند، اينها انسان هستند، چرا اينطور؟ بچه كوچك اين قدرى را بچه دبستان را، حالا ديگر دستشان از آن بزرگها مثل اينكه چيز شد، حالا كوچكها، بچههاى دبستانى را حالا ديگر دستشان از آن بزرگها حالا كوچكها، بچههاى دبستانى را دارند مىكشند، اينهم هر روز دارد اخبارش مىآيد مثل اينكه چيز شد، اينجا، بچه كوچولوى دبستانى، دختر دبستانى، پسر، دوازده سال، دختر و پسر يا دختر، همين دو سه روز - يك جائى - كشتند، يك كلمه اين آدم نگفت به اين شخص كه شقى اين چه كارى است مىكنى؟ آمد و دست داد به او، با آغوش باز ملاقات كردند و به اين صورت و خنديدند به اين توده هاى بيچاره و ما جوان هايمان اشتباه مىكنند، خطا مىكنند، خيال مىكنند كه اينها براى آنها مفيد هستند. آنهم كاخ نشينان كرملين. پانزده خرداد كه پانزده هزار (آنطورى كه مشهور شد) اين اين مردم كشتند، در روزنامههاى شوروى تاييد كردند از آنها، الان هم تاييد كردند اين را با اين كشتار كه الان شما ملاحظه مىكنيد در ايران هر روز يك گوشهاى هست، الان هم هست اينها همه شان براى اين است كه اين گاز ايران را مىخواهد، آن نفت ايران را مىخواهد، آن دارد گاز ايران را مىبرد، آن دارد نفت ايران را مىبرد. همه دنبال اين هستند كه اين ملت ضعيف عقب بمانند، چشم هايشان باز نشود. مبلغ هايشان، تبليغاتشان هميشه تبليغ به ضد دين و به ضد روحانيت است تا مردم را از اينها جدا كنند، مردم را از ديانت جدا كنند، مردم را از روحانيت جدا كنند خودشان را به جان هم بريزند و آنها استفادهاش را ببرند. ما كشته بدهيم محمدرضاخان استفاده كند، آن بالاترها هم زيادتر استفاده كنند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 148
اعطاء آزادى و تشكيل جامعه مترقى با زور و سرنيزه!!
اين ملت برايش چه مانده، اين ملت برايش همين كه تو سرش بزنند و نظامى باشد، اصلش تمام حكومت هر جا هست حكومت نظامى باشد، هر كس سرش را از تنش در مىآورد بزنند بكشند. اين وضع يك وضع خاصى است كه ايران اين وضع را دارد، مطالعه كنيد ببينيد اصلاًدر دنيا شبيه دارد، يك همچو شبيهى ما در دنيا داريم كه مملكت حكومت نظامى باشد و نتوانند حكومت نظامى را بردارند؟ نمىتوانند هم بردارند براى اينكه مردم ايستادهاند، مقابلشان ايستادهاند. حالا هم كه حكومت نظامىاست مردم ايستادند اما ايستادهاند چه چيز مىگويند؟ ايستادهاند آن حرفى كه آقاى كارتر ديروز گفته است مىگويند؟! آقاى كارتر مىفرمايند كه شاه آزادى خوب مىخواهد بدهد، آزادى مطلق مىخواهد بدهد و شاه مىخواهد كه يك مملكت مترقى، يك اجتماع مترقى درست كند و اين مردم با آن مخالفند!! مخالفت مردم براى اين است كه مردم آزادى نمىخواهند و ايشان با زور، با سرنيزه مىخواهد آزادى بدهد!! اين سرنيزهها براى اين است كه تو سر مردم مىزند مىگويد آزادى بخواه! مردم جامعه مترقى نمىخواهند، سرنيزه آمده مىگويد بخواه! اين آقاى كارتر نمىدانم فهمش اينقدر است يا حقه بازيش اينقدر است؟ مىخواهد اغفال كند؟ آخر كى را مىخواهد اغفال كند؟ - مردم - شايد آنهائى كه نمىدانند در ايران چه مىگذرد آنهائى كه نمىدانند چه خبر است در ايران. شمائى كه مىدانيد در ايران چه خبر است، شمائى كه ميدانيد در ايران الان چه خبر است، مردم چه مىخواهند، اينها چه مىگويند.
طرح آمريكايى اصلاحات ارضى جهت تشكيل بازار فروش كالاهاى آمريكائى
مردم مىگويند آقا ما ميخواهيم نفت مان مال خودمان باشد، ما مىخواهيم مملكتمان آن زراعتى كه داشت دوباره برگردد به آن. آقا زراعت را همچنان به هم زدند، اين اصلاحات ارضى را كه آقا گفتند و آنقدر طمطراق كردند، اصلاحات ارضى به امر دولت آمريكا بود براى اينكه بازار درست كنند كه چيزهاى آنها فروش برود يعنى زراعت ما به هم بخورد ما محتاج بشويم. الان هم كه مىبينيد كه هر چى مىخواهيم از خارج بايد بيايد، زراعت ما اينجور شد، زراعت ما را آنجور كردند. خوب مردم ريختند، آن زارعين بيچارهاى كه ديگر در آنجا نتوانستند زندگى كنند ريختند به شهرها، به تهران. الان تهران يك محله زيادى چندين محل حدود چهل تاست كه براى من نوشته بودند، محلههاى كوخ نشين، محلههائى كه خانههاى گلى دارد كه هيچ چيز ندارد و ده نفر عائله در يك چادر كوچكى در اين زمستان سرد زندگى بايد بكنند، آب ندارد، بايد آب را از پنجاه، شصت پله ببرند بالا، لب خيابان برسند كه گودال منزلشان است، لب آن خيابان برسند و از آنجا آب را بردارند بياورند از اين پلهها پائين براى بچههايشان اين چه شد؟ براى اينكه اصلاحات ارضى فرمودند! در اصلاحات ارضى به هم خورد اوضاع دهقانها، وقتى كه به هم خورد اوضاع آنها، چاره نداشتند كه رو بياورند به شهرستانها، آمدند شهرستانها و آن شد، وضع بيچارهها اينطور شد، از آن طرف وضع زراعت ما به هم
صحيفه نور ج 2 صفحه 149
خورد. ايرانى كه مركز زراعت بود، شايد آذربايجان ايران بس بود براى ايران، باقى آن را بايد صادر كنند، الان به اندازه يك ماه، سى روز يا سى و سه روز، آنهائى كه اطلاعات دارند و حساب كردند مىگويند ايران به اندازه سى و سه روزش براى خودش چيز دارد، باقى آن را بايد از خارج بياورند.
ملت غارت شده ايران يا مستشاران غارتگر، كدام يك وحشى هستند؟
خوب اين ايرانى جمع شدند، همه ايرانىها الان صدايشان درآمده الان سرتاسر ايران اعتصاب است، اگر اين حكومت نظامى و نظام را بردارند، مردم اين دستگاه را به قدر يك ساعت مىپيچندش به هم و پيروز مىشوند، براى اينكه بد ديدند از اينها اين مردم، مى خواهند آزادشان كنند و از رفاه بدشان مىآيد؟! از زندگى خوب بدشان مىآيد؟! مى گويند ما حتماًبايد توى خاكها بخوابيم؟! يا مىبينند كه مال اينها را دارند مىخورند و اينها را خاك نشين كردند؟ دادشان اين است. آقاى كارتر چه مىگويد؟ آخر اينها چه مىگويند؟ از جان ما چرا اين نفتهاى ما را مىبرند؟ آنهم مجاناًمىبرند. مىبرند و آقايان مىگويند كه ما اسلحه خريديم، تو اسلحه مىخواهى چه كنى؟ اسلحهاى كه خريدند اسلحهاى است كه فرمش را اينها نمىدانند، ايران مى تواند استعمال كند اين اسلحه را. آن چيزهائى كه آنها درست كردند، شياطين خودشان مىتوانند عمل بكنند، اينها نمىتوانند. مستشارها آمدند براى اينكه در اينجا باشند، هم نظام ما را نظام انگل بار بياورند كه هست و هم اينجا مطالعات بكنند كه چه جور - بايد - بهتر مىشود اين لقمه چرب را خورد آنطور ماند، آنطور باشد اين ملت حرف نزند، اگر حرف بزند يك ملت وحشى است!! يك ملت وحشى است كه داد مىزند كه آقا ما را آزاد كنيد!! يك ملت وحشى است كه داد مىزند آقا مال مارا نخوريد! اما آنها وحشى نيستند! آنها مترقى هستند! مال مردم را بايد بخورند آنها!! بايد غارت كنند!!
اين ملت ما الان صداشان از بچه كوچكش تا پيرمردش درآمده براى اينكه مىبينند كه مملكتشان دارد سقوط مىكند، دارد از بين مىرود اين مملكت، بايد به فرياد اين مملكت برسند ولهذا مىبينيد كه جان مىدهند، بچه هايشان را مىكشند و آنها مىگويند بايد كرد، دنبال مىروند باز. اين وضع ايران ما و اين وضع اين دولتهاى بزرگ با ما.
انعكاس اهداف قيام و مصائب ملت يك تكليف عقلى و شرعى است
و ما وظيفه داريم، مائى كه الان اينجا، شمائى كه اينجا نشستيد و منى كه اينجا نشستم، ما وظيفه داريم كه با آنها همصدا باشيم يعنى هر مقدارى كه از دست ما برمى آيد بايد كمك بكنيم. كمك به غير نيست، كمك به خودتان هست، اينها براى شما قيام كردند. مردم ايران الان براى شما دارند خون مىدهند، براى شما بچه هايشان، جوانان هايشان از بين مىرود، دخترهايشان، بسرهاشان از بين مىرود. ما بايد به آنها كمك كنيم، ما خيال نكنيم كه اينجا نشستيم تكليف نداريم، همه مان تكليف وجدانى داريم، تكليف شرعى داريم، تكليف عقلى داريم كه با اين جمعيت مظلومى كه قيام كردند مىخواهند حق خودشان را، آن حق خودشان كه حق ما هم هست بگيرند، ما هم با
صحيفه نور ج 2 صفحه 150
آنها همراهى كنيم، ما هم دنبال آنها باشيم. مىتوانيم مقاله بنويسيم، مىتوانيم در روزنامه چيز بنويسيم، مىتوانيم به هر قدرى مىتوانيم در اين دانشگاههائى كه مىرويم به مردم بگوئيم، به مردم اينجاها بگوييم مسائل آنجا را. مسأله را منتشر كنيد. آقا هر كدام شما در يك نقطهاى كه هستيد مسايل ايران را منتشر كنيد، بگوييد، با آه دل بگوئيد روزنامه هايشان هم گاهى مىنويسند اما از خود شما بايد گفته بشود، نوشته بشود. بايد اين وضع آشفته ايران به همه عالم معلوم بشود.
سر نيزه ابر قدرتها در برابر خواستههاى بر حق ملت تاب مقاومت ندارد
و اگر چنانچه يك ملتى ايستاد و حق خودش را خواست سرنيزه نمىتواند جلويش را بگيرد. سرنيزه، اصلاً قدرت ندارد با گوشت طرف بشود، اين خيال است كه گوشت نمىتواند با سرنيزه. تمام قدرتهاى عالم جمع بشوند وقتى يك ملتى گفت من اين كار را نمىخواهم نمىتوانند تحميلش كنند.الان نمىتوانند تحميل به ايران بكنند كه شاه را قبول كن، نمىتوانند. الان زور ايستاده آنجا، اما مردم قبولش ندارند. مردم داد مىزنند نمىخواهيم. قبول كردن را مردم هيچ تن ندادند به اين مطلب. تن به اين ننگ، ايرانىها نمىدهند و نداده براى اينكه اين آدم را ديدند كه همه مصالح اسلام، همه مصالح كشور را به باد داده، در عين حال (ما آزادى داديم و ما نمىدانم چه داديم، ترقى داديم به ايران)، ترقياتشان همين است كه داريد مىبينيد، آزاديش همين است كه با سرنيزه است. ما مكلفيم به اينكه خدمت كنيم به اين مردم، به اين بيچارهها، به اين جوان مرده ها. ما انسانيم بايد خدمت كنيم و خدمت به آنها خدمت به خودمان است يعنى در اين منافعى كه ايرانى دارد مشتركيم، همه مان شريكيم. اگر مملكت ما يك مملكت مستقلى بشود، تبع نباشد، اگر مملكت ما يك مملكت آرامى باشد، اگر مملكت ما يك مملكت عرض مىكنم كه مرفعى باشد، خوب ما جزء آن مملكت هستيم، ما هم در رفاه هستيم، ما هم چه هستيم. اينها قيام كردند و ما هم بايد دنبال آنها باشيم، اينطور نيست كه عذر بياوريم كه من اروپا هستم و آن آمريكا هست و آنها ايران هستند، اين عذر نيست شما هم در آمريكا كه هستيد هر مقدارى كه مىتوانيد، شما هم در پاريس كه هستيد هر مقدارى مىتوانيد، من هم كه اينجا هستم هر مقدارى كه، من حالا شما را ديدم اين مقدار مىتوانم به شما چيز بگويم، حرف بزنم، مىگويم. شما رفقايتان را، آنهائى كه اهل اينجا هستند، خارج هستند، چه هستند، با هم قرار بدهيد كه كمك بكنيد به اين نهضتى كه هست.
لزوم تداوم نهضت
تاريخ سراغ ندارد اينجور نهضتى كه الان در ايران هست تاريخ ايران تا حالا سراغ ندارد اينجور نهضتى كه تمام ايران تمام بايستند، بچه اينقدرى بگويد كه مرگ برشاه، پيرمردش هم بگويد مرگ برشاه، همچو نهضتى ما نداشتيم در ايران
صحيفه نور ج 2 صفحه 151
اين نهضت را نگذاريد كه بخوابد تا اينها از بين بروند، تااين هيات حاكمه بروند يك هيات حاكمه صحيح سركار بيايد. خدا انشاءالله همه شما را حفظ كند. موفق باشيد. خدا شر اينها را بكند از سر مسلمين. شر اين ابرقدرتها را بكند كه اين نوكرها را نگذارند سربلاد مسلمين. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 152
تاريخ: 22/7/57
بيانات امام خمينى در مورد نقش انسان ساز مكتب اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
قصد شاه قبل از رفتن، تبديل ايران به تلى از خاك
الان به من اطلاع دادند كه شاه تصميم گرفته است كه فردا در اين اعتصاباتى كه مسلمانها براى آن كشتههايى كه دادهاند بنا دارند كه اعتصاب كنند، خواهد يك قتل عام بزرگ بكند. من اين را كراراً گفتهام كه اين آدم اعصاب خودش را از دست داده است، الان به طور جنون آميز دارد زندگى مىكند و چون اواخر عمرش را دارد مىگذارند، از اين جهت مىخواهد كه انتقام بگيرد از ملت ايران. تا حال هر چه جنايت بوده است كرده، حالا هم كه مردم ايستادهاند و مىگويند كه بايد بروى احساس اين را كرده است كه بايد برود و به طور جنون آميز مىخواهد كه مردم را قتل عام كند و برود. در يكى از حرفهايش گفته بود كه (من اگر بنا شد بروم، ايران را به يك تل خاك برمى گردانم و ميروم، يك تل خاكش مىكنم ايران را و مىروم.) حالا معلوم مىشود كه مىخواهد عمل كند به اين گفته .امروز مطلع شدم، يعنى گفتند كه تلفن شده است از ايران كه آمادگى دارد پيدا مىكند براى اينكه مردم را يك كشتار عظيمى بكند و ما نمىدانيم كه بايد با اين دستگاه چه بكنيم ملت مظلوم ايران نمىدانند كه با اين آدمى كه الان جنون پيدا كرده است و اعصابش از بين رفته است بايد چه بكنند، بايد چه فكرى ما بكنيم. من ناراحتم از فردا كه مبادا اين مطلب صحيح باشد واين مردم را به مسلسل ببندد و به تانك و توپ ببندد و تلافى كند و آخرى كه مىخواهد برود، ديگر كسى را نگذارد و برود.ما گرفتار يك همچنين موجودى هستيم و بايد دعا كنيم، بايد دعا كنيم كه خداوند به خير بگذارند اين كار را، اگر چنانچه عملى بشود، يك خسارات بزرگى بر ايران وارد مىشود، گرچه رفتن اين، همه مصيبتها را جبران مىكند لكن چرا بايد ما مجال به اين داده باشيم كه اين كارها را بكند، البته مسلسلهاى آمريكا و سلاحهاى آمريكا پشت سر اين است والا همچو مجالى مردم به او و دولت او نمىدادند اما حالا هست، الان باز مستشاران آمريكائى هستند و اين هم آخر عمرش هست و او خواهد رفت. آن چيزى كه خواستم به آقايان بگويم و فردا هم اگر چنانچه مجلسى داشتيم، فردا هم باز تذكر مىدهم و قبل از اين تذكر، اين را عرض بكنم كه فردا مجلسى كه ما داريم مال همه دانشجويان و كسانى كه در اينجا، در خارج اقامت دارند از ايرانىهاى خودمان، اين مجلس مال همه است و مثل منزل من مىماند كه منزل همه آقايان است و درآن باز است براى اينكه هر كس بيايد، مجلس هم
صحيفه نور ج 2 صفحه 153
اگر چنانچه فردا اشكالى پيدا نكند، آن هم مجلس خود آقايان است و كسى در اين دخالت ندارد، تو همى كه شده است كه كسى دخالت دارد، كسى مثلاً كنترل مىكند نه، شما همه با هم هستيد، همه با هم برادر هستيد و كس معينى بناى بر اين كار نيست كه دخالت داشته باشد، همه آقايان منزل خودشان است، آنجا هم اگر مجلسى باشد، همه آقايان با آن على السواء هستند، همه. ما نسبت به همه على السواء هستيم، به همه تان علاقه دارم، دعا براى همه تان مىكنم و صنف خاصى دخالت ندارد، تو هم اين نشود كه يك صنف خاصى در اين امور دخالت دارند يا من با يك صنف خاصى رفاقت دارم. نه ما با همه شما رفافت داريم و همه شما را دعا مىكنيم .
ابعاد اسلام و برداشت اسلام شناسان
آنكه مىخواستم تذكر بدهم و اگر فردا هم مهلت پيدا بكنم و بشود كه صحبت بكنم تفصيلش را بيشتر مىدهم اين است كه يك فاجعهاى براى اسلام از اول تا حالا بوده و آن فاجعه اينكه اسلام را نشاختهاند. كسانى كه بحث از اسلام كردند، چه در سابق و جه در لاحق، اينها اسلام را با همه ابعادش نشناختهاند. هر كسى يك بعدى از ابعاد اسلام را در آن نظر كرده است و همه مطالبى كه در اسلام بوده است و در قرآن كريم بوده است، به همان معنائى كه خودش ادراك كرده برگردانده است .در قرنهاى سابق يك دسته متكلمين بودند كه اينها روى فهم تكلم خودشان، روى فهم ادراك خودشان اسلام را آنطور توجيه مىكردند كه خودشان فهميده بودند يك دسته فلاسفه بودند كه روى فلسفهاى كه آنها مىدانستند اسلام را به صورت يك فلسفه ادارك مىكردند، خيال مىكردند كه مكتب فلسفى است. يك دسته عرفا و اين طايفه بودند كه اسلام را به فهم عرفانى توجيه مىكردند و اسلام را....و يك مكتب عرفانى مىدانستند تا اين زمان آخر. از آنوقت تا اين زمانهاى آخر اسلام چندين بعدش شناخته نشده بودهاست و بعضى از ابعادش را البته شناخت تمام نه، اما خوب مقدارش. هر طايفهاى روى ادراك خودش، روى علم خودش، اسلام را مطالعه مىكردهاست و همه آيات قرآن را و همه اخبار پيامبر و ائمه عليه السلام را روى آن ادراك خودش، برداشتى كه خودش كرده بوده است از اسلام، روى آن برداشت حساب مىكرده، همه اوراق را بر مىگردانده به آن ورقى كه خودش فهميده است و لهذا از اين بعدى كه اسلام دارد كه بعد دنيايى است و حكومتش است، آنجا وقتى كه ببينيد هيچ خبرى نيست همه آن مسائل فلسفى و عرفانى است اما وظيفه مردم در حالا كه دارند زندگى مىكنند چه است و كيفيت حكومت اسلام چه حكومتى است و مردم چه جور بايد برخورد داشته باشند با طبيعت، هيچ در كلمات آنها ديده نمىشود، آنها همهاش راجع به مسائل ما بعدالطبيعه و مسائل عرفانى و فلسفى و اينطور چيزها بحث كردهاند تا آمده است و رسيده است نوبت به اين قشر متاخر. اينها عكس آنها عمل كردند يعنى آن ابعادى كه اسلام در معنويات داشته است، در فلسفيات داشته است، در عرفانيات داشته است آنها را بكلى كنار گذاشتهاند و همين ورق ظاهر را ديدهاند يعنى اسلام را يك مكتب مادى تصور كردهاند، آنطورى كه آنها يك مكتب معنوى كه از ماده اصلش كانه جداست
صحيفه نور ج 2 صفحه 154
تصور كرده بودند و حتىآياتى كه راجع به قتال واقع شده بود، به قتال با مشركين واقع شده بود، آنها را هم توجيه كرده بودند به قتال با نفس و امثال ذالك، در مقابل آنها الان از چند سال پيش در اين وقتى كه مثلاً علوم غرب به ما رسيده است و عرض مىكنم كه آن تبليغات اينها رسيده است، اينها در عين حالى كه مسلمانند، در عين حالى كه همانطور كه آنها بودهاند، در عين حالى كه خوبند لكن شناختشان از اسلام همان شناخت ماديت اسلام است. آنها دعوت به باطن مىكردند و از ظاهر و از طبيعت غافل بودند اينها دعوت به ماديت مىكنند و از معنويت غافلند و اين هر دو اشتباه است اسلام نه محصور در آن معنوياتى است كه آنها مىگويند دارد معنويات اما محصور نيست و نه در محصور اين مادياتى است كه اينها مىگويند، يعنى ماديات را دارد لكن محصور به آن نيست.
اسلاممكتب انسان ساز
اسلام يك مكتبى است كه براى انسان سازى آمده است و ما بايد ببينيم كه اين انسان كه به قول بعضى ماهيت ناشناخته است، اين انسان چه ابعادى دارد و چه احتياجاتى دارد و اسلام كه براى انسان سازى آمده است، آيا جهت حيوانى اين را فقط خواهد بسازد يا جهت معنوى او را مىخواهد بسازد؟ يا انسان مىخواهد بسازد؟ انسان مثل ساير موجودات نيست، ساير موجودات مثل مثلاً حيوانات كه حالا در درجه بعد از نباتات و معادن اينها واقع شده است، حيوان همان حال طبيعى دارد و از ماوراءالطبيعه يك چيز كمى، يك احساسى، يك ادراكى، اما ادراك ناقص دارد و ديگر هم مراتب ندارد ماوراءالطبيعهاش. انسان از اين نقطه اول طبيعت تا آن آخرى كه يك موجود الهى مىشود، مراتب انسان است، يعنى يك انسان مىتواند سير بكند از عالم طبيعت تا ماوراءطبيعت و از ماوراءطبيعت تا مرتبه الوهيت سير بكند، تا برسد به اينكه آنجا را ادراك بكند.
اسلام، رشد دهند تمام ابعاد انسان
انسان يك موجود جامع هست، نه يك موجود يك بعدى يا دو بعدىموجودات ديگر بعضىشان يك بعدىاند، بعضى دو بعدى، بعضى چند بعدىاند لكن همه ابعاد وجود در ساير موجودات نيست، فقط انسان هست در بين همه موجودات كه يك موجود چندين بعدى است كه براى هر بعدش احتياجات دارد، براى رشد هر بعد او، احتياج دارد، احتياجات دارد و مكتبهائى كه در عالم هست، در عالم طبيعت هست، هر مكتبى را كه شما برويد ملاحظه بكنيد به استثناى مكتب اسلام و مكتب توحيدى و مكتب انبيا(كه درست دست ما نيست و از بين رفته است اما حالا اسلام محفوظ است) هر مكتبى را به استثناى مكتب اسلام كه ملاحظه كنيد يك مكتب مادى است كه انسان را حيوان تصور كرده است، يك موجودى كه همان خوردن و خوابيدن است منتهى بهتر خوردن و بهتر خوابيدن، حيوانات هم مشتركند با ما در خوراك خوردن و خوابيدن لكن اين مكتبها مىخواهند انسان را يك حيوانى كه اينطور ادراك كردهاند از انسان كه اين هم مثل ساير حيوانات هست كه تمام چيزهايى و
صحيفه نور ج 2 صفحه 155
رشدهايى كه دارد در همان ادراكات مادى دور مىزند، در امور مادى دور مىزند، اسم آن را گفتهاند امور عينى، خيال مىكنند كه امر عينى عبارت از همين عالم طبيعت است و حال اينكه عوالم ديگرى هست كه اينها ادراكش نكردهاند و آنها عوالم عينى بيشتر، يعنى از عينيت بيشتر حظ دارند تا عالم طبيعت، عالم طبيعت در آخر موجودات عالم وجود واقع شده است، در آن آخرش واقع شده است يعنى منتهى اليه عالم، عالم وجود، عالم طبيعت است، پستترين عالمها عالم طبيعت است، و اينطور نيست كه انسان فقط خودش باشد و همين طبيعت و مرتبهاى نداشته باشد، انسان مراتب دارد. آن كسى كه رفته سراغ آن مرتبه بالاى انسان و از اين مراتب غافل شده است، اشتباه كرده است، آن كسى كه چسبيده است به اين عالم ماده و مرتبه طبيعت را ديده و غافل از ماوراى الطبيعت است اين هماشتباه كردهاست.
اسلام براى اين انسانى كه همه چيز است يعنى از طبيعت تا ماوراءالطبيعت تا عالم الوهيت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام. اسلام خواهد انسان را يك انسانى بسازد جامع يعنى رشد به آنطور كه هست بدهد، از حظ طبيعت دارد، رشد طبيعى به او بدهد، حظ برزخيت دارد، رشد برزخيت به او بدهد، حظ روحانيت دارد، رشد روحانيت به او بدهد، حظ عقلانيت دارد، رشد عقلانيت به او بدهد، حظ الوهيت دارد، رشد الوهيت به او بدهد. همه خطوطى كه انسان دارد و به طور نقص است، الان نرسيده است، اديان آمدهاند كه اين ميوه نارس را رسيدهاش كنند، اين ميوه ناقص را كاملش كنند. نبايد آقايانى كه در اين غرب واقع شدهاند و غرب هم غرق در طبيعت دنياست و هيچ ملتفت به ماوراء الطبيعت نيست آقايان از اين مكتبها گول بخورند و خيال كنند كه انسان غير از اينكه مىخورد و مىخوابد و اينها چيز ديگرى نيست، همين استچيز ديگرى در كار نيست، اين اشتباهى است كه اسلام را بد شناختهاند آنهائى كه همهاش توجهشان به اين است و همه آيات و اخبارى كه در اسلام براى رشد انسان آمده برگرداندند به اين و هم آنها در اشتباه بودند كه همه آيات و اخبار را برگرداندند به آن، بايد هر چيزى سرجاى خودش عمل بشود يعنى انسان رشد طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه ممكن است، حظ طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه سالم است، البته روى موازين عفت و سلامت و اين مرتبه را رشد كه پيدا كرد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و همه ابعادش وسيع بشود تا يك انسان بشود.
اسلام مثل مكاتب ديگر (مادى) نيست
انسان شدن كار مشكلى است لكن لازم است براى انسان. مقصود من از اين حرف اين است كه شما خيال نكنيد كه اسلام آمده حيوان تربيت كند، آمده است كه آب و خوراك براى حيوان درست كند، اين يكيش است، اين را هم درست مىكند لكن اين يك بعد است آن هم بعد آخرش هست، بعدهاى ديگرى دارد كه آنها هم همهاش از اسلام است وبراى تربيت انسان است و انسان را مىخواهد يك موجود رشيدى كه همه اين ابعاد را داشته باشد تربيت كند و براى همه اينها هم دستور دارد اسلام، نسبت به يك جهت و جهت ديگرى نيست، براى حكومت اسلامى دستور دارد براى تشكيلاتش
صحيفه نور ج 2 صفحه 156
دستور دارد، براى مقابله با دشمنان دستور دارد، براى تحرك جامعه دستور دارد، براى رسيدن به ماوراى الطبيعت دستور دارد، همه اينها را دارد، يك بعدى نيست كه انسان خيال كند من اسلام را شناختم و شناختم اين است كه مثلاً تاريخش چه جور بوده و فرض كنيد كه زندگى بشريش چه جور بوده و كذا چه بوده و دستورات طبيعىاش چه بوده و اينها، مسأله اين نيست، مسائل اسلام بالاتر از اين معانى است و
ابعاد زياد دارد و بايد كسى كه مىخواهد بشناسد اسلام را، درست نگاه كند به قرآن كه مبدا اصلى است و همه ابعادى كه در قرآن هست همه را ملاحظه كند، خيال نكند كه من فقط آن آياتى را قبول دارم كه مربوط به طبيعت است و مربوط به حكومت، آن آياتى كه مربوط به قيامت است قبول ندارم. براى اينكه نمىداند اين آدم قيامت يعنى چه و آن روزى كه مىآيد چه روزى هست او خيال مىكند خيالى است، نخير عينى است و عينيتش از عينيت اين طبيعت زيادتر است منتهى حالا ما به آن نرسيديم.
در هر صورت مىخواستم اين سفارش را به همه محصلينى كه در اروپا خداوند همه را توفيق بدهد بكنم كه اسلام را محصورش نكنيد در يك محفظهاى كه خيال كنيد مكتب مثل مكتب كمونيست است، مكتب مثل مكتب ماركسيست است، مكتب مثل مكاتب ديگر است اينجورها نيست در كار اينها، كسانى كه نمىدانند اسلام چيست خيال مىكنند يك همچو مطلبى است.
با انعكاس جنايات رژيم، به ايران در حال اعتصاب كمك كنيم
مطلب ديگر اين است كه خوب ما الان موظف هستيم به وظايفمان، الان ما همه كه اينجا آرام نشستيم ايران نا آرام است، الان ما فرداى ايران را از آن نگران هستيم نمىدانم فردا در ايران چه خواهد شد بايد فكرى ما بكنيم حالا من هم در فكرش هستم كه بايد چه بكنم اما همين طورى كه ملاحظه مىكنيد تا حالا الان قريب يك سال است كه آرامش از ايران رفته است، هر گوشهاى از آن را كه مىبينيد يك انقلابى است، هر طرف شهرى از شهرهايش را كه مىبينيد يك عرض مىكنم كه اعتصابى هست، حالا كه در اين چند روز آخر و تقريباً چندين روز آخر است كه اعتصاب تمام ايران را فرو گرفته است، همه كارخانهها، همه روزنامهها، همه عرض بكنم كه عمال دولتى و غير دولتى در اعتصاب الان هستند تقريباً، در اعتصاب هستند، مردم هم همه در مصيبت و اعتصاب هستند و ما كه در اينجا هستيم و آرام هستيم نبايد فراموش كنيم آنها را، ما بايد به آن اندازهاى كه مىتوانيم به آنها كمك بكنيم، با قلم مىتوانيد، با قلم كمك كنيد، مىتوانيد در مطبوعات اينجا يك چيزى را از حالات ايرانىها و از ظلمى كه دارد برايشان مىشود و ازجناياتى كه اين رژيم بر آنها كرده است، بتوانيد در مطبوعات اينجا يك چيزى را منعكس كنيد بايد منعكس كنيد، هر كارى از شما مىآيد بكنيد و هر كه از آن كارى نمىآيد لااقل دعا كند به اينهايى كه فردا گرفتار اين رژيم منحط هستند.
انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند واگر فردا توانستم من و مجال داده شد، انشاءالله فردا هم چند كلمهاى با شما صحبت مىكنم و من از اينكه هم دير مىآيم و هم كم مىتوانم اينجا
صحيفه نور ج 2 صفحه 157
بنشينم از آقايان معذرت مىخواهم براى اينكه سن من را مىدانيد حدود قريب هشتاد سال است و شما الحمدلله جوان هستيد و قدرت داريد كه مقاومت كنيد، بنشينيد، من همچو قدرتى ندارم، از اين جهت من معذرت مىخواهم كه نمىتوانم زياد پيش شما بنشينم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 158
تاريخ: 22/7/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار فيگارو
سؤال: افكار عمومى در باره مبارزه رقباى رژيم كنونى از خود سؤال مىكنند كه آيا اين جنبش مذهبىخواهد به سنتاسلامى باز گردد؟ جواب: مخالفين رژيم ايران و قيام كنندگان كنونى، قربانى تبليغاتى هستند كه آنها را از طبيعت خود بيگانه مىسازد. ما وقتى از اسلام صحبت مىكنيم به معنى پشت كردن به ترقى و پيشرفت نيست، بلكه برعكس به عقيده ما اساساً اسلام يك مذهب ترقيخواه است ولى ما دشمنان رژيمهايى هستيم كه تحت عنوان تجددخواهى، روش ديكتاتورى و ظلم را در پيش مىگيرند، اين رژيمها مانند رژيم شاه ايران، با عمل خود پيشرفتهاى انجام شده را از هدف اصلى خود منحرف مىكنند و آنها را از چشم برادران و زنانى كه مىبايد از آنها استفاده كنند، مىاندازند و خلاصه آن پيشرفتها را بىمفهوم مىكنند كه مفهومش از آنها ساقط مىماند و اما قبل از هر چيز معتقديم كه فشار و اختناق، وسيلهاى براى دست يافتن به پيشرفت نيست.
سؤال: قيام كنونى در ايران، با جنبشهاى چپ افراطى رابطه دارد يا نه؟
جواب: ما هميشه از اتحاد با اين احزاب سرباز زدهايم ولى در واقع امروزه تمام مخالفين ايرانى، تحت لواى مذهب و به نام بيان درست و صحيح اسلام، سازمان يافته و تظاهر مىكنند و دليل آن هم روشن است، گروههاى چپى يا كمونيستى تقريباً از بين رفتهاند، آنها نمىتوانند در نهضت مردمى كه در جريان است، هيچ تاثيرى داشته باشند ولى طبعاً براى گول زدن افكار عمومى بخصوص در خارج از ايران، رژيم سعى مىكند چنين تبليغ كند و به همه كسانى كه عليه ديكتاتورى شاه مبارزه مىكنند نسبت ماركسيستى بدهد.
سؤال: ولى على رغم مقاصدشان ماركسيستها از عنوان مذهب براى مبارزه ضد رژيم شاه استفاده مىكنند، آيا مذهبىها را كم كم عقب رانده و احزاب چپ افراطى، سازماندهى اعتصابات و تظاهرات را در دست مىگيرند و آن را در جهتى كه مىخواهند هدايت مىكنند؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 159
جواب: به تظاهرت بزرگ اخير نگاه كنيد، افراد مذهبى، يك ميليون نفر را به حركت درآوردهاند و در تمام موارد و در همه جا شعار مذهبى دهند، همان مذهبى كه اين افراد را همواره متشكل كرده و سازمان مىداده و حتى يك بار هم شعارهاى چپ افراطى ديده و شنيده نشده. سؤال: در مراحل اوليه، مبارزه عليه رژيم شاه اعتصابات و تظاهرات نسبتاً مسالمت آميز داشته است و عليه ارتش و پليس به هيچ وجه اسلحه و سنگ به كار نرفته است، آيا شما فكر نمىكنيد كه اكنون زمان اين روش نيست؟ و به طور ديگرى آيا نمىشود عمل كرد؟ مثلاً به مبارزه مسلحانه متوسل شد؟
جواب: حتى پس از روز جمعه در تهران كه آنهمه هم كشتار به جا گذاشت، ما همان شكل مبارزه را حفظ كرديم. همانطور كه دنيا مىداند، قيام ما با وجود ضربههائى كه خورده است هركز در هم شكسته نشده است و آن قيام با همان روش ادامه دارد ولى از من پرسيدهاند آيا وقت تغيير روش و روآوردن به مبارزه مسلحانه به جهت پاسخ دادن به قدرت ارتش كه شاه آن را به كار گرفته است، نرسيده است؟ من گفتهام (نه) معذالك امروزه در اين مورد از خود مىپرسم كه نمىتوان تا بىنهايت سينههاى عريان را جلوى لوله تفنگ قرار داد. تاكنون من رهنمودهاى خود را كه مبنى بر مسالمتآميز بودن عملمان بود تغيير ندادهام ولى شايد مجبور شوم اين كار را بكنم.
سؤال: در واقع عمل شما داراى چه جهتى است و چه رژيمى را مىخواهيد جانشين رژيم شاه كنيد؟
جواب: بدون چون و چرا حفظ رژيم شاه غير قابل قبول است، ما پيوسته با آن مخالف بودهايم، سرنگونى آن هدف غير قابل تغيير مبارزه ماست. بعلاوه، اين شكل حقوقى رژيم نيست كه اهميت دارد، بلكه محتواى آن مهم است. طبيعتاً مىتوان يك جمهورى اسلامى را در نظر گرفت و اين به آن خاطر است كه فكر مىكنيم شناخت اصيل اسلام، ما را به ترقى جامعهاى كه سرشار از استعدادها و تقواى انسانى و عدالت اجتماعى است راهنمائى مىكند. قبل از هر چيز ما به محتواى اجتماعى رژيم سياسى آينده خود دلبستهايم.
سؤال: ولى رژيمى كه شما مىخواهيد، آيا دموكراتيك است؟ مثلاً آيا شما موافق آزادى مطبوعات و سيستم چند حزبى و آزادى احزاب و سنديكاها هستيد؟
جواب: ما موافق رژيم آزادىهاى كامل هستيم. بايد حدود رژيم آينده ايران همانگونه كه براى كليه
صحيفه نور ج 2 صفحه 160
دولت مطرح است، منافع مجموع جامعه را در برگيرد و همچنين بايد مقيد به شوون جامعه ايرانى باشد، زيرا عرضه يك جامعه غير محدود، يك دستبرد به شرف مردان و زنان آن جامعه مىباشد.
سؤال: آيا در جمهورى اسلامى براى اقليتهاى مذهبى كه در ايران بسيار زياد هستند جائى هست.
جواب: رژيم شاه با اقليتهاى مذهبى رفتارى بهتر از رفتار با مسلمانان ندارد. ما مطمئناً نسبت به عقايد ديگران بيشترين احترام را قائل هستيم. پس از سرنگونى ديكتاتورى و استقرار يك رژيم آزاد، شرائط حيات براى اكثريت مسلمانان و اقليت مذهبى بسيار خوب خواهد بود.
سؤال: حتماً رژيم كنونى به دفاع از خودش ادامه خواهد داد، اين رژيم بر چه چيز تكيه خواهد كرد؟ چه كسانى از او پشتيبانى مىكنند؟ و چه چيزى مىتواند به وى امكان دهد تا مخالفين را در هم بكوبد؟
جواب: در درون كشور هيچ نيروئى براى حمايت از ديكتاتورى شاه نيست، كافى است نگاهى به آنچه در كشور مىگذرد بياندازيم تا متوجه اين امر شويم و اين كار بسيار سادهاى است. در خارج، ايالات متحده بخصوص از رژيم شاه حمايت مىكنند، اگر آنها دست از حمايت او بردارند، رژيم شاه بلافاصله فرو خواهد ريخت.
سؤال: عليرغم همه اينها شاه مىتواند روى ارتش و بر يك رژيم زور حساب كند، آيا اين احتمالات اساسى است؟
جواب: در مورد ارتش آنچه اساسى استساخت آن است كه با رهبرى و سلسله مراتبش مشخص مىشود و تاكنون ارتش تحت رهبرى آمريكا مىباشد. اين ارتش حتى در كادرهاى بالا توسط مستشاران و تكنسينهاى آمريكائى و اداره تقويت شده است و لى در ميان افسران و سربازان تاكنون نشانه بارزى از بيدارى در برابر مبارزات مردمى ديده شده است. فراموش نكنيم كه اينها قبل از هر چيز ايرانى هستند و به هنگام زد و خورد، در روياروشان ايرانيان ديگرى قرار دارند. در مواردى ديده شده است تظاهركنندگان به جاى آنكه به سوى سربازان سنگ پرتاب كنند، گل هديه كردهاند و بسيارى از سربازان كه پس از دريافت گل گريستهاند و در چند مورد سربازان پس از تيراندازى به سوى تظاهر كنندگان خودكشى كردهاند و تا زمانى كه ارتش ايران زير چتر آمريكا قرار گرفته همواره اين وضعيت غمانگيز و تراژدى ادامه خواهد داشت.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 161
تاريخ: 23/7/57
بيانات امام خمينى در مورد مطالبات اجانب در عادات و روحيات شرقيان به منظور استعمار و استثمار
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
شرق شناسى (ايران شناسى) حيلهاى براى نفوذ قدرتهاى خارجى
من وقتى آقايان را ملاقات مىكنم ... كم كم قدرت بيان از من سلب شده است از جهت اينكه اولاً پيرمردى و كبرسن است كه نمىگذارد من حتى صدايم به چند قدمى برسد و ثانيا" اوضاع ممالك اسلامى مطلقا" و اوضاع داخله ايران بالخصوص يك وضعى شده است كه سلب آسايش را از انسان مىكند و قدرت هر چيز را از انسان مىگيرد و من امروز هم بنا داشتم كه در اين محلى كه آقايان مجتمع شدند بيايم و در آنجا بعض مطالب، بعض درددلها را به آقايان تذكر بدهم لكن مقتضياتى پيش آمد كه صلاح نديدم كه امروز بيايم. در هر حال وضع ممالك اسلامى خصوصاً اين ممالكى كه داراى مخازن هستند مثل مملكت ايران كه در راس آنهاست مورد مطالعه اين قدرتمندها، اين دولتهاى ابرقدرت، مورد مطالعه اينها بوده است اوضاع شرق و اگر ملاحظه كرده باشيد در اين سياحهايى كه از اينها از شايد سيصد سال پيش از اين كه راه يافتند به شرق، سياحهايى كه از اينها آمدند به اسم سياحت، اينها يك مامورين سياسى بودهاند براى مطالعه اين ممالك شرق، در ايران اينها مىآمدند و در تمام شهرهاو دهات همه اينها را مطالعه مىكردند، بيابانها، حتى آن بيابانهايى كه هيچ آب و علفى نداشتند، اينها با تحمل زحمتهاى فراوان با شتر در آنوقت مىآمدند و با كاروانها حركت مىكردند و اوضاع جغرافيائى اين ممالك را و مهمتر براى آنها، آن مواردى كه مخازن، هر مخزنى يعنى طلا، مس نفت، گاز، هر چه بوده، اينها دقيقاً مطالعه كردند و نقشهبردارى كردند و مواردى كه در اين ممالك و اينكه ما مىدانيم در ايران داراى يك چيزى بوده است كه براى آنها مفيد بوده است، آنها را نقشه برداشتند، علامت گذاشته، نشانه گذاشته، يادداشت كردند و ضبط است پيش آنها. قبل از اينكه آمريكا پايش باز بشود به اين ممالك، مقدم بر همه انگليسها بودند و روسها بودند و بعضى ممالك ديگر. در هر صورت اين ممالك ما، اين ممالك شرق از قريب سيصدسال يا يك قدرى بيشتر مورد بررسى اينها و طمع اينها بوده است منتهى هر چه جلوتر آمده است، كارشناسهاى آنها بيشتر تخصص پيدا كردهاند و بيشتر آمدهاند دراينجا، در اين ممالك و تمام اينها را، آنها اطلاعاتشان از خود اهالى آن مملكت بيشتر است، اطلاع بر روحيه مثلاً ايلاتى كه ما در ايران داشتيم مثل ايل بختيار، ايل قشقايى اينها و امثال
صحيفه نور ج 2 صفحه 162
اينها، شاهسونها، مطالعاتى داشتند براى اينكه به دست بياورند روحيه اينها چه جور است، تا چه حد مىتواند اين ممالك از اينها استفاده ببرد و مطالعاتى هم راجع به شهرستانها و دهات، تمام دهاتى كه در ايران هست. از آن دهات بسيار دور افتاده و كوهستانى تا آخر، اينها تمامش را اطلاع دارند يعنى كارشناسها را فرستادند، همه اينها هم نقشه بردارى شده است و هم هر چه دارد در آنجا، هر كجا چيزى درآن پيدا مىشود كه براى آنها دندان گير است از آن يادداشت برداشتند و خودشان را مهيا كردند براى غارت، منتهى اين كسانى كه در راس بودنداز سلاطين يااز روسا كه در راس بودندمختلف بودند در رساندن منافع به اينها، گاهى اشخاصى بودند كه تا آن حد خيانتكار نبودند و گاهى هم خيانتكار زياد بودند كه به همه ابعاد تسليم شدهمن در همدان يك وقت بودم، يك نفر از دوستان من يك نقشهاى آورد، نقشه بزرگى شايد مثلاً يك متر در يك متر و آن نقشه هم مال همدان بود دهات همدان تمام در آنجا آنطور كه او مىگفت، مىگفت تمام دهات همدان در اينجا ثبت است و در آن نقطههايى بود زياد، نقطههايى در آن ورقه با رنگ ديگرى بود كه زياد بود، آن شخص كه آشناى ما بود گفت كه اين نقطههايى كه در اينجاها گذاشتند علامت اين است كه در زير اين نقطه و اين دهى كه در اينجا هست يك چيزى پيدا مىشود، حالا يا يك معدن مسى، نفتى، چيزى پيدا مىشود، كه الان هيچ چيزش تا حالا درنيامده و آنها مىدانند كه كجا چه هست. در هر صورت با نقشه از اول وارد شدند و احوال و اوضاع ممالك شرق را و مملكت ايران كه الان مورد اطلاع ماست، با نقشه اينجاها را همه چيزش را تعيين كردند.
اسلام و روحانيت اصيل، دوقوه در برابر سلطه خارجى
بعد يك مطالعات روانى آنها كردند كه آيا چطور ممكن است كه دست بيابند به اين مخازن عظيمى كه در اين ممالك هست، در ممالك اسلامى آيا چه بكنند كه اين مخازن با سهولت به دستشان بيايد و مواجه با يك مخالفتهايى، مواجه با يك زد و خوردهايى نشود. يك مطالعات زيادى هم در اين باب اينها كردهاند و به آنكه رسيدند در ممالك اسلامى، دو چيز را ديدند كه اين اگر باشد ممكن است كه سد راه آنها باشد، يكى اصل اسلام، اگر چنانچه اسلام به آنطورى كه هست و به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى اسلام را تاسيس كرده اگر به آنطور اسلام پياده بشود فاتحه مستعمرين خوانده مىشود، اين راجع به اسلام كه فكر كردند برايش، يكى هم روحانيت اسلام اگر اينها قوه داشته باشند و اينها آنطورى كه بايد، مقتدر باشند در اين بلاد،باز هم آنها نمىتوانند آنطورى كه مىخواهند استفاده بكنند، اينها با تمام ملت سروكار دارند و در بين ملت اگر قدرت داشته باشد كسى، اينها هستند كه در همه ملت ممكن است قدرت داشته باشند، درصدد برآمدند كه اين دو تا سد را به هر جور هست بشكنند يعنى كارى بكنند كه خود ملتهاى اينها، هر جمعيتى كه هستند، در هر جا كه هستند اين دو تا سد را با دست خود اينها به واسطه تبليغاتى كه اينها شروع كردهاند از زمانهاى قديم، با اين تبليغاتشان اين دو تا سدرا كه احتمال قوى دادند كه اگر مواجه با خطر بشود استعمار و منافع استعمارى، اين دو تا سد است
صحيفه نور ج 2 صفحه 163
اينها و امثال كه خطر است، (اين را بشكنند) ديگر باقيش خطر به آنطور نيست، البته يك جهت ديگر هم هست كه عرض مىكنم، جهت ديگرى كه هست جهت فرهنگ جوامع بوده است، اين جوامع ديدهاند، مطالعه كردند كه اگر فرهنگ اينها يك فرهنگ مستقل صحيح باشد، از توى اينها يك جمعيتهاى سياسى مستقل و امين پيدا مىشود و اين هم براى آنها مضر است. بناء عليه در جانب اسلام و روحانيت دو چيز را سد مىديدند: يكى اصل اسلام را و يكى هم روحانيت را و در جانب ديگر باز احتمال اين را كه اگر اين فرهنگ يك فرهنگ مستقلى باشد، در بين اينها تربيت مىشوند يك جوانهايى و يك رجالى، اگر اينها تربيت بشوند ولا محاله مقدرات مملكت دست اينها مىافتد، باز هم مانع مىشود اينكه اينها برسند به آمال خودشان كه آن آمال زيرزمينىهاست، روى زمينى هم هست ولى مهمش آنهاست كه در زيرزمين دارند و درصدد برآمدند كه اين سه تا مطلب را، آن كه مطلب اصلى است، اين سه تا مطلب را و اين سه تا سد را بشكنند.
تخريب ارزشهاى اسلامى و منفعل كردن مسلمين، اساس كار بود
اما راجع به اسلام شروع كردند تبليغات كردن به اينكه اسلام يك مكتبى است كه مىگويد ملايم، كم كم لابد پيش مىرود)، يك مكتبى است كه مربوط به دعا و ذكر و يك روابطى مابين مردم و مابين خالق، و سياست را كارى به آن ندارد، اسلام به حكومت كار ندارد، به سياست كار ندارد، اين را آنقدر تبليغات روى آن كردند كه در جامعه خود روحانيت هم به خورد آنها هم دادند كه بسيارى از آنها هم همين اعتقاد را پيدا كردند كه روحانى را به سياست چه كار دارد؟ به حكومت چه كار دارد؟ به نظام حكومت چه كار دارد؟ روحانى مسجد برود و نماز بخواند و عرض مىكنم كه از اين صنف كارها، درس بگويد و مباحثه بكند و آن آداب شرعيه را به مردم نشان بدهد. آنها ديدند كه نماز روحانيون و نماز اسلام هيچ به آنها ضرر ندارد، هر چه مىخواهند نماز بخوانند، آنها به نفت كار نداشته باشند، نماز بخوانند تا هر چه خواهند تا خسته بشوند، درس هر چه دلشان مىخواهد بدهند، مباحثه هم هر چه مىخواهند بكنند، كار نداشته باشند به اينكه سياست استعمارى در اينجا نبايد اجرا بشود، هر كارى مىخواهند بكنند، اينقدر خواندند به مردم و تبليغات كردند كه مردم همه تقريباً به اين معنا عادت كردند كه حالا هم باز اين صحبت هست كه دخالت در سياست به شأن روحانيت نيست شأن روحانيت نيست كه برود و ببيند كه كيفيت حكومت چيست و چه مىكنند اين ظلمه با مردم، شأن روحانيت همان است كه تو مدارس باشند و نماز جماعت هم بخوانند و اول ظهر و اول مغرب مردم هم همين مقدار به روحانيت بيشتر نظر نداشته باشند. اسلام را اصلش مىگفتند كارى ندارد به سياست، جداست، سياست و ديانت از هم جداست، سياست مال آنها و ديانت مال ما، مراكز قدرت دست آنها كه هر كارى مىخواهند بكنند و مساجد و پيرمردهاى توى مسجد هم مال ما، اين تفسيرى است كه از اول كردند و آنهايى كه يك قدرى جراتشان زيادتر بوده است گفتند كه ارتجاع است، اصل دين در بين بشر كه آمده است براى اين است كه مردم
صحيفه نور ج 2 صفحه 164
را خواب كند. اينها مىگويند دين از اول به دست قدرتمندها و سرمايهدارها پيدا شده است براى اينكه اين به واسطه ديانت مردم را آرام كنند و آنها مال مردم را بخورند. كم كم اين مطالب باور حتى خود مسلمانها، حتى بعضى از روحانيون و معممين هم آمده است كه نه، اين يك چيزى است كه حالا نمىشود اين را پيادهاش كرد، اين چيزى است كه مال هزار وچند صد سال پيش از اين بوده است، اينطور معرفى كردهاند.اسلام را به خود جوامع مسلمين. آخوند را هم شروع كردند تبليغات كردند به اينكهاينها يك مردمى هستند كهفقط نشستهاند آنجا و مى خواهند بگيرند مال مردم را و زندگى كنند.
بنابر اين اسلام را به اينكه اولاً مكتبش بيش از اينكه يك نمازى خوانده بشود و يك روزهاى گرفته بشود و اينها، نيست و كارى به زندگى مردم ندارد، كارى به دنياى مردم ندارد و از آنطرف روحانيون را معرفى كردند كه - اينها هم - قدرتها اينها را روى كار آوردند براى اينكه افيون باشند از براى جامعه، اينها مردم را خواب كنند، سست كنند كه اگر چنانچه آنها ببرند چيزهايشان را، اينها نتوانند حرف بزنند يعنى ديگر مردم را نگذارند حرف بزنند، اينها خواب كنند مردم را و آنها، اينهائى كه خوابند اموالشان را ببرند. اين را آنقدر تبليغ كردند و گفتند كه حتى بعض روشنفكرهاى ما هم كه بى اطلاع از قرآن و سنت بودند باورشان آمده است و آنها هم دنبال كردند و هم نفس شدند با آنها. ما نبايد هر حرفى كه بشنويم يا منتشر باشد بين اقشارى نبايد بى دليل مطلب را قبول كنيم انسان اگر بىدليل يك مطلبى را قبول كند اين مريض است، انسان سالم نمىشود يك مطلبى به او بگويند و بى دليل، همين طور وقتى گفتند قبول كند.
بازگشت به قرآن
ما بايد يك مطالعه سطحى، لازم نيست خيلى مطالعه دقيق، يك مطالعه سطحى در قرآن بكنيم، يك مطالعه سطحى در آنهايى كه مردم را دعوت كردند و پيغمبرهايى كه مردم را دعوت كردند، بكنيم ببينيم كه آيا آنهايى كه دعوت كردند مردم را، اينها يك اشخاصى بودند كه آمدند و توده را ضعيف كردند توده را خواب كردند؟ براى خواب كردن توده آمدند؟ و اينها عمال قدرتمندها هستند؟ يك مطالعهاى در حال آنها بكنيم كه ببينيم اينها عمال قدرتمندانند يا نه، يك مطالعه جزيى هم در قرآن بكنيم كه ببينيم كه قرآن آمده است كه براى ذكر و دعا و براى حرز و امثال ذلك، يا نه قرآن را نشناختند؟ اگر در قرآن مطالعه كنيد مىبينيد كه آنقدر آيات در جنگ هست كه وادار به جنگ است، وادار به جنگ با كى؟با قدرتمند. قرآن آياتى زياد دارد يكى دو تا نيست، آيات زياد دارد در جنگ، در كيفيت جنگ و جنگهائى كه در صدر اسلام بوده استبين قدرتمندها و بين پيغمبر اسلام بوده است و قرآن يك كتابى است كه از آن تحرك بيشتر استفاده مىشود تا چيزهاى ديگر، يك كتابى است كه مردم را حركت داده است، از اين خمودى كه دارند حركت داده است و با همه طاغوتها در انداخته است قرآن.
صحيفه نور ج 2 صفحه 165
مبارزات پيگير پيامبران و ائمه عليهم السلام با ظلم و ظلمه در طول تاريخ
آنوقتى كه پيغمبر اكرم در حجاز بودند، قدرتمندان حجاز كه ابتدا سر و كار داشته پيغمبر با آنها، يك دستهشان در مكه بودند كه تجار خيلى معتبر و قدرتمند بودند، يك دستهشان در طايف بودند كه آنها ثروتمندهاى آنجا بودند و قدرتمندهاى آنجابودند، ابوسفيان وامثال اينها، اينها نظير حكام و سلاطين بودند و داراى همه چيز بودند و پيغمبر اسلام با آنها درافتاد. وقتى كه تشريف آوردند به مدينه با همين فقرا بودند ايشان، نه با ثروتمندان بودند براى خواب كردن جمعيت، با فقرا بودند براى بيدار كردن فقرا، اين فقرا را شوراندند به آن اغنيايى كه مال مردم را مىخوردند و ظلم به مردم مىكردند. جنگهاى پيغمبر زياد است و همه اين جنگها، جنگهاى با قدرتمندها و ثروتمندها و ظلمه بوده است. جلوتر برويد حضرت موسى (ع) عصايش را برداشت با فرعون، با سلطان عرض مىكنم كه مصر، با او در افتاد، نه اينكه از قبل سلطان مصر مردم را خواب كرد، مردم را با همين عصا و با همين تبليغات بر ضد سلطان عصر خودش شوراند.
ابراهيم را كه ملاحظه مىكنيد، تيشهاش رابرداشت اين بتهائى كه مال اشراف بود شكست و با اشراف درافتاد براى منافع تودهها و براى اينكه ظلم به تودهها، اينها نكنند البته آنها معنويات هم نقطه اصليش بوده است لكن وقتى مىديدند كه يك ظلمى درجامعه واقع مىشود، موظف مىدانستند خودشان را كه باآن سرانى كه ظلم مىكند درافتند و جنگ بكنند با هر جورى كه ممكن است برايشان، باآنها درافتادند. پس اينكه مىگويند كه اينها را قدرتمندها قراردادهاند براى خواب كردن، اين يك چيزى است كه حرف استعمار است يعنى آنها اين را درست كردند براى اينكه شما را از قران و از كتاب خدا و از اسلام رويتان را برگردانند و اين سد را بشكنند و خوب هم شكستند در بين مسلمين اين سد را. مسلمين خواب رفتند به واسطه تبليغات اينها، مسلمين به جنگ برخاستند با اسلام، خودشان ملتفت نبودند، اين معنا را كه كسى بگويد اسلام به زندگى چه كار دارد، اين جنگ با اسلام است، اين نشناختن اسلام است. اسلام به سياست چه كار دارد اين جنگ با اسلام است. بين خود مسلمين كه اين مسأله مطرح است كانه يك مسأله است كه جنگ با اسلام الان شروع كردهاند و مىكنند. از آن طرف ما بايد ببينيم كه آنهائى اسلام را تبليغ كردهاند از اول با چه كسانى جنگ مىكردند. خود پيغمبر اسلام با كى جنگ كرد؟با اين قدرتمندان مكه و اين قدرتمندان حجاز. بعدش خلفائى كه بودند، چه خلفائى كه ما قبولشان داريم، چه خلفائى كه ما قبول نداريم آنها با كى جنگ كردند؟ آنها هم لشكر كشيدند با سلاطين ايران و سلاطين روم. با اينها جنگ كردند، با سلاطين جنگ مىكردند نه اينكه از قبل سلاطين مامور بودند كه مردم را خواب كنند، آنها مامور تحرك بودند به اينكه مردم مسلم و ضعفارا، مستضعفين را بشورانند بر اين اشخاصى كه دارند مال مردم را مىخورند. رومى هاو - عرض مىكنم كه ايرانىها آنوقت محل ابتلا بودند، جنگكردند با اينها و فتح كردند آنجاها را براى مسلمين و براى اسلام و ابداً اين مسأله مطرح نبوده است كه يك كسى بگويد كه بسازيد با اين دولتمندان، بسازيد با اين سلاطين، يك همچو مطلبى نبوده است در كار. هميشه جنگ
afsanah82
07-24-2011, 05:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 171
تاريخ: 25/7/57
پاسخ امام خمينى به تلگرافهاى همدردى با ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور محترم علماى اعلام و حجج اسلام دامت بركاتهم پس از عرض سلام، تلگرافهائى از ايران واصل گرديد و اطلاع حاصل شد كه تلگرافها بيش از اين بوده است و بر حسب معمول، چون گذشته، نرساندهاند. لهذا اينجانب از تفقد حضرات آقايان محترم تشكر مىنمايم و رساندن تشكر مرا به برادران عزيز از هر طبقه و صنفى كه هستند، اميدوارم.
و در اين فرصت، لازم است از طبقه جوان تقاضا كنم كه نسبت به ساحت محترم مراجع و روحانيون، احترامات لايقه را مراعات نمايند .جوانان عزيز آگاهند كه در اين وقت حساس كه نهضت اسلامى به نتيجه نزديك مىشود، هيچ امرى از اختلاف كلمه خطرناكتر نيست و در شكوفائى نهضت، هيچ چيز موثرتر از حفظ وحدت كلمه و ابقاء صفوف مبارزه نخواهد بود.
از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 172
تاريخ: 26/7/57
پيام امام خمينى به زائرين بيت الله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
اكنون كه موسم حج بيت الله الحرام است و مسلمين از اطراف جهان به زيارت خانه خدا آمدهاند، لازم است در خلال اعمال شريفه حج به يكى از بزرگترين فلسفه اين اجتماع عظيم توجه داشته و به وضع اجتماعى و سياسى كشورهاى اسلامى رسيدگى كرده و از گرفتارىهاى برادران ايمانى خود مطلع گشته و در رفع آن در حد وظيفه اسلامى و وجدانى كوشش كنند. اهتمام به امر مسلمين از فرائض مهمه اسلام است.
اينك اينجانب از وضع گرفتارى ملت مسلمان ايران، گزارشى به شما زائرين بيت الله الحرام مىدهم و از مسلمين همه اقطار عالم استمداد مىكنم.
پنجاه سال سياه، براى مردم ايران
ايران كه اكنون حدود سى ميليون مسلمان دارد، از پنجاه سال قبل تاكنون گرفتار در چنگال خاندان پهلوى كه رسماً نوكر اجانب بوده و هستند، مىباشد. در اين پنجاه سال سياه، اين ملت بزرگ در تحت فشار پليس و اختناق و شكنجه روحى دست و پا مىزند و تمام مخازن زير زمينى و منافع حياتى ملت را شاه به اجانب داده است. نفت را آمريكا و گاز را شوروى و مراتع و جنگلها را علاوه بربخشى از نفت، انگليس و بعضى كشورهاى ديگر. مردم را از تمام مظاهر حياتى محروم نموده و به حال عقب ماندگى نگه داشته و نظام ارتش و فرهنگ ما و اقتصاد كشور را استعمارى و رشد را به همه ابعادش از ملت سلب نموده است.
قتل عام هاى شاه روى تاريخ را سياه كرده
اكنون كه در سالهاى اخير، ملت بيدار شده و براى احقاق حق خود به پا خاسته و فرياد مظلومانه بلند شده است، جواب آنها با مسلسل و تانك و توپ داده مىشود. قتل عامهايى كه در اين چند ماه اخير در شهرهاى ايران رخ داده، روى تاريخ را سياه نموده. شاه با تمام قواى جهنمى به پشتيبانى آمريكا به جان مردم مظلوم افتاده، ايران اكنون به شكل قبرستانى مبدل و اعتصابات عمومى سرتاسر كشور را فرا گرفته و شاه در اين نفس آخرش مىخواهد از اين ملت مستضعف انتقام بگيرد.
صحيفه نور ج 2 صفحه 173
سايه شوم حكومت نظامى بر سر ملت برقرار و دست كماندوهاى مزدور براى قتل بزرگ و كوچك و زن و مرد باز است.
اى مسلمين! در امر ايران اهتمام كنيد
اينجانب در هيچ يك از كشورهاى اسلامى اجازه ادامه به فعاليت خود كه رساندن نداى مظلومانه ملت است به عالم ندارم و چون وظيفه دينى و وجدانى خود را بايد ادا كنم، به ناچار به خارج از بلاد مسلمين آمده ام، شايد بتوانم جوامع بشرى را از آنچه به ملت مظلوم ايران مىگذرد آگاه و تا پيدا كردن فرصت براى ادامه عمل در يكى از بلاد اسلامى، در خارج زيست مىكنم.
اكنوناى مسلمين جهان! در امر ايران اهتمام كنيد و ناله يك ملت سى ميليونى مستضعف را به جهانيان برسانيد. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله منقول است: من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم. اللهم قد بلغت والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:13 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 174
تاريخ: 29/7/57
بيانات امام خمينى در مورد ادعاهاى پوچ كارتر
بسم الله الرحمن الرحيم
بررسى ادعاى پوچ كارتر مبنى بر اعمال يك دموكراسى تند و قاطع در ايران
به همين معنا عرض كردم كه مخالفتهاى چپ و راست شروع شده است. و باز گفتند (كارتر) كه من بنا ندارم در امور داخلى ايران دخالت بكنم و سابقاً هم گفته بودند كه يك اجتماع مترقى، ايشان در ايران يك جامعه مترقى در ايران درست كرده است. چند جمله دارد حرفهاى كارتر يكى اينكه يك دموكراسى تند وقاطع در ايران به دست شاه عمل شده!! اين يك جمله، يك جمله اينكه يك جامعه مترقى شاه در ايران بنيانگذارى كرده است!! و يك جمله ديگر اينكه جمله سومش من دخالت - بنا ندارم دخالت در امور داخلى ايران بكنم!! حالا بايد خود ايرانىها در اين سه جملهاى كه ايشان فرمودهاند خودشان بررسى كنند كه آن جملهاى كه آقاى كارتر فرمودهاند، اين براى ايرانىها اين را فرمودهاند يا براى دنياى غرب گفتهاند و يا براى آمريكائىها گفتهاند و براى كرهاى از كرات ديگرى كه هنوز بشرش نيامده در زمين.
خوب حالا جمله اول ايشان اين است كه شاه يك دموكراسى تند وقاطع در ايران عمل كرده است و اوضاع ايران را از زمانى كه شاه تشخيص ...كرده است و پدرش مشغول كار بودند و آنوقتى كه خودش مشغول سلطنت شده به امر خارجىها و متفقين پس حالائى كه الان بالفعل مشغول كار است و الان فعلاً در ايران مشغولند، آيا اين دموكراسى كه به نحو تند و قاطع ايشان عمل كردهاند، اين آزادى كه به نحو تند و قاطع به مردم داده عبارت است از اين كارهائى است كه در تمام مدت سلطنت كه ايشان كردهاند؟ بيايند و بينند كداميك از اين مجالسى كه حق ملت است كه سرنوشت خودشان را به وسيله اين مجالس تعيين كنند، مجلس شوراى ملى (به اصطلاح) و مجلس سنا بيايند ببينند كه از زمانى كه سلطنت روى كار آمده است و من از همان اول زمان بودم و ديدم، يعنى من از آنوقت درك كردم من آنوقت را تا حالا كه ما اينجا هستيم و اين وكلا هم در مجالس دارند كار انجام مىدهند، ببينيد كه آيا در تمام آن دورههائى كه اين دو نفر به قدرت رسيدهاند، كدام روز ما يك انتخاب صحيح، آزاد كه مردم خودشان بروند و در صندوق رايشان را بياندازند، در كدام دورهها از اين دورههائى كه ما گذرانديم و خصوصاً اين دوره اخيرى كه اين آقائى كه دموكراسى تند رفتار كرده است، در كدام يك از اين دورهها اين وكلا، وكلاى ملت هستند؟ جز اين است كه با دستور است منتهى خيال
صحيفه نور ج 2 صفحه 175
مىكنند مردم كه با مىگويد با دستور شاه است و لازم نيست كه با دستور اجانب يعنى .... خود شاه در بعضى از گفتهها مىگويد كه خوب ما حالا كه آنطور نيستيم لكن آنطورى بود - رفت - كه ليستها را از طرف سفارتخانهها، اسماء وكلا را، وكلاى خودشان را (يعنى آنهائى كه براى آنها كار مىكردند نه براى ملت) (شاه گفتند) كه ليستها را از سفارتخانه مىآوردند و مجبور بوديم كه همين ليستها را عمل بكنيم منتهى ايشان ادعا مىكنند كه نخير ديگر حالا يك قدرتى بالاى قدرت ما نيست. ببينيد كه اين يك حق مسلم ملت، اين يك حقى كه همه عالم مىگويند كه بايد با ملتها باشد و از اساس دمكراسى اين است كه مردم آزاد باشند در اين آراء خودشان، در وكلايى خودشان كه به مجلس بفرستند، سرنوشت يك مملكتى به دست وكلا و اينها هست و بايد خود مردم سرنوشتشان در دست خودشان باشد، قانون اساسى اين اختيار را داده است به مردم. آيا اين دمكراسى تندى كه، تند و قاطعى كه به منطق كارتر شاه عمل كرده است، اين حق مسلم و معلومى كه هيچ كس نمىتواند انكار كند كه اين حق، حق ملت است، از زمانى كه ايشان به سلطنت رسيدهاند يا ايشان را به سلطنت رساندهايد تا حالا ما يك وكلائى داشتهايم؟ از هر شهرى از شهرهاى ايران مىخواهند، بروند سؤال كنند. اين يك مطلبى نيست كه پوشيده باشد. شما برويد از هر شهرى از شهرهاى ايران سؤال كنيد كه آقا اين كسى كه از طرف شما وكيل است كى است؟ چه آدمى است؟ اكثر مردم اصلاً نمى شناسند اينها را و نمىدانند كى هستند اينها. اين ملتى كه بايد سرنوشت خودش را خودش معين كند و بايد وكلاى خودش را خودش تعيين كند، اكثر مردم نمىدانند كه اين كى هست و وقتى اسمش را مىبرند نمىشناسند او را. اين معناى دموكراسى تند و قاطع اين است كه سلب كرده است اين حق مسلم معلوم يك ملت را. يك شهر اينها بيايند بگويند فلان شهر، خوب مركز تهران است بيايند بگويند اين تهران كه مركز است و اساس است و در اينجا اگر بنا باشد يك آزادى باشد بايد در تهران باشد كه مركز مثلاً سياستمداران و امثال ذالك است، خوب بيايند بگويند كه كدام يك از اين وكلاى تهران، آزاد مردم رفتهاند پشت صندوق و راى دادهاند به آنها.اين كه يك مطلبى نيست كه بشود سرش را پوشانيد. آقاى كارتر براى كى دارد اين حرفها را مىزند؟ براى كره مشترى مىگويد؟ آنها كه نيامده اينجا اينجا كه گوش و چشم بسته باشند. براى مردم دنيا مىگويند؟ كدام مردم دنيا اطلاع ندارد از اين معنا؟ كدام مطبوعات دنيا اطلاع از اين معنى ندارند؟ بله مطبوعات ممكن است بسيارىشان به نفع آقاى كارتر بنويسند كه نه، دموكراسى، آزاد است مردم آزاد هستند، همه رأى دادهاند، خودشان وكلايشان را تعيين كردند، ممكن است بگويند اما هم آنها كه (اگر بگويند) مىدانند خلاف مىگويند هم آقاى كارتر مىداند اين را. نه اينكه كارتر نمىداند، مىداند كه اين چه آدمى است. مىداند خودش چه آدمى است، مىداند كه چه آدمى را مأمور كرده است. مىداند كه مردم به چه گرفتارى گرفتار هستند.
اوضاع و احوال مطبوعات زمان شاه اين راجع به قضيه مسلمى كه بين مردم است و از اركان آزادى است و عرض مىكنم دموكراسى است. خوب بيائيم سراغ مطبوعات....مطبوعات هم كه همان روزنامههاى رژيم ايران كه آنوقت هر
صحيفه نور ج 2 صفحه 176
چه مىنوشتند فقط فرمايش اعليحضرت آريامهر بود و هر چه مىگفتند ثناخوانى و ثناگوى او بود و از آراى ملت هيچ در آن نبود. الان دارند مىگويند كه ما آزاد نبوديم. همين روزنامههاى خودشان است، همين اينهائى كه از خودشان است الان دارند مىگويند كه ما در آن چيزهائى كه آنوقت مىنوشتيم آزاد نبوديم حالا هم نمىگذارند كه آزاد باشند. اين هم يكى از چيزهاست. كدام روزنامه در زمان سلطنت ايشان (حالا سلطنت پدرش زياد اما الان مبتلا نيستيم،يا بدتر از اين بوده يا مثل اين بوده) كدام يكى از اين روزنامههائى كه ما داريم، مطبوعاتى كه ما داريم، اينها در زمان سلطنت ايشان از اولى كه سلطنت را متفقين اعطاء كردند به ايشان، تحميل كردند اين آدم را به ملت ايران، تا حالا بيايند ببينند كه كدام يك از اين مطبوعات آزاد بوده است و اعليحضرت آزاد كرده است. علاوه از اين اعليحضرت حالا آزاد كردهاند خوب در يك سال پيش از اين چطور؟ معلوم مىشود كه يك سال پيش از اين آزادى اين نبوده است و ايشان حالا آزاد كردهاند.
محاكمه شاه به جرم سلطنت غاصبانه و نقض قوانين
پس ايشان مجرم است و ايشان خيانتكار است. به منطق كارتر خيانتكار است، همين كه خواهد از را پاكيزهاش كند و منزهاش كند، خوب ايشان مىگويد كه -دموكراسى - الان دموكراسى تند و قاطعى ايشان عمل كرده است و از اين جهت با ايشان مخالف هستند. خوب اين دموكراسى تند و قاطع را تازگى اعطا كرده چنان كه خود شاه هم مىگويد كه من اعطا آزادى مىخواهم بكنم. يكى نيست كه بگويد آقا تو چه كارهاى مىخواهى كه اعطاء آزادى بكنى؟ آزاد كه قانون اساسى به مردم داده است شما اعطا مىخواهى بكنى؟ تو چه كاره هستى كه مىخواهى اعطا بكنى؟ تو،به فرض اينكه سلطنت تو سلطنت قانونى بوده است (و حال اينكه نيست) هيچ وقت حكومت نبايد بكنى. تو در اين مدتى كه در كرسى سلطنت غاصبانه نشستهايد همهاش را حكومت كردهاى، دراين صورت هيچ ملت خودش اختيار نداشته است كه كارى بكند و همه را تو كردى. همه جرمها به گردن تو است. پس با همين منطق كارتر كه حالا آزادى داده است و دموكراسى تندى و قاطعى الان عمل كرده است، اين دليل بر اين است كه ايشان قبل از اين آزادى نداده بوده است، دموكراسى نبوده مملكتش و با قلدرى اين مملكت اداره مىشده است و همين جرم است براى شاه كه بايد محاكمه بشود اين آدم به حكم قوانين بايد محاكمه بشود. آنوقتى شاه را محاكمه نمىكردند كه سلطنت بكند فقط و غير مسؤول باشد. كسى كه همه مسؤوليت به گردن او است بايد بيايد پيش ملت و اگر هم بخواهد برود، بايد بيخ ريشش را بگيرند (اگر داشته باشد) نگذارند برود تا محاكمهاش كنند تا اين همه خونريزى كه اين آدم كردهاست جواب بيايد بدهد تااين سلب آزادى كه از مردم كرده است بيايد جواب بدهد. اين هم باب مطبوعاتشان.
صحيفه نور ج 2 صفحه 177
مسؤول مستقيم تمامى جنايتها و خرابىها شخص شاه است
خوب يكى از اين چيزهايى تبليغى، راديو تلويزيون است، كدام يك از اين دو مركز تاكنون توانسته است يك كلمهاى، اگر شاه يك تخلفى كرده باشد، اگر يك كشتارى كرده باشد، بگويند شاه اين كار را كرده است ؟الان كدام مطبوعات جرأت مىكند كه بگويند كه امر شاه است؟ الان كه دارند گويند دولت است، شهربانى است و حكومت نظامى است، اينها شعر است، خود اين آدم است، الان هم كه شكست خورده است باز هم از آن زير خود اين است كه دارد اين كارها را انجام مىدهد و الا شهربانى چه كار دارد كه مردم اينطور باشند، امرش مىكنند، همه گويند امر است. ما آنوقت كه قم بوديم، وقتى كه آمدند مدرسه فيضيه را به آن فضاحت ريختند و طلبه را آنطور زدند و بعضىشان را كشتند و بعد به هر كس كه مراجعه مىشد مىگفتند امر اعليحضرت است، هر كس، شهربانى قم مىگفت امر اعليحضرت است، به هر كه مراجعه مىكردند همهاش امر اعليحضرت كه كسى نيست در كار. اين هم باب راديو و تلويزيونشان و امثال وسائل تبليغاتىشان. در اين تبليغات كدام آزادى مردم دارند در اين تبليغات كه ايشان مىفرمايند كه (آزادى تندى و دموكراسى تندى داده است، خيلى آزاد كرده مردم را مردم حوصلهشان سر رفته فرياد مىكشند! اين از باب اينكه زياد تند است اين مسأله، چپ و راست الان اعتراض مىكنند به شاه! اختلافشان اين است كه اين آزادى مىخواهد بدهد به همه تخلف از او دارند مىكنند نمىخواهند آزادى را)! اين داد و فرياد اين مردم كه توى خيابانها دارند فرياد مىزنند (آزادى و استقلال) مقصودشان از آزادى يعنى آزادى نمىخواهيم! آزادى و استقلال يعنى ما آزادى نمىخواهيم! ما استقلال نمىخواهيم و شاه آزادى و استقلال مىخواهد بدهد مردم اينطور با او مخالفت كردهاند. منشا اين تغيير اين است، منشا تغييرى كه در روزنامههاست كارتر گفته است كه ايشان چون آزادى تند و قاطع دادند منشا اختلاف مردم و مخالفت چپ و راست با او همين معنا است كه او آزادى قاطع داده آزادى - آزادى چون داده از اين جهت اين احزاب سياسى و - نمىدانم اين حزب كذا و كذا و جبهههاى مختلف همه با او مخالف هستند كه چرا تو آزادى دادى ملت هم با او مخالف است كه چرا تو آزادى دادهاى! اين منطق كارتر است راجع به آزادى كه ايشان به ملت دادهاند.
جاى پاى آمريكا در تمام شريانات مملكت
و اما مملكت مترقى، جامعه مترقى كه ايشان درست كرده! يك مملكت مترقى درست كرده! و مملكت را رو به ترقى دارد مىبرد! منشا مخالفت من همان دوره اول و سابقاً همين بوده و باز منشا مخالفتم همين معنى است! در منطق آقاى كارتر ترقى يك معنائى دارد كه ماها نمىتوانيم بفهميم والا يك مملكتى كه هر كجايش را دست بگذارى خرابى است، شما الان هر جا اين انقلاب سفيدى كه ايشان مىگويد، شما هر ماده از آن را كه ميخواهيد بياوريد و در مجامع انسانى بگذاريد ببينيد كه ايشان چه كردهاند با اين مملكت با اين بساطى كه درست كرده است و نمىدانم چه....
صحيفه نور ج 2 صفحه 178
اين به قول خودش ديگر ارباب و رعيتى در كار نيست واصلاً ارباب و رعيتى از بين رفته و دهقانان هم آزادمردان و آزاد زنانند. اين مطلبى است كه آنوقتها مكرر مىگفت حالا هم اگر يك خرده رهايش كنند مىگويد. خوب، اين دهقانان و بيچارهگان همينها هستند كه تمام هستىشان از بين رفته است، اين اصلاحات ارضى همين است كه اصلاً مملكت ما را بكلى زراعتش را سلب كرده است و، الان شما زراعت ديگر نداريد در مملكتتان.براى 30 روز شما يا 33 روز شما در مملكتتان زراعت هست كه بتواند مال مردم باشد باقى آن نيست، باقى آن را بايد از خارج بياوريد. آن چيزهاى ديگرى كه مثلاً سپاه دانش، سپاه چه، سپاه دين، اين را همه مردم مىدانند كه اين سپاه دانش براى چه رفته است توى اين دهات و قصبات اينها همهاش براى ثناخوانى براى ايشان است، همهاش براى تبليغ باطل است، همهاش مامور اين هستند كه اين مردم را عقب نگه دارند، اين مردم را تبليغات بكنند كه اين مردم همهاش تابع شاه باشند، (چه امر خداوند و چه امر شاه)باشد منطق مردم. تمام اين كارهائى كه اين آقا كرده است، براى اين مملكت اينها را برگردانده است به عقب، عقب، عقب. نمىگذارند اينها كه يك فرد لايق در مملكت ما پيدا بشود، اينها از آدم مىترسند، مىترسند كه يك آدمى پيدا بشود لايق و مقابلشان بايستد كه چرا؟ چرا اينكار را مىكنيد؟ اين كه وكيل نمىگذارند ما داشته باشيم براى اين است كه اگر ما وكيل داشته باشيم مقابلشان ايستند، مىگويند چرا؟ دولت بخواهد يك غلطى بكند استيضاحش مىكنند، شاه هم بخواهد يك غلطى بكند خوب به او مىگويند، به او اعتراض ميكنند، استيضاحش مىكنند، اعتراض به او مىكنند. البته نمىگذارند مردم وكيل به مجلس بفرستند.
اين مملكت مترقى و اجتماع مترقى اينها،آن كجااست آخر كه ما نمىدانيم و اطلاع نداريم از آن؟ كجاى اين مملكت را ايشان آباد كرده است؟ جز اينكه يك پايگاههائى براى ديگران در اين مملكت درست كرده است، جز اينكه مملكت ما را مورد تسلط ديگران قرار داده است. آمريكا الان در تمام شريانات مملكت ما دست دارد. يك مملكت مترقى!! اول نمود ترقى اين است كه مملكت مستقل باشد، خودش سرپاى خودش باشد كجاى اين مملكت مامستقل است؟ اين از يك طرف مىكشد آن از يك طرف مىكشد. آن پنجهاش در اعماق چاههاى نفت ما فرو رفته است آن پنجه دراعماق گازهاى فلان ما فرو رفته است. اين مملكت مترقى كجايش مترقى است؟ كدام دانشگاه مترقى ما داريم ؟كدام فرهنگ مترقى ما داريم؟ كدام نظام مترقى ما داريم؟ نظامى كه تحت فرماندهى مستشارهاى آمريكااست، اين نظام است؟
اين هم از اينكه مملكت ما ترقى كرده يعنى همه چيزها در منطق ايشان اين است كه ترقى كرده است، شاه ترقى داده است يعنى همه چيزهايى كه اين مملكت دارد تسليم آقاى كارتر كردهاند، البته كارتر كه نفتخوار است بايد يك چنين چيزى بگويد، نفت مىخواهد دارد نفتهاى ما را ميخورد، البته او بايد يك همچو مطلبى را بگويد.
صحيفه نور ج 2 صفحه 179
دخالت آشكار و همه جانبه امپرياليسم در امور داخلى ايران
مطلب سومش هم (البته اينها هر كدام طولانى است اما شما خودتان مىدانيد) اين است كه ما بنا نداريم كه در امور داخلى اين مملكت، در ايران دخالت بكنيم. شما بنا نداريد دخالت بكنيد؟! شما در كجا دخالت نكردهايد؟ اين مستشاران شما در نظام ما چه مىكنند؟ چرا اين مستشاران آمدهاند چه مىكنند؟ شما پايگاههائى كه در كوهستانهاى ايران درست كرديد اينها را كى درست كرده؟ براى كى درست كردهايد؟ اينها دخالت نيست در امور مملكت ما؟ همين حرفهاى تو دخالت نيست؟ تو شاه را وادار نمىكنى به اينكه اينطورى مملكت را به باد فنا بدهد؟ تو هيچ دخالت ندارى در مملكت؟ خود ايشان مىگويد كه ليست براى ما مىفرستادند منتهى حالا مدعى است كه نخير ديگر حالا نمىفرستند، دروغ مىگويد، نخير حالا هم مىفرستند حالا هم ليست آنهاست، غير از آن چيزى نيست. (دخالت نمىكنم!!) آخر يك مملكتى است كه مردم همه آشنايى دارند به وضع مملكتشان، دانند كه چه به سرشان دارند مىآورند و آمده است. (من دخالت نمىكنم!) آخر براى چه ايشان مىگويد كه من دخالت نمىكنم؟ خوب، ايرانيان مىدانند كه دخالت مىكنى، مطبوعات دنيا هم مىدانند كه آقاى كارتر و هر كسى رئيس جمهور بشود در آمريكا دخالت در امور مملكت ما مىكنند، نمىگذارند مملكت ما سرپاى خودش بايستد. الان ما نه استقلال داريم و نه آزادى داريم - نه - به هيچ وجه نه مردم آزادند و نه مطبوعات آزاد هستند، الان هم آزاد نيستند، الان هم حكومت نظامى نمىگذارد كه حرفها را بگويند. اين مطبوعاتى كه الان خودشان هم مىگويند ما آزاد هستيم، خوب بنويسند كه شاه اين كارها را مىكند. چرا نمىنويسيد؟ شما در همه مطبوعات كه بگرديد، اين كلمه نيست كه آن كسى كه اين جرمها را دارد مرتكب مىشود آن عبارت از شخص شاه است كه اين جرمها رامرتكب شده است از اول تا حالا. آن روزى كه اين پايه بريزد آنوقت خواهند گفت، حالا جرات نمىكنند براى اينكه الان حكومت نظامى است و تهديد همه چيز مىشود و تعطيل مىكنند اگر يك چنين حرفى بزنند، اعدامشان مىكنند. چطور شما ادعا مىكنيد كه آزادى است، ادعا مىكنيد ترقى است و روى اين جهت كه آزادى داده است به مردم و مملكت را رو به ترقى برده است، اين اختلافات پيش آمده است، اين مردم كه اين هياهو را تو خيابان راه انداختند و فرياد دارند مىزنند، براى اين است كه ايشان آزادى دادند ومردم نمىخواهند؟ اين چه حرفى است؟ كه يك آدم، رئيس جمهور يك مملكت يك همچو حرفى را بزند؟ در مطبوعات هم اين را نوشتهاند و كسى هم حرف رويش نمىزند يك مقدار گفته بشود اينها بايد در اين حرفها، حرفهائى است كه همين طورى گفته شده، مىخواسته حالا بزند و مىخواسته براى دلخوشىهائى (به خيال خودش) بزند والا كى است كه نداند اين مسائل را.
مبارزه با منطق غارتگرانه ابرقدرتها
ما همه دردمان از اين سران ملتها است، از اين سران دول. همه مصيبتى كه بر ايران دارد وارد مىشود و بر ممالك شرق دارد وارد مىشود از همين سران ابر قدرت است به اصطلاح. اين
صحيفه نور ج 2 صفحه 180
قدرتمندان ضعفا را مىخواهند به كار بكشند و منافع ضعفا را ببرند، يعنى ضعفا كار بكنند تسليم آنها بكنند، ضعفا گرسنگى بخورند و آنها نفتهاشان را بخورند، آنها معادنشان را از بين ببرند يا آنها گرسنگى بخورند روى اين معادن نفت، اين معادن بزرگ نفت، مردم روى اين معادن بزرگ نفت بنشينند و گرسنگى بكشند. اين منطق اين قدرتمندهاى بزرگ است مثل شوروى و مثل آمريكا و امثال اينها است منطقشان اين است و ما مىخواهيم كه اين وضع نباشد.
قدم اول، مخالفت با قراردادهاى غير قانونى و محكوم نمودن وضع تحميلى موجود
ما هم يك قدم اولمان اين است كه اين وضعى كه الان دارد و وضعى است كه شاهش و حكومتش و وزيرش و وكيلش و همه اينها اين وضع را دارند كه تحميل بر اين مملكت هستند، وكيل را مردم تعيين نكردهاند، وكلاى سنا را آنقدرى كه بايد مردم تعيين كنند نكردهاند، وقتى مجلس مال مردم نشد وزرا غير قانونى هستند و وقتى وزراء غير قانونى هستند، تمام قراردادها غير قانونى هستند. همه قراردادهائى كه وزراى ايران با ممالك ديگر، چه با مملكت آمريكا و چه با ساير ممالك قرارداد كردهاند، همه قراردادشان بر خلاف قانون اساسى است براى اينكه قانون اساسى ما اساس حكومت را بر اين قرار داده است كه مجلس تصويب كند، مجلس رأى بدهد. پس اساس مجلس است، مجلس هم به حسب قانون اساسى با ملت است، اگر يك مجلسى را ملت تعيين نكرد، مجلس نيست، اگر مجلس نشد ديگر وزيرى را كه آنها تعيين كنند، نخستوزيرى را كه آنها تعيين كنند نخستوزير نيست. اگر وزرا، وزراى قانونى نشدند دولت قانونى نيست و اگر دولت قانونى نشد، تمام قراردادهائى كه با ممالك ديگر بستهاند. هر قراردادى كه خواهد، قرارداد نفت بستهاند، باطل است، قرارداد - نمىدانم - خريد اسلحه، باطل است همه آنها خلاف قانون اساسى است براى اينكه اصلش خلاف قانون است.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:13 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 181
تاريخ: 30/7/57
بيانات امام خمينى در تبليغات سوء استعمارگران و مدعيان خلق دوستى بر عليه اسلام و قرآن.
بسم الله الرحمن الرحيم
امر، امر من نيست، امر خداست
بعضى آقايان مىگويند كه اگر تو امرى داشته باشى، ما در اطاعتش حاضريم. آقايان بدانند كه من امرى ندارم. امر، امر من نيست. امرى كه الان همه ما مبتلاى به آن هستيم و همه ما بايد اطاعت كنيم امر خداست كه ما بندگان او هستيم و نعمتهاى او را از آن استفاده مىكنيم.
ملت ايران ملت مستضعف است، ملتى است كه مسلم است، ملتى است كه مورد عنايت خداست و ما بندگان خدا در هر جا باشيم، بايد هر قدر كه مىتوانيم به آنها كمك كنيم و مسأله، مسأله امر و نهى و رهبرى و غير رهبرى نيست اصلاً اين حرفهانيست، مطرح نيست كه يكى رهبر باشد و يكى فرمانبردار يا راه ياب. الان همه اقشار ملت ما، از آن جوانها بلكه آن بچه دبستانى تا جوانهاى دانشگاهى و قشرهاى اهل علوم اسلامى و بازارى و زارع و همه، مطالب را مىدانند، اين احتياج به اينكه كسى آنها را حالا ديگر راهنمايى كند نيست.
اجانب، اساس گرفتارى مسلمين
الان همه كس مىداند كه ابتلاء مسلمين، ابتلاء ملت ايران، ابتلاء ملت مسلمان، ابتلاء مكتب اسلام چيست و گرفتارىهاى ما كى هست و راه اينكه اين گرفتارىها رفع بشود تا حدودى پيش همه روشن است. همه ما مىدانيم كه 50 سال بيشتر اين ملت ايران در تحت سيطره اين خاندان پهلوى بودهاند و اينها هر چه مىخواستهاند با اين ملت كردهاند و هر چه ظلم داشتهاند كردهاند و آنها هم نوكر اجانب بودهاند. ابتدائاً رضاخان نوكر انگليسها بود وآنها آوردند او را روى كار و اخيراً هم اين پسر خلف، نوكر آمريكاست. خودش گفت متفقين من را صلاح دانستند كه سر كار باشم. اعترافى بود كه خودش كرد و بعد مثل اينكه از كتابهايش اين را، اين جمله را ديدند خيلى مفتضح است الغاء كردند ولى ايشان گفتند.
ابتلاى ما اساسش اجانب است و اين ابتلائى نيست كه تازه ما پيدا كرده باشيم. اين خيلى تاريخ قديمى دارد كه از آنوقتى كه اينها راه پيدا كردند به ايران به شرق و مطالعات كردند در حال شرق، از آنوقت اينها فهميدند كه يك لقمه چربى است شرق و داراى مخازن و معادن است و بايد اين را به هر طورى كه هست،
صحيفه نور ج 2 صفحه 182
اين طعمه را به هر طورى كه هست بايد اينها ببرند و نگذارند كه مردم خود آن ديار استفاده از اين بكنند و كارشناسانشان معادن ما را همه را مىدانند در كجا چه معدنى هست. من در همدان بودم يك نقشه را يكى از اهل علم آنجا كه بعد وارد در مسائل ديگر شده بود آورد و به من نشان داد كه نقشه بزرگى بود كه در آن آنطور كه او مىگفت اسم تمام دهات همدان در آن بود و نقطههاى زيادى در آن بود كه نقطهها را من پرسيدم كه اينها چه هست، گفت كه اينها آن جاهايى است كه يك چيزى در آن هست، زير زمينش يك چيزى پيدا مىشود، حالا نفت يا ساير چيزها، فلزات مثلاً. ايشان اينطور گفت كه اين كارشناسان اينها آمدند و نقشه بردارى كردند و مواردى كه چيزى داشته است، آنها ثبت كردهاند. اين انحصار به آنجا نداشت، تمام بيابانهاى ايران را اينها با شتر رفته اند. آنوقت كه وسيله شتر بوده است با شتر رفتهاند و گرديدهاند و همه اينها را پيدا كردهاند كه ما چه داريم كه با آن مىتوانند استفاده از آن بكنند و همه دارائى ما را آنها ثبت كردهاند.
اسلام، سدى بزرگ در برابر اجانب
موانع را هم موفق شدهاند كه در اين تقريبلاً دويست سيصد سال، موانع را هم از سر راه خودشان بردارند كه آن موانع يكى از آنها اسلام است كه مانع مىدانند، دامن زدند در اين سالهاى متمادى كه اين سد را بشكنند.آنى كه سد بزرگ است از براى منافع آنها، تشخيص دادند كه اسلام است كه نمىگذارد اجانب استفادههاى خودشان را بكنند وجديت كردند و مبلغين آنها و كارشناسان آنها وادار كردند و مبلغين آنها تبليغ كردند بر ضد اسلام، اسلام را آنطورى كه اسلام هست معرفى نكردند، اسلام را گفتند مثل همه اديان آنطور هست كه يك مخدرى است. اصل ديانت را مخدر حساب كردهاند، كه اين يك افيونى است براى جامعه كه اين اسلام يا ساير اديان، مردم را تخدير كند كه هر چه آنها ازشان مىبرند، آنها صدايشان در نيايد، اينطور اسلام را معرفى كردند يعنى مبلغين همين منفعت طلبها و اين نفتخوارها، مبلغين اينها در اين زمانهاى طولانى دائماً خواندند اين مطلب را. جوانهاى بى اطلاع ما را از اسلام، جوانهائى كه اصلاً نمى دانند - كه - بسيارشان كه قرآن اصلاً چيست، محتواى قرآن چه هست، قرآن به چه دعوت مىكند، قرآن برنامهاش در باب مسائل روز، چه هست هيچ اطلاعى ندارند، فقط آنهائى كه وادار شدند به اينكه اسلام را يك جور ديگر نمايش بدهند، اينها به گوششان - آنها - خورده بودن اينكه بفهمند چه هست مطلب و اساس مطلب چه هست، ريشه مطلب چه هست، اينها باورشان آمده است و گول خوردهاند.
مكاتب ساختگى هموار كنندگان راه استعمارگران
الان انسان مىبيند كه در خارج از ايران و گاهى هم در داخل، بعض افراد پيدا مىشوند كه اينها همان انحرافاتى كه آنها دستى درست كرده اند، نه اينكه يك مكتبى باشد، اين مكاتبى كه عرضه داشتهاند به جوانهاى ما،نه اينكه يك مكتبى باشد، مكتبى علمى يا يك مكتب سياسى باشد به آن
صحيفه نور ج 2 صفحه 183
معنايى كه مكتب حقيقى سياسى، بلكه يك مكتب درست كردنى، يك مكتبهايى كه درست كردند و دامن به آن زدند براى اينكه مردم را منحرف كنند از اسلام و ديدند كه اسلام اگر به آنطورى كه هست مردم آن را بشناسند، راهى براى اين استفاده جوها و نفتخوارها، راهى براى آنها نيست. اسلام براى آنها هيچ راهى باقى نگذاشته است. اگر اينها قران را درست مطالعه كنند، قرآن يك كتاب مخدر نيست، قرآن يك كتاب محرك است، يك كتابى است كه اين اعرابى كه در آنوقت هيچ نمىدانستند، آنها را راه انداخت و امپراطورى هاى بزرگ را كه ظالم بودند، به زمين زدند آنها.
پيغمبران علما و تودههاى مسلمان، هميشه جنگاوران تاريخ با سلاطين جور
اگر قرآن و تعلميات اسلام يك چيزى بود كه مخدر بود - كه - اين عالمگير نبود كه امپراطورىها را به هم بزند. جنگهايى كه هميشه بين اسلام يا موسسين اسلام يا موسسين ساير مكتب هاى الهى و توحيدى بودهاست، جنگ ما بين پيغمبرها و توده مردم با سلاطين بوده است موسى عليه السلام عصاى شبانيش را بر مىدارد و راه مىافتد دنبال قصر فرعون، قصر فرعون را مىخواهد سرنگون بكند، نه اينكه فرعون موسى را واداشته به اينكه مردم را تخدير كند كه فرعون ظلمش را بكند، او عصايش را برداشته و بساط ظلم او را به هم زده است پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله كه مبعوث شدند، ايشان هم خوب حساب آدم بايد بكند، تاريخ را بايد ببينيد، حساب بايد بكنيد كه آيا پيغمبر به نفع اين سرمايهدارهاى حجاز و طائف و آنجاها، مكه و آنجاها وارد عمل شده است و مردم را تخدير كرده كه اينها بخورند آنها را يا نه، اين مردم ضعيف و مستضعف را، اين سرو پا برهنهها را تحريك كرده و برضد اين سرمايه دارها و جنگها كردهاند با اينها تا اينها را شكست دادند و بعضىشان هم آدم كردند. همين طورى اين جوان هاى ما همين طورى يك مطلبى وقتى كه مىشنوند، بدون اينكه تفكر كنند، بدون اينكه ملاحظه كنند كه اينها چه مىگويند، مقصد اينكه اينها از مكتب مثلاً كمونيست اينها دارند تعريف مىكنند، مقصد چه هست، مقصد اينهاست كه مسلمانها و اسلام را يك جورى به اين مسلمانها نمايش بدهند كه از اسلام برگردند اينها، نمايش بدهند كه اسلام براى اين بوده است كه اين اشراف و اعيان را سوار مردم كند و مردم هم حرف نزنند. خوب نخواندهاند قرآن را ببينند اسلام براى چه آمده.اين همه آيات قتال كه وارد شده است اسلام، قتال اعلام جنگ كرده است با اين سرمايه دارها، با اين بزرگها، با اين شاهها، با اين سلاطين، نه اين است كه با آنها همراهى كرده تا مردم را بخورند آنها.
علماى اسلام، پيغمبر اسلام، ائمه اسلام هميشه مخالفت با اين سلاطين عصر خودشان كردهاند. زمان آنها ديگر سلاطين بودهاند اينهايى كه به اسم خلفا سلطنت مىكردند اينها حضرت موسى بن جعفر را 15 سال يا 10 سال در حبس نگه مىدارند براى اينكه نماز مىخواند؟! خودشان هم نماز مىخواندند، هارون و مأمون خودشان نماز مىخواندند، امام جماعت هم بودند، امام جمعه هم بودند، براى اينكه نماز مىخواند اينطور شد؟! گرفتند ايشان را براى اينكه يك سيد اولاد پيغمبرى است يا امامى
صحيفه نور ج 2 صفحه 184
است براى اينهاست ؟! نه، براى اين است كه حضرت موسى بن جعفر مخالف با رژيم بوده است، با آن رژيم طاغوتى مخالف بوده است مخالفتش با رژيم اسباب گرفتاريش بوده است، نه اينكه يك آدمى بوده است چون نماز مىخوانده گرفتند او را. چون يك آدم خوبى بوده چون كه پسر پيغمبر بوده، آنها پيغمبر را فرياد مىكردند در اذان خودشان و پيغمبر را ثنا مىكردند لكن وقتى مخالف رژيم مىبينند اين آدم هست بايد بگيرند حبسش بكنند.
منشاء تمام قيامها به دست ائمه و علما بوده است
علماى ما از آن صدر اول تا حالا در هر عصرى قيام كردند و در تاريخ نشان مىدهد كه اينها هى قيامهائى كردند و زمين خوردند. در زمان ائمه، اولاد ائمه قيام مىكردند و به تحريك خود ائمه بوده، نه اين است كه ائمه اطلاع نداشتند. گاهى هم امام عليه السلام يك چيزىفرمودند براى حفظ روحيه، براى جهات ديگر اما بر حسب واقع اينها همانها بودند و براى خاطر ائمه آنها قيام مىكردند. زيد براى آن قيام آنقدر ثنا از او كردند. اگر زيد يك آدمى بود بر خلاف كرده بود، ديگر ائمه عليهم السلام چرا تعريف از او مىكردند؟ چرا تاسف مىخوردند اينقدر؟ - اينها ما در عصر خودمان چند تا قيام علما را سراغ داريم، اين علمائى كه اينها مىگويند كه دربارى هستند و علمائى كه عرض مىكنم كه چپىها و اين منحرفين مىگويند اينها جزء دربارىها هستند، خوب اينها مطالعه نكردهاند، سنشان هم اينقدر اقتضا نكرده، گوششان هم آنقدر باز نيست كه ببينند كه چند دفعه در زمان رضا شاه تا زمان محمدرضا شاه اين علماى اسلام قيام كردهاند - برضد - برضد پهلوى كه نفسها را در سينهها حبس كرده بود. كسى كه بلند شد و قيام كرد، يك دفعه علماى اصفهان بودند، يك دفعه علماى عرض مىكنم آذربايجان بودند، يك دفعه علماى مشهد بودند، قم بودند كه اجتماع مىكردند و مخالفتشان را اعلام مىكردند.
تبليغات كذب استعمار براى سركوبى اسلام و مسلمين
آيا اينها هيچ وقت دربارى بودند؟ البته توى همه اقشار عالم چهار تا آدمى هم پيدا مىشود كه معوج و دربارى باشد كه ما هم همچنين چيز هست اما اين نيست كه اين مكتب، يك مكتبى باشد كه براى اينكه يك تخدير بكند، يا آن كسانى كه اين مكتب دستشان هست اينها جزء اعوان - واعوان - ظلمه بودند و نور السلطان بودند خير، اين حرفها نبوده است، اينها تبليغات است، شما را تبليغ كردهاند. به دست خود، به دست خود اين نفتخوارها اين تبليغات شده است كه فلان آقا انگليسى است. مىخواهد بشكند اين را، خود انگليس وا ميدارد كه بيايند اينكه بگويند چون ميداند خودش اينقدر پست است كه اگر يك كسى به او منتسب بشود اين هم پست خواهد شد - (اين، نخير اين انگليسى هست، اين با آمريكا روابط دارد، اين باچه در روابط است) اينطورى، هى يكى يكى، يكى را اينطور معرفى كردهاند، جوانهاى ما هم آنهايى كه حسن نيت دارند،بازى خوردهاند اينها، اينها از اين
صحيفه نور ج 2 صفحه 185
مكتبها بازى خوردهاند. كلاه سرتان رفته آقا، خيال نكنيد اين مكتبى است، مكتب توحيد مكتب است.
رؤساى مكاتب توحيدى و كفر
شما به رؤساى اين مكاتب يك نظرى بكنيد. ما وقتى نگاه مىكنيم به خود پيغمبر كه اين مكتب را آورده، زندگيش چه جورى است، به اميرالمؤمنين كه خليفه صحيح پيغمبر است، شما ببينيد كه چه جور زندگى اين داشته است. سلطان بوده است سلطنتش تقريباً يك دامنه بسيار وسيع، چندين مقابل ايران از حجاز گرفته تا برود آفريقا و كذا، همه جاها را اين سلطنت داشته است، آنوقت زندگيش را ببينيد چه هست كه روزش چه جورى مىگذشته، شبش چه جورى مىگذشته، چه جورى زندگى مىكرده، چه وضعى داشته است، عبادتش چه جورى بوده، توجهش به مردم چه جورى بودهاست، با ضعفا چه جورى بودهاست. غصه مىخورد كه مبادا من نان جو مىخورم، مىترسم كه يك نفرى در سر حد كذا، در يمامه، در كجا، يك وقتى كم داشته باشد، كم خوراك داشته باشد. اينها از بس كه مىخورند، اين روسائى كه شمابازيشان را مىخوريد از بس كه مىخورند تخمه دارند. آن رئيس، رهبر چين وقتى كه وارد ايران مىشود، از روى كشتههاى ما رد مىشود اين آدم دوست، اين رهبر خلق، از روى اين آدمها و كشتههاى ما رد مىشود.
همين چند روز كه وارد ايران شد - از - مىداند چى است قضيه، شاه نتوانست او را از خيابانها ببرد براى اينكه فرياد مردم كه مرده باد كذا، نمىگذاشت كه اين را ببرد، او هم مىدانست قصه چيست. با هليكوپتر اين را برداشته، بردند رساندند او را به محل خودش. يك همچنين آدمى كه ادعايش اين است كه ما كمونيست كذا هستيم و با مردم كذا هستيم و با توده كذا هستيم، اين مردم را مىبيند فوج فوج اين آدم كشته، معذلك مىآيد با او دست مىدهد و خواهرش هم دعوت مىكند به عرض مىكنم آنجا كه قبلاً بود و اين حرفها. اين بازى ميدهند شما را آقا. آن رئيس كمونيست را آنوقتى كه جنگ عمومى بود، خوب من يادم است، شما شايد يادتان نباشد، من يادم هست كه متفقين وقتى روسايشان آمدند به ايران چرچيل با همان اتومبيل خودش آمد رفت آنجا، روزولت هم با يك ترتيب معمولى آمد ولى استالين از آنجا كه بارش كردند گاوش هم آوردند كه - شير مبادا يك وقتى يك شيرى بخورد كه اشكالى داشته باشد، حتى گاوش همراهش آوردند - در صورتى كه من خودم اين را ديگر ديدم - اين مسموعاتى بود كه آنوقت معروف شد كه اينها گاوش هم آوردند. من خودم اين را ديدم كه لشكر او يعنى چيزهائى كه آنها فرستاده بودند، لشكرهاى آنهااز تقريباً بين راه خراسان تا خراسان و آن طرفها مال شوروى بود - من خودم در راه خراسان ديدم كه اينها براى يك سيگار مىآمدند گدايى مىكردند. آنوقت قارداش مىگفتند به آنها، برادر، برادر. چه برادرى؟ برادرى كه با اين مكتب مىخواهد اين بيچارهها را خواب كند و از آنها بخورد. كمونيستى مخدر است، نه قرآن. قرآن كه همه روساى آن با آنهائى كه جنگ كردند، با ظالم بودند و خودش وقتى كه زندگى مىكند يك زندگى عادلانه كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 186
كمتر از مردم، نه عادلانه، دون مردم زندگى مىكند، اين مكتب، مكتب است، نه آن مكتبى كه خودش گاوش را همراهش مىآورد و شير گاوش را مىخواهد بخورد و مردم را مىخواهد ببلعد و ظلمش از همه چرتكه مىاندازد. آقاى لنين چرتكه انداختهاند، مىگويند، گفتهاند كه چرتكه مىانداخته است كه كسى كه (يكى يكى افراد)، هر كه به اندازه خرجش در مىآورد حق زندگى دارد، هر كس كسر دارد اين را بكشيد،بيندازيد توى دريا.اين تز آنهاست، اين آدم دوست و اين خلق پرور اين است. اين چكار دارد به آن مكتبى كه به ضعفا بيشتر از اغنيا،به بيچارهها، به آنهائى كه نمىتوانند كار انجام بدهند بيشتر از اينها نظر دارد، بيشتر از بزرگان نظر دارد، اداره مىخواهد بكند اينها را، از خرج خودش به آنها بدهد و آنها را اداره بكند.
كمونيستهاى ساواك پرورده
آقا بازيتان مىدهند، خدا مىداند بازيتان مىدهند. بازيشان دادند اينها بچههاى ما را كه در خارج آمدند. آنهايى كه در ايران هستند، كمونيست نيستند، آنها هم شما را بازى مىدهند، آنهايى كه در ايران هستند سازمان امنيتى (خيلىهايشان هم اينجا هم همين طوريند) اينها سازمان امنيتى هستند و لهذا در بهشت زهرا رفتند شعار كمونيست دادند مردم مچ آنها را گرفتند و بيرونشان كردند كه شما از سازمان آمديد اينجا. توى دانشگاه مىخواهند بفرستند يك دسته از همين سازمانىها كه شعار كمونيستى بدهند. اينها كمونيست نيستند، اينها را سازمان امنيت درست كرده براى اينكه مردم را بترساند و بگويد اگر چنانچه آريامهر برود، ديگر دنيا به هم مىخورد، كمونيست مىشود. نخير ايشان بروند، كار دنيا خيلى هم، ايران خيلى هم خوب مىشود يعنى مزاحمش رفته است و خودش مىتواند كار خودش را انجام بدهد.
استقلال و آزادى، خواستههاى بحق ملت ايران
حرف ملت ايران اين نيست كه حالا ما يك رهبر داريم و يك رهنما. همه رهبرند، همه، همه مىدانند مطلب را. حرف مردم ايران اين است كه ما يك چنين رژيمى كه از اولش به ما آنقدر ظلم كرده است و همه چيز ما را به يغما داده و نفت ما را به مجان، كاش مجان بود، نفت ما را مىدهد پايگاه براى او درست مىكنند يعنى عوض اينكه به ما يك چيزى بدهند، اسلحه مىدهند كه پايگاه درست كنند در ايران، هم نفت را مىخورند هم پايگاه درست مىكنند براى خودشان، اين مردم ايران صدايشان از بچه تا بزرگ بلند است كه آقا، مرگ بر اينجور حكومتى كه پدر ما را در آورد. اينها فرياد دارند مىزنند كه ما آقا آزادى مىخواهيم، ما 50 سال، هيچ چيز ما آزاد نبود، نه مطبوعات مان آزاد بود، نه خطباى ما آزاد بودند، نه علماء ما آزاد بودند، نه دانشگاه ما دانشگاه بود، هيچ چيز نبود. ما آزادى مىخواهيم، استقلال ما مىخواهيم ما همه چيزمان نبايد بند ديگران و انگل باشد ما بايد مستقل، خودمان اداره بكنيم مملكت خودمان را، اينها دادشان براى اين است كه آزادى به دست بياورند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 187
تحمل آزادى شاهانه!
آقاى كارتر (ديروز در روزنامه من خواندم، پيشتر هم بود اين) مىگويند كه يك دموكراسى تند چيزى، شاه داده است به مردم، دموكراسى تند داده است كه مردم اينقدر داد مىزنند يعنى يك آزادى تندى داده كه مردم نمىتوانند تحمل اين آزادى را بكنند. مىگويد همين منشاء است از براى (در روزنامه ديروز يا اطلاعات يا كيهان بود) همين منشاء است از براى اينكه مردم دارند با او مخالفت مىكنند، مخالفت چپ و راست با او براى همين معناست كه او يك آزادى تندى به مردم دادهاست، اينهمه مردم مىگويند آزادى به ما بده، منطقشان اين است كه بابا آزادى به ما نده!! اينقدر آزادى كه بله، اين آزادى كه آقا داده ما همه مىگوئيم كه نده. آزادى اين است كه همه آقايان الان مىدانيد كه علماى ما، سياسيون ما، بازارى ما، الان يك دسته دختر، پسر، زن، مرد، همه در حبسهاى اينها دارند به سر مىبرند. چه گفتند كه اينطور شده؟ يك كلمه گفتهاند كه آقا مثلاً بالاى چشمش ابروست .آزادى ما عبارت از اين است .آن آزادى كه آقاى كارتر مىفرمايند كه آزادى تندى داده است و مملكت را مترقى، (ترقى اجتماعى) يك اجتماع مترقى شاه درست كرده و منشاء مخالفت مردم با او اين است كه مردم مىگويند ما ترقى نمىخواهيم، ما مىخواهيم الاغ سوار بشويم. ايشان، آقاى كارتر عقيدهاش اين است عقيدهاش نيست، حيله اين است، او خيال مىكند كه اين حيلهها را ديگر مردم مىپذيرند. آقاى كارتر ديگر بايد بداند كه اين حيلهها را، اين بازىها را ديگر نمىپسندند از او، ديگر مردم فهميدهاند قضيه را.
وظيفه ايرانيان در خارج، تبليغ انقلاب اسلامى
در هر صورت اين را من به همه آقايانى كه ملاقات كردم، عرض كردم كه ماها همه مكلف هستيم يعنى من طلبه كه اينجا نشستهام، آن آقا كه آنجا نشستهاست، شماها در هر جا هستيد و در هر صورتى كه هستيد تكليف الان داريد يعنى تكليف داريد كه با اين قيامى كه ملت ايران الان كرده است، با اين اشتراك داشته باشيد. شما در اروپا هستيد نمىتوانيد كه، يك ميدانى نيست كه در جنگ برويد،آنها، ميدان است و به مبارزهروند و خوب كتك مىخورند و عرض مىكنم كه كشته مىدهند و خون مىدهند، اينجا اينجور نيست، شما مىتوانيد با تبليغاتتان، شما هر يكتان با 10 نفر، 20 نفر از همين اروپائىها آشنايى داريد رفاقت داريد، به آنها بگوئيد مطلب را.اينها تبليغ كردهاند بر ضد ايران، بر ضد اسلام. شما مطلب را بگوئيد كه آقا دعواى ما بر سر اين حرفها نيست كه به ما آزادى دادهاند نمىخواهيم. همه حرف مردم ايران اين است كه ما آزادى مىخواهيم و نداريم. به ما خيانت كردهاند، اموال ما را دارند مىدهند به آمريكا، نفت ما را دارند مىدهند به آمريكا، چنان هم نفت را مىدهند كه بعد از 30 سال ديگر به گفته شاه ما ديگر نفت نداريم نداريم آقا،كى اين (ندارى) را براى ما آورده؟ ايشان. مانفتمان از بين مىرود. كى از بين برده؟ براى اينكه بىاندازه دارد مىفرستد، اندازه احتياجات مملكت زيادتر دارد مىفرستد. نه هيچ چيز به دست مملكت نمىآيد. مردم اين
صحيفه نور ج 2 صفحه 188
خيانتها را مىگويند ما نمىخواهيم اين خائنها را. مىگويند اينها خيانتكارند، اين خائنها را نمىخواهيم، داد مردم اين است. شما مردم كه اينجا هستيد، من طلبهاى كه اينجا نشستهام شما آقايى كه آنجا نشستهاى، آن دانشگاهى و دانشكدهاى، آن دبيرستانى، آن همه زن و مرد، اين كار از شما بر مىآيد كه هر كدام در هر جا كه هستيد با آن عدهاى كه تماس داريد مسائل ايران را طرح كنيد. اگر چند هزار جمعيت اينجا كه ايرانى هستند، هر كدام به 20 نفر، به 10 نفر كه بتوانند به مردم بگويند مطلبشان را، يك موجى در اينجا پيدا مىشود كه خدمت است. لازم نيست شما راه بيفتيم برويم ايران. از من هى مىپرسند بعضىها كه برويم آنجا؟ نخير شما اين كارى كه شما مىتوانيد اينجا بكنيد، اين هم خودش يك نقشى است كه شما در اين مملكت كه هستيد، در فرانسه هستيد، در آلمان هستيد، در هر جا، آمريكا، هر جا هر كدامتان در آن مدرسهاى كه مىرويد، در آن موسسهاى كه مىرويد وقتى 10 نفر رابينيد بايستيد حرفتان را بزنيد به ايشان، بايستيد زبان آنها را كهدانيد، صحبت كه مىتوانيد بكنيد، بايستيد صحبت كنيد با ايشان، بگوئيد كه ايران الان وضعش چه جورى است، گرفتارى مردم چيست، گرفتارى مردم زير سر آقاى كارتر و امثال اينهاست، زير سر شوروى و او گاز ما را دارد مىبرد و او نفت ما را مىبرد، غارت دارند مىكنند. اينها را به مردم بگوئيد. اگر چنانچه بگوئيد تبليغات تأثير دارد، شما بعد از يك مدت ... شايد يك مدت كوتاهى بتوانيد كه مطلبتان را به اين تودههاى مردم كه تبليغات آنها ممكن است آنها رامعوج و منحرف كرده باشد، به اين تودههاى مردم مطلبتان را حالى كنيد. يك جمعيت زيادى مىتواند اينها يك جمعيت زيادى كه پشتيبان شما شدند آنها هم انسانند وقتى كه يك ملت مظلوم ... ايشان كه زراعت ما را به هم زد. نفتمان هم كه دارد مى رود. ما بعد از چند سال ديگر نه زراعت داريم، نه نفت داريم، اين ملت چطور زندگى بكند؟ فرياد ملت ما اين است كه اين خائن بايد برود و مرگ بر اين سلطنت و انشاءالله مىرود. وقتى كه ملتى يك چيزى را خواست انشاءالله انجام مىگيرد. شما مىتوانيد تبليغ بكنيد و يك ارزشى دارد اين كار شما و مسؤوليد پيش خدا. خيال نكنيد كه ما حالا اينجا هستيم و الحمدلله راحت. نخير شما مسؤوليد پيش خدا هر كدامتان مسؤوليد كه در هر كجا كه هستيد، با آن كسانى كه ملاقات مىكنيد حرفهايتان را بزنيد حالا او از شما مىپذيرد يا نپذيرد كارى نداشته باشيد، شما اين تبليغ خودتان را بكنيد و تبليغات تأثير دارد، كم كم يك موجى در اورپا پيدا مىشود كمك ايرانىها و روسايشان ممكن است يك وقتى مجبور بشوند كه آنها هم دست بردارند از ما.
مهذب شويد و تمسك بجوئيد به اسلام كه بعدها مسووليت داريد
انشاءالله خداوند شما همه را توفيق بدهد، مؤيد باشيد همهتان براى ايران، براى اسلام يك افراد شايسته بشويد. جديت كنيد كه خدمتگزار بشويد به اين جمعيتى كه در راه شما، در راه مصالح كشور شما دارند الان خون مىدهند، تو حبس هستند از همه طبقات، شما كمك كنيد به آنها و دعا هم به آنها بكنيد و خودتان را هم ارزشدار بكنيد كه مثل اين هيات حاكمه و اينها فردا نيائيد آنجا شما هم همين جورى وقتى يك پستى دستتان بيايد همانطور بشويد - آنها غالباً ماها وقتى كه چيزى دستمان نيست
صحيفه نور ج 2 صفحه 189
بله، خوب - و چيز - است، وقتى دستمان آمد ديگر اين طورها نيست. نه ، جديت بايد بكنيد، خودتان را مهذب بكنيد و تمسك به اسلام بكنيد و اعمال خودتان را تطبيق كنيد با احكام اسلام، افراد شايسته بشويد كه بعدها انشاءالله اميد است زود باشد آنوقت كه مقدرات مملكت خود دست خود اهل مملكت بيفتد و شماها هم وارد بشويد در مملكتتان و اداره كنيد مملكت خودتان را و من از اينكه منزل ما محقر است و آقايان بزرگ و جا نمىشود، معذرت مىخواهم خوب همين است بايد بسازيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:13 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 190
تاريخ: 2/8/57
بيانات امام خمينى در مورد لزوم تداوم نهضت تا انتقراض سلسله پهلوى
بسم الله الرحمن الرحيم
غارت و كشتار دستجمعى نشانگر ضعف و ياس شاه
حال من امشب مقتضى اينكه مزاحمت كنم به آقايان نيست، اوضاع ايران براى ما حالى باقى نگذاشته. حتمى است تقريباً در ايران باز يك كشتار هست، باز اين رژيم منحط، اين رژيم سفاك به جان مردم افتاده است و دارند ما را قتل عام مىكنند. در عين حال اوضاع رضايتبخش است، در عين حال كه كشتار هست،
اوضاع طورى است كه ايشان را مأيوس كرده است، ديگر ايشان از وضع خودش مايوس است و تصديق هم مىكند به اينكه من مأيوسم و بايد هم مايوس باشد لكن در اين حال يأسش الان دارد از يك طرف ارزهاى ملت را مىبرد بيرون، جواهرات سلطنتى را مىگويند با طياره حمل كردند به خارج اين جزيرهاى كه براى كارهاى زشت درست كرده بودند و خيلى چيزهاى زياد در اينجا خرج شده بود و موسسات زياد، آنها را هم بعضى از آقايان گفتند كه فروخته است به شركت نفت و پولهايش را حمل كرده به خارج و از يك طرف هم حالا كه مأيوس شده است افتاده است به كشتار دستجمعى و به هيچ كس رحم نمىكند.
مهلتى به شاهمصيبتى براى ملت
بايد ملت ايران مهلت به اين ديگر ندهد، بايد بدون مهلت اين را كنار بزند و قطع يد او را از سر ملت بكند. اگر مهلت پيدا بكند اين مصيبت است براى ملت ايران. گاهى يك پيشنهادهائى از بعضى اشخاصى كه خيلى توجه به تمام مسايل ندارد مىشود، از بعضى از آقايان، از محترمين كه مثلاً خوب است كه اصل رژيم باقى باشد و اين شخص برود لكن بعضى تصريح به اين مىكنند كه (ايشان هم باشد لكن همانطورى كه قانون اساسى تكليف سلطان را معين كرده است كه سلطان باشد و حكومت نكند، همين سلطنت بكند، بايستى ما هم همين طور رفتار كنيم و بگوئيم كه ايشان سلطنت بكند و حكومت نكند و حالا به اين مطلب قانع بشويم و بعد كمكم يك قدم، يك قدم جلو برويم) اين جزء اشتباهاتى است كه آقايان دارند، آنهائى كه سوء قصد دارند، يعنى مىخواهند اين رژيم را حفظش كنند و بعد هر كارىخواهد بكند، آنهايى كه حسن نيت دارند و آنطور نيست كه بخواهند يك ظلمى ادامه پيدا بكند آنها هم اشتباه دارند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 191
سازش با شاه براى حفظ آرامش، خيانت به ملت است چ
اگر چنانچه ملت ايران كه اينهمه جنايات برايش واقع شده است، اين آدم الان حدود سى سال است كه دارد جنايت مىكند، در اين سال اخير چقدر جمعيت از ايران به دست اين و به امر اين كشته شده است حالا بعد از اينهمه كشتار، بعد از اينكه همه مخازن ما را، نفت ما را، همه چيز ما را، مراتع ما را، جنگلهاى ما را به ديگران واگذار كرده است و نفت را بكلى از بين برده است و زراعت را بكلى از بين برده است و اين ملت را همچو كرده است كه بعد از چند سال ديگر هيچ ندارد اين ملت، هيچ پشتوانه ندارد، يك كسى كه اينهمه جنايات را كرده ما بگوييم كه خوب آقا، شما حالا ديگر بفرمائيد بالاى مسند بنشينيد برويد سراغ الواطى تان، به حكومت كار نداشته باشيد؟! اين ملتى كه اينقدر خون داده حالا آقا را سلطانش، به سلطنت قبولش بكند و بگويد كه خوب شما، ببخشيد حالا ديگر همان سلطنت بكنيد، آن آقا باشيد شما، ديگر لازم نيست كه قوه اجرائيه هم باشيد!
خوب، كدام، كدام مسلمان از ما يك همچو مطلبى را قبول مىتواند بكند؟ كدام آدم منصف قبول مىكند كه بچههاى مردم را، جوانهاى مردم، دخترهاى مردم، بچههاى كوچك مردم را اين مرد، اين آدم سفاك به كشتن داده است، خودش در 15 خرداد متصدى فرمان بوده و به طورى كه مىگويند پانزده هزار نفر جمعيت را با فرمان او كشتند و امكان ندارد كه اين كشتارهايى كه مىشود بىفرمان او باشد، جرات نمىكنند بىفرمان او آدم بكشند، يك دفعه هم ايشان نگفته است كه من نكردم و مأمورهاى من كردند براى اينكه معلوم است مسأله. يك آدمى كه يك عمر جنايت بر اين ملت كرده است، يك عمر خيانت بر اين ملت كرده است، يك عمر خون بچههاى اين مملكت را ريخته حالا ما بگوئيم كه خوب حالا براى اينكه آرامشى پيدا بشود ايشان سلطان باشند، آقا باشند، ديگران خدمتگزار اين را كدام ملت مىتواند اين را از ما قبول كند؟ كدام آدم كه اعتقاد به خدا و اسلام دارد مىتواند اين نقشه را پياده كند و تصديق اين مطلب را بكند؟ جز آن كس كه اشتباه كرده، ما آن آدمى كه اشتباه كرده مىگوئيم از اشتباه بيرون بيايد.
ملت با اتحاد و يكپارچگى به غارت و خيانت شاه مهلت ندهد
و ثانياً بايد بدانند اين آقايان كه اگر اين آدم را امروز شما مهلت داديد و گفتيد سلطان باشد و حكومت نكند، اين حالا قبول مىكند. خودش هم در مجلس گفته است كه قانون براى من وظيفه معين كرده است و من قبول كردم. اين را قبول كرده است اما همين آدم مىخواهد شما را بازى بدهد. مردم را بازى بدهد تا حالا سكوت بشوند مردم، اين نهضتى كه الان پيدا شده است و همه دستجمعى مىگويند كه ما نمىخواهيم اين آدم را، مرگ بر اين سلطنت، اين خاموش بشود، اين كه خاموش شد امكان ندارد دوباره مثل حالا بشود يعنى اين قيامى كه الان شد و اين نهضتى كه الان شده است و آنهمه
صحيفه نور ج 2 صفحه 192
زحمتها كشيده شده است تا به اينجا رسيده، اگر اين نهضت بخوابد و مردم بروند سراغ كارهايشان، سراغ زندگيشان بروند ديگر محال است كه برگردد اين و اين نهضت پيدا بشود و اين آدم از اين قدمى كه گذاشته بر مىگردد، اين وقتى كه برگشت، تمام مردم را، تمام مخالفين خودش را خواهد قتل عام كرد بدتر از حالا.
كدام آدم همچو، كدام عقل اين مطلب را اجازه مىدهد كه ما يك دشمن سرسخت يك ملتى را رسانديم تا آنجائى كه دارد حالا خاضع مىشود و دارد گورش را گم مىكند برود ما حالا مهلتش بدهيم كه بعدها، بعدها يك قدمى برداريم؟ الان بايد اين را چاره كرد، الان بايد قطع كرد اين ريشه را، ما همهمان بايد شركت كنيم در اين مطلب، همه قشرهاى ملت بايد شركت كنند در اين مطلب، اگر كسى در اين مطلب موافقت با ما نكند، اين سوءنيت يا دارد يا آدم نفهمى است، جاهلى است، آن كه جاهل است بايد به آن حالى كرد، آن كه سوءنيت دارد بايد به آن تشر زد كه اين دست بر دارد از اين. خيانت است به يك ملتى كه خون داده است حالا ما بگوئيم كه خير، ما اين قدم اولمان كه بر داريم كه ايشان حالا سلطان باشد و فرح خانم، يا سلطان يا اين برود و فرح خانم سلطان مملكت ما بشود و شوراى مملكتى، شوراى سلطنتى پيدا بشود و بعدش آنوقت بيائيم قدم دوم، بگوئيم نه او هم نباشد. آقا همين حالا بايد اين كار را كرد، اشتباه است، همين حالا، همين حالا بايد اين ملت تا اينجا كه رسانده حركت بدهد و همين طورى كه مثل سيل دارد يكى پايهها را يكى بعد از ديگرى مىريزد، همه پايهها را بريزند تمام دستهائى كه در اين مملكت قدرتمندى كردند و با قدرتمندى دارند ذخائر ما را مىبرند اينها تمام بايد قطع بشود، اين دستها بايد قطع بشود و كنار بروند. مملكت، مملكت ماست و ما خودمان مىخواهيم اداره كنيم مملكت را، مستشار آمريكائى ما نمىخواهيم، اينكه يكى گاز ما را ببرد و آن يكى عرض مىكنم كه نفت ما را ببرد و آن يكى مرتع ما را ببرد و آن يكى جنگل ما را ببرد. چه براى مملكت ما باقى گذاشته اين آدم؟
انقراض سلسله پهلوى يك تكليف الهى است
حرف ما اين است و - از - اين حرف، حرف من نيست آقا كه من بگويم حقى مال من است و اين حقم را گذشتم، اين حق، حق الهى است، اين حكم، حكم خداست، مسأله، مسأله تكليف شرعى الهى است، كسى نمىتواند تخلف بكند، نبايد تخلف بكند. يك كسى كه سر تا پايش ظلم است بايد قطعش كرد، اين ريشه را بايد قطع كرد، اين مسلمين را دارد به، مسلمين ايران را دارد به نابودى مىكشد، اين را بايد قطعش كرد تا اينكه مردم بتوانند يك نفسى بكشند. پنجاه سال بيشتر مردم خفقان گرفته بودند، مردم را سلب آزادى همه طرفه كرده بودند اينها، پنجاه سال است كه مردم زجر كشيدند، اولادهايشان را دادند، چه زمان آن پدر و چه زمان اين پسر حالا كه مردم رسيدند به اينجا و قيام كردند، يك قيام مردانه كردند مردم ايران، الان هم در ايران، همين حالا كه من و شما اينجا نشستيم بلا اشكال در ايران يك هياهوئى هست و
صحيفه نور ج 2 صفحه 193
تلفن صدايش بوده است كه مىگفتند صداى تفنگها الان دارد مىآيد، همين امروز چيز كردند، همدان هم كه آن قيام هست و اطراف كرمان هم لابد هست، تهران هم كه هميشه يك چيزى هست در كار. الان كه اين مردم مهيااند و به اينجا رساندند و حاضرند مردم براى همه جور جانفشانى براى اسلام، براى ملت خودشان، ما حالا بيائيم بگوئيم كه حالا باشد، بگذاريد بعدها اين كار را مىخواهيم بكنيم، حالا اين قدم اولى را بر مىداريم، ايشان را مىگوئيم آقا سلطان باشد لكن حكومت نكند!! اين چه حرفى است كه از دهن ما بيرون بيايد؟ كدام ملت مىتواند اين مطلب را قبول بكند؟ خير.ايشان بايد بروند اين سلسله بايد منقرض بشود، ايران اين سلسله را نمىخواهد، بچه هفت سالهاش هم نمىخواهد، پيرمرد هشتاد سالهاش هم نمىخواهد.
تمام قواى مسلمين بر عليه تبليغات اجانب بسيج شوند
و الان وقت كار است كه همه دست به هم بدهيم، شماها كه در خارج مملكت هستيد، با تمام قوائى كه داريد كمك كنيد به اين مملكت، به اهل مملكت خودتان آنها دارند خون مىدهند، شما قلم قدم عرض مىكنم كه تظاهر، هر چه بلديد، هر طورى كه مىتوانيد، خطا به بخوانيد براى مردم اين مملكتها، صحبت كنيد برايشان، مطالب ايران را به آنها بگوئيد، حاليشان كنيد كه وضع در ايران چه مىگذرد و ما چه مصيبتهائى داريم و ايرانىها گرفتار چه مصيبتهائى هستند بلكه انشاءالله ملتهاى ديگر هم بيدار بشوند. الان به ما مىگفتند كه ملت فرانسه همه الان راجع به اينكه اين بايد برود همه قبول دارند كه اين بايد برود، راست هم مىگويند و ليكن بايد فهماند به آنها، بايد گفت، خوب تبليغات چقدر ساله الان آنجاست كه شايد بسيارى از مردم ندانند كه اين بيچاره مردم چه چيز دارند مىگويند، خوب آزادى داده و كارتر مىگويد چون آزادى تندى داده است به مردم از اين جهت مردم از اين جهت مردم با او مخالف هستند!! آخر اين چه حرف احمقانهاى است؟ مردم آزادى چون دادند به آنها حالا دارند داد مىكنند كه آزادى بده؟! مردم را، مملكت را چون رو به ترقى دارد مىبرد از اين جهت مردم از ترقى مملكتشان وحشت دارند!!
بقاى سلطنت در ازاى نابودى مملكت
مملكت را برده تا لب هلاكت و اگر اينطور اين آدم خداى نخواسته باقى بماند شما بعد از چند سال ديگر نه نفت داريد براى اينكه تمام راه لولهها را باز كردند و همين طور دارد مىرود، نه نفت داريد، نه زراعت داريد، وقتى كه نفت نيست و زراعت نيست چى ديگر، ما چى داريم ؟هيچى .اين آدم اگر چند سال باشد ما را مىكشد به نابودى، ملت نابود خواهد شد.
رجال صالح عهدهدار اداره مملكت خواهند بود
الان وقت اين است كه همه دست به هم بدهيم و اين ريشه را قطع
صحيفه نور ج 2 صفحه 194
بكنيم و دنبالش ريشه هاى ديگر هم قطع بكنيم، مملكت مال خودمان است و حرف حق داريم، حرف صحيح داريم كه مملكت خودمان را مى خواهيم خودمان اداره كنيم، ما داريم اشخاصى كه اداره كنند مملكتمان را، ما رجال صالح داريم، ما رجال مسلم داريم، ما تحصليكردهها داريم، عده كثيرى در اروپا و آمريكا هستند نمىتوانند برگردند به مملكت براى اينكه مورد زجر و حبس و اعدام و اين چيزها واقع مىشوند، آنها مىآيند به مملكت خودشان، زندگى مىكنند و اداره مىكنند مملكت را. (نباشد ايشان كمونيست مىشود) يك حرف غلطى است، كمونيستى ديگر در كار نيست، ايران كمونيستى ندارد، چهار تا بچه اگر يك وقتى يك چيزى بازيشان بدهند، يك صحبتى بكنند، اگر از خود آنها نباشد و تحريك خود آنها نباشد چهار تا بچه هم كه از بين مىروند، چيزى نيستند اينها تا اگر ايشان نباشند، يك مملكتى كه سى ميليون جمعيت علم بلند كرده و داد مىزند اسلام، اسلام اينجا مى شود كمونيستى باز كرد؟ خفه مىكنند كمونيست را، مگر مىشود يك همچو چيزى؟ اين تبليغات شاه است براى اينكه خودش را نگه دارد و براى اينكه چند روزى زنده بماند و اين مىگويد اگر من نباشم كمونيست مىشوند، خودت از كمونيست هم بدتر هستى.
تبليغ نهضت و تهذيب نفس تكليفى براى عموم مسلمين
در هر صورت شما همه، ما همه موظفيم به اينكه كمك كنيم به رفقايمان در آنجا، كمك ما در اينجا و در ممالك خارجه اين است كه تبليغات كنيم يعنى هر كدامتان يك مبلغ، يك خطابه خوان باشيد براى مردم، مىرويد توى مدرسهتان آنجا چند نفر را پيدا مىكنيد صحبت كنيد، بگوئيد كه مسأله اين است، مملكت ما اينطور است، مردم اين را مىخواهند، اين آدم اين كار را كرده اين حرف را كه مىدانيد همهتان، همهتان مىدانيد اطلاع داريد الان چه مىگذرد به مملكت ما. انشاءالله خداوند همه تان را موفق كند و حفظ كند و سالم باشيد و خودتان را بسازيد براى مملكتمان. انشاء الله همه با هم وارد مملكت بتوانيد بشويد و سالم باشيد، مملكتتان از خودتان باشد انشاءالله.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:13 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 195
تاريخ: 2/8/57
بيانات امام خمينى در مورد علت مخالفت مردم با رژيم سرسپرده شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
ما اين روزها، هر روز مواجهيم با اين مسائلى كه پيشتر ممكن بود در ماهى يك مرتبه، بيست روز يك مرتبه مواجه باشيم و قبلاً اين مهلت را به مردم مىدادند كه تا هفته اينهائى كه كشته شدند مهلت باشد براى هفته، تا چهلم مهلت باشد و در چهلم باز يك جنايت واقع بشود.
ريشه اختلاف مردم با دستگاه هاى حكومتى شاه
امروز وضع ايران طورى شده است كه الان كه من با شما صحبتكنم، در همدان اختلافات هست و به هم ريختگى، از سه روز پيش از اين تا حالا بين مردم و پليس و دستگاه انتظامى اختلاف هست. قضيه اختلافات مردم با دستگاه از يك جهت نيست، از دو جهت نيست هر جهتى از جهات را كه يك ملتى به آن احتياج دارند و مىبينند كه اين دستگاه ظلم اين شاه، اين اربابهاى شاه كه آمريكا و انگلستان و شوروى مهمشان هست، هر دستگاهى از دستگاههائى كه ملت از آن يك نحو استفادهاى دارد، اينها به خطر انداختند و از بين بردند. يك ملتى احتياج به فرهنگ دارد، ملت با فرهنگش زندگانى سياسىتواند بكند، ما فرهنگمان يك فرهنگى است كه استقلال ندارد و مربوط به خود مردم نيست بلكه ادارهاش بايد به دست خارجىها بشود و به امر آنها تنظيم بشود برنامههايش و لهذا يك فرهنگ سالم تحويل نمىدهند، يك فرهنگيان سالم تحويل به ما نمىدهند، اساتيد دانشگاه نمىتوانند، نمىتوانستند كه به كار خودشان آنطور كه بايد ادامه دهند، دانشجوهاى دانشگاهها نمىتوانند به آنطورى كه مىخواهند به كارشان ادامه بدهند، اينها همه دستگاه بايد دستگاه مداحى براى آريامهر باشد. همه، همه بايد يك كلام دستگاهى باشد كه اداره ظلم را تقويت كند. ملت مىبيند مىرود سراغ فرهنگش، يك فرهنگ فلج، يك فرهنگى كه از آن هيچ كار نمىآيد و نمىتواند يك نقش صحيحى داشته باشد در ملت، مىرود سراغ ارتشش، مىبيند كه ارتشى است كه انگل است، شصت هزار نفر مستشار آمدهاند و عده كثيريشان، اينهائى كه آمدند و ارتش را به دست گرفتهاند مستشارهاى آمريكائى هستند كه الان ارتش ما را دارند اداره مىكنند. ارتش تحت فرمان ما نيست، تحت فرمان ملت نيست، براى ملت نيست، به نفع ملت نيست، همه قوايشان را رويهم گذاشتند براى كوبيدن اين ملت به امر شاه و به امر دستگاه هاى جلوتر.
صحيفه نور ج 2 صفحه 196
رژيم شاه، عهدهدار تامين منافع اجانب
شاه اينهمه فجايع را دارد انجام مىدهد به دست همين اتباع خودش و اينها بسياريشان، خيلى شان هستند كه اينها نمىخواهند ميل ندارند لكن يك قوه بالاترى بالاى سرشان هست، مستشارهاى آمريكا هستند، دستور را به آنها مىدهند و عمل مىكنند و شاه را مىخواهند با همه جنايتش نگه دارند. ديروز وزير خارجه، همين ديروز، پريروز وزير خارجه انگلستان گفتهاست كه: (ما منافع داريم در آنجا، در ايران و ما نمىتوانيم يك كسى كه منافع ما را تامين مىكند (قريب به اين معنا) يك كسى كه منافع ما را تامين بكند، از آن پشتيبانى نكنيم) ما دنبال همين معنا هستيم، ما هم همين ادعا را داريم كه شاه براى تامين منافع انگلستان، براى تامين منافع آمريكا، براى تامين منافع شوروى مانده است الان. متفقين او را گذاشتند سركار براى اينكه منافع آنها را تأمين بكند. خود ايشان هم گفتند كه متفقين گفتند كه ما باشيم، ما سركار باشيم، خاندان پهلوى باشد. خدا لعنت كند اين متفقين را كه يك همچو حيوانى را به ما مسلط كردند. همه حرف ما اين است كه آقاى وزير خارجه انگلستان مىگويد، همه درد ما اين معناست كه ايشان براى منافع شما الان در مملكت زندگى مىكند، براى منافع اجانب دارد زندگى مىكنند.
تضعيف فرهنگ، اسلام و علماى اسلام، پلى براى تامين مقاصد استعمار
ايشان مىخواهد همه چيزهاى ما را به باد بدهد به نفع شما، نفت ما را به شما بدهد - عرض كنم معادن ما را به شما بدهد، فرهنگ ما را فداى شما بكند، نگذارد كه يك فرهنگ صحيح باشد تا جلوى شما را بگيرد، اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اسلام به آنطورى كه هست منعكس بشود كه نگذارد اسلام مقاصد خارجىها انجام بگيرد علماى اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اينها نفسشان در آيد و به مردم برسد و بگويند كه اين آدم دارد با شما چه مىكند. جناحهاى سياسى همه جناحها را، بازارى هاى صحيح و روشنفكر را، دانشگاهىهاى ما را همه راكوبند، نمىگذارند كه صداى آنها در آيد و اگر هر جا يك صدائى در آيد، با كماندو، با آنها، با اين اجيرها آنها را مىكوبند. مگر همدان چه كردهاست؟ همدان يك كلمهاى گفته است كه دنبالش ريختند و دخترها را گرفتند. اين هياهوئى كه الان پيدا شده، يكى از دخترها را خلاف عفت با او كردند و خودكشى كرده، الان هياهوى همدان كه پنجاه نفر مىگويند تا حالا كشتار داده است براى يك همچو مسائلى است.
قتل و كشتار و ديوانگى، آخرين مرحله عمر سلاطين
و اين است كه آنطورى كه من سابقاً حدس زدم (شايد دو سال سه سال پيش از اين بود) كه بايد ما بترسيم از اين ديكتاتورها اواخر عمرشان اواخر عمرشان ديوانه مىشوند، اين آقا محمدخان قجر هم ديوانه شد آن آخر عمرش، نادرشاه هم ديوانه شده آن آخر عمرش بعضى شان هم از اول ديوانهاند مثل رضا شاه (از اول ديوانه بود) اين الان به حال ديوانگى و عصبى دارد زندگى ميكند،
صحيفه نور ج 2 صفحه 197
الان وقتى كه باهاش مصاحبه مىكنند، نمىفهمد. آن كسى كه مصاحبه ديروز ظاهراً كرده، پريروز كه (امروز براى من آوردند همين تازه كرده) حالا شايد امروز بوده كه مىگويد كه من كه حرف مىزدم او خودش با خودش داشت حرف مىزد و يك مسايلى را همين طور پيش خودش هى مىگفت. اين روزنامهاى كه از فرانسه هست، اين كه با آنها مصاحبه كرده، در خلالش مىگويد كه من چى گفتم او چى گفت، بعد مىگويد كه: همين طور يك چيزهائى مىگفت و درد دلهائى خودش با خودش مى كرد و بيست مرتبه (ظاهراً نوشته است كه) اين كلمه را بيست مرتبه گفت كه (حالا چاره چيست؟ حالا چه بايد كرد؟ چه بكنيم؟) خوب معلوم است چه مىخواهند، بگذار برو ديگر چه مىخواهى از جان اين ملت؟ علاجش با خودت است بگذار برو. حالا هم كه دارد طلاها را مىبرد و پريروز به ما اطلاع، دادند كه روز قبل طيارهاى كه پر بوده است از جواهرات سلطنتى فرستادند برايش رفت، پدرش هم همين كار را كرد. اين گرفتارىهاى ملت اينهاست.
نزاع ما بر سراسلام و مسلمين است
ما اختلاف شخصى و خانوادگى با تو نداريم كه مىگوئى كه اين خمينى با من اختلاف شخصى دارد. چه اختلاف شخصى من با تو دارم، چه كردى كه، به شخص من چه كارى تو دارى؟ من با ملت دارم حرف مىزنم، ما درد ملت را داريم نه درد خودمان را. ما مىگوئيم كه با ملت ما دارى چه مىكنى، تو با اسلام ما چه كردى يا دارى چه مىكنى، تو با علماى اسلام ما دارى چه مىكنى. شخصيتى توى كار نيست. نزاع ما سر ملت است، سر اسلام است كه تو دارى تمام مخازن ايران را به باد مى دهى و به ديگران مىدهى و ما مىگوئيم نه نبايد، بايد مال خودمان باشد - مال گرسنههاى ما بايد سير بشوند. ما حرفمان اين است كه اين برهنهها و گرسنههائى كه توى كوچهها دارند مىگردند و هيچ چيز ندارند و گرفتار هستند، اين رعيتهائى كه به اصطلاح خودتان با اصلاح ارضى خواستيد كارى بكنيد، براى آمريكا هم كرديد آن كار را و ماموريتتان را براى وطنتان انجام داديد و ماموريتى كه آمريكا به شما داده بود، انجام داديد و يك مملكتى را محتاج كرديد در همه چيز به آمريكا و خارج.
به بهانه دفاع از مملكت بيت المال مسلمين را غارت كردند
درد ملت كه الان فريادش بلند است همه فرياد اين است كه ما آزادى مىخواهيم، ما استقلال مىخواهيم، ما نمىخواهيم كه اين مخازن ما را به باد فنا بدهد، بعد از بيست سال ديگر نه نفت داريم، زراعتمان هم كه از بين بردند هيچ چيز نداريم. وقتى هيچ چيز ندارد اين ملت، آنوقت چطور زندگى كند؟ اين نسل آينده چطور زندگى بايد بكند؟ ما مسؤوليم نسبت به نسل آينده. مابايد الان هر چه قدرت داريم اعمال كنيم كه دست اينها را كوتاه كنيم از اين مخازن خودمان و از اين مخازن ملت تا اينكه نفت يك مقدارى بنيه و دوام داشته باشد. نفت زياد است منتهى زياد مىخورند، مىبرند، نفتها را دارند مىبرند و مجان مىبرند، كاش مجان مىبردند، مىبرند و براى خودشان عوضش پايگاه درست مى كنند.
afsanah82
07-24-2011, 05:13 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 203
تاريخ: 3/8/57
مصاحبه امام خمينى با مخبر خبرگزارى فرانسپرس
سؤال: درباره تحول در ايران امروز چه فكر مىكنيد؟ فكر نمىكنيد كه به يك بن بست رسيده است و با خمش ظاهرى سياست شاه تجديد نظرى در استراتژى شما مؤثر خواهد بود؟
جواب: وضعيت رژيم است كه به بن بست كشيده شده است. رژيمخواهد راه حل خود را به ملت تحميل كند. مردم در بن بست نيستند، مردم مىخواهند اين رژيم نباشد. هر راه حلى كه منجر به بقاء اين رژيم گردد مواجه با بنبست مىشود زيرا مردم آن را نخواهند پذيرفت.
سؤال: شما گفته نمىترسيد كه رشته قيام عمومى به دست كمونيستها و چپهاى افراطى بيفتد، با وجود اين، يكشنبه (22 اكتبر) 1500 دانشجوى دانشگاه تهران با شعارهاى كمونيستى تظاهرات كردند، امكان اين فرض را مىدهيد كه كمونيسم اسطوره نيست بلكه وجود دارد و سازمان مىيابد؟
جواب اگر فرض كنيم تمام اين 1500 نفر و حتى چند برابر اين عده ماركسيست واقعى بوده باشند، در برابر 35 ميليون نفر كه به نام اسلام قيام كردهاند، نيروئى به حساب نمىآيند. اما مسأله مهم اين است كه با توجه به گذشته، عده ماركسيستها بسيار كمتر شده است، علت آن است كه اسلام در ابعاد سياسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى نيازهاى مردم را براى ترقى واقعى بر مىآورد. وقتى ما با وجود اين رژيم كه عليه اسلام است و كارش ناراضى تراشى است، به اين كار بسيار با اهميت از راه اقناع جوانان توانا شدهايم، همين امر نشان مىدهد كه در صورت استقرار يك حكومت اسلامى و بسط آزادىها و افزايش امكانات واقعى براى مردم، مىتوان از راه بحث و اقناع با عملى كردن اسلامآنها راكه خواهان حقيقت و عدالتند به دامن اسلام باز گرداند.
سؤال شما آقاى مهندس بازرگان را به حضور پذيرفتيد و آقاى كريم سنجابى نيز پاريس مىآيد و گفته مىشود آيت الله شيرازى هم خواهد آمد، معروف است كه همه اينها هوادار سياست آشتى
صحيفه نور ج 2 صفحه 204
هستند، آيا شما به اين سياست ملحق مىشويد؟ آيا فكر مىكنيد در ميان مخالفان سياسى، جبهه ملى و ديگران مردانى با وزن و اعتبار كافى براى جانشينى اين دولت وجود دارد؟
جواب: من با روش آشتى و بينا بينى مخالفم و از اول هم با اين روش مخالف بودم، علت هم آن است كه اين كار نه رژيم شاه را از بنبست خارج مىكند (چرا كه علت در بن بست قرار گرفتنش برنامههائى است كه مأمور اجرايشان بوده است) و نه از فشار و اختناق و كشت و كشتار مىكاهد. اگر همه به طور روشن و قاطع اين موضع را اتخاذ كنند كه رژيم شاه بايد برود، ديگر رژيم ناگزير مىشود سياست خسته كردن را از راه كشتارهاى مستعمر و روش هاى تازه فشار و اختناق كنار بگذارد و پيروزى ملت نزدكتر مىشود. كسانى كه لياقت سرنگون كردن اين رژيم را داشته باشند، البته با اين كار خود ثابت مىكنند كه توانائى اداره كشور را نيز دارند.
سؤال شما اظهار كرديد كه مقامات روحانى شيعه قصد ندارند خود حكومت كنند. آيا فكر مىكنيد كه مخالفان سياسى قادر به اين كار هستند، بدون آنكه خطر وخيمتر شدن جدى وضع در بين باشد؟
جواب: در صورتى كه شرط فوق را به دست بياورند با حمايت مردم و روحانيت، مخالفانى كه وضعشان در سؤال بالا گذشت به اين كار قادر مى شوند.
سؤال: در غرب فكر مىكنند كه رفتن شاه يك خلاء خطرناك بوجود مى آورد. آيا مىتوانيد سازش موقتى را با اين سلسله (شاه يا فرزندش) به شرط آنكه واقعاً سلطنت كند و نه حكومت، مورد توجه قرار دهيد؟ جواب اين خلاء كه شما از آن صحبت مىكنيد هم اكنون وجود دارد، مشخصه رژيمهائى نظير رژيم شاه اين است كه كشور را ميان بن بست و خلاء نگاه مىدارند و كشور را به خرابى و تباهى مىبرند. براى خارج شدن از بن بست و خلاء بايد اين رژيم جاى خود را به رژيمى بسپرد كه مبعوث ملت مسلمان باشد.
سؤال: مسلم است كه رژيم در پى آشتى است و جداً در آرزوى بازگشت شما به ايران است، آيا شما به طور قطعى اين امر را تا وقتى شاه در ايران است منتفى مىدانيد؟
جواب: تا وقتى شاه در ايران است، من به ايران باز نمىگردم
صحيفه نور ج 2 صفحه 205
سؤال: شما قدرت هاى بزرگ را محكوم مىكنيد. اين امر، اين احساس را برانگيخته است كه شما سرسخت و آشتى ناپذيريد. آيا نمىتوانيد در اين محكوميت، محض اطمينان به افكار عمومى غرب كه با قيام مردم كشور شما همدردى مىكنند، تخفيف قائل بشويد؟
جواب: من دولتهاى بزرگ را در تجاوزشان به حقوق مردم كشور محكوم مىكنم، نه مردم اين كشورها را. از مردم غرب كه با قيام مردم ايران حمايت مىكنند، اظهار سپاسگزارى كرده و مىكنم.
سؤال: از قرار، ترجيح شما يك جمهورى اسلامى است، از قول شما گفتهاند كه كار رژيم سلطنتى به استبداد مىكشد. با وجود اين هستند رژيم هاى جمهورى اسلامى كه از بعضى رژيمهاى سلطنتى استبداى ترند، در اينباره چه نظرى داريد؟
جواب: دولت هاى استبداى كه وجود دارند را نمىتوان حكومت اسلامى خواند تا شما بتوانيد سلطنتى آن را با جمهورى آن مقايسه كنيد. رژيم اسلامى با استبداد جمع نمىشود. آن رژيمهاى جمهورى هم كه استبدادى هستند در اسم جمهورى هستند، در محتوا سلطنتى هستند.
سؤال: آيا شما به طور دائم از همكارى مشاوران لايق كه شما را در اتخاذ يك سياست واقع بينانه در زمينه مسائل اقتصادى و سياسى كمك كنند برخور داريد؟
جواب: در كشور ايران افراد لايق بسيار وجود دارند. رژيم حاضر مانع از آن است كه اين استعدادها در سازندگى كشور به كار دعوت شوند. اين استعدادها موافق وظيفه اسلامى، اطلاعات و نظرهاى خود را به اطلاع من مىرسانند.
سؤال آيا شما مىپذيريد شرائط جديد و مشخصى را براى تشكيل يك دولت گذرا و انتقالى پيشنهاد كنيد؟
جواب: اين حكومت انتقالى با سقوط شاه بايد تشكيل گردد و البته شرايط آن اعلام خواهد شد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 206
تاريخ: 3/8/57
بيانات امام خمنى در مورد عفو زندانياان سياسى رژيم شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
اميد باطل شاه براى نجات از قيام عمومى مردم با عفو زندانيان سياسى
امروز اطلاع دادند كه زندانىهاى سياسى را يك مقدارى آزاد كردند و مقدارى را هم حالا آزاد خواهند كرد. ببينيم كه اين آزاد كردن جبران كند اين مسائل را؟ امتهاى اسلام را ده سال، پنج سال يا كمتر يا بيشتر از همه جهات ساقط كنند، همه آزادىها را از او بگيرند، در حبس همه شكنجهها و زجرها را به او بدهند بعدش بگويند كه آزاديد!! خوب اين پنج سال تضييع عمر يك مسلمان، يك انسان، پنج سال، ده سال زجر دادن به يك انسان، به يك مسلم، اينها هيچ؟! حالا آزاد، تمام شد قضيه ؟! همين كه آزاد كردند يك عدهاى از علما را و ساير طبقات را ما قانع هستيم؟! حالا ديگر آرام بايد بشود ملت؟! آشتى كردند آنها با ملت؟ با اينكه جو يك محيطى است كه برايشان ديگر امكان نمانده است كه ادامه بدهند، دست و پا مىزنند براى اينكه خودشان را از اين محيط جوى كه تمام نفوس بر ضد آنها توجه پيدا كردند، با اين دست و پاخواهند نجات بدهند خودشان را، لكن آيا مىشود؟! قابل نجات هستند اينها؟! اين شاه كه حدود سى سال بر ما حكومت كرده، به مسلمانها حكومت كرده، اين حكومت چنگيزى اينهمه از مسلمانها را كشته، اينهمه از مسلمانها را از وطن آواره كرده، اينهمه از انسانها را از حقوق بشرى جدا كرده است، محروم كرده است، حالا مىگويد كه خوب آزادشان كرديم ديگر چى مىخواهيد از جان ما. ده سال عمرخواهند از جانتان، شما ده سال عمر يك انسان را در حبس، در يك اتاق دو ذرعى هدر داديد. زندگى يك انسان كه بايد به اين مردم خدمت كند، بايد با قلم و قدم در محيط آزاد به مردم خدمت كند تو گرفتى از او ده سال عمر يك ملت را ضايع كرديد، حالا آزاد كرديد ديگر ما چهخواهيم؟ ما جبران اين ده سال را مىخواهيم، مردم جبران اينكه بچه هايشان را، اولادشان را ده سال در زندان زجر دادى جبران اين را مى خواهند و اين جبران در اين دنيا امكان ندارد. از ادله واضحه بر اينكه بايد خداى تبارك و تعالى، يك جاى ديگر باشد كه سزاى اين ظالمها را بدهد، اين است كه شما فرض كنيد كه جمع شديد و محمدرضا خان را تكه تكهاش كرديد، يك آدم را كشتيد، يك آدم هم يك آدم پست، خوب يك آدم در مقابل يك آدم، ما فرض مىكنيم كه خير ايشان هم يك آدم شريف اما همه در مقابل يك آدم شريف؟! اينهمه آدم شريف را ايشان از هستى ساقط كرده، اينهمه جوانهاى ما را كشته است و از هستى ساقط كرده. حالا يك نفر آدم را كه يك كسى كشت جزايش اين است كه خود او را عوض
صحيفه نور ج 2 صفحه 207
او بكشند، ... اگر فوج فوج مردم را به كشتن داد و كشت، مىشود مااينجا جبرانش را بكنيم؟! البته بايد اينجا جزا به او بدهيم به اشد جزا، اما مىشود كه جبران بشود اين ؟! جبران يك عائله، يك عائله را كه او از هستى ساقط كرده، از هستى اگر او را ساقط بكنيم جبران يك عائله است، عائلههاى ديگر چى؟ حالا ما دلمان را خوش كنيم كه آقا عفو فرمودند؟! اينها مردانى بودند كه عفو شاه اعتنائى ندارند، قضيه عفو نيست، قضيه الزام است و الان ملزمى كه اينها را بيرون كنيد. بسيارى از حبسىها بودند كه آن حبس غير قانونىشان تمام شده بود وقتش. از اول حبس غير قانونى بوده، اين حبس غير قانونى هم وقتش تمام شده بوده و اينها را نگه داشتند همين طور بيخود اين عمال ساواكى كه اينقدر جريمه مرتكب شدهاند، حالا آمدند در حبس را باز كردند آنها را از حبس بيرون كردند، تمام شد مطلب؟! اول مطلب هست حالا. اين و تمام عمال اين بايد محاكمه بشوند و بعد هم كه همهشان فرض كنيد كه اعدام بشوند باز جبران نشده است براى اينكه صد نفر در مقابل صدها نفر، در مقابل هزارها نفر. در يك كشتارشان در تهران چهار، پنج هزار نفر مىگويند كشته شده. همين كشتار آخرى همدان را مىگويند تا صد نفر بود، من نمىدانم ديروز، پريروز. الان هم همدان باز متشنج است .همين ديروز و امروز هم در قم تشنجها بود و صداى تير مىآمد... زنجان هم همين مسائل بوده است، كرمان هم خونريزى همه جا بوده است. هر جا دست رويش بگذارى جنايت بوده است، حالا عفو فرمودند!! غلط كردند عفو فرمودند، اگر فشار عمومى ملت نبود و اين توجه همه طرفه ملت نبود كه اينها عفو نمىكردند. اين عفو نيست، اين، اين الزام است. جبران نمىشود جنايات اينها به اين مسائل. ماها نمىتوانيم جبران كنيم براى اينكه چطور، چطور ما كشتن چهار، پنج هزار نفر را جبران كنيم و يك نفر از بين برود آنهم يك نفر آدم اينطور كه مىبيند. اين دليل بر اين است كه بايد يك عالمى باشد كه در آن عالم دائماً در عذاب باشد تا جبران بشود، دائماً در آن عذابهائى كه مهيا شده است براى آن ستمكارها.
ايستادگى در برابر سلاطين جائر، سيره و روش انبياء و اولياء الله براى صيانت اسلام
ما نمى دانيم واقعاً چه بكنيم با اين وضع فعلى ايران. البته وضع اميد بخش است، اينطور نيست كه حالا ما نگران باشيم كه وضع چرا اينطور است اما خوب مىدانيد چه مىكنند، چه ديوانگى راه انداختند لكن همه اين مسائل ارزش دارد كه يك ملتى را نجات دهد. نبايد ما نگران باشيم از اينكه فدائى مىدهيم، اين سيره انبياء بوده اين كارها را مىكردهاند انبيا، اوليا در مقابل ظلمه، در مقابل اشخاص كه ظلم به مردم مىكردند، قيام مىكردند و كشته مىشدند و كشتار مىكردند و جوانهايشان را مىدادند و اصحاب شان را مىدادند مسألهاى نيست كه ما حالا يك نگرانى داشته باشيم كه مبادا خون راه بيفتد. بايد خون راه بيفتد، بايد يك ملتى كه مىخواهد خودش را نجات بدهد از زير بار اينهمه جنايات و اينهمه خسارات كه بر او وارد شده است،
صحيفه نور ج 2 صفحه 208
همين طور مجانى نمىشود كه انسان به دست بياورد. يكى از اين مادرها ظاهراً در بهشت زهرا ايستاده و صحبت كرده كه درخت آزادى محتاج به آبيارى است و خون پسر من يكى از چيزهايى است كه آبيارى مىكند. ما يك چنين شير زنان داريم. احتياج دارد اسلام به اينكه فدا بدهيم براى اين اسلام از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طيبهاى فدائى شدند. حضرت امير كه جنگ كرد و در صفين هيجده ماه با معاويه جنگ كرد و چقدرها (بيشتراز ده هزار نفر) كشته دادند و كشتند (خيلى بيشتر) معاويه يك مردى بود كه مىگفت كه من مسلمانم و من خليفه پيغمبر بايد باشم و نماز جماعت مىخواند و امام جمعه بود و همه كارها را او انجام مىداد همه اين ظواهر را انجام مىداد، معاويه ظواهر را خوب حفظ مىكرد مثل يزيد نبود كه ظواهرش هم ناجور بود، ظواهر را حفظ مىكرد و اظهار اسلام هم مىكرد، خوب چه شد كه حضرت امير به جنگ او پا شد؟ براى اينكه يك ظالم بود كه مردم را استثمار كرده بود، رفته بود زمام را گرفته بود مقابل حكومت اسلام و مردم راداشت به ظلم به تعدى وادار مىكرد، چپاول مىكرد مال مردم را، بيت المال را. حضرت امير تكليف داشت به اينكه با او جنگ بكند، چه شكست بخورد چه شكست بدهد. حضرت امير ديگر مبالات اين را نداشت كه حالا من كه مىروم، لعل شكست بخورم. وقتى ديد كه مىتواند حالا مقابل او بايستد، لشكر كشيد و جنگ شد و بالاخره حضرت امير در اينجا شكست خورد. سيدالشهدا (سلام الله عليه) وقتى مىبيند كه يك حاكم ظالمى، جائرى در بين مردم دارد حكومت مىكند، تصريح مىكند حضرت كه اگر كسى ببيند كه حاكم جائرى در بين مردم حكومت مىكند، ظلم دارد به مردم مىكند بايد مقابلش بايستد و جلوگيرى كند هر قدر كه مىتواند. با چند نفر، با چندين نفر كه در مقابل آن لشكر هيچ نبود لكن تكليف بود آنجا كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد تا اينكه اين ملت را اصلاح كند، تا اينكه اين علم يزيد را بخواباند و همين طور هم كرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهايش را داد و اولادش را داد و همه چيزهاى خودش را داد براى اسلام. مگر ما خون ما رنگين تر از خون سيدالشهداست؟ ما چرا بترسيم از اينكه خون بدهيم يا اينكه جان مىدهيم؟ آنها هم در ماجراى دفع سلطان جائرى كه مىگفت مسلمانم، مسلمانى يزيد هم مثل مسلمانى شاه بود اگر بهتر نبود بدتر نبود لكن چون با ملت اينطوركرد و مردى بود متعدى و ظالم و ملت را مىخواست زير بار اطاعت خودش بى جهت ببرد، سيدالشهدا لازم مىديد كه سلطان جائر را سراغش برود ولو اينكه جان بدهد. خوب ما همين است سيره انبيا همين بوده است كه اگر چنانچه يك سلطان جائر بر مردم حكومت مىخواهد بكند بايستيد در مقابلش و يا به هر جا مىخواهد منتهى بشود بايد برويم سراغش و نهى از منكرش و امر به معروفش كنيم و بكشيم او را پائين از آن تخت باطل. پس ما مبالاتى نداريم در اينكه كشته مىدهيم، كشته بدهيم، البته بايد هم بدهيم.
بكشيم و كشته شويم در راه حق، پيروزيم
ما مىخواهيم يك ملت را آزاد كنيم، ما مىخواهيم يك امت را آزاد كنيم، ما مىخواهيم يك امت را مستقل كنيم، ما مىخواهيم از زير بار آمريكا و انگلستان و روسيه بيرون برويم،
صحيفه نور ج 2 صفحه 209
البته فداكارى مىخواهد، جوان دادن مىخواهد، حبس مىخواهد، ده سال حبس مىخواهد. لازم است اين امور، همه چيز لازم دارد و ما اصلاً در اين معنا ناراحت نيستيم كه داريم حبس مىرويم، جوانهاى ما دارند از بين مىروند، براى اينكه در مقابل حق است، براى خداست. وقتى يك امرى براى خدا شد و مقابل ظلم شد، ما چه غمى داريم، ديگر اين غمى ندارد كه ما براى خدا داريم كار مىكنيم و جوانهاى ما براى خدا دارند فداكارى مىكنند. هيچ ابداً از اين هراسى به دلتان راه ندهيد. وسوسههاى شياطين كه خوب (ما چه كنيم، چه مىشود كه) يا از اين حرفهائى كه شياطين القاء مىكنند و بعضى شياطين مىگويند به ماها و به شما، هيچ ابداً، خودتان محكم بايستيد و هيچ هراسى به دلتان راه ندهيد كه شما پيروزيد ان شاءالله. چه كشته بشويم و چه بكشيم حق با ماست. ما اگر كشته هم بشويم در راه حق كشته شديم و پيروزى است و اگر بكشيم هم در راه حق است و پيروزى است.
با سرنيزه نمىشود حق را ساقط كرد
هيچ باكى از اين مسائل نداريم هر چه مىخواهند حمله كنند لكن خواهند به خاك غلطيد و خواهند آنها از بين رفت. هر چه هم مىخواهند اين ممالك بزرگ اعلام پشتيبانى كنند از ايشان، هر كس مىخواهد اين كار را بكند لكن يك ملت ايستاده و (نه) دارد مىگويد. در مقابل (نه) يك ملت هيچ توپ و تانكى اثر ندارد و لهذا ديديم كه حكومت نظامى، الان قم حكومت نظامى است، ديروز با تظاهرات زياد بوده است و امروز هم گفتند بوده اعتنا نمىكنند مردم ديگر به اين، نمىشود ديگر، با سرنيزه نمىشود حق را ساقط كرد، قابل نيست. انشاءالله خداوند همه ما را حفظ كند و توفيق بدهد كه خدمت بكنيم همهمان به اين ملت و به اسلام و به تكليفمان كه به عهدهماست عمل بكنيم انشاءالله.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 210
تاريخ 4/8/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهارم آبان روز عزا و مبداء بدبختىهاى ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
اوضاع جارى در ايران موجب نگرانى شديد اينجانب است، خوف آن دارم كه شدت فشار عصبى در شاه و بستگانش حمله هاى جنونآميز آنان را تشديد كرده است و ملت ايران را بيش از پيش به خاك و خون كشد. كشتار دسته جمعى كرمان و آتشزدن مسجد و مقدسات مسلمين و ضرب و شتم مرد و زن بىدفاع در آن و كشتار بيرحمانه همدان و بعضى از شهرستانهاى ديگر در شرق و غرب، شمال و جنوب ايران كه نام بردن يكايك شهرها از عهده خارج است، نمونهاى از اين جنون است، اين نحو جنايات از كسانى كه از ادامه حكومت ظالمانه خود مايوس هستند و نفسهاى آخر خود را مىكشند، امرى است كه قبلاً پيشبينى آنرا كرده بودم.
بايد ملت شريف مظلوم و جناحهاى علاقمند به اسلام و كشور، قدرت تفكر را از دشمن سلب كرده و به حكومت غاصبانه آن هر چه زودتر خاتمه دهند، چرا كه اين نقشه شيطانى سياستهاى خارجى است كه با كشتارهاى پياپى و آتش زدن مغازههاى مومنين مبارز، مىخواهند ملت غيور ايران را خسته كنند تا دست از نهضت اسلامى خود بردارند و ميدان را براى چپاولها و خيانتها باز گذارند، غافل از آنكه ملت شجاع و بيدار و به پا خاسته، تا سرنگونى اين رژيم فاسد و قطع اجانب غارتگر از خزائن ملت، آرام شدنى نيست.
بر حسب اطلاع، اخيراً شاه دست به جنايت ديگرى زده است و آن خارج نمودن جواهرات سلطنتى است كه از مال اين ملت فقير تهيه كردهاند و نيز خود و وابستگانش مشغول فروش مستغلات و موسساتى هستند كه از پول ملت تهيه شده است.
بايد به مبارزات مثبت و منفى ادامه داد و اين ياغى را هر چه زودتر از مملكت خارج نمود. پيش كشيدن شعار عمل به قانون اساسى كه اخيراً ايادى در مجلسين عنوان كردهاند، خيانت به اسلام و كشور است. نغمه بقاى رژيم و رفتن شاه، كشتن افعى و پروراندن بچه اوست.
ملت عزيز ما با قيام دلاورانه خود و نثار خون فرزندان عزيز خود، نام ارجمند خود را در تاريخ و در صف اول مجاهدان اسلام ثبت نمود. امروز عقبنشينى ننگ آور و انتحار است. مخالفين شاه از هر گروه و دستهاى كه باشند بايد بدانند كه اگر به اين مار زخمى مهلت دهند، چنان ضربهاى مىخورند كه تا آخر در زير سلطه اجانب و نوكران آنان دست و پا زنند. ما مسؤول خداوند تعالى و نسلهاى آينده
صحيفه نور ج 2 صفحه 211
هستيم. عزيزان من! از فدائى دادن و نثار جان و مال در راه خدا و اسلام و ملت مسلمان نهراسيد كه اين شيوه پيغمبر عظيمالشان و اوصيا و اولياء آنان بوده و خون ما رنگينتر از خون شهداى كربلا نيست كه با مخالفت با سلطان جائر كه متمسك به اسلام بود و خود را خليفه اسلام معرفى مىكرد، ريخته شد. شما كه براى اسلام به پا خاستهايد و جان و مال نثار مىكنيد، در صف شهداى كربلا هستيد. چرا كه پيرو مكتب آنانيد.
اكنون بايد مطالبى را تذكر دهم:
1 - بايد ملت ما از روحانى و سياسى تا دانشگاهى و بازارى و دهقان و كارگر و كارمند از موضع قاطعى كه تاكنون داشتهاند كه آن برچيده شدن رژيم منحط پهلوى و به دست آوردن استقلال و آزادى در سايه حكومت عدل اسلامى است، يك قدم عقبنشينى نكنند كه عقبنشينى، كشتار سفاكانه شاه را افزايش مىدهد و سستى در اين راه، خون پاك جوانان ما را پايمال مىگرداند و مسؤوليت به عهده همه ماست.
