PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صحيفه نور



صفحه ها : [1] 2 3 4 5 6 7 8 9

afsanah82
07-24-2011, 04:33 PM




صحيفه نور، جلد 1

مجموعه رهنمودهاى امام خمينى‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 3

11 جمادى الاول 1363

تاريخى‏ترين سند مبارزاتى امام خمينى‏

بسم الله الرحمن الرحيم

قيام لله، يگانه راه اصلاح جهان‏

قال الله تعالى:

قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادا

خداى تعالى در اين كلام شريف، از سرمنزل تاريك طبيعت تا منتهاى سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظه‏هايى است كه خداى عالم از ميان تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده، اين كلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قيام براى خداست كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه‏هاى گوناگون عالم طبيعت رهانده.

خليل‏آسا در علم‏اليقين زن نداى لااحب الافلين زن

قيام لله است كه موسى كليم را با يك عصا به فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو كشاند. قيام براى خداست كه خاتم‏النبيين صلى الله عليه وله را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بت‏ها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسين او ادنى رساند.

بدبختى و تيره روزى ما به خاطر قيام براى منافع شخصى است.

خودخواهى و ترك قيام براى خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاى اسلامى را زير نفوذ ديگران درآورده. قيام براى منافع شخصى است كه روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه كرده. قيام براى نفس است كه بيش از دهها ميليون جمعيت شيعه را به طورى از هم متفرق و جدا كرده كه طعمه مشتى شهوت‏پرست پشت ميزنشين شدند. قيام براى شخص است كه يك نفر مازندرانى بيسواد را بر يك گروه چندين ميليونى چيره مى‏كند كه حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند. قيام براى نفع شخصى است كه الان هم چند نفر كودك خيابانگرد را در تمام كشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حكومت داده. قيام براى نفس اماره است كه مدارس علم و دانش را تسليم مشتى كودك ساده كرده و مراكز علم قرآن را مركز فحشا كرده. قيام براى خود است كه موقوفات مدارس و محافل دينى را به رايگان تسليم مشتى هرزه‏گرد بى‏شرف

صحيفه نور جلد 1 صفحه 4

كرده و نفس از هيچ كس در نمى‏آيد. قيام براى نفس است كه چادر عفت را از سر زن‏هاى عفيف مسلمان برداشت و الان هم اين امر خلاف دين و قانون در مملكت جارى است و كسى بر عليه آن سخن نمى‏گويد. قيام براى نفع‏هاى شخصى است كه روزنامه‏ها كه كالاى پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشه‏ها را كه از مغز خشك رضاخان بى‏شرف تراوش كرده تعقيب مى‏كنند و در ميان توده پخش مى‏كنند. قيام براى خود است كه مجال به بعضى از اين وكلاى قاچاق داده كه در پارلمان بر عليه دين و روحانيت هر چه مى‏خواهند بگويند و كسى نفس نكشد.

براى نجات دين از دست مشتى شهوتران قيام كنيد.

هان اى روحانيين اسلامى! اى علماء ربانى!اى دانشمندان ديندار! اى گويندگان آيين‏دوست! اى دينداران خداخواه! اى خداخواهان حق پرست! اى حق‏پرستان شرافتمند! اى شرافتمندان وطنخواه! اى وطنخواهان باناموس! موعظت خداى جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحى را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترك نفع‏هاى شخصى كرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نائل شويد و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد. ان لله فى ايام دهركم نفحاث الافتعر ضوالها امروز روزى است كه نسيم روحانى الهى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد، فرداست كه مشتى هرزه‏گرد شهوتران بر شما چيره شوند و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند. امروز شماها در پيشگاه خداى عالم چه عذرى داريد؟ همه ديديد كتاب‏هاى يك نفر تبريزى بى‏سروپا را كه تمام آيين شماها را دستخوش ناسزا كرد و در مركز تشيع به امام صادق و امام غايب روحى له الفدا آن همه جسارت‏ها كرد و هيچ كلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذرى در محكمه خدا داريد؟ اين چه ضعف و بيچارگى است كه شماها را فرا گرفته؟ اى آقاى محترم كه اين صفحات را جمع‏آورى نموديد و به نظر علماى بلاد و گويندگان رسانديد، خوب است يك كتابى هم فراهم آوريد كه جمع تفرقه آنان را كند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه كرده، از همه امضا مى‏گرفتيد كه اگر در يك گوشه مملكت به دين جسارتى مى‏شد، همه يك دل و يك جهت از تمام كشور قيام مى‏كردند. خوب است ديندارى را دست كم از بهائيان ياد بگيريد كه اگر يك نفر آنها در يك ديه زندگى كند، از مراكز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئى تعدى به او شود، براى او قيام كنند شماها كه به حق مشروع خود قيام نكرديد، خيره‏سران بيدين از جاى برخاستند و در گوشه زمزمه بيدينى را آغاز كردند، به همين زودى بر شما تفرقه‏زده‏ها چنان چيره شوند كه از زمان رضاخان روزگارتان سخت‏تر شود: و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله

سيد روح الله خمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:35 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 8

تاريخ: 10/ 1/ 41

بيانات امام خمينى در مورد نقش روحانيت در احياى اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم

خداوندا! زبان ما را از بيهوده گفتن و جدال و لغو و دروغ حفظ بفرما. (الهى آمين) خداوندا! قلوب ما را به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما. (الهى آمين) خداوندا! گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام به روساى جمهور دول اسلامى، به نمايندگان مجلسين دول اسلامى، به نخست‏وزيران و وزراى دول اسلامى، به روساى دانشگاه‏هاى دول اسلامى، به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامى خداوندا! آنها را قرار بده ....

رژيم پهلوى، خونخوارتر از مغول.

و اين سال براى روحانيت، از جهتى بسيار بد سالى بود و از جهتى بسيار خوب سالى بود. بد بود براى اينكه يك مملكتى كه بايد به دنيا معرفى بشود به اينكه مملكت صحيحى است، هيأت حاكمه درستى دارد، دستگاه عدالت دارد، دادگسترى دارد، محاكم قضائى دارد، اقتصادش خوب است، زراعتش خوب است، يك مملكتى كه بايد به صلاح و به صحت معرفى بشود، در جامعه بشر معرفى شد به مركز فساد و مركز هرچيزى كه شما بخواهيد اسمش رابگذاريد، از آن برتر بخواهيم بگوييم مثل زمان مغول است، نمى‏توانيم همچنين بى‏احترامى‏اى رابه مغول بكنيم. آنها يك جمعيتى بودند كفار و شايد مهدور مى‏دانستند دم ما را و وارد شدند در مملكت براى گرفتن مملكت اجنبى، آنهم مملكتى كه برخلاف مسلك آنها و ديانت آنها بود و كردند آن كارهايى را كه كردند. اينجا در اين قضايا، اينها مدعى اسلام هستند، مدعى ايمان هستند، مدعى تشيع هستند، در عين حال كه با اين ادعاها امرار روز مى‏كنند و امرار حيات مى‏كنند كارهايشان همان كارهايى است كه مغول بايد انجام بدهد، چنگيز بايد انجام بدهد. در مراكز علمى مى‏ريزند، خون بچه‏هاى 16 ساله و 17 ساله مى‏ريزند، خراب مى‏كنند مكتبهاى علمى را، به علما اهانت مى‏كنند، فحش‏هاى ناموسى مى‏دهند، در حبس مى‏برند، زجر مى‏كنند، مى‏كشند، مى‏زنند، خونخوارى مى‏كنند، در عين حال نطق مى‏كنند، اظهار اسلاميت مى‏كنند، اظهار تشيع مى‏كنند، اظهار كسب كرامت مى‏كنند. آنها ديگر نمى‏گفتند كه ما شيعه هستيم، دشمن بودند با ما، در حال تهاجم وارد شدند در مملكت ما، اينها با حال دوستى و ادعاى دوستى ادعاى تشيع،بالاتر از تشيع، با اين ادعاها اين اعمال را انجام داده‏اند و مى‏دهند.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 9

نقشه رژيم، نابودى قم شهر جنود حق.

من به شما عرض كنم كه مطلبى نيست كه مال اين چند ماهه باشد، اين يك مطلب ريشه‏دار است، مطلبى است كه مال چندين سال پيش از اين است، اگر نگويم چهل و چند سال پيش از اين لااقل بيست سال پيش از اين است كه اينها نقشه‏شان اين بود كه قم نباشد. در زمان حيات مرحوم آقاى بروجردى رضوان الله عليه هم نقشه اين بود كه ايشان نباشند و قم نباشد. قم را با منافع خودشان مضر مى‏دانند. قم يك شهر حق است، جنود ابليس جنود حق را با مقاصد خودشان مخالف مى‏دانند. در همان زمان ايشان هم نسبت به ايشان تعبيراتى مى‏شده است كه من نمى‏توانم در اين منبر عرض كنم. همان وقت بوده است كه، نقشه خارجى اين بوده است كه قم نباشد تا ما هركارى مى‏خواهيم انجام بدهيم و يك نفس‏كش در مقابل ما صحبت نكند، حرف نزند، بحث نكند، ايراد نكند، اعتراض نكند. اينها از همان زمان مرحوم آقاى بروجردى (اگر نظر است )چهل و چند سال پيش از اين، از زمان مرحوم آقاى بروجردى اين نقشه را داشتند منتهى با بودن ايشان مى‏ديدند كه مفسده دارد اگر بخواهند كارهايى را انجام بدهند. بعد از اينكه ايشان تشريف بردند به جوار رحمت حق تعالى، از همان اول اينها شروع كردند به اسم احترام از مركزى، كوبيدن آن مركز ديگر را، نه از باب اينكه حبى به آن مركز راداشتند، به هيچ مركزى از مراكز ديانت،اينها احساس حب نمى‏كنند، نه از باب اينكه به نجف علاقه داشتند، از باب اينكه قم را نمى‏خواستند، قم موى دماغ بود، نزديك بود به اينها، مفاسد را زود ادراك مى‏كرد و كارهاى اينها زود در آن منتشر مى‏شد. اينها قم را نمى‏خواستند منتها نمى‏توانستند به صراحت لهجه بگويند قم نه، مى‏گفتند نجف آره، مشهد آره. در قم چيزى به نظر نمى‏خورد، فهميدند كه چيزهايى به نظر مى‏خورد، چيزهايى به چشم مى‏خورد، چيزهايى به دهان مى‏خورد، به گوش مى‏خورد، فهميدند كه نه، آنطور نبوده است. اينها از آنوقت نقشه كشيدند براى نابودى روحانيت و دنبالش نابودى اسلام و دنبالش به نفع رساندن اسرائيل و عمال اسرائيل.

از اول مطلب اينطور بود. منتهى در پرده بود،اعلان نكرده بودند مطالبشان را، گاهى اعلام مى‏كردند لكن مضمضه مى‏كردند مطالب كفر خودشان را. بعد از فوت ايشان ابتدائا يك نقشه شيطانى كشيدند و در بلاد ايران، آنجاهايى كه من مطلع شدم، از مردم مى‏خواستند التزام بگيرند به اينكه شمابه فلان مركز تلگراف كنيد و انتخاب كنيد فلان مركز را، نه از باب اينكه علاقه به آن مركز داشتند، از باب اينكه اين مركز را نمى‏خواستند. مردم اعتنا نكردند به آنها.

دنبال آن نقشه‏ها كشيده شد، دولت‏ها سر كار آمد، نمى‏دانم به آن دولت‏ها اين پيشنهادها شد و قبول نكردند، يا اينكه نتوانستند اينقدر بى شرافتى بكنند. شايد شريف بودند، عالم بودند، دكتر بودند، مهندس بودند و نتوانستند با همه مراكز علم مخالفت كنند، تااينكه منتهى شد به اينكه بايد دولت، دولتى باشد كه علم نداشته باشد، قدر علم را نداند، تاكلاس پنج بيشتر درس نخوانده باشد آنهم در كرج تحصيل اجازه نامه با اعمال نفوذ كرده باشد، نداند معناى علم چه است، نداند معناى ديانت چه هست، نداند نقش روحانيت در بقاى اين مملكت چيست، نفهمد مطالب را، سربسته و چشم بسته به او ديكته

صحيفه نور جلد 1 صفحه 10

كنند و بگويد و نفهمد چه مى‏گويد و بكند و نفهمد چه مى‏كند.

قضيه، معارضه با اسلام است

ديديم كه از اولى كه اين دولت بيسواد و بى‏حيثيت روى كار آمد، از اول هدف، اسلام را قرار داد، در روزنامه‏ها با قلم درشت نوشتند كه بانوان را حق دخالت در انتخابات داده‏اند لكن شيطنت بود، براى انعكاس نظر عامه مردم به آن موضوع بود كه نظرشان به الغاى اسلام و الغاى قرآن، درست نيفتد و لهذا در اولى كه اينجا ما متوجه شديم و اجتماع شد و آقايان مجتمع شدند با هم براى علاج كار، توجه ما در دفعه اول منعطف شد به همان قضيه، بعد كه مطالعه كرديم، ديديم آقا قضيه، قضيه بانوان نيست، اين يك امر كوچكى است، قضيه معارضه با اسلام است. منتخب و منتخب، مسلمان لازم نيست باشد، حلف به قرآن لازم نيست باشد، قرآن را ميخواهيم چه كنيم؟! بعد كه مصادف شدند با تودهنى از ملت مسلم، تعبير كردند حرفشان را به اينكه خير مراد ما از كتاب آسمانى قرآن است. ما هم از آنها پذيرفتيم به حسب ظواهر شرع لكن به مجرد اينكه اينها يك چند نفر عمله را دور خودشان ديدند و يك زنده باد و مرده باد را ديدند، باز همان مسائل خبيثشان را از سر گرفتند، همان مطلبى را كه ابطال كرده بودند دوباره از سر گرفتند، دوباره تساوى حقوق من جميع الجهات تساوى حقوق من جميع الجهات پايمال كردن چند تا حكم ضرورى اسلام است، نفى كردن چند تا حكم صريح قرآن است. بعدش باز ديدند كه مصادف شد با يك ناراحتى‏ها و يك حرف‏ها و يك چيزهايى، حاشا كردند، وزيرشان يك جا حاشا كرد، اميرشان يك جا حاشا كرد. در روزنامه‏ها به صراحت لهجه نوشتند كه بردن بانوان به سربازى، تصويبش در دست تنظيم است لكن بعد از آنكه ديدند كه خيلى فضاحت بار آمد، مردم ناراحت شدند، همان نوكرهاى ارباب به حسب واقع هم ناراحت شدند، وقتى ديدند ناراحت شدند، گفتند اكاذيب است. پرونده سازى خواستند بكنند، پرونده سازى‏هاى بچگانه، مضحك بكنند.

حمله عمال رژيم تحت لواى دهقان‏ها به اسلام و مراكز علم.

اين سال بد بود براى اينكه حمله به اسلام زياد شد، حمله به قرآن زياد شد، مراكز علم را كوباندند به حسب توهم خودشان، بچه‏هاى ما را، عزيزهاى ما را زدند، سرهايشان را شكستند، پاهايشان را شكستند، بعضى‏شان را كشتند، ازپشت بام‏ها انداختند. اگر اينها دهقان‏ها بودند پس چرا اين دستگاه انتظامى كمكشان مى‏كرد؟ اينكه ديگر مخفى نبود، اين را صدهزار جمعيت از توى خيابان‏ها و از توى شهر و از توى مدرسه خوب مى‏ديدند كه دستگاه شهربانى دارد كمك مستقيم مى‏كند، اين دهقان‏ها را كمك مى‏كرد بر ضد اسلام. اگر راست مى‏گويند كه دهقان‏ها بودند، پس چرا وقتى كه مرضاى ما را بردند در مريضخانه‏ها، شهربانى و اينها فرستادند گفتند: دشمن‏هاى اعليحضرت رامى‏بريد در مريضخانه؟ پدرتان را در مى‏آوريم، اينها بايد بروند. اگر دهقان‏ها بودند، به‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 11

اعليحضرت چه كار دارند؟ اگر كماندوها بودند و آنهايى كه مربوط به خود ايشان است و از دستگاه خود ايشان هست، با قول ايشان بوده؟ با فرمان ايشان بوده است و يا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع هست، خوب بگويند ما تكليفمان را با ايشان بفهميم، خوب بفهميم ما طرفمان كى هست؟ يك نفر است اصلا؟ اگر اينطور نيست خوب بگويند تا ما بفهميم كه اين كماندوها سرخود آمدند و همين طور بيخود، بيخودى آمدند يا سازمان امنيت اينها را آورد، يا شهربانى‏ها آوردند، يا نخست‏وزير امر كرد، يا فلان وزير فلان امير امر كرد؟ خوب بگويند چه كسى اين كارها را كرده، چرا حاشا مى‏كنند، پيش هر كسى مى‏روى، گردن ديگرى مى‏گذارند. به هر كسى اعتراض مى‏كنى، به ديگرى نسبت مى‏دهد. دستگاه شهربانى مى‏گويد كه سازمان امنيت، سازمان امنيت مى‏گويد شهربانى، دوتاى آنها مى‏گويند امر اعليحضرت. راست مى‏گويند كه امر اعليحضرت است؟ اعليحضرت با ديانت اسلام مخالف است؟ واقعا با قرآن مخالف است اعليحضرت به حسب قول اينها؟ اگر مخالف هست آن حرفها چى هست ديگر؟ آنهمه كسب و كرامت كجاست؟ اگر مخالف نيستند پس چرا جلوگيرى نمى‏كنند از اين وحشيگرى‏ها؟ چرا تو دهنى نمى‏زنند به اين شهربانى‏ها، به اين سازمان‏ها، به اين نخست وزيرها؟ ايشان كه فعال مايشائند، مى‏توانند يك همچو كارى را بكنند. حالا كه ديگر مطلبى نيست، برگرد به عصر سابق و قبل از صد سال پيش از اين، حالا كه مطلب اينطورى است، خوب بزنند تو دهنى به اينهايى كه كار بد مى‏كنند، كارهاى خلاف اسلام مى‏كنند، كارهاى خلاف ديانت مى‏كنند و نسبت مى‏دهند به ايشان، تبرئه كند خودش را. آقا، نمى‏شود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد، نمى‏شود اين. اگر نيستند بگويند،اظهار كنند، اظهار تاسف كنند به اينكه مردك آمده است ريخته مدرسه فيضيه را خراب كرده است. بنده باز مسايل اين جوان‏هاى خودمان را نديدم و بعد از مباحثه مى‏روم مى‏بينم، اول وقتى است كه مى‏روم مى‏بينم، بروم آنجا يك فاتحه‏اى بخوانيم براى آنهايى كه كشته شدند، يك اظهار تاثرى بكنم براى آنها، اينها كه نمى‏گذارند ما فاتحه هم بگيريم. اگر دهقان‏ها كردند، پس چرا نمى‏گذاريد، فاتحه بگيريم؟ چرا فاتحه تهران را به هم مى زنيد؟

سال 41، سال مفتضح شدن هيأت حاكمه‏

سال بدى بود براى اينكه مفتضح شد هيأت حاكمه، مفتضح شد دستگاه جبار و ما نمى‏خواستيم. ما نمى‏خواهيم كه مملكت ما در خارج معرفى بشود كه همچنين عناصر خبيثى سر كارند، ما نمى‏خواستيم اين را. ما مى‏خواهيم كه مملكت ما از آن نقطه اوليش تا آن آخرش جورى باشند، طورى سلوك بكنند كه مايه افتخار يك مملكتى باشد، بگويند آقا ما امير كبير داريم، وزراء سابق، مشاورين سلاطين سابق علما بودند، على بن يقطين بوده است، گاهى ائمه اطهار عليهم‏السلام - بوده‏اند، حالا مشاورين چه كسانى هستند؟ اسرائيل! مشاورها اسرائيل! از يهود آن بزرگ شده است. دو هزار نفر بهايى را به اقرار خودشان در روزنامه دنيا (بعد فردا مردك نگويد كه اشاعه اكاذيب است، در روزنامه دنيا دو هزار نوشته است) اسرائيل بهايى را، اسم بهائى نياورده‏است، بعضى وابستگان به بعضى از

صحيفه نور جلد 1 صفحه 12

مذاهب (اسمشان را مذهب گذاشت!) دو هزار نفر را و مى‏گويند پنجهزار است، دو تايش را اينجا نوشته است (اين كه نوشته حالا) اينها با كمال احترام، نه مثل حاجى‏هاى بدبخت ما كه وقتى مى‏خواهند تذكره به آنها بدهند، بايد چقدر زحمت بكشند، چقدر رشوه بدهند، چقدر بيچارگى بكشند تااينكه يك چند تااز آنها را رد كنند، چند تاى آنها را قبول بكنند، آن وقت در فرستادنشان چه فضاحت‏ها باشد، در برگشتشان چه فضاحت‏ها باشد، وقتى هم مكه ميروند در منا، حتى آن نماينده بى عرضه آنجا هم شكايت مى‏كند كه فلان آقا را بگيريد از باب اينكه اينجا يك حرف حقى زده است گفته اسلام در خطر است از دست يهود، آقا مگر شما يهوديد؟ مگر مملكت ما، ممكلت يهود است؟ دو هزار نفر را با كمال احترام، با دادن به هر يك از اينها پانصد دلار ارز، به هر يك پانصد دلار از مال اين ملت مسلم به بهايى داده‏اند، ارز داده‏اند، به هر يك هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما، چه بكنند؟ بروند در جلسه‏اى كه بر ضد اسلام در لندن تشكيل شده است شركت كنند.

سكوت، موجب پايمال نواميس مسلمين زير چكمه عمال اسرائيل است.

واى بر اين مملكت، واى بر اين هيأت حاكمه، واى بر اين دنيا، واى بر ما، واى بر اين علماى ساكت، واى بر اين نجف ساكت، اين قم ساكت، اين تهران ساكت، اين مشهد ساكت. اين سكوت مرگبار اسباب اين‏شود كه زير چكمه اسرائيل به دست همين بهايى‏ها، اين مملكت ما، اين نواميس ما پايمال بشود. واى بر دين ما، واى براين اسلام، واى براين مسلمين. اى علما ساكت ننشينيد، نگوييد الان مسلك شيخ رضوان الله عليه، والله شيخ اگر حالا بود تكليفش اين بود امروز سكوت همراهى با دستگاه جبار است، نكنيد سكوت. دو هزار بهايى را با پانصد دلار ارز به هر يك و هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما فرستادن به لندن (و اينها در روزنامه دنياست) يك شخصى به من گفت كه يك معامله‏اى كرده است شركت نفت با ثابت پاسال و در اين معامله تخفيفى داده است كه بيست و پنج ميليون تومان در اين تخفيف نفع برده است، براى نفع اين جمعيتى كه فرستادند به لندن بر ضد اسلام. اين وضع نفت ما، اين وضع ارز مملكت ما، اين وضع هواپيمايى ما، اين وضع وزير ما، اين وضع همه ما، سكوت كنيم باز؟! هيچ حرف نزنيم؟! حرف هم نزنيم؟! ناله هم نكنيم؟! خانه‏هايمان را خراب كنند آخ هم نگوييم؟! مردك مى‏فرستد رئيس شهربانى را، رئيس اين حكومت خبيث را مى‏فرستد منزل آقايان، من راهشان ندادم، ايكاش راه داده بودم تا آنروز دهنشان را خرد كرده بودم. مى‏فرستند منزل آقايان كه اگر نفستان در فلان قضيه در آيد، فرمودند، اعليحضرت فرمودند اگر نفس شما در آيد، مى‏فرستم منزل‏هايتان را خراب مى‏كنيم، خودتان را هم مى‏كشيم، نواميستان را هتك مى‏كنيم. اين وضع ماست با اين اعليحضرت، اگر اينها راست‏گويند. اگر دروغ مى‏گويند، پس ايشان بگويند دروغ مى‏گويند، ايشان بفرمايند، اعلام كنند كه حكومت قم دروغ گفته است تا من پدر حكومت قم را در بياورم، بگويند رئيس شهربانى دروغ گفته تا من زير چكمه اهل علم، پدرش را در بياورم د نمى‏گويد كه.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 13

سال 41، سال اعلام ارزش و موجوديت روحانيت به دنيا

واما سال خوبى بود براى اينكه روحانيت ارزش خودش را به دنيا اعلام كرد، فهماند كه آن كه صحبت مى‏كند، باز روحانى است، آن كه ايستادگى مى‏كند در مقابل ظلم و جور، ظالم و جاهل، باز حوزه‏هاى علميه است، كتك مى‏خورد داد مى‏زند، كشته مى‏دهد، فرياد مى‏كند، مدرسه فيضيه‏اش را خراب مى‏كنند اعتنا نمى‏كند، باز صحبت خودش رامى‏كند، هر كارى سرش بياورند اين صحبت مى‏كند. روحانيت موجوديت خودش را به همه عالم اعلام كرد. پس بد بود چون هيأت حاكمه فضاحت ايران را در همه جا اعلام كرد و خوب بود براى اينكه روحانيت حيثيت خودش را به عالم معرفى كرد، فهماند به عالم كه آدميم ما، روحانى هستيم ما، همه‏اش قضيه ذكر و دعا نيست، ما داد مى‏زنيم، ما مى‏گوئيم نبايد بكنيد اين كارها را، ما نصيحت مى‏كنيم به شما.

رفراندومى كه حتى زور سرنيزه نتوانست افتضاح آن را جبران كند.

من نصيحت كردم به شاه، فرستاد آدم آنجا، در آن اول امر قبل از رفراندوم، به وسيله بهبودى، به وسيله پاكروان پيغام دادم به او، آقا نكن اين كار را، اين رفراندوم را نكن، اين خوب نيست براى شما اين كار را بكنيد، دست به اين قانون نزن، اگر امروز "ارسنجانى" چهار تا رعيت را بياورد، برقصاند و بگويند زنده باد، فردا چهار تا رعيت مى‏آيند وگويند مرده باد، نكن اين كار را، صلاح نيست بكنى اين كار را. گوش نكرد، ديديد چه جور شد، دو هزار نفر راى نداشتند، باقى‏اش زور بود، همه مى‏دانند بازار تهران بسته شد كه راى ندهد، بازار قم بسته شد كه راى ندهد، ساير شهرستان‏ها راى ندادند، اينها دو هزار تا راى آزاد بدون سرنيزه نتوانستند تهيه كنند. ما نمى‏خواستيم اينطور مفتضح بشويد، ما نمى‏خواستيم ملت از تو رويگردان بشوند، ما مى‏خواستيم شما آدمى باشيد كه وقتى يك چيزى را بگوئى، ملت، تمام ملت لبيك بگويند، ما ميل داريم شاه ما اينجور باشد، ما ميل داريم وزير ما اينجور باشد كه اگر يك مطلبى را گفت تمام ملت با او موافق باشند نه اينكه با حرف‏هايش (6 ميليون ) (6ميليون). به جان عزيز شما اگر اينها چند هزار هم داشتند، باقى‏اش يا پر كردن صندوق شايد به سمع ايشان نرسيده است. شايد آنها گفته‏اند به او كه (6 ميليون، اكثريت قاطع) و الا شاه كه دروغ نمى‏گويد! نمى‏شود كه دروغ بگويد. (با اكثريت قاطع! تمام قاطبه اهل ايران!)پس بازار تهران از اهل ايران نيست؟! خيابان‏هاى تهران اهل ايران نيستند؟! قم از اهل ايران نيست؟! روحانيون از اهل ايران نيستند؟! ساير شهرستان‏ها ايرانى نيستند؟! اين ايران كجاست؟ اين آراء از كجا آمد؟

ايستادگى روحانيت در مقابل ظلم، عامل احياى اسلام.

بد شد امسال براى اينكه اين مطالب واقع شد و خوب شد براى اينكه شما آقايان زنده كرديد اسلام را، ايستاديد، در مقابل ظلم ايستاديد. اگر نايستاده بوديد خدا مى‏داند كه حالا رفته بودند تا آن آخر، ايستادگى شما اسباب اين شد كه حاشا كردند مطالبشان را، گفتند خير طلاق به دست مرد است، كى ما گفتيم؟ د مردك از حزب مردم است. آن مردك هم كه داد زد تساوى حقوق من جميع الجهات، تساوى حقوق من جميع الجهات از اين طرف مى‏گويند، از آن طرف مى‏گويند كى ما گفتيم طلاق به دست زن باشد، نخير طلاق به دست مرد است. از آن طرف مى‏گويند نخير كى ما راجع به ارث گفتيم، نخير ارث هم همانطورى كه خدا گفته است. از آن طرف هم مى‏گويند كى ما گفتيم زنان بروند به نظام وظيفه. تو روزنامه‏هايتان هست آقا.اين روزنامه‏هائى كه ديكته مى‏كند سازمان امنيت و مى‏نويسند.

بى‏حيثيتى مطبوعات.

مى‏گويند كه مدير كيهان گفته است ما ديگر راحتيم براى اينكه آنوقت ما مى‏نوشتيم و اينها نظر مى‏كردند، حالا خودشان مى‏نويسند، ما ديگر راحتيم. منتهى اين اعتراض هست كه آقا چرا اينقدر بى‏حيثيت هستيد كه آنها بنويسند و شما هم بنويسيد؟ چرا بايد مطبوعات ما اينقدر بى‏حيثيت باشند؟

خطر براى اسلام.

خوب بگوئيد آقا حرف را، چه مى‏كنند؟ اگر همه علماى اسلام يك مطلبى را بگويند، حالا كه خطر براسلام وارد شده است و آن خطر يهود است و حزب يهود كه همين حزب بهائيت است، اين خطر كه حالا نزديك شده است، اگر آقايان علماى اعلام، خطبا، طلاب، همه با هم همصدا بگويند كه آقا ما نمى‏خواهيم كه يهود بر مقدرات مملكت ما حكومت كند، ما نمى‏خواهيم كه مملكت ما با مملكت يهود هم پيمان بشود در مقابل پيمان اسلامى آنها، مسلمين با هم، هم پيمان مى‏شوند، آقايان بايهود هم پيمان مى‏شوند! چه وضعى است اين مملكت؟ اگر نوكر هم هستيد چرا اينقدر نوكر؟ من سرم درد مى‏كند و من براى خواندن يك فاتحه لازم مى‏دانم بروم به مدرسه فيضيه و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه در اين سال و سال‏هاى بعد، همه سالم باشيد، اسلام مؤيد باشد، اسلام مؤيد باشد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته





afsanah82
07-24-2011, 04:35 PM



صحيفه نور جلد 1 صفحه 15

تاريخ: 15 / 8 / 1341

تلگراف امام خمينى به اسدالله علم و تذكار عواقب تخلف از شرع و قانون

تهران جناب آقاى اسدالله علم‏

عطف به تلگراف سابق اشعار مى‏دارد، معلوم مى‏شود شما بنا نداريد به نصيحت علماى اسلام كه ناصح ملت و مشفق امتند توجه كنيد و گمان كرديد ممكن است در مقابل قرآن كريم و قانون اساسى و احساسات عمومى قيام كرد. علماى اعلام قم و نجف اشرف و ساير بلاد، تذكر دادند كه تصويبنامه غير قانونى شما بر خلاف شريعت اسلام و بر خلاف قانون اساسى و قوانين مجلس است، اگر گمان كرديد مى‏شود با زور چند روزه، قرآن كريم را در عرض اوستاى زردشت و انجيل و بعض كتب ضاله قرار داد و به خيال از رسميت انداختن قرآن كريم (تنها كتاب بزرگ آسمانى چند صد ميليون مسلم جهان) افتاده‏ايد و كهنه‏پرستى رامى‏خواهيد تجديد كنيد، بسيار در اشتباه هستيد، اگر گمان كرديد با تصويبنامه غلط و مخالف قانون اساسى مى‏شود پايه‏هاى قانون اساسى را كه ضامن مليت و استقلال مملكت است، سست كرد و راه را براى دشمنان خائن به اسلام و ايران باز كرد، بسيار در خطا هستيد. اينجانب مجددا به شما نصيحت مى‏كنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهيد و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماى ملت و زعماى مسلمين و تخلف از قانون بترسيد و بدون موجب، مملكت را به خطر نياندازيد و الا علماى اسلام درباره شما از اظهار عقيده خوددارى نخواهند كرد.

والسلام على من اتبع الهدى‏

روح الله الموسوى الخمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:35 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 16

تاريخ: 11 / 9 / 1341

بيانات امام خمينى در مورد شيوه‏هاى مبارزاتى مسلمين

بسم الله الرحمن الرحيم

سكوت و قيام در برابر سلاطين، دو شيوه مسلمين براى صيانت اسلام‏

ضمنا تذكرات لازمى بود كه بايد دولت‏ها متوجه باشند. از اول ظهور اسلام، مسلمين حافظ دين مبين اسلام بوده‏اند، حتى براى حفظ دين از حق خود مى‏گذشتند. حضرت اميرالمومنين (ع) با خلفا همكارى كردند چون ظاهرا مطابق دستور دين عمل مى‏نمودند و تشنجى در كار نبود تا موقعى كه معاويه روى كار آمد و از طريقه و روش خلفا منحرف گشته و خلافت را مبدل به سلطنت نمود. در اين موقع حضرت ناچار شد قيام كند، چون نمى‏توانست قيام نكند زيرا روى موازين شرع و عقل نمى‏توانستند معاويه را يك روز بر مقام خلافت پايدار ببينند. ناصحينى كه حضرت را از روى غفلت نصيحت مى‏كردند و مى‏گفتند بگذاريد معاويه بماند تا پايه سلطنت و خلافت شما محكم شود بعدا او را از مقامى كه دارد پايين بياوريد نمى‏دانستند كه اگر حضرت صبر مى كرد بعدا مورد اعتراض مسلمين واقع مى‏شد و پس از محكم شدن كار ممكن نبود او را خلع كرد.

حالا شايد اشخاص غافل، اين نكته در ذهنشان باشد كه خوب بود حضرت وقتى جاى پاى خودش را محكم مى‏كرد معاويه را خلع كند و لكن اشتباه است، لهذا وقتى ملاحظه فرمودند يك حكومت جائر مى‏خواهد حكومت كند، قيام وظيفه الهى بود و عمل فرمودند همين طور ائمه معصومين قيام كردند، ولو با عده كم تا كشته شدند و اقامه فرايض نمودند و هر كدام مى‏ديدند قيام صلاح نيست، در خانه مى‏نشستند و ترويج مى‏كردند، اين شيوه‏اى بود كه از اول اسلام بوده است.

هميشه علما و زعماى اسلام ملت را نصيحت به حفظ آرامش‏كردند. خيلى از زمان ميرزاى بزرگ مرحوم حاج ميرزا محمد حسن شيرازى نگذشته است، ايشان با اينكه يك عقل بزرگ متفكر بود و در سامره اقامت داشت، در عين حالى كه نظرشان آرامش و اصلاح بود، لكن وقتى ملاحظه كردند براى كيان اسلام خطر پيش آمده است و شاه جائر آن روز مى‏خواهد وسيله كمپانى خارجى اسلام را از بين ببرد، اين پيرمرد كه در يك شهر كوچك نشسته و سيصد نفر طلبه بيشتر دورش نبود، ناچار شد سلطان مستبد را نصيحت كند، مكتوبات او هم محفوظ است، آن سلطان گوش نمى‏داد و با تعبيرات سوء و بى‏ادبى به مقام شامخ عالم بزرگ روبرو شد تا آنجايى كه آن عالم بزرگ مجبور شد يك كلمه بگويد كه استقلال برگردد.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 17

مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى بعد از اينكه ديدند عراق در معرض خطر است، كه اگر ايشان نبود عراق از بين رفته بود يك كلمه فرمودند، عرب پشتيبانى كردند، مطلب را برگردانيد.

تمام ممالك اسلامى مرهون اين طايفه هستند، اينهايند كه تا به حال استقلال ممالك اسلامى را حفظ كرده‏اند، اين ذخاير هستند كه هميشه با نصايح خود مردم سركش را خاموش كرده‏اند، در عين حال روزى كه ببينند اسلام در معرض خطراست، تا حد امكان كوشش مى‏كنند، اگر با نشر مطالب شد و با گفتگو شد، با فرستادن اشخاص شد فبها و اگر نشد ناچار هستند قيام و اقدام كنند.

اينها كسانى هستند كه در عين حال كه علاقه به اتحاد و وحدت تمام طوايف مسلمين دارند، لكن تا آن حدى مى‏توانند تامل كنند كه استقلال مملكت را در خطر نبينند، به يك چيزهايى كه ممكن است خود دولت‏ها هم وارد و متوجه نباشند، اينجا شرع تكليف معين فرموده است، چيزى نيست كه علما بتوانند از خودشان بگويند، قيام ،قيام قرآنى و دينى بود. بنده در شبى كه بنا بود فرداى آن در مسجد سيد عزيزالله براى تنبه دولت‏ها دعا كنند، اطلاع دادند دولت بنا دارد مقاومت كند، ما ديديم علما در اينجا تكليف ديگرى دارند، من تصميم آخر را ضمن ابتهال به خداوند متعال گرفتم و به هيچ كس هم نگفتم و لكن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت.اگر خداى نكرده جسارتى به علماى تهران شده بود، من يك تصميم خطرناكى گرفته بودم اما دولت بعد از نيمه شب متوجه شد نمى‏شود با قواى مردم مقاومت كرد. در همان نيمه شب از علماى بزرگ تهران كاغذ گرفت كه اين غائله خاموش شود تا اينكه صبح براى علماى قم هم تلگراف زد و ما در منزل آقاى شريعتمدارى بوديم. تلگراف خوب است و لكن خوفى بود كه براى حيله باشد تا اينكه ديروز مذاكرات زياد بين اينجا و تهران شد تا در جرايد نوشتند و لكن مقدمات حرف‏هاى ايشان (نخست وزير) تمام نيست راجع به قانون شهردارى كه ايشان مدعى است گذشته، نگذشته است و اعتراضى هم شده است.

هرچه موافق قرآن باشد با كمال تواضع گردن مى‏نهيم

قياس انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى هم به قانون شهردارى‏ها كه: مشابه است، مشابه نيست و قياس باطل است. در آنجا و اينجا به نص قانون، مرد و مسلم بودن قيد شده و گذشته است، از اين گذشته ما از طريق الزموهم بما الزموا عليه انفسهم با ايشان بحث مى‏كنيم نه اينكه قانون اساسى در نظر ما تمام باشد، بلكه اگر علما از طريق قانون صحبت كنند براى اين است كه اصل دوم متمم قانون اساسى، قانون خلاف قرآن را از قانونيت انداخته است و الا ما لنا و القانون، مائيم و قانون اسلام، علماى اسلامند وقرآن كريم، علماى اسلامند و احاديث نبوى و علماى اسلامند و احاديث ائمه اسلام. هر چه موافق دين و قوانين اسلام باشد ما با كمال تواضع گردن مى‏نهيم و هر چه مخالف دين و قرآن باشد، ولو قانون اساسى باشد، ولو الزامات بين‏المللى باشد، ما با آن مخالفيم.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 18

چرا دولت‏ها متوجه نمى‏شوند؟

لكن بحمدالله مطلب گذشت و آقاى اسدالله علم متنبه شدند كه مطلب را بايد خاتمه داد و بحمدالله خاتمه دادند. ما هم خاتمه مطلب را تقدير مى‏كنيم كه بحمدالله بدون يك جنگ و نزاع، بدون ريختن يك قطره خون، چنين مطلبى كه با قيام بزرگ ملتى توام بود كه تمام عشاير حركت كنند، يك سيلى كسى نخورد. در يك قيام و جنگ موضعى و كوچك با اينكه هزار نفر مجتمع مى‏شوند، گاهى چند نفر كشته مى‏شوند، پنجاه نفر زخمى مى‏دهند، معقول نيست در يك قيام بيست ميليونى از دماغ كسى خون نچكد! دولت نمى‏داند اين را كى حفظ كرد، بيايند ببينند كاغذهايى كه آمده، اشخاصى كه آمدند با ما صحبت كردند، چه نوشتند و چه گفتند.اشخاصى با چشم‏هاى گريان آمدند گفتند: شما دستور بدهيد، همان حيات روحى را تامين بدهيد تا ببينيد چه مى‏شود گفتيم ما اهل اين حرف‏ها نيستيم. اگر يك كلمه صادر شده بود انفجار ظاهر مى‏شد، اين آتش را كى خاموش كرد؟ چرا نمى‏خواهند باور كنند؟ چرا اين پشتوانه را با هر نحوى مى‏خواهند بشكنند؟ چرا با تمام قوا اين قوه بزرگ را كه پشتيبان استقلال است مى‏خواهند بشكنند؟ خداداند من متاسفم. اين روحانيت است كه با اين وضع ساخته است و دارد خدمت به اسقلال مملكت مى‏كند. چرا بايد متوجه نباشند كه فرهنگ ما را به اين روز كشانده‏اند؟ چرا خود را مستند نمى‏كنند به اين روحانيت؟ چرااز مرگ يك عالم، عالم متشنج مى‏شود ولى از شكست دولت مردم چراغان مى‏كنند؟ دولت بايد طورى باشد كه اگر شكست خورد، مردم عزا بگيرند و براى حفظش قيام كنند. اينها نمى‏توانند جلب منفعت خودشان را بكنند، اگر مردم ديدند اينها نفع مسلمين راخواهند، باقرضه‏هاى ملى و فروش خانه خانه‏هايشان براى مصالح مسلمين خرج مى‏كنند. چرا اين مطبوعات را آزاد مى‏گذارند؟ چرا نسبت ناجوانمردانه و ناروا مى‏دهند؟ اگر روحانيت برود، مملكت پشتوانه ندارد.

جشن هفده دى، وسيله منفوريت رژيم‏

چرا اين مطبوعات اين قدر آزاد است؟ چرا جشن هفده دى را آزاد مى‏گذارند؟ اينها وسيله منفوريت است، منفور نكنيد سلطان مملكت را. ما نصحيت مى‏كنيم اين هفده دى را بوجود نياوريد، ما مفاسد را مى‏دانيم، حفظ كنيد اين مملكت را، ترقيات مملكت به هفده دى نيست.

وضع فرهنگ‏

ترقى مملكت به دانشگاه است كه آنرا به اين صورت درآورده‏ايد صد سال است به يك معنى دانشگاه داريم اما هنوز يك لوزتين سلطان راخواهند عمل كنند بايد از خارج طبيب بيايد! سد كرج رابايد خارجى‏ها درست كنند! يك خط و جاده را بايد خارجى‏ها بيايند بكشند! اينها را التزامات بين‏المللى اقتضا نمى‏كند؟ اگر مهندس و طبيب داريد، فرهنگ داريد، اگر مى‏گوييد فرهنگ داريم، ذخاير داريم، محصل داريم، طبيب و مهندس داريم، پس چرا از خارج استخدام مى‏كنيد؟ !چراماهى

صحيفه نور جلد 1 صفحه 19

صدهزارتومان به يك خارجى مى‏دهيد؟! جواب بدهيد. اگر نداريد وااسفا به اين مملكت، صد سال است فرهنگ و دانشگاه دارد ولى دكتر ندارد، مهندس ندارد....

تحريف مقاصد روحانيت

روحانى حرفش اين است، روحانى با اقتصاد مملكت مخالف نيست، تهمت مى‏زنند. پانصد سال روحانيت تمام قطب ارض را حفظ و اداره كرد، رجوع كنيد به تاريخ، با اينكه خلفا، خلفاى جور بودند، با همين برنامه اسلامى بر عالم حكومت كردند. آيا اسلام راه ترقى ندارد؟ علما با چه امر اقتصادى مخالفند؟ شما سد خواستيد بسازيد جلوتان راگرفتند؟ !كارخانه خواستيد وارد كنيد نگذاشتند؟! ما مى‏گوييم ذوب آهن را خراب نكنيد. ذوب آهن كرج را خيال مى‏كنيد ما خبر نداريم چه كرديد؟ علما با استقلال مخالف نيستند، مذهب علما استقلال است، دين اقتضا مى‏كند بگوييم. ما وسيله نداريم، مطبوعات دست ما نيست، علما را بد معرفى كرده‏اند. شما ببينيد بيست و چند سال است از اين كشف حجاب مفتضح گذشته است، حساب كنيد چه كرده‏ايد؟ زن‏ها را وارد كرديد در ادارات، ببينيد در هر اداره‏اى كه وارد شدند آن اداره فلج شد، فعلا محدود است، علما مى‏گويند توسعه ندهيد، به استان‏ها نفرستيد، زن اگر وارد دستگاهى شد، اوضاع را به هم مى‏زند،خواهيد استقلالتان را زن‏ها تامين كنند؟

كسانى كه شما از آنها تقليد مى‏كنيد دارند به آسمان مى‏پرند، شما به زن‏ها ور مى‏رويد؟!بد معرفى نكنيد روحانيون خود را به دنيا، براى شما عيب است اينها دردهايى است، اينها نصيحت است ولى چه سود ، آنها كه بايد بشنوند نيستند، اگر هم كسى باشد، آنچه را كه قلب ما از آن درد دارد، نخواهد رساند.

وزانت اسلام را حفظ كنيد

اما شما آقايان! وظيفه شما اين است در هر مقام كه هستيد وزانت و حيثيت اسلام را حفظ كنيد. اگر يك نفر از افراد شما برخلاف زى خودش عمل كند، جامعه روحانيت را بد معرفى مى‏كند، راضى نشويد ديگران كه بد معرفى كنند، خودمان هم بد معرفى كنيم.

شكست روحى نخوريد كه متصل به خداوند شكست نمى‏خورد.

ما دراين قضايا كه وارد بوديم مطالب بسيار شيرينى داشتيم و مطالب بسيار تلخ. مطلب شيرين اينها بود كه گفتيم، احساسات مردم اللهم اعل كلماتهم. بعضى مطالب هم از اشخاصى احساس كرديم كه تلخ بود و خدا آنها رابيامرزد. به خواست خدا استقلال و حيات مملكت دست شماست. هر چه پيش بيايد به نفع شماست يا به ضرر شما. اگر به ضررتان تمام شد بايد شكست روحى نخوريد، شكست ظاهرى مهم نيست، آنچه مهم است شكست روحى است. اگرانسان شكست روحى خورد تا

صحيفه نور جلد 1 صفحه 20

آخر بايد به گورستان برگردد. شما كه استناد داريد به ذات مقدس حق تعالى، شما كه روحانى هستيد، شما كه قلبتان با ماوراءالطبيعه است، اين عالم شكست ندارد، عالم چيزى نيست كسى كه رابطه با خدا دارد شكست ندارد. شكست مال كسى است كه آمالش دنيا باشد. اگر آمال دنيا باشد، شكست است. اگر آمال غيب و ماوراى غيب باشد، شكست ندارد، شكست مال بيچاره‏هاست، شكست مال كسانى است كه معتمد به شيطانند و ذخاير دنيا قلبشان را فراگرفته است. اگر يك جايى به ضرر شما تمام شد، قلبتان محكم باشد، تا آخرين فردتان بايستيد. گمان نكنيد اين آدم شكست خورد تمام شد، تو هم يك موحدى، تو هم يك مسلمى، تو متصل به خداوندى، خدا شكست نمى‏خورد. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين اگر به نفع تمام شد دست و پاى خود را گم نكنيد، محكم باشيد، نه در آن طرف فزع داشته باشيد و نه در اين طرف زياده‏روى داشته باشيد. حق اينكه به دولت ناسزا گفته شود نيست. شمابزرگتر از اين هستيد كه حرفى كه مناسب شما نيست بزنيد. از امروز مشغول كار خودمان هستيم. در اين دو ماه كه اين پيشامد كرد، ما نتوانستيم درست كار كنيم. شب‏هايى شد كه من دو ساعت خواب كردم. از اين به بعد مشغول تحصيل باشيم كه از همه عبادات بزرگتر است. ان كان القلب مخلصا باز اگر ديديم شيطانى از خارج متوجه مملكت ما شد، ما همين هستيم و دولت همان و ملت همان.

قلب مردم متوجه روحانيت است، آيا براى دولت هم چنين است؟

اين اجتماع كه براى ديگران خرج دارد، براى ما با يك كلمه تهيه‏شود، مردم فهميده‏اند ما دوست آنها هستيم و مردم به دوستشان علاقه دارند. روحانيين پدر ملتند، به فرزندانشان علاقه دارند. يك پيرمردى نصف شب مى‏نويسد جمع شويد دعا كنيم، تهران حركت مى‏كند. يك پيرمرد هم اينجا بنويسد ما مى‏خواهيم يك ختم امن‏يجيب بگيريم، ببينيد چه مى‏شود چون ملت ادراك كرده است كه علما صلاح ما را ميخواهند، علما مصلح هستند، مفسد نيستند. ما ميل داريم دولت اينطور باشد، ميل داريم اگر عزاى ملى اعلام كند، همه عزا بگيرند، برخلاف نباشند، مى‏خواهيم همانطور كه مردم قلبشان متوجه روحانيين است و با اشاره آنها جمعيت انبوه فراهم مى‏شود، با دولت هم اينطور باشند.

از رى نوشتند ما پنج هزار نفر با كفن آماده‏ايم، از جاپلق نوشتند ما صد هزار نفريم، طايفه‏هايى با كفن حاضريم. مردم بيدارند، يك مملكت بيدار عقب افتاده است؟! شما خلع سلاح كنيد، بياييم در تهران، شما بگوييد ما يك اجتماع مى‏خواهيم در شرق، ما مى‏گوييم يك اجتماع مى‏خواهيم در غرب. بياييد قم، شما بگوييد مايك اجتماع مى‏خواهيم در اينجا، ما مى‏گوييم يك اجتماع مى‏خواهيم در خاك‏فرج در دو فرسخى، شما نزديك ما دور برويد خوزستان، جاى ديگر، تابفهمند اين پشتوانه رااز دست ندهند. من به شاه مملكت نصيحت مى‏كنم اين قوه را از دست ندهند.

دو قضيه را همه ديديم: يك قضيه فوت آيت الله بروجردى كه ديدند. از آنها هم فوت واقع مى‏شود

صحيفه نور جلد 1 صفحه 21

از ما هم فوت شد. مى‏گويند آخوند چيزى نيست، چطور آخوند چيزى نيست؟! مى‏گويد من با آخوند كار ندارم، آخوند با تو كار دارد.

علما بايد همه را نصيحت كنند

نصيحت از واجبات است، تركش شايد از كبائر باشد. از شاه گرفته تا اين آقايان تا آخر مملكت، همه رابايد علما نصيحت كنند.

اسلام، راه به دست آوردن قلوب مسلمين

راه به دست آوردن قلوب ملت اين است، دل مردم مسلم، با اسلام به دست مى‏آيد. رگ خوابشان را ما فهميديم، قلوب مسلمين را بايد توسط اسلام جلب كرد الى الله تطمئن القلوب تمام قلوب دست خداست. مقلب القلوب خداست. به خدا متوجه شو تا دل‏هاى مردم به تو متوجه شود، اهل علم اين كاره است، شما هم اينطور باشيد، نمى‏گويم عمامه بگذار، مى‏گويم آنچه را او درك كرده است تو هم ادراك كن.

اى دولت‏ها! فتح كشور مهم نيست فتح قلوب مهم است.

ما مى‏گوئيم دولت‏ها بايد مردم را خوب اداره كنند كه مردم بفهمند دولت خيرخواه ملت است ولى اگر ديدند اينطور نيست مى‏گويند كى باشد از بين برود. اى دولت‏ها! اى بيچاره‏ها! فتح مملكت كه چيزى نيست (آن را هم كه الحمدلله نداريد) فتح قلوب مهم است، اگرخواهيد بكنيد،اگر نخواستيد نكنيد والامر اليكم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏




afsanah82
07-24-2011, 04:35 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 22

تاريخ: 11/9/1341

پيام تشكر امام خمينى از مردم در رابطه با لغو تصويب‏نامه انجمنهاى ايالتى و ولايتى

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت عموم برادران ايمانى ايدهم الله تعالى

با كمال توقير معروض مى‏دارد:

پس از اهدا سلام و تحيت، از احساسات پاك و عواطف عموم مسلمانان در اين امر حياتى كه براى همه پيشامد كرده بود تشكر مى‏كنم و توفيق و سلامت و تاييد همه رااز خداوند تعالى خواستارم. الحق در اين نهضت اسلامى، خود را در پيشگاه مقدس خداوند تعالى سربلند و در نزد حضرت ولى عصر و سلطان دهر عجل الله تعالى فرجه روسفيد نموديد. دست تواناى خداوند تعالى با شماست. اميد است از ثمرات اين نهضت دينى در دنيا و آخرت بهره‏مند شويد.

قيام عمومى دينى شما موجب عبرت براى اجانب گرديد، ليكن لازم است متذكر شوم كه مسلمين بايد بيش از پيش بيدار و هوشيار بوده، مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده‏تر كنند كه اگر خداى نخواسته دست‏هاى ناپاكى به سوى مقدسات آنها دراز شود، قطع كنند. والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى




afsanah82
07-24-2011, 04:36 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 23

تاريخ: 2 / 11 / 1341

استفتاء از محضر امام خمينى

حضور محترم حضرت مستطاب حجه الاسلام و المسلمين آيت الله العظمى فى الارضين آقاى حاج آقا روح الله خمينى دام ظله العالى على رووس الانام. تقاضا داريم نظريه خودتان را در موضوع تصويب ملى كه مطبوعات اعلام شده بيان فرمائيد.

جمعى از متدينين تهران

پاسخ امام‏

بسم الله الرحمن الرحيم

هر چند ميل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسيله آقاى بهبودى به اعليحضرت تذكر دادم و انجام وظيفه نمودم و مقبول واقع نشد. اينك بايد به تكليف شرعى عمل كنم. به نظر اينجانب، اين رفراندم كه به لحاظ رفع برخى اشكالات به اسم تصويب ملى خوانده شده، راى جامعه روحانيت اسلام و اكثريت قاطع ملت است در صورتى كه تهديد و تطميع در كار نباشد و ملت بفهمد كه چه مى‏كند.

اين جانب عجالتا" از بعضى جنبه‏هاى شرعى آن كه اساسا" رفراندم يا تصويب ملى در قبال اسلام ارزشى ندارد و از بعضى اشكالات اساسى قانونى آن براى مصالحى صرفنظر مى‏كنم، فقط به پاره‏اى اشكالات اشاره مى‏نمايم.

1 - در قوانين ايران رفراندم پيش بينى نشده و تاكنون سابقه نداشته، جز يك مرتبه آنهم از طرف مقاماتى غير قانونى اعلام شد و به جرم شركت در آن جمعى گرفتار شدند و از بعضى حقوق اجتماعى محروم گرديدند. معلوم نيست چرا آنوقت اين عمل غير قانونى بود و امروز قانونى است.

2- معلوم نيست چه مقامى صلاحيت دارد رفراندم نمايد و اين امرى است كه بايد قانون معين كند.

3- در ممالكى كه رفراندم قانونى است بايد به قدرى به ملت مهلت داده شود كه يك يك مواد آن مورد نظر و بحث قرار گيرد و در جرايد و وسايل تبليغاتى، آراء موافق و مخالف

صحيفه نور جلد 1 صفحه 24

منعكس شود و به مردم برسد، نه آنكه به طور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.

4- راى دهندگان بايد معلوماتشان به اندازه‏اى باشد كه بفهمند به چه راى مى‏دهند، بنابراين اكثريت قاطع حق راى دادن در اين مورد را ندارند و فقط بعضى اهالى شهرستان‏ها كه قوه تشخيص دارند صلاحيت راى دادن در مواد ششگانه را دارند كه آنان هم بى‏چون و چرا مخالف هستند.

5 - بايد راى دادن در محيط آزاد باشد و بدون هيچ گونه فشار و زور و تهديد و تطميع انجام شود و در ايران اين امر، عملى نيست و اكثريت مردم را سازمان‏هاى دولتى در تمام نقاط و اطراف كشور ارعاب كرده و در فشار و مضيقه قرار داده و مى‏دهند.

اساسا"پيش آوردن رفراندم براى آن است كه تخلفات قانونى قابل تعقيب كه ناچار مقامات مسوول گرفتار آن مى‏شوند لوث شود و كسانى كه در مقابل قانون و ملت مسوول هستند اعليحضرت را اغفال كرده‏اند كه به نفع آنان اين عمل را انجام دهند.

اينان اگر براى ملت مى‏خواهند كارى انجام دهند چرا به برنامه اسلام و كارشناسان اسلامى رجوع نكرده و نمى‏كنند تا با اجراى آن براى همه طبقات، زندگى مرفه تامين شود و در دنيا و آخرت سعادتمند باشند. چرا صندوق تعاونى درست مى‏كنند كه حاصل دسترنج زارع را ببرند؟ با تاسيس اين چنين صندوق تعاونى، بازار ايران بكلى از دست مى‏رود و بازرگانان و كشاورزان به خاك سياه مى‏نشينند و در نتيجه ساير طبقات نيز به همين روز مبتلا مى‏شوند.اگر ملت ايران تسليم احكام اسلام شوند و از دولت‏ها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا كنند، تمام ملت در رفاه و آسايش زندگى خواهند كرد. مقامات روحانى براى قرآن و مذهب احساس خطر مى‏كنند، به نظر مى‏رسد اين رفراندم اجبارى مقدمه براى از بين بردن مواد مربوط به مذهب است. علماى اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى براى اسلام و قرآن و مملكت احساس خطر كرده‏اند و به نظر مى‏رسد كه همان معانى را دشمنان اسلام مى‏خواهند به دست جمعى مردم ساده دل اغفال شده اجرا كنند. علماى اسلام وظيفه دارند هر وقت براى اسلام و قرآن احساس خطر كردند به مردم مسلم گوشزد كنند تا در پيشگاه خداوند متعال مسوول نباشند.

از خداوند متعال حفظ قرآن مجيد و استقلال مملكت را خواهانيم.

روح الله الموسوى الخمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:36 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 25

تاريخ: بهمن 1341

پيام امام خمينى به ملت ايران

بسم الله الرحمن الرحيم

مسلمين آگاه باشند كه اسلام در خطر كفر است. مراجع و علماء اسلام بعضى محصور و بعضى محبوس و مهتوك هستند. دولت امر داد حوزه‏هاى علميه را هتك كنند و طلاب بى‏پناه را كتك بزنند و بازار مسلمين را غارت كنند و درب و پنجره مغازه‏ها را بشكنند.

در تهران حضرت آيت الله خوانسارى و آيت الله بهبهانى را در محاصره شديد قرار دادند و عده‏اى از علماء محترم و وعاظ معظم را محبوس نمودند و ما از آنها به هيچ وسيله نمى‏توانيم اطلاع پيدا كنيم. اراذل و اوباش را تحريك مى‏كنند كه به علماء و روحانيين اهانت كنند. آقايان طلاب و مبلغين را مانع مى‏شوند كه براى تبليغ اسلام در نواحى ايران بروند و تبليغ احكام كنند. با ما معامله بردگان قرون وسطى مى‏كنند. به خداى متعال من اين زندگى را نمى‏خواهم.

انى لا ارى الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما كاش مامورين بيايند و مرا بگيرند تا تكليف نداشته باشم. فقط جرم علماء اسلام و ساير مسلمين آن است كه دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملكت مى‏نمايند و با استعمار مخالفت دارند. اين است حال ما تا آقاى علم و ارسنجانى چه بگويند.

روح الله الموسوى الخمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:36 PM



صحيفه نور جلد 1 صفحه 26

تاريخ: 3/11/1341

بيانيه امام خمينى به مناسبت حمله رژيم به مدرسه فيضيه

بسم الله الرحمن الرحيم

انالله و انا اليه راجعون. بعد از نصايح بسيار و اداء وظيفه روحانيت نتيجه اين شد كه امروز كه 26 شهر شعبان است از اوايل روز عده‏اى رجاله با مامورين دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بى‏پناه قم و طلاب و روحانيون حمله كرده و اهانت نمودند و بسيارى را كتك زدند و به زندان بردند. جمعى از مامورين و رجاله به مدرسه فيضيه مجاور حرم مطهر ريخته و تيراندازى كردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را كتك زدند و به بازار و خيابان قم ريخته و بعضى دكان‏ها را غارت كردند و درب و پنجره و شيشه مغازه‏ها را شكستند. هيچ كس پيدا نشد كه به داد مردم متدين و روحانيت برسد.

اين است حال ما در اين ساعت كه ظهر است و عاقبت امر معلوم نيست چه خواهد شد. اين است معناى طرفدارى دولت از ديانت و اين است معناى آزادى راى و راى دهندگان. ما اين وضع را در شهر مذهبى قم و در جوار حرم مطهر و در حوزه علميه قم به قضاوت افكار عمومى مى‏گذاريم و از خداوند تعالى اسلام و استقلال مملكت را خواهانيم. خداوند تعالى ان شاء الله اسلام و قرآن را حفظ كند.

روح الله الموسوى الخمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:36 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 27

تاريخ: 1341

پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با تجاوزات دستگاه به احكام مقدسه اسلام

تجاوز رژيم شاه به احكام مقدسه اسلام.

بسم الله الرحمن الرحيم

انالله و انا اليه راجعون

دستگاه حاكمه ايران به احكام مقدسه اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابره با تصويبنامه‏هاى خلاف شرع و قانون اساسى مى‏خواهد زن‏هاى عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافكنده كند.

دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا كند، يعنى احكام ضروريه اسلام و قرآن كريم را زير پا بگذارد، يعنى دخترهاى هيجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانه‏ها بكشد، يعنى با زور سرنيزه دخترهاى جوان عفيف مسلمانان را به مراكز فحشا ببرد.

هدف اجانب، نابودى اسلام و روحانيت

هدف اجانب قرآن و روحانيت است. دست‏هاى ناپاك اجانب با دست اين قبيل دولت‏ها قصد دارد قرآن را از ميان بردارد و روحانيت را پايمال كند. ما بايد به نفع يهود امريكا و فلسطين هتك شويم به زندان برويم، معدوم گرديم، فداى اغراض شوم اجانب شويم.

آنها اسلام و روحانيت را براى اجراى مقاصد خود مضر و مانع مى‏دانند، اين سد بايد به دست دولت‏هاى مستبد شكسته شود، موجوديت دستگاه رهين شكستن اين سد است، قرآن و روحانيت بايد سركوب شود. من اين عيد را براى جامعه مسلمين عزا اعلام مى‏كنم تا مسلمين را از خطرهائى كه براى قرآن و مملكت قرآن در پيش است آگاه كنم.

اين دولت مستبد و متخلف از احكام اسلام بايد كنار برود.

من به دستگاه جابره اعلام خطر مى‏كنم، من به خداى تعالى، از انقلاب سياه و انقلاب از پايين نگران هستم، دستگاه‏ها با سوء تدبير و با سوءنيت گويى مقدمات آنرا فراهم مى‏كنند. من چاره در اين مى‏بينم كه اين دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسى كنار برود و دولتى كه پاى‏بند به احكام اسلام و غمخوار ملت ايران باشد بيايد.

بار الها! من تكليف فعلى خود را ادا كردم

صحيفه نور جلد 1 صفحه 28

اللهم قد بلغت و اگر زنده ماندم تكليف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم كرد. خداوندا! قرآن كريم و ناموس مسلمين را از شر اجانب نجات بده.

روح الله الموسوى الخمينى




afsanah82
07-24-2011, 04:37 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 29

تاريخ: اسفند 1341

نظريه مراجع تقليد و آيات عظام حوزه علميه قم راجع به تصويب‏نامه مخالف شرع و قانون دولت در مورد انتخابات ايالتى و ولايتى

بسم الله الرحمن الرحيم

و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم

چون دولت آقاى علم با شتابزدگى عجيبى بدون تفكر در اصول قانون اساسى و در لوازم مطالبى كه اظهار كرده‏اند، زن‏ها را در انتخاب شدن و انتخاب كردن به صورت تصويبنامه حق دخالت داده، لازم شد به ملت مسلمان تذكراتى داده شود كه بدانند مسلمين ايران در چه شرائطى و با چه دولت‏هائى ادامه زندگى مى‏دهند، لهذا توجه عمومى را به مطالب ذيل جلب مى‏نمايد:

1 - آقاى وزير كشور در طرحى كه تقديم آقاى نخست وزير كرده‏اند مى‏نويسند به طورى كه استحضار دارند، در مقدمه قانون اساسى صريحا مقرر است كه هر يك از افراد اهالى مملكت در تصويب و نظارت امور عمومى محق و سهيم مى‏باشند و به موجب اصل دوم قانون اساسى، مجلس شوراى ملى نماينده قاطبه اهالى مملكت ايران است كه در امور معاش و سياسى وطن خود مشاركت دارند، بنابر اين محروم ماندن طبقه نسوان از شركت در انتخابات نه تنها در قانون اساسى و متمم آن مجوزى ندارد بلكه با توجه به جمله افراد اهالى مملكت در مقدمه قانون اساسى و با توجه به جمله قاطبه اهالى مملكت مذكور در اصل دوم، مغاير آن نيز مى‏باشد و هيأت دولت تصويب نموده‏اند كه بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سيزدهم قانون انتخابات مجلس شورا و همچنين قيد كلمه ذكور از ماده ششم و ماده نهم قانون انتخابات مجلس سنا حذف شود و وزارت كشور را مكلف كرده‏اند كه پس از افتتاح مجلسين، مجوز قانونى اين تصويبنامه را تحصيل نمايد. لازم است اشكالاتى كه به اين چند جمله است بيان شود:

الف - اگر سهيم بودن زن‏ها در انتخابات به طورى كه آقاى وزير كشور مدعى است و از هيأت دولت نيز ظاهر مى‏شود، موافق قانون اساسى است تصويب هيأت دولت بى‏مورد است و درست مثل آن است كه شركت مردان را در انتخابات تصويب كند و اگر تصويب صحيح است معلوم مى‏شود به نظر هيأت دولت، شركت نسوان مخالف قانون اساسى است.

ب - اگر سهيم نبودن زن‏ها به عقيده آنها مغاير قانون اساسى است، مكلف كردن هيأت

صحيفه نور جلد 1 صفحه 30

دولت، آقاى وزير كشور را كه پس از افتتاح مجلسين مجوز قانونى تصويبنامه را تحصيل نمايد، بى‏اساس است و اگر مجوز قانونى مى‏خواهد معلوم مى‏شود به نظر دولت شركت زن‏ها مغاير قانون اساسى است، آيا بهتر نبود كه هيأت دولت با قدرى فكر و تامل تصويبنامه صادر مى‏كرد كه اين تناقض گوئى‏هاى واضح رخ ندهد؟

2- مقدمه قانون اساسى غير قانون اساسى است بلكه كلام شاه وقت است و رسميت قانونى ندارد و آقاى وزير كشور آن را بدون تامل يا براى اغفال، مورد استدلال قرار داده‏اند لكن بهتر بود تا آخر اين مقدمه را مطالعه كنند كه واضع شود نسوان حق مداخله در انتخابات ندارند زيرا در همان مقدمه است: اينك كه مجلس شوراى ملى بر طبق نيات مقدسه ما افتتاح شده است پس اگر شركت نسوان منظور بوده، چطور ممكن است مجلس را بدون شركت زن‏ها بر طبق نيات مقدسه افتتاح نمايند؟ اين عبارت صريح است به اينكه دوره اول مجلس طبق نيات شاه بوده و زن‏ها در آن شركت نداشته‏اند، پس معلوم مى‏شود كه براى زنان حق نبوده است.

3- از بيان سابق معلوم مى‏شود مراد از قاطبه اهالى مملكت كه در اصل دوم است، آن نيست كه هيأت وزيران فهميده‏اند بلكه مراد آن است كه وكيل تهران وكيل همه ملت است و وكيل قم نيز وكيل همه ملت است نه وكيل حوزه انتخابيه خود، چنانچه در اصل سى‏ام متمم قانون اساسى به آن تصريح شده است و دليل بر اين مدعى آنكه بيشتر از ده طبقه حق راى ندارند، با آنكه جزء قاطبه اهالى مملكت هستند، پس بايد تصديق كنند كه يا محروم كردن اين طبقات مخالف قانون اساسى است و يا شركت نسوان مخالف است.

4- فرضا كه در تفسير اين اصل خلافى باشد، به موجب اصل بيست و هفتم از متمم قانون اساسى شرح و تفسير قوانين از مختصات مجلس شوراى ملى است و آقايان وزرا حق تفسير ندارند.

5 - به نظر هيأت دولت كه طايفه نسوان و ساير محرومين به موجب قانون اساسى حق شركت در انتخابات دارند، از صدر مشروطيت تاكنون تمام دوره‏هاى مجلس شورا بر خلاف قانون اساسى تشكيل شده و قانونيت نداشته است زيرا كه طايفه نسوان و بيش از ده طبقه ديگر در قانون انتخابات از دخالت محروم شده‏اند و اين مخالف با قانون اساسى بوده است. در اين صورت مفاسد بسيارى لازم مى‏آيد كه ذيلاً تشريح مى‏شود:

الف - كليه قوانين جاريه در مملكت از اول مشروطه تاكنون لغو و بى‏اثر بوده و بايد باطل و غير قانونى اعلام شود.

ب - مجالس موسسان كه تشكيل شده به نظر دولت آقاى علم خلاف قانون اساسى و لغو و بى‏اثر بوده و اين دعوى بر حسب قانون جرم است و گوينده آن بايد تعقيب شود.

ج - دولت آقاى علم و جميع دولت‏هائى كه از صدر مشروطيت تاكنون تشكيل شده است غير قانونى است و دولت غير قانونى حق صدور تصويبنامه و غيره را

صحيفه نور جلد 1 صفحه 31

ندارد بلكه دخالت كردن آن در امر مملكت و خزينه كشور جرم و موجب تعقيب است.

د - كليه قراردادها با دول خارجه از قبيل قرارداد نفت و غير آن به نظر دولت آقاى علم لغو و باطل و بى‏اثر است و بايد به ملت اعلام شود.

6- حذف بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سيزدهم قانون انتخابات مجلس شوراى ملى مصوب شوال 1329 هجرى قمرى و حذف قيد كلمه ذكور از ماده ششم و نهم قانون انتخابات مجلس سنا مصوب 14 ارديبهشت 1339 كه به استناد مقدمه قانون اساسى و اصل دوم است غير قانونى است و براى دولت چنين حقى نيست زيرا مستند، چنانچه گفته شد باطل است بعلاوه از براى دولت نيز حق ابطال قانون مصوب در مجلس شوراى ملى نيست و به نص اصل بيست و هشتم متمم قانون اساسى قوه مجريه از قوه مقننه هميشه ممتاز و منفصل خواهد بود. آنچه مذكور شد، جنبه‏هاى قانونى تصويبنامه غيرقانونى است. اين تصويبنامه با اصل دوم و اصل بيست و هفتم متمم قانون اساسى نيز مخالف است.

روحانيت با هر فشار و مضيقه و اهانتى كه دولت بر آن وارد كرده و در صدد وارد كردن است، تكليف دينى و وجدانى خود را در اين تشخيص داده كه مصالح و مفاسد را به دولت‏ها و به جامعه مسلمين گوشزد كند و از نصيحت مشفقانه به زمامداران و اولياى امور خوددارى نكند و آنچه را براى اين ملت بدبخت ضعيف گرسنه بناست پيشامد كند و آثار و نشانه آن يكى بعد از ديگرى نمايان مى‏شود به جامعه بشر برساند. با اين اختناق جانفرساى مطبوعات و سخت‏گيرى دستگاه انتظامى كه حتى براى طبع يك ورقه مشتمل بر نصيحت و راهنمائى يا پخش آن، اشخاصى به حبس كشيده و مورد اهانت و شكنجه واقع مى‏شوند، روحانيت ملاحظه مى‏كند كه دولت مذهب رسمى كشور را ملعبه خود قرار داده و در كنفرانس‏ها اجازه مى‏دهد كه گفته شود قدم‏هائى براى تساوى حقوق زن و مرد برداشته شده در صورتى كه هر كس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اينها كه جزء احكام ضرورى اسلام است معتقد باشد و لغو نمايد، اسلام تكليفش را تعيين كرده است. روحانيت مى‏بيند كه پايه‏هاى اقتصادى اين مملكت در شرف فرو ريختن است و بازار اين كشور در حكم سقوط است چنانكه از پرونده‏هاى مربوط به سفته‏هاى بى‏محل كه هر روز بر قطرش افزوده مى‏شود اين مطلب واضح مى‏شود و همين طور امر زراعت اين كشور در معرض سقوط است به دليل اينكه در اين مملكت كه بايد هر استانش زراعت مورد احتياج تمام مملكت را بدهد هر چند وقت به عنوان احتمال خشكسالى يا به عنوان ديگرى تصويبنامه وارد كردن گندم صادر مى‏كنند بلكه چنانچه گفته مى‏شود اخيرا"به صورت آرد مى‏آورند كه آسياهاى ايران نيز از كار بيفتد.

با اين وضع رقت‏بار به جاى آنكه دولت در صدد چاره برآيد سر خود و مردم را گرم مى‏كند به امثال دخالت زنان در انتخابات يا اعطاى حق زن‏ها يا وارد نمودن نيمى از جمعيت ايران را در جامعه و نظائر اين تعبيرات فريبنده كه جز بدبختى و فساد و فحشا چيز ديگرى

صحيفه نور جلد 1 صفحه 32

همراه ندارد. آقايان نمى‏دانند كه اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بيش از هر كس نموده و احترام به حيثيت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است كه از اين نحو اختلاط مخالف با عفت و تقواى زن جلوگيرى كند، نه آنكه خداى نخواسته آنان را مانند محجورين و محكومين قرار داده، مگر فقط علامت عدم محجوريت آن است كه در اين مجلس‏ها وارد شوند؟! اگر چنين است بايد اول نظام برى و بحرى و صاحب منصبان و اجزاء امنيه و نظميه و شاهزادگان بلافصل و اشخاصى كه كمتر از بيست سال دارند از محجورين و محكومين باشند.

روحانيون تمام اين پيشامدها را كه اكنون مى‏بينيد و بعد خواهيد ديد، پيش بينى كرده بودند و با صراحت در اعلاميه‏هاى دو سه ماه قبل ذكر نموده‏اند و حالا نيز خطرهاى بالاتر و بيشترى را اعلام مى‏كنند و از عواقب امر اين جهش‏هاى خلاف شرع و قانون اساسى بر اين مملكت و استقلال و اقتصاد و تمام حيثيات آن مى‏ترسند و وظيفه خطير خود را در اين شرائط كه همه ملت مى‏دانند و مى‏بينند اداء مى‏كنند و با صراحت مى‏گويند: تصويبنامه اخير دولت راجع به شركت نسوان در انتخابات از نظر شرع بى‏اعتبار و از نظر قانون اساسى لغو است، و با اختناق مطبوعات و فشارهاى قواى انتظامى و جلوگيرى از طبع و نشر امثال اين نصايح و حقائق، اقدام به نشر آن به مقدار مقدور مى‏كنند تا دولت‏ها نگويند ما تصويبنامه صادر كرديم و علما مخالفت نكردند و به خواست خداوند متعال در موقع خود اقدام براى جلوگيرى مى‏كنند.

ملت ايران نيز با اين نحو تصويبنامه‏ها مخالف است به دليل آن در دو سه ماه قبل كه فشار و ارعاب قدرى كمتر بود، تبعيت خودشان را از علماى اسلام به وسيله تلگرافات و مكاتيب و طومار از اطراف و اكناف ايران اعلام نموده و لغو تصويبنامه غيرقانونى دولت را راجع به انتخابات انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى خواستار شدند و دولت نيز قبول درخواست ملت را كرده و احاله به مجلس نمود، اينك كه به وسيله حبس و زجر و اهانت به طبقات مختلفه ملت از روحانيين و متدينين، تسلط خود را بر ملت احراز نموده بدون اعتناء به قوانين اسلام و قانون اساسى و قانون انتخابات دست به كارهايى زده كه عاقبت آن براى اسلام و مسلمين خطرناك و وحشت‏آور است. خداوند ان شاء الله دولت‏هاى ما را از خواب غفلت بيدار كند و بر ملت مسلمان و مملكت اسلام ترحم فرمايد.

اللهم انا نشكوا اليك فقد نبينا صلواتك عليه و آله و غيبة ولينا و كثرة عدونا و قلة عددنا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علينا فصل على محمد و آله واعنا على ذلك بفتح منك تعجله و بضرتكشفه ونصر تعزه و سلطان حق تظهره فانالله و انا اليه راجعون) مرتضى الحسينى النگرودى - احمد الحسينى الزنجانى - محمدحسين طباطبائى - محمد الموسوى اليزدى - محمد رضا الموسوى الگلپايگانى - سيدكاظم شريعتمدارى - روح الله الموسوى الخمينى - هاشم الاملى - مرتضى الحائرى.





afsanah82
07-24-2011, 04:37 PM


صحيفه نور جلد 1 صفحه 33

تاريخ: اسفند ماه 1341

سؤال بازرگانان و اصناف شهر قم از امام خمينى

بسمه تعالى‏

محضر مقدس حضرت آيت الله العظمى آقاى حاج آقا روح الله خمينى دامت بركاته محترما به شرف عرض عالى مى‏رساند در مورد انتخابات انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى:

1 - آيا مصاحبه‏اى را كه آقاى نخست‏وزير در تاريخ 21/8/41 با مطبوعات نموده نظر حضرت عالى را تامين نموده يا خير؟

2 - آيا تلگرافى را كه آقاى نخست‏وزير در اين موضوع براى حضرات آيات نموده قانع كننده هست يا خير؟

پاسخ امام:

بسم الله الرحمن الرحيم

به نظر اينجانب مصاحبه آقاى نخست وزير به هيچ وجه ارزش قانونى نداشت و نظر اينجانب را تامين ننمود زيرا چيزى كه در هيأت دولت به صورت تصويبنامه در آمد، مصاحبه و درج در مطبوعات تأثيرى در آن ندارد و آن تصويبنامه بر فرض قانونى بودنش به قوت خود باقى است و اما نكاتى كه در تلگراف آقاى نخست‏وزير به آقايان علماء اعلام قم بود خيلى جالب است :

1 - راجع به حلف به كتاب آسمانى مى‏نويسد مراد قرآن مجيد است، البته ما اين تفسير را از شخص ايشان براى تبرئه خودشان از هتك به قرآن كريم، به حكم اسلام پذيرفتيم لكن تفسير ايشان از تصويبنامه به هيچ وجه ارزش قانونى ندارد و تصويب كتاب آسمانى به اطلاق خود كه شامل ساير كتب منحرفه و ضاله است، در نظر آنها به قوت خود باقى است و نقش آقاى نخست‏وزير اغفال مردم است و همان خطر كه براى قرآن مجيد پيش آمده است به واسطه اين تصويبنامه مخالف شرع و قانون، به دست خيانتكاران به دين و مملكت به قوت خود باقى است و هيچ مسلمانى نمى‏تواند قرآن مجيد را در معرض خطر ببيند و سهل انگارى كند.

2 - آنچه ايشان نوشته‏اند كه در مجلس اقليت‏هاى مذهبى به كتاب خودشان قسم ياد مى‏كردند، اشتباه است و هيچ‏گاه كتاب منسوب به زردشت و ساير كتب منحرفه را در مجلس

صحيفه نور جلد 1 صفحه 34

نمى‏آوردند، صورت قسم‏نامه نيز شاهد است كه تمام وكلا به يك نحو قسم ياد مى‏كردند.

3 - به اينكه نوشته‏اند در مملكت اسلام انتخاب كننده و انتخاب شونده مسلمان است، ربطى به مفاد تصويبنامه ندارد و وعده اصلاح، الزام‏آور نيست و به هيچ وجه ارزش قانونى ندارد و ما را قانع نمى‏كند و اگر فرضا آقاى علم بنويسد اين سه امر كه در تصويبنامه مذكور است لغو است، باز ارزش قانونى ندارد زيرا چيزى كه در هيأت وزيران تصويب شد، به الغاء آقاى نخست‏وزير لغو نمى‏شود و به قوت خود باقى است، بنابراين خطر بزرگى كه براى اسلام و استقلال و كيان مملكت به واسطه اين تصويبنامه كه شايد به دست جاسوسان يهود و صهيونيست‏ها تهيه شده براى نابودى استقلال و بهم زدن اقتصاد مملكت، به قوت خود به نظر دولت آقاى علم باقى است و دولت خود را ذيحق مى‏داند كه به آن عمل كند، هر چند مخالف قانون شرع يا قانون اساسى باشد يا بر خلاف احساسات دينى و ملى بيست ميليون جمعيت ايران يا تمام مسلمين باشد زيرا تا در هيأت وزيران تجديد نظر به عمل نيايد و اصلاح نشود، به قوت خود باقى است و اينجانب در تعجب هستم كه چرا آقايان وزرا زير بار اين مسؤوليت بزرگ قانونى مى‏روند و اقدام به تجديد نظر نمى‏كنند و نمى‏خواهند خود را در نزد ملت‏هاى بزرگ، متمدن و ملت خود را سربلند كنند.

خضوع در مقابل مذهب و قانون، تجديد نظر در تصويبنامه‏ها و تسليم مذهب و قانون شدن، علامت شهامت و تمدن است و موافق نزاكت بين‏المللى است و سرپيچى از قانون و سرسختى در مقابل خواست ملت، از عادات قرون وسطى و خلاف نزاكت است. و خوب است وزراء يك مملكت كهنسال حاضر نشوند چنين معرفى شوند و عقب افتادگى و عدم رشد يك ملت بزرگ را ثابت كنند. با اعمال خلاف مذهب و قوانين، منع شديد مطبوعات در تمام كشور، جلوگيرى از انعكاس اين نهضت بزرگ ملى و قانونى بى‏سابقه يا كم‏سابقه، كه يك ملت براى دفاع از مذهب و قانون اساسى قيام نموده و در تمام كشور هماهنگ شده‏اند، براى يك دولت مدعى تمدن، ننگ است، و ما احساس خجلت و سرشكستگى مى‏كنيم در ميان خبرگزارى‏ها و سفارتخانه‏هاى خارجى، و ما ملت ايران را از اين گونه اعمال قرون وسطائى تبرئه مى‏كنيم و تمام گناه را از معدودى تطميع شده يا تهديد شده مى‏دانيم. اشخاص شريف به مذهب مقدس خود و به قانون اساسى احترام مى‏گذارند و از كارهائى كه براى ملت و استقلال مملكت خطر دارد، اجتناب مى‏كنند. اينجانب حسب وظيفه شرعيه به ملت ايران و مسلمين جهان اعلام خطر مى‏كنم، قرآن كريم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملكت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهيونيست‏هاست كه در ايران به حزب بهائى ظاهر شدند و مدتى نخواهد گذشت كه با اين سكوت مرگبار مسلمين، تمام اقتصاد اين مملكت را با تأييد عمال خود قبضه مى‏كنند و ملت مسلمان را از هستى در تمام شؤون ساقط مى‏كنند. تلويزيون ايران پايگاه جاسوسى يهود است و دولت‏ها ناظر آن هستند و از آن تأييد مى‏كنند. ملت مسلمان تا رفع اين خطرها نشود، سكوت

صحيفه نور جلد 1 صفحه 35

نمى‏كند و اگر كسى سكوت كند در پيشگاه خداوند قاهر، مسؤول و در اين عالم محكوم به زوال است.

4 - آنچه آقاى نخست‏وزير راجع به انتخاب زن‏ها تلگراف نموده‏اند، محل تعجب است، مى‏گويند اين انتخاب، مشابهت انتخاب شهردارى‏هاست كه دخالت زن‏ها در آن تصويب شد و اعتراض نشد، اولا انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى قانون مستقل دارد و زن‏ها در آن قانون مستثنى هستند، آقاى نخست‏وزير قانون مجلس را نسبت به خود انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى ناديده گرفته و به مشابه آن تشبث كرده‏اند و خوب است خود ايشان اين را هم تفسير كنند و ثانيا" به طورى كه مطلعين مى‏گويند، قانون شهردارى‏ها از مجلس نگذشته و در بعض كميسيون‏هاى مجلس وارد شده و فرضا كه گذشته باشد ربطى به انجمن‏هاى ايالتى ندارد و ثالثا اگر چيزى از مجلس گذشت و مخالف قانون اساسى بود، ارزش قانونى ندارد و اين امر از هر مجلسى بگذرد مطرود و وكلاى آن قابل تعقيب هستند.

5 - نوشته‏اند كه اين موضوع عرفى است، اگر منظور آن است كه مربوط به حكم شرع نيست، بسيار عجب است زيرا تمام موضوعات عرفيه در شرع حكم دارد و اين آقايان از قوانين اسلام اطلاع ندارند و از حقوق اسلامى بى‏خبرند، حكم اين موضوع عرفى را از علماء اسلام بايد پرسيد.

6 - آنچه اخيرا نوشته‏اند كه اگر حرام مى‏دانيد بايد به مجلس رجوع كنيد، البته در موقعش به مجلس تذكر خواهند داد لكن بايد به آقاى نخست‏وزير بگويم هيچ مجلسى و هيچ مقامى نمى‏تواند برخلاف شرع اسلام و مذهب جعفرى، تصويبى كند يا قانونى بگذراند، رجوع نمائيد به اصل دوم متمم قانون اساسى. بحمدالله ملت مسلمان و علماء اسلام زنده و پاينده هستند و هر دست خيانتكارى كه به اساس اسلام و نواميس مسلمين دراز شود قطع مى‏كنند. والله غالب على امره.

روح الله الموسوى الخمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:37 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 36

تاريخ: 1/12/41

بيانات امام خمينى در مورد مقابله و استقامت مردم و روحانيت در برابر سرنيزه

بسم الله الرحمن الرحيم

شما آقايان محترم در هر مقامى كه هستيد، با كمال متانت و استقامت در مقابل كارهاى خلاف شرع و قانون اين دستگاه بايستيد. از اين سرنيزه هاى زنگ‏زده و پوسيده نترسيد، اين سرنيزه‏ها به زودى خواهد شكست. دستگاه حاكمه با سرنيزه نمى‏تواند درمقابل خواست يك ملت بزرگ مقاومت كند و دير يا زود شكست مى‏خورد. اكنون هم درمانده و شكست خورده است و روى درماندگى به اين بى فرهنگى‏هايى كه ملاحظه مى‏كنيد، دست مى‏زند ما ميل نداشتيم كه كار به اين رسوايى‏ها بكشد. چرا بايد شاه مملكت اين قدر از ملت جدا باشد كه وقتى پيشنهادى مى‏دهد، با بى‏اعتنايى و عكس‏العمل منفى مردم مواجه گردد؟ شاه مملكت بايد جورى باشد كه وقتى پيشنهادى دهد، درخواستى مى‏كند، ملت با جان و دل در انجام آن بكوشند، نه آنكه با آن به مقابله برخيزند و رفراندم شاه در سراسر مملكت بيش از 2000 نفر به همراه نداشته باشد. ما ميل نداشتيم براى سران اين ممكلت چنين شكست و فضاحتى به بار آيد. خوب است كه قدرى عبرت بگيرند، بيدار شوند و در سياست خود تجديد نظر كنند، به جاى قانون‏شكنى و به زندان كشيدن علما و محترمين، به جاى سرنيزه و قلدرى، در مقابل درخواست ملت تسليم شوند و به اين حقيقت توجه كنند كه با سرنيزه نمى‏توان ملت را ساكت و تسليم كرد، با زور و قلدرى نمى‏توان روحانيت را از وظايفى كه اسلام به عهده آنان گذاشته است بازداشت. اگر آقاى اسلامى را نگذاشتند در تهران منبر برود، ديدند كه ايشان در بندر پهلوى منبر رفتند و حقيقت را در آنجا بيان داشتند. اگر در بندر پهلوى از ادامه سخنان ايشان جلوگيرى كردند، شك نداشته باشند كه ايشان سخنان خود را در جاى ديگر دنبال خواهد كرد و هر جا كه فرصت پيدا كند، مطالب را به گوش مردم خواهد رساند. اگر با بردن عده زيادى از علما و خطبا به زندان آنها را از سخن گفتن باز داشتند، ساير آقايان روحانيون كه هنوز توقيف نشده‏اند سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند كرد. مگر مى‏شود زبان روحانيت رابريد؟...





afsanah82
07-24-2011, 04:37 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 37

تاريخ: 23/12/41

پيام امام خمينى به علماء اعلام و حجج اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت ذيشرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام دامت بركاتهم‏

اعظم الله تعالى اجوركم چنانچه اطلاع داريد دستگاه حاكمه مى‏خواهد با تمام كوشش به هدم احكام ضروريه اسلام قيام و به دنبال آن مطالبى است كه اسلام رابه خطر مى‏اندازد، لذا اين جانب عيد نوروز را به عنوان عزا و تسليت به امام عصر عجل الله تعالى فرجه جلوس مى‏كنم و به مرم اعلام خطر مى‏نمايم. مقتضى است حضرات آقايان نيز همين رويه را اتخاذ فرمايند تا ملت مسلمان از مصيبت‏هاى وارده بر اسلام و مسلمين اطلاع حاصل نمايند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:38 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 38

تاريخ: فروردين 42

بيانات امام خمينى در مورد وظايف عموم مسلمين براى صيانت اسلام

... ناراحت و نگران نشويد، مضطرب نگرديد، ترس و هراس را از خود دور كنيد. شما پيرو پيشوايانى هستيد كه در برابر مصائب و فجايع صبر و استقامت كردند، كه آنچه ما امروز مى‏بينيم نسبت به آن چيزى نيست. پيشوايان بزرگوار ما، حوادثى چون روز عاشورا و شب يازدهم محرم را پشت سر گذاشته‏اند و در راه دين خدا يك چنان مصائبى را تحمل كرده‏اند. شما امروز چه مى‏گوييد؟ از چه مى‏ترسيد؟ براى چه مضطربيد؟ عيب است براى كسانى كه ادعاى پيروى از حضرت امير (ع) و امام حسين (ع) را دارند در برابر اين نوع اعمال رسوا و فضاحت آميز دستگاه حاكمه خود را ببازند. دستگاه حاكمه با ارتكاب اين جنايت، خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهيت چنگيزى خود را به خوبى نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به اين فاجعه، شكست و نابودى خود را حتمى ساخت. ما پيروز شديم. ما از خدا مى‏خواستيم كه اين دستگاه ماهيت خود را بروز دهد و خود را رسوا كند. بزرگان اسلام ما در راه حفظ اسلام و احكام قرآن كريم كشته شدند، زندان رفتند، فداكارى‏ها كردند تا توانستند اسلام را تا به امروز حفظ كنند و به دست ما برسانند. امروز وظيفه ماست كه در برابر خطراتى كه متوجه اسلام و مسلمين مى‏باشد، براى تحمل هرگونه ناملايمات آماده باشيم تا بتوانيم دست خائنين به اسلام را قطع نماييم و جلو اغراض و مطامع آنهارا بگيريم...(تقريبا به اين مضامين)





afsanah82
07-24-2011, 04:38 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 39

تاريخ: 13/ 1/1341

پاسخ امام خمينى به علماء اعلام و حجج اسلام تهران پس از فاجعه مدرسه فيضيه

بسم الله الرحمن الرحيم

انالله و انا اليه راجعون

به وسيله حضرت حجت الاسلام آقاى حاج سيد اصغر خويى دامت افاضاته خدمت ذيشرافت حضرات علماء اعلام و حجج اسلام تهران دامت بركاتهم

جنايات عمال شاه، خاطرات مغول را در اذهان تجديد مى‏كند.

تلگراف محترم براى تسليت در فاجعه عظيمه وارده بر اسلام و مسلمين موجب تشكر گرديد.

حمله كماندوها و مامورين انتظامى دولت با لباس مبدل و به معيت و پشتيبانى پاسبان‏ها به مركز روحانيت، خاطرات مغول را تجديد كرد، با اين تفاوت كه آنها به مملكت اجنبى حمله كردند و اينها به ملت مسلمان خود و روحانيين و طلاب بى‏پناه. در روز وفات امام صادق عليه‏السلام، با شعار جاويد شاه به مركز امام صادق و به اولاد جسمانى و روحانى آن بزرگوار، حمله ناگهانى كردند و در ظرف يك دو ساعت، تمام مدرسه فيضيه، دانشگاه امام زمان صلوات الله و سلامه عليه را با وضع فجيعى در محضر قريب بيست هزار مسلمان غارت نمودند و درب‏هاى تمام حجرات و شيشه‏ها را شكستند، طلاب از ترس جان، خود را از پشت بام‏ها به زمين افكندند، دست‏ها و سرها شكسته شد، عمامه طلاب و سادات ذريه پيغمبر را جمع نموده آتش زدند، بچه‏هاى شانزده هفده ساله را از پشت بام پرت كردند، كتاب‏ها و قرآن‏ها را چنانكه گفته شده پاره پاره كردند.

ضربات رژيم شاه به روحانيت.

اكنون روحانيون و طلاب در اين شهر مذهبى تأمين جانى ندارد، اطراف منازل علما و مراجع محصور به كارآگاه و گاهى كماندو و مامورين شهربانى است، مامورين تهديد مى‏كنند كه ساير مدارس نيز به صورت فيضيه در مى‏آوريم. طلاب محترم از ترس مامورين لباس‏هاى روحانيت را تبديل نموده‏اند. دستور داده‏اند كه طلاب را به اتوبوس و تاكسى سوار نكنند. در مجامع عمومى مامورين درجه‏دار به روحانيين عموما و به بعضى افراد، با اسم ناسزا مى‏گويند و فحشهاى بسيار ركيك مى‏دهند، شبها پاسبان‏ها ورقه‏هاى فجيع با امضاء مجهول پخش كنند.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 40

اهانت به مقدسات مذهبى با شعار شاه دوستى.

اينان با شعار شاه دوستى به مقدسات مذهبى اهانت مى‏كنند. شاه دوستى يعنى غارتگرى، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين، تجاوز به مراكز علم و دانش، شاه دوستى يعنى ضربه زدن به پيكر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‏هاى اسلام، محو آثار اسلاميت، شاه دوستى يعنى تجاوز به احكام اسلام و تبديل احكام قرآن كريم، شاه دوستى يعنى كوبيدن روحانيت و اضمحلال آثار رسالت. حضرات آقايان توجه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با اين احتمال، تقيه حرام است و اظهار حقايق واجب ولو بلغ مابلغ

من به نام ملت از آقاى علم استيضاح مى‏كنم.

اكنون كه مرجع صلاحيتدارى براى شكايت در ايران نيست و اداره اين مملكت به طور جنون‏آميز در جريان است، من به نام ملت از آقاى علم شاغل نخست‏وزيرى استيضاح مى‏كنم، با چه مجوز قانونى در دو ماه قبل حمله به بازار تهران كرديد و علماى اعلام و ساير مسلمين را مصدوم و مضروب نموديد؟ باچه مجوز علما و ساير طبقات را به حبس كشيديد كه جمع كثيرى اكنون نيز در حبس به سر مى‏برند؟ با چه مجوز بودجه مملكت را خرج رفراندم معلوم الحال كرديد در صورتى كه رفراندم از شخص شاه بود و بحمدالله ايشان از غنى‏ترين افراد بشر هستند؟ با چه مجوز مامورين دولت را كه از بودجه ملت حقوق مى‏گيرند براى رفراندم شخصى الزاما به خدمت واداشتيد؟ با چه مجوز در دو ماه قبل بازار قم را غارت كرديد و به مدرسه فيضيه تجاوز نموديد و طلاب را كتك زده و آنها را به حبس كشيديد؟ با چه مجوز در روز وفات امام صادق - سلام الله عليه - كماندوها و مامورين انتظامى را با لباس مبدل و حال غير عادى به مدرسه فيضيه فرستاده و اينهمه فجايع را انجام داديد؟

تا قلم در دست دارم كارهاى مخالف مصالح مملكت را برملا مى‏كنم.

من اكنون قلب خود را براى سرنيزه‏هاى مامورين شما حاضر كردم ولى براى قبول زورگويى‏ها و خضوع در مقابل جبارهاى شما حاضر نخواهم كرد.

من به خواست خدا احكام خدا را در هر موقع مناسبى بيان خواهم كرد و تا قلم در دست دارم كارهاى مخالف مصالح مملكت را بر ملا مى‏كنم.

مملكت از هر جهت در شرف سقوط است

اكنون يك چشم مسلمين بر دنياى خود و چشم ديگرشان بر دين خود گريان است و حكومت چند ماهه شما با جهش‏هايى كه مى‏كنيد، اقتصاد، زراعت، صنعت، فرهنگ و ديانت مملكت را به خطر انداخته و مملكت از هر جهت در شرف سقوط است. خداوند تعالى اسلام و مسلمين را در پناه خود و قرآن حفظ فرمايد.

روح الله الموسوى الخمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM




صحيفه نور جلد 1 صفحه 41

تاريخ: 16/1/42

پيام تشكر امام خمينى از ملت ايران

نظر روحانيت جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت نيست

بسم الله الرحمن الرحيم

لازم است از ابراز احساسات ملت محترم ايران خصوصا اهالى معظم تهران ايدهم الله تعالى كه مستلزم زحمات و خسارات فراوان بود تشكر كنم.

تعطيل عمومى بازارها و خيابان‏ها با اين محيط ارعاب و خفقان و اختناق و با وضع اقتصاد عصر حاضر، ابراز انزجار و تنفر عمومى از دستگاه جباره بود.

نظر روحانيت جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت نيست‏

كرارا تذكر داده شد كه روحانيون نظرى جز اصلاح حال ملت و بقاء استقلال مملكت ندارند و حفظ قوانين اسلام و قانون اساسى به آن جهت كه ضامن حفظ مذهب جعفرى و قوانين اسلام است سرلوحه مرام آنهاست و هر كس قصد تجاور به حريم اسلام و قوانين مقدسه آن داشته باشد، در هر لباس و مقام كه باشد، روحانيت به پشتيبانى از شما برادران ايمانى و ملت بزرگ اسلام در نصيحت يا مقابله با او كوشش خواهد كرد.

وفادارى ملت به روحانيت و اسلام

شما ملت بزرگ ايران با تعطيل كارهاى خود و تحمل ضرر و زحمت به پشتيبانى از روحانيت و اسلام ثابت كرديد كه به احكام خداى تعالى به مقام مقدس روحانيت وفادار هستيد و از كسانى كه بر خلاف قوانين اسلام مى‏خواهند قدم‏هايى بردارند، تا سرحد امكان اظهار تنفر كنيد. شكرالله سعيكم و على الله اجركم خداوند تعالى به شما توفيق و جزاى خير عنايت فرمايد.

كوشش عمال اجانب در تضعيف يگانه پشتوانه مملكت (روحانيت)

ما اكنون در محاصره همه جانبه به سر مى‏بريم، بسيارى از تلگرافات ما به مقصد نمى‏رسد، تلگرافاتى كه به ما شده است غالبا نمى‏رسد. مطبوعات كشور آزادانه يا به اجبار به هتك و اهانت ما قلمفرسائى مى‏كنند. گويندگان با اشاعه اكاذيب به هتك و تضعيف روحانيت، يگانه پشتوانه مملكت كوشا هستند و از هيچ تهمت و افترايى خوددارى نمى‏كنند، اين پشتوانه بايد شكسته شود تا اجانب

صحيفه نور جلد 1 صفحه 42

آزادانه به مقاصد شوم خود برسند، روحانيت بايد زجر ببيند، هتك شود، اين لباس در خور سوختن است، در بيست و چند سال قبل به دست عمال انگليس دشمن سابقه دار اسلام و شرق، چه اهانت‏ها و زجرها و شكنجه‏ها كه ديدند، جوان‏ها از سالخورده‏ها بپرسند، امروز به دست عمال ديگران بايد اهانت شوند وشكنجه ببينند، خداوند قهار كافى است.

بار ديگر از ملت بزرگ ايران تشكر نموده، از خداوند تعالى عظمت اسلام و قرآن و استقلال ممالك اسلامى و شوكت و بزرگى پيروان قرآن كريم را خواستارم.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 43

تاريخ: 23/1/1342

تلگراف امام خمينى به حضرت آيت الله العظمى حكيم

نجف - حضرت آيت الله حكيم دامت بركاته و علت كلمته

بسمه تعالى

تلگراف محترم در تسليت فاجعه عظيمى موجب تشكر گرديد. اميد است با وحدت كلمه علماء اسلام و مراجع وقت كثرالله امثالهم حفظ استقلال مملكت و قطع دست اجانب را نموده، از حريم اسلام و قرآن كريم دفاع كرده نگذاريم دست خيانت به احكام مسلمه اسلام دراز شود. ما مى‏دانيم با هجرت مراجع و علماى اعلام اعلى الله كلمتهم مركز تشيع در پرتگاه هلاكت افتاده و به دامن كفر و زندقه كشيده خواهد شد و برادران ايمانى عزيز ما در شكنجه و عذاب اليم واقع خواهند شد . ما مى‏دانيم با اين هجرت تغييرات و تحولات عظيمى روى خواهد داد كه ما از آن بيمناكيم. ما عجالتا در اين آتش سوزان به سر برده و با خطرهاى جانى صبر نموده،از حقوق اسلام و مسلمين و از حريم قرآن و استقلال مملكت اسلام دفاع مى‏كنيم و تا سرحد امكان مراكز روحانيت را حفظ نموده، امر آرامش و سكوت مى‏نماييم مگر آنكه دستگاه جبار راهى را بخواهد طى كند كه ما را ناگزير به مطالبى كند كه به خداى تبارك و تعالى از آن پناه مى‏بريم. اين جانب دست اخلاص خود را به سوى جميع مسلمين خصوصا علماء اعلام و مراجع عظام اطال الله بقاءهم - دراز كرده و از عموم طبقات براى صيانت احكام اسلام و استقلال ممالك اسلامى استمداد مى‏كنم و اطمينان دارم با وحدت كلمه مسلمين سيما علماء اعلام صفوف اجانب و مخالفين در هم شكسته و هيچ گاه به فكر تجاوز به ممالك اسلامى نخواهند افتاد. ما تكليف الهى خود را ان شاء الله ادا خواهيم كرد و به احدى الحسنيين نايل خواهيم شد، يا قطع دست خائنين از حريم اسلام و قرآن كريم و يا جوار رحمت حق جل و علاء انى لا ارى الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما. اينك دستگاه جبار براى اطفاء نور حق به هر وسيله در كوشش است. والله متم نوره و لو كره الكافرون.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 44

تاريخ: ارديبهشت 1342

نامه امام خمينى در پاسخ علماى اعلام و حجج اسلام يزد

بسم الله الرحمن الرحيم

محترما معروض مى‏دارد از خداوند تعالى سلامت و عظمت و توفيق حضرات آقايان را در اعتلاى كلمه اسلام و تشييد مبانى دين مبين خواستار است.

خيانت‏هاى دستگاه جبار به اسلام و قرآن‏

لازم است توجه حضرات آقايان را جلب كنم به اعمال گذشته و حاضر، دستگاه جبار در گذشته به اسلام و قرآن اهانت كرد و خواست قرآن را در رديف كتب ضاله قرار دهد. اكنون بااعلام تساوى حقوق، چندين حكم ضرورى اسلام محو مى‏شود. اخيرا وزير دادگسترى در طرح خود شرط اسلام و ذكوريت را از شرايط قضات لغو كرده.

سوءنيت دولت

از چيزهايى كه سوءنيت دولت حاضر را اثبات مى‏كند، تسهيلاتى است كه براى مسافرت 2000 نفر يا بيشتر از فرق ضاله قائل شده است و به هر يك 500 دلار ارز داده‏اند و قريب 1200 تومان تخفيف در بليط هواپيما داده‏اند به مقصد آنكه اين عده در محفلى كه در لندن از آنها تشكيل مى‏شود و صددرصد ضد اسلامى است شركت كنند، در مقابل براى زيارت حجاج بيت الله الحرام چه مشكلات كه ايجاد نمى‏كنند و چه اجحافات و خرج تراشى‏ها كه نمى‏شود.

رخنه عمال اسرائيل (بهائيان) در بسيارى از پست‏هاى حساس مملكتى

آقايان بايد توجه فرمايند كه بسيارى از پست‏هاى حساس به دست اين فرقه است كه حقيقتا عمال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل براى اسلام و ايران بسيار نزديك است، پيمان با اسرائيل در مقابل دول اسلامى يا بسته شده يا مى‏شود. لازم است علماى اعلام و خطباى محترم، ساير طبقات را آگاه فرمايند كه در موقعش بتوانيم جلوگيرى كنيم. امروز روزى نيست كه به سيره سلف صالح بتوان رفتار كرد، با سكوت و كناره گيرى همه چيز را از دست خواهيم داد.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 45

علماى اسلام بايد دين خويش را به اسلام و پيامبر ادا نمايند

اسلام به ما حق دارد، پيغمبر اسلام حق دارد، بايد در اين زمان كه زحمات جانفرساى آن سرور در معرض زوال است، علماى اسلام و وابستگان به ديانت مقدسه، دين خود را ادا نمايند. من مصمم هستم كه از پا ننشينم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم و يا در پيشگاه مقدس حق تعالى با عذر وفود كنم. شما هم اى علماى اسلام مصمم شويد و بدانيد پيروزى با شماست والله متم نوره ولو كره الكافرون.

خداوندا! عظمت اسلام و مسلمين و علماى اسلام را روز افزون فرما.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 46

تاريخ: 12/2/42

پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهلم فاجعه بزرگ قم

بسم الله الرحمن الرحيم

چهل روز از مرگ و ضرب و جرح عزيزان ما گذشت، چهل روز است بازماندگان كشتگان مدرسه فيضيه بر عزيزان خود سوگوارى مى‏كنند. ديروز پدر قد خميده مرحوم سيد يونس رودبارى كه آثار عظمت مصيبت، چهره‏اش را در هم شكسته بود، به ملاقات من آمد.باچه زبان مى شود مادرهاى فرزند مرده و پدرهاى غمديده را تسليت داد؟ بايد به پيغمبراسلام صلى الله عليه و آله و امام عصر عجل الله تعالى فرجه عرض تسليت كرد.

جرم ما حمايت از اسلام و استقلال ايران است.

ما براى خاطر آن بزرگواران سيلى خورديم و جوانان خود را از دست داديم. جرم ما حمايت از احكام اسلام و استقلال ايران است. ما براى اسلام، اينهمه اهانت شده و مى‏شويم. ما در انتظار حبس و زجر و اعدام نشسته‏ايم. بگذار دستگاه جبار هر عمل غير انسانى كه مى‏خواهد بكند، دست و پاى جوانان ما را بشكند، مريض‏هاى ما را از مريضخانه بيرون كند و ما را تهديد به قتل و هتك اعراض كند، مدارس علم دين را خراب كند، كبوتران حرم اسلام را از آشيانه خود آواره كند.

در اين چهل روز ما نتوانستيم احصائيه مقتولين و مصدومين و غارت شدگان را درست به دست بياوريم، نمى‏دانيم چند نفر در زير خاك و چند نفر در سياه چال‏هاى زندان‏ها و چند نفر در پنهانى به سر مى‏برند، چنانكه بعد از سالهاى دراز عدد مقتولين مسجد گوهر شاد را كه با كاميون‏ها حمل كردند، نمى‏دانيم.

به اعتراف مامورين، تمام جنايات و قانون شكنى‏ها به امر شاه است‏

اشكال بزرگ آن است كه به هر دستگاهى كه رجوع مى‏شود، مى‏گويند: اينها كه شده است به امر اعليحضرت !! است و چاره‏اى نيست، از نخست وزير تا رئيس شهربانى و فرماندار قم همه گويند: فرمان مبارك !! است، مى‏گويند: جنايات مدرسه فيضيه به دستور ايشان است، به دستور اعليحضرت!! مريض‏ها را از مريضخانه بيرون كردند، به دستور ايشان است كه اگر در جواب حضرت آيت الله حكيم كارى انجام دهيد، كماندوها و زن‏هاى هر جايى را به منازل شماها بريزيم و شماها را

صحيفه نور جلد 1 صفحه 47

بكشيم و خانه‏هاتان را غارت كنيم، دستور اعليحضرت!! است كه بدون مجوز قانونى، طلاب را بگيريم و به لباس سربازى در آوريم، دستور اعليحضرت !! است كه به دانشگاه بريزند و دانشجويان را بكوبند. مامورين، تمام قانون شكنى‏ها رابه شاه نسبت مى دهند، اگر اينها صحيح است بايد فاتحه اسلام و ايران و قوانين را خواند و اگر صحيح نيست و اينها به دروغ جرم‏ها و قانون شكنى‏ها و اعمال غير انسانى را به شاه نسبت مى‏دهند، پس چرا ايشان از خود دفاع نمى‏كنند تا تكليف مردم با دولت روشن شود و در موقع مناسب به سزاى اعمال خود برسانند؟!

تا اين دولت غاصب ياغى سركار است، مسلمين روز خوش نخواهند ديد.

كرارا تذكر داده‏ام كه اين دولت سوءنيت داشته و با احكام اسلام مخالف است، نمونه‏هاى آن يكى پس از ديگرى ظاهر مى‏شود، وزارت دادگسترى دولت با طرح‏هاى خود و الغاء اسلام و رجوليت از شرايط قضات، مخالفت خود را با احكام مسلمه اسلام ظاهر كرد،از اين به بعد بايد در اعراض و نفوس مسلمين، يهود و نصارى و دشمنان اسلام و مسلمين دخالت كنند. منطق اين دولت و بعضى اعضاى آن محو احكام اسلام است، تا اين دولت غاصب ياغى سر كار است، مسلمين روز خوش نخواهند ديد.

دستگاه جبار نمى‏تواند ما را از مقصدمان منصرف كند.

من نمى‏دانم اينهمه بى فرهنگى و جنايات براى نفت قم است و حوزه علميه بايد فداى نفت شود؟ يا براى اسرائيل است و ما را مزاحم پيمان با اسرائيل در مقابل دول اسلامى مى‏دانند؟ در هر صورت ما بايد نابود شويم، اسلام و احكام اسلام و فقهاى اسلام بايد فدا شوند، دستگاه جبار گمان كرده است با اين اعمال غير انسانى و فشارها مى‏تواند ما را از مقصد خود كه جلوگيرى از ظلم و خودسرى‏ها و قانون‏شكنى‏ها و حفظ حقوق اسلام و ملت و برقرارى عدالت اجتماعى كه مقصد بزرگ اسلام است، منصرف كند. ما از سربازى فرزندان اسلام هراسى نداريم، بگذار جوانان ما به سرباز خانه بروند و سربازان را تربيت كنند و سطح افكار آنها را بالا ببرند، بگذار در بين سربازان، افراد روشن ضمير و آزادمنش باشند تا بلكه به خواست خداوند متعال، ايران به سربلندى و آزادى نايل شود.

من براى نجات اسلام و ايران به افراد نجيب ارتش دست برادرى مى‏دهم.

ما مى‏دانيم كه صاحب منصبان ارتش معظم ايران، درجه داران محترم، افراد نجيب ارتش با ما در اين مقصد همراه و براى سرافرازى ايران فداكار هستند، من مى‏دانم درجه داران با وجدان راضى به اين جنايات و وحشيگرى‏ها نيستند، من از فشارهايى كه بر آنها وارد مى‏شود مطلع و متأسفم، من براى نجات اسلام و ايران به آنها دست برادرى مى‏دهم، من مى‏دانم قلب آنها از تسليم در برابر اسرائيل

صحيفه نور جلد 1 صفحه 48

مضطرب است و راضى نمى‏شوند ايران در زير چكمه يهود پايمال شود.

ملت ايران با دول اسلامى برادر و از پيمان با اسرائيل منزجر است.

من به سران ممالك اسلامى و دول عربى و غير عربى اعلام مى‏كنم : علماء اسلام و زعماى دين و ملت ديندار ايران و ارتش نجيب با دول اسلامى برادر است و در منافع و مضار همدوش آنهاست و از پيمان با اسرائيل دشمن اسلام و دشمن ايران متنفر و منزجر است، اين جانب اين مطلب را به صراحت گفتم، بگذار عمال اسرائيلى به زندگى من خاتمه دهند.

در چهلم فاجعه بزرگ اسلام، بر مسببين اين فجايع نفرين كنيد.

مناسب است ملت مسلمان در ايران و غير ايران روز چهلم فاجعه بزرگ اسلام، يادى از مصيبت‏هاى وارده بر اسلام و حوزه هاى اسلامى بكنند و در صورتى كه عمال دولت مانع نشوند، مجالس سوگوارى داشته باشند و بر مسببين اين فجايع نفرين كنند.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 49

تاريخ: 12/2/42

نامه امام خمينى در جواب تلگراف اصناف همدان

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت ذى شرافت عموم بازرگانان و اصناف واهالى محترم و متدين همدان ايدهم الله تعالى

پس از اهداء تحيت و سلام، تلگراف شريف مبنى بر اظهار تأثر در فاجعه عظيمه كه بر اسلام و مسلمين وارد شد واصل و موجب تشكر گرديد. لازم است به آقايان محترم تذكر دهم به طورى كه از قرائن ظاهر مى‏شود دستگاه جبار در صدد تصرف در احكام ضروريه اسلام است، بلكه شايد خداى نخواسته بخواهند قدم هاى بلندترى بردارند. كرارا در نطق‏هاى مبتذلشان تصريح به تساوى حقوق زن و مرد در تمام جهات سياسى و اجتماعى كرده‏اند كه لازمه‏اش تغيير احكامى از قرآن مجيد است و چون با عكس‏العملى كه از طرف مسلمين مواجه شدند مزورانه انكار نمودند و عذر بدتر از گناه خواسته‏اند، غافل از آنكه ما آنها را خوب ميشناسيم و به گفتار آنها اعتماد نداريم. دخترها را به سپاه دانش دعوت يا تشويق مى‏كنند و خودشان تصريح مى‏كنند كه بايد قبلا به سربازى بروند و چون مواجه با نفرت عمومى مى‏شوند به انكار بر مى‏خيزند و در مطبوعات تصريح شود كه تصويبنامه سربازى دخترها در دست تنظيم است، با اين وصف آن را انكار مى‏كنند و به تشبثات مضحك دست مى‏زنند. دستگاه جبار گمان كرده با زمزمه تساوى حقوق مى‏تواند راهى براى پيشرفت مقاصد شوم خود كه آن ضربه نهايى به اسلام است باز كند. نمى‏داند كه در آن صورت مواجه با چه عكس‏العملى خواهد شد. دستگاه جبار كه براى احدى از افراد ملت آزادى قائل نيست و سال‏هاست سلب آزادى از ملت را وسيله مقاصد خود قرار داده گمان كرده به اسم آزادى بانوان مى‏تواند ملت مسلمان را اغفال كند تا مقاصد شوم اسرائيل را اجراكند. من به شما اى ملت مسلمان! كرارا اعلام خطر كردم و مى‏كنم. روحانيت و اسلام در معرض خطر است، سكوت در مقابل دستگاه فاسد جبار براى ملت اسلام ننگ است. با منطق قوى اسلامى مفاسد را بيان كنيد. قانون‏شكنى‏ها را برملا كنيد. اعتراض كنيد، اعلاميه منتشر كنيد، صداى خود را به ملل اسلامى برسانيد. عالم را از اعمال غير انسانى اينان آگاه كنيد. در خاتمه توفيق و تاييد حضرات آقايان و عموم ملت را از خداوند خواستارم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 50

تاريخ: 16/2/42

پاسخ امام خمينى به علماء اعلام همدان

بسم الله الرحمن الرحيم

حضور شريف حضرات علماء اعلام و حجج اسلام و فقهاى عظام دامت بركاتهم و علت كلمتهم

تلگراف محترم مبنى بر تاسف و تاثر از فاجعه عظيمه وارد بر اسلام و مسلمين و اعلام پشتيبانى از حوزه مقدسه و مقاصد شرعيه كه جميع علماى اسلام و طبقات مسلمين در آن شريك هستند موجب تشكر گرديد. بديهى است با اين شيوه كه دستگاه جبار در پيش گرفته اگر مسلمين غفلت كنند و مراقبت شديد نكنند و كوشش در دفاع از حريم قرآن كريم و اسلام نكنند زمانى نگذرد كه خداى نخواسته دستگاه ناپاك و عمال اجنبى از احكام ضرورى اسلام تجاوز كرده به اساس اسلام مقدس ضربه وارد خواهند كرد. شواهدى در دست است كه دستگاه جبار به حكم الزام و خباثت ذاتى در صدد هدم اساس است. حمله مسلحانه به مركز فقاهت و هتك مراجع و فقهاء اسلام و حبس و زجر شاگردان مكتب اسلام و اهانت به قرآن كريم و ساير مقدسات مذهبى نمونه بارز آن است. اعلام به تساوى حقوق زن و مرد از هر جهت، الغاء اسلام و رجوليت از منتخب و منتخب و الغاى اسلام و رجوليت از شرائط قضات نمونه ظاهر ديگرى است. سخت گيرى كردن و اجحاف نمودن به حجاج بيت الله الحرام و در مقابل وسايل فراهم نمودن و تسهيل نمودن براى مسافرت چند هزار نفر عمال اسرائيل به لندن براى توطئه بر ضد اسلام و به آنها اسم مذهب گذاشتن (چنانچه از بعضى روزنامه‏ها كه حتما تحت نظر سازمان‏هاى دولتى و به ديكته آنها است) يكى ديگر از نمونه‏هاى انحراف دستگاه جبار است. تخفيف در كرايه طياره و به هر مسافرى از فرقه ضاله پانصد دلار ارز دادن نمونه ديگرى است. زمزمه تغيير خط كه اخيرا بار ديگر آغاز شده و زمزمه‏هاى ديگر كه ذكر آن اكنون صلاح نيست و تعبيرهاى بسيار ننگينى كه در نطق‏هاى مبتذلشان شده و مى‏شود يكى ديگر از همان نمونه‏هاست. اينها و امثال اينها است كه اين جانب را به وحشت انداخته و براى من جاى شبهه نيست كه سكوت در مقابل دستگاه جبار علاوه بر هدم اسلام و مذهب تشيع، نابودى با ننگ است...

امروز مسلمين و خصوص علماى اعلام در مقابل خداى تبارك و تعالى مسئوليت بزرگى دارند. با سكوت ما نسل‏هاى آتيه الى الابد در معرض ضلالت و كفر هستند و مسوول آن ما هستيم. خطر اسرائيل و عمال ننگين آن اسلام و ايران را تهديد به زوال مى‏كند، من براى چند روز زندگى با عار و ننگ ارزشى قائل نيستم و از علماى اعلام و ساير طبقات مسلمين انتظار دارم كه با تشريك مساعى

صحيفه نور جلد 1 صفحه 51

قرآن و اسلام را از خطرى كه در پيش است نجات دهند واز خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و علماى اسلام را خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:39 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 52

تاريخ: 28/2/42

پيام امام به وعاظ، گويندگان دينى و هيئات مذهبى در مورد وظايف آنها در قبال تبليغات رژيم

بسم الله الرحمن الرحيم

به عموم حضرات مبلغين محترم و خطباى معظم كثرالله امثالهم و عموم هيئات محترم، عزاداران سيد مظلومان عليه الصلوه و السلام محترما"معروض مى‏دارد در اين ايام كه دستگاه جبار از خوف آنكه مبادا در منابر و مجامع مسلمين، شرح مظالم و اعمال خلاف انسانى و ضد دينى و وطنى آنها داده شود، دست به رسوايى ديگرى زده و درصدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغين محترم و سران هيئات عزادار است كه از مظالم دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسرى واگذارند، لازم است تذكر دهم كه اين التزامات علاوه بر آنكه ارزش قانونى نداشته و مخالفت با آن هيچ اثرى ندارد، التزام گيرندگان مجرم و قابل تعقيب هستند. عجب است كه دستگاه بى‏پروا ادعا دارد كه قاطبه ملت با اوست و از پشتيبانى اكثريت قاطع برخوردار است، با اين وصف در تمام شهرستان‏ها، قراء و قصبات به دست و پا افتاده و با ارعاب و تهديد ملت، خفقان ايجاد مى‏كند. اگر اين ادعا صحيح است، ملت را اين چند روز به حال خود واگذارند تا از پشتيبانى مردم متمتع شده، موافقت شش ميليونى به همه ملل جهان ظاهر، والا اشاعه اكاذيب براى تشويش افكار عامه برخلاف مصالح اسلام و مملكت، جرم و قابل تعقيب است. حضرات مبلغين عظام، هيئات محترم و سران دسته‏هاى عزادار متذكر شوند كه لازم است فريضه دينى خود را در اين ايام در اجتماعات مسلمين ادا كنند و از سيد مظلومان، فداكارى در راه احياء شريعت را فراگيرند و از توهم چند روز حبس و زجر نترسند (لاتهنوا و لاتحزنواوانتم الاعلون ان كنتم مومنين).

آقايان بدانند كه خطر امروز بر اسلام، كمتر از خطر بنى اميه نيست. دستگاه جبار با تمام قوا به اسرائيل و عمال آنها (فرقه ضال ومضله ) همراهى مى‏كند، دستگاه تبليغات را به دست آنها سپرده و در دربار، دست آنها باز است، در ارتش و فرهنگ و ساير وزارتخانه‏ها براى آنها جا باز نموده و شغل‏هاى حساس به آنها داده‏اند. خطر اسرائيل و عمال آن را به مردم تذكر دهيد. در نوحه‏هاى سينه زنى از مصيبت‏هاى وارده بر اسلام و مراكز فقه و ديانت و انصار شريعت ياد آور شويد. از فرستادن و تجهيز دولت خائن، چند هزار نفر دشمن اسلام و ملت و وطن را به لندن براى شركت در محفل ضد اسلامى و ملى، اظهار تنفر كنيد.

سكوت در اين ايام تاييد دستگاه جبار و كمك به دشمنان اسلام است، از عواقب اين امر

صحيفه نور جلد 1 صفحه 53

بترسيد. از سخط خداى تعالى بهراسيد.اگر به واسطه سكوت شماها به اسلام لطمه‏اى وارد آيد، نزد خداى تعالى و ملت مسلمان مسوول هستيد (اذ اظهرت البدع فللعالم ان يظهر علمه و الافعليه لعنه الله) از تساوى حقوق اظهار تنفر كنيد و از دخالت زن‏ها در اجتماعى كه مستلزم مفاسد بيشمار است، ابراز انزجار، و دين خدا را يارى كنيد و بدانيد (ان تنصروالله ينصركم و يثبت اقدامكم )از اخافه و ارعاب سازمان‏ها و دستگاه شهربانى هراسى به خود راه ندهيد،آنها نيز مثل شما ملزم و مجبوردند و بسيارى از آنها با شما همراه و از دستگاه بيزارند.

والسلام عليكم و على من اتبع الهدى

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:40 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 54

تاريخ : 13/3/42

بيانات امام خمينى در مدرسه فيضيه در مورد نقشه‏هاى اسرائيل

اسرائيل براى غارت ايران در صدد شكستن موانع است.

بسم الله الرحمن الرحيم

الان عصر عاشورا است...گاهى كه وقايع روز عاشورا را از نظر مى‏گذرانم اين سوال برايم پيش مى‏آيد كه اگر بنى اميه و دستگاه يزيد بن معاويه تنها با حسين سر جنگ داشتند آن رفتار وحشيانه و خلاف انسانى چه بود كه در روز عاشورا با زن‏هاى بى پناه و اطفال بى‏گناه مرتكب شدند؟!بچه‏هاى خردسال چه تقصيرى داشتند؟ زن‏ها چه تقصير داشتند؟بر نظرم مى‏گذرد كه آنهابا اساس سروكار داشتند. بنى‏هاشم را نمى‏خواستند، بنى اميه با بنى‏هاشم مخالفت داشتند، نمى‏خواستند شجره طيبه باشند. همين فكر امروز در سرزمين ايران به نظر مى‏رسد اينها با بچه‏هاى 16 - 17 ساله ما چكار داشتند؟ سيد 16 -17 ساله به شاه چه كرده بود؟ به دستگاه‏هاى سفاك چه كرده بود؟ لكن اين فكر پيش مى‏آيد كه اينها با اساس مخالفند،با بچه مخالف نيستند، اينها نمى‏خواهند كه اساس موجود باشد،اينها نمى‏خواهند صغير و كبير ما موجود باشد. اسرائيل نمى‏خواهد در اين مملكت دانشمند باشد، اسرائيل نمى‏خواهد در اين مملكت قرآن باشد، اسرائيل نمى‏خواهد در اين مملكت علماى دين باشند، اسرائيل نمى‏خواهد در اين مملكت احكام اسلام باشد، اسرائيل به دست عمال سياه خود مدرسه را كوبيد. ما را مى‏كوبند، شما ملت را مى‏كوبند، مى‏خواهند اقتصاد شما راقبضه كنند،مى خواهند زراعت و تجارت شما را از بين ببرند، مى‏خواهند در اين مملكت داراى ثروتى باشند، ثروت‏ها را تصاحب كنند به دست عمال خود،اين چيزهائى كه مانع هستند، چيزهايى كه سد راه هستند، سدها را بشكند، قرآن سد راه است بايد شكسته شود،روحانيت سد راه است بايد شكسته شود، مدرسه فيضيه سد راه است بايد خراب شود، طلاب علوم دينيه ممكن است بعدها سد راه شوند بايد از پشت بام بيافتند، بايد سرودست آنها شكسته شود براى اينكه اسرائيل به منافع خودش برسد، دولت ما به تبعيت اسرائيل ما را اهانت مى‏كند.

دنيا بايد قضاوت كند كه روحانيت مفتخور است يا رژيم شاه.

شما آقايان قم ملاحظه فرموديد آن روزى كه آن رفراندوم غلط انجام گرفت، آن رفراندوم مبتذل انجام گرفت،آن رفراندومى كه چند هزار نفر بيشتر همراه نداشت؛ آن رفراندومى كه برخلاف ملت

صحيفه نور جلد1 صفحه 55

ايران انجام گرفت،در كوچه‏هاى اين قم، در مركز روحانيت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را، چند نفر از بچه‏ها و اراذل را راه اندختند، در اتومبيل‏ها نشاندند و در كوچه‏ها گرداندند، گفتند مفتخورى تمام شد،پلوخورى تمام شد.آقايان ملاحظه بفرماييد، اين وضع مدرسه فيضيه را ملاحظه كنيد، اين حجرات را ملاحظه كنيد، اين اشخاصى كه لباب عمرشان را در اين حجرات مى‏گذرانند، آن اشخاصى كه مواقع نشاطشان را در اين حجرات مى‏گذرانند، آن اشخاصى كه بيش از سى، چهل الى صدتومان در ماه ندارند اينها مفتخورند؟ آن اشخاصى كه هزار ميليونشان (هزار ميليونشان يك قلم است ) هزار ميليونشان در جاهاى ديگر است، اينها مفتخور، زياد نيستند؟! ما مفتخوريم؟!مائى كه مرحوم آقاى حاج شيخ عبدالكريم‏مان وقتى كه فوت مى‏شوند، آقازاده‏هاى آن همان شب چيز نداشتند، همان شب شام نداشتند (گريه شديد حضار) مامفتخوريم؟!مائى كه مرحوم آقاى بروجردى مان وقتى كه از دنيا مى‏روند ششصدهزار تومان قرض مى گذارند، ايشان مفتخورند؟!اما آنها كه بانك‏هاى دنيا را پر كرده‏اند، كاخ‏هاى عظيم را روى هم ساخته‏اند و باز رها نمى‏كنند اين ملت را و باز دنبال اين هستند كه ساير منافع اين ملت را به جيب خودشان يا اسرائيل برسانند، اينها مفتخور نيستند؟! بايد دنيا قضاوت كند، بايد ملت قضاوت كند كه مفتخورى چيست.

كارى نكن كه رفتن تو موجب شادى ملت گردد.

آقا من به شما نصيحت مى‏كنم، اى آقاى شاه! اى جناب شاه !من به تو نصيحت مى‏كنم، دست بردار از اين كارها، آقا اغفال دارند مى‏كنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروى همه شكر بكنند. من يك قصه‏اى را براى شما نقل ميكنم كه پيرمردهايتان، چهل ساله‏هايتان يادشان است، سى ساله‏ها هم يادشان است، سه دسته، سه مملكت اجنبى به ما حمله كرد، شوروى انگلستان و امريكا به مملكت ايران حمله كردند، مملكت ايران را قبضه كردند، اموال مردم در معرض تلف بود، نواميس مردم در معرض هتك بود لكن خدا مى‏داند كه مردم شاد بودند براى اينكه پهلوى رفت. من نمى‏خواهم تو اين طور باشى، نكن، من ميل ندارم تو اين طور بشوى، اين قدر با ملت بازى نكن، اين قدر با روحانيت مخالفت نكن. اگر راست مى‏گويند كه شما مخالفيد ،بد فكر مى‏كنيد. اگر ديكته مى‏دهند دستت و مى‏گويند بخوان، در اطراف فكر كن، چرابيخود،بدون فكر اين حرف‏ها را مى‏زنى، آيا روحانيت اسلام، آيا روحانيون اسلام اينها حيوانات نجس هستند؟!در نظر ملت اينها حيوان نجس هستند كه تو مى‏گوى؟!اگر اينها حيوان نجس هستند پس چرا اين ملت دست آنها رامى بوسند، دست حيوان نجس رابوسند؟! چرا تبرك به آبى كه اومى خورد مى‏كنند؟حيوان نجس را اين كار ميكنند؟!آقاما حيوان نجس هستيم؟! (گريه‏شديدحضار) خدا كند كه مرادت اين نباشد،خدا كند كه مرادت از اينكه مرتجعين سياه مثل حيوان نجس هستند و ملت بايد از آنها احترازكند،مرادت علما نباشد والا تكليف ما مشكل مى‏شود و تكليف تو مشكل مى‏شود، نمى‏توانى زندگى كنى، ملت نمى‏گذارد زندگى كنى ، نكن اين كار را، نصيحت مرا بشنو. آقا چهل و پنج سالت است

صحيفه نور جلد 1 صفحه 56

شما،چهل وسه سال دارى، بس كن، نشنو حرف اين و آن را،يك قدرى تفكر كن، يك قدرى تامل كن،يك قدرى عواقب امور را ملاحظه بكن، يك قدرى عبرت ببر، عبرت از پدرت ببر، آقانكن اين طور، بشنو ازمن ،بشنو از روحانيون، بشنو از علماى مذهب، اينها صلاح ملت راخواهند،اينها صلاح مملكت را مى‏خواهند.ما مرتجع هستيم؟! احكام اسلام ارتجاع است؟!آن هم ارتجاع سياه است؟!تو انقلاب سياه، انقلاب سفيد درست كردى؟! شما انقلاب سفيد به پاكرديد؟! كدام انقلاب سفيد را كردى آقا؟!چرا مردم را اغفال مى‏كنيد؟ چرا نشر اكاذيب مى‏كنيد؟ چرا اغفال مى‏كنى ملت را؟ والله اسرائيل به درد تو نمى‏خورد، قرآن به درد تو مى‏خورد.

شاه و اسرائيل اساس گرفتارى ما

امروز به من اطلاع دادند كه بعضى از اهل منبر را برده‏اند در سازمان امنيت و گفته اند شما سه چيز را كار نداشته باشيد، ديگر هر چى‏خواهيد بگوييد،يكى شاه را كار نداشته باشيد، يكى هم اسرائيل را كارنداشته باشيد،يكى هم نگوئيد دين در خطر است، اين سه تا امر را كار نداشته باشيد، هر چى مى‏خواهيد بگوئيد. خوب اگر اين سه تا امر را ما كنار بگذاريم، ديگرچى بگوئيم؟ ما هرچى گرفتارى داريم ازاين سه تاهست، تمام گرفتارى ما. آقا اينها خودشان مى‏گويند من كه نمى‏گويم. به هر كه مراجعه مى‏كنى ميگويد شاه گفته، شاه گفته مدرسه فيضيه را خراب كنيد،شاه گفته اينها را بكشيد. آن مرد كه آمد در مدرسه فيضيه (حالااسمش را نمى‏برم،آن وقت كه دستور دادم گوش‏هايش را ببرند،آن وقت اسمش را مى‏برم )آمد در مدرسه فيضيه فرمان داد، سوت كشيد، تمام مستفر شدند در گوشه اى، گفت متنظر چى هستيد،بريزيد تمام حجرات را غارت كنيد، تمام را ازبين ببريد، گفت حمله كن، حمله كردند. از ايشان مى‏پرسى، آقا چرااين كار را كرديد؟ مى‏گويد اعليحضرت فرموده!اينها دشمن‏اعليحضرت هستند؟!اسرائيل دوست اعليحضرت است؟اينها دشمن اعليحضرت هستند؟ اسرائيل مملكت را به باد مى‏برد،اسرائيل سلطنت را مى‏برد، عمال اسرائيل،آقا يك چيزهائى، يك حقايقى دركاراست. (من باز سرم دارد درد مى‏گيرد)يك حقايقى در كار است، شما آقايان در تقويم دو سال پيش از اين يا سه سال پيش از اين بهائى‏ها مراجعه كنيد در آنجامى نويسد:تساوى حقوق زن ومرد راى عبدالبهاءآقايان هم‏از او تبعيت مى‏كنند، آقاى شاه هم نفهميده مى‏رود بالاى آنجا مى‏گويد تساوى حقوق زن ومرد،آقا اين را به تو تزريق كردند،تو مگر بهائى هستى كه من بگويم كافر است بيرونت كنند. نكن اين طور،نكن اين‏طور...نظامى كردن زن، راى عبدالبهاء آقا تقويمش موجود است، نگوييد نيست،شاه نديده اين را؟ اگر نديده مواخذه كنداز آنهائى كه ديده اند و به اين بيچاره تزريق كرده اندكه اين را بگو. والله من شنيده‏ام كه سازمان امنيت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بياندازد تا بيرونش كنند ولهذا مطالب را معلوم نيست به او برسانند. مطالب خيلى زياد است، بيشتر از اين معانى است كه شما تصوركنيد. مملكت ما،دين ما در معرض خطر است، شماهى بگوييد كه: آقايان نگوئيدكه دين درمعرض خطر است، ما كه نگفتيم در معرض خطر

صحيفه نور جلد 1 صفحه 57

است،در معرض خطر نيست؟ ما اگر نگوييم شاه چطور است، چطور نيست؟ آقايك كارى بكنيد كه‏اين طور نباشد. همه چيز را گردن تو دارند مى گذارند. بيچاره نمى‏دانى، آن روزى كه يك صدائى درآيد، يك نفر از اينها كه با تو رفيق هستند، رفاقت ندارند، اينها همه رفيق دلارهستند،اينها دين ندارند،اينها وفا ندارند.

تاثرات ما زياد است، نه اينكه امروز عاشوراست و زياد است (آن هم بايد باشد)لكن اين چيزى كه براى اين ملت دارد پيش مى‏آيد، اين چيزى كه درشرف تكوين است ، از آن ما تاثرمان زياد است، مى‏ترسيم. روابط ما بين شاه و اسرائيل چى است كه سازمان امنيت مى‏گويد از اسرائيل حرف نزنيد، از شاه هم حرف نزنيد، اين دو تا تناسبشان چيست؟ مگر شاه اسرائيلى است؟به نظر سازمان امنيت شاه يهودى است؟ اين طور كه نيست،ايشان مى‏گويد مسلمانم، اين كه ادعاى اسلام مى‏كند به حسب ظواهرش ربط مابين اسرائيل -اين ممكن است سرى در كارباشد، ممكن است معنايى كه ميگويند كه سازمان‏ها مى‏خواهند آن را از بين ببرند، شايد راست باشد، احتمالش را نمى‏دهى تو؟ يك علاجى بكن اگر احتمال مى‏دهى، يك جورى اين مطالب رابرسانيد به اين آقا شايد بيداربشود،شايد روشن بشود يك قدرى،اطرافش را گرفته اند شايد نگذارند اين حرف‏ها به او برسد. ما متاسفيم، خيلى متاسفيم از وضع ايران، از وضع اين مملكت خراب، از وضع اين هيأت دولت، از وضع اين وضعيت‏ها، از همه اينها متاسفيم. آقاى... بيايد دعا كند، من خسته شدم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:40 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 61

تاريخ: 1342

نامه امام خمينى به حجة الاسلام فلسفى‏

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت حجت الاسلام آقاى فلسفى دامت افاضاته لازم است از بيانات حساس جنابعالى در اين وقت اختناق عجيب تشكر كنم. امروز روزى است كه حضرات مبلغين محترم و خطباء معظم، دين خود را به دين اثبات فرمايند. امروز روزى است كه يا بايد رضايت خداوند غفور را جلب نمايند يا خداى ناخواسته به سخط ذات مقدسش مبتلا شوند. امروز روزى است كه نظر مبارك امام زمان - صلوات الله عليه - به حضرات مبلغين اسلام دوخته شده است و ملاحظه مى‏فرمايند كه آقايان به چه نحو خدمت خود را به شرع مقدس ابراز و دين خود را ادا مى‏فرمايند. از قرار مسموع اغلب گويندگان محترم با ما هم‏آواز هستند. اميد است خداوند تعالى آن شواذى كه از حبس، از زجر، از خوف بيم دارند، بيدار فرمايد. متمنى است مراتب احترام و سلام مرا به مبلغين ابلاغ فرماييد. ضمنا چون براى تجديد ساختمان مدرسه فيضيه كه قبلا با جناب عالى نيز صحبتى شده بود حسابى در بانك صادرات شعبه قم باز شده است و بناست كه از روز تاسوعا و عاشورا نيز بانك سپرده را قبول كند اگر صلاح ديديد تذكرى به مسلمين بدهيد.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:40 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 62

تاريخ: 18/1/1343

هشدار امام خمينى به ملت ايران در مورد به خطر افتادن اسلام و استقلال مملكت

بسم الله الرحمن الرحيم

و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون

من خوف داشتم كه اگر در موضوع بيدادگرى نسبت به حجت الاسلام آقاى طالقانى و جناب آقاى مهندس بازرگان و ساير دوستان كلمه‏اى بنويسم، موجب تشديد امر آنها شود و ده سال زندان به پانزده سال تبديل گردد. اينك كه حكم جائرانه دادگاه تجديد نظر صادر شد، ناچارم از اظهار تاسف از اوضاع ايران عموما و از اوضاع دادگاه خصوصا.

به قدرى خلاف قوانين و مقررات در دادگاه‏ها جريان دارد كه موجب تاسف و تعجب است، محاكمات سرى، حبس‏هاى قبل از ثبوت جرم، بى‏اعتناى به دفاع مظلومين.

اينجانب و اشخاص باوجدان و باديانت متاسفيم از مظلوميت اين اشخاص كه به جرم دفاع از اسلام و قانون اساسى محكوم به حبس‏هاى طويل‏المدت شده و بايد با حال پيرى و نقاهت در زندان براى اطفاء شهوات ديگران به سر برند. راى دهندگان بايد منتظر سرنوشت سختى باشند.

تسلط اسرائيل بر بسيارى از شوون حساس مملكت.

تاسف بالاتر، تسلط اسرائيل و عمال اسرائيل است بر بسيارى از شؤون حساس مملكت و قبضه نمودن اقتصاديات آن به كمك دولت و عمال دستگاه جبار. اسرائيل با دول اسلامى در حال جنگ است و دولت ايران با كمال دوستى با او رفتار مى‏كند و همه نحو وسايل تبليغ و ورود كالاهاى آن را فراهم مى‏سازد.

من كرارا اعلام خطر كرده‏ام، خطر براى ديانت مقدسه، خطر براى استقلال مملكت، خطر براى اقتصاد كشور. من از كلمه (الكفر ملة واحده) كه از سازمان‏ها به دست و دهان‏ها افتاده متاسفم، اين كلام بر خلاف نص كلام الله و براى پشتيبانى از اسرائيل و عمال اسرائيل است، مقدمه شناسائى اسرائيل است، براى پشتيبانى از عمال اسرائيل و فرقه ضاله منحرفه است. من متاسفم از اينكه در مملكت اسلامى، برخلاف قانون اساسى، اوراق ضاله مخالف با نص قرآن و ضروريات دين مقدس نشر مى‏شود و دولت‏ها از آن پشتيبانى مى‏كنند. كتاب انتقاد كه بر رد قرآن مجيد نوشته شده و طرح قانون

صحيفه نور جلد 1 صفحه 63

خانواده كه بر خلاف احكام ضروريه اسلام و خلاف نص كلام الله مجيد طرح و منتشر مى‏گردد و كسى نيست از دولت‏ها استيضاح كند.

هر كس از ظلم و ظالم بحث كرد در زندان است

من متاسفم از رفتار سازمان‏ها با مجالس تبليغ احكام و عزادارى برسيد مظلومان - عليه الصلوة والسلام - هر كسى به طور كلى از ظلم و ظالم بحث كرد، اكنون در زندان به سر مى‏برد يا مدت‏ها به سر برده است .تمام مجالس در تحت فشار و صاحبان آنها در فشارهائى جانفرسا بوده و هستند. اشخاص متدين را به جرم آنكه در عاشورا دسته راه انداخته‏اند وشعار ضد اسرائيل با خود داشته‏اند، به حبس و زجر و شكنجه كشيدند واكنون هم در حبس به سر مى‏برند، با آنكه باكمال آرامش حركت‏كردند.

ملت شيعه از اسرائيل متنفر و منزجر است

من به جميع دول اسلام و مسلمين جهان در هر جا هستند اعلام مى‏كنم كه ملت عزيز شيعه از اسرائيل و عمال اسرائيل متنفرند و از دولت‏هائى كه با اسرائيل سازش مى‏كنند، متنفر و منزجرند. اين ملت ايران نيست كه با اسرائيل منفور در حال سازش است، ملت ايران از اين گناه بزرگ برى است، اين دولت‏ها هستند كه به هيچ وجه مورد تاييد ملت نيستند.

از خداوند تعالى عظمت اسلام و حفظ احكام اسلام را خواستار است.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:40 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 64

تاريخ: 21/1/1343

بيانات امام خمينى در مورد لزوم اهتمام به امر تبليغات و حفظ وحدت‏

بسم الله الرحمن الرحيم

از زندانى بودن آقاى طالقانى و مهندس افسرده نباشيد، تا اين چيزها نباشد كارها درست نمى‏شود، تا زندان رفتن‏ها نباشد پيروزى به دست نمى‏آيد. هدف، بزرگتر از آزاد شدن عده‏اى است، هدف را بايد در نظر داشت، هدف، اسلام است، استقلال مملكت است، طرد عمال اسرائيل است، اتحاد با كشورهاى اسلامى است. الان تمام اقتصاد مملكت در دست اسرائيل است، عمال اسرائيل اقتصاد ايران را قبضه نموده‏اند، اكثر كارخانجات در دست آنها اداره مى‏شود، تلويزيون، كارخانه ارج، پپسى كولا. دو هواپيمايى كه قرار بود حجاج را به مكه ببرند مال اسرائيل بود، بعد دولت عربستان سعودى به اين عمل اعتراض كرد و ناچار شدند از اين عمل خوددارى كنند. امروز حتى تخم مرغ از اسرائيل وارد مى‏كنند، بايد صفها را فشرده كنيد، اينها عمال استعمار هستند، بايد ريشه استعمار را كند.

آقايان سعى كنيد در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببريد، تبليغات مذهبى بكنيد، مسجد بسازيد، اجتماعا نماز بخوانيد، نظاهر به نماز خواندن بكنيد. وحدت مذهبى لازم است، وحدت مذهبى است كه اين اجتماع عظيم و فشرده را ايجاد مى‏كند، اگر علاقه به استقلال ايران داريد، وحدت مذهبى داشته باشيد.

بعد از اينكه دستگاه ديد بيش از اين نمى‏تواند اين فضاحت را تحمل كند و از تمام ممالك اسلامى و غير اسلامى فشار آوردند و نفرت‏هاى ممالك اسلامى را نسبت به خود احساس نمود، وقتى اوضاع را چه از داخل و چه از خارج تاريك ديدند، اينها شبانه مرا به اينجا آوردند تا به اصطلاح مرا سالم به اينجا برسانند، آنها مى‏گفتند ما بايد شما را محفوظ نگاه داريم، آنها مى‏ترسيدند كه مردم به من آسيبى برسانند!! آيا ملت اسلام قصد جان مرا دارند؟! بعد از رسوايى‏ها وقتى ديدند ديگر نمى‏توانند هيچ جاى پايى بگذارند و تمام ملت‏ها، دولت‏هاى خارجى با آنها نظر خوشى ندارند و مخصوصا ديدند اكنون ايام حج و محرم است و معلوم نيست در مراسم حج چه خواهد شد و در ماه محرم چه خواهد شد، ما را آزاد كردند ولى بعدا به خيال سمپاشى افتادند، فكر كردند با مطبوعات مى‏توانند ما را در نظر مردم خوار كنند، خيال كردند مى‏توانند بين مردم و روحانيت جدايى ايجاد كنند.

چند روز است آزاد شده ام، فرصت مطالعه روزنامه نداشتم، در زندان فراغت داشتم و مطالعه‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 65

مى‏كردم تا اينكه روزنامه اطلاعات مورخ سه شنبه 18 فروردين 43 را به من دادند، من از آقايان گله دارم كه چرا زودتر به من ندادند، در اين روزنامه كثيف اطلاعات تحت عنوان اتحاد مقدس در سرمقاله نوشته بودند كه با روحانيت تفاهم شده و روحانيون با انقلاب سفيد شاه و ملت موافق هستند، كدام انقلاب؟ كدام ملت؟ اين انقلاب مربوط به روحانيت و مردم است؟!

آقايان كه در دانشگاه هستيد برسانيد به همه كه روحانيت با اين انقلاب موافق نيست، ما كه وسيله انتشاراتى نداريم، همه چيز را از ما گرفته‏اند، تلويزيون و راديو را از ما گرفته‏اند، تلويزيون كه در دست آن نانجيب است، راديو هم كه در دست خودشان هست، مطبوعات ما كثيف است. آنها مطلبى را مى‏نويسند يا مى‏گويند، فورا به تمام نقاط دوردست‏رسانند، آنوقت مردم بى‏اطلاع فكر مى‏كنند كه روحانيون هم با آنها هستند، روحانيون با اين مفاسد دوستى ندارند، اگر روزنامه اطلاعات جبران نكند با عكس‏العمل شديد ما مواجه خواهد شد (يكى از حضار گفت تحريمش كنيد، امام فرمودند نه، حالا موقعش نيست هر چيزى جايى دارد).

خمينى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد كرد. با سرنيزه نمى‏شود اصلاحات كرد، با نوشتن خمينى خائن به ديوارهاى تهران كه مملكت اصلاح نمى‏شود، ديديد غلط كرديد؟ ديديد اشتباه كرديد؟ خاضع به احكام اسلام شويد، ما شما را پشتيبانى مى‏كنيم. اگر از آزاد نمودن ما برنامه ديگرى دارند، اگر خيال ديگرى در سر دارند، اگر مى‏خواهند آشوب كنند بسم الله بفرمايند.

در روزنامه مورخ 12 / 5 / 1342 كه مرا از زندان قيطريه آوردند، نوشتند كه مفهومش اين بود كه روحانيت در سياست مداخله نخواهد كرد. من الان حقيقت موضوع را براى شما بيان مى‏كنم، آمد يك نفر از اشخاصى كه ميل ندارم اسمش را بياورم، گفت آقا سياست عبارت است از دورغ گفتن، خدعه، فريب، نيرنگ، خلاصه پدر سوختگى است و آن را شما براى ما بگذاريد، چون موقع مقتضى نبود نخواستم با او بحثى بكنم، گفتم ما از اول وارد اين سياست كه شما مى‏گوييد نبوده‏ايم. امروز چون موقع مقتضى است مى‏گويم اسلام اين نيست، والله اسلام تماش سياست است، اسلام را بد معرفى كرده‏اند، سياست مدن از اسلام سرچشمه مى‏گيرد. من از آن آخوندها نيستم كه در اينجا بنشينم و تسبيح دست بگيرم، من پاپ نيستم كه فقط روزهاى يكشنبه مراسمى انجام دهم و بقيه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور ديگر كارى نداشته باشم، پايگاه استقلال اسلامى اينجاست، بايد اين مملكت را از اين گرفتارى‏ها نجات داد. نمى‏خواهند اين مملكت اصلاح بشود، اجانب نمى‏خواهند مملكت آباد شود، اينها حتى آب هم براى اين ملت تهيه نكرده‏اند، آبى كه ما در قم از آن استفاده مى‏كنيم در اروپا حتى به حيواناتشان هم نمى‏دهند، اگر راست مى‏گويند براى بيكاران كار پيدا كنند، اين جوان (اشاره به يكى از دانشجويان ) بعد از بيست سال تحصيل كار مى‏خواهد، فردا كه فارغ‏التحصيل مى‏شود سرگردان است، اگر معاشش فراهم نشود نمى‏تواند دين خود را حفظ كند، شما خيال مى‏كنيد آن دزدى كه شبهااز ديوار با آنهمه مخاطرات بالا ميرود و يا زنى كه عفت خود را مى‏فروشد، تقصير دارد؟ وضع معيشت بد است كه اينهمه جنايات و مفاسد كه شب و روز در روزنامه‏ها

صحيفه نور جلد 1 صفحه 66

مى‏خوانيد به وجود مى‏آورد. وقتى كه در زندان بودم خبر آوردند كه سرماى همدان به 33 درجه رسيده، بعد خبر آوردند كه دو هزار نفر از سرما تلف شده‏اند، در آن حالت من دستم بسته بود، چه مى‏توانستم بكنم؟ اين تازه در همدان بود، البته در تهران و شهرهاى ديگر هم تلفاتى بود، دولت چه اقدامى نمود؟ در يك چنين وضع براى استقبال از اربابان خود با طياره از هلند گل مى‏آورند، پول ملت فقير را تلف مى‏كنند، اجاره هواپيما كه از هلند گل مى‏آورد سيصد هزار تومان است‏جبران كنيد غلطهاى خود را، اسلام را رعايت كنيد.

در ايام گرفتارى، در روزنامه اطلاعات درباره وضع مادى و بهداشتى مردم جنوب مطلبى خواندم، تعجب كردم چگونه اين مطلب را گذاشته بنويسد، يكى از خبرنگاران پس از بازديد از وضع مردم جنوب چنين نوشته بود كه در جنوب ايران در دهات اصلاً از دكتر و دارو خبرى نيست، آب وجود ندارد و يك ده اكثر مردمش كور بودند، خلاصه از كليه وسايل و نيازمندى‏هاى اوليه زندگى محروم بودند، آنوقت در كنفرانس اكافه كه نمايندگان دول دنيا جمع شده بودند كه فكرى براى وضع اقتصاد دول بكنند - اگر بخواهند عمل بكنند - در صورتى كه اعضاى شركت كننده چه از كشورهاى كوچك و چه بزرگ همه دم از اشكالات اقتصادى خود مى‏زنند، هيأت نمايندگى ايران اظهار مى‏كند كه وضع اقتصادى ايران كمال مطلوب است و هيچ عيب و نقصى ندارد.

آيا وضع اقتصادى انگلستان بد است ايران خوب است؟! وضع اقتصادى هندوستان بعد از آنهمه پيشرف بد است ايران خوب است؟! همين طور ژاپن وضع اقتصاديش بد است ايران خوب است؟!

آقايان در كاخ‏هاى خود نشسته‏اند مى‏گويند ملت مترقى،ملت مترقى از گرسنگى مى‏ميرد؟! اميراسلام على عليه السلام نان جو مى‏خورد. براى مهمانى‏يى كه به افتخار اربابان خود ترتيب مى‏دهند، پانصد هزار تومان، يك ميليون تومان يا بيشتر خرج مى‏كنند و مرتب دم از برنامه مترقى مى‏زنند، مى‏گويند كشور ما در رديف كشورهاى طراز اول است‏مگر با رفتن چند زن به مجلس مملكت مترقى مى‏شود، مملكت با برنامه‏هاى اسرائيل درست نخواهد شد.

اسلام براى تمام زندگى انسان از روزى كه متولد مى‏شود تا موقعى كه وارد در قبر شود، دستور و حكم دارد. صحبت نزاع با شخص نيست‏بعد از اينكه دولت قبلى رفت، يك نفر در زندان آمد پيش من و از دولت گذشته بد گويى كرد و گفت اين دولت برنامه‏هاى مترقى دارد، گفتم ما با كسى غرض شخصى نداريم، ما با عمل اشخاص كار داريم، ملت فقير را نجات دهيد. ديروز خانواده‏هاى شهداى 15 خرداد اينجا بودند، چيزى كه مرا رنج مى‏داد اين بود كه به من اين صحبت‏ها نشده بود تا از حبس آمدم بيرون، عصر همان روز (دفعه اول) جريان را مطلع شدم، كشتار 15 خرداد از اعمال يك قشون با ملت بيگانه بدتر بود، آنها بچه‏ها را نمى‏كشتند، زن‏ها را نمى‏كشتند، امروز جشن معنى ندارد، تا ملت عمر دارد غمگين در مصيبت 15 خرداد است، يكى از اولياى امور ضمن سخنرانى گفته بود 15 خرداد ننگ ملت ايران است ولى من بر صحبت او را تكميل مى‏كنم، 15 خرداد ننگ ملت بود زيرا از پول همين ملت اسلحه تهيه شده و با اين اسلحه مردم را كشتند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:40 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 67

تاريخ 25/2/43

بيانات امام خمينى پس از آزادى از زندان

بسم الله الرحمن الرحيم

انا لله و انا اليه راجعون‏

تاسف و تالم شديد از 15 خرداد

من تاكنون احساس عجز در صحبت‏ها نكرده‏ام و امروز خودم را عاجز مى‏دانم، عاجز مى‏دانم از اظهار تألمات روحيه‏اى كه دارم براى اوضاع اسلام عموماً و اوضاع ايران خصوصاً و قضايايى كه در اين يك سال منحوس پيش آمد خصوصاً قضيه مدارس علمى، قضيه 15 خردادقضيه 15 خرداد را من مطلع نبودم تا اينكه از حبس به حصر تبديل شد و اخبار خارج به من رسيد. خدا مى‏داند كه مرا اوضاع پانزده خرداد كوبيد. (گريه شديد حضار) حالا هم كه به اينجا آمده‏ام از قيطريه، مواجه هستم با يك منظره‏هائى، با بچه‏هاى كوچك بى پدر، (گريه شديد حضار) با پدرهاى جوان از دست داده، با مادرهاى جوان مرده، با زن‏هاى برادر مرده، با پاهاى قطع شده، (گريه شديد حضار) با افسردگى‏ها، اينها علامت تمدن آقايان است و ارتجاع ما. افسوس كه دست ما از عالم كوتاه است، افسوس كه صداى ما به عالم نمى‏رسد، افسوس كه گريه‏هاى اين مادرهاى بچه مرده نمى‏رسد به دنيا (گريه شديد حضار)

نسبت دادن ارتجاع سياه به روحانيت توسط اجانب

ما را كهنه پرست معرفى مى‏كنند، ما را مرتجع معرفى مى‏كنند، علماى اسلام را به ارتجاع سياه تعبير مى‏كنند، جرايد خارج از ايران، آنهايى كه با بودجه‏هاى گزاف براى كوبيدن ما مهيا شده‏اند در خارج ما را مخالف اصلاحات (كه اسلام در راس اصلاحات واقع شده است) معرفى مى‏كنند، مخالف ترقى مملكت معرفى مى‏كنند، مى‏گويند آخوندها مى‏خواهند با الاغ باز سوار بشوند از اين طرف به آن طرف بروند، آخوندها مى‏گويند كه برق نمى‏خواهيم، آخوندها مى‏گويند طياره نمى‏خواهيم، اينها مرتجع هستند، اينها مى‏خواهند به قرون وسطى برگردند.

عمل به اسلام و مخالفت باديكتاتورى ارتجاع و كهنه پرستى است؟!

آخوندها با اين سياه روزى‏هائى كه نصيب مملكت است مخالفند، اين كهنه پرستى است؟!

صحيفه نور جلد 1 صفحه 68

علماى اعلام با اين زدن‏ها، كشتن‏ها، قلدرى‏ها، ديكتاتورى‏ها و استبدادها مخالفند، اين كهنه پرستى است؟! علماى اسلام در صدر مشروطيت در مقابل استبداد سياه ايستادند و براى ملت آزادى گرفتند، قوانين جعل كردند، قوانينى كه به نفع ملت است، به نفع استقلال كشور است، به نفع اسلام است، قوانين اسلام است، اين را با خون‏هاى خودشان، با زجرهائى كه ديدند و كشيدند، با بيچارگى‏هايى كه متوجه به آنها شد، گرفتند، اين آخوندها مرتجع هستند؟!

امروز هم روحانيت قيام كرده است، نهضت كرده است، ملت به تبع روحانيت نهضت كرده است، ملت‏هاى اسلام بيدار شده‏اند، نهضت كرده‏اند. خواسته‏هاى روحانيت عمل به قوانين اسلام است، اين ارتجاع است؟! رسول اكرم مرتجع بود؟! قوانين آسمانى، قوانين الهى كه ما براى آن اين قدر اهانت مى‏شويم، اين قدر زجر مى‏كشيم، دعوت به عمل كردن به قوانين آسمانى ارتجاع است؟! خداى تبارك و تعالى مرتجع است؟! جبرئيل امين، واسطه وحى الهى مرتجع است؟ پيغمبر اكرم مرتجع است؟! ائمه هدى مرتجع هستند؟! علماى از صدر اسلام تا امروز كه از خودشان چيزى ندارند، آنها قوانين اسلام را، قوانين وحى را به مردم ابلاغ مى‏كنند، ابلاغ قوانين الهى ارتجاع است؟!

شما اگر چنانچه به احكام اسلام اعتقاد داريد، اين احكام اسلام است، اسلام انسان را آزاد خلق كرده است و انسان را مسلط بر خودش و بر مالش بر جانش و بر نواميسش خلق فرموده، امر فرموده است كه مسلط است انسان، آزاد است انسان، هر انسانى در مسكن آزاد است، در مشروب و مأكول آنچه خلاف قوانين الهيه نباشد آزاد است در مشى آزاد است. حكم اسلام است كه اگر كسى حمله برد به منزل كسى، براى آن كسى كه مورد حمله واقع شده است جايز است كشتن او اسلام اين قدر با آزادى‏ها موافق است، اسلام ارتجاع سياه است؟! علماى اسلام كه از خودشان چيزى ندارند، ما كه خودمان حرفى نداريم، ما هر چه مى‏گوييم قال رسول الله مى‏گوييم، رسول الله هم قال الله مى‏فرمايد، اگر ما مرتجعيم معلوم مى‏شود رسول الله مرتجع است، اگر شما ما را مرتجع مى‏دانيد، ما را كهنه پرست مى‏دانيد (مردك امروز هم باز برداشته نوشته) اگر ما را كهنه پرست مى‏دانيد ما كه از خودمان حرفى نداريم ما مى‏گوييم قال الله تعالى، ما مى‏گوييم قال رسول الله، پس شما رسول الله را كهنه پرست مى‏دانيد! اف بر اين تجدد.

اگر قوانين را قبول داريد، اگر اسلام را قبول داريد كه ما تبع آن هستيم و اسلام سر منشأ همه آزادى‏ها، همه آزادگى‏ها، همه بزرگى‏ها، همه آقائى‏ها، همه استقلال هاست، اسلام را قبول داريد، اين احكام اسلام است، كجايش ارتجاع است؟ بفرماييد كجاى احكام اسلام را آقايان ارتجاع سياه مى‏دانند؟ بفرمايند بيايند تفاهم كنند، آخر اينكه تو بروى آنجا براى خودت صحبت بكنى و هر جا پيش آيد يك صحبتى بكنى و هى كهنه پرستى را ما مى‏كوبيم، چطور مى‏كنيم رجز بخوانى، اينكه نمى‏شود. خوب بيا بنشين بگو آقا اينكه پيغمبر فرموده است، اين ارتجاع سياه است، تا ما ببينيم كه شما درست مى‏فرمائيد؟ تا ما اثبات كنيم نخير ارتجاع نيست.

ما مى‏گوئيم آقا، غلام حلقه به گوش ديگران نباشيد. ما عزت و شرف شما را مى‏خواهيم. ما به‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 69

شماها نصيحت مى‏كنيم كه آقا شما دولت اسلام هستيد، هيأت حاكمه بر مسلمين به اصطلاح هستيد، شما عزيز باشيد، آقا باشيد، بزرگ باشيد، استقلال را حفظ كنيد، تبعيت را دست برداريد، دستتان را براى چهار دلار دراز نكنيد، هر جلسه‏اى كه شما تشكيل مى‏دهيد هى مى‏گوئيد دلار بده، ما با اين چيزها مخالفيم، اگر اين ارتجاع است ما مرتجعيم و اگر آن تمدن است شما متمدنيد. اگر به قوانين اسلام شما اعتقاد داريد اين قوانين اسلام و اگر به قوانين اساسى، به قانون اساسى شما اتكاء داريد، قانون اساسى مردم را آزادى داده است در مسكن، در كارهاى خودش، در مالش، در جانش آزادى داده، از اين زورگويى‏ها قانون منع كرده است. ما مى‏گوئيم شما آقا بيائيد به قانون عمل كنيد، مى‏گذاريم قانون را زمين، شما يك نماينده‏اى بفرستيد ما هم يك نماينده‏اى مى‏فرستيم، قانون اساسى را مى‏گذاريم زمين، شما كه مى‏گوييد ما قانونى هستيم، دموكرات هستيم، شما كه مى‏گوييد كه ما جلو رفته هستيم، مترقى هستيم، اين قانون اساسى ماست، مى‏گذاريم زمين، به قانون اساسى عمل كنيد اگر ما حرفى زديم. به اين متمم قانون اساسى شما عمل كنيد كه علماى اسلام در صدر مشروطيت جان دادند براى گرفتن اين ورفع كردن اسارت ملت‏ها، شما بنشينيد به اين قانون اساسى عمل كنيد. قانون اساسى مطبوعات را آزاد كرده است، شما آزاد مى‏كنيد؟! ما مرتجعيم كه مى‏گوييم بگذاريد به قانون اساسى عمل بشود؟! بگذاريد مطبوعات آزاد باشد؟! بگذاريد كه اين مطبوعات روى عقيده خودشان چيز بنويسند؟! گر چه همه شان خبيث هستند لكن با جميع خباثتشان باز نمى‏خواهند اينقدر سمپاشى كنند.

روسياهى رژيم در 15 خرداد از تاريخ محو نخواهد شد.

خوب، شما آقايان، ملت ايران روزنامه اطلاعات را، سر مقاله روزنامه اطلاعات روز سه شنبه را، سه شنبه 18 فروردين را ملاحظه فرموديد، ملاحظه فرموديد كه اينها چه نقشه‏اى كشيده بودند و كشيده‏اند. اينها ديدند كه بازور و با قلدرى و با سرنيزه، با 15 خرداد فراهم كردن، با مدرسه فيضيه خراب كردن، با خراب كردن و با اهانت به علماى اسلام كردن، با تبعيد كردن، با اخراج كردن، با حبس كردن و اينها، هر چه كردند گندش بالا آمد، اين قدر بالا آمد كه او هم فهميد، همه فهميدند، اينها ديدند كه خيلى بد شد، دنيا اعتراض كرد. 15 خرداد روى دولت‏ها را سياه كرد، ما نمى‏خواستيم اين قدر روسياهى بار بيايد. 15 خرداد ننگى بر دامن اين مملكت گذاشت كه تا آخر محو نخواهد شد، تاريخ ضبط مى‏كند اين را، خودشان هم گفتند كه 15 خرداد ننگ بود، من هم مى‏گويم ننگ بود لكن نكته را نگفتند و من نكته را مى‏گويم، ننگ بود كه مسلسل‏ها را، تانك‏ها را، توپ‏ها را، تفنگ‏ها را از مال اين ملت فقير به دست آوردند و به روى اين ملت فقير بستند، پايمال كردند اين بيچاره‏ها را، از اين ننگ بالاتر آيا مى‏شود كه انسان يك ملتى را اينطور پايمال كند؟ اين بيچاره‏ها چه كرده بودند آخر؟ چه كرده بودند؟

صحيفه نور جلد 1 صفحه 70

عمل به قانون اساسى، در نظر رژيم ارتجاع است.

ما يك سلسله نصايح كرديم، نصيحت كه اين قدر بساط نداشت. ما يك مطالب منطقى داريم، مى‏گوئيم قانون داريم آقا، اگر قانون اساسى را شما قبول نداريد پس بگوئيد آقاى دولت بروند در مجلس بگويند ما قانون اساسى را قبول نداريم. خوب باز بر گردند به قهقرا، هر جا مى‏خواهند. ما كه مى‏گوييم به قانون اساسى عمل كنيد ما مرتجعيم؟! يا شمائى كه دستجمعى مردم را حبس مى‏كنيد، تبعيد مى‏كنيد؟ سلول‏هاى شما پر است از حبسى‏ها، از علما، از اساتيد، از محترمين، از متدينين، بندرعباس پر است از تبعيد شدگان، براى اينكه اينها مى‏گفتند كه آقا ما نمى‏خواهيم اسير مردم باشيم، اسير استعمار باشيم.

آخر چه مى‏گويند به ما؟ ما مرتجعيم كه مى‏گوييم كه به قانون اساسى عمل كنيد؟ قانون اساسى را بگذاريد زمين همه‏مان عمل كنيم، اين را كه قبول داريد. ما مى‏گوييم به دين عمل بكنيد، شما مى‏گوئيد كه پيغمبر اكرم مرتجع است نغوذبالله، در لفظ نمى‏گوئيد، معنايش اين است. قانون اساسى را كه قبول داريد (ولو در آن وقت‏ها زمزمه مى‏كردند كه مال پنجاه سال پيش از اين است و فلان، قانون اساسى كه ديگر قضيه پنجاه سال پيش از اين ندارد) قانون اساسى مى‏گويد ملت‏ها بايد آزاد باشند، ملت ايران بايد مردمش آزاد باشند، مطبوعات بايد آزاد باشد، هيچكس حق ندارد جلوى قلم را بگيرد.

اعلام تفاهم روحانيت با شاه، دسيسه‏اى براى مرفوض ساختن روحانيت‏

شما ديديد كه روزنامه اطلاعات در روز سه شنبه هجدهم فروردين نوشت كه: (بعضى مجلات هم نوشته بودند لكن اين بيشتر منتشر مى‏شود) جاى خوشوقتى است كه مقامات روحانى با دولت موافقت كردند در انقلاب شاه و ملت رفتند تهران اعتراض كردند كه آقا اين روحانى را معرفى كنيد، اين خمينى است تا ما بگوييم عليه اللعنه؟ يا ساير علماى اسلامند؟ خوب معرفى كنيد، دست بگذاريد رويش، (علماى طراز اول ما چند نفر در اينجا هستند، خداوند همه را حفظ كند، در تهران هستند، خداوند حفظشان كند، در مشهد هستند خداوند حفظشان كند، در نجف هستند خداوند حفظشان كند، در ساير بلاد مسلمين هستند خدا همه را تاييد كند.) اين علماى اسلام، اين علماى اسلام در ماوراى جو هستند؟ اينهايى كه با شما يك قرارداد سرى كرده‏اند خوب اسم ببريد، آقا اگر مردى تو اسم ببر، بگو كه: خمينى است، توى حبس ما رفتيم پيش او و او گفت كه برگذشته‏ها صلوات، خمينى غلط مى‏كند همچو حرفى مى‏زند خلاف دين اسلام، خمينى مى‏تواند تفاهم كند با ظلم؟ غلط مى‏كند. خمينى آنجا هم كه بود، تو حبس هم كه بود مجد اسلام را حفظ مى‏كرد، مى‏تواند حفظ نكند؟ اسلامى كه پيغمبر اسلام اين قدر زحمتش را كشيده است، ائمه هدى اين قدر خون دلش را خورده‏اند، علماى اسلام اين قدر زحمت كشيده‏اند، خمينى و امثال خمينى مى‏توانند كه يك چيزى بگويند كه بر خلاف مصالح اسلام باشد؟! خمينى را از جامعه بيرون مى‏كنند.

اينها نقشه اين را كشيده‏اند كه علماى اسلام را به معرفى كنند به اينكه اينها هم مثل ما

صحيفه نورجلد 1 صفحه 71

مى‏مانند. خودشان مرفوض جامعه هستند مى‏خواهند ما را هم مرفوض كنند. جامعه خودشان را نمى‏پذيرد، مى‏خواهند ما را هم بگويند نمى‏پذيريم، مى‏خواهند ما را با اين نقشه مشئوم، منفور جامعه كنند با سر صبر و راحت تبعيت ارباب‏ها كنند، تبعيت كارش از ارباب بود، مى‏خواهند تبعيت از اسرائيل كنند، وا مصيبت!.

مگر من مى‏توانم با يك مجلس، دو مجلس، چهار تا مجلس مفاسد اين مملكت را بگويم. من امروز حالم هم خوب نيست. ديشب خوابم هم خيلى كم بود. معذالك خوب، يك مطالب و كلياتى بايد گفته بشود. ما حق دفاع از خودمان نداريم؟

afsanah82
07-24-2011, 04:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 78

مى‏زنيم، كجاى اين، كجاى اين كهنه‏پرستى است كه مردك مى‏گويد كهنه‏پرستى است، كجاى اين كهنه‏پرستى است؟

اسلام در اعلامرتبه تمدن است‏

ما در اعلى مرتبه تمدن هستيم، اسلام در اعلى مرتبه تمدن است، مراجع عاليقدر اسلام در اعلى مرتبه تمدن هستند. خوب، برويد ببينيد آنها را، اينجا موجودند، مشهد موجود است، تهران موجود است، نجف موجود است، بروند ببينند كدام اينها مرتجع هستند؟ آقايان خودشان با طياره اينجا و آنجا ميروند، بعد مى‏گويند با الاغ ملت برود؟ مگر امسال نبود يكى از مراجع با طياره رفت به مشهد؟ مگر ساير مراجع با اتومبيل راه نمى‏روند؟ امسال هم مراجع راه افتادند، همه مجتمع شدند (كه بعد تشكر را عرض مى‏كنم) همه مجتمع شدند در تهران، اينها با الاغ رفتند؟ اينها مخالفند با آثار تمدن؟.

ما مجاناً پشتوانه كشور هستيم‏

ما مى‏گوئيم نكنيد اينطور، ما همه از هم هستيم، اولاد يك خانواده هستيم، اهل يك مملكت هستيم، چرا ما را مى‏خواهيد بشكنيد؟ ما مجاناً پشتوانه اين مملكت هستيم، هيچ هم تحميل بر بودجه شما نداريم. مى‏سازيم، مى‏سازيم با اين كتك‏ها، با اين حبس‏ها، با اين زجرها، با اين اهانت‏ها، با اين فحش‏ها و براى اين مملكت يك استوانه اى هستيم، ايستاديم اينجا، اگر خداى نخواسته چيزى، يك خطرى براى اين مملكت پيش بيايد، ما ايستاديم در مقابلش و نمى‏ترسيم. اين آقايانى كه مى‏گويند كه ما مملكت را مى‏خواهيم حفظ كنيم، ما چطور هستيم و كذا هستيم، شما يادتان نيست كه وقتى كه متفقين آمدند اينجا، چطور فرار كردند اين بيچاره‏ها از تهران تا به يزد. اگر يك آخوند پيدا كرديد فرار كرده، يك آخوند، يك آخوند. آن روز كه در بالاى تهران طياره‏ها راه افتاده بود و مردم را مى‏ترساندند، من تهران بودم، خدا رحمت كند مرحوم آشيخ حسين قمى (رضوان الله عليه) با ايشان در آن ميدان شاهپور، آنجاها بوديم، ايشان سبيلش را چاق كرده بود با كمال طمانينه، اصلش كانه خبرى نيست، من هم مثل او (يك كم بدتر) كانه خبرى نيست. اين بيچاره‏ها، اين نظامى‏هائى كه مى‏گويند اينقدر ما كذا هستيم و كذا هستيم و براى مملكت چه مى‏كنيم، اينها وقتى كه پاى استفاده و پاى بردن منافع و پاى زورگوئى هست اينطورند. خدا نكند كه يك روزى يك ورقى برگردد، اول كسى كه فرار كند همين

صحيفه نور جلد 1 صفحه 79

نشاندارها هستند، و ما هستيم الحمدلله اينجا تا آخرش، مگر اينها بيايند بگيرند ما را ببرند، ما باز هستيم.

تاسيس دانشگاه اسلامى، دسيسه‏اى ديگر از رژيم.

اين دانشگاه اسلامى كه آقايان مى‏خواهند درست كنند نه اينكه خيال كنيد با اسلام آشتى كرده‏اند خير، قضيه قرآنى است كه سرنيزه كردند در مقابل امير المؤمنين (سلام الله عليه) با حربه قرآن، معاويه اميرالمومنين را شكست داد، با حربه قرآن والا چند دقيقه ديگر، چند ساعت ديگر اگر مانده بود آثارى از بنى اميه‏نمى ماند لكن حيله كردند، قرآن آوردند، ما مسلم، شما هم مسلم، اشهد ان لا اله الا الله، اين قرآن اين خوارج بدبخت احمق، مقدس احمق كه امام را نشناخته بودند، هر چه حضرت امير گفت آقا صبر كنيدخير نمى‏شود، قرآن الحكم الله، نمى‏شود، نمى‏شود، نمى‏شود، مى‏خواستند بكشند حضرت امير را، همين اصحاب، اين خوارج اصحاب حضرت بودند، انصار حضرت بودند، آنها حيله كردند، قرآن را بالاى نيزه‏ها كردند كه الحكم بيننا و بينكم كتاب الله، الحكم كتاب الله حضرت فرستاد به اصحابش كه جنگ مى‏كردند كه آقا برگرديد، گفت كه آقا مهلت بدهيد يك ساعت ديگر مانده، حضرت فرمود: مى‏كشند اينها مرا، ريخته‏اند دورم، شمشيرها كشيده‏اند، اگر نيائيد مى‏كشند با قرآن، اسلام را شكست دادند. مگر مى‏شود با دانشگاه اسلامى، اسلام را شكست داد؟ مگر ما مى‏گذاريم شما دانشگاه اسلامى درست كنيد؟ ما تفسيق مى‏كنيم آن كه وارد بشود در آن دانشگاه، بين ملت از بين خواهد رفت. مگر اينها مى‏توانند كه اسلام و مسلمين و علماى اسلام را تحت وزارت فرهنگ قرار بدهند؟ غلط مى‏كند آن وزارت فرهنگى كه دخالت در امر ديانت و اسلام مى‏كند، مگر ما مى‏گذاريم اين مطالب بشود؟ مگر خمينى بميرد، نعوذبالله مراجع اسلام هم خداى نخواسته از بين بروند، وقتى رفتيم ما ديگر تكليفى نداريم لكن ملت اسلام هست، ملت اسلام باز زنده است، الان زندگى از سرگرفته است. بارك الله فيكم ملت اسلام ديگر بيدار شد، ديگر نمى‏نشيند، اگر من هم برگردم ملت اسلام برنمى‏گردد.

در همان سنگرى كه بوديم هستيم،

اشتباه نكنيد، اگر خمينى هم با شما سازش كند ملت اسلام با شما سازش نمى‏كند. اشتباه نكنيد، ما به همين سنگرى كه بوديم هستيم، با تمام تصويب‏نامه‏هاى مخالف اسلام كه گذشته است مخالفيم، با تمام زورگوئى‏ها مخالفيم، با تمام فشارهائى كه بر ملت مى‏آيد مخالفيم، با تمام حبس‏هائى كه بى‏جهت حبس كرده‏اند و با حبس كردن آنها مخالفيم. ما مرتجع هستيم كه مى‏گوئيم بابا آخر چه كردند اين بيچاره‏ها كه اعدام كرديد؟ چه كردند اينها را كه در بندرعباس فرستاديد؟ چه كردند اينها را كه در حبس قرار داديد؟ اين بيچاره‏ها جز اينكه گفتند بابا به قانون عمل كنيد، بيائيد همه مان، بزرگ هايشان گفتند به قانون، اين بيچاره‏ها، كوچكترها هم كه خوب به تبع مسلمين و به تبع اسلام، فرض كنيد يك‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 80

كلمه هم گفته باشند، حالا يك كلمه گفته‏اند، بايد تا آخر عمر اين بيچاره در بندرعباس سر ببرد؟ آقا يك قدرى اصلاح كنيد خودتان را، يك قدرى از اين حال ارتجاع بيرون بيائيد، يك قدرى از اين حال بربريت بيرون بياييد، يك قدرى از اين كارهاى قرون وسطايى دست برداريد، اينقدر مرتجع نباشيد، متمدن باشيد، مترقى باشيد، مملكت را مترقى، احترام به افراد مملكت بگذاريد، مردم را اينقدر بيچاره بار نياوريد، دانشگاهايتان جورى نشود كه برنامه‏هايش جوان‏هاى ما را بد بار بياورند. جوان‏هاى ما را مبارز بار بياوريد، جوان‏هاى ما را جورى بار بياوريد كه در مقابل استعمار ايستادگى كنند. ماى مرتجع اينها را مى‏گوئيم.

ايران به اصطلاح مترقى زمان شاه‏

اگر ما مرتجعيم بفرمائيد. شماى مترقى داريد دسته دسته اين بيچاره‏ها را، اين جوان‏هاى ما را از بين مى‏بريد. مدارستان يك مدارس صحيحى نيست كه انسان بتواند به آنها اطمينان داشته باشد، برنامه‏هايتان يك برنامه‏هاى استعمارى است، همه‏اش بازى، همه‏اش فوتبال، همه‏اش چه، ساير ممالك هم اينطورى است؟ پس اين اتم‏ها را كى درست كرده است؟ پس اين طياره‏ها را كى درست كرده؟ مملكت مترقى!! لوله همين قم، همين قم، اين لوله‏اى كه براى آب در قم درست كرده‏اند، چون ايران درست كرده قابل استعمال نيست. مملكت مترقى، تو از لولهنگ سازى هم باز بالا نرفتى، به - رزم‏آراء گفت: ما به غير لولهنگ سازى چيزى بلد نيستيم او را كشتند. اين مملكت مترقى!! اين مملكت مترقى است كه الان نسبت به هر چيزش احتياج دارد به خارج؟ از اسرائيل كارشناس مى‏آورد، اى واى، به اسرائيل مى‏فرستد كه ياد بگيرند، شهردارى‏ها از قم امسال رفته‏اند، از قم اشخاصى رفته‏اند، يعنى فرستاده‏اند آنها راكه بروند (مثل اينكه در روزنامه استوار هم بود اين) در آنجا چيز ياد بگيرند. من نمى‏دانم از يهودى‏ها مى‏خواهند چه ياد بگيرند؟ از آنها تقلب بايد ياد بگيرند، از آنها بايد خدعه و فريب ياد بگيرند. چه مى‏خواهند ياد بگيرند؟ اين مملكت مترقى! چه مى‏گويى؟ چه مى‏گوئيد شماها؟ مگر با الفاظ مى‏شود؟ مگر با چهار تا زن فرستادن به مجلس ترقى حاصل مى‏شود؟ مگر مردها كه تا حالا بودند ترقى براى شما درست كردند تا زن‏هايتان ترقى درست كنند؟ ما مى‏گوئيم اينها را فرستادن در اين مراكز جز فساد چيزى نيست، شما بعد تجربه كنيد، ببينيد بعد از ده سال، بيست سال، سى سال ديگر اينها را بفرستند، به خيال خودتان، ببينيد اگر شما جز فساد چيز ديگرى ديديد؟ ما با ترقى زنان مخالف نيستيم، با اين فحشا مخالفيم، با اين كارهاى غلط مخالفيم. مگر مردها آزادند كه زن‏ها مى‏خواهند آزاد باشند؟ (آزاد مرد و آزاد زن) با لفظ درست مى‏شود؟ زن‏ها، مردها آزادند؟ در اين مملكت مردها الان آزادند؟ در چه چيز آزادند؟

صحيفه نور جلد 1 صفحه 81

تشكر از عموم ملت‏

و من عاجزم از اينكه تشكر كنم از جميع ملت‏هاى مسلمين، اسلام، تشكر كنم از ملت بزرگ ايران، جميع اصناف، جميع طبقات، اينهائى كه با ما همكارى كردند، اينهائى كه در غم ما غم خوردند، تشكر بزرگ كنم از مراجع تقليد عظيم‏الشان، زحمت كشيدند، تهران رفتند، اهانت‏ها ديدند در آنجا، زحمت‏ها كشيدند در آنجا. مراجع بزرگ از بلاد جمع شدند در مركز، از مشهد تشريف آوردند، از اهواز تشريف آوردند، از قم اعاظم ما تشريف بردند، مراجع ما تشريف بردند، نجف همراهى كرد، قم آن كسى هم كه اينجا بود همراهى مى‏كرد، همه، همه با هم دست دادند به هم، فهماندند به اينكه ما ملت زنده هستيم، ما براى آزادى اين ملت به همه جور حاضريم، يكى‏مان حبس مى‏رود يكى‏مان اهانت مى‏شود، يكى‏مان فحش مى‏خورد، ما به همه چيزش حاضريم. حالا هم همين مراجع عظام تشريف دارند، كثرالله امثالهم (آمين جمعيت) همان مراجع نجف تشريف دارند، كثرالله امثالهم. همان مراجع تهران و مشهد تشريف دارند، كثرالله‏امثالهم. اسلام همچنين نيست كه يك فرد داشته باشد، دو فرد داشته باشد، همه سرباز اسلامند، همه سربازان اسلامند، همه علما جان نثار اسلامند، نمى شود نباشند، همه هستند الحمدلله. همه دست به هم داده‏اند، چه آنكه صلاح ديده است كه به ملايمت كار را انجام بدهد، چه آنكه صلاح ديده است با حدت كار را انجام بدهد، همه اينها از ما هستند، من لسانم ضعيف است كه تشكر كنم از اين افراد برجسته، از اين علماى بزرگ، من نمى‏توانم تشكر كنم خداى تبارك و تعالى آنها را حفظ كند، خداى تبارك و تعالى سايه آنها را بر سر ما و مسلمين مستدام بدراد (آمين حضار) ما همه يك هستيم، يك، افراد زياد لكن آراء واحده، يك هستيم، همه يك هستيم. گمان نكند كه، كسى گمان نكند كه بشود با پخش يك چيزهاى مسموم بتواند كه بين علماى اسلام جدايى بيندازد، هيچ امكان ندارد اين مطلب، ما همه با هم هستيم، ما براى ذب از اسلام و ذب از ايران و ذب از استقلال ايران و ذب از كيان اسلام، همه يك هستيم، يك حلقوم داريم. گمان نشود كه خداى نخواسته (بچه‏ها خيال كنند) يك اختلافى در كار هست. اهانت به مراجع، اهانت به جامعه اسلامى است. و من يك نصحيت مى‏كنم به بچه‏هاى طلاب، طلاب جوان كه تازه آمده‏اند و حاد و تندند و آن اين است كه: آقايان متوجه باشيد اگر چنانچه شطر كلمه‏اى به يك نفر از مراجع اسلام، شطر كلمه‏اى اهانت بكند كسى به يك نفر از مراجع اسلام، بين او و خداى تبارك و تعالى ولايت منقطع مى‏شود. كوچك فرض مى‏كنيد؟ فحش دادن به مراجع بزرگ ما را كوچك فرض مى‏كنيد؟ اگر به واسطه بعضى از جهالت‏ها لطمه‏اى بر اين نهضت بزرگ وارد بشود، معاقبيد پيش خداى تبارك و تعالى، توبه‏تان مشكل است قبول بشود چون به حيثيت اسلام لطمه وارد مى‏شود. اگر كسى به من اهانت كرد، سيلى به صورت من زد، سيلى به صورت اولاد من زد، والله تعالى راضى نيستم در مقابل او كسى بايستد دفاع كند، راضى نيستم. من مى‏دانم، مى‏دانم كه بعضى از افراد يا به جهالت يا به عمد مى‏خواهند تفرقه مابين‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 82

اين مجتمع بيندازند. تفرقه ما بين اين مجتمع معنايش اين است كه در اسلام خلل واقع بشود، استعمار به آرزوى خودش برسد.

ما خودمان را بايد فدا كنيم براى اسلام، آمال و آرزوهايمان را بايد فدا كنيم براى اسلام - اگر بنا باشد - تمام مراجع از شصت به آن طرفند، در عشره مشوومه يا ميمونه، اگر براى خدا در اين عشره از بين برويم، عشره ميمونه است و اگر چنانچه باز به آمال و آرزو باشيم مشوومه همه مراجع از شصت به آن طرف هستند، ديگر مى‏شود كه اين اشخاصى كه ريششان را در اسلام سفيد كرده‏اند اينها خداى نخواسته بر خلاف مصالح اسلام عمل بكنند؟ نمى‏شود آقا. اگر يك وقت اختلاف اجتهاد در كار باشد، مثل ساير مسائل شرعيه اختلاف اجتهاد در كار باشد، بچه‏ها و جوان‏ها نبايد دخالت بكنند، خطرناك است، دشمن بيدار است، گمان نكنيد كه فحش به يك نفر است، فحش به يك جامعه اسلامى است، اهانت به يك جامعه اسلامى است، و هن وارد شدن بر يك جامعه اسلامى است.

من كه اينجا نشسته‏ام دست تمام مراجع را مى‏بوسم، تمام مراجع اينجا، نجف، ساير بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همه علماء اسلام را من مى‏بوسم. مقصد بزرگتر از اينهاست آقا. من دست برادرى دراز مى‏كنم به تمام ملت اسلام، به تمام مسلمين دنيا، در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اينجا دست برادرى دراز مى‏كنم و دست آنها را مى‏فشارم. ما خاضع هستيم براى همه علماى اسلام، شما هم خاضع باشيد، همه، همه بايد خاضع باشيد. اين هم امرى است كه به حضرات آقايان تذكر دادم، البته نمى‏گويم واقعه‏اى هست، ان شاءالله هيچ ابداً نيست اما جوانند، بچه‏اند، گاهى وقت‏ها عصبانيتى پيدا كنند از اين امور. آقا، ما اهل يك ملت، اهل يك مملكت، اهل يك ديانت، اهل يك بساط، همه برخوان نعمت خداى تبارك و تعالى نشسته‏ايم، همه بايد شكر اين نعمت را بگزاريم كه يك همچو مراجع بزرگ داريم، متشكر باشيم از خدا كه يك همچو افراد برجسته داريم، قدردانى كنيم از آنها، عزت آنها عزت اسلام است، اهانت به آنها اهانت به اسلام است‏توجه داشته باشيد مبادا يك وقت خداى نخواسته يك اهانتى به يك مسلمى يك اهانتى به يك مرجعى، يك اهانتى به يك مومنى بشود كه خداى تبارك و تعالى راضى نيست. من مى‏ترسم كه يك وقت خداى تبارك و تعالى ما را اخذ بكند، اخذ عزيز مقتدر.

مطالب با اين حرف تمام نمى‏شود، زياد است حرف و من هم كه ديگر قدرتش را ندارم كه صحبت بكنم، از اين جهت توفيق همه علماى اسلام را در خدمت به اسلام از خداى تبارك و تعالى درخواست دارم. خداوند تمام مراجع اسلام را در ظل حمايت خودش حفظ كند، (آمين حضار) سايه تمام مراجع اسلام را بر سر مسلمين و بر سر همه ما مستدام بدارد (آمين حضار) ديانت اسلام را تقويت كند، (آمين حضار) دست اشخاصى كه به استقلال مملكت ما، به اقتصاد مملكت ما خيانت كنند قطع كند (آمين حضار).


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 83

تاريخ: خرداد 1343

اعلاميه مشترك حضرات عظام، امام خمينى، ميلانى، نجفى مرعشى و طباطبائى قمى به مناسبت سالگرد 15 خرداد

بسم الله الرحمن الرحيم

انالله وانااليه راجعون‏

وسيعلم الذين ظلموااى منقلب ينقلبون‏

يك سال از فاجعه خونين 12 محرم 83 (15 خرداد 1342) گذشت، يك سال از مرگ فجيع عزيزان ملت سپرى شد، يك سال از بى‏خانمان شدن و بى‏سرپرست شدن يتيمان بى‏پدر و زن‏هاى بى‏شوهر و مادران داغديده گذشت.

15 خرداد ننگى بر چهره هيئت حاكمه.

واقعه 15 خرداد ننگ بزرگى براى هيئت حاكمه به بار آورد، اين واقعه فراموش شدنى نيست تاريخ آن را ضبط كرد، آيا ملت مسلمان چه جرمى مرتكب شده بود؟ زن‏ها و اطفال صغير چه گناهى كرده بودند؟ چرا آنها را به مسلسل بستند؟ علماى اسلام و خطباء مذهبى چه جرمى داشتند؟ گناه آنها دفاع از حق بود، دفاع از قرآن كريم بود، به جرم نصايح مشفقانه و صلاح انديشى اهانت شدند، به حبس كشيده شدند، محصور گرديدند، مبتلا به مصائب شدند.

دفاع از اسلام و استقلال و برائت از عمال اسرائيل جرم است؟!

علماء اسلام وظيفه دارند از احكام مسلمه اسلام دفاع كنند، از استقلال ممالك اسلامى پشتيبانى نمايند، از ستمكارى‏ها و ظلم‏ها اظهار تنفر كنند، از پيمان با دشمنان اسلام و استقلال و ممالك اسلام اظهار انزجار كنند، از اسرائيل و عمال اسرائيل، دشمنان قرآن مجيد و اسلام و كشور برائت جويند، از اعدام‏هاى بى‏جهت و تبعيدهاى دستجمعى و محاكمات غير قانونى و محكوميت‏هاى بدون مجوز بيزارى جويند و صلاح حال ملت و مملكت را در هر حال بيان كنند، اينها جرم است؟ اينها ارتجاع سياه است؟

صحيفه نور جلد 1 صفحه 84

در ايران تمام فرق ضاله آزادند به غير از مسلمين.