2 - از اظهارات پوچ دولت آمريكا و انگليس و شوروى مبنى بر پشتيبانى از شاه براى حفظ منافع خودشان نهراسيد كه نمىهراسيد. به شهادت تاريخ هيچ قدرتى نمىتواند آتش قلب ملت مظلومى را كه براى رسيدن به آزادى و استقلال قيام كرده است، فرو نشاند. ملت ما تحمل شاه و جنايتهاى او و دارو دسته را نمىكند و پشتيبانان شاه از ضررى عظيم برخوردار خواهند شد. ما طالب حق خود هستيم و بحقيم و دست خدا با ماست و بالاتر از دست ابرقدرتهاى شرق و غرب است. (يدالله فوق ايديهم).
3 - سلام اينجانب را به رؤساى مختلف ارتش برسانيد و به نيروهاى زمينى دريائى و هوايى پس از تحيت و سلام بگوئيد ايران كشور شماست و ملت ايران ملت شماست، به ملت بپيونديد. من مىدانم بسيارى از شما به ملت و كشور اسلام وفادار هستيد و از اين كشتارها و غارتگرىهاى شاه خائن و بستگانش و جنايتكاران بينالمللى ناراحت هستيد، گاهى مطالب شما به من مىرسد. ملت شما لحظات حساسى را مىگذراند و شما بيشتر از ديگران پيش خداى بزرگ و ملت شجاع و نسلهاى آتيه مسؤول هستيد، همتى دلاورانه كنيد و زنجيرهاى اسارت را پاره كنيد و مجال به اين خائن به اسلام ندهيد و سرافرازى را براى خود و ملت خود بيمه كنيد. خداوند تعالى مددكار خدمتگزاران به اسلام و كشور است.
4 - نويسندگان امين ما كه ساليان دراز در انزوا بسر مىبردند و حكومت اختناق و ترور، مجال بيان را از آنان سلب كرده بود اكنون كه مختصر آزادى خود را به بهاى خونهاى پاك فرزندان رشيد اسلام به دست آوردهاند از آرمان الهى آنان غفلت نورزند و به كار مهم و اساسى افشاگرى و روشن كردن نقطه اصلى جنايات اخير كه شخص شاه است بپردازند و جرائمى كه زير پرده است و مردم نمىدانند، با كمال خلوص بيان كنند و با اين خدمت ارجمند، دين خود را به اسلام و ملت ادا كنند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 212
امروز كه همه اقشار براى رسيدن به استقلال و آزادى به پا خاستهاند، مسؤوليت نويسندگان محترم و مسؤول به مرحله بسيار حساسى رسيده است ملت بر سر دو راهى حيات و مرگ، استقلال هميشگى و بردگى دائمى است، انحراف از راه ملت اگر چه يك قدم باشد، كمك به تباهى و نيستى ملت شجاع و خيانت به اسلام و مسلمين است. نويسندگان محترم به طور شايسته خواستههاى ملت را منعكس كنند و به جنبش بزرگ اسلامى كمك نمايند.
5 - گاهى شنيده مىشود كه در دانشگاه شعارهائى داده مىشود كه مورد استفاده رژيم است، بايد جوانان ما بدانند كه چين و شوروى، چون آمريكا و انگليس از خون ملت ما تغذيه مىكنند. تقاضاى من از شما كه از شعارهائى كه شخص شاه از آن استفاده مىكند بپرهيزيد و روى پاى خود بايستيد و به شرق و غرب گرايش نداشته باشيد، فريب غارتگران بين المللى را نخوريد، آنان كه شما را در جريان اين قبيل شعارها قرار مىدهند از وابستگان رژيم هستند، از آنان احتراز كنيد و به دوستان ديگر بپيونديد و با شعار توحيد و اسلام، دست دودمان پهلوى و گروه نفتخوار را از كشور خود قطع كنيد و به آغوش اسلام برگرديد كه اسلام برخلاف ادعاهاى كاذب مكاتب ديگر كه سران آن هميشه گفتهاند و عمل نكردهاند و با بردن منابع ايران، ما را در فقر و وابستگى قرار دادهاند، به خواست تمام مردم محروم جامه عمل مىپوشاند. ما با آغوش باز از شما استقبال مىكنيم و به شما خدمت مىكنيم اسلام براى نجات مستضعفين آمده است.
6- آزادى تعدادى از زندانيان سياسى پس از چندين سال شكنجه و رنج و محروميت از حقوق اوليه، آزادى از زندانى است به زندانى بزرگتر.
آيا ملت ايران از جنايتها و شكنجههاى قرون وسطائى كه شاه در سياهچال هاى زندان بر فرزندان آنان روا داشته است، مىگذرد؟ آيا سلب همه حقوق در ساليان متوالى از مردمانى كه براى نجات وطنشان از شر شاه و اجانب، حاضر به همهگونه فداكارى شدهاند، جرم قابل تعقيب نيست؟ آيا مجرم اصلى در تمام جرايم وارده بر ملت خصوصاً زندانيان سياسى، شخص شاه نيست؟ آيا نبايد اين مجرم بزرگ به خاطر به زنجير كشيدن گروهى مظلوم محاكمه شود و به مجازات برسد؟ گرچه مجازات تبهكارىهاى او، جز در روز جزا ممكن نيست.
زندانيان سياسى ما مىدانند كه آزادىهاى خود را در اثر جانبازىهاى شجاعانه ملت مسلمان ايران به دست آوردهاند و سپاس و تقدير آنان در برابر اين فداكارىها آن است كه مبارزات بىامان خود را تا واژگونى رژيم و آزادى ديگر برادران و خواهران خود ادامه دهند.
اكنون كه مشغول نوشتن اين تذكرات هستم نمىدانم به خواهران و برادران و مادران ايران چه مىگذرد. روز چهارم آبان روز عزاى ملى و مبداء بدبختىهاى ايران مظلوم است.
عزيزان من! صبور باشيد كه خدا با صابران است. وسوسه شياطين در شما مؤثر نشود كه قيامهاى مكرر شما نشان داده است كه هرگز نمى شود. آنان كه آيه ياس براى شما مىخوانند، عمال اجانب و شاه هستند كه با وسوسه شيطانى مىخواهند شاه و منافع غارتگران را حفظ كنند، اينان را به
صحيفه نور ج 2 صفحه 213
صراط مستقيم الهى بخوانيد و اگر تسليم نيستند، از خود برانيد و آنان را مأيوس كنيد.
قيام شما براى خدا و رهائى امت اسلامى مىباشد و تحمل و رنج در راه آن از بزرگترين عبادات است و به فضل الهى، براى شما ثواب مجاهدين صدر اسلام را دارد. طولانى بودن راه خدا شما را استوارتر گرداند، چنانچه رنجهاى بيست و چند ساله، رسول اكرم (صلى الله عليه و اله و سلم) را استوار و استوارتر مىكرد. از خداوند متعال نصرت اسلام و رهائى مسلمين را خواستارم.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 214
تاريخ 4 / 8 / 57
بيانات امام خمينى در مورد چهارم آبان ولادت ناميمون شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز كه چهارم آبان بود، در ايران اينطورى كه حتى راديوى خود ايران اطلاع داد بسيارى از شهرها را ذكر كرد كه تظاهرات و ناراحتىها بوده و از قرارى كه نقل شد مردم در قم و در - شمال - شمال تهران و در بعضى جاهاى ديگر لباس سياه پوشيده بودند، علمهاى سياه در بعضى جاهاى ديگر حمل مىكردهاند.
ولادت پر بركت رسول اكرم مبداء شكست پايههاى ظلم و شرك
ولادتها مختلف است، يك تولدى است كه مبداء خيرات است، مبداء بركات است، مبداء كوبيدن ظالم است، مبداء خاموش شدن آن بتكدهها و آتشكدههاست مثل ولادت رسول اكرم (ص) كه گفته شده است كه آتشكده پارس خاموش شد و گنگره هاى طاق كسرى ريخته شد (حالا ريخته شدن و خاموش شدنش را تاريخ گفته است) لكن مطلب اين است كه دو قوه بوده است آنوقت كه يكى قوه حكومت جائر بوده است و يكى هم قواى روحانى آتشپرست و آمدن رسول اكرم (ص) تولد ايشان مبداء شكست اين دو قوه است. يكى طاق كسرى كه كنگرههايش، كنگرههاى ظالمانه ريخت. اينكه مىگويند (انوشيروان عادل) اين از اساطير است. يك مرد ظالم سفاكى بوده است منتهى شايد پيش سلاطين ديگر وقتى گذاشتند، به او گفتند عادل! والا كجايش انوشيروان عادل بوده است تولد رسول اكرم (ص) - اين پايهها يعنى - مبداء ريختن پايههاى ظلم و خاموش شدن آتش هاى دو گانهپرستى و شرك و آتشپرستى شد. آن دو قوهاى كه در آنوقت بوده است با آمدن ايشان هر دو مبداء شكست اين دو اصل يعنى توحيد و عدل در عالم واسطه رسول اكرم (ص) بسط پيدا كرد و انشاءالله كند و نبوت اصلا آمده است، نبى اصلش مبعوث است براى اينكه قدرتمندهائى كه به مردم ظلم مىكنند پايههاى ظلم آنها را بشكند و اين كنگرههاى ظلم كه با زحمت اين بيچارهها، به خون دل اين بيچارهها، به استثمار گرفتن اين مردم ضعيف اين پايههاى قصر بالا رفته و كنگرههايش، كنگرهئى بوده است كه بوده است، آمدن پيغمبر اكرم (ص) براى شكستن اين كنگرهها و فروريختن اين پايههاى ظلم بوده است، و از آن طرف چون بسط توحيد است، اين جاهائى كه مبداء ستايش غير خدا بود و آتش پرستى بوده است، آنها را منهدم كرده است و آتشها را خاموش كرده است.
صحيفه نور ج 2 صفحه 215
ثمره ناميمون تولد شاه، تحكيم و گسترش پايههاى ظلم و شرك
و بعضى از تولدها هم مبداء عكس اين مطالب است مثل تولد چهارم آبان. البته من از رسول اكرم (ص) عذر مىخواهم كه ذكر تولد ايشان را مىكنم و ذكر تولد اين شقى را لكن مقابله نور و ظلمت است، مقابله انسان و لا انسان است. اين تولد ناميمون كه منتهى شد به اينكه شما مىبينيد، هر دوى اين قضيهها را كه رسول اكرم (ص) تشريف آوردند و منهدم كردند آثار شرك را و ظلم را، اين هر دو قضيه در تولد اين آدم به عكس شد يعنى منتهى شد به اينكه هم ترويج از آتشپرستى و آتشپرستها شد و هم پايههاى ظلم مستحكم شد. خصوصاً در ايران، در ايران ما از آن طرف اين آتشپرستهاى اطراف يزد و اين حدود تقويت شدند به طورى كه همين گبرهاى آمريكا به شاه كاغذ نوشتند (به حسب آن چيزى كه در روزنامه بود) و از ايشان تشكر كردند و نوشتند كه: تاكنون كسى پيدا نشده است كه به اندازه شما از مذهب ما تجليل كند و پشتيبانى كند. خدا خواست كه ملت ما زود بيدار شد، ولو دير بود ولى باز زود بيدار شد كه نگذاشت دنبال كند اين آدم اين مقاصدى را كه داشت و گبرهاى آمريكا و ثروتمندان آنها به ايشان خواستند تحميل كنند، يا خودش هم موافق بود والا بيشتر از اين مسائل بود در باب و مطالب خيلى دقيقتر و بيشتر بود.
بالاترين خيانت شاه، تقويت آتشكدهها و تعويض تاريخ اسلام
ابتداى كار اين بود كه بعض آتشكدهها را تقويت كرد و تاريخ اسلام را عوض كرد به تاريخ گبرها و خدا داند كه اين خيانت كه اين به اسلام كرد و اين اهانت كه به پيغمبر اكرم (ص) كرد، اين خيلى جنايتش بالاتر از اين كشتارهائى است كه كرده است. اين كشتارها را موازنه اگر بكنيم با اين يك كارى كه تغيير تاريخ رسمى اسلام را، نشانه توحيد را، نشانه انسانيت را اين تبديل كرد به اين تاريخ آتشپرستها، گبرها، از همه خيانتهائى كه به ما كرده است اين بالاتر است. اين حيثيت اسلام را مىخواست از بين ببرد، اين علامت اسلام را مىخواست از بين ببرد. قضيه نفتهاى ما را فرستاده و برده و داده به آنها، اينها امور مادى است، البته خيانت است و خيانت به يك ملت است كه ذخائر را به اجانب بدهد لكن قضيه تغيير تاريخ يك اهانت به حيثيت اسلام است و اين آدم اين كار را كرد و اگر اين مشتى كه ملت در دهن اين زد كه ملزم شد به اينكه تاريخ را دوباره برگرداند از آن طرف، تاريخ اسلام كند و تاريخ گبرها را كنار بگذارد، اگر اين كار نشده بود، دنباله داشت اين مسائل. اينها مىخواستند كه اصل ورق را برگردانند به همان زمان قبل از پيغمبراكرم (ص)، به همان زمان سلاطين گبر متعدى آدمكش قهار و آنطور رفتار كنند و بساط هم همان معنا باشد، پان ايرانيسم ايران بايد همان شؤون ايرانيتش را، حفظ بكنيد، حساب بكنيد، شؤون ايرانيت!!) شما همه چيزهايتان شاهان باستان بوده است؟!. شما ببينيد اينها چه كردند با مردم. يك دسته هم آن مغان و امثال ذالك بودند، ببينيد اينها چه جور رفتار مىكردند با مردم ايران.
صحيفه نور ج 2 صفحه 216
رفتار حاكمان صدر اسلام با مسلمين واغيار
از آن طرف وقتى كه پيغمبر اكرم (ص) آمد و ملت خودش را دعوت به توحيد كرد، چهجور رفتارى كرد با مردم، حتى با ذمىها، حتى با آنهائى كه خلاف مذهب بودند چطور رفتار مىكرد. حضرت امير سلام الله عليه مىفرمايد كه: شنيدم كه يك لشكرى آمدند (ظاهراً لشكر معاويه بودهاست) آمدند در كجا و يك خلخال از پاى يك ذميه ربودند، چه كردند. يك خلخال از پاى يك زن يهودى يا نصرانى خلخال را ربودند و نقل است كه ايشان فرمودند: اگر انسان بميرد براى اين، چيزى نيست. يك چنين انسانى، ما يك چنين حاكمى مىخواهيم. ما دنبال يك چنين رژيمى مىگرديم كه حاكم آن، سلطانش - وقتى كه - (من جسارت مىكنم كه حضرت امير(ع) را بگويم سلطان) حاكمش، امامش، آن كه سلطهاش بر مملكتها از حجاز گرفته تا ايران، تا مصر، تا كجا بوده است، نسبت به رعيت، آن هم آن كسى كه خارج از مذهبش بوده اينطور عواطف داشته است و خودش وقتى همان روزى كه با او بيعت كردند به سلطنت به اصطلاح و به امامت و خلافت، همان روز، بعد از اين كه اين كار را كردند، آن كلنگش را برداشت رفت سراغ كارش كه كار مىكرد، خودش با دست خودش. آن وقت مىكرد براى چى؟ آن قنات را وقتى كه در آورد، يك كسى گفت كه مثلاً مبارك است، چه است. فرمود كه: مبارك براى ورثه است. بعد گفت بياوريد. وقف كرد آن جا را براى مستمندان. ما يك همچو حاكمى، طالب يك همچنين حاكمى هستيم كه وقتى كه محاسبه حساب بيتالمال را نشسته است و مىكند، يك چراغ (آن چراغهاى آن وقت نفتى بوده است يا چه بوده يا پيه بوده است، هر چه بوده است) روشن بود و حضرت داشت حساب كرد بيتالمال را، يك كسى آمد آن جا با حضرت خواست بنشيند صحبت ديگرى بكند، حضرت آن چراغ را خاموش كرد فرمود كه: تا حالا من حساب بيتالمال را مىكردم اين چراغ مال بيتالمال است از مال بيتالمال براى خودش صرف مىكردم، حالا مىخواهى با من صحبت كنى و صحبت ديگرى است ربطى به بيتالمال ندارد، خوب چراغش را چرا ما روشن كنيم؟
البته كسى قدرت ندارد مثل حضرت امير (ع) عمل كند، هيچ كس در عالم نمىتواند اين طور، لكن ما يك حاكمى مىخواهيم كه دزد نباشد. ما اين قدر حالا راضى شدهايم كه لااقل اين قدر دزدى نكنند، اين قدر مال اين ملت را چپاول نكنند، اين قدر ظلم به اين ملت نكند.
شاه مقصر تمام جنايات و گرفتارىها است، نه خرابكاران و دهقانان
عرض كردم در ولادت آن آقا (حضرت رسول سلام الله عليه) آتشكدهها خاموش شد، يا كنايه از اين كه اين مبداء خاموش كردن آتشكدههاى ظلم است و ايشان (شاه) مىخواست آن را روشن كند، در اطراف يزد تاييد كرده است از قرارى كه گفتهاند بعض آتشكدهها را، تاريخ را هم تغيير داد و بنا داشت كه اين كارها را يكى بعد از ديگرى بكند كه ملت به داد ما رسيد و پايههاى كنگرههاى قصر كسرى فرو ريخت (كنايه از اين كه ظلم بايد بريزد). ايشان را مىبينيد كه با اين ملت چه كرد، چه ظلمها
صحيفه نور ج 2 صفحه 217
به اين ملت كرد و دارد مىكند؟ حالائى كه اين نفسهاى آخر هست و حركات مذبوحانه است حالا تازه يك فكرهائى به كلهاش افتاده است، به اسم كولىها در كرمان و از قرارى كه مىگويند به اسم بيابانگردها، يك دستهاى آوردهاند (حالا از آنها هم اگر يك چيزى به آنها داده باشند و آوردند، نمىدانم) اما نظير مدرسه فيضيه و آن سال كه ديگر ما حاضر بوديم و در قم بوديم كه اين سازمان امنيتىها را و اين كماندوها را به اسم دهقان ريختند در مدرسه فيضيه و قرآن آتش زدند، عمامهها آتش زدند، اشخاصى از پشت بام انداختند پائين و از بين بردند. به وسيله كماندوها به اسم اين كه دهقانها هستند، دهقانها ديگر آخوند نمىخواهند!! اينها ديگر قرآن نمىخواهند!! آخوند نمىخواهند!! دهقان اين جور است! دهقان، هر وقت هم از او بپرسى، هم قرآن را مىخواهد و هم اسلام. عاشق اسلام است دهقانهاى ما اين كماندوها و يا اينهائى هستند كه شما تربيت كرديد براى اينكه اسلام را بكوبيد!؟ آنوقت اينكار را كرديد كه ديگر ما بوديم و حاضر وقعه بوديم، حتى منزل ما هم آمدند منتهى من با يك ضربه مقابل نگذاشتم كه آن كارهائى كه مىخواهند، بكنند.اجتماع بود آنجا اوايل اين قضايا بود و اجتماع بود و بعضى صحبت مىخواستند بكنند و خود من هم شايد صحبت كردم يا مىخواستم بكنم، به من گفتند كه، ديدم خودم هم كه يك صلواتهاى بىمورد فرستاده شد، من به يكى از رفقا گفتم كه: (برو بگو اگر در اين جا يك شلوغى بكنيد، من مىروم در صحن حضرت معصومه (ع)، آنجا مىروم منبر و حرفهايم را آن جا مىزنم.) اينها مامور نبودند يك همچنين كارى كه همچو عكسالعملى دارد بكنند، نمى دانستند كه بايد چه بكنند، ترك كردند و همان روز در مدرسه فيضيه ريختند و همان بساط را درست كردند و - عرض مىكنم كه - همان جنايات را همان عصرش در مدرسه فيضيه آن جنايات را كردند. آن روز به صورت دهقان آن بساط و آن رسواگرىها را كردند، حالا شروع كردند به اين كه كولىها چيز كردهاند، در آن جا به اسم كولىها و در جاهاى ديگر هم باز همان مسأله كه:
مردم، دهقانها، رعيتها اين كار را مىكنند. خودشان ريختند در شهر عرض مىكنم كه همدان را آن طور با وضع فجيع به مردم حمله كردند و زنجان هم همين طور نقل مىكنند. در قم هم دو سه روز است كه تشنجات است و تيراندازى است و آدمكشى است. در تهران هم بعضى جاهايش تشنجات بوده است و راديو هم همين امروز كه آوردند پيش من و يك مقدارش را گوش كردم در خيلى جاها اسم برده كه تشنجات است و - اينها - روز چهارم آبان و روز تولد ايشان، اين جشن مردم است سياهپوشى است بله اينها هم گويند (يكى دوجا را اسم بردند) مراغه، ظاهراً مثل اينكه مراغه بوده، كجا بود، آنجاها چه كردند،يك مشتى هم حرف مىزنند. حالا كى چه كرده من نمىدانم كه تا چه اندازه راست مىگويند و اشخاص كى بودند اما از آن طرف خودشان بسيارى از شهرها را اسم بردند و آنى كه آنها مىگويند، آن نيست، تنها آنها نيست بعد بايد اطلاع به شما برسد. در ولادت رسول اكرم (ص) اين دو قضيه مهم مبداءش بوده است: خاموش كردن جهات شركى و آتشپرستى و فرو ريختن كنگره ظلم در تولد ايشان هم مبداء برافروخته شدن اساس آتشپرستى (اگر مهلت به او مىدادند) كه نمونهاش تغيير تاريخ بود و بر پا كردن كنگرههاى ظلم همه جانبه كه ازآن ظلمها
صحيفه نور ج 2 صفحه 218
اين آتش سوزىهاست خوب! يك دسته مردم بيچاره كه رفتند توى سينما، البته سينماى ايران جاى، رفتن نيست، اين يك - چيزى است كه - مصيبتى است كه بر ايران وارد است كه جوانهاى ما را اين سينماها ضايع مىكند، خراب كند لكن يك عده مردمى كه رفتند در آنجا، اينها چه كرده بودند كه لايق اين بودند كه بايد در آن را شهربانى بيايد ببندد و اگر بخواهند مردم باز كنند، اجازه بازكردن ندهند؟ موارد معلومىاست كه با نقشه مواد آتشسوزى را گذاشته بودند آتش بزنند، يك مردم بيچاره را در آن جا بسوزانند و خاكستر كنند. تمام مقصد اين بود كه بگويند: اينها را كه خرابكارها كنند. خوب خرابكارى هم حدى دارد كه خرابكارى بكنيد و گردن خرابكار بگذاريد. يك همچنين مردمى هستند اينها. ايرانىها مبتلا به يك همچو رژيمى هستند. حالا هم كه در كرمان آن فضاحت را در آوردند در مسجد ريختند مردم را يك دستهاى خفهشان كردند به وسيله گازها و چيزها، يك دستهاى را كشتند. بچه و زن و مرد و بزرگ را، مسجد را همه چيزش را آتش زدند، معبد مسلمانها را، بعد هم ريختند توى بازار و بازار را آتش زدند و غارت كردند. حالا تازه مىگويند كه بناست بفرستيم تحقيق كنند چه كسى چنين كارى را كرده است! كى را بفرستند كه تحقيق كند؟ همان كه فرستادند تحقيق كرد در آبادان چه كسى چنين كارى كرده؟! آن ظالمى كه اين كار را كرده است، اعليحضرت خواهند او را مجازات كنند؟ آن آقا خودت هستى. مبداء همه ظلمها، مبداء گرفتارى مردم خود ايشان هستند.
اگر ملت ايران همت نكند و زود كلك اين را نكند خيلى كارها اين مىخواهد بكند. بايد به داد ملت رسيد. بايد هر كس در هر جا هست كمك كند به اين ملت والا اين مرد اساس همه چيز را خواهد برد. حالا بعد از اين كه در كرمان آن فضاحتها را كردند و به اسم نمىدانم كولى وكذا (كولىتر از خودشان هيچ كس نيست) به اسم اين حرفها، حالا تازه بله، فرستادهاند براى اين كه تحقيق كنند،ببينند كه چه كسى همچنين كارى راكرده و كى همچنين ظلمى كرده آقا ديگر ملت باورش نمى آيد اين حرفهاى شما را. همان اولى كه در آبادان اين كارها شد خود مردم آبادان ريختند بيرون فهميدند كه آنها خودشان كردهاند براى اين كه شواهد بود اگر كسى و اگر يك آدم شلوغكارى مىخواست اين كار را بكند با اين نظم آتشسوزى را با اين نظم درست كند و مواد آتشزا را با اين نظم درست بكند و بعد هم در اين جا را ببندد و اجازه ندهد كه كسى بيرون بيايد نمىتوانست از آن جا مردم صدايشان در آمد حالا هم هر وقت طرح بشود، مردم خودشان مىگويند، در قبرستان هم كه رفتند آن همه تظاهر كردند بر خلاف. حالا هم قضيه كرمان همينطور است قضيه همدان همينطور است، قضيه زنجان همين طور است حالا ايشان تازه به فكر اين افتاده است كه با اين صورت مردم را بكوبد. همه مردم مىدانند كه همه ظلمها با دستور اوست. ممكن نيست كه يك شهربانى آتش به مردم روشن كند الا با اذن ايشان. مگر جرات مىكنند كه آدم بكشند اينها اگر اذن اين نباشد؟ اگر امر اين، امر اكيد اين نباشد؟
در 15 خرداد خود ايشان فرمانده بود، فرمانده قوا از قرارى كه نقل مىكنند بود. همه اين جاها فرماندهاش خود اين آقا است. اين مبداء ولادتى است كه مردم ايران گرفتارش هستند و انشاءالله خداوند رفع كند اين اساس ظلم را، بيرق را بخواباند انشاءالله و انشاءالله نزديك است، نزديك است.
صحيفه نور ج 2 صفحه 219
اين طور دست و پا زدن، دست و پا زدن آن حيوانى است كه سرش را بريدهاند و حالا مىخواهد دست و پا بزند.
اداى تكليف، با تبليغات دامنهدار عليه اجانب
لكن همه ما مكلف هستيم، همه ما تكليف داريم در اينجا كه هر يك از شمائى كه مىتواند مطلب مسائل ايران را برساند به روزنامههاى اين جا، به مجلات اين جا، به رفقاى مدرسهاىشان، به دانشگاههاى اين جا برسانيد مطالب ايران را، بگوئيد به مردم. الان تبليغات اينها، آن تبليغات دامنهدارشان، الان هم باز شايد پيش يك اشخاصى مبهم باشد قضيه كه چيست. آيا همانطورى است كه آمريكا مىگويد كه اينها را چون به آنها آزادى دادهاند! آزادى تند دادهاند! و زياد دادهاند! اينها از آزادى صدايشان درآمده! تخمه كردهاند ملت ايران از آزادى كه به او داده است؟ زياديش آمده آزادى كه فريادش درآمده؟! خوب منطق آقاى كارتر اين است. در روزنامهها بود كه ايشان گفتند كه يك دموكراسى تندى، يك آزادى تندى داده است و همين منشأ شد (در روزنامه كيهان بود يا اطلاعات) كه مردم با آن مخالفت مىكنند! اين طور است؟ اين آزادى داده به مردم؟! چون آزادى داده، باز فرياد كنند يا آزادى، يا آزادى؟! چون مستقل هست و تمدن بزرگ هست
طرح خطر كمونيست، حربهاى براى ايجاد رعب و وحشت در اذهان ملت
همين امروز هم اين مرد مىگفت كه ايران مىبينيد چه آزادىهائى دارد! داريد همه شما مىبينيد ما چه آزادىاى دادهايم به اين ملت! همين امروز داشت صحبت مىكرد، در چهارم آبان. من تعجب مىكنم، خدا مىداند تعجب دارد كه اينها چه جور آدميند... و ثانياً يك رعبى در مردم مسلمان پيدا بشود كه به قول شاه اگر من نباشم كمونيست است، دنيا اصلاً به هم مىخورد. اگر ايشان نباشداصلاً ايرانى در كار نيست!! پس ايران يعنى محمد رضا.اگر ايشان نباشد، ديگر ايران در كار نيست! ايشان هم مىگويند كه (خوب ما ايرانى مىخواهيم تا در آن زندگى كنيم، تا در آن اختلافات كنيم و چه كنيم، خوب ايرانى نمىماند ديگر) اين جوانهائى كه يك همچنين شعارهائى (كه شعارهاى صحيح نيست) مىدهند، اينها دارند كمك مىكنند به اين دستگاه. از يك جهت كمك كه مردم ايران كه ديگر از اين حرفها نمىترسند لكن خوب به خيال خودشان كه يك دستهاى از مردم بترسند كه مبادا اگر شاه برود اين كمونيستها بيايند. از يك طرف خود همين اختلاف بين خود جوانها و دو دستگى بين جوانها كمك بر اين دستگاه است، بنابراين شمائى كه مىخواهيد اين آقا را به خيال خودتان سرنگون كنيد، پايههاى ظلمش را مستحكم مىكنيد، من متأسفم كه اينها اينطور بدون اينكه ملتفت باشند چه مىكنند دارند كمك مىكنند، آنهائى كه شما را دعوت مىكنند به اين شعارها، آنها وابسته به خود دستگاه هستند. الان تودهاىهائى كه اسمى بودند و رسمى بودند، در دستگاه ايشان نوكرند اين كمونيستها روسايشان بچهها و جوانهاى ما بازى خوردهاند اگر چنانچه يك همچنين كارى بكنند. اينها باز نور اسلام در شان هست منتهى بازى خوردهاند، اينها رها كنند اين جنايتكارها را. آنهائى كه دعوتشان مىكنند به اينها،
afsanah82
07-24-2011, 05:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 221
تاريخ 5/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار تلويزيون فرانسه
سؤال: آيا در حكومت انتقالى با حضور شاه شما شركت خواهيد كرد؟ به چه شرط؟
جواب: با حضور شاه، ما در هيچ حكومتى، چه انتقالى و چه غير انتقالى، شركت نخواهيم كرد و هيچ شرطى را هم نمىپذيريم.
سؤال: آيا از آن بيم داريد كه با رفتن شاه، بحران سياسى و اقتصادى بدتر شود؟
جواب: با بودن شاه بحرانهاى سياسى و اقتصادى است، براى اينكه ملت با او همكارى ندارد و اين موجب بحران است. شاه برود، بحران رفع مىشود.
سؤال: آيا جنبش و نهضت اخير ايران از طرف يك ايدئولوژى ماركسيستى هدايت و حمايت شده يا مىشود؟
جواب: ابداً، نه هدايت شده و نه مىشود، نه خواهد شد و نه حمايت آن مورد قبول كسى است.
سؤال: آيا حمايت و كمك يك كشور كمونيستى را قبول خواهيد كرد؟
جواب: ما مىخواهيم مستقل باشيم و حمايت هيچ كشورى را قبول نخواهيم كرد و تحتالحمايت هيچ كشورى نيستيم.
سؤال: آيا اسلام با قوانين بدون انعطافى كه دارد، مىتواند آزادى و پيشرفت اجتماعى را ضمانت نمايد؟ نمونهاى از آن را در كشور ديگرى نشان بدهيد.
جواب: اولاً اسلام قوانين اساسيش انعطاف ندارد و بسيارى از قوانينش با نظرهاى خاصى انعطاف
صحيفه نور ج 2 صفحه 222
دارد و مىتواند تضمين همه انحاء دموكراسى را بكند و كشورى كه ما مىخواهيم، كشور اسلامى به همه معناست و در خارج نظيرش الان نيست، سابقاً بوده.
سؤال: نهضت اخير ايران را متهم مىكنند كه واپسگراست، نظر شما چيست؟ جواب نهضت اخير براى اين است كه واپسگرائىها را رد كند. آن دولت شاه و امثال اوست كه تمام جهات عقبنشينى را و عقبماندگى را به ما داده. ما مىخواهيم همانها را رفع كنيم و نهضت ما نهضت متمدن پيشگراست.
سؤال: شما خواهان رفتن شاه هستيد، مىتوانيد دلائل آن را شرح دهيد؟ آيا آرزوى كشته شدن و از بين رفتن شاه را داريد؟
جواب: ما بيش از 15 سال است كه دلائل محكوميت شاه و لزوم رفتن او را در اعلاميههاى خود ذكر كردهايم و الان براى شما بعضى دلائل را بايد ذكر كنم:
- ايران - 50 سال بيشتر است كه دولتهاى خارجى، پدر شاه و شاه را بر ما تحميل كردهاند. شاه سابق را به حسب اعتراف انگليسها، انگليسها آوردند و حاكم كردند بر مملكت ما. در راديو دهلى اين مطلب را تصريح كردند و شاه ما، شاه فعلى، در يكى از كتابهايش نوشت كه متفقين كه در زمان جنگ به ايران آمدند، مرا به سلطنت انتخاب كرده و صلاح اين ديدند كه من سلطان باشم. ما 50 سال است كه تحت فشار و اختناق فوقالعاده بسر مىبريم. ما نه فرهنگ مستقل داريم، نه لشكر و نظام مستقل داريم و نه اقتصاد صحيح داريم و نه جهات سياسى ما يك سياست سالم است. فرهنگ ما فرهنگى است كه با دستور ديگران، شاه تحميل كرده است و مدارس ما، مدارس فرهنگى ما، غالباً به شكل نيمه تعطيل است يا تعطيل و در وقتى هم كه اشتغال داشته باشند، دستور اين است كه اينها را عقب نگه دارند و نگذارند كه رجال دانشمند در مملكت ما پيدا بشود و تمام مطبوعات ما در تمام مواردى كه، آلاتى كه بايد تبليغ با آن بشود، تمام در اختيار شاه بوده است در اين 50 سال.
تمام انحاء آزادى از ملت ما سلب شده است. ما در اين 50 سال حتى يك مجلس ملى نداشتيم. در زمان رضا شاه با زور او رژيم را تغيير دادند يعنى سلطنت را منتقل كردند و مجلس مرئوسان و موسساتى كه تاسيس كردند، تاسيس با سرنيزه شد و ملت بكلى مخالف بود لكن سرنيزه نگذاشت كه اين مخالفت را اظهار كنند. بنابراين اصل مجلس موسسان كه در زمان رضا شاه با سرنيزه درست شد، غير قانونى بود، با غير قانونى بودن آن آمدن رضاشاه و رسيدن به سلطنت غير قانونى بود، با غير قانونى بودن آن سلطنت محمد رضاشاه غيرقانونى
صحيفه نور ج 2 صفحه 223
است. او - محمد رضا شاه - در تمام انحاء ترقى ملت ما، در تمام انحائش كارهائى كرده است و نگذاشته است كه ملت ما رو به ترقى برود، نگذاشته است فرهنگ ما فرهنگ مترقى باشد، نظام ما را در تحت نظارت نظامهاى ديگران قرار داده، مستشاران آمريكائى هستند كه نظام ما را اداره مىكنند، اقتصاد ما را بكلى از بين برده استايران كه زراعتش از بين رفته است و نفتش را هم دارند زياد خرج مىكنند و زياد مىدهند به ديگران كه اين هم از بين برود. اگر محمد رضا شاه در سلطنت باقى باشد، چند سال ديگر مملكت ما رو به فقر و نيستى خواهد رفت، بنابراين تا ايشان نرفته است، مملكت ما نمىتواند روى آزادى و ترقى ببيند و بايد برود.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 224
تاريخ 6/8/57
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از ايرانيان
توجه و دعوت قرآن كريم به هر دو بعد معنوى و مادى است
بسم الله ارحمن الرحيم
من بازيك تذكراتى براى آقايانى كه در خارج كشور، در صفوف جماعات هستند لازم مىدانم كه يك تذكراتى براى آقايان بدهم. سابق، البته يك مدتى كه از اسلام گذشت دستجات مختلفهاى از مردم اهل علم، اينها توجهشان به معنويات اسلام بود و نظرشان به آن آياتى و رواياتى كه مربوط به معنويات و تهذيب نفس و ماوراءالطبيعت داشت احكام را و در قرآن كريم آيات زياد راجع به امور معنوى است يعنى آن وجهه انسانى كه از عالم غيب است. تا مدتها وضع اينطور بود كه - توجه - به آن احكام اجتماعى و سياسى و اينها كه در اسلام بود توجه كم بود يا نبود، كم كم دستجاتى پيدا شدند كه مسائل اجتماعى و مسائل سياسى و مسائل روز را عنوان كردند و اينها از اين طرف افتادند يعنى توجهشان به صرف همين اجتماعيات و احكام سياسى و احكام حكومتى بود و به اين جهات نگاه كردند. آنها تا مدتهاى قبل به آن طرف ورق نگاه مىكردند مثل فلاسفه و عرفا و صوفيه و اينها، آن طرف ورق را نگاه مىكردند و در حرفهايشان بيان همين معنويات بود و مردم را دعوت مىكردند به همان جهات معنويه اسلامى، حتى روايات يا آياتى كه وارد شده بود راجع به امور طبيعى و راجع به امور اجتماعى و سياسى، بعضىشان كوشش مىكردند كه اينها را برگردانند به همان امور معنوى و همه را به آن ورق حساب كنند، جهت باطنى اسلام و قرآن را ملاحظه كنند. در مقابل آنها الان ما مبتلا هستيم به، البته آن هم ابتلائى بود، اين جهت هم كه فقط صرف معنويات را نظر كردند و از اجتماعياتى كه در قرآن هست از آيات و اخبارى كه وارد شده است راجع به حكومت اسلام، راجع به سياست اسلام، راجع به امور اجتماعى، راجع به تعمير اين عالم، اين غفلت كردن، غفلت كردن از اسلام بود كه اسلام را به يك ورق شناخته بودند، ورق ديگرش را، عالم طبيعتش را توجه نداشتند كه اسلام توجه به عالم طبيعت هم دارد توجه به تمام امورى كه احتياج دارد، انسان دارد و لهذا يك ابتلاء اسلام اين بود كه اين اشخاصى كه از قبيل متكلمين و بيشتر فلاسفه و بيشتر عرفا و صوفيه و اينها، همه آياتى كه در قرآن كريم بود، - خير - خواستند، نظر داشتند كه برگردانند به همان امور معنوى، حتى اخبار يا رواياتى كه راجع به، آياتى كه راجع به اجتماعيات و راجع به عالم طبيعت وارد شده بود آنها كوشش مىكردند كه بر گردانند به همان معنويات. آنها غافل بودند از اسلام و توجه داشتند، توجه
صحيفه نور ج 2 صفحه 225
داشتند به يك ورق اسلام و غافل بودند از يك ورق ديگرش، باطن را ملاحظه مىكردند و از ظاهر غافل بودند. حالا ابتلاء اسلام اينطور شده است كه جوانهاى ما، جوانها و روشنفكرها و اشخاصى كه دانشمندان بالا هستند و علوم طبيعى را ياد گرفتهاند آنها كوشش دارند به اينكه تمام آيات قرآنى و روايات را برگردانند به همان امور طبيعى، از معنويات غافل بشوند، حتى آياتى كه راجع به امور معنوى است آن را برگردانند به يك امور طبيعى و عادى. اينها هم توجه به اسلام دارند و غافل هستند يعنى يك ورقش را خواندهاند، يك ورقش را از آن غافل هستند و اين دو طايفه اسلام را به تمام معنا نشناختند كه اسلام چيست. اسلام نه دعوتش به خصوص معنويات است و نه دعوتش به خصوص ماديات است، هر دو را دارد، يعنى اسلام و قرآن كريم آمدهاند كه انسان را به همه ابعادى كه انسان دارد بسازند او را، تربيت كنند او را.
قابليت تربيتى نامتناهى و قوه عاقله، از امتيازات انسان بر ساير موجودات
انسان را وقتى كه ملاحظه مىكنيد، اول نشوش با ساير نباتات فرقى ندارد. نبات را، هسته خرما را، هسته چيز ديگرى را مىاندازند توى خاك و خاك تربيت مىكند و آن نمو مىكند يك جاى خاصى كه در آن جاى خاص نمو مىكند. حيوان هم نطفهاش در رحم واقع مىشود و يك بذرى است، اين بذرش محلش آنجاست يعنى جاى تربيتش آنجاست كه اگر يك جائى را يك وقتى طرحى درست كنند كه همين خاصيت و همان چيزها را داشته باشد و نطفه را درآنجا مثل رحم بتواند تربيت كند ممكن است بتواند تربيت بشود و يك وقتى هم انسان بشود. يك نباتى است اول، مثل ساير نباتات مىماند، با نباتات فرقى ندارد، اين نمو دارد فقط آن هم نمو دارد منتهى آن را در محل خاصى و با جهات خاصى، نباتات در يك محل خاص ديگرى و جهات خاصى اما هر دو در اين معنى مثل هم هستند كه كشت شدهاند و اين كشت شروع مىكند به نمو كردن به واسطه قوائى كه خداوند تبارك و تعالى در زمين قرار داده است و به واسطه قوايى كه در رحم قرار داده است اينها با هم شركت دارند، كم كم اينكه در زمين كاشته شده است، اين نبات تا آخر همين نبات است تا مىرسند به ثمره، ثمره شان هم ثمره نبات است. آنهائى كه در زمين كاشته نشدهاند كه حيوانات، همه حيوانات منجمله انسان باشد آنها كم كم از مرتبه نباتى بالا مىآيند و در همين ردهاى كه هستند يك روح حيوانى پيدا مىكنند، ممتاز مىشوند از ساير موجودات نباتى لكن همهشان حيوانند يعنى شراكت دارند، روح حيوانى دارند اين تولد در اين عالم كه مىشوند و منفصل مىشوند از محل خودشان باز اين يك امتيازى است كه با نباتات دارند كه نبات اگر منفصلش كنند ديگر تمام است لكن آنها منفصل مىشوند در آنوقتى كه مقتضى است و آن جهت نباتىشان كمال پيدا كرد و جهت حيوانى پيدا شد و احتياجشان از رحم منقطع شد مىآيند در اين عالم. همه حيوانات در خوردن و خوابيدن وشهوات - اينها - شريكند همه با هم هستند، امتيازى ندارند الا به همه جهات حيوانى .حيوانات هم، همين حيواناتى كه هستند، در ادراكات با هم فرق دارند. ميمون بيشتر از مثلاً حيوان ديگرى ادراك مىكند، چيز مىفهمد. انسان در بين اين حيوانات
صحيفه نور ج 2 صفحه 226
ممتاز مىشود به اينكه يك ترقيات ديگرى مىشود بكند. هم در ادراكات با آنها فرق دارد و هم در غايات ادراكات فرق دارد. حيوانات تا يك حدودى اداركشان هست و محدود است و تمام مىشود. انسان اداركاتش و قابليتش براى ترتيب تقريباً بايد گفت غير متناهى است پس انسان همه عالم را دارد به اضافه، همه چيزهائى كه در عالم هست از اول موجودات تا آنجائى كه آن ممتاز شده است با همه حيوانات و با نباتات و با معادل آنها شركت دارد لكن يك اضافه دارد و آن اينكه در انسان يك قوه عاقله و قوه بالاتر هست كه در آنها نيست. اگر انسان مثل ساير حيوانات تا همان حدى كه حيوانات رشد مىكردند بود انبيائى لازم نبود، انبياء مىخواستيم چه كنيم، انسان مىآيد اينجا مثل حيوانات زندگى مىكند و مثل حيوانات مىخورد و مثل حيوانات مىخوابد و تا مىميرد... اينكه احتياج به انبياء ما داريم براى اينكه انسان مثل حيوانات نيست كه يك حد حيوانى داشته باشد و تمام بشود، انسان يك حد مافوق حيوانى و يك مراتب مافوق حيوانى مافوق عقل تا برسد به مقامى كه نمىتوانيم از آن تعبير كنيم و آن آخر مقامى مثلاً تعبير مىكنند، فنا تعبير مىكنند كالالوهيه، يك تعبيرات مختلفى چون كه تربيت انسان به همه ابعادش، هم تربيت جسمى و هم روحى و عقلى و هم مافوق آن نمى شود در عهده بشر باشد براى اينكه بشر اطلاع ندارد از احتياجات انسان و كيفيت تربيت انسان نسبت به ماوراءالطبيعت، تمام قواى بشر را روى هم بگذاريد همين طبيعت را و خاصيت طبيعت را مىتواند بفهمد منتهى باز هم خاصيتهاى طبيعت براى بشر هم كشف نشده است،تا حدودى كشف شده است، اخيراً خوب، زياد پيشرفت كرده است لكن مانده است خيلى چيزها كه بعدها كشف خواهد شد اما تا آخر هر چه باشد مال طبيعت است، مال اين عالم است و هر چه بشود مال اين ورق است. آن چيزى را كه بشر مىتواند ادراك كند و حد ادراك طبيعى خودش هست اين است كه عالم طبيعت را، همه خصوصيات (فرض كنيد يك وقتى) عالم طبيعت را انسان بفهمد و همه چيزهائى كه مربوط به كمال طبيعت است و ترقيات در طبيعت، اينها را هم انسان كشف بكند لكن حدش حد طبيعت است بيشتر نيست. آن ورق بعد را اطلاعى برآن ندارد و نمى داند چه خبر است آنجا و روابطى كه مابين اشيا هست با هم، آنقدر را انسان اگر هم تا آخر كوشش كند مىتواند بفهمد، آن روابطى است كه در طبيعت بين اشيا، علل و معلول و سبب و مسببات، روابطى كه در اشيا طبيعت است انسان مىتواند ادراك بكند.تا آخر هم وقتى كه تربيت بشود و تحصيل بكند و كشفيات اين عالم واقع بشود تا آخر هم همين است كه اين طبيعت را با تمام خصوصياتى كه دارد و تمام روابطى كه ما بين اجزاء اين طبيعت است او كشف مىكند، مىتواند كه ادراك كند كه رابطه مثلاً زلزله چه جورى است با زمين، چه وقت مىآيد، نتايج و آثارش را همه را معين كند و چه قدر مىآيد، چه جورى مىآيد، افقى است، عمودى است، چى است، همه اينها را پيدا بكند، روابط ما بين طبيعت انسان با فلان چيز چه است، تمام آنها را كه ادراك بكند و فرض كنيم كه ديگر مجهولى برايش نماند همهاش طبيعت است، پايش را از طبيعت بالا نمى تواند بگذارد و ادراك آنجا را نكرده است و لهذا يك طايفه از آن فلاسفه و فلاسفه طبيعى و آنها هستند كه چون ادراك نكرده اند ماوراء عالم طبيعت راحسى نبوده است، با چشم نمىشده است ادراك بكنند،
صحيفه نور ج 2 صفحه 227
منكر آن شدند، منكر بى دليل. يعنى گفتند ما كه نديديم و زير چاقوى ما نيامده است اين مثلاً عقل مجرد، نمى توانيم بپذيريم، نيست. پس آن (نيست) غلط است براى اينكه بايد بگويد من نمى دانم، نبايد بگويد نيست. يك چيزى را آدم نمى داند، خوب آدمى هست كه مىگويد من تا اين حد رسيدم اينقدر را تصديق مىكنم مابقى اش را نمى دانم، اما اينكه (نيست) را از باب اينكه اطلاع ندارد. شما هم كه احاطه بر همه چيز همه عالم نداريد نبايد بگوئيد نيست. آنها تا آن حد رسيدند و اين حد وقتى هم تمام خصوصياتش معلوم بشود همين حدشان است، حد طبيعت است اينكه ما احتياج و اين آمال طبيعى انسان را مىتواند برآورده كند، يعنى احتياجاتى كه ما در طبيعت داريم هر احتياجى آنوقتى كه طبيعت با همه جهاتش كشف شد و همه قواى عالم طبيعت كشف شد، همه روابط اجزاء طبيعت به هم كشف شد، احتياجات طبيعى ما را حاصل كرد بيشتر از احتياجات طبيعى را نمىتواند حاصل كند. هر چه حاصل بشود همين احتياجات طبيعى است منتهى احتياجات طبيعى به حسب قواى مختلف كه حالا كشف شده است، آدم مىبيند كه الان محتاج به اين است كه وقتى مىخواهد برود، سوار طياره بشود. آنوقتها همين كه مىخواست برود با شتر رفت حالا با طياره مىرود، يك وقت هم بالاتر از اين، بالاتر شود اما همهاش طبيعت است و احتياجات طبيعى.
بعثت انبيا از الطاف الهى براى تربيت و سعادتمندى انسانها
انسان اگر به همين حد طبيعت بود و بيشتر از اين چيزى نبود، ديگر احتياج به اينكه يك چيزى از عالم غيب براى انسان فرستاده بشود تا انسان را تربيت بكند، تربيت آن ورق را بكند چون آن ورق نبود احتياج هم نبود لكن چون انسان مجرد از اين عالم طبيعت يك حقيقتى است، همين خود خصوصياتى كه در انسان هست دال بر اين است كه، يك ماورائى از براى اين طبيعت هست چون انسان يك ماورائى دارد و به حسب براهينى كه در فلسفه ثابت است ماوراء اين طبيعت در انسان هست و انسان داراى يك عقل بالامكان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد، تربيت آن ورق كه ورق معنوى انسان باشد بايد كسى اين تربيت را بكند كه علم به آن طرف، علم حقيقى به آن طرف داشته باشد و علم به روابطى كه مابين انسان و آن طرف طبيعت و آن طرف هست، آن روابط را بتواند ادراك بكند و آن بشر نيست، بشر ندارد. همين قدر مورد طبيعت را او مىتواند ادراك بكند، هر چه ذره بين بيندازند ماوراء طبيعت با ذره بين ديده نمىشود. آن محتاج به آن است كه يك معانى ديگرى در كار باشد و چون اين روابط بر بشر مخفى است و خداى تبارك و تعالى كه خالق همه چيز است اين روابط را مىداند از اين جهت به وحى الهى براى يك عدهاى از اشخاصى كه كمال پيدا كردهاند و كمالات معنويه را دنبالش كردند و فهميدند، روابطى حاصل مىشود مابين انسان و عالم وحى، به او وحى مىشود و براى تربيت آن ورق دوم انسان بعث مىشوند اينها مىآيند در بين مردم و مردم را تربيت مىخواهند بكنند.
خداى تبارك و تعالى نه احتياج به ماها دارد و نه احتياج به تربيت ما دارد، همه ما اگر مشرك
صحيفه نور ج 2 صفحه 228
هم بشويم، شديم جهنم، همه ما هم موحد هم بشويم يك نفعى نمىرسد. تمام مربوط به خودماست. بعث انبيا براى تربيت ماست كه ما در آن ورق كه بايد تربيت بشويم، جورى تربيت بشويم كه آنجا هم زندگيمان زندگى سعادتمند باشد. اگر اين تربيت نباشد و انسان با همان خوى حيوانى از اين عالم به عالم ديگر برود، در آن عالم سعادت ندارد و به شقاوت مىرسد، انسان در آن عالم به ظلمات مىرسد. انبيا آمدهاند كه ما را از اين عالم طبيعت كم كم تربيت كنند و آن مقدارى كه مربوط به تربيتهاى معنوى است به ما بفرمايند به وحى من الله تعالى تا ما كه اگر انبيا نباشند يك حيوانى هستيم كه هر چه هست همين طبيعت است، بيشتر از اين ادراك نداريم، ما را ببرند به آن عالم و تقويت كنند كه ما وقتى از اين عالم منتقل به يك عالم ديگرى شديم زندگى آن عالم هم يك زندگى سعادتمند باشد. تمام نكته آمدن انبيا اين است كه تربيت كنند اين بشر را كه قابل از براى اين است كه تربيت بشود و مافوق حيوانات است، اين را تربيتش كنند براى اينكه همان طورى كه اينجا زندگى سعادتمند، اگر همه اوضاع طبيعت به وفق مراد باشد يك زندگى سعادتمند در اينجا دارند، آنجا هم زندگى سعادتمند داشته باشند. لطفى است از جانب خداى تبارك و تعالى به بشر كه قابل از براى اين است كه تربيت بشود و تربيت بشر به وحى خدا و به تربيت انبياء اين است كه چيزهائى كه رابطه بوده است مابين آن عالم و اين عالم، چيزهائى كه اگر آن كارها را ما انجام بدهيم در تربيت معنوى ما دخالت دارد، آنها را به ما بيان كردند كه اين كارها را بكنيم ما نمىدانيم البته كه آيا رابطه ما بين نماز و سعادت آن عالم چيست، رابطهاش را ما نمىدانيم خدا مىداند، چنانچه من و شما كه طبيب نيستيم نمىدانيم كه رابطه ما بين اين قرصى كه طبيب مىدهد با آن مرض چيست لكن رابطه دارد. آن كه عالم است اين رابطه را ادراك كرده است و به ما گفته است و ما هم بايد اطاعت كنيم تا مرضمان خوب بشود. اين رابطه را كه بين اين اعمال ماست، اعمال صالحه ما با آن عالم است اين را انبياء مىدانند به وحى خداى تبارك و تعالى و آمدهاند براى اينكه به ما بگويند كه فلان كار را اگر بكنيد اين رابطه دارد اينجا با آن عالم و روح شما را تربيت ميكند اين كه شما در آن عالم وقتى كه مىرويد با سعادت هستيد. چيزهائى كه اگر چنانچه آن چيزها را انسان ارتكاب كنند مثل سمومات مىماند كه اگر انسان يكى كه مسموم است بخورد مسموم مى شود و به هلاكت مىرسد، در عالم ماوراءالطبيعت و روح هم اينطورى است كه بعضى از چيزها است كه اگر چنانچه آن چيزها را عمل كند انسان، يا اعتقاد به آن پيدا كند مثل سم قاتل مىماند به مراتبش كه يك وقت مسموم مىكند انسان را لكن قابل علاج استيك وقت مسموم مىكند و اگر تا آخر برود ديگر علاج هم ندارد. آنها هم براى ما گفتهاند كه نكنيد، گفتهاند نكنيد، اين كار رانكنيد آن كار را نكنيد، آن كار را نكنيد، البته يك مقدارى از امورى كه آنها فهميدهاند (بكنيد و نكنيد) باز براى تنظيم عالم طبيعت است و اجتماع است لكن بسيارى از امور راجع به تنظيم امور اجتماع نيست، راجع به ماوراءالطبيعت است. انسان چون يك مجموعهاى است كه احتياج به همه چيز دارد، انبياء آمدهاند كه آن همه احتياجات انسان راهر چه احتياج دارد انسان براى انسان بيان كنند كه انسان اگر عمل بكند به سعادت تمام مىرسد.
صحيفه نور ج 2 صفحه229
بنابراين اين دو طايفه كه يك طايفه طرف معنويت را گرفتهاند و طرف اجتماع را رها كردند و اين طايفه طرف اجتماع و علم اجتماع و علم سياست و علم - نمىدانم - اين معانى را دارند و آن طرف را رها كردند و اين دو نه اين اسلامشناس است، نه آن اسلامشناس است. اسلامشناس كسى است كه اين دو مطلب را، اين دو جبهه را، هم جبهه معنوى را بشناسد هم جبهه ظاهرى را يعنى هم اسلام را بشناسد به آن جهات معنوى كه دارد و هم اسلام را بشناسد به آن جهات مادى كه دارد، كسى كه اسلام را بخواهد بشناسد بايد به اينجور بشناسد يعنى آيات و رواياتى و احكامى كه وارد شده است راجع به جهات معنوى آنها را بشناسد تا آن اندازهاى كه مىداند و آيات و روايات و - عرض مىكنم - احكامى كه وارد شده است براى تنظيم امور جامعه و براى امور سياسى و براى امور حكومتى آنها را هم بشناسد، كسى كه اين دو جنبه را شناخت به اندازهاى كه انسان مىتواند بفهمد، اين اسلام را شناخته است. اسلام مثل رهبانيت مسيح نيست، البته مذهب مسيح حالا نسخش كردند و الا مذهب مسيح اين نبوده است كه همهاش روحانيت و چيز نباشد مثل مذهب مسيح نيست كه فقط مربوط به ...عنايتش طبيعت بيشتر باشد والبته حضرت موسى عليه السلام كه از انبياء معظم و از انبياء اولىالعزم است كامل بوده است چيزش به اندازهاى كه محتاج بوده است بشر، لكن از بين رفته است كتاب حضرت موسى، كتاب حضرت عيسى، هر دوتايشان از بين رفتهاند. اينكه الان دست اينهاست اينها خود متنشان دلالت بر اين مىكند كه اينها تورات اصلى و انجيل اصلى نيستند لكن كتاب ما بحمدالله همين طور سال به سال از اول تا به حال محفوظ است حتى قرآن به خط حضرت امير يا به خط حضرت سجاد هم الان موجود است در بين ما كه همين است، غير از اين هيچ نيست، همين قرآن است، هيچ تغييرى نكرده است.
سعادت انسان در گرو تبعيت امور معنوى و مجاهدات ظاهرى تواماً
در هر صورت چون اسلام براى تربيت ماها آمده است، تا تبعيت از آن نكنيم به همه ابعادش تربيت نمىشويم. نبايد حالائى كه شما جوانهاى عزيز ما مشغول شدهايد به علوم طبيعى يا مشغول شدهايد به يك مجاهداتى كه لازم است حالا بكنيد و همين جهادى كه از جهاد اكبر است كه بايد بكنيد شما، يعنى بايد همه ما، لازم است كه همه ما با اين برادران اسلامى كه در ايران مبتلا هستند، كمك كنيم، كمك تبليغاتى لااقل در آن محيطهائى كه هستيم، اما نه اينكه حالا كه مشغول شديد به علوم طبيعى يا مشغول شديد به اين مجاهدات، ديگر كار به آن طرف نداشته باشيد. شما همين نيستيد كه، همين رجل مجاهد نيستيد، همين رجل طبيعى نيستيد، شما يك انسانى هستيد. انسان معنويات دارد، ماديات دارد، مادياتش اينهاست، معنوياتش هم بايد كوشش كنيد، شما بايد عنايت كنيد به همه احكام خدا، نمىشود يك مسلمانى بگويد كه من مجاهداتش را قبول دارم و معنوياتش را قبول ندارم. يا يك مسلمانى بگويد من معنويات اسلام را قبول دارم و مجاهدات اسلام را قبول ندارم. همهاش را بايد ما قبول داشته باشيم. مسلمان اين است كه همه چيزهائى كه نبى اكرم آورده است برايش، قبول كند و عمل كند. بنابراين شما
صحيفه نور ج 2 صفحه 230
اين احكام ظاهريهاى كه التفات به آن نيست كه حالا بفهمد چه مىشود و چه ربطى ما بين روح انسان و اين عمل هست سبك نگيريد، اينها مهم است براى شما، براى زندگانى ماوراءالطبيعت شما مهم است و شما، هم مجاهدات ظاهرىتان را و علوم ظاهرىتان، علوم طبيعىتان را تكميل كنيد و هم تبعيت كنيد راجع به امور معنوى و جهات الهى اين شى تا سعادتمند بشويد.
تكليف بر طرح و تبليغ مسائل ايران و كمك به نهضت اسلامى
خداوند انشاءالله همه شما را سعادتمند كند و همه ماها به تكليفمان عمل بكنيم كه يكى از تكاليف ما اين است كه حالا نسبت به اين جنبشى كه در ايران، نهضتى كه در ايران پيدا شده است و مردم دارند الان جانشان را، مالشان را، بچههايشان و عزيزانشان را دارند در اين راه صرف مىكنند ما هم بايد به اندازهاى كه در اينجا هستيم، به اندازهاى كه مىتوانيم و استطاعت داريم بايد به آنها كمك بكنيم و شماها آقايان با هر يك از اين اقشارى كه در اينجا هستند، اگر در اروپا هستيد با اروپائىها، در آمريكا هستيد با آمريكائىها، هر جا هستيد با اهالى آنجا كه رفقا داريد، آشنا داريد، هر وقت مىنشينيد طرح كنيد مسائل ايران را و تبليغات كنيد. هر يك از شما تبليغ بكند اين مسائل را و اين خلافكارىهاى سلسله پهلوى را و خلافكارىهاى اين شاه كه از همه سلاطين كه تا حالا آمدهاند هم خيانتكارتر و هم جنايتكارتر، يا خير، جناياتش مثل آنها به اضافه خيانتهاى زياد. اين آدم الان دارد ايران را به يك وضع بدى در مىآورد و دارد خراب مىكند، مىخواهد برود خرابش مىخواهد بكند و شما تبليغات بكنيد به رفقاى آمريكائىتان، اروپائىتان اينها بگوئيد، در مدارس كه مىرويد بگوئيد به رفقايتان كه در آنجا هستند. انشاءالله بلكه در آنجا يك موجى پيدا بشود و كمك بكنند به ايران، حكومتهايشان كمك بكند، آنهائى كه - عرض مىكنم كه - انصاف دارند كمك بكنند به ايران تا بلكه شر آن آدم كنده بشود كه انشاءالله كنده مىشود و ايران مال خودتان بشود و شر خارجىها هم كنده بشود و ايران دست خودتان بيايد و خودتان ادارهاش بكنيد.
والسلام
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:15 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 231
تاريخ 6/8/57
بيانات امام خمينى در مورد ابعاد سياسى - عبادى احكام اسلام و كيفيت حكومت اسلامى
مراتب و اختصاصاتى كه انسان را از حيوانات ممتاز مىسازد
بسم الله الرحمن الرحيم
...انسان را به همه ابعادى كه از براى انسان هست. انسان، خود انسان عبارت از اين صورت ظاهر كه مىخورد و مىآشامد و - عرض مىكنم كه - ساير كارهايى كه ساير حيوانات هم انجام مىدهند اينقدر نيست، با ساير حيوانات فرقها دارد. اين مقدارى كه مىبينيد كه انسان در عالم طبيعت زندگانى مىكند ساير حيوانات هم، ساير موجودات طبيعى هم، همه در اين عالم طبيعت، آنهايى كه زندگى حيوانى دارند، زندگانى حيوانى مىكنند و با انسان مشتركند و آنهايى كه زندگيشان نباتى و كمتر از اوست هم اين زندگانى را دارند. در ميان همه موجوداتى كه در اين طبيعت موجود هستند انسان اختصاصاتى دارد كه ساير موجودات ندارند - انسان - يك مرتبه باطن، يك مرتبه عقليت، يك مرتبه بالاتر از مرتبه عقل در انسان به قوه هست، از اول در سرشت انسان هست كه اين انسان از عالم طبيعت سير بكند تا برسد به آنجايى كه وهم ماها نمىتواند برسد و همه اينها محتاج به تربيت است. همانطورى كه تربيتهاى مناسب با طبيعت هست، تربيتهاى مناسب با مراتب ديگرش هم هست كه بعضىهايش را بشر مىتواند مطلع بشود و بعضىهايش را و بيشترش را بشر نمىتواند مطلع بشود. اطلاع را خداى تبارك و تعالى دارد و بعث انبياء براى اين است كه اين بشر اين چيزهايى را كه اطلاع ندارد، اين مراتب از انسانيت را كه خود بشر مطلع نيست و كيفيت تربيت را تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمىشود معالجه كرد - انبياء آمدند تا اين انسان را به آن مراتبى كه كسان ديگر، علماى طبيعت نمىتوانند اين مراتب را اطلاع پيدا كنند و تربيت كنند انسان را، اين مراتب را تربيت بدهند و نمو و مورد ارتقاء بدهند. تمام علماى طبيعت به هر مرتبهاى كه برسند، آخر اداركاتشان، اين مراتب ادراكات همين خصوصيات عالم طبيعت است. از عالم طبيعت به ماوراى اين عالم طبيعت كه آن عالم با اين عالم در موجوديت شبيهاند والا در مرتبه وجود، آنجا خيلى بالاتر از اينجاست و ما الان خواب هستيم و آنجا را الان با اين چشم طبيعى نمىتوانيم ببينيم چون انسان قابليت اين را دارد كه تربيت بشود و آن مراتب مافوق طبيعت را هم پيدا بكند و كسى نيست كه به انسان اين نحو تربيت را بكند، خداى تبارك و تعالى انبياء را مامور فرمودند كه اينها بيايند و تربيت كنند اين انسان را كه برسد به آن مراتب مافوق طبيعت و هر چيزى كه در آن قابليت هست فعليت پيدا بكند و تربيت يك تربيت الهى بشود.
صحيفه نور ج 2 صفحه 232
احكام اسلام، نسخههايى از طرف اطباى روح
شما آقايان كه در خارج از كشور يا در داخل كشور، جوانهايى كه مورد علاقه ماها هستيد و شماها مثل فرزندان ما هستيد و در خارج كشور يا در داخل وارد زندگى تازه شدهايد، شما الان همين صورت ظاهر عالم طبيعت را مىبينيد و فعاليتهاى شما هم مربوط به همين رشته است. اينكه من براى شما مىخواهم عرض كنم، اين است كه شما همان فقط رشته طبيعت را و چيزهايى كه مربوط به طبيعت هست مثل همين مبارزاتى كه الانشود ولو اين مبارزات، مبارزات الهى است و براى رساندن اين مردماست به حقوقشان و اين البته با امر الهى است لكن تمام اين معانى كه حاصل بشود، اينها چيزهايى است كه مربوط به همين عالم طبيعت است و ما يك مراتب بالاترى داريم كه بايد شماها به آن توجه كنيد. آن عباداتى كه انبياء آوردهاند و شما را به آن دعوت كردند مثل نماز، مثل روزه، مثل حج، اينطور چيزها، اينها يك امورى هستند كه، نسخههائى هستند از طبيبهاى واقعى كه آمدند شما را برسانند به يك مرتبه كمالى كه همانطورى كه از طبيعت استفاده مىكنيد مادامى كه در طبيعت هستيد، وقتى كه نفوس شما از اين طبيعت بيرون رفت و نفس عاقله شما در يك عالم ديگر رفت آنجا هم با يك تربيت صحيح رفته باشد و يك زندگانى كاملاً سعادتند شما داشته باشيد. من به گوشم اينجا مىخورد كه بعضى از اين جوانهاى ما نسبت به اين احكام ظاهرى اسلام مثل نماز كه بسيار در اسلام اهميت دارد، اينها خيلى آنچنان تمام و تام عمل نمىكنند و اين مسأله، مسألهاى است كه اسباب تأسف ماست كه شما جوانهاى مسلم به آن نسخههائى كه اطباى روح دادهاند عمل خداى نكرده نكنيد و بعد در عاقبت يك وقت پشيمانى براى شما پيدا بشود كه آنوقت دستتان ديگر كوتاه باشد. اسلام مثل مسيحيت نيست كه فقط يك جهت را ملاحظه كرده باشد، اسلام تمام جهاتى كه انسان به آن احتياج دارد، برايش احكام دارد. احكامى كه در اسلام آمده است، چه احكام سياسى، چه احكامى كه مربوط به حكومت است، چه احكامى كه مربوط به اجتماع است، چه احكامى كه مربوط به افراد است، احكامى كه مربوط به فرهنگ اسلامى است تمام اينها موافق با احتياجات انسان هست يعنى هر مقدارى كه انسان احتياج دارد، احتياج به طبيعت دارد احكام طبيعى هست. اين احتياجات به ماوراى طبيعت كه من و شما الان از آن غافل هستيم انسان دارد، آنهم احكام دارد اسلام براى اينكه اين احتياجات را رفع بكند و به عبارت ديگر براى اينكه تربيت كند ما را و ما را سعادتمند كند. تفاوت حاكمان حكومتهاى اسلامى با سلاطين خداى تبارك و تعالى هيچ احتياجى به اعمال ما و خود ما ندارد، انبياء هم احتياج به من و شما و به اعمال ما ندارند. تمام زحماتى كه انبيا كشيدند، وقتى كه ما كيفيت زندگى آنها را مطالعه كنيم، زندگى حضرت موسى، حضرت عيسى سلام الله عليهما را و خصوصاً زندگى حضرت رسول اكرم پيغمبر خودمان را اگر ملاحظه كنيد و به تاريخ اسلام و به تواريخى كه حكايت از اينها كردند و از زندگيشان
صحيفه نور ج 2 صفحه 233
كردند ملاحظه كنيد و مىفهميد كه اينها تشكيل حكومت بعضىشان دادند، احكام حكومتى دارند لكن خودشان وقتى به زندگيشان مراجعه كنيد مىبينيد كه اصلاً مثل روساى جمهورى يا سلاطين اين عالم اصلاً نبودند، يك شكل ديگر، يك وضع ديگر داشتند در ممالك ديگر، هم در زمانشان تحت لواى ايشان بوده است در عين حال وقتى زندگيشان را، كيفيت معاشرتشان را ملاحظه مىكنيم مىبينيم كه اصلاً اين طور مسايلى كه رئيس كلانترى يك ناحيه داشته، ايشان نداردچون كه با وجودى كه الان سلطان حجاز است و فرمانفرماى حجاز است وقتى كه توى مسجد نشسته است و رفقاى خودش، اصحاب خودش نشستهاند، آدمهايى كه از خارج مىآيند نمىتوانند بفهمند كه كدام يكى از اينها آن پيغمبرى است كه رئيس اينهاست و كدام سايرين هستند.
معاشرتش اين طور بوده است خيال نكنيد يك همچو مسندى كه حالا من پيرمرد را شما نشاندهايد، او هم روى مسند نشسته باشد، او روى همانجايى كه شما نشستهايد، همانجورى نشسته بوده است كه وقتى از خارج مىآمدند نمىفهميدند كه اين پيغمبر است يا آن يكى. وضعش اينطور بوده است، اين طور نبوده كه مثل رئيس جمهورهاى حالا اگر كسى بخواهد خدمتشان برسد بايد مدتها زحمت بكشد، آن هم چه شخصى باشد، همه مردم كه نمى توانند بروند پيش او. در مسجدش باز بود و همه مىآمدند، غنى وفقير و درويش و مسكين و همه مىآمدند پيش ايشان حرف هايشان را مىزدند و جواب هايشان را مىشنيدند ومسائلشان را گوش مىكردند و اينها، وقتى هم منزل داشتند يك مسجدى اينها داشتند، خيالكنيد مثل مسجد حالاى مدينه بوده، يك تكه زمين بودهو دورش را با چوبهايى ازدرخت و شاخههايى از درخت محفظهاى گرفته بودند كه حيوانات نروند آن جا. آن مسجدشان بوده است و يك دوسه تا همچند تا هم خانه، اطاق گلى درست كردند درآن ودرآن هم ابداً هيچ ابداً از اين تجهيزات كه حتى منزل تو و من دارد نداشته. اين پيغمبر اكرم وقتى مىآييم سراغ حضرت امير سلام الله عليه كه وصى به حق اوست آنوقتى كه حضرت امير سلطنت حالا من جسارت مىكنم بگويم سلطنت و امام يك ممالك بزرگ بوده است و تمام حجاز و تمام عراق و تمام سوريه و لبنان و مصر وايران و همه اينها تحت لواى او و تحت حكومت او بوده است، خودش زندگيش چه جور بوده است؟ باز مثل اميرالامرا بودهاست؟ يك پوستى داشتند، پوست گوسفندى داشتند كه شبها آن طور كه نقل مىكنند و تاريخ دارد مىانداختند خودشان و همسرشان روى آن مىخوابيدند، روزها همين پوست گوسفند را علف مىريختند توى آن براى آن شترشان كه علف بخورد. اين حكومت اسلام. حضرت امير سلام الله عليه با دست خودشان، با كلنگ خودشان قنات درست مىكردند. در تاريخ هست همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير به خلافت آن هم خلافتى كه دامنهاش اين قدر زياد بود همان روز بعد از اين كه بيعت تمام شد، ايشان بيل و كلنگش را برداشت رفت سراغ آن كارى كه مىكرد، كار مىكرد، آن وقت كار كه مىكرد نه اين كه كار مىكرد براى استفاده خودش كه حا قنات داشته باشد، وقتى كه آب زد بيرون آن وقت قلم و كاغذ را گرفت وقفش كردبراى فقرا - و براى مثلاً
صحيفه نور ج 2 صفحه 234
چيز وقف كرد - ما يك همچنين حاكمى مىخواهيم، ما كه اين قدر زحمت مىكشيم و فرياد مىزنيم و ملت اسلام را دعوت مىكنيم، دعوت مىكنيم كه ما يك حاكمى مىخواهيم. يك سلطانى مىخواهيم كه خيانتكار نباشد. داشت حساب بيتالمال را مىكرد، حساب زكات و چيزهائى كه، مالياتهايى كه به بيتالمال بايد مردم بدهند، چراغ روغنىاش (آن وقت چراغ مثل اينكه با روغن روشن مىشده) پيهسوز به اصطلاح ما، اين چراغ روشن بود و حضرت مشغول نوشتن حساب بود، يك كسى آمد (به حسب آن چيزى كه نقل شده است) كسى آمد با حضرت صحبت بكند حضرت آن چراغ را خاموش كرد گفت آن وقت كه اين روشن بود براى حساب بيتالمال مسلمانها بود حالا كه خواهيد با من صحبت كنيد مربوط به اين نيست من چراغ را خاموش كردم، مال مردم، مال بيتالمال است، من حق ندارم.
حكومت اسلامى مانعى براى خيانت، غارتگرى و هرج و مرج
حالا شما ملاحظه كنيد كه اين رئيسجمهورها چه مىكنند، اين سلاطين چه مىكنند، چون از آنها اطلاع نداريم برگرديد ايران را نگاه كنيد، برگرديد ببينيد كه اين آقا كه حالا اين همه فساد كرده چه مىكند، با بيتالمال مردم چه مىكند، با بيتالمال مسلمين. ما يك چنان حاكمهايى را مىگوئيم كه، هى مىپرسند اسلام چيست، اسلام چيست؟ اسلام يك چيزى نيست كه بخواهد همه چيز را به هم بزند. اسلام تمام نظام طبيعت را حفظ ميكند، فسادهايش را جلوگيرى مىكند. حكومت باشد اما حكومت چپاولگر نباشد، حكومت خائن نباشد، نه اين كه مىخواهد حكومت را به هم بزند، خوب آنها خودشان حكومت داشتند. سلطنت به معناى حكومت (نه به اين معناى خلافكارى و اينها) به معناى حكومت اسلامى هست، حاكم اسلامى است، نظام اسلامى هست لكن اين چپاولها و اين دزدىها و اين خيانتها نيست، منهاى اينهاست.
فرياد ما كه مىگوئيم كه حكومت اسلامى مىخواهيم و مرگ بر اين سلطنت كثافتكارى، براى اين است كه ما مىبينيم كه خودمان مىدانيم، و هم يك وقت تاريخ مىخوانيم، سلاطين سابق هر چه بودند، جبار بودند لكن خيانت در آنها كم بوده جبار بودند، تبهكار بودند، تعدى مىكردند به مردم اما مملكتشان شان را به يك مملكت ديگرى، منافع مملكتشان را به مملكت ديگرى نمىدادند. من نديدم كه يكى از سلاطين سابق مملكتش را فروخته باشد به يك كسى، منافع مملكتش را تقديم ديگرى كرده باشد، اين اخيراً شده و خصوصاً در زمان اين آقا، در زمان اين سلطان مفسد اين مسائل پيدا شده است كه هر چيزى كه ما داريم اينها از بين بردهاند. زندگى خودشان اين زندگى است، زندگى شما اين است كه مىبينيد، توى اينجا بنشينيد، توى اين جاهاى نم. اين زندگى آنهاست. كه من اين را دو سه دفعه گفتهام تا حالا (كه نوشته بود كسى براى من و يا در مجله خواندم، الان يادم نيست) كه يكى از خواهرهاى اين آقا يك ويلايى در كجا تهيه كرده كه پول آن ويلا را من الان يادم نيست، خيلى قلم درشت محيرالعقولى بود، آنى كه يادم هست اين كلمهاش است كه پنج ميليون دلار خرج گلكارى و تزئينات گلكاريش شده يعنى 35 ميليون تومان. ما يك همچنين سلطانى ديدهايم كه چراغ را خاموش
صحيفه نور ج 2 صفحه 235
مىكند كه آن چراغ به قدر دو دقيقه كه با اين شخص مىخواهد صحبت عادى بكند، صحبت رفاقتى مثلاً بكند اين ديگر روشن نباشد، خودش هم دستگاه بارگاهش اين مسجد است، توى اين مسجد مىآيد مىنشيند، همه مىآيند حرفهايشان را به او مىزنند، از مسجد هم لشگر درست مىكند مىفرستد به اين طرف آن طرف براى عرض مىكنم پيشرفت اسلام لكن زندگيش همين است كه عرض كردم كه يك پوست هست و وقتى كه شب مردنش، شب شهادت حضرت، وقتى كه مهمان بود منزل دخترش نمك آورد و شير، گفت تو چه وقت ديده بودى كه من (بر حسب نقل) دو تا چيز همراه بخورم، رفت نمك را برداشت فرموده كه، به جاى نمك شير را بردار، نان با نمك را خورد آن سلطان حجاز، ايران، سوريه، لبنان، عراق، ماوراى اينها، اردن و امثال ذلك. اين شب آخر زندگى ايشان در حال آن قدرتمندى. ايشان، خواهر بزرگوار!! اين آقا خواهر جنايتكار اين جنايتكار، پنج ميليون دلار خرج گلكارى، نوشته بود خرج گلكارى اين ويلائى كه ايشان تهيه كرده است در خارج كرده. ديشب هم كه در يكى از روزنامههاى اينجا من خواندم كه نوشته بودند،كه آورده بودند كه شب چهارم آبان شاه خودش با فرح جشن گرفته براى اينكه ديگران كه از خانواده او بودند همه رفتهاند، پولها را برداشتند و رفتند. مال اين ملت رفت به آمريكا و چند روز پيش از اين هم گفتند كه از ايران تلفن كرده بودند كه يك طياره پر از جواهرات، جواهرات سلطنتى را نقل كردند به آمريكا. حالا كه ايشان احتمال رفتن مىدهد دارد چپاول مىكند اين ملت را، دارد مىبرد. ما كه حكومت اسلامى مىگوئيم اين هرج و مرج نبايد باشد، به ما مىگويند كه شما حكومت اسلامى مىخواهيد بكنيد، مىخواهيد كه اصلش چرخ اين مملكت را بخوابانيد. اين غلط است كه مىگويند اينها تبليغات باطل است، ما چرخها را به راه ميخواهيم بيندازيم. الان چرخهاى مملكت طرف اروپا دارد حركت ميكند، نفتهاى شما الان به اروپا و به آمريكا دارد مىرود. ما ميخواهيم جلوى اين گرفته شود، يك مقدار عاقلانهاش فروش برود آنهم ارز دست ما بيايد نه اينكه نفت ما را ببرند و پايگاه براى آمريكا درست بكنند، عوض آن اين باشد كه اسلحه بياورند و پايگاه براى آمريكا درست كنند. ما مىگوئيم هرج و مرج بايد نباشد، نمىگوئيم حكومت نمىخواهيم، ما حكومت مىخواهيم اما اين نحو حكومت، نه به آنطور. البته هيچ كس نمىتواند آنطور اما يك حكومتى باشد كه دزد نباشد، لااقل خيانتكار و جنايتكار نباشد، يك حكومتى كه براى اينكه يكدفعه بگويند مرگ بر شاه، يك عدهاى را نكشند - شما خيال كرديد كه اگر - در هر صورت مسأله اين است، حكومت اسلامى اين است، از حكومت اسلامى شما را نترسانند، حكومت عدالت است، حكومت است كه زندگى شما را زندگى مرفه انشاءالله قرار مىدهد، براى مردم نفع دارد، براى مردم همهاش منفعت است و اميد است انشاءالله به زودى اين عمل انجام بگيرد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:15 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 236
تاريخ: 8/8/57
بيانات امام خمينى در مورد تبليغات اجانب بر عليه اسلام و روحانيت
تبليغات كذب اجانب بر عليه پشتوانههاى مقاومت مسلمين
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ما مواجه هستيم با تبليغاتى كه از آنوقتى كه خارجىها راه پيدا كردند به ايران و مطالعات كردند در ايران و خواستند ذخائر ايران را ببرند، شروع به تبليغاتى كردند كه اسلام و روحانيت اسلام را در نظر مردم يك چيز مخالف با زندگى، مخالف با عقل، ارتجاعى، به درد زندگى نخور، از اين چيزها معرفى كنند. با آن تبليغات دامنهدارشان اين تهمتها را زدند كه مثل اديان افيون هستند براى تخدير مردم و اين هم سرمايهدارها درست كردند و علماى اسلام هم عمال همين سرمايهدارها هستند و مردم را تخدير مىكنند كه مردم صدايشان در نيايد، انقلابى پيدا نشود. و اين كارى است كه مبلغين و آنهائى كه اسلام را سدى از براى منافعشان مىدانستند و علماى اسلام را هم سدى ديگر، اين تبليغات را كردند.
ما بسيارى از مطالبش را تدريجاً در اين روزهايى كه اينجا بوديم براى اين آقايان كه البته مرتب عوض مىشوند و اشخاص ديگر مىآيند گفتهايم من جمله از چيزهائى كه گفته شده است و لازم است باز گفته بشود اين است كه بايد انسان ببيند كه سند اسلام كه قرآن است، آيا اين سند، سندى است كه اگر كسى مطالعه آن را بكند يا تعليمات آن را ياد بگيرد، اين جزء افيونهاست و مىرود توى خانهاش مىنشيند يا مردم را دعوت مىكند به دير و خرابات؟ يا اينكه قرآن محرك جامعه است؟ طرف رد ظلم و رد ستم كارهائى كه در خارج مىشود هست؟
كسى كه يك مقدارى آشنا باشد به منطق قرآن، مىبيند كه اين قرآن است كه وادار كرد پيغمبر اسلام را به اين كه با اين سرمايهدارها دائماً در جنگ باشد و با اين كسانى كه در حجاز و در طائف و در مكه و اينها، سرمايهدار بودند و صاحب قدرت و اشخاص قلدرى كه قدرتمند بودند، قرآن بود كه پيغمبر اكرم را وادار كرد به اينكه با اين مردمى كه با مليت مردم، با منافع تودههاى مردم مخالف هستند و استثمار مىكنند اينها را، با اينها بايد جنگ بكنيد و تاديبى حاصل بشود.
جنگهائى كه پيغمبر در زمان حياتشان فرمودهاند (بعد از اينكه آنوقتى كه اسباب جنگ فراهم شد برايشان) اين جنگ هميشه با زورمندها بوده است، با آنها مثل ابوسفيان و امثال آنها كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 237
قدرتمندها بودند و اينها منافع ملتها را، ملت خودشان را مىخواستند براى خودشان چيز بكنند و ظلم و ستمكارى و اينهابيعدالتى رايج بوده است و جنگهائى كه واقع شده بين مستضعفين بوده و مردم طبقه سه (فقرا) با اين زورمندها واينهائى كه مىخواستند حق فقرا را بخورند و لسان قرآن در آياتى كه در باب جنگ، جنگ با اين مشركين كه در آنوقت داراى قدرت بودند، آياتى كه وارد شده است يكى و دو تا نيست، بسيار آيات درباب جنگ است و در جدال با اينها و در تمام قرآن اگر پيدا بكنيد يك آيهاى كه مردم را بگويد با اينها ملايمت بكنيد و برويد توى خانهتان بخوابيد تا اينها هر كارى بخواهند بكنند، بكنند، اگر اين جور پيدا شد، آنوقت حق دارد كسى بگويد كه اين قرآن آمده است و دين آمده است و افيون است. افيون معنايش اين است كه مثل ترياك كه، اين مواد مخدره كه استعمال مىكنند و انسان بعد از استعمالش به چرت مىرود، قرآن آمده است كه مردم را به چرت وادار كند! اين تبليغى بوده است كه بر ضد قرآن شده است و نكته اين تبليغ هم اين بوده است كه مسلمين را از قرآن جدا كنند و منطق قرآن را بشكنند در بين مسلمين، تا اينكه اين شرقىها كه مسلمين هستند و داراى مخازن هستند، ديگر پشتوانهاى نداشته باشند كه مقاومت كنند. اگر قرآن و روحانيت قرآن نباشد، اين مردم و تودهها، اينها مقاومت نمىكنند.اينها هستند كه ممكن است، اينطور مطالعات به آنجا رسيده كه اينكه سد است از براى راه استفاده غرب، اين عبارت از قرآن است و عبارت از آن كسانى كه درس قرآن خواندهاند، آنها ممكن است يك وقتى جلوگيرى بكنند از منافع، پس بايد اين دو تا سد را شكست تا راه باز بشود. قرآن را با اين منطق به قول خودشان شكستند يا خيال شكستنش را داشتند كه اصلاً دين، نه دين اسلام، اصلاً دين از اول كه بوده است يك مخدرى بوده. اين براى اين است كه، نه اينكه آنها اطلاع نداشتند، آنها اطلاعاتشان صحيح بوده، داشتند اطلاعات، آنها فريبكارى مىكردند، ماها اطلاع نداشتيم كه فريب مىخورديم، آنها فريب مىدادند و مقصد داشتند، مقصد سياسى داشتند كه منافعش به خودشان برسد و ليكن مسلمين فريب خوردند. ما بىاطلاع بوديم، شايد در بين جوانهاى ما حالا هم باز كه به بركت اسلام و قرآن و روحانيت واينها، يك همچنين اساسى را دارند به هم مىزنند و متزلزل مىكنند، حالا هم اگر يك كسى كه از عمال آنهاست يا خير، خودش بازى خورده، شايد آن هم حالا همين حرف را باز تكرار كند كه نه، قرآن و مثلاً روحانيون، اينها مخدرات هستند. با اينكه مىبينند اين نهضتى كه در پانزده سال پيش از اين تا حالا به پا شده است و الان متزلزل كرده است نه شاه را متزلزل كرده است آمريكا را، انگلستان را، شوروى را و اينها دارند مطالعه مىكنند كه چطور تخلص پيدا كنند و نمىتوانند هم تخلص پيدا كنند براى اينكه از سرنيزهكارى بر نمىآيد در مقابل اراده ملت، اينها هم باز در بينشان شايد پيدا بشود يك جاهلى كه يك همچنين كلمهاى بگويد و ليكن از بىاطلاعى است.
انبياى سابق هم هر كدامشان كه ما از تاريخشان اطلاع داريم يك اشخاصى بودند از طبقه سوم و از اين فقرا و اينها قيام مىكردند در مقابل سلاطينشان، مثل حضرت موسى (ع) در مقابل فرعون، يك مرد شبانى با يك عصائى قيام مىكند و مردم را دعوت مىكند و مىرود سراغ فرعون و فرعون را مىخواهد دعوت كند براى اينكه او را آدمش كند. اين جور نبوده است كه از فرعون بعث شده باشد موسى براى تخدير توده، از توده پيدا
صحيفه نور ج 2 صفحه 238
شده است يعنى خدا از توده انتخاب كرده است اين را در مقابل قدرت فرعون و هكذا ساير انبياء (ع) و آنهائى كه ما اطلاع از آنها داريم اينطور بودهاند و پيغمبر اكرم كه ديگر نزديك به ماست نسبت به آنها و اطلاعمان از تاريخ آن بيشتر است و جنگهائى كه او كرده همه معلوم است كه چند تا جنگ كرده و با كى جنگ كرده، جنگها همه با اشخاص ظالم و متعدى و قلدر بوده است. پس اين منطق كه اسلام يا ساير اديان از مخدرات است، اين منطق اجانب است كه مىخواهند مال شما را بخورند، مىخواهند ما را از قرآن منفصل كنند تا اينكه پشتوانهاى نداشته باشيم، مثل قدرت قرآنى پشت سر ما نباشد و ما متفرق بشويم و هر كسى يك چيزى بگويد و تبليغات آنها اثر بكند و جوانهاى ما را منحرف كند و اسباب اين بشود كه آنها مشغول كارشان بشوند.
كيفيت زندگى و سياست روساى حكومت اسلامى و حكومتهاى ماركسيستى
وقتى مىآئيم سراغ آنهائى كه دين را تبليغ مىكردند، مثل خود پيغمبر و حضرت امير (ع) خلفاى پيغمبر يعنى خلفاى صورى پيغمبر تا آنوقتى كه باب خلافت در كار بود و به سلطنت نرسيده بود، بعد از علماى اسلام، شما اگر تاريخ را ملاحظه كنيد هميشه جنگ ما بين اين طايفه و قلدرها بوده، هيچ وقت همچون نبوده است كه اينها ساكت بنشينند، منتهى به مقدار قدرت و به مقدارى كه عرض مىكنم توانائى داشتند و كم بوده است توانائىشان، آن هم البته عللى داشته است كه نقصى، نقيصههائى در كار بوده و ما در زمان خودمان، در اين مدتى كه خودمان مشاهده كرديم، قيامهائى از همين طبقه ديدهايم در مقابل رضا شاه آنوقت كه آمد و كودتا كرد و عرض بكنم آن بساط را در آورد و آن ظلمها و آن تعديات به همه طبقات مردم، هيچ قدرتى در مقابلش نايستاد الا قدرت روحانى كه قيامهاى متعدد شد كه ما همهاش را يادمان است، قيامهائى كه از علماى اصفهان شد، در قم جمع شدند همه با هم، از علماى بلاد هم آمدند در قم، قيامى كه از خراسان شد كه همه علماى خراسان را كه قيام كرده بودند گرفتند و بردند در زندان، مثل مرحوم آسيديونس و مرحوم عاصفه و ديگران، قيامى كه از آذربايجان شد، علماى بزرگ آذربايجان را مثل مرحوم آميرزا صادق آقا و مرحوم انگجى و ديگران را گرفتند و از آنجا بردند، تبعيد كردند. قيامهاى متعدد، قياس كه مرحوم آقاى قمى كرد كه آمد به تهران و مردم با او همراهى درست نكردند و ايشان هم گرفتند و تبعيد كردند. قيام زيادى كردهاند كه تاريخ نشان مىدهد كه اينها اين جور نبود كه مردم را دعوت به آرامش كنند كه مردم در مقابل ظلم حرف نزنند، در مقابل ظلمه حرف نزنند، اين تبليغات بوده است كه كار ماها را به اينجا رسانده است كه الان هم باز صحبتش را مىكنند، يعنى منحرفها صحبتش را الان هم مىكنند و اينها كمك مىكنند به بنگاه ظلم. آنهائى كه اين مسائل را زمزمه مىكنند، اينها يا اينكه خودشان از دستگاهها هستند و عمال آنها هستند يا فريب خوردهاند از عمال آنها. اين شعارهاى مثلاً كمونيستى و شعارهاى ماركسيستى اينها از همان قماش هست كه اينها يك دستهاى از جوانهاى بازى خوردهاند به واسطه اينها، اينها مطالعه نكردهاند در احوال آنهائى كه اينها را دعوت مىكنند به كمونيستى و به ماركسيستى دعوت
صحيفه نور ج 2 صفحه239
مىكنند، مطالعه در احوال آنها نكردهاند ببينند خود آنها چكاره بودند مثلاً استالين كه در اخير ما همه ادراكش كرديم و در زمان او بوديم و بعضى شما هم بوديد، اين چه جور بوده خودش، خودش چه آدمى بوده است تا اينكه اينها مىخواهند تبعيت از او بكنند.
بله آنوقتى كه جنگ عمومى واقع شد، لشكر ارتش روسيه آمدند به ايران، تقريباً از آن طرف تهران تا خراسان و آنجا آنها بودند و مال انگلستان و مال آمريكا هم آن طرفها را گرفته بودند، هر كدام يك گوشه ايران را ضبط كرده بودند و بودند در ايران و ما ديديم، من خودم ديدم و يك مطلب هم آنوقت معروف معروف شد. اما آن مطلبى كه معروف شد آنوقتى كه متفقين آمدند يعنى روساى متفقين، استالين و روزولت و چرچيل و آن يكى هم روزولت و اينها آمدند به ايران، استالين، آن آدمىكه اين آقايان مىگويند كه خير، آن آدم كمونيست بود، آن آدم تودهاى بود، آن با مردم چطور بود، به او قارداش مىگفتند، برادر بود، همه اينها، وقتى خودش آمد به ايران حتى گاو شيرده برايش مىآوردند كه مبادا اين آقا از شير گاو ايران بخورد. اين آقاى كرملين نشين كه قارداشش عبارت از اين عرض كنم - ارتشش و تودههاى مردم بود، اين وقتى كه آمد، در همان جنگ عمومى براى يك مشورت آمد به ايران، آنوقت معروف بود به اينكه ايشان يك گاو خاصى عرض مىكنم كه همراهش آوردند كه شير آن گاو را بخورد و مبادا خداى نخواسته اين شير گاو نباشد و مبتلا بشود به شير گاو ايران. اين زندگى اشرافى او بود. و من خودم اين را ديگر ديدم كه ما از تهران مىرفتيم به مشهد با اتوبوس، بر خورديم به اين لشكرهايى كهاز روسيه بودند كه عقيدهشان اين بود كه ما و استالين هر دو برادر هستيم و همه با هم مثل هم مىمانيم، اينها مىآمدند براى گدائى سيگار يا چيز ديگر، وقتى يك سيگار به آنها دادند، گرفت اين سيگار را آنقدر خوشحال شد كه بنا كرد سوت زدن و راه رفتن، براى يك سيگار گدائى مىكرد. او وقتى كه آمد، با طياره آمد و با چه وضعى و با چه اشخاصى و با كذا، گاو شيرده هم آوردند كه آقا شير بخورد از آن گاو!. اينها بازى مىدهند مردم را، اينها مردم را بازى مىدهند. لنين كه اينقدر از او تعريف مىكنند و كذا، اولاً به واسطه يك شكست جنسى خودش وارد شده و مخالفت كرده است با آنهائى كه ديانت داشتند، با آن علمائى كه آنوقت بودند و علماى خودشان، يك مسأله جنسى بوده است كه آنها منعش كردند و او عصبانى شده، آنوقت يك قصه هم از او نقل مىكنند كه ايشان گفته است كه بايد ما حساب كنيم ببينيم كه اين افرادى كه در مملكت ما هست، خرج و دخلشان چه جورى است، هر نفر آدمى كه حساب كرديم در سال خرج و دخلش با هم مساوى است يا دخلش بيشتر از خرجش است اين را ما نگاه مىداريم براى اينكه خوب خرج خودش را دارد، يك چيزى هم به ما مىدهد، هر آدمى كه دخلش كمتر از خرجش است، اين را بايد توى دريا انداخت. اين آدم انساندوست يك همچنين آدمىاست، اين كه حالا اينقدر از او تعريف مىكنند يك همچو آدمى است كه اين فقرا كه نمىتوانند كار بكنند، پير مرد حالا شده است، ضعيف شده است، يك عيبى دارد كه نمىتوانند كار بكند به اندازه مخارج خودش، اين ديگر به درد نمىخورد، اين را بايد ريخت تو دريا راحت بشود! توى دريا هم بريزيد كه ديگر محتاج به اينكه زمين را بكنند و اينها، نباشد! اينها بازى مىدهند جوانهاى ما را و تبليغات است همهاش،
صحيفه نور ج 2 صفحه 240
واقعيت نيست. اين يك حكومت و يك عرض بكنم كه رئيس براى آنها و ما هم حكومت خودمان را نشان مىدهيم، آن حكومتى كه ما مىخواهيم. آن حكومتى كه ما مىخواهيم مصداقش يكى خود پيغمبر اكرم است كه حاكم بود ما بناست كه روسا را بگيريم، روسا را نظر بكنيم، سيره رؤسا رانظر بكنيم، يكى از هم آنها حضرت امير بود، يكى هم عمر بود، ما ببينيم اينها مثل عمر هم هستند؟ خود پيغمبر را هر كس كه سيره نوشته است از رسول اكرم نوشته، وضعش در زندگى كمتر بوده است از اين مردم عادى كه آن وقت در مدينه زندگى مىكردند. اطاق گلى اينها داشتند توى مسجد يك اطاق گلى داشتند، سوار الاغ مىشده است يك كسى هم دنبالش، پشت سرش مىنشسته و مىرفته، آنوقت هم براى او مسأله مىگفته، او را تربيت مىكرده. شما بياوريد يك حاكمى، يك رئيس عرض مىكنم كلانترى، يك كد خداى يك شهرى يك دهى بياوريد كه اينطورى باشد، سلوكش با ملت اين باشد كه وقتى توى مسجد مسجد محل اداره حكومت، مىآمدند آنجا وقتى كه پيغمبر توى مسجد نشستند و عرض مىكنم كه چند نفر هم همراهشان هستند، با هم نشستهاند و دارند صحبت ميكنند، اشخاصى كه نمىشناختند، از خارج مىآمدند نقل شده است كه نمىشناختند اينها كدام يكى عرض مىكنم كه حاكم است و كدام يكى محكوم، كدام يكى پيغمبر است و كدام يكى مردم ديگر. يك زندگى اشرافى و يك زندگى عرض مىكنم چيزى نداشته در عين حال كه خودش اينطور بوده آنقدر به اين فقرا رسيدگى مىكرده و به اين ضعفا رسيدگى مىكرده است كه مردم همه از ذكرش فرض كنيد عاجز بودند.
آن هم حضرت امير با سلطنت (جسارت است كه من سلطنت به ايشان بگويم) با خلافت چندين مملكتى كه ايران يكى از آنها، حجاز يكى از آنهانمىدانم عراق يكى از آنها، اردن يكى از آنها مصر يكى از آنها، اين يك همچو دامنهاى آنوقت داشته سلطنت ايشان، با اين دامنه سلطنت، زندگى خودش را ببينيم كه آيا اين غمخوار ملت است يا آنهائى كه اينها مىگويند؟ مقايسه بكنيد و زندگىشان را در تاريخ ببينيد. آن چيزى كه نقل مىكنند، يك پوستى ايشان داشته است يك پوست گوسفندى داشته شبها خودش و عيالش رويش مىخوابيدند، روز هم اين را مىگذاشتند آنجا براى شترشان علف مىريختند. اين زندگى حضرت امير در عمرش شايد يك دفعه يك نان سيرى نخورده باشد. اين وضع خوراك حضرت امير كه در آن چيز را برحسب نقل مهر مىكرده، آنجايى كه توى آن نان جو بوده است مهر مىكرده است، كه مبادا اينها باز كنند يك چيز ديگر توى آن بريزند (يك چربى، يك چيزى كه مثلاً به حسب ترحمى كه فرزندانش مىخواستند به پدر بكنند و زينب مثلاً مىخواسته به پدر بكند، چيزى داخل اين بكند) مهر مىكرده كه دست نخورده باشد. اين خوراك حضرت امير سلام الله عليه بود.
آن شبى كه شبى فوت ايشان است شب ضربت خوردن ايشان هست، آن شب مهمانام كلثوم مىگويند بودهاست، وقتى كه برايش غذا مىآورند، ايشان غذا براى افطار مىآورد، مىبيند كه نمك آورده و شير، مىگويد تو چه وقت ديدى من دو تا خورش داشته باشم؟ يكيش را بردار، مىگويند كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 241
رفته است نمك را بردارد، گفته است به جان من شير را بردار، دو لقمه نمك دست برد و خورد. اين حكومت ماست، حكومت اسلام است حاكم اسلام است، آن هم حاكم كمونيست و ماركسيسم و اينها.
هدف اجانب از سركوبى مروجين اسلام، دستيابى به ذخاير مسلمين
انسان بايد تعقل كند ببيند كجا گول خورده است، اين گول براى چه، اين تبليغات چه براى چه بوده است؟ اين نكته اينكه شما را مىخواهند جدا كنند از اسلام، جدا كنند از حكومت اسلامى، بايد ديد نكته چيست كه شما را مىخواهند جدا كنند از حكومت اسلامى. نكته اين است كه آن آقا گاز مملكت ما را مىخواهد، آن آقا نفت مملكت ما را مىخواهد، خوب، نفت و گاز صاحب دارد، ممكن اين است كه داد وقالشان در آيد. اسلام مىگويد كه هيچ قدرتى حق ندارد، هيچ قدرتى نمىتواند بيايد به مسلمين تحميل بشود، اينها هم كه مىخواهند تحميل كنند همه چيز را، اينها مىخواهند، يك محمدرضا را بياورند و اينجا بگذارند، مأمور كنند (مأموريت براى وطنم) كه اين آدم همه استفادههائى كه اين مملكت دارد، به اينها بدهد، خوب ممكن است آخوند صدايش در آيد، آخوند را خفه مىكنند، (آخوندها مفتخورند، اين آخوندها همه مفتخورند) اينها مىگويند آخوندها مفتخورند اين آخوندى كه حالا دارد مفتخورى مىكند در اين حجرات مدرسه آن زندگى را دارد، چهار تا كتاب و يك گليم و نمىدانم چه، آنهائى به اينها مىگويند مفتخورند كه خودشان داراى كذا و كذا هستند. (اين آخوندها تنبل هستند)! اين آخوندها تنبل هستند كه 70 سال پشتكار دارند يك كار را انجام مىدهند تا آخر براى حفظ عرض مىكنم ملت خودشان و حفظ ديانت خودشان يا آنهائى كه هر روز دارند دور مىگردند براى عرض مىكنم بيعارى كردن؟ اينها دارند به اينها مىگويند تنبل هستند اينها، همه تبليغات براى اين است كه آخوند را از نظر ملت بيندازد، اين قدرت را از اين ملت بگيرد، آن قدرت اسلام را كه بالاىسر همه قدرت هاست از دست بگيرد، اين قدرت كسانى كه مروج اسلام هستند، اين قدرت را هم بگيرد، وقتى كه اين دو تا قدرت را گرفت، سر صبر، محمدرضا هر كارى دلش مىخواهد بكند، يكى نگويد چرا. آن روزى كه رضا شاه آمد و آن همه كارها را كرد، باز يك آخوند بود كه توى مجلس، به اسم مدرس (رحمة الله) كه مقابلش مىايستاد و مىگفت كه نه. هيچ كس نبود، مدرس بود، چند نفر هم كه اطراف او بودند، ديگر در تمام مملكت هيچ قدرتى در مقابل او نمىايستاد. مدرس يك آقاى عمامهاى ملا، متقى و با يك پيراهن كذا و عباى كذا و تنبان كرباسى كه شعر آنوقت برايش گفتند كه تنبان كرباسى قدردانى از او كردند و شعر برايش گفتند، انتقاد از او كردند، اين ايستاد در مقابل رضا شاه و (نه) گفت.
آنوقتى كه التيماتوم كرد روسيه به ايران كه در يك قضيهاى بود كه من حالا يادم نيست، التيماتوم كردند و لشكرشان هم حركت كرده بود و آمده بود تا فلان جا، آوردند به مجلس كه، التيماتوم را آوردند به مجلس كه وكلا چيز بكنند، خوب لشكر روس است و بناست بيايد و التيماتوم كرده و اگر فلان كار را انجام ندهيد چه خواهيم كرد تنها كسى كه خود آنها نوشتند وكلا همه
صحيفه نور ج 2 صفحه 242
نشسته بودند و هيچ حرف نمىزدند و قدرت اين كه كارى بكنند نداشتند خوب چه بكنند نوشته يك سيد يك معمم يك ملائى با دست لرزان آمد پشت آنجا و گفت حالا كه بناست ما از بين برويم، چرا به دست خودمان از بين برويم؟ نه، ما رد مىكنيم اين را، كردند و هيچ غلطى هم آنها نكردند. قدرت پيدا كردند به قول ايشان، وكلاى ديگر هم قدرت پيدا كردد و راى برخلاف دادند و قبول نكردند حرف آنها را، آنها هم هيچ كارى نكردند، اينها مىخواهند ما را بترسانند.
شكست طرح اجانب در عقب راندن مسلمين
الان هم كه شما خيال مىكنيد كه از آن طرف همين ديروز باز تلگرافى در چهار آبان كرده بودند (چند روز پيش از اين) اين سران مفتخور نفتخور، اين تلگراف را كرده بودند و تبريك گفته بودند به شاه چهارم آبان را، اظهار پشتيبانى، مىنويسند كارتر كه قيامت كرده بود در اظهار پشتيبانى كه ما پشتيبان شما هستيم و فلان پريروز هم، چند روز پيش از اين وزير خارجه انگلستان مسأله را همانطورى كه بود گفت، گفت (ايشان حافظ منافع ماست (قريب به اين معنا) حافظ منافع ماست، ما منفعت در آنجا داريم، ما بايد حالا پشتيبانى از او بكنيم.)
نه، ما نمىگذاريم تو پشتيبانى بكنى، ملت ديگر گول اين حرفها را نمىخورد. حالا هم اين حرفهايى كه اينها مىزنند، خيال نكنيد كه حالا اگر اين ملت ايستاد و پشت سرهم ايستاد و رد كرد اين حرفها را به آنها لشكر بياورند از آن طرف، نخير اينها همه شعر است، اصلاً دنيا ديگر اين را قبول نمىكند از كسى. يك ملتى وقتى حرف صحيح دارد مىزند، حرف حق دارد مىزند، مىگويد كه ما نمىخواهيم منافعمان را شما ببريد، ما نمىخواهيم ذخائر ما را شما ببريد، ما مىخواهيم خودمان در اين مملكتمان مستقل باشيم، ما مىخواهيم آزاد باشيم، شما خودتان در - نمىدانم - اعلاميه حقوق بشر اين حرفها را زده ايد، ما مىخواهيم همين مطابق اعلاميه حقوق بشر عمل بكنيم، ما مىخواهيم آزاد باشيم، ما در مملكتمان استقلال مىخواهيم، آزادى مىخواهيم، بچههاى ما هم دارند داد مىزنند اين معنى را، پير مردهايمان هم دارند مىگويند همين معنا را نمىشود با يك همچو ملتى با سرنيزه چيز كرد، نه حكومت نظامى جلوى اين ملت را ديگر مىتواند بگيرد و نه عرض مىكنم كه حكومت غير نظامى، اصلاً نمىشود، نه كارتر مىتواند بگيرد نه - عرض مىكنم كه كرملين نشينها مىتوانند اين كار را بكنند، نمىشود اين معنا. اينها همين طور مىگويند براى اينكه با گفتن مىخواهند شما را از دم، در كنند و لا عمل نمىكنند كه بيايند هجوم بياورند. اينها هر كدام منافعى دارند، منافع بين المللى و اين چيزها را دارند كه نه او جرات مىكند از ترس اين يك قدم جلو بيايد و نه اين جرأت مىكند از ترس او يك قدم جلو بيايد. اينها هر كدام از هم مىترسند لكن خوب مىخواهند اين حرفها را حالا مىزنند براى ترس ما، آنوقت هم يك آخوند ايستاد و گفت (نه) منتهى خوب مردم همراه نبودند، مجهز نشده بودند مردم، تبليغات جورى كرده بود كه آخوند را سوار اتومبيل نمىكردند خدا مىداند، مرحوم حاج شيخ عباس طهرانى (رضوان الله) عليه گفت كه در عراق من مىخواستم سوار اتومبيل بشوم، شوفر گفت ما دو تا طايفه
صحيفه نور ج 2 صفحه 243
را سوار نمىكنيم، يكى آخوندها را و يكى فاحشهها را. وضع آخوند اين جور شده بود آن روز يعنى اين جور كرده بودند. جدا كردند اينها را از ملت، رضاخان هر كارى خواست كرد آن آخوندها هم، آقايان هم قيام كردند، چند تا قيام كردند لكن ملت از باب اينكه گول خورده بود نتوانست، همراهى نكرد، آنها هم لشكرى نداشتند. الان هم تبليغات پشت سر هم تبليغلت هست، تبليغ پشت سر تبليغ، فلانى (امام خمينى ) در قصر ييلاقى چيز، آنجا هست و جوانها مىروند پيش او در قصر ييلاقى. اين قصر ييلاقى ماست كه نداريم يك اطاقى كه آقايان بتوانند بنشينند، بايد اينطورى بايستند. اين تبليغات، آقا مىخواهند اينطورى جدا كنند مردم را از اين دين ولى حالا ديگر اين حرفها را گوش نمىدهند، حرفها گذشت ديگر، روشن شدهاند مردم، مطلع شدهاند مردم بر حيلهها، ديگر به اين حرفها گوش نمىدهند و بايد برود اين آدم، هيچ چاره ندارد و اگر بخواهيد ايران اصلاح بشود، با بودن محمدرضا در آنجا و اين سلسله خبيثه پهلوى، اين ايران اصلاح شدنى نيست، بايد اين برود تا ايران اصلاح بشود، دنبال او بايد دست آمريكا انگلستان عرض مىكنم كه شوروى، اين سه ابر قدرت بايد دستشان قطع بشود از ايران و ايران، مستقل براى خودش باشد تا اصلاح بشود. ما دنبال اين معنى هستيم انشاءالله.
انعكاس وقايع انقلاب اسلامى، تكليفى براى ايرانيان مقيم در خارج
حالا ببينيم تكليف شما كه اينجا نشستيد چيست؟ (من خسته شدم كه نمىتوانم ديگر ادامه بدهم) تكليف ماها چيست؟ برادرهاى ما در ايران دارند تكليفشان را عمل مىكنند يعنى الان هم كه ما اينجا نشستيم، شما خاطر جمع باشيد در قم يا در جاى ديگر يك صدائى هست. در تهران نمىدانم در زنجان، هر جا برويد يك مطلبى هست، يك نهضتى هست، يك فريادى هست، يك كتك خوردنى هست، يك - عرض مىكنم قتل و غارتى هست آنها مشغول هستند و ما و شما در اينجا مواجه با آن جهت مع الاسف نيستيم اما شما هر كدامتان مىتوانيد تبليغ كنيد در همين خارج هر كدام اهل عرض مىكنم كه مدارس هستيد، دانشگاه هستيد، 10 نفر آدمى كه آنجا ايستاده از اين خارجىها، برويد سراغشان بگوئيد كه ايران وضعش اينطور است، دارند اين كار را مىكنند، اين سران ممالك دارند اينطور ظلم به ما مىكنند اين شاه دارد اينطور ظلم مىكند، اينطور مردم را مىكشد، مردم حرفشان اين است اين را مىخواهند، مردم وحشى نيستند. اين مرديكه دارد مىگويد اين مملكت ما مردمش قابل نيستند كه آزادى به آنها داديم و مىگويد قابل نيستند كارتر مىگويد كه آنقدر آزادى دادند كه اينها ديگر داد و فريادشان در آمده، اينهمه قتل و غارت براى زيادى آزادى است به منطق كارتر، با تصريح. من نمىفهمم اين چه جور دماغى است، اين چه جور آدمى است. در روزنامه بود، روزنامه اطلاعات يا كيهان كه ايشان گفتهاند كه شاه يك آزادى تندى به مردم دادند و اين، منشاء اين اختلافات است، اين آزادى تند منشاء اين است كه مردم دادشان بلند شده است كه اى آزادى، آزاد آزادى. مقصود از هى آزادى اين است ما نمىخواهيم آزادى، ما نمىخواهيم آزادى و
صحيفه نور ج 2 صفحه 244
حرف كارتر اين است. اينها دارند اينطورى معرفى مىكنند. اين مرديكه مىگويد كه (باز او بهتر است از اين) اين ملت ما قابل آزادى نيستند، نمىشود به آنها آزادى داد براى اينكه اگر آزاد بشوند مرا نمىخواهند. حرف او اين است تا به آنها گفتند (آزادى) مىگويند (مرگ بر شاه). آن آدم هم مىگويد از بس آزادى دادند، دارند داد ميزنند. ما گرفتار يك همچو دو نفر آدمى هستيم، يكى از آن طرف افتاده، يكى از آن طرف افتاده. اين گرفتارى ماست. ما كه در اينجا نشستيم و تمام با هم داريم و شما كه تماس با اين رفقاى اروپائى يا آمريكائىتان داريد، بگوئيد مطالب را، درد ايران را يا درد اين ملت را بگوئيد، بگوئيد كه اين بچههاى صغير را اينها دارند مىكشند، بچههاى 7 ساله را، بچههاى 8 ساله را اينها دارند مىكشند.
ما ميخواهيم كه انعكاس اين مطلب كه در خارج اينها يك مردم وحشى هستند، نوشته بود، از قول يك خبرنگار بود كه اروپائى بود، انگليسى بود، نوشته بود كه من در اين اجتماعى كه در روز عيد فطر مردم با تمام وقار داشتند مىرفتند و شعارهائى مىدادند ولى هيچ زد و خورد تو كار نبود و آرام بود، نوشته است كه من رفتم كه بروم، يك اتومبيل بود مال يك آمريكائى، نگه داشت ديد من خارجى هستم، سوار شدم، رو من كرد، گفت ببين وحشىها را. به او گفتم، اينها وحشىاند؟ شما در كجاى دنيا اطلاع داريد كه نيم ميليون، يك ميليون جمعيت راه بيفتد و اينطور آرام اينطور صحيح راه بروند؟ خوب، اينها حقشان را مىخواهند، اينها وحشى هستند؟ اينها در خارج منعكس كردهاند كه ايران وحشى هستند، وحشى را كه نمىشود آزاد كرد، وحشى بايد در باغ وحش درش را بايد محكم قفل كرد. اينها دارند شماها را اينطور معرفى مىكنند. شما براى اينكه از ذهن اين خارجىها بيرون بياوريد اين مطلب را، بگوئيد مطلبى كه ما داريم چيست، مطلبى كه ايرانىها دارند چيست، اين است. تا اين مسأله از ذهن اينها بيرون برود وقتى بيرون رفت، در اينجا هم يك موجى پيدا مىشود. اين حكومتها، اينها هم از ملت خودشان يك قدرى ملاحظه ممكن است داشته باشند. اين براى اين جهت است، نه اينكه براى اين است كه اينها بلند شوند بيايند كار ما را حل كنند، ما كارمان را بايد خودمان حل كنيم. لكن اين مطلب كه دارند درست مىكنند براى ملت ايران كه ملت ايران وحشى است و آزادى نمىتواند بپذيرد يا ملتى است كه از زيادى آزادى دادش در آمده است، اين مطلب را شما بايد منعكس كنيد و بفهمانيد كه مسأله و داد ملت ايران چيست و اينها چه چيز مىخواهند. بچه 8 ساله شان داد مىزند آزادى، استقلال، حكومت اسلامى، پير مردش هم اينها را مىخواهد، ملايش هم اين را مىخواهد - عرض مىكنم كه اهل منبرش هم اين را مىخواهد، فضلايش هم اين را مىخواهند، بازارى هم اين را مىخواهد، دبيرستانى هم اين را ميخواهد، اينها مىخواهند آزاد باشند. گرفتار بودند، 50 سال اختناق، اينها مىخواهند كه مستقل باشند، سالهاى طولانى (بيش از 50 سال) تحت اسارت بودند، مىخواهند بيرون بيايند از اين اسارت. ماها بايد در اينجا كه هستيم تبليغ كنيم يعنى بگوئيم به اين افراد اين مملكت، با هر كس كه روابط داريم مسائل ايران را طرح كنيم و به اينها بگوئيم تا اين مطلب از ذهن اينها بيرون بيايد كه (اينها يك دسته وحشى هستند كه دارند بانك را نمىدانم - آتش
صحيفه نور ج 2 صفحه 245
مىزنند، حالا اگر هم آتش بزنند اينها، يك وقت از خود آنها نباشد. اين يك دسته وحشى هستند اينها، اينها را اگر آزاد كنند، چه خواهند كرد؟ چه خواهند كرد. چه خواهند كرد. نه مسأله اين نيست، اين بيچارهها براى آزادى دارند داد مىزنند، بچههايشان را هم مىدهند كه مبادا كه باز در قيد و چيز اجانب باشند.
انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد و اسلام را تقويت كنيد. اميدواريم كه اين ملت با اين وضعى كه دارد، پيروز بشود و پيروز خواهد شد انشاءالله.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:15 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 246
بيانات امام خمينى در مورد لزوم اتحاد قواى مسلمين در مقابل دسائس استعمارگرى
تاريخ: 9/8/57
بسم الله الرحمن الرحيم
اتصال قطرات اجتماع مسلمين پيدايش قدرت واحدى براى نابودى ابرقدرتهاست
اين گروههايى كه هستند، اين گروهها يك اختلافات سليقهاى و مسلكى بينشان موجود است. من خودم هم كه در اينجا آمدم اين معنا را يك قدرى احساس كردم هست.
يك جامعهاى كه يك مقصدى دارد و مىخواهد كه آن مقصد را تا آخر ببرد و مقدماتش را فراهم كند و به نتيجه برسد، اين جامعه را مىشود تشبيه كرد (افراد جامعه و خود جامعه را) به قطرات و نهرها و سيل و دريا. قطره باران يكى يكى وقتى كه ملاحظه بكنيد، هر قطرهاى وقتى از قطرههاى ديگر جدا باشد يك برگ را هم تر نمىكند يك قطره باران به قدر اينكه يك برگى را تر بكند نيست. اگر هم فرض كنيد كه ميليونها قطره باشد، اين قطرهها از هم جداباشند، هيچ اتصالى باهم نداشته باشند، اگر چنانچه ميلياردها قطره وجود داشته باشد. و اينها قطره قطره باشند، باز كارى از آنها نمىآيد. هر قطرهاى تا اجتماعى نباشد كارى از آن نمىآيد، حالا اگر اتصال با هم پيدا كردند، يك وقت اتصالشان يك مقدارى است، مثلاً در يك جايى كه قطرات آمدهاند، يك مقدارى از اين قطرات با هم اتصال پيدا كردهاند و ليكن به مقدار ديگرى يا اتصال ندارند يا اتصال پيدا كردهاند ليكن آنها ديگر به اين قطراتى كه با هم متصل شدهاند، اتصال نداشته باشند، آن يك جويى را، يك نهرى را تشكيل مىدهد، آن هم يك نهرى را تشكيل مىدهد يا اگر با هم اتصال پيدا نكرده باشند به همان قطره باقى مىمانند. از اين نهر يك كارى بر مىآيد اما كار اساسى نيست. از اين اتصالى كه بين اين قطرات پيدا شده است و يك نهرى ازآن درست شده است، مىشود كه يك زمينى را مثلاً آبيارى كنند و به او كشتى بكنند ليكن محدود است انتفاع از آن آن نهر هم همين طور، و آن قطرات اگر باشد كه هيچى. اما اگر چنانچه اين نهرها به هم متصل شد و يك سيلى و رودخانهاى راه انداخت، قدرتش زياد مىشود قطره بود آنوقت، قبل از اينكه سيل بشود، آنوقت كه قطره بود، قدرتش يك قدرت قطرهاى بود كه يك برگ را نمىتوانست تر بكند يا حركت بدهد، حالا كه اتصال پيدا كرد و يك نهرى از او وجود پيدا كرد، اين حالا به واسطه اتصال، قدرت پيدا كرد يعنى قدرتهاى كوچك جمع شدند، ضعيف جمع شدند، وقتى با هم شدند يك قدرت واحد پيدا شد كه اين قدرت واحد نسبت به آن قطره به اندازهاى است كه عدد آن قطرات است، اينها با هم كه مجتمع شدند اين ضريب آن قطرات است و شايد گاهى هم قدرت بيشتر
صحيفه نور ج 2 صفحه 247
بشود لكن باز يك قدرت محدودى است، به همين اندازهاى كه يك زمينى را مىتواند يا اينكه اگر راه بيفتد مىتواند يك جوى كوچكى راه بيندازد، يك خاشاكى را حركت بدهد. اگر اين جوىهايى كه از اين نهرهائى كه پيدا شده است از اين قطرات، با هم اتصال پيدا بكنند و يك سيلى تشكيل بدهند، قدرت زياد مىشود كه حالا اين سيل خروشنده مىشود و ممكن است كه بكند يك درختهايى را، يك بناهايى را خراب كند با آن خروش خودش و اگر اينها همه به هم اتصال پيدا بكنند و اين رودخانهها همه با هم اتصال پيدا كنند و به شكل يك دريا در آيند، قدرت بسيار زياد خواهد شد كه يك موجش كشتىها را مىشكند.
اين جامعه ما هم همين طور است، يكى يكى افراد را حساب كنيد، اگر صد ميليون يكى يكى باشد يعنى صد ميليونى باشد كه هر كدام خودشانند، كارى به ديگرى ندارند، اين صد ميليون جمعيت هيچ كارى از آنها نمىآيد، هر كدام به اندازه خودشانند اما اتصال چون ندارند كار از آنها نمىآيد و مثل آن قطرهها مىمانند كه يك برگى را نمىتوانست حركت بدهد. يك نفر آدم يك قدرتى دارد اما قدرتش بسيار بسيار محدود است كه بخواهد يك كار اساسى را انجام بدهد، از او نمىآيد كار انجام بدهد، اگر هم فرض كرديم كه اين يك نفر يك جا يك جمعى با او هم عقيده شدند و با هم در يك مقصدى شركت كردند لكن ساير افرادى كه در جامعه هست با اين يا هم فكر نباشند و بدتر، اينكه فكر مخالف داشته باشند، اگر هم فكر نباشند و به آنها كار نداشته باشند، اين يك قدرتى است كه از آن كارهاى محدودى مىآيد، كارهاى كمى از او مىآيد براى اينكه خودش به واسطه اين اتصالى كه افراد به هم پيدا كرده يك قدرتى پيدا كرده است، چون مزاحم هم ندارد از اين جهت يك كارهايى را مىتواند انجام بدهد اما اگر بنا شد كه يك جمعيت ديگرى باشند كه با اين مخالف باشند در اين راهى كه دارد مىرود، اينها از اين راه مىخواهند بروند، آنها مزاحمت مىكنند، به واسطه اين مزاحمتى كه واقع مىشود، كارها خنثى مىشود يعنى نه او به مقصد خودش مىرسد و نه اين جمعيت به مقصد خودشان مىرسند. اگر اين مىخواست به همان مقصد جزئى خودش برسد، مزاحم بايد نباشد در كار. اگر شما بخواهيد از اينجا برويد تا مثلاً بيرون اين شهر، اگر يك مزاحمى نباشد مىتوانيد برويد اما اگر مقابل شما يك مزاحمى، يك سيلى باشد، يك غول باشد، مزاحمى باشد، نمىتوانيد برويد.
اين اجتماعى كه ما فرض كرديم، حالا از افراد محدود واقع شد و اينها در يك مقصدى اين جمعيت شركت داشتند و خواستند يك حركتى بكنند، اگر چنانچه در مقابلشان يك جمعيت ديگرى نبود كه با اينها مزاحمت كند، آن خودش يك حركتى مىكرد و يك نتيجه جزئى هم از آن حاصل مىشد اما اگر يك جمعيت ديگر پيدا شد و مزاحمت با اين جمعيت كرد، شما فرض كنيد كه صد تا، دويست تا جمعيت كه هر كدامشان مجتمع داشته باشند، دويست تا جمعيت باشند لكن دويست تا جمعيتى كه اينها همه كارهاى مختلف و عقايد مختلف دارند و مزاحمت از هم مىكنند، اينطور نيست كه كار به هم نداشته باشند، مزاحمت از هم مىكنند، اين دويست تا قدرت به واسطه اين مزاحمت هايى كه مىشود، خنثى مىشود يعنى بيكاره مىشود، نمىرسد هيچ كدام به مقصد، همه ناكام خواهند شد در
صحيفه نور ج 2 صفحه 248
مقصد. چه وقت ممكن است كه مقصد يك جامعهاى جامه عمل به خودش بپوشد؟ آنوقت كه اين افراد اين جامعه، مثلاً حالا ما فرض مىكنيم افراد مسلمين، اين افراد مسلمين كه مثلاً هشتصد ميليون، شايد حالا يك ميليارد باشد، اينكه مىبينيد كه اين يك ميليارد جمعيت همه شان زير سلطه هستند، پيدا نمىكنيد در اين يك ميليارد جمعيت كه از مسلمين تشكيل شده است (كه همه مسلمند) الا اينكه هر جايش را كه دست مىگذارى مىبينى كه ابرقدرتى در آن دست دارد، اينكه يك ميليارد جمعيت اسير يك ابرقدرت داراى مثلاً دويست ميليون جمعيت، صدوپنجاه ميليون جمعيت است براى اين است كه آن صدو پنجاه ميليون جمعيت با هم يك اجتماعى دارند در يك مقصدى و اين يك ميليارد جمعيت با هم كه اجتماع ندارند، با هم مخالف هم هستند.
وقتى كه رجوع مىكنيد به ايران ملاحظه ميكنيد ايران با آنهايى كه مجاورش هستند، ممالك مجاورش خوب نيست. ممالك اسلامىبه اين صورت در آمده و اين همين طورى نيست، اينطور نيست كه اين ممالك اسلامى كه با هم اختلافات دارند و اختلافات سرسختانه با هم دارند، گاهى هم به جنگ هم برمىخيزند، اين من باب اتفاق شده باشد، خير، اين نقشههاى آن ابرقدرتهاست كه اينها را وادار مىكند كه به هم بپرند و اجتماع نداشته باشند، اين قدرت يك ميلياردى نيايد روى كار كه حوصله را برآنها سخت كند و به همه غلبه بكند. آن بايد چه بكند؟ بايد اين جمعيتها را، اين چيزها را مثل نهرهاى مختلف مجتمعاند اما آن نهر با آن نهر مجتمع نيست، اينها را متفرق بكنند از هم ، و او يك مسلك داشته باشد و آن هم يك مسلك داشته باشد، آن هم يك مسلك، هر كدام يك راه خاصى به خودشان داشته باشند و با ديگران مخالفت داشته باشند، دعوا و جنگ داشته باشند. اين يا از خيانت سران ممالك است (ممالك اسلامى) و يا از جهل و بىاطلاعى شان هست كه نتوانستند اينها با هم تفاهم كنند و همه با هم مثل يك دريايى بشكنند با موج خودشان هر چى كه در مقابلشان مىآيد. توطئه ابرقدرتها براى از بين بردن تفاهم دول عربى مىبينيد كه شما در فلسطين يك عده محدودى از اين صهيونيستها، از اين يهودىها، يك قسم از اين اسرائيل، يك عده محدودى اينقدر ممالك عربى را كه بيش از صد ميليون جمعيت دارد طورى كرده است كه يا بعضىشان تسليم او شدهاند، بعضىشان هم نمىتوانند هيچ كارى بكنند. الان چقدر سال است كه اسرائيل آمده و غصب كرده است اين اراضى فلسطينىها را و اينهمه جمعيت عرب و ممالك عربى اينقدر عرضه نداشتهاند كه اين فلسطين را رد بكنند، مىگويند آمريكا پشت سر اوست، خير بىعرضه هستيد، بى عرضهاند، نه اين است كه آمريكا، اگر اين قدرت، قدرت صد ميليونى عرب با هم مجتمع بشوند، آمريكا هم نميتواند كارى بكند اروپا هم نمىتواند، هيچ جا نمىتواند كارى بكند لكن مجتمع نيستند. بله آنها كارى كه مىكنند اين است كه اينها را نگذارند مجتمع بشوند. آن كارى كه آنها مىكنند اين است كه اگر يك وقت استشمام اين را كردند كه اين دول عربى مىخواهند با هم مجتمع بشوند، يك كارى بكنند بر هم بخورد اين اجتماعشان مثلاً رئيس مصر را ببرند به آنجا،
صحيفه نور ج 2 صفحه 249
رئيس جمهور مصر را ببرند به آمريكا و با او قرادادى بكنند، چه بكنند و از يك راهى، او را يك راهى ببرند كه ديگران آن راه را ندارند، آن يكى را ببرند يك راه ديگرى كه آنها آن راه را ندارند. اين از كم فهمى ماهاست و از بىعرضگى ما مسلمين است كه اينطور اسير هستيم و همه ما در تحت سلطه هستيم و همه منافع شرق را دارند آمريكا و شوروى و امثال اينها مىبرند براى اينكه اين قطرات در آنجائى هم كه با هم مجتمعاند، اجتماع نيست.
تشكيل احزاب و گروههاى مختلف، حيلهاى براى دستيابى اجانب به بيتالمال مسلمين
شما ملاحظه بكنيد، خوب حالا ما حساب آنكه مىخواستيم بكنيم حساب ايران است. ايران وقتى كه يك جمعيت سى و چند ميليونى، به حسب اينطورى كه حالا مىگويند، يك جمعيت 35 ميليونى اگر بنا باشد سى و پنج ميليون يك نفر يك نفر باشند اينها 35 ميليون يك نفر يك نفر، كار يك نفر يك نفرى مىتوانند بكنند، كار اجتماعى نمىتوانند بكنند براى اينكه ربطى به هم ندارند. حالا كه با هم مجتمع شدند و يك مثلاً فرض كنيد جامعهاى تشكيل شده است از آنها، در همين متن جامعه ايجاد اختلاف مىكنند و افراد را كه با هم مىخواهند مجتمع بشوند، نمىگذارند. مسلكهاى مختلف، اين احزابى كه مىبينيد كه در ايران (حالا ما صحبتمان سر ايران است) اين احزابى كه از اول، مثلاً شايد از مشروطه به اين طرف اين احزاب پيدا شده باشد، اين احزاب مختلفه خيال نكنيد كه من باب اتفاق يك دستهاى با هم جمع شدند و حزبى تشكيل دادند، اين با يك نقشه شيطانى بوده قدرتهاى بزرگ براى اينكه ايران را نگذارند با هم بشوند، يك حزب درست كرده اسمش را اين گذاشته و يك حزب ديگرى درست كرده اسمش را آن گذاشته، اين حزب با آن دشمن است، آن حزب با اين دشمن است. احزاب در بطن اين جامعه درست كردهاند، جبهه مختلف درست كردهاند و اين احزاب و جبهههاى مختلف هم اينطور نيست كه آن كار خودش را بكند و راه خودش را برود به آن كار نداشته باشد، آنهم كار خودش را بكند به اين كار نداشته باشد،نخير با هم مختلفند،با هم مخالفند. يك راه استفاده غرب از ما و استفاده آمريكا و شوروى از مخازن و ممالك ماها همين معناست كه در بطن خود يك جامعه كه بايد براى خودش يك حسابى داشته باشد و يك پيشرفتى بكند، در همان بطن جامعه از طريقهاى مختلف اختلاف درست مىكنند، اختلاف مسلكهاى مختلف عرض مىكنم كه جنگ ترك و فارس، جنگ كرد و مثلاً غير كرد، جنگ مثلاً فرض بفرمائيد كه بلوچ و غير بلوچ از اين مسائل درست مىكنند و مىتراشند. يك مملكتى كه بايد همه با هم مجتمع بشوند، هر كدام را به يك راهى مىبرند يعنى نقشهها مىبرد اينها را به راههاى مختلف و به واسطه همين اختلافاتى كه در بطن خود جامعه است نمىگذارد اين جامعه رو به ترقى خودش برود. آنها استفاده خودشان را مىكنند، اينها مىزنند توى سر هم و آنها مىآيند نفتهايشان را مىبرند و گازهايشان را مىبرند، هر چه دارند آنها غارت مىكنند كسى هم نيست كه حرف بزند براى اينكه يك فكر واحد نيست، افكار
صحيفه نور ج 2 صفحه 250
متشتت و مختلف است. بنابراين، اين يك سنخ اختلافاتى است كه توى جامعه و بطن جامعه ما مىاندازند و من باب اتفاق نيست و نقشه است كه اين اختلافات را درست مىكنند.
نقشههاى اجانب، عامل اختلاف و راه تحكيم سلطه گران و سدى در برابر پيشرفت اسلام
يك سنخ ديگر اين است كه قبل از ماه مبارك و قبل از ماه محرم كه دو ماهى است كه - اجتماعات مسلمين هست، در ماه عرض مىكنم كه ماه رمضان، ماه اجتماعات است، مساجد كه اين مردم توجه دارند به اين اجتماعات، ماه محرم هم در ايران وقت اجتماعات است، اين را ديگر دولتهاى خودمان آنها هم كمك مىكنند همه با هم. دولتهاى خودمان در اين دو موسم (شما حالا بعدها امتحان كنيد در اين دو موسم) قبل از اينكه اين دو موسم بيايد يك چيزى توى كار مىآورند. ما ديديم كه دو سال، سه سال، حالا هم تتمهاش هست و چه بساطى درست كردند براى كتاب شهيد جاويد، با هم اختلافات، اهل منبر و اهل محراب، اهل بازار و اهل كذا، يكى از آن طرف كشيد و يكى از آن طرف كشيد و يك ماه مبارك و يك ماه محرم و ساير ايام خودشان را صرف كردند و قوا را هدر بردند و اعليحضرت با كمال آرامش اموال اين ملت را خورد و سلطه خودش را تحكيم كرد بر آنها. آقايان هم همه متوجه هستند كه كجاى كتاب شهيد جاويد چى چى نوشته، كجايش چى چى نوشته، مقصودش اين است، مقصودش آن است، دعوا كردند سر اين مطلب و اختلافات و منبرهايى كه بايد صرف اين بشود كه اين سدى كه سر براى اسلام، براى پيشرفت اسلام، براى پيشرفت مملكت است بشكنند، اين سد محمدرضا شاهى را بشكنند همه قوا صرف كتاب شهيد جاويد شد و اختلافات سر كتاب شهيد جاويد هدر دادند قواى خودشان را چند سال، الان هم دنبالش هستند، بعد از آن دوباره يك چيز ديگرى را آوردند، مرحوم شمس آبادى خدا رحمتش كند، رفتند مثلاً يا كشتند او را يا كشته شد، يك بساطى هم آنطور بود يكسال هم مردم را معطل اين كردند كه آن آقاى شمس آبادى را كى كشتش، كى كشتش، دعوا سر يك همچنين مسألهاى كردند و اين بىنقشه نيست، شما خيال نكنيد كه همين طورى واقع شده يك كسى را كشته شد و يك كس را هم چيز كرده، خير اين يك نقشهاى است كه روى اين نقشه حساب شده است. آنوقتى كه شما مىخواهيد اجتماع با هم پيدا كنيد وآنها مىترسند كه مبادا در اين اجتماعات چه بشود، يك همچنين مطلبى را پيش مىآورند، يك قدرى كهنه مىشود يك چيز ديگر پيش مىآورند، (على شريعتى). چقدر قواى ما را، قواى اسلامى را تحليل بردند و همه را به هم متوجه كردند و همه قدرتها را كوبيدند براى اختلاف بين اين اهل منبر، داد و قال و اهل محراب چه و دانشگاهى چه و دانشكده چه.
الان هم اين اختلافات هست، همين اختلافات اسباب اين شده است كه دشمنهاى اصيل شما با دل راحت بخوابند و بگويند الحمدالله خودشان به جان خودشان افتادهاند و دارند توى سر خودشان مىزنند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 251
بيدارى و انسجام در كارها، از بين برنده نقشههاى شياطين
بايد بيدار بشوند نسل جوان، توجه پيدا كنند نسل جوان به اين نقشههاى شيطانى كه مىريزند. الان در اروپا شما چندين هزار جمعيت داريد، اين چندين هزار جمعيت اگر چنانچه با يك مقصد راه بروند، يعنى شما در فرانسه هستيد، يك دسته ديگر در آلمان هستند و يك دسته ديگر آمريكا هستند، اينها همه با يك مقصد حركت بكنند، كارهايشان منسجم باشد، يك نظام داشته باشد و اينها با هم يك نقشه را بخواهند پياده بكنند خيلى كار از آنها بر مىآيد. مع الاسف نيست يك همچنين چيزى، اختلافات باز هست، يك گروهى او درست كرده، يك گروهى او درست كرده، اين گروهها با هم اختلاف دارند، او مىآيد براى او يك چيزى مىگويد، او مىآيد براى او يك چيزى مىگويد. در ايران هم اينطور است، الان كه ايران به خود آمده يك قدرى و الان در تودههاى مردم ايران اختلافات در اين مقصد كم هست يا نيست و آنهايى هم كه مثلاً احتمال اختلاف در آنها مىرود، آنها هم در اقليت واقع هستند، يا خير كم كم به خود آمدهاند، الان وقت اين نيست كه ما در اين قضاياى جزئيه بنشينيم با هم اختلاف كنيم، اين نظير اين مىماند كه يك زلزلهاى واقع بشود در يك شهرى و بخواهد خانهها را خراب كند، شما با هم بنشينيد مباحثه بكنيد كه فلان قصه چه جورى است، قصه بگوئيد به هم، زلزله خواهد همه را كشت.
امروز اختلاف خيانت به قواى متحد مسلمين است
الان كه تمام قواى مسلمين ايران جمع شده با هم، در مقابل قدرتها ايستاده است، در مقابل شاه و آن قدرتهايى كه دنبال او هستند الان ايستاده است اين خيانت بر اسلام است كه ما اختلاف بيندازيم بين خودمان و با هم ما اختلاف كنيم. اين خيانت به يك ملت است كه به واسطه اختلافات ما خنثى بشود اين حركتى كه در ايران پيدا شده است. اگر اين حركتى كه در ايران پيدا شده و سابقه ندارد در تاريخ، نه در تاريخ ايران، شما در تاريخ نمىتوانيد پيدا كنيد كه بچه اينقدرى آن همزبان باشد با پيرمرد در يك مطلب، همه با هم باشند. اگر خداى نخواسته اين جنبش و نهضتى كه در ايران پيدا شده و سابقه ندارد اين اگر چنانچه بىنتيجه بخوابد، تا ابد زير سلطه غير خواهيد بود، خواهيد بود زير چكمه غير تا ابد، قطع مىكنند، قطع مىكنند نسلهاى شما را.
همصدايى بر ضد رژيم، حكم عقل و شرع است
اينها حالا فهميدند كه يك قدرتى هست در اين جمعيت. ايران داراى يك قدرتى هست، يك قدرتى است كه نظامى نمىتواند اين را به هم بزند، حكومت نظامى نمىتواند اين كار را به هم بزند، يك قدرتى است كه الان ابرقدرتها را متزلزل كرده كه بايد چه بكنند، چه شيطنتى بكنند اين قدرت را بگيرند، الان مشغول مطالعه و بررسى و نقشهكشى هستند كه اين قدرتى كه الان، اين جنبشى كه الان پيدا شده و مثل سيل خروشان دارد حركت مىكند و خنثى ميكند آن نقشههاى آنها را، چه نقشهاى پيش بياورند كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 252
خاموش بشود اين، بايستد اين نهضت. اگر اين نهضت خداى نخواسته به نتيجه خودش نرسد و بخوابد، ايران و اسلام و مسلمين تا ابد زير سلطه اروپا و آمريكا خواهند جان داد. اگر يك همچو چيزى هست (هست، اگرى ندارد) اگر يك همچو چيزى را احراز ما كرديم يا احتمالش را داديم، حكم شرع و عقل اين است كه بايد همه با هم همصدا باشيم. جائز نيست كه ما با هم اختلافات داشته باشيم و هر كسى يك راهى برود، همه با هم يك صدا بايد بكنند و همه بگويند نه، نه محمدرضا شاه و نه سلسله پهلوى و نه لندن و نه آمريكا و نه شوروى خودمان، اسلام، مسلمين، خودمان. اگر اين پيشرفت را كرديد، امروز اگر اين اتحاد را حفظ كرديد و پيشرفت كرديد و نجات پيدا كردهايد. و اگر الان نجات پيدا نكنيد خدا مىداند تا آخر گرفتار هستيد.
خدايا! من گفتم
خدايا! من گفتم، من آن چيزى را كه مىفهمم گفتم به آقايان، گفتم به جامعه ايران و من تقصير ندارم. مطلب يك مطلب شوخى نيست، مطلب اين است كه يك ملتى در طول تاريخ زير سلطه سلاطين جور بودهاند، در طول تاريخ 2500 سال زير سلطه سلاطينى بوده است كه همهاش جور بوده است، حتى آن عادلهايشان خبيث بودند، حتى آن انوشيروان عادلش هم از خبيثها بودهاست، حتى آن شاه عباس جنت مكانش هم از اشخاص ناباب بوده است، پسر خود را كور كرده است. در طول تاريخ اين ملت زير سلطه و چكمه اين سلاطين خبيث بوده.
مطالعه و شناسايى آداب و روحيه اقوام، راهى بر دستيابى مخازن
در 200 سال پيش از اين، 300 سال پيش از اين كه خارجىها راه يافتند به اينجا، مطالعات كردند و همه چيز را بررسى كردند و روحيه مردم را بررسى كردند و زمينها را بررسى كردند، با شتر رفتند بيابانهاى ما را بررسى كردند كه چه دارد چه ندارد تاريخ را ببينيدبا شتر اينها آمدندو رفتند آنوقتى كه اتومبيل و اينها نبوده است با شتر رفتند تمام اين بيابان هاى بى آب و علف را گردش كردند و مطالعه در آن كردند، مطالعه در روحيه همه اين مملكت و اشخاصى كه در اين مملكت يعنى طوايفى كه در اين مملكت است از بلوچ گرفته تا عرض مىكنم كرد گرفته تا لر گرفته همه رامطالعهاينها كردهاند كه چه جورى مىشود اينها را نگهشان داشت به حال عقب ماندگى و اينها را قانع كرد يك وقت انقلاب نكنند. ازآنوقت تا حالا ما زير سلطه آمريكا و اروپا هستيم، اولش اروپا بوده و انگلستان بوده و اينها و بعدش هم حالا آمريكا آمده در كار كه بدتر از آنهاست، شوروى و آمريكا، هر كس از يك طرف. خوب اينهاخواهند مخازن ما را ببرند، همه چيز ما را مىخواهند از بين ببرند، استفاده كنند و ما را به يك حال عقب مانده و بيچاره نگه دارند. خوب،چه كنند؟ مطالعه كردهاند بهاين رسيدهاند كه بايد اينها را بايد از هم جدا كرد. خيلى مسايل اينها دارند، خيلى مسائل دارند. بايد به واسطه همين كه مسلمين را اول از هم جدابكنند كه اين عراق و اين ايران، اين افغانستان، اين
صحيفه نور ج 2 صفحه 253
پاكستان و اين چه و آن چه، اينها از هم جدا، هر كدام به ديگرى جنگ بكنند، خوب اين يك راه فرجهاى براى اينكه نتوانند اينها، به خودشان مشغول باشند و نتوانند اينها با هم مجتمع بشوند كه مقابل ابر قدرت بايستند.
رژيم، سركوبگر روحانيت و جلوگيرنده اجتماع مسلمين
در داخله هر مملكتى مثلاً حالا مملكت ايران كوشش كردند به اينكه در داخله ايران از راههاى مختلف يك كارهايى بكنند كه قوا با هم مجتمع نشوند. آخوند را پيش مردم زمان رضاشاه همچو مبتذل كرده بودند - آخوندرا - كهآخوند نمىتوانست ازخانه، بيرون آيد نه از دست دولت از دست مردم، مردم را اينجور كرده بودند. (اين آخوندها همه درباريند!) آن دربار داشت آخوندها را مىكوبيد، ازآن طرف اينها مىگفتند اينها درباريند، اين دربار آخوندهاى ما را، ملاهاى ما را داشت مىكشت، در حبس مىبرد مىكشت، از آن طرف هم ملتگفت اينها همه درباريند. ترزيق كرده بودند به آنها كه بايد اين ملا كه ممكن است در مقابل قدرتها بايستد بايد بشكنند آنرا در بين ملت خودش، ملت را از آن جدا بكنند، وقتى كه جدا كردند از خودش قوه نيست ديگر در كار، يك كسى كه جلو بيفتد و كار بكند و ملت هم با او همراه باشد نيست. آخوند است، آخوند بايد شكسته بشود.
رهائى مسلمين در گرو بازگشت به قرآن
اكتفاى به آخوند نكردند، (اسلام افيون است! دين اصلاًافيون است!) اين دينى كه همه تحركها به واسطه دين است قرآنى كه آيات قتالش آنطور روشن است، آيات تحركش آنطور روشن است اسمش را مىگذارند افيون يعنى مىخواهند مردم بيچاره را بخواباند تا قدرتمندها بخورند. قرآنى كه به جنگ قدرتمندها آمده است، اينها مىگويند قدرتمندها درست كردهاند كه بيچارهها بخوابند! آن نبى اكرم و ساير كسانى كه اسلامى هستند، جنگهايش با همين قدرتمندها بوده است، معذالك تزريق كردهاند كه (اينها قدرتمندها آوردند روى كار). اينها نقشههاست براى اينكه شماها را جدا كنند خودتان را از هم و شما را از قرآن جدا كنند. قرآن يك سدى است كه اگر به آن تشبث كنند و كرده بودند، مسلمين به اين گرفتارى نمىشدند. قرآن را ما رها كرديم، اين سد را ما به آن تشبث نكرديم رسيديم به اينجا كه از هر طرف توى سرما دارند مىزنند، از هر جا كه سربلند كنيد يك مامورى گذاشتند تو سرما مى زنند.
شكست فرهنگ و اسلام ماموريتى براى شاه آمريكائى
اين محمد رضا شاه خودش گفت كه متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم. پريروز هم كه وزير خارجه انگلستان گفت كه (ايشان براى ماست، ايشان منافع ما را دارد حفظ مىكند، چطور ما با او چيز نكنيم) ما مىدانيم كه ايشان منافع شما و آمريكا را دارد حفظ مىكند، داد ملت همين است كه ايشان آمده براى
صحيفه نور ج 2 صفحه 254
منافع شما خدمت به وطن بكند! ماموريت براى وطن دارد! ماموريت از طرف آمريكا دارد و انگلستان، بايد مردم را اينطور كند، بايد ايران را عقب نگه دارد، فرهنگ ايران را بشكند، روحانيت ايران را بشكند، اسلام را عقب بزند، تاريخ اسلام را تغيير بدهد، شما خيال كرديد كم كارى كرد اين خبيث؟ از اول كه اين جنايت كرده تا آخر هم جنايتى بكند يك طرف، تغيير تاريخ اسلام يك طرف، اين كم جنايتى بود كه اين مرد كرد؟ اينها همه دست به هم دادند براى اينكه اين سدها را بشكنند و الان كه ايران قيام كرده و همه يكصدا دارند مىگويند (مرگ بر اين سلطنت)، الان اختلاف چه در خارج كشور، چه در داخل كشور انتحار است، خودكشى است. اختلافات بين طبقات روشنفكر و غير روشنفكر، در دانشگاه بين اين جمعيت و آن جمعيت، الان اختلاف بين اينها يك انتحارى است، يك خودكشى است، مملكت را به باد دادن است، خيانت است بر مملكت، خيانت است بر اسلام. براى چى اختلاف داريد؟ چرا شما يك عدهاى كه آمديد در خارج كشور زحمت مىكشيد با هم مختلف هستيد؟ جمع بشويد، با هم اجتماعات داشته باشيد، يك راه برويد همهتان يكصدا داشته باشيد، همهتان، تا اين به صورت سيل درآيد و اين سيل بنيان كن، بكند بنيان اين سلسله را و آنهايى كه منافع ما را به واسطه اينها از بين مىبرند. انشاءالله خداوند همه شما را محفوظ نگه دارد و همه ما را انشاءالله عفو كند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 255
تاريخ: 10/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون اطريش
سؤال: چرا حضرت آيت الله عراق را ترك كردند؟
جواب: دولت عراق زير فشار شاه، مرا از فعاليت سياسى كه مسووليت آن را بر دوش مىكشم منع نمود، از اين جهت آنجا را ترك كردم.
سؤال :آيا تصميم داريد به ايران برويد؟ چرا به ايران نرفتهايد
جواب: حضور در خارج براى افشاى جرائم شاه در سطح جهانى مناسبتر است
سؤال: شانس مخالفين را در به دست گرفتن قدرت چگونه ارزيابى مىكنيد؟ جواب مخالفين رژيم، يك ملت است و ناچار ملت پيروز است.
سؤال : ارزيابى شما از شاه به عنوان رهبر كشور، خصوصاً بعد ازقتل عام چيست؟
جواب: شاه هيچ گاه رهبر كشور نبوده و مزاحم رهبرى بوده است و پس از اين قتل عامها پايگاهى نخواهد داشت، چنانچه در بين ملت قبلاً هم نداشته است ولى اكنون ملت ما به بيدارى بر ضد او قيام كرده است و ناچار بايد اين رژيم تغييركند.
سؤال: نظرتان درباره تغييرات و تحولات آينده ايران چيست؟
جواب: با قيام انقلابى ملت شاه خواهد رفت و حكومت دموكراسى و جمهورى اسلامى برقرار مىشود، در اين جمهورى، يك مجلس ملى مركب از منتخبين واقعى مردم امور مملكت را اداره خواهند كرد. حقوق مردم خصوصا"اقليتهاى مذهبى، محترم بوده و رعايت
صحيفه نور ج 2 صفحه 256
خواهد شد و با احترام متقابل نسبت به كشورهاى خارجى عمل مىشود نه به كسى ظلم مىكنيم و نه زير بار ظلم مىرويم. كشور در حال حاضر ورشكست شده است و همه چيز از بين رفته است. با استقرار جمهورى اسلامى، ساختمان واقعى و حقيقى كشور شروع خواهد شد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 257
تاريخ: 10/8/57
مصاحبه امام خمينى با خانم اليزابت تارگود خبرنگار روزنامه انگليسى گاردين
سؤال: آيا حضرت آيت الله فكر مىكنند كه شاه به عنوان رئيس قواى مسلح بتواند از مبارزات حاضر بر ضد حكومتش جان سالم بدر برد (باقى بماند)؟ اگر نه، چرا؟
جواب: خير، سلطنت شاه و خاندان پهلوى بر ملت ما تحميل شده است. فرماندهى كل قواى مسلح بودن شاه نيز بر ارتش تحميل شده است. شاه به هيچ وجه معرف واقعى ارتش نيست. رژيم در طى 50 سال گذشته از ارتش و نيروهاى انتظامى براى سركوبى ملت استفاده كرده است. اميد مىرود كه ارتش به خود آيد و به جنبش ملت بپيوندند. من مطمئن هستم كه شاه از اين مبارزات كنونى عليه خود و سلطنت خاندانش جان سال به در نخواهد برد.
سؤال : تحت چه شرايطى حضرت آيت الله بازگشت به ايران را مورد بررسى قرار خواهند داد؟ آيا با وجود شاه، تنها به عنوان پادشاه بر موازين قانون اساسى (سلطان و نه حاكم) موافقيد؟ آيا حضرت آيت الله مىتوانند بيشتر توضيح فرمايند؟
جواب: با توجه به تجارت تلخ گذشته ملت ما از اين خاندان، هيچ گونه راه حلى در چهارچوب شاه سلطنت كند و نه حكومت، قابل قبول نخواهد بود. على الاصول ما با رژيم سلطنتى مخالف هستيم و بازگشت به ايران بستگى به پيشرفت اهداف جنبش دارد، فعلاً قرار رفتن به ايران را ندارم.
سؤال: آيا خود شاه يا اعضاى ديگر دولتش (به طور مثال اردشير زاهدى) سعى به نزديك شدن و ملاقات با حضرت آيت الله كردهاند؟ آيا هيچ نكتهاى به عنوان اساس احتمالى مذاكره با حضرت آيت الله پيشنهاد شده است؟
جواب: خير.
صحيفه نور ج 2 صفحه 258
سؤال: آيا هيچ يك از مخالفين دستگاه، كوششى به عنوان ميانجى بين حضرت آيت الله و شاه كردهاند براى مثال مهندس بازرگان و يا كريم سنجابى؟ اگر بله نتيجه اين منيانجيگرى چه بوده است؟
جواب: خير، هرگز.
سؤال: آيا هيچ فردى را در داخل ايران حضرت آيت الله به عنوان نخست وزيرى قابل قبول مورد بررسى قرار خواهند داد؟ اگر آرى چه كسى؟
جواب: در چهار چوب نظام سلطنتى، هيچ فردى را به عنوان نخست وزير تاييد نخواهم كرد.
سؤال: حضرت آيت الله فرمودهاند كه هيچ راه حلى براى ايران نيست مگر سرنگونى سلسله پهلوى، آيا حضرت آيت الله در حال حاضر براى سرنگونى شاه كارى مىكنند؟ اگر آرى، اساس كار خود را چگونه قرار دادهايد؟ به طور مثال آيا براى اين كار، روشهائى طرح شده است؟ نقشه متديك هست
جواب: نهضت عظيم كنونى ملت ما عليه شاه و نظام سلطنتى است، بنابراين در جهت سرنگونى اين رژيم مبارزه ميشود.- براى - رهنمود ما ايجاد وحدت كلمه در ميان همه اقشار جامعه است. روشهاى مبارزه را مردم خود يافتهاند و مىيابند. رهنمودهاى اصلى از جانب ما به موقع خود به عمل مىآيد. در صورت عدم كفايت روشهاى فعلى، اتخاذ روشهاى ديگر مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
سؤال: براى رفتن شاه، چگونه تداركات دراز مدتى ديده شده است؟ آيا جوانان احتمالاً براى پستهاى بالا مورد نظر قرار گرفتهاند يا حضرت آيت الله مىتوانند روى حمايت دولت امروز حساب كنند؟ در چنين جستجوئى وفادارى يا قابليت در مرحله نخست قرار خواهند گرفت؟
جواب: در ايرانى چه در داخل و چه در خارج استعدادهاى بسيار وجود دارد كه حكومت شاه مانع از بروز آنها مىشود، اين استعدادها بر اساس لياقت و وفادارى به اسلام و ملت به كار دعوت مىشوند.
سؤال: حضرت آيت الله به مدت طولانى از سياستهاى شاه انتقاد كردهاند، در چه حدودى سياستهاى خود ايشان نسبت به موارد زير
صحيفه نور ج 2 صفحه 259
با سياستهاى شاه فرق خواهد كرد؟
الف - اجتماعى: آيا قوانين اسلامى به مورد اجرا گذارده مىشود و چگونه فرقى در زندگى روزمره نسبت به قوانين حاضر پيش خواهد آمد؟ تحت لواى حكومت اسلامى، آيا حضرت آيت الله مىتوانند به طور دقيقتر اين مفهوم را شرح دهند؟ آيا زنها قادر خواهند بود به طور آزادانه بين حجاب و لباس غربى حق انتخاب داشته باشند؟ آيا سينماها مىتوانند به وجود خود ادامه دهند؟ اگر آرى، چگونه فيلمهايى انتخاب خواهد شد؟آيا مشروبات الكلى ممنوع خواهد شد؟ درآخر، آيا ايران يك عربستان سعودى يا ليبى ديگر خواهد شد؟
ب - دفاع و خارجه و نفت حضرت آيت الله به طور دائم نقش خارجىها را مورد انتقاد قرار دادهاند، به طور اخص آمريكا را، در ايران به طور دقيق چگونه تغييراتى شما مايليد در رابطه با نفوذ خارجى در صادرات نفت و وادارت و خريد اسلحه ببينيد؟
ج - امنيت جهانى: ساواك در اصل براى تضمين امنيت داخلى عليه تحريكات داخلى به وجود آمد، آيا آيت الله ساواك را منحل خواهند كرد؟ و اگر چنين است، چه نيروئى را در نظر داريد كه جانشين نيروهاى امنيتى بنمائيد؟
جواب: الف - اجراى حدود در اسلام، موكول به تحقق شرائط و مقدمات بسيار است و بايد جهات بسيارى را از روى كمال عدالت و توجه به اينكه اسلام در كليت خود اجرا گردد در نظر گرفت. اگر اين امور در نظر گرفته شوند، ملاحظه خواهد شد كه مقررات اسلامى كمتر از هر مقررات ديگرى خشونت آميز است. زنان در انتخاب فعاليت و سرنوشت و همچنين پوشش خود با رعايت موازينى آزادند و تجربه كنونى فعاليتهاى ضد رژيم شاه، نشان داده است كه زنان بيش از پيش آزادى خود را در پوششى كه اسلام مىگويد يافتهاند. ما با سينماهائى كه برنامههاى آنهافاسد كننده اخلاق جوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامى باشد موافق هستيم. مخالفيم اما با برنامههائى كه تربيت كننده و به نفع رشد سالم اخلاقى و عامى جامعه باشد موافق هستيم. مشروبات الكلى الكليسم و ساير مخدرات كه مضر به حال جامعهباشند، جلوگيرى خواهد شد. حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما با هيچ يك از رژيم هاى مزبور (عربستان سعودى و ليبى) منطق نخواهد بود.
ب - روابط ما با تمام خارجىها بر اساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در اين رابطه نه به ظلمى تسليم مىشويم و نه به كسى ظلم خواهيم كرد و در زمينه تمام قراردادها بنابر اساس مصالح سياسى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ملت خودمان عمل خواهيم كرد.
ج - بله، ما ساواك و تمامى سازمانهاى امنيتى ضد مردمى را منحل خواهيم كرد. آگاهى مردم و مشاركت و نظارت و همگامى آنها با حكومت منتخب خودشان، خود بزرگترين ضمانت حفظ امنيت در جامعه مىباشد.
صحيفه نور ج 2 صفحه 260
سؤال: آيت الله فرمودهايد كه خواهان قدرت شخصى نيستيد، فرض كنيم كه حضرت آيت الله يك روز كه شاه رفته باشد به ايران مراجعت بفرمائيد در آن صورت خلا قدرت سياسى را چگونه پر خواهيد فرمود؟ نظر شما درباره امكان يك كودتاى نظامى چيست؟
جواب: با رفتن شاه، خلا قدرت سياسى بوجود نخواهد آمد. ادامه حكومت شاه، خود ايجاد خلا قدرت سياسى كنونى را در ايران نموده است، عمر دوران راه حل با كودتاى نظامى پايان يافته است اگر خارجيان اين كودتا را انجام دهند، ارتش ايران بيش از پيش به يك ارتش وابسته و اشغالگر تبديل خواهد شد و اين امر، خلا قدرت سياسى كنونى ايران را تشديد خواهد كرد.
سؤال: درباره مجلس حضرت آيت الله خواهان سرنگونى رژيم سلطنتى موجود و جانشين شدن يك جمهورى هستيد، چه نوع جمهورى در نظر داريد؟ (مثل سيستم آمريكائى يا فرانسوى).
جواب: ما خواهان استقرار يك جمهورى اسلامى هستيم و آن حكومتى است متكى به آراء عمومى. شكل نهائى حكومت با توجه به شرايط و مقتضيات كنونى جامعه ما توسط خود مردم تعيين خواهد شد.
سؤال :پشتيبانى آيا حضرت الله با اين موضوع موافق هستند كه در ايران معروفيت و محبوبيت حضرت آيت الله در بين جوانان ايرانى براى آن است كه شما تمامى آن چيزهائى را كه شاه فاقد است معرفى مى نمائيد؟
جواب: مسأله مقايسه دو شخص مطرح نيست، مسأله آگاهى و بيدارى سياسى مردم ما و هويت اسلامى آنها و معيارهاى اسلامى است. هر كسى بر اساس اين معيارهاى اسلامى با مردم حركت كند، مورد قبول و محبوبيت مردم خواهد بود.
سؤال: در مورد كمونيستها آيت الله به شناخت عليه كمونيستها مشهور است (كمونيستها را مورد اعتماد نمىداند) اما كمونيستهاى جوان كه در تهران هستند اين روزها(نه اجباراً تودهاى كه دنباله روى خواستههاى بخصوصى هستند) به خاطر اينكه آنها قبول ندارند كه يك نفر چه شاه و چه خمينى تنها كار كند، خواستارند كه يك حكومت ملى براى مردم تشكيل شود. آيا آيت الله فكر مىكنند كه مى توانند اين خواسته را اجرا كنند؟ و اگر چنين است، چگونه؟ يا بهتر گفته شود آيا خمينى حزب كمونيست را دائماً غير قانونى
صحيفه نور ج 2 صفحه 261
مىداند؟
جواب: در اسلام، معيار رضايت خداست و نه شخصيتها. ما شخصيتها را با حق مىسنجيم و نه حق را با شخصيتها، معيار حق و حقيقت است. بر خلاف اسلام، كمونيستها شخصيت را بت و قدرت را در او متمركز مىسازند. حكومت اسلامى ما متكى به آراء عمومى خواهد بود و همه احزابى كه براى مصالح ملت ما كار كنند آزاد خواهند بود.
سؤال: عراق چه چيز باعث شد كه آيت الله نجف را ترك كنند؟ آيا فكر مى كنند كه عراق با تهران توافق كرده بودند؟ و اگر چنين است آيا چنين است آيا مىتوانيد شرح دهيد؟
جواب: ظاهراً شاه ايران دولت عراق را تحت فشار قرار داد كه مانع فعاليت هاى سياسى من و انجام وظائفى كه برعهده دارم بشود لذا من عراق را ترك كردم.
سؤال: فرانسه تحت چه ضابطهاى آيت الله در پاريس زندگى مىكنند؟ آيا نقشه دارند در پاريس بمانند؟ و اگر نه، به كجا خواهند رفت آيا كشورهاى ديگر خصوصاً الجزاير و سوريه پيشنهادهائى براى پذيرايى آيت الله كردهاند؟ آيا آيت الله مىتوانند پيشگويى كنند چگونه وجود ايشان در پاريس ممكن است اثرى در برنامه ايران و فرانسه در خصوص قرارداد پايگاه اتمى و قرارداد مترو تهران داشته باشد؟
جواب: توقف من در فرانسه موقتى است. تنها ضابطه توفق من در هر كجا كه باشد، امكان انجام وظايفم مىباشد. با توجه به اين توضيح، رابطهاى بين حضورم در فرانسه و مسائل مربوط به روابط ايران و فرانسه فعلاً مطرح نيست.
سؤال: در چه آينده نزديكى شاه سقوط خواهد كرد؟
جواب :اين مسأله مطلبى نيست كه بتوانيم پيش بينى كنيم اما برحسب قرائن خيلى دير نيست.
سؤال: آيا آيت الله جهاد مسلحانه را به عنوان وسيله مبارزه خود مورد توجه قرار خواهند داد؟
جواب: اميدوارم كار به جهاد مسلحانه نرسد و همين طور كه ملت عمل مى كند، مسائل حل شود و مقصد ملت كه رفتن رژيم و برقرارى حكومت اسلامى است تحقق پيدا كند لكن اگر مسائل خيلى طول كشيده و پيچيده شود ممكن است در آن تجديد نظر نمائيم.
صحيفه نور ج 2 صفحه 262
سؤال: بنابر اين شما همين روش هاى مسالمت آميز و بدون خونريزى را ترجيح مىدهيد؟
جواب: بله.
سؤال: پس از رفتن شاه در موقع برگشتن به ايران، آيا خود شما رهبر جمهورى اسلامى نخواهيد شد؟
جواب: من خود نمىخواهيم حكومت را در دست بگيرم اما مردم را براى انتخاب حكومت، هدايت خواهيم كرد و شرايط آن را به مردم اعلام مىكنيم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 263
تاريخ: 10/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه لاكروا
حضرت آيت الله العظمى خمينى رهبر ملى و مذهبى ايران در مصاحبه با روزنامه مذهبى (لاكروا) كه به عنوان ارگان مسيحيان چپ (يوميه مسيحى چپ) شهرت دارد، فرمودند: قوانين اسلام، قوانين پيشاهنگ و پيشرو هستند. ما مبارزه مىكنيم زيرا رژيم كنونى ايران و آنها كه اين رژيم را به ملت تحميل كردهاند، مىخواهند ارزش هاى انسانى و فرهنگى و مذهبى ما را نابود كنند.
در اين مصاحبه كه توسط يك خبرنگار كشيش به عمل آمد، آيت الله العظمى خمينى در مورد ايدئولوژى اسلام فرمودند: اسلام به اين منظور به وجود آمد كه به انسان، ابعاد واقعى و شان انسانى اعطا كند يعنى انسان را از نظر زندگى اجتماعى، شخصى و سياسى تحول بخشد و به غناى روحى انسان يارى دهد. اسلام قادر به ايجاد چنين تحولى هست. قوانين اسلام به نيازهاى انسان پاسخ مىگويد، اين قوانين بسيار صريح و روشن هستند. اسلام روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه، طى قوانين خاصى مدون و تنظيم كرده است. اسلام چگونگى سياست جامعه را در رابطه با اقليت هاى مذهبى، مشخص ساخته است. از اين نظر قوانين اسلام واقعا" پيشرو و پيشاهنگ هستند. اگر قوانين اقتصادى اسلام اجرا شود، مملكت يك اقتصاد مترقى خواهد داشت.
يكى از بنيادهاى اسلام آزادى است. انسان واقعى ملت مسلمان قطره يك انسان آزاد شده است. رژيم كنونى ايران مىخواهد و مىكوشد و تاكنون كوشيده است كه اين بنيادهاى مترقى را در هم بشكند. بنياد ديگر اسلام، اصل استقلال ملى است. قوانين اسلام تصريح دارند كه هيچ ملتى و هيچ شخصى حق مداخله در امور كشور ما ندارد اما رژيم اين استقلال را از ما گرفته و بر باد داده است. رژيم مىخواهد مساجد ما را كنترل كند، دانشگاههاى مذهبى و مدارس اسلامى را به ميل خود در آورد. رژيم مىخواهد دانشگاههاى علمى و امروزى كشور را در وضع عقب مانده نگه دارد زيرا نمىخواهد و نمىتواند تحمل كند كه در برابر خود پزشكان، مهندسان، تكنيسينها و افراد سياسى لايق، مستقل و منور داشته باشد. اين رژيم كه با آن مبارزه مىكنيم، كوشيده است كه همه اين سنتها و بنيادهاى اسلام را نابود كند و به همين دليل ملت ايران به طور يكپارچه به ضديت با رژيم پرداخته است.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 264
تاريخ: 11/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون لوكزامبورگ
سؤال: شما از فرانسه، مردم ايران را به شورش دعوت مىنمائيد آيا تصور مىكنيد كه اين تنها راه حل مشكلات ايران است؟
جواب: مردم از اختناق و خيانتهاى پنجاه ساله به جان آمده و براى مطالبه حقوق اوليه خود قيام نمودهاند. ما آنان را در اين راه حياتى مشروع، چه زمانى كه در ايران بوديم و چه در خارج ايران تشويق مىكنيم، اكنون راه حلى براى سرنگونى رژيم فاسد جز نهضت و مطالبه حق با داد مظلوميت نداريم و اگر مقتضى شود به راه ديگرى دست مىزنيم.
سؤال: آيا هدف شما در دست گرفتن قدرت است وقتى شاه برود؟ در صورتى كه شما امكان در دست گرفتن قدرت داشته باشيد چكار خواهيد كرد؟ (منظور برنامه آينده شما براى حكومت در ايران است كه بايد جانشين شاه بشود) بسيارى از ناظرين در ايران معتقدند كه بازگشت به قانون اساسى صحيح است.
جواب: هدف ما برقرارى جمهورى اسلامى است و برنامه ما تحصيل آزادى و استقلال است و تصفيه وزارتخانهها و حذف مادههائى كه رضاشاه و شاه فعلى با سرنيزه در قانون گنجاندهاند و حذف مواد مربوط به سلطنت مشروطه.
سؤال: آيا شما تصور مىكنيد كه خطر يك قيام ملى و شورش همگانى در ايران وجود داشته باشد؟
جواب: اگر همانطور كه ملت خواستار است شاه و دودمانش بروند و حاميان خارجى او دست از حمايتش بردارند مشكل ساده تر خواهد شد در غير اين صورت امكان قيام مسلحانه ملى مىباشد.
سؤال: آيا شما وليعهد را به عنوان رئيس حكومت به جاى پدرش خواهيد پذيرفت ؟
صحيفه نور ج 2 صفحه 265
جواب: خير، ملت ايران از اين سلسله خاطرههاى بسيار تلخ دارد و تحمل حكومت هيچ يك از افراد آن را ندارد.
سؤال: آيا باعث تعجب شماست كه دولت فرانسه كه هميشه از حكومت ايران پشتيبانى مىنموده است، تا به حال مزاحم صدور پيامهاى شما كه ايرانيان را به قيام و شورش دعوت مىكند نشده است؟
جواب: اگر مزاحمت بكند موجب تعجب است ما مطالبه حقوق اوليه بشر را مىكنيم و مزاحمت با آزادى، مخالف با حيثيت فرانسه و موجب تعجب ملت ما و آزاديخواهان جهان است.
سؤال: برنامه شما براى آينده چيست
جواب: ادامه نهضت تا رسيدن به نتيجه.
سؤال: نظاميان در تظاهرات ديروز دخالتى نكردند و شاه عقب نشينى مىكند و عقب نشينى خود را پذيرفته است. شاه حاضر است كريم سنجابى را بپذيرد. شنيده شده است آيت الله، سنجابى را پذيرفته است، آيا حالا كه شاه حاضر به سازش شده است شما حاضر هستيد؟ آيا مخالفين حاضرند نوعى با شاه كنار بيايند؟
جواب :تظاهرات تهران براى آقاى طالقانى و تظاهرات قم براى آقاى منتظرى تظاهراتى بود كه مردم عليهشاه كردند و از آنان به عنوان مخافين شاه تجليل كردند. در ايران از هر نغمه ضدشاهى تجليل به عمل مىآيد. شاه با اين دست وپا زدنها و طلبيدن ها ى اين و آن كارى از پيش نمىبرد، اين تلاشها ديگر دير شده است و براى او مفيد نيست، او بايد برود.
ما سازش را از هر كس و به هر شكلى باشد نخواهيم پذيرفت چون ملت نخواهد پذيرفت. در مذاكرات خود با اين اشخاص مطالب خود را قاطعانه بيان كردهايم، هر كس قبول كند، با ماست، والا از ما جداست.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 266
تاريخ: 11/8/57
پيام امام خمينى به آيت الله طالقانى پس از آزادى از زندان شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد محمود طالقانى دامت بركاته
اين مسأله امر طبيعى است كه شخصيتهائى مثل جنابعالى كه عمر گرانمايه خود را در راه آزادى و استقلال كشور و مخالفت بى امان با دستگاه جبار و غارتگران بين المللى صرف نمودهاند در حبس و شكنجه بسر برند و از آزادى محروم باشند.