در اين مملكت تمام فرق ضاله آشكارا تبليغ ضد اسلامى مى‏كنند، محافل آزاد دارند، مجالس علنى دارند، مسيحيين فرستنده در كليساى انجيلى در تهران دارند، موسسه در كرمانشاه دارند، مدارس رسمى دارند، برخوردار از پشتيبانى دولت‏ها هستند، نشر كتب ضد دينى آزاد است. فقط مسلمان‏ها و مبلغين مذهبى و علماى اسلام آزاد نيستند، تبليغات دينى و بيان قانون شكنى‏ها ارتجاع سياه شناخته شده و ممنوع گرديده، محافل دينى و مجامع مذهبى محتاج به اجازه شهربانى‏ها و سازمان‏هاست دستجات عزادارى بر حضرت سيدالشهدا عليه الصلوة والسلام بايد محدود و ممنوع باشد.

حمايت اسرائيل از ايران !

ما نمى‏دانيم اينها چه بستگيى با اسرائيل و عمال اسرائيل دارند، آيا براى مملكت كهنسالى مثل ايران ننگ نيست كه دولت اسرائيل بگويد ما حمايت از ايران مى‏كنيم؟ ايران بزرگ تحت‏الحمايه اسرائيل است؟ آيا خلاف مصالح كشور نيست كه مطالب خود ساخته بى‏سروپائى را در افواه ملت بيندازند و روزنامه‏ها در اطرافش بحث كنند و ضعف دولت را بر ملا نمايند؟ اين سياست غلط نيست؟ اين فضيحت نيست؟ اينها ملت را خواب فرض كردند.

برنامه ما وحدت كلمه مسلمين و اتحاد ممالك اسلامى است در مقابل دول استعمار طلب.

ما براى دفاع از اسلام و ممالك اسلامى و استقلال ممالك اسلامى در هر حال مهيا هستيم. برنامه ما كه برنامه اسلام است. وحدت كلمه مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامى است. برادرى با جميع فرق مسلمين است در تمام نقاط عالم، هم پيمانى با تمام دول اسلامى است در سراسر جهان مقابل صهيونيست، مقابل اسرائيل، مقابل دول استعمار طلب، مقابل كسانى كه ذخائر اين ملت فقير را به رايگان مى‏برند و ملت بدبخت در آتش فقر و بيكارى و بينوائى مى‏سوزد. در حضور چهره‏هاى رنگ پريده از گرسنگى و بينوائى، دائماً دولت‏ها دم از ترقى و پيشرفت‏هاى اقتصادى مى‏زنند، اين حقايق تلخ ما را به تنگ آورده، علماء اسلام را رنج دهد، اگر اينها ارتجاع سياه است، بگذار ما مرتجع باشيم.

واقعه 15 خرداد پشت ما و هر مسلم غيرتمند را مى‏شكند

ما از واقعه دوازدهم محرم، 15 خرداد خجلت مى‏كشيم. واقعه شوم 15 خرداد و مدارس علميه فيضيه و غير آن پشت ما و هر مسلم غيرتمند را مى‏شكند، تا هيأت حاكمه چه عقيده داشته باشد، ملت اسلام اين مصيبت را فراموش نمى‏كند. ما روز دوازدهم محرم را عزاى ملى اعلام مى‏كنيم، بگذار ما را مرتجع بخوانند، كهنه پرست بدانند.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 85

دولت شاه بايد رويه‏اش را تغيير دهد.

ما از عواقب اين اعمال جائرانه خائف هستيم و نصيحت هيأت حاكمه را لازم مى‏دانيم و كراراً نصيحت كرديم و خير و صلاح را گوشزد كرديم و رعايت نشده است. ما مصلحت مى‏دانيم كه دولت رويه را تغيير دهد، سازمان‏ها و شهربانى‏ها را اينقدر بر ملت ستمديده و بر علماء اسلام و خطباء محترم چيره نكند، از اين اعمال خلاف قوانين اگر مى‏توانند جلوگيرى كنند.

سكوت در مقابل ستمكارى، اعانت به ستمكاران است.

علاقه علماء اسلام به ممالك و قوانين اسلامى، علاقه الهى ناگسستنى است. ما از جانب خداى تعالى مامور حفظ ممالك اسلامى و استقلال آنها هستيم و ترك نصيحت و سكوت را در مقابل خطرهائى كه پيش بينى مى‏شود، براى اسلام و استقلال مملكت جرم مى‏دانيم، گناه بزرگ مى‏دانيم، استقبال از مرگ سياه مى‏دانيم. پيشواى بزرگ ما حضرت اميرالمومنين عليه السلام سكوت را در مقابل ستمكارى جايز نمى‏دانست و ما نيز جايز نمى‏دانيم. وظيفه ما ارشاد ملت است، ارشاد دولت‏هاست، ارشاد جميع دستگاه‏هاست، ما از اين وظيفه به خواست خداى تعالى خوددارى نمى‏كنيم. در اين زمان، سكوت در مقابل ستمكارى، اعانت به ستمكاران است.

تمام مسلمين موظف به انجام وظايف اسلامى هستند.

وظايف اسلامى وظيفه ما تنها نيست، وظيفه تمام طبقات است، وظيفه مراجع اسلام است، وظيفه علماء اسلام است. وظيفه خطباى اسلام است، وظيفه تمام ملت است، وظيفه تمام ممالك اسلامى و ملل اسلامى و ملل اسلام است. ما اميد واثق داريم كه ملل اسلامى در آتيه نزديكى بر استعمار چيره شوند و ما در موقع خود به خواست خداى تعالى از هيچ گونه فداكارى دريغ نمى‏كنيم. از خداوند تعالى صلاح حال ممالك اسلامى و ملل اسلام و دولت اسلامى را خواستاريم. اللهم اجعل افئده من الناس تهوى الينا و السلام على من اتبع الهدى.

روح الله الموسوى الخمينى - محمد هادى الحسينى الميلانى - شهاب الدين نجفى المرعشى - حسن الطباطبايى القمى .


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 86

تاريخ 18/6/1343

بيانات امام خمينى در مورد نقشه‏هاى استعمار براى غارت ممالك اسلامى

بسم الله الرحمن الرحيم

انالله و انااليه راجعون

خداوندا! زبان ما را از بيهوده گفتن و جذاف و لغو و دروغ حفظ بفرما. خداوندا! قلوب ما به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما. خداوندا گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام به روساى جمهور دول اسلامى به نمايندگان مجلسين دول اسلامى به نخست وزيران و وزراء دول اسلامى به روساى دانشگاه‏هاى دول اسلامى، به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامى، خداوندا! آنها را قرار بده (من الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه ...).

تاسف شديد از اوضاع دول اسلامى على الخصوص ايران.

من در اين وقت كم و با عارضه‏اى كه به سينه من يك قدرى عارض شده است نمى‏توانم تمام مطالبى را كه تصور كرده‏ام تحويل بدهم، مهمات قضايا را به گوش ملت، به گوش شما آقايان مى‏رسانم. من از اوضاع عمومى دول اسلامى بسيار متاسفم، از اوضاع خصوص ايران بسيار متاسفم. دولت اسلامى، چه سلاطين اسلام، چه روساى جمهور اسلامى، چه نخست وزيران دول اسلامى در تحت تاثير استعمار غافل از مقاصد ديانت اسلام هستند، مطلع نيستند به مسائل اسلام، نمى‏خواهند مطلع بشوند به احكام اسلام، نمى‏توانند با اين وضعى كه دارند مطلع بشوند كه اسلام چه آورده است براى بشر و بشر اگر اتباع كند از اسلام، به كجا خواهد رسيد.

ايجاد اختلاف، حربه دول استعمار طلب براى چپاول ذخاير مسلمين.

دولت‏هاى استعمار طلب، دولت‏هائى كه مى‏خواهند ذخاير مسلمين را ببرند، با وسيله‏هاى مختلف، با نيرنگ‏هاى متعدد دول اسلامى را، سران دول اسلامى را اغفال مى‏كنند، گاهى به اسم شيعه و سنى اختلاف ايجاد مى‏كنند، حتى در شرق آنهائى هم كه جزء مسلمين نيستند، آنها هم گول خورده‏اند. گفته مى‏شود كه در هندوستان در مثل عيد اضحى مقدار زيادى از گاوهاى مقدس پيش گاوپرستان مى‏آورند و به مسلمين به قيمت ارزان مى‏فروشند و آنها را وادار مى‏كنند كه گاوهاى مقدس پيش آن طوايف را ذبح كنند و بعد به آنها مى‏گويند كه اينها گاوهاى مقدس شما را ذبح كردند، يك‏

صحيفه نور جلد 1صفحه 87

هيجانى در بين هندو و مسلم، در بين طوايف هندى‏ها به پا مى‏شود و يك غوغا و زوزه‏اى بلند مى‏شود و از اين غوغا آنها استفاده مى‏كنند شرق را مى‏بلعند. در دول اسلامى بين طوايف مسلمين به اسم اسلام و به اسم مذهب چيزهائى پخش مى‏كنند، تبليغاتى مى‏كنند كه طوايف مسلمين به جان هم بيفتند و با هم اختلاف شيعه و سنى پيدا بكنند و آنها به ذخائرى كه مسلمين دارند دسترسى پيدا بكنند و نتوانند مسلمين كارى انجام بدهند.

طرح خائنانه تجزيه دولت عثمانى.

مسلمين آنها بودند كه مجد آنها دنيا را گرفته بود، تمدن آنها فوق تمدن‏ها بود، معنويات آنها بالاترين معنويات بود، رجال آنها برجسته‏ترين رجال بود، توسعه مملكتشان از همه ممالك بيشتر بود، سيطره حكومتشان بر دنيا غالب شده بود. ديدند كه با اين سيطره، با اين وحدت دول اسلامى نمى‏شود تحميل كرد چيزهائى را كه آنها مى‏خواهند، نمى‏شود ذخائر اينها را طلاى سياه اينها را، طلاى زرد اينها را، نمى‏شود اينها را قبضه كرد، درصدد چاره بر آمدند، چاره اين بود كه بين ممالك اسلامى تفرقه بيندازند. شايد بسيارى، بعضى از شما يادشان بيايد جنگ بين‏المللى را، جنگ اول بين المللى را كه با مسلمين و با دولت بزرگ عثمانى چه كردند، دولت عثمانى يكى از دولى بود كه اگر با شوروى طرف مى‏شد، گاهى او را زمين مى‏زد، ساير دول حريف ميدان او نبودند. دولت عثمانى يك دولت اسلامى بود كه سيطره‏اش گرفته بود تقريباً از شرق تا غرب را، آنها ديدند كه با اين دولت اسلامى به اين قوى‏اى نمى‏شود چاره‏اى كرد، نمى‏شود ذخائر را برد. بعد از اينكه در اين جنگ با آن بساط غلبه پيدا كردند، تجزيه كردند دولت عثمانى را به دولتهاى بسيار كوچك، كوچك. براى هر يك از آنها هم يا اميرى قرار دادند يا سلطانى قرار دادند يا رئيس جمهورى قرار دادند. آنها در قبضه مستعمرچى‏ها و ملت بيچاره در قبضه آنها، با اين وضع يك دولت عثمانى با آن مرز را زمين زدند و دولت‏هاى اسلامى از خواب بيدار نشدند يا خودشان را به خواب زدند. اين دولت عثمانى در تحت ظل خلافت اسلامى، در تحت ظل اتكا به قرآن مجيد آن مرز را داشت، بعد از آنكه تجزيه شد، در زمان ما، در زمان آتاتورك خبيث، اسلام را در آنجا الغاء كردند و الان دولت تركيه دولت مسلم نيست، دولت حسابش از اسلام جداست مراسم دينى ندارد دولت، احكام دينى دولت ندارد لكن ملت شريف تركيه مسلم هستند و اينها هستند كه در سال‏هايى كه به مكه مى‏روند طايفه اينها به نسبت بيشتر از ديگران است. دولت يك همچو دولتى است، آن مرز را به اتكا به اسلام به دست آورد و آنها ديدند كه اتكاء به اسلام نقطه بسيار بزرگى است كه با اين اتكا نمى‏شود دولت‏هاى اسلامى را از بين برد، در تركيه اسلام را از حساب دولت جدا كردند و حالا مى‏بينيد كه در قبرس كه از ترك‏ها كشته مى‏شود يك مسلم نيست كه متاسف باشد. اين تاسف دارد كه يك دولتى جورى بكند طورى رفتار بكند كه بعد از آنكه در مقابله نصارى زمين بخورد يا از آن كشته داده بشود، دول اسلامى ديگر بى‏تفاوت باشند نسبت به او. اگر يك نفر هم اظهار تاسف‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 88

بكند (يك آخوند پوسيده‏اى مثل من) دول اسلامى كه اظهار تاسف نمى‏كنند براى اينكه مجد اسلامى را از دست دادند.

تلاش ايادى استعمار تحت لواى اسلام براى نابودى اسلام.

اختلافاتى كه در عراق در ايران، در ساير ممالك اسلامى ايجاد مى‏كنند، بايد سران دول اسلامى توجه داشته باشند به اين معنا كه اين اختلافات، اختلافاتى است كه هستى آنها را به باد مى‏دهد. بايد با عقل، با تدبير توجه داشته باشند به اين معنا كه به اسم مذهب و به اسم اسلام مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند. دست‏هاى ناپاكى كه بين شيعه و سنى در اين ممالك اختلاف مى‏اندازند اينها نه شيعه هستند و نه سنى هستند، اينها دست‏هاى ايادى استعمار هستند كه مى‏خواهند ممالك اسلامى را از دست آنها بگيرند، ذخائر را از دست آنها بگيرند، بازار سياه درست كنند براى ممالك به اصطلاح مترقى، مى‏خواهند آن چيزهائى كه آنها زياد دارند و به دريا مى‏ريزند، دور مى‏ريزند، بازار درست كنند در شرق و اينها به قيمت‏هاى خوب، به قيمت‏هاى مناسب بخرند. همين چند روز در روزنامه اطلاعات بود كه غذاى سه روز آمريكا كه دور ريخته مى‏شود، به اندازه تمام غذاى ملت چين است كه 650 ميليون است، مال يك روز، سه روز فضلات غذاى امريكا به اندازه 650 ميليون جمعيت استفاده بكند يك روز، آن تفاله‏هائى كه آنها بناست دور بريزند، چرا شرق را تحت قدرت نياورند، تحت اسارت نياورند، تا به شرق با قيمت مناسب بفروشند و طلا كنند و طلا را ببرند؟! چرا اين كار را نكنند؟! دولت‏ما، دولت‏هاى اسلامى كه توجه به اين معانى ندارند، آنها كه ملتفت نيستند كه به سر آنها چه مى‏آيد. از دست برداشتن از قرآن كريم، اتكا نداشتن بر قواعد اسلام اين ضررها پيش مى‏آيد. تضعيف مى‏كنند دول اسلامى را با ايجاد اختلاف مذهبى تا هم مذهب را ببرند و هم دين را ببرند و العياذ بالله.

هشدار به دولت‏هاى اسلامى.

سران ممالك اسلامى، روساى جمهور، سلاطين اسلام، وزراء ممالك اسلامى نمايندگان مجالس ممالك اسلامى نبايد متنبه بشوند؟ واقعاً اينها نمى‏دانند مطلب را؟ يا مى‏دانند و حب جاه و حب مقام آنها را وادار مى‏كند كه مطابق دستورات عمل كنند؟ شما آقايان باور مى‏كنيد كه آنهائى كه از مجارى امور مطلع هستند يا دعواى اطلاع مى‏كنند، اين مطلب سطحى را كه يك سيد خمينى فهميده است، آنها نفهميده باشند؟ شما احتمال مى‏دهيد اين معنا را؟ اگر فهميده باشند، خداى نخواسته يا مجذوب هستند و يا ترس در كار هست، چرا بايد بترسند؟ براى اينكه اينها را دسته دسته كرده‏اند. دولت عثمانى به آن عرض و طول را حالا چند تا دولت كرده‏اند، همه كوچك، كوچك، كوچك. ملتهاى بيچاره را، اين ملت انبوه چند صد ميليونى را در تحت اسارت يك عده از خدا بيخبر قرار داده‏اند و آنها را استعمار مى‏كنند و اين سران ممالك، ملت خودشان را بيچاره مى‏كنند. نبايد اين دول اسلامى از خواب بيدار بشوند؟ از اسلام چه بدى ديده‏اند اينها؟ يك نيرنگ بزرگى كه از غرب‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 89

سرازير شده است و دول اسلامى را تحت نفوذ قرار داده است يا اينكه تطميع كرده است يا تهديد كرده است و اين را در مطابعمان مى‏بينيم، در مجلات مى‏بينيم، در تبليغاتشان، در راديوهايشان.

نژادپرستى، عامل بيچارگى دول اسلامى.

آن چيز مهمى كه دول اسلامى را بيچاره كرده است و از ظل قرآن كريم دارد دور كند، آن قضيه نژاد بازى است. اين نژاد ترك است بايد نمازش را هم تركى بخواند! اين نژاد ايران است بايد الفبايش چه جور باشد! آن نژاد عرب است، عروبت بايد حكومت كند نه اسلام! نژاد آريائى بايد حكومت كند نه اسلام ! نژاد ترك بايد حكومت كند نه اسلام ! اين نژاد پرستى كه در بين آقايان حالا دارد رشد پيدا مى‏كند و زياد مى‏شود و دامن مى‏زنند به آن، تا ببينيم به كجا برسد. اين نژاد پرستى كه يك مساله بچگانه است در نظر و مثل اينكه بچه‏ها را دارند بازى مى‏دهند، سران دول را دارند بازى مى‏دهند، آقا تو ايرانى هستى! آقا تو ترك هستى! آقا تو نمى‏دانم اندونزى هستى! آقا تو چه هستى! آقا تو كجايى هستى! بايد مملكت خودمان را چه بكنيم! غافل از آن نكته اتكائى كه همه مسلمين داشتند. افسوس، افسوس كه اين نكته، نقطه اتكا را از مسلمين گرفتند و دارند مى‏گيرند و نمى‏دانم به كجا خواهد منتهى شد، همين نژاد بازى‏اى كه اسلام آمد و قلم سرخ روى آن كشيد و مابين سياه و مابين سفيد، مابين ترك و مابين عجم، مابين عرب و مابين غير عرب هيچ فرقى نگذاشت و فقط ميزان را تقوا، ميزان را از خدا ترسيدن، تقواى واقعى تقواى سياسى، تقواهاى مادى، تقواهاى معنوى، ميزان را اين طور قرارداد: (ان اكرمكم عندالله اتقيكم). ترك و فارس ندارد، عرب و عجم ندارد، اسلام نقطه اتكاء است. قضيه نژاد بازى ارتجاعى است. آقايان ماها را مرتجع مى‏دانند لكن دارند به 2500 سال قبل قهقرا برمى‏گردند، ما مرتجعيم؟ اختلافات دول اسلامى و علت اصلى آن. چرا بايد دول اسلامى غافل باشند از اين معانى؟ چرا بايد در داخله هر مملكتى اين نحو انقلابات ايجاد بشود؟ چرا بايد صف‏بندى بشود بين ممالك اسلامى؟ اينها اتحاد سه جانبه درست كنند در مقابل آنها، آنها اتحاد ديگرى درست كنند در مقابل اينها، (وكل بل على الاخر). اشخاص نبايد بيدار بشوند؟ سلاطين اسلام كه خودشان را چه مى‏دانند و چه مى‏دانند، نبايد توجه به اين معانى پيدا كنند؟ روساى جمهور اسلام كه ممالك اسلامى را آن نحوه قبضه كرده‏اند، نبايد تنبه پيدا بكنند؟ اين مطالب كه من عرض مى‏كنم، يك مطالب غير واقعيت دارى است؟ قبول ندارند خودشان كه يك واقعيتى است كه با كمال تاسف دارم عرض مى‏كنم؟ يكى از واقعيات است اينكه دول را به جان هم ريخته‏اند، يك دسته صف‏آرائى مى‏كنند از اين طرف در مقابل آنها و چقدر جمعيتشان را مجهز مى‏كنند در سرحدات ديگران، الان كه من دارم به شما عرض كنم به من اطلاع دادند كه ترك‏ها 200 هزار جمعيت متمركز كردند در سرحد كجا، چرا؟ با كى دعوا دارند؟ چرا مسلمين با هم جنگ مى‏كنند؟ چه‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 90

وادار كرده است كه مسلمين با هم جنگ كنند؟ جز دست استعمار؟ شما دست استعمار را از روى دول اسلامى برداريد ببينيد كه چه دوستى در كار هست، چه دوستى پيش مى آيد، ثغورتان هم همه حفظ كنيد. اگر بنا شد حكومت اسلامى باشد، اگر بنا شد ديانت اسلام حكومت كند تمام ثغور حفظ مى‏شود، تعدى، دولتى به دولت ديگر نمى‏كند، همه مسلم هستند، همه تحت لواى اسلامند. اينكه مى‏بينيد تعدى مى‏كنند، اين براى آن لشكركشى كند، او براى او لشكركشى مى‏كند، براى اينكه اينها در تحت لواى اسلام نيستند.

تلاش استعمار براى كوچك نمودن پيامبر و متحجر نشان دادن اسلام.

و از بدبختى‏هائى كه بر دول اسلامى و بر ممالك اسلامى و بر ملت اسلام پيش آمده است، از جمله آنها اين است كه از سال‏هاى بسيار بعيد و طولانى مشغول شده‏اند، يك مدت زيادى دول استعمار طلب مشغول شده‏اند پيغمبر اسلام را كوچك كنند، يك مدت هاى زياد دنبال اين رفتند كه پيغمبر اسلام را كوچك كنند. بعدش دنبال اين رفتند كه احكام اسلام، يك احكامى است كه مال هزار سال پيش از اين است و حالا چه و چه شده است و مملكت مترقى شده است و امثال ذلك و اسلام نمى‏تواند اشباع كند آن خواسته‏هاى ملل را. آقا شما از اسلام چه ديديد؟ شما تمام مطبوعاتتان، تمام تلويزيونهايتان تمام راديوهايتان، تمام گفتارتان، نطق‏هايتان در مجالس، همه اينها براى شكستن احكام اسلام است، سوءنيت هم اگر نداريد شما را واداشتند به اين معنا (اما تهديدا او تطميعا يا اغفالا)، ان شاءالله اغفال باشد، خيانت نباشد، غافل باشيد. شما كه به ما مجال اين را نمى‏دهيد كه اسلام را معرفى كنيم به عالم. همين سه چهار روز پيش از اين يك كاغذى از يكى از دانشجويان امريكا براى من آمد (اين يكى از جوان‏هايى است كه من نمى‏شناسمش لكن ظاهر كلامش اين بود كه متدين است و متاسف است بر اوضاع)، نوشته است كه مع الاسف اينجا، محصلين اينجا، دانشجويان اينجا مى‏گويند كه ما هر چه بدبختى داريم از اسلام است. دانشجوهاى بيچاره، اسلامى كه به شما معرفى از راديو بشود كه اسلام نيست، اسلامى كه از روزنامه‏ها شما خوانديد كه اسلام نيست. آن اسلامى كه به شما معرفى شده است يك چيزى است عقب افتاده، يك مطلبى است كه هيچ مسلمان زيربار آن نمى‏رود، اين را من هم قبول ندارم، اين را ساير روحانيون هم قبول ندارند، اين كه اسلام نيست، به ما هم كه مجال نمى‏دهند كه اسلام را معرفى كنيم. آقا در اين مملكت تلويزيون آزاد و دست يك اسرائيلى است، او هر چه مى‏خواهد بگويد، راديو هم تبليغاتش، برنامه‏اش را خودشان درست مى‏كنند و چه كنند. نه اين مملكت، در ممالك اسلامى، حالا من بحثم در ممالك اسلامى است مى‏آيم سراغ مملكت خودمان، اين حالا بحث در ممالك اسلامى است.

استعمار مجال معرفى اسلام واقعى را به ما دهد.

دست استعمار در ممالك اسلامى يكى از فعاليت‏ها را كه مى‏كند اين است كه اسلام را به يك

صحيفه نور جلد 1 صفحه 91

طريقت عقب افتاده كهنه شده معرفى كند. سران قوم مى‏گويند كهنه پرستى است، ارتجاع است. اسلام را معرفى اين طور مى‏كنند. آقا يك دستگاه فرستنده به ما بدهيد تا ما پشت آن دستگاه فرستنده مبلغين‏مان بروند اسلام را معرفى كنند به دنيا. صداى ما كه به دنيا نمى‏رسد، صداى ما از اين مسجد كه بيرون نمى‏رود، اين حرف‏هايى كه همه‏اش منطقى است، قاچاق است! از اينجا كه اين آقايان بيرون بروند معلوم نيست كدامشان را خواهند گرفت، كدامشان را خواهند سلامت گذاشت. اين ضبط صوت‏ها معلوم نيست كجا ضبط بشود، اينكه ديگر به كسى حرف زدن نيست، اينكه راجع به مصالح اسلام و مسلمين است، اينكه ديگر دعواى با شخص نيست، با همه است، اين دعوا نيست، اين نصحيت است، خيرخواهى است، خداداند خير شما را ما مى‏خواهيم، خوب به ما هم يك دستگاه فرستنده بدهيد. اجازه بدهيد مسلمين خودشان يك دستگاه فرستنده درست كنند من ضامن مى‏شوم كه بر خلاف صلاح شما خيلى نباشد، بله بر خلاف صلاح ارباب بزرگ‏ها هست و نمى‏گذارند، نخواهند گذاشت. اينجا بايد بدتر از يهودى، تلويزيون داشته باشد و هر طور دلش مى‏خواهد تبليغات بكند لكن تبليغات ما آزاد نيست، (نمى شود، اين مرتجعين نبايد حرف بزنند)، آقا! كجايش ارتجاع است؟

متحد شويد و ذخائر خويش را حفظ كنيد.

خوب ما مى‏گوئيم كه شما با هم، همه مسلمين با هم، ما نه با آن يكى روابطى داريم نه با شما روابطى داريم، ما با همه روابط داريم، ما همه شما را على السواء نگاه مى‏كنيم و همه مسلمين در نظر ما اگر چنانچه عمل به احكام اسلام بكنند عزيزند. ما ملت اسلام را تركش باشد، عربش باشد، عجمش باشد، از هر ملت آفريقا باشد، آمريكا باشد، هر جا مى‏خواهد باشد، ما ملت اسلام را عزيز مى‏داريم. ما مى‏گوييم آقا دست به دست هم بدهيد، شما يك جبهه ثلاثه درست نكنيد و پيوند بكنيد با اسرائيل در مقابل اتحاد آنها آنها هم يك اتحاد درست نكنند در مقابل شما، همه با هم متحد بشويد، همه مسلمانيد، اتكاى شما به قرآن باشد. آقا شما قرآن را دانيد چه هست، همين تو جيبشان گذاشته‏اند، من توى جيبم قرآن نيست لكن مامورين همه تو جيبشان قرآن است! كاسه از آش گرمتر است! تو اعتقاد به قرآن دارى؟ تو فقط مى‏خواهى مرا بازى بدهى. تا صحبت شود،آقا قرآن در مى‏آورد، از بالا يك قرآن نشان مى‏دهد. شما قرآن را تو جيب گذاشتيد مى‏خواهيد قرآن از بين برود. اين حرف‏هايى كه ما مى‏زنيم ارتجاع است؟! اينكه ما مى‏گوئيم كه همه شما با هم متحد باشيد، نگذاريد اين ذخائرتان را از بين ببرند.

استعمار در انديشه اغفال ذخاير فوق الارضى (جوانان).

بالاتر از آن ذخائر تحت الارضى اين ذخائر فوق الارضى است، اين جوان‏هاى ماست. آقا جوان‏هاى ما را دارند مى‏برند، خدا مى‏داند، جوان‏هاى دول اسلامى را دارند مى‏برند، يك دسته امريكاست و يك دسته نمى‏دانم كجاست و يك دسته كجاست و يك دسته ديگر هم الان دارند به اسرائيل مى‏روند الان در منزل من موجود است آن مجله سازمان دانشجويان ايران در اسرائيل، الان‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 92

موجود است. آقا اين ذخائر ما اين جوان‏ها هستند. اين جوان‏هاى ما را دارند اغفال مى‏كنند، دارند به آنها تزريق مى‏كنند كه هر بدبختى شما داريد از اسلام است. شما كجاى اسلام را ديديد كه مى‏گوئيد بدبختى از اسلام است؟ شما مسلمين را اينجا ديديد كه يك مردم فقير گداى بيچاره است، هى هم داد مى‏زنند كه الحمدلله يك نفر هم سر گرسنه ديگر به خواب نمى‏رود، اميدوارم اين جور باشد لكن اين كلام واقعيت تغيير مى‏دهد؟ اين كلام، حرف‏هايى كه در چند وقت پيش از اين در اطلاعات نوشته بود و اطلاعات هم كه سند رسمى شماست، راجع به بنادر جنوب نوشته بود، اين واقعيت را تغيير مى‏دهد؟ اينكه تغيير دهد اينها را. اين دانشجوهاى بيچاره ما اينجا كه ديدند، ديدند كه مسلمين، گرسنه و بيچاره و بدبخت، مساجدشان خراب، نمى‏دانم معابدشان چطور، كذا، وقتى كه وارد امريكا مى‏شوند، يك كليسا مى‏روند مى‏بينند كه تمام منظم، مرتب همه چيز آن درست، خيال مى‏كنند كه احكام انجيل و تورات اينها را به اين حد رسانده است و احكام اسلام اينها را عقب كشانده است.

سيه روزى مسلمين همه به خاطر سران دول اسلامى است نه اسلام.

خير آقا دول اسلامى ما را اين جور كرده است دولت‏هاى اسلامى بيچاره‏هاى غافل شده ما را به اين روز رسانده‏اند. اسلام را اين جورى دارند معرفى مى‏كنند. اسلام يك وقتى بود كه نصف دنيا را گرفته بود و داشت مى‏رفت جلو. اسلام، تمدن، شما كتاب گوستاولوبون را بخوانيد،تمدن اسلام را،آن رفته‏است تمدن اسلام را از چشم مادى نگاه مى‏كند،او اصلا"نمى فهمد اسلام يعنى چه؟اعتقاد هم نه به مسيح دارد و نه به اسلام دارد، او تمدن را عبارت از اين ستون‏هاداند. بچه‏هاى ما هم اين طورى خيال كردند هست. وقتى‏رويد مى بينيد كه آنجا بله، يك تشريفات زياد و واتيكان هم كذا و كجا كذا، مساجد ما خراب و بيچاره، خيال مى‏كنيد اينها از اسلام است. خير آقا اينها از سران اسلام است، اينها از اسلام نيست. سران اسلام كه در تحت سيطره مستعمرين واقع شده‏اند ما را به اين روز رسانده اند، ذخائر ما را به ديگران تحويل دادند وما بدبخت و بيچاره و گرسنه مانديم. آنجا روساى بزرگ جمهور يكشنبه مى‏روند (آن طوركه گفته مى‏شود) سراغ مراسم مذهبيشان، اينجا شما يك نفر از اينها را توى مسجد مى‏بينيد؟ مى‏شود پيدايشان كرد؟ از اين روساى ما يك وقت تو مسجد پيداشود؟ بله گاهى وقت‏ها پدرش مى‏ميرد، برادرش مى‏ميرد، چه مى‏شود يك عبورى هم از اينجا مى‏كند با تمسخر و كذا امامسجد نيست اين كه،در نمازاينها (سلاطين ما)حاضر مى‏شوند؟ آنهاروساى جمهورشان در نماز هم حاضر مى‏شوند، سلاطينشان هم حاضر مى‏شوند در مراسم مذهبى شان، آن مذهبى كه هيچى ندارد، آقايان خيال مى‏كنند كه مذهب مسيح آن است كه حالا دست ماست، البته در زمان خودش درست بوده، اينكه الان دست ماست از مذهب مسيح و از احكام مسيح ، خوب ببينيد، ببينيد اين دانشجويان، ببينيد آن چيست وقرآن چيست. احكام مسيح را ببينيد چيست، احكام اسلام را ببينيد چيست، احكام اسلامى كه كرورها، ميليون‏ها حكم اسلام دارد براى هرچيزى،تصور شمانمى توانيد بكنيد يك چيزى در عالم، يك واقعه‏اى در عالم اتفاق بيفتد اسلام نداشته باشد

صحيفه نور جلد 1 صفحه 93

حكم، حكمش بالاى سرش است.يك همچنين اسلامى كه الان هم هر حادثه‏اى اتفاق بيفتد حكمش را دارد، اين يك مذهبى است كه كهنه پرستى است؟ عقب افتادگى است؟ بدبختى‏ها از اسلام است؟! بدبختى‏ها از اين روساى اسلام است، اين روساى بيچاره، اين سران دول بيچاره كه توجه ندارند به مصالح خودشان يا نمى‏خواهند توجه داشته باشند، اينهاست كه ما رابدبخت كرده است اينهاست كه روز سياه براى مسلمين درست كرده است، باز هم رها نمى‏كنند، باز هم در هر واقعه‏اى كه اتفاق مى‏افتد يك بساطى براى ما درست مى‏كنند.

با وحدت اسلامى غرب را عقب برانيد.

اينها راجع به امورى كه مربوط به دول اسلامى است وآن مقدارى كه من مى‏توانم به عنوان اينكه يك نفر معمم هستم و طلبه هستم، مى‏توانم به دول اسلامى اعلام كنم و اميدوارم برسد به آنها، اين چيزهائى است كه، ضرورياتى است كه اينها خودشان هم بايد توجه داشته باشندواميدوارم كه به گوش اينها فرو برود ويك وحدت‏اسلامى واقعى پيدا كنند،گذشت كنند از بعضى شهوات خودشان و با هم دست برادرى بدهند، تفوق را از هم نكنند، با هم برادر بشوند، همه مجتمعا"در مقابل غرب، شرق زده نباشند، درمقابل غرب بايستند دول شرق، حتى بودائى‏ها بايستنددر مقابل غرب، غرب را عقبش بزنند و در بين خودشان يك حكومت آرام، يك اجتماع آرام، همه ممالك سرجاى خودش باقى هيچ كدام به هيچ كدام تجاوز نكنند، همه هم برادر باشند، اگر غير خواست به آنها تجاوز كند، همه با هم هم ناله بشوند و جلو بروند. اگر مسلمين با هم متحد بشوند هيچ دولتى‏نمى تواند به آنها غلبه كند. اينها اشتباه است كه آنها چه دارند و چه دارند، خير اينها نيست، شما عرضه نداريد، شما اغفال شديد.

حزب، مجلس و دولت فرمايشى.

و اما راجع به مملكت خودمان، اينكه با يك روز و دو روزنمى توانيم ما صحبتش را بكنيم بدبختى‏هايى كه ما در مملكت خودمان داريم. دولتها مى‏آيند و مى‏روند، هر دولتى هم مى‏آيد يك حزبى درست مى‏كند، هر دولتى، شما از آن وقت تا حالا هر چه ديديد، يكى حزب مردم درست مى‏كند، يك عده چه درست مى‏كنند، يك حزب ايران نوين درست مى‏كنند، يك حزب چه، هى حزب درست مى‏كنند. اصلاً در ايران حزب معنا ندارد. در هيچ جاى دنيا، مگر آنهائى كه مثل ايران هستند مملكت يك حزبى اصلاً معنا ندارد، حزب زورى معنا ندارد. سجل‏هاى مردم را از دهات مى گيرند، رجوع كنيد به اين دهات ببينيد سجل‏هايشان را مى‏گيرند نامنويسى مى‏كنند در حزب، اين بيچاره داند ايران نوين اصلا يعنى چه، اطلاع از اين ندارد، فرضا از اينكه آن اساسنامه را بفهمد، اصلاً نمى‏فهمد اين بيچاره اساسنامه چيست. اين بيچاره‏ها را اين بيدين‏ها خواهند جمع كنند در يك محيطى زنده باد بگويند، فقط همين . از اين جمعيت بدبخت بيچاره اين معنا را مى‏خواهند كه اجتماع كنند، يك اجتماع انبوهى‏از جمعيت‏ها بشوند، بعد دنبال‏اينهاراه بيفتند و برايشان هورا بكشند و زنده باد بگويند،

صحيفه‏نور جلد 1 صفحه 94

از اينها بيچاره همين قدر مى‏خواهند.

آنجاهائى كه حزب هست، دولت‏ها از حزب وجود پيدا مى‏كنند نه اينكه اول دولت تشكيل شود بعد حزب درست كند، بعد اتكا به آن پيدا كند. اينجا خوب شما مى‏بينيد اول دولت درست مى‏شود، دولت هم به مجلس و به من و شما هيچ ربطى ندارد، اول دولت درست مى‏شود، خودشان مى‏گويند، من‏نمى گويم، خودشان مى‏گويند، (ما به امر آمديم وبه امر مى‏رويم،غلط هم هيچ كس نبايد بكند، هيچ وكيلى هم غلط نكند)،نمى كند. اول دولت تشكيل مى‏شود، بعد كه دولت تشكيل شد، سرنيزه دستش آمد شروع مى‏كند حزب درست مى‏كند، آن وقت هم يك حزبى است كه دولت از حزب پيداشده،دولت ما حزبى است، دولت آقايان حزبى است. آقا اينها را براى چه مى‏گويند؟ من آخوند فهمم، دول عالم نمى‏فهمند اينها را؟ آنها مى‏خواهند تو اين طور باشى‏مى خواهند عقب افتاده باشى، دست برداريد آقا از اين عقب افتادگى، مجد خودتان را حفظ كنيد. اگر حزب مى‏خواهيد درست كنيد، خوب يك حزبى قبل از اينكه دولت شما پيش بيايد، يك حزبى درست كنيد و بعد هم حزب در مجلس به طورى كه بايد بشود، به طورى كه قوانين اساسى و قانون اساسى و ساير قوانين اقتضا مى‏كند، نماينده درست كنند و بعد هم آقاى وزير، نخست وزير متكى به نمايندگانى كه از حزب پيدا شد و از جمعيت و از خواسته مردم و اينها پيدا شد، بعدشود يك دولت متكى به حزب، حالا ما طلبه‏اى هستيم كارى به اينها نداريم، آنها كار دارند، بسم الله دوباره حاضريم.

بى‏توجهى دولت جور به وضع ضعفا.

يك بساط درست مى‏كنند، بساط حزبى، اين بساطى است كه داريد مى‏بينيد، هر روز راه مى‏افتند به يك جائى از پول اين ملت بيچاره -آخر اين ملت گرسنه - خدا مى‏داند كه من گاهى وقت‏ها كه به فكر مى‏افتم كه اين آتيه ما،اين زمستان آتيه چه خواهد شد، خوب ناراحت هستم، ما ناراحت هستيم، اينها امسال ديگر آيا نان دارند ندارند؟ امسال هم كه وضع خواربار خوب نيست، علوفه هم حتى ندارند، چه خواهد شد اين زمستان سياه به اين ملت فقير و بدبخت؟ من نمى‏دانم چه خواهد شد.آيا دولت‏ها در فكر هستند كه حالا كه زراعت اينها رازمين زدند، لااقل از همان بازار سياهى كه درست شده از آنجا بگيرند بياورند اينجا سيركنند اين بيچاره‏ها را؟ يا باز اينها شكم گرسنه بخوابند و گفته بشود كه يك نفر ديگر نيست كه سر گرسنه به بالين بگذارد؟ روزى چند نفرش پيش من مى‏آيند، منى كه هيچكاره هستم.

همكارى دولت با اسرائيل و تكذيب آن.

اين وضع حزب ايران، آن وضع مجلس ايران كه همه‏تان بهتر از من مى‏دانيد يا مثل من، آن وضع روابط با اسرائيل‏شان هر وقت كه اينها مرا، يعنى هر وقت نه، يك دفعه‏اش را كه من را ملاقات كرد يكى از اين سران قوم گفت: اين اسرائيل تمام شد مساله‏اش، مساله تمام شد. من نمى‏دانم چه قدرتى‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 95

دارند اينها در خلاف واقع گفتن،همچنين قدرتى دارند كه من متوجه را اغفال مى كنند. گفت اسرائيل تمام شد. بعد از آنكه اسرائيل تمام شده، الان كه من اينجا نشسته‏ام و براى شما صحبت مى‏كنم، مزارع بسيار خوب ايران بسياريش در دست اسرائيل است. از ايلام به من نوشته اند كه مزارع خوب اينجا را داده اند اسرائيل چغندر بكارند. تابلويى زدند به كنار جاده كه مزرعه نمونه ايران و اسرائيل. اين آقايانى كه اسرائيل راگويند ما كنار زديم. روزنامه اسرائيل كه براى من آمده است نوشته بود اينكه سفير اسرائيل در ايران، در تهران (آقايان مى‏گويند كه ما كارى نداريم به اسرائيل !!) در دو روز پيش از اين، سه روز پيش از اين، در شانزده شهريور در تهران، دروازه دولت يك بساطى يهوديها درست كردند،چهارصد، پانصد نفر يهودى دزد دور هم جمع شده اند و خلاصه حرفشان اين بوده كه شعارى براى يكى داده اند، يك فحشى به يكى داده‏اند، آن وقت نوشته اند به اينكه مجد مال يهود است، يهود برگزيده خداست، ما ملتى هستيم كه بايد حكومت بكنيم،نمى دانم چه بكنيم، كذا، ما با ديكتاتورى مخالفيم، ما با هيتلرى مخالفيم، ماكذا،كذا .اينها نطق هايشان بوده است، آقايان به مراى و منظر اين دولت ما، اين جمعيت مى‏آيند آنجاو اين حرف‏ها را مى‏زنند. خوب اگر ديكتاتورى موقوف است و مخالف است كه اين...خوب جلوى اين را بگير ديگر،اين كلمه را نگذار بگويد. تمام حرف براى اينكه بگويند چه كذا و يكى ديگر را فحش بدهند! عيب است از يك مملكتى اتكاء به يهوداين حرفى كه مامى‏زنيم خيلى‏حرف بدى است؟!البته تلخ است به ذائقه‏ها ،تلخ است به ذائقه شما لكن بدبختى يك مملكت اسلامى است‏بدبختى يك مسلمينى است كه اتكا پيدا بكنند يا ارتباط پيدا بكنند،يا پيمان ببندند با يك دولتى كه الان دشمن اسلام است و در مقابل اسلام - اين اسلام ايستاده است و غصب كرده است فلسطين را.

اگر با اسرائيل موتلف نيستيد، آن را محكوم كنيد.

من به دول اسلامى مى گويم كه آقا چرا سر نفت دعوا مى‏كنيد؟ فلسطين مغصوب است،يهود را بيرون كنيد از فلسطين،اى بيعرضه‏ها. خودشان ريختند به جان هم. فلسطين مغصوب است،شما سرنفت دعوا مى‏كنيد؟ وقتى سر مال دعوا كرديد، تثبيت شد حكومت اسرائيل بر فلسطين، اين حكومت بود؟ اين اعراب بيچاره را كه بيرون ريختند و الان يك ميليون يا بيشتر شان گرسنه و بيچاره خوابيده اند در بيابان ها، بسى بيچاره و آواره شدند، آيا دول اسلام نبايد در اين معنا اعتراضى بكنند؟حرفى بزنند؟ با يك همچنين دولتى كه يك ميليون مسلمان يا بيشتر را بيرون ريخته و آواره كرده، شما ائتلاف مى‏كنيد؟ اگر ائتلاف نداريد خوب در روزنامه بنويسيد، اگر ائتلاف نداريد بگذاريد اين حرفى كه من مى‏زنم در يكى از اين چاپخانه نوشته بشود و منتشر بشود، اگر نگذاشتيد بدانيد موتلفيد، بدانيد ائتلاف داريد با يهود، با شاهى. عمال اسرائيل را مى‏بينيد كه در اين مملكت چه كارها مى‏كنند، چه چيزها هست اخيراً "يك خبرى به من رسيد كه حالا براى خاطر اينكه خواهش كردند كه من حرف نزنم حرفش را نمى زنم، گفتند درستش كرديم، در راديو هم ديشب آمدند گفتند كه گفته مى‏شود و يك

صحيفه نور جلد 1 صفحه 96

چيزى هم گفته شده است، در هر صورت من خيلى اين چيزها را باورم نمى آيد، آدم ديرباورى هستم. خوب ديدند كه ما امروز مى‏خواهيم يك چهار تا كلمه نصيحت كنيم آقايان را،گفتند كه مبادا از اين هم اسم برده بشود، يك اصلاحى كردند، توى راديو هم ديشب گفته شده است لكن من كه حالا باز باور نكردم، اگر نگذارند باور كنم يك روز ديگر هم اينجا صحبت مى كنم، آن وقت اين مطلب را مى‏گويم.

خطر حضور عمال اسرائيل در حكومت.

عمال اسرائيل در ايران، هر جا انگشت مى‏گذارى مى‏بينى كه يكى از اينها در مراكز حساس، مراكز خطرناك، والله مراكز خطر ناك براى تاج اين آقا، ملتفت نيستند اينها، اينها آنها بودند كه در شميران تهران توطئه كردند ناصر الدين شاه را بكشند،مملكت ايران را قبضه كنند، شما تاريخ نگاه كنيد، تاريخ كه مى‏دانيد. در نياوران توطئه كردند ،در نياوران چند نفر رفتند ناصرالدين شاه را ترور كنند و يك عده هم در تهران بودند كه حكومت را قبضه كنند. اينها حكومت را از خودشان دانند، اينها در كتابهايشان نوشته اند، در مقالاتشان نوشتند حكومت مال ماست، بايد ما يك سلطنت جديدى به وجود بياوريم، يك حكومت جديدى به وجود بياوريم، حكومت عدل. همين هايى كه يك همچنين سوءنظرها و سوء نيت هايى را دارند، از دربار گرفته تا آن آخر مملكت از اين اشخاص آنجا موجود است.

آقا بترسيد شما از اينها، يك جانورهائى هستند اينها. در وزارتخانه موجود است. من انگشت رويش گذاشتم ديدم، يكى از وزرا گفت نيست اين طور، بعد شاهد برايش فرستادم، شاهد برايش فرستادم كه با سند نوشته بود كه اين جورى است. الان هم موجود است و من اسم كثيفش را نمى‏دانم .در وزارتخانه موجود است، در عرض مى‏كنم كه ارتش موجود است خوب، اى ارتش محترم ! توى دهن اينها بزن، تو مسلمانى صاحب منصبان ارتش بسيارشان مردم خوبى هستند، با من هم گاهى رابطه دارند، يعنى رابطه‏اى كه پيغام مى‏دهند، اينها بعضيشان خوب هستند خوب جلو بگيرند از اينها، جلو بگيرند از يك اشخاصى كه با مذهبشان مخالفند، با تخت و تاجشان مخالفند، با مملكتشان مخالفند ،با استقلالشان مخالفند، با اقتصادشان مخالفند، خوب شما جلو بگيريد، برويد خواهش كنيد كه اينها را بيرون كنند، از بزرگترها خواهش كنيد.

والله من خير شما را مى‏خواهم، من مى‏ترسم يك روزى چشمهايتان را باز كنيد هستى شما را از بين ببرند اينها، من از اين ترسم، يا بگذاريد ما آنها را از بين ببريم، من يك روز از بين مى‏برم من نمى‏خواهيم تشنج بشود، شما كه ميل داريد آرامش باشد خودتان از بين ببريد اگر نبريد يك روزى مى‏بينيد كه يك جورى، يك بلد ديگر پيش مى آيد، يك وقت يك طور ديگر مى‏شود،آن وقت نه من مى‏توانم جلويش را بگيريم نه شما مى‏توانيد جلويش را بگيريد. اين اوضاعى است كه ما مواجه با آن هستيم و مى‏بينيد و مى‏بينيم و نمى دانم كه چه بكنيم، نمى‏دانم كه راه اصلاح چه است.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 97

اصلاح مملكت با اصلاح فرهنگ آغاز مى‏گردد.

راه اصلاح يك مملكتى فرهنگ آن مملكت است. اصلاح بايد از فرهنگ شروع بشود. دست استعمار توى فرهنگ ما كارهاى بزرگ مى‏كند،نمى گذارد جوان هاى ما مستقل بار بيانيد، نمى‏گذارد در دانشگاه جوان‏هاى ما درست رشد بكنند، اينها را از بچگى يك طورى مى‏كنند كه وقتى بزرگ شدند اسلام هيچ و آنها همه، همه چيز. اگر فرهنگ درست بشود يك مملكت اصلاح مى‏شود براى اينكه از فرهنگ است كه در وزارتخانه‏ها مى‏رود، از فرهنگ است كه در مجلس مى‏رود، از فرهنگ است كه كارمند درست مى‏شود، شما يك فرهنگ مستقل درست كنيد يا بدهيد ما درست كنيم، شما مى‏ترسيد از امريكا، مى‏ترسيد از ديگران، بدهيد ما درست كنيم، اختيار فرهنگ را دست ما بدهيد.

وزارت اوقاف، طرحى براى تسلط بر روحانيون.

حالا تازه وزارت اوقاف هم آقايان مى‏خواهند درستش كنند به تخيل اينكه تقليد از يك مملكت ديگرى، به تخيل اينكه روحانيت را تحت وزارتخانه ببرند، اين خواب را به گور مى‏بريد، شما خيال مى‏كنيد كه روحانيت اسلام را مى‏شود مثل روحانيت مسيح كرد؟ هيچ امكان ندارد. روحانيت شيعه مستقل است، مستقل ،اتكاء به هيچ جا ندارد،بيايند بگويند به چه اتكا دارد؟ اين روحانيت مستقلى كه اتكا ندارد به هيچ جا، اين طلاب محترمى كه با سى چهل تومان در ماه ساخته‏اند و زحمت دارند مى‏كشند، اينها ديگر نمى ترسيم ما كه طرفدار يك مملكتى و يك دولت ديگرى باشند،اينها مستقلند در افكار خودشان، اينها از تويشان آدم در مى‏آيد، اينها از تويشان مدرس در مى‏آيد، اينها از تويشان سيد حسن مدرس در مى‏آيد، اينها گذارند، امكان ندارد كه ما بگذاريم كه اين هم تحت نظر فلان وزير و فلان باشد، فلان وزير غلط مى‏كند كه يك همچنين حرف هائى را مى‏زند، اشتباه مى كنند اينها، باز هم در اشتباهند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:41 PM

previos page menu page next page


فرهنگ را به ما بسپاريد تا انسان بسازيم.

بايد يك وزارت فرهنگى، يك فرهنگ صحيح باشد و فرهنگ هم حقش است دست ما باشد. خوب ما در اين مملكت يك وزارتخانه نداشته باشيم؟ همه وزرا از امريكاست، خوب يكى هم از ما، خوب بدهيد اين فرهنگ رادست ما،خودمان اداره مى كنيم،ما خودمان يك كسى را وزير فرهنگ مى‏كنيم و اداره مى‏كنيم، اگر از شما بهتر اداره نكرديم بعد از ده، پانزده سال ما را بيرون كنيد. تا يك مدتى دست ما بدهيد. فرهنگ را دست ما بدهيد، وزير فرهنگ را از ما قرار بدهيد، يك مدتى هم مهلت بدهيد كه ما كار را درست انجام بدهيم، اگر ما گفتيم كه شما تحصيل نكنيد، اگر ما گفتيم شما خوب تحصيل نكنيد، اگر ما گفتيم كه شما به‏اعماق آسمان نرويد، شما عرضه‏اش را نداريد والا، چون عرضه‏اش را ندارند مى‏گوئيد (روحانيون نمى گذارند، مملكت ما،حالا باز وقت اين كارها نشده است) بفرمائيد چه كسى جلوتان را گرفته، بفرمائيد كارخانه ذوب آهن بياورند، كدام روحانى گفته است

صحيفه نور جلد 1 صفحه 98

نياوريد؟ هر كدام گفته بگوئيد تا ما بشنويم. بفرمائيد طياره سازى كنيد، اتومبيل سازى كنيد، آخر عرضه‏اش را نداريد بيچاره ها، يك مملكت بى عرضه ايد و اين هم كه شما عرضه نداريد نه اينكه عرضه ذاتى نداريد،شما را دست استعمار اين جور كرده است، غرب زده هستيد.

اين حرف‏هاى ما يك حرف‏هاى كهنه پوسيده‏اى است كه بله ديگر كسى‏نمى خرد آن را؟ !به شما قول مى‏دهم كه آلمان هم اين را بخرد، شما نخريد. شما يك وزارتخانه را دست ما بدهيد، يك چند ساعت از اين راديو كه دارد موسيقى و بچه‏هاى ما را دارند سوق دهند به فساد اخلاق، يك دو سه ساعتش هم دست ما بدهيد اما آزادمان بگذاريد، نه اينكه برنامه‏اش هم خودتان بنويسيد كه اينطورى برو بگو ما را آزاد بگذاريد، يك دو سه ساعت از برنامه راديو دست ما بدهيد، ما برايش تعيين مى‏كنيم برنامه را كه او صحبت كند و من به شما قول دهم كه نه با سلطنت شما مخالفت داشته باشد، نه با وزارت شما مخالفت داشته باشد، نه با رياست شما مخالفت، با هيچ كدام مخالفت ندارد. فقط اگر وزارت فرهنگ و دستگاه‏هاى فرستنده يك مقدارى در دست ما باشد ما مردم را آشنا مى‏كنيم، دنيا را آشنا مى كنيم به احكام اسلام و اسلام و فرهنگ را يك فرهنگ مستقل، يك فرهنگ مسلم، يك فرهنگى كه يك دانه عربش وقتى مى‏ايستاد جلو امپراطور،وقتى كه مى‏ايستاد شمشيرش را در مى‏آورد و آن ديباج‏ها را كنار مى‏زد مى‏گفت ، رسول الله فرموده است كه ما لباس حرير در بر نكنيم و ما روى جاى حرير هم نمى‏نشينيم، ما اين جور رجال درست مى‏كنيم، آن وقت ببينيد كه اگر يك همچنين رجالى از مكتب ما بيرون آمد، از فرهنگ ما بيرون آمد،اين رجال تحت تاثير استعمار مى‏رود؟ لكن چه بكنيم كه استعمار نخواهد گذاشت، دست خبيث استعمار نخواهد گذاشت كه وزارت فرهنگ را دست ما بدهند، والا حق با ماست، فرهنگ بايد ما باشيم.

وزارت اوقاف را به ما بدهيد تا فقرا را غنى سازيم.

وزارت اوقاف مى‏خواهيد درست كنيد، بايد وزارت اوقاف از ما باشد نه اينكه شما تعيين كنيد، تعيين شما قبول نيست، شما ارزش نداريد كه تعيين كنيد، ما بايد تعيين كنيم، بگذاريد تعيين كنيم ما يك نفر را يك نفر را رئيس فرهنگش كنيم،يك نفر هم وزير اوقافش بكنيم، اوقاف را آن وقت ببينيد كه اينطورى كه الان دارد لوطى خور مى‏شود نخواهد شد،تمام مطالب به خودش خواهد رسيد دست ما بدهيد تا ببينيد چه خواهد شد،آنوقت ببينيد كه ما با همين اوقاف اين فقرا را غنى شان مى‏كنيم، با همين اوقاف، با همين اوقاف ما فقرا را غنى مى‏كنيم. شما خاضع بشويد براى چند تا حكم اسلام. شما ما را اجازه بدهيد كه ماليات اسلامى را به آنطورى كه اسلام با شمشير مى‏گرفت بگيريم از مردم، آن وقت ببينيد كه ديگر يك فقير باقى مى‏ماند؟ من براى شما راه هم مى‏سازم، من براى شما كشتى هم مى‏خرم،د بگذاريد. شما نخواهيد گذاشت. من مى‏دانم كه اين حرف هايى كه مى‏زنم بيهوده است، تمام شد، شما الان تشريف مى بريد و بنده هم خواهم رفت، آنها هم كه نخواهند گذاشت اين مطالب را لكن ما چه بكنيم دردى است كه ما داريم،

صحيفه نور جلد 1 صفحه 99

دردى است كه ما داريم.

مساله تبليغ

تبليغات بايد با ما باشد، آقا ما مبلغيم نه شما، تبليغ بايد با ما باشد، ما بايد در راديوها جا داشته باشيم براى تبليغ، شما هم كه تبليغ مى كنيد تبليغ ضد اسلامى است، تبليغ اسلامى نيست كه. معرفى كرديد اسلام را به جورى كه دانشجو از امريكا به من نوشته است كه دانشجويان مى‏گويند كه هر چه بدبختى هست از اسلام است، اى بيچاره دانشجو هر چه بدبختى هست از سران اسلام است، از دول اسلامى است، اسلام يك روز هم در مملكت ما عمل نشده بود - يك روز - خدا مى‏داند كه اسلام يك روز به آن عمل نشده است. خوب چه كنم كه ما نه وقت داريم كه صحبت كنيم، نه حال داريم. تا مى‏خواهيم ما دو تا كلمه اينجورى بگوئيم، يكدفعه مى‏بينيم دسته‏ها به راه افتاد و هى شركت واحد، چهار هزار نفر مى‏خواهد بياورد و چه چند هزار نفر . مگر دعوا دارى آقا؟ شركت واحد با ما، شما شركت واحد را چاقو را از سرش بردار اگر همه نيامدند اينجا، همه مى‏آيند اينجا و براى ما مجتمع مى شوند. با زور يك مملكتى را مى‏خواهيد اداره كنيد؟ والله با زور نمى شود.

تعطيل اجبارى روز جمعه وسيله‏اى براى افساد جوانان.

يك قدرى اصلاح كنيد خودتان را، يك قدرى اوضاع خودتان را درست بكنيد، حالا ما وقتى مى‏آييم سراغ اصلاحات، آقايان اصلاحات كردند، يكى از اصلاحات بزرگ آقايان تعطيل جمعه است. شما ملاحظه كنيد اين مطلبى كه من عرض مى‏كنم، به همه ايران موظفيد برسانيد، به همه ايران موظفيد برسانيد، تعطيل جمعه بازور، بى‏خواسته، اصناف بيچاره گرسنه - عرض مى‏كنم - كه اگر تعطيل نكنند هشتاد تومان جرم يا چند تومان جرم، اينطور چيزها،با باز بودن مراكز فساد. سينماها مجبورند باز باشند، تئاترها بايد باز باشند، گويند مراكز فساد ديگر هم بايد باشد، من اسمش را نمى‏برم ولى اينكه عرض كردم در روزنامه بود، از صبح تا عصر اينها بايد باز باشند، اصناف بسته، بازار بسته، فردا سراغ قم هم مى‏آيند گفته بودند كه قم هم از ما خواسته‏اند، همان خواسته‏اى كه تهران خواسته بودند، قم هم بيچاره‏ها خواسته‏اند. اين خواسته‏ها را همه از صبح كه چشمشان را از خواب باز مى‏كنند ببينند آيا كجا خواسته‏اند؟ فوراً مى‏نويسند فلان خواسته آن روزنامه هم شروع مى‏كند به نوشتن. اين روزنامه‏ها خائنند به مملكت ما بعضى‏شان، يك جمعه تعطيل، يك جوان‏هاى اول شباب و باز بودن مراكز فساد، تهيه كردن عيش و نوش براى آنها هر طور، بعد از 10 سال ديگر يك جوان سالم براى اين مملكت باقى نمى ماند، خدا خائن را لعنت كند، يك جوان سالم براى شما باقى نمى‏ماند، تمام به مراكز فساد كشيده مى‏شوند.

من به شما آقايان توصيه مى‏كنم برسانيد به اين مملكت، برسانيد به همه اطراف اين مملكت كه آقا در مقابل يك همچنين كارى كه جوان‏هاى شما را دارند فوج فوج از دستتان مى‏گيرند ، مجامع دينى

صحيفه نور جلد 1 صفحه 100

درست كنيد. در جمعه‏ها كه آنها ميخواهند شما را به مراكز فساد بكشند، مجامع تبليغاتى درست كنيد،مردم را دعوت له به دين بكنيدمصالح روز را به مردم بگوئيد، مفاسد روز را به مردم بگوئيد. موظفيم ما به اين معنا، بايد اين كار بشود، اگر اين كار نشود از دست‏برند جوان‏هاى شما را. براى جوان‏ها يك مراكزى درست كنيد كه در آنجا تبليغ بشوند آنها، گفته بشود مطالب، مفاسدى كه در اين مملكت واقع مى شود گفته بشود، تا اندازه‏اى كه سازمان مى‏گذارد.

والا اين تعطيل جمعه الزامى براى استراحت اين طبقه زحمتكش نيست، براى اين است . حالا شايد هم ان شاءالله مقصدشان اين نباشد لكن طبعاً اينطورى است، طبعاً اينطورى است كه اگر چنانچه مراكز فساد را باز گذاشتند و مجامع عمومى هم بسته شد طبعاً اينطورى است كه كشيده مى‏شوند به مراكز فساد. الان شما حتماً بدانيد كه در اين دو سه هفته اى كه تعطيل را انجام دادند و بيچاره مردم را از اين بيچاره ترخواهند بكنند،اين ميوه‏هاى مردم، فاسد مى‏شود، اين گرسنه‏هاى بيچاره يك روز بايد بروند نان پيدا كنند، ندارند.

علاوه بر اين معنا شما برويد ملاحظه كنيد ببينيد كه دريك ماه پيش از اين تا حالا سينماها چقدر فرق كرده است، شايد با سينماها يك بست و بندى در كار باشد، شايد،آنهائى كه تبليغ اينگونه مطالب را مى‏كنند براى مراكز فساد، يك چيز حق حسابى ميگيرند براى اينكه اين كار را بكنند والا آدم عاقل، اول انسان بايد يك چيزى تهيه كند براى اين ملت،يك چيز سالم،تفريح سالم اينها بهتراست يا اينكه اينها را به فساد مى‏كشد؟ يك تفريح صحيح شرعى، يك تفريح سالم صحيح اول براى اينها درست سسكنيد بعد درها را ببنديد تا اين بيچاره‏ها راه بيفتند طرفش . آن كار را شما نكرديد، مراكز فساد را باز گذاشتيد و در دكان‏ها راهم بستيد، اين اگر سوءنيت هم نداشته باشيد طبعاً اينطور مى‏شود و اگر سوءنيت نداريد حالا من به شما رساندم مطلب را. اگر بعد از اين گفته من و رسيدن به آنها،مراكزى كه اين كارها را انجام مى‏دهند باز هم به قوت خودش باقى باشد، سوءنيت دارند، معلوم مى‏شود سوءنيت دارند، معلوم مى‏شود باز يك دستور تازه رسيده است.

خداوندا! بيدار كن اينها را. خداوندا! دشمنان اسلام را ذليل كن. خداوندا! سران ممالك اسلامى را به وظايف خودشان آشنا كن. خداوندا! دست استعمار را قطع كن. خداوندا! دست كسانى كه از طريق استعمار مى‏خواهند اين مملكت را ببرند، قطع كن.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 101

تاريخ 21/7/1343

پيام امام خمينى به اهالى استان كرمان‏

بسم الله الرحمن الرحيم

به وسيله حضرات خطباء محترم و مبلغين معظم كرمان دامت افاضاتهم.

خدمت ذيشرافت عموم اهالى محترم كرمان - ايدهم الله تعالى - پس از سلام مخصوص به عرض مى‏رساند، بايد اظهار تاسف و تاثر كنم از قضاياى خلافى كه در اطراف مملكت به دست مامورين انجام مى‏گيرد، از آن جمله از قضاياى اخير كرمان كه منجر شد به هجرت جناب مستطاب ثقه الاسلام خطيب محترم آقاى حجتى - دامت افاضاته - بسيار متاسفم.

مامورين به جاى آنكه جنايتكاران را به سزاى خودشان برسانند، براى طرفدارى از آنها دست به كارهاى خلاف شرع و وجدان زده‏اند و بر خلاف قوانين، بى جهت مزاحمت معظم له را فراهم نموده‏اند.

از جناب ايشان تقاضا كردم كه به وطن خود مراجعت فرمايند و از اهالى محترم تقاضا مى‏كنم از زحمات ايشان تقدير نمايند و با حفظ آرامش اجازه ندهند بر خلاف شرع و قانون‏مامورين رفتار ناشايسته خود را تعقيب نمايند. شما اهالى محترم تحت نظر علماء اعلام و حجج اسلام و خطباء عظام، اجتماعات خود را خصوصاً در روز جمعه هر چه بيشتر فشرده تر كنيد و به مراسم و شعائر مذهبى اهميت دهيد و در مقابل زورگوئى‏ها و قانون شكنى‏ساكت ننشينيد و با كمال آرامش خلافكارى‏هاى دستگاه جبار را به ملت ايران و ملل مسلمين گوشزد كنيد واز خداوند تعالى به وسيله ولى عصر - عجل الله تعالى فرجه - استمداد نمائيد تا دولت‏هاى جبار نتوانند بر خلاف اسلام و قوانين قرآن قدمى بردارند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:42 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 102

تاريخ 4/8/1343

بيانات امام خمينى در مورد طرح اسارت بار احياى كاپيتولاسيون‏

پايمالى استقلال و عظمت ايران با احياى كاپيتولاسيون.

بسم الله الرحمن الرحيم

انالله و انااليه راجعون. من تاثرات قلبى خودم را نمى‏توانم اظهار كنم، قلب من در فشار است، اين چند روزى كه مسائل اخير ايران‏راشنيده‏ام‏خوابم‏ كم‏شده(گريه‏حضار)ناراحت هستم، قلبم در فشار است، باتاثرات قلبى روز شمارى مى‏كنم كه چه وقت مرگ پيش بيايد. (گريه شديد حضار) ايران ديگر عيد (گريه حضار) ندارد عيد ايران را عزا كرده اند، (گريه حضار) عزا كردند و چراغانى كردند، عزا كردند و دستجمعى رقصيدند. ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانى كردند، پايكوبى كردند.اگر من به جاى اينها بودم اين چراغانى‏ها را منع مى‏كردم، مى‏گفتم بيرق سياه بالاى سربازارها بزنند، بالاى سرخانه‏ها بزنند، چادر سياه بالا ببرند. عزت ما پايكوب شد، عظمت ايران از بين رفت، عظمت ارتش ايران را پايكوب كردند.

قانونى در مجلس بردند در آن قانون اولا" ما را ملحق كردند به پيمان وين و ثانياً الحاق كردند به پيمان وين ! كه تمام مستشاران نظامى آمريكا با خانواده‏هايشان، با كارمندهاى فنى‏شان، با كارمندان ادارى شان، با خدمه شان، با هر كس كه بستگى به آنها دارد، اينها از هر جنايتى كه در ايران بكنند مصون هستند، اگر يك خادم امريكايى، اگر يك آشپز امريكايى مرجع تقليد شما را در وسط بازار ترور كند، زير پا منكوب كند، پليس ايران حق ندارد جلوى او را بگيرد! دادگاه‏هاى ايران حق ندارند محاكمه كنند! باز پرسى كنند! بايد برود امريكا!آنجا در امريكا ارباب‏ها تكليف را معين كنند! دولت سابق اين تصويب را كرده بود و به كسى نگفت . دولت حاضر اين تصويب نامه را در چند روز پيش از اين برد به مجلس و در چند وقت پيش از اين به سنا بردند و با يك قيام و قعود مطلب را تمام كردند و باز نفسشان در نيامد . در اين چند روز اين تصويب نامه را بردند به مجلس شورا و در آنجا صحبت هائى كردندمخالفت هائى شد، بعضى از وكلا هم مخالفت هائى كردند، صحبت هائى كردند لكن مطلب را گذراندند، با كمال وقاحت گذراندند، دولت با كمال وقاحت از اين امر ننگين طرفدارى كرد. ملت ايران را از سگ‏هاى امريكا پست تر كردند،اگر چنانچه كسى سگ امريكائى را زير بگيرد باز خواست از او مى‏كنند، اگر شاه ايران يك سگ امريكائى را زير بگيرد باز خواست مى‏كنند و اگر چنانچه يك آشپز امريكائى شاه ايران را زير بگيرد، مرجع ايران را زير بگيرد،بزرگتر مقام را زير بگيرد هيچ كس‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 103

حق تعرض ندارد، چرا؟ براى اينكه مى‏خواستند وام بگيرند از امريكا، امريكا گفت اين كار بايد بشود (لابد اينجور است) بعد از سه چهار روز وام 200 ميليونى، 200 ميليون دلارى تقاضا كردند، دولت تصويب كرد كه در ظرف پنج سال مبلغ مزبور به دولت ايران بدهند و در عرض 10 سال 300 ميليون بگيرند، مى‏فهميد يعنى چه؟ دويست ميليون دلار، هر دلارى 8 تومان در عرض پنج سال وام بدهند به دولت ايران براى نظام و در عرض 10 سال سيصد ميليون، آنطور كه حساب كردند 300 ميليون دلار از ايران بگيرند يعنى 100 ميليون دلار يعنى 800 ميليون تومان از ايران در ازاى اين وام نفع بگيرند. معذلك ايران خودش را فروخت براى اين دلارها، ايران استقلال ما را فروخت، ما را جزء دول مستعمره حساب كرد، ملت مسلم ايران را پست‏تر از وحشى‏ها در دنيا معرفى كرد، در ازاى وام 200 ميليون كه 300 ميليون دلار پس بدهند. ما با اين مصيبت چه بكنيم؟ روحانيون با اين مطالب چه بكنند؟ به كجا پناه ببرند؟ عرض خودشان را به چه مملكتى برسانند؟

كاپيتولاسيون مخالف راى ملت است

سايرممالك خيال مى‏كنند كه ملت ايران است، اين ملت ايران است كه اينقدر خودش را پست كرده است، نمى‏دانند اين دولت ايران است، اين مجلس ايران است،اين مجلس است كه هيچ ارتباطى به ملت ندارد ،اين مجلس، سرنيزه است و اين مجلس چه ارتباطى به ملت ايران دارد، ملت ايران به اينها راى ندادند، علماى طراز اول، مراجع، بسياريشان تحريم كردند انتخابات را، ملت تبعيت كرد از اينها راى نداد لكن زور سرنيزه اينها را آورد در اين كرسى نشاند.

نفوذ روحانى مضر به حال دشمنان ملت است نه خود ملت.

در يكى از كتاب‏هاى تاريخى كه امسال به طبع رسيده است و به بچه‏هاى ما تعليم مى‏شود،اين است كه بعد از اينكه يك مسائل دروغى را نوشته است، آخرش نوشته است كه معلوم شد كه قطع نفوذ روحانيت، قطع نفوذ روحانيون در رفاه حال اين ملت مفيد است! رفاه حال ملت به اين است كه روحانيون را از بين ببرند! همين طور است، اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد اين ملت اسير انگليس يك وقت باشد، اسير امريكا يك وقت باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه اسرائيل قبضه كند اقتصاد ايران را، نمى‏گذارد كه كالاهاى اسرائيل در ايران بدون گمرك فروخته بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه اينها سرخود يك همچنين قرضه بزرگى را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد اين هرج و مرجى كه در بيت‏المال هست، بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه هر دولتى هر كارى مى‏خواهد انجام بدهد ولو صد در صد برضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه مجلس به اين صورت مبتذل در آيد. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه مجلس با سرنيزه درست بشود تا اين فضاحت از آن پيدا بشود. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه دختر و پسر با هم در آغوش هم كشتى بگيرند چنانكه در شيراز شده است. اگر نفوذ روحانيون باشد

صحيفه نور جلد 1 صفحه 104

نمى‏گذارد كه دخترهاى معصوم مردم زير دست جوان‏ها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد كه زن‏ها را در مدرسه مردها ببرند، مردها را در مدرسه زن ببرند و فساد راه بيندازند. اگر نفوذ روحانيون باشد توى دهن اين دولت مى‏زنند، توى دهن اين مجلس مى‏زنند، وكلا را از مجلس بيرون مى‏كنند. اگر نفوذ روحانيون باشد تحميل نمى‏تواند بشود يك عده از وكلا بر سرنوشت يك مملكتى كه حكومت كنند. اگر نفوذ روحانيون باشد نمى‏گذارد يك دست نشانده امريكائى اين غلطها را بكند، بيرونش مى‏كنند از ايران. نفوذ ايرانى، نفوذ روحانى مضر به حال ملت است؟ نخير مضر به حال شماست، مضر به حال شما خائن‏هاست نه مضر به حال ملت. شما ديديد با نفوذ روحانى نمى‏توانيد هر كارى را انجام دهيد، هر غلطى را بكنيد، مى‏خواهيد نفوذ روحانى را از بين ببريد. شما گمان كرديد كه با صحنه سازى‏ها مى‏توانيد كه بين روحانيون اختلاف بيندازيد؟ نمى‏توانيد،اين خواب را بايد به در مرگ براى شما حاصل شود، نمى‏توانيد همچو كارى انجام دهيد، روحانيون با هم هستند. من به تمام روحانيون تعظيم مى‏كنم، دست تمام روحانيون را مى‏بوسم، آن روز اگر دست مراجع رامى‏بوسيدم، امروز دست طلاب را هم مى‏بوسم (گريه حضار) من امروز دست بقال را هم مى‏بوسم (گريه شديد حضار).

اعلام خطر به كليه اقشار ملت

آقا من اعلام خطر مى‏كنم، اى ارتش ايران ! من اعلام خطر مى‏كنم اى سياسيون ايران! من اعلام خطر مى‏كنم، اى بازرگانان! من اعلام خطر مى‏كنم، اى علماى ايران! اى مراجع اسلام! من اعلام خطر مى‏كنم، اى فضلا! اى طلاب ! اى مراجع! اى آقايان! اى نجف! اى قم! اى مشهد! اى تهران! اى شيراز! من اعلام خطر مى‏كنم، خطردار است، معلوم مى‏شود زير پرده چيزهايى است و ما نمى‏دانيم، در مجلس گفتند نگذاريد پرده‏ها بالا برود، معلوم مى‏شود براى ما خواب‏ها ديده‏اند. از اين بدتر چه خواهند كرد؟ دانم از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه مى‏خواهند با ما بكنند؟ چه خيالى دارند اينها؟ اين قرضه دلار چه به سر اين ملت مى‏آورد؟ اين ملت فقير ده سال 100 ميليون دلار، 800 ميليون تومان نفع پول به آمريكا بدهد؟! در عين حال ما را بفروشيد براى يك همچو كارى؟!

نظاميان امريكائى، مستشاران نظامى امريكايى به شما چه نفعى دارند؟ آقا اگر اين مملكت اشغال امريكاست پس چرا اينقدر عربده مى‏كشيد، پس چرا اينقدر دم از ترقى مى‏زنيد؟ اگر اين مستشاران نوكر شما هستند پس چرااز ارباب‏ها بالاترشان مى‏كنيد؟ پس چرا از شاه بالاترشان مى كنيد؟ اگر نوكرند مثل ساير نوكرها با آنها عمل كنيد، اگر كارمند شما هستند مثل ساير ملل كه با كارمندانشان عمل مى‏كنند شما هم عمل كنيد. اگر مملكت ما اشغال آمريكائيست پس بگوئيد، پس ما را برداريد بريزيد بيرون از اين مملكت. چه مى‏خواهند با ما بكنند؟ اين دولت چه مى‏گويد به ما؟ اين مجلس چه كرد با ما؟ اين مجلس غير قانونى اين مجلس محرم، اين مجلسى كه به فتواى و به حكم مراجع تقليد تحريم شده است، اين مجلسى كه يك وكيلش از ملت نيست، اين مجلسى كه به ادعا مى گويد ما، ما، هى

صحيفه نورجلد 1 صفحه 105

ما از انقلاب سفيد آمده‏ايم. آقا كو اين انقلاب سفيد؟ ! پدر مردم را در آوردند. آقا من مطلعم، خدا مى‏داند كه من رنج مى‏برم، من مطلعم از اين دهات، من مطلعم از اين شهرستان‏هاى دور افتاده، از اين قم بدبخت، من مطلعم از گرسنگى خوردن مردم، از وضع زراعت مردم.

سكوت در مقابل ابرقدرت‏ها از معاصى كبيره است.

آقا فكرى بكنيد براى اين مملكت، فكرى بكنيد براى اين ملت. هى قرض روى قرض بياوريد؟! هى نوكر بشويد!! البته دلار نوكرى هم هست، دلارها را شما مى‏خواهيد استفاده كنيد نوكريش راما بكنيم. اگر ما زير اتومبيل رفتيم كسى حق ندارد به امريكائى‏ها بگويد بالاى چشمت ابروست لكن شماها استفاده‏اش را بكنيد، مطلب اين طور است. نبايد گفت اينها را؟ آن آقايانى كه مى‏گويند كه بايد خفه شد، اين جا هم بايد خفه شد؟ اين جا هم خفه بشويم؟ ما را بفروشند و خفه بشويم؟ قرآن ما را بفروشند و خفه بشويم والله گناهكار است كسى كه داد نزند، والله مرتكب كبيره است كسى كه فرياد نكند (گريه شديد حضار).

به داد اسلام برسيد.

اى سران اسلام به داد اسلام برسيد، اى علماى نجف به داد اسلام برسيد، اى علماى قم به داد اسلام برسيد، رفت اسلام. (گريه شديد حاضرين در مجلس) اى ملل اسلام! اى سران ملل اسلام! اى روساى جمهور ملل اسلامى! اى سلاطين ملل اسلامى! اى شاه به داد خودت برس، به داد همه ما برسيد. ما زير چكمه امريكا برويم چون ملت ضعيفى هستيم؟! چون دلار نداريم؟! امريكا از انگليس بدتر، انگليس از آمريكا بدتر، شوروى از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پليدتر.

امروز دولت آمريكا منفورترين دولت در نظر ماست.

اما امروز سر و كار ما با اين خبيث‏هاست، با امريكاست. رئيس جمهور امريكا بداند، بداند اين معنا را كه منفورترين افراد دنياست پيش ملت ما، امروز منفورترين افراد بشر است پيش ملت ما، يك همچنين ظلمى به دولت اسلامى كرده است، امروز قرآن با او خصم است، ملت ايران با او خصم است. دولت امريكا بداند اين مطلب را، ضايع كردند او را در ايران، خراب كردند او را در ايران.

ما را به آمريكا فروختند.

براى مستشارها مصونيت مى‏گيريد؟ بيچاره وكلا داد زدند آقا از اين دوست‏هاى ما بخواهيد به ما اين قدر تحميل نكنند، ما را نفروشيد، ما را به صورت مستعمره در نياوريد، كى گوش داد به اينها. از پيمان وين يك ماده را اصلاً ذكر نكرده‏اند، ماده 32 ذكر نشده است، من نمى دانم آن ماده چه است، من كه نمى‏دانم رئيس مجلس هم نمى‏داند، وكلا هم‏نمى دانند،نمى دانند كه قبول كردند طرح را، طرح را

صحيفه نور جلد 1 صفحه 106

قبول كردند، طرح را امضا كردند، تصويب كردند اما عده‏اى اقرار كردند كه ما اصلا نمى‏دانيم چيست. (آنها هم لابد امضاء نكرده باشند) آن عده ديگر بدتر از آنها بودند، يك عده جهالند اينها.

رجال سياسى ما، صاحب منصب‏هاى بزرگ ما، رجال سياسى ما، يكى بعد از ديگرى را كنار مى‏گذارند، الان در مملكت ما به دست رجال سياسى كه وطنخواه باشند چيزى نيست، در دست آنها چيزى نيست،ارتش هم بداند يكى‏تان را بعد از ديگرى كنار مى‏گذارند، ديگر براى شما آبرو گذاشتند؟ براى نظام شما آبرو گذاشتند كه يك سرباز امريكائى بر يك ارتشبد ما مقدم است؟ يك آشپز امريكائى بر يك ارتشبد ما مقدم شد در ايران؟ ديگر براى شما آبرو باقى ماند؟ اگر من بودم استعفا مى‏كردم، اگر من نظامى بودم استعفا مى‏كردم، من اين ننگ را قبول نمى‏كردم، اگر من وكيل مجلس بودم استعفا مى‏كردم.

قطع نفوذ روحانى قطع يد رسول الله است.

بايد نفوذ ايرانى‏ها قطع بشود! بايد مصونيت براى آشپزهاى امريكائى، براى مكانيك‏هاى امريكائى براى ادارى امريكائى، ادارى و فنى، مامورين، كارمندان ادراى، كارمندان فنى براى خانواده‏هايشان مصونيت باشد لكن آقاى قاضى در حبس باشند! آقاى اسلامى را با دستبند ببرند اين ور و آن ور!اين خدمتگزارهاى اسلام، علماى اسلام در حبس بايد باشند، وعاظ اسلام در حبس باشند، طرفداران اسلام بايد در بندرعباس حبس باشند براى اين كه اينها طرفدار روحانيت هستند، خودشان يا روحانى‏اند يا طرفدار روحانى. اين را در تاريخ ايران دست مردم دادند اينها، سند دست دادند كه معلوم شد رفاه حال اين ملت به اين است كه قطع نفوذ روحانيين بشود! يعنى چه؟ رفاه حال ملت در اين است كه قطع يد رسول الله... از اين ملت بشود؟! روحانيون خودشان چيزى نيستند كه، روحانيون هر چه دارند از رسول الله است، بايد قطع يد رسول الله از اين ملت بشود! اينها اين را مى‏خواهند، اين را مى‏خواهند تا اسرائيل با دل راحت هر كارى اين جا بكند، تا آمريكا با دل راحت هر كارى مى‏خواهد بكند.

تمام گرفتارى‏هاى ما از امريكا است.

آقا تمام گرفتارى ما از اين آمريكاست، تمام گرفتارى ما از اين اسرائيل است. اسرائيل هم از امريكاست، اين وكلا هم از امريكا هستند، اين وزرا هم از امريكا هستند، همه تعيين آنهاست، اگر نيستند چرانمى ايستند در مقابل داد بزنند؟

روحانيت سدى در مقابل مطامع استعمارگران.

من الان حافظه‏ام درست نيست، نمى توانم بفهم مطلب را خوب، الان در حال انقلاب هستم، در يك مجلس از مجالس سابق كه مرحوم

مدرس، مرحوم آسيد حسن مدرس در آن مجلس بود،

صحيفه نور جلد 1 صفحه 106

اولتيماتومى از دولت روس آمد به ايران كه اگر فلان قضيه را انجام ندهيد (كه من حالا هيچى از آن را يادم نيست) ما از فلان جا كه قزوين ظاهرا بوده است مى‏آئيم به تهران و تهران را مى‏گيريم و دولت ايران هم فشار آورد به مجلس كه بايد اين را تصويب كند. يكى از مورخين، مورخين آمريكائى مى‏نويسد كه يك روحانى با دست لرزان آمد پشت تريبون ايستاد و گفت آقايان اگر بناست ما از بين برويم چرا با دست خودمان برويم، رد كرد، مجلس به واسطه مخالفت او جرات پيدا كرد و رد كرد و هيچ غلطى هم نكردند، روحانى اين است، يك روحانى توى مجلس بود نگذاشت آن قلدر شوروى را، روسيه سابق را، پيشنهاد اولتيماتومش را يك روحانى ضعيف، يك مشت استخوان رد كرد. امروز هم بايد روحانى نباشد، براى همين قطع يد روحانى بايد بكنند تا به آمال و آرزوى خودشان برسند، من چه بگويم؟

afsanah82
07-24-2011, 04:42 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 109

تاريخ: 4/8/1343

پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت تصويب اصل ذلت‏بار كاپيتولاسيون

كاپيتولاسيون، امضاى سند بردگى ملت ايران است.

بسم الله الرحمن الرحيم

لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلاً

آيا ملت ايران مى‏داند در اين روزها در مجلس چه گذشت؟ مى داند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنايتى واقع شد؟ مى‏داند مجلس به پيشنهاد دولت سند بردگى ملت ايران را امضاء كرد؟ اقرار به مستعمره بودن ايران نمود؟ سند وحشى بودن ملت مسلمان را به آمريكا داد، قلم سياه كشيد بر جميع مفاخر اسلامى و ملى ما، قلم سرخ كشيد بر تمام لاف و گزاف‏هاى چندين ساله سران قوم، ايران را از عقب افتاده‏ترين ممالك دنيا پست‏تر كرد؟ اهانت به ارتش محترم ايران و صاحب منصبان و درجه‏داران نمود؟ حيثيت دادگاه‏هاى ايران را پايمال كرد؟ به ننگين‏ترين تصويب نامه دولت سابق با پيشنهاد دولت حاضر بدون اطلاع ملت با چند ساعت صحبت‏هاى سرى، راى مثبت داد؟ ملت ايران را در تحت اسارت آمريكائى‏ها قرار داد؟ اكنون مستشاران نظامى و غير نظامى امريكا با جميع خانواده و مستخدمين آنها آزادند هر جنايتى بكنند، هر خيانتى بكنند، پليس ايران حق بازداشت آنها را ندارد. دادگاه‏هاى ايران حق رسيدگى ندارند، چرا؟ براى آنكه آمريكا مملكت دلار است و دولت ايران محتاج به دلار.

به حسب اين راى ننگين، اگر يك مستشار آمريكائى يا يك خادم مستشار آمريكائى به يكى از مراجع تقليد ايران، به يكى از افراد محترم ملت، به يكى از صاحب‏منصبان عالى رتبه ايران هر جسارتى بكند، هر خيانتى بنمايد، پليس حق بازداشت او را ندارد، محاكم ايران حق رسيدگى ندارد ولى اگر به يك سگ آنها تعرضى بشود، پليس بايد دخالت كند، دادگاه بايد رسيدگى نمايد.

امروز كه دولت‏هاى مستعمره يكى پس از ديگرى با شهامت و شجاعت خود را از تحت فشار استعمار خارج مى‏كنند و زنجيرهاى اسارت را پاره مى‏كند، مجلس مترقى ايران با ادعاى سابقه تمدن دو هزار و پانصد ساله، با لاف همرديف بودن با ممالك مترقيه به ننگين‏ترين و موهن ترين تصويب‏نامه غلط دولت‏هاى بى‏حيثيت راى مى‏دهد و ملت شريف ايران را پست‏ترين و عقب افتاده‏ترين ملل به عالم معرفى مى‏كند و با سرافرازى هر چه تمامتر، دولت ازتصويب نامه غلط دفاع مى‏كند و مجلس راى مى‏دهد.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 110

از بعض منابع مطلع به من اطلاع دادند كه اين طرح مفتضح را به دولت پاكستان، اندونزى، تركيه آلمان غربى پيشنهاد كرده‏اند و هيچكدام زير بار اين اسارت نرفته‏اند، تنها دولت ايران است كه اينقدر با حيثيت ملت و اسلاميت ما بازى مى‏كند و آن را به باد فنا مى‏دهد.

خاموش نشستن وكلاءبه علت اتكا نداشتن به ملت است.

علماء و روحانيون كه مى‏گويند بايد قدرت سر نيزه در مقدرات كشور دخالت نكند، بايد وكلاى پارلمان مبعوث از ملت باشند، بايد دولت‏ها ملى باشند، بايد اختناق از مطبوعات برداشته شود و سازمان‏ها نظارت در آنها نكنند و آزادى را از ملت مسلمان سلب ننمايند، براى آن است كه اين ننگ‏ها را بر ملت تحميل نكنند و ما را مواجه با اين مصيبت‏ها ننمايند.

چرا وكلاى پارلمان با آنكه به حسب قاعده انسانيت و مليت با همچو سند اسارتى صد در صد مخالف هستند، نفس نمى‏كشند و جز دو سه نفر آنها كه معلوم است با اضطراب صحبت كرده‏اند، خاموش نشسته اند؟ براى آنكه اتكاء به ملت ندارند، دست نشانده هستند و قدرت مخالفت ندارند، آنها را با يك اشاره بيرون مى‏ريزند، به زندان مى‏اندازند.

پافشارى رژيم شاه براى محو اسم قرآن.

آيا ملت ايران مى‏داند كه افسران ارتش به جاى سوگند به قرآن مجيد، سوگند به كتاب آسمانى كه به آن اعتقاد دارم ياد كردند، اين همان خطرى است كه كرارا تذكر داده‏ام، خطر براى قرآن مجيد، براى اسلام عزيز، خطر براى مملكت اسلام، خطر براى استقلال كشور. من نمى دانم دستگاه جبار از قرآن كريم چه بديى ديده است، از پناه به اسلام و قرآن چه ضررى برده است كه اينقدر پافشارى براى محو اسم آن مى‏كند. اگر پناه به قرآن و اسلام بياوريد، اجنبى به خود اجازه نمى‏دهد كه از شما سند بردگى بگيرد، اجازه نمى‏دهد كه مفاخر ملى واسلامى شما پايمال شود. جدا بودن ملت از هيأت حاكمه، برخوردار نبودن آنها از پشتيبانى ملت، اين مصيبت‏ها را پيش مى‏آورد.

كاپيتولاسيون مخالف اسلام و قرآن است.

اكنون من اعلام مى‏كنم كه اين راى ننگين مجلسين، مخالف اسلام و قرآن است و قانونيت ندارد مخالف راى ملت مسلمان است. وكلاى مجلسين وكيل ملت نيستند، وكلاى سرنيزه هستند، راى آنها در برابر ملت و اسلام و قرآن هيچ ارزشى ندارد و اگر اجنبى‏ها بخواهند از اين راى كثيف سوء استفاده كنند، تكليف ملت تعيين خواهد شد.

بدبختى دول اسلامى از دخالت اجانب است.

دنيا بداند كه هر گرفتاريى كه ملت ايران و ملل مسلمين دارند، از اجانب است، از آمريكاست.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 111

ملل اسلام از اجانب عموماً از آمريكا خصوصاً متنفر است، بدبختى دول اسلامى، از دخالت اجانب در مقدرات آنهاست، اجانبند كه مخازن پرقيمت زيرزمينى ما را به يغما برده و مى‏برند، انگليس است كه ساليان دراز طلاى سياه ما را با بهاى ناچيز برده و مى‏برد، اجانبند كه كشور عزيز ما را اشغال كرده و بدون مجوز از سه طرف به آن حمله كرده و سربازان ما را از پا در آوردند.

ديروز ممالك اسلامى به چنگال انگليس و عمال آن مبتلا بودند امروز به چنگال آمريكا و عمال آن. آمريكاست كه از اسرائيل و هواداران آن پشتيبانى مى‏كند، آمريكاست كه به اسرائيل قدرت مى‏دهد كه اعراب مسلم را آواره كند، آمريكاست كه وكلا را يا بيواسطه يا باواسطه بر ملت ايران تحميل مى‏كند، آمريكاست كه اسلام و قرآن مجيد را به حال خود مضر مى‏داند و مى‏خواهد آنها را از جلوى خود بردارد، آمريكاست كه روحانيون را خار راه استعمار مى‏داند و بايد آنها را به حبس و زجر و اهانت بكشد، آمريكاست كه به مجلس و دولت ايران فشار مى‏آورد كه چنين تصويب‏نامه مفتضحى را كه تمام مفاخر اسلامى و ملى ما را پايمال مى‏كند تصويب و اجرا كنند، آمريكاست كه با ملت اسلام معامله وحشيگرى و بدتر از آن مى‏نمايد.

بر تمام اقشار است كه با طرح ننگين احياى كاپيتولاسيون مخالفت كنند.

بر ملت ايران است كه اين زنجيرها را پاره كنند. بر ارتش ايران است كه اجازه ندهند چنين كارهاى ننگينى در ايران واقع شود، از بالاترها به هر وسيله هست بخواهند اين سند استعمار را پاره كنند، اين دولت را ساقط كنند، وكلائى كه به اين امر مفتضح راى دادند از مجلس بيرون كنند. بر ملت است كه از علماى خود بخواهند در اين امر ساكت ننشينند. بر علماى اعلام است كه از مراجع اسلام بخواهند اين امر را نديده نگيرند. بر فضلا و مدرسين حوزه‏هاى علميه است كه از علماء اعلام بخواهند كه سكوت را بشكنند. بر طلاب علوم است كه از مدرسين بخواهند كه غافل از اين امر نباشند. بر ملت مسلمان است كه از وعاظ و خطباء بخواهند كه آنان را كه آگاه از اين مصيبت بزرگ نيستند آگاه كنند. بر خطباء و وعاظ است كه با بيان محكم، بى‏هراس بر اين امر ننگين اعتراض كنند و ملت را بيدار كند. بر اساتيد دانشگاه است كه جوانان را از آنچه زير پرده است مطلع كنند. بر جوانان دانشگاهى است كه با حرارت با اين طرح مفتضح مخالفت كنند، با آرامش و با شعارهاى حساس مخالفت دانشگاه را به ملت‏هاى دنيا برسانند. بر دانشجويان ممالك خارجه است كه در اين امر حياتى كه آبروى مذهب و ملت را در خطر انداخته ساكت ننشينند. بر پيشوايان دول اسلامى است كه فرياد ما را به دنيا برسانند واز مراكز پخش آزاد، ناله جانسوز اين ملت بدبخت را به جهان گوشزد كنند. بر علماء و خطباى ملل اسلامى‏است كه با سيل اعتراض، اين ننگ را از جبهه ملت معظم ايران، برادران اسلامى خود بزدايند و بر جميع طبقات ملت است كه از مناقشات جزئى موسمى خود صرفنظر كرده و در راه هدف مقدس استقلال و بيرون رفتن از قيد اسارت كوشش كنند. بر رجال شريف سياسى است كه ما را از مطالب زير پرده كه در مجلس گفته شده، آگاه نمايند. بر احزاب سياسى است‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 112

در اين امر مشترك با يكديگر توافق كنند.

وحدت كلمه علماى اعلام در پشتيبانى از قرآن و طرفدارى از مسلمين.

هدف مراجع عظام و روحانيون در هر جا باشند يكى است و آن پشتيبانى از ديانت مقدسه اسلام و قرآن مجيد و طرفدارى از مسلمين است، اختلافى بين علماى اعلام و نگهبانان اسلام در اين هدف مقدس نيست.اگر فرضا"اختلاف اجتهاد و نظرى در امرى جزئى و ناچيز باشد مثل ساير اختلافات در امور فرعى، مانع از وحدت نظر در امور اصولى نيست .اگر سازمان‏دولتى گمان كرده‏اند با سمپاشى‏ها مى‏توانند ما را از هدف مقدس خود منحرف كنند و به دست جهال متعصب به قصد شوم خود برسند، خطا كرده‏اند .اينجانب كه يك نفر از خدمتگزاران علماى اعلام و ملت اسلام هستم، در موقع خطير و براى مصالح بزرگ اسلامى حاضرم براى كوچكترين افراد، تواضع و كوچكى كنم، تاچه رسد به علماى اعلام و مراجع عظام - كثرالله امثالهم. لازم است جوان متعصب و طلاب تازه كاراز زبان و قلم خود جلوگيرى كنند و در راه اسلام و هدف مقدس قرآن از امورى كه موجب تشتت و تفرقه است، خوددارى نمايند. علماى اعلام براى خاتمه دادن به هرج و مرج و بى نظمى‏ها در فكر اصلاح عمومى هستند، اگر دولت‏ها مجال فكر به ما بدهند، اگر گرفتارهائى كه از ناحيه هيئت حاكمه پيش مى‏آيد و ناراحتى روحى مجال تصفيه واصلاح داخلى به ما بدهد.اين نحو گرفتارى‏هاست كه ما را از مسير خود كه مسير تصفيه حوزه‏ها و اصلاح همه جانبه است باز مى‏دارد. با احساس خطر براى اسلام و قرآن كريم براى ملت و مليت مجال تفكر در امور ديگر باقى نمانده . اهميت اين موضوعات به قدرى است كه مشاغل خاص ما را تحت الشعاع قرار داده است.

كارهاى مخرب رژيم شاه.

آيا ملت مسلمان مى‏داند كه در حال حاضر عده‏اى از علماء و مبلغين و طلاب و بسيارى از مسلمين بيگناه در زندان‏ها به سر مى‏برند و بر خلاف قوانين، آنها را بدون رسيدگى، مدت‏هاى مديدى زندانى كرده‏اند و مرجعى نيست كه به اين وضع هرج و مرج ارتجاعى قرون وسطائى خاتمه دهد؟ اينها دنبال قتل عام پانزده خرداد، دوازده محرم است كه جراحت آن از قلب ملت پاك نخواهد شد. هيأت حاكمه به جاى اينكه براى اقتصاد ايران، براى جلوگيرى از ورشكستگى‏هاى بازرگانان محترم، براى نان و آب فقرا و مستمندان، براى زمستان سياه بى‏خانمان ها، براى پيدا كردن كار براى جوانان فارغ التحصيل و ساير طبقات بيچاره فكرى بكند، به كارهاى مخرب مثل آنچه گفته شد و نظائر آن دست مى‏زند، از قبيل استخدام زن براى دبيرستان‏هاى پسرانه و مرد براى دبيرستان‏هاى دخترانه كه فساد آن بر همه روشن و اصرار به آنكه زن‏ها در دستگاه‏هاى دولتى وارد شوند كه فساد و بيهوده بودنش بر همه واضح است. امروز اقتصاد ايران به دست آمريكا و اسرائيل است و بازار ايران از دست ايرانى و مسلم خارج شده است و غبار ورشكستگى و فقر به رخسار بازرگان و زارع نشسته است و

صحيفه نور جلد 1 صفحه 111

اصلاحات آقايان، بازار سياه براى آمريكا و اسرائيل درست كرده است و كسنى نيست كه به داد ملت فقير برسد.

ملت بايد به فكر فقرا باشد.

من از فكر زمستان امسال رنج مى‏برم، من شدت گرسنگى و خداى نخواسته هلاكت بسيارى از فقرا و مستمندان را پيش بينى مى‏كنم، لازم است خود ملت به فكر فقرا باشند، لازم است از حالا براى زمستان آنها تهيه‏اى شود كه فجايع سال سابق تكرار نشود، لازم است علماى اعلام بلاد، مردم را دعوت به اين امر ضرورى بفرمايند.

از خداى متعالى عظمت اسلام و مسلمين و رهائى دول اسلامى را از شر اجانب خذلهم الله تعالى خواستار است.

والسلام على من اتبع الهدى‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:42 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 117

تاريخ:دى ماه 1343

پاسخ امام خمينى به آيت الله نجفى

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته

به عرض عالى مى‏رساند: مرقوم محترم كه حاكى از سلامت وجود شريف و حاوى مراتب محبت و مودت بود، موجب تشكر گرديد. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند متعال خواستار است. بحمداله حال اين جانب خوب و هيچ نگرانى نيست. خداوند متعال هر چه مقدر فرموده صلاح، اوست. از خداوند تعالى توفيق رضا به قضاى الهى را خواستار است. سلامتى و موفقيت آن جناب را از خداوند تعالى خواستار است.

روح الله الموسوى‏الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:45 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 118

بيانات امام خمينى در مورد وظايف و مسؤوليت‏هاى رؤسا و سلاطين دول اسلامى و علماى اسلام.

اسلام با زحمات فراوان پيامبر و ائمه حفظ و به دست ما رسيده است.

بسم الله الرحمن الرحيم

خداوندا! ما را از غير خودت منصرف بفرما، حب دنيا را از قلب ما بيرون كن، اخلاق نيك را در ما پا برجا كن ما را در پناه اميرالمومنين سلام الله عليه از هر بدى نگه دار، ما را نسبت به اسلام و مسلمين خدمتگزار قرار بده، ما را نسبت به علماى اسلام قدردان قرار بده، علماى اسلام را در هر جا هستند حفظ بفرما، ديانت اسلام را سرمشق و مقدم بر همه كلمات قرار بده ... اللهم عظم كلمة الاسلام.

آقايان مى‏دانند كه پيغمبر اسلام (ص) تنها قيام فرمود و در يك محيطى كه همه با او مخالف بودند قيام فرمود و زحمت زياد، مذمت‏هاى زياد، رنج‏هاى فراوان برد تا اين كه اسلام را به مردم ابلاغ فرمود، دعوت كرد مردم را به هدايت دعوت كرد به توحيد، آن قدر مشقت ايشان تحمل فرمود كه گمان ندارم كسى طاقت آن را داشته باشد. بعد از رسول اكرم (ص) مسلمين به وظايف خودشان تا حدودى عمل كردند،اسلام را تقويت كردند، توسعه دادند اسلام را تا اينكه يك مملكت بزرگ اسلامى در دنيا تشكيل شد كه بر همه ممالك مقدم بود. خود رسول اكرم به طورى كه مكتوبشان در صحيح بخارى مضبوط است، مكتوبى را كه به... نوشتند و آن طورى كه تاريخ ضبط كرده است ايشان چهار تا مكتوب مرقوم فرمودند به چهار تا امپراطور: يكى ايران، يكى روم، يكى مصر، يكى حبشه و عين مكتوب ايشان آن طورى كه در ذهنم است، مضبوط است. عين مكتوب ايشان را به طورى كه در ذهن من است در موزه تركيه زيارت كرده‏ام. آن چهار مكتوبى كه مرقوم فرموده‏اند به مضمون واحد است به چهار امپراطور و آنها را دعوت به اسلام كرده‏اند و اين مقدمه بوده است، شالوده بوده است از براى اين كه حقايق اسلام را به تمام دنيا، به تمام امپرطورى‏هاى دنيا ابلاغ بفرمايند و اسلام به آن نحوى كه هست معرفى بشود به مردم. مع‏الاسف آنها جواب مثبت (الا پادشاه حبشه) نداده‏اند و لهذا متوقف شده است آن دعوتى كه رسول اكرم مى‏خواستند بفرمايند و مى‏خواستند اسلام را معرفى كنند. على اى حال با رنج‏هاى فراوان، چه خود رسول اكرم و چه بعد از رسول اكرم كسانى كه متكفل بوده‏اند رياست اسلام را، اسلام را تقويت كرده‏اند و دست به دست، اين اسلام آمد تا الان كه به ما محول شده است، به اين طبقه‏اى كه الان موجودند محول شده است. اين طبقه موجودند كه الان مسوول اسلام و مسؤول احكام

صحيفه نور جلد 1 صفحه 119

اسلام هستند و اين مسؤوليت بر حسب اختلاف مراتب اشخاص فرق مى‏كند. بعضى‏ها مسؤوليتشان خيلى زياد است و بعضى هم مسؤوليت دارند لكن به اندازه آنها نيست.

اسلام برنامه زندگى و حكومت دارد

كسانى كه مسؤوليتشان خيلى زياد است، دولت‏هاى اسلامى است روساى جمهور اسلام، سلاطين اسلام، اينها مسؤوليتشان خيلى زياد است، شايد بيشتر از همه طبقات باشد. اسلام الان به دست اين طبقه است، به حسب اراده خداى تبارك و تعالى تكويناً سپرده شده است و آنها مسؤولند بر حفظ اسلام و حفظ وحدت كلمه اسلام و حفظ احكام اسلام و معرفى كردن اسلام را به دنياى متمدن كه گمان نشود اسلام مثل مسيحيت است، فقط يك رابطه معنوى مابين افراد و خداى تبارك و تعالى است و بس. اسلام برنامه زندگى دارد. اسلام برنامه حكومت دارد. اسلام قريب پانصد سال تقريباً يا بيشتر حكومت كرده است، سلطنت كرده است با اينكه احكام اسلام در آن وقت باز آن طور اجرا نشده است كه بايد اجرا بشود لكن همان مقداراجراشده‏اش ممالك بزرگى را، وسيعى را اداره كرده است با عزت و شوكت از همه جهات، از همه كيفيات. اسلام مثل ساير اديانى كه حالا در دست هست (شايد آنها هم در وقت خودش اين طور بوده‏اند لكن ساير اديانى كه حالا در دست هست) خصوصا مسيحيت كه هيچ ندارد جز چند كلمه اخلاقى و راجع به تدبير نظام و راجع به سياست مدن و راجع به كشورها و راجع به اداره كشورها برنامه ندارد، گمان نشود كه اسلام هم مثل آنها برنامه ندارد. اسلام از قبل تولد انسان شالوده حيات فردى را ريخته است تا آنوقت كه در عائله زندگى مى‏كند شالوده اجتماع عائله‏اى را ريخته است و تكليف معين فرموده است، تا آن وقت كه در تعليم وارد مى شود، تا آن وقت كه در اجتماع وارد مى‏شود، تاآن وقت كه روابطش با ساير ممالك و ساير دول و ساير ملل هست، تمام اينها برنامه دارد، تمام اينها تكليف دارد در شرع مطهر. اين طور نيست كه فقط دعا و زيارت است. فقط نماز و دعا و زيارت، احكام اسلام نيست، يك باب از احكام اسلام است. دعا و زيارت يك باب از ابواب اسلام است لكن سياست دارد اسلام، اداره مملكتى دارد اسلام، ممالك بزرگ را اداره مى‏كند اسلام. بر روساى جمهور اسلام، بر سلاطين اسلام، بر دول اسلامى است كه اسلام را معرفى كنند به عالم.

مسجد، مركز سياست اسلام‏

مسيحيون خيال نكنند كه اسلام هم، مسجد هم مثل كليساست. مسجد وقتى نماز در آن بر پا مى‏شده است تكليف معين مى‏كرده‏اند، جنگ از آن جا شالوده‏اش ريخته مى‏شده است، تدبير ممالك از از مسجد شالوده‏اش ريخته مى‏شده است. مسجد مثل كليسا نيست. كليسا يك رابطه فردى مابين افراد و خداى تبارك و تعالى (على زعمهم) است لكن مسجد مسلمين در زمان رسول خدا (ص) و در زمان خلفايى كه بودند ...، مسجد مركز سياست اسلام بوده است. در روز جمعه با خطبه جمعه مطالب سياسى، مطالب مربوط به جنگ‏ها، مربوط به سياست مدن، اينها همه در مسجد درست مى‏شده است،

صحيفه نور جلد 1 صفحه 120

شالوده‏اش در مسجد ريخته مى‏شده است در زمان رسول خدا و در زمان ديگران و در زمان حضرت امير سلام الله عليه.

معرفى اسلام به عالم، از وظايف مهم روساى دول اسلامى.

بايد اسلام را آن طور كه هست معرفى كنند، مكلفند اينها. اين روسايى كه خداى تبارك و تعالى به آنها رياست داده است مسؤوليت دارند در مقابل رياست‏شان، بايد اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند، بايد يك برنامه راديويى براى معرفى اسلام تهيه كنند، بايد به علماى اسلام رجوع كنند تا اين كه آنها حقايق اسلام را برايشان تشريح كنند و آنها در راديوها و در ساير مطبوعات نشر بدهند.

توحيد كلمه ممالك دنيا، خواسته پيامبر اسلام.

پيغمبر اسلام مى‏خواست در تمام دنيا وحدت كلمه ايجاد كند. مى‏خواست تمام ممالك دنيا را در تحت يك كلمه توحيد، در تحت كلمه توحيد تمام ربع مسكون را قرار بدهد منتهى اغراض سلاطين آن وقت از يك طرف، اغراض علماى نصارى و يهود و امثال ذلك از طرف ديگر سد شد، مانع شد از اين كه ايشان بتوانند آن كار را انجام بدهند. الان هم سدند، الان هم آنها مانع هستند، الان هم گرفتارى ما براى خاطر آنهاست، الان هم يهود مانع هستند كه اسلام ترويج بشود، الان هم نصارى مانع هستند كه اسلام را آن طور كه هست معرفى كنند.

بر دول اسلامى است كه با وحدت كلمه دست استعمار و صهيونيسم را قطع كنند.

الان بر روساى اسلام، بر سلاطين اسلام، بر روساى جمهور اسلام تكليف است كه اين اختلافات جزئى موسمى را كه گاهى دارند، اين اختلافات را كنار بگذارند. عرب و عجم ندارد، ترك و فارس ندارد، اسلام، كلمه اسلام. پيغمبر اسلام همان طورى كه خودشان طريقه مبارزه‏شان بوده است بايد اينها هم تبع باشند، تبع اسلام باشند. اگر وحدت كلمه خودشان را حفظ كنند، اگر اين اختلافات جزئى موسمى را كنار بگذارند، اگر همه با هم همدست بشوند، هفتصد ميليون مى‏گويند اين جمعيت هست اما هفتصد ميليون متفرق به قدر يك ميليون هم نيستند. هفتصد ميليون متفرق به درد نمى‏خورد، هزارها ميليون متفرق هم به درد نمى خورد اما اگر اين هفتصد ميليون، دويست ميليونش، چهار صد ميليونش با هم دست بدهند، دست برادرى بدهند، حدود و ثغورشان را حفظ كنند، حدود خودشان را حفظ كنند لكن در جامعه اسلامى كه مشترك مابين همه است، در كلمه توحيد كه مشترك بين همه است، در مصالح اسلامى كه مشترك بين همه است با هم توحيد كلمه كنند، اگر اينها توحيد كلمه كنند ديگر يهود به فلسطين طمع نمى كند، ديگر هند به كشمير طمع نمى‏كند. اين براى اين است كه نمى‏گذارند شما متحد بشويد. بدانند اينها (مى‏دانند هم) دست‏هايى كه مى‏خواهند منابع شما را از دست شما بگيرند، مى‏خواهند ثروت شما را به رايگان ببرند، مى‏خواهند بهاء تحت الارضى و فوق الارضى

صحيفه نور جلد 1 صفحه 121

شما را به يغما ببرند، اينها نمى‏گذارند كه عراق و ايران با هم متحد بشوند، ايران و مصر با هم متحد بشوند، تركيه و ايران با هم متحد بشوند، همه‏شان با هم وحدت كلمه پيدا بكنند، نخواهند گذاشت ولى شما تكليف‏تان اين نيست، روسا تكليف‏شان اين است كه بنشينند با هم تفاهم كنند، حدود و ثغور خودشان را حفظ كنند، هر كدام حدود و ثغورشان محفوظ لكن دشمن خارجى كه به شما اين قدر ضرر وارد مى‏كند در مقابل او توحيد كلمه كنيد - اگر توحيد كلمه بكنيد - يك مشت يهودى دزد در فلسطين است، بيش از يك ميليون از مسلمين را ده سال، بيشتر از ده سال است كه متفرق كرده‏اند و ممالك اسلامى نشسته‏اند با هم عزا گرفته‏اند. اگر توحيد كلمه باشد چطور مى‏توانند اينها، اين يك مشت يهود دزد چطور مى‏توانند فلسطين شما را از دست شما بگيرند و مسلمين را از فلسطين بيرون كنند و نتوانيد هيچ كارى بكنيد؟ اگر توحيد كلمه كنيد چطور هندوى بدبخت مى‏تواند كشمير عزيز را از ما بگيرد و از مسلمين بگيرد و هيچ كارى از آنها برنيايد؟ اينها مطالبى است كه جزو واضحات است منتهى تذكر لازم است. خود آنها هم مى‏دانند اين مطلب را لكن بايد فكر كنند، بايد بنشينند جلسه كنند، اجتماع كنند، فكر كنند، اين اختلافات جزئى را كنار بگذارند. الان اسلام در دست شمااست. الان روساى اسلام بدانند، سلاطين اسلام بدانند، روساى جمهور بدانند، شيوخ بدانند، اينهائى كه رياست دارند در اسلام بدانند كه خداى تبارك و تعالى اين رياست را كه به آنها داده است مسووليت دارد. رئيس يك قوم شدن، رئيس يك ملت شدن مسؤوليت دارد نسبت به آن ملت نسبت به آن قوم، نسبت به زندگى آن قوم، نسبت به حوادثى كه براى آن قوم پيش مى‏آيد. مسؤول هستند اينها، ديگران محتاج به اينها هستند.

از عجايب است اين مطلب، از عجايب است كه ثروت در دست شرق است، اين ثروت مهم نفت در دست شرق است، در دست مسلمين است، در ممالك اسلامى است. اين معادن بسيار مهمى كه در دنيا هر مملكتى پيشرفت كرده است به واسطه اين مخازن پيشرفت كرده است. - هر جنگى مقدم شده است - هر مملكتى در جنگ مقدم شده است به واسطه نفت مقدم شده است، اينها در دست شماست. عراق بحمدالله نفت دارد، ايران بحمدالله نفت دارد، كويت نفت دارد، حجاز نفت دارد، نفت دست مسلمين است. آنها بايد بيايند به شما تملق بگويند، دست شما را ببوسند، پاى شما را ببوسند و اين ذخاير را به قيمت ارزشمند هم بخرند. شما نبايد با آنها، از آنها يك تملقى بگوئيد، ان شاء الله نمى‏گوئيد. آنها بايد تملق شما را بگويند، ثروت دست شماست. مع ذلك انسان مى‏بيند كه مطلب اين طور نيست. مستعمرين جورى اين مطلب را درست كردند كه بعضى ممالك را بازى دادند و خيال مى‏كنند كه نه، بايد از آنها هم يك تملقى بگويند، به آنها هم يك تعارفى بدهند تا اين كه ثروت آنها را ببرند، اين تاسف دارد. تا وحدت كلمه نباشد، تا رؤساى اسلام وحدت كلمه در خودشان ايجاد نكنند، تا فكر نكنند بر بدبختى‏هاى ملت اسلام، بدبختى‏هاى اسلام، بدبختى هاى احكام اسلام، غربت اسلام و قرآن كريم، سيادت نمى‏توانند بكنند. بايد فكر كنند، عمل كنند تا سيادت كنند و اگر اين مطلب را انجام بدهند سيد دنيا خواهند شد. اگر اسلام را آن طورى كه هست به دنيا معرفى كنند و آن طورى كه هست عمل بكنند سيادت با شماست، بزرگى با شماست. العزه‏لله و لرسوله وللمومنين.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 122

بر علماى اسلام است كه اسلام را آنطور كه هست به عالم معرفى كنند.

اين راجع به آن دسته كه رؤساى سياسى ما هستند. دسته ديگر كه علماى اسلام هستند و مراجع عالى‏مقام هستند، آنها هم مسؤوليتشان خيلى زياد است، خيلى زياد. شايد به يك معنا مسؤوليت علماى اسلام از همه كس زيادتر است، بر اينهاست كه اسلام را آن طور كه مى‏دانند معرفى كنند بر دنيا. البته ما وسايل نداريم، اين هم از بى‏عرضگى ما، ما وسايل نداريم، همه وسائل دست ديگران است. مسلمين به راه مسلمين، علما به راه علما. ندارند يك دستگاهى كه اسلام را ابلاغ كنند و به دنيا بگويند اسلام اين است. يك كالاى به اين خوبى، يك كالاى به اين خوبى دست شما هست و نمى‏توانيد عرضه كنيد به عالم كه ما اين را داريم. آنها انجيل خودشان را كه تويش آن مسائلى كه ملاحظه فرموديد (هر كس ديده) آن انجيل دروغى را، آن انجيل اصلى كه نيست، آن انجيل دروغى را آنها به تمام دنيا عرضه داشته‏اند و مبلغانشان در همه دنيا رفته اند و از قرارى كه گفتند همين اخيرا كه اين ممالك اسلامى، اين ممالكى كه در تحت اسارت بودند، اينها يكى يكى از اسارت بيرون آمدند،اصلاً دنبال اين نبودند كه ببينند پاپ رفت و آنها را به صورت مسيحيت درآورد. ما در محيط خودمان نمى توانيم احكام اسلام را آن طورى كه هست عرضه بداريم. ما مباحثاتمان از حدود كتاب طهارت و كتاب - عرض مى‏كنم كه - آنطوركه كتاب - چه و چه از اين حد تجاوز نمى‏كند. سياست اسلام را بحث ديگر نمى‏كنيم از آن، حدود اسلامى ديگر بحث از آن نمى شود. اجرا نشدن غير از آن است كه نبايد عرضه داشت به دنيا، بايد عرضه داشت به دنيا آقا،اين يك مطلبى است كه بايد دنيا بفهمد كه اسلام برنامه دارد. اسلام براى همه چيز، براى همه زندگى‏ها برنامه دارد. ديگر كى بايد معرفى بكند به جز علماى اسلام؟ علماى اسلام كثرالله امثالهم با همه زحمت‏هايى كه مى‏كشند، با همه رنج هائى كه مى‏برند لكن مسووليت‏شان زيادتر از اين معانى است. خداى تبارك و تعالى به آنها عزت داده است، به آنها عظمت داده است ديگران را تبع آنها قرار داده است، ملت را تابع آنها قرار داده است، اينها همه مسؤوليت مى‏آورد. همان طورى كه رسول اكرم (ص) مسؤوليت داشت و قيام كرد بر مسؤوليت خودش، قيام كرد به مسئوليت خودش، بايد قيام كرد به مسؤوليت خود. بايد اسلام را آن طورى كه هست، نه آن طورى كه حالا در دست مثلاً چهار تا فرض كنيد مقدس مآب و فقط كتاب مفاتيح هست - و عرض بكنم كه - اينها بايد آن طورى كه هست احكام اسلام را معرفى كرد، گفت به دنيا كه ما يك چنين كالاى بزرگى داريم، يك چنين قوانين مترقى داريم، محتاج نيستيم به اين كه در قوانينى به كس ديگر مراجعه كنيم، در هر بابى از ابواب، قانون داريم ما. اسلام تكليف معين كرده است، قانون معين كرده است، مسلمين محتاج نيستند كه در قوانين تبعيت از غير بكنند. الان جوان‏هاى ما، اين جوان‏هاى دانشگاه‏ها چه در اينجا، چه در ايران، چه در ساير ممالكى كه هستند اينها نمى دانند كه اصل اسلام چه چيز است، وقتى مطلع مى‏شوند كه اسلام يعنى چه. اسلام را غير از يك نمازى و غير از يك - عرض مى‏كنم كه - طهارت و امثال ذلك چيز ديگرى ادراك نكردند و استدلالشان اين است كه خوب ما اگر چنانچه بخواهيم مسلم بشويم و به اسلام عمل كنيم چيزى ندارد كه عمل كنيم. مى‏گويند اين را، براى اين كه اسلام معرفى نشده است،اين مطلب را

صحيفه نور جلد 1 صفحه 123

مى‏گويند كه چه برنامه‏اى اسلام دارد كه ما عمل كنيم؟ خوب، فلان طايفه برنامه دارد، فلان طريقه برنامه دارد، برنامه زندگى دارد، ما زندگى مى‏خواهيم، اسلام يك مطلبى است فردى مابين انسان و بالا، بنابراين برنامه‏اى ندارد كه ما عمل بكنيم.اين براى آن است كه مطلع نيستند از اسلام، اطلاعى از احكام اسلام ندارند تا اين كه خيال مى‏كنند كه برنامه ندارد اسلام. بر علماى اسلام است كه اين مطلب را تثبيتا، البته خودشان با مسائلى كه دارند نمى‏توانند اما تثبيت اين مطلب بر علماى اسلام است كه تثبيت كنند اين مطلب را، اسلام را، همه شؤون اسلام را همه فنون اسلام را، همه احكام اسلام را بنويسند، بيان كنند، عرضه بدارند به دنيا، قوانين اسلام را در هر رشته‏اى كه هست بنويسند، منتشر كنند، اگر موفق بشوند دستگاه فرستنده پيدا بكنند كه به دنيا ابلاغ بكنند، اسلام را آن طورى كه هست معرفى كنند به دنيا، بفهمند دنيا كه ما چه داريم و با اين كه اين را داريم اين طور زندگى مى‏كنيم. اين مسؤوليت بزرگى است كه به دوش علماى اعلام اعلى الله كلمتهم، به دوش آنهاست و شما آقايان، شما فضلاى اعلام و علماى جوان هم مسؤوليت داريد. آتيه اسلام به دوش شماست مسؤوليت آن، الان هم مسؤوليت داريد و بسيار مسؤوليت سنگينى است.

تا جوانيد مهذب شويد به آداب و سنن الله.

بايد از همين حالا، همين جوان شانزده ساله، همين جوان بيست ساله كه در مدارس علمى هست از حالا بايد آنطورى كه رضاى خداست، آن طورى كه دستورات الهى است خودش را عادت بدهد به اين كه آن طور باشد. يك قدم كه براى تحصيل علم بر مى‏دارد، يك قدم براى تحصيل اخلاق خوب و تهذيب بردارد. اگر خداى نخواسته آقايان مهذب نباشند، اگر خداى نخواسته آقايان آن طورى كه اسلام مى‏خواهد نباشند، اين ضررش از نفعش بيشتر است. تمام اديانى كه مخترع است و تمام اديانى كه اختراع شده است و كذب است، اين اشخاص تحصيلكرده مؤسسش هستند، اشخاصى كه در حوزه‏هاى علميه تحصيل كرده‏اند لكن مهذب نبودند. شما ملاحظه بفرمائيد رؤساى مذاهب باطله را، مى بينيد كه روساى مذاهب باطله تمامشان از اشخاصى هستند كه درس خواندند، ملا! لكن مهذب نبودند.

بودن آقايان در ارض مقدس نجف در پناه حضرت امير سلام‏الله عليه هم يك تكليف زياد براى انسان مى‏آورد. اصل خود بودن در نجف فرق دارد بااين كه كسى فرض كنيد در كويت باشد، يا كسى در تهران باشد، ياكسى در بغداد باشد. بودن در نجف خود يك مسأله‏اى است يك مسؤوليتى دارد.

انسان ببيند كه حضرت امير سلام الله عليه در زندگيش چه وضعى داشته است، چه خلوصى در زندگى داشته است، چه در زندگى انفرادى، چه در زندگى اجتماعى، انسان تفكر كند بر احوال حضرت امير سلام الله عليه، ملاحظه كند كه چه زحماتى براى اسلام كشيده است، چقدر زخم خورده است، چقدر رنج برده است، چقدر جنگ كرده است، چقدر تشنگى خورده است، اينها را ملاحظه كند انسان. يك همچنين اسلامى كه به دست ما سپرده شده است، به دست شما آقايان سپرده شده است،مسئوليت داريد

صحيفه نور جلد 1 صفحه 124

اگر خداى نخواسته در خلال تحصيل علم، همان فكر اين باشيد كه حقايق علمى را ادراك بكنيد لكن فكر تهذيب نباشيد. مهذب كنيد خودتان را، مهذب بشويد به آداب الله، به سنن الله، اگر چنانچه اين نباشيد علم اثرى ندارد. آن نورى كه خداى تبارك و تعالى يقذفه فى قلب من يشاء اگر مهذب نباشد كسب نخواهد شد. يك فنى است، يك فنى است، آن علمى كه نورانيت مى‏آورد و نور است و خداى تبارك و تعالى آن را عنايت مى‏فرمايد، آن به هر قلبى عنايت نمى شود، هر قلبى لايق آن نيست، تا مهذب نباشد، تا خودش را خالى نكند از اخلاق زشت، خالى نكند از اعمال زشت، تا متوجه به خدا نباشد و تمام قلب را به او تسليم نكند خداى تبارك و تعالى قلب نمى‏فرمايد. گزاف نيست اين مطلب، اين طور نيست كه هى دقايق علوم را مى‏دانم. غزالى هم خيلى خوب مى‏دانست، ابوحنيفه هم خوب مى‏دانست، خيلى‏ها هم مى‏دانستند، خيلى از اشخاص هستند كه دقايق علوم را از همه بهتر مى دانند و آن نورى كه خداى تبارك و تعالى به آنها بايد عنايت بكند نمى فرمايد. آن تهذيب مى‏خواهد، آن زحمت مى‏خواهد، آن رياضت مى‏خواهد. آقا شما كه آمديد وارد شده‏ايد دراين قوم بايد رياضت بكشيد، بايد زحمت بكشيد، بايد مراعات كنيد، محاكمه كنيد نفس خودتان را، شب كه از مطالعه خارج مى‏شويد آخر شب محاسبه كنيد امروز چند تا كار خلاف (نعوذ بالله ان شاء الله كه نيست) امروز چند تا (نعوذبالله) غيبت كردم، به چند تا عالم جسارت كردم.

مى‏دانيد كه اگر يك كلمه، يك كلمه به يكى از مراجع اسلام اهانت بشود، آنها اولياء خدا هستند. بايد هر قدمى كه در راه تحصيل برداشته مى‏شود اگر عرض نكنم دو قدم، لااقل يك قدم هم در باب تهذيب اخلاق، در باب تحكيم عقايد، در باب استقرار ايمان در قلب برداشته شود. اينها تفكر لازم دارد، محاسبه لازم دارد، مراقبه لازم دارد. آقايان بايد مراقبه كنند، بايد مراقبت كنند خودشان را، از صبح تا عصر بايد مراقب خودشان باشند. نفس انسان سركش است، يك آن از آن غافل بشويم (نعوذ بالله) انسان را به كفر مى‏كشد اگر غافل بشود انسان. شيطان راضى نيست به فكر ما، او كفر ما را مى‏خواهد، او مى‏خواهد همه را منتهى كند به كفر، منتها از معاصى كوچك مى‏گيرد و كم كم وارد مى‏كند در بزرگتر و كم‏كم در بزرگتر و كم كم بالاتر تا برسد به آن جا كه خداى نخواسته انسان را منحرف كند اصلا از اسلام. بايد مراقبت كنيد آقا از خودتان، بايد از اول صبح كه از خواب پا مى‏شويد، يا اول اذان يا عشا يا قبل از اذان كه پا مى شويد از خواب طويل بايد مراقب خودتان باشيد. در اين مجتمع بايد مراقبت كرد، در اين اجتماعات، در اين اجتماعات دو تايى، چهار تايى، پنج تايى، ده تايى بايد مراقبت كرد، احترام كرد از بزرگان، احترام كرد از رفقا، احترام كرد از مؤمنين لسان .... (نعوذ بالله) نداد، اشكال مناقشه بيجاانسان نكند. اگر فرض بفرمائيد شما در نظرتان يك كسى يك كارى انجام مى‏دهد يا انجام نمى‏دهند و ناگوار است در نظر شما .... است. نبايد انسان همين طور بدون اين كه توجه كند به مطلبى، يك وقت خداى نخواسته جسارت كند به يك مومنى، به يك مسلمى، به يك طلبه‏اى، به يك اهل علمى، فرضا از اين كه به يك عالمى، فرضاً از اين كه به يك مرجعى. اينها بايد مواظبت كرد، انسان بايد خودش را مواظبت كند، حفظ كند اين جهات را تا موفق بشود.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 125

ايام كهولت، زمان غلبه جنود ابليس در باطن و دشوارى تهذيب نفس.

شما بعدها مسؤوليت بزرگى به عهده شما است. عالم يك شهر بشويد مسؤوليت يك شهر را داريد. ان شاء الله عالم يك مملكت بشويد مسؤوليت آن مملكت را داريد. مرجع يك امت بشويد مسووليت آن امت را داريد. از حالا شالوده اين معنا را كه بتوانيد در اين وقت مسووليت خودتان را و دين خودتان را ادا كنيد، از حالا بايد به فكر اين مطلب باشيد. بخواهيد كه خوب حالا درسمان را مى‏خوانيم و بعدها ان شاء الله بعد از اين كه پير شديم ان شاء الله وارد مى‏شويم در تهذيب اخلاق، اين امكان ندارد، امكان ندارد كه بتوانيد. هر قدر در جوانى انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانى خداى نخواسته مهذب نشد بسيار مشكل است كه در زمان كهولت و پيرى كه اراده ضعيف است و دشمن قوى، اراده انسان ضعيف مى‏شود و جنود ابليس در باطن انسان قوى، ممكن نيست ديگر آن وقت، اگر هم ممكن باشد بسيار مشكل است. از حالا به فكر باشيد، از جوانى به فكر باشيد. الان هر قدمى كه شما بر مى‏داريد رو به قبر است. هيچ، هيچ مطلبى ندارد، هيچ اشكالى ندارد. هر دقيقه‏اى كه از عمر شريف شما مى‏گذرد يك مقدارى به قبر و آن جايى كه از شما سؤالات خواهند كرد و همه مسؤول خواهيم بود، داريد نزديك مى‏شويد. فكر اين مطلب را بكنيد كه قضيه نزديك شدن به مرگ است و هيچ كس هم سند به شما نداده است كه 120 سال عمر بكنيد، 120 ساله نداريم، ممكن است 25 ساله انسان بميرد، ممكن است 50 ساله بميرد يا 60 ساله بميرد، هيچ سندى ندارد، ممكن است همين حالا خداى نخواسته، سندى نيست، بايد فكر كنيد، بايد در اين مطالب تأمل كنيد، مراقبه كنيد. اخلاق خودتان را مهذب كنيد، مهذب‏تر كنيد ان شاء الله، اعمال خودتان را منطبق با اسلام كنيد، با احكام اسلام كنيد تا ان شاء الله موفق بشويد و در تحت بقعه مطهره مولى سلام الله عليه - انوار علم به شما آن علمى كه رضاى خدا در آن است، آن علمى كه نور است، آن علمى كه شما را نزديك مى‏كند به خداى تبارك و تعالى به شما عنايت بشود.آن خودش يك رياضت است و شما هم كه داريد رياضت مى‏كشيد، اين رياضت هم روى آن رياضت.

از خداوند تعالى توفيق همه آقايان را مسالت مى‏كنم . از خداوند تعالى عزت و عظمت اسلام و مسلمين را مسألت مى‏كنم. از خداوند تعالى عزت و عظمت مراجع اسلام را مسألت مى‏كنم. از خداوند تعالى طول عمر مراجع اسلام را مسألت مى‏كنم. از خداى تبارك و تعالى تهذيب اخلاق محصلين را مسألت مى‏كنم.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:45 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 126

تاريخ: 1343

تلگراف امام خمينى به اقاى منتظرى‏

بسم الله ارحمن الرحيم

حال اينجانب بحمدالله بد نيست لكن براى حوزه علميه قم نگران هستم خوف آن است كه اگر غيبت اينجانب طولانى شود آقايان فضلا تزلزل پيدا كنند. از خداوند اصلاح امور را خواستارم. جنابعالى به حضرات افاضل ايدهم الله تذكر دهيد كه اينجانب كمال ميل را دارم كه در بين آنها باشم و در شادى و غم آنها شريك باشم فضلاى اعلام قم كه حقا وفادارى خود را اثبات فرمودند مايه اميد اينجانب مى‏باشند و چشم من به وجود آنها روشن است در اول وقت رفع منع به خواست خداوند تعالى خود را در بين آنها خواهم ديد.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:45 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 127

تاريخ: 3 / 8 / 44

پاسخ امام خمينى به نامه حضرت آيت العظمى نجفى مرعشى‏

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته

به عرض عالى مى‏رساند مرقوم محترم به وسيله آقازاده محترم ايده الله تعالى واصل و موجب تشكر گرديد، سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند تعالى خواستار است. حقاً بايد از مساعى جميله ملت محترم ايران و حضرات مراجع و علماء اعلام و افاضل گرام حوزه‏هاى مقدسه علميه، خصوصا حوزه مقدسه قم تشكر كنم و از خداوند تعالى عظمت و عزت همه را خواستار شوم.

تشرف حقير به اعتاب مقدسه، گر چه فوزى است عظيم، چه از لحاظ زيارت اعتاب مقدسه ائمه اسلام عليهم الصلوة والسلام وچه از لحاظ تشرف به حضور حضرات مراجع عظام و علماء اعلام و افاضل گرام حوزه علميه نجف اشرف و كربلاى معلا و ديگر اعتاب مقدسه لكن اهميت موقف در ايران ايجاب مى‏كند كه در صورت رفع منع از خدمتگزار به ملت محترم و استقلال مملكت به اسرع وقت مراجعت نموده، در غم و شادى ملت محترم ايران عموما و حضرات اعلام خصوصاً شريك باشم. اميد است كه حضرات فضلاء عظام و مشتغلين حوزه‏هاى مقدسه علميه، خصوصاً حوزه قم كما فى السابق به تحصيل علوم دينيه و ترويج ديانت مقدسه ادامه دهند و هيچ گونه تزلزلى به خود راه ندهند. از خداوند تعالى توفيق و تأييد آنها و عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم. از جناب عالى در مظان استجابت دعوات، اميد دعاى خير براى حسن عاقبت خواستار است.

والسلام عليكم ورحمه الله‏وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:45 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 129

پيام امام خمينى در رابطه با شايعه اختلاف بين امام و قشر دانشجو

اخيرا در ايران شايع كرده بودند كه اينجانب اجازه ندادم نماينده دانشجويان مقيم اروپا را كه براى ملاقات من آمده بودند، ملاقات حاصل شود و نيز جمعى كه به نمايندگى از مسلمين مقيم اروپا آمده‏اند، بدون ملاقات برگشته‏اند و از اين قبيل مطالب، با آنكه مطلب خلاف واقع بوده است و ممكن است اين نحو شايعات از دستگاه باشد براى نگران نمودن جوانان دانشگاهى و ايجاد شكاف بين اينجانب و آنها، خوب است رفع اين سوء تفاهم را خود آقايان دانشجويان مقيم اروپا بنمايند، چون دستگاه از اين نحو امور استفاده مى‏كند

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:46 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 130

تاريخ: 1346

پاسخ امام خمينى به نامه اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اروپا

با وجود تمام بليات، بيدارى ملت از خواب چند صدساله مايه سربلندى است.

بسم الله الرحمن الرحيم

اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اروپا

مرقوم آقايان محترم ايدهم الله تعالى از گزارش دهمين جلسه سالانه اتحاديه و رونوشت مكتوب به طلاب محترم علوم دينيه ايدهم الله تعالى واصل و موجب مزيد تقدير و اميد گرديد.

اينجانب در اين لحظات آخر عمر و دست به گريبان بودن با مشقت‏ها و بليات فراوان همه جانبه و نگرانى‏هاى جانفرسا از اخبار ناگوار ايران و روزافزون بودن رنج‏ها و بليات وارده بر ملت نجيب مسلمان و برادران دانشجوى قديم و جديد و وضع رقت‏بار عمومى و فقدان وسايل اوليه زندگى در بسيارى از نقاط و طغيان فساد و بى‏فرهنگ در دستگاه جبار و اشاعه فحشا و بى‏عفتى خصوصاً در مركز كشور و عقب‏افتادگى فرهنگى و اجتماعى و سياسى با لاف‏هاى پوچ فريبكار و مهار كردن منحرفان و استعمارطلبان، مراكز علم و مساجد و محافل مسلمين و مراسم حج بيت‏الله‏الحرام را و سست كردن عقايد اسلامى به واسطه سپاه‏هاى معلوم‏الحال و صرف بيت‏المال بر ضد مصالح اسلام و ملت و تاراج درآمدها و ذخاير ملى و از همه بالاتر سلطه بى چون و چراى دول استعمارگر راست و چپ و عمال خبيث صهيونيستى آنها بر جان و مال ملت و ناامنى عمومى ناشى از سازمان به اصطلاح امنيت و حبس‏ها و تبعيدها و اعدام‏هاى بدون مجوز و غير قانونى جابرانه و شكنجه‏ها و تعزيرهاى وحشيانه غير انسانى و ديگر مصيبت‏ها، از اينكه احساس مى‏كنم طبقات جوانان غيور دانشجوى قديم و جديد داخلى كشور و خارج و روشن‏ضميران ساير طبقات ملت شريف مسلمان ايدهم الله تعالى از خواب گران چند صد ساله كه به نغمه‏هاى خواب‏آور عمال خبيث استعمار بر ملت‏ها غلبه كرده بود، بيدار شده‏اند و در فكر چاره هستند و از پيوستگى دانشجويان مدارس قديم و دانشگاه‏ها و همكارى آنها و ساير طبقات بيدار در اين نهضت مقدس اسلامى كه به خواست خداوند متعال منتهى به قطع ايادى اجانب و استعمارخواهان و غربزدگان خواهد شد، احساس مسرت و سربلندى مى‏كنم.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 131

پيوستگى ملت اساس و زير بناى شكست نهائى چپاولگران.

اين پيوستگى، قدم اول است كه به رغم اجانب و نوكران چشم و زبان بسته آنها، در راه آزادى ملت‏هاى زيردست برداشته شده و اساس و زير بناى شكست نهائى چپاولگران و عمال خبيث كسانى است كه با تبليغات مسمومه ساليان دراز شما برادران و فرزندان ملت را مانند دشمنان ستمگر ملت‏هاى ضعيف، بر مركب آمال به تاخت و تاز و بند كشيدن ملل اسلامى و مكيدن خون آنها با كمال امنيت و آرامش خاطر اشتغال داشتند.

گرايش ملت به اسلام، آتيه درخشانى را نويد مى‏دهد.

اكنون كه مى‏بينم شما فرزندان عزيز شاهراه اساس را يافته و بر پايه وحدت اسلامى به هم پيوسته‏ايد و نور تابناك قرآن مجيد (دستور آزادى ملل ضعيف و راهنماى چگونگى نهضت مردان تاريخ و پيمبران پاك در هر عصرى بر ضد ستمگران و استثمار و استعمار پيشگان) بر قلب شما پرتو افكنده است، به خود نويد مى‏دهم كه به خواست خداى بزرگ آتيه درخشان زندگى نزديكى در انتظار ملل مظلوم است.

از پا ننشينيد تا خفتگان را بيدار سازيد.

بر شما جوانان روشنفكر است كه از پا ننشينيد تا خواب‏رفته‏ها را از اين خواب مرگبار برانگيزانيد و با فاش كردن خيانت‏ها و جنايت‏هاى استعمارگران و پيروان بى‏فرهنگ آنها غفلت‏زده‏ها را آگاه نمائيد و از اختلاف كلمه و تفرقه و هواهاى نفسانى كه راس همه فسادهاست احتراز كنيد و به خداوند تبارك و تعالى روى نياز آوريد كه شما را در اين راه هدايت فرمايد و با جنود فوق طبيعت كمك كند. انه قال ولى قد ير قال الله تعالى و قدس والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله مع المحسنين.

از خداوند متعال قطع ايادى اجانب و عمال آنها و توفيق و تاييد كسانى كه در راه اهداف عاليه قرآن كريم و اسلام عزيز همت گماشته و مردانه قيام كرده‏اند خواستارم.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:46 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 132

تاريخ: 27 / 1 / 46

نامه سرگشاده امام خمينى به هويدا

بسم الله الرحمن الرحيم

لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظيم

جناب آقاى هويدا لازم است نصايحى به شما بكنم و بعضى از گفتنى‏ها را تذكر دهم، چه مختار در پذيرش آن باشيد يا نه. در اين مدت طولانى كه به جرم مخالفت با مصونيت امريكائى‏ها كه اساس استقلال كشور را در هم شكست، از وطن دور هستم و برخلاف قانون شرع و قانون اساسى در تبعيد به سر مى برم، مراقب مصيبت‏هائى كه به ملت مظلوم و بى‏پناه ايران واردشود، بوده‏ام و از آنچه به اين ملت اصيل از ظلم دستگاه جبار مى‏گذرد كم و بيش مطلع شده و رنج برده‏ام.

موجب كمال تاسف است كه نغمه ناموزون اصلاحات شماها تقريبا از حدود تبليغات راديو و روزنامه‏هاى غير آزاد و بعضى نوشته‏هاى مشحون به گزافه تجاوز ننموده و هر روز بر فقر و بيچارگى ملت افزوده مى‏شود و ورشكستگى بازار و بازرگانان محترم روزافزون است. نتيجه اين همه هياهو و تبليغات سر تا پا گزاف، بازار سياه براى اجانب است و ملت را به حالت فقر و عقب‏افتادگى به اسم ملت مترقى، نگهداشتن است. حكومت پليسى شما و اسلاف شما به خواست آنان كه مى‏خواهند ملل شرق به حال عقب‏افتادگى باشند، حكومت قرون وسطائى، حكومت سرنيزه و زجر و حبس، حكومت اختناق و سلب آزادى، حكومت وحشت و قلدرى است. به اسم مشروطيت، بدترين شكل حكومت استبداد و خودسرى و با نام اسلام، بزرگترين ضربه به پيكر قرآن كريم و احكام آسمانى است. با اسم تعاليم عاليه اسلام، يك يك احكام اسلام را زير پاى گذاشته و اگر خداى نخواسته فرصت يابيد، خواهيد گذاشت و با گزافه دعوى تعالى و ترقى، كشور را به حال عقب‏افتادگى نگه داشته‏ايد. اينها حقائق تلخى است كه بايد دنيا را مطلع كنم و انگشت روى بعضى بگذارم تا آنها كه غافل هستند يا تغافل مى‏كنند، احساس وظيفه كنند و از رياكارى‏ها و سالوس‏بازى‏هاى شما گول نخورند.

جشن‏هاى غير ملى كه به نفع شخصى در هر سال چندين مرتبه تشكيل مى‏شود و در هر مرتبه مصيبت‏هاى جانگداز براى اسلام و مسلمين و ملت فقير پاى‏برهنه ايران به بار مى‏آورد، يكى ازآنهاست. با سرنيزه پليس از مردم بيچاره بى‏پناه، خرج‏هاى گزاف آنها گرفته مى‏شود. يكى از جشن‏ها كه من نمى‏توانم اسم روى آن بگذارم جز هوس و شهوت، بازى با احساسات ملت، گفته مى شود چهارهزار ميليون ريال خرج شده است كه نصف آن از خزانه ملت و نصف ديگر بى‏واسطه از بازار و

صحيفه نور جلد 1 صفحه 133

غيره با زور و ارعاب اخاذى شده، خون دل فقرا خرج نامجوئى و خود كامگى است و تا اين ملت در اين حال است و به وظيفه خود و حقوق خود آشنا نشده است، هر روز براى شما عيد و شادى و براى ملت بدبختى و نكبت است. توأم با اين جشن‏هاى ناميمون آنقدر هتك نواميس مسلمين و اسلام بوده است كه قلم را عار است از ذكر آن. شما در كاخ‏هاى مجللى كه هر چند سال تغيير مكان داده و با ميليون‏ها تومان خرج‏هاى گزاف كه تصورش براى ملت ممكن نيست، نشسته‏ايد و مخارج آن را از كيسه اين ملت بدبخت اخاذى نموده‏ايد و ناظر فقر و گرسنگى ملت و ورشكستگى بازار و بيكارى جوانان فارغ التحصيل هستيد، ناظر وضع اختلال فلاحت و زراعت، اختلال وضع بازار و تسلط اسرائيل بر شؤون اقتصادى كشور بلكه به طورى كه گزارش داده اند دخالت اسرائيل در فرهنگ مى‏باشد، ناظر فقدان ضروريات اوليه زندگى در غالب دهات نزديك به مركز، چه رسد به دهكده‏هاى دور افتاده، از قبيل آب آشاميدنى سالم حمام و وسايل بهداشت هستيد، ناظر ترويج فساد اخلاق، سلب امانت و ديانت در اعماق دهكده‏ها هستيد، ناظر تشكيل صندوق به اسم تعاون و اخاذى و غارتگرى مأمورين از دهقان گول خورده و پشيمان هستيد و بالاخره ناظر حبس‏ها و ارعاب‏ها و تهديدهاى غير قانونى هستيد و در خوشى و عياشى و بازى‏هاى خجلت‏آور غوطه خورده و به قبرستانى كه نامش ايران است فاتحه مى‏خوانيد. چطور وجدان خود را راضى مى‏كنيد براى حكومت زودگذر اينقدر چاپلوسى از اجانب كرده، ذخائر ملت را به رايگان يا به مقدارى ناچيز تسليم آنها نموده و ظلم و ستم به زيردستان يعنى ملت بدبخت مى‏كنيد؟ چرا راضى مى‏شويد حكومت خود، ملت خود و مملكت اسلام را عقب افتاده به دنيا معرفى كنيد؟ نقض قانون اساسى سند عقب افتادگى است. رفراندم غير قانونى و در عين حال قلابى سند عقب افتادگى است. آزاد نگذاشتن ملت براى انتخاب وكيل و نصب اشخاص معلوم‏الحال به دستور ديگران، بى‏دخالت ملت دليل ضعف و عقب‏افتادگى است.

شماها مى‏دانيد اگر ملت سرنوشت خود را در دست بگيرد، وضع شماها اين نحو نيست و بايد تا آخر كنار برويد و اگر ده روز آزادى به گويندگان و نويسندگان بدهيد، جرائم شما بر ملا خواهد شد، قدرت آزادى دادن نداريد (الخائن خائف). سلب آزادى مطبوعات و ديكته كردن سازمان به اصطلاح امنيت سند عقب‏افتادگى است. هر چندى جشن گرفتن براى امورى كه در كشورهاى ديگر اسمى از آن نيست با تحميل خرج هاى كمرشكن به ملت، سند ديگرى است. تسليم به خواست‏هاى دولت پوشالى اسرائيل و به خطر انداختن اقتصاد مملكت، سند ضعف و نوكرى است و سند خيانت به اسلام و مسلمين است. اعطاء مصونيت به اجانب، سند بزرگ عقب‏افتادگى و بى‏حيثيتى و تسليم بى‏قيد و شرط است. شما مى‏دانيد با تصويب اين طرح چه خيانتى به اين مملكت و اسلام كرده‏ايد و چه ضربه‏اى به استقلال اين مملكت زده‏ايد؟ البته مخالف اين طرح، خائن و مستحق تبعيد است !!

آقاى هويدا نطق اسف‏انگيزى كه مع‏الاسف طبع شده است متضمن بعضى اعترافات است كه به اساس استقلال كشور لطمه مى‏زند كه اينجانب از تذكرش عار دارم، چرا جلوگيرى از طبع و نشر اين كتابها نمى‏كنيد؟ عمدا با حيثيت اين كشور بازى مى‏كنيد يانمى‏توانيد با اين مغزهاى معيوب ادارك كنيد؟

صحيفه نور جلد 1 صفحه 134

آيا علماء اسلام كه حافظ استقلال و تماميت كشورهاى اسلامى هستند گناهى جز نصيحت دارند؟ آيا حوزه‏هاى علمى غير از خدمت به اسلام و مسلمين و كشورهاى اسلامى گناهى دارند؟ اجانب اينها را سد راه نفوذ خود مى‏دانند و به اضمحلال آنها كمر بسته و شماها مجرى احكام ديگران و محكوم دلار هستيد. كوبيدن حوزه‏هاى علميه و حمله مسلحانه به مدرسه فيضيه و صحن مطهر قم و كشتار دسته جمعى 15 خرداد جز خدمت كوركورانه به صاحبان دلار چه اسمى دارد؟ فشار به مراجع اسلام و علماء اعلام و محصلين حوزه‏هاى علميه و تاخت و تاز به دانشگاه جز خدمت به اجانب چه نتيجه‏اى داشت؟ آنهانمى‏خواهند قرآن كريم و احكام آن حاكم بر ملل اسلام باشد تا ذخائر آنها را به يغما ببرند و كسى حرفى نزند و در عوض آنها را مصونيت دهد، آنها مى‏خواهند ما در بين ملت آزاد باشيم و گويندگان ما آزاد باشند و شماها مع‏الاسف مامور اجرا هستيد، مامور چشم و گوش بسته، مامور بى چون و چرا. حوزه‏هاى علميه، سپاه دانش و اخلاق و درستى بوده و هست به معناى واقعى، نه گزافه و صرف تبليغ. شماها اگر دانش‏دوست هستيد چرا حمله وحشيانه به مراكز دانش مى‏كنيد؟ چرا مدرسه فيضيه و دانشگاه را به خاك و خون مى‏كشيد؟ چرا محصلين علوم دينيه را يك روز راحت نمى‏گذاريد؟ چرا با دانشجويان در خارج و داخل اين نحو معامله مى‏كنيد؟!

آقاى هويدا من وظيفه دارم شماها را نصيحت كنم، شماها از اين ملت و در اين آب و خاك پرورش پيدا كرده و صاحب عناوين شده‏ايد، اينقدر با حيثيت اين ملت بازى نكنيد، به جاى اينهمه گزافه و جنجال، خدمتى به اين سر و پا برهنه‏ها كنيد يا لااقل اينقدر با بهانه‏هاى مختلف آنها را رنج ندهيد، از اين كسبه بى‏بضاعت اينقدر اخاذى نكنيد، اينقدر براى ارضاء شهوات ديگران به علماء ملت و محصلين و دانشجويان فشار نياوريد، با اسرائيل دشمن اسلام و مسلمين، آواره كننده بيش از يك ميليون مسلم بى‏پناه، پيمان برادرى نبنديد، عواطف مسلمين را جريحه‏دار نكنيد، دست اسرائيل و عمال خائن آن را به بازار مسلمين بيش از اين باز نكنيد، اقتصاد كشور را به خاطر اسرائيل و عمال آن به خطر نيندازيد، فرهنگ را فداى هوس ننمائيد، از خداى بزرگ بترسيد، دختران جوان گول‏خورده را به سربازخانه‏ها نبريد، به نواميس مسلمين خيانت نكنيد. آيا اين حقيقت تلخ را كه قبلاً انكار كرديد و گوينده آن را مستحق تعقيب دانستيد، حالا هم كه عمل كرديد انكار مى‏كنيد؟ آيا فجايع جشن بيست و پنجمين سال را و بى‏فرهنگى‏ها كه در آن كرديد منكر هستيد؟

از قهر خدا بترسيد، از قهر ملت بترسيد، با احكام خداى تعالى به نام دين مترقى بازى نكنيد، با اسم قرآن به احكام اسلام لطمه نزنيد، با حوزه دينيه به اسم سرباز وظيفه پوچ بى‏فايده و با خدمتگزاران به فرهنگ و ملت، اين نحو سلوك وحشيانه نكنيد و بالاخره علماء امت را وادار نكنيد كه با شماها به طور ديگر سلوك كنند. اينها شمه‏اى از فجايع شماهاست نسبت به دين و دنياى ملت و گفتنى زياد است، مى‏گويم شايد شماها تنبيه شويد و به خود آئيد شايد مراجع اسلام و علما و خطباء گرامى احساس وظيفه كنند، شايد طبقه جوان و روشنفكر و اصناف مختلف بيدار شده احساس وظيفه كنند، شايد جوامع بشرى و مدعيان

صحيفه نور جلد 1 صفحه 135

بشر دوستى احساس وظيفه كنند، شايد سازمان ملل و غيرآن، بيش از اين به نفع كشورهاى بزرگ راضى نشوند ملل ضعيف پايمال شوند، شايد هيأت حاكمه و دستگاه جبار تا دير نشده به خود آيند. ان ربك لبالمرصاد والله من ورائهم محيط

والسلام على من اتبع الهدى

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:46 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 136

مهرماه سال 47

مصاحبه امام خمينى با نماينده الفتح درباره كمك به مجاهدان الفتح

سوال اول: حضرت پيشواى مجاهد، نظر مبارك درباره دادن وجوه شرعى مانند زكات و سهم امام به مجاهدان شجاعى كه تحت فرماندهى جنبش (فتح) در صفوف نبرد با دشمن و در ميدان شرف مى‏جنگند چيست؟

جواب :

بسم‏الله‏الرحمن‏الرحيم.

اكيدا شايسته و بلكه واجب است كه قسمتى از وجوه شرعى مانند زكوات و ساير صدقات به مقدار كافى به‏اين مجاهدان راه خدااختصاص داد، به مجاهدانى كه در صفوف نبرد و فداكارى به منظور از بين بردن صهيونيسم كافر ضد بشرى مى‏جنگند و براى احيا و اعاده مجد و شرف اسلامى از دست رفته مى‏كوشند و براى گرامى داشتن تاريخ شريف اسلامى نبرد مى‏كنند و بر هر مسلمانى كه به خدا و روز جزا ايمان دارد، واجب است كه تمامى قوا و نيروى خود را در اين راه به كاربرد و سرانجام به احدى الحسنين شهادت يا پيروزى نائل آيد. و بر شماست به خط آتش براى خونخواهى و زدودن لكه ننگ روى آورده و به يارى و مددى از ناحيه خداوند و پيروزى درخشانى كه نزديك است دست يابيد و بشارت دهيد مومنان را كه خداوند پشتيبان هر تصميم مردانه و حق خواهان است. نصر من الله و فتح قريب و بشر المومنين والله من وراء القصد.

برادران ما كه به يارى خداى توانا پيروزى نهائى از آنان است، يعنى مردان برجسته جنبش (فتح )و رزمجويانش نيروهاى (العاصفه) و ديگر فدائيان آزاده مجاهدان راه خداوند كمك به آنان با تمام نيروها و امكانات واجب است. والله ولى التوفيق.

سوال دوم: بعد از فروزان آتش انقلاب مقدس در سرزمين فلسطين و كسب دست‏آوردهاى فراوان انقلابى به رهبرى (فتح) نظر حضرتعالى درباره برادران ما كه در سنگرگاه‏ها و سرزمين‏هاى اشغال شده پايدارى كنند چيست؟

جواب:

بسم الله الرحمن الرحيم.

نخستين و آخرين نظر نسبت به برادران پايدار و رزمجوى ما اينكه به نحو پيگير و خستگى ناپذير به پيكار خويش ادامه دهند، چه آنكه زندگى يعنى آرمان و

صحيفه نور جلد 1 صفحه 137

مبارزه در راه آن (ان الحيوة عقيده و جهاد). مطلبى كه از نظر شيوه تفكر اسلامى هيچ جاى ترديد در آن نيست اين است كه مرگ از اين زندگى ذلت‏بار بهتر است. بنابراين در وضع كنونى براى ما راهى جز ادامه پيكار با همه نيروها و امكاناتمان وجود ندارد تا عزت و شرافت خود و آيندگان را در طول تاريخ با عظمت اسلامى به دست آوريم. و اعدوا لهم مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل ترهبون به عدوالله و عدوكم (هر قدر مى‏توانيد برايشان نيرو و سواره نظام آماده كنيد تا بر دشمن خداوند خودتان چيره شويد. سوره انفال آيه 60 قرآن كريم.) ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم. (اگر خدا را يارى كنيد او هم شما را يارى مى كند و قدم‏هاى شما را استوار مى‏دارد. سوره محمد آيه 7 قرآن كريم). و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مومنين ( سست نشويد، غمگين نشويد، شما برتريد اگر با ايمان باشيد. سوره آل عمران آيه 139 قرآن كريم). و لا تهنوا فى ابتغاء القوم، ان تكونوا تألمون فانهم يألمون كما تألمون و ترجون من الله ما لا يرجون (در جستجوى دشمن سستى مورزيد، اگر شما رنج مى‏بريد آنها نيز مثل شما رنج مى‏برند، شما به خدا اميدى داريد كه آنها ندارند. سوره نسا آيه 104 قرآن كريم) پس اى مردان (فتح) به سوى يارى الهى به پيروزى نزديك بشتابيد و مومنان را بشارت دهيد.

سوال سوم: راجع به توضيح پيكار اوج گيرنده مسلحانه‏اى كه در سرزمين مقدس فلسطين جريان دارد و اقدامات وحشيانه صهيونيستى و نتايج آن كه بر ضد امت عربى و اسلامى به كار مى‏رود نظر شريف حضرتتان را بيان فرمائيد تا خلق مسلمان ما در همه كشورها، كليه نيروهاى مادى و معنوى خود را بسيج كرده، سرانجام در جهاد مقدس شركت نمايند.

جواب :

بسم الله الرحمن الرحيم.

همانطور كه قبلاً خاطرنشان ساخته ايم، اين امر در اين اوضاع و شرايط كه بر اسلام و مسلمين مى‏گذرد امريست واجب. پس از گردن نهادن به احكام مقدس اسلام هيچ امرى‏را بر مسلمانان واجب‏تر از اين‏نمى‏دانم كه با جان و مال خويش در راه گرامى داشتن اسلام به دفاع پردازند. هنگامى كه مى‏بينيد خونهاى برادران و خواهران بى‏گناه شما در سرزمين‏هاى مقدس فلسطين جاريست و هنگامى كه مشاهده مى‏كنيد سرزمين‏هاى ما به دست صهيونيست‏هاى تبهكار ويران گشته، در اين شرائط هيچ راهى جز ادامه جهاد نمى‏ماند و بر همه مسلمانان واجب است كه كمك‏هاى مادى و معنوى خود را در اين جهاد مقدس صرف كنند و خداوند پشتيبان اين اراده است. والله من وراء القصد.

سوال چهارم: اكنون كه دست صهيونيست‏ها در كليه شؤون حياتى ايران مسلمان نفوذ كرده به نظر حضرتعالى بهترين راهى كه ملت مسلمان

صحيفه نور جلد 1 صفحه 138

در ايران براى قطع ايادى صهيونيسم مى‏توانند طى كنند كدامست؟ جواب : بسم الله الرحمن الرحيم.

بهترين راه اين است كه مردم مسلمان ايران با همه امكاناتشان بكوشند داد و ستد خود را با صهيونيست‏هاى‏داخلى و غير از آنان كه در ايران هستند به طور كلى قطع نموده و از لحاظ روحى و مادى آنان را مستأصل و بيچاره نمايند و تمامى روزنه‏هاى حياتى را بر آنان تنگ سازند و عليه آنان به نبرد اقتصادى دست زنند و نيز در ديگر زمينه‏ها با آنان بجنگند تا سرانجام مجبور شوند كليه روابط خود را با ايران و خلق مسلمان آن قطع كنند و در نتيجه ملت ايران بتوانند همه امكانات مادى و معنوى خويش را در اختيار اين مجاهدان آزاده بگذارد. اين شرائط دردناك بر هر مسلمانى لازم مى‏سازد كه كليه نيروهاى خويش را براى آزاد نمودن سرزمين‏هاى اشغال شده و انتقام از اشغالگران به كار برد.

والله ولى التوفيق (و خداوند ضامن موفقيت است.) نكته‏اى كه هيچ جاى ترديد در آن نيست اينكه وظيفه هر فرد مسلمانى كه در دورترين نقاط جهان اسلامى بسر مى‏برد همان وظيفه‏اى است كه خلق مسلمان فلسطين بدان موظفند. المسلمون يد واحده على من سواهم يسعى بذمتهم ادناهم. (مسلمانان به مثابه يك دست واحدند كه در مقابل هر كه جز آنان است برافراشته است و همه در مسؤوليت عمومى يكسانند.) تفرقه‏جوئى و نژادپرستى در كار نيست و بين ملت اسلامى هيچ گونه امتيازى وجود ندارد جز تقوا و پرهيزكارى. ان اكرمكم عند الله اتقيكم و الله حسبنا و نعم الوكيل. (مسلماً گرامى‏ترين شما نزد خداوند پرهيزكارترين شماست و خداوند براى ما كافى است و او چه خوب سرپرستى است.)


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:46 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 139

تاريخ: 18 / 3 / 46

پيام امام خمينى خطاب به دول و ملل اسلامى در مورد خطر اسرائيل و وظائف دول اسلامى

بسم الله الرحمن الرحيم

وظيفه مسلمانان، تحريم و دفع اسرائيل.

كرارا دولت‏هاى اسلامى را دعوت به اتحاد و برادرى نموده‏ام در مقابل اجانب و ايادى آنها كه مى‏خواهند با ايجاد نفاق در بين مسلمين و دولت‏هاى اسلامى ممالك عزيز ما را در تحت اسارت و ذل استعمار نگه دارند و از مخازن معنوى و مادى آنها استفاده كنند.

كرارا دولت‏ها را به خصوص دولت ايران را از اسرائيل و عمال خطرناك آن تحذير نمودم، اين ماده فساد كه در قلب ممالك اسلامى با پشتيبانى دول بزرگ جايگزين شده است و ريشه‏هاى فسادش هر روزى ممالك اسلامى را تهديد مى‏كند، بايد با همت ممالك اسلامى و ملل بزرگ اسلام ريشه‏كن شود. اسرائيل قيام مسلحانه بر ضد ممالك اسلامى نموده است و بر دول و ملل اسلام قلع و قمع آن لازم است، كمك به اسرائيل چه فروش اسلحه و مواد منفجره و چه فروش نفت حرام و مخالفت با اسلام است، رابطه با اسرائيل و عمال آن چه رابطه تجارى و چه رابطه سياسى حرام و مخالفت با اسلام است، بايد مسلمين از استعمال امتعه اسرائيل خوددارى كنند. از خداوند تعالى نصرت اسلام و مسلمين را خواستار است.

والسلام على من اتبع الهدى

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:46 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 140

تاريخ: 21 / 6 / 46

پاسخ امام خمينى به حجت الاسلام سيد محمدرضا سعيدى

بسمه تعالى

خدمت جناب مستطاب سيد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى سعيدى دامت افاضاته، گمان مى‏كنم از جنابعالى يك مكتوب واصل شده باشد كه جواب نداده‏ام، از قرارى كه آقاى منتظرى مرقوم داشته‏اند، فرموده‏ايد چند نامه فرستاده‏ام كه جواب نرسيده است، در هر صورت سلامت و توفيق جنابعالى را خواستار است. اگر قصورى در مكاتبات ميشود، ان شاء الله تعالى در علاقه به امثال جنابعالى ايدكم الله تعالى قصورى نيست، اميد است خداوند تعالى هر چه بيشتر به امثال جنابعالى توفيق خدمت بدهد. از جنابعالى اميد دعاى خير براى حسن عاقبت دارم. والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى

تاريخ: 8 / 4 / 46

پاسخ امام خمينى به حجه الاسلام سيد محمدرضا سعيدى

بسمه تعالى

خدمت جناب مستطاب سيد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى سعيدى دامت افاضاته مرقوم شريف واصل، سلامت و توفيق جنابعالى را خواستار است. ان شاء الله حال مريض‏ها بكلى خوب شود. جنابعالى عيادت از آنها بكنيد، تعويق در معالجه بيش از اين بى‏مورد است از خداوند تعالى سلامت آنها را خواستار است. از جنابعالى اميد دعاى خير براى حسن عاقبت دارم. از سلامت خودتان و حال مريض‏ها مطلعم نمائيد.

والسلام عليكم

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 141

كسب اجازه از امام خمينى در مورد نحوه پرداخت وجوه شرعيه

بسم الله الرحمن الرحيم

محضر مبارك مرجع عاليقدر جهان تشيع حضرت مستطاب آيت الله العظمى جناب آقاى خمينى ادام الله ظله العالى - پس از تقديم عرض سلام و اداء مراسم تحيت محترما معروض مى‏دارد:

بفرمائيد كسانى كه سابقا از حضرتعالى اجازه سهم مبارك امام عليه السلام داشته‏اند و در سال‏هاى گذشته در منابر بياناتى به نفع دستگاه حاكمه و بر خلاف شرع و اعمالى ناشايسته و بر خلاف شرع اقدس از آنها سرزده آيا همچنان بر راه خود باقى هستند و مى‏شود به آنها سهم مبارك امام عليه السلام داد يا خير؟

ادام الله بقاءكم

پاسخ امام :

بسمه تعالى

كسانى كه از دستگاه ظلم تائيد كرده‏اند يا مى‏كنند و بر خلاف شرع مطهر عمل مى‏كنند اگر اجازه‏اى از اينجانب دارند از درجه اعتبار ساقط است و مومنين به آنها از وجوه شرعيه سهم مبارك امام عليه السلام ندهند. اعاذنا الله تعالى من شرور انفسنا

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 142

تاريخ: 4 / 1 / 1347

نامه امام خمينى به استاد مطهرى

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين والصلوة والسلام على محمد و آله الطاهرين و لعنة الله على اعدائهم اجمعين.

و بعد جناب مستطاب عماد العلما الاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مرتضى مطهرى دامت افاضاته، مجازند در امور حسبيه و شرعيه كه در عصر غيبت ولى امر - عجل الله تعالى فرجه - از مقتضاى فقيه جامع‏الشرايط منوط به اذن اوست. فله التصدى لما ذكر مع مراعات الاحتياط و نيز مجازند در اخذ سهم مبارك امام عليه السلام و صرف نصف آن را در مواردى كه براى علو اسلام و ترويج احكام مقدسه و تشييد مبانى دين حنيف مفيد است و ايصال نصف ديگر را نزد حقير براى صرف در حوزه‏هاى مهمه اسلامى و وكيل هستند، در دستگردان نمودن و امهال به مقدار صلاح و اخذ و صرف و ايصال به نحوى كه مذكور گرديد. و اوصيه ايده. الله تعالى بما اوصى به السلف الصالح من ملازمه التقوى و التجنب عن الهوى والتمسك بعروة الاحتياط فى‏الدين و الدنياوارجو من جنابه ان لا ينسانى من صالح دعواته و السلام عليه و على اخواننا المومنين و رحمة الله وبركاته.

روح الله موسوى خمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 143

نامه امام خمينى به استاد مطهرى‏

بسمه تعالى‏

پس از اهداء سلام و تحيت مرقوم شريف واصل، سلامت و توفيق جنابعالى را خواستار، مطالبى كه مرقوم شده است بسيارى از آن مورد نظر بوده است، اميد است توفيق پيدا شود كه از مفاسد جلوگيرى شود. اينكه من از دور بودن شما از حوزه قم و اينطور دور بودن بعضى آقايان كه خوب بود در اين اوضاع آشفته و هرج و مرج حوزه ها از آنها استفاده كنند، من ناراحتيم براى همين مفاسد منتظره است، اشخاصى را كه اسم برده‏ايد اين مشكل را حل نمى‏كنند، اگر به مشكل به واسطه دخالت بعضى از آنها كه طبقه جوان از امثال آنها ناراحت هستند اضافه نكنند، قضيه شورا و اجتماع ارباب حل و عقد نيز عقده‏اى را حل نمى‏كند بلكه چنين اجتماعى محقق نخواهد شد و من تجربه بلكه تجربه‏ها دارم، آنچه در راس مفاسد است همان امر سوم است كه اشاره كرده‏ام كه حوزه از درون تهديد مى‏شود، بايد آن علاج شود و علاجى جز آنكه شخصيت هايى كه مورد قبول باشند و از حيث معلومات قابل عرضه باشند در حوزه‏ها باشند و آنها اين كار را بدست گيرند، شما براى انتخاب اين اشخاص بهتر خبره هستيد و مى‏توانيد اشخاص را پيدا كنيد كه ولو به نحو نوبت، تمام ايام حوزه را اشغال كنند و به تدريج در روحيه‏ى جوانها موثر شوند، من در نامه‏اى كه اخيرا در جواب اتحاديه انجمنهاى اسلامى در اروپا نوشته‏ام به طور تفصيل مسائل اصليه را توضيح داده و راه را نشان داده و مفاسد اين عقيده‏ى فاسد را كه علوم دينيه بلكه فرهنگ جديد نيز بى‏فايده است تذكر داده‏ام و شايد اگر مجالى پيدا شد ضمن پيامى به حوزه قم تفصيل دهم، لكن تذكر تنها كافى نيست و بايد عملا اين انحرافات را جلوگيرى كرد و آن به همت شخصيتها كه از آنجمله شما هستيد بايد انجام گيرد. حضرات آقايان هم كه به حمدالله تنبه پيدا كردند و مسير خود را قدرى عوض كردند، اميد است كه مورد توجه طبقات قرار گيرند و اختلافات و تفرقه‏ها از بين برود يا لااقل تخفيف پيدا كند.

روح الله موسوى خمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 144

تاريخ: 6 / 6 / 1347

پاسخ امام خمينى به نامه گروهى از فدائيان در مورد صرف حقوق شرعيه در راه مبارزه با اسرائيل

بسم الله الرحمن الرحيم

محضر مبارك پيشواى مجاهد و عظيم الشان حضرت مستطاب حجة الاسلام والمسلمين آيت الله العظمى آقاى خمينى ادام الله ظله العالى‏

پيشواى جليل القدر:

از نظر مبارك پوشيده نيست كه دست خيانت و جنايت‏پيشه كفار حزبى يهود بر مسجد اقصى و زمينهاى اسلامى ديگرى مستولى گشته و مسلمانان بى‏گناه آن سامان را آواره بيابان نموده است و اكنون به منظور استخلاص اماكن مقدسه و استرداد زمين‏هاى اسلامى جز مقاومت مسلحانه كه به نام عمليات فدائى خوانده شود، چاره‏اى نيست و در چنين شرائط و زمينه‏اى، آيا مسلمانانى كه توانائى حمل سلاح و جهاد داشته يا آنان كه قدرت كمك مالى با مجاهدين را دارند، مى‏توانند از اين خدمت دينى سرپيچى نموده و اوضاع را ناديده بگيرند؟ و آيا جايز است كه متمكنين در مقابل اين خطر خانمان‏برانداز همچنان آرام نشسته و از براى راندن كفار از زمين اسلامى قدمى برنداشته و اقدامى نكنند؟ و در صورت وجوب مقاومت، آيا جايز است از مورد حقوق شرعيه از قبيل زكوة و غير در مورد مسلح نمودن مسلمانان و تربيت آنان استفاده كرد يا خير؟ متمنى است راى مبارك را در اين باره بيان فرمايند. ادام الله ظلكم

دسته‏اى از فدائيان‏

پاسخ امام :

بسم الله الرحمن الرحيم

قبلاً هم تذكر داده ام كه دولت غاصب اسرائيل با هدفهائى كه دارد براى اسلام و ممالك مسلمين خطر عظيم دارد و خوف آن است كه اگر مسلمين به آنها مهلت دهند، فرصت از دست برود و جلوگيرى از آنها امكان‏پذير نشود و چون احتمال خطر متوجه به اساس اسلام است، لازم است بر دول

صحيفه نور جلد 1 صفحه 145

اسلامى بخصوص و بر ساير مسلمين عموماً كه دفع اين ماده فساد را به هر نحو كه امكان دارد بنمايند و از كمك به مدافعين كوتاهى نكنند و جايز است از محل زكوات و ساير صدقات در اين امر مهم حياتى صرف نمايند. از خداوند تعالى مسئلت مى‏نمايد كه موجب تنبه و بيدارى مسلمين را فراهم فرمايد و دفع شر اعداء اسلام را از بلاد مسلمين بفرمايد.

والسلام على من اتبع الهدى‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 147

تاريخ: 12/8/47

نامه امام خمينى به حجت‏الاسلام سعيدى

بسمه تعالى

به عرض مى‏رساند مرقوم شريف واصل شد، سلامت و بقاى جناب عالى را خواستار است. از زحمات جناب عالى كه با كناره‏گيرى اكثر، باز خود را به زحمت مى‏اندازيد متشكرم. اميد است خداوند تعالى به جناب عالى اجر عنايت فرمايد (انه ولى الفضل) از جناب عالى اميد دعاى خير دارم.

والسلام عليكم

روح الله الموسوى الخمينى

نامه امام خمينى به حجت الاسلام سعيدى

بسمه تعالى‏

خدمت ذيشرافت جناب مستطاب سيدالعلماء الاعلام آقاى سعيدى دامت افاضاته‏

مرقوم محترم واصل، با آنكه گمان مى‏كنم جواب داده‏ام لكن چون در جزء مكتوبات جواب نداده بودم احتمال عدم جواب مى‏رفت و در هر صورت از قرارى كه بعضى از مريدهاى جنابعالى اظهار داشتند بحمدالله تعالى توفيق كامل براى تربيت مومنين و ترويج ديانت مقدسه براى جنابعالى حاصل شده است. من از افرادى مثل شما آنقدر خوشم مى‏آيد كه شايد نتوانم عواطف درونى را آنطور كه هست ابراز كنم. خداوند متعال قادر است كه شماها خدمتگزاران به ديانت را مشمول عنايات خود فرموده و از رحمت خود همه را بهره‏مند فرمايد. من در اين آستان قدس به اسلام و مسلمين عموما و به حضرات علماء اعلام و خدمتگزاران به ديانت مقدسه خصوصاً دعا مى‏كنم و عظمت آنها را از خداوند تعالى در جوار قبر مطهر مولى عليه الصلوة والسلام مى‏طلبم. رجاء آن دارم كه مشمول ادعيه خالصه جنابعالى باشم.

والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 148

تاريخ: 14 / 8 / 47

نامه امام خمينى به حجت الاسلام سعيدى

بسمه تعالى‏

خدمت جناب مستطاب سيد الاعلام و ثقة الاسلام آقاى سعيدى دامت افاضاته

مرقوم شريف واصل، سلامت و توفيق جنابعالى را از خداوند تعالى خواستار است. راجع به مساجد قبلاً هم مطلع شده بودم حتى گفته شد كه براى مسجد سيد عزيزالله هم تعيين شده است ولى صحت آن رانمى دانم. در هر صورت سنگرها را حتى‏الامكان نبايد از دست داد و قيام به وظايف به مقدار امكان لازم است و اگر كوتاهى در آن نكنيم باكى نيست، فرضاً با شكست ظاهرى مواجه شويم، لكن رضاى خداى تعالى را اگر موفق شويم جلب كنيم امور ديگر سهل است. اينجانب لحظات آخر عمر را مى‏گذرانم و از اوضاع عمومى و خصوصى حوزه‏هاى علميه نگران و نمى‏دانم با آن تندروى‏هاى آنها و اين سهل انگارى ماها امر به كجا منجر مى‏شود. والذى يوجب التسكين فى الجمله ان للبيت ربا و اين رشته بحمدالله گسستنى نيست، هر چه باريك شود. شما طبقه جوان مأيوس نباشيد و با اراده و عزم راسخ مهياى خدمت و فرصت باشيد. سلف صالح ما رضوان الله عليهم فرصت عجيبى را در موقع رفتن سلف خبيث از دست دادند و پس از آن هم فرصت‏هائى بود و از دست رفت تا اين مصيبت‏ها پيش آمد و تا اين شجره خبيثه برپاست اميد خيرى نيست از خداوند تعالى اصلاح حال مسلمين و خصوص حوزه‏هاى دينيه و بيدارى آنها را خواهانم. از جنابعالى اميد دعاى خير دارم.

روح الله الموسوى الخمينى





afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 149

پاسخ امام خمينى به نامه آقاى محمد رضا حكيمى

بسمه تعالى

جناب مستطاب ثقة الاسلام محمدرضا حكيمى دامت افاضاته

گر چه جناب آقاى آزرم را ملاقات نكرده‏ام لكن تا اندازه‏اى از روحيات ايشان اطلاع دارم، قبلاً هم پس از انتقال به عراق قطعه شعرى كه حاكى از افكار ايشان تا اندازه‏اى بود ملاحظه نموده‏ام. اينك نيز پيام بلندپايه را ديده و از ايشان تقدير مى‏كنم. اينجانب روزهاى آخر عمر را مى‏گذرانم و مع‏الاسف نتوانستم خدمتى به اسلام عزيز و مسلمين بنمايم، ملت هائى كه با جمعيت بسيار انبوه و اراضى بسيار وسيع و ذخائر بسيار گرانبها و سوابق بسيار درخشان و فرهنگ و قوانين آسمانى در تحت اسارت استعمار با گرسنگى و برهنگى و فقر و فلاكت و عقب‏ماندگى دست به گريبان و در انتظار مرگ نشسته‏اند. دولت‏ها كه به دست استعمار تشكيل مى‏شوند جز در خدمت آنهانمى توانند باشند.

اختلافات موجوده در بين سران دول اسلامى كه ميراث ملوك الطوايفى و عصر توحش است با دست اجانب براى عقب نگاه داشتن ملت‏ها ايجاد شده است، مجال تفكر در مصالح را از آنها سلب نموده است، روح يأس و نااميدى كه به دست استعمار در ملت‏ها حتى در رهبران اسلامى دميده شده است آنها را از فكر در چاره‏جوئى باز داشته است. اميد است طبقه جوان كه به سردى‏ها و سستى‏هاى ايام پيرى نرسيده‏اند با هر وسيله‏اى كه بتوانند ملت‏ها را بيدار كنند، با شعر، نثر، خطابه، كتاب و آنچه موجب آگاهى جامعه است حتى در اجتماعات خصوصى از اين وظيفه غفلت نكنند، باشد كه مردى يا مردانى بلند همت و غيرتمند پيدا شوند و به اين اوضاع نكبت‏بار خاتمه دهند. بايد جوان‏هاى تحصيل كرده از اين هياهوى اجانب خود را نبازند و سرگرم بساط عيش و نوشى كه به دستور استعمار براى آنها و عقب نگه داشتن آنها فراهم شده است نگردند. بايد اشخاص بيدار توليد مثل كنند و هر چه بيشتر هم‏فكر و هم‏قدم پيدا كنند و صفوف خود را فشرده كنند و در ناملايمات پايدار و جدى و قوى الاراده باشند و از تواصى به حق و تواصى به صبر كه دستورى است الهى، غفلت نكنند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواهانم. سلام اينجانب را به آقاى آزرم و هر كس كه در فكر چاره است ابلاغ نمائيد.

والسلام عليكم

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 150

تاريخ: 11 / 10 / 1348

پاسخ امام خمينى به نامه اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان گروه فارسى زبان در اروپا

بسمه تعالى

اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان گروه فارسى زبان در اروپا ايدهم الله تعالى

مرقوم مورخ 23 شهر رمضان المبارك واصل گرديد و از مضمونش مطلع شدم، جاى تقدير و تشكر است كه طبقه جوان تحصيل كرده توجه به اين مسائل دارند و در صدد چاره هستند. مع‏الاسف تاكنون دست خيانت استعمار به وسائل مختلفه فاصله عميق بين طبقه جوان و مسائل ارجمند دين و قواعد سودمند اسلام ايجاد نموده، طبقه جوان را به روحانيين و اينها را به آنها بد معرفى نموده و در نتيجه وحدت فكرى و عملى از بين رفته و راه را براى مقاصد شوم اجانب باز نموده است و تاسف بيشتر آنكه همين دستگاه‏هاى مرموز نگذاشته‏اند طبقه تحصيل كرده به احكام مقدسه اسلام بخصوص قوانين تشكيلاتى و اجتماعى و اقتصادى آن توجه كنند و با تبليغات گوناگون وانمود نموده‏اند كه اسلام جز احكام عبادى مطلبى ندارد، در صورتى كه قواعد سياسى و اجتماعى آن بيشتر از مطالب عبادى آن است. اينجانب اكنون روزهاى آخر عمر را مى‏گذرانم و اميد دارم كه خداوند تعالى به شما طبقه تحصيل كرده توفيق دهد كه در راه مقاصد اسلامى كه يكى از آن قطع ايادى ظالمه و برانداختن ريشه استبداد و استعمار است كوشش كنيد و قوانين آسمانى اسلام را كه براى تمام شؤون زندگى از مبدا وحى نازل شده است و عملى‏تر و سودمندتر از تمام فرضيه‏هاست مطالعه كنيد و در تحت تاثير تبليغات مغرضانه اجانب واقع نشويد. از خداوند تعالى توفيق شما و عظمت اسلام و مسلمين را خواستار است.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نورجلد 1 صفحه 152

تاريخ: 10 / 3 / 1349

پاسخ امام خمينى به نامه اتحاديه انجمنهاى اسلامى دانشجويان گروه فارسى زبان در اروپا

بسمه تعالى

پس از اهداى سلام، پيام ششمين كنگره سالانه اتحاديه واصل شد. توجه نسل جوان به شناسائى و شناساندن چهره واقعى اسلام موجب تقدير است. ما امروز قبل از هر چيز وظيفه داريم تبليغات چند صد ساله اجانب و عمال استعمار را خنثى كنيم. كارشناسان استعمار با كمال تزوير و حيله، با اسم اسلام دوستى و شرق‏شناسى پرده‏هاى ضخيمى بر چهره نورانى اسلام كشيده و اسلام را با معمارى‏ها و نقاشى‏ها، ابنيه عاليه و هنرهاى زيبا معرفى نموده و حكومت‏هاى جائرانه ضد اسلام اموى و عباسى و عثمانى را به اسم خلافت اسلامى به جامعه‏ها تحويل داده‏اند و چهره واقعى اسلام را در پشت اين پرده‏ها پنهان نگاه داشته، به طورى كه امروز مشكل است ما بتوانيم حكومت اسلام و تشكيلات اساسى و سياسى و اقتصادى و اجتماعى آن را بر جوامع بشرى حتى مسلمين بفهمانيم. بايد كوشش كرد و پرده از تبليغات مسموم چند صد ساله اجانب برداشت. شما نسل جوان موظف هستيد غربزده‏ها را از خواب بيدار كنيد و فجايع حكومت‏هاى ضد انسانى آنها و عمال آنها را بر ملا نمائيد و طرز حكومت اسلام را كه مع الاسف بسيار عمر كوتاهى داشت و در همان چند صباح راه و روش اسلام را در ولايت و والى روشن كرد، به جوامع عموماً و به فرزندان اسلام خصوصا گوشزد كنيد و صفوف خود را فشرده‏تر نمائيد.

از خداوند متعال توفيق همه را براى خدمت به اهداف اسلام خواستار است.

والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 154

تاريخ: مرداد 1349

متن تلگراف امام خمينى در پاسخ به تسليت نامه فضلا و محصلين علوم اسلامى در مورد شهادت حجة الاسلام سعيدى

هجوم سرمايه‏داران شرق و غرب براى اسارت ملت مظلوم ايران‏

بسمه تعالى

خدمت عموم فضلا و محصلين حوزه‏هاى عليمه ايدهم الله تعالى‏

حوادث اخير ايران كه قتل فجيع مرحوم سعيدى مترتب بر آنهاست، موجب كمال تاثر است. اين تنها مرحوم سعيدى نيست كه با اين وضع اسف‏انگيز در گوشه زندان از پاى در مى‏آيد بلكه چه بسا افراد مظلوم و بى‏گناه به جرم حقگوئى در سياه‏چال‏هاى زندان مورد ضرب و شتم و شكنجه‏هاى وحشيانه و رفتار غيرانسانى قرار مى‏گيرند. اين خوان يغما كه مدت‏هاست مورد هچوم چپى و راستى قرار گرفته و گاهى با صراحت تقسيم گرديده، اكنون با عناوين ديگر با كمال عوامفريبى نقشه‏كشى شده و مورد تقسيم قرار گرفته است. از طرفى كارشناسان چپى كه مقصود آنها اسارت شرق و ملل اسلامى است به اسم تاسيس كارخانه ذوب آهن ( كه نفع آن براى استعمار و كسب وجهه دستگاه جبار بيشتر از نفعى است كه به ملت مى‏رسد) و از طرف ديگر كارشناسان و سرمايه‏داران بزرگ آمريكابه اسم عظيم‏ترين سرمايه‏گذارى خارجى براى اسارت اين ملت مظلوم به ايران هجوم نموده‏اند، سرمايه‏دارانى كه بنا به نوشته بعضى از روزنامه‏ها هر لحظه از عمرشان ده‏ها هزار دلار قيمت دارد، بايد ديد براى چه منظور در تهران اجتماع مى‏كنند؟ آيا براى غمخوارى و انساندوستى است؟! كسانى كه دنيا را به خاك و خون كشيده‏اند و ده‏ها هزار انسان را براى شهوات به زير خاك كرده‏اند در اينجا دوست صميمى ما هستند؟!! يا نفوذ دولت ايران و عظمت شاه موجب اين امر است؟! (اين را هم همه مى‏دانند) يا سودجوئى سياسى و اقتصادى با دامنه وسيع آن كه پايگاهش ايران و دنبال آن ساير ممالك اسلامى و ديگر ممالك شرقى است از يك طرف و خودباختگى دستگاه ننگين ايران در مقابل استعمار چپ و راست از طرف ديگر موجب اين بدبختى هاست؟

صحيفه نور جلد 1 صفحه 155

ادامه حيات دستگاه جز فقر و فاقه براى ملت چيزى نخواهد گذاشت

ملت ايران بداند كه اگر خداوند متعال به اين دستگاه خودباخته در مقابل اجانب و جبار در مقابل ملت‏ها مهلت دهد، اين آخرين چوب حراج نيست كه به مخازن زيرزمينى و روى زمينى اين كشور زده شده است، بايد منتظر بالاتر باشند، اگر بالاترى باشد. اكنون زراعت، صنعت، معادن، منابع جنگلى و حتى توزيع متاع در سراسر كشور و جلب سياحان را در اختيار آنان خواهند گذاشت و براى ملت ايران جز باربرى و كارگرى براى سرمايه‏داران و ذلت و فقر و فاقه چيزى نخواهد ماند.

بر عموم است كه مخالفت ملت با قراردادهاى استعمارى را به دنيا برسانند.

شما از خواب‏هايى كه براى اين كشورها ديده‏اند اطلاع نداريد، اينجانب كرارا خطر دولت اسرائيل و عمال آن را به ملت گوشزد كردم كه بايد مقاومت منفى كنند و از معاملات با آنها احتراز جويند، اكنون راه را براى مصيبت بزرگترى باز كرده‏اند و ملت را به اسارت سرمايه‏داران مى خواهند در آورند. بر رجال دينى و سياسى و جوانان مدارس دينى و دانشگاه و بر همه طبقات لازم است كه قبل از اجرا شدن اين واقعه و نتايج مرگبار آن اعتراض كنند، به دنيا برسانند كه اين قراردادها مخالف راى ملت است. اينجانب اعلام مى‏كنم هر قراردادى كه با سرمايه‏داران امريكا و ديگر مستعمرين بسته شود، مخالف خواست ملت و مخالف احكام اسلام است، وكلاى مجلسين ايران چون منتخب ملت نيستند راى آنها قانونى نيست و مخالف قانون اساسى و خواست ملت است در اين قضايا بايد با نظارت مقامات بيطرف جهانى رفراندم شود تا خواست ملت معلوم گردد. من قتل فجيع اين سيد بزرگوار و عالم فداكار را كه براى حفظ مصالح مسلمين و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد، به ملت اسلام عموماً و خصوص به ملت ايران تعزيت دهم و از خداوند متعال رفع شر دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار را مسئلت مى‏نمايم.

والسلام على من اتبع الهدى

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 156

تاريخ: 10 / 3 / 1349

پيام امام خمينى به زائرين بيت الله الحرام

بسمه تعالى

خدمت عموم زائرين بيت الله الحرام ايدهم الله تعالى

بعد از ابلاغ سلام و تحيات وافره:

بر ملت اسلام است كه در مراسم حج براى حل مشكلات مسلمين چاره جويند

اكنون كه به واسطه سستى و سهل‏انگارى ملت‏هاى اسلامى چنگال خبيث استعمار تا اعماق سرزمين‏هاى بزرگ ملت قرآن فرو رفته و تمام ثروت و مخازن بزرگ ما زير قشر ملى بودن به كام آنان فرو مى‏ريزد، فرهنگ مسموم استعمار تا اعماق قصبات و دهات ممالك اسلامى رخنه كرده فرهنگ قرآن را عقب زده و نوباوگان ما را فوج فوج در خدمت بيگانگان و مستعمرين در مى‏آورد و هر روز با نغمه تازه، با اسامى فريبنده جوانان ما را منحرف مى‏كند بر شما ملت عزيز اسلام كه براى اداء مناسك حج در اين سرزمين وحى اجتماع كرده‏ايد لازم است از فرصت استفاده كرده به فكر چاره باشيد، براى حل مسائل مشكله مسلمين تبادل نظر و تفاهم كنيد، بايد توجه داشته باشيد كه اين اجتماع بزرگ كه به امر خداوند تعالى در هر سال در اين سرزمين مقدس فراهم مى‏شود شما ملت مسلمان را مكلف مى‏سازد كه در اهداف مقدسه اسلام، مقاصد عاليه شريعت مطهره و در راه ترقى و تعالى مسلمين و اتحاد و پيوستگى جامعه اسلامى كوشش كنيد، در راه استقلال و ريشه‏كن كردن سرطان استعمار همفكر و هم پيمان شويد، گرفتارى‏هاى ملل مسلم را از زبان اهالى هر مملكت شنيده و در راه حل مشكلات آنان از هيچ گونه اقدامى فروگذار نكنيد، براى فقرا و مستمندان كشورهاى اسلامى فكرى كنيد، براى آزادى سرزمين اسلامى فلسطين از چنگال صهيونيسم، دشمن سرسخت اسلام و انسانيت چاره انديشى كنيد، از مساعدت و همكارى با مردان فداكارى كه در راه آزادى فلسطين مبارزه مى‏كنند غفلت نورزيد. بر دانشمندانى كه در اين اجتماع شركت مى‏كنند، از هر كشورى كه هستند لازم است براى بيدارى ملت‏ها بيانيه‏هاى مستدلى با تبادل نظر صادر كرده و در محيط وحى بين جامعه مسلمين توزيع نمايند و نيز در كشورهاى خود پس از مراجعت نشر دهند و در آن بيانيه‏ها از سران كشورهاى اسلامى بخواهند كه اهداف اسلام را نصب عين خود قرار داده، اختلافات را كنار گذاشته براى خلاصى از چنگال استعمار چاره بيانديشند.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 157

اختلافات سران كشورهاى اسلامى عامل اصلى ايجاد مشكله فلسطين‏

اگر سران كشورهاى اسلامى از اختلافات داخلى دست بردارند و با اهداف عاليه اسلام آشنا شوند و به سوى اسلام گرايش پيدا كنند، اين گونه اسير و ذليل استعمار نمى شوند، اين اختلافات سران كشورهاى اسلامى است كه مشكله فلسطين را بوجود آورده نمى گذارد حل شود. اگر هفتصد ميليون مسلم با اين كشورهاى عريض و طويل رشد سياسى داشتند وبا هم متحد و متشكل شده در صف واحد قرار مى‏گرفتند، براى دولت‏هاى بزرگ استعمار ممكن نبود كه در ممالك آنها رخنه كنند، تا چه رسد به مشتى يهود كه از عمال استعمارند.