آزادى امثال جنابعالى برخلاف منطق شاه و موازين دولت اوست. فشار اراده آهنين ملت به طورى اعصاب شاه را خرد كرده است كه ديوانه وار دست به جنايات ننگ آوردى زده است كه روى تاريخ را سياه نموده، به طورى كه مستحضر هستيد دست به جنايات تعجب آورى زده، در شهرستانها دستههاى ناشناس از كولىها و اجيرها با چماق و قداره و پشتيبانى قواى انتظامى به جان مردم محروم افتاده و جناياتى به بار آورده و مىآورند. دولت كه بايد حافظ مردم باشد، قواى انتظامى او به صورت مخرب و قواى تخريبى در آمده است
تغيير مفاهيم در رژيم شاه
در عصر ما، در كشور بى پناه ما، منطقها و لغتها جاى خود را عوض نموده، فضاى باز سياسى همان اختناقها و سانسورهاى همه جانبه است، تمدن بزرگ، وحشيگرى هاى بدتراز قرون وسطاست، دولت آشتى با مسلسل و توپ و تانك و اخيراً با چماق و قداره، مردم را به تباهى كشيدن است، اصلاحات ارضى، كشاورزى را ساقط نمودن است، استقلال، وابستگى اقتصادى و فرهنگى و نظامى به اجانب است، فرياده هاى مرگ بر اين سلطنت پهلوى، شاهدوستى و علاقه به رژيم است.
تحول روحى و عملى ملت
شما اكنون كه از حبس كوچك به حبس بزرگ منتقل شدهايد، با اين حقايق عجيب و لغات تازه مواجه هستيد ولى از طرف ديگر با يك تحول عظيم روحى ملت، از حيث شناخت و تحول عملى عظيم تر از حيث عمل مواجه هستيد. تودههاى مردم كه قبل از نهضت عظيم اسلامى، نظام شاهنشاهى را مظهر مليت و مدار عظمت كشور
صحيفه نور ج 2 صفحه 267
مى دانست و فرمان شاه را مطاع و متبع و از گزاف گوئى هاى شاهان و گويندگان دربارى و مديحه سرائى آنان كشور را در سايه رهبرى شاه مترقى و پيشرفته تا دروازه تمدن بزرگ مىپنداشت و استقلال مملكت را در زير پرچم شاهنشاهى بيمه شده به حساب مىآورد، با يك جهش و شناخت همگانى، تمام پايهها و كنگرههاى اين قصر خيالى ناگهان فرو ريخت و محتواى اين لغات و الفاظ فريبنده و بزك شده ظاهر شد و تهى بودن اين طبلهاى پر سرو صدا از محتوى معلوم گرديد و ورشكستگى اقتصادى و به غارت رفتن بيت المال و تباهى كشاورزى و وابستگى فرهنگى و ارتشى برملا گرديد.
و نيز تودههائى كه قبل از نهضت به امر يك پاسبان به جشن برمىخاست و بر بالاى مغازهها بيرق شادمانى مىزد و فرمان شاه را به دنبال جزافههاى شعراء دربارى، فرمان ايزد ميدانست، با يك جهش اسلامى به عصيان برخاست و با مشتهاى گره كرده و فريادهاى مرگ بر اين سلطنت پهلوى، مردوزن و كوچك و بزرگ به خيابانها ريخته و در مقابل مسلسل و توپ و تانك، قهرمانانه مقاومت نموده و با فداكارى و خون جوانان برومند خود، قدرت شاهانه متكى بر ابرقدرتها را شكسته و او را مجبور به تسليم نموده، ولى تسليم او را نپذيرفته و نخواهند پذيرفت. با چه منطق ممكن است از خيانتها و جنايت هاى بى پايان اين اهريمن جهنمى بگذرد و به مقام سلطنت غيرقانونى او سرنهد. ما با اين منطق مخالف و كسانى كه با آن موافقند، با ملت و ما كه خدمتگزا ملتيم موافق نيستند. والى الله المشتكى.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 268
تاريخ 11/8/57
پيام امام خمينى به فقيه عاليقدر آيت الله منتظرى پس از آزادى از زندان شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى دامت بركاته
ترس خيانتكاران از رجال عدالتخواه
هيچ از دستگاه جبار جنايتكار تعجب نيست كه مثل جنابعالى شخصيت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سالها از آزادى، ابتدائى ترين حقوق بشر محروم و با شكنجه هاى قرون وسطائى با او و ساير علماى مذهب و رجال آزاديخواه رفتار كند. خيانتكاران به كشور و ملت از سايه مثل شما رجال عدالتخواه مىترسند. بايد رجال دين و سياست دربند باشند تا براى اجانب و بستگان آنان هر چه بيشتر راه چپاول بيت المال و ذخائر كشور باز باشد.
فضاى آزاد سياسى، از ديدگاه ابرقدرتها
در منطق كارتر و ساير نفتخواران مفتخوار، فضاى آزاد يعنى به زندان كشيدن جناح هاى آزدايخواه و استقلال طلب، از علماى روشنفكر مذهبى تا رجال سياسى و دانشجويان و رجال محترم بازار و سانسور مطبوعات و دستگاه هاى تبليغاتى و در اين منطق، ترقى و تمدن كشور يعنى وابستگى شريان هاى آن از فرهنگ و اقتصاد و ارتش تا دستگاههاى قانونگذارى و قضائى و اجرائى. اين برنامه در كشور ما بيش از پنجاه سال دوران سياه پهلوى پياده و مورد عمل بوده و هست.
جناح هاى پيشرو، حق تخلف از خواست ملت را ندارند
اكنون كه ملت غيور ايران با نهضت عظيم اسلامى به پا خاسته و با مشت گره كرده در مقابل دستگاههاى ستمگرى و چپاول چون سدى آهنين ايستاده و پايه هاى بنيادهاى آن يكى پس از ديگرى فرو ريخته يا در حال فرو ريختن است، بر جناح هاى پيشرو از مراجع عظام و علماى اعلام مذهب و خطباى محترم و مدرسين و دانشمندان تا رجال سياسى و روشنگران دانشگاهها و بازارها و كارمندان محروم و كارگران مظلوم روشنفكر لازم است اين فرصت الهى را از دست نداده، بى امان جميع اقشار ملت را به پيش هدايت كنند و از خواست ملت كه برچيده شدن نظام سلطنتى و قطع دست اجانب از
صحيفه نور ج 2 صفحه 269
دخالت در مقدرات كشور و از غارتگرىها و قيام جمهورى اسلامى ضامن آزادى و استقلال به جاى رژيم سلطنتى منشا تمام بدبختىها و عقب ماندگىها، سرموئى تخلف و عقب نشينى نكنند كه آن هدر دادن خون جوانان عزيز اسلام و به تباهى كشيدن همه جانبه كشور و كمك به هدم احكام، بلكه اساس اسلام است كه از اعظم كبائر و بالاترين خيانت است.
ما با بودن رژيم حاضر، دموكراسى را هم به فرض محال اگر تامين گردد نمىپذيريم. ملت نمىتواند از خون جوانان عزيز خود و خيانتهاى چندين ساله صرفنظر كند. اسلام تكليف اين جانى را معين فرموده.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 270
تاريخ 11/8/57
بيانات امام خمينى در مورد تمدن بزرگ و اصلاحات اراضى!
فضاى باز سياسى واژهاى از لغت نامه شاه
از چيزهائى كه ما در اين عصر مواجه هستيم، اين لغات و واژه هاست كه عوض شده است بسيارى از واژهها و لغت هاست كه در عصر ما در ايران يك صورت ديگرى پيدا كرده و يك لغتنامه جديدى بايد برايش باز بكنند، مثلاً از لغاتى كه حالا استعمال مىشود فضاى باز سياسى كه آن در كلمات شاه زياد ديده مىشود كه يك فضاى باز سياسى ما در ايران اعطا كرديم و ايجاد كرديم و در كلمات اربابهايش هم مثل كارتر مثلاً همين مسأله تكرار مىشود كه اين شاه يك فضاى سياسى همين ديروز ظاهراً وليعهد را يعنى پسر شاه وليعهد، البته اين هم مثل اوست، بردهاند پيش كارتر و انگار تقدير كرده است از شاه كه آزادى داده است. اين يكى از لغتهائى است كه در عصر ما معناى خودش را از دست داده به يك معناى ديگر. فضاى باز سياسى در ايران يعنى اختناق همه چيز، سانسور همه مطبوعات و جلوگيرى از هر اظهار نظر. بشر در اظهار نظر خودش آزاد است، فضاى باز سياسى يعنى جلوگيرى از هر اظهار نظرى، در زندگى خودش، در مقدرات خودش هيچ حق اظهار نظر ندارد، مطبوعات هيچ حق ندارند كه يك كلمه برخلاف آنكه ديكته به آنها مىشد بنويسند. خوب حالا اخيراً يكقدرى اينجا صحبت مىكنند و راديو هم همين طور و اين توجه عمومى و اين مشتهاى گره كرده برادران ما در ايران، اين موجب اين شد كه نتواند ديگر همچو آنطور كه دلشان مىخواست عمل بكنند.
شاه، نقطه اصلى جنايات
حالا هم باز به آن آزادى نيست و لهذا مىبينيد كه در تمام اين روزنامهها و در تمام اين راديوها و دستگاه تبليغى، آن نقطه اصلى را باز نمىتوانند ذكر كنند. همه مان مىدانيم، همهشان مىدانند، همه مطبوعات و ارباب مطبوعات مىدانند اين را كه آن نقطه اصلى كه البته نقطه اصلى كه عرض مىكنم، نقطه اصلى در اين صف نوكرها، نه در آن صف اربابها، آن نقطه اصلى عبارت از شاه است يعنى تمام اين جنايتهايى كه در ايران واقع شده است در عصر ما، در اين عصر، تمام اين جنايتها با امر شاه است. امكان ندارد كه يك سربازى سرخود آدم بكشد يا يك صاحب منصبى سرخود اجازه آدمكشى بدهد يا يك وزيرى، يك - نمىدانم - نخستوزيرى همچو قدرتى داشته باشد كه سرخود دستور كشتن، دستور زخم
صحيفه نور ج 2 صفحه 271
زدن، اين دستوارات را بدهد. تمام اين جنايتهايى كه واقع شده و شود با امر مستقيم شاه است كه (بايد بزنيد) در 15 خرداد از قرارى كه معرف شد كه فرماندار خود او بوده است و با آنكه خودش بالاى آنها چيز كرده است و امر مىكرده، امرش اين بوده است كه به جاهائى بزنيد كه ديگر زخمى نباشد مريضخانهها، به جاهائى بزنيد كه بكشد.
آزادى و فضاى آزاد سياسى معنايش اين است كه هيچ كس حق اظهارنظر ندارد، چنانچه مطبوعات ما حالا هم حق اظهارنظر ندارند، اگر يك وقتى آزاد بشود مطبوعات ما و دستگاههاى تبليغاتى از قبيل راديو و تلويزيون و اينها، آنوقت معلوم مىشود قضيه چه هست و چه بوده است يعنى حالا نه من و نه شما و نه اكثر مردم اطلاع نداريم از اينكه چه گذشته است، ما اطلاع از اين ظواهر داريم، از اين خيابانها كه كشتهها تويش پشته شده است و از اين ظواهر امر، از اين سطح ظاهرى ماها اطلاع داريم، از آن سطح باطن و از آن مسائلى كه بر ايران گذشته است و مىگذرد زير پرده است، از آنها ما الان اطلاع نداريم لكن اشخاصى هستند كه اطلاع دارند و در عمق مسائل بودهاند و حالا شايد همه چيزها هم نباشد لكن خوب بيشترش در تواريخ هست. الان شما مطمئن باشيد كه كتابها نوشته شده است لكن اينها نتوانستهاند اين كتابها را طبع كنند و منتشر و آنوقتى كه آزاد بشود به معناى حقيقى آنوقت هست كه اين كتابها بيرون مىآيد، آنوقت مطبوعات ديدنى است. حالا هم باز مطبوعات ما سانسور است ولهذا اسم جانى حقيقى در هيچ يك از مطبوعات ما نمىشود منعكس بشود و نشده است و هيچ يك از در خطابه هاى هيچ يك از رجال باز يك همچو مطلبى كه جانى حقيقى را معرفى كنند، - لكن - اين كسى كه همه جنايات را كرده است اين، آن شخص، محمدرضا پسر رضا، هيچ نتوانستهاند تا حالا بگويند ولى مردمگويند، اين در لسان مردم، بچه هاى 12 ساله و 10 ساله مىگويند، مردم توى خيابان هاى قم و تهران و ساير شهرستانها مىگويند مطلب را اما رجال ما نمىتوانند بگويند.
مادران، مشوق جوانان در مبارزه ضد رژيم
به اين توده مردم چون نمىشود خيلى دست درازى كرد، يا حاضرند توده مردم به اينكه كشتهاى هم بدهند، بلكه كشتههايى بدهند، بلكه جوان هايشان را هم مىدهند و بعد هم افتخار مىكنند مادرهاى امروز نمونه است خدا مىداند، يعنى در طول تاريخ مثل اين مادرها ما نداشتيم الا كم كه فرزندانش كشته بشود و بعد بيايد بگويد كه نه، من افتخار دارم. بعضى از جوانها به من مىگفتند كه اين مادرها ما را گرم نگه داشتهاند، اين عكس العمل اين مادرهاى جوان مرده ما را زنده نگه داشته و گرم نگه داشته براى اينكه اينها هستند كه به ما شجاعت مىدهند، اينها هستند كه ما را تشويق مىكنند. اين فضاى آزاد سياسى ماست يعنى اين لغت تفيير كرده است و معنايش را از دست داده. معنايش الان در منطق آقاى كارتر و منطق شاه اين شده است كه همه اين اختناقها اسمش شده است فضاى آزاد سياسى!!
صحيفه نور ج 2 صفحه 272
تمدن بزرگ در لسان شاه و كارتر
از لغتها، تمدن بزرگ، دروازه تمدن بزرگ، تمدن بزرگ هم از آن چيزهايى است كه، اين واژهاى است كه معناى خودش را از دست داده يك معناى ديگر در منطق اينها دارد. اين هم در لسان شاه زياد است، در لسان كارتر هم كه پدر بزرگ ايشان هست، اين هم در لسان او شبيه اين هست كه تمدن بزرگ و اينها، تمدن بزرگ در لسان اينها هم اين است كه تمام آثار تمدن يك ملت زير پا و سركوب بشود. فرهنگ يك ملت در راس تمدن بزرگ واقع شده، فرهنگ بايد يك فرهنگى باشد موافق با تمدن و فرهنگ ما وقتى كه ملاحظه مىكنيد يك فرهنگ وابسته غيرمترقى منحط است كه جوانهاى ما را نگذاريد يك قدم بالاتر از يك حدى، تا يك حدى يك قدم بالاتر بروند. در ايران كه اينطور هست هيچ، اين جوان هاى ما كه آمدهاند در خارج، همين ديروز پريروز، ديشب، كى، چند تايشان، جوانهاى خوبى آمدند اينجا تو اين اطاق پيش من گفتند كه ما در فلان مملكت كه حالا ديگر يادم نيست زياد، يادم نمىماند، ما در اينجا تحصيل مىكنيم لكن به ما چيزى نشان نمىدهند، ما همانجا هستيم به اسم، گفت ما تحصيلاتمان در ايران به يك حدى بود، اينجا كه آمديم ما را در حد پائين تر الان دارند استعمال مىكنند، در حد پائين تر و ماهمين طور اينجا هستيم بيخود و شما اجازه بدهيد كه ما برويم به ايران، آنجا بلكه يك كارى انجام بدهيم يعنى كارى با برادرهايمان انجام بدهيم.
الفاظ، پوششى براى فرهنگ استعمارى
در ايران بنابر اين بوده است كه يك فرهنگ وابسته، فرهنگ وابسته به معناى اينكه يك فرهنگى داشته باشيم ما، دانشگاه داشته باشيم نگويند دانشگاه داريم، دانشكده، دانشگاه، دانشسرا همه اين الفاظ موافق با فرم تمدن الفاظش را داشته باشيم لكن محتوى نداشته باشد كه كه صورت شبيه تمدن ولى تو خالى. از اولى كه مدارس در ايران، مدرسهاى كه مىخواسته كه يك رشدى بكند، در ايران تاسيس شده، از اول اينطور بوده منتهى به اين فساد نبوده، از اول اينطور بوده كه بنابر اين بوده است كه نگذارند يك فرهنگ حقيقى و واقعى يك تحصيلكردههاى صحيح در ايران پيدا بشود و مزاحمت خواهند كرد. با مقاصدى كه آنها دارند و با منافع آنها منافعشان چپاول كردن مال اين ملت است، مزاحمت دارد. اينها از اول نقشه را جورى كشيدند كه اين فرهنگ، يك فرهنگى كه قابل اين باشد كه اين جوانهاى ما را ترقى بدهد و يك جوان فرهنگى صحيح بار بياورد، از اين مانع شدند و حالا ديگر به آن شكوفايى مسألهاى كه آنها خواستند درآمده كه اصلش هيچ فرهنگ ما صورت فرهنگ به معناى واقعى ندارد و جوانهاى ما را عمرهايشان را دارند ضايع مىكنند يعنى رفتن در اين دانشكده و در اين دانشگاهها جز تضييع عمر معلم و متعلم چيزى نيست. معلمها هم اين را مىدانند، متعلمها هم اين را مىدانند همه مىدانند لكن وضع اينطورى است. ما كه مىگوئيم بايد اين ورق برگردد، پيچيده بشود تمام اين نقشههايى كه خارجىها به دست اين عمال خبيث شان در ايران پياده كردهاند بايد اينها برداشته بشود، براى اين است كه ما مىبينيم كه هر جا دست بگذاريم فاسد است، اگر ما يك مدرسه و دانشگاه به معناى
صحيفه نور ج 2 صفحه 273
حقيقى داشتيم چطور وقتى كه ثروتمندهاى ما، خود عاليجناب وقتى يك كسالت پيدا ميكنند بايد از خارج يا بياورند يا اينها را منتقل كنند به خارج، بايد بروند لندن خودشان را معالجه كنند - اگر ما - چطور از لندن هيچ وقت نمىآيند تهران خودشان را معالجه كنند يا جاى ديگر بروند، بايد از اينجا برويم، از ايران بايد بروند به لندن براى معالجه، اين دليل بر اين است كه ما طبيب نداريم به معناى حقيقى، طبيب داريم طبيب - چيز هم گرفته - تصديق هم گرفته، ديپلم هم دارد، همه چيز دارد، پروفسور هم به او مىگويند اما به معناى واقعى ندارد، محتواى ندارد، صورت است، يك چيزى كه نه، منظورم اين است كه تغيير كرده، از همان لغات است كه تغيير كرده است، پروفسور هم هست يعنى اين لفظ را گذاشتهاند روى يك معنايى كه آن معنا را ندارد محتواى ندارد و لهذا وقتى كه يكى مريض مىشود مىگويند نه، بايد برود لندن، خود طبيبها، به طبيب هم كه آمده، مىگويند اينجا، اينجا ديگر معذوريم بروند، ايشان بروند لندن! اين فقر ماست در فرهنگ فقر ماست در دانشگاهها، در دانشكدهها و اينها مىخواهند ما فقير باشيم براى چه ما طبيب داشته باشيم؟! بايد يك قدرى از اين ملت احتياج داشته باشد به، وابسته باشد، ملت هم مىخواهند وابسته باشد به اين دولتهاى ديگر و به ملت هاى ديگر.
تمدن بزرگ يا عملگى استعمار؟!
وابستگى همين است كه فرهنگمان وابسته است و دليلش اين است كه ما فرهنگ داشتيم اما حالا مىخواهند يك سدى درست كنيم، چطور قرارداد سد را بايد ما با شركت آمريكائى، شركت نمىدانم كجا، شركت كجا، قرارداد سد با اينها، روى چه زمينه است؟ چرا ما وقتى عمله نداريم، چرا عملهها همه از ايرانند، آن كه بايد خشت بكشد و عرض كنم شن بكشد ورى دوشش با يك قيمت كمى، يك اجر كمى يك اجرت كمى بگيرد و از صبح تا غروب كار كند، آن از ايران حساب مىشود. در شركت نفت همين طور است، همه جا همين است، نقشه اين است كه به شكل يك كارگر درجه 3 درآمدهايم و تمدن بزرگ هم داريم، تمدن بزرگ هم داريم، تمدن بزرگ!
محتواى اين تمدن بزرگ در ايران عبارت از يك دسته عمله، يابه شكل عمله، به شكل فرض كنيد كه فرهنگى و عمال براى اين اربابها، نفت را حمل كنند وبدهند به حلقوم آقاى كارتر و رفقاى او، عملگى كنند اينها با يك قيمت كمى، با يك اجر كمى و نفتها را حمل كنند براى آنها، سد هم مىخواهند بسازند بايد از، كارشناس بيايد او امر كند و نقشه به قول خودشان بكشد، براى نقشه كشيدنش چند ميليون دلار مىگيرد كه يك نقشه بدهد، يك شب بنويسد،يك نقشه بدهد يا دو شب و آنوقت چند ميليون دلار او مىگيرد، خوب ما چى؟ شما عملگى بايد بكنيد ماها، ماها عملگى بايد بكنيم، ما آجر بايد حمل بكنيم، كارى ديگر از ما نمىآيد، چرا نمىآيد؟ براى اينكه ما فرهنگ نداشتيم، ما نتوانستيم كه خودمان سد خودمان را بسازيم.
صحيفه نور ج 2 صفحه 274
الفاظ بى محتوى
هر چى را آدم دست رويش مىگذارد در اين تمدن بزرگ، الفاظش سر جاى خودش است. الفاظ سر جاى خودش است اما محتوايش را آدم مىبيند ندارد. مهندس و نمىدانم دكتر و از اين قبيل الفاظ زياد است اما محتوى چيست؟ محتوى ندارد. در نظاممان هم كه مىرويم الفاظ زياد است، اينقدر سپهبد و ارتشبد ما داريم كه، فوجها سپهبد و ارتشبد ما داريم. يكى از ظرفا مىگفت در تمام آمريكا دو تا ارتشبد، سه تا ارتشبد به صورت اين معنا هست اما ايران صدها از ارتشبد هست، صدها نمىدانم - سپهبد هست. آن الفاظ همهاش به قوت خودش باقى است لكن محتوايش را وقتى بروى، آقاى ارتشبد محتوا ندارد.
در آنوقت كه هجوم كردند اين خارجىها به ايران، قواى متفقين به ايران، قبل از آمدن آنها همين حرفها بود، اين الفاظ بى محتوى بود كه اعليحضرت، آنوقت اعليحضرت او بود ديگر، اين آنوقت نبودش، اعليحضرت او بود و همه ظلمها هم به ارث به اين رسيده مع الاضافه، آن چون رو به تمدن است اضافه كرده است، اگر چه بكند، دست همه را كوتاه كرده است، ديگر همه ايران همچو مستقل شده است كه همه چيز چه شده است، لشكر چه و پليس چه واز اين حرفها. چون اهل علم و علما را كتك مىزدند و به كلانترىها بردند و اهانت مىكردند و زنها را آنقدر به آنها ظلم كردهاند كه خدا مىداند چه مصيبتها در ايران ما كشيديم و مردها را چه و بچهها، همه بساط را در آورده بودند. در تبليغات اين بود كه ديگر هيچ مملكتى در مقابل مملكت ما، مثلاً آنوقت ظرفا مىگفتند كه آن يكى كه دو نداشت، آن عبارت از آن چيزى بود كه راجع به جنگى كه اينها مىخواستند بكنند و حفظ كنند سرحدات را، اعلاميه اول بود كه ديگر دومى نداشت، آن سه ساعت طول كشيده بود، وقتى رضاشاه به يكى از صاحب منصبها گفته بود چه، گفته بود يك ربع هم نبايد طول بكشد، ما چيزى نداشتيم آنها همه چيز داشتند، سربازها را خودم تو خيابان هاى تهران ديدم كه راه افتادهاند، همين طور سربازخانهها را رها كردهاند راه افتادهاند توى خيابانها براى اينكه سرباز نبود، ارتش نبود. شما حالا خيال مىكنيد ما يك ارتش 250 هزار يا 350 هزار نفرى داريم كه ارتش است براى ما؟ الفاظ همان الفاظ است كه در همه ممالك استعمال مىشود، از صاحب منصبش گرفته تا پايين، الفاظش همان الفاظ است ولى محتوايش را وقتى كه ملاحظه كنيد محتوى ندارد، عوض شده همه چيزها، باقيش هم شما به همين ترتيب.
اصلاحات ارضى پوششى براى استعمار اقتصادى
اقتصاد، يكى از چيزهاى خوب اقتصاد است و ايشان هم از علماى اقتصاد است، خوب مىداند اينها را، بايد اينجا زندگى كند، نبايد خدمت كند به مملكت خودش اقتصاد ما چه بود؟ ديگر ما وابستگى نداريم!؟ فلان. ميرويم سراغ اصلاحات ارضى كه اين هم خودش از لغات اصلاحات، مىبينيم كه آنقدر كه فاسد كردند اين زراعت ما را، آنقدر كشاورزى ما را برگرداندند به هيچ و منهدم كردند كه ما در همه چيز محتاجيم، دستمان را دراز كردهايم،
صحيفه نور ج 2 صفحه 275
afsanah82
07-24-2011, 05:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 279
تاريخ: 11/8/57
مصاحبه امام خمينى با پائزهسراى ايتاليائى
سؤال: چرا سقوط سلسله پهلوى و تشكيل جمهورى اسلامى براى خروج ايران از بحران اسفانگيز، غير قابل اجتناب است؟
جواب: شاه از ابتداى سركار آمدنش قانونى نبوده، و از هيچ نوع مشروعيتى برخودار نيست و اكنون هم به دليل زير پا گذاشتن همه حقوق ملت و اعمال و ظلمهاى بى حسابش به طرز بى سابقهاى ملت، او و خاندانش را تحمل نمىكنند و به دليل اينكه اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران مسلمانند لذا بديهى است با سقوط اين رژيم به چيزى جز يك نوع حكومت اسلامى راضى نمىشوند.
سؤال: چطور مىتوان از خطر به قدرت رسيدن ارتش كه مخالفين ميانهرو دولت آنقدر از آن مىترسند، جلوگيرى كرد؟
جواب: امروز ملت ايران است كه مىخواهد سرنوشت خود را تعيين كند و اين ملت، دولت نظامى را تحمل كند، گذشته از اينكه تاكنون هم حكومت شاه در محتوى چيزى جز حكومت ارتش و نظاميان نبوده است.
سؤال: آيا يك راه حل ملى براى رفع بحران فعلى ممكن است در حالى كه آمريكا و كشورهاى غربى قبل از همه انگلستان از شاه پشتيبانى مىكنند و همچنين وجود ارتش كه از طرف آمريكائىها احاطه شده و رهبرى مىشود.
جواب: راه حل در ايران امروز، همان چيزى است كه عموم ملت در بيش از يك سال گذشته با پشتوانه خون خودشان به گوش همه دنيا از جمله آمريكا و سايرين رساندهاند وآن هم عبارت است از سقوط سلسله پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى.
صحيفه نور ج 2 صفحه 280
سؤال: به شما اين را نسبت مىدهند كه مىخواهيد رژيم توحيدى اسلامى تشكيل بدهيد، در حالى كه جمهورى هاى مسلمان ديگر مثل الجزيره كه توحيدى نيست و رژيمهاى اسلامى ديگر مثل عربستان سعودى كه فئودالى است، انزجارى در غرب ايجاد نكردهاند. آياتوانيد مشخصات جمهورى اسلامى را كه در نظر داريد بيان كنيد كه چگونه است؟ در مورد محتواى اجتماعى، سازماندهى سياسى خصوصاً براى احزاب، سنديكاها و مطبوعات.
جواب: امروز در جهان، آن چيزى كه مقصود ما از جمهورى اسلامى است ديده شود. هيچ يك از خصوصيات اصولى جمهورى اسلامى در حكومت عربستان سعودى ديده نمىشود. آيا مگر ملت ايران براى تعيين سرنوشت خويش بايد ببيند كه دولتهاى غربى چه چيزى را مىپسندند؟ مگر ساير دولتها هم براى تعيين خطمشى سياسى خودشان و يا تعيين نوع حكومتشان به آراء ملت ايران مراجعه مىكنند؟
در جمهورى اسلامى، زمامداران مردم نمىتوانند با سوء استفاده از مقام، ثروتاندوزى كنند و يا در زندگى روزانه امتيازى براى خود قائل شوند، بايد ضوابط اسلامى را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعايت كنند و حتى پاسدار آن باشند، دقيقاً بايد به آراء عمومى در همه جا احترام بگذارند، هيچگونه تسلط و يا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم نبايد بپذيرند. مطبوعات در نشر همه حقائق و واقعيات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتى كه مصالح مردم را به خطر نيندازند آزادند و اسلام در تمامى اين شؤون حد و مرز آن را تعيين كرده است.
سؤال: مقام بينالمللى چنين جمهورى در جهان امروز خصوصاً در مقابل مسائل بزرگ كشورهاى جهان سوم، در رابطه با بحرانهاى اقتصادى (نفت و مواد اوليه) چگونه است؟
جواب: به صورت يك كشور صددر صد مستقل عمل خواهد كرد و هرگز خود را بازيچه دست قدرتهاى استعمارگر نمىسازد و ما هرگز به هيچ ملتى به خاطر منافع داخلى خودمان تجاوز نمىكنيم و تا آنجا كه در توان ملت ما باشد بر حسب تاكيدات اسلامى مىكوشيم تا در رفع مشكلات ملتهاى مظلوم سهيم باشيم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 281
تاريخ:12/8/57
بيانات امام خمينى در مورد عوامفريبى و تشبثات رژيم شاه
دولت آشتى ملى خدعهاى براى خوابانيدن نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
نهضت اسلامى ايران به اوج خودش رسيده است و مرتبه شكوفائى را دارد طى مىكند. شاه انواع تشبثات را مىكند و كرده است يكى از تشبثات او اين بود كه يك دولتى پيش آورد، يك دولت آشتى! و دولت آشتى همان بود كه از زمان انتقالش تا حالا هزارها از جوانهاى ما را كشتند و به خاك و خون كشيدند و سرتاسر ايران را به عزا نشاندند و مىخواستند كه با صورت آشتى مردم را اغفال كنند و لهذا دولت اعلان آشتى داد و گفت تاريخ هم همان تاريخ قانونى اول، اسلامى. از قانون گبرها دست برداشتند و از حزب رستاخيز هم دست برداشتند، بعد هم از قراردادهائى كه راجع به اسلحه كرده بودند تخفيف دادند، از قراردادهاى اتمى هم لغو يا تخفيف دادند. اينها همه خدعههائى است كه اينها مشغول هستند كه اين نهضت را بخوابانند و اين موجى كه در ايران پيدا شده است و مثل سيل خروشان همه چيز را دارد به باد مىدهد، آنها اين سيل را خاموش كنند، شعله قلوب را خاموش كنند و ابتدايش هم ممكن است يك ملايمتهائى بكنند و يك به اصطلاحشان آزادىهاى فضاى باز آزادى هم يك صورتى درست بكنند و دنبالهاش آنچه كه اين امور سرد شد و اين زبانههاى آتشى كه الان در ايران بلند شده است خاموش شد، دنبالش - بعد از مهلتى كه پا را محكم كردند به جاى خودش و خاطر جمع شدند كه يك همچو نهضتى ديگر نخواهد بپا شد - همچو حمله بكنند و همچو به همه جهات ملت صدمه وارد بياورند كه نه جناح روحانى و نه جناح سياسى و نه دانشگاه و نه بازار، ديگر تا آخر نتوانند نفس بكشند.
به شاه، اين افعى زخم خورده مهلت ندهيد
الان اين وضعى كه ايران پيدا كرده است اين افعى را زخمى كرده، آن چيزهائى كه او در مغزش پخته بود هميشه كه منم و ديگر ملت هم همه هوادار من، شاهدوستى در سرتاسر ايران هست، همه به حكم من هستند و كسى مخالف با من نيست، نمىشود باشد! اينها همه فروريخت، اين كنگرههاى خيالى كه به مردم جا زده بودند، واقعيتى نداشت و ليكن يك الفاظ خوشگل بزككردهاى تسليم مردم مىكردند، پردهها تا يك حدودى پس رفت و اين كنگرههاى بلند خيالى كه درست كرده
صحيفه نور ج 2 صفحه 282
بودند، اينها يكى بعد از ديگرى فرو ريخت و آمال و آرزوهائى كه داشت بسياريش پايمال شد. اين الان يك افعى زخمى است كه اگر مهلت به او بدهند و ملت سردى و سستى از خودش نشان بدهد اين سربلند مىكند و اين دفعه زهرش را به تمام اقشار ملت مىريزد، زهرى كه ديگر نتوانند اينها به علاجش برخيزند.
خطر مهره هاى اسلام نما بيشتراز حكومت نظامى
همه اين تشبثاتى كه ايشان كرده است، مثل دولت آشتى پيش آوردند و حالا هم ديدند كه آن آشتى از جنگهاى دولتها با هم مثل اينكه بدتر بود و اين ملايمت به خيال خودشان به صورت يك حكومت نظامى خشن در آمد و بعد هم در حكومت نظامىشان شكست خوردند. حكومت نظامىها حالا خودشان ماندند و اعلاميههايشان، اعلام مىدهند كه اعلاميه نمره چند كه مردم دو نفر همراه هم، بيشتر از دو نفر نبايد همراه هم در خيابانها راه بروند. در مقابل اين در همان جائى كه حكومت نظامى است 000/500، 000/300 بلكه گاهى بيشتر از اينها راه مىافتند در خيابانها و شعار مىدهند و هر چه دلشان مىخواهد مىگويند. حكومت نظامى هم شكست خورد، با شكست خوردن حكومت نظامى و مقابله مشت و تانك، فهميدند كه مشت بر تانك مقدم است اراده ملت بر توپ و مسلسل پيشى دارد. اينها از كودتاى نظامى هم مأيوسند ولى ذكرش را مىكنند، كودتاى نظامى، الان همان كودتاى نظامى است، مگر كودتاى نظامى چه مىكند؟ كودتاى نظامى يك نظامى مىآيد سر كار با خشونت با مردم رفتار مىكند اگر چنانچه خيلى آدم خشنى باشد، گاهى هم ممكن است كه خشونت نداشته باشد. خوب الان در تمام ايران حكومت نظامى است منتهى در عدهاى از شهرها رسماً حكومت نظامى است و در مابقى ايران به طور غير رسمى حكومت نظامى است. همان معانى نظامى بودن و مردم را از همه چيز محروم كردن به خيال خودشان، در همه ايران الان هست.
شكست رژيم در برقرارى دولت آشتى ملى و حكومت نظامى
بنابراين آن فريب اولشان كه حكومت آشتى و - عرض كنم - با همه چه و روحانيون، اولى كه اين دولت آمد روى كار، به عنوان يك روحانى خودش را معرفى مىكرد. پدر روحانى و پدر و مادر هم روحانى و اين حرفها، معرفى مىكرد بعد هم شروع كرد به آن كارهاى ملايمتآميز و فريبنده كه من در همان اولى كه تاسيس شد، اين را به مردم گوشزد كردم كه فريب نخوريد كه اين بدتر از آن حكومت نظامىهاست، اين خطرش بيشتر از آن است. انسان با حكومت نظامى مىداند كه اين آمده روى كار كه با سرنيزه با انسان رفتار كند، خوب احتياط خودش را مىكند و اينها، اما آن كه با فريب مىآيد روى كار و مىخواهد ملت را با خدعه و فريب عقب بزند، اين مردم را غافلگير مىكند و اين خطرش زياد است و من در همان وقت هاى اول، همان اولى كه اعلام حكومت آشتى شد، من مطالب را آنطورى كه مىتوانستم به مردم رساندم. اين حكومت آشتى شكست خورد، شد حكومت نظامى در همه ايران و در
صحيفه نور ج 2 صفحه 283
12 شهر عظيم ايران به طور رسمى و همين حكومت نظامى هم شكست خورده هست، الان هم حكومت نظامى هست اما اين حكومت نظامى شكست خورده است. بايد به حسب ترتيب حكومت نظامى، كسى شبها بيرون نيايد (مردم) از قرارى كه گفتهاند دو ساعت عقب انداختند دوباره برگشتند به اينكه جلو انداختند كه بايد دو ساعت هم جلوتر چه بكنيد، مردم در دكانهايشان نشستند و باز كردند و شروع كردند به قرآن خواندن، ملزم شدند به اينكه برگردند و باز به همان مقدار قبل و تظاهرات هم در همه اينجاهائى كه حكومت نظامى هست و غير نظامى (يعنى آنهائى كه نظامى رسمى است و نظامى غير رسمى) تظاهرات هم در همانجا به قوت خودش باقى است پس اين هم شكست خورد. از شكست خوردن اين، باز يك كودتاى نظامى يا يك نخستوزير نظامى شكست خورده است، اگر بىعقلى كنند و يك حكومت نظامى سرتاسرى يعنى يك نخستوزير نظامى بياورند و بخواهند مردم را با آن حكومت نظامى بترسانند، مردم ترسشان ريخته است ديگر، اعتنا به اين حرفها ندارند. همان بچههاى كوچولو هم پاسبانها را عاجز كردند و مقابله كردند با پاسبانها، آنها با سرنيزه و توپ و تانك، مردم با مشت و سنگ و از اين چيزها. پس حكومت نظامى و حكومت آشتى و كودتاى نظامى، اينها شكست خورده است، اينها را ديگر نمىشود پاى چيزى حساب كرد. اين تشبث، تشبثى است كه درست از كار در نمىآيد و نيامد، بخواهند بكنند هم نمىشود.
به كارگيرى مهرههاى جديد، فريبى تازه براى اغفال ملت
يك تشبث ديگر به اين است كه بعض رجال را براى نخستوزيرى مثلاً انتخاب كنند و از اين راه پيش بيايند، گاهى به اينكه كسى را انتخاب كنند كه مثلاً پيش مردم يك قدرى معروف است و كذا و گاهى به اينكه كسى را انتخاب كنند كه در اين حكومتهائى كه بوده است و در اين اوقاتى كه ايشان مشغول ظلم و ستم بودهاند، اين در دستگاه نبودهاست، خوب چون فهميدهاند كه كسانى كه در اين دستگاه يك شغلى داشتند، يك وزارتى داشتند، يك وكالتى داشتند، اينها ديگر مقبول ملت نيستند، اين اشتباه است كه مىخواهند همانها مردم را بازى بدهند، گاهى از شغل وزارت استعفا بكنند، گاهى از شغل وكالت استعفا بكنند، گاهى از - عرض مىكنم كه - حزب رستاخيز كنار بروند. همه اينها ديگر يك حرفهائى است كه اين ملت ما نمىپذيرد.
سفارتخانهها عهدهدار تعيين وكلا!
ممكن است واقعاً به حسب واقع هم يك نفر آدم توبه كرده باشد، بگذرد از آن معصيت بزرگى كه تا حالا كرده، از خيانتهايى كه تا حالا كرده - ممكن است كه از آن خيانت - يك خيانت مشترك بين همه اين است كه همه اين وكلاى مجلسين مىدانند كه وكيل ملت نيستند، اين ديگر يك چيزى نيست كه به خود اين وكلا مخفى باشد، همه مىدانند كه مجلس، مجلس ملى نيست و مجلسى است كه با فرمان شاه و با سرنيزه، سرنيزه هم كه نمىخواستند، آنوقت ديگر اين حرفها را نمىخواست، حالا
صحيفه نور ج 2 صفحه 284
سرنيزه مىخواهد، آنوقت با فرمان بود، فرمان هم نه اينكه حالا اين فرمان هم از ايشان باشد، آن هم از سفارتخانهها ليستش مىآمد. خودايشان اقرار كرد كه در چند وقت قبل از اين ليست مىآوردند و وكلا را با سفارتخانهها تعيين مىكردند و حالا اين جور نيست. نخير حالا هم اين جور است و بدتر از آن هست. اين وكلا همه آنها اين را بىاستثنا مىدانند كه و مىدانستند آنوقتى كه وارد مجلس شدند، به اينكه اينها وكلاى ملت نيستند و اين مجلس خلاف قانون اساسى است معذالك رفتند، همهشان رفتند، اينهائى كه نقض قانون اساسى را كردند و خودشان دانسته به اينكه اين خلاف قانون اساسى است، رفتند در مجلس، همان قدمى كه توى مجلس گذاشت اين خيانتكار است، حالا ما به كارهائى كه اينها انجام دادند و تغيير تاريخ اسلام را دادند يك همچو جنايت بزرگ، يك همچو جسارت بزرگ به مقام رسول اكرم، ما از اين هم اگر صرف نظر بكنيم با اينكه نمىشود كرد، كه همه آنها اينها را راى دادند و به تصويب همه اينها بوده، حالا ممكن است يكى از آنها عذر بخواهد كه آنوقتى كه اين را آوردند من راى نمىخواستم بدهم ترسيدم يا فرض كنيد كه راى ندادم، اما تو وارد شدى به عنوان وكالت از ملت در يك مجلس مخالف قانون اساسى، اين خيانت است، خود اين قدم، قدم خيانتى است، پس ملت، اين اشخاصى كه در اين حكومت بودند يعنى در اين حكومت غير قانونى.
اساس سلطنت پهلوى و منتخبات آن بر خلاف قانون اساسى است
باز نكته ديگر اين است كه اصلاً اساس سلطنت سلسله پهلوى مخالف قانون اساسى است، اساس سلطنت، به دليل اينكه هر كس كه به سن من است يا يك قدرى هم كوچكتر يادش است، آنها هم كه يادشان نيست، از آن پيرمردها بروند اگر نشنيدهاند بپرسند. لكن خوب مسأله چيزى است معلوم و معروف كه رضاشاه وقتى كه آمد و كودتا كرد، احدى قدرت بر اينكه در مقابل او يك كلمه بگويد نداشت، هيچ كس همچو قدرتى نداشت، اگر هم يكى دو تا همچو قدرتى داشتند، دوتايى بودند كه اثرى نداشت، كارى ازش نمىآمد. مجلسى كه در زمان رضاشاه براى تغيير مواد قانون اساسى در زمان رضاشاه تاسيس كردند، مجلسى بود كه ملت باهاش مخالف بود، نه اينكه خبر نداشت، مخالف بود ملت لكن جرات اظهار مخالفت نداشت اما هيچ كس هم نمىرفت رأى بدهد، مردم سرجاى خودشان بودند، مردم مشغول كار خودشان بودند، جرأت نمىكردند حرف بزنند. آن مجلسى كه تاسيس شد براى اينكه مواد قانون اساسى را تغيير بدهند و سلسله قاجار را منقرض كنند و سلسله پهلوى را منصوب كنند به مجلس مبعوثان، وكلاى او وكلاى ملت نبودند، اين را همه مىدانند، خود رضاخان هم مىداند، الان توى قبر مىداند اين را كه وكيل نبودهاند، پسرش هم مىداند. اين وكلا كه اطلاعات دارند ديگر مثل ما توده مردم نيستند كه اطلاعتشان كم باشد، اينها را همه مىدانند كه اصل اساس سلطنت پهلوى بر خلاف قانون است، مخالف قانون اساسى، اگر او مخالف قانون اساسى بود، سلطنت پهلوى مخالف قانون اساسى بود، سلطنت پسرش هم مخالف قانون اساسى است براى اينكه همان است مسأله. وقتى سلطنت ايشان مخالف قانون اساسى است تعيين وكيل ولو وكيل را مردم تعيين كنند لكن قانون اساسى
صحيفه نور ج 2 صفحه 285
مىگويد بايد شاه فرمان بدهد. ما شاه نداريم كه فرمان بدهد شاه. شاه نداشتند مردم، اين شاه نبود هيچ، شاهى كه خلاف قانون اساسى است شاه نيست. اين وكلا مىدانند به اينكه اين سلسله از سلاطين به اصطلاح، بر خلاف قانون اساسى روى كار آمدهاند و دنبالهاش هر كارى كه اينها انجام بدهند خلاف قانون اساسى است. اين با اصطلاح خودشان من دارم حرف مىزنم، با منطق خود آنها من دارم حرف مىزنم كه قانون اساسى را خوب به آن اعتناء دارند، روى همين قانون اساسى و مواد قانون اساسى، اينها وكيل ملت از اول، از زمان رضاشاه تا حالا ما وكيل ملت نداشتيم، مردم بىخبر بودند يا اگر خبر داشتند نمىتوانستند وكيل تعيين كنند، نبود. بنابراين در تمام دوره اينها، هم سلطنت بر خلاف قانون اساسى بود و هم مجلسين بر خلاف قانون اساسى، مجلى سنا كه بايد نصفش را شاه تعيين كند و نصفش هم ملت، ملت كه اطلاع نداشت، شاه هم كه نداشتيم تا تعيين كند و نصب كند براى اينكه شاه قانونى نبود. بنابراين آنهائى كه در وكالت و وزارت و عرض مىكنم اينها بودند همه بر خلاف قانون اساسى وكالت و وزارت كردهاند، همهشان. اين تشبثشان به اينكه تغيير بدهند يك مهرهاى را به يك مهره ديگرى و يك كسى كه - در - به خيال خودشان كه يك كسى را بياورند كه اين عيب را نداشته باشد كه در اين دورانى كه اينها حكومت داشتند، حكومت داشته باشد، مثلاً بروند از توى دانشگاه يك استاد دانشگاه بياورند كه در زمان اينها حكومت نداشته، حالا كه مىخواهد وارد بشود خلاف قانون اساسى است، براى اينكه كى واردش مىكند؟ كى او را نصبش مىكند به نخستوزيرى؟ و چه مجلسى تصويب مىكند نخستوزيرى او را؟ كدام مجلس؟ مجلس بر خلاف قانون اساسى است، سلطنت بر خلاف قانون اساسى، پس نخستوزيرى بر خلاف قانون اساسى است. شما فرض كنيد كه نعوذ بالله جبرئيل امين را اينها بروند از آسمان بياورند زمين مجسمش كنند اينجا كه پاك و پاكيزه و طاهر است، لكن به حسب منطق خودشان بايد شاه مشروطه تعيين كند نخستوزير را و مجلس، مجلسين تصويب كنند اين را. ما شاه مشروطه نداريم كه، مشروطه از آن روز اول عمل به آن نشد. قانون اساسى از روز اول، همين قانون اساسى كه همه آنها قبول دارند از روز اول عمل به آن نشد. يكى از مواد قانون اساسى اين است كه بايد 5 نفر از مجتهدين در مجلس باشند، نظارت كنند كه مبادا احكامى كه اينها صادر مىكنند بر خلاف حكم شرع باشد، اين قانون اساسى ما اينطور است متمم قانون اساسى اين است. پس ما از اولى كه مشروطه را درست كردند مردم، مردم را بازى دادند، از اول بازى دادند، مثل همين حالا كه مىخواهند بازى بدهند و دولت مثلاً آشتى مىخواستند روى كار بياورند. از اول كه مشروطه را اينها درست كردند اين شياطين كه متوجه مسائل بودند، روحانيون و مؤمنينى كه تبع آنها بودند، بازى دادند اينها را، خدعه كردند، متمم قانون اساسى را قبول كردند و اينها، لكن وقت عمل، عمل نكردند به متمم قانون اساسى يعنى 5 نفر مجتهد را در مجلس ما نياوردند، بله چيز اول يك صورتى ابتدا درست شد اما آن صورتى بود كه تمام شد. حالا قريب 50 سال است، بيشتر از 50 سال است كه ابداً در مجلس روحانى راه ندارد تا نظارت بكند و اين خلاف قانون اساسى است. پس الان اگر چنانچه ما فرض كنيم كه اين آقاى جبرئيل آمدند در زمين و
صحيفه نور ج 2 صفحه 286
تبع اعليحضرت مىخواهند بروند در مجلس با نصب ايشان و تعيين ايشان و با تصويب مجلس شورا و مجلس سنا، همان جبرئيل امين هم خلاف قانون اساسى كرده، قانونى نيست، وزارتش - چيزش - قانونى نيست. پس بنا عليه اين تشبث درست از كار درنمىآيد.
جابجائى مهرهها توسط رژيم، جوابى به مخالفت مردم با دستگاه شاه!
علاوه بر اين حالا ما از آن وجه قانونى و منطق خودشان حالا بگذريم، علاوه بر اين، مگر اين چيزها اين صداى مردم را مىاندازد؟ مگر مردم صدايشان اين است كه واوزيرا؟ اى وزير ما چطور است؟ مردم مىگويند ما شاه نمىخواهيم، تو مىخواهى وزير درست بكنى؟ اين جواب اين كه ما شاه نمىخواهيم اين است كه وزير شما اين بود اين باشد؟ خوب بروند ببينند منطق اين خارجىها كه مىگويند اين ملت چى مىگويد، چى مىخواهد، ملت را بروند ببينند توى بازارها چه مىگويند، توى مدرسهها چه مىگويند، توى دانشگاهها چه مىگويند، بيرون دانشگاه چه مىگويند، توى مزارع چه مىگويند، خوب بروند ببينند اينها، ببينند كه اين ملت سرتاسر اين ايران چه دارند مىگويند، چه مىخواهد اين ملت. اگر يك شبانهروز بر اينها گذشت و از هر آدمى چند دفعه اين كلمه را نشنيدند، خوب ما از خونمان برمىگرديم و مىرويم سراغ زندگيمان، اگر نشنيدند كه ما نمىخواهيم اين را، مرگ بر اين شاه، از بچه اينقدرى تازه زبان باز كرده اين را مىگويد تا آن پيرمردى كه حالا ديگر يواشيواش بايد حرف بزند، مثل من، خوب همه نمىخواهند. وقتى يك ملتى، وقتى كه يك چيزى را نخواست، خوب شاه براى ملت است وقتى ملت نمىخواهد او را كه نمىشود كه به زور آورد او را آوردند به زور اما فايده ندارد. بخواهند با اين تشبث كه يك وزيرى را بردارند يك وزير ديگر بگذارند، يك وزيرى كه خير بسيار هم آدم خوبى است (فرض كنيد) و اجزايش هم و ساير وزراء هم انتخاب كند همه را از دانشگاه يا از رجال پاك دامن، اگر آنها لبيك بگويند به اين حرفها، اما مردم سر وزرا حرف ندارند تا ما مردم را اغنا كنيم به اينكه آقا بسم الله وزير خوب ما به شما تحويل داديم. آنها مىگويند ما اصلاً سلسله شاهنشاهى را نمىخواهيم - ما اصل - اصل نظام شاهنشاهى، نظام باطل و غلطى از اول بود، حالا نظام شاهنشاهى را هم فرض كنيم همه ملت اين حرف را نزند، اما سلسله پهلوى كه ديگر نمىشود كسى انكار كند كه همه ايران دارند مىگويند ما سلسله پهلوى را نمىخواهيم. آنها گويند ما سلسله پهلوى نمىخواهيم، شما مىگوئيد كه من وزير را برداشتم يك وزير ديگر كردم!؟ جواب آن سؤال اين جواب نيست. خواست مردم اين نيست تا اينكه مسأله به اين ختم بشود، اگر خواست اين بود كه ما وزيرمان بد است، ما وكيلمان بد است خوب وزير را عوض مىكردند، وكيل را عوض مىكردند مىشد خوب، اما وقتى خواست مردم اين نيست شما يك كارى مىكنيد كه خواست مردم نيست، آنى كه خواست مردم است نمىكنيد، پس نمىتواند درست شود اين هم به شكست منتهى مىشود، صددرصد شكست است براى اينكه يك مطلبى نيست كه يك كلمهاش درست باشد. اين نيرنگ هم هر جورىاش بكنند فايده ندارد، بخواهند نظامىاش كنند، نظامى هست و شكستخورده، نظامى
صحيفه نور ج 2 صفحه 287
شكست خورده يك نظامى ديگر رويش بيايد، معلوم نيست حالا ديگر نظامىها هم قبول بكنند اين معنا را براى اينكه وقتى ديدند يك نظامى قلدرى مثل آن مردك شكست خورده، آنها هم ديگر بالاتر از او نيستند، آنها هم ديگر بالاتر از او نيستند در شقاوت، مىدانند كه آنهم شكست خورده هست. پس نه حكومت نظامى و نه كودتاى نظامى و نه اين خدعهها و حكومت آشتى، اينها فايدهاى نكرد.
اجير كردن چماق به دستان، نشانگر ضعف و ياس قواى انتظامى رژيم
يك راه ديگر هم اينها دارند طى مىكنند و اين آن است كه تشبث كردند به كولىها. خدا مىداند كه ننگ يك مملكت هست كه قواى انتظامى دارند و قواى انتظامى را از آنها مايوسند يا جرات كنند كه همهشان را وادار كنند به كار. يك مملكتى كه به حسب اصطلاح بايد شاهش و وزيرش و عرض بكنم قوايش اينها در صدد اين باشند كه نظم برقرار كنند اينها تشبث مىكنند به يك عده چماق به دست، در كرمان كولى، در جاهاى ديگر هم اين كسانى كه اجيرشان هستند. اينها زير سايه چماق كولىها مىخواهند زندگى كنند. اين ننگ است براى ما كه يك همچو كسى به ما حكومت كند، يك همچو كسى به ما براى ما وزارت كند، وكالت كند. زير سايه چماق كولى الان ادامه حيات دارد ايشان مىدهد. اين هم فايده ندارد. وقتى بنا شد چماق باشد، مردم هم چماق دارند، كردند - اينهم - مردم هم مقابلش چماق به دست گرفتند و بيرونشان كردند اينها را، البته آن چماق به دستها در پناه نظامى بودند چنانچه در مدرسه فيضيه و قم كه ريختند در 15 خرداد، قبل از 15 خرداد ريختند در مدرسه و آن خرابكارىها را كردند، يك دستهاى را آوردند از خودشان - چه - در پناه پاسبانها و در پناه لشكرىها ريختند تو مدرسه و آن كارها را كردند، حالا هم دارند اين كار را مىكنند كه در پناه قواى انتظامى، قوه انتظامى، در پناه قواى انتظامى به خرابكارى مشغولند. قواى انتظامى! اين از همان لغات است كه عرض كردم محتوى رااز دست داده و همين صورتى است، قواى انتظامى است ديگر، الان قواى انتظامى ما قواى مخرب شده است، در سايه آن چماق به دستها مىريزند به شهرستانها، چند شهرستان تا حالا با همين طور ريختند و خرابكارى كردند. اين تشبث هم فايده ندارد، اينها فايده ندارد.
تبليغات اجانب در وابستگى نهضت
تبليغات آمريكائىها و انگليسىها و اينها، اينها هم ديگر گذشته است، فايد ندارد. در آمريكا مىگويند كه داشت در نوشتههائى كه رابطه زيرزمينى بين انگليس و شوروى است كه اين آشوبها را درست كرده!! يعنى اين حرفهائى كه من حالا دارم به شما مىزنم و همه برادرهاى شما از قبيل اين جور حرفها و.... مىگويند، اين، انگليسها و روسها با هم دست به هم دادند و به من گفتهاند بگو، من مىگويم. به بازاريان هم گفتهاند داد كن آنها هم داد مىكنند. به ملاها هم گفتند داد كن - به مثلاً فرض كنيد اينهائى هم كه در - به شماها هم كه شعار داريد مىدهيد مىگويند آمدند به شما هم گفتند كه
صحيفه نور ج 2 صفحه 288
بيائيد فرياد بزنيد چه، در آمريكا گفته شده كه رابطه زيرزمينى بين انگليسها و شوروى است، اين آشوبها را اين انگليسها و شوروىها دارند درست مىكنند، انگليسها احتمال مىرود در اين فضولى دخالت داشته باشند اين بنايشان بر اين است كه فحش براى خودشان درست مىكنند كه مقاصدشان را پيش ببرند تا اينكه اين نهضت را آلوده كنند به اينكه نهضت انگليسى، شوروى است! اين هم فايده ندارد براى اينكه بچههاى ما هم حالا مىدانند كه هر چى اينها بگويند خلاف است، هر چه مىخواهند بگويند، بگويند. بچههاى كوچك ما هم مىدانند، همه جوانها و پيرهاى ما مىدانند كه اينها، حرفها و نيرنگهاست اينها و براى اين است كه اين نهضتى كه دارد همه اين اقشارى كه ما را دارند غارت مىكنند، مىلرزاند و انشاءالله سرنگونشان مىكنند. اين چيزها را مىدانند كه اينها براى اين است كه اين نهضت را بخوابانند، اين آتشى كه در قلبها افروخته شده است، اين را خاموشش كنند، اين را ديگر مردم مىدانند اين حرفها را. بنابراين اين تشبث هم فايدهاى ندارد.
نجات مملكت، با خروج شاه و خاندانش
آنى كه فايده دارد كليدش دست خود اعليحضرت همايونى است، هيچ كس هم نمىتواند و آن اين است كه ايشان پا شود برود، كليد دست خودش است، اگر بخواهد آرامش پيدا بشود، ايشان دست زن و بچهاش را بگيرد برود از اين مملكت، نجات بدهد خودش را براى اينكه من خوف اين را دارم كه يك آشوبى بشود و بچههاى كوچك - اينها - را هم بكشند و ما ميل نداريم يك همچنين چيزى را كه بچه كوچكها هم از بين بروند. خود اين، البته ملت خودش با اين چيزها دارد. اين صلاحش اين است، من صلاحش را مىدانم، صلاحش اين است كه سوار يك طيارهاى شب بشود بىصدا و برود سراغ ويلاهائى كه در خارج مملكت تهيه كردند با آن پولهاى هنگفت، اگر ملت ما بگذارد.
انشاءالله خداوند شما را موفق بدارد، انشاءالله پيش ببريد، پيروز بشويد، پيروزيد شما، يعنى تا الان پيروزيد، لازم نيست كه او برود، شما اين را از تختش پائين كشيديد، اين الان سر تخت ديگر نيست، اين حالا دائماً به اين و آن متشبث مىشود. من ميل ندارم بعضى تشبثاتش را بگويم، من ميل ندارم بگويم، اما دائماً در تشبث است. شما اين را از آن مرتبه بالاى آريامهرى كشيديد او را پايين، آورديد او را در مراتب پائين كه الان مشغول تشبث به اين به آن است، به كولىها تشبث مىكند. اين پيروزى شما است و خداوند شما را پيروز كند و به نهايت اين پيروزى برسيد كه اين ملت يك ملت مظلومى بوده است تا حالا و اين ملتى است كه زير پا و چكمههاى خارجى و داخلى تاكنون دست و پا مىزده است و انشاءالله خداوند موفق كند شما را و همه ما را به اينكه نجات بدهيم اين ملت را.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 2 صفحه 289
تاريخ 13/8/57
بيانات امام خمينى در مورد تشبثات و نيرنگهاى شاه براى دوام سلطنت
ترور و تهديد، افراد تاثيرى در نهضت ملت ايران ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
اطلاعات ما زياد است و تشبثات شاه و هواخواهان شاه هم زياد. اينها راههاى مختلفى براى تصفيه ملت داشتهاند و دارند كه از راه قدرت و اعمال زور و نظامى و قواى انتظامى و شهربانى و اينها كه با تجربه معلوم شد كه اينها نتوانست ملت را ساكت كند و يا از راه تهديدها، به خيال اينكه مثلاً تهديد به ترور كردن يك فرد، اين تاثيرى دارد و ملت ما الان اتكاء به شخص دارد. اين ملتى كه جوششاش حالا از باطنش هست و به طور خودكار الان دارد عمل مىكند و هيچ قدرتى نمىتواند اين ملت را اينطور به پيش براند، اينطورى كه ملاحظه مىكنيد كه سرتاسر يك كشور سى و چند مليونى (از آن دهات گرفته تا آن شهرهاى بزرگ، از مركز گرفته تا شهرهاى دور دست، دهات دور دست) اينها همه با يكدل و يكجهت ايستادهاند و فريادشان بلند است كه ما نمىخواهيم اين سلطنت پهلوى را. اين الان اگر يك وقتى هم كه مثلاً بوده است، يك تحريكاتى بوده است، يك چيزهائى بوده، يك دعوتهائى بوده و اين دعوتها اينجور شده است، حالا ديگر آنطور نيست، حالا ديگر افرادى كه آنها توهم مىكنند باشد يا ترور بشود و نباشد، اين ملتى كه راه را ديگر يافته است، ديگر دنبال اين نيست كه راه يافته را دوباره بيابد، راهش معلوم شده ديگر. تا حالا كه زحمتها كشيده شده است اين است كه راه را به مردم ياد دادند، راه معلوم شده است الان. الان ديگر مملكت ايران و جمعيت مملكت ما به طور خودكار عمل مىكند، يعنى در تعطيلش ديگر منتظر اين نيست كه زيد بگويد تعطيل كنيد يا رئيس صنف يا روحانى يا سياسى، ابداً دنبال اين مطلب نيستند، تشخيص دادند كه امروز بايد تعطيل بشود سرتاسر ايران يكدفعه مىبينيد تعطيل مىشود، شهرهاى بزرگ تعطيل مىكنند از باب اينكه تشخيص مىدهند كه امروز تعطيل است. اين كسى باشد يا نباشد ديگر اين فرق نمىكند. اين تهديدها يك تهديدهاى بچگانه است كه يك دفعه توهم اين بشود كه مثلاً زيد را ترور مىكنند و وقتى ترور كردند آتش خاموش نمىشود، آتش اگر روشنتر نشود خاموش نمىشود. اين هم يك تشبث بچگانه است كه اينها گاهى مىكنند و سابقه هم دارد كه گاهى مىكردند، حالا هم باز كردهاند و مىكنند.
صحيفه نور ج 2 صفحه 290
عدم موفقيت مردم فريبىها و تشبثات شاه و طرفدارانش در ركود نهضت
اخيراً بعد از اينكه ديدند كه دولت آشتى نتوانست كار خودش را انجام بدهد و از اول يك دولتى بود كه مىخواست با فريبكارى مردم را منصرف كند و بخواباند اين نهضت را و وعدههائى داد و عملهائى كرد و چيزهائى، اما همهاش چيزهائى كه خواست ملت اين نبود، يك چيزهائى ديگر بود خواست ملت، اينها تبع خواست ملت بود. قمارخانهها را بستيم هزار جور مركز فحشا باز است، بالاترين مركز فحشا دستگاه محمدرضا خان است كه درش باز است، در فحشا. فحشاى نه به آن معنى، فحشا به آن معنائى كه بدتر از فحشا است. فحشا به آن معنى كه يك بارگاه به تمام معنى ظلم، يك بارگاه به تمام معنى خيانت، به تمام معنى جنايت، در اينجا را اگر بستيد ملت يك قدرى آرام مىشود (يك قدرى البته، نه تمام) اما قمارخانهها را بستيد - كدام - مثلاً ملت آمده و اينهمه فرياد مىكند كه، داد مىزند و كشته مىدهد كه قمارخانهها باز است؟! ملت اين را مىخواهد؟! البته خوب اين هم يكى از چيزهائى است كه مىخواهد اما صداى ملت را بايد از توى خيابانها شنيد، چه مىخواهد.
بعد از اينكه دولت آشتى باطنش ظاهر شد و معلوم شد كه آشتى به معناى حكومت نظامى است و به معناى تثبيت و مسلط كردن يك اشخاصى از اشرار، كولىها - و نمىدانم از اشرار - به جان مردم بيفتند، يا چماق است و زدن است و بستن است و اختناق است و اينها، بعد از اينكه معلوم شد يك همچو مطلبى (كه از اول هم براى ما معلوم بود كه قضيه از اين حرفها نيست، قضيه اغفال مردم است كه مىخواهند اين نهضت را به هر جورى هست خفهاش كنند) اين هم توفيق پيدا نكردند. حالا چند ماه است كه حكومت آشتى آمد و جنگش را با مردم كرد و موفق نشد، حالا يك راه ديگرى را پيش گرفتند. شاه در حرفهايش اين را مكرر شايد گفته كه خوب، يك مملكتى كه ما مىخواهيم - حالا فرض كنيد كه من چه، اما خوب مملكت ما مىخواهيم - اگر من بروم، مملكتى ديگر نمىماند، شما نمىخواهيد كه يك مملكتى را داشته باشيد؟ اين مملكت اگر من نباشم از دستتان مىرود!! اين مملكت را بر مىدارند و مىبرند از اينجا به جاى ديگر، آغوش مىكنند! شوروى از آن طرف مىبرد و آمريكا هم از آن طرف مىبرد و انگلستان هم از آن طرف مىبرد. اين حرفى بود كه ايشان مىگفت خوب ما مملكت كه مىخواهيم.
تازگى يكى از افراد شاهدوست كه به خيال نخستوزيرى افتاده است، ايشان هم يك مصاحبهاى فرمودهاند و در اين مصاحبه گفتهاند كه: خمينى اين زجر و اين چيزها ديده است و به واسطه اين زجر ديدن، خوب، اين حرفها را مىزند ولى خوب افراد ديگر هم زجر ديدند، گاهى كمتر، گاهى بيشتر لكن گذشت كردند و مملكت ما الان اگر چنانچه فلانى وطنپرست باشد، چنانچه هست (گفته هست) اين مملكت ما الان به واسطه وضع جغرافيائى جورى است كه خطرناك است، براى حفظ مملكت بايد اين آدم كه مىگويد سلطنت نبايد باشد بايد يك قدرى پائينتر فكر كند، پائين بيايد يك قدرى، خوب ما مملكت لازم داريم (عين حرف شاه است، يك وكيل هم توى مجلس گفته بود، ايشان هم حالا مىگويد) خوب وطندوستى اقتضا مىكند كه انسان اگر يك حبسى رفت، يك تبعيدى
صحيفه نور ج 2 صفحه 291
رفت، يك شكنجهاى ديد، يك زحمتى ديد، وطندوستى اقتضا مىكند كه غمض عين كند، نگذارد كه مملكت از دست برود، وامصيبت!! مىخواهد مملكت از دست ما برود. لازمه اين حرف اين است كه ايشان مىگويد اگر چنانچه من ملاقات كنم با ايشان مطلب را به ايشان مثلاً چطور مىگويم و ايشان هم اگر ببيند كه يك خواست ملت را دادند، يك قدرى عمل ببيند، ملت هم اگر عمل ببيند خوب يك قدرى آرام مىشود لكن ملت عمل نديده است. اين دولت - مثلاً - كه آمده است عمل نكرده است، خوب است كه من (ايشان نگفته اين را ديگر، لازمه حرف اين است) بيايم كه عمل نشان بدهم، يك چيزى مردم ببينند، يك آزادى مردم به چشمشان بخورد، آرام مىشوند.
پس اين مطلبى كه حالا ما به آن مبتلا شدهايم، اين مانور ديگرى است كه با اين صورت به ميدان آمده است. آن با آشتى آمده بود، اين با مصلحت خواهى كه: يك آدمى است وطندوست و وطنخواه - عرض مىكنم - (به قول خودش) وطن پرست، اين براى خاطر اينكه مملكت مبادا يك وقت از دست برود، جانفشانى كرده و - عرض مىكنم - اين زحمت را به خودش داده كه بيايد و ملاقات كند با شاه و بعد هم برود به قم (كه نمىدانم آيا راهش دادند يا نه؟ بعضىشان راه نداده بودند، نمىدانم حالا به تمام معنى) برود به قم و بعد هم نجات بدهد مملكت را. از اين نقشهاى كه - مثلاً من عرض مىكنم - از اين طرحى كه خمينى دارد و داده است و مملكت به خطر افتاده است، ايشان با اين ملاقات شاه و با آن رفتن قم (كه آيا راهش دادند يا نه؟) اين مملكت را نجات بدهد، جانفشانى كرده است و عرض مىكنم كه از همه چيز گذشته براى نجات اين مملكت!! مىگويد كه من كه در قم رفتم ديدم اين ناآرامى قم و اين تظاهرات قم و اين فريادهاى قم را، خودم ديدم چه جورى است اينها آرام نمىشوند مگر اينكه يك چيزى ببينند از ما، يك دولتى روى كار بيايد كه يك چيزى ازش ببينند و لازمه اين حرف اين است كه ايشان تشكيل دولت بدهند و - عرض مىكنم كه - اين ناآرامىها را ساكت كنند و يك آزادى بدهند و اين چيزها و لابد مشروب خانهها را هم ببندند و يك كارهاى ديگر بكنند لكن اعليحضرت باشند، ايشان باشند كه مبادا يك وقت اين مملكت به دست روس و انگليس بيفتد!! اين قدرت اعليحضرت است كه الان روسها را به جاى خودشان آنجا نشانده است و آمريكا را هم به جاى خودش آنجا نشانده است!! اين قدرت را حق ندارد كسى دست بزند و اين كار فلان و - مردم اين - بايد مردم را راضى بكنيد كه اين قدرت را از بين نبرند و معارضهاى با يك همچنين قدرتى كه الان ايران را نگه داشته است معارضه با اين قدرت نكنند مردم.
خروج شاه از ايران تنها راه علاج و دواى ناآرامىها و اغتشاشات كشور
حالا ما قبل از همه چيز اول از اين آقاى شاهدوست (و به اصطلاح سايرين آمريكا خواه) ما به ايشان عرض مىكنيم شما كه قم تشريف برديد و با اتوميبلتان سوار شديد و از تهران هم عبور كرديد و رفتيد به قم، توى تهران هم تظاهرات را حتماً ديديد (اگر نگويم در حسنآباد و در علىآباد و در اين دهات هم ديده باشيد) مىگوييد قم را ديدم، خوب شما گوشتان كه الحمدلله گوش باز است، هوشتان
صحيفه نور ج 2 صفحه 292
هم كه الحمدلله هوش باز است نشنيديد مردم چه مىگويند؟ مردم چه مىگفتند؟ چه چيز مىخواستند؟ اين مردم كه جانشان را روى دست گرفتهاند، جوانهايشان را مىفرستند جلو، اين مادرها كه بچههاى جوانشان را مىفرستند به اين خيابانها و فرياد آنها بلند است، چه چيز مىگويند؟ تا ما ببينيم درد ملت چيست، دوايش چيست؟ تا انسان نفهمد درد چيست نمىتواند دوا بدهد. اينها همه دارند مىگويند كه ما اين شاه را نمىخواهيم شما مىگوئيد كه من اينها را آرامشان مىكنم!! آرام مىكنم به اينكه باشد ايشان!! اين ناآرامىشان اين است كه مىگويند اين شاه خيانت كرده به ما، ما نمىخواهيم اين را. شما دو تا مطلب مىگوئيد يكى اينكه من حرفهاى مردم را شنيدهام و اينها آرام نمىشوند تا ما اين چيزهائى كه مىخواهند خوب به آنها بدهيم، يك قدرى عمل بكنيم. شما اگر مىخواهيد عمل بكنيد، يك كارى بكنيد كه اين آقا برود سراغ كارش تا يك قدرى آرام بشوند (يك قدرى البته، نه همه)
طرح خطر تجزيه ايران دسيسهاى براى دوام سلطه ابرقدرتها بر منابع و امور كشور
يك مطلب ديگرى كه ايشان مىگويند اين است كه اين وضع جغرافيائى ايران جورى است كه (كانه ما ديگر هيچ اطلاعى نداريم از وضع جغرافيائى ايران كه چه جورى است) اگر اين انقلابات باشد با اين وضع جغرافيائى خطر بزرگى براى ايران پيدا مىشود ولى اگر شاه باشد اين خطر نيست. مطلب ايشان اين است كه با بودن شاه اين خطر نيست لكن اگر چنانچه (به فرمايش ايشان) خداى نخواسته اين شاه برود، اين مملكت به دست دو تا قدرت مىافتد و وامصيبت مىشود. ما مىگوئيم كه اين چيزى كه اين مملكت را به دست اين قدرت سپرده، اين دو تا قدرت سپرده، همين شاه است. آخر اينها تكليفشان بر اين مملكت اين نيست كه بيايند حمل كنند خاكهائى از قم به اين سرحدات شوروى و از تهران به آن سرحدات آمريكا، ايشان هم قبول دارند كه مقصود اين نيست (مقصود اين است كه اينها مسلط مىشوند بر مملكت ما) حالا مسلط نيستند؟!
وضع جغرافيائى كه هست و روى آن وضع جغرافيائى يك جهت و مهم هم روى وضع آن چيزهائى كه توى مملكت ما هست و اينها لازمش دارند، اينها الان مسلط بر اموال ملت ما نيستند؟! اينها الان نفت ما را دارند نمىخورند؟! در ازايش هم براى خودشان يك پايگاه درست مىكنند، پول نفت به ما مىدهند يعنى اسلحه مىدهند كه خودشان پايگاه درست كنند اينجا. اينها مسلط بر ما نيستند كه گاز را دارند مىبرند؟! اموال اين ملت دارد از دستش مىرود. تسلط آمريكا نيست كه اصلاحات ارضى و انقلاب سفيد را آورد در كار؟! اين انقلاب سفيد، انقلاب شاه و ملت است؟! ملتى است كه خودتان ملت هستيد!! به ملت كارى ندارد، شاهش هم به شاه كارى ندارد، انقلاب آمريكا بود يك طرفه. اين انقلاب براى اين بود كه اين مملكت را از اين مقدار زراعتى كه دارد كه به واسطه اين مقدار زراعت استغناى از مملكتهاى ديگر دارد، اين هم از دستش بگيرند. مگر تسلط آمريكا بر ما غير از اين است كه منافعى كه ما داريم، مخازنى را كه ما داريم، چيزهاى زير زمينى را كه ما داريم، روى زمينى
صحيفه نور ج 2 صفحه 293
را كه ما داريم، اينها سلطه پيدا كنند و ببرند؟ اينها الان سلطه ندارند بر ما؟! و اگر شاه برود سلطه پيدا مىكنند؟
اگر يك حكومت اسلامى پيدا بشود كه نص قرآنش اين است كه نبايد غير مسلم بر مسلم مسلط باشد، آنوقت مسلط مىشوند اينها؟! يا اينكه يا وضع جغرافيائى اقتضا مىكند كه يك قدرت مستقلى متكى بر ملت، يك رژيمى متكى بر ملت و بر قدرت ملت در اينجا پيدا بشود كه نه او بتواند تجاوز كند به او و نه او بتواند تجاوز كند به او. وضع جغرافيائى مملكت ما اقتضاى اين را دارد كه براى جلوگيرى از هر دو قدرت و تامين صلح در اينجاى دنيا يك قدرتى در كار باشد، نه يك انگلى. الان وضع نظامى ما و وضع ارتش ما يك وضع ارتش انگلى است. ارتشى است كه تحت نظام آمريكا و به نفع آمريكا دارد اداره مىشود. 45 هزار، 50 هزار، بعضى گويند 60 هزار از مستشاران آمريكا و مفتخوارهاى آمريكا ريختهاند به جان ما و در مملكت ما هستند، آنهمه پايگاهها براى خودشان در اينجا درست كردهاند، اشغال نظامى است مملكت ما، اشغال آمريكائى است مملكت ما. اين آقا مىگويند كه به خطر مىافتد!! از اين خطر بيشتر؟! زراعت ما بكلى از بين رفت، اين خطر نبود؟! حالا شما مىخواهيد خطر را رفع كنيد؟! شما همان بوديد كه در حكومت شما اين قضيه پيدا شد و آمريكا به ما تحميل كرد و من همان بودم كه به شما پيغام دادم كه آقا نكنيد اين كار را، اين زراعت ما را به زمين مىزند. خدا مىداند به فرستاده ايشان گفتم كه كنيد اين كار را، شما ملتفت هستيد خودتان داراى ملك هستيد، ملتفت هستيد كه نمىتوانند اينها اداره بكنند، به زمين خواهد خورد اين زراعت مملكت. تو بودى كه زراعت مملكت را به زمين زدى براى خاطر آمريكا، حالا شما خواهيد اصلاح بكنيد كه مبادا يك وقتى تسلط بر ما پيدا كنند؟! الان ما مستقليم؟! قدرت، يك قدرت مستقلهاى ايستاده و همه را جلوگيرى كرده است و ما يك مملكت مستقل و متمدن و آزاد مردان و آزاد زنان داريم؟ ما خواهيم كه يك مملكت قدرتمند كه قدرتش متكى به ملت باشد، الهام از ملت بگيرد، اگر يك ارتش متكى بر ملت باشد، نه آن قدرت تواند كارى بكند نه آن قدرت كار بكند.
آنها مىخواهند تامين اين بشود كه او نپرد به او، او نپرد به او، وقتى يك قدرت مستقلى شد نمىشود اين كار را كرد. شما مىخواهيد كه با اين دوز و كلكها اين دو تا قدرت را بر ما مسلط كنيد، نمىخواهيد مملكت را رها كنيد، مىخواهيد مملكت را بيشتر از اين به باد بدهيد. ما مىخواهيم نجات بدهيم اين مملكت را از اين دو قدرت. شما مىخواهيد كه اين مملكت تحت همين قدرت و سلطه باشد تا آخر، با چه صورت؟ با اين صورت كه اگر اعليحضرت بروند، اين مملكت به هم مىخورد!! اين اعليحضرت بايد باشند تا اين دو قدرت را جلويشان را بگيرند!!
اساس مخالفت ما با رژيم شاه مصائب وارده بر ملت است، نه اغراض شخصيه
آقا اين اعليحضرت اين قدرتها را بر ما مسلط كرده و آن پدرش، آنوقت يك كلمهاى ايشان دارد (باز عين كلمه شاه) كه ايشان زجر كشيده است (من را مىگويد)
صحيفه نور ج 2 صفحه 294
خوب، ايشان يك زجرى كشيده است، چى كشيده است. عين حرفى است كه شاه گفته است كه او غرض شخصى با من دارد، او دارد حسابها را (عين عبارت اوست) پاك مىكند. پس شما الان بلندگوى اعليحضرت هستى در اينكه او گفت مملكت ما مىخواهيم و اگر من بروم مملكتى نيست. شما هم مىگوئيد كه اگر شاه برود مملكتى نيست (اين يك تكه عين حرف اوست كه زديد) او مىگويد كه مملكت ما وضعى دارد كه اگر چنانچه ما برويم، آنها از آن طرف مىآيند و اينها از اين طرف، و شما بلندگوى او هستيد. او مىگويد كه فلان آدم غرض شخصى با من دارد، حسابهايش را دارد حالا پاك مىكند يعنى من او را به حبس انداختم، من او را تبعيد كردم حالا دارد حساب پاك مىكند. ايشان هم بلندگوى اوست همان عين او را مىگويد.
من خيال مىكردم براى شاه ديكته مىكنند و حرفها را مىزند (و همينطور هم هست، ديكته است، ديكته بالاترهاست) معلوم شد كه ديكته بيشتر را ايشان مىكند.
بايد حساب كرد آقا من كه يك نخستوزير نبودم و يك بارگاه و قبه و بارگاه داشته باشم. من آنم كه حالا هم كه اينجا آمدهام، منزلم را ديديد كه شما نمىتوانيد تويش بنشينيد و بيشتر ازاين هم نمىخواهم اصلاً. من توى حبس هم وقتى وارد شدم به آن باشگاه افسران (كه اول من را بردند تو باشگاه افسران) من وقتى وارد شدم ديدم يك جاى خيلى خوبى است كه همه چيز آماده است كه منزلهاى ما خواب نديدهاند، به آن مامورها گفتم خوب، اين كه از منزل ما بهتر است (و بهتر هم بود) بعد هم ما را بردند در يك جاى ديگر، همان مثل منزل خودمان يك خرده بهتر، وقتى هم كه از حبس ما بيرون آمديم، حبسش هم يك حبسى نبود كه به ما يك بدى بگذرد، يك سختى كه ما به واسطه آن بدى حالا با شاه - مثلاً - به هم زديم!! حبسشان هم يك حبسى نبود كه براى ما، توى اين حبس آنهائى كه همراه ما بودند و مامورين حبس بودند با ما محبت مىكردند، به ما ارادت داشتند - و عرض مىكنم - كه وقتى هم كه از آنجا آمديم در يك باغ بزرگ و در يك عمارت عالى كه ما به خواب هم شايد نديده بوديم و ما هم آنجا بوديم. بعد هم كه رفتيم منزل خودمان، منزل خودمان بود ديگر آنجا. ما اينقدر هم عادت نكرده بوديم كه بيرون بيائيم و گردش برويم حالا كه توى حياط، توى خانه هستيم به ما بد بگذرد. وقتى هم كه ما را تركيه بردند، تركيه خيلى هم بهتر از ايران براى ما بود (براى شخص من). ما زجرى نديديم و بعد هم رفتيم، نجف هم كه منزلمان بود. حالا هم آمديم اينجا، اينجا هم بهتر از منزل خودمان است باغ دارد و همه چيز. ما زجرى نديديم كه در مقابل اين زجر (اين را براى خودم مىگويم) زجرى نديديم كه مخالفتمان با اين آدم براى زجر باشد. ما زجرمان زجر اين ملت است. من وقتى صورت اين مردهائى كه بچههايشان، پسرهايشان را كشتند در ذهنم مىآيد زجر مىبرم، من وقتى اين مادرى كه يقهاش را پاره مىكند در مقابل اين چيزها كه بيائيد من را بكشيد، شما كه جوان من را كشتيد بيائيد مرا هم بكشيد، اين زجر مىدهد ما را، نه اينكه به من يك چيزى بد گذشته است، زجر ديدهام نه خيلى هم خوش گذشته است اينكه ما را زجر مىدهد اين مصيبتى است كه بر ما ملت ما وارد شده است. مسلمان اگر بر ملت خودش زجر نبرد مسلمان نيست. آن كسى كه مىخواهد اين آدم باشد، من
صحيفه نور ج 2 صفحه 295
نمىتوانم به او بگويم مسلمان هست. آن كسى كه دست مىدهد به يك دست جانى، او را ديگر ما آدم نمىدانيم. اگر مسلمان هم باشد آدم نيست و مسلمان هم نمىتواند باشد. زجر ما اين است، نه اينكه زجر ما اين است كه ما را حبس كردند يا زندان بردند. يا زجر ما اين است كه پاى علما را اره كردند آقا، توى روغن سوزاندند. زجر ما اين است كه ده سال، پانزده سال، هشت سال، هفت سال علماى ما در حبس بودند، پدر اين آقا (اشاره به يكى از حضار) چند سال در حبس بوده است، اين زجر ماست. حالا از حبس اينها آمدهاند بيرون بله زندانيان سياسى را ما رها كرديم (يا به اصطلاح خودشان) عفو كرديم. تمام شد؟! زندانيان سياسى، زندانى كه ده سال در آنجا زجر ديده، عالم بزرگوار را توى صورتش همچنان زدند كه گوشش عيب كرده حالا آمده بيرون، حالا بيايد تشكر كند از شاه كه شاه بماند حالا؟! آخر نمىشود، اين ملت را هم نمىشود خاموش كرد با اين حرفها. نه نخستوزير توانست خاموش كند، نه منتظر الوزاره نمىتوانيد و نظامى و نه حكومت نظامى و نه هيچ چيز، نمىشود.
نجات مملكت در گرو خلع و مجازات شاه جنايتكار
ببينيد مردم چه مى خواهند، آن را بدهيد به مردم، بچه و بزرگ مىگويد آزادى و استقلال شما آزادى و استقلال را بدهيد و حكومت پهلوى نه. اين لسان ملت ماست، بزرگ و كوچگش، آن كه توى خارج است و آن كه در داخل است همه اين را دارند مىگويند. شما اين را عمل بكنيد اين ملت از شما راضى مىشوند و آرام مىشوند اما شما مىخواهيد آن كه جانى اصلى است نگاهش داريد - بگوئيد كه شهربانى قم، آذربايجان را به آتش مىكشند بعد شهربانيش را مىخواهند، شهربانى را خواستند براى اينكه تسليت حال مردم باشد. اين آقاى منتظر الوزاره مىگويد كه بايد آنهائى كه به ملت ظلم كردهاند مجازات شوند. من از اين آقا مىپرسم كه كى به ملت ظلم كرده است؟ بگو، بيا بنشين ببينم كى. شهربانى آدم كشته است بىاذن؟! پاسبان آدم مىكشد بىاذن؟! استاندار امر مىكند بىاذن ؟! رئيس قوا امر مىكند بىاذن شاه ؟! بىاذن شاه اين چيزها نمىشود. در نظام نمىشود، بزرگ ارتشداران ايشان هستند، تا ايشان اذن ندهد كه آدمكشى نمىشود.
مجازات اين را بكنيد ما دست شما را مىبوسيم. بسمالله، مجازات كنيد ايشان را، در شرع اگر نكشته باشد آدم هم حبس ابد است. مجازات ابد است كسى كه امر بكند كسى، كسى را بكشد، در شرع مقدس حبس ابد است و، در حكومت اسلامى بايد حبس ابد بشود و ايشان با دست خودشان مىگويند كه جنايت كرده است. اين را اگر ثابت بشود، قصاص است - ما نمىخواهيم تمام جناياتى كه شده است - شما يك جانى را كه مبداء همه جنايات است و همه مردم دارند به اين نظر مىكنند به عنوان اينكه جنايت مستند به اوست و همه ناراحتىها زير سر اوست، شما او را مجازات كنيد تا اين ملت تا حدودى آرام بشود. دنبالش قضيه ا
afsanah82
07-24-2011, 05:17 PM
previos page menu page
صحيفه نور ج 2 صفحه 297
تاريخ 13/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون سوئد
سؤال: شاه با دكتر امينى وارد مذاكراتى شده است كه نشان مىدهد شاه حاضر به عقبنشينىها و نرمشهائى مىباشد، او زندانيان سياسى را آزاد ساخته است. آيا حضرت آيتالله مىتوانند نقشى را براى شاه در يك دولت با آزادىهاى بيشتر بپذيرند؟
جواب: شاه مدتى است كه مشغول اجراى نقشهاى است كه ملت را فريب دهد، با اشخاصى مذاكره و عقبنشينىهائى كرده كه براى فريب ملت است اما ملت حاضر نيست كه شاه باشد، هر قدر هم عقبنشينى كند. حرف قاطع با پشتيبانى ملت اين است كه شاه با جنايتهائى كه نسبت به ملت و كشور و خيانتهائى كه تاكنون كرده است قابل پذيرش نيست، نه خودش و نه سلسلهاش، بايد اين سلسله منقرض شود. طرز حكومت با رفراندم تعيين مىشود.
سؤال: گفتهايد كه اگر لازم باشد به جنگ مسلحانه دعوت خواهيد كرد، آيا هنوز هم اين نظر را داريد؟
جواب: ما حتىالامكان از جنگ مسلحانه پرهيز داريم و معتقديم به همين ترتيب كه ملت پيش مىرود، كار را حل كنيم اما اگر سرسختى نشان دهد و ابرقدرتها هم به او كمك كنند ممكن است در اين مطلب تجديد نظر كنيم.
previos page menu page
afsanah82
07-24-2011, 05:18 PM
جلد سوم
menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 1
تاريخ: 13/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون سوئد
سؤال: شاه با دكتر امينى وارد مذاكراتى شده است كه نشان مىدهد شاه حاضر به عقبنشينىها و نرمشهائى مىباشد، او زندانيان سياسى را آزاد ساخته است. آيا حضرت آيت الله مىتوانند نقشى را براى شاه در يك دولت با آزادىهاى بيشتر بپذيرند؟
جواب: شاه مدتى است كه مشغول اجراى نقشهاى است كه ملت را فريب دهد، با اشخاصى مذاكره و عقبنشينىهائى كرده كه براى فريب ملت است اما ملت حاضر نيست كه شاه باشد، هر قدر هم عقب نشينى كند. حرف قاطع با پشتيبانى ملت اين است كه شاه با جنايتهائى كه نسبت به ملت و كشور و خيانتهائى كه تا كنون كرده است قابل پذيرش نيست، نه خودش و نه سلسلهاش، بايد اين سلسله منقرض شود. طرز حكومت با رفراندم تعيين مىشود.
سؤال: گفتهايد كه اگر لازم باشد به جنگ مسلحانه دعوت خواهيد كرد، آيا هنوز هم اين نظر را داريد؟
جواب: ما حتى الامكان از جنگ مسلحانه پرهيز داريم و معتقديم به همين ترتيب كه ملت پيش مىرود، كار را حل كنيم اما اگر سرسختى نشان دهد و ابرقدرتها هم به او كمك كنند ممكن است در اين مطلب تجديد نظر كنيم.
menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 2
تاريخ: 14/8/57
پيام امام خمينى به مردم غيور كردستان به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در آن سامان
بسمه تعالى
سلام بر برادران اسلامىكردستان كه با قيام دلاورانه به نهضت اسلامى ساير برادران پيوسته و با شجاعت و شهامت در مقابل طاغوت ايستاده، مجال را بر دشمن اسلام و كشور تنگ كردهاند. امروز ما مكلف هستيم كه در هر لباس و هر شغل هستيم از اختلاف كلمه احتراز و به وحدت اسلامى كه پيوسته مورد سفارش كتاب و سنت است گرايش نموده و كلمه حق را عليا و كلمه باطل را سفلى قرار دهيم.
در اين موقع حساس كه كشور ما و اسلام عزيز در معرض خطر عظيم است تكليف همه گروهها و افراد خطير و عظيم است. سستى و سردى در حال حاضر و اختلاف و افتراق كلمه، در حكم انتحار و به هدر دادن خون فرزندان اسلام است.
ما از همت بزرگ فرزندان كرد اسلام و از جوانان برومند آزاديخواه و استقلال طلب آن سامان تشكر و تقدير مىكنيم. ما و شما در صف واحد در مقابل طاغوت بپاخاسته و از كيان اسلام و كشور بزرگ اسلامى دفاع مىكنيم و با ايثار خون جوانان عزيز، درخت رشد ملت را آبيارى مىنماييم.
اينجانب از مساعى جميله شما برادران محترم قدردانى نموده توفيقتان را در فرو ريختن پايه ستمگرى از خداوند تعالى خواستارم. الحق ملت ايران با همبستگى بيمانند خود و ايستادگى در مقابل دشمنان اسلام و كشور، يك ملت نمونه است كه نام بزرگ خود را در تاريخ ثبت و راه مبارزه با ستمگران را به ملتهاى مظلوم آموخت.
برداران محترم! در اين نهضت مقدس كه تشكيل حكومت اسلامى سرلوحه اهداف آن است و ضمانت از آزادى و استقلال از ثمرات آن، صبور باشيد و گول تبليغات انگلهاى سود طلب را نخوريد و به خداى بزرگ و قرآن كريم اتكاء كنيد و به پيش رويد. خداوند با صابران است و دست حق با عدالتخواهان مىباشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 3
تاريخ: 14/8/57
بيانات امام خمينى در مورد تبليغات اجانب عليه اسلام و روحانيت
طرح (افيونى بودن اسلام) توطئهاى براى استثمار
بسم الله الرحمن الرحيم
باز امروز در روزنامههاى شوروى (براى من ترجمه كرده بودند) در يكى از آنها تيترش اين بود كه اسلام افيون جامعه است.
ما هر نظامى را يك دفعه ملاحظه مىكنيم، خود نظام را، مثلاً نظام شاهنشاهى، نظام جمهورى، يكى هم حكومت اسلام است. يك وقتى متن اسلام را بررسى مىكنيم ببينيم كه آيا متن ماهيت اسلام چطور است، آيا اين افيون است و در دعوتهايى كه كرده است دعوت كرده است به اينكه مردم چرت بزنند؟ بخوابند؟ تنبلى كنند؟ يك بررسى راجع به خود متن اسلام است كه سندش قرآن است (از همه سندها، بالاتر در اسلام قرآن است) يك بررسى در قرآن بايد بشود و آن كسانى كه گوششان پيش روزنامهها و عرض مىكنم كه مبلغين خارجى هست بايد سربسته و در بسته يك مطلبى را قبول نكنند. كسى كه يك مطلبى بشنود و قبل از اينكه دليلى بر آن مطلب پيدا بكند قبول كند، اين از فطرت انسانى خارج است. فطرت انسانى اينطور است كه مطلبى را همين طورى قبول نمىكند تا هر چه گفتند فوراً قبول كند، اين طور نيست، بلكه اگر مطلبى به او تبليغ كردند يا مطلبى را گفتند، اين دليل مىخواهد كه به چه دليل شما يك همچو مطلبى را مثلاً مىگوييد.
اينها مىگويند، مال حالا هم نيست، سابقهدار است مساله و ريشهاش هم براى اين است كه اين ملت اسلام را از قرآن جدا كنند، از اسلام جدا كنند. اين تبليغاتى كه شده است و از تعبيراتشان گاهى (اسلام افيون جامعه است) (كه همين امروز آنچه من خواندم نوشته بود يا ديروز ديدم) گاهى (دين افيون جامعه است) وقتى دين را مىگويند كه افيون جامعه است، بايد انسان ببيند كه اولاً اين حرفى كه اينها مىگويند و تبليغى كه اينها مىكنند، اساس اين حرف چه است، براى چه يك نفر روزنامه نويسى كه در شوروى هست او يك همچو مطلبى را، تيترى را در روزنامهاش مىنويسد، اين چه نظرى دارد كه از آن طرف دنيا يك همچو مطلبى را مىنويسد كه اسلام كذا يا دين كذا؟ و اساس اين مطلب چه هست؟
اساس اين مطلب همين است كه اينها كه مىخواهند استفاده بكنند از شما و مملكت شما، استثمار كنند شما را و مملكت شما را هم هر چه دارد ببرند، بايد آن چيزهايى كه احتمال مىدهند كه مانع باشد از اين غارتگرى، اينها را از جلو بردارند كه آزادانه بتوانند يك كارى را كه مىخواهند انجام
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 4
بدهند، چه بكنند؟ اين مانع يا احتمال مانعيت در چه هست؟ يكى در اسلام است، خود اسلام يا دين، - اينها ديدند كه دين يك مطلب - نه اينكه اينها همين طورى خودشان گفتند، اينها مطالعات كردند و روى مطالعات اين مسايل را مىگويند، طرح مىكنند. اينها متن قرآن را مطالعه كردهاند، اسلام را هم مطالعه كردند و فهميدهاند كه قرآن يك كتابى است كه اگر مسلمانها به آن اتصال پيدا كنند، تودهنى مىزند به اين اقوامى كه مىخواهند بيايند سلطه پيدا كنند بر مسلمين . قرآن مىگويد هرگز خداى تبارك و تعالى سلطهاى براى غير مسلم بر مسلم قرار نداده است، هرگز نبايد يك همچو چيزى واقع بشود، يك تسلطى، يك راهى، اصلاً يك راه نبايد پيدا بكند (لن يجعل الله للكافرين على المسلمين سبيبلاً) اصلاً راه نبايد داشته باشند. مشركين و اين قدرتهاى فاسده، راه نبايد داشته باشند بر مسلمين.
اينها مطالعه كردند، ديدند كه وضع قرآن و اسلام و متون اسلام چه است كه اگر اين متون را مسلمين بر آن اطلاع پيدا كنند و اتصال پيدا كنند مسلمين بر قرآن و متشبث بشوند به قرآن و اسلام، فاتحه اين غارتگرىها و اين سلطه جويىها را مىخوانند، پس چه بكنند كه اين سلطهجويىها به قوت خودش باقى باشد و اين غارتگرىها هم ادامه پيدا كند؟ اينها بايد اين ملت را از اسلام جدا كنند. اديان ديگر هم، چون اين مطلب تابع به آنطور كه مثلاً پانصد سال، هزار سال سابقه داشته باشد نداشته است. آنوقتى كه اروپايىها راه پيدا كردند به ممالك شرق و ديدند كه يك طعمه خوبى است ممالك شرق و براى بلعيدن اين طعمه مطالعات كردند، اين مسايل پيدا شده است. اينكه ساير اديان را هم مىگويند مقدمه اين است كه اسلام را بگويند و الا آن اديان ديگر خيلى مورد احتياطشان نيست، مقدمه اين است كه اسلام را در نظر مسلمين از آن پايهاى كه دارد منحطش كنند، مسلمين را از اسلام جدا بكنند، به ذهنشان بياورند كه اسلام يك دينى است كه آمده است كه جامعه را خواب كند تا قدرتمندها بخورند اين جامعه را، منطق اينها اين است (يعنى منطق نيست) حرف اينها اين است و حرف هم روى اين اساس است كه مىخواهند كه با اين كلام، با اين تبليغات شما را جدا كنند از اسلام. بايد همين طورى، جوانهاى ما همين طور قبول كنند كه تا در يك روزنامهاى، در يك كتابى، در يك مجلهاى نوشته شد كه اسلام افيون جامعه است همه دست بگيرند و بگويند همين است؟! كسى كه يك مطلبى را همين طورى قبول كند، اين اصل از فطرت اسلامى، از فطرت انسانى خارج است. فطرت انسانى براى هر مطلبى كه واضح نيست دليل طلب مىكند، همينطورى قبول نمىكند.
شواهد و آثار تاريخى، متون و اسناد قرآن و حديت، دليلى بر تحرك اسلام
خوب ما بايد مطالعه كنيم، ببينيم كه آيا متن اسلام كه سندش قرآن و حديث است، اين متن اسلام اينطورى است؟! قرآن اينطورى است كه جامعه را دعوت كرده به اينكه خواب بروند و قلدرها بخورند اين جامعه را؟! سلاطين و - نمىدانم - اينها بخورند اين جامعه را و هر كارى دارند، هر سلطهاى كه دارند آن سلطه را تحقق بدهند؟! يا قرآن اينجور نيست؟ اين خيلى دقت نمىخواهد، يك نظر سطحى مىخواهد به قرآن كه قرآن را بخواند يك نظر سطحى ببينند كه در قرآن راجع به جنگها چقدر است
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 5
و جنگها با كى بوده، چقدر آيات ما راجع به جنگها و آداب جنگ و تحريك به جنگ و وادار كردن و امر كردن و الزام كردن به اينكه مسلمين بايد بروند سراغ قتال و جنگ، چقدر آيات است و جنگ با كى بوده است اين يك مساله سطحى است اين ديگر دقت و علميت نمىخواهد، جنگها با مشركين بوده است. در حجاز اولى كه شروع به جنگ شد، خوب پيغمبر اكرم در مدينه بودند و عده هم كم بود و - عرض مىكنم - تا اندازهاى كه توانستند، قبلاً كه در مكه بودند نقشهكشى بود، مساله، مساله درست كردن كار و سازنده كردن بود كه افراد را بسازند و آنجا هم مجال اينكه يك كارى انجام بدهد، ندادند مشركين. اين مشركين ثروتمند و قدرتمند هيچ مجال ندادند كه پيغمبر دعوت بكند در مكه، چندين سال هم مثل حبس بود، در آنجا بلكه همهاش در مكه كه بود يك حبسى بود براى او (مثل حالاى ايران كه يك حبسى است براى مردم، حالا نمىخواهم چه بكنم) وقتى كه ايشان ديگر از مكه يا مايوس شدند يا ديدند كه مدينه براى كارشان بهتر است با مدينهاىها روابط پيدا كردند و روابط زير زمينى و سرى پيدا كردند و مطلب را مهيا كردند و رفتند مدينه. مدينه رفتند و خيلى طول نكشيد كه جنگها شروع شد به دعوت قرآن يعنى متن اسلام، يعنى سند اسلام، جنگها در مدينه شروع شد و چندين جنگ، زياد جنگها بوده است، اين جنگها با كى بوده است؟
افيونى كه اينها مىگويند مىگويند كه اسلام كه افيون جامعه است اسلام آمده است مردم طبقه سه و فقرا را بر ايشان لالائى بگويد، خوابشان بكند تا آن قدرتمندها بخورند آنها را، منافع آنها را بلع كنند!! بلكه اديان را مىگويند اينها كه اصل اديان را آن قدرتمندها درست كردهاند براى همين معنا، يك دينى درست كردهاند كه مردم را دعوت كنند به اينكه مردم مزاحمت با آنها نكنند، دعوت كنند به اينكه بخوريد و كتك بخوريد و صحبت هم نكنيد، حرفى نزنيد. ببينيم اين جنگهاى متعددى كه در اسلام واقع شده، زمان رسول اكرم بوده (حالا بعد از زمان رسول اكرم باز حرف ديگر است) زمان خود پيغمبر اسلام بوده است كه متن اسلام است، ديگر هيچ حاشيه نيست، متن اسلام است، قرآن است و آن كه قرآن را آورده است براى مردم، آنى كه اينها مىگويند كه دين را قدرتمندها درست كردند كه آن ضعفا و فقرا را، منافعشان را استثمار كنند و استعمار كنند، ببينيم كه آيا اين جنگها، جنگ اينطور بوده است كه پيغمبر اكرم همدست شده است با قدرتمندها و حمله كرد، به فقرا؟! يا با فقرا ساخته و حمله كرده به قدرتمندها؟ هر كس همان ظواهر اول تاريخ را ببيند مىبيند اينطورى بوده كه پيغمبر يك دسته فقير دورش جمع بودهاند يك دسته بودهاند كه هيچ جا نداشتند غير صفه اصحاب صفه، يعنى يك جائى كه توى اين حياط يك جايى شما فرض كنيد كه يك جائى بود به آن صفه مىگفتند، اينها آنقدر بىجا بودند كه اصحاب صفهاى داشتند و اصحاب پيغمبر بودند و آنجا مىخوابيدند، اينقدر بىچيز بودند، چيزى نداشتند اينها، فقرا بودند، اينها بودند كه در جنگها يك خرما را (در تاريخ است اينها) يك دانه خرما را اين مىگذاشت دهانش كه يك خردهاى چيز پيدا كند در مىآورد مىداد به آن، آن هم مىگذاشت دهانش بعد در مىآورد مىداد به آن، جنگ هم بود. دارائيشان اين بود، وضع زندگى، آنى كه اطراف پيغمبر جمع شده بودند گداها بودند، خوب فقرا و گداها جمع شدند دور پيغمبر، همين فقرا و
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 6
گداها با تعليم قرآن در زمان خود رسول اكرم حجاز را فتح كردند، آنهايى كه هيچى بودند، يعنى پيغمبر نتوانست مكه بماند، شب، نصف شبى فرار كرد از مكه به مدينه بعد از اينكه روابطش را با مدنىها و با بعضى از مدنىها درست كرده بود فرار كرد از آنجا به مدينه نصف شب و نمىتوانست در آنجا هيچ كارى انجام بدهد. وقتى هم آمد مدينه وارد شد به يك عدهاى كه همانطور كه عرض كردم اينها از فقرا بودند. نه اينكه اينها از اغنيا و ثروتمندها بودند و پيغمبر با ثروتمندها بست و بند كرد كه فقرا را مثلاً خاموش كند.
تمام جنگهائى كه پيغمبر كرده است با اين مشركين عرب، مشركين طاغى بوده، مشركين قدرتمند بوده، جنگجو بوده منتهى تعليمات اسلام و آن دلدارىهائى كه اسلام به اين عدد كم مىداده است آنها را جورى تربيت كرده بودند كه يكى آنها يك وقت صد نفر را مىكشت. يك نفرشان صد تا را مىكشت. تعليم اسلام بوده است، يعنى اسلام يك جور انسان و يك جور آدمى بار مىآورده است كه در مقابل قدرتها از هيچ چيز نمىترسيدند، همچو قدرتمند اينها بار آمده بودند كه يكيشان مىگفت كه من با شصت هزار نفر، اين مال بعد از اسلام است، بعد از پيغمبر اكرم است، شصت هزار نفر لشكر آن طليعه لشكر روم شصت هزار نفر بودند، طليعهاش يعنى آنها كه جلو آمدند كه لشكر حالا عقبند. اسلام اينطور آدمهائى مىسازد كه گفت كه سى نفر بيايد همراه من مىرويم توى شصت هزار نفر آدم. سى نفر! سى تا يكى! با او چك و چانه كردند كه آقا نمىشود، قبول كرد كه شصت نفر، شصت تا آدم رفت و شصت هزار رومى را عقب نشاند. خوب رفتند شبيخون زدند و با شمشير آنها را زدند و شكستشان دادند آنها را. اينها طبقه فقرا حالا زمان پيغمبر را داشتم عرض مىكردم كه ما بايد ببينيم كه آيا اين قرآن كه متن اسلام است و اين پيغمبر كه آورنده اسلام و آنوقت اسلام بىحواشى بوده و خود اسلام بوده، متن اسلام بوده، اين اسلام در آن متن اوليهاى كه هيچ ديگر تصرفى از هيچ جا در آن نبوده، اين آيا مردم را دعوت كرده به اينكه با اغنياء بسازيد؟! اغنيا اگر از شما چيزى بردند، اين قدرتها اگر آمدند و مال شما را برداشتند، شما ديگر حرف نزنيد؟! شما انشاءالله بهشت مىرويد، حرف نزنيد؟! يا همين قرآن مردم را، اين گداها را - عرض مىكنم - فقير، آن فقيرها كه نه مكان داشتند و يك عده كثيرى از آنها روى صفه مسجد يعنى يك جاى بىسقف، زمين بىسقف آنجا زندگى مى كردند و پهلوى هم مىخوابيدند و هيچ چيز هم نداشتند كه بخورند، يك چيزى يابه آنان مىدادند از اين طرف و آن طرف مىرفتند پيدا مىكردند مىخوردند و آن جمعيتى كه يك خرما را اين طورى دور مىزدند، با اين جمعيت راه افتاد و حجاز را، قدرتمندها را عقب زد، اين افيون است؟ يا اين محرك است؟ تو با اين حرفت مىخواهى افيون درست كنى. اينهائى كه اين حرف را زدند كه اسلام افيون است، مىخواهند مسلمين را خواب كنند، مىخواهند مسلمين را از اسلام جدا كنند و مسلمين خواب بروند و آنها مال مسلمين را بخورند. اين كلام افيون است، نه اسلام افيون است. اينكه مىگوئيد اسلام افيون جامعه است، خود اين براى اغفال مردم است. چيزهائى كه براى اغفال مردم است اين افيون است، نه اينكه آمده است، نه آن حقيقتى كه آمده و در همان زمان خودش با يك عده فقير، مملكت حجاز را فتح كرده
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 7
و عدل و انصاف را تا آخر حجاز برده. اين زمان خود پيغمبر است، بعد كه قدرت پيدا شد و عرض بكنم كه قوه پيدا شد در همان قرن اول اسلام، در همان قرن مثلاً سى سال، در همان قرنهاى اول، سى سال اول و سى و پنج سال اول، دو تا امپراطورى را اينها شكست دادند، امپراطور روم و امپراطور ايران، ايران را فتح كردند، روم را فتح كردند، اين افيون است؟!
اين اسلام آمده است كه بسازد با كسرى و مردم را بگويد تبعيت كنيد از كسرى؟! اين آمده است كه بسازد با سلطان روم و بگويد به مردم روم، تعليم كند كه بسازيد با اينها؟! يا اين آمد و دو تا امپراطورى را شكست داد و عقبشان زد براى اينكه عدل را در عالم و براى اين فقرا براى اينكه اين فقرا را آنها مىخوردند جلويشان را بگيرد؟
مرديكه تو روزنامه، حالا اين را مىنويسد، در يك همچو زمانى اين مطلب را مىنويسد كه افيون است. خوب پيشتر يك غفلتهائى بوده است، شده است يك غفلتهائى اما خوب الان مردم، جوانهاى ما قرآن را نگاه كردند، از قرآن هم اطلاع دارند، مع الاسف خوب بعضىشان هم همين طور يك چيزى قبول مىكنند، همين طور يك صدائى كه مىآيد اينها دنبالش مىروند. يك صدائى بلند شود اينها هم دنبالش مىروند اما انسان، آدم بايد اگر يك مطلبى را شنيد راجع به يك نظامى، راجع به يك جهتى مطلبى را شنيد، بايد برود مطالعه كند ببيند صحيح مىگويد اين آدم. اين مرديكه كه نوشته است اسلام افيون جامعه، اين واقعاً اسلام افيون جامعه است؟! اين خود اسلام. مىآئيم سراغ آنهائى كه اسلام در زمان خودش يعنى زمانى كه متن بوده است و پيغمبر بوده و قرآن، پيغمبر بوده و قرآن، بعدش هم در زمانهاى بعدى كه اسلام با چيزها، جنگها، جنگهاى بين همين طايفه طبقه سه بوده است با امپراطورىها، منتها اسلام همچو قدرتى داده بود به اين يك عده جمعيت كم چند هزارى كه رفتند امپراطورى روم را فتح كردند و امپراطورى ايران را هم فتح كردند، امپراطورى ايران كه وقتى كه مثلاً در جنگها تجهيز قوا مىكردند، اسبهايشان چه و عرض مىكنم زينهاى اسب طلا، نمىدانم چه بساطى اينها داشتند، همين سر و پا برهنهها را، همينهائى كه پياده مىرفتند و چندتايشان يك شتر داشتند و البته يكى يك شمشير داشتند، قدرت داشتند، شمشير داشتند اما چند نفر با هم يك شتر داشتند و چند نفر با هم مثلاً يك اسب، ده تا اسب در يك جمعيتشان پيدا مىشد، اسبى نداشتند، شتر حسابى نداشتند، اسبى نداشتند، آذوقه حسابى نداشتند اما قدرت داده بود اسلام به اينها يعنى تحت تعليمات متن اسلام و آن كسى كه متن اسلام را پياده كرده بود، يك همچو قدرتى به مسلمين داده بود كه همين آدمهائى كه ديروز چيزى نبودند و يك عده فقرائى با هم آنجا مى لوليدند، امروز شمشير را كشيدند و دو تا امپراطورى كه تمام دنيا، آنوقت از اينجاها خبرى نبوده، آنوقت اين دو تا امپراطورى بوده است و يكى روم بوده و يكى ايران بوده است، اين دو امپراطورى را، اين يك مشت عرب مفلوك و گدا كه شمشير چند تا در اين مثلاً ده هزار، بيست هزار نفر بوده، اينها همه شمشير نداشتند، همه زره نداشتند، همه چيز نداشتند، با همين دست خالى راه افتادند لكن قدرت روحى داشتند، مثل ما نبودند كه ضعيف النفس و ضعيف القلب باشند، قدرت روحى -روحى- داده بود
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 8
اسلام به آنها، همين عده قليل با همين قدرت الهى كه به آنها داده شده بود و پشتوانهاى كه اسلام دنبالش بود و دعوتى كه اسلام مىكرد از اينها، راه افتادند و آن دو تا امپراطورى بزرگ را شكست دادند و فتح كردند. ايران فتح شد در زمان قبل از اينكه سى سال از اسلام بگذرد، ايران فتح شد و روم فتح شد و مملكت اسلام رفت تا آن طرف افريقا و تا همه جا، تا اسپانيا رفت خوب بعد بيعرضگى كردند خود مسلمانها كه يك مساله ديگر است.
پس ما متن اسلام را كه مطالعه بكنيم اينجور نبوده است كه متن اسلام آمده است كه سلاطين را تسلط بدهد بر فقرا، بر طبقه بعد، قدرتمندها را سلطه بدهد بر غير قدرتمندها، متن اسلام اينجور نبوده است.
حجت ما در نزاع با دستگاه جبار پهلوى مبارزات حضرت امير(ع) و حضرت سيدالشهداء است
آنهائى كه دعوت به اسلام مىكردند مثل خود پيغمبر و بعدش مثلاً خلفاى اولى كه يك جور ديگرى بودند و بعدش حضرت امير سلام الله عليه، اينها چه جور بودند؟ اينها چه جور آدمهائى بودند؟ چه جور زندگى مى كردند؟ آيا اينها هم از آنها بودند كه ملاى دربارى بودند؟ مثلاً پيغمبر دربارى خودش بودهاست ؟! يا اينكه پيغمبر با دربارها جنگ كرده، دربارها را شكسته؟ حضرت امير دربارى بوده است؟! يا حضرت امير هم جنگ كرده با يك قدرتى كه متشبث به اسلام هم بوده مثل معاويه كه حجت ما الان بر اين نزاعى كه بين، بر اين مبارزهاى كه بين مسلمين و بين اين دستگاه فاسده است حجت ما در جواز اين و لزوم اين عمل، حضرت امير سلام الله عليه است و عمل سيدالشهدا سلام الله عليه كه دو نفر آدمى كه اينها قدرت داشتند، آن شامات را آنها گرفته بودند و تحت قدرتشان بود و جنگها، چيزها داشتند، فوجهاى از سرباز داشتند اينها كه مسلمان بودند. حالا كسى به ما بگويد خوب اين مرديكه كه قرآن چاپ كرده است. اين مسلمان است؟! ما حجتمان بر اين است كه اگر چنانچه اين مبارزه را ادامه بدهيم و صد هزار نفر از ما كشته بشود، براى دفع ظلم اينها و براى اينكه دست آنها را از مملكت اسلامى كوتاه كنيم ارزش دارد. حجتمان هم كار حضرت امير سلامالله عليه و كار حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه است. يزيد هم يك قدرتمند بود و يك سلطان بود و عرض مىكنم كه همه بساط سلطنت را يزيد داشت، بعد از معاويه او بود ديگر، حضرت سيد الشهدا به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟ با ظل الله طرف شد؟ (سلطان را نبايد دست زد). به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟ سلطان عصرى كه شهادتين را مىداد و مىگفت من خليفه پيغمبر هستم. براى اينكه يك آدم قاچاق بود، براى اينكه يك آدمى بود كه مىخواست اين ملت را استثمار كند، مىخواست بخورد اين ملت را، منافع ملت را مىخواست خودش بخورد و اتباعش بخورند، آنقدرى كه او خورد بيشتر است از اينقدرى كه اين آقا مىخورد؟! حساب بايد كرد. اينها هم عبارت است از آن كسانى كه در صدر اسلام بودند و اسلام با دست اينها قدرتمند شده و بسط پيدا كرده. خود پيغمبر با
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 9
afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 13
تاريخ: 14/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون هلند
سؤال: به نظر شما علت تظاهرات اخير ايران چيست ؟پيش بينى مىكنيد چه نوع اتفاقى رخ دهد؟
جواب: علت تظاهرات، كارهائى است كه شاه در اين مدت كرده است مردم از اختناق و كشتارها ناراضى و تظاهرات رو به ازياد است. پيشبينى مىشود كه اگر خيلى دامنه پيدا كند، انقلاب بالاترى پيش آيد، اگر شاه به عقل آيد و زودتر خودش كنار رود، آرامش نسبى تحقق پيدا خواهد كرد.
سؤال: برنامه سياسى شما چيست؟ آيا شما مبارزه مسلحانه يا ترور شاه را روش قابل قبولى مىدانيد؟
جواب:برنامه ما اين است كه با ادامه همين تظاهراتى كه در ايران جريان دارد، انشاءالله مسائل حل شود و اگر چنانچه ديديم قابل حل نيست، مبارزه مسلحانه را مورد بررسى قرار خواهيم داد.
سؤال: شما مىخواهيد چه نوع رژيمى را جانشين نظام كنونى سازيد؟ آيا شما تمدن اسلامى را با تمدن غربى كنونى ناسازگار مىدانيد؟
جواب: رژيمى كه به جاى رژيم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژيم عادلانهاى است كه شبيه آن رژيم در دموكراسى غرب نيست و پيدا نخواهد شد. ممكن است دموكراسى مطلوب ما با دموكراسىهائى كه در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموكراسىاى كه ما مىخواهيم به وجود آوريم، در غرب وجود ندارد. دموكراسى اسلام، كاملتر از دموكراسى غرب است.
سؤال: اخيراًشما سلطنت را كه در قانون اساسى 1906 آمده است مورد انكار قرار داديد، آيا در اين مورد توضيحى داريد؟
جواب: اكنون همه ملت ايران بپاخاسته و رژيم سلطنتى را نمىخواهند. رژيم سلطنتى كه مستندش
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 14
قانون اساسى است، بايد مطابق با آراء ملت باشد و ملت قاطبتاً بر خلاف آن راى دادهاند. بنابر اين رژيم سلطنتى محكوم است و بكلى بايد از بين برود.
سؤال: آيا حضرتعالى در مبارزه عليه شاه بهتر و موثرتر نبود كه دعوت شاه را به ايران پذيرفته و به ايران برمىگشتيد؟
جواب: من براى آگاه كردن دنيا بهتر مىدانم در اينجا باشم. در ايران هنوز اختناق وجود دارد، لذا رفتن به ايران فعلا" منتفى است.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 15
تاريخ: 14/8/57
پيام امام خمينى به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در دانشگاه
تشبثات و فريبكارىهاى شاه و طرفدارانش براى بقاى سلطنت
بسم الله الرحمن الرحيم
درود به ملت شريف و شجاع ايران ايدهم الله تعالى.
من نمىدانم از كدام مصيبتهاى ملت و از كدام جنايتهاى شاه بنويسم، قلم من عاجز است. آيا جناياتى را كه در دانشگاه به دست دژخيمان شاه واقع شد، متذكر شوم يا از كشتارهائى كه در سراسر ايران به امر اين جنايتكار حرفهاى صورت گرفت؟ من قدرت ندارم جنايات سراسر ايران را كه برادران و خواهران ما را به خاك و خون كشيده بشمارم. هر روز اخبار واصله ما را به جنايات بزرگ تازهاى آگاه مىگرداند، هر روز فرزندان اسلام به مصيبتهاى تازهاى مبتلا هستند. كار شاه و حكومت او به رسوائى كشيده شده است و در پناه كولىها و اشرار جيره خوار مىخواهد خود را حفظ كند و در عين حال از فريبكارى دست نكشيده و مىخواهد با تشكيل حكومت به اصطلاح ملى و با تزهاى مبتذل و تبليغات بىاساس و بيهوده ملت را اغفال كند و بعضى از شاهدوستان طرفدار آمريكا را برانگيخته كه از طرفى مردم را از بركنار رفتن شاه بترسانند كه با وضع جغرافيائى ايران اگر شاه برود مملكت مىرود و از طرفى براى نجات شاه به دوره گردى بپردازند و اشخاصى را از روحانى و سياسى با خود همراه كنند، غافل از آنكه مردم چنان آشنا به مسائل سياسى شدهاند كه اين حركات مذبوحانه را به چيزى حساب نمىكنند.
ملت ايران شاه را اساس تمام خيانتها و جنايتها مىداند
ملت ايران شاه را مىشناسد كه اوست اساس تمام خرابىها و خيانتها و جنايتها، اوست كه ابرقدرتها را بر شوون سياسى و اقتصادى و نظامى و فرهنگى كشور مسلط نموده و با مهلت دادن به او كشور از دست مىرود. اين طرحهاى خائنانه مملكت را به نيستى تهديد مىكند، اين طرحها از حلقوم طرفداران آمريكاست. ملت غيور ايران بپاخاسته تا كشور را از پرتگاه نيستى نجات دهد و دست غارتگران را كوتاه كند و طرحهاى خائنانه را بر هم زند. ملتى كه در عزاى عزيزان خويش به سوك نشسته و تمام جنايات را از شاه مىداند، طرح سازش با شاه را چگونه مىپذيرد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 16
اين از خدا بىخبران و خائنان به ملت و اسلام مىخواهند شاه را در مسند سلطنت نگهداشته و سپس به قدرت شيطانى رسانند تا خشك و تر را به آتش انتقام بسوزانند.
خواست ملت، الغاى رژيم غير شرعى و غير قانونى پهلوى
اكنون كه ملت ايران بر سر دو راهى مرگ و حيات و آزادى و اسارت و استقلال و استعمار و عدالت اقتصادى و استثمار واقع است و در پيشگاه خداوند تعالى و نسل آتيه مسوول است، بايد تا رسيدن به هدف، نهضت را هر چه شور انگيزتر ادامه دهد، و طمع كسانى را كه با توطئههاى شيطانى مىخواهند خون جوانان ما را به هدر دهند. قطع كند و به اين مصلحت انديشىهاى مامورين شاه و آمريكا با مشت گره كرده جواب دهد و به تذكرات زير توجه نمايد:
1- هدف اسلامى ما بر چيده شدن رژيم سلطنتى و سرنگونى سلطنت سلسله پهلوى است كه غير قانونى و غير شرعى بودن آن بر همه روشن است و خيانت و جنايت بىپايان آن روشنتر و ملت ايران با هر طرحى كه لازمهاش بقاء نظام شاهنشاهى و حفظ سلسله پهلوى است مخالف است و هيچ ابهامى در اين پيشنهاد كه ملت ايران با رفراندم خود در سراسر كشور مكرر اعلام نموده نيست و نظام حكومتى ايران جمهورى اسلامى است كه حافظ استقلال و دموكراسى است و بر اساس موازين و قوانين اسلامى اعلام مىشود و ما اين پيشنهاد را در آتيه نزديك به آراء عمومى رسماً مراجعه مىكنيم و هر كس و يا هر گروه كه با اين پيشنهادهاى سه گانه موافق نيست راه او غير از راه ما و ملت ايران است.
نهضت را در تمام ابعاد ادامه دهيد
2- براى رسيدن به اين هدف مقدس لازم است به نهضت اسلامى به همه ابعادش ادامه داد:
الف -ادامه اعتصابات در تمام دستگاههاى دولتى و هدف اصلى اعتصاب همان است كه در بند اول ذكر شد.
ب -پشتيبانى از اعتصابات كارمندان موسسات دولتى بخصوص كارمندان و كارگران شركت نفت و جلوگيرى از هدر دادن اين مخزن عظيم و ادامه اعتصابات تا رسيدن به هدف اسلامى.
ج- كمك مالى به كسانى كه در اثر اعتصابات ضرر ديدهاند، اعم از اصناف شجاع و كارگران و زحمتكشان متدين و محروم و كارمندان محترم و كمك براى ادامه اعتصاب در همه اقشار.
ارتش و قواى انتظامى از اوامر شاه سرپيچى و به ملت بپيوندند
بر صاحب منصبان و سران نيروهاى هوائى، زمينى و دريائى است كه با افراد خود به ملت بپيوندند كه اطاعت شاه اطاعت طاغوت است و بر سربازان و ساير قواى انتظامى است كه از اوامرى كه بر خلاف مسير ملت است سرپيچى كنند كه اطاعت اين اوامر مخالفت با قرآن مجيد و پيغمبر اسلام
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 17
(ص) و امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف مىباشد و بر خانوادهها و عائله ارتش و ساير قواى انتظامى است كه آنان را از مخالفت با ملت و از ظلم و ستم به خواهران و برادران اسلامى خود باز دارند و آنان را بر اين اعمال ظالمانه مواخذه كنند كه عاقبت اين ستمكارىها به ضرر آنان است. اينجانب از ملت شريف و شجاع ايران تشكر مىكنم كه با شجاعت و پايدارى خود كنگرههاى قصر ستمكارى را يكى پس از ديگرى فرو ريخت و دليرانه اين بت شيطانى را شكست.
صبور باشيد كه پيروزى نزديك و خدا با صابران است
عزيزان من! صبور باشيد كه پيروزى نهائى نزديك و خدا با صابران است. خود و فرزندان نسل آتيه را سرفراز كنيد كه ايران امروز جايگاه آزادگان است و سستى و هراس به خود راه ندهيد كه نمىدهيد و به وسوسههاى شيطانى بستگان دستگاه ظلم گوش فرا ندهيد. شما ملت ايران و همت و شجاعت شما زبانزد جهانيان و سرمشق آزاديخواهان است. من از اين راه دور چشم اميد به شما دوختهام و آنچه در قدرت دارم در خدمت به شما كه خدمت به حق است نثار مىكنم و صداى آزاديخواهى و استقلال طلبى شما را به گوش جهانيان رسانده و مىرسانم و از خداوند تعالى سلامت و عظمت شما ملت نجيب بزرگ را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 18
تاريخ: 15/8/57
بيانات امام خمينى در مورد توبه و تعهدات فريبكارانه شاه
تعهد بر جبران اشتباهات گذشته و استمداد از روحانيون، از تشبثات شاه براى حفظ سلطنت
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
باز شاه به دو وسيله براى نجات خودش متوسل شد، يكى به وسيله فريب، يكى به وسيله سرنيزه. به وسيله فريب اين بود كه نطقى كه كرد التزام داد، تعهد داد به ملت كه اين اشتباهاتى كه كرده است ديگر همچو اشتباهى نمىشود و از اين به بعد ديگر به قانون اساسى به همه معنا عمل مىشود و جبران آن اشتباهاتى كه كرده بوده ميكند و از عموم ملت خواستار شد كه دست از اين مخالفت بردارند و از آيات عظما و علماى اعلام خواستار شد كه مردم را هدايت كنند كه آنها آرام باشند و از ساير اقشار ملت از قبيل كارگرها و محصلين و جوانها و همه اينها خواستار اين شد كه از اين مخالفتها دست بردارند و به ايران فكر كنند.
در حرفهاى ايشان خيلى مسائل هست، يكى اينكه بررسى بشود كه آيا اين كارهائى كه تا حالا انجام داده است، اشتباهات بوده يا تعمدات بوده. اين مخالفتهائى كه از قانون كرده، از اسلام كرده، اين خيانتهائى كه به ملت كرده، اين جنايتهائى كه كرده است، آيا آنطور كه ادعا ميكند اين اشتباهى اين كار را كرده است؟ مثلاً اين نفتى كه به آمريكا داده خيال كرده است كه اينها يك طايفهاى از، يك محلهاى از ايران است؟ يك شهرى از شهرهاى ايران است و نفت را دارد به ايرانىها مى دهد؟! اين اسلحههايى كه به درد ما نمىخورد و به جاى نفت پايگاه براى آمريكا درست كرده است خيال كرده است كه اين اسلحهها ارز است؟! پول است؟! اشتباه كرده اين؟! به خيال اينكه دارد پول مىگيرد ليره مىگيرد اين چيزها را گرفته است؟! اين جنايتهائى كه در ايران تا حالا كرده است، حبسهائى كه كرده است، زجرهائى كه كرده است شكنجههائى كه داده است، قتلهاى عامى كه كرده است اينها اشتباهى بوده است؟! مثلاً به مدرسه فيضيه كه ايشان كماندوها را فرستادند و ريختند در مدرسه فيضيه و قرآنها را آتش زدند، عمامهها را آتش زدند، جوانها را دست و پا شكستند، حجرهها را خراب كردند، شكستند، خيال مىكرده است كه اين يك جائى از روسيه است و حمله به روسيه است و اشتباهى، اشتباه از كار درآمده؟! عقيده ايشان اين بوده است كه مدرسه فيضيه يك جائى است كه از محلهاى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 19
اجانب است؟! يا اين اشخاصى كه ايشان حبس كرده اشتباه كرده است و اين اعتقادش اين بوده است كه در باغستان اينها را برده است؟! و حالا معلوم شده نه، اين حبس بوده نه باغ!! اين اشخاصى را كه از علما در حبس رفتند يا كشته شدند يا پاى آنها را در روغن داغ گذاشتند يا آنطور كه مىگويند اره كردند پاى بعضىها را و همين طور از رجال سياسى، اشتباهات بوده؟! اينها تخيلات بوده است؟ حالا ازاين اشتباهات ديگر ايشان نمىكنند و حالا تعهد دارند مىدهند؟! مگر همين ايشان نبودند كه اول سلطنتشان قسم خوردند، تعهد دادند (خوب كسى كه بخواهد سلطنت پيدا بكند اين تعهدات رابايد بدهد) ايشان تعهد داده است و همين التزامات كه حالا دارد مىگويد آنوقت هم داده است و بعد از آن تعهدات و التزامات اين كارها را كرده است، حالا يك تعهد ديگرى كه مىدهد يعنى حالا فرق كرده است اين تعهد با آن تعهد؟! يعنى حالا مىگويد تعهدى است كه ديگر قابل برگشت نيست؟!اين تعهد آنوقت برگشت داشته اما حالا اين تعهد ديگر قابل برگشت نيست؟! حالا اين اشتباهاتى كه كرده است. چطور جبران شده است؟ بيش از ده سال عمر يك انسان را، نه يك انسان، آنقدر انسان را ده سال در حبس، در يك محفظه با آن وضع، با آن شكنجهها، با آن اذيتها، با آن اهانتها، ده سال، پانزده سال يك قدرى كمتر، يك قدرى بيشتر عمر اينها را تلف كرده، اينها جبرانش چيست؟ همين تعهد آقا جبران كرد اينها را كه من تعهد كردهام؟! يكى كسى كه اينقدر جنايت كرده، حالا به مجرد اينكه آمد تعهد كرد حالا مىخواهد تمام بشود قضيه؟ حالا ما فرض مىكنيم كه خير تعهد ايشان صادقانه است، فرض است بر او (مطلب معلوم است) رضا شاه به مرحوم فيروز آبادى وقتى آمده بود به نجف، مرحوم فيروز آبادى در حرم ملاقات كرده بود، رضا شاه گفته بود من مقلد شما هستم آقامرحوم فيروز آبادى گفته بود (مطلب معلوم است).
قضاوت ايشان من را ياد كتاب موش و گربه انداخت امروز. كتاب ارزندهاى است كتاب موش و گربه، كتاب آموزندهاى است. اين همان وضع حال سلاطين و قلدرها را در وقت قدرت و در وقت كمى قدرت، وضع حيله بازى آنها را مجسم كرده است به اسم كتاب موش و گربه كه سجاده را يك وقت انداخته و نماز خوانده و توبه كرده و پيش خدا استغفار كرده كه من ديگر كارى نمىكنم، تا اين موشهاى بيچاره بازى خوردند و برايش چيز بردند و امثال ذالك و بعد هم افتاد پنج تا از آنها را يكدفعه گرفت . آنوقت يكى يكى مىگرفت حالا پنج تا پنج تا. ما مىدانيم كه شما توبهتان همان توبه گرگ است، همان توبه گربه است، اين را ملت ديگر مىداند، لازم نيست اينقدر شما زحمت بكشيد و هى حرف بزنيد. اين آيات عظام و علماء اعلام كه حالا ايشان مىگويند كه (هدايت كنيد مردم را، چه بكنيد) اينها آنها بودند كه تا ديروز هر وقتى كه اين صحبت مى كرد (ارتجاع سياه) اسم اينها بود. در لغت شاه اينها مرتجعين بودند آن هم مرتجعين سياه.
در يكى از نطقهايشان (آنوقت كه ما قم بوديم) ايشان در يك جايى، يكى از شهرهاى ايران گفت كه از اينها، از اين مرتجعين مثل حيوان نجس احتراز كنيد. آن حيوان نجس كه آنوقت گفت، حالا آيات عظام شد و علماى اعلام! اگر مهلتش بدهند اين آيات عظام و علماى اعلام كه نفس بكشد، نفس
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 20
دوم باز حيوان نجس است. اين اشتباهات كه همه آن تعمدات بوده است و همه آن كارهاى عمدى بوده است و خيانتها همه عمدى بوده است و ايشان مىگويد اشتباهات شده است، اينها اگر چنانچه اين ملت به اين مهلت بدهند تمام اين اشتباهات دوباره از سرگرفته مىشود الان اين يك حيلهاى است كه ايشان مرتكب شدهاند. از آن طرف با نطقش كه (من متعهدم ديگر از اين كارها نكنم، بيائيد به حال ايران فكر بكنيد، بياييد همهتان به فكر ايران باشيد!) ما به ايشان مىگوئيم كه ما چون فكر ايرانيم اين حرفها را داريم مىزنيم. اين ملت كه مىبينند ايران را شما از دست اينها داريد خارج مىكنيد، همه قلدرها را بر ما مسلط كرديد، همه مخازن ما را برديد، از اين جهت است كه اين ملت اين قيام را كرده و اين نهضت را كرده. ما هم براى اين است كه به فكر ايران هستيم و داريم فكر ايران را مىكنيم، با شما كه مبدا اشتباهات به قول خودتان و تعمدات به قول ما هستيد مبارزه و معارضه مىكنيم. فكر اسلام، فكر يك كشور مسلمان، فكر يك مستضعفين ما را وادار كرده كه با شما اينطور معارضه و مخالفت بكنيم. (پس بيائيد فكر ايران بكنيد) ما فكر ايران مىخواهيم بكنيم، فكر ايران هستيم، نه اينكه ما چون شما را با شما معارضه كرديم پس از فكر ايران رفتهايم. اين باز اين حرف را رها نميكند اين آدم. چه جور، چه عنصرى است اين آدم؟ چه جور فكر مىكند يا اينكه كى را بازى مىخواهد بدهد؟ اين الان به نظرش كى رسيده؟ كى بازى مىخورد از اين حرف كه اگر ايشان نباشند ايران نيست ديگر. همين كه ايشان سرشان را زمين بگذارند (بالاخره ايشان يك وقتى خواهند مرد، انشاءالله زودتر) آن روز به فرمايش ايشان ديگر ايرانى در كار نيست! بالاخره پس ايران از دست ما رفته است، يا حالا كه بعد از ده روز ديگر، يا بعد از مثلاً چند ماه ديگر به فرمايش ايشان ايران ديگر رفتنى است براى اينكه آن كه ايران را نگهداشته ايشان است و وقتى ايشان نباشد ديگر تن ما مبادا!
اين يك راه است كه ايشان تشبث كرده و همان راه خدعه است كه ديروز وزير ايشان آمد و وزير ايشان هم كه ايشان گفته است (يا كه از بالا سر، اربابها ديكته مىكنند اين حرفها را) آن روز هم خودشان آمدند و (اشتباه كرديم و چه كرديم، بيايند همه با هم چه بكنيم، جوانها بيايند با هم مصالحه بكنيم) به اين حرف مردم گوش نداد. همين امروز در جاهاى مختلف ايران در تهران و جاهاى ديگر همان حرفهايى بود كه بود.
چماق و سرنيزه دو پناهگاه شاه
تشبث دومشان هم اين بود، پناه به سرنيزه برده. الان دو پناهگاه ايشان دارند يكى چماق است، چماق اشرار يا آنهائى كه اجير كردند، پول مىدهند يك اشرارى را اجير مىكنند و با چماق به جان مردم مىاندازند، يكى هم سرنيزه اين اشخاصى كه در خيابانها دارند چه مىكنند، اين سرنيزه تازگى ندارد حالا مدتى است كه با سرنيزه ما زندگى مىكنيم، ملت ايران مدتى است كه، ايشان ديگر پناهگاهى ندارد جز سرنيزه و چماق. آقائى كه تا ديروز، حالا هم اگر يك خرده رهايش كنند باز مىگويد اين حرف را، حالا عجب است كه امروز نگفته كه ملت شاهدوست؟! اصفهان داشت فرياد مردم بلند
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 21
مىشد و داد و قال مىكردند كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى. ايشان در نطقش مىگفت مردم اصفهان شاهدوست!! آن كس كه پهلويش بوده از عمالش (مردم ايران اصلش به تخت و تاج علاقه دارند! علاقه ذاتى اين مردم به اين تخت و تاج دارند!) اين منطق ايشان است كه مردم رژيم سلطنتى را مىخواهند، چه بكنند بيچارهها، الان اين همه فريادها براى اين است كه احتمال مىدهند خداى نخواسته مثلاً يك رژيم سلطنتى به هم بخورد از اين جهت به خيابانها مىريزند و فرياد مىزنند!!
ايستادگى ملت در برابر حكومتهاى نظامى رسمى و غير رسمى شاه
اين هم يك تشبث ايشان كردند كه به سر نيزه پناه بردند و به چماق پناه بردند. اينهم يك چيزى است كه تا حالا مدتى است كه اين مساله هست و فايده نكرده يعنى آن حكومت نظامى كه از قوانينش مثلاً اين است كه يا اعلام كردند به اينكه بيش از دو نفر نبايد اجتماع بكنند، اگر اجتماع بكنند چه خواهد شد، در همان پشت سر اعلاميه و پشت سراين حرفها هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، سيصد هزار نفر مردم حركت مىكردند و از اين طرف و آن طرف مىرفتند و حرفهايشان را مىزدند. اين حكومت نظامى نتوانست در مردم تاثير بكند. يك مردمى كه از جان خودشان گذشتند ديگر اين را نمىشود با حكومت نظامى اينها را جلوگيرى كرد. يك مردمى كه جوانشان را مىدهند و بعد هم افتخار مىكنند، يك زنى كه اولادش را، جوانش را فدا مىكند و بعد هم مىگويد كه من مفتخرم به اينكه يك همچنين خدمتى به اسلام كردم، اين نمىشود ديگر با سرنيزه، مگر سرنيزه غير از اين است كه مىكشد آدم را آن هم مىگويد من مىخواهم بكشند مرا اين را نمىشود با سرنيزه، اين راهحلهاى احمقانه است كه يك وقت حكومت نمىدانم آشتى مىآورند و آن بساط را درست مىكنند حالا هم حكومت نظامى آوردند، حكومت نظامى! مگر شما تا حالا حكومتمان نظامى نبوده؟ بله حاكمش نظامى نبوده است يعنى يك نفر وكيل بوده حالا حاكم شده اما حكومت، آنكه طرز حكومت بود طرز حكومت نظامى بود يعنى همه ايران حكومت نظامى بود، بعضىهاى آن رسمى بود، بعضىهاى آن غير رسمى بود. مردم حكومت نظامى را ديدهاند ديگر چيز عجيبى نيست كه حالا به چشم مردم عجب بيايد و بترسند از آن، چيز عادى مردم است. كسى خيال كند كه اين راه حل است، حكومت نظامى راه حل است يا دنبال اين مثلاً آمريكا خيال بكند به اينكه كودتاى نظامى مىشود، كودتاى نظامى ميشود اين رژيم را مىبرد و نظاميان مىآيند، مگر مىشود؟ يعنى در مردم مگر تاثير دارد اين؟ مردم عادت كردند به اين حكومت نظامىها. يك چيز تازهاى يك وقت بود، سابق بله، سابق ايام كه مردم باز آشنا به اين مسائل نبودند و نشده بودند، اگر يك نظامى مىآمد توى بازار و هر غلطى مىخواست بكند كسى نبود بگويد نه. اگر دو تا ستاره اينجاى يك كسى بود ديگر وامصيبتا بود، هر جا مىرفت و هر كارى مىخواست بكند و هر شرارتى مىخواست بكند، كسى نبود كه بگويد نه، اما حالا اگر خودش هم بيايد وسط ميدان مىريزند تكه تكهاش مىكنند. حالا غير آنوقت است، اين ملت غير آن ملت است. اين تحول كه حاصل شده است براى اين ملت، مردم را عوض كرده، يك چيز ديگرند اينها، يك موجودات ديگرى شدهاند
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 22
اينها. اينها ديگر خوف اينكه حكومت نظامى بشود يا مثلاً يك رژيم نظامى روى كار بيايد، اينها خوف اين را ديگر ندارند براى اينكه نظامى هم اين است كه اينها ديدهاند و همراهش مبارزه و معارضه كردند و ازش كتك هم خوردهاند و آدم هم ازشان كشتهاند، همه اينها را مردم ديدهاند. وقتى بنا شد كه آدم را بخواهند بكشند، چه رژيم نظامى باشد، چه حكومت نظامى باشد، چه عادى باشد. مردم تن دادهاند به كشته شدن. بنابراين اينها راه حل نيست كه كسى بخواهد حل كند يك قضيهاى را يعنى درد مردم را دوا بكند.
مخالفت روحانيون با شاه بر سر اغراض و منافع شخصيه نيست
در روزنامه شوروى هم يك چيزى نوشته بود (يكى از اتباع آمريكا هم، از دوستان شاه و اتباع آمريكا هم همان را تكرار كرده بود كه اين، آن به تعبير ديگر آمده، اين به تعبير ديگر) به تعبير اينكه اين روحانيون كه در اين قضيايا مخالفند با شاه اين اصلاحات ارضى ضرر به آنها زده است، چون ضرر به آنها زده است ازاين جهت منافعشان در خطر شده است، اينها مخالفت مىكنند. آن هم گفته است كه فلان آدم، فلانى، اين غرض شخصى دارد با شاه. ما ديروز عرض كرديم كه غرض شخصى نيست و قضيه اين حرفها نيست. اما اين كه او نوشته است، آن هم اشتباه است براى اينكه روحانيون حالا زندگىشان خيلى بهتر از آنوقتى است كه اصلاحات ارضى نشده بود، هر كه مىخواهد برود ببيند. اگر مساله، مساله چيز است كه زندگىشان چطور است، زندگى روحانيون حالا صد درجه بهتر از آنوقت است، چيزى از آنها بهم نخورده است كه، اگر نفوذ كلمه ندارند، كه نفوذ كلمه هم دارند لكن داريد مىبينيد ديگر. اگر ندارند چطور ايشان تشبث كرده كه (اى مراجع عظام، اى علماى اعلام بيائيد اين مردم را هدايت كنيد، بيائيد چه بكنيد) يك دفعه اينها آن مىشوند! يك دفعه وقتى جواب كاغذ مراجع را مىدهد در همان اوايل امر مىگويد كه مىنويسد كه، شما برويد ارشاد عوام را بكنيد يعنى شما حق دخالت در امور مملكت نداريد، برويد ارشاد عوام بكنيد. به ايشان بايد گفت كه ما ارشاد عوام را كرديم، عوام الان هدايت شدند و ارشاد شدند و شما خواب بوديد اينها ارشاد كردند، حالا كه ارشاد كردند تشبث پيدا كرديد كه (حالا برويد ديگر، مرا حفظ بكنيد الان و چه بكنيد، به ايران فكر بكنيد!)
مظاهر تمدن بزرگ!!
اينها تشبثات است، فايده ندارد هيچى غير از يك كلمه و آن اين است كه اين رژيم برود و اين آمريكا و شوروى و نمىدانم انگلستان و همه اينهايى كه در اين سفره ايران كه افتاده مجانى دارند استفاده مىكنند، اينها هم دست مجانشان را بردارند. ما كه نمىخواهيم بهشان نفت ندهيم تا دست و پا بزنند كه يك ملتهائى را از سرما خواهيد شكست، نخير، ما مىخواهيم نفتمان در اختيار خودمان باشد، هر مقدار دلمان مىخواهد بفروشيم و مىفروشيم. هر رژيم پيش بيايد نفتش را مىخواهد بفروشد اما نه اينطور. غارت گرى را ما با آن مخالفيم، نه فروش را به قيمت صحيح خودش به قيمت
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 23
صحيح خودش مىفروشيم و ارز مىگيريم. پول مىخواهيم ما، مىخواهيم مردم براى -مردم- صرف بشود. اينجا نفت ما را زيادتر از آن اندازهاى كه بايد استخراج كنند استخراج مىكنند، پول هم كه نمىگيرند يا آهنپاره مىگيرند يا طيارههاى به آن قيمتهاى گزاف مىگيرند. آن مقدارى هم كه مىگيرند صرف اين ملت نمىشود. الان اين ملت چى دارد بيچاره؟ شما چهار تا بازارى مثلاً چيزدار تهران را يا چهار تا از اربابهائى كه از همين طعمه ارتزاق مىكنند نگاه نكنيد، شما پايتان را توى زاغهها بگذاريد، شما پايتان را تو دهات بگذاريد برويد خوزستان و دهات خوزستان را ملاحظه كنيد، تاسف دارد خدا مىداند. آب، شط آب دارد در خوزستان. من يك وقتى كه شايد سى سال پيش از اين، چقدر سال پيش از اين بود كه عبور كردم از، به خوزستان رفتم، مىخواستم عتبات بروم، خوب اين آب يك شط آب است، يك رود و دو رود نيست، يك شطى كه كشتيرانى توى آن مىشود، زمين، تا چشم مىكنى زمين افتاده و هيچ زراعت ندارد، من توى ذهنم آمد كه شايد، شايد خاك اين لياقت زراعت ندارد. يك جايى پياده شديم من رفتم خاك را برداشتم خاك خوب، لكن دست خيانت نمىگذارد. آب از آنجا دارد هرز ميرود زمين هم آنجا افتاده است و مردم خوزستان براى اينكه بچههايشان را كه مريض مىشوند پيش يك طبيب بروند طبيب نيست، هيچى ندارند، در ده تا ده، بيست تا ده يك وقت مىبينى يك درمانگاه نيست، تمدن بزرگ اين است؟! يك درمانگاه در بيست تا ده! بعضى جاها درمانگاه اصلش نيست، طبيب نمىدانند چى است. در روزنامههاى خودشان نوشتند كه آب اينقدر نيست كه -اين- صبح كه اين بچه را از خواب بلند مىشود و چشمش را به واسطه تراخمى كه براى خاطر حكومت فاسد اين تراخمها هست، چشمش را نوشته آب ندارند تاتر كند چشمش باز بشود، با بول اين كار را مى كند. در روزنامه بود اين با بول اين چشم بچه را كه -تراخم- به واسطه تراخم به هم چسبيدهتر مىكنند كه نوشتهاند براى نداشتن آب (توى روزنامه اينطور بود) يك همچو زندگى ما داريم در اثر اشتباهات آقا!! آقا اشتباه كردهاند تا حالا، حالا بعد از اين اشتباهات بيرون مىروند يعنى ايران مىشود تمدن بزرگ! اشتباه شما يكى و دو تا و ده تا نيست، تعمدات شما يكى و دو تا و ده تا نيست. مرتب از مااين روزنامه نگارها مىپرسند به اينكه خوب، شما چرا با شاه بدى؟ اين چرا دارد؟! خوب شما بپرسيد، اين ملت، اين فرياد بچهها و آن فرياد بزرگها ببينيد چه كرده اين آدم كه با او بد هستند. با او بد هستند از باب اينكه يك دشمنى شخصى با هم دارند؟! سى ميليون دشمن شخصى است؟!
آشتى و سازش با شاه خيانت به اسلام و ملت است.
اين شاه اينقدر خيانت كرده است و اينقدر جنايت كرده در اين مملكت كه ديگر راه آشتى نيست. راهى نيست كه كسى بگويد كه شما اشتباهاتتان تا حالا هيچ، حالا از اين به بعد انشاءالله كه اشتباه نمىكنى. راه نگذاشتى براى اين كار. امكان ندارد يك همچو مطلبى. اگر يك روحانى، يك سياسى، يك بازارى، يك دانشگاهى بخواهد بگويد كه بيائيد، به مردم بخواهد اين را بگويد بيائيد با هم خوب سازش كنيد، شاه امروز آمده توبه كرده و عرض كنم كه استغفار كرده، خوب، بيائيد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 24
ببخشيد، اين را مردم خائن مىدانند چه چيز را ببخشيم؟ مگر يك مطلبى است قابل بخشش؟ آقا بچهها و جوانهاى ما را به خون كشيده، چه چيز را ببخشيم ما؟ مملكت ما را به باد داده اين آدم، كجايش ببخشيم؟ از حالا به بعد چى؟ خاندانهاى مردم را به عزا نشانده، حالا بسم الله الرحمن الرحيم تمام شد قضيه؟! (ببخشيد من اشتباه كرده بودم) اين حرف شد در عالم؟! براى كى اين حرفها را اين مىزند. در هر صورت مسير همين است. غير از اين، هر كس غير از اين فكر كند خائن به ملت است، خائن به مملكت است. هر كس غير از اين فكر كند خائن به اسلام است. اگر اين رامهلت بدهيد فردا نه اسلام براى شما مىماند، نه مملكت براى شما مىماند، نه خاندان براى شما مىماند. مهلت ندهيد اين را، فشار بدهيد اين گلو را تا خفه بشود.
انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد، مويد باشيد، خونسرد باشيد و خداوند شر اين اربابها را از سرما كم كند....
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 25
تاريخ: 15/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار روزنامه يونان (توزيها)
سؤال: ملت بزرگ ايران در مبارزه نهائى براى رهائى از چنگال سلسله پهلوى و ساختمان آينده نوين گام نهادهاند، آيا اعتقاد داريد كه اين مبارزه اكنون به پيروزى نزديك ميشود؟ در اين صورت اعتقاد شما مبتنى بر چه واقعيت است؟
جواب: بله ما اعتقاد داريم كه مبارزه به پيروزى نزديك است. امروز شاه و نظام سلطنتى بيش از هر زمان ديگرى متزلزل مىباشد شاه براى حفظ خود يا سلطنت خانوادهاش حاضر به هر گونه عقب نشينى شده است. ملت ما طى تظاهرات مداوم چند ميليون نفرى و دادن هزارها تلفات مخالفت قاطع خود را با نظام كنونى اعلام كرده است. ملت ما قيام كرده است و همين ملت پيروز است.
سؤال: به نظر شما دخالتهاى خارجى كه هدفشان سلب آزادى و استقلال ملت ايران مىباشد كدام است؟
جواب: سياستهاى خارجى آمريكا و انگليس و روسيه و چين و سايرين از رژيم فاسد شاه و جنايتهاى او پشتيبانى مىكنند، اقتصاد ما را بر هم زده، ارتش ما را وابسته كرده و فرهنگ ما را آلوده ساختهاند اما ملت با قيام خود به دخالتهاى اين اجانب پايان خواهد داد.
سؤال: مقام و موضع مرحله جديد مبارزات خلق ايران را نسبت به مبارزات زمان دكتر مصدق چگونه مىبينيد؟
جواب: مبارزات كنونى ايران يك حركت كاملا" اسلامى است و در جهت تغيير كامل نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى مىباشد.
سؤال: اثرات آينده پيروزى خلق ايران در سرنوشت خاورميانه چه خواهد بود؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 26
جواب: پيروزى ملت مسلمان ايران بدون شك سرمشق خوبى براى ساير ملل ستمديده جهان خصوصاً ملتهاى خاورميانه خواهد بود كه چگونه يك ملتى با اتكاء به ايدئولوژى انقلابى اسلام بر قدرتهاى عظيم فائق مىآيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 27
تاريخ: 15/8/57
مصاحبه كنونى ايران را چگونه ارزيابى مىفرمائيد؟
سؤال: اوضاع كنونى ايران را چگونه ارزيابى مىفرماييد؟ جواب: رژيم فاسد شاه با اجراى سياستهاى غلط و ويرانگر خود باعث ورشكستگى مملكت شده است، با اعمال زور و شكنجه و اعمال خلاف انسانى هزاران نفر را از بين برده است، اما مردم ما عليرغم همه اين فشارها، عليه شاه و خاندان او قيام كردهاند و نهضت عظيم اسلامى مردم ما تا سرنگونى رژيم سلطنتى ادامه خواهد يافت .
سؤال: شما تصريح فرمودهايد كه راغب ايجاد حكومت اسلامى هستيد همانند حكومتى كه در ايام على - رضى الله عنه - وجود دا شت، آيا معنى آن اين است كه به هنگام سقوط خاندان پهلوى، حكومت خلافت اسلامى را بر پا خواهيد داشت؟
جواب: حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما از رويه پيامبر اكرم (ص) و امام على عليه السلام الهام خواهد گرفت و متكى به آراء عمومى ملت مى باشد و نيز شكل حكومت با مراجعه به آراء ملت تعيين خواهد گرديد.
سؤال: از سال 1963 شاه شما را متهم مىكند كه در مقابل گامهاى اصلاحى وى ايستادهايد، نخست از انقلاب سفيد تا برسد به آنچه او اعطاى آزادى (ليبراليسم) ناميده است، رد شما بر اين اتهامات چيست؟ برنامه سياسى و اصلاحى كه شما بدان فرا مىخوانيد و يا به اجرا در خواهيد آورد چيست وقتى به حكومت رسيديد؟
جواب: هدف شاه از انقلاب ادعائيش وابسته كردن هر چه بيشتر كشور به آمريكا بود و در زمينه اصلاحات ارضى، آمار واردات ساليانه مواد غذائى، اين مطلب را به خوبى نشان مى دهد و در روستاها نيز فقر دهقانان به حدى رسيد كه دسته دسته به طرف شهرها هجوم بردند تا با زندگى در زاغههاى اطراف شهر و دستمزد ناچيز كارخانهها سد جوع كنند. لذا برنامه ما اين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 28
است كه كشاورزى كشور با تامين شرايط زندگى دهقانان هم سطح ساير مردم كشور به حدى رسد كه كليه نيازهاى داخلى را برآورده سازد و صنايع مونتاژ استعمارى را كه نتيجه آن حداقل سطح زندگى كارگر و افزايش درآمدهاى افسانهاى افرادى معدود شد، به صنايع مستقل و مطابق نيازهاى جامعه تبديل نمايد و در زمينه منابع زيرزمينى مطابق مصالح و نيازهاى داخلى با رعايت مصالح بشرى در سطح جهانى استفاده شود.
سؤال: در گذشته به افسران و سربازان ارتش ايران نداهائى در مورد عدم اجراى اوامر شاه داشتهايد و تا كنون هنوز موضع ارتش در ميان كليه احزاب سياسى در ايران نامعلوم است، آيا شما هنوز انتظار موضعى از ارتش داريد؟ چه موضعى و چگونه؟
جواب: نيروهاى نظامى از همين مردم هستند و ما اميدواريم كه آنها هر چه زودتر به خود آيند و به صفوف مبارزه ملت بپيوندند ولى آنچه مسلم است شاه نمىتواند تنها با اتكاء به ارتش به حكومت خود ادامه دهد. سؤال: در حال وقوع يك حركت كودتاى نظامى بر ضد شاه، موضع شما چه خواهد بود؟ براى حركت ارتش دو فرض متصور است: 1- در كنار جنبش تودههاى مخالف. 2- و امكان دارد شكل ديكتاتورى به خود بگيرد همان گونه كه در شيلى رخ داد، بنابراين چه راهى است كه شما را قادر سازد مانع از شكل ديكتاتورى گردد؟
جواب: بن بست كنونى رژيم، نتيجه ديكتاتورى شاه و برنامههاى استعمارى او متكى به ارتش و سازمانهاى پليسى مىباشد و كودتاى نظامى قهراً به دست اجانب انجام ميشود و چيزى جز ادامه وضع كنونى نيست. لذا هيچ مشكلى را حل نمىكند و تا حكومتى به دست خود مردم سركار نيايد مبارزه آنان ادامه خواهد داشت.
سؤال: اتصال رئيس جمهور آمريكا، كارتر با شاه و كمك وى به شاه، روز جمعه سياه عامل مهمى بود كه شاه مجدداً به قدرت خود اطمينان يابد. شما معتقديد تا چه وقت ايالات متحده آمريكا شاه و رژيم او را در حمايت خواهد داشت؟
جواب: حمايت كارتر از شاه اوضاع را مشكلتر مىكند و بر شدت مبارزات ملت ايران مىافزايد و او بايد هر چه زودتر بفهمد كه حمايت از شاه نه به نفع ملت ايران است و در نتيجه به نفع مردم آمريكا نيز نيست.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 29
سؤال: در وقتى كه درها براى امكان مذاكره باز شد، چه زمينهاى براى مذاكره با ايالات متحده آمريكا داريد؟ و حدود اين مذاكره چيست؟ جواب: ملت ايران با دولت ايالات متحده يا هر دولت ديگرى كه از شاه و جنايات او حمايت مىكند تا زمانى كه آزادى و استقلال كشور تامين نشده است، مذاكرهاى نخواهد داشت و پس از سرنگونى رژيم شاه با همه ملل جهان بر اساس حفظ آزادى و استقلال كشور گفتگو خواهيم كرد.
سؤال: در گذشته تصريح فرموديد وقتى كه تظاهرات كنونى در ايران به اسقاط شاه منجر نگردد، شما مردم را به جنبش مردمى مسلحانه فرا خواهيد خواند، اعتقاد داريد كه چه زمانى براى اعلان جنبش مسلحانه فرا خواهد رسيد؟
جواب: ما هنوز اميدواريم كه مبارزات ملت ايران با شيوهاى كه فعلاً تعقيب مى شود به سرنگونى رژيم شاه بيانجامد.
سؤال: در اين اواخر عدهاى از شخصيتهاى مخالفين در ايران را استقبال كردهايد و در بين آنان دكتر سنجابى نيز بوده است و گفته شده كسانى را كه شما با آنان گفتگو كردهايد، با راى شما مبنى بر ضرورت سرنگونى شاه و خانوادهاش موافقت كردهاند، آيااين اتحاد نظر مقدمه تشكيل يك جبهه مشترك براى مخالفين به حساب مىآيد؟ و آيا مىپذيريد دستههاى ماركسيستى از مخالفين در هنگام ايجاد اين جبهه بدان بپيوندند؟
جواب: جنبش اسلامى كنونى ملت ايران همه جامعه را در برگرفته و به همين صورت هم به پيش مىرود و متذكر مىشوم كه ما با هيچ جبهه و دستهاى رابطه نداشته و نداريم و هر كس و يا هر گروهى كه مسائل ما را نپذيرد، او را نمىپذيريم.
سؤال: گفته مى شود اينكه اصرار شما مبنى بر سقوط خانواده پهلوى و قهرآميزى اغتشاشات مردمى ايران از حدود درگيرى سياسى تجاوز خواهد كرد و اينكه قهرآميزى مزبور در حقيقت مبارزاتى است از اكثريت مردم بر ضد اقليتهاى مذهبى، صحت اين گفتارها در چه حدى است؟
جواب: جنبش كنونى ملت مسلمان ايران با هدفهاى سه گانهاى كه اعلام شده است، همه افراد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 30
جامعه را دربر گرفته و هر كس يا هر گروهى كه اين هدفهاى سه گانه را تاييد و تعقيب كند، حقوق حقه او محفوظ خواهد بود.
سؤال: روابط خود را با همسايههاى عرب ايران چگونه مىبيند؟
جواب: جهت نهضت اسلامى ما بر ضد اين رژيم شاه است و هر گروه و دستهاى هم كه با اين رژيم همكارى كند و آنها را استعانت نمايد مورد مخالفت و نفرت مردم قرار مىگيرد.
علائق ما با ملتهاى همسايه و مسلمان عرب داراى ويژگىهاى خاص اسلامى است لذا ما خواستار نزديكى هر چه بيشتر اين ملتها با هم مىباشيم اين استعمار و دست اجانب است كه ميان اين مسلمانان اختلاف انداخته و مىاندازد.
سؤال: ناپديد شدن امام موسى صدر فكر هموطنان لبنانى را اشغال كرده است، آيا در خصوص آن تماسهائى برقرار كردهايد؟ و نتيجه تماسها چه بوده است؟
جواب: در خصوص وضعيت حجت الاسلام آقاى سيد موسى صدر كه مورد علاقه بسيارى از مسلمين است اقداماتى كردهايم و متاسفانه تا كنون به نتيجه نرسيدهايم.
سؤال: در خلال اقامت خود در فرانسه آيا تماسهائى بين شما و حكومت فرانسه حاصل شده است؟
جواب: خير.
سؤال: گفته شده شما بر اثر ارزيابى اوضاع در لبنان، بر پيشنهاد اقامتتان در لبنان موافقت نكردهايد، آيا جائى براى خود، خارج از فرانسه برگزيدهايد؟ و كجا؟
جواب: اقامت من در فرانسه موقتى است.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 31
تاريخ: 15/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون آلمان كانال 2
سؤال: شاه ايران حكومت نظامى تشكيل داده، نظر يا عكس العمل شما چيست؟
جواب: با اين حكومت نظامى، مردم همان رفتار را مىكنند كه با حكومتهاى نظامى ديگر كردند و اين دست و پا كردنها در ايران ديگر هيچ رنگى ندارد و فايدهاى براى شاه ندارد. شاه بايد برود و چارهاى جز اين نيست.
سؤال: حضرتعالى سلطنت مشروطه را قانونى قبول خواهيد كرد؟ و اگر شاه استعفا بدهد و فرزندش به جاى او بنشيند، مورد قبول شما خواهد بود؟
جواب: هرگز سلطنت مشروطه مورد قبول ما و ملت نخواهد بود، بلكه رژيم سلطنتى بايد از بين برود و اين سلسله هم بخصوص مورد تنفر اين ملت است، بايد از بين برود و مردم خودشان رژيم را انتخاب كنند سؤال:
موضع و روابط حضرتعالى پس از اينكه حكومت اسلامى در ايران به قدرت برسد در رابطه با كشورهاى بزرگ دنيا، ابرقدرتها و كشورهاى شرق و غرب و ساير كشورها چگونه خواهد بود؟
جواب: تمام كشورها اگر احترام ما را حفظ كنند، ما هم احترام متقابل را حفظ خواهيم كرد و اگر گشورها و دولتها بخواهند به ما تحميلى بكنند، از آنها قبول نخواهيم كرد. نه ظلم به ديگران مىكنيم و نه زير بار ظلم ديگران مىرويم.
سؤال: راجع به مسلمانانى كه در روسيه هستند، آيا مورد نظر شما هستند و كمكى بديشان براى رهائىشان مىتوان كرد؟
جواب: آنها برادران ما هستند. ما با تمام مسلمانان برادر هستيم و اين يك اصل اسلامى است كه هر مسلمانى بايد به مسلمان ديگر كمك كند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 32
تاريخ: 15/8/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون آمريكائى سى بى اس
سؤال: واكنش حضرتعالى درباره آخرين مسالهاى كه اتفاق افتاده تغيير دولت و سخنرانى شاه چيست؟
جواب: تغيير دولتها تاثيرى در نهضت عمومى مردم ايران ندارد. دولتها چه دولت نظامى باشند و چه دولتهاى ديگر، نمىتوانند مسائل را حل كنند يعنى قيامى كه از مردم صادر شده، اين قيام را بشكنند. حرفهاى شاه هم حرفهائى است كه ديگر ملت از او نمىپذيرد. اين مطالبى كه حالا گفته و تعهدى كه داده است، آغاز سلطنتش هم اين تعهد را داد و قسم خورد، تعهد را داد و خلاف كرد. اكنون ديگر اين تعهدات اثرى ندارد. ايشان بدون اينكه خودشان را خيلى زحمت دهند بايد بروند تا ملت خودش تكليف كشور را تعيين كند.
سؤال: چگونه مىخواهيد شاه را بركنار كنيد؟ با قيام مسلحانه؟ يا با قرار دادن ارتش در كنار مردم؟ چگونه؟
جواب: ما اميدواريم احتياجى به قيام مسلحانه نيفتد و با همين اعتصابات و تظاهرات و اظهار انزجار ملت، مسائل حل شود و اميد اين را داريم ارتش هم كه از خود اين ملت است و ملت برادر اوست پشت به ملت نكند و در كنار ملت قرار گيرد لكن اگر اين شكل مبارزات ملت مفيد واقع نشد و لازم آمد يك طور ديگر عمل شود، ممكن است ما تجديد نظر كنيم.
سؤال: شما با شاه چه خواهيد كرد؟ آيا قبول داريد كه نفى بلد شود؟ يا بايد محاكمه گردد؟
جواب: اگر شاه فرار كند كه دست ما به او نمىرسد ولى اگر او را دستگير كنيم بر حسب قوانين و احكام حكومت اسلامى رفتار خواهيم كرد، اگر چنانچه مرتكب قتل شده بايد او را قصاص كنند و اگر امر به قتل كرده حبس ابد خواهد شد و علىايحال حكومت وى بايد از بين برود و خودش هم به واسطه خيانتها و جنايتهايى كه كرده است بايد محاكمه شود.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 33
سؤال: دولت پيشنهادى شما چگونه خواهد بود و چه كسى آن را اداره خواهد كرد؟
جواب: راجع به چگونگى دولت و رژيم، پيشنهاد ما جمهورى اسلامى است و چون ملت، ملت مسلم است و ما را هم خدمتگزار خود مىداند، از اين جهت حدس مىزنم به پيشنهاد ما راى دهد. ما از طريق رفراندم با ملت يك جمهورى اسلامى تشكيل مىدهيم. و اما شخص، اين تابع آراء مردم است و الان شخص معينى در نظر نيست.
سؤال: رابطه يك دولت اسلامى و دولت آمريكا در آينده چگونه خواهد بود؟
جواب: بايد ببينيم آمريكا خودش در آينده چه نقش دارد. اگر آمريكا بخواهد همانطور كه حالا با ملت ايران معامله مىكند با ما رفتار كند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه آمريكا به دولت ايران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل مىكنيم و با او به طور عادلانه كه نه به او ظلم كنيم و نه به ما ظلم كند، رفتار خواهيم كرد و اشكالى پيش نمى آيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 34
تاريخ: 16/8/57
سخنرانى امام خمينى در غفلتها و اشتباهات علما و رجال سياسى در طول سلطنت سلسله پهلوى
اشتباهات علما و رجال سياسى در طول سلطنت پهلوى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
در طول سلطنت اين سلسله يك اشتباهاتى شده است كه خيلى موجب تأسف است. بعضى اشتباهات در زمان رضا شاه و بعضى هم در زمان حكومت اين. از اول كه كودتا شد، كودتاى رضا شاه شد و با امر انگليسها اين امر واقع شد. اشتباه اين بود كه، آنهايى كه اطلاعات داشتند و مسائل را مىتوانستند بفهمند، مردم را مطلع نكردند. رضا شاه هم بعضى از اين كارهائى كه، اين آدم مىكند، در اوايل امرش شروع كرد، روضه خوانى شروع كرد، دستجات ارتش را در روز عاشورا، (اينها را من خودم شاهدم، يادم هست) دستههاى ارتش را روز عاشورا براى سينه زنى بيرون آورد، خودش اين تكيههائى كه در تهران بود راه مىافتاد دوره و به اين تكيهها يكى يكى مىرفت، در آن جائى كه بود روضه خوانى مفصل داشت، اين سنخ حقه بازىهائى كه حالا اين دارد يك جور ديگر، او هم از اول با اين سلاح وارد شد و همان وقت هم اشخاصى بودند كه اطلاع بر اين مسائل داشتند و مىدانستند كه اين چه جور است. يكى از غفلتهائى كه شده است اين است كه اينها شروع نكردند كه به مردم، به ملت، چهره او را نمايش بدهند.