كوشش عمال استعمار در ايجاد تفرقه بين مسلمين

در اين اجتماع بزرگ حج كه بايد به نفع اسلام و مسلمين بهره‏بردارى شود، با كمال تاسف ديده مى‏شود كه بعضى قلم‏هاى مسموم عمال استعمار براى تفرقه صفوف مسلمين سالها است كه بر خلاف مقاصد صاحب وحى در مركز وحى اوراقى را به اسم الخطوط العريضه و امثال آن نشر مى‏دهند و به مستعمرين كمك مى‏نمايند و مى‏خواهند با دروغ و افتراء يك جمعيت قريب صد و پنجاه ميليون نفرى را از صفوف مسلمين جدا كنند. جاى تعجب است كه حكومت حجاز چگونه اجازه مى‏دهد اين اوراق گمراه كننده در مركز وحى پخش شود. بر ملت‏هاى اسلامى لازم است كه از اين گونه كتاب‏ها و نشريات تفرقه انگيز و استعمارى اجتناب كنند و اين اشخاص مخالف وحدت مسلمين را طرد نمايند و در اين اجتماع مقدس حج اولا در مسائل اساسى اسلام و ثانياً در مسائل خصوصى كشورهاى اسلامى تبادل نظر كرده، ببينند كه در داخل كشورها با دست استعمار و عمال آن بر برادران مسلمان آنان چه مى‏گذرد، اهالى هر كشورى بايد در اين اجتماع مقدس گرفتارى‏هاى ملت خود را به مسلمين جهان گزارش دهند.

شمه‏اى از گرفتارى‏هاى ملت مظلوم ايران

اينك اينجانب به حكم وظيفه، شمه‏اى از گرفتارى‏هاى ملت مظلوم ايران را تذكر دهم تا مسلمين جهان بدانند كه به مردم بى‏پناه اين كشور اسلامى چه مى‏گذرد: آثار شوم استعمار در اين مملكت از ساير ممالك اسلامى بيشتر به چشم مى‏خورد، اسرائيل كه امروز دشمن شناخته شده اسلام و مسلمان‏هاست و مدت‏هاست كه با ملل مسلم در حال جنگ است، به دست دولت خبيث ايران در تمام شؤون اقتصادى، نظامى و سياسى دخالت دارد و بايد گفت ايران به صورت پايگاه نظامى اسرائيل و در واقع امريكا درآمده است. اجانب در اين كشور به تمام معنى مصونيت دارند ولى علماء، دانشمندان، فرهنگيان و ساير طبقات از هيچ ظلمى مصون نيستند، بازرگانان محترم يكى پس از ديگرى ورشكست شده، ظلم و فشار دستگاه حاكمه به شدت هر چه تمامتر گلوى اين ملت مظلوم را مى‏فشارد. اختناق، حبس و زجر قرون وسطائى حكومت‏كند، با اسم سپاه دانش و سپاه بهداشت و ديگر اسامى فريبنده

صحيفه نور جلد 1 صفحه 158

مقاصد شوم استعمار همزمان با اشاعه فحشا در اعماق قصبات و دهات در جريان است، مبارزه با علم و فرهنگ با شدت هر چه بيشتر ادامه دارد و مى‏خواهند ملت بدبخت را به دستور استعمارگران عقب‏مانده نگه دارند. با ادعاى اسلام و تظاهر به مسلمانى كمر به نابودى اسلام بسته و احكام مقدسه قرآن را يكى پس از ديگرى محو و نابود مى‏كنند. علماى اعلام و محصلين علوم اسلامى در تحت فشار عمال استعمار دست و پا زنند. مدارس علوم دينيه، مساجد و محافل اسلامى را مى‏خواهند قبضه كنند و اين برنامه را مقدارى عملى كرده‏اند. با بهانه‏هاى بى‏اساس به دانشگاه‏ها حمله مى‏كنند و جوانان ارجمند را از دانشگاه به زندان و سربازخانه مى‏كشانند حوادث اخير دانشگاه‏هاى ايران و يورش وحشيانه و بى‏رحمانه دستگاه جبار به دانشجويان، سخت ما را متاسف ساخته، اين روش غير انسانى نمونه ديگرى از نقشه‏هاى استعمارگران براى سركوبى دانشگاه‏ها و دانشجويان مى‏باشد. من اين اعمال چنگيزى و قرون وسطائى را شديدا تقبيح مى‏كنم و اطمينان دارم كه دانشجويان غيور وطنخواه هرگز عقب‏نشينى نكرده تسليم نخواهند شد.

ثمرات شوم انقلاب سفيد

اين انقلاب ننگين و خونين به اصطلاح سفيد كه در يك روز با تانك و مسلسل پانزده هزار مسلمان را آنطور كه معروف است از پاى در آورد، روزگار ملت را سياهتر ساخت. زندگى دهقانان و زارعين اسير را بيشتر تباه كرد. اكنون در بسيارى از شهرستانها و اكثر روستاها درمانگاه، دكتر و دارو وجود ندارد. از مدرسه، حمام و آب آشاميدنى سالم خبرى نيست و به حسب اعتراف بعضى از مطبوعات در بعضى از دهات كودكان معصوم را از گرسنگى به چرا مى‏برند ولى دستگاه جبار صدها ميليون تومان از سرمايه اين مملكت را صرف جشن‏هاى ننگين مى‏كند، جشن تولد اين و آن، جشن بيست و پنجمين سال سلطنت، جشن تاجگذارى و از همه مصيبت‏ها بالاتر جشن منحوس دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهى كه خدا مى‏داند چه مصيبت و سيه‏روزى براى مردم و چه وسيله اخاذى و غارتگرى براى عمال استعمار به بار آورده است. بودجه هنگفت و سرسام‏آورى كه در اين امر مبتذل صرف مى‏شود اگر براى سير كردن شكم‏هاى گرسنه و تامين زندگى سيه‏روزها خرج مى‏شد، تا اندازه‏اى از مصيبت‏هاى ما كاست ليكن استفاده‏جوئى و خودكامگى نمى‏گذارد كه اينها به فكر ملت باشند. دستگاه جبار با پول ملت مسلمان براى شاهانى كه در هر عصر ملت‏ها را در زير چكمه‏هاى نظامى خود خرد كرده‏اند، شاهانى كه هميشه با مذاهب حقه دشمنى داشتند، شاهانى كه دشمن سرسخت اسلام بوده و نامه مبارك حضرت رسول (ص) را پاره كردند، شاهانى كه نمونه آنان در عصر حاضر پيش چشم همه است، جشن مى‏گيرد و چراغانى مى‏كند. دنيا بداند كه اين جشن‏ها و عياشى‏ها مربوط به ملت شريف و مسلمان ايران نيست و دائر كننده وشركت كننده اين جشن‏ها خائن به اسلام و ملت ايران مى‏باشند.

من دست عموم ملت اسلام و آزاديخواهان جهان را در راه قطع ريشه استعمار و استعمارگران،

صحيفه نور جلد 1 صفحه 159

استقلال ممالك اسلامى و گسستن زنجيرهاى اسارت مى‏فشارم و از خداوند متعال دفع شر دستگاه‏هاى جبار و عمال كثيف استعمار را مسالت نموده، قبولى اعمال و مناسك عموم را خواستار است.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 160

تاريخ: 1350

متن تلگراف امام خمينى به رئيس جمهور عراق در دفاع از حقوق ايرانيان مقيم ايران

بسم الله الرحمن الرحيم

آقاى رئيس جمهور

پس از اهداى سلام لازم است تذكراتى بدهم كه اميد است به صلاح مسلمين و خصوصاً دولت عراق باشد. در اين عصر كه تمام دولت‏ها حتى دول بزرگ كوشش مى‏كنند كه جلب انظار ملت‏ها را بنمايند و براى خود و ملت خود وجاهت تحصيل كنند و صوت عدالت خود را به اسماع عالميان برسانند، مصلحت نيست كه دولت عراق دست به كارى بزند كه در بين ملت‏هاى آزاد جهان خصوصاً مسلمين انعكاس ناروايى داشته باشد. در عصرى كه دولت ها به انواع تبليغات مى‏خواهند برمتحدين و متفقين خود بيفزايند و ملت‏ها را به بلوك خود منتقل كنند، صلاح نيست دولت عراق ملت‏هاى بزرگ را از خود برنجاند و موجب تبليغ بر ضد خود شود.

ملت ايران خود را از ملت عراق جدا نمى‏داند و در مشكلاتى كه براى اين مملكت اسلامى پيش آمده در رأس مدافعين و مجاهدين بوده است. از مجاهدات علماء ايران و در رأس آنها مرحوم آيت الله سيد محمد كاظم يزدى و مرحوم آيت الله آقا ميرزا محمد تقى شيرازى - قدس سرهما - مدت زيادى نمى‏گذرد. مسلمين به حكم اسلام بايد يد واحد باشند كه بتوانند دست اجانب و مستعمرين را از دخالت در كشور خود قطع كنند. قطع نظر از جهات سياسى ايرانيان از لحاظ اقتصادى نيز به عراق يارى مى‏رسانند. به نظر اينجانب اين عمل با اين شدت و خشونت كه مامورين انجام مى‏دهند در اين سرماى مرگبار كه زنان و اطفال در معرض هلاك هستند، به حيثيات سياسى و به اقتصاد مملكت صدمه مى زند. با توجه به اين جهات و جهات ديگر انتظار مى‏رود كه در اين امر تجديد شود و مراعات اخوت اسلامى كه مورد سفارش اكيد خداوند و حضرت رسول اكرم - صلى الله عليه و آله - است، بشود. والسلام

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:49 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 161

تاريخ 6/2/50

پاسخ امام خمينى به نامه دانشجويان مسلمان مقيم اروپا

بسم الله الرحمن الرحيم

مرقوم مورخ ششم ارديبهشت پنجاه واصل، نظر اينجانب را درباره جلسه ساليانه گروه فارسى زبان در اروپا خواسته بوديد. قبلاً لازم است از توجه نسل جوان تحصيلكرده به امورى كه با دست خيانتكار عمال ارتجاع و استعمار، ساليان دراز مدفون بوده تقدير كنم. اميد است ان شاء الله تعالى اين وسمه عار كه بر جبين غربزدگان در طول مدت تبليغات كليسا نقش بسته است زدوده شود.

پيوند روحانى و دانشگاهى‏

اين جانب با آن كه دوران نقاهت پيرى را مى‏گذارنم و اميدهائى كه داشتم به هيچ يك به دلخواه نائل نشدم لكن از نهضتى كه در سال‏هاى اخير به تاييد خداوند متعال به پا شد و موجب نزديكى قشرهاى تحصيلكرده با علماى دين شد، اميد واثق دارم كه اين نور به خاموشى نگرايد واين شكاف‏هائى كه به دست خائنان سوداگر غرب و شرق براى استعمار ملل اسلام حاصل شده است، با جنبش دنيائى و همه جانبه طبقات تحصيلكرده اعم از روحانى و دانشگاهى از بين برود و با اطلاع از دردها و نابسامانى‏ها به علاج و سازندگى بپردازند.

فرهنگ استعمارى را عقب زده، فرهنگ اسلامى - انسانى را جايگزين آن سازيد.

آنچه مى‏توان گفت ام الامراض است، رواج روزافزون فرهنگ اجنبى استعمارى است كه در سال‏هاى بسى طولانى جوانان ما را با افكار مسموم پرورش داده و عمال داخلى استعمار برآن دامن زده‏اند و از يك فرهنگ فاسد استعمارى جز كارمند و كارفرماى استعمار زده حاصل‏نمى شود. بايد كوشش كنيد مفاسد فرهنگ حاضر را بررسى كرده و به اطلاع ملت‏ها برسانيد و با خواست خداوند متعال آن را عقب زده و به جاى آن فرهنگ اسلامى - انسانى را جايگزين كنيد تا نسل‏هاى آينده با روش آن كه انسانسازى و عدل‏پرورى است، تربيت شوند.

جهت حكومت اسلام را روشن سازيد.

بايد كوشش كنيد تا طرز حكومت اسلام و رفتار حكام اسلامى را با ملت‏هاى مسلمان به اطلاع دنيا برسانيد تا زمينه فراهم شود كه

صحيفه نور جلد 1 صفحه 162

حكومت عدل و انصاف به جاى‏اين حكومت‏هاى استعمارزده كه اساس آن بر ظلم و چپاول است، برقرار شود. اگر قشرهاى جوان از هر طبقه كه هستند جهت حكومت اسلام را كه با كمال تاسف جز چند سالى در زمان پيغمبر اسلام (ص) و در حكومت بسيار كوتاه امير المومنين عليه السلام جريان نداشت، بفهمند، اساس حكومت ظالمانه استعمارى و مكتب‏هاى منحرف كمونيستى و غيره خود به خود برچيده مى‏شود. اين كاخ‏هاى مجلل آسمانخراش و آن كامجوئى رويائى سلاطين جور و حكومت‏هاى باطل كه با دسترنج ملت‏ها فراهم شده‏است مردم را به سوى حزب‏هاى منحرف مى‏كشاند. اگر حكومت اسلام كه رئيسش با رعيت يكسان و دارالحكومه‏اش مسجد روى خاك‏هاى گرم و سلطانش با كفش و جامه كهنه حكومت مى‏كند و ملت در پناه آن با آرامش و در سايه عدل زندگانى مى‏كند روى كار آيد، اساس انحرافات چپ در اصل بر باد مى‏رود.

حفظ استقلال روحى‏بررسى حوادث و احتراز از اختلاف.

بايد كوشش كنيد آنچه را از دست داده‏ايد در طول مدت حكومت‏هاى دست‏نشانده كه مهمتر از همه استقلال روحى است كه لازمه‏اش احساس حقارت در مقابل حكومت‏هاى جور است، باز يابيد.

لازم است حوادثى كه در ممالك اسلامى با دست عمال استعمار مى‏گذرد بررسى دقيق كنيد و بعد از تجزيه و تحليل، ملت‏ها را از نتايج فاسده آنها مطلع نمائيد. بايد حادثه‏سازى‏ها و شايعه‏پردازى‏هائى كه در ممالك اسلامى براى تحكيم اساس حكومت استعمارى است، بررسى دقيق كنيد. لازم است از اختلافات داخلى كه به نظر مى‏رسد اكثرش با دست سازمان‏هاى خيانتكار ايجاد مى‏شود تا با خيال راحت به زندگانى كثيف ظالمانه خود ادامه دهند جدا احتراز كنيد و كسانى كه به اين نحو اختلافات دامن مى‏زنند تقبيح كنيد. بايد فداكارى كنيد در ارجاع مجد و عظمت اسلام كه رأس عظمت معنوى آن است تا در پناه حكومت عدل الهى همه طبقات در رفاه و آسايش زندگى كنند.

از خداوند متعال توفيق و تأييد آقايان محترم را در خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:49 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 165

تاريخ: 6/3/50

بيانات امام خمينى به مناسبت جشنهاى 2500 ساله

بسم الله الرحمن الرحيم

من احساس تكليف مى‏كنم كه در بعضى از فرصت‏ها تذكراتى راجع به گرفتارى مسلمين به آقايان بدهم، شايد آقايان هم براى خودشان احساس تكليف كنند و شايد در صدد برآيند كه آن اندازه‏اى كه مى‏توانند، كمك كنند به برادران مسلمشان ولو كمك به نحو تبليغ باشد، كمك به نحو تلگراف و كاغذ باشد.

هواهاى نفسانى، سرچشمه گرفتارى‏هاى مسلمين.

از اول مسلمين و اسلام گرفتار هواهاى نفسانيه‏اى بوده اند و اين گرفتارى‏ها كه ماالان داريم سرچشمه‏اش همان هواهاى نفسانى بود كه بعد از رسول اكرم (ص) به واسطه آن هواها نگذاشتند كه حكومت حق تشكيل بشود. اگر گذاشته بودند كه حكومتى كه اسلام مى‏خواهد، حاكمى را كه خداى تبارك و تعالى امر به تعيينش فرموده است،رسول اكرم(ص) تعيين فرمود،اگر گذاشته بودند كه آن تشكيلات پيش بيايد، حكومت، حكومت اسلامى باشد حاكم، حاكم منتخب منصوب من قبل الله تعالى باشد،آن وقت مردم مى‏فهميدند كه اسلام چيست و معنى حكومت اسلامى چيست. مع الاسف بعد از رسول الله (ص) منحرف كردند مردم را از آن چيزى كه پيغمبر امر فرموده بود و اتكاء به انحراف در زمان خود هم نبود بلكه زمينه فراهم كردند از براى اين كه تا آخر نشود يك حكومت اسلامى تشكيل بشود.

حكومت امير مومنان، درس عبرتى براى اسلام و مسلمين.

قضيه معاويه از چيزهايى بود كه با دست سابقين، آن مشايخ سابق اين زحمت براى مسلمين و اسلام پيش آمد و از اين اختلاف داخلى كه بدتر از هر نحو اختلافى بود پيش آمد و حضرت امير (ع) مبتلا شد به اين اساسى كه آنها درست كرده بودند و بعد از ايشان هم حكومت از صورت اسلامى به كلى خارج شد و به صورت ملك الملوكى يا شاهنشاهى بيرون آمد و تا آخر هم، تا حالا هم، اسلام به خودش يك حكومت اسلامى مگر يك چند صباحى كه حضرت امير سلام الله عليه - بعد از رسول الله و بعد از آن حرف‏ها متصدى امر شدند، نديد، آن هم با آن همه گرفتارى‏هايى كه پيدا كرد، گرفتارى جنگ جمل،

صحيفه نور جلد 1 صفحه 166

گرفتارى صفين، گرفتارى جنگ خوارج، آن همه گرفتارى‏ها كه بود. معذلك اين چند صباحى كه حضرت امير - سلام الله عليه - حكومت كردند و برنامه حكومتى خودشان را تعيين كردند، همين چند صباح هم براى مسلمين و براى اسلام يك درس عبرتى شد، يك مطلبى شد كه فهميدند كه اسلام يعنى چه، تا اندازه‏اى، همين چند صباح. اگر گذاشته بودند كه در پناه حكومت اسلامى و در پناه اسلام حكومت تشكيل بشود و مردم در پناه حكومت اسلامى باشند، اين همه گرفتارى‏هايى كه از براى ماها الان هم پيش آمده، اينها هم شايد پيش نمى‏آمد. حاكمى كه از طرف خداى تبارك و تعالى تعيين شد از براى امت، آن شخصى بود كه وقتى كه به حكومت رسيد، وقتى كه با او جمع شدند و بيعت كردند بعد از آن خرابكارى‏هايى كه شده بود تا آن روز و بعد از آن مصيبت‏هايى كه براى اسلام پيش آوردند و تا حالا هم فساد آن باقى مانده است، آن شخصى بود كه وقتى كه به حكومت رسيد در حال حكومتش زندگيش از جميع زندگى امثال ماها و شماها طلاب علوم دينيه يا امثال اين بقال‏ها و اين كاسب‏ها، زندگى او پست‏تر بود، يك تكه نان جو بود كه در آخر عمر مباركشان (از قرارى كه گفته شده است) از بس خشك بود حضرت با دستشان نمى‏توانستند بشكنند، با زانو مى‏شكستند آن نان را، با آب تناول مى‏كردند، اين حكومت اسلام بود. مى‏فرمود كه (به طورى كه نقل شده است) من مى‏ترسم كه در يكى از حوالى مملكت من يك وقت يك گرسنه‏اى باشد، يك وقت باشد كه گرسنه در كار باشد، چطور من بخوابم سير و رعيت من يك نفرشان ولو در بعضى از اجزاء مملكت، اينها گرسنه باشد.

آغاز حكومت مولاء على، جشن بسط عدالت.

بالاترين مصيبتى كه بر اسلام وارد شد، همين مصيبت سلب حكومت از حضرت امير سلام الله عليه - بود و عزاى او از عزاى كربلا بالاتر بود. مصيبت وارده بر امير المومنين و بر اسلام بالاتر است از آن مصيبتى كه بر سيدالشهدا - سلام الله عليه - وارد شد. اعظم مصيبت‏ها اين مصيبت است كه نگذاشتند بفهمند مردم، اسلام يعنى چه؟ اسلام حالا هم به حال ابهام دارد زندگى مى‏كند، الان هم مبهم است، الان هم نمى‏دانند مردم كه معنى اسلام چيست؟ حكومت اسلامى چيست؟ اسلام چه مى‏خواسته بكند؟ چه برنامه‏اى اسلام داشته است در حكومتش؟ اين 5 سال حكومت يا 5، 6 سال حكومت حضرت امير، اين با همه گرفتارى‏هايى كه بوده است و با همه زحمت هايى كه از براى حضرت امير فراهم شد، سلبش عزاى بزرگ است و همين 5 ساله و 6 ساله، مسلمين تا به آخر بايد برايش جشن بگيرند جشن براى عدالت، جشن براى بسط عدالت، جشن براى حكومتى كه اگر چنانچه در يك طرف از مملكتش، در يك جايى از مملكتش، براى يك معاهد، يك زن معاهد، يك زحمت‏كش بيايد، يك خلخال از او، از پاى او درآورد، حضرت، اين حاكم، اين رئيس ملت آرزوى مرگ مى‏كند كه مرگ براى من مثلا بالاتر از اين است كه در مملكت من يك نفر زنى كه معاهد هست خلخال را از پايش در آورند. اين حكومت، حكومتى است كه در رفتنش مردم بايد به عزا و سوگوارى بنشينند و براى همين 5 سال و 5 روز حكومتش بايد جشن بگيرند، جشن براى عدالت، جشن براى خدا، جشن

صحيفه نور جلد 1 صفحه 167

براى اين كه اين حاكم حاكمى است كه با ملت يكرنگ است، بلكه سطحش پايين‏تر است در زندگى و سطح روحيش بالاتر از همه آفاق است و سطح زندگيش پايين‏تر است از همه ملت.

معاء مومن و كافر.

ان الذين كفروا يتمتعون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم اين ميزان است، هر كس كه ملاحظه كرد كه در تمتعاتش، در اكل و استفاده‏ها و لذائذش به افق حيوانى نزديك است يعنى مى‏خورد و لذت مى‏برد بدون اينكه تفكر كند كه از چه راهى بايد باشد، حيوان ديگر فكر اين نيست كه حلال است يا حرام است، فكر اين نيست كه امت در گرفتارى هستند يا نيستند، آنهايى كه بدون اين تفكر، بدون يك قانونى، بدون قانون اسلامى تمتع مى‏كنند و مى‏خورند، اينها اكلشان اكل حيوانى است و النار مثوى لهم در روايتى است كه از براى كافر هفت تا معاء است و از براى مومن معاء واحد است. مومن يك معاء بيشتر ندارد و آن معاء قانون است، شكمش را، ساير لذائذش را تطبيق مى‏كند با قانون اسلام، تخلف از قانون اسلام نمى‏كند اما آن كسى كه مؤمن نيست، از راه شهوت مى‏خورد بدون اين كه تطبيق با قانون بكند، اين يك معاء، از راه غضب مى‏خورد بدون اينكه تطبيق بكند با قانون، اين هم يك معاء، از روى هواى نفس مى‏خورد، اين هم يك معاء، مزدوج است بين هواى نفس و لذت و شهوت، بين هواى نفس و غضب، بين غضب و هواى نفس، اين هم سه تا، اين شش تا، مزدوج است از هر سه هواى نفس و غضب و شهوت، مزدوج شد و از راه اينها اكل كرد، اين هفت تا، هفت معاء دارد.مؤمن بيش از يك معاء ندارد و آن معاءش از راه قانون است، اسلام هر چه فرموده است همان يك راه است، اين جور نيست كه به غضب خودش، به شهوت. همه اينها به دست مؤمن ايمان آوردند، همه قوا تابع قوه عقل شدند و عقل هم تابع شرع است. براى يك همچنين حكومتى كه حكومت عقل است. حكومت عدل است، حكومت ايمان است، حكومت الهى است، در رفتنش عزا لازم است و در برقراريش براى همان چند سال حكومت حضرت امير، مسلمين بايد جشن بگيرند.

برپائى جشن‏هاى شاهنشاهى با كمك اسرائيل عليرغم فقر و گرسنگى ملت.

آقا اينهايى كه من عرض مى‏كنم مطلب تصورى نيست، مع الاسف براى من كاغذهايى از ايران مى‏رسد و شكاياتى از ايران راجع به اوضاع مى‏رسد كه دائماً روح من را در عذاب دارد. از شيراز يكى از علماى محترم شيراز سلمه الله نوشته‏اند به اين كه اين جا قحطى واقع شده است در جنوب و عشاير اين جا به قدرى در قحطى و در گرسنگى هستند كه بچه هايشان را در معرض فروش قرار دادند. از فسا يكى از علماى آن جا به من نوشته است به اين كه، باز همان وضع را نوشته است لكن اين تكه آخر را ننوشته است راجع به گرفتارى‏هاى آنها واين كه من (كه يك مثلاً اهل علمى هست ايشان) در فكر افتادم كه با يك زحمتى براى اينها يك نانى، يك لباسى، يك چيزى تهيه كنم، بنده هم اجازه دادم كه از سهم امام اين كارها را انجام بدهند. از تهران به من نوشته‏اند كه در بلوچستان و سيستان و اطراف

صحيفه نور جلد 1 صفحه 168

خراسان، آنجا يك قحطى و گرسنگى‏اى شده است كه مردم هجوم آوردند به شهرهاى بزرگ و از گرسنگى نه حيواناتى دارند و نه حيوان خويش را مى‏توانند ذبح كنند و از گرسنگى اين طور هستند، اطراف مملكت ايران در اين مصيبت گرفتار هستند و ميليونها تومان خرج جشن شاهنشانى مى‏شود.

از قرارى كه يك جايى نوشته بود براى جشن خود شهر تهران 80 ميليون تومان اختصاص داده شده است، اين راجع به خود شهر است. كارشناس‏هاى اسرائيل براى اين تشريفات دعوت شدند. به طورى كه خبر شدم و نوشتند به من، كارشناس‏هاى اسرائيل مشغول به پاداشتن اين جشن هستند و اين تشريفات را آنها دارند درست مى‏كنند. اين اسرائيل كه دشمن با اسلام است و الان در حال جنگ با اسلام است، اين اسرائيل كه مسجد الاقصى را خراب كرد و ديگران مى‏خواستند ترميم كنند و روپوشى كنند جرم اسرائيل را، براى اين اسرائيل نفت از ايران رفته است. از قرارى كه گفته شده است و در راديوهاى بزرگ دنيا گفته شده است كشتى نفت ايران براى اسرائيل كه در حال جنگ با مسلمين است رفته است، اينها كارهايى است كه برايشان بايد جشن گرفت!

مسلمين بايد براى جنايات پادشاهان عزا بگيرند نه جشن.

شاهنشاهى ايران از اولى كه زاييده شده است تا حالا روى تاريخ را سياه كرده است. جنايات شاه‏هاى ايران روى تاريخ را سياه كرده است، برج از سر درست مى‏كردند، سر مردم را مى‏بريدند، قتل عام مى‏دادند بعد برج درست مى‏كردند با آن براى اين شاهان، ما بايد، ملت اسلام بايد جشن بگيرد! - بايد بازار تهران، حتمى است - بازار تهران بايد از سرمايه خودشان بدهند براى اين جشن ها. جشن براى آنى بايد گرفت كه در پناه او مسلمين راحتند، جشن براى آنى بايد گرفت كه براى اينكه يك خلخالى از پاى يك نفر معاهد، معاهده در مى‏آيد، آرزوى مرگ مى‏كند، نه كسى كه اگر يك دفعه يك شعارى برخلاف هواى نفس او داده بشود، بفرستد بريزند در دانشگاه. آقا نوشته‏اند كه دخترها را آن قدر زده‏اند كه پستان‏هاى آنها محتاج به جراحى است، در همين چند وقت واقع شده است و نجف بى‏اطلاع است (گريه حضار) چه فضاحت‏هاى ديگرى كه كردند، قابل ذكرنيست. چرا؟ براى اين كه شعار دادند كه: ما جشن 2500 ساله را نمى‏خواهيم، ما گرسنه هستيم، گرسنگى مسلمان‏ها را حل كنيد، جشن نگيريد، روى مرده‏ها جشن نگيريد. آقا برسانيد به دنيا، چرا نجف اين قدر خواب است؟ ما مسؤول نيستيم؟ تمام كار ما براى مسلمين درس است، فقط همين كه ما درس بخوانيم؟ ما نبايد به درد مسلمان‏ها برسيم؟ ما نبايد اعتراض كنيم كه چرا نفت ايران و اسلام را براى مملكتى كه در حال جنگ با مسلمين است مى‏فرستيد؟ اين اعتراض ندارد؟ نبايد اين گفته بشود؟ براى چه سلاطينى، براى چه سلاطينى جشن بگيريم؟ مردم چه خوشى از سلاطين دارند،براى آقا محمد خان قجر ما جشن بگيريم؟! در زمان خود ما، زمان خود من بوده است اين روسياهى‏هايى كه به بار آوردند. براى كسانى كه در مسجد گوهرشاد مسلمين را آن طور قتل عام كردند كه خون‏هايش به ديوار تا مدتى بود و مسجد را درش را بسته بودند كه كسى نبيند، ما جشن بگيريم؟ براى اينكه 15 خرداد را پيش آورده و به طورى كه

صحيفه نور جلد 1 صفحه 169

گفته‏اند و يكى از علماى قم به من گفت كه در قم 400 نفر را كشته‏اند و روى هم رفته گفته مى‏شود كه 15 هزار مردم را قتل عام كرده‏اند، ما جشن بگيريم؟! براى اينها ما بايد جشن بگيريم؟! خوب‏هاى اينها شقاوت داشتند، يكى از آنهايى كه جزو خوبها حسابش مى‏كنند و شايد فواتح برايش خوانده مى‏شود، براى خاطر اينكه يك وقت به كالسكه او جسارت كرده بود يك فوج گرسنه، در بين راه حضرت عبدالعظيم يك فوج گرسنه‏اى نان خواسته بودند، گرسنه بودند، بيچاره بودند، يك سنگى هم پرت شده بود يا كرده بودند به طرف كالسكه او، گفته بود ايشان كه اينجا فوج را طناب بيندازيد. بردند به طناب انداختند عده كثيرى رابا طناب خفه كردند و يكى از وزراء بزرگ، اطراف ايران رفت اعتراض كرد كه آقا اينها بنده خدا هستند، چرا اين طور مى‏كنيد؟ اين خوب‏هايشانند بدهايشان كه وا مصيبت است ما داريم مى‏بينيم.

اينها با هفت معاء مى‏خورند با هفت معاء، اصلا اعتنا به اين كه يك ملتى است كه اين ملت بايد زندگى بكند، ندارند، هر روز - هر روز نه البته، بسيارى از اوقات به ما مى‏نويسند كه (اجازه بدهيد فلان جا حمام درست كنيم). پس چه شد اين حرف‏هاى شما كه مى‏گوئيد همه ايران در رفاه هستند؟ همه ايران در رفاه هستند و بچه‏هايشان را مى‏فروشند؟ براى گرسنگى در رفاهند همه ايران؟! چه رفاهى الان براى ايران هست؟ بازار ايران را دارند الان چپاول مى‏كنند كه يك مقداريش را خرج اين جشن مفتضحانه بكنند، باقيش هم خودشان مصرف كنند يا مامورين مصرف كنند. سرمايه مردم و مسلمين بيچاره را صرف اين مى‏كنند و از بودجه خود مملكت چقدرها، چقدر ميليون‏ها، ده‏ها ميليون خرج يك همچنين ملعبه‏اى، يك همچنين مضحكه‏اى مى‏كنند، براى چه؟ براى هواى نفس، همين كه گفته بشود كه ما آنيم كه جشن گرفتيم و ما مفاخرمان اين است كه آقا محمد قجر داشتيم، مفاخرمان اين است كه نادر قلى داشتيم. يك آدم مزخرف سفاك اين آدم بود كه خدا مى‏داند چه‏ها بود. اينها جشن دارند؟ مسلمين بايد عزا بگيرند براى اين طور حكومتها، جشن براى او بايد بگيرند كه وقتى كه احتمال اين را مى‏دهد كه در آخر مملكت يك گرسنه‏اى باشد، به خودش گرسنگى مى‏دهد كسى كه كنار مسجد، دارالاماره‏اش و دكة القضاة او، همين مسجد كوفه يك گوشه‏اى از مسجد كوفه دكة القضاة او در آن هست و روى زمين مى‏نشيند و ياكل كما ياكل العبيد ويمشى كما يمشى العبيد.

وقتى هم پيراهن گيرش مى‏آيد پيراهن نو را به قنبر مى‏دهد، پيراهن كهنه را خودش برمى‏دارد و آستينش هم كه بلند است پاره مى‏كند همان طور مى‏پوشد و مى‏رود خطبه مى‏خواند، يك مملكتى هم دارد كه ده مقابل مملكت ايران است، اين جشن دارد.

تكليف علما و روحانيون براى نجات اسلام و مسلمين.

آقا به هوش بياييد، نجف را بيدار كنيد اعتراض كنيد. اگر صد تا تلگراف از نجف برود كه با كمال ادب، آقاى كذا و كذا، اعلى كذا، با كمال ادب، بگويد كه آقا اين گرسنه‏ها را سير كنيد، اين مقدار خرجى كه براى اين امور مى‏خواهى بكنى خرج اين ملت بيچاره گرسنه بكن. خرج اين ورشكسته‏هاى

صحيفه نور جلد 1 صفحه 170

بيچاره بكن كه بعضى از آنها فرار كردند از ايران، در همين جا بعضى هستند، در نمى‏دانم جاهاى ديگر هم بعضى. اگر يك صد تا تلگراف از اينجا، از علماى اينجا، از فضلاى اينجا و از طلاب اينجا برود، اجتماع را تاثير دارد، لكن كو كه يك همچنين چيزى بشود؟ اگر اعتراض نكنند كه چرا اعتراض مى‏كنيد خيلى ما متشكر هستيم. ما تكليف نداريم واقعا؟ ما باز به حال اين ملت بنشينيم نگاه كنيم هر چه سر ملت مى‏آيد، همان برويم حرم حضرت امير و يك دعايى بكنيم، همين مقدار كافى است براى ما؟ يا مايى كه داريم در پناه اسلام و با بودجه اسلام، اين بودجه‏اى كه يك جزئى، جزئيش را به ما مى‏دهند معذلك با بودجه اسلام داريم زندگى مى‏كنيم، براى اسلام يك قدم نبايد برداريم؟ ترته اسلام است؟ خوب آن هم بسيار خوب سر جاى خودش، اما كافى است همين؟ كفايت مى‏كند كه ما جمع بشويم در مسجد كذا و كذا و فقه بخوانيم و اصول بخوانيم لكن غافل باشيم از همه جهات مسلمين؟ غافل باشيم از اينكه اين يهود مى خواهد ممالك اسلامى را قبضه كند تا اين جا برسد، تا همه جا برسد. اين امور را مى‏خواهد خراب كند؟ ما بايد غافل باشيم از اين؟ آن وقت اين كسى كه نفت به اين آدم مى‏دهد مسلم است؟ اين اعتراض ندارد كه آقا نفت، نفت مسلمين را چرا به كفار مى‏دهيد؟ نفت مسلمين را چرا به كسى كه در حال جنگ با مسلمين است مى‏دهيد؟ او جواب دهد (من نوكرم، اين طور فرمودند بايد اطاعت كنم.) نوكر بايد اطاعت كند چاره ندارد. خودش گفت كه مرا، مرا نصب كردند، خود متفقين آمدند در اين جا، در يكى از نطق هايش گفت، گفت متفقين آمدند در ايران و صلاح اين ديدند كه من باشم، كه خاندان كذا باشد. خدا لعنتشان كند با اين صلاحشان.

بر ملت است كه با جشن‏هاى 2500 ساله مبارزه منفى كنند.

كسى كه دست‏نشانده ديگران است، خدمت بايد بكند، نمى‏تواند نكند. هواى نفس است، همه‏اش هواى نفس است. ريختن به دانشگاه جز هواى نفس هيچى نيست، ريختن به مدرسه فيضيه و آن فضاحتى كه در مدرسه فيضيه آورد كه شما خوابش را نديديد، آن بساطى كه در مدرسه فيضيه دادند، سيد جوان را از پشت بام انداختند پائين كه آوردندش منزل ما با كمر افسرده و شكسته، آن قدر عمامه سر تفنگ‏ها كردند، آتش زدند، به جعفر بن محمد جسارت كردند، به قرآن جسارت كردند، ما براى اينها بايد جشن بگيريم؟! جشنى براى ما نمانده است، براى ملت ايران چه جشنى مانده است؟ ملت ايران موظف است كه با اين جشن مبارزه منفى بكند، مثبت نه، لازم نيست، از خانه بيرون نيايند وقتى كه اين جشن‏ها هست، شركت نكنند در جشن ها، جايز نيست شركت كردن در اين جشن‏ها، هر چه مى‏توانند از زير بار اين طور چيزها بيرون بروند.

اگر علماى ايران دسته جمعى اعتراض كنند، همه‏شان را مى‏گيرند؟! همه علماى ايران را مى‏گيرند واعدام مى‏كنند يا تبعيد مى‏كنند؟! اگر از تمام مملكت ايران، علماى ايران كه اقلاً 150 هزار نفر معمم در ايران دارد و آن همه ملا و مرجع و حجت الاسلام و آيت الله دارد، اگر اينها اعتراض كنند و اين مهر سكوت را بردارند و اين امضاء را كه به سكوت آنها امضاء حساب مى‏شود، اين مهر را

صحيفه نور جلد 1 صفحه 171

بردارند، سكوت را بردارند، همه آنها را از بين مى‏برند؟! آنها اگر خواستند از بين ببرند اولش خوب بود مرا از بين ببرند، نبردند از بين صلاحشان نمى دانند، ايكاش صلاحشان بود، من مى‏خواهم چه كنم اين زندگى را، مرگ بر اين زندگى من. آنها خيال مى‏كنند كه من از اين زندگى خيلى خوشى دارم مى‏برم كه تهديد به من مى‏كنند، چه زندگى است كه من دارم، هر چه زودتر بهتر، بيايند، هر چه زودتر بهتر، خوب. عند اكرم الاكرمين انسان مى‏رود، آنجا كريم است، خدا كريم است، لااقل گوش انسان اينطور چيزهايى كه مى‏شنود، هر روز مى شنود، هر روز ناله مردم را مى‏شنود، هر روز اطلاع مى‏دهند كه دخترها را چه كردند، دخترها را كشتند، بعضى‏شان را سر ناهار ريختند آن قلدرها و چماق‏كش‏ها، ريختند سر ناهار، ديگ -نمى‏دانم - جوش را ريختند به سر اين بيچارها، چه، نمى شنود. چه شده است؟ گفتند مثلا مرده باد زيد، زنده باد زيد،اين آدم كشتن دارد؟! گفتند ما جشن 2500 ساله را مى‏خواهيم چه كنيم جشن را آنها بايد بگيرند كه زندگى دارند، آنها بايد بگيرند كه يك حكومتى دارند كه در تحت نظر آن حكومت در رفاه هستند، در پناه هستند. جشن براى حضرت امير بايد بگيرند كه در زير شمشير او مردم در پناه هستند، مردم در امان هستند، هيچ كس نمى‏ترسد در حكومت او الا از خودش، از حكومت نمى‏ترسد.آن روز، حكومت، حكومت عدل است، حكومت عدل ترس ندارد. از خودش انسان بايد بترسد. اما اين جا اين طورى نيست مملكت ما اين طور است كه مردم از خودشان بترسند و همه در فكر اين هستند كه چه وقت مأمور در خانه بيايد، بيگناه است اما خوب چه بكند؟ با احتمال، با احتمال ضعيف، همان طورى كه در زمان حجاج و ابن زياد و اينها بود كه همان احتمال اين معنا را كه شيعه على عليه السلام باشد كافى بود، همان يك احتمال ضعيفى بدهند كه اين مثلا چطور است، اين كافى است براى اين كه او را بگيرند، او را زجر كنند، او را چه بكنند. يك كلمه نصيحت كسى مى‏كند و يك كلمه نصيحت يك كسى منتشر مى‏كند و مى‏گيرند او را حالا معلومى هم نيست از كجا هست. يك كسى يك كلمه در سر منبر حرف مى‏زند، يك كلمه‏اى كه اصلا خيلى هم برخورد ندارد، وآن يك كلمه همان و او را گرفتن و حبس كردن همان، ما موظف نيستيم كه اين جنايات را لااقل ذكرش بكنيم؟!

تا صدا و قلم من مى رسد وظيفه دارم كه بگويم و منتشر كنم

من وظيفه مى‏دانم، چه بكنم من وظيفه مى دانم، وظيفه خودم مى‏دانم كه تذكر به شما بدهم، تا آن اندازه كه صداى من مى‏رسد فرياد كنم، تا آن اندازه‏اى كه قلم من مى‏رسد بنويسم، منتشر كنم. اگر آقايان هم صلاح دانستند، اين امت اسلامى را امت خودشان دانستند، شيعه خودشان دانستند، آنها هم بكنند اگر صلاح دانستند، ان شاء الله خداوند حفظ شان كند. گرفتارى‏هاى مااينهاست، من چه كنم؟ من حالا به شما اخلاق بگويم؟! اساس مسلمين و اسلام را دارند از بين مى‏برند، من براى شما حالا بنشينم تهذيب نفس بگويم؟! مهذب نيستيم كه در فكر نيستيم، اگر مهذب بوديم در فكر بوديم.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 172

از حكومت بخواهيد از اين جشن دست بردارد.

شماها راه داريد و آن اين است كه يكى يك كاغذ بنويسيد، كاغذ كه آن قدر تمبرش پولش زياد نيست ولو مقوله شما كم است لكن يك كاغذ براى خاطر خدا بنويسيد، به حكومت ايران بگوئيد كه آقا اين جشن را دست از آن برداريد، مردم گرسنه‏اند، گرسنه‏ها را سير كنيد.از آقايان خواهش كنيد كه آنها هم خواهش كنند، من نمى‏گويم آنها صحبت بكنند، آنها هم خواهش بكنند، به طور تمنا و خواهش بخواهيد از آقايان، از افاضل اين جا، از علماء اين جا، از مراجع اين جا كه آقا نصحيت كنيد اين حكومت را، اين دارد پدر مردم را در مى‏آورد و اگر به اين افسارگسيختگى باشد مصيبت‏هاى بعد بالاتر است. هر روز اينها كار درست مى كنند، كارشناس دارند براى اين كه ايجاد كنند يك مطلبى را، هر روز جشن درست مى‏كنند و هر روز بساط درست مى كنند، آنچه كه در ذهن من و شما نمى‏آيد بعدها درست مى‏كنند اينها، اگر اعتراض بشود، خواهش بشود، تمنا بشود، به ممالك ديگر اسلام، به اينهايى كه مى خواهند در اين جشن زهر مارى شركت كنند و در خون ملت ايران شركت كنند، به اينها نوشته بشود كه آقا نرويد در اين جشن، اين جشن، جشن كثيفى است، نرويد در اين جشن، شايد تاثير بكند.

به اين ممالك اسلامى بگوئيد كه نرويد در اين جشنى كه اسرائيل دارد بساط جشنش را بپا مى كند يا درست مى‏كند، كارشناس‏هاى اسرائيل در اطراف شيراز دارند بساط جشن را درست مى‏كنند، در اين جشنى كه كارشناس اسرائيل دارند اين عمل را مى كنند، نرويد.

دشمنى اسرائيل با اسلام و قرآن.

اين اسرائيلى كه همين چند وقت پيش از اين، همين اخيرا به قرآن كريم نسبت داد به اين كه جنايت بعضى از امراض در آلمان گردن قرآن است براى اين كه قرآن دستور داده است، در سوره پنجم آيه ششم دستور داده است كه مسلمين وقتى كه مستراح مى‏روند حق ندارند با صابون بعدش دست خودشان را بشويند، بايد حتما با دست محل را چه بكنند و بعدش هم حق ندارند جز با آب بشويند، از اين جهت ميكروب سرايت مى كند به دست و كذ. آن آيه ششم سوره پنجم چه است؟ آيه وضوست و آيه غسل است. اينها، اين هستند، در آلمان يك بساطى درست كرد اين مطلب آن طورى كه نوشتند به بهدارى‏ها، به چه، به چه و اسرائيل نقل كرد اين مطلب را كه به قرآن يك همچنين نسبتى داده است، بعد هم كه اعتراض كردند بعضى از روزنامه‏ها و بعضى از مطبوعات دست‏نشانده آنها درست قبول نكردند، بعضى‏ها هم كه قبول كردند خيلى منتشر نكردند. اسرائيل يك همچنين كسى است كه با اسلام اين طور دشمنى دارد. چند وقت پيش از اين، پارسال بود كه قرآن را تحريف كرده بود، امروز هم كه - در چند وقت پيش ازاين هم - يك همچنين نسبتى به قرآن داده و آن هياهو را بار آورده، خداوند ان شاء الله تائيد كند اين دانشجوهايى كه در خارج هستند، آنها با كمال جديت تكذيب كردند اين معنا را و نوشتند و نشر كردند و ملاقات كردند و با عرض مى‏كنم - سران آنها ملاقات كردند كه مطلب يك مطلب دروغى بوده است و در مطبوعات آنها منتشر كردند. خوب حالا يك همچنين خدمتى چقدر

صحيفه نور جلد 1 صفحه 173

ارزنده است، ببينيد ما تا حالا يك همچنين خدمتى كرديم؟ آنها دانشجوهاى علوم جديده هستند منتها دانشجوى مسلم بيدار، من و شما هم دانشجوى قديم هستيم لكن خواب و گرفتار. اوضاع اين جا كه نبايد يك كلمه صحبت كرد! اصلا صحبت، با مرجعيت منافات دارد! صحبت، با آخوندى اصلاً منافات دارد! آخوند نبايد صحبت كند!

روحانيت بايد در كار دولت دخالت كند.

حضرت امير ملا نبود خطبه‏هاى به آن طولانى داشت؟! حضرت رسول خودشان خطبه‏هاى به آن طولانى دارند، ايشان ملا نبودند؟! وقتى نوبت به ماها مى‏رسد عذرها درست مى‏كنيم براى اين كه ما مى‏خواهيم از زير بار در برويم. شما اين طور تربيت نشويد آقا، شما موظفيد براى اين كه به اسلام خدمت بكنييد موظفيد، خدمت همين نيست كه درس بخوانيد،اين هم يك شعبه است، موظفيد كه گرفتارى‏هايى را كه براى مسلمين پيش مى‏آيد، شما دخالت در آن بكنيد، موظفيد دخالت بكنيد. هى به گوش ما خواندند كه آقا شما چكار داريد با كار دولت، دولت است، نمى دانم چه است، هى به گوش ما خواندند ما هم باورمان آمد كه نبايد دخالت در كار دولت بكنيم، نبايد معارضه بكنيم.

مخالفت اولياء الله با حكام جائر.

از اول تاريخ بشر تا حالا، دولت‏هاى جائر را مقابلشان انبيا ايستاده بودند و علما ايستاده بودند، آنها عقلشان نمى رسيد؟! خداى تبارك و تعالى كه موسى را مى‏فرستد كه اين شاهنشاه را از بين ببر، خداى تبارك و تعالى مثل من و شما نمى‏دانست قضيه را كه نبايد با شاه مخالفت كرد؟! در روايت است كه، طبرى نقل مى‏كند كه ملك الملوك را پيغمبر فرموده است كه منفورترين كلمات است پيش من، يعنى شاهنشاه، اين جزء كلمات منفور است كه به كسى از بشر نسبت داده شده، اين مال خداست. از اولى كه بساط انبيا بوده است تا زمان رسول اكرم تا بعدها زمان ائمه (عليهم‏السلام) مرتب مقابله كردند، توى حبس هم بودند مقابله كردند، موسى بن جعفر توى حبس هم مقابله مى‏كرد، حضرت ابى عبدالله با آن تقيه كذائى و كذائى، آن روايت معموله را مى فرمايد و مقابله مى‏كند با آنها، مقابله مى‏كند با كلام، با تبليغ، تبليغ بر ضدشان مى‏كند، مردم را سوق مى‏دهد به خلاف آنها، معاويه يك سلطانى بود در آن وقت، حضرت امام حسن بر خلافش قيام كرد در صورتى كه آنوقت همه با آن مردك بيعت كرده و سلطانش حساب مى كردند، حضرت امام حسن قيام كرد تا آنوقتى كه مى‏توانست، وقتى كه يك دسته علاف نگذاشتند كه كار را انجام بدهد، با آن شرايط صلح كرد كه مفتضح كرد معاويه را، آن قدر كه حضرت امام حسن معاويه را مفتضح كرد به همان قدر بود كه سيدالشهدا يزيد را مفتضح كرد.

مقابله هميشه بوده است بعدها هم علماى بزرگ هميشه، هميشه علماى بزرگ مخالفت مى‏كردند باقدرت‏ها، هميشه علماى بزرگ مخالفت مى‏كردند براى اين كه مى‏ديدند كه اين مخالفين، قلدرها، بودجه مملكت را خرج عياشى‏هاى فرنگشان و كذا مى‏كنند، قرض مى‏كنند به عهده اين ملت و مى‏روند

afsanah82
07-24-2011, 04:50 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 176

تاريخ: 21/8/50

پيام امام خمينى به ملت شريف ايران در مورد سپاه دين

هدف اصلى دولت‏هاى استعمارگر، محو اسلام و علماى اسلام.

بسمه تعالى‏

خدمت عموم طبقات ملت محترم ايران - ايدهم الله تعالى - پس از اهدا سلام و تحيات كرارا" تذكر داده‏ام كه تنها چيزى كه مى‏تواند سد راه اجانب و دول استعمارگر باشد و نگذارد سلطه بر ذخائر ممالك اسلامى پيدا كنند اسلام و علماء جليل اسلام است و اين حقيقتى است كه در طول تاريخ براى دول استعمارگر ثابت شده است. از نخست وزير اسبق خبيث دولت استعمارگر انگلستان نقل شده است كه تا قرآن بين مسلمين است ما نمى‏توانيم در مقاصد خود پيشرفت كنيم. هدف اصلى دولت‏هاى استعمارگر محو قرآن، اسلام و علماء اسلام است و براى وصول به اهداف استعمارى خود هر چند نغمه‏اى را به وسيله عمال خبيث خود آغاز مى كنند و چهره ضد اسلامى و ضد ملى آنها را ظاهرتر مى‏سازند، چنانكه اخيرا نغمه سپاه دين را از حلقوم كثيف يكى از عمال سرسپرده خود آغاز كرده‏اند.

سپاه دين، عامل استعمار براى كنار زدن علما و محو احكام اسلام.

نغمه سپاه دين در شرائطى ساز مى‏شود كه دستگاه جبار هر روز ضربه‏هاى پيگيرى به پيكره اسلام وارد مى كند و دست جنايتكار اسرائيل را در تمام شؤون اقتصادى سياسى و نظامى ايران باز گذاشته است. بسيارى از علماء اعلام، خطباء عظام، محصلين علوم اسلامى و ملت شريف ايران در زندان، تبعيد و تحت شكنجه به سر مى‏برند و جوانان غيور وطنخواه اعدام و تيرباران مى‏شوند و يا مقدمات محاكمه و اعدام آنها فراهم مى‏شود. اينحانب به ملت محترم ايران اعلام خطر مى‏كنم كه اگر خداى نخواسته ايادى اجانب و دشمنان اسلام در اين مقصد شوم و كمرشكن توفيق پيدا كنند،اولا" علماء اعلام و وعاظ و مروجين اسلام را كنار زده و ثانياً اسلام و احكام آسمانى آن را محو و نابود مى‏نمايند. خطر اين سپاه ناميمون كه بايد در خدمت استعمار، جميع حقائق اسلام را به نفع آنها توجيه و تاويل كند بزرگترين خطرى است كه مسلمين و در راس آنها علماء اعلام با آن مواجه شده‏اند. آنها در تجربه‏هاى طولانى خود فهميدند كه علماء معظم اسلام و وعاظ محترم با مجاهدات پيگير خود ملت‏ها را به نفع اسلام و قرآن سوق داده هيچ‏گاه با تهديد و تطميع به نفع دستگاه جبار و اجانب چپاولگر قدمى

صحيفه نور جلد 1 صفحه 177

برنداشته‏اند و با كمال قدرت پست‏هاى خود را حفظ كرده و مساجد و مجامع را در خدمت قرآن كريم و اسلام عزيز در دست دارند و اگر چند نفر معمم بى‏حيثيت و از خدا بى‏خبر به نفع دستگاه جبار قدمى بردارد، مطرود جامعه علميه و جوامع اسلامى است، لهذا اين نقشه خطرناك را كشيده‏اند تا به خيال باطل خود دست علماء اعلام و مبلغين را كوتاه كرده و اسلام را به وسيله عمال خود بازيچه قرار دهند و اساس ديانت را برچينند تا به مقصد خود كه قبضه كردن تمام ذخائر كشور است برسند و ملت مسلم را عقب مانده و استعمار زده نگه دارند.

حوزه‏هاى علميه حافظ استقلال و تماميت ممالك اسلامى.

بايد ملت اسلام بدانند خدمت‏هائى كه علماء دين به كشورهاى اسلامى در طول تاريخ كرده‏اند قابل شمارش نيست. در همين اعصار اخير، نجات كشور از سقوط قطعى مرهون مرجع وقت (مرحوم ميرزاى شيرازى) و همت علماى مركز بود. حوزه‏هاى علميه و علماء اعلام هميشه حافظ استقلال و تماميت ممالك اسلامى بوده‏اند، خدمت‏هائى راكه با الهام از اسلام براى آرامش و حفظ انتظامات كشورها كرده‏اند عشرى از اعشار آن را دولت‏ها و قواى انتظامى نكردند، با آنكه هيچ تحميلى بر بودجه مملكت نداشته‏اند. در نظر اجانب و عمال خائن آنها بايد اين سنگر شكسته شود تا با خيال راحت به تاخت و تاز و چپاول و عياشى به زندگانى ننگين خود ادامه دهند.

وظيفه مسلمين بخصوص علماى اسلام مخالفت با سپاه دين است.

اينك بر مسلمين غيور و خصوص نسل جوان روشنفكر است كه با كمال جديت از اين نغمه ناموزون خانمانسوز اظهار تنفر كنند و مساجد و محافل دينى را هر چه بيشتر گرم كنند و علاقه خود را به اسلام و علماء اعلام و وعاظ و خطباء محترم دامت بركاتهم بيش از پيش ابراز نمايند و با اين اظهار علاقه مشتى محكم به دهان عمال استعمار خذلهم الله بكوبند.

بر كافه علماء اعلام و وعاظ محترم است كه اگر گلايه‏هائى از هم دارند، ناديده گرفته و خود را مجهز نموده، صفوف خود را فشرده‏تر كرده و در صف واحد در اين امر حياتى چاره‏جوئى كنند و بر آنان و ساير دانشمندان و علاقه‏مندان به اسلام و استقلال كشور است كه ملت مسلمان خصوصاً ساكنين قراء و قصبات را از اين فكر شيطانى كه با نام فريبنده سپاه دين مى خواهند دين و استقلال كشور را پايمال كنند، آگاه سازند و با هر وسيله ممكن مفاسد اين نغمه شوم را به مردم برسانند.

اينجانب از نسل جوان اهل علم و منبرى تقاضا دارم به طبقه بزرگان و علما احترام شايسته نمايند و از حضرات اعلام تقاضا دارم كه با نسل جوان با مهر و عطوفت رفتار فرمايند. رجاء واثق است كه با خواست خداوند متعال عمال خبيث اجانب در اين امر نيز مثل ساير كارهاى ضد اسلامى و ضد انسانى در پيشگاه ملت با شرافت ايران ايدهم الله تعالى مفتضح‏تر شوند. خداوند تعالى حافظ دين‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 178

و حوزه‏هاى دينى است انا نحن نزلنا الذكر و اناله لحافظون از خداوند متعال قطع ايادى استعمار و عامل خائن آن را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:50 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 179

استفتاء از محضر امام خمينى درباره كمك به خانواده زندانيان سياسى‏

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى خمينى دام جهاده

بعد عرض التحيه و السلام

با توجه به فتاوى حضرت آيت الله در رساله شريفه توضيح المسائل در ابواب جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و با توجه به بيانات آن حضرت در موارد عديده راجع به وظيفه شرعى و عرفى همگان از محضر مبارك استفتاء مى‏شود كه آيا مى‏توان از وجوه شرعيه براى كمك به مخارج خانواده زندانيان سياسى استفاده كرد يا خير؟ و در صورت اجازه وجوه شرعيه مذكور در كدام صنف از اصناف قرار خواهند داشت و حدود اين اجازه تا چه ميزان است .

والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين

فتواى امام:

بسم الله الرحمن الرحيم

اشخاصى كه به حسب وظيفه شرعيه الهيه و براى حفظ اسلام و احكام مقدسه آن و صيانت كشورهاى اسلامى از سلطه اجانب خذلهم الله تعالى، قيام به امر به معروف و نهى از منكر با شرائط مقرره آن نموده‏اند و براى آنها در اين انجام وظيفه گرفتارى از قبيل حبس يا قتل پيش آمده است و خانواده آنها محتاج به كمك و سرپرستى هستند، مومنين از هر طبقه موظفند كه با كمال حفظ احترام آنها به كمك و پشتيبانى آنها قيام كنند و حاضر نشوند به خانواده برادران غيرتمند خود سخت بگذرد و مجازند تا ثلث از سهم مبارك امام عليه السلام را در اين مورد صرف كنند.

از خداوند تعالى قطع ايادى اجانب و عمال خائن آنها را خواستار است و توفيق مومنين را در خدمت به اسلام و مسلمين مسئلت مى‏نمايد. انه ولى النعم.

تاريخ :28 شهر رمضان مبارك 1391

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:50 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 181

تاريخ 6/9/50

قسمتى از خطابه امام خمينى در رابطه با اخراج ايرانيان از عراق

بسمه تعالى

بعد از آنكه مصلحت و نظر خواهى خود را به صورت تلگراف به مقامات عراقى رسانيدم، نه تنها جوابى ندادند بلكه با شدت عكس‏العمل نشان دادند .در اين صورت فكرم به اين منتهى شد كه وجودم ديگر در اينجا لزومى ندارد و لذا فردا تذكره‏ام را نزد مقامات رسمى مى‏فرستم و درخواست خروج مى‏نمايم. (گريه حضار) البته من در هر جا كه باشم به ياد برادران و آقايان افغانى‏ها،پاكستانى‏ها، هندى‏ها، عراقى‏ها و ديگر آقايان هستم و همچنان كه در اينجا به آنان توجه داشتم در جاى ديگر هم كه باشم علاقه و ارتباطم با آنان محفوظ خواهد بود و اميدوارم كه آقايان و برادران ايرانى ان شاءالله به سلامت به مقصد برسند و در حوزه‏هاى دينى مستقر شوند و حوزه‏ى دينى را در قم و اگر نشد، در مشهد حفظ كنند و من اميدوارم كه ان شاءالله به زودى به اين حوزه‏ها برگردند و خدواند تبارك و تعالى قادر است كه شما آقايان را كه امروز با اين وضع از اينجا خارج مى شويد با وجود تمامى علاقه‏اى كه به اقامت در جوار اميرالمومنين (ع) و به حفظ اين حوزه داريد، باز به حوزه‏ها بازگرداند.

در هر صورت ديگر براى من ناگوار است كه در اينجا باشم در حالى كه دوستان من به اجبار دارند مى‏روند و برادران دينى ما را با اين وضع دارند اخراج مى‏كنند، در صورتى كه شنيده‏ام زمانى كه تصميم داشتند يهوديان مقيم عراق را اخراج كنند به آنان شش ماه مهلت دادند و جلسه‏اى ترتيب دادند تا زير نظر هيئتى اموال آنان عادلانه به فروش برسد و وجه حاصله در اختيارشان قرار گيرد ولى با شما آقايان و شيعه و ايرانيان اينطور رفتار مى‏كنند و در كشورى كه با مسلمين اينطور رفتار مى‏نمايند، با مجاورين قبور ائمه (ع) اين وضع معامله مى‏كنند، اقامت براى من دشوار است بنابراين فردا گذرنامه‏ها را مى‏فرستم و از مقامات مربوطه مى‏خواهم كه به ما اجازه خروج از عراق و حركت به سوى لبنان را بدهند تا به لبنان برويم و همچنان كه شهيدين در آنجا به شهادت فائز شدند، ما هم بلكه ان شاءالله به اين فيض برسيم (گريه شديد حضار). انعكاس بدرفتارى و خشونت مقامات عراق و ايران در دنيا به نفع شما خواهد بود چون در عالم منعكس خواهد شد كه با ما در ايران و عراق چگونه معامله مى‏كنند و وضع يك دسته شيعه در ايران آنطور و در عراق اينگونه است . هم اكنون در اين سرماى سخت ايران وضع اين مردم در به در، اين كسبه و تجار و كارگران و بيچارگانى كه از اينجا رانده شده‏اند، خيلى بدتر از شماست و من براى آنها بسيار متاسفم، اينها با زن و بچه در سرحد ايران گرفتار كسانى هستند كه با آنان بدتر از اين معامله مى‏كنند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:50 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1صفحه 182

تاريخ: 2/10/50

بيانات امام خمينى در مورد نقش حوزه‏هاى علميه در حفظ و صيانت از اسلام

بسمه تعالى شانه

نتايج هجرت رسول اكرم (ص)

برنامه رسول اكرم (ص) قبل از مهاجرت به مدينه، روزهائى كه در مكه بسر مى‏برند فقط تبليغ الى الله و معرفى ذات مقدس حق تعالى و معرفى اسلام بود، ياورانى نداشتند تا بتوانند با كمك آنان با مشركين بجنگند و اسلام را گسترش دهند و همانطور كه در قرآن ملاحظه مى‏فرمائيد سوره‏هايى كه در مكه نازل شده فقط جنبه پند و موعظه و معرفى اسلام را دارد و از جنگ و جدال صحبتى نيست و متن احكام در آن كمتر ذكر شده و آن روز كه حضرتش با آن وضع شكست خورده و ناگوار از مكه خارج گرديد، افراد عادى كه سطحى فكر مى‏كنند نمى‏توانستند پيش‏بينى كنند كه اين مهاجرت چه مصالحى به دنبال خواهد داشت، لكن وقتى كه به مدينه تشريف بردند معلوم شد چه نتايجى بر هجرت ايشان مترتب بود و چگونه توانستند اسلام را در مدينه گسترش دهند و يارانى پيدا كنند، بالاخره با فتح و ظفر به مكه باز گشتند، به آن گونه كه بزرگان قريش نزد آن حضرت خاضع شدند و حضرت هم آنان را آزاد ساخت.

اكنون اگر چه عده كثيرى از ايرانيان بر اثر اختلافى كه بين دولتهاست وجه المصالحه شدند و با اين وضع فجيع از اين مملكت بيرونشان مى‏ريزند لكن ممكن است مصالح بزرگى در كار باشد كه ما نمى‏دانيم و خداوند تعالى همانطور كه حضرت رسول اكرم (ص) را فاتح و غالب به مكه برگردانيد، شما را به اين حوزه‏ها بازگرداند و روزى برسد كه نجف بيش از حالا قوى باشد. ما اطمينان داريم كه دير يا زود حوزه علميه به حال اول خود باز مى‏گردد و شما ان شاءالله اگر به وظايف دينى و علمى خود عمل كرديد باز به نجف برميگرديد. بار علم بار سنگينى است كه به عهده شماست، آن طور نيست كه تنها وظيفه شما تحصيل مشتى الفاظ و مفاهيم باشد بلكه حفظ اسلام و احكام اسلام است كه به شما سپرده شده و شما امين وحى الهى هستيد و بايد در ضمن تحصيل علم مشغول تهذيب نفس هم باشيد و چنانكه غير را تبليغ مى‏كنيد نفس خود را هم اصلاح نمائيد، وظائف خود را فراموش نكنيد، با هم صلح و صفا داشته باشيد، دسته‏بندى و اختلافات را كنار بگذاريد، باهم برادر باشيد، با روح واحد و صفاى باطن براى اسلام كار كنيد.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 183

ملت‏ها پشتوانه حوزه‏هاى علميه.

شما اهل علم هستيد و همه از يك ريشه و ورق يك شجره مى‏باشيد و اگر شما به عهد خود وفا كنيد، خداى تعالى هم وفاى به عهد خواهد كرد و شما را به حوزه‏ها باز خواهد گردانيد و ان شاءالله باز در اينجا يكديگر را ملاقات مى‏كنيم و اگر من كه روزهاى آخر عمرم را مى‏گذرانم در ميان شما نبودم، شما هستيد و بار ديگر در اينجا مجتمع خواهيد شد.

در هر صورت مساله زوال حوزه در كار نيست، حوزه سرجايش باقى خواهد بود و صرفنظر از جنبه‏هاى معنوى و الهى، اصولا" از نظر موازين طبيعى هم زوال حوزه‏هاى علميه ممكن نيست زيرا حوزه‏ها مورد توجه تمام مسلمين بخصوص شيعه مى‏باشد و پشتوانه آن ملتها هستند و آنچه ملتها پشتيبانش باشند دولت‏ها نمى‏توانند با آن مبارزه كنند، دولت‏ها زودگذرند و عمرشان كوتاه است، پشتوانه نجف ملتهاى بزرگند و از اين جهت محفوظ خواهد بود. اكنون در حوزه‏هاى ما محصلين افغانى، پاكستانى، هندوستانى، عراقى و ديگر ممالك عربى مشغول تحصيلند و اين دولت كه اصلا" نمى‏توان نام آن را دولت گذارد قدرت ندارد كه در برابر ملت‏ها ايستادگى كند و اگر با من و شما معارضه نمايد با ملت‏ها نمى‏تواند معارضه كند.

سنگر حوزه‏ها را حفظ كنيد.

اگر آقايان ايرانى را اخراج كردند ديگر آقايان كه از ممالك ديگرند بايد بايستند و به وظايف دينى خود اهميت دهند.

مثل شما مثل فوج‏هاى سربازى است، اگر دشمن به فوجى حمله كرد و آنان را شكست داد فوج‏هاى ديگر پا برجا مانده و جاى گروه‏هاى از بين رفته را مى‏گيرند. دشمن از خدا مى‏خواهد كه وقتى يك گروه سرباز را از پاى در آورد بقيه پا به فرار گذاشته ميدان را خالى كنند. آقايانى كه از ديگر ممالك در اينجا هستند بايد پا برجا باشند و به تحصيل علم و تهذيب نفس ادامه دهند و اگر مراجع و من كه يكى از طلاب هستم از اينجا رفتيم باز لازم است كه آقايان بمانند و به وظائف خود عمل نمايند، البته رفتن من روى مصالحى است كه ممكن است بسيارى ندانند ولى ديگر آقايان بايد باشند و سنگر را خالى نكنند.

غلبه هميشه با مظلوم است.

چنان كه ما سابقا"ديديم حوزه قم به هم خورد، چه به هم خوردنى، عده معدودى پريشان حال كه هميشه تحت فشار و آزار بودند استقامت كردند، طولى نكشيد كه ورق برگشت ظالم سابق را بردند و حوزه به هم ريخته آن روز به صورت حوزه پنج شش هزار نفرى امروز درآمد.... شما غالبيد مغلوب نيستيد. اگر تاريخ ظلمه و ستمديدگان دنيا را مطالعه كنيد مى‏بينيد كه غلبه هميشه با مظلوم است. معاويه با آن قدرت و عظمت و بساطى كه داشت از بين رفت و امروز در شام كه مركز سلطنت او بود حتى از

صحيفه نور جلد 1 صفحه 184

قبر او خبرى نيست ....

... اين كسبه بيچاره، آنهائى كه ساليان دراز در عراق بوده‏اند و ابدا" در ايران علقه‏اى ندارند، دوست و آشنا و خويشاوندى ندارند وضع آنها بسيار مايه تاسف است و اميدوارم ملت ايران با آنها خوش رفتارى كنند. آنها مهمانند و من انتظار دارم كه ملت شريف و مسلمان ايران با مهمانان و برادران خود مهربان باشند، به آنان پناه دهند، منزل و پوشاك و غذا بدهند، گرفتارى‏هايشان را برطرف نمايند و مهمتر آنكه آنانى را كه به اوضاع ايران آشنا نيستند آشنا كنند. شما آقايان كه به ايران مى‏رويد سلام مرا به برادران ايرانى ابلاغ كنيد و بگوئيد فلانى از شما استدعا دارد كه نسبت به برادران راند شده از عراق كه شايد جمعيتشان حدود صدهزار نفر باشد و در بلاد ايران متفرق مى‏شوند تا مى‏توانيد مستقيما" كمك كنيد و خوش‏رفتارى كنيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 185

تاريخ: 22/4/51

پاسخ امام خمينى به نامه دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا و كانادا

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت دانشجويان مسلمان مقيم آمريكا و كانادا ايدهم الله تعالى مرقوم محترم شما واصل شد.

مجاهدات و كوشش‏هاى خستگى ناپذير شما جوانان روشن ضمير مسلمان در راه درك صحيح اسلام و شناسايى حقيقت قرآن كريم، موجب اميدوارى و خرسندى مسلمانان بيدار است اينجانب با قدردانى از روح اسلامى و حقيقت جوئى شما جوانان غيور با ايمان لازم است متذكر شوم كه در پيمودن اين راه مقدس، بس با مشكلات و خطرات مواجه هستيد و دست‏هاى مرموز دشمنان اسلام از هر طرف جهت باز داشتن شما از نيل به مقصد كوشش خواهند كرد.

بسيج استعمار براى نابودى اسلام

عوامل و ايادى استعمار كه مى‏دانند با آشنايى ملتها بخصوص نسل جوان تحصيلكرده به اصول مقدسه اسلام، سقوط و نابودى استعمارگران و قطع دست آنان از منافع ملتها و كشورهاى استعمار شده قطعى خواهد بود، به كارشكنى پرداخته و مى‏كوشند كه با سمپاشى‏ها و مشوب ساختن اذهان و افكار جوانان، از جلوه‏گر شدن چهره تابناك اسلام جلوگيرى نمايند و با عناوين فريبنده و مكتب‏هاى رنگارنگ، جوانان ما را منحرف سازند. بر شما جوانان مسلمان لازم است كه در تحقيق و بررسى حقايق اسلام در زمينه‏هاى سياسى، اقتصادى، اجتماعى و غيره اصالت‏هاى اسلامى را در نظر گرفته و امتيازاتى كه اسلام را از همه مكاتب ديگر جدا مى‏سازد، فراموش نكنيد. مبادا قرآن مقدس و آئين نجاتبخش اسلام را با مكتب‏هاى غلط و منحرف كننده‏اى كه از فكر بشر تراوش كرده است خلط نمائيد.

بايد توجه داشته باشيد تا روزى كه ملت اسلام پايبند اين مكتبهاى استعمارى مى‏باشد يا قوانين الهى را با آن مقايسه مى‏كند و در كنار هم قرار مى‏دهد روى آسايش و آزادى نخواهند ديد و اين مكتب‏هائى كه از چپ و راست به ملت اسلام عرضه مى‏شود فقط براى گمراهى و انحراف آنان است و مى‏خواهند مسلمانان را براى هميشه خوار و ذليل و عقب مانده و اسير نگه دارند و از تعاليم آزاديبخش قرآن كريم دور سازند. استعمار چپ و راست دست به دست هم داده براى نابودى ملت اسلام و كشورهاى اسلامى كوشش مى‏كنند و در راه اسير كردن بيشتر ملت‏هاى مسلمان و غارت سرمايه

صحيفه نور جلد 1 صفحه 186

سرشار و منابع طبيعى آنان، با يكديگر سازش كرده‏اند. اسرائيل با تباهى و همفكرى دولت‏هاى استعمارى غرب و شرق زائيده شد و براى سركوبى و استعمار ملل اسلامى به وجود آمد و امروز از طرف همه استعمارگران حمايت و پشتيبانى مى‏شود. انگليس و آمريكا با تقويت نظامى و سياسى و با گذاشتن اسلحه‏هاى مرگبار در اختيار اسرائيل، آن را به تجاوزات پى‏درپى عليه اعراب و مسلمين و ادامه اشغال فلسطين و ديگر سرزمين‏هاى اسلامى تحريص و وادار مى‏سازند و شوروى با جلوگيرى از مجهز شدن مسلمانان و با فريب و خيانت و سياست سازشكارانه، موجوديت اسرائيل را تضمين مى‏نمايد. اگر دول اسلامى و ملل مسلمان به جاى تكيه به بلوك شرق و غرب به اسلام تكيه مى‏كردند و تعاليم نورانى و رهايى بخش قرآن كريم را نصب عين خود قرار داده و به كار مى بستند، امروز اسير تجاوزگران صهيونيسم و مرعوب فانتوم امريكا و مقهور اراده سازشكارانه و نيرنگ بازى‏هاى شيطانى شوروى واقع نمى‏شدند.

دورى دول اسلامى از قرآن كريم، ملت اسلام رابه اين وضع سياه نكبت‏بار مواجه ساخته و سرنوشت ملتهاى مسلمان و كشورهاى اسلامى را دستخوش سياست سازشكارانه استعمار چپ و راست قرار داده است.

در شناسايى و شناساندن اسلام جديت كنيد.

بر شما جوانان ارزنده اسلام كه مايه اميد مسلمين هستيد لازم مى‏باشد كه ملتها را آگاه سازيد و نقشه‏هاى شوم و خانمانسوز استعمارگران را برملا نمائيد، در شناسايى اسلام بيشتر جديت كنيد، تعاليم مقدسه قرآن را بياموزيد و به كار بنديد، با كمال اخلاص در نشر و تبليغ و معرفى اسلام به ملل ديگر و پيشبرد آرمان‏هاى بزرگ اسلام بكوشيد، براى پياده كردن طرح حكومت اسلامى و بررسى مسائل آن اهتمام بيشترى به خرج دهيد، مهذب و مجهز شويد، متحد و متشكل شده و صفوف خود را فشرده‏تر سازيد، هر چه بيشتر همفكر و انسان فداكار بسازيد، از برملا كردن نقشه‏هاى دستگاه جبار ايران عليه اسلام و مسلمين غفلت نورزيد، صداى برادران رنجديده و مسلمان ايران را به دنيا برسانيد و با آنان همدردى كنيد، به وحشيگرى‏ها، آدمكشى‏ها قانون شكنى‏ها و ديگر جناياتى كه پيوسته در ايران جريان دارد اعتراض نمائيد، باشد كه به يارى خداوند موجبات استقلال و آزادى ملت اسلام و دفع ظلم دستگاه‏هاى جبار و نوكران استعمار فراهم آيد و خطراتى كه امروز متوجه اسلام و مسلمين مى‏باشد، برطرف گردد. سلام مرا به همه كسانى كه براى اسلام و در راه اسلام تلاش مى‏كنند ابلاغ نمائيد. والسلام عليكم و رحمه الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 189

تاريخ: 20/6/51

پيام امام خمينى به ملت ايران

بسمه تعالى

انتقام رژيم از اسلام و هواداران آن

خدمت عموم ملت محترم ايران و خصوص حضرات روحانيون و فضلا و محصلين حوزه‏هاى علميه ايدهم الله تعالى پس از سلام و تحيات وافره:

گرفتارى‏هاى ملت محترم ايران و خصوص طبقه جوان روحانى و دانشگاهى در چنگال رژيم غير قانونى و سرسپرده ايران موجب كمال تاسف است . سربازى بردن علما و روحانيون به جرم اظهار تاثر از رفتار غير قانونى و غير شرعى دستگاه جبار و ابراز تنفر از زجرها، شكنجه‏ها، اعدام‏ها تبعيد و حبس‏هاى بدون مجوز قانونى و شرعى انتقامى است كه رژيم دست نشانده استعمار از اسلام و هواداران آن مى‏گيرد، شما بايد به سربازخانه‏ها برويد، مدارس دينى بايد هتك شود و حبس و تبعيد و اعدام به مجرد اتهام بايد واقع گردد تا راه براى اجانب چپ و راست و اذناب آنها از قبيل اسرائيل هر چه بيشتر باز شود.

انقلاب سفيد راهى براى چپاولگرى استعمار نو

به اسم پرهياهو و جار و جنجال انقلاب سفيد كه در طليعه آن قتل عام 15 خرداد واقع شد، بايد ملت ايران عقب مانده و فرهنگ قرآن و اسلام مهجور و قوانين نقض شود و فساد و فحشا تا اعماق اين ماتم سرا كه اسمش ايران است كشيده شود تا استعمار نو با خيال راحت به چپاولگرى خود ادامه دهد و عمال بى‏حيثيت آن بر سر اين گورستان به عيش و عشرت و جمع ثروت پايكوبى كنند، بايد با راه انداختن سر و صداى كشور مترقى و در بوق و كرنا كردن آن، اين كشور بى‏صاحب به عقب رانده شود و از ضروريات و اوليات يك كشور در حال رشد محروم باشد، بايد ملت ايران به اسم ترقى و پيشرفت از آب و برق و طبيب و دارو و حتى به اعتراف روزنامه‏هاى وابسته به دستگاه بسيارى از نان و هزينه اوليه زندگى محروم باشند و اگر نفسى بكشند، با سرنيزه صداى آنها را در گلو خفه كنند تا مخازن نفت و ساير معادن ما غارت گردد و براى ملت ايران جز ذلت و خوارى و حبس و زجر نباشد.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 190

مأموريت شاه براى ويرانى وطن و اشاعه فرهنگ استعمارى‏

بايد به اسم ماموريت براى وطنم اين وطن به حال خرابى و عقب افتادگى باقى باشد كه تنها پناهگاه اين ملت و سد راه اجانب است شكسته شود. گويى مامور است كه طبقه جوان روشن را چه روحانى و چه دانشگاهى سركوب كند، مامور است كه مدارس دينى را هتك و علماى اسلام را حبس و زجر كند، مامور است مقدسات كشور را به دست اسرائيل و مربيان آن بدهد، مامور است كه سرمايه گذاران خارجى رابه باقى مانده ثروت كشور مسلط كند، مامور است كه موجبات فحشا را با هر صورت اشاعه دهد و هتك نواميس قرآن كند، مامور است كه مستشاران خارجى و كارمندان آنان را مصونيت دهد و از ملت و روحانيون و دانشمندان و دانشجويان سلب مصونيت نمايد، مامور است كه به اسم اسلام اين چراغ هدايت را خاموش كند، مامور است كه فرهنگ استعمار نو را تا آخرين نقاط دور افتاده كشور برساند و اسلام و فرهنگ اسلام را كنار زند و ماموريت‏هاى ديگرى كه اگر خداى نخواسته فرصت پيدا كند اجرا نمايد.

تعليمات اسلام را نصب العين قرار داده، از تفرقه بپرهيزيد

شما اى ملت ايران! اى مسلمانان پاك طنيت! به احكام نورانى قرآن كريم بيش از پيش گرايش كنيد و دست اتفاق و برادرى به هم دهيد و از اختلافات دست برداريد و براى قرآن كريم و اسلام عزيز فكرى كنيد، تعليمات اسلام را نصب العين قرار دهيد، مساجد و محافل دينيه را كه سنگرهاى اسلام در مقابل شياطين است، هر چه بيشتر گرم و مجهز نگه داريد و با اين استعمار زدگان بى‏عاطفه با روى قهر آميز و چهره متنفر روبرو شويد و از احكام خلاف عدل و انصاف آنها هر قدر مى توانيد تخلف كنيد، برادران خود را تواصى به حق و تواصى به صبر كنيد و احكام اسلام و كيفيت حكومت اسلامى را تحقيق و نصب العين خود قرار دهيد و ناآگاهان را آگاه نمائيد، باشد كه خداوند قهار اساس اين ظلم را برچيند.

سنگر اسلام و حوزه‏هاى مقدسه را حفظ كنيد

شما اى محصلين علوم دينيه! اى فضلا و روحانيون حوزه‏هاى مقدسه بخصوص حوزه مقدسه قم! از اين اهانت‏ها و آزارها نهراسيد، شما كه امروز پاسداران اسلام و قرآنيد وظيفه داريد اين سنگر مهم را كه آماج تير اجانب و عمال آنهاست، حفظ نماييد و با كمال دلگرمى و اتكاء به خداوند متعال و استمداد از ارواح مقدسه صاحبان شريعت و حفاظ قرآن به كار خود كه تحصيل فقه اسلام تهذيب اخلاق، تنوير افكار و هدايت ملت ستمديده است ادامه دهيد، كه خداى متعال با شماست.

اى سربازان، موسى گونه در آغوش فرعون در انتظار روز قطع ريشه‏هاى فساد باشيد

شما اى سربازان غيور ولى عصر عجل الله تعالى فرجه كه به سربازخانه‏ها كشيده شده‏ايد، با

صحيفه نور جلد 1 صفحه 191

كمال شجاعت تعليمات نظامى را تحكيم كنيد، باشد كه چون حضرت موسى (ع) كه در آغوش فرعون بزرگ شد و اساس ظلم و جور او را در هم پيچيد، شما هم روز مناسبى تحت دستور مقام صالحى بتوانيد اين دست‏هاى خبيث را قطع و اين ريشه‏هاى فساد و ظلم را از بيخ و بن برآوريد.

من مصايب و فجايعى را كه از طرف دستگاه جبار هر روز بر اين كشور بلازده و ملت ستمديده وارد مى‏آيد به عموم مسلمانان تسليت مى‏گويم خداوند متعال قطع يد اجانب را از بلاد مسلمين و خصوص ايران بفرمايد و توفيق سعادت به ملت اسلام عنايت فرمايد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 192

تاريخ 19/8/1351

دعوت امام خمينى به‏پشتيبانى از فلسطين

تكاليف و مسووليت‏هاى مسلمين در پاسدارى از قوانين الهى

بسم الله الرحمن الرحيم

به مناسبت فرا رسيدن ماه مبارك رمضان، ماه رحمت و آمرزش و خير و بركت، از خداى بزرگ خواستارم كه تمام مسلمانان را توفيق اقدام به تكاليف و مسؤولتيهائى كه به عهده آنان گذارده است بدهد: مسؤوليت پاسدارى قوانين الهى و عمل به قرآن كريم، تنها راه بازيابى عظمت و عزت و شكوه پيشين اسلام و مسلمين، مسئووليت پاسدارى وحدت و برادرى دينى، تنها ضامن استقلال سرزمين‏هاى اسلامى و زداينده هر گونه نفوذ استعمارى، مسؤوليت فداكارى و جانبازى در راه جبران آنچه كه مسلمانان به دليل اختلاف و تفرقه از دست داده‏اند و متاسفانه هنوز هم از دست مى‏دهند، مسؤوليت سنگين دولت‏هاى اسلامى در عمل به قوانين اسلام و بيرون رفتن آنها از اسارت استعمار و تلاش منحصر در خدمت امت اسلامى، مسؤوليت اين روزگار كه به مراتب سنگينتر و بيشتر از روزگاران گذشته است، روزگارى كه پنجه‏هاى استعمار تا اعماق كشورهاى اسلامى فرو رفته است، روزگارى كه استعمار، تمام نيروها و امكانات خود را در راه ايجاد تفرقه ميان مسلمانان و سران كشورهاى اسلامى بسيج كرده است و مى‏كوشد تا به هر وسيله‏اى كه در اختيار دارد از پايبندى و عمل به تعاليم اسلام جلوگيرى كند تا بدين وسيله استعمارگران با خيال راحت به هدف‏هاى غير انسانى خود (استعمار طبقه محروم) نائل آيند.

تلاش استعمار در دور ساختن فرهنگ اسلام از واقعيات زندگى

در اين عصر، استعمار، وابستگان و دنباله روهاى خود را در دل جهان اسلام به كار گماشته است تا در زير شعارهاى پر زرق و برق و فريبا (واحياناً شعاراسلام) تعاليم و فرهنگ قرآنى را از واقعيت‏هاى زندگى مجتمع اسلامى دور كنند تا بدين وسيله راه براى تامين منافع اربابان بازو بى مانع شود. نگاه كنيد به ايران و فاجعه‏ها و مصائب ويرانسازى كه در آن مى‏گذرد.

وابستگى بعضى سران كشورهاى اسلامى، علت اصلى عدم آزادى فلسطين

و اين هم فلسطين كه راس مصيبت‏هاست. اختلاف نظر و مزدورى بعضى سران كشورهاى

صحيفه نور جلد 1 صفحه 193

اسلامى، به هفتصد ميليون مسلمان، عليرغم معادن و ثروت‏ها و امكانات طبيعيشان، فرصت و امكان كوتاه كردن دست استعمار و صهيونيسم و محدود كردن نفوذ بيگانگان نمى‏دهد. خودخواهى‏ها و دست نشاندگى و تسليم بعضى از دولت‏هاى عربى در برابر نفوذ مستقيم بيگانگان، مانع اين مى‏شود كه دهها ميليون عرب بتوانند سرزمين فلسطين را از اشغال و غصب اسرائيل برهانند.

اشغال فلسطين پايان مساله نيست بلكه آغاز توطئه‏هاست‏

همه بايد بدانند كه هدف دولت‏هاى بزرگ از ايجاد اسرائيل، تنها با اشغال فلسطين پايان نمى‏پذيرد، آنها در اين نقشه‏اند كه (پناه برخدا) تمامى كشورهاى عربى را به همان سرنوشت فلسطين دچار كنند و امروز ما ناظر جهاد مبارزين فلسطينى در راه سپردن سرنوشت فلسطين به فلسطينى‏ها هستيم، ناظر مجاهدانى هستيم كه جان بر كف به جهاد قهرمانانه عليه اشغال و تجاوز و در راه آزادى فلسطين و سرزمين‏هاى اشغال شده بپا خاسته‏اند، ناظر آنچه كه ديروز دست نشاندگان استعمار در اردن و امروز در لبنان بر سر اين مجاهدان آوردند، ناظر تبليغات و توطئه‏هائى كه عليه آنان به انحاء مختلف، همگى به تحريك و به دست گماشتگان استعمار و به منظور جداكردن گروه‏هاى مسلمان از مبارزان فلسطينى و به خاطر بيرون كردن مبارزه از مناطق سوق‏الجيشى (كه موقعيت مناسبى براى ضربه زدن به قواى اسرائيل و صهيونيسم، اين دشمن غاصب دارد) انجام مى‏گيرد، هستيم.

آيا مسلمانان و سران كشورهاى اسلامى در چنين موقعيتى در پيشگاه خدا و عقل و وجدان، مسؤوليت و وظيفه‏اى ندارند؟ آيا رواست كه مجاهدان فلسطينى به دست گماشتگان استعمار در مناطق زير سلطه استعمار قتل عام شوند ولى ديگران در برابر اين جنايت سكوت كنند و حتى در بيرون راندن اين جهاد آزاديبخش از مناسبترين منطقه سوق‏الجيشى خودش، با يكديگر همداستانى و توطئه كنند؟ آيا دولت عربى و ساكنان مسلمان اين مناطق نمى‏دانند كه با نابودى اين جهاد، ساير كشورهاى عربى از شر اين دشمن ناپاك، روى امن و امان نخواهند ديد؟

بر تمام مسلمين است كه به پشتيبانى از مجاهدين فلسطين اقدام كنند

امروز بر تمام مسلمانان عموماً و برحكومت‏هاو دولت‏هاى عربى خصوصاً، به خاطر حفظ استقلال خودشان لازم است كه به پاسدارى و پشتيبانى اين گروه مجاهد، متعهدانه اقدام كنند و از هيچ تلاشى در راه رسانيدن اسلحه و آذوقه و ذخيره به اين مجاهدان دريغ نورزند و بر فدائيان مجاهد لازم است كه با توكل به خدا و پايبندى به تعاليم قرآن، باثبات و جديت تمام در راه هدف مقدس خويش به كار خود ادامه دهند، نه آنكه از سردى و سستى بعضى عناصر، افسرده شوند و به شور آزاديبخش شان لطمه‏اى رسد. تاكيد مى‏شود كه مجاهدان و اهالى مناطقى كه مجاهدان در آن سرگرم كارند با يكديگر بر مبناى خوشرفتارى و اخوت اسلامى آميزش و برخورد كنند.

از تمام مسلمانان بيدار و هوشيار و دورانديش خصوصاً بندگان خالص خدا و علماى اعلام‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 194

خواستارم كه در اين روزهاى مبارك از خدا بخواهند كه مسلمانان را در رهائى از سلطه ناپاك استعمار يارى كند. در مجامع ماه مبارك رمضان و اجتماعات بزرگ اسلامى ديگر مانند نمازهاى جمعه و مواقع حج، به خاطر نشر و ابلاغ حقايق به تمام مسلمانان بكوشند و مردم را به پيروى قرآن (كه همه را به وحدت مى‏خواند) دعوت كنند و براى آزادى فلسطين و حل مشكلات خانمانسوزى كه گريبانگير سراسر عالم اسلامى شده است، دست به دست هم بدهند. از خداى بزرگ خواستارم كه دست بيگانگان را از سرزمين مسلمانان قطع فرمايد. انه سميع مجيب.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 195

تاريخ 24/12/51

پاسخ امام خمينى به دانشجويان مسلمان مقيم اروپا و آمريكا و كانادا

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت عموم دانشجويان مسلمان مقيم اروپا و امريكا و كانادا ايدهم‏الله تعالى:

رنجنامه شما كه بحق بازگو كننده برخى رنج‏ها و مصيب كنونى ملت اسلام و جامعه روحانيت بود و اصل شد. حس مسؤوليت نسل جوان و كوشش‏هاى بى شائبه آنان در راه دفاع از اسلام و نواميس قرآن مجيد درخور تقدير و اميدوارى است.

مهذب شويد و با شناخت مبانى نورانى قرآن ملت را بيدار سازيد

اينجانب در اين تبعيدگاه ثانوى چشم اميدم به جوانان روحانى و دانشگاهى مسلمان بوده و انتظار دارم كه با تهذيب نفس و اخلاص، مطالعات و تحقيقات وسيع و دامنه‏دارى را در زمينه شناخت احكام اسلام و مبانى نورانى قرآن آغاز نمايند، اسلام واقعى را بشناسند و بشناسانند، ملت اسلام را بيدار و آگاه ساخته، تباين اسلام پيغمبر خدا و اولياء او را از اسلام ساختگى امثال معاويه و حكومت‏هاى غاصب ساير و دولت‏هاى دست‏نشانده استعمار كه از تلويزيون‏ها، راديوها و وزارتخانه‏ها به خورد مردم مى‏دهند، به آنان برسانند و به دنيا بفهمانند اين اسلامى كه دولت‏هاى دست‏نشانده از آن دم مى‏زنند و كنفرانس به اصطلاح وحدت اسلامى تشكيل مى‏دهند اسلام ساخته و پرداخته سلاطين اموى و عباسى مى‏باشد كه در برابر قرآن و آئين مقدس پيامبر بزرگ اسلام درست شده است و لذا مى بينيم كه استعمارگران و همان‏ها كه قرآن را بالاى دست بلند مى‏كردند و اظهار مى‏داشتند كه تا اين قرآن در ميان مسلمين حكمفرما است ما نمى‏توانيم بر آنان دست يابيم. اكنون از چنين اسلام و اتحاد اسلامى پشتيبانى مى‏كنند تا ملت اسلام را منحرف سازند، تا قرآن كريم را مهجور نمايند، تا دين خدا را از بين ببرند، تا راه را براى پيشبرد اغراض شوم و مقاصد استعمارى خود هموار سازند.

اعلام خطر براى جهان اسلام‏

چنانكه كراراً اعلام خطر كرده‏ام اگر ملت اسلام بيدار نشوند و به وظايف خود آگاه نگردند، اگر علماء اسلام احساس مسؤوليت نكنند و بپا نخيزند، اگر اسلام واقعى كه حاصل وحدت و تحرك كليه

صحيفه نور جلد 1 صفحه 196

فرق مسلمين در مقابل بيگانگان است و ضامن سيادت و استقلال ملل مسلمان و كشورهاى اسلامى مى‏باشد به دست عوامل و ايادى اجانب همين طور در زير پرده سياه استعمارى پوشيده بماند و آتش اختلاف و تشتت در ميان مسلمين افروخته گردد، روزهاى سياهتر و نكبت بارترى براى جامعه اسلامى در پيش است و خطر ويران كننده‏اى متوجه اساس اسلام و احكام قرآن مى‏باشد.

حملات علنى و مخفيانه دشمنان اسلام و تجاوزكاران بين‏المللى عليه قرآن مجيد و احكام رهائى بخش اسلام از هر سو به شدت ادامه دارد و بسيارى از دولت‏هاى كشورهاى اسلامى براثر خودباختگى يا ماموريت، مجرى نقشه‏هاى شوم و خائنانه آنان مى‏باشند، چه آنهائى كه دم از اسلام زده كنفرانس به اصطلاح اسلامى تشكيل مى‏دهند و چه آنانى كه در كشور اسلامى الغاء مذهب كرده اسلام را از رسميت مى‏اندازند، همه دانسته يا ندانسته در يك مسير حركت مى‏كنند و آن اجراء مقاصد شوم و استعمارى دشمنان اسلام است كه مى‏خواهند اين اوضاع نكبت بار جامعه اسلامى ادامه يابد اسرائيل بر جان و مال و سرزمين‏هاى ملت اسلام مسلط باشد، سيادت و سلطه استعمارى در دنياى اسلام براى هميشه محفوظ بماند، برنامه توسعه طلبانه ويران كننده صهيونيسم در كشورهاى اسلامى به مرحله اجرا درآيد و ملت اسلام و دولت كشورهاى اسلامى هميشه خوار و ذليل و اسير دست تجاوزكاران بين‏المللى بوده دست تكدى و چشم كمك به استعمارگران جنايت پيشه داشته باشند و روى استقلال آزادى، آسايش و امنيت نبينند.

سپاه دين دسيسه‏اى ديگر براى ريشه كن كردن اسلام

در اين ميان از همه اسف بارتر وضع ايران است كه رژيم آن ماموريت دارد با چاپ قرآن، تظاهر به اسلام، به اسم سپاه دين، سازمان اوقاف و به عناوين فريبنده ديگر يكباره اسلام را ريشه‏كن سازد، ملت اسلام را بيش از پيش به ذلت و اسارت بكشد، مسجد و محراب پيامبر اسلام را به صورت بنگاه تبليغاتى دربار ضد اسلامى خود در آورد و براى اجراء اين نقشه‏هاى شوم به كمك و مساعدت روحانى نماهاى خود فروخته و سرسپرده نياز كامل دارد و با همكارى آنان مى‏خواهد مساجد و ديگر محافل اسلامى را قبضه كند، مراسم مذهبى را تحت نظارت و مراقبت خود درآورد و به حوزه علميه دست يابد.

روحانى نمايان دربارى را از حوزه‏هاى علميه طرد نمائيد

اكنون بر نسل تحصيل كرده مسلمان و مردان روشن ضمير آگاه است كه با كوشش‏هاى همه جانبه و از هر راه ممكن، اسلام و پيشوايان اسلامى و مسووليت‏هاى خطير و سنگين علماى اسلام را به ملت‏هاى مسلمان برسانند تا مردم آگاه شوند و آن دسته از روحانى نماهاى منحرف را كه مستقيم و غير مستقيم در خدمت رژيم جبار قرار گرفته‏اند طرد نمايند. اگر ملت اسلام به مبانى نورانى قرآن واقف گردد و به وظايف سنگين علماء و پيشوايان اسلام آگاه شود، روحانى‏نماها و آخوندهاى دربارى در

صحيفه نور جلد 1 صفحه 197

ميان اجتماع‏ها ساقط خواهند شد و اگر معممين ساختگى و روحانى نماهاى بى‏حيثيت در جامعه ساقط شده نتوانند مردم را بفريبند، دستگاه جبار هيچ گاه موفق به اجراء نقشه‏هاى شوم استعمارگران نخواهد شد، ما پيش از هر كارى لازم است تكليف خود را با روحانى‏نماها كه امروز از خطرناكترين دشمنها براى اسلام و مسلمين محسوب مى شوند و به دست آنها نقشه‏هاى شوم دشمنان ديرينه اسلام و دست نشاندگان استعمار پياده و اجرا مى‏گردد روشن سازيم و دست آنان را از حوزه‏هاى علميه، مساجد و محافل اسلامى كوتاه كنيم تا بتوانيم دست تجاوز كار استعمار و مخالفين اسلام را از حريم اسلام و قرآن كريم قطع كرده، از استقلال و صيانت كشورهاى اسلامى و ملت اسلام دفاع نمائيم.

اميد است كه علماء اعلام و مراجع بزرگ اسلام از خيانت و نفوذ اجانب و عمال استعمار به حوزه‏هاى علميه و جامعه روحانيت جلوگيرى به عمل آورند و ايادى مخالفين را كه در سلك روحانيت قرار دارند و اسلام و روحانيت رابه سقوط و انحطاط تهديد مى‏كنند، طرد و رسوا سازند و اجازه ندهند كه مشتى فريب خورده و دنيا طلب استقلال هزار ساله شيعه را دستخوش اميال و اغراض مخالفين اسلام و مزدوران استعمار قرار دهند. از خداوند متعال توفيقات روز افزون عموم دانشجويان مسلمان را در خدمت به اسلام و مسلمين خواهانم.

والسلام عليكم و رحمه الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 200

تاريخ: فروردين 1352

پيام امام خمينى به علما و وعاظ و امت مسلمان ايران در مورد نقشه‏هاى دستگاه جبار براى محو اسلام و قرآن

نقشه استعمار گران هميشه براى محو اسلام و قرآن بوده

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت حضرات علماى علام و خطباى محترم و ملت بزرگ ايران ايدهم الله تعالى پس از سلام و تحيات، ما در عصر حاضر با ضربات سنگين و روز افزون وارده بر اسلام و گرفتارى‏ها و نابسامانى‏هاى بيش از پيش ملت‏هاى اسلامى مواجه هستيم، از طرفى قضيه فلسطين و مسجد الاقصى و آوارگى مردم بيگناه آن سرزمين و پشتيبانى دول بزرگ استعمارى از يهود اشغالگر كه با دوام اين جرثومه فساد خطر بزرگى خداى نخواسته براى عموم كشورهاى اسلامى و خصوص دول عربى در پيش است و از طرف ديگر اسارت ملت ايران در چنگال عمال استعمار و نوكرهاى آن، جامعه اسلامى را با فشارها و گرفتارى‏هاى شديد و همه جانبه‏اى دست به گريبان ساخته است. براى محو اساس قرآن كريم و تعاليم رهايى بخش اسلام، نقشه‏هايى از طرف استعمارگران در كار است كه در هر زمان به نحوى در دست اجرا قرار مى گيرد.

آن روز كه رضاخان با دستيارى اجانب روى كار آمد ماموريت يافت كه با سر نيزه و قلدرى تمام مراسم اسلامى را تعطيل كرده و احكام نورانى قرآن و آثار رسالت را محو و نابود سازد ولى از آنجا كه ديدند با سرنيزه نمى‏توان مردم را از اسلام و مبانى قرآن دور ساخت و به اغراض شوم و غارتگرانه خود دست يافت، تغيير نقشه داده با طرح‏هاى استعمارى جديد و با تظاهر به اسلام در مقام محو اساس قرآن و اسارت ملت‏هاى مسلمان و شكستن سد عظيم روحانيت بر آمدند و با نغمه‏هايى فريبنده به اسم سپاه دين و غيره مى‏خواهند اين سد عظيم را در هم شكسته به مقاصد پليد خود دست يابند.

جايگزينى معممين ساختگى به جاى خدمتگزاران به اسلام،از نقشه‏هاى شوم استعمارگران

امروز نقشه‏هاى وسيعتر و دامنه دارترى در جريان است كه چهره واقعى مامورين استعمار و كيفيت ماموريت آنان را مى‏نماياند، نقشه‏هائى كه با اجراى آن مى‏خواهند سنگرهاى مخالف با استعمار را در هم كوبيده به سنگرهائى در خدمت استعمار و صهيونيسم و عمال آنان مبدل سازند، علماى اعلام،

صحيفه نور جلد 1 صفحه 201

خطباى محترم و خدمتگزاران به اسلام را عقب زده معممين ساختگى و مامورين سازمان‏هاى فاسد را به جاى آنان به محراب و منبر اسلام و رسول معظم - صلى الله عليه و آله - برسانند و به جاى بيان احكام قرآن و حقايق اسلام، بلندگوهائى براى اجراى مقاصد شوم ضد اسلامى دستگاه خود فروخته و دست نشانده درست كنند، نقشه‏هائى كه با اجراى آن مى‏خواهند به گمان فاسد خود تمام مراجع بزرگ، علماى اعلام و خطباى محترم را به صورت كارمند دولت، آن هم كارمندانى بسيار خفيف و بى‏ارزش درآورند و تمام حيثيات اسلام و روحانيت را در هم شكسته راه را براى استعمارگران هر چه بيشتر باز نمايند و بالاخره نقشه‏هائى كه با اجراى آن مى‏خواهند به جاى اين سد بزرگ مخالف با ظلم و استبداد سدى در خدمت ظلمه و مستبدين بنا كنند و اينك چنانكه كرارا" خبر رسيده در راه اجراى اين نقشه‏هاى استعمارى خطرناك دست به كار شده‏اند كه مساجد، تكايا، مدارس و ديگر مراكز اسلامى و شوون روحانيت را تحت نظارت سازمان ضد اسلامى اوقاف قرار داده، علما، وعاظ و ائمه جماعت را مجرى اغراض نامشروع دستگاه جبار و عمال كثيف استعمار سازند و يا به كناره‏گيرى، انزوا و تسليم سنگرهاى اسلام به مخالفين و عمال اجانب وادارند.

ثمرات شوم انقلاب سفيد

اينها ثمره شوم انقلاب خونين و استعمارى است كه با تبليغات و عوام فريبى‏ها مى‏خواهند آن رابه انقلاب سفيد ملقب سازند و آن را انقلاب شاه و ملت بنامند و در اين دهه سياهى كه گذشت جز فقر و ذلت و اختناق قتل‏هاى دستجمعى، تيرباران‏ها و اعدام‏هاى غير قانونى و انباشتن زندانها از علما، روحانيون و جوانان ملت اسلام چيزى عايد مردم ستمديده ايران نگرديده. هتك مقدسات اسلام، كشتن علما و مردم مسلمان در زير شكنجه، هجوم به مدرسه فيضيه و دانشگاه‏ها و كشتار فجيح 15 خرداد كه (به طور معروف) 15 هزار قربانى داشت از ثمرات ديگر اين انقلاب ننگين است، مصونيت بخشيدن به نظاميان آمريكائى و بستگان آنها، خرد كردن حيثيت كشور و بر باد دادن استقلال قضائى و مسلط ساختن غارتگران آمريكا و صهيونيسم بر كليه شوون نظامى، سياسى، تجارى، صنعتى، زراعى و بازارها از ديگر نتايج شوم اين انقلاب پر افتخار دستگاه جبار مى‏باشد كه آن همه جشن‏ها، پايكوبى و تبليغات پر سر و صدا به راه انداخته، مبالغ هنگفتى از دسترنج مردم محروم و گرسنه را صرف اين جشن‏هاى ننگين كرده است .

خريد اسلحه بهانه‏اى براى ايجاد پايگاه آمريكا در ايران

و اكنون نيز خواب تازه‏اى براى ملت ايران ديده و با خريد اسلحه و مهمات سرسام‏آور از آمريكا به مبلغ 2 ميليارد دلار كه حدود صد و پنجاه هزار ميليون ريال مى باشد، ملت ايران را به خطر نابودى و سقوط اقتصادى تهديد مى‏كند و با كمال وقاحت اعلام داشته كه كسرى بودجه كشور در امر پرداخت آن، از طريق وام‏هاى خارجى و افزايش مالياتها تامين مى‏گردد. من نمى‏دانم منظور از

صحيفه نور جلد 1 صفحه 202

خريدن اين همه اسلحه براى بيرون راندن اربابان و استعمارگرانى است كه خود رژيم، دست نشانده آنها بوده و ايران را به صورت پايگاه نظامى آنان درآورده و دست آنها را بر تمام شوون نظامى، سياسى، اقتصادى كشور باز گذاشته است؟ يا در حقيقت در راه اجراى نقشه‏هاى غارتگرانه آمريكاست كه بر اثر ضعف بودجه اقتصادى و تغيير سياست مبنى بر نابودى ملل به وسيله نيرو و ثروت خود آنان، مى‏خواهد پايگاه خود را در ايران مستحكم‏تر كرده ملت بى‏پناه ايران و ديگر ملل آزايخواه منطقه را كه عليه اشغالگران فلسطين و ديگر اجانب غارتگر مبارزه مى‏كنند، سركوب سازد؟ و اكنون ملت محروم ايران كه بسيارشان از لوازم اوليه زندگى محروم بوده و بنا به نوشته بعض از روزنامه‏هاى وابسته به دستگاه فقط در تهران يك ميليون نفر فاقد برق و آب و بهداشت و ديگر ضروريات اوليه زندگى مى‏باشند، ملتى كه بسيارشان از فقر و تهيدستى نمى‏توانند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند و اطفال معصوم را از گرسنگى به چرا مى‏برند و يا سرراه‏ها به اميد خدا رها مى‏سازند، ملتى كه بسيارشان براى مراجعه به دكتر و خريدن دارو تمكن مالى ندارند و از بى‏دكترى و بى‏دارويى تلف مى‏شوند و بنا به نوشته بعضى از روزنامه‏هاى ايران، در بسيارى از شهرستان‏هاى ايران و استاندارى‏هاى بزرگ براى هر 35 هزار نفر فقط يك دكتر وجود دارد، ملتى كه در همين سال گذشته از قحطى و گرسنگى خانه و كاشانه خود را رها ساخته، براى به دست آوردن لقمه نان به هر سو آواره شدند، بايد چنين مبلغ سرسام آورى از بودجه كشور آنها صرف همچو امر سفيهانه‏اى شود!! و تازه اين معامله كمرشكن 2 ميليارد دلارى غير از معامله اسلحه‏اى است كه اخيرا"با انگليس استعمارگر و تجاوزكار انجام داده و آنهمه اسلحه و مهمات خريدارى كرده. من بيم آن دارم كه اين انحرافات و اعمال سفيهانه اثر عارضه‏اى باشد كه بعضى سلاطين سفاك در اواخر عمر به آن مبتلا مى‏شدند و ملت را به خاك و خون مى‏كشيدند. من از اواخر عمر اين سفاك‏ها كه نويد مرگ، آنها را به جنون مى‏كشد، براى اين ملت ستمديده، بيمناكم. من از امراض عصبى كه در پيرى عارض اين قلدرها مى‏شود، براى اسلام و مسلمين خوف دارم.

سكوت در مقابل اعمال شاه، در حكم انتحار و سقوط يك ملت بزرگ است

اكنون سكوت در مقابل اين نقشه‏ها و فجايع در حكم انتحار است و استقبال از مرگ سياه و سقوط يك ملت بزرگ مى‏باشد، تا فرصت از دست نرفته لازم است كه سكوت شكسته شود و استنكار و اعتراض آغاز گردد. بر علما و خطباء اسلام است كه در مساجد و محافل، نقشه‏هاى پشت پرده دستگاه را به ملت برسانند و در اين مصيبت بزرگ كه براى اسلام و مسلمين و خصوص علماء اعلام و خطباء محترم پيش آمده است از هيچ گونه اقدامى فروگذار نكنند. مراجع عظام نظر مبارك خود را با طبع و نشر اعلام نمايند و كسانى را كه در اين امر كمرشكن با دستگاه همكارى و روابط حسنه دارند و يا به نقشه‏ها و فعاليت‏هاى سازمان اوقاف و ديگر سازمان‏هاى فاسد صحه مى‏گذراند و به پيشرفت آن كمك مى‏نمايند و يا جيره خوار سازمان اوقاف و دستگاه جبار قرار گرفته‏اند، طرد و

صحيفه نور جلد 1 صفحه 203

متفضح سازند و به ملت معرفى نمايند و بر ملت اسلام است كه با اين نوع افراد كه از طرف سازمان‏هاى فاسد براى منبر و محراب تعيين و نصب شده‏اند، معامله عدالت نكنند و در جماعت آنها حاضر نشوند و پاى منبر آنها ننشينند و آنها را به يكديگر نشان داده و از جامعه اسلامى طرد نمايند و به مساجد و محافل كه تحت نظر سازمان اوقاف بوده و به دست آن اداره مى‏شود، نروند. علماء اعلام، خطباء محترم و ائمه جماعت به عنوان اعتراض و استنكار، در صورت مقتضى اعتصاب نمايند و تا مدت محدودى از رفتن به مساجد و منابر خوددارى ورزند و مطمئن باشند كه اعتراض دستجمعى و اعتصاب عمومى نتيجه دارد و دستگاه جبار را عقب مى‏راند و لازم است كه مردم مسلمان در صورت اعتصاب علماء اسلام كه براى حفظ احكام قرآن است از آنان پشتيبانى كنند و در اعتصاب تبعيت نمايند.

از خداوند متعال رفع شر اشرار و قطع ايادى استعمار را خواستار است . والسلام عليكم و رحمه الله‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 204

تاريخ 5/1/1352

پيام امام خمينى به ملت ايران و ارائه رهنمودهائى به طبقه جوان براى بهره‏بردن از نيروى جوانى در راه حق

بسم الله الرحمن الرحيم

به دوستان عزيزم طبقه جوان روحانى و دانشگاهى، بازارى، دهقان و ساير طبقات، پس از ابلاغ سلام تذكر دهيد نيروهائى كه خداوند تعالى به شما عطا فرموده در راه رضاى او صرف كنيد. شما اكنون داراى نيروى عظيم جوانى هستيد، نيروئى كه مى‏توانيد اسلام و ميهن خود را به اوج عظمت و سرفرازى رسانيد و دست جنايتكاران را از ممالك اسلامى و كشور خود قطع كنيد، نيروئى كه اگر در راه حق صرف شود، ابديت دارد و به قدرت لايزال مى‏پيوندد و اگر در بيهوده و شهوات هدر رود در اين عالم، ذلت و بردگى و در آن عالم، عقوبت و شرمسارى به بار آورد، بيدار شويد و خفتگان را بيدار كنيد، زنده شويد و مردگان را حيات بخشيد و در تحت پرچم توحيد براى درهم پيچيدن دفتر استعمار سرخ و سياه و خود فروختگان بى‏ارزش فداكارى كنيد، اين نفتخواران بى‏شرف و عمال بى‏حيثيت آنها را از كشور اسلامى بيرون ريزيد همانند زباله‏ها، از جشنهاى پايان ناپذير آنها كه در حقيقت چراغ‏هايى است كه در گورستان مى‏افروزند دورى نمائيد.

اميد است شما عزيزان من جشن مرگ استعمار و عمال آن را به زودى بگيريد، اگر ما پيران نبينيم شما جوان‏ها ببينيد. از نيروى لايزال وحدت نيروى عظيم مسلمين را خواستارم. سلام و تحيت من به جوانان مسلمين و عزيزان كشور اميرالمومنين عليه الصلوه والسلام.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 206

تاريخ: 23/6/52

پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد وظايف آنها در قبال همكاريهاى شاه با اسرائيل و آمريكا

اعمال شاه، در زمانى كه آتش جنگ بين مسلمين و كفار شعله‏ور است.

بسم الله الرحمن الرحيم

در اين موقع كه آتش جنگ بين مسلمين و كفار صهيونيست شعله‏ور است و ملت اسلام براى احقاق حق خود از اسرائيل غاصب، جان بر كف نهاده در ميدان‏هاى نبرد فداكارى مى‏كنند، به امر شاه، دولت ايران به مناسبت سالروز جشن 2500 ساله در سراسر كشور جشن به پا كرده است! جشن براى شاهان خونخوارى كه نمونه آنان امروز مشهود است. مسلمين براى مجد و عظمت اسلام و آزادى فلسطين در خاك و خون مى‏غلطند ولى شاه ايران براى رژيم مبتذل شاهنشاهى جشن و سرور به پا مى‏كند! همزمان با دفاع ملت بزرگ اسلام و عرب از نواميس اسلام و مسلمين، به امر اين مرد خبيث به مدارس اسلامى دختران ايران هجوم برده، هتك محترمات را نموده و از آنان سلب آزادى كرده‏اند. هنگامى كه دشمنان اسلام كشورهاى اسلامى را تهديد مى‏كنند و مردانى غيور براى دفاع و احقاق حقوق خود مردانه به پا خاسته‏اند، شاه ايران با صحنه‏سازى در سراسر ايران تظاهرات راه انداخته، با امضاى روحانى نمايان دربارى و ساخته دست سازمان‏هاى اوقاف و امنيت به اسم علماى اسلام تلگرافات تبريك صادر مى‏نمايد.

در شرايطى كه مسلمين براى آزادى فلسطين و سرزمين‏هاى خود جانفشانى مى كنند، شاه جمعيت كثيرى از علما، فضلا و اساتيد برجسته حوزه‏هاى علميه و بسيارى ديگر از روشنفكران ايرانى را به زندان و تبعيد كشيده و تحت وحشيانه‏ترين شكنجه‏ها قرار داده است.

دستگيرى علما و فضلا براى انحراف اذهان از جنگ اسلام بااسرائيل.

مى‏توان گفت كه اين صحنه‏سازى‏ها و دستگيرى‏ها براى سرگرم كردن ملت ايران به مصيبت‏هاى خود و دور نگه داشتن اذهان از جنگ ملت اسلام با اسرائيل است. وحشت از گسترش مبارزه و ايجاد هماهنگى بين كليه طبقات و پشتيبانى قاطبه ملت مسلمان ايران از جنگ عادلانه مردم عرب است كه موجب شده شاه دست به زندان و تبعيد غيرقانونى و بدون جهت علما و روشنفكران بزند تا مبادا اعتراض كنند كه چرا رژيم ايران در اين امر حياتى كه براى مسلمين پيش آمده بى‏تفاوت‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 207

است و يا از اسرائيل طرفدارى مى‏كند و با اينكه اكثريت قريب به اتفاق دولت‏هاى اسلامى و بسيارى از دولت‏هاى غيراسلامى، از اعراب درحال جنگ پشتيبانى كرده‏اند دولت ايران و شاه بى‏حيثيت روى سرسپردگى به امريكا و اظهار تبعيت هر چه بيشتر، به ظاهر ساكت و در واقع طرفدارى از اسرائيل مى‏كنند.

شاه، حامى منافع امريكا و اسرائيل‏

اين شاه ايران است كه دست اسرائيل را در سراسر ايران بازگذاشته و اقتصاد ايران را به خطر انداخته است و بنا به نوشته بعضى از جرايد خارجى، افسران ايرانى را براى ديدن تعلميات به اسرائيل مى‏فرستد.

اين شاه است كه نفت ايران را به دشمنان اسلام و بشريت تسليم كرده تا در جنگ با مسلمين و اعراب غيور به كار برند و با قرارداد رسواى اخير و افزايش استخراج نفت به مبارزه عليه كشورهاى نفت خيزى كه مى‏خواهند از حربه نفت عليه آمريكا استفاده كنند برخاسته است و بالاخره اين غارتگرى‏ها، خريدن ميلياردها دلار اسلحه و جشن‏هاى كمرشكن و پى در پى شاه است كه موجب بالا رفتن هزينه زندگى و گرانى سرسام آور اجناس گرديد ايران را به قحطى سياه تهديد مى‏كند. من بيم آن دارم كه ميلياردها دلار اسلحه‏اى را كه از اربابان جهانخوار خود خريدارى نموده و با خريد آن ايران را به ورشكستگى كشانده اكنون به اسرائيل بفرستد. من خوف آن دارم كه ارتش ايران را با مهماتى كه به قيمت قحطى و گرسنگى و بالاخره خون مردم محروم ايران به دست آورده، مجبور كند كه قلوب گرم و پر احساس مجاهدين اسلام را هدف قرار دهند.

بر ملت است كه اين جبار را از جنايات باز دارند

من از اين خدمتگزار بى‏چون و چراى آمريكا براى جهان اسلام احساس خطر مى‏كنم. اكنون بر ملت محترم ايران است كه اين جبار را از اين جنايات باز دارند و بر ارتش ايران و صاحب منصبان است كه بيش از اين تن به ذلت ندهند و براى استقلال وطن خود چاره جويى كنند.

از منافع امريكا و اسرائيل جلوگيرى كرده و آن را مورد هجوم قرار دهيد

وظيفه ملت غيور ايران است كه از منافع آمريكا و اسرائيل در ايران جلوگيرى كرده و آن را مورد هجوم قرار دهند هر چند به نابودى آن بيانجامد. وظيفه علماء اعلام و مبلغين است كه جرايم اسرائيل را درمساجد و محافل دينى به مردم گوشزد كنند. علماء اعلام و ملت شريف ايران نبايد در اين امر ساكت باشند و لازم است از هر طريق ممكن شاه را وادار كنند كه در صف مسلمانان قرار گيرد و از خيانت بيشتر به قرآن و پيروان آن بپرهيزد و جنايات اين عفريت خونخوار را بيش از پيش بر ملا سازند تا چهره باطنى او بهتر روشن گردد و اگر يهود ايران براى كمك به اسرائيل‏مشغول فعاليت

صحيفه نور جلد 1 صفحه 208

باشند (چنانكه هستند و بى‏شك از كمك شاه هم برخوردار مى‏باشند) بر ملت ايران است كه از آن جلوگيرى كنند و براى مجاهدينى كه در آتش و خون به سر مى برند صندوق اعانه‏اى باز نمايند و از هيچ كوششى خوددارى نورزند.

اينجانب كرارا" خطر اسرائيل و عمال آن را كه در راس آنها شاه ايران است گوشزد كرده‏ام. ملت اسلام تا اين جرثومه فساد را از بن نكنند روى خوش نمى‏بينند و ايران تا گرفتار اين دودمان ننگين است روى آزادى نخواهد ديد.

از خداوند متعال نصرت مسلمين و خذلان اسرائيل و عمال سياه آن را خواستارم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 209

تاريخ: 16/8/52

پيام امام خمينى به دول و ملل اسلامى و دعوت به اتحاد بر عليه اسرائيل غاصب

از اختلاف بپرهيزيد و صفوف خويش را براى نابودى اسرائيل فشرده سازيد

بسم الله الرحمن الرحيم

و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و اخرجوهم من حيث اخرجوكم و الفتنه اشد من القتل وقاتلو هم حتى لاتكون فتنه

اكنون كه دولت غاصب اسرائيل براى فتنه انگيزى بيشتر و تجاوز زيادتر بر زمين عربى و ادامه دست غاصبانه در قبال صاحبان حق بپا خاسته و آتش جنگ را براى چندمين بار شعله ور ساخته است و برادران مسلمان ما در راه ريشه‏كن كردن اين ماده فساد و آزادى فلسطين جان بركف نهاده در جبهه نبرد و ميدان شرف به جنگ پرداخته‏اند، بر عموم دولت‏هاى ممالك اسلامى و خصوص دول عربى لازم است كه با توكل به خداى متعال و تكيه بر قدرت لايزال، همه قوا و نيروى خويش را بسيج ساخته به يارى مردان فداكارى كه در خط اول جبهه چشم اميد به ملت اسلام دوخته‏اند بشتابند و براى آزادى فلسطين و احياء مجد و شرف و عظمت اسلامى، در اين جهاد مقدس شركت كنند، از اختلافات و نفاق‏هاى خانمانسوز و ذلت‏بار دست برداشته، دست برادرى به هم داده، صفوف خود را فشرده و متشكل سازند، از قدرت پوشالى مدافعان صهيونيسم و اسرائيل نهراسند، از وعده و وعيدهاى پوچ قدرت‏هاى بزرگ، مغرور و مقهور نگردند، از سستى و مسامحه كه شكست ننگ‏بار و عواقب خطرناكى به دنبال خواهد داشت بپرهيزند. سران كشورهاى اسلامى بايد توجه داشته باشند كه اين جرثومه فساد را كه در قلب كشورهاى اسلامى گماشته‏اند تنها براى سركوبى ملت عرب نمى‏باشد بلكه خطر و ضرر آن متوجه همه خاورميانه است. نقشه، استيلا و سيطره صهيونيسم بر دنياى اسلام و استعمار بيشتر سرزمين‏هاى زرخيز و منابع سرشار كشورهاى اسلامى مى‏باشد و فقط با فداكارى، پايدارى و اتحاد دولت‏هاى اسلامى مى‏توان از شر اين كابوس سياه استعمار رهايى يافت و اگر دولتى در اين امر حياتى كه براى اسلام پيش آمده كوتاهى كرد، بر ديگر دولت‏هاى اسلامى لازم است كه با توبيخ و تهديد و قطع روابط او را وادار به همراهى كنند. دولت‏هاى ممالك نفت خيز اسلامى لازم است از نفت و ديگر امكاناتى كه در اختيار دارند به عنوان حربه عليه اسرائيل و استعمارگران استفاده كرده، از فروش نفت به آن دولت‏هائى كه به اسرائيل كمك مى‏كنند خوددارى ورزند.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 210

به حكم وظيفه اسلامى - انسانى‏موظف‏به ريشه كن كردن اين گماشته استعمار هستيد.

ملت اسلام به حكم وظيفه انسانى و اخوت و طبق موازين عقلى و اسلامى موظفند كه در راه ريشه‏كن كردن اين گماشته استعمار از هيچ فداكارى دريغ نورزند و با كمكهاى مادى و معنوى و نيز با ارسال خون، دارو، اسلحه و آذوقه برادران خود را كه در جبهه جنگ هستند يارى كنند. بر خصوص ملت شريف و مسلمان ايران است كه در قبال تجاوز وحشيانه اسرائيل و مصيبت‏هائى كه اكنون گريبانگير برادران عرب و مسلمان آنان مى‏باشد بى‏تفاوت ننشينند و از هر راه ممكن برادران مسلمان خود را در آزادى سرزمين فلسطين و نابودى صهيونيسم كمك نمايند و دولت ايران را وادار سازند كه اين سكوت را شكسته، در صف دولت‏هاى ممالك اسلامى به پيكار عليه اسرائيل برخيزد. بر همه آزاديخواهان جهان است كه با ملت اسلام همصدا شده تجاوزات غير انسانى اسرائيل را محكوم نمايند.

تواصى به حق و صبر كنيد و در پيكار مقدس با اسرائيل پايدار باشيد

دولت‏هائى كه اكنون با اسرائيل در حال جنگ مى‏باشند لازم است كه در اين پيكار مقدس اسلامى جدى و قوى‏الاراده باشند، استقامت و پايدارى كنند، از تواصى به حق، تواصى به صبر كه دستور الهى مى‏باشد غفلت نورزند، به توصيه يا امر سازمان‏هاى وابسته به قدرت‏هاى استعمارى براى آتش بس اعتنا نكنند و مطمئن باشند كه در سايه بردبارى و استقامت، با كار بستن دستورات اسلامى، فتح و ظفر از آن ملت اسلام مى باشد.

ان تنصرواالله ينصر كم و يثبت اقدامكم - ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مومنين.

و از خداوند متعال نصرت مسلمين را خواستارم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 211

تاريخ: 21/12/53

پاسخ امام خمينى به استفتاء گروهى از مردم در مورد حزب رستاخيز

شركت در حزب رستاخيز حرام و كمك به استيصال مسلمين است

بسم الله الرحمن الرحيم

نظر به مخالفت اين حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ايران، شركت در آن بر عموم ملت حرام و كمك به ظلم و استيصال مسلمين است و مخالفت با آن از روشن‏ترين موارد نهى از منكر است و چون اين نغمه تازه كه به دستور كارشناسان يغماگر براى اغفال ملت از مسائل اساسى از حلقوم شاه برخاسته تا كشور را بيش از پيش خفقان زده كند و راه را براى مسائلى كه در نظر دارند باز نمايند و قوه مقاومت را به كلى از ملت سلب نموده و نفس را در سينه‏ها حبس سازند. لهذا لازم است حسب وظيفه تذكراتى بدهم، باشد كه ملت اسلام تا فرصت از دست نرفته بامقاومت بيش از پيش و همه جانبه جلو اين نقشه‏هاى خطرناك را بگيرند.

مطرح شدن حزب رستاخيز، نشانه شكست انقلاب سفيد

قبلاً بايد گفت شاه در اين پيشنهاد غير مشروع به شكست فاحش طرح استعمارى به اصطلاح انقلاب ششم بهمن و برخوردار نبودن آن از پشتيبانى ملت، اعتراف نموده است. كسى كه بيش از ده سال است فرياد مى‏زند كه ملت ايران موافق با اين انقلاب است و اسم آن را انقلاب شاه و ملت گذاشته، امروز مردم را به صف‏هاى مختلف تقسيم كرده و مى‏خواهد با زور سرنيزه براى خود موافق درست كند. اگر اين به اصطلاح انقلاب از شاه و ملت مى‏باشد، ديگر چه احتياجى به حزب تحميلى است؟

تشكيل حزب با اين شكل تحميلى، مخالف قانون اساسى و موازين بين المللى است

درباره اين حزب به اصطلاح رستاخيز ملى ايران بايد گفت اين عمل با اين شكل تحميلى مخالف قانون اساسى و موازين بين‏المللى است و در هيچ يك از كشورهاى عالم نظير ندارد. ايران تنها كشورى است كه حزبى به‏امر ملوكانه تاسيس كرده و ملت مجبور است وارد آن شود و هر كس از اين امر تخلف كند سرنوشت او يا حبس و شكنجه و تبعيد و يا از حقوق اجتماعى محروم شدن است. مردم محروم اين كشور مجبورند موافقت خود را با نظام شاهنشاهى اعلام‏

كنند، نظام پوسيده‏اى

صحيفه نور جلد 1 صفحه 212

كه از نظر اسلام مردود و محكوم به فناست، نظامى كه هر روز ضربه تازه‏اى بر پيكر اسلام وارد مى‏آورد و اگرخداى نخواسته فرصت يابد اساس قرآن را بر مى‏چيند، نظامى كه هستى ملت را به باد فنا داده و تمام آزادى‏ها را از او سلب كرده است، نظامى كه طبقات جوان روشنفكر را در زندان‏ها و تبعيد گاه‏ها از هستى ساقط نموده و باز مى‏خواهد با اين حزب بازى اجبارى بر قربانى‏ها و زندانى هاى خود بيفزايد.

شاه حافظ منافع استعمارگران درايران و منطقه

مردم مسلمان ايران مجبورند در برابر شاهى سر تسليم فرود آوردند كه دستش تا مرفق به خون علماى اسلام و مردم مسلمان آغشته است. شاهى كه مى‏خواهد تا قطره آخر نفت اين كشور را بفروشد و پولش را به عناوين مختلف به سرمايه داران و چپاولگران تقديم نمايد و به آن افتخار كند.

استعمار امريكا از ذخاير هنگفت نفت خود استفاده نمى‏كند و از ديگران مى‏خرد كه براى مصالح كشورش محفوظ باشد ولى شاه ايران اين طلاى سياه را مى‏فروشد و خزانه ايران و ملت را تهى مى‏كند و درآمد آنرا به جاى اينكه صرف اين ملت پا برهنه و گرسنه نمايد، به اربابان استعمارگرش وام مى‏دهد و يا اسلحه‏هاى خانمانسوز و مخرب مى‏خرد تا از منافع و مطامع استعمارگران در ايران و منطقه نگهبانى كند و به خونريزى و سركوبى جنبش‏هاى ضد استعمارى ادامه دهد.

او تا ديروز با اخذ وام‏هاى كمر شكن از خارج، اقتصاد ايران بهره ورشكستگى مى‏كشانيد و امروز با دادن وام‏ها و خريد اسلحه، ملت را به افلاس كشانيده و از رشد باز مى‏دارد. معاملات اسارت‏بار و بخصوص معامله 15 ميليارد دلارى اخير با استعمار آمريكا، ضربه نابوده كننده ديگرى است كه شاه به اقتصاد ايران وارد ساخته و چوب حراج تازه‏اى است كه بر ثروت و ذخائر ملت محروم ايران مى‏زند.

انقلاب سفيد عامل اصلى ويرانى اقتصاد كشور

ملت ايران مجبور است به كسى راى موافق بدهد كه وضع كشاورزى و دامپرورى ايران را چنان به عقب رانده كه اكنون بايد گندم، برنج، گوشت، روغن و ساير ارزاق را با قيمت‏هاى هنگفت وارد كند. شاه كه در آغاز طرح به‏اصطلاح انقلاب سفيد به دهقانان نويد مى‏داد كه در سايه اصطلاحات ارضى، غله مورد نياز كشور در داخل تامين مى‏شود اكنون به جاى خجلت زدگى افتخار مى‏كند كه دو ميليون و نيم تن گندم و چهارصدهزار تن برنج در سال جارى وارد كرده است در صورتى كه مطلعين مى‏دانند كه يك استان ايران مثل خراسان، قدرت تهيه گندم براى تمام كشور را داشت و اين قدرت را انقلاب سفيد شاه سلب كرد.

شاه بيش از ده سال است كه فرياد از پيشرفت كشور مى زند در حالى كه اكثريت ملت را در فقر

صحيفه نور جلد 1 صفحه 213

و فاقه غوطه‏ور ساخته. ظاهر تهران را آراسته و از دسترنج ملت براى عمال خود عمارات چند طبقه بنا مى‏كند ولى در دهات و قصبات كه قسمت عمده جمعيت ايران را تشكيل مى‏دهند از مواهب اوليه زندگى خبرى نيست و اكنون وعده بيست و پنج ساله به مردم مى‏دهد ولى مردم آگاه ايران توجه دارند كه اين وعده او پوچ و عارى از حقيقت است. قدرت كشاورزى از كشور سلب گرديده، وضع كشاورزان و كارگران روز به روز وخيم‏تر شده و از صنعتى شدن مستقل و غير وابسته جز اسمى نيست و نخواهد بود مگر اينكه به خواست خداى قادر اين رژيم پوسيده تغيير كند.

با تمام شدن ذخيره نفت به دست اين رژيم، آنچنان فقرى به ملت روى مى‏آورد كه جز تن به اسارت دادن راهى ندارد. ملت شريف ايران كه نه زراعت دارد و نه صنعت، بايد با فقر و فلاكت دست به گريبان باشد و يا به عملگى براى سرمايه داران تن در دهد.

شاه در راس مخالفين قانون اساسى و مشروطيت‏

شاه از مشروطه و قانون اساسى دم مى‏زند در صورتى كه خود او در راس مخالفين قانون اساسى و مشروطيت، اساس مشروطه را از بين برده است كه نمونه بارز آن مصاحبه و جنجال اخير است. اجبار ملت به ورود در حزب، نقض قانون اساسى است. اجبار مردم به تظاهر در موافقت و پايكوبى و جنجال در امرى كه مخالف خواسته آنهاست، نقض قانون اساسى است. سلب آزادى مطبوعات و دستگاه‏هاى تبليغاتى و اجبار آنها به تبليغ بر خلاف مصالح كشور، نقض قانون اساسى است. تجاوز به حقوق مردم و سلب آزادى‏هاى فردى و اجتماعى، نقض قانون اساسى است. انتخابات قلابى و تشكيل مجلس فرمايشى، محو مشروطيت و نقض قانون اساسى است. ايجاد پايگاه‏هاى نظامى و مخابراتى و جاسوسى براى اجانب، مخالفت با مشروطيت است. مسلط نمودن اجانب و عمال كثيف آنها از قبيل اسرائيل، بر بهترين اراضى مملكت و كوتاه كردن دست ملت را از آن نقض قانون اساسى و خيانت به كشور است. اجازه سرمايه‏گذارى به اجانب و مسلط كردن آنها بر تمام شؤون مملكت و غارت ذخائر نفتى به اسمحاكميت ملى و كوتاه كردن دست ملت از فعاليتهاى اقتصادى، خيانت به ملت و نقض قانون اساسى است. مصونيت دادن به اجانب و عمال آنها، مخالفت با مشروطه و قانون اساسى است و اصولاً دخالت شاه (كه به حسب نص قانون اساسى مقام غير مسؤولى است) در امور كشور و قواى مملكت بازگشت به دوران سياه استبداد و نقض قانون اساسى است.

بدبختى‏هاى ملت در لواى انقلاب سفيدى كه شاه هم قلابى بودن آن را فاش كرد

اين شخص باز از انقلاب سفيد دم مى‏زند، انقلابى كه موجب سيه‏بختى ملت شده و مى‏باشد، انقلابى كه جز فلج كردن قواى فعاله ملت اثرى نداشت، انقلابى كه پس از ده سال خود شاه هم قلابى بودن آن را فاش كرد، انقلابى كه مى‏خواهد فرهنگ استعمارى را تا دورترين قراء و قصبات كشانده و جوانان كشور را آلوده كند، بايد مخالف اين به اصطلاح انقلاب به شكنجه‏گاه برود و از حقوق

صحيفه نور جلد 1 صفحه 214

اجتماعى محروم شود. علماى اسلام و محصلين و رجال دين طبقه دانشگاهى كه با اين نظام پوسيده و دستگاه ظلم و جور و با اين انقلاب رسوا مخالفند يا بى‏وطن! هستند و بايد به شكنجه‏گاه بروند و يا از حقوق اجتماعى محروم مى‏باشند. طبقات بازرگان، زارع و كارگر كه در اين ده سال جز وعده‏هاى پوچ نديده‏اند و از اين پس باز وعده بيشترى مى‏شنوند و با اين انقلاب سياه لعنتى مخالفند، به همان سرنوشت دچار خواهند شد.

بر ملت است كه با مقاومت منفى، اساس اين حزب را ويران سازند

علماى اعلام و ساير طبقات بدانند كه تشكيل اين حزب مقدمه، بدبختى‏هاى بسيارى است كه اثراتش به تدريج ظاهر مى‏شود. بر مراجع اسلام است كه ورود در اين حزب را تحريم كنند و نگذارند حقوق ملت مسلمان ايران پايمال شود، بر ساير طبقات خصوصاً خطباى محترم و محصلين و طبقه جوان دانشگاهى و طبقات كارگر و زارع و تجار و اصناف است كه با مبارزات پيگير و همه جانبه و مقاومت منفى خود، اساس اين حزب را ويران كنند و مطمئن باشند كه رژيم در حال فرو ريختن است و پيروزى با آنهاست، بايد ملت از تبليغات پوچ دستگاه اغفال نشود. اينها در عين حال كه مخالفت خود را با اسلام و احكام آن روز افزون مى‏كنند، براى اغفال ساده لوحان در دستگاه تبليغاتى مراسم خواندن دعاى كميل و سينه‏زنى و زنجير زنى پخش مى‏كنند، احكام قرآن كريم را نقض و خود آن را چاپ و منتشر مى‏كنند.

اينجانب در اين كنج غربت از وضع اسفبار ملت ايران رنج مى‏برم و چقدر خوب بود كه در اين شرايط حساس در ميان آنها بودم و در اين مبارزات مقدس، جهت نجات اسلام و ايران از نزديك با آنان همكارى مى‏كردم. از خداوند تعالى قطع ايادى اجانب و عمال آنان را خواهانم. والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:52 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 215

تاريخ: 20/4/54

اظهار تأسف امام خمينى از اوضاع اسفبار ايران

در عصر آزادى،ملت ايران از تمام شوون آزادى محرومند

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت عموم ملت شجاع و مظلوم ايران ايدهم الله تعالى‏

اخبار واصله از ايران به دنبال شكست مفتضحانه شاه در حزب بازى جديد، با آنكه موجب كمال تاسف و تاثر است، مايه اميد و طليعه درخشان آزادى است. تاسف از آنكه در عصرى كه ملت‏ها يكى پس از ديگرى از زير يوغ استعمار خارج مى‏شوند و استقلال و آزادى خود را به دست مى‏آورند ملت بزرگ مسلم ايران با گماشته شدن يكى از مرتجع ترين افراد و يكى از عمال بى چون و چراى استعمار و سايه افكندن وحشتناكترين استبداد وحشيانه بر سرتاسر كشور، از تمام شؤون آزادى محروم و با جميع مظاهر استبداد و ارتجاع دست به گريبان هستند. سازمان امنيت ايران به دستور شاه به صورت اداره تفتيش عقايد قرون وسطائى در آمده و با مخالفان حزب تحميلى شاه كه اكثريت قاطع ملت متدين است، با انواع تهديدها و اهانت‏ها و ضربت‏ها و شكنجه‏هاى وحشيانه رفتار مى‏كنند.

معيار دموكراسى شاه!

ملت ايران از علماء دين تا دانشگاهى و از بازارى تا زارع و از كارگر تا ادارى و كارمند جزء بايد معتقد به عقيده شاه باشند، گر چه بر خلاف اسلام و مصالح مسلمين و ملت باشد، گر چه استقلال ملت و آزادى همه را بر باد دهد و در صورت تخلف، سرنوشت آنها ضرب‏ها و حبس‏ها و شكنجه‏ها و محروميت از حقوق انسانى است و متخلفين، مرتجع سياه و بى‏وطن سرخند و بايد سركوب شوند.

تاسف از سركوب كردن ملت مظلوم و هجوم به دانشگاه‏هاى سراسر كشور، تاسف از واقعه جانسوز 17 خرداد (54) مدرسه فيضيه و دارالشفا كه واقعه قتل عام 15 خرداد 42 را زنده كرد و يورش بى‏رحمانه و مسلحانه عمال استعمار بر مدارس دينى كه جز با علم و فقه اسلام و دفاع از قرآن كريم و احكام سازنده اسلام سروكارى ندارند و شكستن سر و دست‏ها و در و پنجره‏ها و كوبيدن تا سر حد مرگ و پرتاپ كردن جوانان بى‏پناه از پشت بام‏ها به جرم اظهار عقيده بر خلاف حزب شاهى، به جرم سوگوارى براى مقتولين 15 خرداد كه به حسب نقل بعضى از مطبوعات خارجى عدد مقتولين‏

صحيفه نور جلد 1 صفحه 216

(در 17 خرداد امسال) به چهل و پنج نفر رسيده و عدد مجروحين بسيار است كه در بيمارستان‏ها پذيرفته نشده‏اند و بيش از سيصد نفر در زندان‏ها بسر مى‏برند كه سرنوشت آنها معلوم نيست. اين است وضع كشور مترقى! اين است معيار دموكراسى شاه! اين است حال مملكت آزاد مردان و آزاد زنان! تاسف از وضع مطبوعات ايران كه مستقيما زير نظرسازمان امنيت اداره مى‏شوند و هر چه ديكته كنند مى‏نويسند و هر تهمتى خواستند به هر مقامى مى‏زنند.

بيدارى ملت طليعه رهايى از قيد استعمار

ولى با همه مصيبت‏ها بيدارى ملت مايه اميد است. مخالفت دانشگاه‏هاى سر تاسر ايران بر حسب اعتراف شاه و مخالفت علماى اعلام و طبقه محصلين و طبقات مختلف ملت، با همه فشارها و قلدرى‏ها، طليعه به‏دست آوردن آزادى و رهايى از قيد استعمار است. شركت نكردن ملت غيور در حزب فرمايشى و انتخابات خائنانه، نمونه بيدارى و پيروزى است.

اينجانب به ملت بزرگ و عزيز ايران، پس از تسليت در اين مصيبت‏هاى دلخراش و تسليت در اهانت به قرآن كريم و حريم اهل بيت طهارت عليهم‏السلام و تسليت در واقعه 15 خرداد 42 و 17 خرداد 54 تبريك مى‏گويم بر اين روشنفكرى و آزادمنشى، تبريك مى‏گويم بر طلوع صبح آزادى و قطع ريشه استعمار و عمال خبيث آن.

سلام من بر مقتولين و مصدومين 15 خرداد. سلام من بر مصدومين و مظلومين 17 خرداد. سلام من بر طبقات اهل علم و خطباى محترم. سلام من بر جوانان غيرتمند دانشگاه‏هاى ايران. سلام من بر مومنين و مسلمين سراسر كشور كه با عدم شركت در حزب تحميلى و انتخابات غير قانونى مشت محكم بر دهان ياوه سرايان زدند و وفادارى خود را به اسلام و مسلمين ثابت كردند.

سلام من بر زندانيانى كه در راه هدف مقدس اسلام در زير شكنجه بسر مى‏برند.

سلام من بر جوانان و دانشجويان غيرتمند ايرانى خارج كشور كه با كوشش ارزنده خود به اسلام و برادران مسلم خود خدمت مى‏كنند و فجايع استعمار و عمال آن را بر ملا مى‏كنند.

من در اين لحظه‏هاى آخر عمر نگرانى‏هاى فراوان دارم. خوف از آن دارم كه اين شخص كه به هر حيله‏اى متشبث شد، مواجه با مخالفت ملت و طبقه جوان شد، بيش از اين متبلاى به تشنج اعصاب شود و ملت مظلوم را بيش از اين به خاك و خون كشد و با تهمت مرتجع سياه و بى‏وطن سرخ، علماى اسلام و دانشمندان و روشنفكران را قتل عام كند. به خداوند متعال از شر عناصر خبيثه پناه مى‏برم و قطع ايادى اجانب را مسالت مى‏نمايم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:53 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 217

تاريخ: 3/6/54

پيام امام خمينى به يازدهمين نشست اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اروپا

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اروپا ايدهم الله تعالى‏

پس از اهداء سلام و تحيت، شماره 20 مكتب مبارز و مرقوم هيئت مديره را ملاحظه نمودم. هجوم ناراحتى‏ها و تراكم نگرانى ناشى از وضع رقت بار مسلمين عموماً و ملت عزيز ايران خصوصاً و عدم توجه مقامات مسؤول به مصالح مسلمين و رفتار وحشيانه دستگاه ظلم با ملت ايران و خصوص علما و محصلين حوزه‏هاى علميه و جوانان غيور دانشگاهى تاب و توان را مى‏برد و انسان آگاه را در تحت فشار خود مى‏كشد، اگر نباشد اميدها و نويدهائى. و با خواست خداوند متعال نويدهائى در كار است كه اميد را به آتيه نزديكى تقويت مى‏كند. طبيعى ساختمان بشرى است كه هر چه ستمكارى و ظلم و بى‏عدالتى در جامعه و ملتى اوج گيرد، به همان نسبت قوه مقاومت در ملت رشد مى‏كند، شاهد زنده اوضاع اخير ايران است شاه با تمام دستگاه پليسى دست و پا مى‏زند كه ملت را سركوب كند تا با دل راحت به خدمت خود به اجانب ادامه دهد و به خيانت‏هايى كه به ملت مسلم و به اسلام مى‏كند، گاه از ناحيه وام دادن و گاه وام گرفتن و گاه اسلحه سرسام‏آور خريدن و پايگاه‏هاى نظامى براى اجانب درست كردن سرپوش نهد. در هر صحنه سازى مواجه با مخالفت و مقاومت ملت مى‏شود. حزب تحميلى بى‏سابقه در تمام دنيا آنچنان با مخالفت ملت مواجه شد و شاه را مفتضح كرد كه براى سرپوشى آن به هر وسيله متشبث مى‏شود كه اذهان را منصرف كند ولى فايده ندارد. در شهر تهران كه گفته مى‏شود سى و چند ميليون نفوس دارد با تمام وسايل تبليغاتى و پليس و انواع تشبثات و ارعاب و تهديدها به حسب آنچه به ما رسيده نتوانستند بيش از دويست هزار در شركت در انتخابات بتراشند و در شهر دويست هزار نفرى قم بيش از چهار هزار نفر نتوانستند به طور تحميلى وارد كنند. اين حس مقاومت كه در حال رشد است نويد پيروزى حتمى است. تظاهرات بى‏سابقه مدارس و دانشگاه‏هاى سراسر ايران به حسب اعتراف شاه براى بزرگداشت 15 خرداد كه شاه را دچار هيجان و سرگيجه نمود بروز رشد ملت و عكس‏العمل فشار و اختناق است. نزديك شدن مدارس قديم و دانشگاه‏ها و پيوستن جبهه‏هاى قديم و جديد و نيز پيوستن اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان اروپا و امريكا واكنش اوج بى‏فرهنگى و بى‏عدالتى دستگاه است.

و من اميدوارم كه اتحاديه اروپا و آمريكا به ساير دانشجويان كه در ممالك ديگر از قبيل هند و

صحيفه نور جلد 1 صفحه 218

پاكستان و بلاد عربى و غيرها به سر مى‏برند، بپيوندند و دامنه فعاليت خود را توسعه دهند و كوشش كنند اسلام و عدالت اسلامى را به همه طبقات برسانند تا اشتباهاتى كه در طول چند قرن پيش آمده و چهره نورانى اسلام را به دست عمال استعمار پوشانيده است بزدايند.

از خداوند متعال توفيق كافه مسلمانان و خصوص طبقه جوان را در محو استعمار و عمال خائن آن خواستارم.

والسلام عليكم و رحمه الله‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:53 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 219

تاريخ: 2/7/54

پيام امام خمينى به هفتمين كنگره ساليانه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان آمريكا و كانادا

بسم الله‏الرحمن الرحيم

خدمت انجمن اسلامى دانشجويان آمريكا و كانادا ايدهم الله تعالى. مرقوم شريف و اصل، توفيق و تاييد شما جوانان غيور و ساير دانشجويان و روشن بينان كه در راه اهداف مقدسه اسلام كه در راس آن بسط عدالت اجتماعى و دفع بيدادگرى‏ها و بى‏فرهنگى‏هاست، كوشش مى‏كنيد از خداوند تعالى خواستارم. ما علاوه برآن ستمكارى‏ها و خونخوارى‏ها كه در طول تاريخ از سلاطين و حكومت‏هاى جور شنيده و در تاريخ خوانده‏ايم، در اين ده ساله اخير كه دور خروج ملت‏هاى ضعيف از يوغ استعمار است، شاهد بزرگترين و وحشتناكترين جنايات رژيم منحط ايران بوده كه براى حفظ منافع اجانب از هيچ جنايت و خيانتى كوتاهى نكرده، شاهد اتلاف بيت‏المال مسلمين و صرف ذخاير ملت گرسنه در راه خواست‏هاى اجانب شاهد خريدارى ميلياردها دلار اسلحه براى حفظ پايگاه‏هاى نظامى اجانب شاهد وام دادن‏ها و وام گرفتن‏هاى مخالف قانون و عقل، شاهد كشتارها و حبس‏ها و شكنجه‏هاى قرون وسطائى، لكن آنچه موجب اميد و آرامش است طليعه بيدارى ملت و رشد سياسى طبقات مختلفه است. از رشد ملت است كه نقشه‏هاى شوم اجانب كه به دست شاه بايد اجرا شود مواجه با مخالفت ملت مى‏شود، رشد ملت است كه حزب ساختگى شاه را با آن همه رعد و برق و عربده رسوا كرد و شاه را گرفتار آشفتگى و هيجان كرد، رشد ملت است كه با همه ارعاب و تهديد در انتخابات مفتضح شركت نكرد مگر مشتى جيره خواران و بستگان به دستگاه، رشد سياسى دانشجويان قديم و جديد است كه به تبليغات چند صد ساله اجانب و نقشه‏هاى تفرقه انداز استعمار پشت پا زده و در صف واحد در مقابل رژيم مردانه ايستاده و از حقوق ملت مظلوم دفاع مى‏كنند و از شكنجه‏ها و حبس‏ها و محروميت‏ها هراسى ندارند. رشد دانشجويان قديم و جديد است كه در بزرگداشت 15 خرداد روز رستاخيز ملت در سراسر كشور به تظاهراتى دست زدند كه شاه را دچار سرگيجه نمود و دستور حمله وحشيانه به مدرسه فيضيه و دارالشفا، مهد تربيت اسلامى و كانون انفجار در مقابل ظلم و استبداد صادر و محصلين قرآن و فقه اسلام را به اسم كمونيست پس از زجر و ضرب و جرح به زندان‏ها و سربازخانه‏ها كشاند كه سرنوشت آنها معلوم نيست. با همه اعمال ضد اسلامى و رفتار وحشيانه با علماء اسلام دست از تظاهرات رياكارانه بر نمى‏دارند و دراين ماه مبارك رمضان دستگاه‏هاى ناشر فحشا و مراكز راديو كه در طول سال به پخش مطالب ضد مذهبى مشغولند، براى اغفال ساده لوحان به

صحيفه نور جلد 1 صفحه 220

پخش اذان و دعا و مناجات اشتغال دارند! لكن ملتى كه از ناله‏هاى جان فرساى شكنجه‏ها و شيون مادرهاى جوان از دست داده، مطلع است نبايد از اين تظاهرات مزورانه اغفال شود. دعا كه وسيله مناجات با خداوند عدالت گستر است اكنون وسيله بسط ظلم و اغفال نادانان براى چاپيدن هر چه بيشتر ذخائر ملت شده است!

نقطه روشنى كه در اين اواخر عمر براى من اميد بخش است همين آگاهى و بيدارى نسل جوان و نهضت روشنفكران است كه با سرعت در حال رشد است و با خواست خداوند تعالى به نتيجه قطعى كه قطع ايادى اجانب و بسط عدالت اسلامى است خواهد رسيد. شما جوانان پاكدل موظف هستيد با هر وسيله ممكنه ملت را هر چه بيشتر آگاه كنيد و از نيرنگ‏هاى گوناگون دستگاه پرده برداريد و اسلام عدالت پرور را به دنيا معرفى كنيد.

از خداوند تعالى توفيق همه را در اين امر خواستارم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

روح‏الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:53 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 221

تاريخ: 2/12/54

فتواى امام خمينى درباره صرف وجوه خيريه و سهم امام براى نشر كتب اسلامى - سياسى

بسمه تعالى‏

پيشگاه قائد بزرگ اسلام حضرت آيت الله خمينى متع الله المسلمين بطول بقائه‏

با اهداء سلام و تحيات وافره معروض مى‏دارد: صرف ثلث اموال كه حسب‏الوصيه بايد به مصرف امور خيريه و بريه برسد، در طبع و نشر كتب سياسى - اسلامى ( كه بيانگر حقايق اسلام و نظريات مراجع عظام در مقابله و مبارزه با ظلمه، حكام جور و استعمارگران باشد و جهت روشنگرى و انقلاب فكرى اسلامى به كار آيد) چه صورت دارد؟ مستدعى است نظر شريف را بيان فرمائيد.

ادام الله ظلكم على روس الانام‏

پاسخ امام‏

بسمه تعالى‏

آنچه مربوط به ترويج شرع مطهر و بيان حقايق اسلام در مقابله با حكام جور و ظلمه و مطلع ساختن طبقات مردم از مسائل است و نشر كتب مربوطه به اين امور، از امور خيريه، بلكه بهترين خيرات است و اگر وصيت به ثلث يا نذر و عهد و غير اينها متعلق به خيرات و مبرات است، صرف در اين امور جائز و راجح است .

روح الله الموسوى الخمينى

بسمه تعالى‏

مومنين ايدهم الله تعالى مجازند عشر سهم مبارك امام عليه‏السلام را در اين امورى كه در مقابل نوشته شده است صرف كنند در تحت نظارت اشخاص مورد اطمينان و متدين، ان شاءالله تعالى موفق باشند.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:56 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 223

تاريخ: آبان 55

پيام امام خمينى به مناسبت عيد سعيد فطر

بسم الله الرحمن الرحيم

عيد سعيد فطر را به عموم مسلمين و دانشجويان داخل و خارج كشور و

عموم جوانان مسلمان ايدهم الله تعالى تبريك مى‏گويم.

مبارك باد بر شما افراد روشنفكر و متدين كه در راه اهداف شريفه اسلام كه ضامن رفاه عموم و تامين معنويات و ماديات بشر است فداكارى مى‏كنيد. مبارك باد بر مسلمانانى كه در راه دفاع از احكام اسلام و ممالك مسلمين و رهائى از يوغ استعمار و عمال خبيث آن، به حبس و تبعيد و شكنجه و قتل تن مى‏دهند و براى قطع ايادى ظلم با هر محروميتى مى سازند.

فطر، روزى است كه خداوند تعالى براى مسلمين عيد قرار داده تا با اجتماع خود در نماز و خطابه‏هاى مناسب با هر عصر، راه و روش خود را در مقابل اسلام و مقابل دشمنان خونخوار آن بيابند، گرچه اكنون با تبليغات مضره، جمعه و جماعت خاصيت خود را از دست داده و براى مسلمين در وضع حاضر عيدى نمانده است.

در هر قطرى از ممالك مسلمين فتنه‏ها به دست عمال اجانب برپاست، فتنه‏هايى كه با اساس اسلام و استقلال ممالك مخالف است . ايران مركز تاخت و تاز اجانب خصوصا" آمريكا وايادى خبيثه آن است و بازيگران و كارشناسان خارجى هر روز نغمه‏اى ساز مى‏كنند براى تضعيف ملت و اسلام عزيز، نغمه‏هاى شومى كه هستى كشور را پس از چندى ساقط مى كند. مخازن بزرگ اين كشور زرخيز در مقابل مشتى اسلحه كه براى ايران هيچ مصرف ندارد و طريق به كار بردن آن را نمى‏دانند از دست مى‏رود. اخيرا" شاه اين آلت فعل، زمزمه خريد سه مقابل آنچه تاكنون خريده‏اند كرده و به اين ترتيب، ايرانى در مقابل آهن پاره‏هائى بى‏مصرف، از هستى ساقط و پس از چندى با فقر و فلاكت بيش از پيش دست به گريبان مى‏شود.

كارشناسان كه مى‏خواهند مخازن ما را بى‏مانع به غارت ببرند، براى تضعيف اسلام و محو اسم آن نغمه شوم تغيير مبدا تاريخ را ساز كردند. اين تغيير از جنايات بزرگى است كه در اين عصر به دست اين دودمان كثيف واقع شد. بر عموم ملت است كه با استعمال اين تاريخ جنايتكار مخالفت كنند و چون اين تغيير هتك اسلام و مقدمه محو اسم آن است خداى نخواسته، استعمال آن بر عموم حرام و پشتيبانى از ستمكار و ظالم و مخالفت با اسلام عدالتخواه است .

صحيفه نور جلد 1 صفحه 224

مردم بايد الزاما" براى دودمان چنين جنايتكاران و پنجاه سال خيانت آنها يك سال جشن بگيرند، گرچه اين نغمه ناميمون هم با فضاحت روبرو شد و جز عمال خودشان كسى شركت نكرد و جز با سرنيزه، كسى روى خوش نشان نداد. مدرسه فيضيه و دارالشفا پايگاه فقه اسلامى و مركز احرار و جوانان فداكار، غصب و در حال تعطيل باقى است، در مقابل، به مراكز فساد و فحشاء هر چه بيشتر دامن زده مى‏شود تا جوانان ما را به تباهى كشند و رشد معنوى نكنند و در مقابل خواست اجانب پايدار نباشند.

من با كمال تاسف از وضع ايران، به شما دانشجويان داخل و خارج اميدوارم، اميد روزى كه كشور از لوث وجود اجانب و عمال آنها پاك شود. شما اى جوانان عزيز! ياس به خود راه ندهيد، حق پيروز است. اين است شمه‏اى از وضع ايران، بسيارى ديگر از ممالك مسلمين نيز گرفتارى‏هاى بيحد دارند، آن لبنان كه به مشتى خاك تبديل شده است، چه خسارات جانى و مالى كه به مسلمين و خصوص شيعيان وارد نشده است، اجانب و عمال خائن آنها به جنگ خانمانسوز دامن مى‏زنند و مردم را از هستى ساقط كرده‏اند و آن حال فلسطين و گرفتارى‏هاى روز افزون آنجا. آنچه مورد كمال تاسف است عدم رشد حكومت‏ها و سران قوم است كه با دست اجانب به مخالفت با هم بر مى‏خيزند. اكنون بر شما جوانان روشنفكر و دانشمند است كه از اوضاع عبرت بگيريد و بر اجتماع خود افزايش دهيد و از مخالفت‏هاى بى‏اساس احتراز كنيد و مكتب‏هاى بى‏اساس ديگران را كنار گذاشته، به مكتب مترقى اسلام رو آوريد و در راه حق و محو باطل دست به دست هم دهيد و مردم را از اهداف پاك اسلام با خبر كنيد و از جنايات و خيانات عمال اجانب پرده برداريد و از خداوند متعال استمداد كنيد انه ولى التوفيق از خداوند تعالى تجديد مجد اسلام و مباركى عيد سعيد مسلمين را خواستارم .

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:56 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 225

تاريخ: 2/11/55

دعوت امام خمينى براى كمك به بازماندگان فاجعه لبنان

براى كمك به برادران مصيبت زده لبنان به پا خيزيد

بسم الله الرحمن الرحيم

انالله وانااليه راجعون

فاجعه لبنان و مصيبات وارده بر برادران ايمانى ما به حدى نيست كه بتوان تحرير كرد. اكنون جنگى كه دست‏هاى مرموز دشمن انسانيت به نفع استعمار و اسرائيل برپا نموده لبنان را به صورت مخروبه‏اى وحشتناك درآورده قدرى آرامش صورى پيدا كرده لكن هزارها خانواده محترم كه ديروز با عزت و نعمت و رفاه به سر مى‏بردند، با از دست دادن عزيزان خود و خراب شدن خانمان و فقدان اموال، بى‏سرپرست و بى‏پناه در اين فصل سرما با آلام و دردهاى ناگفتنى دست به گريبان هستند.

كمك‏هائى كه از اهل خير خصوصا" ايران شده است موجب تقدير و تشكر است لكن جبران گرفتارهاى نامحدود برادران عزيز ما را نمى‏كند. عزيزانى كه سلف آنها مردانه براى عظمت و عزت و شعائر خود با جناح‏هاى مختلف وحشى‏هاى قرون وسطائى و آدمك‏هاى استعمار زده جنگيدند و خون خود را در راه شرافت و عزت خود ريخته، جان بازى شجاعانه كردندشكرالله سعيهم و جزاهم الله خيرا" اكنون بازماندگان آنها، طفل‏هاى عزيز بى‏پدر و سرپرست، پدر و مادرهاى فرزند از دست داده و هزاران مجروح و ناقص الاعضا به جا ماندند بامصيبت‏هاى گوناگون و آه و ناله‏هاى روز افزون.

بر انسان‏هاى شرافتمند است، بر مسلمين پاكروان است، بر پيروان رسول اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - و اميرمومنان - عليه الصلواه والسلام - است كه براى نجات فرزندان اسلام به پاخيزيد. بر ثروتمندان غيرتمند است كه به پاس نعمت‏هاى الهى از فرزندان قرآن محافظت نمايند و به خدمت آنها بشتابند، خدمت‏هاى انسانى و محترمانه، بازماندگان فرزندان اسلام را چون اطفال خود بلكه بالاتر بدانند.

سرپرستان محترم آنها شرافتمندانه از دين و عظمت خود دفاع كرده و مردانه جان دادند و نام خود را براى هميشه پايدار گذاشتند و اسلام و مسلمين را سرافراز نمودند جزاهم الله عن الاسلام خيرا" ما بايد به جبران خدمت آنها، به بازماندگان و عزيزان آنها خدمت كنيم، خدمتى محترمانه و شرافتمندانه . ملت اسلام خصوصا" ملت شريف ايران - ايدهم الله تعالى - به هر انسانى مى‏تواند جبران خساراتى كه قابل جبران است بكند و با همت عالى به زندگى بازماندگان برادران ايمانى خود سر و سامان بدهد وروى خود را در پيشگاه خداى تعالى و انسانيت سفيد كند.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 226

اينجانب با حال ضعف و نقاهت از دوستان اسلامى خود با كمال تواضع اميد دارم كه به اسرع وقت بيدرنگ قبل از اين كه فرصت از دست برود در اين امر اسلامى الهى بكوشند و به هم سبقت گيرند و به مصائب بزرگ برادران خود تخفيف بخشند و اميد آن دارم كه خداوند كريم در مقابل اين خدمت، آنها را سربلند و عزيز فرمايد و اگر بخواهند از وجوهى كه محتاج به اذن فقيه است بدهند، در ربع اين جانب اجازه مى‏دهم. از خداوند تعالى قطع ايادى دشمنان انسانيت و اذناب آنها را خواستار و توفيق و تاييد برادران ايمانى را خواهانم .

والسلام على عباد الله الصاحين و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:56 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 227

تاريخ: مرداد 1356

پاسخ امام خمينى به تلگرافهاى تسليت اتحاديه انجمنهاى اسلامى اروپاو كانادا در سوگ دكتر شريعتى

بسمه تعالى

جناب آقاى يزدى ايده الله تعالى

پس از اهداء سلام تلگراف‏هاى زيادى از اروپا و آمريكا از طرف اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان اسلامى در اروپا و انجمن‏اسلامى دانشجويان در امريكا از بخش‏هاى مختلف و از ساير برادران محترم مقيم خارج كشور - ايدهم الله تعالى - در فقد دكتر على شريعتى واصل شد و چون جواب به تمام آنها از جهاتى ميسر نيست و تفكيك صحيح نمى باشد، از جنابعالى تقاضا دارم تشكر اينجانب را به همه برادران محترم - ايدهم الله ابلاغ نمائيد. اينجانب در اين نفسهاى آخر عمرم، اميدم به طبقه جوان عموما و دانشجويان خارج و داخل اعم از روحانى و غيره مى باشد.اميد است دانشمندان و متفكران روشن ضمير، مزاياى مكتب نجات بخش اسلام كه كفيل سعادت همه جانبه بشر و هادى سبل خير در دنيا و آخرت و حافظ استقلال و آزادى ملت‏ها و مربى نفوس و مكمل نقيصه‏هاى نفسانى و روحانى و راهنماى زندگى انسانى است، براى عموم بيان كنند.

مطمئن باشند با عرضه اسلام به آنطور كه هست و اصلاح ابهام‏ها، كجروى‏ها و انحراف‏ها كه به دست بدخواهان انجام يافته، نفوس سالم بشر كه از فطره الله منحرف نشده و دستخوش اغراض باطله و هوس‏هاى حيوانى نگرديده، يكسره بدان روى آوردند و از بركات و انوار آن بهره‏مند شوند. من به جوانان عزيز نويد پيروزى و نجات از دست دشمنان انسانيت و عمال سرسپرده آنها ميدهم. طبقه جوان و روشن بين در خارج و داخل روابط خود را محكم و در زير پرچم اسلام كه تنها پرچم توحيد است يكدل و يكصدا از حق انسانيت و انسان‏ها دفاع كنند تا به خواست خداوند متعال دست اجانب از كشورهاى اسلامى قطع شود و بايد با كمال هوشيارى از عناصر مرموزى كه در صدد تفرقه بين انجمن‏هاى اسلامى است و مطمئنا از عمال اجانب هستند احتراز كنند و آنها را از جمع خود طرد نمايند.واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا.

والسلام عليكم و عليهم و رحمة الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:56 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 228

تاريخ: مرداد 1356

نامه گروهى از مردم در رابطه با حملات ماركسيست‏ها به اسلام و روحانيت

محضر مبارك حضرت آيت الله العظمى آقاى خمينى مدظله العالى‏

محترما به عرض ميرساند به طورى كه خاطر مبارك مستحضراست، اخيرا حملات ناروائى به دين مقدس اسلام مخصوصا به طريقه حقه مذهب تشيع كه روح اسلام است، از ناحيه كمونيست‏ها و پيروان مكتب ماركس و منحرفين از مقام ولايت اميرالمومنين (ع) و اولاد معصومين بزرگوار عليهم السلام و نسبت به احكام دين مقدس اسلام و توهين به مقام شامخ روحانيت از نواحى مختلف مى گردد و متاسفانه عده‏اى از اينان خود را وابسته به حضرتعالى معرفى نموده و جزء هواداران آنجناب مى دانند، متمنى است نظر مبارك خود را درباره اين موضوعات و اين گونه افراد با كمال صراحت مرقوم فرموده تا رفع هر گونه ابهام و سوءتفاهمى بشود.

پاسخ امام:

بعيد نيست گروه هائى كه رفتار ضد اسلامى و ضد مذهبى دارند، به دست اجانب به وجود آمده باشند.

بسمه تعالى

اينجانب كرارا نظر خود را در اين نحو موضوعات گفته و نوشته‏ام، بعيد به نظر نمى آيد كه دستجاتى كه در ايران اشتغال به فعاليت‏هاى ضد اسلامى و ضد مذهبى دارند با اختلاف اسم و روش، گروه‏هاى سياسى‏اى باشند كه با دست اجانب براى تضعيف اسلام و مذهب مقدس تشيع و مقام عظيم روحانيت بوجود آمده باشند. براى انصراف ملت از مصالح روز، اين جمعيت‏ها در يك امر مشترك هستند و آن خيانت به كشور اسلامى و كوبيدن پاسداران آن. چون دشمنان اسلام و غارتگران ملل ضعيف مصالح خود را با نفوذ روحانيت كه يگانه حافظ قرآن كريم و احكام نجاتبخش اسلام است در خطر مى‏بينند، ناچار براى حفظ مصالح استعمارى خود دست به ايجاد احزاب انحرافى وابسته و گروه‏هاى به ظاهر منتحل به اسلام و در حقيقت مخالف با آن زده‏اند.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 229

اسلام سدى است در برابر اجانب شرق و غرب

اسلام و مذهب مقدس جعفرى سدى است در مقابل اجانب و عمال دست نشانده آنها، چه راستى و چه چپى، و روحانيت كه حافظ آن است سدى است كه با وجود آن، اجانب نمى توانند به نحوى كه دلخواه آنها است، با كشورهاى اسلامى و خصوص با كشور ايران رفتار كنند، لهذا قرن‏ها است كه با نيرنگ‏هاى مختلف براى شكستن اين سد نقشه مى كشند، گاهى از راه مسلط كردن عمال خبيث خود بر كشورهاى اسلامى و گاهى از راه ايجاد مذاهب باطله و ترويج بابيت و بهائيت و وهابيت و گاهى از طريق احزاب انحرافى. امروز كه مكتب بى اساس ماركس با شكست مواجه است و بى پايگى آن برملا شده است، عمال اجانب كه خود بر ضد مكتب آن هستند در ايران از آن ترويج مى كنند براى شكستن وحدت اسلامى و كوبيدن قرآن كريم و روحانيت در ايران كه مهد تربيت اهل بيت عصمت و طهارت است و بازنده بودن اين مكتب بزرگ هرگز اجانب غارتگر به آرزوى غير انسانى خود نمى رسند، ناگزير هستند مذهب مقدس تشيع و روحانيت را كه پاسداران آن هستند به هر وسيله تضعيف كنند و بكوبند، اكذوبه انتساب بعضى از اين منحرفين را به اين جانب نيز از همين قماش است.

من از دستجات خائن ماركسيست و منحرف از اسلام بيزارم‏

من صريحا اعلام مى كنم كه از اين دستجات خائن، چه كمونسيت و چه ماركسيست و چه منحرفين از مذهب تشيع و از مكتب مقدس اهل بيت عصمت عليهم الصلاة والسلام به هر اسم و رسمى باشد متنفر و بيزارم و آنها را خائن به مملكت و اسلام و مذهب مى دانم.

مغرضين نخواهند توانست بين روحانيون جدايى ايجاد كنند.

بد خواهان و مغرضين بدانند با اين دروغ‏ها و حيله‏ها نمى توانند بين روحانيون، خلاف ايجاد كنند.

كسانى كه به روحانيون منتسب هستند و از اسلام و مذهب دفاع مى كنند لازم است از اين دستجات مفسده جو تبرى كنند و از مقام شامخ روحانيت دفاع كنند و از تفرق و اختلاف احتراز كنند و با هوشيارى نيرنگ‏هاى اجانب را خنثى كنند. از روحانيون عظيم الشان تقاضا دارم كه با طبقات جوان به چشم عطوفت و پدرى نظر كنند و بر طبقات جوان است كه در حفظ روحانيت و روحانيون معظم كوشا باشند.

و اخيرا لازم است تذكر دهم كه نويسندگان و متفكران محترم از تاويل و تفسير قرآن كريم و احكام اسلام با اراده خود، جدا خوددارى كنند و از جميع طبقات - ايدهم الله تعالى - تقاضا دارم كه با حفظ وحدت كلمه، راه را بر دشمنان اسلام كه دشمن بشريت هستند ببندند واز خداوند تعالى جلت عظمته خواستارم كه قطع ريشه اجانب و عمال خبيث آنان را از ممالك اسلامى و از كشور اهل بيت بفرمايد انه ولى الامر. سلام من بر روحانيون عظيم الشان و بر طبقات مومنين ايدهم الله تعالى.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 232

تاريخ: 2/6/56

تلگرام امام خمينى به آقاى ياسر عرفات

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب آقاى ياسر عرفات رئيس كميته اجرائيه سازمان آزاديبخش فلسطين

از سلامت جناب حجت الاسلام آقاى سيد موسى صدر رئيس مجلس شيعيان لبنان هيچگونه اطلاعى ندارم و موجب نگرانى اينجانب است. از جنابعالى تقاضا دارم كه هر چه زودتر از مكان ايشان اطلاع پيدا كرده و اينجانب را از سلامت ايشان آگاه گردانيد.

توفيق جنابعالى را در اهداف اسلامى خواستارم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 233

تاريخ: 6/7/1356

بيانات امام خمينى در مورد نقش احكام سياسى - عبادى قرآن در انسان‏سازى

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم‏

بسم‏الله‏الرحمن الرحيم

ديروز ما مساله غصب را عنوان كرديم و صحبت كرديم. بعد از مباحثه يكى از آقايان تذكر دادند كه اين مساله را قبلاً هم گفته بودى و اين مساله يك دفعه ديگر صحبت شده است و اين از مثل من بعيد نيست براى اين كه انسان وقتى كه سنش زياد شد و كهولت بر او غلبه كرد همه قواى ايشان ضعيف مى شود. همان طور كه قواى جسمانيه انسان وقتى كه پيرمرد شد ضعيف مى‏شود،قواى فكرى، قواى روحى،قدرت بر عبادات و حال عبادت هم ضعيف مى‏گردد و همه اينها در جوانى قدرت دارد و لهذا من كرارا عرض كردم به آقايان كه شما حالا كه اين نعمت را داريد،نعمت جوانى را داريد، اين را قدرش را بدانيد و هدر ندهيد اين نعمت را . اگر بنا باشد انسان جوان، من نمى گويم كه تفريح نداشته باشد، عرض نمى كنم كه همه‏اش مشغول باشد،من عرض مى‏كنم كه اوقاتش تقسيم باشد و فكر مهمش براى تحصيل. شما آقايان كه مهيا شده‏ايد از براى تحصيل، حالا كه نعمت جوانى را داريد اوقاتتان تقسيم بشود و قسمت مهمش صرف مباحثه و مطالعه و مذاكره و بحث و تدريس باشد. اگر چنانچه ايام جوانى از دست برود، ديگر خيال نكنيد كه مى توانيد عبادت را بگذاريد آخر ايام عمر و تحصيل را بگذاريد براى آخر عمر. درآخر عمر انسان نه عبادت مى تواند بكند و نه تحصيل مى تواند بكند و نه افكارش يك افكار قوى مستقيمى است كه بتواند مطالب علمى را درك بكند. بايد شما از حالا كه جوان هستيد تحصيل كنيد مبانى علمى را، مبانى فقهى را و آن وقت در آخر ايام يك چيزهائى كه تحصيل شده، آن وقت شاخ و برگ هايش - آن وقت - ثمره بدهد، آن وقت از آن استفاده بكنيد ولى اگر بگذاريد و هدر بدهيد اين نعمت را، بعدها موفق نخواهيد شد. بنابر اين، اين مطلب بايد در نظر آقايان باشد كه ايام پيرى، ايام نسيان و فراموشى است و لهذا ديديد كه من مباحثه‏اى كه قبلاً كرده بودم دوباره شروع كردم به گفتن، اين براى همين ضعفى است كه در ايام پيرى بر انسان حكم مى دهد.

انسان، عصاره خلقت.

و يك مطلب ديگرى كه به نظر من بسيار اهميت دارد اين است كه انسان ملتفت باشد اين مطلب را كه اولا خود انسان، اين موجودى كه عصاره همه خلقت است، جنبه هاى مختلف، ابعاد مختلف،

صحيفه نور جلد 1 صفحه 234

شؤون مختلف دارد. از جنبه‏اى با نباتات شريك است و همان طور كه نمو آنها به آب است و غذائى كه از زمين مى‏گيرند، نموانسان هم همان مثل نباتات ديگراز زمين است و از بركاتى كه خداى تبارك و تعالى داده است و جنبه حيوانى هم مثل ساير حيوانات دارد، چشم و گوش و كذا و كذا، ادراكات جزئى و اينها مشترك است با ساير حيوانات و بالاتر از اين هم (البته در بعضى حيوانات هم ضعيفش هست) يك مرتبه متعالى انسان دارد در اين جا، زائد بر اين مطالب حيوانى چيزهائى هست و يختص الانسان به تعقل و به يك معنويت و يك تجرد باطنى كه ساير حيوانات، اين مرتبه تعقل و مرتبه تجرد نفسانى را ندارند.

قرآن كتاب انسان‏ساز است.

و قرآن كريم كه در رأس همه مكاتب و تمام كتب است، حتى ساير كتب الهيه، آمده است كه انسان را بسازد، انسان بالقوه را انسان بالفعل و موجود بالفعل كند. تمام دعوت انبيا هم حسب اختلاف مراتبشان، تمام دعوت‏ها هم براى همين معناست كه انسان را انسان كند، انسان بالقوه را انسان بالفعل كند و تمام علوم و تمام عبادات و تمام معارف الهيه و تمام احكام عبادى و همه اين چيزهائى كه هست همه اينها براى اين معناست كه انسان ناقص را انسان كامل كند. قرآن كتاب انسان سازى است، كتابى است كه با اين كتاب اگر كسى توجه به آن بكند تمام مراتبى كه از براى انسان هست، اين كفايت دارد و همه مراتب را به آن نظر دارد.

حكومت‏هاى الهى و مادى

اسلام و ساير اديان الهى مثل ساير حكومتها نيست، حكومت اسلام مثل ساير حكومت‏ها نيست. ساير حكومت‏هاى مادى به هر رژيمى كه هستند، اينها فقط كارى به اين دارند كه نظم مملكت خودشان محفوظ باشد و كسى در خارج (اگر خيلى هم عدالت‏پناه باشند) كسى ظلم و تعدى به ديگرى نكند و اگر خودشان هم يك حاكم عادلى باشد، خودشان هم تعدى بر ديگران نكند فقط متكفل نظم مملكت خودشان هستند، اما حالا يك كسى در جوف خانه خودش هر كارى مى‏خواهد، مضر به حكومت نباشد و به وضع حكومت و به نظام، هر كارى در باطن منزل خودش مى‏خواهد بكند. مى‏خواهد شرب خمر بكند، مى‏خواهد - عرض مى‏كنم كه - قمار بازى بكند، مى‏خواهد ساير كثافت‏كارى‏ها را بكند، حكومت‏ها به او كارى ندارد ولى اگر چنانچه بيايد بيرون عربده بكشد، چون اين خلاف نظم است به او تعرض مى‏كنند اما اگر ازچهار ديوارى خانه بيرون نيايد و همان جا هر فسادى داشته باشد به او كارى ندارند. يك حكومتى عادل باشد يا غير عادل، جائر باشد، كارى به او ندارند كه در خانه‏ات تو چه مى‏كنى در جوف خانه چه مى‏گذرد، مگر تعدى در جوف خانه بشود كه عرض حال به حاكم ببرند و آن وقت البته آنها هم دخالت مى‏كنند.اما اسلام و حكومت‏هاى الهى اين جور نيستند، اينها در هر جا و هر كس در هر جا هست و در هر حالى كه هست، آنهابرايش احكام دارند، يعنى كسى در جوف خانه خودش بخواهد يك

صحيفه نور جلد 1 صفحه 235

كارى خلاف و كثافت كارى بكند، حكومت‏هاى اسلامى به او كار دارند، ولو اينكه نمى‏آيند تفتيش كنند لكن محرم است، حكم داده‏اند كه نبايد اين كار بكند، معاقب است اگر اين كار را بكند و اگر چنانچه اطلاع بر آن بكنند، خوب سياست‏هائى دارد، حرف‏هائى دارد، چيزهائى دارد روى موازينى كه كرده.

اسلام و همين طور ساير حكومت‏هاى الهى و دعوت‏هاى الهى، به تمام شؤون انسان از آن مرتبه پائين، مرتبه درجه پائين تا هر درجه‏اى كه بالا برود، همه اينها را سر و كار با آنها دارند. مثل آن حكومت‏ها نيست كه فقط به باب سياست ملكى كار داشته باشند، همان طورى كه سياست ملكى دارد اسلام، بسيارى از احكامش احكام سياسى است، يك احكام معنوى دارد، يك حقايق هست، يك معنويات هست، چيزهائى كه در رشد معنوى انسان دخالت دارد احكام برايش هست، چيزهائى كه درتربيت معنوى‏انسان هست براى آن احكام هست و در مرتبه پائين‏تر هم كه مرتبه اخلاقى باشد احكام اخلاقى دارد. عرض مى كنم كه تربيت‏هاى اخلاقى مى‏كند اسلام، در مرتبه معاشرتش هم با هر كس معاشر باشد حكم دارد اسلام، خودش (انسان) فى نفسه احكام دارد، خودش با عيالش احكام دارد، خودش با اولادش احكام دارد، خودش با همسايه‏اش احكام دارد، خودش با هم‏محله‏اش و يارش احكام دارد، با هم‏مملكتش احكام دارد، با هم‏دينش احكام دارد، با مخالفين از دينش احكام دارد، تا بعد از موت، قبل از اين كه اصلاً تولدى در كار باشد و قبل از ازدواج احكام دارد تا ازدواج و تا حمل و تا تولد و تا تربيت در بچگى و تربيت بزرگتر و تا حد بلوغ و تا حد جوانى و تا حد پيرى و تا مردن و در قبر و ما بعد القبر. قطع نمى‏شود به همين كه توى قبر گذاشتند مسائل تمام شد، اينها اول كار است. همه اينها، همه اين زندگى بشر در اين جا و تربيت‏هائى كه در اين جا عقلانى و اخلاقى و اينها مى‏شود، اينها آن وقتى كه از اين عالم منفصل شد و مرتبه كمال پيدا شد ومرتبه - عرض مى‏كنم كه - تجرد پيدا شد، بعد از اين كه در قبر رفت آن وقت عالم قبر، خودش اول حياتى است، حيات روحانى و قبرى، حيات روحانى و معنوى - عرض مى‏كنم كه - برزخى حيات روحانى و بالاتر از برزخ. و اسلام و احكام اسلامى كه خداى تبارك و تعالى اين احكام را فرستاده است محصور به اين عالم نيست و محصور به آن عالم هم نيست.

سه نوع تاويل از قرآن

بسيارى از زمان‏ها برما گذشت كه يك طايفه‏اى فيلسوف و

- عرض مى‏كنم كه - عارف و متكلم و امثال ذلك كه دنبال همان جهات معنوى بودند، اينها گرفتند معنويات را هر كسى به اندازه ادارك خودش و تخطئه كردند: قشريون. تمام ماعداى خودشان را قشرى حساب كردند و تخطئه كردند، بلكه وقتى دنبال تفسير قرآن رفتند ملاحظه مى‏كنيد كه (تمام آيات را نباشد) اكثر آيات را برگرداندند به آن جهات عرفانى و فلسفى و جهات معنوى و به كلى غفلت كردند از حيات دنيائى و جهاتى كه در اين جا به آن احتياج هست و تربيت‏هايى كه در اين جا بايد بشود، از اين غفلت كردند.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 236

به حسب اختلاف مسلكشان رفتند دنبال همان معانى بالاتر از ادراك - مثلاً عامه مردم و علاوه برآن ما عداى خودشان را تخطئه كردند و در همين اوان و همين عصر، يك دسته ديگرى كه اشتغال داشتند به امور فقهى و به امور تعبدى، اينها هم تخطئه كردند آنها را، يا حكم الحاد كردند يا حكم تكفير كردند يا هر چه كردند، آنها را تخطئه كردند و اين هر دو روش خلاف واقع بوده است. اينها محصور كردند اسلام را به احكام فرعيه و آنها محصور كرده بودند اسلام را به احكام معنويه، به امور معنويه و به مافوق الطبيعه.

آنها به خيال خودشان مافوق الطبيعه همه جهات است و اينها هم به خيال خودشان احكام طبيعت و فقه اسلامى و اينهاست و ديگران همه‏اش بى‏جهت است.

و اخيرا باز يك وضع ديگرى پيدا شده است و آن اين كه اشخاصى پيدا شده‏اند، نويسنده‏هائى پيدا شده‏اند كه متدينند، خوبند، خدمتگزارند، چنانكه آنها هم خوبند، فقها هم خدمتگزار، متكلمين و فلاسفه هم و همه هم مى خواستند به اسلام خدمت كنند مى‏خواستند احكام اسلام را (او به حسب فهم خودش، او به حسب فهم خودش) براى مردم تشريح كنند و بيان كنند، حالا هم يك جمعى پيدا شده‏اند كه اينها نويسنده‏اند و خوب هم چيز مى نويسند لكن آيات قرآن را عكس آن چيزى كه فلاسفه و عرفاى آن وقت چيز كرده بودند و همه ماديات را بر مى‏گرداندند به معنويات اينها تمام معنويات را به ماديات بر مى‏گردانند، عكس آنها.

آنها مى گفتند كه اصلاً اسلام آمده است براى اين كه توحيد و ساير - مثلاً مسائل عقلى الهى را تعليم بكند و - سايرين - ساير چيزها همه مقدمه آن است و اينها را بايد رها كرد و خذالغايات بايد شد، از اين جهت اعتنا به (البته نه همه، بعضى‏از آنها) به فقه و فقها و اعتنا به اخبار و اعتنا به ظواهر قرآن و كثيرى ازاحكامى كه در قرآن هست، نداشتند اينها را كارى نداشتند رد نمى‏كردند لكن مثل رد كردن بود، همان كار نداشتن و بيطرف بودن و چى كردن و از آن طرف هم اصحاب اينها را تخطئه كردن و - عرض مى كنم - قشرى خواندن اينها،اين معنايش اين بود كه ما نؤمن ببعض و نكفر ببعض ديگر ما كار نداريم و يا قبول نداريم.

اما حالا كه جنبه ماديت در دنيا غلبه پيدا كرده است به اين سختى و دنيا با زرق و برق زياد شده است و - عرض مى كنم كه - اصحاب دنيا خيلى زياد شده‏اند، حالا هم يك دسته پيدا شده‏اند كه اصل تمام احكام اسلام را مى‏گويند براى اين است كه يك عدالت اجتماعى پيدا بشود، طبقات از بين برود و اصلا اسلام ديگر چيزى ندارد، توحيدش هم عبارت است از توحيد در نسل ملت‏ها در زندگى توحيد داشته باشند، واحد باشند، عدالتش هم عبارت از اين است كه ملت‏ها همه به طور عدالت و به طور تساوى با هم زندگى كنند يعنى زندگى حيوانى على السواء، با هم زندگى بكنند و - عرض مى‏كنم - با هم كار نداشته باشند. اين همه آياتى كه وارد شده است راجع به معاد و راجع به - عرض مى‏كنم - كه توحيد و آن همه براهينى كه وارد شده است راجع به اثبات يك نشات ديگرى، اينها، آنى كه متدين است غمض عين مى‏كند، چشم‏هايش را از اين آيات مى‏پوشد و مى رود سراغ آيات ديگر، آنكه خيلى تدينش قوى نيست تاويل مى‏كند.

صحيفه نور جلد 1صفحه 237

در اين ايام جوانى، يك روز ما ديديم كه دو سه تا از اين طلبه‏ها آمدند (كه البته مقدارى اعوجاج داشتند، اما اين حرف‏ها هنوز پيدا نشده بود) يك چيز تازه‏اى آورده بودند، گفتند: (ما يك چيز تازه‏اى فهميده‏ايم و آنهم عبارت از اين است كه قيامت همين جاست، هر چه هست همين است، اگر قيامت هست، همين است. همين جا جزاست و همين جا هر چه هست ختم مى‏شود به همين. حيات، يك حيات حيوانى است و تمام و مابقى‏اش همين جاست ديگر) نمى‏گفت كه قيامت را قبول ندارم، مى‏گفت (قيامت اين جاست)، نه اين كه اصل آيات قيامت را من قبول ندارم، مى‏گفت : (آيات قيامت مقصود همين جاست).

اين طايفه اى كه حالا پيدا شدند و متدينند و انسان به آنها علاقه دارد لكن اشتباه كارند، مشتبه‏اند انسان وقتى نگاه مى كند همه كتاب‏هايشان را و همه نوشته‏هايشان را، و چيزهايى كه در مجلات و در غير مجلات نوشتند و اينها، مى‏بيند كه مى‏گويند: (اسلام آمده‏است كه انسان بسازد يعنى يك آدمى كه طبقه نداشته باشد) (همين را گفته‏اند) يعنى حيوان باشد. (اسلام آمده است كه انسان بسازد، انسان بى طبقه) يعنى همين، يعنى در اين زندگى يك جور زندگى بكنند و در اين عالم يك نحو زندگى بكنند و يك دولت باشد و به اينها جيره بدهند همه على السواء جيره بدهند و همه هم خدمت دولت را بكنند و اينها.

اينها كانه آيات و ضرورياتى كه در همه اديان است، اينها را نديده مى‏گيرند، آيات را آن قدرى را كه دلشان مى خواهد و مى توانند، تاويل مى كنند به همين مطالب آنهايى كه ديگر نمى توانند تاويل كنند، اصلاً ذكرى از آن نمى‏كنند و منسى است.

چنانچه آنها هم وقتى كه هر كدام از آيات را كه مى شد برگردانيد به آن معناى عرفانى كه آقا فهميده است، ذكرش مى‏كرد و آن را بر ميگرداند به همان معناى عرفانى .ملاحظه مى‏فرماييد كه در قضيه موسى و آن خضر، آنهايى كه اهل اين مطالب بودند چه مطالبى دراين جاگفته‏اند.از كجا گفتند؟ خوب خدا مى داند خوب ديگر به اين حد كه انسان رسيد يعنى بعد از اين كه تمام توجه نفس به آن معانى غيبيه شد و به كلى از اين تربيت زمينى غفلت كرد، اينهايى هم كه ظاهر در يكى مطلبى نيست به نظر او ظاهر مى‏آيد، به نظر او ظاهرش همين معناست و غير از اين معنا نيست. قضيه خضر و موسى ظاهرش همين معناست كه مثلا پرداخته شد. اصلاً وقتى كه انسان اشتغال به يك علمى پيدا كرد و منحصر شد به او تمام توجهش انحصار به آن پيدا كرد، قلب همچو مى‏شود كه همه‏اش عرفان مى شود ديگر، كار به اين ندارد كه دنيا يك چيزى است تربيت‏هاى دنيايى يك چيزى است و عبادات هم يك مطلبى‏است و - عرض مى كنم كه - ادعيه هم يك مطلبى است.او مى‏گويد تمام‏اينها برگشتنش به همان معناست (عرفان) و در دلش غير از اين معنا نيست و لهذا آن چيزهايى كه برخلاف اوست اصلاً ادراك نمى كند و همه اينها را برمى گرداند به آن مطلبى كه كه در پيش خودش مسلم است.

از آن طرف هم وقتى كه افتاد در آن طرف‏ها و ديگر غير از اين عالم چيزى سرش نشد، احساسش ناقص است، نمى فهمد، اينها نمى فهمند چى است، ادراكشان ناقص است، اينها اصحاب

صحيفه نور جلد 1 صفحه 238

برهان نيستند كه با برهان اثبات بشود فلان، اينها اصحاب بيانند كه دلشان مى خواهد يك بيان قشنگى بكنند، اينها ادراك نمى‏كنند ماعداى اين جا را. ولهذا آيات را تأويل مى‏كنند به فكر خودشان به همين زندگى حيوانى دنيايى، منتهى اين زندگى بى‏طبقه، مرفه و اين كه همه‏شان يك جور باشند و اينها، اگر امكان داشته باشد.

اسلام درست شناخته نشده است

و بايد گفت كه اسلام بدا غريبا و هنوز هم غريب است. از اول تا حال اسلام غريب بوده است و كسى اسلام را نشناخته است. آن عارف، اسلام شناسى را به آن معانى عرفانى، آن معانى غيبيه مى‏داند، آن آدمى هم كه حالا پيدا شده است و اين اشخاصى هم كه حالا در مجلات و اينها چيز مى‏نويسند، اينها هم اسلام شناسى را عبارت از اين مى‏دانند كه حكومتش چه جورى باشد و تربيتش و ظاهرش و عدالتش چه جور باشد و - عرض مى‏كنم كه - همين كه به يك زندگى مادى طبيعى رسيد غايت اسلام حاصل است. اسلام غايتش اين است كه همين زندگى مرفه حيوانى باشد مثل ساير حيواناتى كه در كوهستان‏ها مى چرند و به هم كار ندارند و هر كدام علف على السواه مى خورند و مثل آن انسان‏هائى كه مثلا مى‏گويند در اول‏ها بوده است و همه از ماهى‏ها على السواء مى‏گرفته‏اند و از درياها ماهى مى‏گرفته‏اند و از بيابانها آهو مى‏گرفته‏اند و يا حيوانات ديگر رامى‏خورده‏اند و به هم كارى نداشته‏اند آن مرتبه اعلائى بوده است كه داشته اسلام، دنبال اين است كه آن را پيدا كند. اسلام آمده است و ساير مكاتب الهى آمده‏اند كه مردم را برگردانند به آن جور كه زندگى يك زندگى مرفه حيوانى باشد، آن جا با ماهى دريا زندگى مى‏كنند، اين جا با مرغ و ماهى! اما زندگى مرفهى باشد و - عرض مى‏كنم - عبا و كلاه انسان و علف انسان درست باشد. ماعداى معارف الهيه، ماعداى اين عالم، مافوق اين طبيعت، ادراك اين را نمى‏توانند بكنند كه مافوق اين طبيعت چى هست، يك عالمى است، چه جور عالمى است؟ نمى‏توانند ادارك بكنند، وقتى نتوانستند ادراك بكنند چه بكنند؟!