دنبال اين كارهائى كه رياكارانه انجام داد، آن چهره ديگرش را نمايش داد كه تمام پايگاههاى مذهبى را تعطيل كرد، يعنى تمام تكيهها و مجالس وعظ و خطابه و اينها را، تمام را بكلى تعطيل كرد كه در تمام ايران ديگر يك مثلاً مجلس روضه خوانى، يك مجلس وعظ و خطابه نگذاشت بماند و آن كارهائى كه همه مىدانيد و كرد و باز در همان زمان يكى از اشتباهات اين بود كه مردم يا آنهائى كه بايد مردم را آگاه كنند پشتيبانى از مدرس نكردند. مدرس تنها مرد بزرگى بود كه با او مقابله كرد و ايستاد و مخالفت كرد و در مجلس هم بعضىها موافق با مدرس بودند و بعضىها هم سر سخت مخالفت مىكردند با مدرس و در آن وقت باز يك جناحهائى مىتوانستند كه پشت سر مدرس را بگيرند و پشتيبانى كنند و اگر پشتيبانى كرده بودند مدرس مردى بود كه با منطق قوى و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اينها موصوف بود و ممكن بود كه در همان وقت شر اين خانواده كنده بشود و نشد. از آن بدتر كه من هر وقت فكرش را مىكنم واقعاً متأسف مىشوم اين است كه خوب، متفقين حمله كردند به ايران و آن
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 35
حرفهايى كه رضا شاه مىزد و آن ثناخوانىهايى كه براى او مىكردند و خودش مىكرد كه ديگر اين مملكت مملكتى است كه هيچ كس ديگر قدرت ندارد به آن تعرض كند - هيچ كس ديگر چطور - مثل ثناخوانىهاى خود ايشان. پسر، پسر اوست، واقعاً پسر اوست، پسر حق است! بعد از اينكه ديدند يك طبل تو خالى بود، اعلاميه اول به دوم نرسيد. اينها وقتى كه مىگويند مؤاخذه كرد از يكى از اين سر كردهها كه آخر چرا، دو ساعت؟ گفتند پنج دقيقه بايد باشد، دو ساعت چيست چيزى نداشتيم، آنها همه چيز داشتند. يك مملكتى كه آنهمه بساط درست كردند براى اينكه سركوبى كرد همه را چه، همه را چه، اين سركوبىها، سركوبىهاى قدرت خود ملت بود در زمان رضا شاه، قدرتهائى ملت داشت، البته آنها هم متعدى بودند لكن پشتوانه مملكت بودند. آنها را با همين امر خارجىها خلع سلاح كرد و هر زور و قدرتى را با بست و بندى كه مىكرد با خارج و اينها، قدرتشان را گرفت و آنها هم، خارجىها هم اين مطلب را روى نقشه عمل مىكردند كه اين قدرتهائى كه در ايران هست اين قدرتها را بگيرند از دستشان و خلع سلاحشان كنند كه اگر يك وقتى اينها بخواهند يك مثلاً قدرت نمائى بكنند ديگر چيزى دستشان نباشد. در هر صورت او اين كار را كرد و قدرتها را هم از دست اينها گرفت و خودش هم به همانطور كه ميدانيد رفت و بردند او را و جواهرات مملكت را هم (به طورى كه من نقل مىكنم از كسى كه او نقل مىكرد از يك صاحب منصبى كه همراه رضا شاه در اين سفر موريسش بود كه چمدانهاى جواهر همراه رضا شاه جمع كرده بود اينها را كه ببرد) به او گفتند بيا برو جاى ديگر، او خيال مىكرد حالا مىخواهند او را ببرند آنجا و خوب آنجا برود در يك قصرى مثلاً زندگى كند، جواهرها را حمل كردند و او گفته بود كه وقتى، يعنى قصهها نقل كرده بود او، يكى اينكه سر پلى كه بايد از آنجا ديگر عبور كنند ايستاد و گريه كرد، گريه بى اثر و او را با همه جواهرات و چمدانهاى پر در يك كشتى بردند و بعد از آن در ميان دريا كه رسيدند يك كشتى ديگرى كه مخصوص حمل دواب بود آوردند و متصل كردند به اين و گفتند برو (بايد برود) رفت و چمدانها كو؟ گفتند مىآورند آنها را، ايشان از آن راه رفت و چمدانها از آن راه رفت حالا پيش انگليسها. حالا ايشان هم دارد مىفرستد. بله، او رفت و اينكه موجب تأسف است و واقعاً موجب تأسف است، اين است كه مردم ديده بودند تعديات رضا شاه را، چيزى نبود كه ديگر مخفى باشد. من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه سه مملكت، يعنى لشگر سه مملكت، ارتش سه مملكت دشمن به ايران حمله كرد و همه چيز در معرض خطر بود، وقتى كه رضا شاه را اطلاع دادند كه بردند، مردم شادى مىكردند، كانه به مقدم اينها شادى مىكردند كه اينها ولو دشمن هستند وليكن از اين بدتر نمىكنند. وقتى كه يك شخصى، يك سلطانى، يك قدرتمندى، پشتوانه ملت را ندارد اين است كه وقتى كه مىبرند او را وقتى كه از آنجا بخواهد خارج بشود، عوض اينكه يك ملتى مثلاً يك انقلابى بكند كه چرا، اين ملت شادى مىكنند كه خوب شد رفت و واقعاً هم خوب شد رفت. اما آنكه تأسف دارد اين است كه اگر در آن وقت كه متفقين آمدند و رضا شاه رفت، يكصدا بلند شده بود كه ما پسرش را نمىخواهيم، نمىگذاشتند. اين را آنها نصب كردند، خود شاه گفت، خود شاه نوشت اين را، منتها بعدش شنيدم كه آن را حكش كردند، اين جمله را كه (متفقين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 36
صلاح ديدند من باشم) اين را حكش كردند. اگر آن وقت يك نفر مثلاً از رجال، يك نفر از علما، يك جمعى از مردم صدا كرده بودند كه ما نمىخواهيم اين سلسله را، اينها چه كردند با ما، پدرش چه كرد كه اين چه بكند. اين يكى از غفلتهايى بود در تاريخ ايران كه مسير تاريخ ايران را اگر اين غفلت نشده بود برگردانده بود و ما حالا ابتلاء به اين صحبتها اينجا نداشتيم و نه من اينجا بودم و نه آقايان، همه سر كار خودشان در مملكت خودشان بودند. اين غفلت بزرگ از رجال سياسى و علما و - عرض مىكنم كه - ساير اقشار مملكت ما واقع شد و اين آدم را تحميل كردند بر ما و دنبالهاش هم گرفتند كه قدرتمندش كنند. از آن وقت تا حالا هم غفلتها شده است، قوام السلطنه مىتوانست اين كارها را بكند لكن با غفلتها، با ضعف نفسها، نكرد. از او بالاتر دكتر مصدق بود، قدرت دست دكتر مصدق آمد لكن اشتباهات هم داشت. او براى مملكت مىخواست خدمت بكند لكن اشتباه هم داشت. يكى از اشتباهات اين بود كه آنوقتى كه قدرت دستش آمد اين را خفهاش نكرد كه تمام كند قضيه را، اين كارى براى او نداشت آنوقت، هيچ كارى براى او نداشت بلكه ارتش دست او بود، همه قدرتها دست او بود و اين هم اين ارزش نداشت آن وقت، آن وقت اينطور نبود كه اين يك آدم قدرتمندى باشد و مثل بعد كه شد، آن وقت ضعيف بود و زير چنگال او بود لكن غفلت شد. غفلت ديگر اينكه مجلس را ايشان منحل كرد و يكى يكى وكلا را وادار كرد كه برويد استعفا بدهيد وقتى استعفا دادند يك طريق قانونى براى شاه پيدا شد و آنكه بعد از اينكه مجلس نيست تعيين نخست وزير با شاه است، شاه تعيين كرد نخست وزير را. اين اشتباهى بود كه از دكتر واقع شد و دنبال او اين مرد را دوباره برگرداندند به ايران، به قول بعضى كه محمدرضا شاه رفت و رضا شاه آمد. بعضى گفته بودند اين را به دكتر كه كار شما اين شد كه محمدرضا شاه رفت (محمدرضا آن وقت يك آدم بيعرضهاى بود و تحت چنگال او بود) او رفت و رضا شاه آمد يعنى يك نفر قلدر آمد. اينها آنوقت گفتند نمىدانستند كه بعدها رضا شاه چند آتشه است. اين هم يكى از اشتباهات بود كه شده است و حالا هم يك موقع حساسى است كه من از اشتباهات مىترسم الان ماها مكلفيم ديگر، ما اشتباهات را تا حالا ديديم و من خوف اين دارم كه باز اقشار اين ملت ما، اين رجال علمى ما، رجال سياسى ما - عرض مىكنم كه - اشخاص روشنفكر ما يك اشتباهى بكنند كه اگر اين اشتباه بشود ديگر ما تا آخر گرفتار هستيم، ديگر چنين نيست كه ما باز يك اميدى داشته باشيم كه يك انقلابى بشود.
اگر اين نهضت الهى خاموش شود ديگر قابل عود نيست
شما همه مىدانيد و هر كس تاريخ را مىداند اين را مىداند كه اين نهضتى كه الان در ايران هست شبيهش در تاريخ ايران نبوده است، اگر نگويم در تاريخ دنيا نبوده، در تاريخ ايران نبوده يعنى يك چيزى كه بچه 7 ساله با پيرمرد 70 ساله با لهجه واحد بگويند كه ما نمىخواهيم اين را، يك نهضتى كه سرنيزهها، توپ و تانكها، سربازها - عرض مىكنم كه - ارتش در خيابانها بگردند و مردم را زير بگيرند و مردم را بكشند و باز بايستند با مشت گره زده بگويند نمى خواهيم، ما در تاريخ
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 37
ايران بى اشكال است كه نداريم، در تاريخ هم من نمىدانم هست يا نه كه يك همچو قصهاى مثل قصه ايران و يك همچو تحولى كه در ايران واقع شده است هيچ سابقه ندارد و من مىدانم اين معنا را و هر عاقلى بايد بداند كه اگر چنانچه اين نهضت خاموش بشود، ديگر قابل عود نيست چنين نيست كه اين كليدش مثل كليد برقى باشد كه آدم حركتش بدهد روشن بشود، حركتش بدهد خاموش بشود اين حرفها نيست در كار. اين با يك زحمتهائى و با دست خداى تبارك و تعالى يك همچو مطلب بيسابقه در ايران پيدا شده است و الان هست. الان در عين حالى كه دولت نظامى است و شهرهاى ايران اشغال شده بايد گفت كه اشغال شده است شهرهاى ايران، دست نظامى است و دست ارتش است معذلك از هر گوشه صدا بلند مىشود و تظاهرات مىشود و باز مرگ بر شاه مىگويند، يك همچو مطلبى تا حالا نبوده است و بعدها هم اميد اينكه يك همچو چيزى بشود نيست. من خوف اين را دارم كه با اشتباه ماها و شماها و اقشار ملت، اين نهضت به ثمر نرسد و بخوابد و مملكت ما ديگر تا آخر اسير باشد و زير چكمه خارجى.
اينكه شاه سلطنت كند نه حكومت، خيانتى است بر ملت اسلام
الان دارند دست و پا مىزنند كه با هر وسيلهاى كه هست چه آنهائى كه توى مجلس رفتند و با اسم وكالت رفتند در مجلس، چه آنهائى كه بيرون مجلس هستند و از طرفدارهاى شاه هستند، دارند دست و پا مىكنند كه اين را نگهش دارند، با هر وسيلهاى كه هست، با اين مانورهائى كه در مجلس اين چند وقت ديديد كه طى شده است و اين مخالف شد و آن موافق شد آنجا، اين همه مخالفها و موافقها در يك چيز با هم موافقند و آن اين است كه شاه باشد. (انتخابات آزاد!) اين فرياد مىزنند انتخابات آزاد، معنى انتخابات آزاد چيست؟ معنى اين است كه اعليحضرت همايون امر كنند كه مردم انتخاب بكنند و اين رژيم به جاى خودش رسمى و امر انتخابات هم به دست شاه، يعنى به امر او لكن آزاد! اين معنى انتخابات آزاد! بايد رژيم دموكراسى باشد، شاه سلطنت كند، نه حكومت. اين حرفها، همه اين حرفها توى مجلس گفته بشود، بيرون مجلس گفته بشود، هر جا گفته بشود، اين مطلبى است كه آنها الان از خدا مىخواهند كه يك همچو چيزى را ملت قبول كند كه شاه سلطنت كند و حكومت نكند، دو سه ماه هم همين كار را مىكند، يك سال هم ممكن است همين كار را بكند، ولى فردا چه؟ ما فرض هم مىكنيم كه خوب ايشان سلطنت بكند و ديگر از اين به بعد حكومت نكند، ديگر از اين به بعد هم يك آدمى بشود كه انقلاب ماهيت بدهد و بشود يك نفر آدم سالم صحيح خيلى تمام عيار، ما فرض اين را مىكنيم، فرض باطل، اينهمه جنايات كه كرد چه، هيچ؟ اشخاص عادى اگر يك كسى يك نفر آدم را بكشد، بعد بيايد بگويد آقا معذرت مىخواهم ببخشيد، رهايش مىكنند؟ قانون رهايش مىكند اين را؟ يا نه؟ خوب ببخشيد كه تو آدم كشتى، ببخشيد هم حرف شد؟ يك آدمى كه 25 سال بر مقدرات مملكت ما مسلط بود و 25 سال يا بيشتر خيانت به مملكت ما كرد، تمام ثروت اين مملكت را داد به غير، تمام چيزهاى مقدرات اين مملكت را به دست غير سپرد، نفت ما را آنطور از بين برد، گاز را از آنطرف از
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 38
بين برد، دارد مىبرد، اينهمه آدم كشت، اينهمه قتل عامها كرد، قتل عام 15 خرداد 15 هزار نفر كشتار بود، قتل عامهاى حالا در اين سالهاى اخير بيشتر از اين معانى بود، حالا مىفرمايند كه خير ما - اشتباهاتى كرديم، حالا ديگر ما تعهد مىكنيم!! ايشان فرمودند تعهد مىكنيم كه از اين به بعد اشتباه نشود!! ما فرض مىكنيم كه شما تعهد بكنيد كه از اين به بعد اشتباه نشود و اشتباه هم ما فرض مىكنيم كه خير ديگر بعدها نشود، تا حالايش چه؟ رجال سياسى يا عرض مىكنم كه - رجال علمى را كه ده سال، 15 سال، 5 سال تا كم و زياد، اينها را به حبس انداختيد و اينها را آنقدر زجر داديد، آنها را آنقدر چيز كرديد، آمدند بيرون با مزاجهاى ضعيف، حالا همين قدرى كه از زندان رها شدند، تمام شد؟ ده سال عمر يك نفر انسان را، عمر هزاران نفر انسان را تو در حبسها از بين بردى حالا هيچ؟! ما بگذريم كه مىخواهد آقا سلطنت حالا بكند؟!
حالا بگوئيم كه بسيار خوب اعليحضرت بفرمايند آن بالا و سلطنت كنند و روز سلام هم همه بيايند به سلام ايشان و خودشان هم در قصر اعلاى كجا مشغول عياشى بشوند، ديگر لازم نيست حكومت بكنند حالا مساله اينطور است؟ اين را هيچ انصاف دارى، هيچ مسلمانى اين را مىتواند بگويد؟ هيچ مسلمانى هيچ آدم با وجدانى، هيچ انسانى مىتواند يك همچو حكمى بكند كه يك نفر آدم جانى كه بيست و چند سال بر اين ملت حكومت باطل كرده، حكومت غير قانونى كرده، بيست و چند سال مال اين مردم را هدر داده، بيست و چند سال قتل عامها كرده، اجانب را بر اين مملكت مسلط كرده، حالا تا گفت كه خوب من اشتباه كردم، ببخشيد من اشتباه كردم اشتباهاتى واقع شد، اين اقرار به جرم است كه در محاكم با اين اقرار به جرم اين را محكومش مىكنند، حالا ما فرض مىكنيم بسيار خوب شما ديگر حالا عابد و مسلمان شديد، اما تا اينجا چه؟ تا اين حدى كه شما اين عملها را كرديد، در محاكم دنيا، در محكمه عدل الهى، در احكام اسلام، در احكام قوانين عرفيه، هيچ، تمام شد؟ تا معذرت خواستيد چون شما شاه هستيد، چون معذرت خواستيد تمام شد؟ ما رها كنيم و برويم؟ حالا ديگر هر كسى برود سر كسب خودش؟ ساختن يا ذكر سازش، ذكر سازش با اين آدم، طرح اين مطلب كه ما با اين يك سازشى بكنيم، اين سلطنتش باشد حكومت نكند يا خير ايشان بروند و فرح خانم تشريف بياورند و سلطنت بر ما بكنند و بعدش هم خير، انتخابات آزاد و همه چيز درست، طرح اين خيانت بر ملت اسلام، بر اين ملت مظلوم است. اين مادرى كه ديروز با 5 نفر عائله اينجا نشسته و نهار خورده و امشب وقتى كه مىرود سر سفره دو نفر پيرزن و پيرمرد هستند و چند نفر جوانشان مرده، اينها هيچ ديگر؟ ايشان معذرت خواستند تمام شد؟ آدم مسلم مىتواند اين حرف را بزند؟ اين جوانمرده كه مىبيند جوانها دارند مىروند به مدرسه و بچه او ديروز مىرفته و حالا نيست در اين جمعيت، در مقابل اينها جواب چيست؟ آخر ما چه بگوئيم به اين ملت؟ ما بگوئيم با اعليحضرت ساختيم و خونهاى بچههاى شما هيچ؟ زير پا؟ تمام؟ اين خيانت نيست؟ چطور در ذهن يك آدم بايد يك چنين چيزى واقع بشود، اين چه غفلتى است؟ اين چه غفلت شيطانى است؟ چه وسوسه شيطانى است كه در ذهن آدم بيايد كه حالا ما ديگر بگذريم، ديگر چه بكنيم؟ حالا بگذريم ديگر، (بر همه رنج وارد شده، گذشتيم ما،
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 39
شما هم بگذريد ديگر.) چه چيز را بگذريم، مگر حق من است كه بگذرم؟ اين حق يك ملت است. مگر مىتواند كسى بگذرد از اين حق؟ يك ملت است، اسلام است، خداست، مگر قابل عفو است؟ من خوف يك همچو اشتباه و لغزشى دارم و بايد همه دست به دست هم بدهند و اين لغزش را نگذارند واقع بشود. اين تشبثاتى كه الان از همه اطراف تشبث شدهاست و تشبث دارند مىكنند، بر شما جوانهاست كه در اينجا صدا بلند كنيد، بر آنهائى كه در ايران هستند در ايران صدا بلند كنند، نگذارند در اين موقع حساسى كه به آخر سنگر رسيده است يكوقتى برد كند اين آدم، اين خطرى است الان براى ايران، الان يك خطر بزرگى براى ايران هست كه اگر يك سستى بكنند و يك لغزش در اينجا واقع بشود، يا بترسند از اين هياهوئى كه كارتر در آنجا گفته است كه خير ما منافعمان پيش ايشان است، ايشان حاصل با عبارت ديگر خدمتگزار ماست. ما نمى گذاريم، اين نوكر بايد بماند اينجا. تعبير او با اين تعبير نيست اما واقعش همين است. تعبيرش، لفظش اين نيست، واقعش اين است كه ما ديگر از كجا پيدا كنيم يك همچو نوكرى، اين را نبايد از آن بترسيد.
در مقابل ملت نه تانگ كارگر است نه تشرهاى توخالى كارتر
با يك ملت نمى شود كه يك كار تحميلى تا آخر بشود، چنانچه ديديم كه با نظامى نتوانستند اين كار را بكنند. ايشان خيلى هم ميل داشت، خيلى هم مايل بود كه نظامىها قتل عام بكنند، اصلاً يك دو سه ميليون جمعيت را بكشند، لكن نمى شود، قضيه اينطور نيست. آن اربابها هم نمى توانند اين كار را بكنند. حالا خيال كنيد كه اگر اين كار نشود از آن طرف لشكر روس وارد مىشود!! از آن طرف لشكر آمريكا وارد مىشود!! و از آن طرف لشكر انگليس وارد مىشود!! اينها شعر است حالا، يك ملت وقتى يك چيزى را نخواهد، نمىشود و حالا ملت نمىخواهد. يك ملت است، قضيه يك حزب و يك نمىدانم يك جبهه و يك عرض بكنم جمعيت نيست، يك ملت است كه الان مىگويد نه، در مقابل (نه) ملت، نه سرنيزه كارگر است، نه تانك كارگر است، نه توپ كارگر است نه تشرهاى توخالى كارتر و نمىدانم كرملين. اين حرفها نيست تو كار، هر چه مىخواهند تو روزنامههايشان بنويسند يا مىخواهند خود ايشان را بلند كنند.
اهداف انقلاب را براى مردم جهان روشن سازيم
ما اميدواريم كه خداوند اين اجتماع ايرانىها بر حق خودشان را پيروز كند. ما اميدواريم كه خداوند تائيد كند اين شجاعهائى كه در ايران قيام كردهاند و مىخواهند حق خودشان را بگيرند و ما همه موظفيم كه هر كدام در هر جا هستيم به هر قدر مىتوانيم كمك كنيم به ايرانىها انشاءالله، همهمان، يعنى همين مقدار هم كه مىتوانيم كمك كنيم كه هر كداممان در هر جا هستيم بگوئيم به آنها. شايد نمىدانم چند هزار ايرانى در خارج كشور است، اين چندين هزار ايرانى كه در خارج كشور هست مىتوانند به چند صد هزار خارجى مطلب خودشان را بگويند، اين تبلغاتى كه در خارج شده است خنثى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 40
كنند كه (يك جمعيتى هستند اينها هرج و مرج طلبند و قابل اين نيستند كه به اينها آزادى بدهيم) اين حرفهاى مفتى كه شاه و بلندگوهاى شاه دارند، اينها را بايد خنثى بكنيد شماها. مردمى هستند كه ايستادهاند مىگويند ما حقمان را مى خواهيم. ما مىخواهيم آزاد باشيم، ما مىخواهيم زير دست مستشارهاى آمريكائى نباشيم اين رشد ملت ماست. ملت ما يك رشدى كرده است كه ديگر نمىخواهد اين مسائل را و نخواهد ديگر ان شاءالله شد اين مسائل. خداوند همهتان را انشاءالله تائيد كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 41
تاريخ: 16/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه انگليسى (فاينشنال تايمز)
سؤال: با سفارش كردن مردم ايران در مورد مبارزه با رژيم شاهنشاهى، آيا نتايج مهم اين برخورد را كه خون زيادى خواهد ريخت مىپذيريد؟ اگر اين برخوردها شدت يابد، در نظر داريد كه مبارزهتان را ادامه دهيد؟ اگر شورش خونين در ايران راه بيفتد، بدون قيد و شرط از آن پشتيبانى خواهيد كرد؟
جواب: ملت ايران براى رهائى از چنگال ديو استبداد و استعمار و رسيدن به حكومت اسلامى، نهضت مقدس اسلامى خود را آغاز كرد و به يارى خداى تعالى تا رسيدن به پيروزى ادامه خواهد داد، بديهى است كه چون دشمنان قسم خورده مردم يعنى شاه و حاميانش به آسانى حاضر به كنار رفتن نيستند، لهذا لجاجت دشمنان ملت و مقاومت دليرانه مردم مسلمان در مقابل آنان ضايعاتى براى آنان به بار خواهد آورد و ليكن مسلمان مىداند كه اگر كشته شود، در صف شهداى كربلاست و چيزى را از دست نمىدهد و بدين مناسبت تا پيروزى نهائى به قيام خود ادامه مىدهد.
سؤال: اخيراً مخالفت خود را بر عليه دولت نظامى جديد اعلان كردهايد، آيا از مردم خواهيد خواست كه علاوه بر اينكه بر ضد شاه بپاخيزند، بر ضد ارتش نيز قيام كنند؟
جواب: ما اكنون ملت را دعوت به هجوم و حمله به ارتش نكردهايم تنها از سربازان و افسرات ارتش خواستهايم كه اطاعت از فرماندهان خود نكنند و به صاحب منصبان ارتش نيز هشدار دادهايم كه از شاه اطاعت و حمايت نكنند و من اميدوارم كه سربازان و افسران كه پيوندشان با مردم بريده نشده است، هر چه زودتر به آغوش باز ملت باز گردند تا پيروزى را در آغوش كشند.
سؤال: آيا راه سازشى باقى مانده است كه شما از طرف شاه بپذيرد؟
جواب: نه، هرگز.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 42
سؤال: كم شدن توليد نفت ايران براى اقتصاد كشورهاى غربى خيلى گران تمام مىشود.آيا از اصل قطع شدن نفت پشتيبانى مىكنيد؟ جواب: كارگران محروم و كارمندان شركت نفت، براى خواستههاى سياسى مشروع خود اعتصاب كردهاند و من از مردم خواستهام كه از اعتصاب آنان حمايت كنند و كشورهاى غربى اگر مايل نيستند كه ضررى به آنان وارد شود، حتى اگربه قيمت نابودى ملت و كشور ايران تمام شود، لازم است بدانند كه ملت مسلمان ايران براى به دست آوردن حقوق مشروع و قانونى خود به هر گونه اقدام مفيد دست مىزند ولو به نابودى منافع غرب بيانجامد.
سؤال: آيا از سوء قصد به منافع خارجىها در ايران پشتيبانى خواهيد كرد؟
جواب: اگر خارجىها به آزادى و استقلال ملت ايران احترام بگذارند، هرگز از ناحيه مردم به حقوق آنان در محدوده قانونيش زيانى وارد نخواهد شد.
سؤال: چه روابطى با مقامات فرانسوى داريد؟
جواب: من به كشور فرانسه وارد شدهام و از مردم محترم اين كشور هيچ بدى نديدهام و با هيچ مقام دولتى هم رابطهاى ندارم بودن من در فرانسه موقتى است.
سؤال: آيا پس از اتمام مدت اقامتتان در فرانسه، تقاضاى پناهندگى سياسى را با شرائطى كه احتمالا" به شما تحميل خواهد شد، خواهيد پذيرفت؟
جواب: من از هيچ دولتى تقاضاى پناهندگى نخواهم كرد.
سؤال: اگر رژيم فعلى كنار رود، چيزى را كه در اصلاحات ارضى انجام شده از بين خواهيد برد؟
جواب: از حقوق اوليه هر ملتى است كه بايد سرنوشت و تعيين شكل و نوع حكومت خود را در دست داشته باشد. طبيعى است كه چون ملت ايران بيش از 90 درصد مسلمانند، بايد اين حكومت بر پايههاى موازين و قواعد اسلامى بنا شود.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 43
تاريخ: 16/8/57
پيام امام خمينى به ملت غيور ايران به مناسبت روى كار آمدن دولت نظامى
بسم الله الرحمن الرحيم
درود و تحيات وافره بر ملت شجاع ايران، ملت با وفائى كه با جان نثارى براى احياى اسلام و آزادى و استقلال كشور كاخهاى غارتگران را به لرزه درآورد.
ملتى كه پيشنهاد سياست آشتى ملى را كه جز خدعهيى نبود، به چيزى نشمرد. ملتى كه جوان و جان مىدهد تا از زير بار ستمكاران غارتگر بيرون بيايد و رژيم سلطنتى را سرنگون و حكومت جمهورى اسلامى متكى به آراء ملت را مستقر كند.
من گر چه مىدانم كه فريبكارىهاى شاه و نرمش لفظى و ارعاب عملى او، در صفوف فشرده ملت بزرگ ما تاثيرى ندارد لكن در هر موقع و در هر پيشامد لازم مىدانم تذكراتى به شما عزيزانم بدهم
1- هدف همان است كه در سخنرانىها و اعلاميههاى خود ذكر نمودهام
الف - سرنگونى سلطنت پهلوى و رژيم منحوس شاهنشاهى.
ب - بپا داشتن حكومت جمهورى اسلامى مبتنى بر ضوابط اسلام، متكى به آراء ملت.
2- نهضت با شيوههاى گوناگون خصوصاً اعتصابات در همه ادارات و دستگاههاى دولتى بايد ادامه داشته باشد. دولت نظامى ايران غاصب و مخالف قانون است و بر ملت است كه از آن اطاعت نكنند و سرپيچى و كارشكنى تا حد فلج نمودن دستگاههاى دولتى پيش رود. من از جميع كارمندان محترم دولت و ساير موسسات كه با اعتصاب خود پشتيبانى از برادران و خواهران خود كردهاند تشكر مىكنم. اين يك وظيفه اسلامى و لازم الاجراست.
3- شاه با روى كار آوردن دولت نظامى دست به توطئه ديگرى زده است و آن اينكه از طرفى در پيشگاه خدا و ملت عذر و تقصير مىخواهد و اعتراف به اشتباهات و جنايات خويش در طول سلطنت ننگين مىكند و از آيات عظام و علماى اعلام و ساير طبقات استمداد مىكند و از طرفى ديگر دولت نظامىاش با سركوبى شديد و قتلها و اعزام چماق به دستها و سرنيزهدارها و توپ و تانكها بر ملت مظلوم مىتازد و عزيزان ما را بيش از پيش به خاك و خون مىكشد، به خيال آنكه با اين نقش مىتواند خودش را از گناه قتل و غارتهاى دوران سلطنتش تبرئه نمايد و با دستگيرى ماموران فاسد خود كه يك عمر عامل خيانتهاى او بودهاند، خود را توبه كار معرفى نمايد. شاه در يك دست چماق و
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 44
سرنيزه و مسلسل براى سركوبى ملت دارد و در دست ديگر توبه نامه و اعتراف به خيانتها و جنايتها و عذر و تقصير را گرفته است.
ملت هوشمند و بيدار ايران نه از آن چماق و سرنيزه هراس دارد و نه از اين خدعه و نيرنگ فريب مىخورد. اين شخص كه از مراجع عظام و علماى اعلام براى فرونشاندن نهضت اسلامى و باز كردن راهى در برابر چپاول و هدم اسلام و قرآن كريم استمداد مىنمايد، همان مردكى است كه تا ديروز علماى اسلام و روحانيون عظيمالشان را مرتجع و راه آنان را كه راه اسلام و قرآن كريم است، ارتجاع سياه مىناميد و در يكى از نطقهاى خود با كمال وقاحت گفت كه از اين طبقه كه مثل حيوان نجس است اجتناب كنيد و در نطقى ديگر با كمال بيشرمى گفت روحانيون مثل كرمها درنجاست مىلولند چه شد كه امروز اين چنين با روحانيون آشتى مىكند اين نيز خدعه نيست؟ اين مثل دولت آشتى نيست؟ او كه امروز به سياسيون و جوانان ملت روى آورده و از آنان براى وطن استمداد مىكند، همان است كه گروههائى از آنان را اعدام و شكنجه و زندان كرده و مىكند، جوانان غيرتمند ما را به خاك و خون كشيده و مىكشد، دانشگاههاى ما را به قتلگاههاى جوانان ما تبديل نموده است.
من از جناياتى كه اخيراًدر دانشگاهها با فرزندان اسلام نمودهاند در سوگم. من از دانشجويان عزيز كه در راه اسلام و كشور فدائى دادهاند و در مقابل شاه با مشتى گره كرده ايستاده و او را محكوم كردهاند تشكر مىكنم.
من از جوانان غيور ايران كه ملت ما را سرافراز نمودهاند احساس غرور مىكنم. ملت ايران بايد بداند كه اين نطقهاى فريبنده براى اغفال مردم و فرونشاندن آتش خشم ملت است تا تثبيت مقام كرده و قدرت را بازيابد و خدا مىداند كه اسلام و روحانيت و عموم ملت پس از آن با چه مصيبتهاى دردناكى مواجه خواهد شد.
عزيزان من! از اين هياهوى نظامى نهراسيد كه نمىهراسيد. شما ملت شجاع ثابت كرديد كه اين تانكها و مسلسلها و سرنيزهها زنگ زده است و با اراده آهنين ملت نمىتواند مقابله كند و از اين نرمشهاى شيطانى و توبه نامههاى ابليسى فريب نخوريد كه نمىخوريد. شاه در اول سلطنت غاصبانه خود سوگند خورد كه به اسلام وفادار باشد و به ملت خيانت نكند و اكنون اعتراف مىكند كه خائن است و اسلام و ايران را به تباهى كشانيده است و تمام خيانتها عمدى بوده است كه امروز اسم اشتباه بر آن گذاشته است غفلت نكنيد كه اين اشتباهات عمدى تكرار خواهد شد و كشور را به نيستى و ملت را به تباهى خواهد كشاند. امروز بر تمام طبقات ملت از مراجع عظام و علماى اعلام و مدرسين و فضلاى عالى مقام و اساتيد محترم دانشگاهها و دانشسراها و دانشجويان دلير و طلاب شجاع تا جناحهاى سياسى و روشنفكر، از كارگران و كشاورزان تا بازاريان و اصناف، از كارمندان دولت تا افسران نيروهاى سه گانه، از سربازان تا صاحب منصبان عالى رتبه و بر همه اقشار ملت تكليف الهى و وجدانى است كه با اتحاد كلمه و بدون هراسى از قدرتها و ابرقدرتها، هدف اسلامى خود را تعقيب و گلوى اين ستمگر تاريخ را بفشارند و با قاطعيت و جديت به سوى هدف پيش روند كه وعده خداوند
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 45
به مستضعفين نزديك است و كشتن و كشته شدن در راه خدا سرافرازى است و در خاتمه از ملت شريف ايران كه بارها در اينگونه مسائل امتحان خود را دادهاند، خواهش مىكنم كه به خواهران و برادران خود كه در اثر اعتصابات و تظاهرات لطمه مالى و جانى ديدهاند، با احترام تمام آنان را يارى دهند و اين وظيفه الهى را به بهترين وجه عمل نمايند كه خمينى هميشه به ياد آنان است و دست آنان را مىفشارد. از خداوند تعالى توفيق و تائيد همه را خواستارم و خذلان و شكست دشمنان ملت را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 46
تاريخ: 16/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه هلندى دى ولت گرانت
سؤال: در مورد گفتار شاه و اعتراف به (اشتباهات گذشته) و اين كه اعلام داشته است كه (پيام انقلابى) را شنيده است و اينطور به نظر مىرسد كه شما مردم را به قيام خواندهايد، بنابراين راه ديگر و ممكنى را براى رسيدن به يك رژيم دمكراتيك نمىبينيد؟
جواب: اولا" اينكه شاه به اشتباهات گذشته اعتراف مىكند، چيزى جز فريب و نيرنگ نيست و گمان كرده است به صرف اعتراف، ملت از او دست برمىدارد و ديگر اينكه اگر مجرمى به گناه خود اعتراف نمود، بر حسب اعترافش بايد محاكمه و مجازات شود و دليل اينكه به دروغ مىگويد پيام انقلابى شما را شنيدم، اين است كه اگر شنيده است (كه حتماً شنيده) پيام ملت به او (شاه) در برابر مملكت اين است كه شاه و همه خاندان سلطنت بايد كنار بروند. بنابر اين اگر اين پيام را شنيده و مىخواهد به پيام ملت عمل كند چرا كنار نمىرود و سرنوشت مردم را به دست خودشان نمىسپارد؟ و دائماً خود را با سرنيزه به مردم تحميل مى كند؟ و آيا در چنين صورت، باز هم ما بپذيريم كه شاه مىخواهد دموكراسى را برقرار كند؟
سؤال: حدس مىزنيد امكان اين باشد كه ارتش از شاه همانطورى كه خواستهايد، سرپيچى كند؟ اگر جواب مثبت مىدهيد، آيا دلائل موجهى براى آن داريد؟ و اگر نه، به نظر شما شانس واقعى اين هست كه يك قيام مسلحانه ايجاد شود؟
جواب: اينكه مسلم است در ميان ارتش صاحب منصبانى هستند كه با حمايتشان از شاه و حمايت شاه از آنان، در غفلت مملكت شريك بودهاند و همچنين در كشتارها و شكنجهها همدست يكديگر، ليكن سربازان و نيز بسيارى از افسران و درجه داران هستند كه هنوز دلهايشان با ملت است و از دست شاه بخصوص به علت تسلط مستشاران آمريكائى بر آنان رنج مىبرند و اينان به دليل پيوندى كه با مردم دارند، دير يا زود به آغوش ملت باز مىگردند و هم اكنون آثار آن ظاهر شده است.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 47
سؤال: به فرض اينكه شاه بپذيرد كنار رود و يا مجبور به كنارهگيرى شود، چه راهى را بايد دنبال كرد تا به جمهورى اسلامى رسيد؟ فكر مىكنيد كه در طى اين راه به هيچ مشكلى بر نخواهيد خورد؟
جواب: همان مردمى كه دست در دست هم دادند و دليرانه عرصه را بر شاه تنگ كردند، همانها با هدايت كسانى كه هميشه دلسوز آنان بودهاند، نوع حكومت دلخواه خود را انتخاب مىكنند و بديهى است كه چون مسلمانند، در همه مراحل كار، اسلام تنها ملاك ضابطه نظام اجتماعى و نوع حكومت خواهد بود و بر اين اساس من جمهورى اسلامى را پيشنهاد كردهام و به راى عمومى مىگذارم و بديهى است كه هر كارى، هر چه مهمتر، با مشكلاتى بزرگتر روبرو خواهد شد.
سؤال: اگر انتخابات آزاد شود، آيا مردم را به ميانه روى دعوت خواهيد كرد؟
جواب: با وجود شاه هيچ طرحى را نمىپذيريم كه جز توطئه چيزى نيست و در صورت سرنگونى شاه، مردم دعوت مىكنيم كه به هيچ دولتى راى ندهند جز آنكه خود آنان دولت را سركار آورند.
سؤال: يك دولت اسلامى چگونه تشكيل خواهد شد؟
جواب: با طرحى كه تدارك ديدهايم تلاش مىكنيم كه عموم ملت از همه طبقات آگاهانه و آزادانه نمايندگان خود را انتخاب كنند و سپس نمايندگان دولت را و مسوولين هر مقامى را انتخاب مىكنند.
سؤال: اولين اقدام يك دولت اسلامى چه خواهد بود؟
جواب: اولين اقدام اين است كه همه عوامل فساد و مهمتر اينكه همه انگيزههاى فساد در زمينههاى اجتماعى و اقتصادى و ساير زمينهها با كمال جديت بايد ريشه كن شود.
سؤال: با آنهائى كه از نظر شما خائن هستند و آنها كه منافع خود را مىخواهند، چه خواهيد كرد؟
جواب: جوابش همان است كه قبلا" گفتم، مردم هر كس و يا هر گروه را براى به دست گرفتن مسووليتها صالح بدانند، انتخاب مىكنند و خائنين را محاكمه و مجازات مىنمايند.
سؤال: جبهه ملى با رد كردن سلطنت مشروطه، قدم مهمى در جهت شما برداشته، آيا شما نيز به نوبه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 48
خود حاضريد يك قدم در جهت مخالفين غير روحانى دولت برداريد؟
جواب: رژيم سلطنتى را بيش از يك سال است كه عموم مردم در سراسر ايران به شدت محكوم كردهاند، بنابراين هر كس و يا هر گروه هم سلطنت را رد كند، با ملت هماهنگى كرده است و در صورتى كه در اين قدم استقامت كند، ملت او را فراموش نمىكند و من خود را در كنار مردم احساس مى كنم.
سؤال: قانون اساسى 1906 هياتى از علماى مذهبى را مسوول تطبيق مجلس با قرآن قرار داده است، آيا در جمهورى اسلامى نيز يك چنين مجمعى پيش بينى مىشود؟
جواب: نظارت علماى اسلام چون گذشته بر مجلس تائيد خواهد شد.
سؤال: شما براى ايران، بر خلاف خواست شاه يك مدرنيزه كردن واقعى مىخواهيد، آيا مىتوانيد مشخص كنيد كه فرق بين اين دو مدرنيزاسيون چيست؟
جواب: بازسازى و نوسازى كشور قطعاً مورد تائيد و از برنامههاى ماست. آنچه را كه شاه به نام مدرنيزه كردن انجام داده، جز خرابى و ويرانى به بار نياورده است. نفت، اين طلاى سياه را حراج كردن و در عوض كشور را پر از آهنپاره نمودن، مدرنيزه كردن است؟! به كمك چند صد كارخانه، صنايع مونتاژ وابسته را رواج دادن، مدرنيزه كردن است؟! دهها هزار مستشار نظامى را با هزنيههاى سرسامآور بر ارتش و بر مقدرات مملكت مسلط كردن، مدرنيزه كردن است؟! و...
سؤال: در جمهورى اسلامى حقوق اقليتهاى مذهبى، نژادى و سياسى چه خواهد بود؟ آيا حزب كمونيست آزاد خواهد بود؟
جواب: اسلام بيش از هر دينى و بيش از هر مسلكى به اقليتهاى مذهبى آزادى داده است، آنان نيز بايد از حقوق طبيعى خودشان كه خداوند براى همه انسانها قرار داده است، بهرهمند شوند. ما به بهترين وجه از آنان نگهدارى مىكنيم. در جمهورى اسلامى كمونيستها نيز در بيان عقايد خود آزادند.
سؤال: مشخصاً حقوق زنان در جمهورى اسلامى چه خواهد بود؟ تكليف مدارس مختلط چه مىشود؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 49
مساله تنظيم توالد و تناسل و سقط جنين چگونه خواهد شد؟
جواب: از حقوق انسانى، تفاوتى بين زن و مرد نيست زيرا كه هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد. بله در بعضى از موارد تفاوتهائى بين زن و مرد وجود دارد كه به حيثيت انسانى آنها ارتباط ندارد. مسائلى كه منافات با حيثيت و شرافت زن ندارد آزاد است. سقط جنين از نظر اسلام حرام است.
سؤال: گفتهايد كه در جمهورى اسلامى ايران به صادرات گاز و نفت به كشورهاى غربى ادامه داده و تكنولوژى آنها را وارد خواهيد كرد، تحت چه شرائطى؟
جواب: ما نه چاههاى نفت را مىبنديم و نه درهاى مملكت را به روى خود مىبنديم و نه كشور را به بازار مصرف هر چه كه غرب مىسازد و مىخواهد به ما تحميل كند، تبديل مىكنيم. ما از نفت استفاده خواهيم كرد ولى دليلى ندارد كه هميشه صادر كننده آن باشيم. ما چيزى را كه نداريم و به آن نياز داريم. از خارج مىخريم ولى چرا خود توليد كننده مايحتاج خود نباشيم؟ سياست ما هميشه بر مبناى حفظ آزادى، استقلال و حفظ منافع مردم است كه اين اصل را هرگز فداى چيزى نمىكنيم.
سؤال: شما وابستگى بسيار بزرگ ايران را به كشورهاى غربى بخصوص آمريكا مشخص كردهايد، چگونه فكر مىكنيد كه به آن پايان دهيد؟
جواب: ملتى كه براى به دست آوردن آزادى و استقلال كشته مىدهد، براى حفظ و پاسدارى از آن، صبر و استقامت و رنج را مىپذيرد.
سؤال: آيا نظر ملى كردن خصوصا كمپانىهاى نفتى را داريد؟
جواب: ما هر قراردادى را كه به ضرر ايران باشد، به نفع ايران لغو خواهيم كرد.
سؤال: آيا خارجىها و بخصوص آمريكائىها را از ايران بيرون خواهيد كرد؟ اگر جواب مثبت است، خطر اين نيست كه كمبود تكنيسين و متخصصين پيدا كنيد (بخصوص صنايع نفتى)؟
جواب: ما دشمن غير ايرانى نيستيم ولى كسانى كه بودن آنان را به ضرر ملت بدانيم، به آنان اجازه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 50
اقامت نمىدهيم. ما به قدر كفايت از نيروى انسانى ماهر برخورداريم.
سؤال: آيا نمىترسيد كه آمريكا جمهورى اسلامى را براندازد؟ و همين طور روسيه؟ چه اقداماتى براى جلوگيرى از يك چنين احتمالى خواهيد كرد؟
جواب: در حال حاضر نهضت اسلامى ايران عليه شاه، چيزى كمتر از روياروئى با آمريكا و شوروى نيست كه مستقيم و غير مستقيم از او حمايت مىكنند.
سؤال: در مورد تعويض لحن مطبوعات شوروى در مورد اينكه اوضاع ايران به وضوح به هم خورده، چه مىكنيد؟
جواب: شوروى با سياستهاى فرصت طلبانه خود در بسيارى از جاها حيثيت خود را از دست داده است و او به خيال اين است كه هميشه مىتوان از آب گل آلوده استفاده كرد. ما دست سود جويان شوروى را از ايران قطع خواهيم كرد.
سؤال: نظر شما در مورد دليل آمريكا كه مىگويد اگر اوضاع ايران آشفته شود شوروى از آن بهرهبردارى مىكند تا بتواند راهى به خليج فارس باز كند، چيست؟
جواب: آمريكا سخن متناقض زياد گفته است. چندى پيش بود كه كارتر گفت: (مىگويند شوروى در ناآراميهاى ايران دخالت دارد) حرف كارتر صحيح نيست و اگر ايران مستقل باشد، بر طبق ضوابط، كنترل خليج را به عهده مىگيرد.
سؤال: به فرض اينكه خيزش ايرانيان گسترش نيابد و اينكه شاه واقعاً اقدام به آزادى كند و در طى يك رفراندم، ايرانيان راى به ماندن حكومت سلطنتى يا مشروطه سلطنتى بدهند، در اين مورد چه خواهيد كرد؟
جواب: انقلاب ايران يك نهضت اسلامى است كه ادامه دارد و با رفتن يا ماندن شاه نيز ادامه دارد. اگر شاه لجاجت كند و كنار نرود، نهضت همچنان ادامه خواهد داشت. اصولا" حكومت مشروطه سلطنتى مورد تنفر شديد مردم است. از طرفى شاه محال است به مردم ستمديده ايران آزادى دهد. آيا تظاهرات و اعتصابات سراسر ايران رفراندمى عليه شاه نيست؟
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 51
تاريخ: 16/8/57
مصاحبه امام خمينى با مجله آلمانى اشپيگل
سؤال: از آغاز سال، صدها هزار نفر از مردم به نام شما به خيابانها ريخته و بر عليه شاه تظاهرات كردهاند، بيش از هزار نفر انسان در مبارزه با ارتش و پليس جان خود را از دست دادهاند، آيا شما اين شورش خلقى را سازمان دادهايد؟ و براى چه هدفى؟
جواب: سبب اصلى قيام مردم كشور، شخص شاه و رژيم اوست. اين پدرش و خود اوست كه طى 55 سال:
الف - با اسلام با كينه توزى دشمنى كردهاند و در هدم اسلام به عنوان حافظ آزادى و استقلال كشور كوشيدهاند.
ب -تمام آزادىها و حقوق ملت مطرح در قانون اساسى را از ميان بردهاند.
ج - استقلال كشور را بكلى از ميان برده است. تمام بنيادهاى اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى كه اين ملت طى قرون براى زندگانى مستقل خويش فراهم آورده بود، به وسيله اين رژيم از ميان برده شده است. بيشتر از اين، برنامههاى اقتصادى كه آمريكائيان به دست اين رژيم، توام با فساد بسيار اجرا كردهاند دستگاه اقتصادى را از ميان برده و امروز مردم كشور به صدور نفت و ورود كالا گذران مىكنند اما همين گذران، به قيمت انهدام اقتصاد كشور در سالهاى آينده تمام مىشود كه نفت رو به اتمام مىگذارد و درآمد آن كاهش مىپذيرد. مردم كشور بيدار شدند و به حركت آمدند. من حرف مردم را مىزنم. ما همه يك صف هستيم و يك حرف را مىزنيم، ما مىخواهيم شاه و رژيم سلطنتى نباشد، يعنى آزادى و استقلال باشد. اسلام ضامن وحدت كشور در عين آزادى و استقلال است، قيام مردم براى اين هدف است.
سؤال: از زمانى كه شاه شما را در سال 1963 مجبور به ترك ايران كرد مرتباً گفتهايد شرط بازگشت شما به ايران سرنگونى شاه مىباشد، اين شرط هنوز به جاى خود باقى است؟
جواب: به دستور شاه از سال 1964 تا زمان خروجم از عراق به صورت تبعيد در آن كشور به سر مىبردم و فعلا" به ايران برنمىگردم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 52
سؤال: در تهران خبرهاى تاييد نشدهاى شنيده مىشود كه طبق آنها شما با رفتن شاه هم راضى هستيد، با جانشين او پسر 19 سالهاش رضا تحت شرائطى كار خواهيد كرد؟ آيا اين خبرها صحيح هستند؟ و شرائط مزبور دقيقاً چه شرايطى است؟
جواب: خير، اين خبرها صحيح نيستند. با سلطنت و نيز ادامه سلطنت و حكومت اين خانواده مخالفيم.
سؤال: خشم ملاهاى محلى و تظاهر كنندگان، غالباً بر عليه هدفهاى اماكن عمومى زيادى متوجه شده و بانكها و سينماها به آتش كشيده شده و مغازههاى بزرگ به تاراج رفته است.
جواب: به آتش كشيدن سينماها و بانكها مسبوق به درخواست ما نبوده است، رژيم شاه اين تاسيسات را براى تخريب اقتصاد و فرهنگ كشور در حد افراط مورد استفاده قرار داده است و به همين جهت هدف مخالفت مردم شدهاند. مردم عصبانى نيستند، آگاه هستند در غرب اطلاع كافى از نقش تخريبى اين موسسات ندارند، نمىدانند كه بانكها به شدت مردم را استثمار كردهاند، زمينه توليد مردم زحمتكش را به سود شركتهاى بينالمللى و توسعه بازار فرآوردههاى خارجى از بين بردهاند. سينماها كارشان از بين بردن روحيه مقاومت در نسل جوان كشور بوده است، امروزه اين امر مورد اقرار گردانندگان دستگاههاى تبليغاتى خود رژيم نيز هست البته مردم از راهنمائىهاى صميمانه و صادقانه ما پيروى مىكنند.
سؤال: اگر ما شما را درست فهميده باشيم، هدف شما فقط سرنگونى شاه نيست بلكه از بين بردن رژيم شاهنشاهى است اما به عقيده شما چه چيز بايد به جاى آن بنشيند؟ يك دموكراسى پارلمانى؟ يك دموكراسى خلقى از نوع ماركسيستى آن؟ يا يك حكومت خدائى آنطور كه حضرت محمد (ص) فرموده است؟
جواب: تعيين نظام سياسى با آراء خود مردم خواهد بود. ما طرح جمهورى اسلامى را به آراء عمومى مىگذاريم. اينك كشور بر سر دو راهى مرگ و حيات، آزادى و اسارت، استقلال و استعمار، عدالت اقتصادى و استثمار قرار گرفته است. اين حكومت حيات ملى را بايد نجات دهد، به مردم كشور آزادى و به كشور استقلال را بازگرداند و به جاى نظام استثمارى، عدالت اقتصادى را برقرار سازد.
سؤال: چه كسى بايد در ايران كه يك كشور در حال توسعه با كوشش به سوى كشورى صنعتى شدن
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 53
است، خواست ملت را به قدرت سياسى مبدل كند؟ در چنين اجتماعى با اكثريت شيعى، تكليف اقليتها چه مىشود؟
جواب: خواست ملت را نمايندگان منتخب او به تصميم و تدبير سياسى و رهبرى سياسى دور از فساد و خدمتگزار مردم تعيين مىكنند. اقليتهاى مذهبى به بهترين وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود.
سؤال: از گروه كوچك رهبران سياسى كنونى و سودجويان از اين رژيم كه بگذريم، در چه مواردى كشور ايران در آينده با اوضاع امروز تفاوتهايى خواهد داشت؟
جواب: موارد اختلاف ايران فردا را با ايران امروز در پاسخ سؤال پنجم شما دادهام، در اينجا اين نكات را مىافزايم:
الف - رهبرى سياسى از سلطه بيگانه آزاد مىشود، از فساد مالى و سياسى پاك مىشود.
ب - اقتصاد كشور از سلطه بيگانه آزاد مىگردد و ديگر برنامههاى اقتصادى، برنامههايى نخواهند بود كه هدفهاى شركتهاى بينالمللى را در ايران به اجرا بگذارد.
ج - جامعه آينده ما جامعه آزادى خواهد بود و همه نهادهاى فشار و اختناق و همچنين استثمار از ميان خواهد رفت.
د - انسانى كه امروز در نظام پليسى از فعاليتهاى فكرى و آزادى در كار محروم شده است، تمامى اسباب ترقى واقعى و ابتكار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا جامعهاى ارزياب و منتقد خواهد بود كه در آن تمامى مردم در رهبرى امور خويش شركت خواهند جست.
سؤال: در بسيارى از كشورهاى خاورميانه و آسيا در سالهاى گذشته، يك موج قوى اتحاد اسلامى به وجود آمده است، بىشك دخالت مذهب در زندگى سياسى در اين كشورها رشد داشته است تا چه حدودى اوضاع كنونى ايران با اين (پان اسلاميسم) مربوط مىشود؟
جواب: اين پديده جهانى است. در حقيقت بشر امروز دارد به دوران جدائى ماديت از معنويت پايان مىدهد. در همه جا ماديت جاى خود را در اعتلاى معنوى انسان دارد باز مىيابد. ماديت كه معنى آن در تحصيل قدرت مادى به هر وسيله و از هر راه خلاصه مىشد، كار بشريت را مواجه با بن بست ساخته است. اينك زمان آن است كه فعاليت مادى، آمادگى براى اعتلاى معنوى انسان تلقى شود و همين تلقى است كه بشريت امروز و فردا را به مذهب باز مىگرداند. اسلام دينى است كه با تنظيم فعاليتهاى مادى، راه را به اعتلاى معنوى انسان مى گشايد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 54
ترقى واقعى همين است كه رشد خود انسان هدف فعاليتهاى مادى گردد و اسلام دين اين ترقى است.
سؤال: در اولين كنفرانس اتحاد اسلامى در افغانستان در بهار امسال، شوروى نيز با نمايندگان زيادى آمده بود، به نظر شما بين كشورهاى سوسياليستى و حركت جديد اسلامى مسائل مشتركى وجود دارد؟
جواب: اين گونه كنفرانسها به نام اسلام تشكيل مىشود اما هدف اسلامى ندارد و كسانى كه به نام نماينده مسلمانان در اين كنفرانسها شركت مىكنند، فاقد نمايندگى مردم هستند. شوروى نقش شتر مرغ را بازى ميكند، از سوئى ضد مذهب اسلام است و آزادى مذهبى مردم مسلمان زير سلطه را از ميان برده است، از سوى ديگر نماينده اين مردم مسلمان است! شوروى با روشى كه در عمل پيش گرفته است و ملل مسلمان را به زير سلطه خويش در آورده است ديگر حتى شايستگى دعوى طرفدارى از مظلوميت و مخالفت با استثمار را نيز ندارد.
سؤال: در ايران نيز حداقل به عنوان هدف بر عليه دشمن واحد (شاه) مذاكراتى بين مخالفين مذهبى و ماركسيستها وجود داشته است، براى چه هدفى؟
جواب: هيچ گونه مذاكراتى وجود نداشته است.
سؤال: روزنامههاى فرانسوى خبر دادهاند شما در آينده نزديك محل اجبارى خويش را در نزديكى پاريس ترك كرده و مبارزه بر عليه شاه را از افغانستان ادامه خواهيد داد، با اين تعويض محل چه چيز در نظر داريد؟
جواب: فعلا" درباره ترك فرانسه تصميمى نگرفتهام.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 55
تاريخ: 16/8/1357
مصاحبه امام خمينى با خبرگزارى آسوشيتدپرس
سؤال: نظر شما درباره دولت نظامى كه شاه منصوب كرده است چيست؟
جواب: توطئه جديد شاه يعنى انتصاب دولت نظامى براى كشتار بيشتر و تسليم مردم ايران است كه نه تنها راه براى شاه نيست بلكه هم شاه و هم حاميان وى را در بنبست بدترى قرار مىدهد.
سؤال: آيا انتصاب اين دولت سقوط و سرنگونى رژيم فعلى را آسانتر و يا مشكلتر مىكند؟
جواب: آنچه مسلم است سرنگونى رژيم را قطعىتر مىكند.
سؤال: آيا بين رهبران مخالفان سياسى كه شما از بدو ورودتان به فرانسه با آنان تماس داشتهايد اجماع وجود دارد؟
جواب: من هميشه به همه افراد و سران قوم توصيه كردهام كه از خواست ملت كه سرنگونى رژيم شاه است منحرف نشوند.
سؤال: با توجه به اينكه بعضى از اين رهبران خواستار رژيم غير دينى هستند كه در تناقض است با اصول اسلامى كه شما از آن دفاع مىكنيد، آيا فكر مىكنيد زمينه تفاهمى بين شما و آنها وجود دارد؟
جواب: در نهضت مقدس اسلامى ايران جائى براى اين گونه افراد نيست.
سؤال: درباره كوشش شاه براى اينكه زندگى عمومى را با بعضى از جنبههاى نوگرائى غربى منطبق كند چه نظر داريد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 56
جواب: اصولا" رژيم پهلوى از بدو تحميل به ملت ايران از هر گونه نوگرائى واقعى جلوگيرى نموده است و وابستگى همه جانبه و ورشكستگى اقتصادى ايران از دلائل بارز ارتجاعى بودن اين رژيم است.
سؤال: آيا شما از يك حكومت ماركسيستى طرفدار روس كه از يك كودتا سربرآورد، حمايت خواهيد كرد؟
جواب: نهضت اسلامى ملت بپاخاسته ايران، محلى براى چنين امرى نگذاشته است و ما با چنين دسيسههائى همان عملى را خواهيم كرد كه با رژيم كنونى شاه.
سؤال: به نظر شما سياست ايران از اين هنگام به بعد در باره وضعيت خاورميانه چه بايد باشد؟
جواب: آنچه مسلم است ما ژاندارم منطقه نخواهيم بود.
سؤال: شما مثل ديگر سران اسلامى با موافقتنامه كمپ ديويد مخالفت مىكنيد؟
جواب: موافقت نامه كمپ ديويد و نظائر آن، توطئهاى براى مشروعيت بخشيدن به تجاوزات اسرائيل است كه نتيجتاً شرايط را به نفع اسرائيل و به ضرر اعراب و فلسطينىها تغيير داده است. چنين وضعيتى مورد قبول مردم منطقه نخواهد بود.
سؤال: به نظر شما ايران بايد نفت خود را براى هدفهاى سياسى استفاده كند و احتمالا" صدور نفت را به طرف كشورهاى غربى درصورت يك زد و خورد محتمل ميان كشورهاى عربى و دنياى اسلام با غرب قطع كند؟
جواب: در تمام زمينهها ما در جهت منافع مردم خود گام برمىداريم و به آنچه صلاح آنان و پاسخگوى آرمان اسلامى آنان باشد عمل مىكنيم. سؤال: آيا فكر مىكنيد كه بعد از سقوط رژيم فعلى، شخصاً نقشى در حكومت جديد به عهده بگيريد؟
جواب: خير، نه ميل و رغبت من و نه سن و نه موقعيت من اجازه چنين چيزى را مىدهد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 57
تاريخ: 16/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران انگليسى، فرانسوى و آلمانى
سؤال: شاه براى همكارى، به دولت نظامى متوسل شده است و ارتشبد ازهارى را انتخاب كرده كه او قول داد انتخاباتى كاملا" آزاد در آينده بر پا كند، شاه همچنين از آيت الله و ساير آيات عظام براى برقرارى مجدد صلح و آرامش در ايران طلب كمك و يارى كرده است، عكس العمل شما در مقابل اين اعمال چيست؟
جواب: تشبثات شاه، از طرفى فريبكارى كه در نطقش استمداد از روحانيون و ساير ملت و افراد مملكت كرد و از طرفى در عملش كه دولت نظامى براى سركوبى ملت و قتل و غارت برپا نمود، به هيچ وجه تاثيرى در سرنوشت ما و در نهضت ندارد. وعده انتخابات آزاد امرى موهوم و اصلاً انتخابات، چه آزاد و چه غير آزاد، قانونى نيست چون نه شاه قانونى است و نه دولت شاه قانونى است، پس موضوعى براى انتخابات پيدا نمىشود كه آزاد باشد يا غير آزاد و ملت هرگز با او موافقت نخواهد كرد.
سؤال: ديروز شاه در سخنرانى خود به ملت ايران گفت كه او نهايت كوشش خود را براى يك دولت ائتلافى كرده ولى موقعيتى در اين مورد به دست نياورده و مجبور شده است دولت نظامى روى كار آورد، او معتقد است كه اين دولت موقتى است، آيا شما نظر او را مىپذيريد؟ اگر نه، آيا شما معتقديد كه ارتش در موقع انتخابات از قدرت خود صرفنظر خواهد كرد و قدرت را به مجلس واگذار خواهد نمود؟ آيا شاه به وعدههاى خود عمل خواهد كرد؟ آيااشتباهات، ستمگرىها، بىقانونىها و فسادها تكرار نخواهد شد؟
جواب: شاه براى حفظ خودش مشغول توطئه و تشبثات است، به هر طريقى كه بتواند تشبث مىكند و لهذا ممكن است دنبال اين بوده كه اشخاصى را با خودش همراه كند لكن براى اينكه ملت ايران قاطبه" برخلاف اوست و اصل رژيم را نمىخواهد، افراد ملى با او همكارى نخواهند كرد و نمىتوانند با كسى كه ملت برخلاف اوست همكارى كنند. قضيه انتخابات آزاد و وعدههاى شاه همه برخلاف است و انتخابات، چه آزاد و چه غير آزاد، با بودن شاه و با بودن
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 58
اين رژيم، غير قانونى است و وعدههاى شاه هم تمام بر اساس فريب است و ملت ايران ديگر از اين توطئهها گول نمىخورد.
سؤال: شما يك رهبر بزرگ مذهبى با نفوذ فوق العادهاى در ايران هستيد، اگر شاه از واگذارى قدرت و صرفنظر كردن از قدرت خوددارى كند و در قدرت باقى بماند، آيا شما از نفوذ خود براى از ميان بردن او با صدور اجازه براى يك انقلاب عمومى اقدام خواهيد كرد كه منجر به خونريزى و قتل عام خواهد شد؟ آيا عمل شما راه اسلام است؟ ماهيت جمهورى اسلامى كه شما تبليغ مىكنيد چيست؟
جواب: ما اميدواريم كه شاه با همين نهضتى كه به طرز فراگير تمام ايران را گرفته است و كارمندان و كاركنان دستگاههاى دولتى يكى پس از ديگرى اعتصاب مىكنند و در حال تعطيل و فلج كردن دستگاههاى دولتى هستند نتواند ديگر باقى بماند و به حيات خود ادامه دهد لكن اگر چنانچه احتياج به قيام مسلحانه بيفتد، ممكن است ما در اين امر تجديد نظر كنيم و اسلام در صورت لزوم براى حفظ كيان اسلام و مصالح ملت، قيام مسلحانه را در موقع خودش و مقتضيات خودش اجازه مىدهد و خونريزى براى حفظ قوانين اسلام و براى حفظ مصالح ملت، راه اسلام است. و اما طرز حكومتى كه ما پيشنهاد مىكنيم، حكومت جمهورى اسلامى است و اساسش بر آزادى و استقلال كشور و عدل و تعديل تمام دستگاههاى دولتى است و اين در وقتى كه عمل شود، دنيا خواهد ديد كه چيست.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 59
تاريخ: 17/8/57
بيانات امام خمينى در مورد توبه و تعهدات دروغين شاه براى دوام سلطنت
تشبثات فريبنده شاه براى اغفال مردم
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان شعار مىدادند كه مىكشيم دشمن خونخوار تو، اين دشمن خونخوار من فقط نيست، اينها، اين آدم و پدرش پنجاه سال است كه دشمن خونخوار ملت است، دشمن خونخوار استقلال كشور ماست، دشمن خونخوار آزادى ملت ماست، دشمن خونخوار مخازن سرشار ملت ماست، دشمن خونخوار فرهنگ ماست، دشمن خونخوار اقتصاد ماست، دشمن خونخوار نظامى ما و ارتش ماست، دشمن خونخوار همه اقشار ملت، دشمن خونخوار اسلام است، دشمن خونخوار علماء اسلام است، دشمن خونخوار فرزندان اسلام و ايران است.
حالا كه ملت ما توجه پيدا كرده به اين دشمنى و اين نهضت عظيم اسلامى برپا شده است، ايشان تشبثات مختلفى مىكنند. تا قبل از اين شكوفائى نهضت، ايشان از دو راه تشبثاتى كرد كه راه بزرگش عبارت از اين حرفهايى كه ميزد و خطابههائى كه مىخواند و اين مطالبى كه در كتابى كه برايش تهيه كرده بودند، مثل كتاب ماموريت براى وطنم و كتاب ديگرش كه اينها را ديگران نوشته بودند به اسم ايشان و ايشان هم اين را منتشر كردند و از اين راه تبليغات كه ايران به واسطه ايشان، به واسطه اعليحضرت آريامهر به كجا رسيده است، ديگر آمريكا مثل پدربزرگ ما نيست كه ما از او اطاعت كنيم، ديگر دست اجانب را ما قطع كرديم از اين مملكت، نه شوروى ديگر جرات دارد كه به ما دست درازى كند و نه آمريكا قدرت دارد كه به ما تعدى كند و اين حرفهائى كه در كتابهايش و هر جا پيش مىآمد، از اين حرفها الى ماشاءالله داشت كه كتابهايش هم كه ملاحظه كرديد چه مسائلى در آن هست، تمدن بزرگ و اين مسائل.
و تشبث ديگرش هم به زور بود و ساواك و نظامى و تسلط پاسبان و نظامى و ساواك و اينها به جان و مال مردم تا قبل از اين شكوفائى نهضت بوده. وقتى كه از پيش از يك سال شكوفائى پيدا كرد اين نهضت و گسترش پيدا كرد در تمام ايران و هر روز هم گسترشش زيادتر مىشود و انشاء الله تا آخر هم اين گسترش و اين نهضت هست، در اين برهه از زمان كه اين گسترش پيدا شد، ايشان مختلف تشبث كرد و پناهگاه پيدا كرد. يك وقتى با پيش آوردن دولت آشتى و اينكه اين دولت آشتى آمده است
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 60
كه بر طبق مرام ملت عمل كند، خواستهاى ملت را به ملت بدهد، بعضى كارهاى بچگانه هم كردند. آن همه مراكز فساد در ايران موجود است و مورد پشتيبانى خود شاه و دستگاهش هست، آنوقت: (قمارخانهها را ما بستيم يا مثلاً تغيير تاريخ داديم)، براى خاطر اينكه مردم را اغفال كنند، بعد كه ديدند كه مردم اغفال نشدند و صداى مردم باز هست و همين مانورى كه داده بودند مردم روشن كردند و برخلاف آن تظاهرات كردند، متشبث شد به حكومت نظامى، در عين حالى كه دولت، دولت آشتى بود، حكومت، حكومت نظامى و آنطور قتلهايى كه همه ميدانيد و آنطور كشتارهايى كه همه مىدانيد. اول، حكومت آشتى، دولت آشتى، دنبال او وقتى اين نشد سرنيزه و حكومت نظامى. لكن مردم مملكت ما، كشور ما به اين هم اعتنا نكردند. اين تحولى كه در روحيه جامعه ما پيدا شده است كه نظير در هيچ جا ندارد، در خود تاريخ ايران همچو نظيرى از براى آن نيست، اين نحو تحول روحى از براى جامعهاى آن هم تحول فراگير كه همه اطراف مملكت را فرا گرفته است، حكومت نظامى كه از قوانينش اين است كه، يا از اعلاميههايشان اين است كه بيش از دو نفر حق ندارند با هم اجتماع كنند، جمعيتهاى دويست هزار نفرى، سيصد هزار نفرى، نيم ميليون نفرى در همان مراكز حكومت نظامى بيرون مىآمدند و حركت مىكردند و مرگ بر شاه مىگفتند.
توبه نامهاى همراه چماق
اينها ديدند كه از راه حكومت نظامى هم كار انجام نگرفت، اين دفعه كه چند روز پيش باشد، اينها با هر دو حربه پيش آمدند يعنى شاه يك دستش توبه نامه بود، يك دستش چماق. اين توطئه بود، من اينطور حدس مىزنم و همين بوده است كه اينها اين اجتماع مثلث يا مربع را كه كردند در پيش شاه، قرارشان بر اين شد كه شاه بيايد و حرفهاى آدم توبه كار را بزند و هى در پيشگاه ملت تعهد بدهد (من متعهد مىشوم به اينكه اين اشتباهات را ديگر تكرار نكنم، تا حالا اشتباهاتى شد و من متعهد مىشوم ملتزم ميشوم در پيشگاه ملت كه ديگر تكرار نشود اين كارها و اين اشتباهات) و بعد هم به طايفه طايفه از ملت روآورد، به روحانيون، به مراجع عظام (به تعبير او) و علماء اعلام كه من از شما تقاضا دارم كه مردم را هدايت كنيد، مردم آرام بنيشينند و من ديگر بنا دارم به اين كه از اين به بعد يك انتخابات آزادى، يك ملت آزادى، آزادى به همه معنا بدهم و شما مردم را آرام كنيد و به سياسيون رو آورد و تقاضا كرد كه شما هم كمك كنيد در اينكه مردم ديگر اينطور كارها را نكنند و ما آزادى مىدهيم، انتخابات آزاد، مجلس صحيح و ديگر از اين كارهائى كه پيشتر شده است و آن اشبتاهات نمىكنيم و بعد هم رو به جوانها آورد كه شما از اين ملت هستيد و چه و بعد هم رو به پدر و مادر جوانها كه نگذاريد جوانهايتان بيايند تو خيابانها و اين كارها را بكنند و به همه اقشار ملت ايشان رو آوردند و اعتراف كردند در محضر ملت و راديو هم از قرارى كه گفتند در همه برنامههايش اين جد عظيم كرده است و اين توبه نامه را خوانده است.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 61
اعترافات شاه حربهاى براى به دست گيرى يك سلطنت آرام
و اين اقرار به اين است كه تا حالا من اين كارهايى كه كردهام اشتباه بود، اقرار به اين است كه من جرم مرتكب شدهام در حضور ملت ايشان اقرار كرده است به اينكه من تا حالا آزادى را از ملت سلب كرده بودم و حالا مىخواهم كه اين آزادى را از اين اشتباه دست بردارم و فهميدم كه اين كار اشتباهى بوده است و مىخواهم دست بردارم. اقرار به اين است كه مجلس ملى تا حالا نبوده است و مجلس سرنيزهاى بوده است و من اين را هم اشتباه كرده بودم، انتخابات ديگر آزاد است، آزاد مىشود. اقرار به اين است كه اين قتل و غارتهايى كه توسط مامورين من و اينهايى كه از ساواك و غيره شد من به ايشان امر كردم كه بكشيد و بزنيد، اين اشتباهى بوده است و من از اين به بعد اين كار را نمىكنم. اقرار به اين است كه اين حبسهايى كه ما كرديم و اين علما و سياسيون و ساير طبقات را به حبس برديم و ده سال، پانزده سال، كمتر، بيشتر اينها در حبس بودهاند، اين يك اشتباهى بوده است كه خوب بود نشود ولى خوب، شد لكن ديگر تكرار نمىشود و ما از اين به بعد از اين كارها نمىكنيم . شما هم بيائيد دست برداريد و من همان سلطان باشم و شما رعيت باشيد، شما آرام باشيد كه من يك سلطنت آرامى، دلخواهى بكنم و من هم قول مىدهم و التزام مىدهم و ضمانت مىدهم كه ديگر از اين كارها نكنم. اين آن دستى است كه توبه نامه را دارد.
كشتار مردم، همزمان با توبه نامه
قرار اين بود كه ايشان بيايند در محضر ملت و اين حرفها را بزنند، دنبال او نخست وزير هم همين حرفها را تكرار كرده بود و هر دو مىگفتند كه اى ملت بيائيد (به طبقات ملت كه قيام كردهاند) بيائيد همهمان به فكر ايران باشيم، در انديشه ايران باشيم، بياييد دست از اين كارها برداريد كه ما همه در انديشه ايران باشيم. اين آن دست توبهاى است كه در يك دستش توبه نامه بود، مصادف با همين توبه نامه يك دست ديگرى هم بلند كرد و با شدت شروع كردند به آدمكشى، با شدت هر چه تمامتر الان در ايران مشغولند، همين حالا، الان. ماامروز صبح از قماطلاع داريم كه گفتند تا كنون قم اينطور نبوده است، اينگونه انقلابى كه امروز در قم هست وآتش گرفته است و آتش سوزى و تفنگ و فساد، آن كسى كه تلفن كرده بود به اينجا گفته بود كه قم تا كنون يك همچنين چيزى به خودش نديده بود من حالا ديگراطلاع از جاهاى ديگر ندارم لكن اينطور هست مساله، زنجان هم كه مىگويند همين مسائل هست و شدت دارد.
ملت فريب توبه شاه را نخواهد خورد
اين يك دست را اينطور گرفته است، وقتى آنجا نگاه مىشود (آقا استغفرالله من توبه كردم، غلط كردم) يك دست را هم اينطور گرفته، شمشير را دارد مىزند به سر و كله مردم. خوب مردم باور كنند؟ اگر باز دنبال اين مطلب نظامى نبود در كار و حكومت نظامى نبود و مثلاً -يك- به خيال
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 62
خودشان يك حكومت ملى بود، باز احتمال اين مىرفت كه چند نفر آدم بىاطلاع از عمق اشياء باور كنند. البته آنهائى كه مطالعه كردند درباره روحيه اين شخص و ديدهاند كه 30 سال، بيست و چند سال اين چكاره بوده است و اين تبديل لباسها را از او ديدهاند، تبديل چهرهها را او ديدهاند كه يك وقت به يك چهره عابد زاهد در مىآيد و دنبالش آن چهرهاى كه پنج پنج مىگيرد، اينها ديدهاند مردم اين را. آنهايى كه اطلاع دارند از مسائل، كه تو هر چيزى بگوئى باور نمىكنند، اگر لااقل با يك دست آمده بودى بيرون و همان قضيه عذرخواهى در پيشگاه ملت و توبه نامه، احتمال مىرفت كه يك دسته مثلاً مردمى كه سطحى نگاه ميكنند، اينها باورشان بيايد، خوب اين هم براى تو يك چيزى بود كه يك دسته سطحى نظر كن باورشان بيايد مطلب را، اگر آن دسته بگذارند كه اينها تفكر غلطى بكنند. لكن تو هر دو را با هم اجرا كردى اين ناشيگرى است. يا آنهايى كه دارند تعليم مىدهند اين مسائل را غرض دارند با اين مردك و مىخواهند كلكش را بكنند منتهى مستقيماً نمىخواهند اين كار را انجام بدهند مىخواهند به غير مستقيم اين كار را انجام بدهند كه به مردم بفهمانند كه آقا توبه اين آقا اين است، اين توبهاى كه دارد مىكند و در پيشگاه ملت عذر تقصير مىخواهد و التزام مىدهد و ضمانت مىكند، اين الان كه توى زبانش التزام و ضمانت است زير عبايش تفنگ است، اين را ملت باورش بيايد؟ كدام ملت، كدام احمق باورش مىآيد اين را؟ چه كسى اين مطلب را باورش مىآيد؟ آنها هم كه مطالعه در حال شما نكردهاند، آخر باورشان مىآيد يك همچنين مطلبى كه با هم تو اين كار را دارى انجام مىدهى ؟ كسى احتمال مىدهد كه نظامى بدون اينكه شاه امر بكند آدم بكشد؟ نظامى به روى مردم آتش روشن كند بدون اينكه امر مستقيم شاه در اين مساله باشد؟! اينها در اين جلسهاى كه داشتند فكر عليلشان به اين منتهى شد كه بياييد يك كارى بكنيم كه اعليحضرت را مصون نگه داريم و بگوئيم كه آقا توبه كار است لكن نظامى خودش كار خودش را انجام بدهد، يعنىنظامىها هستند كه اين را انجام مىدهند نه شاه و جورى اينها ترتيب آن را دادند كه خود مطلب، متن قضيه مطلب را روشن كرد كه چه هست، همان قضيه دم خروس است. متن قضيه معلوم بود كه اين يك صورت سازى است و به نظر انسان مىرسد كه اينهايى كه اين مطلب را تنظيم كردهاند با اينكه از آن طرف ديدند كه رياكارىها به جائى نرسيد، حكومت نظامى و سرنيزه هم به جائى نرسيد، كلا" ضم اين دو تا، ضم شى به لاشى است، ضم هيچى به هيچى است، آن به جائى نرسيد، اين هم به جائى نرسيد، خوب دوتايش هم همين است ديگر به جايى نمىرسد. اينها در عين حالى كه اين معنا را ديدند اين طرح را دادند كه مردم در خود طرح بفهمند كه مساله اين نيست كه ايشان مىگويد من توبه كردم و اينكه يك انتخابات آزادى و يك عرض مىكنم مملكت صحيحى و مستقلى و آزادى بعد از اين من تحويل مىدهم، همين حالايى كه دارد مىگويد استغفرالله التوبه، همين حالا مسلسلهاى او باامر او دارد مردم را مىكشد، همين حالا كه التوبه او باز قلمش خشك نشده است، قم را به آتش زدند و زنجان را به آتش زدند، ساير مملكت هم حتماًاين چيزها هست كه ما لابد تا عصرى يا شبى اطلاع پيدا مىكنيم. نمىشود اين مردم را ديگر بازى داد، فكرى ديگر بايد بكنند اينها.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 63
اگر اين طرح از ابرقدرتهاست بسيار احمقانه است، اگر از خود دستگاه هم هست، كه توى آن احمق هست، آدم ناقلا هم هست. اگر احمقها تنظيم كرده باشند كه احمقانه است، اگر اين آدمهاى چيز فهم تنظيم كرده باشند، بر ضد او مىخواهند تنظيم بكنند. آنها هم با ملت معلوم مىشود همراهند، مىخواهند مردم را بيدار كنند كه اى مردم! بدانيد كه توبه اين آقا حمله است، نه مرگ است. توبه گرگ را مىگويند مرگ است اما توبه ايشان حمله است.
طلب عفو شاه از ملت، با وجود جنايات جبران ناپذير
با اين وضع چطور ممكن است كه يك بن بستى كه الان هست اين برداشته بشود و يك مل
afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 71
تاريخ: 17/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون ژاپن
سؤال: دولت جديد نظامى در ايران سر كار آمده، آيا فكر مىكنيد تغييرى در وضع داده خواهد شد و مانعى براى پيروزى دوستان شما در آنجا خواهد بود؟
جواب: دولت جديد چيز تازهاى نياورده، ايران مدتهاست با حكومت نظامى اداره مىشود و حالا هم نخست وزير نظامى است و وضع جديدى پيش نمىآيد و مردم به مقاومت خود ادامه مىدهند و شكست دستگاه قطعىتر شده است.
سؤال: الان يك اتحاد جديد بين تمام نيروهاى مخالف در ايران بوجود آمده است، از يك طرف در راس مسلمانان شيعه شما هستيد و بخشى هم چپهاى افراطى هستند، آيا فكر نمىكنيد كه در آينده موجب مشكلات داخلى بشود؟
جواب: خير، چپها تعداد بسيار قليلى هستند. در ايران 35 ميليون مسلمان هستند كه همه در خيابانها از اسلام داد مىزنند، چه كسانى در مقابل اين 35 ميليون آگاه و معتقد مىتوانند بايستند. ما از اين جهت هيچ مشكلى كه قابل حل نباشد، نداريم.
سؤال: بعد از كار افتادن شاه، تصميم شما و نظر شما در مورد دولتهاى آينده چيست؟ و بخصوص موضع شما راجع به نفت؟
جواب:دولت آينده،دولت مستقل و بدون اتكاء به ساير دول مىباشد و برنامه اين است كه نفوذ دولتها و ابر قدرتها را از ايران قطع كنيم و نفت را كه مال ملت است در اختيار خود ملت بگذاريم و به كسانى مىفروشيم كه ارز به ما بدهند. ما نمىخواهيم نفت را نگه داريم، ما مىخواهيم نفت را به كسانى كه مشترى هستند بفروشيم و هر مشترى بهترى كه يافتيم به او مىفروشيم و هرگز اجازه نمىدهيم آهنپاره به جاى پول به ما تحميل كنند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 72
تاريخ: 17/8/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون D.R.A آلمان
سؤال: حضرت آيت الله! شرايط شما براى يك دولت مورد قبول چيست؟ و همين طور هدفهاى شما براى اينكه جامعه ايرانى را از وضع كنونى به جامعه مورد قبول خودتان تبديل كنيد، چيست؟ و آينده سلسله پهلوى را چه جور پيش بينى مىكنيد؟
جواب: اما در مورد سلسله پهلوى، اصولاً ما هيچ شرطى را در حكومت شاه با تبديل حكومت او به حكومتى ديگر در سلسله او نخواهيم پذيرفت. با رفتن سلسله پهلوى، يك نظام جمهورى اسلامى مترقى پيش مىآيد كه در اين نظام به اتكاء ملت، سرنوشت ايران معلوم و دولت تعيين مىشود.
سؤال: منتقدين خارجى چنين تصور كرده و بيان مىكنند كه اگر حضرتعالى در مسائل سياسى ايران نفوذ پيدا كنيد پيشرفتهائى كه در زمينه مدرنيزه كردن جامعه بوجود آمده از بين خواهد رفت. اگر اين درست نيست، لطفاً نظرتان را بفرمائيد.
جواب: تاكنون كه پيشرفتهائى در ايران نشده است. آنچه انجام گرفته به شكل پيشرفت است و در واقع جز تخريب بيش نيست. اگر حكومت به دست ملت بيفتد، آنها در مصالح خودشان كوشا خواهند بود و آنگاه انشاءالله سريعاً پيشرفت حاصل مىگردد.
سؤال: در صورت تغييرات شديد در ايران، چه نتايجى براى كشورهاى اروپاى غربى بويژه آلمان غربى بوجود خواهد آورد، بخصوص در زمينه نفت؟
جواب: نتايج بدى به بار نخواهد آورد. با همه دولى كه به احترام با ما رفتار كنند، ما نيز با آنها به احترام متقابل رفتار خواهيم كرد و نفت را پس از آنكه در اختيار ما باشد و كسى در آن دخالت نكند، به مشتريان خود خواهيم فروخت و پول آن را خرج خود ملت مىكنيم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 73
سؤال: با آمريكائىهائى كه در كشور شما هستند چه خواهيد كرد؟ و همچنين آيا از نفوذ شوروىها در كشور خود نگران نيستيد؟
جواب: آمريكائىهائى كه به ضرر ما در ايران هستند، آنها را تحمل نخواهيم كرد. اما كسانى كه به ضرر ما نيستند، مثل ساير خارجىها در آنجا زندگى خواهند كرد. ما از نفوذ شوروى به هيچ وجه باكى نداريم و نمىترسيم زيرا جامعه ما اجازه چنين نفوذى را به آنان نمىدهد.
سؤال: نظرتان درباره اوضاع كلى كشور و حكومت نظامى جديد چيست؟
جواب: حكومت نظامى جديد همزمان با نطق شاه، يكى براى اغفال و ديگرى براى سركوبى ملت است. نه آن اغفال اثرى دارد و نه اين سركوبى مردم. همه بپاخاسته و حق مشروع خودشان را مطالبه مىكنند و اين قيام تا اينكه مردم حق خود را گرفته و اين سلسله را منقرض كنند، ادامه دارد.
سؤال: براى سرنگونى رژيم شاهنشاهى فعلى چه برنامهها و تصميماتى در نظر داريد؟
جواب: فعلاً اعتصابات، تظاهرات و هر چه سريعتر كردن دامنه اعتصابات مورد نظر است، اگر پيشرفت نكرد، نظر ما متناسب با آن شرايط تغيير خواهد كرد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 74
تاريخ: 17/8/57
مصاحبه امام خمينى با هفتهنامه انگليسى ساندى تلگراف
سؤال: آيا اگر هم مخالفين شاه با هم متحداً عليه شاه فشار بياورند، آيا امكان پذير نيست كه اوضاع ايران بدون دست زدن به جهاد مسلحانه حل شود؟ اگر نيست، چه گروه از مردم اعم از كارگران، سربازان، محصلين، كشاورزان و... را مىتوان در اين جهاد مسلحانه به حساب آورد؟
جواب: ما اميدواريم مسائل ايران بدون قيام مسلحانه، با همين نهضتى كه اكنون تمام اقشار ايران را فرا گرفته است و با همين فشارهائى كه ملت بر شاه وارد مىكند حل شود، اگر چنانچه حل نشد و يا احتياجى به قيام مسلحانه پيدا شد، تمام اقشار ملت در آن شركت خواهند كرد و يك طبقه معينى در آن انحصار نخواهد داشت
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 75
تاريخ: 17/8/1357
مصاحبه امام خمينى با خبرگزارى آمريكائى يونايتدپرس
سؤال: آيا فكر مىكنيد كه موقعيت ايران با انتصاب دولت نظام بهبود خواهد يافت؟
جواب: هرگز، آنچه مسلم است سرنگونى رژيم را سريعتر مىگرداند
سؤال: آيا از اينكه مقامات دولتى از جمله رئيس ساواك، به خاطر فساد بازداشت شدهاند خوشحاليد؟
جواب: اين دستگيرىها براى تبرئه شاه از يك عمر خيانت است و ملت آگاه ايران ديگر فريب اين خيمه شب بازىهارا نمىخورد.
سؤال: آيا ميل داريد كه در راس يك جمهورى اسلامى به خدمت پردازيد؟ آيا خود به انجام امور روزمره حكومتى مىپردازيد يا يك نخست وزير را براى انجام آن انتصاب خواهيد كرد؟
جواب: كراراً گفتهام نه ميل و رغبت من، نه سن و موقعيت من اجازه چنين چيزى را مىدهد. نمانيدگان منتخب مردم، هيئت دولت را انتخاب خواهند كرد.
سؤال: آيا جمهورى اسلامى شما اجازه خواهد داد تا مذاهب ديگر به طور آزاد و آشكار به انجام امور مذهبىشان بپردازند؟
جواب: بله، تمام اقليتهاى مذهبى در حكومت اسلامى مىتوانند به كليه فرائض مذهب خود آزادنه عمل نمايند و حكومت اسلامى موظف است از حقوق آنان به بهترين وجه حفاظت كند.
سؤال: آيا شما نظر بر اين داريد تا دولت نظامى و شاه را خلع نمائيد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 76
جواب: سرنگونى شاه خواست ملت ايران است و دولت نظامى نماينده ملت نخواهد بود.
سؤال: اگر شاه خلع يد شود، با او چه خواهيد كرد؟
جواب: اگر شاه فرار كند كه از قدرت ما خارج است و در صورتى كه به دست ملت گرفتار شود، او را طبق قوانين و ضوابط اسلامى محاكمه و مجازات مىنمائيم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 77
تاريخ: 18/8/57
بيانات امام خمينى در مورد نيرنگ جديد شاه (دستگيرى شركاى جرم و رهائى زندانيان سياسى)
دستگيرى شركاى جرم و رهايى زندانيان سياسى، از تشبثات شاه براى بقاى سلطنت
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از دست و پاهايى كه شاه دارد مىزند، يكى هم اين شريك جرمهايش است كه اينها را (يك عدهاش را) گرفتهاند. در اين حكومت نظامى كه، يعنى دولت نظامى و حكومت نظامى كه به پا كردند، ديدند كه خيلى فايده نكرد، حالا يك راه ديگرى پيش گرفتند و آن آنكه، آنهايى كه تا ديروز با او شريك جرم بودند، بعضى شان 12 سال، 13 سال در همه جناياتى كه شاه كرده است شريك بودند، حالا به عنوان اينكه آن خيانت كرده و جرم كرده، گرفتهاند. آن شريك را گرفتهاند كه اين شريك محفوظ بماند.
گمان كردند كه - مردم - الان همه اذهان مردم متوجهند كه آن شريكها را گرفتند ديگر مسالهاى نيست و بايد، مردم اجازه بدهند كه شاه باشد. براى اينكه خوب شما ديگر چه مىخواهيد؟ شاه از آن طرف آمده است عذرخواهى كرده است كه ببخشيد من اشتباه كرده بودم، بعد از اين هم ديگر من اشتباه نمىكنم، از آن طرف هم خوب، زندانىهاى سياسى را، خيلى از آنها را رها كرده است، از اهل علم، از افراد سياسى و ساير طبقات، از اين طرف هم يك عدهاى از اين اشخاصى كه در دولتها بودند و آنها خلاف كردهاند - همه را - اين عده را گرفته است و مىخواهد كه اينها را محاكمه مثلاً بكند. مىگويد شما ملت ايران چرا اينقدر لجاجت مىكنيد؟ من بايد باشم!. ديگر شاه از اين بهتر كجا ما پيدا بكنيم كه دزدها راگرفته و سياسىها را رها كرده است زندانىها را رها كرده و قول و قرار هم داده به اينكه بعد از اين ديگر زاهد بشود و عابد و مسلمان؟! ديگر شما چه طلبى از شاه داريد كه در سرتاسر ايران باز اعتصابات مىكنيد؟! اين اعتصابات ديگر چيست؟ چرا باز سرتاسر ايران اعتصاب است؟ چرا شركتهاى نمىدانم هواپيمائى و ديگران، اتوبوس و - اين چيزها - شركت واحد در اعتصاب است؟ خوب، پزشكها چرا اعتصاب كردند؟ بايد پرسيد كه اين مسائل (ما اگر بخواهيم تحليل كنيم اين مسائل را) جرم را زياد مىكند يا جرم را قصر مىكند؟ شما اين دولتهايى كه تشكيل دادهايد، همه اينها به دست شما تصويب شده است و اين مجرمهايى كه حالا گرفتيد، اينها همهشان اينهايى بودند كه در دولتهاى شما بودند، شريك جرم شما بودند، شما حالا مىگوئيد اينها مجرم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 78
هستند؟ شما اين مجرمها را روى كار آورديد، مىگوئيد دزد هستند؟ شما اين دزدهارا روى كار آوردهايد. حالا شما يك مجرمى را يا مجرمهايى و يك خائنهايى را خودتان در دولتها سر كار آورديد و با هم مشتركاً مشغول شديد به چاپيدن اين مملكت و به اذيت كردن اين مردم. حالا اگر دو نفر يا ده نفر با هم شريك شدند و يك جرمى را انجام دادند يا يك خيانتى كردند، بعد يكى از آنها قدرتمندتر بود يك چند نفرى از آنها را فرض كنيم گرفت، اين جرم خودش محتوم است براى اينكه شركاى جرم را گرفته است؟! يا خود اين، اقرار به اين است كه من خيانت كردم اين اشخاص را آوردم روى كار؟ بعضى از اينها كه 12 سال يا بيشتر در مسند نشسته بودند، شما اين 12 سال هيچ اطلاع از حال اين نداشتيد، حالا تازه امروز مطلع شديد؟! هيچ اطلاعى تا چند ماه قبل از اين، از 12، 13 سال پيش از اين تا چند ماه قبل از اين شما هيچ اطلاعى از حال اين آدم كه نخست وزير شما بود و در كارها دخالت داشت و مشاور شما بود و همه كارها را با نظر و فرمان مبارك انجام مىداد، شما تا حالا هيچ اطلاع نداشتيد كه اين آدم چكاره است؟! همين دو سه روز مطلع شديد؟! همين چند روز و چند ماه شما مطلع شديد؟! اگر يك آدمى 12، 13 سال مشغول خيانت و مشغول چپاولى بوده و شما اطلاع نداشتيد، شما لياقت اينكه در اين پست باشيد (اگر پستى باشد) شما همچو لياقتى نداريد، آدم نالايقى هستيد. اگر مطلع بوديد، چنانچه هستيد و بوديد، خوب دو نفر شريك جرم بوديد منتها تو شريك بزرگه بودى، او شريك كوچكه بوده، حالا شريك بزرگه اگر شريك كوچكه را گرفت و حبسش كرد، اسباب اين مىشود كه ديگر جرمى در كار نباشد؟! يا جرم هست و تو شريك كوچكه را گرفتى، ملت شريك بزرگه را مىخواهد.
غفلت در نهضت، مهلتى است بر پايگيرى قدرت رژيم براى سركوبى ملت
همان حجتى كه تو دارى بر اينكه اين شريك جرم را گرفتى يا اين شركاى جرم را گرفتى، با همان دليلى كه شما اين شركاى جرم را گرفتيد، به همان دليل ملت از تو مؤاخذه مىكنند و مىخواهند تو را بگيرند. اين راه مفر است، اينها راه عقلائى نيست كه شما مىخواهيد يك راهى درست كنيد كه اين نجات پيدا بكند، اين راه نجات نيست كه. تمام اين حرفها و تمام اين نيرنگها براى اين است كه خوب احتمال، ولو در صد احتمال يك احتمال، ولو در هزار احتمال يك احتمال اينها احتمال مىدهند كه مردم را مثلاً يك بازى بدهند ولو آن طبقه مثلاً متعارف مردم بازى بدهند لكن ما مىبينيم كه مردم بازى نمىخورند. همين حالا كه هم آن شريك جرمها را گرفته است و هم آن نطق را مكرراً (مىگويند) گذاشته است و شنيدند و خوب ما هم شنيديم اين نطقها را و هم نطق آن نخست وزير نظامى و آن نطق را هم ما شنيدم كه ديروز كرد، هم سرنيزه آقايان و همه چيزها، هم حمله به مردم و هم ريختن توى بيمارستان و در بيمارستان را شكستن و توى بيمارستان آدم كشتن و هم حمام قم كه سه نفر را به واسطه گاز خفه كردهاند و هم همدان و هم همه جا، باز همان حرفها و همان انقلابات و همان اعتصابات و همان صداها هست و نمىشود نباشد. يك ملتى كه بيشتر از پنجاه سال زير دست و پاى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 79
اينها خرد شده است، حالا كه چشمهايش را باز كرده و مىبيند كه بايد اين مجرمها را با زور و با فشار و با هياهو و با - عرض بكنم - تظاهرات و اعتصابات و اينها شكست داد، همين ملت مىداند اين معنا را كه اگر چنانچه يك غفلت كوچكى حالا بكند، يك غفلت بسيار كوچك الان اگر بكند، باز اين مطلب برمىگردد به پنجاه سال پيش از اين و ديگر نمىتواند اين ملت حتى بعد از پنجاه سال ديگر هم يك همچو نهضتى را ايجاد كند و يك همچو قيامى بكند. خوب، ملت اين را مىداند، مىداند كه اگر امروز اين تا آن آخر نقطه نرود و تا سرنگونى اين آدم، اين نهضت را ادامه ندهد، بر مىگردد به حال رضا شاه و بدتر از او و اين دفعه اگر چنانچه اين قدرت پيدا بكند، ديگر نه بر بچه مهلت مىدهد نه بر بزرگ، همه مخالفين خودش را كه همه ملت است، سركوب مىكند و هيچ هم مضايقه ندارد ايشان.
ملت تعهدات شاه را مبنى بر جبران و عذر اشتباهات گذشته باور ندارد
همچو خيال نكنيد كه يك، بله خيلى مثلاً عدالت اجتماعى، هر چند روز يك دفعه كه منبر مىرفت مىگفت: (عدالت اجتماعى را من مىخواهم چى بكنم، فضاى باز سياسى و عدالت اجتماعى و انتخابات آزاد و تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ) و از اين شعرهايى كه صدتايش يك غاز در بازار ايران ديگر ارزش ندارد او پشت سر هم مىبافت و حالا هم باز دست برنداشته است. هر وقت صحبت مىكند باز از آن حرفها مىزند منتها صفحهها مختلف مىشود، گاهى وقتها با آن صورتها در مىآيد وگاهى وقتها - با، چيز مىشود. گاهى وقتها - به بازارىها، وقتى قم آمد، آنجا دست و پايش را هم گم كرده بود. آن وقتها كه قم آمد، يك دفعه كه در همان نزديكىهاى 15 خرداد، جلوى 15 خرداد بود، اين آمد قم، گفتند كه وقتى كه وارد شد همچو دست و پايش را گم كرده بود كه بايد از اين راه برود، از توى يك كوچهاى شروع كرد رفتن، بعد رفتند گفتند آقا راه اين طرف است بفرمائيد، از اين راه هدايتش كردند آمد و وقتى كه رفت ايستاد در بيرون صحن، ايستاد و صحبت بكند، در حركاتش هم كه مىپريد بالا و مىپريد پائين، باز مردم يك حرفهايى داشتند و رفت ايستاد و بازارىهاى متدين قم را به حرفهاى نامربوط بست، گفت: (ريشوهاى كذا)، از اين حرفهاى نامربوط، به علما كه بدتر از اين گفت: (حيوان نجس) از اين مسائل، همين آقا حالا آمده مقابل ملت و باز توبه مىكند و عرض اخلاص مىكند به همه طبقات ملت كه ما اشتباهاتى كرديم خوب ديگر از اين به بعد اشتباه نمىكنيم.
خوب اگر اشتباه كردى چرا حالا دوباره مىكشى؟ اگر شما تصديق دارى كه اشتباه كردى، از آدمكشى اشتباه بيشتر مىشود؟! از جوانهاى مردم را كشتن، از زنهاى مردم را كشتن ديگر اشتباه بالاتر دارى تو؟! اگر اعتراف دارى كه شما اشتباه كردى و مىگويى مىخواهم برگردم از اين اشتباهها، ديگر اينها تكرار نمىشود، اگر اينطور است خوب برگرد از اشتباه خود، تو كه مىگويى مىخواهم برگردم از اشتباه، مردم چطور باور كنند؟ تو مىگويى اشتباه كردم و الان دارى آدم مىكشى. مگر امكان دارد كه نظامى بدون اجازه اين آدم، آدم بكشد؟ چه داعى دارند آنها آدم بكشند براى خاطر يك كسى ديگر؟ تا او
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 80
فرمان ندهد و خودشان را لازم الاطاعه ندانند و جرات نكنند تخلف بكنند، آدم نمىكشند. تا فرمان ايشان نباشد كسى آدمكشى نمىكند و اين اراذلىها را نمىكند. فرمان مستقيم اين است كه اينها را وادار مىكند به آدمكشى و اينطور چيزها. همين آدمى كه مىگويد كه من عذر مىخواهم از شما و اشتباه شده و چطور و من تعهد مىدهم، ضمانت مىدهم به اينكه چه نكنم، خوب يك دفعه ديگر هم ضمانت و تعهد خودت را دادى، اول سلطنت شيطانيت. تو همين تعهدها را دادى و قسم هم خوردى و در مجلس هم رفتى و همه اين كارها را كردى و دنبالش به قول خودت اين اشتباهات را كردى و اين غلطها را، حالا چه شده است كه دوباره آمدى؟ آنوقت باز يك فرجهاى شده است مثلاً فرض كنيد ده روز، يك ماه و دو ماه، سه ماه بعدش اين كار را كردى، تو امروز در عين حالى كه مىگويى من اشتباه كردم و ديگر من نمىكنم از اين كارها و ديگر - عرض مىكنم كه - تعهد كردم كه تكرار نشود، در عين حال دارى انجام همين كثافتكارىها را مىدهى و همين جنايتكارىها را، آنوقت مردم چطور بپذيرند از تو؟ و - كلام - مثلاً فرض كنيد اگر خداى نخواسته يك عالمى بيايد به مردم بگويد ساكت بشويد، چطور مردم گوش كنند به حرف اين عالم؟ خوب مىگويند اين عالم (خيلى خيلى بخواهند تأدب كنند) مىگويند اين عالم اشتباه كرده است يا شايد هم بگويند اين آدم دربارى است. خيلى بخواهند ادب كنند مىگويند خوب اين آقا آدم سادهاى است، آدم صافى است و نفهميده كه اين چه جور جنسى است. ملت نمىشود، آقا نمىشود ملت را ديگر اينقدر نفهم حساب كرد، يك ملتى كه ايستاده و دارد فرياد مىزند و حق مشروع خودش را دارد مطالبه مىكند،اين را ديگر نمىشود با اين چيزها خوابش كرد.
بوقهاى تبليغاتى در داخل و خارج، مبلغ قتل عام اقليتهاى مذهبى بعد از تشكيل حكومت اسلامى
از آن طرف تبليغات همه جانبه، مثلاً ديدند كه خوب، در ايران (حالا هم ايران، هم خارج، هر دو را مىخواهند اين انحراف حاصل بشود) اقليتهاى مذهبى هست و خارج ايران هم به اين مساله خوب اهميت مىدهند، راجع به اقليتهاى مذهبى اينها درست كردند كه اگر چنانچه حكومت اسلامى تشكيل بشود، ديگر همه اقليتهاى مذهبى را از بين خواهند برد. اينها، ببينيم كه شما بهتر رفتار مىكنيد با اقليتهاى مذهبى يا اسلام بهتر رفتار كرده است؟ تو كه هم اقليت مذهبى و هم اكثريت مذهبى را دارى پايمال مىكنى و از بين مىبرى، تو كه همه حقوق بشر را در ايران از بين بردى، تو نه مسلم را گذاشتى آزاد باشد، نه غير مسلم را. اقليتهاى مذهبى در اسلام احترام دارند، آزادند، احترام دارند. مثل اينها كه (مىگويند كه) مرتب مىآيند سؤال مىكنند خوب اگر چنانچه حكومت اسلام شد، با اقليتهاى مذهبى چه مىكنيد؟ اين براى اين است كه مرتب تزريق شده به ايشان كه اگر اينطور شد، قتل عام مىكنند مثلاً يهودىها را، قتل عام مىكنند نصارى را، قتل عام مىكنند زرتشتىها را. در كدام وقت اتفاق افتاده است كه در اسلام وقتى كه در يك مملكت اسلامى كه در حال جنگ نبوده و در حال صلح بوده، اقليتهاى مذهبى را قتل عام كرده باشند يا قتل كرده باشند؟ اين همين اقليت مذهبى است كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 81
وقتى كه يك زن يهودى را ذمى را خلخالش را مىبرند، حضرت امير مىگويد اگر انسان بميرد اين ارزش دارد كه آدم بميرد، وقتى كه بشنود يك زن ذمهاى را، زنى كه در پناه اسلام بوده است، اينها خلخال را از پايش كشيدند، يك همچنين اسلامى و يك همچنين حكومت اسلامى مىآيد اقليتهاى مذهبى را چه بكند؟!
كدام يك ارتجاعى است؟ احياء تاريخ 2500 ساله يا قوانين مترقى 1400 ساله اسلام
اينها همه تبليغات است كه طرفدارهاى شاه و شاه با بوقهاى خودشان اين تبلغات را مىكنند براى اينكه حكومت اسلام و اسلام و عرض مىكنم - روحانيت اسلام را پيش مردم يا لااقل پيش اين اشخاص كه در خارج ايران هستند يعنىاين عده كه خودشان از غير مسلم هستند و غير مذهبى هستند، پيش اينها لااقل لكه دار بكنند. كه (نه، اينها مىخواهند يك حكومت چيزى بكنند، ارتجاعى، يك حكومت ارتجاعى ارتجاع اسلامى). - اسلام را - خود اين آقا، ارتجاعى معرفى مىكند. اين مىگويد اين مطلب را كه خير، (دين مبين اسلام ) اينها را مىگويد اما از آن طرف هم آنهايى كه اسلام را دارند به مردم مىگويند، مىگويد اينها مرتجع هستند، مرتجع يعنى اينها برگشتند به 1400 سال پيش از اين، تبلغ مىكنند يك چيزى را كه 1400 سال پيش از اين آمده است. غفلت از اينكه خود ايشان 2500 ساله را حالا پيش كشيده، ايشان مرتجع نيستند اما اينها كه 1400 سال پيش قوانين مترقى را دارند مىگويند، اينها كه مىگويند بايد تودهنى زد به اين آدمى كه سلب آزادى از مردم كرده، بايد تو دهنى زد به اين آدمى كه سلطه ديگران را در ايران برقرار كرده و مردم را زير سلطه ابرقدرتها قرار داد اينها مرتجعند؟! اما آنهائى كه مال مردم را دارند مىخورند به زور و با فشار و سلب آزادى از همه كردند، نه اينها متمدن هستند و اينها دروازه باز - نمىدانم - آزادى است!!
اسلام با موانع رشد و فرهنگ مخالف است نه با تمدن و مظاهر آن
اين حرفها و اين شعرها و اين چيزهائى كه در خارج درست كردند اينها خوف اين است كه يك وقت خداى نخواسته بعضى جوانهاى ما هم به اشتباه بيفتند كه مبادا يك همچنين چيزى بشود، مبادا يك وقتى اسلام بيايد در خانه را روى زنها ببندد، قفلش كند كه ديگر بيرون نيايند از خانه. زنها در صدر اسلام توى ميدانها مىرفتند، در همين جنگهاى اسلامى تو ميدانها مىرفتند براى پرستارى اين چيزها، اينهايى كه كشته مىشدند آنجا. (زنها در محفظه بمانند) چه كسى چنين چيزى به شما گفته است كه بايد اينطور باشد؟ آنها آزادند مثل مردها. چه كسى گفته است كه اقليتهاى مذهبى را اينها خواهند چه كرد و چه كرد؟ بلى يكى از درد دلهايشان اين است كه در قمارخانهها را مىبندند، اين راست است، در مراكز فساد را مىبندند، حكومت اسلامى نمىگذارد اين كابارهها كه همه جوانهاى ما را به بدبختى كشيده، نمىگذارد اينها باز باشد. اگر اينها را طرفدار هستند مردم، اين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 82
روشنفكرها و اين - عرض مىكنم كه - متجددين با اين مفسدهها موافقند، نه، حكومت اسلامى جلوى قمارخانهها را مىبندد درشان را - عرض مىكنم كه - و مراكز فساد و كابارههايى كه اين فسادها در آن مىشود، اينها را در آن مىبندد. اين فرم سينماها را تغيير مىدهد يعنى اين سينماهايى كه الان جوانهاى ما را دارند به فساد مىكشند و به فحشا مىكشند، اينها مىگويند اين فرم نبايد باشد، مىخواهند سينما باشد، سينماى آموزنده باشد سينماى اخلاقى باشد. با فساد اسلام مخالف است، با فساد كشيدن جوانها، مسلمين را به فساد كشيدن مخالف است، با غارتگرى مخالف است. اسلام نمىخواهد غارت بيتالمال را، غارت كنند بيتالمال را، اسلام با تمدن مخالف نيست، با اين توحشها مخالف است، با اين فحشايى كه راه انداختند اينها مخالف است، با مال ملت را صرف قمارخانه كردن در جزيره نمىدانم كجا مخالف است. اينها البته جلوگيرى مىشود. حكومت اسلامى اگر آمد، اين مفسدهها را از بين بر مىدارد، نمىگذارد جوانهاى ما فاسد بشوند، نمىگذارد اين فرهنگ عقب نگه داشته بشود تا اينكه نگذارد اين جوانها رشد بكنند. خوب همين جوانهاى خارج آمدند به من مىگويند كه (ما را نمىگذارند كه رشد علمى بكنيم، ما را به يك حدى نگه مىدارند، نمىگذارند) با اين چيزها مخالف است، البته اسلام با اين چيزها مخالف است.
afsanah82
07-24-2011, 05:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 84
تاريخ: 18/8/57
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از جوانان دختر و پسر فرانسوى علاقهمند به اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
با اين دسته گلى كه به حضورتان تقديم داشتيم، احساس پر شور خودمان را منعكس كرديم كه حضور شما در فرانسه باعث شده علاقهمان به اسلام تشديد شود، بخصوص با توجه به وضعيات خاصى كه اينجا ديدهايم و علاقهمند شديم كه دسته جمعى سفرى به ايران بكنيم و از نزديك رابطه خاصى را كه اسلام بين انسان و خدا مطرح مىكند ببينيم.
امام: من اميدوارم كه حكومت اسلامى در ايران تشكيل شود و مزايائى كه در حكومت اسلام هست، بر بشر روشن گردد تا بشريت بفهمد كه اولا اسلام چگونه است و روابط بين حكومت و ملتها چه روابطى است و طرز اجراى عدالت به چه صورت است و شخص اول مملكت در زندگى با رعيت هيچ فرقى ندارد. اگر چنانچه بعضى از مزاياى اسلام را مردم بفهمند، اميد اين هست كه همه به اسلام رو بياورند. در حكومت اسلام، شخص اول كه خليفه مسلمين است زندگى عاديش در عرض فقيرترين افراد و يا پايينتر از آن است و عدالت اجتماعى و برنامههائى را كه اسلام اجرا مىكند به مصلحت تمام طبقاتاست، اين نوع حكومت سابقه ندارد.
حاكم اسلام مثل حاكمهاى ديگر از قبيل سلاطين، يا روساى جمهورى نيست. حاكم اسلام، حاكمى است كه در بين مردم، در همان مسجد كوچك مدينه مىآمد و به حرفهاى مردم گوش مىكرد و آنهائى كه مقدرات مملكت دستشان بود، مثل ساير طبقات مردم در مسجد اجتماع مىكردند و اجتماعشان به صورتى بود كه كسى كه از خارج مىآمد نمىفهميد كه كى رئيس مملكت است و كى صاحب منصب است و چه كسانى مردم عادى هستند. لباس همان لباس مردم، معاشرت همان معاشرت مردم و براى اجراى عدالت طورى بود كه اگر چنانچه يك نفر از پائينترين افراد ملت، بر شخص اول مملكت، ادعائى داشت و پيش قاضى مىرفت، قاضى شخص اول مملكت را احضار مىكرد و او هم حاضر مىشد و اگر چنانچه اسلام آنطورى كه هست پياده شود و اجرا گردد، اميد آن را داريم كه تمام بشر تحت لواى اسلام درآيند، تمام مكتبها شكست بخورد و مع الاسف نگذاشتند مردم اسلام را بشناسند براى مردم، گاهى اسلام را به صورت و وصف ارتجاع تعبير كردهاند و گاهى به خشونت تعبير كردهاند و گاهى به اينكه چيزى كه در هزار و چند سال پيش از اين بوده است و حالا نمىتواند جامعه را اداره كند، تمام اينها تبليغات سوء است و شواهد زندهاى در متن اسلام است كه اين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 85
مسائل اينطور نيست كه مبلغين ساير ملل براى اسلام گفتهاند و ما مىخواهيم اسلام را، لااقل حكومتش را به يك نحوى كه به حكومت اسلام در صدر اسلام شباهت داشته باشد اجرا بكنيم تا شما معنى درست دموكراسى را به آن حدى كه هست بفهميد و بشر بداند كه دموكراسى كه در اسلام است با اين دموكراسى معروف اصطلاحى كه دولتها و روساى جمهور و سلاطين ادعا مىكنند، بسيار فرق دارد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 86
تاريخ: 18/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون هلند
سؤال: نام شما بر سر زبان جوانان ايران است. چگونه مىخواهيد اين محبوبيت عجيب را تشخيص بدهيد؟
جواب: آنها تشخيص دادند كه ما همان مطالبى را تعقيب مىكنيم كه در نهاد آنها و آرزوى ديرينه آنهاست و ما را خدمتگزار خود مىدانند، از اين جهت به ما علاقه دارند كما اينكه من به آنان علاقه دارم.
سؤال: موقعيت كمونيستها را در ايران چگونه ارزيابى مىكنيد؟ تا چه اندازه و علل ارزيابى؟ نظر شوروى درباره وضع فعلى چيست؟
جواب: كمونيستها در ايران قدرتى ندارند. تقريباً همه ايرانيان مسلمان هستند و در اين نهضت ثابت كردند كه چقدر به اسلام علاقه دارند و حكومت اسلامى مىخواهند. اما شوروى مانند ساير ابرقدرتها پشتيبانى از شاه مىكند و اين ابرقدرتها با اين پشتيبانى مىخواهند شاه را حفظ كنند لكن دير شده است و نمىتوانند او را حفظ كنند ملت، شاه را نمىخواهند، او بايد برود.
سؤال: در وضع فعلى فرانسه، بعضى از وكلاى مجلس راجع به اقامت شما در فرانسه از دولت سوالاتى كرده و اظهار نگرانى نمودهاند. آيا نظر حضرتعالى چيست؟
جواب: ما از دولت فرانسه كه هميشه خود را از طرفداران حقوق بشر معرفى مىكند، انتظار داريم همگام با ما نهضتى را كه عليه ظلم و ستم شاه در ايران برپا شده است و هيچ مطلبى غير از مطالب مشروعه اوليه حقوق بشر را خواستار نيست، تائيد نمايد و به پشتيبانى ما برخيزد و اگر آزاديخواه است، آزاديخواهى خود را به اثبات برساند. و از ملت فرانسه انتظار داريم كه از ملت ايران دفاع نمايد. ملتى كه زير پاى ابرقدرتها هر روز كشته و زخمى مىدهد و باز
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 87
براى احقاق حقوق خود دست از مبارزات آزاديخواهانه خود برنداشته است.
سؤال: مىتوان گفت بعد از به وجود آمدن دولت جديد و زندانى كردن عدهاى، مساله و موقعيت جديدى بوجود آمده است؟
جواب: ايران از مدتى پيش با حكومت نظامى اداره مىشود و اين كارهايى كه شاه مىكند مانورهايى است كه تاثيرى در نهضت ما ندارد و طرحهايى است كه به تحريك شاه و اجانب عمل مىشود ولى فايدهاى براى شاه ندارد. شاه شديداً مورد خشم ملت واقع شده است دولت نظامى، وجود و عدمش يكسان است.
سؤال: آيا يك هماهنگى بين كليه نيروهاى مخالف در ايران امكانپذير است؟
جواب: ما نيروى مختلفى نداريم. ملت ايران به تمام معنى به پاخاسته است كه حق خودش را مطالبه كند و آنهايى كه وابسته به شاه هستند و از او جيره خوارى مىكنند، آنها مىشود مختلف باشند تا با يك سياست هماهنگى پيدا كنند. ملت ايران يكپارچه است و هر شخصى كه با خواست ملت ايران مخالفت كند خائن است.
سؤال: آيا شما آماده فرمان دادن حركت مسلحانه عليه شاه هستيد؟
جواب: ما اميدواريم بدون جنگ مسلحانه به پيروزى برسيم و شاه كنار برود و اگر چنانچه يك وقت اقتضا كرد، مبارزه مسلحانه را مورد بررسى قرار مىدهيم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 88
تاريخ: 18/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران برزيلى، انگليسى، تايلندى، ژاپنى، و آمريكائى
سؤال: حضرت آيت الله! پس از اين ناراحتىها و ناآرامىهاى اخير دانشجويان و سپس روى كار آمدن يك دولت نظامى، آيا شما فكر مىكنيد اوضاع كنونى براى سرنگونى شاه است؟ و آيا توقيف آقاى هويدا نخست وزير اسبق، تغييرى در اوضاع ايجاد كرده است؟ و بالاخره آيا شما هواداران خودتان را به يك مبارزه مسلحانه عليه شاه تشويق و توصيه خواهيد نمود؟
جواب: دولت نظامىتاثيرى در مسائل ايران ندارد بلكه در ازياد ناراحتىها و اعتصابات و تظاهرات نقش اساسى دارد، لذا پس از تشكيل حكومت نظامى، مسائل بدين صورت كه ملاحظه ميكنيد، تشديد شده است، چنانچه توقيف هويدا هم اثرى ندارد، اين هم يك مانورى است كه خيال مىكنند براى اسكات مردم، اينگونه امور تأثير دارد. چيزى كه بلا اشكال تأثير فى الجمله دارد اين است كه خود شاه و سلسله او بروند و آنوقت يك آرامش نسبى حاصل خواهد شد. و اما روش ما در مبارزه عجالتاً همين است كه هست و من اميد اين را دارم كه همه مسائل را حل كند لكن اگر طول كشيد و احتياج افتاد، تجديد نظر خواهيم كرد.
سؤال: حضرت آيت الله! براى جانشينى رژيم كنونى، شما خواستار جمهورى اسلامى هستيد، چنين دولتى آيا آزادىهاى دموكراتيك را براى همه مردم تضمين خواهد كرد؟ و در چنين دولتى نقش خود شما شخصاً چه خواهد بود؟ ضمناً در مورد آزادىهاى دموكراتيك مىخواهيم بدانيم آيا كمونيستها و ماركسيستها آزادى اظهار عقيده و بيان خودشان را دارند يا نه؟
جواب: دولت اسلامى، يك دولت دموكراتيك به معناى واقعى است و براى همه اقليتهاى مذهبى آزادى به طور كامل هست و هر كسى مىتواند اظهار عقيده خودش را بكند و اسلام جواب همه عقايد را به عهده دارد و دولت اسلامى، تمام منطقها را با منطق جواب خواهد داد. و اما من هيچ فعاليت در داخل خود دولت ندارم و به همين نحو كه الان هستم، وقتى هم كه دولت اسلامى تشكيل شود، نقش هدايت را دارم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 89
سؤال: سياست خارجى جمهورى اسلامى، خصوصاً در رابطه با ابرقدرتها چه خواهد بود؟
جواب: سياست دولت اسلامى، حفظ استقلال، آزادى ملت و دولت و كشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام مىباشد و فرقى بين ابرقدرتها و غير آنها نيست.
سؤال: شما نفوذ غرب بخصوص آمريكا را مذموم شمردهايد، اين نفوذ چگونه مىتواند محدود شود اگر ايران به اين ترتيب كنونى به فنون و تكنولوژى غربى وابسته است و غرب هم احتياج مبرمى به نفت خام شما دارد؟
جواب: حكومت اسلامى و خواست ملت ما براى همين است كه نفوذ غرب و همه كشورها را در ايران از بين ببرد. وقتى يك ملت با تمام اقشار آن براى يك هدف قيام كردند، هيچ نفوذى نمىتواند خلاف آن را تحميل كند. و اما قضيه نفت، ما بعد از اينكه استقلال خود را به دست آورديم و نفت در اختيار ما قرار گرفت، مىخواهيم بر حسب اختيار خودمان نفتمان به فروش رود و ارز گرفته و صرف مصالح كشور كنيم، ما از حيث فروش مضايقهاى نداريم ليكن نه مثل فروشى كه الان انجام مىگيرد.
سؤال: حضرت آيت الله! تا چه مدت انتظار خواهيد كشيد كه شاه روى كار باشد و بعد دستور جهاد مسلحانه بدهيد؟
جواب: تا وقتى مايوس شوم از اينكه به ترتيبى كه در پيش است، مقصود ما حاصل نشود.
سؤال: براى يكشنبه آينده در تهران دستور اعتصاب عمومى صادر شده است، آيا اين آغاز يك مبارزه جدى با دولت نظامى كنونى در ايران است؟
جواب: مبارزه به همين شكلى كه هست، هميشه جدى بوده منتها نوسان داشته است، البته حكومت نظامى و دولت نظامى موجب ناآرامى مردم و بيشتر شدن اين اعتصابات و تظاهرات شده است.
سؤال: نتيجه مذاكرات شما با آقاى دكتر كريم سنجابى و جبهه ملى چه بوده است؟
جواب: مذاكرات به آن معنائى كه گفته مىشود توافق حاصل شده است، نبوده. من مسائلى را كه مورد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 90
نظرم بوده طرح كردم و آنها قبول كردند. من مسائلى را كه هميشه خواست ملت است طرح مىكنم، هر كس آن را پذيرفت به خواست ملت عمل كرده است. خواست ملت، رفتن شاه و استقرار حكومت اسلامى است، به تظاهرات بنگريد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 93
تاريخ: 19/8/57
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد كمك به مسلمانانى كه در رابطه با مبارزات اسلامى ايران خسارت ديدهاند
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت ذى شرافت عموم علماى اعلام و حجج اسلام ايران دامت بركاتهم واعلت كلمتهم
پس از اهداى سلام و تحيات وافره، به عرض محترمتان مىرساند، در اين موقع كه دست جنايتكاران و دژخيمان شاه بيش از پيش به خون جوانان و اطفال ما آغشته شده است و كشتگان و مجروحان بسيارى به جا گذاشته و عده كثيرى را در سراسر كشور بىخانمان و بىسرپرست نموده است و حضرات آقايان و اينجانب را به عزا نشانده است، در اين موقع كه اعتصابات و تعطيلات عمومى براى اعتراض به دستگاه جبار و احقاق حق مردم بىپناه صورت گرفته است، بديهى است اين حوادث ضايعاتى در دنبال دارد و قشرهائى از كسبه و كارمندان و كارگران محترم و محروم دچار مضيقه شده و مىشوند و اين امر موجب نگرانى شديد اينجانب است لهذا از حضرات آقايان تقاضاى محترمانه دارم كه در تمام شهرستانها و توابع آنها هيئتهائى را كه مورد وثوق هستند، انتخاب و مقرر فرمايند تا نياز نيازمندان را چه از حيث لزوم جراحى و چه از حيث فقدان سرپرست و چه دراثر گرفتارىهاى اقتصادى كه در اثر اعتصابات و تعطيلات بحق خود با آن دست به گريبانند بر طرف نموده و به قدر مقدور نيازهاى آنان را رفع كنند، تا با پشتگرمى با اعتصابات خود ضربه شديدى بر پيكر دشمن وارد آورند و بر ملت شجاع و آگاه است كه خود نيز مستقيماً به خواهران و برادران خود كمك كنند و دين الهى خود را ادا نمايند.
حضرات آقايان مجازند از سهم مبارك امام در اين امر مشروع و مقدس صرف نمايند و وكلاى اينجانب در هر كجا هستند مجازند تا نصف سهم مبارك امام عليه السلام را صرف اين نيازها نمايند و نيز حضرات آقايان از بازرگانان و مردم خيرخواه دعوت نموده و آنان را تشويق كنند تا نگذارند برادران و خواهران آنان كه در راه اسلام و احقاق حق خود صدمه ديدهاند و به ملت بزرگ خود خدمت كردهاند و در راه آنان خون دادهاند، به سختى بيفتند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و سربلندى ملت عظيم الشان اسلام و ايران را خواستارم و قطع ايادى اجانب را اميدوار.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 91
تاريخ: 18/8/57
مصاحبه امام خمينى با مجلهى هفتگى نيورووآمستردام
سؤال: چه چيز را از شاه خرده مىگيريد؟ مشروعيتش، اختناقش و يا اعمال اقتصادى و اجتماعيش؟
جواب: اولاً در آغاز، سلطنت شاه و نيز پدرش بر خلاف ميل ملت بوده و ثانياً از ناحيه اجانب و براى حفظ منافع آنان بر ما تحميل شده است، به همين جهت كليه برنامههاى اقتصادى و سياسى و فرهنگى و نظامى وى همگى بر خلاف مصالح مردم انجام شده كه نتايج زيانبار آن در همه زمينهها اكنون مشهود است.
سؤال: چرا تغيير جهت شاه، شما را قانع نمىكند؟ آيا مردم ايران از پاكسازى نظاميان راضى نخواهند شد؟ چگونه در مقابل ارتش مقاومت مىكنيد؟
جواب: شاه زير فشار ملت تن به اين تغيير جهت داده است و اين براى رهائى از بن بستى است كه گرفتار آن شده است تا آتش خشم مردم را خاموش كند و سپس با تجديد قوا مجدداً دست به خيانت بزند و در برابر ملت، نه ارتش و نه هيچ قدرتى نمىتواند بايستد، مگر تا كنون شاه با اتكاء به ارتش حكومت خود را تحميل نكرده است كه مىبينيم شكست خورده است.
سؤال: اگر شاهنشاهى از بين برود، چگونه مىخواهيد جمهورى اسلامى خود را از پايه بسازيد به طورى كه مطمئن باشيد كه از تغييرات، كسانى كه از رژيم شاه استفاده كردهاند دوباره به نفع خود استفاده نكنند؟
جواب: ما با تكيه بر دستورات اسلامى و اجراى مقررات آن در همه زمينهها تلاش خواهيم كرد كه از سوئى دست عناصر فاسد كوتاه شود و از طرفى انگيزههاى فاسد كننده نابود شود و ديگر اينكه عموم مردم را موظف مىدانيم كه انحراف از مسير اسلامى را در هر كجا كه مىبينند از پائينترين و بالاترين مقامات بلافاصله جلوگيرى كنند و بدين ترتيب از رشد فساد جلوگيرى مىشود و مجال بر عناصر فاسد نيز بسته مىماند.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 92
سؤال: بازگشت به قوانين قرآن براى زنان يعنى چه؟ تفريحات مردم در چه حدى است؟ (الكل، فيلم و غيره)
جواب: در نظام اسلامى، زن به عنوان يك انسان مىتواند مشاركت فعال با مردان در بناى جامعه اسلامى داشته باشد ولى نه به صورت يك شى، نه او حق دارد خود را به چنين حدى تنزل دهد و نه مردان حق دارند كه به او چنين بينديشند و در مورد آنچه را كه به نام تفريحات شناخته شده است، اسلام با هر چيزى كه انسان را به پوچى و از خود بيگانه شدن مىكشاند، مبارزه ميكند. شرابخوارى و ميگسارى در اسلام ممنوع است. فيلمهاى منحرف كننده از اخلاق متعالى انسان، ممنوع است.
سؤال: برنامه شما راجع به اصلاحات ارضى، برنامه صنعتى كردن، فروش مواد اوليه مثل نفت و موضع شما در مورد اوپك و جنگ اعراب چيست؟
جواب: ايران به سرعت مىتواند مشكل كشاورزى خود را حل كند به طورى كه هم كشاورز به يك زندگى انسانى در حد ديگران برسد و هم مملكت از واردات مواد غذائى بى نياز گردد و ما براى صنعتى شدن كشور تلاش مىكنيم و لكن نه صنعت مونتاژ كه هم كشور را هر چه بيشتر به اجانب وابسته كرده است و هم اكثريت فقير و محروم را در خدمت مشتى ثروت اندوز متجاوز قرار داده است.
سؤال: آيا بعد از تمام شدن مدت ويزاى توريستى شما تا دو ماه ديگر مايل هستيد فرانسه را به قصد يك كشور ديگر اروپاى غربى ترك كنيد؟ آيا به هلند خواهيد رفت؟
جواب: اقامت من در پاريس موقتى است و در اولين فرصت كه امكان فعاليت در يك كشور اسلامى داشته باشم به آنجا مى روم.
سؤال: در مورد تحويل كشتى هلندى به نيروى دريائى ايران در حالى كه كشور به شدت از طرف آمريكا مسلح شده است، چه فكر مىكنيد؟
جواب: اصلى كه غير قابل تغيير است، اين است كه سياست خارجى ما بايد بر مبناى حفظ آزادى و استقلال كشور و نيز حفظ مصالح و منافع ملت ايران باشد ولى در خصوص اين گونه مسائل، مسوولين فنى دولت منتخب، در آينده آنها را بررسى مىكنند و دولت تصميم مىگيرد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 98
تاريخ: 19/8/57
مصاحبه امام خمينى با مجله آمريكائى
سؤال: اگر شاه سرنگون شود، نقشى را كه ايالت متحده خواهد داشت چه خواهد بود؟
جواب: آنچه را كه ما از آمريكا انتظار داريم اين است كه به مصالح ملت و استقلال مملكت ما احترام بگذارد و از دخالت در امور ما خوددارى كند.
سؤال: در صورت دخالت روسيه، آيا شما از اثرات سياسى آن بيمناك نيستيد؟
جواب: ما در راه كسب آزادى و استقلال از هيچ قدرتى نمىهراسيم و در صورت دخالت روسها، روش ما همان خواهد بود كه با ديگران داريم.
سؤال: تحت حكومت جديد، آيا ايران به تجهيزات پيچيده و گرانبهاى نظامى كه شاه اكنون از آمريكا مىخرد، نيازى خواهد داشت؟
جواب: ما با خريد اسلحه كه حاصلى براى مردم فقير كشورمان ندارد مخالفيم، نه در گذشته نياز داشتهايم و نه در آينده نيازى خواهيم داشت.
سؤال: به نظر شما چرا آمريكا مىكوشد كه شاه را بر تخت شاهى نگاه دارد؟
جواب: چون در غارت مخازن كشور ما و تاسيس پايگاههاى نظامى در نقاط مختلف مملكت، شاه دست نشاندهاى مطيع و تسليم است.
سؤال: آيا شما تمايلى به فروش نفت به آمريكا داريد؟
جواب: ما نفت خود را به آمريكا و ساير مشتريان مىفروشيم اما نه به شكلى كه اكنون عمل مىشود
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 99
كه كاملا" به ضرر ملت است، بلكه بر اساس رعايت مصالح ملت خودمان و با حفظ استقلال كشور.
سؤال: آيا هيچ احتمال مىرود كه يك انقلاب موفق در ايران، كشورهاى خليج را نيز تحت تاثير قرار دهد؟
جواب: هيچ حادثهاى در جهان امروز در هر نقطهاى كه اتفاق مىافتد بدون تاثير در نقاط ديگر نيست لكن ميزان اثر پذيرى مردم در نقاط ديگر بستگى به آگاهى و انتخاب خود آنان دارد.
سؤال: تاكنون شما فرمان جنگ مسلحانه صادر نكردهايد، آيا اگر شرايط اقتضا كند، چنين خواهيد كرد؟
جواب: ما اميدواريم كه ملت با روشهاى كنونى به اهداف خود برسد، اگر شاه و حاميان وى دست از لجاجت برندارند، اين موضوع را مورد بررسى قرار خواهيم داد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 100
تاريخ: 19/8/57
مصاحبه امام خمينى با نماينده سازمان عفو بين المللى
سؤال: هدف شما سرنگونى نظام شاهنشاهى و آزادى مردم تحت ستم ايران و استقرار حكومت اسلامى است.
الف - آيا حركت كنونى ايران متشكل است و داراى يك تشكيلات مىباشد؟
ب - شما چه معيارهائى را براى شايسته بودن يك تشكيلات، مقرر مىفرمائيد؟
ج- چه معيارهائى را مقرر مىنمائيد كه نشان دهنده شايستگى و لياقت گروه يا گروههائى باشد كه پس از پيروزى، هدايت مردم مىتواند به عهده آنها باشد؟
جواب: الف - در بدترين شرائط اختناق و خفقان كه بر ايران حاكم است، عملكرد نهضت ملت ايران نشانه وجود يك روح تشكيلاتى است كه توانسته است جنبش را به مرحله كنونى برساند و به موازات نزديك شدن جنبش به مرحله بهروزى نهائى، فرم تشكيلات قطعىتر و اعلام خواهد شد.
ب - برخوردارى از يك رهبرى صد درصد مورد اعتماد و امين، داشتن شعارها و آرمانهائى كه كاملا تجسم دهنده خواستههاى عموم مردم باشد، از معيارهاى ضرورى و اوليه است و آن شعارها در مرحله كنونى عبارت است از سرنگونى سلطنت پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى.
ج - نداشتن سوابق مشكوك و شناختن درست هويت جامعه ايرانى و آرمانهاى اساسى آنها در ابعاد مادى و معنوى، تقوا و صدافت و درستى در عمل، قدرت رهبرى و اداره امور و استقامت در مبارزه براى عقيده شرائط اساسى براى هدايت مردم است.
سؤال: الف: آيا در حكومت اسلامى، ماركسيستها آزادى عقيده و آزادى بيان عقيده دارند؟ ب - آيا در حكومت اسلامى، ماركسيستها آزادى انتخاب شغل دارند؟
جواب: الف: در حكومت اسلامى، همه افراد داراى آزادى در هر گونه عقيدهاى هستند و ليكن آزادى خرابكارى را ندارند.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 101
ب: در اسلام، آزادى انتخاب شغل بر هر فردى برحسب ضوابط قانونى محفوظ است.
سؤال: از نظر اسلامى، زنان تا چه حد مجازند در ساختمان بناى حكومت اسلامى شركت نمايند؟
جواب: زنان از نظر اسلام، نقش حساسى در بناى جامعه اسلامى دارند و اسلام زن را تا حدى ارتقاء مىدهد كه او بتواند مقام انسانى خود را در جامعه باز يابد و از حد شئى بودن بيرون بيايد و متناسب با چنين رشدى مىتواند در ساختمان حكومت اسلامى مسووليتهائى به عهده بگيرد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 94
تاريخ: 19/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران آلمانى، فرانسوى، ايتاليائى، اسپانيائى
سؤال: حضرت آيت الله لطفاً درباره آن قسمت از قانون اساسى 1906 كه طبق نظرتان بايد تغيير پيدا كند و جمهورى اسلامى بوجود آيد، توضيحاتى بفرمائيد.
جواب: قانون اساسى دو مرحله داشته است:
1- مرحله پيش از كودتاى رضاخان، در آن وقت طورى بوده است كه ايرانىها و مسلمين نمىتوانستهاند طرح حكومت اسلامى را بدهند از اين جهت براى تقليل ظلم استبدادهاى قاجار و پيش از قاجار بر اين شدند كه قوانين وضع شود و سلطنت به صورت سلطنت مشروطه درآيد. در عين حال در قوانين پيشبينى اين مسائل شده است. تمام مسائلى را كه الان ما مطرح مىكنيم مىتوانيم به متمم قانون اساسى استناد كنيم. اين يك مرحله است از قانون اساسى.
2- مرحلهاى بود كه پس از كودتاى رضا شاه انجام گرفت و به قانون اساسى اضافه شد. در آنوقت رضاشاه كودتا كرد و به دنبال او قضايائى واقع شد و بالاخره به اين منتهى گرديد كه رضا شاه با قدرت سرنيزه و قلدرى قانون اساسى را تغيير دهد و يك مجلس موسسان با زور و قلدرى تاسيس كرد و ملت به هيچ وجه با او موافق نبود. در مجلسى كه ملت هيچ گونه دخالتى در آن نداشت، موادى از قانون اساسى را تغيير داد، سلطنت قاجار را منقرض و سلطنت پهلوى را تصويب نمود. بنابر اين، قانون اساسى در مرحله اول با حفظ متمم آن، براى همين مسائلى كه ما طرح كردهايم مىتواند مستند ما باشد. در مرحله دوم، مساله سلطنت رضا شاه و سلسله پهلوى اصلاً قانونيت نداشته و اين سلسله بر خلاف قانون اساسى بر اين مملكت تحميل شده است. رضا شاه را انگليسىها بر ما تحميل كردند و بعد هم كه متفقين به ايران آمدند محمدرضا شاه را تحميل نمودند.
سؤال: حضرت آيت الله! شما در برنامههاى خودتان و براى حل مشكلات اقتصادى، گويا نظر دادهايد كه مىخواهيد بانكها را ببنديد، آيا در شرايط كنونى در اين دوران از وضع اقتصادى ممكن است ما بانكها را ببنديم؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 95
جواب: چنين مسالهاى اصلاً نبوده است، بنابراين سؤال شما اساسى ندارد.
سؤال: حضرت آيت الله! از چندى پيش شاه نسبت به بعضى از مخالفين خود نظر مساعدى را نشان داده است، چرا شما نظر موافق شاه را رد كردهايد؟ و همين طور مىپرسند كه شما با آقايان مهندس بازرگان و دكتر سنجابى در اينجا ملاقاتهائى داشته و مذاكراتى كردهايد، نتيجه مذاكرات چه بوده است؟
جواب: اما مسائلى كه شاه هميشه طرح مىكند و به صورتهاى مختلف در مىآورد، تمام اينها براى فريب ملت است. ملت كه اكنون رشد پيدا كرده و خيانتها و جنايتهائى كه در اين 50 سال در ايران شده ملاحظه كرده است، خدعهها را نمىپذيرد و اينكه ما نپذيرفتيم، براى اينكه ملت نمىپذيرد ما هم نمىپذيريم و تمام اينها خدعه است.شاه مىخواهد با اين خدعهها بر تخت سلطنت مستقر شود و بعد از چندى كارهاى خود را و بلكه بدتر از آن را شروع كند. و اما مذاكرات با آقايان بازرگان و سنجابى، بله اينها آمدند و من مسائل ايران را و مصالح ملت را به آنان گفتهام و آنان هم مخالفتى ابراز نداشتند.
سؤال: حضرت آيت الله! چندى است كه اقليتهاى مذهبى مثل يهوديان، مسيحيان و زرتشتيان احساس ترس و ناراحتى مىكنند، وضعيت آينده آنها را در يك حكومت اسلامى چگونه مىبينيد و چه نظرى داريد؟ بخصوص كه در كشورهاى غربى اينگونه برخوردها را با اقليتها به عنوان يك نوع نژادپرستى تلقى مىكنند.
جواب: تمام مطالبى كه اخيراً پخش شده تبليغاتى است كه شاه بر ضد اين نهضت به راه انداخته است. اسلام نسبت به اين اقليتها احترام قائل است و اين شاه است كه مىخواهد با اين حرفها نهضت ما را آلوده كند. بايد غرب متوجه باشد كه اسلام نسبت به اقليتهاى مذهبى بسيار با احترام رفتار مىكند. من بارها گفتهام كه آنان در ايران آزادانه مراسم خود را انجام مىدهند و ما موظفيم از آنان نگهدارى نمائيم.
سؤال: نظر حضرت آيت الله در مورد روى كار آمدن دولت نظامى جديد و دستگيرى هويدا نخست وزير اسبق و همچنين تصميمى كه نخست وزير ازهارى در مورد ثروت خاندان پهلوى اعلام كرده است، چيست؟
جواب: تمام اينها تشبثاتى است كه هيچ كدام ارزش و واقعيت ندارد. هويدا از شركاء شاه و يك
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 96
شريك ضعيفى بود كه در خيانتها با شاه شركت داشت و شاه ظاهراً هويدا را براى نجات خودش دستگير كرده است. غرض اين است ملت را فريب دهد كه مىخواهد اصلاحات كند، چنانچه قضيه ثروت خاندان پهلوى و اينكه مىخواهند تعديلى بكنند، بيش از فريب هيچ نيست. اول بايد از خود شاه سؤال كنند و او را در مورد اينهمه ثروتى كه از ايران خارج كرده و در بانكهاى خارجى همه را متمركز نموده است محاكمه نمايند و بعد خاندانش را. او و خاندان او جناياتى را كه مرتكب شدهاند قابل كنترل نيست و اينها هم نمىخواهند كارى بكنند، اينها مىخواهند فريب دهند.
اما دولت نظامى هم كه صورت ديگرى از شاه است، صورت قلدرى شاه است، اين هم نهضت را و ناآرامى مردم را تشديد كرده و مىكند. از ايران هم اين چنين گزارش رسيده است.
سؤال: آيا حضرت آيت الله خيال دارند پس از پيروزى انقلاب و بازگشت به ايران در راس حكومت قرار بگيرند و مسووليت رسمى در دولت جديد بپذيرند يا خير؟
جواب: خير، ما مسووليت هدايت را داريم، اشتغال به كارهاى ديگر خير.
سؤال: به نظر حضرت آيت الله چه چيزى در ايران بايد عوض شود و برنامه سياسى شما چيست؟
جواب: تمام خرابكارىهاى محمدرضا شاه بايد اصلاح شود. قراردادهائى كه بر ضرر ملت است، پيش ملت اعتبار ندارد. برنامه سياسى ما ابتدا آزادى، دموكراسى حقيقى و استقلال به تمام معنى و قطع ايادى دولتهايى كه تصرفاتى در داخل مملكت كردهاند مىباشد.
سؤال: حضرت آيت الله! سياستى را كه شما در آينده در قبال دولت آلمان خواهيد داشت، چگونه ارزيابى مىكنيد؟ آيا به نظر شما سياست كنونى كه بين ايران و آلمان هست تغيير پيدا خواهد كرد؟
جواب: آلمان هم مثل ساير كشورهاست و هر قراردادى با آلمان اگر به ضرر ملت ما باشد اعتبار ندارد و ما با آلمان و ساير كشورها با احترام متقابل عمل مىكنيم و اجازه ظلم به آنها نمىدهيم، چنانچه به آنها ظلم نخواهيم كرد.
سؤال: اينها اصرار دارند كه در مورد 14 هزار آلمانى كه مىگويند در ايران وجود دارند، شما در آينده
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 97
با آنها چه كار خواهيد كرد؟
جواب: اگر آنها به كارهاى عادى خودشان بپردازند و يا در خدمت دولت، طورى كه مصلحت ايران است عمل كنند مجازند كه در ايران بمانند.
سؤال: حضرت آيت الله! فرمودهايد كه نظام آينده ايران يك جمهورى اسلامى است، نقش ساير احزاب سياسى مخالف شاه كه غير اسلامى هستند، در اين جمهورى چه خواهد بود؟
جواب: فعاليتهاى احزاب اگر چنانچه مضر نباشند آزاد است.
سؤال: تاثير استقرار يك جمهورى اسلامى موفق را در ايران بر روى مناطق مسلمان نشين روسيه شوروى چگونه مىبينيد؟ آيا به نظر حضرتعالى دليل مخالفت روسها با جنبش اسلامى به خاطر نگرانى آنها از تاثيرات يك جنبش موفق در ايران بر روى مناطق مسلمان نشين نيست؟
جواب: درست نمىشود پيشبينى كرد كه چه تاثيرى دارد لكن مخالفت شوروى با نهضت ما و موافقت با شاه بدين جهت است كه مىخواهد در ايران دست و نفوذ داشته باشد و در امور داخلى ما دخالت كند. حكومت اسلامى نه به او و نه به دولتهاى ديگر اجنبى چنين اجازهاى نخواهد داد.
سؤال: به نظر حضرتعالى در صورت ادامه مبارزات كنونى، نقش ارتش و آينده ارتش چگونه خواهد بود؟ آيا حضرتعالى تصور مىفرمائيد كه با شيوههاى كنونى مبارزه، جنبش موفق شود، يا اينكه امكان دارد مجبور باشيد شيوههاى ديگرى را هم اتخاذ كنيد؟
جواب: ما اميد اين را داريم كه با همين شيوه حاضر، نهضت موفق شود. همچنين اميد اين را داريم كه ارتش به خود آمده و به ملت بپيوندند و اگر چنانچه از اين شيوه مايوس شديم ممكن است راجع به شيوه فعاليت نهضت تجديد نظر كنيم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 102
تاريخ: /8/57
مصاحبه امام خمينى با نماينده
سؤال: آيا حركت ايران داراى تشكيلات سياسى است؟
جواب: اين حركت از متن جامعه و فطرت انسانها برخاسته است و متكى به شخص يا اشخاصى نيست و از روحيه قوى تشكيلات سياسى آشنا با فهم مردم جامعه ايران برخوردار است و اين عامل، خود تضمين كننده جايگزينى يك تشكيلات سياسى نيرومند به جاى رژيم شاه مىباشد.
سؤال: در تماسهايى كه رهبران مخالفين با شما گرفتهاند نتيجهاش مثبت بوده است يا منفى؟
جواب: ملت ايران خواستههاى خود را كه عبارت از سرنگونى سلطنت پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و برقرارى حكومت اسلامى است، اعلام كرده است و من جمهورى اسلامى را به ملت ايران پيشنهاد كردهام كه بعد از سقوط شاه به آراء عمومى مىگذاريم و هيچ گروه و شخصى نمىتواند با خواست ملت ايران مخالفت كند و الا محكوم به نابودى است و رهبران مخالفين هم با آنچه من گفتهام موافقت كردهاند.
سؤال: مشاركت فعال زنان در انقلاب چه معنائى دارد؟
جواب: زندانهاى شاه از زنان شيردل و شجاع مملو است. در تظاهرات خيابانى، زنان ما بچههاى خردسال خود را به سينه فشرده، بدون ترس از تانك و توپ و مسلسل به ميدان مبارزه آمدهاند. جلسات سياسى كه زنان در شهرهاى مختلف ايران بپا مىكنند كم نيست، آنان نقش بسيار ارزندهاى را در مبارزات ما ايفاء كردهاند. مادران شجاع فرزندان اسلام خاطره جانبازى و رشادت زنان قهرمان را در طول تاريخ، زنده كردهاند. در چه تاريخى اين چنين زنانى را سراغ داريد، در چه كشورى؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 103
سؤال: موضع شما نسبت به اعراب چيست؟
جواب: ما دست خود را به سوى كشورهاى عربى كه به مبارزات خود عليه اسرائيل ادامه مىدهند، دراز كرده و هميشه پشتيبان آنان در مقابل اسرائيل بودهايم. اميد است ملتهاى عرب از مبارزات ملت ايران دفاع نمايند.
سؤال: قدرتهائى كه امكان دارد پس از برچيدن رژيم با آنان همكارى كنيد كدام است؟
جواب: ما با كشورهائى همكارى مىنمائيم كه از هم اكنون موضع خودشان را در مقابل شاه روشن كنند.
سؤال: اقليتهاى مذهبى در حكومت اسلامى داراى چه حقوقى هستند؟
جواب: تمامهاى مذهبى در ايران براى اجراى آداب دينى و اجتماعى خود آزادند و حكومت اسلامى، خود را موظف مىداند تا از حقوق و امنيت آنان دفاع كند و آنان هم مثل ساير مردم مسلمان ايران، ايرانى و محترم هستند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 104
تاريخ: 20/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه لبنانى النهار
سؤال: آيا به نظر حضرت آيت الله، با روى كار آمدن دولت جديد نظامى در ايران و دستگيرى هويدا، تغييراتى در وضع ايران رخ خواهد داد؟ آيا اين درگيرىها به يك جنگ داخلى منجر خواهد شد يا نه؟
جواب: آمدن دولت نظامى تاثيرى در امور ندارد، بلكه نهضت را تشديد مىكند و كار شاه را سختتر مىنمايد و رفتنش را نزديكتر. گرفتن هويدا و امثال او كه در دزدى و فساد شريك شاه بودهاند، براى فريب مردم است، اينها هم تاثيرى ندارد.
سؤال: آيا در نظر داريد مبارزه خود را به روش نبرد مسلحانه ارتقا دهيد؟
جواب: اكنون ما به همين ترتيب كه ملت قيام كرده است، اميدواريم كه قضايا حل شود و اگر چنانچه حل نشود، در اين امر تجديد نظر خواهيم كرد.
سؤال: تاييد مسكو و واشنگتن از رژيم شاه را چگونه تفسير و تعبير مىكنيد؟
جواب: معلوم است كه اينها بهتر از شاه، نوكرى پيدا نمىكنند كه استفادهشان را از ايران هر چه زيادتر كند و به ايران خيانت كرده و به آنان خدمت كند. در هر حال آنها خدمتگزارى مىخواهند و بهتر از شاه كسى نيست.
سؤال: نظر حضرت آيت الله در مورد جنبش فلسطين و مردم فلسطين به طور اعم و نسبت به بيت المقدس به طور اخص چيست؟ چه روابطى بين شما و سازمان آزاديبخش فلسطين وجود دارد؟
جواب: ما از سالهاى بسيار قبل، هميشه راجع به اسرائيل و غاصب بودن آن صحبت كردهايم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 105
هميشه بناى ما اين است كه در كنار برادران فلسطينى خود بايستيم و هر وقت هم قدرت پيدا كنيم، همان طورى كه آنها از حقشان دفاع مىكنند، ما هم مثل برادر با آنها همدوش و همرزم خواهيم بود. بيت المقدس بايد به مسلمين برگردد، اسرائيلىها غاصبند. مع الاسف من نمىتوانم دول عربى را بفهمم كه عليرغم تعداد انبوه جمعيت و دارا بودن همه شكل امكانات مادى فراوان، نمىتوانند حقوق و سرزمينهاى خود را باز گردانده، از وطن خود دفاع كنند و اين از جهت اختلافاتى است كه بين آنان وجود دارد و من اميدوارم كه اختلافات را رفع كنند و حكومتها به مسائل اسلامى توجه داشته باشند و به خواست خدا اين ماده سرطانى را از سرزمينهاى خود قطع نمايند.
سؤال: به نظر حضرت آيت الله، چه كسانى در اخفاى امام موسى صدر نفش داشتهاند؟ آيا به نظر حضرتعالى، امام موسى صدر هنوز زندهاند؟ آيا تصور مىفرمائيد كه ايشان به لبنان برگردند يا خير؟ بين شما و مجلس اعلاى شيعه در لبنان چه ارتباطى وجود دارد؟
جواب: راجع به اينكه ايشان را چه كسى مخفى كرده است، من اطلاعى ندارم، اما راجع به اينكه ايشان زندهاند و برگردند اميدوارم كه زنده باشند و برگردند. من به ايشان علاقه دارم و اميدوارم كه به سلامت برگردند و كار خودشان را ادامه دهند.
سؤال: ماهيت حكومت جمهورىاى كه مورد نظر حضرتعالى است چيست؟ و مشخصات آن چگونه است؟
جواب: ماهيت جمهورى اسلامى اين است كه با شرائطى كه اسلام براى حكومت قرار داده است، با اتكاء به آراى عمومى ملت، حكومت تشكيل شده و مجرى احكام اسلام مىباشد.
سؤال: حضرت آيت الله! براى مسلمانان به طور اعم و مسلمانان لبنان و مردم فلسطين، بخصوص پس از وقايع اخير لبنان چه پيامى داريد؟
جواب: براى همه مسلمين، پيام من اين است كه با دارا بودن تمام امكانات و با جمعيت عظيمى كه مسلمين دارند و با ممالك كثيرى كه تحت سلطه و قدرت آنهاست، آنها با هم اتحاد كنند، اگر چنانچه متحد شوند، هيچ يك از ابرقدرتها قدرت اينكه به آنها تجاوز كنند ندارند. تمام بدبختىهاى مسلمين براى اين تفرقهاى است كه بينشان هست. ملتهاى مسلم با هم اجتماع كنند و حكومتها را الزام كنند به اينكه دست از تفرقه بردارند و دست از منافع اجانب هم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 106
بردارند.
و اما نسبت به لبنان، از اوضاع لبنان و ظلمى كه بر مسلمانان آنجا مىرود شديداً متاسفم و اميدوارم كه خداوند آنان را تائيد كند و آنان را از زير سلطه اجانب بخصوص آمريكا نجات دهد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 107
تاريخ: 20/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران ان بى سى آمريكا
سؤال: اين تظاهرات و اعتصابات و پيادهروىهاى اعتراض آميز كه در ايران انجام مىشود، در جهت خدمت به چه اهدافى است؟
جواب: بايد از فريادهائى كه مردم مىكشند، اهدافشان را به دست آورد. همه فرياد مىزنند كه (آزادى، استقلال، حكومت اسلامى، مرگ بر سلطنت پهلوى) و.... اينها اهداف آنان است.
سؤال: آيا هيچ شانس مصالحهاى را حضرت آيت الله با شاه امكان پذير مىدانند؟
جواب: خير، شاه ديگر قابليت مصالحه ندارد و جز اين كه برود هيچ چارهاى نيست.
سؤال: بعضى از دول غربى ادعا مىكنند كه شاه بايستى بماند براى اينكه مخالفين، برنامه مشخصى كه بتواند مملكت را اداره كند، ندارند، نظر حضرتعالى چيست؟
جواب: اينها تبليغات طرفداران شاه است كه مىخواهند مملكت در اين هرج و مرجى كه هست باقى باشد و شاه يك حكومت استبدادى غير قانونى بر مردم بكند. ايران رجال برجسته و كارشناسهاى متعهد و مسوول دارد كه اداره مملكت را به عهده مىگيرند، ولى اين ادارهاى كه شاه مىكند كه تمامش مبنى بر خيانت و خسارت ملت مىباشد، هيچ دردى را دوا نمىكند. اصولا" شاه در اين سى و چند سال چه دردى را دوا كرده است؟
سؤال: در صورت رفتن شاه، چه نقشى را حضرت آيت الله در حكومت آينده براى خود در نظر دارند؟
جواب: من براى خودم نقشى جز هدايت (ملت و حكومت) برنمىگيرم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 108
سؤال: نظر شما درباره اين ترس و نگرانى در ميان آمريكائىها كه اگر شاه برود يا خلع شود، جريان نفت به غرب قطع خواهد شد، چيست؟
جواب: اين هم يكى از تبليغات شاه و طرفداران اوست. ما با برقرارى حكومت اسلامى، نمىخواهيم نفت را زيرزمين نگه داريم. براى اداره كشور، ما احتياج به پول نفت داريم، به هر كس كه بخرد، به طور عادلانه نفت را مىفروشيم و درآمد حاصل از آن را آنطور كه صلاح ملت باشد به كار مىاندازيم، لكن به طرزى كه شاه عمل مىكند كه خيانت است، ما نمىخواهيم عمل كنيم.
سؤال: حضرتعالى از نفوذ خارجيان در ايران شكايت كردهايد، ممكن است بفرمائيد كه اينها، (اجانب) چه كشورهائى هستند؟
جواب: در راس آنها آمريكاست كه نفوذ او در همه شوون كشور معلوم است. ملت ايران به واسطه اعمال نفوذ آمريكاست كه از حكومت و دولت آن تنفر دارد. دخالت آمريكا ديگر تقريباً بىواسطه است، من مىترسم كه اين دخالتها منتهى به نگرانى ملت ايران از ملت آمريكا نيز بشود. بايد ملت آمريكا دولت را وادار كند كه در امور داخلى كشور ما دخالت نكند كه موجب اينهمه نگرانى و ناآرامى شده است.
سؤال: آيا حضرتعالى نگران اين نيستيد كه شورشهاى اخير و معضلات ايران به استقرار يك حكومت كمونيستى منجر شود؟
جواب: هرگز، ايران همانطور كه ديده مىشود، تمام اقشار فرياد اسلام و حكومت اسلامى مىزنند، كمونيست اگر هم باشد، عدد بسيار قليلى است كه امكان هيچ فعاليت موثرى براى آنها نيست، ما از اين جهت هيچ اضطرابى نداريم.
سؤال: اخيراً حضرتعالى با بعضى از رهبران ديگر مخالف شاه ملاقاتهائى داشتهايد، نظير سنجابى، آيا آنها هم با برنامههاى شما موافق هستند؟ و توافقهائى در اين زمينه وجود دارد؟
جواب: آنها مطالبى را كه ما گفتيم تصديق كردند و با ما اظهار موافقت كردند. شخص ملى يا مذهبى در اين مسائلى كه ما طرح كرديم، ترديد نخواهد كرد مگر آنكه از عمال شاه باشد.
سؤال: حضرت آيت الله پيشبينى مىكنند كه در ماه آينده چه حوادثى در ايران اتفاق مىافتد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 109
جواب: تا شاه در ايران است و ابرقدرتها براى نگهدارى او تلاش مىكنند، آدمكشىها و حوادث اخير در ايران ادامه دارد، ولى اگر شاه برود و ملت قهرمان ايران خودش امور كشورش را به دست گيرد، آرامش به ايران باز خواهد گشت و حكومت اسلامى تشكيل مىشود و ان شاءالله تمام امور به صلاح ملت جريان مىيابد.
سؤال: آيا حضرت آيت الله قصد دارند به ايران باز گردند؟
جواب: الان معلوم نيست با اين اوضاع آشفته كه به دست شاه انجام مىگيرد و اخيراً به اوج خود رسيده است، لازم باشد به ايران باز گردم. بودن من در خارج كه بتوانم فرياد ايرانيان مظلوم را به همه عالم برسانم، بهتر است و ليكن هر موقع كه صلاح ملت باشد به ايران بر مىگردم.
سؤال: آيا حضرت آيت الله هيچ گونه نگرانى يا ترسى از امنيت شخصى خود دارند؟
جواب: اينها مهم نيست و اشكالى ندارد. اصولا اگر با كشتن من انقلاب به نتيجه كامل خود برسد، چرا به چنين امرى راضى نباشم؟ خون من از خون ساير ايرانيان رنگينتر نيست. در هر صورت خداوند، عالم و حافظ است.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 110
تاريخ: 21/8/57
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از ايرانيان در پاريس
شكست شاه در توسل به حكومت نظامى و سرنيزه براى برقرارى آرامش
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از يك طرف گرفتارى ملت ايران تقريباً به اوجش رسيده است، حكومت نظامى، دولت نظامى، در تمام خيابانها آنطور كه گفتهاند توپ و تانك مستقر است، مقابل همه مساجد لوله توپها قراول مىروند و مردم را در مضيقه قرار دادند، در مضيقه ارزاق قرار دادند، حتى بعضى گفتهاند كه در مضيقه آب هم هستند، من نمىدانم صحيح است يا نه. با همه قوا شاه دارد با مردم مبارزه مىكند، تقريباً مبارزه به اوجش رسيده و از طرفى شاه هم سقوطش نزديك شده است براى اينكه تقريباً اين تير آخرى است كه اينها در تركش داشتند و قبلا" هم اين معنا حدس زده مىشد كه اينها بفهمند كه اثرى ندارد اين كارها براى اينكه دولت نظامى هم غير از آن نظامى كه سابق بود نيست، خوب همان نظام است و همان نظامى است و بر فرض اينكه حالا اين دولت هم يك قدرى شقىتر و شديدتر باشد لكن با اين سرنيزهها نمىشود آرام كرد ملت را، با سركوبى نميشود راضى كرد مردم را. اينها دنبال اين هستند كه راضى كنند مردم را، آرام كنند مردم را. مگر امكان دارد كه به زور راضى بكنند كسى را؟ يا با سرنيزه آرام كنند؟ با سرنيزه موقتاً ميتوانند سركوبى كنند كه مثلاً موقتاً صدايى در نيايد لكن فايده ندارد. بر فرض اينكه صداها در نيايد، اعتصابات را چه مىكنند؟ الان ايران به شكل تعطيل درآمده يعنى در همه چيز الان اعتصاب هست، با سرنيزه مىتوانند كه مردم را، همه را سركار ببرند و همه چرخها را راه بيندازند؟! اينها ديگر شكست خوردهاند. اين دولت نظامى از اول معلوم بود شكست خورده است لكن حالا همه فهميدند كه شكست خورده است. حالا دارند با تفنگ و مسلسل و اينها مىخواهند مردم را آرام كنند اعتصابات را مثلاً بشكنند، اين امكان ندارد.
تا دست اجانب دخيل در امور كشور است از آرامش خبرى نخواهد بود
ما كه مىگوئيم شاه تا نرود آرامش براى مردم پيدا نمىشود، ما مطالعه اوضاع ايران را كردهايم. كارهائى كه شاه براى خارجىها كرده و به نفع خارجىها كرده است، خوب مطالعه شده است اين مسائل، معلوم است كه ديگر نمىشود با اين حرفها كار را درست كرد. حالا اين تير آخرى را هم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 111
به تركش گذاشتند. آن قدم بعد از اين اين است كه يك كودتاى نظامى بشود و شاه را ببرند و يك نوكر ديگرى بيايد، آن هم فايده ندارد. تا دست ديگران مثل آمريكا و شوروى و اينها در ايران كار مىكند نه آرامش براى مردم هست و نه اين اعتصابات را مىتوانند ختمش كنند. بايد آنها دست بردارند از ايران. ايران، ملت ايران مىخواهد مستقل باشد، مىخواهد آزاد باشد، بايد آزادى بدهند به و ملت را رها كنند به حال خودش، فشار نياورند روى ملت كه با سرنيزه و توپ و تانك و اينها فشار بياورند كه مردم راضى بشوند، مردم دلخوش بشوند، امكان ندارد يك همچو مطلبى.
برچيده شدن حكومت شيطانى پهلوى و برقرارى حكومتى بر اساس قانون الهى خواست واحد اقشار ملت
ما هم كه حكومت اسلامى مىگوئيم، مىخواهيم يك حكومتى باشد كه هم دلخواه ملت باشد و هم حكومتى باشد كه خداى تبارك و تعالى نسبت به او گاهى بگويد كه اينهايى كه با تو بيعت كردند، با خدا بيعت كردند (انما يبايعون الله) يك همچو دستى حاكم باشد كه بيعت با او بيعت با خدا باشد. در جنگ هم وقتى كه تيرى انداخته است و رميى كرده است باز خدا بفرمايد كه (و مارميت اذرميت و لكن الله رمى) تو تير نينداختى، خدا تير انداخت، دست او را دست خدا بداند ظل الله باشد، يدالله باشد حكومت، حكومت الهى باشد. ما حكومتى را كه مىخواهيم، يك همچو حكومتى مىخواهيم. آرزوى ما اين است كه يك همچو حكومتى سركار بيايد كه تخلف از قانون الهى نكند. پيغمبر اكرم از باب اينكه دستش دستى بود كه تخلف در تمام عمرش از كارهائى كه خدا فرموده بود نكرده بود، اين دست دست خدا مىشود، بيعت، بيعت با خداست. از آنجائى كه كارهائى را كه كرده بود ارادهاش تابع اراده خدا كارش تابع كارهاى خدا، حكومتش حكومت الهى است به او گفته مىشود كه تو تير نينداختى، وقتى كه تير انداختى تو نبودى، خدا تير انداخت. با اينكه پيغمبر تير انداخته بود اما ظل خدا بود، هيچ حركتى از خود نداشت، هر چه داشت تبع قانون بود، قرآن مجسم بود پيغمبر، قانون مجسم بود پيغمبر. ما يك حكومتى مىخواهيم كه قانون باشد، تبع قانون باشد، نه يك حكومتى كه تبع شيطان باشد و شيطان مجسم باشد، ابليس مجسم باشد در بين مردم مثل محمدرضا خان. اينها ابليسند، اينها لشكر ابليسند. اين دولت ابليس است، تابع ابليس است، شيطان است، تابع شيطان است، حكومتى نظامى، همان حكومت شيطانى است، يك حكومتى است كه بر خلاف رضايت خدا و بر خلاف رضايت ملت است، يك همچو حكومتى شيطانى است.
ملت ديگر فريب توبه شاه را نخواهد خورد
ما مىخواهيم يك حكومت الهى باشد، موافق ميل مردم، راى مردم و موافق حكم خدا. آن چيزى كه موافق با اراده خداست موافق ميل مردم هم هست. مردم مسلمانند، الهى هستند، وقتى ببينند عدالت را مىخواهد اجرا بكند، خدا مىخواهد عدالت در بين مردم اجرا بشود، خدا مىخواهد كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 112
به حال اين ضعفا و طبقه سوم يك فكرى بشود، نه مثل حالا كه همه قدرتها را روى هم گذاشتند، يك عدهاى مىخورند تا تخمه مىكنند، يك عدهاى از گرسنگى ريختند اطراف تهران و نه آب دارند و نه برق دارند و نه نان دارند و نه چيزى دارند (مىخواهد عدالت باشد) بله اينها مرتب صداى عدالت اجتماعى و احكام مبين اسلام را مىگويند، اين حرفها را مىزنند اما ادعاست. مىآيند در مقابل ملت و توبه مىكنند لكن فريب است اين. فريب نبايد بخورد اين ملت و نمىخورد (تا حالا ما اشتباه كرده بوديم و از اين به بعد ديگر اشتباه نمىكنيم) كى همچو التزامى داده كه شما اشتباه نكنيد. اشتباه كه نبوده، عمداً اين مال ملت را داديد به آمريكا و شوروى خورده است، عمدى است اين كارها، اشتباهى نيست. ميدانيد داريد چه ميكنيد، عالم، عامد با همه توجه به اينكه اين مال، مال ملت است و اين آمريكا دشمن اين ملت است و اين مال ملت را به اين دشمن ملت مجانى داديد. شما عالميد، نه اينكه اشتباه بوده. بعد از اين هم همين كارها را مىكنيد و ممكن است كه بعد از اين باز بيائيد بگوئيد من اشتباه كردم. شما اشتباه نكرديد، شما عمداً مال اين ملت را به ديگران داديد برخلاف مصلحت ملت و ما يك حكومتى مىخواهيم كه روى مصالح اين ملت كار بكند.
اشخاص صالح، مجرى قوانين شرع الهى بعد از سرنگونى حكومت شاه
البته ما دستمان به حكومتى كه مثل پيغمبر باشد كه ديگر نمىرسد تمام شد دستمان به يك حاكمى مثل على بن ابيطالب كه نمىرسد. اينها را ما حالا نمىخواهيم بگوئيم كه ما مىخواهيم على بن ابيطالب سلام الله عليه بيايد ما از كجا پيدا كنيم يك همچو چيزى اما ما ميخواهيم يك حكومتى باشد كه لااقل تبع قانون باشد، تبع قانون اسلام باشد، تبع قوانين مجعوله صحيح باشد.اينها از اول كه آمدند برخلاف قانون آمدند و تا آخر هم برخلاف قوانين رفتار مىكنند از اول نه شرع مقدس با اينها موافق بود نه قوانين جارى مملكت موافق با اينها بود، تا حالا هم هر چه كردند، بر خلاف قوانين كردند، برخلاف شرع مقدس كردند، بر خلاف رضاى خدا كردند، برخلاف رضاى مردم كردند، ما مىخواهيم يك دولتى تشكيل بدهيم، دولتش مشكل نيست كه خيال مىكنند كه اين را ما از آسمان مىخواهيم يك دولتى بياوريم، نخير توى همين زمين اشخاصى هستند كه مىتوانند به عدالت رفتار كنند، اشخاصى هستند كه شريف هستند، در همين زمين، در همين ايران، در همين خارج، در همين داخل ما داريم اشخاصى كه اينها مىتوانند اداره بكنند مملكتشان را، مىتوانند كه عدالت كنند بين مردم، مىتوانند مردم را به عدالت وادار كنند، مىتوانند تنظيم كنند امور مملكت را نه به اين اختلاف و اين به هم خوردگىاى كه الان هست مىتوانند اقتصاد مملكت را مهار كنند.
ما داريم چيز، خوردنها زياد است، حلقومها خيلى گشاد است. تمام نفت را در يك حلقوم، دو تا حلقوم فرو مىبرند، البته مملكت ديگر ورشكست مىشود. آنقدر بخور هست كه هر چه در آيد از اين مملكت، اين بخورها زيادتر دهانشان باز است و حلقومشان باز است. ما مىخواهيم اين حلقومها را ببنديم، اين مردمى كه حلقومهايشان خيلى كوچك است، به اينها يك تقسيمى بشود، يك چيزى به اينها
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 113
برسد. ما يك همچو حكومتى مىخواهيم، نه حكومتى كه همهاش را خودش و عائلهاش ببلعد و بخورد و برود، حالا ادعا بكند (بيائيد محاكمه كنيد اينها را، بيائيد اين اموال اينها را صورت بگيريد محاكمه كنيد) آخر براى كى اين حرفها را مردك مىزنى؟ مگر مردم نمىشناسند تو را؟! نشاختند تو را؟! تو واقعاً مىخواهى محاكمه كنى عائله خودت و خواهرهاى خودت را؟! تو خودت را بنشين محاكمه كن، اجازه بده خودت را محاكمه كنند، ببينيم خودت چقدر خوردى، تو راس دزدها و سارقها هستى، تمام خيانتها را تو كردى، خواهرهايت هم دنبال تو هستند، آنها هم مثل تو. برادر و خواهر و عمو و عموزاده و هر چه دارد، ديگر هر چى هست. مىگويند 60 هزار نفر همين عائله و بسط آنهائى كه با او هستند هست، مىگويند 60 هزار نفرند، شايد هم بيشتر باشد. همه منافع مملكت ما توى اين حلقومها دارد فرو مىرود، آنوقت مىگويند اقتصاد ما اقتصاد كذاست. (فكر اقتصاد را كردهايد؟) ما فكر اين را كرديم كه وقتى اين منها بشود، اين خوراك حلقومها منها بشود، منافع مملكت ما به قدر خودش بيشتر هست. ما غنى هستيم، دزدىها زياد است، خوراك زياد است، حلقومهاى گشاد است، ويلاهاى خارجى بايد اداره بشود، بايد به اشخاص خارج، به مطبوعات خارجى سالى نمىدانم صد ميليون دلار بدهند كه از آقا تعريف بكنند و بگويند كه ايشان عدالت اجتماعى دارد و ملت ايران نرسيدند به اين حدى كه آزاد بشوند. يعنى چه نرسيدند به اين حد؟ ملت ايران نمىخواهند آزاد بشوند؟! نرسيدند به آن حد كه آزاد بشوند؟! شماها نرسيديد به آن حد كه آدم بشويد، كارترها نرسيدند به آنجا كه فكر آدمى بكنند، انسان باشند، نه ملت ايران نرسيده كه مىگويند نمىخواهيم مالمان را بدهيم به تو.
ضرورت بيدارى و تبليغ در قبال تبليغات سوء اجانب
بيدار بشويد آقايان. اين تبليغات در خارج زياد شده است، حالا هم دارند تبليغات مىكنند، از هر طرف تبليغات كه (نمىتوانند اينها مملكت را اداره كنند) اگر اداره كردن، كشتن مردم است، همه حيوانات هم مىتوانند اداره كنند، اگر گرگها هم بريزند توى مملكت ما بهتر از اين اداره مىكنند مملكت را. نمىتوانند كدام است؟ مگر مملكت ايران رجال ندارد؟ مگر محصلين نداريم ما؟ آنها يا در خارج از كشور به سر مىبرند و جرات نمىكنند بيايند در ايران يا در خود ايران در انزوا هستند، وقتى كه تو بروى و اين رژيم برچيده بشود اشخاص لايق صحيح مىآيند اداره مىكنند مملكت را، نمىتوانند كدام است؟ شماها نمىتوانيد كه آن قدر سروصدا بلند شده است و نمىتوانيد هم الان بخوابانيد. الان شما نمىتوانيد اداره كنيد مملكتتان را، خوب برويد وقتى نمىتوانيد، ما خودمان را اداره مىكنيم.
تبليغات زياد است، شما هم توجه بكنيد، شماها هم تبليغ بكنيد، در مقابل اين تبليغات تبليغ بكنيد، بگوئيد اينها نمىتوانند اداره كنند، بهتر از اين چه ديگر كه الان نمىتوانند، همه كارهاى مملكت الان لنگ است، الان همه در اعتصابند از باب اينكه همه ناراضى هستند. شما يك عده ناراضى، يك مملكت ناراضى درست كردهايد. اگر كسى بتواند يك مملكتى را اداره كند كه اينقدر ناراضى پيدا
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 114
نمىكند. شما نمىتوانيد اداره كنيد، وقتى نتوانستيد همه ناراضى، تاجر بروى ناراضى، كاسب بروى ناراضى، ادارى بروى ناراضى،ارتش بروى ناراضى. شما خيال كرديد كه همه ارتش مثل اين چند تا الدنگ هستند كه به جان مردم افتادند؟ نه همه اينطور نيستند، آنها به ما پيغام دادهاند (ما حاضريم، چه) پيغام دادند، اگر وقتش شد آنها هم حاضرند براى كارها. كى را شما راضى قرار داديد، شما چهار نفر را راضى كرديد كه به جان مردم افتادهاند دارند مال و جان مردم را از بين مىبرند. اين چهار نفر را با پول راضى كرديد، يا پول نفت ما را به اينها خورانديد يا چيزهاى ديگر منافع مملكت ما را به جان مردم ريختند، ما مىخواهيم اينها را بيرون بريزيم از مملكتمان، اينها بروند سراغ كارشان. تا حالا چاپيدند بس است. بعد بروند جاى ديگر بچاپند. وظيفه ايرانيان مقيم خارج آگاه كردن دنيا از خيانتها و جنايات شاه و اجانب در ايران شما همه موظفيد كه مطالب ايران را بگوئيد براى مردم، بگوئيد براى اين اروپائىها، براى اين آمريكائىها، مطالب را به آنها بگوئيد، حاليشان كنيد كه مملكت ايران وضعش اين است، يك مملكت ناراضى الان پيدا شده است و اين مملكت ناراضى با دست آمريكا و شوروى و با نوكرى محمدرضا خان پيدا شده است اينها و پدرش كه مثل اين بود يا يك خرده بهتر از اين شايد، شايد. بگوئيد آقا، با هر كس ملاقات مىكنيد بگوئيد مسائل ايران را. اينها بد معرفى كردهاند ايران را، اينها معرفى كردهاند كه اينها يك مردم وحشى هستند كه نمىگذارند اداره بشود مملكت شماها وحشى هستيد كه نگذاشتيد اين مملكت ما دست خود ما باشد تا ادارهاش بكنيم - شما- هر جا شما دست مىگذاريد دست آمريكا آنجاست. اين مملكت، ارتش را دست مىگذاريم 60 هزار نفر يا 45 هزار نفر مستشار آنجا هست، حالا دارند كم كم مىروند، فرهنگش را دست بگذاريم دست اينها تويش بوده، مجلسش، مجلس از خود اينهاست، افرادش شاه با ليست اينها تعيين شده، شاهش با دست خود اينهاست، همهاش با دست اينهاست. ما چه چيز داريم ديگر؟ ما هيچ چيز نداريم الان، اقتصاد ما داريم؟ همهاش دست اينهاست، همهاش با خيانت اين مرد و جنايات آنها، اربابها دارد مىشود. ما مىخواهيم يك مملكتى باشد دست خود شماها، دست اين سروپا برهنههائى كه دارند گرسنگى مىخورند براى اينها فكر بكنيد شماها، مىخواهيم دست يك دستهاى بيفتد كه اينها شرافت انسانيت داشته باشند، اعتقاد به يك خدائى و يك روزى كه حسابها كشيده مىشود داشته باشند - نه مثل اينها كه اصلاً خدا نشناسند - تا براى اين فقرا يك كارى بشود، براى خود مملكت يك كارى بشود، از دست اين نفتخورهاى مفتخور يك قدرى نجات پيدا كنيم ما. شما موظفيد كه به هر جا مىرويد، با هر كس تماس پيدا مىكنيد، اين درد اين مملكت را بگوئيد و درمانش را هم كه رفتن اين مردك و عرض كنم به هم خوردن اين رژيم باطل و دست برداشتن اجانب از سر ما، اين هم درمانش است. اگر اين درد برود آن درمان پيدا بشود كه آنها بروند و اين هم برود - همهشان دردند و مثل يك غده سرطانى مىباشند - و اينها را ما قطعشان
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 115
بكنيم، مملكت يك مملكت خوبى است، هم وسعتش خيلى زياد است هم نعمتش خيلى زياد است، همه چيزش هست اما يك دسته خائن دارد به همش مىزند اوضاعش را، اين دسته خائن بروند، يك مملكت خوبى داريم هم خودمان ادارهاش مىكنيم. انشاءالله خدا همهتان را توفيق بدهد، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 116
تاريخ:21/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار مصرى
سؤال: چگونگى شروع جنبش اسلامى و خواستهاى اساسى اين جنبش را توضيح دهيد، جنبش اخير چگونه شروع شده و چرا؟
جواب: فكر حكومت اسلامى، اينكه بايد اسلام حكومت كند و نه غير اسلام، يك فكرى نيست كه تازگى داشته باشد. در ابتداء اسلام، برنامه اسلام اين بوده است كه حكومت الهى همه جا باشد. نهايت اينكه، غفلت مسلمين از مصالح خودشان و اخيرا هم دستهاى استعمار از چند صد سال پيش به اين طرف موجب شد كه حتى طرح همچون آرمانى نشود. جنبش اسلامى اخير بيش از 15 سال است كه به رهبرى علماى ايران با مخالفت با طرحهاى شاه شروع شده است، طرحهايى كه مخالف اسلام و ايران بوده و دنباله خيانتهاى گذشته او نيز بود. مردم از علما طرفدارى كردند. اختلافات زياد واقع شد كه اين مطلبى است طولانى. آنچه تقريباً در اين يك سال واقع شد، اينكه كم كم خواستههاى ملت به صورت طرحى درآمد و منتهى به اين شد كه همان خواستهاى صدر اسلام بايستى طرحش ريخته شود و در اين طرح نه فقط ايران از زير بار استعمار و ظلم بيرون مىرود، بلكه سرمشقى باشد براى همه كشورهاى اسلامى، چه ايران و چه ساير كشورهائى كه زير فشار و استبداد هستند. نظر ما كه ملت هم با آن موافق است اين است كه پس از از بين رفتن حكومت قلدرى و خلاف اسلامى شاه، يك دولت اسلامى و يك جمهورى اسلامى متكى به قوانين اسلامى و آراء مردم كه اكثريت قريب به اتفاق مسلم هستند، در ايران مستقر بشود و احكام اسلام آنطور كه هست اجرا گردد و همه مطالب ايران و نظام آن بر طبق خواستهاى اسلامى جريان پيدا كند.