هشدار به اعتراضات‏

بنابراين شما آقايان كه مشغول به تحصيل علوم هستيد نه آنها حق دارند به شما بگويند كه، بر حسب واقع اين كسى كه اسلام را مى شناسند و مى‏داند كه اسلام چى هست، نه حق مى‏دهد به آنها كه بگويند آن ريش و عمامه‏ها به درد نمى خورد و اين درس‏ها به درد نمى خورد (اين براى اين است كه اسلام را نشناخته‏اند) و نه شما حق داريد كه بگوئيد كه اين معانى معرفت و اين - عرض مى‏كنم كه - معارف الهيه، اينها ديگر چى است؟ (اين هم براى اين است كه اگر يك همچنين چيزى بگوئيد شما هم مثل آنهاهستيد) و نه حق داريد كه هر دو دسته، حرف‏هايى كه اينها (دسته سوم) مى‏زنند كه بايد رفع ظلم بشود و عرض مى‏كنم كه عدالت بسط پيدا كند، تخطئه كنيد، براى اينكه همه اينها هست، محصور نيست اسلام به اينها، اسلام انسانى مى‏سازد عدالتخواه و عدالت‏پرور، صاحب اخلاق كريمه،

صحيفه نور جلد 1 صفحه 239

صاحب معارفه الهيه كه وقتى كه ازاين جا رفت، رخت بربست و وارد شد در يك عالم ديگرى، به صورت انسان باشد، آدم باشد.

بينش وسيع اسلام‏

آنهائى كه اين طرف را مى‏بينند و آن طرف را نمى‏بينند ناقصند، اهدناالصراط المستقيم غيرالمغضوب عليهم،و لا الضالين. در يك روايتى هست (من نميدانم وارد هست يا نه) نقل مى‏كنند كه قضيه مغضوب عليهم بر حسب قول مفسرين عبارت از يهود است و ضالين عبارت از نصارى. در يك روايتى نقل مى‏كنند (من نمى‏توانم تصديق كنم، من نقل مى‏كنم از آنهائى كه نقل كرده‏اند) كه رسول الله فرموده است كه: كان اخى موسى عينه اليمنى عمياء و اخى عيسى عينه اليسرى عمياء و انا ذوعينين آنهايى كه بخواهند تاويل كنند مى‏گويند كه: چون تورات بيشتر توجه به ماديات و امور سياسى و دنيوى داشته است، يهود هم كه مى‏بينيد كه دو دستى چسبيده‏اند و دارند مى‏خورند دنيا را و باز هم بس‏شان نيست،آمريكا هم آنها دارند مى‏خورند، ايران را هم الان اينهامى‏خورند باز هم بس‏شان نيست، همه جا و همه را مى‏خورند، و در كتاب حضرت عيسى توجه به معنويات و روحانيت بيشتر بوده است، از اين جهت (عين اليسرى) كه عبارت از طرف طبيعتش بوده است عمياء بوده است (البته من نمى‏توانم بگويم اين از پيغمبر صادر شده است لكن گفته‏اند) يعنى توجه به اين جهت، يسار كه عبارت از طبيعت است نداشته است و كم داشته است و او هم (حضرت موسى) بر حسب طبيعتش توجهش به ماديات زياد بوده‏است. و انا ذوعينين هم جهات معنوى، هم جهات مادى، شما احكامى را كه مى‏بينيد شهادت بر اين چيزاست. احكام معنوى دارد و بسيارى از احكامش سياسى است.

دين از سياست جدا نيست

البته در اذهان بسيارى بلكه اكثرى، بيشتر از مردم، بيشترى از اهل علم، بيشترى از مقدسين اين است كه اسلام به سياست چه كار دارد، اسلام و سياست جداست از هم. همين چيزى كه حكومت‏ها نمى‏گذارند، همين كه از اول القاء كردند اين اجانب در اذهان ما و حكومت‏ها در اذهان ما كه اسلام به سياست، آخوند چه كار دارد به سياست. فلان آخوند را وقتى عيبش را مى‏گيرند مى‏گويند: آخوند سياسى است، اسلام مى‏گويند از سياست كنار است، دين على‏حده است، سياست على حده، اينها اسلام را نشناخته‏اند. اسلامى كه حكومتش تشكيل شد در زمان رسول الله و باقى ماند اين حكومت به عدل يا به غير عدل و در زمان حضرت امير بود باز حكومت عادله اسلامى بود، يك حكومتى بود با سياست با همه جهاتى كه بود. مگر سياست چى است؟ روابط مابين حاكم و ملت، روابط ما بين حاكم با ساير حكومت‏ها - عرض مى كنم كه - جلوگيرى از مفاسدى كه هست، همه اينها سياست است احكام سياسى اسلام بيشتراز احكام عبادى آن هست.كتابهائى كه اسلام در سياست دارد بيشتر از كتابهائى است كه در عبادت دارد. اين غلط را در ذهن ما جاى‏گير كردنده‏اند و حتى حال باورشان آمده است

صحيفه نور جلد 1 صفحه 240

آقايان به اينكه اسلام با سياست جداست، يك احكام عبادى است مابين خود و خدا، برويد توى مسجدتان و هر چى ميخواهيد دعا كنيد، هر چه مى خواهيد قرآن بخوانيد ما هم با شما كار نداريم اما اين اسلام نيست اسلام در مقابل ظلمه ايستاده است، حكم به قتال داده، حكم به كشتن داده، در مقابل كفار و در مقابل متجاسرين و كسانى كه چيز هستند احكام دارد. اين همه احكام در اسلام نسبت به اينها هست، اين همه احكام حكم به قتال و حكم به جهاد و حكم به اينها هست، اسلام از سياست دور است ؟! اسلام فقط اين مسجد رفتن و قرآن خواندن و نماز خواندن است؟ اين نيست، اين احكام را دارد و بايد اين احكام هم اجراء بشود.

ارزش عبادات

از آن طرف هم اگر كسى بگويد: چرا مى رويد توى مسجد؟ اصلا نماز خواندن يعنى چه؟ اين هم غلط است.اسلام نماز دارد بنى الاسلام على الصلاه نماز دارد، فقط دنيا نيست و زندگى حيوانى تا تو بگوئى كه وقتى من زندگيم درست شد ديگر نماز را مى‏خواهم چه‏بكنم ؟! ديگر دعا را مى‏خواهم چه بكنم؟!

بله اگر ماعداى اين عالم را كسى انكار بكند حق بااوست، وقتى ماعدايى نباشد اصلاً هيچ يك از اين مسائل ديگر نبايد باشد اما وقتى كه يك ماعدائى است، وقتى برهان قائم است،اديان همه قائل هستند، برهان قائم است بر اينكه يك عالم ديگرى ماوراى اين عالم طبيعت هست، آن وقت همان طورى كه عالم طبيعت بايد با ابزار خودش درست بشود و عدالت اجتماعى در بين مردم جريان پيدا كند و حكومت عادله بسط عدل بدهد در بين مردم و اين جا را، اين عالم را تنظيمش بكند، اين اگر واقف بود تا همين حدود، مانعى نداشت كه حكومت وقتى اين كار را كرد تمام است مطلب. اما بعد از اينكه به برهان و به ضرورت همه اديان، ماعداى اين عالم هست ماعداى اين، يك زندگى ابدى هست، آن جا هم يك ابزارى دارد، زندگى آن جا هم يك ابزارى دارد، يك چيزهائى دارد براى زندگى آن جا، اينها را انبيا آوردند، دعا و ذكر و قرآن و نماز و همه اينها ابزار آن جاست، اين احكام عبادى ابزارى است براى زندگى آن طرف، معارف الهيه يك فيضى است براى زندگى آن طرف، براى نورانيت آن طرف.

تكليف است كه علم بياموزيم و عمل كنيم‏

پس اينهائى كه اين طرف افتاده‏اند حق ندارند تخطئه كنند آن طرفى‏ها را و اشكال به آنها تخطئه است و انحصار است. آنهايى هم كه آن طرف هستند حق ندارند به‏آنهائى كه مى‏گويند: بايد عدالت اجتماعى در بين مردم باشد، بايد با ظلم و با تعدى و اينها مبارزه كرد، تخطئه كنند و بگويند كه نه، ما تكليف‏مان اين است كه بنشينيم و درس بخوانيم. نه، همه مسلمانان‏ها تكليف شان اين است كه هم عمل بكنند، هم علم پيدا بكنند، هم عمل داشته باشند، هم مبارزه با ظلم و با فساد به اندازه قدرتشان بكنند و اگر اين تكليف را همه مردم عمل مى‏كردند امكان نداشت كه يك دولتى بتواند در بين ملت خودش

صحيفه نور جلد 1 صفحه 241

تعدى بكند و يا يك دولت ديگرى بتواند به دولت ديگر تعدى بكند. همه اينها براى اين است كه پشتوانه اين اشخاصى كه حكومت‏ها به دست آنها هست ملت نيست ملت راهش على حده است، اينها راهشان على حده. اينها يك جورى نكرده‏اند با مردم كه ملت همراهشان باشد، اينها يك كارى كرده‏اند كه ملت‏ها مخالفشان هست . شكاف بين دولت و ملت ما وقتى كه اوضاع مملكت خودمان را ملاحظه مى‏كنيم، اينها يك جورى درست كرده‏اند كه الان شكاف ما بين دولت و ملت جورى است كه اگر يك وقت ان شاء الله ساقط بشود اين دولت، همه چراغان خواهند كرد، شما نمى‏دانيد اين چراغانى چقدر باشكوه است. چرا؟ اگر حضرت امير هم ساقط مى‏شد اين جور بود؟! ملت اين طور بود؟! براى اين كه اينها جدا هستند از مردم. اينها كارى به مردم ندارند نه، كار دارند اما كار ظلم و تعدى، كار اشاعه فحشاء و شما نمى‏دانيد كه اخيرا چه فحشائى در ايران شروع شده است. شما اطلاع نداريد، گفتنى نيست كه چه فحشائى در ايران شروع شده است، در شيراز عمل شد و در تهران مى‏گويند بناست عمل بشود و كسى حرف نمى‏زند! آقايان ايران هم حرف نمى‏زنند، من نميدانم چرا حرف نمى‏زنند؟! اين همه فحشا دارد مى‏شود و اين ديگر آخرش هست يا نميدانم از اين ديگر آخرتر هم دارد. در بين تمام مردم، جمعيت، نمايش داد اعمال جنسى، خود عمل را و نفسشان هم در نيامده است ديگر براى كجا گذاشته‏اند؟ براى كى؟ چه وقت مى خواهند يك صحبتى بكنند؟ يك حرفى بزنند؟ يك اعتراضى بكنند؟

نقش دستگاه در تخدير مردم

خوشمزه اين است كه خود سازمان‏ها و خود دولت و خود مرديكه كذ، همين معنا با رضايت آنهاانجام ميشود بدون رضايت آنهامگر امكان دارد يك همچو امرى واقع بشود؟ يك همچو فحشائى واقع بشود؟ بعد روزنامه‏نويس‏ها را وادار مى‏كنند كه انتقاد كنند كه كار قبيحى بود، كار وقيحى بود. حالا به گوش مردم برود، آن جا به چشم مردم بخورد! اين جا هم به گوش مردم بخورد كه يك خرده آرام بشوند، آتش‏ها اگر باشد خاموش بشود.

بايد اعتراض شود

فردا هم در تهران خداى نخواسته اين كار خواهد انجام گرفت و نه آخوندى و نه سياسيى و نه دكترى و نه مهندسى و نه ديگرى اعتراضى نمى كند. اينها بايد اعتراض بشود. بايد گفته بشود. اگر ملت همه با هم، ملت همه با هم مطلبى را اعتراض كنند و احكام اسلام را بايستند و بگويند، امكان ندارد يك همچو قضايائى واقع بشود. اينها واقع مى‏شود از سستى ما و از ضعف ما و استفاده از ضعف ما.

مى‏گويند اينها دسته‏اى هستند ضعيف و بيچاره، در صورتى كه قوه داريد شما، شما پشتوانه‏تان ملت است،

صحيفه نور جلد 1 صفحه 242

ملت مسلمان است، اين ملت مسلمان علاقه دارد به اسلام، علاقه دارد به روحانى اسلام. روحانى اسلام بايد خدمت بكند، اگر خدمت نكند مردم عمل روحانى با او نمى‏كنند.

اسلام، جامع تمام جهات مادى و معنوى

در هر صورت، اسلام همه اين معانى را دارد و جامع تمام جهات مادى و معنوى و غيبى و ظاهرى هست براى اين كه انسان داراى همه مراتب است و قرآن كتاب انسان‏سازى است. انسان چون بالقوه همه مراتب را دارد، كتاب خدا آمده است كه انسان را انسان كند و همان طورى كه جامعه‏اش را اصلاح بكند خودش هم كامل كند تا برسد به مرتبه عالى. و نبايد آن طايفه به اين طايفه تعرض كند و اين طايفه به آن طايفه. اينها هر كدام مساله‏اى است براى خودش مستقل، مساله است على حده، تو عقلت نمى‏رسد كه مثلاً فقه چيست، چرا به فقه جسارت مى‏كنى؟ تو عقلت نمى‏رسد، تو عقلت نمى‏رسد به فلسفه و مافوق فلسفه، چرا جسارت به اصحاب آن مى‏كنى؟ عقلت نمى‏رسد. آن هم كه نمى‏تواند بفهمد كه اين طايفه چى مى‏گويند و اينها دنبال چى هستند، آن هم حق اعتراض ندارد، اين هم شايد فكرش كوتاه باشد.

دست به دست هم دهيد و از زيربار بيرون رويد

اينها همه بايد دست به دست هم بدهند، بايد اجتماع كنند، فقيهش با مهندسش، با دكترش، با محصلش، دانشگاهى با مدرسه‏اى دست به دست هم بدهند تا بتوانند يك كارى انجام بدهند و بتوانند از زير اين بارهائى كه به آنها تحميل دارد مى‏شود و هر روز زيادتر مى‏شود، از زير اين بارها بيرون بروند و نمى‏كنند! من نمى‏دانم چرا؟!

حالا يك قدرى شروع شده است در ايران، يك مقدارى شروع شده، و فرصتى پيدا شده و اميد است ان شاء الله كه فرصت‏هاى خوب پيش بيايد.

ان شاء الله خداوند تبارك و تعالى به همه شما توفيق بدهد و اسلام را تاييد كند و علماى اسلام را تاييد كند و محصلين را تاييد كند و مسلمين را تاييد كند.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 243

نامه امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان در آمريكا و كانادا

بسم الله الرحمن الرحيم

انجمن اسلامى دانشجويان امريكا و كانادا

مرقوم شريف واصل مطالبى كه مرقوم شده است جزئى از مفاسد رژيم فاسد دست‏نشانده حاضراست و برگى از گرفتارى‏هاى ملت مسلمان ايران است. مطالب پشت پرده بيش از آنست كه ما بتوانيم تصور كنيم. كارهائى كه تا كنون بدست اين پدر و پسر دو عنصر دست‏نشانده اجانب واقع شده مقدمه كارهاى اساسى ديگر است كه ملت ايران بايد در انتظار آن باشند، اگر خداى نخواسته فرصت پيدا كند و ملت و سران آن فرصت‏ها را از دست بدهند. اكنون به واسطه اوضاع داخلى و خارجى و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجى فرصتى است كه بايد مجامع علمى و فرهنگى و رجال وطن‏خواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمن‏هاى اسلامى در هر جاست بى‏درنگ از آن استفاده كنند و بى‏پرده بپاخيزند و به وضع حاضر و جنايات پنجاه سال حكومت غير قانونى رژيم نوكرماب پهلوى اعتراض كنند و صداى خود را به مجامع بين‏المللى برسانند و به رئيس جمهور آمريكا بفهمانند كه ملت اسلامى جنايات اين خاندان را خصوصا در سالهاى اخير از روساى جمهور آمريكا مى‏دانند. دولت امريكا با پشتيبانى از اين عناصر در نظر مسلمين در راس ستمكاران و جنايتكاران تاريخ است دولت آمريكا براى استفاده رايگان از منابع زرخيز مسلمين مليون‏ها مردم شريف را به چنگال عناصرى كثيف و دور از انسانيت گرفتار كرده و اگر رئيس جمهور فعلى تجديد نظر نكند و راه خود را از سلف ناصالح جدا نكند مسئوليت همه جنايات كه بدست مشتى از خدا بيخبر و دور از انسانيت مى شود بعهده اوست.

ناديده گرفتن حقوق صدها مليون مسلم و مسلط نمودن مشتى اوباش بر مقدرات آنها و مجال دادن به رژيم غيرقانونى ايران و دولت پوشالى اسرائيل براى غصب حقوق مسلمين و سلب آزادى و معامله قرون وسطائى نمودن، جناياتى است كه در پرونده روساى جمهور آمريكا ثبت مى‏شود و لازم است رئيس فعلى كه وعده‏هائى داده است از كارهاى جنايت‏بار دولت‏هاى سابق اجتناب كند.

ما اكنون در انتظاريم: كه دولت فعلى آمريكا شرافت خود و ملت خود را فداى منافع مادى مى‏كند و با نفت ملتى فقير و، خود و ملتش را شستشو مى‏كند يا با ترك پشتيبانى از اين عناصر كثيف اعاده حيثيت و شرافت حكومت خود را مى‏نمايد.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 244

من از انجمن‏هاى اسلامى در هر جا هست تقاضا دارم كه روابط خود را با هم هر چه بيشتر مستحكم كنند و عناصر مرموزى كه در صدد تفرقه و شكاف بين آنهاست طرد كنند و به ديگران معرفى كنند و اسلام و احكام نجات‏بخش آن را سرلوحه برنامه خود قرار دهند. از خداوند تعالى توفيق و تاييد تمام مسلمين را در به كار بستن احكام نورانى قرآن و اسلام خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 247

تاريخ: 13 / 8 / 56

پاسخ امام خمينى به تلگراف تسليت ياسر عرفات در شهادت آية الله حاج آقا مصطفى خمينى

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب آقاى ياسر عرفات

رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين.

مرقوم شريف كه حاكى از عواطف جناب عالى بود موجب تشكر گرديد، اين مصيبت‏ها در مقابل مصائبى كه بر امت اسلام و مسلمين وارد شده و مى‏شود ناچيز است.

اسلام عزيز قرن‏هاست با نفوذ اجانب مواجه با انحراف و كج‏فهمى‏ها است. اسلام را كه يكتا مكتب الهى مبارز است، با تبليغات سوء عمال اجانب به شكلى ديگر جلوه داده‏اند، قرآن كريم را كه دستور الهى در قتال با مشركين و مترفين و تنها كتاب آسمانى محرك بر ضد استعمار و ظلم است، به گونه‏اى ديگر وانمود كرده‏اند، احكام نورانى و نجاتبخش اسلام عزيز يكى پس از ديگرى پايمال اغراض استعمار به وسيله عمال خبيث آنان مى‏شود.

اسلام بزرگ سد مقابل اجانب به دست خودفروختگانى بى‏مايه شكسته مى‏شود تا راه براى چپاول و غارتگرى اجانب باز شود. سهل‏انگارى براى ممالك اسلامى و تشتت و تفرقه آنان موجب سلطه روزافزون مستعمرين بر مقدسات و مقدرات مسلمين شده است. ما در طول پنجاه سال سلطنت غيرقانونى دودمان سياهروى پهلوى كه مستقيما و به حسب اعترافات شاه فعلى مامور اجانب بوده‏اند، مبتلا به مصائبى بوده‏ايم كه تصغر عنده المصائب. ما در زمان شاه سابق شاهد كشتارها، چپاول ها، اختناق‏هاى طاقت‏فرسا بوديم. ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامن‏الائمه عليهم السلام بوديم. ما شاهد اسارت علماى بزرگ خراسان و آذربايجان و قتل بعض آنها بوديم. ما شاهد چيزهائى بوديم كه تفصيل آن در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد.

ما در زمان شاه فعلى شاهد فجايعى بوديم كه روى چنگيز را سفيد كرد. شاهد قتل عام فجيع غيرانسانى پانزدهم خرداد (دوازدهم محرم) بوديم كه عدد كشتگان آن به قرارى كه مى‏گويند بر 15 هزار نفر بالغ و تعداد زخمى‏ها را خدا مى‏داند. ما شاهد هجوم به مدارس دينيه و دانشگاه‏ها بوديم كه در آنها قتل‏ها و غارت‏هاى فراوان و اهانت به قرآن كريم و كتب مقدس اسلامى و هتك و ضرب طلاب علوم دينى و آتش زدن كتاب‏هاى آنها و در دانشگاه ضرب و جرح جوانان و دختران بوديم. ما شاهد زندان‏هاى مملو از علماء و دانشمندان و آزادى‏خواهانى كه در آنها شكنجه‏هاى قرون وسطائى امرى عادى بوده و هست بوديم.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 248

ما شاهد بوديم كه در زمانى كه مسلمين با كفار اسرائيل در حال جنگ بودند، دولت ايران به امر شاه دولت اسرائيل را به رسميت شناخت و علماء مخالفت كردند. ما شاهد كمك‏هاى اين مرد سياه‏دل به اسرائيل بوديم و در حالى كه مسلمين را آواره مى‏كردند و به خاك و خون مى‏كشيدند، نفت و اسلحه و كمك‏هاى ديگرى كه بودجه آن از خون و دسترنج ملت ايران تهيه مى‏شد در اختيار آنها مى‏گذاشت. ما شاهد به اصطلاح (اصلاحات ارضى) بوديم كه زراعت ايران را به باد داد و بازار براى امريكا درست كرد و ايران را تا لب پرتگاه كشاند. ما شاهد اين همه مصيبت‏ها و انحراف‏ها و خيانت‏ها بوده و هستيم كه مصيبت شخصى را بايد فراموش كنيم.

و من چون مسائل لبنان را با اهميت و متعهدانه تعقيب ميكنم خوف آن دارم كه همانطور كه ايران را به شكل مستعمره براى امريكا درآورده است با حيله‏هاى عمال خبيث سفارت در لبنان نيز چون ايران عمل شود و اسرائيل با خيال راحت نقشه‏هايش را در منطقه پياده كند. شما بايد با كمال هشيارى اعمال سفارت ايران را تحت نظر بگيريد و از نيرنگ‏هاى آن جلوگيرى كنيد.

من آنچه گفتنى است چه در ايران و چه در حال تبعيد گفته‏ام و هر چه بگويم جزئى از مصيبت امت است ولى ناچارم براى چندمين بار تكرار كنم كه تاسف شديد من در عدم وحدت كليه سران دول اسلامى است بخصوص دول عرب است تا زمزمه وحدت و اتفاق مى‏شود عمال استعمار با نيرنگ‏هاى خاص خودشان موجبات اختلاف و تفرقه ايجاد مى كنند.

هفتصد ميليون يابيشتر مسلم و صد ميليون يا بيشتر عرب نتوانسته‏اند استقلال حقيقى بدست بياورند و نتوانسته‏اند از چنگ استعمار رهائى يابند و نتوانسته‏اند مشتى يهود اسرائيل غاصب را كه سرزمين مردم و تاريخ و ميراث ما را به خطر تهديد مى‏كنند از منازل خودشان و سرزمين‏هاى خودشان بيرون كنند. اينها و بسيارى مطالب ديگر است كه در طول قريب به 15 سال گفته‏ام و نوشته‏ام.

وظيفه اسلامى و ملى شماست كه اضافه بر وظايف انقلابيتان در راه آزاد كردن سرزمين فلسطين، در راه وحدت دول عرب و اتفاق كلمه آنها جديت و فداكارى كنيد. ما فداكارى و جهاد مقدس شما را فراموش نمى كنيم و از خداوند تعالى توفيق و نصرت شما را در راه عظمت اسلام و مسلمين خواهانيم و قطع ايادى استعمار و اشرار را اميدواريم و آرزوى ما آنست كه سرزمين فلسطين و مسجداقصى از صهيونيسم تطهير شود و مردم فلسطين به سرزمين خويش باز گردند.

والسلام على من اتبع الهدى

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 249

تاريخ: 21/8/56

پيام امام خمينى به ملت ايران پس از شهادت آيةالله حاج‏آقا مصطفى خمينى

بسم الله الرحمن الرحيم

انالله و انا اليه راجعون‏

اين جانب از عموم طبقات ملت مظلوم ايران كه در اين حادثه ناگهانى اظهار محبت و همدردى نموده تشكر مى كنم. از مراجع عظام دامت بركاتهم، از علماى اعلام دام بقاء هم از خطباء محترم و دانشمندان و مدرسين و محصلين علوم دينيه و روشنفكران محروم و دانشگاهيان، از بازرگانان و كسبه تحت فشار دولت غاصب و از ساير طبقات مظلوم ايران ايدهم الله تعالى سپاسگزارم. ما با گرفتارى عظيم و مصيبت‏هاى دلخراشى مواجه هستيم كه بايد ذكرى از مصائب شخصى نكنيم، لكن اين تظاهرات عظيم در اين فرصت جواب قولى و عملى به ياوه سرائى چندين ساله اين عنصر نالايق بود كه تمام حيثيت و شرافت و استقلال و اقتصاد اين ملت بزرگ شريف را پايمال هواى خود و فاميل چپاولگر خود نمود. اين تظاهرات براى شخص نبود، اظهار تنفر از دستگاه جبار و رفراندم حقيقى و رأى عدم اعتماد به دستگاه خيانتكار بود.

بايد اينها بدانند كه اگر يك روز در پناه سرنيزه اجانب نباشند، ملت نجيب ايران انتقام خون جوانان و عزيزان خود را از آنها مى‏گيرند.

من ناچارم اعلام خطر بزرگى بكنم و ملت را از اغفال و خدعه اجانب و عمال آنها نجات دهم. اين مسامحه اخير دولت كه نويسندگان را مجال نوشتن و گويندگان را مجال گفتن داد حيله بزرگى است براى تطهير شاه و وانمود كردن آزادى ادعائى و جنايات را به گردن دولت كه آلتى بيش نيست انداختن. نويسندگان نيز نمى توانند در اين محيط خفقان و ارعاب هسته مركزى جنايات را كه شخص شاه است معرفى كنند و شايد نويسندگانى از خودشان نيز باشند كه در بين نويسندگان با شرف خود را جا بزنند و به دولتها حمله كنند و بعض جنايات را ذكر كنند و مردم را از نقطه حساس جنايت و خيانت اغفال كنند و اذهان ساده زود باور را منحرف كنند در حالى كه تمام گرفتارى ملت ايران در اين پنجاه سال سطنت غير قانونى دودمان خيانتكار پهلوى از شخص آن پدر و اين پسر سياه‏روى بوده و هست، اينها بودند و هستند كه دستشان تا مرفق در خون ملت مظلوم فرو رفته. آن پدر كه قتل عام مسجد گوهرشاد و اهانت به مرقد مطهر ثامن الحجج - عليه السلام - كرد واين پسر كه قتل عام 15 خرداد را مرتكب شد و اهانت به مرقد مطهر فاطمه معصومه نمود. آن پدر كه علماى بزرگ و فقهاى عظيم الشأن

صحيفه نور جلد 1 صفحه 250

و آزادى خواهان را به جرم حق‏گويى حبس و زجر و شكنجه و تبعيد و كشتار كرد و اين پسر كه همان معامله را سخت‏تر با علما و خطبا و آزادى خواهان و روشنفكران و ساير طبقات نمود. آن پدر كه چنان سلب آزادى از ملت كرد كه نه حق يك كلمه حق‏گوئى داشت و نه مجلس و نه مطبوعات و اين پسر كه همه مى بينيد و حال طبقات ملت و مجلس و مطبوعات به همه معلوم است. آن پدر كه تمام املاك شمال را با زور و حبس و تبعيد و قتل از مردم گرفت و براى خودش ثبت داد و اين پسر كه ذخاير ملت را در بانك‏هاى خارجى انبار كرد و خون مردم را خود و فاميل و بستگانش تا آخرين قطره مكيده و مى مكند. ما آن پدر را با تمام جنايات و خيانت‏هايش ديديم و رنج‏ها كشيديم و اكنون ما و شما مواجه با جنايات اين خلف صدق هستيم و رنج‏ها مى‏كشيم. اكنون مى‏خواهند اين شخص را تطهير كنند تا به جناياتش ادامه دهد، مى‏خواهند با آزادى محدود در چهارچوب توجه دادن جنايات را به دولت‏ها قلوب ساده را آرامش دهند و اذهان صاف را منحرف كنند و هسته مركزى خيانت‏ها و جنايت‏ها را فراموش كنند، غافل از آن كه وقت گذشته و ملت از روحانى و دانشگاهى تا طبقه كارگر و زارع، مرد و زن بيدار شده‏اند. اين رنجديده‏ها و مصيبت كشيده‏ها محال است با اين دودمان آشتى كنند و با ادامه سلطنت باطل ولو براى يك روز موافق باشند.

ملت ايران مسلمان است و اسلام را مى خواهد، آن اسلامى كه در پناه آن آزادى و استقلال است، رفع ايادى اجانب است، هدم پايگاه ظلم و فساد است، قطع كردن دست‏هاى خيانتكار و جنايتكاران است.

ملت آن دودمانى را نمى‏خواهد كه تمام مقدسات و مقدرات آنها رابه دست اجانب سپرده، تمام مخازن نفت و غير آن را به باد داده، اقتصاد كشور را به فنا سپرده، كشاورزى را ساقط كرده، اختيار ارتش را به دست صاحب‏منصبان و كارشناسان آمريكا داده و آنها را مصون و مختار كرده است و ديگر جنايات و خياناتى كه در تاريخ آتيه ثبت خواهد شد. اكنون با همه كثافت كارى‏ها چون به حسب اقتضاى وقت و بحران اقتصادى و اجتماعى و سياسى در تنگنا قرار گرفته در صدد است كه با آزادى محدود بى معنى، خود را از معركه خارج و مقام خود را مستحكم كند و محيط را مهيا براى اجازه بقاء و حكومت خود كند و بار ديگر حمله سبعانه را با وضعى فجيع‏تر و دردناك‏تر شروع كند و بر حرث و نسل رحم نكند.

اكنون وظيفه عموم مسلمانان و خصوص علماى اعلام و روشنفكران و دانشگاهى‏هاى علوم قديمه و جديده است كه براى دفاع از اسلام عزيز و حفظ احكام حيات بخش آن كه ضامن استقلال و آزادى است و از ميهن بزرگ خود كه مهد بزرگان و آزادى خواهان بوده و اكنون در شرف سقوط است از فرصت استفاده كنند و گفتنى‏ها را بگويند و بنويسند و به گوش مقامات بين المللى و ساير جوامع بشرى برسانند و بر ارتش و سران آن است كه خود را از ننگ اسارت در دست اجانب نجات دهند و مملكت خود را از هلاكت و سقوط برهانند. و اخيرا تذكر مى دهم كه اشخاص ارزنده و متعهدى كه ابتكار عمل در دست آنهاست از معرفى خود شديدا احتراز كنند و از تجربيات سابق پند بگيرند و

صحيفه نور جلد 1 صفحه 251

در پناه اسلام و چهار چوب موازين اسلامى به فعاليت بپردازند و از همكارى با كسانى كه صد در صد در اين چهار چوب فعاليت ندارند احتراز نمايند.

از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستار و قطع ايادى اجانب را اميدوارم و سلامت و توفيق و تاييد همه طبقات را خواهانم. والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:57 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 252

تاريخ: 24/9/56

پاسخ امام خمينى به تسليت دانشجويان و مسلمانان خارج از كشور در شهادت آيةالله حاج‏آقا مصطفى خمينى

بسم الله ارحمن الرحيم

خدمت عموم دانشجويان محترم خارج كشور و ساير گروه‏ها و افراد ارزنده‏اى كه در اروپا و امريكا و هندوستان و ساير اقطار جهان وقت و عمر خود را در راه اهداف عاليه اسلامى براى وصول به مدارج كامله انسانيت و نجات بشريت از اسارت به دست اقشارى آدم‏نما و درندگانى در لباس بشر صرف مى‏كنند.

اينجانب از تمام حضرات آقايان كه در اين حادثه كه جزئى ناچيز از حوادثى است كه برفرزندان‏اسلام مى‏گذرداظهار محبت كرده و تسليت داده‏اند تشكر مى كنم و به همه گروه‏ها يا افرادى كه از وطن عزيز خود به علت نابسامانى‏ها و اختناق پليسى هجرت نموده‏اند، در جوار قبر مولاى متقيان عليه الصلوة والسلام دعا مى‏كنم و توفيق هر چه بيشتر همه را در خدمت به اسلام كه كفيل نجات بشريت از همه ابعاد عقب ماندگى‏هاست از خداوند متعال مى‏طلبم.

اميد نصرت و پيروزى در سايه تلاش براى حق

من به شما و ساير برادران كه در داخل كشور زير چكمه پليس و در زندان‏ها و شكنجه‏گاه‏ها به سر مى‏برند و با محروميت‏ها و مصيبت‏هاى جانفرسا دست به گريبان هستند و به خاندان كسانى كه در راه حق، زير شكنجه شاه جان خود را فدا كردند، اميد نصرت و پيروزى مى‏دهم به شرط آنكه كوشش‏ها براى حق باشد و براى نصرت دين حق كه با پيوستگى به آن از نصرت خداى تعالى برخوردار خواهيد شد و به شرط كوشش در وحدت كلمه و هم پيوستگى در راه حق و براى نجات كشور خود و ساير كشورهاى اسلامى تحت فشار اجانب.

جنبش و بيدارى عمومى تا خاتمه دادن به ظلم ستمكاران ادامه دارد.

من به اين جنبش و بيدارى عمومى كه در كشورهاى اسلامى عموما و در ايران خصوصا پديد آمده و به اين تنفر و انزجار عمومى از دستگاه‏هاى ظلم و وحشيگرى و استعمار و استعمارگران اميدها دارم. اين بيدارى و تنفر عمومى موقت و زودگذر نيست و تا پايان دادن به دستگاه جباران و خاتمه دادن به ظلم ستمكاران

صحيفه نور جلد 1 صفحه 253

ادامه دارد و به دنبال ظلم بيحد دستگاه‏هاى جبار و محروميت‏هاى روزافزون ملت‏هاى ستمديده انفجارى است كه قدرت‏هاى دست‏نشانده‏اى را كه براى دربند كشيدن ملت‏ها و چاپيدن مخازن آنها گماشته شده‏اند در كام خود فرو مى‏برد و انتقام الهى از ستمكاران گرفته مى‏شود.

كوشش براى رفع اختلافات.

شما و ما در هر كجا كه هستيم و با هر وضعى، بايد خود را برادر دانسته و با هم، پيوستگى مستمر برقرار بسازيم و بابرادران داخل كشور در هر لباس كه هستند دست برادرى بدهيم و براى رفع اختلافات كه به دست اجانب رخ داده و دستگاه جبار و عمال اجانب پيوسته بر آن دامن مى‏زنند كوشش كنيم. بايد بدانيم تا اختلاف بين طبقات ملت خصوصا بين روحانيون و دانشجويان با روشنفكرانشان وجود دارد بايد از پيروزى مأيوس باشيم.

خطر افراد فرصت‏طلب.

اكنون كه فرصت موقت به دست آمده است بايد با هشيارى و دورانديشى و وحدت كلمه، گروه‏هاى صد در صد پايبند به اسلام و علاقه‏مند به مسلمين از آن استفاده كنند و نگذارند فرصت‏جويانى كه يك قدم و يك قلم براى اسلام و ملت شريف ايران برنداشته‏اند اكنون از اين فرصت استفاده كنند و خود را به صورت وطنخواهى و آزاديخواهى در بين مردم رنجديده براى رسيدن به وزارت و وكالت داخل كنند يا با نوشتن چند مقاله كه در آن نه اسمى از اسلام و نه اسمى از هسته مركزى فساد است، جاى خود را بين ملت باز كنند و اگر خداى نخواسته به مقامى برسند، همان خيانت‏ها و همان سرسپردگى‏ها و همان رنج‏ها و مصيبت‏ها تكرار شود. اين نحو مقالات و اعلاميه‏ها از بعض عناصر شناخته شده اگر با دست سازمان امنيت براى نگه داشتن شاه كه سرچشمه همه بدبختى‏هاى كشور و ملت است نباشد، بى‏شك براى صلاح ملت و حفظ اساس اسلام كه حافظ و نگهبان استقلال و تماميت كشورها و ضامن عدالت اجتماعى و آزادى هاست، نيست. آن روز كه طبقات مختلفه مردم مسلمان از روحانى گرفته تا دانشگاهى، از مهندس‏ها و دكترها گرفته تا بازارى‏ها و كارگران و دهقانان در زير چكمه عمال اجانب خرد مى‏شدند، آن روزى كه قتل عام 15 خرداد و غارت مدارس دينى و غير آن به دست عمال اجانب رخ داد، آن روزى كه زندان‏ها از مدافعين اسلام و آزاديخواهان مملو بود، آن روزى كه تاريخ پرافتخار اسلام را كه مبدأ عدالت و آزادى و رشد فردى و اجتماعى و سياسى است، به تاريخ ارتجاعى شاهنشاهى و مجوسى‏گرايى برگرداندند، آن روز كه حزب مفتضح رستاخيز را براى سركوبى ملت و رواج هر چه بيشتر دزدى و ستمكارى اعلام كردند، آن روز كه به اسم انقلاب سفيد كه خونين‏ترين انقلاب بود بازار براى اربابان خود درست كردند و كشاورزى كشور را به دست فنا سپردند، آن روز كه همه فجايع ضد مذهبى و ملى را مرتكب شدند، يك نفر از اينها نفس نكشيد! و جوانان روحانى و دانشگاهى با پشتيبانى ملت از كشاورز و كارگر تا بازارى جان

صحيفه نور جلد 1 صفحه 254

خود را به كف گرفته از حق دفاع كردند، اكنون كه احتمال استفاده است (يا از شاه به پاداش انحراف اذهان از او و توجه دادن جنايات را به دولت، يا از ملت به احتمال تغيير رژيم) قلم‏ها را به دست گرفته و به طور محدود و رياكارانه مطالبى نوشته‏اند. ملت ايران و تمام طبقات روحانى و غيره بايد با كمال احتياط و روشن‏بينى ابتكار عمل را در دست بگيرند و اين چند نفر منفعت‏طلب را مأيوس كنند.

تا نجات اسلام از دست دودمان پهلوى، مبارزه ادامه دارد.

و بايد شاه و دار و دسته‏اش بدانند كه چه در ملاقات با رئيس جمهور امريكا موفق به تجديد نوكرى و تثبيت مقام غيرقانونى بشود يا نشود، ملت ايران او را نمى‏خواهند و دست از مبارزه بر نمى‏دارند تا انتقام جوانان به خون آغشته خود را بگيرند و اسلام واحكام آن را از دست اين دودمان نجات دهند.

از خداوند تعالى اصلاح حال مسلمين و نجات كشورهاى اسلامى را از دست اجانب چپ و راست مسالت مى نمايم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 04:58 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور جلد 1 صفحه 255

تاريخ: 10 / 10 / 56

بيانات امام خمينى پس از شهادت آيةالله حاج‏آقا مصطفى خمينى

اعوذ بالله من الشيطان‏الرجيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم

الطاف خفيه الهى‏

بنده قبلاً بايد از عموم طبقات، طبقات روحانيين در همه بلاد، چه عراق، چه ايران، و چه ساير كشورها كه اظهار محبت كرده‏اند تشكر كنم و چه مراجع اسلام - دامت بركاتهم - و چه علماى اعلام بلاد در ايران و در اينجا و در ساير جاها - دامت عزهم - و چه خطباى عظام و چه طبقه محصل، دانشگاهى يا غير دانشگاهى و چه كسانى كه از خارج كشور مثل امريكا و اروپا و هندوستان و ساير جاها اظهار محبت كرده‏اند. از همه آقايان تشكر مى‏كنم و توفيق و سلامت همه را از خداوند تعالى مسألت مى‏كنم و اگر من در اين جلساتى كه آقايان اظهار محبت مى‏كنند و تشكيل مى‏دهند نتوانم در همه‏اش شركت كنم يا نتوانم در بازديد آقايان با اين سن پيرى بروم از همه تشكر مى‏كنم و از همه عذر مى‏خواهم و اميد است كه آقايان عذر من را بپذيرند.

اينطور قضايا مهم نيست خيلى، پيش مى‏آيد، براى همه مردم پيش مى‏آيد و خداوند تبارك و تعالى الطافى دارد به ظاهر و الطافى خفيه‏است. يك الطاف خفيه‏اى خداى تبارك و تعالى دارد كه ماها علم به آن نداريم، اطلاعى بر او نداريم و چون ناقص هستيم از حيث علم، از حيث عمل از هر جهتى ناقص هستيم، از اين جهت در اينطور امورى كه پيش مى‏آيد جزع و فزع مى‏كنيم، صبر نمى‏كنيم اين براى نقصان معرفت ماست به مقام بارى تعالى، اگر اطلاع داشتيم از آن الطاف خفيه‏اى كه خداى تبارك و تعالى نسبت به عبادش دارد و انه لطيف على العباد و اطلاع بر آن مسائل داشتيم، در اينطور چيزهايى كه جزئى است و مهم نيست، آنقدر بى‏طاقت نبوديم، مى‏فهميديم كه يك مصالحى در كار است، يك الطافى در كار است، يك تربيت‏هايى در كار است. اين دنيا، دنيايى است كه عبور از آن بايد بكنيم ما، دنيايى نيست كه در اينجا ما زيست كنيم، اين راه است، اين صراط است كه اگر توانستيم مستقيما اين صراط را طى كنيم همانطورى كه اولياى خدا طى كردند جزنا و هى الخامده اگر توانستيم كه از اين صراط به طور سلامت عبور بكنيم سعادتمنديم و اگر خداى نخواسته در اينجا، در اين راه لغزش داشته باشيم، در آنجا هم همين لغزش ظهور پيدا مى‏كند، در آنجا هم موجب لغزش‏ها مى‏شود، موجب گرفتارى‏ها مى‏شود. از خداى تبارك و تعالى مسالت مى كنم كه ما را بيدار كند،

صحيفه نور جلد1 صفحه 256

ما رابه آن الطافى كه خفى است و ما مطلع بر آ ن نيستيم، ما را بر آنها مطلع بفرمايد تا اينكه ما هم مثل اشخاصى كه معرفت دارند به مقام ربوبيت، معرفت دارند به مدارج انسانيت و دنيا را مد نظرشان نمى‏آورند، استقلال به آن نمى‏دهند، مآرب دنيايى‏شان تحت نظرشان نيست مستقلا و اينجا را طريق مى‏دانند از براى جاهاى ديگر، از براى سعادت‏هاى بزرگ ديگر، اگر ما هم ان شاء الله توفيق خدا بدهد و ما هم برسيم به يك همچو مرتبه‏اى، آن مرتبه‏هايى كه ما نمى‏توانيم ادراكش بكنيم نمى‏توانيم در اين عالم كه هستيم - نمى‏توانيم - بفهميم چه مدارجى است، چه عوالمى است، چه بساطى است، اين بساط دنيا- را- چشم‏مان را همه‏اش را باز كرديم و اين دنيايى كه ما نظر الله اليه منذخلقه (به حسب روايت)، به عالم اجسام در روايت هست كه نظر لطف خداى تبارك و تعالى نكرده است منذخلقه. (از آغاز خلقت) با اينكه اين عالم اجسام و اين عالم طبيعت، اينطورى كه تا حالا ادراك كرده‏اند، تا حالا كشف كرده‏اند محيرالعقول است، عقول ماها به آن نمى‏رسد، آنقدرى كه تا حالا فهميده‏اند و ماعدايش هم الى ما شاء الله هست كه كسى دستش به نورش نمى‏رسد، ستاره‏هايى هست كه - نورشان 6 بيليون سال - 6 بيليون سال نورشان به زمين مى‏رسد، اين عدد را تفهيم آنرا نمى‏توانيم بكنيم. در بعضى نوشته‏ها هست كه بعضى از ستاره‏ها اگر جوفش را باز كنند 500 ميليون شمس در آنجا جايش مى‏شود و بعضى از ستاره‏ها هست كه اگر در مركز شمس بگذارند تا زمين مى‏آيد، بزرگيش هست،اين پهناورى كه عقول به آن نمى‏رسد، كسى نمى‏تواند بر آن اطلاع پيدا كند، اينها همه‏اش عالم دنياست عالم پست است. بعضى از اهل معرفت مى‏گفتند اينكه اين عالم را دنيا گذاشته است اسمش را، براى اينكه خجالت مى‏كشد واقع اين قضيه را، واقع دنيا را بفرمايد، از اين جهت - همين - با همين اسم به دنيا تعبير كرده است. اين عالم با اين پهناورى، با اين بساط، عالم دنياست. اين آسمان‏ها با همه چيزهايى كه تا حالا كشف شده است، (به حسب لسان قرآن زينا السماء الدنيا بزينة الكواكب)، آسمان پايين، پايين، اينكه همه تا حالا كشفش كرده‏اند اينها همه در لسان قرآن، آسمان پايين است، آن آسمان‏هاى بالا را باز كشف نكرده‏اند كه چه خبر است، در عين حال بر حسب روايت مانظر اليه نظر لطف منذ خلقه و بر حسب قرآن هم كه متاع اسمش باشد حيات دنيا. حيات آخرت، حيات است، زنده است، اينجا زندگى نيست، مردگى است اينجا، حيات آخرت، حيات است دارالاخرة لهى الحيوان ما اطلاع نداريم در آن.

از تكاليف الهيه كه الطافى الهى است، غفلت نكنيد.

در عين حال ما در اينجا كه هستيم، از قبل خداى تبارك و تعالى مأموريت‏ها داريم. ما تا دراين حيات دنيوى هستيم، تا در اينجا هستيم، مأموريت‏ها از طرف خداى تبارك و تعالى داريم و بايد قيام كنيم به اين مأموريت‏ها، بايد غفلت نكنيم از تكاليف الهيه، تمام تكاليف الهيه الطافى است الهى و ما خيال مى كنيم تكاليفى است، همه‏اش الطاف است، چه تكاليف فردى كه براى هر نفرى هست براى تربيت او، براى تكميل او، براى اينكه غير از اين راه، راه تكميل و راه ترقى نبوده است، درجاتى هست كه

صحيفه نور جلد 1 صفحه 257

بدون اين راه نمى‏شود به آن درجات رسيد و چه تكاليف اجتماعى كه ما مكلف هستيم، در اجتماع تكاليفى داريم و بايد به آن تكاليف عمل كنيم براى تنظيم اين اجتماع. انبيا هم، همه چيزهايى كه مربوط به روح و مربوط به مقامات عقليه و مربوط به مراكز فيضيه است براى ما بيان كرده‏اند و قرآن هم بيان كرده است و اهلش مى‏دانند و هم آن چيزهايى كه وظايف شخصيه است و دخيل در ترقيات انسان و تكامل انسان است در سنت و در كتاب بيان شده است و هم آن چيزهايى كه مربوط به اجتماع است و امور سياسى است و امور اجتماعى است و راجع به تنظيم وتربيت اجتماع است، بيان فرموده است و ما همه و همه بشر مكلفند بر اينكه همه اين مراتب را، همه اين مقامات را مواظبت كنند و منحصر به يك طرف نكنند.

به همه جناح‏هاى خادم اسلام علاقه دارم.

من با تمام اين جناح هايى كه هستند و براى اسلام خدمت مى‏كنند، چه جناح‏هاى روحانى كه از اول تا حالا خدمت كرده‏اند و چه جناح ديگر از سياسيون، از روشنفكران كه براى اسلام خدمت مى‏كنند، من به همه اينها علاقه دارم و از همه اينها هم گلايه دارم اما علاقه، بايد هر مسلمى، اشخاصى كه گروه‏هايى كه براى اسلام خدمت مى‏كنند، قلما، قدما، براى اسلام خدمت مى‏كنند، بايد هر مسلمى، بايد هر انسانى كه ببيند اينها براى انسانيت، براى اسلام يعنى براى انسانيت - اسلام مكتب انسان‏سازى است - وقتى كه انسان ببيند كه گروه‏هايى در خدمت انسان هستند، در خدمت انسانيت هستند، در خدمت اسلام كه انسان‏ساز است هستند، چاره ندارد الا اينكه علاقه داشته باشد به آن، اين اشكال نيست كه علاقه‏مند است.

علما حافظ اسلام در همه ابعادش بوده‏اند.

از آن طرف گلايه هم هست از همه گروه‏ها، گلايه ارادتمندانه. اما آن گروههاى روشنفكر و دانشگاهى و محصلين جديد و آنها (ايدهم الله)، آنهايى كه خدمتگزارند براى اسلام، خداوند تأييدشان كند، من از آنها گلايه دارم براى اينكه مى‏بينم كه در نوشته‏هايشان، بعضى نوشته‏هايشان، اينها راجع به فقها، راجع به فقه، راجع به علماى اسلام، راجع به فقه اسلام، اينها يك قدرى زياده‏روى كرده‏اند، يك قدرى حرفهايى زده‏اند كه مناسب نبوده است بزنند، اينها غرض ندارند، من مى‏دانم كه غالبا اينها براى اسلام مى‏خواهند خدمت كنند، نه اين است كه مغرض باشند و از روى سوء نيت حرفى بزنند، اينها اطلاعشان كم است. من هم اطلاعم از تاريخ كم است لكن من هشتاد سالم است و قريب 60 سال در جوامع علمى بوده‏ام و قريب سى سال در مجارى امور، من يك مشاهداتى خودم دارم و در اين صد و چند سالى كه ديگر نزديك است به ما، ما از آن سوابق - سوابق - كم اطلاع، يعنى بنده كم اطلاع هستم، اينقدرى كه اطلاع داريم از سوابق، از زمان اول، عصرهاى اول اسلام تا حالا اطلاعات اجمالى است. ما مى‏بينيم كه اين اسلام را به همه ابعادش روحانيون حفظ كرده‏اند،

صحيفه نور جلد 1 صفحه 258

به همه ابعادش يعنى معارضش را روحانى حفظ كرده است، فلسفه را روحانى حفظ كرده است، اخلاقش را روحانى حفظ كرده است، فقه‏اش را روحانى حفظ كرده است، احكام سياسيش را روحانى حفظ كرده است، همه اينها با زحمت‏هاى طاقت‏فرساى روحانيين محفوظ شده. الان كه شما يك همچو فقه غنى‏اى مى‏بينيد كه فقه شيعه غنى‏ترين فقهى است كه در دنيا هست، اين قانونى است كه با زحمت‏هاى علماى شيعه توضيح و تصريح شده است، غنى‏ترين فقه است. غنى‏ترين قوانين است در دنيا، قوانينى در دنيا به اين غنا نيست، قوانين ديگر، آنهايى كه آسمانى است البته غنى بوده اما ديگر به ما نرسيده، آنهايى كه زمينى است و اهل زمين درست كرده‏اند اينها به اندازه همان ادراركات ضعيفى كه اگر چنانچه مغز انسان (روايت است) يك گنجشك بخورد سير نمى شود با اين مغزها درست شده است، آنهايى كه مغزهايشان درست كار مى‏كند (آنهايى كه درست كار نمى‏كند كه اطلاع ندارند) همه اينهايى كه اينها درست كرده‏اند ناقص است، در هر جايى كه اين قوانين درست شده است يك قوانين ناقصى است، آن هم براى يك محيط خاصى، آن هم براى يك وضع خاصى، براى مثلاً تمشيت امور يك مملكتى، براى سياست بين مملكت و مملكت ديگر، اما ديگر، قوانين ديگرى ندارد، آنى كه دارد اسلام است و در اسلام آن فقهى كه غنى‏ترين فقه‏هاست، فقه شيعه است، همچو فقهى در دنيا نيست، نه در بين مسلمين هست الى كثرتهم و نه بين غير مسلمين و اين با زحمات طاقت‏فرسا از علماى شيعه درست شده است، از اول كه زمان پيغمبر بوده است و دنبالش زمان ائمه، اين علماى شيعه بودند كه جمع مى‏شدند دور ائمه (ع) و احكام را از آنها اخذ مى‏كردند و در اصولى كه چهار صد تا كتاب بوده است، نوشته‏اند و آن اصول بعد در اصول ديگرى كه اين كتب اربعه ما و ساير كتب است، تدوين شده است و اينها همه با زحمت علماى شيعه و فقهاى شيعه درست شده است. تمام ابعادى كه اسلام دارد و قرآن دارد، آن مقدارى كه در خور فهم بشر است، تمام اينها را اين جماعت عمامه به سر به قول اين آقايان، عمامه به سر و ريش دار، اينها درست كرده‏اند، تا اينجا اسلام را اينها رسانده‏اند و كتابهايى كه اينها نوشته‏اند، در هر رشته‏اى از رشته‏ها كه شما ملاحظه كنيد، كتابها نوشته شده است، زحمت‏ها كشيده شده است، تا حالا رسيده است به اين طبقه. اين در رشته علم، علم اسلام. در رشته علوم اسلامى است.

هدف علما از نزديك شدن به سلاطين، ترويج مذهب تشيع بوده است.

در باب امور سياسى، آن مقدارى كه من، عرض كردم كه تاريخ نمى‏دانم و اگر ديده باشم يادم نمانده است ديگر حالا، اما خوب اين تاريخ صد ساله، صد و چند ساله اخير در دست است، ما يك خرده جلوترش مى‏رويم مى‏بينيم كه يك طايفه از علما، اينها گذشت كرده‏اند از يك مقاماتى و متصل شده‏اند به يك سلاطين، با اينكه مى‏ديدند كه مردم مخالفند لكن براى ترويج ديانت و ترويج تشيع اسلامى و ترويج مذهب حق، اينها متصل شده‏اند به يك سلاطينى و اين سلاطين را وادار كرده‏اند خواهى نخواهى براى ترويج مذهب، مذهب تشيع. اينها آخوند دربارى نبودند، اين اشتباهى است كه بعضى نويسندگان ما مى‏كنند، اطرافيان سلاطين اين آقايان بودند، اينها اغراض سياسى داشتند، اغراض دينى داشتند.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 259

نبايد يك كسى تا به گوشش خورد كه مثلاً مجلسى رضوان الله عليه، محقق ثانى رضوان الله عليه، نمى‏دانم شيخ بهايى رضوان الله عليه، با اينها روابط داشتند و مى‏رفتند سراغ اينها، همراهى‏شان مى‏كردند، خيال كند كه اينها مانده بودند براى جاه و - عرض مى‏كنم - عزت و احتياج داشتند به اينكه سلطان حسين و شاه عباس به آنها عنايتى بكنند، اين حرف‏ها نبوده در كار، آنها گذشت كردند، يك گذشت، يك مجاهده نفسانى كرده‏اند براى اينكه اين مذهب را به وسيله آنها، به دست آنها ترويج كنند. در يك محيطى كه اجازه مى‏گرفتند كه شش ماه ديگر اجازه بدهيد ما حضرت امير را سب كنيم، وقتى جلوگيرى از سب حضرت امير مى‏خواستند بكنند (در يكى از بلاد ايران شنيدم اجازه خواستند كه خوب شش ماه ديگر صبر كنيد ما سب‏اش بكنيم) اينها در يك همچو محيطى كه سب حضرت امير اينطورها بوده و رايج بوده و از مذهب تشيع هيچ خبرى نبود و هيچ اسمى نبوده، اينها رفته‏اند مجاهده كرده‏اند - خودشان را پيش مردم - مردم آن عصر شايد اشكال به آنها داشتند از باب نفهمى، چنانچه حالا هم اگر كسى اشكال كند نمى‏داند قضيه را، غرض ندارد، نمى‏داند قضيه را، زمان ائمه هم - خوب - بودند، على بن يقطين از وزرا بود، در زمان ائمه هم بودند، حضرت امير بيست و چند سال به واسطه مصالح عاليه اسلام در نماز اينها رفت - عرض بكنم كه - تبعيت از اينها كرد براى اينكه يك مصلحتى بود كه فوق اين مسائل بود، سايرائمه (ع) هم گاهى مسالمت مى‏كردند، يك وقتى نمى‏شد آنوقت چه مى‏كردند. مصالح اسلام فوق اين مسائلى است كه ما خيال مى‏كنيم، اين دسته از علمائى كه جانفشانى كردند و خودشان را جورى كردند كه حالا شما به آنها اشكال مى‏كنيد از باب اينكه اطلاع بر واقعه نداريد، نه اينكه سوء قصد داريد، نه اينكه سوء نيت داريد، اطلاع از واقعيات نداريد، اين آدم‏سازى است، نه اين است كه اينها دربارى شدند، اينها مى‏خواهند آدم بسازند، من گله دارم.

علما پرچمدار نهضت‏هاى ضد استبدادى.

afsanah82
07-24-2011, 04:58 PM
previos page menu page

صحيفه نور جلد 1 صفحه 267

تاريخ: 19/10/56

بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى

از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ به چه كسانى بايد تسليت گفت؟

بسم الله الرحمن الرحمن الرحيم

من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى بايد تسليت بگويم؟ آيا به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه معصومين عليهم السلام و به حضرت حجت سلام الله عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگويم، يا به ملت مظلوم ايران تسليت بگويم، يا به اهالى محترم قم داغديده تسليت بدهم، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم، يا به حوزه‏هاى علم و علماى اعلام تسليت بگويم؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اين قضايا كه براى اسلام پيش مى آيد و اين ملت بيدار ايران در مقابل اين مصيبت‏ها استقامت مى كند، كشته ميدهد، هتك مى‏شود. بى جهت و بدون هيچ مجوزى مردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع دادند گر چه مختلف است لكن بعضى از خبرگزارى‏ها هفتاد و بعضى صد و غالبا كه به ما تذكر داده‏اند صد تا دويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از امريكا، عدد را سيصد نوشتند و باز هم معلوم نيست. عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدا مى كند اگر بتواند، اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند، اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تاييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خون خودشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريضخانه‏ها و آنها را گرفته‏اند و آنهايى كه خون به آنها نرسيده بعضى مرده‏اند و كشته‏ها را ندادند به صاحبانش، اگر يكى هم اصرار كرده، مى گويد پانصدتومان گرفتند براى اينكه كشتند او را، اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم؟ به كى تسليت بگوئيم؟

ايستادگى‏ها نتيجه خواهد داد

ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم، ملت بيدارى است، ملت هوشيار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عين حالى كه اينهمه ظلم مى‏بيند، اينهمه كشته ميدهد، در عين حال مقاومت مى كند، ايستادگى مى‏كند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالى نيست كه بعد از اينكه ملت‏ها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زن‏ها قيام كردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يك همچنين ملتى پيروز مى شود ان شاءالله.

صحيفه نور جلد 1 صفحه 268

گرفتن اسلحه از افراد نالايق، از اهداف انبياء

من شنيده‏ام كه در زمان رضاخان، مرحوم مدرس به رضاخان پدر اين خان گفته بوده است كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مى‏ترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلا ثابت نباشد يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته، چه مفاسدى دارد. از اول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش، اسلحه‏ها در دست ناصالح‏ها بوده و همه مشكلات بشر همين معناست. تا خلع سلاح نشوند اين اسلحه‏دارهاى ناشايسته، كار بشر سرانجام پيدا نمى‏كند. انبيا هم آمدند كه اين اسلحه دارهاى بى صلاحيت بى عقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كه خواستند اين اسلحه را از نالايق‏ها بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و اين اسلحه در دست نالايق‏ها و بى عقل‏ها و غير صالح‏ها بود. همه اين مشكلاتى كه شما ملاحظه مى كنيد همين معناست. از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح و غير صالح پيدا شده است، در همه اين دوره‏ها اسلحه‏ها دست غير صالح‏ها بوده (مگر بسيار كم بسيار نادر ) و با اين اسلحه‏ها چه جنايت‏ها كه واقع شده است. حالا ما به آن تاريخ‏هاى خيلى دور نمى رويم، اين جنگ هايى كه اخيرا" يعنى در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانى، جنگ دوم جهانى،اين جنگ هايى كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهايى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحه‏ها در دست غير صالح ها بود، ناشايسته‏ها اسلحه‏ها را به دست داشتند.

جنايات پنجاه سال سلطنت غير قانونى پهلوى‏

اين خونريزى هايى كه در اين 50 سالى كه ما ياد داريم و چه تلخى‏ها در ذائقه ما هست از اين 50 سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمام اين قضايايى كه در اين 50 سال سلطنت غيرقانونى اين روسياه‏ها منعقد شده است، ما كه سنمان به كهولت رسيده است شاهد اين سياه بختى‏هاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قداره‏دارهاى غير صالح‏انجام دادندبوديم ازاول كه آن كودتاى اول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم، اين به حسب چيزهايى كه در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت اين مطلب را گفتند، مردم مى دانستند تا يك حدودى لكن درست نه،تبليغات سوءنمى گذاشت درست مردم بفهمند لكن بعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياه‏رو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند در راديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سركار وچون خيانت كرد حالا برديمش . رضاخان را از اول انگليسى‏هاى جنايتكار، انگليسى‏هاى غير صالح كه اسلحه در دستشان بود،رضاخان را اسلحه‏دار كردند واين آدم ناشايسته‏بى اصل را بااسلحه‏آوردند و مسلط كردند برمردم وچه‏جناياتى،چه‏جناياتى دراين مدتى كه آن مرد سياه‏رو روى كار بود، نمى شود تشريح كرد، نمى توانيم تلخى‏هاى آن روزها را براى شما تشريح كنيم . اينها به طور اطمينان در

صحيفه نور جلد 1 صفحه 269

تواريخ محفوظ است و ان شاءالله با انقراض اين دودمان سياه رو تاريخ‏ها بيرون مى آيد و نوشته‏ها بيرون مى آيد و ان شاءالله شماها ببينيد و اگر ماها و شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد، اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آن مرد كرد، چه خون‏ريخت، چقدر از علما را اسير كرد، چقدربه اسم اتحاد شكل به اين ملت بيچاره فشارآوردند و چقدر مظلوم‏ها را كتك زدند و چقدر علما را هتك كردند و چقدر عمامه‏ها را از سر اهل علم برداشتند اين مرد بى صلاحيت وقتى كه تركيه رفت، آن جا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلط هايى كرده است، از همانجا از قرارى كه آن وقت مى گفتند تلگراف كرده است به عمال خودش كه مردم را متحد الشكل كنيد. آن وقت منتهى به عذر اين كه اين زارعين از باب اين كه در آفتاب مى خواهند بروند كار بكنند، كلاه لبه دار داشته باشند تا اين كه توى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست. وقتى هم كه از سفر آمد كه ديگر فشارها شروع شد.

يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات. چقدر علما را در اين قضايا اذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتورك بى‏صلاحيت، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مى‏داند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب، حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مى‏داند كه چه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علما را وادار كردند با سرنيزه كه با زنهايشان در مجالس جشن يك همچو جشنى، كه با خون دل مردم با گريه تمام مى‏شد. شركت كنند. مردم ديگر هم به همين ترتيب، دسته دسته را دعوت مى‏كردند و الزام مى‏كردند كه با زن هايتان بايد جشن بگيريد. آزادى زن اين بود كه الزام مى‏كردند، اجبار مى‏كردند با سرنيزه و پليس، مردم محترم رابازرگان‏هاى محترم را، علما را اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشن‏ها (به اصطلاح خودشان) آن قدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مى‏شدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مى‏داند كه چى كردند.

يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضه خوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى كه يك قدرى مثلا جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب سحر مجلس داشتند كه اول اذان مثلا تمام بشود. همه ايران را از اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكر حديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بى‏عقل بود؟ افاضل بايد اسلحه‏دار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اين مفاسد از آن پيدا مى شود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند، به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبس كردند و بعضى‏شان را هم محاكمه كردند و بعضى‏شان را هم كشتند. براى اينكه اسلحه در دست بى‏عقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربايجان، اينها به مجرد اينكه كلمه‏اى گفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى. علماى آذربايجان مدت‏ها ظاهرا در سنقر بودند مرحوم حاج ميرزا صادق آقا رحمة الله

صحيفه نور جلد 1 صفحه 270

تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشته‏ها بود كه چه كردند وقابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم، كسى هم كه حافظه داشته باشد با يك مجلس و دو مجلس نمى‏شود اين مصايب را ذكر كرد.

تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است.

در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بى‏عقل شده‏ايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه، هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم، رئيس سازمان قم، پليس قم يك چنين جرأتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردم‏كشى كند. گمان اين مطلب را هيچ عاقلى نبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مى‏شود كه وضع اينطور است و تصريحا خود اين خبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مى‏زد و فرمان مى‏داده، فرمان مى‏داده كه به لشكرهاى خارجه دنيا، لشكرهايى كه هجوم آوردند به ايران، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضه كه در مقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصا رئيس جمهور آمريكائى بالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته به‏اينها مى‏دانند، همين بيعرضه‏ها - بيعرضگى‏شان - وقتى كه وارد مى‏شوند در جمعيت خودشان چون مسلط هستند اينها را اذيت مى‏كنند. آنجا دستبوسى مى‏كنند و چاپلوسى، وقتى كه مى‏رسند به مملكت خودشان شروع مى‏كنند به كارهاى هرزگى. من قبلا، كه مى‏گفتند آزادى‏هايى داده‏اند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگراين آدم نوكرى خودش را تحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كه بالاتر از هميشه باشد.لكن ما نمى‏دانستيم به‏اين زودى همچو دنبال اين كه، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كرد بهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الا قم آنطورى كه همه نقل مى‏كنند، آن طورى كه اشخاص نقل مى‏كنند، غير مطبوعات خودشان آنهايى كه بودن در آن جا، باآرامش مردم مى‏آمدند و مى‏خواستند عرض حالشان را به علما بكنند، يكى از بين آنها (از خودشان وادار مى‏كردند آنها) يك سنگى زده يك جايى را شكسته، هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشان براى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغ‏كارى نبود در كار.

اينها يك دسته‏اى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانه‏اى را آتش زدند و جايى را، دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه با بهانه واقع شد و الا مردم كه نمى‏خواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحه‏دار نمى‏تواند جنگ بكند، جنگى در كار نبوده است .

همه به من راى دادند! همه با من موافقند!

لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلا بود، نرفته ملاقات نكرده بود، نيستم، من

صحيفه نور جلد 1 صفحه 271

ملاقات كردم، من كارم را درست كردم. من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كه خيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم، من وابسته‏ام، من مى‏كشم. اين اشتلم‏ها و الدرم‏ها براى همين معناست كه مى‏خواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يك چيزى، يك كسى خيال بكند، لكن بدخوانده بود، نمى‏دانست كه با اين كشتار چه فضاحتى به سرش در مى‏آيد. آدمى كه مى‏گويد يك ملت همه بامن موافقند، همه راى دادند به اينكه مثلا اين انقلاب سفيد خونين، همه رأى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضد ايشان قيام كرده‏اند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آن طرف تا كرمان و از آن طرف تا اهواز و - عرض مى‏كنم كه - آبادان، سرتاسر ايران قيام كردند بر ضد ايشان. اين اشخاصى كه ايشان ادعا مى‏كرد كه همه با من موافقند، ما همه هستيم، ما را مى‏خواهند، ملت من را مى‏خواهد، اگر يك روز اين سرنيزه امريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مى‏كنند، خود دربار. يك روز، يك همچون تجربه‏اى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردم را. اين سازمانهايى كه گوش ما مى‏رسد سازمان مثلا چه وكذا همه‏اش بازى است،امنيتى در كار نيست كه سازمان امنيت اين جا باشد يا امنيت عمومى باشد اينها همه براى بازى دادن مردم است .

كمونيستى مخدر جامعه است.

مى‏خواهند مردم را نظير كمونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم، نه اين است كه يك چيزى، يك حل عقده‏اى مى‏كند، مگر مى‏شود كسى كه خودش آدم نيست براى آدم‏ها كار بكند. مگر مى‏شود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند؟ من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آنوقت رئيس شوروى بود، اين استالينى كه حالا هم عكس هايش را مى‏اندازند و چه ميكنند، گرچه اخيرا ديگر آبرويى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگرى كه يكى از آن آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مى‏كردند آنوقت ) به سفارتخانه‏هاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسه‏اى داشته باشند لكن استالين كه همه به او برادر مى‏گفتند و همه مى‏گفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مى‏كرد و قارداش به او مى‏گفتند، ايشان، مى‏گفتند حتى گاوى كه از آن شير مى‏خواهد بخورد آورده‏اند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طياره‏اى كه حامل خودش بوده، حامل يك گاو هم بوده، هم گاو اسلحه‏دار بى‏عقل و هم خودش اسلحه‏دار بى‏عقل، بلكه خدا مى‏داند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مى‏داند كه اينطور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شيرده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مى‏رفتيم براى زيارت،اين سربازهاى آنها مى‏آمدند گدايى مى‏كردند

صحيفه نور جلد1 صفحه 272

جلوى اتومبيل و يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مى‏دادند آن قدر خوشحال مى‏شد كه دستش راپشتش مى‏گذاشت و شروع مى‏كرد به سوت زدن كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند. مگر مى‏شود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات؟ بازى است همه‏اش. همه اين اسلحه‏دارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات توأم با هم كار خود را از پيش مى‏برند. الان هم مى‏بينيد كه زده‏اند مردم را كشته‏اند، اينهمه جنايت وارد كردند.حالا تبليغات را ببينيد چه مى‏كند، تبليغات دست خودشان است، همه گناه‏ها را گردن مردم مى‏اندازند و (كشته‏ها هم 6 تا بودند كه چندتاش زير پاى مردم رفته، يك بچه 13 ساله، يك چيزى از طرف آنها جنايتى واقع نشده) اينها تبليغات دست خودشان است، از آن طرف اينطور تبليغات مى‏كنند،از آن طرف اين طور كشتار مى‏كنند. تمام اين مفاسد براى اسلحه‏دار بودن غير صلحاست، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.

اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمى‏آيد.

اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضى‏اش هم معتبر است كه عادل باشد، فقهيش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعه‏اش هم بايد عادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر زمامدار بايد عادل باشد ولات آن هم بايد عادل باشند، اين ولاتى كه در اسلام مى‏فرستادند، والى‏هايى كه مى‏فرستادند به اين طرف و آن طرف امام جماعت آنها هم بوده‏اند، بايد عادل باشد، اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كه داريد مى‏بينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح اشخاص بى‏انصاف، بيعدالت. اينها از اين طرف آدمكشى مى‏كنند، از آن طرف (عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى) از آن طرف فشار مى‏آورند به زنها كه بايد بى‏حجاب بشويد، از آن طرف (آزادى نسوان، آزادى نسوان) اينها مضحكه است، آزادى نيست. از آن طرف (اصلاحات، اصلاحات ارضى چه) از آن طرف بازار براى امريكا درست مى‏كنند. تمام‏اصلاحات ارضى ما اين شد كه ما يك گوشه‏اى از مملكت‏مان براى تمام مملكت‏مان آذوقه داشت باقيش بايد مى‏رفت بيرون و پول مى‏گرفتند، حالا به هر چه دست مى‏زنى مى‏گويند از خارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مى‏كنند به اين كه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم، جو از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، تخم مرغ از خارج آورديم . گريه دارد اين و حيا در كار نيست . اصلاحاتشان هم يك همچنين اصلاحاتى است كه همه آن مفسده است‏

تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند.

آنوقت مى‏گويند كه همه علما موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد در تمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارى بگويى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست. معممى كه خودت عمامه سرش گذاشتى و مى‏رقصانيش هر

صحيفه نور جلد 1 صفحه 273

جورى دلت مى‏خواهد، خوب البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو در ائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد، كه بگويد من موافقم، در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم، در قم تو يك ملا پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم. حيا در كار نيست. همه مفسده‏ها را انجام مى‏دهند، همه كارهاى خلاف را انجام مى‏دهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مى‏گويند (كه بامن، همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است).

اسلحه قلم

اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است، همه اسلحه‏ها را ملاحظه كنيد، يك نظر عمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحه‏هاست، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسده زياد خواهد شد. الان قلم دست اراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبه‏هايى و اين اراذل هر چه آن رذل انجام مى‏دهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوب بزك كرده نشان مى‏دهند. اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مى‏خورد. مفسده‏هايى كه آنها مى‏كنند، جناياتى كه آنها مى‏كنند، خونريزى‏هايى كه آنها مى كنند، اين اهل قلم غيرصالح كه اين حربه در دستش است، اين با قلمفرسايى خودش و مى‏نشينند توى خانه‏اش و قلمفرسايى مى‏كند و همه چيزها را وارونه نشان مى‏دهد، هر مطلبى شده باشد عكسش مى‏كند. اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص صالح باشد.

afsanah82
07-24-2011, 05:00 PM
جلد دوم
menu page next page

نام كتاب: صحيفه نور جلد 2

مجموعه رهنمودهاى امام خمينى

صحيفه نور ج 2 صفحه 1

تاريخ:19/10/56

بيانات امام خمينى پس از فاجعه كشتار نوزدهم دى‏

از چه كسانى بايد تشكر كرد؟ و چه كسانى بايد تسليت گفت؟

بسم الله الرحمن الرحيم

من متحيرم كه اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به كى تسيلت بگويم؟ آيا به رسول اكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) و حضرت حجت سلام عليه تسليت بگويم يا به امت اسلام، به مسلمين، به مظلومين در تمام اقطار عالم تسليت بگوئيم، يا به امت مظلوم ايران تسليت بگوئيم يا به اهالى محترم قم داغديده تسليت بدهم، يا به پدر و مادرهاى مصيبت ديده تسليت بدهم، يا به حوزه‏هاى علم و علماى اعلاء تسليت بگويم؟ به كى بايد تسليت گفت و از كى بايد تشكر كرد در اين قضايا كه براى اسلام پيش مى‏آيد و اين ملت ايران در برابر اين مصيبت‏ها استقامت مى‏كند، كشته مى‏دهد، هتك مى‏شود. بى‏جهت و بدون هيچ مجوزى مردم را به مسلسل بستند و تاكنون آنچه به ما اطلاع داده‏اند گرچه مختلف است لكن بعضى از خبرگزارى‏ها هفتاد و بعضى صد و غالباً كه به ما تذكر داده‏اند صد تا دويست و پنجاه نفر و از بعضى تلگرافاتى كه از اروپا آمده است يا از آمريكا. عدد را سيصد نوشتند و با هم معلوم نيست. عدد مجروحين الان معلوم نيست بعد احصائيه لابد پيدا مى‏كند اگر بتواند اگر مثل 15 خرداد به درياچه حوض سلطان مردم را نريخته باشند، اگر بتوانند آمار پيدا كنند. گفته شد، تأييد هم شد كه اشخاصى رفتند كه خون خدشان را بدهند به اين اشخاصى كه محتاج به خون بودند در مريض خانه‏ها و آنها را گرفته‏اند و آنهائى كه خون به آنها نرسيده بعضى مرده‏اند و كشته‏ها را نداده‏اند به صاحبانش، اگر يكى هم اصرار كرده، مى‏گويد پانصد تومان گرفتند براى اينكه كشتند او را. اينها را بايد ما از كى تشكر كنيم؟ به كى تسليت بگوئيم؟

ايستادگى‏ها نتيجه خواهد داد

ملت ايران را بايد ما از آنها تشكر كنيم، ملت بيدارى است، ملت هشيار و مقاومى است در مقابل ظلم. در عين حالى كه اين همه ظلم مى‏بيند، اين همه كشته مى‏دهد، در عين حال مقاومت مى‏كند، ايستادگى مى‏كند و اين ايستادگى به نتيجه خواهد رسيد. هيچ اشكالى نيست كه بعد از اينكه ملتها بيدار شدند و بعد از اينكه حتى زنها قيام كردند بر ضد دولت و بر ضد اين جباران، يك همچنين ملتى پيروز مى‏شود انشاءالله.

صحيفه نور ج 2 صفحه 2

گرفتن اسلحه از افراد نالايق، از اهداف انبياء

من شنيده‏ام كه در زمان رضاخان پدر اين خان گفته بوده است كه من شنيدم كه شيخ الرئيس گفته من از گاو مى‏ترسم براى اينكه اسلحه دارد و عقل ندارد. اين حرف اگر از شيخ الرئيس هم مثلاً ثابت نباشد، يك حرفى است حكيمانه كه اسلحه وقتى در دست اشخاص غير صالح افتاد و ناشايسته، چه مفاسدى دارد. از اول بشر مبتلاى به همين مشكل بوده كه اسلحه در دست اشخاص ناصالح بوده است. از اولى كه بشر تمدن پيدا كرد به خيال خودش، اسلحه‏ها در دست ناصالح‏ها بوده و همه مشكلات بشر همين معناست. تا خلع سلاح نشوند اين اسلحه‏دارهاى ناشايسته، كار بشر سرانجام پيدا نمى‏كند. انبياء هم آمدند كه اين اسلحه‏دارهاى بى‏صلاحيت بى‏عقل را خلع سلاح كنند و نتوانستند، آنها قلدر بودند. در هر عصرى هم اشخاص لايق كه خواستند اين اسلحه را از نالايق بگيرند و خود در دست بگيرند موفق نشدند و اين اسلحه در دست نالايق‏ها و بى‏عقل‏ها و غير صالح‏ها بود. همه اين مشكلاتى كه شما ملاحظه مى‏كنيد همين معناست. از اولى كه بشر در دنيا آمده است و باب تنازع بين صالح و غير صالح پيدا شده است، در همه اين دوره‏ها اسلحه‏ها دست غير صالح‏ها بوده (مگر بسيار كم، بسيار نادر) و با اين اسلحه‏ها چه جنايت‏ها كه واقع شده است. حالا ما به آن تاريخ‏هاى خيلى دور نمى‏رويم، اين جنگ‏هائى كه اخيراً يعنى در اين صد سال در دنيا اتفاق افتاده است، جنگ اول جهانى، جنگ دوم جهانى، اين جنگ‏هائى كه در ويتنام در اين آخر اتفاق افتاده، اين كشتارهائى كه از مردم شد براى اين بود كه اسلحه‏ها در دست غير صالح بود، ناشايسته‏ها اسلحه‏ها را به دست داشتند.

جنايات پنجاه سال سلطنت غير قانونى پهلوى‏

اين خونريزى‏هائى كه در اين 5 سالى كه ما ياد داريم و چه تلخى‏ها در ذائقه ما هست از اين 50 سال و كمى از شما يا هيچ يك از شما تمان اين قضايائى كه در 50 سال سلطنت غير قانونى اين روسياه‏ها منعقد شده است، ما كه سنمان به كهولت رسيده است شاهد اين سياه بختى‏هاى مردم و اين جنايات و اين كشتارهائى كه اين قداره‏هاى غير صالح انجام دادند بوديم. از اول كه آن كودتاى اول واقع شد و ما آنوقت در اراك بوديم، اين به حسبت چيزهائى كه در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنگ دوم شروع شد، در راديوهاى آنوقت در بعد از اينكه اين جنك دوم شروع شد در راديوهاى آن وقت اين مطلب را گفتند، مردم مى‏دانستند تا يك حدودى لكن درست نه، تبليغات سوء نمى‏گذاشت درست مردم بفهمند لكن بعد از آنكه آن شخص را، آن آدم سياه رو را، رضاخان را از ايران بيرون كردند در راديوهاى دهلى گفتند كه ما اين را آورديم سر كار و چون خيانت كرد و حالا برديمش. رضاخان را از اول انگليسى‏هاى جنايتكار، انگليسى‏هاى غير صالح كه اسلحه در دستشان بود، رضا خان را اسلحه‏دار كردند و اين آدم ناشايسته بى‏اصل را با اسلحه آوردند و مسلط كردند بر مردم و چه جناياتى، چه جناياتى در اين مدتى كه آن مرد سياه روى كار بود، نمى‏شود تشريح كرد، نمى‏توانيم تلخى‏هاى آن روزها را براى شما تشريح كنيم. اينها به طور اطمينان در

صحيفه نور ج 2 صفحه‏3

تواريخ محفوظ است و انشاء الله با انقراض اين دودمان سياه رو تاريخ‏ها بيرون مى‏آيد و نوشته‏ها بيرون مى‏آيد و انشاءالله شماها ببينيد و اگر ماها و شماها نديديم نسلهاى بعد خواهند ديد اگر بتوانند تشريح كنند آن جناياتى كه آن مرد كرد، چه خونها ريخت چقدر از علما را اسير كرد، جقدر به اسم اتحاد شكل به اين ملت بيچاره فشار آوردند و چقدر مظلومها را كتك زندند و چقدر علماء را هتك كردند و چقدر عمامه‏ها را از سر اهل علم برداشتند. اين مرد بى‏صلاحيت وقتى كه تركيه رفت، آنجا ديد كه آتاتورك يك همچون كارها و همچون غلطهايى را كرده است از همانجا از قرارى كه آن وقت مى‏گفتند تلگراف كرده است به عمال خودش كه مردم را متحدالشرك كنيد آن وقت منتهى به عذر اينكه اين زارعين از باب اينكه در آفتاب مى‏خواهند بروند كار بكنند، كلاه لبه‏دار داشته باشند تا اينكه توى آفتاب اذيت نشوند لكن مطلب معلوم بود كه اينها نيست. وقتى هم كه از سفر آمد كه ديگر فشارها شروع شد.

يك رشته فشارهاى زياد دنبال همين اتحاد شكل بود و جنايات، چقدر علماء را در اين قضاياء اذيت كردند، تبعيد كردند، بعضى را كشتند و بهانه دومى كه باز به تقليد از آتاتورك بى‏صلاحيت، آتاتورك مسلح غير صالح باز انجام داد قضيه كشف حجاب با آن فضاحت بوده. خدا مى‏داند كه به اين ملت ايران چه گذشت در اين كشف حجاب. حجاب انسانيت را پاره كردند اينها. خدا مى‏داند كه مخدراتى را اينها هتك كردند و چه اشخاصى را هتك كردند. علماء را وادار كردند بر سر نيزه كه با زن‏هايشان در مجالس جشن، يك همچو جشنى كه با خون دل مردم با گريه تمام مى‏شد شركت كنند مردم ديگر هم به همين ترتيب در سه دسته را دعوت مى‏كردند و الزام مى‏كردند كه با زنهايان بايد جشن بگيريد. آزادى زن اين بود كه الزام مى‏كردند، اجبار مى‏كردند با سر نيزه و پليس، مردم محترم را، بازرگانهاى محترم را، علما را، اصناف را به اسم اينكه خودشان جشن گرفتند. در بعضى از جشن‏ها (به اصطلاح خودشان) آنقدر گريه كردند مردم كه اينها از آن جشن شايد اگر حيايى داشتند پشيمان مى‏شدند. يك رشته هم اين بود كه خدا مى‏داند كه چى كردند.

يك رشته هم جلوگيرى از منابر و جلوگيرى از روضه‏خوانى و خطابه به هر عنوان. در تمام ايران شايد گاهى اتفاق افتاد كه عاشورا يك مجلس نباشد. بعضى از اشخاصى كه يك قدرى مثلاً جرأت داشتند، نصف شب، آخر شب، سحر مجلس داشتند كه اول اذان مثلاً تمام بشود. همه ايران رااز اين فيض و از اينكه حتى ذكر مصيبتى بشود، ذكر حديثى بشود محروم كردند. اين جز اين است كه اسلحه در دست بى عقل بود؟ افاضل بايد اسلحه‏دار باشند. اگر اسلحه در دست ناصالح باشد، آنوقت اين مفاسد از آن پيدا مى‏شود و آن جناياتى و كشتار عامى كه در مسجد گوهرشاد واقع شد، دنبال آن علماى خراسان را گرفتند آوردند به تهران حبس كردند، علماى بزرگ را حبس كردند و بعضى‏شان را هم محاكمه كردند و بعضى‏شان را هم كشتند براى اينكه اسلحه در دست بى‏عقل بود. علماى اصفهان، علماى آذربايجان، اينها به مجرد اينكه كلمه‏اى گفتند، يك نهضتى كردند، اينها را گرفتند و تبعيد كردند و بردند به جاهايى. علماى آذربايجان مدت‏ها ظاهرا در سنقر بودند، مرحوم حاج ميرزا صادق آقا

صحيفه نور ج 2 صفحه 4

رحمة الله تا آخر هم نرفت به تبريز. يك رشته هم در زمان آن مرد خبيث اين رشته‏ها بود كه چه كردند و قابل ذكر نيست يعنى من كه حافظه ندارم درس كسى هم كه حافظه داشته باشد با يك مجلس و دو مجلس نمى‏شود اين مصائب را ذكر كرد.

تمام كشتارها و جنايات به امر شاه است

در زمان شماها هم كه مبتلاى به اين شاهزاده بى‏عقل شده‏ايد گمان نكنيد كه يك تفنگ انداخته بشود در ايران طرف يك آدم بدون اذن شاه، هيچ همچو گمانى نكنيد كه رئيس نظميه قم، رئيس سازمان قم، پليس قم يك چنين جرأتى داشته باشد كه تفنگ بزند و مردم‏كشى كند. گمان اين مطلب را هيج عاقلى نبايد ببرد. تمام اينها گزارش داده مى‏شود كه وضع اينطور است و تصريحاً خود اين خبيث بايد دستور بدهد كه بزنيد. 15 خرداد را خود اين خبيث از قرارى كه گفتند در طياره، در هليكوپتر چرخ مى‏زد و فرمان مى‏داده، فرمان مى‏داده كه به لشكرهاى خارجه دنيا، لشكرهائى كه هجوم آوردند به ايران، به آنها حمله كنند!! اين بيعرضه‏ها كه در مقابل سلاطين يا در مقابل رئيس جمهورها خصوصاً رئيس جمهور آمريكائى بالفعل اينقدر خاضعند و اينقدر چاپلوسند و خودشان را وابسته و پيوسته به اينها مى‏دانند، همين بيعرضه‏ها - بيعرضگى‏شان - وقتى كه وارد مى‏شوند در جمعيت خودشان چون مسلط هستند اينها را اذيت مى‏كنند. آنجا دستبوسى مى‏كنند و چاپلوسى، وقتى كه مى‏رسند به مملكت خودشان شروع مى‏كنند به كارهاى هرزگى. من قبلاً كه مى‏گفتند آزادى‏هائى داده‏اند، همين جا اين مطلب را به آقايان عرض كردم كه اگر اين آدم نوكرى خودش را تحكيم كند با اين كارتر خبيث - اين - اين دفعه يك سيلى به صورت مردم بزند كه بالاتر از هميشه باشد. لكن ما نمى‏دانستيم به اين زودى، همچو دنبال اينكه، دنبال اين معنا كه با كارتر حسابش را تمام كرد و نوكريش را تثبيت كرد بهانه درست كند كه ضرب شست نشان بدهد. بهانه درست كردند در قم و الاقم آنطورى كه همه نقل مى‏كنند، آنطورى كه اشخاص نقل مى‏كنند، غير مطبوعات خودشان آنهائى كه بودند در آنجا، با آرامش مردم مى‏آمدند و مى‏خواستند عرض حالشان را به علما بكنند، يكى از بين آنها (از خودشان وادار مى‏كردند آنها) يك سنگى زده يك جائى را شكسته، هجوم كردند و تيراندازى كردند. 15 خرداد هم همين بود، 15 خرداد هم مردم البته خودشان براى فرض كنيد كه مصالحى قيام كرده بودند لكن شلوغ كارى نبود در كار. اينها يك دسته‏اى خودشان در تهران چيز كردند، كتابخانه‏اى را آتش زدند و جائى را، دكانى را غارت كردند و بهانه درست كردند، با بهانه مردم را به مسلسل بستند، بهانه درست كردند. اين جنايت اخير هم كه بهانه واقع شد والا مردم كه نمى‏خواستند جنگ بكنند. كسى كه اسلحه ندارد با يك گاو اسلحه‏دار نمى‏تواند جنك بكند، جنگى در كار نبوده است.

همه به من راى دادند! همه با من موافقند

لكن ايشان بايد بفهماند كه من ديگر، آن آدمى كه قبلاً بود، نرفته ملاقات نكرده بود، نيستم، من

صحيفه نور ج 2 صفحه 5

ملاقات كردم، من كارم را درست كردم، من تحكيم كردم نوكرى را، ديگر شما حق نداريد كه خيال كنيد كه من نخير ديگر وابسته نيستم، من وابسته‏ام، من مى‏كشم. اين اشتلم‏ها و الدرم‏ها براى همين معناست كه مى‏خواهد به مردم ضرب شست نشان بدهد كه مبادا يك وقتى يك چيزى، يك كسى خيال بكند، لكن بد خوانده بود، نمى‏دانست كه با اين كشتار چه فضاحتى به سرش در مى‏آيد. آدمى كه مى‏گويد يك ملت همه با من موافقند، همه رأى دادند به اينكه مثلاً اين انقلاب سفيد خونين، همه رأى به من دادند، مردم سرتاسر ايران بر ضد ايشان قيام كرده‏اند، از قم و تهران شروع شد و رفت تا خراسان و آذربايجان و از آن طرف تا كرمان، از آن طرف تا اهواز و - عرض مى‏كنم كه - آبادان، سرتاسر ايران قيام كردند بر ضد ايشان. اين اشخاصى كه ايشان ادعا مى‏كرد كه همه با من موافقند، ما همه هستيم، ما را مى‏خواهند، ملت من را مى‏خواهد، اگر يك روز اين سر نيزه آمريكا از سر اين برداشته بشود، در خود دربار پوست اين آدم را مى‏كنند، خود دربار. يك روز يك همچون تجربه‏اى آقاى كارتر بكند، رها كند اين ملت ضعيف را، رها كند اين مردم را. اين سازمان‏هائى كه گوش ما مى‏رسد سازمان مثلاً چه و كذا، همه‏اش بازى است، امنيتى در كار نيست كه سازمان امنيت اينجا باشد يا امنيت عمومى باشد، اينها همه براى بازى دادن مردم است.

كمونيستى مخدر جامعه است

مى‏خواهند مردم را نظير كونيستى تخدير كنند، كمونيستى يك مخدرى است براى مردم، نه اين است كه يك چيزى، يك حل عقده‏اى مى‏كند، مگر مى‏شود كسى كه خودش آدم نيست براى آدم‏ها كار بكند، مگر مى‏شود كه يك مسلح غير صالح براى مردم ضعيف كار بكند. من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه در همين جنگ عمومى كه بنا بود سران لشكرها، سران دول در ايران با هم ملاقات بكنند، استالين آن وقت رئيس شوروى بود. اين استالين نيز كه حالا هم عكس‏هايش را مى‏اندازند و چه مى‏كنند، گر چه اخيراً ديگر آبروئى ندارد لكن ايشان رئيس شوروى بود، آن دو تاى ديگر ى كه يكى از آن از آمريكا بود و يكى ديگر از انگلستان بود، اينها با امر عادى آمدند و رفتند (آنطور كه نقل مى‏كردند آنوقت) به سفارتخانه‏هاى خودشان و بنا بود در تهران يك جلسه‏اى داشته باشند ليكن استالين كه هم به او برادر مى‏گفتند و همه مى‏گفتند ما همه با هم مثل هم هستيم و براى مردم دلسوزى مى‏كرد و قارداش به او مى‏گفتند ايشان، مى‏گفتند حتى گاوى كه از آن شير مى‏خواهد بخورد آورده‏اند همراهش كه مبادا از گاوهاى ايران شير بخورد، گاو را با طياره‏اى كه حامل خودش بوده، حامل يك گاو هم بوده، هم گاو اسلحه‏دار بى‏عقل و هم خودش اسلحه‏دار بى‏عقل، بلكه خدا مى‏داند كه او بدتر از آن رفيقش (گاو) بود، خدا مى‏داند كه اين طور بود. ايشان كه اين آدم با حتى گاو شير ده آمد و وارد شد و اين را ديگر خودم با چشمم ديدم كه در بين راه خراسان از شاهرود يا يك قدر جلوتر اين ديگر منطقه آنها بود، منطقه شوروى بود، ايران را به چند منطقه قسمت كرده بودند، آن منطقه شوروى بود، من خودم ديدم كه ما در اتوبوس مى‏رفتيم براى زيارت، اين سربازهاى آنها مى‏آمدند گدايى مى‏كردند جلوى اتومبيل و

صحيفه نور ج 2 صفحه 6

يك دانه سيگار وقتى كه به يكى مى‏داند آنقدر خوشحال مى‏شد كه دستش را پشتش مى‏گذاشت و شروع مى‏كرد به سوت زدن. كمونيستى براى اين است كه مردم را بازى بدهند مگر مى‏شود كسى به مبادى غيبى اعتقاد نداشته باشد و در فكر مردم باشد و در فكر اصلاحات؟ بازى است همه‏اش. همه اين اسلحه‏دارها گاهى با كتك و گاهى با تبليغات و گاهى با كتك و تبليغات توأم با هم كار خود را از پيش مى‏برند. الان هم مى‏بينيد كه زده‏اند مردم را كشته‏اند اينهمه خيانت وارد رده‏اند حالا تبليغات را ببينيد چه مى‏كند، تبليغات دست خودشان است، همه گناه‏ها را گردن مردم مى‏اندازند و كشته‏ها هم 6 تا بوده‏اند كه چند تاش زير پاى مردم رفته يك بچه 13 ساله يك چيزى از طرف آنها، جنايتى واقع نشده اينها تبليغات دست خودشان است، از آن طرف اينطور تبليغات مى‏كنند از آن طرف اينطور كشتار مى‏كنند. تمام اين مفاسد براى اسلحه‏دار بودن غير صلحاست، صلحا بايد اسلحه داشته باشند.

اگر عدالت بين زمامداران باشد اين مفاسد پيش نمى‏آيد

اسلام خدايش عادل است، پيغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضى‏اش هم معتبر است كه عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است كه عادل باشد، امام جمعه‏اش هم بايد عادل باشد، از ذات مقدس كبريا گرفته تا آن آخر، زمامدار بايد عادل باشد. ولات آن هم بايد عادل باشند. اين ولاتى كه در اسلام مى‏فرستادند، والى‏هائى كه مى‏فرستادند به‏اين طرف و آن طرف، امام جماعت آنها هم بوده‏اند، بايد عادل باشد، اگر عادل نباشد اگر عدالت در بين زمامداران نباشد، اين مفاسدى است كه داريد مى‏بينيد، اسلحه دست اشخاص غير صالح، اسلحه دست اشخاص ناصالح، اشخاص بى‏انصاف، بيعدالت. اينها از اين طرف آدمكشى مى‏كنند، از آن طرف عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى از آن طرف فشار مى‏آورند به زن‏ها كه بايد بى‏حجاب بشويد، از آن طرف آزادى نسوان، آزادى نسوان اينها مضحكه است، آزادى نيست از طرف اصلاحات اصلاحات ارضى چه از آن طرف بازار براى آمريكا درست مى‏كنند تمام اصلاحات ارضى ما اين شد كه ما يك گوشه‏اى از مملكتان براى تمام مملكتمان آذوقه داشت با قيش يبايد مى‏رفت بيرون و پول مى‏گرفتند، حالا به هر چى دست مى‏زنى مى‏گويند از خارج بايد بيايد آنوقت هم افتخار مى‏كنند به اينكه ما آنيم كه گندم از خارج آورديم جو از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، پرتقال از خارج آورديم، تخم مرغ از خارج آورديم. گريه دارد اين و حيا در كار نيست اصلاحاتشان هم يك همچو اصلاحاتيست كه همه آن مفسده است.

تنها معممين ساختگى شاه با او موافقند

آنوقت مى‏گويند كه همه علماً موافق با اصلاحاتى است كه ما كرديم و با انقلاب سفيد. در تمام ايران اگر يك عالم تو پيدا كردى كه موافق با انقلاب خونين تو باشد حق دارى بگوئى همه علما، اين معممى كه خودت درست كردى را بگذار كنار، اين كه عالم نيست معممى كه خودت عمامه سرش

صحيفه نور ج 2 صفحه 7

گذاشتى و مى‏رقصانيش هر جورى دلت مى‏خواهد - خوب - البته در هر جا يك همچو چيزى يكى دو تا هم هست اما تو در ائمه جماعت تهران يك امام جماعت پيدا كن كه موافق با تو باشد كه بگويد من موافقم در تمام ائمه جماعت ولايات يك امام جماعت پيدا كن كه بگويد من با تو موافقم حيا در كار نيست همه مفسده‏ها را انجام مى‏دهند، همه كارهاى خلاف را انجام مى‏دهند و بعد براى اينكه مردم را بازى بدهند مى‏گويند كه با من همه علما موافقند، يكى هم كه اهل اينجا نيست مخالف است.

اسلحه قلم

اسلحه دست بى اصل و دست غير صالح است، همه اسلحه‏ها را ملاحظه كنيد، يك نظر عمومى بكنيد، قلم خودش يكى از اسلحه‏هاست، اين قلم بايد دست اشخاص صالح و دست افاضل باشد، وقتى كه قلم دست اراذل افتاد، مفسده‏ها زياد خواهد شد الان قلم دست اراذل است در يك محيطهايى و در يك جنبه‏هايى و اين اراذل هر چه آن رذل انجام مى‏دهد، به يك صورت زيبايى با يك قلم شيوايى اينها خوب بزك كرده نشان مى‏دهند اين جنايتى است كه از قلم به اين ملت مى خورد مفسده‏هايى كه آنها مى‏كنند، جناياتى كه آنها مى‏كنند، خونريزى‏هايى كه آنها مى‏كنند، اين اهل قلم غير صالح كه اين حربه در دستش است، اين با قلمفرسايى خودش و مى‏نشينند توى خانه‏اش و قلمفرسايى ميكند و همه چيزها را وارونه نشان مى‏دهد، هر مطلبى شده باشد عكسش مى‏كند اين هم يك رشته است كه قلم بايد دست اشخاص صالح باشد.

فرهنگ، مبدا همه بدبختى‏ها و خوشبختى هاست

فرهنگ مبدأ همه خوشبختى‏ها و بدبختى‏هاى ملت است اگر فرهنگ ناصالح شد اين جوان‏هايى كه تربيت ميشوند به اين تربيت‏هاى فرهنگ ناصالح، اينها در آتيه فساد ايجاد مى‏كنند فرهنگ استعمارى، جوان استعمارى تحويل مملكت مى‏دهد فرهنگى كه با نقشه ديگران درست مى‏شود واجانب براى ما نقشه‏كشى مى‏كنند و با صورت فرهنگ خواهند تحويل جامعه ما بدهند، اين فرهنگ، فرهنگ استعمارى و انگلى است و اين فرهنگ از همه چيزها حتى از اين اسلحه اين قلدرها بدتر است اين قلدرها اسلحه‏شان بعد از چند وقت ميشكند و حالا هم شكسته اما وقتى فرهنگ فاسد شد جوان‏هاى ما كه زير بناى تأسيس همه چيز هستند، از دست ما مى‏روند و انگل بار آيند، غربزده بار مى‏آيند، اينها را از همان اول، همان كلاس‏هاى اول توى ذهنهايشان هى مطالبى مى‏كنند تا برسند به آن بالا اگر فرهنگ، فرهنگ صحيح باشد جوان‏هاى ما صحيح بار مى‏آيند اگر فرهنگ، فرهنگ حق باشد، فرهنگ الهى باشد، فرهنگى باشد كه براى منفعت اهل ملت، براى منفعت مسلمين باشد، اين افرادى كه مى‏بينيد كه الان سر كار هستند، اينها از آن بيرون نمى‏آمد فرهنگ ما يك فرهنگ استعمارى است، فرهنگ ما در دست صلحا نيست، صالح اداره‏اش نمى‏كند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 8

دانشگاه استقلالى و استعمارى

اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيح استقلالى بود، مستقل بود و اشخاصى كه در آنجا (اگر صالحى هم در آنجا باشد) مى‏توانستند كه كارى را كه مى‏خواهند و صلاح است انجام بدهند، روزگار مملكت ما به اينجا نمى‏رسيد و به بدتر از اين براى نسل آتيه شايد خداى نخواسته بشود. دانشگاه ما را اشخاصى قبضه كردند كه اينها خودشان انگل هستند و خودشان استعمارى هستند و خودشان نوكر ماب هستند و تمام اينها سرچشمه‏اش همان يك نفر آدم است. حال مگر در دانشگاه اگر يك معلمى، يكى استادى بخواهد يك چيزى بگويد قدرت دارد، مگر سازمان امنيت به امر اعليحضرت مى‏گذارد كه يك چنين حرفى بشود. اگر دانشگاه ما يك دانشگاه صحيحى بود، اين جوان‏هاى ما كه در دانشگاه مى‏خواهند يك حرف حقى را بزنند، با پليس خفه‏شان نمى‏كردند. دختر را مى‏زنند، پسر را مى‏زنند، جوان را مى‏زنند، حبس مى‏كنند چه مى‏كنند، اين براى اين است كه دانشگاه ما استقلالى ندارد. دانشگاه ما نداريم، دانشگاهى كه يك نفر آدم بر آن حكومت كند اين دانشگاه نمى‏شود محيط علم بايد محيط آزاد باشد.

مجلس ملى و مصونيت مستشاران نظامى!!

اگر مجلس ما يك مجلس صالحى بود و اين ابزار دست صلحا بود، اين قوانين را مى‏گذاشتند بگذرد؟ مصونيت مستشارهاى آمريكائى كه ذلت ايران و ننگ ايران است و بود، اينها مى‏گذاشتند تصويب بشود؟ مجلس ما نداريم يك عده اشخاص را مأمور هستند هم مأمور از سازمان امنيت، اسمش را گذاشته‏اند مجلس، اينها مأمور هستند همه‏شان، اگر اينها آزاد بودند و اگر مجلس، مجلس ملى و بد و مال مردم بود كه نمى‏گذاشتند اينهمه اسلحه بخرند نفت ما را بدهند و آهن بخرند آهنى كه نمى‏توانند به كار بيندازند خودشان هم متحيرند بايد مستشار آمريكائى و متخصص آمريكائى بيايد نشان بدهد و به اينها هم نشان نمى‏دهند آنها يك جانورهائى هستند كه به اين حرف‏ها تسليم نمى‏شوند و آنها آمدند اينجا با حقوق‏هاى گزاف حقوق‏هاى گزاف كه ما اطلاع نداريم و تصورش هم نمى‏كنيم كه اينها هر يكيشان ماهى چقدر مى‏گيرند همين قدر عددشان را مى‏گويند زيادند مستشارها و تعدادشان چند صد نفر و يا چند هزار نفر من الان نمى‏دانم و آنوقت (60 هزار نفر ظاهراً گفتند) با چقدر حقوق، هر يك چقدر حقوق از اين ملت مى‏گيرند، از جيب اين فقرا و بيچاره‏ها در مى‏آورند و به جيب اين گردن كلفت‏ها مى‏ريزند و آنوقت اينها مگر به نظامى ما تعليم نظامى مى‏دهند؟ اينها مى‏خواهند اين نظامى‏ها را همين طورى نگه دارند كه هر طورى دلشان مى‏خواهد عمل بكنند.

شاه، سر منشاء تمام مفاسد

اگر ما يك ارتش انگلى نداشتيم و يك ارتش مستقلى داشتيم اجازه نمى‏داد كه مستشارها بيايند همه چيزها در تحت دستور آنها باشد و اينها صاحب منصب‏هايشان جز آلت هيچ چيز نباشند براى

صحيفه نور ج 2 صفحه 9

اينكه ارتش ما هم يك ارتشى نيست همه‏اش در تحت نظر يك آدم است. يك آدم فاسد همه چيز را فاسد كرده است. يك بز فاسد كچل مى‏گويند يك گله را كچل مى‏كند اين فساد همه فسادها منتهى ايران از باب اختناقى كه هست نمى‏توانند دست بگذارند روى آن كه همه مفسده‏ها زير سر اوست، مى‏گويند مأمورين مأمورين آقا مأمورين از كى امر دارند كه بكشند مردم را؟ از كى امر دارند كه بريزند توى مدرسه حجتيه و طلبه‏ها را بكشند؟ مگر كسى مى‏تواند امر بدهد الا خود آن مردك؟ از خود اوست همه اين مفاسد. مگر مجلس حق دارد كه يك كلمه‏اى بگويد بدون اذن اين مردك؟ مگر ارتش حق دارد يك كلمه بگويد بدون اذن اين؟ مگر قضاوت ما آزادند؟ مگر استقلال قضايى ما داريم؟ قضات ما هم دستشان است و صلاحيت هم ندارند. اشكال اين است كه چرا رفتى قاضى شدى مى‏گوئى نمى‏توانم حكم حق بكنم، خوب غلط كردى رفتى قاضى شدى رها كن. الان اداره مملكت ما هر گوشه‏اش را دست بگذاريد اسلحه دست غير صالح‏هاست و سر همه امور هم بر مى‏گردد به دربار و بر مى‏گردد به اين شخص، اين را بايد از بين برد.

ملت ديگر بيدار شده است

من نمى‏دانم كه اين ارتش چرا خواب است، آخر چرا اينقدر ذلت مى‏كشد. چند روز بيشتر نگذشته بود از رفتن كارتر زهرمارى اين بساط را درست كرد، حالا هم اولش است اگر مجال به او بدهند، اولش است اگر تنبه پيدا نكرده باشند كه چند نفر را كشتند و يك هياهوئى پيدا شد كه موجش در همه دنيا رفت و همه عالم فهميدند و راديو صدايش را به خارج و همه جا بر پا كرد. راديوى خودشان هم هر چه دلشان مى‏خواهد بگويند، مگر مردم ديگر بازى مى‏خورند از اين حرف‏ها، ملت بيدار شده، آقا مردم بيدار شدند، اگر مردم بيدار نبودند كه بازارها را اينطور نمى‏بستند. روز جمعه، روز پنجشنبه از قرارى كه هم نقل شده است و هم مقالات اطلاعات رسمى اطلاع داده‏اند بازار تهران اعتراضاً تعطيل شده. مسأله تعطيل بازار تهران يك امر عادى نيست، يك امر خلاف عادت است، هيچ كس نمى‏تواند اين كار را بكند، اين احساسات و بيدارى ملت است كه اين كار را انجام داده. اين آقا كه مى‏گفت كه همه با من موافق هستند اين بازار تهران، آن هم بازار اهواز، آن هم اصفهان، آن هم شيراز، اين كيفيت زندگى ماست.

اتحاد و تقاهم ملت بر كننده ريشه‏هاى استعمار

ما اميدواريم كه همه طبقات چه طبقات علما و مجتهدين و چه طبقات محصلين علوم دينيه و چه بازارى‏ها، بازرگان‏ها و چه لشكرى‏ها و كشورى‏ها كه همه خون دل مى‏خحورند از دست اين خبيث ما اميدواريم كه تمام اينها دست اتحاد به هم بدهند احزاب سياسى ما مستقلاً كار نكنند همه با هم روابط داشته باشند همانطورى كه اخيراً در اين قضيه اخير هم اظهار تنفر كردند و هم بعضى احزاب سياسى‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 10

اظهار تنفر كردند و هم علما و هم اهل بازار و هم دانشگاهى‏ها و همه داخلى‏ها و هم خارجى‏ها براى ما تلگراف كردند و اظهار تنفر خودشان را از دستگاه كردند، از آمريكا، از اروپا و آنها بعضى‏شان نوشتند سيصدنفر در اين قضيه از بين رفته‏اند، من اميدوارم كه همه جبهه‏ها، همه جبهه‏ها با هم همدست بشوند واگر ملت به همه ابعادش همدست بشود، اين اسلحه از دست اين ناصالح‏ها خلع مى‏شود و شاخ اين گاو شكسته مى‏شود تشتت نكنند، اسباب تشتت فراهم نكنند، با بهانه‏هاى جزئى و بچگانه با هم جنگ نكنند، با هم در نيفتند اين چيزها را آنها درست مى‏كنند و بين مردم درست مى‏كنند تا مردم را به هم مشغول كنند و استفاده كنند بيدار بشوند مردم كه شده‏اند انشاءالله و با هم بشوند، مجتمع باشند، تمامشان با هم دست به هم بدهند و انشاءالله به حول و قوه خدا با دست هم دادن شما به هم و تفاهم همه جبهه‏ها با هم به زودى قطع مى‏شود اين ريشه، به زودى انشاءالله قطع مى‏شود انشاءالله و من از خداى متعال سلامت همه را خواهانم و من تشكر خودم را به همه طبقات، به همه از اينكه علماى اسلام را تنها نگذاشتند و همه جبهه‏ها خصوصاً علماى اعلام، خصوصاً بازارى‏هاى بزرگوار، من تشكر از همه آنها مى‏كنم و از همه آنها استدعا دارم كه هم دعا به اسلام بكنند و هم جبهه‏هاى خودشان را محكم كنند و واحد كنند و كلمه واحده باشد و آن كلمه واحده قطع ايادى ظلمه و ايادى اجانب باشد بلكه اين مملكت يك سر و سامانى پيدا بكند و دست اجانب از آن كوتاه بشود، منافعى كه خود مملكت ما دارد صرف ضعفا و صرف مصالح خود اهل مملكت بشود و همه چيزش درست بشود و اين نمى‏شود الا اينكه خلع بكنند اين سلاح را از آنها و اميد است انشاء الله خلع بشود اين سلاح‏ها

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

menu page next page

afsanah82
07-24-2011, 05:00 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 11

تاريخ: 2/11/56

پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با كشتار وحشيانه رژيم در ماه محرم

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام بر روحانيت مترقى شيعه كه با هم پيوستگى زائدالوصف در مقابل سر نيزه عمال بى‏حيثيت اجانب ايستاده و از هياهو و دست و پا زدن‏هاى مذبوحانه آنها نهراسيد. سلام بر روحانيون و علماى اعلام مذهب از نجف اشرف تا سراسر ايران كه با وحدت كلمه در مقابل ستمكاران و چپاولگران به جواب مثبت دست زدند. درود بر جوانان حوزه علميه بيدار قم و ساير حوزه‏ها كه با سرافرازى به نهضت روحانيت ادامه و رونق دادند. درود بر جوانان پر شور دانشگاه‏هاى ايران كه با قيام‏هاى هشيارانه پياپى وفادارى خود را به اسلام بزرگ و كشور عزيز خود ثابت كردند.

نهضت 15 خرداد و 12 محرم، ملهم از نهضت امام حسين (ع)

سلام و درود بر ملت بزرگ هوشمند ايران كه با همه اختناق و فشار، از اسلام عدل پرور و مظلومان و مقتولان در راه ديانت دفاع نمودند. رحمت خداوند بر مقتولين 15 خرداد، 12 محرم و 19 دى، 29 محرم امسال. محرم چه ماه مصيبت‏زا و چه ماه سازنده و كوبنده‏اى است محرم ماه نهضت بزرگ سيد شهيدان و سرور اولياى خداست كه با قيام خود در مقابل طاغوت، تعليم سازندگى و كوبندگى به بشر داد و راه فناى ظالم و شكستن ستمكار را به فدايى دادن و فدايى شدن دانست و اين خود سر لوحه تعليمات اسلام است براى ملت‏ها تا آخر دهر. نهضت 12 محرم و 15 خرداد در مقابل كاخ ظلم شاه و اجانب به پيروى از نهضت مقدس حسينى چنان سازنده و كوبنده بود كه مردانى مجاهد و فداكار تحويل جامعه داد كه با تحرك و فداكارى روزگار را بر ستمكاران و خائنان سياه نمودند و ملت بزرگ را چنان هشيار و متحرك و پيوسته كرد كه خواب را از چشم بيگانه و بيگانه پرستان ربود و حوزه‏هاى علميه و دانشگاه و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالتخواهى و از اسلام و مذهب مقدس در آورد. نهضت اخير كه پرتوى از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر كشور نورافكنده، خود كوبندگى خاصى دارد كه شاه را از خود بيخود و او ودار و دسته چاقو كشش را به تلاش مذبوحانه وا داشته. جنايات 29 محرم امسال نقطه عطفى است به جنايات شاهانه 12 محرم آن سال شاه خواست ضرب شستى به ملت مسلمان نشان دهد، پس از تماميت حساب با رئيس جمهورى آمريكا با بهانه مختصرى كه مامورين‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 12

ايجاد كردند، مركز تشيع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاك فاطمه معصومه سلام الله عليها به مسلسل بست و جمعيت بى گناه فراوانى از جوانان حوزه علميه و متدينين غيور شهر مذهبى قم را در خاك و خون كشيده به قتل رساند و تاكنون آمار آنها در دست نيست و مقتولين را از هفتاد تا سيصد، تا حال گفته‏اند و عدد مجروحين را خدا مى‏داند و اسف‏آورتر (كه ننگش بر جبين آنها خواهد ماند) آنكه كسانى را كه رفته‏اند خون به مجروحين در بيمارستان‏ها بدهند، توقيف كرده و مانع شده‏اند از اعطاى خون و گفته مى‏شود كسانى به اين جهت جان داده‏اند.

شاه از سلطنت مخلوع است

شاه مى‏خواهد ثابت كند كه نوكرى او تحكيم شده و ملت نبايد گمان كند او از پشتيبانى اجانب برخوردار نيست ولى ملت با تظاهرات عمومى و تعطيل سرتاسرى دامنه‏دار و اظهار تنفر بار ديگر ثابت كرد كه او را نمى‏خواهد و از او و خاندانش بيزار است و اين رفراندم طبيعى سرتاسرى در حقيقت خلع او از سلطنت غاصبانه جائرانه است. كارتر و ديگر غارتگران مخازن ملت‏هاى مظلوم بايد بدانند محمدرضا خائن و ياغى است و ناچار از سلطنت مخلوع است بر فرض قانونى بودن، چه رسد به سلطنت انتصابى از قبل اجانب كه خودش اعتراف نموده. به ملت شريف ايران مژده مى‏دهم كه رژيم جائرانه شاه نفس‏هاى آخرش را مى‏كشد و اين قتل عام‏هاى بيرحمانه نشانه وحشتزدگى و حركات مذبوحانه است. مضحك و بسيار رسوا، اين مانورهاى وقيحانه و بچگانه است كه پس از داغ باطل از طرف عموم ملت خوردن، به راه انداختند و مشتى سازمانى و اراذل و اوباش از خودشان و جمعى ضعفا و بيچارگان را با زور سرنيزه از اطراف جمع آورى كرده و در شهرها به فرياد و جنجال جاويد شاه وادار مى‏كنند و گمان مى‏كنند جبران تعطيل عمومى بازارهاست و با اين سيلى‏هاتوانند صورت سياه خود را سرخ كنند.

نويد پيروزى‏

من به ملت ايران با اين بيدارى و هشيارى و اين روحيه قوى و شجاعت بى‏مانند نويد پيروزى مى‏دهم پيروزى توأم با سربلندى و افتخار، پيروزى توأم با استقلال و آزادى، پيروزى توأم با قطع ايادى اجانب و چپاولگران پيروزى توأم با بر چيده شدن بساط ستمگران و انقراض دودمان سياهروى پهلوى. ملتى كه با هوشمندى و پيوستگى همه طبقات از روحانى تا دانشگاهى، از منبرى تا بازارى از دانشجوى داخلى تا كارگر و تا دهقان، بپا خاسته و تب و تاب اسلام عدالت‏پرور دارد پيروز است. ملتى كه با دادن بهترين جوانان برومند خود با سرافرازى به مخالفت و تنفر از دستگاه جبار ادامه مى‏دهد پيروز است. ملتى كه حتى بانوان محترمه‏اش با تظاهرات محجوبانه بيزارى خود را از رژيم شاه اعلام مى‏كنند، پيروز است ملتى كه خواهران و مادران شير دليرش افتخار به مرگ جوانان برومندش مى‏كند كه در صف شهدا هستند پيروز است. ملتى كه با همه تشبثات شاه و دار و دسته‏اش، در آمريكا با تظاهرات‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 13

پرشور و رعدآساى جوانان رشيدش در مقابل كارتر و شاه، كاخ سفيد را به لرزه در آورده و تنفر خود را نثار آنها كرده پيروز است. ملتى كه با پشتيبانى اسلام و قرآن، نهضتش براى خدا و بسط عدالت و محو ستمكارى است پيروز است. شما اى ملت شريف بزرگ! پيروزيد با ديدن خسارات بسيار و دادن فداييان بيشمار.

ملت ايران اصلاحات ادعايى شاه را افساد و خرابكارى مى‏داند

رو سياه باد رژيمى كه علماى عظيم الشان اسلام را با رژيم منحط خود و انقلاب خونين و رسواى خود موافق معرفى مى‏نمايد رسوا باد رژيمى كه از وحشتزدگى مى‏خواهد با افتراى به فقهاى مذهب، ملت را اغفال كند.

ملت ايران كه پيشروى آن روحانيت است با انقلاب قلابى كه به امر اجانب سودجو انجام گرفت سرسختانه مخالف است. ملت ايران اصلاحات ادعايى را كه به بدبختى ملت و بازار سازى براى اجانب و ورشكستگى زراعت منتهى شد، افساد و خرابكارى مى‏داند. در كشورى كه مردمش در اين پنجاه سال حكومت جائرانه پهلوى روى آزادى نديده‏اند، دم زدن از آزادى زن‏ها مسخره و اغفال است رژيمى كه در مأموريت براى وطنش از جانب اجانب سرلوحه خدمتش محو اسلام و احكام آن است و با تغيير تاريخ پر افتخار اسلام به تاريخ ستمكاران و روسياهان تاريخ مى‏خواهد اسم اسلام را محو كند دم زدن از اسلام و قرآن كريم جز فريب و مضحكه عنوانى ندارد.

تبليغات تار عنكبوتى نمى‏تواند ملت به پا خاسته را اغفال كند

بايد اين رژيم فاسد ارباب و نوكرى بداند كه وقت گذشته و اين تبليغات تار عنكبوتى نمى‏تواند ملتى را كه با كمال بيدارى و هوشمندى بپا خاسته اغفال كند. خداى تعالى واسلام عزيز پشتيبان ملت است.

وحدت كلمه را حفظ و از مناقشات احتراز نماييد

من با كمال تواضع دست خود را به سوى ملت نجيب ايران دراز مى‏كنم، از روحانيون عظيم‏الشان تا خطباى ارجمند، از جوانان محترم حوزه علميه تا دانشجويان داخل و خارج كشور ايدهم الله تعالى و از همه صميمانه و با عرض تشكر خواستارم كه پيوستگى و وحدت كلمه خود را حفظ و از مناقشات تفرقه‏انداز احتراز نمايند و با صداى واحد و نداى همگانى در راه استقلال كشور و قطع ايادى اجانب و عمال وابسته آنها كوشش كنند و با اتكا به خداى متعال و احكام عدالت‏پرور اسلام همدست و همداستان شوند و به آنها كه دم از چهارچوب قانون اساسى مى‏زنند تذكر اكيد دهند كه با اين كلمه صحه بر رژيم سلطنتى فاسد موجود نگذارند كه تا اين دودمان فاسد بر مقدرات كشور حكومت مى‏كنند، نه از آزادى و استقلال كشور خبرى است و نه مردم روى سعادت مى‏بينند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 14

از خداوند متعال عظمت اسلام را كه كفيل وحيد عدالت و استقلال و مدافع حقيقى مظلومان است، خواستارم و ملت ايران خصوصاً جوانان متدين برومندش را به خداى متعال مى‏سپارم.

والسلام عليكم و رحمة الله‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:00 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 15

تاريخ: 10/11/56

پيام امام خمينى به انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى در هند

بسم الله الرحمن الرحيم

انجمن اسلامى دانشجويان ايرانى هند ايدهم الله تعالى‏

مرقوم شريف آقايان در وقتى واصل شد كه جنايات رژيم منحط پهلوى سلب آسايش نموده و فرصت رسيدگى به امور را نمى‏داد و لهذا تأخير در جواب شد. بايد جوانان غيور اسلامى ما بدانند كه تا دست اتحادبه هم ندهند و هدف خود رااسلام كه تنها مكتب نجات‏بخش بشر است و يگانه كفيل آزادى و استقلال ملت‏هاى مستضعف است قرار ندهند، اميد پيروزى را نبايد داشته باشند. امروز كه به خواست خداى قادر ملت ما با همه طبقات و ابعادش آگاهانه و مردانه بپا خاسته و مجال را بر شاه و دارودسته‏ى اراذلش چنان تنگ كرده‏اند كه حتى از سايه خود وحشت دارند و همين وحشت زدگى موجب حركات وحشيانه جنون آميز شده كه به قتل عام 19دى (29 محرم 98) پناه برده تا از ناراحتى‏هاى روز افزون و دلهره‏هاى پياپى با خون آشامى ضحاك‏وار آسايش موقتى بدست آورند، لازم است تا جوانان دانشگاه‏هاى قديم و جديد به هم پيوسته و با ساير طبقات ملت پيوند اخوت اسلامى بر قرار كنيد. واعتصموابحبل الله جميعاً و لا تفرقواً. اين است دستور محكم نجات بخش قرآن كريم كه بايد نصب عين خود قرار دهيم و از تفرقه و تشتت كه جز شكست در مقابل طاغوت نتيجه‏اى ندارد پرهيز نموده، از خداوند تعالى نجات ملت را بخواهيم. من اميد آن دارم كه به فضل خداوند متعال به زودى دست اين جنايت كاران قطع و آزادى و استقلال كشور تامين شود.

خبر تظاهرات مردانه دانشجويان عزيز در هند در مقابل شاه اين عنصر جنايتكار كه بالاف و گزافه همه ملت را پشتيبان خود معرفى مى‏كند رسيد. با آنكه در داخل و خارح همه جا با موج تنفر و انزجار عمومى روبرو است و تظاهرات اخير سرتاسر كشور چنان او را ديوانه كرد كه به قتل رجال علم حوزه علميه و مردم غيور محترم قم دست زد تا ناراحتى روحى خود را جبران كند لكن مقاومت مردانه ملت معظم او را بيش از پيش رسوا نمود، اكنون مى‏خواهد اين شكست مفتضحانه را با جارو جنجال شش سازمانى كه در شهرستانها راه انداخته عربده جاويد شاه سر مى‏دهند سرپوش نهد كه جز رسوايى سودى نخواهد برد.

من اميد پيروزى دارم و به شما وعده مى‏دهم با توكل به خداى تعالى پيوستن شما به اتحاديه‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 16

دانشجويان اروپا بجاست بايد تمام اقشار به هم بستگى داشته و با يك صدا آزادى و استقلال خود را بدست آورند.

و السلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 17

تاريخ: 24/11/56

پاسخ امام خمينى به اتحاديه انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اروپا

بسم الله الرحمن الرحيم

اتحاديه انجمن هاى اسلامى دانشجويان در اروپا ايدهم الله تعالى‏

مرقومه محترم ضميمه گزارشات سال گذشته و تصميمات سال آينده و اصل و موجب تقدير گرديد در اين سال كه در عين خونين بودن و مواجه شدن ملت ايران با سخت‏ترين وحشيگرى هاى قرون وسطايى رژيم منحط پهلوى نمودهاى بارزى از ضعف و سستى پايه‏هاى لرزان حكومت طاغوتى به چشم مى‏خورد، به هم پيوستگى قشرهاى بيدار ملت و طبقات مختلف از روحانى تا دانشگاهى از خطيب تا نويسنده از بازارى تا كارگر و دهقان چنان لرزه براندام رژيم افكنده و چنان بر اعصاب شاه خائن فشار آورده و ضربه زده كه با حمله‏هاى سبعانه به ملتى كه سلاحش اسلام و پناهش قرآن مجيد و شعارش كلمه توحيد است و به حوزه علميه قم كه دژ محكم وحى و عدالت و ملجاً مسلمين عدالت‏خواه است و به مردم مسلم محترم قم كه هماره سرباز فداكار اسلام و پشتيبان مكتب قرآن است و بالاخره با حمله به فرهنگ نجاتبخش شيعه، خواست به فشار و حمله عصبى تخفيف دهد.

مفتضح ترين حركات مذبوحانه، بوق‏هاى تبليغاتى و تظاهرات ساختگى است از عده‏اى سازمانى و نفع طلب و افرادى كه مجبور به شركت شده‏اند در حالى كه در بوق راديويى به صراحت اعتراف كردند كه در تظاهرات ششم بهمن بيش از يك ششم از دعوت شده‏ها شركت نكردند در صورتى كه همه مى‏دانند كه اين دعوى جز لاف و گزافه گويى نيست و در بين ملت مسلم كسى موافق ندارد و نمى‏تواند داشته باشد.

جنايتكارى كه عليه تمام شعائر مذهبى و اسلامى مبارزه مى‏كند و با همه مظاهر اسلامى مخالف است، نمى‏تواند در بين مسلمين موافق داشته باشد جنايتكارى كه مى‏گويد مذهب در حكومت من نقش ندارد، چطور ممكن است موافق داشته باشد؟ شخص منحرف و كهنه پرستى كه در سفر اخيرش به هند، زردشتى‏ها و گبرها را نوازش و احترام مى‏كند و از آتش پرستان و آتش پرستى تأييد مى‏كند و به خاطر مرام ارتجاعى آنها تاريخ پر ارزش و مترقى اسلام را تغيير مى‏دهد، چگونه ممكن است موافق داشته باشد، جز همان فرقه كهنه پرست اكنون بر شما جوانان روشنفكر و بر تمام طبقات ملت است كه:

1- سرلوحه هدفتان اسلام و احكام عدالت پرور آن باشد و ناچار بدون حكومت اسلامى عدالت خواه، رسيدن به اين هدف محال است تولى و تبرى دو اصل اساسى اسلام است، بايد با

صحيفه نور ج 2 صفحه 18

حكومت عدل موافق و به حاكم عادل دل ببنديد و از رژيم غير اسلام و غير اسلامى كه در راس آن رژيم منحط پهلوى است تبرى كنيد و با كمال صراحت مخالفت خود را اظهار و در سرنگون كردن آن كوشا باشيد و در غير اين صورت روى استقلال و آزادى را نمى‏بينيد.

2- بايد قشرهاى غير اسلامى را كه عقيده و عملشان بر خلاف اسلام است و داراى گرايش به مكتب‏هاى ديگرند، هر نوع مكتب باشد - به مكتب مترقى عدالت‏پرور اسلام دعوت كنيد و در صورت نپذيرفتن از آنها هر نوع كه باشد و هر شخصيت كه هست تبرى يا لااقل احتراز كنيد و بايد جوانان ما بدانند تا معنويت و عقيده به توحيد و معاد در كسى نباشد محال است از خود بگذرد و در فكر امت باشد و بايد بدانند كه تبليغات دامنه‏دار كمونيسم بين المللى همانند تبليغات پر سروصداى امپرياليسم جهانى جز براى اغفال و استثمار توده‏هاى مستضعف نيست. بايد اين بوق‏هاى استثمارى شكسته شود.

3- بايد جوانان روحانى و دانشگاهى قسمتى از وقت را صرف كنند در شناخت اصول اساسى اسلام كه در رأس آن توحيد و عدل و شناخت انبياء بزرگ، پايه‏گذاران عدالت و آزادى است، از ابراهيم خليل تا رسول خاتم (صلى الله عليه و آله و عليهم اجمعين) و در شناخت طرز تفكر آنها از نقطه اقصاى معنويت و توحيد تاتنظيم جامعه و نوع حكومت و شرايط امام و اولى الامر و طبقات ديگر، از امراء و ولات و قضاه و فرهنگيان كه علما هستند و متصديان ماليات اسلامى و شرايط آنها تا برسد به شرطه و كارمندان شهربانى و ببينند اسلام چه كسانى را براى حكومت و كارمندان آن به رسميت شناخته و چه كسانى از شغل حكومت و شاخه‏هاى آن مطرود است.

4- بايد شما دانشجويان دانشگاه‏ها و ساير طبقات روحانى و غيره از دخالت دادن سليقه و آراء شخصى خود در تفسير آيات كريمه قرآن مجيد و در تأويل احكام اسلام و مدارك آن جداً خوددارى كنيد و ملتزم به احكام اسلام به همه ابعادش باشيد و مطمئن باشيد آنچه صلاح جامعه است در بسط عدالت و رفع ايادى ظالمه و تأمين استقلال و آزادى و جريانات اقتصادى و تعديل ثروت به طور عاقلانه و قابل عمل و عينيت در اسلام به طور كامل مى‏باشد و محتاج به تأويلات خارج از منطق نيست و لازم است مراقب باشيد با كمال دقت و هوشمندى كه كسانى كه التزام به اسلام ندارند به جميع ابعادش، ولو در اصلى از اصول با شما موافق نيستند، آنها را دعوت به التزام كنيد و اگر موثر نشد از شركت دادن. آنها در اجتماعات و انجمن‏هاى اسلامى احتراز كنيد و گمان نكنيد زيادى افراد هر چه باشد شما را به هدف نزديك مى‏كند وپس از وصول به هدف، آنها قابل تصفيه هستند بايد بدانيد و مى‏دانيد كه قشرهاى غير مسلم يا غير ملتزم به اسلام از پشت به شما خنجر مى‏زنند و شما را قبل از وصول به هدف از كار مى‏اندازند يا نابود مى‏كنند، از تجربه‏هاى سابق عبرت بگيرند.

5- بايد برنامه و نشريات همه جناح‏ها بدون ابهام متكى به اسلام و حكومت اسلامى باشد و در مقدمه سرنگون كردن طاغوت و شاخ‏ها و شاخه‏هاى آن كه در كشور ما رژيم دست نشانده پهلوى است و جداً از خواست‏هايى كه لازمه‏اش تاييد رژيم طاغوتى پهلوى است اجتناب كنيد مثل آنچه در

صحيفه نور ج 2 صفحه 19

نوشته‏هاى بعضى احزاب و گفته‏هاى بعضى ديده مى‏شود كه هدف چهارچوب قانون اساسى است و بايد در نشريات و خطابه‏ها هر جا ممكن است با صراحت والا با كنايه، نقطه اصلى مظالم و جنايات و خيانت‏ها را كه شخص شاه است معرفى كنيد و از توجه دادن آنها را به مأمورين يا هيات حاكمه و دولت كه لازمه‏اش دور نگه داشتن مجرم اصلى است جداً احتراز كنيد و نويسندگان و گويندگان را از اين امر آگاه كنيد.

6- بايد در هر فرصت در نشريات حزبى و غير حزبى و در خطابه‏ها و تظاهرات، اعمال ضد اسلامى و انسانى شاه تذكر داده شود خصوصاً تغيير تاريخ اسلام كه اهانت جبران ناپذير به شخصيت معظم پيامبر اكرم (ص) و اسلام و مسلمين و گرايش به زرتشتى گرى و آتش پرستى و پشت كردن به اسلام و خداپرستى است. بايد اين عنصر خائن رسوا شود و هيچ گاه از ذكر جنايات او غفلت نشود. بايد (15خرداد)و (19 دى) جاويد و زنده نگه داشته شود تا جلادى شاه از خاطره‏ها نرود و نسل‏هاى آتيه جرايم شاهان سفاك را بدانند.

7- از اينكه در دستور اتحاديه، به هم پيوستگى همه دانشجويان مسلمان است، در هر نقطه هستند مثل آمريكا و كانادا و هند و فيليپين و ديگر جاها و مى‏خواهيد همه همكار و همصدا به فعاليت‏هاى اسلامى انسانى خود ادامه دهيد، تقدير مى‏كنم و توفيق همه را از خداوند تعالى خواهانم. لازم است پايگاه‏هاى اسلامى براى معرفى اسلام و نشر حقايق نجاتبخش در هر نقطه‏اى از جهان كه امكان است، برقرار باشد و در تحت يك سازمان هماهنگ براى نشر عدالت و قطع ايادى ستمكاران و چپاولچيان مشغول فعاليت شوند. لازم است جوانان كم تجربه و گول خورده ما را با آشكار كردن انحراف ساير مكاتيب و آشنا نمودن با نظام اسلامى نجات دهيد. و من احيى نفساً فكانماً احيى الاناس جميعاً.

8- لازم است فعاليت هاى اسلامى و نشريات شما در ايران. خصوصاً حوزه علميه زنده قم و دانشگاه‏هاى بيدار، نشر و منعكس گردد تا قشر داخل و خارج به پشتيبانى هم دلگرم و با هم همصدا شوند و به همكارى با هم برخيزند ولازم است پايگاه‏هايى در داخل كشور به هر نحو ممكن و عملى است ايجاد شود براى فعاليت با هدف واحد. با اين كار مطمئناً تقويت روحى همگان و تضعيف و تزلزل روحى دشمن شود.

9- بايد با كمال هشيارى و مراقبت و دعوت ساير انجمن‏ها را به مراقبت از راه و روش اعضاء انجمن‏ها و گروه‏ها كه اشخاص مرموز و منحرف يا متحمل الانحراف در داخل انجمن‏ها و گروه‏ها راه نيابند و اگر راه يافتند، آنها را طرد كنند. لازم است دشمن را سخت مراقب و هشيار فرض كنيد و گمان اهمال و غفلت در او ندهيد كه در مراقبت سهل‏انگارى نماييد.

10- از اختلافات مطلقاً به طور حتم خوددارى كنيد كه آن چون سرطان سارى و مهلك قشرها را فرا مى‏گيرد و فعاليت‏ها را فلج مى‏كند و هدف را از ياد مى‏برد و چه بسا كه مسير را عوض و جريان به ضد هدف شود. اشخاصى را كه اختلاف مى‏اندازند يا به آن دامن مى‏زنند، از خود برانيد كه يا مأمورند يا سوءنيت دارند و اگر فرضاً گروه‏هايى به واسطه عذرهايى به انجمن هاى نپيوستند ولى‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 20

فعاليت‏هاى اسلامى و انسانى دارند، با آنها ضديت نكنيد كه اختلاف حاصل و ضرر آن عايد همه شود. سعى كنيد با ارشاد دوستانه هم پيوستگى داشته باشيد و اگر نشد، چون هدف واحد است با هم برادر و پشتيبان هم باشيد. هدف اسلام است بايد هواهاى نفسانيه و تقدم طلبى فراموش شود.

11- لازم است طبقات محترم روحانى و دانشگاهى با هم احترام متقابل داشته باشند. جوانان روشنفكر دانشگاه‏ها به روحانيت و روحانيون احترام بگذارند خداوند تعالى آنها را محترم شمرده و اهل بيت وحى، سفارش آنها را به ملت فرموده‏اند. روحانيت قدرت بزرگى است كه با از دست دادن آن خداى نخواسته پايه‏هاى اسلام فروريزد و قدرت جبار دشمن، بى‏معارض مى‏شود.

مطالعات دقيق اجانب استثمارگر در طول تاريخ به آن رسيده كه بايد اين سد شكسته شود و تبليغات دامنه دار آنها و عمال آنها در چند صد سال موجب شده كه مقدارى از روشنفكران را از آنها جدا و به آنها بدبين كنند تا جبهه دشمن بى معارض شود. اگر احياناً در بين آنها كسانى بى‏صلاحيت خود را جا بزنند لكن نوع آنها در خدمت هستند به حسب اختلاف موقف و خدمت آنها ملت را پايبند اصول و فروع ديانت نموده، برغم اجانب و عمال آنها بايد اين قدرت را تأييد و حفظ نمود و با ديده احترام نگريست.

چنانچه روحانيون محترم بايد به طبقه جوان روشنفكر كه در خدمت اسلام و كشور اسلامى است و به همين جهت مورد حمله عمال اجانب است، احترام گذاشته آنها را چون فرزندانى عزيز و برادرانى ارجمند بدانند و اين قدرت بزرگ كه مقدرات، خواه ناخواه در دست آنها خواهد افتاد، از دست ندهند و از تبليغات سويى كه بر ضد آنها در اين چند صد سال شده و آنها را در نظر بعضى طور ديگر جلوه داده‏اند تا از تفرقه استفاده هر چه بيشتر برند، احتراز كنند و كسانى را كه جهلاً يا از سوءنيت موجب دور نگه داشتن. اين طبقه مؤثر است از روحانيت. از خود برانند و به آنها اجازه ايجاد تفرقه ندهند و مطمئن باشند كه با ضم اين دو قدرت بزرگ پيروزى به دست مى‏آيد و با جدايى روى آن را نخواهند ديد.

12- بايد چه طبقه جوان روحانى و چه دانشگاهى، با كمال جديت به تحصيل علم هر يك در محيط خود ادامه دهند. اين زمزمه بسيار ناراحت كننده كه اخيراً بين بعضى جوانان شايع شده كه درس خواندن چه فايده‏اى دارد، مطلبى است انحرافى و مطمئناً يا از روى جهالت و بيخبرى است و يا با سوءنيت و از القائات طاغوتى شيطانى است كه خواهند طلاب علوم دينى را از علوم اسلامى باز دارند كه احكام اسلام به طاق نسيان سپرده شود و محو آثار ديانت به دست خودمان تحقق پيدا كند و جوانان دانشگاهى ما را انگل و متكى به قشرهاى استعمارى بار بياورند كه همه كس چون همه چيز وارداتى باشد و احتياج به اجنبى در تمام ابعاد و رشته‏هاى علمى هر چه بيشتر روزافزون شود و اين خطر بزرگى است كه كشور را هر چه بيشتر به عقب مى‏راند اگر علوم اسلامى مردانى متخصص نداشت، تاكنون آثار ديانت محو شده بود و اگر پس از اين نداشته باشد، اين سد عظيم مقابل اجانب منهدم مى‏شود و راه براى استثمارگران هر چه بيشتر باز مى‏شود واگر دانشگاه‏ها خالى از مردانى دانشمند و متخصص شوند، اجانب منفعت طلب چون سرطان در تمام كشور ريشه دوانده و زمام امور

صحيفه نور ج 2 صفحه 21

اقتصادى و علمى ما را به دست مى‏گيرند و سرپرستى مى‏كنند بايد جوانان با اين فكر غلط استثمارى مبارزه كنند و بهترين و موثرترين راه مبارزه با اجنبى مجهز شدن به سلاح علم دين و دنياست و خالى كردن اين سنگر و دعوت به خلع اين سلاح، خيانت به اسلام و مملكت اسلامى است.

اينجانب با كمال تواضع دست خود را به طرف تمام جناح‏ها كه در خدمت اسلام هستند دراز ميكنم و از همه استمداد مى‏كنم كه با هم پيوستگى همه جانبه در راه بسط عدالت اسلامى كه يگانه راه سعادت ملت است كوشا باشند و از ساير جناح‏ها كه در تحت تأثير تبليغات سوءاجانب واقع شده‏اند و مطالعات صحيحى در قوانين اسلام به همه ابعادش ندارند. تقاضا مى‏كنم كه در كار خود تجديد نظر كنند و با احتراز از غرض و تعصب، به مكتب بزرگ همه جانبه اسلام نظر و در آن مطالعه دقيق كنند و پس از بستن عقيده به آن مكتب‏هاى ديگر را رها و به گروه مسلمين پيوسته تا با وحدت كلمه از دخالت اجانب و عمال خائن نالايق آنها در امور كشور جلوگيرى و آنها را از كشور خود برانند.

از خداوند قادر متعال توفيق همگان را در خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 22

تاريخ: 29/11/56

بيانات امام خمينى به مناسبت چهلم شهداى قم و افشاى جنايات مدعيان طرفدارى از حقوق بشر

قيام ملت، اعتراض به شاه يعنى مجرم اصلى است

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

ولاحول ولاقوه الا بالله العلى العظيم. انالله و انااليه راجعون الان كه شما آقايان اينجا تشريف داريد، ايران تا آن‏اندازه كه به ما تا حال اطلاع رسيده است، شهرهاى بزرگ از قبيل تهران، تبريز، مشهد، قم، اينها تعطيل‏اند و بعضى‏ها سرتاسر تعطيل‏اند مثل قم و بعضى‏ها بازارها و جاهاى بسيار ديگرش تعطيل است و تهران تعطيل بازارهاست الا چند نفرى كه شايد وابستگى داشته باشند و آن طورى كه به ما اطلاع رسيده است اين تعطيل، اعتراض بر شخص شاه است. مردم پيدا كرده‏اند مجرم را، پيدا بود، جرأت نمى‏كردند كه ذكر كنند، بحمدالله اين سد خوف شكست و مردم نكته اصلى مجرم را به دست آوردند و فهميدند كه بدبختى همه ملت‏ها، يعنى ملت ما از كيست‏

الان امروز چهل روز است كه از مرگ جوان‏هاى ما، از مرگ طلاب علوم دينيه، علما، از مرگ جوان هاى متدين قم مى‏گذرد و مردم در اين چهل روز به جوان هاى خود چقدر گريه كردند و چقدر سوگوارى كردند و با چه شجاعت اين اهل قم و طلاب علوم دينى، با چه شجاعت كه شايد در تاريخ كم نظير باشد و دست خالى با اين دولت و با اين عمال شاه مبارزه كردند و كشته دادند و حتى در خيابان‏ها و در كوچه‏ها و در پس كوچه‏ها از قرارى كه ذكر شده است مامورين ريخته‏اند و مردم هم بعد از كشتار و قبل از كشتار، آنقدرى كه مى‏شده است مقاومت كرده‏اند و زنده بودن خودشان را اثبات كرده‏اند كه ما زنده هستيم، نه مرده. مراجع بزرگ اسلام در قم چه در خطابه‏هايشان، چه در اعلاميه‏هايشان و چه در اين اعلاميه اخيرى كه همين چند روز، همين دو سه روز براى سوگوارى و براى تعطيل اربعين داده‏اند مطالب را شجاعانه ذكر كرده‏اند و نقطه اصلى را ولو به صراحت نگفته‏اند، به كنايه ابلغ از تصريح فرموده‏اند. خداوند انشاء الله آنها را پايدار نگه دارد.

قم، مركز علم و تحرك اسلامى‏

طلاب علوم دينيه، آن طلابى كه الان در مركزى واقع شده‏اند كه مورد هجوم اشرار است و در

صحيفه نور ج 2 صفحه 23

عين حال كه در يك همچو مركزى واقع شده‏اند، ديروز عصر اجتماع كرده‏اند و يك مجلس تعزيه بسيار بزرگ تأسيس كرده‏اند و بعضى از افراد، جوان‏هاى زنده در منبر بى‏باكانه مطالب را گفته‏اند. الان كه ما اينجا نشسته‏ايم در مسجد اعظم، طورى كه به ما اطلاع وسيع رسيده، - در مسجد اعظم - اجتماع بزرگى است و نمى‏دانيم آيا دولت با اين اجتماع چه خواهد كرد و من الان نمى‏دانم كه آيا باز مأمورين ريخته‏اند، قتل و غارتى باز كرده‏اند يا نه؟ ما الان در نگرانى اين معنا هستيم، نگران اين معنا هستيم كه آيا در اين شهرهاى بزرگ از قبيل مشهد كه دولت نسبت به او بسيار حساس است، از قبيل آذربايجان و تبريز كه نظر دارد دولت به آن و آيا در قم كه مركز همه اين امور است و از قم همانطورى كه اهل بيت فرموده‏اند علم نشر مى‏شود به همه بلاد و الان مى‏بينيم كه علم مركزش قم است و از قم دارد نشر مى‏شود، نه علم ، علم و عمل، علم تنها نه، علم و عمل الان دارد از قم نشر مى‏شود، مركز فعاليت اسلامى است، مركز تحرك اسلامى است، تحرك از قم، از خود قم، از طلاب قم، از علماى قم، از مدرسين قم حفظهم الله از توده قم كه سربازهاى وفادار به اسلام هستند، از آنجا تحرك دارد سرايت مى‏كند به همه جا تا ببينيم آيا به ما هم سرايت بكند يا نكند و الله العالم .

امضاءكنندگان حقوق بشر، پايمال كنندگان اصلى حقوق بشر

ما همه بدبختى‏هايى كه داشتيم و داريم و بعد هم داريم از اين سران كشورهايى است كه اين اعلاميه حقوق بشر را امضاء كرده‏اند. اعلاميه حقوق بشر را اينهايى امضاء كرده‏اند كه سلب آزادى بشر را در همه دوره‏هايى كه كفيل بوده‏اند و دستشان به يك چيز مى‏رسيده است كرده‏اند. سرلوحه اعلاميه آزادى حقوق بشر، آزادى افراد است، هر فردى از افراد بشر آزاد هست، بايد آزاد باشد، همه بايد در مقابل قانون على السواى باشند، همه بايد آزاد باشند در محلشان، در سكنى آزاد باشند، در شغلشان آزاد باشند، در مشى‏شان بايد آزاد باشند، اين اعلاميه حقوق بشر است كه سرلوحه‏اش اين مطلب است. از اول مسلمين بلكه همه بشر، از اول گرفتار اينهايى بوده‏اند كه امضا كردند و تصويب كرده‏اند اين اعلاميه حقوق بشر را. آمريكا يكى از آنهاست كه تصويب كردند اين را و امضا كردند اين مطلب را كه حقوق بشر بايد محفوظ بماند و يكى از حقوق بشر آزادى است. اين آمريكايى كه اعلاميه حقوق بشر را به اصطلاح امضا كرده است شما ببينيد چه جناياتى بر اين بشر واقع كرده است. در همين چند سالى كه ماها يادمان است و يكقدر زيادترش را من و يكقدر كمترش را بر حسب جوانى كه داريد شما مشاهده كرديد، چه گرفتارى‏هايى از براى بشر هست به دست آمريكا كه يكى از اشخاصى است كه يكى از دولت‏هايى است كه قضيه حقوق بشر را امضاء كرده‏اند. در هر مركزى از مراكز مسلمين و غير مسلمين يك مأمورى نصب كرده‏اند كه سلب آزادى از همه آن اشخاصى كه در آن محيط هستند، كرده‏اند. اينها مى‏گويند كه (آزادند بشر) براى تخدير توده‏هاست كه حالا ديگر نمى‏شود تخديرش كرد. قضيه اين چيزهايى كه مى‏گذرانند كه يكى‏اش هم همين اعلاميه حقوق بشر است، اين براى اغفال است نه اينكه يك واقعيتى دارد. يك چيز خيلى خوش نماى بازرق و برقى را مى‏نويسند،

صحيفه نور ج 2 صفحه 24

سى ماده مى‏نويسند كه همه‏اش موادى است كه خوب، به نفع بشر است و يكى‏اش را عمل نمى‏كنند، در مقام عمل، يكى‏اش عمل‏شود. اين اغفال است، افيون است اين براى توده‏ها، براى مردم. ما مى‏بينيم كه اين آمريكا كه امضا كرده است همين معنا را، اين انگلستان كه اينقدر از آن تعريف مى‏كنند و از تمدنش تعريف مى‏كنند و از دموكراسى بودنش تعريف مى‏كنند و اينهم جز تبليغات خود آنها و شيطنت خود آنها چيز ديگرى نيست و با شيطنت و با تبليغات، اينها به مردم باور آورده‏اند كه در راس دمكراسى، انگلستان است و مشروطيت به معناى حقيقى آن در انگلستان است، اينها به واسطه تبليغاتى كه داشتند به خورد مردم داده‏اند اين معنا را و ما ديديم كه انگلستان با هندوستان پاكستان و دول استعمارى خودش چه كارها و چه جنايت در آنجا كرده است و اين همين آمريكاست كه مى‏بينيد كه در اسرائيلش كه نگاه مى‏كنيم، آنجا را به وجود آوردند اينها و با مسلمين چه كردند و دارند چه مى‏كنند. چه جناياتى به مسلمين و خصوصاً شيعه، اينها چه جناياتى كرده‏اند و دارند مى‏كنند. از آن طرف يك مأمورى هم گذاشتند در مصر به اسم سادات كه اينهم فعاليت‏هايش فعاليت‏هاى استعمارى است و چند وقت پيش از اين رفت به اسرائيل و حرف‏هاى آنها را مثلاً چه بكند. از آن طرف در اين پنجاه سالى كه ما ياد داريم، در اين پنجاه سال عزاى ايران، در اين پنجاه سال مصيبت ايران كه از اين خاندان روسياه به اين ملت وارد شد، اين انگلستان امضا كننده اعلاميه حقوق بشر، به حسب اقرار خودش رضا شاه را به سلطنت رساندند و قريب بيست سال ماها در زحمت بوديم و ملت اسلام در زحمت بود و محو آثار شريعت را مى‏خواست بكند البته موفق نشد اما بنابراين بود، براى اينكه هر صدايى كه از آن بوى اسلام مى‏آمد، هر تبليغى كه از آن بوى اسلام مى‏آمد، درآن بسته شده بود و اين آمريكايى كه امضا كرده است اين اعلاميه حقوق بشر را، بر ما مسلط كرده است، بر ايران مسلط كرده است يك آدمى را كه خلف صالحى است از براى آن پدر. اين شاه موجود ما كه در اين مدتى كه در رأس حكومت بوده است و ايران را به صورت يك مستعمره رسمى براى آمريكا در آورده است، چه جناياتى در اين خدمت كرده است از اين پدر و پسر كه به واسطه نصب آنهايى كه حقوق بشر را، اعلاميه حقوق بشر را امضاء كرده‏اند، آنها اين جنايات را بر ماها وارد كرده‏اند. امضاءكنندگان اعلاميه حقوق بشر هستند كه اين بشر را اينطور در زحمت و اينطور اختناق از براى بشر پيش آوردند كه ما بعضيش را مشاهده كرده‏ايم و بعضيش را شنيده‏ايم و با شنيدن كه شود انسان درست بفهمد، شما حالا مى‏شنويد كه‏در زمان رضاخان به ملت چه گذشت اما چيزى كه خود ملت احساس كرده است و لمس كرده است شما نمى‏توانيد اين معنا را درست بدانيد كه اين كه احساس كرده است و لمس كرده است، خوب ملت ايران از اين آدم‏ها چى ديده است، شما حالا لمس مى‏كنيد، البته لمس به اين معنا كه اينجا هستيد.

afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 35

تاريخ 2/12/56

استفتاء گروهى از افراد نيروهاى مسلح از امام‏

مسلما خاطر مبارك از اين سنت معموله مستحضر است كه همه افراد ارتش در موقع اخذ سردوشى يا اخذ درجه در موارد حفظ تاج و تخت رژيم سلطنتى به خداوند و قرآن كريم قسم ياد مى‏كنند. مستدعى است نظر و فتواى خودتان را در مسئله عدول از اين قسم و پيوستن به نهضت عظيم اسلامى بيان فرمائيد.

از طرف جمعى از افراد نيروهاى مسلح‏

پاسخ امام‏

بسمه تعالى

قسم براى حفظ قدرت طاغوتى صحيح نيست و مخالفت با آن واجب است و كسانى كه اين نحو قسم خورده‏اند بايد به خلاف آن عمل كنند.

والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 36

پيام امام خمينى به مردم غيور آذربايجان

بسم الله الرحمن الرحيم

قيام ملت، رسوا كننده رژيم ياوه گوى شاه‏

سلام بر اهالى شجاع و متدين آذربايجان عزيز، درود بر مردان برومند و جوانان غيرتمند تبريز. درود بر مردانى كه در مقابل دودمان بسيار خطرناك پهلوى قيام كردند و با فرياد (مرگ بر شاه) خط بطلان بر گزافه گويى هاى او كشيدند. زنده باشند مردم مجاهد عزيز تبريز كه با نهضت عظيم خود، مشت محكم بر دهان ياوه‏گويانى زدند كه با بوق‏هاى تبليغاتى، انقلاب خونين استعمار را كه ملت شريف ايران با آن صد در صد مخالف است، انقلاب سفيد شاه و ملت مى‏نامند و اين نوكر اجانب و خودباخته مستعمرين را نجات‏دهنده ملت مى‏شمارند. مردى نجات‏دهنده كشور است كه مخازن بزرگ ثروت اين ملت مظلوم را دو دستى تقديم اجانب نموده و آن پول ناچيز را كه مى‏گيرد تقديم مى‏كند و در مقابل آهنپاره‏هايى مى‏گيرد كه هيچ دردى از ملت دوا نمى‏كند!! آن شخصى نجات دهنده است كه با مصونيت دادن اتباع اجانب، كشور را از حيثيت ساقط و به شكل مستعمره عقب افتاده در آورده است!! مردكى حافظ آزادى ملت است كه در سرتاسر كشوراحدى را حق يك كلمه حقگويى و انتقاد نمى‏دهد و پليس ننگيش بر سر اين ملت مظلوم سايه افكنده!! شاهى عدالت گستر است كه در هر چند گاهى با قتل عام، ملتى را به عزا مى‏نشاند!!

استبداد محمد رضا پهلوى و پدرش روى سلاطين مستبد را سفيد كرد

من نمى‏دانم با چه زبانى به اهالى محترم تبريز و به مادران داغديده و پدران مصيبت كشيده تسليت بگويم، با چه بيان اين قتل عام هاى پى در پى را محكوم كنم. من از مقدار جنايات و عدد مقتولين و مجروحين اطلاع صحيح ندارم ولى از بوق هاى تبليغاتى معلوم مى‏شود كه جنايت‏ها بيش از تصور ماست. با اين وصف، شاه افراد پليس را كه به قتل عام به دلخواه او دست نزده‏اند به محاكمه مى‏خواهد بكشد. خاطره بسيار اسف انگيز قم هنوز ما را در رنج داشت كه فاجعه بسيار ناگوار تبريز پيش آمد كه هر مسلمى را رنج داد و ما را به سوگ نشاند. من به شما اهالى محترم آذربايجان نويد مى‏دهم، نويد پيروزى نهايى. شما آذربايجانيان غيور بوديد كه در صدر مشروطيت براى كوبيدن استبداد و خاتمه‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 37

دادن به خود كامگى و خودسرى سلاطين جور به پا خاستيد و فداكارى كرديد. استبداد

محمدرضا خان پهلوى و پدر روسياهش روى سلاطين مستبد را سفيد كرد. تاريخ ايران به ياد ندارد اين چنين سفاكى و قتل عام پى در پى را كه به دست اين ياغى سفاك انجام مى‏گيرد. تاريخ مشروطيت به ياد ندارد اين چنين مجلس سنا و شورا را كه اهالى محترم متدين آذربايجان را مشتى اوباش و بى دين معرفى كند، از مجلسى كه دست نشانده شاه است بيش از اين توقع نيست. اكنون بعد از آنهمه كشتار و جنايات تبريز و آنهمه خونخوارى هاى شاه، مشتى سازمانى را با كارگران مجبور با سرنيزه در گوشه و كنار كشور به راه‏انداخته و با عربده كشيدن و به نفع دستگاه جنايت و خيانت،تظاهرات به راه‏انداختن، مى‏خواهند لكه هاى ننگ را از سرو صورت اين مستبد خونخوار شستشو كنند، غافل از آنكه با آب زمزم و كوثر هم محو نخواهد شد. تاريخ، رنج هاى ملت و ستمكارى و جنايات اين پدر و پسر را ضبط كرده و در فرصتى منتشر خواهد كرد.

تا گرفتن انتقام از دودمان پهلوى ملت از پاى نخواهد نشست

من اكنون كه مشغول نوشتن اين (غمنامه) هستم، نمى‏دانم كه به برادران عزيز تبريزى ما چه مى‏گذرد. آيا شاه به جنايات خود ولو موقتاً خاتمه داده است يا نه؟ و يا مى‏خواهد پس از آن قتل عام، بازماندگان را چنان سركوبى كند كه نفس‏ها قطع شود؟ لكن بايد بداند كه دير شده‏ملت ايران راه خود را يافته و از پاى نمى‏نشيند تا جنايتكاران را به جاى خود بنشاند و انتقام خود و پدران خود را از اين دودمان سفاك بگيرد. با خواست خداوند قهار، اكنون در تمام كشور صداهاى ضد شاهى و ضد رژيمى بلند است و بلندتر خواهد شد و پرچم اسلام بر دوش روحانيون ارجمند براى انتقام از اين ضحاك زمان به اهتزاز خواهد در آمد و ملت اسلام يكدل و يك جهت به پاس از مكتب حياتبخش قرآن، اثار اين رژيم ضد اسلامى و مروج زردشتى را محو خواهد كرد. (اليس الصبح بقريب).

همصدائى ملت در بيزارى از دودمان پليد پهلوى

اهالى معظم و عزيز آذربايجان ايدهم الله تعالى بدانند كه در اين راه حق و استقلال و آزادى طلبى و در حمايت از قرآن كريم تنها نيستند، شهرهاى بزرگ چون شيراز، اصفهان، اهواز و ديگر شهرها و مقدم از همه قم مركز روحانيت و پايگاه حضرت صادق سلام الله عليه و تهران بزرگ با آنها همصدا و هم مقصد و همه و همه در بيزارى از دودمان پليد پهلوى شريك شمايند. امروز شعارها در كوچه و برزن هر شهر و هر ده (مرگ برشاه) است و هر چه عمال كثيف كوشش مى‏كنند كه جنايات را از مركز اصلى كه شاه است منحرف و به دولت يا ماموران متوجه كنند، كسى نيست كه باور كند. عجب آنكه از قرار مسموع هياتى از دستگاه به آذربايجان آمده است كه بيخبرى شاه را از اين جنايات اعلام كند و آن كس كه احتمال آن را بدهد، كيست جز سازمان‏ها و اعضاء مجلسين كه

صحيفه نور ج 2 صفحه 38

آنها هم احتمال نمى‏دهند و تظاهر به خلاف مى‏كنند.

از خداوند تعالى اصلاح امور مسلمين و رفع شر اشرار و محو آثار اين دودمان را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 39

تاريخ: 4/1/57

پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهلم شهداى تبريز

بسم الله الرحمن الرحيم

و لاحول و لاقوه الابالله‏العلى العظيم

با فرا رسيدن اربعين مقتولين مظلوم تبريز غم هاى ملت غيرتمند تجديد مى‏شود. ملت مظلوم ايران بايد در هر چند صباحى پرچم هاى سياه افراشته كنند و در سوك بنشينند براى جوانان عزيز و عزيزان اسلام كه به دست عمال آمريكا و به امر شاه در خاك و خون كشيده شدند و هنوز چشم‏ها گريان و دل‏ها بريان است براى يك قتل عمومى كه دست آمريكا و ساير اجانب از آستين شاه بيرون آمده و ملت را به عزاى ديگر مى‏نشاند و من نمى‏دانم دنبال اين اربعين قتل هاى ديگرى و جنايتات تازه‏اى است و ضحاك عصر در خونخوارى تجديد مطلع مى‏كند يا مامور جنايت به صورت ديگر مى‏شود.

ناتوانى شاه در به سستى كشانيدن نهضت

ما از اين جنايات پى‏درپى و كشتار وحشيانه ناراحت و در عين حال اميدواريم، ناراحتى براى آن كه جوانان رشيد روحانى و دانشگاهى و بازارى و ساير طبقات را كه اميد براى آتيه كشور هستند از دست داده‏ايم و مى‏دهيم و اميدواريم چون مى‏بينيم اين جنايات شاهانه و اين كشتار وحشيانه نتوانست و نمى‏تواند نهضت اين ملت بيدار به پا خاسته را به سستى گراياند، هر چه جنايت و قتل افزايش يافت، ملت در اراده آهنين خود قويتر و مستحكمتر شد.

قطره هاى خون شهدا، آتشى براى درخت استعمار برمى‏افروزند

كشتار بيرحمانه قم، ايران را به هيجان درآورد و تبريز عزيز را به قيام همگانى مردانه در قبال ظلم و بيدادگرى نشاند و كشتار دسته جمعى تبريز، ملت غيور ايران را چنان تكان داد كه در آستانه انفجار است‏انفجارى كه دست اجانب را به خواست خداى متعالى براى هميشه قطع كند، انفجارى كه انتقام مظلومان را از شاه بگيرد و دودمان سياه روى پهلوى را براى هميشه از تاريخ ايران محو كند و اين ننگ را از صفحه آن بزدايد. ما كشته داديم و رنج برديم، لكن هر قطره خون آنها خون‏هايى را در رگ جوانان غيرتمند ما به جوش آورد و آتشى در دل آنها روشن‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 40

كرد كه به خواست خداوند تعالى خاموش نشود مگر پس از سوزاندن درخت جهنمى استعمار و به آتش كشيدن عمال روسياه آن.

با شعار اسلام و قرآن صفوف را فشرده كنيد

شما اى ملت بزرگ ايران! از اين تلاش مذبوحانه دستگاه جبار و از اين قتل و جرح قم و تبريز نهراسيد و نمى‏هراسيد كه خود اين جنايات نشانه وحشتزدگى شاه و از دست دان اعتدال اعصاب اوست. اكنون لازم است وحدت كلمه خود را كه بحمدالله حاصل است با كمال جديت حفظ كنيد و صفوف خود را در زير پرچم عدالت پرور اسلام فشرده كنيد و لازم است تمام جناح ها كه در پيشرفت مكتب رهائى بخش اسلام در تكاپو هستند به هم پيوندند و با شعار واحد كه شعار اسلام و قرآن است همصدا شوند و از درون مدارس روحانى تا درون دانشگاه‏ها و از عمق بازارها و كارگاه‏تا دشت پهناور دهقانان زحمتكش صحرانورد و از كمينگاه محراب مساجد تا صحنه احزاب سياسى و گروه دانشمندان دكترها و مهندسين و جناح محترم لشكرى و كشورى همه و همه همدست و همزبان كوشش مردانه كنند در راه نجات اين كشتى كه با چنگال و دندان اهريمنان خارج و داخل با خطر غرق مواجه است.

كلكم راع و كلكم مسئول

اسلام عزيز از شما اى گروه‏هاى مسلمان در هر لباس و شغلى هستيد استمداد مى‏كند و وظيفه همه است كه در نجات آن كوشش كنيد و ضربه هايى كه از سلاطين جور خصوصاً در اين پنجاه سال حكومت ضد اسلامى و ملى دودمان پهلوى خورده است و مى‏خورد جبران كنيد (كلكم راع و كلكم مسئول).

عناصر غير اسلامى را از خود دور كنيد

و لازم است با كمال قدرت و هوشيارى اشخاص يا گروه‏هايى كه گرايش به مكتب هاى غير اسلامى دارند و به خوى فرصت طلبى مى‏خواهند در اين اوقات از فرصت استفاده نموده خود را در صفوف شما داخل كنند و به شما در موقعش از پشت خنجر بزنند از خود دور كنيد و به آنها مجال تحرك ندهيد. به غير مكتب اسلام و شعار اسلامى، كشور از خطر نجات پيدا نمى‏كند.

اسلام خواهى و عدالت پرورى شاه در بوق هاى تبليغاتى

و لازم است اين بوق تبليغاتى شاه و دست نشاندگان بى آبرويش را هر چه بيشتر رسوا و افتضاح آن را آشكارتر كنيد، چه بوق‏هايى كه پنجاه سال است براى جا زدن دودمان خيانتكار پهلوى به جاى خدمت به وطن كه اين چند روز به اوج خود رساندند و اشخاصى از خدا بى‏خبر به مداحى پرداختند كه هم خود و هم ملت به دروغ آن آگاهند و چه بوق هايى كه شاه معلوم الحال را به اسلام خواهى

صحيفه نور ج 2 صفحه 41

و عدالت پرورى معرفى مى‏كند. اخيراً باز زمزمه بسيار خطرناك دانشگاه اسلامى در مشهد مقدس آغاز شده است، غافل از آنكه اينها كوچكتر از آنند كه بتوانند اسلام را با اسم اسلام بكوبند. ما همانطور كه سابق گفتيم كسانى كه در اين دانشگاه قلابى وارد شوند به ملت معرفى مى‏كنيم و آنها را از اعضاء رسمى سازمان امنيت قلابى بدتر و مضرتر به اسلام و كشور اسلامى مى‏دانيم و ملت اسلام با آنها معامله معاند با اسلام خواهد كرد و چنان آبروى آنها در جامعه ريخته مى‏شود كه نتوانند دم از اسلام شاه ساخته بزنند.

آمريكا سرچشمه مصائب بزرگ مسلمين‏

مصيبت‏هاى ما تنها كشتارهاى وحشيانه پى درپى به امر شاه نيست اخيراً باز درصدد خريدن اسلحه به مقدار سرسام آور و كشتى‏هاى متعدد هست و تا يك قطره نفت داريم و يا مخازنى كه مورد احتياج اجانب است، خريد اين آهنپاره‏ها كه به هيچ درد ملت نمى‏خورد جريان دارد و تا اين كابوس خطرناك بر سر اين كشور سايه افكنده، بدبختى دنبال بدبختى براى اين ملت مظلوم امرى عادى است و از مصيبت هاى بزرگ مسلمين قضيه اسرائيل تجاوزكار است كه اكنون با مسلمين در حال جنگ و مشغول پيشروى در خاك لبنان است و از طرف شاه برخوردار از كمك است و دول اسلامى غالباً در اين امر مهم حياتى بى تفاوت هستند، غافل از آنكه اگر در اين پيشروى‏ها خداى نخواسته توفيق پيدا كند، با ساير كشورها به همين نحو رفتار خواهد كرد. اين مصيبت‏ها كه ما مبتلاى به آن هستيم از آمريكا و اذناب آن است. برخوردارى شاه از پشتيبانى رئيس جمهور آمريكا اين كشتارهاى بيرحمانه را به بار آورد و ملت مسلمين را سوگوار كرد، برخوردارى از آمريكا تبريز را به خاك و خون كشيد.

تنها راه پيروزى، اتحاد گروه‏هاى اسلامى در زير پرچم توحيد

قيام تبريز چون نهضت همه ايران اسلامى است، براى دفاع از حق و از احكام اسلام است و نسبت اين قيام را به ماركسيست‏هاى اسلامى كه در تبليغات شاهانه است جز خدعه نيست و دليل بر آن است كه اين مكتب‏هاى انحرافى پايگاهى در ايران ندارند والا شاه از آنها ذكرى‏كرد.اكنون بايد تمام جناح‏ها از هر طبقه بدانند كه جز در سايه اسلام و در زير پرچم توحيد و قرآن راه پيروزى مسدود است و چون شاه مى‏خواهد نهضت‏هاى اصيل اسلامى را از مجراى خود منحرف و به گروه‏هايى كه هم منحرف و هم بين ملت پايگاهى ندارند نسبت دهد، بايد همه گروه‏هاى سياسى و طبقات روشنفكر با صراحت و بدون هيچ ابهام نهضت و تحرك خود را اسلامى و براى اجراى قوانين عدالت پرور قرآن كريم معرفى كنند و به گروه روحانى و كارگرى و توده ملت بپيوندند كه با اين منطق حيله حساب شده اجانب را كه به زبان شاه اجرا مى‏شود خنثى كنند و در غير اين صورت با برچسب ماركسيسم و احياناً ماركسيسم اسلامى جناح‏هاى روشن و متحرك را از سواد اعظم كه ملت مسلم است جدا و از خاصيت مطلوب ساقط و ملت را نيز تضعيف نموده و پيروزى را عقيم يا به مدت طولانى معوق مى‏كنند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 42

عزاى عمومى، افشاگر مصائب مسلمين‏

مصيبت‏هاى ما گرچه يكى دو تا نيست و در اين كشور آزاد زنان به منطق شاه و جريان عدالت اجتماعى و حركت به سوى تمدن بزرگ به اصطلاح كارتر شاه، ملت بايد هميشه در عزا باشد لكن مصيبت بزرگى را كه بر برادران تبريزى ما وارد شد، اربعين آن را در سوك هستيم و ملت ايران نيز در آن روز با عزاى عمومى خود به ملت‏هاى آزاد جهان بفهماند كه ما با چه شرايطى زندگى مى‏كنيم. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم و قطع ايادى اجانب را اميدوارم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:01 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 43

تاريخ: 16/2/57

مصاحبه امام خمينى با نشريه فرانسوى زبان لوموند

سؤال: شاه شما را متهم مى‏كند كه مخالف تمدن و گذشته‏گرا هستيد؟ جواب شما به اين مطلب چيست؟

جواب: اين خود شاه است كه عين مخالفت با تمدن است و گذشته‏گراست. مدت پانزده سال است كه من دراعلاميه‏ها و بيانيه‏هايم خطاب به مردم ايران مصراً خواستار رشد و توسعه اقتصادى و اجتماعى مملكتم بوده‏ام. اما شاه، سياست امپرياليست‏ها را اجرا مى‏كند و كوشش دارد كه ايران را در وضع عقب ماندگى و واپسگرايى نگاه دارد. رژيم شاه، رژيم ديكتاتورى است، در اين رژيم، آزادى‏هاى فردى پايمال و انتخابات واقعى و مطبوعات و احزاب از ميان برده شده‏اندنمايندگان را شاه با نقض قانون اساسى تحميل مى‏كند، انعقاد مجامع سياسى و مذهبى ممنوع است استقلال قضايى و آزادى فرهنگى به هيچ وجه وجود ندارد، شاه قواى سه گانه را غصب كرده و يك حزب واحد ايجاد نموده است و از اين بدتر، پيوستن به اين حزب را اجبارى كرده است و از متخلفان انتقام مى‏گيرد. كشاورزى ما كه توليدش حتى تا 23 پيش اضافه بر احتياج داخلى مان بود و ما صادر كننده اين مازاد بوديم، فعلاً از ميان رفته است. مطابق ارقامى كه نخست وزير شاه در دو سال پيش به دست داده است، ايران 93 درصد از مواد غذايى مصرفى خود را وارد مى‏كند و اين است نتيجه با اصطلاح اصلاحات ارضى شاه دانشگاه‏هاى ما نيمى از سال بسته‏اند و دانشجويان ما هر سال چندين بار مضروب و مصدوم مى‏گردند و به زندان افكنده مى‏شوند. شاه اقتصاد ما را از ميان برده و درآمد حاصل از نفت را كه ثروت آينده مردم ماست تبذير مى‏كند و آن را براى خريد اسلحه‏هايى به كار مى‏برد كه جنبه تجملى و قيمت‏هاى سرسام آور دارند. اين امر به استقلال ايران لطمه مى‏زند. من مخالف شاه هستم درست به دليل آنكه سياست وى كه وابسته به قدرت‏هاى خارجى است، پيشرفت مردم ما را در معرض خطر قرار مى‏دهد. وقتى كه شاه ادعا مى‏كند كه ايران را به مرز (تمدن بزرگ) مى‏رساند، دروغ مى‏گويد و اين مطلب را بهانه قرار داده است تا ريشه استقلال مملكت را قطع كند و خون مردم را جارى سازد. كارگران كشاورزان، دانشجويان و كسبه ،زنان و مردان عليه قدرت ارتجاعى و گذشته گرايى مبارزه كنند.

به دليل اين واقعيت‏هاى غير قابل بحث است كه شاه مى‏كوشد موضع مخالف ما را در قبال

صحيفه نور ج 2 صفحه 44

رژيمش وارونه جلوه دهد و ما را مخالف تمدن و گذشته گرا قلمداد نمايد.اگر ماروزى موفق به سرنگون كردن رژيم وى شويم، وى براى كارهايى كه بر ضد پيشرفت و ترقى اقتصادى و فرهنگى مردم ما كرده است محاكمه خواهد شد و آن روز تمامى عالم از جنايات وى آگاه خواهند گرديد.

سؤال: شما را مخالف با تمدن قلمداد مى‏كنند و شما نيز همين اتهام را به شاه برمى‏گردانيد و اين مطلب لزوماً قانع كنند نيست. لطفاً ممكن است موقع و موضع خود را راجع به سه موضوع اصلى ايران بيان بفرماييد، اصلاحات ارضى، صنعتى كردن مملكت و زنان.

جواب: هدف از اصلاحات ارضى شاه، خصوصاً اين بود كه بازارى براى كشورهاى خارجى خصوصاً آمريكا ايجاد كند، اما اصلاحات ارضى كه ما خواستارش هستيم كشاورز را از محصول كارش بهره‏مند خواهد ساخت و مالكانى را كه بر خلاف قوانين اسلامى عمل كرده‏اند، مجازات خواهد كرد.

سؤال: زمين‏هايى كه گرفته شده‏اند به مالكين قديمى‏اش برگردانيده خواهند شد؟

جواب: مسلماً نه، درست همين مالكانند كه در طول سال‏ها درآمدهايى را بر هم انباشته بودند بى آن كه مقررات اسلام را در خصوص توزيع آنها اجرا نمايند و بدين ترتيب ثروتى را كه حق جامعه بوده و بايد به جامعه برسد در نزد خود نگه داشته و برخلاف قوانين اسلامى ثروتمند شده‏اند. بنابراين اگر ما به قدرت و حكومت برسيم ثروت‏هايى را كه اين مالكان به ناحق متصرف شده‏اند ضبط خواهيم كرد و براساس حق و انصاف ميان محتاجمان مجدداً توزيع خواهيم نمود. در خصوص صنعتى كردن مملكت، ما كاملاً با اين امر موافقيم ولى ما خواستار يك صنعت ملى و مستقل هستيم كه در اقتصاد مملكت ادغام شده و همراه با كشاورزى در خدمت مردم قرار گيرد، نه يك صنعت وابسته به خارج بر اساس مونتاژ نظير صنعتى كه فعلاً در ايران مستقر ساخته‏اند، سياست شاه از لحاظ صنعتى و كشاورزى، مملكت ما را به نفع قدرت‏هاى استعمارى به صورت يك جامعه مصرفى درآورده است.

در خصوص زنان اسلام هيچگاه مخالف آزادى آنها نبوده است، بعكس اسلام با مفهوم زن شيئى شده و به عنوان شئى مخالفت كرده است و شرافت و حيثيت او را به وى باز داده است. زن مساوى مرد است، زن مانند مرد آزاد است كه سرنوشت و فعاليت‏هاى خود را انتخاب كند، اما رژيم شاه است كه با غرق كردن آنها در امور خلاف اخلاق مى‏كوشد تا مانع آن شود كه زنان آزاد باشند، اسلام شديداً معترض به اين امر است.اين رژيم آزادى زن را البته

صحيفه نور ج 2 صفحه 45

نظير آزادى مرد از ميان برده و پايمال ساخته است، زنان مانند مردان زندان‏هاى ايران را پر كرده‏اند، در اينجاست كه آزادى آنها در معرض تهديد و خطر قرار گرفته است. ما مى‏خواهيم كه زنان را از فسادى كه آنها را تهديد مى‏كند آزاد سازيم.

سؤال: درباره لفظ ماركسيست اسلامى كه رژيم مرتباً استعمال مى‏كند چه فكر مى‏كنيد؟ آيا با دسته‏هاى چپ افراطى روابط سازمانى داريد؟

جواب: اين شاه است كه اصطلاح مذكور را به كار برده و اطرافيانش از وى تبعيت كرده‏اند، اين مفهوم، مفهومى نادرست و حاوى تناقض است كه براى از اعتبارانداختن و از ميان بردن مبارزه مردم مسلمان ما بر ضد رژيم شاه درست كرده‏اند .مفهوم اسلامى كه بر اساس توحيد و وحدانيت خداوند معزز است با ماترياليسم در تضاد است. اصطلاح (ماركسيست اسلامى) يك اطصلاح خلاف حقيقت است. يك عبارت ديگر شاه و دستگاه تبليغاتى‏اش عبارت از (اتحاد ميان ارتجاع سياه و خرابكارى سرخ) هست اين عبارت نيز هدفى را كه در بالا گفتيم تعقيب وكند يعنى مى‏خواهد كه مردم مسلمان را وحشت زده سازد و بذرابهام را در ميان آنها بپراكند تا مخالفتشان را نسبت به رژيم كه جامع و غير قابل بحث و انكار است از ميان ببرد. هيچگاه ميان مردم مسلمانى كه برضد شاه در حال مبارزه‏اند و عناصر كمونيست افراطى يا غيرافراطى، اتحاد وجود نداشته است. من همواره در اعلاميه خود خاطر نشان ساخته‏ام كه مردم مسلمان بايستى در مبارزه خود، ممكن و متجانس باقى بمانند و از هر نوع همكارى سازمانى با عناصر كمونيست بر حذر باشند. بدين ترتيب است كه ما با شاه مبارزه مى‏كنيم و خواهيم كرد و به همين دليل است كه شاه سعى دارد مبانى مبارزه ما را وارونه جلوه دهد.

سؤال: با توجه به فقد روابط سازمانى، آيا يك اتحاد تاكتيكى را با ماركسيست‏ها براى سرنگون كردن شاه مدنظر داريد و روش و طرز رفتار شما با آنها پس از موفقيت احتمالى تان چگونه خواهد بود؟

جواب :نه، ما حتى براى سرنگون كردن شاه با ماركسيست‏ها همكارى نخواهيم كرد. من همواره به هوادران خود گفته‏ام كه اين كار را نكنند، ما با طرز تلقى‏ومفاهيم آنها مخالف هستيم،ما مى‏دانيم كه آنها از پشت به ما خنجر مى‏زنند و اگر روزى به قدرت برسند رژيم ديكتاتورى برقرار خواهند كرد كه مخالف حقوق اسلام است. اما در جامعه‏اى كه ما به فكر استقرار آن هستيم ماركسيست‏ها در بيان مطلب خود آزاد خواهند بود زيرا ما اطمينان داريم كه اسلام دربردارنده پاسخ به نيازهاى مردم است، ايمان و اعتقاد ما قادر است كه با ايدئولوژى آنها مقابله كند. در فلسفه اسلامى

صحيفه نور ج 2 صفحه 46

از همان ابتدا مسأله كسانى مطرح شده است كه وجود خدا را انكار مى‏كرده‏اند. ما هيچگاه آزادى آنها را سلب نكرده و بدان لطمه وارد نياورده‏ايم، هر كس آزاد است اظهار عقيده كند ولى براى توطئه كردن آزاد نيست.

سؤال: به نظر شما علت شعله ور شدن آتش شورش هاى ايران چيست؟ چرا اين طغيان‏ها در حال حاضر رخ داده است؟

جواب: فشار و قهرى كه شاه و پدرش اعمال كرده‏اند و بدبختى هايى كه مردم دچارش شده‏اند (مردمى كه از آزاديشان، استقلالشان پيشرفتشان و زندگى خوبشان محروم شده‏اند و با وعده‏هاى دروغ خصوصاً در پانزده سال اخير مغزشان را پر كرده‏اند) منشا تظاهرات مذكور است، خرابى وضع اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و وسعت دامنه قهر و فشار به درجه تحمل ناپذيرى رسيده است. آخر اين شورش‏ها مقدمه انفجار عظيمى است كه نتايجش غير قابل محاسبه است. هدف از تظاهراتى كه پليس در مقام مقابله با شركت افراد مزدور ترتيب داده است و هدف از كشتارهايى كه در هر شهر و هر روستا پيش مى‏آيد آن است كه مانع از سرنگون شدن شاه گردد.

سؤال: فكر مى‏كنيد كه فرزند شما به قتل رسيده است، اگر چنين نيست چرا مرگ وى باعث انفجار و تظاهرات شده است؟

جواب: من با قطع و يقين نمى‏توانم بگويم چه اتفاق افتاده است ولى مى‏دانم كه وى شب قبل از در گذشتش صحيح و سالم بود و مطابق گزارش‏هايى كه به من رسيده است، اشخاص مشكوكى آن شب به خانه وى رفته‏اند و فرداى آن شب وى فوت كرده است. چگونه؟ من نمى‏توانم اظهار نظرى بكنم، نارضاهائى مردم به اين مناسبت ابراز شد. مسلماً مردم ما خدمتگزار خود را دوست مى‏دارند و مرا و نيز پسرم را خدمتگزار خود مى‏دانند. به دنبال اين جريان هر كشتارى كه رژيم ترتيب داد، تظاهرات تازه‏اى را به مناسبت چهلم كشته شدگان موجب گرديد. اما مطلب اصلى و اساسى پسر من نيست، مسأله اساسى عصيان و قيام همه مردم برضد ستمگرانى است كه بدانها ستم مى‏كنند.

سؤال: برنامه سياسى شما چيست؟ آيا مى‏خواهيد كه رژيم را سرنگون سازيد و به جاى آن چه نوع رژيمى را مى‏خواهيد برقرار سازيد؟

صحيفه نور ج 2 صفحه 47

جواب: كمال مطلوب ما ايجاد يك دولت و حكومت اسلامى است، معذالك نخستين اشتغال خاطر سرنگون كردن اين رژيم خودسر و خودكامه است. در مرحله اول بايستى قدرتى به وجود آوريم كه به احتياجات اساسى مردم پاسخ دهد.

سؤال: مقصودتان از حكومت اسلامى چيست؟ آنچه از اين تعبير خود به خود به ذهن مى‏آيد امپراطورى عثمانى و يا عربستان سعودى است.

جواب: تنها مرجع استناد براى ما زمان پيغمبر و زمان امام على عليه السلام است.

سؤال :آيا به نظر شما بازگشت به قانون اساسى (1324) 1906 يك راه حل معتبر است ؟

جواب: قوانين اساسى و متمم آن (1324) 1906 به شرط آنكه مورد اصلاح قرار گيرد، مى‏تواند بناى دولت و حكومتى باشد كه ما توصيه مى‏كنيم، اين حكومت در خدمت آرمان اسلامى قرار مى‏گيرد.

سؤال: آيا اين قانون اساسى، رژيم سلطنتى را حفظ خواهد كرد و آيا يك حكومت سلطنتى و يا جمهورى را مدنظر داريد؟

جواب: رژيمى كه ما برقرار خواهيم كرد به هيج وجه يك رژيم سلطنتى نخواهد بود، اين مطلب خارج از موضوع است و مطرح نيست.

سؤال: به سلطنت رسيدن پسر شاه فعلى براى شما قابل قبول خواهد بود؟

جواب: ما مخالف پدر شاه بوده‏ايم، مخالف شاه فعلى و مخالف همه سلسله‏اش هستيم زيرا مردم ايران او را نمى‏خواهند.

سؤال: آيا خود شما در نظر داريد كه در راس حكومت قرار گيريد؟

جواب: شخصاً نه، نه من، نه سن من و نه موقع و مقام من و نه ميل و رغبت من متوجه چنين امرى است. اگر موقعيت پيش آيد ما در ميان كسانى كه در جريان مفاهيم و فكر اسلامى مربوط به حكومت هستند، شخص يا اشخاصى را كه مستعد تعهد چنين امرى باشند، انتخاب خواهيم كرد.

صحيفه نور ج 2 صفحه 48

سؤال: شما همواره در مقابل در خواست مصاحبه توسط مطبوعات بين المللى، سكوت را حفظ كرده‏ايد. چرا؟

جواب: مطبوعات بين المللى بيشتر به دبدبه و كبكبه و طمطراق و تشريفات لفظى توجه دارند، تخت جمشيد، تاج گذارى شاه و يا در حد اعلى توجهشان معطوف به قيمت نفت است نه به بدبختى‏هاى مردم و ملت ايران و يا فشارى كه تحمل مى‏كنند. ظاهراً شاه هر سال صد ميليون دلار براى تبليغاتش در خارج پول خرج مى‏كند، از اين جهت در طول پانزده سال گذشته خصوصاً، من حرف‏هاى خود را خطاب به مردم ايران زده‏ام و همين كار را ادامه خواهم داد. به من گفته‏اند كه روزنامه شما مستقل است و به مسايل واقعى ايران از قبيل شكنجه‏ها، كشتارها و بى‏عدالتى‏ها مى‏پردازد، من اميدوارم كه اين مصاحبه به آشنا ساختن آرمان مردم من كمك كند.

سؤال: آيا سياست موافق شاه در قبال اسرائيل، يكى از دلايل مخالفت شما با رژيم است؟

جواب: آرى، زيرا اسرائيل سرزمين يك قوم مسلمان را اشغال كرده و جنايات بيشمارى مرتكب شده است، عمل شاه در حفظ روابط سياسى با اسرائيل و دادن كمك اقتصادى به وى بر خلاف منافع و مصالح اسلام و مسلمان‏هاست.

سؤال: آيا آرزومند آن هستيد كه ايران عليه اسرائيل در صفوف كشورهاى عربى وارد شود؟

جواب: من همواره مصراً خواسته‏ام كه مسلمانان سراسر جهان متحد شوند و بر ضد دشمنانشان از جمله اسرائيل مبارزه كنند، متاسفانه دعوت‏هاى مرا رژيم‏هاى مختلفى كه در كشورهاى مسلمان بر سر كار آمده‏اند نشنيده‏اند، من اميدوارم كه بالاخره اين دعوت‏ها شنيده شوند و من در اين راه پايدارى خواهم كرد.

سؤال: آخرين رشته عمليات نظامى اسرائيل، منجر به اشغال يك سرزمين عربى ديگر يعنى جنوب لبنان شده است كه مردم آن شيعه‏اند. در اين باره چه مى‏كنيد؟

جواب: مردم جنوب لبنان بايد به هر وسيله‏اى كه شده به خانه‏هاى خود باز گردند و وظيفه دارند كه براى باز پس گرفتن سرزمين خود مبارزه كنند، پيش از آنكه اسرائيلى‏ها مردم خودشان را در آنجا مستقر سازند. شخص من از مردم ايران و شيعيان جهان در خواست كرده‏ام كه به كمك برادران خود در

صحيفه نور ج 2 صفحه 49

جنوب لبنان بشتابند، اين دعوت نتايجى داشته است اما تنها حكومت‏ها هستند كه با توجه به احتياجات اين مردم وسايل لازم در اختيار دارند و تنها حكومت‏ها هستند كه امكان دارند به اسرائيل فشار بياورند كه مجبور به تخليه اين سرزمين بشود.

سؤال: يك دسته از سربازان ايرانى جزو نيروهاى ملل متحد در جنوب لبنانند، فكر مى‏كنيد كه اين كمك مثبت است؟

جواب: ما رژيم ايران را تجربه كرده‏ايم. هيچ دليلى وجود ندارد كه بتوان باور كرد اين رژيم كه همواره به ضرر اعراب به اسرائيل كمك كرده است اين بار در خدمت يك آرمان مقدس عمل كند. به اعتقاد من كار ايران بيشتر در اين جهت است كه مانع از اظهار عقيده دشمنان اسرائيل بشود.

سؤال: موقع و موضع شما در قبال آمريكا چيست؟

جواب: در طى اعلاميه‏ها و بيانيه‏هاى پانزده سال اخير خود، چندين بار موقع و موضع خويش را در قبال آمريكا و قدرت‏هاى بزرگ ديگر بيان كرده‏ام كه از ثروت‏هاى ممالك فقير بهره‏بردارى مى‏كنند و عمال خود را در اين ممالك تحميل نمايند و قهر و خشونتى را كه بر مردم دنياى سوم تحميل مى‏شود تاييد مى‏نمايند. آمريكا كه منشا كودتاى 1953 (1332) و بازگشت و سپس حفظ شاه بر سر قدرت بوده است سياست خود را تغيير نداده است تا وقتى كه وضع به همين منوال است، موقع و موضع من در قبال آمريكا همچنان تغيير ناپذير خواهد ماند.

سؤال: آيا مثل برخى فكر مى‏كنيد كه آمريكا مى‏خواهد يك رژيم آزادمنش (ليبرال) در ايران مستقر سازد؟

جواب: يعنى اعلاميه‏اى راجع به احترام و رعايت حقوق بشر؟ اين مطلب چيزى جز حرف نيست و من بدان باور ندارم، كافى است كه ملاحظه كنيم كه كارتر رئيس جمهور آمريكا در جريان ديدارش در تهران پشتيبانى خود را از شاه تجديد كرد و علاوه بر آن، عملاً نيز اين پشتيبانى مورد تكذيب قرار نگرفت. بهر حال ما هيچگاه رژيم را با سيما و صورتى ليبرال و آزادمنش و مضمون و محتواى ديكتاتورى و استبدادى قبول نخواهيم كرد. سؤال: در قبال اتحاد شوروى كه همسايه بزرگ ايران است، موضع و موقع شما چيست؟

صحيفه نور ج 2 صفحه 50

جواب: همان موقع و موضعى كه در قبال آمريكاست. ابرقدرت‏ها مردم ما را استثمار كرده‏اند و من فرقى ميان آنها و حتى بين آنها و انگليس هم نمى‏بينم. هنگامى كه ايران واقعاً مستقل گرديد، در آن صورت مى‏تواند روابط سالمى با تمام ممالك عالم برقرار سازد. سؤال: آيا فكر مى‏كنيد كه رژيم شاه قادر است كه آزادمنشى پيشه كند؟

afsanah82
07-24-2011, 05:02 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 51

تلگراف امام خمينى به آقاى شريعتمدارى‏

ايران - قم - حضرت آيت الله آقاى شريعتمدارى

هجوم اشرار و عمال اجانب به منزل جنابعالى و قتل نفوس محترمه در محضر شما موجب تاسف است. قطع ايادى اشرار و اجانب را خواستارم. از سلامتى خودتان مطلعم فرمائيد.

والسلام عليكم

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:02 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 52

23/2/1357

بيانات امام خمينى درباره جنايات شاه‏

بسم الله الرحمن الرحيم

جنون مستبدين در هنگام سقوط

من نمى‏دانم از كجا شروع كنم، مصيبت‏ها را بگويم يا بشارت‏ها را، همه جا الان در ايران مصيبت است و همه بشارت. اين مطلبى را كه من سابقاً پيش بينى كردم كه اين ديكتاتورها و اين مستبدين و چماق به دست‏ها در اواخر عمرشان، آن وقت كه سقوط خودشان را پيش بينى مى‏كنند و مى‏بينند يا به مرگ، يابه مرگ مقام و سياسى، ديوانه مى‏شوند، اعصابشان را به كلى از دست مى‏دهند و با حال ديوانگى و جنون با مردم معامله مى‏كنند، الان همان مطلب را ايرانى‏ها بالعيان دارند مشاهده كنند و شما آقايان دستى از دور بر آتش داريد.

قم مركز روحانيت و اسلام، در قبضه لشكر جرار محمدرضا

الان قم مركز روحانيت مركز فقه اسلام در قبضه لشكر جرار مغول است لشكر جرار محمدرضا شاه بدتر از چنگيز است و خانه‏هاى مردم را آن طور كه به ما اطلاع دادند، همانطور - دارند - يكى پس از ديگرى دارند تفتيش مى‏كنند و معلوم نيست كه دنبال چه مى‏گردند. الان جيش در قم با توپ و تانك و مسلسل مقيم است و تمام مدارس و خانه‏هاى آقايان هم به حسب قاعده در تحت مراقبت پليس جيش است و - در منزل آقايان - هجوم كرده‏اند به منزل مراجع و در داخل منزلشان، آدم كشتند و جنايت كردند. الان آقايان در مريضخانه هستند، در بيمارستان، الان به حسب آنطورى كه اطلاع امروز بوده است، آقايان در بيمارستان هستند.

سقوط اين خاندان نزد ملت از پنجاه سال پيش بوده است

اين جنونى است كه عارض شده است بر اين شخص و نمى‏دانم به كجا خواهد منتهى شد. اين حال عصبى است كه چون خود را ساقط مى‏بيند، پيش ملت كه از اول ساقط بود، از آن روزى كه رضا شاه به امر انگلستان حمله كرد بر ايران و كودتا كرد، اولش اشخاص با اطلاع مى‏فهميدند و بعد هم كه شروع كرد به اراذلى و اوباشى و پليسش با مردم آنطورها، با علما آنطورها رفتار كرد، با زن‏ها آنطور رفتار كرد، با مدارس دينى آنطور رفتار كرد، با تبليغات دينى آنطور رفتار كرد، مردم فهميدند كه

صحيفه نور ج 2 صفحه 53

گرفتار چه اعجوبه‏اى و چه حيوانى هستند. اين كه از اول اين خاندان ساقط بود پيش ملت، سقوط از حالا نيست از پنجاه سال پيش از اين، اينها ساقط بودند پيش ملت، منتهى حالا يك جنبشى در ملت ايران پيدا شده است و به حسب آنطورى كه گفته شده است بيش از سى شهر در ايران تظاهر بر ضد اين مرد كردند و (مرگ برشاه) گفته‏اند.اين سى شهر اين همه ايران، اينها به منطق شاه از خارج كشور با تذكره قاچاقى وارد ايران شده‏اند و يك عده معدود آشوبگرند اينها! تمام مراجع اسلام، تمام علماى بلاد از اول تا آخر كه بر ضد اين شخص قيام كرده‏اند و آنطورى كه امروز اطلاع داده‏اند پنجاه وشش نفر از علماى تهران از رفتن به مسجد اعتراضاً به اين كارها، خوددارى كردند و اعلام كردند كه نمى‏روند به مسجد براى خاطر اعتراض براينها، اينها همه با تذكره قاچاقى از بيرون آمده‏اند! و اين عده آشوبگرند! اخلالگرند! علماى تهران علماى قم، علماى خراسان، علماى آذربايجان، علماى يزد علماى كرمان علماى همه جا، اينها يك مشتى آشوبگر هستند!!

محمدرضا، مصلحى كه ما را به دروازه تمدن بزرگ مى‏رساند!!!

آن كه آشوبگر نيست محمدرضاخان است! اين آشوبگر نيست! اين مصلح هست! اين دارد ما را به دروازه تمدن بزرگ وارد مى‏كند! اگر كسى اين كتابى كه براى ايشان نوشته‏اند - خودش كه عقلش نمى‏رسد كه بنويسد، اينها برايش مى‏نويسند، من نمى‏دانم حالا مطالعه هم كرده است كه بفهمد چه جفنگ‏هائى تو اين كتاب هست يا مطالعه هم نكرده اگر كسى اين كتاب را ببيند واقعاً خجالت مى‏كشد كه يك قلمى اينطور اينطور بى بندوبار، اينهمه اختناق اينهمه گرفتارى مردم، اينهمه كشتار اينهمه زدوبند اينهمه فروختن ملت به اجانب، اينهمه خيانت بر ملت مسلم ايران اينها را همه خدمتگزارى بخواند (آزادى است در ايران) يك آزادى‏اى كه هيچ كس نمى‏داند! هر كس اين كتاب را بخواند و از كره مشترى آمده باشد و اين كتاب را بخواند خيال مى‏كند كه اين يك مطلبى است كه همان طرز فكر افلاطون است. معلوم مى‏شود كه ايران يك عالم ديگرى است، يك عالمى ماوراى اين عالم است. اما وقتى كه بيايد در ايران وارد بشود و ببيند طرز حكومت ايران چه جور است و طرز حكومت شاه چه جور است آنوقت مى‏فهمد كه همه‏اش لاف و گزاف، بيخود گفتن، توى كتاب نوشتن هست. بخوانيد اين كتاب را، البته آن كسى كه نوشته آدم مطلعى هم بوده است، حالا نمى‏دانم خودش مطالعه كرده يا نكرده اما آن آدم، آدم مطلعى بوده كه نوشته لكن نشسته و از ماوراى طبيعت، از ماوراى اين عالم چيز نوشته. ايشان هم كه مى‏خواهند ما را، به دروازه تمدن بزرگ برسانند يعنى اين كار انجام شده است، ما در دروازه تمدن هستيم! الان ما وارد شهر ماوراى طبيعت هستيم! در تمدن بزرگ ما الان وارد هستيم! اما چه داريم؟ شما يك چيزى كه ما داشته باشيم، خودمان داشته باشيم، جز دروغ گفتن و گزافه كه از خودمان است، ماوراى ان ما چه داريم؟ جز اين جنايت‏چه داريم؟ جز آدم كشى، جز اختناق، جز دروغگويى، حتى مخبرين روزنامه با آن وضعى كه چهل، پنجاه سال است داشته‏اند، حالا اعتراض كردند كه ما را اينقدر وادار به دروغگويى نكنيد، مخبرين روزنامه‏ها، اينها

صحيفه نور ج 2 صفحه 54

اعتراض كرده‏اند كه اينقدر ما را به دروغگويى وادار نكنيد. اساتيد دانشگاه‏ها از قرارى كه گفته مى‏شود، اعتراض كردند كه ما نمى‏رويم سر اين كلاس‏ها و درس‏ها با اين وضعى كه شما پيش آورديد در دانشگاه‏ها، اينها هم لابد يك دسته از اوباش هستند!!

مخالفين ديكتاتورى در اصطلاح شاه مشتى اراذل بيگانه‏اند

اين علماى تهران كه الان بنا دارند كه از قرارى كه امروز اطلاع رسيده است كه اعتراضاً دست از جماعت بردارند و اين حوزه قم كه الان در حال تعطيل وانعطال است، اينها همه يك مشتى اوباش هستند كه از خارج مرز با تذكره‏هاى دروغى آمده‏اند در ايران! آذربايجانى‏ها همه‏شان كه همچو قيامى كرده‏اند كه بيسابقه تقريباً بوده است، همچو تعطيلى كردند كه بيسابقه بوده است، اينها هم يك مشتى اراذل بودند! يزدى‏ها هم همين طور، همه ايران، تمام ايران يك مشتى اراذل به اصطلاح اينها هستند كه اينها نمى‏فهمند چى چى مى‏گويند! در اصطلاح اينها هر كس كه مخالف با ديكتاتورى است، مخالف با كسانى است كه به اسلام دارند خيانت كنند، كسانى كه به اين ملت خيانت كرده‏اند، هر كه مخالف اينهاست يك مشت اراذلى است كه از خارج آمده!

ادعاى پوچ شاه در پشتيبانى ملت از او

الان هم با اين همه بساطى كه در ايران در آمده است و اينهمه مخالفتى كه از همه شهرها، سى و چند شهر، همه شهرهاى ايران بايد گفت، سى و چند شهر خوب دهاتش هم بوده است، از دهات هم مى‏گويند هست اين مطالب، الان هم با همه اين مسائلى كه اينها روبرو هستند، باز وقتى كه صحبت مى‏كنند ابداً از آن حرفهاى اول دست برنمى‏دارند، (تمام ايران با ما موافقند! تمام اصناف! همين ديشب اين مطلب بوده كه صدوبيست و چند رئيس صنف گفته‏اند. تمام اصناف تهران با شما وفادارند! و به انقلاب شاه و ملت راى دهند! و معترضند به اين آشوبگرها! به اين آشوبگرهااعتراض دارند واز دولت خواسته‏اند كه اينها را مجازات كنند!) اين صدوبيست و چند صنف خارج از ايرانند اينها يا تهرانند و بازار تهرانند؟ اگر تهران است و بازار تهران است، بازار تهران كه حالا مى‏گويند چهار روز است بسته است. حالا امروز را من اطلاع ندارم اما مى‏گويند چهار روز بسته بوده، اعتراض داشته‏اند، هياهو از بازار بلند مى‏شود. مبدا هياهو دانشگاه هست و بازار، دانشگاهى‏ها از خارج آمده‏اند؟ بازار تهران هم از خارج آمده‏اند؟ آن اصناف و صدوبيست و چند صنفى كه همه اظهار وفادارى كرده‏اند اينها زيرزمين، در زير زمين اينها هستند. ما در خارج نمى‏بينيم اينها راحلال زاده اينها را نمى‏تواند ببيند. اينها همه، همه موافقند!! همه سى و چند ميليون جمعيت ايران همه موافقند!! چند هزار، چند نفر معدود، اول كه مى‏گفتند به عدد انگشت هاى مثلاً انسان، كم كم يك قدرى زيادش كردند، حالا رسيده به چند هزار، دوسه هزار جمعيت كه با اينها مخالفند! ديگر چندين ميليون جمعيت همه موافق هستند!! اما اين جمعيت كجاست ما نمى‏دانيم، اين جمعيت در

صحيفه نور ج 2 صفحه 55

يزد است؟ در قم است؟ در تهران است؟ در مشهد است؟ آذربايجان است؟ كردستان است؟ اهواز است؟ اينها كجا هستند كه ماوراى اين جمعيتى كه الان در ايران موجود هست، هستند؟ جمعيتى كه در ايران الان موجود است، همه مى‏دانند، همه خبرگزارى‏هايى كه بايد اطلاع بدهند اطلاع دادند و گفته مى‏شود كه بيست و چند (بعضى‏ها 25 شهربعضى‏ها 33) شهر از شهرهاى ايران همه اعتصاب كرده‏اند، همه تظاهر كرده‏اند بر ضد شاه، در راديو هم هست. يك كلمه هم گفته شده است كه اينها، شاه يا دستگاه شاه از فلان طلبه كه من باشم مى‏بينند ولى من مى‏بينيد ولى من مى‏گويم تمامش زير سر خود اوست، تمام اين سى و چند شهر كه قيام كرده‏اند، با تحرك خود ايشان قيام كرده‏اند. دزد اگر بخواهد بگويد كه دست من را حاكم بريده است، بايد به او گفت نه خودت بريدى حاكم اجراى قانون مى‏كند، تو خودت دست خودت را بريدى، تو دزدى كردى و كسى كه دزدى بكند دستش به هدر مى‏رود.

سقوط حتمى شاه

تو فكر كن كه (اگر قوه تفكر براى تو ديگر باقى مانده باشد، سقوط خودت را به چشمت دارى مى‏بينى و قوه تفكر از دستت رفته) تو فكر كن كه در اين پنجاه سال بر اين ملت، تو و پدرت چه گذراندى، اين ملت از دست پدرت، بعد از آن از دست تو به آنها چه گذشته است. اينهمه داغ‏ها كه در دل اولياى اين مقتولين هست از آن زمان تا حالا، از زمانى كه در مسجد گوهرشاد آن جنايت را آن مرد جنايتكار كرد لعنه الله تعالى تا امروز كه با دست تو اين جنايات دارد اجرا مى‏شود، با اين ملت شما چه كرديد.

با اين هرزگى‏ها جلوى انفجار ملت را نمى‏توان گرفت

مى‏خواهيد انفجار نشود؟ ديگر يك كسى بايد باشد كه راس انفجار باشد و مردم را به انفجار وادار كند؟ اين خود به خود منفجر است اين ايران، ايران خود به خود منفجر است. مگر مى‏شود جلوى انفجار را با اين هرزگى‏ها گرفت كه گروه انتقام يك وقت درست مى‏كنند و كميته پيكار درست مى‏كنند و اين حرف‏هاى نامربوط؟ مجلسشان را وقتى كه مى‏روى گوش مى‏كنى حرف‏هاى اين چهار نفر بيچاره‏اى كه آنجا براى خاطر اينكه سال ديگر هم اينها مجلس بروند خودشان هم گفتند اين را كه سال ديگر هم اينها مجلس بروند ببينيد چه حرفها مى‏زنند، حتى وكيل خود آذربايجان مى‏گويد (اينها آذربايجانى نيستند، آذربايجانى كه با شاه مخالف نمى‏شود) پس اينها كجائى‏اند؟ تبريزى‏ها كجائى‏اند آقاى وكيل؟! آن وضع مجلس ما و آن انحطاطى كه پيدا شده است در مجلس، يك وقت مدرس توى مجلس هست، يك وقت هم اينها كه مى‏بينيد.يك وقت مدرس است كه مى‏ايستد و مقابل همه صحبت مى‏كند و مقابل رضاشاه مى‏ايستد، تا آخر نفس ايستاد بعد هم او را كشتند البته.

يك وقت هم اينها هستند كه براى خاطر اينكه يك روز ديگرى هم وكيل بشوند، حالا يك همچو حرف‏هايى مى‏زنند كه همه، هم خودشان مى‏دانند دروغ مى‏گويند هم ديگران مى‏دانند كه اينها دروغ

صحيفه نور ج 2 صفحه 56

مى گويند. معذالك مى‏گويند، براى جلب نفع خودشان، جلب رضايت رضاشاه محمدرضاشاه سخط خداى تبارك و تعالى را بر خودشان مى‏خرند. اين وضع مجلس ما، آن وضع قوانين ما، آن وضع احكام شرعى ما، آن وضع بازار ما، آن وضع نفت ما، آن وضع استقلال ما.

خدا مى‏داند كه بعضى از اين صاحب منصب‏ها گاهى همين جا قاچاقى پيش من مى‏آيند، چه خون دلى اينها دارند از اين مستشارهاى آمريكايى كه هر چند وقت يك دفعه يك جبهه‏هاى تازه‏اى مى‏آيد اينجا و با ما چه مى‏كند و چه معاملاتى اين نانجيب‏ها با اينها مى‏كنند.

چرا صاحب منصب‏هاى ما اينقدر بى‏عرضه‏اند؟

من نمى‏دانم، واقعاً براى من معماست كه اين صاحب منصب‏هاى ما چرا اينقدر بى‏عرضه‏اند، چرا اينها اينقدر بى عرضه هستند؟ چرا نشستند تو خانه‏شان تا اينطور تحميلات بر آنها بشود؟ چرا مستشارهاى آمريكايى را اجازه مى‏دهند كه با آنها اينطور رفتار كنند؟ چرا اين مردك را بيرونش نمى‏كنند؟ به ما مى‏گويند كه خوب اگر اين برود كى جاى اين بيايد به جايش؟ من گفتم اگر اين برود عبيدالله هم بيايد بهتر از او است براى اينكه هر كس بيايد حالا فكر مى‏كند. يك مقدار اين حالا كهنه كار شده و اواخر عمرش است و عصبى شده و ديوانه شده است و به هر جازند و مى‏كشد و نمى‏دانم به كجا مى‏رسد. اما اگر چنانچه او برود هر كه بيايد، هر كس را شما تصور كنيد بيايد، در اول امر تا يك مدت‏هايى مردم راحت هستند، اگر اين باشد يكساعت راحتى نيست، اگر اين برود هر كس بيايد مردم باز يك مدتى راحت هستند. خيال نكنيد كه حالا اگر اين رفت دنيا به هم مى‏خورد، هيچ چيز به هم نمى‏خورد. اين صاحب منصب‏ها كجا هستند؟ هى ارتشبد كذا و نمى دانم سپهبد كذا و سرلشكر كذا، حرف است اينها، مثل وكلا مى‏مانند، وكيل هستم!!! وكيل كجا و ملت! هر كدام از قول ملت حرف مى‏زنند. مرديكه خودش هست تنهايى، آنوقت گويد ما و همه ملت. آخر اين ملتى كه همه الان بر ضد اين مرديكه قيام كرده‏اند، اين ملتى كه مى‏بينند همه چيزشان را اين آدم از دست داده و برده و از بين برده است، اين ملتى كه مى‏بينند جوان‏هاى آنها را به فساد كشيده دخترهاى آنها را مى‏خواهد به فساد بكشد، اين ملت همه‏شان موافقند با اصل انقلاب؟! انقلاب شاه و ملت؟! باز هم خجالت نمى‏كشند مى‏گويند انقلاب شاه و ملت!! بگويند انقلاب آمريكا راحت كنند خودشان را، بگويند دستور آمريكا، انقلاب آمريكا، چه بايد كرد، همانطور كه خودش در يكى از نوشته‏هايش گفت كه خوب صلاح ديدند كه ما باشيم، آن متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم عجالتاً، خدا لعنتشان كند اينها را كه همچو صلاحى براى ما ديدند.

حكومت نظامى و وحشت رژيم‏

الان قم حكومت نظامى است از قرارى كه گفته مى‏شود، تبريز حكومت نظامى است، مشهد

صحيفه نور ج 2 صفحه 57

حكومت نظامى است يا بدتر از نظامى، حكومت نظامى اينطور نيست كه، حكومت نظامى، يك نظامى هست كه يك نظامى مى‏آيد حاكم مى‏شود و بعضى رفت و آمدها و بعضى اجتماعات را جلو مى‏گيرد، اما بريزند تو خانه مردم، حكومت نظامى است؟ بريزند تو خانه مردم تفتيش كنند؟ همه محله‏هاى قم را مى‏گويند همين طور احاطه كرده‏اند و مشغول تفتيش هستند، دنبال اسلحه مى‏گردند. اينها از سايه خودشان مى‏ترسند بيچاره‏ها، خيال نكنيد اين اشتلم‏ها را هيچ (خيال)، هيچ خيال نكنيد اينها چيزى هستند، اينها الان از سايه خودشان مى‏ترسند. همچو خوف اينها را برداشته كه مثل گربه‏اى كه آن آخر ديگر به همه چيز حمله مى‏كند و با دست و پنجه و چه حمله مى‏كند از خوفش، اينها هم به آن مرتبه رسيده‏اند كه حالا با دست و پنجه و لگد و هر چيز هست مسلسل و تانك و توپ و اينها حمله مى‏كنند به مردم، به مردم بى دفاع، خانه‏هاى قم را مى‏گردند، گفتند در آذربايجان هم بنا دارند اين كار را بكنند، بايد همه ايران را اينها تفتيش بكنند، بايد همه ايران را اينها بگردند.

اساس انفجارات و انقلابات، خود شاه است.

تمام اينها با تحريك خود ايشان است، نه تحريك من. من هم يك طلبه‏اى هستم كه مثل ساير آقايان طلاب، مثل ساير آقايان شهرها من هم يك ناله‏اى مى‏كنم از دست اين، آن كه اساس مطلب است، آن كه اساس اين انقلابات است، آن كه اساس اين انفجارهاست خود اين آقاست، خود اين آدم است، اساس خود اين است، آن كه خيانت مى‏كند بايد اگر آمدند گفتند خيانت و داد و قال و آشوب دارند مى‏كنند خيانت مى‏كنند، نگويند محرك دارند. تو محركى، به خيانتت تحرك كردى مردم را، تو به اين مردم خيانت كردى مردم هم در مقابلش ايستادند و حرف مى‏زنند، حرف است. الان بيچاره‏ها چه بكنند، تو همه حيثيت اين مملكت اسلامى را از دست دادى و بردى و الان هم مشغول فعاليتى براى بيشتر از دست دادن و بردن.

مردم ديگر به تنگ آمده‏اند

مردم ديگر به تنگ آمده‏اند، مردم از جان خودشان هم به تنگ آمده‏اند، جوانش را مى‏كشند خودش باز مى‏آيد، قم آدم مى‏كشند باز توى محلاتش بچه و بزرگ و آنها حمله مى‏كنند براى اينكه از جانشان هم سير شده‏اند مردم. ديگر با اين وضع، با اين اساسى كه تو بنيان گذاشتى در اينجا، براى كى يك راحتى هست، يك راحتى يك روزه هست؟ يك راحتى يك ساعته هست تا اينكه يك زندگى داشته باشد؟ آخر، زندگى اينطور را مردم ترجيح مى‏دهند كه نباشد اينطورى، پس تقصير از خود توست و ديگر هم نمى‏توانى اصلاحش كنى. توبه تو پيش ملت پذيرفته نيست. ممكن است يك توبه حقيقى بكنى و مال مردم را دستشان بدهى و همه جنايات را جبران بكنى، خدا ممكن است، خدا بزرگ است بپذيرد اما ملت نمى‏پذيرد. ماها نمى‏توانيم توبه تو را بپذيريم، توبه تو مرگ است، توبه گرگ مرگ است. ديگر آن آخرى افتاده به اين كه دستور داده‏ام كه خيلى مردم را چيز نكنند، همين ديشب مى‏گفت كه

صحيفه نور ج 2 صفحه 58

(دستور دادم - كه - امر كه ديگر مردم را چيز)، اين همان توبه گرگ است كه مرگ است. تو حالا با يك راه ديگرى مى‏خواهى راه باز كنى براى جنايات، و الا تو ممكن نيست كه دست بردارى از جناياتت. كسى كه اعصابش اينطور خرد شده و خراب شده مى‏بيند همه ملت با او مخالف هستند، ارباب‏ها هم، مى‏ترسد كه اگر ملت مخالفتشان طول بكشد، آنها هم دستشان را از سرش بردارند و خدا مى‏داند كه اگر يك روز دستش را اين آمريكاى خبيث از سر اين بردارد، اين را هيچ برايش نمى‏گذارند بماند، همان اطرافيانش هم خواهند خورد او را.

هيچ اسلحه‏اى با ايمان و قيام ملت نمى‏تواند مقابله كند

ولى حالا ملت چه بكند؟ مستشارهاى خارجه ريختند به اينجا و همه چيز دست آنها هست، قدرت دست آنهاست ملت ضعيف است. اين اشخاصى كه از حقوق بشر هى دم مى‏زنند، همين‏ها ملت ما را به اينطور گرفتارى كشاندند. چه بكند يك ملت ضعيفى كه اسلحه ندارد؟ - چيز ندارد - ولى هيچ اسلحه‏اى با ايمان نمى‏تواند مقابله بكند. هيچ اسلحه‏اى با قيام ملت نمى‏تواند مقابله بكند. امروز همه اسلحه‏ها نمى‏توانند مقابله كنند با قيام مردم، هر چه بكشند باز نمى‏توانند. اين مصيبت‏ها كه مى‏بينيد كه همه شهرها الان گرفتار هستند، هر روزى يا گرفتار پليسش هستند يا گرفتار جندى‏ها و لشگرى‏ها هستند با تانك و توپ و مسلسل، يا گرفتار يك دسته‏اى هستند كه مى‏آيند تظاهر مى‏كنند و زنده باد و جاويد باد مى‏گويند و توى خانه بعضى مراجع مرديكه رفته و تفنگش را كشيده و چه كرده كه من همه شما را مى‏كشم اگر نگوييد جاويد كذا، آنها هم نگفتند و به او چه كردند از قرارى كه شنيدم، اينها گرفتار اينها هستند كه بايد جاويد كذا بگوييد. مگر با گفتن جاويد، جاويد مى‏شود؟ گذشت ديگر مطلب، برود سراغ كارش، اگر بتواند جانش را از دست اين ملت نجات بدهد، يواشكى فرار كند. بيخود برنامه حركتش را به خارج از كشور لغو كرد به خيال اينكه خودش در دست بگيرد قدرت را، آدمكشى را خودش در دست بگيرد، نبادا جا را خالى كند ديگرى بيايد جايش، چه بروى چه نروى تو ديگر رفتنى هستى بيچاره و خودت اين كار را كردى، ما اين كار را نكرديم، ملت اين كار را نكرد، تو اين كار، اساس را تو درست كردى. اگر يك حكومت صحيح بود، يك قدرت صحيح بود و يك مجرى قدرت صحيح بود و دلسوز ملت بود، اسلامى بود، ممكن بود اين مسائل پيش بيايد؟ ممكن بود تظاهرى بر خلافش بشود؟ امكان نداشت چنين چيزى، پس اينكه مى‏بينيد كه همه يكدل و يك جهت تظاهر بر ضدتان مى‏كنند، بدان كه زير سرخودت است اين مسائل، تو اين كارها را كردى.

در همه مصيبت‏ها بشارت پيروزى ملت هست‏

اينها مصيبت‏هاى ماست و بشارت‏ها، در همه اينها بشارت، بشارت پيروزى ملت، بشارت قطع ايادى اجانب ان شاءالله، بشارت قطع اين دودمان و رفتن اينها از اين مملكت يا از اين عالم، اينها همه بشارت است و مردم بايد قوى، دلخوش، بى‏هراس باشند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 59

اسلام از اول بر ضد شرك، كفر و بى‏عدالتى قيام كرده‏

هر انقلاب اسلامى در آن يك مطلبى هست، در آن يك كشتنى هست، يك ناراحتى هست - همچو نيست كه - خوب اسلام را ما بايد ببينيم اولش چه جور به دست آمد، اين اسلام، اين پيغمبر اكرم (ص) آنوقتى كه اجتماعات را درست كرد و توانست قيام بكند بر ضد شرك و كفر و بى‏عدالتى‏ها، با چه مصيبت‏هايى گرفتار بود، چه جنگ‏هايى كرد و چه كشتارهايى داد و خودش چه زحماتى كشيد و چه جراحاتى برداشت. اسلام از اول وقتى زاييده شده است، آن روزى كه اعلام شد به اينكه حالا ديگر بايد قيام كرد در مقابل اينها، از آن روز برنامه‏اش اين بود كه بزند و بكشد و كشته بشود براى اصلاح حال جامعه، براى اينكه اين دزدها و اين خيانتكارها را قطع اياديشان را بكند، قطع حياتشان را بكند، اينها مضر به جامعه هستند، اين باغدارها و اين كاروان‏دارهاى قريش مضر به جامعه هستند، اينها بايد از بين بروند. از اول اسلام وضعش اين بوده، وقتى دست من و شما رسيده، اسلام درآمده به اين صورت كه جز مطالعه كتاب كار ديگر نمى‏كنيم و كار ديگر هم نمى‏گوييم بكنند.

به داد حوزه نجف برسيد

خدا مى‏داند كه من براى حوزه‏ها متاسفم، من براى حوزه نجف متاسفم، آقا حيثيتش را دارد از دست مى‏دهد حوزه نجف، حيثيت را پيش مسلمين دارد از دست مى‏دهد، من متاسفم براى اين اشخاصى كه نيستند، من براى يك حوزه متاسف هستم، يك حوزه هزار ساله و هزار و چند صدساله دارد حيثيتش را از دست مى‏دهد. شما ملاحظه كنيد در تمام اين صحبت‏هايى كه در ايران هست از اول تا آخر برويد مطالعه كنيد، تمام اعلاميه هايشان را مطالعه كنيد، اعلاميه چه جناح متدين، چه جناح روشنفكر، چه جناح اهل علم، برويد مطالعه كنيد، اسمى از نجف ديگ نيست، نجف منسى است، يك قدرى به داد اين نجف برسيد شما آقايان.

حوزه قم حوزه زنده است، كشته مى‏دهد، مى‏كشد، كشته مى‏دهد، عرض مى‏كنم كه اگر بتواند مى‏كشد، الان هم در تحت فشار هست و معذالك زنده است، معذالك ايستاده است. طلبه قم ايستاده است، قمى ايستاده است، ملت قم ايستاده است، كتك مى‏خورد و ايستاده است. طلبه قم كشته مى‏دهد و ايستاده است و لهذا زنده است، اصلاً در اذهان مردم قم است هر چى هست و من براى نجف متاسفم. من قمى هستم اما براى نجف متاسفم. ما علاقه داريم به همه اينها، ما علاقه داريم به يك همچو حوزه هزار و چند صد ساله، نگذاريد اين حوزه از بين برود، نگذاريد اين حوزه منسى بشود.

به قيامتان سازمان دهيد

بايد حالا كه ايران قيام كرده است و خداوند توفيق بدهد به آنها بايد نظام داشته باشد، بى نظام نبايد باشد. روابط بايد باشد بين حوزه قم، حوزه تهران و همه شهرستان‏ها روابط مى‏خواهد، سازمان بايد بدهيد به اين قيام، متفرقات نباشد، سازمان داشته باشد كه اگر يك روزى قم ايستاد، تمام ملت بايستد، متفرق نباشد، جناح‏ها همه با هم بشوند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 60

جناح‏ها بدون روحانيت يك شاهى ارزش ندارند

اين اشتباه هست كه بعض جناح‏ها از قرارى كه امروز به من كاغذ بعضى از آقايان رسيد اينها ديگر از روحانيت صحبت نمى‏كنند، نمى‏فهمند اينها، اينها نمى‏دانند كه بى روحانيت يك شاهى اينها ارزش ندارند. اگر چنانچه دست ناپاكى در كار نباشد و اينها را وادار نكند به اينكه در نوشته‏هايى كه مى‏نويسند روحانيت را ساقط كنند و اگر مقصود اين نباشد كه جناح‏ها با هم مختلف بشوند و متشتت بشوند و از راه بى فهمى باشد، بى ادراكى باشد و هواى نفس باشد، اصلاح كنند خودشان را، تمام جناح‏ها با هم بشوند، سازمان واحد باشد، يك حزب الهى در مقابل حزب رستاخيز، حزب خدا، حزب‏الله، همه با هم باشيد، همه باهم صحبت كنيد همه با هم قيام كنيد، همه با هم قعود كنيد. هر دسته‏اى عليحده و آن براى خودش، آن براى خودش، غلط است امروز. روحانيين با آنها، آنها با روحانيين، دانشگاهى با شما شما با دانشگاهى، بازارى با همه، كارگر با همه.

مصيبت مشترك است، همه با هم قيام كنيد

همه شما يك مصيبت داريد، همه گرفتار يك مصيبت هستيد. مصيبت، مصيبت مشترك است. همه مصيبت زده هستيم. يك امرى نيست كه اختصاص به روحانيت داشته باشد، اختصاص به احزاب داشته باشد يا اختصاص به دانشگاهى داشته باشد. اين مطلبى نيست كه اختصاص داشته باشد، اگر نفت را مى‏برند، نفت همه را دارند مى‏برند، اگر يك مشت آهنپاره بيخود وارد مى‏كنند در مملكت، براى همه هست اين مصيبت، اگر مستشارهاى آمريكا را در اينجا مى‏آورند، اين مصيبت براى همه هست، براى يكى و دو تا نيست، اگر پايگاه براى آمريكا درست مى‏كنند، اين براى همه هست، اگر خيانت به ما مى‏كنند، خيانت به ملت مى‏كنند، خيانت به همه است. همه دست به دست بدهيد، عليحده هر كس براى خودش يك سازى بزند، اين غلط است، اين شكست است. بايد سازمان داده بشود به اين قيام با اين نهضتى كه الان بالفعل موجود است، بايد عقلاى قوم سرهاى قوم سازمان بدهند به اين، يعنى روابط پيدا بشود بين همه جناح‏ها، همه شهرستان‏ها بايد با هم روابط داشته باشند، بايد، مجالس در روز واحد باشد. يكى از اقسام روابط كه من سابق مى‏خواستم در قم ايجاد بكنم و نگذاشتند ايجاد بشود - خداوند اصلاحشان كند انشاءالله من بنابر اين گذاشتم كه در تمام ايران، يك روز تعطيل، يك روز اجتماع باشد، اجتماع اهل علم يعنى فرض كنيد روز شنبه يا شب شنبه تهران يك اجتماع اهل علمى باشد، خراسان اجتماع اهل علمى باشد، فلان ده هم اجتماع اهل علمى باشد، فلان جا هم چه باشد، اين يك سازمان بود، نگذاشتند، نفهميدند.

حالا آقايان بيدار بشويد، ملتفت باشيد، دشمن شما حالا هم قوى است، حالا با چاقو آمده به ميدان، حالا با تانك آمده به ميدان حالا - عرض بكنم كه با مسلسل آمده به ميدان، لكن نترسيد از

صحيفه نور ج 2 صفحه 61

اين مسلسل‏ها، مسلسل‏ها چيزى نيستند، شما حقيد، حق با شماست، خداوند تعالى با شماست، سازمان بدهيد به اين، نهضتى كه الان در ايران پيدا شده است، روابط بايد با هم باشد. آقايان علما با همه جناح‏ها، همه جناح‏ها با آقايان علما، همه ملت با هم سازمان داشته باشد. سران قوم در يك وقت معين اجتماع داشته باشند با هم كه اگر يك روزى يك كلمه‏اى فرض كنيد از يك جايى صادر شد، تمام با هم يك كلمه باشند، يك حركت باشند اهالى ايران. مژده مى‏دهم به همه جناح‏هايى كه در ايران براى اسلام، براى احقاق حق قيام كردند كه (ان الصبح لقريب) نزديك است انشاءالله.

براى رسيدن به پيروزى، هواهاى نفسانى را بكشيد و همه با هم باشيد

شما پيروزيد انشاءالله اما به شرط اينكه عوامل مختلف در كار نباشد، به شرط اينكه هواهاى نفسانى، اين براى خودش بكشد و آن براى خودش بكشد، اين نباشد در كار. همه با هم برادريم، من يك طلبه هستم، تو هم يك آقا هستى، آن هم يك كاسب هست، آن هم يك دانشگاهى هست، آن هم يك دكتر هست، آن هم يك مهندس هست آن هم يك روشنفكر هست، همه ما با هم مصيبت واحده داريم، همه با هم بايد بنشينيم و شيون كنيم.

خداوند انشاءالله به همه جناح‏ها توفيق بدهد، به همه سلامت بدهد. خداوند انشاءالله قطع ايادى اجانب را از مملكت اسلامى بكند و از همه ممالك اسلامى بكند

والسلام عليكم و رحمه‏الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:02 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 62

تاريخ: 29/2/57

پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت قيام مردم يزد

بسم الله الرحمن الرحيم

براى جنايات پنجاه ساله دوره سياه پهلوى بايد در عزا باشيم

سلام و تحيت بر مومنين محترم يزد و ساير شهرهايى كه با خون خود بزرگداشت اربعين خونين تبريز را گرامى داشتند. مع الاسف ما بايد در اربعينى بعد از اربعين بلكه در اربعينات پنجاه ساله دوره سياه و عزاى اين ملت بزرگ، در حوادثى كه در اين پنجاه سال از اختناق و قتل و حبس و تبعيد و بالاتر از آن از ورشكستگى اخلاقى و فرهنگى به دست اين دودمان نشاندار كه در عقب نگه داشتن و به فساد گراياندن و به فحشا كشاندن نسل جوان ما نقش بزرگى داشتند و الحق ماموريت را خوب انجام دادند، در سوگ بنشينيم و در هدر دادن مخازن زيرزمينى و از آن مهمتر مخازن روى زمينى كه نسل جوان است در عزا باشيم. در كودتاى انگليس به دست رضاخان و آمريكا به دست محمد رضاخان در سوگ باشيم

واژه (ايرانى) و (بيگانه) در تعبير شاه

در منطق شاه و مزدوران وابسته‏اش، اهالى محترم تبريز كه يكپارچه به پا خاستند و با فرياد مرگ بر شاه زمين را لرزاندند تعدادى از بيگانگان بودند كه از خارج مرز به طور قاچاق وارد شده بودند. و شما اهالى محترم يزد كه دلاورانه قيام نموديد و با تعطيل عمومى و شعار متداول مرگ بر شاه، عامل آمريكا را ديوانه تر كرديد معدودى هستيد كه از آن طرف مرز به صورت غير قانونى وارد يزد شديد! اهالى ايران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب كه يكپارچه از شاه متنفرند! اينان همگى به صورت قاچاق وارد ايران شده‏اند! در اين منطق، ايرانى خلاصه مى‏شود در شاه و دار و دسته‏اش و از مستشاران و كارمندان آمريكايى و انگليسى و روسى و صهيونيستى غارتگران بين‏المللى كه اقتصاد ايران را قبضه كرده‏اند.

تا برپايى حكومت عدالت گر اسلامى از پا نمى‏نشينيم

ما كه با اين منطق‏ها روبرو هستيم به خواست خداوند تعالى تا برچيده شدن بساط ارتجاعى شاهنشاهى و برپا كردن حكومت عدالت‏گر اسلامى دست از مبارزه بر نمى‏داريم تا حكومت دموكراسى به

صحيفه نور ج 2 صفحه 63

معنى واقعى جايگزين ديكتاتورى‏ها و خونريزى‏ها شود. اكنون براى نيل به اين مقصد عالى انسانى و اسلامى بر همه طبقات است كه يكدل و يكجهت به پا خيزند و با درك شرايط زمانى و مكانى شعار دهند و از خواست‏هايى كه در نهايت اثبات نظام شاهنشاهى و زير پا گذاشتن خون‏هاى به ناحق ريخته شده مردم اين مرز و بوم است احتراز كنند. و نقطه اصلى همه جنايات را كه شخص شاه است نشان دهند و گرفتارى ملت را در اين حكومت ارتجاعى گوشزد جهانيان كنند. سران قوم بايد ملت را در مسيرى كه يافته است و دشمن را شناخته تا به قيام دست زده است، هدايت و پشتيبانى كنند و در اين موقع بسيار حساس ملت را از مسير انتخابيش با كجروى‏ها منحرف نكنند.

عذر تراشى و سكوت در پيشگاه ملت پذيرفته نيست

امروز ملت شجاع با يافتن راه خود به پا خاسته و به بهانه بهانه جويان خاتمه داده، راه عذرها منقطع شده و در پيشگاه ملت پذيرفته نيست و در پيشگاه مقدس حق تعالى هيچ گاه پذيرفته نبوده است. آيا كسانى كه عذرتراشى مى‏كنند و مهر سكوت را نمى‏شكنند و گاهى به سكوت توجيه مى‏كنند، مى‏دانند چه تحولاتى در شرف تكوين است؟ روزنامه اطلاعات شماره (15575) را ديده‏اند كه نوشته است در عريضه سپاس زرتشتيان در جواب شاه آمده است كه جامعه زرتشتى سراسر جهان نسبت به شاهنشاه آريامهر سپاسگزارى و حق شناسى عميق در خود احساس مى‏كنند زيرا از زمانى كه پارسيان از ايران مهاجرت كردند، هيچ كس ديگر تا اين حد در احيا و حفظ تاريخ، مذهب و فرهنگ زرتشتيان از آنان حمايت نكرده است؟ توجه كرده‏اند كه تغيير تاريخ اسلام به تاريخ گبرها براى احياء زرتشتى گرى و احياء مذهب و آتشكده آنها به رغم اسلام و براى سركوبى آن است؟ آيا مطلع هستند كه در يك مصاحبه‏اى در خارج گفته است مذهب در حكومت نقشى ندارد؟ اكنون با اختناق همه جانبه و سلب آزادى به تمام ابعاد و فشارهاى توانفرسا، ايران بيدار در آستانه يك انفجار عظيم است و به سرعت جلو مى‏رود.

دستگاه جبار با اعصاب خرد شده و با ادامه قتل و چپاول در بلاد مختلف مثل جهرم و اهواز و با دست زدن به خرابكارى و انفجار منازل آزاديخواهان و دزدى و ضرب و جرح علنى افراد مبارز و حمله سبعانه به جوانان مسلمان در كوه‏ها توسط گروه انتقام ساخته شاه و بستن ماليات هاى كمرشكن به كسبه متعهد به انتقام شركت در اعتصاب همگانى، اجازه تنفس را هم از ايرانيان سلب كرده است‏

آرامش مردم بدون كناره‏گيرى شاه و انتقام از او خيالى است باطل

كسانى كه از حال اين ملت رنجديده در اين پنجاه سال آگاهند و به سرنوشت ايران علاقه دارند از جميع طبقات، از كارگر تا دهقان، از دانشجويان قديم تا دانشگاهى‏ها، از لشكرى تا كشورى بدانند به دست آوردن آزادى در بركنار شدن شاه و دودمان اوست كه دشمن سرسخت ملت و نقطه اصلى بدبختى است و تصور آنكه بدون كنار رفتن و انتقام از او آرامش ملتى كه همه چيزش به دست او به باد رفته است به او برگردد، خيالى است باطل.

صحيفه نور ج 2 صفحه 64

از خداوند متعال وحدت كلمه مسلمين و خصوص ملت سربلند ايران را خواستار و قطع ايادى اجانب و عمال آنها را اميدوارم‏

والسلام على من اتبع الهدى

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 65

تاريخ: 10/3/57

بيانات امام خمينى به مناسبت سالروز 15 خرداد

بسم الله الرحمن الرحيم

تبعيت چنگيز و مغول از قانون ياسا

ايران يك مملكت نمونه است و من بعيد مى‏دانم كه در تمام ممالك دنيا يك مملكتى مثل ايران و يك ملتى مثل ملت ايران مظلوم گمان ندارم باشد، حتى سابقه هم شايد كمتر داشته باشد. در تاريخ هست كه چنگيز با آن طبع وحشيگرى و صحرايى كه داشته است، با آن خونريزى‏هايى كه كرده است تابع يك قانون بوده است كه به آن قانون مى‏گفتند (ياسا نامه بزرگ) و مغول، چنگيز و ساير مغول تخلف از آن قانون نمى‏كردند، حتى تعبير بعضى اين بوده است كه احترام آن قانون پيش مغول مثل احترام قرآن در صدر اسلام پيش مسلمين بوده است، تخلف از آن قانون مطابق با مرگ بوده است. اين مغول و اين چنگيز كه تابع يك قانونى بوده‏اند، ما ببينيم كه آيا در اين زمان در اين عصر كه ما واقع هستيم، اين رژيم ايران‏اين شاه ايران آيا تابع چه قانونى است؟ آيا هيچ قانونى در ايران حكومت دارد؟ احترام براى قانونى قايل هست؟ اين رژيم و اين سركرده رژيم احترامى براى طبقات ملت قايل هست؟ ما حساب مى‏كنيم، يكى يكى آن‏اندازه‏اى كه مقتضى است، يكى يكى حساب مى‏كنيم.

آيا رژيم ايران تابع قانون اسلام است ؟!

ببينيم كه آيا ايران و اين رژيم ايران تابع قانون اسلام است؟ در سرتاسر تهران مشروب فروشى‏ها بيشتر از كتاب فروشى هاست مى‏گويند و امن و آزاد و هر طور دلشان مى‏خواهد آنها عمل مى‏كنند و اگر كسى تعرض به آنها بكند، آنها را تخطئه كنند، ظلم مى‏كنند. كدام يكى از قوانين اسلام در ايران و در محيط رژيم ايران جارى است؟ ظلم كه در آيات قرآن و در احكام اسلام آنقدر نسبت به آن صحبت شده است، راجع به ظالمين صحبت شده است، ايران و رژيم ايران عدالت پروراست؟ عدالت اجتماعى؟ عدالت اسلامى؟ خودشان را بازى مى‏دهند يا ملت را مى‏خواهند بازى بدهند؟ قرآن چه احترامى پيش شاه و دارو دسته شاه دارد؟ احترام قرآن همين است كه از روى سالوس طبعش كنند و به مردم بدهند براى اغفال، نظير احترامى كه معاويه كرد و قرآن را بالاى نيزه كرد كه بياييد با هم به قرآن عمل بكنيم. اينها به قرآن احترام قايل هستند؟ اينها به روحانيت احترام قايل هستند؟ اسلام چقدر از روحانيت تجليل كرده و سفارش كرده، اينها به روحانيت، براى

صحيفه نور ج 2 صفحه 66

روحانيت احترام قايل هستند؟ براى مراجع اسلام احترام قايل هستند؟ چند روز پيش ريختند منزل آقايان مراجع، در و پنجره‏ها را شكستند، آدم كشتند، عربده كشيدند، الان هم در منزل بعضى از آقايان هستند كماندوهاگفته مى‏شود كه هستند و مراقبند و اينها را تحت نظر دارند. چه كرده‏اند آقايان كه اينطور مورد اهانت واقع شدند؟

آيا رژيم شاه به قانون اساسى عمل مى‏كند؟!

اينها به قانون اساسى عمل مى‏كنند؟ چنگيز به ياسا عمل مى‏كرد و چنگيزى‏ها و مغول‏ها عمل مى‏كردند. اين چنگيز عصر ما، اين مغول‏به قانون اساسى احترام قايل هستند؟ عمل مى‏كنند به قانون اساسى ؟ انتخاباتشان روى موازين قانون است؟ وكلايشان شرايط قانونى دارند؟ مجلسشان يك مجلس روى موازين قانون است؟ كدام يك از كارهاى اينها مى‏شود گفت كه يك بوئى از قوانين دارد، چه قوانين شرعى و چه قوانين عرفى و اساسى ؟

آيا فرهنگ نزد رژيم معتبر است ؟!

فرهنگ پيش اينها احترام دارد؟ و اگر فرهنگ پيش اينها احترام دارد چرا اين مدارس ايران تعطيل و نيمه تعطيل است و چرا استادهاى دانشگاه از درس گفتن كنار مى‏زنند براى اين كه محيط دانشگاه را دولت نمى گذارد آرام باشد. چه كردند اين دانشجوها كه بايد محروم باشند؟ چه احترامى اينها براى فرهنگ قائل هستند؟

آيا براى ارتش احترام قايلند؟!

چه احترامى از براى ارتش قايل هستند؟ اينها كه ارتش را به خيال خودشان ابزار دست خودشان مى‏دانند چه احترامى براى ارتش قايل هستند؟ ارتشى كه در تحت اسارت مستشارهاى آمريكا باشد، آنها را مصون كنند و اينها را تحت سيطره آنها قرار بدهند، اين چه اهانتى است بر ارتش ايران؟ چه ذلتى است از براى ارتش ايران، از براى صاحب منصب‏ها؟ چرا اين صاحب منصب‏ها اينقدر به ذلت تن دردهند؟ چه شده است كه بيدار نمى‏شوند و كار اين آدم را زار نمى‏كنند و اين رافرستند به محلى كه بايد برود؟ اينها احترام براى چى قائل هستند؟ به چه قانونى اينها عمل مى‏كنند؟ بيايند به قانون چنگيزى با ما عمل بكنند، يك عنوانى توى كار باشد، يك قانونى توى كار باشد هرج و مرج الان ايران با هرج و مرج دارد مى‏گذرد.

15 خرداد جنايتى به امر شخص شاه

15 خرداد نيامده، از قبل از اينكه چندين روز مانده به 15 خرداد براى اينكه مبادا در 15 خرداد يك چند نفرى ناله كنند و شكايت كنند از كشتارى كه در 15 خرداد شد، از جناياتى كه با امر خود شاه، با امر خود شاه در 15 خرداد شد و خودش فرمانده نيروها بود براى كشتار مردم، براى اينكه مبادا يك ناله‏اى بكنند مردم، مبادا يك صحبتى بكنند مردم، قبل از اينكه حالا

صحيفه نور ج 2 صفحه 67

15 خرداد بيايد مشغول گرفتن مردم هستند. الان تهران عده‏اى را گرفتند، قم عده زيادى را گرفتند از طلاب، از مردم، حتى از جوان هاى كوچك، بچه ها. هر كس را سراغ مى‏گيرند، مى‏گويند مى‏گيرند اينها را و شهربانى قم را مى‏گويند ديگر جا ندارد از بس كه جمعيت در آن هست، انباشته شده است.

آزادى اعطايى شاه!!

اين چه وضعى است كه در ايران هست؟ اين چه آزادى است كه اعطا فرموده‏اند آزادى را؟! مگر آزادى اعطا شدنى است ؟! خود اين كلمه جرم است، كلمه اينكه اعطا كرديم آزادى را، اين جرم است آزادى مال مردم هست، قانون آزادى داده، خدا آزادى داده به مردم، اسلام آزادى داده، قانون اساسى آزادى داده به مردم، (اعطا كرديم) چه غلطى است ؟ به تو چه كه اعطا بكنى؟ تو چه كاره هستى اصلش؟ (اعطا كرديم آزادى را بر مردم!!) آزادى اعطايى اين است كه مى‏بينيم، آزادى اعطايى كه آزادى حقيقتاً نيست، اين است كه مى‏بينيد، براى اين است كه مردم را اغفال كنند.

همه گرفتارى ما از آمريكاست

اينها نشستند و يك دسته‏اى را - شايد يك دسته‏اى را - درست كرده‏اند كه (اينهااز دارو دسته خودشان هست) گاهى وقت‏ها يك چيزى بنويسند، يك كلمه‏اى بنويسند و ابهام كنند كه نه، آزاد است، قلم آزاد است، قلم‏ها آزادند. البته در بين اينهايى كه مى‏نويسند عده شريفى هستند از همه طبقات كه مى‏نويسند كه الان با همه خطراتى كه هست، هم در قم يك عده كثيرى از فضلا و از مدرسين (ايدهم الله) هست كه مى‏نويسند فجايع را و همه مطالب را تقريباً مى‏نويسند و منتشر مى‏كنند و امضا مى‏كنند و هم در جناح هاى سياسى و حزبى است كه مى‏نويسند، منتشر مى‏كنند، مطالب را مى‏گويند، با جرات مطالب را مى‏گويند ولو اينكه مورد اهانت و خطر واقع مى‏شوند. البته در اينها، در بين اين جناح هاى به اصطلاح سياسى گاهى هم اشخاصى پيدا مى‏شوند و بعيد هم نيست كه خود دارو دسته آنها باشند و مطلب راخواهند منحرف كنند از مجرم اصلى به اين پايين‏ها، به دولت مثلاً، آنها الان از خدا مى‏خواهند كه اينها هر چه مى‏گويند، از دولت بگويند، اعليحضرت را كنار بگذارند، مجرم اساسى و اصلى را كنار بگذارند، هرچه مى‏خواهند از دولت بگويند. يك وقتى كه ما مى‏خواستيم يك صحبتى بكنيم يك نفر را فرستادند كه شما از آمريكايى‏ها صحبت نكنيد ولو از شاه هم بگوييد مانعى نيست. من گفتم ما همه اشكالمان در آمريكايى هاست همه گرفتارى كه ما داريم از دست آمريكا داريم، ما آن مجرم اصلى را بگذاريم و برويم سراغ اينهايى كه تبع هستند و آلت هستند؟! حالا در ايران البته مجرم دست دوم - مجرم دست اول عبارت از آمريكاست، مجر دست دوم عبارت از اين شاه است. ما حالا گرفتار اين مجرمى كه دست دوم هست و ديگران هيچ ديگر و ديگران چيزى نيستند كه چيزى باشند نه نخست وزيرش قابل ذكر است و نه وزرا و نه وكلا هيچ كدام اينها قابل ذكر اصلا نيستند، خودش هم قابل ذكر نيست

صحيفه نور ج 2 صفحه 68

لكن چه بكنيم گرفتار شديم. الان علماى ايران گرفتارند آقا، ملت ايران الان گرفتارند نفس نمى‏گذارند بكشند، الان خيابان هاى ايران از كماندوها پر است از قرارى كه براى ما نقل كردند. همين دو سه روز پيش از اين كسانى آمده بودند. كه كماندوها در خانه آقايان هستند، در بين مردم هستند، قبل از اين هم مسلسل بود و تانك بود و از آن حرفها، چه شده؟ اين ملت چه كرده؟ غير از اين است كه مى‏گويد بگذاريد ما هم نفس بكشيم؟

دروازه تمدن بزرگ و زاغه نشينان!!

اين آقاى دروازه تمدن بزرگ ملاحظه نكرده خود تهران را، اين محله هاى تهران را آنطورى كه آقايان نوشته‏اند چهل و چند منطقه هست كه در اين چهل و چند منطقه اين زاغه نشين‏ها، اين چادر نشين‏ها، اينهايى كه خانه ندارند اصلاً يا زير زمين يك سوراخى پيدا كرده‏اند و بيچاره‏ها مثل حيوانات زندگى مى‏كنند يا يك چادرى درست كرده‏اند، مناطق زيادى چهل و چند منطقه را اسم بردند، محلشان را ذكر كردند، الان پيش من است صورتش، اين آقاى تمدن بزرگ نگاه نكرده است به‏اين تهران كه جهل و چند منطقه بيچاره محرومند از همه چيزهايى كه آثار تمدن است، آب ندارند، برق ندارند، هيچ ندارند، هيچ چيز ندارند بيچاره‏ها، اينها را از دهات بيرون كرده‏اند و اراضى دهات را گرفتند براى خودشان و اينها آمده‏اند در تهران. تهرانش اينطور است كه چهل و چند منطقه، اينها از چادرنشين‏ها و زاغه نشين‏هايى كه با فلاكت، با زحمت دارند زندگى مى‏كنند، با بيچارگى دارند زندگى مى‏كنند نوشته است كه اينها وقتى آب براى خودشان مى‏خواهند تهيه كنند، از يك محلى كه محل خودشان قريب صد پله يا بيشتر تا محل آب هست اين زن هاى بيچاره بايد بيايند سر آن فشارى آب بردارند كوزه را از اين پله‏ها شما فكر كنيد زمستان ايران را از اين پله‏ها بايد پايين بروند، چقدر زمين مى‏خورند، چقدر بيچارگى مى‏كشند تا يك خرده‏اى آب ببرند براى بچه‏هايشان، اين آقاى تمدن بزرگ كجاست كه اينها را ببيند؟ اينها را نمى‏داند يا چشم هايش را هم مى‏گذارد كه نداند؟ همين دو سه روز، همين سه چهار روز پيش از اين در مشهد رفته در حرم مطهر سالوسى هايش را كرده و بعد هم آمده براى اين بيچاره‏هايى كه خودشان جمع كردند آنجا يك عده‏اى بيچاره را، نطق كرده تمدن بزرگ گفته، ما بعد از چند سال ديگر به كجا خواهيم رسيد و در بين فرمايشاتشان فرموده‏اند كه بعد از چند سال ديگر جمعيت ايران 65 ميليون نفر مى‏شود و نفت هم نيست. آقا نفت را چه كسى دارد از بين مى‏برد؟ هى مى‏گويد نفت نيست، نفت هست تو دارى نفت را از بين مى‏برى، تو دارى نفت را به حلقوم آمريكا و ديگران مى‏كنى، نه اينكه نفت نيست. ما مخازن زياد داريم، شما داريد اين مخازن را از دست مى‏دهيد تا بعد از چند سال ديگر نفتش از بين برود و مردم بيچاره بشوند، بعد ايشان مى‏خواهند از انرژى خورشيد استفاده كنند، آقا چرا؟ اين حرف‏ها چيست مى‏زنى‏آخر خجالت بكش، تو از انرژى خورشيد مى‏خواهى استفاده كنى ؟! بعدها ديگر استفاده از نفت لازم نيست ؟! ما از جاهاى ديگر استفاده مى‏كنيم ؟! آخر اين حرف‏ها را براى چه كسى مى‏زنى ؟

صحيفه نور ج 2 صفحه 69

خوب پس بگو ديگر در راديو نگويند اينها را،براى همان رعيت‏ها بگويند ديگر در راديو نگويند كه مرم بشنوند، حتى نجف هم بشنود اين را، اروپا هم بشنوند اين را بخندد. اين زاغه نشين‏هاى ما كه در تهرانش چهل و چند منطقه را نوشتند پيش ما آوردند، الان موجود است پيش من مناطقش با اسم و رسم، تهران و از حضرت عبدالعظيم تا شميران گرفته، اين حومه همه‏اش تهران هست، جاهاى ديگر از تهران بدتر است جاهاى ديگر هست كه بعضى از آقايان كه آمدند پيش من، بعضى از محترمين تجار كه آمدند پيش من گفتند: اجازه بدهيد كه ما اين سهم امامى كه بدهكار هستيم از خودمان هم رويش بگذاريم يك آب انبار درست كنيم براى اين بيچاره‏ها كه زن هايشان بايد از يك فرسخى (ظاهراً تعبيرش اين بود) آب بروند پيدا كنند بياورند براى خانه شان و بچه شايشان را سيراب كنند) ما هم اجازه داديم، و آب انبار را درست كردند يا نكردند من ديگر نمى‏دانم. همه مناطق اينطور است. شما خيال مى‏كنيد كه بله، يك عده وابسته و عرض مى‏كنم پيوسته‏اى هست در تهران كه يك سروصدا و يك شلوغى و چيزهايى هست از خارج و داخل و اينها، اينها را وقتى بعضى غافل‏ها مى‏روند مى‏بينند خيال مى‏كنند كه ايران آباد است. ديگر الحمدلله همه اتومبيل دارند، همه پارك دارند همه چه. آقا اينها دارودسته خود همين اينها هستند و آن چپاولگرهايى كه دارند مردم را غارت كنند، چه وقت مردم عادى اينطور هستند؟ زاغه نشين‏ها را برويد ببينيد، چادر نشين‏ها را برويد ببينيد، برويد جنوب شهر را ببينيد، حتى شمال شهر اينطور هست، در خيابان آيزنهاور هم يكى از مناطقى است كه چادرنشين يا زاغه نشين دارد و برويد نگاه كنيد اينها را، بعد بگوييد كه ترقى كرده است و ما نزديكيم كه به دروازه تمدن بزرگ برسيم و خير همين روزها ديگر جشنش هم خواهيم گرفت!! اين از اين طرف، اين زاغه نشين هاى ما و اين بدبخت‏هايى كه در ايران هست.

ملى كردن، وسيله‏اى براى غارت ذخاير ايران

از آن طرف با اسم ملى كردن جنگل‏ها، ملى كردن مراتع، ملى كردن آب ها، ملى كردن رودخانهاها، آب هاى زير زمينى، تمام جاهاى خوب را به شركت هاى بزرگ آمريكايى يا صهيونيستى يا انگليسى دادند دشت‏هايى كه براى مراتع جورى بوده است كه نوشتند (الان نوشته‏اش پيش من است) نوشتند كه وقتى كه شوهر ملكه انگلستان آمد، رفت از دشت ارژن، فقط از دور ملاحظه كرد آنجا را و گفت كه بهترين جايى است كه در دنيا هست، بهترين مرتع است از براى دامپرورى هر جور دامى، اينها ملى كردند و بعد هم به انگليسى‏ها دادند و الان هم آن طور كه به من نوشتند الان نوشته موجود است ملكه انگلستان با يك عده از ثروتمندهاى آنجا و شركت‏هاى آنجا اينجا را دارند چه‏كنند براى دامپرورى كه گوشت درست كنند، حالا براى خارج درست كنند يا به ما هم يك مقدارش را بدهند خدا مى‏داند. دشت عمران كه اطراف قزوين است مى‏گويند بهترين جاست از براى زراعت، تمام مردم آنجا را از آنجا كوچ دادند و آوردند بيرون مى‏دادند دست يهودى‏ها، به اروپا، دادند دست آنها، آنها الان دارند آنجا استفاده مى‏كنند، شركت‏هاى آمريكايى و صهيونيستى دارند در آنجا بهره بردارى مى‏كنند و اين زمين‏هايى كه بهترين زمين‏هاست از براى كشت و زرع در دست آنهاست و اين ملت بيچاره گرسنه مانده است، بيچاره مانده است و

صحيفه نور ج 2 صفحه 70

نمى داند چه بكند.اين تمدن بزرگ ماست!! مردم نان ندارند بخورند آقا مى‏فرمايند (تمدن! ما در تمدن بزرگ! شما را به تمدن بزرگ برسانيم) دشت مغان از دشت‏هايى است كه باز ملى كردند و مردمش را بيرون كردند و دامدارها از بين رفتند، اين را هم دادند دست يك دسته ديگرى. اين سد دز را كه هفتصد ميليون براى ساختن آن است و يك ميليارد و دويست ميليون دلار يا تومان هم خرج كردند براى كانالى كه آب برساند به آنجا، اين هم در تقديم اعليحضرت است و دارو دسته ايشان. صدوپنجاه روستا از بين رفت، اينها را از بين بردند و اينجاها را ملى كردند يعنى براى همه ملت لكن مال خود اعليحضرت و دارو دسته ايشان. اينها چيزهايى است كه نوشتند و گفتند شواهد هست در آن.

15 خرداد بايد سرلوحه قضايا و مبدا تفكر باشد

ما يك چنين زندگى‏اى داريم، ما يك چنين تمدن بزرگى داريم كه قبل از آمدن 15 خرداد جوان هاى ما را مى‏گيرند حبس مى‏كنند، قانون جنگل هم معلوم نيست اين جور باشد، مغول هم كه اين جور نبوده، حال اينكه آنها هم ياسا داشتند، قانون داشتند، به چه قانونى بايد گرفت فلان را، به چه قانونى بايد كشت فلان را، به چه قانونى بايد چه كرد. شما كه مردم را مى‏كشيد، بى قانون مى‏رويد منزل علماى اسلام، تا يك كسى بلند مى‏شود كه ما كارى نكرديم بعد مرديكه مى‏زند، مى‏كشد يكى هم نيست كه بگويد چرا؟ 15 خردادى كه - جناياتى كه اين مرد در 15 خرداد كرد معلوم نيست در تاريخ نظيرش اتفاق افتاده باشد - الانادر - كه مردم بيگناه را همين طور درو كردند، اشخاصى كه ديده بودند مى‏گفتند، مى‏گفتند كه همين طور مى‏آمدند، اين كاميون‏ها مى‏آمدند، اين زره پوش‏ها همين طور مردم را درو مى‏كردند و مى‏ريختند توى خيابان ها. اين 15 خرداد را نمى‏گذارند يك كسى آه بكشد براى آن، لكن ملت ايران نبايد اين 15 خرداد را از ياد ببرند، خوب 15 خرداد بايد زنده بماند، يك جنايتى است كم آثارش بايد محو نشود. حالا بحمدالله به دست خودشان يكقدرى دارد زنده مى‏شود براى اينكه همين جلوگيرى و همين آدم گيرى و همين‏ها زنده مى‏كند 15 خرداد را. ملت ايران نبايد 15 خرداد را از ياد ببرند و نبايد هيچ يك از جناياتى كه از 15 خرداد به اين طرف شده است و جلوترش به دست پدر اين شده است نبايد ملت ايران آنها را از ياد ببرد، اينها بايد سرلوحه قضاياى آنها باشد براى اينكه مبدا تفكر باشد، بايد سران قوم تفكر كنند در اين امور، 15 خرداد را بايد حفظش كنند، مى‏توانند با جاروجنجال و هياهو و تظاهرات، نمى‏توانند با مقاومت منفى و بيرون نيامدن از منازل، اگر مى‏بينند كه اينها مثل گرگ به جان مردم افتادند و جوان‏هاى اينها را مى‏خواهند بكشند، در منازل بمانند، يك جور تنفر است از اين رژيم و از اين آدم اعتراضاً در منزل بمانند، اگر مى‏توانند تظاهر كنند اما از ياد نبايد برود، بايد اين زنده باشد و انشاءالله از ياد هم نمى‏رود.

صحيفه نور ج 2 صفحه 71

حفظ وحدت كلمه يك تكليف الهى است‏

دنبال اين مطلب آن چيزى كه مهم است اين است كه بايد تمام جناح‏ها تمام جناح‏هايى كه در ايران هست، از جناح مرجعيت و علميت تا جناح ارتش، تا جناح بازارى، تا فرهنگستانى، تا دبيرستانى، تا دانشگاهى، تا بيابان نشين‏ها، تا كوخ نشين‏ها، تمام اينها بايد تفكر كنند و مورد تفكر خودشان قرار بدهند و سران قوم بايد روابط داشته باشند باهم متفرق نبايد باشند. امروز روزى نيست كه شماها با تفرقه كار انجام بدهيد، اگر چنانچه تفرقه داشته باشيد تا آخر همين هستيد و از همين بدتر. تكليف است، تكليف الهى است، بايد با هم باشيد، بايد اين جناح‏ها روابط زيرزمينى با هم داشته باشند بزرگانشان، بايد آشكارا نباشند، زير زمينى باشد روابطشان اما روابط داشته باشند كه اگر يك وقتى بناشد صحبت كنند، همه صحبت كنند، اگر يك وقتى بنا شد كه چنين كنند، همه چنين كنند، اگر يك وقتى بناشد ساكت باشند، همه ساكت باشند، دست واحد باشند، نه متفرقات. كه يكى حزب بخواهد درست كند، آن يكى مثلاً فرض كنيد چه درست كند، اين صحيح نيست، ما همه بايد يد واحد باشيم. مسلمين بايد يد واحد باشند، اگر مسلمين يد واحد باشند كسى نمى‏تواند مقابل اين جمعيت قيام كند، هيچ غلطى نمى‏توانند بكنند، نه اينها ممالك ديگر هم غلطى نمى‏توانند بكنند اگر اينها يد واحد باشند.

همه مكلفيم كه بر ضد شاه قيام كنيم

لكن آنها تفرقه مى‏اندازند و ما هم باور مى‏كنيم، بايد اين باورها را كنار گذاشت، بايد اين ظاهر الصلاح بودن اينها را كنار گذاشت، بايد اين سالوسى كه هر سال يك دفعه يا دو دفعه به مشهد مى‏رود و مقابل حضرت مى‏ايستد و (بايد ديد حضرت چه مى‏گويد به اين آدم. خدا مى‏داند اگر حضرت زنده بود از را راهش نمى‏داد. مگر مى‏شود اين فاسد فاجر را حضرت رضا راه بدهد؟ يك آدم قاتل جانى را راه بدهد؟ لكن حالا ايشان كه نيستند) يك آخوندى هم مى‏برند تعريف مى‏كند و هياهو مى‏كند و اينهاكه مردم همه به اعليحضرت چه دارند و فلان و خودش هم رفته در يك جاى ديگر ببين چه كرده. چه حرف هائى!.

بايد روابط باشد، بايد كارهاى شما روى روابط و ضوابط باشد، بايد روى يك برنامه باشد كارهاى مسلمين، بايد احزاب با هم دست به هم بدهند، اين حزب كذا و آن حزب كذا، هر كه براى خودش كار بكند، نباشد، بايد انگشت روى جانى بگذارند اگر مى‏شود به صراحت، اگر نمى‏شود با تلويح و اگر هم نمى‏شود جنايت را به كسى ديگر متوجه نكنند، همين بگويند جنايت هست. (دولت اين كار را كرده) دولت چيست؟ (شهربانى اين كار را كرده) شهربانى چيست بيچاره؟ همين ديروز، پريروز، ديروز بود كه بعضى آقايان آمده بودند گفتند كه 17 نفر از اينهائى (حالا صاحب منصب بودند يا كسان ديگرى) كه آوردند به قم براى جنايت، 17 نفرشان قايم شدند و از قرار مذكور اين گردشى كه كردند در قم وتفتيش كه از همه جا كردند از براى پيدا كردن اين مسلحين بوده است، اينها با اسلحه قايم شدند. الان در ارتش هم همين طور است شما خيال مى‏كنيد ارتش دل خوشى

صحيفه نور ج 2 صفحه 72

دارد از اينها؟ كسى كه زمام همه ارتش را بدهد به دست چهار نفر آمريكايى، مستشار آمريكايى كه همه جهات در دست آنها باشد، اين بيچاره‏ها همه در تحت فشار باشند اينها دل خوش دارند؟ مگر اصلاً غيرتمند نباشند والا اگر كسى غيرتمند باشد دل خوش نمى‏تواند داشته باشد، نبايد اينها هم ساكت باشند، اينها هم روابط بايد داشته باشند، بين احزاب و لشكرى‏ها، بين لشكرى‏ها و روحانيون همه بايد با هم روابط داشته باشند و نقشه بكشند براى زوال اين آدم. ملت اسلام و ملت ايران با اين آدم آشتى نخواهد كرد، اگر يك كسى بگويد آشتى، اين خائن است آشتى نخواهد كرد با اين، نه هيچ ملائى آشتى با اين مى‏كند و نه هيچ كافرى آشتى مى‏كند و نه هيچ مسلمانى آشتى مى‏كند، راه آشتى نمانده است، خوب چه راهى گذاشتند براى اين؟ اينهمه جوان هاى ما را كشتند، باز هم آشتى؟ اينهمه به مقدسات ما توهين كردند، باز هم آشتى؟ آشتى چيست؟ ما آشتى نداريم، دروغ نسبت مى‏دهند به آقايان عظام دروغ نسبت مى‏دهند، كسى آشتى ندارد با آنها و امكان ندارد يك همچو چيزى. يك ملتى كه همه چيزش به باد رفته است، حيثيت و جهات معنوى و ماديش به باد رفته است و همه را آين آدم به باد داده است، خوب چطور آشتى بكند با اين؟ همان طورى كه يكى از بزرگان سياسيون گفته است كه يكى از دو راه دارند مسلمين، ايرانى‏ها، يا آزادى يا بودن اين، يا بايد اختيار كنند بودن اين را و همين طور تا آخر تحت فشار باشند و يا بايد اختيار كنند آزادى را و اين را بيرونش كنند و چون آزادى را حتماً خواهند اختيار كرد پس اين را حتماً انشاءالله خواهند بيرون كرد. تكليف هست آقا براى همه ما - يك چيزى نيست كه تكليف است، تكليف الهى است، يك ملتى همه چيزش را دارد از دست مى‏دهد و از دست داده است، اهتمام به امور مسلمين از اوجب واجبات است، بايد شما محكم به اين امر باشيد والا (فليس بمسلم). اين از امورى است كه لازم است بر همه ما، همه مكلفيم كه اين كيان اسلام را در ايران حفظ كنيم. اين آدم نه با اسلام خوب است و نه با قرآن خوب است و نه با حضرت رضا خوب است، كسى كه با اسلام آشنايى داشته باشد اين طور، جسارت‏ها نمى‏كند. ما همه مكلفيم كه برضد اين قيام كنيم، قيام قلمى قيام قولى، هر وقت هم شد قيام به سلاح، هر وقت، وقت پيدا كرديم اول كسى كه سلاح را به دوشش بگيرد خود منم اگر توانستم، هر وقت هم نتوانستم حرف مى‏زنم، صحبت مى‏كنم

همه حيثيات ايران يك حيثيت انگلى است‏

بعد از اينكه همه اين چيزها، همه مراتع ما را از بين بردند (قريب 40 هزار نوشته است) قريب 40 هزار قنات خشك شده است در ايران براى اينكه اين سدها را كه بستند يا چه كردند، اين قنات‏ها خشك شده است و قهراً وقتى قنات‏ها خشك شد زراعت نمى‏شود، وقتى زراعت نشد مردمش كوچ مى‏كنند و مى‏آيند به فقر و فلاكت در تهران يا در يك شهر ديگرى و تعمد در اين كار هست كه مردم را جمع كنند در شهرها كه مبادا در دهات مخالفت شروع بشود و دهات مشكل است مهارش. آنهايى كه يك نحو شم سياسى دارند، مى‏گويند مسأله اين است كه مى‏خواهند كوچ بدهند دهاتى‏ها را، كوهستانى‏ها را، بختيارى‏ها را كه در كوهستان هستند عرض مى‏كنم كه بلوچ‏ها كه در صحرا

صحيفه نور ج 2 صفحه 73

و كوهستانها هستند، اينها را مى‏خواهند كوچ بدهند به شهرها تا بتوانند كنترل كنند اينها را يعنى هر وقت اينها بخواهد صدايشان درآيد با توپ و تانك بتوانند اينها را كنترل كنند، اما اگر چنانچه در جاهاى مرتفعات باشند اينجا نمى‏شود كنترل كرد، يك وقت مى‏بينى تمام قشرها برخلاف قيام مى‏كنند و آن وقت سرايت مى‏كند به همه جا. حالا يا اين است نكته‏اش، يا نكته (استفاده) است كه همه را به دست چپاولگرهاى شرق و غرب بدهند. هر چه هست الان وضع ايران يك وضعى است كه نظير نداشته است يعنى اگر از حيث جنايات، آدمكشى و اينها نظير داشته از حيث اين جور منافع ايران را به باد دادن، شما نمى‏توانيد نظير برايش پيدا كنيد در اعصار سابق برسيم تا هر جا مى‏خواهيد جلو برويد، يك همچو موردى كه تمام مراتع خوب ايران را به غير داده باشند و به شركت‏هاى خارج

afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 76

تاريخ :20/3/57

پيام امام خمينى به ملت ايران‏

بسم الله الرحمن الرحيم

تقدير از رشادت‏هاى مردم در تظاهرات خونبار

باز هم براى چندمين بار بايد در سوك چهلم مقتولين قم و ديگر شهرها بنشينيم، باز هم بايد با مادران و زنانى كه عزيزان خود را از دست داده‏اند و با تظاهرات شجاعانه خود رژيم شاه را محكوم كرده‏اند در عزا باشيم، باز هم بايد شاهد كشتار و ضرب و جرح دانشجويان و طلاب عزيز و خراب كردن مدرسه‏هاى علميه و دانشگاه‏ها و بيرون كردن آنها از مدارس و كوى دانشگاه باشيم، باز هم دست جنايتكار شاه از آستين مشتى مامور ناآگاه بيرون آمد و ملت مسلم ايران و خصوص دليران اسلام دوست قم را در عزاى عزيزانشان كه مردانه در راه اسلام و سرنگونى رژيم ستمكار پهلوى قيام كردند نشاند.

بايد به پيروى از رسول اكرم همه چيزمان را فدا كنيم تا پرچم توحيد برقرار ماند

ما سوگمندانه و مفتخرانه عزيزانى را در راه هدف كه واژگونى رژيم طاغوتى و بر پاداشتن پرچم پر افتخار اسلام است فدا كرديم و اين درست راه اسلام و برنامه مسلمين راستين در صدر اسلام بوده و در طول تاريخ خواهد بود ولكم فى رسول الله اسوة حسنه پيغمبر بزرگ اسلام همه چيزش را فداى اسلام كرد تاپرچم توحيد را به اهتزاز در آورد و ما به حكم پيروى از آن بزرگوار بايد همه چيزمان را فدا كنيم تا پرچم توحيد بر قرار ماند.

شاه در لب پرتگاه است

اكنون شاه در لب پرتگاه واقع است، از يك طرف مواجه است با قدرت لايزال ملت شجاع ايران كه با تمام وجود براى آزادى خود قيام كرده و تا برچيده شدن بساط ستمكارى او نخواهد نشست و از طرفى با انعكاس جنايات و جرايمش در وسايل تبليغاتى دنيا خوف آن دارد اربابان از او روى برگردانند و از طرفى مواجه است با پوسيدگى و فروريختگى در متن رژيم و رسوايى انقلاب آمريكايى و افتضاح حزب فرمايشى و از طرفى با نارضايتى افراد شرافتمند لشگرى و كشورى كه از كشتارها و وابستگى‏ها به جان آمده‏اند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 77

ملت ايران ديگر اغفال نخواهد شد و مجرم اصلى را از ياد نخواهد برد

در اين امواج متلاطم غيرتمندانه به تلاش و فريب‏هاى تازه‏اى دست زده است، گاهى مى‏خواهد خود را از جناياتى كه در طول سلطنت غير قانونيش انجام داده بيخبر جلوه دهد و تمام آنچه بر ملت و كشور گذشته است به گردن ديگران‏اندازد و عمال او از راه مطبوعات و دستگاه هاى تبليغاتى براى تحقق آن سخت در تكاپو هستند، تغيير مهره هاى اخير از اين قماش است غافل از اينكه با تغيير ابزار خيانت كه جز آلتى در دست جانى اصلى نيستند، ملت هوشمند ايران اغفال نخواهد شد و مجرم اصلى را از ياد نخواهد برد و اين مهره بازى‏ها را نخواهد پذيرفت.

افترا به وطنخواهان و طرح خط كمونيسم توسط شاه

و گاهى با اسلحه كهنه افترا و فريب، مخالفين خود را اشخاصى معرفى مى‏كند كه ميخواهند ايران را تجزيه كنند يا تحت نفوذ اجانب قرار دهند. همه آگاهند كه مخالفان او تنها اقشار وطنخواهند، از مراجع معظم و علماء اعلام و خطباى محترم و آگاه و رجال سياسى پاكدامن تا طلاب و دانشجويان جان بر كف حوزه‏ها و دانشگاه‏هاى سراسر ايران و از دهقان گول خورده و كارگر و عده دروغ شنيده و بازارى متعهد و مسؤول در سراسر كشور، كدام يك از اينان تجزيه‏طلب يا با نفوذ اجانب موافقند؟ اين شخص شاه است كه اجانب بويژه آمريكا را مسلط بر تمام شوون كشور كرده و مخازن آن را بيدريغ تقديم آنان نموده و به آنها مصونيت داده و آنها را حتى بر ارتش حكمرفا كرده است و ايران را مصرف كننده‏اى خاضع در برابر آمريكا نموده است گاهى ملت را از خطر كمونيست‏ها مى‏ترساند كه اگر او برود مملكت به دست آنان مى‏افتد و شايد بعضى‏ها كه از واقعيت‏ها اطلاع ندارند اغفال شوند. كمونيسم در ايران با دست آمريكا، چنانكه حزب توده به دست انگليس ايجاد شد. به گفتار مطلعين، داغترين كمونيست‏ها در منطقه مهره‏هاى آمريكايى هستند براى خنثى كردن قيام‏هاى رهايى بخش ملى و مذهبى ملت‏هاى اسير به دست سرمايه‏دارى و كمونيزم كه نمونه بارزش در سال‏هاى اخير ديديم.

راه رهايى هر ملتى از چنگال استعمار، مذهب است كه ريشه در عمق جان آن ملت دارد و گاه با شايعه سازى آشتى با بعض جناح‏هاى روحانى براى تفرقه‏افكنى در خود اين جناح عظيم و بين آن و ساير وطنخواهان مسلمان كه نتيجه‏اش جز سلامت جنايتكار اصلى و بر باد رفتن زحمات جانفرساى ملت و به هدر رفتن خون كشتگان از مسجد گوهرشاد و 15 خرداد تا به امروز نخواهد بود، غافل از آنكه هيچ روحانى و مذهبى با دستگاه ضد اسلامى آشتى نخواهد كرد كه آن پشت به قرآن كريم و اسلام عزيز است و نتواند كرد كه آن پشت بر ملت غيور و آگاه است كه حاصل آن سقوط مرگبار سازشگر است.

صحيفه نور ج 2 صفحه 78

نغمه‏هاى صلح جويانه محكوم است

اكنون ملت كه همه چيزش به دست اين رژيم به باد رفته، مراقب است تا چه كسى و چه جناحى از اين مهره بازى شاه فريب بخورد يا با حاضر شدند در مذاكرات صلح جويانه و گرفتن بعض امتيازات توهمى، خود را به دستگاه قدرت متصل كند، در صورتى كه اين دستگاه رو به كهنگى و ويرانى آورده و از بنيان با موريانه داخلى مواجه و فروريختن آن حتمى است و از خدعه‏ها و فريبكارى‏ها كه از كارشناسان خارجى و چه بسا داخلى سرچشمه گرفته، نغمه اعطاء آزادى به همه ابعاد، مگر در خيانت به كشور است. كشتار چند ماهه اخير، حبس و شكنجه، تبعيد و اختناق از جمله آزادى‏ها و عطيه‏هاى ملوكانه است.

اكنون كه ملت بزرگ ايران آگاهانه به پا خاسته است و هر چندگاه حوزه‏ها، دانشگاه‏ها، مدارس، جماعت‏ها، بازارها و شهرها در اعتراض به شاه تعطيل مى‏گردد و ملت عزيز پشتيبانى خود را از اسلام و قرآن كريم اعلام و براى استقلال و آزادى كشته مى‏دهد، لازم است سران قوم نقشه‏هاى فريبنده شاه را كه چيزى جز هدم احكام اسلام و كشور نيست نقش بر آب كنند و با بيدارى و آگاهى تا برانداختن اين رژيم به مبارزه ادامه دهند و با حفظ وحدت كلمه و جهت، نگذارند مبارزات حق طلبانه رو به سستى گرايد. از خداوند تعالى استقلال كشور و آزادى ملت را خواستار و كوتاهى دست اجانب و ستمكاران را اميدوارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 79

13/4/57

پيام امام خمينى به امت مسلمان ايران در خصوص اعياد مذهبى تاريخ

بسم الله الرحمن الرحيم

جشن و شادمانى با وجود صدمات جانكاه شاه به اسلام، معنى ندارد

كراراً از ايران نظر اينجانب را درباره مراسمى كه به عنوان جشن‏هاى سوم و پانزدهم شعبان برپا مى‏شده خواسته‏اند، مع الأسف رژيم منحط براى مسلمين ايران عيدى نگذاشته است. دست شاه تا مرفق به خون ملت ايران فرو رفته و در حال حاضر ملت عزيز در عزاى عزيزان خود نشسته، چگونه ممكن است كسى نظر دهد كه جشن بگيرند و شادمانى كنند، شادمانى بر روى اجساد به خون خفته فرزندان اسلام ؟! شادمانى در برابر افراد شريفى كه در سياه چال‏هاى زندان زير سخت ترين شكنجه‏هاى جهنمى دژخيمان بسر مى‏برند؟! شادمانى در مقابل تبعيديانى كه بر خلاف تمام موازين انسانى و قانونى از اوطان خود بيرون رانده شده‏اند؟! ما كه هنوز مادرهاى داغدار جوانانمان سياهپوشند، ما كه هنوز شاهد صدمات جانكاه شاه به اسلام بزرگ و كشور اسلامى هستيم جشنى نداريم، ما كه در هر فرصت مدارس و مساجد و دانشگاه‏هايمان مورد هجوم مامورين شاه است، چطور ممكن است چراغانى كنيم.

هر نغمه كه ملت را از مسير خود كه قيام ضد شاهى است منحرف كند، شيطانى است

ملت ايران بداند كه دست پليد دولت در فعاليت است كه مسير نهضت اصيل و شكل گرفته و عمومى ايران را تغيير دهد و يكى از شاهكارها همين دامن زدن به لزوم جشن است كه در پرتو آن خون پاك ملت اسلام را لوث كند و نهضت عظيم اسلامى را به سستى بكشد و يا خداى نخواسته محو كند. ملت ايران بيدار است و راه خود را يافته و با هوشمندى مى‏داند كه هر نغمه با هر اسم كه او را از مسير خود كه قيام ضد شاهى است منحرف كند، شيطانى است اگر چه با اسم قرآن مجيد و يا ولى الله اعظم عجل الله فرجه باشد. ما روزى را عيد مى‏گيريم كه بنيان ظلم و ظالم را منهدم كنيم و دست دودمان ستمكار پهلوى را از ايران قطع نماييم و آن روز انشاءالله تعالى نزديك است و روز عيد اسلامى است و عيد ولى عصر عجل الله فرجه.

اكنون لازم است در اين اعيادى كه در سلطنت اين دودمان ستمگر براى ملت ما عزا شده است بدون هيچگونه تشريفات كه نشانگر عيد و شادمانى باشد در تمام ايران، در مراكز عمومى مثل مساجد

صحيفه نور ج 2 صفحه 80

بزرگ اجتماعات عظيم به پا كنند و گويندگان شجاع محترم، مصائب وارده بر ملت را به گوش شنوندگان برسانند و هر چه بيشتر كارهاى ضد اسلامى و قانونى رژيم را افشاء كنند و خوف را كه از جنود ابليس است از دل بيرون كنند و در ادامه نهضت كه موافق رضاى خداوند تعالى و ولى عصر است كوشش كنند و اين چراغ فروزنده هدايت را روشن و روشنتر نگه دارند و با اعتماد به خداوند تعالى مطمئن باشند كه ملت پيروز است.

از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب و وابستگان به آنها را خواستارم.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 81

تاريخ: 5/5/57

پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد لزوم تداوم نهضت و هوشيارى ملت در برابر مردم فريبى‏هاى شاه

بسم الله الرحمن الرحيم

تظاهرات مردم، اثبات مخالفت سراسرى ملت با شاه

اينجانب از عموم ملت شريف ايران متشكرم كه با همبستگى و وحدت كلمه در سوم و پانزدهم شهر شعبان يك مرتبه ديگر به رژيم منحط ثابت كرد كه با اراده ملت نمى‏تواند مقابله كند واين رفراندمى بود بى نظير از مخالفت سراسرى ايران با شاه، گر چه دستگاه با جلوگيرى از بعضى از اجتماعات بزرگ سلب آزادى نمود و نگذاشت مصائب و مطالب مشروع ملت بزرگ تماماً ابراز شود. به طورى كه اطلاع حاصل شده به دنبال تظاهرات آرام، دست به جناياتى كه كاشف از سستى پايه هاى حكومت است زده و در بعضى از شهرها چون مشهد و رفسنجان و جهرم وحشيانه به مردم بيدفاع هجوم برد و عده كثيرى را مقتول و مجروح نمود و به طورى كه بعضى از خبرگزارى‏ها اطلاع داده‏اند در مشهد مقدس تعداد كشتگان به 40 نفر رسيده است و بعضى بيش از اين گفته‏اند و از قرار اطلاع، مامورين شاه وحشيانه به مدرسه نواب مشهد ريخته و طلاب بيدفاع را تا سرحد مرگ كتك زده و سر و دست آنان را شكسته‏اند و معناى اعطاى آزادى را به ملت فهماندند.

تا محو آثار ظلم و هدم رژيم پهلوى ملت آرام نخواهد گرفت

مردم متدين و شجاع شهرها چون قم قهرمان و تبريز غيور و مشهد بيدار شده و براى اظهار تنفر از دستگاه و رژيم شاه تعطيل عمومى نمودند و مشتى محكم به دهان گزافه گويانى كه مى‏گفتند اين تظاهرات ديگر تكرار نمى‏شود و ملت به حال عادى خود بازگشته است زدند. ملت عزيز تا محو آثار ظلم و هدم دستگاه رژيم منحط پهلوى آرام نخواهد گرفت و به حال عادى باز نخواهد گشت. ما از اين غيورانى كه در راه هدف مقدس اسلام فداكارى مى‏كنند و از جان و مال دريغ ندارند و تن به ظلم نمى‏دهند و سكوت مرگبار را شجاعانه با اهداء جان خود مى‏شكنند و راه ورسم پيامبر اسلام (ص) و امامان تشيع را يافته و بدانان اقتداء نموده‏اند تشكر نموده و به آنان تبريك‏گوئيم.

صحيفه نور ج 2 صفحه 82

سكوت و امر به سكوت در اين شرايط مخالف مصالح عاليه اسلام است

امروز كه ملت، به پا خاسته و راه خود را خوب و درست يافته است، سكوت و امر به سكوت مخالف مصالح عاليه اسلام است و خلاف طريقه شيعه جعفرى است و امر به تحرك و استنكار و افشاء فجايع خانمانسوز و اسلام بر باد ده دستگاه شاه، موافق سيره مباركه انبيا و خصوص رسول معظم خاتم است. اكنون كه ماه مبارك رمضان در پيش است و ماه مبارك امسال نمونه است كه ملت معظم ايران از سوئى خاطرات چندين ماهه اخير از كشتارهاى وحشيانه دستجمعى و اختناق و حبس و تبعيد در قلبش زنده است و از سوئى ديگر براى انتقام از بيدادگرى هاى رژيم منحط پهلوى و شاخ هاى آن، كارگزاران اجانب استعمارگر با بيدارى و همبستگى بى سابقه بپاخاسته است، لازم است مطالبى را تذكر دهم:

نهضت ايران، نهضتى مقدس و صددرصد اسلامى

1- نهضت مقدس اخير ايران كه ابتداى شكوفايى‏اش از 15 خرداد 42 بود صد در صد اسلامى است و تنها به دست تواناى روحانيون با پشتيبانى ملت مسلمان و بزرگ ايران پى‏ريزى شد و به رهبرى روحانيت، بى‏اتكاء به جبهه‏اى يا شخصى يا جمعيتى اداره شده و مى‏شود و نهضت پانزده ساله ما چون اسلام است بى دخالت ديگران در امر رهبرى كه از آن روحانيت است ادامه دارد و خواهد داشت و آنان كه اخيراً براى جلب منافع شخصى به جنب وجوش افتاده و مى‏خواهند نهضت اسلامى را آلوده كنند و يا آن را متكى به بعض جناح‏ها يا دنباله او معرفى نمايند حتماً سوء قصد دارند و احياناً با ساختن بعضى از آنان با دستگاه جبار مى‏خواهند نهضت را متوقف و شاه را مصون نگه دارند. ملت ايران بايد با هوشيارى تمام و ترديد بدانان نگاه كنند و اگر خداى نخواسته انحراف آنان معلوم شد از آنان جداً اجتناب كنند و صريحاً اعلام مى‏دارم در صورتى كه اين جمعيت معدود، مطالب خود را كه لازمه‏اش دور نگه داشتن مجرم اصلى است تكرار كنند روحانيت تكليف خود را درباره آنان روشن خواهد نمود.

نغمه آزادى انتخابات، حيله‏اى براى انحراف اذهان از مسير اصلى حركت

2- اخيراً دولت نغمه ناموزونى را به راه‏انداخته است مبنى بر آزادى انتخابات، در صورتى كه وقت آن سال ديگر است و اين نغمه قبل از ماه مبارك رمضان براى انحراف اذهان از مسير اصلى حركت است كه خوف افشاء هر چه بيشتر جنايات رژيم در اين ماه در مساجد و مجامع اسلامى مى‏رود. ملت بايد بداند كه اين حيله جز نگهدارى شاه از تعرض گويندگان و پرخاش جوانان غيور اسلامى نيست و لازم است گويندگان محترم و روحانيون معظم ايران شديداً از آن احتراز كنند و بايد بدانند كه خيال انتخابات آزاد با برقرار بودن قدرت شيطانى شاه امرى موهوم است و جز صحنه‏اى شيطانى براى قانونى نمايش دادن انتخابات در دنيا نيست و تا قدرت طاغوتى شاه و دارو دسته‏اش برقرار است

صحيفه نور ج 2 صفحه 83

ديگران نمى‏توانند حتى يك وكيل انتخاب كنند و اينجانب در موقع انتخابات كلمه خود را خواهم گفت.

تلاش شاه براى جايگزينى مهره هاى خويش در صفوف مبارزين

3- اكنون كه شاه خود را در بين ملت شكست خورده و زبون مى‏بيند به صحنه سازى‏هائى دست زده است و خواهد افرادى را كه چندين سال است با مقاصد شيطانى شاه همراه و به تغيير احكام اسلام و تغيير تاريخ پر افتخار اسلام به تاريخ گبرها و آتش پرست‏ها راى داده‏اند، ملى جلوه دهد تا در موقع حساس با نفوذ در صفوف روحانيون مبارزه ماموريت شوم خود را با چهره‏اى ملى اجرا نمايند و روحانيون بايد آنان را به جامعه معرفى نمايند. بايد ديد چه تغييرى در نظام شاه پديد آمده است كه اينان تا ديروز دست بوس بودند و چاكر و امروز مخالف و بايد ملت شريف هشيار باشد كه اين مهره هاى خطرناك، خود را در بين آنان جا نزنند.

رسيدگى به وضع بازماندگان شهدا

4- تقاضاى اينجانب از ملت شريف و متعهد آن است كه با كمال اهميت و دلسوزى اقدام به بررسى كشته شدگان و خانواده هاى آنان كنند و به هر ترتيبى كه مى‏توانند سرشمارى از كشته‏ها با نام و نشان نمايند و ما را مطلع كنند و به بازماندگان آنان سركشى برادرانه نمايند و از آنان دلجوئى كرده و سلام خمينى را كه در سوگ آنان است به همه برسانند و تاثرات اينجانب را در مرگ عزيزانشان به آنها ابلاغ نمايند و اگر كسى به واسطه مجروح شدن و يا از دست دادن عزيزش احتياج مادى دارد لازم است به بهترين وجه برآورده شود يا هر چه زودتر به من مراجعه شود تا با تمام طاقت به آنان رسيدگى نمايم.

نهضت را ثبت كنيد تا سرمشق جوامع و نسل هاى آينده گردد

5 - لازم است براى بيدارى نسل‏هاى آينده و جلوگيرى از غلطنويسى مغرضان، نويسندگان متعهد با دقت تمام به بررسى دقيق تاريخ اين نهضت اسلامى بپردازند و قيام‏ها و تظاهرات مسلمين ايران را در شهرستان‏هاى مختلف با تاريخ و انگيزه آن ثبت نمايند تا مطالب اسلام و نهضت روحانيت سرمشق جوامع و نسل‏هاى آينده شود. ما كه هنوز در قيد حيات هستيم و مسائل جارى ايران را كه در پيش چشم همه ما به روشنى اتفاق افتاده است دنبال مى‏كنيم، فرصت‏طلبان و منفعت پيشگانى را مى‏بينيم كه با قلم و بيان بدون هراس از هر گونه رسوائى، مسائل دينى و نهضت اسلامى را بر خلاف واقع جلوه دهند و به حكم مخالفت با اساس نمى‏خواهند واقعيت را تصديق كنند و قدرت اسلام را نمى‏توانند ببينند و شكى نيست كه اين نوشتجات بى‏اساس به اسم تاريخ در نسل‏هاى آينده آثار بسيار ناگوارى دارد. از اين جهت روشن شدن مبارزات اصيل اسلامى در ايران از ابتداى انعقاد نطفه‏اش

صحيفه نور ج 2 صفحه 84

تاكنون و رويدادهائى كه در آينده اتفاق افتد از مسائل مهمى است كه بايد نويسندگان و عالمان متفكر و متعهد بدان بپردازند. درست آنچه را امروز براى ما روشن و واضح است براى نسل هاى آينده مبهم باشد و تاريخ، روشنگر نسل‏هاى آينده است و امروز قلم‏اى مسموم در صدد تحريف واقعيات هستند، بايد نويسندگان امين اين قلم‏ها را بشكنند.

تلاش كنيد كه جنايات و ستمگرى هاى رژيم بيان و تفسير گردد

6- حضرات ائمه جماعت محترم دامت بركاتهم گويندگانى را دعوت نمايند كه معتقد و علاقه‏مند به نهضت اسلامى و با هدفى اصيل روشنگرى مردم را بر عهده گيرند و از دعوت وعاظ السلاطين و اشخاصى كه به نفع دستگاه جبار، دانسته يا ندانسته مطالبى را انتخاب مى‏كنند كه ملت را از مسائل اصلى روز باز دارند جداً احتراز فرمايند و از كسانى كه عمال دولت تعيين مى‏كنند دورى و احتراز كنند و فداكارى در راه اسلام و مصالح مسلمين را در رأس برنامه خود قرار دهند.

7- گويندگان محترم در مجامع و مساجد وظيفه دارند كه مصائب وارده بر ملت را در اين 50 سال سلطنت سياه پهلوى خصوصاً در اين چند ماه اخير و كشتار اخير شهر مقدس مشهد در جوار حضرت ثامن الائمه عليهم السلام و رفسنجان به سمع مردم برسانند و آنان را از مسايلى كه مفيد براى اسلام و مصالح مسلمين است آگاه گردانند و از مطالبى كه موجب سردى و سستى است احتراز كنند كه عذر در درگاه خداى متعال و پيش ملت مسلم پذيرفته نيست.

8- بر مستمعين است كه آقايان گويندگان را در ذكر مطالب اسلامى و انسانى تشويق كنند و از آنان با احترام تقاضا كنند كه جنايات و ستمگرى‏ها را بيان و تفسير كنند و از مطالب غير مفيد و احياناً مخالف با مسير حركت ملت احتراز كنند و با پشتيبانى خود از گويندگان محترم به آنان اطمينان خاطر دهند.

تبريك و تسليت به مردم

در خاتمه من نمى‏دانم با چه بيان از كشتار بيرحمانه شهرستان‏ها خصوصاً شهر مقدس مشهد اظهار تأسف و تاثر كنم. من نمى‏دانم كه خاندان ستمگر تا كى بر مقدرات مسلمين مسلط و به خون جوانان ما تشنه‏اند. من به حضرت ثامن الائمه عليهم السلام تسليت عرض مى‏كنم و به اهانت‏هايى كه بدان بزرگوار در عهد اين پدر و پسر جنايتكار شد و مى‏شود در سوگ مى‏نشينم. من به شما اهالى محترم و متدين مشهد و رفسنجان و جهرم تسليت مى‏گويم و تبريك، تسليت براى از دست دادن جوانان اسلام و تبريك براى داشتن جوانان برومند و براى روحيه اسلامى مقتدرى كه در راه خدا از تلاش هاى مذبوحانه رژيم ظالم نهراسيده و با تعطيل و تظاهرات مردانه، خود را در پيشگاه مقدس اسلام روسفيد كرديد. خداوند به شما پاسداران قرآن كريم و به تمام ملت نجيب ايران كه با همت مردانه و وحدت كلمه در مقابل جبار زمان قيام و دين خود را به اسلام ادا نموده و مى‏نماييد نصرت عنايت فرمايد و همه را از

صحيفه نور ج 2 صفحه 85

مجاهدين راه حق قرار دهد و در زمره اولياء خدا كه خون خود را در راه او دادند محشور فرمايد.

والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 86

تاريخ: 15/5/57

پيام امام خمينى به مردم مسلمان اصفهان

بسم الله الرحمن الرحيم

مادام كه حكومت دودمان پهلوى برقرار است مصائب و فجايع ادامه دارد

فاجعه اخير اصفهان را به عموم اهالى محترم تسليت عرض مى‏نمايم اين فاجعه به دنبال فجايع بسيار ديگر، نمونه‏اى است از حكومت ستمگر شاه كه وحشيانه به ملت ايران هجوم و آنان را به خاك و خون كشيده است و آخرين فاجعه نيست. تا حكومت اين دودمان ستم پيشه برقرار است، فاجعه به دنبال فجايع و مصيبت پشت سر مصائب و حادثه به دنبال حوادث عظيم ادامه خواهد داشت. تنها اصفهان بزرگ نيست كه شاهد جنايات مرگبار شاه و فرمانبرداران جنايت پيشه اوست بلكه سراسر ايران با اين جنايات و قتل و غارت‏ها دست به گريبان است. آن قم، حرم اهل بيت و آن تبريز و يزد و همدان و اهواز و شيراز و آن مشهد مقدس و رفسنجان و جهرم و كازرون و ساير شهرها و قصبات كه شاهد قتل‏ها و جرح‏ها و حملات وحشيانه بوده و هست. قيام ضد شاهى مردم امروز ملت شجاع و به پا خاسته ايران شاهد موج عظيم ضدشاهى كه بر اثر يكى ديگر از اعتصابات بزرگ اصفهان كه به پشتيبانى از روحانيت بيدار و مسؤول خود به عنوان اعتراض به اعمال غير قانونى و انسانى رژيم است مى‏باشد. امروز شعار (مرگ بر شاه) ملى شده و تا برچيده شدن دستگاه ظلم و انقراض دودمان جنايتكار پهلوى ادامه دارد. بايد از هر فرصت استفاده نمود و اجتماعات را هر چه بيشتر عظيم و فشرده كرد و هر چه بيشتر خيانت‏ها و جنايت‏هاى شاه را بر ملا نمود.

وظيفه گويندگان و علما در بسيج مردم گويندگان محترم و متعهد هر چه بيشتر به روشنگرى قيام و علماى اعلام با اعلاميه‏ها و بيانات خود مردم مهيا را كه راه خود را خوب يافته‏اند بسيج عمومى نموده و يكدل و يكجهت براى بر چيده شدن بساط غارت و جنايت همصدا و با اتكاء به قدرت لايزال الهى، اين ريشه پوسيده فساد را از بن بر كنند و ملت مستضعف را از چنگال استعمارگران خارجى و داخلى نجات بخشند. (و نريدان نمن‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 87

على الذين استضعفوا فى‏الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم‏الوارثين) اراده خداوند تعالى بر آن است كه با رهبرى حكيمانه انبياء عظام و وارثان آنان، مستضعفين را از قيد حكومت طاغوتى آزاد و سرنوشت آنان را به دست خودشان بسپارد، بايد در اين امر الهى ملت عزيز به دنبال روحانيون مسؤول اين راه حياتى را طى كنند.

طرح مسأله انتخابات، وسيله‏اى براى اغفال ملت و تغيير مسير اصلى حركت

باز با كمال علاقه به ملت ايران هشدار مى‏دهم كه به دنبال دولت شاه دم از انتخابات زد. هر كسى كه سخنان او را شنيده باشد خوب مى‏فهمد كه شاه با طرح مسأله انتخابات مى‏خواهد مسير اصلى حركت اسلامى ايران را كه سرنگونى اين دودمان است تغيير دهد و ملت را اغفال نمايد ولى ديگر دير شده و طرح حكومت اسلامى در عروق مردم ايران ريشه دوانيده است و به اميد خدا پيروزى از آن ماست.

مردم شريف با كمال احترام از گويندگان بخواهند تا از گفتگو درباره هر امرى كه آنان را از مسير خود بازدارد همچون انتخابات، شديداً احتراز كرده و فجايع و جنايات حكومت شاه را بازگو نمايند.

اينجانب از همبستگى روحانيون معظم و اهالى محترم اصفهان كه در جريانات اخير با پشتيبانى بيدريغ خود روحانيون را تنها نگذاشتند و دين خود را به اسلام و مسلمين ادا نمودند تشكر مى‏كنم و از خداوند متعال توفيق و تاييد همگى را خواستارم.

والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 88

تاريخ: 22/5/57

پيام امام خمينى به مردم مسلمان ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در اصفهان و شيراز

بسم الله الرحمن الرحيم

تمام بدبختى هاى كشور از شاه است‏

گزارشات رسيده از ايران مبنى بر قتل عام‏هاى مكرر در شهرهاى مذهبى اصفهان و شيراز و ... نمونه ديگرى است كه از جنايات بيحد شاه. گفته مى‏شود در يكى از مصاحباتش كه از نشر آن جلوگيرى شده، گفته است در صورتى كه من رفتنى باشم، ايران را با خاك يكسان مى‏سازم و مى‏روم. جنايات اخير نشان داده است كه او مشغول پياده كردن نقشه خويش است. مردم مسلمان ايران تمام بدبختى‏هاى خود و كشور خود را از شاه ميدانند و دست از مقاومت نخواهند كشيد تا پيروز شوند و استقلال و آزادى خود را به دست بياورند. ملت بايد بدانند كه آزاديخواهان جهان به آسانى به آزادى دست نيافته‏اند، پيغمبر بزرگ اسلام (ص) با آن زحمات و رنج هاى طاقت فرسا در راه هدف از جهاد با ستمكاران تا آخر عمر دست نكشيد، اميرالمومنين عليه‏السلام عمر خود را در پيكار با ستمكاران كه خود را مسلمان معرفى مى‏كردند بسر برد. دفاع از حق و اسلام از بزرگترين عبادات است. بگذار عبادتگاه‏هاى ما را در اين شهر مبارك به خون بكشند و ببينند كه مسلمين با عبادت بزرگتر ماه شريف را مى‏گذرانند. به دنبال گزارشات رسيده، بيانيه علماء اعلام شيراز دامت بركاتهم عدد كشتگان را به ده‏ها و مجروحين را به صدها نفر اعلام مى‏دارد. مامورين شاه به مسجد ريخته و به قتل و جرح مردم بيدفاع پرداخته‏اند و مسجد را به آتش كشيده‏اند، همچنان كشتار بيرحمانه اصفهان به دنبال حيله و دروغ و افتراء موجب تاثر و تاسف بسيار است. اكنون اهالى اصفهان به اسم حكومت نظامى بدون مجوز قانونى در زير چكمه خونخواران شاه از اجتماعات دينى ممنوعند و حق اظهار نظر ندارند و از آزادى اعطائى برخوردارند!.

ارتش و صاحب منصبان خود را در صفوف لشگر حق قرار دهند

ارتش ايران و صاحب منصبان محترم بدانند كه جنايات و قتل عام‏هائى كه شاه بر آنان تحميل مى‏كند حاصلى جز بدنامى و ننگ براى آنان ندارد. افسران ارتش و شهربانى و ژاندارمرى ايران تا چه زمان اجباراً و بدون هيچ گونه اختيار، به برادركشى توسط يك

صحيفه نور ج 2 صفحه 89

عده مامور ناآگاه ادامه مى‏دهند؟ آخر براى حفظ چه كسى؟ شخصى كه به اسلام و ناموس و آزادى شما ضربات پياپى وارد كند؟ شخصى كه شما را در جهان از بى حيثيت ترين مامورانى كه فقط به خاطر داشتن حقوق گزاف به هر عمل زشتى دست مى‏زنند، معرفى كرده است؟ آيا هر روز كشتار و ضرب و جرح آنهم به دست شما و يا كسانى كه شما هيچ گونه حق اعتراضى بدانان نداشته باشيد، با انسانيت سازگار است؟

شما به عذر ماموريت، برادران دينى خود را به گلوله نبنديد كه مسووليت آن علاوه بر شاه با خود شما است، بايد به حكم خداوند از فرمان ستمكاران سرپيچى كنيد و با كشتن برادارن خود، جهنم دنيا و آخرت را براى خود نخريد. ناله مادران و پدران داغدار و جوان از دست داده را با گوش دل بشنويد، اينان مادران خود شما هستند. آيا فكر كرده‏ايد كه با گلوله خود حداقل يك خانواده بزرگ را در درد و رنج بيحد قرار مى‏دهيد؟

اگر تا به حال هم دست به چنين اعمالى زده‏ايد زودتر توبه كنيد و خود را در صفوف لشگر حق قرار دهيد، مطمئن باشيد كه پيروزى دنيا و آخرت از آن شما خواهد بود. شما اى صاحب منصبان مسلمان و آزاده ارتش ايران! دين خود را به اسلام و مسلمين ادا نمائيد و بيش از اين تن به ذلت ندهيد.

شعار ضد شاهى را كه شعار اسلام است زنده نگه داريد

بايد تمام جناح هاى اسلامى از علماى اعلام و خطباء محترم و طلاب و دانشجويان و جوانان، فرزندان عزيزم و بازرگانان محترم و كارگران و دهقانان شريف و بيدار و تمام جبهه‏ها و احزاب سياسى يكدل و يكجهت در آگاهى درجه داران ارتش و شهربانى و ژاندامرى كوشش كنند و براى سرنگونى اين جانى بالذات آنان را به تشريك مساعى دعوت نمايند و ملت را از شر اين ستمگر نجات دهند و مجال ندهند بيش از اين زن و مرد، بزرگ و كوچك، پير و جوان و كودك ما را به خاك و خون بكشد و اسلام را فداى شهوات خود كند.

من در اين آخر عمر متواضعانه دست خود رابه طرف تمام گروه‏ها كه براى برپايى اسلام و احكام آن كه تنها راه سعادت و ضامن استقلال و آزادى ايران از استعمار نو و كهنه است كوشش و فداكارى مى‏كنند دراز مى كنم و از همه استمداد مى‏نمايم. اين شخص با كمال جديت به محو آثار اسلام كمر بسته است و با حيله و دروغ مى‏خواهد خود را طرفدار اسلام و ملت معرفى كند. اكنون كه ملت شجاع ايران ايدهم الله تعالى بر حيله هاى او واقف شده و آگاهانه به پا خاسته است بايد طبقات دانشمند از نويسندگان و گويندگان در هر لباس و شغلى كه هستند دست در دست يكديگر گذاشته با قلم و بيان جنايات بيشمار دستگاه را براى ملت بيدار ايران روشنتر كنند. بايد طلاب و دانشجويان عزيز و شجاع سراسر ايران از هر فرصت استفاده كرده و شعار ضدشاهى را كه شعار اسلام است زنده نگه دارند. بايد دانشمندان و دانشجويان متعهد و مسؤول خارج كشور جنايات اين عنصر خطرناك را هر چه بيشتر در خارج داخل نوشته و منتشر كنند و شخصيت هاى آزاده جهانى را در سراسر دنيا از ظلم و ستمى كه به مردم ايران وارد مى‏شود آگاه كنند و آنان را در كمك به ملت دلير براى نجات ايران

صحيفه نور ج 2 صفحه 90

از چنگال استعمار و استثمار جهانى بسيج نمايند.

بايد جميع طبقات از اختلافات جزئى دست كشيده و براى نجات خويش به پا خيزند و با هر وسيله ممكن در دفع اين مفسد فى‏الارض اقدام كنند.

امروز سكوت در برابر اين ستمگر و بى‏تفاوتى در برابر اين جنايات برخلاف مصالح عاليه اسلام و مخالف سيره انبياء عظام و ائمه اطهار عليهم السلام است امروز هر مطلبى كه موجب انحراف ملت شريف از مسير اصلى است شيطانى و با نقشه شياطين طرح مى‏شود.

اينجانب به اسلام و اولياى اسلام عليهم السلام و به عموم مسلمين بخصوص مؤمنين شيراز و اصفهان ايدهم الله تعالى و به بازماندگان عزيزان اسلام و جوانان متدين و برومند مسلمين تسليت مى‏دهم و خود را در غم آنان شريك مى‏دانم. اميد است كه شهرستانهاى ديگر ايران با اهالى محترم اين دو شهرستان بزرگ همدردى نموده و خود را را در مصائب بزرگ آنان شريك بدانند. والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:03 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 91

تاريخ: 31/5/57

پيام امام خمينى به مردم مسلمان آبادان در مورد فاجعه سينما ركس

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت عموم اهالى محترم آبادان ايدهم الله:

تعالى دريافت خبر بسيار فجيع به آتش كشيدن چند صدنفر هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تاثر و تاسف شديد گرديد. من گمان نمى كنم هيچ مسلمانى بلكه انسانى دست به چنين فاجعه وحشيانه‏اى بزند جز آنكه به نظائر آن عادت نموده‏اند و خوى درندگى و وحشيگرى آنان را از انسانيت بيرون برده باشد. من تا كنون اطلاع كافى ندارم لكن آنچه مسلم است اين عمل غيرانسانى و مخالف با قوانين اسلامى از مخالفين شاه كه خود را براى حفظ مصالح اسلام و ايران و جان و مال مردم به خطر مرگ‏انداخته‏اند و با فداكارى از هم ميهنان خود دفاع مى‏كنند به هر مسلكى باشند، نخواهد بود و قرائن نيز شهادت مى‏دهد كه دست جنايتكار دستگاه ظلم در كار باشد كه باشد نهضت انسانى اسلامى ملت را در دنيا بد منعكس كند. آتش را به طور كمر بند در سراسر سينما افروختن و بعد توسط مامورين درهاى آن را قفل كردن‏كار اشخاص غير مسلط بر اوضاع نيست.

گفتار شاه كه تظاهر كنندگان مخالف من وحشت بزرگ را وعده‏دهند و تكرار آن پس از واقعه كه اين همان وعده بوده است شاهد ديگرى بر توطئه است، نه اينكه واقعاً شاه يك غيبگوى بزرگ است! مصاحبه سابق شاه كه ايران را با ملت نابود مى‏كنم نيز شاهد اين مدعا است. اظهار تاسف و تاثر در بوق هاى تبليغاتى از اشخاصى كه هر روز دستشان تا مرفق به خون هم ميهنان ما فرو رفته است شاهد بزرگى است بر نقشه شيطانى شاه و همدستانش، هم آنان كه در اكثر شهرهاى ايران دست به كشتارهاى فجيع زده‏اند.

آيا مردم مظلومى كه هر روز به دست همين جنايتكاران به خاك و خون كشيده شده و به وضع بسيار اسفبارى كشته شده‏اند هم ميهنان ما نبوده‏اند؟ قرائن نشان مى‏دهد كه قضيه دلخراش آبادان چون كشتار ساير شهرهاى ايران از يك منشاء به وجود آمده است. آيا از اين جنايت كسى جز شاه و بستگانش اميد نفعى داشته‏اند؟ آيا تاكنون غير از شاه كه هر چند وقت يكبار دست به كشتار وحشيانه مردم مى‏زند اين قبيل صحنه‏ها را به وجود آورده است و يا خواهد آورد؟ اين مصيبت دلخراش شاه، شاهكار بزرگى است تا به تبليغات وسيع در داخل و خارج دست زند و به بوق‏ها و مطبوعات دست

صحيفه نور ج 2 صفحه 92

نشانده داخل و نفع طلب خارج دستور دهد كه هر چه بيشتر براى اغفال مردم اين جنايت را منتشر و به ملت محروم و مظلوم ايران نسبت دهند تا در خارج ملت حق طلب ايران را مردمى كه به هيچ ضابطه انسانى و اسلامى معتقد نيستند معرفى نمايد.

من به ملت بزرگ ايران اعلام خطر مى‏كنم، خطر اينكه دستگاه اينگونه اعمال وحشيانه و ضد اسلامى را در ساير شهرهاى ايران انجام دهد تا تظاهرات پاك مردم شجاع ايران را كه باخون خود ريشه درخت اسلام را آبيارى‏كنند لوث نمايد.

لازم است گويندگان مطلبى را كه به نابودى انقلاب رهائى بخش اسلام منجر مى‏شود و براى مردم روشن نمايند.

اين مصيبت بزرگ را به ملت مسلمان ايران بخصوص به مردم ستمديده آبادان و به خانوادهاى داغديده تسليت عرض نموده و خود را در غم بزرگ و جانكاه آنان شريك دانم.

از خداوند تعالى نصرت اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب و پيوستگان به آنها را خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:04 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 93

تاريخ: 1/6/57

پيام امام خمينى به نهضت آزادى ايران خارج از كشور

بسم الله الرحمن الرحيم

نهضت آزادى ايران خارج از كشور اروپا آمريكا

پيام شما فرزندان اسلام ايدكم الله تعالى را مبنى بر وفادرارى به اسلام و تذكر زحمات طاقت فرساى چندين ساله آنان در راه اهداف عاليه اسلام كه ضامن استقلال و آزادى ملت هاست دريافت نمودم و موجب كمال تشكر گرديد.

از خداوند تعالى توفيق و تائيد گروه‏ها يا اشخاصى را كه براى اسلام عزيز و مسلمين ستمديده فداكارى مى‏كنند و عمر خود را در راه حق و رسيدن به هدف اسلامى و انسانى صرف مى‏كنند خواستارم و علاقه خود را به تمام گروه‏هاى آنان اعلام دارم. امروز كه ملت هاى ستمديده در سراسر ايران به خود آمده‏اند و ملت بزرگ ايران با نهضت عظيم خود مجال را بر شاه و دارو دسته‏اش تنگ نموده‏اند وقت آن نيست كه عمر خود را در مناقشات جزئى صرف نموده و گوش به تبليغات مضر بعضى از منحرفين دهيم. امروز كه شاه با آتش سوزى و ويرانگرى مبارزات حق طلبانه ملت ما را خواهد به دنيا بد جلوه دهد، بر ما و شماست كه بدون فوت وقت نقشه شيطانى او را در جهان فاش كنيم و نگذاريم نهضت اسلامى انسانى را با بوق هاى تبليغاتى لكه دار كند. امروز كه ما به خط الله قدم به قدم به هدف نزديك‏تر مى‏شويم بايد همه را به اتحاد و برابرى دعوت كرده و نقاط حساسى را كه مردم به خاطر آن خود را جلو رگبار گلوله شاه قرار مى‏دهند، نشان دهيم. امروز بايد افراد محترم نهضت آزادى ايران در داخل و خارج و جميع جناح هاى اسلامى ايدهم الله تعالى بدون از دست دادن فرصت دست در دست يكديگر نهاده و در اين امر حياتى كه بر چيده شدن رژيم پهلوى است، مبارزه و بدون مناقشات، ملت را به سوى هدف غائى كه ايجاد حكومت اسلامى است هدايت نمايند. امروز سستى و سردى و سرگرم شدن به مسائل جزئى انتحار است، انتحارى فضاحت بار. خطر به قدرت رسيدن شاه از اختلاف و سستى گروه‏ها، خطرى نيست كه بتوان همه ابعاد آن را پيش بينى كرد، خطر سقوط يك ملت بزرگ و اسلام عزيز است. اينجانب با تمام طاقت در حصول وحدت همه اقشار ملت مسلمان كوشش كرده و كنم و از خداوند متعال در اين امر بسيار مهم كه هستى ملت بدان پيوسته است استمداد نمايم، مطالعه مبارزات آزاديبخش ملت هاى دربند و كشتارها و شكنجه‏ها و زحمات طاقت فرساى آنان هشدارى است به ملت شريف ايران كه نتيجه مبارزات دينى و ملى آنان فورى و سريع نيست.

صحيفه نور ج 2 صفحه 94

نهضت ايران تا پيروزى كه مسلماً از آن ملت شجاع است ادامه خواهد داشت و بر شماست كه اين مطلب را هر چه زودتر به ملت برسانيد.

مرقوم شده بود كه در بند اول اعلاميه 21 شعبان 98 ابهامى است كه آلت دست بعضى از افراد مغرض شده است. بايد متوجه باشيد كه آن بند به دنبال مطالبى بود كه نهضت ايران را غير اسلامى معرفى مى‏كرد و دانسته يا ندانسته ملت را از آن جدا مى‏نمود و زحمات چندين ساله همه را به نفع شاه هدر مى‏داد. در اين مورد خطير من مكلف بودم اشتباه آنان را گوشزد نمايم و پايه هاى اساسى مبارزه ايران را نشان دهم لذا صريحاً اعلام مى‏دارم كه اين بند مربوط به كسانى است كه نهضت اصيل ايران را به امر سياسى غير اسلامى ترسيم مى‏نمايند كه نتيجه‏اش حفظ شاه است نه كسانى كه در نوشته‏ها و مصاحبات خود شاه را محكوم و ايران را بر سر دو راهى (آزادى) يا (شاه) قرار مى‏دهند و نه كسانى كه در طول مبارزات در نوشته‏ها و سخنرانى هاى خود پيوستگى و همگانى خود را با اسلام و انزجار و تبرى خود را از رژيم منحط پهلوى اعلام نموده‏اند چنانچه در اكثر نوشته جات خود، بدان تصريح نموده‏اند. از خداوند متعالى نصرت اسلام و مسلمين و توفيق همگى را خواستارم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:04 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 95

تاريخ: 6/6/57

پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران درباره نيرنگ‏هاى شاه

بسم الله الرحمن الرحيم

نيرنگ شيطانى شاه

در اين موقع حساس تاريخ ايران، شاه به وسيله كارشناسان خود دست به توطئه خطرناكى زده است كه بااندكى سستى و تغافل، ملت ايران بايد از به دست آوردن آزادى و استقلال و حقوق بشر مايوس شود و خود را براى همه نوع اختناق و شكنجه و قتل و غارت مهيا كند و اسلام بايد از احكام نورانى خود چشم بپوشد. تبديل مهره به مهره‏اى كه از اول با اسلحه فريب و رياكارى وارد ميدان شده است، به امر شاه، توطئه عليه ملت و شكستن نهضت اسلامى است و به هدر دادن خون جوانان عزيز اسلام. در اين پانزده سال و بخصوص در اين ماه هاى اخير كه دژخيمان شاه با قتل عام هاى شهرستان‏ها و جرح و حبس و تبعيديها روى تاريخ را سياه كرده‏اند، اكنون كه ثابت شد توپ و تانك و ارعاب و تهديد در مقابل ملت به پاخاسته اثر خود را از دست داده دست به نيرنگ شيطانى زده و با مطالب بسيار اغفال كننده مى‏خواهد جنايت‏ها و خيانت هاى خود را ادامه دهد، تاريخ پرشرف اسلام را در مجلسين تغيير دادند و امر شاه و وزير در مقابل مجلسين ارزش قانونى ندارد و اين امر پوچ شاهد بزرگى است بر نيرنگ شيطانى شاه و همچنين امر بى ارزش بستن قمارخانه‏ها نيرنگ ديگرى است براى اغفال جناح روحانى. در محيطى قمارخانه‏ها را به خاطر احترام به اسلام مى‏بندند كه تمام مراكز فحشا به قوت خود باقى و برخلاف مقررات اسلامى و آيات قرآنى، ستمكارى و قتل و غارت امرى عادى براى دژخيمان شاه شده است، در محيطى گفته مى‏شود كه آزادى داديم كه بهترين فرزندان عزيز اسلام و ايران در حبس و زير شكنجه شاهانه و در تبعيد به سر مى‏برند، در محيطى دم از احترام علماى اسلام مى‏زنند كه علماى اسلام در حبس غير قانونى و در تبعيدگاه‏ها بدون مجوز به سربرند و اشخاصى دم از تعظيم شعائر مذهبى و احترام به روحانيت و احكام اسلام مى‏زنند كه در طول اين قرن شريك جرم دستگاه بوده و قوانينى كه بر خلاف احكام اسلام بوده تصويب كرده‏اند. ملت ايران از اين رژيم و تمام مهره‏هاى آن كه خدمت صادقانه به جنايتكار اصلى نموده و مفتخر به آن هستند متنفر و آنها را لايق هيچ مقامى نمى‏دانند. آنان در محيطى احترام به روحانيون و اسلام را اعلام نموده‏اند كه اكثر مساجد سرتاسر ايران را بسته و خطبا را از گفتار ممنوع كرده‏اند، در محيطى حكومت آشتى ملى را اعلام مى‏كنند كه توپ‏ها و تانگ‏ها و مسلسل‏ها توسط ارتش و ساير

صحيفه نور ج 2 صفحه 96

ماموران در شهرستان‏ها مشغول سركوبى ملتى است كه حقوق اوليه بشر و اجراى احكام اسلام را خواستار است.

آشتى با رژيم ضد اسلامى شاه از معاصى كبيره است

آشتى كنيم و خون عزيزان را هدر دهيم؟ آشتى كنيم و بر رژيم ظالمانه و خيانتكار پهلوى سر فرود آريم؟ چگونه روحانيون با رفتن احكام مسلمه اسلام و به غارت رفتن مخازن كشور و كشتارهاى بيرحمانه رژيم، به پاس آنكه گفته‏اند ما به روحانيون احترام مى‏گذاريم، آشتى كنند و اين ننگ ابدى را براى خود در تاريخ ثبت كنند؟ خواست ملت را بايد از تظاهراتى كه در اين چند ماهه مى‏شود، به دست آورد. عموم ملت در تظاهرات خود مى‏گويند ما شاه و سلسله پهلوى راخواهيم، خواست ملت اين است، نه وعده پوچ احترام به علما و نه بستن موقت قمارخانه‏ها و نه امر بى ارزش به كاربردن تاريخ اسلامى به طور فريبكارانه و موقت. تاسف و تاثر من آن است كه دستگاه ظلم، ملت و روحانيون و سياسيون را مثل اطفالى به حساب آورده كه با يك توپ راضى مى‏شوند. ملت ايران بايد بداند كه هيچ روحانى با دولت ظلم و يا اشخاص ستمگر كه قرآن و احكام را به بازى گرفته‏اند آشتى نمى‏كند و نمى تواند بكند، آشتى كردن مسلط كردن دژخيمان شاه بر مال و جان و ناموس ملت است كه آن از بالاترين معصيت هاى كبيره است كه روحانى هر كه باشد نمى‏تواند مرتكب شود و نخواهد مرتكب شد. جناح هاى سياسى و جبهه‏ها و نهضت ما نخواهند آشتى كرد وتوانند آشتى كنند كه آشتى به اسارت كشيدن ملت و از دست دادن مصالح كشور است و سياسيون چنين ننگى را نخواهند مرتكب شد.

لزوم تداوم نهضت اسلامى

ملت ايران بداند كه در لب پرتگاهى است كه بااندك غفلت سقوطكند و تمام زحمات و رنج هاى چندين ساله او پايمال مى‏شود و تا آخر روى سعادت را نخواهد ديد و در نزد خداوند متعال مسؤول است.

لازم است نهضت شريف اسلامى خود را تا برچيده شدن رژيم ظالمانه و قلدرى ادامه دهيد و به وعده هاى پوچ دولت غير قانونى توجه نكنيد و از اختلاف در اين موقع حساس احتراز كنيد و هم پيوستگى خود را عليه رژيم ثابت كنيد و با هوشيارى خدعه هاى شياطين را خنثى نماييد و مطمئن باشيد كه پيروزى و سرافرازى شما نزديك است. اللهم قد بلغت و السلام على المخلصين فى الله و المجاهدين فى سبيله.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:04 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 97

تاريخ: 15/6/57

پيام امام خمينى به ملت شريف ايران و دعوت به تداوم نهضت

بسم الله الرحمن الرحيم

تظاهرات عيد فطر اثبات پيوستگى و رشد فكرى ملت

عيد سعيد بزرگ اسلامى را به ملت مسلمان و شجاع ايران تبريك مى‏گويم. تبريك با آن همه خونريزى هاى جبارانه براى به دست آوردن راه نجات و كوشش هاى جوانمردانه در راه هدف اسلامى. ماهى كه گذشت ماه فداكارى در راه حق بود، ماه تضاد آشكار حق و باطل بود و (ان الباطل كان ذهوقاً). فطر امسال عيد حماسه و جنبش هر چه بيشتر تمام جناح هاى ملت ايران بود، روزى كه رشد فكرى و عملى ملت را به دنيا ثابت كرد و پوچ بودن تبليغات پر دامنه مخالفين نهضت را ثابت نمود، پيوستگى تمام جناح‏ها را ثابت كرده خواست تمام ملت را كه رفتن شاه و برچيده شدن بساط ظلم و چپاول مردم مسلمان است، با كمال صراحت اعلام نمود.

مردم مسلمان ايران به دنبال برگزارى نماز عيد دست به عبادت ارزنده ديگرى زدند كه آن فريادهاى كوبنده عليه دستگاه جبار و چپاولگر براى به پا داشتن حكومت عدل اسلام است كه كوشش در اين راه از اعظم عبادات است و فدائى دادن در راه آن سيره انبياء عظام خصوصاً نبى اكرم و وصى بزرگ او امير مؤمنان است. اينجانب از فداكارى هاى ملت ايران تشكر كرده و قدرت و عظمت او را در پناه قرآن و احكام اسلام از خداوند متعال با تضرع خواهانم.

ضرورت تداوم نهضت و بى اعتنايى به وعده هاى فريبنده شاه

اكنون وظيفه همه مسلمين خصوصاً جناح روحانى و سياسى و بزرگان قوم، خطير است. ملت ما بر سر دو راهى است، پيروزى و توفيق دست يافتن به بيرون كردن شاه و يا تا آخر در زير چكمه دژخيمان خرد شدن‏با عزت و سرافرازى در مقابل خالق و خلق و يا خداى نخواسته ذلت و زبونى هميشگى. و هرگز ملت مسلمان ايران تن به ذلت نخواهد داد. ملت عظيم الشان ايران نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستى به خود راه ندهيد كه نمى‏دهيد. مطمئن باشيد به اميد خدا پيروزى و سرافرازى نزديك است. پس از ماه رمضان گمان نشود كه تكليف الهى فرقى كرده است. تظاهرات كوبنده براى رسيدن به هدف اسلامى عبادتى است كه روزها و يا ماه‏ها را درآن اثرى نيست چرا كه هدف نجات ملت است‏اجراى عدالت اسلامى و برقرارى حكومت الهى بر پايه محكم عدل است. بايد در هر فرصت و

صحيفه نور ج 2 صفحه 98

براى هر حادثه اجتماعات خود را هر چه بيشتر در مساجد و محافل و فضاهاى باز عمومى بر پا نمائيد و از قرآن كريم و عدالت اسلامى دفاع كنيد و هر نغمه‏اى كه مخالف آن است، از هر حلقومى بيرون آيد شيطانى و به نفع ستمكاران حاكم و به ضرر اسلام و ميهن است و به حرف هاى فريبنده شاه و دولت و طرفداران‏اندك آنان گوش ندهيد كه جز براى به دست آوردن فرصت شيطانى چيزى نيست. اينان كه براى فريب ملت از آزادى دم مى‏زنند زندان هايشان از روحانى و دانشگاهى و بازارى و سياسى و كارگر و دهقان لبريز است و بزرگان روحانى و سياسى به جرم حقگوئى و آزاديخواهى در تبعيدگاه‏ها به سر مى‏برند. اين چه آزادى است كه سانسور مطبوعات هنوز به حال خود باقى است و از نشر مسائل اساسى و حياتى ملت شديداً جلوگيرى به عمل مى‏آيد و حكومت شبه نظامى در سراسر ايران بر پا است. مردم ايران هرگز زير بار شهربانى شاه نمى‏روند و به اعتراضات قانونى خود ادامه خواهند داد. ملت ايران ديگر از اين شعبده بازى‏ها گول نخواهند خورد.

سينماى آبادان برحسب قرائن و به تصديق مردم داغديده آبادان به دست شاه جنايتكار و دولت به آتش كشيده شده و نزديك به 400 نفر را سوزاند تا (وحشت بزرگ) موعود وسيله تبليغى بر ضد نهضت مقدس ما شود و ديديد كه نشد و در آينده‏اى دور يا نزديك فرد يا افرادى را آورده تا اقرار كنند كه در اين رابطه دست داشته‏اند، اين افراد يا مامورند و يا از بهترين و متدين‏ترين افرادى هستند كه براى كشتن آنان هيچ وسيله‏اى را بهتر از اين نميدانند. شاه و دولت او كه قيام مسلحانه بر ضد ملت حق طلب و بر ضد قانون اساسى و بالاتر بر ضد احكام آزاديبخش اسلام نموده‏اند قهراً خائنند و اطاعت از آنان اطاعت از طاغوت است، به آنان مجال ندهيد و با اعتصاب و اعتراض دنيا را از اعمال وحشيانه آنان آگاه كنيد.

بر مبارزان خارج از كشور است كه از تبليغات باطل ضد نهضت پرده بردارند

برادران مبارز لازم است با خبرنگاران خارجى هر چه بيشتر مصاحبه كنند و با صراحت نقش شاه و دولت او را در ادامه اختناق و نقض قانون اساسى گوشزد كنند و به دنيا بفهمانند كه شاه سابق سلطنت خود را به زور در قانون اساسى گنجانده است و اين مواد مورد قبول هيچ ايرانى نيست و از تبليغات باطلى كه در خارج بر ضد نهضت انسانى ملت مسلمان مى‏كنند، پرده بردارند و نگذارند نهضت را نزد اشخاص بيخبر از آن معكوس كنند. مبارزان خارج از كشور دست به تبليغات وسيع خود زنند و در رابطه با اوضاع ايران هر چه بيشتر فعاليت خود را گسترش دهند.

دعوت از نيروهاى مسلح براى پيوستن به ملت

من از ارتش محترم ايران سپاسگزارم كه در راهپيمائى عظيم تهران و ساير شهرستان‏ها به روى مردم وطنخواه خويش كه از ستمكارى پنجاه ساله دودمان پهلوى به جان آمده‏اند، آتش نگشودند و دست خود را به جنايت بزرگى كه كار هميشگى فرمانروايان است آلوده نكردند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 99

من در اين موقع حساس كه كشور و وطنمان در لب پرتگاه و بر سر دو راهى سقوط يا استقلال واقع شده است، دست خود را به سوى نيروهاى زمينى، هوائى و دريائى وفادار به اسلام و وطن دراز مى‏كنم و براى حفظ استقلال و بيرون آمدن از يوغ اسارت و ذلت از آنان استمداد مى‏كنم. اى سربازان غيور كه براى وطن و كشور خود فداكارى مى‏كنيد، به پا خيزيد، ذلت و اسارت بس است، پيوند خود را با ملت عزيز استوارتر كنيد و فرزندان و برادران برومند خود را براى هواى نفس يك خاندان چپاولگربه خاك و خون نكشيد. بر گويندگان و نويسندگان است كه در روشن شدن افكار برادران نظامى خود هر چه بيشتر كوشا باشند و ملت ايران بايد به آنان احترام گزارد، آنان برادران ما هستند.

آيا صلاح دولت نيست كه بركنار شود و خود را بيش از اين در مجامع عمومى رسوا نكند؟ آيا وقت آن نرسيده است كه شاه كنار رود و ملت را به حال خود گذارد تا ملت سرنوشت خويش را به دست گيرد و خائن را از خادم تشخيص دهد و به سزاى اعمالش برساند؟ آيا صلاح است كه صدها هزار نفر از فرزندان اين ملت مظلوم در خاك و خون بغلطند تا شاه چند روزى به ستمكارى خود ادامه دهد؟ آيا با بودن خائنين به اسلام و ملت كه در راس آن شاه است، قدمى مى‏شود براى نجات ايران برداشت؟

ارائه برنامه برپايه احكام اسلام پس از قطع دست خائنين

اميد است در آينده نزديكى دست خائنين به اسلام كوتاه گردد تا در آنوقت اصحاب حل و عقد تكليف نهائى را تعيين نمايند و مطلبى را كه شديداً بايد بدان توجه داشت اينكه ما پس از رفتن پايگاه ظلم، به بركت احكام مترقى اسلام برنامه اساسى خود را اعلام نمائيم و در آنوقت خواهند ديد كه آنچه خائنين، به اسلام نسبت داده‏اند چه در موضوع حقوق اجتماعى زنان و چه حقوق اقليت‏هاى مذهبى و چه ساير مسائل جز تهمتى ناجوانمردانه چيزى نبوده است و بلندگوهاى شاه در خارج و داخل براى انحراف افكار و توقف يا شكست نهضت دست به اين تبليغات مسموم زده‏اند. اميد است در آينده نزديكى پس از برچيده شدن بساط ظلم و ظالم، مسائل ما در جميع ابعادش روشن شود.

از خداوند متعال شكوفا شدن هر چه بيشتر نهضت و بالا گرفتن هر چه بيشتر تظاهرات رهائى بخش ملت تا سرنگونى پايگاه‏هاى ظلم و ستم را خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:04 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 100

تاريخ: 18/6/57

پيام امام خمينى به ملت شريف ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در 17 شهريور (جمعه سياه)

بسم الله الرحمن الرحيم

ملت شريف و شجاع ايران! بار ديگر شاه با دستور حكومت نظامى در تهران و ساير شهرستان هاى بزرگ ايران، ثابت كرد كه پايگاهى در ميان ملت ندارد. اعلام حكومت نظامى در محيطى آرام به اقرار راديو و مطبوعات ايران كه راهپيمايى با كمال آرامش در آن انجام مى‏گرفت، نه تنها قانونى نيست بلكه جرم است و دستور دهنده آن مجرم. شاه براى به رگبار بستن مردم بى دفاع و مظلوم هيچ بهانه‏اى را بهتر از حكومت نظامى نديد. روزهاى اخير، تهران و ساير شهرستان هاى مهم ايران براى اظهار مظلوميت و مخالفت با مجرمى كه 35 سال بر مقدرات آنان سلطه دارد و جنايات و خيانت هاى او در كشور و مخالفت‏هاى او با قانون اساسى واضح است، شاهد راهپيمائى هاى آرام بود. اظهار مخالفت با مجرمى كه تمام هستى ملت را به باد داده است، از طرف كسانى بود كه در حد عالى شعور سياسى و دينى بودند، به طورى كه حاضر شدند ارتش را گلباران كنند ولى دولت آشتى ملى آنان را به عنوان شعار برخلاف قانون اساسى، محكوم نمود و حال آنكه شعار آنان بر ضد قانون اساسى شكن يعنى شاه بود. شعار بر ضد رژيم تحميلى غير قانونى بود، اظهار مظلوميت بود ولى واقعيت اين است كه شاه مى‏خواهد انتقام خود را از ملت بى دفاع بگيرد و با صحنه سازى هاى مبتذل، ملت بى دفاع را به مسلسل ببندد و نفس‏ها را به خيال باطل خودش در سينه خفه گرداند، ولى ديگر دير شده است و ملت مظلوم و بيدار ايران آگاه گرديده‏اند. من هنوز اطلاع دقيقى از كشتگان و مجروحان در سراسر ايران ندارم ولى خبر گزارى‏ها تعداد كشتگان را به صدها نفر گزارش داده‏اند و خبرهائى از ايران، اين تعداد را بيش از هزار نفر مى‏گويند اكنون بر ملت شجاع ايران است كه به هر ترتيبى كه ممكن است به مجروحين بى شمار خود، خون، دوا و غذا برساند و از هر گونه كمك مالى دريغ ننمايد.

چهره ايران امروز گلگون است و دلاورى و نشاط در تمام اماكن به چشم مى‏خورد، آرى اينچنين است راه اميرمومنان على (ع) و سرور شهيدان امام حسين (ع). اى كاش خمينى در ميان شما بود و در كنار شما در جبهه دفاع براى خداى تعالى كشته مى‏شد.

ملت ايران! مطمئن باشيد كه دير و يا زود پيروزى از آن شماست شاه با حكومت آشتى ملى مى‏خواهد روحانيت شريف ايران و سياسيون محترم را در كشتار خود سهيم گرداند ولى فريب او خيلى زود برملا گرديد.(ان كيد الشيطان كان ضعيفا).

صحيفه نور ج 2 صفحه 101

جهان بايد بداند كه اين است فضاى باز سياسى ايران و اين است رژيم دموكراسى شاه و اين است عمل به دين مبين اسلام در منطق شاه و دولت او.

اكنون به بهانه هاى پوچ دست به حبس و تبعيد تازه زده‏اند و مى‏زنند، بايد علما و روشنفكران ملت در زير چكمه دژخميان خرد شوند تا كسى خيال آزادى به خود راه ندهد. شما اى ملت محترم ايران كه تصميم گرفته‏ايد خود را از شر رژيم شاه خلاص گردانيد و در رفراندمى كه در سه و چهارم شوال در برابر ناظران سراسر جهان انجام داديد، به دنيا نشان داديد كه رژيم شاه جائى براى خود در ايران ندارد، چنانچه در روزنامه هاى خارجى هم منعكس گرديد. مطمئن باشيد كه هيچ قدرتى نمى‏تواند با شما كه بيداريد و به پا خاسته‏ايد روبرو شود.

ارتش وطنخواه ايران! شما ديديد كه ملت با شما دوست و شما را گلباران مى‏كند و ميدانيد كه اين چپاولگران براى ادامه ستمگرى شما را آلت قتل برادران خود قرار داده‏اند، به ديگر برادران ارتشى خود كه شاه را رها كرده‏اند و در پشتيبانى مردم، به دشمن حمله نموده‏اند بپيونديد و به پاخيزد و نگذاريد ملت شما نابود و برادران و خواهران شما به خاك و خون كشيده شوند، نام خود را در تاريخ كه به سود ملت ايران به راه خود ادامه مى‏دهد، هر چه زودتر ثبت كنيد و ريشه خيانت و ظلم را بكنيد. شما اى علماى بزرگ اسلام و سياسيون بزرگ كه از فشار شاه هراسى به دل راه نميدهيد، نشانه اعتماد و قوت روحيه ملت هستيد و در اين موقع حساس نه تنها بايد استقامت كنيد، بلكه روحيه عالى مقاومت جامعه را هر چه بيشتر بايد تقويت كنيد و هر چه بيشتر صفوف خود را براى مقابله با دشمن مردم ايران متشكل‏تر كنيد. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 102

تاريخ: 21/6/57

پيام امام خمينى به ملت ايران در تسليت فاجعه جمعه سياه (17 شهريور)

بسم الله الرحمن الرحيم

وبشر الصابرين الذين اذا اصابتهم مصيبه قالوا انالله و انااليه راجعون اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون).

وقتى شما را اى فرزندان عزيز اسلام خداوند متعال تسليت مى‏دهد، آيا باز هم محتاج به تسليتيد؟ خداوند عزوجل مى‏فرمايد: بشارت بده صبر كنندگان را، كسانى كه هر مصيبتى مى‏بينند به حساب خدا تحمل مى‏كنند و مى‏گويند ما همه براى خدا خلق شده‏ايم، براى خدا زندگى مى‏كنيم و وقتى بميريم از بين نمى‏رويم بلكه به سوى خداى مهربان برمى گرديم. صلوات و رحمت خدا برايشان، اينها هستند كه به آرزوى انسانى رسيده‏اند.

معذلك من به نيابت حضرت ولى عصر امام زمان (ع) به همه مسلمانان جهان مصيبت چهارم شوال سال 98 ق (17 شهريور) را خاصه به خانواده هاى داغدار تسليت مى‏گويم و در عين حال تبريك و خدا شاهد است مصطفاى من تنها آن نبود كه سالش نزديك است، بلكه همه به خاك و خون كشيده‏هاى حادثه شوال مصطفاهاى من بوده‏اند.

من اين استقامت را و اين فيض شهادت را كه خداوند متعال نصيب فرزندام فرمود به پدران و مادران و همه بستگانشان تبريك مى‏گويم و چنين كشته شدنى كه افتخار دارد، بزرگترين آرزوى منست، و شايد نزديك باشد.

اما فرج و پيروزى حق بر باطل از آن نزديك‏تر است و از اين پس جا دارد كه همه كارهاى خود را تعطيل كنيم، نه براى هميشه كه به همين زودى ظالم جبار سرنگون مى‏شود. در باز كردن مغازه‏ها و كارخانه‏ها عجله نكنيد. در تقويت روحيه و ايمان كسانى كه ضعيف‏اند بكوشيد كه روزى دست خداست. چند روز تعطيل كسب و كار براى رضاى خدا كسى را از گرسنگى نمى‏كشد. عزت و ثروت دست خداست. از مرگ نترسيد كه حيات و ممات به دست خداست. تعطيل را ادامه دهيد كه فرج نزديك است.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 103

تاريخ: 21/6/57

پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران به مناسبت هفتمين روز كشتار وحشيانه 17 شهريور

بسم الله الرحمن الرحيم

شاه مى‏خواهد ايران را به ويرانه و قبرستان مبدل سازد

هموطنان محترم و مظلوم! اكنون كه يك هفته از كشتار فجيع گروه اول مقتولين مظلوم ما مى‏گذرد، اكنون كه يك هفته تمام است ملت معظم ايران در زير چكمه دژخيمان و رگبار مسلسل و توپ و تانك دست و پا مى‏زند، اكنون كه شاه دست از آستين فضاى باز سياسى درآورده و به درو كردن نهال جوانان رشيد و شجاع ما پرداخته است، اكنون كه با نفس هاى آخر، حكومت فاشيستى نفس هاى ملت را در سينه خفه كرده، اكنون كه گورستان‏ها از قبور شريف فرزندان اسلام و قرآن پر گرديده، اكنون كه دژخميان شاه به عربده و پايكوبى در مرگ عزيزان ما به شادى نشسته‏اند، اكنون شاه مى‏خواهد ايران را به ويرانه و قبرستان تبديل كند.

حمايت خيانتكاران در داخل و خارج كشور از جنايات شاه

اكنون كه عمال از خدا بيخبر شاه در مجلس گرد هم جمع شده و با صحنه سازى هاى مبتذل و اغفال كننده مى‏خواهند مجرم اصلى را تبرئه و گناه بزرگ و خيانت عظيم را به ديگران كه آلت فعلى بيش نيستند، نسبت داده و خود را مقرب الخاقان قرار دهند، اكنون كه تمام خيانتكاران خارج و داخل پشتيبانى از جنايات شاه مى‏كنند، اكنون كه از چهره هاى كريه آزدايخواهى و طرفدارى از حقوق بشر پرده برداشته شده، ملت مظلوم و بزرگ ايران بايد اعتصاب نموده در عزا بنشينند و رسماً روز پنجشنبه يازدهم شوال را روز عزا قرار دهند.

مطمئن باشيد كه پيروزيد و در پيشگاه خداوند رو سفيد

ما به دنبال فداكارى‏ها و عزاى سراسرى، منتظر شادى‏ها هستيم شما شاهد استقلال و آزادى به خواست خدا خواهيد بود. شما با پايمردى خود دشمن را چنان از ميدان بيرون كرديد كه مجبور به اعلام حكومت نظامى در اكثر شهرستان‏ها و در تهران، مركز وپايگاه شير مردان و شير زنان شد و خود را در جوامع بشرى رسوا و خدعه را با دست خود نقش برآب كرد. عزيزان من مطمئن باشيد كه پيروز هستيد و در پيشگاه خداى متعال رو سفيد.

صحيفه نور ج 2 صفحه 104

قيام شما بر عليه شاه، همانند قيام امير المومنين در برابر معاويه است

قيام شما در مقابل ديكتارتور اصلى كه تمام شعائر ملى و مذهبى را زير پا گذاشته، چون اميرالمومنين در مقابل معاويه مى‏باشد كه عملى بيش از اعمال آن ديكتاتور مرتكب نشده بود. على (ع) در مقابل ستمكارى بود كه با امامت جمعه و جماعت و تشبث به اسلام خون مردمان را مى‏مكيد، قيام در مقابل ظلم و ظالم بود و چندين هزار فدائى داد كه عمار ياسر يكى از آنهابود، شما هم در مقابل ديكتاتور عصر كه با اسم اسلام و تشبث به قرآن خون ملت را مى‏مكد، در صورتى كه تعداد كشتگان ما به تعداد كشتگان صفين باز نرسيده. غم به خود راه ندهيد و گوش به حرف اشخاصى كه از اسلام اطلاعى ندارند ندهيد و به راه خود كه راه حق و راه اولياء حق است ادامه دهيد.

گول خيمه شب بازى هاى دولت و وكلاى شاه را نخوريد

گول خيمه شب بازى هاى دولت و وكلاى شاه را نخوريد كه با حرفهاى فريبنده مى‏خواهند شاه راكه در شرف مرگ است نجات دهند. دنيا شاه را محكوم كرد و به پشتيبانى شما برخاست، اگر چه مشتى جنايتكار كه مى‏خواهند مخازن ملت را ببرند و حق ملت را زير پا بگذارند به او اميد مى‏دهند ولى هيچ قدرتى در مقابل قدرت لايزال ملت نمى‏تواند پابرجا باشد، خداوند تعالى وعده نصرت داده و با شماست. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 105

تاريخ: 27/6/1357

پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت زلزله طبس

بسم الله الرحمن الرحيم

اعلام عزاى عمومى از طرف دولت، دسيسه‏اى براى انحراف اذهان ملت

اينجانب از واقعه اسفناكى كه موجب مرگ عده كثيرى از برادران و خواهران ما شد، در سوگ هستم. زلزله طبس هر انسانى را متاثر و متالم مى‏كند. مسلمين غيرتمند لازم است مستقيماً به برادران خود كمك كنند و چيزى به دست عمال دولت ندهند كه باز راه براى چپاولگران باز شود. لكن در اين موقع حساس آنجه لازم است به ملت شريف ايران تذكر دهم آن است كه دولت و بوق‏هاى تبليغاتى شاه از فرصت استفاده كرده و به اغفال مردم دست زده‏اند. آنهايى كه هزاران نفر از بهترين فرزندان ما را ديروز بيرحمانه قتل عام كرده و ملتى را به عزا نشانده‏اند، امروز براى انحراف اذهان به تعزيه سرايى پرداخته و اشك تمساح براى زلزله زدگان مى‏ريزند و عزاى ملى اعلام ميكنند. آنهائى كه مسلمانان عزيز و پيرو قرآن كريم را با رگبار مسلسل درو كردند و از قرار معروف از سربازان اسرائيلى براى كشتار مردم شجاع و بى پناه تهران كه تعداد كشتگان را بيش از 4000 نفر نقل مى‏كنند، كمك گرفته و پس از قتل عام، آنان را كمونيست و ماركسيست خوانده‏اند، امروز دلسوز ملت شده‏اند.

شاه، خود را مسلمان و ايرانى و مخالفينش را كمونيست و خارجى مى‏خواند

ديروز گفتند مشتى خرابكار از خارج با گذرنامه جعلى آمده‏اند و خرابكارى كرده‏اند و ملت را خارجى معرفى كردند، امروز تظاهر كنندگان شعار ضد ديكتاتورى سراسر كشور را كه داده‏اند و از شاه جنايتكار اظهار تنفر كرده‏اند، مشتى ماركسيست و كمونيست خوانده‏اند. ملت ايران از روحانى تا سياسى، از تجار و كسبه تا كارگر و دهقان چون شعارشان مرگ بر شاه است، كمونيست‏اند!! و فقط شاه و مفتخواران اطراف او كه با ملت مسلمان آن كردند و مى‏كنند كه چنگيز نكرد، مسلمانند و ايرانى!!

بيدار باشيد و گول تبليغات دستگاه شاه را نخوريد

ملت مسلمان ايران! بيدار باشيد و زلزله و سيل و ساير عوامل، شما را از مسير خود منحرف نكند و به تبليغات اغفال كننده دستگاه شاه گوش ندهيد و نهضت اسلامى را ادامه دهيد و تا بر چيده شدن دستگاه قلدرى و استبداد، از قيام خود دست نكشيد. روحانيون معظم در اين موقع حساس كه شاه زلزله را بهانه قرار

صحيفه نور ج 2 صفحه 106

داده و دست به بهره بردارى زده است، وظيفه الهى و سنگين خود را عمل فرمايند و به مردم هشدار دهند. سياسيون و روشنفكران و دانشگاهيان وظيفه اسلامى و ملى خود را بجا آورند و نگذارند نهضت را به وسيله تبليغات پر سر و صدا منحرف كنند. دولت به پشتيبانى شاه با اينكه صريحاً اعلام مى‏كند كه عهده‏دار كشتار بيرحمانه سراسر ايران است، امروز دست به تبليغات مضرى زده است ولى ملت ايران گول اين تبليغات را نخورده و از او انتقام خواهد كشيد. ملت بزرگ مسلمان ايران بايد از اعلام پشتيبانى غارتگران تاريخ ترس و سستى به خود راه ندهند، كه نمى‏دهند و با اتكاء به خداى بزرگ و حقانيت خود مطمئن باشند كه پيروزند.

بر برادران ايمانى است كه به يارى بازماندگان از زلزله و كشتارهاى رژيم برخيزند

اكنون كه برادران ما در كشتار سراسر ايران و مناطق زلزله زده بى‏خانمان و بى سرپرست شده‏اند، اكنون كه شهر از گل ساخته شده طبس بر سر برادران ما خراب شده است، اكنون كه مجروحين تظاهرات سراسرى ايران از بى‏دارويى و بى‏غذائى در رنجند، بر برادران ايمانى لازم است هر چه بيشتر به سرپرستى بازماندگان و تهيه وسايل آسايش براى آنان بشتابند و به جار و جنجال دولت اكتفا نكنند و به صندوق اعانه آنان كمك نكنند كه جز زراندوزى براى مجريان امور هيچ حاصلى نمى‏تواند داشته باشد و پيام تأثر بار اينجانب را در تسليت مصيبت بزرگ، به بازماندگان آنان برسانند.

از خداوند تعالى آزادى و استقلال كشور و صلاح حال مسلمين را خواستار است. والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 107

تاريخ: 28/6/57

پاسخ امام خمينى به ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب آقاى ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين مرقوم مورخ 18 شهر رمضان المبارك /98 توسط نماينده مخصوص شما واصل شده. از اظهار محبت و پشتيبانى انقلاب فسطين و آن حضرت از ملت ايران در موقعى كه ايران در آتش و خون غوطه‏ور است سپاسگزارم. شاه كه از قيام هاى بحق مردم در سراسر ايران به ستوه آمده بود، شاه كه در صحنه حبس و تبعيد و شكنجه و اختناق و قتل و غارت شكست خورده بود، در اين روزها به دنبال تظاهرات آرام و منطقى مردمى كه براى رسيدن به حقوق اوليه خويش ترتيب داده بودند، بدون مجوز قانونى در 12 شهر بزرگ اعلام حكومت نظامى نمود و مردم بيدار و آزاده و بيدفاع ايران را چون گذشته به رگبار گلوله بست كه تعداد كشته شدگان را تاكنون بيش از4000 نفر گزارش داده‏اند.

ملت ايران كه از جرائم شاه در طول سطنت غير قانونيش به جان آمده و براى بدست آوردن آزادى و استقلال از دست رفته‏اش به پا خاسته، شاه را كه به سرعت كشور را به سوى نابودى معنوى و مادى سوق مى‏دهد نمى خواهند. شاه نفت كشور اسلامى ايران را براى سركوبى مسلمانان به اسرائيل مى‏دهد و در ايران هر كس به اين عمل غير انسانى اعتراض كند با سرنيزه جوابش داده مى‏شود، شاه را امروز غاصبين حقوق مسلمين بر ملت ما تحميل كرده‏اند.

جناب آقاى ابوعمار:

ما در قضيه فلسطين هميشه مخالف با شاه و اسرائيل و پشتيبانان آنان بوده و با شما هم صدا بوديم و مظالم اسرائيل را به ملت‏ها رسانديم و حال كه ملت ايران در زير چكمه دژخيمان شاه و در حصار تانك‏ها و توپ‏ها و مسلسل‏هائى است كه از سربازان اسرائيلى در خيابان هاى تهران براى كشتار ملت بى‏دفاع ايران از آنها كمك گرفته، با ملت مظلوم ما همصدا شويد و با وسائل تبليغاتى خود صداى ما را به عالم برسانيد.

امروز چين سرخ به اصطلاح انقلابى، آمريكا مظهر استثمار جهانى و شوروى سرچشمه ريا و دروغ و انگليس استعمارگر كهنه كار براى سركوبى ملتى كه مى‏خواهد روى پاى خود بايستد و هيچ گونه تمايلى نه به شرق و نه به غرب داشته باشد، قيام و از شاه دفاع مى‏كنند و با اين وضع شاه با كمال بى‏شرمى ملت بى‏پناه ايرانى را معجونى از كمونيست‏هاى سرخ و مرتجعين سياه مى‏نامد ولى من يقين دارم كه پيروزى

صحيفه نور ج 2 صفحه 108

ملت آگاه ما حتمى است.

از خداوند تعالى توفيق شما را در سركوبى اسرائيل غاصب خواستار و استقلال كشورهاى اسلامى را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 109

تاريخ: 30/6/57

متن نامه امام خمينى به آيت الله قمى

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت آيت الله آقاى قمى دامت بركاته آزادى جنابعالى پس از 12 سال زندان غير قانونى و غير انسانى به جرم حق گوئى و حق طلبى موجب مسرت گرديد. كشتار بيرحمانه ماه‏هاى اخير خصوصاً كشتار بى‏شمارى از فرزندان اسلام كه تعداد كشته شدگان را بيش از 4000 نفر نقل مى‏كنند، يكى ديگر از نمونه هاى آزادى و تمدن بزرگ و آشتى دولت شاه است. تا برقرارى اين رژيم منحط، اميد آزادى، پوچ و ستمكارى و خيانت ادامه دارد. شعار مردم مسلمان ايران بايد قطع يد اجانب و عمال خائن آنان كه در راس آن شاه است باشد. اكنون كه شاه با قدرت كوبنده ملت مواجه است و ناچار است كه با حكومت نظامى و سرنيزه به حيات غيرقانونى خود ادامه دهد، براى اغفال مردم تظاهر به دلسوزى براى زلزله زدگانى مى‏كند كه به هيچ وجه در محيطى كه زلزله خيز است هيچ گونه اقدامى براى حفظ جان مردم محروم از او صورت نگرفته است. اكنون كه شاه ملت را از هستى ساقط و هر چند گاه دست به قتل عامى تازه مى‏زند، براى زلزله زدگان دلسوزى مى‏كند كه خود در اثر بى توجهى در امور خانه سازى، خانه هاى آنان را بر سر مردمش خراب كرده است. شما خود مى‏دانيد و بدان معتقديد و همه بايد بدانند كه ملت ايران شاه را نمى‏خواهد و هر كس كه شاه و سلطنت او را بخواهد خائن است.

از خداوند تعالى سلامت جنابعالى و عظمت اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 110

تاريخ: 1/7/57

متن نامه امام خمينى به حافظ اسد

بسم الله الرحمن الرحيم

پس از اهداى سلام، اينجانب از غيبت جناب حجه الاسلام آقاى سيد موسى صدر نگران و متأثرم. از جنابعالى تقاضا دارم كه اين موضوع را با سران كشورهائى كه در قضيه فلسطين اجتماع كرده‏اند در ميان گذاريد و اهتمام آنان را جلب نمائيد. ما و ملت ايران در اين عصر گرفتار رژيمى هستيم كه با اتكاى به پشتيبانى آمريكا ملت را در آتش ديكتاتورى و كشتارهاى دستجمعى و سلب همه آزادى‏ها مى‏سوزاند. ما از شما سران دولت‏هاى اسلامى براى رهائى ملت بى پناه ايران كمك‏خواهيم. برادران مسلمان شما در زير چكمه دژخيمان شاه خرد شده‏اند و حكومت نظامى كه در اكثر شهرستان‏هاى مهم ايران برپاست ملت را به جان آورده. از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى‏شود: (كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته) همه افراد و از جمله شما سران دولت‏هاى اسلامى كه قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را داريد مسئول هستيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:05 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 111

تاريخ 14/7/57

پيام امام خمينى به ملت شريف و شجاع ايران به مناسبت خروج از عراق‏

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام و تحيت بر برادران غيور ايرانى كه براى رهايى از حكومت طاغوت و خاتمه دادن به چپاول غارتگران بين‏المللى نفتخواران به پا خاستند. درود بر مسلمانان بيدارى كه از حمله‏هاى پى در پى دژخيمان شاه، هراس به خود راه نداده و راه اسلام و شهداى مجاهد حق را در پيش گرفته و اساس ستمگران را متزلزل نموده و با تظاهرات مردانه خود پشت استعمارگران مفتخوار را به لرزه در آورده‏اند. اكنون كه من به ناچار بايد ترك جوار مولى اميرالمومنين (ع) را نمايم و در كشورهاى اسلامى، دست خود را براى خدمت به شما ملت محروم كه مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنان هستيد، باز نمى‏بينم و از ورود به كويت با داشتن اجازه، ممانعت نموده‏اند، به سوى فرانسه پرواز مى‏كنم پيش من مكان معينى مطرح نيست، عمل به تكليف الهى مطرح است، مصالح عاليه اسلام و مسلمين مطرح است. ما و شما امروز كه نهضت اسلامى به مرتبه بسيار حساسى رسيده است مسؤول هستيم، اسلام از ما انتظار دارد، چشم جهانيان امروز به سوى شما ملت غيور دوخته شده. دولت‏هاى استفاده طلب به مطالعه روحيه و مقدار پشتكار ملت ما پرداخته‏اند. شما مردان و زنان تاريخ بايد پايدارى در راه كوبيدن ستمكاران و دفاع از حق را به جهانيان و نسل‏هاى آينده ثابت كنيد.

من در حال گرفتارى‏ها و اشتغالات اخير، اخبار ايران و قيام‏هاى پى درپى نقاط مختلفه را مثل كرمانشاه و بعضى مناطق كردستان و قتل هايى كه به دست دژخيمان شاه واقع شده مى‏شنيدم و هم متاثر و متاسف بوده و هستم و هم اميدوار و سربلند، اميدوار به شجاعت ملت بزرگ و سربلند از فداكارى آنان در راه اسلام و مستضعفين سربلند باد ملتى كه با فداكارى خود قدم در راه پيروزى حق برداشت و سدهاى مانع از آن را يكى پس از ديگرى شكست پيروز باد رادمردانى كه با خون خود عزت برباد رفته را باز گرفت و عظمت پايمال شده به دست سلاطين ستمگر را باز يافت من وقتى مطالعه روحيه مردان و زنان جوان از دست داده را مى‏كنم كه شجاعانه در مقابل مصائب ايستادگى كرده و مى‏كنند، براى خود احساس شرمندگى مى‏كنم. من مى‏بايست با مصيبت هاى شما قدم به قدم همراه و آنچه شما ديده‏ايد ديده باشم، مع الاسف نتوانستم در بين شما باشم و آنچه شما لمس كرديد بكنم لكن از اين راه دور چشمم به شما روشن و قلبم براى امت اسلامى مى‏طپد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و كوتاه شدن دست اجانب و وابستگان آنان را مسئلت مى‏نمايم.

والسلام عليكم و رحمه‏الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:06 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 112

تاريخ: 16/7/57

پيام امام خمينى به طلاب علوم دينى، دانش‏آموزان و دانشجويان سراسر كشور

بسم الله الرحمن الرحيم

در آغاز سال تحصيلى به محصلين علوم دينيه و دانشجويان دانشگاه‏ها و دانش آموزان كه براى اسلام و برقرارى حكومت عدل اسلامى به پا خاسته‏اند، درود مى‏فرستم.

سالى كه گذشت، سال فداكارى و رنج تمام طبقات ملت عزيز و شما فرزندان اسلام بود، سال نزديك شدن پل پيروزى و نمودار شدن آثار آن، سال كشتارهاى بيرحمانه و به عزا نشاندن ملت و در عين حال عقب نشينى محسوس شاه و اربابان و نوكرهاى او، سال گرايش تمام اقشار ملت به اسلام ضامن آزادگى و استقلال و سعادت و رشد فكرى و عملى و واپس راندن جنود شيطانى و جنايتكاران.

من با تاييد خداوند متعال و تمسك به مكتب پرافتخار قرآن، به شما فرزندان عزيز اسلام مژده پيروزى نهائى مى‏دهم به شرط اينكه نهضت بزرگ اسلامى و ملى ادامه يابد و پيوند بين شما جوانان برومند اسلام ناگسستنى باشد و به شرط آگاهى از حيله‏هاى استعمارگران راست و چپ و جنود ابليسى آنان و مهرهاه‏يى به اسم شاه و دولت و وزير و وكيل كه به جان ملت مستضعف افتادند و خون آنان را مى‏مكند.

هان! اى عزيزان من! در محيط مدارس و دانشگاه‏ها و دانشسراها آگاهانه و متعهد به پا خيزيد و به هم بپيونديد و براى نجات اسلام و كشور كوشش كنيد و قبل از هر چيز عملاً از احكام پر ارج اسلام كه سعادت ملت‏ها رابيمه نموده است پيروى كنيد و جناح‏هايى را كه در اثر تبليغات اجانب، فريب خورده و بعضى مكتب‏ها را پذيرفته‏اند و يا به آنها تمايل پيدا كرده‏اند، از حيله دشمن آگاه كنيد و خيانت هاى سران حيله‏باز مكتب هاى منحرف را افشاء كنيد و براى نجات كشور، از تفرقه و تشتت سخت احتراز كنيد و با صراحت خواست هاى ما را كه خواست همه مستضعفين است به آنان گوشزد كنيد و شعار ما را كه شعار ملت محروم و مظلوم است به آنان پيشنهاد كنيد، باشد كه با شناخت صحيح به شما بپيوندند و از طرف من به آنان بگوئيد، اسلامى كه شما از زبان ديگران يا ناآشنايان به مكتب قرآن شنيده‏ايد و يا منحرفان تفرقه طلب و عمال استعمارگران به شما معرفى كرده‏اند اسلام نيست، بيائيد اسلام عزيز را از دانشمندان آشنا به منطق قرآن بشنويد و در آن چيزى را كه بالاتر از آمال و افكار شماست بيابيد و گول مبلغان استعمارگران را نخوريد، يك نظر سطحى به وضع سران اينگونه كشورها كافى است كه شما را بيدار كند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 113

ديروز ديديد كه رهبر چين از روى نعش هاى عزيزان ما كه به دست دژخيمان شاه به جرم آزاديخواهى به خاك و خون كشيده شدند، گذشت و با كمال وقاحت رسماً از شاه پشتيبانى نمود و آن هم شوروى و كرملين نشينان كه چه در 15 خرداد و چه امروز از كشتار عمومى شاه پشتيبانى كردند و مى‏كنند. تمامى قدرتمندان كمونيست از خون ملت هاى مستضعف براى نابودى بشر، آلات قتاله تهيه مى‏كنند و چه آمريكا جهانخوار بزرگ كه حالش بر همه معلوم است.

اى فرزندان ايران! پيوندتان را با ملت بزرگمان كه تنها خواهد روى پاى خود بايستد و هيچ گونه گرايشى به شرق و به غرب نداشته باشد و به همين مناسبت مورد هجوم چپ و راست قرار گرفته است و هر روز شاهد كشتار دستجمعى آنان به دست شرق و غرب هستيم مستحكم‏تر كنيد و با شعار واحد توحيدى، دست جباران و غارتگران بين المللى را از مخازن غنى خود كوتاه كنيد وبا دست يافتن به مخازن بزرگ و كوتاه كردن دست زمامداران و كرسى‏نشينان خيانتكار،با همت ملت بزرگ به اداره كشور بپردازيد و سرمايه‏هاى عظيمى كه امروز به دست دزدهاى غارتگر بين المللى و دودمان پهلوى و بستگان آنان و هيات حاكمه و ديگران تباه مى‏شود، در راه صلاح و خير ملت و مملكت به كار اندازيد. بساط هرج ومرج و اسراف و هرزه‏گرى‏ها را به بركت حكومت اسلامى در هم پيچيد و كشور خود را نجات دهيد و به خداى بزرگ اتكال كنيد كه نگهدار و معين شماست.

اكنون به خواست هاى ابتدايى و مقدماتى ما كه رسيدن به سعادت و آزادى و استقلال و حكومت عدل اسلامى بدون آن ممكن نيست و بندهائى كه بايد از سر راه برداشته شود، توجه كنيد:

1- برچيده شدن نظام شاهنشاهى كه در طول تاريخ، تمام تيره‏روزى هاى ملت مستضعف به دست شاهان وبه خاطر نظام شاهنشاهى بوده است و ستمكارى هاى آنان روى تاريخ را سياه نموده است و نمونه‏اش در عصر حاضر،شاه است كه كشور را به سرعت به سوى سقوط مى‏كشاند موافقت با نظام شاهنشاهى چه به صراحت و چه به وسيله طرحى كه لازمه‏اش بقاى آن است، خيانت به اسلام و قرآن كريم و مسلمين و ايران است و هر كس با هر اسم با آن روى موافقت نشان دهد مطرود و اجتناب از او لازم است.

2- بيرون راندن تمام عناصرى كه در زمان سلطنت پهلوى متصدى امور مهمه كشور بوده‏اند مثل وزارت و وكالت كه اينان بدون استثنا شريك جرم وآلت اجراى مقاصد اجانب يا شاه بوده‏اند و بايد از تصدى امور كشور بركنار باشند و محاكمه و مجازات شوند و فرقى نيست بين موافقين دولت و آنان كه با فرصت طلبى و فريبكارى، خود را به صورت مخالف درآورده‏اند و به فرياد برخاسته‏اند و آنان كه دم از انتخابات آزاد و عمل به قانون اساسى مى‏زنند زيرا تمام اينها كوشش دارند با اين نغمه‏هاى شيطانى، شاه را حفظ كنند و بساط سوءاستفاده را ادامه و رونق دهند و غارتگران بين المللى را در چپاول مخازن ما كمك كنند.

3- در همه حال شعار ما قطع ايادى اجانب راست و چپ از كشور است زيرا رشد و استقلال و آزادى با وجود دخالت اجنبى از هر جنس و مسلك و مكتب، در هر امرى از امور كشور، اعم از سياسى و

صحيفه نور ج 2 صفحه 114

فرهنگى، اقتصادى و نظامى خواب وخيالى بيش نيست و هر كس در هر مقامى و به هر صورتى اجازه دخالت اجانب را در وطن عزيز ما، چه با صراحت و چه به وسيله طرح‏هايى كه لازمه‏اش ادامه تسلط اجنبى يا ايجاد تسلط تازه‏اى باشد، بدهد، خائن به اسلام و كشور است و احتراز از او لازم است زيرا اگر دخالت اجانب خصوصاً آمريكا، شوروى و انگليس وجود داشته باشد، هر رژيمى كه روى كار بيايد تنها آلتى خواهد بود براى عقب نگهداشتن ملت و ادامه بدبختى‏ها و محروميت‏ها از يك طرف و چپاولگرى‏ها و قلدرى‏ها از طرف ديگر. عوض شدن مهره‏ها گر چه ممكن است موقتاً اوضاع را بهتر از حال حاضر كند ولى تاثيرى در سرنوشت ما ندارد زيرا تمام بدبختى‏ها و گرفتارى‏هاى مسلمين از دخالت اجانب در مقدرات آنان است.

اينها اجمالى است از خواست‏هاى مقدماتى ما و خواست‏هاى اصلى پس از طى اين مرحله عرضه مى‏شود و به خواست خداى تعالى و با ادامه نهضت ملى اسلامى با كمال قدرت اجرا خواهد شد.

دوستان من! از مشكلاتى كه در راه است هراسى به دل راه ندهيد كه انشاءالله دير يا زود همه آنها حل و رفع مى‏شود و خداوند يار حق طلبان است.

و اما وظيفه ما و شما دانشجويان و دانش آموزان و طلاب علوم دينيه:

1- اگر از استادان و دبيران و سران قوم، انحرافى از مقاصد ملى و دينى كه سرنگونى رژيم پوسيده در راس آن است ديديد، شديداً اعتراض كنيد و راه ملت را كه راه خداست به آنان پيشنهاد كنيد و در صورتى كه نپذيرفتند، از آنان احتراز كرده و صريحاً مقاصد منحرف آنان را براى مردم مظلوم شرح دهيد كه اينها خائن به دين و ملت و كشورند و مى‏خواهند شاه و اربابان او و چپاولگران بين المللى به غارتگرى خود ادامه دهند و ملت را به حال فقر و عقب ماندگى نگه دارند.

2- طلاب علوم دينى و دانشجويان با هم روابط دوستانه و فعالانه داشته باشند و بر اساس به دست آوردن استقلال و آزادى و خلع يد غاصبان از حقوق ملت در تمام ابعادش، به ساير طبقات ملت بپيوندند.

3- شما و ما و ساير قشرها مكلفيم به ارتش بفهمانيم كه بايد زنجير تسلط اجانب را با قدرت نظامى پاره كند وبه ملت بپيوندد و كشور را از ننگ فرمانروائى مستشاران اجانب برهاند زيرا صلاح دين و دنياى همگى در آن است و بدون سرنگونى رژيم شاه، نجات امكان ندارد.

بايد ارتشيان را آگاه گردانيد كه شاه و عمال سرسپرده او، شما را در راه مقاصد شوم خود يا ابرقدرت‏ها و غارتگران ضد حق به خدمت مى‏گيرند كه حفظ منافع اجانب و همدستى با اسرائيل نمونه آن است و كشته دادن و ننگ از آن شماست و حفظ مقام و ادامه ستمگرى و غارتگرى از آن او و ستمگران است. هلاكت و برادركشى، نصيب درجه داران جوان و سربازان است و استفاده و عياشى براى ديگران، بايد خود را از شر شاه نجات دهند و شاهد پيروزى را در آغوش كشند.

شما اى طبقه جوان ارتش! به پا خيزيد و كشور خود را از زبونى و ذلت نجات دهيد و دست غارتگران را كوتاه كنيد و شرف و عزت را براى خود به يادگار بگذاريد و سعادت دو دنيا را بيمه كنيد.

صحيفه نور ج 2 صفحه 115

وظيفه دانشجويان است كه در محيط دانشگاه هر چه بيشتر ارتش را براى يك قيام همگانى تشويق و ترغيب كنند وآنان را برادر خود بنامند و با صداى بلند از آنان سؤال كنند: آيا جواب گل، گلوله است؟

4- بسيار هوشيارانه به مسائل روز نظر كنيد و گول خدعه‏دستگاه شاه راكه با طرح‏هاى مختلف خواهد ايجاد نفاق كند، نخوريد زير از قرارى كه شنيده مى‏شود، مى‏خواهند گروهى از دست نشاندگان و مامورين شاه را وادار كنند در دانشگاه‏ها شعارهاى كمونيستى بدهند تا مردم را از خطرات آن بترسانند. حزب توده حزب كثيف مرتبط به دستگاه شاه است و تمام شعارها و نمايش‏ها براى سست كردن نهضت اسلامى و نجات شاه از سقوط و برقرار داشتن دستگاه چپاول و پايدار ماندن چرخ‏هاى سوءاستفاده از مخازن ملت محروم است، شما دانشجويان عزيز موظفيد اين نقشه شيطانى را نقشه برآب نمائيد.

5- شما دانشجويان موظف هستيد كه از قيام حق طلبانه و مردانه قشرهاى كارگر و كارمند محروم و مسلمان ايران كه به اعتصاب كشيده شده است پشتيبانى كنيد، اينان مسلمانان محرومى هستند كه از حق كشى رژيم شاه به تنگ آمده‏اند و براى احقاق حق و همگامى و همدردى با ساير برادران خود به پا خاسته‏و همه مى‏دانيد كه تا رژيم فعلى سركاراست‏عدالت اجتماعى و رسيدگى به حال زحمتكشان محروم، امرى است كه جامه عمل به خود نمى‏پوشد، به آنان از من بگوئيد كه گول دستگاه فريبكار را نخوريد و دست از اعتصابات نكشيد و نهضت اسلامى خود را ادامه دهيد، تا با خواست خدا دست غارتگران حقوق شما و ساير ملت را قطع و به بركت حكومت اسلامى به عدالت حقيقى و برخوردارى از نعمت‏هاى الهى نائل شويم و به آنان تذكر دهيد: در اعتصابات خود پشتكار به خرج دهيد و شعارهاى اسلامى خود را هر چه بيشتر گسترش دهيد و اتكال به خداى تعالى نموده و مطمئن باشيد پيروزمندانه به حقوق حقه خود مى‏رسيد.

دوستان عزيز! فشار شاه موجب شد كه نتوانم به فعاليت اسلامى خود كه تكليف الهى است ادامه دهم و تصميم گرفتم به يكى از كشورهاى اسلامى مهاجرت نمايم. كويت با داشتن گذرنامه و اجازه ورود، حتى عبور از شهر تا فرودگاه را براى خود خطرناك خواند، فعلاً عازم پاريس شدم تا با تمام مشكلات به وظيفه دينى خود كه خدمت به كشور اسلامى و مردم محروم وطنم است موفق گردم. اميد است تا مقدار امكان، به ملتى كه براى دفاع از اسلام به فداكارى برخاسته است خدمت كنم، هر چند هيچ نوع خدمت جوابگوى فداكارى هاى مداوم ملت عزيز نيست، به پيشگاه خداوند عذر تقصير عرضه مى‏دارم و پيروزى ملت مسلمان و سربلندى و استقلال و آزادى همه را از خداوند متعال مسئلت دارم‏

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:06 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 116

تاريخ: 17/7/57

بيانات امام خمينى

بسم الله الرحمن الرحيم

چنانكه كه بعضى‏ها مى‏گفتند، مثل اين كه بعضى از آقايان آمده بودند اينجا و من نبودم و مثل اينكه قدرى مواخذه و محاكمه مى‏كردند كه كسى در اين امر دخالت داشته در اين معنا اينطور نبوده است. مزاج من اولاً اقتضاى اينكه بنشينم و اينجا باشم ندارد، اين است كه ديروز تصميم گرفتم كه استراحت كنم. امروز كه شنيدم آقايان اينجا تشريف مى‏آورند، از اين جهت آمدم كه خدمت آقايان برسم من عادت به تشريفات ندارم كه مثلاً بين من و كسى واسطه باشد، ارتباط باشد، اين خلاف ادب اسلام است. من در اختيار همه آقايان هستم به مقدارى كه قدرت داشته باشم بالاخره قدرت مى‏خواهد براى اين كه ماشاءالله شماها جوان هستيد و انشاء الله وقتى كه به پيرى رسيديد آن وقت مى‏دانيد كه آن اقتضاهائى كه در جوانان هست در پير نيست. ما حالا ديگر نفس‏هاى آخر را مى‏كشيم و اميدواريم كه بتوانيم همه مان خدمت كنيم به اسلام، خدمت كنيم به مسلمين، خدمت كنيم به وطن خودمان.

انقلاب ايران يك برنامه الهى است

الان آشفته است ايران آشفتگى‏اى كه شايد در طول تاريخ يك همچو آشفتگى‏اى در ايران نبوده است. شما اگر تاريخ را ملاحظه كنيد، آنقدر انقلاباتى بوده است، لكن به اين صورت كه از آنطرف جنود ابليسى به جان مردم بيفتند و از اين طرف ملت كشته بدهد، جوان بدهد و مقاومت كند نبوده. الان وضع ايران اينطور است كه هر جايش را كه ملاحظه بكنيد انقلاب است، بايد گفت كه انقلاب ايران هرجا كه برويد، در آن جا (آنطورى كه براى ما دارند نقل مى‏كنند) از بچه‏هاى تازه به زبان آمده تا بزرگسال و جوان‏ها و پيرها و اينها، از دختر بچه‏ها و پسر بچه‏ها تا زن‏ها و خانم‏هاى بزرگ و مردهاى بزرگ يك برنامه الهى در كار بوده است. دست بشر چنين قدرت ندارد كه اينطور مردم را بيدار كند كه همه طبقات و همه بچه‏ها و بزرگ‏ها، اينها با هم به يك راه بروند. اين يك مطلب غير عادى است كانه لطفى از جانب خداى تبارك و تعالى به ملت ايران شد كه بااين نهضتى كه كرده‏اند و با اين وحدت كلمه انشاءالله مقاومت كنند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 117

رژيم شاهنشاهى ايران منشا همه مفاسد

و اين فسادى كه در ايران پيدا شده است، كه همه فسادها زير سر رژيم شاهنشاهى بود. در تاريخ از اولى كه رژيم شاهنشاهى پيدا شده است تا حالا كه ما مشاهده مى‏كنيم، هر چه مفسده بوده، رژيم شاهنشاهى اين مفاسد را ايجاد كرده منتهى هر وقت به اقتضاى خودش، يك وقت اقتضايش يك نحو بوده است و در اين عصرى كه من درك كردم و هيچكدام از آقايان درك نكرده‏ايد كه ابتلا به رضاخان انگليس‏ها آن وقت رضاخان را آوردند و كودتا درست كردند و مسلط كردند رضاخان را بر ملت، مامور اجراى مقاصد اجانب بود او، از آن طرف اجراى مقاصد آنها را مى‏ديد موقوف است به اين كه طبقه روشنفكر طبقه علما، طبقه متدينين، اينها را بكوبد و از بين ببرد، از آن طرف هم چون آن منافع موقوف به اين بود، عمل كرد به اين كار تا منافع را به جيب آنها بريزد.

هوادارى رياكارانه شاه جنايت پيشه از اسلام و آزادى

خدا مى‏داند كه ماچه مصيبت‏ها در زمان اين پدر كشيديم و همه‏مان هم كه الان مشتركيم در اين كه در زمان اين پسرى كه خلف آن پدر است، او حقاً پسر رضاخان است يعنى همه خاصيت‏هاى فسادى كه در پدر بود در اين هم هست به اضافه يك چيزهاى ديگر، به اضافه سالوسى. رضاخان يك آدم قلدرى بود و همه‏اش هم قلدرى مى‏كرد، ملت هم آن وقت در مقابلش هيچ ايستادگى نداشت، كم يعنى بود، البته بود، اما كم بود، به اين ترتيب كه الان هست نبود آن وقت لكن رضاخان ديگر خودش را نمى‏چسباند به اسلام و به قرآن و به احكام مبين اسلام، ديگر رياكارى نمى‏كرد سرنيزه بود و مى‏زد و مى‏رفت. ايشان آن جهات را دارد يعنى با سرنيزه مردم را مى‏كوبد، آنقدرى كه او قتل كرد اين زيادتر از او كرد براى اين كه او يك قتل عام در مسجد گوهرشاد كرد و بعد هم با يك اشرارى، توسط اشرارى اما اين آقا قتل عام‏ها كرده است و اگر خداى تبارك و تعالى، خداى نخواسته مهلتش بدهد، خواهد كرد.

از آن طرف جوان‏هاى ما را از بين برده است، از آن طرف هر روز كه صحبت مى‏شود، همين دو سه روز پيش از اين كه در مجلس صحبت كرده، بايد احكام اسلام را حفظ كرد، بايد چه. خوب مرد بى عقل تو ديروز تاريخ اسلام كه تاريخ شرافت يك ملت بود برداشتى و تاريخ ديگرى را جايش گذاشتى تا تو دهنى خوردى و آنجا تمرگيدى. آزادى! آقا هى دم از آزادى مى‏زند، تو راجع به حزب رستاخيز در نطق هايت مكرر گفتى كه بايد اينها وارد بشوند در اين حزب، هر كس وارد نشد در اين حزب و اگر سوءقصد دارد او را مى‏كوبيم، مى‏زنيم چه مى‏كنيم و اگر اين هم نيست تذكره به او مى‏دهيم كه برود بيرون. آزادى! در كجاى اين مملكت ما آزادى هست؟ آزادى قلم دارند مردم؟ آزادى بيان دارند مردم؟ كجاى آزادى دارند كه ايشان دم از آزادى مى‏زنند؟ آزادى! احكام اسلام! دين مبين اسلام! حالا تو، از اسلام چه دارى؟ چه علامتى از اسلام تو دارى كه دم از دين مبين اسلام مى‏زنى؟ تو كه دارى اسلام را از بين مى‏برى.

صحيفه نور ج 2 صفحه 118

سرنيزه آمريكاى خبيث، حافظ شاه

اين ابتلائى كه ما همه الان داريم، الان جوان‏ما در ايران مبتلا هستند به اين رژيم فاسد و دارند خون مى‏دهند، كشته مى‏دهند. همين چند روز پيش از اين در كرمانشاه عده زيادى كشته شده‏اند، در كردستان هم، در ساير چيزهاى كردستان هم مى‏گويند بوده است چند روز پيش هم كه ديديد تهران را چه كردند، تبريز را چه كردند، مشهد را چه كردند انسان نمى‏تواند بشنود اين بلادى را كه اينها قتل عام كردند و هر چه خواستند كردند حالا هم دارد حفظ اين قدرت خودش را با حكومت نظامى مى‏كند.اگر حكومت نظامى، اگر اين آمريكاى خبيث ده روز سرنيزه‏اش را از سر اين بردارد، همان دربارى‏ها مى‏خورندش محتاج نيست كه شماها، همان كسانى كه در خود دربار، همان‏هائى كه محافظش هستند در دربار، اگر بردارد اين سرنيزه را آمريكا از سر اين آدم، همين‏ها او را از بين خواهند برد يعنى او هيچ تامين جانى ندارد.

اين را بدانيد كه الان من و شما راحت‏تر از او هستيم. او الان به مصيبت گرفتار است، مردم را به مصيبت‏انداخته لكن خودش مصيبت‏ها الان دارد، الان شب و روز ندارد، شب خواب ندارد اين آدم، الان وقتى كه صحبت مى‏كند، لرزه مى‏كند و صحبت مى‏كند، نمى‏تواند چهار كلمه را صاف صحبت كند، اين حالايش است و عاقبتش هم انشاءالله بدتر از اين خواهد شد و آن طرفش هم بدتر از اين طرف خواهد شد.

وظيفه وجدانى شرعى است كه باهر وسيله ممكن به يارى نهضت اسلامى ايران بشتابيم‏

اين وضع ايران در حال حاضر و ما كه در اين جا هستيم و شما آقايان كه در خارج بلاد هستيد، در خارج ايران هستيد وظايفى داريد، اين چنين نيست كه ما از آنجا آمديم بيرون ديگر تمام شد. ما همه وظيفه داريم يعنى وظيفه عقلى، وظيفه وجدانى، وظيفه شرعى داريم، وظيفه ما اين است كه ما در هر جا باشيم، جمعاً و فرداً يكى يكى و اجتماعى كمك كنيم به اين نهضت مقدس ايران كه آنها در ميدان مبارزه دارند خون مى‏دهند و ما خارج هستيم و نمى‏توانيم آنجا، برويم بايد در خارج ما هم مبارزه داشته باشيم، ما هم به هر مقدارى كه ما مى‏توانيم با حرف مان، با قلممان، با تظاهراتمان، هر كس هر چه و هر مقدار كه مى‏تواند، بايد همه ما اين وظيفه را ادا بكنيم.

الان مملكت ايران به ما صاحب دين شده است، ما دين داريم الان به آنها، مديونشان هستيم براى اين كه اينها راجع به مصالح ملت دارند فداكارى مى‏كنند، ما هم جزء ملت هستيم، از ملت ايران هستيم، آنها پس براى خاطر ما فداكارى كردند، خون دادند، حبس بودند. الان از علماء ما چقدر در حبس‏اند. از علماء، از روشنفكران، از دكترها و مهندسين از محصلين، از بازارى‏ها، همه طبقات الان در حبس‏اند، عده‏اى كشته شده‏اند، عده‏اى محبوس‏اند، اينها براى خاطر همين ملت بوده، براى خاطر اسلام بوده و ما كه مسلم هستيم و ما كه ملى هستيم، مربوط به اين ملت هستيم، به اينها دين داريم، بايد

صحيفه نور ج 2 صفحه 119

دينمان را ادا بكنيم. من كه يك طلبه هستم دينم را اداء مى‏كنم به اين كه بنويسم، بگويم به شما عرض بكنم، شما كه آقايان هستيد، محصل هستيد، هر رشته‏اى را كه داريد بايد دينتان را به اين ملت ادا بكنيد. اينها را خرد كردند زير پاى خودشان، خداوند انشاءالله خردشان بكند و مى‏كند انشاءالله. بنابر اين ما همه موظف هستيم كه توجه داشته باشيم به آنها و هر مقدار كه مى‏توانيم، البته همه كار كه ما نمى‏توانيم بكنيم، آن مقدار كه در وسعمان هست، در قدرتمان هست در خدمت به اين ملت و در خدمت به اين خلق‏ما دين خودمان را ادا كنيم.

تلاش ابر قدرت‏ها براى حفظ شاه و رژيم منفور پهلوى

علاوه بر اين خوب خود ما هم اهل اين ملت هستيم، مى‏بينيم كه تمام مخازن دارد مى‏رود تو جيب آمريكا وبرادران او. نفت ما اگر اينطور كه حاتم بخشى مى‏كند محمدرضا اگر اين نشود، نفت ما به اين زودى تمام نمى‏شود،مخازن ما به اين زودى‏ها تمام نمى‏شود لكن در نفت را باز كرده‏اند و حراج كرده دارند مى‏برند همه را، خورند همه را، از آن طرف انگليس‏ها مى‏برند و از اين طرف كسان ديگر، آمريكائى‏ها كه از همه بدترند، از آن طرف هم شوروى‏ها، همه ريخته‏اند به جان اين ملت و همه دست به هم داده‏اند تا اين مرديكه را نگهش دارند و اين چيزها را ببرند.

شما ديديد كه چند روز پيش از اين رهبر چين آمد كه (خير اين رهبر چين، رهبر چند صد ميليون جمعيت، يك ميليارد جمعيت است و خلق چين چطور و كمونيست چطور و ما چطور هستيم) مرديكه آمد ايران، يك كسى كه قتل عام‏ها كرده، وارد به او شد، از روى كشته‏هاى ما با هليكوپتر رد شد، نتوانستند او را از توى خيابان ببرند براى اينكه مردم هياهو مى‏كردند، داد و قال كردند، همه اينها رامرديكه دانست نه اينكه نمى‏دانست.... چقدر جمعيت همراهش بود، از روى كشته‏هاى ما عبورش دادند و بردندش آنجا و دست به دست هم دادند و با كمال خوشروئى با هم عرض كنم چه كردند اين آدم اينها بازى ميدهند مردم را، از آن طرف ديديم كه در 15 خرداد اينهمه جمعيت از ايران كشته شد و شوروى روزنامه‏هايش از اينها تاييد كردند و گفتند كه آنها يك دسته ارتجاعى بودند و يك دسته چه بودند كه مى‏خواستند چه بكنند و حالا هم همانطور است كه تاييد مى‏كنند از او، آمريكا كه معلوم است.

اينها مى‏خواهند كه تمام مخازن ما را ببرند و اين ملت بيچاره بعد از اين كه نفتش و منابعش از بين رفت بعد بايد چه بكند؟ خدا مى‏داند چه بايد بكند. اين آقا مى‏گويد كه از خورشيد بايد ما چيز بگيريم، تو چراغ نفتى را نمى‏توانى روشن كنى، شما مى‏خواهيد از خورشيد قدرت بگيريد؟! اين حرف‏ها چه است، اين حرف‏هابراى اغفال مردم است. تمام اين صحنه سازى‏ها كه دارند مى‏كنند براى آن است كه اين مرديكه را نگهش دارند اينها با قدرت‏هاى خودشان.

صحيفه نور ج 2 صفحه 120

غارت اموال ملت توسط شاه و پدرش

در داخله هم هر كس كه بگويد كه اين بايد بماند يا خوب است بماند، اين خائن است كه گويد خوب است بماند، براى اين كه در داخله همه ديدند كه اين شخص چه مى‏كند و با مردم چه كرده است و با مخازن ما چه كرده است، با مال ما چه كرده است. چقدرها در خارج، اين آدم، چقدر از مال مردم گرفته‏اند و در خارج الان ويلا دارند و ملك دارند و چه دارند و چه دارند، همه اينها از مال ملت بوده. خوب، ما رضاخان را ديده بوديم، يك سربازى لخت بود كه آمد و حالا هر يك از آنها صاحب ميلياردها دلار شده‏اند، اين از مال همين ملت است. در تمام شركت‏ها اينها شركت دارند هر شركتى كه در ايران تاسيس شده يك مقدارش مال اينهاست.از نفت هم كه همينطور دارد به آنها مى‏دهد. يك مقدارى‏گيرند، يك مقدار كمى مى‏گيرند كه اين مقدار هم به آنها آهن مى‏دهند، چيزهائى كه به درد ما نمى‏خورد، بله به درد ايشان اين مسلسل‏ها مى‏خورد براى اين كه بزنند و مردم را بكشند، به درد ملت ما نمى‏خورد اين چيزها. يك مقدارى از آن هم توى جيب خودشان و توى جيب عائله‏شان مى‏رود و به تبليغات مى‏دهند در خارج. خدا مى‏داند اينها چقدر، مى‏گويند صد ميليون دلار خرج تبليغات ايشان است كه به خارج مى‏دهند براى تبليغ كردن، تبليغ چه؟ تبليغ اين كه اين آقا براى ايران لازم است باشد، اگر اين برود، كمونيست مى‏شود ايران!. چرا كمونيست مى‏شود ايران اگر اين برود؟ ملت ايران يك ملت مسلم است، ملت ايران شعارشان اسلام است، شعارشان ديانت است چرا كمونيست مى‏شود؟ ايشان همين طورى دارند منتشر مى‏كنند. حالا اخيراً هم مى‏گويند كه بناست كه، درست كرده‏اند يك دسته‏اى را كه دانشگاه وقتى كه باز شد، در دانشگاه شعار كمونيستى بدهند براى اين كه به مردم بفهمانند كه ببينند الان كمونيست‏ها هستند، نه اينها سازمان امنيتى هستند، اينها كمونيست نيستند. با هر حيله و با هر حقه‏اى هست اينها مى‏خواهند اين را نگهش دارند و نگهداشتنش هم براى آن است كه ايشان بهتر از همه نوكرى دارد مى‏كند.

afsanah82
07-24-2011, 05:06 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 124

تاريخ: 19/7/75

پاسخ امام خمينى به نامه حضرت آيت الله نجفى مرعشى

بسمه تعالى

حضرت آيت الله آقاى نجفى دامت بركاته

به عرض عالى ميرساند: مرقوم شريف كه حاكى از سلامت مزاج محترم بود و حاوى استفسار از اينجانب بود و اصل سلامت و توفيق جنابعالى را خواستار است.