سؤال: به نظر حضرت آيت الله، كيفيت و ماهيت حكومت اسلامى كه مطرح فرمودهايد چيست؟ و وجه تمايزش با آن اسلامى كه در قانون اساسى منظور شده است چيست؟ آيا در طرح مساله حكومت اسلامى، بيشتر نظر به مسائل اجتماعى اسلام است يا مسائل سياسى اسلام؟ آيا منظور از اجراى دقيق احكام اسلام اين است كه فىالمثل دست دزد را از اين به بعد قطع كنيد؟ چگونه برداشتى داريد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 117
جواب: مطلب مورد نظر اين است كه نظامى كه مخالف نظام اسلام است، در همه چيز، هم فرهنگش برخلاف اسلام است، هم ارتشش و هم اقتصادش و هم سياستش، بايستى منقلب شود و نظام اسلامى تحقق پيدا كند. پس از اينكه نظام اسلامى تحقق پيدا كرد، آنوقت مجلس هست، آراء وكلاء مجلس هست، تمام اينها هست. ما مىخواهيم همه احكام اسلامى را جارى كنيم و عملا" ثابت خواهيم كرد كه احكام اسلام مترقى است و بهتر از اين است كه دزد را ببرند و دزد بيرون بياورند.
سؤال: مىخواهيم بفهميم درباره بعضىها كه مىگويند حضرت آيت الله برنامه واضحى ندارند و آنجه كه طرح مىكنند يك سرى شعار است و شايد اختلافات شخصى بين شاه و ايشان است، مىخواهم درباره تمام اينها صحبت بفرماييد، آيا اختلاف شخصى وجود دارد؟ چرا يك برنامه اقتصادى واضحى نداريد؟
جواب: اما برنامه، خيال مىكنند برنامه در كار نيست، خير، برنامه هست، اسلام برنامه دارد، ما خودمان هم برنامه داريم لكن برنامه اسلام است و مترقى و بهتر از برنامههائى است كه به دست استعمارگران پياده شده است. اما اينكه اختلاف شخصى در كار باشد، ابدا من اختلاف شخصى با كسى ندارم، اگر اختلاف شخصى مىبود، ممكن بود من بگذرم و مىگذشتم. اختلاف، اختلاف اسلامى است و اين شخص با مصالح اسلام و مصالح كشور مسلمين مخالفت و خيانت كرده است و بنابراين مساله چيزى نيست كه كسى بتواند از آن بگذرد.
سؤال: آيا شما برنامه اقتصادى معينى داريد؟ من پاسخ خصومت شخصى را فهميدم و ليكن آيا حضرتعالى برنامه واضح و مشخصى داريد؟
جواب: بلى، برنامه مشخص و واضحى داريم. برنامه اسلام مشخص و واضح است.
سؤال: آيا ما مىتوانيم خطوط اصلى آن را بفهميم؟
جواب: فعلا" خير، بايد برويد مطالعه كنيد و خطوط اصلى را دريابيد. در آينده، ما تمام خطوط سياسى، اقتصادى و فرهنگ خود را بيان مىكنيم.
سؤال: اگر چنانچه ارتش همواره در تاييد شاه باقى بماند، آيا حضرتعالى وسيله ديگرى براى رسيدن
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 118
به اهدافتان داريد؟
جواب: وسائلى چون وسائل نظامى كه شاه به آن متوسل شده است، ديگر تاثيرى ندارد، اينها شكست خورده و نمىتوانند كارى انجام دهند و اين ملت را خاموش كنند و قهراً خودشان تسليم خواهند شد اما اگر شاه پافشارى كند ما شيوههاى مبارزاتى را متناسب با آن تغيير خواهيم داد.
سؤال: نسبت به مسائل اقتصادى و اينكه شايد برنامه نباشد، حضرتعالى درخواست بيرون رفتن شاه را از سلطنت خواستاريد، آيا اگر شاه سلطنت را رها كرد و اوضاع اقتصادى به همين شكل باقى بماند، آيا وضع عوض شده است؟
جواب: نه، اوضاع اقتصادى عوض خواهد شد و يك اقتصاد صحيح و سالم ما عرضه مىكنيم و الان اينها اقتصاد ما را ورشكست كرده و از بين بردهاند. اينها خرجهايى كردهاند كه خلاف مصلحت بوده است، دزدىهايى كردهاند كه خيانت بوده است و براى حفظ خود به اشخاصى پولهائى بسيار گزاف داده است و ما تمام اينها را از بين مىبريم و اطمينان داريم كه ديگر اقتصاد عقب مانده نخواهيم داشت و به نيازهاى مردم محروممان جواب مثبت خواهيم داد.
سؤال: چرا حضرتعالى نيروهاى سياسى مخالف ديگر را از همكارى با خود در مبارزه براى رسيدن به هدفهايتان دور مىكنيد؟ مثل كمونيستها كه همان هدف را دارند.
جواب: نه، ما نمىتوانيم كمونيستها را بپذيريم براى اينكه خطر آنان براى كشور ما كمتر از خطر شاه نيست، ما آنها را نمىتوانيم بپذيريم.
سؤال: راجع به كشورهاى عربى، آيا از بعضى از آنها حق پناهندگى سياسى در خواست كردهايد و موضع آنها چيست؟ انتقادات شما نسبت به عراق چيست؟ و بودن شما در عراق؟ برداشت شما از موضعگيرى حكومت فرانسه نسبت به بودن شما در پاريس چيست؟
جواب: اما نظر من نسبت به دول عربى نظر خوبى نيست. دولتهاى عربى نه توانستهاند استقلال خودشان را حفظ كنند و نه توانستهاند يك وحدتى بين خودشان ايجاد نمايند كه اسرائيل را از بين ببرند. اختلافات بين خودشان و خيانت بعضى از سران دولتهاى عربى باعث اين شده است كه صهيونيستها در اينجا باشند و خودشان را تثبيت كنند و اخيرا هم متاسفانه
رئيس مصر اين كار را دارد انجام مىدهد، البته ممكن است بعضىها نسبتاً بد نباشند لكن رويهمرفته نتوانستهاند يك اتحادى بين خودشان ايجاد كنند كه به واسطه آن اتحاد، هم از استعمار نجات پيدا كنند و هم از اذناب استعمار كه از آن جمله اسرائيل است. و اما نسبت به ملت عرب، همه برادر ما هستند و ما با آنها مثل برادر رفتار مىكنيم. اما اينجا دولت فرانسه فعلا" رفتارى مسالمت آميز دارد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 120
تاريخ: 21/8/57
بيانات امام خمينى پيرامون ابعاد سياسى - عبادى اسلام
آخرين دسيسههاى حكومت نظامى
اعوذ بالله من الشطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از اينكه آقايان به واسطه تنگى جا در زحمت هستند معذرت مىخواهم. انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند. امروز روز عيد بود و در ايران خواستند نماز عيد را انجام بدهند لكن در خيلى جاها مانع شدند از اين كه اين مراسم مذهبى بجا بيايد. در قم با گاز اشك آور مردم را متفرق كردند كه نماز نخوانند، در بعضى جاها هم ريختند و خيلى وحشيگرى كردند. بالاخره اين تير آخرى است كه شاه در تركش داشت و با كمال وحشيگرى در تمام ايران با مردم معامله كردند و بنا دارند معامله كنند. حكومت نظامى، نخست وزير نظامى و بىخبر از خداى تبارك و تعالى لكن فايده ندارد، اين دست و پا زدنها فايده ندارد. شاه ديگر در بين ملت پايگاهى ندارد. سلطنت رضا شاه كه از اول هم قانونى نبود حالا ديگر اگر قانونى هم بود، يك سلطنت ياغيگرى است و مردم با فرياد در همه جا خط بطلان كشيدند بر اين سلطنت. الان ياغى است شاه و با ياغيگرى دارد يغما مىكند، هم بيت المال را و قتل عام مىكند مردم را.
اسلام ديانتى عبادى - سياسى است
اين مواقفى كه در اسلام هست مثل عيد فطر، عيد اضحى (قربان) و حج، مواقف حج، نماز جمعه و جماعات كه در شب و روز انجام مىگيرد، اين مواقف جنبههاى عبادى دارد و جنبههاى سياسى اجتماعى هم دارد يعنى جنبه عباديش در جنبه سياسيش، اينها مدغمند، منضم به همند. ديانت اسلام يك ديانت عبادى تنها نيست و فقط وظيفه بين عبد و خداى تبارك و تعالى، وظيفه روحانى تنها نيست و همين طور يك مذهب و ديانت سياسى تنها نيست، عبادى است و سياسى، سياستش در عبادات مدغم است و عبادتش در سياسات مدغم است يعنى همان جنبه عبادى يك جنبه سياسى دارد، همين اجتماع در اعياد براى نماز، اين عبادت است لكن آن اجتماع خودش جنبه سياست دارد. مسلمانها بايد از اين اجتماعاتى كه هست، از اين اجتماعات استفادههاى زياد بكنند مثلاً مسجدها در صدر اسلام به اين صورتى كه بعدش به توسط اشخاص منحرف به اين صورتهاى مبتذل در آمد، در صدر اسلام اينطور
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 121
نبوده است، مسجدها محلى بوده است كه از همان مسجد ارتش راه مىافتاد براى جنگ با كفار و با قلدرها، از همان توى مسجد. آنجا خطبه خوانده مىشد، دعوت مىشدند مردم به اينكه فلان مثلاً آدم متعدى در فلان جا قيام كرده بر ضد مسلمين يا مال مردم را چپاول مىكند، قلدرى مىكند، انحرافات دارد و از همان مسجد راه مىافتادند و مىرفتند طرف دشمن، از همان جا قراردادها حاصل مىشد.
مسائل مطروحه در نماز جمعه
در خطبه نماز جمعه مقدرات مملكت بايد بيان بشود، مسائل سياسى كه در مملكت جريان بايد پيدا كند، مسائل اجتماعى كه در مملكت بايد جريان پيدا كند، گرفتارىهاى مسلمانها، اختلافات مسلمانها در آن خطبهها بايد طرح بشود ورفع بشود. جنايات امثال محمدرضا خان بايد در اين خطبههاى جمعه گفته بشود و انتقاد بشود. راههايى كه ممكن است با آن راهها اين جانىها را از بين برد، در نماز جمعه بايد گفته بشود. نماز جمعه عبادت است لكن عبادتى كه مدغم در سياست است، سياست، در عبادت مدغم است.
اختلاط در مذهب مسيحيت
مثل مذهب مسيح يعنى اين مذهبى كه حالا در دست مسيحىها هست و من گمان ندارم كه مسيح عليه السلام مذهبش اين بوده است كه اينها الان مىگويند كه هيچ كارى نداشته باشند به زندگى مردم و هيچ كارى به وضع سياسى نداشته باشند و همين بروند يك زنگى بزنند و دنبال آن زنگ هم يك عبادت مختصرى بكنند و تمام بشود برود تا آخر، نيست. من گمان نكنم كه در دنيا همچو مذهبى، مذهب مسيحى باشد. منحرف شده است اين مذاهب، مذهب يهود و همين طور مذهب نصارى انحرافات پيدا كرده است، دست در اين وارد شده است.
قرآن كتابى جامع الاطراف است
مذهب اسلام كه سندش قرآن است و محفوظ است، حتى يك كلمه تغيير نكرده است. اينطور است كه قرآن مشتمل بر همه چيز است يعنى يك كتاب آدم سازى است، همين طور كه آدم همه چيز است، معنويت دارد، ماديت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد. قرآن كريم هم كه آمده است اين انسان را بسازد، همه ابعاد انسان را مىسازد يعنى كليه احتياجاتى كه انسان دارد، چه احتياجاتى كه شخص دارد و چيزهايى كه مربوط به شخص است، روابط بين شخص و خالق تبارك و تعالى و مسائل توحيد، مسائل صفات حق تعالى، مسائل قيامت، اينها هست، مسائل سياسى و اجتماعى و قضيه جنگ با كفار و اينها. قرآن پر است از اين آياتى كه اين آيات مردم را وادار كرده است و پيغمبر را مامور كرده است كه جنگ كنند با كسانى كه متعدى هستند، با ظالمها جنگ بكنند، يك كتابى است كه تحرك آورده است يعنى عربى كه در آنوقت در زمانى كه وارد شد قرآن كريم، يك مردم متفرق و يك مردمى بودند
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 122
كه با خودشان همان هى ور مىرفتند، در بين خودشان يك جنگ و جدالى بود و هيچ فكر امور سياسى نبودند و همان بين خودشان مثل يك طوايف وحشى بودند در قبل از يك نيم قرن، قبل از يك نيم قرن در حدود سى سال اين امپراطورىها را همين عده عرب كمى كه ابتدا دور رسول اكرم بودند و اينها را ساخت پيغمبر اكرم، در يك مدت كمى دو تا امپراطورى كه آنوقت تقريباً تمام دنيا زير بيرق اين امپراطورىها بوده، يكى امپراطورى ايران بود و يكى هم روم بود، هر دو را آنها فتح كردند. همچو تحركى در اينها آورد كه از جزيره العرب راه افتادند آمدند ايران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا همه جا را تسخير كردند.
هدف از جهاد در اسلام
و تسخيرها تسخيرى نبود كه مثلاً فرض كنيد مثل ناپلئون باشد كه بخواهد يك مملكتى را بگيرد، تسخيرهاى اسلامى براى اين بود كه مردم را بسازد، مردم را موحد كند، مردم را عادل كند، مردم را روشن كند به مسائل. اينطور بوده است، نه اين است كه مىخواستند كشور گشائى كنند، نه مسائل كشور گشائى نبوده، مسائل اين بوده است كه مىخواستند مردم را روبراه كنند يعنى وحشىها را متمدن كنند، يعنى كسانى كه همديگر را مىخوردند. قرآن كريم در نيم قرن، اين جمعيتى كه - هم را - هميشه جنگ مىكردند و يكديگر را مىخوردند، به يك صورت عادلانه در آورد كه با هم آنطور رفتار مىكردند كه ممالك متمدنه رفتار مىكردند و بالاتر از اين.
اسلام مكتب انسان ساز است
در هر صورت اسلام مثل مذاهب ديگر يعنى مذاهبى كه حالا ظاهرش به ما رسيده است، آنطور نيست. همه چيزهاى انسان را مىسازد، هم انسان را از حيث عقل مىسازد، هم انسان را از حيث اخلاق و تهذيب اخلاق مىسازد، هم انسان را از حيث ظاهر و آداب ظاهرى مىسازد، هم در همه امورى كه انسان به آن احتياج دارد، اسلام دخالت دارد. مثل حكومتها نيست كه فقط در امور مثلاً اجتماعيشان، سياسيشان دخالت داشته باشند اما كارى به اين نداشته باشند كه خودش توى خانه چه مىكند، به اينها ربطى ندارد هر كس توى خانه خودش هر كارى مىكند، حكومتها به او كارى ندارند، اگر در خانه خودش هم قمار بازى بكند حكومت چكار دارد، اگر بله بيايد خلاف مثلاً نظم بجا بياورد آنوقت حكومتها مىآيند سراغش. اسلام، همان در منزل خودتان كه خلوت هستيد آنجا با شما كار دارد، در توى عائلهتان كه چند نفر هستيد باز كار دارد به شما، مىآئيد توى همسايهتان، با شما نسبت به همسايههايتان كار دارد، با همشهرىتان باز كار دارد، با هم مذهبىهاىتان كار دارد با خلاف مذهبىهاىتان هم همه، همه اينها را آداب دارد يعنى اسلام اينطور نيست كه مثل حكومت اسلامى فقط حكومت باشد، اسلام يك صورتش حكومت است، يك ورقش باب حكومت است و باب سياسات است، يك طرف ديگرش باب ساختن اين انسان است از حيث معنويات كه به خودش كار دارد، تو بايد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 123
در اعتقادات چه باشى، در اخلاق چه باشى، در آداب عملى چه باشى، بايد چه باشد اينطور چيزها، اسلام كار دارد به همه، اينها را ساير دول و اجتماعات كارى به اينها ندارند. يعنى هيچ دولتى نمىآيد به شما بگويد كه شما توى خانهتان وقتى كه هستيد فلان كار را نبايد بكنيد، به آن كار ندارد، هر كس توى خانهاش هر كارى بكند اما اسلام توى خانه، تنهائى شما باشيد با شما كار دارد يعنى مىگويد بايد چه جور باشى، اخلاقت چه جور باشد، ادراكات عقلىات چه جور باشد، اعمالت، خودت با بچهات بايد چه جور آدابى داشته باشى، بچه با پدرش چه جور باشد، پدر با فرزندش چه باشد، بچه با مادرش چه جور باشد، مادر با فرزندش چطور باشد، برادر با برادرش چطور باشد، همه اين عائله با هم چطور باشند. اين عائله با عائله ديگر چطور باشد، تمام اينها را آداب دارد اسلام برايش، نظر دارد به آنها.
اسلام دينى الهى و جهانگير است
راجع به اجتماع هم نظر دارد، مسائلى دارد كه مربوط به همه بشر است، هيچ مملكتى دون مملكتى نيست، اسلام اينطور نيست كه يك مملكت داشته باشد به اسم ايران مثلاً يا به اسم عراق يا به اسم كذا، اينجورها نيست، تمام عالم تحت نظرش هست يعنى نظر اسلام به اين بوده است كه بشر بسازد، تمام بشر را، هيچ قوم و خويشى با يك قطبى، دون قطبى ندارد، با شرق يا غرب، با شمال و جنوب، با جائى هيچ قوم و خويشى ندارد، يك دين الهى است همانطورى كه خداى تبارك و تعالى خداى همه است، نه خداى شرقىها و مسلمانها يا غربىها يا مسيحىها يا يهودىها، اينطور نيست، خداى همه است و نسبت به همه رازق است و عرض مىكنم خالق است و اينها، اسلام هم يك دينى است مال همه، يعنى آمده است كه همه بشر را به اين صورتى كه مىخواهد در آورد، به يك صورت عادلانه در آورد، به صورتى كه يك بشر به بشر ديگر يك قطره، به قدر يك سر سوزن تعدى نكند، يك بشر با بچه خودش تعدى نكند، با زن خودش تعدى نكند، يك زن با شوهر خودش تعدى نكند، دو تا برادر با هم تعدى نكنند، اينها با رفقاى ديگرشان تعدى نكنند، مىخواهد يك انسان عادل به تمام معنا كه انسان باشد، هم عقليتش عقليت انسان باشد، هم نفسيتش نفسيت انسان باشد، هم ظاهرش ظاهر انسان و مودب به آداب انسانى باشد، مىخواهد اين مطلب را اجرا بكند.
اجتماعات اسلامى مظهر همبستگى و اخوت است
يك شعبه از اسلام هم عبارت از حكومتش هست كه همين حكومت هم در همين آداب شرعيه مسائل حكومتى هم هست مثلاً در حج، اين مواقفى كه در حج هست و مردم را دعوت كرده است ذات مقدس حق تعالى كه بروند به حج و آنجا مواقف دارد. مسلمين نتوانستند آنطورى كه حج بايد استفاده ازش بشود، استفاده كنند. اين يك مجمع عمومى است از همه طوائف مسلمين، يك دعوتى است از تمام طوائف كه هر جورى هستند، در شرق اقصى هستند يا در غرب ابعد هستند، هر جائى مىخواهند باشند، شمال، جنوب، هر جا، در هر مملكتى كه هستند دعوت شدهاند مردم، آن هم ناس دعوت شدهاند،
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 124
نه اينكه فقط مسلمين، همه بايد مسلم بشوند و همه بايد بروند يعنى كسانى كه مستطيع هستند، اشخاص مستطيع كه بتوانند خودشان را به مكه برسانند. اينها را دعوت كرده كه بروند در آنجا هر سال يك دفعه. يك مجمع عمومى مىخواسته است تشكيل بدهد در آنجا، در مجمع عمومى اگر مسلمين قدر بدانند حل مسايلى كه، مشكلاتى كه از براى طوائف مسلمين است در آنجا بايد بشود مثلاً اگر مسلمين ايران بروند در آنجا و مسائلشان را براى مردم ديگر بگويند بر مسلمين ديگر لازم است كه در اين مسائل و مشكلات با اينها همراهى بكنند و همه اينهائى كه آمدند به حج وقتى فهميدند كه مثلاً ايران چه مىخواهد، چه مىكند، دولت ايران به مردم چه مىكند، همه اينها وقتى كه مىروند به بلاد خودشان تبليغ كنند كه چه و همين طور اگر آنها هم يك چيزى ديدند از حكومت خودشان يا از مردم خودشان ديدند و اينجا آمدند و به آنها عرضه داشتند اينها هم مكلفند كه از آنها همراهى بكنند. اينطور است اسلام كه اجتماعاتش اجتماعات سياسى است در عين حالى كه عبادت است. نماز جماعت را انسان خيال مىكند خوب يك عبادتى است كه با هم جمع مىشوند يك نمازى را مىخوانند لكن در اين جماعتها مسائل سياسى بايد طرح بشود يعنى آن كسى كه هفتهاى يك دفعه در منبر مىرود و نماز جمعه مىخواند و منبر مىرود و خطبه مىخواند بايد مسائل سياسى مسلمين را در آنجا طرح بكند و بگويد و آن چيزهائى كه، مثلاً اشتباهاتى كه از دولتها واقع مىشود، در آنجا طرح بشود و مردم را هدايت كند به، هم زندگيشان و هم مبداشان و هم معادشان و هم چيزهائى كه در زندگى لازم دارند.
جنايات رژيم شاه و وظايف مردم
و در هر صورت حالا كه مملكت ايران جورى شده است كه از عبادات مردم هم حالا با سرنيزه جلو مىگيرند، امروز نگذاشتند كه در قم اين فريضه الهى بجا بيايد، در جاهاى ديگر هم همين طور - اشتباه اينها - حالا تمام اخبار به ما نرسيده است لكن خيلى، در بسيارى از جاها كشتار بوده است و مردم را با سرنيزه جواب دادهاند و جواب اشخاصى كه مىگويند كه آقا مخازن ما را نده به ديگران، جواب اشخاصى كه مىگويند ما آزادى مىخواهيم اينقدر اختناق پنجاه ساله ما را خفه كرد، جواب اشخاصى كه مىگويند كه ما استقلال مىخواهيم، تو همه مملكت ما را به ديگران دادى، جوابش حالا اين است كه نخست وزير نظامى و وزراى نظامى و حكومت نظامى و با نظام مىخواهد خودش را نگه دارد. از آن طرف چماق به دستها را مىريزد به جان مردم، از آن طرف حكومت نظامى را درست مىكند. از اين طرف مىگويد بايد نظم باشد، از آن طرف خودش شلوغكارى، دستور مىدهد كه چماق به دستها را بريزند توى شهر و شهرها را آتش بزنند و چه بكنند. اين وضع مملكت ما و اين وضع حكومت شاه و اين وضع زندگى آخر نكبتبار اين مرد خبيث است و بر همه ماها هست كه به اين مسلمين كه در ايران هستند كمك بكنيم لااقل كمك تبليغاتى بكنيم كه به اشخاصى كه در اينجا ملاقات مىكنيد يا مثلاًاين اروپائىها را كه ملاقات مىكنيد به اينها بفهمانيد كه مساله اين است، اينطور نيست كه مردم ايران يك مردم عرض مىكنم كه وحشى هستند و اينها مىخواهند تاديبشان كنند و نمىشود، چنانچه شاه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 125
اينطور معرفى مىكند شما را. شما به مردم بگوئيد كه مردم ايران يك مردمى هستند كه مىخواهند از دست اين ظلم نجات پيدا بكنند، مىخواهند آزاد بشوند، مىخواهند مستقل بشوند، مىخواهند زندگى انسانى بكنند و اين مرد نمىگذارد اين كار را بكنند.
خداوند انشاءالله همهتان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 126
تاريخ: 21/8/57
بيانات امام خمينى در مورد ابعاد مختلف وابستگى رژيم پهلوى
عدم برنامه در نظام جمهورى اسلامى، از تبليغات رژيم بر عليه نهضت اسلامى ايران
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
باز يك رشته تبليغاتى اينها دارند كه بله اين نهضت اسلامى يك امر روشنى دارد و مابقى ابعادش غير معلوم و نيست ديگر چيزى. آن امر روشنى كه دارد اين است كه همه مردم مىگويند كه بايد اين رژيم برود و اين شاه برود و حكومت اسلامى تشكيل بشود. اين در لسان همه مردم است لكن اينها برنامهاى ندارند، همين طور مىگويند حكومت اسلامى، حكومت اسلامى يك چيز غير معلومى است، برنامه ندارد. يا در لسان بعض اشخاص بىاطلاع اين كه اساس ندارد، اصلاً جمهورى اسلامى بى اساس است و از اين سنخ حرفها.
پافشارى رژيم و وابستگانش مبنى بر ضرورى بودن سلطنت شاه
خوب، حالا ما دو قدم داريم، قدم اول، قدم اينكه بايد اين اساسى كه الان هست، اين وضعى كه الان هست، اينها بايد برداشته بشود. اينكه مىگويند كه روشن است، در اين معنا اشكال دارند؟ اينهائى كه با اساس اين نهضت خيلى به خيال خودشان موافقت ندارند، در كدام قدم موافق نيستند؟ در اين قدم اول كه بايد اين بساط كه تا حالا هست و اين رژيم بايد به هم بخورد، اين وضعى كه الان ايران دارد و در ظرف اين پنجاه سال اوج گرفته است و سابق هم بد بوده است، بوده است اينطورها، در اين اشكال دارند كه مىگويند نه همين اوضاع بايد باشد؟
خوب اينها كه (مثلاً اگر كسى پيدا بشود، خوب، هستند اشخاصى كه طرفدار شاه و رژيم شاه، آنهائى كه يا وابستگى به خود شاه دارند يا وابستگى به آمريكا دارند) مىگويند كه نه، اين اوضاع حالا بايد باشد و به تعبير بعضىها شاه غيبت كند (كه حالا فكر آن را كردند) اينها معتقدند كه اين اوضاع خوب است و بايد باشد؟ يا اوضاع بد است، لكن لازم است باشد از باب اينكه ديگر چارهاى نيست؟ اگر معقدند كه اين اوضاع خوب است، معنايش اين است كه اختناق پنجاه ساله همه خوب است. در همه روزنامهها و مراكز تبليغى، اختيارى در كار نباشد و در تحت نظر سازمان امنيت باشد،
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 127
اين يك چيز خوبى است! مىتوانند، جرات دارند بگويند كه در عين حالى كه اين دستگاه تبليغاتى در تحت نظر سازمان امنيت تنظيم مىشود و هيچ روزنامه نگارى حق ندارد كه تخلف كند از مطالبى كه آن القا مىكند و دستگاه تبليغاتى راديو حق ندارد كه غير از آن چيزى كه آنها برنامه مىدهند پخش كند، در عين حالى كه اينطور است، معذالك اين كار خوبى است؟ اين را مىتواند يك نفر مسلمان يا يك نفر انسان يك چنين مطلبى را اظهار كند؟ اگر مىتواند، خوب يكى از اينهائى كه با اين حرفها مخالفند بيايد اين را اعلام كند. هر كس، هر كدام را اينها انتخاب كنند كه خود شاه يا هر كس كه از دوستان شاه هست بيايند اين را اقرار كنند به اينكه دستگاههاى تبليغاتى ما، دستگاههاى مطبوعاتى ما، همه آنها بىاختيار هستند و هيچ ارادهاى از خودشان در پخش اخبار ندارند و همه را سازمان امنيت تنظيم مىكند و اينها بايد حتماً حرف او را پخش كنند و اين خوب است. يكى از اينهائى كه مىگويند شاه بايد باشد، بيايند اين مطلب را خوب، در يك روزنامهاى، در يك ورقه عليحدهاى خودشان طبع كنند و منتشر كنند و امضا هم بكنند، نه اينكه همين طورى بنويسند. بنويسند كه من كه فلان آدم هستم قبول دارم كه اينطور چيزها مىشود لكن من مىگويم اين كار خوبى است. يا مثلاً فرهنگ ما كه عقب افتاده است قبول مىكنند كه عقب افتاده است و نمىگذارند يك فرهنگ مستقلى ما داشته باشيم، فرهنگ تبع است، تبع اراده سفارتخانههاست، بيايند اين را بگويند كه نه، ما كه مىخواهيم شاه بماند براى اينكه فرهنگ ما بايد اينطور باشد و اين كار خوبى هم هست، نه اينكه بگويند ملزميم، بگويند نه، كار خوب است، خيلى خوب است كه فرهنگ ما يك فرهنگ عقب افتادهاى باشد و نگذارند كه جوانهاى ما تربيت بشوند، تربيت علمى بشوند، جورى بشوند كه خودشان سازنده باشند. آن كس مىگويد كه ما با بقاء شاه موافقيم، اين مطلب را اگر قبول دارد كه اينطور هست لكن مىگويد كه (صحيح است لكن بايد اينجور باشد خوب است اينطور باشد) خوب بيايند اين را منتشر كنند اين مطلب را با امضا يك نفر در همه ايران پيدا كنيد كه اين را بگويد و منتشرش هم بكند و خودش را هم معرفى كند كه من كى، پسر كى، يك چنين مطلبى را مىگويم. گمان ندارم پيدا بشود يك كسى كه اين حرف را بزند. يا قبول دارم كه مستشارهاى خارجه اين ارتش ما را در تحت نظر دارد و ارتش ما تحت قيادت مستشارهاى خارجى هستند لكن اين چيز خوبى است، تحت قيادت آنها بودن چيز خوبى است. و هكذا همه ابعادى كه الان ما به آن مبتلا هستيم، چه در ناحيه اصلاً نظام فرهنگى يا نظام ارتشى و چه در ناحيه اقتصاد قبول بكنند به اينكه نفت ما را بىحساب دارند به آمريكا مىدهند و به جاى آن پايگاه براى آمريكا در ايران درست مىكنند، اين را قبول كنند لكن بگويند اين كار خوبى است كه ما مىكنيم، انساندوستى است و محبت به همنوع است و مهمان پرورى است و اينطور چيزها كه ما نفتمان را بدهيم، خوب يك هديهاى است به يك مملكتى، خوب هديه مىخواهيم بدهيم نفتمان را، آنها هم بيايند به جاى اينكه به ما پول بدهند اسلحه بدهند، اما نه اسلحه به ما بدهند،اين اسلحهاى كه اينها خيال دارند كه بياورند در ايران و پايگاه درست كنند در مقابل شوروى، بىبهانه نمىشود آورد، بىبهانه اينكه پول نفت را ما داريم مىدهيم منتها پول نفت را اسلحه مىدهيم، اسلحه احتياج دارد ايران. اين اسلحههاى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 128
بسيار هنگفت و زيادى كه ايرانى اصلاً نمىداند كه چكارش بكند تا راه بيفتد و به اين ايرانى هم نشان نمىدهند اين مطلب را كه اين را چكار بكن كه به راه بيفتد، اينها در اينجا مىخواستند پايگاه درست كنند در مقابل شوروى. اگر همين طورى بگويند ما مىخواهيم پايگاه درست كنيم، خوب صدايش در مىآيد اين هم، اين قارداش هم صدايش در مىآيد مىگويد من هم بايد اينجا يك گوشه ديگر شروع بكنم. آنها نمىخواهند اينجور بشود، مىگويند كه ما نفت داريم مىخريم و عوض داريم مىدهيم. عوض چيست؟ عوض اين است كه اسلحه مىدهيم و ليكن واقع مطلب پايگاه درست كردن براى آمريكاست و الان ايران خيلى از جاهاى آن اين پايگاهها را دارد و مهياست. خوب، اين را مىگويند كه يك كارى است كه شده است و مىشود لكن كار خوبى هست انسان چنين انساندوست باشد. خوب اگر اين را هم خوب مىدانند، اين هم يك نفر پيدا بشود از دوستان شاه يا از رفقاى آمريكا كه اين مطلب را تصديق كند به همين طورى كه من طرح مىكنم و امضا كند. پس اين مطلب را كه نمىتواند كسى بگويد كه اينها كار خوبى است و چى.
پايگاههاى عظيم تسليحاتى آمريكا در ايران، شواهدى بر وابستگى رژيم
باقى مىماند در اين زمينه اينكه يك مطلب ديگر بگويند اين رفقاى شاه و عرض مىكنم چاكرها و غلامزادهها كه نه، اينطور نيست، چنانچه خود اعليحضرت مىفرمايند كه خير، ما مستقليم و ما احتياج به چيزى نداريم و ارتش ما الان جلوى روس را مىتواند بگيرد، جلو انگلستان را مىتواند بگيرد و جلو آمريكا را مىتواند بگيرد و خير - (با تعبير خود اينكه) پدربزرگ ما نيست كه هر چه او بگويد ما بشنويم و از اين حرفها، اين مطلب را مىخواهند بگويند كه پايگاه ندارد آمريكا در ايران؟ خوب بروند ببينند، اينها پايگاهشان معلوم است در كوهستان كجا، در كوهستان كجا در كجا، اين پايگاهها معلوم است الان، ساخته شده و زير زمينهايش همه درست و مجهز. مىگويند نفت نمىدهيم ما به آمريكا، انكار دارند اين را، نه اينكه مىگويند مىدهيم و خوب است، مىگويند ما نفت نمىدهيم به آمريكا، من خوب، آن هم كه همه عالم مىدانند كه شما داريد نفت مىدهيد. مىگويند نفت را به اندازه مىدهيم، آنها هم همه مىدانند كه اين نفتى كه شما مىدهيد و خودتان مىگوييد تا بيست سال ديگر، سى سال ديگر تمام مىشود، اين براى اين است كه بىاندازه مىدهيد.
عدم استفاده آمريكا از منابع نفتى خويش و خريدارى نفت ايران در قبال سلاح
آمريكا نفت دارد نه اينكه احتياج به نفت دارد آمريكا، آمريكا چاههاى نفت زياد دارد و استخراج نمىكند يعنى به اين معنى كه رسيدهاند به چاهها و آنجاهائى كه نفت زيرزمين دارند، آنها هم هست. چاهها را، سر آنها را بستهاند براى آتيه خودشان و از اين هديه ناقابل اعليحضرت دارند. مىگيرند ولى همه نفتهاى خودشان زيرزمين مانده است. الان چاهها را كندهاند رسيدهاند به نفت و در آن را بستهاند و نشستهاند روى آن و دستشان را دراز كردهاند كه بابا نفت بده.اينها كه مىگويند ما
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 129
نفت نمىدهيم، ندادهايم به آمريكا يا به اندازه داديم، خوب شما از اين پولى كه داريد مىگيريد و از اين اسلحهاى كه وارد كردهايد و از اين بيليونها اسلحههائى كه وارد كرديد معلوم است كه چقدر دادهايد و الان هم معلوماست كه چقدر داريد مىدهيد به آمريكا و ساير ممالك ديگر و مىگويند بله ما مىدهيم، اين را مدعى هستند كه ما مىدهيم لكن ارز مىگيريم، خوب اينها يكىشان بنويسد كه ما پول مىگيريم از آمريكا. همه شان قبول دارند كه ما مىدهيم و اسلحه مىگيريم. خوب اين اسلحه را قائلند به اينكه براى مملكت ما اينهمه اسلحه و اينهمه تجهيزات لازم است؟ و ما مىخواهيم يك قدرت مثل شوروى پيدا بكنيم، يك قدرتى مثل آمريكا پيدا بكنيم؟ اينطورى است كه ما لازم داريم اينطور چيزها را و متخصص داريم نسبت به اينطور مسائل و خود ما داريم اداره مىكنيم.
خوب، همه مىدانند كه چهل و پنج هزار، بعضى هم مىگويند شصت هزار مستشار آمريكائى هست، كارشناسهاى آمريكائى هست در ايران با مصونيت، نه مصونيت فقط اينها، مصونيت هر چه آمريكائى هست كه اينها مصون كردند آمريكائىها را، اينها قصههائى است كه تاريخ بايد ثبت كند، بعدها بفهمند كه وضع ايران چه بوده است.
هياهو و تبليغات ساختگى رضاشاه براى لغو كاپيتولاسيون
در زمان رضاشاه وقتى كه كاپيتولاسيون به اصطلاح خودشان لغو شد (آن هم لغويتش حرف بود، اما حالا لغو شد) چه بساطى درست كردند در تبليغات كه بله ديگر اعليحضرت به آنجا رسيدند كه لغو كردند كاپيتولاسيون را، چه كردند و فلان. مدتها روزنامهها و راديو بساط جشن اين را گرفتند كه اعليحضرت رضاشاه كاپيتولاسيون را لغو كرد. يك وقت آنطور هياهو كردند و جشن گرفتند. آن روزى كه اعليحضرت محمدرضا شاه خلف صدق اعليحضرت رضاشاه آمد كاپيتولاسيون را براى اينها درست كرد باز همين بساط بلند، شد كه اى چه خدمت بزرگى، چه خدمت بزرگى كردند، اين بيچاره مطبوعات، خوب اسير سازمان امنيت بودند بايد بنويسند، آنها ديكته كنند اينها بنويسند كه چه خدمت بزرگى، ديگر از اين خدمت بزرگتر نمىشد كه اعليحضرت كردند! چه كردند؟ اينكه او لغو كرد، ايشان اثبات كردند، در لغوش ما جشن بايد بگيريم در اثباتش هم بايد جشن بگيريم. وضع يك مملكتى اينطورى است كه مىگويند خروس مىگويد كه من بيچاره را در عزاخانه سر مىبرند، در عروسى خانه هم سر مىبرند (خنده حضار).
تصويب قرارداد كاپيتولاسيون خلاف روح انسانيت است
وضع ايران اينجور است كه آن طرف قصه را هياهو مىكنند، اين طرف قصه هم هياهو مىكنند. اينها چيزهائى است كه ما حالا مىشنويم و داريم مىبينيم. بعدها آيا باورشان بيايد يك همچو رژيمهائى را ما گذارنديم. آخر من در سن خودم اين قضيه را ديدم. شماها يادتان نيست، هيچ كدامتان يادتان نيست اما من در سن خودم بوده اين قضيه. آن قضيه جشنهاى آنجاى او در سن ما بوده، اين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 130
قضيه جشنها و بساط اينجاى او هم، هياهوى اينجاى او هم در همان وقتى بوده كه ما بوديم هر دوى آنها را، وضع اينطورى است كه طرفين قضيه را بايد عرض مىكنم كه براى آن جشن بگيريم و پايكوبى كنيم كه اعليحضرت آنجا آنطور كردند و اينجااينطور كردند. مىگويند نشده است؟ خوب، شده است منتهى مىگويند خوب شده است. خوب شده يعنى چه؟ يعنى اينكه اين آشپز مثلاً سفارت آمريكا، آن كاسب خيابان مثلاً فلان جا كه آمريكايى است، اگر اين يك شخص محترمى، يك شخص عاليمقامى، يك فيلسوفى، يك عالمى، يك كسى را بگيرد زير، عمداً هم بگيرد زير، دولت ايران حق ندارد، هيچ حق ندارد كه اين را بخواهد، اين بايد رجوع شود به سفارت، سفارت خودشان بلدند چه بكنند.
معنى اثباتش اين است كه (ايشان براى آن آنقدر چيز كردند و آن شخصى هم كه در مجلس آورد آنقدر براى آن نوحه خوانى كرد) هر فردى از افراد آمريكائى در اينجا مصون است، كسى حق ندارد، دادگسترى حق ندارد كه اگر اين كارى كرد بخواهد او را عرض بكنم كه ارتش حق ندارد در اين امر دخالت كند، هيچ كس حق ندارد در اين امر دخالت كند، اين بايد مستقيماً در پيش خود آمريكائىها و در سفارتخانه يا در فرض كنيد كه خود مملكت آمريكا اين قضيه بايد حل بشود، آن هم كه معلوم است راه حلش چيست. اين را مىگويند كه يك چيز خوبى است؟! خيلى خوب واقع شده كه مصونند اينها و عرض مىكنم كه هيچ كس حق ندارد به آنها چيزى بكند اما اگر شخص اول اين مملكت (هر كس هست، هر زهرمارى اگر هست به اصطلاح شما) اگر چنانچه يك فراشى از آنها را زير بگيرد اين بايد محاكمه بشود؟! از آن طرف هيچ شما حق نداريد انتقاد كنيد اما از آن طرف خير بايد محاكمه بشود. خوب اين را مىگويند كه يك چيز خوبى است؟! و آن كسى كه مىگويد نظام شاهنشاهى ايشان بايد باقى بماند و شاه بايد باشد و سلطنت بكند و چطور، مىگويد اين وضع تا حالا خوب بوده و بايد شاه باشد؟! يا خير اين وضع را قبول ندارد و مىگويد نه اين وضع خوب نيست؟ اگر مىگويد خوب است اين وضع، خوب يك چيز بنويسد امضا كند كه: (اين وضع را ما قبول داريم، خيلى هم خوب است، يك فراشى از آنها را اگر ما اذيت كرديم بايد آنطور بشود، يك كس بزرگى از ما را اگر چه كردند آنها نبايد در آنها چه بشود.) اين هم گمان ندارم كه يك آدم، يك انسانى بتواند بنويسد.
بله اينكه بعضى از اينها اصلاً از وضع انسانيت خارج شدند مثل خود اعليحضرت كه اصلاً روح انسانيت از او رفته است، يك روح ديگرى است الان در او، نه ورح انسان، لهذا حرفها هم همين طورى چرت و پرت خيلى گفته مىشود، مىگويد. اين هم كه كسى نمىتواند اينطور بگويد.
التزام رژيم براى انجام ماموريتى از طرف اجانب!!
پس اين طرف صفحه را كه ما نگاه مىكنيم كه قضيه رفتن ايشان است، از اين راه كه نمىتوانيد بگوئيد كه نه، اين كارها همه خوب است، تا حالا هر چه واقع شده، فرهنگ ما عقب است خوب است، اقتصاد ما شكست خورده است و انگل است خوب است، نظام ما تحت نظارت - عرض مىكنم كه -
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 131
مستشاران آمريكائى است اين هم خوب است، اين را كه نمىتوانيد بگوئيد، باقى مىماند اينكه نه، اين طرف را قبول داريم كه اينها خوب نيست لكن چه كنيم چاره نداريم بايد اينطور باشد ما موافقيم با اعليحضرت و با بقاء اعليحضرت براى اينكه ملزميم كه اينطور باشد، ما، التزام داريم، ملتزم هستيم به اينكه بايد فرهنگمان تا يك حد معينى باشد، از اينجا بالا نرود، ما را ملزم كردند به اينكه ارتش شما بايد تحت نظر اينها باشد، ما را ملتزم كردند به اينكه وكلاى شما را بايد ما تعيين كنيم، شما خودتان نبايد دخالت داشته باشيد، ملت هم نبايد دخالت داشته باشند، ملتزميم به اين معنا، چون ملتزيم پس بايد باشد. اگر اين مطلب را مىگويند، خوب الان ملت ايران پا شدند مىگويند كه ما اين التزامها را قبول نداريم، تا حالا هم هيچى نشده، حالا هم دارند مىروند، دارند دنبال مىكنند اين را. خوب اينها اگر قبول دارند كه اين يك چيز بدى است لكن ما را الزام كردند، حالا ملت ايران تمامى پا شدند كه اين التزامى كه مىگوييد ما داديم يا شاه كه ماموريت براى وطنش داشته است و خودش نوشته ماموريت براى وطنم و من هم مىگويم ماموريت براى وطنش داشته لكن او مىگويد ماموريت داشتم كه چه كنم و چه كنم، برسانم آن را به نمىدانم دروازه بزرگ تمدن! من مىگويم نخير ماموريت داشتيد براى وطنتان كه نفتتان را بدهيد و عرض مىكنم فرهنگتان را به زمين بزنيد و وطنتان را بياوريد به حالى كه الان هست، خرابهاى كه الان اسمش را ما وطن گذاشتيم. اگر اينها قبول دارند كه اين رژيم تا حالا خيانت كرده است منتهى مىگويند ملزم است، ملزم است كه خيانت بكند، اين را ما مىتوانيم بپذيريم از وكيل، از وزير، از شاه، از همه اينها كه (من ملزمم خيانت بكنم)؟! خوب برو كنار، كى ترا ملزم كرده كه نخست وزير بشوى؟ كى ترا ملتزم كرده كه وكيل بشوى؟ كى ترا ملتزم كرده وزير بشوى؟ كى ترا التزام كرده كه شاه باشى؟ استعفا بده، آدمى كه اين عرضه را ندارد كه در مقابل اجنبى بايستد و مصالح مملكتش را تامين كند، آدمى كه در تحت اسارت غير است و بايد حتماً مصالح مملكتش را فداى، آنها بكند، ما فرض مىكنيم كه شما اگر بخواهيد سلطنتت محفوظ باشد، بايد اين خيانتها را بكنى؟ لكن تو معذورى؟! كى گفت بايد سلطنت شما محفوظ باشد؟ تو اگر يك آدمى هستى، انسان هستى، اگر يك آدمى هستى كه خائن نيستى بيا اعلام كن بگو كه من نتوانستم اين مملكت شما را، مصالح مملكت شما را حفظ كنم من استعفا كردم. ملت آنقدر به سر تو گل مىريختند كه تا عرش برين بود، نه مثل حالا كه همه داد بزنند (مرگ بر اين سلطنت پهلوى) براى اينكه از تو خير نديدند. كى ترا ملتزم كرده كه به سلطنت باقى باشى تا خيانت بكنى؟ مگر مىشود كه انسان عذر بياورد كه وكيل بوده، ده سال، پانزده سال به اينجا وكيل بوده و وكيل مردم هم نبوده وكيل شاه بوده، نخير وكيل سفارتخانه بوده، همه را هم خودشان مىدانند، رفتند توى اين خراب شده و هر چه خواستند، هر كار زشتى خواستند كردند، هر خيانتى را خواستند بكنند، حالا ازشان مىشود پذيرفت كه من ملزم بودم، مجبور بودم؟! كى گفت تو وكيل بشوى؟ مگر كسى آمد به تو الزام كرد ترا كه حتماً بيا وكيل بشو؟! تو برو پشت آن تريبون و بگو، قصه را بگو كه من را از طرف سفارتخانه آوردند اينجا و من وكيل رسمى اين مملكت نيستم از اين جهت من از اين مجلس مىروم بيرون، آنوقت ببين با تو چه معامله مىكنند. مگر مىشود اينها عذر باشد كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 132
وزير بگويد من معذورم براى اينكه من ملزم بودم، شاه بگويد من معذورم براى اينكه سفارتخانه من را الزام كرده، نمىدانم كى بگويد من معذورم، اين حرفها چيست؟
خيانت و خلافكارىهاى شاه و ديگر صاحب منصبان براى احراز پست و مقام
اينها معذور نيستند، اينها خائن هستند و تعمداً هم خيانت كردند و براى خاطر رياست خيانت كردند. مىخواستند چند روزى، او مىخواسته سلطان باشد او مىخواسته عرض مىكنم وزير باشد، او مىخواسته وكيل باشد، او مىخواسته سناتور باشد و اينها، اينها عمداً به اين مملكت ما خيانت كردند و تمام اينهائى كه در اين دستگاه وارد بودند و خدمت كردند به اين دستگاه، اينها همه خائنند و هيچ لياقت اينكه به اينها يك كارى ولو حمالى را رجوع كنند ندارد، نمىشود آقا كه يك مملكتى كه اينها دارند، اينها مستشارهاى آنها هستند و اينها مشير و مشارهاى آنها هستند و تمامشان واضح است خيانتشان.
من مىگويم حالا ما فرض مىكنيم كه شما راى هم بر خلاف نداديد، شما آدمى بوديد كه مثلاً خلاف آنها را مىخواستيد بگوئيد، ما اينها را فرض مىكنيم لكن مىتوانيد اين را انكار كنيد كه شما وكيل ملت نبوديد و رفتيد در اين مجلس و حقوق گرفتيد؟ اين را مىتوانيد انكار كنيد؟ اگر مىتوانيد، بنويسيد كه ما وكيل مجلس نبوديم، اينجا همين جورى رفتيم و خير اينجا كه مىرفتيم هيچى نبود و نگرفتيم، تا به شما بگويند كه نخير آقا شما در مجلس حقوق گرفتى از اين ملت، حقوق ملت را گرفتى، وكيل ملت هم نبودى، خلاف قانون اساسى كرديد و خيانت كرديد به اين مردم و پول اين مردم را گرفتيد در صورتى كه وكيل نبوديد شما. اگر وكيل را سفارتخانه تعيين كند يا شاه تعيين كند كه وكيل نيست، اين كه قانونى نيست وكالتش، وكالت بايد هر جائى، در هر حوزهاى همان اهالى آن حوزه چيز بكنند. خوب، بگويند ما را تعيين كردند، وكيل مثلاً تهران بيايد بگويد من را تهرانىها چه كردند تا همه تهرانىها بگويند ما اطلاع نداشتيم، آن كه وكيل آذربايجان است بيايد بگويد من وكيل آذربايجانم تا مردم بگويند كه نه آقا ما اطلاعى از اين نداريم. كجا اطلاع داشتند مردم از اين وكلا؟ كى مىشناسد اينها را؟
عدم رشد فرهنگى و بى علاقگى رژيم به دين و كشور، موجبات وابستگى كشور به استعمارگران
نمىشود اينها را عذر حساب بكند كسى بگويد من معذورم، ما مجبور بوديم كه اين فرهنگ را در اين حد نگه داريم، ما مجبور بوديم كه اين ارتش را تحت چيز قرار بدهيم، ما مجبور شديم. خوب اينهمه صاحب منصب توى ارتش وقتى ديدند كه صاحب منصبهاى آمريكا آمدند چه كردند، همه استعفا بدهند. مگر آقا مىشد آنوقت، اگر همه صاحب منصبهاى ما وقتى كه ديدند آمريكائىها دارند اينها را، مستشار دارد آمريكا در اينجا و اينها بايد تحت نظارت آنها باشند، اگر همه اينها يك روز
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 133
استعفاى خودشان را مىفرستادند در مجلس يا پيش شاه كه ما نمىخواهيم با اين وضع، مگر امكان داشت آنوقت مستشار بيايد؟ اينكه مستشار مىآيد براى اينكه شما رشد نداريد، چون رشد نداريد از اين جهت مستشارها مىآيند - كه - بالاى سر شما و شما را مىخواهند اداره كنند. اگر شماها رشد داشتيد، اگر شما يك انسانى بوديد كه علاقه به اين مملكت داشتيد، علاقه به اين آب و خاك داشتيد، اگر يك انسان متدين بوديد كه اساس مسائل است اين، همچو چيزى امكان نداشت برايتان كه بنشينيد آنجا و بخواهيد صاحب منصب باشيد لكن صاحب منصبى كه يك مرديكه از آمريكا آمده هر چه بگويد، بايد اطلاعتش بكنيد، خوب استعفا مىكرديد، كى به شما الزام كرد كه آقا بيا تو سپهبد باش يا بيا تو ارتشبد باشد، استعفا مىكردى، حالا استعفا كنيد، الان كه مىبينيد كه همه مسائل واضح شده است و خيانت شاه واضح شده و خود شاه آمده پشت - عرض مىكنم كه - راديو و اقرار به ذنب و گناه خودش كرده، اسمش را اشتباه گذاشته (تا حالا من كارهايم اشتباه بود از اين جهت از اينجا به بعد اين اشتباهات را نمىكنم) شمائى كه يك شاهى را مىبينيد كه خيانتهاى خودش را اقرار كرده، پشت راديو اعلام كرده، دستش را پيش ملت دراز كرده كه (ببخشيد مرا، من اشتباه كردم) خوب همين حالا همهتان برويد آن كنار يا برويد كنار از ارتش يا متصل بشويد به مردم، باز نريزيد به جان مردم و مردم را بكشيد. پس شما همه خيانتكاريد، شما را نمىتوانيم بگوئيم يك انسانى هستيد كه امين اين مملكت هستيد، شما خائنيد در اين مملكت، شما لياقت هيچ چيز را نداريد. بله صاحب منصبهاى جزء نمىتوانند، آنها چيز كردند، آنها مىگويند ما حاضريم به اينكه كارهائى را انجام بدهيم. ان شاءالله بلكه انجام بدهند.
سلطنت شاه غدهاى سرطانى براى نابودى همه شؤونات مملكت
پس اين ورق مطلب كه قضيه اين است كه اين رژيم بايد از بين برود، اين فاسد است، يك غده فاسد را اگر در نياورند يك انسان را از بين مىبرد، هلاك مىكند. نمىتواند يك نفر آدمى كه مريض است، غده مثلاً فرض كنيد سرطانى دارد حاضر نشود كه اين غده را بيائيد در آوريد، اين خوب، مىكشد غده اگر در نياوريد اين سلطنت يك غدهاى است در اين مملكت كه اگر در نيايد فاسد مىكند مملكت، اين غده بايد در بيايد چاره نيست، اين غده، سرطانى و بدتر از سرطان است، اين بايد بيرون بيايد. باقى مىماند آن طرف قضيه كه من حالا خسته هستم براى ادامه گفتن آنها، ان شاءالله خداوند همهتان را موفق كند، توفيق به همهتان بدهد. يك روز انشاءالله برويد به ايران كه ايران وضعش عوض شده باشد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 134
تاريخ: 22/8/57
بيانات امام خمينى در مورد خواستههاى ملت
غير قابل باور بودن اظهارات شاه مبنى بر عدم اطلاع از خيانتها و جنايتها
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ما سه اصل پيشنهاد كرديم كه حالا مىخواهيم ببينيم كه آيا آنهائى كه محتمل است مخالفت بكنند با اين اصول با كدام يك از اينها مخالفت مىكنند.
يك اصل اين بود كه ملت ايران چنانچه در اين مدت از تظاهراتشان، از شعارشان ظاهر شد اين سلطنت سلسله پهلوى را نمىخواهند و اين يك رفراندمى بود كه سرتاسر كشور به آن راى دادند، با فرياد به آن راى دادند كه ما نمىخواهيم اين سلسله پهلوى را. خوب اگر كسى با اين مخالف است و در مقابل ملت ايران مىگويد كه ما مىخواهيم كه سلسله پهلوى همين طورى كه بودند باز باشند عرض كرديم كه يك دفعه مىگويد كه اين كارهائى كه شاه كرده است ما تصديق داريم كه اين كارها را كرده لكن اين كارها خوب است، اينكه نفت ما را داده است به آمريكا در مقابلش يك مقدار آهن خريده است كه به درد ما نمىخورد، اينكه فرهنگ ما را به عقب رانده است، اينكه اينهمه جوانهاى ما را كشته است، اينهمه حبسها، اينهمه زجرها، اين اختناقها، اينها را قبول دارد كه اينها كردهاند لكن مىگويد اينها كار خوبى است. اگر كسى اين مطلب را بگويد، خوب است كه اعلام كند و امضا كند كه من آن آدمى هستم كه اين كارها را مىگويم خوب است. من گمان ندارم كسى در تمام ايران پيدا بشود كه يك همچو اعلامى بكند. و يا اين است كه مىگويد كه نه، اين كارها را نكردند اينها و اينها را كسان ديگرى كردند. چنانچه بعضى همچو چيزى گفتهاند كه اعليحضرت بى اطلاع بودند از اين مسائل، اصلا هر چه گذشته بر اين مملكت و هر چه ظلم شده است و هر چه خيانت شده، ديگران كردند و شاه اصلا اطلاع از اين مسائل ندارد. همه افراد ايران اطلاع دارند، الا شاه!! شاه توى اين جمعيت نبوده است؟! در بين اين مردم نبوده است؟! ايشان كه در فرمايشات خودشان هميشه مىگويند كه همه كارها به دست من انجام مىگيرد. و ديگران هم همين طور مىگويند كه هر چه عمل مىشود به دست شاه است. در قضيه مدرسه فيضيه كه ريختند و در مدرسه فيضيه آن كارها را كردند، ما آنوقت مىديديم كه به هر كس مراجعه مىشد، مىگفتند كه اعليحضرت فرموده است. چنانچه ما آن روز در يكى از اعلاميهها همين مطلب را نوشتيم كه به هر جا مراجعه مىشود، مىگويند كه اعليحضرت
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 135
فرمودهاند، اعليحضرت فرمودهاند كه برويد مدرسه فيضيه را بهم بريزيد و چه بكنيد. و راست هم مىگفتند، كسان ديگر يك چنين كارهائى را اجازه - نمىداد - نمىتوانستند بدهند بدون اطلاع شاه، شاه كه تمام نظام ايران در تحت رهبرى ايشان هست (ايشان هم خودشان قبول دارند اين را) و در نظام نمىشود حكم قتل كسى را يا حكم غارت يك جائى را يا حكم قتل عام يك ناحيهاى را يك رئيس شهربانى بدهد يا يك ارتشبد بدهد، هيچ كدام نمىتوانند. همه اينها بايد با امر خود شاه يا اجازه او باشد .اينها بايد اجازه بخواهند از او و او اجازه بدهد. همه اين قراردادهائى كه در مجلس واقع شده و مجلس نوشته و گذرانده و اينها همه، بگوئيم كه شاه اصلاً اطلاع نداشته است؟ ايشان در حال غش بوده در اين مدتى كه سلطنت كرده است؟! خوب، اگر در حال غش نباشد، آدم بيدار باشد و شاه يك مملكتى هم باشد آن هم يك شاهى كه همه مىدانند كه همه كارها دست خود اين است و همه ديكتاتورىها را اين دارد مىكند، آنوقت كسى بگويد كه (چنانچه گفتند، اينهائى كه طرفداران شاه و آمريكا، اين حرفها را گفتند كه) گناهى گردن ايشان نيست، ايشان هيچ اطلاعى از اين مسائل نداشتند. شاه كه آمد در قم و در حضور اينهمه جمعيت ايستاد و نطق كرد و بدگوئى كرد به علماى اسلام و بدگوئى كرد به طبقات مردم، اين گناهش گردن ديگران است!! ايشان اطلاع اصلاً نداشته از اين مسائل!! شاهى كه پشت راديو مىگويد كه اين ملاها، اين فلان، اينها ارتجاعى هستند، اينها چه هستند، به مردم امر مىكند كه از اينها مثل حيوان نجس احتراز بكنيد، ايشان اطلاعى نداشته است!! اين چه گناهى شد، گناهش گردن ديگران است كه چيز كردهاند!! ايشان اطلاعى نداشته است!! بهايشان ديكته كردهاند، ايشان هم ندانستهاند اينها چه نوشتهاند اينجا، از رو خوانده است مثل بچههائى كه يك چيزى مىخوانند و متوجه نمىشوند مفادش چيست، ايشان هم خوانده و نفهميده است كه مفاد اين چه هست!! قضيه اطلاحات ارضى به اصطلاح خودشان و اين بساطى كه درست كردند و ايشان خودش مىگويد (انقلاب شاه و ملت، انقلاب سفيد) ايشان كه مىگويد انقلاب (شاه و ملت)، نه اين انقلاب شاه و ملت نبوده است، شاه بى اطلاع از اين مسائل بوده است!! خودش كه مىگويد (انقلاب شاه و ملت) روى كاغذى اين را نوشتهاند كه اين را بخوان و اين آنقدر ادراك نمىكند كه بفهمد انقلاب شاه و ملت يعنى شاه هم دخالت دارد!! اين همين اين عبارت را مىخواند و نمىداند چه چيز نوشته است روى اينجا!! (به منطق اين آقائى كه مىگويد شاه بى اطلاع بوده است، از همه امور بى اطلاع است) پس اينكه نمىشود كسى باورش بياييد. حالا فرضاً يكى هم اين حرف را بزند اما ماها مىتوانيم باور بكنيم كه اين شاه كه همه كارها را خودش مىگويد كه بايد به نظر من باشد و منم كه همه كارها را انجام مىدهم و ديگران را هيچ حساب نمىكرد، تا چند وقت پيش از اين اصلا نه وزيرى و نه وكيل و نه چيزى، هر چه او مىگويد، آن بايد بشود، چيزهاى ديگر چه است! پس اين مطلب را نمىشود گفت كه، نمىتوانيم بگوئيم كه اين كارها همه خوب بوده است و اين كه كرده است، خوب كارى كرده است. اين را كه نمىتوانيم بگوئيم. نمىتوانيم بگوئيم كه اين كارها بد بوده است لكن شاه بى اطلاع بوده است از اين مسائل و اينها همين طور خودبخود ديگران كردهاند و نسبت به شاه دادهاند. چنانچه حالا دارند يك
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 136
دستهاى را كه از رفقاى ايشان بوده و - عرض مىكنم كه - با هم در جرمها شريك بودند، حالا اين دسته را گرفتهاند. حالا من هم نمىدانم چه جورى گرفتهاند يعنى واقعاً يك حقيقتى است اين يا اينكه مىخواهند مردم را بازى بدهند، آنها با0ز رفاقت خودشان باقى است و اينها را به صورت مثلاً از مردم مخفى كردهاند، يك جائى هم برايشان، جاى خوبى هم درست كردند، اين را ما اطلاع نداريم. حالا ما فرض مىكنيم كه ايشان با آنها ديگر وفا نكرده و شريكها را گرفتهاند. اينها البته مىخواهند همچو صورتى را، ايشان هم خيال دارد يك همچو صورتى را به ذهن مردم بياورد كه حالا كه من فهميدم كه اينها خيانت كردهاند، حالا همه اينها را ديگر من مىگيرم. معلوم شد كه اينها خيانتكارند. 12، 13 سال، 14 سال كسى وزير او بوده و عرض مىكنم با هم همه كارها را انجام دادهاند، حالا تازه ايشان اين چند روزى كه مردم مقابلش ايستادهاند، حالا فهميده است كه اينها كارهاى بدى كردهاند كه اين مردم دارند اينطور هياهو مىكنند و حالا اينها را گرفتند براى اينكه مردم بفهمند كه نخير، اعليحضرت مىخواهند اصلاحات كنند، همانطور كه اصلاحات ارضى كردند و انقلاب سفيد درست كردند، حالا مىخواهند انقلاب ادارى كنند و مىخواهند مسائل را درست كنند و وزرا را بگيرند و وزراى زمان كذا و زمان كذا و مىخواهند كارها را درست كنند. ديگر مردم چه حرفى دارند!! اين هم كه كسى باورشان ديگر از ايشان نمىآيد كه اينطور كارها بدون اطلاع ايشان شده است.
شرط قبولى توبه شاه، جبران حقوق بر باد رفته
ملت خوب يك صحبت ديگر هم ممكن است كسى بكند كه نخير، اين همه بد بوده است و ايشان هم كردهاند لكن توبه قبول است. آمده است مىگويد من توبه كردم، توبه پيش خلق و خالق قبول است و هر كه يك كارى بكند توبه بكند ولو هر چه كار بدى باشد، اين را بايد از او قبول بكنيم. اين هم يك راه است كه كسى بگويد كه حالا ديگر شاه سلطنت بكند و حكومت نكند و توبه هم كرده است و كارهائى هم كه تا حالا كرده است تمام، هيچى ديگر، حالا توبه كرده. در توبه هم اين مطلب هست. (حالا اگر ما فرض كنيم توبه هم بكند) توبه پيش خدا هم قبول نيست مگر اينكه آن چيزهائى كه مربوط به حقوق مردم است رد بشود. اگر يك كسى را كشت و بعد بگويد من توبه كردم، اين توبه قبول نيست بايد اين را كه كشته است جبران بكند، وقتى جبران كرد آنوقت پيش خدا هم وقتى توبه بكند، قبول است. ايشان بدون جبران، چون شخص اول مملكت است، خدا يك حساب ديگرى برايش باز مىكند؟! شخص اول مملكت را ديگر خدا حساب اين را نمىكند كه اين بيست و چند سال جرم مرتكب شده است، اموال مردم را خورده است، نفوس مردم را تلف كرده است، امر به خرابىها كرده است، خيانتها كرده است، جنايتها كرده است!! خدا از باب اينكه ايشان شاهند، (معلوم مىشود كه پيش خدا مثلاً به منطق اينها شاه و غير شاه فرق دارد) چون شاه است، از اين جهت مىگويد كه نه اين ديگر قبول است!! مردم كه جوانهايشان از بين رفتهاند، بروند گم بشوند اينها چه هستند، مقابل شاه كه نمىشود اين حرفها را زد!! بگوئيم كه توبه ايشان قبول است بدون اينكه شرايط توبه قبول باشد؟ اگر
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 137
مردم عادى مال مردم را خوردهاند، بگويد توبه كردم، مال مردم را بايد بدهد تا توبه باشد والا اين همان توبه گرگ مىشود و ايشان خوب، بيايند حالا اگر واقعاً توبه كردهاند، بسم الله بيايند در بانكهاى خارجه را اول باز بكنند و اين اموالى كه در اين بانكها هست، اينها را برگردانند به ملت. اين يك راهش، تا برسيم به كشتهها، حالا راه مالىاش. اينهمه اموال مردم را اتلاف كرده است و اينهمه نفت را داده به غير و در مقابلش يك چيزى كه به درد ملت نمىخورد بلكه ضرر براى ملت دارد، بيايد اول اينها را جبران كند، اعلام كند كه من مىخواهم جبران كنم. ايشان اعلام كرده است، مىگويند كه اعلام كرده است به اينكه اين خاندان من هم، اين كسانى كه مربوط به من هستند اينها هم بايد رسيدگى بشود، ببينيم كه آيا اينها خلافى كردهاند؟ نكردهاند؟ اگر خلافى كردهاند خوب اينها هم بايد محاكمه بشوند! ايشان باز... كه خاندان ايشان خلافى كردند يا نكردند؟ معلوم مىشود اين هم از آن مسائلى است كه مخفى است برايشان و اطلاع ندارند!! حالا مىخواهند ببينند كه آيا اين خاندان به كسى خلافى كردهاند، يك جرمى كردهاند!، اگر مرتكب شدهاند. خوب حالا خود ايشان كه مىگويد كه توبه كردم و مقابل ملت مىايستد و مىگويد كه خوب، من يك اشتباهاتى كردهام و حالا تعهد مىكنم كه نكنم و حالا متلزمم كه ديگر نكنم، ضمانت مىكنم و اينها را مكرر مىكند. خوب يك كسى مىايستد، يك ملت مىايستند مقابل او، مىگويند كه تا حالا اين كارها را كه كردى، خوب جبران بكن، آنوقت بگو كه ضمانت مىكنم. مساله يك مساله حقوقى است، همچو نيست كه يك مسالهاى بين تو و خدا باشد، خدا بين تو و خودش را ممكن است كه بيامرزد. ما وكيل عمومى خدا نيستيم، اما خدا قبول نمىكند مگر كه مسائل حقوقى حل بشود. حق مردم به عهده تو است الان، تو الان حق يك ملت در عهدهات است. تو مالهائى كه مال اين ملت است به باد دادهاى، تو ده سال جوانهاى ما را در توى محبس با آن وضع با آنها رفتار كردى و امر كردى كه اينطور بكنند. خوب اينها را بايد جبران بكنى تا بعد بگوئى (استغفرالله )، تو جبران نكرده مىگوئى كه من توبه كردم، ما باورمان مىآيد كه تو توبه كار هستى؟! ملت نشاختهاند تو را؟! مگر شما آن اولى هم كه آمدى سلطنت كردى همه اين التزامات (اول قانوناً بايد التزام بدهى) همه اين التزامها را دادى و بعد آمدى (به قول خودت) اين اشتباهها را كردى. تو از اين به بعد ديگر اشتباه بكن نيستى؟! يا اينكه باز اين را مىگوئى كه مردم را به غفلت بياندازى و باز مشغول بشوى به اين كارهاى اشتباهى كه مىگوئى كردم؟
پس آنكه موافق با ايشان است و اصل اول ما را كه عبارت از رفتن شاه و اين سلسله است مىگويد قبول ندارم، بايد يكى از اين مسائل را قائل بشود به اينكه نه همه كارهاى ايشان خوب بوده و شماها ملتفت نيستيد، مردم ملتفت نيستند كه اختناق يك چيز خوبىاست، نه خوب است و ايشان كارهاى خوبى كردهاند، همهاش اختناق و اينطور چيزهاست، اينها هم خوب است. يا خير، نكرده است ايشان با بى اطلاع بوده است يا توبه كرده ايشان. وقتى اين راهها همه بسته باشد، خوب بايد ايشان نباشد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 138
شاه و شوراى سلطنت هر دو آلت دستى براى تامين مقاصد اجانب
يك مطلب ديگر هم هست كه خوب ايشان نباشند، ايشان بروند و بعد آقازاده ايشان بيايند و عيال محترم ايشان بيايند و شوراى سلطنتى تشكيل بشود و اداره بكنند. آنها كه كارى نكردهاند ديگر، آنها ديگر خوب و صحيح هستند!! ملت ايران نمىتواند اينها را بپذيرد. يك ملتى كه از يك شخصى اين همه رنج برده و از پدرش آن همه رنج برده است، آن همه خيانت ديده است، اين احتمال را مىدهد كه اين پسر هم پسر همان پدر است، چنانچه اين پدر هم پسر همان پدر بود. و از خطاهاى ملت ما اين بود كه گذاشتند اين پسر بعد از آن پدر بيايد سلطنت بكند و بسيار آسان بود آن وقت اگر پيشنهاد مىكردند به اين متفقين و آن وقت مىايستادند و مىگفتند: ما اين را نمىخواهيم آن وقت بسيار آسان بود كه ايشان نباشند. خوب، اين پسر، پسر همين پدر است. شنيدم گفته است كه اين پدر من بى خود اين حبسىها را نگه داشته و اينها خرج دارند، اينها را بكشد، از بين ببريد اينها. مىگويند اينطور ايشان گفته است كه اين حبسىها را براى چه خرجشان را مىدهند، بكشدشان. اگر احتمال اين معنا را بدهند ملت، يك مساله مهمى است. مسائل مهمه را احتمال هم وقتى كه انسان بدهد، بايد احتياط كند او را. اگر شما يك احتمال صحيحى بدهيد كه از اين اطاق وقتى كه مىرويد بيرون، يك حيوان، يك سبعى در اينجا هست كه شمارا مىكشد، نخواهيد رفت از اينجا بيرون همان احتمالش را بدهيد. خوب حالا ما اين احتمال را نمىدهيم اما اگر من احتمال اين معنا را بدهم كه يك، شما احتمال اين معنا را بدهيد كه بيرون اينجا يك سبعى است آدمكش، احتياط مىكنيد، نمىرويد بيرون. ما احتمال اين معنى را مىدهيم كه اين خانواده سبعى هستند كه اينها ملت را خواهند به باد داد. همانطورى كه تا حالا كردهاند بعد از اين هم خواهند كرد. يك آلت دستى هستند از غير (مساله اين حرفها نيست كه، ما حالا روى احتمال داريم صحبت مىكنيم والا مساله احتمال نيست) ايشان يك آلت دستى است، پدر ايشان هم يك آلت دستى بود. آنها مىخواهند حالا آن آلت دست ديگرى آن بعدى را آلت دست قرار بدهند براى خودشان و چطور ملت مىتواند قبول بكند كه اينها باز باشند و - عرض مىكنم كه - آقائى بكنند بر ملتى در صورتى كه آنطور خيانتها را كردهاند. بنابراين اصل اول ما را گمان ندارم كه بتواند كسى انكار كند كه اين اصل نبايد باشد.
سلب اختيار از مردم، اساس رژيم تحميلى سلطنتى
يكى هم قضيه اصل دوم اين است كه اصل رژيم سلطنتى بى ربط است. رژيم سلطنتى رژيم كهنه ارتجاعى است، در وقت خودش هم بى ربط بوده است. اينكه ارتجاع مىگوئيم، يك وقت اين است كه يك چيزى در وقت خودش خوب بوده است ولى حالا ديگر كهنه شده است، سلطنت اگر چنانچه در وقت خودش هم يك چيزى بوده، حالا ديگر كهنه شده است، ديگر سلطنت يك مساله ارتجاعى است لكن سلطنت از اول چيز مزخرفى بوده است، يك آدم سلطان بر يك مردم بدون اينكه مردم اختيارى داشته باشند! حالا آن شخص اول و سلطان اولش كه هميشه با زور آمدهاند به مردم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 139
تحميل شدهاند، هيچ وقت نبوده است كه مردم اراده داشته باشند در تعيين يك سلطان، هميشه با قلدرى و زور آمدهاند و تحميل كردهاند بر مردم و ظلم خودشان را بر مردم تحميل كردهاند و هر كارى خواستهاند به سر ملتها آوردهاند و بعد هم كه يك سلسلهاى، اولى دزد بود و همه كارهاى زشت را مىكرد حالا اصلا در رژيمهاى دنيا اين جزو مضحكههاست، يك كسى مىآيد برخلاف مثلاً يك رژيمى قيام مىكند، اين حالا كه قيام كرد، اين قيام غلط است، اين مجرم است، قيام كرده است بر ضد يك رژيمى، آمد و غلبه كرد و كشت و زد و همه كار زشت را كرد و غالب شد، حالا كه غالب شد همه مىشناسند او را، حالا شد اعليحضرت، تا حالا دزد بود، يك راهزنى آمد و زد و مثلاً سلسله قاجاريه را مىخواهد به هم بزند، تا حالا اسمش اين بود كه اين آدم قيام برخلاف سلطنت كرده و چطور است و اين دزد است و اين خائن است و همه اين حرفها را و لقبها را به او مىدادند، حالا زورش زياد شده و زد و آنها را بيرون كرد، تا بيرون كرد آقاى آمريكا از آن طرف ايشان را مىشناسد و آقاى انگلستان هم از آن طرف مىشناسد و حالا شد اعليحضرت و هر كه بر ضد اين قيام كند مجرم است. تا حالا ايشان مجرم بوده است، حالا كه، به زور به مردم غلبه كرد و او را زد و بيرون كرد، همين دزد شد (اعليحضرت )! بناى دولتها اين است همين دزدى كه تا حالا دزد بود و اگر گرفته بودند او را، مىگشتند او را و همه هم مىگفتند صحيح است اين كشتن، حالا كه زور شد و غلبه كرد، حالا ديگر مىشناسند او را يكى بعد از ديگرى. همين پريروز افغانستان همين طور شد ديگر. همين پريروز افغانستان بعد از اينكه اينها آمدند، اول هى اينها آمدند و چه، هى حرفها مىزدند برايشان، وقتى كه غلبه كردند او از آن طرف شناختش، او از آن ور شناختش، او از آن طرف شناختش.
بنابراين است كه همه ديگر اين دزد سر گردنه را حالا ديگر از اين به بعد القاب تغيير كرد، شد (اعليحضرت ) و هر كس بر خلافش بگويد، خلاف رژيم سلطنتى او چيزى بگويد يا اهانتى بر او بكند چند سال هم حبس بايد برود. اصل رژيم سلطنتى از اول يك چيز غلطى بوده. چه معنى دارد كه يك نفر آدم كه مثل همه ماها هست اكثر آنها هم از همه اين جمعيتها كمتر بودهاند. ادراكاتشان هم كمتر بوده است، اكثراً اينجورى بودهاند، خوب بله قلدرى را داشتند، قلدرىها را داشتند خيلى زورمند بودند اما ادراكاتشان مثل يك آدم متعارف هم خيلىهايشان نبوده، آنوقت اين شد شخص اول و شد شاه، بعدش ديگر به مردم هيچ ارتباط ندارد. خوب، حالا فرض ما مىكنيم كه آن مجلسى كه رضا شاه با سرنيزه درست كرد و همه ديديم، نه يك مجلس ملى بود و ملت آمد و ديد كه قاجاريه مثلا خلاف هستند، آنها را كنار گذاشت و شد ايشان، بعد ديگر از اختيار مردم شد بيرون براى اينكه حالا ايشان با اختيار مردم شد بعد هر كارى بكند، مردم هر چه فرياد بزنند كه آقا تو با اختيار ما، با انتخاب ما شاه شدى ما نمىخواهيم ديگر، برو سراغ كارت، ديگر گوش نمىدهند، ديگر سرنيزه است. مثل همين حالايى كه پيش آمده، آنها قرار دادند، يك كسى را انتخاب كردند، آن طبقه جلو انتخاب كردند حالا ما بايد جرم اين پسره را هم بكشيم. ما انتخاب كرديم اين را؟! آخر اين عقلايى است كه در 50 سال قبل يك طبقه ديگر، يك جمعيت ديگر يك كسى را انتخاب كنند به سلطنت بعد پسر او بى انتخاب اين مردم و با
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 140
مخالفت اين مردم باز سلطان باشد بر اين مردم؟ يعنى هر كارى كه بخواهد بكند (نخير، سلطان مشروطه باشد)، بى انتخاب مردم چراباشد؟ چه معنا دارد؟ هر كسى، هر جمعيتى، هر اجتماعى حق اوليش اين است كه خودش انتخاب بكند يك چيزى را كه راجع به مقدرات مملكت خودش است. كدام يك از اين ملت ما، الان اين طبقه اگر در تمام ايران شما بگرديد يك نفر را پيدا بكنيد كه بگويد من دخالت داشتم در انتخاب محمدرضا خان به سلطنت، پيدا نمىكنيد. هيچ كس، هيچ كس دخالت نداشت است. موهبت الهى بوده است (به قول خودشان) بدون اينكه مردم دخالت داشته باشند. خوب، در قانون اساسى غلط ما اين است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه ملت مىدهند به يك شحصى. خوب ما حالا قبول كرديم، يك موهبت الهى است كه ملت مىدهند، كى ملت دادند اين را؟ كى ملت اصلاً اختيار در اين باب داشتند؟ ايشان كودتا كرد و آمد ايران، آمد تهران - را - از قزوين آمد تهران را گرفت و كودتا كرد و يك عدهاى را گرفت و حبس كرد و كم كم ماند. اولش نمىدانم رئيس قشون بود و بعد كم كم شد وزير جنگ و بعد كم كم شد نخست وزير و بعد هم با سرنيزه مجلس درست كرد و با سرنيزه الزام كرد اينها را كه بايد قاجاريه را خلع بكنيد و بايد من سلطنت كنم، همهاش سرنيزه بود. موهبت الهى كه مردم مىدهند، فرض كنيم كه مطلبش اين است كه اين موهبت الهى است و مردم مىدهند به يك كسى، مردم مىدهند، آخر مردم كجا دادند؟ كى مردم همچو كارى كردند؟ و من عرض كردم كه حالا ما فرض مىكنيم كه اين مردم هم دادند به پدر ايشان و خوب حالا بعدش چه؟ آن جمعيتى كه آنجا بودهاند يك كسى را وكيل كرده، وكيل من كه نبوده است پدر من. شما همهتان آن زمان هيچ يادتان نيست، هيچ كدامتان راى آن وقت نداشتيد، نبوديد تا راى بدهيد. هيچ كدام شما آن وقت نبوديد، ما هم كه بوديم كه راى نداشتيم، خوب، راى كه به او ندادند. حالا ما فرض مىكنيم كه يك جمعيت راى دادند به او، الان كه ما مىخواهيم زندگى بكنيم، مقدرات مملكتمان را تحت نظر يك كسى قرار بدهيم يك كسى بخواهد دخالت در امور مملكتى ما بكند بدون اينكه ما اصلاً اطلاعى داشته باشيم و بدون اينكه اختيارى داشته باشيم ايشان بايد هر كارى دلش مىخواهد بكند؟
مخالفت مردم با سلطه خاندان پهلوى و اصل رژيم سلطنتى
بنابراين اصلاً رژيم سلطنتى يك چيز غلطى است. رژيم سلطنتى چيست؟ بايد مردم خودشان يك كسى را تعيين كنند. مثلاً فرض كنيد كه يك وكيلى را تعيين مىكنند برايشان كار بكند، بايد مردم خودشان يكى را تعيين كنند كه او دخالت كند در امورشان، هر وقت او را نخواستند، بگويند برو گم شو! يك رژيمى كه اينطور استقرار دارد اگر انسان فهميد به اينكه، هر آدمى بفهمد كه هر كارى بكند ديگر از دست مردم خارج است كه بگويند برو، ديگر او هست تا آخر، سلطنت اينطورى است كه يك كسى كه سلطان شد ديگر او هست، بيخ ريش مردم هست، يك همچو آدمى هر چه خلاف بخواهد بكند دستش باز است خوف اين را ندارد كه عزلش بكنند، عزلى توى كار نيست، او هست تا آخر (همه هم شاهدوستاند)! اما اگر بنا باشد كه يك نفر آدم را پنج سال، ده سال، هشت سال بگويند كه شما بيا در
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 141
اين مملكت رئيس جمهور مثلاً باش، كارهاى اين مملكت را اداره بكن، خود مردم آزاد يكى را تعيين بكنند، اين آدم هر چه هم بد باشد به فكر خودش هست لااقل، براى اينكه مىگويد خوب من پنج سال ديگر رئيس جمهور افتادهام، وقتى افتادم پدر مرا مردم در مىآورند، اگر به يك كسى ظلم كرده باشم اينها پدر من را در مىآورند، حالا قدرت دست من است بعد از پنج سال ديگر يك آدمى هستم عادى، مثل ساير مردم. نمىكند قهراً. اصلا از اول رژيم سلطنتى يك چيز غلطى بوده است و تحميل شده است به مردم. اصل دوم ما هم اين است كه رژيم سلطنتى يك اصلى است بى ربط، بايد اختيار دست مردم باشد. اين يك مساله عقلى است، هر عاقلى اين مطلب را قبول دارد كه مقدرات هر كسى بايد دست خودش باشد، مائى كه، يك جمعيتى كه مملكت مال خودشان است، چيزهائى كه در مملكت است بايد به صرفه خودشان خرج بشود، بايد همه چيز اين مملكت در راه صلاح خود اين مملكت باشد يك كسى كه اصلش با مردم جداست و مىگويد كه مردم چكاره هستند من خودم هر كارى دلم مىخواهد بكنم، چطور مىشود مقدراتش را مردم دست يك همچو آدمى بدهند كه هر كارى دلش مىخواهد بكند و به مردم ديگر دخالت نباشد؟ به خلاف اينكه مردم امسال يك كسى را قرار بدهند، همه جمع بشوند با هم قرار بدهند كه اين آقا رئيس جمهور ما، پنج سال هم ايشان رئيس جمهور. ما فرض مىكنيم كه يك آدمى باشد كه خيلى جلب باشد، اين آدم خيلى جلب نمىتواند، عقل اجازهاش نمىدهد كه در اين پنج سال تو هر كارى دارى بكن، هر چه هم مىخواهى ظلم بكن و - عرض مىكنم كه - چه مىشود. ما فرض مىكنيم نه ديگر حقى براى مردم نباشد و حال آنكه در جمهورى حق است و مردم مىتوانند بگويند نه، تو غلط كردى برو دنبال كارت، اگر جمهورى اسلامى باشد كه ديگر واضح است براى اينكه اسلام براى آن كس كه سرپرستى براى مردم مىخواهد بكند ولايت بر مردم دارد يك شرايطى قرار داده است كه وقتى يك شرطش نباشد، خود به خود ساقط است، تمام است، ديگر لازم نيست كه مردم جمع بشود، اصلاً خودش هيچ است اگر بيجا اگر - يك سيلى بزند، رئيس جمهور اسلام اگر يك سيلى بيجا به يك نفر بزند ساقط است، تمام شد رياست جمهوريش ديگر و بايد برود سراغ كارش آن سيلى را هم عوضش بايد بيايد بزند توى صورتش. ما يك همچو چيزى مىخواهيم.
بنابراين اصل اول كه عبارت از اينكه ما اين خاندان را نمىخواهيم اين واضح است، بايد همين طور باشد، مردم هم با ما موافقند. مساله مردمى است. مساله به حسب حق مردم، مردمى است همه مردم فرياد كردند توى خيابانها، حالا هم دارند فرياد مىكنند. همين امروز هم گفتند پنجاه هزار نفر در اصفهان قيام كردهاند و - عرض مىكنم - نهضت كردهاند و تظاهر كردهاند و از اين حرفها. الان هم همان حرفها را دارند مىزنند. اصل دوم هم كه سلطنت رژيم سلطنتى اصلش غلط است اين هم هر عاقلى اگر تصور مطلب را بكند، تصديقش هم مىكند كه يك همچو رژيمى اصلاً درست نيست. بايد اختيار دست خود مردم باشد و چه بكنند. يك كس ديگرى يكى را سلطان بكند، اين سلطان بر يكى ديگر باشد، اين مقدرات اين دست آنهاست. هر كس مقدراتش دست خودش است. اين نسل حالا مقدراتشان دست خودشان بايد باشد، نه دست يك كسى كه هفتصد سال پيش از اين بوده و حالا رفته
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 142
سراغ كارش رئيس جمهور معنايش اين است كه مقدرات دست خود مردم است. مردم الان مىخواهند قرار دهند يك كسى را رئيس جمهور، بعد از پنج سال ديگر تمام مىشود عملش، يكى ديگر را قرار مىدهند بعديش را مىآورند. اين بهتر از اوست و آن غلط بوده است و اين صحيح، اين ممكن است صحيح باشد منتهى ما جمهور به آن معنائى كه هر كس را بخواهند قرار بدهند، در ساير جاها هم اينطور نيست كه هر كس يك شرايطى در آن هست، در رئيسى كه بايد حكومت كند بر مردم، حاكم مردم يك شرايطى در اسلام دارد كه اگر آن شرايط ملاحظه بشود، يك حكومت عدل و صحيح منعقد مىشود.
تحقق جمهورى اسلامى مبنى بر رجوع به آراء مردم
اصل سوم ما اين است كه ما حكومت اسلامى مىخواهيم. يك جمهورى اسلامى كه به آراى مردم رجوع مىكنيم و شرايط را هم مىگوئيم، آن شرايط در اسلام هست براى هر كس كه مىخواهيد تعيين كنيد، هر كه اين شرايط را دارد اين را بخواهند، شرايطش نباشد كه هر دزدى را بخواهند قرار بدهند هيچ عاقلى اين را نمىپذيرد كه هر دزدى را بخواهند قرار بدهند و قرار هم نمىدهند. اين شرط سوم را هم، اين اصل سوم را هم حالا من خسته شدهام بعد عرض مىكنم. و بعضى از حرفهائى كه گفته شده است و نطقى كه امروز باز اعليحضرت فرمودهاند و حرفهائى كه زدهاند، اينها ديگر بعد يك تاملى در آن بكنيم ببينيم چه ايشان گفته است و ما بايد چه بگوئيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 143
تاريخ: 22/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار آلمانى
سؤال: بر سر آلمانىهاى مقيم ايران در صورتى كه اوضاع ايران عوض شود و حكومت اسلامى به روى كار آيد، چه خواهد آمد؟
جواب: با آنها به طور انسانى رفتار مىشود و در صورتى كه مصالح ملت را مراعات كنند، ابداً ضررى بر آنها وارد نخواهد شد.
سؤال: بر سر سرمايههاى صنعتى آلمانىها در ايران چه خواهد آمد؟
جواب: اگر سرمايهها از خودشان باشد، آن هم محفوظ خواهد ماند و ظلمى بر كسى وارد نخواهد شد.
سؤال: همانطورى كه حضرت آيت الله اطلاع داريد، شاه به نام ملت ايران قراردادهائى را با آلمانىها و خارجىها بسته است. آيا يك دولت جديد به رهبرى حضرت آيت الله اين قراردادها را ادامه مىدهد؟ و چه اتفاقى بر سر اين قراردادها رخ خواهد داد؟
جواب: قراردادهائى كه موافق مصالح ملت است، به قوت خود باقى مىماند.
سؤال: همانطور كه مسبوق هستيد، سرمايههائى به نام ايران در آلمان سرمايه گذارى شده است. اين سرمايهها، چه سرنوشتى پيدا خواهد كرد؟
جواب: اين سرمايهها مال كشور و ملت است و دولتى كه مىآيد به مصلحت ملت عمل خواهد كرد.
سؤال: در حكومت آينده، آزادى زنان چگونه خواهد بود؟ آيا اينها بايد مدارس را رها كرده و به منازل بروند، يا اينكه بر ايشان امكان خواهد داشت به تحصيلات خود ادامه دهند؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 144
جواب: اين حرفهائى كه راجع به زنان و يا مسائل ديگر شنيدهايد، اينها همه تبليغات شاه و اشخاص مغرض است. زنها آزاد هستند و در تحصيل هم آزاد هستند، در كارهاى ديگر هم آزادند، همانطور كه مردها آزادند. حالاست كه نه زن آزاد مىباشد و نه مرد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 145
تاريخ: 22/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار روزنامه فرانسوى لوموند
سؤال: كشور ما، كشور آزادى است و ما بسيار خوشحاليم كه حضرتعالى به فرانسه تشريف آوردهايد. حضرت آيت الله درباره وضع ايران پس از توقيف دكتر سنجابى چه نظرى دارند؟
جواب: با توقيف دكتر، اسباب تحولى نمىشود. اين هم از دست و پاهائى است كه شاه مىزند به خيال اينكه دكتر را تسليم كند و معلوم نيست كه كسى تسليم شاه بشود يا اشخاص محترمى تسليم شاه بشوند.
سؤال: نظر حضرتعالى درباره احتمال مبارزه مسلحانه چيست؟ دو سه روز پيش از اين آقاى شريعمتدارى در اينباره گفتهاند هنوز تصميمى در اينباره گرفته نشده است.
جواب: ما اميدواريم قبل از اينكه نوبت به مبارزه مسلحانه برسد، مسائل به دلخواه ملت ختم شود. اگر چنانچه يك وقت مقتضى شد، آنوقت تجديد نظر مىكنيم.
سؤال: حضرتعالى مىفرمائيد كه بايستى در ايران، جمهورى اسلامى استقرار پيدا كند و اين براى ما فرانسوىها چندان مفهوم نيست زيرا كه جمهورى مىتواند بدون پايه مذهبى باشد، نظر شما چيست؟ آيا جمهورى شما بر پايه سوسياليسم است؟ مشروطيت است؟ برانتخاباتى استوار مىباشد؟ دموكراتيك است؟ چگونه است؟
جواب: اما جمهورى به همان معنائى است كه همه جا جمهورى است لكن اين جمهورى بر يك قانون اساسىاى متكى است كه قانون اسلام مىباشد. اينكه ما جمهورى اسلامى مىگوئيم براى اين است كه هم شرايط منتخب و هم احكامى كه در ايران جارى مىشود، اينها بر اسلام متكى است لكن انتخاب با ملت است و طرز جمهورى هم همان جمهورى است كه همه جا هست.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 146
تاريخ: 22/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران البيرق
سؤال: حضرت آيت الله! جنبشى كه شما معرفى مىفرمائيد و ارزشهاى روحى و مردمى كه از آن برخوردار است آيا به تنهائى مىتواند به اسم اكثريت ايرانى و بدون چپىها و بدون مخالفين سنتى، حكومت را در دست بگيرد و اگر امروز بر اساس شعارهائى كه شما مطرح مىفرمائيد رفراندمى در ايران صورت گيرد، نسبت درصد آرائى را كه ممكن است به دست آوريد چقدر خواهد بود؟
جواب: اكثريت قاطع ملت ايران مسلمان است و به آنچه كه ما بخواهيم راى مى دهد. همه ملت ايران شاه را نمىخواهند. آيا 90 درصد مردم ايران كه مسلمانند، به عنوان اكثريت يك جامعه نمىتوانند يك جمهورى اسلامى تكشيل دهند؟
سؤال: آيا امكان دارد كه شوروى به جنبش شما كمك كند؟ آيا حضرت آيت الله به طور كلى از آمريكا مايوس هستند يا اينكه معتقديد اگر روزى براى آمريكا مسلم شود كه ايام حكومت شاه رو به پايان است، مصلحت خود را بر خواهد گزيد؟
جواب: اما راجع به شوروى، ما احتياجى به كمك او نداريم و همانطور كه از آمريكا كمك قبول نمىكنيم از شوروى هم كمك قبول نخواهيم كرد. اما راجع به آمريكا، آمريكا البته هميشه مصالح خودش را ملاحظه مى كند و ليكن ملت ديگر به آمريكا اعتنا نمىكند و شاه بايد برود و غير از اين هيچ راهى نيست، چه آمريكا و شوروى بخواهند يا نخواهند.
سؤال: آيا امكان دارد ارتش ايران به نفع جنبش شما تحول يابد؟ يا اينكه ارتش دوستدار شاه باقى خواهد ماند؟ يا اينكه از برگشتن ارتش به راه درست مايوس شدهايد؟ يا اينكه معتقديد شهوت حكومت بر نظاميان غالب آيد و آنان خود زمام حكومت را به دست گيرند و سربازهاى آنها به ملت بپيوندند؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 147
جواب: آيا سران جيره خوار ارتشى كه پنجاه سال است توسط آمريكا خريدارى شدهاند به اين سرعت قابل تغيير هستند؟ ارتش شاه را نمىخواهد و لكن قدرت دست سران ارتش است. ارتش، خصوصاً افسران و درجهداران جوان آن با ملت هستند ولى فعلا" قدرت يك انقلاب را ندارد، فعلا" حكومت را نظاميان آمريكا در دست گرفتهاند ولى بايد دانست كه اداره اين حكومت بسيار مشكل است، اصولا" نظامى نمىتواند حكومت كند.
سؤال: شوروىها مىگويند كه علت انقلاب دينى بر ضد شاه اين است كه اصلاحات ارضى امتياز املاكى را كه روحانيون داشتهاند از آنها گرفته است، جواب شما به چنين اتهامى چيست؟
جواب: اگر كسى از وضع زندگى روحانيون مطلع باشد خوب ميداند كه روحانيون املاكى نداشته و ندارند، روحانيون از طبقه سوم مىباشند. مساله، مساله اصلاحات ارضى نيست، مبارزات ملت ايران معلول جنايات و خيانات 35 ساله شاه است كه توسط روحانيون برملا گرديد و براى درهم كوبيدن رژيم شاه است.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 148
تاريخ: 24/8/57
بيانات امام خمينى در مورد حق مسلم و مشروع ملتها در تعيين سرنوشت و اشاره به هدف نهايى ملت ايران
تحقق جمهورى اسلامى، آرمان نهائى ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
ما عرض كرديم كه ملت ايران (كه ما هم دنبال ملت ايران هستيم) آنها سه تا اصل را تقاضا دارند و در تظاهراتى كه سرتاسر ايران كردند و حالا هم مىكنند اين سه تا اصل را ذكر مىكنند و مقصودشان تحقق اين سه تا اصل است، البته آن كه مقصود اصلى و هدف اصلى است آن اصل سوم است كه حكومت اسلامى، جمهورى اسلامى، آن كه هدف نهائى و اصل است آن است لكن دو اصل ديگر هم در آن منضم است يعنى اگر همان اصل هم فقط مىگفتند، اين دو تا اصل هم لازمه آن هست. آنها كه مىگويند ما حكومت اسلامى مىخواهيم يا جمهورى اسلامى مىخواهيم، تحقق جمهورى اسلامى نفى رژيم سلطنتى است و نفى رژيم سلطنتى نفى شاه است در صورتى كه شاه هم قانونى بوده باشد حكومتش والا از اول ديگر بىاساس است. اين دو تا اصل اگر چه هدف اصلى نيست لكن دو تا اصل مهم است كه به يك وجهى اينها هم هدف هستند، البته هدف نهائى عبارت از همان تاسيس يك حكومت عدل اسلامى است لكن خود همين معنا كه بايد اين شخص و اين سلسله بروند سراغ كارشان اين هم خودش يك هدفى است - هدفى شده است از براى ايرانىها براى اينكه بعد از آنكه ايرانىها تمام جناياتى كه تا حالا برايشان شده است در اين 50 سال و تمام بدبختىهائى كه اينها داشتهاند، چه از اينكه نگذاشتهاند رشد فكرى بكنند جوانها و از آن طرف به واسطه زيادى مراكز فساد - كه مراكز فحشا و فساد و اشاعه اين مراكز، چه از ناحيه اينكه مثلاً مشروب فروشى چقدر هست اين كازينوها و اين بساط چقدر هست، مجلاتى كه اسباب فساد مىشود و جوانها را فاسد مىكند چقدر در اين 50 سال بوده است و ترويج از آنها كردهاند و راديوها چه حالى داشتند، سينماها چه حالى داشتند، تلويزيونها چه حالى داشتند همه اينها به واسطه اين است كه اين رژيم و اين حكومت، حكومتى است كه مىخواهد كه اين جوانهاى ما را فاسد كند و اين مراكز زياد فحشا و همه اطراف و همه جوانب فحشا را رواج دادن براى اين است كه جوانها را از دانشگاهها بكشند به ميخانهها و به كارهاى زشت و بد. پس اين جنبه كه عبارت از فاسد كردن جوانهاى ماست، اين هم زير سر همين حكومت فاسد است كه اگر حكومت، حكومت صالح بود، مصالح مسلمين را و مصالح ملت را درنظر مىگرفت، نمىگذاشت كه اين قوه بزرگ و اين نيروى عظيم ملى فاسد بشود و كار از آن نيايد. اين را مردم از
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 149
چشم همين هيئت حاكمهاى كه شاه اينجا درست كرده، همين رژيم فاسد مىدانند و از آن طرف هم اينكه راجع به فرهنگمان، راجع به اقتصادمان، هر چه بدبختى در ايران تحقق پيدا كرده، ملت ايران از دست اينها مىدانند و واقع هم همين است كه حكومت فاسد موجب همه فسادهائى است كه از همه اطراف به ما احاطه كرده. بنابراين خود اين الان يك هدفى شده است براى مردم كه اين آدم نبايد باشد و اين رژيم نبايد باشد، اين خودش يك هدف كانه اصيلى الان از براى مردم است ولو اينكه وقتى كه ما آن هدف اصلى را ملاحظه كنيم، اين مقدمه اوست و لازمه اوست. نبودن اين رژيم لازمه بودن رژيم صحيح اسلامى است بنابراين، اين دو تا اصل به آنطورى كه عرض كردم اشكالى در آن نيست و كسى نمىتواند، يك كسى كه بخواهد درست فكر كند، عاقلانه فكر كند، بستگى نداشته باشد به آمريكا يا به شاه، نمىتواند ديگر تصديق كند كه اين رژيم بايد باشد، با اين فسادهائى كه مترتب بر آن هست معذلك بايد باشد و نمىتواند انكار كند كه فساد در كار بوده و اينقدر هم قضيه شور بوده كه خود خان هم فهميده است براى اينكه خوب چند روز پيش از اين پشت راديو ديديد كه اقرار كرد به همه اشتباهات منتهى اسمش را اشتباهات گذاشت لكن اقرار به اين كرد كه تا حالا هر چه شده است كارهاى خلاف بوده و از اين به بعد نمىشود.
بنابراين يك مسالهاى است كه خود ايشان هم، حالا گاهى وقتها يك كاسههائى كه از آش داغتر هم هست داريم، ممكن است كه در بين مردم كه به اثر فكر عقب افتادهاند يا اينكه خير، طمع دارند و باز ميل دارند كه شاه باشد و آمريكائىها باشند، اينها باز شاه را بخواهند تنزيهش كنند و بگويند چه هست، ممكن است باشد ولى خود ايشان هم تصديق كرده به اينكه دراين مدت اشتباهات بوده است و ما هم عرض كرديم كه قضيه اشتباهات نبوده، تعمدها بوده است و از آنوقت تا حال هر چه كار كرديد شما بر ضد ملت كرديد و سلطانى (اگر چنانچه ما فرض هم بكنيم كه يك سلطانى باشد كه روى قوانين درست آمده باشد روى كار) اگر چنانچه خيانت به يك ملتى كرد، اين ديگر لياقت سلطنت ندارد و ساقط است.
تكيه بر استقلال اقوام در تعيين سرنوشت
بنابراين اصل اول و دوم كه اين نبايد باشد و رژيم سلطنتى يعنى يك رژيم كهنه غلطى از اول بوده و بر حسب عقل هم يك مطلب غلطى است كه مثلاً در 700 سال پيش از اين يك جمعيتى، ما فرض كنيم كه اگر هم اينجور بوده، با اينكه اينجور كه نبوده است اين، اين را ما مىدانيم كه از اول اينطور نبوده است كه با تصويب ملت روى كار آمده باشد، سرسلسله قاجاريه را همه مىدانند كه آمد و زد و گرفت و زدند و به هم زدند اوضاع را، خود رضاشاه را همه ما ديديم او را ديگر، آن شنيدنى است، و آن هم ديدنى است كه ما كه يادمان هست اينكه ايشان هم آمد و گرفت و زد و چه كرد و با زور و با سرنيزه سلطه پيدا كرد و سلطنت پيدا كرد كه هيچ ابداً به ملت ارتباط نداشت، حالا ما فرض كنيم كه نه، يك سلطنتى را ملت آورده است روى كار، در 700 سال پيش از اين ملت ايران جمع شد و يك
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 150
سلطانى را، خودش را و اعقابش را سلطان كردند. راجع به آن سلطانى كه در زمان خودشان است و سر و كار خودشان با آنهاست بسيار خوب، خوب شما خواهيد مقدرات مملكت خودتان را، مملكت از شماست و مقدرات مملكت هم بايد به دست شماها باشد و شما هم يك نفر را منتخب كرديد، خوب ما از اين پيرمردهاى 70 سال پيش از اين، 700 سال پيش از اين پرسيم شما نسبت به ما چكاره هستيد؟ شما به چه دليل يك كسى را سلطان براى ما قرار داديد؟ ما خودمان در اين زمان بايد انتخاب كنيم. به مجرد اينكه در 700 سال پيش از اين يك اشخاصى آمدند و يك كسى رايا يك سلسلهاى را سلطان كردند، اين اسباب اين مىشود كه نسبت به ما هم يك وضع عقلى قانونى داشته باشد؟ به چه دليل؟ هر قانونى اين را بگويد، غلط است كه بايد حتماً شما تسليم بشويد به آنى كه 700 سال پيش از اين به عقل خودش يك چيزى را گفته است و يك كسى سلطان كرده است. بنابر اين اگر هم ما فرض مىكرديم كه سلطنت مثلاً رضاشاه يك سلطنتى بوده است كه روى تصويب مردم بوده و آن مجلسى كه درست كردهاند، آن قلابى كه درست كردند نه يك مجلس صحيحى ما فرض كرديم بوده است، آنها هم موكلهايشان يك طايفه ديگرى بودند، الان اكثريت جمعيت الا نادرشان، نادرشان كه چند نفرى در هر شهرى ممكن است پيدا بشود كه يادشان است آن وقت، اگر هم يادشان باشد آن وقت معلوم نيست كه اكثر اينها به يك حدى رسيده بودند كه راى داشته باشند، بچه بودند يا جوان بودند، خوب حالا ما فرض مىكنيم كه در 70 سال پيش از اين، و يا 100 سال پيش از اين يك جمعيتى آمدند، جمعيتى كه پدران اين طايفه بودند و آمدند و راى دادند به اينكه وكلائى تعيين كردند، مىگوئيم حالا آزاد بودند همهاش گفتنى است والا نيست اينطورها (فرض كنيم كه خير، آزاد بودند وكلا را تعيين كردند آنها، آن وكلا، وكلاى اينها بودند، بسيار خوب، وكلاى آنها حق داشتند كه يك كسى را تعيين كنند كه مقدرات اينها دست او باشد. درست خوب به چه مناسبت اين وكلا، وكلاى ما كه نبودهاند، خوب شما كه آن وقت نبوديد. تا وكيل داشته باشيد، وكيلهاى شما كه نبودند. به چه مناسبت آنها مقدرات شما را دست پسر رضاخان دادند؟ چه حقى، پدران ما چه حقى داشتند كه يك همچنين كارى بكنند؟ نه ما پدرانمان را وكيل كرده بوديم و نه خودمان وكيل كرده بوديم اين وكلا را، اينها بيجا يك همچون كارى كردند.
بنابراين اصل رژيم سلطنتى بطلانش همراه خودش است، خود قانون اساسى آنوقت كه اين فروعش همهاش پوسيده است، همين خود قانون اساسى مىگويد كه سلطنت يك موهبتى است الهى كه به اعليحضرت آن را مردم مىدهند. حالا موهبت الهى است و مردم مىدهند، حالا اين، چه جور شده كه مردم وكيل خدا هستند، اين موهبت را مردم مىدهند، اين چه است؟ شايد آن وقت هم اينها ديدند كه نمىشود مثلاً دعوا كرد با رضاخان يا با آن سلاطين كه آن وقت بودند نمىشود خيلى دعوا كرد، خواستند، يك استخوان لاى زخم بگذارند. قضيه اين حرفها نيست بيخود است، اين نظام غلط پوسيدهاى است. در هر صورت در خود قانون اساسى هم اين است كه سلطنت موهبت الهى است كه مرم مىدهند به شاه. حالا ما همين ماده را مىخواهيم عمل بكنيم به آن مردم بايد سلطنت را بدهند به شاه، ما از
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 151
سرتاسر اين مملكت سؤال مىكنيم كه سلطنت ايشان را آيا شما داديد به ايشان؟ هيچ كس جواب آره ندارد براى اينكه اگر هم صحيح باشد پدران شما (اگر صحيح باشد، من عرض مىكنم دروغ است اين حرف اما اگر هم صحيح باشد) اين موهبت الهى را دادند به رضاخان، خوب رضاخان مرد و سلطنت او هم تمام شد. پدران ما نه وكيل ما بودهاند نه ولى مابودند، هيچى نبودند. آن وقت اكثر مردم نبودند در كار تاپدرشان يك كارى برايشان بكنند. بنابر اين به چه دليل الان محمدرضاخان به حسب قانون اساسى، به حسب همين قانون كه موهبت الهى است كه مردم دهند به شاه، خوب از ايشان ما مىپرسيم كه كدام مردم به شما چنين راى دادند؟ شما خودتان قبول داريد كه اين راى را به پدر شما دادند آن هم آنهائى كه دادند، الان از آنها كمى مانده است هيچى نمانده است تقريبا، اگر هم داده باشند. بنابر اين روى موازين قانون اساسى يعنى روى همين مادهاى كه شاه به آن استناد مىكند براى سلطنت خودش، روى همين ماده ايشان سلطنت ندارد براى اينكه موهبت الهى بايد ملت بدهند به يك كسى كه شاه بشود و ملت ندادهاند به او. عرض كنم اينها روى اين است كه سلطنت رضا شاه را مردم داده باشند به او و مردم ندادهاند و ما ديگر ميدانيم و ما فرض مىكنيم كه خير، آن سلطنت موهبت الهى بوده است كه مردم دادهاند به شاه. حالا ما اين هم فرضش مىكنيم كه خير، خود اين مردم همه با هم جمع شدند و اين موهبت الهى را تقديم آقاى آريا مهر كردند، خوب الان كه مردم همه دارند گويند نمىخواهيم، خوب تمام مىشود قضيه. خوب يك چيزى را مردم دادند، حالا مىگيرند. يك چيزى كه اختيارش دادنش دست يكى كسى است، اختيار گرفتنش هم دست خود اوست.
ما فرض مىكنيم كه همه مردم جمع شدند يك روزى گفتند كه محمدرضاخان سلطنت براى او باشد. ما اين موهبت الهى را تقديم ايشان كرديم، حالا را شما چه گوئيد؟ تو حالا مىخواهى سلطنت بكنى، سلطنت سابق بسيار خوب، تا حالا قانونى هستى به قول خودت، از حالا كه مردم دارند گويند نه، ديگر چه؟ مىگوئيد كه همه باز هم مىگويند آره؟ اصفهانىها داشتند آتش مىزدند به همه چيز، باز آنجا، مرديكه آنجا(ايشان بود يا يك كسى از رفقايشان) مىگفت كه مردم شاهدوست اصفهان!! الان هم اينها اين حرفها را مىزنند كه مردم شاهدوست ايران!! خوب الان اين مردم شاهدوست همه با هم جمع شدهاند مىگويند ما نمىخواهيم يك مطلبى را، يك كسى را من وكيل كردم، مادامى كه عزلش نكردم وكيل است، وقتى عزلش كردم ديگر نمىتواند بگويد تو وكيل كردى مرا ديگر حق ندارى حرف بزنى، خوب سلطنت يك چيزى بوده كه مردم بايد بدهند به يك كسى، حالا ما هم فرض كنيم مردم دادند به شما، حالا مىگويند نمىخواهيم، حالا ديگر ايشان چه مىگويد؟ پس ايشان ياغى است الان. اينكه من گاهى مىنويسم ياغى، نه اين است كه مبالغهاى است، مبالغه نيست، ايشان الان ياغى است ياغى عبارت از آن آدمى است كه بيايد بيخودى يك جايى، يا به ضد قوانين بخواهد يك حكومتى بكند، بخواهد يك كلاهبردارى بكند، ايشان تمام اين استفادههائى كه در اين مدت كرده روى ياغيگرى بوده است و كلاهبردارى بوده. اگر فرض كنيد سلطنت يك حقوقى داشته است و ايشان حقوقش را گرفته، كلاهبردارى بوده براى اينكه سلطنت نبوده كه تا حقوق بگيرد ايشان. ما فرض مىكنيم كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 152
خير، ايشان همچو موافق با همه مواد قوانين عمل كرده و سلطنت هم يك حقوقى داشته و آن حقوق ناچيز را هم ايشان گرفته، ما از ايشان پرسيم كه شما به چه دليل گرفتى؟ شما كه سلطان نيستيد كه حقوق بگيريد. الان كه مردم دارند فرياد مىزنند كه (نه) به چه مناسبت شما در جايى كه مال ملت است نشستهاى؟ جايى كه مال ملت است روى حكمفرمائى مىكنى، مردم را دعوت مىكنى شما كه، مال ملت است اينها، چه مىگوئى به مردم؟
بنابراين اين اصلى كه ايشان نبايد باشد، مردم مىگويند نبايد باشد اما حالا مردم مىگويند نبايد باشد، شايد اكثراً غافل باشند از اينكه اين نبايد كه از اول باشد، نبوده از اول، نه اينكه نبايد باشد. نبايد باشد، مال آنى است كه تا حالا بوده، حالا مىگوئيم آقا تا حالا شما بوديد بسيار خوب، حالا از اين به بعد چه گوئيد، خوب برو ديگر بس است ديگر تا حالا هر كارى كردى خوب يا بد، بسيار خوب از حالا ما نمىخواهيم. اين مال (نبايد باشد) است اما وقتى كه مطلب را بازش كنيم از هم يا تاريخ اين سلطنت ايشان را آنهائى كه يادشان است و آنهائى كه تو كتابها نوشتهاند اگر نوشته باشند و جرات كرده باشند، نوشتهاند، منتها ظاهر نيست بعد پيدا مىشود اينها. و آنهائى كه اطلاع به واقعه دارند خوب، مىدانند كه قضيه اين نبوده است كه يك سلطنت اعطائى باشد كه قانون اساسى گويد كه اعطا كردند. اين سلطنت رضاخان، پدر محمدرضا، اين يك سلطنت زورى قلدرى، مجلس سرنيزهاى و الزامى به اينكه شما بايد راى بدهيد به اينكه
آن دسته بروند و اين دسته بيايند، نه آن دسته درست بود و نه اين دسته درست بود.
دليل پشتيبانى ابرقدرتها از شاه تثبيت منافع خودشان است
قضيه اين نبود كه يك مجلس قانونى بوده و يك انتخاب قانونى بوده و اينها و ما حالا مىگوييم كه شما تا حالا درست بوديد. اصلاً از اول غلط بوده، از اول نبوده ايشان شاه. پدرش را انگليسىها تحميل كردند به ما و خودش را هم متفقين يعنى هم انگليس و هم روس و هم آمريكا تحميل كردند به ما، الان هم پشت سرش ايستادند و هر شب و هر روز داد مىزنند به اينكه نه، ما اين را خواهيم، ما بهتر از اين كسى را نداريم (با تعبير اينكه بعضى وقتها تعبير به اينكه، مىگويند تعبير شده است به اينكه اين آدم ماست) كارتر بگويد اين را كه (اين آدم ماست، اين بايد باشد) ما نمىخواهيم آقا، خوب يك كسى كه شما گذاشتهايد براى منافع خودتان ما منافع خودمان را بايد ملاحظه كنيم، ملت ايران مىگويد منافع خودم را مىخواهم ملاحظه كنم، نه منافع آمريكا را. خوب، آمريكا و انگلستان و روس همه شان جمع شدند به اينكه /ايشان را / بايد باشد ايشان، همه فرياد ملت ايران اين است كه اينها چكاره اند كه مىگويند اين بايد باشد؟، ما ملت و مملكت مال ما، هيچ كدام شما حق نداريد بگوئيد كه ايشان بايد باشند. (منافع ما را ايشان بهتر از ديگران حفظ مىكند)!! خوب منافع شما را حفظ مىكند، به ما چه ربطى دارد؟ وقتى بناشد منافع شما را اينها حفظ مى كنند شما ببريدش يك جائى هر چه هم دلتان مىخواهد به او، هر كارى مىخواهيد بكنيد اين چه معنا دارد كه شما يك كسى منافع شما را چيز
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 153
مىكند ولكن از ما مىدزدد و به شما مىدهد. ما مىخواهيم ندزدد، مىخواهيم دستش را بگيريم كه ندزدد ديگر، مال مردم را برندارد بدهد به شما. ما اشكالمان سر هر دوى شماهاست، سر آمريكاست كه دارد مىخورد و مىبرد، سر اين است كه دارد مىدهد اموال مردم را به غارت . در اينجا حرفهاى ديگر هست، حرفها مىزنند، ايشان مكر را اين را مى گويند كه اگر چنانچه من بروم اين مملكت تجزيه مىشود، حالا ايران است، بعد ايرانستان مىشود، يعنى تبع مثلاً روسها، يك تكهاش تبع روسها مثل ازبكستان و نمىدانم چه مىشود اين هم ايرانستان شود و آن طرفش هم چهار قسمت مىشود، آن طرفش هم دست انگليسها مىافتد آن طرفش هم دست مثلاً روسها مىافتد اين طرفش هم دست آمريكائى و تجزيه مىشود ايران.
الان كه ايران، ايران است براى خاطر به صدقه سر ايشان است كه ايران است، اگر ايشان نباشند اين تجزيه مىشود و هر كدام يك تكهاش را مىبرند!! خوب اينكه هر كدام يك تكه را مىبرند، به نفع آنهاست يا به ضرر آنهااست؟ خوب، لابد به نفع آنهاست كه مىبرند. خوب حالا ما بايد ملاحظه كنيم ببينيم كه اگر ايشان باشند تجزيه مىشود، يا اگر ايشان نباشند؟ اگر بناشد كه شما نباشيد تجزيه مىشود، اگر برويد تجزيه مىشود كه به نفع آنهاست، چه شد كه همه اينها طرفدار شمايند؟ شما مىگوئيد اگر من نباشم آذربايجان را روسها مىبرند، روسها از خدا مىخواهند آذربايجان را ببرند، آن طرف هم انگليسها مىبرند، آنها هم از خدا خواهند كه يك طرف را ببرند، يك مقدارش را هم مثلاً فرض كنيد كه كسى ديگرى مىبرد، آمريكائىها مىبرند، آنها هم كه مىخواهند. اگر رفتن شما به نفع آنهاست و اگر شما برويد تجزيه مىشود، پس چرا از شما اينقدر تائيد مىكنند؟ كارتر هر روز هر وقت يك صحبتى پيش آيد مىگويد كه ما اين را لازمش داريم، اين بايد باشد، اين نفع ماست. اين كه نباشد نفعش بيشتر است. مىگوئى آنها نمىفهمند تو مىفهمى؟ كارتر و آمريكائىها و انگلستان و اينها نمىفهمند كه اگر من بروم اينجورى مىشود و به نفعشان است، از اين جهت پشتيبانى مىكنند؟ كه نمىتوانى تصديق كنى پس معلوم مىشود كه با بودن شما تجزيه است و الان تجزيه است. الان ما يك مملكت مستقلى نداريم، يك مملكتى كه ارتشش زير دست يك كس ديگر است، فرهنگش باز زير دست ديگرى است، مجلسش به دست ديگرى است، ما چه داريم آخر؟ يك مملكتى مجلس دارد، اگر يك مجلسى دارد، مملكتى است، ما مجلس نداريم. تو خودت در نوشتههايت گفتنى، در صحبتهايت گفتى كه ليست مىآوردند. زمان پدرش را دارد مىگويد يا توجه ندارد، يك وقت شروع مىكند تعريف كردن از پدر و يك وقت هم مىگويد تا چند سال پيش از اين ليست مىآوردند مىدادند به ما، به حكومتها كه وكلا را تعيين كنند. زمان پدرش هم مىگويد همين طور بودهاست و زمان خودش هم تا مدتى اينطور بوده منتهى حالا ديگر، حالا ديگراينطور نيست. خوب ما كه مملكتمان وضعش اين است كه ليست بايد بياورند تا وكلائى كه مردم بايد تعيين كنند، حتى تو هم نبايد تعيين كنى، بايد سفارتخانهها تعيين كنند كه اينها را شما بايد قرار بدهيد و كيل /ما كه / پس مجلس ما نداريم. وقتى مجلس نداريم ديگر قانون اساسى يعنى عمل به قانون اساسى معنا ندارد مجلسى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 154
نيست كه عمل به قانون اساسى باشد. پس ما قانون اساسى هم كه به آن عمل بكنيم الان نيست در كار.
يك قانون اساسى بوده است و نوشتهاند و گذاشتند كنار. فرهنگ ما را هم كه همه مىدانيد كه فرهنگى است كه آنها درست كردهاند براى ما، نظاممان كه آنطورىاست، اقتصادمان كه از همه چيز بدتراست همه اينها الان تحت تصرف ديگران است. الان مملكت ما يك مملكت تجزيه شدهاى، مملكتى است كه تحت نظر ديگران و تحت سلطه ديگران است و هر چه منافع هست دارند مىبرند و مىخورند و علاوه بر آن دارند جوانان ما را خراب مىكنند و ضايع مىكنند و از طرفى نمىگذارند تحصيل بكنند. حتى اينهائى كه در خارج آمدهاند، اينها كه الان در خارج آمدهاند براى نيروى اتمى اينها، خوب چند دستهشان يك دودستهشان پيش من آمدهاند و حرفشان اين است كه نمىگذارند كه ماتحصيل بكنيم درست، ما را بهيك حد پائينتر از آن كه هستيم نگه مىدارند و نمىگذارند تحصيل بكنند اينها. نمى گذارند در خود دانشگاهمان تحصيل بكنند اينها، تحصيلشان را به يك حد محدودى كه بيشتر از آن حد نروند كه مبادا آدمى پيدا بشود در مقابلشان بايستد. پس رفتن شما اسباب اين مى شود كه اين تجزيه برداشته بشود يعنى استقلال بشود، مستقل بشويم.
حكومت اسلامى تجزيه بردار نيست
اين طرحى كه ما داريم را ايشان مى گويند كه اين طرح اصلاً همان قضيه تجزيه است. اينكه همه مردم دارند مىگويند (حكومت اسلامى يعنى يك حكومت تجزيه شده!! و همه اطراف مملكت يك صدا دارند مىگويند ما حكومت اسلامى خواهيم اين معنى لاتجزيه است، اين معنى اين است كه همه يك چيز مىخواهند. تجزيه معنايش اين است كه يك دسته چيزى را بخواهد و دسته ديگر چيز ديگرى را. يكى از حرفهايش اين است كه آنوقت كردستان خودش عليحده مىشود. اگر به اين ترتيبى كه اينها گويند كردستان عليحده مىشود، بلوچستان عليحده مىشود، لرستان عليحده يعنى هر كدام حكومت مستقل و خودمختارى خواهند، ما مىگوئيم كه الان وضع همه جا خراب است.اينهمه مردم كه الان دارند فرياد مىكنند كه ما حكومت اسلامى مىخواهيم معنايش اين است كه تجزيه نمىخواهيم، معنايش اين است كه كردستان عليحده حكومت اسلامى مىخواهد، آن هم حكومت اسلامى مىخواهد، آن هم حكومتاسلامى. همهشان دارند حكومت اسلام مىخواهند. الان شما به كردستان برويد فرياد حكومت اسلامى است، به بلوچستان برويد فرياد حكومت اسلامى است، به خراسان برويد، به هر جا برويد همين صحبتهاست، همين آش است و همين كاسه كه حكومت اسلامى مىخواهيم. وقتى بنا شد يك ملتى همهاش حكومت اسلامى بخواهد، اين ديگر تجزيه بردار است؟!! اين را مىشود گفت تجزيه؟!! اين تبليغات است. حالا من خسته شدم كه مابقى فرمايشات ايشان را درست توضيح بدهيم. انشاءالله خداوند تائيد كند همه شما را و اصلاح كند امور مسلمين را و ايران را.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 155
تاريخ: 24/8/57
مصاحبه امام خمينى با مجله هفتگى و يكلى گرين
سؤال: شما فرموديد كه مبارزه مسالمت آميز خواهد بود، چرا از اين حد بيرون رفته و به صورت فعاليتهاى تخريبى در آمده است؟
جواب: مبارزه از طرف ملت با آرامى شروع شد لكن از طرف شاه خشونت آميز شد و مردم را به عصيان بيشتر وا داشت. به علاوه بسيارى از اين تخريبها به دست خود مامورين شاه انجام گرفته و مىگيرد، مردم فقط مراكز فساد را مىكوبند زيرا خواستار يك حكومت حق هستند.
سؤال: شما گمان مىكنيد كه نظاميان به دستور شاه از روز يكشنبه شهرها را رها كردند و رفتند تا اين كارها انجام بگيرد و سوژه باشد براى حكومت نظامى كه بعداً ايجاد كنند؟
جواب: اكثر آتش سوزىهاى آن روز از طرف دستگاه بوده است و مردم فقط مراكز فحشا و استثمار را از بين مىبردند.
سؤال: اگر شاه برود، بر سر ايران چه مىآيد؟ آيا ايران از تحت نفوذ آمريكا بيرون مىرود؟
جواب: به منظور ما اگر چنانچه شاه برود، ايران، ايران خوبى خواهد شد انشاءالله، نفوذ ابرقدرتها از آن برداشته مىشود و ايران مال ايرانى مى شود و همه قواى ايران بعداً صرف تعمير خرابىهاى شاه خواهد شد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 156
تاريخ: 24/8/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه آلمانى دنياى سوم
سؤال: آقاى خمينى! آيا به نظر شما با توجه به افزايش فشار بر رژيم شاه، دوران سلطنت وى رو به پايان است؟
جواب: بله، رژيم شاه با اعمال خشونت و كشتار بى سابقه مردم در سال گذشته و با فساد بى حد و حصر، آنچنان كشور را بر هم زده است كه جز با رفتن شاه امكان ندارد راه حلى را كه مورد قبول مردم باشد عنوان نمود.
سؤال: پس از سرنگونى رژيم شاه چه نوع حكومتى را پيشنهاد مىكنيد؟ آيا شما درصدد حفظ نظام سلطنتى در چهار چوب قانون اساسى و همچنين حفظ سلطنت پهلوى هستيد؟ شما چه نوع حكومتى را ترجيح مىدهيد؟
جواب: ملت ايران خواستار حكومت اسلامى است و من جمهورى اسلامى متكى به آراء مردم را پيشنهاد كردهام و سلطنت پهلوى و يا نظام شاهنشاهى چيزى است كه ملت ايران طى بيش از يك سال گذشته عموماً آن را نفى كردهاند و هر كسى با آن موافق باشد، خائن به ملت ايران است.
سؤال: خواستهاى مردم در مورد در آمد بيشتر و شرائط اجتماعى اقتصادى بهتر، نقش اساسى در موقعيت سياسى كنونى ايران ايفا مىكند، اين منافع موجه مردم چگونه مىتواند به دست آمده و عملى گردد؟
جواب: با رفتن شاه ترميم خرابىها ممكن خواهد بود. كشاورزى كه بكلى از بين رفته است، اصلاح ميگردد. در آمد حاصله از نفت كه حيف و ميل و صرف هزينههاى زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقير خودمان خواهد رسيد. توزيع ثروت و درآمدها بر اساس عدالت اسلامى، وضع تودههاى مردم ما را بهبودى خواهد بخشيد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 157
سؤال: براى برنامههاى اصلاحى شاه كه به عنوان ( انقلاب سفيد ) يا (انقلاب شاه و مردم ) مطرح است، چه اهميتى قائل هستيد؟ امروزه شما درباره اصلاحات ارضى چگونه فكر مىكنيد؟ و اثرات آنرا را بر جمعيت روستائى و مهاجرت مداوم آنها چگونه مىبينيد
جواب: اصلاحات ارضى شاه جز برنامهاى براى از بين بردن كشاورزى ايران و تحميل اقتصاد تك محصولى بر جامعه ما چيزى نبود، به طورى كه امروز اكثر نيازهاى غذايى ما از خارج وارد مىشود. با بر هم خوردن وضع كشاورزى، دهقانان، دهات و زمينها را رها كرده و به شهرها هجوم آوردهاند. سياست غلط شاه هم در مورد صنايع مونتاژ، نه تنها مشكلى را حل نكرد و زندگى روستائيان مهاجر را حتى در حد قابل تحمل تأمين ننمود، بلكه كشور را هر چه بيشتر وابسته به اجانب كرد كه اثرات سوء اقتصادى آن غير قابل محاسبه است.
سؤال: همزمان با اصلاحات ارضى، سرمايهاى كردن صنايع در ايران نيز به شكل پروژههاى موقت صنعتى توسعه پيدا كرده است. تاسيس اين صنايع منجر به تغييراتى در توليد و توزيع كالاها مىشود. بازاريان تقاضاى كاهش توليد كالاهاى صنعتى را نكردند، بلكه خواستار بازگشت به شرائط توليدى سنتى گشتند، آيا شما فكر مىكنيد كه با توجه به منافع بازاريان و مصرف كنندگان، توسعه كالاىهاى مصرفى صنعتى چگونه بايد سازمان داده شود؟
جواب: سياست صنعتى رژيم شاه، توسعه صنايع مصرفى و مونتاژ و وابسته كردن صنايع به صنايع اجنبى است. سياست صنعتى دولت جمهورى آينده بر اساس ايجاد صنايع بنيادى و ما در خواهد بود به طورى كه هر گونه وابستگى از بين برود. با ايجاد صنايع بنيادى ما در، توسعه كالاهاى مصرفى صنعتى نيز به شكلى توام با آن پيشرفت مىكند كه منافع مصرف كنندگان ايرانى را مقدم بر هر چيز حفظ خواهد كرد.
سؤال: به گفته شاه قرار است ايران ظرف 20 سال آينده به يك كشور صددرصد غربى تبديل شود. اين موضوع، هم به دموكراسى غربى (صرفنظر از احزاب كمونيست) و هم به شرائط توليد و سطح زندگى در غرب دلالت دارد، آيا به نظر شما اين مساله آينده مطلوبى براى ايران در بر دارد؟ و شما چه راه حلى پيشنهاد مىكنيد؟
جواب: شاه براى اغفال مردم از اينگونه حرفها بسيار گفته و مىگويد و امروز در ايران و در بسيارى از كشورها براى كسى كمترين ترديدى باقى نمانده است كه شاه براى سرپوش گذاشتن بر روى جنايات و نيز شكستهاى پى در پى خود متوسل به چنين دروغپردازىها
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 158
ميشود. گذشته از اين ملت ايران با داشتن مكتبى مترقى چون اسلام، دليلى ندارد كه براى پيشرفت و تعالى خود از الگوهاى غربى و يا كشورهاى كمونيست تقليد كند.
سؤال: آيا شما داراى نظريات به خصوصى درباره كاهش تفاوت فاحش زندگى بين مردم شهرى و روستائى، بورژوا و كارگر و دهقان هستيد؟
جواب: آرى، برنامههاى اسلامى ما كه در آينده به خواست خداوند اعلام و اجرا خواهد شد به بهترين وجهى مىتواند به اين امر مهم بپردازد تا سرمشقى براى همه مردم جهان باشد.
سؤال: شما چگونه مىخواهيد فساد مالى كنونى و تورم همراه آن را از بين ببريد؟
جواب: چنانچه دست دزدها و غارتگران داخلى و خارجى كوتاه شود و برنامههاى اقتصادى بر اساس نيازهاى معقول و منطقى جامعه طرح ريزى و اجرا گردد و نيز قوانين غيرالهى كه وسيله دست سود جويان است از ميان برود، مسالهاى به نام تورم براى مملكت باقى نخواهد ماند.
سؤال: در دولت بدون شاه، شيعه چه نقشى به عهده خواهد داشت؟
جواب: اساسا در تشكيلات حكومتى، شاه و مقام سلطنت زائدهاى است كه اگر دخالتى در امور نكند كه نبايد بكند، دليلى بر ماندنش نيست و اگر دخالت كند كه هميشه شاه چنين كرده است و با دخالتش در امر حكومت، حقوق تمامى ملت را پايمال كرده و هنگامى هم كه مردم مى خواهند حق خود را از وى بگيرند لجاجت مىكند و دست به كشتار مى زند، اينجاست كه شيعه دست به كار مىشود و با استمداد از فرهنگ غنى اسلام چنين نهضت عظيمى بپا مىكند و تا جايگزينى نظامى كه منطبق با موازين مورد قبول اسلام است از پاى نمى نشيند.
سؤال: تشيع در نظر كشورهاى غربى به عنوان عنصرى محافظه كار در پيشرفت قلمداد شده است. همچنين ما خواستهاى شيعيان را مبنى بر كنارهگيرى زنان از صحنه زندگى اجتماعى و نيز بازگشت به قوانين شيعى كه مىخواهد سنت مذهبى مبناى قوانين حكومتى قرار گيرد، همانطورى كه در قانون اساسى كه به طور غير قانونى به صورت از بين رفته در آمده نيز ذكر شده است، شنيدهايم. ما همچنين شنيدهايم كه تشيع، سبك زندگى غربى را براى اينكه با سنتهاى مذهبى توافق ندارد رد مىكند، آيا ممكن است شما نظر خود را درباره اين مساله بر
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 159
اساس مذهب تشيع بيان كنيد
جواب: تشيع كه مكتبى است انقلابى و ادامه اسلام راستين پيامبر است همچون خود شيعيان هميشه مورد حملات ناجوانمردانه مستبدين و استعمارگران بوده است. تشيع نه تنها زنان را از صحنه زندگى اجتماعى طرد نمىكند، بلكه آنان را در جامعه در جايگاه رفيع انسانى خود قرار مى دهد. ما پيشرفتهاى دنياى غرب را مىپذيريم ولى فساد غرب را كه خود آنان از آن ناله ميكنند نه.
سؤال: ايرانى بودن، يك موقعيت ملى مستحكمى را بوجود آورده است كه تناقصات چندانى را بين اقليتهاى مذهبى از قبيل يهودىها، مسيحىها و يا روحانيون اقليتها در ايران بوجود نياورده است. در حكومت مورد نظر شما روابط بين اين اقليتها چگونه خواهد بود؟
جواب: اسلامى بودن، بيش از ايرانى بودن بين افراد ملت ايران روابط مستحكم برقرار كرده است. اقليتهاى مذهبى نه تنها آزادند، بلكه دولت اسلامى موظف است از حقوق آنان دفاع كند و ديگر اينكه هر ايرانى حق دارد كه مانند همه افراد از حقوق اجتماعى برخوردار باشد. مسلمان يا مسيحى و يا يهودى و يا مذهب ديگر فرقى ندارد.
سؤال: نفوذ غرب در ايران داراى اهميت است. مثلاً 40000 مستشار آمريكائى به طور دائم در ايران به سر مىبرند كه اغلب در ارتش هستند. سياست خارجى شما چگونه خواهد بود؟
جواب: حضور مستشاران نظامى آمريكائى در ايران، به دنبال سياستهاى ضد اسلامى و ضد ملى رژيم ايران است كه علاوه بر هزينه هنگفت آن كه بر ملت سنگينى مىكند آنان را چنان تسلطى بر ارتش و مقدرات كشور داده است كه شرف و حيثيت صاحب منصبان و درجه داران ارتش را به دست آنان لكه دار و نابود كرده است و ما در اينگونه موارد بر اساس يك سياست مستقل و آزاد بدون دخالت قدرتها عمل خواهيم كرد.
سؤال: در مقايسه با كشورهاى (اوپك) نرخ كنونى نفت در ايران بسيار پايين است. آيا به نظر شما در مقايسه با كالاهاى سرمايهاى خريدارى شده از غرب، بهاى نفت ايران كافى است يا تعديلاتى بايد صورت گيرد؟
جواب: طبقه سرمايهدار غرب به منظور حداكثر سود و نيز تسكينبحرانهاى اقتصادى، در مصرف
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 160
نفت بى نهايت اسراف مىكند بدون آنكه به بحران عظيم و خطرناك آينده جهان به هنگام پايان يافتن اين ماده حياتى بيانديشد. بحرانى كه از يك سو كشورهاى توليد كننده نفت كه پس از پايان اين منابع عظيم، قدرت خريد خود را از دست مىدهند و از سوئى ساير كشورها نيز ناچار خواهند شد بهاى غيرقابل تحملى براى انرژى لازم بپردازند. بنابر اين مساله نفت، تنها مسأله قيمت آن نيست كه هم اكنون غير عادلانه است، مسأله اين است كه بايد به نفت نقش بايسته و حساب شده در اقتصاد كشورها و به طريق اولى كشورهاى نفتخيز داد و به اقتصاد كشور قابليت رشد واقعى بخشيد و نه رشد كاذب. ما سياست نفتى خود را بر اين اساس تنظيم خواهيم كرد. در اين صورت است كه مىتوانيم به عنوان طرف مساوى درباره قيمت نفت و فرآوردههاى آن و قيمت كالاهائى كه مىخريم، به آنچه عدل است عمل نمائيم.
سؤال: به نظر شما روابط آيندهتان با روسيه شوروى، كشورهاى عضو پيمان ورشو و چين كمونيست چگونه است؟ روابط كنونى اين كشورها با ايران ممكن است خيلى سرد توصيف شود.
جواب: در حال حاضر روسيه شوروى و چين هر دو خود را با حمايت از شاه در صف مخالفين ملت ايران قرار دادهاند. در آينده، سياست خارجى ما بر مبناى اصل حفظ آزادى و استقلال كشور و احترام متقابل خواهد بود. آنها با رعايت اين اصل بايد تصميم بگيرند.
سؤال: شما براى ايران چه اهميتى را در خليج فارس و اقيانوس هند قائل هستيد؟
جواب: اهميت استراتژيكى منطقه غير از اهميتى است كه براى كسانى كه چشم طمع به منطقه دوخته اند، دارد. ما بر اساس حفظ آزادى و استقلال بدون قبول نقش ژاندارمى، با ساير مردم منطقه امنيت آن را حفظ خواهيم كرد و مانع نفوذ ابرقدرتها خواهيم شد.
سؤال: روابط شما با برادران عرب مسلمان چگونه خواهد بود؟ اين روابط در حال حاضر تا حدودى محدود است.
جواب: روابط ما برادرانه است كه منشا آن از مذهبمان است و تاريخ و فرهنگمان نيز مشترك است. ما هميشه مشكلات يكديگر را مىفهميم و دشمنانمان نيز مشترك هستند.
سؤال: در حال حاضر ممكن است ايران را در مناقشات خاور ميانه طرفدار اسرائيل ناميد، چه اصلاحاتى را پيشنهاد مىكنيد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 161
جواب: رژيم شاه در شرائط فعلى طرفدار اسرائيل است و من نزديك 20 سال است كه در اعلاميهها و سخنرانىهاى خود با اين امر مخالفت كرده و طرفدارى خود را از مبارزات بحق ملت عرب و فلسطين اعلام داشتهام.
سؤال: چرا شما مجبور شديد عراق را ترك كنيد؟ چرا براى ادامه تبعيد خود، در پاريس اقامت مىكنيد؟ در صورتى كه امكان بازگشت به ايران به شما پيشنهاد شده است، چرا پاريس را دوست داريد؟
جواب: عراق تحت فشار شاه مرا در فشار قرار داد و من وظيفه شرعى و الهى خودم ديدم كه براى انجام مبارزات خود بناچار آن كشور را ترك كنم. در فرانسه موقتاً مىباشم و مكان هم براى من مطرح نيست .
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 162
تاريخ: 824/57
پيام امام خمينى به كارگران و كارمندان شركت نفت
اعتصاب كارگران شركت نفت، اعتصابى كوبنده و با ارزش
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام من و ملت ايران بر كارگران و كارمندان شركت نفت ايران. رحمت خداوند تعالى بر شما آگاهانى كه با اعتصاب پر ارزش خود، روى ملت را سفيد نموديد. اعتصاب شما هر روز و هر ساعتش با ارزش و كوبنده است، ارزشمند براى ملت غارت زده ايران كه از جريان اين طلاى سياه و مخزن پر بركت كشور كه سالهاست خائنان به غارت دادهاند و نفتخواران به غارت بردهاند، جلوگيرى كرده و از هدر دادن مال ملت فقير به اندازه قدرتتان منع نمودهايد، و كوبنده خائنانى كه چوب حراجش را پشتوانه براى بقاء حكومت طاغوتى خويش و تخت لرزان شيطانى خود مىدانند. هر ساعت اعتصاب شما خدمتى است به خداوند تعالى و به كشور اسلام. كسانى كه به زور مىخواهند اين اعتصاب مقدس را بشكنند، مجرم و خدمتگزار اجانب و خائن به ملت و كشورند. بر ملت شريف ايران است كه در مواقعى كه كارگران و كارمندان شركت نفت و ساير موسسات و ادارات دولتى دست به اعتصاب مىزنند از آنان با كمال جديت پشتيبانى كنند و ضررهاى آنان را به بهترين وجه جبران نمايند و آنان را در اعتصابات مقدسشان كه براى اظهار تنفر از شاه خائن و خاندان كثيفش و پشتيبانى از مبارزات همگانى مردم است، تشويق و تقدير كنند.
دولت نظامى، دوامى ندارد
دولت نظامى غير قانونى سعى دارد با سرنيزه مردم را به حالت عادى خود برگرداند، غافل از آنكه با سرنيزه نمىشود رضايت ملت را جلب كرد، اين سرنيزهها بالاخره انفجار عظيمى را به بار خواهد آورد. دولت ياغى نظامى، آخرين راهى است كه شاه براى نجات خويش به آن متوسل شده است، اين دولت نيز، دوامى نمىتواند داشته باشد، چرا كه اين نظام از باطن پوسيده است. طرفداران كثيف و خائن شاه، مردم را از رفتن شاه و خلاء بعد از آن مىترسانند، بايد ديد كه بودن شاه چه نقصى را تكميل و چه خلائى را پر كرده است، شاه غير از پر كردن جيب اجانب و خود و بستگان طمعكارش، چه خلائى را پر كرده است؟ به اميد خدا دير يا زود اين خائنين مجازات خواهند شد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 163
آمريكا بايد در پشتيبانى از شاه تجديد نظر كند
آمريكا بايد بداند كه اگر بخواهد با فشار خود دولت نظامى را سر پا نگاه داشته و مردم بىپناه ما را هر روز و هر شب زير رگبار گلوله مزدوران خود قرار دهد و اگر بخواهد با تهديد و ارعاب، هر چه بيشتر كارمندان محترم و كارگران محروم شركت نفت را كه خواستار رفتن شاه شدهاند، زير فشار قرار دهد، طرحهائى براى چاههاى نفت داده مىشود تا مخازن پر بهاى ما براى نسلهاى آتيه باقى بماند. آمريكا بايد در پشتيبانى از شاه تجديد نظر كند سياستمداران آمريكا، دولت خودشان را از اين سياست ظالمانه و مخالف حقوق بشر كه بالمال مخالف مصالح مردم آمريكاست، برحذر كنند.
سهمگين بودن قهر انقلابى ملت
نهضت مقدس اسلامى ما عمر چپاولگرىها و ديكتاتورىها را در ايران به سر آورده است. صاحب منصبانى كه بر روى ملت آتش مىگشايند، بايد بدانند كه پيروزى ملت نزديك است و انتقامش از خائنين، سخت. عهد و پيمان شاه، سست است و قهر انقلابى ملت، سهمگين و بايد بدانند كه شاه ممكن است آنان را نيز مانند نوكرهاى وفادارش براى ابقاى خود، به محاكمه و زندان بكشد. من از اعتصاب جميع جناحها، فرهنگيان و بازاريان و جميع اصناف، اعتصاب شركت نفت، اعتصاب مخابرات، اعتصاب شركت واحد و مطبوعات و اعتصابات ساير ادارات و موسسات دولتى و خصوصى كه براى نجات ميهن و براى خدمت به اسلام و مسلمين بوده است، تشكر مىنمايم و از حضرات روحانيون عظيم الشان سرتاسر كشور اعلى الله كلمتهم كه هاديان طريق نجات و پيشقدمان نهضت بزرگ اسلامى و سد بزرگ در مقابل ابرقدرتهاى شرق و غرب و خدمتگزاران به ولىالله اعظم ارواحنا فداه هستند، با كمال تواضع و احترام تقاضا دارم كه ضررهائى را كه به مناسبت مسائل مبارزاتى از هر نوع، بر طبقه ضعيف كه هميشه پيشقدمان مبارزات مردمى ما بودهاند، وارد شده و مىشود، از سهم مبارك امام عليه السلام و وجوه شرعيه ترميم فرمايند. من از زحمات ملت شريف خصوصا روحانيت تشكر مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 164
تاريخ: 25/8/57
مصاحبه امام خمينى با خبرگزارى انگليسى رويتر
سؤال: در تحليل شما از وضعيت فعلى و تحول آن در ايران، آيا از يك عكس العمل نمىترسيد؟
جواب: آنچه كه به طور مختصر مىتوان گفت اين است كه فشار بيش از حد شاه، مردم را چنان در تنگنا قرار داد كه آنان دست به يك قيام همگانى زدند. شاه استقلال سياسى، نظامى، فرهنگى و اقتصادى ما را از بين برده است و ايران را در همه ابعاد وابسته به غرب و شرق كرده است، مردم ايران را زير شكنجه و سياهچالهاى زندان كشته است، از تمام علما و خطبا براى گفتن حقايق جلوگيرى كرده است. تمام اينها موجب شده است كه مردم مسلمان ايران خواستار يك حكومت اسلامى باشند، حكومت اسلامىاى كه بر پايه استقلال و آزادى بنا مىباشد. و اما راجع به عكس العمل خشن نظامى، مگر اكنون ما گرفتار چنين حكومتى نمىباشيم؟ آيا خشونتى را بيش از آنچه اكنون ملت ايران بدان گرفتارند در تاريخ ديدهايد و سراغ داريد؟ آيا بيش از 50 سال نيست كه ما با عكس العمل خشن نظامى روبرو هستيم؟ يك كودتاى نظامى هم مانند دولت نظامى نمىتواند مبارزات مردم ما را متوقف كند. مبارزه تا برچيده شدن نظام شاهنشاهى و سقوط اين دودمان ادامه دارد.
سؤال: چرا حضرت آيت الله راه حل ميانه را نمىپذيرند؟
جواب: راه حل ميانه يعنى تسليم بر رژيم شاه، زيرا بساط سلطنت و همه بنيادهاى فشار و اختناق و تمام برنامهاى كه اجرايشان ايران را بدين روز انداخته است و كار را به بنبست فعلى رژيم كشانده است، پا برجا هستند. بنابراين راه حل ميانه يعنى پيوستن به رژيم شاه و اين نه تنها بنبست را از بين نمىبرد بلكه كامل مىگرداند و ملت كسانى را كه به اين راه حلها گوش مىدهند، نه تنها نفى مىكند بلكه خائن مىشمارد.
سؤال: آيا نمىترسيد پوشش گروههاى ماركسيستى باشيد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 165
جواب: اصولا" ما گروههائى كه داراى پايگاهى در بين مردم باشند، به عنوان گروه يا گروههاى ماركسيتى نمىشناسيم و وجود هم ندارد. چند نفر بچه را بگذارند كنار كه آنان نه تنها از جامعه ايران شناختى ندارند بلكه هنوز بيش از دو سه كتاب هم مطالعه نكردهاند. مىبينيد كه چگونه شاه از اين عده در قالب حمله، طرفدارى مىكند. مىبينيد كه همه از چند بچه چيزى ساختهاند. نهضت ما عميقاً مذهبى است و نفوذ معنوى آن به حدى است كه دنيا از آن وحشت كرده است.
سؤال: آيا رژيم شاه باعث نشده است و يا نمىشود كه ايران به طرف شوروى سوق پيدا كند؟
جواب: به همان اندازه كه شوروى را خائن مىدانيم، به همان اندازه آمريكا و انگليس را استثمارگر و چين هم در همين رديف است.
سؤال: حضور آقايان مهندس بازرگان و كريم سنجابى با شما چگونه بوده است؟
جواب: بارها گفتهام كه ملت ايران خواهان برچيده شدن رژيم شاهنشاهى و سقوط دودمان منحوس و خائن پهلوى و برقرارى حكومت اسلامى مىباشد. هر كس اينجا آمده است من اين موضوع را با او مطرح كردم. اين دو آقا هم آمدند و من مطرح كردم، آنان پذيرفتند و رفتند. هر كس بر خلاف خواست ملت مسالهاى عنوان كند، خائن به ملت و مملكت است.
سؤال: دولتهاى عرب و دولتهاى غربى از شاه حمايت مىكنند، اين حمايت چه تاثيرى دارد؟ و اگر حمايت سلب بشود چه تاثيرى در وضع خواهد داشت؟
جواب: البته اگر اين دولتها دست از حمايت شاه بردارند، رژيم شاه سريعاً سقوط خواهد كرد ولى اين بدان معنى نيست كه اگر از شاه حمايت كنند پيروز نمىشويم. پيروزى ما حتمى است، شاه رفتنى است و بايد برود، چه دولتهاى عربى و غربى از او دفاع بكنند يا نكنند. ولى توقع ما از برادران عربمان اين بود كه آنان آگاهى دينى لااقل داشته باشند. ملتهاى عرب با ما هستند و در زمان پيروزى ما وضع تمامى آنان تغيير خواهد كرد.
سؤال: روابط شما با دولت فرانسه چگونه است؟
جواب: اخيراً محدوديتها رفع شده است.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 166
تاريخ: 25/8/57
مصاحبه امام خمينى با راديو- تلويزيون آلمانى زبان سوئيس
سؤال: حضرت آيت الله! در ايران همه چيز به شاه بستگى دارد، در اطراف او هيچ نهضت سياسى قدرت نفس كشيدن ندارد، شما خواستار رفتن شاه هستيد، آيا شما دعوت به بىنظمى و آشوب نمىكنيد؟ آيا ماركسيستها نخواهند توانست كشور را به طرف الحاد بكشانند؟
جواب: چيزهائى كه به شاه بستگى داشت، از هم گسيخته شد و اكنون شاه در ايران هيچ نقشى ندارد. تمام اين ناآرامىها و اختلافات براى اين بود كه شاه، با استبداد و خيانت با اين ملت عمل مىكرد، اين استبداد و خيانت باعث اين مسائل شد. اگر شاه برود و حكومت اسلامى و جمهورى اسلامى جانشين اين رژيم شود، تمام اين ناآرامىها برطرف مىگردد و ايران صورت دموكراسى حقيقى به خود مىگيرد. و اما ماركسيستها و كمونيستها هيچ نقشى در ايران كه بيش از 30 ميليون مسلم دارد و همه با فريادهاى اسلام طلبى بپاخاستهاند، آنها هيچ نقشى ندارند و ما هيچ خوفى از آنها نداريم.
سؤال: شما حضرت آيت الله با كريم سنجابى از جبهه ملى در پاريس بحث مهمى داشتيد، آيا شما با اين حزب سياسى مشتركاً مبارزه خواهيد كرد؟ يعنى آيا ائتلاف مىكنيد؟
جواب: من مسائل و مطالبى كه داشتم و امكان ندارد يك قدم از آنها برگردم، به ايشان گفتم و ما با جبهه خاصى ائتلاف نداريم، همه ملت با ما و ما با همه ملت هستيم و هر كس اين مطالبى كه ما داريم و عبارت است از استقلال مملكت يا آزادى همه جانبه و جمهورى اسلامى كه قائم مقام رژيم سلطنتى است، هر كس با اينها موافقت كند، از گروه ماست و از ملت است و اگر موافقت نكند، برخلاف مصالح اسلام و ملت گام برداشته است و ما هيچ ربطى با او نخواهيم داشت و آنهائى كه با ما موافقت كنند، ما هم با آنها همصدا خواهيم بود و ليكن ربط خاصى با كسى نداريم.
سؤال: حضرت آيت الله! آمريكائىها تاثير به سزايى روى ارتش ايران دارند. چرا تا به حال ارتش
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 167
نسبت به شاه وفادار مانده است؟ آيا فكر مىكنيد وفادارى ارتش به شاه ادامه خواهد داشت؟ و آيا نيروهاى مخالف آنقدر قوى هستند كه شاه را عليرغم پشتيبانى ارتش به زير بكشند و سرنگون كنند؟
جواب: با اين وضعى كه الان هست، قيامى كه ملت كرده است، معلوم نيست ارتش وفادار به شاه باشد، چون ملت از خود آنهاست و آنها هم از ملتند و ملت به واسطه همبستگى كه به هم دارند، قدرتى دارند كه بالاخره ارتش را جذب مىكنند. اين آمريكائىها هستند كه به واسطه نفوذى كه در ارتش دارند، ارتش را نگه داشته كه از شاه محافظت كنند، والا خود ارتش معلوم نيست كه وفادار باشند و اگر هم فىالجمله وفادارى باشد، ملت آنها را جذب خواهند كرد.
سؤال:ايران براى غرب از اهميت اقتصادى و استراتژيكى به سزايى برخوردار است. آيا حضرت آيت الله فكر مىكنند آمريكائىها حاضر باشند موقع خودشان را در منطقه خليج، با اجازه دادن به تغييرات اساسى در ايران، به خطر بياندازند؟
جواب: خطرى كه متوجه منطقه است، از بىلياقتى شاه و فساد دستگاه وى و دستگاه حاكمه است. ما مىدانيم كه دولتهاى صنعتى به نفت و چيزهاى ديگر نياز دارند لكن ما به ملت متكى هستيم و جمهورى اسلامى، يك جمهورى متكى به ملت است كه بايد آزاد و مستقل باشد و به جائى پيوسته نباشد و ما نيازهاى آنها را با مصالحى كه داريم، در مواقع خودش به نحوى كه احترام متقابل بين دول مزبور و ما باشد، انشاءالله برآورده مىكنيم و نفت را آنطورى كه مشتريان نفت با رعايت و حفظ مصالح ما بخواهند، به آنها مىدهيم و اگر خطرى باشد، از ناحيه خود آنها خواهد بود كه مىخواهند با بيعدالتى با ما رفتار كنند، نه از ناحيه ما كه مىخواهيم با عدالت و احترام متقابل عمل كنيم. اين پشتيبانى لجوجانهاى كه آمريكا از شاه مىكند، محتمل است موجب يك انفجار عظيم باشد كه اشكالات سياسى و اجتماعى و مالى به بار مىآورد، بايد آمريكا از اين لجاجت دست بردارد.
سؤال: حضرت آيت الله! بانكها يكى از هدفهاى حملات مردم است و سوئيس كشور بانكهاى مهم بينالمللى است، چنين به نظر رسد كه به طور قطع، مقدار زيادى از سرمايههاى ايران به سوئيس منتقل شده باشد، دراينباره شما چه فكر مىكنيد؟
جواب: خرابىهائى كه در ايران پيدا شده و انقلاب ايران در اثر مفاسدى است كه در هيئت حاكمه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 168
وجود دارد و همچنين بر اثر كارهاى مخالف عقل است كه شاه انجام مىدهد و خرابىهائى كه با دست عمال شاه در سراسر مملكت انجام مىگيرد، براى ضربه زدن به مردم و بد جلوه دادن مبارزات اصيل مردم ايران است كه با حمله به مراكز استثمار و فحشاء و فساد، تنفر خود را از هر چيزى كه موجب انحراف و غارتگرى است، اعلام مىكنند. الان خبرگزارىهاى داخلى و خارجى اطلاع مىدهند كه در شهرهاى ايران دستجاتى از اشرار و يا عدهاى از كماندوها به صورت كولىها و بومىها به شهرها حمله مىآورند و خرابكارى مىكنند و اينهاست كه موجب شده ثبات مملكت متزلزل شود. اگر شاه برود و حكومت جمهورى اسلامى كه حكومت دموكراسى واقعى است به جاى آن بيايد، اين ناآرامىها از بين مىرود و در ايران ثبات برقرار خواهد شد. رژيم ايران به يك نظام دموكراسى تبديل خواهد شد كه موجب ثبات منطقه مىگردد و سرمايهها به ايران برمىگردد و به نفع مردم از آن استفاده مىشود.
سؤال: حضرت آيت الله! سياست اقتصادى رژيم فعلى به وابستگى شديد ايران به خارجه منجر شده است، آيا برگشت به يك سياست اقتصادى مستقل امكان دارد؟ و شما چگونه اين كار را خواهيد كرد؟
جواب: يكى از خيانتهائى كه شاه به كشور ما كرده است، وابسته كردن اقتصاد ما به اجانب مىباشد. اقتصاد ما به واسطه اعمال شاه، چه در اصلاحات ارضى كه به طور كلى موجب فساد زراعت شده و چه هزينههاى بسيار فوقالعادهاى كه به طور بيهوده خرج شده، مثل خريدن سلاحهاى بسيار زياد كه براى ملت ما نفع كه ندارد، ضرر هم دارد و براى اجانب با آن سلاحها پايگاه درست شده است و موجب ضعف اقتصاد و پاشيدگى اقتصادى و به هم ريختن بنيادهاى اقتصادى است. مردم ما با انقلابى كه شده است، قادر هستند همه امور را در مجراى صحيح و مستقل قرار دهند.
سؤال: حضرت آيت الله! ديروز امينى با شاه ملاقات كرده است، اگر او به نخست وزيرى منصوب گردد، آيا به نظر شما اين آخرين شانس براى نجات رژيم خواهد بود؟
جواب: ديگر هيچ چيز براى شاه، شانس بقاء ندارد. همه ملت ايران در تمام شهرستانها قيام كردهاند و با اين قيام ملت، تا شاه نرود، آرامش پيدا نخواهد شد و كسى نمىتواند شاه را نجات دهد، او چاره ندارد جز اينكه برود و ابرقدرتها چاره ندارند جز اينكه با ملت ما مخالفت نكنند، اگر مخالفت كنند، براى آنها بدتر خواهد شد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:31 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 169
تاريخ: 26/8/57
بيانات امام خمينى در مورد نفى اصل رژيم سلطنتى و لغو كليه قراردادهاى استعمارى
اصل باطل رژيم سلطنتى بايد ملغى شود
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
دنباله آن دو اصلى كه از آن سه اصل ما و ملت ايران پيشنهاد دارند كه اصل اولش اينكه اين سلسله پهلوى سلطنتشان قانونى نيست و بايد بروند و اصل دوم اينكه اصل سلطنت و رژيم سلطنتى يك امر باطلى است و بايد برچيده بشود و همين مادهاى كه در قانون اساسى هست ما بايد يك توجهى به آن بكنيم. اين مادهاى كه مستند است سلطنت محمدرضا شاه و ايشان استناد به آن مىكند كه در قانون اساسى است كه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت به شخص سلطان آن را اعطاء مىكند، ملت يك جمعيتى هستند كه بالفعل و در حال حاضر اين جمعيت در اين مملكت ساكن هستند و از اهالى اين مملكت هستند و يك وحدت عقيدهاى و يا وحدت جهات ديگر دارند. اين كه ملت است، اين طبقه موجود، ملت است يااين كه طبقاتى كه الان ديگر نيستند، آنها هم الان ملت ايران هستند؟ آنها ملت بودند يا ملت هستند؟ خوب، شكى نيست در اينكه آنهائى كه نيامدند حالا، مثلاً 500 سال ديگر، خوب ايران هم باز داراى يك جمعيتى از خود ملت است اما آنها الان ملت ايران هستند؟ يا بعدها كه آمدند ملت ايرانند؟ همانطور كه مثلاً علماى ايران، حزب مردم ايران، علماى ايران عبارت از آنهايى هستند كه در 500 سال بعد از اين مىآيند!. اگر گفتند بايد يك چيزى به راى علماى مثلاً ايران باشد يا به راى اطباى ايران باشد، آيا آنهايى كه بعدها مىآيند اطباى ايران هستند؟ آنها كه الان نيستند تا اسمشان طبيب باشد يا اسمشان عالم باشد. همانطورى كه نسبت به اشخاصى كه بعدها مىآيند معنا ندارد اين مطلب، يعنى اين قانون منطبق نيست كه اگر گفتند ملت ايران اعطا كند يك چيزى را، سلطنت را اعطا مىكند، عبارت از آن ملتى كه بعدها وجود پيدا مىكند نيست. هر ملت، آنوقت ملت است كه موجود است بالفعل. اينهايى كه الان موجودند بالفعل، اينها اطباى ايران، طبيبهايشان اطباى ايران هستند، علمايشان علماى ايران هستند عرض بكنم كه مهندسينشان مهندسين ايران هستند، طوايفشان - طايفه مثلاً كردشان طايفه ايران است و اما آنهايى كه در 500 سال بعد وجود پيدا مىكنند الان نه از علماى ايران هستند و نه از مهندسين ايران هستند و نه از اطباى ايران هستند و نه ملت ايران.آنهايى كه 500 سال پيش از اين موجود بودهاند و حالا موجود نيستند، اينها علماى ايران يك
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 170
وقتى بودهاند اما حالا ديگر نيستند، تمام شد. مهندسهايشان مهندسين ايران بودهاند، نه مهندس ايران هستند. در قانون آنطورى كه حالا اينها به آن تشبث كردند اين است كه سلطنت يك موهبتى است الهى كه ملت ايران به شخص سلطان مىدهد. خوب روى اين ميزان بايد همين ملتى كه الان ملت است، اين سلطنت را بدهد، آنهايى كه فرض كنيد در 500 سال پيش از اين دادند، ما فرض كنيم 500 سال پيش از اين آنها به علم غيب مىدانستند كه محمد رضاخان در سنه كذا مىآيد در ايران و آنها روى آن علمى كه داشتند در آنوقت گفتند كه سلطنت مال آن محمدرضا خان است كه بعد از 500 سال مىآيد، آنها ملت ايران نبودند، ملت ايران در زمان خودشان بودند الان بايد ملت ايران اعطا كند يك چيزى را به او، الان ملت ايران عبارت از اينهاست كه موجود هستند،اينها ملت ايرانند. اگر اين ملت ايران به حسب اين قانون اساسى كه مورد تمسك ايشان است، اگر اين ملت ايران الان به ايشان راى دادند و گفتند شما سلطان باشيد به حسب اين ماده قانون اساسى ايشان مىشود سلطان. اين ملتى كه الان هستند كه راى ندادند به او، كدام يك از اين ملت راى داده به ايشان؟ حالا ما آنهايى كه رايشان را پس گرفتند نمىگوئيم، براى اينكه مردم مىگويند (نه) حالا ما قبل از اينكه آن مطلب را بگوئيم، مىگوئيم كه شما مىگوئيد كه قانون اساسى مىگويد كه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت به شخص سلطان مىدهد، ملت بايد به شخص سلطان، يعنى آنوقتى كه به سلطان مىخواهند بدهند، بايد اسمش ملت باشد كه بدهد. آنهائى كه 500 سال پيش از اين به جد اعلاى مثلاً يك سلطانى راى دادند، نسبت به آن سلطانى كه راى دادند ملت ايران بودند و راى دادند بر يك مصداقى كه، شخصى كه عبارت از آن سلطان بوده است، بسيار خوب، به حسب قانون اساسى آنهايى كه در آنوقت راى داده بودند به ايشان، به آن آدم، او شد سلطان، اما نسبت به آن اشخاصى كه در آنوقت بودند، نسبت به اين آدمى كه حالاست كه راى ندادند، بر فرض اينكه راى داده بودند، حالا ملت ايران نيستند، راى داده بودند، خودشان پوسيدند و راىهايشان هم پوسيد تمام شد رفت پىكارش، نه خودشان الان هستند نه راى آنها دارند. الان مىتواند كسى بگويد كه آراء اشخاصى كه در 500 سال پيش از اين است، آرايشان عبارت از اين است حالا؟ خوب راى ندارند حالا، همه فوت شدند، خدا رحتمشان كند.
تفويض سلطنت (اين موهبت الهى!!) به سلسله پهلوى با آراء ملت يا كودتا و سرنيزه؟!
به حسب قانون اساسى ملت راى به ايشان ندادند براى اينكه ملت اجتماع بر اين معنا (همهمان مىدانيم كه) نكردند كه راى بدهند به ايشان. ما فرض مىكنيم كه آنها راى داده باشند، يعنى آن طبقه جلويى كه زمان رضاخان بودند، آن طبقهاى كه زمان رضاخان بود الان از آنها نيست الا چهار، پنج تا، ده تا، صد تا پيرمرد كه اينها ملت ايران نيستند، الان ملت ايران را اين طبقهاى كه الان موجودند تشكيل كردهاند. خوب ما از اين طبقهاى كه موجودند كه اينها ملت هستند، آنها ديگر حالا ملت ايران نيستند يعنى آنهائى كه رفتند و فوت شدند ملت ايران نيستند و پدران ما ملت ايران نيستند، ملت ايران الان ماها هستيم كه موجود هستيم، ماهائى كه موجود هستيم، شما در تمام ايران بگرديد و ببينيد كه كى راى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 171
داده است به ايشان تا اينكه اين ماده قانون منطبق باشد كه عبارت است از اينكه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت اعطا مىكند به شخص سلطان. پس بنابر اين، اين قانون منطبق بر ايشان نيست. باز اشكال ديگر است و آن اين است كه در قانون دارد كه (در همين قانون) سلطنت يك موهبتى است الهى كه ملت اعطاء مىكند به شخص سلطان، در 50 سال پيش از اين شخص سلطانى كه مىخواست اعطا كند ملت به او عبارت از پدر (فرض كنيد، اگر صحت داشت، صحت كه ندارد، حالا اگر صحت داشت) ايشان يك شخصى آنوقت بوده است، آنهائى كه راى دادند بعداً گفتند و سلسله ايشان، سلسله ايشان شحص نيست، يك عنوانى است، شخص عبارت از اين است، عالم شخص نيست، اين آقا شخص است.
قانون مىگويد كه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت مىدهند به شخص سلطان. اينكه سابق آنها فرض مىكنيم حالا اين اشكال نبوده كه ملت نيستند آنها، خوب مىگوئيم. ملت بوده اما قانون مىگويد كه بايد اعطا كنند به شخص، يعنى اين آدم يك ذرع و نيمى داراى كذا و داراى و صف كذا و اسمش محمدرضاخان و داراى همچو اخلاق كريمهاى كه همه مردم را مىكشد و اينها، اين شخص موجود در خارج، اين يك سر و دو گوش كه موجود است در خارج در اول سلطنت رضا شاه كه آن هم همه جهاتش را گفتم كه همهاش باطل اندر باطلاندر باطل است آنهائى كه راى دادند نسبت به شخص رضاشاه، بسيار خوب، به شخص رضا شاه اينها اين موهبت الهى را نعوذبالله دادند، اما نسبت به ايشان كه ديگر ندادند، به شخص ندادند بعد گفتند سلسله پهلوى و اولاد او، اولاد كه شخص نيست، يك چيز كلى مىباشد، اين خلاف قانون است. قانون مىگويد بايد به شخص او بدهند، ندادند به شخص او. اينها همهاش روى فرض اين است كه (يك فرضهاى باطلىاست كه ما مىكنيم) خير، در زمان رضاخان، در انوقتى كه كودتا كرد و آمد و تهران را گرفت و آن كارها و رسوايىها را كرد، مردم ايران راى داده باشند به رضا شاه، مردم ايران اطلاعى از اين مسائل اصلاً نداشتند، كارى نداشتند به اين كه، اصلاً مخالف بودند ذاتاً با رضاخان، منتها سرنيزه بود همانطورى كه الان حكومت نظامى، حكومتى نيست، سرنيزهاى است. سرنيزه بود و با سرنيزه آمدند و مجلس درست كردند. يك عدهاى را آوردند در مجلس بدون اينكه اصلاًملت اطلاعى از اين مطلب داشته باشد، رضايتى روى اين مطلب داشته باشد، همه آن باب، باب سرنيزه بود. با سرنيزه مجلس درست كردند، با سرنيزه حكم كردند كه بايد خلع كنيد قاجاريه را، با سرنيزه گفتند بايد نصب كنيد رضا شاه را. قضيه همهاش سرنيزهاى بود، هيچ وقت قضيهاى نبود كه ملت روى اين ماده قانونى تاكنون عمل نشده، يعنى از اولى كه دنيا سلطان به خودش ديده تا حالا، شما رجوع كنيد به تاريخ از اولى كه دنيا (2500 سال است كه اينها مىگويند، بگوئيد 000/100 سال) سلطان به خودش ديده تا حالا يك دسته دزدى بودند كه مىآمدند به زور يك مملكتى را مىگرفتند و بعدش هم حكمفرمايى مى كردند، مردم راى مىدادند به اينها؟ يا آنها كارى به مردم داشتند؟ قبل از مشروطه كه حرف اين قانون هم نبوده، هر كه گرفت هر جا را، گرفت. بسيار خوب، هر دزدى اول دزد بود بعد هم كه آمد رفت و مملكت را فتح كرد، و آنوقت شد اعليحضرت!