اينجانب به واسطه فشار عراق به تصويب شاه معلوم الحال كه مملكت اسلامى را تا سرحد سقوط رسانده است از نجف به خارج آمده بلكه بتوانم براى اين ملت محروم كارى بكنم. ما همه موظف هستيم كه از پا ننشينيم تا سقوط سلسله بى حيثيت پهلوى.

والسلام عليكم و رحمة الله بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:07 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 125

تاريخ: 19/7/75

بيانات امام خمينى در مورد سرسپردگى رژيم پهلوى، به ابر قدرت‏ها و وظيفه مسلمين در قبال نهضت

بسم الله الرحمن الرحيم

رئيس اطلاعاتشان آمد پيش من و راجع به اينكه شما ملت ايران را مسلح نكنيد، شما فعاليت نكنيد، ما تعهداتى داريم نسبت به دولت ايران. من گفتم كه خوب شما تعهداتى نسبت به دولت ايران داريد اما من نسبت به آن تعهد ندارم و ما هم تعهداتى خودمان داريم نسبت به اسلام و نسبت به ملت خودمان ما به كار خودمان ادامه مى‏دهيم شما هر كارى كه مى‏خواهيد بكنيد. گفت آخر شماها هى اعلاميه مى‏دهيد، هر روز يك نوارى فرستيد و چه مى‏كنيد، شما كمش كنيد. گفتم نه، من اعلاميه مى‏دهم، نوار هم پر مى‏كنم و مى‏فرستم منبر هم اگر رفتم صحبت مى‏كنم اينها چيزى است كه من نمى‏توانم كنارشان بگذارم. او هم رفت و بعد تشديد كردند به طورى كه من ديدم كه اينها ديگر تحمل مطلب را ندارند و پيشتر او اين را گفته بود كه فلانى حالا هيچ، اما شماها (رفقاى ما) را چه خواهيم كرد. من ديد كه ممكن است يك وقتى اينها به رفقاى ما يك تعرضى بكنند و ما هم مقصدى (مكانى) پيشمان مطرح نيست، ما مى‏خواهيم كارمان را انجام بدهيم بنا گذاشتم كه بروم به كويت و از آنجا بعد به يكى از ممالك اسلامى بروم. با اينكه ويزا هم داشتيم، در سرحد كويت دولت كويت مانع شدند، حتى اجازه اينكه ما برويم به فرودگاه از آنجا پرواز كنيم، آن قدر هم اجازه ندادند، ما باز برگشتيم به عراق. معلوم شد كه خود آنها هم تفاهمى داشتند، منتظر ما بودند، همان جمعيتى كه ما را آورده بودند باز آنجا ايستاده بودند. ما برگشتيم عراق و ما را بردند بصره و بعد از چندين ساعت بردند بغداد و از بغداد هم ديديم كه حالا بيائيم اينجا شايد بتوانيم يك فلان محلى براى خودمان انتخاب كنيم. موقتاً آمديم به فرانسه و من خودم را ملزم مى‏دانم يعنى ملزم شرعى مى‏دانم عقلى ميدانم كه در يك وقتى كه مردم ايران قيام كرده‏اند و دارند كشته مى‏دهند، جوان هايشان را گرفته‏اند ازآنها يك دسته‏اى را كشته‏اند، يك دسته‏اى را حبس كرده‏اند، عده‏اى از علماى ما الان در حبس هستند، عده زيادشان در تبعيد هستند و مردم همه از بچه كوچك تا پيرمرد ايستاده‏اند الان در مقابل دستگاه شاه و همه با يك صدا مى‏گويند ما شاه را نمى‏خواهيم، همه مسؤول مى‏شويم براى اين ملت.

ملت حق تعيين سرنوشت خود را دارد

و اين ملت و هر ملتى حق دارد خودش تعيين كند سرنوشت خودش را.

صحيفه نور ج 2 صفحه 126

اين از حقوق بشر است كه در اعلاميه حقوق بشر هم هست، هر كس، هر ملتى خودش بايد تعيين سرنوشت خودش را بكنند، ديگران نبايد بكنند. اين ملت با هم الان همه ايستاده‏اند و مى‏خواهند سرنوشت خودشان را تعيين كنند.

بى تفاوتى در مقابل جنايات بر خلاف شرع و انصاف و انسانيت است‏

اين است كه ما، اين آدمى كه به ما خيانت كرده است، به اسلام ما، به دين ما خيانت كرده است مخازن ما را دارد به اجنبى مى‏دهد، در مقابلش يا اسلحه مى‏گيرد و مردم را مى‏كشد و يا مى‏گيرد و مقدارى، يك مقدارش را خرج همين كارها مى‏كند باقيش را هم خودشان و رفقاى خودشان از بين مى‏برند، يك مردمى كه الان ايستاده‏اند و دارند خون مى‏دهند براى اين كار، مائى كه در خارج هستيم مكلف هستيم كه با اينها همزبان باشيم. الان آنها، همين الان هم كه ما اينجا نشسته‏ايم شما بدانيد كه در آنجا انقلاباتى هست، الان در ايران، همين چند روز پيش از اين در خيلى از جاهاى ايران آدم كشته‏اند. خيلى است، الان هم كه ما اينجا نشسته‏ايم، باز نمى‏دانيم، شايد الان هم در ايران يك صدائى باشد و هست اما حالا كشتار هست يا نه، الان ما نمى‏دانيم، چرا، دور هستيم. هر روز اين مسائل هست. آنها در ميدان مبارزه هستند و مشغول مبارزه هستندماها اينحا بى تفاوت باشيم و مشغول به مثلاً كارهاى عادى خودمان باشيم اين برخلاف انصاف، برخلاف انسانيت‏برخلاف شرع، بر خلاف همه اينها هست. من مى‏توانم حالا با شما صحبت كنم و شما را دعوت كنم به اينكه با ملت خودتان كه براى منافع همه كه شماها هم جزو آنها هستيد، قيام كردند و شماها موافقت كنيد، اين جبهه‏هاى خارجى هر چه هستند، اينها همه همدست بشوند. من به‏اندازه‏اى كه مى‏توانم براى شما چند نفر حالا صحبت كنم صحبت مى‏كنم، آن مقدارى هم كه مى‏توانم بنويسم مى‏نويسم و منتشر كنم. شما هم به هر اندازه‏اى كه مى‏توانيد، تظاهر هر وقت وقتش شد، مناسب شد، نوشتن، گفتن، به روزنامه نگارها چيز گفتن، هرچه مى‏توانيد، هر كس به هر اندازه‏اى كه مى‏تواند با اين ملت ضعيف كه الان تحت چكمه اين بى‏انصاف‏ها هست بايد همراهى كرد.

قيامى كه در تاريخ سابقه ندارد

و يك همچنين قيامى كه الان در ايران هست من گمان ندارم در تاريخ سابقه داشته باشد اين را كه يك مسأله واحدى را همه بخواهند. الان همه، اين بچه‏هايى كه تازه خودشان هم الان نمى‏دانند چه دارند مى‏گويند اما مى‏گويند ما شاه را نمى‏خواهيم، يا اينكه همه گفته اينها هم گويند. يك بچه هفت، هشت ساله، پنج شش ساله، آن كه زبان باز كرده الان مى‏گويد كه (مرده باد شاه) براى اينكه ديده همه مى‏گويند او اين هم مى‏گويد. اين زبان همه است، اين منطق همه است و در طول تاريخ شايد ما نداشته باشيم يك وقتى كه همه يك مطلبى را با هم بگويند يعنى آن كه در آن طرف ايران، در اقصى بلاد ايران است با آن كه در مركز است حرفش يكى باشد. الان وضع اينطور شده است و يك ملتى وقتى وضعش اينطور شد، اين پيش مى‏برد. اين ديگر نمى‏شود كه اين ملتى كه ايستاده الان در مقابل‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 127

ظلم و در مقابل قلدرى‏ها و آنها با توپ و تانك و او با مشت دارد مقاومت مى‏كند و نمى‏رود كنار، اين ملت شكست نمى‏خورد.

بسيج تبليغاتى براى شكست نهضت

الان تبليغات مختلف شروع شده است، اين شروع بود، زياد شده است تبليغات مختلف براى اينكه بشكنند اين وحدت را و جبهه‏هاى مختلف اشخاص مختلف، اينها با آن صورت‏ها حتى گفتند كه بنا دارند كه در دانشگاه وقتى كه باز شد دانشگاه، يك دسته سازمان امنيتى را به صورت دانشجوها بياورند و شعار كمونيستى بدهند براى اينكه به مردم بفهمانند كه اگر شاه نباشد خواهد اينطور شد. اين شاه از كمونيست‏ها هم بدتر است، اين شاه، هر كسى از اين شاه، از اين آدم كه بهتر است. اين چه گذاشته براى مملكت ما، جز اينكه همه‏اش تبليغات است؟ چقدرها خرج تبليغات در داخل و خارج مى‏شود تا اينكه روزنامه‏ها در خارج براى او دروغ‏ها را بنويسند و در داخل برايش دروغ‏ها را بنويسند. اين مشغول اين كارهاست و مشغول جمع كردن مال و در اطراف دنيا زينت تهيه كردن و زمين خريدن، همين است كار ايشان، ديگر چيست؟ يا آدمكشى و آدمزنى است يا يك استفاده اينطورى از مردم. دارد استفاده مى‏كند و مال اين ملت را دارد تضييع مى‏كند.

استعمارگران بر سر خوان يغما

حرف ما اين است. ما يك كلمه حرف داريم و آن اين است كه اينهائى كه نشسته‏اند سر اين خوان يغما كه اسمش ايران است و هر كس از هر طرف آمده است، هر مملكتى از هر طرف آمده است دارند از اين خوان يغما مى‏خورند و اين ملت ما، كنار اين دارد گرسنگى مى‏خورد، ما مى‏گوئيم اين نباشد. ما مى‏گوئيم يك مملكتى ما داريم نفت دارد، مخازن ديگر دارد، غنى است مملكت ما اين مملكت را براى خودمان بگذاريد، خودمان هم كارهايش را مى‏كنيم، اگر بخواهيم هم كارشناس بياوريم خودمان مى‏آوريم، چرا شما مى‏آوريد با ماهى نمى‏دانم چند صدهزار تومان. كارشناس مى‏آوريد كه اينطور نباشد، خودمان كارشناس درست مى‏كنيم.

فرهنگ استعمارى، مانعى براى رشد استعدادها

دانشگاه حالا از وقتى كه امير كبير ايجاد كرده است تا حالا به قدر 70 سال يا بيشتر، خيلى سال مى‏گذرد از عمرش، لكن نگذاشتند جوان‏هاى ما درست بشوند خوب، خوب كار را انجام بدهند. اصلاً مانع شدند از اينكه رشد بكنند جوان‏هاى ما. دانشگاه‏هائى كه به دست ديگران درست شده است كه نگذارند رشد در آن پيدا بشود. نظامى‏هاى ما را نمى‏گذارند كه تربيت نظامى صحيح بشوند. مستشارهاى آمريكايى اينها را به راه كج مى‏برند يعنى راهى كه براى آنها سازگار است مى‏برند. فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است. ما بايد فرهنگ خودمان را داشته باشيم. اين فرهنگها

صحيفه نور ج 2 صفحه 128

فرهنگ‏هائى است كه نمى‏گذارند بچه‏هاى ما با فرهنگ بزرگ بشوند يك لوزه الان مى‏خواهد عمل كند، همين خود اين شاه راجع به يكى از لوزه‏اش يكى را از اروپا آوردند اين لوزه را عمل كرد. خوب، توئى كه مى‏گويى كه ما ديگر مملكتمان را ترقى داديم، لوزه‏تان را هم داريد جاى ديگر عمل مى‏كند، پس معلوم مى‏شود كه شما هيچى نداريد. يك خط مى‏خواهند بكشند از اينجا به آنجا از خارج مى‏آورند و درست مى‏كنند براى اينكه يك خطى بكشند. آنوقت يك قرارداد با يك كمپانى مى‏بندند، در يكى از اين قراردادها بوده است من يادم نمى‏ماند اين چيزها كه نمى‏دانم چند متر راه درست كرده بود و باقى آن را برداشت و رفت پى كارش اينها اينطور ريختند به جان اين مملكت. گازش را شوروى مى‏برد، نفتش را آمريكا مى‏برد. ما كه مى‏گوئيم كه حكومت اسلامى مى‏خواهيم، مى‏خواهيم جلوى اين هرزه‏ها گرفته بشود، نه به منطق شاه كه مى‏گويد (اينها مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم برگرديم به زمان هزار و چهار صدسال پيش ازاين ما مى‏خواهيم به عدالت هزاروچهارصد سال پيش از اين برگرديم، نه اينكه زندگيمان زندگى آنوقت بشود، نه، همه مظاهر تمدن را با آغوش باز قبول داريم لكن اينهائى كه اينها دارند مظاهر تمدن نيست.

مظاهر تمدن شاه!!

اينهمه آدمكشى مظاهر تمدن است؟ اين حكومت نظامى عرض مى‏كنم كه به جان مردم ريختن، اين مظاهر تمدن است؟ اينهمه نفت‏هاى ما را به ديگران دادن و در مقابلش اسلحه‏اى كه نمى‏توانند اين اسلحه را به كار ببرند. اسلحه‏هايى كه به ايران مى‏آورند ما نداريم كسى كه كارشناس باشد بداند اين را چه جورى بايد به كارانداخت، بايد خود مستشارهاى آنها بالاى سرشان باشد. پاپگاه درست كردند اينجا، پايگاه آمريكائى درست كردند به صورت اينكه ما مى‏خواهيم مملكتمان را چه بكنيم، پايگاه آمريكاست اينجا ما اينكه حرفمان است اين است كه مى‏خواهيم اينطور اين آشفتگى كه الان اين آقا ايجاد كرده است، اين نوكر ايجاد كرده براى ارباب‏هاى خودش، ما مى‏خواهيم اين نباشد.

تاريخچه سرسپردگى رژيم پهلوى

از روز اول كه من يادم است، شماها جوانيد يادتان نيست، از روز اولى كه رضاشاه كودتا كرد، كودتايى بود كه با دست انگليس‏ها بود، خود انگليس‏ها هم وقتى كه اين رفت، در راديو دهلى گفتند كه (من خودم شنيدم) ما رضاشاه را آورديم و ليكن خيانت كرد برديمش. آنوقتى كه بردند او را به جزيره كذا، در راديو دهلى كه مربوط به انگليس‏ها بود گفتند كه ما رضا شاه را آورديمش سركار و بعد از اينكه خيانت كرد او را برديم. خود آقاى محمد رضاخان گفت كه، دريكى از چيزهايش نوشته بود كه (شايد هم در همان خدمت براى وطنم باشد لكن بعدش اين را از بين بردند ديدند بد حرفى زده است) (متفقين وقتى كه آمدند اينجا صلاح ديدند كه من باشم، از خاندان ما باشد) لكن جنابعالى هم دست نشانده هستى. (صلاح ديدند كه من باشم)

صحيفه نور ج 2 صفحه 129

معنايش اين است كه آنها مرا قرار دادند. ما مى‏گوئيم نمى‏خواهيم يك كسى كه با پناه متفقين آمده اينجا و حالا هم براى متفقين دارد كار مى‏كند، زحمت مى‏كشد، همه هستى ما را دارد به باد مى‏دهد. استقلال ما نداريم. آزادى بيان نداريم، آزادى قلم نداريم هيچى نداريم.

غارتى به نام اصلاحات ارضى

زراعت يك مملكت زراعى كه زراعتش بايد صادر بشود چقدرها، اينها براى سى وسه روز (مثل اينكه اينطور نوشته بودند، يا سى‏وچهار روز يك همچو چيزى) دارد، باقى آن را بايد از خارج بياورند. شما الان بينيد كه از خارج هى سيل گندم است و جو است و چه و چه وچه، تخم مرغ است و همه چيز را از خارج دارند مى‏آوردند. اينها به اسم اصلاح ارضى زراعت ايران را به باد دادند يعنى دهقان و رعيت بيچاره را بيچاره كردند كه ديگر نتوانستند اينها بمانند در مزرعه خودشان، از آنجا كوچ كردند و آمدند به تهران و اطراف شهر تهران به وضع بدى زندگى مى‏كنند، به وضع بسيار اسفناكى. الان عده كثيرى، زياد شايد قريب چهل مورد، چهل محل شايد اين مقدارها كه صورتش را به من داده‏اند كه در نجف اين صورت پيش من بود كه در كجاى شهر، فلان عده، در كجاى شهرفلان عده، همين طورى در شهر متفرق با كوخ كوچك با چادر نشينى، اينطورى است، در تهران مركز اينطور است كه با چادرنشينى و كوخ نشينى دارند اينها زندگى مى‏كنند. نوشته بود كه بخواهد يك كوزه آب براى بچه‏هايش بياورد بايد نمى‏دانم چند پله، صد پله، چقدر از آن گودالى كه اينها زندگى در آن مى‏كنند بايد بياورند به بالا و برسند به شير آبى كه اينجا گذاشته‏اند. در زمستان سرما اين زن بايد اين كوزه را بياورد بالا و بعد از اين پله‏ها برگردد يك كوزه آب ببرد براى بچه هايش.

ماموريتى براى غارت بين المال مسلمين

ما مى‏گوئيم اين وضع آشفته بايد از بين برود.از آن طرف خرج‏هاى خودشان آنطور خرج‏ها است كه همين آخرى من خواندم كه براى فلان ويلائى كه براى يكى از خواهرهاى شاه بود، خود ويلا را چقدر خريدند الان من يادم نيست ولى زياد بود و پنج ميليون دلار براى خرج گلكارى و زينت گلكارى بود اين وضع اينها و بيشتر از اينها كه الان ما نمى‏توانيم تصورش را بكنيم، اين وضع عده كثيرى از مردم كه در خود شهر تهران زندگى دارند مى‏كنند با يك چادرى، با يك كوخى، بى همه چيز، نه يك چراغ دارند نه يك عرض بكنم كه آب دارند، اسفالت و اين حرفها هم اصلش معنى ندارد. ما كه مى‏گوئيم حكومت اسلامى، ما مى‏گوئيم اين وضع بايد از بين برود. نمى‏گوييم كه حكومت اسلامى شاه مى‏گويد كه اينها مى‏گويند كه بايد ما برگرديم به آن زمانى كه با الاغ راه برويم، كدام آدم اين حرف را زده است كه شما بايد با الاغ برويد؟ ما مى‏گوئيم كه اين وضع را بايد به هم زد و تا محمد رضا و دودمان پهلوى هست ما مى‏توانيم يك روى آزادى و يك روى استقلال براى مملكتمان ببينيم. اين يك‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 130

نوكرى هست كه گذاشتند او را اينجا و مامور براى وطنش هست، خودش هم مى‏گويد (ماموريت براى وطنم) راست مى‏گويد اما ماموريت از جانب كيست؟ مامور است از جانب آمريكا براى وطنش كه اين وطن را، وطن بيچاره را نه بگذارد رشد معنوى بكند و نه مالشان را خودشان بخورند، مالشان بايد نصيب آمريكا بشود ما كه مى‏گوئيم حكومت اسلامى، مى‏گوئيم حكومت عدالت ما گوئيم يك حاكمى بايد باشد كه به بيت المال مسلمين خيانت نكند، دستش را دراز نكند بيت المال مسلمين را بردارد، ما اين مطلب را مى‏گوئيم. اين يك مطلب مطبوعى است كه در هر جامعه بشرى كه گفته بشود، براى هر كس گفته بشود از ما مى‏پذيرند. ملت ما امروز قيام كرده است براى اين مطلب كه اين آدم به ما خيانت كرده، اموال ما را خورده است و برده است و عرض مى‏كنم كه در ممالك ديگر براى خودش و براى خانواده‏اش و براى اتباعش ويلاها خريد و عرض مى‏كنم كه زندگى هاى بزرگ تهيه كرده است و ما گرسنه هستيم گرسنه‏ها جمع شده‏اند و مى‏گويند كه ما نمى‏خواهيم او را، چى مى‏گويد؟ خوب، منطق ما اين است، ما غير از اين حرفى نداريم‏

حكومت اسلامى، بازگشت به عقب نيست

حالا در ضمن روزنامه‏هاى اينجا هر چه مى‏خواهند بنويسند اسلام ارتجاعى است، اسلام هر چه هست، اينها اين كلمه را، شما اين را جواب بدهيد. من اين كلمه را كه مى‏گويم، اين روزنامه‏ها، همه روزنامه دنيا جمع بشوند جواب اين كلمه را بدهند كه آقا ما مخازن نفت داريم مخازن مس داريم، مخازن چيزهاى ديگر داريم، همه چيز داريم لكن دارند مى‏برند، غارت مى‏كنند، ما ملت ضعيف عقب افتاده نمى‏خواهيم غارت بشويم. شما مى‏گوئيد عقب افتاده‏ايم، بسيار خوب، خواهيم آقا، شما كه غارت مى‏كنيد جلو افتاديد، ما كه غارت شديم عقب افتاديم شما به عرض كنم دروازه تمدن!! رسيديد كه داريد مردم را غارت مى‏كنيد، مردم ديگر شايد نرسيده‏اند به آنجا كه به آنها آزادى بدهيد. مرديكه مى‏گويد: (اينها نرسيدند به آن حدى كه لايق آزادى بشوند). نرسيدند به آن حد، من نمى‏فهم يعنى چه چطور نرسيدند به آن حد كه به آنها آزادى بدهند؟ مردم كه داد مى‏كنند كه آقا چرا آن كارهاى غلط را مى‏كنى، اينها نرسيده‏اند به آن ؟، حالا برسند به آن حد بايد حرف نزنند؟ هر چه تو سرشان مى‏زنند ديگر حرفى نزنند تا اينكه رسيده باشند به آن حدى كه بشود به آنها آزادى داد؟!

ملت، طالب حقوق اوليه بشر

مملكت ما امروز قيام كرده است و اين قيام، قيامى است كه همه موظفيم دنبالش برويم يعنى از منى كه طلبه هستم تا شمايى كه محصل هستيد، تا آن كه كاسب است، تا آن كه تاجر است، تا هر كس كه هست، اهل اين مملكت است بايد دنبال اين اهالى مملكتش باشد تا اين كار بشود، بلكه مسأله‏اى است كه، منطقى است كه بشر بايد دنبالش باشد. اينها دارند حقوق اوليه بشريت را دارند مطالبه مى‏كنند. حق اوليه بشر است كه من مى‏خواهم آزاد باشم، من مى‏خواهم حرفم آزاد باشد، من مى‏خواهم‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 131

مستقل باشم، من مى‏خواهم خودم باشم. حرف ما اين است، اين حرفى است كه در هر جا شما بگوئيد همه از شما مى‏پذيرند.

كمك به نهضت با تمام قوا

و ما همه موظفيم كه دنبال اين مطلب باشيم، تا آن اندازه‏اى كه مى‏توانيم به برادرهائى كه دارند كشته مى‏دهند كمك بكنيم، هر چه مى‏توانيم وآنهائى كه الان در ميدان جنگ هستند، ما به اينها كمك برسانيم، هر طورى كه مى‏توانيم كار كنيم، با قلم، با بيان، با صحبت، با هر چه كه مى‏شود، با تظاهرات، اين حرف ماست.

از خداى تبارك و تعالى توفيق همه‏تان را مى‏خواهم و اميدوارم كه همه‏تان يك اشخاص صحيح و مبارز باشيد و با فساد مبارزه كنيد و همه موفق باشيد ضمن اينكه رضاى خداى تبارك و تعالى را كه همه‏اش اين است كه اين ملت ملت‏هاى قوى باشند، ملت قدرتمند باشند، ملت‏هاى مرفه باشند، انشاءالله همه موفق باشيد كه اين مطلب را به دست بياوريد.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:07 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 132

تاريخ: 20/7/57

بيانات امام خمينى در مورد ماموريت شاه براى اجراى طرح‏هاى استعمارى اقتصادى - فرهنگى

بسم الله الرحمن الرحيم

وظيفه دينى ايرانيان خارج از كشور كمك تبليغاتى به نهضت اسلامى ايران

خدا نگهدار همه ملت باشد، خدا اين كشور را از شر اجانب حفظ كند، بچه‏هاى هفت، هشت ساله، بچه‏هاى دبستانى، دختر بچه‏هاى دبستانى، پسر بچه‏هاى دبستانى، همين چند روز پيش، عده‏اى از اينها را اين مامورين شاه كشتند. دشمن من نيست، دشمن همه است دشمن انسانيت است. دشمن شرف است. و بايد دست به دست هم بدهيد و با اشخاصى كه در ايران، در مملكتى كه يكپارچه ايستاده در مقابلش، ما هم كه بيرون هستيم وظيفه داريم كه با آنها همصدا بشويم بلكه اين دشمن از بين برود انشاءالله. حالا هم نزديك شده، ديگر وقت نزديك شده، آن هياهوهاى سابق را الان ديگر ندارد، الان رو به سراشيبى است انشاءالله لكن ماها نبايد غفلت كنيم، ماها كه در خارج كشور الان هستيم نبايد از حال برادرانى كه در كشور هستند غفلت كنيم و بايد، وظيفه وجدانى داريم، وظيفه دينى داريم كه با آنها به هر مقدارى كه مى‏توانيم كمك بكنيم، كمك تبليغاتى بكنيم، كمك حداقل طورى كه مى توانيم در اين جا، در مطبوعات توانيم، در تبليغات مطبوعاتى، اعلاميه مى‏توانيم بدهيم، هر كارى مى‏توانيم بكنيم.

تبديل ايران به پايگاه تسليحاتى آمريكا، ماموريت شاه از جانب آمريكا

الان يك مملكت گرفتارند، الان تمام مملكت ايران گرفتار است به اين آدم، اين آدم هم مامور است از براى اينكه سركوبى كند و نگذارد كه منافع اجنبى از بين برود، نگذارد كه نفت براى خود شما بماند، مامور است، ايشان را براى اين كار اصلش آورده‏اند، ايشان مى‏گويد كه براى وطنم، خدمت براى وطنم، ماموريت براى وطنم، صحيح هست، مامور است براى وطنش اما از طرف آمريكاست، از طرف آمريكا مامور است كه اين مملكت را تا پرتگاه نيستى برساند، اين مامور است كه تمام نفت ما را به آمريكا بدهد و در ازايش يك قدرى آهنپاره بخرد به منفعت آنها. اين اسلحه‏هائى كه الان خريدارى مى‏شود، اين اسلحه‏ها به درد خود ايران نمى‏خورد، اين اسلحه همان اسلحه‏هايى است كه اينها مى‏خواهند كه در يك مركزى باشد كه اگر يك جنگى پيدا شد بين آمريكا مثلاً با شوروى، اينها داشته باشند يك اسلحه‏اى در يك محلى. ايران يكى از مراكزى است كه آنها مى‏خواهند داشته‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 133

باشند، نفت ما را مى‏برند اسلحه براى خودشان مى‏آورند اينجا، مى‏آورند ايران پايگاه درست مى‏كنند در ايران براى اينكه اگر جنگى پيش آمد داشته باشند اين پايگاه را. خيال نكيند كه حالا در ازاى نفت به ما اسلحه مى‏دهند، ما اسلحه‏اى كه نمى‏توانيم استعمال كنيم به چه دردمان مى‏خورد؟ اسلحه‏اى است كه در ايران كسى نيست بتواند استعمال بكند، اسلحه‏هايى است كه خود اينها مى‏خواهند اينجا باشد، اگر نفت هم نگرفته بودند اسلحه‏هايشان را مى‏آوردند اينجا و پايگاهشان را محكم مى‏كردند كه مبادا يك وقتى شوروى به آنها حمله كند، حالا چه بهتر كه نفت ما را ببرند و پايگاه در مقابل اينكه نفت ما را مى‏برند، مى‏خواهند نفعى به ما برسانند! پايگاه براى خودشان درست مى‏كنند. اين چيزى است كه ما از نفت عايدى داريم آنوقت چه نفتى مى‏برند؟ بعضى اشخاص كه رفتند، رفته بودند سابقاً(حالا شايد زيادتر از اين مسائل باشد) ديده بودند، گفتند كه يك آدم صاف همين طور ايستاده مى‏رود توى اين لوله‏ها، لوله‏ها به اين بزرگى، چقدر ذيحق شدند، كشتى‏ها در چند دقيقه پر مى‏شوند از نفت و خارج مى‏شوند. اين نفتى است كه قاعده‏اش اين بود كه اين مملكت تا آخر زندگيش را به آن بگذراند، اين نفت را شاه مى‏گويد تا چند سال ديگر، تا سى سال ديگر تمام مى‏شود، كى تمامش مى‏كند؟ تمام مى‏شود، اما از ايشان بايد پرسيد كه اين نفت را كى دارد تمام مى‏كند؟ اين ذخيره بزرگى كه بايد طبقه از آن ارتزاق كنند و مملكت ما محفوظ بماند و آباد بشود به واسطه درآمد آن، تا سى سال ديگر ايشان مى‏گويد تمام مى‏شود اين، تا سى سال ديگر كى تمامش مى‏كند؟ شما تمامش داريد مى‏كنيد، شاه دارد اين مخازن به اين بزرگى را كه خدا به ما داده است، دارد تمام مى‏كند. در ازايش خوب چه گير ما مى‏آيد؟ گير ملت چه مى‏آيد؟ بايد پرسيد كه شما در ازاى نفت چه چيز مى‏گيريد؟(اسلحه مى‏گيريم) اسلحه براى چه مى‏گيريد؟ مگر شما مى‏توانيد با شوروى جنگ كنيد، مگر شما مى‏توانيد با آمريكا جنگ بكنيد؟ شما براى سركوبى مردم وطن خودتان همين تفنگ‏هاى خودتان كافى است، ديگر محتاج به اينكه از آمريكا بياوريد نيست، شما همين تفنگ‏هائى كه داريد براى اينكه بازارى‏هاى ما را، جوان هاى ما را، دانشگاهى‏هاى ما را، دخترهاى ما را، پسرهاى ما را، خانم‏هاى ما را، آقاهاى ما را بكوبد خوب، اين بس است ديگر، اين ديگر آن دستگاه‏هاى عظيمى كه در مقابل اين نفت عظيم مى‏گوئيد مى‏آيد در ايران، اين غير از اين معناست كه اين پايگاهى است براى خود آنها؟ يعنى نفت را مى‏برند، نفعش را خودشان مى‏برند، هم خود نفت را مى‏برند هم مقابلش را مى‏برند، اين مال خودشان است.

غارت بيت المال توسط شاه و عائله‏اش تحت عناوين فريبنده

ما نمى‏دانيم اينها دارند چه مى‏كنند با اين مملكت، ما اطلاع نداريم، اگر اين انشاءالله رفت آنوقت اشخاص مطلع حرف‏هايشان را مى‏توانند بزنند، اينهائى كه از واقعيات ايران اطلاع دارند، از خيانت‏هاى اين آدم اطلاع دارند، آنها آنوقت حرفشان را مى‏زنند لكن ما بى اطلاع هستيم، ما اين مقدار اطلاعات سطحى را كه داريم اين است كه مى‏بينيم كه ايشان با اسم اصلاحات ارضى زراعت ايران را به كلى از بين برده، الان شما خيال مى‏كنيد ايران ديگر زراعتى براى خودش چيزى دارد؟ زراعت

صحيفه نور ج 2 صفحه 134

ايران را ايشان از بين بردند،آنوقت خيلى تعريف كنند از آنكه چقدر وارد كرديم .اين مضحك است واقعاً، يك مملكتى كه صادر مى‏كرده است اين چيزها را، گندم را، جو را، نمى‏دانم چيزهاى ديگر صادر مى‏كرده حالا مداحى از آنها مى‏كنند كه چقدر ما وارد داريم مى‏كنيم اين عزادارى دارد، نه مداحى. كى از بين برد اين زراعت عظيم ايران را كه يك استانش براى خود ايران كافى بود؟ حالا بايد ما همه چيزهايمان را از خارج بياوريم. دامدارى را اينها به كلى از بين بردند، مراتع ما را كه جاى دامدارى بود گرفتند، ملى كردند به اصطلاح خودشان. معنى ملى هم اين است كه خود ايشان ملتند، اصلاً تمام ملت عبارت از شاه است و عائله شاه يك چيزى را مى‏گويند ملى شد يعنى خودمان داريم مى‏خوريم، ديگر ملت كه نداريم ما، ديگران بروند سراغ كارشان، چه هستند اينها، يك مشت مردم همين طورى، بازارى و دانشگاهى، به چه درد مى‏خورند، ملت يعنى شاه ودار و دسته شاه!! ملى كردند مراتع را، ملى كردند جنگل‏ها استفاده كنند، جنگل‏ها را دادند به اين طرف و آن طرف و آن طرف، فروختند به اينها و منافعش را خوردند و رفتند سراغ كارشان. ما نمى‏دانيم اينها دارند چه مى‏كنند. خوب، ما زراعت ايران را مى بينيم در اين زمانى كه اينها اصلاحات ارضى كردند تا حالا، زراعت از بين رفت تمام، آنوقت ضررش چه بود؟ يك ضررش اين بود كه، ما بازار شديم از براى آمريكا، بايد گندم آمريكا، همه چيز از خارج بيايد و مردم پولشان را بدهند در ازاى گندم‏هاى آمريكا، چيزى كه از خودشان از مملكت خودشان بود و خودشان بايد استفاده‏اش را ببرند يعنى برادرشان بفروشد و پولش را به او بدهند. حالا ما بايد گندم آمريكا را بخريم، يا همه چيز را، حتى تخم مرغ هم از اسرائيل مى‏آيد. يك ضرر ديگرش اينكه اين رعيت‏ها و دهقان‏هاى اين دهستان‏ها نتوانستند ديگر در دهات بمانند، آنها رو آوردند به شهرها،دستجمعى راه افتادند. الان در اطراف تهران آنطورى كه تفصيلش را براى من نوشته بودند و من حالا نمى‏توانم يادم بيايد كه تفصيل چيست، اجمالش اين بود كه قريب بيست، سى جا محل‏هاى مختلف در همين خود تهران، در پايتخت، پايتخت جايى كه به تمدن بزرگ دارد مى‏رسد، يا دروازه توى آن باز شده است، در خود اين تهران ده،بيست جا، بيست، سى جا يا بيشتر (الان نمى‏توانم من يادم بيايد) محل‏هائى است كه عائله‏هاى(محله محله است)اين محله توى يك گودال خيلى چه جمع شدند اين بيچاره‏ها، يك چادرى زدند عرض مى‏كنم كه با يك چوبى چيزى، براى خود يك محفظه‏اى درست كردند و توى اينجا خودشان و بچه‏هاى كوچكشان، بزرگشان توى يك چادرى زندگى مى‏كنند. يك محله است يعنى فرض كنيد 200 تا، 300 تا، 500 تا چادر است يا 200، 300 تا امثال اين چيزها و اينها در آنجا زندگى مى‏كنند. برق ندارند كه هيچ، آب ندارند كه هيچ، اسفالت ندارند كه هيچ، اينها اگر بخواهند آب براى خوردن بچه‏هايشان بياورند، اينهائى كه براى ما نقل كردند، گفتند، بايد آن زن بيچاره يك كوزه بردارد از پنجاه شصت تا پله برود بالا از اين گودال، تا آن بالا برسد به يك شيرى كه آنجا آب دارد، آنجا آب كند، باز پنجاه شصت پله يا زيادتر از آنجا بيايد پائين. شما تصور زمستان تهران را بكنيد، زمستان‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 135

تهران را بكنيد، زمستان تهران كه برف مى‏آيد، باران مى‏آيد، اين زن بيچاره بايد از اينجا يك كوزه آب مى‏خواهد براى اينكه بچه‏ها بخورند، بايد با اين مصيبت برود آن بالا، آنجا كوزه‏اش را آب كند و پنجاه تا پله بيايد پائين، حالا چقدر زمين‏خورد، چقدر اذيت مى‏شود، اينها را خدا مى‏داند. آنوقت يك محله نيست بلكه چهل پنجاه تا، سى چهل تا، اينطورى در اطراف فلان جا، فلان جا، فلان جا نوشتند، يكى يكى را براى من نوشتند كه در كجا، در كجا، كجا، كجا محله‏هائى است كه مال اين اشخاصى است كه براى خاطر اصلاحات ارضى و زمين خوردن زراعت، اينها ازدهاتشان پا شدند هجوم آوردند به تهران، حالا يكوقت شايد در شهرستان‏هاى ديگر هم باشد، مهمش آمدند به تهران و پناه آوردند به تهران براى اينكه ارتزاق كنند بيچاره‏ها. اين وضع زندگى اين بيچاره‏هاست در تهران، در يك مركزى كه كاخ‏هاى اينها تا كجا رفته آنوقت اين يك زندگى است كه اينها دارند. يك زندگى هم آن عائله اين آقا دارد كه همين چند روز من خواندم (دريك جايى نوشته بود) كه يك ويلائى يكى از اين خواهرهايش در كجا تهيه كرده است كه چند ميليون دلار، آنش را يادم نيست اينكه يادم مانده اين است كه پنج ميليون دلار هم براى گلكارى اين ويلا ايشان خرج كردند، پنج ميليون، يعنى سى و پنج ميليون تومان خرج، من نمى‏توانم تصور كنم كه يعنى چه، گفتند پنج ميليون دلار خرج گلكارى و تزئينات گل اين ويلا براى اين خانم شده است.آن يك زندگى است كه ملت دارند، اين يك زندگى، از كجا پيدا شده؟ از آنجائى كه ايشان به امر آمريكا گفته اصلاح ارضى بكنيد يعنى بازار براى ما درست بكنيد، اجناس ما زياد است،بايد توى دريا بريزيم، بدهيم به شما پول بگيريم، از آن طرف از اين بهره نفتى كه آنهاآنقدرها مى‏برند، يك مقدار آنرا هم خود اينها مى‏خورند و مى‏برند و - عرض مى‏كنم كه اين عياشى‏ها را مى‏كنند.

منطق ملت، قطع يد آمريكا (خائن اصلى)و شاه

منطق ما اين است كه اين وضع بايد از بين برود، منطق هر آدمى اين است، هر بشرى اين بايد باشد كه اين وضع كه مملكت ما اين نحو گرفتار شده است به دست اين آدم و زندگى مردم ما اين نحو شده است در زمان سلطنت از پدر تا اين پسر، ما مى‏گوئيم كه اين وضع بايد از بين برود، ما ديگر حرف ديگرى نداريم، حرف ما اين است كه اينها خيانت به اين مملكت ما كردند، اينها الان هم مشغول به خيانت هستند در مملكت ما و بايد ما دست خائن‏ها را ببريم از اين، ما بايد دست خائن‏را از اين مملكت قطع بكنيم. ما مى‏گوئيم كه آن كسى كه به مملكت ما خيانت اصلى را كرده آمريكاست، الان ما سروكارمان با آمريكاست‏اينها ديگر شاخ و برگش هستند، شاه يكى از شاخه‏هاى آمريكا هست، اين نوكر است، نوكر است، المامور و معذور، تو سرش مى‏زنند بايد بكند، ما مى‏گوئيم آمريكا بايد برود كه اصل است. اين شاخه‏ها هم كه هرزه خورند و هرزه برند و مال مردم خورند و خيانتكارند، اينها هم بايد بروند، مملكت مال خودمان هست ما خودمان مى‏خواهيم اداره كنيم. آمريكا چه كار دارد كه شما نمى‏توانيد به رشد برسانيد، خيلى مضحك است اين.

صحيفه نور ج 2 صفحه 136

منطق كارتر، منطق فريب ملت‏ها

همين امروز براى من يك روزنامه‏اى را آورده بودند، ديروز هم بود كه آقاى كارتر در نطقشان فرموده‏اند كه شاه از باب اينكه يك اجتماع مترقى مى‏خواهد آنجا درست كند و از باب اينكه يك آزادى به مردم مى‏خواهد بدهد مردم با او مخالفند! با اين همه مردم كه با اين مخالفنداين ملت كه با اين مخالف است، براى اينكه آنها مى‏گويند آقا بگذار آزادشان كنيم، اينها فريادشان در آمد كه ما آزادى نمى‏خواهيم‏ايشان فريادش از آن طرف بلند است بلندگوهاى شاه به حسب منطق آقاى كارتر كه استاد اعظم است، منطق ايشان اين است كه ،فرياد بلندگوهاى شاه اين است كه آقا بگذاريد من يك زندگى مرفه به شما بدهم، اينها مى‏گويند ما نمى‏خواهيم، ما مى‏خواهيم كه شما كنار برويد. آقاى كارتر گفته. خوب ما با اين مردم چه بكنيم؟ ما با اين كارتر چه بگوئيم؟ چه فحشى لايق اين است كه نبايد داد؟ بگوئيم نمى‏داند!! كارتر اطلاع ندارد؟ معقول است كه آقاى كارتر بى اطلاع باشد آنوقت من و شما مطلع باشيم كارشناس‏هاى او پراست در همه جا، در اعماق همه جا هست، پس مى‏داند. مى‏خواهد كى را بازى بدهد؟ پس، اين حرف را كه مى‏زند در مجمع نمى‏دانم كذا، اين حرف را مى‏زند كه همه اختلافاتى كه هست در ايران براى اين است كه شاه‏خواهد اين كار را بكند، آزادى بدهد مردم با او مخالفت مى‏كنند!! خوب اين را اگر به هر جا بگويند كه مطلع از واقعيت نباشد مى‏گويد خوب اينها يك دسته ديوانه هستند در ايران، همه اهالى ايران ديوانه‏اند براى اينكه شاه كه اينقدر رئوف است مى‏خواهد شما را آزاد كند، خوب چرا شما نمى‏خواهيد آزاد بشويد؟ اين كه مى‏خواهد يك زندگى خوبى به شما بدهد، آخر چرا از زير بار زندگى خوب شما بيرون برويد؟ شما دلتان نمى‏خواهد از خودتان نان داشته باشيد، دلتان نمى‏خواهد زندگى مرفه؟ او مى‏خواهد بدهد، آنطور جلو آورده، دست‏هايش را اينطور كرده آقا بيائيد بگيرند همه مى‏زنيد زير دستش كه برو ما خواهيم؟ اين منطق آقاى كارتر است، منطق رئيس جمهور آمريكا، با فهم اين را مى‏گويند، نه اينكه نمى‏فهمند، پس نمى‏توانيم بگوئيم نفهم است‏كارتر با فهم اين حرف را مى‏زند و مى‏گويد شايد يك دسته‏اى اغفال بشوند، بر فرض كه يك دسته‏اى را شاه اغفال كند، شيطنت است.

تضاد شاه و ملت در برداشت از مفهوم آزادى و استقلال

ماها گرفتار يك همچو موجوداتى هستيم در عالم. ما مردم عقب مانده منطق ما اين است كه آقا، مال خودمان را مى‏خواهيم خودمان صرف بكنيم. ما مردمى كه شما مى‏گوئيد كه عقب مانده‏اند اينها، گاهى هم مى‏گويند اينها لايق آزادى نيستند، خود شاه اينها را مى‏گويد كه (مملكت ما باز افرادش جورى نشدند كه لايق بشوند، آزاد بشوند، بايد همه اينها چون لايق بشوند بايد توى حبس باشند، اينها لايق اينكه بگوييم آقا حبس نباشيد، لايق اينكه به آنها آزادى بدهيم، مملكت ما افراد لايق نيستند. كه آزادى بدهيم) چرا؟ براى اينكه دارند فرياد زنند، داد مى‏زنند كه آقا آزادى بدهيد، آزادى بدهيد. اينها لايق نيستند؟ ببينيد از آن بچه كوچولو، حالا كه خوب بچه‏ها هم از بزرگ‏ها

صحيفه نور ج 2 صفحه 137

گرفتند ديگر، اين بچه چند ساله به من دارد مى‏گويد، چهار پنج ساله تا آن آخر، استقلال، آزادى، اينها آزادى مى‏خواهند و استقلال مى‏خواهند، همه مردم دارند فرياد مى‏زنند كه ما استقلال مى‏خواهيم، ما آزادى مى‏خواهيم و اگر آنها آزادى داشتند، ديگر چى چى مى‏خواهند؟ اگر ايشان مى‏خواهند آزادى بدهد، اين همه مردم فرياد مى‏زنند استقلال، آزادى چيست؟ معلوم مى‏شود منطق‏ها فرق دارند، منطق شاه اين است كه مملكت من آزادى است يعنى همه آنها تحت شكنجه‏اند!! اين منطق است، يك كسى است آزادى را مى‏گذارد به اين چيزى كه شما مى‏گوئيد شكنجه است. ايشان مى‏فرمايند به حسب اين منطق كه اين اشخاصى كه توى حبس، الان در اختناق واقع شده‏اند، در حبس واقع شدند، در شكنجه واقع شده‏اند، مى‏گويند اينها هستند كه اعطاء آزادى به آنها كرده است استقلال هم در منطق شاه يك چيز ديگر است، يك مملكتى كه همه چيزش پيوسته به غير است، يك مملكتى كه به تمام ابعادش وابسته و ايشان وابسته‏اش كرده.

تعيين وكلاى مجلس از سوى سفارتخانه‏هاى بيگانه

شما خيال مى‏كنيد كه اين وكلائى كه شاه خودش انتصاب مى‏كند و به ملت هم كه مربوط نيست خودش است نخير، اينها را سفارتخانه اسم هايشان را هم نوشتند قبلاً مى‏آورند مى‏دهند كه اينها بايد وكيل بشوند. اين حالا نبوده، در زمان رضاخان هم بود، از سفارتخانه‏ها منتهى در يك وقت اين سفارت انگليس اين كارها را مى‏كرد، سابقش هم لابد سفارت روس مى‏كرده است، حالا سفارت آمريكا مى‏كند، شايد هم با هم باشند، انگليس و چين و شوروى و آمريكا تفاهم كرده باشند، براى خوردن مال مردم تفاهم هم مى‏كنند او گازش را مى‏برد، اين نفتش را اين وكلاى ما ديكته آمريكاست، از شاه هم بود مى‏گفتيم خوب باز اهل مملكت است، با آنكه اين اهل مملكت اينجورى ما نمى‏خواهيم لكن اين خودش هم اين را نمى‏گويد، اين را از آنجا مى‏نويسند كه اينها بايد وكيل بشوند، او هم عيناً ارجاع مى‏دهد؟ به دستگاه‏هاى اجرائى مى‏گويد آنها وكيل بشوند. مردم چكاره‏اند مردم چه، به مردم چه كار دارند اينها، مردم بايد دست تو سرشان زد، مردم بايد كار بكنند و هيچ نخورند، عمل بكنند و خوراك، آنى كه از آنها پيدا مى‏شود، به جيب ايشان برود و آن چيزيكه زيادش آمد، كارتر و آمريكا زيادش آمده به جيب عائله شاه برود و پهلوى وضع مردم چه است؟ وضع مردم كتك است، خوب يك چيزى بايستى بخورند!!

منطق آمريكا

ما حرف مان اين است كه اين وضع بايد برچيده بشود، نمى‏شود اينطور، نمى‏شود كه يك مملكت سى ميليونى يا بيشتر هميشه تحت فشار باشد، اين نمى‏شود، اين مطابق هيچ منطق نيست كه سى ميليون جمعيت هميشه تحت فشار و هميشه اين جمعيت كار بكنند و حاصل كارشان را ديگران ببرند، اين بايد درست بشود، اين وضع بايد درست بشود، منطق اسلام اين است. اينها چى مى‏گويند؟ با

صحيفه نور ج 2 صفحه 138

اين منطق حرفى دارند بگويند؟ مى‏گوييد كه اسلام مرتجع است، به شما چه؟ ارتجاع است، معنى ارتجاعش اين است كه آقا تو برو بيرون من مى‏خواهم خودم زندگى كنم، اين معنى ارتجاعى است كه اينها مى‏گويند. (اسلام ارتجاعى است) اين معنايش همين است كه اسلام مى‏گويد كه نبايد اينها، ديگران به شما حكومت بكنند، منع كرده حكومت ديگران را بر شما، بايد مستقل بشايد شما، البته به منطق اينها استقلال همان ارتجاع است، تا پيوند به آمريكا و همه چيزمان زير دست آنها نباشد، مترقى نيستيم، اينها مى‏خواهند ما را مترقى كنند و به دروازه تمدن برسانند و منطق‏شان اين است، منطق‏ها فرق دارد اصطلاحات مردم فرق دارد با هم، منطق رسيدن به دروازه تمدن همين است كه داريد مى‏بينيد الان ايشان دارند عملى مى‏كنند اينجا.

با قطع يد آمريكا از ايران، ما خود كشور را اداره مى‏كنيم

الان همين حالا كه ما نشسته‏ايم اينجا شما احتمال بدهيد كه در ايران چندين جا زد و خورد است، زد و خورد، مسلسل است. ما مى‏گوئيم كه ما نمى‏خواهيم كه شما ما را به دروازه تمدن برسانيد شما برويد بيرون، ما خودمان مى‏دانيم آمريكا برود، مستشارهاى آمريكا بروند، اگر مستشارهاى آمريكا رفتند، ما خودمان اين رژيم را اداره مى‏كنيم، ما خودمان اداره مى‏كنيم چكار داريد شما؟ شاه هم مى‏خواهد كه رشد بدهد، ما هم رشدى را كه ايشان مى‏خواهند بدهند نمى‏خواهيم، ما اگر توانستيم خودمان، خودمان را رشد مى‏دهيم، اگر نتوانستيم باز خودمان مى‏دانيم. ما يك دسته اشخاص رعيتى هستيم كه مى‏خواهيم خودمان توى زمين خودمان گندم يا جو بكاريم و خودمان بخوريم، شمائى كه آقاى آمريكا هستى و از آن طرف دنيا آمدى اين طرف دستت را گذاشتى‏اى و همه مخازن ايران، مخازن نفت و مس و همه چيز، فولاد و همه چيز ايران را داريد مى‏بريد، شما دستت را بردار، ما خودمان اينها را هر جور دلمان مى‏خواهد چه مى‏كنيم، ديگر نمى‏توانيد كه بگوئيد نمى‏توانيد، خوب به تو چه؟ من عبايم را نمى‏توانم درست بپوشم، به شما چه ربطى دارد؟ حالا شما بيائيد عباى من را بگيريد كه من نمى‏توانم عبايم را بپوشم؟ و حال آنكه دروغ مى‏گوئيد، شما نمى‏گذاريد.

فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است

ما هفتاد سال يا بيشتر است دانشگاه داريم، از زمان امير كبير تا حالا ما مدرسه داشتيم، دانشگاه داريم، نگذاشتيد كه اين دانشگاه‏ها درست درس بخوانند فرهنگ ما فرهنگ استعمارى است، فرهنگى است كه درست كردند آنها براى ما، ديكته كردند، گذارند جوان‏هاى ما تحصيل بكنند، آنها نمى‏گذارند كه ما رشد بكنيم، آنها دستشان را بردارند ايرانى هم كمتر از اينها نيست، ايرانى هم رشد مى‏كند اما شما نمى‏گذاريد كه ما رشد كنيم براى اينكه اگر ما رشد كنيم منافع شما در خطر است شما مى خواهيد همه شرق را بخوريد و همه شرق را عقب نگه داريد، عقب نگه داشتن براى خوردن مال شرق است و شما شرق را داريد عقب نگه مى‏داريد كه هر چه دارند بخوريد، هر جا يك مامورى گذاشتند

صحيفه نور ج 2 صفحه 139

سر آن، در مملكت ما هم كه مامور براى وطن هم، آقاى شاه است كه مى‏بينيد چه كرده‏اند و چه مى‏كند.

منطق اسلام

ما منطق‏مان، منطق اسلام اين است كه سلطه نبايد از غير بر شما باشد، نبايد شما تحت سلطه غير باشيد، ما هم مى‏خواهيم نباشيد سلطه غير. ما اصل گفتنمان اين است كه آمريكا نبايد باشد، نه آمريكا تنها، شوروى هم نبايد باشد، اجنبى نبايد باشد، منطق ما اين است و فرياد ما هم همين است. با اين منطق اگر بحث كسى دارد بكند، ديگر به شاخ و برگ و توى اين روزنامه‏هائى كه تبليغات مى‏كنند و به حسب آنطورى كه مى‏گويند صد ميليون دلار شاه براى تبليغات مى‏دهد، براى حفظ موجوديت خودش صد ميليون دلار در هر سال خرج مى‏كند، البته توى روزنامه‏ها اين حرف‏ها در مى‏آيد، آخوندها چيز هستند، رجعى هستند، آخوندها كهنه پرست هستند، آخوندها نمى‏دانم چه هستند، اين آخوندها، بعد هم مى‏روند سراغ اينكه اسلام اينجورى است.

هم اسلام را بد معرفى مى‏كنند، هم آخوند را بد معرفى مى‏كنند، چرا؟ براى اينكه آنى كه در مقابل اينها بايستد اسلام است، آن كسى كه مى‏خواهد پياده كند آن را، آخوند است. آنها نمى‏خواهند اين مطلب واقع بشود، آنها مى‏خواهند كه اسلام را بد معرفى كنند، مردم از اسلام برگردند و آخوند هم كه كنار برود، باقى بماند خودشان و هر كس كه دلشان مى‏خواهد.

جنايات عمال شاه درمحيطهاى علمى، عامل توقف تحصيل‏

دانشگاه‏هاى مارا هم به آن صورت در آوردند، نمى‏گذارند يك تحصيل صحيح بكنند، از بس كه اينها فشار آوردند. از بس كه چه كردند، نه حوزه‏هاى علميه ما تحصيل مى‏توانند بكنند نه دانشگاه،دانشگاه هميشه در حال اعتصاب، يك سال است كه‏مى بينيم در حال اعتصابند اينها، كار نمى‏توانند بكنند، نمى‏گذارند، يا مى‏ريزند توى آن زن ومرد آن را مى‏زنندو عرض‏كنم زخمى مى‏كنند يا مى‏گيرند مى‏برند در حبس ها. مدرسه‏هاى ما هم همين طور، آنها مى‏ريزند توى آن، هر كارى مى‏خواهند مى‏كنند، هر چند وقت يك دفعه مى‏ريزند اين مدرسه را سر تا ته آن را اينها مى‏زنند و چه مى‏كنند، خوب نمى‏توانند ديگر، محيط آرام الان ما نداريم كه در آن محيط آرام طلبه تحصيل كند يا در آن محيط آرام دانشگاهى تحصيل بكند، دبستانيش هم حالا اينطورى شده، الان اين بچه دبستانى را دارند كتك مى‏زنند و كشتند، چند نفر را همين امروز به من، ديروز و امروز اطلاع دادند كه در فلان جا چند تا دختر، و پسر دختر بچه اينقدر، چند تا پسر اينقدر كشتند.

روحيه انقلابى مردم، رژيم شاه را عقب راند

اصل وضع زندگى ايران الان يك وضع نمونه است، از آن طرف هم يك نمونه بالاتر وضع روحيه مردم ايران در اين وقت است، اين مردم ايران الان روحيه شان همچو قوى است كه تانك از آن طرف مى‏آيد،

صحيفه نور ج 2 صفحه 140

سرباز با سرنيزه از آن طرف مى‏آيد اينها با مشت جلو مى‏روند و با سنگ و با چوب با آنها مقابله مى‏كنند، اين زمين مى‏خورد، مرده است، آن يكى مى‏آيد جايش، هيچ دست در نمى‏رود و اين روحيه است كه اينها را عقب خواهد زد و الان پياده شان كرده است

اين آن روحيه حزب رستاخيز، كه آنقدر برايش اين مديحه سرائى كرد و اينقدر پافشارى كرد و آنقدرى كه (هر كس كه وارد نشود در اين حزب ديگر بايد برود اين ايرانى نيست، اين ديگر وطن ندارد، بايد از اينجا برود كه چه) بعدش برگشت به اينكه (خوب حزب رستاخيز چه) حالا ديگر آنطورى مى‏گويد(حزب رستاخيز چيست؟ اين مثل ساير احزاب، آيا بشود، آيا نشود) يك امرى را مى‏گويند و گاهى آنقدر پافشارى مى‏كنند، حالا همين مردم، كار همين مردم اين كار را كرده، همين مردم اين كار را به اينجا رساندند كه اين حزب رستاخيز كذا شد هيچى تو خالى بود، از اول نتوانستند، روز اول گفتم كه اين حزب نيست اين، اين حرف است مى‏زنند، حزب رستاخيز كه آنقدر با آن موافقند خودشان حالا مى‏گويند،حزب نبود، ساير كارهايشان هم اينطورى است. بعد كم كم اصلاح ارضى هم مى‏گويد، براى اينكه اين اصلاح كه نبود اين فساد بود اين نيست وضعش كه، سپاه دانش، سپاه كذا، خوب چه كارى اينها مى‏كنند جز اينكه بروند براى شما مداحى بكنند و يا الزاماً بروند براى شما مداحى بكنند، شاه را ترويجش بكنند. الان مردم از آن دهات آخر تا آن شهرهاى مركز يكپارچه ايستاده‏اند مى‏گويند ما نمى‏خواهيم اين را. رفراندوم از اين بهتر؟ يك مملكت دارد مى‏گويد من نمى‏خواهم اين را، خوب آمريكا چه مى‏گويد؟ مملكت خودمان است نمى‏خواهيم اين را، يكى ديگر، برود، به شما ربطى ندارد، ما خودمان تعيين مى‏كنيم. مقدرات هر مملكت دست خود افراد خود مملكت است، ما اين را نمى‏خواهيم، برود، ما خودمان يكى را تعيين مى‏كنيم، اين مقدرات ما روى موازين روى موازين عقلى و عقلائى ،روى قوانين، دست اشخاصى كه بايد باشد، باشد.

afsanah82
07-24-2011, 05:07 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 142

تاريخ: 20/7/57

اعلاميه امام خمينى به مناسبت چهلمين روز شهادت شهداى تهران

بسم الله الرحمن الرحيم

دروازه تمدن! بر روى نعش جوانان

ملت آگاه و مبارز و شجاع ايران اعلى الله كلمتهم: اكنون كه چهلم عزيزان تهران به دنبال چهلم‏ها فرا رسيد و با استقرار حكومت سرنيزه و پليس در انتظار چهلم‏هائى بايد باشيم، اكنون كه سايه شوم حكومت نظامى و نظام سياه شاهنشاهى روزگار ملت محروم ما را به تباهى كشانده است، اكنون كه دست ابرقدرت‏هاى ستمگر براى چپاول مخازن غنى ما بر ضد اراده مصمم ملت از آستين دژخيمان شاه بيرون آمد و عزيزان اسلام را به خاك و خون مى‏كشد، اكنون كه نمودهاى دروازه تمدن بزرگ به دست پايه گذاران حقوق بشر، يكى پس از ديگرى بر روى نعش‏هاى جوانان برومند ما رخ مى‏نمايد، اكنون كه به ادعاى كارتر ملت به آزادى و استقلال شاهانه نائل شده است، كشور بى پناه ما عزادار و ملت مظلوم ما سوگمندند، ما در غرب با شما در شرق به عزاى عمومى مى‏نشينيم.

با شكستن سد مهره‏هاى داخلى و مهره داران خارجى به استقلال و آزادى دست يابيم

عزيزان من! همت كنيد و زنجيرهاى اسارت را پاره كنيد و مهره‏هاى خيانتكار را يكى پس از ديگرى از صحنه خارج كنيد و دست مهره دارهاى سودجو را از كشورهاى اسلامى قطع كنيد. سعادت و آزادى و استقلال، پشت سد مهره‏هاى داخلى و مهره‏دارهاى خارجى است، سدها را ويران كنيد و در هم شكنيد و كشور را نجات دهيد در منطق كارتر، اين جنايت‏ها و اختناق‏ها و وحشيگرى‏هاى شاه كوشش در راه استقرار اصول دمكراسى و موضع‏گيرى مترقيانه نسبت به مسائل اجتماعى است. او مردم آگاه ايران را متهم مى‏كند كه با آزادى كه شاه مى خواهد بدهد مخالفند و تمام اعتصابات و اعتراضات سراسرى ايران براى گريز از آزادى است!!! لكن بايد بداند كه اين فريبكارى‏ها ديگر ارزش خود را از دست داده است و همه جوامع شاه را شناخته‏اند.

نهضتى بى سابقه با قيام همگانى آزادگان

ملت بزرگ ايران! تاريخ ايران بلكه تاريخ جهان نهضتى چون نهضت شما به ياد ندارد و قيام همگانى مانند قيام شما آزادگان پشت سر نگذاشته است. امروز نونهالان هفت هشت ساله دبستان‏هاى ما

صحيفه نور ج 2 صفحه 143

فدائى مى‏دهند و در راه اسلام عزيز و كشور، خون نثار مى‏كنند، شما در چه تاريخى چنين ديده‏ايد؟ امروز زن‏هاى شير دل طفل خود را در آغوش كشيده و به ميدان مسلسل و تانك دژخيمان رژيم مى‏روند، در كدام تاريخ چنين مردانگى و فداكارى از زنان ثبت شده است؟ امروز غريو مرگ بر شاه از دل طفل دبستانى تا پيران بيمارستانى مجال را بر رژيم منحط پهلوى چنان تنگ نموده و اعصاب شاه را انسان خرد كرده كه دست از پا نشاخته و تسكين خاطر خود را با خون كودكان و جوانان ما بيمه مى‏كند.

صبور باشيد كه خون شما پيوستى با خون و راه انبيا دارد

خواهران و برادران عزيز! صبور باشيد و سستى و ضعف از خود نشان ندهيد، راه شما راه خدا و اولياء خداست. خون شما در راهى مى‏ريزد كه خون پيامبران و امامان و اصحاب صلاحيتدار آنان ريخته شده، شما به آنان مى‏پيونديد و اين نه تنها غم ندارد كه شادى آور است.

عامل سرنگونى رژيم و پيشرفت مقاصد اسلامى: استحكام صفوف و اجتناب از اختلاف

صف‏هاى خود را محكم كنيد و اراده‏ها را مصمم و وحدت كلمه را حفظ نمائيد و با همه جناح‏هاى مسلمان خصوصاً ارتشى‏ها ائتلاف كنيد و سلام گرم مرا به آنان برسانيد و بگوئيد اينان كه با مسلسل شما و يا اجانب كشته مى‏شوند برادران و خواهران شما هستند، براى ارضاى شهوات شاه خود را پيش خالق و خلق رسوا نكنيد، در آغوش ملت بيائيد كه آغوش ما براى شما باز است عزيزان من! از اختلاف كه الهام ابليس است اجتناب نمائيد و به هم پيوسته در راه هدف كه سرنگون شدن رژيم فاسد پهلوى است و قطع ايادى اجانب از مقدرات و مخازن كشور است، نهضت مقدس را ادامه دهيد و در راه پيشرفت مقاصد اسلامى خود از هيچ عاملى نهراسيد، اين جنبش بزرگ را هيچ قدرتى نمى‏تواند متوقف كند. شما بحقيد و دست خداوند تعالى با شماست و خدا خواسته است كه مستضعفين پيشوائى را به دست گرفته، خود وارث مقدرات و مخازن خود باشند.

خدمت به نهضت اسلامى در هر زمان و هر مكان تكليف است‏

اينجانب در اولين فرصت به يكى از كشورهاى اسلامى كه بتوانم به فعاليت اسلامى خود ادامه دهم خواهم رفت و انشاءالله تعالى عمرم را در راه خداى تعالى كه خدمت به شماست به آخر مى‏رسانم. تاكنون هيچ يك از دولت‏هاى اسلامى از من دعوت ننموده‏اند و به محض احراز آزادى بيان و قلم در كشورى از كشورهاى اسلامى انشاءالله براى خدمت به آنجا خواهم رفت‏

اكنون در اينجا به خدمت ادامه مى‏دهم در نهضت اسلامى و خدمت به مردم مسلمان، مكان يا رنج در مكان مطرح نيست، آنچه مطرح است تكليف است، صداى وجدان است. من هر چه بكنم وبه سر من هر

صحيفه نور ج 2 صفحه 144

چه بيايد در مقابل شمائى كه خون در راه آزادى و اسلام داده‏ايد خجلم. آنچه مرا در اين مكان رنج و دردآور دلخوش مى‏كند خدمت به شماست. من در غم خانواده افتخار آفرين سراسر ايران خود را شريك مى دانم و ياد كودكان دبستانى ايران كه اخيراً به دست شاه جبار كشته شده‏اند قلبم را مى‏فشارد.

چهلم تهران را روز عزاى عمومى اعلام كرده و خود نيز عزا دارم.

از خداوند تعالى ادامه نهضت را تا حصول مقاصد اسلامى خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:11 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 145

تاريخ: 21/7/57

بيانات امام خمينى در مورد حقوق بشر و فضاى باز سياسى!

بسم الله الرحمن الرحيم

تعهداتم نسبت به اسلام و مسلمين اجازه سكوت در برابر غارت و كشتار شاه را نمى‏دهد

گفتم نه و به وسيله سازمان امنيت نجف اين كاغذ را ابلاغ كردند. من كاغذ را گرفتم گذاشتم كنار، جواب ندادم به آنها لكن كار خودم را ادامه دادم، تا از يكسال به اين طرف كه كارها و فعاليت‏ها زياد شد و برعلاوه بر اعلاميه‏ها و فعاليت‏هاى ديگر مصاحباتى هم با بعضى روزنامه‏هاى خارجه مثل لوموند و اينها شد، آنها تعقيبشان زياد شد كه رئيس امن عام آمد پيش من، خودش آمد (آن باز تقاضايش همين معنا بود كه يك وقت حرفش مى‏شد) كه شما هر فعاليتى مى‏خواهيد بكنيد لكن مصاحبه نكنيد. ماهم اصل مصاحبه خيلى عادت نكرده بوديم به آن، به اين جوابى نداديم لكن يك مصاحبه ديگرى شد، از فرانسه هم آمدند و مصاحبه كردند از فرانسه هم آمدند و با اينها هم مصاحبه شد ولو اينكه اينها آنها را گرفتند، بعد كه از منزل بيرون آمدند آنها را گرفتند. بعد از اين تشديد كردند راجع به اين معنى كه شما در اينجا (به تعبير آنها منزل خودتان است هر جورى مى‏خواهيد باشيد لكن فعاليت سياسى نكنيد، روحانى خوب است كه همان (حرفشان اين بود كه) درس بگويد و مسأله بگويد. من گفتم كه اسلام از سياست جدا نيست، اسلام مثل چيزهاى ديگر نيست، مثل مذاهب ديگر نيست كه ذكر و دعا باشد، اسلام سياستش با ساير احكامش با هم هستند و من دخالت سياسى مى‏كنم، - حالا ندارم - و من هم اعلاميه مى‏دهم و هم در ضبط حرف هايم را ضبط مى‏كنم و هم اگر مقتضى شد در منبر صحبت‏هايم را مى‏كنم و اين يك تكليفى است شرعى براى من. گفتند كه آخر ما يك تعهداتى با دولت ايران داريم، با آن تعهدات نمى‏شود اينكارها. گفتم خوب من هم (قريب به اين معنى) يك تعهداتى با اسلام دارم و با ملت ايران، من هم نمى‏توانم كه از تعهداتم دست بردارم. منتهى شد به اينكه آنها گفتند كه نه، نبايد بشود و ما مى‏گفتيم بايد بشود و آنها ما را محصور كردند در منزل، البته نه اينكه بگويند شما نيا بيرون، نه همچنان نبوده است ايرانى‏هائى كه از بيرون مى‏آمدند، اينها را مانع شدند، يكروز هم طلبه‏ها را مانع شدند، الا يكى دو سه نفر. من بيرون نيامدم از آنجا، بيرون كه نيامدم خوب در ايران يك چيزهائى كه رخ داد من ديدم كه خوب ما بخواهيم اينجا توى منزل بمانيم و كارى نكنيم و بگوئيم ما درس مى‏خوانيم وبه اين كارها كار نداريم مثلاًاين مخالف با وضع ماست

صحيفه نور ج 2 صفحه 146

ما الان در ايران كشته داديم، ما بچه هايمان را، بزرگ هايمان را كشتند در ايران، الان هم هر روز اين بساط هست. الان هم در در روزنامه‏هاى آنجا منعكس است كه در دانشگاه ديروز يا پريروز (گفته بود) هفتاد و چند نفر، هفتادوپنج نفر زخمى شدند (واين يك چيزى است كه معلوم است، دولت ايران گفته) و چندين نفر هم كشته. اينها به جان اين ملت افتادند، از اين طرف همه چيز ملت را مى‏برند، حالا جان اين ملت را دارند مى‏گيرند. ما چطور با اين وضعى كه اينها دارند بتوانيم، وجدان ما اجازه به ما بدهد، ديانت ما به اجازه بدهد كه ما بنشينيم نگاه كنيم و فرزندان اسلام را اينها درو كنند و بكشند؟ ما صدايمان را به آنقدرى كه بتوانيم، آنقدرى كه بگذارند دولت‏ها، صدايمان را به دنيا مى‏رسانيم كه ببينند كه اين وضع اين ايران چه وضعى است الان.

دوام سلطنت شاه در زير سايه سرنيزه‏هاى آمريكا

من گمان نمى‏كنم كه هيچ مملكتى شبيه به مملكت ايران باشد، يك مملكتى باشد كه همه‏اش حكومت نظامى باشد. خوب همه شهرها را تقريباً دوازده شهر بزرگ ايران كه اساس شهرهاى ايران است، حكومت نظامى قراردادى، باقى آن هم حكومت نظامى است يعنى الان نظامى ايران را دارد اداره مى‏كند. حالا هم از قرارى كه گفتند بناست يك نظامى نخست وزير بشود. فريدون جم را مى‏گويند مى‏خواهد نخست وزير بشود، اين هم يك نظامى است. اينها نمى‏توانند ادامه حيات بدهند، شاه نمى‏تواند ادامه حياتش را بدهد الا زير پرچم نظام و زير سرنيزه نظامى‏ها كه دنبالش سرنيزه آمريكايى است. اگر سرنيزه آمريكائى نباشد معلوم نيست نظام ايران الان آنطور انقياد را داشته باشد.

حقوق بشر و شوراى امنيت، حربه‏اى در دست غارتگران ملل ضعيف اينها بيدار شدند، اينها آدمند، آنهم ايرانى، آنهم دارد مى‏بيند كه در ايران چى مى‏گذرد. روزى نيست كه در يك شهرى يك صدائى در نيايد به مجرد صدا درآيد مى‏زنند، كشند. با اين وضعى كه ايران دارد، با اين اغتشاشى كه الان در ايران هست و اين دول بزرگ هم كه بشر دوست!!حقوق بشر! همه‏اش شعر است همه اين حرف‏هائى كه اين دولت‏هاى بزرگ مى‏زنند و جامعه‏هائى درست كرده‏اند براى حقوق بشر، براى امنيت، براى چه، نه امنيت شان به امنيت آدم مى‏برد و نه اين حقوق بشرشان به حقوق آدم مى‏برد، همه‏اش براى اين است كه اين ملل ضعيف را ببلعند. اين همه مسائلى كه ملاحظه مى‏كنيد در هر يك از اين ابرقدرت‏هائى كه يك صدائى‏است، يك نظامى هست، نظام اين است كه اين بلاد شرق را، بلاد ضعيف را اينها ببلعند.

نفت در قبال استقرار پايگاه‏هاى تسليحاتى آمريكا

در شرق چون مخازن زياد است، مخازن نفت زياد در شرق هست مثل كويت، مثل حجاز، مثل ايران، در اينجااينطور مخازن هست، آن خارجى تمام چشمشان دوخته شده است به اين مخازن ما و دارند

صحيفه نور ج 2 صفحه 147

مجانى مى‏برند همين طورى. شما خيال مى‏كنيد كه آمريكا پول به ايران مى دهد؟ آمريكا - اسلحه - براى خودش در ايران پايگاه درست مى‏كند، اين اسلحه‏هائى كه مى‏گويند كه فروختند به ايران، به جاى نفت دادند، اين اسلحه‏ها همان‏هائى است كه اينها مى‏خواهند در ايران باشد و پايگاه باشد كه مبادا يك وقتى شوروى حمله بكند، نه اين است كه اينها به ما چيزى داده‏اند، اينها بازى است سر ما در مى‏آورند.

سكوت و تاييد خلق پرستان از شاه در برابر كشتار ملت استقلال طلب ايران

اين ابرقدرت‏هائى كه يكى به اسم مملكت كمونيستى، يكى كمونيست چين، يكى نمى‏دانم سوسياليست زهر مار، همه اينها بساطشان براى خوردن ماست. اين چينى كه گفته مى‏شود كه كمونيست است و با توده‏ها كذاست و با خلق كذاست، ديديد همه كه در اين كشتار بزرگ تهران كه تابيست هزار هم گفته‏اند (ولى خوب حالا اين مبالغه است اما چهارهزار تا، حدود چهارهزار، اين زياد گفته شده است، حتى گفته شده است كه در قبرستان تهران يك همچو حدودى دفن شده) اين رهبر چين كمونيست، اين رهبرى كه بعضى جوان ما در اشتباه هستند و خيال مى‏كنند اينها مفيد هستند براى جامعه، اين در عين حالى كه اين كشتار داشت واقع مى‏شد آمد به ايران و دست داد به اين شاه غاصب پشتيبانى كرد، يك كلمه هم نگفت، به اينكه آخر اينها را چرا مى‏كشى؟ آخر چه كرده‏اند اينها؟ اينها دارند مى‏گويند ما آزادى مى‏خواهيم، چه مى خواهيم، اينها مى‏گويند ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، آزادى، استقلال، دادشان اينطور در آمده بوده يك كلمه اين آدم نگفت كه خوب اينها بشر هستند، اينها انسان هستند، چرا اينطور؟ بچه كوچك اين قدرى را بچه دبستان را، حالا ديگر دستشان از آن بزرگ‏ها مثل اينكه چيز شد، حالا كوچك‏ها، بچه‏هاى دبستانى را حالا ديگر دستشان از آن بزرگ‏ها حالا كوچك‏ها، بچه‏هاى دبستانى را دارند مى‏كشند، اينهم هر روز دارد اخبارش مى‏آيد مثل اينكه چيز شد، اينجا، بچه كوچولوى دبستانى، دختر دبستانى، پسر، دوازده سال، دختر و پسر يا دختر، همين دو سه روز - يك جائى - كشتند، يك كلمه اين آدم نگفت به اين شخص كه شقى اين چه كارى است مى‏كنى؟ آمد و دست داد به او، با آغوش باز ملاقات كردند و به اين صورت و خنديدند به اين توده هاى بيچاره و ما جوان هايمان اشتباه مى‏كنند، خطا مى‏كنند، خيال مى‏كنند كه اينها براى آنها مفيد هستند. آنهم كاخ نشينان كرملين. پانزده خرداد كه پانزده هزار (آنطورى كه مشهور شد) اين اين مردم كشتند، در روزنامه‏هاى شوروى تاييد كردند از آنها، الان هم تاييد كردند اين را با اين كشتار كه الان شما ملاحظه مى‏كنيد در ايران هر روز يك گوشه‏اى هست، الان هم هست اينها همه شان براى اين است كه اين گاز ايران را مى‏خواهد، آن نفت ايران را مى‏خواهد، آن دارد گاز ايران را مى‏برد، آن دارد نفت ايران را مى‏برد. همه دنبال اين هستند كه اين ملت ضعيف عقب بمانند، چشم هايشان باز نشود. مبلغ هايشان، تبليغاتشان هميشه تبليغ به ضد دين و به ضد روحانيت است تا مردم را از اينها جدا كنند، مردم را از ديانت جدا كنند، مردم را از روحانيت جدا كنند خودشان را به جان هم بريزند و آنها استفاده‏اش را ببرند. ما كشته بدهيم محمدرضاخان استفاده كند، آن بالاترها هم زيادتر استفاده كنند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 148

اعطاء آزادى و تشكيل جامعه مترقى با زور و سرنيزه!!

اين ملت برايش چه مانده، اين ملت برايش همين كه تو سرش بزنند و نظامى باشد، اصلش تمام حكومت هر جا هست حكومت نظامى باشد، هر كس سرش را از تنش در مى‏آورد بزنند بكشند. اين وضع يك وضع خاصى است كه ايران اين وضع را دارد، مطالعه كنيد ببينيد اصلاًدر دنيا شبيه دارد، يك همچو شبيهى ما در دنيا داريم كه مملكت حكومت نظامى باشد و نتوانند حكومت نظامى را بردارند؟ نمى‏توانند هم بردارند براى اينكه مردم ايستاده‏اند، مقابلشان ايستاده‏اند. حالا هم كه حكومت نظامى‏است مردم ايستادند اما ايستاده‏اند چه چيز مى‏گويند؟ ايستاده‏اند آن حرفى كه آقاى كارتر ديروز گفته است مى‏گويند؟! آقاى كارتر مى‏فرمايند كه شاه آزادى خوب مى‏خواهد بدهد، آزادى مطلق مى‏خواهد بدهد و شاه مى‏خواهد كه يك مملكت مترقى، يك اجتماع مترقى درست كند و اين مردم با آن مخالفند!! مخالفت مردم براى اين است كه مردم آزادى نمى‏خواهند و ايشان با زور، با سرنيزه مى‏خواهد آزادى بدهد!! اين سرنيزه‏ها براى اين است كه تو سر مردم مى‏زند مى‏گويد آزادى بخواه! مردم جامعه مترقى نمى‏خواهند، سرنيزه آمده مى‏گويد بخواه! اين آقاى كارتر نمى‏دانم فهمش اينقدر است يا حقه بازيش اينقدر است؟ مى‏خواهد اغفال كند؟ آخر كى را مى‏خواهد اغفال كند؟ - مردم - شايد آنهائى كه نمى‏دانند در ايران چه مى‏گذرد آنهائى كه نمى‏دانند چه خبر است در ايران. شمائى كه مى‏دانيد در ايران چه خبر است، شمائى كه ميدانيد در ايران الان چه خبر است، مردم چه مى‏خواهند، اينها چه مى‏گويند.

طرح آمريكايى اصلاحات ارضى جهت تشكيل بازار فروش كالاهاى آمريكائى

مردم مى‏گويند آقا ما ميخواهيم نفت مان مال خودمان باشد، ما مى‏خواهيم مملكتمان آن زراعتى كه داشت دوباره برگردد به آن. آقا زراعت را همچنان به هم زدند، اين اصلاحات ارضى را كه آقا گفتند و آنقدر طمطراق كردند، اصلاحات ارضى به امر دولت آمريكا بود براى اينكه بازار درست كنند كه چيزهاى آنها فروش برود يعنى زراعت ما به هم بخورد ما محتاج بشويم. الان هم كه مى‏بينيد كه هر چى مى‏خواهيم از خارج بايد بيايد، زراعت ما اينجور شد، زراعت ما را آنجور كردند. خوب مردم ريختند، آن زارعين بيچاره‏اى كه ديگر در آنجا نتوانستند زندگى كنند ريختند به شهرها، به تهران. الان تهران يك محله زيادى چندين محل حدود چهل تاست كه براى من نوشته بودند، محله‏هاى كوخ نشين، محله‏هائى كه خانه‏هاى گلى دارد كه هيچ چيز ندارد و ده نفر عائله در يك چادر كوچكى در اين زمستان سرد زندگى بايد بكنند، آب ندارد، بايد آب را از پنجاه، شصت پله ببرند بالا، لب خيابان برسند كه گودال منزلشان است، لب آن خيابان برسند و از آنجا آب را بردارند بياورند از اين پله‏ها پائين براى بچه‏هايشان اين چه شد؟ براى اينكه اصلاحات ارضى فرمودند! در اصلاحات ارضى به هم خورد اوضاع دهقان‏ها، وقتى كه به هم خورد اوضاع آنها، چاره نداشتند كه رو بياورند به شهرستان‏ها، آمدند شهرستان‏ها و آن شد، وضع بيچاره‏ها اينطور شد، از آن طرف وضع زراعت ما به هم

صحيفه نور ج 2 صفحه 149

خورد. ايرانى كه مركز زراعت بود، شايد آذربايجان ايران بس بود براى ايران، باقى آن را بايد صادر كنند، الان به اندازه يك ماه، سى روز يا سى و سه روز، آنهائى كه اطلاعات دارند و حساب كردند مى‏گويند ايران به اندازه سى و سه روزش براى خودش چيز دارد، باقى آن را بايد از خارج بياورند.

ملت غارت شده ايران يا مستشاران غارتگر، كدام يك وحشى هستند؟

خوب اين ايرانى جمع شدند، همه ايرانى‏ها الان صدايشان درآمده الان سرتاسر ايران اعتصاب است، اگر اين حكومت نظامى و نظام را بردارند، مردم اين دستگاه را به قدر يك ساعت مى‏پيچندش به هم و پيروز مى‏شوند، براى اينكه بد ديدند از اينها اين مردم، م‏ى خواهند آزادشان كنند و از رفاه بدشان مى‏آيد؟! از زندگى خوب بدشان مى‏آيد؟! مى گويند ما حتماًبايد توى خاك‏ها بخوابيم؟! يا مى‏بينند كه مال اينها را دارند مى‏خورند و اينها را خاك نشين كردند؟ دادشان اين است. آقاى كارتر چه مى‏گويد؟ آخر اينها چه مى‏گويند؟ از جان ما چرا اين نفت‏هاى ما را مى‏برند؟ آنهم مجاناًمى‏برند. مى‏برند و آقايان مى‏گويند كه ما اسلحه خريديم، تو اسلحه مى‏خواهى چه كنى؟ اسلحه‏اى كه خريدند اسلحه‏اى است كه فرمش را اينها نمى‏دانند، ايران م‏ى تواند استعمال كند اين اسلحه را. آن چيزهائى كه آنها درست كردند، شياطين خودشان مى‏توانند عمل بكنند، اينها نمى‏توانند. مستشارها آمدند براى اينكه در اينجا باشند، هم نظام ما را نظام انگل بار بياورند كه هست و هم اينجا مطالعات بكنند كه چه جور - بايد - بهتر مى‏شود اين لقمه چرب را خورد آنطور ماند، آنطور باشد اين ملت حرف نزند، اگر حرف بزند يك ملت وحشى است!! يك ملت وحشى است كه داد مى‏زند كه آقا ما را آزاد كنيد!! يك ملت وحشى است كه داد مى‏زند آقا مال مارا نخوريد! اما آنها وحشى نيستند! آنها مترقى هستند! مال مردم را بايد بخورند آنها!! بايد غارت كنند!!

اين ملت ما الان صداشان از بچه كوچكش تا پيرمردش درآمده براى اينكه مى‏بينند كه مملكتشان دارد سقوط مى‏كند، دارد از بين مى‏رود اين مملكت، بايد به فرياد اين مملكت برسند ولهذا مى‏بينيد كه جان مى‏دهند، بچه هايشان را مى‏كشند و آنها مى‏گويند بايد كرد، دنبال مى‏روند باز. اين وضع ايران ما و اين وضع اين دولت‏هاى بزرگ با ما.

انعكاس اهداف قيام و مصائب ملت يك تكليف عقلى و شرعى است‏

و ما وظيفه داريم، مائى كه الان اينجا، شمائى كه اينجا نشستيد و منى كه اينجا نشستم، ما وظيفه داريم كه با آنها همصدا باشيم يعنى هر مقدارى كه از دست ما برمى آيد بايد كمك بكنيم. كمك به غير نيست، كمك به خودتان هست، اينها براى شما قيام كردند. مردم ايران الان براى شما دارند خون مى‏دهند، براى شما بچه هايشان، جوانان هايشان از بين مى‏رود، دخترهايشان، بسرهاشان از بين مى‏رود. ما بايد به آنها كمك كنيم، ما خيال نكنيم كه اينجا نشستيم تكليف نداريم، همه مان تكليف وجدانى داريم، تكليف شرعى داريم، تكليف عقلى داريم كه با اين جمعيت مظلومى كه قيام كردند مى‏خواهند حق خودشان را، آن حق خودشان كه حق ما هم هست بگيرند، ما هم با

صحيفه نور ج 2 صفحه 150

آنها همراهى كنيم، ما هم دنبال آنها باشيم. مى‏توانيم مقاله بنويسيم، مى‏توانيم در روزنامه چيز بنويسيم، مى‏توانيم به هر قدرى مى‏توانيم در اين دانشگاه‏هائى كه مى‏رويم به مردم بگوئيم، به مردم اينجاها بگوييم مسائل آنجا را. مسأله را منتشر كنيد. آقا هر كدام شما در يك نقطه‏اى كه هستيد مسايل ايران را منتشر كنيد، بگوييد، با آه دل بگوئيد روزنامه هايشان هم گاهى مى‏نويسند اما از خود شما بايد گفته بشود، نوشته بشود. بايد اين وضع آشفته ايران به همه عالم معلوم بشود.

سر نيزه ابر قدرت‏ها در برابر خواسته‏هاى بر حق ملت تاب مقاومت ندارد

و اگر چنانچه يك ملتى ايستاد و حق خودش را خواست سرنيزه نمى‏تواند جلويش را بگيرد. سرنيزه، اصلاً قدرت ندارد با گوشت طرف بشود، اين خيال است كه گوشت نمى‏تواند با سرنيزه. تمام قدرت‏هاى عالم جمع بشوند وقتى يك ملتى گفت من اين كار را نمى‏خواهم نمى‏توانند تحميلش كنند.الان نمى‏توانند تحميل به ايران بكنند كه شاه را قبول كن، نمى‏توانند. الان زور ايستاده آنجا، اما مردم قبولش ندارند. مردم داد مى‏زنند نمى‏خواهيم. قبول كردن را مردم هيچ تن ندادند به اين مطلب. تن به اين ننگ، ايرانى‏ها نمى‏دهند و نداده براى اينكه اين آدم را ديدند كه همه مصالح اسلام، همه مصالح كشور را به باد داده، در عين حال (ما آزادى داديم و ما نمى‏دانم چه داديم، ترقى داديم به ايران)، ترقيات‏شان همين است كه داريد مى‏بينيد، آزاديش همين است كه با سرنيزه است. ما مكلفيم به اينكه خدمت كنيم به اين مردم، به اين بيچاره‏ها، به اين جوان مرده ها. ما انسانيم بايد خدمت كنيم و خدمت به آنها خدمت به خودمان است يعنى در اين منافعى كه ايرانى دارد مشتركيم، همه مان شريكيم. اگر مملكت ما يك مملكت مستقلى بشود، تبع نباشد، اگر مملكت ما يك مملكت آرامى باشد، اگر مملكت ما يك مملكت عرض مى‏كنم كه مرفعى باشد، خوب ما جزء آن مملكت هستيم، ما هم در رفاه هستيم، ما هم چه هستيم. اينها قيام كردند و ما هم بايد دنبال آنها باشيم، اينطور نيست كه عذر بياوريم كه من اروپا هستم و آن آمريكا هست و آنها ايران هستند، اين عذر نيست شما هم در آمريكا كه هستيد هر مقدارى كه مى‏توانيد، شما هم در پاريس كه هستيد هر مقدارى مى‏توانيد، من هم كه اينجا هستم هر مقدارى كه، من حالا شما را ديدم اين مقدار مى‏توانم به شما چيز بگويم، حرف بزنم، مى‏گويم. شما رفقايتان را، آنهائى كه اهل اينجا هستند، خارج هستند، چه هستند، با هم قرار بدهيد كه كمك بكنيد به اين نهضتى كه هست.

لزوم تداوم نهضت

تاريخ سراغ ندارد اينجور نهضتى كه الان در ايران هست تاريخ ايران تا حالا سراغ ندارد اينجور نهضتى كه تمام ايران تمام بايستند، بچه اينقدرى بگويد كه مرگ برشاه، پيرمردش هم بگويد مرگ برشاه، همچو نهضتى ما نداشتيم در ايران‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 151

اين نهضت را نگذاريد كه بخوابد تا اينها از بين بروند، تااين هيات حاكمه بروند يك هيات حاكمه صحيح سركار بيايد. خدا انشاءالله همه شما را حفظ كند. موفق باشيد. خدا شر اينها را بكند از سر مسلمين. شر اين ابرقدرت‏ها را بكند كه اين نوكرها را نگذارند سربلاد مسلمين. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:11 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 152

تاريخ: 22/7/57

بيانات امام خمينى در مورد نقش انسان ساز مكتب اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم

قصد شاه قبل از رفتن، تبديل ايران به تلى از خاك

الان به من اطلاع دادند كه شاه تصميم گرفته است كه فردا در اين اعتصاباتى كه مسلمان‏ها براى آن كشته‏هايى كه داده‏اند بنا دارند كه اعتصاب كنند، خواهد يك قتل عام بزرگ بكند. من اين را كراراً گفته‏ام كه اين آدم اعصاب خودش را از دست داده است، الان به طور جنون آميز دارد زندگى مى‏كند و چون اواخر عمرش را دارد مى‏گذارند، از اين جهت مى‏خواهد كه انتقام بگيرد از ملت ايران. تا حال هر چه جنايت بوده است كرده، حالا هم كه مردم ايستاده‏اند و مى‏گويند كه بايد بروى احساس اين را كرده است كه بايد برود و به طور جنون آميز مى‏خواهد كه مردم را قتل عام كند و برود. در يكى از حرف‏هايش گفته بود كه (من اگر بنا شد بروم، ايران را به يك تل خاك برمى گردانم و ميروم، يك تل خاكش مى‏كنم ايران را و مى‏روم.) حالا معلوم مى‏شود كه مى‏خواهد عمل كند به اين گفته .امروز مطلع شدم، يعنى گفتند كه تلفن شده است از ايران كه آمادگى دارد پيدا مى‏كند براى اينكه مردم را يك كشتار عظيمى بكند و ما نمى‏دانيم كه بايد با اين دستگاه چه بكنيم ملت مظلوم ايران نمى‏دانند كه با اين آدمى كه الان جنون پيدا كرده است و اعصابش از بين رفته است بايد چه بكنند، بايد چه فكرى ما بكنيم. من ناراحتم از فردا كه مبادا اين مطلب صحيح باشد واين مردم را به مسلسل ببندد و به تانك و توپ ببندد و تلافى كند و آخرى كه مى‏خواهد برود، ديگر كسى را نگذارد و برود.ما گرفتار يك همچنين موجودى هستيم و بايد دعا كنيم، بايد دعا كنيم كه خداوند به خير بگذارند اين كار را، اگر چنانچه عملى بشود، يك خسارات بزرگى بر ايران وارد مى‏شود، گرچه رفتن اين، همه مصيبت‏ها را جبران مى‏كند لكن چرا بايد ما مجال به اين داده باشيم كه اين كارها را بكند، البته مسلسل‏هاى آمريكا و سلاح‏هاى آمريكا پشت سر اين است والا همچو مجالى مردم به او و دولت او نمى‏دادند اما حالا هست، الان باز مستشاران آمريكائى هستند و اين هم آخر عمرش هست و او خواهد رفت. آن چيزى كه خواستم به آقايان بگويم و فردا هم اگر چنانچه مجلسى داشتيم، فردا هم باز تذكر مى‏دهم و قبل از اين تذكر، اين را عرض بكنم كه فردا مجلسى كه ما داريم مال همه دانشجويان و كسانى كه در اينجا، در خارج اقامت دارند از ايرانى‏هاى خودمان، اين مجلس مال همه است و مثل منزل من مى‏ماند كه منزل همه آقايان است و درآن باز است براى اينكه هر كس بيايد، مجلس هم

صحيفه نور ج 2 صفحه 153

اگر چنانچه فردا اشكالى پيدا نكند، آن هم مجلس خود آقايان است و كسى در اين دخالت ندارد، تو همى كه شده است كه كسى دخالت دارد، كسى مثلاً كنترل مى‏كند نه، شما همه با هم هستيد، همه با هم برادر هستيد و كس معينى بناى بر اين كار نيست كه دخالت داشته باشد، همه آقايان منزل خودشان است، آنجا هم اگر مجلسى باشد، همه آقايان با آن على السواء هستند، همه. ما نسبت به همه على السواء هستيم، به همه تان علاقه دارم، دعا براى همه تان مى‏كنم و صنف خاصى دخالت ندارد، تو هم اين نشود كه يك صنف خاصى در اين امور دخالت دارند يا من با يك صنف خاصى رفاقت دارم. نه ما با همه شما رفافت داريم و همه شما را دعا مى‏كنيم .

ابعاد اسلام و برداشت اسلام شناسان

آنكه مى‏خواستم تذكر بدهم و اگر فردا هم مهلت پيدا بكنم و بشود كه صحبت بكنم تفصيلش را بيشتر مى‏دهم اين است كه يك فاجعه‏اى براى اسلام از اول تا حالا بوده و آن فاجعه اينكه اسلام را نشاخته‏اند. كسانى كه بحث از اسلام كردند، چه در سابق و جه در لاحق، اينها اسلام را با همه ابعادش نشناخته‏اند. هر كسى يك بعدى از ابعاد اسلام را در آن نظر كرده است و همه مطالبى كه در اسلام بوده است و در قرآن كريم بوده است، به همان معنائى كه خودش ادراك كرده برگردانده است .در قرن‏هاى سابق يك دسته متكلمين بودند كه اينها روى فهم تكلم خودشان، روى فهم ادراك خودشان اسلام را آنطور توجيه مى‏كردند كه خودشان فهميده بودند يك دسته فلاسفه بودند كه روى فلسفه‏اى كه آنها مى‏دانستند اسلام را به صورت يك فلسفه ادارك مى‏كردند، خيال مى‏كردند كه مكتب فلسفى است. يك دسته عرفا و اين طايفه بودند كه اسلام را به فهم عرفانى توجيه مى‏كردند و اسلام را....و يك مكتب عرفانى مى‏دانستند تا اين زمان آخر. از آنوقت تا اين زمان‏هاى آخر اسلام چندين بعدش شناخته نشده بوده‏است و بعضى از ابعادش را البته شناخت تمام نه، اما خوب مقدارش. هر طايفه‏اى روى ادراك خودش، روى علم خودش، اسلام را مطالعه مى‏كرده‏است و همه آيات قرآن را و همه اخبار پيامبر و ائمه عليه السلام را روى آن ادراك خودش، برداشتى كه خودش كرده بوده است از اسلام، روى آن برداشت حساب مى‏كرده، همه اوراق را بر مى‏گردانده به آن ورقى كه خودش فهميده است و لهذا از اين بعدى كه اسلام دارد كه بعد دنيايى است و حكومتش است، آنجا وقتى كه ببينيد هيچ خبرى نيست همه آن مسائل فلسفى و عرفانى است اما وظيفه مردم در حالا كه دارند زندگى مى‏كنند چه است و كيفيت حكومت اسلام چه حكومتى است و مردم چه جور بايد برخورد داشته باشند با طبيعت، هيچ در كلمات آنها ديده نمى‏شود، آنها همه‏اش راجع به مسائل ما بعدالطبيعه و مسائل عرفانى و فلسفى و اينطور چيزها بحث كرده‏اند تا آمده است و رسيده است نوبت به اين قشر متاخر. اينها عكس آنها عمل كردند يعنى آن ابعادى كه اسلام در معنويات داشته است، در فلسفيات داشته است، در عرفانيات داشته است آنها را بكلى كنار گذاشته‏اند و همين ورق ظاهر را ديده‏اند يعنى اسلام را يك مكتب مادى تصور كرده‏اند، آنطورى كه آنها يك مكتب معنوى كه از ماده اصلش كانه جداست

صحيفه نور ج 2 صفحه 154

تصور كرده بودند و حتى‏آياتى كه راجع به قتال واقع شده بود، به قتال با مشركين واقع شده بود، آنها را هم توجيه كرده بودند به قتال با نفس و امثال ذالك، در مقابل آنها الان از چند سال پيش در اين وقتى كه مثلاً علوم غرب به ما رسيده است و عرض مى‏كنم كه آن تبليغات اينها رسيده است، اينها در عين حالى كه مسلمانند، در عين حالى كه همانطور كه آنها بوده‏اند، در عين حالى كه خوبند لكن شناختشان از اسلام همان شناخت ماديت اسلام است. آنها دعوت به باطن مى‏كردند و از ظاهر و از طبيعت غافل بودند اينها دعوت به ماديت مى‏كنند و از معنويت غافلند و اين هر دو اشتباه است اسلام نه محصور در آن معنوياتى است كه آنها مى‏گويند دارد معنويات اما محصور نيست و نه در محصور اين مادياتى است كه اينها مى‏گويند، يعنى ماديات را دارد لكن محصور به آن نيست.

اسلام‏مكتب انسان ساز

اسلام يك مكتبى است كه براى انسان سازى آمده است و ما بايد ببينيم كه اين انسان كه به قول بعضى ماهيت ناشناخته است، اين انسان چه ابعادى دارد و چه احتياجاتى دارد و اسلام كه براى انسان سازى آمده است، آيا جهت حيوانى اين را فقط خواهد بسازد يا جهت معنوى او را مى‏خواهد بسازد؟ يا انسان مى‏خواهد بسازد؟ انسان مثل ساير موجودات نيست، ساير موجودات مثل مثلاً حيوانات كه حالا در درجه بعد از نباتات و معادن اينها واقع شده است، حيوان همان حال طبيعى دارد و از ماوراءالطبيعه يك چيز كمى، يك احساسى، يك ادراكى، اما ادراك ناقص دارد و ديگر هم مراتب ندارد ماوراءالطبيعه‏اش. انسان از اين نقطه اول طبيعت تا آن آخرى كه يك موجود الهى مى‏شود، مراتب انسان است، يعنى يك انسان مى‏تواند سير بكند از عالم طبيعت تا ماوراءطبيعت و از ماوراءطبيعت تا مرتبه الوهيت سير بكند، تا برسد به اينكه آنجا را ادراك بكند.

اسلام، رشد دهند تمام ابعاد انسان

انسان يك موجود جامع هست، نه يك موجود يك بعدى يا دو بعدى‏موجودات ديگر بعضى‏شان يك بعدى‏اند، بعضى دو بعدى، بعضى چند بعدى‏اند لكن همه ابعاد وجود در ساير موجودات نيست، فقط انسان هست در بين همه موجودات كه يك موجود چندين بعدى است كه براى هر بعدش احتياجات دارد، براى رشد هر بعد او، احتياج دارد، احتياجات دارد و مكتب‏هائى كه در عالم هست، در عالم طبيعت هست، هر مكتبى را كه شما برويد ملاحظه بكنيد به استثناى مكتب اسلام و مكتب توحيدى و مكتب انبيا(كه درست دست ما نيست و از بين رفته است اما حالا اسلام محفوظ است) هر مكتبى را به استثناى مكتب اسلام كه ملاحظه كنيد يك مكتب مادى است كه انسان را حيوان تصور كرده است، يك موجودى كه همان خوردن و خوابيدن است منتهى بهتر خوردن و بهتر خوابيدن، حيوانات هم مشتركند با ما در خوراك خوردن و خوابيدن لكن اين مكتب‏ها مى‏خواهند انسان را يك حيوانى كه اينطور ادراك كرده‏اند از انسان كه اين هم مثل ساير حيوانات هست كه تمام چيزهايى و

صحيفه نور ج 2 صفحه 155

رشدهايى كه دارد در همان ادراكات مادى دور مى‏زند، در امور مادى دور مى‏زند، اسم آن را گفته‏اند امور عينى، خيال مى‏كنند كه امر عينى عبارت از همين عالم طبيعت است و حال اينكه عوالم ديگرى هست كه اينها ادراكش نكرده‏اند و آنها عوالم عينى بيشتر، يعنى از عينيت بيشتر حظ دارند تا عالم طبيعت، عالم طبيعت در آخر موجودات عالم وجود واقع شده است، در آن آخرش واقع شده است يعنى منتهى اليه عالم، عالم وجود، عالم طبيعت است، پست‏ترين عالم‏ها عالم طبيعت است، و اينطور نيست كه انسان فقط خودش باشد و همين طبيعت و مرتبه‏اى نداشته باشد، انسان مراتب دارد. آن كسى كه رفته سراغ آن مرتبه بالاى انسان و از اين مراتب غافل شده است، اشتباه كرده است، آن كسى كه چسبيده است به اين عالم ماده و مرتبه طبيعت را ديده و غافل از ماوراى الطبيعت است اين هم‏اشتباه كرده‏است.

اسلام براى اين انسانى كه همه چيز است يعنى از طبيعت تا ماوراءالطبيعت تا عالم الوهيت مراتب دارد، اسلام تز دارد، برنامه دارد اسلام. اسلام خواهد انسان را يك انسانى بسازد جامع يعنى رشد به آنطور كه هست بدهد، از حظ طبيعت دارد، رشد طبيعى به او بدهد، حظ برزخيت دارد، رشد برزخيت به او بدهد، حظ روحانيت دارد، رشد روحانيت به او بدهد، حظ عقلانيت دارد، رشد عقلانيت به او بدهد، حظ الوهيت دارد، رشد الوهيت به او بدهد. همه خطوطى كه انسان دارد و به طور نقص است، الان نرسيده است، اديان آمده‏اند كه اين ميوه نارس را رسيده‏اش كنند، اين ميوه ناقص را كاملش كنند. نبايد آقايانى كه در اين غرب واقع شده‏اند و غرب هم غرق در طبيعت دنياست و هيچ ملتفت به ماوراء الطبيعت نيست آقايان از اين مكتب‏ها گول بخورند و خيال كنند كه انسان غير از اينكه مى‏خورد و مى‏خوابد و اينها چيز ديگرى نيست، همين است‏چيز ديگرى در كار نيست، اين اشتباهى است كه اسلام را بد شناخته‏اند آنهائى كه همه‏اش توجه‏شان به اين است و همه آيات و اخبارى كه در اسلام براى رشد انسان آمده برگرداندند به اين و هم آنها در اشتباه بودند كه همه آيات و اخبار را برگرداندند به آن، بايد هر چيزى سرجاى خودش عمل بشود يعنى انسان رشد طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه ممكن است، حظ طبيعى داشته باشد به هر مقدار كه سالم است، البته روى موازين عفت و سلامت و اين مرتبه را رشد كه پيدا كرد، مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و مرتبه بعدش هم رشد داشته باشد و همه ابعادش وسيع بشود تا يك انسان بشود.

اسلام مثل مكاتب ديگر (مادى) نيست

انسان شدن كار مشكلى است لكن لازم است براى انسان. مقصود من از اين حرف اين است كه شما خيال نكنيد كه اسلام آمده حيوان تربيت كند، آمده است كه آب و خوراك براى حيوان درست كند، اين يكيش است، اين را هم درست مى‏كند لكن اين يك بعد است آن هم بعد آخرش هست، بعدهاى ديگرى دارد كه آنها هم همه‏اش از اسلام است وبراى تربيت انسان است و انسان را مى‏خواهد يك موجود رشيدى كه همه اين ابعاد را داشته باشد تربيت كند و براى همه اينها هم دستور دارد اسلام، نسبت به يك جهت و جهت ديگرى نيست، براى حكومت اسلامى دستور دارد براى تشكيلاتش‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 156

دستور دارد، براى مقابله با دشمنان دستور دارد، براى تحرك جامعه دستور دارد، براى رسيدن به ماوراى الطبيعت دستور دارد، همه اينها را دارد، يك بعدى نيست كه انسان خيال كند من اسلام را شناختم و شناختم اين است كه مثلاً تاريخش چه جور بوده و فرض كنيد كه زندگى بشريش چه جور بوده و كذا چه بوده و دستورات طبيعى‏اش چه بوده و اينها، مسأله اين نيست، مسائل اسلام بالاتر از اين معانى است و

ابعاد زياد دارد و بايد كسى كه مى‏خواهد بشناسد اسلام را، درست نگاه كند به قرآن كه مبدا اصلى است و همه ابعادى كه در قرآن هست همه را ملاحظه كند، خيال نكند كه من فقط آن آياتى را قبول دارم كه مربوط به طبيعت است و مربوط به حكومت، آن آياتى كه مربوط به قيامت است قبول ندارم. براى اينكه نمى‏داند اين آدم قيامت يعنى چه و آن روزى كه مى‏آيد چه روزى هست او خيال مى‏كند خيالى است، نخير عينى است و عينيتش از عينيت اين طبيعت زيادتر است منتهى حالا ما به آن نرسيديم.

در هر صورت مى‏خواستم اين سفارش را به همه محصلينى كه در اروپا خداوند همه را توفيق بدهد بكنم كه اسلام را محصورش نكنيد در يك محفظه‏اى كه خيال كنيد مكتب مثل مكتب كمونيست است، مكتب مثل مكتب ماركسيست است، مكتب مثل مكاتب ديگر است اينجورها نيست در كار اينها، كسانى كه نمى‏دانند اسلام چيست خيال مى‏كنند يك همچو مطلبى است.

با انعكاس جنايات رژيم، به ايران در حال اعتصاب كمك كنيم

مطلب ديگر اين است كه خوب ما الان موظف هستيم به وظايفمان، الان ما همه كه اينجا آرام نشستيم ايران نا آرام است، الان ما فرداى ايران را از آن نگران هستيم نمى‏دانم فردا در ايران چه خواهد شد بايد فكرى ما بكنيم حالا من هم در فكرش هستم كه بايد چه بكنم اما همين طورى كه ملاحظه مى‏كنيد تا حالا الان قريب يك سال است كه آرامش از ايران رفته است، هر گوشه‏اى از آن را كه مى‏بينيد يك انقلابى است، هر طرف شهرى از شهرهايش را كه مى‏بينيد يك عرض مى‏كنم كه اعتصابى هست، حالا كه در اين چند روز آخر و تقريباً چندين روز آخر است كه اعتصاب تمام ايران را فرو گرفته است، همه كارخانه‏ها، همه روزنامه‏ها، همه عرض بكنم كه عمال دولتى و غير دولتى در اعتصاب الان هستند تقريباً، در اعتصاب هستند، مردم هم همه در مصيبت و اعتصاب هستند و ما كه در اينجا هستيم و آرام هستيم نبايد فراموش كنيم آنها را، ما بايد به آن اندازه‏اى كه مى‏توانيم به آنها كمك بكنيم، با قلم مى‏توانيد، با قلم كمك كنيد، مى‏توانيد در مطبوعات اينجا يك چيزى را از حالات ايرانى‏ها و از ظلمى كه دارد برايشان مى‏شود و ازجناياتى كه اين رژيم بر آنها كرده است، بتوانيد در مطبوعات اينجا يك چيزى را منعكس كنيد بايد منعكس كنيد، هر كارى از شما مى‏آيد بكنيد و هر كه از آن كارى نمى‏آيد لااقل دعا كند به اينهايى كه فردا گرفتار اين رژيم منحط هستند.

انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند واگر فردا توانستم من و مجال داده شد، انشاءالله فردا هم چند كلمه‏اى با شما صحبت مى‏كنم و من از اينكه هم دير مى‏آيم و هم كم مى‏توانم اينجا

صحيفه نور ج 2 صفحه 157

بنشينم از آقايان معذرت مى‏خواهم براى اينكه سن من را مى‏دانيد حدود قريب هشتاد سال است و شما الحمدلله جوان هستيد و قدرت داريد كه مقاومت كنيد، بنشينيد، من همچو قدرتى ندارم، از اين جهت من معذرت مى‏خواهم كه نمى‏توانم زياد پيش شما بنشينم.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:12 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 158

تاريخ: 22/7/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگار فيگارو

سؤال: افكار عمومى در باره مبارزه رقباى رژيم كنونى از خود سؤال مى‏كنند كه آيا اين جنبش مذهبى‏خواهد به سنت‏اسلامى باز گردد؟ جواب: مخالفين رژيم ايران و قيام كنندگان كنونى، قربانى تبليغاتى هستند كه آنها را از طبيعت خود بيگانه مى‏سازد. ما وقتى از اسلام صحبت مى‏كنيم به معنى پشت كردن به ترقى و پيشرفت نيست، بلكه برعكس به عقيده ما اساساً اسلام يك مذهب ترقيخواه است ولى ما دشمنان رژيم‏هايى هستيم كه تحت عنوان تجددخواهى، روش ديكتاتورى و ظلم را در پيش مى‏گيرند، اين رژيم‏ها مانند رژيم شاه ايران، با عمل خود پيشرفت‏هاى انجام شده را از هدف اصلى خود منحرف مى‏كنند و آنها را از چشم برادران و زنانى كه مى‏بايد از آنها استفاده كنند، مى‏اندازند و خلاصه آن پيشرفت‏ها را بى‏مفهوم مى‏كنند كه مفهومش از آنها ساقط مى‏ماند و اما قبل از هر چيز معتقديم كه فشار و اختناق، وسيله‏اى براى دست يافتن به پيشرفت نيست.

سؤال: قيام كنونى در ايران، با جنبش‏هاى چپ افراطى رابطه دارد يا نه؟

جواب: ما هميشه از اتحاد با اين احزاب سرباز زده‏ايم ولى در واقع امروزه تمام مخالفين ايرانى، تحت لواى مذهب و به نام بيان درست و صحيح اسلام، سازمان يافته و تظاهر مى‏كنند و دليل آن هم روشن است، گروه‏هاى چپى يا كمونيستى تقريباً از بين رفته‏اند، آنها نمى‏توانند در نهضت مردمى كه در جريان است، هيچ تاثيرى داشته باشند ولى طبعاً براى گول زدن افكار عمومى بخصوص در خارج از ايران، رژيم سعى مى‏كند چنين تبليغ كند و به همه كسانى كه عليه ديكتاتورى شاه مبارزه مى‏كنند نسبت ماركسيستى بدهد.

سؤال: ولى على رغم مقاصدشان ماركسيست‏ها از عنوان مذهب براى مبارزه ضد رژيم شاه استفاده مى‏كنند، آيا مذهبى‏ها را كم كم عقب رانده و احزاب چپ افراطى، سازماندهى اعتصابات و تظاهرات را در دست مى‏گيرند و آن را در جهتى كه مى‏خواهند هدايت مى‏كنند؟

صحيفه نور ج 2 صفحه 159

جواب: به تظاهرت بزرگ اخير نگاه كنيد، افراد مذهبى، يك ميليون نفر را به حركت درآورده‏اند و در تمام موارد و در همه جا شعار مذهبى دهند، همان مذهبى كه اين افراد را همواره متشكل كرده و سازمان مى‏داده و حتى يك بار هم شعارهاى چپ افراطى ديده و شنيده نشده. سؤال: در مراحل اوليه، مبارزه عليه رژيم شاه اعتصابات و تظاهرات نسبتاً مسالمت آميز داشته است و عليه ارتش و پليس به هيچ وجه اسلحه و سنگ به كار نرفته است، آيا شما فكر نمى‏كنيد كه اكنون زمان اين روش نيست؟ و به طور ديگرى آيا نمى‏شود عمل كرد؟ مثلاً به مبارزه مسلحانه متوسل شد؟

جواب: حتى پس از روز جمعه در تهران كه آنهمه هم كشتار به جا گذاشت، ما همان شكل مبارزه را حفظ كرديم. همانطور كه دنيا مى‏داند، قيام ما با وجود ضربه‏هائى كه خورده است هركز در هم شكسته نشده است و آن قيام با همان روش ادامه دارد ولى از من پرسيده‏اند آيا وقت تغيير روش و روآوردن به مبارزه مسلحانه به جهت پاسخ دادن به قدرت ارتش كه شاه آن را به كار گرفته است، نرسيده است؟ من گفته‏ام (نه) معذالك امروزه در اين مورد از خود مى‏پرسم كه نمى‏توان تا بى‏نهايت سينه‏هاى عريان را جلوى لوله تفنگ قرار داد. تاكنون من رهنمودهاى خود را كه مبنى بر مسالمت‏آميز بودن عملمان بود تغيير نداده‏ام ولى شايد مجبور شوم اين كار را بكنم.

سؤال: در واقع عمل شما داراى چه جهتى است و چه رژيمى را مى‏خواهيد جانشين رژيم شاه كنيد؟

جواب: بدون چون و چرا حفظ رژيم شاه غير قابل قبول است، ما پيوسته با آن مخالف بوده‏ايم، سرنگونى آن هدف غير قابل تغيير مبارزه ماست. بعلاوه، اين شكل حقوقى رژيم نيست كه اهميت دارد، بلكه محتواى آن مهم است. طبيعتاً مى‏توان يك جمهورى اسلامى را در نظر گرفت و اين به آن خاطر است كه فكر مى‏كنيم شناخت اصيل اسلام، ما را به ترقى جامعه‏اى كه سرشار از استعدادها و تقواى انسانى و عدالت اجتماعى است راهنمائى مى‏كند. قبل از هر چيز ما به محتواى اجتماعى رژيم سياسى آينده خود دلبسته‏ايم.

سؤال: ولى رژيمى كه شما مى‏خواهيد، آيا دموكراتيك است؟ مثلاً آيا شما موافق آزادى مطبوعات و سيستم چند حزبى و آزادى احزاب و سنديكاها هستيد؟

جواب: ما موافق رژيم آزادى‏هاى كامل هستيم. بايد حدود رژيم آينده ايران همانگونه كه براى كليه

صحيفه نور ج 2 صفحه 160

دولت مطرح است، منافع مجموع جامعه را در برگيرد و همچنين بايد مقيد به شوون جامعه ايرانى باشد، زيرا عرضه يك جامعه غير محدود، يك دستبرد به شرف مردان و زنان آن جامعه مى‏باشد.

سؤال: آيا در جمهورى اسلامى براى اقليت‏هاى مذهبى كه در ايران بسيار زياد هستند جائى هست.

جواب: رژيم شاه با اقليت‏هاى مذهبى رفتارى بهتر از رفتار با مسلمانان ندارد. ما مطمئناً نسبت به عقايد ديگران بيشترين احترام را قائل هستيم. پس از سرنگونى ديكتاتورى و استقرار يك رژيم آزاد، شرائط حيات براى اكثريت مسلمانان و اقليت مذهبى بسيار خوب خواهد بود.

سؤال: حتماً رژيم كنونى به دفاع از خودش ادامه خواهد داد، اين رژيم بر چه چيز تكيه خواهد كرد؟ چه كسانى از او پشتيبانى مى‏كنند؟ و چه چيزى مى‏تواند به وى امكان دهد تا مخالفين را در هم بكوبد؟

جواب: در درون كشور هيچ نيروئى براى حمايت از ديكتاتورى شاه نيست، كافى است نگاهى به آنچه در كشور مى‏گذرد بياندازيم تا متوجه اين امر شويم و اين كار بسيار ساده‏اى است. در خارج، ايالات متحده بخصوص از رژيم شاه حمايت مى‏كنند، اگر آنها دست از حمايت او بردارند، رژيم شاه بلافاصله فرو خواهد ريخت.

سؤال: عليرغم همه اينها شاه مى‏تواند روى ارتش و بر يك رژيم زور حساب كند، آيا اين احتمالات اساسى است؟

جواب: در مورد ارتش آنچه اساسى است‏ساخت آن است كه با رهبرى و سلسله مراتبش مشخص مى‏شود و تاكنون ارتش تحت رهبرى آمريكا مى‏باشد. اين ارتش حتى در كادرهاى بالا توسط مستشاران و تكنسين‏هاى آمريكائى و اداره تقويت شده است و لى در ميان افسران و سربازان تاكنون نشانه بارزى از بيدارى در برابر مبارزات مردمى ديده شده است. فراموش نكنيم كه اينها قبل از هر چيز ايرانى هستند و به هنگام زد و خورد، در روياروشان ايرانيان ديگرى قرار دارند. در مواردى ديده شده است تظاهركنندگان به جاى آنكه به سوى سربازان سنگ پرتاب كنند، گل هديه كرده‏اند و بسيارى از سربازان كه پس از دريافت گل گريسته‏اند و در چند مورد سربازان پس از تيراندازى به سوى تظاهر كنندگان خودكشى كرده‏اند و تا زمانى كه ارتش ايران زير چتر آمريكا قرار گرفته همواره اين وضعيت غم‏انگيز و تراژدى ادامه خواهد داشت.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:12 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 161

تاريخ: 23/7/57

بيانات امام خمينى در مورد مطالبات اجانب در عادات و روحيات شرقيان به منظور استعمار و استثمار

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

شرق شناسى (ايران شناسى) حيله‏اى براى نفوذ قدرت‏هاى خارجى‏

من وقتى آقايان را ملاقات مى‏كنم ... كم كم قدرت بيان از من سلب شده است از جهت اينكه اولاً پيرمردى و كبرسن است كه نمى‏گذارد من حتى صدايم به چند قدمى برسد و ثانيا" اوضاع ممالك اسلامى مطلقا" و اوضاع داخله ايران بالخصوص يك وضعى شده است كه سلب آسايش را از انسان مى‏كند و قدرت هر چيز را از انسان مى‏گيرد و من امروز هم بنا داشتم كه در اين محلى كه آقايان مجتمع شدند بيايم و در آنجا بعض مطالب، بعض درددل‏ها را به آقايان تذكر بدهم لكن مقتضياتى پيش آمد كه صلاح نديدم كه امروز بيايم. در هر حال وضع ممالك اسلامى خصوصاً اين ممالكى كه داراى مخازن هستند مثل مملكت ايران كه در راس آنهاست مورد مطالعه اين قدرتمندها، اين دولت‏هاى ابرقدرت، مورد مطالعه اينها بوده است اوضاع شرق و اگر ملاحظه كرده باشيد در اين سياح‏هايى كه از اينها از شايد سيصد سال پيش از اين كه راه يافتند به شرق، سياح‏هايى كه از اينها آمدند به اسم سياحت، اينها يك مامورين سياسى بوده‏اند براى مطالعه اين ممالك شرق، در ايران اينها مى‏آمدند و در تمام شهرهاو دهات همه اينها را مطالعه مى‏كردند، بيابان‏ها، حتى آن بيابان‏هايى كه هيچ آب و علفى نداشتند، اينها با تحمل زحمت‏هاى فراوان با شتر در آنوقت مى‏آمدند و با كاروان‏ها حركت مى‏كردند و اوضاع جغرافيائى اين ممالك را و مهمتر براى آنها، آن مواردى كه مخازن، هر مخزنى يعنى طلا، مس نفت، گاز، هر چه بوده، اينها دقيقاً مطالعه كردند و نقشه‏بردارى كردند و مواردى كه در اين ممالك و اينكه ما مى‏دانيم در ايران داراى يك چيزى بوده است كه براى آنها مفيد بوده است، آنها را نقشه برداشتند، علامت گذاشته، نشانه گذاشته، يادداشت كردند و ضبط است پيش آنها. قبل از اينكه آمريكا پايش باز بشود به اين ممالك، مقدم بر همه انگليس‏ها بودند و روس‏ها بودند و بعضى ممالك ديگر. در هر صورت اين ممالك ما، اين ممالك شرق از قريب سيصدسال يا يك قدرى بيشتر مورد بررسى اينها و طمع اينها بوده است منتهى هر چه جلوتر آمده است، كارشناس‏هاى آنها بيشتر تخصص پيدا كرده‏اند و بيشتر آمده‏اند دراينجا، در اين ممالك و تمام اينها را، آنها اطلاعاتشان از خود اهالى آن مملكت بيشتر است، اطلاع بر روحيه مثلاً ايلاتى كه ما در ايران داشتيم مثل ايل بختيار، ايل قشقايى اينها و امثال

صحيفه نور ج 2 صفحه 162

اينها، شاهسون‏ها، مطالعاتى داشتند براى اينكه به دست بياورند روحيه اينها چه جور است، تا چه حد مى‏تواند اين ممالك از اينها استفاده ببرد و مطالعاتى هم راجع به شهرستان‏ها و دهات، تمام دهاتى كه در ايران هست. از آن دهات بسيار دور افتاده و كوهستانى تا آخر، اينها تمامش را اطلاع دارند يعنى كارشناس‏ها را فرستادند، همه اينها هم نقشه بردارى شده است و هم هر چه دارد در آنجا، هر كجا چيزى درآن پيدا مى‏شود كه براى آنها دندان گير است از آن يادداشت برداشتند و خودشان را مهيا كردند براى غارت، منتهى اين كسانى كه در راس بودنداز سلاطين يااز روسا كه در راس بودندمختلف بودند در رساندن منافع به اينها، گاهى اشخاصى بودند كه تا آن حد خيانتكار نبودند و گاهى هم خيانتكار زياد بودند كه به همه ابعاد تسليم شده‏من در همدان يك وقت بودم، يك نفر از دوستان من يك نقشه‏اى آورد، نقشه بزرگى شايد مثلاً يك متر در يك متر و آن نقشه هم مال همدان بود دهات همدان تمام در آنجا آنطور كه او مى‏گفت، مى‏گفت تمام دهات همدان در اينجا ثبت است و در آن نقطه‏هايى بود زياد، نقطه‏هايى در آن ورقه با رنگ ديگرى بود كه زياد بود، آن شخص كه آشناى ما بود گفت كه اين نقطه‏هايى كه در اينجاها گذاشتند علامت اين است كه در زير اين نقطه و اين دهى كه در اينجا هست يك چيزى پيدا مى‏شود، حالا يا يك معدن مسى، نفتى، چيزى پيدا مى‏شود، كه الان هيچ چيزش تا حالا درنيامده و آنها مى‏دانند كه كجا چه هست. در هر صورت با نقشه از اول وارد شدند و احوال و اوضاع ممالك شرق را و مملكت ايران كه الان مورد اطلاع ماست، با نقشه اينجاها را همه چيزش را تعيين كردند.

اسلام و روحانيت اصيل، دوقوه در برابر سلطه خارجى‏

بعد يك مطالعات روانى آنها كردند كه آيا چطور ممكن است كه دست بيابند به اين مخازن عظيمى كه در اين ممالك هست، در ممالك اسلامى آيا چه بكنند كه اين مخازن با سهولت به دستشان بيايد و مواجه با يك مخالفت‏هايى، مواجه با يك زد و خوردهايى نشود. يك مطالعات زيادى هم در اين باب اينها كرده‏اند و به آنكه رسيدند در ممالك اسلامى، دو چيز را ديدند كه اين اگر باشد ممكن است كه سد راه آنها باشد، يكى اصل اسلام، اگر چنانچه اسلام به آنطورى كه هست و به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى اسلام را تاسيس كرده اگر به آنطور اسلام پياده بشود فاتحه مستعمرين خوانده مى‏شود، اين راجع به اسلام كه فكر كردند برايش، يكى هم روحانيت اسلام اگر اينها قوه داشته باشند و اينها آنطورى كه بايد، مقتدر باشند در اين بلاد،باز هم آنها نمى‏توانند آنطورى كه مى‏خواهند استفاده بكنند، اينها با تمام ملت سروكار دارند و در بين ملت اگر قدرت داشته باشد كسى، اينها هستند كه در همه ملت ممكن است قدرت داشته باشند، درصدد برآمدند كه اين دو تا سد را به هر جور هست بشكنند يعنى كارى بكنند كه خود ملت‏هاى اينها، هر جمعيتى كه هستند، در هر جا كه هستند اين دو تا سد را با دست خود اينها به واسطه تبليغاتى كه اينها شروع كرده‏اند از زمان‏هاى قديم، با اين تبليغاتشان اين دو تا سدرا كه احتمال قوى دادند كه اگر مواجه با خطر بشود استعمار و منافع استعمارى، اين دو تا سد است

صحيفه نور ج 2 صفحه 163

اينها و امثال كه خطر است، (اين را بشكنند) ديگر باقيش خطر به آنطور نيست، البته يك جهت ديگر هم هست كه عرض مى‏كنم، جهت ديگرى كه هست جهت فرهنگ جوامع بوده است، اين جوامع ديده‏اند، مطالعه كردند كه اگر فرهنگ اينها يك فرهنگ مستقل صحيح باشد، از توى اينها يك جمعيت‏هاى سياسى مستقل و امين پيدا مى‏شود و اين هم براى آنها مضر است. بناء عليه در جانب اسلام و روحانيت دو چيز را سد مى‏ديدند: يكى اصل اسلام را و يكى هم روحانيت را و در جانب ديگر باز احتمال اين را كه اگر اين فرهنگ يك فرهنگ مستقلى باشد، در بين اينها تربيت مى‏شوند يك جوان‏هايى و يك رجالى، اگر اينها تربيت بشوند ولا محاله مقدرات مملكت دست اينها مى‏افتد، باز هم مانع مى‏شود اينكه اينها برسند به آمال خودشان كه آن آمال زيرزمينى‏هاست، روى زمينى هم هست ولى مهمش آنهاست كه در زيرزمين دارند و درصدد برآمدند كه اين سه تا مطلب را، آن كه مطلب اصلى است، اين سه تا مطلب را و اين سه تا سد را بشكنند.

تخريب ارزش‏هاى اسلامى و منفعل كردن مسلمين، اساس كار بود

اما راجع به اسلام شروع كردند تبليغات كردن به اينكه اسلام يك مكتبى است كه مى‏گويد ملايم، كم كم لابد پيش مى‏رود)، يك مكتبى است كه مربوط به دعا و ذكر و يك روابطى مابين مردم و مابين خالق، و سياست را كارى به آن ندارد، اسلام به حكومت كار ندارد، به سياست كار ندارد، اين را آنقدر تبليغات روى آن كردند كه در جامعه خود روحانيت هم به خورد آنها هم دادند كه بسيارى از آنها هم همين اعتقاد را پيدا كردند كه روحانى را به سياست چه كار دارد؟ به حكومت چه كار دارد؟ به نظام حكومت چه كار دارد؟ روحانى مسجد برود و نماز بخواند و عرض مى‏كنم كه از اين صنف كارها، درس بگويد و مباحثه بكند و آن آداب شرعيه را به مردم نشان بدهد. آنها ديدند كه نماز روحانيون و نماز اسلام هيچ به آنها ضرر ندارد، هر چه مى‏خواهند نماز بخوانند، آنها به نفت كار نداشته باشند، نماز بخوانند تا هر چه خواهند تا خسته بشوند، درس هر چه دلشان مى‏خواهد بدهند، مباحثه هم هر چه مى‏خواهند بكنند، كار نداشته باشند به اينكه سياست استعمارى در اينجا نبايد اجرا بشود، هر كارى مى‏خواهند بكنند، اينقدر خواندند به مردم و تبليغات كردند كه مردم همه تقريباً به اين معنا عادت كردند كه حالا هم باز اين صحبت هست كه دخالت در سياست به شأن روحانيت نيست شأن روحانيت نيست كه برود و ببيند كه كيفيت حكومت چيست و چه مى‏كنند اين ظلمه با مردم، شأن روحانيت همان است كه تو مدارس باشند و نماز جماعت هم بخوانند و اول ظهر و اول مغرب مردم هم همين مقدار به روحانيت بيشتر نظر نداشته باشند. اسلام را اصلش مى‏گفتند كارى ندارد به سياست، جداست، سياست و ديانت از هم جداست، سياست مال آنها و ديانت مال ما، مراكز قدرت دست آنها كه هر كارى مى‏خواهند بكنند و مساجد و پيرمردهاى توى مسجد هم مال ما، اين تفسيرى است كه از اول كردند و آنهايى كه يك قدرى جراتشان زيادتر بوده است گفتند كه ارتجاع است، اصل دين در بين بشر كه آمده است براى اين است كه مردم

صحيفه نور ج 2 صفحه 164

را خواب كند. اينها مى‏گويند دين از اول به دست قدرتمندها و سرمايه‏دارها پيدا شده است براى اينكه اين به واسطه ديانت مردم را آرام كنند و آنها مال مردم را بخورند. كم كم اين مطالب باور حتى خود مسلمان‏ها، حتى بعضى از روحانيون و معممين هم آمده است كه نه، اين يك چيزى است كه حالا نمى‏شود اين را پياده‏اش كرد، اين چيزى است كه مال هزار وچند صد سال پيش از اين بوده است، اينطور معرفى كرده‏اند.اسلام را به خود جوامع مسلمين. آخوند را هم شروع كردند تبليغات كردند به اينكه‏اينها يك مردمى هستند كه‏فقط نشسته‏اند آنجا و مى خواهند بگيرند مال مردم را و زندگى كنند.

بنابر اين اسلام را به اينكه اولاً مكتبش بيش از اينكه يك نمازى خوانده بشود و يك روزه‏اى گرفته بشود و اينها، نيست و كارى به زندگى مردم ندارد، كارى به دنياى مردم ندارد و از آنطرف روحانيون را معرفى كردند كه - اينها هم - قدرت‏ها اينها را روى كار آوردند براى اينكه افيون باشند از براى جامعه، اينها مردم را خواب كنند، سست كنند كه اگر چنانچه آنها ببرند چيزهايشان را، اينها نتوانند حرف بزنند يعنى ديگر مردم را نگذارند حرف بزنند، اينها خواب كنند مردم را و آنها، اينهائى كه خوابند اموالشان را ببرند. اين را آنقدر تبليغ كردند و گفتند كه حتى بعض روشنفكرهاى ما هم كه بى اطلاع از قرآن و سنت بودند باورشان آمده است و آنها هم دنبال كردند و هم نفس شدند با آنها. ما نبايد هر حرفى كه بشنويم يا منتشر باشد بين اقشارى نبايد بى دليل مطلب را قبول كنيم انسان اگر بى‏دليل يك مطلبى را قبول كند اين مريض است، انسان سالم نمى‏شود يك مطلبى به او بگويند و بى دليل، همين طور وقتى گفتند قبول كند.

بازگشت به قرآن‏

ما بايد يك مطالعه سطحى، لازم نيست خيلى مطالعه دقيق، يك مطالعه سطحى در قرآن بكنيم، يك مطالعه سطحى در آنهايى كه مردم را دعوت كردند و پيغمبرهايى كه مردم را دعوت كردند، بكنيم ببينيم كه آيا آنهايى كه دعوت كردند مردم را، اينها يك اشخاصى بودند كه آمدند و توده را ضعيف كردند توده را خواب كردند؟ براى خواب كردن توده آمدند؟ و اينها عمال قدرتمندها هستند؟ يك مطالعه‏اى در حال آنها بكنيم كه ببينيم اينها عمال قدرتمندانند يا نه، يك مطالعه جزيى هم در قرآن بكنيم كه ببينيم كه قرآن آمده است كه براى ذكر و دعا و براى حرز و امثال ذلك، يا نه قرآن را نشناختند؟ اگر در قرآن مطالعه كنيد مى‏بينيد كه آنقدر آيات در جنگ هست كه وادار به جنگ است، وادار به جنگ با كى؟با قدرتمند. قرآن آياتى زياد دارد يكى دو تا نيست، آيات زياد دارد در جنگ، در كيفيت جنگ و جنگ‏هائى كه در صدر اسلام بوده است‏بين قدرتمندها و بين پيغمبر اسلام بوده است و قرآن يك كتابى است كه از آن تحرك بيشتر استفاده مى‏شود تا چيزهاى ديگر، يك كتابى است كه مردم را حركت داده است، از اين خمودى كه دارند حركت داده است و با همه طاغوت‏ها در انداخته است قرآن.

صحيفه نور ج 2 صفحه 165

مبارزات پيگير پيامبران و ائمه عليهم السلام با ظلم و ظلمه در طول تاريخ

آنوقتى كه پيغمبر اكرم در حجاز بودند، قدرتمندان حجاز كه ابتدا سر و كار داشته پيغمبر با آنها، يك دسته‏شان در مكه بودند كه تجار خيلى معتبر و قدرتمند بودند، يك دسته‏شان در طايف بودند كه آنها ثروتمندهاى آنجا بودند و قدرتمندهاى آنجابودند، ابوسفيان وامثال اينها، اينها نظير حكام و سلاطين بودند و داراى همه چيز بودند و پيغمبر اسلام با آنها درافتاد. وقتى كه تشريف آوردند به مدينه با همين فقرا بودند ايشان، نه با ثروتمندان بودند براى خواب كردن جمعيت، با فقرا بودند براى بيدار كردن فقرا، اين فقرا را شوراندند به آن اغنيايى كه مال مردم را مى‏خوردند و ظلم به مردم مى‏كردند. جنگ‏هاى پيغمبر زياد است و همه اين جنگ‏ها، جنگ‏هاى با قدرتمندها و ثروتمندها و ظلمه بوده است. جلوتر برويد حضرت موسى (ع) عصايش را برداشت با فرعون، با سلطان عرض مى‏كنم كه مصر، با او در افتاد، نه اينكه از قبل سلطان مصر مردم را خواب كرد، مردم را با همين عصا و با همين تبليغات بر ضد سلطان عصر خودش شوراند.

ابراهيم را كه ملاحظه مى‏كنيد، تيشه‏اش رابرداشت اين بت‏هائى كه مال اشراف بود شكست و با اشراف درافتاد براى منافع توده‏ها و براى اينكه ظلم به توده‏ها، اينها نكنند البته آنها معنويات هم نقطه اصليش بوده است لكن وقتى مى‏ديدند كه يك ظلمى درجامعه واقع مى‏شود، موظف مى‏دانستند خودشان را كه باآن سرانى كه ظلم مى‏كند درافتند و جنگ بكنند با هر جورى كه ممكن است برايشان، باآنها درافتادند. پس اينكه مى‏گويند كه اينها را قدرتمندها قرارداده‏اند براى خواب كردن، اين يك چيزى است كه حرف استعمار است يعنى آنها اين را درست كردند براى اينكه شما را از قران و از كتاب خدا و از اسلام رويتان را برگردانند و اين سد را بشكنند و خوب هم شكستند در بين مسلمين اين سد را. مسلمين خواب رفتند به واسطه تبليغات اينها، مسلمين به جنگ برخاستند با اسلام، خودشان ملتفت نبودند، اين معنا را كه كسى بگويد اسلام به زندگى چه كار دارد، اين جنگ با اسلام است، اين نشناختن اسلام است. اسلام به سياست چه كار دارد اين جنگ با اسلام است. بين خود مسلمين كه اين مسأله مطرح است كانه يك مسأله است كه جنگ با اسلام الان شروع كرده‏اند و مى‏كنند. از آن طرف ما بايد ببينيم كه آنهائى اسلام را تبليغ كرده‏اند از اول با چه كسانى جنگ مى‏كردند. خود پيغمبر اسلام با كى جنگ كرد؟با اين قدرتمندان مكه و اين قدرتمندان حجاز. بعدش خلفائى كه بودند، چه خلفائى كه ما قبولشان داريم، چه خلفائى كه ما قبول نداريم آنها با كى جنگ كردند؟ آنها هم لشكر كشيدند با سلاطين ايران و سلاطين روم. با اينها جنگ كردند، با سلاطين جنگ مى‏كردند نه اينكه از قبل سلاطين مامور بودند كه مردم را خواب كنند، آنها مامور تحرك بودند به اينكه مردم مسلم و ضعفارا، مستضعفين را بشورانند بر اين اشخاصى كه دارند مال مردم را مى‏خورند. رومى هاو - عرض مى‏كنم كه ايرانى‏ها آنوقت محل ابتلا بودند، جنگ‏كردند با اينها و فتح كردند آنجاها را براى مسلمين و براى اسلام و ابداً اين مسأله مطرح نبوده است كه يك كسى بگويد كه بسازيد با اين دولتمندان، بسازيد با اين سلاطين، يك همچو مطلبى نبوده است در كار. هميشه جنگ‏

afsanah82
07-24-2011, 05:12 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 171

تاريخ: 25/7/57

پاسخ امام خمينى به تلگراف‏هاى همدردى با ايشان

بسم الله الرحمن الرحيم

حضور محترم علماى اعلام و حجج اسلام دامت بركاتهم پس از عرض سلام، تلگراف‏هائى از ايران واصل گرديد و اطلاع حاصل شد كه تلگراف‏ها بيش از اين بوده است و بر حسب معمول، چون گذشته، نرسانده‏اند. لهذا اينجانب از تفقد حضرات آقايان محترم تشكر مى‏نمايم و رساندن تشكر مرا به برادران عزيز از هر طبقه و صنفى كه هستند، اميدوارم.

و در اين فرصت، لازم است از طبقه جوان تقاضا كنم كه نسبت به ساحت محترم مراجع و روحانيون، احترامات لايقه را مراعات نمايند .جوانان عزيز آگاهند كه در اين وقت حساس كه نهضت اسلامى به نتيجه نزديك مى‏شود، هيچ امرى از اختلاف كلمه خطرناكتر نيست و در شكوفائى نهضت، هيچ چيز موثرتر از حفظ وحدت كلمه و ابقاء صفوف مبارزه نخواهد بود.

از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:12 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 172

تاريخ: 26/7/57

پيام امام خمينى به زائرين بيت الله الحرام

بسم الله الرحمن الرحيم

اكنون كه موسم حج بيت الله الحرام است و مسلمين از اطراف جهان به زيارت خانه خدا آمده‏اند، لازم است در خلال اعمال شريفه حج به يكى از بزرگترين فلسفه اين اجتماع عظيم توجه داشته و به وضع اجتماعى و سياسى كشورهاى اسلامى رسيدگى كرده و از گرفتارى‏هاى برادران ايمانى خود مطلع گشته و در رفع آن در حد وظيفه اسلامى و وجدانى كوشش كنند. اهتمام به امر مسلمين از فرائض مهمه اسلام است.

اينك اينجانب از وضع گرفتارى ملت مسلمان ايران، گزارشى به شما زائرين بيت الله الحرام مى‏دهم و از مسلمين همه اقطار عالم استمداد مى‏كنم.

پنجاه سال سياه، براى مردم ايران

ايران كه اكنون حدود سى ميليون مسلمان دارد، از پنجاه سال قبل تاكنون گرفتار در چنگال خاندان پهلوى كه رسماً نوكر اجانب بوده و هستند، مى‏باشد. در اين پنجاه سال سياه، اين ملت بزرگ در تحت فشار پليس و اختناق و شكنجه روحى دست و پا مى‏زند و تمام مخازن زير زمينى و منافع حياتى ملت را شاه به اجانب داده است. نفت را آمريكا و گاز را شوروى و مراتع و جنگل‏ها را علاوه بربخشى از نفت، انگليس و بعضى كشورهاى ديگر. مردم را از تمام مظاهر حياتى محروم نموده و به حال عقب ماندگى نگه داشته و نظام ارتش و فرهنگ ما و اقتصاد كشور را استعمارى و رشد را به همه ابعادش از ملت سلب نموده است.

قتل عام هاى شاه روى تاريخ را سياه كرده

اكنون كه در سال‏هاى اخير، ملت بيدار شده و براى احقاق حق خود به پا خاسته و فرياد مظلومانه بلند شده است، جواب آنها با مسلسل و تانك و توپ داده مى‏شود. قتل عام‏هايى كه در اين چند ماه اخير در شهرهاى ايران رخ داده، روى تاريخ را سياه نموده. شاه با تمام قواى جهنمى به پشتيبانى آمريكا به جان مردم مظلوم افتاده، ايران اكنون به شكل قبرستانى مبدل و اعتصابات عمومى سرتاسر كشور را فرا گرفته و شاه در اين نفس آخرش مى‏خواهد از اين ملت مستضعف انتقام بگيرد.

صحيفه نور ج 2 صفحه 173

سايه شوم حكومت نظامى بر سر ملت برقرار و دست كماندوهاى مزدور براى قتل بزرگ و كوچك و زن و مرد باز است.

اى مسلمين! در امر ايران اهتمام كنيد

اينجانب در هيچ يك از كشورهاى اسلامى اجازه ادامه به فعاليت خود كه رساندن نداى مظلومانه ملت است به عالم ندارم و چون وظيفه دينى و وجدانى خود را بايد ادا كنم، به ناچار به خارج از بلاد مسلمين آمده ام، شايد بتوانم جوامع بشرى را از آنچه به ملت مظلوم ايران مى‏گذرد آگاه و تا پيدا كردن فرصت براى ادامه عمل در يكى از بلاد اسلامى، در خارج زيست مى‏كنم.

اكنون‏اى مسلمين جهان! در امر ايران اهتمام كنيد و ناله يك ملت سى ميليونى مستضعف را به جهانيان برسانيد. از رسول اكرم صلى الله عليه و آله منقول است: من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم. اللهم قد بلغت والسلام على من اتبع الهدى

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:13 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 174

تاريخ: 29/7/57

بيانات امام خمينى در مورد ادعاهاى پوچ كارتر

بسم الله الرحمن الرحيم

بررسى ادعاى پوچ كارتر مبنى بر اعمال يك دموكراسى تند و قاطع در ايران

به همين معنا عرض كردم كه مخالفت‏هاى چپ و راست شروع شده است. و باز گفتند (كارتر) كه من بنا ندارم در امور داخلى ايران دخالت بكنم و سابقاً هم گفته بودند كه يك اجتماع مترقى، ايشان در ايران يك جامعه مترقى در ايران درست كرده است. چند جمله دارد حرف‏هاى كارتر يكى اينكه يك دموكراسى تند وقاطع در ايران به دست شاه عمل شده!! اين يك جمله، يك جمله اينكه يك جامعه مترقى شاه در ايران بنيانگذارى كرده است!! و يك جمله ديگر اينكه جمله سومش من دخالت - بنا ندارم دخالت در امور داخلى ايران بكنم!! حالا بايد خود ايرانى‏ها در اين سه جمله‏اى كه ايشان فرموده‏اند خودشان بررسى كنند كه آن جمله‏اى كه آقاى كارتر فرموده‏اند، اين براى ايرانى‏ها اين را فرموده‏اند يا براى دنياى غرب گفته‏اند و يا براى آمريكائى‏ها گفته‏اند و براى كره‏اى از كرات ديگرى كه هنوز بشرش نيامده در زمين.

خوب حالا جمله اول ايشان اين است كه شاه يك دموكراسى تند وقاطع در ايران عمل كرده است و اوضاع ايران را از زمانى كه شاه تشخيص ...كرده است و پدرش مشغول كار بودند و آنوقتى كه خودش مشغول سلطنت شده به امر خارجى‏ها و متفقين پس حالائى كه الان بالفعل مشغول كار است و الان فعلاً در ايران مشغولند، آيا اين دموكراسى كه به نحو تند و قاطع ايشان عمل كرده‏اند، اين آزادى كه به نحو تند و قاطع به مردم داده عبارت است از اين كارهائى است كه در تمام مدت سلطنت كه ايشان كرده‏اند؟ بيايند و بينند كداميك از اين مجالسى كه حق ملت است كه سرنوشت خودشان را به وسيله اين مجالس تعيين كنند، مجلس شوراى ملى (به اصطلاح) و مجلس سنا بيايند ببينند كه از زمانى كه سلطنت روى كار آمده است و من از همان اول زمان بودم و ديدم، يعنى من از آنوقت درك كردم من آنوقت را تا حالا كه ما اينجا هستيم و اين وكلا هم در مجالس دارند كار انجام مى‏دهند، ببينيد كه آيا در تمام آن دوره‏هائى كه اين دو نفر به قدرت رسيده‏اند، كدام روز ما يك انتخاب صحيح، آزاد كه مردم خودشان بروند و در صندوق رايشان را بياندازند، در كدام دوره‏ها از اين دوره‏هائى كه ما گذرانديم و خصوصاً اين دوره اخيرى كه اين آقائى كه دموكراسى تند رفتار كرده است، در كدام يك از اين دوره‏ها اين وكلا، وكلاى ملت هستند؟ جز اين است كه با دستور است منتهى خيال

صحيفه نور ج 2 صفحه 175

مى‏كنند مردم كه با مى‏گويد با دستور شاه است و لازم نيست كه با دستور اجانب يعنى .... خود شاه در بعضى از گفته‏ها مى‏گويد كه خوب ما حالا كه آنطور نيستيم لكن آنطورى بود - رفت - كه ليست‏ها را از طرف سفارتخانه‏ها، اسماء وكلا را، وكلاى خودشان را (يعنى آنهائى كه براى آنها كار مى‏كردند نه براى ملت) (شاه گفتند) كه ليست‏ها را از سفارتخانه مى‏آوردند و مجبور بوديم كه همين ليست‏ها را عمل بكنيم منتهى ايشان ادعا مى‏كنند كه نخير ديگر حالا يك قدرتى بالاى قدرت ما نيست. ببينيد كه اين يك حق مسلم ملت، اين يك حقى كه همه عالم مى‏گويند كه بايد با ملت‏ها باشد و از اساس دمكراسى اين است كه مردم آزاد باشند در اين آراء خودشان، در وكلايى خودشان كه به مجلس بفرستند، سرنوشت يك مملكتى به دست وكلا و اينها هست و بايد خود مردم سرنوشتشان در دست خودشان باشد، قانون اساسى اين اختيار را داده است به مردم. آيا اين دمكراسى تندى كه، تند و قاطعى كه به منطق كارتر شاه عمل كرده است، اين حق مسلم و معلومى كه هيچ كس نمى‏تواند انكار كند كه اين حق، حق ملت است، از زمانى كه ايشان به سلطنت رسيده‏اند يا ايشان را به سلطنت رسانده‏ايد تا حالا ما يك وكلائى داشته‏ايم؟ از هر شهرى از شهرهاى ايران مى‏خواهند، بروند سؤال كنند. اين يك مطلبى نيست كه پوشيده باشد. شما برويد از هر شهرى از شهرهاى ايران سؤال كنيد كه آقا اين كسى كه از طرف شما وكيل است كى است؟ چه آدمى است؟ اكثر مردم اصلاً نمى شناسند اينها را و نمى‏دانند كى هستند اينها. اين ملتى كه بايد سرنوشت خودش را خودش معين كند و بايد وكلاى خودش را خودش تعيين كند، اكثر مردم نمى‏دانند كه اين كى هست و وقتى اسمش را مى‏برند نمى‏شناسند او را. اين معناى دموكراسى تند و قاطع اين است كه سلب كرده است اين حق مسلم معلوم يك ملت را. يك شهر اينها بيايند بگويند فلان شهر، خوب مركز تهران است بيايند بگويند اين تهران كه مركز است و اساس است و در اينجا اگر بنا باشد يك آزادى باشد بايد در تهران باشد كه مركز مثلاً سياستمداران و امثال ذالك است، خوب بيايند بگويند كه كدام يك از اين وكلاى تهران، آزاد مردم رفته‏اند پشت صندوق و راى داده‏اند به آنها.اين كه يك مطلبى نيست كه بشود سرش را پوشانيد. آقاى كارتر براى كى دارد اين حرف‏ها را مى‏زند؟ براى كره مشترى مى‏گويد؟ آنها كه نيامده اينجا اينجا كه گوش و چشم بسته باشند. براى مردم دنيا مى‏گويند؟ كدام مردم دنيا اطلاع ندارد از اين معنا؟ كدام مطبوعات دنيا اطلاع از اين معنى ندارند؟ بله مطبوعات ممكن است بسيارى‏شان به نفع آقاى كارتر بنويسند كه نه، دموكراسى، آزاد است مردم آزاد هستند، همه رأى داده‏اند، خودشان وكلايشان را تعيين كردند، ممكن است بگويند اما هم آنها كه (اگر بگويند) مى‏دانند خلاف مى‏گويند هم آقاى كارتر مى‏داند اين را. نه اينكه كارتر نمى‏داند، مى‏داند كه اين چه آدمى است. مى‏داند خودش چه آدمى است، مى‏داند كه چه آدمى را مأمور كرده است. مى‏داند كه مردم به چه گرفتارى گرفتار هستند.

اوضاع و احوال مطبوعات زمان شاه اين راجع به قضيه مسلمى كه بين مردم است و از اركان آزادى است و عرض مى‏كنم دموكراسى است. خوب بيائيم سراغ مطبوعات....مطبوعات هم كه همان روزنامه‏هاى رژيم ايران كه آنوقت هر

صحيفه نور ج 2 صفحه 176

چه مى‏نوشتند فقط فرمايش اعليحضرت آريامهر بود و هر چه مى‏گفتند ثناخوانى و ثناگوى او بود و از آراى ملت هيچ در آن نبود. الان دارند مى‏گويند كه ما آزاد نبوديم. همين روزنامه‏هاى خودشان است، همين اينهائى كه از خودشان است الان دارند مى‏گويند كه ما در آن چيزهائى كه آنوقت مى‏نوشتيم آزاد نبوديم حالا هم نمى‏گذارند كه آزاد باشند. اين هم يكى از چيزهاست. كدام روزنامه در زمان سلطنت ايشان (حالا سلطنت پدرش زياد اما الان مبتلا نيستيم،يا بدتر از اين بوده يا مثل اين بوده) كدام يكى از اين روزنامه‏هائى كه ما داريم، مطبوعاتى كه ما داريم، اينها در زمان سلطنت ايشان از اولى كه سلطنت را متفقين اعطاء كردند به ايشان، تحميل كردند اين آدم را به ملت ايران، تا حالا بيايند ببينند كه كدام يك از اين مطبوعات آزاد بوده است و اعليحضرت آزاد كرده است. علاوه از اين اعليحضرت حالا آزاد كرده‏اند خوب در يك سال پيش از اين چطور؟ معلوم مى‏شود كه يك سال پيش از اين آزادى اين نبوده است و ايشان حالا آزاد كرده‏اند.

محاكمه شاه به جرم سلطنت غاصبانه و نقض قوانين

پس ايشان مجرم است و ايشان خيانتكار است. به منطق كارتر خيانتكار است، همين كه خواهد از را پاكيزه‏اش كند و منزه‏اش كند، خوب ايشان مى‏گويد كه -دموكراسى - الان دموكراسى تند و قاطعى ايشان عمل كرده است و از اين جهت با ايشان مخالف هستند. خوب اين دموكراسى تند و قاطع را تازگى اعطا كرده چنان كه خود شاه هم مى‏گويد كه من اعطا آزادى مى‏خواهم بكنم. يكى نيست كه بگويد آقا تو چه كاره‏اى مى‏خواهى كه اعطاء آزادى بكنى؟ آزاد كه قانون اساسى به مردم داده است شما اعطا مى‏خواهى بكنى؟ تو چه كاره هستى كه مى‏خواهى اعطا بكنى؟ تو،به فرض اينكه سلطنت تو سلطنت قانونى بوده است (و حال اينكه نيست) هيچ وقت حكومت نبايد بكنى. تو در اين مدتى كه در كرسى سلطنت غاصبانه نشسته‏ايد همه‏اش را حكومت كرده‏اى، دراين صورت هيچ ملت خودش اختيار نداشته است كه كارى بكند و همه را تو كردى. همه جرم‏ها به گردن تو است. پس با همين منطق كارتر كه حالا آزادى داده است و دموكراسى تندى و قاطعى الان عمل كرده است، اين دليل بر اين است كه ايشان قبل از اين آزادى نداده بوده است، دموكراسى نبوده مملكتش و با قلدرى اين مملكت اداره مى‏شده است و همين جرم است براى شاه كه بايد محاكمه بشود اين آدم به حكم قوانين بايد محاكمه بشود. آنوقتى شاه را محاكمه نمى‏كردند كه سلطنت بكند فقط و غير مسؤول باشد. كسى كه همه مسؤوليت به گردن او است بايد بيايد پيش ملت و اگر هم بخواهد برود، بايد بيخ ريشش را بگيرند (اگر داشته باشد) نگذارند برود تا محاكمه‏اش كنند تا اين همه خونريزى كه اين آدم كرده‏است جواب بيايد بدهد تااين سلب آزادى كه از مردم كرده است بيايد جواب بدهد. اين هم باب مطبوعاتشان.

صحيفه نور ج 2 صفحه 177

مسؤول مستقيم تمامى جنايت‏ها و خرابى‏ها شخص شاه است

خوب يكى از اين چيزهايى تبليغى، راديو تلويزيون است، كدام يك از اين دو مركز تاكنون توانسته است يك كلمه‏اى، اگر شاه يك تخلفى كرده باشد، اگر يك كشتارى كرده باشد، بگويند شاه اين كار را كرده است ؟الان كدام مطبوعات جرأت مى‏كند كه بگويند كه امر شاه است؟ الان كه دارند گويند دولت است، شهربانى است و حكومت نظامى است، اينها شعر است، خود اين آدم است، الان هم كه شكست خورده است باز هم از آن زير خود اين است كه دارد اين كارها را انجام مى‏دهد و الا شهربانى چه كار دارد كه مردم اينطور باشند، امرش مى‏كنند، همه گويند امر است. ما آنوقت كه قم بوديم، وقتى كه آمدند مدرسه فيضيه را به آن فضاحت ريختند و طلبه را آنطور زدند و بعضى‏شان را كشتند و بعد به هر كس كه مراجعه مى‏شد مى‏گفتند امر اعليحضرت است، هر كس، شهربانى قم مى‏گفت امر اعليحضرت است، به هر كه مراجعه مى‏كردند همه‏اش امر اعليحضرت كه كسى نيست در كار. اين هم باب راديو و تلويزيونشان و امثال وسائل تبليغاتى‏شان. در اين تبليغات كدام آزادى مردم دارند در اين تبليغات كه ايشان مى‏فرمايند كه (آزادى تندى و دموكراسى تندى داده است، خيلى آزاد كرده مردم را مردم حوصله‏شان سر رفته فرياد مى‏كشند! اين از باب اينكه زياد تند است اين مسأله، چپ و راست الان اعتراض مى‏كنند به شاه! اختلافشان اين است كه اين آزادى مى‏خواهد بدهد به همه تخلف از او دارند مى‏كنند نمى‏خواهند آزادى را)! اين داد و فرياد اين مردم كه توى خيابان‏ها دارند فرياد مى‏زنند (آزادى و استقلال) مقصودشان از آزادى يعنى آزادى نمى‏خواهيم! آزادى و استقلال يعنى ما آزادى نمى‏خواهيم! ما استقلال نمى‏خواهيم و شاه آزادى و استقلال مى‏خواهد بدهد مردم اينطور با او مخالفت كرده‏اند. منشا اين تغيير اين است، منشا تغييرى كه در روزنامه‏هاست كارتر گفته است كه ايشان چون آزادى تند و قاطع دادند منشا اختلاف مردم و مخالفت چپ و راست با او همين معنا است كه او آزادى قاطع داده آزادى - آزادى چون داده از اين جهت اين احزاب سياسى و - نمى‏دانم اين حزب كذا و كذا و جبهه‏هاى مختلف همه با او مخالف هستند كه چرا تو آزادى دادى ملت هم با او مخالف است كه چرا تو آزادى داده‏اى! اين منطق كارتر است راجع به آزادى كه ايشان به ملت داده‏اند.

جاى پاى آمريكا در تمام شريانات مملكت

و اما مملكت مترقى، جامعه مترقى كه ايشان درست كرده! يك مملكت مترقى درست كرده! و مملكت را رو به ترقى دارد مى‏برد! منشا مخالفت من همان دوره اول و سابقاً همين بوده و باز منشا مخالفتم همين معنى است! در منطق آقاى كارتر ترقى يك معنائى دارد كه ماها نمى‏توانيم بفهميم والا يك مملكتى كه هر كجايش را دست بگذارى خرابى است، شما الان هر جا اين انقلاب سفيدى كه ايشان مى‏گويد، شما هر ماده از آن را كه ميخواهيد بياوريد و در مجامع انسانى بگذاريد ببينيد كه ايشان چه كرده‏اند با اين مملكت با اين بساطى كه درست كرده است و نمى‏دانم چه....

صحيفه نور ج 2 صفحه 178

اين به قول خودش ديگر ارباب و رعيتى در كار نيست واصلاً ارباب و رعيتى از بين رفته و دهقانان هم آزادمردان و آزاد زنانند. اين مطلبى است كه آنوقت‏ها مكرر مى‏گفت حالا هم اگر يك خرده رهايش كنند مى‏گويد. خوب، اين دهقانان و بيچاره‏گان همين‏ها هستند كه تمام هستى‏شان از بين رفته است، اين اصلاحات ارضى همين است كه اصلاً مملكت ما را بكلى زراعتش را سلب كرده است و، الان شما زراعت ديگر نداريد در مملكتتان.براى 30 روز شما يا 33 روز شما در مملكتتان زراعت هست كه بتواند مال مردم باشد باقى آن نيست، باقى آن را بايد از خارج بياوريد. آن چيزهاى ديگرى كه مثلاً سپاه دانش، سپاه چه، سپاه دين، اين را همه مردم مى‏دانند كه اين سپاه دانش براى چه رفته است توى اين دهات و قصبات اينها همه‏اش براى ثناخوانى براى ايشان است، همه‏اش براى تبليغ باطل است، همه‏اش مامور اين هستند كه اين مردم را عقب نگه دارند، اين مردم را تبليغات بكنند كه اين مردم همه‏اش تابع شاه باشند، (چه امر خداوند و چه امر شاه)باشد منطق مردم. تمام اين كارهائى كه اين آقا كرده است، براى اين مملكت اينها را برگردانده است به عقب، عقب، عقب. نمى‏گذارند اينها كه يك فرد لايق در مملكت ما پيدا بشود، اينها از آدم مى‏ترسند، مى‏ترسند كه يك آدمى پيدا بشود لايق و مقابلشان بايستد كه چرا؟ چرا اينكار را مى‏كنيد؟ اين كه وكيل نمى‏گذارند ما داشته باشيم براى اين است كه اگر ما وكيل داشته باشيم مقابلشان ايستند، مى‏گويند چرا؟ دولت بخواهد يك غلطى بكند استيضاحش مى‏كنند، شاه هم بخواهد يك غلطى بكند خوب به او مى‏گويند، به او اعتراض ميكنند، استيضاحش مى‏كنند، اعتراض به او مى‏كنند. البته نمى‏گذارند مردم وكيل به مجلس بفرستند.

اين مملكت مترقى و اجتماع مترقى اينها،آن كجااست آخر كه ما نمى‏دانيم و اطلاع نداريم از آن؟ كجاى اين مملكت را ايشان آباد كرده است؟ جز اينكه يك پايگاه‏هائى براى ديگران در اين مملكت درست كرده است، جز اينكه مملكت ما را مورد تسلط ديگران قرار داده است. آمريكا الان در تمام شريانات مملكت ما دست دارد. يك مملكت مترقى!! اول نمود ترقى اين است كه مملكت مستقل باشد، خودش سرپاى خودش باشد كجاى اين مملكت مامستقل است؟ اين از يك طرف مى‏كشد آن از يك طرف مى‏كشد. آن پنجه‏اش در اعماق چاه‏هاى نفت ما فرو رفته است آن پنجه دراعماق گازهاى فلان ما فرو رفته است. اين مملكت مترقى كجايش مترقى است؟ كدام دانشگاه مترقى ما داريم ؟كدام فرهنگ مترقى ما داريم؟ كدام نظام مترقى ما داريم؟ نظامى كه تحت فرماندهى مستشارهاى آمريكااست، اين نظام است؟

اين هم از اينكه مملكت ما ترقى كرده يعنى همه چيزها در منطق ايشان اين است كه ترقى كرده است، شاه ترقى داده است يعنى همه چيزهايى كه اين مملكت دارد تسليم آقاى كارتر كرده‏اند، البته كارتر كه نفتخوار است بايد يك چنين چيزى بگويد، نفت مى‏خواهد دارد نفت‏هاى ما را ميخورد، البته او بايد يك همچو مطلبى را بگويد.

صحيفه نور ج 2 صفحه 179

دخالت آشكار و همه جانبه امپرياليسم در امور داخلى ايران

مطلب سومش هم (البته اينها هر كدام طولانى است اما شما خودتان مى‏دانيد) اين است كه ما بنا نداريم كه در امور داخلى اين مملكت، در ايران دخالت بكنيم. شما بنا نداريد دخالت بكنيد؟! شما در كجا دخالت نكرده‏ايد؟ اين مستشاران شما در نظام ما چه مى‏كنند؟ چرا اين مستشاران آمده‏اند چه مى‏كنند؟ شما پايگاه‏هائى كه در كوهستان‏هاى ايران درست كرديد اينها را كى درست كرده؟ براى كى درست كرده‏ايد؟ اينها دخالت نيست در امور مملكت ما؟ همين حرف‏هاى تو دخالت نيست؟ تو شاه را وادار نمى‏كنى به اينكه اينطورى مملكت را به باد فنا بدهد؟ تو هيچ دخالت ندارى در مملكت؟ خود ايشان مى‏گويد كه ليست براى ما مى‏فرستادند منتهى حالا مدعى است كه نخير ديگر حالا نمى‏فرستند، دروغ مى‏گويد، نخير حالا هم مى‏فرستند حالا هم ليست آنهاست، غير از آن چيزى نيست. (دخالت نمى‏كنم!!) آخر يك مملكتى است كه مردم همه آشنايى دارند به وضع مملكتشان، دانند كه چه به سرشان دارند مى‏آورند و آمده است. (من دخالت نمى‏كنم!) آخر براى چه ايشان مى‏گويد كه من دخالت نمى‏كنم؟ خوب، ايرانيان مى‏دانند كه دخالت مى‏كنى، مطبوعات دنيا هم مى‏دانند كه آقاى كارتر و هر كسى رئيس جمهور بشود در آمريكا دخالت در امور مملكت ما مى‏كنند، نمى‏گذارند مملكت ما سرپاى خودش بايستد. الان ما نه استقلال داريم و نه آزادى داريم - نه - به هيچ وجه نه مردم آزادند و نه مطبوعات آزاد هستند، الان هم آزاد نيستند، الان هم حكومت نظامى نمى‏گذارد كه حرف‏ها را بگويند. اين مطبوعاتى كه الان خودشان هم مى‏گويند ما آزاد هستيم، خوب بنويسند كه شاه اين كارها را مى‏كند. چرا نمى‏نويسيد؟ شما در همه مطبوعات كه بگرديد، اين كلمه نيست كه آن كسى كه اين جرم‏ها را دارد مرتكب مى‏شود آن عبارت از شخص شاه است كه اين جرم‏ها رامرتكب شده است از اول تا حالا. آن روزى كه اين پايه بريزد آنوقت خواهند گفت، حالا جرات نمى‏كنند براى اينكه الان حكومت نظامى است و تهديد همه چيز مى‏شود و تعطيل مى‏كنند اگر يك چنين حرفى بزنند، اعدامشان مى‏كنند. چطور شما ادعا مى‏كنيد كه آزادى است، ادعا مى‏كنيد ترقى است و روى اين جهت كه آزادى داده است به مردم و مملكت را رو به ترقى برده است، اين اختلافات پيش آمده است، اين مردم كه اين هياهو را تو خيابان راه انداختند و فرياد دارند مى‏زنند، براى اين است كه ايشان آزادى دادند ومردم نمى‏خواهند؟ اين چه حرفى است؟ كه يك آدم، رئيس جمهور يك مملكت يك همچو حرفى را بزند؟ در مطبوعات هم اين را نوشته‏اند و كسى هم حرف رويش نمى‏زند يك مقدار گفته بشود اينها بايد در اين حرف‏ها، حرف‏هائى است كه همين طورى گفته شده، مى‏خواسته حالا بزند و مى‏خواسته براى دلخوشى‏هائى (به خيال خودش) بزند والا كى است كه نداند اين مسائل را.

مبارزه با منطق غارتگرانه ابرقدرت‏ها

ما همه دردمان از اين سران ملت‏ها است، از اين سران دول. همه مصيبتى كه بر ايران دارد وارد مى‏شود و بر ممالك شرق دارد وارد مى‏شود از همين سران ابر قدرت است به اصطلاح. اين

صحيفه نور ج 2 صفحه 180

قدرتمندان ضعفا را مى‏خواهند به كار بكشند و منافع ضعفا را ببرند، يعنى ضعفا كار بكنند تسليم آنها بكنند، ضعفا گرسنگى بخورند و آنها نفت‏هاشان را بخورند، آنها معادنشان را از بين ببرند يا آنها گرسنگى بخورند روى اين معادن نفت، اين معادن بزرگ نفت، مردم روى اين معادن بزرگ نفت بنشينند و گرسنگى بكشند. اين منطق اين قدرتمندهاى بزرگ است مثل شوروى و مثل آمريكا و امثال اينها است منطق‏شان اين است و ما مى‏خواهيم كه اين وضع نباشد.

قدم اول، مخالفت با قراردادهاى غير قانونى و محكوم نمودن وضع تحميلى موجود

ما هم يك قدم اولمان اين است كه اين وضعى كه الان دارد و وضعى است كه شاهش و حكومتش و وزيرش و وكيلش و همه اينها اين وضع را دارند كه تحميل بر اين مملكت هستند، وكيل را مردم تعيين نكرده‏اند، وكلاى سنا را آنقدرى كه بايد مردم تعيين كنند نكرده‏اند، وقتى مجلس مال مردم نشد وزرا غير قانونى هستند و وقتى وزراء غير قانونى هستند، تمام قراردادها غير قانونى هستند. همه قراردادهائى كه وزراى ايران با ممالك ديگر، چه با مملكت آمريكا و چه با ساير ممالك قرارداد كرده‏اند، همه قراردادشان بر خلاف قانون اساسى است براى اينكه قانون اساسى ما اساس حكومت را بر اين قرار داده است كه مجلس تصويب كند، مجلس رأى بدهد. پس اساس مجلس است، مجلس هم به حسب قانون اساسى با ملت است، اگر يك مجلسى را ملت تعيين نكرد، مجلس نيست، اگر مجلس نشد ديگر وزيرى را كه آنها تعيين كنند، نخست‏وزيرى را كه آنها تعيين كنند نخست‏وزير نيست. اگر وزرا، وزراى قانونى نشدند دولت قانونى نيست و اگر دولت قانونى نشد، تمام قراردادهائى كه با ممالك ديگر بسته‏اند. هر قراردادى كه خواهد، قرارداد نفت بسته‏اند، باطل است، قرارداد - نمى‏دانم - خريد اسلحه، باطل است همه آنها خلاف قانون اساسى است براى اينكه اصلش خلاف قانون است.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:13 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 181

تاريخ: 30/7/57

بيانات امام خمينى در تبليغات سوء استعمارگران و مدعيان خلق دوستى بر عليه اسلام و قرآن.

بسم الله الرحمن الرحيم

امر، امر من نيست، امر خداست

بعضى آقايان مى‏گويند كه اگر تو امرى داشته باشى، ما در اطاعتش حاضريم. آقايان بدانند كه من امرى ندارم. امر، امر من نيست. امرى كه الان همه ما مبتلاى به آن هستيم و همه ما بايد اطاعت كنيم امر خداست كه ما بندگان او هستيم و نعمت‏هاى او را از آن استفاده مى‏كنيم.

ملت ايران ملت مستضعف است، ملتى است كه مسلم است، ملتى است كه مورد عنايت خداست و ما بندگان خدا در هر جا باشيم، بايد هر قدر كه مى‏توانيم به آنها كمك كنيم و مسأله، مسأله امر و نهى و رهبرى و غير رهبرى نيست اصلاً اين حرف‏هانيست، مطرح نيست كه يكى رهبر باشد و يكى فرمانبردار يا راه ياب. الان همه اقشار ملت ما، از آن جوان‏ها بلكه آن بچه دبستانى تا جوان‏هاى دانشگاهى و قشرهاى اهل علوم اسلامى و بازارى و زارع و همه، مطالب را مى‏دانند، اين احتياج به اينكه كسى آنها را حالا ديگر راهنمايى كند نيست.

اجانب، اساس گرفتارى مسلمين

الان همه كس مى‏داند كه ابتلاء مسلمين، ابتلاء ملت ايران، ابتلاء ملت مسلمان، ابتلاء مكتب اسلام چيست و گرفتارى‏هاى ما كى هست و راه اينكه اين گرفتارى‏ها رفع بشود تا حدودى پيش همه روشن است. همه ما مى‏دانيم كه 50 سال بيشتر اين ملت ايران در تحت سيطره اين خاندان پهلوى بوده‏اند و اينها هر چه مى‏خواسته‏اند با اين ملت كرده‏اند و هر چه ظلم داشته‏اند كرده‏اند و آنها هم نوكر اجانب بوده‏اند. ابتدائاً رضاخان نوكر انگليس‏ها بود وآنها آوردند او را روى كار و اخيراً هم اين پسر خلف، نوكر آمريكاست. خودش گفت متفقين من را صلاح دانستند كه سر كار باشم. اعترافى بود كه خودش كرد و بعد مثل اينكه از كتاب‏هايش اين را، اين جمله را ديدند خيلى مفتضح است الغاء كردند ولى ايشان گفتند.

ابتلاى ما اساسش اجانب است و اين ابتلائى نيست كه تازه ما پيدا كرده باشيم. اين خيلى تاريخ قديمى دارد كه از آنوقتى كه اينها راه پيدا كردند به ايران به شرق و مطالعات كردند در حال شرق، از آنوقت اينها فهميدند كه يك لقمه چربى است شرق و داراى مخازن و معادن است و بايد اين را به هر طورى كه هست،

صحيفه نور ج 2 صفحه 182

اين طعمه را به هر طورى كه هست بايد اينها ببرند و نگذارند كه مردم خود آن ديار استفاده از اين بكنند و كارشناسانشان معادن ما را همه را مى‏دانند در كجا چه معدنى هست. من در همدان بودم يك نقشه را يكى از اهل علم آنجا كه بعد وارد در مسائل ديگر شده بود آورد و به من نشان داد كه نقشه بزرگى بود كه در آن آنطور كه او مى‏گفت اسم تمام دهات همدان در آن بود و نقطه‏هاى زيادى در آن بود كه نقطه‏ها را من پرسيدم كه اينها چه هست، گفت كه اينها آن جاهايى است كه يك چيزى در آن هست، زير زمينش يك چيزى پيدا مى‏شود، حالا نفت يا ساير چيزها، فلزات مثلاً. ايشان اينطور گفت كه اين كارشناسان اينها آمدند و نقشه بردارى كردند و مواردى كه چيزى داشته است، آنها ثبت كرده‏اند. اين انحصار به آنجا نداشت، تمام بيابان‏هاى ايران را اينها با شتر رفته اند. آنوقت كه وسيله شتر بوده است با شتر رفته‏اند و گرديده‏اند و همه اينها را پيدا كرده‏اند كه ما چه داريم كه با آن مى‏توانند استفاده از آن بكنند و همه دارائى ما را آنها ثبت كرده‏اند.

اسلام، سدى بزرگ در برابر اجانب

موانع را هم موفق شده‏اند كه در اين تقريبلاً دويست سيصد سال، موانع را هم از سر راه خودشان بردارند كه آن موانع يكى از آنها اسلام است كه مانع مى‏دانند، دامن زدند در اين سال‏هاى متمادى كه اين سد را بشكنند.آنى كه سد بزرگ است از براى منافع آنها، تشخيص دادند كه اسلام است كه نمى‏گذارد اجانب استفاده‏هاى خودشان را بكنند وجديت كردند و مبلغين آنها و كارشناسان آنها وادار كردند و مبلغين آنها تبليغ كردند بر ضد اسلام، اسلام را آنطورى كه اسلام هست معرفى نكردند، اسلام را گفتند مثل همه اديان آنطور هست كه يك مخدرى است. اصل ديانت را مخدر حساب كرده‏اند، كه اين يك افيونى است براى جامعه كه اين اسلام يا ساير اديان، مردم را تخدير كند كه هر چه آنها ازشان مى‏برند، آنها صدايشان در نيايد، اينطور اسلام را معرفى كردند يعنى مبلغين همين منفعت طلب‏ها و اين نفتخوارها، مبلغين اينها در اين زمان‏هاى طولانى دائماً خواندند اين مطلب را. جوان‏هاى بى اطلاع ما را از اسلام، جوان‏هائى كه اصلاً نمى دانند - كه - بسيارشان كه قرآن اصلاً چيست، محتواى قرآن چه هست، قرآن به چه دعوت مى‏كند، قرآن برنامه‏اش در باب مسائل روز، چه هست هيچ اطلاعى ندارند، فقط آنهائى كه وادار شدند به اينكه اسلام را يك جور ديگر نمايش بدهند، اينها به گوششان - آنها - خورده بودن اينكه بفهمند چه هست مطلب و اساس مطلب چه هست، ريشه مطلب چه هست، اينها باورشان آمده است و گول خورده‏اند.

مكاتب ساختگى هموار كنندگان راه استعمارگران

الان انسان مى‏بيند كه در خارج از ايران و گاهى هم در داخل، بعض افراد پيدا مى‏شوند كه اينها همان انحرافاتى كه آنها دستى درست كرده اند، نه اينكه يك مكتبى باشد، اين مكاتبى كه عرضه داشته‏اند به جوان‏هاى ما،نه اينكه يك مكتبى باشد، مكتبى علمى يا يك مكتب سياسى باشد به آن

صحيفه نور ج 2 صفحه 183

معنايى كه مكتب حقيقى سياسى، بلكه يك مكتب درست كردنى، يك مكتب‏هايى كه درست كردند و دامن به آن زدند براى اينكه مردم را منحرف كنند از اسلام و ديدند كه اسلام اگر به آنطورى كه هست مردم آن را بشناسند، راهى براى اين استفاده جوها و نفتخوارها، راهى براى آنها نيست. اسلام براى آنها هيچ راهى باقى نگذاشته است. اگر اينها قران را درست مطالعه كنند، قرآن يك كتاب مخدر نيست، قرآن يك كتاب محرك است، يك كتابى است كه اين اعرابى كه در آنوقت هيچ نمى‏دانستند، آنها را راه انداخت و امپراطورى هاى بزرگ را كه ظالم بودند، به زمين زدند آنها.

پيغمبران علما و توده‏هاى مسلمان، هميشه جنگاوران تاريخ با سلاطين جور

اگر قرآن و تعلميات اسلام يك چيزى بود كه مخدر بود - كه - اين عالمگير نبود كه امپراطورى‏ها را به هم بزند. جنگ‏هايى كه هميشه بين اسلام يا موسسين اسلام يا موسسين ساير مكتب هاى الهى و توحيدى بوده‏است، جنگ ما بين پيغمبرها و توده مردم با سلاطين بوده است موسى عليه السلام عصاى شبانيش را بر مى‏دارد و راه مى‏افتد دنبال قصر فرعون، قصر فرعون را مى‏خواهد سرنگون بكند، نه اينكه فرعون موسى را واداشته به اينكه مردم را تخدير كند كه فرعون ظلمش را بكند، او عصايش را برداشته و بساط ظلم او را به هم زده است پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله كه مبعوث شدند، ايشان هم خوب حساب آدم بايد بكند، تاريخ را بايد ببينيد، حساب بايد بكنيد كه آيا پيغمبر به نفع اين سرمايه‏دارهاى حجاز و طائف و آنجاها، مكه و آنجاها وارد عمل شده است و مردم را تخدير كرده كه اينها بخورند آنها را يا نه، اين مردم ضعيف و مستضعف را، اين سرو پا برهنه‏ها را تحريك كرده و برضد اين سرمايه دارها و جنگ‏ها كرده‏اند با اينها تا اينها را شكست دادند و بعضى‏شان هم آدم كردند. همين طورى اين جوان هاى ما همين طورى يك مطلبى وقتى كه مى‏شنوند، بدون اينكه تفكر كنند، بدون اينكه ملاحظه كنند كه اينها چه مى‏گويند، مقصد اينكه اينها از مكتب مثلاً كمونيست اينها دارند تعريف مى‏كنند، مقصد چه هست، مقصد اينهاست كه مسلمان‏ها و اسلام را يك جورى به اين مسلمانها نمايش بدهند كه از اسلام برگردند اينها، نمايش بدهند كه اسلام براى اين بوده است كه اين اشراف و اعيان را سوار مردم كند و مردم هم حرف نزنند. خوب نخوانده‏اند قرآن را ببينند اسلام براى چه آمده.اين همه آيات قتال كه وارد شده است اسلام، قتال اعلام جنگ كرده است با اين سرمايه دارها، با اين بزرگ‏ها، با اين شاه‏ها، با اين سلاطين، نه اين است كه با آنها همراهى كرده تا مردم را بخورند آنها.

علماى اسلام، پيغمبر اسلام، ائمه اسلام هميشه مخالفت با اين سلاطين عصر خودشان كرده‏اند. زمان آنها ديگر سلاطين بوده‏اند اينهايى كه به اسم خلفا سلطنت مى‏كردند اينها حضرت موسى بن جعفر را 15 سال يا 10 سال در حبس نگه مى‏دارند براى اينكه نماز مى‏خواند؟! خودشان هم نماز مى‏خواندند، هارون و مأمون خودشان نماز مى‏خواندند، امام جماعت هم بودند، امام جمعه هم بودند، براى اينكه نماز مى‏خواند اينطور شد؟! گرفتند ايشان را براى اينكه يك سيد اولاد پيغمبرى است يا امامى

صحيفه نور ج 2 صفحه 184

است براى اينهاست ؟! نه، براى اين است كه حضرت موسى بن جعفر مخالف با رژيم بوده است، با آن رژيم طاغوتى مخالف بوده است مخالفتش با رژيم اسباب گرفتاريش بوده است، نه اينكه يك آدمى بوده است چون نماز مى‏خوانده گرفتند او را. چون يك آدم خوبى بوده چون كه پسر پيغمبر بوده، آنها پيغمبر را فرياد مى‏كردند در اذان خودشان و پيغمبر را ثنا مى‏كردند لكن وقتى مخالف رژيم مى‏بينند اين آدم هست بايد بگيرند حبسش بكنند.

منشاء تمام قيامها به دست ائمه و علما بوده است

علماى ما از آن صدر اول تا حالا در هر عصرى قيام كردند و در تاريخ نشان مى‏دهد كه اينها هى قيام‏هائى كردند و زمين خوردند. در زمان ائمه، اولاد ائمه قيام مى‏كردند و به تحريك خود ائمه بوده، نه اين است كه ائمه اطلاع نداشتند. گاهى هم امام عليه السلام يك چيزى‏فرمودند براى حفظ روحيه، براى جهات ديگر اما بر حسب واقع اينها همان‏ها بودند و براى خاطر ائمه آنها قيام مى‏كردند. زيد براى آن قيام آنقدر ثنا از او كردند. اگر زيد يك آدمى بود بر خلاف كرده بود، ديگر ائمه عليهم السلام چرا تعريف از او مى‏كردند؟ چرا تاسف مى‏خوردند اينقدر؟ - اينها ما در عصر خودمان چند تا قيام علما را سراغ داريم، اين علمائى كه اينها مى‏گويند كه دربارى هستند و علمائى كه عرض مى‏كنم كه چپى‏ها و اين منحرفين مى‏گويند اينها جزء دربارى‏ها هستند، خوب اينها مطالعه نكرده‏اند، سنشان هم اينقدر اقتضا نكرده، گوششان هم آنقدر باز نيست كه ببينند كه چند دفعه در زمان رضا شاه تا زمان محمدرضا شاه اين علماى اسلام قيام كرده‏اند - برضد - برضد پهلوى كه نفس‏ها را در سينه‏ها حبس كرده بود. كسى كه بلند شد و قيام كرد، يك دفعه علماى اصفهان بودند، يك دفعه علماى عرض مى‏كنم آذربايجان بودند، يك دفعه علماى مشهد بودند، قم بودند كه اجتماع مى‏كردند و مخالفتشان را اعلام مى‏كردند.

تبليغات كذب استعمار براى سركوبى اسلام و مسلمين

آيا اينها هيچ وقت دربارى بودند؟ البته توى همه اقشار عالم چهار تا آدمى هم پيدا مى‏شود كه معوج و دربارى باشد كه ما هم همچنين چيز هست اما اين نيست كه اين مكتب، يك مكتبى باشد كه براى اينكه يك تخدير بكند، يا آن كسانى كه اين مكتب دستشان هست اينها جزء اعوان - واعوان - ظلمه بودند و نور السلطان بودند خير، اين حرفها نبوده است، اينها تبليغات است، شما را تبليغ كرده‏اند. به دست خود، به دست خود اين نفتخوارها اين تبليغات شده است كه فلان آقا انگليسى است. مى‏خواهد بشكند اين را، خود انگليس وا ميدارد كه بيايند اينكه بگويند چون ميداند خودش اينقدر پست است كه اگر يك كسى به او منتسب بشود اين هم پست خواهد شد - (اين، نخير اين انگليسى هست، اين با آمريكا روابط دارد، اين باچه در روابط است) اينطورى، هى يكى يكى، يكى را اينطور معرفى كرده‏اند، جوان‏هاى ما هم آنهايى كه حسن نيت دارند،بازى خورده‏اند اينها، اينها از اين

صحيفه نور ج 2 صفحه 185

مكتب‏ها بازى خورده‏اند. كلاه سرتان رفته آقا، خيال نكنيد اين مكتبى است، مكتب توحيد مكتب است.

رؤساى مكاتب توحيدى و كفر

شما به رؤساى اين مكاتب يك نظرى بكنيد. ما وقتى نگاه مى‏كنيم به خود پيغمبر كه اين مكتب را آورده، زندگيش چه جورى است، به اميرالمؤمنين كه خليفه صحيح پيغمبر است، شما ببينيد كه چه جور زندگى اين داشته است. سلطان بوده است سلطنتش تقريباً يك دامنه بسيار وسيع، چندين مقابل ايران از حجاز گرفته تا برود آفريقا و كذا، همه جاها را اين سلطنت داشته است، آنوقت زندگيش را ببينيد چه هست كه روزش چه جورى مى‏گذشته، شبش چه جورى مى‏گذشته، چه جورى زندگى مى‏كرده، چه وضعى داشته است، عبادتش چه جورى بوده، توجهش به مردم چه جورى بوده‏است، با ضعفا چه جورى بوده‏است. غصه مى‏خورد كه مبادا من نان جو مى‏خورم، مى‏ترسم كه يك نفرى در سر حد كذا، در يمامه، در كجا، يك وقتى كم داشته باشد، كم خوراك داشته باشد. اينها از بس كه مى‏خورند، اين روسائى كه شمابازيشان را مى‏خوريد از بس كه مى‏خورند تخمه دارند. آن رئيس، رهبر چين وقتى كه وارد ايران مى‏شود، از روى كشته‏هاى ما رد مى‏شود اين آدم دوست، اين رهبر خلق، از روى اين آدم‏ها و كشته‏هاى ما رد مى‏شود.

همين چند روز كه وارد ايران شد - از - مى‏داند چى است قضيه، شاه نتوانست او را از خيابان‏ها ببرد براى اينكه فرياد مردم كه مرده باد كذا، نمى‏گذاشت كه اين را ببرد، او هم مى‏دانست قصه چيست. با هليكوپتر اين را برداشته، بردند رساندند او را به محل خودش. يك همچنين آدمى كه ادعايش اين است كه ما كمونيست كذا هستيم و با مردم كذا هستيم و با توده كذا هستيم، اين مردم را مى‏بيند فوج فوج اين آدم كشته، معذلك مى‏آيد با او دست مى‏دهد و خواهرش هم دعوت مى‏كند به عرض مى‏كنم آنجا كه قبلاً بود و اين حرفها. اين بازى ميدهند شما را آقا. آن رئيس كمونيست را آنوقتى كه جنگ عمومى بود، خوب من يادم است، شما شايد يادتان نباشد، من يادم هست كه متفقين وقتى روسايشان آمدند به ايران چرچيل با همان اتومبيل خودش آمد رفت آنجا، روزولت هم با يك ترتيب معمولى آمد ولى استالين از آنجا كه بارش كردند گاوش هم آوردند كه - شير مبادا يك وقتى يك شيرى بخورد كه اشكالى داشته باشد، حتى گاوش همراهش آوردند - در صورتى كه من خودم اين را ديگر ديدم - اين مسموعاتى بود كه آنوقت معروف شد كه اينها گاوش هم آوردند. من خودم اين را ديدم كه لشكر او يعنى چيزهائى كه آنها فرستاده بودند، لشكرهاى آنهااز تقريباً بين راه خراسان تا خراسان و آن طرف‏ها مال شوروى بود - من خودم در راه خراسان ديدم كه اينها براى يك سيگار مى‏آمدند گدايى مى‏كردند. آنوقت قارداش مى‏گفتند به آنها، برادر، برادر. چه برادرى؟ برادرى كه با اين مكتب مى‏خواهد اين بيچاره‏ها را خواب كند و از آنها بخورد. كمونيستى مخدر است، نه قرآن. قرآن كه همه روساى آن با آنهائى كه جنگ كردند، با ظالم بودند و خودش وقتى كه زندگى مى‏كند يك زندگى عادلانه كه

صحيفه نور ج 2 صفحه 186

كمتر از مردم، نه عادلانه، دون مردم زندگى مى‏كند، اين مكتب، مكتب است، نه آن مكتبى كه خودش گاوش را همراهش مى‏آورد و شير گاوش را مى‏خواهد بخورد و مردم را مى‏خواهد ببلعد و ظلمش از همه چرتكه مى‏اندازد. آقاى لنين چرتكه انداخته‏اند، مى‏گويند، گفته‏اند كه چرتكه مى‏انداخته است كه كسى كه (يكى يكى افراد)، هر كه به اندازه خرجش در مى‏آورد حق زندگى دارد، هر كس كسر دارد اين را بكشيد،بيندازيد توى دريا.اين تز آنهاست، اين آدم دوست و اين خلق پرور اين است. اين چكار دارد به آن مكتبى كه به ضعفا بيشتر از اغنيا،به بيچاره‏ها، به آنهائى كه نمى‏توانند كار انجام بدهند بيشتر از اينها نظر دارد، بيشتر از بزرگان نظر دارد، اداره مى‏خواهد بكند اينها را، از خرج خودش به آنها بدهد و آنها را اداره بكند.

كمونيست‏هاى ساواك پرورده

آقا بازيتان مى‏دهند، خدا مى‏داند بازيتان مى‏دهند. بازيشان دادند اينها بچه‏هاى ما را كه در خارج آمدند. آنهايى كه در ايران هستند، كمونيست نيستند، آنها هم شما را بازى مى‏دهند، آنهايى كه در ايران هستند سازمان امنيتى (خيلى‏هايشان هم اينجا هم همين طوريند) اينها سازمان امنيتى هستند و لهذا در بهشت زهرا رفتند شعار كمونيست دادند مردم مچ آنها را گرفتند و بيرونشان كردند كه شما از سازمان آمديد اينجا. توى دانشگاه مى‏خواهند بفرستند يك دسته از همين سازمانى‏ها كه شعار كمونيستى بدهند. اينها كمونيست نيستند، اينها را سازمان امنيت درست كرده براى اينكه مردم را بترساند و بگويد اگر چنانچه آريامهر برود، ديگر دنيا به هم مى‏خورد، كمونيست مى‏شود. نخير ايشان بروند، كار دنيا خيلى هم، ايران خيلى هم خوب مى‏شود يعنى مزاحمش رفته است و خودش مى‏تواند كار خودش را انجام بدهد.

استقلال و آزادى، خواسته‏هاى بحق ملت ايران

حرف ملت ايران اين نيست كه حالا ما يك رهبر داريم و يك رهنما. همه رهبرند، همه، همه مى‏دانند مطلب را. حرف مردم ايران اين است كه ما يك چنين رژيمى كه از اولش به ما آنقدر ظلم كرده است و همه چيز ما را به يغما داده و نفت ما را به مجان، كاش مجان بود، نفت ما را مى‏دهد پايگاه براى او درست مى‏كنند يعنى عوض اينكه به ما يك چيزى بدهند، اسلحه مى‏دهند كه پايگاه درست كنند در ايران، هم نفت را مى‏خورند هم پايگاه درست مى‏كنند براى خودشان، اين مردم ايران صدايشان از بچه تا بزرگ بلند است كه آقا، مرگ بر اينجور حكومتى كه پدر ما را در آورد. اينها فرياد دارند مى‏زنند كه ما آقا آزادى مى‏خواهيم، ما 50 سال، هيچ چيز ما آزاد نبود، نه مطبوعات مان آزاد بود، نه خطباى ما آزاد بودند، نه علماء ما آزاد بودند، نه دانشگاه ما دانشگاه بود، هيچ چيز نبود. ما آزادى مى‏خواهيم، استقلال ما مى‏خواهيم ما همه چيزمان نبايد بند ديگران و انگل باشد ما بايد مستقل، خودمان اداره بكنيم مملكت خودمان را، اينها دادشان براى اين است كه آزادى به دست بياورند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 187

تحمل آزادى شاهانه!

آقاى كارتر (ديروز در روزنامه من خواندم، پيشتر هم بود اين) مى‏گويند كه يك دموكراسى تند چيزى، شاه داده است به مردم، دموكراسى تند داده است كه مردم اينقدر داد مى‏زنند يعنى يك آزادى تندى داده كه مردم نمى‏توانند تحمل اين آزادى را بكنند. مى‏گويد همين منشاء است از براى (در روزنامه ديروز يا اطلاعات يا كيهان بود) همين منشاء است از براى اينكه مردم دارند با او مخالفت مى‏كنند، مخالفت چپ و راست با او براى همين معناست كه او يك آزادى تندى به مردم داده‏است، اينهمه مردم مى‏گويند آزادى به ما بده، منطقشان اين است كه بابا آزادى به ما نده!! اينقدر آزادى كه بله، اين آزادى كه آقا داده ما همه مى‏گوئيم كه نده. آزادى اين است كه همه آقايان الان مى‏دانيد كه علماى ما، سياسيون ما، بازارى ما، الان يك دسته دختر، پسر، زن، مرد، همه در حبس‏هاى اينها دارند به سر مى‏برند. چه گفتند كه اينطور شده؟ يك كلمه گفته‏اند كه آقا مثلاً بالاى چشمش ابروست .آزادى ما عبارت از اين است .آن آزادى كه آقاى كارتر مى‏فرمايند كه آزادى تندى داده است و مملكت را مترقى، (ترقى اجتماعى) يك اجتماع مترقى شاه درست كرده و منشاء مخالفت مردم با او اين است كه مردم مى‏گويند ما ترقى نمى‏خواهيم، ما مى‏خواهيم الاغ سوار بشويم. ايشان، آقاى كارتر عقيده‏اش اين است عقيده‏اش نيست، حيله اين است، او خيال مى‏كند كه اين حيله‏ها را ديگر مردم مى‏پذيرند. آقاى كارتر ديگر بايد بداند كه اين حيله‏ها را، اين بازى‏ها را ديگر نمى‏پسندند از او، ديگر مردم فهميده‏اند قضيه را.

وظيفه ايرانيان در خارج، تبليغ انقلاب اسلامى

در هر صورت اين را من به همه آقايانى كه ملاقات كردم، عرض كردم كه ماها همه مكلف هستيم يعنى من طلبه كه اينجا نشسته‏ام، آن آقا كه آنجا نشسته‏است، شماها در هر جا هستيد و در هر صورتى كه هستيد تكليف الان داريد يعنى تكليف داريد كه با اين قيامى كه ملت ايران الان كرده است، با اين اشتراك داشته باشيد. شما در اروپا هستيد نمى‏توانيد كه، يك ميدانى نيست كه در جنگ برويد،آنها، ميدان است و به مبارزه‏روند و خوب كتك مى‏خورند و عرض مى‏كنم كه كشته مى‏دهند و خون مى‏دهند، اينجا اينجور نيست، شما مى‏توانيد با تبليغاتتان، شما هر يكتان با 10 نفر، 20 نفر از همين اروپائى‏ها آشنايى داريد رفاقت داريد، به آنها بگوئيد مطلب را.اينها تبليغ كرده‏اند بر ضد ايران، بر ضد اسلام. شما مطلب را بگوئيد كه آقا دعواى ما بر سر اين حرف‏ها نيست كه به ما آزادى داده‏اند نمى‏خواهيم. همه حرف مردم ايران اين است كه ما آزادى مى‏خواهيم و نداريم. به ما خيانت كرده‏اند، اموال ما را دارند مى‏دهند به آمريكا، نفت ما را دارند مى‏دهند به آمريكا، چنان هم نفت را مى‏دهند كه بعد از 30 سال ديگر به گفته شاه ما ديگر نفت نداريم نداريم آقا،كى اين (ندارى) را براى ما آورده؟ ايشان. مانفتمان از بين مى‏رود. كى از بين برده؟ براى اينكه بى‏اندازه دارد مى‏فرستد، اندازه احتياجات مملكت زيادتر دارد مى‏فرستد. نه هيچ چيز به دست مملكت نمى‏آيد. مردم اين‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 188

خيانت‏ها را مى‏گويند ما نمى‏خواهيم اين خائن‏ها را. مى‏گويند اينها خيانتكارند، اين خائن‏ها را نمى‏خواهيم، داد مردم اين است. شما مردم كه اينجا هستيد، من طلبه‏اى كه اينجا نشسته‏ام شما آقايى كه آنجا نشسته‏اى، آن دانشگاهى و دانشكده‏اى، آن دبيرستانى، آن همه زن و مرد، اين كار از شما بر مى‏آيد كه هر كدام در هر جا كه هستيد با آن عده‏اى كه تماس داريد مسائل ايران را طرح كنيد. اگر چند هزار جمعيت اينجا كه ايرانى هستند، هر كدام به 20 نفر، به 10 نفر كه بتوانند به مردم بگويند مطلبشان را، يك موجى در اينجا پيدا مى‏شود كه خدمت است. لازم نيست شما راه بيفتيم برويم ايران. از من هى مى‏پرسند بعضى‏ها كه برويم آنجا؟ نخير شما اين كارى كه شما مى‏توانيد اينجا بكنيد، اين هم خودش يك نقشى است كه شما در اين مملكت كه هستيد، در فرانسه هستيد، در آلمان هستيد، در هر جا، آمريكا، هر جا هر كدامتان در آن مدرسه‏اى كه مى‏رويد، در آن موسسه‏اى كه مى‏رويد وقتى 10 نفر رابينيد بايستيد حرفتان را بزنيد به ايشان، بايستيد زبان آنها را كه‏دانيد، صحبت كه مى‏توانيد بكنيد، بايستيد صحبت كنيد با ايشان، بگوئيد كه ايران الان وضعش چه جورى است، گرفتارى مردم چيست، گرفتارى مردم زير سر آقاى كارتر و امثال اينهاست، زير سر شوروى و او گاز ما را دارد مى‏برد و او نفت ما را مى‏برد، غارت دارند مى‏كنند. اينها را به مردم بگوئيد. اگر چنانچه بگوئيد تبليغات تأثير دارد، شما بعد از يك مدت ... شايد يك مدت كوتاهى بتوانيد كه مطلبتان را به اين توده‏هاى مردم كه تبليغات آنها ممكن است آنها رامعوج و منحرف كرده باشد، به اين توده‏هاى مردم مطلبتان را حالى كنيد. يك جمعيت زيادى مى‏تواند اينها يك جمعيت زيادى كه پشتيبان شما شدند آنها هم انسانند وقتى كه يك ملت مظلوم ... ايشان كه زراعت ما را به هم زد. نفتمان هم كه دارد مى رود. ما بعد از چند سال ديگر نه زراعت داريم، نه نفت داريم، اين ملت چطور زندگى بكند؟ فرياد ملت ما اين است كه اين خائن بايد برود و مرگ بر اين سلطنت و انشاءالله مى‏رود. وقتى كه ملتى يك چيزى را خواست انشاءالله انجام مى‏گيرد. شما مى‏توانيد تبليغ بكنيد و يك ارزشى دارد اين كار شما و مسؤوليد پيش خدا. خيال نكنيد كه ما حالا اينجا هستيم و الحمدلله راحت. نخير شما مسؤوليد پيش خدا هر كدامتان مسؤوليد كه در هر كجا كه هستيد، با آن كسانى كه ملاقات مى‏كنيد حرف‏هايتان را بزنيد حالا او از شما مى‏پذيرد يا نپذيرد كارى نداشته باشيد، شما اين تبليغ خودتان را بكنيد و تبليغات تأثير دارد، كم كم يك موجى در اورپا پيدا مى‏شود كمك ايرانى‏ها و روسايشان ممكن است يك وقتى مجبور بشوند كه آنها هم دست بردارند از ما.

مهذب شويد و تمسك بجوئيد به اسلام كه بعدها مسووليت داريد

انشاءالله خداوند شما همه را توفيق بدهد، مؤيد باشيد همه‏تان براى ايران، براى اسلام يك افراد شايسته بشويد. جديت كنيد كه خدمتگزار بشويد به اين جمعيتى كه در راه شما، در راه مصالح كشور شما دارند الان خون مى‏دهند، تو حبس هستند از همه طبقات، شما كمك كنيد به آنها و دعا هم به آنها بكنيد و خودتان را هم ارزش‏دار بكنيد كه مثل اين هيات حاكمه و اينها فردا نيائيد آنجا شما هم همين جورى وقتى يك پستى دستتان بيايد همانطور بشويد - آنها غالباً ماها وقتى كه چيزى دستمان نيست

صحيفه نور ج 2 صفحه 189

بله، خوب - و چيز - است، وقتى دستمان آمد ديگر اين طورها نيست. نه ، جديت بايد بكنيد، خودتان را مهذب بكنيد و تمسك به اسلام بكنيد و اعمال خودتان را تطبيق كنيد با احكام اسلام، افراد شايسته بشويد كه بعدها انشاءالله اميد است زود باشد آنوقت كه مقدرات مملكت خود دست خود اهل مملكت بيفتد و شماها هم وارد بشويد در مملكت‏تان و اداره كنيد مملكت خودتان را و من از اينكه منزل ما محقر است و آقايان بزرگ و جا نمى‏شود، معذرت مى‏خواهم خوب همين است بايد بسازيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:13 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 190

تاريخ: 2/8/57

بيانات امام خمينى در مورد لزوم تداوم نهضت تا انتقراض سلسله پهلوى

بسم الله الرحمن الرحيم

غارت و كشتار دستجمعى نشانگر ضعف و ياس شاه

حال من امشب مقتضى اينكه مزاحمت كنم به آقايان نيست، اوضاع ايران براى ما حالى باقى نگذاشته. حتمى است تقريباً در ايران باز يك كشتار هست، باز اين رژيم منحط، اين رژيم سفاك به جان مردم افتاده است و دارند ما را قتل عام مى‏كنند. در عين حال اوضاع رضايتبخش است، در عين حال كه كشتار هست،

اوضاع طورى است كه ايشان را مأيوس كرده است، ديگر ايشان از وضع خودش مايوس است و تصديق هم مى‏كند به اينكه من مأيوسم و بايد هم مايوس باشد لكن در اين حال يأسش الان دارد از يك طرف ارزهاى ملت را مى‏برد بيرون، جواهرات سلطنتى را مى‏گويند با طياره حمل كردند به خارج اين جزيره‏اى كه براى كارهاى زشت درست كرده بودند و خيلى چيزهاى زياد در اينجا خرج شده بود و موسسات زياد، آنها را هم بعضى از آقايان گفتند كه فروخته است به شركت نفت و پول‏هايش را حمل كرده به خارج و از يك طرف هم حالا كه مأيوس شده است افتاده است به كشتار دستجمعى و به هيچ كس رحم نمى‏كند.

مهلتى به شاه‏مصيبتى براى ملت

بايد ملت ايران مهلت به اين ديگر ندهد، بايد بدون مهلت اين را كنار بزند و قطع يد او را از سر ملت بكند. اگر مهلت پيدا بكند اين مصيبت است براى ملت ايران. گاهى يك پيشنهادهائى از بعضى اشخاصى كه خيلى توجه به تمام مسايل ندارد مى‏شود، از بعضى از آقايان، از محترمين كه مثلاً خوب است كه اصل رژيم باقى باشد و اين شخص برود لكن بعضى تصريح به اين مى‏كنند كه (ايشان هم باشد لكن همانطورى كه قانون اساسى تكليف سلطان را معين كرده است كه سلطان باشد و حكومت نكند، همين سلطنت بكند، بايستى ما هم همين طور رفتار كنيم و بگوئيم كه ايشان سلطنت بكند و حكومت نكند و حالا به اين مطلب قانع بشويم و بعد كم‏كم يك قدم، يك قدم جلو برويم) اين جزء اشتباهاتى است كه آقايان دارند، آنهائى كه سوء قصد دارند، يعنى مى‏خواهند اين رژيم را حفظش كنند و بعد هر كارى‏خواهد بكند، آنهايى كه حسن نيت دارند و آنطور نيست كه بخواهند يك ظلمى ادامه پيدا بكند آنها هم اشتباه دارند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 191

سازش با شاه براى حفظ آرامش، خيانت به ملت است چ‏

اگر چنانچه ملت ايران كه اينهمه جنايات برايش واقع شده است، اين آدم الان حدود سى سال است كه دارد جنايت مى‏كند، در اين سال اخير چقدر جمعيت از ايران به دست اين و به امر اين كشته شده است حالا بعد از اينهمه كشتار، بعد از اينكه همه مخازن ما را، نفت ما را، همه چيز ما را، مراتع ما را، جنگل‏هاى ما را به ديگران واگذار كرده است و نفت را بكلى از بين برده است و زراعت را بكلى از بين برده است و اين ملت را همچو كرده است كه بعد از چند سال ديگر هيچ ندارد اين ملت، هيچ پشتوانه ندارد، يك كسى كه اينهمه جنايات را كرده ما بگوييم كه خوب آقا، شما حالا ديگر بفرمائيد بالاى مسند بنشينيد برويد سراغ الواطى تان، به حكومت كار نداشته باشيد؟! اين ملتى كه اينقدر خون داده حالا آقا را سلطانش، به سلطنت قبولش بكند و بگويد كه خوب شما، ببخشيد حالا ديگر همان سلطنت بكنيد، آن آقا باشيد شما، ديگر لازم نيست كه قوه اجرائيه هم باشيد!

خوب، كدام، كدام مسلمان از ما يك همچو مطلبى را قبول مى‏تواند بكند؟ كدام آدم منصف قبول مى‏كند كه بچه‏هاى مردم را، جوان‏هاى مردم، دخترهاى مردم، بچه‏هاى كوچك مردم را اين مرد، اين آدم سفاك به كشتن داده است، خودش در 15 خرداد متصدى فرمان بوده و به طورى كه مى‏گويند پانزده هزار نفر جمعيت را با فرمان او كشتند و امكان ندارد كه اين كشتارهايى كه مى‏شود بى‏فرمان او باشد، جرات نمى‏كنند بى‏فرمان او آدم بكشند، يك دفعه هم ايشان نگفته است كه من نكردم و مأمورهاى من كردند براى اينكه معلوم است مسأله. يك آدمى كه يك عمر جنايت بر اين ملت كرده است، يك عمر خيانت بر اين ملت كرده است، يك عمر خون بچه‏هاى اين مملكت را ريخته حالا ما بگوئيم كه خوب حالا براى اينكه آرامشى پيدا بشود ايشان سلطان باشند، آقا باشند، ديگران خدمتگزار اين را كدام ملت مى‏تواند اين را از ما قبول كند؟ كدام آدم كه اعتقاد به خدا و اسلام دارد مى‏تواند اين نقشه را پياده كند و تصديق اين مطلب را بكند؟ جز آن كس كه اشتباه كرده، ما آن آدمى كه اشتباه كرده مى‏گوئيم از اشتباه بيرون بيايد.

ملت با اتحاد و يكپارچگى به غارت و خيانت شاه مهلت ندهد

و ثانياً بايد بدانند اين آقايان كه اگر اين آدم را امروز شما مهلت داديد و گفتيد سلطان باشد و حكومت نكند، اين حالا قبول مى‏كند. خودش هم در مجلس گفته است كه قانون براى من وظيفه معين كرده است و من قبول كردم. اين را قبول كرده است اما همين آدم مى‏خواهد شما را بازى بدهد. مردم را بازى بدهد تا حالا سكوت بشوند مردم، اين نهضتى كه الان پيدا شده است و همه دستجمعى مى‏گويند كه ما نمى‏خواهيم اين آدم را، مرگ بر اين سلطنت، اين خاموش بشود، اين كه خاموش شد امكان ندارد دوباره مثل حالا بشود يعنى اين قيامى كه الان شد و اين نهضتى كه الان شده است و آنهمه

صحيفه نور ج 2 صفحه 192

زحمت‏ها كشيده شده است تا به اينجا رسيده، اگر اين نهضت بخوابد و مردم بروند سراغ كارهايشان، سراغ زندگيشان بروند ديگر محال است كه برگردد اين و اين نهضت پيدا بشود و اين آدم از اين قدمى كه گذاشته بر مى‏گردد، اين وقتى كه برگشت، تمام مردم را، تمام مخالفين خودش را خواهد قتل عام كرد بدتر از حالا.

كدام آدم همچو، كدام عقل اين مطلب را اجازه مى‏دهد كه ما يك دشمن سرسخت يك ملتى را رسانديم تا آنجائى كه دارد حالا خاضع مى‏شود و دارد گورش را گم مى‏كند برود ما حالا مهلتش بدهيم كه بعدها، بعدها يك قدمى برداريم؟ الان بايد اين را چاره كرد، الان بايد قطع كرد اين ريشه را، ما همه‏مان بايد شركت كنيم در اين مطلب، همه قشرهاى ملت بايد شركت كنند در اين مطلب، اگر كسى در اين مطلب موافقت با ما نكند، اين سوءنيت يا دارد يا آدم نفهمى است، جاهلى است، آن كه جاهل است بايد به آن حالى كرد، آن كه سوءنيت دارد بايد به آن تشر زد كه اين دست بر دارد از اين. خيانت است به يك ملتى كه خون داده است حالا ما بگوئيم كه خير، ما اين قدم اولمان كه بر داريم كه ايشان حالا سلطان باشد و فرح خانم، يا سلطان يا اين برود و فرح خانم سلطان مملكت ما بشود و شوراى مملكتى، شوراى سلطنتى پيدا بشود و بعدش آنوقت بيائيم قدم دوم، بگوئيم نه او هم نباشد. آقا همين حالا بايد اين كار را كرد، اشتباه است، همين حالا، همين حالا بايد اين ملت تا اينجا كه رسانده حركت بدهد و همين طورى كه مثل سيل دارد يكى پايه‏ها را يكى بعد از ديگرى مى‏ريزد، همه پايه‏ها را بريزند تمام دست‏هائى كه در اين مملكت قدرتمندى كردند و با قدرتمندى دارند ذخائر ما را مى‏برند اينها تمام بايد قطع بشود، اين دست‏ها بايد قطع بشود و كنار بروند. مملكت، مملكت ماست و ما خودمان مى‏خواهيم اداره كنيم مملكت را، مستشار آمريكائى ما نمى‏خواهيم، اينكه يكى گاز ما را ببرد و آن يكى عرض مى‏كنم كه نفت ما را ببرد و آن يكى مرتع ما را ببرد و آن يكى جنگل ما را ببرد. چه براى مملكت ما باقى گذاشته اين آدم؟

انقراض سلسله پهلوى يك تكليف الهى است

حرف ما اين است و - از - اين حرف، حرف من نيست آقا كه من بگويم حقى مال من است و اين حقم را گذشتم، اين حق، حق الهى است، اين حكم، حكم خداست، مسأله، مسأله تكليف شرعى الهى است، كسى نمى‏تواند تخلف بكند، نبايد تخلف بكند. يك كسى كه سر تا پايش ظلم است بايد قطعش كرد، اين ريشه را بايد قطع كرد، اين مسلمين را دارد به، مسلمين ايران را دارد به نابودى مى‏كشد، اين را بايد قطعش كرد تا اينكه مردم بتوانند يك نفسى بكشند. پنجاه سال بيشتر مردم خفقان گرفته بودند، مردم را سلب آزادى همه طرفه كرده بودند اينها، پنجاه سال است كه مردم زجر كشيدند، اولادهايشان را دادند، چه زمان آن پدر و چه زمان اين پسر حالا كه مردم رسيدند به اينجا و قيام كردند، يك قيام مردانه كردند مردم ايران، الان هم در ايران، همين حالا كه من و شما اينجا نشستيم بلا اشكال در ايران يك هياهوئى هست و

صحيفه نور ج 2 صفحه 193

تلفن صدايش بوده است كه مى‏گفتند صداى تفنگ‏ها الان دارد مى‏آيد، همين امروز چيز كردند، همدان هم كه آن قيام هست و اطراف كرمان هم لابد هست، تهران هم كه هميشه يك چيزى هست در كار. الان كه اين مردم مهيااند و به اينجا رساندند و حاضرند مردم براى همه جور جانفشانى براى اسلام، براى ملت خودشان، ما حالا بيائيم بگوئيم كه حالا باشد، بگذاريد بعدها اين كار را مى‏خواهيم بكنيم، حالا اين قدم اولى را بر مى‏داريم، ايشان را مى‏گوئيم آقا سلطان باشد لكن حكومت نكند!! اين چه حرفى است كه از دهن ما بيرون بيايد؟ كدام ملت مى‏تواند اين مطلب را قبول بكند؟ خير.ايشان بايد بروند اين سلسله بايد منقرض بشود، ايران اين سلسله را نمى‏خواهد، بچه هفت ساله‏اش هم نمى‏خواهد، پيرمرد هشتاد ساله‏اش هم نمى‏خواهد.

تمام قواى مسلمين بر عليه تبليغات اجانب بسيج شوند

و الان وقت كار است كه همه دست به هم بدهيم، شماها كه در خارج مملكت هستيد، با تمام قوائى كه داريد كمك كنيد به اين مملكت، به اهل مملكت خودتان آنها دارند خون مى‏دهند، شما قلم قدم عرض مى‏كنم كه تظاهر، هر چه بلديد، هر طورى كه مى‏توانيد، خطا به بخوانيد براى مردم اين مملكت‏ها، صحبت كنيد برايشان، مطالب ايران را به آنها بگوئيد، حاليشان كنيد كه وضع در ايران چه مى‏گذرد و ما چه مصيبت‏هائى داريم و ايرانى‏ها گرفتار چه مصيبت‏هائى هستند بلكه انشاءالله ملت‏هاى ديگر هم بيدار بشوند. الان به ما مى‏گفتند كه ملت فرانسه همه الان راجع به اينكه اين بايد برود همه قبول دارند كه اين بايد برود، راست هم مى‏گويند و ليكن بايد فهماند به آنها، بايد گفت، خوب تبليغات چقدر ساله الان آنجاست كه شايد بسيارى از مردم ندانند كه اين بيچاره مردم چه چيز دارند مى‏گويند، خوب آزادى داده و كارتر مى‏گويد چون آزادى تندى داده است به مردم از اين جهت مردم از اين جهت مردم با او مخالف هستند!! آخر اين چه حرف احمقانه‏اى است؟ مردم آزادى چون دادند به آنها حالا دارند داد مى‏كنند كه آزادى بده؟! مردم را، مملكت را چون رو به ترقى دارد مى‏برد از اين جهت مردم از ترقى مملكتشان وحشت دارند!!

بقاى سلطنت در ازاى نابودى مملكت

مملكت را برده تا لب هلاكت و اگر اينطور اين آدم خداى نخواسته باقى بماند شما بعد از چند سال ديگر نه نفت داريد براى اينكه تمام راه لوله‏ها را باز كردند و همين طور دارد مى‏رود، نه نفت داريد، نه زراعت داريد، وقتى كه نفت نيست و زراعت نيست چى ديگر، ما چى داريم ؟هيچى .اين آدم اگر چند سال باشد ما را مى‏كشد به نابودى، ملت نابود خواهد شد.

رجال صالح عهده‏دار اداره مملكت خواهند بود

الان وقت اين است كه همه دست به هم بدهيم و اين ريشه را قطع

صحيفه نور ج 2 صفحه 194

بكنيم و دنبالش ريشه هاى ديگر هم قطع بكنيم، مملكت مال خودمان است و حرف حق داريم، حرف صحيح داريم كه مملكت خودمان را مى خواهيم خودمان اداره كنيم، ما داريم اشخاصى كه اداره كنند مملكتمان را، ما رجال صالح داريم، ما رجال مسلم داريم، ما تحصليكرده‏ها داريم، عده كثيرى در اروپا و آمريكا هستند نمى‏توانند برگردند به مملكت براى اينكه مورد زجر و حبس و اعدام و اين چيزها واقع مى‏شوند، آنها مى‏آيند به مملكت خودشان، زندگى مى‏كنند و اداره مى‏كنند مملكت را. (نباشد ايشان كمونيست مى‏شود) يك حرف غلطى است، كمونيستى ديگر در كار نيست، ايران كمونيستى ندارد، چهار تا بچه اگر يك وقتى يك چيزى بازيشان بدهند، يك صحبتى بكنند، اگر از خود آنها نباشد و تحريك خود آنها نباشد چهار تا بچه هم كه از بين مى‏روند، چيزى نيستند اينها تا اگر ايشان نباشند، يك مملكتى كه سى ميليون جمعيت علم بلند كرده و داد مى‏زند اسلام، اسلام اينجا مى شود كمونيستى باز كرد؟ خفه مى‏كنند كمونيست را، مگر مى‏شود يك همچو چيزى؟ اين تبليغات شاه است براى اينكه خودش را نگه دارد و براى اينكه چند روزى زنده بماند و اين مى‏گويد اگر من نباشم كمونيست مى‏شوند، خودت از كمونيست هم بدتر هستى.

تبليغ نهضت و تهذيب نفس تكليفى براى عموم مسلمين‏

در هر صورت شما همه، ما همه موظفيم به اينكه كمك كنيم به رفقايمان در آنجا، كمك ما در اينجا و در ممالك خارجه اين است كه تبليغات كنيم يعنى هر كدامتان يك مبلغ، يك خطابه خوان باشيد براى مردم، مى‏رويد توى مدرسه‏تان آنجا چند نفر را پيدا مى‏كنيد صحبت كنيد، بگوئيد كه مسأله اين است، مملكت ما اينطور است، مردم اين را مى‏خواهند، اين آدم اين كار را كرده اين حرف را كه مى‏دانيد همه‏تان، همه‏تان مى‏دانيد اطلاع داريد الان چه مى‏گذرد به مملكت ما. انشاءالله خداوند همه تان را موفق كند و حفظ كند و سالم باشيد و خودتان را بسازيد براى مملكتمان. انشاء الله همه با هم وارد مملكت بتوانيد بشويد و سالم باشيد، مملكتتان از خودتان باشد انشاءالله.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:13 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 195

تاريخ: 2/8/57

بيانات امام خمينى در مورد علت مخالفت مردم با رژيم سرسپرده شاه

بسم الله الرحمن الرحيم

ما اين روزها، هر روز مواجهيم با اين مسائلى كه پيشتر ممكن بود در ماهى يك مرتبه، بيست روز يك مرتبه مواجه باشيم و قبلاً اين مهلت را به مردم مى‏دادند كه تا هفته اينهائى كه كشته شدند مهلت باشد براى هفته، تا چهلم مهلت باشد و در چهلم باز يك جنايت واقع بشود.

ريشه اختلاف مردم با دستگاه هاى حكومتى شاه

امروز وضع ايران طورى شده است كه الان كه من با شما صحبت‏كنم، در همدان اختلافات هست و به هم ريختگى، از سه روز پيش از اين تا حالا بين مردم و پليس و دستگاه انتظامى اختلاف هست. قضيه اختلافات مردم با دستگاه از يك جهت نيست، از دو جهت نيست هر جهتى از جهات را كه يك ملتى به آن احتياج دارند و مى‏بينند كه اين دستگاه ظلم اين شاه، اين ارباب‏هاى شاه كه آمريكا و انگلستان و شوروى مهمشان هست، هر دستگاهى از دستگاه‏هائى كه ملت از آن يك نحو استفاده‏اى دارد، اينها به خطر انداختند و از بين بردند. يك ملتى احتياج به فرهنگ دارد، ملت با فرهنگش زندگانى سياسى‏تواند بكند، ما فرهنگمان يك فرهنگى است كه استقلال ندارد و مربوط به خود مردم نيست بلكه اداره‏اش بايد به دست خارجى‏ها بشود و به امر آنها تنظيم بشود برنامه‏هايش و لهذا يك فرهنگ سالم تحويل نمى‏دهند، يك فرهنگيان سالم تحويل به ما نمى‏دهند، اساتيد دانشگاه نمى‏توانند، نمى‏توانستند كه به كار خودشان آنطور كه بايد ادامه دهند، دانشجوهاى دانشگاه‏ها نمى‏توانند به آنطورى كه مى‏خواهند به كارشان ادامه بدهند، اينها همه دستگاه بايد دستگاه مداحى براى آريامهر باشد. همه، همه بايد يك كلام دستگاهى باشد كه اداره ظلم را تقويت كند. ملت مى‏بيند مى‏رود سراغ فرهنگش، يك فرهنگ فلج، يك فرهنگى كه از آن هيچ كار نمى‏آيد و نمى‏تواند يك نقش صحيحى داشته باشد در ملت، مى‏رود سراغ ارتشش، مى‏بيند كه ارتشى است كه انگل است، شصت هزار نفر مستشار آمده‏اند و عده كثيريشان، اينهائى كه آمدند و ارتش را به دست گرفته‏اند مستشارهاى آمريكائى هستند كه الان ارتش ما را دارند اداره مى‏كنند. ارتش تحت فرمان ما نيست، تحت فرمان ملت نيست، براى ملت نيست، به نفع ملت نيست، همه قوايشان را رويهم گذاشتند براى كوبيدن اين ملت به امر شاه و به امر دستگاه هاى جلوتر.

صحيفه نور ج 2 صفحه 196

رژيم شاه، عهده‏دار تامين منافع اجانب

شاه اينهمه فجايع را دارد انجام مى‏دهد به دست همين اتباع خودش و اينها بسياريشان، خيلى شان هستند كه اينها نمى‏خواهند ميل ندارند لكن يك قوه بالاترى بالاى سرشان هست، مستشارهاى آمريكا هستند، دستور را به آنها مى‏دهند و عمل مى‏كنند و شاه را مى‏خواهند با همه جنايتش نگه دارند. ديروز وزير خارجه، همين ديروز، پريروز وزير خارجه انگلستان گفته‏است كه: (ما منافع داريم در آنجا، در ايران و ما نمى‏توانيم يك كسى كه منافع ما را تامين مى‏كند (قريب به اين معنا) يك كسى كه منافع ما را تامين بكند، از آن پشتيبانى نكنيم) ما دنبال همين معنا هستيم، ما هم همين ادعا را داريم كه شاه براى تامين منافع انگلستان، براى تامين منافع آمريكا، براى تامين منافع شوروى مانده است الان. متفقين او را گذاشتند سركار براى اينكه منافع آنها را تأمين بكند. خود ايشان هم گفتند كه متفقين گفتند كه ما باشيم، ما سركار باشيم، خاندان پهلوى باشد. خدا لعنت كند اين متفقين را كه يك همچو حيوانى را به ما مسلط كردند. همه حرف ما اين است كه آقاى وزير خارجه انگلستان مى‏گويد، همه درد ما اين معناست كه ايشان براى منافع شما الان در مملكت زندگى مى‏كند، براى منافع اجانب دارد زندگى مى‏كنند.

تضعيف فرهنگ، اسلام و علماى اسلام، پلى براى تامين مقاصد استعمار

ايشان مى‏خواهد همه چيزهاى ما را به باد بدهد به نفع شما، نفت ما را به شما بدهد - عرض كنم معادن ما را به شما بدهد، فرهنگ ما را فداى شما بكند، نگذارد كه يك فرهنگ صحيح باشد تا جلوى شما را بگيرد، اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اسلام به آنطورى كه هست منعكس بشود كه نگذارد اسلام مقاصد خارجى‏ها انجام بگيرد علماى اسلام را تضعيف كند، نگذارد كه اينها نفسشان در آيد و به مردم برسد و بگويند كه اين آدم دارد با شما چه مى‏كند. جناح‏هاى سياسى همه جناح‏ها را، بازارى هاى صحيح و روشنفكر را، دانشگاهى‏هاى ما را همه راكوبند، نمى‏گذارند كه صداى آنها در آيد و اگر هر جا يك صدائى در آيد، با كماندو، با آنها، با اين اجيرها آنها را مى‏كوبند. مگر همدان چه كرده‏است؟ همدان يك كلمه‏اى گفته است كه دنبالش ريختند و دخترها را گرفتند. اين هياهوئى كه الان پيدا شده، يكى از دخترها را خلاف عفت با او كردند و خودكشى كرده، الان هياهوى همدان كه پنجاه نفر مى‏گويند تا حالا كشتار داده است براى يك همچو مسائلى است.

قتل و كشتار و ديوانگى، آخرين مرحله عمر سلاطين

و اين است كه آنطورى كه من سابقاً حدس زدم (شايد دو سال سه سال پيش از اين بود) كه بايد ما بترسيم از اين ديكتاتورها اواخر عمرشان اواخر عمرشان ديوانه مى‏شوند، اين آقا محمدخان قجر هم ديوانه شد آن آخر عمرش، نادرشاه هم ديوانه شده آن آخر عمرش بعضى شان هم از اول ديوانه‏اند مثل رضا شاه (از اول ديوانه بود) اين الان به حال ديوانگى و عصبى دارد زندگى ميكند،

صحيفه نور ج 2 صفحه 197

الان وقتى كه باهاش مصاحبه مى‏كنند، نمى‏فهمد. آن كسى كه مصاحبه ديروز ظاهراً كرده، پريروز كه (امروز براى من آوردند همين تازه كرده) حالا شايد امروز بوده كه مى‏گويد كه من كه حرف مى‏زدم او خودش با خودش داشت حرف مى‏زد و يك مسايلى را همين طور پيش خودش هى مى‏گفت. اين روزنامه‏اى كه از فرانسه هست، اين كه با آنها مصاحبه كرده، در خلالش مى‏گويد كه من چى گفتم او چى گفت، بعد مى‏گويد كه: همين طور يك چيزهائى مى‏گفت و درد دل‏هائى خودش با خودش مى كرد و بيست مرتبه (ظاهراً نوشته است كه) اين كلمه را بيست مرتبه گفت كه (حالا چاره چيست؟ حالا چه بايد كرد؟ چه بكنيم؟) خوب معلوم است چه مى‏خواهند، بگذار برو ديگر چه مى‏خواهى از جان اين ملت؟ علاجش با خودت است بگذار برو. حالا هم كه دارد طلاها را مى‏برد و پريروز به ما اطلاع، دادند كه روز قبل طياره‏اى كه پر بوده است از جواهرات سلطنتى فرستادند برايش رفت، پدرش هم همين كار را كرد. اين گرفتارى‏هاى ملت اينهاست.

نزاع ما بر سراسلام و مسلمين است

ما اختلاف شخصى و خانوادگى با تو نداريم كه مى‏گوئى كه اين خمينى با من اختلاف شخصى دارد. چه اختلاف شخصى من با تو دارم، چه كردى كه، به شخص من چه كارى تو دارى؟ من با ملت دارم حرف مى‏زنم، ما درد ملت را داريم نه درد خودمان را. ما مى‏گوئيم كه با ملت ما دارى چه مى‏كنى، تو با اسلام ما چه كردى يا دارى چه مى‏كنى، تو با علماى اسلام ما دارى چه مى‏كنى. شخصيتى توى كار نيست. نزاع ما سر ملت است، سر اسلام است كه تو دارى تمام مخازن ايران را به باد مى دهى و به ديگران مى‏دهى و ما مى‏گوئيم نه نبايد، بايد مال خودمان باشد - مال گرسنه‏هاى ما بايد سير بشوند. ما حرفمان اين است كه اين برهنه‏ها و گرسنه‏هائى كه توى كوچه‏ها دارند مى‏گردند و هيچ چيز ندارند و گرفتار هستند، اين رعيت‏هائى كه به اصطلاح خودتان با اصلاح ارضى خواستيد كارى بكنيد، براى آمريكا هم كرديد آن كار را و ماموريت‏تان را براى وطن‏تان انجام داديد و ماموريتى كه آمريكا به شما داده بود، انجام داديد و يك مملكتى را محتاج كرديد در همه چيز به آمريكا و خارج.

به بهانه دفاع از مملكت بيت المال مسلمين را غارت كردند

درد ملت كه الان فريادش بلند است همه فرياد اين است كه ما آزادى مى‏خواهيم، ما استقلال مى‏خواهيم، ما نمى‏خواهيم كه اين مخازن ما را به باد فنا بدهد، بعد از بيست سال ديگر نه نفت داريم، زراعتمان هم كه از بين بردند هيچ چيز نداريم. وقتى هيچ چيز ندارد اين ملت، آنوقت چطور زندگى كند؟ اين نسل آينده چطور زندگى بايد بكند؟ ما مسؤوليم نسبت به نسل آينده. مابايد الان هر چه قدرت داريم اعمال كنيم كه دست اينها را كوتاه كنيم از اين مخازن خودمان و از اين مخازن ملت تا اينكه نفت يك مقدارى بنيه و دوام داشته باشد. نفت زياد است منتهى زياد مى‏خورند، مى‏برند، نفت‏ها را دارند مى‏برند و مجان مى‏برند، كاش مجان مى‏بردند، مى‏برند و براى خودشان عوضش پايگاه درست مى كنند.

afsanah82
07-24-2011, 05:13 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 203

تاريخ: 3/8/57

مصاحبه امام خمينى با مخبر خبرگزارى فرانس‏پرس

سؤال: درباره تحول در ايران امروز چه فكر مى‏كنيد؟ فكر نمى‏كنيد كه به يك بن بست رسيده است و با خمش ظاهرى سياست شاه تجديد نظرى در استراتژى شما مؤثر خواهد بود؟

جواب: وضعيت رژيم است كه به بن بست كشيده شده است. رژيم‏خواهد راه حل خود را به ملت تحميل كند. مردم در بن بست نيستند، مردم مى‏خواهند اين رژيم نباشد. هر راه حلى كه منجر به بقاء اين رژيم گردد مواجه با بن‏بست مى‏شود زيرا مردم آن را نخواهند پذيرفت.

سؤال: شما گفته نمى‏ترسيد كه رشته قيام عمومى به دست كمونيست‏ها و چپ‏هاى افراطى بيفتد، با وجود اين، يكشنبه (22 اكتبر) 1500 دانشجوى دانشگاه تهران با شعارهاى كمونيستى تظاهرات كردند، امكان اين فرض را مى‏دهيد كه كمونيسم اسطوره نيست بلكه وجود دارد و سازمان مى‏يابد؟

جواب اگر فرض كنيم تمام اين 1500 نفر و حتى چند برابر اين عده ماركسيست واقعى بوده باشند، در برابر 35 ميليون نفر كه به نام اسلام قيام كرده‏اند، نيروئى به حساب نمى‏آيند. اما مسأله مهم اين است كه با توجه به گذشته، عده ماركسيست‏ها بسيار كمتر شده است، علت آن است كه اسلام در ابعاد سياسى و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى نيازهاى مردم را براى ترقى واقعى بر مى‏آورد. وقتى ما با وجود اين رژيم كه عليه اسلام است و كارش ناراضى تراشى است، به اين كار بسيار با اهميت از راه اقناع جوانان توانا شده‏ايم، همين امر نشان مى‏دهد كه در صورت استقرار يك حكومت اسلامى و بسط آزادى‏ها و افزايش امكانات واقعى براى مردم، مى‏توان از راه بحث و اقناع با عملى كردن اسلام‏آنها راكه خواهان حقيقت و عدالتند به دامن اسلام باز گرداند.

سؤال شما آقاى مهندس بازرگان را به حضور پذيرفتيد و آقاى كريم سنجابى نيز پاريس مى‏آيد و گفته مى‏شود آيت الله شيرازى هم خواهد آمد، معروف است كه همه اينها هوادار سياست آشتى

صحيفه نور ج 2 صفحه 204

هستند، آيا شما به اين سياست ملحق مى‏شويد؟ آيا فكر مى‏كنيد در ميان مخالفان سياسى، جبهه ملى و ديگران مردانى با وزن و اعتبار كافى براى جانشينى اين دولت وجود دارد؟

جواب: من با روش آشتى و بينا بينى مخالفم و از اول هم با اين روش مخالف بودم، علت هم آن است كه اين كار نه رژيم شاه را از بن‏بست خارج مى‏كند (چرا كه علت در بن بست قرار گرفتنش برنامه‏هائى است كه مأمور اجرايشان بوده است) و نه از فشار و اختناق و كشت و كشتار مى‏كاهد. اگر همه به طور روشن و قاطع اين موضع را اتخاذ كنند كه رژيم شاه بايد برود، ديگر رژيم ناگزير مى‏شود سياست خسته كردن را از راه كشتارهاى مستعمر و روش هاى تازه فشار و اختناق كنار بگذارد و پيروزى ملت نزدكتر مى‏شود. كسانى كه لياقت سرنگون كردن اين رژيم را داشته باشند، البته با اين كار خود ثابت مى‏كنند كه توانائى اداره كشور را نيز دارند.

سؤال شما اظهار كرديد كه مقامات روحانى شيعه قصد ندارند خود حكومت كنند. آيا فكر مى‏كنيد كه مخالفان سياسى قادر به اين كار هستند، بدون آنكه خطر وخيمتر شدن جدى وضع در بين باشد؟

جواب: در صورتى كه شرط فوق را به دست بياورند با حمايت مردم و روحانيت، مخالفانى كه وضعشان در سؤال بالا گذشت به اين كار قادر مى شوند.

سؤال: در غرب فكر مى‏كنند كه رفتن شاه يك خلاء خطرناك بوجود مى آورد. آيا مى‏توانيد سازش موقتى را با اين سلسله (شاه يا فرزندش) به شرط آنكه واقعاً سلطنت كند و نه حكومت، مورد توجه قرار دهيد؟ جواب اين خلاء كه شما از آن صحبت مى‏كنيد هم اكنون وجود دارد، مشخصه رژيم‏هائى نظير رژيم شاه اين است كه كشور را ميان بن بست و خلاء نگاه مى‏دارند و كشور را به خرابى و تباهى مى‏برند. براى خارج شدن از بن بست و خلاء بايد اين رژيم جاى خود را به رژيمى بسپرد كه مبعوث ملت مسلمان باشد.

سؤال: مسلم است كه رژيم در پى آشتى است و جداً در آرزوى بازگشت شما به ايران است، آيا شما به طور قطعى اين امر را تا وقتى شاه در ايران است منتفى مى‏دانيد؟

جواب: تا وقتى شاه در ايران است، من به ايران باز نمى‏گردم‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 205

سؤال: شما قدرت هاى بزرگ را محكوم مى‏كنيد. اين امر، اين احساس را برانگيخته است كه شما سرسخت و آشتى ناپذيريد. آيا نمى‏توانيد در اين محكوميت، محض اطمينان به افكار عمومى غرب كه با قيام مردم كشور شما همدردى مى‏كنند، تخفيف قائل بشويد؟

جواب: من دولت‏هاى بزرگ را در تجاوزشان به حقوق مردم كشور محكوم مى‏كنم، نه مردم اين كشورها را. از مردم غرب كه با قيام مردم ايران حمايت مى‏كنند، اظهار سپاسگزارى كرده و مى‏كنم.

سؤال: از قرار، ترجيح شما يك جمهورى اسلامى است، از قول شما گفته‏اند كه كار رژيم سلطنتى به استبداد مى‏كشد. با وجود اين هستند رژيم هاى جمهورى اسلامى كه از بعضى رژيم‏هاى سلطنتى استبداى ترند، در اين‏باره چه نظرى داريد؟

جواب: دولت هاى استبداى كه وجود دارند را نمى‏توان حكومت اسلامى خواند تا شما بتوانيد سلطنتى آن را با جمهورى آن مقايسه كنيد. رژيم اسلامى با استبداد جمع نمى‏شود. آن رژيم‏هاى جمهورى هم كه استبدادى هستند در اسم جمهورى هستند، در محتوا سلطنتى هستند.

سؤال: آيا شما به طور دائم از همكارى مشاوران لايق كه شما را در اتخاذ يك سياست واقع بينانه در زمينه مسائل اقتصادى و سياسى كمك كنند برخور داريد؟

جواب: در كشور ايران افراد لايق بسيار وجود دارند. رژيم حاضر مانع از آن است كه اين استعدادها در سازندگى كشور به كار دعوت شوند. اين استعدادها موافق وظيفه اسلامى، اطلاعات و نظرهاى خود را به اطلاع من مى‏رسانند.

سؤال آيا شما مى‏پذيريد شرائط جديد و مشخصى را براى تشكيل يك دولت گذرا و انتقالى پيشنهاد كنيد؟

جواب: اين حكومت انتقالى با سقوط شاه بايد تشكيل گردد و البته شرايط آن اعلام خواهد شد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:14 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 206

تاريخ: 3/8/57

بيانات امام خمنى در مورد عفو زندانياان سياسى رژيم شاه‏

بسم الله الرحمن الرحيم

اميد باطل شاه براى نجات از قيام عمومى مردم با عفو زندانيان سياسى‏

امروز اطلاع دادند كه زندانى‏هاى سياسى را يك مقدارى آزاد كردند و مقدارى را هم حالا آزاد خواهند كرد. ببينيم كه اين آزاد كردن جبران كند اين مسائل را؟ امت‏هاى اسلام را ده سال، پنج سال يا كمتر يا بيشتر از همه جهات ساقط كنند، همه آزادى‏ها را از او بگيرند، در حبس همه شكنجه‏ها و زجرها را به او بدهند بعدش بگويند كه آزاديد!! خوب اين پنج سال تضييع عمر يك مسلمان، يك انسان، پنج سال، ده سال زجر دادن به يك انسان، به يك مسلم، اينها هيچ؟! حالا آزاد، تمام شد قضيه ؟! همين كه آزاد كردند يك عده‏اى از علما را و ساير طبقات را ما قانع هستيم؟! حالا ديگر آرام بايد بشود ملت؟! آشتى كردند آنها با ملت؟ با اينكه جو يك محيطى است كه برايشان ديگر امكان نمانده است كه ادامه بدهند، دست و پا مى‏زنند براى اينكه خودشان را از اين محيط جوى كه تمام نفوس بر ضد آنها توجه پيدا كردند، با اين دست و پاخواهند نجات بدهند خودشان را، لكن آيا مى‏شود؟! قابل نجات هستند اينها؟! اين شاه كه حدود سى سال بر ما حكومت كرده، به مسلمان‏ها حكومت كرده، اين حكومت چنگيزى اينهمه از مسلمان‏ها را كشته، اينهمه از مسلمان‏ها را از وطن آواره كرده، اينهمه از انسان‏ها را از حقوق بشرى جدا كرده است، محروم كرده است، حالا مى‏گويد كه خوب آزادشان كرديم ديگر چى مى‏خواهيد از جان ما. ده سال عمرخواهند از جانتان، شما ده سال عمر يك انسان را در حبس، در يك اتاق دو ذرعى هدر داديد. زندگى يك انسان كه بايد به اين مردم خدمت كند، بايد با قلم و قدم در محيط آزاد به مردم خدمت كند تو گرفتى از او ده سال عمر يك ملت را ضايع كرديد، حالا آزاد كرديد ديگر ما چه‏خواهيم؟ ما جبران اين ده سال را مى‏خواهيم، مردم جبران اينكه بچه هايشان را، اولادشان را ده سال در زندان زجر دادى جبران اين را مى خواهند و اين جبران در اين دنيا امكان ندارد. از ادله واضحه بر اينكه بايد خداى تبارك و تعالى، يك جاى ديگر باشد كه سزاى اين ظالم‏ها را بدهد، اين است كه شما فرض كنيد كه جمع شديد و محمدرضا خان را تكه تكه‏اش كرديد، يك آدم را كشتيد، يك آدم هم يك آدم پست، خوب يك آدم در مقابل يك آدم، ما فرض مى‏كنيم كه خير ايشان هم يك آدم شريف اما همه در مقابل يك آدم شريف؟! اينهمه آدم شريف را ايشان از هستى ساقط كرده، اينهمه جوان‏هاى ما را كشته است و از هستى ساقط كرده. حالا يك نفر آدم را كه يك كسى كشت جزايش اين است كه خود او را عوض

صحيفه نور ج 2 صفحه 207

او بكشند، ... اگر فوج فوج مردم را به كشتن داد و كشت، مى‏شود مااينجا جبرانش را بكنيم؟! البته بايد اينجا جزا به او بدهيم به اشد جزا، اما مى‏شود كه جبران بشود اين ؟! جبران يك عائله، يك عائله را كه او از هستى ساقط كرده، از هستى اگر او را ساقط بكنيم جبران يك عائله است، عائله‏هاى ديگر چى؟ حالا ما دلمان را خوش كنيم كه آقا عفو فرمودند؟! اينها مردانى بودند كه عفو شاه اعتنائى ندارند، قضيه عفو نيست، قضيه الزام است و الان ملزمى كه اينها را بيرون كنيد. بسيارى از حبسى‏ها بودند كه آن حبس غير قانونى‏شان تمام شده بود وقتش. از اول حبس غير قانونى بوده، اين حبس غير قانونى هم وقتش تمام شده بوده و اينها را نگه داشتند همين طور بيخود اين عمال ساواكى كه اينقدر جريمه مرتكب شده‏اند، حالا آمدند در حبس را باز كردند آنها را از حبس بيرون كردند، تمام شد مطلب؟! اول مطلب هست حالا. اين و تمام عمال اين بايد محاكمه بشوند و بعد هم كه همه‏شان فرض كنيد كه اعدام بشوند باز جبران نشده است براى اينكه صد نفر در مقابل صدها نفر، در مقابل هزارها نفر. در يك كشتارشان در تهران چهار، پنج هزار نفر مى‏گويند كشته شده. همين كشتار آخرى همدان را مى‏گويند تا صد نفر بود، من نمى‏دانم ديروز، پريروز. الان هم همدان باز متشنج است .همين ديروز و امروز هم در قم تشنج‏ها بود و صداى تير مى‏آمد... زنجان هم همين مسائل بوده است، كرمان هم خونريزى همه جا بوده است. هر جا دست رويش بگذارى جنايت بوده است، حالا عفو فرمودند!! غلط كردند عفو فرمودند، اگر فشار عمومى ملت نبود و اين توجه همه طرفه ملت نبود كه اينها عفو نمى‏كردند. اين عفو نيست، اين، اين الزام است. جبران نمى‏شود جنايات اينها به اين مسائل. ماها نمى‏توانيم جبران كنيم براى اينكه چطور، چطور ما كشتن چهار، پنج هزار نفر را جبران كنيم و يك نفر از بين برود آنهم يك نفر آدم اينطور كه مى‏بيند. اين دليل بر اين است كه بايد يك عالمى باشد كه در آن عالم دائماً در عذاب باشد تا جبران بشود، دائماً در آن عذاب‏هائى كه مهيا شده است براى آن ستمكارها.

ايستادگى در برابر سلاطين جائر، سيره و روش انبياء و اولياء الله براى صيانت اسلام

ما نمى دانيم واقعاً چه بكنيم با اين وضع فعلى ايران. البته وضع اميد بخش است، اينطور نيست كه حالا ما نگران باشيم كه وضع چرا اينطور است اما خوب مى‏دانيد چه مى‏كنند، چه ديوانگى راه انداختند لكن همه اين مسائل ارزش دارد كه يك ملتى را نجات دهد. نبايد ما نگران باشيم از اينكه فدائى مى‏دهيم، اين سيره انبياء بوده اين كارها را مى‏كرده‏اند انبيا، اوليا در مقابل ظلمه، در مقابل اشخاص كه ظلم به مردم مى‏كردند، قيام مى‏كردند و كشته مى‏شدند و كشتار مى‏كردند و جوان‏هايشان را مى‏دادند و اصحاب شان را مى‏دادند مسأله‏اى نيست كه ما حالا يك نگرانى داشته باشيم كه مبادا خون راه بيفتد. بايد خون راه بيفتد، بايد يك ملتى كه مى‏خواهد خودش را نجات بدهد از زير بار اينهمه جنايات و اينهمه خسارات كه بر او وارد شده است،

صحيفه نور ج 2 صفحه 208

همين طور مجانى نمى‏شود كه انسان به دست بياورد. يكى از اين مادرها ظاهراً در بهشت زهرا ايستاده و صحبت كرده كه درخت آزادى محتاج به آبيارى است و خون پسر من يكى از چيزهايى است كه آبيارى مى‏كند. ما يك چنين شير زنان داريم. احتياج دارد اسلام به اينكه فدا بدهيم براى اين اسلام از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طيبه‏اى فدائى شدند. حضرت امير كه جنگ كرد و در صفين هيجده ماه با معاويه جنگ كرد و چقدرها (بيشتراز ده هزار نفر) كشته دادند و كشتند (خيلى بيشتر) معاويه يك مردى بود كه مى‏گفت كه من مسلمانم و من خليفه پيغمبر بايد باشم و نماز جماعت مى‏خواند و امام جمعه بود و همه كارها را او انجام مى‏داد همه اين ظواهر را انجام مى‏داد، معاويه ظواهر را خوب حفظ مى‏كرد مثل يزيد نبود كه ظواهرش هم ناجور بود، ظواهر را حفظ مى‏كرد و اظهار اسلام هم مى‏كرد، خوب چه شد كه حضرت امير به جنگ او پا شد؟ براى اينكه يك ظالم بود كه مردم را استثمار كرده بود، رفته بود زمام را گرفته بود مقابل حكومت اسلام و مردم راداشت به ظلم به تعدى وادار مى‏كرد، چپاول مى‏كرد مال مردم را، بيت المال را. حضرت امير تكليف داشت به اينكه با او جنگ بكند، چه شكست بخورد چه شكست بدهد. حضرت امير ديگر مبالات اين را نداشت كه حالا من كه مى‏روم، لعل شكست بخورم. وقتى ديد كه مى‏تواند حالا مقابل او بايستد، لشكر كشيد و جنگ شد و بالاخره حضرت امير در اينجا شكست خورد. سيدالشهدا (سلام الله عليه) وقتى مى‏بيند كه يك حاكم ظالمى، جائرى در بين مردم دارد حكومت مى‏كند، تصريح مى‏كند حضرت كه اگر كسى ببيند كه حاكم جائرى در بين مردم حكومت مى‏كند، ظلم دارد به مردم مى‏كند بايد مقابلش بايستد و جلوگيرى كند هر قدر كه مى‏تواند. با چند نفر، با چندين نفر كه در مقابل آن لشكر هيچ نبود لكن تكليف بود آنجا كه بايد قيام بكند و خونش را بدهد تا اينكه اين ملت را اصلاح كند، تا اينكه اين علم يزيد را بخواباند و همين طور هم كرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهايش را داد و اولادش را داد و همه چيزهاى خودش را داد براى اسلام. مگر ما خون ما رنگين تر از خون سيدالشهداست؟ ما چرا بترسيم از اينكه خون بدهيم يا اينكه جان مى‏دهيم؟ آنها هم در ماجراى دفع سلطان جائرى كه مى‏گفت مسلمانم، مسلمانى يزيد هم مثل مسلمانى شاه بود اگر بهتر نبود بدتر نبود لكن چون با ملت اينطوركرد و مردى بود متعدى و ظالم و ملت را مى‏خواست زير بار اطاعت خودش بى جهت ببرد، سيدالشهدا لازم مى‏ديد كه سلطان جائر را سراغش برود ولو اينكه جان بدهد. خوب ما همين است سيره انبيا همين بوده است كه اگر چنانچه يك سلطان جائر بر مردم حكومت مى‏خواهد بكند بايستيد در مقابلش و يا به هر جا مى‏خواهد منتهى بشود بايد برويم سراغش و نهى از منكرش و امر به معروفش كنيم و بكشيم او را پائين از آن تخت باطل. پس ما مبالاتى نداريم در اينكه كشته مى‏دهيم، كشته بدهيم، البته بايد هم بدهيم.

بكشيم و كشته شويم در راه حق، پيروزيم

ما مى‏خواهيم يك ملت را آزاد كنيم، ما مى‏خواهيم يك امت را آزاد كنيم، ما مى‏خواهيم يك امت را مستقل كنيم، ما مى‏خواهيم از زير بار آمريكا و انگلستان و روسيه بيرون برويم،

صحيفه نور ج 2 صفحه 209

البته فداكارى مى‏خواهد، جوان دادن مى‏خواهد، حبس مى‏خواهد، ده سال حبس مى‏خواهد. لازم است اين امور، همه چيز لازم دارد و ما اصلاً در اين معنا ناراحت نيستيم كه داريم حبس مى‏رويم، جوان‏هاى ما دارند از بين مى‏روند، براى اينكه در مقابل حق است، براى خداست. وقتى يك امرى براى خدا شد و مقابل ظلم شد، ما چه غمى داريم، ديگر اين غمى ندارد كه ما براى خدا داريم كار مى‏كنيم و جوان‏هاى ما براى خدا دارند فداكارى مى‏كنند. هيچ ابداً از اين هراسى به دلتان راه ندهيد. وسوسه‏هاى شياطين كه خوب (ما چه كنيم، چه مى‏شود كه) يا از اين حرف‏هائى كه شياطين القاء مى‏كنند و بعضى شياطين مى‏گويند به ماها و به شما، هيچ ابداً، خودتان محكم بايستيد و هيچ هراسى به دلتان راه ندهيد كه شما پيروزيد ان شاءالله. چه كشته بشويم و چه بكشيم حق با ماست. ما اگر كشته هم بشويم در راه حق كشته شديم و پيروزى است و اگر بكشيم هم در راه حق است و پيروزى است.

با سرنيزه نمى‏شود حق را ساقط كرد

هيچ باكى از اين مسائل نداريم هر چه مى‏خواهند حمله كنند لكن خواهند به خاك غلطيد و خواهند آنها از بين رفت. هر چه هم مى‏خواهند اين ممالك بزرگ اعلام پشتيبانى كنند از ايشان، هر كس مى‏خواهد اين كار را بكند لكن يك ملت ايستاده و (نه) دارد مى‏گويد. در مقابل (نه) يك ملت هيچ توپ و تانكى اثر ندارد و لهذا ديديم كه حكومت نظامى، الان قم حكومت نظامى است، ديروز با تظاهرات زياد بوده است و امروز هم گفتند بوده اعتنا نمى‏كنند مردم ديگر به اين، نمى‏شود ديگر، با سرنيزه نمى‏شود حق را ساقط كرد، قابل نيست. انشاءالله خداوند همه ما را حفظ كند و توفيق بدهد كه خدمت بكنيم همه‏مان به اين ملت و به اسلام و به تكليف‏مان كه به عهده‏ماست عمل بكنيم انشاءالله.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:14 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 210

تاريخ 4/8/57

پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت چهارم آبان روز عزا و مبداء بدبختى‏هاى ملت ايران

بسم الله الرحمن الرحيم

اوضاع جارى در ايران موجب نگرانى شديد اينجانب است، خوف آن دارم كه شدت فشار عصبى در شاه و بستگانش حمله هاى جنون‏آميز آنان را تشديد كرده است و ملت ايران را بيش از پيش به خاك و خون كشد. كشتار دسته جمعى كرمان و آتش‏زدن مسجد و مقدسات مسلمين و ضرب و شتم مرد و زن بى‏دفاع در آن و كشتار بيرحمانه همدان و بعضى از شهرستان‏هاى ديگر در شرق و غرب، شمال و جنوب ايران كه نام بردن يكايك شهرها از عهده خارج است، نمونه‏اى از اين جنون است، اين نحو جنايات از كسانى كه از ادامه حكومت ظالمانه خود مايوس هستند و نفس‏هاى آخر خود را مى‏كشند، امرى است كه قبلاً پيش‏بينى آنرا كرده بودم.

بايد ملت شريف مظلوم و جناح‏هاى علاقمند به اسلام و كشور، قدرت تفكر را از دشمن سلب كرده و به حكومت غاصبانه آن هر چه زودتر خاتمه دهند، چرا كه اين نقشه شيطانى سياست‏هاى خارجى است كه با كشتارهاى پياپى و آتش زدن مغازه‏هاى مومنين مبارز، مى‏خواهند ملت غيور ايران را خسته كنند تا دست از نهضت اسلامى خود بردارند و ميدان را براى چپاول‏ها و خيانت‏ها باز گذارند، غافل از آنكه ملت شجاع و بيدار و به پا خاسته، تا سرنگونى اين رژيم فاسد و قطع اجانب غارتگر از خزائن ملت، آرام شدنى نيست.

بر حسب اطلاع، اخيراً شاه دست به جنايت ديگرى زده است و آن خارج نمودن جواهرات سلطنتى است كه از مال اين ملت فقير تهيه كرده‏اند و نيز خود و وابستگانش مشغول فروش مستغلات و موسساتى هستند كه از پول ملت تهيه شده است.

بايد به مبارزات مثبت و منفى ادامه داد و اين ياغى را هر چه زودتر از مملكت خارج نمود. پيش كشيدن شعار عمل به قانون اساسى كه اخيراً ايادى در مجلسين عنوان كرده‏اند، خيانت به اسلام و كشور است. نغمه بقاى رژيم و رفتن شاه، كشتن افعى و پروراندن بچه اوست.

ملت عزيز ما با قيام دلاورانه خود و نثار خون فرزندان عزيز خود، نام ارجمند خود را در تاريخ و در صف اول مجاهدان اسلام ثبت نمود. امروز عقب‏نشينى ننگ آور و انتحار است. مخالفين شاه از هر گروه و دسته‏اى كه باشند بايد بدانند كه اگر به اين مار زخمى مهلت دهند، چنان ضربه‏اى مى‏خورند كه تا آخر در زير سلطه اجانب و نوكران آنان دست و پا زنند. ما مسؤول خداوند تعالى و نسل‏هاى آينده‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 211

هستيم. عزيزان من! از فدائى دادن و نثار جان و مال در راه خدا و اسلام و ملت مسلمان نهراسيد كه اين شيوه پيغمبر عظيم‏الشان و اوصيا و اولياء آنان بوده و خون ما رنگين‏تر از خون شهداى كربلا نيست كه با مخالفت با سلطان جائر كه متمسك به اسلام بود و خود را خليفه اسلام معرفى مى‏كرد، ريخته شد. شما كه براى اسلام به پا خاسته‏ايد و جان و مال نثار مى‏كنيد، در صف شهداى كربلا هستيد. چرا كه پيرو مكتب آنانيد.

اكنون بايد مطالبى را تذكر دهم:

1 - بايد ملت ما از روحانى و سياسى تا دانشگاهى و بازارى و دهقان و كارگر و كارمند از موضع قاطعى كه تاكنون داشته‏اند كه آن برچيده شدن رژيم منحط پهلوى و به دست آوردن استقلال و آزادى در سايه حكومت عدل اسلامى است، يك قدم عقب‏نشينى نكنند كه عقب‏نشينى، كشتار سفاكانه شاه را افزايش مى‏دهد و سستى در اين راه، خون پاك جوانان ما را پايمال مى‏گرداند و مسؤوليت به عهده همه ماست.

2 - از اظهارات پوچ دولت آمريكا و انگليس و شوروى مبنى بر پشتيبانى از شاه براى حفظ منافع خودشان نهراسيد كه نمى‏هراسيد. به شهادت تاريخ هيچ قدرتى نمى‏تواند آتش قلب ملت مظلومى را كه براى رسيدن به آزادى و استقلال قيام كرده است، فرو نشاند. ملت ما تحمل شاه و جنايت‏هاى او و دارو دسته را نمى‏كند و پشتيبانان شاه از ضررى عظيم برخوردار خواهند شد. ما طالب حق خود هستيم و بحقيم و دست خدا با ماست و بالاتر از دست ابرقدرت‏هاى شرق و غرب است. (يدالله فوق ايديهم).

3 - سلام اينجانب را به رؤساى مختلف ارتش برسانيد و به نيروهاى زمينى دريائى و هوايى پس از تحيت و سلام بگوئيد ايران كشور شماست و ملت ايران ملت شماست، به ملت بپيونديد. من مى‏دانم بسيارى از شما به ملت و كشور اسلام وفادار هستيد و از اين كشتارها و غارتگرى‏هاى شاه خائن و بستگانش و جنايتكاران بين‏المللى ناراحت هستيد، گاهى مطالب شما به من مى‏رسد. ملت شما لحظات حساسى را مى‏گذراند و شما بيشتر از ديگران پيش خداى بزرگ و ملت شجاع و نسل‏هاى آتيه مسؤول هستيد، همتى دلاورانه كنيد و زنجيرهاى اسارت را پاره كنيد و مجال به اين خائن به اسلام ندهيد و سرافرازى را براى خود و ملت خود بيمه كنيد. خداوند تعالى مددكار خدمتگزاران به اسلام و كشور است.

4 - نويسندگان امين ما كه ساليان دراز در انزوا بسر مى‏بردند و حكومت اختناق و ترور، مجال بيان را از آنان سلب كرده بود اكنون كه مختصر آزادى خود را به بهاى خون‏هاى پاك فرزندان رشيد اسلام به دست آورده‏اند از آرمان الهى آنان غفلت نورزند و به كار مهم و اساسى افشاگرى و روشن كردن نقطه اصلى جنايات اخير كه شخص شاه است بپردازند و جرائمى كه زير پرده است و مردم نمى‏دانند، با كمال خلوص بيان كنند و با اين خدمت ارجمند، دين خود را به اسلام و ملت ادا كنند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 212

امروز كه همه اقشار براى رسيدن به استقلال و آزادى به پا خاسته‏اند، مسؤوليت نويسندگان محترم و مسؤول به مرحله بسيار حساسى رسيده است ملت بر سر دو راهى حيات و مرگ، استقلال هميشگى و بردگى دائمى است، انحراف از راه ملت اگر چه يك قدم باشد، كمك به تباهى و نيستى ملت شجاع و خيانت به اسلام و مسلمين است. نويسندگان محترم به طور شايسته خواسته‏هاى ملت را منعكس كنند و به جنبش بزرگ اسلامى كمك نمايند.

5 - گاهى شنيده مى‏شود كه در دانشگاه شعارهائى داده مى‏شود كه مورد استفاده رژيم است، بايد جوانان ما بدانند كه چين و شوروى، چون آمريكا و انگليس از خون ملت ما تغذيه مى‏كنند. تقاضاى من از شما كه از شعارهائى كه شخص شاه از آن استفاده مى‏كند بپرهيزيد و روى پاى خود بايستيد و به شرق و غرب گرايش نداشته باشيد، فريب غارتگران بين المللى را نخوريد، آنان كه شما را در جريان اين قبيل شعارها قرار مى‏دهند از وابستگان رژيم هستند، از آنان احتراز كنيد و به دوستان ديگر بپيونديد و با شعار توحيد و اسلام، دست دودمان پهلوى و گروه نفتخوار را از كشور خود قطع كنيد و به آغوش اسلام برگرديد كه اسلام برخلاف ادعاهاى كاذب مكاتب ديگر كه سران آن هميشه گفته‏اند و عمل نكرده‏اند و با بردن منابع ايران، ما را در فقر و وابستگى قرار داده‏اند، به خواست تمام مردم محروم جامه عمل مى‏پوشاند. ما با آغوش باز از شما استقبال مى‏كنيم و به شما خدمت مى‏كنيم اسلام براى نجات مستضعفين آمده است.

6- آزادى تعدادى از زندانيان سياسى پس از چندين سال شكنجه و رنج و محروميت از حقوق اوليه، آزادى از زندانى است به زندانى بزرگتر.

آيا ملت ايران از جنايت‏ها و شكنجه‏هاى قرون وسطائى كه شاه در سياهچال هاى زندان بر فرزندان آنان روا داشته است، مى‏گذرد؟ آيا سلب همه حقوق در ساليان متوالى از مردمانى كه براى نجات وطنشان از شر شاه و اجانب، حاضر به همه‏گونه فداكارى شده‏اند، جرم قابل تعقيب نيست؟ آيا مجرم اصلى در تمام جرايم وارده بر ملت خصوصاً زندانيان سياسى، شخص شاه نيست؟ آيا نبايد اين مجرم بزرگ به خاطر به زنجير كشيدن گروهى مظلوم محاكمه شود و به مجازات برسد؟ گرچه مجازات تبهكارى‏هاى او، جز در روز جزا ممكن نيست.

زندانيان سياسى ما مى‏دانند كه آزادى‏هاى خود را در اثر جانبازى‏هاى شجاعانه ملت مسلمان ايران به دست آورده‏اند و سپاس و تقدير آنان در برابر اين فداكارى‏ها آن است كه مبارزات بى‏امان خود را تا واژگونى رژيم و آزادى ديگر برادران و خواهران خود ادامه دهند.

اكنون كه مشغول نوشتن اين تذكرات هستم نمى‏دانم به خواهران و برادران و مادران ايران چه مى‏گذرد. روز چهارم آبان روز عزاى ملى و مبداء بدبختى‏هاى ايران مظلوم است.

عزيزان من! صبور باشيد كه خدا با صابران است. وسوسه شياطين در شما مؤثر نشود كه قيام‏هاى مكرر شما نشان داده است كه هرگز نمى شود. آنان كه آيه ياس براى شما مى‏خوانند، عمال اجانب و شاه هستند كه با وسوسه شيطانى مى‏خواهند شاه و منافع غارتگران را حفظ كنند، اينان را به

صحيفه نور ج 2 صفحه 213

صراط مستقيم الهى بخوانيد و اگر تسليم نيستند، از خود برانيد و آنان را مأيوس كنيد.

قيام شما براى خدا و رهائى امت اسلامى مى‏باشد و تحمل و رنج در راه آن از بزرگترين عبادات است و به فضل الهى، براى شما ثواب مجاهدين صدر اسلام را دارد. طولانى بودن راه خدا شما را استوارتر گرداند، چنانچه رنج‏هاى بيست و چند ساله، رسول اكرم (صلى الله عليه و اله و سلم) را استوار و استوارتر مى‏كرد. از خداوند متعال نصرت اسلام و رهائى مسلمين را خواستارم.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:14 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 214

تاريخ 4 / 8 / 57

بيانات امام خمينى در مورد چهارم آبان ولادت ناميمون شاه

بسم الله الرحمن الرحيم

امروز كه چهارم آبان بود، در ايران اينطورى كه حتى راديوى خود ايران اطلاع داد بسيارى از شهرها را ذكر كرد كه تظاهرات و ناراحتى‏ها بوده و از قرارى كه نقل شد مردم در قم و در - شمال - شمال تهران و در بعضى جاهاى ديگر لباس سياه پوشيده بودند، علم‏هاى سياه در بعضى جاهاى ديگر حمل مى‏كرده‏اند.

ولادت پر بركت رسول اكرم مبداء شكست پايه‏هاى ظلم و شرك‏

ولادت‏ها مختلف است، يك تولدى است كه مبداء خيرات است، مبداء بركات است، مبداء كوبيدن ظالم است، مبداء خاموش شدن آن بتكده‏ها و آتشكده‏هاست مثل ولادت رسول اكرم (ص) كه گفته شده است كه آتشكده پارس خاموش شد و گنگره هاى طاق كسرى ريخته شد (حالا ريخته شدن و خاموش شدنش را تاريخ گفته است) لكن مطلب اين است كه دو قوه بوده است آنوقت كه يكى قوه حكومت جائر بوده است و يكى هم قواى روحانى آتش‏پرست و آمدن رسول اكرم (ص) تولد ايشان مبداء شكست اين دو قوه است. يكى طاق كسرى كه كنگره‏هايش، كنگره‏هاى ظالمانه ريخت. اينكه مى‏گويند (انوشيروان عادل) اين از اساطير است. يك مرد ظالم سفاكى بوده است منتهى شايد پيش سلاطين ديگر وقتى گذاشتند، به او گفتند عادل! والا كجايش انوشيروان عادل بوده است تولد رسول اكرم (ص) - اين پايه‏ها يعنى - مبداء ريختن پايه‏هاى ظلم و خاموش شدن آتش هاى دو گانه‏پرستى و شرك و آتش‏پرستى شد. آن دو قوه‏اى كه در آنوقت بوده است با آمدن ايشان هر دو مبداء شكست اين دو اصل يعنى توحيد و عدل در عالم واسطه رسول اكرم (ص) بسط پيدا كرد و انشاءالله كند و نبوت اصلا آمده است، نبى اصلش مبعوث است براى اينكه قدرتمندهائى كه به مردم ظلم مى‏كنند پايه‏هاى ظلم آنها را بشكند و اين كنگره‏هاى ظلم كه با زحمت اين بيچاره‏ها، به خون دل اين بيچاره‏ها، به استثمار گرفتن اين مردم ضعيف اين پايه‏هاى قصر بالا رفته و كنگره‏هايش، كنگره‏ئى بوده است كه بوده است، آمدن پيغمبر اكرم (ص) براى شكستن اين كنگره‏ها و فروريختن اين پايه‏هاى ظلم بوده است، و از آن طرف چون بسط توحيد است، اين جاهائى كه مبداء ستايش غير خدا بود و آتش پرستى بوده است، آنها را منهدم كرده است و آتش‏ها را خاموش كرده است.

صحيفه نور ج 2 صفحه 215

ثمره ناميمون تولد شاه، تحكيم و گسترش پايه‏هاى ظلم و شرك

و بعضى از تولدها هم مبداء عكس اين مطالب است مثل تولد چهارم آبان. البته من از رسول اكرم (ص) عذر مى‏خواهم كه ذكر تولد ايشان را مى‏كنم و ذكر تولد اين شقى را لكن مقابله نور و ظلمت است، مقابله انسان و لا انسان است. اين تولد ناميمون كه منتهى شد به اينكه شما مى‏بينيد، هر دوى اين قضيه‏ها را كه رسول اكرم (ص) تشريف آوردند و منهدم كردند آثار شرك را و ظلم را، اين هر دو قضيه در تولد اين آدم به عكس شد يعنى منتهى شد به اينكه هم ترويج از آتش‏پرستى و آتش‏پرست‏ها شد و هم پايه‏هاى ظلم مستحكم شد. خصوصاً در ايران، در ايران ما از آن طرف اين آتش‏پرست‏هاى اطراف يزد و اين حدود تقويت شدند به طورى كه همين گبرهاى آمريكا به شاه كاغذ نوشتند (به حسب آن چيزى كه در روزنامه بود) و از ايشان تشكر كردند و نوشتند كه: تاكنون كسى پيدا نشده است كه به اندازه شما از مذهب ما تجليل كند و پشتيبانى كند. خدا خواست كه ملت ما زود بيدار شد، ولو دير بود ولى باز زود بيدار شد كه نگذاشت دنبال كند اين آدم اين مقاصدى را كه داشت و گبرهاى آمريكا و ثروتمندان آنها به ايشان خواستند تحميل كنند، يا خودش هم موافق بود والا بيشتر از اين مسائل بود در باب و مطالب خيلى دقيق‏تر و بيشتر بود.

بالاترين خيانت شاه، تقويت آتشكده‏ها و تعويض تاريخ اسلام

ابتداى كار اين بود كه بعض آتشكده‏ها را تقويت كرد و تاريخ اسلام را عوض كرد به تاريخ گبرها و خدا داند كه اين خيانت كه اين به اسلام كرد و اين اهانت كه به پيغمبر اكرم (ص) كرد، اين خيلى جنايتش بالاتر از اين كشتارهائى است كه كرده است. اين كشتارها را موازنه اگر بكنيم با اين يك كارى كه تغيير تاريخ رسمى اسلام را، نشانه توحيد را، نشانه انسانيت را اين تبديل كرد به اين تاريخ آتش‏پرست‏ها، گبرها، از همه خيانت‏هائى كه به ما كرده است اين بالاتر است. اين حيثيت اسلام را مى‏خواست از بين ببرد، اين علامت اسلام را مى‏خواست از بين ببرد. قضيه نفت‏هاى ما را فرستاده و برده و داده به آنها، اينها امور مادى است، البته خيانت است و خيانت به يك ملت است كه ذخائر را به اجانب بدهد لكن قضيه تغيير تاريخ يك اهانت به حيثيت اسلام است و اين آدم اين كار را كرد و اگر اين مشتى كه ملت در دهن اين زد كه ملزم شد به اينكه تاريخ را دوباره برگرداند از آن طرف، تاريخ اسلام كند و تاريخ گبرها را كنار بگذارد، اگر اين كار نشده بود، دنباله داشت اين مسائل. اينها مى‏خواستند كه اصل ورق را برگردانند به همان زمان قبل از پيغمبراكرم (ص)، به همان زمان سلاطين گبر متعدى آدمكش قهار و آنطور رفتار كنند و بساط هم همان معنا باشد، پان ايرانيسم ايران بايد همان شؤون ايرانيتش را، حفظ بكنيد، حساب بكنيد، شؤون ايرانيت!!) شما همه چيزهايتان شاهان باستان بوده است؟!. شما ببينيد اينها چه كردند با مردم. يك دسته هم آن مغان و امثال ذالك بودند، ببينيد اينها چه جور رفتار مى‏كردند با مردم ايران.

صحيفه نور ج 2 صفحه 216

رفتار حاكمان صدر اسلام با مسلمين واغيار

از آن طرف وقتى كه پيغمبر اكرم (ص) آمد و ملت خودش را دعوت به توحيد كرد، چه‏جور رفتارى كرد با مردم، حتى با ذمى‏ها، حتى با آنهائى كه خلاف مذهب بودند چطور رفتار مى‏كرد. حضرت امير سلام الله عليه مى‏فرمايد كه: شنيدم كه يك لشكرى آمدند (ظاهراً لشكر معاويه بوده‏است) آمدند در كجا و يك خلخال از پاى يك ذميه ربودند، چه كردند. يك خلخال از پاى يك زن يهودى يا نصرانى خلخال را ربودند و نقل است كه ايشان فرمودند: اگر انسان بميرد براى اين، چيزى نيست. يك چنين انسانى، ما يك چنين حاكمى مى‏خواهيم. ما دنبال يك چنين رژيمى مى‏گرديم كه حاكم آن، سلطانش - وقتى كه - (من جسارت مى‏كنم كه حضرت امير(ع) را بگويم سلطان) حاكمش، امامش، آن كه سلطه‏اش بر مملكت‏ها از حجاز گرفته تا ايران، تا مصر، تا كجا بوده است، نسبت به رعيت، آن هم آن كسى كه خارج از مذهبش بوده اينطور عواطف داشته است و خودش وقتى همان روزى كه با او بيعت كردند به سلطنت به اصطلاح و به امامت و خلافت، همان روز، بعد از اين كه اين كار را كردند، آن كلنگش را برداشت رفت سراغ كارش كه كار مى‏كرد، خودش با دست خودش. آن وقت مى‏كرد براى چى؟ آن قنات را وقتى كه در آورد، يك كسى گفت كه مثلاً مبارك است، چه است. فرمود كه: مبارك براى ورثه است. بعد گفت بياوريد. وقف كرد آن جا را براى مستمندان. ما يك همچو حاكمى، طالب يك همچنين حاكمى هستيم كه وقتى كه محاسبه حساب بيت‏المال را نشسته است و مى‏كند، يك چراغ (آن چراغ‏هاى آن وقت نفتى بوده است يا چه بوده يا پيه بوده است، هر چه بوده است) روشن بود و حضرت داشت حساب كرد بيت‏المال را، يك كسى آمد آن جا با حضرت خواست بنشيند صحبت ديگرى بكند، حضرت آن چراغ را خاموش كرد فرمود كه: تا حالا من حساب بيت‏المال را مى‏كردم اين چراغ مال بيت‏المال است از مال بيت‏المال براى خودش صرف مى‏كردم، حالا مى‏خواهى با من صحبت كنى و صحبت ديگرى است ربطى به بيت‏المال ندارد، خوب چراغش را چرا ما روشن كنيم؟

البته كسى قدرت ندارد مثل حضرت امير (ع) عمل كند، هيچ كس در عالم نمى‏تواند اين طور، لكن ما يك حاكمى مى‏خواهيم كه دزد نباشد. ما اين قدر حالا راضى شده‏ايم كه لااقل اين قدر دزدى نكنند، اين قدر مال اين ملت را چپاول نكنند، اين قدر ظلم به اين ملت نكند.

شاه مقصر تمام جنايات و گرفتارى‏ها است، نه خرابكاران و دهقانان‏

عرض كردم در ولادت آن آقا (حضرت رسول سلام الله عليه) آتشكده‏ها خاموش شد، يا كنايه از اين كه اين مبداء خاموش كردن آتشكده‏هاى ظلم است و ايشان (شاه) مى‏خواست آن را روشن كند، در اطراف يزد تاييد كرده است از قرارى كه گفته‏اند بعض آتشكده‏ها را، تاريخ را هم تغيير داد و بنا داشت كه اين كارها را يكى بعد از ديگرى بكند كه ملت به داد ما رسيد و پايه‏هاى كنگره‏هاى قصر كسرى فرو ريخت (كنايه از اين كه ظلم بايد بريزد). ايشان را مى‏بينيد كه با اين ملت چه كرد، چه ظلم‏ها

صحيفه نور ج 2 صفحه 217

به اين ملت كرد و دارد مى‏كند؟ حالائى كه اين نفس‏هاى آخر هست و حركات مذبوحانه است حالا تازه يك فكرهائى به كله‏اش افتاده است، به اسم كولى‏ها در كرمان و از قرارى كه مى‏گويند به اسم بيابانگردها، يك دسته‏اى آورده‏اند (حالا از آنها هم اگر يك چيزى به آنها داده باشند و آوردند، نمى‏دانم) اما نظير مدرسه فيضيه و آن سال كه ديگر ما حاضر بوديم و در قم بوديم كه اين سازمان امنيتى‏ها را و اين كماندوها را به اسم دهقان ريختند در مدرسه فيضيه و قرآن آتش زدند، عمامه‏ها آتش زدند، اشخاصى از پشت بام انداختند پائين و از بين بردند. به وسيله كماندوها به اسم اين كه دهقان‏ها هستند، دهقان‏ها ديگر آخوند نمى‏خواهند!! اينها ديگر قرآن نمى‏خواهند!! آخوند نمى‏خواهند!! دهقان اين جور است! دهقان، هر وقت هم از او بپرسى، هم قرآن را مى‏خواهد و هم اسلام. عاشق اسلام است دهقان‏هاى ما اين كماندوها و يا اينهائى هستند كه شما تربيت كرديد براى اينكه اسلام را بكوبيد!؟ آنوقت اينكار را كرديد كه ديگر ما بوديم و حاضر وقعه بوديم، حتى منزل ما هم آمدند منتهى من با يك ضربه مقابل نگذاشتم كه آن كارهائى كه مى‏خواهند، بكنند.اجتماع بود آنجا اوايل اين قضايا بود و اجتماع بود و بعضى صحبت مى‏خواستند بكنند و خود من هم شايد صحبت كردم يا مى‏خواستم بكنم، به من گفتند كه، ديدم خودم هم كه يك صلوات‏هاى بى‏مورد فرستاده شد، من به يكى از رفقا گفتم كه: (برو بگو اگر در اين جا يك شلوغى بكنيد، من مى‏روم در صحن حضرت معصومه (ع)، آنجا مى‏روم منبر و حرف‏هايم را آن جا مى‏زنم.) اينها مامور نبودند يك همچنين كارى كه همچو عكس‏العملى دارد بكنند، نمى دانستند كه بايد چه بكنند، ترك كردند و همان روز در مدرسه فيضيه ريختند و همان بساط را درست كردند و - عرض مى‏كنم كه - همان جنايات را همان عصرش در مدرسه فيضيه آن جنايات را كردند. آن روز به صورت دهقان آن بساط و آن رسواگرى‏ها را كردند، حالا شروع كردند به اين كه كولى‏ها چيز كرده‏اند، در آن جا به اسم كولى‏ها و در جاهاى ديگر هم باز همان مسأله كه:

مردم، دهقان‏ها، رعيت‏ها اين كار را مى‏كنند. خودشان ريختند در شهر عرض مى‏كنم كه همدان را آن طور با وضع فجيع به مردم حمله كردند و زنجان هم همين طور نقل مى‏كنند. در قم هم دو سه روز است كه تشنجات است و تيراندازى است و آدمكشى است. در تهران هم بعضى جاهايش تشنجات بوده است و راديو هم همين امروز كه آوردند پيش من و يك مقدارش را گوش كردم در خيلى جاها اسم برده كه تشنجات است و - اينها - روز چهارم آبان و روز تولد ايشان، اين جشن مردم است سياهپوشى است بله اينها هم گويند (يكى دوجا را اسم بردند) مراغه، ظاهراً مثل اينكه مراغه بوده، كجا بود، آنجاها چه كردند،يك مشتى هم حرف مى‏زنند. حالا كى چه كرده من نمى‏دانم كه تا چه اندازه راست مى‏گويند و اشخاص كى بودند اما از آن طرف خودشان بسيارى از شهرها را اسم بردند و آنى كه آنها مى‏گويند، آن نيست، تنها آنها نيست بعد بايد اطلاع به شما برسد. در ولادت رسول اكرم (ص) اين دو قضيه مهم مبداءش بوده است: خاموش كردن جهات شركى و آتش‏پرستى و فرو ريختن كنگره ظلم در تولد ايشان هم مبداء برافروخته شدن اساس آتش‏پرستى (اگر مهلت به او مى‏دادند) كه نمونه‏اش تغيير تاريخ بود و بر پا كردن كنگره‏هاى ظلم همه جانبه كه ازآن ظلم‏ها

صحيفه نور ج 2 صفحه 218

اين آتش سوزى‏هاست خوب! يك دسته مردم بيچاره كه رفتند توى سينما، البته سينماى ايران جاى، رفتن نيست، اين يك - چيزى است كه - مصيبتى است كه بر ايران وارد است كه جوان‏هاى ما را اين سينماها ضايع مى‏كند، خراب كند لكن يك عده مردمى كه رفتند در آنجا، اينها چه كرده بودند كه لايق اين بودند كه بايد در آن را شهربانى بيايد ببندد و اگر بخواهند مردم باز كنند، اجازه بازكردن ندهند؟ موارد معلومى‏است كه با نقشه مواد آتش‏سوزى را گذاشته بودند آتش بزنند، يك مردم بيچاره را در آن جا بسوزانند و خاكستر كنند. تمام مقصد اين بود كه بگويند: اينها را كه خرابكارها كنند. خوب خرابكارى هم حدى دارد كه خرابكارى بكنيد و گردن خرابكار بگذاريد. يك همچنين مردمى هستند اينها. ايرانى‏ها مبتلا به يك همچو رژيمى هستند. حالا هم كه در كرمان آن فضاحت را در آوردند در مسجد ريختند مردم را يك دسته‏اى خفه‏شان كردند به وسيله گازها و چيزها، يك دسته‏اى را كشتند. بچه و زن و مرد و بزرگ را، مسجد را همه چيزش را آتش زدند، معبد مسلمان‏ها را، بعد هم ريختند توى بازار و بازار را آتش زدند و غارت كردند. حالا تازه مى‏گويند كه بناست بفرستيم تحقيق كنند چه كسى چنين كارى را كرده است! كى را بفرستند كه تحقيق كند؟ همان كه فرستادند تحقيق كرد در آبادان چه كسى چنين كارى كرده؟! آن ظالمى كه اين كار را كرده است، اعليحضرت خواهند او را مجازات كنند؟ آن آقا خودت هستى. مبداء همه ظلم‏ها، مبداء گرفتارى مردم خود ايشان هستند.

اگر ملت ايران همت نكند و زود كلك اين را نكند خيلى كارها اين مى‏خواهد بكند. بايد به داد ملت رسيد. بايد هر كس در هر جا هست كمك كند به اين ملت والا اين مرد اساس همه چيز را خواهد برد. حالا بعد از اين كه در كرمان آن فضاحت‏ها را كردند و به اسم نمى‏دانم كولى وكذا (كولى‏تر از خودشان هيچ كس نيست) به اسم اين حرف‏ها، حالا تازه بله، فرستاده‏اند براى اين كه تحقيق كنند،ببينند كه چه كسى همچنين كارى راكرده و كى همچنين ظلمى كرده آقا ديگر ملت باورش نمى آيد اين حرف‏هاى شما را. همان اولى كه در آبادان اين كارها شد خود مردم آبادان ريختند بيرون فهميدند كه آنها خودشان كرده‏اند براى اين كه شواهد بود اگر كسى و اگر يك آدم شلوغكارى مى‏خواست اين كار را بكند با اين نظم آتش‏سوزى را با اين نظم درست كند و مواد آتش‏زا را با اين نظم درست بكند و بعد هم در اين جا را ببندد و اجازه ندهد كه كسى بيرون بيايد نمى‏توانست از آن جا مردم صدايشان در آمد حالا هم هر وقت طرح بشود، مردم خودشان مى‏گويند، در قبرستان هم كه رفتند آن همه تظاهر كردند بر خلاف. حالا هم قضيه كرمان همين‏طور است قضيه همدان همين‏طور است، قضيه زنجان همين طور است حالا ايشان تازه به فكر اين افتاده است كه با اين صورت مردم را بكوبد. همه مردم مى‏دانند كه همه ظلم‏ها با دستور اوست. ممكن نيست كه يك شهربانى آتش به مردم روشن كند الا با اذن ايشان. مگر جرات مى‏كنند كه آدم بكشند اينها اگر اذن اين نباشد؟ اگر امر اين، امر اكيد اين نباشد؟

در 15 خرداد خود ايشان فرمانده بود، فرمانده قوا از قرارى كه نقل مى‏كنند بود. همه اين جاها فرمانده‏اش خود اين آقا است. اين مبداء ولادتى است كه مردم ايران گرفتارش هستند و انشاءالله خداوند رفع كند اين اساس ظلم را، بيرق را بخواباند انشاءالله و انشاءالله نزديك است، نزديك است.

صحيفه نور ج 2 صفحه 219

اين طور دست و پا زدن، دست و پا زدن آن حيوانى است كه سرش را بريده‏اند و حالا مى‏خواهد دست و پا بزند.

اداى تكليف، با تبليغات دامنه‏دار عليه اجانب

لكن همه ما مكلف هستيم، همه ما تكليف داريم در اينجا كه هر يك از شمائى كه مى‏تواند مطلب مسائل ايران را برساند به روزنامه‏هاى اين جا، به مجلات اين جا، به رفقاى مدرسه‏اى‏شان، به دانشگاه‏هاى اين جا برسانيد مطالب ايران را، بگوئيد به مردم. الان تبليغات اينها، آن تبليغات دامنه‏دارشان، الان هم باز شايد پيش يك اشخاصى مبهم باشد قضيه كه چيست. آيا همانطورى است كه آمريكا مى‏گويد كه اينها را چون به آنها آزادى داده‏اند! آزادى تند داده‏اند! و زياد داده‏اند! اينها از آزادى صدايشان درآمده! تخمه كرده‏اند ملت ايران از آزادى كه به او داده است؟ زياديش آمده آزادى كه فريادش درآمده؟! خوب منطق آقاى كارتر اين است. در روزنامه‏ها بود كه ايشان گفتند كه يك دموكراسى تندى، يك آزادى تندى داده است و همين منشأ شد (در روزنامه كيهان بود يا اطلاعات) كه مردم با آن مخالفت مى‏كنند! اين طور است؟ اين آزادى داده به مردم؟! چون آزادى داده، باز فرياد كنند يا آزادى، يا آزادى؟! چون مستقل هست و تمدن بزرگ هست

طرح خطر كمونيست، حربه‏اى براى ايجاد رعب و وحشت در اذهان ملت

همين امروز هم اين مرد مى‏گفت كه ايران مى‏بينيد چه آزادى‏هائى دارد! داريد همه شما مى‏بينيد ما چه آزادى‏اى داده‏ايم به اين ملت! همين امروز داشت صحبت مى‏كرد، در چهارم آبان. من تعجب مى‏كنم، خدا مى‏داند تعجب دارد كه اينها چه جور آدميند... و ثانياً يك رعبى در مردم مسلمان پيدا بشود كه به قول شاه اگر من نباشم كمونيست است، دنيا اصلاً به هم مى‏خورد. اگر ايشان نباشداصلاً ايرانى در كار نيست!! پس ايران يعنى محمد رضا.اگر ايشان نباشد، ديگر ايران در كار نيست! ايشان هم مى‏گويند كه (خوب ما ايرانى مى‏خواهيم تا در آن زندگى كنيم، تا در آن اختلافات كنيم و چه كنيم، خوب ايرانى نمى‏ماند ديگر) اين جوان‏هائى كه يك همچنين شعارهائى (كه شعارهاى صحيح نيست) مى‏دهند، اينها دارند كمك مى‏كنند به اين دستگاه. از يك جهت كمك كه مردم ايران كه ديگر از اين حرف‏ها نمى‏ترسند لكن خوب به خيال خودشان كه يك دسته‏اى از مردم بترسند كه مبادا اگر شاه برود اين كمونيست‏ها بيايند. از يك طرف خود همين اختلاف بين خود جوان‏ها و دو دستگى بين جوان‏ها كمك بر اين دستگاه است، بنابراين شمائى كه مى‏خواهيد اين آقا را به خيال خودتان سرنگون كنيد، پايه‏هاى ظلمش را مستحكم مى‏كنيد، من متأسفم كه اينها اينطور بدون اينكه ملتفت باشند چه مى‏كنند دارند كمك مى‏كنند، آنهائى كه شما را دعوت مى‏كنند به اين شعارها، آنها وابسته به خود دستگاه هستند. الان توده‏اى‏هائى كه اسمى بودند و رسمى بودند، در دستگاه ايشان نوكرند اين كمونيست‏ها روسايشان بچه‏ها و جوان‏هاى ما بازى خورده‏اند اگر چنانچه يك همچنين كارى بكنند. اينها باز نور اسلام در شان هست منتهى بازى خورده‏اند، اينها رها كنند اين جنايتكارها را. آنهائى كه دعوتشان مى‏كنند به اينها،

afsanah82
07-24-2011, 05:14 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 221

تاريخ 5/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگار تلويزيون فرانسه‏

سؤال: آيا در حكومت انتقالى با حضور شاه شما شركت خواهيد كرد؟ به چه شرط؟

جواب: با حضور شاه، ما در هيچ حكومتى، چه انتقالى و چه غير انتقالى، شركت نخواهيم كرد و هيچ شرطى را هم نمى‏پذيريم.

سؤال: آيا از آن بيم داريد كه با رفتن شاه، بحران سياسى و اقتصادى بدتر شود؟

جواب: با بودن شاه بحران‏هاى سياسى و اقتصادى است، براى اينكه ملت با او همكارى ندارد و اين موجب بحران است. شاه برود، بحران رفع مى‏شود.

سؤال: آيا جنبش و نهضت اخير ايران از طرف يك ايدئولوژى ماركسيستى هدايت و حمايت شده يا مى‏شود؟

جواب: ابداً، نه هدايت شده و نه مى‏شود، نه خواهد شد و نه حمايت آن مورد قبول كسى است.

سؤال: آيا حمايت و كمك يك كشور كمونيستى را قبول خواهيد كرد؟

جواب: ما مى‏خواهيم مستقل باشيم و حمايت هيچ كشورى را قبول نخواهيم كرد و تحت‏الحمايت هيچ كشورى نيستيم.

سؤال: آيا اسلام با قوانين بدون انعطافى كه دارد، مى‏تواند آزادى و پيشرفت اجتماعى را ضمانت نمايد؟ نمونه‏اى از آن را در كشور ديگرى نشان بدهيد.

جواب: اولاً اسلام قوانين اساسيش انعطاف ندارد و بسيارى از قوانينش با نظرهاى خاصى انعطاف

صحيفه نور ج 2 صفحه 222

دارد و مى‏تواند تضمين همه انحاء دموكراسى را بكند و كشورى كه ما مى‏خواهيم، كشور اسلامى به همه معناست و در خارج نظيرش الان نيست، سابقاً بوده.

سؤال: نهضت اخير ايران را متهم مى‏كنند كه واپسگراست، نظر شما چيست؟ جواب نهضت اخير براى اين است كه واپسگرائى‏ها را رد كند. آن دولت شاه و امثال اوست كه تمام جهات عقب‏نشينى را و عقب‏ماندگى را به ما داده. ما مى‏خواهيم همان‏ها را رفع كنيم و نهضت ما نهضت متمدن پيشگراست.

سؤال: شما خواهان رفتن شاه هستيد، مى‏توانيد دلائل آن را شرح دهيد؟ آيا آرزوى كشته شدن و از بين رفتن شاه را داريد؟

جواب: ما بيش از 15 سال است كه دلائل محكوميت شاه و لزوم رفتن او را در اعلاميه‏هاى خود ذكر كرده‏ايم و الان براى شما بعضى دلائل را بايد ذكر كنم:

- ايران - 50 سال بيشتر است كه دولت‏هاى خارجى، پدر شاه و شاه را بر ما تحميل كرده‏اند. شاه سابق را به حسب اعتراف انگليس‏ها، انگليس‏ها آوردند و حاكم كردند بر مملكت ما. در راديو دهلى اين مطلب را تصريح كردند و شاه ما، شاه فعلى، در يكى از كتاب‏هايش نوشت كه متفقين كه در زمان جنگ به ايران آمدند، مرا به سلطنت انتخاب كرده و صلاح اين ديدند كه من سلطان باشم. ما 50 سال است كه تحت فشار و اختناق فوق‏العاده بسر مى‏بريم. ما نه فرهنگ مستقل داريم، نه لشكر و نظام مستقل داريم و نه اقتصاد صحيح داريم و نه جهات سياسى ما يك سياست سالم است. فرهنگ ما فرهنگى است كه با دستور ديگران، شاه تحميل كرده است و مدارس ما، مدارس فرهنگى ما، غالباً به شكل نيمه تعطيل است يا تعطيل و در وقتى هم كه اشتغال داشته باشند، دستور اين است كه اين‏ها را عقب نگه دارند و نگذارند كه رجال دانشمند در مملكت ما پيدا بشود و تمام مطبوعات ما در تمام مواردى كه، آلاتى كه بايد تبليغ با آن بشود، تمام در اختيار شاه بوده است در اين 50 سال.

تمام انحاء آزادى از ملت ما سلب شده است. ما در اين 50 سال حتى يك مجلس ملى نداشتيم. در زمان رضا شاه با زور او رژيم را تغيير دادند يعنى سلطنت را منتقل كردند و مجلس مرئوسان و موسساتى كه تاسيس كردند، تاسيس با سرنيزه شد و ملت بكلى مخالف بود لكن سرنيزه نگذاشت كه اين مخالفت را اظهار كنند. بنابراين اصل مجلس موسسان كه در زمان رضا شاه با سرنيزه درست شد، غير قانونى بود، با غير قانونى بودن آن آمدن رضاشاه و رسيدن به سلطنت غير قانونى بود، با غير قانونى بودن آن سلطنت محمد رضاشاه غيرقانونى

صحيفه نور ج 2 صفحه 223

است. او - محمد رضا شاه - در تمام انحاء ترقى ملت ما، در تمام انحائش كارهائى كرده است و نگذاشته است كه ملت ما رو به ترقى برود، نگذاشته است فرهنگ ما فرهنگ مترقى باشد، نظام ما را در تحت نظارت نظام‏هاى ديگران قرار داده، مستشاران آمريكائى هستند كه نظام ما را اداره مى‏كنند، اقتصاد ما را بكلى از بين برده است‏ايران كه زراعتش از بين رفته است و نفتش را هم دارند زياد خرج مى‏كنند و زياد مى‏دهند به ديگران كه اين هم از بين برود. اگر محمد رضا شاه در سلطنت باقى باشد، چند سال ديگر مملكت ما رو به فقر و نيستى خواهد رفت، بنابراين تا ايشان نرفته است، مملكت ما نمى‏تواند روى آزادى و ترقى ببيند و بايد برود.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:14 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 224

تاريخ 6/8/57

بيانات امام خمينى در ميان جمعى از ايرانيان

توجه و دعوت قرآن كريم به هر دو بعد معنوى و مادى است

بسم الله ارحمن الرحيم

من بازيك تذكراتى براى آقايانى كه در خارج كشور، در صفوف جماعات هستند لازم مى‏دانم كه يك تذكراتى براى آقايان بدهم. سابق، البته يك مدتى كه از اسلام گذشت دستجات مختلفه‏اى از مردم اهل علم، اينها توجهشان به معنويات اسلام بود و نظرشان به آن آياتى و رواياتى كه مربوط به معنويات و تهذيب نفس و ماوراءالطبيعت داشت احكام را و در قرآن كريم آيات زياد راجع به امور معنوى است يعنى آن وجهه انسانى كه از عالم غيب است. تا مدت‏ها وضع اينطور بود كه - توجه - به آن احكام اجتماعى و سياسى و اينها كه در اسلام بود توجه كم بود يا نبود، كم كم دستجاتى پيدا شدند كه مسائل اجتماعى و مسائل سياسى و مسائل روز را عنوان كردند و اينها از اين طرف افتادند يعنى توجهشان به صرف همين اجتماعيات و احكام سياسى و احكام حكومتى بود و به اين جهات نگاه كردند. آنها تا مدت‏هاى قبل به آن طرف ورق نگاه مى‏كردند مثل فلاسفه و عرفا و صوفيه و اينها، آن طرف ورق را نگاه مى‏كردند و در حرف‏هايشان بيان همين معنويات بود و مردم را دعوت مى‏كردند به همان جهات معنويه اسلامى، حتى روايات يا آياتى كه وارد شده بود راجع به امور طبيعى و راجع به امور اجتماعى و سياسى، بعضى‏شان كوشش مى‏كردند كه اينها را برگردانند به همان امور معنوى و همه را به آن ورق حساب كنند، جهت باطنى اسلام و قرآن را ملاحظه كنند. در مقابل آنها الان ما مبتلا هستيم به، البته آن هم ابتلائى بود، اين جهت هم كه فقط صرف معنويات را نظر كردند و از اجتماعياتى كه در قرآن هست از آيات و اخبارى كه وارد شده است راجع به حكومت اسلام، راجع به سياست اسلام، راجع به امور اجتماعى، راجع به تعمير اين عالم، اين غفلت كردن، غفلت كردن از اسلام بود كه اسلام را به يك ورق شناخته بودند، ورق ديگرش را، عالم طبيعتش را توجه نداشتند كه اسلام توجه به عالم طبيعت هم دارد توجه به تمام امورى كه احتياج دارد، انسان دارد و لهذا يك ابتلاء اسلام اين بود كه اين اشخاصى كه از قبيل متكلمين و بيشتر فلاسفه و بيشتر عرفا و صوفيه و اينها، همه آياتى كه در قرآن كريم بود، - خير - خواستند، نظر داشتند كه برگردانند به همان امور معنوى، حتى اخبار يا رواياتى كه راجع به، آياتى كه راجع به اجتماعيات و راجع به عالم طبيعت وارد شده بود آنها كوشش مى‏كردند كه بر گردانند به همان معنويات. آنها غافل بودند از اسلام و توجه داشتند، توجه

صحيفه نور ج 2 صفحه 225

داشتند به يك ورق اسلام و غافل بودند از يك ورق ديگرش، باطن را ملاحظه مى‏كردند و از ظاهر غافل بودند. حالا ابتلاء اسلام اينطور شده است كه جوان‏هاى ما، جوان‏ها و روشنفكرها و اشخاصى كه دانشمندان بالا هستند و علوم طبيعى را ياد گرفته‏اند آنها كوشش دارند به اينكه تمام آيات قرآنى و روايات را برگردانند به همان امور طبيعى، از معنويات غافل بشوند، حتى آياتى كه راجع به امور معنوى است آن را برگردانند به يك امور طبيعى و عادى. اينها هم توجه به اسلام دارند و غافل هستند يعنى يك ورقش را خوانده‏اند، يك ورقش را از آن غافل هستند و اين دو طايفه اسلام را به تمام معنا نشناختند كه اسلام چيست. اسلام نه دعوتش به خصوص معنويات است و نه دعوتش به خصوص ماديات است، هر دو را دارد، يعنى اسلام و قرآن كريم آمده‏اند كه انسان را به همه ابعادى كه انسان دارد بسازند او را، تربيت كنند او را.

قابليت تربيتى نامتناهى و قوه عاقله، از امتيازات انسان بر ساير موجودات

انسان را وقتى كه ملاحظه مى‏كنيد، اول نشوش با ساير نباتات فرقى ندارد. نبات را، هسته خرما را، هسته چيز ديگرى را مى‏اندازند توى خاك و خاك تربيت مى‏كند و آن نمو مى‏كند يك جاى خاصى كه در آن جاى خاص نمو مى‏كند. حيوان هم نطفه‏اش در رحم واقع مى‏شود و يك بذرى است، اين بذرش محلش آنجاست يعنى جاى تربيتش آنجاست كه اگر يك جائى را يك وقتى طرحى درست كنند كه همين خاصيت و همان چيزها را داشته باشد و نطفه را درآنجا مثل رحم بتواند تربيت كند ممكن است بتواند تربيت بشود و يك وقتى هم انسان بشود. يك نباتى است اول، مثل ساير نباتات مى‏ماند، با نباتات فرقى ندارد، اين نمو دارد فقط آن هم نمو دارد منتهى آن را در محل خاصى و با جهات خاصى، نباتات در يك محل خاص ديگرى و جهات خاصى اما هر دو در اين معنى مثل هم هستند كه كشت شده‏اند و اين كشت شروع مى‏كند به نمو كردن به واسطه قوائى كه خداوند تبارك و تعالى در زمين قرار داده است و به واسطه قوايى كه در رحم قرار داده است اينها با هم شركت دارند، كم كم اينكه در زمين كاشته شده است، اين نبات تا آخر همين نبات است تا مى‏رسند به ثمره، ثمره شان هم ثمره نبات است. آنهائى كه در زمين كاشته نشده‏اند كه حيوانات، همه حيوانات منجمله انسان باشد آنها كم كم از مرتبه نباتى بالا مى‏آيند و در همين رده‏اى كه هستند يك روح حيوانى پيدا مى‏كنند، ممتاز مى‏شوند از ساير موجودات نباتى لكن همه‏شان حيوانند يعنى شراكت دارند، روح حيوانى دارند اين تولد در اين عالم كه مى‏شوند و منفصل مى‏شوند از محل خودشان باز اين يك امتيازى است كه با نباتات دارند كه نبات اگر منفصلش كنند ديگر تمام است لكن آنها منفصل مى‏شوند در آنوقتى كه مقتضى است و آن جهت نباتى‏شان كمال پيدا كرد و جهت حيوانى پيدا شد و احتياجشان از رحم منقطع شد مى‏آيند در اين عالم. همه حيوانات در خوردن و خوابيدن وشهوات - اينها - شريكند همه با هم هستند، امتيازى ندارند الا به همه جهات حيوانى .حيوانات هم، همين حيواناتى كه هستند، در ادراكات با هم فرق دارند. ميمون بيشتر از مثلاً حيوان ديگرى ادراك مى‏كند، چيز مى‏فهمد. انسان در بين اين حيوانات‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 226

ممتاز مى‏شود به اينكه يك ترقيات ديگرى مى‏شود بكند. هم در ادراكات با آنها فرق دارد و هم در غايات ادراكات فرق دارد. حيوانات تا يك حدودى اداركشان هست و محدود است و تمام مى‏شود. انسان اداركاتش و قابليتش براى ترتيب تقريباً بايد گفت غير متناهى است پس انسان همه عالم را دارد به اضافه، همه چيزهائى كه در عالم هست از اول موجودات تا آنجائى كه آن ممتاز شده است با همه حيوانات و با نباتات و با معادل آنها شركت دارد لكن يك اضافه دارد و آن اينكه در انسان يك قوه عاقله و قوه بالاتر هست كه در آنها نيست. اگر انسان مثل ساير حيوانات تا همان حدى كه حيوانات رشد مى‏كردند بود انبيائى لازم نبود، انبياء مى‏خواستيم چه كنيم، انسان مى‏آيد اينجا مثل حيوانات زندگى مى‏كند و مثل حيوانات مى‏خورد و مثل حيوانات مى‏خوابد و تا مى‏ميرد... اينكه احتياج به انبياء ما داريم براى اينكه انسان مثل حيوانات نيست كه يك حد حيوانى داشته باشد و تمام بشود، انسان يك حد مافوق حيوانى و يك مراتب مافوق حيوانى مافوق عقل تا برسد به مقامى كه نمى‏توانيم از آن تعبير كنيم و آن آخر مقامى مثلاً تعبير مى‏كنند، فنا تعبير مى‏كنند كالالوهيه، يك تعبيرات مختلفى چون كه تربيت انسان به همه ابعادش، هم تربيت جسمى و هم روحى و عقلى و هم مافوق آن نمى شود در عهده بشر باشد براى اينكه بشر اطلاع ندارد از احتياجات انسان و كيفيت تربيت انسان نسبت به ماوراءالطبيعت، تمام قواى بشر را روى هم بگذاريد همين طبيعت را و خاصيت طبيعت را مى‏تواند بفهمد منتهى باز هم خاصيت‏هاى طبيعت براى بشر هم كشف نشده است،تا حدودى كشف شده است، اخيراً خوب، زياد پيشرفت كرده است لكن مانده است خيلى چيزها كه بعدها كشف خواهد شد اما تا آخر هر چه باشد مال طبيعت است، مال اين عالم است و هر چه بشود مال اين ورق است. آن چيزى را كه بشر مى‏تواند ادراك كند و حد ادراك طبيعى خودش هست اين است كه عالم طبيعت را، همه خصوصيات (فرض كنيد يك وقتى) عالم طبيعت را انسان بفهمد و همه چيزهائى كه مربوط به كمال طبيعت است و ترقيات در طبيعت، اينها را هم انسان كشف بكند لكن حدش حد طبيعت است بيشتر نيست. آن ورق بعد را اطلاعى برآن ندارد و نمى داند چه خبر است آنجا و روابطى كه مابين اشيا هست با هم، آنقدر را انسان اگر هم تا آخر كوشش كند مى‏تواند بفهمد، آن روابطى است كه در طبيعت بين اشيا، علل و معلول و سبب و مسببات، روابطى كه در اشيا طبيعت است انسان مى‏تواند ادراك بكند.تا آخر هم وقتى كه تربيت بشود و تحصيل بكند و كشفيات اين عالم واقع بشود تا آخر هم همين است كه اين طبيعت را با تمام خصوصياتى كه دارد و تمام روابطى كه ما بين اجزاء اين طبيعت است او كشف مى‏كند، مى‏تواند كه ادراك كند كه رابطه مثلاً زلزله چه جورى است با زمين، چه وقت مى‏آيد، نتايج و آثارش را همه را معين كند و چه قدر مى‏آيد، چه جورى مى‏آيد، افقى است، عمودى است، چى است، همه اينها را پيدا بكند، روابط ما بين طبيعت انسان با فلان چيز چه است، تمام آنها را كه ادراك بكند و فرض كنيم كه ديگر مجهولى برايش نماند همه‏اش طبيعت است، پايش را از طبيعت بالا نمى تواند بگذارد و ادراك آنجا را نكرده است و لهذا يك طايفه از آن فلاسفه و فلاسفه طبيعى و آنها هستند كه چون ادراك نكرده اند ماوراء عالم طبيعت راحسى نبوده است، با چشم نمى‏شده است ادراك بكنند،

صحيفه نور ج 2 صفحه 227

منكر آن شدند، منكر بى دليل. يعنى گفتند ما كه نديديم و زير چاقوى ما نيامده است اين مثلاً عقل مجرد، نمى توانيم بپذيريم، نيست. پس آن (نيست) غلط است براى اينكه بايد بگويد من نمى دانم، نبايد بگويد نيست. يك چيزى را آدم نمى داند، خوب آدمى هست كه مى‏گويد من تا اين حد رسيدم اينقدر را تصديق مى‏كنم مابقى اش را نمى دانم، اما اينكه (نيست) را از باب اينكه اطلاع ندارد. شما هم كه احاطه بر همه چيز همه عالم نداريد نبايد بگوئيد نيست. آنها تا آن حد رسيدند و اين حد وقتى هم تمام خصوصياتش معلوم بشود همين حدشان است، حد طبيعت است اينكه ما احتياج و اين آمال طبيعى انسان را مى‏تواند برآورده كند، يعنى احتياجاتى كه ما در طبيعت داريم هر احتياجى آنوقتى كه طبيعت با همه جهاتش كشف شد و همه قواى عالم طبيعت كشف شد، همه روابط اجزاء طبيعت به هم كشف شد، احتياجات طبيعى ما را حاصل كرد بيشتر از احتياجات طبيعى را نمى‏تواند حاصل كند. هر چه حاصل بشود همين احتياجات طبيعى است منتهى احتياجات طبيعى به حسب قواى مختلف كه حالا كشف شده است، آدم مى‏بيند كه الان محتاج به اين است كه وقتى مى‏خواهد برود، سوار طياره بشود. آنوقت‏ها همين كه مى‏خواست برود با شتر رفت حالا با طياره مى‏رود، يك وقت هم بالاتر از اين، بالاتر شود اما همه‏اش طبيعت است و احتياجات طبيعى.

بعثت انبيا از الطاف الهى براى تربيت و سعادتمندى انسان‏ها

انسان اگر به همين حد طبيعت بود و بيشتر از اين چيزى نبود، ديگر احتياج به اينكه يك چيزى از عالم غيب براى انسان فرستاده بشود تا انسان را تربيت بكند، تربيت آن ورق را بكند چون آن ورق نبود احتياج هم نبود لكن چون انسان مجرد از اين عالم طبيعت يك حقيقتى است، همين خود خصوصياتى كه در انسان هست دال بر اين است كه، يك ماورائى از براى اين طبيعت هست چون انسان يك ماورائى دارد و به حسب براهينى كه در فلسفه ثابت است ماوراء اين طبيعت در انسان هست و انسان داراى يك عقل بالامكان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد، تربيت آن ورق كه ورق معنوى انسان باشد بايد كسى اين تربيت را بكند كه علم به آن طرف، علم حقيقى به آن طرف داشته باشد و علم به روابطى كه مابين انسان و آن طرف طبيعت و آن طرف هست، آن روابط را بتواند ادراك بكند و آن بشر نيست، بشر ندارد. همين قدر مورد طبيعت را او مى‏تواند ادراك بكند، هر چه ذره بين بيندازند ماوراء طبيعت با ذره بين ديده نمى‏شود. آن محتاج به آن است كه يك معانى ديگرى در كار باشد و چون اين روابط بر بشر مخفى است و خداى تبارك و تعالى كه خالق همه چيز است اين روابط را مى‏داند از اين جهت به وحى الهى براى يك عده‏اى از اشخاصى كه كمال پيدا كرده‏اند و كمالات معنويه را دنبالش كردند و فهميدند، روابطى حاصل مى‏شود مابين انسان و عالم وحى، به او وحى مى‏شود و براى تربيت آن ورق دوم انسان بعث مى‏شوند اينها مى‏آيند در بين مردم و مردم را تربيت مى‏خواهند بكنند.

خداى تبارك و تعالى نه احتياج به ماها دارد و نه احتياج به تربيت ما دارد، همه ما اگر مشرك

صحيفه نور ج 2 صفحه 228

هم بشويم، شديم جهنم، همه ما هم موحد هم بشويم يك نفعى نمى‏رسد. تمام مربوط به خودماست. بعث انبيا براى تربيت ماست كه ما در آن ورق كه بايد تربيت بشويم، جورى تربيت بشويم كه آنجا هم زندگيمان زندگى سعادتمند باشد. اگر اين تربيت نباشد و انسان با همان خوى حيوانى از اين عالم به عالم ديگر برود، در آن عالم سعادت ندارد و به شقاوت مى‏رسد، انسان در آن عالم به ظلمات مى‏رسد. انبيا آمده‏اند كه ما را از اين عالم طبيعت كم كم تربيت كنند و آن مقدارى كه مربوط به تربيت‏هاى معنوى است به ما بفرمايند به وحى من الله تعالى تا ما كه اگر انبيا نباشند يك حيوانى هستيم كه هر چه هست همين طبيعت است، بيشتر از اين ادراك نداريم، ما را ببرند به آن عالم و تقويت كنند كه ما وقتى از اين عالم منتقل به يك عالم ديگرى شديم زندگى آن عالم هم يك زندگى سعادتمند باشد. تمام نكته آمدن انبيا اين است كه تربيت كنند اين بشر را كه قابل از براى اين است كه تربيت بشود و مافوق حيوانات است، اين را تربيتش كنند براى اينكه همان طورى كه اينجا زندگى سعادتمند، اگر همه اوضاع طبيعت به وفق مراد باشد يك زندگى سعادتمند در اينجا دارند، آنجا هم زندگى سعادتمند داشته باشند. لطفى است از جانب خداى تبارك و تعالى به بشر كه قابل از براى اين است كه تربيت بشود و تربيت بشر به وحى خدا و به تربيت انبياء اين است كه چيزهائى كه رابطه بوده است مابين آن عالم و اين عالم، چيزهائى كه اگر آن كارها را ما انجام بدهيم در تربيت معنوى ما دخالت دارد، آنها را به ما بيان كردند كه اين كارها را بكنيم ما نمى‏دانيم البته كه آيا رابطه ما بين نماز و سعادت آن عالم چيست، رابطه‏اش را ما نمى‏دانيم خدا مى‏داند، چنانچه من و شما كه طبيب نيستيم نمى‏دانيم كه رابطه ما بين اين قرصى كه طبيب مى‏دهد با آن مرض چيست لكن رابطه دارد. آن كه عالم است اين رابطه را ادراك كرده است و به ما گفته است و ما هم بايد اطاعت كنيم تا مرضمان خوب بشود. اين رابطه را كه بين اين اعمال ماست، اعمال صالحه ما با آن عالم است اين را انبياء مى‏دانند به وحى خداى تبارك و تعالى و آمده‏اند براى اينكه به ما بگويند كه فلان كار را اگر بكنيد اين رابطه دارد اينجا با آن عالم و روح شما را تربيت ميكند اين كه شما در آن عالم وقتى كه مى‏رويد با سعادت هستيد. چيزهائى كه اگر چنانچه آن چيزها را انسان ارتكاب كنند مثل سمومات مى‏ماند كه اگر انسان يكى كه مسموم است بخورد مسموم مى شود و به هلاكت مى‏رسد، در عالم ماوراءالطبيعت و روح هم اينطورى است كه بعضى از چيزها است كه اگر چنانچه آن چيزها را عمل كند انسان، يا اعتقاد به آن پيدا كند مثل سم قاتل مى‏ماند به مراتبش كه يك وقت مسموم مى‏كند انسان را لكن قابل علاج است‏يك وقت مسموم مى‏كند و اگر تا آخر برود ديگر علاج هم ندارد. آنها هم براى ما گفته‏اند كه نكنيد، گفته‏اند نكنيد، اين كار رانكنيد آن كار را نكنيد، آن كار را نكنيد، البته يك مقدارى از امورى كه آنها فهميده‏اند (بكنيد و نكنيد) باز براى تنظيم عالم طبيعت است و اجتماع است لكن بسيارى از امور راجع به تنظيم امور اجتماع نيست، راجع به ماوراءالطبيعت است. انسان چون يك مجموعه‏اى است كه احتياج به همه چيز دارد، انبياء آمده‏اند كه آن همه احتياجات انسان راهر چه احتياج دارد انسان براى انسان بيان كنند كه انسان اگر عمل بكند به سعادت تمام مى‏رسد.

صحيفه نور ج 2 صفحه‏229

بنابراين اين دو طايفه كه يك طايفه طرف معنويت را گرفته‏اند و طرف اجتماع را رها كردند و اين طايفه طرف اجتماع و علم اجتماع و علم سياست و علم - نمى‏دانم - اين معانى را دارند و آن طرف را رها كردند و اين دو نه اين اسلام‏شناس است، نه آن اسلام‏شناس است. اسلام‏شناس كسى است كه اين دو مطلب را، اين دو جبهه را، هم جبهه معنوى را بشناسد هم جبهه ظاهرى را يعنى هم اسلام را بشناسد به آن جهات معنوى كه دارد و هم اسلام را بشناسد به آن جهات مادى كه دارد، كسى كه اسلام را بخواهد بشناسد بايد به اينجور بشناسد يعنى آيات و رواياتى و احكامى كه وارد شده است راجع به جهات معنوى آنها را بشناسد تا آن اندازه‏اى كه مى‏داند و آيات و روايات و - عرض مى‏كنم - احكامى كه وارد شده است براى تنظيم امور جامعه و براى امور سياسى و براى امور حكومتى آنها را هم بشناسد، كسى كه اين دو جنبه را شناخت به اندازه‏اى كه انسان مى‏تواند بفهمد، اين اسلام را شناخته است. اسلام مثل رهبانيت مسيح نيست، البته مذهب مسيح حالا نسخش كردند و الا مذهب مسيح اين نبوده است كه همه‏اش روحانيت و چيز نباشد مثل مذهب مسيح نيست كه فقط مربوط به ...عنايتش طبيعت بيشتر باشد والبته حضرت موسى عليه السلام كه از انبياء معظم و از انبياء اولى‏العزم است كامل بوده است چيزش به اندازه‏اى كه محتاج بوده است بشر، لكن از بين رفته است كتاب حضرت موسى، كتاب حضرت عيسى، هر دوتايشان از بين رفته‏اند. اينكه الان دست اينهاست اينها خود متن‏شان دلالت بر اين مى‏كند كه اينها تورات اصلى و انجيل اصلى نيستند لكن كتاب ما بحمدالله همين طور سال به سال از اول تا به حال محفوظ است حتى قرآن به خط حضرت امير يا به خط حضرت سجاد هم الان موجود است در بين ما كه همين است، غير از اين هيچ نيست، همين قرآن است، هيچ تغييرى نكرده است.

سعادت انسان در گرو تبعيت امور معنوى و مجاهدات ظاهرى تواماً

در هر صورت چون اسلام براى تربيت ماها آمده است، تا تبعيت از آن نكنيم به همه ابعادش تربيت نمى‏شويم. نبايد حالائى كه شما جوان‏هاى عزيز ما مشغول شده‏ايد به علوم طبيعى يا مشغول شده‏ايد به يك مجاهداتى كه لازم است حالا بكنيد و همين جهادى كه از جهاد اكبر است كه بايد بكنيد شما، يعنى بايد همه ما، لازم است كه همه ما با اين برادران اسلامى كه در ايران مبتلا هستند، كمك كنيم، كمك تبليغاتى لااقل در آن محيطهائى كه هستيم، اما نه اينكه حالا كه مشغول شديد به علوم طبيعى يا مشغول شديد به اين مجاهدات، ديگر كار به آن طرف نداشته باشيد. شما همين نيستيد كه، همين رجل مجاهد نيستيد، همين رجل طبيعى نيستيد، شما يك انسانى هستيد. انسان معنويات دارد، ماديات دارد، مادياتش اينهاست، معنوياتش هم بايد كوشش كنيد، شما بايد عنايت كنيد به همه احكام خدا، نمى‏شود يك مسلمانى بگويد كه من مجاهداتش را قبول دارم و معنوياتش را قبول ندارم. يا يك مسلمانى بگويد من معنويات اسلام را قبول دارم و مجاهدات اسلام را قبول ندارم. همه‏اش را بايد ما قبول داشته باشيم. مسلمان اين است كه همه چيزهائى كه نبى اكرم آورده است برايش، قبول كند و عمل كند. بنابراين شما

صحيفه نور ج 2 صفحه 230

اين احكام ظاهريه‏اى كه التفات به آن نيست كه حالا بفهمد چه مى‏شود و چه ربطى ما بين روح انسان و اين عمل هست سبك نگيريد، اينها مهم است براى شما، براى زندگانى ماوراءالطبيعت شما مهم است و شما، هم مجاهدات ظاهرى‏تان را و علوم ظاهرى‏تان، علوم طبيعى‏تان را تكميل كنيد و هم تبعيت كنيد راجع به امور معنوى و جهات الهى اين شى تا سعادتمند بشويد.

تكليف بر طرح و تبليغ مسائل ايران و كمك به نهضت اسلامى

خداوند انشاءالله همه شما را سعادتمند كند و همه ماها به تكليفمان عمل بكنيم كه يكى از تكاليف ما اين است كه حالا نسبت به اين جنبشى كه در ايران، نهضتى كه در ايران پيدا شده است و مردم دارند الان جانشان را، مالشان را، بچه‏هايشان و عزيزانشان را دارند در اين راه صرف مى‏كنند ما هم بايد به اندازه‏اى كه در اينجا هستيم، به اندازه‏اى كه مى‏توانيم و استطاعت داريم بايد به آنها كمك بكنيم و شماها آقايان با هر يك از اين اقشارى كه در اينجا هستند، اگر در اروپا هستيد با اروپائى‏ها، در آمريكا هستيد با آمريكائى‏ها، هر جا هستيد با اهالى آنجا كه رفقا داريد، آشنا داريد، هر وقت مى‏نشينيد طرح كنيد مسائل ايران را و تبليغات كنيد. هر يك از شما تبليغ بكند اين مسائل را و اين خلافكارى‏هاى سلسله پهلوى را و خلافكارى‏هاى اين شاه كه از همه سلاطين كه تا حالا آمده‏اند هم خيانتكارتر و هم جنايتكارتر، يا خير، جناياتش مثل آنها به اضافه خيانت‏هاى زياد. اين آدم الان دارد ايران را به يك وضع بدى در مى‏آورد و دارد خراب مى‏كند، مى‏خواهد برود خرابش مى‏خواهد بكند و شما تبليغات بكنيد به رفقاى آمريكائى‏تان، اروپائى‏تان اينها بگوئيد، در مدارس كه مى‏رويد بگوئيد به رفقايتان كه در آنجا هستند. انشاءالله بلكه در آنجا يك موجى پيدا بشود و كمك بكنند به ايران، حكومت‏هايشان كمك بكند، آنهائى كه - عرض مى‏كنم كه - انصاف دارند كمك بكنند به ايران تا بلكه شر آن آدم كنده بشود كه انشاءالله كنده مى‏شود و ايران مال خودتان بشود و شر خارجى‏ها هم كنده بشود و ايران دست خودتان بيايد و خودتان اداره‏اش بكنيد.

والسلام


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:15 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 231

تاريخ 6/8/57

بيانات امام خمينى در مورد ابعاد سياسى - عبادى احكام اسلام و كيفيت حكومت اسلامى

مراتب و اختصاصاتى كه انسان را از حيوانات ممتاز مى‏سازد

بسم الله الرحمن الرحيم

...انسان را به همه ابعادى كه از براى انسان هست. انسان، خود انسان عبارت از اين صورت ظاهر كه مى‏خورد و مى‏آشامد و - عرض مى‏كنم كه - ساير كارهايى كه ساير حيوانات هم انجام مى‏دهند اينقدر نيست، با ساير حيوانات فرق‏ها دارد. اين مقدارى كه مى‏بينيد كه انسان در عالم طبيعت زندگانى مى‏كند ساير حيوانات هم، ساير موجودات طبيعى هم، همه در اين عالم طبيعت، آنهايى كه زندگى حيوانى دارند، زندگانى حيوانى مى‏كنند و با انسان مشتركند و آنهايى كه زندگيشان نباتى و كمتر از اوست هم اين زندگانى را دارند. در ميان همه موجوداتى كه در اين طبيعت موجود هستند انسان اختصاصاتى دارد كه ساير موجودات ندارند - انسان - يك مرتبه باطن، يك مرتبه عقليت، يك مرتبه بالاتر از مرتبه عقل در انسان به قوه هست، از اول در سرشت انسان هست كه اين انسان از عالم طبيعت سير بكند تا برسد به آنجايى كه وهم ماها نمى‏تواند برسد و همه اينها محتاج به تربيت است. همانطورى كه تربيت‏هاى مناسب با طبيعت هست، تربيت‏هاى مناسب با مراتب ديگرش هم هست كه بعضى‏هايش را بشر مى‏تواند مطلع بشود و بعضى‏هايش را و بيشترش را بشر نمى‏تواند مطلع بشود. اطلاع را خداى تبارك و تعالى دارد و بعث انبياء براى اين است كه اين بشر اين چيزهايى را كه اطلاع ندارد، اين مراتب از انسانيت را كه خود بشر مطلع نيست و كيفيت تربيت را تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمى‏شود معالجه كرد - انبياء آمدند تا اين انسان را به آن مراتبى كه كسان ديگر، علماى طبيعت نمى‏توانند اين مراتب را اطلاع پيدا كنند و تربيت كنند انسان را، اين مراتب را تربيت بدهند و نمو و مورد ارتقاء بدهند. تمام علماى طبيعت به هر مرتبه‏اى كه برسند، آخر اداركاتشان، اين مراتب ادراكات همين خصوصيات عالم طبيعت است. از عالم طبيعت به ماوراى اين عالم طبيعت كه آن عالم با اين عالم در موجوديت شبيه‏اند والا در مرتبه وجود، آنجا خيلى بالاتر از اينجاست و ما الان خواب هستيم و آنجا را الان با اين چشم طبيعى نمى‏توانيم ببينيم چون انسان قابليت اين را دارد كه تربيت بشود و آن مراتب مافوق طبيعت را هم پيدا بكند و كسى نيست كه به انسان اين نحو تربيت را بكند، خداى تبارك و تعالى انبياء را مامور فرمودند كه اينها بيايند و تربيت كنند اين انسان را كه برسد به آن مراتب مافوق طبيعت و هر چيزى كه در آن قابليت هست فعليت پيدا بكند و تربيت يك تربيت الهى بشود.

صحيفه نور ج 2 صفحه 232

احكام اسلام، نسخه‏هايى از طرف اطباى روح‏

شما آقايان كه در خارج از كشور يا در داخل كشور، جوان‏هايى كه مورد علاقه ماها هستيد و شماها مثل فرزندان ما هستيد و در خارج كشور يا در داخل وارد زندگى تازه شده‏ايد، شما الان همين صورت ظاهر عالم طبيعت را مى‏بينيد و فعاليت‏هاى شما هم مربوط به همين رشته است. اينكه من براى شما مى‏خواهم عرض كنم، اين است كه شما همان فقط رشته طبيعت را و چيزهايى كه مربوط به طبيعت هست مثل همين مبارزاتى كه الان‏شود ولو اين مبارزات، مبارزات الهى است و براى رساندن اين مردم‏است به حقوقشان و اين البته با امر الهى است لكن تمام اين معانى كه حاصل بشود، اينها چيزهايى است كه مربوط به همين عالم طبيعت است و ما يك مراتب بالاترى داريم كه بايد شماها به آن توجه كنيد. آن عباداتى كه انبياء آورده‏اند و شما را به آن دعوت كردند مثل نماز، مثل روزه، مثل حج، اينطور چيزها، اينها يك امورى هستند كه، نسخه‏هائى هستند از طبيب‏هاى واقعى كه آمدند شما را برسانند به يك مرتبه كمالى كه همانطورى كه از طبيعت استفاده مى‏كنيد مادامى كه در طبيعت هستيد، وقتى كه نفوس شما از اين طبيعت بيرون رفت و نفس عاقله شما در يك عالم ديگر رفت آنجا هم با يك تربيت صحيح رفته باشد و يك زندگانى كاملاً سعادتند شما داشته باشيد. من به گوشم اينجا مى‏خورد كه بعضى از اين جوان‏هاى ما نسبت به اين احكام ظاهرى اسلام مثل نماز كه بسيار در اسلام اهميت دارد، اينها خيلى آنچنان تمام و تام عمل نمى‏كنند و اين مسأله، مسأله‏اى است كه اسباب تأسف ماست كه شما جوان‏هاى مسلم به آن نسخه‏هائى كه اطباى روح داده‏اند عمل خداى نكرده نكنيد و بعد در عاقبت يك وقت پشيمانى براى شما پيدا بشود كه آنوقت دستتان ديگر كوتاه باشد. اسلام مثل مسيحيت نيست كه فقط يك جهت را ملاحظه كرده باشد، اسلام تمام جهاتى كه انسان به آن احتياج دارد، برايش احكام دارد. احكامى كه در اسلام آمده است، چه احكام سياسى، چه احكامى كه مربوط به حكومت است، چه احكامى كه مربوط به اجتماع است، چه احكامى كه مربوط به افراد است، احكامى كه مربوط به فرهنگ اسلامى است تمام اينها موافق با احتياجات انسان هست يعنى هر مقدارى كه انسان احتياج دارد، احتياج به طبيعت دارد احكام طبيعى هست. اين احتياجات به ماوراى طبيعت كه من و شما الان از آن غافل هستيم انسان دارد، آنهم احكام دارد اسلام براى اينكه اين احتياجات را رفع بكند و به عبارت ديگر براى اينكه تربيت كند ما را و ما را سعادتمند كند. تفاوت حاكمان حكومت‏هاى اسلامى با سلاطين خداى تبارك و تعالى هيچ احتياجى به اعمال ما و خود ما ندارد، انبياء هم احتياج به من و شما و به اعمال ما ندارند. تمام زحماتى كه انبيا كشيدند، وقتى كه ما كيفيت زندگى آنها را مطالعه كنيم، زندگى حضرت موسى، حضرت عيسى سلام الله عليهما را و خصوصاً زندگى حضرت رسول اكرم پيغمبر خودمان را اگر ملاحظه كنيد و به تاريخ اسلام و به تواريخى كه حكايت از اينها كردند و از زندگيشان‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 233

كردند ملاحظه كنيد و مى‏فهميد كه اينها تشكيل حكومت بعضى‏شان دادند، احكام حكومتى دارند لكن خودشان وقتى به زندگيشان مراجعه كنيد مى‏بينيد كه اصلاً مثل روساى جمهورى يا سلاطين اين عالم اصلاً نبودند، يك شكل ديگر، يك وضع ديگر داشتند در ممالك ديگر، هم در زمانشان تحت لواى ايشان بوده است در عين حال وقتى زندگيشان را، كيفيت معاشرتشان را ملاحظه مى‏كنيم مى‏بينيم كه اصلاً اين طور مسايلى كه رئيس كلانترى يك ناحيه داشته، ايشان نداردچون كه با وجودى كه الان سلطان حجاز است و فرمانفرماى حجاز است وقتى كه توى مسجد نشسته است و رفقاى خودش، اصحاب خودش نشسته‏اند، آدم‏هايى كه از خارج مى‏آيند نمى‏توانند بفهمند كه كدام يكى از اينها آن پيغمبرى است كه رئيس اينهاست و كدام سايرين هستند.

معاشرتش اين طور بوده است خيال نكنيد يك همچو مسندى كه حالا من پيرمرد را شما نشانده‏ايد، او هم روى مسند نشسته باشد، او روى همانجايى كه شما نشسته‏ايد، همانجورى نشسته بوده است كه وقتى از خارج مى‏آمدند نمى‏فهميدند كه اين پيغمبر است يا آن يكى. وضعش اينطور بوده است، اين طور نبوده كه مثل رئيس جمهورهاى حالا اگر كسى بخواهد خدمتشان برسد بايد مدتها زحمت بكشد، آن هم چه شخصى باشد، همه مردم كه نمى توانند بروند پيش او. در مسجدش باز بود و همه مى‏آمدند، غنى وفقير و درويش و مسكين و همه مى‏آمدند پيش ايشان حرف هايشان را مى‏زدند و جواب هايشان را مى‏شنيدند ومسائلشان را گوش مى‏كردند و اينها، وقتى هم منزل داشتند يك مسجدى اينها داشتند، خيال‏كنيد مثل مسجد حالاى مدينه بوده، يك تكه زمين بوده‏و دورش را با چوبهايى ازدرخت و شاخه‏هايى از درخت محفظه‏اى گرفته بودند كه حيوانات نروند آن جا. آن مسجدشان بوده است و يك دوسه تا هم‏چند تا هم خانه، اطاق گلى درست كردند درآن ودرآن هم ابداً هيچ ابداً از اين تجهيزات كه حتى منزل تو و من دارد نداشته. اين پيغمبر اكرم وقتى مى‏آييم سراغ حضرت امير سلام الله عليه كه وصى به حق اوست آنوقتى كه حضرت امير سلطنت حالا من جسارت مى‏كنم بگويم سلطنت و امام يك ممالك بزرگ بوده است و تمام حجاز و تمام عراق و تمام سوريه و لبنان و مصر وايران و همه اينها تحت لواى او و تحت حكومت او بوده است، خودش زندگيش چه جور بوده است؟ باز مثل اميرالامرا بوده‏است؟ يك پوستى داشتند، پوست گوسفندى داشتند كه شب‏ها آن طور كه نقل مى‏كنند و تاريخ دارد مى‏انداختند خودشان و همسرشان روى آن مى‏خوابيدند، روزها همين پوست گوسفند را علف مى‏ريختند توى آن براى آن شترشان كه علف بخورد. اين حكومت اسلام. حضرت امير سلام الله عليه با دست خودشان، با كلنگ خودشان قنات درست مى‏كردند. در تاريخ هست همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير به خلافت آن هم خلافتى كه دامنه‏اش اين قدر زياد بود همان روز بعد از اين كه بيعت تمام شد، ايشان بيل و كلنگش را برداشت رفت سراغ آن كارى كه مى‏كرد، كار مى‏كرد، آن وقت كار كه مى‏كرد نه اين كه كار مى‏كرد براى استفاده خودش كه حا قنات داشته باشد، وقتى كه آب زد بيرون آن وقت قلم و كاغذ را گرفت وقفش كردبراى فقرا - و براى مثلاً

صحيفه نور ج 2 صفحه 234

چيز وقف كرد - ما يك همچنين حاكمى مى‏خواهيم، ما كه اين قدر زحمت مى‏كشيم و فرياد مى‏زنيم و ملت اسلام را دعوت مى‏كنيم، دعوت مى‏كنيم كه ما يك حاكمى مى‏خواهيم. يك سلطانى مى‏خواهيم كه خيانتكار نباشد. داشت حساب بيت‏المال را مى‏كرد، حساب زكات و چيزهائى كه، ماليات‏هايى كه به بيت‏المال بايد مردم بدهند، چراغ روغنى‏اش (آن وقت چراغ مثل اينكه با روغن روشن مى‏شده) پيه‏سوز به اصطلاح ما، اين چراغ روشن بود و حضرت مشغول نوشتن حساب بود، يك كسى آمد (به حسب آن چيزى كه نقل شده است) كسى آمد با حضرت صحبت بكند حضرت آن چراغ را خاموش كرد گفت آن وقت كه اين روشن بود براى حساب بيت‏المال مسلمان‏ها بود حالا كه خواهيد با من صحبت كنيد مربوط به اين نيست من چراغ را خاموش كردم، مال مردم، مال بيت‏المال است، من حق ندارم.

حكومت اسلامى مانعى براى خيانت، غارتگرى و هرج و مرج

حالا شما ملاحظه كنيد كه اين رئيس‏جمهورها چه مى‏كنند، اين سلاطين چه مى‏كنند، چون از آنها اطلاع نداريم برگرديد ايران را نگاه كنيد، برگرديد ببينيد كه اين آقا كه حالا اين همه فساد كرده چه مى‏كند، با بيت‏المال مردم چه مى‏كند، با بيت‏المال مسلمين. ما يك چنان حاكم‏هايى را مى‏گوئيم كه، هى مى‏پرسند اسلام چيست، اسلام چيست؟ اسلام يك چيزى نيست كه بخواهد همه چيز را به هم بزند. اسلام تمام نظام طبيعت را حفظ ميكند، فسادهايش را جلوگيرى مى‏كند. حكومت باشد اما حكومت چپاولگر نباشد، حكومت خائن نباشد، نه اين كه مى‏خواهد حكومت را به هم بزند، خوب آنها خودشان حكومت داشتند. سلطنت به معناى حكومت (نه به اين معناى خلافكارى و اينها) به معناى حكومت اسلامى هست، حاكم اسلامى است، نظام اسلامى هست لكن اين چپاول‏ها و اين دزدى‏ها و اين خيانت‏ها نيست، منهاى اينهاست.

فرياد ما كه مى‏گوئيم كه حكومت اسلامى مى‏خواهيم و مرگ بر اين سلطنت كثافت‏كارى، براى اين است كه ما مى‏بينيم كه خودمان مى‏دانيم، و هم يك وقت تاريخ مى‏خوانيم، سلاطين سابق هر چه بودند، جبار بودند لكن خيانت در آنها كم بوده جبار بودند، تبهكار بودند، تعدى مى‏كردند به مردم اما مملكتشان شان را به يك مملكت ديگرى، منافع مملكتشان را به مملكت ديگرى نمى‏دادند. من نديدم كه يكى از سلاطين سابق مملكتش را فروخته باشد به يك كسى، منافع مملكتش را تقديم ديگرى كرده باشد، اين اخيراً شده و خصوصاً در زمان اين آقا، در زمان اين سلطان مفسد اين مسائل پيدا شده است كه هر چيزى كه ما داريم اينها از بين برده‏اند. زندگى خودشان اين زندگى است، زندگى شما اين است كه مى‏بينيد، توى اينجا بنشينيد، توى اين جاهاى نم. اين زندگى آنهاست. كه من اين را دو سه دفعه گفته‏ام تا حالا (كه نوشته بود كسى براى من و يا در مجله خواندم، الان يادم نيست) كه يكى از خواهرهاى اين آقا يك ويلايى در كجا تهيه كرده كه پول آن ويلا را من الان يادم نيست، خيلى قلم درشت محيرالعقولى بود، آنى كه يادم هست اين كلمه‏اش است كه پنج ميليون دلار خرج گلكارى و تزئينات گلكاريش شده يعنى 35 ميليون تومان. ما يك همچنين سلطانى ديده‏ايم كه چراغ را خاموش‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 235

مى‏كند كه آن چراغ به قدر دو دقيقه كه با اين شخص مى‏خواهد صحبت عادى بكند، صحبت رفاقتى مثلاً بكند اين ديگر روشن نباشد، خودش هم دستگاه بارگاهش اين مسجد است، توى اين مسجد مى‏آيد مى‏نشيند، همه مى‏آيند حرف‏هايشان را به او مى‏زنند، از مسجد هم لشگر درست مى‏كند مى‏فرستد به اين طرف آن طرف براى عرض مى‏كنم پيشرفت اسلام لكن زندگيش همين است كه عرض كردم كه يك پوست هست و وقتى كه شب مردنش، شب شهادت حضرت، وقتى كه مهمان بود منزل دخترش نمك آورد و شير، گفت تو چه وقت ديده بودى كه من (بر حسب نقل) دو تا چيز همراه بخورم، رفت نمك را برداشت فرموده كه، به جاى نمك شير را بردار، نان با نمك را خورد آن سلطان حجاز، ايران، سوريه، لبنان، عراق، ماوراى اينها، اردن و امثال ذلك. اين شب آخر زندگى ايشان در حال آن قدرتمندى. ايشان، خواهر بزرگوار!! اين آقا خواهر جنايتكار اين جنايتكار، پنج ميليون دلار خرج گلكارى، نوشته بود خرج گلكارى اين ويلائى كه ايشان تهيه كرده است در خارج كرده. ديشب هم كه در يكى از روزنامه‏هاى اينجا من خواندم كه نوشته بودند،كه آورده بودند كه شب چهارم آبان شاه خودش با فرح جشن گرفته براى اينكه ديگران كه از خانواده او بودند همه رفته‏اند، پول‏ها را برداشتند و رفتند. مال اين ملت رفت به آمريكا و چند روز پيش از اين هم گفتند كه از ايران تلفن كرده بودند كه يك طياره پر از جواهرات، جواهرات سلطنتى را نقل كردند به آمريكا. حالا كه ايشان احتمال رفتن مى‏دهد دارد چپاول مى‏كند اين ملت را، دارد مى‏برد. ما كه حكومت اسلامى مى‏گوئيم اين هرج و مرج نبايد باشد، به ما مى‏گويند كه شما حكومت اسلامى مى‏خواهيد بكنيد، مى‏خواهيد كه اصلش چرخ اين مملكت را بخوابانيد. اين غلط است كه مى‏گويند اينها تبليغات باطل است، ما چرخ‏ها را به راه ميخواهيم بيندازيم. الان چرخ‏هاى مملكت طرف اروپا دارد حركت ميكند، نفت‏هاى شما الان به اروپا و به آمريكا دارد مى‏رود. ما ميخواهيم جلوى اين گرفته شود، يك مقدار عاقلانه‏اش فروش برود آنهم ارز دست ما بيايد نه اينكه نفت ما را ببرند و پايگاه براى آمريكا درست بكنند، عوض آن اين باشد كه اسلحه بياورند و پايگاه براى آمريكا درست كنند. ما مى‏گوئيم هرج و مرج بايد نباشد، نمى‏گوئيم حكومت نمى‏خواهيم، ما حكومت مى‏خواهيم اما اين نحو حكومت، نه به آنطور. البته هيچ كس نمى‏تواند آنطور اما يك حكومتى باشد كه دزد نباشد، لااقل خيانتكار و جنايتكار نباشد، يك حكومتى كه براى اينكه يكدفعه بگويند مرگ بر شاه، يك عده‏اى را نكشند - شما خيال كرديد كه اگر - در هر صورت مسأله اين است، حكومت اسلامى اين است، از حكومت اسلامى شما را نترسانند، حكومت عدالت است، حكومت است كه زندگى شما را زندگى مرفه انشاءالله قرار مى‏دهد، براى مردم نفع دارد، براى مردم همه‏اش منفعت است و اميد است انشاءالله به زودى اين عمل انجام بگيرد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:15 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 236

تاريخ: 8/8/57

بيانات امام خمينى در مورد تبليغات اجانب بر عليه اسلام و روحانيت

تبليغات كذب اجانب بر عليه پشتوانه‏هاى مقاومت مسلمين

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

ما مواجه هستيم با تبليغاتى كه از آنوقتى كه خارجى‏ها راه پيدا كردند به ايران و مطالعات كردند در ايران و خواستند ذخائر ايران را ببرند، شروع به تبليغاتى كردند كه اسلام و روحانيت اسلام را در نظر مردم يك چيز مخالف با زندگى، مخالف با عقل، ارتجاعى، به درد زندگى نخور، از اين چيزها معرفى كنند. با آن تبليغات دامنه‏دارشان اين تهمت‏ها را زدند كه مثل اديان افيون هستند براى تخدير مردم و اين هم سرمايه‏دارها درست كردند و علماى اسلام هم عمال همين سرمايه‏دارها هستند و مردم را تخدير مى‏كنند كه مردم صدايشان در نيايد، انقلابى پيدا نشود. و اين كارى است كه مبلغين و آنهائى كه اسلام را سدى از براى منافعشان مى‏دانستند و علماى اسلام را هم سدى ديگر، اين تبليغات را كردند.

ما بسيارى از مطالبش را تدريجاً در اين روزهايى كه اينجا بوديم براى اين آقايان كه البته مرتب عوض مى‏شوند و اشخاص ديگر مى‏آيند گفته‏ايم من جمله از چيزهائى كه گفته شده است و لازم است باز گفته بشود اين است كه بايد انسان ببيند كه سند اسلام كه قرآن است، آيا اين سند، سندى است كه اگر كسى مطالعه آن را بكند يا تعليمات آن را ياد بگيرد، اين جزء افيون‏هاست و مى‏رود توى خانه‏اش مى‏نشيند يا مردم را دعوت مى‏كند به دير و خرابات؟ يا اينكه قرآن محرك جامعه است؟ طرف رد ظلم و رد ستم كارهائى كه در خارج مى‏شود هست؟

كسى كه يك مقدارى آشنا باشد به منطق قرآن، مى‏بيند كه اين قرآن است كه وادار كرد پيغمبر اسلام را به اين كه با اين سرمايه‏دارها دائماً در جنگ باشد و با اين كسانى كه در حجاز و در طائف و در مكه و اينها، سرمايه‏دار بودند و صاحب قدرت و اشخاص قلدرى كه قدرتمند بودند، قرآن بود كه پيغمبر اكرم را وادار كرد به اينكه با اين مردمى كه با مليت مردم، با منافع توده‏هاى مردم مخالف هستند و استثمار مى‏كنند اينها را، با اينها بايد جنگ بكنيد و تاديبى حاصل بشود.

جنگ‏هائى كه پيغمبر در زمان حياتشان فرموده‏اند (بعد از اينكه آنوقتى كه اسباب جنگ فراهم شد برايشان) اين جنگ هميشه با زورمندها بوده است، با آنها مثل ابوسفيان و امثال آنها كه

صحيفه نور ج 2 صفحه 237

قدرتمندها بودند و اينها منافع ملت‏ها را، ملت خودشان را مى‏خواستند براى خودشان چيز بكنند و ظلم و ستمكارى و اينهابيعدالتى رايج بوده است و جنگ‏هائى كه واقع شده بين مستضعفين بوده و مردم طبقه سه (فقرا) با اين زورمندها واينهائى كه مى‏خواستند حق فقرا را بخورند و لسان قرآن در آياتى كه در باب جنگ، جنگ با اين مشركين كه در آنوقت داراى قدرت بودند، آياتى كه وارد شده است يكى و دو تا نيست، بسيار آيات درباب جنگ است و در جدال با اينها و در تمام قرآن اگر پيدا بكنيد يك آيه‏اى كه مردم را بگويد با اينها ملايمت بكنيد و برويد توى خانه‏تان بخوابيد تا اينها هر كارى بخواهند بكنند، بكنند، اگر اين جور پيدا شد، آنوقت حق دارد كسى بگويد كه اين قرآن آمده است و دين آمده است و افيون است. افيون معنايش اين است كه مثل ترياك كه، اين مواد مخدره كه استعمال مى‏كنند و انسان بعد از استعمالش به چرت مى‏رود، قرآن آمده است كه مردم را به چرت وادار كند! اين تبليغى بوده است كه بر ضد قرآن شده است و نكته اين تبليغ هم اين بوده است كه مسلمين را از قرآن جدا كنند و منطق قرآن را بشكنند در بين مسلمين، تا اينكه اين شرقى‏ها كه مسلمين هستند و داراى مخازن هستند، ديگر پشتوانه‏اى نداشته باشند كه مقاومت كنند. اگر قرآن و روحانيت قرآن نباشد، اين مردم و توده‏ها، اينها مقاومت نمى‏كنند.اينها هستند كه ممكن است، اينطور مطالعات به آنجا رسيده كه اينكه سد است از براى راه استفاده غرب، اين عبارت از قرآن است و عبارت از آن كسانى كه درس قرآن خوانده‏اند، آنها ممكن است يك وقتى جلوگيرى بكنند از منافع، پس بايد اين دو تا سد را شكست تا راه باز بشود. قرآن را با اين منطق به قول خودشان شكستند يا خيال شكستنش را داشتند كه اصلاً دين، نه دين اسلام، اصلاً دين از اول كه بوده است يك مخدرى بوده. اين براى اين است كه، نه اينكه آنها اطلاع نداشتند، آنها اطلاعاتشان صحيح بوده، داشتند اطلاعات، آنها فريبكارى مى‏كردند، ماها اطلاع نداشتيم كه فريب مى‏خورديم، آنها فريب مى‏دادند و مقصد داشتند، مقصد سياسى داشتند كه منافعش به خودشان برسد و ليكن مسلمين فريب خوردند. ما بى‏اطلاع بوديم، شايد در بين جوان‏هاى ما حالا هم باز كه به بركت اسلام و قرآن و روحانيت واينها، يك همچنين اساسى را دارند به هم مى‏زنند و متزلزل مى‏كنند، حالا هم اگر يك كسى كه از عمال آنهاست يا خير، خودش بازى خورده، شايد آن هم حالا همين حرف را باز تكرار كند كه نه، قرآن و مثلاً روحانيون، اينها مخدرات هستند. با اينكه مى‏بينند اين نهضتى كه در پانزده سال پيش از اين تا حالا به پا شده است و الان متزلزل كرده است نه شاه را متزلزل كرده است آمريكا را، انگلستان را، شوروى را و اينها دارند مطالعه مى‏كنند كه چطور تخلص پيدا كنند و نمى‏توانند هم تخلص پيدا كنند براى اينكه از سرنيزه‏كارى بر نمى‏آيد در مقابل اراده ملت، اينها هم باز در بينشان شايد پيدا بشود يك جاهلى كه يك همچنين كلمه‏اى بگويد و ليكن از بى‏اطلاعى است.

انبياى سابق هم هر كدامشان كه ما از تاريخ‏شان اطلاع داريم يك اشخاصى بودند از طبقه سوم و از اين فقرا و اينها قيام مى‏كردند در مقابل سلاطين‏شان، مثل حضرت موسى (ع) در مقابل فرعون، يك مرد شبانى با يك عصائى قيام مى‏كند و مردم را دعوت مى‏كند و مى‏رود سراغ فرعون و فرعون را مى‏خواهد دعوت كند براى اينكه او را آدمش كند. اين جور نبوده است كه از فرعون بعث شده باشد موسى براى تخدير توده، از توده پيدا

صحيفه نور ج 2 صفحه 238

شده است يعنى خدا از توده انتخاب كرده است اين را در مقابل قدرت فرعون و هكذا ساير انبياء (ع) و آنهائى كه ما اطلاع از آنها داريم اينطور بوده‏اند و پيغمبر اكرم كه ديگر نزديك به ماست نسبت به آنها و اطلاعمان از تاريخ آن بيشتر است و جنگ‏هائى كه او كرده همه معلوم است كه چند تا جنگ كرده و با كى جنگ كرده، جنگ‏ها همه با اشخاص ظالم و متعدى و قلدر بوده است. پس اين منطق كه اسلام يا ساير اديان از مخدرات است، اين منطق اجانب است كه مى‏خواهند مال شما را بخورند، مى‏خواهند ما را از قرآن منفصل كنند تا اينكه پشتوانه‏اى نداشته باشيم، مثل قدرت قرآنى پشت سر ما نباشد و ما متفرق بشويم و هر كسى يك چيزى بگويد و تبليغات آنها اثر بكند و جوان‏هاى ما را منحرف كند و اسباب اين بشود كه آنها مشغول كارشان بشوند.

كيفيت زندگى و سياست روساى حكومت اسلامى و حكومت‏هاى ماركسيستى

وقتى مى‏آئيم سراغ آنهائى كه دين را تبليغ مى‏كردند، مثل خود پيغمبر و حضرت امير (ع) خلفاى پيغمبر يعنى خلفاى صورى پيغمبر تا آنوقتى كه باب خلافت در كار بود و به سلطنت نرسيده بود، بعد از علماى اسلام، شما اگر تاريخ را ملاحظه كنيد هميشه جنگ ما بين اين طايفه و قلدرها بوده، هيچ وقت همچون نبوده است كه اينها ساكت بنشينند، منتهى به مقدار قدرت و به مقدارى كه عرض مى‏كنم توانائى داشتند و كم بوده است توانائى‏شان، آن هم البته عللى داشته است كه نقصى، نقيصه‏هائى در كار بوده و ما در زمان خودمان، در اين مدتى كه خودمان مشاهده كرديم، قيام‏هائى از همين طبقه ديده‏ايم در مقابل رضا شاه آنوقت كه آمد و كودتا كرد و عرض بكنم آن بساط را در آورد و آن ظلم‏ها و آن تعديات به همه طبقات مردم، هيچ قدرتى در مقابلش نايستاد الا قدرت روحانى كه قيام‏هاى متعدد شد كه ما همه‏اش را يادمان است، قيام‏هائى كه از علماى اصفهان شد، در قم جمع شدند همه با هم، از علماى بلاد هم آمدند در قم، قيامى كه از خراسان شد كه همه علماى خراسان را كه قيام كرده بودند گرفتند و بردند در زندان، مثل مرحوم آسيديونس و مرحوم عاصفه و ديگران، قيامى كه از آذربايجان شد، علماى بزرگ آذربايجان را مثل مرحوم آميرزا صادق آقا و مرحوم انگجى و ديگران را گرفتند و از آنجا بردند، تبعيد كردند. قيام‏هاى متعدد، قياس كه مرحوم آقاى قمى كرد كه آمد به تهران و مردم با او همراهى درست نكردند و ايشان هم گرفتند و تبعيد كردند. قيام زيادى كرده‏اند كه تاريخ نشان مى‏دهد كه اينها اين جور نبود كه مردم را دعوت به آرامش كنند كه مردم در مقابل ظلم حرف نزنند، در مقابل ظلمه حرف نزنند، اين تبليغات بوده است كه كار ماها را به اينجا رسانده است كه الان هم باز صحبتش را مى‏كنند، يعنى منحرف‏ها صحبتش را الان هم مى‏كنند و اينها كمك مى‏كنند به بنگاه ظلم. آنهائى كه اين مسائل را زمزمه مى‏كنند، اينها يا اينكه خودشان از دستگاه‏ها هستند و عمال آنها هستند يا فريب خورده‏اند از عمال آنها. اين شعارهاى مثلاً كمونيستى و شعارهاى ماركسيستى اينها از همان قماش هست كه اينها يك دسته‏اى از جوان‏هاى بازى خورده‏اند به واسطه اينها، اينها مطالعه نكرده‏اند در احوال آنهائى كه اينها را دعوت مى‏كنند به كمونيستى و به ماركسيستى دعوت‏

صحيفه نور ج 2 صفحه‏239

مى‏كنند، مطالعه در احوال آنها نكرده‏اند ببينند خود آنها چكاره بودند مثلاً استالين كه در اخير ما همه ادراكش كرديم و در زمان او بوديم و بعضى شما هم بوديد، اين چه جور بوده خودش، خودش چه آدمى بوده است تا اينكه اينها مى‏خواهند تبعيت از او بكنند.

بله آنوقتى كه جنگ عمومى واقع شد، لشكر ارتش روسيه آمدند به ايران، تقريباً از آن طرف تهران تا خراسان و آنجا آنها بودند و مال انگلستان و مال آمريكا هم آن طرف‏ها را گرفته بودند، هر كدام يك گوشه ايران را ضبط كرده بودند و بودند در ايران و ما ديديم، من خودم ديدم و يك مطلب هم آنوقت معروف معروف شد. اما آن مطلبى كه معروف شد آنوقتى كه متفقين آمدند يعنى روساى متفقين، استالين و روزولت و چرچيل و آن يكى هم روزولت و اينها آمدند به ايران، استالين، آن آدمى‏كه اين آقايان مى‏گويند كه خير، آن آدم كمونيست بود، آن آدم توده‏اى بود، آن با مردم چطور بود، به او قارداش مى‏گفتند، برادر بود، همه اينها، وقتى خودش آمد به ايران حتى گاو شيرده برايش مى‏آوردند كه مبادا اين آقا از شير گاو ايران بخورد. اين آقاى كرملين نشين كه قارداشش عبارت از اين عرض كنم - ارتشش و توده‏هاى مردم بود، اين وقتى كه آمد، در همان جنگ عمومى براى يك مشورت آمد به ايران، آنوقت معروف بود به اينكه ايشان يك گاو خاصى عرض مى‏كنم كه همراهش آوردند كه شير آن گاو را بخورد و مبادا خداى نخواسته اين شير گاو نباشد و مبتلا بشود به شير گاو ايران. اين زندگى اشرافى او بود. و من خودم اين را ديگر ديدم كه ما از تهران مى‏رفتيم به مشهد با اتوبوس، بر خورديم به اين لشكرهايى كه‏از روسيه بودند كه عقيده‏شان اين بود كه ما و استالين هر دو برادر هستيم و همه با هم مثل هم مى‏مانيم، اينها مى‏آمدند براى گدائى سيگار يا چيز ديگر، وقتى يك سيگار به آنها دادند، گرفت اين سيگار را آنقدر خوشحال شد كه بنا كرد سوت زدن و راه رفتن، براى يك سيگار گدائى مى‏كرد. او وقتى كه آمد، با طياره آمد و با چه وضعى و با چه اشخاصى و با كذا، گاو شيرده هم آوردند كه آقا شير بخورد از آن گاو!. اينها بازى مى‏دهند مردم را، اينها مردم را بازى مى‏دهند. لنين كه اينقدر از او تعريف مى‏كنند و كذا، اولاً به واسطه يك شكست جنسى خودش وارد شده و مخالفت كرده است با آنهائى كه ديانت داشتند، با آن علمائى كه آنوقت بودند و علماى خودشان، يك مسأله جنسى بوده است كه آنها منعش كردند و او عصبانى شده، آنوقت يك قصه هم از او نقل مى‏كنند كه ايشان گفته است كه بايد ما حساب كنيم ببينيم كه اين افرادى كه در مملكت ما هست، خرج و دخلشان چه جورى است، هر نفر آدمى كه حساب كرديم در سال خرج و دخلش با هم مساوى است يا دخلش بيشتر از خرجش است اين را ما نگاه مى‏داريم براى اينكه خوب خرج خودش را دارد، يك چيزى هم به ما مى‏دهد، هر آدمى كه دخلش كمتر از خرجش است، اين را بايد توى دريا انداخت. اين آدم انساندوست يك همچنين آدمى‏است، اين كه حالا اينقدر از او تعريف مى‏كنند يك همچو آدمى است كه اين فقرا كه نمى‏توانند كار بكنند، پير مرد حالا شده است، ضعيف شده است، يك عيبى دارد كه نمى‏توانند كار بكند به اندازه مخارج خودش، اين ديگر به درد نمى‏خورد، اين را بايد ريخت تو دريا راحت بشود! توى دريا هم بريزيد كه ديگر محتاج به اينكه زمين را بكنند و اينها، نباشد! اينها بازى مى‏دهند جوان‏هاى ما را و تبليغات است همه‏اش،

صحيفه نور ج 2 صفحه 240

واقعيت نيست. اين يك حكومت و يك عرض بكنم كه رئيس براى آنها و ما هم حكومت خودمان را نشان مى‏دهيم، آن حكومتى كه ما مى‏خواهيم. آن حكومتى كه ما مى‏خواهيم مصداقش يكى خود پيغمبر اكرم است كه حاكم بود ما بناست كه روسا را بگيريم، روسا را نظر بكنيم، سيره رؤسا رانظر بكنيم، يكى از هم آنها حضرت امير بود، يكى هم عمر بود، ما ببينيم اينها مثل عمر هم هستند؟ خود پيغمبر را هر كس كه سيره نوشته است از رسول اكرم نوشته، وضعش در زندگى كمتر بوده است از اين مردم عادى كه آن وقت در مدينه زندگى مى‏كردند. اطاق گلى اينها داشتند توى مسجد يك اطاق گلى داشتند، سوار الاغ مى‏شده است يك كسى هم دنبالش، پشت سرش مى‏نشسته و مى‏رفته، آنوقت هم براى او مسأله مى‏گفته، او را تربيت مى‏كرده. شما بياوريد يك حاكمى، يك رئيس عرض مى‏كنم كلانترى، يك كد خداى يك شهرى يك دهى بياوريد كه اينطورى باشد، سلوكش با ملت اين باشد كه وقتى توى مسجد مسجد محل اداره حكومت، مى‏آمدند آنجا وقتى كه پيغمبر توى مسجد نشستند و عرض مى‏كنم كه چند نفر هم همراهشان هستند، با هم نشسته‏اند و دارند صحبت ميكنند، اشخاصى كه نمى‏شناختند، از خارج مى‏آمدند نقل شده است كه نمى‏شناختند اينها كدام يكى عرض مى‏كنم كه حاكم است و كدام يكى محكوم، كدام يكى پيغمبر است و كدام يكى مردم ديگر. يك زندگى اشرافى و يك زندگى عرض مى‏كنم چيزى نداشته در عين حال كه خودش اينطور بوده آنقدر به اين فقرا رسيدگى مى‏كرده و به اين ضعفا رسيدگى مى‏كرده است كه مردم همه از ذكرش فرض كنيد عاجز بودند.

آن هم حضرت امير با سلطنت (جسارت است كه من سلطنت به ايشان بگويم) با خلافت چندين مملكتى كه ايران يكى از آنها، حجاز يكى از آنهانمى‏دانم عراق يكى از آنها، اردن يكى از آنها مصر يكى از آنها، اين يك همچو دامنه‏اى آنوقت داشته سلطنت ايشان، با اين دامنه سلطنت، زندگى خودش را ببينيم كه آيا اين غمخوار ملت است يا آنهائى كه اينها مى‏گويند؟ مقايسه بكنيد و زندگى‏شان را در تاريخ ببينيد. آن چيزى كه نقل مى‏كنند، يك پوستى ايشان داشته است يك پوست گوسفندى داشته شب‏ها خودش و عيالش رويش مى‏خوابيدند، روز هم اين را مى‏گذاشتند آنجا براى شترشان علف مى‏ريختند. اين زندگى حضرت امير در عمرش شايد يك دفعه يك نان سيرى نخورده باشد. اين وضع خوراك حضرت امير كه در آن چيز را برحسب نقل مهر مى‏كرده، آنجايى كه توى آن نان جو بوده است مهر مى‏كرده است، كه مبادا اينها باز كنند يك چيز ديگر توى آن بريزند (يك چربى، يك چيزى كه مثلاً به حسب ترحمى كه فرزندانش مى‏خواستند به پدر بكنند و زينب مثلاً مى‏خواسته به پدر بكند، چيزى داخل اين بكند) مهر مى‏كرده كه دست نخورده باشد. اين خوراك حضرت امير سلام الله عليه بود.

آن شبى كه شبى فوت ايشان است شب ضربت خوردن ايشان هست، آن شب مهمان‏ام كلثوم مى‏گويند بوده‏است، وقتى كه برايش غذا مى‏آورند، ايشان غذا براى افطار مى‏آورد، مى‏بيند كه نمك آورده و شير، مى‏گويد تو چه وقت ديدى من دو تا خورش داشته باشم؟ يكيش را بردار، مى‏گويند كه

صحيفه نور ج 2 صفحه 241

رفته است نمك را بردارد، گفته است به جان من شير را بردار، دو لقمه نمك دست برد و خورد. اين حكومت ماست، حكومت اسلام است حاكم اسلام است، آن هم حاكم كمونيست و ماركسيسم و اينها.

هدف اجانب از سركوبى مروجين اسلام، دستيابى به ذخاير مسلمين‏

انسان بايد تعقل كند ببيند كجا گول خورده است، اين گول براى چه، اين تبليغات چه براى چه بوده است؟ اين نكته اينكه شما را مى‏خواهند جدا كنند از اسلام، جدا كنند از حكومت اسلامى، بايد ديد نكته چيست كه شما را مى‏خواهند جدا كنند از حكومت اسلامى. نكته اين است كه آن آقا گاز مملكت ما را مى‏خواهد، آن آقا نفت مملكت ما را مى‏خواهد، خوب، نفت و گاز صاحب دارد، ممكن اين است كه داد وقالشان در آيد. اسلام مى‏گويد كه هيچ قدرتى حق ندارد، هيچ قدرتى نمى‏تواند بيايد به مسلمين تحميل بشود، اينها هم كه مى‏خواهند تحميل كنند همه چيز را، اينها مى‏خواهند، يك محمدرضا را بياورند و اينجا بگذارند، مأمور كنند (مأموريت براى وطنم) كه اين آدم همه استفاده‏هائى كه اين مملكت دارد، به اينها بدهد، خوب ممكن است آخوند صدايش در آيد، آخوند را خفه مى‏كنند، (آخوندها مفتخورند، اين آخوندها همه مفتخورند) اينها مى‏گويند آخوندها مفتخورند اين آخوندى كه حالا دارد مفتخورى مى‏كند در اين حجرات مدرسه آن زندگى را دارد، چهار تا كتاب و يك گليم و نمى‏دانم چه، آنهائى به اينها مى‏گويند مفتخورند كه خودشان داراى كذا و كذا هستند. (اين آخوندها تنبل هستند)! اين آخوندها تنبل هستند كه 70 سال پشتكار دارند يك كار را انجام مى‏دهند تا آخر براى حفظ عرض مى‏كنم ملت خودشان و حفظ ديانت خودشان يا آنهائى كه هر روز دارند دور مى‏گردند براى عرض مى‏كنم بيعارى كردن؟ اينها دارند به اينها مى‏گويند تنبل هستند اينها، همه تبليغات براى اين است كه آخوند را از نظر ملت بيندازد، اين قدرت را از اين ملت بگيرد، آن قدرت اسلام را كه بالاى‏سر همه قدرت هاست از دست بگيرد، اين قدرت كسانى كه مروج اسلام هستند، اين قدرت را هم بگيرد، وقتى كه اين دو تا قدرت را گرفت، سر صبر، محمدرضا هر كارى دلش مى‏خواهد بكند، يكى نگويد چرا. آن روزى كه رضا شاه آمد و آن همه كارها را كرد، باز يك آخوند بود كه توى مجلس، به اسم مدرس (رحمة الله) كه مقابلش مى‏ايستاد و مى‏گفت كه نه. هيچ كس نبود، مدرس بود، چند نفر هم كه اطراف او بودند، ديگر در تمام مملكت هيچ قدرتى در مقابل او نمى‏ايستاد. مدرس يك آقاى عمامه‏اى ملا، متقى و با يك پيراهن كذا و عباى كذا و تنبان كرباسى كه شعر آنوقت برايش گفتند كه تنبان كرباسى قدردانى از او كردند و شعر برايش گفتند، انتقاد از او كردند، اين ايستاد در مقابل رضا شاه و (نه) گفت.

آنوقتى كه التيماتوم كرد روسيه به ايران كه در يك قضيه‏اى بود كه من حالا يادم نيست، التيماتوم كردند و لشكرشان هم حركت كرده بود و آمده بود تا فلان جا، آوردند به مجلس كه، التيماتوم را آوردند به مجلس كه وكلا چيز بكنند، خوب لشكر روس است و بناست بيايد و التيماتوم كرده و اگر فلان كار را انجام ندهيد چه خواهيم كرد تنها كسى كه خود آنها نوشتند وكلا همه

صحيفه نور ج 2 صفحه 242

نشسته بودند و هيچ حرف نمى‏زدند و قدرت اين كه كارى بكنند نداشتند خوب چه بكنند نوشته يك سيد يك معمم يك ملائى با دست لرزان آمد پشت آنجا و گفت حالا كه بناست ما از بين برويم، چرا به دست خودمان از بين برويم؟ نه، ما رد مى‏كنيم اين را، كردند و هيچ غلطى هم آنها نكردند. قدرت پيدا كردند به قول ايشان، وكلاى ديگر هم قدرت پيدا كردد و راى برخلاف دادند و قبول نكردند حرف آنها را، آنها هم هيچ كارى نكردند، اينها مى‏خواهند ما را بترسانند.

شكست طرح اجانب در عقب راندن مسلمين

الان هم كه شما خيال مى‏كنيد كه از آن طرف همين ديروز باز تلگرافى در چهار آبان كرده بودند (چند روز پيش از اين) اين سران مفتخور نفتخور، اين تلگراف را كرده بودند و تبريك گفته بودند به شاه چهارم آبان را، اظهار پشتيبانى، مى‏نويسند كارتر كه قيامت كرده بود در اظهار پشتيبانى كه ما پشتيبان شما هستيم و فلان پريروز هم، چند روز پيش از اين وزير خارجه انگلستان مسأله را همانطورى كه بود گفت، گفت (ايشان حافظ منافع ماست (قريب به اين معنا) حافظ منافع ماست، ما منفعت در آنجا داريم، ما بايد حالا پشتيبانى از او بكنيم.)

نه، ما نمى‏گذاريم تو پشتيبانى بكنى، ملت ديگر گول اين حرف‏ها را نمى‏خورد. حالا هم اين حرف‏هايى كه اينها مى‏زنند، خيال نكنيد كه حالا اگر اين ملت ايستاد و پشت سرهم ايستاد و رد كرد اين حرف‏ها را به آنها لشكر بياورند از آن طرف، نخير اينها همه شعر است، اصلاً دنيا ديگر اين را قبول نمى‏كند از كسى. يك ملتى وقتى حرف صحيح دارد مى‏زند، حرف حق دارد مى‏زند، مى‏گويد كه ما نمى‏خواهيم منافعمان را شما ببريد، ما نمى‏خواهيم ذخائر ما را شما ببريد، ما مى‏خواهيم خودمان در اين مملكتمان مستقل باشيم، ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، شما خودتان در - نمى‏دانم - اعلاميه حقوق بشر اين حرف‏ها را زده ايد، ما مى‏خواهيم همين مطابق اعلاميه حقوق بشر عمل بكنيم، ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، ما در مملكتمان استقلال مى‏خواهيم، آزادى مى‏خواهيم، بچه‏هاى ما هم دارند داد مى‏زنند اين معنى را، پير مردهايمان هم دارند مى‏گويند همين معنا را نمى‏شود با يك همچو ملتى با سرنيزه چيز كرد، نه حكومت نظامى جلوى اين ملت را ديگر مى‏تواند بگيرد و نه عرض مى‏كنم كه حكومت غير نظامى، اصلاً نمى‏شود، نه كارتر مى‏تواند بگيرد نه - عرض مى‏كنم كه كرملين نشين‏ها مى‏توانند اين كار را بكنند، نمى‏شود اين معنا. اينها همين طور مى‏گويند براى اينكه با گفتن مى‏خواهند شما را از دم، در كنند و لا عمل نمى‏كنند كه بيايند هجوم بياورند. اينها هر كدام منافعى دارند، منافع بين المللى و اين چيزها را دارند كه نه او جرات مى‏كند از ترس اين يك قدم جلو بيايد و نه اين جرأت مى‏كند از ترس او يك قدم جلو بيايد. اينها هر كدام از هم مى‏ترسند لكن خوب مى‏خواهند اين حرف‏ها را حالا مى‏زنند براى ترس ما، آنوقت هم يك آخوند ايستاد و گفت (نه) منتهى خوب مردم همراه نبودند، مجهز نشده بودند مردم، تبليغات جورى كرده بود كه آخوند را سوار اتومبيل نمى‏كردند خدا مى‏داند، مرحوم حاج شيخ عباس طهرانى (رضوان الله) عليه گفت كه در عراق من مى‏خواستم سوار اتومبيل بشوم، شوفر گفت ما دو تا طايفه

صحيفه نور ج 2 صفحه 243

را سوار نمى‏كنيم، يكى آخوندها را و يكى فاحشه‏ها را. وضع آخوند اين جور شده بود آن روز يعنى اين جور كرده بودند. جدا كردند اينها را از ملت، رضاخان هر كارى خواست كرد آن آخوندها هم، آقايان هم قيام كردند، چند تا قيام كردند لكن ملت از باب اينكه گول خورده بود نتوانست، همراهى نكرد، آنها هم لشكرى نداشتند. الان هم تبليغات پشت سر هم تبليغلت هست، تبليغ پشت سر تبليغ، فلانى (امام خمينى ) در قصر ييلاقى چيز، آنجا هست و جوان‏ها مى‏روند پيش او در قصر ييلاقى. اين قصر ييلاقى ماست كه نداريم يك اطاقى كه آقايان بتوانند بنشينند، بايد اينطورى بايستند. اين تبليغات، آقا مى‏خواهند اينطورى جدا كنند مردم را از اين دين ولى حالا ديگر اين حرف‏ها را گوش نمى‏دهند، حرف‏ها گذشت ديگر، روشن شده‏اند مردم، مطلع شده‏اند مردم بر حيله‏ها، ديگر به اين حرف‏ها گوش نمى‏دهند و بايد برود اين آدم، هيچ چاره ندارد و اگر بخواهيد ايران اصلاح بشود، با بودن محمدرضا در آنجا و اين سلسله خبيثه پهلوى، اين ايران اصلاح شدنى نيست، بايد اين برود تا ايران اصلاح بشود، دنبال او بايد دست آمريكا انگلستان عرض مى‏كنم كه شوروى، اين سه ابر قدرت بايد دستشان قطع بشود از ايران و ايران، مستقل براى خودش باشد تا اصلاح بشود. ما دنبال اين معنى هستيم انشاءالله.

انعكاس وقايع انقلاب اسلامى، تكليفى براى ايرانيان مقيم در خارج‏

حالا ببينيم تكليف شما كه اينجا نشستيد چيست؟ (من خسته شدم كه نمى‏توانم ديگر ادامه بدهم) تكليف ماها چيست؟ برادرهاى ما در ايران دارند تكليفشان را عمل مى‏كنند يعنى الان هم كه ما اينجا نشستيم، شما خاطر جمع باشيد در قم يا در جاى ديگر يك صدائى هست. در تهران نمى‏دانم در زنجان، هر جا برويد يك مطلبى هست، يك نهضتى هست، يك فريادى هست، يك كتك خوردنى هست، يك - عرض مى‏كنم قتل و غارتى هست آنها مشغول هستند و ما و شما در اينجا مواجه با آن جهت مع الاسف نيستيم اما شما هر كدامتان مى‏توانيد تبليغ كنيد در همين خارج هر كدام اهل عرض مى‏كنم كه مدارس هستيد، دانشگاه هستيد، 10 نفر آدمى كه آنجا ايستاده از اين خارجى‏ها، برويد سراغشان بگوئيد كه ايران وضعش اينطور است، دارند اين كار را مى‏كنند، اين سران ممالك دارند اينطور ظلم به ما مى‏كنند اين شاه دارد اينطور ظلم مى‏كند، اينطور مردم را مى‏كشد، مردم حرفشان اين است اين را مى‏خواهند، مردم وحشى نيستند. اين مرديكه دارد مى‏گويد اين مملكت ما مردمش قابل نيستند كه آزادى به آنها داديم و مى‏گويد قابل نيستند كارتر مى‏گويد كه آنقدر آزادى دادند كه اينها ديگر داد و فريادشان در آمده، اينهمه قتل و غارت براى زيادى آزادى است به منطق كارتر، با تصريح. من نمى‏فهمم اين چه جور دماغى است، اين چه جور آدمى است. در روزنامه بود، روزنامه اطلاعات يا كيهان كه ايشان گفته‏اند كه شاه يك آزادى تندى به مردم دادند و اين، منشاء اين اختلافات است، اين آزادى تند منشاء اين است كه مردم دادشان بلند شده است كه اى آزادى، آزاد آزادى. مقصود از هى آزادى اين است ما نمى‏خواهيم آزادى، ما نمى‏خواهيم آزادى و

صحيفه نور ج 2 صفحه 244

حرف كارتر اين است. اينها دارند اينطورى معرفى مى‏كنند. اين مرديكه مى‏گويد كه (باز او بهتر است از اين) اين ملت ما قابل آزادى نيستند، نمى‏شود به آنها آزادى داد براى اينكه اگر آزاد بشوند مرا نمى‏خواهند. حرف او اين است تا به آنها گفتند (آزادى) مى‏گويند (مرگ بر شاه). آن آدم هم مى‏گويد از بس آزادى دادند، دارند داد ميزنند. ما گرفتار يك همچو دو نفر آدمى هستيم، يكى از آن طرف افتاده، يكى از آن طرف افتاده. اين گرفتارى ماست. ما كه در اينجا نشستيم و تمام با هم داريم و شما كه تماس با اين رفقاى اروپائى يا آمريكائى‏تان داريد، بگوئيد مطالب را، درد ايران را يا درد اين ملت را بگوئيد، بگوئيد كه اين بچه‏هاى صغير را اينها دارند مى‏كشند، بچه‏هاى 7 ساله را، بچه‏هاى 8 ساله را اينها دارند مى‏كشند.

ما ميخواهيم كه انعكاس اين مطلب كه در خارج اينها يك مردم وحشى هستند، نوشته بود، از قول يك خبرنگار بود كه اروپائى بود، انگليسى بود، نوشته بود كه من در اين اجتماعى كه در روز عيد فطر مردم با تمام وقار داشتند مى‏رفتند و شعارهائى مى‏دادند ولى هيچ زد و خورد تو كار نبود و آرام بود، نوشته است كه من رفتم كه بروم، يك اتومبيل بود مال يك آمريكائى، نگه داشت ديد من خارجى هستم، سوار شدم، رو من كرد، گفت ببين وحشى‏ها را. به او گفتم، اينها وحشى‏اند؟ شما در كجاى دنيا اطلاع داريد كه نيم ميليون، يك ميليون جمعيت راه بيفتد و اينطور آرام اينطور صحيح راه بروند؟ خوب، اينها حقشان را مى‏خواهند، اينها وحشى هستند؟ اينها در خارج منعكس كرده‏اند كه ايران وحشى هستند، وحشى را كه نمى‏شود آزاد كرد، وحشى بايد در باغ وحش درش را بايد محكم قفل كرد. اينها دارند شماها را اينطور معرفى مى‏كنند. شما براى اينكه از ذهن اين خارجى‏ها بيرون بياوريد اين مطلب را، بگوئيد مطلبى كه ما داريم چيست، مطلبى كه ايرانى‏ها دارند چيست، اين است. تا اين مسأله از ذهن اينها بيرون برود وقتى بيرون رفت، در اينجا هم يك موجى پيدا مى‏شود. اين حكومت‏ها، اينها هم از ملت خودشان يك قدرى ملاحظه ممكن است داشته باشند. اين براى اين جهت است، نه اينكه براى اين است كه اينها بلند شوند بيايند كار ما را حل كنند، ما كارمان را بايد خودمان حل كنيم. لكن اين مطلب كه دارند درست مى‏كنند براى ملت ايران كه ملت ايران وحشى است و آزادى نمى‏تواند بپذيرد يا ملتى است كه از زيادى آزادى دادش در آمده است، اين مطلب را شما بايد منعكس كنيد و بفهمانيد كه مسأله و داد ملت ايران چيست و اينها چه چيز مى‏خواهند. بچه 8 ساله شان داد مى‏زند آزادى، استقلال، حكومت اسلامى، پير مردش هم اينها را مى‏خواهد، ملايش هم اين را مى‏خواهد - عرض مى‏كنم كه اهل منبرش هم اين را مى‏خواهد، فضلايش هم اين را مى‏خواهند، بازارى هم اين را مى‏خواهد، دبيرستانى هم اين را ميخواهد، اينها مى‏خواهند آزاد باشند. گرفتار بودند، 50 سال اختناق، اينها مى‏خواهند كه مستقل باشند، سال‏هاى طولانى (بيش از 50 سال) تحت اسارت بودند، مى‏خواهند بيرون بيايند از اين اسارت. ماها بايد در اينجا كه هستيم تبليغ كنيم يعنى بگوئيم به اين افراد اين مملكت، با هر كس كه روابط داريم مسائل ايران را طرح كنيم و به اينها بگوئيم تا اين مطلب از ذهن اينها بيرون بيايد كه (اينها يك دسته وحشى هستند كه دارند بانك را نمى‏دانم - آتش

صحيفه نور ج 2 صفحه 245

مى‏زنند، حالا اگر هم آتش بزنند اينها، يك وقت از خود آنها نباشد. اين يك دسته وحشى هستند اينها، اينها را اگر آزاد كنند، چه خواهند كرد؟ چه خواهند كرد. چه خواهند كرد. نه مسأله اين نيست، اين بيچاره‏ها براى آزادى دارند داد مى‏زنند، بچه‏هايشان را هم مى‏دهند كه مبادا كه باز در قيد و چيز اجانب باشند.

انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد و اسلام را تقويت كنيد. اميدواريم كه اين ملت با اين وضعى كه دارد، پيروز بشود و پيروز خواهد شد انشاءالله.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:15 PM
previos page menu page next page

صحيفه نور ج 2 صفحه 246

بيانات امام خمينى در مورد لزوم اتحاد قواى مسلمين در مقابل دسائس استعمارگرى

تاريخ: 9/8/57

بسم الله الرحمن الرحيم

اتصال قطرات اجتماع مسلمين پيدايش قدرت واحدى براى نابودى ابرقدرت‏هاست

اين گروه‏هايى كه هستند، اين گروه‏ها يك اختلافات سليقه‏اى و مسلكى بينشان موجود است. من خودم هم كه در اينجا آمدم اين معنا را يك قدرى احساس كردم هست.

يك جامعه‏اى كه يك مقصدى دارد و مى‏خواهد كه آن مقصد را تا آخر ببرد و مقدماتش را فراهم كند و به نتيجه برسد، اين جامعه را مى‏شود تشبيه كرد (افراد جامعه و خود جامعه را) به قطرات و نهرها و سيل و دريا. قطره باران يكى يكى وقتى كه ملاحظه بكنيد، هر قطره‏اى وقتى از قطره‏هاى ديگر جدا باشد يك برگ را هم تر نمى‏كند يك قطره باران به قدر اينكه يك برگى را تر بكند نيست. اگر هم فرض كنيد كه ميليون‏ها قطره باشد، اين قطره‏ها از هم جداباشند، هيچ اتصالى باهم نداشته باشند، اگر چنانچه ميلياردها قطره وجود داشته باشد. و اين‏ها قطره قطره باشند، باز كارى از آنها نمى‏آيد. هر قطره‏اى تا اجتماعى نباشد كارى از آن نمى‏آيد، حالا اگر اتصال با هم پيدا كردند، يك وقت اتصالشان يك مقدارى است، مثلاً در يك جايى كه قطرات آمده‏اند، يك مقدارى از اين قطرات با هم اتصال پيدا كرده‏اند و ليكن به مقدار ديگرى يا اتصال ندارند يا اتصال پيدا كرده‏اند ليكن آنها ديگر به اين قطراتى كه با هم متصل شده‏اند، اتصال نداشته باشند، آن يك جويى را، يك نهرى را تشكيل مى‏دهد، آن هم يك نهرى را تشكيل مى‏دهد يا اگر با هم اتصال پيدا نكرده باشند به همان قطره باقى مى‏مانند. از اين نهر يك كارى بر مى‏آيد اما كار اساسى نيست. از اين اتصالى كه بين اين قطرات پيدا شده است و يك نهرى ازآن درست شده است، مى‏شود كه يك زمينى را مثلاً آبيارى كنند و به او كشتى بكنند ليكن محدود است انتفاع از آن آن نهر هم همين طور، و آن قطرات اگر باشد كه هيچى. اما اگر چنانچه اين نهرها به هم متصل شد و يك سيلى و رودخانه‏اى راه انداخت، قدرتش زياد مى‏شود قطره بود آنوقت، قبل از اينكه سيل بشود، آنوقت كه قطره بود، قدرتش يك قدرت قطره‏اى بود كه يك برگ را نمى‏توانست تر بكند يا حركت بدهد، حالا كه اتصال پيدا كرد و يك نهرى از او وجود پيدا كرد، اين حالا به واسطه اتصال، قدرت پيدا كرد يعنى قدرتهاى كوچك جمع شدند، ضعيف جمع شدند، وقتى با هم شدند يك قدرت واحد پيدا شد كه اين قدرت واحد نسبت به آن قطره به اندازه‏اى است كه عدد آن قطرات است، اينها با هم كه مجتمع شدند اين ضريب آن قطرات است و شايد گاهى هم قدرت بيشتر

صحيفه نور ج 2 صفحه 247

بشود لكن باز يك قدرت محدودى است، به همين اندازه‏اى كه يك زمينى را مى‏تواند يا اينكه اگر راه بيفتد مى‏تواند يك جوى كوچكى راه بيندازد، يك خاشاكى را حركت بدهد. اگر اين جوى‏هايى كه از اين نهرهائى كه پيدا شده است از اين قطرات، با هم اتصال پيدا بكنند و يك سيلى تشكيل بدهند، قدرت زياد مى‏شود كه حالا اين سيل خروشنده مى‏شود و ممكن است كه بكند يك درخت‏هايى را، يك بناهايى را خراب كند با آن خروش خودش و اگر اينها همه به هم اتصال پيدا بكنند و اين رودخانه‏ها همه با هم اتصال پيدا كنند و به شكل يك دريا در آيند، قدرت بسيار زياد خواهد شد كه يك موجش كشتى‏ها را مى‏شكند.

اين جامعه ما هم همين طور است، يكى يكى افراد را حساب كنيد، اگر صد ميليون يكى يكى باشد يعنى صد ميليونى باشد كه هر كدام خودشانند، كارى به ديگرى ندارند، اين صد ميليون جمعيت هيچ كارى از آنها نمى‏آيد، هر كدام به اندازه خودشانند اما اتصال چون ندارند كار از آنها نمى‏آيد و مثل آن قطره‏ها مى‏مانند كه يك برگى را نمى‏توانست حركت بدهد. يك نفر آدم يك قدرتى دارد اما قدرتش بسيار بسيار محدود است كه بخواهد يك كار اساسى را انجام بدهد، از او نمى‏آيد كار انجام بدهد، اگر هم فرض كرديم كه اين يك نفر يك جا يك جمعى با او هم عقيده شدند و با هم در يك مقصدى شركت كردند لكن ساير افرادى كه در جامعه هست با اين يا هم فكر نباشند و بدتر، اينكه فكر مخالف داشته باشند، اگر هم فكر نباشند و به آنها كار نداشته باشند، اين يك قدرتى است كه از آن كارهاى محدودى مى‏آيد، كارهاى كمى از او مى‏آيد براى اينكه خودش به واسطه اين اتصالى كه افراد به هم پيدا كرده يك قدرتى پيدا كرده است، چون مزاحم هم ندارد از اين جهت يك كارهايى را مى‏تواند انجام بدهد اما اگر بنا شد كه يك جمعيت ديگرى باشند كه با اين مخالف باشند در اين راهى كه دارد مى‏رود، اينها از اين راه مى‏خواهند بروند، آنها مزاحمت مى‏كنند، به واسطه اين مزاحمتى كه واقع مى‏شود، كارها خنثى مى‏شود يعنى نه او به مقصد خودش مى‏رسد و نه اين جمعيت به مقصد خودشان مى‏رسند. اگر اين مى‏خواست به همان مقصد جزئى خودش برسد، مزاحم بايد نباشد در كار. اگر شما بخواهيد از اينجا برويد تا مثلاً بيرون اين شهر، اگر يك مزاحمى نباشد مى‏توانيد برويد اما اگر مقابل شما يك مزاحمى، يك سيلى باشد، يك غول باشد، مزاحمى باشد، نمى‏توانيد برويد.

اين اجتماعى كه ما فرض كرديم، حالا از افراد محدود واقع شد و اينها در يك مقصدى اين جمعيت شركت داشتند و خواستند يك حركتى بكنند، اگر چنانچه در مقابلشان يك جمعيت ديگرى نبود كه با اينها مزاحمت كند، آن خودش يك حركتى مى‏كرد و يك نتيجه جزئى هم از آن حاصل مى‏شد اما اگر يك جمعيت ديگر پيدا شد و مزاحمت با اين جمعيت كرد، شما فرض كنيد كه صد تا، دويست تا جمعيت كه هر كدامشان مجتمع داشته باشند، دويست تا جمعيت باشند لكن دويست تا جمعيتى كه اينها همه كارهاى مختلف و عقايد مختلف دارند و مزاحمت از هم مى‏كنند، اينطور نيست كه كار به هم نداشته باشند، مزاحمت از هم مى‏كنند، اين دويست تا قدرت به واسطه اين مزاحمت هايى كه مى‏شود، خنثى مى‏شود يعنى بيكاره مى‏شود، نمى‏رسد هيچ كدام به مقصد، همه ناكام خواهند شد در

صحيفه نور ج 2 صفحه 248

مقصد. چه وقت ممكن است كه مقصد يك جامعه‏اى جامه عمل به خودش بپوشد؟ آنوقت كه اين افراد اين جامعه، مثلاً حالا ما فرض مى‏كنيم افراد مسلمين، اين افراد مسلمين كه مثلاً هشتصد ميليون، شايد حالا يك ميليارد باشد، اينكه مى‏بينيد كه اين يك ميليارد جمعيت همه شان زير سلطه هستند، پيدا نمى‏كنيد در اين يك ميليارد جمعيت كه از مسلمين تشكيل شده است (كه همه مسلمند) الا اينكه هر جايش را كه دست مى‏گذارى مى‏بينى كه ابرقدرتى در آن دست دارد، اينكه يك ميليارد جمعيت اسير يك ابرقدرت داراى مثلاً دويست ميليون جمعيت، صدوپنجاه ميليون جمعيت است براى اين است كه آن صدو پنجاه ميليون جمعيت با هم يك اجتماعى دارند در يك مقصدى و اين يك ميليارد جمعيت با هم كه اجتماع ندارند، با هم مخالف هم هستند.