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 172
عدم دخالت اراده مردم در تفويض قدرت به مدعيان سلطنت
زمانى كه مشروطه بوده، تا حالا هم چنين چيزى نشده از اول مشروطه كه زمان مظفرالدين شاه بود تا الان كه زمان شماها هست اين چند نفر از سلاطين كه آمدند كه بعد از مظفرالدين شاه كه يك چند وقتى هم محمدعلى ميرزا بود و يك مدتى هم احمدشاه بود و بعد هم رضاشاه، شاه شد، بعد اين شد، از آنوقت تا حالا به اين ماده قانون هيچ عمل نشده. اينكه موهبتى است الهى كه ملت اعطا مىكنند به شخص سلطان، ايشان بيايند يك شاهدى بياورند كه يك ملتى، يك دهى را ايشان چيز بكنند، يك ده را اگر ايشان درست كردند كه، اما آزاد بگذارند مردم را / نه اينكه / خوب ممكن است همه مردم رابا سرنيزه وادار كنيد كه راى بدهند، نخير اينها آزاد بگذارند مردم را يعنى سرنيزه را بگذارند كنار و بيايند مثل يك آدم عادى در ميدان و بگويند كه آقا به كى راى مىدهيد. اگر يك ده به ايشان راى داد ما تصديق مىكنيم كه ايشان سلطان السلاطين هستند اما نيست همچو چيزى، نه راى دادند تا حالا، نه به اين ماده از قانون تاكنون عمل شده است، نه در زمان سابق، نه در زمان سلطنت ايشان، به اين ماده قانون عمل نشده است. بر فرض اينكه اين اشكالاتى كه ما راجع به اين ماده داريم اينها را غمض عين كنيم لكن عمل نشده به اين ماده. يك ماده معطلى است، مثل خيلى از مواد قانون اساسى معطل است. از اول عمل نشده تا حالا به آن. خوب روى اين زمينه كه سلطنت اين آقا قانونى نيست، اولا" ياغى است، كسى كه سلطنتش قانونى نيست و آمده به زور دارد سلطنت مىكند، به حسب قانون اساسى ايشان ياغى است، ايشان بايد محاكمه بشود كه چرا آمدى، چر ادعاى سلطنت تو دارى مىكنى؟ چرا تاجگذارى كردى؟ چرا مردم را چه كردى؟ چرا ماليات گرفتى؟ چرا حقوق سلطنت گرفتى؟ همهاش چرا،همهاش چرا. ايشان هم جواب ندارد بدهد و مهم اين است كه كليه قراردادهائى كه از زمان مشروطه تا حالا شده كليه قراردادها باطل است به حسب قانون اساسى براى اينكه قانون اساسى مىگويد كه بايد مجلس باشد به آراء مردم و سلطان وقت كه قسم خورده است براى مردم و وفادارى و كذا و كذا، او هم امر بكند به اينكه انتخابات آزاد چه بشود و انتخابات درست بشود و بعد از انتخابات، آنها راى به مثلاً هر چه دادند با قواعد ديگرى كه هست از قانون اساسى و متمم قانون اساسى آنوقت قانونيت پيدا مىكند.
حق تعيين سرنوشت مملكت و انتخاب وكلاى مجلس به عهده سفارتخانهها يا ملت؟! اين قراردادهائى كه در زمان مشروطيت، چه زمان مظفرالدين شاه و چه زمان احمدشاه و چه زمان اين دوتاى ديگر، تمام اين قراردادها كه شده است، نه سلطانش سلطان قانونى بوده به حسب قانون اساسى، نه مجلس، مجلس قانونى بوده. اما سلطان قانونى نبوده است كه عرض كردم كه مردم راى هيچ وقت ندادند بر سلطنت ايشان، ايشان بايد خودشان قبول داشته باشند منتها اينهاگويند كه اصلاً ملت زائيده كه شده است، هر بچهاى كه آمده است، او سلطنت را ميل دارد! دوست دارد! الان هم كه مردم دارند فرياد مىزنند كه مرده باد شاه، باز اگراز ايشان بپرسى، مىگويند مردم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 173
شاهدوست هستند، اين علامت شاهدوستى شان است. بنابر اين، خوب، نه سلطنت، سلطنت قانونى است و مىآئيم سراغ مجلس، مجلس هم تا آن اندازهاى كه ما اطلاع داريم، به آرا مردم نبوده كه مردم بيايند راى بدهند يك چيزى را، در زمان رضاشاه در زمان محمدرضاشاه اينها جزء واضحات است، هر كس يادش است. خوب شما همهتان اين مجلسها را يادتان است تا حالا - اين - شما كه اطلاع داريد، عقيدهتان اين است كه در تهران، در اصفهان، در يزد، در كرمان، در هر جا خود مردم جمع شدند و يك وكيل درست كردند؟! يا اينكه به قول خود شاه ليستش را از سفارتخانهها آوردند؟ خود ايشان گفتند ليست را از سفارتخانهها آوردند و مىدادند مىگفتند اينها بايد وكيل بشوند، مردم چكارهاند، اينها بايد بشوند، دولت چه كاره است، شاه چكاره است آن كه بايد تعيين كند سرنوشت ما را سفارت آمريكا و سفارت انگلستان است و سفارت شوروى است و اينها و تا حالا همين كارها را كردند. ليست اين وكلا را آنها تعيين كردند و آنهائى كه دوستان آنها يا به تعبير ديگر نوكرهاى خودشان بودهاند، آنها را تعيين كردند كه اينها باشند تا راى بدهند به هر چيزى كه آنها دلشان مىخواهد. بنابر اين آنقدرى كه ماها يادمان است در زمان اين دو تا عرض مىكنم كه ديكتاتور، در زمان اينها ابداً يك مجلس قانونى، يك مجلس ملى كه ملت راى داشته و داده باشند به آنها، ابداً چنين چيزى نبوده است. ما فرض مىكنيم حالا چهار تا وكيل هم ملت به او راى داده اما سايرين راى ندادند. چهار تا وكيل هم، مثلاً فرض كنيد تهران يك قدرى چيزهائى بوده است، ملاحظاتى بوده است به چهار نفر وكيل هم راى داده باشند مردم، مثل مرحوم مدرس راى دادهاند به او اما مجلس وقتى قانونى است كه همه اهالى مجلس كه مىآيند به حسب قانون توى مجلس آمده باشند، رايشان دخالت دارد در مطالب. اكثريتى كه حاصل مىشده در مجالس كه به اين اكثريت يك شركتى را، يك قراردادى را، يك بساطى را درست مىكردند، اين اكثريت اگر چهار تايشان هم فرض بكنيم كه ملى بودند و ملت تعيين كردند لكن باقيشان نبوده. اين را هيچ كس نمى تواند ادعا بكند. كه در زمان سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه اين مجلس يك مجلسى بوده است ملى و مردم آن را، اينها را تعيين كردند، هيچ كس نمىتواند يك چنين ادعائى بكند مردم تعيين كردند. اگر كسى هم ادعا بكند در يك دوره، دو دوره مردم به مدرس راى مىدادند، بله به مدرس راى دادند، بعضى اشخاص ديگر هم نظير او را راى دادند اما يكى، دو تا، چهار تا وكيل كه كار را درست نمى كند. بايد تمام اين وكلا ملى باشند يعنى ملت تعيين كرده باشد تا اينكه وقتى يك مجلسى تشكيل مىشود يك مجلس قانونى باشد تا اينكه وقتى راى دادند، اكثريت راى داد به حسب قانون، اكثريت رايش مثلاً صحيح باشد، درست باشد، بايد قانونى باشد لكن اينها كه نبوده در كار.
تجديد نظر در قراردادهاى غيرقانونى بعد از تشكيل حكومت اسلامى
تمام قراردادهائى كه در زمان مشروطه شده است و اين قراردادهائى كه در زمان رضاخان شده است، اين قراردادهائى كه در زمان محمدرضاخان شده است، تمام اين قراردادها بر خلاف قانون
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 174
اساسى است، به خلاف ميل اين ملت است.
اين ملت مخالف با همه اينهاست. يكى از آن هم قانونى نيست. بنابراين تمام اين قراردادها با هر كه قرارداد كرده باشند، خوب فرض كنيد يك قرارداد مفيدى براى ملت هم باشد قانونى نيست بله اگر چنانچه يك حكومت ملى اسلامى تشكيل شد و اين قراردادها را مطالعه كردند و ديدند يك قراردادى مفيد به حال ملت است (اگر توى آن باشد، نمى دانم هست يا نه) اگر ديدند يك قرارداد مفيدى به حال ملت است، خوب آن را امضا مىكنند، آن را هم قبول مىكنند يعنى قبول مىكنند كهاز حالا قرارداد مىشود، قبلا" باز باطل بوده، از حالا قرارداد مىشود، يعنى آن دولتى كه قانونى است وقتى كه قرادادى را قبول كرد، قانوناً صحيح مىشود اين اما نه اينكه عطف به جلو هم بكنند، جلو هم، مستقر بشوند، نه آنها همه آن خلاف قانون بوده و اگر اينهائى كه پشتيبانى دارند مىكنند از محمدرضاخان، اين دولتهائى كه پشتيبانى مىكنند، اصرار بر پشتيبانىشان بكنند همه قراردادهايشان ولو اينكه مفيد براى ملت باشد لغو خواهد شد، بايد تجديد نظر در اين مسائل بكنند.
ايستادگى قاطع مردم
ملت ايران زير بار اين زورها نخواهد رفت. بله ممكن است كه بريزند، همين طور كه الان الوات را دارند مىريزند به شهرها و مردم را كتك مىزنند و يا كولىها را يا - عرض مىكنم - ارتشىها را به صورت ديگرى در مىآورند وريزند مردم را كتك مىزنند و اينها، ممكن است كه يك وقتى هم فرض كنيد كه دولت شوروى و دولت آمريكا بريزد جمعيتشان را ولى شعر است اينها حالا ديگر اين حرفها نخواهد شد، ممكن است، اما شعر است. الان نمىشود روى موازينى كه دنيا دارد، دنياى امروز غير از دنياى ديروز است، اينطور نيست كه هر كه هر كارى هر كه هر زورى دارد، آن زور را بايد اعمال بكند، اينطور نيست. بايد روى موازين باشد و يك ملتى همه ايستادند و مىگويند كه ما ميخواهيم مستقل باشيم يعنى ما مىخواهيم كه آمريكا دخالت نداشته باشد در مملكتمان، شوروى هم دخالت نداشته باشد، انگلستان هم نداشته باشد، يك مملكتى باشد مال خودمان.
afsanah82
07-24-2011, 05:31 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 177
تاريخ: 26/8/57
مصاحبه امام خمينى با بولتن خبرى خاورميانه و مجله الاقتصاد العربى
سؤال: در مصاحبه با خبرنگار فرانس پرس اظهار داشتيد كه يك حكومت انقلابى بايد با سقوط شاه تشكيل شود و اينكه شما پيش از سقوط شاه به ايران باز نخواهيد گشت. به نظر مىرسد كه در اثر مذاكرات شاه با افراد سازشكارى مانند آقاى سنجابى و همچنين در اثر فشار آمريكا به شاه، امكان اين باشد كه شاه ايران را ترك كند و حكومتى انتقالى متشكل از همين سازشكاران تشكيل شود، آيا در چنين شرايطى شما اين دولت را به عنوان دولت انتقالى خواهيد پذيرفت و به ايران باز خواهيد گشت؟
جواب: اولين چيزى كه درخواستههاى ما آمده است و عموم ملت خواهان آنند بركنارى شاه است و لكن مساله شخص شاه نيست، ما هر حكومتى را كه از طرف خود مردم نباشد و تكيه به جهان قدرتى كه شاه را سركار آورد و حفظ كرد و قدرتى ديگر، به شدت طرد مىكنيم و با او همان رفتارى را خواهيم كرد كه با شاه كرده و مىكنيم و مساله رفتن من به ايران يا بودن در خارج از ايران، تابع اين است كه در كجا بهتر بتوانم به ملتم بيشتر خدمت كنم.
سؤال: اظهار داشتيد كسانى كه چه با عنوان موافق و چه با فرصت طلبى به عنوان مخالف، دم از قانون اساسى و انتخابات آزاد مىزنند بايد از تصدى امور بركنار شوند، آيا اين بدان معنى است كه قانون اساسى فعلى به نظر شما از اعتبار برخوردار نيست؟ اگر چنين است به نظر شما چه قانون اساسىاى بايد براى اداره امور كشور تهيه شود؟
جواب: شاه و دار و دستهاش كه دم از قانون اساسى مىزنند شكى نيست كه نه براى احترام به قانون است زيرا 50 سال است قانون را زير پا گذاشتهاند بلكه براى آن است كه با اين فريب، مقام سلطنت و شخص شاه را در اين مقام حفظ كنند و من به دليل همين توطئه شاه، مكرر به عموم ملت ايران و سران قوم تذكر دادهام كه دم از قانون اساسى نزنند كه ندانسته گرفتار توطئه شاه مىشوند و قانون اساسى فعلى بدون اصلاحات از نظر من اعتبارى ندارد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 178
سؤال: در يكى از بيانيههايتان از كارگران ايران خواستهايد كه بدون توجه بر وعدههاى رژيم به اعتصابات خود ادامه دهند، يكى از خواستهاى مطرح شده در اين اعتصابات تشكيل اتحاديههاى آزاد كارگرى است، نظرتان درباره اين اتحاديهها چيست؟ اگر با تشكيل آنها موافقيد، اين اتحاديهها در چهارچوب حكومت جمهورى اسلامى مورد پيشنهاد شما چه نقش و اهميتى خواهند داشت؟
جواب: كارگران محروم و متدين ايران كه آنان همان كشاورزان و زارعين فقير و گرسنه مىباشند حق دارند براى به دست آوردن حقوق حقه خود به مبارزه از هر طريق ممكن و مشروع بپردازند و در جمهورى اسلامى به آنها حق داده مىشود كه به هر شكل ممكن به دور هم جمع شوند و مسائل و مشكلات خود را بررسى كنند و در نتيجه دولت را در جريان مسائل خود قرار دهند و نيز از حقوق صنفى خود دفاع كنند.
سؤال: نظرتان درباره فعاليت احزاب سياسى چپ بودن اتكا به هيچ قدرت خارجى در چهارچوب حكومت جمهورى اسلامى چيست؟
جواب: در جمهورى اسلامى هر فردى از حق آزادى عقيده و بيان برخوردار خواهد بود و لكن هيچ فرد و يا گروه وابسته به قدرتهاى خارجى را اجازه خيانت نمىدهيم.
سؤال: نظرتان در مورد مبارزه مردم فلسطين چيست؟ با توجه به اينكه بيش از نيمى از نفت اسرائيل از ايران تامين مىشود، چه اقداماتى بايد از سوى ايران در اين زمينه صورت گيرد؟
جواب: يكى از علل قيام مردم مسلمان ايران عليه شاه، حمايت بيدريغ او از اسرائيل غاصب است، نفت اسرائيل را تامين مىكند، ايران را بازار مصرف كالاهاى اسرائيل كرده است و حمايتهاى معنوى ديگر و براى فريب افكار جهانى، صرفاً به محكوم كردن اسرائيل مىپردازد. ملت مسلمان ايران و هيچ مسلمانى و اصولا" هيچ آزادهاى اسرائيل را به رسميت نمىشناسد و ما همواره حامى برادران فلسطينى و عرب خود خواهيم بود.
سؤال: در پيامهايتان بكرات نقش نيروهاى بزرگ: آمريكا، شوروى، انگلستان و چين را در صحنه جهانى محكوم كردهايد، نظرتان درباره فروش گاز و نفت ايران به اين كشورها و وابستگان برخى از آنها مثلاً دولت آفريقاى جنوبى چيست؟ به طور كلى چه مرامى براى اداره صنعت نفت پيشنهاد مىكنيد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 179
جواب: من هميشه به ملت ايران گوشزد كردهام كه گول تبليغات غلط را نخورند. آمريكا و انگلستان كه دم از تمدن و پيشرفت مىزنند و نيز شوروى و چين كه دم از انقلاب و حمايت از انقلابيون مىزنند، هر كدام به نحوى با شاه، اين جنايتكار حرفهاى همكارى مىكنند، شاهى كه در هر كجاى عالم، فردى و يا دولتى جنايتكار و ستمگر است، شاه از آن حمايت مىكند و به آن كمك مىدهد. ملت ايران تصميم گرفته است براى نجات از چنگال اين آدمخواران به مبارزه ادامه دهد و بر مبناى همين استقلال، سياستهاى خود را تنظيم كند و در مورد نفت چه كسى به خود حق مىدهد كه به ما دستور بدهد كه ما هميشه بايد نفت خود را سخاوتمندانه تاراج كنيم و به ديگران بدهيم و خود از آن استفاده نكنيم؟ و ما به دشمنان بشريت و انسانيت نفت نمىدهيم
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:31 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 180
تاريخ: 26/8/57
مصاحبه خبرگزارى ليبى با امام خمينى
سؤال: نظر شما در مورد ادعاهاى شاه مبنى بر اينكه مىخواهيد كشور را به قطعات گوناگون تقسيم نمائيد چيست؟
جواب: نظر ما اين است كه شاه دروغ گفته است. ما اگر نظر نداشته باشيم كه تمام اقطار اسلام يكى بشود، اين چنين نظرى نداريم كه ايران از هم جدا بشود. اينها تبليغاتى است كه شاه مىكند و واقعيت ندارد.
سؤال: موضع شما در مورد كشورهائى كه از شاه حمايت نموده و از كشتار فرزندان مردم مسلمان ايران چشم مىپوشند چيست؟
جواب: ما آنان را محكوم مىكنيم و در موقع خودش اگر چنانچه اصرار بر اين امر داشته باشند، تجديد نظر خواهيم كرد.
سؤال: به هنگام اعلان شما براى شروع مبارزه مسلحانه برضد حكومت پهلوى، آيا از جانب كشورها و خلقهاى عربى و اسلامى مترقى انتظار كمك داريد؟
جواب: اگر چنانچه موقع آن رسيد البته مسلمين همه بايد به هم كمك كنند.
سؤال: به ايرانى اسلامى و پيشرو، در ميان خاورميانه و مشكلات كنونى آن و اوضاع جهانى چگونه مىنگريد؟
جواب: ملت ما مسلم مشكلات را رفع مىكند و ما نسبت به همه مشكلات مسلط خواهيم شد انشاءالله و نسبت به ساير دول هم با احترام متقابل عمل مىكنيم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 181
سؤال: موافقت نامههاى (كمپ ديويد) و تنازل سادات در مورد بيت المقدس را چگونه ارزيابى مىفرمائيد؟
جواب: من جداً او را محكوم مىكنم.
سؤال: آيا توقع آن را داريد كه در جهان اسلام بر ضد رژيمهاى ارتجاعى كه براى محافظت منافع استعمار عمل مىكنند، يك انقلاب اسلامى مترقى بوجود آيد؟
جواب: ما اميدواريم اينطور بشود و همه مسلمين بر ضد استعمار قيام كنند واز دولتهائى هم كه خيانت به ملت مىكنند، بر ضد آنها هم قيام كنند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:31 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 182
تاريخ: 27/8/57
سخنرانى امام خمينى در مورد ضرورت قيام بر عليه ظلم به عنوان يك فرضيه و عمل بى چون و چرا به تكاليف مقدس الهى
تكاليف ما، نتايج و احتمالات پيروزى
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين مسائلى كه ما و شما وارد هستيم، در آن كه اصولش سه تا مساله است: يكى نبودن محمدرضا خان و اين سلسله، سلسله پهلوى و يكى نبودن اصل رژيم سلطنتى و يكى هم استقرار حكومت عدل اسلامى، جمهورى اسلامى. در همه مسائلى كه انسان اقدام مىكند يك جورش اينطور است كه، يك قسم از مسائل اينطور است كه انسان بايد ملاحظه كند كه در اين عملى كه مىكند نتيجه حاصل مىشود؟ نمىشود؟ آيا مىرسد به اين مقصدى كه دارد؟ نمىرسد؟ اگر مطمئن شد كه به آن مقصد مىرسد، اقدام مىكند، اگر مطمئن نشد، اقدام نمىكند. يك قسم از مسائل اينطورى است. يك قسم از مسائل هم هست انسان تكليف دارد از طرف خدا كه اصل مطلب يك تكليفى هست و نتايجى هم احتمال رود حاصل بشود و احتمال هم مىرود حاصل نشود. در اين مسائل كه آدم تكليف دارد كه اقدام بكند، ديگر نبايد ما در آن مسائل علم به اينكه يك نتيجهاى، يك مطلبى را كه ما مىخواهيم حاصل مىشود، اين لازم نيست علم پيدا كند، انسان دنبال اين است كه آن تكليفى كه به انسان شده است، به آن تكليف عمل بكند.
جلوگيرى از ظلم يك تكليف شرعى است
حضرت امير (سلام الله عليه) كه قيام كردند بر ضد معاويه البته مىخواستند به اينكه معاويه را از مقام خودش كنار بزنند و يك حكومت آدم عادلى را، آدمى كه فاسق است و مال مردم خور است آن را بزنند كنار و يك آدم صحيحى را به جاى او بگذارند در شامات و سوريه و آنجاها. لكن جلوگيرى از ظلم معاويه يك تكليف شرعى بود كه بايد قيام كنند به اين امر و به مردم بفهمانند كه اين ظالم است و بايد اينطور اشخاص دفع بشوند و ايشان قيام كردند و منتهى به اين شد كه موفق نشدند به اينكه او را از آن مقامى كه داشت منحطش كنند. حضرت سيدالشهدا قيام كردند بر ضد يزيد و شايد (همانطور هم بود كه) خوب، اطمينان به اين بود كه موفق به اينكه يزيد را از سلطنت بيندازند نشوند، اين اخبارش هم اينطور است كه ايشان مطلع بودند بر اين مطلب، در عين حال براى همين معنا كه بر ضد يك رژيم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 183
ظالم قيام كنند ولو اينكه كشته بشوند، قيام كردند و كشته دادند و كشتند و خودشان هم كشته شدند. الان وضع حاضر دولت ايران و شاه اين وضع است كه همانطورى كه، يعنى همانطور هم نه، معاويه، هم امام جماعت بوده است هم امام جمعه، آنطور نبوده است كه معاويه اصلاً نه نماز بخواند و نه روزه بگيرد، خير هم نماز مىخواند و هم روزه مىگرفته و هم امام جماعت بوده، مىرفته مسجد و عقبش نماز مىخواندند مسلمانها، هم روز جمعه مىرفته نماز جمعه مىخوانده، همه اين مسائل شرعيهاى كه بوده است، به حسب صورت عمل مىكرده است لكن از باب اينكه يك آدم قاچاقى بوده و يك آدم ظالمى بوده و مال مردم را مىگرفته و اگر چنانچه هر جور دستش مىرسيده ظلم و آدم كشى و همه اينها را داشته، حضرت امير نه اينكه اين چون نماز نمىخوانده، چون كافر بود قيام كردند بر ضد او؟ نخير، كافر نبود و مسلمان هم بود و اظهار اسلام هم مىكرد و لكن بر خلاف موازين اين مسند را گرفته بود. يك حكومت جائر بود كه برخلاف موازين الهى مسندى را گرفته بود و در آن مسند هم به طور ظالمانه عمل مىكرد، از اين جهت حضرت امير قيام كرد و ولو نرسيد به نتيجه لكن تكليف را ادا كرد، تكليف اين بود كه بايد با يك چنين آدمى معارضه و مبارزه بكند.
سلطنت غاصب پهلوى، مخالف قانون اساسى و حكم شرع است
الان وضع اين حكومت اين است براى اينكه غاصبانه مسندى را گرفته است و يك سلطنت غاصبانه دارد كند. همانطورى كه معاويه سلطنت غاصبانه مىكرد، اين هم سلطنت غاصبانه است، بلكه تذكر دادم مكرر كه ما اگر چنانچه ملتزم به قانون اساسى هم باشيم، روى اين فرض هم سلطنت ايشان برخلاف قانون اساسى است و اين قانون اساسى آن چيزى را كه گفته است،اين است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه مردم مىدهند به شخص سلطان و ما مىدانيم كه اين مردم اصلاً يك همچنين سلطنتى را نه به ايشان دادند و نه به پدر ايشان دادند لكن اين يك سلطنتى نبوده است كه مردم داده باشند به ايشان. بنابراين روى فرض قانون اساسى هم اين مقام را غصب كرده است اين، يعنى الان ياغى است به حسب قانون. به حسب قانون اساسى اين آدم يك آدم ياغى است كه مثل ساير دزدها كه يك وقت بيايند يك جائى را بگيرند و يك حكومتى را غصب كنند، اين هم همان است بر حسب حكم شرع هم كه اصلاً لياقت اينها ندارند براى حكومت شرع. آن كه لايق است براى اينكه حاكم بر مسلمين باشد، آن شرايطى دارد كه در اينها اصلاً آن شرايط موجود نيست. بنابراين، هم به حسب قانون اساسى، اين سلسله غاصب اين مقام هستند، پدرش و خودش و بعداز آن هم اگر بچهاش و هم بر حسب حكم شرعى اينها لايق از براى اين مقام نيستند و غاصب اين مقام هستند، حالا هر چه هم مىخواهد زيارت برود و هر چه هم مىخواهد عذر بخواهد و هر چه هم مىخواهد قرآن طبع بكند و هر چه از اين حقه بازىها مىخواهد بكند لكن اصل مقام غصب است. يك آدم غاصب هر چه هم عذر بخواهد، اين مقام را تا دست از آن برندارد غاصب است.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 184
ما مكلفيم به اداى شرع مقدس
وقتى كه يك شخصى غاصب يك مقامى شد و همانطورى كه ائمه جور اينطور بودند، مثل معاويه و امثال اينها و تكليف مسلمين بود بر اينكه اين را از آن مقامى كه دارد كنار بزنند و حكومت را دست آن كسى كه بايد و شرع مقدس تعيين كرده است تسليم بكنند، الان هم بر مسلمين اين مطلب واجب است، لازم است. ما هم يكى از افراد مسلمين هستيم كه بر ما هم واجب است كه جديت كنيم و اين را از اين مقام پائين بياوريم، احتمالش را هم مىدهيم كه موفق بشويم، لازم نيست يقين بكنيم، ما احتمال اين معنى را مىدهيم بلكه بيشتر از احتمال الان هست در كار كه با اين نهضتى كه مسلمين كردهاند و همه با هم فرياد مىزنند كه ما نمىخواهيم اين را، اين مطلب درست بشود و سقوط پيدا بكند انشاءالله و بر فرض اينكه حالا ما نتوانيم، زورمان به او نرسد همان است كه حضرت امير هم نتوانست، يعنى جنگ كرد و 18 ماه هم جنگ خونين كه از طرفين عده زيادى، همه اينها مسلم بودند، از طرفين، هم آنها مسلم بودند و هم اينها مسلم بودند، آنها مسلم فاسق بودند، اينها مسلم عدالتخواه بودند، اينها با هم جنگ كردند و عرض مىكنم كه موفق نشدند به اينكه معاويه را از حكومت كنار بزنند. ما از اينكه يك عدهاى از ما كشته بشود يا ما يك عدهاى از آنها را بكشيم باكى نداريم براى اينكه ما روى تكليف داريم عمل مىكنيم. خداى تبارك و تعالى ما را مكلف كرده كه با اينطور اشخاص، با اينطور ظلمه، با اينهايى كه اساس اسلام را دارند متزلزل مىكنند و همه مصالح مسلمين را دارند به باد مىدهند، ما مكلفيم كه با اينها معارضه و مبارزه بكنيم، اگر يك وقتى هم دستمان برسد، دست به تفنگ مىكنيم و معارضه مىكنيم خودمان تفنگ به دوشمان مىكنيم و معارضه مىكنيم. هر وقت متقضى بشود و دستمان هم به مقتضياتش موفق بشود ما باك از اين نداريم كه ده نفر، بيست نفر، صدنفر، البته هم بيشتر از ده هزار نفر، بيشتر از بيست هزار نفر تقريباً در اين جنگها در اين 18 ماه كشته شد لكن زمان پيغمبر هم اين طور بود. پيغمبر هم وقتى كه يك حكومتى را مىخواست كنار بزند، اين كفار قريش را مىخواست كنار بزند، خوب جنگها را كرد و در يك جنگهائى موفق شد و در يك جنگهائى هم شكست خورد و آدم كشته شد و اشخاص بزرگ مثل عموى پيغمبر مثلاً كشته شد،، در جنگ چيز عمار ياسر كشته شد، آن مرد بزرگوار، آنقدر كشته دادند. در اين اصل هيچ اشكالى براى ما نيست كه ما كشتهدهيم.
ملت، متحول شده است
بعضىها نق مىزنند كه خوب كشته داديد چرا؟ ما تكليفمان اين است. چه شد؟ اولا" شد خيلى از چيزها. يك ملتى كه يك پاسبان اگر توى بازارش مىآمد و مىگفت ببنديد، بستند، با يك امر پاسبان توى بازار تهران، بزرگترين بازارهاى ايران، يك پاسبان، چند تا پاسبان مىرفت به آنها مىگفت كه ببنديد، امروز روز چهارم آبان است، مثلاً چه شده، بايد ببنديد، بايد بيرق بزنيد، تخلف نمىكردند، اصلاً توى ذهنشان نمىآمد كه مىشود تخلف از پاسبان كرد. اگر يك صاحب منصبى با
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 185
چهار تا ستاره، با سه تا ستاره مىآمد تو بازار و هر غلط كارى مىخواست بكند كسى (چرا) به او نمىگفت.
اين نهضت مقدس اسلامى باعث اين شد كه بچههاى كوچك هم فرياد بزنند توى خيابانها كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى. اين يك تحولى حاصل شد بين مردم كه الان پاسبان را مردم هيچ چيزى بارش نمىكنند، صاحب منصبش هم نمىكنند، حكومت نظاميش هم نمىكنند. آنوقتها كه حكومت نظامى مىشد، به مجرد اينكه مىگفتند اين حكومت نظامى است، ديگر مردم مىرفتند سراغ كارشان اصلاً ديگر دنبال اينكه يك معارضهاى، مبارزهاى بشود توى ذهنشان هم ضنمى آمد امروز حكومت نظامى است، قانون حكومت نظامى خودشان مىگويند كه، اعلامشان اين است به اينكه بيشتر از دو نفر نبايد با هم باشند، هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار نفر مردم مىآيند بيرون و فرياد مىزنند و همه فريادشان هم ضد شاه است. اين يك تحولى است در يك ملت حاصل شده است، اين يك چيز كمى نيست.
اثرات مقاومت مردم در پيشروى نهضت
از آنطرف هم ملاحظه مىكنيد كه اينها پله پله (ما بايد اين را به مرگ بگيريم) پله پله دارند پايين مىآيند ديگر. اين حزب رستاخير، يك چيز آسانى بود كه اينها دست از آن بردارند؟ شما ديديد كه چقدر مداحى اينها كردند. خود اين مرديكه چقدر حرفها راجع به، حرف نامربوط راجع به حزب رستاخيز زد (همه مردم اين بايد همه بايد وارد بشوند، هر كس وارد اين حزب نشود بايد از اين مملكت برود، اين اصلاً اينجائى نيست) و از اين حرفهائى كه زدند. يك دفعه با همين نهضت مردم، با همين مشت خالى، آنها توپ و تانك دارند، اينها مشت دارند، همين مشت غلبه كرد بر آن كه يك وقتى حزب رستاخيز معلوم شد خبرى نيست اعلام كردند (نه اين چيزى نيست بيخود است اصلاً، اصلاً دولت هم قبولش ندارد) (خنده حضار) مطلب اين بود كه بله، دولت هم قبولش نكرد با اينكه دولت از خودشان بود. تاريخ را تغيير داده بودند برگشتند از آن.
يك آدمى كه حاضر نبود كه به اين ملت يك كلمه تعارف بكند، آمد ايستاد و همه طبقات ملت را خطاب كرد و عذرخواهى كرد كه ما اشتباهاتى كرديم اشتباهات و غلطهائى بوده است و واقع شده است و حالا هم ديگر از اين به بعد ما از اين كارها ديگر نمىكنيم. اين يك آدمى كه شما در 15 سال پيش از اين، بيست سال پيش از اين ديده بوديد وضعش چه جورى است، در چند سال پيش از اين هم همين طور بود، در اين ايام فترت بين 15 خرداد تا حالا كه اصلاً كسى را به حساب نمىآورد، يك آدمى بود كه هر چه بود خودش كرد، هر كارى بود خودش مىكرد و اينكه مىگويد اشتباه، دروغ مىگويد، همه كارها را خودش ملتفت بود و عالم و عامد بود و نوكر مردم بود. عالم و عامد بود كه كرد كارها را، اشتباه توكار نبوده- همهاش كارهاى غلط بوده است و عمداً هم كرده است و بعد از اين هم اگر مهلتش بدهيد، اين اشتباهات زياد خواهد كرد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 186
مقصد اعلى، تشكيل حكومت اسلامى
در هر صورت اينها يك كارهائى است كه شده است تا حالا كه پله پله است البته، ما نبايد جلوى آن را بگيريم بگوييم مثلاً ما همين قدر راضى هستيم، نه. ما آن معنائى را كه دنبالش آمديم اين است كه آن مطلب آخرى حاصل بشود يعنى اين مقدمات را طى بكنيم، اين نباشد و سلسله پهلوى نباشد و رژيم شاهنشاهى نباشد و دست آمريكا و انگلستان و روسيه قطع بشود از اين مملكت و مملكت براى خودمان باشد و حكومت اسلامى هم انشاءالله برقرار بشود.
ما دنبال اين مطلب هستيم و آنقدر هم كه از قوهمان مىآيد ما دنبال اين مىدويم. اگر توانستيم كه كار را انجام بدهيم كه الحمدالله توانستيم و يك خدمتى به اين ملت كرديم، اگر نتوانستيم، تكليفمان را ادا كرديم يعنى پيش خدا ديگر چيزى نيست كه ما بگوئيم ما نكرديم اين كار را، عذر تراشى نكرديم، واقعاً يك مطلبى را عمل كرديم و دستمان نرسيده نتوانستيم اين كار را بكنيم، پيش خدا آبرومنديم. بنابراين ما اين مراتبى كه اصلش كه عبارت از رفتن اين آدم و به هم خوردن اين سلسله و عرض مىكنم كوتاه كردن دست اينها، اينها همهشان جزء مقاصد است منتهى مقصد اعلى عبارت از اين است كه يك حكومت عدلى، يك حكومت اسلامى عدلى، مبتنى بر قواعد اسلامى حاصل بشود، آن مقصد اعلاى ماست و الا اينها همهاش جزو مقاصد شده حالا ديگر، ولو اين هم مقدمه آن است و ليكن خود اينها الان جز و مقاصد هستند و ما همانطورى كه حكومت اسلامى را خواهيم حكومت اين را هم نمىخواهيم، البته توى حكومت اسلامى همه اينها هست. ما اگر مىگفتيم ما حكومت اسلامى خواهيم معنايش اين بود كه اين سلسله نبايد باشد و اين رژيم نبايد باشد و آنها هم دستشان كوتاه بايد باشد چون اسلام حكومتش اينجورى است كه نبايد كسى در مملكت اسلامى تصرفى داشته باشد، كفار، هيچ كس نبايد تصرفى داشته باشد.
بنابراين ولو اينكه اين اجمال اين مطلب را داشت لكن ما تفصيل مطلب را گفتيم كه ما اين سه تا اصل را عرض مىكنم كه آمال و آرزويمان است.
مساله، يك مسالهاى شرعى است
و حالا اينكه مىخواستم عرض بكنم اين است كه شما خيال نكنيد كه اگر يك وقت ما نرسيديم به مقصد، گفته بشود كه، خوب چه شد؟ خونها ريخت و از بين رفت و چه شد؟ اولا" شده است خيلى چيزها، اينها الان از آن خر شيطان پايين آمدهاند يك قدرى و ثانياً (چه شد) نيست، تكليف را ادا كرديم. اين همان است كه خوارج ممكن بود به حضرت امير بگويند، خوب چه شد؟ شما 18 ماه جنگ كرديد. چه شد؟ (چه شد) يعنى چه؟ خوب - من - تكليف ماست. ما حالا نماز داريم مىخوانيم، يك كسى بگويد خوب شما بيست سى سال نماز خوانديد چه شد؟ خوب من بيست سال نماز، اطاعت خدا را كردم. (چه شد) كدام است؟ من اطاعت خدا را كردم. خدا گفت: بكن، من هم كردم. (چه شد) مال اين است كه يك مسالهاى باشد كه تكليف شرعى نباشد و يك مساله خودمانى باشد، آدم بخواهد روى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 187
مقصد يك كارى بكند وقتى نشدميگوئيم چه شد اما وقتىكه جلوگيرى از يك بنگاه ظلمى، يك بنگاهى كه مىخواهد اصلاًاساس اسلام را از بين ببرد، اساس روحانيت را از بين ببرد، اساس مليت را از بين ببرد، مصالح مردم و مسلمين را به خطرانداخته است و از بين برده است، تكليف مسلمين اين است كه قيام كنند و اين را برش گردانند از اين حرفهائى كه ميزند يعنى اين را بيرونش كنند از اين مملكت و اگر دست هم رسيد بگيرندش و محاكمهاش كنند و پولهاى مردم را كه برده از او بگيرند اگر هم ندارد و چيز كرده است، ظلمى را كه كرده آن را مجازاتش بكنند. اين يك چيزى است كه لازم است بر ما، بر مسلمين است كه اين كار را بكنند منتهى توانستيم اين كار را انجام بدهيم كه الحمدالله هم تكليفمان را ادا كرديم هم به مقصد رسيديم. نتوانستيم عمل كنيم، به تكليفمان عمل كرديم، نماز خوانديم. حالا (چه شد) يعنى چه؟ خوب، نماز خوانديم، مبارزه و معارضهاى با ظلم كرديم، با ظالم كرديم، با كسى كه مىخواسته يك مملكتى را خراب كند و خراب كرده است و همه مصالح مسلمين را زير پا گذاشته و به كفار داده است، با اين جنگ و نزاع كرديم، خون داديم، خون گرفتيم همه اين كارها را كرديم اما تكليف بوده است كه كرديم، رسيديم به مقصد الحمدالله، نرسيديم به مقصد، تكليفمان را ادا كرديم. هيچ باكى از اين مطلب نداريم و انشاءالله مىرسيم. انشاءالله.
عكس العمل ما در مقابله با تبليغات
afsanah82
07-24-2011, 05:31 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 189
تاريخ: 27/8/57
بيانات امام خمينى در مورد تأثير جو اختناق در مهاجرات نيروهاى عظيم انسانى.
خودكامگى رژيم پهلوى، سبب مهاجرت نيروهاى انسانى
بسم الله الرحمن الرحيم
... خدا همه شما را حفظ كند ان شاءالله. ما اميدواريم كه اين نيروهائى كه الان دارد در خارج از ايران مصرف مىشود، نيروهاى انسانى كه مهمترين نيروهاى مملكت است بسياريش الان در خارج ايران مصرف ميشود و تقريباً از جيب ايران بيرون مىرود و هدر مىرود، اين يكى از ضررهايى است كه از شاه به ملت ما مىرسد، علاوه بر ضررهاى مادى ضرر معنوى است كه دست شخص به آن رسد، چنانچه محيط ايران را جورى كردند كه خود ايرانىها، آن اشخاصى كه موثر هستند نمىتوانند در ايران باقى باشند. بسيارى از اطبا - عرض كنم كه از دكترها، از مهندسين، از اشخاصى كه مىتوانند در ايران خدمت بكنند، اداره بكنند ايران را، براى خاطر اين دشوارهايى كه درايران هست و شاه پيش آورده است، اينها مع الاسف در خارج ايران به سر برند. همين امروز كه دو نفر از آمريكا آمده بودند، طبيب بودند، گفتند كه اطبائى كه از ايران در آمريكا هستند با خانوادههاشان حدود بيست هزار هستند و بچههاى اينها(طولانى است كه اينها رفتند آنجا) بچههاى اينها خوب فارسى را نمىدانند كه در آنجا تربيت شدند و اينها يك گروههائى هستند كه بايد در ايران باشند و صرف مصالح ايران بشوند و براى خاطر اين كه ايران اختناق است و مردم از وضع ايران به تنگ آمدهاند، هر كس توانسته از ايران بيرون رفته است و الان از ممالك خارجه بسيار از نيروهاى ما به هدر مىرود در صورتى كه بايد اينها در مملكت خودشان خدمت كنند، به مملكت خودشان خدمت بكنند و ما اميدواريم كه اين نهضتى كه در ايران پيدا شده است و تمام اهالى ايران كه بپا خاستهاند و آزادى و استقلال مىخواهند انشاءالله حاصل بشود و نيروهاى عظيمى كه از ايران در خارج هست برگردند به مملكت خودشان و در آنجا به آب و خاك خودشان خدمت بكنند.
تبليغ اهداف ملت بر عهده ايرانيان مقيم خارج
و ما اميدواريم كه شما جوانها كه در خارج هستيد با ايرانىها همصدا بشويد و مسائل ايران را به خارج ايران كه هستيد، برسانيد. تبليغاتى كه از طرف شاه و دار و دستهاش شده است زياد است و
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 190
ايران را بد معرفى مىكنند و خواستههاى ايرانىها را بد معرفى مىكنند و شايد بسيارى از خارجىها خيال كنند كه ايرانىها به قول كارتر از باب اينكه آزادى همچو وسيعى به آنها دادند به صدا در آمدهاند و شايد بسيارشان هم خيال كنند كه مردم ايران آشوب طلب و وحشى هستند در صورتى كه اينها آزادى مىخواهند كه همه بشر خواهد، استقلال مىخواهند كه هر كس مىخواهد و مىخواهند كه دست اجانب از مملكتشان كوتاه باشد، مىخواهند كه اقتصاد مملكتشان به دست خودشان اداره شود، مىخواهند فرهنگ مملكتشان را خودشان مستقلا" اداره بكنند، مىخواهند ارتش را ديگران اداره نكنند، مستشارهاى آمريكائى نيايند و ارتش را قبضه نكنند، مىخواهند پايگاههاى آمريكا از مملكتشان برداشته بشود، يك مملكت آزاد و مستقل باشد. فرياد ملت ايران اين است كه حكومت عدل اسلامى مىخواهند كه همه اين مفسدهها را از بين ببرد و ما اميدواريم كه شما جوانها هم در خارج از مملكت كه هستيد اين مطالب ايرانىها را برسانيد به يك رفقاى آمريكائىتان، ايتاليائىتان، انگليسىتان، فرانسوىتان و به آنها حالى كنيد كه مملكت ايران، ملت ايران يك همچو چيزهائى مىخواهند، نه آن طورى كه از بس كه آزادى به آنها دادند صدايشان درآمده، خير از باب اختناقى كه در ايران هست.
الان هم كه فرياد هى مىزند اين مردى كه (آزادى ما داديم و چه ) الان هم همه روزنامهها در اختناق هستند، راديو در دست نظامى هست، مملكت اصلاً در حال غير عادى الان هست و همهاش نظامى شد و سرنيزه الان حكمفرماست در ايران. هيچ آرامشى در ايران الان نيست و هر روز كشتار هست، هر روز گرفتارى هست. همين الان كه تلفن آمده است از ايران، در مشهد تظاهرات براى قتل ديروز هست، قتل ديروز را من الان نمىدانم چى بوده و چقدر بوده.
به هر صورت خداوند انشاءالله به همه شما توفيق بدهد، خداوند همهتان را به مملكت خودتان به سلامت و با استقلال و آزادى برگرداند، موفق باشيد انشاءالله.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:32 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 191
تاريخ: 27/8/57
بيانات امام خمينى در مورد مغايرت رژيم پهلوى با اصول انسانى و اهميت تبليغات گسترده جهت معرفى نهضت
كشتار و حكومت نظامى تاثيرى در قيام استقلال طلبانه ملت ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
مطلبى كه ما مكرر گفته بوديم، وزير خارجه انگلستان فاش كرد. ما از اول گفته بوديم كه آن شاه سابق به دستور انگليسها كودتا كردند و آمدند و منافع آنها را مىخواستند حفظ بكنند و وقتى كه او يك خطائى كرد، يك تخلفى كرد بيرونش كردند و بردنش به جزيره موريس و رفت سراغ كارش و شاه فعلى هم براى منافع متفقين، در ايران هستند و براى منفعت متفقين (شوروى - و اتحاد جماهير - آمريكا و بريتانيا) مشغول كارند و وزير خارجه بريتانيا همين مطلب را در چند روز پيش از اين گفت كه ما نمىتوانيم كه ساكت باشيم و كسى كه براى منفعت ما در ايران هست و حافظ منافع ماست اينطور باشد. ملت ايران هم كه الان قيام كرده است روى همين معناست كه وزير خارجه انگلستان گفته است. ملت ايران كه الان اينقدر در خاك و خون كشيده شده است، جوانانشان را آنقدر كشتهاند، تمام شهرهاى ايران، شهرهاى مهم ايران، قصبات ايران الان انقلاب است، زنجان را نوشته است تمام زنجان در آتش دارد مى سوزد، تهران هر گوش
هاش انقلاب است، قم، ساير شهرها، همه جا اين مسائل هست و يك قيام همه جانبه و منتهى به يك انقلابى من ترسم بشود كه ديگر نشود جلويش را بگيرند و عقل وزير خارجه انگلستان و همين طور وزراى خارجه اين ممالك استفاده جو سرجاى خودش نيامده (عقلشان ) كه بفهمند با يك ملت نمىشود اينطور رفتار كرد. سران كشورهاى ابرقدرت خيال مىكنند كه به واسطه همين كه ابرقدرت شدند بايد همه عالم را بخورند. اگر يك ملتى همگى قيام كردند و همه چيزشان را دارند مىدهند براى اينكه آزادى و استقلال خودشان را به دست بياورند، نمى شود اين را با سرنيزه و حكومت نظامى و دولت نظامى اين آتش را خواباند. اين جزء اشتباهاتى است كه اينها مىكنند. اگر چنانچه بخواهند اينها فرض كنيد كه يك حكومت نظامى پيش كار بياورند، خوب الان دوازده تا شهر رسماً نظامى است، همه ايران هم به غير رسم نظامى است. الان حكومت ايران حكومت نظامى است لكن معذلك مردم زير بار حكومت نظامى نمىروند، كسى كه گذشته از همه چيزش، ديگر اعتناء به حكومت نظامى نمىكند. فرضاً كه يك كودتاى نظامى بشود يك نظامى سركار مىآيد مثل اين آدم، اين آدم با نظامى سر كار آمدن فرقى ندارد. الان هم حكومت ايران حكومت نظامى است. مردم ايستادند و حق خودشان را مىخواهند، يك چيزى نمىخواهند كه غيرمشروع
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 192
باشد، مردم حق مشروع خودشان را مىخواهند، مردم مىگويند كه ما پنجاه سال با اختناق زندگى كرديم و خسته شديم. پنجاه سال است، بيشتر از پنجاه سال است اين جوانهاى چهل، پنجاه ساله ما، چهل ساله ما، چشم كه باز كردند در حال اختناق بودند. اصل رژيم پهلوى و سلطنت شاه مغاير با قانون اساسى است مردم دو حرف دارند يكى اينكه اين شاه، شاه مشروطه نيست، استبداد است و جناياتى كه كرده است قابل عفو نيست. بر فرض اينكه ايشان آنطورى كه حالا دارد توبه مىكند و قول مىدهد به اينكه من ديگر از اين به بعد از اين كارها نمىكنم و ديگر مطابق قانون اساسى رفتار كنم، فرضاً كه راست بگويد (راست كه نمىگويد لكن فرضاً كه راست بگويد) يك كسى كه اينهمه جنايت كرده و اينهمه كشتار از مردم كرده حالا مىگويد توبه كردم، مگر مىپذيرند از تو؟ كسى كه امر مىكند به كشتن غير، ولو خودش نكشد، امر مىكند به كشتن غير/يك نفر/ به كشتن يك نفر، اين در اسلام محكوم به حبس ابد است. كسى كه امر كرده است يك ملتى را فوج فوج كشتهاند، حالا مىگويد كه من همين سلطنت مىكنم و حكومت نمى كنم!! تو غلط مىكنى سلطنت مىكنى، سلطنت مال آن است كه قانونى باشد سلطنتش، آنوقت مطابق قانون اساسى سلطنت بكند و حكومت نكند. ما همه اطلاع داريم كه اصلاً روى قوانين نيست سلطنت پهلوى و سلسله پهلوى اولى كه رضاشاه آمد به ايران و كودتا كرد، اولش به شكل يك صاحب منصب بود و بعد وزير جنگ شد و بعدش حكومت موقت شد و با سرنيزه تمام اينها شد. ملت ايران ابتدائاً ملتفت نبودند كه اين چه آدمى است، صحبتى نمى كردند لكن بعد كم كم آن روى واقعيش را نشان داد كه يك آدمى است كه از هيچ چيز نمىگذرد. تمام حيثيات ايران را از دست داد اين آدم و با زور، با سرنيزه مجلسى درست كرده آن مجلسى كه او درست كرد براى اينكه خلع قاجاريه را بكند و خودش به سلطنت برسد، يك مجلسى نبود كه به مردم ارتباط داشته باشد، مردم اطلاعى از آن نداشتند، كارى به آن نداشتند ولكن خود آنها، خود سرنيزه مجلس درست كرد، خود سرنيزه اينهايى كه در مجلس بودند براى او راى دادند، همهاش قضيه راى بود. اين موادى كه از قانون اساسى برداشتند و جايش يك مواد ديگر گذاشتند يعنى سلطنت قاجاريه را گفتند نه و سلطنت اينها را گفتند آره، آن همهاش روى سرنيزه بود، قانونى نبود اينها. اصلاً اين موادى كه الان هست از مواد قانون اساسى نيست، قانون اساسى اين مواد را نداشت، اين با سرنيزه آمد، مردم هم هيچ اطلاع نداشتند. بر خلاف ميل يك ملت، با سرنيزه ايشان، رضاشاه آمد سر كار، بر خلاف قانون اساسى، سلطنت بعد از او منتقل شد به پسرش و خود پسرش هم گفت كه من را متفقين گفتند كه بايد باشى سر سلطنت يك سلطنت غير قانونى، از اول يك سلطنت غير قانونى ياغى است اين شاه، نه اينكه شاه است. پدرش ياغى بود، خودش هم ياغى است منتها مردم نمى توانستند حرف بزنند، حالا بحمدالله مىتوانند حرف بزنند، حالا كشته مىدهند و حرف مىزنند. همه حرف ملت ما اين است كه اين آدم يك آدمى است كه خيانت كرده بر فرض اينكه يك سلطنت قانونى، فرض كنيد، فرض كنيد كه خير
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 193
سلطنت قانونى و به قانون صحيح هم كه همهاش باطل است، لكن ما حالا فرض مىكنيم يك نفر آدمى كه سلطنت قانونى داشته باشد به حسب قانون اساسى اگر به يك ملتى خيانت كرد، اگر تخلف از قوانين اساسى كرد، اين عزل است، اين ديگر سلطان نيست. اين آدم در تمام دوره سلطنتش - مردم را از آزادى - آزادى را از مردم سلب كرده، اين را خودش هم قبول دارد، اينكه مىگويد من آزادى مىدهم دليل بر اين است كه آزادى را گرفته بوده، تو جبيشان بود حالا مىخواهد بدهد!! اين اقرار جرم است و اگر در محاكم اين محاكمه بشود كه انشاءالله بشود، اينكه مىگويد (من آزادى به ملت دادم، آزادى به ملت دادم ) اين ملت آزاد هست به حسب قانون اساسى، به حسب شرع ملت آزاد است، قانون اساسى ملت را آزاد كرده، حالا شما آزادى داديد!! معلوم مىشود كه آزادى را گرفته بوديد حالا مىخواهيد بدهيد، اين اقرار به جرم است . يك صداى مردم و فرياد مردم اين است كه ما آزادى نداشتيم در زمان سلطنت اين و پدرش. از اول تا حالا آزادى را به چشم خودشان جوان هاى مانديدند، نمى دانند مزه آزادى چيست هر جا چشمشان را باز كردند يك پاسبان بالاى سرشان بوده يك نظامى بالا سرشان بوده، يك مامور دولت بالا سرشان بوده يك چپاولگر بالا سرشان بوده، نديدند اينها، يك روز آزاد نديدند، ما هم نديديم براى اينكه ما هم از زمان رضاشاه تا حالا هيچ مساله آزادى در كار نبوده، يك داد (فرياد) مردم اين است كه ما آزادى مىخواهيم، بچههاى كوچولو داد مىزنند آزادى، مردهاى بزرگ هم داد مىزنند آزادى، دانشگاهى هم داد، فرياد مىزند، غير دانشگاهى هم فرياد مىزند، همه آزادى مىخواهند. ايشان سلب آزادى يك ملت را كرده، كسى كه سلب آزادى ملت را كرده صالح نيست از براى سلطنت و بر فرض اينكه سلطنت اين قانونى بوده، الان ديگر سلطان نيست ايشان.
دلايل محكم بر اثبات عدم صلاحيت شاه
علاوه بر اين ما همه اينها را فرض مىكنيم كه واقعيتى داشته و ايشان هم سلطان بوده و ايشان هم چه، الان تمام ملت مىگويند ما نمى خواهيم، الان گويند ما نمىخواهيم، الان مىگويند كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى، اين رفراندومى است كه همه مردم، همه مردم در همه بلاد ايران دارند فرياد مىزنند كه ما نمىخواهيم، بازارها را مىبندند عرض كنم كه موسسههاى دولتى را تعرضى به آن مىكنند، نمىخواهند او را. شاه به حسب قانون اساسى به حسب راى ملت شاه هست، اگر ملت راى بر شاه ندهد، شاه نيست. الان ملت ما مىگويد كه ما نمىخواهيم اين را و يك جهتش هم اين است كه سلب آزادى ما را كرده، پنجاه سال پدرش و خودش سلب آزادى كرده وما او را نمىخواهيم.يك جهت ديگر اين است كه منافع ما را فروخته به غير، ما هر چه داشتيم اينها دادند به غير. خدا نكند كه دوام پيدا كند سلطنت اين چند سال ديگر. اگر يك چند ديگر سلطنتش دوام پيدا كند تمام اين نفت ما را مىدهد به آمريكا و انگلستان و ساير ممالك ديگر. تمام نفت ما را دارد همين طورىدهد بدون اينكه معلوم باشد كه اين براى چه - اين - خرج مىشود، چه جور هست. خوب، بله مىدانيم اين را كه از آمريكا اسلحه مىخرند، اسلحههايى كه فقط براى اين است كه پايگاهآمريكائى درست بشود نفت ما
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 194
را مىگيرند مىدهند به آمريكا آمريكا مىخواهد يك پايگاه نظامى درست كند در ايران در مقابل شوروى، نفت ما را مىگيرد پايگاه براى خودش اينجا درست مىكند، هم خود نفت را مىبرد هم عوضش را مىبرد، عوضش هم به نفع خود او هست. مگر، چه احتياجى ايران دارد به اينطور اسلحههاى بزرگى كه بىاطلاع است اصلش لشكر ايران، ارتش ايران بىاطلاع هست از اينكه اينها چه جورى اصلاً براى چى، به چه درد مىخورد، اين را خود كارشناسهاى آنها مىدانند. يك آدمى است كه اقتصاد مملكت ما را به هم زده است، از آن طرف نفت ما را دارد مىدهد به غير و ما بعد از چند سال ديگر نه نفت داريم و نه مخازن ديگر اگر اين بماند. از آن طرف زراعت ايران را به اسم اصلاحات ارضى از بين برده است و بازار درست كرده است براى آمريكا كه ما همه چيزمان احتياج به خارج دارد كه اگر يكدفعه جلوى اين را گرفتند، بگيرند، ايران مىماند بدون آذوقه، اگر از خارج نياورند. اين اگر چند سال ديگر بماند، نفت تمامش برود، زراعت هم كه از بين برده، از اين بين بردهتر بشود، اين نسل آتيه به چه زندگى بايد بكنند؟ چه چيزدارند كه زندگى بكنند؟ هيچ چيز ندارند. اين راجع به اقتصاد مملكت ما. راجع به فرهنگ ما، يك فرهنگى كه نمىگذارند، دست غير نمى گذارد كه اين اولاد، اين اولادهاى ما تحصيل بكنند و خوب تحصيل بكنند، مانع هستند از اينكه تحصيل بكنند. الان داد همه معلمها و شاگردها و همه در آمده كه ما مىخواهيم مستقل باشيم، ما خواهيم خودمان اداره بكنيم كار خودمان را، نمىگذاريد شما كه ما زندگى بكنيم. فرهنگ هم مامورند كه عقب نگه دارند، نگذارند انسان پيدا بشود، نگذارند يك آدمهاى تحصيل كرده صحيح مستقل پيدا شود كه مستقل فكر كند، مىخواهند نگذارند كه يك نسلى پيدا بشود كه مستقل فكر بكند و زمام مملكت را آنها بخواهند دست بگيرند، بايد حتماً يك اشخاصى باشند انگل، مربوط به سياست آمريكا و انگلستان و شوروى تا اينكه اينها بتوانند استفادههاى خودشان را بكنند. پس ما فرهنگ هم الان نداريم، هم فرهنگ ما را از بين برده، هم اقتصاد ما را از بين برده، ما چه داريم ديگر؟ وقتى كه به ارتش نگاه مىكنيم يك ارتشى است تحت فرمان مستشارهاى آمريكا. ما ارتش داريم؟ ارتشى كه استقلال ندارد خودش نمىتواند يك كارى را انجام بدهد، مستقل نيست در كارش، شصت هزار مفتخوار آمريكائى آمده به اسم مستشار، حالا ديگر چه مىكنند من نمىدانم اما ارتش ما تحت نظر آنهاست پس ما ارتش هم نداريم. چه چيزما داريم ديگر؟ ايران چه چيزدارد؟ اين ايرانى كه ايشان مىفرمايند كه به تمدن بزرگ، دروازه تمدن بزرگ، اين تمدنش، اين تمدن بزرگش است؟!
مفهوم آزادى در قاموس كارتر
آن آزادى كه كارتر مىگويد كه چون شاه يك آزادى خيلى صريح و خيلى تندى به مردم داده، از اين جهت با او اختلاف مىكنند. به منطق كارتر اينهمه فريادى كه دارند مردم مىزنند از اين است كه تخمه كردند براى آزادى، آزادى اينقدر به آنها دادند كه آنها ديگر نمىتوانند هضمش بكنند فرياد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 195
مىزنند. اين حرفها، حرفهاى آنهاست ديگر. كارتر در چند روز پيش از اين همين را گفت، در روزنامه هم اينها نقل كردند، مىگويد يك آزادى تندى به مردم داده است و از اين جهت - از اين جهت - منشا اختلاف مردم با او اين است، اينهمه داد كنند آزادى، براى اين است. الان كه شما اينجا نشستيد من نمىدانم دقيقاً، مىدانم كه خبرهاست اما حالا كدام نقطه است، كشتارچى است، امشب چند نفر را كشتهاند، امروز چقدر كشتار شده است، اينها را ما الان اطلاع نداريم اما هر روزنامهاى كه از ايران مىآيد با اينكه روزنامهها معلوم نيست بتوانند تمامش را بنويسند، هى چند تا كشته كجا بوده، چند تا كشته كجا. در كبوتر آهنگ، يك دهى است در اطراف همدان، يك دهى است در اطراف كبوتر آهنگ، نوشته است كه 5 نفر كشته آنجا داشته، در يك ده! اين آتشى كه الان در ايران روشن شده، زبانه كشيده و دهات ايران را عرض مىكنم كه قصبات ايران را، شهرهاى بزرگ و كوچك ايران را فرا گرفته و اين مژدهاى است براى ما كه همه ناراضىها صدا در آوردهاند، كشته دادند، بيخود كه نيست، براى فريادى است كه مىزنند كه ما مىخواهيم. تا فرياد مرگ بر شاه نكنند، نمى زنند آنها را. امرشان اين است كه هر وقت اسم شاه آمد و نگفتند كه اعليحضرت آريا مهر!! يالله بزنيد. الان همه ايران از آن بچههاى كوچك تا آن پيرمردهاى بزرگ با يك كلام، يك كلام حرفشان است كه ما نمىخواهيم اين را، اين برود و يك همچو ملتى نمىشود كه پيروز نشود شما بدانيد كه پيروز است اين ملت (انشاءالله)
خروج شاه از ايران كليد حل بنبست و ايجاد آرامش در مملكت
با يك ملت نمىشود بازى كرد. شما نترسيد از اينكه كارتر از آن طرف مىگويد ما پشتيبانى مىكنيم و وزير خارجه انگلستان از آن طرف مىگويد كه ما پشتيبانى مىكنيم و نمىدانم كرملين از آن طرف مىگويد ما پشتيبانى مىكنيم، اينها همه حرف است كه مىزنند، هيچ از اين معنا نترسيد، يك ملت هر چه هم كه ضعيف باشد، وقتى همه گفتند نه، اين نه است، نمىشود آره بشود. نه مىتواند نظامى اين كار را بكند نه مى تواند ارتش آمريكا و روسيه اين كارها بكند، اين يك چيزى است (نشد). چاره حل آن بن بستى كه الان هست نه وزير مىتواند اين را حلش كند نه وكيل مىتواند حلش كند، حلش دست شاه هست و آن اين است كه بگذارد و برود، بگذارد و برود، بگذارد مردم را به حال خودشان، بن بستش اين است كه الان دولتها بن بست آوردند شاه اين بنبست را پيدا كرده است و بنبست به دست شاه واقع شده است هى مىگويند بن بست است بياييد بنشينيم حلش كنيم حل چى و حل كى هيچ كس نمىتواند حلش كند اين آتش را هيچ كس نمىتواند خاموش كند، فقط كليدش دست خود ايشان است كه گورش را گم كند و برود. وقتيكه رفت يك آرامشى هست، وقتى دنبالههايش هم رفتند يعنى آنهايى كه پشتوانه او بودند، آنها هم قدرتهايشان را جمع كردند و رفتند مملكت آرام مىشود. مملكت ايران چرا آرام نباشد؟ مردم ايران، مردم آرامى هستند لكن وقتى اينقدر فشار به آنها مىآيد آنوقت صدايشان در مىآيد و الا مردم نجيب آرامى هستند، الان از نجابتشان هست كه اين داد را دارند مىزنند، از اصالت ايران
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 196
است كه دارند اين داد را مىزنند.
تكليف ايرانيان مقيم خارج، تبليغ نهضت و مقابله با تبليغات سوء رژيم شاه
انشاءالله خداوند تاييد كند همه شما را، همه اهالى مملكت ما را و اين را هر شب من دارم عرض مىكنم كه ماها تكليف داريم آقا. شما الان كه اينجا ايستاديد يا نشستيد تكليف داريد يعنى ملت ايران الان يك دينى به عهده ما دارد. اينهائى كه در ايران هستند بچههايشان كشته شده است، مادرها داغ پسر ديدند، پدرها داغ جوانها را ديدند، آنها الان به ما يك دينى پيدا كردند يعنى ما مديون آنها هستيم. آنها براى نفع همه ملت است كه قيام كردند، خودشان تنها نيستند، براى ملت قيام كردند، ما هم از ملت ايران هستيم پس براى ما هم قيام كردند، ما بايد در اينجا كه هستيم يا در هر جا، آمريكا هستيد، اروپا هستيد، انگلستان، هر جا هستيد، شماها بايد خدمت كنيد به اين مملكت، خدمتتان به اين است كه تبليغ كنيد. شما مىتوانيد، هر كدام مىتوانيد با چند نفر تماس كه پيدا مىكنيد مسائل ايران را طرح كنيد، مسائل ايران را به واسطه تبليغات سويى كه شده اشتباه به مردم مىگويند، خلاف به مردم گفتند، گفتند به اينكه، نه، اينها مىخواهند -ارتجاع است - برگردانند مملكت را به حال نمىدانم هزار و چند صدسال پيش از اين. نخير ارتجاع نيست، شما -ارتجاع - مرتجع هستيد كه تاريخ فعلى ما را برگردانديد به تاريخ دو هزار و پانصد سال قبل و تاريخ گبرها، اين ارتجاع است، نه ارتجاعى كه ما مىگوئيم ما تاريخمان را مىخواهيم، تاريخ زنده اسلام خودمان را مىخواهيم. گويند اينها مرتجع هستند، نخير مرتجع نيستند و مترقى هم هستند و مىخواهند كه آزادى داشته باشند و استقلال. كسى كه آزادى و استقلال مىخواهد مرتجع است؟!. مرتجع آن است كه آزادى را سلب مىكند، برگشته به حال سلاطين قلدر و مرتجع آن است كه آزادى را سلب مىكند. مرتجع آن است كه خيانت مىكند به يك مملكتى و به يك ملتى، نه مرتجع مردمى هستند كه مىگويند چرا خيانت مىكنى، چرا آزادى را به ما نمىدهى. انشاءالله اميداوارم كه همهتان خدمت كنيد و همهتان مسائل را، در دانشگاه هستيد دانشگاهىها را وقتى چند نفرشان جمع شدند به آنها بگوئيد ايران اينطور است، اينطور است، اينطور و مسائل ايران اين است، به ما اينطور ظلم كرده اين مرد. وقتى ده هزار نفر ايرانى كه فرض كنيد كه (اينجاها بيشتر از اينها هست) هر كدام به ده نفر بگويند، يك جمعيت زيادى مطلع مىشوند، اطلاع هم دارند اما مطلعتر مىشوند، مطالب روشن مىشود پيششان كه اين ملت، يك همچو گرفتارى دارد و مىخواهد آزاد باشد. انشاءالله موج در اينجا هم پيدا بشود و بلكه نتيجهاش زود حاصل شود، نتيجه حاصل مىشود لكن انشاءالله زود حاصل بشود، انشاءالله خدا همهتان را حفظ كند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:32 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 197
تاريخ: 28/8/57
بيانات امام خمينى در تشريح كيفيت خلافت از ديدگاه اسلام
كيفيت ولايت و برنامه حضرت امير سلام الله عليه نمونهاى براى تشكيل حكومت اسلامى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
روز عيد غدير روزى است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم وظيفه حكومت را معين فرمود و الگوى حكومت اسلامى را تا آخر تعيين فرمود و حكومت اسلام نمونهاش عبارت است از يك همچو شخصيتى كه در همه جهات مهذب، بر همه جهات معجزه است و البته پيغمبر اكرم اين را مىدانستند كه به تمام معنا كسى مثل حضرت امير سلام الله عليه نمىتواند باشد لكن نمونه را كه بايد نزديك به يك همچو وضعى باشد از حكومتها تا آخر تعيين فرمودند، چنانچه حضرت امير خودش هم برنامهاش را در آن عهدنامه مالك اشتر بيان فرموده است كه حكومت و آن اشخاصى كه از طرف ايشان حاكم بر بلاد بودند تكليفشان در اين جهات چه هست.
به حسب آن تعيين رسول اكرم الگوى خلافت را و برنامه حضرت، كيفيت ولايت ولات بر افراد را آنطور كه بيان فرمودهاند، تمام اين حكومتها كه سركار آمدهاند تا حالا، از بعد از حضرت امير و يك چند روزى هم امام حسن سلام الله عليه، تمام حكومتهايى كه تا حالا سركار آمدهاند چه حكومتهايى باشد كه تا حدودى مثلاً اگر هم كه چيزى پيدا بشود تا حدودى مودب به آداب حكومتها بوده است و آن الگوى رسول الله بوده است و چه اينهائى كه اصلاً نبودهاند، هيچ كدام اين حكومتها لياقت حكومت نداشتهاند و خود حضرت امير سلام الله عليه قيام كردند بر ضد معاويه، در صورتى كه معاويه هم تشرف به اسلام داشت و كارهاى اسلامى را مىكرد و شايد اعتقادات اسلامى هم داشته است، شايد، شايد هم نه.
معذالك حتى آنهايى كه حضرت امير را به خيال خودشان نصيحت مىكردند كه شما يك مدتى معاويه را بگذاريد در حكومت شما باشد و بعد كه پايه حكومت شما قوى شد، آنوقت او را رد مىكنيد به هيچ يك از آن حرفها اعتنا نكردند و حجتشان هم اين بود كه يك نفر آدمى كه برخلاف موازين الهى رفتار مىكند و ظلم را در بلاد راه مىاندازد، من حتى براى يك آن هم نمىتوانم كه او را حاكمش قرار بدهم، بلكه اگر حاكمش قرار مىدادند اين حجت مىشد بر اينكه شود يك فاسقى هم از طرف
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 198
ولى امر حاكم باشد و حضرت امير مضايقه كردند از اينكه حتى اگر مصالحى هم آنوقت مثلاً بود كه اگر پايشان محكم مىشد ممكن بود مثلاً معاويه مىشد ممكن بود مثلاً معاويه را كنار بزنند، معذلك براى خودشان اجازه نمىديدند كه معاويه را حتى يك روز در سلطنت خودش باقى بگذارند و اين حجتى است بر ماها كه اگر بتوانيم، بايد اين حكومتهايى كه حكومت جور است كنار بزنيم و اگر چنانچه خداى نخواسته نتوانيم، رضايت بر حكومت آنها ولو يك روز، ولو يك ساعت اين رضايت بر ظلم است، رضايت بر تعدى است، رضايت بر غارتگرى مال مردم است و هيچ مسلمى حق ندارد كه رضايت بدهد به حكومت ظالمى ولو يك ساعت و همه ما مكلفيم كه اين حكومتهايى كه روى كار آمدهاند و برخلاف موازين الهى و موازين قانونى (حتى قانونى خودشان) هستند، همه ما مكلفيم كه با آنها مبارزه بكنيم، هركس به هر مقدار كه مىتواند بايد با اينها معارضه و مبارزه بكند و هيچ عذرى پذيرفته نيست.
بيدارى و فرياد حكومت اسلامى ملت ايران، لبيكى به فرمايش رسول اكرم
امروز كه ملت ايران قيام كردهاند و به طور آشنايى بر مسائل و بيدارى قيام كردهاند و از شهرستانها گرفته تا دهات، تا كوره دهات يك مساله را عنوان كنند و آن اينكه اين حكومت جبار را نمىخواهند و حكومت اسلامى خواهند، مىخواهند كه آزاد باشند، مىخواهند كه مستقل باشند، مىخواهند كه حكومتشان حكومت اسلامى باشد، اين همان لبيكى است كه مردم به فرمايش رسول الله (ص) گفتهاند. آن صفاتى كه در حكومت، آن حكومتى كه پيغمبر اكرم قرار دادند، آن صفاتى كه در كليات حكومت، كليات صفاتى كه در حكومت معتبر است، ما بايد از كيفيت حكومت حضرت امير سلام الله عليه اقتباس بكنيم و ياد بگيريم منتهى ما نمىتوانيم تمام آن جهات را، كسى نمىتواند همه آن جهات را مراعات بكند يعنى يك مقدار زيادش زايد بر اصل قضيه حكومت بوده است، يك كارهاى نمونهاى مخصوص به خود آن بزرگوار بوده است لكن اصل مسالهاى كه حكومت بايد يك حكومت عادل باشد و بين مردم هم ظلم نكند، در حكومت اسلامى اگر يك نفر مثلاً يك شخصى را كشت، اين را مىگيرند و قصاص مىكنند لكن يك سيلى اگر به او بزند كسى، آن يك سيلى را بايد انتقامش را بدهد براى اينكه آن زائد بر آن مقدار است. يك روز حبس، اگر كسى را حبس بكنند برخلاف نظام اسلام است، موارد خاصى دارد، گاهى حبس مىشود، اينطور نيست كه هر كسى آوردند از اول (مثل اين حكومتهائى كه روى كار هستند) هر كس را گرفتند، اول يك مدتى كتكش بزنند و مدتهايى كتك بزنند و حبس بكنند و زجر بكنند و اينها بعدها كه تفتيش كردند، فهميدند كه اشتباه كردند، آنوقت بگويند ما اشتباه كرديم.
توبه بدون جبران شاه، حربهاى براى تحكيم حكومت جور
مردك كه سى و چند سال بر مردم حكومت كرده است و مردم را زجر داده، سلب آسايش از همه كرده، سلب آزادى از همه كرده، مطبوعات را سلب آزادى كرده، فرهنگ را عقب زده، مصالح مسلمين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 199
را به كفار داده است، به اجانب داده است، اموال مسلمين را تاراج كرده و كسانى كه همراه او بودند و رفقايش بودند تاراج كردند، حالا تازه آمده است به مردم رو مىكند كه، به علما رو مىكند كه (مراجع عظام و علماى اعلام، من معذرت مىخواهم و من اشتباه كردم، بيائيد بسازيد و اين اسلام را همراهى كنيد) يا به سوى ساير مردم دست دراز كرده معنا ندارد يك همچنين مطلبى، اصلاً غلط است اين. معذرت خواستن حتى در درگاه خداى تبارك و تعالى كه ارحم الراحمين است، شرائط دارد. اگر يك كسى به مردم تعدى كرد و مال مردم را برد يا خورد يا ظلم به مردم كرد، مردم را زجر كرد، حبس كرد، از اين كارهائى كه اينها كردهاند و مىكنند، حالا بيايد بگويد خدايا من توبه كردم!! غلط كردى توبه كردى، توبه وقتى است كه تمام آن كارهائى كه تا حالا انجام دادى جبران بكنى، بعد از اينكه جبران كردى آن كارها را آنوقت بگو توبه كردم. خوب اين مسالهاى است. اما اينهمه كارها كه كرد، هيچ!! ده سال اشخاص محترم را در حبس نگه داشت، كمتر، بيشتر، هزاران نفر را در حبسها آنطور زجر كردند، پاها را اره كردند، سوزاندند، آنهمه فضاحت رابارآوردند، حالا بيايد بگويد كه من توبه كردم و ما هم بگوئيم كه خوب،بسيار خوب، گوش بدهيد، آقا توبه كردند و توبه هم مقبول است!! كجا توبه مقبول است؟ بايد اينها را جبران بكند تا توبه را خدا بپذيرد و توبه باشد.
ما فرض مىكنيم كه ايشان صادق هم باشند در اين حرف و نخواهند كه مردم را بازى بدهند و حال آنكه مطلب اينها نيست، اين حرفهايى كه اين آدم زده است، همان وقتى كه زده شاهد برخلافش هست براى اينكه همان وقتى كه آمده است و ايستاده است و گفته است كه من معذرت مىخواهم، من اشتباه كردم و از اين وقت اشتباه نمىشود همان وقت مشغول شده حكومت نظامى را، دولت نظامى را روى كار آورد و مردم را آنطور زجر كردند و آنطور كشتند. پريروز بود باز در مشهد كشتار بوده است كه نمىدانم حالا چقدر هم كشتار بوده است. كشتار ديگر يك امر عادى الان شده است در ايران. حكومتها امر عادىشان اين است كه مردم را بكشند و جوانهاى ما را از بين ببرند، آنوقت يك نفر كه بيايد بگويد كه من توبه كردم، حالا كسى هم بيايد بگويد كه خوب ايشان توبه كردند، بس است! بس است! ديگر كارها بس شد!! تمام شد كارها!! خير،ايشان براى اين است كه مردم را بازى بدهد و پايش محكم بشود و اگر محكم شد، اين دفعه بدتر از اول، صد درجه بدتر از اول چيز بكنند، براى اينكه حالا دشمنهايش را شناخته و بعد، بعد از شناختن دشمن وقتى پايش محكم شد بسيار بدتر عمل خواهد كرد.
اسلام، تدوين كننده برنامه حكومتى
على ايحال اسلام كيفيت حكومت را و برنامه حكومت را تعيين كرده، اينطور نيست كه برنامهاى در كار نباشد، اين حرفهاى مفتى كه زده مىشود، خير، هم اوصاف حاكم معلوم است در اسلام و مدون است و هم برنامه حكومت را حضرت امير معين كرده است كه -بايد- چه جور حكومت بايد باشد، بايد عدليهاش چه باشد، بايد عرض مىكنم كه قضاتش چه وضعى داشته باشند، بايد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 200
ديگران و جناح حكومت -بايد - چه جور باشند. يك مساله معلوم واضحى است كه معين كرده است و اين آقا كه مىگويد اگر من نباشم، يا رفقاى او مىگويند اگر او نباشد خلا پيدا مىشود، يك حرف نامربوطى است كه الان خلا هست، بودن ايشان موجب خلا هست براى اينكه همه چيز از واقعيتش تهى شده است، هيچ واقعيتى الان ما نداريم، هر چه هست صورت است و حرف است و خالى است و تو خالى است همه حرفها.
مفهوم استقلال و آزادى مملكت در تمدن وابسته!
آنهمه داد و قال راجع به اينكه ما در دروازه تمدن وارد شديم و مىخواهيم وارد بشويم در دروازه تمدن، خوب دروازه تمدن كه همه مىدانند كه هيچ خبرى در كار نيست، از تمدن هيچ خبرى نيست. اول مرتبه تمدن، آزادى ملت است -تمدن - يك مملكتى كه آزادى ندارد تمدن ندارد. يك مملكتى كه استقلال ندارد و وابسته به غير است و همهاش با عمل ايشان وابسته به غير شده، اين نمىشود گفت يك مملكت متمدن. مملكت متمدن آن است كه آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقائد و رأيشان و هيچ كس آزادى ندارد كه تو مىگويى خير، ما به دروازه تمدن رسيديم، فلان يا هر چيزى كه هر روز مىآمد و فرياد مىزد و چه مىكرد و يك حزب بازى و خير حزب فراگير و اين حرفها همه معلوم شد كه الفاظ است و معنى ندارد. الان همه چيزهائى كه ما داريم ميانش تهى است، خالى است، يك صورتى بيشتر نيست.
افراد صالح متخصص، عهدهدار اجراى برنامههاى مدون اسلام
و الان است كه خلا در كار هست، اگر اين آدم برود هيچ خلايى نيست در كار براى اينكه كارمندهاى صحيح هستند، اشخاصى كه درس خوانده هستند، هم در خارج كشور هستند كه نمىتوانند وارد بشوند در كشور و هم در خود كشور در انزوا هستند. به مجرد اينكه ايشان برود، برنامه اسلام يك برنامه مدون معلوم است كه حاكم بايد چه جور وضعى داشته باشد، چه جور آدمى باشد و عرض بكنم كه ما به مردم
مىگوئيم كه يك همچو حاكمى را بايد تعيين بكنيد و تعيين بكنيد و مردم هم به اختيار خودشان تعيين مىكنند و عرض مىكنم كه وكلائى هم كه مىخواهند، با اختيار خودشان است، همه چيز به اختيار خودشان و هيچ خلايى در كار نيست. ايشان بروند، خلاها از بين مىرود، نه كه ايشان اگر بروند يك خلايى پيدا مىشود، اينها حرف شعر است كه مىگويند، مىخواهند بگويند.
برقرارى حكومت اسلامى در ايران، عامل شناسايى اسلام به جهانيان
در هر صورت ما اميدواريم كه خداوند در اين روز به ما رحمت نازل بفرمايد و ما را توفيق بدهد بر اين مبارزهاى كه داريم و مسلمين را پيروز كند در اين مبارزهاى كه دارند و اسلام را تقويت كند و حكومت اسلامى را برقرار كند تا دنيا ببيند وضع حكومت چه هست، معناى حكومت چه هست، حاكم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 201
چه جور رفتار مىكند، حاكم با رعيت چه جور رفتار مىكند، با عرض مىكنم كه ساير مردم چه جور رفتار مىكند، معلوم بشود چه جورى است، يا كارمندان دولت چه جور اشخاصى بايد باشند، قضات چه جور اشخاصى بايد باشند، فرهنگىها چه جور اشخاصى بايد باشند، اينها همه تعيين شده است و انشاءالله اگر حكومتى اسلامى بپا بشود همه امور بر طبق دلخواه ملت انشاءالله حاصل مىشود.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:32 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 202
تاريخ: 28/8/57
بيانات امام خمينى در مورد تأثير سازنده اعتقاد به خدا و بررسى حقيقت اصيل نهضت استقلال طلبانه ايران
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
قيام لله كنيد كه هيچ خسرانى ندارد
قل انما اعظكم بواحده ان تقومو الله مثنى و فرادى خداى تبارك و تعالى در اين آيه مىفرمايد كه يك موعظه، فقط من يك موعظه به شما مىكنم، يك موعظهاى كه واعظش خداست و آورنده موعظه پيغمبر اكرم است و مىفرمايد، فقط يك موعظه است، اين موعظه بايد اهميتش خيلى زياد باشد كه در اين تعبير مىفرمايد و آن موعظه اين است كه (ان تقوموالله مثنى و فرادى). اينكه قيام كنيد براى خدا، براى اقامه حق قيام كنيد. لازم نيست كه اول يك اجتماعاتى باشد كه من مىخواهم بعد از اجتماعات قيام كنم. يكى يكى هم اين تكليف هست (مثنى و فرادى) فرادى هم هست، دو تا دو تا هم هست. اين ديگر اقل جمعش است، يعنى تنهائى تكليف به قيام لله هست و اجتماعى هم كه اقلش دوتاست، از دو تا شروع مىشود به بالا، هر چه بالا رفت، ميزان اين است كه انسان تشخيص بدهد كه لله هست اين قيام، براى خدا هست اين قيام، ديگر اگر لله شد و براى خدا شد، از اينكه تنها هستيم، از اينكه جمعيتمان كم هست، ديگر وحشتى نيست قيام اگر لله هست، براى خداست، قيام لله هيچ خسران ندارد، هيچ ضرر توى آن نيست. قيامهاى براى دنيا دو رو دارد، يك رويش ضرر است، يك رويش نفع است. تجارت انسان مىكند، ساير كسبها را مىكند، اين يك طرفش ضرر است، يك طرفش نفع است، گاهى انسان ضرر برد از اين تجارت، گاهى نفع مىبرد و هر كارى كه انسان براى دنيا بكند، خدا در كار نباشد و همان جهت دنيوى باشد، اينها صد درصد نفع نيست، گاهى نفع است، نفع مادى دارد، گاهى ضرر مادى دارد. اما اگر چنانچه قيام براى خدا باشد، انسان كارى را براى خدا بكند، اين هيچ توى آن ضرر نيست. ممكن است كه انسان تخيل بكند كه ما رفتيم به جنگ با كفار مثلاً و كشته شديم، خيال بكند كه اين ضرر است، لكن
اين ضرر نيست، كشتهها پيش خدا زندهاند، اجرهائى كه آنجا هست ربطى به اين عالم ندارد. اينكه براى خداست، هميشه نفع دارد، هميشه از خسارت محفوظ است. مردهاى تاريخ بسيارشان تنها ايستادند در مقابل قدرتها، حضرت ابراهيم تنهائى ايستاد و بتها را شكست كه وقتى آمدند گفتند كه چه كسى بود، ابراهيم را مىگفتند اين كارها را كرده، تنهائى قيام كرد در مقابل بت پرستها و در مقابل شيطان وقت و از تنهائى نترسيد براى اينكه اين قيام، قيام لله
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 203
بود، براى خدا بود و چون قيامبراى خدا بود، هر دو طرفش نفع است، چه پيش ببرد، نفع برده است و چه پيش نبرد، باز هم نفع برده است، يكى از دو خوبىها را دارد يا خوبى دنيائى دارد يا اگر دنيائى گيريش نيامد، خوبى آخرتى بلااشكال است و هست. حضرت موسى يك شبانى بود، شبان حضرت شعيب بود مدتها و تنهائى مامور شد كه برود و قيام كند منتهى ايشان يك توقعى از خداى تبارك و تعالى كرد كه برادرم هم باشد، آنوقت شد مثنى، اول خودش بود قيام كرد، بعد برادرش هم همراهش شد، شدند دو نفر، اما در مقابل چه دستگاهى؟ در مقابل دستگاه فراعنه كه الان هم آثارشان در مصر و آنجاها، در قاهره و مصر و آنجاها هست، آن آثار عجيب و غربيشان، ايستاد در مقابلشان تنهائى، بعد هم كه اضافه شد، يك نفر ديگر اضافه شد و آن عبارت از برادرش بود، بنى اسرائيل هم كارى از آنها نمى آمد جز شلوغكارى، چنانچه حالا هم همين، جز شلوغكارى كارى از آنها نمىآيد. پيغمبر اكرم (ص ) از اول كه قيام كرد، تنها، تنها قيام كرد و دعوت كرد مردم را، قومش را دعوت كرد به حق تعالى و به توحيد و هيچ كس همراهش نبود، تنهائى قيام كرد اول، مثلاً زنش كه در خانه شوهرش منزل بود، حضرت خديجه به او ايمان آورد و حضرت امير كه بچهاى بود آنوقت، ايمان آورد و بعد كم كم در مكه هم كه بودند در 13 سال، نشد يك كارى انجام بدهند، براى اينكه مكىها همه مقتدر و پولدار بودند و مىديدند كه اگر اين رشد بكند، با منافعشان مخالف است، از اين جهت با او مخالفت مىكردند از خوف اينكه اين رشد پيدا بكند و با منافعشان چه بشود، اين بتها هم آلت بود پيش آنها، همچو نبود كه بت پرستها خيلى به بت هم پابند باشند، منافع ماديشان بود كه آنهادر مقابلش مىديدند كه پيغمبر اكرم است و منافع مادى شان در ضرر است. تا در مكه بودند تقريباً مىشود گفت تنها بودند، يكى دوتا، چند نفر مختصرى به ايشان گرويدند و اينها، فعاليت هم در مكه، جز اينكه دعوت مىكردند و دعوت زيرزمينى به اصطلاح مىكردند، چيزى نبود تا وقتى كه مقتضيات جور شد و رفتند به مدينه، آنوقت از مدينه شروع كردند و در مقابل قدرتهاى بزرگ.
خوف از قدرتها كسانى بايد داشته باشند كه اعتقاد به خدا ندارند
وقتى كه مطالب الهى شد ديگر خوف از قدرتها، هيچ قدرتى مثل قدرت خدا نيست. خوف از قدرتها كسانى بايد داشته باشند كه اعتقاد به خداى تبارك و تعالى ندارند، مسلمين، مؤمنين كه اعتقاد دارند به مبدا قدرت، اينها از قدرتها نبايد بترسند. پيغمبر اكرم كه ايمان به قدرت مطلق خداى تبارك و تعالى داشت، در صورتى كه عددشان كم بود و چيزى نبود و فقير هم بودند و از همين فقيرهاى بيچاره بودند لكن قدرت ايمان داشتند و قيام كردند و قدرتها را يكى بعد از ديگرى شكستند و همه را دعوت به توحيد كردند، توحيد را در جامعه رشد دادند و در يك زمان كمى، مسلمين كه در جنگ وقتى كه مىرفتند، چند نفرشان يك شتر داشتند، در يك جنگ مثلاً مهمى شايد ده تا اسب داشتند، نداشتند چيزى، ده تا شمشير داشتند، چند نفرشان يك شتر داشتند معذلك چون قوت ايمان داشتند، دو تا امپراطورى را در يك صف كمى، يكى امپراطورى روم را كه آنوقت مهم بود و يكى هم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 204
ايران كه مهم بود (اين دوتا امپراطورى آنوقت در دنيا مقدم بر همه بودند) آنها را شكستند و غلبه بر آنها كردند و اسلام را بردند تا روم و تا عرض بكنم كه اروپا هم رساندند. عمده همان روح ايمان است كه بر انسان بايد چه باشد. اين قدرتهائى كه الان ما مواجه با آنها هستيم، هى مىترسانند آدم را از اينكه ابرقدرتها هستند، شوروى هست، آمريكا هست، انگلستان هست. صحيح است، اينها قدرتهايشان زياد است لكن قدرت يك ملتى كه حق مىگويد، كه براى خدا قيام كرده است، مىخواهد كه مملكتش، مملكت اسلامى باشد نه اينكه مملكت، مملكتى باشد كه صورتش، صورت اسلام و واقعيتش بر خلاف. (بيشتر از آنهاست )
قيام ملت ايران، يك قيام الهى است
اين قيامى كه الان ملت ايران كردهاند در مقابل همه اين ابرقدرتهاست و اين ابرقدرتها را شما اطمينان داشته باشيد كه نمىتوانند كارى انجام بدهند يعنى خداى تبارك و تعالى اينها را مقابل هم قرار داده است كه اگر او بخواهد حركت كند آن يكى تشرش مىزند. تازگى شوروى تشر زد به آمريكا كه اگر بخواهى دخالت كنى در امر ايران، ما چه خواهيم كرد. نمىتوانند بكنند. و باز از شوروى گفتهاند كه گفته است سران شوروى كه ايران بايد سرنوشتش را خود ملتش تعيين بكند. البته اينها هم حالا حرف مىزنند اما مساله همين هست. مساله اين است كه هر ملتى بايد سرنوشت خودش را خودش معين كند و اگر يك ملتى قيام كند اينطورى كه الان ملت ايران قيام كرده است، اين قيام يك قيام الهى است يعنى اينكه من اعتقاد دارم و همين طور هم هست، اين است كه يك همچو قيامى را نمى شود با تبليغات بشرى، با اين حرفهاى ماها، نمى شود يك همچو قيامى درست كرد. ماها يك حوزه كوچكى را، يك فرض كنيد موج كوچكى ما مىتوانيم تهيه كنيم، آن كه اين قيام را درست كرده است و در سرتاسر ايران، ايلاتى كه اصلاً كارى به اين كارها نداشتند، نه آنها كار نداشتند، بازار تهران هم كار نداشت، بازار تهران هم كه اصل بازارهاست، در اين امور دخالت نداشت، كار نداشت به اين كارها، ساير بازارها هم كار به اين كارها نداشتند، خير دانشگاهها هم كارى نداشتند. ما مىديديم كه اين جناحهاى سياسى، چندين سال است الان هيچ ابداً از اين حرفها ديگر نمىزنند، هيچ كارى به اين كارها ندارند، جناح روحانى هم دستش بسته بود و دهنش بسته بود و جرات حرف زدن نداشت، اين جناحهايى كه از آنها يك كارى مىآمد، در اين 50 سال سلطنت سياه، همه اينهارا خفه كرده بودند. در زمان رضاشاه، جناح روحانى را همچو به آن صدمه زده بودند كه خود ملت در مقابل روحانيت ايستاده بود، خود ملت روحانيت را سوار اتومبيل، روحانى را سوار اتومبيل نمىكرد و مىگفت كه ما اين طايفه را نمىخواهيم، من خودم سوار اتومبيل بودم و اتومبيل ظاهراً بنزينش تمام شده بود يا آب آن تمام شد، يك شيخى هم همراه من بود، مىگفت كه چون اين شيخ سوار اتومبيل است از اين جهت اتومبيل ايستاد، بااينكه ايستاندنش، نشكسته بود (خنده حضار) يا آبش تمام شده بود يا بنزينش، حالا يادم نيست اما يكى از اينها تمام شده بود، معذالك تبليغات زمان رضاخان و
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 205
مامورين رضاخان، دژخيمان رضاخان همچو كرده بود كه اين طبقه شوفرى كه الان شما ملاحظه مىكنيد يكى از طبقاتى است كه در ايران فعاليت مىكند و فلج مىكند گاهى وقتها كارهاى دولتى را، آنوقت اينطور بود كه اگر چنانچه بنزينش تمام مىشد، مىگفت شيخ، تازه تفال به او مىزد، مىگفت شيخ چون اينجا بوده، و همين طور ساير طبقات اينطور شده بود. در تمام ايران يك مجلس خطابه علنى نبود، اگر بود، بين نصف شب كه يك مجلسى بود آن هم قاچاق، تمام تبليغات، تبليغات از هر طبقه باشد، درش بسته شده بود. سياسيون هم همه در انزوا بودند و هيچ كارى از آنها بر نمىآمد و نمىتوانستند كارى بكنند، صدائى از كسى در نمىآمد، چند دفعه روحانيون قيام كردند لكن شكسته شد. از آذربايجان قيام كردند شكسته شد، گرفتند همه را بردند به سنقر ظاهراً. از اصفهان قيام شد باز هم شكستند قيام را و متفرقشان كردند. قيامهائى شد اما قيامهائى بود كه نتيجهاى نتوانست بدهد و ملت آنوقت بيدار نبود، درست توجه نداشت به مسائل خودش. مىخواهم عرض بكنم كه نه جناح سياسى الانتواند بگويد كه من كردم اين كار را، تمام ايران را من به جنبش درآوردم، نه جناح روحانى، جنود خداست كه اين كار را كرده، امر خداست اين كار ولهذا اميد به آن است، مال بشر نيست كه انسان بگويد پشتوانه ندارد. اين كار، كار خداست كه يك ملتى كه در چند سال پيش از اين، اگر چنانچه بازارش را مىخواستند ببندند، يك پاسبان كافى بود، حالا ايستاده در مقابل همه قدرتها، مشتش را گره كرده در مقابل همه قدرتها ايستاده و نه مىگويد، مىگويد كه ما نمىخواهيم اين را. اين حكومت نظامى كه در سابق، همچو كه اسم حكومت نظامى مىآمد، ديگر نفسها قطع مىشد و هيچ كس حرفى نمىزد و نمىشكست، اصلاً معقول نبود كه حكومت نظامى را كسى بتواند بشكند، الان حكومت نظامى يك امر توخالى است كه مردم به آن اعتناء نمى كنند. هى، بله هى هياهو مىكنند و هى اعلاميه مىدهند لكن دنبال سراعلاميه (آنها مىگويند 2 نفر بيشتر حق ندارند كه اجتماع كند) دنبال سر اين، صدهزار نفر جمعيت، دويست هزار نفر جمعيت قيام مىكنند، مى شكنند. در همان اصفهانى كه حكومت نظامى است، در همان تهرانى كه حكومت نظامى است و قمى كه حكومت نظامى است، هر روز دارند مىشكنند اين حكومت نظامىها را، هيچ اعتنائى بدان نمى كنند، بعد دولت نظامى را آوردند، دولت نظامى هم همان حكومت نظامى است ديگر، فرقى ندارد هر دو نظامىاند و هر دو از اين پيرمردهاى مفتخورند كه مدتى ملت را دوشيدند و هيچ كارى هم از آنها برنمىآيد، قابل آدم نيستند، جز اينكه بگويند بكشيد. اين تمام شد، تمام مىشود اين حرفها، دولت نظامى هم ديگر كارى از آن نمىآيد و ميان تهى است، حالا ما فرض مىكنيم كه بعد از اين هم كه اين تير آخرى كودتاى نظامى باشد كه دولت شوروى هم گفته كه (يك همچون خيالى را دارند اينها و اگر بكنند،من چه خواهم كرد). ما احتياج نداريم شما كارى بكنيد، ما خودمان خواهيم كرد، بعد از اين ممكن است كه باز اين قضيه كودتاى نظامى در كار بيايد ولى آخرش همين نظامى است و همين پيرمردهايند و همين تفنگها، بيشتر از اينها چيزى نيست كه اين ملت از آن رقمى كه الان چند ماه هست كه حكومت نظامىاش را ديده است و شكسته است حكومت نظامى را، دولت نظامىاش هم كه حالا هست و مىبيند كارى از آن برنمىآيد، شكسته او را، بعد هم كودتاى
afsanah82
07-24-2011, 05:33 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 209
تاريخ: 29/8/57
بيانات امام خمينى درباره دلائل اعتصابات سراسرى و اهداف قيام ملت ايران
براندازى سلطنت پهلوى خواست صريح و بى ابهام ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
اين چند مطلبى كه مردم ايران همه خواستار هستند و ما هم كه يكى از اين افراد هستيم ما هم خواستار هستيم، اشكالاتى بر هر يك از اين امور گاهى مىشود، يك امرى كه همه مردم مىگويند اين است كه ما اين سلسله پهلوى را نمىخواهيم، همه مردم. الان شما در دهستانهاى ايران هم برويد و در شهرستانها همين مطلب هست كه ما اين را نمىخواهيم. گاهى تعبير از شاه مىكنند، گاهى تعبير به سلسله مىكنند كه ما اين سلسله را نمىخواهيم. اين يك خواست ملت ايران است البته به استثناى آنهائى كه نوكر هستند و نوكر آمريكا هستند يا نوكر شاه هستند و از او ارتزاق مىكنند كه اينها حسابشان از حساب ملت جداست. ملت ايران، آن كه ملت است و بازارهاى ايران را پر كرده و مزارع ايران را پر كرده و صنعتهاى ايران را دست دارد، آنها گفتهشان اين است كه ما نمىخواهيم. اين يك اصلى كه ما هم هميشه صحبتش را داشتيم و در اين اصل هيچ ابهامى نيست كه كسى بگويد كه مراد مثلاً مردم چيست؟ يا مراد فلانى چيست؟ هيچ ابهامى ندارد، صريح در اين است كه ما سلسله پهلوى را كه اولش رضاشاه بوده و حالا نوبت محمدرضاشاه است و اگر چنانچه خداى نخواسته برقرار بماند بعدش نوبت رضا پهلوى است، ما اينها را نمىخواهيم. اين هيچ ابهامى ندارد تا محتاج به شرح باشد و اگر كسى غير از اين بگويد، غير خواست ملت ايران است، غير خواست من هم كه يكى از افراد ملت ايران هستم هست و كسى بگويد كه ما قانون اساسى را مىخواهيم، ما انتخابات آزاد مىخواهيم، ما حكومت مردم بر مردم مىخواهيم، حرف اين را بزند غير از اين مطلبى است كه ما مىگوئيم. اين يك مساله ابهام دارى است يا خير مقصود اين است كه بايد اين سلسله باشد، قانون اساسى بايد باشد و قانون اساسى معنايش اين است كه اين سلسله بايد باشند و انتخابات آزاد معنايش اين است كه امر انتخابات با شاه است كه امر به اجراى انتخابات بكند و اين برخلاف آن چيزى است كه ما مىگوئيم، ما مىگوئيم اينها را نمىخواهيم، هيچ ابهامى ندارد. آن كه مىگويد كه ما قانون اساسى را مىخواهيم، آن لابد مىگويد كه ما آنها را مىخواهيم پس ما بين اين دو تا قول هيچ سازشى نيست كه كسى بگويد كه اين دو تا قول يك مطلب است، نه خير اين دو تا مطلب است. مطلب ملت ايران هم، ما از
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 210
مردم بايد بفهميم كه ملت چه مىگويد و همه ديديد كه ملت در آن تظاهراتى كه كردند در شهرها، الان هم تظاهراتى كه ميكنند در همه شهرها، آن كه فرياد مىزند همين فرياد است كه ما اين سلسله را نمىخواهيم، گاهى هم مىگويند ما اين شاه را نمىخواهيم. بنابراين ابهام در اين اصل هيچ نيست.
طرح خطر تجزيه مملكت، توطئهاى براى حفظ دستگاه شاه
بله يك اشكالاتى شاه كرده است به اين طرح و به تبع او هم مرتب اين اشكالات را گاهى اشخاص ميكنند و گاهى هم كاغذ از ايران بعضى از كسانى كه با همين دستگاه مربوطند و ميل دارند كه اين دستگاه محفوظ بماند و ميل هم دارند كه بعضىهايشان خودشان بيايند در دستگاه و وزارتى و نخست وزيرى و چيزى بگيرند، گاهى اينها هم يك كاغذهائى نوشتهاند و همين حرفى كه شاه مكرر مىزند همين را تكرار كردهاند. در عبارت بعضى از اشخاص محترم هم همين اشكال اشعار ميشود و آن اين است كه شاه مىگويد كه اگر من بروم، استقلال مملكت به هم مىخورد!! آن كه استقلال مملكت را حفظ كرده است آن عبارت از من هستم كه حفظ كردهام!! گاهى تعبير به اينطور ميشود، گاهى تعبير مىشود به اينكه اگر من بروم اين مملكت تجزيه مىشود يك مقداريش را روسها مىبرند، يك مقداريش را انگليسها مىبرند و ايران مىشود ايرانستان! نظير مثلاً ازبكستان! كه يك چيزى مىشود از، يك تكهاى مىشود از يك مملكت ديگرى و بنابراين بايد من باشم تا استقلال ايران محفوظ بماند و ايران تكه تكه نشود! گاهى هم مىگويد چهار قسمت، خود ايشان مىفرمايند چهار قسمت مىشود ايران، خوب يك قسمتش را لابد شوروى و يك قسمتش هم آمريكا و يك قسمتش هم انگلستان و يك قسمت هم مثلاً براى خود ايران باقى مىماند!! تهرانش مال خود ايران، ديگر از اين طرف آن طرف هر كدام مال يك طايفهاى مىشود!! اين اشكالاتى است به اصل اول كه ما مىگوئيم كه نبايد اين سلسله باشد آنها مىگويند كه بسيار خوب همه اين حرفها درست كه خلاصه چيزهاى ديگر هم گفتهاند كه من مكرر در صحبتهايم گفتهام.
ارتش شاهنشاهى حربهاى براى تامين مقاصد اجانب
اين مطلب كه اگر ايشان نباشد استقلال مملكت به هم مىخورد، اين مردم دارند همين مطلب را مىگويند، مىگويند كه با بودن شما استقلال نيست. بايد ما حساب بكنيم كه ببينيم استقلال يك مملكت عبارت از چيست، بعد ببينيم كه آيا با بودن ايشان استقلال هست و اگر نباشد به هم مىخورد؟! يا با بودن ايشان استقلال نيست و اگر برود استقلال پيدا مىشود؟ الان كدام دستگاه اساسى دولت ايران استقلال دارد؟ خوب مهمتر از همه كه ايشان خيلى به آن مثلاً مىنازند قضيه ارتش است كه يك ارتشى است كه گاهى ايشان تعبير مىكند كه ديگر ما در مقابل همه ممالك و ابرقدرتها، خودمان قدرت كذا هستيم و اينكه يكى از چيزهائى كه در يك مملكتى اصلاً بايد مستقل باشد و دنباله غير نباشد و دست غير در آن نباشد عبارت از ارتش است. استقلال ارتش به اين است كه ارتش در تحت نظام خود مملكت باشد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 211
و اجانب و كسانى كه خارج از مملكت هستند در آن دخالت نداشته باشند، پيوند به آنها نباشد. مستقل مقابل اين است كه پيوند به يك جاى ديگرى باشد، تحت نفوذ يك قدرت ديگرى باشد. ارتش ما مستقل است؟ يعنى تحت نفوذ نيست؟! يا ارتش ما را الان به قولى چهل و پنج هزار مستشار آمريكائى در ايران دارد اداره مىكند.
الان ما يك ارتشى داريم كه همه تحت فرمان حكومت ايران باشند؟! ما حالا يك حكومت مستقلى، فرض بكنيم خود حكومت يك حكومتى است كه ارادهاش مستقل است مىخواهيم حالا ارتشش را حساب بكنيم ارتش ايران جورى است كه مال خود ايران است و براى خود ايران است و براى اين ملت است و خدمتگزار اين ملت است؟! (ارتش اصولاً مال ملت است، ارتشى است براى حفاظت مملكت و براى خدمت به ملت، چنانچه هر حكومتى در هر مملكتى باشد، خدمتگزار ملت است و از ملت) خوب ما اين ارتش ايران را حساب مىكنيم ببينيم كه يك ارتش مستقلى است و ارتش ملى است و براى ملت است و به نفع ملت است يا يك ارتش بسته به غير است و در خدمت غير است و برخلاف مصلحت مملكت و ملت است.
اين نفتى كه از ما دارد مىرود و هدر دارد مىرود و ديگر اين را همه كس مىداند كه اين نفت زيادتر از اين اندازهاى كه احتياج خود مملكت است خارج مىشود و ميرود به جيب آمريكا و ساير كسانى كه مىبرند و در مقابلش هم آمريكا آنچه به ما مىدهد عبارت از اسلحه است. به قول خودشان هيجده بيليون دلار اسلحه، اين اسلحههايى كه ما اصلاً نمىتوانيم استعمال كنيم و نمىفهمند در ايران كه اين چيست، بايد چه جور كرد تا كار بكند و حتما بايد مستشارهاى آمريكائى باشند تا بتوانند اين كار را انجام بدهند، اين اسلحه آمده است به ايران، نه براى مصلحت ايران بلكه براى پايگاه درست كردن براى آمريكا منتهى آن عوضى كه آمريكا به ما مىدهد در مقابل اين پايگاه، اين است كه نفتمان را ببرد. هم نفت ما را مىبرد و هم آن چيزى كه در مقابلش به ما مىدهد اين است كه پايگاه براى خودش درست مىكند يعنى اگر چنانچه ابتدا آمريكا مىگفت كه من خيال دارم پايگاهى در ايران درست كنم در مقابل شوروى، آن ايستاده بود در مقابلش و مىگفت غلط نكن. اينها با اين صورت كه نفت مىبرد و مىخواهد مملكتش يك مملكت قدرتمند باشد، از اين جهت هيجده بيليون دلار تاكنون در مقابل نفت، ايشان اسلحه خريده است به حسب آنطورى كه كارتر گفته است و اين هيجده بيليون دلارى كه اسلحه خريدهاند و اسلحههائى كه ما نمىتوانيم، ايران نمىتوانند استعمال كنند، جز براى اين است كه اينها مىخواستند يك پايگاههائى درست كنند، با اين صورت درست كردند؟ الان هم در كوهستانهاى ايران، پايگاههاى اينها، پايگاههاى زير زمينىشان موجود است. اين نفت ما را كه كارگرهايش دست از كار برداشتند و گفتند نمىخواهيم نفتمان را بدهيم، كى فشار آورد به اين كارگر كه بايد سر كار باشيد و چرا فشار آورد؟ چرا با سرنيزه مىخواهند و ادار كنند، (يعنى ارتش) چرا اين ارتش با سرنيزه مىخواهد وادار كند به اينكه اين كارگرها سر كار بروند؟ اين كارگرها سر كار بروند و اين نفت را و اين طلاى سياه را جريان بدهند براى ممالك ديگر، براى آمريكا؟ براى اينكه ارتش، ارتش ما نيست،
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 212
ارتش استقلال ندارد. اگر ارتش استقلال داشت نمىشد ما بگوئيم كه ارتش مستقل خودش پيش خودى مىخواهد به آمريكا نفت برساند. ارتش يك ارتش وابسته به آمريكا هست و تحت فرمان مستشارهاى آمريكائى هست، از اين جهت همين ارتش را استعمال مىكنند برخلاف چيزى كه ملت مىخواهد. ملت مىگويد نفت مال خودمان، ارتش مىگويد نفت مال آمريكاست.
عمل ارتش اين است كه با سرنيزه، الان در آبادان و آنجا با سرنيزه مردم را مىخواهند وادار كنند و كارگرهاى شركت نفت را مىخواهند وادار كنند به اينكه برويد مشغول بشويد براى نفت، نفت را صادر بكنيد. اين كارهايى است كه ارتش دارد به ملت ايران، خيانتى است كه دارد به ملت ايران به دست ارتش، يعنى بزرگهاى ارتش اين خيانت را به مملكت ايران دارند مىكنند اينها هم تحت نظارت كس ديگرى هستند و خود آمريكاست كه در اينجا اين كار را دارد انجام مىدهد. پس ما كه ادعا مىكنيم كه اگر تو بروى مستقل مىشويم، يعنى اگر تو بروى ديگر ارتش همچنين نيست كه تحت فرمان آمريكا باشد و مردم را وادار كند كه، يعنى كارگرها را وادار كند كه نفت را بدهيد. حالا وادار مى كنند كارگرها را كه نفت را به آمريكا بايد جارى بكنيد و از جيب ملت ايران در هر روز چقدر نفت بيرون بكنيد بدون اينكه به اين ملت ايران يك نفعى برسد. اين همين طورى اين اموال ايران دارد از بين مىرود و يك مقدارى از آن توى جيب شاه و اين شصت هزار نفرى كه مىگويند كه اتباع خورنده اين قضيه هست، يك مقدار زيادترش هم توى جيب آمريكا و انگلستان و گازش را هم شوروى مىبرد و حالا مردم مىخواهند ندهند اين را، ارتش مىگويد بدهيد. ارتش اگر مستقل بود نمىگفت بدهيد، چون وابسته است مىگويد. پس ما ارتشمان كه يكى از امورى است كه ايشان مىگويد هميشه كه ما استقلال داريم، استقلال داريم و ارتش داريم و ارتش داريم، ارتش ما به اين صورت است، الان وضع ارتش ما اين است، اين ارتش ما در خدمت خلق است؟! در خدمت مردم است و ملت است؟! يا اينكه بر ضد ملت است؟ ملت كى هستند؟ ملت همين بازارى و همين - عرض مىكنم كه - زارع و همين كشاورز و همين صنعتكار و همين ادارى و همين چيز است، اينها كه همه ايستادهاند و مىگويند ما نمىخواهيم. ادارات دولتى يكى پس از ديگرى اعتصاب مىكنند و فرياد مىزنند كه نمىخواهيم سر اين كارها برويم كه نفعش به ديگران برسد، ما كارها را رها مىكنيم. دانشگاه ما الان تعطيل است دانشگاههاى ما تعطيل است، مدارس علمى ما الان همه تعطيل است، همه بساط الان معطل است، تمام قشرهاى ايران، هر جا بروى، دست روى هر كدام بگذارى تعطيل است الان. اين تعطيلات، اينها روى چه مقصد تعطيل كردند و اينها روى چه مقصدى مىشكنند اين تعطيلات را؟ مردم كه تعطيلات را و اعتصابات را مىكنند، به چه مقصد اعتصاب مىكنند؟ بايد ديد كه چه مىگويند، خواستههايشان چيست. خواستههايشان يكى اين است كه ما نمىخواهيم اين سلسله را. اين يكى از خواستههاست كه حتى در شركت نفت همين يكى از خواستههايشان بود كه ما شاه نمىخواهيم، اين شاهى كه به ما اينقدر دارد خيانت مىكند و ما، وجدانى اين است كه ما داريم چقدر نفت خارج مىكنيم به ممالك ديگر.
ملت قيام كرده است كه استقلال و آزادى بگيرد، ارتش قيام كرده است كه نگذارد استقلال،
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 213
نگذارد آزادى، ارتش اگر يك ارتش در خدمت مردم بود، يك ارتش مستقل بود كه ارتش بود براى ايران و تحت فرمان يك ملت، يك ملتى بود، و ملتى كه همه چيز بايد در دست او باشد، ارتش هم تحت فرمان او بود، استقلال داشت اين ارتش، در مقابل ملت نمىايستاد كه يك ملت اعتصاب مىكند ارتش اعتصاب را مىخواهد بشكند، روساى ارتش فرمان مىدهند و - عرض مىكنم كه - نخست وزير ارتشى فرمان مىدهد و اينها هم ميريزند و مىزنند مىكشند، چه مىكنند كه اعتصابات را بشكنند. اعتصابات مردم روى اين است كه ما استقلال مىخواهيم، ما آزادى مىخواهيم و ما حكومت اسلام مىخواهيم كسى كه اعتصاب را مىشكند اين در مقابل اين خواست ملت است كه او مىگويد آزادى مىخواهم اين مىگويد نه نبايد آزادى بشود، مقابلش است ديگر، اگر او هم با ملت همصدا بود كه ديگر نمىآمد بشكند اين اعتصاب را اين اعتصابات را كه مىشكنند براى اين است كه مخالفند با اين خواست ملت. خواست ملت استقلال است، اينها با آن مخالفند، ارتش خود مملكت با استقلال مخالف است، ارتش خود مملكت هم فرمانده اولش عبارت از شاه است به حسب قواعد ارتشى و به حسب واقع فرماندهش عبارت از كارتر است، واقع مطلب اين است، با مستشارهائى كه حالا آمدهاند. ما استقلال داريم؟ مگر استقلال با يك لفظ درست مىشود؟ عرض كردم كه الفاظ در زمان ما معانى خودش را از دست داده است، اصلاً الفاظ خيلى الفاظ خوشگل است، خيلى بزك كرده است لكن محتوى ندارد الفاظ، (استقلال )، محتوى ندارد، (ما استقلال داريم، اگر من بروم استقلال مملكت از دست مىرود! مملكت تجزيه مىشود!) آن مردك هم مىگويد كه از باب اينكه آزادى تندى به مردم داده، سريع آزادى داده است، از اين جهت صداى مردم درآمده است!! اصلاً الفاظ معناى خودش را از دست داده است. لفظ يك لفظى است، معنا معلوم نيست اين باشد، يك چيز ديگر معنايش است. ما استقلال داريم؟! هر جا كه دست بگذارى استقلال نداريم، وابستهايم. اين ارتش كه در راس همه چيزهاست نسبت به مقاصد شاه كه هميشه به ارتش، اين مىنازد، اين ارتشش كه اينطور است، نه در خدمت مردم است و ملت است و در خدمت آمريكاست براى اينكه - منافع او را - مىكشد ملت خودش را كه منافع او چيز بشود تحقق پيدا بكند.
دانشگاه استعمارى، تامين كننده منافع اجانب
خوب مىآئيم سراغ فرهنگ، يك فرهنگ مستقل ما داريم؟ يك فرهنگى كه دخالت غير در او نباشد؟ يك دانشگاههائى كه مستقل باشد و خودش فكر كند، تحت فرمان خود رئيسهاى دانشگاه باشد، ما همچو چيزى داريم؟ ما همچو فرهنگى خواب ديديم؟ از آنوقتى كه فرهنگ، از اول مشروطه تا حالا، از اول مشروطه تا حالا ما يك فرهنگى كه فرهنگ صحيحى باشد داشتيم؟ يا يك فرهنگ وابسته بوده يعنى يك فرهنگى بوده است كه ديگران براى ما درست كردند، دليل اين است كه اگر لوزه شاهزاده زهر مارى - چيز بشود - ورم بكند و مرض لوزه پيدا بكند از آمريكا و اروپا برايش طبيب مىآورند يا مىبرند آنجا. اگر ما يك فرهنگ صحيحى داشتيم، خوب آنوقت ما دانشگاه مستقل صحيح
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 214
داشتيم، اگر دانشگاه مستقل صحيح داشتيم، طبيب صحيح مستقل داشتيم، ما يك اسفالت وقتى كه مىخواهيم درست بكنيم دستمان را دراز مىكنيم كه از يك جاى ديگر بيايند براى ما اسفالت كنند زمينهايمان را، آنهم با آن فضاحتها. محير العقول است قضيه اسفالتهاى ايران، قضيه آن افراط كارىهائى كه در آنجا مىشود و از بين بردن مال ملت به اسم اسفالت كردن يك جادهاى - ما اسفالتمان را هم - ما يك بنا مىخواهيم و يك مريضخانه مىخواهيم درست كنيم بايد حتماً از خارج بياوريم يك كسى نقشه بدهد برايش كه چه جورى درست كنيم. اگر ما يك فرهنگى داشتيم، الان بيشتر از هفتاد سال است كه ما مدارس جديد داريم، از آنوقتى كه دارالفنون درست شده است، چقدر سالهاست كه ما دانشگاه داريم، اگر اين دانشگاهها يك دانشگاههائى بود كه به نفع اين ملت بود يعنى اين جوانهاى ما را گذاشته بودند تحصيل كرده بودند درست، برنامه، برنامه استعمارى اگر نبود، آدم درست شده بود حالا، حالا جوانهاى ما جوانهائى بودند كه در مقابل دولت مىايستادند. اگر ما يك دانشگاه مستقل داشتيم كار مملكت ما نمىرسيد به اينجائى كه هر جايش دست بگذارى خراب است. اين نيروى مهم مملكت ما كه عبارت از نيروى جوان است، اين را از بين بردند، ديگر اين نيروها را همه را به هدر دادهاند. اين جوانهائى كه در خارج آمدند در همين قضيه نيروى اتمى و انرژى نمىدانم كذا، اينجا كار مىكنند در خارج، اينها پيش من آمدند دو تا دستهشان آمد، يك دستهشان هم زياد بود، جمعيتشان آمدند، يك دستهشان مىگفتند (كه همه در آن متفق بودند) كه اين كار، كار لغوى است كه دارند مىكنند كار بيخودى است براى اينكه اين معنا را مىگويند درست مىكنيم براى اينكه اگر نفت باشد كذا، بعد از آن نفت تا بيست سال ديگر فرض كنيد هست بعد از بيست سال ديگر نياز ديگر نيست، اصلاً اين كار، كار غلطى است و مهم اين است كه اينها مىگفتند به اينكه ما را نمىگذارند تحصيل كنيم، ما را در يك حد پائين نگه داشتهاند نمىگذارند بالا برويم، تحصيلات ما در ايران زيادتر از اين مقدارى است كه حالا به ما اينجا چيز مىكنند، ما را آوردهاند اينجا در يك سطح پائينى نگه داشتهاند براى اينكه ترقى نكنيم، نمىگذارند جوانهاى ما تحصيل بكنند. در داخل ايران و دانشگاههاى ايران نمىگذارند كه، يعنى برنامه يك جور برنامهاى است كه اينها را در يك حد معين نگه دارند، برنامه استعمارى است. يك فرهنگ وابسته ما داريم، ما يك فرهنگ مستقل نداريم. آن فرهنگ - مستقله - وابسته به دولتهاى استعمارى مىخواهند كه اينها را همين طور عقب مانده نگه دارند آن آقا كه مىگويد كه من دروازه تمدن بزرگ!! به دست اين آقا اين جوانهاى ما در مرتبه پائين قرار گرفتهاند و هيچ نمىگذارند اينها ترقى بكنند. اين هم فرهنگ ما كه فرهنگ استعمارى است و عقب نگه داشته شده كه نگذارند جلو برود، نه طبيب يك طبيب تام و تمامى باشد نه يك مهندس درستى از كار در آيد يا نمىدانم نه يك چيز ديگرى، تمام اينها را. اصلاً مملكت را از حيث قوه نيروى جوان فلج كردهاند، الان ما نيروى جوان نداريم. اين فرهنگ ما، جزء فرهنگ ما كه الان خيلى رواج دارد، اين فسادهايى كه در ايران هست، اينها را جزء فرهنگ حساب مىكنند! سينماها جزء فرهنگ است!! اينها از ثبات فرهنگ است! كدام سينماها؟ همينهايى كه همه جوانها، نيروى جوان ما را از بين برده است يعنى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 215
جوريش كرده، همچو فلجش كرده كه هر چه، هر چه واقع بشود به نظر او چيزى نيست، او مشغول عيش و عشرتش باشد كافى است، اينطور دارند درست مىكنند. ريشه اين مملكت را اينها از بين بردند و دارند مىبرند. هر مملكتى به نيروى انسانيش مملكت است. اگر نيروى انسانى در كار نباشد مملكت ديگر مملكت نيست. اينها نيروى انسانى دارند از بين مىبرند. همه جا نيروى انسانى از بين رفته است و خشكيده است تقريباً، پس ايشان اگر بروند استقلال فرهنگى از بين مىرود! كدام استقلال داريم كه از بين برود؟ حالا شما برويد، استقلال مىرود! اين چه جور مىشود ديگر، مملكت ما چه مىشود، استقلالش از بين مىرود و ما استقلال مىخواهيم.
اصلاحات ارضى و صنايع مونتاژ حربهاى براى استعمار اقتصادى
درد مملكت ما اين است كه استقلال ندارد، نه استقلال فرهنگ دارد، نه استقلال ارتش دارد، نه استقلال اقتصاد دارد. اقتصادش وابسته است، يك كار صحيح نمىكنند اينها، يك اقتصاد وابستهاى كه مونتاژ است به اصطلاح خودشان، بايد از خارج بياورند، بخرند، ما مصرف هستيم، بياوريم مصرف كنيم، يك مملكت مصرفى هستيم. يك زراعتى اين ايران داشت، يك زراعت و كشاورزى ايران داشت كه محتاج نبود به خارج يعنى صادر مىكرد صادر كننده بود يعنى يك ناحيه آذربايجانش ممكن بود ايران را اداره بكند، يك ناحيه خراسانش يا فارسش ممكن بود كه ايران را اداره بكند، حالا رسيده به آنجائى كه خود اينها در حساب مىگويند كه 30 روز يا 33 روز ما براى مملكت مان چيز داريم بقيهاش را بايد دستمان را دراز كنيم به غير.
تمام اين جهاتى كه اين مملكت ما ممكن الاستفاده بوده است، تمامش را به غير دادهاند، ملى كردهاند مراتع را. اينهائى كه من عرض مىكنم، به من اشخاص با سند نوشتهاند، من الان پيشم نيست مع الاسف آن را به نجف فرستاده بودند، آنجاها هست (حالا گم شده يا چيز شده، نمىدانم) كه بهترين مراتع (مرتع يك طرفى بود كه نوشته بود مراتع كجا)، بهترين مراتع كه وقتى كارشناسهاى انگلستان آمدند آنجا گفته بودند بهترين مراتع، مرتع فلان جاى ايران است كه در آن همه چيز دامدارى مىشود كرد و اين را به ملكه انگلستان و يك دسته ديگرى دادند. اين مراتع. جنگلهاى ما ملى شده است. جنگل را هم دادند به يك دسته ديگر. اصلاً دارند، همين طور ريختهاند سر اين سفره و همه دارند مىچاپند، يك قدرى از آن هم به جيب ايشان مىرود و براى حفظ ايشان است. اينكه مىبينيد كه از هر گوشه صدا در مىآيد به اينكه ما طرفدار هستيم، عاشق چشم و ابروى كسى نيستند آنها آنها نفت ما را مىخواهند، بهتر از اين كسى نيست كه نفت ما را به آنها بدهد. اينها مىخواهند كه يك مملكتى به اسم اصلاحات ارضى يك بازار بشود براى آمريكا. آمريكا گندمهايش را مىريخت دور، توى دريا مىريخت، حالا بهتر از اين چى كه بدهد به ايران و از آن نفت بگيرد، از آن پول بگيرد. يك مملكتى را دامداريش را بكلى از بين بردند، زراعتش را بكلى از بين بردند، مراتعش را به غير دادند، همه چيز آن را از بين بردند و الان شما براى همه چيز محتاجيد كه اگر يك وقت جلويش را بگيرند، مملكت ايران
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 216
بعد از 33 روز ديگر بايد همه گرسنه بمانند. اين مملكتى است كه اگر ايشان نباشد دنيا به هم مىخورد!! مملكت، ديگر مملكت نيست!! (ما مملكت كه مىخواهيم، پس بگذاريد من باشم كه اين مملكت باشد!!) در نطق چند روز پيش از اين گفت كه: (بيائيد همه فكر كنيم براى مملكت) ما هم همين را مىگوئيم، همه ملت روى همين فكر است كه دادشان بلند است. مردم به فكر مملكتشان نبودهاند، حالا افتادهاند به فكر مملكتشان، حالا دارند فكر مىكنند براى مملكتشان كه دادشان بلند شده است كه آقا چه خبر است اينقدر مىخوريد؟ ورم كردهاند و خدا مىداند، نمىدانيد اينها چه جورى مىچاپند، ما هم نمىدانيم، شما هم نمىدانيد بعدها اينها كشف مىشود كه چه كردند به روزگار اين ملت و اين مملكت. ما چه چيز داريم؟ چه استقلالى داريم كه اگر شما نباشيد استقلالمان مىرود؟ استقلال فرهنگى داريم كه برود از دستمان؟ استقلال نمىدانم اقتصادى داريم كه از دستمان برود؟ استقلال ارتشى داريم كه از دستمان برود؟ چه استقلالى داريم كه شما اگر نباشيد آن استقلال از دست ما مىرود؟ حالا شما برو ما امتحان كنيم ببينيم كه (خندهحضار) اين منطق اينهاست براى همان حرف اولى كه ما عرض كرديم كه ملت ايران خواهانش هستند، كه رفتن ايشان است، خواهان اين هستيم، اين هم اشكالش به اينكه اگر من نروم چيست، حالا خود اينكه هميشه از اين حرفها مىزند.
قيام مردم ايران، قيامى بىنظير در طول تاريخ
حالا يك دسته ديگرى هم هستند كه مىخواهند او را نگه دارند، ديگر حالا چه مقاصدى آنها دارند، خوب بعضى از آنها معلوم است، دلشان مىخواهد وزيرى بشوند و چه بشوند و مىبينند كه ملت اگر روى كار بيايند آنها ديگر بايد بروند سراغ كارشان، از اين جهت آنها هم دست و پا مىزنند به اينكه بلكه او را نگه دارند و اين ملت ديگر زير بار اينها انشاءالله نمىرود و اين را بدانيد كه سرنيزه نمىتواند حكومت كند. يك وقت اين است كه مردم بيدار نشدهاند و هر كس مشغول كار خودش است، آنوقت بله، اين سرنيزه هم لازم ندارد، همان بدون سرنيزه، همان با ارعاب، همان با ترساندن چند تا ستاره كه اينجا باشد، مردم مىترسند. يك وقت تحول پيدا شده و حالا شده، حالا يك نمونه است يعنى شما در طول تاريخ در هر جانگاه كنيد مثل اين نمونه ايران پيدا نمىكنيد، در تاريخ ايران كه نيست در تاريخهاى ديگر هم معلوم نيست پيدا بكنيد كه يك مملكتى ملتش يك جور بودند، در يك مدت كوتاهى شدند يك جور ديگرى، اصلاً عكس آن شدهاند. يك روز بود كه چهارم آبان را ابداً ممكن نبود كه تخلف كنند از اينكه بيرق بزنند، ميل باطنى نبود، نه اينكه براى خاطر مثلاً ميل باطنىشان اين كار را كردند لكن پاسبان مىگفت، ديگر با پاسبان كه نمىشود در افتاد. اينطور بود مساله. در ظرف مدتى اين ملت تبديل شد به يك ملت ديگرى، حالا يك ملت ديگرى شده كه بچه كوچك و پيرمردش هر دو فرياد مىكنند، توى خيابانها داد مىزنند به اينكه مرگ بر اين كذا و شاه و بر اين سلطنت پهلوى. آن تبديل الان شده است يعنى يك مملكتى سر تا پايش عوض شده است، يك وقت يك جورى بوده حالا شده يك جور ديگر، اين را نمىشود با سرنيزه خاموشش كرد، سرنيزه هم
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 217
چنين قدرتى ندارد و لهذا ما ديديم حكومت نظامى كردند - بايد دو نفر بيشتر - بر حسب حكومت نظامى، اعلام حكومت نظامى از دو نفر بيشتر نبايد با هم باشند، مردم هم گوش كردند به اين حرف!! 50 هزار، 100 هزار، 200 هزار، 300 هزار هر گوشه مملكت تظاهرات كردند، همان جايى كه حكومت نظامى بود بعد از آن حكومت نظامى را بالاترش كردند (اگر بالاترى داشت) و نخست وزير نظامى آوردند و دولت شد دولت نظامى، باز همان مساله است. ديگر نظامى را مردم ديدند و سنجيدند و شكستند نظامى را، قدرت ملت يعنى قدرت مشت بر تانك غلبه كرد. قدرت دين، قدرت ايمان غلبه كرد بر تانك و توپ. اين قدرت، قدرت الهى است. قدرت الهى با همين مشتها غلبه كرد بر تانكها و بر توپها و بر مسلسلها و اينها و لهذا نظامىاش، حكومت نظامىاش شكست و دولت نظامى آمد. دولت نظامىاش هم همين حرف است، چيز تازهاى نيست، آن وقت نخست وزيرش يك نفر آدم چه بود، حالا نخست وزيرش يك نفر آدم نظامى است، هر دو، دو تا پيرمردند كه به درد نمىخورند (خنده حضار) و ما فرض مىكنيم كه اينهم كه بگذرد، خوب پله بعدش اگر عقلشان باز به همين قدر باشد، اين هم كه بگذرد يك كودتاى نظامى كه شاه برود و يك نظامى روى كار بيايد، باز همان نظامى است و يك چيز تازهاى نيست، همان نظامى كه آن روز حكومت نظامى بود و مردم شكستند، او را و الان شكسته است. فردا همين است، يك چيز تازهاى نيست، مردم همه چيز را ديدهاند، يك چيز غريبهاى نمىبينند كه بترسند از آن، همين نظامى است، اسمش را مىگذارد كودتاى نظامى، اين هم شكسته مىشود. نمىشود يك مملكتى كه همه ايستادهاند و مشتها را گره كردهاند و مىگويند بزنيد و ما استقلال مىخواهيم، ما رد نمىشويم، مرد و زنش يك مطلب دارند آن زنى كه چهار تا بچهاش را كشتند، در بهشت زهرا آنطور فرياد مىزند و داد مىزند و مردم را دعوت مىكند به اينكه دست بزنيد، بچههاى مرا زدند گريه نكنيد، دست بزنيد كه آن شخص مىگفت كه مردم گريه كردند و دست زدند. اين چيز تازهاى است كه مردم براى خاطر آن كه كشته شده است گريه مىكردند و آن زن مىگفت كه نه گريه نكنيد دست بزنيد، مردم، هم دست مىزدند براى خاطر اين و هم گريه مىكردند براى مصيبتى كه وارد شده، يك همچنين مملكتى را نمىشود با سرنيزه عقبش زد.
زنده نگه داشتن نهضت، تكليفى بر تمام اقشار ملت
اين نهضت را نگه داريد آقايان، تكليف همه است، تكليف من آخوند است، تكليف آن آقاست، تكليف شماى بازارى يا كارگر يا دانشمند است، همه، همه تكليف داريم كه اين نهضتى كه در ايران پيدا شده دامن به آن بزنيم. با اين نهضت شما مىتوانيد استقلال خودتان را بگيرد و مىتوانيد آزادى براى خودتان تهيه كنيد و شما و ما الان مسؤول خداى تبارك و تعالى هستيم و مسؤول نسلهاى آتيه هستيم كه يك چنين نهضتى پيدا شده و نتوانستيد و عرضهاش را نداشتيد كه از آن استفاده بكنيد. عرضه داشته باشيد كه استفاده كنيد از اين نهضت. اين نهضت را نگذاريد بخوابد، نگذارند آنهائى كه روساى امور هستند، احزاب هستند، علما هستند طلاب هستند، بازارى هست، دانشگاهى هست،-
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 218
عرض مىكنم كه - دادگسترى هست، وكلاى دادگسترى هست، اين قشرهائى كه در مملكت هستند نگذارند كه بخوابد اين اعتصابات و نگذارند بخوابد اين نهضت زندهاى كه الان در ايران هست. اگر خداى نخواسته اين نهضت بخوابد تا آخر الابد زير بار ظلم هستيم و اين دفعه اگر اين شمشير اين مرد كشيده بشود تمام نسلهايتان را قطع خواهد كرد.
سياست قدم به قدم، عاملى براى خاموشى نهضت
من به اين بعضى از اين آقايان كه آمده بودند و مىگفتند كه سياست قدم به قدم، خوب حالا يك قدم برداريد و بعدش صبر كنيد يك مدتى بگذرد بعد قدم دوم را برداريد، گفتم آقا اگر شما اين قدم را سست كنيد، قدم دوم قدمهاى شما را مىشكنند، اينطور نيست كه اينقدر صبر كنيد كه شما قدم اول برداشتيد حالا ايشان سلطنت كنند، نه حكومت. (بعد از اينهمه جنايات حالا ديگر بيايند آقا سلطنت كنند نه حكومت!) اين اگر پايش مستقر بشود، دنبال اين هستند كه اين نهضت را بخوابانند به هر شكل كه مىتوانند اينها دنبال اين هستند و اگر اين نهضت بخوابد، اين آتشى كه در دل مردم روشن شده است اگر اين بخوابد و اين آتش خاموش بشود ديگر امكان ندارد كه اين نهضت پيدا بشود يا شبيه آن پيدا بشود و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه انشاءالله كمك كند به اين نهضت و كمك مىكند انشاءالله به شرط اينكه شماها همه براى خدا، براى اقامه دين خدا قيامتان باشد. خداوند تاييد مىكند شما را انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 219
تاريخ: 30/8/57
بيانات امام خمينى در مورد اقدامات خلاف قانون اساسى و خائنانه رژيم رسواى پهلوى
اصل اول اين است كه ملت رژيم پهلوى را نمىخواهد
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
راجع به اين مطلبى كه ما مىخواهيم و ملت خواست، كه آن اصل اول كه ملت مىگويند كه ما رژيم پهلوى را نمىخواهيم ما شاه را نمىخواهيم، اين سلسله پهلوى را نفى مىكنند، اينها تشبثاتى كردند و دست و پاهائى هم دارند مىكنند. در زمان آن نخست وزير جلوترى تعبيرش اين بود كه مردم چون شعار برخلاف قانون اساسى مىدادند از اين جهت مردم را كشتند. مقصودش اين بود كه مردم مىگفتند كه مرگ بر شاه، ما شاه را نمىخواهيم و اين خلاف قانون اساسى بود!
خوب، اول يك جهت را بايد بگوئيم بعد هم يك بررسى بكنيم و ببينيم خلاف قانون بوده يا نه. يك جهت اينكه خوب حالا اگر يك كسى شعار برخلاف قانون اساسى داد او بايد به مسلسل بسته بشود و كشته بشود؟ يا خوب قوانين دارد، يك كسى برخلاف قانون اساسى فرض كنيد كه مخالفتى كرد، روى قوانين بايد چه بشود و ثانياً ببينيم كه، بررسى در اين موضوع كه ملت برخلاف قانون اساسى شعار مىداده يا شاه برخلاف قانون اساسى شاه بودهاست ؟ اگر يك شاهى بود كه (حالا روى قوانين اساسى مابحث مىكنيم) اگر يك شاهى بود، يك سلسلهاى بود كه به حسب قانون اساسى اين سلسله روى كار آمده بود كه قانون اساسى اين است كه ملت بايد يك كسى را راى بدهند تا اينكه شاه بشود، خود همين آقاى شاه هم گفتند كه در قانون اينطور است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه مردم مىدهند به شخص سلطان، خوب بايد ببينيم كه آيا مردم اين را اعطاء كردند به ايشان تا اينكه اگر شعارى برخلاف داده شد، شعار برخلاف قانون اساسى باشد؟ يا مردم اصلاً اطلاعى از اين مسائل نداشتند؟
حكومت رضاخان نيز بر اساس سرنيزه و كودتا بود
اول كه رضاخان آمد روى كار با كودتا آمد و تهران را گرفت و همه كارهائى كه رضاخان كرد، كارهاى سرنيزهاى بود اصلاً به ملت كسى اعتنا نداشت چنانچه حالا هم به ملت اينها اعتنا ندارند. از اول كه او آمد روى كار، آن را من يادم هست از وقتى كه او آمد، شماها شايد هيچ كدام يادتان نباشد،
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 220
(اكثراً البته) لكن خوب، من شاهد قضايا بودم، من يادم است همه را، ايشان كودتا كرد و آمد تهران و ابتداى امر خيلى اظهار ديانت و اظهار اسلاميت و در ماه محرم، در شبهاى ماه محرم گاهى مىگفتند پابرهنه اين طرف آن طرف مىرود براى عزادارى و همه اين تكيههائى كه در تهران برپا بود ايشان مىرفت اين تكيهها و پيش صاحب تكيهها اظهار اسلاميت و اظهار ايمان مىكرد تا وقتى كه پايش يك قدرى مستقر شد (ابتدائش اينطور بود) تا وقتى كه حكومتش يك حكومت مستقرى شد، آنوقت كه حكومت، حكومت مستقر شد، دست به نيزه برد و سرنيزه برد و كوبيد همه اقشار ملت را، آنوقت هم مثل حالا نبود كه، يعنى مثل اين يك سال كه ملت يك تحولى درش پيدا شده باشد كه مطالب را (چرا) بگويد و قيام برخلاف بكند، هيچ ابداً صحبت از اينكه يك مطلبى برخلاف راى رضاخان بگويند هيچ اين مسائل نبود، با سرنيزه آمد و با سرنيزه مجلس درست كرد بدون اينكه ملت اصلاً اطلاعى از وكلايش داشته باشد و اطلاعى از مسائل اصلاً داشته باشد. رضاخان هم معلوم نبود كه خودش يك همچو كارى كرده باشد، ليستهائى از طرف (به طورى كه شاه مىگويد) سفارتخانهها آوردند و مىدادند و همين ليست تعيين مىكرد كه كى وكيل كجا، كى وكيل كجا، اينها را هم مامورها مىرفتند و وكيل مىكردند يك عدهاى از وكلايى كه انتصاب ابتدايى از سفارتخانهها بود (زمان رضاخان سفارت انگلستان مهم بود و زمان ايشان هم سفارت آمريكا حالا مهم است) ليستها را آنها مىدادند، افراد را آنها تعيين مىكردند، منصوب از قبل آنها به حسب واقع بود و منصوب از قبل رضاخان و محمدرضاخان در آن زمان در دست دوم و به حسب ظاهر بود، اما مردم چه دخالتى داشتند؟
وكلاى مجلس فرمايشى شاه يا انتصاب دولت بودن يا سفارت آمريكا
اصلاً در تمام دوره مشروطيت يك مجلس قانونى ما نداشتيم، يك مجلسى كه همان قانون اساسى اين مجلس را قبول بكند، حالا دوره اول مشروطيت همان دوره اولش چى بود آن را من نمىدانم اما آنقدرى كه ما در نظرمان هست، نبوده است يك مجلس قانونى. خوب يكى از چيزهائى كه در متمم قانون اساسى است اين است كه بايد پنج نفر از مجتهدين به تعيين مراجع تقليد، پنج نفر مجتهد در مجلس نظارت كند، اگر نباشد قانونى نيست مجلس، و در طول تاريخ مشروطيت شايد همان اول يك همچو چيزى شده است (حالا تمام يا نيمه تمام نمىدانم) لكن در اين مدتى كه ما خاطر داريم كه تقريباً حدود شصت سالش را من يادم است اين مسائل نبوده است، نه اين پنج نفر اصلاً در مجلس رفتند و نه مردم اطلاع داشتند از اينكه كسى را وكيل بكنند و اگر هم چنانچه در بعضى از جاها مثلاً تهران گاهى وقتها يك نفر را وكيل مىكردند، مردم وكيل مىكردند، اما در ساير جاها و تهران هم خوب بيشترش شايد وكلايش هيچ ارتباطى به مردم نداشتند، همه تعيينش از طرف خود دستگاه بود و در اين زمان هم كه همه ما مىدانيم همه شما هم مىدانيد كه هيچ ابداً وكيل ملى ما نداشتيم كه يك نفر، يك نفر از اينهائى كه الان در مجلس هستند يا بودند اينها از طرف ملت نبودند، هيچ كدامشان از طرف ملت نبودند، اينها همه - را - از طرف دولت بود و نصب دولت بود و حالا يا ليستش را از سفارت
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 221
آمريكا مىآوردند و مىدادند كه اينها وارد كنند يا به قول شاه، زمان پدرش ليست را آنها مىدادند لكن زمان ايشان ديگر خير، ايشان ديگر همچو چيزها نيست! على ايحال يك مجلس رسمى ما نداشتيم كه اگر قانونى در آن مجلس تمام بشود و به راى اكثريت واقع بشود قانون باشد. پس بنابراين آن مجلسى كه در زمان رضاشاه تاسيس شد، مجلس فرمايشى بود كه يا ليستش را سفارت انگلستان داده بود يا خود رضاشاه با سرنيزه مردم را، يك عدهاى را وكيل كرده بود و مردم هم هيچ ابداً دخالتى در مساله نداشتند. پس آن مجلسى كه او درست كرد يك مجلس غير قانونى، غير ملى، برخلاف قانون اساسى بود، آن مجلس برخلاف قانون اساسى آمد رضاشاه را نصب كرد به سلطنت و خلع كرد، يعنى مجلس موسسان درست كردند آنهم با سرنيزه نصب كرد او را به سلطنت و سلسله پهلوى را و خلع كرد سلطنت سابق را.
اين طرز آمدن سلسله پهلوى روى كار و اصل اساس سلطنت پهلوى
شعار (مرگ برشاه) ملت موافق قانون اساسى است
بنابراين شعار به اينكه (من سلطان هستم) خلاف قانون است، نه شعار به اينكه تو سلطان نيستى. اينكه آن مرد سابق، مردك سابق مىگفت اينكه مردم را كشتم براى اينكه شعار خلاف ملى مىدادند، شعار خلاف قانون اساسى مىدادند! و مقصودش اين معنا بود كه شعار خلاف ملى، شعار خلاف قانون اساسى يعنى مىگفتند مرگ بر شاه، ديگر مسائل ديگرى را آنها ذكر نمىكردند، آنها داد مىكردند مرگ بر شاه، ما شاه را نمىخواهيم، ما سلسله پهلوى را نمىخواهيم. اين شعار برخلاف ملت، خلاف ملى بود، يعنى اين ملت، ملت ايران چون همه شاهدوستند از اين جهت كسى بگويد كه ما شاه را نمىخواهيم شعار خلاف ملى است! با اين كه همه ملت گفتند، كدام ملت بوده است كه اين برخلاف او بوده است؟ خوب ملت، اكثريت ملت بلااشكال الان و سابق در دوماه پيش از اين و در بعد از ماه رمضان و روز عيد، اين مردم، اكثر مردم بودند كه مىگفتند كه ما نمىخواهيم شاه را و مرگ بر شاه، اين شعار ملى است، ملى بوده است شعار ملت، نه شعار خلاف ملى بود، و شعارشان مخالف قانون اساسى نبوده است بلكه موافق قانون اساسى بوده براى اينكه قانون اساسى ايشان را به سلطنت نمىشناسد، ايشان سلطان نيستند به حسب قانون اساسى، مردم هم همين معنائى را كه ايشان قانون اساسى گفته، گفتند. پس شعارهاى مردم شعار موافق قانون اساسى بوده است كه شاه، نيست شاه، ما نمىخواهيم اين شاه را و اين شعارى كه بگويد من سلطنت دارم و من سلطان هستم، من كذا هستم و اين اعمالى كه ايشان مىكنند به عنوان سلطنت، علاوه بر اينكه اعمالش برخلاف قوانين اساسى است، قانون اساسى است حالا علاوه بر اين اصل اين نشستنش به سلام به عنوان سلطنت، تاجگذارى به عنوان سلطنت، همه اينها برخلاف قانون اساسى است قانون اساسى ايشان را به سلطنت نشناخته، وقتى نشناخت تمام اين و تمام فروعى كه متفرع بر اوست برخلاف قانون اساسى است.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 222
اگر سرنيزه و حكومت نظامى را برداريد، با انجام يك رفراندم حقيقت آشكار مىشود
در اين دولت بعد از آن دولت هم اين صحبت را هى پيش مىآوردند كه هر كس قانون اساسى را قبول دارد اين اشخاصى كه در خارج مملكت هستند و زندگى مىكنند، آنهائى كه در اروپا هستند، اينهائى كه در جاهاى ديگر هستند، اينهائى كه قانون اساسى را قبول دارند بيايند، هر كه قانون اساسى را قبول ندارد نيايد و مقصودشان همين بود، يعنى هر كه قبول دارد كه اين شاه، شاه است بيايد و هر كس قبول ندارد نيايد. اين هم روى اين ترتيبى كه من عرض كردم اين هم صحيح نبوده حرف اينها براى اينكه آن كسى كه شاه را قبول ندارد او موافق قانون اساسى هست حرفش، نه آن كسى كه مىگويد شاه بايد باشد. اين يكى از تشبثاتشان بوده است كه از اول (حالا هم باز همين مسائل را مىگويند، همين مطلب را مىگويند) از اول هم اينها مىگفتند كه اينكه گفته بشود و ملت بگويد كه ما شاه را نمىخواهيم اين خلاف قانون اساسى است، خوب حالا ما فرض مىكنيم كه اين قانون اساسى بوده و همه اين اشكالات رفع و ايشان موافق با قانون اساسى آمده است و به اريكه سلطنت نشسته است، از چند جهت باز اشكال است. يك جهت اينكه خوب همين مردمى كه شما را راى دادند و قانون اساسى شده است براى خاطر راى مردم و ماده قانون اساسى كه اين يك موهبت الهى است كه مردم مىدهند به شخص سلطان، همين مردم حالا مىگويند (نه )، اگر مىگوييد درست نيست اين حرف رفراندم كن، رفراندم كن، يعنى سرنيزه را برداريد، حكومت نظامى و دولت نظامى را برداريد و مردم را آزاد بگذاريد بعد بگوييد كه آقا هر كس كه اين سلنت را قبول دارد بيايد در شمال شهر، هر كس قبول ندارد برود در جنوب شهر، ببينيد شمال شهر بيشتر جمعيت پيدا مىشود يا جنوب شهر. اينها امتحان كنند، اگر راست مىگويند كه مىخواهند اينها مطابق قانون اساسى عمل كنند و عمل به قانون اساسى يك اصلى است پيش اينها، ما ادعاى اين را داريم كه الان - ملت قانون اساسى - قبول مىكنيم اين ماده قانون اساسى را كه قانون اساسى گفته است كه سلطنت يك موهبتى است الهى كه مردم به شخص شاه مىدهند (حالا اشكالات ديگرى كه بعضى شبهاى ديگر كردم، آنها را ما همه را كنار مىگذاريم قبول مىكنيم اين مطلب را از ايشان) لكن ملت بايد اين را هبه كنند و بدهند به شخص سلطان، حالا اگر ملت آمدند گفتند كه بابا نمىخواهيم اين شاه را، همان ملتى كه اعطا كرده بودند حالا بگويند (نه)، به حسب قانون اساسى (نه) صحيح است، آن (آره) درست است يعنى آره تا حالا، از حالا به بعدش ديگر سلطنت نه. بنابراين به حسب قانون اساسى روى فرض ما قبول كردن اينكه از اول سلسله پهلوى صحيح بوده است سلطنتشان، موافق قانون اساسى هم بوده است، همه جهات را قبول كنيم، الان كه مردم مىگويند (نه )، الان ديگر ايشان سلطنت ندارند. پس الان ادعاى سلطنت، قرار دادن نخست وزير براى يك مملكت نمىدانم هر كارى كه انجام مىدهد كه از شوون سلطنت است، ايشان حق ندارد قرار بدهد، حق ندارد كه نخست وزير قرار بدهد. پس نخست وزير هم برخلاف قانون است، برخلاف قانون اساسى است.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 223
سلطانى كه به سوگند خود وفا نكند خائن و متخلف است
علاوه بر اشكالاتى كه در خود اينها هست، علاوه اگر چنانچه ما يك سلطانى را، مردم يك سلطانى را قرار دادند و همهشان راى به او دادند، اين سلطان (چنانچه خود ايشان هم اين كار را كرده) آمده است و قسم خورده است به اينكه من خيانت نمىكنم و مذهب را حفظ مىكنم، خدمت مىكنم، وفادارم به مذهب و به ملت خيانت نمىكنم، اين چيزى است كه قسم خورده است، ايشان به اين قسمش وفا كرده است؟! اگر يك سلطان قسم خورد كه من خيانت نمىكنم و بعد خيانت كرد، اين ديگر سلطان نيست اين تخلف كرده پس سلطان نيست.
ايشان خيانت نكرده است به اين مملكت؟! ايشان نفت ما را همين طورى نداده است به آمريكا؟! ايشان نظام ما را تحت نظر مستشارهاى آمريكائى قرار نداده است؟! ايشان در خدمت آمريكا نيست؟! در خدمت شوروى نيست؟! اگر نيست چرا تاييدش مىكنند؟ چطور شد كه اينقدر يقه درانى مىكند كارتر براى ايشان؟ قوم و خويشش كه نيست. فرض هم اين است كه ايشان خدمتى براى آنها نمىكند، اگر ايشان خدمتگزار نيست، خوب فرق ما بين اين و ديگرى نيست. چطور شد كه الان از هر گوشهاى اينهائى كه منافع در ايران دارند و دارند مال مفت اين مملكت را مفت مىخورند، نفتش را مىبرند و پايگاه براى خودشان درست مىكنند عوض پول نفت، نفت ما را مىخورند و مىبرند و به اسرائيل كه دشمن سر سخت مسلمين و اسلام است مىدهند، اگر بنا باشد كه اينها خدمتگزار به خارجى نباشند و خائن به مملكت نباشند، تسلط ندهند آنها را بر مملكت، چطور شد صدا در آمده حالا؟ چرا، چرا نخست وزير انگلستان مىگويد (ما آنجا منافع داريم، ايشان به ما خدمت كرده است، حالا بايد ما عوضش كمك بكنيم به او) پس چرا تكذيب نكرد اين حرف را؟
چطور كارتر مىگويد كه (ما هيجده ميليارد اسلحه داديم به اينجا و خطر است براى ما، ما چطور هستيم، اينجا براى ما منافع دارد). شما هيجده ميليارد اسلحهاى كه به درد ما نخورد به ايشان تحميل كرديد و ايشان به شما خدمتگزارى كرده است اين خيانت نيست به يك مملكتى؟! خوب ايشان خيانت كرده، بعد از اينكه خيانت كرده است بر فرض اينكه مردم هم نگويند نه، اينكه خودش ساقط است.
تمام قراردادها در زمان رضاشاه و محمدرضا برخلاف قانون و باطل است
تمام قراردادهائى كه تا حالا بسته شده است در ايران، اگر از صدر مشروطه نگوييم، در زمان اين دو تا سلطان كه عبارت از رضاشاه و محمدرضا شاه باشد، تمام قراردادها برخلاف قانون است و قراردادها همه باطل است براى اينكه مجلس، مجلس قانونى نيست تا تصويب كند، سلطان، سلطان قانونى نيست تا مثلاً عرضه بدارد به مجلس تا نخست وزير تعيين كند، تا امر به فتح مجلس بكند. اينها همه روى قوانين، بايد روى قواعد باشد، نه، هيچ كدام روى قواعد نبوده، روى قوانين نبوده. همه اين قراردادهائى كه كردند، قرارداد اسلحه كردند باطل بوده اين قرارداد، بيايند پول ما را بدهند و آهنهايشان راببرند. نفت ما را برديد پولش را بدهيد آهنهايتان را ببريد مال خودتان.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 224
اصلاحات ارضى شاه يكى از بزرگترين خيانتها
هر قراردادى كه اينها كردند، مراتع سر سبز بسيار غنى ايران را دادند (آنطور كه به من نوشته بودند) به يك هيئتى كه يكى از آنها ملكه انگلستان است، مراتعى كه متخصصين، آنهائى كه آمدند ديدند، گفتند بهترين مراتع در دنياست از حيث دامدارى، اينها دادند به او و خود مملكت ايران مانده حالا گوشتش را بايد گوشت يخ كردههاى، كثافت كارىهاى آنها را بياورند و اينجا خودش ندارد. اينها خيانت نيست بر يك مملكتى؟! اين اصلاحات ارضى از بزرگترين خيانتها نيست بر اين مملكت كه زراعت مملكت را بكلى از بين برديد و دهقانهاى بيچاره را همچو كرديد كه هجوم آوردند به شهرستانها! تهران الان پر است از اين بيچارههايى كه، دهقانهاى بيچارهاى كه از اطراف آمدند توى اين زاغهها و توى اين چادرها و توى اين كثافت كارىها بيچارهها دارند زندگىكنند با عائله در زمستان سخت، اينها خيانت به يك ملتى نيست؟! خيانت كردى، وقتى خيانت كردى ديگر سلطان نيستى، سلطان اگر خائن باشد سلطان نيست.
پس اين اتخاذ اين تخت و تاج را امروز، قرار دادن نخست وزير را امروز امر به فتح نمىدانم مجلس و بستن مجلس، همه اينها چيزهايى برخلاف قانون اساسى است و اين فرياد ملت كه مىگويند (كه شاه را نمىخواهيم) موافق قانون اساسى است، اين شعار برخلاف قانون اساسى نيست نخير، شعار بر وفق قانون اساسى است، شعار شما، شماى نخست وزير كه مىگوييد (اعليحضرت همايونى)، اين شعار خلاف قانون اساسى است، ايشان اعليحضرت نيستند، ايشان سلطان مملكت نيستند. اين يكى از مسائلى است كه اينها هى گفتند و دنبال كردند و اينها. يكى از مسائل هم قضيه اين است كه (اگر ما نباشيم ثبات منطقه از بين مىرود) اين هم بايد بعد ببينيم چه مىشود. اگر ايشان نباشند چه ثباتى از بين مىرود و حالا چه ثباتى ما داريم؟! انشاءالله خداوند همهتان را توفيق بدهد، موفق باشيد.
بايد با مصاحبه و تبليغات نهضت را معرفى كنيد
شما هم خدمت كنيد به اين نهضتى كه ايران هست، هر جور خدمتى مىتوانيد بكنيد، در داخل هستيد خدمتهاى داخلى، در خارج هستيد خدمتهائى كه در خارج امكان دارد مثل تبليغات، مثل مصاحبه با مطبوعات، نوشتن مقاله در مطبوعات. اينها بد معرفى كردند ايران را و اهالى ايران را و شما موظفيد، همه ما موظفيم به اينكه مسائل را براى اينجاها هم روشن كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 225
تاريخ: 1/9/57
پيام امام خمينى به ملت شجاع ايران به مناسبت فرا رسيدن ماه محرم
محرم ماه پيروزى خون بر شمشير
بسم الله الرحمن الرحيم
با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداكارى آغاز شد، ماهى كه خون بر شمشير پيروز شد، ماهى كه قدرت حق، باطل را تا ابد محكوم و داغ باطله بر جبهه ستمكاران و حكومتهاى شيطانى زد، ماهى كه به نسلها در طول تاريخ، راه پيروزى بر سرنيزه را آموخت، ماهى كه شكست ابرقدرتها را در مقابل كلمه حق به ثبت رساند، ماهى كه امام مسلمين، راه مبارزه با ستمكاران تاريخ را به ما آموخت، ماهى كه بايد مشت گره كرده آزاديخواهان و استقلال طلبان و حقگويان بر تانكها و مسلسلها و جنود ابليس غلبه كند و كلمه حق، باطل را محو نمايد. امام مسلمين به ما آموخت كه در حالى كه ستمگر زمان بر مسلمين حكومت جابرانه مىكند، در مقابل او اگر چه قواى شما ناهماهنگ باشد بپا خيزيد و استنكار كنيد، اگر كيان اسلام را در خطر ديديد، فداكارى كنيد و خون نثار نمائيد.
بر عموم است كه با دولت نظامى مخالفت كنند
امروز رژيم شاه حكومت جائرانه بر ملت مستضعف مىكند و برخلاف شرع اسلام و خواست ملت كه در سراسر ايران عليه او قيام نمودهاند مقام حكومت را اشغال نموده و مصالح عاليه مسلمين و احكام اسلام را به نفع سلطه شيطانى خود و اربابان مفتخوارش به نابودى كشيده است. بر عموم ملت بپا خاسته است كه با تمام قدرت مخالفت خود را با شاه، گسترش و ادامه دهند و او را از سلطه خطرناكش به زير كشند.
دولت نظامى، دولت ياغى و برخلاف قانون و شرع است و بر عموم است كه با آن مخالفت كنند و از اعانت به آن احتراز نمايند و از دادن ماليات و آنچه به اين دستگاه ظلم و طغيان كمك مىكند سرپيچى نمايند و بر كارمندان و كاركنان شركت نفت است كه از خروج اين ثروت حياتبخش جلوگيرى نمايند. آيا كارگران و كارمندان مىدانند كه اسلحهاى كه سينه جوانان عزيز ما را مىشكافد و زنان و مردان و كودكان ما را به خاك و خون كشد، از پول همين نفتى است كه با زحمت جانفرساى آنان خارج مىشود؟ آيا آنان ميدانند كه قسمت مهم نفت اسرائيل، دشمن سرسخت اسلام و غاصب حقوق مسلمين را شاه تامين مىكند؟ اگر دولت ياغى با فشار به كاركنان نفت بخواهد اين خيانت را ادامه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 226
دهد، ممكن است تكليف نفت براى هميشه معين شود.
بر اشخاص مطلع از اوضاع كشور است كه ليستى از وزراى دولت ياغى و از خائنين به كشور و از صاحب منصبان كه در سراسر كشور، امر به جنايات و آدمكشىها مىكنند، تهيه كنند تا در موقع خود، تكليف ملت با آنان معلوم شود.
دولت و صاحب منصبان ارشد بدانند كه اگر دست از حمايت شاه جانى و خائن به اسلام و كشور اسلامى بر ندارند، در آتيه نزديك به سزاى اعمال خود خواهند رسيد.
افشاگرى جرائم رژيم شاه، يك تكليف الهى است
اكنون كه ماه محرم چون شمشير الهى در دست سربازان اسلام و روحانيون معظم و خطباى محترم و شيعيان عاليمقام سيدالشهدا - عليه الصلوه والسلام است، بايد حد اعلاى استفاده از آن را بنمايند و با اتكا به قدرت الهى، ريشههاى باقيمانده اين درخت ستمكارى و خيانت را قطع نمايند كه ماه محرم، ماه شكست قدرتهاى يزيدى و حيلههاى شيطانى است.
مجالس بزرگداشت سيد مظلومان و سرور آزادگان كه مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خيانت و حكومت اسلامى بر حكومت طاغوت است، هر چه باشكوهتر و فشردهتر بر پا شود و بيرقهاى خونين عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بيشتر افراشته شود.
خطباى محترم و گويندگان عزيز، بيش از پيش به تكليف الهى خود كه افشاگرى جرائم رژيم است عمل فرمايند و خود را در پيشگاه خداوند تعالى و ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف - سرافراز و روسفيد نمايند. طلاب و فضلاى حوزههاى علميه كه در اين ايام براى روشنگرى به قراء و قصبات مىروند لازم است دهقانان محروم و محترم را از فجايع شاه و كشتارهاى مردم بيدفاع، آگاه گردانند، به آنان تذكر دهند كه برخلاف تبليغات مسموم شاه و بستگانش، دولت اسلامى، طرفدار سرمايه دارها و مالكين بزرگ نمىباشد، اين حرفهاى بىمعنى براى انحراف از راه حق است. اين شاه است كه به طرفدارى از آمريكا كشاورزى را به تباهى كشانده است. اين شاه است كه به طرفدارى از سرمايه دارها ذخائر ملت مستضعف را به نفع آنان از بين برده است. شما آنان را مطمئن كنيد كه در دولت حق، از شما به بهترين وجه حمايت خواهد شد.
جوانان عزيز حوزههاى علميه و دانشگاهها و مدارس و دانشسراها و نويسندگان مطبوعات و كارگران و كشاورزان محروم و بازاريان و اصناف مبارز و آگاه و كارمندان محترم و ساير اقشار، از ايلات و عشاير غيور گرفته تا چادرنشينان و زاغه مسكنان محروم، همه و همه، همصدا و پشت بر پشت هم به سوى هدف مقدس اسلام يعنى برچيده شدن سلسله ستمگر پهلوى و هدم نظام منحط شاهنشاهى و برقرارى جمهورى اسلام مبتنى بر احكام مترقى اسلام، به پيش كه پيروزى از آن ملت بپاخاسته است.
لازم به تذكر نيست كه اقامه مجالس سوگوارى بايد مستقل بوده و منوط به اجازه شهربانى يا
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 227
سازمان خرابكار به اصطلاح امنيت نباشد. شما ملت عزيز، مجالس را بدون مراجعه به مقامات برپا نمائيد و در صورت جلوگيرى در ميادين و خيابانها و كوچهها اجتماع كنيد و مصائب اسلام و مسلمين و خيانت هاى رژيم شاه را برملا نمائيد.
امروز تاريخ ايران شاهد حساسترين روزهائى است كه بر اسلام و مسلمين عزيز يا گذشته و مىگذرد. امروز شما ملت، بر سر دو راهى عزت و عصمت هميشگى و خداى نخواسته ذلت و خوارى ابدى واقع هستيد. امروز احدى از اقشار ملت، معذور نيست و سكوت و انزوا در حكم انتحار و كمك به دستگاه جبار است. امروز خروج از مسير بىابهام ملت و اسلام، خيانت به اسلام و ملت و حمايت از مخالفين اسلام و ملت است. خائنين كه با سكوت خود و يا احياناً با گرايش خود به دستگاه طاغوتى شاه گمان كردهاند اين نهضت اسلامى را مىشكنند و شاه را نجات مىدهند، در اشتباهند. اول آنكه ديگر كار گذشته است و شاه رفتنى و با اين خود فريبىها شاه را نمىتوان نجات داد و ديگر آنكه اگر نجات پيدا كند، به آنان كه او را نجات دادهاند وفادار نخواهد ماند، چنانچه ديديم و ديديد.
من به ملت عظيم الشان ايران كه با قدرت اسلامى خويش، مشت محكم بر دهان شاه و هواخواهان او زدند و مىزنند، دست صميميت و ارادت مىدهم. من شهادت در راه حق و اهداف الهى را افتخار جاودانى مىدانم. من به مادران و پدران جوانانى كه در راه اسلام و آزاد منشى خون دادهاند، تبريك عرض مىكنم. من به جوانان عزيز و غيورى كه جان خود را نثار راه دوست كردهاند، حسرت مىبرم. آواى انقلاب بزرگ ايران در كشورهاى اسلامى و ديگر كشورها طنينانداز و افتخار ساز است. شما ملت شريف، به جوانان غيور ملتهاى اسلامى هشدار دادهايد. اميد است با دست تواناى شما، پرچم پر افتخار حكومت اسلامى در تمام اقطار به اهتراز درآيد، اين است مسئلت من از خداوند تعالى.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 229
تاريخ: 2/9/57
بيانات امام خمينى در مورد توبه مفتضح شاه پس از مشاهده قهر و انتقام الهى
توبه شاه و استمداد او از علماء اعلام و مراجع عظام بعد از نزول عذاب الهى
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
صحبت در اين اصل اول بود كه ملت ايران مىخواهد، ملت ايران چند تا مطلب خواست كه اوليش اين بود كه اين شخص نباشد بلكه اين سلسله نباشد. اينها تشبثاتى كردند كه بسياريش را من ذكر كردم، من جمله از تشبثاتى كه كرد شبيه آن تشبثى بود كه فرعون كرد. فرعون بعد از اينكه عذاب نازل شد و غرق را ديد كه الان دارد غرق مىشود، آنوقت گفت كه من هم آنطورى كه بنى اسرائيل مىگويند من هم به همان ايمان آوردم. جواب بود كه حالا ديگر ايمان آوردى؟ تو قبلاً معصيت كردى (الان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين).
ايشان هم بعد از اينكه بيست و چند سال، بيست و هفت سال خيانتها را كرد و جنايتها را كرد، آنوقت كه عذاب نازل شد، عذاب عبارت از همين مشتهاى گره كرده ملت ايران و فريادهاى ملت ايران كه من عرض كردم كه اين يك مساله الهى بود، نه يك مساله بشرى، اينكه همه ايران در مقابل اين قدرتى كه اينها دارند بلكه در مقابل همه قدرتها ايستاد و با دست خالى مشتها را گره كردند و نه به حكومت نظامى و نه به دولت نظامى و نه به پشتيبانىهاى آمريكا و شوروى اعتنا نكردند و همه با هم در همه ابعاد كشور فرياد زدند كه ما نمىخواهيم، مرگ بر اين شاه، مرگ بر اين سلسله، حالا كه غرق را ديده، الان اين موج كه در ايران پيدا شده است، موج استنكار، موج اينكه ما نمىخواهيم، موج نفى سلطنت محمدرضا خان و سلسله او، حالا كه خودش را در اين موج ديده و غرق ديده است، حالا - مى گويد كه - در مقابل ملت مىايستد و اظهار ندامت مىكند و مىگويد كه من تا حالا اشتباه كردم، خطاب به مراجع عظام و علماى اعلام كه (بياييد من ديگر توبه كردم و شما بيائيد نجات بدهيد. حاصل حرفش اين است كه (نجات بدهيد من را، نجات بدهيد وطن را)، مقصودش خودش هست در مقابل ملت هم باز همين امر را تكرار كرده است، به طبقات مختلف، به جوانها، به اينها و آخرش هم مىگويد كه بيائيد يك فكرى بكنيم براى وطن، ما خوب است به وطنمان فكر بكنيم.
اين شبيه همان مساله فرعون است با يك اختلاف، فرعون بعد از اينكه ديد كه حالا ديگر دارد غرق مىشود گفت كه: امنت به بنو اسرائيل. جوابش هم اين بود كه نه، ديگر گذشت - ديگر - مطلب، تو
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 230
تا حالا معصيت كردى تا حالا طغيان كردى، بنى اسرائيل را به بند كشيدى ظلم كردى، حالا كه مىبينى عذاب نازل شده و غرق توى كار است، حالا مىگويى كه من معصيت كردم. حالا كه عذاب نازل شده مىگوئى من معصيت كردم، من توبه كردم، اين مثل توبهاى مىماند كه بعد از اينكه مرد و عذاب جهنم را دارد مىبيند بگويد من توبه كردم اين توبه نيست، اصلش توبه نيست.
ايشان هم بعد از اينكه عذاب را نازل ديد و آن چيزى كه خداوند به دست اين ملت اجرا فرمود و آن استنكار و مقابله با مشت در مقابل مسلسلها، حالا ديگر مىبيند كه غرق شده است و عذاب نازل شده است حالا مىگويد كه من اشتباه كردم و از اين به بعد ديگر اشتباه نمىكنم. يك فرق هم با توبه، اظهار توبه فرعون دارد و آن اينكه از اين ور اظهار توبه، از آن ور دولت نظامى اين دو تا را با هم به ميدان آورده، ديگر فرعون اين كار را نكرده بود، همان مىگفت توبه كردم، ديگر اينطور نبود كه از آن ور چماق دستش بگيرد، از آن ور توبه بكند. اين از توبه گرگ هم بدتر است براى اينكه گرگ هم مىگويد توبه كردم مثلاً، اما اينطور، اينطور نيست كه در همان حالى كه اظهار توبه مى كند، اظهار ندامت مىكند، توسل به علماى اعلام و مراجع عظام به اصطلاح خودش پيدا مىكند، توسل به قشرهاى ديگر ملت پيدا مىكند، در همان حال يك كسى هم مامور مىكند كه بكش.
نظارت مستقيم شاه در كشتار و سركوبى مردم توسط مامورينش
همه اين كشتارهائى كه واقع مىشود با امر ايشان است. هيچ وقت باور نكنيد اينهائى كه مىگويند مامورين چه كردند، اينهائى كه مىگويند نخست وزير چه كرده، اينهائى كه مىگويند سازمان امنيت چه كرده، اينها همه براى حفظ شاه است، اينها همه از عمال شاهند، گاهى وقتها فهميده و گاهى نفهميده. در كشتن و قتل و مقابله با ملت با آتش - هيچ اقدامى - هيچ كس اقدام نمىكند مگر اينكه به امر خود ايشان باشد، خود ايشان مستقيماً امر مىكند. حالا بعضى هم كه مىگويند كه شاهد قضيه بودند كه در جمعه سياه از اشخاصى كه شليك كردند به طرف ملت، خود ايشان مستقيماً بودند با هليكوپتر. حالا من اين را نمىدانم اما بعضى از اجزاى خودش، از اعضاى خودش كه رفتند به انگلستان مىگويند كه او اينطور گفته است كه ايشان خودش مباشر بود، نه عامل ولى آنكه مسلم است اين است كه بدون امر ايشان هيچ يك از اين وقايع واقع نشده است يعنى تبريز اگر قتل عام شده است، اصفهان اگر قتل عام شده است، شيراز اگر قتل عام شده است (آدم هر شهرى را كه اسمش را مىبرد قتل عام هم بايد دنبالش باشد) شما در تمام طول تاريخ، يك قضايايى كه الان در ايران در جريان است و بوده است كه در تمام طول تاريخ نبوده است اينطور وحشيگرى كه ايشان دارد مىكند، در تمام طول تاريخ نبوده است كه هر روز در نقاط مختلف يك مملكت اسلامى، با آلات مختلفه، با ارتش يك طرف، با كولىها به اصطلاح خودشان يك طرف، با رها كردن يك دزد آدمكشى كه از سرهاى بعضى از عشاير بوده است، او را مىگويند رها كرده است و يك پول فراوانى هم به اختيارش گذاشته است كه برود جمعيت جمع كند و حمله كند به مردم، اينها هم از يك طرف، همچو چيزى در طول تاريخ نبوده
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 231
كه يك كسى كه مدعى سلطنت هست و ديروز آنطور فرياد مىزد و براى خودش مديحه خوانى مىكرد و روزنامهها را واداشته بودند و راديو و هر چه هر كس مىگفت جزشان ايشان نبود، حالا متوسل بشود به كولىها كه در زير پناه چماق كولىها خودش را نجات بدهد، متوسل بشود به مثلاً كسانى كه از اشرار بودند و آنها را اجير كند كه نجاتش بدهند از دست اين ملت و نجات هم نمىدهند آنها، نه نجات آنها مىدهند، نه ملت ديگر به اين حرفها اعتنا مىكند.
اداى حق الناس و جبران خيانتهاى گذشته شرط پذيرش توبه شاه
فرق ايشان با فرعون اين است كه فرعون مىگفت توبه كردم، ديگر در آن حالى كه مىگفت توبه كردم شمشير را نكشيده بود به جان مردم. ايشان مىگويد، خودش وقتى خطابه مىخواند، خطابه مىخواند كه: اى علما! اى مردم! من اشتباه كردم، حالا ديگر از اين اشتباه گذشتم و برگشتم. از آن طرف هم اينطور تشبثات را، حكومت نظامى مىگذارد همهاش برخلاف قواعد، برخلاف قوانين همهاش برخلاف. از آن طرف هم مامور مىكند، چيزهارا، ارتش را به اينكه بريزند به جان مردم و ديگران را، عشاير را مثلاً، بعضى از عشاير را البته عشاير خيلى گوش نمىدهند به حرف اينها، عدهاىشان هم رفتند پيش علما و گفتند ما حاضريم براى موافقت كردن با شما. حالا ديگر مست آمدى و توبه مىكنى آنهم اينجور توبه؟! بعد از بيست و چند سال جنايت، بعد از بيست و چند سال خيانت به يك ملتى - به يك - به اسلام، حالا هم جبران نكرده، خيانتها سر جايش باقى، جنايتها سر جايش باقى، حالا آمدى در مقابل علما ايستادى مىگوئى كه من توبه كردم! از توبه فرعون اين بدتر است. جبران بايد بكنى اين چيزها را. اگر توانستى همه اين جنايات بيست و چند سال را جبران بكنى، آنقدرى كه به جيب آمريكا ريختى برگردانى اين پايگاههايى كه براى آمريكا در مملكت ما درست كردى، اينها را خراب كنى و برگردانى، آنهمه كه آدم كشتى، اينها را زنده بكنى، آنوقت بگوئى كه من توبه كردم. اما با اينكه جنايات را تو كردى و اين جنايات ثبت هست در تاريخ، همه ماها ديديم كه تو چه كردى و با اين ملت دارى چه مىكنى و چه كردى. آن مرديكه مىگويند در راديو و تلويزيون گفته است كه من خواهم همه را كشت، مىگويند همچنين كلمهاى هم گفته. اينطور آدم است ولى موفق نخواهند شد انشاءالله.
يك آدمى كه يك روز مىگويد به علما كه اينها را مثل حيوانات نجس ازشان اجتناب كنيد، به روحانيون اينطور گفت: مثل حيوان نجس از اينها اجتناب كنيد. يك روز گفت كه اينها مثل يك كرمهائى مىمانند كه در نجاست مىلولند، يك روز هم مىآيد مىايستد مىگويد مراجع عظام و آيات عظام و مراجع كذا، علماى اعلام، آن دستش هم چماق! چطور باور كند كسى از تو اين حرفها را؟ كه لااقل اگر در پيشگاه ملت، در پيشگاه علماى ملت، تو توبه مىخواهى بكنى لااقل يك توبه ظاهر الصلاحى بكن. تو عقلت اينقدر نمىرسد كه اين توبه را هيچ بچهاى قبول نمىتواند بكند! خوب لااقل توبه مىخواهى بكنى خوب بگو كه من توبه كردم، برو كنار يا فرض كن لااقل بدنت را نجات بده
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 232
(فاليوم ننجيك ببدنك) تو نمىتوانى بدنت را هم نجات بدهى. تو ديگر نتوانى، نمىتوانى نجات بدهى خودت را. لااقل اگر چنانچه اظهار ندامت مىكنى و راست مىگويى كه نادم هستى لااقل ديگر شمشير نكش، در همان حالى كه دارى ميگويى كه من نادم هستم، لااقل حكومت نظامى را بردار، دولت نظامى نياور روى كار، بگو - دولت - مردم بياييد، خودتان بياييد يك كسى را تعيين كنيد، دولت، تا مردم احتمال بدهند كه تو توبه كردى. آنوقت هم قبول نيست، نه آنكه - توبه - هر كه هر غلطى كرد و آخرش هم بگويد كه توبه كردم، خوب اين چه منطقى است؟ توبه شرايط دارد. مگر خدا توبه هر كس را قبول مىكند. يك كسى كه بيست و چند سال به مردم ظلم كرده است حالا بگويد توبه كردم، عفو كردم اين چيزهاى سياسى را، زندانىهاى سياسى را! زندانى سياسى كه ده سال عمرش را اينجا گذرانده و آن وقت جوان بوده حالا پير شده است و بيرون آمده است آن وقت ريشش سياه بود و حالا ريش سفيد بيرون آمده است، آن وقت بدن سالم رفته و حالا بدن مريض از اين چالهاى سياه بيرون آمده، ده سال، پانزده سال كمتر، بيشتر. من يكى از همين جوانهايى كه الان در اينجا هست و سابقاً من سابقه دارم با او، آن وقت وقتى دست من را مىگرفت دست من توى دست او غرق مىشد، يك قوهاى داشت من دستم كه تو دستش مىرفت مىفهميدم كه چه جور قوه ايست و حالا وقتى با من مصافحه مىكند يك آدم ضعيفى است ده سال يك كسى را تو مىبرى حبس مىكنى، پانزده سال مىبرى حبس مىكنى، جوانها را پير مىكنى، سالمها را مريض مىكنى، اينها ديگر جبران ندارد؟ همين عفو كردم؟! غلط كردى عفو كردى، عفو چيه؟ چه حقى داشتى كه بگيرى كه حالا عفو كردى؟ عفو مال اين است كه يك كسى گناهى داشته باشد، چه گناهى اينها كرده بودند كه تو اينها را حبس كردى، پانزده سال عمر اينها را تلف كردى؟ حالا مىگويى كه عفو كردم، عفو كردم، اين چه غلطى است كه تو مىكنى؟ عفو كردم چيه؟ از اول چرا كردى؟ نه اينكه عفو كردم، اول كار غلط كردى، نه اينكه يك كار صحيحى بود حالا عفو كردند، گناهكار بودند، گناهشان چى بوده؟ گناهشان اين بوده است كه مىديدند تو خطرناكى، يك كلمهاى گفتند. بعضى از اين آقايان كه چندين سال حبس بودند گناهشان اين بوده است كه به اين، از قرارى كه مىگويند گناهشان اين بوده است كه به عائله بعضى از اين حبسها رسيدگى كرده و نگذاشته اين عائله زحمت ببيند، بعضىشان را. گناه آنها، گناه اين اشخاصى كه به قول شما مجرم سياسى هستند اين است كه در مقابل ظلم تو، در مقابل اختناق همه جانبه تو گفتند كه آقا چرا، چرا مردم را اينطور اسير مىكنى؟ در مقابل خيانتهاى تو ميگويند چرا - به چيز- به آمريكا تو همه چيزها را دادى؟ كسى كه اين چرا را دارد مىگويد، ميگويد آزادى به ما بدهيد، مىگويد استقلال ما مىخواهيم، مملكت مىخواهيم مال خودمان باشد، نمىخواهيم مملكت مال ديگران باشد، مىخواهيم آزاد باشيم، خواهيم مطبوعاتمان آزاد باشد، مىخواهيم راديو و چيزهاى آلات تبليغىمان آزاد باشد، اين جرم است كه اينها را گرفتيد و حبس كرديد و از زندگى اينها را انداختيد، حالا جوانىشان را از بين برديد، سلامتىشان را از بين برديد، حالا اسمش را عفو مىگذاريد؟! توبه هم بكنيد ديگر فايده ندارد. توبه بايد با موازين باشد، مگر خداى تبارك و تعالى همين طورى توبه قبول مىكند؟! حق الناس را خدا
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 233
قبول نمىكند تا ادا نشود تا اينكه ادا نكنيد. تو حق الناست را تو قدرت دارى كه ادا بكنى؟! قدرت اين را دارى كه يك دانه حبسى را كه ده سال در حبس بوده و جوانيش از بين رفته در حبس، تو قدرت اين را دارى كه جبران اين را بكنى تا توبه بكنى؟! توبه يعنى چه؟ نمىتوانى توبه كنى. قابل اين نيست قبول بكند خداى تبارك و تعالى توبه تو را، توبه حق الناس است ديگر، حق ناس را خدا نمىبخشد به مردم. اگر شما توانستى كه يكى از اينهائى كه آنطور زجر كردى، آنطور اره كردى پايشان را، سوزاندى پايشان را، پايشان را توى روغن داغ كردى، روى صفحه نمىدانم فلزى خواباندى و برق را متصل كردى، كباب كردى مردم را، اگر تو توانستى جبران بكنى، يكى از اينها را جبران بكنى، آنوقت بگويى كه اشتباه كردم بيائيد ديگر ببخشيد. تو بعدها ديگر از اين اشتباهها نمىكنى؟ راست مىگوئى اين را حالا؟ ما قطع نظر از اين هم كرديم، تو درست مىگوئى؟ صحيح مىگوئى؟ ديگر از اين اشتباهات نمىكنى؟ يا حرف است، صحبت است. (الان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين) تو از مفسدين هستى، تو آدم مفسدى هستى، تو فاسدى، تو مفسدى، يك مملكت را به هم زدى، يك ملت را از بين بردى.
مگر شوخى است اينطور جنايات، تو همه قواى اين مملكت، اين جوانهاى ما كه يكى از ذخائر اين مملكت هست، اينها را به هدر دادى همه را، حالا آمده مىگويد كه من اشتباه كردم، بله، حالا ديگر ما به منطق بعضى از اشخاص، اينكه عجيب است اين حرفها، عجيب آدم به نظرش مىآيد، يك مردى كه من نمىدانم كيست روى كاغذ هفت، هشت، ده ورقى نوشته است، اول خودش را معرفى كردهاست كه من كى بودم و پسركى بودم و كى، آخرش هم نوشته خوب ما شاه از اين بهتر از كجا پيدا كنيم؟! (خندهحضار) انسان يك همچو حرفى مىنويسد؟ شما بيائيد رها كنيد و بيائيد شما هم با فلان آقا همصدا بشويد و اين را حفظش كنيد و ما بهتر ازاين از كجا پيدا بكنيم!! چقدر انسان بايد نفهم باشد. در هر صورت اين توبهها يكى از تشبثاتشان است و اينهم پذيرفته نيست، ملت ديگر اين حرفها را نمىپذيرد. آن كه جوانش، آن پيرزنى كه جوانش از دستش رفته، پيرزنهائى هستند كه چهار تا بچهشان يعنى يك پدر بوده، يك مادر بوده، چهار تا جوان، امشب اينها سر سفره نشسته بودند پنج نفرى، شش نفرى، فردا شب سر سفره نشستند دو نفرى، چهار تا جوانش از بين رفته، حالا از ما مىپذيرد اينكه عذر بخواهى؟! فقط به عذرخواهى، آنهم بايستيد و عذر بخواهيد، آنوقت ما هم بيائيم، آخوند هم بيايد يا غير آخوند و مثلاً روشنفكر يا تاريك فكر هم بيايد بگويد كه خوب ايشان سلطنت بكنند، حكومت نكنند، سلطنت كنند، درست شد همين؟! همين تمام شد؟! جواب اين پيرزن چى؟ جواب اين پدرى كه چند روز پيش از اين اينجا بود، پدرى كه چند تا جوانش كشته شده بود، ما جواب اينها را چى بدهيم؟ - بگوئيم شماها- بگويند شماها ساختيد با يك آدمى كه جوانهاى ما را كشت، از بين برد، حالا سلطنت بكنند، حالا بالا بنشينند و در ايام عيد هم بروند سلام بدهند و تعريف بكنند و كه تو آنى كه چه كردى، تو آنى كه حفظ كردى همه چيز را، اسلام پناهى تو، نمىدانم ظل اللهى تو!! اين حرفهاى نامربوط چيه؟ اينها خيانت به يك ملت، به يك مملكت، به اسلام است. كسى كه تاريخ اسلام را تغيير داد و هيچ حيا نكرد، مگر اين يك چيز آسانى بود و چيز كمى بود كه تو يك چنين اهانتى به پيامبر
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 234
اسلام كردى بعد به مجرد اينكه بگوئى نخير ديگر غلط كردم، چيزى، مگر فايده دارد اين حرفها؟
قيام براى خدا شكست و انحراف ندارد
بحمدالله الان ملت ايستاده است و ما اميدواريم كه اين ايستادگيش باقى باشد و عمده اين است كه توجه به خدا باشد. بايد همه شما، همه ما، همه ملت وجهه نفسشان خداى تبارك و تعالى باشد، انحراف پيدا نشود، از قيام الهى باشد. (ان تقومو الله مثنى و فرادى، قل انما اعظكم بواحده ان تقومو الله مثنى و فرادى) براى خدا قيام كنيد، اين نهضت الهى باشد انشاءالله، انحراف از آن نباشد كه خداى نخواسته با انحراف شكست بيايد، الهى باشد و اگر الهى باشد پيروزى است انشاءالله. همه توجه به اين معنا داشته باشيد كه مقصد، مقصد الهى، براى خاطر خدا و براى خاطر نجات يك ملتى كه بندگان خدا هستند، قيام كنيد و مطمئن باشيد كه انشاءالله با اين وضع پيش خواهيد برد.
كمك و اداى تكليف به نهضت، با تبليغ و انعكاس خواستههاى ملت
و شما هم كه در خارج ايران به سر مىبريد مكلفيد، همهمان مكلفيم كه كمك كنيم به ايران به هر طور كه مىتوانيم. اينجا هر كه مىتواند تبليغات بكند به مردم اينجاها بفهماند كه اين ملت ايران چى مىخواهند، چى مىگفتند. گوش نكنند به تبليغاتى كه بعضى روزنامهنويسها پول گرفتند و يك حرفهايى مىزنند، بعضى عرض ميكنم كه - تبليغچىها تبليغ مىكنند برخلاف. ملت ايران داد دارد مىزند كه آزادى من مىخواهم، داد دارد مىزند كه من استقلال مىخواهم، او داد مىزند آزادى مىخواهم آن مرديكه مىگويد كه آزادى داده، چون آزادى داده مردم صدايشان در آمده! يك ملتى كه قيام كرده و همه قيام كردند، نه اينكه يك كسى باشد قيام كرده باشد، يكى نه، در باطن ارتش هم اين مطلب هست. شما مطمئن باشيد آن روزى كه ايشان بروند، باطن ارتش هم همراه با ملت است، نمىشود نباشد، به ما پيغام مىدهند هر شب.
ما از خداى تبارك و تعالى پيروزى اين ملت را و اينكه ما بتوانيم خدمت كنيم بر اين جامعه، ما همه مكلفيم و بتوانيم تكليفمان را ادا كنيم در مقابل خداى تبارك و تعالى و در مقابل ملت مسلمان و بتوانيم اين مقدار از قدرتى كه داريم صرف كنيم در راه خداى تبارك و تعالى براى نجات بندگان خداى تبارك و تعالى، نجات مستضعفين. از خداى تبارك و تعالى توفيق همهتان را مىخواهم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 235
تاريخ: 2/9/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه لبنانى السفير
سؤال: واشنگتن، انقلاب ايران را حركتى بر ضد مدرنيزه كردن به حساب آورده و با آن مخالفت دارد، موضع شما در مورد فعاليتهاى آمريكا بر ضد انقلاب چيست؟
جواب: آمريكا با كودتاى نظامى، مجدداً شاه را بر ايران تحميل كرد و به نام مدرنيزه كردن مملكت، انقلاب آمريكايى شاه را به راه انداخت و ديديم كه نتيجه تمام اين انقلاب به سود آمريكا و خرابى ايران بود. كشاورزى مملكت نابود شد و ايران بازار مصرف مواد غذائى آمريكا شد، مخازن زيرزمينى از نفت گرفته تا مس و ساير مخازن، همه به نفع آمريكا تاراج شده و مىشود و در عوض سلاحهايى به ايران داده شد كه به درد مملكت نمىخورد و زيان ديگرش هم تحميل بيش از چهار هزار مستشار نظامى با هزينههاى سرسامآور آن است كه گذشته از اينكه ارتش ما را از حيثيت انداخته است، تمامى مقدرات كشور را هم به دست آنها سپرده است و به دست همين شاه، ايران را پايگاه نظامى آمريكا كرده و نيز با پول همين ملت، شاه را مامور و ژاندارم منطقه در خليج كرده و اينها همه بخشى از ظلمهائى است كه آمريكا به ملت ما كرده است، بنابراين چرا واشنگتن بر ضد انقلاب ملت ايران فعاليت نكند.
سؤال: آيا دخالت مستقيم آمريكا را بعيد مىدانيد؟
جواب: هم اكنون هم چيزى كمتر از دخالت مستقيم نيست.
سؤال: جوهاى بينالمللى امپرياليستى دشمن با انقلاب وجود دارد انقلاب چگونه براى روياروئى با اين جوها عمل خواهد كرد؟ آيا شما براى دستيابى به كمك نيروهاى مترقى و اسلامى در جهان، كوشش كنيد؟
جواب: دشمنان انقلاب اسلامى در امپرياليستها خلاصه نمىشود، ولى اوضاع در سطح جهانى به نفع اين نهضت است و به تدريج اين انقلاب، هواداران خود را جذب و راه را براى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 236
پيشرفت باز مىكند
سؤال: اكنون موضع اتحاد شوروى به عنوان دولت چيست؟
جواب: تا كنون دولت اتحاد شوروى بسيار بد عمل كرده است، آخر شوروى هم گاز ايران را مىبلعد و آيا كسى بهتر از شاه را دارد؟ ما روى پاى خود مىايستيم و مطمئناً پيروزيم.
سؤال: موضع فعاليتهاى ارتجاعى و در پيشاپيش آن سعودى، برضد انقلاب چيست؟
جواب: بديهى است كه نهضت مقدس اسلامى همچنان كه رژيم شاه را در ايران به خطر انداخته و به نابودى مىكشاند، همچنين رژيمهاى ارتجاعى در ساير كشورهاى اسلامى را نيز تهديد مىكند، از اين رو طبيعى است كه آنها از شاه حمايت كنند.
سؤال: آيا توقع آن را داريد كه در جهان عرب و جهان اسلام، مشكلاتى براى انقلاب اسلامى ايران پديد آورند؟
جواب: دشمنان اسلام از هيچ كوششى براى نابودى اين نهضت فروگذار نمىكنند و ليكن به يارى خداى تعالى، نهضت مقدس اسلامى راه خود را به سرعت باز مىكند و پيش مىرود.
سؤال: پيمانهاى خارجى كه انقلاب كوشش دارد برقرار نمايد چيست؟
جواب: ما هرگز داخل درهاى بسته زندگى نمىكنيم ولى اين درها را نيز براى استعمارگران باز نمىنمائيم كه اكنون شاه چنين كرده است. روابط خارجى ما بر اساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمين است و بر اين اساس، هر كشورى كه مايل باشد، با احترام متقابل عمل مىكنيم.
سؤال: شما نداهاى متعددى براى ارتش داشتهايد ولى ظاهراً ارتش هنوز وحدت خود را حفظ كرده است، آيا اين درست است؟
جواب: طبق اخبارى كه به ما مىرسد حوادثى در ارتش اتفاق افتاده و مىافتد كه نشانه بيدارى آنهاست و ما مطمئنيم كه دير يا زود به نداى ملت پاسخ برادرانه خواهند داد.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 237
سؤال: آيا اعتقاد داريد كه شاه، كارت اقليتها و طايفهگرى را در ايران به كار خواهد گرفت تا تودههاى ايرانى را متشتت سازد؟
جواب: اولا" بيش از 90 درصد مردم ايران مسلمان هستند و اقليتها در برابر يكپارچگى آنان نمىتوانند اخلال كنند و ثانياً چه كسى از ظلم شاه در امان بوده است كه امروز به نداى او پاسخ بگويد، خواه مسلمان و يا غير مسلمان.
سؤال: شايعاتى غربى وجود دارد مبنى بر اينكه انقلاب ايران بر نيروى روحى امام يعنى فرد تكيه دارد، آيا اين درست است؟
جواب: اگر در گذشته نهضت ايران متكى به فرد يا گروههائى بوده است، امروز اين انقلاب از درون مىجوشد و از فطرت آنان برمىخيزد، لذا ما معتقديم با نبودن فرد خاصى نهضت خاموش نمىشود.
سؤال: در اذهان مردم، درباره برنامه انقلاب به عنوان يك انقلاب اسلامى، اشتباهى وجود دارد، مضامين فكرى، اقتصادى و بينالمللى انقلاب اسلامى ايران چيست؟
جواب: انقلاب اسلامى بر مناى اصل توحيد استوار است كه محتواى اين اصل در همه شوون جامعه سايه مىافكند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلكه كل جهان، خداست كه همه انسانها بايد براى او يعنى براى رضاى او عمل كنند، هيچ چيز و هيچ كس را نپرستند. در جامعهاى كه شخصپرستىها و شخصيتپرستىها، نفعپرستىها، لذتپرستىها و هر نوع پرستش محكوم مىشود و فقط انسانها دعوت شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بين انسانها، چه اقتصادى و يا غير اقتصادى در داخل چنين جامعهاى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مىكند و ضوابط عوض مىشود، همه امتيازات لغو مىشود، فقط تقوا و پاكى ملاك برترى است، زمامدار با پائينترين فرد جامعه برابر است و ضوابط و معيارهاى متعالى الهى و انسانى مبناى پيمانها و يا قطع روابط است.
سؤال: آيا شعار روياروئى مسلحانه با شاه، يك شعار واقعى و قابل تحقق است؟
جواب:براى ما در راه رسيدن به خواستهاى اسلامى، هيچ چيز غير ممكن نيست.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 238
سؤال: آيا خبر جديدى در مورد امام صدر هست؟
جواب: اقداماتى شده است، اميدواريم سودمند باشد و ايشان كه مورد علاقه من و نيز شيعيان بلكه مسلمين لبنان است، هر چه زودتر به وطن خويش برگشته و به كار خود مشغول شوند.
سؤال: آثار قراردادهاى (كمپ ديويد) و خيانت سادات، بر انقلاب ايران چيست؟
جواب: قرارداد (كمپ ديويد) و يا هر اقدامى كه موقعيت اسرائيل را محكمتر مىكند، اصولا" نه تنها به ضرر فلسطينىها و اعراب بلكه به ضرر همه كشورهاى منطقه و در نتيجه تقويت همه نيروهاى ارتجاعى منطقه است.
سؤال: آيا از طرف خود پيامى براى ملت عرب داريد؟
جواب: پيام من براى برادران عرب و مسلمان اين است كه بيائيد اختلافات را كنار بگذاريد و دست برادرى به يكديگر بدهيد و همگام و هم پيمان با همه برادران مسلمان و غير عرب، تنها اسلام را تكيهگاه خود قرار دهيد. تنها با داشتن ذخائر مادى كه از حساب افزون است و از همه آنها مهمتر ذخيره الهى و معنوى كه اسلام است، مىتوانيد قدرتى باشيد كه هرگز ابرقدرتها هوس تسلط بر شما را نكنند و اينگونه شما را از چپ و راست مورد حمله قرار ندهند و همه چيزتان را غارت نكنند.
سؤال: نظر شما در مورد سرنوشت قدس چيست؟
جواب: قدس متعلق به مسلمين است و بايد به آنان برگردد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 228
تاريخ: 2/9/57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت كشتار مردم در حرم امام رضا (ع)
بسم الله الرحمن الرحيم
جنايات رژيم منحط شاه روز به روز پر اوجتر مىگردد. افزايش حجم جنايات به قدرى است كه قدرت بيان را سلب مىنمايد. ضايعات اين چند هفته اخير سرتاسر ايران را به سوگ نشانده است و قدرت تفكر را از شاه سلب كرده است.
دولت ياغى نظامى به امر شاهتر و خشك را به آتش كشيده و يكى از بزرگترين ضربههاى اين جنايتكار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت على بن موسى الرضا صلوهالله عليه است. اين بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد و در زمان محمدرضاخان آن جنايت تجديد و دژخيمان شاه در صحن و حريم آن حضرت ريخته و كشتار كردند.
ملت مسلمان بايد از اين شاه و دولت ياغى غاصب تبرى كنند و مخالفت با آن لازم است. تمام اقشار ملت خصوصاً اهالى قراء و قصبات بايد بدانند كه شاه غاصب و دولت ياغى او كمر به هدم مقدسات اسلام بستهاند و اگر مهلت پيدا كنند به محو آثار شريعت بر مىخيزند.
بر تمام طبقات ملت لازم است با هر وسيله ممكن به سقوط اين دستگاه جبار قيام كنند. اطاعت اين دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است. خداوند مسملين را از شر آنان حفظ فرمايد. در اين عزاى بزرگ و جسارت به مقام امام امت، روز يكشنبه 25 ذيحجه عزاى عمومى اعلام مىشود.
انالله و انااليه راجعون
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 239
تاريخ: 3/9/57
بيانات امام خمينى در نقد احساسات كذائى بشر دوستانه كارتر و افشاى ماهيت واقعى ابرقدرت
دلسوزى و بشر دوستى كارتر مبنى بر هراس از عدم ثبات در منطقه!!
بسم الله الرحمن الرحيم
راجع به رفتن شاه كه يكى از خواستهاى ملت است، از چيزهايى كه گفته شده است كه شاه نبايد برود اين است كه ثبات ايران، ثبات منطقه از بين مىرود و متزلزل مىشود. كارتر در اين نطق آخرش اينطور كه نقل كردهاند گفته است كه يك ايران مقتدر و مستقل، اين ثبات بخش است، ثبات آخرين است، بعد هم فرمودهاند كه ما نمىتوانيم ببينيم كه يك مشت اراذل پست، شاه را كذا و كذا است مىخواهند ساقط كنند.حالا ما يك بررسى مىكنيم از اين دو تا مطلبى كه ايشان فرمودهاند كه ببينيم اولا"با رفتن شاه ثبات ايران، ثبات منطقه به هم مىخورد؟! و آنوقت يك مشت اراذل و پست هستند كه شاه را نمىخواهند؟! و ايشان نمىتوانند ببينند كه يك مشت اراذل پست اين شاه را ساقط كنند؟! مساله اينطور نيست كه ايشان فكر مىكنند، خودشان هم دانند كه اينطور نيست. اما قضيه ثبات ايران، مقصود ايشان از اينكه ايران بايد ثابت باشد و اينكه ايشان دلسوزى براى ايران مىكنند كه ايران بايد ثابت باشد يا منطقه كه خليج و اينها هم داخلش است بايد ثابت باشد و ايشان عدم ثبات ايران را، عدم ثبات منطقه را نمىتوانند تحمل كنند و ببينند، نكتهاش چيست؟ چطور ايشان چنين براى بشر دلسوز شدند؟ اين، از اين است كه يك حس آدمخواهى، يك حس حقوق بشر آقاى كارتر را وادار كرده است كه اينجا اگر شاه برود ثبات منطقه يا ثبات ايران به هم مى خورد؟! اين از حس اين است كه حقوق بشر را ايشان مىخواهند حفظ كنند و دلشان براى اين ايرانيان مىسوزد كه مبادا يكوقتى آنجا يك تزلزلى پيدا بشود مردم ناراحت بشوند و با تزلزل، خوب ممكن است كه اموال مردم از بين برود، نفوس مردم از بين برود، از اين جهت ايشان چون خيلى بشر دوستند و خيلى به حقوق بشر اعتنا دارند نمىتوانند ببينند؟! اين الان شبها شايد خوابش نبرد براى اينكه اين ايرانىها در زحمت واقع شدهاند. اين طور است؟! يا از اعمال اينها ما مطلب ديگرى مىفهميم. خوب اگر چنانچه حس بشر دوستى، حس حقوق بشر ايشان را وادار كرده است كه يك همچو فرمايشاتى مىفرمايند، چطور پس از اين كشتارى كه الان در ايران يك سال است دارد مىشود و از آن كشتارهايى كه 15 خرداد به اين طرف شده است و اينها همه، خود ايشان هم مىدانند، هر عاقلى مىداند كه اين كشتارها به امر شاه بوده است كه مركز امر است و هيچ صاحب منصبى قدرت اينكه امر به قتل عام مردم بكند، همچو
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 240
چيزى امكان ندارد تا اينكه خود ايشان امر بكنند. چطور جمع مىشود ما بين اين دو تا؟! بشر دوستيش اسباب اين مىشود كه راضى نشود كه اين ثبات منطقه به هم بخورد و در عين حال اين بشر كه 30 ميليون جمعيت است، 35 ميليون جمعيت است و الان در خاك و خون دارد جوانهايشان كشيده مىشود، مدارسشان، دانشگاههايشان، معابدشان - ايشان - چطور جمع مىشود ما بين اين دو تا مطلب؟! ايشان كه دلشان براى آدمها سوخته - اين ايرانىها - براى ايرانىها دلشان سوخته كه مبادا ثبات ايران به هم بخورد كه ثبات به هم بخورد اسباب اين مىشود كه يك هرج و مرجى بشود، اسباب اين مىشود كه اموال مردم از بين برود، اسباب اين مىشود كه نفوس مردم مثلاً تلف بشود، معذالك از يك شخصى كه نفوس مردم را اين قدر تلف كرده و اموال يك ملتى را اينقدر به غارت داده و غارت كرده، ايشان پشتيبانى مىكنند و نمىتوانند ببينند كه ايشان برود. ما چطور جمع كنيم ما بين دو تا كلامى كه ايشان مىگويد؟! جز اين است كه مطلب اين نيست و خودش هم مىداند كه مطلب اين نيست.
حفظ ثبات منطقه در گرو قدرتمندى و استقلال ايران است
ايشان كه همچو دست و پايش را گم كرده كه مبادا ثبات ايران يا ثبات منطقه به هم بخورد، براى اين است كه مبادا يك وقتى ثبات اينجا به هم بخورد و نفت را ديگر به ما ندهند، مبادا ثبات منطقه به هم بخورد و كشتيرانى براى بردن نفتها و براى ساير منافع به هم بخورد. مساله آن است، چرا درست نمىگويى؟ خوب درست مثل يك آدم صحيحى، خوب بگو به اين كه ما مىترسيم كه اين منافعى كه در ايران داريم، همانطورى كه وزير خارجه انگلستان گفت، او تشريح كرد كه ايشان بسته به ماست، ما منافع داريم در آنجا، ايشان حافظ منافع ماست و ما پشتيبانى از ايشان مىكنيم، خوب شما هم صاف مساله را بگو كه ما منافعى از ايران داريم مىبريم، يك نفت را مىخواهيم ببريم، مىخواهيم پايگاه در ايران داشته باشيم كه اگر يك جنگ عمومى پيش بيايد ما سنگر داشته باشيم، مىخواهيم ساير ذخاير ايران را ببريم و شاه هست كه مىتواند براى ما تامين كند اين امور را، از اين جهت ما پشتيبانى از شاه مىكنيم، خوب اين يك مطلبى است كه آن مطلب را بايد، خوب يك مطلبى است كه صحيح است، راست است، يعنى يك مطلبى است كه اگر گفته بود اين را و راست مطلب را مىگفت اين بود لكن ايشان اينطور نمىفرمايند، ايشان مىفرمايند كه ثبات منطقه بايد محفوظ باشد و از آن طرف هم مىگويند كه ما دخالتى در امر داخلى مملكت ايران نداريم و همه مىدانند كه ايشان (آمريكا) هيچ دخالتى در ايران به هيچ وجه ندارد!! مثل يك آدم اجنبى مىماند كه آن طرف كوهستانها زندگى مىكند و هيچ كارى به ايران ندارد!! اين ادعا را ايشان مىكند. شوروى هم همين ادعا را مىكند لكن كى از او بايد قبول كند اين حرف را؟ پس اين مطلب كه ايشان گفتند كه يك ايران مستقل و يك ايران قدرتمند حافظ ثبات ايران است صحيح است اينكه يك ايران قدرتمند و يك ايران مستقل ثبات مىآورد يعنى اگر چنانچه ايران مستقل بود و تحت نظر ديگران اداره نمىشد، ديگران در آن دخالت نداشتند و قدرتمند بود و نظامى پيوسته به نظام ديگران نداشت، ثبات از براى ايران حاصل مىشد. ايران هم دنبال
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 241
همين مىگردد، ايران هم مىخواهد كه، ايرانىها هم مىخواهند كه ايران ثابت باشد، متزلزل نباشد، هر روز يك كسى در آن دخالت نكند، هر كارى مىخواهند به دست نوكرانشان اجرا نكنند، دخالت در مقدرات مملكت نكنند - ايران مىخواهد كه - ايرانيان، ملت شريف ايران مىخواهد كه ايران را مستقل كند و يك ايران قدرتمند ايجاد كند. الان قدرت ندارد ايران، مستقل هم نيست. قدرت ندارد براى اين كه تحت قدرتهاى ديگر دارد اداره مىشود، 45 هزار و يا 60 هزار يا در يك نوشتهاى هم بود كه 80 هزار آمريكايى كه مستشارهاى زياد در آنها هست، اينها دارند نظام ما را اداره مىكنند. پس - قدرتمندى - الان آنها قدرت دارند، در ايران آنها قدرت دارند، نه شاه قدرت داشته باشد. ما مى خواهيم يك ايران مستقل باشد، يك ايران قدرتمند باشد و الان ايران قدرتمند نيست از باب اينكه نظامش كه نقطه اتكاى قدرت است مثلاً در دولتها، نظامش وابسته به ديگران است، هر كارى آنها خواهند انجام مىدهند و لهذا اينطور تصرفاتى كه در ايران مىكنند، ايران الان مثل يك مملكتى است كه در قبضه اين قدرتهاست. پايگاه دارند كوهستانهاى اطراف كردستان و آن سرحدات، اينها پايگاهها دارند، پايگاههاى زيرزمينى عظيم دارند و يك چنين مملكتى يك مملكتى است كه از آن طرف ذخايرش را دارند مىبرند از آن طرف پايگاه درست مىكنند براى خودشان. اين ايران اگر يك ايران قدرتمند بود نمىگذاشت كه اين كار بشود، پس ايران الان قدرتمند نيست - نه اينكه - نمىتوانيد شما بگوئيد كه ايران بايد قدرتمند باشد و حالا قدرتمند است و اگر شاه برود قدرت از بين مىرود. ما مىخواهيم كه اين كسى كه اين ضعف را از براى ايران آورده، قدرت را به هدر داده است، آن برود و ملت خودش قدرتمند است به جاى او باشد. ايرانىها اين را خواهند، ايرانىها استقلال مىخواهند، مىخواهند كه قدرتها ى ديگر را دستشان را قطع بكنند. صحيح است اين مطلب كه ايران قدرتمند و مستقل، ايران مىتواند كه ثبات منطقه را حفظ كند، اين يك مطلبى صحيح است لكن الان منطقه، يا ايران ثبات ندارد الان، اگر ايران ثبات داشت كه نمىگذاشت شما دخالت در آن بكنيد. ايران متزلزل و هرج و مرجى است. حالا 35 سال است، بلكه 50 سال است كه اين هرج و مرج در ايران هست، پس اين مطلبى كه شما مىگوئيد اين نيست كه شما ثبات ايران را مىخواهيد، شما مىخواهيد كه ايران ثبات نداشته باشد تا استفاده كنيد. اگر ايران قدرتمند باشد و ثبات داشته باشد، اگر چنانچه - قدرت - مثلاً دولت ايران قدرتى داشته باشد براى خود ملت باشد، براى خود ايران باشد، اگر دولتها، دولتهاى ناشى از اراده ملت باشند، اينها نمىگذارند كه شما اينطور در ايران تصرف كنيد و اينطور هرج و مرج به بار بياوريد. ايران ثبات ندارد كه اين بساط شده است. ايران الان ثبات ندارد از باب اينكه قدرت ندارد، از باب اينكه استقلال ندارد. ايرانى مىگويد كه بايد ثبات داشته باشد - تااينكه و ثبات تابع قدرتمندى و استقلال است و ما قدرتمندى مىخواهيم و استقلال. قدرتمندى به اين است كه نظاممان را از گرفتارى كه آمريكا برايش پيش آورده نجات بدهيم و يك نظام متكى بر ملت ما ايجاد بكنيم، نه يك نظامى متكى بر مستشارهاى آمريكا و استقلالمان را هم حفظ بكنيم و يك مملكت مستقل باشيم، نه يك مملكتى كه همه چيز آن در دست ديگران است، تا به واسطه اين ثبات پيدا بكند
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 242
مملكت ما. وقتى ثبات پيدا كرد نه شما حق داريد كه نفت اينجا را مجان و بلكه بدتر از مجان ببريد، بدتر از مجان براى اينكه نفت را مىبرند پايگاه براى خودشان درست مىكنند، اين مصيبت است خدا مىداند براى يك مملكتى كه نفت را ببرند آنوقت با اسم اينكه ما مىخواهيم يك مملكت قدرتمند باشيم. در ازايش اسلحه 18 بيليون دلارى را بخرند و بياورند در ايران پايگاه براى آقاى كارتر يا آمريكا درست بكنند، خوب ملت ايران مىخواهد اين نباشد، مىخواهد پيوسته به ديگران نباشد، مستقل باشد، يك مملكت مستقل نمىگذارد يك همچو چيزى بشود.
پايمال شدن استقلال مملكت با دخالت و تصرف اجانب در همه شوون
اگر يك ملت پنجاه هزار نفرى باشند و مستقل باشند، يك ملت پنجاه هزارى نفرى باشند و خودشان اداره بكنند مملكتشان را، هيچ قدرتى نمىتواند بر آنها تحميل كند اين را، اما اشكال سر اين است كه اينها از باطن خود مملكت، فساد را ايجاد كنند. او خارج نشسته مىگويند كه ما دخالت نمىكنيم در مملكت. دخالت نكردن به اين معنا كه مستقيماً شما بفرستيد نظاميان را بدون اينكه چيز باشد و با توپ و تفنگ بفرستيد ايران را بگيرند، خوب اين حالا نيست اما مستشارها را به عنوان اين كه اينها خدمتگزار به ملت هستند، اينها مىخواهند تربيت كنند مثلاً ارتش را، مىخواهند چه بكنند، فرستاديد، از آن طرف هم در تمام شوون اين مملكت شما دخالت داريد و تصرف داريد. يك ايران آزاد ما مىخواهيم و يك ايران مستقل ما مىخواهيم، يك ايران قدرتمند مىخواهيم، يك ايرانى ميخواهيم كه خود ملت بايستد و خود ملت اداره كند مملكت را. ما پنجاه سال است كه اصلا "نه مجلس داشتيم، نه دولت داشتيم، نه شاه داشتيم، هيچ يك، هيچ نداشتيم، همهاش تحت اداره ديگران بوده و ديگران ادارهاش مىكردند، الان مملكت ما قيام كرده است كه نگذارد اين هرج و مرجى كه دولتهاى خارجى مىخواهند، اينها باشد، مىخواهد نگذارد اين بشود.
ثبات ايران از ديدگاه كارتر!!
خوب حالا جمله ثانى ايشان را، خوب اين هم از ايشان مىپرسيم كه الان ثبات است در ايران؟ الان شاه هست، الان كه شاه نرفته، الان كه شاه نرفته است سرتاسر ايران اين اختلافات هست، مردمايستادهاند و مىگويند ما نمىخواهيم اين مرديكه را، اينهمه با توپ و تفنگ و چماق اراذل و اوباش به جان مردم ريخته و مردم را دارد قتل و غارت مىكند، الان ثبات است؟! در دو سه روز پيش از اين در مشهد، مشهد مقدس، در معبد مسلمين در حرم حضرت رضا سلام الله عليه با تانك رفتند تا توى (اينطور كه چيز شده گفتهاند) با تانك رفتند تا توى صحن و به ديوارهاى صحن و به ديوارهاى ايوان مىگويند كه آثار گلوله هست. اين چندمين بار است كه اين سلسله پهلوى به معابد ما اين طور مىكند به همان معبد حضرت رضا، اين ثبات، الان مملكت ما ثبات دارد؟! خوب شاه هست الان، الان يك مملكت ثابتى است!؟ الان مملكتى است كه هيچ تزلزلى در آن نيست يا مىخواهى يك چيزى
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 243
براى خودت بگوئى همين طورى؟ يكى نيست آنجا كه جلويش بايستد بگويد آقا اينها چيست كه تو دارى مىگويى، خوب اين مردم دارند كشته مىشوند، اين مردم دارند چه مىشوند، سر تا ته ايران الان مثل زلزله آمده به هم ريخته، يك دسته مىگويند ما نمىخواهيم شاه را، يك دسته اراذل و اوباش هم به جان مردم ريختند كه نخير حتماً بايد ملت بخواهد شاه را، با زور بايد مردم دوست داشته باشند شاه را. اين ثباتى است كه دارد كه ايشان مىفرمايند ثبات دارد ايران و اين ثبات را ما نمىتوانيم ببينيم كه متزلزل بشود!
اراذل و اوباش كيستند؟ فريادگران استقلال و آزادى يا ضايع كنندگان حقوق بشر
خوب جمله بعدش آنكه ديگر خيلى مرحمت فرمودهاند كه ما نمىتوانيم ببينم كه يك مشت اراذل و اراذل پست، شاه را كه كذا و كذاست ساقط كنند! ملت ايران كه مىگويند ما آزادى مىخواهيم استقلال مىخواهيم، اراذل و پستند؟! يا آنهايى كه مىخواهند مال مردم را ببرند اراذل و پستند؟ ملت ايران دارد فرياد ميكند كه ما آزادى مىخواهيم. آن كسى كه آزادى را سلب از مردم مىكند اراذل و پست است در نظر دنيا؟ يا آن كه مىگويد آزادى من خواهم؟ آن كسى كه مىگويد من استقلال مىخواهم پست است و اراذل؟ يا آن كسى كه استقلال يك ملتى را به هم مىزند؟ يك ملت 35 ميليونى كه ايستاده است و - ميگويد - جانش را دارد مىدهد جوانش را دارد مىدهد و مىخواهد مملكتش را نجات بدهد از دست شما، آنها اراذل و پستند و شما آقا و با شرف؟! يك كسى كه از يك طرف گويد حقوق بشر، از يك طرف حقوق ميليونها بشر را به زمين مىزند كه ايرانش را ما شاهد هستيم و جاهاى ديگرش را هم ديگران شاهد هستند، از آن طرف قضيه حقوق بشر را ذكر مىكند وآن طرف بشر را اينطور مىكند، اين خيلى شريف است، اما ملت ايران كه مىخواهد از زير يوغ اينها بيرون برود اراذل و پست است در نظر شما؟! نظرت صحيح نيست، برگردان اين نظر را تو بعدها مىخواهى با اين ملت زندگى كنى، نمىگذارند زندگى كنى. ملتى كه ببيند اينطور تو دارى با آنها صحبت مىكنى نمىگذارد ديگر شما حيات پيدا كنى، نمىگذارد كه آمريكايى در ايران باقى بماند.
قيام براى خدا كنيد كه آن قيام پيروز است
يك قدرى فكر بكند اين آدم (ما نمىتوانيم ببينيم كه يك مشت اراذل و اراذل پست، شاه ايران را كه كذا و كذاست ساقط كنند) خوب شما نتوانيد ببينيد چشمهايتان را هم بگذاريد ملت ايران اين كار را كند، انشاءالله ميكند، البته با شرط اينكه لله باشد (قل انما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى) براى خدا يكى هم باشيد، براى خدا وقتى كه باشيد پيروزى هست، جمعيت هم باشيد، وقتى براى خداست پيروزى هست شما براى خدا قيام كنيد، ملت ايران براى خدا انشاءالله قيام كرده است كه دست ظلم را كوتاه كند و مملكت اسلامى را نجات بدهد و ما همه وظيفه داريم كه كمك كنيم به اين نهضت. آقايان اگر اين نهضت خداى نخواسته به نتيجه نرسد و خاموش بشود تا آخر الابد گرفتار
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 244
هستيم، يعنى نسلهاى آتيه شما هم گرفتار هست زير يوغ استعمار و يك قلدرى كه بيايد و نوكرى كند به آنها. نگذاريد اين نهضت خاموش بشود بدون رسيدن به نتيجه، بيائيد دنبال اين باشيد به حق با تمام قدرت همراهى كنيد تا اين كه اين نهضت نتيجه بدهد و دست ديگران كوتاه بشود و اين سلسله ساقط بشود و برود در پرتگاه انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله سلامت باشيد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 245
تاريخ: 3/9/57
بيانات امام خمينى در مورد تبليغات سوء ابر قدرتها جهت لوث نمودن مبارزات مشروع ملت ايران
بسيج و گسترش نيروهاى تبليغاتى در داخل و خارج بر عليه مبارزات ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
دامنه اين مبارزات هر چه گستردهتر مىشود دامنه تبليغات هم بر ضد آن گستردهتر مىشود، اول كه مبارزات كمتر بود و آرامتر بود، تبليغات هم به همان حجم كمتر بود در داخل و خارج و حالا كه مبارزات بالا گرفته است دست و پا مىكنند آنهائى كه مىخواهند شاه را نگه دارند، چه قشرهائى كه در داخل دارد از عمال و چه قشرهائى كه در خارج هستند، چه آنهائى كه طمع به كيسه شاه دارند و چه آنهائى كه طمع به مخازن ايران دارند، اينها همه دسته جمعى به دست و پا افتادند و دامنه تبليغات را هر چه بيشتر گستردهتر كردند و مىكنند.
سلطه شاه عامل موثر بر هم زننده ثبات منطقه
از جمله چيزهائى كه اخيراً گفتند و تذكرش هم دادم و كلمهاى كه صادر شده است از كارتر و من را بسيار متاسف كرده است و متاثر، اينكه ايشان ابتدائاً مىگويد كه يك ايران قدرتمند و يك ايران مستقل براى ثبات منطقه لازم است (با اين تعبير تقريبا) و دنبالش مىگويد كه ما نمىتوانيم ببينيم كه اراذل پست شاه را كنار بزنند و اين رژيم را از بين ببرند. اين يك تبليغات است و يك تهديد، اين كه تبليغ است آن است كه خود شاه هم هميشه در حرفهايش هست و بوده است و عمالى هم كه در خارج دارد و ارتزاق از او مىكنند همين حرف را مىزدند و مىزنند و آنهائى هم كه منافعشان را خواهند تامين بكنند به دست شاه، آنها هم اين حرف را مىزنند كه ايران اگر شاه برود ثباتش از بين مىرود. الان كه شاه هست، الان ثبات دارد ايران؟! اينهااصلاً فكر اين كه اين حرفى كه مىزنند، نمىكنند خوب منعكس مىشود اين يك آدمى است كه قدرتمند است، از ابرقدرتهاست، حرفش را منعكس مىكنند، در ايران منعكس مىشود، در ساير ممالك منعكس مىشود كه الان كه شاه هست الان ايران در ثبات و آرامش دارد زندگى مىكند، همه آرام، مردم همه راحت منزلهايشان مىخوابند اينجا هم به راحتى مشغول كسب و كارشان هستند و مدارس هم همه آرام، دانشگاهها هم همه مشغول به تحصيلشان هستند با آرامش، با خوشى براى اين كه شاه هستند در ايران!! خوب اين منعكس مىشود در دنيا كه يك همچو انقلابى كه الان در ايران هست، در غياب شاه هست يا در حضور شاه هست؟ شاه نيستند و اين
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 246
ناآرامىهاى سرتاسرى هست؟ يا شاه هم تشريف دارند، در حضور مبارك اعليحضرت!! همه مردم ايستادهاند و مىگويند مرگ بر اين شخص، مرگ بر اين سلسله؟
اين كشتارهائى كه در سرتاسر ايران ما هر روز شنويم، هر روز تقريباً از تلفنهائى كه از ايران مىشود اطلاع دهند كه فلان جا چند نفر كشته داشت، فلان جا چند نفر كشته داشت، فلان اعتصاب واقع شد، فلان جا اعتصاب شد، فلان اداره اعتصاب شد، فلان دستگاه اعتصاب شد، اينها همه آرامش است؟! با وجود شاه الان يك مهد آرامى است ايران و ثبات دارد؟! يا اگر شاه باشد آرامش نيست؟ ما مىگوئيم كه اگر شاه الان باشد و بخواهد ادامه بدهد اين سلطنت غيرقانونى و اين سلطه جهنمى را، ثبات ايران از بين مىرود و رفته است و ايران در معرض سقوط است. آن شخص مىگويد كه اگر چنانچه شاه نرود يك ايران مستقل، يك ايران برومند، يك ايران قدرتمند، ثبات منطقه را، ثبات ايران را حفظ مىكند! و دنبالش هم آن انگشت مىگذارد روى آن قدرتمند و آن كسى كه استقلال را در ايران ايجاد كرده است و يك دولت برومندى است كه آن عبارت از دولت شاه است كه آرامش را حفظ كرده و استقلال را حفظ كرده است و اگر چنانچه او برود، اين استقلال و آرامش، اين آرامش از بين مىرود، استقلال از بين مىرود، آزادى از بين مىرود، همه چيز ما بسته به اين وجود ذيجود است!! آخر اين چه حرفى است كه يك كسى كه مىگويد من رئيس جمهورم و ابرقدرت و از آن حرفها و لاف و گزافها مىگويد، اين چه حرفى است كه مىزند؟ آخر چرا آدم يك حرفى بزند كه ما در اين گوشه دنيا هم انتقاد از او بكنيم و هر كه بشنود و سرعقل باشد انتقاد از او مىكند كه آقا كدام ثبات را شما الان داريد حرف مىزنيد؟ الان ثبات در ايران هست؟ شما از كدام استقلال ايران حرف ميزنيد؟ ايران نظامش مستقل است؟ ايران فرهنگش مستقل است؟ ايران صنعتش مستقل است؟ اقتصادش مستقل است؟ آخر چه چيز ايران استقلال دارد تا اين كه به وجود شاه اين استقلال مىگويند هست و وقتى استقلال باشد ثبات پيدا مىكند منطقه و الان استقلال هست و ثبات هم دارد منطقه! اگر برود ثباتش به هم مىخورد! آخر چه استقلالى ما داريم؟ تو كه مىدانى، ما هم كه دانيم كه چه مىگويى، تو هم مىدانى كه ما مىدانيم دروغ مىگويى، (خنده حضار) استقلال دارد ايران؟! تو خودت مىدانى كه ايران را پايگاههاى آمريكا درست كرديد، پايگاه براى آمريكا درست كرديد. اگر يك مملكتى مستقل باشد تو دهن تو مىزند كه پايگاه در ايران بخواهى درست كنى. تو كه مىدانى كه در كوهستانهاى ايران پايگاه براى شما درست شده است. يك مملكت مستقل، يك حكومت مستقل كه نمىگذارد كه در مملكتش پايگاه درست بشود و در كوهستانهايش چه بشود. تو مىدانى كه به سر اقتصاد ايران چه آوردى و خزائن ايران و مخازن ايران را چطور غارت كرديد و برديد. اگر يك حكومت با شرف ما داشتيم، يك سلطان با شرف ما داشتيم امكان داشت كه اين طور مخازن ما را به خورد شما بدهد؟ براى اين كه چند روز ديگر مىخواهد، يك آدم قريب شصت سال مىخواهد زندگى كند و زندگى پست و رذلش را مىخواهد ادامه بدهد، منافع يك ملت بزرگ را همه را از دست مىدهد و هيچ فكر آتيه اين مملكت نيست و فكر حال اين مملكت هم نيست، خوب، تو چرا اين حرف را مىزنى كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 247
مىدانى؟ جز اين است كه مىخواهى اغفال كنى؟ خوب كى را اغفال كنى؟ اهل مملكت خود ما را اغفال كنى؟ خوب، مملكت ما مىدانند كه الان آرامشى در كار نيست، مىدانند كه استقلالى ما نداريم.
كارتر فريادهاى آزاديخواهى رابه اراذل و اوباش نسبت مىدهد
يك روز مىگويد كه يك آزادى تندى!! به مردم دادند و از اين جهت كه آزادى تند است، مردم به هياهو در آمدند. من نمىدانم آدم چطور جواب اين حرفها را بدهد، خوب اگر يك آدم عادى بود، آدم مىگفت خوب نامربوط گفته ولش كن، اما يك كسى است كه خواهد با اين حرفها تبليغ كند، مىخواهد بااين حرفها حكومت شاه را حفظ بكند - اگر ايشان هم - بعد دنبالش آن حرفى كه هر انسانى را، هر انسانى را ناراحت مىكند كه يك آدم يك سر و دوگوشى كه هوشش سرجايش است، باز ديوانه نشده است، مىگويد كه ما نمىتوانيم ببينيم كه اراذل پست اين سلطنت را ساقط بكنند!! سى و پنج ميليون جمعيت مسلم كه ايستادهاند و ميگويند كه ما مىخواهيم آزاد باشيم، ما خواهيم مستقل باشيم. آزادى و استقلال طلبى، اراذلى و پستى است؟! شما كه مىگوئيد كه آزاد كردند شما را و شما به واسطه آزادى! يك همچو حرفى ميزنيد، مردم ايران آزاد هستند؟! مطبوعات ايران الان آزاد است؟! پس چرا تعطيل است مطبوعات؟ اگر اينها آزادند چرا براى اين كه سانسور نباشد، الان همه مطبوعات ايران تعطيل است؟ مخابرات ايران چرا تعطيل است؟ همه چيز ايران الان تعطيل است، هر ادارهاى كه برويد تعطيل است، خوب چرا؟ چرا مطبوعات ايران الان تعطيل است؟ خوب اين را از آقاى كارتر بپرسيم كه چرا مطبوعات ايران الان تعطيل است. مطبوعات ايران هم به واسطه اينكه يك مردم اراذل پستى هستند تعطيل كردند؟! و چاپخانهها هم هيچ روزنامهاى را طبع نمىكنند تا سانسور هست؟ يا سانسور و اختناق و كارهائى كه خلاف انسانيت است در آنجا دارد انجام مىشود و مردم بر خلاف اين قيام كردهاند. مردم مىخواهند كه انسان باشند، مردم ايران مىخواهند آدم باشند، انسان باشند نه اينكه تحت نظارت يك اشخاصى كه هيچ چيز ندارند. آن وقت يك مردمى كه قيام كردهاند و بچههايشان را و جوانهايشان را دارند فدا مىكنند براى آزادى، براى استقلال، براى اسلام، براى حكومت عدل، اينها اراذل و پست هستند در منطق شما؟!
در منطق كارتر قتل و غارت حقوق بشر، امرى ضرورى براى نجات ايران است!!
اصلاً يك وقت عرض كردم كه الفاظ از معانى خودش تهى است. اين عصر ما يك عصرى است كه الفاظ گفته مىشود، لكن معنا آن معنا را نمىدهد.ايشان مىگويد كه ايران آزاد است، زياد آزاد است! در همين حرفش هم گفته است من خوشحاليم از اينكه شاه آزادى به مردم داده است! شماخوشحاليد كه، اين آزادى است كه به ما داده؟! الفاظ را گويند، اما معنا ندارد اين الفاظ، الفاظ بىمعنى مىگويند. آزادى يا معنايش به معناى اختناق است (ايشان آزادى را مىگويد و مرادش اختناق
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 248
است) يا مىگويد و سرش نمىشود كه چه مىگويد. نمىتوانيم ما بگوييم كه يك آدمى الفاظى را مىگويد و نمىفهمد چه دارد مىگويد. تو ملتفت هستى كه دارى چه مىگويى كه (ايران آزاد است، من خوشحالم كه ايران آزاد است، بله، من متاسفم كه بعضى مثلاً كشته شدهاند لكن اين لازم بوده) دنبال اين كه مىگويد من متاسفم، مىگويد لكن يك مطلب لازمى بوده!، (مطلب لازمى بوده) مىدانيد يعنى چه؟ يعنى اگر اين آدمها را نكشند نفت ما نجات پيدا نمىكند. اگر اينها را نكشند پايگاههاى ما ممكن است از بين برود. اين لازم بوده است كه براى استفاده خارجىها، براى غارتگرى اينها، براى اين كه نفت ما را ببرند و خودشان پايگاه درست كنند، عوض پول نفت پايگاه براى خودشان درست كنند مىگويند لازم بوده است اين، البته تاسف دارد، البته كاشكى كه اين مردم هيچ حرف نميزدند تا ما نفتهايمان را مىبرديم! چون مردم حالا حرف زدهاند اين يك خرده تاسف دارد! آدمكشى هم تاسف دارد لكن اين آدمكشى لازم بوده است! يك انسانى كه مىگويد كه حقوق بشر، اسم از حقوق بشر مىبرد آنوقت يك همچو حرفى مىزند كه يك مردمى كه ايستادند و يك حق اوليه بشر را دارند مطالبه مىكنند، اينها اراذل پست هستند و كشتن ايشان هم لازم است! اينها كه مىگويند كه ما مىخواهيم آزاد باشيم و مىخواهيم مستقل باشيم، اينها كشتنشان لازم است، يك امر لازمى بوده ولو تاسف دارد كه چرا اينها يك چنين حرفى مىزنند، خوب بود اين حرفها را نزنند! - باشد - مردم باشند تحت همين مهميز اعليحضرت باشند تا ما هم نفتها را ببريم و راه باز باشد براى ما. با سرنيزه ريختند آبادان و آن جاهاى ديگر، باز مىخواهند نفتها را ببرند، مردم تا حالا هم حاضر نشدهاند نمىدانم الان وضع امروز چه جورى است.
در هر صورت ما در يك محيطهائى واقع شديم، در يك عصرى واقع شديم كه عجائب و غرائب ما مىبينيم، از آن طرف مردك دم از آزادى بشر مىزند و حفظ حقوق بشر، از آن طرف مىگويد كه در مثل ايران ديگر حفظ حقوق بشر مطرح نيست. در يكى از فرمايشاتشان آقاى كارتر اين طور مىگويند كه: در مثل ايران كه ما يك منافعى داريم و قضيه سوق الجيشى است، اينجا ديگر حقوق بشر مطرح نيست، حقوق بشر در جاهاى ديگر مطرح است، در مثل ايران و امثال ايران نه ديگر لازم نيست كه حقوق بشر را ما حفظ بكنيم! از آن طرف هم اين حرفها را مىزند كه يك مشت اراذل و عرض مىكنم پست، اينها هستند! آيا آن كسى كه سلب آسايش مردم را مىخواهد بكند اراذل است يا آن كسى كه گويد مىخواهم آزاد باشم؟! آن كسى كه منافع مردم را مىخواهد بچاپد از اراذل و اوباش است يا آن كه مىگويد منافعمان را ما براى خودمان خواهيم؟! خوب اين را حساب بكنيد، بىحساب حرف نزنيد، حساب بكنيد كه اين مردم چه مىخواهند. ببينيم خواست مردم اراذلى است و پستى است يا آن كه جلو اين خواسته را مىخواهد بگيرد اراذل و پست است؟
فرياد استقلال طلبانه و آزاديخواهى اقشار مردم بر عليه غارتگران
مردم ايران حرفشان واضح است، دارند داد ميزنند، از بچه دبستانى و تا دبيرستانى، تا
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 249
عرض مىكنم كه همه جا تا برسد به پيرمردها، تمام مدارس ايران، جوانهاى ايران در مدرسه در دانشگاه، در هر جا فريادشان اين است كه ما آزادى مىخواهيم ما استقلال مىخواهيم، ما يك حكومتى كه استقلال را از ما سلب كرده است اين را نمىخواهيم. اين آيا اسمش اين است كه مردم اراذلى هستند، مردم پستى هستند كه مىگويند ما آزاد مىخواهيم باشيم، ما مستقل مىخواهيم باشيم، ما مىخواهيم تحت حكومت غير نباشيم؟! اين از پستى آنهاست كه مىخواهند نباشيم؟! كه اگر تحت اراده شما باشند آن وقت خيلى مردم شريفى هستند؟! اگر نفتها را توى مشتشان بگيرند و بيايند تقديم كنند، كليدهاى مخازن را تقديم شما كنند آن وقت يك مردم شرافتمندى و بزرگوارى هستند؟! حالا كه مىگويند كه غارتمان نكنيد حالا پستند؟! اراذلند؟! اين منطق است كه شما داريد؟! يا منطق اوباش است اينها، منطق اراذل است اين حرفها، نه منطق يك انسان. انسان نمىتواند اين طور حرف بزند. تو اگر اين جور تعبير نكرده بودى من هم اين جور تعبير نمىكردم، من عار دارم كه با تو حرف بزنم.
با تبليغ و انعكاس اهداف قيام ملت، به نهضت كمك كنيم
در هر صورت حالا وضع ايران ما به اين جا رسيده و من اميدوارم كه با خواست خداى تعالى پيش ببرد ايران و اميدوارم كه پيروز بشود ايران و شمايى كه اينجا هستيد و از هر جائى كه آمديد، همهتان مكلفيد كه به ايران خدمت بكنيد و به اين نهضت كمك بكنيد. كمك تبليغاتى اين جا كه هستيد مىتوانيد بكنيد و تبليغات مىتوانيد بكنيد تا اين كه اين قشر تبليغاتى كه مرتزق از شاه هستند در دهنشان را ببندند. در خارج البته دارند اينها يك اشخاصى كه تبليغات مىكنند براى حفظ شاه، شما هم تبليغ بكنيد، مردم را آشنا كنيد به اين كه مردم ايران چه مىخواهند. اين ملتى كه الان پانزده سال است (بيشتر) قيام كرده است و يك سال است كه دائماً دارد خون مىدهد، دائماً دارد جوانهايش را فدا مىكند، اينها چه مىخواهند؟ اينها چه ارزشى قائلند براى اين آزادى و استقلال كه جوانشان را مىدهند و معذالك باك ندارند؟ بايد كمك كنيد به اينها، بايد به مردم بگوئيد، به مردم اين حدود بگوئيد كه ايران يك همچو چيزى ميخواهد. گوش نكنيد به اين حرفها كه، تبليغاتى كه از اطراف مى شود كه خير، اينها يك مردم اراذلى هستند و يك مردم پستى هستند، اينها وحشى هستند آن مرديكه آمريكائى گفته بود كه يك مردم وحشى هستند؟ كه آن خبرنگار (باز آن هم اروپائى بود) گفت كه آقا اينها كه آزادى مىخواهند، چطور وحشى هستند يك ملتى كه اينطور ايستادهاند و دارند (در آن روزى كه آرام هم مردم داشتند مىرفتند) مردمى كه اين طور يك ميليون جمعيت آرام دارد مىرود و لكن براى يك خواست انسانى است، چطور تو مىگوئى وحشى است؟! آنها غير وحشى را عبارت از اين مىگويند كه منافع آنها را تامين بكند، هر كه منافع آمريكا را تامين كرد، اين آدمى است كه خير، آدم شريفى است! اراذل نيست! از اوباش نيست! پست نيست؟! شريف است! و هر كس كه بخواهد منافعش را، در جيبش را ببندد كه قاچاقكى نبرند مالش را، اين آدم پستى است! آدم اراذلى است!
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 250
انشاءالله خداوند همهتان را توفيق بدهد و همه را پيروز كند، يك روزى به وطن خودتان بيائيد با سرفرازى، الان هم سرفراز هستيد. يك ملتى را شما زنده كرديد، شما ملت ايران زنده كرديد ايران را، آن مردهها را زنده كرديد شماها، جوانها، خداوند انشاءالله همهتان را حفظ كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 257
تاريخ: 8/9/57
مصاحبه روزنامه نگاران نروژى و فاينشنال تايم لندن و الرأى تونسى با امام خمينى
سؤال: برنامههاى آينده حضرت آيت الله براى ايران چيست؟
جواب: ما انشاءالله وقتى كه شاه رفت يك حكومت اسلامى در ايران ايجاد مىنمائيم و شكل رژيم را كه جمهورى اسلامى است به آراء عمومى مىگذاريم و تمام نواقصى كه تا كنون شاه پيش آورده است، حتى الامكان ترميم مىكنيم.
سؤال: در صورت سقوط شاه آيا حضرت آيتالله به ايران باز مىگرديد و دولت جديدى را تشكيل خواهيد داد يا نه؟ بعضىها معتقد هستند در ايران كه قبل از سقوط شاه به ايران باز مىگرديد، نظر حضرت آيت الله چيست؟
جواب: من هر وقت كه صلاح بدانم به ايران برمىگردم، چه قبل از سقوط شاه باشد و چه بعد از سقوط او.
سؤال: آيا دولت جديد مورد نظر شما صد در صد اسلامى است؟ به اين معنى كه حكومت آينده، محلى براى يهوديان، مسيحيان و ساير اقليتهاى مذهبى خواهد بود يا نه؟
جواب: البته كه در حكومت اسلامى، محلى براى اقليتهاى مذهبى وجود دارد و آنها الان هم وكيل دارند و در مجلس واردند، ما در حكومت اسلامى هم براى آنها اين حق را قائليم.
سؤال: روابط دولت آينده با غرب چگونه خواهد بود؟ آيا تمام خارجىهائى كه در ايران هستند بايد ايران را ترك كنند؟
جواب: ما با ملتهاى غرب نه تنها هيچ نظر سوئى نداريم، بلكه با آنان صميمى هم هستيم و آن دولتهائى كه با ملت ايران بدرفتارى كردهاند، ما با آنها نظر خوبى نداريم و در هر صورت با
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 258
غربىها ما رفتارمان عادلانه است و هيچ وقت با هيچ كس رفتار ظالمانه نخواهيم داشت.
سؤال: نظر حضرت آيتالله درباره روسيه شوروى و كمونيستها چيست؟
جواب: روسيه هم يكى از دولى است كه به ما تندى كرده است و ما از او ناراضى هستيم. شرائط اجتماعى ايران به صورتى است كه كمونيسم هيچ راهى در آن ندارد.
سؤال: آيا شما خواستار تاسيس و تشكيل يك فدراسيونى از دولتهاى اسلامى در منطقه هستيد؟
جواب: در صورتى كه مقتضى بشود امكان دارد.
سؤال: آيا حضرت آيتالله با معمر قذافى در ليبى روابطى داريد؟
جواب: خير، لكن راجع به يك قضيهاى من به ايشان پيغام دادم و ايشان هم جواب دادند.
سؤال: اگر چنانچه رژيم فعلى كنونى كنار برود و حكومت اسلامى برقرار شود، اين اصلاحات ارضىاى را كه شاه انجام داده كنار خواهد رفت و شما اين زمينها را از دهقانها گرفته به مالكين برخواهيد گرداند؟
جواب: خير، زمينها به مالكين برنمىگردد. مالكين ماليات اسلامى را در طول تاريخ ندادهاند و تمام املاك آنها به دولت برمىگردد.
سؤال: برنامه شما، نظر و رهنمودتان براى طرفدارانتان در ماه محرم چيست؟
جواب: من در مورد محرم به دوستانم دستور دادهام و به آنان گفتهام كه مجالس را هر چه بيشتر بايد برپا نمايند و مراسم اين ماه را بدون اجازه از دولت انجام دهند و اگر دولت جلوگيرى كرد در خيابانها و كوچهها و خارج تكايا مسائل روز را بگويند و نهضت را ادامه دهند.
سؤال: ما مىبينيم كه يك اتحاد كاملى بين مخالفين شاه اعم از سياسى و دينى، داخل ايران به وجود آمده و آن اينكه همه مىگويند كه شاه بايد برود، تنها چيزى كه براى ما مبهم است اينكه شما چه نظام و مجتمعى را جايگزين شاه خواهيد كرد كه بتواند مورد موافقت همه قرار گيرد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 259
جواب: ما قصد داريم حكومت اسلامى به معناى حقيقى خودش جايگزين رژيم سلطنتى بشود. ما نظام جمهورى را به آراء عمومى گذاريم و ايران چون همهشان مسلمان هستند راى بدين قضيه خواهند داد و بعد از راى آنها حكومت جمهورى اسلامى تشكيل خواهد شد.
سؤال: ملت تونس و مسلمانانى كه در تونس هستند گرايشى به حركتهاى دينى در ايران دارند، گرچه عدهاى مىخواهند به اين حركت برچسب واپسگرائى بزنند. آيا مطلبى براى ملت تونس داريد؟
جواب: من براى تمام ملل جهان و خصوصاً مسلمين جهان اين پيام را دارم كه ملت ايران براى احقاق حقوق از دست رفتهاش قيام كرده است و سلاطين درطول تاريخ مانع و غاصب حقوق آنان بودهاند، لهذا از تمام مردم جهان و مسلمانان شريف تقاضا دارم كه به نهضت اصيل اسلامى و مردم ايران كمك كنند. انسانيت مردم جهان اقتضا دارد كه صداى ملت مظلوم ما را به جهان برسانند، علاوه بر اين كه تكليف اسلامى مسلمانان است كه اگر كسى مظلوم واقع شد بايد به آنان كمك كرد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 260
تاريخ: 5/9/57
بيانات امام خمينى در مورد نتايج سلطه دستهاى جنايتكار بر ذخائر ملت
مقدرات مملكت ما همه به دست ديگران (اجانب) است
بسم الله الرحمن الرحيم
عذر مىخواهم كه منزل ما كوچك است و شما بحمدالله جمعيت زياد هستيد و ما نمىتوانيم كه از شما پذيرايى كنيم. من از خداى تعالى توفيق شما راخواهم و اميدوارم كه شما جوانها يك روزى به ايران برگرديد پيروز و سلامت كه ذخائر شما از خود شما باشد و حكومت به دست خود ما باشد. ما اميدواريم اين سلسه به زودى منقطع بشود و دست جنايتكار اجانب از ذخائر ما قطع بشود و شما آقايان با سلامت و سعادت مقدرات مملكت خودتان را خودتان دست بگيريد. الان چنانچه ملاحظه مىكنيد مقدرات مملكت ما همه به دست ديگران است. ديگران با دستهاى جنايتكار خودشان اين سلسله را آوردند و با دستهاى جنايتكار خودشان بر ما مسلط كردند و اين سلسله در تمام طول تاريخ، از پنجاه و چند سال پيش از اين تا حالا بر ما ظلم كردهاند، بر ملت ما خيانت كردهاند، ذخائر ما را به ديگران دادند، مملكت ما را پايگاه ظلم قرار دادند، پايگاه از براى آمريكا قرار دادند. من از خداى تبارك و تعالى خواهم كه شما را حفظ كند، موفق باشيد و اهالى مملكت ايران را موفق و پيروز كند. انشاءالله خداوند به همه شما سعادت و سلامت عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 261
تاريخ: 5/9/57
بيانات امام خمينى در مورد پوچى ادعاى بر هم خوردن ثبات منطقه در صورت نبودن شاه
خطر تجزيه ايران و كمونيسم داخلى، از تشبثات شاه براى دوام سلطنت
بسم الله الرحمن الرحيم
از جمله تشبثاتى كه كردند براى حفظ شاه، اين است كه ايران هم مرز با شوروى است، چند صد كيلومتر هم مرزى دارند و شاه است كه ايران را حفظ كرده از تجاوز شوروى، اگر چنانچه شاه برود، به واسطه اين هم مرزى كه هست ايران در دامن شوروى مىافتد و در كلمات خود ايشان هم مكرر هست كه (اگر چنانچه من نباشم ايران مىشود ايرانستان) و ما بايد حساب كنيم ببينيم كه آيا صحيح است اين مطلب كه الان شاه، مملكت ايران را از شر شوروى نگه داشته و اگر ايشان بروند مملكت ايران به دامن شوروى مىافتد، يا صحيح نيست اين؟ يك صحبت اين است كه، يك فرض اين است كه اگر شاه برود شوروى مستقيماً حمله مىكند به بلاد و ايران را مىگيرد يا لااقل آذربايجان را مىگيرد. يك فرض اين است (كه ما اين فرض را بايد حساب كنيم) يك فرض ديگر اين است كه اگر چنانچه شاه برود، به واسطه تحريكاتى كه مىكند شوروى، كمونيسم داخلى آنجا را به دامن شوروى مىاندازد. اين هم بايد ما حسابش را بكنيم ببينيم صحيح است يا نه.
قدرت شاه اتكال به ملت ندارد
اما فرض اول كه شوروى حالا كه حمله نكرده به ايران، قدرت شاه جلوگيرى كرده، اين شاه اتكال به ملت دارد؟ يا نه بىاتكال به ملت همچو قدرتى دارد؟ اگر ادعا بكند كه من اتكال به ملت دارم و اين ملت است كه مىتواند، قدرت اين را دارد كه نگذارد كسى تعدى بكند، خوب اين را بايد مطالعه كرد در احوال ايران و بالفعل كه ببينيم كه ايران يكسره پشتيبان اعليحضرت است؟ اين پايهاى، الان پايگاهى دارد درايران؟ يا اين هم به همان شكل پدر درآمده است؟ كه خوب، اين را من يادم است، شماها شايد هيچ كدام يادتان نباشد كه وقتى كه جنگ عمومى شروع شد و متفقين ايران را خواستند قبضه كنند براى اينكه پلى باشد - براى - بين آنها و جاهاى ديگرى كه دعوا داشتند، سه تا لشكر از سه جنبه به ايران حمله كردند، مال انگلستان بود و مال آمريكا بود و مال شوروى و آن حرفهائى كه رضاشاه مىگفت مثل همين حرفهائى است كه اين مى زند كه (قدرت ما ديگر به آنجا رسيده كه كسى نمىتواند تعدى كند، به آنجا رسيده است و كذا) يكدفعه معلوم شد كه يك ادعايى بوده است كه تويش
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 262
خالى بوده است، فقط اين يك حرفى بوده. آنوقت مىگفتند كه اعلاميهاى كه دوم نداشت اعلاميه لشكر ايران بود كه اعلاميه اول را كه اعلاميه جنگشان بود، دومى نداشتند كه ظاهراً سه ساعت طول كشيد، وقتى كه رضاشاه به سردارهايش گفته بود كه آخر چرا سه ساعت، گفته بودند سه ساعت هم زيادى بود براى اينكه ما هيچى نداشتيم، آنها همه چيز، راه مىآمدند، سه ساعت راه مىآمدند و الا چيزى در كار نبود. حالا ايشان همچو قدرتى دارد كه ملت را استثناء كنيم و - خود قدرت ايشان را - كه قدرت ايشان جلوگيرى كرده است از اين ابرقدرت كه شوروى باشد؟ يا يك مسائل ديگرى در كار هست؟ قدرت ايشان همين است. وقتى هم كه يك قدرتى اتكال به ملت نداشته باشد نظير همان رضاشاه مىشود كه اين سه تا مملكت، اين سه تا لشكر ريختند به ايران و ايران را گرفتند و همه چيز ايران در معرض خطر بود، خطرى بود از همه چيز ايران، در عين حال يك مطلب وجدانى براى ماها بود و مشهود بود كه مردم شادى كردند كه اينها آمدند شر رضاخان را كندند براى اينكه آنها كه آمدند رضاخان را فرستادند رفت. يك همچو وضعى پيش آورده بود كه در عين حال كه اجنبى، دشمن، سه تا دشمن بزرگ همه چيز ايران را در معرض خطر داشت معذالك از آمدن اين دشمنها مردم شادى كردند و به هم عرض كنم شايد مبارك باد مىگفتند كه خوب شد آمدند كه اين مرديكه رفت، شرش را كند و رفت. اينطور با مردم عمل كرده بود كه از دشمن، سه تا دشمنى كه به حسب ديانت با اينها مخالف بود و همه چيزشان مخالف بود، اينها آمدن آنها را براى رفتن او ترجيح مىدادند آنها بيايند و او برود. الان هم وضع اين آقا اينطور است كه همچو در نظر مردم اين مبغوض است كه اگر خداى نخواسته يك قدرتى بيايد و اين برود، آن را مردم ترجيح مىدهند براى اينكه آنها باز ممكن است يك حسابى داشته باشند. لهذا آنها كه آمدند بىحساب نبود كه به مردم تعدى بكنند، البته بود يك تعدياتى اما نه آنطور تعدى كه رضاخان كرد، شوروى هم نكرد، انگلستان هم نكرد، آمريكا هم نكرد، دشمنان ما نكردند آنطور با ايران، آنطور كهاين سختگيرى كرد و مردم را آزار داد، آنها همچو كارى نكردند، اينها آمدند البته قبضه كردند، بسيار بد بود، بسيار زشت بود لكن معذالك اينطور بود. الان هم وضع ايشان اينطور شده كه بودن ايشان در ايران به طورى در نظر مردم يك امر ناگوارى است كه اگر چنانچه يك قدرتى بيايد و اين برود معلوم نيست كه همان شادىها را نكنند، همانطور كه آنوقت بود حالا هم شادى نكنند. حالا در هر صورت الان قدرت ايشان كه اتكال به ملت هم ندارد و ملت همه اصلاً با او موافق نيست.
هراس دو ابرقدرت از يكديگر مانع تعدى آنان به ايران است، نه قدرت پوسيده شاه
باز ما فرض مىكنيم كه ارتش تمامش هم با اين موافق است و حال اينكه فرض است، الان ارتش تو خالى شده، الان پوسيده تويش و با ايشان موافق خيلى نيستند، خوب يك دستهاى كه خورد و بردشان زياد بوده و هست، آنها هستند و اما همچو نيست كه همه موافق باشند، حالا ما فرض مىكنيم كه تمام ارتش هم با ايشان موافق باشند لكن در قبال يك قدرتى مثل قدرت شوروى اينطور نيست كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 263
اينها بتوانند يك كارى بكنند. پس مساله اين نيست كه الان قدرت اعليحضرت مانع شده است از اينكه شوروى حمله كند به ايران، خير مقابلش قدرتهاى ديگر است، جهات ديگرى است كه نمىشود، نه آن يكى مىتواند تعدى كند، نه آن يكى مىتواند تعدى كند. همچو كه آمريكا مىخواهد يك كلمه بگويد، از شوروى اعلام مىشود اين مخالف با مصالح ماست، ما آرام نمىنشينيم، اگر اين هم بخواهد چيز بكند آن يكى مىگويد كه مخالف مصالح ماست. اين بين اين دو تا قدرت بزرگ اينجا حفظ شده است، نه اينكه ايشان حفظ كردند. پس بنابراين قدرت منهاى ملت، يك قدرت پوسيدهاى است كه ايشان دارند و اين همچو قدرتى را ندارد و اگر چنانچه ايشان بروند، ما فرض كنيم كه ايشان بروند و ديگر جهات ديگرى نباشد كه آمريكا در مقابل شوروى، انگلستان در مقابل شوروى كه اگر اين بخواهد تعدى كند اينها نمىگذارند، اگر اينها بخواهند تعدى كنند آنها نمىگذارند، اين هم نباشد در كار، بخواهد شوروى حمله كند به ايران، ملت ايران كه الان با هم هستند، با اين ملت نمىتواند حمله كند، ما فرض مىكنيم خير، ارتشش را زد و وارد كرد، زندگى نمىتواند بكند ارتشش، يعنى هر ده كورهاى كه برود پدرشان را در مىآورند، چنانچه ديديم بيرونش كردند از آذربايجان. آذربايجانىها بودند كه بيرون كردند، شوروى را در جنگ عمومى كه بنا گذاشتند بماند اينجا، بعد كه آذربايجانىها بيرون كردند آقا راه افتادند به رجز خوانى كه اين من بودم كه آذربايجان را نجات دادم. اين را همه مردم مىدانند كه ايشان نبودند كه آذربايجان را نجات دادند، آن كسى كه نجات داد آذربايجان را، ملت آذربايجان بود كه نجات داد. حالا هم اگر بنا باشد شوروى حمله بكند و ايشان نباشد، ملت است، اگر ايشان باشد ملت نيست براى اينكه ملت پشتيبان، او نيست و اگر شوورى بخواهد حمله بكند شايد يك تاييدى هم از آنها بكنند، اين اشخاصى كه رنج ديدند از اين خانواده، يك تاييدى هم شايد بكنند چنانچه آنوقت خيلى هم خوشحال بودند و اگر ايشان نباشد بهتر ايران حفظ مىشود از شوروى و حال آنكه اصل مطلب اينطور است كه قضيه اينكه شوروى تعدى نمىكند به ايران و آمريكا تعدى نمىكند و انگلستان تعدى نمىكند اين است كه خود اينها قدرتهايى در مقابل هم هستند و اگر اينها بخواهند هر كدامشان چى بشوند، يك جنگ عمومى پيدا مىشود و اينها الان مىدانند كه جنگ عمومى مطابق است با قطع نسل بشر. اينطور نيست كه جنگ عمومى بكند و آن يكى غلبه كند بر او، او را از بين ببرد و خودش زندگى كند، براى اينكه قضيه جنگهاى ذرهاى است، اتمى است و تمام بشر از بين مىرود و هيچ عقلى اقتضاى اين را هم نمىكند كه يك جنگ عمومى را. اين جنگ عمومى غير آن جنگ عمومى اول و دوم بوده. جنگ عمومى اول و دوم جنگ عمومى بود كه اين ابزارى را كه الان پيدا شده، نبود اين ابزار. جنگ اول كه خيلى كم بود، جنگ دوم هم بود اما اينطور نبود. الان وضع جورى شده است كه اگر يك جنگ عمومى بخواهد در دنيا پيدا بشود، عقلاى دنيا مىدانند، همين ابرقدرتها مىدانند كه اين جنگ مثل آن جنگها نيست. اين جنگ، بشر را به نابودى كشيدن است يعنى هم شوروى نابود خواهد شد، هم آمريكا نابود خواهد شد هم ساير ممالك نابود خواهد شد. يك همچو جنگ عمومى نخواهد پيدا شد، اگر هم پيدا شد ما هم مثل همه مردم، ما عاقبتمان به خير است آنها
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 264
عاقبتشان نمىدانند چى است.
ادعاى باطل شاه مبنى برقدرتمندى او در جلوگيرى از تعدى ابرقدرتها
در هر صورت اين حرف، اين منطق، يك منطق فاسدى است كه اگر اعليحضرت نباشند آمريكا از آن طرف شروع مىكند به تعدى كردن و انگلستان از آن طرف آمريكا از آن طرف، و اين قدرت است كه در مقابل همه قدرتهاى عالم، ادعا اين است كه قدرت ايشان در مقابل اين سه تا ابرقدرت كه انگلستان و آمريكا و شوروى باشد ايستاده است، نه فقط در مقابل شوروى، در مقابل اين سه قوه ايستاده است و الان كارتر وقتى فكر مىكند كه يك همچو قدرتى در ايران هست به خودش مىلرزد يا فرض كنيم در كرملين اگر يك همچو صحبت بشود مردم به خودشان مىلرزند يا در انگلستان. ايشان اينطور ادعا را دارد كه من هستم كه تجزيه نشده است ايران، اگر من نباشم ايران تجزيه خواهد شد. اين حرفى است كه مىزند.از بچگيش تاحالا عادت كرده است از اين حرفها بزند و حالا هم از اين حرفها مىزند.
ادعاى باطل شاه مبنى بر حفظ ثبات كشور و ممانعت از فعاليت كمونيستهاى داخلى
خوب حالا فرض دوم را پيش مىآوريم كه رفت، ادعا اين است كه اگر ايشان نباشد اينها حمله مىكنند لكن حالا كه ايشان هست يك ثباتى هست و اين داخلىها، كمونيستهاى داخلى نمىتوانند كه الان كارى انجام بدهند لكن ايشان به مجردى كه رفت اينها شروع مىكنند به چيز كردن و شلوغ كردن و آذربايجان را مىدهند به شوروى يا ايران را مىدهند به شوروى و اين حرفها را مىزنند يا خير نمىدهند به شوروى لكن ايران مىشود كمونيست. اين هم همچو ادعايى دارد. گاهى آنطور مىگويند، گاهى اينطور مىگويند كه خير ايران مىشود كمونيست. اين را وقتى حسابش را بكنيم يك حرف نامربوطى است براى اينكه الان اين كمونيستهايى كه در ايران هستند از قدرت ايشان مىترسند كه اگر قدرت ايشان نباشد ديگر مردم ديگر را هيچ حساب نمىكنند؟! سى و چند ميليون جمعيت ايرانى يك عده كمىشان كمونيست هستند آن هم نه آن كمونيستى كه بخواهند شوروى را بياورند در ايران، كمونيستاند، اينهم من خيلى باورم نيست كه كمونيست اصيل باشند به اصطلاح خودشان، اينها هم بسيارشان، سرانشان حالا شايد جوانهايشان اينطور نباشند اما آن سرانشان آنهائى هستند كه از دربار سر در آوردند و در آنجا كارهايى انجام مىدهند و الان بعضىشان نوكر دربار هستند، اينها از آنجا سر در مىآورند، اينها به اصطلاح من كمونيست آمريكايى هستند نه كمونيست واقعى.
حالا ما فرض مىكنيم كه يك عدهاى هم كمونيست باشند، خوب ما در اين چيز ايران ديديم اين را، همين الان، همين الان كه ايران اين انقلابات است ما مىبينيم كه شعار چه است. در ايران شعار كمونيستى است يا شعار اسلامى؟ همه هم مىدانند اين معنا را كه اگر يك شعار كوچكى هم يك جائى داده بشود و ما فرض هم بكنيم كه از كمونيستها هست يك قطرهاى است در مقابل يك دريا.همه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 265
اقشار ايران، سرتاسر اقشار ايران تمامش فرياد حكومت اسلامى دارند مىزنند، يك عده مختصرى هم هستند فرض كنيم كه به قول اينها، كه اينها شعار كمونيستى مىدهند. اين عده مختصر در مقابل اين سيل و اين دريايى كه الان راه افتاده و همه دارند ادعا مىكنند كه ما حكومت اسلامى مىخواهيم، اينها منحلند. اينها يك حرف نامربوطى است كه ايشان خيال مىكند، خيال نمىكند ايشان مىخواهند اغوا كنند والا خودش هم مىداند اين مسائل نيست، نمىتواند اغوا كنند اين را، خوب تجزيه چيست؟ كمونيست شدن چيست؟ يك جا مىگويد تجزيه مىشود يعنى يك طرف ايران را شوروى اخذ مىكند، يك طرف ايران را انگلستان مىگيرد يك طرف ايران را مثلاً آمريكا مىگيرد. يك وقت هم مىگويد ايران كمونيستى مىشود، يعنى همان تيكهاش مىشود؟ ديگر باقى جاهايش نمىشود؟ كمونيستها فقط آذربايجان را مىگيرند يا خير، شوروى مىآيد آذربايجان را مىگيرد؟ اين حرفها يك حرفهايى است كه اينها مىزنند و مىگويند كه اگر شاه نباشد كذا و همهاش براى حفظ اين است. آمريكا هم همين حرفها را اگر بزند براى حفظ اين است، شوروى هم پشتيبانى از اين مىكند و از اين حرفها ممكن است القاء بكند كه ايشان را نگه دارد، انگلستان هم ممكن است همين حرفها را بزند براى نگه داشتن ايشان، البته همه اينها موافقند با اينكه ايشان باشد براى اينكه بهتر از ايشان براى اينكه منافعشان را تامين كند ندارند الان. اگر يك نوكر بهتر پيدا مىشد خيلى پشتيبانى نمىكردند لكن حالا اين يك كهنه كارى است كه بلد است راهها را، فهميده چه جورى كار بكند ولو الان از كار افتاده است و اينها ميل دارند كه اين باشد بلكه منافع اينها باز يك مدتى ادامه پيدا كند.
وظيفه ايرانيان مقيم خارج، تبليغ و انعكاس خواسته ملت در رسانههاى گروهى
و ملت ايران الان در مقابل همه اينها ايستاده است و مىگويد كه نه، ما منافعمان براى خودمان مىخواهيم باشد و ما مىخواهيم آزاد باشيم، خواهيم مستقل باشيم، ما يك حكومت عدل اسلامى مىخواهيم نه يك حكومت جائرى كه همه چيزما را به باد بدهد، ما يك حكومت امينى مىخواهيم كه امين باشد براى مردم و ما داريم در ايران، در خارج ايران مردم امينى كه مىتوانند جانشين بشوند از براى اين آدم و اين دستگاه.
و اين مطلب را باز هم تكرار مىكنم كه ماها همهمان مكلفيم به اينكه در خارج اينجا كه هستيم، در خارج ايران كه هستيم به ايرانىها كمك كنيم. به ملت ايران كه همه چيزش را الان در طبق اخلاص گذاشته و دارد براى نفع همه ماها، همه ملت دارد قيام كرده است و همه چيز را دارد مىدهد، ما هم آنقدرى كه قدرت داريم به آنها كمك كنيم و الان ما در اينجا اين قدرت را داريم كه با مصاحباتمان با مطبوعات، اگر مىتوانيم چيزى در مطبوعات بدهيم بنويسند، با مردم وقتى كه صحبت مىكنيد حرفهايتان را بزنيد و روشن كنيد كه اين مردم ايران اينطور نيست كه به قول آقاى كارتر (اراذل پست باشند) و بخواهند يك آدم شريفى را از مملكت بيرون بكنند، خير اينها يك مردمى هستند كه حقوقشان را مىخواهند، حق اول بشرى است كه عبارت از آزادى و استقلال است مىخواهند و مىخواهند يك
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 266
كسى كه تعدى به اين حق كرده است از ايران بيرون برود و كسانى هم كه تعدى به اين حق كردند، به حق آنها كردند دستشان را قطع بكند و اين را به كسانى كه با آنها روابط داريد، اين مطلب را گوشزد كنيد، مكرر كنيد تا اينكه يك موجى هم در خارج پيدا بشود و انشاءالله زودتر به نتيجه، به نتيجه مىرسيد من ميل دارم زود برسيد. انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 267
تاريخ: 6/9/57
مصاحبه امام خمينى با تايمز انگلستان
سؤال: حضرت آيت الله! شما وضعيت كنونى كشورتان را چگونه مىبينيد؟
جواب: اوضاع كنونى كشور بر ضد شاه اوج گرفته و انشاءالله نزديك است كه به نتيجه قطعى برسد كه رفتن شاه و برقرارى يك حكومت عادلانه است.
سؤال: چه آيندهاى براى شاه در نظر گرفته ايد؟ آيا او بايد برود و يا اينكه او مىتواند به صورت سلطنت باقى بماند؟
جواب: شاه به صورت مقامى در سلطنت باقى نخواهد ماند و ما هم هرگز چنين اجازهاى را نمىدهيم و اما رفتن او در صورتى است كه فرار كند والا ملت ايران او را دستگير نموده و محاكمه كرده و مجازاتش مىنمايد.
سؤال: دلائل اصلى شما براى مخالفت با شاه چيست؟
جواب: خيانتهاى بيش از حد شاه در تمام زمينهها دليل اصلى مخالفت ما با اوست. او سالهاى زيادى برخلاف تمام موازين قانونى حكومت كرده است. كشتارهاى بيش از حد او، وابستگى او به اجانب، هدم استقلال كشور به تمام ابعاد، حكومت غاصبانه او را محكوم مىكند. ملت او را نمىخواهد. او بايد برود.
سؤال: آيا نظر داريد كه اعلان جهاد كنيد؟
جواب: الان خير، لكن اگر چنانچه اينطور باشد كه اجانب از او پشتيبانى كنند و مبارزات به طول بيانجامد، در اين امر تجديد نظر مىكنيم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 268
سؤال: آيا صحت دارد كه شما اعلان فرمودهايد كه در تاسيسات نفت خرابكارى كنند؟
جواب: خير، خرابكارى را اجازه ندادهام لكن اگر چنانچه قرار باشد كه نفت ما را تا آخر ببرند ممكن است يك كارهائى بشود كه نتوانند ببرند.
سؤال: ممكن است با توجه به بعضى جزئيات بفرمائيد كه حكومت اسلامى چيست؟
جواب: حكومت اسلامى يعنى يك حكومت مبتنى بر عدل و دموكراسى و متكى به قواعد و قوانين اسلام و بيش از اين فعلاً وقت ندارم.
سؤال: چه تغييراتى در نظر داريد كه در ايران آينده بدهيد؟
جواب: خرابىهائى كه شاه كرده ترميم مىكنيم و نقائصى كه اصولا" از نظام شاهنشاهى به وجود آمده است اصلاح مىكنيم و تمام چهار چوبهاى پوسيده و بىمحتوايى را كه در طول اين پنجاه سال مردم را به غربزدگى كشانده است خراب مىكنيم و حكومتى مبتنى بر عدل و انصاف نسبت به همه اقشار وطن مىسازيم و از مردم مىخواهيم تا بر پايههاى اسلامى خويش تكيه زنند و بر غرب و غربزدگان كه موجب نابودى فرهنگ آنان شده است پشت پا زنند. خود را از وابستگى نظامى، اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى به هر وسيله شده است نجات مىدهيم، البته خوب مىدانيم كه با چه گرفتارىهائى روبرو خواهيم شد ولى تقريباً بايد از صفر شروع كنيم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 269
تاريخ: 7/9/57
مصاحبه امام خمينى با لوژورنال - فرانسه
سوال: آيا آروزى پيوستن ارتش را به مردم داريد؟ آيا مطمئن هستيد كه ارتش طرفداران شما را سركوب نخواهد كرد در صورتى كه فرمان جهاد بدهيد؟
جواب: در ميان ارتش فرماندهانى هستند كه از شاه پشتيبانى مىكنند و خود آنان در غارتگرى و چپاول شريك جرم شاه هستند. بديهى است كه اينان حساب خودشان را از مردم جدا كردهاند و هرگز به مردم نمىپيوندند و ليكن سربازان و افسرانى كه با مردم پيوند دارند و خود آنان از وجود رژيم شاه رنج مىبرند، دير يا زود به مردم مىپيوندند و از آثار اين پيوستن است (طبق اخبار واصله) خودكشى بعضى از سربازان و افسران و گاهى هم بعد از كشتن فرماندهان خود، و نيز اخبار اعدام بعضى از سربازان و افسران به دست رژيم كه گاهى گفته مىشود اعدام بعضى از سربازان افسران به دست رژيم انجام شده است ولى آنچه مسلم است شاه با تكيه بر ارتش و با سركوبى مردم نمىتواند به حكومت خود ادامه دهد.
سؤال: سياست نفتى جمهورى اسلامى چه خواهد بود؟ سطح توليد نفت در حد حاضر باقى خواهد ماند؟ قراردادهاى بسته شده از طرف رژيم قبل، سر جاى خود باقى خواهد ماند؟ موضع شما در مورد قيمت نفت چيست؟
جواب: آنچه از هم اكنون مىتوان گفت اين است كه ما چاههاى نفت را نمىبنديم و ليكن چوب حراج هم بر آن نمىزنيم ولى كسى هم نمىتواند بر ما تحميل كند كه استفاده كردن ما از نفت، فقط بايد از طريق فروش آن به ديگران باشد. چرا ما نتوانيم به جاى پول نفت، خود آن را در اقتصاد كشور جا بدهيم. و اما در مورد سطح توليد و يا قيمت آن و نيز در مورد قراردادهاى بسته شده، دولت آينده كه منتخب نمايندگان واقعى مردم است، بايد تصميم بگيرد.
سؤال: جمهورىاى كه شما مىخواهيد تشكيل دهيد، اسلامى خواهد بود، بنابراين آيا خواهيد پذيرفت كه در راس آن قرار گيريد؟
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 270
جواب: اولاً اين مردم هستند كه بايد افراد كاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب كنند و مسئوليت امور را به دست آنان بسپارند وليكن من شخصاً نمىتوانم در اين تشكيلات مسووليت خاصى را بپذيرم و در عين حال هميشه در كنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظيفه ارشادى خود را انجام مىدهم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 251
تاريخ: 4/9/57
بيانات امام خمينى پيرامون عمق جنايات و خيانتهاى شاه در ابعاد مختلف
مقصد نجات امت است
بسم الله الرحمن الرحيم
مقصد هر چه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زياد باشد، بايد انسان تحمل كند و آسانتر است. اگر مقصد شما آقايان همين امور دنيائى باشد، رنجهايتان به هدر مىرود و اگر مقصد خدا باشد، نجات بندگان خدا باشد، نجات يك ملت ضعيف مظلوم باشد، رنجها هر چه زيادتر باشد هدر نميرود، يك چيزى كه براى خداست هدر نمىرود. اين قوههائى كه صرف در راه اين ملت مظلوم مى شود، براى نجات خلق خدا هست، براى رفع ظلم هست، براى قطع يد اجانب از بلاد مسلمين هست. اين قوايى كه در اين راه صرف مىشود يا صرف شده است خيال نشود كه هدر رفته است، اينها محفوظ هستند. الان شما مواجهيد، ملت ايران، ملت اسلام مواجهند با يك قواى شيطانى كه بر مقدرات آنها سالهاى طولانى است كه تسلط پيدا كردند و بلاد مسلمين كم كم به فكر افتادهاند كه خودشان را نجات بدهند و من جمله ايران است كه حالا مدتى است در فكر اين است كه نجات بدهد خودش را از دست اجانب، از دست قواى شيطانى و در اين راه رنجها برده است و چون مقصد بسيار بزرگ است، مقصد نجات يك امت است، مقصد آن است كه اين بيچارهها كه زير بار ستم و ظلم اجانب با توسط حكومتهاى جائرانه، با وساطت سلسله پهلوى جائر در رنج بودند و در عذاب بودند، مقصود اين است كه نجات اينها حاصل بشود و مملكت از دست كفار نجات پيدا بكند، از دست اجانب نجات پيدا بكند و مملكت بشود از خود شما و ذخائر مملكت از خود شما.
ايجاد پايگاه تسليحاتى براى آمريكا در ازاى ذخائر ملت
اينكه مىبينيد هى فرياد مىزنند از اينكه بودجه كم است، كسر آمد، نه اين است كه درآمد ايران كم است، درآمد ايران زياداست لكن دستهايى در كار است كه نمىگذارد تامين بشود، خورندههايش زيادند. نفت الان يك بودجه بسيار زيادى است و يكى از خيانتهايى كه الان شاه بر ملت ما مىكند اين است كه اين ذخيرهاى كه بايد براى سالهاى بسيار طولانى براى نسلهاى آتيه محفوظ بماند و زندگى بكنند با همين ذخائر، اين آدم خواهد كه در ظرف 20 سال، 30 سال، همهاش را به حلقوم آمريكا بكند و در ازايش هم چيزى دريافت براى منفعت ملت نكند. اينكه كسر مىآيد بودجه، يكىاش
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 252
براى همين معناست كه اين بودجه خورده شود. شما ملاحظه مىكنيد كه 18 ميليارد دلار پول نفت را اسلحه خريدند 18 ميليارد دلار اينها اسلحه خريدند و باز هم خرند، اگر مهلتشان بدهند باز هم خواهند خريد، و اين اسلحهها چى هستند؟ خيال مىكنيد كه ما محتاج به 18 ميليارد اسلحه هستيم براى تنظيم امورمان؟ خير مساله اينها نيست، چون رقيب آمريكا كه شوروى است توجه دارد به مسائل، اينها به عنوان اينكه ما پول نفت را داريم تحويل مىدهيم، به اين عنوان همين اسلحههايى كه هيچ به درد ايران نمىخورد مىآورند در ايران و پايگاه براى خود آمريكا درست مىكنند يعنى نفت ما را مىخورند و به جاى آن براى خودشان پايگاه درست مىكنند، به اسم دادن پول نفت براى خودشان پايگاه درست مىكنند. اگر پول نفت را به ما ارز مىدادند و پولش را مىدادند، زيادتر بود از اداره دولت و اداره ملت. اين پولها براى ملت ما كافى است منتها آنقدر خورده مىشود، آنقدرش كه آمريكا مىآورد و عوضش آهن به ما مىدهد، آهنى براى خودش، نه براى ما، يك مقدارى هم كه داده شود به حلقوم آقاى محمدرضا خان و عائله و آن كسانى كه به او مربوط هستند و آنهايى كه مىخواهند خدمت به او بكنند و مردم را مىكشند براى حفظ او، كه مىگويند 60 هزار نفر (اينطور نوشته بودند) 60 هزار نفر اينهائىاند كه مربوط به عائله سلطنتى هستند، مربوط به عائله سلطنتى يعنى آنهايى كه بايد از اين سفره بخورند، بخورند و كار نكنند، بخورند و بيعارى كنند. خورنده خيلى زياد است نه اينكه عائدات كم است.
شاه، مجرى طرح آمريكايى اصلاحات ارضى
اين عائدات نفت كه بايد صرف خود مملكت بشود، صرف اين فقرايى كه در مملكت هستند بشود، اينها براى اصلاً برق و اسفالت و اينها در خود تهران تمام نشده، برق و آسفالت و آب كه يك چيزهاى اولى است حالا، باز خود تهران ندارد. خود تهران بعضى محلههايش چيزى ندارد، آب ندارند، بايد بيايند سر اين شيرهايى كه هست. اين زاغهنشينهايى كه الان در تهران هستند يا چادرنشينهايى كه در تهران هستند و حدود بيست، سى محله هستند كه صورتشان را براى من داده بودند و الان پيش من نيست، اينها زندگيشان عجيب است، آنطورى كه نوشته بودند براى من، اينها همانها هستند كه آقا گفتند: (مادهقانها را از زير بار نمىدانم آزاد مىكنيم، ارباب و رعيتى به هم خورد و ديگر دهقان شدند همه و همه چه شدند). اين زاغهنشينهايى كه در اطراف تهران و در خود تهران و محلات تهران الان ساكن هستند و يا آن كه حالش خيلى خوب است يك خانه گلى درست كرده است خودش با 10 نفر، 15، 5 نفر، 6 نفر عائله، باقى ديگر با چوب و با نمىدانم از نى و با اينطور چيزهايى كه تا حالا براى ما تفصيلش را نوشته بودند، حدود 20، 30 تا محل را اسم برده بودند، فلان جا، فلان جا، فلان جا، اينها زاغهنشين هستند و يا چادرنشين هستند يا يك خانههايى اينطورى درست كردهاند. نوشته بود كه در اين اينها در اينطور شرايط هستند كه بعضىشان منزلهايشان در يك گودالى واقع هست كه بايد تا لب خيابان كه خواهد بيايد، نمىدانم پنجاه تا، صدتا (خيلى زياد
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 253
نوشته بود من يادم نيست الان) بايد پله طى بكنند تا بيايند به لب خيابان، آنجا يك جايى كه شير آب است بيايند آب بردارند. اين زن بيچارهاى كه مىخواهد براى بچههايش آب ببرد بايد كوزه را بردارد از اين گودال در اين زمستان، در اين برف، در اين سرما از اين پلهها برود بالا برسد به خيابان به آن شير آب و يك كوزه آب را پر كند و ببرد براى بچههايش. زندگى، خيال نكنيد كه حالا زندگى ايرانىها مرفه است آنطورى كه در بوقهايشان مىگويند، يك دسته خاصى هستند كه يا نور چشمىها هستند يااشخاصى هستند كه وابستهاند، اينها هستند كه يك قدرى مرفه هستند، باقى مردم اينطور نيست كه خود تهران اينطور است كه 20، 30 محله دارد اينطور اشخاص ضعفا، همينهايى كه در دهات مشغول زراعت بودند، زراعتشان را به اسم اصلاحات ارضى به هم زدند، ديدند كه نمىتوانند زندگى كنند آنجا، كوچ كردند بيچارهها آمدند به اطراف تهران براى اينكه با كارى، با نمىدانم كسبى، يك كارى، يك حمالى بكنند، يك چيزى پيدا كنند كه بچههايشان نميرند، اصلاحات ارضى كه ايشان كردند اين بود يعنى آمريكايى كه مىخواست، اين نقشه آمريكايى بود براى ملتهاى اين طرف كه يكى آن هم ايران بود، يك نقشهاى بود براى اينكه بازار درست كند براى آمريكا. آمريكا گندمش زياد بود، گاهى وقتها آتش مىزدند، گاهى وقتها به دريا مىريختند، بهتر از اين چى بود كه زندگى ايرانىها را به هم بزنند و زراعت ايران را به هم بزنند و كشاورزى بكلى از بين برود. حالا يك مملكتى كه يك استانش كافى بود براى تمامش و باقيش بايست به فروش برود، يك آذربايجان اگر چنانچه سابقاً بوده زراعت مىشد كافى بود براى همه ايران، مابقيش بايد به فروش برود، به خارج برود، صادر بشود، حالا اينطور كه ملاحظه مىكنيد همه چيزش وارد مىشود از خارج. دامداريش را به هم زدند، كشاورزيش را به هم زدند، همه زندگى را به هم زدند. مراتع ما را، مراتع سرسبز خوب ما كه بعضى مراتعش را اشخاص كارشناس كه آمدند ديدند، گفتند بهترين مراتع براى دامدارى است، در دنيا از اين مرتع بهتر نيست، اين را به يك دستهاى دادند كه يكىاش ملكه انگلستان است از قرارى كه به من نوشته بودند و يك عده ديگرى از آن مفتخورها، به آنها دادهاند، اجاره دادند به اصطلاح خودشان. دامدارى را از بين بردند، حالا ملت ايران با گوشتهاى عرض مىكنم كه يخ زده نجس دارند زندگى مىكنند كه از بلاد ديگرى مىآورند برايشان، يخ زده، خراب، فاسد و حرام ميت است در صورتى كه ايران يك ناحيهاش وقتى كه دامدارى حسابى بود كافى بود براى همه ايران و مابقىاش بايد صادر بشود.
همكارى شاه با اسرائيل دشمن اسلام و مسلمين
حالا شما همه چيز را از خارج وارد مىكنيد، هر چه هست يا از اسرائيل مىآيد (دشمن اسلام) خدا مىداند كه اين مرد نسبت به اسلام چه خيانتها كرده است، اسرائيل كه دشمن اسلام است، با مسلمين الان در جنگ است، اين از همان اول اين را شناختند، از اول، از بيست و چند سال پيش از اين، حدود سى سال، بيست و پنج سال پيش از اين اسرائيل را كه در جنگ بود با مسلمين، اينها به رسميت شناختند
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 254
مىزند براى محمدرضا خان، براى بقايش، اسرائيل است كه مىگويد نفت ما را از بين مىرود، براى اينكه نفت او را اينها دارند مىدهند، يعنى نفت بلاد مسلمين را مىدهند به دشمن مسلمين كه جنگ كند با مسلمين. يك همچو خائنى است اين مردك، نفت ما را با تانكرهاى خودشان، با وضع خودشان مىرسانند به آنها، آنهايى كه با همين نفت جنگ مىكنند با مسلمين و غصب كردند زمينهاى مسلمين را عرض بكنم همه چيز مسلمين را از بين بردند، فلسطين را چه كردند، بيت المقدس را غصب كردند. اين يكى از خيانتهايى است كه اين مرد به اسلام و مسلمين كرده است كه در ايران هم همين طور اينطورى كه به من اطلاع دادهاند، بهترين زمين ايران دست اسرائيلىهاست. بهترين زمين دست اين يهودىهاى اسرائيلى است كه آنها كار مىكنند لكن منافعشان را آنها دارند مىبرند.
شاه، كهنه نوكرى براى حفظ منافع اجانب
دهقانهاى ما بايد بيايند در تهران، زندگيشان آنطور باشد كه گفتهاند و انسان تا نبيند، هر كه را نبيند، مطلب را نرود بررسى كند نمىفهمد چه خبر است اينها چه كردهاند. اين مال خود تهران كه پايتخت است، از اينجا وقتى بيرون برويد و در شهرهاى ديگر و در دهات ديگر برويد، آنجا چه خبر است خدا مىداند چه خبر است، آب ندارند، بهدارى نيست، در خود رزونامهها نوشتند بيست تا ده هست كه يك بهدارى در آن نيست، يك طبيب ندارد، آب ندارند. در روزنامه اطلاعات يك كيهان يك وقت ديدم در چند سال پيش از اين كه اينها از بىآبى اينقدر بىآب هستند كه صبح وقتى اين بچه از خواب بيدار مىشود تراخم دارد، چشمش بسته است و چشمش را كه به هم بسته است مىخواهند چشمش را باز كنند، مادرش را با بول آن را، اين چيزش مىكند تا چشمش باز بشود. يك همچو زندگى ملت ما در دست اين آدم دارد. پولها رامىبرند و در خارج براى خودشان ويلا درست مىكنند و اين كلمه را مكرر گفتم ولى باز هم عرض مىكنم كه (نوشته بود به من، حالا در يك مجلهاى بوده است كه يادم نيست اينها نوشته بود كه من خواندم اين را يا در يك چيزى بود كه براى من خواندند آن را) يك ويلايى براى خواهر اين شاه، يك كدام ازاين خواهرانش يك ويلايى خريدهاند (به چه قيمت، آن را من يادم نيست اما نوشته بود) كه 6 ميليون دلار يعنى 35 ميليون تومان خرج، 6 ميليون دلار خرج گلكارى آنجا شده است، يك همچو ويلايى از پول كى؟ ما كه رضاخان را مىشناختيم وقتى كه آمد اينجا يك آدم لختى بود، يك سرهنگى بود كه آمد اينجا. يك نفر از آقايان كه نوارهايش را براى من فرستاده بود و من گوش كردم كه چه كردند در اين اسفالت كه قرارداد كردند، نوشته بود كه هر مترى نميدانم چقدر، چند صد دلار خرجش كردند يعنى خوردند و درست نكردند. ما الان هيچ نداريم، ما لختيم، بيچاره اگر اين هم برود تا مدتهاى زياد بايد زحمت بكشند كه اين خرابىهايى كه اين كرده جبران بكنند، اگر بتوانند. (اگر ايشان برود زمين و زمان به هم مىخورد! زمين و آسمان به هم مىخورد! اگر ايشان برود ثبات ناحيه به هم مىخورد!) كدام ثبات ناحيه به هم مىخورد؟ بله اگر ايشان بروند ژاندارم نيستند براى خليج و اينها، چون با پول ملت ما براى حفظ منافع آمريكا لشكر مىفرستد حفظ
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 255
كنند آن خليج و امثال ذالك را. اگر ايشان برود مملكت ما درست مىشود، اداره مىشود، صحيح اداره مىشود، هر كس بيايد صحيحتر از آن اداره مىكند. اگر ايشان برود خلاء مىشود؟! چه خلايى مىشود؟ خوب يك دزدى برود، يك نفرآدم صحيحتر بيايد سر جايش، اين خلاءاست؟! يك آدم صحيحتر مىآيد جايش، ما نداريم آدم صحيح؟! ايران اصلاً ديگر ندارد كسى را كه جاى آقاى محمدرضا خان را بگيرد؟! ايشان چه مىكند كه ديگران نمىكنند؟ ايشان دزدى مىكند، ديگرى نمىكند. خلاء چيست؟ اينها همه تبليغاتى است كه اينها مىكنند. با هر زبانى كه بتوانند تبليغ مىكنند كه اين را نگهش دارند و نگه داشتنش براى اين است كه يك دسته داخلى مى خواهند از قبل او بخورند، يك دسته بيشترش هم خارجىها خواهند به توسط او منافع مملكت ما را ببرند و غارت كنند. ما را بهتر از او كسى نيست كه غارت كند زيرا اين نوكرى است كه از همه نوكرها بهتر است، اگر يك نوكر بهتر پيدا كنند فوراً اين را كنارش مىزنند لكن بهتر از اين كسى نيست، نوكرى كرده و كهنه نوكر است اين.
تكليف ما، تبليغ و روشنگرى بر عليه دستگاههاى تبليغاتى اجانب
البته كار بزرگ است، مشكل است لكن اهميتش زياد است يعنى يك ملتى با يك قدرتهايى مىخواهد مقابله كند كار بزرگ است، مشكل هم است لكن براى اين است كه اسير است در دست ديگران، مىخواهد كه اين اسارت، قيد اسارت را بشكند. كار مهم است، وقتى مهم است ولو طولانى باشد، ولو مشكل باشد بايد درست بشود. تو باران شما هستيد، خوب با شديد، ديگر بالاخره بايد يك كار بشود. شما اگر يك تظاهرى هم ميكنيد، يك روشنگرى مىكنيد، خداوند توفيقتان بدهد، حالا باران هم مىخوريد، خوب بالاخره براى خداست، براى نجات ملت ايران است و همهتان مكلفيد مكلفيم به اينكه اين تبليغاتى كه در خارج شده و دارد مىشود و بعضى از اين روزنامههاى خارجى از آنها ارتزاق مىكنند و بر ضد ملت ايران و بر وفق آقاى محمدرضا خان چيز مىنويسند، روشنگرى كنيد شماها در مقابل آنها، شما هم روشنگرى كنيد، شما هم به هر كسى رسيديد بگوئيد مسائل را كه ايران وضعش اينطورى است، صداى ايران نه از باب اينكه خيلى آزادى دارند بلند است صدايشان بلند است كه ما آزادى مىخواهيم، از باب اينكه آزادى ندارند. كى آزادى دارد؟ مطبوعات ما الان تعطيل است چندين وقت است كه تعطيل است، چرا تعطيل است؟ براى اينكه سانسور است، آنها مىگويند سانسور نبايد باشد. هر جا را مىروى الان تعطيل است، هر جا را مىروى اعتصاب است براى اينكه مردم مىبينند كه دارد از بين مىرود يك مملكتى در دست اينها. ادارات مطلعند كه چه مىگذرد منتها بيچارهها نمىتوانستند صحبت كنند، حالا، حالا اعتصاب كنند. هر جا بروى اعتصاب است، مريضخانه اعتصاب است، طبيب اعتصاب است، در دادگسترى نمىدانم وكيل اعتصاب مىكند، قاضى اعتصاب مىكند، هر جا بروى اعتصاب است، برق اعتصاب است، همه چيز اعتصاب است، چرا؟ خيلى در رفاه هستند كه اعتصاب كنند؟! خيلى كارشان خوب است و آزاد هستند؟! آزادى زياد به ايشان دادند به قول كارتر كه اينها همه در اعتصاب هستند و در زحمت هستند؟! يا نه مى بينند كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 256
اعتصاب بكنند يك مدتى، يك مدتى فلج كنند اين كارها را بهتر از اين است كه اعتصاب نكنند و هميشه گرفتار باشند. بايد اعتصاب بكنند تا اينكه رفع بشود اين گرفتارىها. ما مكلف هستيم مثل همه يعنى بايد همه ما دنبال مطلب باشيم و اگر بتوانيم با روزنامهنگارها مصاحبه كنيم ، مسائل ايران را بگوئيم، نتوانيم مصاحبه كنيم، رفقا داريم در آمريكا، در اينجا، در انگلستان، در هر جا رفقا داريم، آشنايان داريم، در بين آشنايان به ايشان بگوئيم، چند نفر ايستادهاند توى مدرسه دارند با هم صحبت مىكنند، شما هم بگوييد آقا مساله ايران اين است درد ايرانىهائى كه الان قيام كردهاند اين است، خيانتهايى كه اين مردمك كرده است به مردم، اين است، نه آن روزنامهها يا مجلاتى كه در خارج بعضى وقتها منتشر مىشود و بر ضد ايران صحبت مىكند، اين مسائل نيست مسائل نيست، مسائل اين است كه اين دارد همه حيثيت ايران را به باد داده است.
استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى، خواسته همه ملت
- ايران آزادى - همه مردم دارند داد مىكنند ما آزادى مىخواهيم، ما استقلال مىخواهيم، ما حكومت عدل مىخواهيم حكومت اسلامى مىخواهيم. حكومت اسلامى حكومت عدل است، ديگر اين دزدىها تويش نيست، اگر يك حكومت عادل صحيح پيدا بشود، همه چيز ما اداره مىشود. ان شاءالله خداوند همهتان را توفيق بدهد، موفق باشيد، سلامت باشيد. من باز تكرار مى كنم از اينكه آقايان مىآيند اينجا از راههاى دور و ما جايى كه آنها را پذيرايى كنيم نداريم معذرت مىخواهم. خدا همهتان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:38 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 271
تاريخ: 8/9/57
فرمان امام خمينى به مهندس بازرگان در مورد رسيدگى به اوضاع شركت نفت
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان
پس از اهداء سلام و تحيت، به طورى كه مسموع هستيد، كارگران و كارمندان محترم شركت نفت به منظور همكارى و همگامى با مبارزات ملت مسلمان ايران به منظور جلوگيرى از صدور نفت به خارج، دست به اعتصاب زدهاند اما دولت حاكم و غير قانونى نظامى با تهاجمات سبعانه خود و اعمال زور و ارعاب مىخواهد اين اعتصاب را جهت ادامه غارت نفت بشكند و همچنين در حاليكه نفت و فرآوردههاى نفتى براى مصارف داخلى توليد مىشود و يا موجود مىباشد، از پخش آن در داخل جلوگيرى نموده و سعى مىنمايد تا فشار و ناراحتىهاى بيشترى را براى مردم فراهم آورد. براى مقابله با اين برنامههاى دولت غاصب و تامين نيازهاى مردم در داخله تحقق شرائط زير لازم است:
1- نظاميان و مامورين انتظامى از مناطق و مراكز نفتى بيرون بروند و دخالتى در امور مربوطه ننمايند و از ايجاد هرگونه ارعاب در ميان كاركنان خوددارى نمايند.
2- نفت و فرآوردههاى نفتى فقط بهاندازه مصرف داخلى توليد شود و از صدور نفت به خارج تا سقوط رژيم غير قانونى جلوگيرى كامل به عمل آيد.
3- ارتش و نظاميان حق احتكار موادنفتى را كه براى مصرف داخلى توليد مىشود ندارند و از آن بايد جلوگيرى شود.
با توجه به مراتب بالا، مقتضى است جنابعالى كه در اداره منابع عظيم نفت داراى سوابق و تجارب فراوان هستيد، يك هيئت پنج نفرى مركب از حجت الاسلام جناب آقاى حاج شيخ اكبر هاشمى رفسنجانى و جناب آقاى مهندس مصطفى كتيرائى و دو نفر ديگر را با نظر خودتان و مشورت آقايان تعيين نمائيد، اين هيئت تحت سرپرستى جنابعالى مناطق نفتى را بازرسى نموده و در امر توليد نفت با احراز شرائط ذكر شده در بالا نظارت بنمائيد و ضمن ابلاغ مراتب ايران از كارگران زحمتكش و كارمندان محترم، عده لازم را به بازگشت به سر كار و ادامه توليد نفت در حد مصارف داخلى دعوت فرمائيد و آن شرائط بالا را به كارمندان و كارگران تذكر بدهيد كه اگر دولت غاصب هر يك از شرائط بالا را نقض نمود، جريان نفت به كلى قطع گردد و به ساير اعتصاب كنندگان ملحق گردند و بدين ترتيب مسووليت عواقب قطع نفت به عهده دولت غاصب و غير قانونى خواهد بود و از
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 272
مديريت نفت نيز انتظار داريم كه در اين امر مهم و حياتى و در اين مرحله حساس كنونى با اين هيئت همكارى صادقانه و همه جانبه بنمايند.
از خداوند متعال استقلال و عظمت كشور و توفيق ملت را براى به دست آوردن آزادى و استقلال خواستارم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 05:38 PM
previos page menu page
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 273
تاريخ: 10/9/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار آمريكائى
سؤال: حضرت آيت الله خمينى! شما در بيانيه خودتان به مردم ايران خطاب كردهايد كه در اول محرم كه از فردا آغاز مىشود، با هر وسيله ممكن، براى سرنگونى رژيم اقدام بكنيد، منظور شما از (با هر وسيله ممكن) چيست؟
جواب: اعتصابات است، تظاهرات است، نطقها و بيانات سر منبر است. ماه محرم، ماهى است كه مردم آمادهاند براى شنيدن مطالب حق والان مطلب حق ما قضيهاى است كه پيش داريم كه آزادى و استقلال است و ماه محرم را معين كرديم كه راجع به اين مسائل صحبت بكنند و مجالسى داشته باشند و اگر چنانچه منع كردند، آنها بريزند در خيابانها و تظاهر كنند.
سؤال: آواى شما چگونه به گوش ميليونها نفر از طرفداران شما در ايران مىرسد؟
جواب: مردم، طرفدار من هستند و اين مسائل، مسائلى مردمى است كه مربوط به خودشان است و آنها خود را موظف مىدانند مطالب ما را به همه جا برسانند.
سؤال: چگونه مطالب شما به دست مردم مىرسد؟ آيا يك سلسله مراتبى در فرماندهى وجود دارد كه آنها مطمئن باشند كه اين مطالب، فرمايشات خود حضرتعالى است؟
جواب: مردمى مورد اطمينان هستند كه به ما اتصال دارند و ما به آنها اطمينان داريم و به وسيله آنها مىرسد.
سؤال: چنانچه روشهاى مسالمتآميز و روشهاى سياسى كنونى به نتيجه نرسيد، آيا شما دستور خواهيد داد كه طرفداران شما بجنگند و واقعاً اسلحه بردارند؟
جواب: ما حتى الامكان ميل داريم كه با مسالمت تمام بشود و با همين ترتيب كه الان ملت ايران مشغول
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 274
هستند كه مهمترين آن اعتصابات و تظاهرات است كه در ماه محرم هم زيادتر خواهد شد و اگر چنانچه به نتيجه نرسيد، ممكن است كه تجديد نظر كنيم.
سؤال: حتى اگر چنانچه اين به معنى اين باشد كه طرفداران خودتان را بفرستيد در جلوى گلولههاى شاه؟
جواب: البته طرفدارهاى ما نمىخواهند جلوى گلولهها بروند، آنها مىخواهند حق خودشان را استيفا كنند و مسالمت هم مىكنند، لكن آن شاه است كه امر مىكند به كشتن آنها و براى احقاق حق، اين امرى است ضرورى.
سؤال: شاه در اين ماههاى اخير، كوشش زيادى به كار برده تا به طرق مختلف با يك مصالحهاى، با شما و مخالفين خودش كنار آيد آيا به نظر حضرتعالى، زمان اين مصالحه فرا نرسيده است تا بتوانيد جلوى كشتار تعداد زيادى از طرفداران خودتان را بگيريد؟
جواب: اگر او راست مىگويد كه مىخواهد مصالحه كند، به خواست ملت عمل كند و آن اين است كه او برود مشغول كار ديگر بشود، لكن او درست نمىگويد و نمىخواهد مصالحه كند، او مىخواهد اغفال كند مردم را و بعد از آن بدتر از اول رفتار كند.
سؤال: دولت شاه گفته است كه ما در دو شهر ايران مقاديرى اسلحه كشف كردهايم، آيا اين به اين معناست كه شما و طرفدارانتان اسلحه جمع كردهايد؟
جواب: طرفداران ما مشغول هستند براى مهيا شدن در مقابل ظلم، لكن حالا دولت ايران راست بگويد من نمىدانم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 275
سؤال: حضرت آيت الله! آيا خود شما مطلع هستيد كه طرفدارانتان مسلح شدهاند؟
جواب: به ما گفتهاند كه ما مىخواهيم مهيا بشويم و من هم اجازه مهيا شدن را دادهام.
سؤال: از كجا شما اين اسلحهها را به دست مىآوريد؟
جواب: نمىدانم.
سؤال: اينجور به من تفهيم شده كه بعضى از اين اسلحهها، از جبهه آزاديبخش فلسطين مىآيد، آيا اين حقيقت است؟
جواب: اطلاعى ندارم.
سؤال: آيا باعث تعجب شما نخواهد شد كه اين اسلحهها از طرف فلسطينىها آمده باشد؟
جواب: نمىدانم.
سؤال: آيا اين درست است كه شما طرفدار اهداف جبهه آزاديبخش فلسطين هستيد؟
جواب: ما طرفدار مظلوم هستيم، هر كس در هر قطبى كه مظلوم باشد، ما طرفدار آنها هستيم و فلسطينىها مظلوم هستند، و اسرائيلىها به آنها ظلم كردهاند، از اين جهت ما طرفدار آنها هستيم.
سؤال: اگر چنانچه شاه برود و دولت مورد نظر حضرتعالى بيايد روى كار، چه تغييراتى در روابط دولت شما با اسرائيل رخ خواهد داد؟
جواب: ما اسرائيل را رد خواهيم كرد و هيچ رابطهاى با او نخواهيم داشت، او دولت غاصب است و با ما دشمن.
سؤال: اين به اين معنى است كه اسرائيل از ايران نفت دريافت نخواهد كرد؟
جواب: نخواهد كرد.
سؤال: اگر دولت مورد نظر شما بيايد سر كار، چه تغييراتى در روابط دولت شما با آمريكا بوجود خواهد آمد؟
جواب: ما نمىخواهيم به آمريكا ظلم بكنيم و نمىخواهيم زير بار ظلم آمريكا برويم، كارهائى كه كردهاند، ظلم به ما بوده كه آن را تحمل نخواهيم كرد. ما روابط دوستانه با همه ملتها داريم و دولتها هم اگر با ما به طور احترام رفتار كنند، احترام متقابل را داريم.
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 276
سؤال: آمريكائىها چه بلائى به سر شما آوردهاند كه شما به آنها اعتراض مىكنيد؟
جواب: دولتهاى آمريكائى، بزرگترين خيانتى كه به ما كردند اين است كه اين دودمان پهلوى را به ما تحميل كردند و مخازن ما را به دست اين دودمان بردهند و به جاى آنچيزى كه به درد ملت بخورد ندادهاند ارتش ما را در تحت حمايت خودشان قرار دادهاند كه بر ضد ملت قيام كنند و پايگاههائى درست كردهاند در ايران كه مخالف با استقلال ما بوده است و ما با بودن حكومت اين شاه هيچ وقت نمىتوانيم زندگى بكنيم و آمريكاست كه از او پشتيبانى مىكند و الان هم رئيس جمهور آمريكا پشتيبانى خودش را مكرر اعلام مىكند يك ملتى كه براى احقاق حق خودش، براى آزادى و استقلال قيام كرده است، رئيس جمهور آمريكا تعبير مىكند كه اينها مردم پست و رذلى هستند و اين منطق آقاى كارتر است و ما از ملت آمريكا مىخواهيم كه به اين آقاى كارتر بگويند كه ملتى كه مظلوم است، ملتى كه تحت فشاراست، ملتى كه آزادى و همه آزادى ها از او سلب شده، ملتى كه استقلال ندارد، ملتى كه كشته ميدهد، ملتى كه ظالمين بر او غلبه كردهاند، اينها مىخواهند براى خود احقاق حق بكنند، فرياد مىزنند ما آزادى مىخواهيم، ما استقلال مىخواهيم، آيا يك همچنين چيزى پستى و رذلى است كه كارتر تعبير مىكند؟ ما اميدواريم كه روساى خودشان را مواخذه كنند، ما ميل نداريم كه در بين ملتهاى مسلمان، ملت آمريكا به نحوى بشود كه از نظرها بيفتد و ملت آمريكا را يك ملت ظالم بدانند، در صورتى كه اگر ملت آمريكا با ما همراهى كند، از آنها تشكر هم خواهيم كرد.
سؤال: قراردادهاى نظامى به مبلغ 22 ميليارد دلار بين ايران و آمريكاست، اگر چنانچه دولت شما بر سر كار بيايد، شما با اين قراردادها چكار خواهيد كرد؟
جواب: ما اينها را خلاف مصالح مملكت مىدانيم. يكى از جناياتى كه شاه به ما كرده اين است كه اينطور قراردادهائى كه برخلاف مصلحت ملت ما بوده است بسته و ما كليه قراردادهائى را كه برخلاف مصلحت ملتمان باشد برايشان ارزش قائل نيستيم و اگر قراردادى باشد كه انصاف داشته باشد و براى ما فائدهاى داشته باشد، آن قرارداد را تصويب مىكنيم.
سؤال: چه قراردادهائى مفيد هستند و چه قراردادهائى مفيد نيستند؟
جواب: اين مسالهاى نيست كه من حالا بتوانم بگويم كه چه قراردادهايى مفيدند. هر كس مىداند اين قراردادها را كه بستهاند، نفت ما را گرفته و در ازاى آن، اسلحههائى كه به هيچ وجه به درد ما نمىخورد، دادهاند. اين نوع قراردادها مضرند براى ملت ما. قرارداد مفيد اين است كه
صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 277
قراردادى مىبندند چيزهائى كه براى ايران مفيد است، بدهند، چيزهائى كه براى زراعت و صنعت ايران مفيد است، بدهند. آن چيزهائى كه اصلاً فائدهاى براى ايران ندارد، اينها قراردادهاى غير مفيد هستند.
سؤال: ازهارى راجع به پايگاههاى نظامى صحبت كرده، شما در صورت قدرت يافتن، مىخواهيد دولت اين پايگاهها را ببندد؟
جواب: اين پايگاهها برخلاف مصلحت ماست، البته بعدها كارشناسها در اين امر بايد نظر بدهند.
سؤال: آيا اخيراً از طرف آمريكائىها يا از طرف مقامات رسمى آمريكا، هيچ گونه تماسى با شما وجود داشته است؟
جواب: خير ابداً.
سؤال: آيا دولت آمريكا كوشش مىكند كه شما را نديده بگيرد؟
جواب: نمىدانم.
سؤال: براى رياست دولت ايران، به ما اينجور گزارش دادهاند كه شما آن كس را كه بعداً بايستى از طرف شما كانديدا بشود، انتخاب كردهايد، قوياً چنين است؟
جواب: در نظر داريم كه انتخاب كنيم.
سؤال: آيا شما تصور مىفرمائيد يا مورد توجه داريد كه دولت مورد نظر شما از طريق يك خونريزىهاى عظيم بخصوص در ماه آينده روى كار بيايد؟
جواب: خير، ابداً، ما ميل به خونريزى نداريم، ما مىخواهيم مطلب با مسالمت تمام بشود.
previos page menu page
afsanah82
07-24-2011, 08:08 PM
جلد چهارم
menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 1
تاريخ: 10 / 9 / 57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار آمريكايى
سؤال: حضرت آية الله خمينى! شما در بيانيه خودتان به مردم ايران خطاب كردهايد كه در اول محرم كه از فردا آغاز مىشود، با هر وسيله ممكن براى سرنگونى رژيم اقدام بكنيد منظور شما از با هر وسيله ممكن چيست؟
جواب: اعتصابات است، تظاهرات است، نطقها و بيانات سر منبر است ماه محرم ماهى است كه مردم آمادهاند براى شنيدن مطالب حق و الان مطلب حق ما قضيهاى است كه در پيش داريم كه آزادى و استقلال است و ماه محرم را معين كرديم كه راجع به اين مسائل صحبت بكنند و مجالسى داشته باشند و اگر چنانچه منع كردند، آنها بريزند در خيابانها و تظاهر كنند.
سؤال: آواى شما به گوش ميليونها نفر از طرفداران شما در ايران مىرسد؟
جواب: مردم، طرفدار من هستند و اين مسائل، مسائلى مردمى است كه مربوط به خودشان است آنها خود را موظف مىدانند مطالب ما را به همه جا برسانند.
سؤال: چگونه مطالب شما به دست مىرسد؟ آيا يك سلسله مراتبى در فرماندهى وجود دارد كه آنها مطمئن باشند كه اين مطالب، فرمايشات خود حضرتعالى است؟
جواب: مردمى مورد اطمينان هستند كه به ما اتصال دارند و ما به آنها اطمينان داريم و به وسيله آنها مىرسد.
سؤال: چنانچه روشهاى مسالمتآميز و روشهاى سياسى كنونى به نتيجه نرسيد، آيا شما دستور خواهيد داد كه طرفداران شما بجنگند و واقعاً اسلحه بردارند؟
جواب: ما حتى الامكان ميل داريم كه با مسالمت تمام شود و با همين ترتيب ملت ايران مشغول
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 2
هستند كه مهمترين آن، اعتصابات و تظاهرات است كه در ماه محرم زيادتر خواهد شد و اگر چنانچه به نتيجه نرسيد، ممكن است كه تجديد نظر كنيم.
سؤال: حتى اگر چنانچه اين به معنى اين باشد كه طرفداران خودتان را بفرستيد در جلوى گلولههاى شاه؟
جواب: البته طرفداران ما نمىخواهند جلوى گلولههاى بروند آنها مىخواهند حق خودشان را استيفا كنند و مسالمت هم مىكنند، لكن آن شاه است كه امر مىكند به كشتن آنها و براى احقاق حق، اين امرى است ضرورى.
سؤال: شاه در اين ماههاى اخير كوشش زيادى به كار برده تا به طرق مختلف با يك مصالحهاى با شما و مخالفين خودش كنار آيد، آيا به نظر حضرتعالى، زمان اين مصالحه فرا نرسيده است تا بتوانيد جلوى كشتار تعداد زيادى از طرفداران خويش را بگيريد؟
جواب: اگر او راست مىگويد كه مىخواهد مصالحه كند، به خواست ملت عمل كند و آن اين است كه او برود و مشغول كار ديگرى بشود لكن او درست نمىگويد و نمىخواهد مصالحه كند، او مىخواهد اغفال كند مردم را و بعد از آن بدتر از اول رفتار كند.
سؤال: دولت شاه گفته است كه ما در دو شهر ايران مقاديرى اسلحه كشف كردهايم آيا اين به اين معنى است كه شما و طرفدارانتان اسلحه جمع كردهايد؟
جواب: طرفداران ما مشغول هستند براى مهيا شدن در مقابل ظلم لكن حالا دولت ايران راست بگويد، من نمىدانم.
سؤال: حضرت آيت الله! آيا خود شما مطلع هستيد كه طرفدارانتان مسلح شدهاند؟
جواب: به ما گفتهاند كه مىخواهيم مهيا بشويم و من هم اجازه مهيا شدن دادهام.
سؤال: از كجا شما اين اسلحهها را به دست مىآوريد؟
جواب: نمىدانم.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 3
سؤال: اينجور به من تفهيم شده كه بعضى از اين اسلحهها از جبهه آزدايبخش فلسطين مىآيد، آيا اين حقيقت دارد؟
جواب: اطلاعى ندارم.
سؤال: آيا باعث تعجب شما نخواهد شد كه اين اسلحهها از طرف فلسطينىها آمده باشد؟
جواب: نمىدانم.
سؤال: آيا اين درست است كه شما طرفدار اهداف جبهه آزدايبخش فلسطين هستيد؟
جواب: ما طرفدار مظلوم هستيم هر كسى در هر قطبى كه مظلوم باشد، ما طرفدار آنها هستيم و فلسطينىها مظلوم هستند و اسرائيلىها به آنها ظلم كردهاند از اين جهت ما طرفدار آنها هستيم.
سؤال: اگر چنانچه شاه برود و دولت مورد نظر حضرتعالى بيايد روى كار، چه تغييراتى در مورد روابط دولت شما با اسرائيل رخ خواهد داد؟
جواب: ما اسرائيل را رد خواهيم كرد و هيچ رابطهاى با او نخواهيم داشت، او دولت غاصب است و با ما دشمن.
سؤال: اين به اين معنى است كه اسرائيل از ايران نفت دريافت نخواهد كرد؟
جواب: نخواهد كرد.
سؤال: اگر دولت مورد نظر شما بيايد سر كار، چه تغييراتى در روابط دولت شما با آمريكا بوجود خواهد آمد؟
جواب: ما نمىخواهيم به امريكا ظلم بكنيم و نمىخواهيم زير بار ظلم امريكا برويم، كارهائى كه كردهاند، ظلم به ما بوده كه آن را تحمل نخواهيم كرد. ما روابط دوستانه با همه ملتها داريم و دولتها هم اگر با ما طور احترام رفتار كنند، احترام متقابل را داريم.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 4
سؤال: امريكائىها چه بلائى به سر شما آوردهاند كه شما به آنها اعتراض مىكنيد؟
جواب: دولتهاى امريكائى، بزرگترين خيانتى كه به ما كردند اين است كه اين دودمان پهلوى را به ما تحميل كردند و مخازن ما را به دست اين دودمان بردهاند و به جاى آن، چيزى كه به درد ملت بخورد ندادهاند. ارتش ما را تحت حمايت خودشان قرار دادهاند كه بر ضد ملت قيام كنند و پايگاههائى درست كردهاند در ايران كه مخالف با استقلال ما بوده است و ما با بودن حكومت اين شاه هيچ وقت نمىتوانيم زندگى و آمريكاست كه از او پشتيبانى مىكند و الان هم رئيس جمهورى آمريكا پشتيبانى خودش را مكرر اعلام مىكند. يك ملتى كه براى احقاق حق خودش، براى آزادى و استقلال قيام كرده است، رئيس جمهور آمريكا تعبير مىكند كه اينها مردم پست و رذلى هستند و اين منطق آقاى كارتر است و ما از ملت آمريكا مىخواهيم كه به اين آقاى كارتر بگويند كه ملتى كه مظلوم است، ملتى كه تحت فشار است، ملتى كه آزادى و همه آزادىها از او سلب شده، ملتى كه استقلال ندارد، ملتى كه كشته مىدهد، ملتى كه ظالمين بر او غلبه كردهاند، اينها مىخواهند براى خود احقاق حق بكنند، فرياد مىزنند ما آزادى مىخواهيم، ما استقلال مىخواهيم، آيا يك چنين چيزى پستى و رذلى است كه كارتر تعبير مىكند؟ ما اميدواريم كه روساى خودشان را مؤاخذه كنند. ما ميل نداريم كه در بين ملتهاى مسلمان، ملت آمريكا به نحوى بشود كه از نظرها بيفتد و ملت آمريكا را يك ملت ظالم بدانند، در صورتى كه اگر ملت آمريكا با ما همراهى كند، از آنها تشكر هم خواهيم كرد.
سؤال: قراردادهاى نظامى به مبلغ 22 ميليارد دلار بين ايران و آمريكاست، اگر چنانچه دولت شما بر سر كار بيايد، شما به اين قراردادها چكار خواهيد كرد؟
جواب: ما اينها را خلاف مصالح مملكت مىدانيم. يكى از جناياتى كه شاه به ما كرده اين است كه اينطور قراردادهايى كه بر خلاف مصلحت ملت ما بوده است بسته و ما كليه قراردادى باشد كه انصاف داشته باشد و براى ما فائدهاى داشته باشد آن قرارداد را تصويب مىكنيم.
سؤال: چه قراردادهائى مقيد هستند و چه قراردادهائى مفيد نيستند؟
جواب: اين مسالهاى نيست كه من حالا بتوانم بگويم چه قراردادهائى مفيدند. هر كس مىداند اين قراردادها را كه بستهاند نفت ما را گرفته و در ازاى آن، اسلحههاى كه به هيچ وجه به درد ما نمىخورد. دادهاند. اين نوع قراردادها مضرند براى ملت ما قرارداد مفيد اين است كه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 5
قراردادى مىبندند چيزهائى كه براى ايران مفيد است. بدهند چيزهائى كه براى زراعت و صنعت ايران مفيد است، بدهند آن چيزهائى كه اصلاً فائدهاى براى ايران ندارد اينها قراردادهاى غير مفيد هستند.
سؤال: از هارى راجع به پايگاههاى نظامى صحبت كرده شما در صورت قدرت يافتن مىخواهيد دولت اين پايگاهها را ببندد؟
جواب: اين پايگاهها بر خلاف مصلحت ماست البته بعدها كارشناسها در اين امر بايد نظر بدهند.
سؤال: آيا اخيراً از طرف آمريكائىها يا از طرف مقامات رسمى آمريكا هيچ گونه تماسى با شما وجود داشته است؟
جواب: خير، ابداً
سؤال: آيا دولت آمريكا كوشش مىكند كه شما را نديده بگيرد؟
جواب: نمىدانم
سؤال: براى رياست دولت ايران، به ما اينجور گزارش دادهاند كه شما آن كس را كه بعداً بايستى از طرف شما كانديدا بشود، انتخاب كردهايد، قوياً چنين است؟
جواب: در نظر داريم كه انتخاب كنيم.
سؤال: آيا شما تصور مىفرمائيد يا مورد توجه داريد كه دولت مورد نظر شما از طريق يك خونريزىهاى عظيم بخصوص در ماه آينده روى كار بيايد؟
جواب: خير، ابداً، ما ميل به خونريزى نداريم، ما مىخواهيم مطلب با مسالمت تمام بشود.
menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:08 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 6
تاريخ: 11/9/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سراسرى ايتاليا
سؤال: شما بيش از پيش به صورت مركز اتحاد همه نيروها در آمدهايد، چرا چنين شده است ؟ و چرا شاه نمىتواند اين وضع را كنترل كند؟ جواب: در ايران آنچه وجود دارد فقط نيروهاى اقشار و طبقات ملت است كه همه در جهت از بين بردن رژيم شاه بيش از پيش متحد شدهاند و مرا نيز به عنوان يك خادم خود تلقى مىكنند. ملت در طول ساليان گذشته، ماهيت شاه را به خوبى شناخته است و بيش از اين فريب اعمال و اقوال او را نمىخورد. بنابراين ملت در مقابل شاه متحداً قيام كرده و شاه ديگر قادر به كنترل اوضاع نيست.
سؤال: وضع كنونى به كجا مىانجامد؟ چه راه خروجى را پيشنهاد مىكنيد؟ جمهورى اسلامى چيست؟ جواب: نهضت اسلامى كنونى ايران به عنوان اولين هدف، از بين بردن سلطنت را قرار داده و براى آرامش در ايران و ثبات منطقه جز اين راهى نيست. ملت براى آينده مملكت و جايگزينى اين رژيم بايد راه و رسمى را انتخاب كند كه مورد موافقت و علاقه مجموع جامعه باشد و اين جمهورى اسلامى است. اساس كار يك جمهورى اسلامى تامين استقلال مملكت و آزادى ملتها و مبارزه با فساد و فحشا و تنظيم و تدوين قوانين است كه در همه زمينههاى اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى با توجه به معيارهاى اسلامى، اصلاحات لازم را به عمل آورد كه اين اصلاحات با مشاركت كامل همه مردم خواهد بود و هدفش قبل از هر چيز، از بين بردن فقر و اصلاح شرايط زندگى براى اكثريت قاطع مردم ماست كه از همه جهت مورد ظلم واقع شدهاند.
سؤال: آيا علايقى از طرف نيروهاى نظامى نسبت به حركت شما ابراز شده است؟ آيا فكر مىكنيد كه ارتش، بيشتر بىطرف شده است؟ يا حتى امكان جهت دادن پيدا كرده است ؟ آيا فكر مىكنيد كه خطر آن هست كه يك كودتاى نظامى به جاى جمهورى اسلامى، جاى شاه را بگيرد؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 7
جواب: در تحليل نهايى، ارتش نيز از همين مردم است و از هم اكنون نيز مشكلاتى در داخل آن ايجاد شده است. اميد ما آن است كه ارتشيان به خود آمده و به صفوف مردم بپيوندند. به هر صورت ايجاد يك كودتاى نظامى چيزى را تغيير نمىدهد و تا روزى كه يك جمهورى اسلامى واقعى ايجاد نگردد، مبارزات مردم ادامه خواهد يافت.
سؤال: آيا فكر مىكنيد كه جنگ داخلى در ايران صورت بگيرد؟ آيا خونريزى به نفع مردم است ؟
جواب: اين سلطنت است كه خونهاى مردم بيگناه را مىريزد و تمامى دولتهاى جهان نيز از آن پشتيبانى كردهاند. حال، مردم نيز قيام كردهاند و اين حق مسلم آنهاست كه با اين رژيم به هر ترتيب مبارزه كنند تا بتوانند در آينده از هر گونه خونريزى بيهوده جلوگيرى نمايند. اصولاً جنگ داخلى موقعى صورت مىگيرد كه مردم به دو دسته تقسيم شده باشند ولى مردم ايران يكپارچه عليه شاه و براى ايجاد يك جمهورى اسلامى متحدند و بنابر اين هيچ گونه امكان جنگ داخلى در ايران وجود ندارد.
سؤال: آيا فكر مىكنيد كه استعفاى شاه ضرورت دارد؟ آيا امكان مصالحهاى وجود دارد و آيا ديدار فرستادههاى او را رد كردهايد؟ جواب: از بين رفتن سلطنت ضرورت دارد و هيچ نوع مصالحهاى با رژيم فعلى امكان پذير نيست و تا كنون نيز كسى به عنوان فرستاده رژيم فعلى به ما مراجعه نكرده است و در صورت مراجعه نيز پذيرفته نخواهد شد.
سؤال: فكر مىكنيد تلاشهاى شاه در برگرداندن ايران به يك جامعه صنعتى مدرن بايد ادامه يابد و يا تعديل گردد؟ ايران چگونه بايد منافع ارضى خود را بسيج كند؟ آيا فكر مىكنيد كه ايران بايد از فروش گاز به شوروى و نفت به غرب خوددارى كند؟
جواب: آنچه در سلطنت پهلوى و بخصوص در زمان شاه حاضر انجام شده است جز از بين بردن اقتصاد و صنعت و كشاورزى چيزى نبوده است، تلاش آنها را نوسازى و تبديل ايران به يك جامعه صنعتى ناميدهاند. آنچه مورد نظر ماست يك نوسازى واقعى مبنى بر نيازهاى اساسى اكثريت قاطع و فقير مردم است. از منابع ارضى، با توجه به نيازهاى جامعه ما به طور كامل و در رابطه با ساير ملتهاى جهان استفاده خواهد شد. آنچه در زمينه اقتصادى مورد نظر ماست، جلوگيرى از غارت منابع ملت ماست، نه قطع رابطه اقتصادى با كشورهاى جهان
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 8
و درست در بين چهارچوب يك معامله عادلانه است كه نفت و گاز نيز به خريداران آن عرضه خواهد شد و مهمتر آنكه منافع حاصله از فروش منابع ارضى بايد به مصرف پيشرفتهاى اقتصادى ما برسد و در اين جهت ما قطعاً با جهان صنعتى در رابطه كامل خواهيم بود ولى حق تصميم گيرى براى جهتى كه اقتصاد ما انتخاب خواهد كرد، به عهده خود ما خواهد بود.
سؤال: روابط آينده ايران با آمريكا چگونه خواهد بود؟ آيا دولت رئيس جمهور كارتر، اثر نهضت اخير را در ايران درك كرده است ؟ آيا فكر مىكنيد كه روابط ايران و آمريكا بايد تغيير كند و در چه جهت ؟
جواب: روابط ما با آمريكا و همچنين با ساير كشورهاى جهان بر اساس احترام متقابل خواهد بود. ما براى امريكا حق تعيين سرنوشت خودمان را قائل نخواهيم بود. آنچه تا به حال دولتهاى گذشته در آمريكا و اكنون دولت آقاى كارتر انجام داد و مىدهد، نشان مىدهد كه هنوز به تمام وسايل متوسل مىشوند كه اين سلطنت را براى تامين منافع خودشان حفظ كنند و لذا هنوز حالت خصمانه نسبت به نهضت اسلامى كنونى دارند، تا وضع به اين منوال است نظر ما نيز نسبت به سياست آمريكا، نظرى منفى است و البته ما حساب ملت آمريكا را با دولت آمريكا جدا كردند و مىكنيم و از ملت آمريكا مىخواهيم كه از نهضت اسلامى ايران پشتيبانى كنند. روابط فعلى ايران و آمريكا، روابط ارباب و نوكرى است كه قطعاً بايد به يك رابطه سالم تغيير پيدا كند. سؤال: آيا فكر مىكنيد سالهاى تبعيدى شما مىرود كه پايان يابد؟
جواب: براى من مكان مهم نيست بلكه هدفم مبارزه در راه رهائى مردم از قيد و بند استعمار و استبداد است، چه در داخل و چه در خارج ايران باشد
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 9
تاريخ: 11 / 9 / 57
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در آستانه ماه محرم
بسم الله الرحمن الرحيم
بار ديگر دست جنايتكار شاه از آستين خيانتكار دولت ياغى نظامى بيرون آمد و ملت ايران را در آستانه ماه محرم، ماه مقابله اسلام و حق و عدالت با جنود شيطان و طاغوت، به خاك و خون كشيد. بار ديگر سفاكان خونخوار و دزدان غارتگر و چپاولچيان بىوطن، به فرزندان قرآن و اسلام و نوباوگان وطنخواه ملت شريف ايران، حمله وحشيانه آغاز نموده و نهالهاى ثمربخش انسانيت را با مسلسل و توپ و تانك درو كردند.
اخبار طاقت فرساى سراسر ايران عزيز تا اين ساعت كه يك روز از محرم نگذشته است، روح و جان اينجانب را معذب نمود. اخبار اين شب و روز، معرف ابعاد جنايتهاى شاه و دولت ياغى است و نيز نشان دهنده شجاعت و شهامت بىمانند ملت غيور است.
اكنون دشمنان اسلام و ايران و هواداران رژيم يزيدى، در مقابل هواداران قرآن و اسلام و مخالفان سرسخت رژيم طاغوتى ابوسفيانى صفبندى نموده و مىخواهند شعار اسلامى و حسينى را كه براى احياى اسلام و به دست آوردن آزادى و استقلال و برقرارى حكومت قرآن، به جاى سلطه شيطان و حكومت قانون عدل در مقابل حكومت جنگل است، با مسلسلها و توپ و تانكها كه از خون دل ملت محروم تهيه شده است، جواب دهند. غافل از آنكه ملتى كه با بيدارى و هوشيارى به پا خاسته و نهضت اصيلش را وظيفه شرعى الهى تشخيص داده است، به اين سلاحهاى زنگ زده، با تمسخر مىنگرد.
اين ملت، شيعه بزرگترين مرد تاريخ است كه با تنى چند، نهضت عظيم عاشورا را برپا نمود و سلسله اموى را براى ابد در گورستان تاريخ دفن نمود و به خواست خداى تعالى، ملت عزيز و پيرو بحق امام عليهالسلام با خون خود، سلسله ابليسى پهلوى را در قبرستان تاريخ دفن مىنمايد و پرچم اسلام را در پهنه كشور بلكه كشورها، به اهتزاز در مىآورد.
كشتار دسته جمعى بزرگ دارندگان شهداى راه حق، ننگى است بر پيشانى شاه خائن و هواداران داخلى و خارجى او و افتخارى است براى ملت بزرگ ايران كه با مشت گره كرده خويش، در مقابل اسلحههاى مدرن ايستاده و پايههاى قصر ظلم و ستم را متزلزل نموده است.
من از راه دور، درود بىپايان خود را به ملت عظيم تقديم مىنمايم و در غم و شادى با آنان
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 10
شريك و به آنان وفا دارم. من از مسلمانها براى اين امر انسانى كه ملت ما براى آن قيام نموده، استمداد مىكنم. من از عموم مسلمين در اين نهضت اسلامى كه براى نجات اسلام و كشور اسلامى برپا شده است يارى مىخواهم. من آنان را كه با سكوت مرگبار و احياناً با اعمال خود از شاه خيانتكار پشتيبانى مىكنند، نصحيت مىكنم كه به ملت مظلوم كه براى اسلام خون مىدهد و فداكارى مىكند، بپيوندند و با هواى نفسانى و شيطانى خود مخالفت كنند. ملت ايران پيروز است، چه شاه با سرنيزه به سلطه غيرقانونى خويش ادامه دهد، يا ندهد.
افتخارات ملت ما در پيشگاه با عظمت خداوند تعالى به ثبت رسيد. پايدارى شما عزيزان من در راه حق و ابطال باطل، ملتهاى جهان را تكان داد و ملتهاى مظلوم، از جنبش شما راه خود را يافتند و رضاى خداوند بزرگ را كه از همه چيز بالاتر است، تحصيل كرديد.
من از سربازان سراسر كشور خواستارم كه از سربازخانهها فرار كنند، اين وظيفهاى است شرعى كه در خدمت ستمكار نبايد بود. من از پدر و مادرها و عائله صاحب منصبان تقاضا دارم كه آنان را از كمك به شاه خائن و اطاعت از صاحب منصبان خدمتگزار به شاه و اجانب، باز مىدارند، و از درجه داران خواستارم كه به ملت خود بپيوندند و افتخار خدمت به مسلمين را احراز كنند.
من بايد از اعتصاب همگانى كه در اين نهضت اسلامى و به پشتيبانى ملت برپاست، تشكر كنم. اين اعتصابات پر ارج اگر چه پر زحمت است لكن در پيشبرد هدفهاى انسانى ملت نقش مهمى دارد.
اعتصابات بزرگ خود را هر چه بيشتر ادامه دهيد، دستگاه اين خائنين ياغى را فلج كنيد، اعانت به اين خائنان، حرام و مخالف رضاى خداست. اطاعت از آنان به هر عنوان، ضديت با اسلام و خداى اسلام است. اعتصاب شركت نفت و جلوگيرى از هدر دادن مال عظيم ملت، اطاعت خداست.
اعلاميه مدرسين بزرگ و فضلاى عالى مقام حوزه علميه قم دامت بركاتهم براى روز همبستگى ملت با اعتصابات موسسات دولتى و غير دولتى بالخصوص شركت نفت، مورد تاييد اينجانب است. من نيز به عنوان يك فرد از اين ملت، همبستگى خود را با آنان اعلام مىدارم.
در اين موقع حساس كه سرنوشت ملت ما بايد تعيين شود، هركس در در هر مقامى كه هست، اگر سستى كند و از پشتيبانى نهضت شانه خالى كند، مطرود پيشواى عظيم ما، امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف است و بر ملت لازم است او را طرد كنند و عذرى از او نپذيرد. اگر كسى از سياسيون، با بودن شاه خائن در صدد به دست گرفتن حكومت باشد، مطرود و مخالف اسلام است و بر ملت است كه او را ترك كنند.فرصت طلبان به جاى خود بنشينند كه پايگاهى ندارند.
شاه اگر به دست ملت رشيد نيفتد، تنها يك راه دارد و آن بركنارى از ياغيگرى و سلطنت غاصبانه است.
اكنون در اين موقع حساس مسئووليت مراجع عظام و علماى اعلام بلاد دامت بركاتهم و خطباى محترم دامت افاضاتهم بسيار بزرگ است و در پيشگاه خداوند تعالى همه و همه مسئووليم. سستى و سهلانگارى، كمك به دستگاه ظالم و به هدر دادن خون مظلوم است و موجب انهدام مصالح عاليه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 11
اسلام و كشور اسلام است.
من از همه طبقات محترم كه در اين ماه مبارزه تاسى به امام امت سلام الله عليه نمودهاند تشكر مىكنم. خدا با شماست و قرآن كريم پناهگاه ملت.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 12
تاريخ 11/9/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار راديوى كانادا
سؤال: آيا حضرت آيت الله نگران اين نيستند كه اگر شاه خلع شود، روسيه شوروى در ايران دخالت كند؟
جواب: خير، هيچ نگرانى نيست. وضع ايران به صورتى است كه روسيه شوروى نمىتواند دخالت كند.
سؤال: اگر چنانچه شاه خلع شود، چه كسى رهبرى را در دست خواهد داشت؟ جواب: بعداً معلوم مىشود، به عللى اكنون نمىتوانم نام ببرم.
سؤال: چه تعدادى از افراد را حضرت آيت الله تصور مىكنند بايد قربانى از بين رفتن شاه بشوند؟
جواب: تا شاه چه تعدادى را بكشد.
سؤال: ارتش ايران را آمريكايىها تعليم دادهاند و نسبت به شاه وفادار هستند، چنانكه شاه سقوط كند چه كسى ارتش را كنترل مىكند؟
جواب: بعضى از افراد طبقه اول ارتش به شاه وفادارند ولى ردههاى بعد اينطور نيستند.
سؤال: چرا حضرتعالى به جاى يك كشور اسلامى به فرانسه آمديد؟
جواب: بعضى از كشورهاى اسلامى با داشتن ويزا از ورودم جلوگيرى نمودند. لذا صلاح دانستم كه در كشور فرانسه موقتاً سكونت گزينم تا كشورهاى اسلامى را براى اين موضوع مطالعه نمايم و در آينده به كشورى اسلامى كه بدانم در آنجا مىتوانم به فعاليتهاى الهى خود ادامه دهم خواهم رفت.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 13
تاريخ 11/9/57
بيانات امام خمينى در مورد اهميت و نتايج قيام لله در پاريس
شاه، بر باد دهنده نيروهاى مادى و معنوى ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
ما كه سالهاى طولانى با حكومت شاه مخالفيم و باز بعضىها خودشان را به نفهمى مىزنند و در گوش خودشان را مىگيرند، ما يك چنين عنصرى را شناخته بوديم، يك همچو موجودى كه هر روز براى ملت ايران مصيبت درست مىكند و جوانهاى ما را به خاك و خون مىكشد. از اول كه مخالفت شد، البته مخالفت اينطور درجه به درجه بالا آمد، هى هر چه ظلمش زيادتر شد مخالفت زيادتر شد تا اينكه رسيد به جايى كه ديديم همه چيز ما را به باد داد، همه مخازن ملى ما را به ديگران داد، همه نيروهاى فعال ما را نگذاشت ترقى بكند، فرهنگ ما را عقب راند، همه چيز ما را به باد داد. حالا كه اوج گرفته است مخالفت ملت و همه برخلاف او قيام كردهاند، حالا يك ديوانهاى شدهاست كه هيچ انسان نمىتواند تصور كند كه چه وضعى از براى حكومت او، از براى خود او يك دسته سرباز را آورده است و دولت تشكيل داده، يك عده اشخاص جانى دولت تشكيل دادهاند كه همهشان شبيه به خودش هستند و اينها را مسلط كرده است بر مملكت ما و در اين بيست و چهار ساعت كه از ماه محرم مىگذرد اعداد كشتهها را بعضىها قلمهاى درشت مىگويند. (من كه حالا نمىتوانم بفهمم).
از دو مبدا تاكنون خبر رسيده است كه حدود بيست هزار نفر كشتههاى اين بيست و چهار ساعت بوده است كه حالا بعدش چه خواهد شد. من نمىدانم. من نمىتوانم باور بكنم كه يك چنين عددى باشد لكن از دو مبدا تا حالا يك همچو اطلاع رسيده است، البته كمتر هم گفته شده است.
چه جرمى بوده؟ چه كرده است اين ملت ؟ جز اينكه خوب، يك حرف صحيح مىزنند و آن اينكه ما يك حكومت عادل مىخواهيم، يك حكومتى مىخواهيم كه منافع مملكت مان خرج خود مملكت بشود. ما مرتب مىگوئيم حكومت اسلامى، آقايان خيال مىكنند حكومت اسلامى از آن طرف دنيا مىآيد، يك چيزى است كه هيچ كس نمىتواند تصورش را بكند، ما مىگوييم كه يك دزدى را برداريد يك صحيحالعملى را جاى او بگذاريد اين خيلى مهم است؟!
اسلام براى حكومت شرط قرار داده، بايد عادل باشد، بايد امين باشد، يك حكومت امينى سركار بيايد، احكام اسلام باقيش را همه مىدانند. ما كه مىگوييم حكومت اسلامى، براى اينكه يك همچو چيزى در كار نباشد، يك همچو موجودى تمام سرنوشت يك ملت را در دست نگيرد. اينها قريب
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 14
پنجاه سال است كه اين مملكت را همه چيزش را از بين بردند، اينها را آمريكايىها آوردند سركار و الان ديگر در مشت آنهاست براى اينكه همه جهاتى كه در ايران هست، چه از نيروهاى فعاله آدمى و چه از مخازن زيرزمينى و چه آن اموال روى زمينى، همه اينها به باد فنا مىرود يا در جيب آنها مىرود يا در جيب همين طايفه مىرود. حالا كه چندين بيليون پول را از ايران خارج كردهاند كه صورتهايش را آوردند و ما ديديم (لابد شماها هم ديديد) حالا تازه به فكر اين افتادند كه بعد از اينكه بردند و خوردند و از بين بردند به فكر اينكه: (نه ديگر نبايد بيرون ببريم) كدام را نبايد بيرون ببريد؟ بردند تمام شد. آنكه مربوط به شاه و مربوط به كسانى كه از دارودسته شاه بود اين خائنها بردند. هشتصد ميليون هر كدامشان، دويست ميليون، سيصد ميليون دلار، دويست ميليون دلار، پانصد ميليون دلار، چقدر دلار بردند. يك صورت خيلى بلندى آوردند ما هم ديديم كه چه اشخاصى بردند، از نظامى گرفته، از دربارى گرفته، از وزرا گرفته تا اجزاء سازمان امنيت گرفته، همين كه همه حول و حوش خودش بودند و اين ملت را غارت كردند، پولهايشان را در بانكها گذاشتند، حالايى كه مىبينند احتمال اين است كه يك وقتى جلويشان را بگيرند پولهايشان را نقل كردند به خارج.
استمداد و توبه شاه حربهاى براى حفظ سلطنت
ملت ايران نبايد بگذارند كه خود اينها بروند، خود اينها را بايد بيخ گلويشان را بگيرند پولها را از آنها درآورند. اينها همهاش از ملك ملت ماست كه به جيب اينها رفته. شاه اگر كنار هم برود بايد بيخ گلويش را بگيرند، آنكه خوردهاست بگيرند از او، اين جناياتى كه كرده بايد عوضش را از او بگيرند و تلافى كنند. اينهمه آدم كشتهاند، حالا اعلى حضرت ديگر توبه كردهاند! اين توبه آقاست! اين توبهاى كه چند روز پيش از اين براى بازى دادن مردم، يك دسته هم خودشان را به بازى خوردن مىزنند نه اينكه نمىفهمند از باب اينكه يا مسامحه كارند يا منافعى دارند آنها، خودشان را به بازى خوردن مىزنند يك وقتى و لهذا پيشنهاد مىكنند كه خوب، آخر ايشان مىگويد من توبه كردم خوب ديگر چه مىگوييد شماها؟ اين توبه كرده، آمد به پيشگاه ملت و از علماء اعلام عذر خواست و گفت: (ما اشتباهات ديگر بعد از اين نمىكنيم) اين آقايى كه مىگويد ما ديگر اشتباهات نمىكنيم و ما ديگر تكرار نمىكنيم اعمال سابق را، اين است كه الان مىبينيم كه در اين بيست و چهار ساعت اينها چه كردند با ملت ما و الان چه مىكنند را، من ديگر نمىدانم. بدانيد كه حتماً كه الان مشغولند، هر روز تلفن از خارج مىآيد و آقايان كه تلفن را مىگيرند اين است كه جاهاى مختلف گفتهاند كشتار هست در آنها، در شهرستانها و همه خيابانهاى تهران الان پر است از اينها و بسيارى از شهرهاى ايران الان همه منقلب هستند. اين كماندوها و اين كولىها را كه همين سازمان امنيت بپا مىكرد و امثال اينها را آوردند در شهرها و ريختند و اين همان كلمهاى است كه خود او هم گفته كه من اگر بخواهم بروم، ايران را به يك تل خاك در مىآورم مىروم.اين الان فهميده كه بايد برود، الان دارد همان مطلب را عمل مىكند.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 15
مطالعه و تحقق در تاريخ اسلام راهگشاى ملت در پيشبرد انقلاب
در هر صورت ماها كه الان اينجا هستيم بايد خودمان را بسازيم. اگر يك ملتى بخواهد مقاومت كند براى يك حرف حقى، بايد از تاريخ استفاده كند، از تاريخ اسلام استفاده كند ببيند كه در تاريخ اسلام چه گذشته و اينكه گذشته سرمشق است از براى ما. حضرت سيدالشهدا با يك عدد كمى حركت كردند و مقابل يزيد كه خوب يك حكومت قلدرى بود، يك حكومت مقتدرى بود و اظهار اسلام هم مىكرد و از قوم و خويشهاى خود اينها هم بود، در عين حالى كه اظهار اسلام مىكرد و حكومتش به خيال خودش حكومت اسلامى بوده، خليفه رسول الله به خيال خودش بود لكن اشكال اين بود كه يك آدم ظالمى است كه بر مقدرات يك مملكت بدون حق تسلط پيدا كرده است. اينكه حضرت ابى عبدالله عليه السلام نهضت كرد و قيام كرد با عدد كم در مقابل اين، براى اينكه گفتند تكليف من اين است كه استنكار كنم، نهى از منكر كنم. اگر يك حاكم ظالمى بر مردم مسلط شد، علماء ملت، دانشمندان ملت بايد استنكار كنند، بايد نهى از منكر كنند. در عين حالى كه دانست، يعنى به حسب قواعد هم معلوم بود، به حسب قواعد هم يك عده كمى كه آنوقتى كه همراه ايشان همه با هم بودند، مىگويند چهار هزار نفر بودند لكن شب هم آنها رفتند، يك عدد بسيار كم هفتاد، هشتاد نفرى، هفتاد و دو نفرى ماندند، در عين حال او تكليف مىديد براى خودش كه بايد او با اين قدرت مقاومت كند و كشته بشود تا به هم بخورد اين اوضاع، تا رسوا بكند اين قدرت را با فداكارى خودش و اين عدهاى كه همراه خودش بود. او ديد كه يك حكومت جائرى است كه بر مقدرات مملكت او سلطه پيدا كرده است، تكليف خودش را، تكليف الهى خودش را تشخيص داد كه بايد نهضت كند و راه بيفتد برود و مخالفت بكند و اظهار مخالفت و استنكار بكند، هر چه خواهد شد. در عين حالى كه به حسب قواعد معلوم بود كه يك عدد اينقدرى نمىتواند با آن عدهاى كه آنها دارند مقابله كند لكن تكليف بود.اين يك سرمشقى است كه از براى شما و ما، كه اگر عددمان هم كم بود بايد باز استنكار كنيم براى اينكه يك كسى آمده است و سلطنت اسلامى ايران را گرفته است. جايى كه بايد امير المومنين بنشيند اين نشسته، جايى كه بايد امام حسين بنشيند اين نشسته، سلطنت دارد مىكند به خيال خودش و اظهار اسلام هم مىكند، يزيد هم مىكرد، معاويه هم مىكرد، آنوقت جماعت هم خواندند، امام جماعت هم بودند. در مقابل يك كسى كه مسند اسلام را غصب كرده است، حكومت اسلامى را غصب كرده، بر مقدرات مسلمين حكومت مىخواهد بكند. اگر اين خيانتكار هم نبود غاصب بود، غصب كرده بود مقام را، اين مقام براى اشخاصى است كه شرائطى دارد، اسلام شرائط معين كرده براى آن كسى كه بايد تكفل امور مسلمين را بكند. اگر اين نفتهاى ما را به باد نداده بود و مراتع ما هم از بين نبرده بود و زراعت ايران را هم از بين نبرده بود و فرهنگ ايران را هم از بين نبرده بود و ارتش ايران را هم ضايع نكرده بود و اقتصاد ايران را هم به هم نزده بود و همه جهات ايران را هم به هم نزده بود باز هم يك آدم يك غاصبى بود كه استنكار لازم داشت كه شما نبايد به او حكومت بدهيد حالا كه همه اين صفات را دارد و همه اين كارها را هم كرده، همه جهات ايران را به هم زده است.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 16
همانطورى كه سيدالشهدا سلام الله عليه تكليف شرعى الهى مىخواست عمل بكند، غلبه بكند تكليف شرعيش را عمل كرده، مغلوب هم بشود تكليف شرعيش را عمل كرده، قضيه تكليف است، قضيه اين است كه مقابل يك نفرى كه دارد همه حيثيات اسلام و مسلمين را مىبرد و سلطه پيدا كرده است بر مقدرات مسلمين و سلطه مىدهد كفار را بر بلاد مسلمين، ارتش ايران را به دست مستشارهاى امريكا مىسپارد، مخازن ايران را به جيب اين و آن مىكند، فرهنگ ايران را ضايع كرده، ايران به يك شكل نمونه درآمده يك همچو آدمى كه بر مسندى نشسته است كه بايد مثل امام حسين سلام الله عليه بنشيند، اين استنكار لازم دارد، يعنى بر همه مردم لازم است كه اين را به او بگويند كه بيا پايين از اين مسند، همه مكلف هستند.
سستى در نهضت، خيانت به اسلام و مسلمين است
الان كه ملت ايران قيام كرده است و در مقابلش ايستاده، بر همه علما، بر همه مراجع، بر همه كسبه و تجار، بر همه روشنفكران، بر همه احزاب لازم است كه همراه اين سيل حركت بكنند تا اينكه اين آشغالها را از بين ببرند. اگر يكى تباهى بكند در اين امر، سستى بكند، هركس مىخواهد باشد، سستى بكند، اين خيانتكار است، اين به مسلمانها خيانت كرده، به اسلام خيانت كرده. اگر يكى يك كلمه همراهى با اين آدم بكند، اين خائن است، به اسلام خيانت كرده است. براى اينكه يك آدمى است كه به اسلام دارد خيانت مىكند، يك آدمى كه دارد همه حيثيات اسلام را مىبرد، يك آدمى كه همه مخازن ما را و اين ملت را فقير كرده است.
مخازن و اموال مسلمين در اختيار اسرائيل غاصب.
اين را شما بدانيد كه اگر اين چند سال ديگر باشد، نفت شما را كه دارد مىدهد به امريكا همين طورى، در مقابلش چى مىگيرد؟ در مقابلش هيچ چيز، چيزى كه به درد مملكت ما بخورد نمىگيرد، بلكه چيزى است كه مضر است به حال مملكت ما، پايگاه درست مىكند براى امريكا، اين مخزن را كه از بين برد، مخازن ديگر را هم يكى بعد از ديگرى از بين مىبرد، مراتع را به يك دستهاى داده، جنگلها را به يك دستهاى داده به اسم مليت، آبها را خشك كرده يك جاهايى، ماهى را به دست كسى ديگر داده، همه چيزى كه داشتيم ما، ايشان تحويل ديگران داده. يك زراعت داشت ايران، آن زراعتش را هم از بين برد، ايشان به اسم اصلاحات ارضى زراعتش را هم از بين برد. الان كشاورزى ما نداريم در ايران. آن كه كشاورزى صحيح مىكند در ايران، در بعضى از نقاط عبارت از اسرائيلىها هستند كه زمينهاى خوب را به دست آنها داده است و حالا هم از قرارى كه گفتند اسرائيلىها هستند كه آمدند ايران و دارند اين كشتار را مىكنند. اينها از اسرائيلىها هستند، در ازاء خدمتهايى كه شاه به آنها كرده است، يعنى نفت را شاه به آنها داده است در مقابل مسلمين كه در جنگ اسلام هستند با يهودىها، ايشان نفتش را كمك مىكند، حالا در ازاء كمكى كه ايشان كرده، آنها هم درازايش، كماندوهاى
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 17
اسرائيل، آنهايى كه فنون آدمكشى را خوب مىدانند الان در ايران مىگويند آنها آمدند، اين آدمهايى كه مىكشند جرات نمىكنند به سربازهاى خودشان بگويند، از آنها آدم گذاشتند براى كشتن. الان يك آدمى است كه هر چه را دست بگذارى خيانت است يا جنايت.
مخالفت با شاه، يك تكليف شرعى است.
همه ما، همه مسلمين، همه علما، همه روشنفكرها، همه سياسيون، هر كس هست تكليف شرعى الهيش اين است كه با اين مخالفت كند. هر كس مخالفت نكند، برخلاف تكليف شرعى الهى عمل كرده، برخلاف شرافت عمل كرده، آدم شريف ديگر نمىتوانيم بگوئيم او را، آدم پست و رذل است. هر كس كمك كند به اين، مثل كارتر و امثال اينها، اينها هم خيانتكار هستند، به يك ملت خيانت دارند مىكنند. يك ملت است الان كه ايستاده و مىگويد كه ما آزادى مىخواهيم، ما چه مىخواهيم، در مقابلش اينطور كشتار مىكنند. يك آدم جانى را نمىخواهند، مىگويند نمىخواهيم، باز با مسلسل مىگويند نه حتماً بايد بخواهيد. سلطنتى كه بايد اگر صحيحش هم باشد (صحيح كه نيست، اگر صحيحش هم باشد) به حسب قانون بايد ملت اعطاء كند، ملت مىگويد نه، حالا با سرنيزه مىگويند بايد بگويى آرى.
قيام براى خدا پشتوانهاى الهى دارد
ماها بايد خودمان را بسازيم يعنى توجه كنيم به اينكه بزرگهاى ما، پيشواهاى ما چه كردهاند، براى اسلام چه كردهاند، براى مسلمين چه كردهاند، چه مىخواستند بكنند. پيغمبر اكرم كه سيزده سال در مكه رنج كشيد، حبس بود، زجر كشيد، توهين شد، هزار جور فشار بود، در آنجا صبر كرد، صبر كرد و دعوت كرد اشخاصى را، بعد هم كه ملاحظه فرمود كه نمىشود در آن جا كار را پيش برد هجرت كردند به مدينه. در آنجا خوب، افرادشان يكسرى آمدند جمع شدند، ده سال هم كه در آنجا بودند تمام همشان بر اين بود كه با اين قلدرها جنگ بكنند و اينهايى كه ظالم بودند، اينهائى كه منافع ملتها را مىخواستند بخورند، با اينها جنگ كرد تا اينها را آن مقدارى كه شد ساقط كرد ولى صبر مىكرد. اين مسلمين كه در آنوقت جنگ مىكردند، جنگهايشان جنگهايى بود كه وقتى انسان تاريخ را مىبيند تعجب مىكند چطور اينها با اين عدد كم آنطور شهامت داشتند.
در يكى از جنگها يكى از صاحب منصبها گفت كه در آن طلايه جنگ كه پيشقدمهايشان بودند، پيشقراولها بودند، شصت هزار نفر بودند، گفت كه ما سى نفر مىشويم، يكى من، بيست و نه نفر ديگر با من همراهى كنيد تا برويم سراغ اينها، ما سى نفرى اين شصت هزار را بزنيم تا بفهمند. هشتصد هزار نفر هم اصل اردوى روم بود، گفتند: آخر با سى نفر نمىشود. بالاخره باز چك و چاك كردند تا حاضرش كردند كه شصت نفر باشند، براى هر هزار نفر يك نفر رفتند و شكستند، شبيخون زدند و شكستند براى اينكه قوه داشتند، يك قوهاى بود در آنها، قوه اعتقاد به خدا. اعتقاد به خدا پيدا
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 18
بكنيد قوه پيدا مىكنيد. اگر چنانچه ما پشتوانهمان عبارت از خدا باشد ديگر ترس ندارد، اگر براى دنيا باشد بايد خيلى هم بترسيم. خوب، براى دنيا مىخواهم دست بياورم، چرا دنيايم را بدهم براى دنيا؟ آن كسى كه جوانش را مىدهد، اگر پشتوانهاش خدا باشد چيزى از جيبش نرفته براى اينكه رضاى خدا را به دست آورده، زندگى بالاتر پيدا كرده. آن كسى كه جانش را مىدهد، اگر براى خدا باشد، پشتوانهاش خدا باشد از جيبش چيزى نرفته اما اگر دنيا باشد اين حياتش داده است، تمام شد، تمام شد نه اينكه تمام شد، نخير اگر چنانچه براى دنيا باشد، آنجا برايش چيزهاى ديگر هم هست.
جديت كنيد كه كارهايتان براى خدا باشد، قيامتان لله باشد (اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى) موعظه يك موعظه است، يك موعظه، مىفرمايد كه به آنها بگو كه يك موعظه من دارم يعنى خدا يك موعظه دارد به شما، اين است كه قيام كنيد براى خدا، قيامتان براى خدا باشد، نه قيامتان براى پيدا كردن يك عنوانى - نمىدانم يك جاهى، يك مقامى يا يك پولى، يك چه، نه اينطور نباشد. اگر قيام براى خدا باشد، پشتوانه خدا باشد يك طمانينهاى در نفس پيدا مىشود كه ديگر شكست توى آن نيست، يك حالت نفسانى در انسان پيدا مىشود براى اينكه به يك قدرت لايزال متصل شده است. آن كسى كه براى تبعيت از ذات مقدس حق تعالى حركت مىكند، اين مثل يك قطرهاى كه پشتوانهاش دريا، درياى غيرمتناهى، ماها چيزى نيستيم خودمان، قطره، از قطره هم كوچكتر هستيم اما اگر چنانچه متصل بشويم به آن دريا، درياى غير متناهى، حكم همان دريا را پيدا مىكنيم.(و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمى) خدا به پيغمبر مىفرمايد كه تو آن وقتى تير انداختى، تير تو انداختى لكن تو نينداختى خدا انداخت يعنى دست تو دست خداست، البته تيرانداختن تو تير انداخنن خداست براى اينكه تو خودت را متصل كردى به او تو ديگر خودت چيزى نيستى، هر چه هست اوست، وقتى هر چه هست او باشد ديگر (ماريت اذرميت). (رميت) لكن (مارميت) تو انداختى و تو نينداختى. تو انداختى، خوب به حسب صورت من انداختم اما اين دست، دست خدا بوده است. آنهايى كه با تو بيعت كردند (انما يبايعون الله) بيعت با او بيعت با خداست براى اينكه متصل شده به يك قدرت لايزال، متصل شده به خدا، حالا كه اينطور شده است كه دست او را با آن بيعت مىكنند، خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه: آنهايى كه با تو بيعت كردند با خدا بيعت كردند، با همين دست با خدا بيعت مىشود براى اينكه اين دست ديگر دست خود نيست اين دست، دست اوست. خوب البته اين يك مقامى است كه براى من و شما ميسور نيست اما براى خدا كاركردن كه ميسور است و يك وقت همه چيز نمىبيند مگر خدا، حركت نمىكند مگر لله، اراده نمىكند مگر آن اراده خدا باشد، سير نمىكند مگر سير الله باشد، راه، راه اوست نه خودش، خودش هيچ، خودش هيچ، همه او، خودش را از بين مىبرد، جاى او يك قدرت لايزال مىنشيند. يك وقت اينطور است اين (مارميت اذرميت ولكن الله رمى) يا يك مرتبهاى بالاتر از اين هم هست. يك وقت نه، اينطور نيست لكن باز براى خداست. شما براى خدا قيام مىكنيد. شما نهضتتان براى خداست، براى اين است كه احكام خدا جريان پيدا بكند. مقصد نداريد كه حالا به يك نوايى برسيد و در اينجا يك مثلاً فرصت طلبى باشد حالا به يك نوايى
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 19
برسيد، اين نيست لكن مىبينيد كه دين خدا در معرض خطر است، بندگان خدا كه خدا عنايت به آنها دارد، بندگان خدا در معرض خطر هستند، بندگان خدا در عذاب هستند از دست يك ظالم، شما براى نجات بندگان خدا، نه نجات عمو و پسر عمو، نجات بندگان خدا، بندگان خدا الان در عذاب هستند، الان در معرض خطر هستند، شما كمك كنيد به آنها، به كمك تبليغاتى در اينجا، الان مىتوانيد تبليغات بكنيد، مصاحبه بكنيد، اگر هر كدام مىتوانيد، مصاحبه مطبوعاتى بكنيد، مسايل ايران را بگوييد اما نظرتان، پشتوانهتان خدا باشد، براى خدا قيام كنيد. يك نفرى هم كه باشيد قيامتان قياملله وقتى باشد، قيام براى خدا باشد، آنوقت ارزش دارد يعنى ارزش الهى دارد، فرادى باشد يا مثنى (انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى) خودتان را متصل كنيد به آن درياى لايزال و كارهايتان را كارهاى الهى كنيد، توجه به احكام خداى تبارك و تعالى داشته باشيد. اين نهضتها براى اين است كه احكام خدا جارى بشود. اينهمه نهضتى كه هست كه حالا سال است كه نهضت شده است، اين براى اين است كه حكم خدا در دنيا جارى بشود، حكم شيطان از اين دنيا بيرون برود. در ايران حكم شيطان جارى است، مىخواهند حكم خدا جارى باشد. شما كوشش كنيد كه در خودتان احكام خدا را جارى كنيد، تعبد داشته باشيد، اعمالى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است انجام بدهيد، خودتان را الهى كنيد. يعنى تابع، چون و چرا ندارد، فرموده است بكن، مىكنيم. خداست، فرموده است بكن، مىكنم. چرا؟ به من ربطى ندارد، (چرا) مال اين است كه يك كسى عادى باشد آدم نداند كه صحيح است يا نه، (چرا) مىگويد. شما وقتى پيش يك طبيبى كه تشخيص داديد طبيب است، وقتى مىگويد فلان كار را بكن، نمىگويى (چرا) نسخه كه مىدهد نمىگويى (چرا) با اينكه طبيب است و يك بشر است.
خودتان را بسازيد تا بتوانيد قيام كنيد
بايد خودتان را بسازيد تا بتوانيد قيام كنيد. خود ساختن به اينكه تبعيت از احكام خدا كنيد، هر چه فرموده است اطاعت كن، هر چه فرمود نه، نه. هر چه فرمود آره، آره. وقتى اينطور شد، يك مرتبه، يك مرتبتى دارد.يك مرتبهاى كه از براى انسان بايد باشد.اگر اين فرد اينطور بشود كه هر چه فرمود نه، نه و هر چه فرمود آره، آره شد و اين تابع اراده حق تعالى شد كه هر چه فرموده است مىكنم، هر چه فرمودهاست نكن، نمىكنم، اين از انسانيت يك مرتبه پيدا شده است، مراتب ديگر هم زياد هست و اگر اين مرتبه از انسانيت هم پيدا شد كه من كارم كارى شد كه براى خدا اين كار را مىكنم، شكست ديگر در آن نيست، كارهائى كه براى خداست شكست در آن نيست.
ايرانىها اگر غير مسلح براى خدا قيام كردند شكست در آن نيست يعنى اگر چنانچه اين مرد ادامه ظلم خودش را هم تا آخر بدهد و ما موفق نشويم به اينكه او را خلعش كنيم از اين سلاح باطل، باز هم ما غم نداريم براى اينكه ما اطاعت خدا كرديم، چون اطاعت، اطاعت خدا بوده است شكست بخوريم اطاعت الله است. پيغمبر(ص) در بعضى جنگ شكست خورد، شكست خورد در بعضى جنگها. حضرت امير در جنگ با معاويه شكست خورد، حضرت سيدالشهدا را كشتند، اما
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 20
اطاعت خدا بود، براى خدا بود، تمام حيثيت براى او بود از اين جهت، هيچ شكستى در كار نبود، اطاعت كرد، تمام شد با اينكه خوب شكست هم داد همه را، همه سلطنت معاويه و اينها را، به هم زد همه اوضاع را، تا حالا هم الان هست.
ان شاءالله همهتان موفق باشيد و همهتان به اين نهضت كمك بكنيد لله تعالى.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 21
تاريخ 13/9/57
مصاحبه امام خمينى با بى.بى.سى
سؤال: حضرت آيت الله! شما بارها براى سرنگونى رژيم شاه، مردم را دعوت كردهايد، دلايل شما براى چنين دعوتى چيست ؟ آيا بيشتر، دلايل سياسى است، يا به خاطر از بين رفتن اسلام و ارزشهاى اسلام است؟ و مبانى عقيدتى حركت اسلامى شما چيست؟
جواب: اسلام دينى است كه هم سياست دارد و هم امورى كه مربوط به غير سياست است، و شاه كه با او مخالف هستيم، هم با سياست اسلامى مخالف است، كه سياست مملكت هم همان است و هم با امور مذهبى، و ما به اين هر دو جهت با شاه مخالف هستيم، هم نسبت به مذهب تعديات و جسارتهايى كرده است و هم نسبت به مملكت خيانتهايى در طول تاريخ زندگيش كرده است و بدين جهت همه مردم ايران با او مخالفند.
سؤال: در صورتى كه حضرت آيت الله در سرنگونى شاه موفق شوند، چه نوع حكومتى را جانشين خواهند كرد؟ آيا يك حكومت نظامى خواهد بود؟
جواب: يك حكومت جمهورى اسلامى، اما جمهورى است براى اينكه به آراء اكثريت مردم متكى است و اما اسلام، براى اينكه قانون اساسىاش عبارت است از قانون اسلام. اسلام در همه ابعاد، قانون دارد و به همين جهت احتياج به قوانين ديگرى نداريم و قانون اساسى قبلى را تصفيه مىكنيم يعنى نظر مىكنيم، هر مقدارش موافق با قانون اسلام است آن را حفظ مىكنيم و هر مقدارش كه مخالف با قانون اسلام است آن را حذف خواهيم كرد.
سؤال: جواب حضرتعالى در مورد اتهامات شاه كه مىگويد شما با كمونيستهاى بين المللى متحد هستيد چيست؟
جواب: جواب ما اين است كه هيچ گاه اسلام با كمونيسم موافق نيست و هيچ وقت ملت اسلام، با كمونيستها موافق نبودهاند. در طول تاريخ ملاحظه مىشود كه مسلمين عليحده بودهاند و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 22
اگر كمونيستى در ايران بوده باشد، مسايلشان مورد نظر مسلمين نبوده است. در اين جنبشى كه الان در ايران است، همه مىبينيد تمام مردم مسائل اسلام را طرح كردهاند و هيچ مساله كمونيستىاى در كار نيست. بنابراين شاه تهمت مىزند و اين دست و پايى است براى حفظ خودش.
سؤال: آيا حضرت آيت الله، در اينكه مردم را دعوت مىكنيد كه با دولت درگير بشوند، نگران جنگ و خونريزى و كشتارى كه بر اثر اين دعوتها به وجود مىآيد نيستيد؟
جواب: براى تحصيل هر حقى البته فداكارى لازم است. مذهب تشيع، مذهب فداكارى بوده است و در ما قبل تاريخ، مردم براى عدالت و براى حقوق از دست رفته خود هميشه قيام كردهاند، هميشه خون دادهاند. ما نگرانى از اين بابت نداريم، براى اينكه اطاعت خدا مىكنيم.
سؤال: آيا شما معتقد هستيد كه ما در يك دورانى از تجديد حيات اسلامى به سر مىبريم؟ و آيا حركتى كه در ايران اتفاق افتاده، در ساير كشورها بروز خواهد كرد؟ و اگر بله، چرا؟
جواب: آنچه ما مىفهميم، اين است كه مسلمانان ايران، از غرب و شرق مسايلى را ديدهاند كه با مصالحشان مخالف بوده است و مدتى هم به علت تبليغات غرب، به از خود بيگانگى دچار شدهاند. نهضت اسلامى امروز، آنان را منقلب كرد و فهميدند كه بايد متكى به خود باشند و به اسلام برگردند و باز فهميدند كه تنها اسلام است كه تمام مصالحشان را تامين مىكند. اميدوارم كه مسلمانان ساير كشورها از تجربيات مسلمانان ايران پند گرفته و توى دهن غرب بزنند و روى پاى خود بايستند و با تمسك به اسلام، به افتخارات گذشته خود دست يابند.
سؤال: مردم اكثر دنيا قدرتى شما را نمىفهمند و سؤال مىكنند كه اين چه قدرتى است، چنين قدرتى از كجا ناشى مىشود؟
جواب: مردم احساس كردند كه ما خيرخواه آنها هستيم و همان مطلبى كه در نهاد آنهاست، ما اظهار مىكنيم و دعوت به آن مىنماييم، علاقه مذهبى هم به ما دارند و قدرت ما ناشى از همين رمز است.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 23
تاريخ: 14/9/57
مصاحبه امام خمينى با مجله فرداى آفريقا
سؤال: خصايص جنبش مردم ايران را عليه شاه چه مىدانيد؟
جواب: اولين و مهمترين خصيصه اين نهضت، اينكه اسلامى است و با شعارها و اهداف اسلامى كه مبين خواستههاى مستضعفين امت است، همراه مىباشد. دومين خصيصه آن اين است كه نهضتى است بدون هيچ گونه وابستگى به خارج. اصولاً نهضت ما نهضتى است مردمى و همه اقشار تحت ستم را در برگرفته است. امروز هيچ كس جز شاه و طرفداران او مخالف نهضت و قيام اسلامى نمىباشد. يكى ديگر از خصايص اين نهضت اين است كه خواستار تغييراتى اساسى در همه ابعاد جامعه ايرانى مىباشد كه عبارت است از سقوط شاه، برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى.
سؤال: آيا دلايل تبعيد خودتان را مىتوانيد تشريح كنيد؟
جواب: پانزده سال قبل كه شاه قصد داشت به دستور امريكا لايحه مصونيت مستشاران آمريكايى را به تصويب مجلسين برساند، من اين خيانت شاه را نسبت به ملت ايران، در طى يك سخنرانى و صدور يك اعلاميه محكوم نمودم و ملت ايران را از اين سياست استعمارى آمريكا مطلع ساختم كه پس از چند روز مرا از ايران پس از آنكه شبانه به منزلم در قم حمله كردند، دستگير و سپس به تركيه تبعيد نمودند و در آنجا هم دولت تركيه تحت فشار افكار عمومى از دولت ايران خواست كه محل تبعيد مرا كشورى غير از تركيه قرار دهد كه سرانجام به عراق تبعيد شدم و در آنجا پس از حدود پانزده سال، دولت عراق تحت فشار شاه مخالفت خود را با فعاليتهاى اسلامى من عليه رژيم سلطنتى و شاهنشاهى ابراز كرد و از اين جهت تصميم گرفتم كه به كويت كه يك كشور اسلامى است بروم تا در آنجا در مورد محل اقامتم تصميم بگيرم و با داشتن ويزاى آن كشور، دولت كويت از ورود من به آن كشور جلوگيرى نمود و به ناچار به فرانسه آمدم، اقامت من در اينجا نيز موقتى است.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 24
سؤال: به چه دليل شما مخالف سلطنت مشروطه و شاه هستيد؟
جواب: مخالف باقى ماندن شخص شاه در مقام سلطنت هستم به دليل اينكه اولاً سركار آمدن او و پدرش به وسيله كودتا و با زور سرنيزه بوده است و خود شاه نيز اعتراف كرده كه متفقين در ايران صلاح ديدند كه من بر سر كار باشم يعنى اراده ملت نقشى در روى كار آمدن شاه نداشته است، بنابراين سلطنت وى از اساس غير قانونى است و از مشروعيت برخوردار نيست و ديگر اينكه شاه در تمام دوران سلطنتش، مستمراً قوانين اسلام را نقض كرده و حقوق كل جامعه ايرانى را پايمال نموده است و در حال حاضر نيز اكثريت قاطع ملت ايران عليه او به پا خاسته است و خواسته آنان اين است كه شاه بايد كنار برود و دهها دليل ديگر كه من كراراً در اعلاميهها و سخنرانىهاى خود تذكر و توضيح دادهام. و اما من مخالف اصل سلطنت و رژيم شاهنشاهى ايران هستم به دليل اينكه اساساً سلطنت نوع حكومتى است كه متكى به آراء ملت نيست بلكه شخصى به زور سرنيزه بر سركار مىآيد و سپس با همين سرنيزه مقام زمامدارى را در خاندان خود به صورت يك حق قانونى بر مبناى توارث، بر مردم تحميل مىكند. طبيعى است زمامدارى كه با سر نيزه يا توارث روى كار آمده و متكى به آراء ملت نيست، هرگز خود را موظف به وضع و يا اجراى قوانينى كه به نفع مردم باشد نمىداند. طومار سلطنت در طول تاريخ، چيزى غير از اين نبوده است.
سؤال: شما آمريكا را به دليل نقشى كه در ايران از لحاظ اعمال اخير آنها و همچنين به دليل عملياتشان از زمان بركنارى مصدق تاكنون بازى مىكند متهم مىكنيد، دليل اين كار را بيان كنيد؟
جواب: ساليان دراز است كه آمريكا برخلاف همه موازين بينالمللى و انسانى، در امور داخلى كشور ايران دخالت مستقيم دارد، به طورى كه امروز مىبينيم وقتى شاه در پرتگاه سقوط قرار گرفته و ملت ايران براى به دست گرفتن سرنوشت خود به پا خاسته است، مستقيماً رئيس جمهور آمريكا و نيز بعضى از ساير مقامات عالى رتبه آمريكايى رسماً دخالت مىكنند و على رغم اراده قاطع ملت ايران اعلام مىكنند كه (ما از شاه حمايت مىكنيم و بايد حمايت بكنيم چون بهترين دوست و حافظ منافع ما در منطقه است). در ساليان دراز مىبينيم كه اكثر و بلكه تمامى سياستهاى شاه در زمينههاى مختلف در جهت تامين هر چه بيشتر منافع آمريكا و همدستان آمريكا بوده است . كشاورزى ايران را به نفع آمريكا نابوده كرده است، مخازن زير زمينى و مخصوصاً نفت را به غارت آمريكا داده است و ايران را با پول نفت، انبار اسلحه ساخت آمريكا و همدستانش قرار داده است كه گذشته از اين كه اين سلاحها به هيچ كارى جز كشتن فرزندان ملت در شهرها و دهات نمىخورد، بيش از چهل هزار مستشار نظامى
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 25
آمريكايى را بر ما تحميل كرده است كه علاوه بر اينكه در هر سال بابت حقوق آنان هزينه كمرشكنى بر ما تحميل مىشود، اصولاً همين مستشاران زير نظارت سفارت آمريكا تمامى اوضاع كشور را براى حفظ منافع آمريكا كنترل مىكنند و قدرت هر گونه آزادى عمل را از ارتش ايران سلب كردهاند و ارتش را على رغم خواست آنان در جهت حفظ شاه بسيج نمودهاند. آمريكا به دست شاه، ايران را به يك پايگاه نظامى در برابر ابرقدرتى رقيب خود درآورده است. شاه با زور سرنيزه حق كارگران و زحمتكشان شريف و محروم ايران را به باد داده است. سرمايه داران آمريكايى، ايران را بهترين نقطه براى استثمار مىدانند و سرمايه خود را به اشكال مختلف به ايران سرازير كردهاند و بايد بگويم كه ابعاد دخالت آمريكا در ايران به قدرى وسيع است كه در اين فرصت، امكان شمردن آنها نيست.
سؤال: راهحلهايى كه شما براى حل سياسى بحران كنونى و آينده در ايران پيشنهاد مىكنيد، كدامند؟
جواب: ما هميشه گفتهايم كه اولين شرط حل بحران كنونى در ايران، بركنارى شاه است و ديگر اين كه آمريكا و نيز ساير دولتهاى بيگانه بايد از دخالت در امور داخلى ما خوددارى كنند و بارها گفتهام كه با بودن شاه هيچ راه حلى وجود ندارد.
سؤال: آيا جريانهاى فكرى ديگرى به جز آنچه شما داريد، مىتوانند در پيشبرد اين مبارزه شركت داشته باشند؟
جواب: در ايران آنچه به صورت يك جريان فكرى وجود دارد همان آرمانها و خواسته اصيل اسلامى است. اگر مردم ايران خواستار برچيده شدن رژيم سلطنتى هستند و يا خواستار برقرارى حكومت اسلامى و يا قطع سلطه اجانب از كشور اسلامى و يا مجازات همه آنها كه به ثروتهاى ملت تجاوز كردهاند و نظاير آنها، همه و همه از اصول و مبانى مترقى اسلامى ناشى مىشود و تمامى شعارها در تظاهرات شهرها و دهات ايران شاهد اين واقعيت است و آنچه را كه جز اسلام و آرمانهاى اسلامى و نهضت اسلامى است، مطالبى است كه نمىشود آن را يك جريان ناميد زيرا در ميان مردم اين مطالب هيچ گونه كاربردى ندارد.
سؤال: آيا جبهه ملى را با كليه اجزاى متشكلهاش حفظ خواهيد كرد؟
جواب: هر فرد يا گروه و دستهاى كه بتواند خود را با خواستههاى نهضت اسلامى موجود در ايران كه عموم ملت در آن شركت دارند هماهنگ سازد، مىتواند در ادامه كار، وظيفه خود را انجام
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 26
دهد، در غير اين صورت در ميان مردم جايى ندارد و ملت ايران هوشيارانه اين مسايل را تعقيب مىكنند.
سؤال: آيا در نظر داريد به منظور تسريع سرنگونى شاه، حركت اعتصابى را به خصوص در صنعت نفت توسعه دهيد؟
جواب: من از عموم كاركنان و كارمندان موسسات و شركتهاى دولتى و خصوصى و مخصوصاً شركت نفت خواستهام كه هر چه وسيعتر به اعتصابات خود ادامه دهند.
سؤال: چه اقداماتى عليه شركتهاى چند مليتى كه در ايران در اوج قدرت هستند و مخصوصاً شركتهاى نفتى، معمول خواهيد داشت؟
جواب: يكى از وظايف دولت آينده اين است كه به تجاوزهاى اين ياغيان بينالمللى كه براى منافع نامشروع خود، ملتها را به خاك و خون مىكشند، در ايران پايان دهد و اين شركتها در ايران با توافق دولتهاى غير قانونى سرمايه گذارى كردهاند، از اين جهت نيز ادامه كار ندارند.
سؤال: روابط ايران و فرانسه پس از بركنارى شاه چگونه خواهد بود؟
جواب: فرانسه و يا هر كشور ديگر كه به آزادى و استقلال ما احترام بگذارد و در صدد تجاوز به منافع ملت ما و غارت مخازن نباشد، ما براساس حفظ آرمانها و مصالح و منافع خودمان، با آنان بر مبناى احترام متقابل رفتار خواهيم كرد؟
سؤال: نظرتان راجع به قرارداد كمپ ديويد چيست؟ و حل مساله فلسطين را چگونه مىبينيد؟
جواب: كمپ ديويد چيزى جز يك فريب و بازى سياسى براى ادامه تجاوز اسرائيل به مسلمين نيست. من بيش از پانزده سال است كه در اعلاميهها و سخنرانىهاى خود، اسرائيل را محكوم كرده و از ملت فلسطين و سرزمين آنان دفاع كردهام. اسرائيل غاصب است و هرچه زودتر بايد فلسطين را ترك كند و تنها راه حل اين است كه برادران فلسطينى هر چه زودتر اين ماده فساد را نابوده گردانند و ريشه استعمار را در منطقه قطع كنند تا آرامش به منطقه باز گردد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 27
تاريخ: 14/9/57
مصاحبه امام خمينى با راديو لوكزامبورگ
سؤال: حضرت آيت الله! بسيارى از مردم غير نظامى كه طرفدار شما هستند، در اين چند روز گذشته در طى تظاهرات به دست ارتش كشته شدند در حالى كه اينها هيچ نوع اسلحهاى در دست نداشتند، آيا شما برنامهاى داريد كه به آنها اجازه داده مسلح شوند؟ و آيا شما فكر نمىفرماييد كه بهترين راه سرنگون كردن رژيم شاه، اين باشد كه بساط و دستگاه دولتى را بكلى فلج كنيد؟ يا اينكه شما تصور مىفرماييد كه ارتش، شاه را رها خواهد كرد؟
جواب: من فكر مىكنم ارتش و هيچ قدرت ديگرى نمىتواند شاه را براى هميشه حفظ كند. شاه تمام پايگاههاى خود را در ايران از دست داده است و هيچ يك از افراد ملت با او همراه نيستند و جيره خواران او براى حفظ شاه كفايت نمىكنند. با وضع اقتصادى فلج شده فكر مىكنيد از ارتش براى هميشه كارى ساخته است؟ اميدوارم اين نهضت، بساط اين دستگاه را در هم پيچد. در ضمن اگر يك وقت احتياج پيدا كرديم كه به صورت ديگر عمل كنيم، در آن وقت آن كارها را اعلام خواهيم كرد.
سؤال: حضرت آيت الله! چرا محرم از نظر اين مبارزات اين قدر مهم است؟ و آيا تصور مىفرماييد كه در طى محرم، اين مبارزه عليه شاه به نهايت خودش برسد؟
جواب: محرم ماهى است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ، هميشه حق بر باطل پيروز شده است. امسال در ماه محرم، نهضت حق در مقابل باطل تقويت مىشود. من اميدوارم كه نهضت اسلامى ايران در اين ماه محرم مراحل آخر خود را طى كند.
سؤال: اقامت حضرت آيت الله در فرانسه مدتش به زودى به اتمام مىرسد، آيا شما هيچ برنامهاى براى آيندهتان داريد؟ و آيا تصور مىفرماييد در همين دهكده نوفل لوشاتو بتوانيد اقامت خودتان را ادامه دهيد؟
جواب: هنوز تصميمى نگرفتهام، بعداً تصميم خواهم گرفت.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 28
تاريخ: 15/9/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه انگليسى ديلى تلگراف
سؤال: حضرت آيت الله به نظر شما در قدم بعدى چه اتفاقى در ايران رخ خواهد داد؟
جواب: نمىتوانم پيش بينى كنم اما نهضت اسلامى ما رو به اوج است، گروههايى هم از خود ارتش و دولتىها به نهضت مردم ملحق شدهاند ولى به طور جزم چيزى نمىتوانم بگويم.
سؤال: آقاى شيخ ابوتراب عاشورى در بوشهر كشته شده است، در اينباره شما چه فكر مىكنيد.
جواب: اين هم يكى از كسانى است كه فداى اسلام شدند و ما از اين فدايىها داشتهايم و خواهيم داشت. اين امور كار را بر شاه بدتر خواهد كرد.
سؤال: آيا حضرت آيت الله تصور مىفرماييد همان طور كه ديروز در مطبوعات پيش بينى شده، شاه داوطلبانه كناره گيرى كند و سلطنت را ترك كند؟
جواب: چارهاى جز اين ندارد. اگر عقل داشته باشد، بايد اين كار را بكند.
سؤال: دليل اينكه حضرت آيتالله به ايران باز نمىگرديد چيست؟ آيا تصور نمىفرماييد كه از داخل بهتر بتوانيد جنبش را هدايت بفرماييد؟
جواب: مردم توجه به اين موضوع دارند كه هر چه من بگويم به صلاحشان است، حال چه از اينجا باشد چه از ايران، و به آن عمل مىكنند. من هر وقت صلاح ديدم به ايران مىروم.
سؤال: اگر حضرت آيت الله تا سوم ماه ژانويه كه ويزاى شما در فرانسه تمام مىشود، در فرانسه باقى بمانيد، تا آن زمان چه برنامه براى ادامه اقامت خودتان خواهيد داشت؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 29
جواب: الان پيش بينى نكردهام.
سؤال: آيا پس از ملاقات آقاى شايتز نماينده وزارت خارجه فرانسه با شما در چند روز قبل تغييرى در بيانيههاى شما درباره اوضاع و احوال رخ خواهد داد؟
جواب: خير، من هرگز حتى براى يك لحظه هم موضع خود را تغيير نمىدهم. اين تكليف الهى است و در صورت سكوت، مسؤول خدا خواهم بود.
سؤال: حضرت آيت الله! عكس العمل شما در مقابل رژيم فرانسه مبنى بر محدود كردن فعاليتهاى حضرتعالى و پيامهاى شما به مردم ايران چگونه خواهد بود؟
جواب: اگر محدود بكنند، ما در فرانسه نمىمانيم و به جاى ديگر خواهيم رفت لكن براى فرانسه صورت خوشى نخواهد داشت.
سؤال: حضرت آيت الله! نظر شما درباره وقايع چند روزه اخير چگونه است؟
جواب: وقايع اخير ايران را مىگوييد، همين دو سه روز تظاهرات و كشتار؟ بله، وقايعى است كه دنبال اين حكومت نظامى و دولت نظامى و ظلمهاى شاه پشت سرهم واقع مىشود و مردم از هر فرصتى براى اظهار حق خود استفاده مىكنند. مطلب همان است كه تا شاه هست اين وقايع هست.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 30
تاريخ: 916/57
مصاحبه امام خمينى با امل
سؤال: در حال حاضر ميليونها مسلمان ايرانى به پا خاسته و براى سرنگونى رژيم شاه تلاش مىكنند و تاكنون هزاران نفر در مبارزه با ارتش و پليس كشته شدهاند، در اين حركت كه به قيادت شما سازمان يافته و رهبرى مىشود، محور اصلى مخالفت كجاست؟
جواب: بيش از پنجاه سال است كه شاه و پدرش با اسلام كينه توزى و دشمنى كردهاند، در هدم اسلام كه تنها دين ضامن استقلال و آزادى كشور است كوشيدهاند و تمام حقوق ملت مسلمان، تمام آزادىها و حتى حقوق اقليتهاى مذهبى را نيز از ميان بردهاند، استقلال كشور بكلى از ميان رفته است و كشور را به سود خود و اربابانشان واژگون نمودهاند. ما مىخواهيم و نيز مردم مىخواهند ريشه و عامل اين فساد و تباهى را قطع كنند، بزرگترين عامل داخلى شخص شاه و خانواده اوست. رهاشدن از قيد و بند بيگانگان ضامن استقلال و آزادى كشور است و قيام مردم براى اين جهت است.
سؤال: برخى از لبنانىها تبليغ مىكنند كه شيعيان لبنان در برابر ساير دولتهاى عربى كه از طوايف ديگر لبنان پشتيبانى مىكنند، بايد با دولت ايران كه به ظاهر يك دولت شيعه است كنار آمده و همكارى كنند، چنين مطلبى را نه تنها در مورد شيعيان لبنان بلكه در مورد شيعيان ساير مناطق عربى نيز تبليغ مىكنند، در اين مورد چه نظر داريد؟
جواب: كسانى كه چنين مطلبى را تبليغ مىكنند، از اسلام و از اوضاع دنيا بىاطلاعند و يا نظر سوء دارند و مغرض هستند. كسى كه از اعمال شاه مطلع باشد، نمىگويد او يك قدرت شيعى است و بايد از او كمك خواست. همه مىدانند كه اين شخص، ايران را كه يك مملكت اسلامى و يك مملكت شيعى است مىكوبد، تمام مخازن آنها را به ديگران داده است و قتل عامهاى زياد كرده است. كسى كه از شاه حمايت كند، يااطلاع است و يا خائن.
سؤال: چه انتظاراتى از مسلمانان لبنان داريد؟
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 31
جواب: از مسلمانان لبنان انتظار دارم كه در قضيه لبنان با هم برادر باشند و با هم بر ضد ظلم قيام كنند و به اين نهضتى كه در ايران برپا شد، به اندازه خودشان همراهى كنند و لااقل تبليغات كنند، هم چنان كه ملت ايران تاكنون به آنها خدمت كرده است و آنان را در مصائبشان تنها نگذارده است.
سؤال: براى دفاع از تجاوزات مستمر اسرائيل، امل شهداى زيادى تقديم كرده است. براى جنوب لبنان چه توصيهاى داريد؟
جواب: همه بايد متحد شوند و متحداً در مقابل اين جمعيت متجاوز بايستند و عمل كنند و دست غاصب او را قطع كنند. اصولاً اين تكليف همه مسلمين است كه قدس را آزاد كنند و شر اين جرثومه فساد را از سر بلاد اسلامى قطع كنند.
سؤال: چه اقداماتى راجع به امام موسى صدر فرمودهايد؟
جواب: در زمانى كه نجف بودم تلگرافى به آقاى ياسر عرفات و تلگراف ديگرى به رئيس جبهه صمود در سوريه نمودم و اينجا هم وقتى سفير ليبى آمده بود، راجع به ايشان صحبت كردم. اميدوارم هر چه زودتر ايشان به لبنان مراجعت نمايند و به مبارزاتشان عليه اسرائيل ادامه دهند. من از اين قضيه متاثرم و دعا مىكنم كه ختم به خير شود.
سؤال: به طورى كه مسبوق هستيد، ساليان دراز بود كه اهل كتاب در كنار مسلمانان و با احترام متقابل زندگى مىكردند، با توجه به جنگ لبنان و نتائج آن، در اين مورد چه نظر داريد؟
جواب: هر كس از اسلام اطلاع داشته باشد، مىداند كه اسلام هيچگاه در مورد اقليت مذهبى و پيروان ساير مذاهب نظر سوء نداشته است و هميشه با آنان با احترام رفتار كرده است، تبليغاتى كه خلاف اين مطلب را برساند از اجانب و دشمنان اسلام است.
سؤال: مىدانيم كه صهيونيسم بين الملل با برقرارى روابط نزديك با كشورهايى نظير ايران و نيز حمايت كامل از رژيم ايران همواره توانسته است ايران را از اعراب در مبارزاتشان عليه اسرائيل جدا نگه دارد، در اين مورد چه نظر داريد؟
جواب: يكى از جهاتى كه ما را در مقابل شاه قرار داده است، كمك او به اسرائيل است. من هميشه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 32
در مطالبه گفتهام كه شاه از همان اول كه اسرائيل به وجود آمد، با او همكارى كرده است و وقتى كه جنگ بين اسرائيل و مسلمانان به اوج خود رسيده بود، شاه همچنان نفت مسلمين را غصب كرده و به اسرائيل مىداد و اين امر، خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است. ملت مسلمان ايران هيچ گاه از اسرائيل پشتيبانى نكرده است و هميشه از اين بابت مورد ظلم و تجاوز دستگاه شاه قرار گرفته است.
سؤال: تحريكات مشكوك و حملات مستمرى وجود دارد كه روابط بين عرب و عجم و ترك و كرد و.... را تيره گرداند، چه راه حلى براى خنثى كردن اين توطئه پيشنهاد مىكنيد و در اين مورد چه نظر داريد؟
جواب: كسانى كه اهل قلم و بيان هستند بايد اين مسائل را براى مردم توضيح دهند و اسلام را به مردم معرفى كنند و بگويند كه اسلام براى مليت خاصى نيست و ترك و فارس و عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است و نژاد و رنگ و قبيله و زبان در اين نظام ارزش ندارد. قرآن كتاب همه است و اين تبليغات كه اين عرب است، آن ترك است ويا فارس يا كرد، تبليغاتى است كه اجانب براى چپاول مخازنى كه در اين ممالك است، آن را رواج مىدهند كه مسلمانان را از هم جدا كنند، مسلمين بايد هوشيار باشند كه تحت تاثير اين تبليغات واقع نشوند.
سؤال: ابرقدرتها و وابستگان آنها نمىتوانند معنى استقلال را دريابند، در منطق سياسى آنها هر كس كه به يكى از آنها متكى نباشد، بلافاصله وابسته به ديگرى معرفى مىشود، اين امر در لبنان زياد به چشم مىخورد، امروز هم نظير آن را در ايران مىبينيم، با توجه به اين مطلب آيا رابطهاى بين حركت اسلامى شما و كمونيستها وجود دارد؟
جواب: خير، رابطهاى وجود ندارد. ما همان طور كه آمريكا را مورد حمله قرار دادهايم، شوروى هم مورد حمله است. براى ما فرقى بين شرق و غرب نيست. ما با اتكاء به خدا و ملت شجاع استقلال واقعى را به دست مىآوريم.
سؤال: گفته مىشود كه سقوط شاه يعنى روى كارآمدن كمونيست ها، آيا اين امر صحيح است؟
جواب: خير، مردم آگاه ايران با تجربيات تلخى كه از كمونيستها به دست آوردهاند، هرگز به آنان مجال دخالت در سرنوشت خويش را نمىدهند.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 33
سؤال: عدهاى تبليغ مىكنند كه فعاليت سياسى از فعاليت دينى جداست، در اين مورد چه مىگوييد؟
جواب: شعار سياست از دين جداست، از تبليغات استعمارى است كه مىخواهند ملت مسلمان را از دخالت در سرنوشت خويش باز دارند. در احكام مقدس اسلام، بيش از امور عبادى در امور سياسى و اجتماعى بحث شده است. روش پيامبر اسلام نسبت به امور داخلى مسلمين و امور خارجى آنها نشان مىدهد كه يكى از مسووليتهاى بزرگ شخص رسول اكرم (ص) مبارزات سياسى آن حضرت است. شهادت اميرالمومنين عليه السلام و نيز حسين عليه السلام و حبس و شكنجه و تبعيد و مسموميت ائمه عليه السلام همه در جهت مبارزات سياسى شيعيان عليه ستمگرىها بوده است و در يك كلمه مبارزه و فعاليتهاى سياسى بخش مهمى ازمسووليتهاى مذهبى است.
سؤال: در اكثر كشورهاى اسلامى موج روز افزونى در گرايش به مذهب به چشم مىخورد، چرا؟
جواب: يكى گرايش بشريت به مذهب است كه دليل آن در احساس پوچى نگران كنندهاى است كه نسل امروز و فرار كرده از مذهب احساس مىكند و از اين رو مذهب را تنها پناهگاه خود مىيابد و ديگر گرايش به اسلام است و آن به اين دليل است كه بشريت از مكاتب رائج زمان براى حل مشكل خود در زمينههاى مختلف زندگى مايوس شده است و با تلاشى كه دانشمندان و نويسندگان اسلامى كردهاند، اسلام را به جامعه بشر به عنوان مكتبى كه مىتواند پاسخگوى همه نيازهاى بشرى شود، معرفى نمودهاند.
سؤال: در جمهورى اسلامى مورد نظر شما، اقليت مذهبى چه نقشى دارند؟
جواب:اسلام هميشه حافظ حقوق مشروع اقليتهاى مذهبى بوده و هست، آنان در جمهورى اسلامى آزادند و آزادانه به مسائل خود مىپردازند و در پناه حكومت اسلامى چون بقيه افراد در اظهار عقيده آزادند.
سؤال: زنان توده عظيمى از مسلمانان را تشكيل مىدهند، چه نقشى و چه حقى شما براى زن در نظام اسلامى قائل هستيد؟
جواب: هم اكنون زنان مسلمانان ايران در مبارزات سياسى و تظاهرات بر ضد شاه شركت دارند. به من اطلاع دادهاند كه در شهرهاى ايران زنان جلسات سياسى دارند. در نظام اسلامى، زن
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 34
همان حقوقى را دارد كه مرد دارد، حق تحصيل، حق كار، حق مالكيت، حق راى دادن، حق راى گرفتن. در تمام جهاتى كه مرد حق دارد، زن هم حق دارد ليكن هم در مرد مواردى است كه چيزهائى به دليل پيدايش مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردى هست كه به دليل اينكه مفسده مىآفريند، حرام است.اسلام خواسته است كه زن و مرد حيثيت انسانى شان محفوظ باشد. اسلام خواسته است كه زن ملعبه دست مرد نباشد. اين كه در خارج منعكس كردهاند كه در اسلام با زنها با خشونت رفتار مىشود، امر غير صحيحى است و تبليغات باطلى است كه از مغرضين حاصل شده و الا مرد و زن هر دوشان در اسلام اختيارات دارند، اگر اختلافاتى هست، براى هر دو هست و آن مربوط به طبيعت آنان است. سؤال: آيا هيچ يك از دولتهاى عربى به نهضت شما كمك كردهاند يا خير؟ جواب: هيچ كدام تا كنون كمك نكرده اند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 35
تاريخ: 16/9/57
مصاحبه امام خمينى با نيوزويك
سؤال: حضرت آيت الله! در مطبوعات غرب، براساس اعلاميههائى كه در ايران پخش شده، اين طور منعكس كردهاند كه حضرت عالى اعلام جهاد كردهايد، آيا اين خبر صحت دارد؟
جواب: خير صحت ندارد.
سؤال: آيا حضرت آيت الله نگران اين نيستند كه پيامها يا بيانيههاى فعلى در ايران به نام شما توزيع شود يا شده باشد؟
جواب: اعلاميههاى من را مردم با مراجعه به افراد مطمئنى در ايران مىشناسند.
سؤال: در محافل غربى شايع است كه شما به وسيله چپىها كنترل مىشويد. آيا معتقديد كه كمونيستها در ميان افراد شما باشند؟
جواب: نه، ابداً. اين حرف به طور كلى دروغ است.
سؤال: پس از اين كه ويزاى شما تمام شود، برنامههاى شما چيست؟ آيا باز هم اينجا خواهيد ماند، يا به يك كشور عربى خواهيد رفت؟
جواب: بعداً تعيين مىكنم.
سؤال: اين جا شايع است كه ملك حسين به پاريس مىآيد تا بين شما و شاه مصالحهاى بكند، آيا اگر به پاريس بيايد، شما او را خواهيد پذيرفت؟
جواب: نه، نخواهم پذيرفت.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 36
سؤال: آيا شما به كسانى كه اطراف شما هستند و با شما كار مىكنند اطمينان داريد؟ جواب: بله، اطمينان دارم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 37
تاريخ: 16/9/57
مصاحبه امام خمينى با مفسر لوس آنجلس تايمز آمريكا
حضرت آيت الله! از اينكه به من اين فرصت را براى مصاحبه دادهايد تشكر مىكنم. سؤال: شكل دولت اسلامى كه شما براى آينده در نظر داريد چگونه است و آيا اين يك شكلى است درسوسياليزم اسلامى و آيا دولت اسلامى شما، چگونه مىخواهد يك كشور صنعتى نوين را اداره بكند؟
جواب: اما شكل حكومت ما جمهورى اسلامى است، جمهورى به معناى اينكه متكى بر آراء اكثريت است و اسلامى براى اينكه متكى به قانون اسلام است و ديگر حكومتها اينطور نيستند كه تكيه بر قانون اسلام داشته باشند. اما اداره مملكت، كارشناسانى هستند كه الان در انزوا هستند و در زمان حكومت شاه، از باب اينكه انسانهايى امين بودهاند، از صحنه بركنار ماندهاند آنها، از باب اينكه با شاه نمىخواستند همراهى بكنند، اينها كارشناسانى هستند كه كار را انجام خواهند داد.
سؤال: حضرت آيت الله! آيا شما علاقهاى يا اهميتى به همكارى با عناصر ماركسيستى مىدهيد؟ و آيا بين هدفهاى جنبش شما و ماركسيستها هيچ سازگارى وجود دارد؟ و آيا نسبت به مقاصد شوروى در ايران نگران هستيد؟
جواب: هدفهاى ما با هدفهاى آنها مختلف است، ما متكى بر اسلام هستيم و بر توحيد و آنها مخالف با هر دوى آنها هستند، احكام ما احكام اسلام است و آنها اسلام را نمىپذيرند و لذا ما به آنها نه تنها علاقهمند نيستيم كه همكارى نداريم و نخواهيم داشت. اما راجع به شوروى، نه، ما نگرانى نداريم براى اينكه ملتى كه خودش سرپاى خودش زندگى مىكند، كسى نمىتواند در امور آن دخالت كند.
سؤال: حضرت آيتالله! درگزارشهاى مطبوعاتى آمده است كه دولتهاى ليبى و جبهه ملى آزاديبخش فلسطين حركتهاى ضد شاه را در ايران تقويت مالى مىكنند. ممكن است
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 38
حضرتعالى بفرمائيد كه سازمان آزاديبخش فلسطين و ليبى و ساير كشورها و احزاب كمونيست تا چه مقدار جنبش شما را كمك مىكنند؟
جواب: ما به كمك مالى آنان احتياجى نداريم و به كمكهاى ديگر از قبيل كمكهاى تبليغاتى هم كه احتياج هست، هيچ كس كمكى نكرده است. و اما احزاب كمونيست و كشورهاى ديگر چون آن دو، هيچ كارى براى ما نكردهاند و اين است استقلال به معناى عالى كلمه.
سؤال: حضرت آيت الله! انتظار شما چيست؟ چه موقعى اين تضاد و جنگ به پايان خواهد رسيد؟ و آيا اين جنگ و نتيجه اين جنگ را چگونه انتظار داريد؟ آيا اين جنگ را جنگ مقدسى مىدانيد؟
جواب: اما جنگ ما جنگ مقدس است براى اينكه براى اسلام است، براى خداست و چيزى كه براى خدا باشد مقدسترين امور است و اما نتيجه، ما تا وقتى كه نتيجه آخر كه عبارت از كوتاه شدن دست اجانب و رفتن رژيم سلطنتى است تحقق پيدا نكند، دست از مبارزات خود بر نمىداريم، مردم به غير آن راضى نيستند.
سؤال: به نظر حضرتعالى حكومت اسلامى شما با مسائل بانكى و مسأله بهره چگونه برخورد خواهد كرد؟ با مساله صنايع چگونه برخورد خواهد كرد؟ آيا حضرتعالى در افكار خودتان با عربستان سعودى نزديكتر هستيد يا ليبى؟ يا تصور مىفرمائيد كه يك چيزى است متفاوت از همه اينها؟
جواب: اما راجع به بهره بانكى، ما بانكهايى كه بىبهره باشد بايد تاسيس كنيم. ما بهرهها را جايز نمىدانيم. اما راجع به صنايع، صنايع را در ايران به بهترين وجه پايهگذارى خواهيم كرد و اما آنچه كه امروز به عنوان صنايع است در ايران، مونتاژى بيش نيست و اصولاً به درد نمىخورد.
سؤال: راجع به ليبى چه؟
جواب: آن مساله ديگرى است، ما در مسايل اسلامى كه آنان به آنها عمل مىكنند موافقت داريم.
سؤال: روابط دولت اسلامى حضرت آيت الله با امريكا چگونه خواهد بود؟ آيا شما فروش نفت را به غرب ادامه مىدهيد؟ و روابط شما با شوروى چگونه خواهد بود؟
جواب: ما با تمام دولتها در صورتى كه دخالت در امور داخلى ما نكنند و براى ما احترام متقابل
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 39
قائل باشند، با احترام رفتار مىكنيم و نفت را هم هر كس مشترى است به او مىفروشيم. ما از زيادهروى و غلط روىهايى كه راجع به نفت بوده است و چيزهايى كه خلاف مصلحت ملت بوده است، جلوگيرى مىكنيم والا نفت را مىفروشيم.
سؤال: روابط شما با شوروى چگونه خواهد بود؟
جواب: همانطور كه با آمريكا، فرقى ندارد، روابط مثل هم است.
سؤال: در مورد مسائل اجتماعى، حضرت آيت الله حضور زنان را در دانشگاه و يا كار كردن آنان را در جامعه چگونه مىبينند؟ و آيا براى آنها محدوديتهايى قائل مىشوند كه الان در جامعه كنونى وجود ندارد؟ نظر حضرتعالى در مورد كنترل مواليد و يا تحصيل زنان و مردان در دانشگاه به صورت مخلوط چيست؟
جواب: زنان در جامعه اسلامى آزادند و از رفتن آنان به دانشگاه و ادارات و مجلسين به هيچ وجه جلوگيرى نمىشود، از چيزى كه جلوگيرى مىشود، فساد اخلاقى است كه زن و مرد نسبت به آن مساوى هستند و براى هر دو حرام است. راجع به مواليد، تابع آن است كه حكومت چه تصميمى بگيرد.
سؤال: ممكن است راجع به تاريخچه و نماى تاريخى جنبش تاريخى خودتان و توسعهاش در طى پانزده سال گذشته از زمانى كه در تبعيد بوديد، براى من شرح دهيد؟ چگونه در سازمان دادن چنين جنبش بسيار موثرى اقدام كرديد و سازماندهندگان اين جنبش چه كسانى بودند و چه نوع از روابط و تامينهاى مختلف كه براى دنيا باور كردنى نيست، وجود داشته و دارد؟
جواب: اصل جنبش و مقدمات آن طولانى است ولى آنقدر كه به طور اختصار مىتوانم بگويم، اين است كه شاه از ابتداى سلطنت غاصبانهاش خيانتهاى بىشمارى كرد و مواردى هم پيش آمد كه قدرت آن پيدا شد كه او را از مملكت بيرون كنند كه مع الاسف سستى كردند. شرح مبارزات پانزده ساله اخير بدين صورت بود كه شاه برخلاف مصلحت ملت كارهائى انجام داد، ابتدا علماء اسلام مخالفت كردند و اين مخالفت به گرفتارى شبانه من انجاميد. در پانزده خرداد 42 از قرارى كه مىگويند، پانزده هزار نفر كشته شدند. قريب يك سال در زندان و حصر بودم، پس از آزادى به مبارزاتم ادامه دادم و مفاسد و جنايات شاه را افشاء نمودم تا اينكه يكى از خيانتهاى بزرگ شاه يعنى قضيه كاپيتولاسيون پيش آمد و شاه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 40
مستشاران آمريكائى را مصونيت داد، از اين جهت كه اين قضيه مخالف مصالح اسلام و كشور بود، من با آن شديداً مخالفت نمودم و به دنبال آن شبانه دستگير شدم و مستقيماً به تركيه تبعيد شدم. يك سال در تركيه بوديم، پس از آن ما را تحويل عراق دادند و قريب چهارده سال در عراق بوديم، در طول اين مدت من در مواقع مختلف، جنايات شاه را چه در اعلاميه و چه در خطابه اعلام مىكردم و هر فاجعهاى را گوشزد مىنمودم و هرگز ساكت ننشستم و بعد هم كه به اينجا آمدم. و اما سازمان دادن نهضت اسلامى همگانى ملت ايران، اين نهضت، جنبشى است كه همه مردم را شامل مىشود و از آنها و مردم سرچشمه مىگيرد و اعتقادش به اين است كه اين نهضت را تا به ثمر رسيدن بايد ادامه داد. البته ما روحانيون مردم را هدايت كرديم و تمام جرائم رژيم را افشاء كرديم و روشنگرى روحانيون، بحمدالله مفيد واقع شد و مردم روشن شدند و يك تحول فكرى براى جامعه ايران به وجود آمد، به طورى كه همه با هم يك صدا به دنبال يك راه و مقصد در حركتند و آن نابودى اين دودمان و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و برقرارى حكومت اسلامى است و اين هدف در سراسر ايران حكمفرماست. در مركز، همين مطلب را مىخواهند، در شمال و جنوب و شرق و غرب هم همين موضوع را طالبند. همه فرياد استقلال، آزادى، حكومت اسلامى را سر دادهاند و مىخواهند، چرا نخواهند؟ شاه تمام مخازن زير زمينى و روى زمينى آنان را به غارت داده است، استقلال سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى آنان را بر باد داده است. آنان مىخواهند و همگى مىخواهيم كه شاه را به جزاى اعمالش برسانيم و اين نداى مجازات شاه در سراسر ايران طنين انداخته است. شاه غير از اينكه برود هيچ چارهاى ندارد، البته اگر به دست مردم نيفتد. آمريكا و ساير كشورهائى كه از او پشتيبانى مىكنند، خطاكار و در اشتباهى بزرگ هستند و اين پشتيبانى براى خودشان بسيار مضر است و بايد در اين امر تجديد نظر كنند.
سؤال: آيا از طرف مقامات آمريكائى، هيچ نوع تماسى با حضرتعالى گرفته شده است؟
جواب: خير.
سؤال: پس از پايان اقامت در فرانسه، كجا خواهيد رفت؟
جواب: تصميم نگرفتهام.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 41
تاريخ:18/9/57
بيانات امام خمينى در مورد تكليف شرعى مسلمين در برابر سلاطين جائر از ديد پيشوايان معصوم
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
قيام مسلمين در مقابل نقض عهد خدا و سنت پيغمبر واجب است
از حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه خطبهاى نقل شده است كه در آن خطبه علت قيام خودشان را برضد حكومت وقت ذكر فرمودهاند و آن اين است كه فرمودهاند خطاب به مردم كه پيغمبراكرم فرموده است كه كسى كه ببيند يك سلطان جائرى حلال مىشمرد حرمات الله را، چيزهائى را كه خداوند حرام كرده است اين آزاد مىگذارد و مخالف سنت رسول الله عمل مىكند و عهد خدا را مىشكند، اگر كسى ديد يك سلطان جائرى اين كارها را مىكند و معذلك ساكت شد و تغيير نداد با قول خودش، با عمل خودش اين انحرافى كه سلطان جائر پيدا كرده است تغيير نداد، خداى تبارك و تعالى حتم كرده است، حتم است بر او كه اين آدمى كه ساكت شد در مقابل اين سلطانى كه حرمت احكام خدا را نگه نمىدارد، مخالف سنت رسولالله عمل مىكند و عهد خدا را مىشكند، اين ساكت بشود در مقابل يك همچون سلطانى و قولاً و عملاً تغيير ندهد مسير اين سلطان جائر را، حتم است بر خداى تبارك و تعالى كه جاى او را هم جاى همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد. يعنى اين سلطان جائر كه اينطور اوصاف را دارد، سنت پيغمبر اكرم را تغيير مىدهد و عهد خدا را مىشكند و حرمات الله را سزاوار و رها مىكند يعنى مستحل است، ولو اين آدم كه اين چيزها را از اين آدم مىبيند و ساكت است، همه كارهاى واجب و مستحب هم به جا بياورد، آدمى باشد كه سه وقت نماز مىخواند، در مساجد مىرود، آدمى باشد كه احكام خدا را همه را ترويج مىكند، موافق رضاى خدا عمل مىكند همه كارهاى خوب را مىكند، از همه كارهاى بد هم اجتناب مىكند لكن ساكت است در مقابل سلطان جائر، حسب اين روايتى كه نقل شده است از سيدالشهدا سلامالله عليه كه به منزله علت قيام ايشان است بر ضد حكومت وقت، اينست كه مىخواهند عمل به قول رسول الله بكنند كه مبادا يك وقت تخلف بكنند و كسى كه تخلف بكند جاى او جاى همان سلطان جائر است يعنى در هر طبقهاى از جهنم كه سلطان جائر، يك همچو سلطان جائرى جا دارد، اين آدمى هم كه ساكت است كه اين سلطان جائر هر كارى مىخواهد بكند، ساكت است او، جايش جاى همين سلطان جائر قرار دارد.
حالا ما حساب بكنيم ببينيم كه آيا حكومت وقت ما، سلطان وقت ما اين اوصافى كه ذكر
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 42
فرموده اند، دارد؟ اگر اين اوصاف را دارد و ما ساكتيم، بايد همين معنائى كه فرمودهاند، بر ما منطبق بشود و ايشان در يك وقتى اين مطلب را فرمودهاند كه وقتى قيام كردهاند و نهضت كردهاند در مقابل يزيد، اين سلطان جائر، با يك عدد كمى در مقابل يك عده كثيرى و در مقابل ابرقدرت كه در آنوقت همه مواضع قدرت دستش بوده است، كه عذر را از ما ساقط كند كه ما بگوئيم كه مثلاً ما عددمان كم بود، ما زورمان كم بود. اين را در وقتى ايشان فرمودهاند كه مىخواستند قيام كنند بر ضد سلطان جائر وقتشان، خطاب كردند به مردم و خطبه خواندند و علت قيام است اينكه چرا من در مقابل اين آدم قيام كردم براى اينكه اين عهد خدا را شكسته است و سنت پيغمبر را مخالفت كرده است و حرمات الله تعالى را نكث كرده است و نقض كرده است و پيغمبر فرموده است هر كه ساكت بنشيند و تغيير ندهد اين را، جايش جاى همان يزيد است در جهنم، جائى كه يزيد دارد، كسى كه سكوت كند جايش جاى اوست.
حالا ما ببينيم يزيد چه كرده است كه حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه در مقابلش قيام كردند و همچو مطلبى را فرمودهاند و برنامه دادهاند. حضرت سيدالشهدا مطلبى را كه فرمودهاند، اين مال همه است، يك مطلبى است عمومى، (من راى) هر كه ببيند، هركسى ببيند يك سلطان جائرى اينطور اتصاف به اين امور دارد و در مقابلش ساكت بنشيند، نه حرف بزند و نه عملى انجام بدهد، اين آدم جايش جاى همان سلطان جائر است.
يزيد يك آدمى بود كه به حسب ظاهر متشبث به اسلام بود و خودش را خليفه پيغمبر حسابكرد و نماز هم مىخواند، همه اين كارهائى كه ماها مىكنيم آن هم مىكرد، اما چه مىكرد؟ اما از آن طرف معصيت كار بود، مخالف سنت رسولالله مىكرد. رسولالله سنتش اين است كه بايد با مردم چه جور عمل بكنند، او خلافش عمل مىكرد، بايد حفظ دماء مسلمين بشود، دماء مسلمين را مىريخت، بايد مال مسلمين هدر نرود، او هدر مى داد مال مسلمين را. همان شيوهاى كه پدرش معاويه هم داشت و اميرالمومنين هم قيام كرد در مقابل او منتهى حضرت امير لشگر هم داشت ولى سيدالشهدا عدد خيلى كمى در مقابل يك ابرقدرت بود.
ما ببينيم كه اين كارهائى كه او (يزيد) كرده است، به اين حكام وقت ما و به سلطان وقت ما تطبيق مىشود؟ اين مسائلى كه رسولالله فرموده است، اينها تطبيق مىشود بر اين؟ سلطان است؟ جائر است؟ اين معلوم است كه الان سلطه دارد، (سلطان) يعنى سلطه دارد، الان سلطه دارد و جائر هم هست، خودش هم شايد قبول داشته باشد كه جائر است، همه كس هم ميداند كه اين آدم جائر است. خوب مخالفت سنت رسول الله را نكرده؟! هر چه رسول الله فرموده است، ايشان عمل كرده؟! يا اقوال رسول الله را به حساب نمىآورند اينها؟ اينها سنت رسول الله را به حساب نمىآورند. بله در ايام عمرش براى اينكه من و شما را بازى بدهد يك دفعه هم مىرود به حرم حضرت رضا و آنجا يك، دو ركعت نماز هم مىخواند، من هم نمىدانم با چه حالى مىخواند، يك دو ركعت نماز هم آنجا مىخواند و يك حرفهائى هم آنجا ميزند. اين چيزها، اين براى اغفال من و شماست، آيا به سنت رسول الله عامل
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 43
است؟! ايشان عامل سنت رسول الله هست؟! سنت رسول الله اين است كه دماء مسلمين محفوظ باشد، ايشان حفظ كرده است دماء مسلمين را؟! الان اطلاعى كه رسيده است در همين چند روز، در همين دو، سه روز در اصفهان پنجاه نفر، در كجا، در كجا چقدر كشته شدهاند. بى اطلاع ايشان است؟! با اطلاع است. بىاطلاع دولت است؟! با اطلاع دولت است. بىاطلاع شاه است؟! اينها بىاطلاع شاه كارى نمىكنند و من نگرانم از فردا و پس فردا براى اينكه يك خبرى به ما رسيده است كه ان شاءالله دروغ است و من هم حمل كردم كه اين يك تبليغاتى باشد ولى خوب محتمل است و آن اينكه اينها اعلام كردند به اينكه فردا و پس فردا آزادند مردم در شعائر خودشان و در شعائر مذهبى و در عزادارى آزادند. از آن طرف اطلاع دادند كه يك نقشهاى در كار است و آن نقشه اين است كه يك عددى از اشرار را بين مردم به همان صورت مردم وارد معركه كنند، اين راهپيمائى كه علما و ساير طبقات بنا دارند كه فردا در همه شهرهاى ايران و قصبات انجام بدهند، اينها يك عدهاى از اشرار را كه مربوط به خودشان است، در بين اينها وارد كنند و آنها شلوغكارى كنند آنها كه شلوغكارى كردند، اينها بگويند كه خوب -آزاد اين يك تظاهرات آرام نبوده و شلوغ كردند و با رگبار مسلسل مردم را از پا درآورند. خوب من احتمال اين معنا را مىدهم كه اين يك اشتهارى است كه اينها دادهاند براى اينكه مردم را از اين كارى كه فردا بنا دارند بكنند، مردم را از آن كار وا دارند و نگذارند بشود يعنى خود مردم نكنند و آنها به مقصد خودشان رسيده باشند كه هم گفته باشند كه خوب ما كه آزاد گذاشتيم مردم را و خود مردم بيرون نيامدند لكن خوب يك احتمالش هم اينست كه يك نقشه شيطانى در كار باشد و اين البته موجب نگرانى است كه فردا اينها چه خواهند كرد.
حمايت شاه از ارتش سركوبگر اسرائيل با چپاول بيت المال مسلمين
لكن مساله اين است كه الان اين يك سلطان جائرى است يعنى يك سلطهاى دارد بر مردم، قشون دارد، لشگر دارد و قدرتهاى بزرگ هم دنبال سرش هستند و سلطان جائر است و همه اين اوصافى كه فرمودهاند، در ايشان هم هست. نفوس مسلمين را خداى تبارك و تعالى محرم كرده است كه كسى تصرف در آن بكند و مردم را بكشد اين يكى از حرمات الله است و ايشان اجازه مىدهد، امر مىكند، به آن. اموال مسلمين بايد محفوظ باشد، اموال ملت ايران بايد محفوظ باشد براى خود ملت ايران، نفت ايران مال خود ايران است مراتع ايران مال خود ايران است، بايد به درد خود ايران بخورد، شيلات ايران بايد به درد خود ايران بخورد مال خود ايران است، جنگلها مال خود ايران است، مخازن زيرزمينى هر چه هست مال خود ايران است، بايد خود ايرانىها بيرون بياورند، استخراج بكنند و استفاده كنند و براى همين مصالح خودشان، براى ملت، ايشان همه اينهائى را كه ذكر كردم به باد دادند.
بر همه حرام است كه اموال مسلمين را، آن اموالى كه مال يك ملت است به باد بدهد و به دشمنهاى اسلام مثل اسرائيل بفروشد، اسرائيلى كه الان در حال جنگ است با مسلمين، نفت او را، بيشترش را مىگويند كه از ايران اداره مىشود، در ازائش آن هم از قرارى كه مىگويند بسيارى از اين كشته هائى
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 44
كه ما داديم با سربازهاى اسرائيل شده است. پس اين مستحل حرماتالله است. هم نفوس مسلمين را به باد دارد مىدهد و هم اموال مسلمين را. مراتع ما را به غير داده است، جنگلهاى ما را به شركتهاى خارجى داده است، شيلات را با كشتن چندين هزار، آنطور كه مىگويند چندين هزار نفر را كشتند تا شيلات را از مردم بيچاره گرفتند و به غير واگذار كردند، نفتمان هم كه همه مىدانيد كه دارند چه مىكنند كه بعد از چند وقت ديگر ايران هيچ چيز ندارد، هر چه هست غارت كردند و بردند.
خيانتها و جنايات جبران ناپذير شاه مانعى براى قبول توبه وى
اين صورتى هم كه ديديد، لابد اينجاها هم مثل اينكه آوردند، اين صورتى هم كه ديديد كه اين چپاولگرها خارج كردند از ايران و اموال ايران را به خارج بردند و بعد از اينكه همه اينها را به خارج بردند، آنوقت به فكر اين افتادند كه نه، ديگر كسى نبرد، ديگر كى نبرد؟ خوب بردند تمام شد. سه هزار ميليون و بيشتر، سه هزار و چند صدميليون از خود ايشان يا، اين چيزى بوده است كه حالا بردند، آنهائى كه قبلاً بردند خدا مىداند چقدر است. از اول اينها شروع كردند به بردن، رضا شاه جواهرات ايران را آنوقتى كه مىخواستند بيرونش كنند آنطورى كه براى من نقل كردند از يك صاحب منصبى (يكى از آقايان نقل كرد از يك صاحب منصبى كه همراه بوده است) وقتى رضا شاه را متفقين آمدند و بيرونش كردند، در اين خلالى كه مىخواست برود، چمدانهاى جواهر را پركرد، چمدانهارا پر كردند از جواهرات ايران و راه افتادند كه ببرند منتها بين دريا (همان صاحب منصب نقل كرده بود) كه با كشتى اين آدم را مىبردند، يك جايى نگه داشتند و يك چيز ديگرى، يك بلمى يا يك كشتى كه آن شخص گفته بود مخصوص حمل دواب بوده است، آنها آوردند متصل كردند به اين كشتى و به او گفتند كه تو برو توى آن كشتى لكن همانجا چمدانها را برداشتند و انگليسها بردند، تمام شد. آن زمان او اين كار را كردند غير از آنهايى كه دزديده بود و برده بود.
يك وقتى در يك سفر رفته بود، يك سفرى كه مورد خطر شايد بود، مرحوم مدرس رحمهالله كه آن روز مخالف با رضاشاه بود و جانش را هم سر همان مخالفت داد، گفته بود كه من دعا كردم به شما در اين سفر كه سالم برگرديد، خيلى خوشحال شده بود كه مدرس به او دعا كرده، گفت دعا كرديد؟ خوب، ايشان گفته بود آخر نكته دارد، اينست كه اگر تو در اين سفر مرده بودى همه اموال ما از بين رفته بود، من مىخواهم زنده باشى تا اموالمان را پيدا كنيم.
در زمان او آن كارها را او مىكرد، در اين زمان هم از اولى كه ايشان وارد سلطنت شده (ديگر جلوتر خيلى تجربه كرده است، تجربههاى پدر را داشته است) از اول بنا گذاشته به اينكه اموال را ببرد بانكهاى خارجى، بانكهاى آمريكا، هر جاى ديگر، در آنجاها انبار كردند اموال اين ملت را كه وقتى كه اگر يك اتفاقى افتاد برود سراغ آن اموال و ملت نبايد بگذارند اين فرار كند، اين الان در صدد است. گفتند رفته به جزيره كيش و من اولش كه يك خوفى كردم كه اين گاهى وقتها كه از ايران، از تهران خارج مىشد آنوقت يك مفسدهاى مىخواست واقع بشود، امر مىكرد كه بكشند و خودش
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 45
مىرفت بيرون، من در ذهنم آمد كه مبادا براى فردا و پس فردا هم يك همچو تهيهاى ديدهاند لكن محتمل است كه نباشد ان شاءالله، بعضى هم گفتند رفته آنجا كه ديگر كار آخرى را انجام بدهد. اين البته در صدد است كه فرار كند، ملت ايران بايد نگذارند اين فرار كند، آنقدرى كه مىشود. امكان ندارد البته كه يك كسى بتواند سزاى عمل اين آدم را به او بدهد، يك آدمى كه سى و چند سال است مسلط شده است بر اين ملت و همه چيز ملت را به باد داده است، يك آدمى كه مادرها را به عزاى اولادشان نشانده است و همين امروز كسى گفت كه يك زن بوده است كه سه تا بچه داشته هر سه بچهاش كشته شدند، يك پدر و مادرى كه حالا وقتى كه مىآيند توى خانه مىبينند ديروز پنج نفر سر سفره بودند حالا دو نفر شدند، مگر مىشود كه اين را ما در اين دنيا بتوانيم جزايش را به او بدهيم؟ يك آدم كه مىكشد يك كسى را، همان مقدار مىشود خودش را بكشند و همين، بس، خون اين هم خون يك آدم است (اگر آدم باشد). كسى كه سى و چند سال است بر اين ملت تسلط پيدا كرده و كشتار كرده و آنطور كشتار كرده و دزدى كرده و آنطور دزدى كرده و خيانت كرده و آنطور خيانت كرده و جنايت كرده و آنطور جنايت كرده، مگر بشر مىتواند كه اين را به سزاى اعمالش برساند؟ يك جان بيشتر ندارد مقابل يك نفر و حالا عجب، من گاهى وقتها از فهم بعضى از اشخاص تعجب مىكنم كه مىگويند خوب حالا آمده، حالا آمده عذر خواسته ديگر، حالا بپذيرد، آمده گفته است كه من اشتباه كردم، خوب بپذيرد ديگر از او. چى بپذيريم؟ مگر خدا مىپذيرد از او اين عذر را؟ خدا حق الناس را نمىگذرد، خود ناس بايد بگذرند، خود مردم بايد بگذرند تا خدا بگذرد. مگر خدا مىگذرد از حق الناس ؟(بيائيد حالا مصالحه بكنيد، بيائيد حالا خوب، عفو بكنيد، نمىدانم چه) يك آقاى ريش سفيدى يك كاغذ مفصلى نوشته بود، البته خودش آدم دانشمندى است لكن ادراكش، يك خرده عقلش ناقص است، به من نوشته بود كه پيغمبر اكرم در فلان جا فلان آدم را بخشيد، در فلان جا فلان كافر را بخشيد، در فلان جا فلان كسى را بخشيد. تاريخ براى من نوشته بود، مثل اينكه من حق دارم كه ببخشم ايشان را، به من چه ربط دارد؟ بچههاى آن پيرزن را كشته، من ببخشم چطور من ببخشم كشتههائى كه از اين ملت، جوانهائى كه از اين ملت به باد رفته؟! همين امشب شما احتمال بدهيد كه عدهاى را كشته باشند، همين امروز اطلاع رسيد كه اشخاصى را كشتند، مردم را كشتند، ما بنشينيم بگوييم كه شما اعليحضرت حالا ديگر باشيد؟! ديگر ازاين به بعد حكومت نكنيد، اعليحضرت باشيد؟! آخر اين چه منطقى است چطور انسان همچو حرفى را مىتواند بزند؟
(بيائيم به قانون اساسى حالا عمل بكنيم)! معنى به قانون اساسى عمل كردن اين است كه آقا (يعنى همين قانون اساسىاى كه الان دست است) كه ايشان سلطان باشند و عرض مىكنم كه حاكم نباشند. آخر مىشود يك همچو چيزى؟ امكان دارد براى يك آدم، يك كسى كه اول ادراك آدمى داشته باشد؟ حيوان هم نمىتواند يك همچو حرفى بزند كه ما ديگر اين را بيائيم و عفوش كنيم. يكى عفوش بكند؟ كى حق دارد كه اين را عفوش بكند؟ مگر با من يك كارى كرده كه حق من است كه عفوش بكنم؟ حق يك ملت را خورده است اين، خون يك ملت را ريخته اين آدم، اين ناكث عهدالله
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 46
است. خدا از همه مردم عهد گرفته است به اينكه بايد اطاعتش بكنند، اين ناكث عهدالله است. خودش هم تعهد كرده است، در مجلس اولى كه به اين سلطنت غاصب رسيده، آمده است در مجلس و قسم خورده است به اينكه به مذهب شيعه وفادار باشد، مروج باشد، به ملت خيانت نكند. آن قسمهائى كه مىخورد اين، نقض اين عهدش هم كرده است، قرآن را گذاشته و قسم خورده و خدا را شاهد گرفته است، عهد كرده است به اينكه به ملت خيانت نكند، مذهب شيعه را ترويج كند. ترويجش همين است كه مىبينيد و امانتش هم همين است كه شما داريد مىبينيد. مخالف سنت رسولالله هم كه الى ماشاءالله هر چه بخواهيد مخالف سنت رسول است.
مخالفت با شاه يك تكليف شرعى است
اگر كسى ببيند محمدرضاخان را كه اين اوصاف را دارد، سكوت كند، جايش جاى محمدرضاخان است در جهنم، ولو نماز شب بخواند، ولو يك عالم باشد، ولو تمام عمرش را در اطاعت الله صرف كرده باشد، اگر در مقابل اين آدم ساكت بنشيند (به حسب اين نقلى كه از رسول الله كردهاند و نقلى كه از سيدالشهدا كردهاند كه مىفرمايد رسول خدا چنين فرموده است) چطور مىشود يك ملت ساكت بنشيند؟ عذر همه منقطع است، همهها منقطع است، اگر ما چهار نفر هم بوديم قاعدهاش بود كه قيام كرده باشيم. هيچ كس نمىتواند بگويد ما تنهائيم. حالا ملت است، تمام ملت است، الان جميع ملت ايران ايستادهاند در مقابل اين سلطان جائر، اين حاكم جائر، تمام ملت اسلام، تمام ملت ايران قيام كردهاند، از دهات گرفته، پريروز يك نفر پيش من آمده بود كه رفته بود يك دهات دور افتادهاى را ديده بود، گفت كه در اين دهات هم راهروى هر روز هست، صبح و عصر. مىگفت. صبح و عصر در همه اين دهات، اهل علم آن ده جلو مىافتد و رعيتها و مردم ديگر دنبالش پياده روى مىكنند. در يك همچو موقعيتى كه همه مردم قيام كردهاند من ديگر نمىتوانم بگويم كه من نمىتوانستم. نخير، مىتوانى، چنانچه مىبينيد كه مىتوانيد، چنانچه مىبينيد كه نه حكومت نظامى توانست كارى بكند نه دولت نظامى. همين دولت نظامى كه آنقدر هياهو براى خودش بجا آورده بود، حالا ديد كه وقتى همه مردم مىخواهند پيادهروى كنند، هر كس از يك گوشهاى مىخواهد پياده روى كند سران قوم، ديد كه نمىشود، رها كرد گفت مجازند مردم. خيال كرد اگر اين اجازه را ندهد نمىروند. (مجازند) چيست؟ مگر ديوانه اينها(مجازند مردم كه بروند، اجازه دادند) در يك جاى ديگر هم گفتند اعليحضرت اجازه دادهاند. آخر اينها مضحك است ديگر، اينها ديگر مضحك است كه يك كسى چنين حرفى بزند و بگويد من اجازه دادم يا دولت بگويد من اجازه دادم. تو كى هستى؟ شما سرنيزهها را گذاشتيد طرف مردم ولى مردم آمدهاند سينههايشان را سپر كردند در مقابل سرنيزههاى شما، بچهها هم آمدند، زنها هم آمدند، زنها اين بچههاى كوچكشان را بغل كردن و آمدند در صف مردم. اين يك امر الهى است، خدا يك چنين كارى كرده، اين آتش را خدا روشن كرده و اين روشنىاش هست، مثل خورشيد مىماند، تا آخر نتيجه اين مساله هست ان شاءالله. كسى الان عذر ندارد كه بگويد كه ما
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 47
نمىتوانستيم، ما نمىدانستيم. كسى مىتواند در همه ايران بگويد من نمىدانستم كه اين سلطان جائر است؟ كسى مىتواند بگويد مندانستم مخالفت با سنت رسول الله مىكند؟ كسى نمىداند كه اين آدم عهد خدا را شكسته، معصيت كار است، به مردم جور دارد مىكند؟ مال مردم را همه را هدر دادهاست هيچ كس نمىتواند بگويد من نمىدانستم. حالا كسى مىتواند بگويد كه ما ديگر نمىتوانستيم؟ تمام قدرت همراه ماست، چطور نمىتوانستيم؟ همه بايد استنكار كنند يعنى بالفظ بگويند شاه اينطور است، چطور بعضى از علماء بعضى ازبلاد صريحاً مىنويسند كه شاه اينطور است، هيچ كاريشان هم نكردند، همه بايد بگويند كه شاه اينطور است (دولت نمىدانم چطور، رژيم چطور است) اينها غلط است، بايد اسم ببرند بگويند كه شاه اينطور است، استنكار كنند، عذر نمىشود بگويد من نمىتوانستم، نخير مىتوانستى. اگر كسى يك كلمه بگويد كه در اين يك كلمه ترويج از اين ظالم است، تاييد اين ظالم است، با اين كلمه حفظ بشود، اين ظالم اين خيانتكار به اسلام و مسلمين است، نبايد اين كار بشود. اسم قانون اساسى را نبايد كسى بياورد كه با قانون اساسى، مگر بگويد كه قانون اساسى، اين موادى كه رضاخان با سرنيزه گذاشت توى قانون اساسى، اين مواد كنار برود مابقى قانون اساسى، خوب آن غلط است لكن ديگر اينقدر جنايت ندارد كه بخواهد اين را نگهش دارد.
ايرانيان مقيم خارج مكلفند به تبليغ و انعكاس خواستههاى ملت
امروز عذر نيست براى ما، هيچ كدام ما عذر نداريم، لكن ما هم كه اينجا هستيم، شما آقايان هم كه در اين بلاد هستيد بىتكليف نيستيد. آنها در صف مردم، در صف قتال هستند، الان هم شايد صداى تفنگ، صداى مسلسل در تهران و قم و اهواز و نمىدانم كجا، الان هم شايد باشد براى اينكه مردم كه آرام نمىنشينند، آنها هم كه ايستادهاند در مقابل آنها، در صف مقاتله هستند و محاربه هستند، تكليفشان را دارند عمل مىكنند، به قول رسولالله دارند عمل مىكنند، اقتدا به سيدالشهدا سلام الله عليه كردند و دارند عمل مىكنند. شما هم كه در اينجا هستيد، هر مقدار مىتوانيد، توانيد كه مصاحبه مطبوعاتى بكنيد، مصاحبه مطبوعاتى كنيد و جرم و جرايمى كه اين آدم كرده است اين جرايم را افشا كنيد، مىتوانيد كه اجتماع كنيد در يك جائى و بگوئيد يكى برود مطالب را بگويد، برود بگويد. با اين رفقائى كه در خارج از كشور شما داريد از فرق ديگر، از اهل مثلاً اينجا يا ساير ممالك كه آشنا هستيد با آنها، هر جا اتفاق افتاد بايستيد و مطالبتان را بگوييد تا مردم بدانند كه يك دسته اشخاص شلوغكار نيستند دارند اينكار را مىكنند. آنها كه قيام كردند بر ضد اين، نه اينكه يك مردمى هستند كه مىخواهند شلوغكارى بكنند اين كارها راكنند، اين مردمى هستند كه حق مىگويند، حق خودشان را طلبكنند. آزادى حق مردم است، استقلال يك مملكت حق اهل يك مملكت است كه طلب استقلال بكنند در مملكت. مردم شريفى هم كه قيام كردهاند و خون خودشان را دارند مىدهند در مقابل اينكه احكام اسلام را و اين ثروت خودشان را يعنى ثروت ملتشان را نگذارند هدر برود، احكام اسلام را نگذارند از بين برود و زير پا برود، بايد به مردم، به اهالى اينجا شما حالى كنيد اين مطلب را. هر كسى
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 48
به هر زبانى، به هر جورى كه مىتواند بگويد به اينها كه مردم ايران كه قيام كردند بر ضد اين مرد و اين حكومت، براى اينكه اين حكومت، اين مرد پنجاه سال است خودش و پدرش به ما خيانت كردهاند، خودش و پدرش پنجاه سال است جنايت كرده، قتل عام كرده اند. خوب، پدرش مسجد گوهرشاد را قتل عام كرد، خودش ديگر هر جا بگرديد. (ولد صدق) .
بگوييد به مردم كه مساله اين است، نه مساله اين است كه يك دستهاى هستند و اراذل و اوباش هستند و چند نفر، اخيراً هم آن مردك مىگويد كه (يك عده معدودى مردم را ناراحت كردهاند والا مردم همه شاه را مىخواهند!!) من نمىدانم آخر اينها چه جور فكر مىكنند؟ براى كى مىگويند اينهابگوئيد به مردم اينجا كه مردم ايران كه قيام كردهاند،براى يك مطلب واضحى است كه همه بشر قبولش دارد كه آزاد بايد باشد، نبايد هى در حبسش كنند، نبايد جلويش بگيرند كه حرف نزن، بيخ گلويش را فشار بدهند كه نبايد يك كلمه حرف بزنى، قلمش را بشكنند كه نبايد بنويسى. قلمها را اينها شكستند، قدمها را شكستند در اين پنجاه سال. حبسپر بود ازاشخاصى كه آزادى مىخواستند در اين پنجاه سال. حالا قيام كردهاند و حقوق واضح ملى خودشان را، آنكه از حقوق بشر است و از اولين حقوق بشراست،(آزادى،استقلال ،حكومت عدل) اين راخواهند مردم. اين تبليغاتى كه از قرارى كه مىگويند در هر سال صد ميليون دلار ايشان خرج تبليغات خودش مىكند كه بگويد چشم و ابرويش كذا و نمىدانم قد وقامتش چه و مخالفينشان را به هرچى خواهند نسبت بدهند، اينها را شما فشل كنيد بگوييد به اشخاصى كه با آنها ملاقات مىكنيد كه مسأله اين نيست اين آدم مال ملت را بر مىدارد بر ضد ملت خرج مىكند، اموال ملت را به ضد مصالح ملت دارد خرج مىكند. ان شاءالله خداوند همه تان را تاييد كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 49
تاريخ: 20/9/57
مصاحبه امام خمينى با خبرنگار تلويزيون آمريكا
سؤال: درباره آنچه در ايران امروز اتفاق افتاده چه فكر مىكنيد، بخصوص بعد از اين تظاهرات آرام و آزادى زندانيان سياسى؟
جواب: مردم ايران در تظاهرات بسيار وسيعشان اعلام كردند كه ما شاه راخواهيم. اعلام رسمى كردند،قطعنامههايى صادر كردند كه در اين قطعنامهها تصريح شده بود كه رژيم سلطنتى را نمىخواهند، بنابر اين شاه هيچ گونه قانونيتى ندارد.
سؤال: شما هميشه فرموده ايد كه شاه بايد استعفا بدهد و تا استعفاى او مبارزه خواهيد كرد،بعد از استعفاى او چه خواهيد كرد؟
جواب: استعفا كه معنا ندارد، شاه بايد كنار برود، براى اينكه به واسطه راى ملت، شاه نشده است تا استعفا بدهد، او بايد كنار برود. بعد از كنار رفتن او، ما جمهورى اسلامى متكى به آراى عمومى و قوانين اسلام برقرار خواهيم كرد.
سؤال: جهت اساسى دولتى كه شما مى خواهيد تشكيل بدهيد، چه خواهد بود؟ آيا بازگشت كامل به سنت مسلمانان شيعه با زندگى در قرن ما هماهنگ خواهد بود، مثلاً تجارت و روابط بين الملل؟
جواب: من نمىدانم كه تبليغات عمال خارجى و تبليغات شاه در شما چه تاثيرى كردهاست كه اسلام به معنى مصطلح امروزش را سنتى مىخوانيد. اسلام پيشرفته ترين حكومت را دارد و به هيچ وجه حكومت اسلام با تمدن مخالفتى نداشته و ندارد. اسلام خود از پايه گذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است.هر كشورى كه به قوانين اسلام عمل نمايد، بدون شك از پيشرفته ترين كشورها خواهد شد. ما اميدواريم كه با پيروزى خود، اين مطلب را به جهان ثابت كنيم. ما با حفظ استقلال با تمام كشورها روابط دوستانه خواهيم داشت.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 50
سؤال: هزاران نفر در خيابانهاى تهران راهپيمائى كردند و عكسهاى شما را حمل مىكردند و عليه سلطنت شاه شعار مىدادند، از نقطه نظر شما، اين تظاهرات موفق بوده است؟
جواب: بسيار هم موفق بوده است، براى اينكه با آن تظاهرات به دنيا مخصوصاً آمريكا ثابت كردند كه حكومت شاه غيرقانونى است و به هيچ وجه نمىشود او را تائيد كرد. شاه بايد برود و چارهاى ندارد.
سؤال: هيچ گونه قهر و شورشى در تظاهرات ديروز به نظر نرسيد، بعضىها مىگويند شاه بدين ترتيب طوفان را از سرخودش رد كرده، آيا با اين نظر موافقيد؟
جواب: بزرگترين طوفان همين تظاهرات آرام ديروز بود،براى اينكه ملت ايران به دنيا فهماند كه اين تظاهرات حساب شده است و مردمايران مىتوانند همه چيزرا كنترل كنند ودر عين حال شاه رانخواستهاند و رفتن شاه را خواستار شدند.بايد همه بدانند كه شاه چارهاى ندارد، بايد برود.
سؤال: بعد از استعفاى شاه، چه دولتى ايجاد خواهد شد؟ عده زيادى ازمردم آمريكا فكر مىكنند كه دولت آينده، ضد آمريكايى خواهد بود.
جواب: دولت جمهورى اسلامى است و در متن دولت، ضديتى با هيچ دولتى و مملكتى نيست. آمريكا اگر چنانچه با اين دولت رفتارش، رفتار انسانى باشد و احترام را حفظ كند، اين دولت با او هم مانند ساير دول، احترام متقابل را حفظ خواهد كرد.
سؤال: چه تضمينى خواهيد داد كه ايران نفت را به آمريكا بفروشد، بعد از اينكه شاه برود؟
جواب: تضمين نخواهيم داد، لكن اختيار داريم و ما هم مىخواهيم نفت را بفروشيم،اگر امريكا هم مشترى است به او هم مىفروشيم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 51
تاريخ: 20/9/57
مصاحبه امام خمينى با كانال سى. بى. اس آمريكا
سؤال: شما در باره تظاهرات ديروز و راهپيمايى تهران چه فكر مىكنيد؟ نتيجه آنها از نظر شما چگونه است؟
جواب: تظاهرات ديروز در سطح بسيار وسيعى انجام گرفت و نتيجتاً اعلام شد كه شاه را نمىخواهند، اگر چه ملت شجاع اين را قبلاً بارها اعلام كرده بودند و شاه اصلاً هيچ جنبه قانونى ديگر ندارد و تمام ملت براى چندمين بار در سراسر ايران اعلام كردند كه ما شاه را نمىخواهيم.
سؤال: شما احساستان نسبت به تظاهرات ديروز چه بوده است ؟آيا شما راضى بوده ايد؟
جواب: كاملاً راضى هستم و0 عقيدهام بر اين است كه مؤثر بوده است. مردم با كمال نظم و آرامش اعلام كردهاند كه ما شاه را نمىخواهيم، شعارها اسلامى بوده است و ضد شاه و جز مسلمانان هيچ كس در اين تظاهرات شركت نداشته است.
سؤال: ناظرين معقتدند كه اگر شاه استعفا بدهد، يكى از دو چيز رخ خواهد داد، يا اينكه يك حكومت اسلامى به معناى واقعى كلمه روى كار خواهد آمد و يا نظاميان، دولت را در دست خواهند گرفت كه در نهايت، هر دو كار به نفع روسيه تمام خواهد شد، به نظر شما چه اتفاقى خواهد افتاد؟
جواب: نظامىها اگر روى كار بيايند،همين هست كه هست و حل مشكلات نمىشود و ملت هم آرام نخواهد گرفت و اگر دولت اسلامى تشكيل شود كه خواهد شد، روسيه به هيچ وجه در ايران قدرت پيدا نخواهد كرد و دولت اسلامى به روسيه اجازه نخواهد داد كه در مملكت دخالت كند، چنانچه به هيچ مملكتى اجازه نخواهد داد.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 52
سؤال:در صورتى كه طرفداران شما روى كار بيايند، بر سر خارجيان چه خواهد آمد؟ نظر و روش شما نسبت به روسيه شوروى و اسرائيل چه خواهد بود؟
جواب: اما خارجيان كه در مملكت هستند، اگر خلافى در مملكت نكنند، حكومت ما بر طبق قوانينش باآنان عمل خواهد كرد و براى آنان ناراحتى فراهم نخواهد شد. اما اسرائيل مطرود ماست و براى هميشه، نه نفت به او مىدهيم و نه آن را به هيچ وجه مىشناسيم و اما شوروى مثل ساير ممالك است، اگر چنانچه احترام متقابل را حفظ كند، ما هم بااو رفتار همسايگى مىكنيم و ما به او اجازه دخالت در مملكتمان را نمىدهيم.
سؤال: چه مدت فكر مىكنيد شاه خواهد بود؟
جواب: نمىتوانم پيش بينى كنم ولى انشاءالله به همين زودىها او مىرود.
سؤال: به نظر شما چه مدت مانده است كه شاه استعفا بدهد؟
جواب: نمىتوانم پيش بينى كنم لكن اميد است سر عقل بيايد و به زودى كنار برود، ما اميدواريم كه او را دستگير كرده و محاكمه نموده و به سزاى اعمالش برسانيم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 53
تاريخ: 20/9/57
بيانات امام خمينى در مورد ابعاد گسترده مكتب اسلام
رشد فرد و جامعه ازرئوس برنامهها و تعاليم اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله كه موفق باشند همه. من از آقايان توقع دارم كه در هر جا كه هستند جهاتى را ملاحظه كنند. يكى اينكه اسلام فقط همان طورى كه مىدانيد، اسلام همان طورى كه فقط احكام ظاهرى راجع به افراد باشد نيست، همين طور همه اسلام عبارت از قيام و نهضت و اينها هم نيست.اسلام اينجور جهات دارد و كسى كه بخواهد اسلام را بشناسد، همه جهات در اسلام هست يعنى آن چيزى كه مربوط به رشد فرد است، آنكه مربوط به رشد جامعه است، آن كه مربوط به سياستى است كه بين آن و ساير ملل هست، آنكه مربوط به اقتصاد است، آن كه مربوط به فرهنگ است، تمام اينها در اسلام هست. مع الاسف بعضى از اشخاص را گفته مىشود (همين جوانهائى كه در اروپا هستند و زندگى مىكنند يا در آمريكا و اينها) همان يك جهت را در نظر مىگيرند و آن جهت مبارزه عرض مىكنم كه تظاهرات و امثال ذلك. البته مبارزه با دشمن، مبارزه با فساد، مبارزه با اين حكومتهاى فاسد جزء برنامههاى دولت اسلامى است و جزء احكام است لكن انحصار به اين ندارد. آقايان همان طورى كه در اين جهت اقدامات مىكنند و فعاليتها مىكنند، راجع به آن تكاليف شخصيه خودشان، راجع به تكاليفى كه خداى تبارك و تعالى از افراد خواسته است و همه اينها به نفع خود انسان است، راجع به اين هم بايد خيلى كوشش داشته باشند و خودشان را به واسطه همين امور بسازند.
تكليف ايرانيان مقيم خارج، رعايت اخلاق اسلامى و افشاى جنايات شاه
از امورى كه باعث تاسف من است كه بسيار در اينجاها صحبت آن هست و سؤال مىشود كه جوانهائى كه در اين جاها هستند گاهى در دكانها، در موسسات دولتى، در موسسات مثلاً بانكى يا قطار يا اتومبيل ها، اينها گاهى وقتها يك تخلفاتى مىكنند به حجت اينكه خوب، اينها مال ما را خوردند پس ما هم مال آنها را.اين صحيح نيست، شماهائى كه در اينجا الان هستيد، شما اشخاصى هستيد كه اگر از شماها يك مطلب خيانتى ببينند، عموميت به ملت ايران مىدهند ملت مىگويند ملت ايران اينطورى هستند، دزدند ملت ايران يا مسلمانها اين جورى هستند از اين جهت بايد خيلى اين جهات را ملاحظه كنيد كه، ولو اينكه جايز هم بدانيد، حالا جايز هم نيست اما جايز هم بدانيد كه مال اين موسسه را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 54
برداريد، برنداريد، تعرض كنيد از اين معنى براى اينكه حفظ آبروى خودتان و حفظ آبروى اسلام و حفظ آبروى ملت لازم است. اگر در يك جائى كه مثلاً مىروند جوانها، در آنجا سوار چيزى مىخواهند بشوند يا سوار طياره بشوند يا قطار بشوند، بليطها را مثلاً تخلف بكنند و تقلب در آن بكنند، اين با حيثيت انسانى يك ملت دارند بازى مىكنند. اينها را شما به رفقايتان سفارش كنيد كه احتراز كنند از اين مسائل و اين حجت كه آنها مال ما را مىخورند پس ما مال آنها را بخوريم، اين حجت درست نيست، صحيح نيست. شما بايد حفظ حيثيت ملت خودتان را، حفظ حيثيت اسلام را بكنيد براى اين كه شما اگر فرض كنيد كه پاسبانى دست شما را بگيرد در يك جائى كه تخلفى كرديد، نمىگويند اين آقا، مىگويند ملت ايران اين طورى است، گويند اسلام اين طورى است. بنابراين اين تكليف بسيار مهمى است كه بر گردن شماها هست و تمام افرادى كه از ايران و از بلاد مسلمين در اروپا يا در آمريكا زندگى مىكنند بايد خيلى اين جهات را، جهات حيثيت خودتان را، معنويت خودتان را، آبروى خودتان را، اينها را بايد در اين بلادى كه هستيد حفظ بكنيد و تخلفاتى كه موجب هتك يك ملتى است هرگز نكنيد، ولو جايز هم بدانيد نكنيد، ولو يك كسى هم به شما ظلم بكند شما چيزى كه اسمش تقلب مىگذارند، اگر كشف بشود پليس آن را تقلب مىداند، يك همچو كارى هرگز نكنيد. به رفقايتان سفارش كنيد كه اين مطلب را كه از من كراراً اينجا كه آمدهاند پرسيدند و پرسيدهاند و من هم هميشه گفتم نكنيد اين را شما سفارش كنيد كه همچو كارهائى را نكنند اينها. اينها مضر است به حيثيت ما و از آن طرف هم راجع به اين مسائل ايران، شما در هر جا كه هستيد به دوستانتان، به دوستان آمريكائىتان، دوستان اروپائىتان كه آشنائى پيدا كرديد، اين مسائل ايران را بگوئيد كه اين شخص اين طور با مردم رفتار كرده، مردم تماماً مىگويند ما اين را نمىخواهيم و از اين مسائل ايران در آنجا افشا كنيد تا اينكه ابهامى نباشد بين خارجىها و خيال كنند كه مملكت ايران، مردم ايران يك مردم وحشى هستند، دارند... خير قضيه اين حرف نيست بلكه مىخواهند يك حكومت وحشى را از بين بردارند، اين مسائلى است كه بايد شما بگوئيد و انشاءالله كه موفق باشيد هميشه و مويد باشيد و سلامت باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 55
تاريخ: 20/9/57
مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون كانادا
سؤال: چه نتايجى بر اين تظاهرات، بار است؟
جواب: تمام ملت راى دادند كه شاه نبايد باشد و بايد دنيا اين معنا را بداند كه شاه به هيچ وجه ديگر قانونيت ندارد، قبلاً هم نداشت ولى ملت، ديروز و امروز اعلام كردند، اعلام عمومى كردند كه شاه بايد برود و شاه نمىخواهند.
سؤال: بنابراين به نظر حضرت آيت الله هيچ گونه مصالحه با شاه امكان پذير نيست؟ ولو به عنوان اينكه فقط به صورت سمبليك در درست دولت باشد؟
جواب: هيچ مصالحهاى با شاه ممكن نيست. شاه جانى است و بايد محاكمه بشود و به سزاى اعمالش برسد.
سؤال: بارها حضرتعالى فرمودهايد كه شخصاً در دولت آينده نخواهيد بود، پس اگر اين باشد، رهبران سياسى و گروههايى كه دولت را پس از اين تغيير در دست مىگيرند، چه كسانى خواهند بود؟ اين سؤال را از اين جهت مىكنم كه پشتيبانان شاه گفتهاند كه كسى نيست مملكت را اداره كند و در صورتى كه شاه برود، عدم ثبات و هرج و مرج در مملكت پيش مىآيد.
جواب: شاه مملكت را به هرج و مرج كشيده است، اگر او برود اشخاص كاردان آگاه از اوضاع جهان زيادند و كشور را به بهترين وجه اداره خواهند كرد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 56
تاريخ: 20/9/57
بيانات امام خمينى در مورد قطع رابطه با دولتهاى پشتيبان شاه و دعوت ارتشيان جوان بر پيوستن به صفوف ملت
رفراندم و تظاهرات آرام ملت سقوط شاه را به همه دنيا اعلام كرد
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
تظاهرات ديروز و امروز در ايران راه عذر را از همه كس و همه دولت سلب كرد، ديگر دولتها نمىتوانند ادعا كنند كه شاه قانونى است و در مملكت به طور رضايت مردمى، به طور قانونى توقف كرده است. رفراندمى كه در ديروز و امروز شد و قطعنامههائى كه صادر شد، به همه دنيا ثابت كرد كه شاه ساقط است. ما مىگفتيم از اول ساقط بوده است، داشتند، ديروز و امروز ثابت كرد كه هيچ قانونيت ندارد براى اينكه به حسب نص قانون اساسى ما شاه بايد به راى ملت، شاه باشد و اين امر طبيعى است كه بايد اين طور باشد و الان تمام ملت در تهران، مشهد، قم ، تبريز، همه جاى ايران اعلام كردند با آرامش (كه عذرى در كار نباشد كه يك طوائف ديگرى داخل بودند و ازآن طرف مرزها آدمآمدهاند) با كمال آرامش، تمام ايران گفتند كه ما شاه را نمىخواهيم.
اخطار به سران دولتهاى حامى رژيم شاه
بنابراين من يك پيامى به دولتهاى دنيا دارم و يك پيامى هم به داخل كشور و ارتشىها. آن كه به همه دولت هاست اين است كه ما اعلام مىكنيم از امروز كه رفراندممان به طور تماميت انجام گرفت و همه مىدانيد كه شاه قانونى نيست. هر دولتى كه پشتيبانى از ايران بكند، ما تمام قراردادهائى كه با ايران كردهاند لغو مىكنيم و يك قطره نفت به آنها نخواهيم داد و لااقل تا وقتى كه دولتشان هست. مجلس امريكا بايد از كارتر مواخذه كند، استيضاح كند او را كه چرا پشتيبانى مىكنى از يك حكومتى كه پايه ملى ندارد و هيچ كس با او در ايران موافقت ندارد. بايد اين دولت، كارتر را استيضاح كنند و شخص كارتر را استيضاح كنند كه تو بر خلاف مصلحت مملكت آمريكا دارى عمل مىكنى، اگر چنانچه پشتيبانى بكنى از شاه كه برخلاف قانون در ايران سلطه پيدا كرده است و رفراندم ديروز و امروز ايران او را ساقط كرده ( اگرتا حالا ساقط نبوده است) اين خلاف مصلحت مملكت امريكاست
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 57
براى اين كه اگر چنانچه تو پشتيبانى بكنى، مادامى كه تو و دولت تو هست، نفت براى امريكا هيچ نيست و همين طور اين اعلام به ساير كشورهاست، چه كشور امريكا و چه انگلستان و چه شوروى و چه ساير ممالك كه مىخواهند از ايران نفت بخرند، ما حتى به طور فروش عادلانه هم به اين ممالكى كه پشتيبانى از امروز بكنند از شاه، نفت نخواهيم داد يعنى تا آنوقتى كه دولتهاى اينها سركارند و شاه را پشتيبانى مىكنند تا آن وقت نخواهيم نفت به آنها داد. بله، با ملت هايشان دشمنى نداريم و دولت هايشان را اگر ملتها يا مجلس وادارند كه پشتيبانى شان را از شاه قطع كنند و اعلام كنند كه ما پشتيبان شاه نيستيم، ما نفت خواهيم داد و اگر دولتها اين كار را نكنند، تا آن دولت هست، نفت براى اين ملتها هم نيست، حالا مجلسخودشان مىدانند با دولت هايشان.
اين يك پيامى است به خارج و سران دولتها كه چشم خودشان را باز كنند و راه صحيح بروند، پشتيبانى از يك ملتى كه ايستاده است و مىگويد من حق خودم راخواهم، من آزادى مىخواهم، حق سرنوشت من با خود من است، من شاه را نمىخواهم، بايد پشتيبانى بكنند از يك همچو ملتى و اگر پشتيبانى نكنند و از شاه پشتيبانى بكنند، ديگر نفتى در كار نيست براى آنها مادامى كه آن دولت هست.
صاحب منصبان جوان ارتش، خدمت شاه را رها و به صفوف ملت بپيوندند
ويك مطلبى كه به ارتش خواهم بگويم، به ارتش ايران مىخواهم بگويم و اميد است كه برسد به آنها، اين است كه اين جوانها، از صاحب منصبانى كه (من مىدانم كه اينها محروم هستند) اين صاحب منصبهاى پيرى كه از سابق بودند، خصوصاً از آنهائى كه از زمان رضا شاه بودند (اگر باشند) آن پيرها را شاه اسير كرده است آنها البته موافقند و اين كشت و كشتار هم به دست آنها واقع شده است، چه در حكومت نظامى چه در دولت نظامى، ما از آن پيرها ديگر مايوس هستيم، اينها را بعد يكى يكى اسمائشان را ثبت كنند و در دولت اسلامى آنها به مجازات خودشان ان شاءالله مىرسند و اما صاحب منصبهاى جوان كه آن رتبهها را ندارند يعنى به آنها ندادند يعنى آنها را در يك رتبه پائين نگه داشتند كه زير دست آن بزرگ ها باشند كه آن بزرگها نوكر رسمى آمريكا يا شوروى هستند و براى آنها خدمت مىكنند و براى شاه هم به دست دوم خدمت مىكنند و آنها را از پول نفت ما سير كردند، آنها چون سير شدند و از نعمت اين ملت به دست شاه سير شدند، اينها ولى نعمت خودشان را شاه و آمريكا دانند، ما از آنها مايوس هستيم و اما طبقه جوان كه مهم در ارتش، اين طبقه هستند، اينها را من تنبه به آنها ميد هم كه شما جوانيد، شما باز وقت زندگى تان مانده است، وقت كارتان مانده است، وقت خدمتتان به ملت مانده است، شما برگرديد به اين ملت و خدمت به ملت بكنيد و رها كنيد اين دستگاهى كه الان شما مىدانيد كه برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است، دست از اين دستگاه برداريد و به ملت بپيونديد و حكومت اسلامى شما را با آغوش باز پذيرائى مىكند و بهتر از زمان شاه براى شما خواهد بود براى اين كه ديگر درحكومت اسلامى كه يك پولى بدهند كه از حاكم تقويت كنند، اين ديگر
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 58
نيست در آنجا. آنجا حكومت عدل است، حكومت ملى است،حكومت مستند به قانون الهى و به آراء ملت هست.اين طور نيست كه با قلدرى آمده باشد كه بخواهد حفظ كند خودش را، با آراى ملت مىآيد و ملت او را حفظ مىكند و هر روزى هم كه برخلاف آراء ملت عمل بكند يا برخلاف قانون، قانونى كه موظف است عمل بكند، قهراً ساقط است و ملت ايران هم او را كنارش مىگذارند.
مملكت هميشه محتاج ارتش است
شماها جوانهاى صاحب منصبان ارتش كه مثل آن پيرها نيست كه ديگر آن فطرتتان را از دست داده باشيد در مقابل دلار، شما برگرديد به آغوش ملت و ملت شما را مىپذيرد و حكومت اسلام هم شما را نگهدارى مىكند. گمان نكنيد كه اگر حكومت اسلامى آمد، ديگر صاحب منصب نمىخواهد. اينها تبليغاتى است كه كنند. حكومت اسلامى هم همه اين ابزارى كه ساير حكومتها دارند دارد، منهاى دزدى. دزدى را ما مىخواهيم جلويش را بگيريم، دزدها راخواهيم بگيريم.آنهائى كه خدمت به وطن مىكنند، ارجمندند پيش همه ما، پيش خدا هم ارجمندند، آنها همه چيز برايشان مهيا خواهد شد. آنهائى كه دزدند و اموال اين ملت را دزديدند و در خارج بردند و خوردند، آنها البته مواخذ خواهند شد و گمان نكنند كه از ايران رفتند بيرون تمام شد قضيه، اگر اينجا بيايند، اين جوانها هستند كه اينجا به حسابشان مىرسند. اگر امريكا بروند، باز هم هستند، انگلستان بروند، باز هم هستند.اينها گمان نكنند كه پولها را بردند و خود شاه هم همين طور، خيال اين معنا را بكند كه حالا ما پولها را مىخوريم حالا هم همينطورى مىمانيم و بعد هم با طياره سوار مىشويم و فرار مىكنيم مى رويم به آمريكا، هرجا برويد، هستند جوان هاى غيور ايرانى درآنجا و به حساب شما خواهند آنجا رسيد.
در هر صورت من از اين جوان هائى كه در ارتش هستند و من مىدانم كه آنها فطرت اسلامى خودشان، فطرت انسانى خودشان را از دست ندادهاند و اينها قلباً با ملت هستند منتها حالا، تحت (به خيال خودشان) فرمان اين بزرگترها، ارتشبدها يا امثال اينها هستند و اينها را ترساندهاند از اينكه اگر يك وقتى حكومت اسلامى پيش بيايد ديگر صاحب منصبى تو كار نيست، خير، زمان حضرت امير هم صاحب منصبى تو كار بودهاست منتها با يك فرم ديگرى بودهاست. صاحب منصب، آن وقت هم مالكاشتر يكى از صاحب منصبهاى بزرگ حضرت امير بودهاست، محمدبن ابى بكر يكى از صاحب منصبهاى بزرگ حضرت امير بوده است. هميشه محتاج است مملكت به ارتش و هميشه محتاج است به صاحب منصب و هميشه محتاج به همه اين قشرهائى كه در ادارات است. آنى كه احتياج به او ندارد، آنهائى هستند كه سربار هستند، آنهائى كه خواهند مال ملت را بخورند و كار هم نكنند، مال ملت را بخورند و نفعى هم نداشته باشند براى ملت، آنها البته حساب خودشان را بايد بكنند و هر چه كمتر بخورند به نفع خودشان است، هر چه هم كمتر ببرند به نفع خودشان براى اين كه در هر جا بروند، اينها پيدا خواهند شد.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 59
تبليغات سوءاجانب عليه حكومت اسلامى
در هر صورت اين تبليغاتى كه مىشود، چه در بين ارتشى ها، سربازها و چه در بين دهقان عرض ميكنم كه كشاورزها كه اگر حكومت اسلامى بشود اين دهقانها دوباره بايد به حال فلاكت بيفتند،خود دهقانها مىدانند اين را كه اين اصلاحات ارضىاى كه اين آقا كرد، اين بيچارهها را به روزگار سياه نشاند.اينها الان زندگى شان بسيار زندگى پستى است واين بانك تعاونى و اين هياتهائى كه درست كردند، اين بيچارهها را به كلى از هستى ساقط كردند و يك حكومت اسلامى كه بشود، اين حرفها نيست تو كار.
خيال نكنيد كه اين املاكى كه حالا از اين گردن كلفتها گرفته شده است، حكومت اسلامى مىآيد و مىگويد زمينها را بدهيد به خودشان. يكى يكى را مىآيد مىنشاند حساب از آنها مىكشد، شماها ماليات دولت اسلام را بايد بدهيد، شصت هفتاد سال، صدسال، خودتان، پدرتان، جدتان نداده، اگر حساب بكنيم، زائد بر اين املاكى كه شما داريد، جواهراتتان را هم از شما مىگيريم، پولهاى بانكى تان را هم از شما مىگيريم براى اينكه شما بدهكار هستيد به دولت. وقتى املاك ملى شد يعنى مال دولت اسلام شد، آن وقت البته دهقان لازم دارد، رعيت لازم دارد، كشاورز لازم دارد. نمىخواهد كشاورزى را مثل حالا بكند كه دستش پيش اسرائيل و امريكا دراز باشد كه تخممرغ بدهد نمىدانم جوجه بدهد، - نمىدانم گندم بدهد، جو بدهد. خواهد يك مملكتى باشد كه همه چيز از خودش باشد. همه چيز دارد مملكت ما، نه اين است كه ندارد، همه چيز دارد. مملكت ما كشاورزيش، يك ناحيه اش براى يك مملكت كافى است. از بين برد اين آدم كشاورزى ما را، دامدارى ما را ازبين برد براى اين كه مراتع ما را به غير داد عرض ميكنم كه همه چيز ما را به باد فنا دادند. ما مىخواهيم يك مملكتى باشد، مال خودمان باشد.
اسلام برخاسته از ضعفا و حامى و طرفدار آنان
اسلام نيامده كه ظلم به ضعفا بكند، اسلام آمده است كه ضعفا را پرستارى بكند، خدمت به ضعفا بكند. اسلام از توى ضعفا پيدا شده است، از اغنيا كه پيدا نشده است، از اين گداهاى مدينه و مكه اسلام پيدا شد، از اين بيچارهها و ضعيفها پيدا شده است و انبياى ديگر هم همين طور بودند چون اشراف نبودند كه طرفدار اشراف باشند، اينها از همين ضعفا هستند، از بين همين تودهها پيدا شدند و طرفدار همين تودهها هم هستند و نمىگذارند ظلم به اينها بشود، البته به بزرگها هم نمىگذارند ظلم بشود، به هيچ كس نبايد ظلمى بشود.
ارزش زن از ديدگاه اسلام
اين تبليغات كه (اگر اسلام پيدا شد مثلاً ديگر زنها بايد بروند توى خانهها بنشينند و قفلى هم درش بزنند كه بيرون نيايند) اين چه حرف غلطى است كه بهاسلام نسبت مىدهند. صدر اسلام زنها
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 60
توى لشكرها هم بودند، توى ميدانهاى جنگ هم مىرفتند. اسلام - با دانشگاهها مخالفيم با فساد دانشگاهها مخالف است، با عقب نگه داشتن دانشگاهها مخالف است، با دانشگاه استعمارى مخالف است اسلام، نه با دانشگاه مخالف است، اسلام با هيچ چيز از اين مظاهر عرض مىكنم تمدن مخالفت ندارد و با هيچ قشرى از شماها مخالفت ندارد. اسلام زنها را دستشان گرفته آورده در قبال مردها نگه داشته در صورتى كه در زمانى كه پيغمبر اسلام آمد، زنها را هيچ حساب مىكردند. اسلام زنها را قدرت داده است. اسلام زنها را در مقابل مردها قرار داده، نسبت با آنها تساوى دارند. البته يك احكام خاص به مرد است كه مناسب با مرد است، يك احكام خاص به زن است، مناسب با زن است. اين، نه اين است كه اسلام نسبت به زن و مرد فرقى گذاشته است، زن و مرد، همه آزادند در اين كه دانشگاه بروند، آزادند در اين كه عرض مىكنم راى بدهند، راى بگيرند. اين كه مخالفند، اين است كه اينطورى كه اينها زن را مىخواهند بار بياورند كه يك ملعبهاى در دست مردها باشد و به قول شاه (زن خوب است فريبا باشد) ما مىخواهيم اين كلام را بگيريم، اين غلط را بگيريم. ما مىخواهيم زن آدم باشد مثل ساير آدمها، انسان باشد مثل ساير انسانها، آزاد باشد مثل ساير آزادها.
شاه بايد بساطش را جمع كند و برود.
اين تبليغاتى كه شاه، سالى صد ميليون دلار مىگويند داده براى تبليغات، اينها را گوش نكنيد به آنها، ديگر هم به گوش كسى نمىرود اين حرفها، ايشان هم ديگر بايد جمع كند بساطش را، برود سراغ كارش. من اميدوارم كه، انشاءالله شماها موفق باشيد و اسلام انشاءالله با كمال توفيق در ايران حكومتش را قائم مقام حكومتهاى ظلم قرار بدهد. خداوند آنهائى كه در ايران هستند و كمك به اسلام مىكنند، همه را مويد و موفق قرار بدهد و شما جوانهائى كه در خارج ايران هستيد، همه را موفق كند كه بتوانيم ما دست اجانب را از مملكت خودمان قطع كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 61
تاريخ: 21/9/57
پيام امام خمينى به ملت ايران و اخطار به سران كشورهاى حامى شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
به عموم ملت شجاع و فداكار ايران صميمانه درود مىفرستم. شما مردم عظيم الشان با اراده آهنين خود و شعارهاى زنده و تعيين كننده به جهانيان ثابت كرديد كه شاه را نمىخواهيد و بايد از قدرت غاصبانه خلع شود و با اين رفراندم بزرگ، بىپايگاهى او را در بين ملت براى چندمين بار اعلام كرديد و مشت ياوه گويان را كهحتى در زمانى كه شعارهاى عمومى (مرگ برشاه) سراسر ايران را فراگرفته بود، مدعى شدند كه اينان معدودى خرابكارند و ملت شاه را مىخواهد، براى چندمين بار باز كرديد و اين بار نيز با فرياد مرگ بر شاه مشت گره كرده خود را بر دهان آنان كوبيديد. خداى تعالى از شما راضى است و امام امت (عج) از شما تقدير مىفرمايد. اسلام از اين پشتيبانى شما كه با فداكارى خود و اهداى خون جوانان، پرچم توحيد را به اهتزاز در آورديد قدردانى مىكند.
اينجانب با چشمى پر از اميد و دلى فشرده از هوادارى شما ملت عزيز از هدفهاى بزرگ كه سرنگونى رژيم شاه و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت جمهورى اسلامى است، احساس غرور مىكنم. شما در راهپيمائىهاى بزرگ سراسرى ايران در روزهاى تاسوعا و عاشوراى سيد مظلومان و امام فداكاران عليه الصلوه والسلام با آن بزرگوار تجديد عهد نموديد.
من همزمان با راهپيمائى بزرگ شما در پيامى، به سران دولتها اعلام نمودم كه رفراندم اين دو روز براى هيچ كس ابهامى باقى نگذاشت كه ملت شاه را نمىخواهد و عدم رسميت او را با اكثريت قاطع قريب به اتفاق اعلام كرد و به همين جهت اخطار نمودم كه از اين پس هر كس از سران دولتها از شاه پشتيبانى مىكند، از نفت ايران محروم و قراردادهاى ايران با آنان غير رسمى اعلام مىشود و مادامى كه سران اين دولت پشتيبان شاه بر سركارند، قطع نفت و بطلان قراردادها ادامه دارد و بر ملتهاست كه از دولت خود مواخذه كنند و بر مجلس آمريكاست كه دولت كارتر را استيضاح نمايد.
و نيز بر افسران جوان پيام فرستادم كه به صف ملت بپيوندند كه ما آنان را از زير يوغ مستشاران نظامى نجات داده و با آغوش باز پذيرايى مىنمائيم. افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران خود جداً احتراز كنند و با آنان در صف واحد كه خواست اسلام است درآيند.
از ملت محترم تقاضا مىكنم از سربازان و افسرانى كه به آنان پيوستند و يا مىپيوندند، به بهترين وجه با حفظ جهات امنيتى نگهدارى و كمك نمايند.
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 62
بايد ملت بداند كه موضع، سخت حساس است. چه بسا اشخاصى كه ندانسته يا خيانتكارانه امر به سكوت و سستى مىكنند، بايد به آنان اعتنا نكنند و اعتراض خود را هر چه بيشتر نسبت به شاه گسترش دهند و چون وسائل ارتباط جمعى در حال اعتصاب به سر مىبرند، بايد به هر وسيله ممكن رابطه بين شهرستانها برقرار نموده و مسائل روز و تظاهرات و اخبار مبارزات خود را به يكديگر برسانند. اينجانب مراتب تشكر خود را صميمانه به ملت عزيز تقديم و نصرت آنان را كه نصرت قرآن كريم و اسلام است از خداوند تعالى مسئلت مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 63
تاريخ: 21/9/57
مصاحبه امام خمينى با راديو پاپيولار ميلان ايتاليا
سؤال: تظاهرات روزهاى يكشنبه و دوشنبه، مجاز اعلام شده بود، آيا اين بدين مفهوم است كه شاه توانسته كنترل اوضاع را به دست بگيرد؟
جواب: ابداً، شاه نتوانسته جريانات را در دست گيرد. علت اجازه دادن به تظاهرات، ترس از انقلاب بوده است.
سؤال: شما گفتهايد كه انقلاب بايد بدون قهر انجام گيرد، اگر ارتش دوباره مردم را به گلوله بندد، شما به مردم چه دستورى خواهيد داد؟
جواب: در موقع مقتضى، تجديد نظر خواهيم كرد.
سؤال: فكر مىكنيد چگونه بتوانيد وحدت نيروهاى گوناگون را كه امروز در جنبش شركت دارند، حفظ كنيد؟
جواب: آنها در حال حاضر همه وحدت دارند و در رفتن شاه همه موافقند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 64
تاريخ: 21/9/57
مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سوئد
سؤال: حضرت آيت الله! پس از اين دو روز تظاهرات عظميم، نتايجى كه از اين مترتب است به نظر شما چيست؟
جواب: تظاهراتى كه در ايران واقع شد و سرتاسر ايران را فرا گرفت، رفراندمى بود زنده براى سقوط شاه، نتيجه اين است كه شاه الان بر حسب همه نظرها نبايد قانونيت داشته باشد و از اين به بعد هم بايد با او معامله غيرقانونى كرد.
سؤال: شما اخيراً گفتهايد كه از اين به بعد به كشورهائى كه به حمايت شاه برخيزند نفت نخواهيد فروخت. اين تهديدى است براى كشورهاى غربى و امريكا، به نظر شما اين مساله چگونه خواهد شد؟
جواب: مساله اين است كه الان كه شاه غيرقانونى بودنش اعلام شد، اگر كسى از اين به بعد از شاه پشتيبانى كند، مادام كه دولت وى سركار هست به مملكت او نفت داده نمىشود.
سؤال: آيا شخص شما و يا دوستانتان با آمريكائىها تماس داشتهايد و يا يكى از دوستان شما تا به حال توانسته است به آمريكايىها بگويد كه مساله چيست؟
جواب: هيچ روابطى نيست، نه بين من و آمريكائىها و نه بين دوستان من و آمريكائى ها.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 65
تاريخ: 21/9/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه صداى لوگزامبورگ
سؤال: حضرت آيت الله خمينى! به كرات گفتهايد كه جنبش اسلامى با ماركسيستها رابطهاى ندارد. شما روابط خودتان را با كمونيستها پس از پيروزى جنبش چگونه مىبينيد؟ آيا كمونيستها در حركت آينده با شما همكارى خواهند داشت يا شما با آنها كارى خواهيد داشت يا نه
جواب: به هيچ صورت با آنها همكارى نخواهيم كرد.
سؤال: برخى از دانشمندان علوم سياسى اينجور تحليل مىكنند كه بين مسلمانها و ماركسيستها وجوه مشتركى وجود دارد و همين طور معقد هستند كه در جنبش اسلامى جناحهاى مختلف محافظه كار و مترقى وجود دارد. آيا شما در درون جنبش خودتان با آن جناح محافظه كار مشكلاتى داريد يا نه؟
جواب: در اسلام، جناحهاى مختلف وجود ندارد. وقتى حكومت اسلامى تشكيل شود همه تابع قانون اسلامند واسلام يك جناح يكپارچه و واحد است.
سؤال: حضرت آيت الله! در صورت پيروزى جنبشتان، شما چه نوع حكومتى برقرار خواهيد كرد؟ در حكومت اسلامى شركت گروههاى سياسى مختلف چگونه خواهد بود؟
جواب: حكومت ما جمهورى اسلامى است كه متكى بر آيات قرآنى مىباشد و قانونش قانون اسلام است و جناحهاى سياسى در آنجا در اظهار عقايد خود آزادند.
سؤال: شاه، همانطور كه مطلع هستيد، دولت نظامى را برقرار ساخته است. آيا به نظر حضرتعالى مبارزه با نظامىها مشكلتر نيست؟ و چگونه شما مىخواهيد دولت نظامى را از بين ببريد؟
جواب: البته مشكل است، لكن وقتى ملت يك امرى را بخواهند نظامى هم نمىتواند مقابلش بايستد
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 66
كشت و كشتارهائى كه الان راه انداختهاند، راه حل نيست و ناچار دولت نظامى هم بايد ساقط شود.
سؤال: آقاى شاپور بختيار يكى از سخنگويان جبهه ملى به يكى از خبرگزارىهاى آلمان به نام د.پ.آ گفته است كه با مشروطه سلطنتى مخالفتى ندارد. اگر چنانچه جبهه ملى روى كار آيد، آيا شما به ايران باز مىگرديد؟
جواب: آن تابع اين است كه من مصالح را ملاحظه كنم، اگر مصلحت شد ممكن است.
سؤال: در صورت پيروزى جنبشتان و تاسيس دولت اسلامى، توسعه و پيشرفت اجتماعى مخصوصاً پيشرفت زنان را چگونه مىبينيد و آيا تعداد زوجات را مجاز خواهيد دانست و اجازه خواهيد داد يا نه؟
جواب: زنها آزادند، همانطورى كه مردها آزادند، ما طبق قانون اسلام عمل مىكنيم.
سؤال: در صورت استقرار حكومت جمهورى اسلامى آيا به كردها خود مختارى داخلى و آزادىهاى محلى داده خواهد شد؟
جواب: همه در ايران ملت واحد هستند و ما، هم خود و هم آنها را ملت واحد مىدانيم.
سؤال: اهداف و برنامههاى آينده شما چيست؟
جواب: نقائصى كه در حكومت شاه بوده است، تا آنجا كه مقدور است ترميم خواهيم كرد. استقلال و آزادى را به وطن باز خواهيم گرداند. روابط ناسالمى را كه به ضرر ملت است اصلاح خواهيم كرد. ادارات را هم آنطور كه مصلحت ملت و مملكت است تصفيه مىنمائيم. دست ديگران را از ايران كوتاه خواهيم نمود.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 67
تاريخ: 23/9/57
پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در نجف آباد
بسم الله الرحمن الرحيم
جنايات شاه كه در بسيارى از شهرها، بخصوص در اصفهان و نجف آباد با وحشيگرى بىسابقه مامورين او واقع شده است و گفته مىشود برنامهاى است كه به تدريج در ساير شهرها نيزانجام مىگيرد و بناست به بزرگ و كوچك رحم نشود و تمام خانهها و مغازهها و مراكز مذهبى به آتش كشيده شود نشانه تزلزل و ضعف دولت نظامى و ياس شاه از امكان ادامه قدرت شيطانى است و اكنون كه به پرتگاه و سقوط حتمى نزديك شده است، مىخواهد جنايات خود را هر چه بيشتر تكميل كند و به گفته خودش ايران رابه تل خاكى مبدل ساخته و برود.
ملت آگاه بايد بداند كه اين آخرين حملهاى است كه از جنون و حمله روحى كه به شاه دست داده است، ناشى شده و بايد اين جنايات بسيار احمقانه و سبعانه موجب تضعيف روحى ملت نشود. شاه خود را از ملت جدا و تنها مىبيند، ناچار با تمام وجود به آغوش اشرار و مزدوران پناه برده تا شايد عقدههاى روحى خود را خالى كند. شاه خود را از سلطنت خيالى مخلوع مىبيند و ادامه حكومت خود را با رفراندم تاسوعا و عاشورا غير ممكن مىداند، از اين جهت از هيچ جنايت غير انسانى روى گردان نيست و با دست اشرار و بعضى از سران ارتش كه شريك جرم او هستند، مى خواهد آخرين تير تركش را رها كند. شاه رفتنى است، لكن سران ارتش كه با او و به امر او مرتكب جنايات هستند و مىشوند، در كار خود تجديد نظر كنند و از عواقب امر بترسند. درجه داران جوان خود را به اين جنايات وحشتناك آلوده نكنند، مگر آنان نمىخواهند پس از شاه، دراين كشور آبرومندانه زندگى كنند؟
جناياتى كه در اصفهان و نجف آباد و بعضى از شهرستانها شده است، به قدرى با شرافت انسانى منافى است كه وجدان هر انسانى را سخت رنج مىدهد. از قرار اطلاع، مامورين شاه با مسلسل به داخل منازل مردم محروم و بىدفاع حمله كردند، مساجد را به آتش كشيدند، به زنان محترم اهانت كردند، هر كس را كه ديدند جاويد شاه نمىگويد، بيدريغ كشتند و آزادى به منطق كارتر را به خوبى و خيلى سريع اجرا كردند.
اكنون با در نظر گرفتن رفراندم تاسوعا و عاشورا كه غير رسمى بودن شاه و دولت را به جهانيان ثابت نمود، بر ملت است كه به حكم اسلام و قانون، از اطاعت شاه و دولت سرپيچى كنند، ماليات نپردازند و كليه اعتصابات ادارات و موسسات و شركتهاى دولتى، خصوصاً اعتصاب شركت
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 68
نفت را تا رفتن شاه و دولت ادامه دهند و بر ملت است كه با گسترش اعتصابات خود از آنان پشتيبانى نمايند. اينجانب مصيبت وارده بر خواهران و برادران سراسر كشور را تسليت مى گويم و از خداى بزرگ، اجر و صبر براى آنان و رحمت واسعه حق تعالى را براى شهداى راه خدا مسئلت مىنمايم و روز دوشنبه 17 محرم الحرام را به مناسبت هفتم شهدا، عزاى عمومى اعلام مىكنم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 69
تاريخ:23/9/57
مصاحبه امام خمينى با روزنامه اونيتا ارگان حزب كمونيست ايتاليا
سؤال: كشور ما ايتاليا با توجه وقايع ايران و كوشش ملت ايران عليه ديكتاتورى خاندان پهلوى را دنبال مىكند، همزمان بعضى جرايد گوياى اين است كه حكومت اسلامى نسبت به مدرنيزه كردن ايران توسط شاه يك قدم عقب است، در اين مورد نظر شما چيست؟
جواب: به تصديق خود شما، خاندان پهلوى يعنى شاه و پدرش بيش از پنجاه سال است كه با ديكتاتورى بر ايران حكومت مىكنند و با پشتيبانى قدرتهاى استعمارى، از هيچ جنايتى به ملت ايران دريغ نكردهاند. ذخاير كشور مخصوصاً نفت را در اختيار اجانب گذاشتهاند، هرگونه فرياد آزاديخواهى و اعتراض به ديكتاتورى را با سرنيزه خاموش كردهاند، قتل عامهاى مكررى در اين پنجاه سال به دست اين دودمان انجام شده است، آزادى به تمام معنى از مردم سلب شده است، هيچگاه مردم حق انتخاب نداشتهاند، گويندگان و نويسندگان كشته شدهاند و يا زندانى هستند و يا ممنوع از گفتن و نوشتن، مطبوعات را از نوشتن حقايق محروم كردهاند، و در يك كلمه، تمامى مبانى بنيادى دموكراسى را نابود كردهاند، كه تمامى اين واقعيتها تلخ را در يك سال اخير، هم شاه و هم اطرافيانش اعتراف كردهاند و حالا من مىپرسم كه ملتى تا اين حد ستمديده و سلطانى تا اين حد ديكتاتور، مدرنيزه كردن كشور چه مفهومى مىتواند داشته باشد؟ آيا طلاى سياه ما را تاراج كنند و در ازاء آن ميلياردها دلار اسلحه را در كشور انبار كنند، اين معنى نوسازى كشور است؟ تاسيس كارخانجات صنعتى مونتاژ با سرمايههاى خارجى و سرمايههاى وابستگان داخلى آنها، از جمله خود شاه، مملكت را به طرف يك مستعمره تمام عيار پيش مىبرد و كارگر ايرانى را با دستمزدهاى ناچيز در خدمت آنها درمى آورد، به معنى مدرنيزه كردن كشوراست؟
كشاورزى را نابود كردهاند و در عوض گندم و برنج و ساير موادغذايى به مقدار بيش از نود درصد مصرف داخلى را از خارج وارد مى كنند، اين به معنى مدرنيزه كردن كشور است؟ تحصيلكردههاى ما، از دانشجو و دكتر و مهندس و ساير متخصصين و روشنفكران، زندان را پر كردهاند و از خارج دكتر و مهندس وارد مىكنند، اينها در منطق شاه و جرائدى كه از او پول گرفتهاند، به معنى نوسازى كشور است؟ و ما كه خواستار حكومت اسلامى هستيم كه در
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 70
سايه آن به همه اين جنايتها و خيانتها پايان داده مىشود، به معنى يك قدم عقب بودن است؟ نه، اين پايان دادن به ارتجاع شاهنشاهى دوهزار و پانصد ساله پوسيده است.
سؤال: آيا شما تصور مىكنيد كه با تمام جنبشهاى آزاديبخش در كشورهاى مختلفه عرب كه هر كدام بر اساس روش خاصى و در شرايط خاصى براى استقلال (مانند ملت فلسطين) خودمختارى، آزادى سياسى، اقتصادى و عقيدتى مجاهدت مىكنند، پيوند داريد؟
جواب: نهضت مقدس اسلامى موجود در ايران با هيچ گروهى در خارج از كشور ارتباط سازمانى ندارد، ولى ما اميدواريم كه چون ملت ايران هميشه از مبارزه همه آزاديخواهان بخصوص برادران فلسطينى عليه اسرائيل متجاوز، حمايت كرده است و ما بيش از پانزده سال است كه هميشه در اعلاميه و سخنرانىها،نهضت آنان را تاييد كردهايم و در حد امكان به يارى آن برخاستهايم، آنان و همه آزاديخواهان جهان، امروز از مبارزات حق طلبانه ملت ايران حمايت كنند، اميدواريم كه اين كار را هر چه بيشتر و سريعتر انجام دهند.
سؤال: در مبارزه عليه شاه، نيروى مذهبى مايه اتحاد قشرها و لايههاى مختلف نيروهاى سياسى است. نظر شما نسبت به شركت مبارزين متحد و مردمى جنبش انقلابى كه مىگويند بعضى از آنان ماركسيست و گاهى اظهار نمىكنند، چيست؟
جواب: بله امروز اسلام به صورت يك مكتب مترقى كه قادر است تمامى نيازهاى بشر را تامين كند و مشكلات او را حل نمايد، مورد توجه همه مسلمين جهان، بخصوص ملت مسلمان ايران قرار گرفته است و بيش از نودوپنج در صد مردم ايران مسلمانند و خواستار استقرار حكومت اسلامى و اجراى قوانين مترقى اسلامند و تمامى قشرها در سراسر كشور، در اين خواستهها همصدا و در صف واحدند و اگر عدهاى كه شماره آنها بسيار هم محدود است، شعارى غير از اسلام دارند، يا مغرضند كه اگر مأمور خود رژيم ايران نباشند، از قدرتهاى خارجى دستور مىگيرند و يا به علت اينكه اسلام را نشناختهاند و آنچه از اسلام شنيدهاند، از تبليغات غلط و انحرافى بوده است از اين جهت به ساير مكتبها پناه بردهاند و اين عده را ما معتقديم با پياده شدن اسلام به آغوش آن بر مىگردند.
سؤال: بيشتر روزنامهها در ايتاليا و فرانسه امروز از (خطر يك جنگ داخلى) صحبت مىكنند و تصورشان اين است كه تنها راه حل سازش (انتخابات مجلس مشروطه، مراجعه به آراء عمومى) اميدواركننده است، تا بتوان از برخورد بين مردمى كه به حرف شما گوش مىكنند و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 71
ارتش، جلوگيرى كرد. آيا واقعاً شكاف بين ارتش و مردم، وسيع است؟ (در اينجا صحبت از كادرهاى بالاى ارتش كه در خدمت شاه هستند، نيست) .
جواب: اولاً سازش با شاه يعنى سازش با يك فرد ظالم و خائن و اين سازش خود بزرگترين خيانت است كه هرگز در قاموس اسلام و يك مسلمان واقعى نمىگنجد و در ثانى سازش از سياسيون در طول سلطنت اين دودمان با تجربههاى تلخى در گذشته اتفاق افتاده است و ملت ايران امروز بيدار شده و اين فريب را هرگز خورد و آن دسته از مطبوعات كه صحبت از جنگ داخلى مىكنند، بايد بدانند كه خيلى پيش از اين، خود شاه براى خنثى كردن نهضت مردم ايران دست به چنين تبليغاتى زده است و مردم را هميشه از تجزيه و تبديل آن به ايرانستان مىترساند و مىگفت كه مخالفين من مىخواهند ايران را به ايرانستان تبديل كنند و اين صرفاً يك تهديد توخالى است و ملت فريب آن را نمىخورد. و اما ارتش، شاه خوب مىداند كه به اين ارتش نمىتواند اميدوار باشد، امروزه از ايران اخبار سرپيچى ارتشيان ميرسد، سربازها از سربازخانهها فرار مىكنند، افسران جوان از اطاعت فرماندهان خود سرپيچى مىكنند، ارتشيان، جز يك عده معدود كه از وابستگان و سرسپردگان شاهند، بقيه مسلمانند و دير يا زود به ملت خواهند پيوست وشاه قادر به ادامه حكومت خود نخواهد بود.
سؤال: تمامى ناظرين قبول دارند كه تظاهرات بزرگ يكشنبه و دوشنبه گذشته، يك مراجعه به آراء عمومى عليه شاه و له حكومت اسلامى بود، آنها همچنين قبول كردهاند كه بلوغ عظيم ملت ايران را كه به حرف شما گوش مىكنند، بايد به رسميت بشناسند، ولى ادامه قدرت باز ادامه دارد، زيرا شاه قصد ترك قدرت ندارد و بنابراين تحت چه فرم ديگرى مبارزه تودهاى مىتواند عليه شاه ادامه پيدا كند؟
جواب: پايه پوشالى قدرت شاه كه توسط خودش بنا گرديده بود و بر آن تكيه داشت، به وسيله ملت مبارز فرو ريخت و به همين دليل قدرت او نمىتواند ادامه پيدا كند، همين شاه بود كه چند سال گذشته هنگامى كه حزب مبتذل خود را اعلام كرد، گفت هر كه به ما رأى ندهد، يا جايش در زندان است و يا از كشور اجازه مىدهيم كه خارج شود. امروز مىبينيد كه ملت ايران او را مجبور مىكند كه رسوايى شكست حزب رستاخيز فرمايشى خود را قبول كند و همين شاه بود كه در مورد زندانيان سياسى عقيده داشت كه بايد در زندان پوسيده و بميرند و ديديم كه فشار ملت او را مجبور مىكند كه بعضى از آنان را آزاد كند و دهها شكست ديگر كه ملت بر او وارد آورده و به يارى خداى تعالى او را براى هميشه از قدرت بركنار خواهد كرد و در اين راه از هر شيوه ممكن استفاده مىكند، اگر به همين روش مسالمت آميز، شاه كنار نرود، آنوقت است
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 72
كه او و حاميانش غرامت سختى خواهند پرداخت.
سؤال: شما در جريان گروه تحقيقى درخواست شده توسط پرزيدنت كارتر، هستيد. دولت اسلامى شما مىتواند عليه قدرتهائى كه از نظر اقتصادى، استثمارش كردهاند يا از نظر سياسى، ايران و منافعش را تحت فشار قرار داده اند، ارتباطش را قطع نمايد؟ آيا يك گفتگوى دو جانبه، البته با شرايط مساوى، با ايالات متحده را پيش بينى كرده ايد؟
جواب: تا زمانى كه شاه بر سر كار است و كنار نرفته است، ما هيچ مذاكرهاى را نمىپذيريم و در صورتى كه يك دولت اسلامى مستقل متكى به آراء ملت سركار آمد، در آن موقع با هر دولتى كه مايل باشد، در زمينههاى مختلف حاضر به مذاكره هستيم و ما در روابطمان با ساير كشورها، همچنان كه ظلم را پذيريم، به كسى هم ظلم نمىكنيم و اگر كشورى با چنين سياست عمل كند و به هيچ يك از قدرتهاى استعمارى، وابسته نباشد و استقلال كامل خود را حفظ نمايد، قطعاً در دنياى امروز در محاصره اقتصادى و سياسى قرار نمىگيرد. اين شاه و دولت غير قانونى او است كه چون هيچ گونه پيوندى با ملت ندارد از طرف ملت محكوم به سقوط است، از اين جهت قدرتهاى خارجى در برابر حفظ قدرت، هر طرفى را بر او تحميل مىكنند و او هم ناگزير از پذيرفتن است.
سؤال: كارگران ايتاليا با ملت ايران كه مبارزه مىكند، هستند، همين احساس در جاى ديگر هم وجود دارد ( دولتها طور ديگر فكر مىكنند) و مىتوان گفت كه جهاد شما از حدود مرزهاى اسلامى گذشته است و توسط ملتها شناخته شده، عقيده شما چيست؟
جواب: امروز همچنان كه قدرتشيطانى درسطح جهانى، براى غارت ملت ضعيف دست در دست يكديگر گذاشته اند، ملتها بايد در مبارزات حق طلبانه خود، يكديگر را حمايت كنند و ما اميدواريم كه در اين لحظات حساس، همه آزاديخواهان جهان، ملت مسلمان و رشيد و قهرمان ايران را يارى نمايند. ملت ايران بدون اتكاء به غرب و شرق مىخواهد روى پاى خود بايستد و بر سرمايههاى مذهبى و ملى خود استوار باشد. ملت هاى جهان، از اين طرز فكر بر خلاف مسير دولتها پشتيبانى مىكنند و خواهند كرد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 08:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 73
تاريخ: 25/9/57
بيانات امام خمينى در مورد حقوق بشر ادعايى شاه و كارتر
حقوق بشر در قاموس كارتر لفظى براى غارتگرى و كشتار
اعوذبالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
در جنگ صفين وقتى كه عمار ياسر براى خاطرجنگ با معاويه در ركاب اميرالمومنين كشته شد، بين لشكر معاويه حرف واقع شد كه پيغمبر به عمار فرمودند كه تو را فرقه ياغى و باغى شهيد مىكنند و حالا لشكر معاويه شهيد كرده است عمار ياسر را. پس بايد فرقه باغى و طاغى همين معاويه و لشكر او باشند. معاويه گفت كه نه اين را اميرالمومنين كشتهبراى اينكه او فرستاده او را به جنگ و وقتى كه او فرستاد به جنگ پس اميرالمومنين او را كشته است. پس فرقه باغيه عبارت از آن دسته هست. منطق كارتر همين منطق معاويه است كه گفته است به اينكه اينها مردم را به كشتن مىدهند يعنى علماى اسلام مردم را به كشتن مىدهند. حالا بايد ما حساب اين را با ايشان بكنيم ببينيم كه آيا اين منطق ايشان همان منطق معاويه است يا يك قدرى هم بدتر، يا يك منطق صحيحى است.
در ايران از اول محرم مردم شروع كردند به (ضمن عزادارىهائى كه كردند) اظهار انزجار از حكومت شاه و در تاسوعا و عاشورا با كمال آرامش مردم پياده روى كردند و سلطنت محمدرضاشاه را نفى كردند. ايشان مىگويد كه (مردم همچو اختيارى نداشتند، اين اسباب اين شده است كه شاه امر كرده است كه روز بعدش مردم را بكشند) اين تظاهرات آرام كه مردم كردند و سرنوشت خودشان را در اين روز تعيين كردند، اين آيا مطابق منطق آقاى كارتر نيست؟ و اين را يك امر انحرافى ايشان تلقى مى كنند كه مردم يك مملكتى، تمام مردم يك مملكتى نسبت به سرنوشت خودشان حق دارند؟! آن اعلاميه حقوق بشر در منطق آقاى كارتر اين است كه بشر همچو حقى ندارد كه سرنوشت خودش را تعيين كند؟ ايشان از اعلاميه حقوق بشر كه خودشان هم امضا كردند كه آزادند مردم، اول چيزى كه براى انسان هست آزادى در بيان است، آزادى در تعيين سرنوشت خودش است، آيا ايشان از اعلاميه حقوق بشر اين را فهميدهاند كه نه هيچ كس آزاد نيست در اين معنا؟ يا در خصوص ايران ايشان اين نظر را دارند كه هر كس هم كه آزاد باشد لكن ايران ديگر آزاد نيست؟ چنانچه در بعضى از حرفها مىگويد كه، گفته است كه آنجا كه پاى منافع ماها در كار است، ديگر صحبت از آزادى و حقوق بشر نيست، ديگر آنجا نبايد ما از حقوق بشر بحث كنيم. ايران يك جائى است كه سوق الجيشى است و
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 74
وضع سوق الجيشى نسبت به مملكت ما دارد، ديگر اينجا جاى اين نيست كه ما صحبت آزادى بشر را بكنيم و حقوق بشر را بكنيم. اين منطق صحيح هست در نظر دنيا، در نظر عقلاى دنيا كه يك مملكتى چون منفعت به ايشان مىرساند، چون مملكت آمريكا از اين منفعت مىبرد، پس اينها ديگر آزاد نيستند، اينها بايد دستشان را روى هم بگذارند تا هر چه منافع دارند، هر چه ذخاير دارند آمريكا و امثال آمريكا ببرند؟! آيا اينكه ايشان مىگويد كه اينها مردم را به كشتن دادند، آيا اين تظاهر آرامى كه مردم در اين دو روز كردند يعنى هيچ شلوغى نكردند و به دنيا ثابت كردند كه ايران مىتواند كنترل خودش را در اشياء بگيرد و سرنوشت خودش را به طور عقلائى، به طور صحيح تعيين كند، خوب اين موجب اين شد كه فردا از شب يازدهم شروع شد، شروع شد به كشتار مردم، اينجا چه باعث شده است كه مردم كشتار شدند؟ خوب، باز در جنگ صفين اين مطلب پيش مىآيد كه خوب او آمده به جنگ و اينها هم رفتند به جنگ و آنها اينها را كشتند. حالا معاويه مى تواند يك همچو مغلطهاى بكند كه آن كسى كه اين رافرستاده به جنگ و اين كشته است، خوب اين منطق معاويه است، اين يك مغلطه اى است كه كرده است معاويه. اينجا از او هم بدتر است براى اينكه اينجا به جنگى نرفته بودند، اينها در خيابانهاى تهران و در خيابان ساير شهرها راه افتاده بودند و مىگفتند كه ما شاه را نمىخواهيم، اين جنگ است؟ آيا كسى بگويد كه سرنوشت مملكت من به دست خود من هست، حقوق بشر براى ما و همه عالم اين مطلب را قائل هستند كه هر بشرى نسبت به سرنوشت خودش آزاد است، مىتواند راى آزاد بدهد هر مملكتى مىتواند سلطان اگر داشته باشد، تعيين كند، رئيس جمهور اگر بخواهد داشته باشد، تعيين كند، حكومت بخواهد، تعيين كند براى مملكتش، هر شكلى كه اين افراد مملكت بخواهند اداره بشوند، به حسب حقوق بشرآن شكل بايد ممضى باشد، همه دولتها هم بايد او را تصديقش بكنند. خوب /مردم / همين مطلب بود، ديگر بيشتر از اينكه چيزى نبود. روز دهم و نهم، روز تاسوعا و عاشورا غير از اين مطلب چيزى نبود كه همه روزنامه نويس ها، همه مجله نويسها اين را ديدند،اينهائى كه رفتند در ايران و تماشا كردند اين مسائلى كه در ايران واقع شد، همه ديدند كه يك مملكتى است كه اهالىاش با آرامش، چندين ميليون جمعيت در سرتاسر مملكت با آرامش راه افتادند، مرد وزن بزرگ و كوچك توى خيابانها و حرفشان اين بوده است كه ما اين شاه را نمىخواهيم ما فرض مىكنيم كه شاه خيلى هم مرد صالحى فرض كنيد باشد، خيلى هم آدم صحيحى باشد، خيلى هم خدمتگزار به مردم باشد، خوب وقتى مردم يك خدمتگزارى را نخواستند بايد كنار برود. ما فرض مىكنيم اينطور كه، خير، ايشان مصالح مملكت را ملاحظه كرده است، ايشان مىخواهد آزادى بدهد. ايشان مىخواهد مملكت را مستقل كند، ايشان مىخواهد مملكت را به تمدن نو برساند، همه اينها را ما فرض مىكنيم صحيح، مىخواهد يك همچو كارهائى را بكند لكن اهالى مملكت مىگويند ما اين را نمىخواهيم كه سلطان ما باشد، سرنوشت اهالى مملكت با خودشان است، ما همچو خدمتگزارى را نمىخواهيم، ايشان بروند كنار، ما خودمان يك خدمتگزار ديگر جايش مىگذاريم. ما فرض مىكنيم اگر ايشان آن هم بود، آنطور هم بود، مثل ساير مثلاً انسانها يك انسانيتى داشت، باز هم اهالى يك مملكت حق داشتند به اينكه
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 75
بگويند ما اين خدمتگزار را، اين آدم بسيار صالح خوب را كه مىخواهد مملكت ما را بهشت برين بكند نمىخواهيم، ايشان بهشت برين كند مملكت مان را. حق ندارند اين را بگويند؟ حقوق بشر اين نيست كه هر كسى، هر بشرى حق دارد كه سرنوشت خودش را خودش تعيين كند؟ اينها مىخواهند سرنوشت خودشان را خودشان تعيين كنند و اين آقاى خدمتگزار را نمىخواهند. اين در صورتى بود كه ايشان خدمتگزار بود و اما اگر چنانچه يك شخصى باشد كه خدمتگزار ديگران است، براى خاطر ديگران اين مملكت خودش را به باد فنا داده، به تباهى كشيده، يك ادمى است كه همه چيز ما را از دست داده و برده است از بين، همه منافعى كه در اين مملكت قابل اين است كه برده بشود و مردم از آن استفاده بكنند، خود ملت از آن استفاده بكند، ايشان يا خورده است يا داده است به ديگران خوردهاند. يا خودش در بانكهاى خارج جمع كرده مثل پدرش كه جواهرات ايران رابرداشت و رفت منتها انگليساز او گرفتند بين راه وبردند يا خودش برده است و پولهاى ايران را اين شصت هزار نفرى كه مىگويند كه جزء اشخاصى است كه به او مربوط هستند و از رفقايش هستند و از فاميلش هستند و از اينها هستند، به اينها داده خوردهاند و يا به اربابها داده خوردندهاند، به كارتر و امثال كارتر و به آمريكا و به ديگران داده.
نياز به تلاش و كوشش دراز مدت به منظور بازسازى ويرانگرىهاى رژيم
همه منافع ايران را ايشان از بين برده است، الان شما، اگر حالا هم برود، ده پانزده سال لازم است تا اين مملكت با زحمت اشخاص صالح به پايه آنوقت برسد كه ايشان نيامده بودند، كه رضاشاه هم نيامده بود. اين، مدتى زحمت لازم دارد، خيال نكنيد كه حالا يك مملكتى را كه اين تهى كرده تا رفت بهشت برين بشود. اين خراب كرده همه را، مملكت را خراب كرده و به شكل يك ويرانه درآورده الان نه زراعتى اين مملكت ما دارد، نه مراتعش دست مردم است و خودش دارد، نه جنگلهايش دست اينهاست. آبها را از بين بردند، اين سدهائى كه اينها درست كردند، همه اش به منافع ديگران بوده تا اين مملكت دوباره برگردد به حال قبل از آمدن اين آقا، مدت زحمت دارد، مدتها بايد مردم خون دل بخورند، جوانهاى ما بايد زحمت بكشند، متخصصين ما بايد زحمت بكشند تا اين را از اين آشفتگى بيرون بياورند تا بعد بشود يك مملكتى كه اين آشفتگى هارا دارد نداشته باشد آنوقت نوسازى بخواهند بكنند.
منطق كارتر جنايت پيشه، سكوت دربرابر كشتار و غارت شاه يا قبول مرگ است.
ايشان مىفرمايند كه اين تظاهرات آرامى كه كردند كه ما شاه را نمىخواهيم، اين است كه اينها را به كشتن داده؟! اينها حتماً بايد بگويند شاه راخواهيم تانكشندشان؟! ايشان مىگويد كه حرفهائى كه ميزنند ميزانى ندارد و كنترل ندارد. خوب، حرف ما اين است، ما در مجمع عمومى دنيا حرف خودمان را مىگذاريم حرف ايشان هم مىگذاريم، ببينيم كدام اينها ميزان ندارد. حرف ما اين
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 76
است كه اين آدم خودش و پدرش، اين سلسله به ما خيانت كرده جنايت كرده، هر روز دارد جنايت مىكند. الان كه ما اينجا نشستيم اينها مشغول جنايت هستند، همين الان، همين الان مشغولند، همين ديشب و ديروز قم را به آتش كشيدند، همين دو روز خراسان را، تبريز را، يزد را، هر شهرى را كه شما اسم ببريد اينها يك دستهاى آوردند خرابكارى كردند. اين آدمى كه اينطورى هست، اين آدمى كه مىآيد توبه مىكند و توبه اش اين است، آدمى كه مىآيد به مردم مىگويد كه نه كار نداشته باشيد، من ديگر اشتباه كردم، اشتباه هايم را برمى گردانم ديگر اشتباهى نمىكنم، اين كارش اين است كه داريد مىبينيد. ايشان نمىداند، آقاى كارتر نمىداند كارهاى اينها را يا مىداند و خودش را به نادانى مىزند؟ خوب ايشان اين كارها را دارد مىكند ماها كه اهل يك مملكت هستيم، ما هم با ساير مردم اين مملكت مىگوييم كه ما ايشان را نمىخواهيم، ايشان به ما خيانت كرده، ايشان جنايت كرده، ايشان ذخائر ما را به شما و امثال شما داده و ما مىخواهيم كه خودمان آزاد باشيم، خودمان مستقل باشيم، خودمان مملكتمان را اداره كنيم.اين ابهامى در آن هست كه ما مى خواهيم خودمان اداره كنيم، نمىخواهيم به دست شماها اداره بشود. به دست نوكرهاى شما اداره بشود؟! ابهامى در اين نيست. آيا حق ندارند اهالى يك مملكتى، آرام اين حرف را بزنند كه ما نمىخواهيم ايشان را؟! اگر دنبال اين معنا كه مردم روز تاسوعا و عاشورا آرام گفتند ما اين را نمىخواهيم و همه عالم ديدند كه اكثريت قاطع قريب به اتفاق است كه ايشان را نمىخواهند، همه بازارهاى ايران، همه مملكت ايران و شهرستانهاى ايران، همه دهات ايران فرياد كردند ما نمىخواهيم شما را، اگر ايشان بعد از اين كارى كه مردم كردند واين رفراندمى كه مردم كردند، گفته بود كه بسيار خوب نمىخواهيد من مىروم يك كس ديگر بيايد، جنگ و نزاع مىشد ديگر؟ دعوا داشت ديگر؟ ايشان بر خلاف قوانين بين المللى دنيا عمل كرده، دنبال اين معنا كه مردم آرام گفتند ما شما را نمىخواهيم، چماقدار كشيده، ارتشش را و نمىدانم قواى انتظامىاش و همه را وادار كرده به اينكه مردم را بزنند و به اسم مثلاً چماق به دستها بيايند توى راه، توى شهرها بگويند جاويد شاه. خوب اين معنا واقع شده است كه مردم آرام گفتند نه و ايشان كتك زده مردم را، ايشان كشته از مردم، ايشان خانههاى مردم ريخته، با مسلسل تو خانهها هم حمله كردند، مساجد را آتش زدند، اين همه وحشيگرى را كردند، شما بعد از همه اين وحشيگرىها ايشان را باز پشتيبانى كرديد و مىگوئيد: (آنهائى كه مىگويند كه چرا اين كارها مىشود، آنهايى كه تظاهر آرام كردند، اينها خلاف مىگويند، اينها ميزان ندارد حرف هايشان) .حرف ما اين است، حرف شما آن است، كدام ميزان ندارد؟ هر عاقلى بشنود اين دوتا را، كدام را مىگويد بىميزان است؟ ميزان حقوق بشرى كه حقوق بشر مىگويد كه همه افراد يك ملتى آزادند در اينكه عقائد خودشان را بگويند، در اين كه سرنوشت خودشان را خودشان تعيين بكنند، مردم ايران اين را مىگويند، شما خلاف اين را مى گوئيد، كدام يكى مطابق ميزان است؟ كدام؟ ما بىميزان صحبت مى كنيم؟! شما مىگوئيد كه شماها مردم را به كشتن داديد، معاويه هم همين حرف را مىزد منتها او حرفش منطقى تر از شما بود. معاويه هم مىگفت كه حضرت امير او را فرستاده جنگ، وقتى فرستاد جنگ ما كشتيمش، پس او كشته است. مثل اينكه يك مظلومى توى
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 77
راه بيايد و داد بزند از ظلم يك كسى، او بكشدش بعد بگويد نه اين مظلوم خودش خودكشى كرده براى اينكه خوب چرا داد كرد؟! (مردم ايران چرا چرا فرياد مىزنند؟! بگذار هر چه تو سرى دارند بخورند و فرياد نكنند!!) . آقاى كارتر اين را مىفرمايند كه هر چه توى سرتان زدند، هر كارى كردند اينها، شما حرف نزنيد براى اينكه اگر حرف بزنيد كشته مىشويد، پس خودتان خودتان را به كشتن داديد، اين صحيح است كه يك ملتى سى ميليونى، سى و چند ميليونى كتك بخورد، خيانت ببيند، جنايت ببيند، سلب آزادىها را ببيند،اختناقها را ببيند، اگر صدايش درآمد كه آقا چرا توى سر من مىزنى، بكشند او را؟!(پس اين تقصير خودش است كه مىگويد كه چرا) منطق اين منطق آقا.
حمايت از اعتصابيون شركت نفت يك تكليف شرعى است
اگر ما گفتيم اين نفتها اين نفتهائى كه اينها دارند بيرون مىدهند از اين مملكت، اينها منفعتش به خود ملت نمىرسد پس اعتصاب كنيد، نگذاريد اين نفتها برود، اگر ما گفتيم نفتها را نگذاريد يعنى تاييد كرديم اعتصاب آنها را، خودشان اعتصاب كردند ماهم تاييد كرديم، حالا هم تائيد مىكنيم، اگر ما شركت نفت را و كارمندان نفت را تائيد كرديم به اينكه اين نفتى را كه ذخيره است براى نسلهاى آتيه و دخيرهاى است و مالى است براى اين مملكت، براى حالش، براى آيندهاش، نگذاريد اين بيخود از دست برود و هيچى دستتان نيايد خوب چند سال مىخواهيد نفت ايران را بخوريد و هيچى ندهيد، بس نشده؟ اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه مردم اعتصاب كنند، كه شركت نفت اعتصاب كند، كارمندان شركت نفت اعتصاب كنند، به اعتصابشان ادامه بدهند كه اين ثروت خداداد ملت از دست ملت نرود و هيچى گيرش نيايد، اين يك حرف غير منطقى است؟! چون به شما مىرسد از اين جهت ديگر حقوق بشر معنا ندارد؟! چون نفت به شماها مىرسد و عوضش هم نمىدهيد، به جاى اينكه بدهيد عوضش را، در مملكت ما پايگاه درست مىكنيد در مقابل شوروى، اگر ما بگوئيم اين اعتصاب صحيح است، مقدس است اين اعتصاب، واجب است اين اعتصاب، اين حرف غير منطقى است؟ يا شمائى كه مىگوييد (نگوئيد اين حرفها را، مبادا يك حرفى بزنيد كه نفتها نيايد تو جيب ما؟!) شما ميزان دارد حرفتان يا ما ميزان دارد حرفمان؟ يك حرف صحيحى كه همه عقلا قبول مىكنند كه يك ثروتى است مال خودمان و شما داريد مجان مىبريد، پول شما نمىدهيد به ما، شما مىبريد اين را، اسلحه مىدهيد كه براى خودتان پايگاه درست كنيد اينجا، يك نوكر اينجا گذاشتيد براى اين،اين بىميزان است اين حرف؟! از قرارى كه بعضى از علماء قم رفتند به آبادان و آنجا بررسى كردند، اين ششصد هزار بشكهاى كه خارج مىشود، آنطور گفته شده است كه اينها به اسرائيل فرستاده مىشود. يك مقدار از اينها اعتصاب نكردند و ششصد هزار بشكه در مقابل ده ميليونى كه پيشتر مىگويند يا نه ميليونى كه خارج مىشده، اين خارج مىشود. آنها را بازى دادند به اينكه اين براى اداره خود مملكت است، اين براى خودمان است، آن بيچارهها هم مشغول شدهاند، حالا معلوم شده است از قرارى كه گويند كه اين به اسرائيل مىرود. اگر ما بگوئيم كه جايز نيست / براينكه / براين مردمى كه اعتصاب ديگران را
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 78
به آن اعتنا نكردند و گول خوردند از دولت به اينكه نفت را براى داخله خواهيم و اگر اينها فهميدند كه اين نفت را براى اسرائيل دشمن قران و اسلام مىخواهند، حرام است اعتصاب نكنند، پيش خدا مواخذند، پيش ملت مواخدند اينها، تمامشان بايد اعتصاب كنند تا يك قطره نفت بيرون نيايد. ملت ايران حاضر است كه سرما بخورد و نفتش را اسرائيل نبرد كه دارد اسلام را به هم مىزند، دارد مسلمين را اينقدر مى كشد، امريكا نبرد كه همه جناياتى كه ما داريم از دست امريكا هست، ديگران هم نبرند.من حالا الان دارم پيام مىدهم به كار كنهاى شركت نفت كه بر شما واجب شرعى است، واجب الهى است به اينكه اعتصابتان را عام كنيد، عمومى كنيد و نگذاريد نفت خارج بشود و به شما مىگويم كه اگر چنانچه شما را ترساندند چنانچه ديروز اينها را ترساندند و اعليحضرت فرمودند كه اينها رابايد محاكمه كرد، مردى كه تو چه كارهاى كه اينها را مىگويى بايد محاكمه كرد؟ تو كه حالا ديگر شاه نيستى، تو يك آدم ياغى هستى، براى چه محاكمه كنند اينهارا؟ تو كه شاه نيستى كه دستور بدهى، شاه هم بودى معنا نداشت كه تو دستور بدهى، و اگر شاه هم باشى، شاه مشروطه هستى نبايد دستور بدهى. (اينها را بايد محاكمه كرد وبعد به جزاى خودشان). نترسيد از اين مرد، يك مردى كه به خوابنامه توسل پيدا كرده، يك وقت هم به عرض مىكنم چيز، از اين نترسيد، اين رفتنى است آقا. اين شركت نفت، اين عمال شركت نفت نترسند از اين، از اين هياهوئى كه اينها مىكنند، نه اعتنايى به التماسشان بكنند و نه ترس از اين حرفهايشان بكنند.هيچ ترس نداشته باشيد، به اعتصاب خودتان ادامه بدهيد. بر ملت ايران هم لازم است كه اين كسانى كه در شركت نفت اعتصاب كردند و فقير هستند، آنها را همانطورى كه آنها به ايشان چيز مىدهند، اينها به ايشان بدهند، واجب است اين، من سهم امام را اجازه دادم كه بدهند، سهم سادات هم من سيدم اجازه مىدهم، هم سادات راضىاند هم غير سادات و فقرا راضىاند كه اينها را سير كنند كه دارند خدمت به اسلام مىكنند، خدمت به وطن خودشان مىكنند، بدهند سهم امام را به اينها، خود مردم هم مكلفند كه اينها را اداره كنند. نترسيد از اين حرفها كه ماشما را چه مىكنيم، فلان . فردا اين مىرود و شما سروكارتان با يك حكومت عادل است كه به شما همه چيز همراهى خواهد كرد، حالا هم ما به شما همراهى كنيم، دست برداريد از حرفهاى اينها. اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه اعتصاب كنيد، الزام كنيم اينها را، يك الزام شرعى بكنيم به اعتصاب، حكم به اعتصاب بكنيم، اين براى مصلحت يك مملكتى است، براى مصلحت يك ملتى است. ما بىميزان مىگوئيم؟! شما مىگوئيد كه اعتصاب نكنيد، خوب اعتصاب نكنيم چه كنيم؟ نفتها را بدهيم ؟(اعتصاب نكنيد) ايشان اين است كه نفتها هر چه هست درآوريد از اين مخازنتان و بدهيد به ما، نسل بعد هر چه شد جهنم، شما هم هر چه فقير هستيد جهنم.
طرح آوردن متخصصين خارجى تهديدى بيجا عليه اعتصاب كاركنان شركت نفت
كدام ميزان دارد؟ حرف شماميزان دارد يا حرف ما ميزان دارد؟ اينها ترسانند باز اينها را كه ما از اسرائيل، گاهىگويند از حجاز مىآوريم متخصص، امير حجاز گفته است كه ما متخصص
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 79
مىفرستيم، امير حجاز همچو به آن حرفى چطورمىزند؟ مگرمسلمان نيست امير حجاز؟ امير حجاز گويد من مسلمانم. مگر مسلمان نيست كه مىخواهد مال مردم را غارت كند به غير بدهد؟ نمىكند همچو كارى را، غلط مىكند. گاهى هم مىگويند از اسرائيل ما مىآوريم. اگر از اسرائيل آوردند، ما تكليفمان را با آنها دانيم چيست. يك نفر اسرائيلى (نه يهودى، به اين يهودىها كه در ايران هستند كسى حق ندارد تعرض بكند، اينها در پناه اسلام و مسلمين هستند، نه به يهودىها و نه به نصارى، اينهايى كه مذهب رسمى دارند، حق ندارند تعرضى بكنند و خيراً به بهائىها تعرض كردند و دولت تعرض كرده. اينها يك نظر شيطنت دارند، به اين نظر شيطنت اينهااعتنا نكنند مسلمين، اينها مىخواهند ساير طبقات را به مسلمين بشورانند، شما اعتنا نكنيد. از هر راه ديديد كه سازمان دولتى دخالت مىكند در يك امرى، شما مخالفت كنيد براى اينكه نظر سوء دارند به شما) اسرائيلى اگر آمد در ايران و خواست نفت را چيز كند، بر همه مسلمان واجب است كه اينها را بيرون كنند و بكشند همه شان را. اينها با اسلام در جنگند، با مسلمين در جنگند، ما اگر دستمان برسد تا آخرشان را قطع ميكنيم. اگر در ايران پايشان را بگذارند، يك اسرائيلى پايشرا بگذارد ايران، بر مردم ايران واجب است كه اينها را از بين ببرند. اسرائيلى آيد ! غلط مىكند اسرائيلى كه مىآيد. اينها مىترسانند شما را، به اعتصابتان ادامه بدهيد و مردم هم با اينها همراهى بكنند، لازم است همراهى بكنند و من هم از سهم امام اجازه دادم كه همراهى بكنند با اينها و اداره بكنند اينها را. اگر ما بگوييم كه اعتصاب را ادامه بدهيد و نفت يك ملت را به طور هرج و مرج ندهيد به خارج، ما حرف خلاف زدهايم؟! و شما كه مىگوئيد كه كتك را بخوريد و منافعتان را هم بدهيد و صدايتان هم در نيايد.حرفتان صحيحاست؟!
قتل چماق به دستان، اين عاملين كشتار مردم واجب است
شما حرفتان اين است كه اينهمه كشتار كه مىشود، صحبت نكنيد اصلش.اگر الان كه در مشهد و در ساير جاها اعتصاب كردند و در مريضخانه رفتند وآنها هم آنقدر شرارت كردند و علما هم رفتند در مريضخانه، در يكى از بيمارستانها تحصن كردند و از قرارى كه گفتند حدود صدهزار نفر مردم هم رفتند اطراف آنجا تحصن كردند براى اين شرارتهائى كه اينها كردند، اگر اينها فرياد مىزنند كه چرازنى ما را، چرا مىكشى اولاد ما را، چرا به خانههاى ما حمله مىكنيد، چرا بازارها را غارت مىكنيد قواى انتظاميه بازار غارت مىكند؟! قواى امنيت مردم مىكشد؟! خوب اين قواى شماست كه اسمش را انتظامى گذاشتيد و اسمش را امنى گذاشتيد. همين امنيت و همين انتظامى دارد مردم را مىكشد، دارد مردم را همه جهاتشان را به باد مىدهد، بازارها را دارد، اگر آقايان مذهبىها يا ساير جاها اعتصاب كردن و رفتند آنجا نشستند و گفتند تا اين بساط از بين نرود ما از اينجا پا نمىشويم، اين حرف غير منطقى است؟! شما مىگوئيد كه نخير شما برويد همه سر جاى خودتان بنشينيد و تماشا كنيد و چماق به دستان بيايند و بزنند و بكشند و چه و شما هيچ حرف نزنيد اينها هم كه رفتند اعتصاب كردند اين چماق به دستان واجب القتلند، همه شان را بايد كشت. هر كس پيدا كند اين
صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 80
چماق به دستهائى كه مفسد فى الارض هستند و در زمين دارند فساد مىكنند، هر كه يكى از اينها را پيدا كرد بكشد او را. ما كه مىگوئيم دفاع از مملكتمان مىخواهيم بكنيم، دفاع از خودمان مىخواهيم بكنيم، ما ميزان ندارد حرفمان؟! اما شما كه مىگوئيد كه چماق به دستها هر كارى كردند به شما حرف نزنيد، ميزان دارد حرف تو؟!
تشديد سركوبى و كشتار به دنبال پشتيبانى كارتر از شاه
بعضى از آقايان بررسى كرده بود، براى من هم نوشته بود، همين جا بررسى كرده بود كه هر دفعه كه كارتر پشتيبانى اعلام كرده، فردا كتك بوده، فردايش كشتار بوده. نوشته است در تاريخ كذا پشتيبانى اعلام كرد، قتل كذا واقع شد. در همين تاريخ هم بعد از عاشورا پشتيبانى اعلام كرد، قتل عام محمدرضا برپاشد. شمائى كه با كشتار، با پشتيبانى خودت قتل عامها را فراهم مىكنى، دلگرمى به يك قاتل جانى با لذات مىدهى، پشتيبانى از يك آدم جانى مى كنى،تو بىميزان نيست كارهايت؟! اما ما كه بگوئيم، م گوئيم چرا، بىميزان است؟! عوض كنيد خودتان را. در هر صورت گرفتارى ما يكى و دو تا نيست، خوب، الان مملكت ما گرفتار به دست اين آدم است و گرفتار به پشتيبانى اين دولتها لكن اطمينان داشته باشيد كه ديگر تمام شده اين حرف ها، گسيخته شده همه اين حرف ها. اميد است خداى تبارك و تعالى به همه تان توفيق عنايت كند و به ملت ايران سلامت و توفيق عنايت كند، به اسلام و مسلمين نصرت عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.