وقتى كه رجوع مى‏كنيد به ايران ملاحظه ميكنيد ايران با آنهايى كه مجاورش هستند، ممالك مجاورش خوب نيست. ممالك اسلامى‏به اين صورت در آمده و اين همين طورى نيست، اينطور نيست كه اين ممالك اسلامى كه با هم اختلافات دارند و اختلافات سرسختانه با هم دارند، گاهى هم به جنگ هم برمى‏خيزند، اين من باب اتفاق شده باشد، خير، اين نقشه‏هاى آن ابرقدرت‏هاست كه اينها را وادار مى‏كند كه به هم بپرند و اجتماع نداشته باشند، اين قدرت يك ميلياردى نيايد روى كار كه حوصله را برآنها سخت كند و به همه غلبه بكند. آن بايد چه بكند؟ بايد اين جمعيت‏ها را، اين چيزها را مثل نهرهاى مختلف مجتمع‏اند اما آن نهر با آن نهر مجتمع نيست، اينها را متفرق بكنند از هم ، و او يك مسلك داشته باشد و آن هم يك مسلك داشته باشد، آن هم يك مسلك، هر كدام يك راه خاصى به خودشان داشته باشند و با ديگران مخالفت داشته باشند، دعوا و جنگ داشته باشند. اين يا از خيانت سران ممالك است (ممالك اسلامى) و يا از جهل و بى‏اطلاعى شان هست كه نتوانستند اينها با هم تفاهم كنند و همه با هم مثل يك دريايى بشكنند با موج خودشان هر چى كه در مقابلشان مى‏آيد. توطئه ابرقدرت‏ها براى از بين بردن تفاهم دول عربى مى‏بينيد كه شما در فلسطين يك عده محدودى از اين صهيونيست‏ها، از اين يهودى‏ها، يك قسم از اين اسرائيل، يك عده محدودى اينقدر ممالك عربى را كه بيش از صد ميليون جمعيت دارد طورى كرده است كه يا بعضى‏شان تسليم او شده‏اند، بعضى‏شان هم نمى‏توانند هيچ كارى بكنند. الان چقدر سال است كه اسرائيل آمده و غصب كرده است اين اراضى فلسطينى‏ها را و اينهمه جمعيت عرب و ممالك عربى اينقدر عرضه نداشته‏اند كه اين فلسطين را رد بكنند، مى‏گويند آمريكا پشت سر اوست، خير بى‏عرضه هستيد، بى عرضه‏اند، نه اين است كه آمريكا، اگر اين قدرت، قدرت صد ميليونى عرب با هم مجتمع بشوند، آمريكا هم نميتواند كارى بكند اروپا هم نمى‏تواند، هيچ جا نمى‏تواند كارى بكند لكن مجتمع نيستند. بله آنها كارى كه مى‏كنند اين است كه اينها را نگذارند مجتمع بشوند. آن كارى كه آنها مى‏كنند اين است كه اگر يك وقت استشمام اين را كردند كه اين دول عربى مى‏خواهند با هم مجتمع بشوند، يك كارى بكنند بر هم بخورد اين اجتماعشان مثلاً رئيس مصر را ببرند به آنجا،

صحيفه نور ج 2 صفحه 249

رئيس جمهور مصر را ببرند به آمريكا و با او قرادادى بكنند، چه بكنند و از يك راهى، او را يك راهى ببرند كه ديگران آن راه را ندارند، آن يكى را ببرند يك راه ديگرى كه آنها آن راه را ندارند. اين از كم فهمى ماهاست و از بى‏عرضگى ما مسلمين است كه اينطور اسير هستيم و همه ما در تحت سلطه هستيم و همه منافع شرق را دارند آمريكا و شوروى و امثال اينها مى‏برند براى اينكه اين قطرات در آنجائى هم كه با هم مجتمع‏اند، اجتماع نيست.

تشكيل احزاب و گروه‏هاى مختلف، حيله‏اى براى دست‏يابى اجانب به بيت‏المال مسلمين

شما ملاحظه بكنيد، خوب حالا ما حساب آنكه مى‏خواستيم بكنيم حساب ايران است. ايران وقتى كه يك جمعيت سى و چند ميليونى، به حسب اينطورى كه حالا مى‏گويند، يك جمعيت 35 ميليونى اگر بنا باشد سى و پنج ميليون يك نفر يك نفر باشند اينها 35 ميليون يك نفر يك نفر، كار يك نفر يك نفرى مى‏توانند بكنند، كار اجتماعى نمى‏توانند بكنند براى اينكه ربطى به هم ندارند. حالا كه با هم مجتمع شدند و يك مثلاً فرض كنيد جامعه‏اى تشكيل شده است از آنها، در همين متن جامعه ايجاد اختلاف مى‏كنند و افراد را كه با هم مى‏خواهند مجتمع بشوند، نمى‏گذارند. مسلك‏هاى مختلف، اين احزابى كه مى‏بينيد كه در ايران (حالا ما صحبتمان سر ايران است) اين احزابى كه از اول، مثلاً شايد از مشروطه به اين طرف اين احزاب پيدا شده باشد، اين احزاب مختلفه خيال نكنيد كه من باب اتفاق يك دسته‏اى با هم جمع شدند و حزبى تشكيل دادند، اين با يك نقشه شيطانى بوده قدرت‏هاى بزرگ براى اينكه ايران را نگذارند با هم بشوند، يك حزب درست كرده اسمش را اين گذاشته و يك حزب ديگرى درست كرده اسمش را آن گذاشته، اين حزب با آن دشمن است، آن حزب با اين دشمن است. احزاب در بطن اين جامعه درست كرده‏اند، جبهه مختلف درست كرده‏اند و اين احزاب و جبهه‏هاى مختلف هم اينطور نيست كه آن كار خودش را بكند و راه خودش را برود به آن كار نداشته باشد، آنهم كار خودش را بكند به اين كار نداشته باشد،نخير با هم مختلفند،با هم مخالفند. يك راه استفاده غرب از ما و استفاده آمريكا و شوروى از مخازن و ممالك ماها همين معناست كه در بطن خود يك جامعه كه بايد براى خودش يك حسابى داشته باشد و يك پيشرفتى بكند، در همان بطن جامعه از طريق‏هاى مختلف اختلاف درست مى‏كنند، اختلاف مسلك‏هاى مختلف عرض مى‏كنم كه جنگ ترك و فارس، جنگ كرد و مثلاً غير كرد، جنگ مثلاً فرض بفرمائيد كه بلوچ و غير بلوچ از اين مسائل درست مى‏كنند و مى‏تراشند. يك مملكتى كه بايد همه با هم مجتمع بشوند، هر كدام را به يك راهى مى‏برند يعنى نقشه‏ها مى‏برد اينها را به راه‏هاى مختلف و به واسطه همين اختلافاتى كه در بطن خود جامعه است نمى‏گذارد اين جامعه رو به ترقى خودش برود. آنها استفاده خودشان را مى‏كنند، اينها مى‏زنند توى سر هم و آنها مى‏آيند نفت‏هايشان را مى‏برند و گازهايشان را مى‏برند، هر چه دارند آنها غارت مى‏كنند كسى هم نيست كه حرف بزند براى اينكه يك فكر واحد نيست، افكار

صحيفه نور ج 2 صفحه 250

متشتت و مختلف است. بنابراين، اين يك سنخ اختلافاتى است كه توى جامعه و بطن جامعه ما مى‏اندازند و من باب اتفاق نيست و نقشه است كه اين اختلافات را درست مى‏كنند.

نقشه‏هاى اجانب، عامل اختلاف و راه تحكيم سلطه گران و سدى در برابر پيشرفت اسلام

يك سنخ ديگر اين است كه قبل از ماه مبارك و قبل از ماه محرم كه دو ماهى است كه - اجتماعات مسلمين هست، در ماه عرض مى‏كنم كه ماه رمضان، ماه اجتماعات است، مساجد كه اين مردم توجه دارند به اين اجتماعات، ماه محرم هم در ايران وقت اجتماعات است، اين را ديگر دولت‏هاى خودمان آنها هم كمك مى‏كنند همه با هم. دولت‏هاى خودمان در اين دو موسم (شما حالا بعدها امتحان كنيد در اين دو موسم) قبل از اينكه اين دو موسم بيايد يك چيزى توى كار مى‏آورند. ما ديديم كه دو سال، سه سال، حالا هم تتمه‏اش هست و چه بساطى درست كردند براى كتاب شهيد جاويد، با هم اختلافات، اهل منبر و اهل محراب، اهل بازار و اهل كذا، يكى از آن طرف كشيد و يكى از آن طرف كشيد و يك ماه مبارك و يك ماه محرم و ساير ايام خودشان را صرف كردند و قوا را هدر بردند و اعليحضرت با كمال آرامش اموال اين ملت را خورد و سلطه خودش را تحكيم كرد بر آنها. آقايان هم همه متوجه هستند كه كجاى كتاب شهيد جاويد چى چى نوشته، كجايش چى چى نوشته، مقصودش اين است، مقصودش آن است، دعوا كردند سر اين مطلب و اختلافات و منبرهايى كه بايد صرف اين بشود كه اين سدى كه سر براى اسلام، براى پيشرفت اسلام، براى پيشرفت مملكت است بشكنند، اين سد محمدرضا شاهى را بشكنند همه قوا صرف كتاب شهيد جاويد شد و اختلافات سر كتاب شهيد جاويد هدر دادند قواى خودشان را چند سال، الان هم دنبالش هستند، بعد از آن دوباره يك چيز ديگرى را آوردند، مرحوم شمس آبادى خدا رحمتش كند، رفتند مثلاً يا كشتند او را يا كشته شد، يك بساطى هم آنطور بود يكسال هم مردم را معطل اين كردند كه آن آقاى شمس آبادى را كى كشتش، كى كشتش، دعوا سر يك همچنين مسأله‏اى كردند و اين بى‏نقشه نيست، شما خيال نكنيد كه همين طورى واقع شده يك كسى را كشته شد و يك كس را هم چيز كرده، خير اين يك نقشه‏اى است كه روى اين نقشه حساب شده است. آنوقتى كه شما مى‏خواهيد اجتماع با هم پيدا كنيد وآنها مى‏ترسند كه مبادا در اين اجتماعات چه بشود، يك همچنين مطلبى را پيش مى‏آورند، يك قدرى كهنه مى‏شود يك چيز ديگر پيش مى‏آورند، (على شريعتى). چقدر قواى ما را، قواى اسلامى را تحليل بردند و همه را به هم متوجه كردند و همه قدرت‏ها را كوبيدند براى اختلاف بين اين اهل منبر، داد و قال و اهل محراب چه و دانشگاهى چه و دانشكده چه.

الان هم اين اختلافات هست، همين اختلافات اسباب اين شده است كه دشمن‏هاى اصيل شما با دل راحت بخوابند و بگويند الحمدالله خودشان به جان خودشان افتاده‏اند و دارند توى سر خودشان مى‏زنند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 251

بيدارى و انسجام در كارها، از بين برنده نقشه‏هاى شياطين

بايد بيدار بشوند نسل جوان، توجه پيدا كنند نسل جوان به اين نقشه‏هاى شيطانى كه مى‏ريزند. الان در اروپا شما چندين هزار جمعيت داريد، اين چندين هزار جمعيت اگر چنانچه با يك مقصد راه بروند، يعنى شما در فرانسه هستيد، يك دسته ديگر در آلمان هستند و يك دسته ديگر آمريكا هستند، اينها همه با يك مقصد حركت بكنند، كارهايشان منسجم باشد، يك نظام داشته باشد و اينها با هم يك نقشه را بخواهند پياده بكنند خيلى كار از آنها بر مى‏آيد. مع الاسف نيست يك همچنين چيزى، اختلافات باز هست، يك گروهى او درست كرده، يك گروهى او درست كرده، اين گروه‏ها با هم اختلاف دارند، او مى‏آيد براى او يك چيزى مى‏گويد، او مى‏آيد براى او يك چيزى مى‏گويد. در ايران هم اينطور است، الان كه ايران به خود آمده يك قدرى و الان در توده‏هاى مردم ايران اختلافات در اين مقصد كم هست يا نيست و آنهايى هم كه مثلاً احتمال اختلاف در آنها مى‏رود، آنها هم در اقليت واقع هستند، يا خير كم كم به خود آمده‏اند، الان وقت اين نيست كه ما در اين قضاياى جزئيه بنشينيم با هم اختلاف كنيم، اين نظير اين مى‏ماند كه يك زلزله‏اى واقع بشود در يك شهرى و بخواهد خانه‏ها را خراب كند، شما با هم بنشينيد مباحثه بكنيد كه فلان قصه چه جورى است، قصه بگوئيد به هم، زلزله خواهد همه را كشت.

امروز اختلاف خيانت به قواى متحد مسلمين است

الان كه تمام قواى مسلمين ايران جمع شده با هم، در مقابل قدرت‏ها ايستاده است، در مقابل شاه و آن قدرت‏هايى كه دنبال او هستند الان ايستاده است اين خيانت بر اسلام است كه ما اختلاف بيندازيم بين خودمان و با هم ما اختلاف كنيم. اين خيانت به يك ملت است كه به واسطه اختلافات ما خنثى بشود اين حركتى كه در ايران پيدا شده است. اگر اين حركتى كه در ايران پيدا شده و سابقه ندارد در تاريخ، نه در تاريخ ايران، شما در تاريخ نمى‏توانيد پيدا كنيد كه بچه اينقدرى آن همزبان باشد با پيرمرد در يك مطلب، همه با هم باشند. اگر خداى نخواسته اين جنبش و نهضتى كه در ايران پيدا شده و سابقه ندارد اين اگر چنانچه بى‏نتيجه بخوابد، تا ابد زير سلطه غير خواهيد بود، خواهيد بود زير چكمه غير تا ابد، قطع مى‏كنند، قطع مى‏كنند نسل‏هاى شما را.

همصدايى بر ضد رژيم، حكم عقل و شرع است

اينها حالا فهميدند كه يك قدرتى هست در اين جمعيت. ايران داراى يك قدرتى هست، يك قدرتى است كه نظامى نمى‏تواند اين را به هم بزند، حكومت نظامى نمى‏تواند اين كار را به هم بزند، يك قدرتى است كه الان ابرقدرت‏ها را متزلزل كرده كه بايد چه بكنند، چه شيطنتى بكنند اين قدرت را بگيرند، الان مشغول مطالعه و بررسى و نقشه‏كشى هستند كه اين قدرتى كه الان، اين جنبشى كه الان پيدا شده و مثل سيل خروشان دارد حركت مى‏كند و خنثى ميكند آن نقشه‏هاى آنها را، چه نقشه‏اى پيش بياورند كه

صحيفه نور ج 2 صفحه 252

خاموش بشود اين، بايستد اين نهضت. اگر اين نهضت خداى نخواسته به نتيجه خودش نرسد و بخوابد، ايران و اسلام و مسلمين تا ابد زير سلطه اروپا و آمريكا خواهند جان داد. اگر يك همچو چيزى هست (هست، اگرى ندارد) اگر يك همچو چيزى را احراز ما كرديم يا احتمالش را داديم، حكم شرع و عقل اين است كه بايد همه با هم همصدا باشيم. جائز نيست كه ما با هم اختلافات داشته باشيم و هر كسى يك راهى برود، همه با هم يك صدا بايد بكنند و همه بگويند نه، نه محمدرضا شاه و نه سلسله پهلوى و نه لندن و نه آمريكا و نه شوروى خودمان، اسلام، مسلمين، خودمان. اگر اين پيشرفت را كرديد، امروز اگر اين اتحاد را حفظ كرديد و پيشرفت كرديد و نجات پيدا كرده‏ايد. و اگر الان نجات پيدا نكنيد خدا مى‏داند تا آخر گرفتار هستيد.

خدايا! من گفتم

خدايا! من گفتم، من آن چيزى را كه مى‏فهمم گفتم به آقايان، گفتم به جامعه ايران و من تقصير ندارم. مطلب يك مطلب شوخى نيست، مطلب اين است كه يك ملتى در طول تاريخ زير سلطه سلاطين جور بوده‏اند، در طول تاريخ 2500 سال زير سلطه سلاطينى بوده است كه همه‏اش جور بوده است، حتى آن عادل‏هايشان خبيث بودند، حتى آن انوشيروان عادلش هم از خبيث‏ها بوده‏است، حتى آن شاه عباس جنت مكانش هم از اشخاص ناباب بوده است، پسر خود را كور كرده است. در طول تاريخ اين ملت زير سلطه و چكمه اين سلاطين خبيث بوده.

مطالعه و شناسايى آداب و روحيه اقوام، راهى بر دستيابى مخازن

در 200 سال پيش از اين، 300 سال پيش از اين كه خارجى‏ها راه يافتند به اينجا، مطالعات كردند و همه چيز را بررسى كردند و روحيه مردم را بررسى كردند و زمين‏ها را بررسى كردند، با شتر رفتند بيابانهاى ما را بررسى كردند كه چه دارد چه ندارد تاريخ را ببينيدبا شتر اينها آمدندو رفتند آنوقتى كه اتومبيل و اينها نبوده است با شتر رفتند تمام اين بيابان هاى بى آب و علف را گردش كردند و مطالعه در آن كردند، مطالعه در روحيه همه اين مملكت و اشخاصى كه در اين مملكت يعنى طوايفى كه در اين مملكت است از بلوچ گرفته تا عرض مى‏كنم كرد گرفته تا لر گرفته همه رامطالعه‏اينها كرده‏اند كه چه جورى مى‏شود اينها را نگهشان داشت به حال عقب ماندگى و اينها را قانع كرد يك وقت انقلاب نكنند. ازآنوقت تا حالا ما زير سلطه آمريكا و اروپا هستيم، اولش اروپا بوده و انگلستان بوده و اينها و بعدش هم حالا آمريكا آمده در كار كه بدتر از آنهاست، شوروى و آمريكا، هر كس از يك طرف. خوب اينهاخواهند مخازن ما را ببرند، همه چيز ما را مى‏خواهند از بين ببرند، استفاده كنند و ما را به يك حال عقب مانده و بيچاره نگه دارند. خوب،چه كنند؟ مطالعه كرده‏اند به‏اين رسيده‏اند كه بايد اينها را بايد از هم جدا كرد. خيلى مسايل اينها دارند، خيلى مسائل دارند. بايد به واسطه همين كه مسلمين را اول از هم جدابكنند كه اين عراق و اين ايران، اين افغانستان، اين‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 253

پاكستان و اين چه و آن چه، اينها از هم جدا، هر كدام به ديگرى جنگ بكنند، خوب اين يك راه فرجه‏اى براى اينكه نتوانند اينها، به خودشان مشغول باشند و نتوانند اينها با هم مجتمع بشوند كه مقابل ابر قدرت بايستند.

رژيم، سركوبگر روحانيت و جلوگيرنده اجتماع مسلمين

در داخله هر مملكتى مثلاً حالا مملكت ايران كوشش كردند به اينكه در داخله ايران از راه‏هاى مختلف يك كارهايى بكنند كه قوا با هم مجتمع نشوند. آخوند را پيش مردم زمان رضاشاه همچو مبتذل كرده بودند - آخوندرا - كه‏آخوند نمى‏توانست ازخانه، بيرون آيد نه از دست دولت از دست مردم، مردم را اينجور كرده بودند. (اين آخوندها همه درباريند!) آن دربار داشت آخوندها را مى‏كوبيد، ازآن طرف اينها مى‏گفتند اينها درباريند، اين دربار آخوندهاى ما را، ملاهاى ما را داشت مى‏كشت، در حبس مى‏برد مى‏كشت، از آن طرف هم ملت‏گفت اينها همه درباريند. ترزيق كرده بودند به آنها كه بايد اين ملا كه ممكن است در مقابل قدرت‏ها بايستد بايد بشكنند آنرا در بين ملت خودش، ملت را از آن جدا بكنند، وقتى كه جدا كردند از خودش قوه نيست ديگر در كار، يك كسى كه جلو بيفتد و كار بكند و ملت هم با او همراه باشد نيست. آخوند است، آخوند بايد شكسته بشود.

رهائى مسلمين در گرو بازگشت به قرآن

اكتفاى به آخوند نكردند، (اسلام افيون است! دين اصلاًافيون است!) اين دينى كه همه تحرك‏ها به واسطه دين است قرآنى كه آيات قتالش آنطور روشن است، آيات تحركش آنطور روشن است اسمش را مى‏گذارند افيون يعنى مى‏خواهند مردم بيچاره را بخواباند تا قدرتمندها بخورند. قرآنى كه به جنگ قدرتمندها آمده است، اينها مى‏گويند قدرتمندها درست كرده‏اند كه بيچاره‏ها بخوابند! آن نبى اكرم و ساير كسانى كه اسلامى هستند، جنگ‏هايش با همين قدرتمندها بوده است، معذالك تزريق كرده‏اند كه (اينها قدرتمندها آوردند روى كار). اينها نقشه‏هاست براى اينكه شماها را جدا كنند خودتان را از هم و شما را از قرآن جدا كنند. قرآن يك سدى است كه اگر به آن تشبث كنند و كرده بودند، مسلمين به اين گرفتارى نمى‏شدند. قرآن را ما رها كرديم، اين سد را ما به آن تشبث نكرديم رسيديم به اينجا كه از هر طرف توى سرما دارند مى‏زنند، از هر جا كه سربلند كنيد يك مامورى گذاشتند تو سرما مى زنند.

شكست فرهنگ و اسلام ماموريتى براى شاه آمريكائى

اين محمد رضا شاه خودش گفت كه متفقين صلاح ديدند كه ما باشيم. پريروز هم كه وزير خارجه انگلستان گفت كه (ايشان براى ماست، ايشان منافع ما را دارد حفظ مى‏كند، چطور ما با او چيز نكنيم) ما مى‏دانيم كه ايشان منافع شما و آمريكا را دارد حفظ مى‏كند، داد ملت همين است كه ايشان آمده براى

صحيفه نور ج 2 صفحه 254

منافع شما خدمت به وطن بكند! ماموريت براى وطن دارد! ماموريت از طرف آمريكا دارد و انگلستان، بايد مردم را اينطور كند، بايد ايران را عقب نگه دارد، فرهنگ ايران را بشكند، روحانيت ايران را بشكند، اسلام را عقب بزند، تاريخ اسلام را تغيير بدهد، شما خيال كرديد كم كارى كرد اين خبيث؟ از اول كه اين جنايت كرده تا آخر هم جنايتى بكند يك طرف، تغيير تاريخ اسلام يك طرف، اين كم جنايتى بود كه اين مرد كرد؟ اينها همه دست به هم دادند براى اينكه اين سدها را بشكنند و الان كه ايران قيام كرده و همه يكصدا دارند مى‏گويند (مرگ بر اين سلطنت)، الان اختلاف چه در خارج كشور، چه در داخل كشور انتحار است، خودكشى است. اختلافات بين طبقات روشنفكر و غير روشنفكر، در دانشگاه بين اين جمعيت و آن جمعيت، الان اختلاف بين اينها يك انتحارى است، يك خودكشى است، مملكت را به باد دادن است، خيانت است بر مملكت، خيانت است بر اسلام. براى چى اختلاف داريد؟ چرا شما يك عده‏اى كه آمديد در خارج كشور زحمت مى‏كشيد با هم مختلف هستيد؟ جمع بشويد، با هم اجتماعات داشته باشيد، يك راه برويد همه‏تان يكصدا داشته باشيد، همه‏تان، تا اين به صورت سيل درآيد و اين سيل بنيان كن، بكند بنيان اين سلسله را و آنهايى كه منافع ما را به واسطه اينها از بين مى‏برند. انشاءالله خداوند همه شما را محفوظ نگه دارد و همه ما را انشاءالله عفو كند.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته

previos page menu page next page

afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 255

تاريخ: 10/8/57

مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون اطريش‏

سؤال: چرا حضرت آيت الله عراق را ترك كردند؟

جواب: دولت عراق زير فشار شاه، مرا از فعاليت سياسى كه مسووليت آن را بر دوش مى‏كشم منع نمود، از اين جهت آنجا را ترك كردم.

سؤال :آيا تصميم داريد به ايران برويد؟ چرا به ايران نرفته‏ايد

جواب: حضور در خارج براى افشاى جرائم شاه در سطح جهانى مناسبتر است

سؤال: شانس مخالفين را در به دست گرفتن قدرت چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟ جواب مخالفين رژيم، يك ملت است و ناچار ملت پيروز است.

سؤال : ارزيابى شما از شاه به عنوان رهبر كشور، خصوصاً بعد ازقتل عام چيست؟

جواب: شاه هيچ گاه رهبر كشور نبوده و مزاحم رهبرى بوده است و پس از اين قتل عام‏ها پايگاهى نخواهد داشت، چنانچه در بين ملت قبلاً هم نداشته است ولى اكنون ملت ما به بيدارى بر ضد او قيام كرده است و ناچار بايد اين رژيم تغييركند.

سؤال: نظرتان درباره تغييرات و تحولات آينده ايران چيست؟

جواب: با قيام انقلابى ملت شاه خواهد رفت و حكومت دموكراسى و جمهورى اسلامى برقرار مى‏شود، در اين جمهورى، يك مجلس ملى مركب از منتخبين واقعى مردم امور مملكت را اداره خواهند كرد. حقوق مردم خصوصا"اقليت‏هاى مذهبى، محترم بوده و رعايت‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 256

خواهد شد و با احترام متقابل نسبت به كشورهاى خارجى عمل مى‏شود نه به كسى ظلم مى‏كنيم و نه زير بار ظلم مى‏رويم. كشور در حال حاضر ورشكست شده است و همه چيز از بين رفته است. با استقرار جمهورى اسلامى، ساختمان واقعى و حقيقى كشور شروع خواهد شد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 257

تاريخ: 10/8/57

مصاحبه امام خمينى با خانم اليزابت تارگود خبرنگار روزنامه انگليسى گاردين‏

سؤال: آيا حضرت آيت الله فكر مى‏كنند كه شاه به عنوان رئيس قواى مسلح بتواند از مبارزات حاضر بر ضد حكومتش جان سالم بدر برد (باقى بماند)؟ اگر نه، چرا؟

جواب: خير، سلطنت شاه و خاندان پهلوى بر ملت ما تحميل شده است. فرماندهى كل قواى مسلح بودن شاه نيز بر ارتش تحميل شده است. شاه به هيچ وجه معرف واقعى ارتش نيست. رژيم در طى 50 سال گذشته از ارتش و نيروهاى انتظامى براى سركوبى ملت استفاده كرده است. اميد مى‏رود كه ارتش به خود آيد و به جنبش ملت بپيوندند. من مطمئن هستم كه شاه از اين مبارزات كنونى عليه خود و سلطنت خاندانش جان سال به در نخواهد برد.

سؤال : تحت چه شرايطى حضرت آيت الله بازگشت به ايران را مورد بررسى قرار خواهند داد؟ آيا با وجود شاه، تنها به عنوان پادشاه بر موازين قانون اساسى (سلطان و نه حاكم) موافقيد؟ آيا حضرت آيت الله مى‏توانند بيشتر توضيح فرمايند؟

جواب: با توجه به تجارت تلخ گذشته ملت ما از اين خاندان، هيچ گونه راه حلى در چهارچوب شاه سلطنت كند و نه حكومت، قابل قبول نخواهد بود. على الاصول ما با رژيم سلطنتى مخالف هستيم و بازگشت به ايران بستگى به پيشرفت اهداف جنبش دارد، فعلاً قرار رفتن به ايران را ندارم.

سؤال: آيا خود شاه يا اعضاى ديگر دولتش (به طور مثال اردشير زاهدى) سعى به نزديك شدن و ملاقات با حضرت آيت الله كرده‏اند؟ آيا هيچ نكته‏اى به عنوان اساس احتمالى مذاكره با حضرت آيت الله پيشنهاد شده است؟

جواب: خير.

صحيفه نور ج 2 صفحه 258

سؤال: آيا هيچ يك از مخالفين دستگاه، كوششى به عنوان ميانجى بين حضرت آيت الله و شاه كرده‏اند براى مثال مهندس بازرگان و يا كريم سنجابى؟ اگر بله نتيجه اين منيانجيگرى چه بوده است؟

جواب: خير، هرگز.

سؤال: آيا هيچ فردى را در داخل ايران حضرت آيت الله به عنوان نخست وزيرى قابل قبول مورد بررسى قرار خواهند داد؟ اگر آرى چه كسى؟

جواب: در چهار چوب نظام سلطنتى، هيچ فردى را به عنوان نخست وزير تاييد نخواهم كرد.

سؤال: حضرت آيت الله فرموده‏اند كه هيچ راه حلى براى ايران نيست مگر سرنگونى سلسله پهلوى، آيا حضرت آيت الله در حال حاضر براى سرنگونى شاه كارى مى‏كنند؟ اگر آرى، اساس كار خود را چگونه قرار داده‏ايد؟ به طور مثال آيا براى اين كار، روش‏هائى طرح شده است؟ نقشه متديك هست‏

جواب: نهضت عظيم كنونى ملت ما عليه شاه و نظام سلطنتى است، بنابراين در جهت سرنگونى اين رژيم مبارزه ميشود.- براى - رهنمود ما ايجاد وحدت كلمه در ميان همه اقشار جامعه است. روش‏هاى مبارزه را مردم خود يافته‏اند و مى‏يابند. رهنمودهاى اصلى از جانب ما به موقع خود به عمل مى‏آيد. در صورت عدم كفايت روش‏هاى فعلى، اتخاذ روش‏هاى ديگر مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.

سؤال: براى رفتن شاه، چگونه تداركات دراز مدتى ديده شده است؟ آيا جوانان احتمالاً براى پست‏هاى بالا مورد نظر قرار گرفته‏اند يا حضرت آيت الله مى‏توانند روى حمايت دولت امروز حساب كنند؟ در چنين جستجوئى وفادارى يا قابليت در مرحله نخست قرار خواهند گرفت؟

جواب: در ايرانى چه در داخل و چه در خارج استعدادهاى بسيار وجود دارد كه حكومت شاه مانع از بروز آنها مى‏شود، اين استعدادها بر اساس لياقت و وفادارى به اسلام و ملت به كار دعوت مى‏شوند.

سؤال: حضرت آيت الله به مدت طولانى از سياست‏هاى شاه انتقاد كرده‏اند، در چه حدودى سياست‏هاى خود ايشان نسبت به موارد زير

صحيفه نور ج 2 صفحه 259

با سياست‏هاى شاه فرق خواهد كرد؟

الف - اجتماعى: آيا قوانين اسلامى به مورد اجرا گذارده مى‏شود و چگونه فرقى در زندگى روزمره نسبت به قوانين حاضر پيش خواهد آمد؟ تحت لواى حكومت اسلامى، آيا حضرت آيت الله مى‏توانند به طور دقيق‏تر اين مفهوم را شرح دهند؟ آيا زن‏ها قادر خواهند بود به طور آزادانه بين حجاب و لباس غربى حق انتخاب داشته باشند؟ آيا سينماها مى‏توانند به وجود خود ادامه دهند؟ اگر آرى، چگونه فيلم‏هايى انتخاب خواهد شد؟آيا مشروبات الكلى ممنوع خواهد شد؟ درآخر، آيا ايران يك عربستان سعودى يا ليبى ديگر خواهد شد؟

ب - دفاع و خارجه و نفت حضرت آيت الله به طور دائم نقش خارجى‏ها را مورد انتقاد قرار داده‏اند، به طور اخص آمريكا را، در ايران به طور دقيق چگونه تغييراتى شما مايليد در رابطه با نفوذ خارجى در صادرات نفت و وادارت و خريد اسلحه ببينيد؟

ج - امنيت جهانى: ساواك در اصل براى تضمين امنيت داخلى عليه تحريكات داخلى به وجود آمد، آيا آيت الله ساواك را منحل خواهند كرد؟ و اگر چنين است، چه نيروئى را در نظر داريد كه جانشين نيروهاى امنيتى بنمائيد؟

جواب: الف - اجراى حدود در اسلام، موكول به تحقق شرائط و مقدمات بسيار است و بايد جهات بسيارى را از روى كمال عدالت و توجه به اينكه اسلام در كليت خود اجرا گردد در نظر گرفت. اگر اين امور در نظر گرفته شوند، ملاحظه خواهد شد كه مقررات اسلامى كمتر از هر مقررات ديگرى خشونت آميز است. زنان در انتخاب فعاليت و سرنوشت و همچنين پوشش خود با رعايت موازينى آزادند و تجربه كنونى فعاليت‏هاى ضد رژيم شاه، نشان داده است كه زنان بيش از پيش آزادى خود را در پوششى كه اسلام مى‏گويد يافته‏اند. ما با سينماهائى كه برنامه‏هاى آنهافاسد كننده اخلاق جوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامى باشد موافق هستيم. مخالفيم اما با برنامه‏هائى كه تربيت كننده و به نفع رشد سالم اخلاقى و عامى جامعه باشد موافق هستيم. مشروبات الكلى الكليسم و ساير مخدرات كه مضر به حال جامعه‏باشند، جلوگيرى خواهد شد. حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما با هيچ يك از رژيم هاى مزبور (عربستان سعودى و ليبى) منطق نخواهد بود.

ب - روابط ما با تمام خارجى‏ها بر اساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در اين رابطه نه به ظلمى تسليم مى‏شويم و نه به كسى ظلم خواهيم كرد و در زمينه تمام قراردادها بنابر اساس مصالح سياسى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى ملت خودمان عمل خواهيم كرد.

ج - بله، ما ساواك و تمامى سازمان‏هاى امنيتى ضد مردمى را منحل خواهيم كرد. آگاهى مردم و مشاركت و نظارت و همگامى آنها با حكومت منتخب خودشان، خود بزرگترين ضمانت حفظ امنيت در جامعه مى‏باشد.

صحيفه نور ج 2 صفحه 260

سؤال: آيت الله فرموده‏ايد كه خواهان قدرت شخصى نيستيد، فرض كنيم كه حضرت آيت الله يك روز كه شاه رفته باشد به ايران مراجعت بفرمائيد در آن صورت خلا قدرت سياسى را چگونه پر خواهيد فرمود؟ نظر شما درباره امكان يك كودتاى نظامى چيست؟

جواب: با رفتن شاه، خلا قدرت سياسى بوجود نخواهد آمد. ادامه حكومت شاه، خود ايجاد خلا قدرت سياسى كنونى را در ايران نموده است، عمر دوران راه حل با كودتاى نظامى پايان يافته است اگر خارجيان اين كودتا را انجام دهند، ارتش ايران بيش از پيش به يك ارتش وابسته و اشغالگر تبديل خواهد شد و اين امر، خلا قدرت سياسى كنونى ايران را تشديد خواهد كرد.

سؤال: درباره مجلس حضرت آيت الله خواهان سرنگونى رژيم سلطنتى موجود و جانشين شدن يك جمهورى هستيد، چه نوع جمهورى در نظر داريد؟ (مثل سيستم آمريكائى يا فرانسوى).

جواب: ما خواهان استقرار يك جمهورى اسلامى هستيم و آن حكومتى است متكى به آراء عمومى. شكل نهائى حكومت با توجه به شرايط و مقتضيات كنونى جامعه ما توسط خود مردم تعيين خواهد شد.

سؤال :پشتيبانى آيا حضرت الله با اين موضوع موافق هستند كه در ايران معروفيت و محبوبيت حضرت آيت الله در بين جوانان ايرانى براى آن است كه شما تمامى آن چيزهائى را كه شاه فاقد است معرفى مى نمائيد؟

جواب: مسأله مقايسه دو شخص مطرح نيست، مسأله آگاهى و بيدارى سياسى مردم ما و هويت اسلامى آنها و معيارهاى اسلامى است. هر كسى بر اساس اين معيارهاى اسلامى با مردم حركت كند، مورد قبول و محبوبيت مردم خواهد بود.

سؤال: در مورد كمونيست‏ها آيت الله به شناخت عليه كمونيست‏ها مشهور است (كمونيست‏ها را مورد اعتماد نمى‏داند) اما كمونيست‏هاى جوان كه در تهران هستند اين روزها(نه اجباراً توده‏اى كه دنباله روى خواسته‏هاى بخصوصى هستند) به خاطر اينكه آنها قبول ندارند كه يك نفر چه شاه و چه خمينى تنها كار كند، خواستارند كه يك حكومت ملى براى مردم تشكيل شود. آيا آيت الله فكر مى‏كنند كه مى توانند اين خواسته را اجرا كنند؟ و اگر چنين است، چگونه؟ يا بهتر گفته شود آيا خمينى حزب كمونيست را دائماً غير قانونى

صحيفه نور ج 2 صفحه 261

مى‏داند؟

جواب: در اسلام، معيار رضايت خداست و نه شخصيت‏ها. ما شخصيت‏ها را با حق مى‏سنجيم و نه حق را با شخصيت‏ها، معيار حق و حقيقت است. بر خلاف اسلام، كمونيست‏ها شخصيت را بت و قدرت را در او متمركز مى‏سازند. حكومت اسلامى ما متكى به آراء عمومى خواهد بود و همه احزابى كه براى مصالح ملت ما كار كنند آزاد خواهند بود.

سؤال: عراق چه چيز باعث شد كه آيت الله نجف را ترك كنند؟ آيا فكر مى كنند كه عراق با تهران توافق كرده بودند؟ و اگر چنين است آيا چنين است آيا مى‏توانيد شرح دهيد؟

جواب: ظاهراً شاه ايران دولت عراق را تحت فشار قرار داد كه مانع فعاليت هاى سياسى من و انجام وظائفى كه برعهده دارم بشود لذا من عراق را ترك كردم.

سؤال: فرانسه تحت چه ضابطه‏اى آيت الله در پاريس زندگى مى‏كنند؟ آيا نقشه دارند در پاريس بمانند؟ و اگر نه، به كجا خواهند رفت آيا كشورهاى ديگر خصوصاً الجزاير و سوريه پيشنهادهائى براى پذيرايى آيت الله كرده‏اند؟ آيا آيت الله مى‏توانند پيشگويى كنند چگونه وجود ايشان در پاريس ممكن است اثرى در برنامه ايران و فرانسه در خصوص قرارداد پايگاه اتمى و قرارداد مترو تهران داشته باشد؟

جواب: توقف من در فرانسه موقتى است. تنها ضابطه توفق من در هر كجا كه باشد، امكان انجام وظايفم مى‏باشد. با توجه به اين توضيح، رابطه‏اى بين حضورم در فرانسه و مسائل مربوط به روابط ايران و فرانسه فعلاً مطرح نيست.

سؤال: در چه آينده نزديكى شاه سقوط خواهد كرد؟

جواب :اين مسأله مطلبى نيست كه بتوانيم پيش بينى كنيم اما برحسب قرائن خيلى دير نيست.

سؤال: آيا آيت الله جهاد مسلحانه را به عنوان وسيله مبارزه خود مورد توجه قرار خواهند داد؟

جواب: اميدوارم كار به جهاد مسلحانه نرسد و همين طور كه ملت عمل مى كند، مسائل حل شود و مقصد ملت كه رفتن رژيم و برقرارى حكومت اسلامى است تحقق پيدا كند لكن اگر مسائل خيلى طول كشيده و پيچيده شود ممكن است در آن تجديد نظر نمائيم.

صحيفه نور ج 2 صفحه 262

سؤال: بنابر اين شما همين روش هاى مسالمت آميز و بدون خونريزى را ترجيح مى‏دهيد؟

جواب: بله.

سؤال: پس از رفتن شاه در موقع برگشتن به ايران، آيا خود شما رهبر جمهورى اسلامى نخواهيد شد؟

جواب: من خود نمى‏خواهيم حكومت را در دست بگيرم اما مردم را براى انتخاب حكومت، هدايت خواهيم كرد و شرايط آن را به مردم اعلام مى‏كنيم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 263

تاريخ: 10/8/57

مصاحبه امام خمينى با روزنامه لاكروا

حضرت آيت الله العظمى خمينى رهبر ملى و مذهبى ايران در مصاحبه با روزنامه مذهبى (لاكروا) كه به عنوان ارگان مسيحيان چپ (يوميه مسيحى چپ) شهرت دارد، فرمودند: قوانين اسلام، قوانين پيشاهنگ و پيشرو هستند. ما مبارزه مى‏كنيم زيرا رژيم كنونى ايران و آنها كه اين رژيم را به ملت تحميل كرده‏اند، مى‏خواهند ارزش هاى انسانى و فرهنگى و مذهبى ما را نابود كنند.

در اين مصاحبه كه توسط يك خبرنگار كشيش به عمل آمد، آيت الله العظمى خمينى در مورد ايدئولوژى اسلام فرمودند: اسلام به اين منظور به وجود آمد كه به انسان، ابعاد واقعى و شان انسانى اعطا كند يعنى انسان را از نظر زندگى اجتماعى، شخصى و سياسى تحول بخشد و به غناى روحى انسان يارى دهد. اسلام قادر به ايجاد چنين تحولى هست. قوانين اسلام به نيازهاى انسان پاسخ مى‏گويد، اين قوانين بسيار صريح و روشن هستند. اسلام روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه، طى قوانين خاصى مدون و تنظيم كرده است. اسلام چگونگى سياست جامعه را در رابطه با اقليت هاى مذهبى، مشخص ساخته است. از اين نظر قوانين اسلام واقعا" پيشرو و پيشاهنگ هستند. اگر قوانين اقتصادى اسلام اجرا شود، مملكت يك اقتصاد مترقى خواهد داشت.

يكى از بنيادهاى اسلام آزادى است. انسان واقعى ملت مسلمان قطره يك انسان آزاد شده است. رژيم كنونى ايران مى‏خواهد و مى‏كوشد و تاكنون كوشيده است كه اين بنيادهاى مترقى را در هم بشكند. بنياد ديگر اسلام، اصل استقلال ملى است. قوانين اسلام تصريح دارند كه هيچ ملتى و هيچ شخصى حق مداخله در امور كشور ما ندارد اما رژيم اين استقلال را از ما گرفته و بر باد داده است. رژيم مى‏خواهد مساجد ما را كنترل كند، دانشگاه‏هاى مذهبى و مدارس اسلامى را به ميل خود در آورد. رژيم مى‏خواهد دانشگاه‏هاى علمى و امروزى كشور را در وضع عقب مانده نگه دارد زيرا نمى‏خواهد و نمى‏تواند تحمل كند كه در برابر خود پزشكان، مهندسان، تكنيسين‏ها و افراد سياسى لايق، مستقل و منور داشته باشد. اين رژيم كه با آن مبارزه مى‏كنيم، كوشيده است كه همه اين سنت‏ها و بنيادهاى اسلام را نابود كند و به همين دليل ملت ايران به طور يكپارچه به ضديت با رژيم پرداخته است.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 264

تاريخ: 11/8/57

مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون لوكزامبورگ

سؤال: شما از فرانسه، مردم ايران را به شورش دعوت مى‏نمائيد آيا تصور مى‏كنيد كه اين تنها راه حل مشكلات ايران است؟

جواب: مردم از اختناق و خيانتهاى پنجاه ساله به جان آمده و براى مطالبه حقوق اوليه خود قيام نموده‏اند. ما آنان را در اين راه حياتى مشروع، چه زمانى كه در ايران بوديم و چه در خارج ايران تشويق مى‏كنيم، اكنون راه حلى براى سرنگونى رژيم فاسد جز نهضت و مطالبه حق با داد مظلوميت نداريم و اگر مقتضى شود به راه ديگرى دست مى‏زنيم.

سؤال: آيا هدف شما در دست گرفتن قدرت است وقتى شاه برود؟ در صورتى كه شما امكان در دست گرفتن قدرت داشته باشيد چكار خواهيد كرد؟ (منظور برنامه آينده شما براى حكومت در ايران است كه بايد جانشين شاه بشود) بسيارى از ناظرين در ايران معتقدند كه بازگشت به قانون اساسى صحيح است.

جواب: هدف ما برقرارى جمهورى اسلامى است و برنامه ما تحصيل آزادى و استقلال است و تصفيه وزارتخانه‏ها و حذف ماده‏هائى كه رضاشاه و شاه فعلى با سرنيزه در قانون گنجانده‏اند و حذف مواد مربوط به سلطنت مشروطه.

سؤال: آيا شما تصور مى‏كنيد كه خطر يك قيام ملى و شورش همگانى در ايران وجود داشته باشد؟

جواب: اگر همانطور كه ملت خواستار است شاه و دودمانش بروند و حاميان خارجى او دست از حمايتش بردارند مشكل ساده تر خواهد شد در غير اين صورت امكان قيام مسلحانه ملى مى‏باشد.

سؤال: آيا شما وليعهد را به عنوان رئيس حكومت به جاى پدرش خواهيد پذيرفت ؟

صحيفه نور ج 2 صفحه 265

جواب: خير، ملت ايران از اين سلسله خاطره‏هاى بسيار تلخ دارد و تحمل حكومت هيچ يك از افراد آن را ندارد.

سؤال: آيا باعث تعجب شماست كه دولت فرانسه كه هميشه از حكومت ايران پشتيبانى مى‏نموده است، تا به حال مزاحم صدور پيام‏هاى شما كه ايرانيان را به قيام و شورش دعوت مى‏كند نشده است؟

جواب: اگر مزاحمت بكند موجب تعجب است ما مطالبه حقوق اوليه بشر را مى‏كنيم و مزاحمت با آزادى، مخالف با حيثيت فرانسه و موجب تعجب ملت ما و آزاديخواهان جهان است.

سؤال: برنامه شما براى آينده چيست

جواب: ادامه نهضت تا رسيدن به نتيجه.

سؤال: نظاميان در تظاهرات ديروز دخالتى نكردند و شاه عقب نشينى مى‏كند و عقب نشينى خود را پذيرفته است. شاه حاضر است كريم سنجابى را بپذيرد. شنيده شده است آيت الله، سنجابى را پذيرفته است، آيا حالا كه شاه حاضر به سازش شده است شما حاضر هستيد؟ آيا مخالفين حاضرند نوعى با شاه كنار بيايند؟

جواب :تظاهرات تهران براى آقاى طالقانى و تظاهرات قم براى آقاى منتظرى تظاهراتى بود كه مردم عليه‏شاه كردند و از آنان به عنوان مخافين شاه تجليل كردند. در ايران از هر نغمه ضدشاهى تجليل به عمل مى‏آيد. شاه با اين دست وپا زدن‏ها و طلبيدن ها ى اين و آن كارى از پيش نمى‏برد، اين تلاش‏ها ديگر دير شده است و براى او مفيد نيست، او بايد برود.

ما سازش را از هر كس و به هر شكلى باشد نخواهيم پذيرفت چون ملت نخواهد پذيرفت. در مذاكرات خود با اين اشخاص مطالب خود را قاطعانه بيان كرده‏ايم، هر كس قبول كند، با ماست، والا از ما جداست.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 266

تاريخ: 11/8/57

پيام امام خمينى به آيت الله طالقانى پس از آزادى از زندان شاه

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد محمود طالقانى دامت بركاته

اين مسأله امر طبيعى است كه شخصيت‏هائى مثل جنابعالى كه عمر گرانمايه خود را در راه آزادى و استقلال كشور و مخالفت بى امان با دستگاه جبار و غارتگران بين المللى صرف نموده‏اند در حبس و شكنجه بسر برند و از آزادى محروم باشند.

آزادى امثال جنابعالى برخلاف منطق شاه و موازين دولت اوست. فشار اراده آهنين ملت به طورى اعصاب شاه را خرد كرده است كه ديوانه وار دست به جنايات ننگ آوردى زده است كه روى تاريخ را سياه نموده، به طورى كه مستحضر هستيد دست به جنايات تعجب آورى زده، در شهرستانها دسته‏هاى ناشناس از كولى‏ها و اجيرها با چماق و قداره و پشتيبانى قواى انتظامى به جان مردم محروم افتاده و جناياتى به بار آورده و مى‏آورند. دولت كه بايد حافظ مردم باشد، قواى انتظامى او به صورت مخرب و قواى تخريبى در آمده است

تغيير مفاهيم در رژيم شاه

در عصر ما، در كشور بى پناه ما، منطق‏ها و لغت‏ها جاى خود را عوض نموده، فضاى باز سياسى همان اختناق‏ها و سانسورهاى همه جانبه است، تمدن بزرگ، وحشيگرى هاى بدتراز قرون وسطاست، دولت آشتى با مسلسل و توپ و تانك و اخيراً با چماق و قداره، مردم را به تباهى كشيدن است، اصلاحات ارضى، كشاورزى را ساقط نمودن است، استقلال، وابستگى اقتصادى و فرهنگى و نظامى به اجانب است، فرياده هاى مرگ بر اين سلطنت پهلوى، شاهدوستى و علاقه به رژيم است.

تحول روحى و عملى ملت

شما اكنون كه از حبس كوچك به حبس بزرگ منتقل شده‏ايد، با اين حقايق عجيب و لغات تازه مواجه هستيد ولى از طرف ديگر با يك تحول عظيم روحى ملت، از حيث شناخت و تحول عملى عظيم تر از حيث عمل مواجه هستيد. توده‏هاى مردم كه قبل از نهضت عظيم اسلامى، نظام شاهنشاهى را مظهر مليت و مدار عظمت كشور

صحيفه نور ج 2 صفحه 267

مى دانست و فرمان شاه را مطاع و متبع و از گزاف گوئى هاى شاهان و گويندگان دربارى و مديحه سرائى آنان كشور را در سايه رهبرى شاه مترقى و پيشرفته تا دروازه تمدن بزرگ مى‏پنداشت و استقلال مملكت را در زير پرچم شاهنشاهى بيمه شده به حساب مى‏آورد، با يك جهش و شناخت همگانى، تمام پايه‏ها و كنگره‏هاى اين قصر خيالى ناگهان فرو ريخت و محتواى اين لغات و الفاظ فريبنده و بزك شده ظاهر شد و تهى بودن اين طبل‏هاى پر سرو صدا از محتوى معلوم گرديد و ورشكستگى اقتصادى و به غارت رفتن بيت المال و تباهى كشاورزى و وابستگى فرهنگى و ارتشى برملا گرديد.

و نيز توده‏هائى كه قبل از نهضت به امر يك پاسبان به جشن برمى‏خاست و بر بالاى مغازه‏ها بيرق شادمانى مى‏زد و فرمان شاه را به دنبال جزافه‏هاى شعراء دربارى، فرمان ايزد ميدانست، با يك جهش اسلامى به عصيان برخاست و با مشت‏هاى گره كرده و فريادهاى مرگ بر اين سلطنت پهلوى، مردوزن و كوچك و بزرگ به خيابان‏ها ريخته و در مقابل مسلسل و توپ و تانك، قهرمانانه مقاومت نموده و با فداكارى و خون جوانان برومند خود، قدرت شاهانه متكى بر ابرقدرت‏ها را شكسته و او را مجبور به تسليم نموده، ولى تسليم او را نپذيرفته و نخواهند پذيرفت. با چه منطق ممكن است از خيانت‏ها و جنايت هاى بى پايان اين اهريمن جهنمى بگذرد و به مقام سلطنت غيرقانونى او سرنهد. ما با اين منطق مخالف و كسانى كه با آن موافقند، با ملت و ما كه خدمتگزا ملتيم موافق نيستند. والى الله المشتكى.

والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:16 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 268

تاريخ 11/8/57

پيام امام خمينى به فقيه عاليقدر آيت الله منتظرى پس از آزادى از زندان شاه

بسم الله الرحمن الرحيم

حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى دامت بركاته

ترس خيانتكاران از رجال عدالتخواه

هيچ از دستگاه جبار جنايتكار تعجب نيست كه مثل جنابعالى شخصيت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سال‏ها از آزادى، ابتدائى ترين حقوق بشر محروم و با شكنجه هاى قرون وسطائى با او و ساير علماى مذهب و رجال آزاديخواه رفتار كند. خيانتكاران به كشور و ملت از سايه مثل شما رجال عدالتخواه مى‏ترسند. بايد رجال دين و سياست دربند باشند تا براى اجانب و بستگان آنان هر چه بيشتر راه چپاول بيت المال و ذخائر كشور باز باشد.

فضاى آزاد سياسى، از ديدگاه ابرقدرت‏ها

در منطق كارتر و ساير نفتخواران مفتخوار، فضاى آزاد يعنى به زندان كشيدن جناح هاى آزدايخواه و استقلال طلب، از علماى روشنفكر مذهبى تا رجال سياسى و دانشجويان و رجال محترم بازار و سانسور مطبوعات و دستگاه هاى تبليغاتى و در اين منطق، ترقى و تمدن كشور يعنى وابستگى شريان هاى آن از فرهنگ و اقتصاد و ارتش تا دستگاه‏هاى قانونگذارى و قضائى و اجرائى. اين برنامه در كشور ما بيش از پنجاه سال دوران سياه پهلوى پياده و مورد عمل بوده و هست.

جناح هاى پيشرو، حق تخلف از خواست ملت را ندارند

اكنون كه ملت غيور ايران با نهضت عظيم اسلامى به پا خاسته و با مشت گره كرده در مقابل دستگاه‏هاى ستمگرى و چپاول چون سدى آهنين ايستاده و پايه هاى بنيادهاى آن يكى پس از ديگرى فرو ريخته يا در حال فرو ريختن است، بر جناح هاى پيشرو از مراجع عظام و علماى اعلام مذهب و خطباى محترم و مدرسين و دانشمندان تا رجال سياسى و روشنگران دانشگاه‏ها و بازارها و كارمندان محروم و كارگران مظلوم روشنفكر لازم است اين فرصت الهى را از دست نداده، بى امان جميع اقشار ملت را به پيش هدايت كنند و از خواست ملت كه برچيده شدن نظام سلطنتى و قطع دست اجانب از

صحيفه نور ج 2 صفحه 269

دخالت در مقدرات كشور و از غارتگرى‏ها و قيام جمهورى اسلامى ضامن آزادى و استقلال به جاى رژيم سلطنتى منشا تمام بدبختى‏ها و عقب ماندگى‏ها، سرموئى تخلف و عقب نشينى نكنند كه آن هدر دادن خون جوانان عزيز اسلام و به تباهى كشيدن همه جانبه كشور و كمك به هدم احكام، بلكه اساس اسلام است كه از اعظم كبائر و بالاترين خيانت است.

ما با بودن رژيم حاضر، دموكراسى را هم به فرض محال اگر تامين گردد نمى‏پذيريم. ملت نمى‏تواند از خون جوانان عزيز خود و خيانت‏هاى چندين ساله صرفنظر كند. اسلام تكليف اين جانى را معين فرموده.

والسلام عليكم و رحمة الله

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:17 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 270

تاريخ 11/8/57

بيانات امام خمينى در مورد تمدن بزرگ و اصلاحات اراضى!

فضاى باز سياسى واژه‏اى از لغت نامه شاه

از چيزهائى كه ما در اين عصر مواجه هستيم، اين لغات و واژه هاست كه عوض شده است بسيارى از واژه‏ها و لغت هاست كه در عصر ما در ايران يك صورت ديگرى پيدا كرده و يك لغتنامه جديدى بايد برايش باز بكنند، مثلاً از لغاتى كه حالا استعمال مى‏شود فضاى باز سياسى كه آن در كلمات شاه زياد ديده مى‏شود كه يك فضاى باز سياسى ما در ايران اعطا كرديم و ايجاد كرديم و در كلمات ارباب‏هايش هم مثل كارتر مثلاً همين مسأله تكرار مى‏شود كه اين شاه يك فضاى سياسى همين ديروز ظاهراً وليعهد را يعنى پسر شاه وليعهد، البته اين هم مثل اوست، برده‏اند پيش كارتر و انگار تقدير كرده است از شاه كه آزادى داده است. اين يكى از لغت‏هائى است كه در عصر ما معناى خودش را از دست داده به يك معناى ديگر. فضاى باز سياسى در ايران يعنى اختناق همه چيز، سانسور همه مطبوعات و جلوگيرى از هر اظهار نظر. بشر در اظهار نظر خودش آزاد است، فضاى باز سياسى يعنى جلوگيرى از هر اظهار نظرى، در زندگى خودش، در مقدرات خودش هيچ حق اظهار نظر ندارد، مطبوعات هيچ حق ندارند كه يك كلمه برخلاف آنكه ديكته به آنها مى‏شد بنويسند. خوب حالا اخيراً يكقدرى اينجا صحبت مى‏كنند و راديو هم همين طور و اين توجه عمومى و اين مشت‏هاى گره كرده برادران ما در ايران، اين موجب اين شد كه نتواند ديگر همچو آنطور كه دلشان مى‏خواست عمل بكنند.

شاه، نقطه اصلى جنايات

حالا هم باز به آن آزادى نيست و لهذا مى‏بينيد كه در تمام اين روزنامه‏ها و در تمام اين راديوها و دستگاه تبليغى، آن نقطه اصلى را باز نمى‏توانند ذكر كنند. همه مان مى‏دانيم، همه‏شان مى‏دانند، همه مطبوعات و ارباب مطبوعات مى‏دانند اين را كه آن نقطه اصلى كه البته نقطه اصلى كه عرض مى‏كنم، نقطه اصلى در اين صف نوكرها، نه در آن صف اربابها، آن نقطه اصلى عبارت از شاه است يعنى تمام اين جنايت‏هايى كه در ايران واقع شده است در عصر ما، در اين عصر، تمام اين جنايت‏ها با امر شاه است. امكان ندارد كه يك سربازى سرخود آدم بكشد يا يك صاحب منصبى سرخود اجازه آدمكشى بدهد يا يك وزيرى، يك - نمى‏دانم - نخست‏وزيرى همچو قدرتى داشته باشد كه سرخود دستور كشتن، دستور زخم

صحيفه نور ج 2 صفحه 271

زدن، اين دستوارات را بدهد. تمام اين جنايت‏هايى كه واقع شده و شود با امر مستقيم شاه است كه (بايد بزنيد) در 15 خرداد از قرارى كه معرف شد كه فرمان‏دار خود او بوده است و با آنكه خودش بالاى آنها چيز كرده است و امر مى‏كرده، امرش اين بوده است كه به جاهائى بزنيد كه ديگر زخمى نباشد مريضخانه‏ها، به جاهائى بزنيد كه بكشد.

آزادى و فضاى آزاد سياسى معنايش اين است كه هيچ كس حق اظهارنظر ندارد، چنانچه مطبوعات ما حالا هم حق اظهارنظر ندارند، اگر يك وقتى آزاد بشود مطبوعات ما و دستگاه‏هاى تبليغاتى از قبيل راديو و تلويزيون و اينها، آنوقت معلوم مى‏شود قضيه چه هست و چه بوده است يعنى حالا نه من و نه شما و نه اكثر مردم اطلاع نداريم از اينكه چه گذشته است، ما اطلاع از اين ظواهر داريم، از اين خيابان‏ها كه كشته‏ها تويش پشته شده است و از اين ظواهر امر، از اين سطح ظاهرى ماها اطلاع داريم، از آن سطح باطن و از آن مسائلى كه بر ايران گذشته است و مى‏گذرد زير پرده است، از آنها ما الان اطلاع نداريم لكن اشخاصى هستند كه اطلاع دارند و در عمق مسائل بوده‏اند و حالا شايد همه چيزها هم نباشد لكن خوب بيشترش در تواريخ هست. الان شما مطمئن باشيد كه كتاب‏ها نوشته شده است لكن اينها نتوانسته‏اند اين كتاب‏ها را طبع كنند و منتشر و آنوقتى كه آزاد بشود به معناى حقيقى آنوقت هست كه اين كتاب‏ها بيرون مى‏آيد، آنوقت مطبوعات ديدنى است. حالا هم باز مطبوعات ما سانسور است ولهذا اسم جانى حقيقى در هيچ يك از مطبوعات ما نمى‏شود منعكس بشود و نشده است و هيچ يك از در خطابه هاى هيچ يك از رجال باز يك همچو مطلبى كه جانى حقيقى را معرفى كنند، - لكن - اين كسى كه همه جنايات را كرده است اين، آن شخص، محمدرضا پسر رضا، هيچ نتوانسته‏اند تا حالا بگويند ولى مردم‏گويند، اين در لسان مردم، بچه هاى 12 ساله و 10 ساله مى‏گويند، مردم توى خيابان هاى قم و تهران و ساير شهرستان‏ها مى‏گويند مطلب را اما رجال ما نمى‏توانند بگويند.

مادران، مشوق جوانان در مبارزه ضد رژيم

به اين توده مردم چون نمى‏شود خيلى دست درازى كرد، يا حاضرند توده مردم به اينكه كشته‏اى هم بدهند، بلكه كشته‏هايى بدهند، بلكه جوان هايشان را هم مى‏دهند و بعد هم افتخار مى‏كنند مادرهاى امروز نمونه است خدا مى‏داند، يعنى در طول تاريخ مثل اين مادرها ما نداشتيم الا كم كه فرزندانش كشته بشود و بعد بيايد بگويد كه نه، من افتخار دارم. بعضى از جوان‏ها به من مى‏گفتند كه اين مادرها ما را گرم نگه داشته‏اند، اين عكس العمل اين مادرهاى جوان مرده ما را زنده نگه داشته و گرم نگه داشته براى اينكه اينها هستند كه به ما شجاعت مى‏دهند، اينها هستند كه ما را تشويق مى‏كنند. اين فضاى آزاد سياسى ماست يعنى اين لغت تفيير كرده است و معنايش را از دست داده. معنايش الان در منطق آقاى كارتر و منطق شاه اين شده است كه همه اين اختناق‏ها اسمش شده است فضاى آزاد سياسى!!

صحيفه نور ج 2 صفحه 272

تمدن بزرگ در لسان شاه و كارتر

از لغت‏ها، تمدن بزرگ، دروازه تمدن بزرگ، تمدن بزرگ هم از آن چيزهايى است كه، اين واژه‏اى است كه معناى خودش را از دست داده يك معناى ديگر در منطق اينها دارد. اين هم در لسان شاه زياد است، در لسان كارتر هم كه پدر بزرگ ايشان هست، اين هم در لسان او شبيه اين هست كه تمدن بزرگ و اينها، تمدن بزرگ در لسان اينها هم اين است كه تمام آثار تمدن يك ملت زير پا و سركوب بشود. فرهنگ يك ملت در راس تمدن بزرگ واقع شده، فرهنگ بايد يك فرهنگى باشد موافق با تمدن و فرهنگ ما وقتى كه ملاحظه مى‏كنيد يك فرهنگ وابسته غيرمترقى منحط است كه جوان‏هاى ما را نگذاريد يك قدم بالاتر از يك حدى، تا يك حدى يك قدم بالاتر بروند. در ايران كه اينطور هست هيچ، اين جوان هاى ما كه آمده‏اند در خارج، همين ديروز پريروز، ديشب، كى، چند تايشان، جوان‏هاى خوبى آمدند اينجا تو اين اطاق پيش من گفتند كه ما در فلان مملكت كه حالا ديگر يادم نيست زياد، يادم نمى‏ماند، ما در اينجا تحصيل مى‏كنيم لكن به ما چيزى نشان نمى‏دهند، ما همانجا هستيم به اسم، گفت ما تحصيلاتمان در ايران به يك حدى بود، اينجا كه آمديم ما را در حد پائين تر الان دارند استعمال مى‏كنند، در حد پائين تر و ماهمين طور اينجا هستيم بيخود و شما اجازه بدهيد كه ما برويم به ايران، آنجا بلكه يك كارى انجام بدهيم يعنى كارى با برادرهايمان انجام بدهيم.

الفاظ، پوششى براى فرهنگ استعمارى

در ايران بنابر اين بوده است كه يك فرهنگ وابسته، فرهنگ وابسته به معناى اينكه يك فرهنگى داشته باشيم ما، دانشگاه داشته باشيم نگويند دانشگاه داريم، دانشكده، دانشگاه، دانشسرا همه اين الفاظ موافق با فرم تمدن الفاظش را داشته باشيم لكن محتوى نداشته باشد كه كه صورت شبيه تمدن ولى تو خالى. از اولى كه مدارس در ايران، مدرسه‏اى كه مى‏خواسته كه يك رشدى بكند، در ايران تاسيس شده، از اول اينطور بوده منتهى به اين فساد نبوده، از اول اينطور بوده كه بنابر اين بوده است كه نگذارند يك فرهنگ حقيقى و واقعى يك تحصيلكرده‏هاى صحيح در ايران پيدا بشود و مزاحمت خواهند كرد. با مقاصدى كه آنها دارند و با منافع آنها منافعشان چپاول كردن مال اين ملت است، مزاحمت دارد. اينها از اول نقشه را جورى كشيدند كه اين فرهنگ، يك فرهنگى كه قابل اين باشد كه اين جوان‏هاى ما را ترقى بدهد و يك جوان فرهنگى صحيح بار بياورد، از اين مانع شدند و حالا ديگر به آن شكوفايى مسأله‏اى كه آنها خواستند درآمده كه اصلش هيچ فرهنگ ما صورت فرهنگ به معناى واقعى ندارد و جوان‏هاى ما را عمرهايشان را دارند ضايع مى‏كنند يعنى رفتن در اين دانشكده و در اين دانشگاه‏ها جز تضييع عمر معلم و متعلم چيزى نيست. معلم‏ها هم اين را مى‏دانند، متعلم‏ها هم اين را مى‏دانند همه مى‏دانند لكن وضع اينطورى است. ما كه مى‏گوئيم بايد اين ورق برگردد، پيچيده بشود تمام اين نقشه‏هايى كه خارجى‏ها به دست اين عمال خبيث شان در ايران پياده كرده‏اند بايد اينها برداشته بشود، براى اين است كه ما مى‏بينيم كه هر جا دست بگذاريم فاسد است، اگر ما يك مدرسه و دانشگاه به معناى

صحيفه نور ج 2 صفحه 273

حقيقى داشتيم چطور وقتى كه ثروتمندهاى ما، خود عاليجناب وقتى يك كسالت پيدا ميكنند بايد از خارج يا بياورند يا اينها را منتقل كنند به خارج، بايد بروند لندن خودشان را معالجه كنند - اگر ما - چطور از لندن هيچ وقت نمى‏آيند تهران خودشان را معالجه كنند يا جاى ديگر بروند، بايد از اينجا برويم، از ايران بايد بروند به لندن براى معالجه، اين دليل بر اين است كه ما طبيب نداريم به معناى حقيقى، طبيب داريم طبيب - چيز هم گرفته - تصديق هم گرفته، ديپلم هم دارد، همه چيز دارد، پروفسور هم به او مى‏گويند اما به معناى واقعى ندارد، محتواى ندارد، صورت است، يك چيزى كه نه، منظورم اين است كه تغيير كرده، از همان لغات است كه تغيير كرده است، پروفسور هم هست يعنى اين لفظ را گذاشته‏اند روى يك معنايى كه آن معنا را ندارد محتواى ندارد و لهذا وقتى كه يكى مريض مى‏شود مى‏گويند نه، بايد برود لندن، خود طبيب‏ها، به طبيب هم كه آمده، مى‏گويند اينجا، اينجا ديگر معذوريم بروند، ايشان بروند لندن! اين فقر ماست در فرهنگ فقر ماست در دانشگاه‏ها، در دانشكده‏ها و اينها مى‏خواهند ما فقير باشيم براى چه ما طبيب داشته باشيم؟! بايد يك قدرى از اين ملت احتياج داشته باشد به، وابسته باشد، ملت هم مى‏خواهند وابسته باشد به اين دولت‏هاى ديگر و به ملت هاى ديگر.

تمدن بزرگ يا عملگى استعمار؟!

وابستگى همين است كه فرهنگمان وابسته است و دليلش اين است كه ما فرهنگ داشتيم اما حالا مى‏خواهند يك سدى درست كنيم، چطور قرارداد سد را بايد ما با شركت آمريكائى، شركت نمى‏دانم كجا، شركت كجا، قرارداد سد با اينها، روى چه زمينه است؟ چرا ما وقتى عمله نداريم، چرا عمله‏ها همه از ايرانند، آن كه بايد خشت بكشد و عرض كنم شن بكشد ورى دوشش با يك قيمت كمى، يك اجر كمى يك اجرت كمى بگيرد و از صبح تا غروب كار كند، آن از ايران حساب مى‏شود. در شركت نفت همين طور است، همه جا همين است، نقشه اين است كه به شكل يك كارگر درجه 3 درآمده‏ايم و تمدن بزرگ هم داريم، تمدن بزرگ هم داريم، تمدن بزرگ!

محتواى اين تمدن بزرگ در ايران عبارت از يك دسته عمله، يابه شكل عمله، به شكل فرض كنيد كه فرهنگى و عمال براى اين ارباب‏ها، نفت را حمل كنند وبدهند به حلقوم آقاى كارتر و رفقاى او، عملگى كنند اينها با يك قيمت كمى، با يك اجر كمى و نفت‏ها را حمل كنند براى آنها، سد هم مى‏خواهند بسازند بايد از، كارشناس بيايد او امر كند و نقشه به قول خودشان بكشد، براى نقشه كشيدنش چند ميليون دلار مى‏گيرد كه يك نقشه بدهد، يك شب بنويسد،يك نقشه بدهد يا دو شب و آنوقت چند ميليون دلار او مى‏گيرد، خوب ما چى؟ شما عملگى بايد بكنيد ماها، ماها عملگى بايد بكنيم، ما آجر بايد حمل بكنيم، كارى ديگر از ما نمى‏آيد، چرا نمى‏آيد؟ براى اينكه ما فرهنگ نداشتيم، ما نتوانستيم كه خودمان سد خودمان را بسازيم.

صحيفه نور ج 2 صفحه 274

الفاظ بى محتوى

هر چى را آدم دست رويش مى‏گذارد در اين تمدن بزرگ، الفاظش سر جاى خودش است. الفاظ سر جاى خودش است اما محتوايش را آدم مى‏بيند ندارد. مهندس و نمى‏دانم دكتر و از اين قبيل الفاظ زياد است اما محتوى چيست؟ محتوى ندارد. در نظاممان هم كه مى‏رويم الفاظ زياد است، اينقدر سپهبد و ارتشبد ما داريم كه، فوج‏ها سپهبد و ارتشبد ما داريم. يكى از ظرفا مى‏گفت در تمام آمريكا دو تا ارتشبد، سه تا ارتشبد به صورت اين معنا هست اما ايران صدها از ارتشبد هست، صدها نمى‏دانم - سپهبد هست. آن الفاظ همه‏اش به قوت خودش باقى است لكن محتوايش را وقتى بروى، آقاى ارتشبد محتوا ندارد.

در آنوقت كه هجوم كردند اين خارجى‏ها به ايران، قواى متفقين به ايران، قبل از آمدن آنها همين حرف‏ها بود، اين الفاظ بى محتوى بود كه اعليحضرت، آنوقت اعليحضرت او بود ديگر، اين آنوقت نبودش، اعليحضرت او بود و همه ظلم‏ها هم به ارث به اين رسيده مع الاضافه، آن چون رو به تمدن است اضافه كرده است، اگر چه بكند، دست همه را كوتاه كرده است، ديگر همه ايران همچو مستقل شده است كه همه چيز چه شده است، لشكر چه و پليس چه واز اين حرف‏ها. چون اهل علم و علما را كتك مى‏زدند و به كلانترى‏ها بردند و اهانت مى‏كردند و زن‏ها را آنقدر به آنها ظلم كرده‏اند كه خدا مى‏داند چه مصيبت‏ها در ايران ما كشيديم و مردها را چه و بچه‏ها، همه بساط را در آورده بودند. در تبليغات اين بود كه ديگر هيچ مملكتى در مقابل مملكت ما، مثلاً آنوقت ظرفا مى‏گفتند كه آن يكى كه دو نداشت، آن عبارت از آن چيزى بود كه راجع به جنگى كه اينها مى‏خواستند بكنند و حفظ كنند سرحدات را، اعلاميه اول بود كه ديگر دومى نداشت، آن سه ساعت طول كشيده بود، وقتى رضاشاه به يكى از صاحب منصب‏ها گفته بود چه، گفته بود يك ربع هم نبايد طول بكشد، ما چيزى نداشتيم آنها همه چيز داشتند، سربازها را خودم تو خيابان هاى تهران ديدم كه راه افتاده‏اند، همين طور سربازخانه‏ها را رها كرده‏اند راه افتاده‏اند توى خيابان‏ها براى اينكه سرباز نبود، ارتش نبود. شما حالا خيال مى‏كنيد ما يك ارتش 250 هزار يا 350 هزار نفرى داريم كه ارتش است براى ما؟ الفاظ همان الفاظ است كه در همه ممالك استعمال مى‏شود، از صاحب منصبش گرفته تا پايين، الفاظش همان الفاظ است ولى محتوايش را وقتى كه ملاحظه كنيد محتوى ندارد، عوض شده همه چيزها، باقيش هم شما به همين ترتيب.

اصلاحات ارضى پوششى براى استعمار اقتصادى

اقتصاد، يكى از چيزهاى خوب اقتصاد است و ايشان هم از علماى اقتصاد است، خوب مى‏داند اينها را، بايد اينجا زندگى كند، نبايد خدمت كند به مملكت خودش اقتصاد ما چه بود؟ ديگر ما وابستگى نداريم!؟ فلان. ميرويم سراغ اصلاحات ارضى كه اين هم خودش از لغات اصلاحات، مى‏بينيم كه آنقدر كه فاسد كردند اين زراعت ما را، آنقدر كشاورزى ما را برگرداندند به هيچ و منهدم كردند كه ما در همه چيز محتاجيم، دستمان را دراز كرده‏ايم،

صحيفه نور ج 2 صفحه 275

afsanah82
07-24-2011, 05:17 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 279

تاريخ: 11/8/57

مصاحبه امام خمينى با پائزه‏سراى ايتاليائى‏

سؤال: چرا سقوط سلسله پهلوى و تشكيل جمهورى اسلامى براى خروج ايران از بحران اسف‏انگيز، غير قابل اجتناب است؟

جواب: شاه از ابتداى سركار آمدنش قانونى نبوده، و از هيچ نوع مشروعيتى برخودار نيست و اكنون هم به دليل زير پا گذاشتن همه حقوق ملت و اعمال و ظلم‏هاى بى حسابش به طرز بى سابقه‏اى ملت، او و خاندانش را تحمل نمى‏كنند و به دليل اينكه اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران مسلمانند لذا بديهى است با سقوط اين رژيم به چيزى جز يك نوع حكومت اسلامى راضى نمى‏شوند.

سؤال: چطور مى‏توان از خطر به قدرت رسيدن ارتش كه مخالفين ميانه‏رو دولت آنقدر از آن مى‏ترسند، جلوگيرى كرد؟

جواب: امروز ملت ايران است كه مى‏خواهد سرنوشت خود را تعيين كند و اين ملت، دولت نظامى را تحمل كند، گذشته از اينكه تاكنون هم حكومت شاه در محتوى چيزى جز حكومت ارتش و نظاميان نبوده است.

سؤال: آيا يك راه حل ملى براى رفع بحران فعلى ممكن است در حالى كه آمريكا و كشورهاى غربى قبل از همه انگلستان از شاه پشتيبانى مى‏كنند و همچنين وجود ارتش كه از طرف آمريكائى‏ها احاطه شده و رهبرى مى‏شود.

جواب: راه حل در ايران امروز، همان چيزى است كه عموم ملت در بيش از يك سال گذشته با پشتوانه خون خودشان به گوش همه دنيا از جمله آمريكا و سايرين رسانده‏اند وآن هم عبارت است از سقوط سلسله پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى.

صحيفه نور ج 2 صفحه 280

سؤال: به شما اين را نسبت مى‏دهند كه مى‏خواهيد رژيم توحيدى اسلامى تشكيل بدهيد، در حالى كه جمهورى هاى مسلمان ديگر مثل الجزيره كه توحيدى نيست و رژيم‏هاى اسلامى ديگر مثل عربستان سعودى كه فئودالى است، انزجارى در غرب ايجاد نكرده‏اند. آياتوانيد مشخصات جمهورى اسلامى را كه در نظر داريد بيان كنيد كه چگونه است؟ در مورد محتواى اجتماعى، سازماندهى سياسى خصوصاً براى احزاب، سنديكاها و مطبوعات.

جواب: امروز در جهان، آن چيزى كه مقصود ما از جمهورى اسلامى است ديده شود. هيچ يك از خصوصيات اصولى جمهورى اسلامى در حكومت عربستان سعودى ديده نمى‏شود. آيا مگر ملت ايران براى تعيين سرنوشت خويش بايد ببيند كه دولت‏هاى غربى چه چيزى را مى‏پسندند؟ مگر ساير دولت‏ها هم براى تعيين خطمشى سياسى خودشان و يا تعيين نوع حكومتشان به آراء ملت ايران مراجعه مى‏كنند؟

در جمهورى اسلامى، زمامداران مردم نمى‏توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت‏اندوزى كنند و يا در زندگى روزانه امتيازى براى خود قائل شوند، بايد ضوابط اسلامى را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعايت كنند و حتى پاسدار آن باشند، دقيقاً بايد به آراء عمومى در همه جا احترام بگذارند، هيچ‏گونه تسلط و يا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم نبايد بپذيرند. مطبوعات در نشر همه حقائق و واقعيات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتى كه مصالح مردم را به خطر نيندازند آزادند و اسلام در تمامى اين شؤون حد و مرز آن را تعيين كرده است.

سؤال: مقام بين‏المللى چنين جمهورى در جهان امروز خصوصاً در مقابل مسائل بزرگ كشورهاى جهان سوم، در رابطه با بحران‏هاى اقتصادى (نفت و مواد اوليه) چگونه است؟

جواب: به صورت يك كشور صددر صد مستقل عمل خواهد كرد و هرگز خود را بازيچه دست قدرتهاى استعمارگر نمى‏سازد و ما هرگز به هيچ ملتى به خاطر منافع داخلى خودمان تجاوز نمى‏كنيم و تا آنجا كه در توان ملت ما باشد بر حسب تاكيدات اسلامى مى‏كوشيم تا در رفع مشكلات ملت‏هاى مظلوم سهيم باشيم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:17 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 281

تاريخ:12/8/57

بيانات امام خمينى در مورد عوامفريبى و تشبثات رژيم شاه‏

دولت آشتى ملى خدعه‏اى براى خوابانيدن نهضت

بسم الله الرحمن الرحيم

نهضت اسلامى ايران به اوج خودش رسيده است و مرتبه شكوفائى را دارد طى مى‏كند. شاه انواع تشبثات را مى‏كند و كرده است يكى از تشبثات او اين بود كه يك دولتى پيش آورد، يك دولت آشتى! و دولت آشتى همان بود كه از زمان انتقالش تا حالا هزارها از جوان‏هاى ما را كشتند و به خاك و خون كشيدند و سرتاسر ايران را به عزا نشاندند و مى‏خواستند كه با صورت آشتى مردم را اغفال كنند و لهذا دولت اعلان آشتى داد و گفت تاريخ هم همان تاريخ قانونى اول، اسلامى. از قانون گبرها دست برداشتند و از حزب رستاخيز هم دست برداشتند، بعد هم از قراردادهائى كه راجع به اسلحه كرده بودند تخفيف دادند، از قراردادهاى اتمى هم لغو يا تخفيف دادند. اينها همه خدعه‏هائى است كه اينها مشغول هستند كه اين نهضت را بخوابانند و اين موجى كه در ايران پيدا شده است و مثل سيل خروشان همه چيز را دارد به باد مى‏دهد، آنها اين سيل را خاموش كنند، شعله قلوب را خاموش كنند و ابتدايش هم ممكن است يك ملايمت‏هائى بكنند و يك به اصطلاحشان آزادى‏هاى فضاى باز آزادى هم يك صورتى درست بكنند و دنباله‏اش آنچه كه اين امور سرد شد و اين زبانه‏هاى آتشى كه الان در ايران بلند شده است خاموش شد، دنبالش - بعد از مهلتى كه پا را محكم كردند به جاى خودش و خاطر جمع شدند كه يك همچو نهضتى ديگر نخواهد بپا شد - همچو حمله بكنند و همچو به همه جهات ملت صدمه وارد بياورند كه نه جناح روحانى و نه جناح سياسى و نه دانشگاه و نه بازار، ديگر تا آخر نتوانند نفس بكشند.

به شاه، اين افعى زخم خورده مهلت ندهيد

الان اين وضعى كه ايران پيدا كرده است اين افعى را زخمى كرده، آن چيزهائى كه او در مغزش پخته بود هميشه كه منم و ديگر ملت هم همه هوادار من، شاهدوستى در سرتاسر ايران هست، همه به حكم من هستند و كسى مخالف با من نيست، نمى‏شود باشد! اينها همه فروريخت، اين كنگره‏هاى خيالى كه به مردم جا زده بودند، واقعيتى نداشت و ليكن يك الفاظ خوشگل بزك‏كرده‏اى تسليم مردم مى‏كردند، پرده‏ها تا يك حدودى پس رفت و اين كنگره‏هاى بلند خيالى كه درست كرده‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 282

بودند، اينها يكى بعد از ديگرى فرو ريخت و آمال و آرزوهائى كه داشت بسياريش پايمال شد. اين الان يك افعى زخمى است كه اگر مهلت به او بدهند و ملت سردى و سستى از خودش نشان بدهد اين سربلند مى‏كند و اين دفعه زهرش را به تمام اقشار ملت مى‏ريزد، زهرى كه ديگر نتوانند اينها به علاجش برخيزند.

خطر مهره هاى اسلام نما بيشتراز حكومت نظامى

همه اين تشبثاتى كه ايشان كرده است، مثل دولت آشتى پيش آوردند و حالا هم ديدند كه آن آشتى از جنگ‏هاى دولت‏ها با هم مثل اينكه بدتر بود و اين ملايمت به خيال خودشان به صورت يك حكومت نظامى خشن در آمد و بعد هم در حكومت نظامى‏شان شكست خوردند. حكومت نظامى‏ها حالا خودشان ماندند و اعلاميه‏هايشان، اعلام مى‏دهند كه اعلاميه نمره چند كه مردم دو نفر همراه هم، بيشتر از دو نفر نبايد همراه هم در خيابان‏ها راه بروند. در مقابل اين در همان جائى كه حكومت نظامى است 000/500، 000/300 بلكه گاهى بيشتر از اينها راه مى‏افتند در خيابانها و شعار مى‏دهند و هر چه دلشان مى‏خواهد مى‏گويند. حكومت نظامى هم شكست خورد، با شكست خوردن حكومت نظامى و مقابله مشت و تانك، فهميدند كه مشت بر تانك مقدم است اراده ملت بر توپ و مسلسل پيشى دارد. اينها از كودتاى نظامى هم مأيوسند ولى ذكرش را مى‏كنند، كودتاى نظامى، الان همان كودتاى نظامى است، مگر كودتاى نظامى چه مى‏كند؟ كودتاى نظامى يك نظامى مى‏آيد سر كار با خشونت با مردم رفتار مى‏كند اگر چنانچه خيلى آدم خشنى باشد، گاهى هم ممكن است كه خشونت نداشته باشد. خوب الان در تمام ايران حكومت نظامى است منتهى در عده‏اى از شهرها رسماً حكومت نظامى است و در مابقى ايران به طور غير رسمى حكومت نظامى است. همان معانى نظامى بودن و مردم را از همه چيز محروم كردن به خيال خودشان، در همه ايران الان هست.

شكست رژيم در برقرارى دولت آشتى ملى و حكومت نظامى

بنابراين آن فريب اولشان كه حكومت آشتى و - عرض كنم - با همه چه و روحانيون، اولى كه اين دولت آمد روى كار، به عنوان يك روحانى خودش را معرفى مى‏كرد. پدر روحانى و پدر و مادر هم روحانى و اين حرف‏ها، معرفى مى‏كرد بعد هم شروع كرد به آن كارهاى ملايمت‏آميز و فريبنده كه من در همان اولى كه تاسيس شد، اين را به مردم گوشزد كردم كه فريب نخوريد كه اين بدتر از آن حكومت نظامى‏هاست، اين خطرش بيشتر از آن است. انسان با حكومت نظامى مى‏داند كه اين آمده روى كار كه با سرنيزه با انسان رفتار كند، خوب احتياط خودش را مى‏كند و اينها، اما آن كه با فريب مى‏آيد روى كار و مى‏خواهد ملت را با خدعه و فريب عقب بزند، اين مردم را غافلگير مى‏كند و اين خطرش زياد است و من در همان وقت هاى اول، همان اولى كه اعلام حكومت آشتى شد، من مطالب را آنطورى كه مى‏توانستم به مردم رساندم. اين حكومت آشتى شكست خورد، شد حكومت نظامى در همه ايران و در

صحيفه نور ج 2 صفحه 283

12 شهر عظيم ايران به طور رسمى و همين حكومت نظامى هم شكست خورده هست، الان هم حكومت نظامى هست اما اين حكومت نظامى شكست خورده است. بايد به حسب ترتيب حكومت نظامى، كسى شبها بيرون نيايد (مردم) از قرارى كه گفته‏اند دو ساعت عقب انداختند دوباره برگشتند به اينكه جلو انداختند كه بايد دو ساعت هم جلوتر چه بكنيد، مردم در دكان‏هايشان نشستند و باز كردند و شروع كردند به قرآن خواندن، ملزم شدند به اينكه برگردند و باز به همان مقدار قبل و تظاهرات هم در همه اينجاهائى كه حكومت نظامى هست و غير نظامى (يعنى آنهائى كه نظامى رسمى است و نظامى غير رسمى) تظاهرات هم در همانجا به قوت خودش باقى است پس اين هم شكست خورد. از شكست خوردن اين، باز يك كودتاى نظامى يا يك نخست‏وزير نظامى شكست خورده است، اگر بى‏عقلى كنند و يك حكومت نظامى سرتاسرى يعنى يك نخست‏وزير نظامى بياورند و بخواهند مردم را با آن حكومت نظامى بترسانند، مردم ترسشان ريخته است ديگر، اعتنا به اين حرف‏ها ندارند. همان بچه‏هاى كوچولو هم پاسبان‏ها را عاجز كردند و مقابله كردند با پاسبان‏ها، آنها با سرنيزه و توپ و تانك، مردم با مشت و سنگ و از اين چيزها. پس حكومت نظامى و حكومت آشتى و كودتاى نظامى، اينها شكست خورده است، اينها را ديگر نمى‏شود پاى چيزى حساب كرد. اين تشبث، تشبثى است كه درست از كار در نمى‏آيد و نيامد، بخواهند بكنند هم نمى‏شود.

به كارگيرى مهره‏هاى جديد، فريبى تازه براى اغفال ملت‏

يك تشبث ديگر به اين است كه بعض رجال را براى نخست‏وزيرى مثلاً انتخاب كنند و از اين راه پيش بيايند، گاهى به اينكه كسى را انتخاب كنند كه مثلاً پيش مردم يك قدرى معروف است و كذا و گاهى به اينكه كسى را انتخاب كنند كه در اين حكومت‏هائى كه بوده است و در اين اوقاتى كه ايشان مشغول ظلم و ستم بوده‏اند، اين در دستگاه نبوده‏است، خوب چون فهميده‏اند كه كسانى كه در اين دستگاه يك شغلى داشتند، يك وزارتى داشتند، يك وكالتى داشتند، اينها ديگر مقبول ملت نيستند، اين اشتباه است كه مى‏خواهند همان‏ها مردم را بازى بدهند، گاهى از شغل وزارت استعفا بكنند، گاهى از شغل وكالت استعفا بكنند، گاهى از - عرض مى‏كنم كه - حزب رستاخيز كنار بروند. همه اينها ديگر يك حرف‏هائى است كه اين ملت ما نمى‏پذيرد.

سفارتخانه‏ها عهده‏دار تعيين وكلا!

ممكن است واقعاً به حسب واقع هم يك نفر آدم توبه كرده باشد، بگذرد از آن معصيت بزرگى كه تا حالا كرده، از خيانت‏هايى كه تا حالا كرده - ممكن است كه از آن خيانت - يك خيانت مشترك بين همه اين است كه همه اين وكلاى مجلسين مى‏دانند كه وكيل ملت نيستند، اين ديگر يك چيزى نيست كه به خود اين وكلا مخفى باشد، همه مى‏دانند كه مجلس، مجلس ملى نيست و مجلسى است كه با فرمان شاه و با سرنيزه، سرنيزه هم كه نمى‏خواستند، آنوقت ديگر اين حرف‏ها را نمى‏خواست، حالا

صحيفه نور ج 2 صفحه 284

سرنيزه مى‏خواهد، آنوقت با فرمان بود، فرمان هم نه اينكه حالا اين فرمان هم از ايشان باشد، آن هم از سفارتخانه‏ها ليستش مى‏آمد. خودايشان اقرار كرد كه در چند وقت قبل از اين ليست مى‏آوردند و وكلا را با سفارتخانه‏ها تعيين مى‏كردند و حالا اين جور نيست. نخير حالا هم اين جور است و بدتر از آن هست. اين وكلا همه آنها اين را بى‏استثنا مى‏دانند كه و مى‏دانستند آنوقتى كه وارد مجلس شدند، به اينكه اينها وكلاى ملت نيستند و اين مجلس خلاف قانون اساسى است معذالك رفتند، همه‏شان رفتند، اينهائى كه نقض قانون اساسى را كردند و خودشان دانسته به اينكه اين خلاف قانون اساسى است، رفتند در مجلس، همان قدمى كه توى مجلس گذاشت اين خيانتكار است، حالا ما به كارهائى كه اينها انجام دادند و تغيير تاريخ اسلام را دادند يك همچو جنايت بزرگ، يك همچو جسارت بزرگ به مقام رسول اكرم، ما از اين هم اگر صرف نظر بكنيم با اينكه نمى‏شود كرد، كه همه آنها اينها را راى دادند و به تصويب همه اينها بوده، حالا ممكن است يكى از آنها عذر بخواهد كه آنوقتى كه اين را آوردند من راى نمى‏خواستم بدهم ترسيدم يا فرض كنيد كه راى ندادم، اما تو وارد شدى به عنوان وكالت از ملت در يك مجلس مخالف قانون اساسى، اين خيانت است، خود اين قدم، قدم خيانتى است، پس ملت، اين اشخاصى كه در اين حكومت بودند يعنى در اين حكومت غير قانونى.

اساس سلطنت پهلوى و منتخبات آن بر خلاف قانون اساسى است

باز نكته ديگر اين است كه اصلاً اساس سلطنت سلسله پهلوى مخالف قانون اساسى است، اساس سلطنت، به دليل اينكه هر كس كه به سن من است يا يك قدرى هم كوچكتر يادش است، آنها هم كه يادشان نيست، از آن پيرمردها بروند اگر نشنيده‏اند بپرسند. لكن خوب مسأله چيزى است معلوم و معروف كه رضاشاه وقتى كه آمد و كودتا كرد، احدى قدرت بر اينكه در مقابل او يك كلمه بگويد نداشت، هيچ كس همچو قدرتى نداشت، اگر هم يكى دو تا همچو قدرتى داشتند، دوتايى بودند كه اثرى نداشت، كارى ازش نمى‏آمد. مجلسى كه در زمان رضاشاه براى تغيير مواد قانون اساسى در زمان رضاشاه تاسيس كردند، مجلسى بود كه ملت باهاش مخالف بود، نه اينكه خبر نداشت، مخالف بود ملت لكن جرات اظهار مخالفت نداشت اما هيچ كس هم نمى‏رفت رأى بدهد، مردم سرجاى خودشان بودند، مردم مشغول كار خودشان بودند، جرأت نمى‏كردند حرف بزنند. آن مجلسى كه تاسيس شد براى اينكه مواد قانون اساسى را تغيير بدهند و سلسله قاجار را منقرض كنند و سلسله پهلوى را منصوب كنند به مجلس مبعوثان، وكلاى او وكلاى ملت نبودند، اين را همه مى‏دانند، خود رضاخان هم مى‏داند، الان توى قبر مى‏داند اين را كه وكيل نبوده‏اند، پسرش هم مى‏داند. اين وكلا كه اطلاعات دارند ديگر مثل ما توده مردم نيستند كه اطلاعتشان كم باشد، اينها را همه مى‏دانند كه اصل اساس سلطنت پهلوى بر خلاف قانون است، مخالف قانون اساسى، اگر او مخالف قانون اساسى بود، سلطنت پهلوى مخالف قانون اساسى بود، سلطنت پسرش هم مخالف قانون اساسى است براى اينكه همان است مسأله. وقتى سلطنت ايشان مخالف قانون اساسى است تعيين وكيل ولو وكيل را مردم تعيين كنند لكن قانون اساسى

صحيفه نور ج 2 صفحه 285

مى‏گويد بايد شاه فرمان بدهد. ما شاه نداريم كه فرمان بدهد شاه. شاه نداشتند مردم، اين شاه نبود هيچ، شاهى كه خلاف قانون اساسى است شاه نيست. اين وكلا مى‏دانند به اينكه اين سلسله از سلاطين به اصطلاح، بر خلاف قانون اساسى روى كار آمده‏اند و دنباله‏اش هر كارى كه اينها انجام بدهند خلاف قانون اساسى است. اين با اصطلاح خودشان من دارم حرف مى‏زنم، با منطق خود آنها من دارم حرف مى‏زنم كه قانون اساسى را خوب به آن اعتناء دارند، روى همين قانون اساسى و مواد قانون اساسى، اينها وكيل ملت از اول، از زمان رضاشاه تا حالا ما وكيل ملت نداشتيم، مردم بى‏خبر بودند يا اگر خبر داشتند نمى‏توانستند وكيل تعيين كنند، نبود. بنابراين در تمام دوره اينها، هم سلطنت بر خلاف قانون اساسى بود و هم مجلسين بر خلاف قانون اساسى، مجلى سنا كه بايد نصفش را شاه تعيين كند و نصفش هم ملت، ملت كه اطلاع نداشت، شاه هم كه نداشتيم تا تعيين كند و نصب كند براى اينكه شاه قانونى نبود. بنابراين آنهائى كه در وكالت و وزارت و عرض مى‏كنم اينها بودند همه بر خلاف قانون اساسى وكالت و وزارت كرده‏اند، همه‏شان. اين تشبث‏شان به اينكه تغيير بدهند يك مهره‏اى را به يك مهره ديگرى و يك كسى كه - در - به خيال خودشان كه يك كسى را بياورند كه اين عيب را نداشته باشد كه در اين دورانى كه اينها حكومت داشتند، حكومت داشته باشد، مثلاً بروند از توى دانشگاه يك استاد دانشگاه بياورند كه در زمان اينها حكومت نداشته، حالا كه مى‏خواهد وارد بشود خلاف قانون اساسى است، براى اينكه كى واردش مى‏كند؟ كى او را نصبش مى‏كند به نخست‏وزيرى؟ و چه مجلسى تصويب مى‏كند نخست‏وزيرى او را؟ كدام مجلس؟ مجلس بر خلاف قانون اساسى است، سلطنت بر خلاف قانون اساسى، پس نخست‏وزيرى بر خلاف قانون اساسى است. شما فرض كنيد كه نعوذ بالله جبرئيل امين را اينها بروند از آسمان بياورند زمين مجسمش كنند اينجا كه پاك و پاكيزه و طاهر است، لكن به حسب منطق خودشان بايد شاه مشروطه تعيين كند نخست‏وزير را و مجلس، مجلسين تصويب كنند اين را. ما شاه مشروطه نداريم كه، مشروطه از آن روز اول عمل به آن نشد. قانون اساسى از روز اول، همين قانون اساسى كه همه آنها قبول دارند از روز اول عمل به آن نشد. يكى از مواد قانون اساسى اين است كه بايد 5 نفر از مجتهدين در مجلس باشند، نظارت كنند كه مبادا احكامى كه اينها صادر مى‏كنند بر خلاف حكم شرع باشد، اين قانون اساسى ما اينطور است متمم قانون اساسى اين است. پس ما از اولى كه مشروطه را درست كردند مردم، مردم را بازى دادند، از اول بازى دادند، مثل همين حالا كه مى‏خواهند بازى بدهند و دولت مثلاً آشتى مى‏خواستند روى كار بياورند. از اول كه مشروطه را اينها درست كردند اين شياطين كه متوجه مسائل بودند، روحانيون و مؤمنينى كه تبع آنها بودند، بازى دادند اينها را، خدعه كردند، متمم قانون اساسى را قبول كردند و اينها، لكن وقت عمل، عمل نكردند به متمم قانون اساسى يعنى 5 نفر مجتهد را در مجلس ما نياوردند، بله چيز اول يك صورتى ابتدا درست شد اما آن صورتى بود كه تمام شد. حالا قريب 50 سال است، بيشتر از 50 سال است كه ابداً در مجلس روحانى راه ندارد تا نظارت بكند و اين خلاف قانون اساسى است. پس الان اگر چنانچه ما فرض كنيم كه اين آقاى جبرئيل آمدند در زمين و

صحيفه نور ج 2 صفحه 286

تبع اعليحضرت مى‏خواهند بروند در مجلس با نصب ايشان و تعيين ايشان و با تصويب مجلس شورا و مجلس سنا، همان جبرئيل امين هم خلاف قانون اساسى كرده، قانونى نيست، وزارتش - چيزش - قانونى نيست. پس بنا عليه اين تشبث درست از كار درنمى‏آيد.

جابجائى مهره‏ها توسط رژيم، جوابى به مخالفت مردم با دستگاه شاه!

علاوه بر اين حالا ما از آن وجه قانونى و منطق خودشان حالا بگذريم، علاوه بر اين، مگر اين چيزها اين صداى مردم را مى‏اندازد؟ مگر مردم صدايشان اين است كه واوزيرا؟ اى وزير ما چطور است؟ مردم مى‏گويند ما شاه نمى‏خواهيم، تو مى‏خواهى وزير درست بكنى؟ اين جواب اين كه ما شاه نمى‏خواهيم اين است كه وزير شما اين بود اين باشد؟ خوب بروند ببينند منطق اين خارجى‏ها كه مى‏گويند اين ملت چى مى‏گويد، چى مى‏خواهد، ملت را بروند ببينند توى بازارها چه مى‏گويند، توى مدرسه‏ها چه مى‏گويند، توى دانشگاه‏ها چه مى‏گويند، بيرون دانشگاه چه مى‏گويند، توى مزارع چه مى‏گويند، خوب بروند ببينند اينها، ببينند كه اين ملت سرتاسر اين ايران چه دارند مى‏گويند، چه مى‏خواهد اين ملت. اگر يك شبانه‏روز بر اينها گذشت و از هر آدمى چند دفعه اين كلمه را نشنيدند، خوب ما از خونمان برمى‏گرديم و مى‏رويم سراغ زندگيمان، اگر نشنيدند كه ما نمى‏خواهيم اين را، مرگ بر اين شاه، از بچه اينقدرى تازه زبان باز كرده اين را مى‏گويد تا آن پيرمردى كه حالا ديگر يواش‏يواش بايد حرف بزند، مثل من، خوب همه نمى‏خواهند. وقتى يك ملتى، وقتى كه يك چيزى را نخواست، خوب شاه براى ملت است وقتى ملت نمى‏خواهد او را كه نمى‏شود كه به زور آورد او را آوردند به زور اما فايده ندارد. بخواهند با اين تشبث كه يك وزيرى را بردارند يك وزير ديگر بگذارند، يك وزيرى كه خير بسيار هم آدم خوبى است (فرض كنيد) و اجزايش هم و ساير وزراء هم انتخاب كند همه را از دانشگاه يا از رجال پاك دامن، اگر آنها لبيك بگويند به اين حرف‏ها، اما مردم سر وزرا حرف ندارند تا ما مردم را اغنا كنيم به اينكه آقا بسم الله وزير خوب ما به شما تحويل داديم. آنها مى‏گويند ما اصلاً سلسله شاهنشاهى را نمى‏خواهيم - ما اصل - اصل نظام شاهنشاهى، نظام باطل و غلطى از اول بود، حالا نظام شاهنشاهى را هم فرض كنيم همه ملت اين حرف را نزند، اما سلسله پهلوى كه ديگر نمى‏شود كسى انكار كند كه همه ايران دارند مى‏گويند ما سلسله پهلوى را نمى‏خواهيم. آنها گويند ما سلسله پهلوى نمى‏خواهيم، شما مى‏گوئيد كه من وزير را برداشتم يك وزير ديگر كردم!؟ جواب آن سؤال اين جواب نيست. خواست مردم اين نيست تا اينكه مسأله به اين ختم بشود، اگر خواست اين بود كه ما وزيرمان بد است، ما وكيلمان بد است خوب وزير را عوض مى‏كردند، وكيل را عوض مى‏كردند مى‏شد خوب، اما وقتى خواست مردم اين نيست شما يك كارى مى‏كنيد كه خواست مردم نيست، آنى كه خواست مردم است نمى‏كنيد، پس نمى‏تواند درست شود اين هم به شكست منتهى مى‏شود، صددرصد شكست است براى اينكه يك مطلبى نيست كه يك كلمه‏اش درست باشد. اين نيرنگ هم هر جورى‏اش بكنند فايده ندارد، بخواهند نظامى‏اش كنند، نظامى هست و شكست‏خورده، نظامى

صحيفه نور ج 2 صفحه 287

شكست خورده يك نظامى ديگر رويش بيايد، معلوم نيست حالا ديگر نظامى‏ها هم قبول بكنند اين معنا را براى اينكه وقتى ديدند يك نظامى قلدرى مثل آن مردك شكست خورده، آنها هم ديگر بالاتر از او نيستند، آنها هم ديگر بالاتر از او نيستند در شقاوت، مى‏دانند كه آنهم شكست خورده هست. پس نه حكومت نظامى و نه كودتاى نظامى و نه اين خدعه‏ها و حكومت آشتى، اينها فايده‏اى نكرد.

اجير كردن چماق به دستان، نشانگر ضعف و ياس قواى انتظامى رژيم‏

يك راه ديگر هم اينها دارند طى مى‏كنند و اين آن است كه تشبث كردند به كولى‏ها. خدا مى‏داند كه ننگ يك مملكت هست كه قواى انتظامى دارند و قواى انتظامى را از آنها مايوسند يا جرات كنند كه همه‏شان را وادار كنند به كار. يك مملكتى كه به حسب اصطلاح بايد شاهش و وزيرش و عرض بكنم قوايش اينها در صدد اين باشند كه نظم برقرار كنند اينها تشبث مى‏كنند به يك عده چماق به دست، در كرمان كولى، در جاهاى ديگر هم اين كسانى كه اجيرشان هستند. اينها زير سايه چماق كولى‏ها مى‏خواهند زندگى كنند. اين ننگ است براى ما كه يك همچو كسى به ما حكومت كند، يك همچو كسى به ما براى ما وزارت كند، وكالت كند. زير سايه چماق كولى الان ادامه حيات دارد ايشان مى‏دهد. اين هم فايده ندارد. وقتى بنا شد چماق باشد، مردم هم چماق دارند، كردند - اينهم - مردم هم مقابلش چماق به دست گرفتند و بيرونشان كردند اينها را، البته آن چماق به دست‏ها در پناه نظامى بودند چنانچه در مدرسه فيضيه و قم كه ريختند در 15 خرداد، قبل از 15 خرداد ريختند در مدرسه و آن خرابكارى‏ها را كردند، يك دسته‏اى را آوردند از خودشان - چه - در پناه پاسبان‏ها و در پناه لشكرى‏ها ريختند تو مدرسه و آن كارها را كردند، حالا هم دارند اين كار را مى‏كنند كه در پناه قواى انتظامى، قوه انتظامى، در پناه قواى انتظامى به خرابكارى مشغولند. قواى انتظامى! اين از همان لغات است كه عرض كردم محتوى رااز دست داده و همين صورتى است، قواى انتظامى است ديگر، الان قواى انتظامى ما قواى مخرب شده است، در سايه آن چماق به دست‏ها مى‏ريزند به شهرستان‏ها، چند شهرستان تا حالا با همين طور ريختند و خرابكارى كردند. اين تشبث هم فايده ندارد، اينها فايده ندارد.

تبليغات اجانب در وابستگى نهضت

تبليغات آمريكائى‏ها و انگليسى‏ها و اينها، اينها هم ديگر گذشته است، فايد ندارد. در آمريكا مى‏گويند كه داشت در نوشته‏هائى كه رابطه زيرزمينى بين انگليس و شوروى است كه اين آشوب‏ها را درست كرده!! يعنى اين حرف‏هائى كه من حالا دارم به شما مى‏زنم و همه برادرهاى شما از قبيل اين جور حرف‏ها و.... مى‏گويند، اين، انگليس‏ها و روس‏ها با هم دست به هم دادند و به من گفته‏اند بگو، من مى‏گويم. به بازاريان هم گفته‏اند داد كن آنها هم داد مى‏كنند. به ملاها هم گفتند داد كن - به مثلاً فرض كنيد اينهائى هم كه در - به شماها هم كه شعار داريد مى‏دهيد مى‏گويند آمدند به شما هم گفتند كه

صحيفه نور ج 2 صفحه 288

بيائيد فرياد بزنيد چه، در آمريكا گفته شده كه رابطه زيرزمينى بين انگليس‏ها و شوروى است، اين آشوب‏ها را اين انگليس‏ها و شوروى‏ها دارند درست مى‏كنند، انگليس‏ها احتمال مى‏رود در اين فضولى دخالت داشته باشند اين بنايشان بر اين است كه فحش براى خودشان درست مى‏كنند كه مقاصدشان را پيش ببرند تا اينكه اين نهضت را آلوده كنند به اينكه نهضت انگليسى، شوروى است! اين هم فايده ندارد براى اينكه بچه‏هاى ما هم حالا مى‏دانند كه هر چى اينها بگويند خلاف است، هر چه مى‏خواهند بگويند، بگويند. بچه‏هاى كوچك ما هم مى‏دانند، همه جوان‏ها و پيرهاى ما مى‏دانند كه اينها، حرف‏ها و نيرنگ‏هاست اينها و براى اين است كه اين نهضتى كه دارد همه اين اقشارى كه ما را دارند غارت مى‏كنند، مى‏لرزاند و انشاءالله سرنگونشان مى‏كنند. اين چيزها را مى‏دانند كه اينها براى اين است كه اين نهضت را بخوابانند، اين آتشى كه در قلب‏ها افروخته شده است، اين را خاموشش كنند، اين را ديگر مردم مى‏دانند اين حرف‏ها را. بنابراين اين تشبث هم فايده‏اى ندارد.

نجات مملكت، با خروج شاه و خاندانش

آنى كه فايده دارد كليدش دست خود اعليحضرت همايونى است، هيچ كس هم نمى‏تواند و آن اين است كه ايشان پا شود برود، كليد دست خودش است، اگر بخواهد آرامش پيدا بشود، ايشان دست زن و بچه‏اش را بگيرد برود از اين مملكت، نجات بدهد خودش را براى اينكه من خوف اين را دارم كه يك آشوبى بشود و بچه‏هاى كوچك - اينها - را هم بكشند و ما ميل نداريم يك همچنين چيزى را كه بچه كوچك‏ها هم از بين بروند. خود اين، البته ملت خودش با اين چيزها دارد. اين صلاحش اين است، من صلاحش را مى‏دانم، صلاحش اين است كه سوار يك طياره‏اى شب بشود بى‏صدا و برود سراغ ويلاهائى كه در خارج مملكت تهيه كردند با آن پول‏هاى هنگفت، اگر ملت ما بگذارد.

انشاءالله خداوند شما را موفق بدارد، انشاءالله پيش ببريد، پيروز بشويد، پيروزيد شما، يعنى تا الان پيروزيد، لازم نيست كه او برود، شما اين را از تختش پائين كشيديد، اين الان سر تخت ديگر نيست، اين حالا دائماً به اين و آن متشبث مى‏شود. من ميل ندارم بعضى تشبثاتش را بگويم، من ميل ندارم بگويم، اما دائماً در تشبث است. شما اين را از آن مرتبه بالاى آريامهرى كشيديد او را پايين، آورديد او را در مراتب پائين كه الان مشغول تشبث به اين به آن است، به كولى‏ها تشبث مى‏كند. اين پيروزى شما است و خداوند شما را پيروز كند و به نهايت اين پيروزى برسيد كه اين ملت يك ملت مظلومى بوده است تا حالا و اين ملتى است كه زير پا و چكمه‏هاى خارجى و داخلى تاكنون دست و پا مى‏زده است و انشاءالله خداوند موفق كند شما را و همه ما را به اينكه نجات بدهيم اين ملت را.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:17 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 2 صفحه 289

تاريخ 13/8/57

بيانات امام خمينى در مورد تشبثات و نيرنگ‏هاى شاه براى دوام سلطنت

ترور و تهديد، افراد تاثيرى در نهضت ملت ايران ندارد

بسم الله الرحمن الرحيم

اطلاعات ما زياد است و تشبثات شاه و هواخواهان شاه هم زياد. اينها راه‏هاى مختلفى براى تصفيه ملت داشته‏اند و دارند كه از راه قدرت و اعمال زور و نظامى و قواى انتظامى و شهربانى و اينها كه با تجربه معلوم شد كه اينها نتوانست ملت را ساكت كند و يا از راه تهديدها، به خيال اينكه مثلاً تهديد به ترور كردن يك فرد، اين تاثيرى دارد و ملت ما الان اتكاء به شخص دارد. اين ملتى كه جوشش‏اش حالا از باطنش هست و به طور خودكار الان دارد عمل مى‏كند و هيچ قدرتى نمى‏تواند اين ملت را اينطور به پيش براند، اينطورى كه ملاحظه مى‏كنيد كه سرتاسر يك كشور سى و چند مليونى (از آن دهات گرفته تا آن شهرهاى بزرگ، از مركز گرفته تا شهرهاى دور دست، دهات دور دست) اينها همه با يكدل و يكجهت ايستاده‏اند و فريادشان بلند است كه ما نمى‏خواهيم اين سلطنت پهلوى را. اين الان اگر يك وقتى هم كه مثلاً بوده است، يك تحريكاتى بوده است، يك چيزهائى بوده، يك دعوت‏هائى بوده و اين دعوت‏ها اينجور شده است، حالا ديگر آنطور نيست، حالا ديگر افرادى كه آنها توهم مى‏كنند باشد يا ترور بشود و نباشد، اين ملتى كه راه را ديگر يافته است، ديگر دنبال اين نيست كه راه يافته را دوباره بيابد، راهش معلوم شده ديگر. تا حالا كه زحمت‏ها كشيده شده است اين است كه راه را به مردم ياد دادند، راه معلوم شده است الان. الان ديگر مملكت ايران و جمعيت مملكت ما به طور خودكار عمل مى‏كند، يعنى در تعطيلش ديگر منتظر اين نيست كه زيد بگويد تعطيل كنيد يا رئيس صنف يا روحانى يا سياسى، ابداً دنبال اين مطلب نيستند، تشخيص دادند كه امروز بايد تعطيل بشود سرتاسر ايران يكدفعه مى‏بينيد تعطيل مى‏شود، شهرهاى بزرگ تعطيل مى‏كنند از باب اينكه تشخيص مى‏دهند كه امروز تعطيل است. اين كسى باشد يا نباشد ديگر اين فرق نمى‏كند. اين تهديدها يك تهديدهاى بچگانه است كه يك دفعه توهم اين بشود كه مثلاً زيد را ترور مى‏كنند و وقتى ترور كردند آتش خاموش نمى‏شود، آتش اگر روشن‏تر نشود خاموش نمى‏شود. اين هم يك تشبث بچگانه است كه اينها گاهى مى‏كنند و سابقه هم دارد كه گاهى مى‏كردند، حالا هم باز كرده‏اند و مى‏كنند.

صحيفه نور ج 2 صفحه 290

عدم موفقيت مردم فريبى‏ها و تشبثات شاه و طرفدارانش در ركود نهضت

اخيراً بعد از اينكه ديدند كه دولت آشتى نتوانست كار خودش را انجام بدهد و از اول يك دولتى بود كه مى‏خواست با فريبكارى مردم را منصرف كند و بخواباند اين نهضت را و وعده‏هائى داد و عمل‏هائى كرد و چيزهائى، اما همه‏اش چيزهائى كه خواست ملت اين نبود، يك چيزهائى ديگر بود خواست ملت، اينها تبع خواست ملت بود. قمارخانه‏ها را بستيم هزار جور مركز فحشا باز است، بالاترين مركز فحشا دستگاه محمدرضا خان است كه درش باز است، در فحشا. فحشاى نه به آن معنى، فحشا به آن معنائى كه بدتر از فحشا است. فحشا به آن معنى كه يك بارگاه به تمام معنى ظلم، يك بارگاه به تمام معنى خيانت، به تمام معنى جنايت، در اينجا را اگر بستيد ملت يك قدرى آرام مى‏شود (يك قدرى البته، نه تمام) اما قمارخانه‏ها را بستيد - كدام - مثلاً ملت آمده و اينهمه فرياد مى‏كند كه، داد مى‏زند و كشته مى‏دهد كه قمارخانه‏ها باز است؟! ملت اين را مى‏خواهد؟! البته خوب اين هم يكى از چيزهائى است كه مى‏خواهد اما صداى ملت را بايد از توى خيابان‏ها شنيد، چه مى‏خواهد.

بعد از اينكه دولت آشتى باطنش ظاهر شد و معلوم شد كه آشتى به معناى حكومت نظامى است و به معناى تثبيت و مسلط كردن يك اشخاصى از اشرار، كولى‏ها - و نمى‏دانم از اشرار - به جان مردم بيفتند، يا چماق است و زدن است و بستن است و اختناق است و اينها، بعد از اينكه معلوم شد يك همچو مطلبى (كه از اول هم براى ما معلوم بود كه قضيه از اين حرف‏ها نيست، قضيه اغفال مردم است كه مى‏خواهند اين نهضت را به هر جورى هست خفه‏اش كنند) اين هم توفيق پيدا نكردند. حالا چند ماه است كه حكومت آشتى آمد و جنگش را با مردم كرد و موفق نشد، حالا يك راه ديگرى را پيش گرفتند. شاه در حرف‏هايش اين را مكرر شايد گفته كه خوب، يك مملكتى كه ما مى‏خواهيم - حالا فرض كنيد كه من چه، اما خوب مملكت ما مى‏خواهيم - اگر من بروم، مملكتى ديگر نمى‏ماند، شما نمى‏خواهيد كه يك مملكتى را داشته باشيد؟ اين مملكت اگر من نباشم از دستتان مى‏رود!! اين مملكت را بر مى‏دارند و مى‏برند از اينجا به جاى ديگر، آغوش مى‏كنند! شوروى از آن طرف مى‏برد و آمريكا هم از آن طرف مى‏برد و انگلستان هم از آن طرف مى‏برد. اين حرفى بود كه ايشان مى‏گفت خوب ما مملكت كه مى‏خواهيم.

تازگى يكى از افراد شاهدوست كه به خيال نخست‏وزيرى افتاده است، ايشان هم يك مصاحبه‏اى فرموده‏اند و در اين مصاحبه گفته‏اند كه: خمينى اين زجر و اين چيزها ديده است و به واسطه اين زجر ديدن، خوب، اين حرف‏ها را مى‏زند ولى خوب افراد ديگر هم زجر ديدند، گاهى كمتر، گاهى بيشتر لكن گذشت كردند و مملكت ما الان اگر چنانچه فلانى وطن‏پرست باشد، چنانچه هست (گفته هست) اين مملكت ما الان به واسطه وضع جغرافيائى جورى است كه خطرناك است، براى حفظ مملكت بايد اين آدم كه مى‏گويد سلطنت نبايد باشد بايد يك قدرى پائين‏تر فكر كند، پائين بيايد يك قدرى، خوب ما مملكت لازم داريم (عين حرف شاه است، يك وكيل هم توى مجلس گفته بود، ايشان هم حالا مى‏گويد) خوب وطن‏دوستى اقتضا مى‏كند كه انسان اگر يك حبسى رفت، يك تبعيدى

صحيفه نور ج 2 صفحه 291

رفت، يك شكنجه‏اى ديد، يك زحمتى ديد، وطن‏دوستى اقتضا مى‏كند كه غمض عين كند، نگذارد كه مملكت از دست برود، وامصيبت!! مى‏خواهد مملكت از دست ما برود. لازمه اين حرف اين است كه ايشان مى‏گويد اگر چنانچه من ملاقات كنم با ايشان مطلب را به ايشان مثلاً چطور مى‏گويم و ايشان هم اگر ببيند كه يك خواست ملت را دادند، يك قدرى عمل ببيند، ملت هم اگر عمل ببيند خوب يك قدرى آرام مى‏شود لكن ملت عمل نديده است. اين دولت - مثلاً - كه آمده است عمل نكرده است، خوب است كه من (ايشان نگفته اين را ديگر، لازمه حرف اين است) بيايم كه عمل نشان بدهم، يك چيزى مردم ببينند، يك آزادى مردم به چشمشان بخورد، آرام مى‏شوند.

پس اين مطلبى كه حالا ما به آن مبتلا شده‏ايم، اين مانور ديگرى است كه با اين صورت به ميدان آمده است. آن با آشتى آمده بود، اين با مصلحت خواهى كه: يك آدمى است وطن‏دوست و وطن‏خواه - عرض مى‏كنم - (به قول خودش) وطن پرست، اين براى خاطر اينكه مملكت مبادا يك وقت از دست برود، جانفشانى كرده و - عرض مى‏كنم - اين زحمت را به خودش داده كه بيايد و ملاقات كند با شاه و بعد هم برود به قم (كه نمى‏دانم آيا راهش دادند يا نه؟ بعضى‏شان راه نداده بودند، نمى‏دانم حالا به تمام معنى) برود به قم و بعد هم نجات بدهد مملكت را. از اين نقشه‏اى كه - مثلاً من عرض مى‏كنم - از اين طرحى كه خمينى دارد و داده است و مملكت به خطر افتاده است، ايشان با اين ملاقات شاه و با آن رفتن قم (كه آيا راهش دادند يا نه؟) اين مملكت را نجات بدهد، جانفشانى كرده است و عرض مى‏كنم كه از همه چيز گذشته براى نجات اين مملكت!! مى‏گويد كه من كه در قم رفتم ديدم اين ناآرامى قم و اين تظاهرات قم و اين فريادهاى قم را، خودم ديدم چه جورى است اينها آرام نمى‏شوند مگر اينكه يك چيزى ببينند از ما، يك دولتى روى كار بيايد كه يك چيزى ازش ببينند و لازمه اين حرف اين است كه ايشان تشكيل دولت بدهند و - عرض مى‏كنم كه - اين ناآرامى‏ها را ساكت كنند و يك آزادى بدهند و اين چيزها و لابد مشروب خانه‏ها را هم ببندند و يك كارهاى ديگر بكنند لكن اعليحضرت باشند، ايشان باشند كه مبادا يك وقت اين مملكت به دست روس و انگليس بيفتد!! اين قدرت اعليحضرت است كه الان روس‏ها را به جاى خودشان آنجا نشانده است و آمريكا را هم به جاى خودش آنجا نشانده است!! اين قدرت را حق ندارد كسى دست بزند و اين كار فلان و - مردم اين - بايد مردم را راضى بكنيد كه اين قدرت را از بين نبرند و معارضه‏اى با يك همچنين قدرتى كه الان ايران را نگه داشته است معارضه با اين قدرت نكنند مردم.

خروج شاه از ايران تنها راه علاج و دواى ناآرامى‏ها و اغتشاشات كشور

حالا ما قبل از همه چيز اول از اين آقاى شاهدوست (و به اصطلاح سايرين آمريكا خواه) ما به ايشان عرض مى‏كنيم شما كه قم تشريف برديد و با اتوميبل‏تان سوار شديد و از تهران هم عبور كرديد و رفتيد به قم، توى تهران هم تظاهرات را حتماً ديديد (اگر نگويم در حسن‏آباد و در على‏آباد و در اين دهات هم ديده باشيد) مى‏گوييد قم را ديدم، خوب شما گوشتان كه الحمدلله گوش باز است، هوشتان‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 292

هم كه الحمدلله هوش باز است نشنيديد مردم چه مى‏گويند؟ مردم چه مى‏گفتند؟ چه چيز مى‏خواستند؟ اين مردم كه جانشان را روى دست گرفته‏اند، جوان‏هايشان را مى‏فرستند جلو، اين مادرها كه بچه‏هاى جوانشان را مى‏فرستند به اين خيابان‏ها و فرياد آنها بلند است، چه چيز مى‏گويند؟ تا ما ببينيم درد ملت چيست، دوايش چيست؟ تا انسان نفهمد درد چيست نمى‏تواند دوا بدهد. اينها همه دارند مى‏گويند كه ما اين شاه را نمى‏خواهيم شما مى‏گوئيد كه من اينها را آرام‏شان مى‏كنم!! آرام مى‏كنم به اينكه باشد ايشان!! اين ناآرامى‏شان اين است كه مى‏گويند اين شاه خيانت كرده به ما، ما نمى‏خواهيم اين را. شما دو تا مطلب مى‏گوئيد يكى اينكه من حرف‏هاى مردم را شنيده‏ام و اينها آرام نمى‏شوند تا ما اين چيزهائى كه مى‏خواهند خوب به آنها بدهيم، يك قدرى عمل بكنيم. شما اگر مى‏خواهيد عمل بكنيد، يك كارى بكنيد كه اين آقا برود سراغ كارش تا يك قدرى آرام بشوند (يك قدرى البته، نه همه)

طرح خطر تجزيه ايران دسيسه‏اى براى دوام سلطه ابرقدرت‏ها بر منابع و امور كشور

يك مطلب ديگرى كه ايشان مى‏گويند اين است كه اين وضع جغرافيائى ايران جورى است كه (كانه ما ديگر هيچ اطلاعى نداريم از وضع جغرافيائى ايران كه چه جورى است) اگر اين انقلابات باشد با اين وضع جغرافيائى خطر بزرگى براى ايران پيدا مى‏شود ولى اگر شاه باشد اين خطر نيست. مطلب ايشان اين است كه با بودن شاه اين خطر نيست لكن اگر چنانچه (به فرمايش ايشان) خداى نخواسته اين شاه برود، اين مملكت به دست دو تا قدرت مى‏افتد و وامصيبت مى‏شود. ما مى‏گوئيم كه اين چيزى كه اين مملكت را به دست اين قدرت سپرده، اين دو تا قدرت سپرده، همين شاه است. آخر اينها تكليفشان بر اين مملكت اين نيست كه بيايند حمل كنند خاك‏هائى از قم به اين سرحدات شوروى و از تهران به آن سرحدات آمريكا، ايشان هم قبول دارند كه مقصود اين نيست (مقصود اين است كه اينها مسلط مى‏شوند بر مملكت ما) حالا مسلط نيستند؟!

وضع جغرافيائى كه هست و روى آن وضع جغرافيائى يك جهت و مهم هم روى وضع آن چيزهائى كه توى مملكت ما هست و اينها لازمش دارند، اينها الان مسلط بر اموال ملت ما نيستند؟! اينها الان نفت ما را دارند نمى‏خورند؟! در ازايش هم براى خودشان يك پايگاه درست مى‏كنند، پول نفت به ما مى‏دهند يعنى اسلحه مى‏دهند كه خودشان پايگاه درست كنند اينجا. اينها مسلط بر ما نيستند كه گاز را دارند مى‏برند؟! اموال اين ملت دارد از دستش مى‏رود. تسلط آمريكا نيست كه اصلاحات ارضى و انقلاب سفيد را آورد در كار؟! اين انقلاب سفيد، انقلاب شاه و ملت است؟! ملتى است كه خودتان ملت هستيد!! به ملت كارى ندارد، شاهش هم به شاه كارى ندارد، انقلاب آمريكا بود يك طرفه. اين انقلاب براى اين بود كه اين مملكت را از اين مقدار زراعتى كه دارد كه به واسطه اين مقدار زراعت استغناى از مملكت‏هاى ديگر دارد، اين هم از دستش بگيرند. مگر تسلط آمريكا بر ما غير از اين است كه منافعى كه ما داريم، مخازنى را كه ما داريم، چيزهاى زير زمينى را كه ما داريم، روى زمينى‏

صحيفه نور ج 2 صفحه 293

را كه ما داريم، اينها سلطه پيدا كنند و ببرند؟ اينها الان سلطه ندارند بر ما؟! و اگر شاه برود سلطه پيدا مى‏كنند؟

اگر يك حكومت اسلامى پيدا بشود كه نص قرآنش اين است كه نبايد غير مسلم بر مسلم مسلط باشد، آنوقت مسلط مى‏شوند اينها؟! يا اينكه يا وضع جغرافيائى اقتضا مى‏كند كه يك قدرت مستقلى متكى بر ملت، يك رژيمى متكى بر ملت و بر قدرت ملت در اينجا پيدا بشود كه نه او بتواند تجاوز كند به او و نه او بتواند تجاوز كند به او. وضع جغرافيائى مملكت ما اقتضاى اين را دارد كه براى جلوگيرى از هر دو قدرت و تامين صلح در اينجاى دنيا يك قدرتى در كار باشد، نه يك انگلى. الان وضع نظامى ما و وضع ارتش ما يك وضع ارتش انگلى است. ارتشى است كه تحت نظام آمريكا و به نفع آمريكا دارد اداره مى‏شود. 45 هزار، 50 هزار، بعضى گويند 60 هزار از مستشاران آمريكا و مفتخوارهاى آمريكا ريخته‏اند به جان ما و در مملكت ما هستند، آنهمه پايگاه‏ها براى خودشان در اينجا درست كرده‏اند، اشغال نظامى است مملكت ما، اشغال آمريكائى است مملكت ما. اين آقا مى‏گويند كه به خطر مى‏افتد!! از اين خطر بيشتر؟! زراعت ما بكلى از بين رفت، اين خطر نبود؟! حالا شما مى‏خواهيد خطر را رفع كنيد؟! شما همان بوديد كه در حكومت شما اين قضيه پيدا شد و آمريكا به ما تحميل كرد و من همان بودم كه به شما پيغام دادم كه آقا نكنيد اين كار را، اين زراعت ما را به زمين مى‏زند. خدا مى‏داند به فرستاده ايشان گفتم كه كنيد اين كار را، شما ملتفت هستيد خودتان داراى ملك هستيد، ملتفت هستيد كه نمى‏توانند اينها اداره بكنند، به زمين خواهد خورد اين زراعت مملكت. تو بودى كه زراعت مملكت را به زمين زدى براى خاطر آمريكا، حالا شما خواهيد اصلاح بكنيد كه مبادا يك وقتى تسلط بر ما پيدا كنند؟! الان ما مستقليم؟! قدرت، يك قدرت مستقله‏اى ايستاده و همه را جلوگيرى كرده است و ما يك مملكت مستقل و متمدن و آزاد مردان و آزاد زنان داريم؟ ما خواهيم كه يك مملكت قدرتمند كه قدرتش متكى به ملت باشد، الهام از ملت بگيرد، اگر يك ارتش متكى بر ملت باشد، نه آن قدرت تواند كارى بكند نه آن قدرت كار بكند.

آنها مى‏خواهند تامين اين بشود كه او نپرد به او، او نپرد به او، وقتى يك قدرت مستقلى شد نمى‏شود اين كار را كرد. شما مى‏خواهيد كه با اين دوز و كلك‏ها اين دو تا قدرت را بر ما مسلط كنيد، نمى‏خواهيد مملكت را رها كنيد، مى‏خواهيد مملكت را بيشتر از اين به باد بدهيد. ما مى‏خواهيم نجات بدهيم اين مملكت را از اين دو قدرت. شما مى‏خواهيد كه اين مملكت تحت همين قدرت و سلطه باشد تا آخر، با چه صورت؟ با اين صورت كه اگر اعليحضرت بروند، اين مملكت به هم مى‏خورد!! اين اعليحضرت بايد باشند تا اين دو قدرت را جلويشان را بگيرند!!

اساس مخالفت ما با رژيم شاه مصائب وارده بر ملت است، نه اغراض شخصيه

آقا اين اعليحضرت اين قدرت‏ها را بر ما مسلط كرده و آن پدرش، آنوقت يك كلمه‏اى ايشان دارد (باز عين كلمه شاه) كه ايشان زجر كشيده است (من را مى‏گويد)

صحيفه نور ج 2 صفحه 294

خوب، ايشان يك زجرى كشيده است، چى كشيده است. عين حرفى است كه شاه گفته است كه او غرض شخصى با من دارد، او دارد حساب‏ها را (عين عبارت اوست) پاك مى‏كند. پس شما الان بلندگوى اعليحضرت هستى در اينكه او گفت مملكت ما مى‏خواهيم و اگر من بروم مملكتى نيست. شما هم مى‏گوئيد كه اگر شاه برود مملكتى نيست (اين يك تكه عين حرف اوست كه زديد) او مى‏گويد كه مملكت ما وضعى دارد كه اگر چنانچه ما برويم، آنها از آن طرف مى‏آيند و اينها از اين طرف، و شما بلندگوى او هستيد. او مى‏گويد كه فلان آدم غرض شخصى با من دارد، حساب‏هايش را دارد حالا پاك مى‏كند يعنى من او را به حبس انداختم، من او را تبعيد كردم حالا دارد حساب پاك مى‏كند. ايشان هم بلندگوى اوست همان عين او را مى‏گويد.

من خيال مى‏كردم براى شاه ديكته مى‏كنند و حرف‏ها را مى‏زند (و همين‏طور هم هست، ديكته است، ديكته بالاترهاست) معلوم شد كه ديكته بيشتر را ايشان مى‏كند.

بايد حساب كرد آقا من كه يك نخست‏وزير نبودم و يك بارگاه و قبه و بارگاه داشته باشم. من آنم كه حالا هم كه اينجا آمده‏ام، منزلم را ديديد كه شما نمى‏توانيد تويش بنشينيد و بيشتر ازاين هم نمى‏خواهم اصلاً. من توى حبس هم وقتى وارد شدم به آن باشگاه افسران (كه اول من را بردند تو باشگاه افسران) من وقتى وارد شدم ديدم يك جاى خيلى خوبى است كه همه چيز آماده است كه منزل‏هاى ما خواب نديده‏اند، به آن مامورها گفتم خوب، اين كه از منزل ما بهتر است (و بهتر هم بود) بعد هم ما را بردند در يك جاى ديگر، همان مثل منزل خودمان يك خرده بهتر، وقتى هم كه از حبس ما بيرون آمديم، حبسش هم يك حبسى نبود كه به ما يك بدى بگذرد، يك سختى كه ما به واسطه آن بدى حالا با شاه - مثلاً - به هم زديم!! حبسشان هم يك حبسى نبود كه براى ما، توى اين حبس آنهائى كه همراه ما بودند و مامورين حبس بودند با ما محبت مى‏كردند، به ما ارادت داشتند - و عرض مى‏كنم - كه وقتى هم كه از آنجا آمديم در يك باغ بزرگ و در يك عمارت عالى كه ما به خواب هم شايد نديده بوديم و ما هم آنجا بوديم. بعد هم كه رفتيم منزل خودمان، منزل خودمان بود ديگر آنجا. ما اينقدر هم عادت نكرده بوديم كه بيرون بيائيم و گردش برويم حالا كه توى حياط، توى خانه هستيم به ما بد بگذرد. وقتى هم كه ما را تركيه بردند، تركيه خيلى هم بهتر از ايران براى ما بود (براى شخص من). ما زجرى نديديم و بعد هم رفتيم، نجف هم كه منزلمان بود. حالا هم آمديم اينجا، اينجا هم بهتر از منزل خودمان است باغ دارد و همه چيز. ما زجرى نديديم كه در مقابل اين زجر (اين را براى خودم مى‏گويم) زجرى نديديم كه مخالفتمان با اين آدم براى زجر باشد. ما زجرمان زجر اين ملت است. من وقتى صورت اين مردهائى كه بچه‏هايشان، پسرهايشان را كشتند در ذهنم مى‏آيد زجر مى‏برم، من وقتى اين مادرى كه يقه‏اش را پاره مى‏كند در مقابل اين چيزها كه بيائيد من را بكشيد، شما كه جوان من را كشتيد بيائيد مرا هم بكشيد، اين زجر مى‏دهد ما را، نه اينكه به من يك چيزى بد گذشته است، زجر ديده‏ام نه خيلى هم خوش گذشته است اينكه ما را زجر مى‏دهد اين مصيبتى است كه بر ما ملت ما وارد شده است. مسلمان اگر بر ملت خودش زجر نبرد مسلمان نيست. آن كسى كه مى‏خواهد اين آدم باشد، من

صحيفه نور ج 2 صفحه 295

نمى‏توانم به او بگويم مسلمان هست. آن كسى كه دست مى‏دهد به يك دست جانى، او را ديگر ما آدم نمى‏دانيم. اگر مسلمان هم باشد آدم نيست و مسلمان هم نمى‏تواند باشد. زجر ما اين است، نه اينكه زجر ما اين است كه ما را حبس كردند يا زندان بردند. يا زجر ما اين است كه پاى علما را اره كردند آقا، توى روغن سوزاندند. زجر ما اين است كه ده سال، پانزده سال، هشت سال، هفت سال علماى ما در حبس بودند، پدر اين آقا (اشاره به يكى از حضار) چند سال در حبس بوده است، اين زجر ماست. حالا از حبس اينها آمده‏اند بيرون بله زندانيان سياسى را ما رها كرديم (يا به اصطلاح خودشان) عفو كرديم. تمام شد؟! زندانيان سياسى، زندانى كه ده سال در آنجا زجر ديده، عالم بزرگوار را توى صورتش همچنان زدند كه گوشش عيب كرده حالا آمده بيرون، حالا بيايد تشكر كند از شاه كه شاه بماند حالا؟! آخر نمى‏شود، اين ملت را هم نمى‏شود خاموش كرد با اين حرف‏ها. نه نخست‏وزير توانست خاموش كند، نه منتظر الوزاره نمى‏توانيد و نظامى و نه حكومت نظامى و نه هيچ چيز، نمى‏شود.

نجات مملكت در گرو خلع و مجازات شاه جنايتكار

ببينيد مردم چه مى خواهند، آن را بدهيد به مردم، بچه و بزرگ مى‏گويد آزادى و استقلال شما آزادى و استقلال را بدهيد و حكومت پهلوى نه. اين لسان ملت ماست، بزرگ و كوچگش، آن كه توى خارج است و آن كه در داخل است همه اين را دارند مى‏گويند. شما اين را عمل بكنيد اين ملت از شما راضى مى‏شوند و آرام مى‏شوند اما شما مى‏خواهيد آن كه جانى اصلى است نگاهش داريد - بگوئيد كه شهربانى قم، آذربايجان را به آتش مى‏كشند بعد شهربانيش را مى‏خواهند، شهربانى را خواستند براى اينكه تسليت حال مردم باشد. اين آقاى منتظر الوزاره مى‏گويد كه بايد آنهائى كه به ملت ظلم كرده‏اند مجازات شوند. من از اين آقا مى‏پرسم كه كى به ملت ظلم كرده است؟ بگو، بيا بنشين ببينم كى. شهربانى آدم كشته است بى‏اذن؟! پاسبان آدم مى‏كشد بى‏اذن؟! استاندار امر مى‏كند بى‏اذن ؟! رئيس قوا امر مى‏كند بى‏اذن شاه ؟! بى‏اذن شاه اين چيزها نمى‏شود. در نظام نمى‏شود، بزرگ ارتشداران ايشان هستند، تا ايشان اذن ندهد كه آدم‏كشى نمى‏شود.

مجازات اين را بكنيد ما دست شما را مى‏بوسيم. بسم‏الله، مجازات كنيد ايشان را، در شرع اگر نكشته باشد آدم هم حبس ابد است. مجازات ابد است كسى كه امر بكند كسى، كسى را بكشد، در شرع مقدس حبس ابد است و، در حكومت اسلامى بايد حبس ابد بشود و ايشان با دست خودشان مى‏گويند كه جنايت كرده است. اين را اگر ثابت بشود، قصاص است - ما نمى‏خواهيم تمام جناياتى كه شده است - شما يك جانى را كه مبداء همه جنايات است و همه مردم دارند به اين نظر مى‏كنند به عنوان اينكه جنايت مستند به اوست و همه ناراحتى‏ها زير سر اوست، شما او را مجازات كنيد تا اين ملت تا حدودى آرام بشود. دنبالش قضيه ا

afsanah82
07-24-2011, 05:17 PM

previos page menu page


صحيفه نور ج 2 صفحه 297

تاريخ 13/8/57

مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون سوئد

سؤال: شاه با دكتر امينى وارد مذاكراتى شده است كه نشان مى‏دهد شاه حاضر به عقب‏نشينى‏ها و نرمش‏هائى مى‏باشد، او زندانيان سياسى را آزاد ساخته است. آيا حضرت آيت‏الله مى‏توانند نقشى را براى شاه در يك دولت با آزادى‏هاى بيشتر بپذيرند؟

جواب: شاه مدتى است كه مشغول اجراى نقشه‏اى است كه ملت را فريب دهد، با اشخاصى مذاكره و عقب‏نشينى‏هائى كرده كه براى فريب ملت است اما ملت حاضر نيست كه شاه باشد، هر قدر هم عقب‏نشينى كند. حرف قاطع با پشتيبانى ملت اين است كه شاه با جنايت‏هائى كه نسبت به ملت و كشور و خيانت‏هائى كه تاكنون كرده است قابل پذيرش نيست، نه خودش و نه سلسله‏اش، بايد اين سلسله منقرض شود. طرز حكومت با رفراندم تعيين مى‏شود.

سؤال: گفته‏ايد كه اگر لازم باشد به جنگ مسلحانه دعوت خواهيد كرد، آيا هنوز هم اين نظر را داريد؟

جواب: ما حتى‏الامكان از جنگ مسلحانه پرهيز داريم و معتقديم به همين ترتيب كه ملت پيش مى‏رود، كار را حل كنيم اما اگر سرسختى نشان دهد و ابرقدرت‏ها هم به او كمك كنند ممكن است در اين مطلب تجديد نظر كنيم.


previos page menu page


afsanah82
07-24-2011, 05:18 PM
جلد سوم

menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 1

تاريخ: 13/8/57

مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون سوئد

سؤال: شاه با دكتر امينى وارد مذاكراتى شده است كه نشان مى‏دهد شاه حاضر به عقب‏نشينى‏ها و نرمش‏هائى مى‏باشد، او زندانيان سياسى را آزاد ساخته است. آيا حضرت آيت الله مى‏توانند نقشى را براى شاه در يك دولت با آزادى‏هاى بيشتر بپذيرند؟

جواب: شاه مدتى است كه مشغول اجراى نقشه‏اى است كه ملت را فريب دهد، با اشخاصى مذاكره و عقب‏نشينى‏هائى كرده كه براى فريب ملت است اما ملت حاضر نيست كه شاه باشد، هر قدر هم عقب نشينى كند. حرف قاطع با پشتيبانى ملت اين است كه شاه با جنايتهائى كه نسبت به ملت و كشور و خيانت‏هائى كه تا كنون كرده است قابل پذيرش نيست، نه خودش و نه سلسله‏اش، بايد اين سلسله منقرض شود. طرز حكومت با رفراندم تعيين مى‏شود.

سؤال: گفته‏ايد كه اگر لازم باشد به جنگ مسلحانه دعوت خواهيد كرد، آيا هنوز هم اين نظر را داريد؟

جواب: ما حتى الامكان از جنگ مسلحانه پرهيز داريم و معتقديم به همين ترتيب كه ملت پيش مى‏رود، كار را حل كنيم اما اگر سرسختى نشان دهد و ابرقدرت‏ها هم به او كمك كنند ممكن است در اين مطلب تجديد نظر كنيم.


menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 2

تاريخ: 14/8/57

پيام امام خمينى به مردم غيور كردستان به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در آن سامان‏

بسمه تعالى

سلام بر برادران اسلامى‏كردستان كه با قيام دلاورانه به نهضت اسلامى ساير برادران پيوسته و با شجاعت و شهامت در مقابل طاغوت ايستاده، مجال را بر دشمن اسلام و كشور تنگ كرده‏اند. امروز ما مكلف هستيم كه در هر لباس و هر شغل هستيم از اختلاف كلمه احتراز و به وحدت اسلامى كه پيوسته مورد سفارش كتاب و سنت است گرايش نموده و كلمه حق را عليا و كلمه باطل را سفلى قرار دهيم.

در اين موقع حساس كه كشور ما و اسلام عزيز در معرض خطر عظيم است تكليف همه گروه‏ها و افراد خطير و عظيم است. سستى و سردى در حال حاضر و اختلاف و افتراق كلمه، در حكم انتحار و به هدر دادن خون فرزندان اسلام است.

ما از همت بزرگ فرزندان كرد اسلام و از جوانان برومند آزاديخواه و استقلال طلب آن سامان تشكر و تقدير مى‏كنيم. ما و شما در صف واحد در مقابل طاغوت بپاخاسته و از كيان اسلام و كشور بزرگ اسلامى دفاع مى‏كنيم و با ايثار خون جوانان عزيز، درخت رشد ملت را آبيارى مى‏نماييم.

اينجانب از مساعى جميله شما برادران محترم قدردانى نموده توفيقتان را در فرو ريختن پايه ستمگرى از خداوند تعالى خواستارم. الحق ملت ايران با همبستگى بيمانند خود و ايستادگى در مقابل دشمنان اسلام و كشور، يك ملت نمونه است كه نام بزرگ خود را در تاريخ ثبت و راه مبارزه با ستمگران را به ملت‏هاى مظلوم آموخت.

برداران محترم! در اين نهضت مقدس كه تشكيل حكومت اسلامى سرلوحه اهداف آن است و ضمانت از آزادى و استقلال از ثمرات آن، صبور باشيد و گول تبليغات انگل‏هاى سود طلب را نخوريد و به خداى بزرگ و قرآن كريم اتكاء كنيد و به پيش رويد. خداوند با صابران است و دست حق با عدالتخواهان مى‏باشد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 3

تاريخ: 14/8/57

بيانات امام خمينى در مورد تبليغات اجانب عليه اسلام و روحانيت

طرح (افيونى بودن اسلام) توطئه‏اى براى استثمار

بسم الله الرحمن الرحيم

باز امروز در روزنامه‏هاى شوروى (براى من ترجمه كرده بودند) در يكى از آنها تيترش اين بود كه اسلام افيون جامعه است.

ما هر نظامى را يك دفعه ملاحظه مى‏كنيم، خود نظام را، مثلاً نظام شاهنشاهى، نظام جمهورى، يكى هم حكومت اسلام است. يك وقتى متن اسلام را بررسى مى‏كنيم ببينيم كه آيا متن ماهيت اسلام چطور است، آيا اين افيون است و در دعوت‏هايى كه كرده است دعوت كرده است به اينكه مردم چرت بزنند؟ بخوابند؟ تنبلى كنند؟ يك بررسى راجع به خود متن اسلام است كه سندش قرآن است (از همه سندها، بالاتر در اسلام قرآن است) يك بررسى در قرآن بايد بشود و آن كسانى كه گوششان پيش روزنامه‏ها و عرض مى‏كنم كه مبلغين خارجى هست بايد سربسته و در بسته يك مطلبى را قبول نكنند. كسى كه يك مطلبى بشنود و قبل از اينكه دليلى بر آن مطلب پيدا بكند قبول كند، اين از فطرت انسانى خارج است. فطرت انسانى اينطور است كه مطلبى را همين طورى قبول نمى‏كند تا هر چه گفتند فوراً قبول كند، اين طور نيست، بلكه اگر مطلبى به او تبليغ كردند يا مطلبى را گفتند، اين دليل مى‏خواهد كه به چه دليل شما يك همچو مطلبى را مثلاً مى‏گوييد.

اينها مى‏گويند، مال حالا هم نيست، سابقه‏دار است مساله و ريشه‏اش هم براى اين است كه اين ملت اسلام را از قرآن جدا كنند، از اسلام جدا كنند. اين تبليغاتى كه شده است و از تعبيراتشان گاهى (اسلام افيون جامعه است) (كه همين امروز آنچه من خواندم نوشته بود يا ديروز ديدم) گاهى (دين افيون جامعه است) وقتى دين را مى‏گويند كه افيون جامعه است، بايد انسان ببيند كه اولاً اين حرفى كه اينها مى‏گويند و تبليغى كه اينها مى‏كنند، اساس اين حرف چه است، براى چه يك نفر روزنامه نويسى كه در شوروى هست او يك همچو مطلبى را، تيترى را در روزنامه‏اش مى‏نويسد، اين چه نظرى دارد كه از آن طرف دنيا يك همچو مطلبى را مى‏نويسد كه اسلام كذا يا دين كذا؟ و اساس اين مطلب چه هست؟

اساس اين مطلب همين است كه اينها كه مى‏خواهند استفاده بكنند از شما و مملكت شما، استثمار كنند شما را و مملكت شما را هم هر چه دارد ببرند، بايد آن چيزهايى كه احتمال مى‏دهند كه مانع باشد از اين غارتگرى، اينها را از جلو بردارند كه آزادانه بتوانند يك كارى را كه مى‏خواهند انجام‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 4

بدهند، چه بكنند؟ اين مانع يا احتمال مانعيت در چه هست؟ يكى در اسلام است، خود اسلام يا دين، - اينها ديدند كه دين يك مطلب - نه اينكه اينها همين طورى خودشان گفتند، اينها مطالعات كردند و روى مطالعات اين مسايل را مى‏گويند، طرح مى‏كنند. اينها متن قرآن را مطالعه كرده‏اند، اسلام را هم مطالعه كردند و فهميده‏اند كه قرآن يك كتابى است كه اگر مسلمان‏ها به آن اتصال پيدا كنند، تودهنى مى‏زند به اين اقوامى كه مى‏خواهند بيايند سلطه پيدا كنند بر مسلمين . قرآن مى‏گويد هرگز خداى تبارك و تعالى سلطه‏اى براى غير مسلم بر مسلم قرار نداده است، هرگز نبايد يك همچو چيزى واقع بشود، يك تسلطى، يك راهى، اصلاً يك راه نبايد پيدا بكند (لن يجعل الله للكافرين على المسلمين سبيبلاً) اصلاً راه نبايد داشته باشند. مشركين و اين قدرت‏هاى فاسده، راه نبايد داشته باشند بر مسلمين.

اينها مطالعه كردند، ديدند كه وضع قرآن و اسلام و متون اسلام چه است كه اگر اين متون را مسلمين بر آن اطلاع پيدا كنند و اتصال پيدا كنند مسلمين بر قرآن و متشبث بشوند به قرآن و اسلام، فاتحه اين غارتگرى‏ها و اين سلطه جويى‏ها را مى‏خوانند، پس چه بكنند كه اين سلطه‏جويى‏ها به قوت خودش باقى باشد و اين غارتگرى‏ها هم ادامه پيدا كند؟ اينها بايد اين ملت را از اسلام جدا كنند. اديان ديگر هم، چون اين مطلب تابع به آنطور كه مثلاً پانصد سال، هزار سال سابقه داشته باشد نداشته است. آنوقتى كه اروپايى‏ها راه پيدا كردند به ممالك شرق و ديدند كه يك طعمه خوبى است ممالك شرق و براى بلعيدن اين طعمه مطالعات كردند، اين مسايل پيدا شده است. اينكه ساير اديان را هم مى‏گويند مقدمه اين است كه اسلام را بگويند و الا آن اديان ديگر خيلى مورد احتياطشان نيست، مقدمه اين است كه اسلام را در نظر مسلمين از آن پايه‏اى كه دارد منحطش كنند، مسلمين را از اسلام جدا بكنند، به ذهنشان بياورند كه اسلام يك دينى است كه آمده است كه جامعه را خواب كند تا قدرتمندها بخورند اين جامعه را، منطق اينها اين است (يعنى منطق نيست) حرف اينها اين است و حرف هم روى اين اساس است كه مى‏خواهند كه با اين كلام، با اين تبليغات شما را جدا كنند از اسلام. بايد همين طورى، جوان‏هاى ما همين طور قبول كنند كه تا در يك روزنامه‏اى، در يك كتابى، در يك مجله‏اى نوشته شد كه اسلام افيون جامعه است همه دست بگيرند و بگويند همين است؟! كسى كه يك مطلبى را همين طورى قبول كند، اين اصل از فطرت اسلامى، از فطرت انسانى خارج است. فطرت انسانى براى هر مطلبى كه واضح نيست دليل طلب مى‏كند، همينطورى قبول نمى‏كند.

شواهد و آثار تاريخى، متون و اسناد قرآن و حديت، دليلى بر تحرك اسلام

خوب ما بايد مطالعه كنيم، ببينيم كه آيا متن اسلام كه سندش قرآن و حديث است، اين متن اسلام اينطورى است؟! قرآن اينطورى است كه جامعه را دعوت كرده به اينكه خواب بروند و قلدرها بخورند اين جامعه را؟! سلاطين و - نمى‏دانم - اينها بخورند اين جامعه را و هر كارى دارند، هر سلطه‏اى كه دارند آن سلطه را تحقق بدهند؟! يا قرآن اينجور نيست؟ اين خيلى دقت نمى‏خواهد، يك نظر سطحى مى‏خواهد به قرآن كه قرآن را بخواند يك نظر سطحى ببينند كه در قرآن راجع به جنگ‏ها چقدر است

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 5

و جنگ‏ها با كى بوده، چقدر آيات ما راجع به جنگ‏ها و آداب جنگ و تحريك به جنگ و وادار كردن و امر كردن و الزام كردن به اينكه مسلمين بايد بروند سراغ قتال و جنگ، چقدر آيات است و جنگ با كى بوده است اين يك مساله سطحى است اين ديگر دقت و علميت نمى‏خواهد، جنگها با مشركين بوده است. در حجاز اولى كه شروع به جنگ شد، خوب پيغمبر اكرم در مدينه بودند و عده هم كم بود و - عرض مى‏كنم - تا اندازه‏اى كه توانستند، قبلاً كه در مكه بودند نقشه‏كشى بود، مساله، مساله درست كردن كار و سازنده كردن بود كه افراد را بسازند و آنجا هم مجال اينكه يك كارى انجام بدهد، ندادند مشركين. اين مشركين ثروتمند و قدرتمند هيچ مجال ندادند كه پيغمبر دعوت بكند در مكه، چندين سال هم مثل حبس بود، در آنجا بلكه همه‏اش در مكه كه بود يك حبسى بود براى او (مثل حالاى ايران كه يك حبسى است براى مردم، حالا نمى‏خواهم چه بكنم) وقتى كه ايشان ديگر از مكه يا مايوس شدند يا ديدند كه مدينه براى كارشان بهتر است با مدينه‏اى‏ها روابط پيدا كردند و روابط زير زمينى و سرى پيدا كردند و مطلب را مهيا كردند و رفتند مدينه. مدينه رفتند و خيلى طول نكشيد كه جنگ‏ها شروع شد به دعوت قرآن يعنى متن اسلام، يعنى سند اسلام، جنگ‏ها در مدينه شروع شد و چندين جنگ، زياد جنگ‏ها بوده است، اين جنگ‏ها با كى بوده است؟

افيونى كه اينها مى‏گويند مى‏گويند كه اسلام كه افيون جامعه است اسلام آمده است مردم طبقه سه و فقرا را بر ايشان لالائى بگويد، خوابشان بكند تا آن قدرتمندها بخورند آنها را، منافع آنها را بلع كنند!! بلكه اديان را مى‏گويند اينها كه اصل اديان را آن قدرتمندها درست كرده‏اند براى همين معنا، يك دينى درست كرده‏اند كه مردم را دعوت كنند به اينكه مردم مزاحمت با آنها نكنند، دعوت كنند به اينكه بخوريد و كتك بخوريد و صحبت هم نكنيد، حرفى نزنيد. ببينيم اين جنگ‏هاى متعددى كه در اسلام واقع شده، زمان رسول اكرم بوده (حالا بعد از زمان رسول اكرم باز حرف ديگر است) زمان خود پيغمبر اسلام بوده است كه متن اسلام است، ديگر هيچ حاشيه نيست، متن اسلام است، قرآن است و آن كه قرآن را آورده است براى مردم، آنى كه اينها مى‏گويند كه دين را قدرتمندها درست كردند كه آن ضعفا و فقرا را، منافعشان را استثمار كنند و استعمار كنند، ببينيم كه آيا اين جنگ‏ها، جنگ اينطور بوده است كه پيغمبر اكرم همدست شده است با قدرتمندها و حمله كرد، به فقرا؟! يا با فقرا ساخته و حمله كرده به قدرتمندها؟ هر كس همان ظواهر اول تاريخ را ببيند مى‏بيند اينطورى بوده كه پيغمبر يك دسته فقير دورش جمع بوده‏اند يك دسته بوده‏اند كه هيچ جا نداشتند غير صفه اصحاب صفه، يعنى يك جائى كه توى اين حياط يك جايى شما فرض كنيد كه يك جائى بود به آن صفه مى‏گفتند، اينها آنقدر بى‏جا بودند كه اصحاب صفه‏اى داشتند و اصحاب پيغمبر بودند و آنجا مى‏خوابيدند، اينقدر بى‏چيز بودند، چيزى نداشتند اينها، فقرا بودند، اينها بودند كه در جنگ‏ها يك خرما را (در تاريخ است اينها) يك دانه خرما را اين مى‏گذاشت دهانش كه يك خرده‏اى چيز پيدا كند در مى‏آورد مى‏داد به آن، آن هم مى‏گذاشت دهانش بعد در مى‏آورد مى‏داد به آن، جنگ هم بود. دارائيشان اين بود، وضع زندگى، آنى كه اطراف پيغمبر جمع شده بودند گداها بودند، خوب فقرا و گداها جمع شدند دور پيغمبر، همين فقرا و

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 6

گداها با تعليم قرآن در زمان خود رسول اكرم حجاز را فتح كردند، آنهايى كه هيچى بودند، يعنى پيغمبر نتوانست مكه بماند، شب، نصف شبى فرار كرد از مكه به مدينه بعد از اينكه روابطش را با مدنى‏ها و با بعضى از مدنى‏ها درست كرده بود فرار كرد از آنجا به مدينه نصف شب و نمى‏توانست در آنجا هيچ كارى انجام بدهد. وقتى هم آمد مدينه وارد شد به يك عده‏اى كه همانطور كه عرض كردم اينها از فقرا بودند. نه اينكه اينها از اغنيا و ثروتمندها بودند و پيغمبر با ثروتمندها بست و بند كرد كه فقرا را مثلاً خاموش كند.

تمام جنگ‏هائى كه پيغمبر كرده است با اين مشركين عرب، مشركين طاغى بوده، مشركين قدرتمند بوده، جنگجو بوده منتهى تعليمات اسلام و آن دلدارى‏هائى كه اسلام به اين عدد كم مى‏داده است آنها را جورى تربيت كرده بودند كه يكى آنها يك وقت صد نفر را مى‏كشت. يك نفرشان صد تا را مى‏كشت. تعليم اسلام بوده است، يعنى اسلام يك جور انسان و يك جور آدمى بار مى‏آورده است كه در مقابل قدرت‏ها از هيچ چيز نمى‏ترسيدند، همچو قدرتمند اينها بار آمده بودند كه يكيشان مى‏گفت كه من با شصت هزار نفر، اين مال بعد از اسلام است، بعد از پيغمبر اكرم است، شصت هزار نفر لشكر آن طليعه لشكر روم شصت هزار نفر بودند، طليعه‏اش يعنى آنها كه جلو آمدند كه لشكر حالا عقبند. اسلام اينطور آدم‏هائى مى‏سازد كه گفت كه سى نفر بيايد همراه من مى‏رويم توى شصت هزار نفر آدم. سى نفر! سى تا يكى! با او چك و چانه كردند كه آقا نمى‏شود، قبول كرد كه شصت نفر، شصت تا آدم رفت و شصت هزار رومى را عقب نشاند. خوب رفتند شبيخون زدند و با شمشير آنها را زدند و شكستشان دادند آنها را. اينها طبقه فقرا حالا زمان پيغمبر را داشتم عرض مى‏كردم كه ما بايد ببينيم كه آيا اين قرآن كه متن اسلام است و اين پيغمبر كه آورنده اسلام و آنوقت اسلام بى‏حواشى بوده و خود اسلام بوده، متن اسلام بوده، اين اسلام در آن متن اوليه‏اى كه هيچ ديگر تصرفى از هيچ جا در آن نبوده، اين آيا مردم را دعوت كرده به اينكه با اغنياء بسازيد؟! اغنيا اگر از شما چيزى بردند، اين قدرت‏ها اگر آمدند و مال شما را برداشتند، شما ديگر حرف نزنيد؟! شما انشاءالله بهشت مى‏رويد، حرف نزنيد؟! يا همين قرآن مردم را، اين گداها را - عرض مى‏كنم - فقير، آن فقيرها كه نه مكان داشتند و يك عده كثيرى از آنها روى صفه مسجد يعنى يك جاى بى‏سقف، زمين بى‏سقف آنجا زندگى مى كردند و پهلوى هم مى‏خوابيدند و هيچ چيز هم نداشتند كه بخورند، يك چيزى يابه آنان مى‏دادند از اين طرف و آن طرف مى‏رفتند پيدا مى‏كردند مى‏خوردند و آن جمعيتى كه يك خرما را اين طورى دور مى‏زدند، با اين جمعيت راه افتاد و حجاز را، قدرتمندها را عقب زد، اين افيون است؟ يا اين محرك است؟ تو با اين حرفت مى‏خواهى افيون درست كنى. اينهائى كه اين حرف را زدند كه اسلام افيون است، مى‏خواهند مسلمين را خواب كنند، مى‏خواهند مسلمين را از اسلام جدا كنند و مسلمين خواب بروند و آنها مال مسلمين را بخورند. اين كلام افيون است، نه اسلام افيون است. اينكه مى‏گوئيد اسلام افيون جامعه است، خود اين براى اغفال مردم است. چيزهائى كه براى اغفال مردم است اين افيون است، نه اينكه آمده است، نه آن حقيقتى كه آمده و در همان زمان خودش با يك عده فقير، مملكت حجاز را فتح كرده‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 7

و عدل و انصاف را تا آخر حجاز برده. اين زمان خود پيغمبر است، بعد كه قدرت پيدا شد و عرض بكنم كه قوه پيدا شد در همان قرن اول اسلام، در همان قرن مثلاً سى سال، در همان قرن‏هاى اول، سى سال اول و سى و پنج سال اول، دو تا امپراطورى را اينها شكست دادند، امپراطور روم و امپراطور ايران، ايران را فتح كردند، روم را فتح كردند، اين افيون است؟!

اين اسلام آمده است كه بسازد با كسرى و مردم را بگويد تبعيت كنيد از كسرى؟! اين آمده است كه بسازد با سلطان روم و بگويد به مردم روم، تعليم كند كه بسازيد با اينها؟! يا اين آمد و دو تا امپراطورى را شكست داد و عقبشان زد براى اينكه عدل را در عالم و براى اين فقرا براى اينكه اين فقرا را آنها مى‏خوردند جلويشان را بگيرد؟

مرديكه تو روزنامه، حالا اين را مى‏نويسد، در يك همچو زمانى اين مطلب را مى‏نويسد كه افيون است. خوب پيش‏تر يك غفلت‏هائى بوده است، شده است يك غفلت‏هائى اما خوب الان مردم، جوان‏هاى ما قرآن را نگاه كردند، از قرآن هم اطلاع دارند، مع الاسف خوب بعضى‏شان هم همين طور يك چيزى قبول مى‏كنند، همين طور يك صدائى كه مى‏آيد اينها دنبالش مى‏روند. يك صدائى بلند شود اينها هم دنبالش مى‏روند اما انسان، آدم بايد اگر يك مطلبى را شنيد راجع به يك نظامى، راجع به يك جهتى مطلبى را شنيد، بايد برود مطالعه كند ببيند صحيح مى‏گويد اين آدم. اين مرديكه كه نوشته است اسلام افيون جامعه، اين واقعاً اسلام افيون جامعه است؟! اين خود اسلام. مى‏آئيم سراغ آنهائى كه اسلام در زمان خودش يعنى زمانى كه متن بوده است و پيغمبر بوده و قرآن، پيغمبر بوده و قرآن، بعدش هم در زمان‏هاى بعدى كه اسلام با چيزها، جنگ‏ها، جنگ‏هاى بين همين طايفه طبقه سه بوده است با امپراطورى‏ها، منتها اسلام همچو قدرتى داده بود به اين يك عده جمعيت كم چند هزارى كه رفتند امپراطورى روم را فتح كردند و امپراطورى ايران را هم فتح كردند، امپراطورى ايران كه وقتى كه مثلاً در جنگ‏ها تجهيز قوا مى‏كردند، اسب‏هايشان چه و عرض مى‏كنم زين‏هاى اسب طلا، نمى‏دانم چه بساطى اينها داشتند، همين سر و پا برهنه‏ها را، همين‏هائى كه پياده مى‏رفتند و چندتايشان يك شتر داشتند و البته يكى يك شمشير داشتند، قدرت داشتند، شمشير داشتند اما چند نفر با هم يك شتر داشتند و چند نفر با هم مثلاً يك اسب، ده تا اسب در يك جمعيتشان پيدا مى‏شد، اسبى نداشتند، شتر حسابى نداشتند، اسبى نداشتند، آذوقه حسابى نداشتند اما قدرت داده بود اسلام به اينها يعنى تحت تعليمات متن اسلام و آن كسى كه متن اسلام را پياده كرده بود، يك همچو قدرتى به مسلمين داده بود كه همين آدم‏هائى كه ديروز چيزى نبودند و يك عده فقرائى با هم آنجا مى لوليدند، امروز شمشير را كشيدند و دو تا امپراطورى كه تمام دنيا، آنوقت از اينجاها خبرى نبوده، آنوقت اين دو تا امپراطورى بوده است و يكى روم بوده و يكى ايران بوده است، اين دو امپراطورى را، اين يك مشت عرب مفلوك و گدا كه شمشير چند تا در اين مثلاً ده هزار، بيست هزار نفر بوده، اينها همه شمشير نداشتند، همه زره نداشتند، همه چيز نداشتند، با همين دست خالى راه افتادند لكن قدرت روحى داشتند، مثل ما نبودند كه ضعيف النفس و ضعيف القلب باشند، قدرت روحى -روحى- داده بود

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 8

اسلام به آنها، همين عده قليل با همين قدرت الهى كه به آنها داده شده بود و پشتوانه‏اى كه اسلام دنبالش بود و دعوتى كه اسلام مى‏كرد از اينها، راه افتادند و آن دو تا امپراطورى بزرگ را شكست دادند و فتح كردند. ايران فتح شد در زمان قبل از اينكه سى سال از اسلام بگذرد، ايران فتح شد و روم فتح شد و مملكت اسلام رفت تا آن طرف افريقا و تا همه جا، تا اسپانيا رفت خوب بعد بيعرضگى كردند خود مسلمان‏ها كه يك مساله ديگر است.

پس ما متن اسلام را كه مطالعه بكنيم اينجور نبوده است كه متن اسلام آمده است كه سلاطين را تسلط بدهد بر فقرا، بر طبقه بعد، قدرتمندها را سلطه بدهد بر غير قدرتمندها، متن اسلام اينجور نبوده است.

حجت ما در نزاع با دستگاه جبار پهلوى مبارزات حضرت امير(ع) و حضرت سيدالشهداء است‏

آنهائى كه دعوت به اسلام مى‏كردند مثل خود پيغمبر و بعدش مثلاً خلفاى اولى كه يك جور ديگرى بودند و بعدش حضرت امير سلام الله عليه، اينها چه جور بودند؟ اينها چه جور آدم‏هائى بودند؟ چه جور زندگى مى كردند؟ آيا اينها هم از آنها بودند كه ملاى دربارى بودند؟ مثلاً پيغمبر دربارى خودش بوده‏است ؟! يا اينكه پيغمبر با دربارها جنگ كرده، دربارها را شكسته؟ حضرت امير دربارى بوده است؟! يا حضرت امير هم جنگ كرده با يك قدرتى كه متشبث به اسلام هم بوده مثل معاويه كه حجت ما الان بر اين نزاعى كه بين، بر اين مبارزه‏اى كه بين مسلمين و بين اين دستگاه فاسده است حجت ما در جواز اين و لزوم اين عمل، حضرت امير سلام الله عليه است و عمل سيدالشهدا سلام الله عليه كه دو نفر آدمى كه اينها قدرت داشتند، آن شامات را آنها گرفته بودند و تحت قدرتشان بود و جنگ‏ها، چيزها داشتند، فوج‏هاى از سرباز داشتند اينها كه مسلمان بودند. حالا كسى به ما بگويد خوب اين مرديكه كه قرآن چاپ كرده است. اين مسلمان است؟! ما حجتمان بر اين است كه اگر چنانچه اين مبارزه را ادامه بدهيم و صد هزار نفر از ما كشته بشود، براى دفع ظلم اينها و براى اينكه دست آنها را از مملكت اسلامى كوتاه كنيم ارزش دارد. حجتمان هم كار حضرت امير سلام‏الله عليه و كار حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه است. يزيد هم يك قدرتمند بود و يك سلطان بود و عرض مى‏كنم كه همه بساط سلطنت را يزيد داشت، بعد از معاويه او بود ديگر، حضرت سيد الشهدا به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟ با ظل الله طرف شد؟ (سلطان را نبايد دست زد). به چه حجت با سلطان عصرش طرف شد؟ سلطان عصرى كه شهادتين را مى‏داد و مى‏گفت من خليفه پيغمبر هستم. براى اينكه يك آدم قاچاق بود، براى اينكه يك آدمى بود كه مى‏خواست اين ملت را استثمار كند، مى‏خواست بخورد اين ملت را، منافع ملت را مى‏خواست خودش بخورد و اتباعش بخورند، آنقدرى كه او خورد بيشتر است از اينقدرى كه اين آقا مى‏خورد؟! حساب بايد كرد. اينها هم عبارت است از آن كسانى كه در صدر اسلام بودند و اسلام با دست اينها قدرتمند شده و بسط پيدا كرده. خود پيغمبر با

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 9

afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 13

تاريخ: 14/8/57

مصاحبه امام خمينى با راديو - تلويزيون هلند

سؤال: به نظر شما علت تظاهرات اخير ايران چيست ؟پيش بينى مى‏كنيد چه نوع اتفاقى رخ دهد؟

جواب: علت تظاهرات، كارهائى است كه شاه در اين مدت كرده است مردم از اختناق و كشتارها ناراضى و تظاهرات رو به ازياد است. پيش‏بينى مى‏شود كه اگر خيلى دامنه پيدا كند، انقلاب بالاترى پيش آيد، اگر شاه به عقل آيد و زودتر خودش كنار رود، آرامش نسبى تحقق پيدا خواهد كرد.

سؤال: برنامه سياسى شما چيست؟ آيا شما مبارزه مسلحانه يا ترور شاه را روش قابل قبولى مى‏دانيد؟

جواب:برنامه ما اين است كه با ادامه همين تظاهراتى كه در ايران جريان دارد، انشاءالله مسائل حل شود و اگر چنانچه ديديم قابل حل نيست، مبارزه مسلحانه را مورد بررسى قرار خواهيم داد.

سؤال: شما مى‏خواهيد چه نوع رژيمى را جانشين نظام كنونى سازيد؟ آيا شما تمدن اسلامى را با تمدن غربى كنونى ناسازگار مى‏دانيد؟

جواب: رژيمى كه به جاى رژيم ظالمانه شاه خواهد نشست، رژيم عادلانه‏اى است كه شبيه آن رژيم در دموكراسى غرب نيست و پيدا نخواهد شد. ممكن است دموكراسى مطلوب ما با دموكراسى‏هائى كه در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموكراسى‏اى كه ما مى‏خواهيم به وجود آوريم، در غرب وجود ندارد. دموكراسى اسلام، كاملتر از دموكراسى غرب است.

سؤال: اخيراًشما سلطنت را كه در قانون اساسى 1906 آمده است مورد انكار قرار داديد، آيا در اين مورد توضيحى داريد؟

جواب: اكنون همه ملت ايران بپاخاسته و رژيم سلطنتى را نمى‏خواهند. رژيم سلطنتى كه مستندش‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 14

قانون اساسى است، بايد مطابق با آراء ملت باشد و ملت قاطبتاً بر خلاف آن راى داده‏اند. بنابر اين رژيم سلطنتى محكوم است و بكلى بايد از بين برود.

سؤال: آيا حضرتعالى در مبارزه عليه شاه بهتر و موثرتر نبود كه دعوت شاه را به ايران پذيرفته و به ايران برمى‏گشتيد؟

جواب: من براى آگاه كردن دنيا بهتر مى‏دانم در اينجا باشم. در ايران هنوز اختناق وجود دارد، لذا رفتن به ايران فعلا" منتفى است.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 15

تاريخ: 14/8/57

پيام امام خمينى به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در دانشگاه

تشبثات و فريبكارى‏هاى شاه و طرفدارانش براى بقاى سلطنت‏

بسم الله الرحمن الرحيم

درود به ملت شريف و شجاع ايران ايدهم الله تعالى.

من نمى‏دانم از كدام مصيبت‏هاى ملت و از كدام جنايت‏هاى شاه بنويسم، قلم من عاجز است. آيا جناياتى را كه در دانشگاه به دست دژخيمان شاه واقع شد، متذكر شوم يا از كشتارهائى كه در سراسر ايران به امر اين جنايتكار حرفه‏اى صورت گرفت؟ من قدرت ندارم جنايات سراسر ايران را كه برادران و خواهران ما را به خاك و خون كشيده بشمارم. هر روز اخبار واصله ما را به جنايات بزرگ تازه‏اى آگاه مى‏گرداند، هر روز فرزندان اسلام به مصيبت‏هاى تازه‏اى مبتلا هستند. كار شاه و حكومت او به رسوائى كشيده شده است و در پناه كولى‏ها و اشرار جيره خوار مى‏خواهد خود را حفظ كند و در عين حال از فريبكارى دست نكشيده و مى‏خواهد با تشكيل حكومت به اصطلاح ملى و با تزهاى مبتذل و تبليغات بى‏اساس و بيهوده ملت را اغفال كند و بعضى از شاهدوستان طرفدار آمريكا را برانگيخته كه از طرفى مردم را از بركنار رفتن شاه بترسانند كه با وضع جغرافيائى ايران اگر شاه برود مملكت مى‏رود و از طرفى براى نجات شاه به دوره گردى بپردازند و اشخاصى را از روحانى و سياسى با خود همراه كنند، غافل از آنكه مردم چنان آشنا به مسائل سياسى شده‏اند كه اين حركات مذبوحانه را به چيزى حساب نمى‏كنند.

ملت ايران شاه را اساس تمام خيانت‏ها و جنايت‏ها مى‏داند

ملت ايران شاه را مى‏شناسد كه اوست اساس تمام خرابى‏ها و خيانت‏ها و جنايت‏ها، اوست كه ابرقدرت‏ها را بر شوون سياسى و اقتصادى و نظامى و فرهنگى كشور مسلط نموده و با مهلت دادن به او كشور از دست مى‏رود. اين طرح‏هاى خائنانه مملكت را به نيستى تهديد مى‏كند، اين طرح‏ها از حلقوم طرفداران آمريكاست. ملت غيور ايران بپاخاسته تا كشور را از پرتگاه نيستى نجات دهد و دست غارتگران را كوتاه كند و طرح‏هاى خائنانه را بر هم زند. ملتى كه در عزاى عزيزان خويش به سوك نشسته و تمام جنايات را از شاه مى‏داند، طرح سازش با شاه را چگونه مى‏پذيرد؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 16

اين از خدا بى‏خبران و خائنان به ملت و اسلام مى‏خواهند شاه را در مسند سلطنت نگهداشته و سپس به قدرت شيطانى رسانند تا خشك و تر را به آتش انتقام بسوزانند.

خواست ملت، الغاى رژيم غير شرعى و غير قانونى پهلوى‏

اكنون كه ملت ايران بر سر دو راهى مرگ و حيات و آزادى و اسارت و استقلال و استعمار و عدالت اقتصادى و استثمار واقع است و در پيشگاه خداوند تعالى و نسل آتيه مسوول است، بايد تا رسيدن به هدف، نهضت را هر چه شور انگيزتر ادامه دهد، و طمع كسانى را كه با توطئه‏هاى شيطانى مى‏خواهند خون جوانان ما را به هدر دهند. قطع كند و به اين مصلحت انديشى‏هاى مامورين شاه و آمريكا با مشت گره كرده جواب دهد و به تذكرات زير توجه نمايد:

1- هدف اسلامى ما بر چيده شدن رژيم سلطنتى و سرنگونى سلطنت سلسله پهلوى است كه غير قانونى و غير شرعى بودن آن بر همه روشن است و خيانت و جنايت بى‏پايان آن روشنتر و ملت ايران با هر طرحى كه لازمه‏اش بقاء نظام شاهنشاهى و حفظ سلسله پهلوى است مخالف است و هيچ ابهامى در اين پيشنهاد كه ملت ايران با رفراندم خود در سراسر كشور مكرر اعلام نموده نيست و نظام حكومتى ايران جمهورى اسلامى است كه حافظ استقلال و دموكراسى است و بر اساس موازين و قوانين اسلامى اعلام مى‏شود و ما اين پيشنهاد را در آتيه نزديك به آراء عمومى رسماً مراجعه مى‏كنيم و هر كس و يا هر گروه كه با اين پيشنهادهاى سه گانه موافق نيست راه او غير از راه ما و ملت ايران است.

نهضت را در تمام ابعاد ادامه دهيد

2- براى رسيدن به اين هدف مقدس لازم است به نهضت اسلامى به همه ابعادش ادامه داد:

الف -ادامه اعتصابات در تمام دستگاه‏هاى دولتى و هدف اصلى اعتصاب همان است كه در بند اول ذكر شد.

ب -پشتيبانى از اعتصابات كارمندان موسسات دولتى بخصوص كارمندان و كارگران شركت نفت و جلوگيرى از هدر دادن اين مخزن عظيم و ادامه اعتصابات تا رسيدن به هدف اسلامى.

ج- كمك مالى به كسانى كه در اثر اعتصابات ضرر ديده‏اند، اعم از اصناف شجاع و كارگران و زحمتكشان متدين و محروم و كارمندان محترم و كمك براى ادامه اعتصاب در همه اقشار.

ارتش و قواى انتظامى از اوامر شاه سرپيچى و به ملت بپيوندند

بر صاحب منصبان و سران نيروهاى هوائى، زمينى و دريائى است كه با افراد خود به ملت بپيوندند كه اطاعت شاه اطاعت طاغوت است و بر سربازان و ساير قواى انتظامى است كه از اوامرى كه بر خلاف مسير ملت است سرپيچى كنند كه اطاعت اين اوامر مخالفت با قرآن مجيد و پيغمبر اسلام‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 17

(ص) و امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف مى‏باشد و بر خانواده‏ها و عائله ارتش و ساير قواى انتظامى است كه آنان را از مخالفت با ملت و از ظلم و ستم به خواهران و برادران اسلامى خود باز دارند و آنان را بر اين اعمال ظالمانه مواخذه كنند كه عاقبت اين ستمكارى‏ها به ضرر آنان است. اينجانب از ملت شريف و شجاع ايران تشكر مى‏كنم كه با شجاعت و پايدارى خود كنگره‏هاى قصر ستمكارى را يكى پس از ديگرى فرو ريخت و دليرانه اين بت شيطانى را شكست.

صبور باشيد كه پيروزى نزديك و خدا با صابران است‏

عزيزان من! صبور باشيد كه پيروزى نهائى نزديك و خدا با صابران است. خود و فرزندان نسل آتيه را سرفراز كنيد كه ايران امروز جايگاه آزادگان است و سستى و هراس به خود راه ندهيد كه نمى‏دهيد و به وسوسه‏هاى شيطانى بستگان دستگاه ظلم گوش فرا ندهيد. شما ملت ايران و همت و شجاعت شما زبانزد جهانيان و سرمشق آزاديخواهان است. من از اين راه دور چشم اميد به شما دوخته‏ام و آنچه در قدرت دارم در خدمت به شما كه خدمت به حق است نثار مى‏كنم و صداى آزاديخواهى و استقلال طلبى شما را به گوش جهانيان رسانده و مى‏رسانم و از خداوند تعالى سلامت و عظمت شما ملت نجيب بزرگ را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 18

تاريخ: 15/8/57

بيانات امام خمينى در مورد توبه و تعهدات فريبكارانه شاه

تعهد بر جبران اشتباهات گذشته و استمداد از روحانيون، از تشبثات شاه براى حفظ سلطنت

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

باز شاه به دو وسيله براى نجات خودش متوسل شد، يكى به وسيله فريب، يكى به وسيله سرنيزه. به وسيله فريب اين بود كه نطقى كه كرد التزام داد، تعهد داد به ملت كه اين اشتباهاتى كه كرده است ديگر همچو اشتباهى نمى‏شود و از اين به بعد ديگر به قانون اساسى به همه معنا عمل مى‏شود و جبران آن اشتباهاتى كه كرده بوده ميكند و از عموم ملت خواستار شد كه دست از اين مخالفت بردارند و از آيات عظما و علماى اعلام خواستار شد كه مردم را هدايت كنند كه آنها آرام باشند و از ساير اقشار ملت از قبيل كارگرها و محصلين و جوان‏ها و همه اينها خواستار اين شد كه از اين مخالفت‏ها دست بردارند و به ايران فكر كنند.

در حرف‏هاى ايشان خيلى مسائل هست، يكى اينكه بررسى بشود كه آيا اين كارهائى كه تا حالا انجام داده است، اشتباهات بوده يا تعمدات بوده. اين مخالفت‏هائى كه از قانون كرده، از اسلام كرده، اين خيانت‏هائى كه به ملت كرده، اين جنايت‏هائى كه كرده است، آيا آنطور كه ادعا ميكند اين اشتباهى اين كار را كرده است؟ مثلاً اين نفتى كه به آمريكا داده خيال كرده است كه اينها يك طايفه‏اى از، يك محله‏اى از ايران است؟ يك شهرى از شهرهاى ايران است و نفت را دارد به ايرانى‏ها مى دهد؟! اين اسلحه‏هايى كه به درد ما نمى‏خورد و به جاى نفت پايگاه براى آمريكا درست كرده است خيال كرده است كه اين اسلحه‏ها ارز است؟! پول است؟! اشتباه كرده اين؟! به خيال اينكه دارد پول مى‏گيرد ليره مى‏گيرد اين چيزها را گرفته است؟! اين جنايت‏هائى كه در ايران تا حالا كرده است، حبس‏هائى كه كرده است، زجرهائى كه كرده است شكنجه‏هائى كه داده است، قتل‏هاى عامى كه كرده است اينها اشتباهى بوده است؟! مثلاً به مدرسه فيضيه كه ايشان كماندوها را فرستادند و ريختند در مدرسه فيضيه و قرآن‏ها را آتش زدند، عمامه‏ها را آتش زدند، جوان‏ها را دست و پا شكستند، حجره‏ها را خراب كردند، شكستند، خيال مى‏كرده است كه اين يك جائى از روسيه است و حمله به روسيه است و اشتباهى، اشتباه از كار درآمده؟! عقيده ايشان اين بوده است كه مدرسه فيضيه يك جائى است كه از محل‏هاى‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 19

اجانب است؟! يا اين اشخاصى كه ايشان حبس كرده اشتباه كرده است و اين اعتقادش اين بوده است كه در باغستان اينها را برده است؟! و حالا معلوم شده نه، اين حبس بوده نه باغ!! اين اشخاصى را كه از علما در حبس رفتند يا كشته شدند يا پاى آنها را در روغن داغ گذاشتند يا آنطور كه مى‏گويند اره كردند پاى بعضى‏ها را و همين طور از رجال سياسى، اشتباهات بوده؟! اينها تخيلات بوده است؟ حالا ازاين اشتباهات ديگر ايشان نمى‏كنند و حالا تعهد دارند مى‏دهند؟! مگر همين ايشان نبودند كه اول سلطنتشان قسم خوردند، تعهد دادند (خوب كسى كه بخواهد سلطنت پيدا بكند اين تعهدات رابايد بدهد) ايشان تعهد داده است و همين التزامات كه حالا دارد مى‏گويد آنوقت هم داده است و بعد از آن تعهدات و التزامات اين كارها را كرده است، حالا يك تعهد ديگرى كه مى‏دهد يعنى حالا فرق كرده است اين تعهد با آن تعهد؟! يعنى حالا مى‏گويد تعهدى است كه ديگر قابل برگشت نيست؟!اين تعهد آنوقت برگشت داشته اما حالا اين تعهد ديگر قابل برگشت نيست؟! حالا اين اشتباهاتى كه كرده است. چطور جبران شده است؟ بيش از ده سال عمر يك انسان را، نه يك انسان، آنقدر انسان را ده سال در حبس، در يك محفظه با آن وضع، با آن شكنجه‏ها، با آن اذيت‏ها، با آن اهانت‏ها، ده سال، پانزده سال يك قدرى كمتر، يك قدرى بيشتر عمر اينها را تلف كرده، اينها جبرانش چيست؟ همين تعهد آقا جبران كرد اينها را كه من تعهد كرده‏ام؟! يكى كسى كه اينقدر جنايت كرده، حالا به مجرد اينكه آمد تعهد كرد حالا مى‏خواهد تمام بشود قضيه؟ حالا ما فرض مى‏كنيم كه خير تعهد ايشان صادقانه است، فرض است بر او (مطلب معلوم است) رضا شاه به مرحوم فيروز آبادى وقتى آمده بود به نجف، مرحوم فيروز آبادى در حرم ملاقات كرده بود، رضا شاه گفته بود من مقلد شما هستم آقامرحوم فيروز آبادى گفته بود (مطلب معلوم است).

قضاوت ايشان من را ياد كتاب موش و گربه انداخت امروز. كتاب ارزنده‏اى است كتاب موش و گربه، كتاب آموزنده‏اى است. اين همان وضع حال سلاطين و قلدرها را در وقت قدرت و در وقت كمى قدرت، وضع حيله بازى آنها را مجسم كرده است به اسم كتاب موش و گربه كه سجاده را يك وقت انداخته و نماز خوانده و توبه كرده و پيش خدا استغفار كرده كه من ديگر كارى نمى‏كنم، تا اين موش‏هاى بيچاره بازى خوردند و برايش چيز بردند و امثال ذالك و بعد هم افتاد پنج تا از آنها را يكدفعه گرفت . آنوقت يكى يكى مى‏گرفت حالا پنج تا پنج تا. ما مى‏دانيم كه شما توبه‏تان همان توبه گرگ است، همان توبه گربه است، اين را ملت ديگر مى‏داند، لازم نيست اينقدر شما زحمت بكشيد و هى حرف بزنيد. اين آيات عظام و علماء اعلام كه حالا ايشان مى‏گويند كه (هدايت كنيد مردم را، چه بكنيد) اينها آنها بودند كه تا ديروز هر وقتى كه اين صحبت مى كرد (ارتجاع سياه) اسم اينها بود. در لغت شاه اينها مرتجعين بودند آن هم مرتجعين سياه.

در يكى از نطق‏هايشان (آنوقت كه ما قم بوديم) ايشان در يك جايى، يكى از شهرهاى ايران گفت كه از اينها، از اين مرتجعين مثل حيوان نجس احتراز كنيد. آن حيوان نجس كه آنوقت گفت، حالا آيات عظام شد و علماى اعلام! اگر مهلتش بدهند اين آيات عظام و علماى اعلام كه نفس بكشد، نفس

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 20

دوم باز حيوان نجس است. اين اشتباهات كه همه آن تعمدات بوده است و همه آن كارهاى عمدى بوده است و خيانت‏ها همه عمدى بوده است و ايشان مى‏گويد اشتباهات شده است، اينها اگر چنانچه اين ملت به اين مهلت بدهند تمام اين اشتباهات دوباره از سرگرفته مى‏شود الان اين يك حيله‏اى است كه ايشان مرتكب شده‏اند. از آن طرف با نطقش كه (من متعهدم ديگر از اين كارها نكنم، بيائيد به حال ايران فكر بكنيد، بياييد همه‏تان به فكر ايران باشيد!) ما به ايشان مى‏گوئيم كه ما چون فكر ايرانيم اين حرف‏ها را داريم مى‏زنيم. اين ملت كه مى‏بينند ايران را شما از دست اينها داريد خارج مى‏كنيد، همه قلدرها را بر ما مسلط كرديد، همه مخازن ما را برديد، از اين جهت است كه اين ملت اين قيام را كرده و اين نهضت را كرده. ما هم براى اين است كه به فكر ايران هستيم و داريم فكر ايران را مى‏كنيم، با شما كه مبدا اشتباهات به قول خودتان و تعمدات به قول ما هستيد مبارزه و معارضه مى‏كنيم. فكر اسلام، فكر يك كشور مسلمان، فكر يك مستضعفين ما را وادار كرده كه با شما اينطور معارضه و مخالفت بكنيم. (پس بيائيد فكر ايران بكنيد) ما فكر ايران مى‏خواهيم بكنيم، فكر ايران هستيم، نه اينكه ما چون شما را با شما معارضه كرديم پس از فكر ايران رفته‏ايم. اين باز اين حرف را رها نميكند اين آدم. چه جور، چه عنصرى است اين آدم؟ چه جور فكر مى‏كند يا اينكه كى را بازى مى‏خواهد بدهد؟ اين الان به نظرش كى رسيده؟ كى بازى مى‏خورد از اين حرف كه اگر ايشان نباشند ايران نيست ديگر. همين كه ايشان سرشان را زمين بگذارند (بالاخره ايشان يك وقتى خواهند مرد، انشاءالله زودتر) آن روز به فرمايش ايشان ديگر ايرانى در كار نيست! بالاخره پس ايران از دست ما رفته است، يا حالا كه بعد از ده روز ديگر، يا بعد از مثلاً چند ماه ديگر به فرمايش ايشان ايران ديگر رفتنى است براى اينكه آن كه ايران را نگهداشته ايشان است و وقتى ايشان نباشد ديگر تن ما مبادا!

اين يك راه است كه ايشان تشبث كرده و همان راه خدعه است كه ديروز وزير ايشان آمد و وزير ايشان هم كه ايشان گفته است (يا كه از بالا سر، ارباب‏ها ديكته مى‏كنند اين حرف‏ها را) آن روز هم خودشان آمدند و (اشتباه كرديم و چه كرديم، بيايند همه با هم چه بكنيم، جوان‏ها بيايند با هم مصالحه بكنيم) به اين حرف مردم گوش نداد. همين امروز در جاهاى مختلف ايران در تهران و جاهاى ديگر همان حرف‏هايى بود كه بود.

چماق و سرنيزه دو پناهگاه شاه‏

تشبث دومشان هم اين بود، پناه به سرنيزه برده. الان دو پناهگاه ايشان دارند يكى چماق است، چماق اشرار يا آنهائى كه اجير كردند، پول مى‏دهند يك اشرارى را اجير مى‏كنند و با چماق به جان مردم مى‏اندازند، يكى هم سرنيزه اين اشخاصى كه در خيابان‏ها دارند چه مى‏كنند، اين سرنيزه تازگى ندارد حالا مدتى است كه با سرنيزه ما زندگى مى‏كنيم، ملت ايران مدتى است كه، ايشان ديگر پناهگاهى ندارد جز سرنيزه و چماق. آقائى كه تا ديروز، حالا هم اگر يك خرده رهايش كنند باز مى‏گويد اين حرف را، حالا عجب است كه امروز نگفته كه ملت شاهدوست؟! اصفهان داشت فرياد مردم بلند

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 21

مى‏شد و داد و قال مى‏كردند كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى. ايشان در نطقش مى‏گفت مردم اصفهان شاهدوست!! آن كس كه پهلويش بوده از عمالش (مردم ايران اصلش به تخت و تاج علاقه دارند! علاقه ذاتى اين مردم به اين تخت و تاج دارند!) اين منطق ايشان است كه مردم رژيم سلطنتى را مى‏خواهند، چه بكنند بيچاره‏ها، الان اين همه فريادها براى اين است كه احتمال مى‏دهند خداى نخواسته مثلاً يك رژيم سلطنتى به هم بخورد از اين جهت به خيابان‏ها مى‏ريزند و فرياد مى‏زنند!!

ايستادگى ملت در برابر حكومت‏هاى نظامى رسمى و غير رسمى شاه‏

اين هم يك تشبث ايشان كردند كه به سر نيزه پناه بردند و به چماق پناه بردند. اينهم يك چيزى است كه تا حالا مدتى است كه اين مساله هست و فايده نكرده يعنى آن حكومت نظامى كه از قوانينش مثلاً اين است كه يا اعلام كردند به اينكه بيش از دو نفر نبايد اجتماع بكنند، اگر اجتماع بكنند چه خواهد شد، در همان پشت سر اعلاميه و پشت سراين حرفها هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، سيصد هزار نفر مردم حركت مى‏كردند و از اين طرف و آن طرف مى‏رفتند و حرف‏هايشان را مى‏زدند. اين حكومت نظامى نتوانست در مردم تاثير بكند. يك مردمى كه از جان خودشان گذشتند ديگر اين را نمى‏شود با حكومت نظامى اينها را جلوگيرى كرد. يك مردمى كه جوانشان را مى‏دهند و بعد هم افتخار مى‏كنند، يك زنى كه اولادش را، جوانش را فدا مى‏كند و بعد هم مى‏گويد كه من مفتخرم به اينكه يك همچنين خدمتى به اسلام كردم، اين نمى‏شود ديگر با سرنيزه، مگر سرنيزه غير از اين است كه مى‏كشد آدم را آن هم مى‏گويد من مى‏خواهم بكشند مرا اين را نمى‏شود با سرنيزه، اين راه‏حل‏هاى احمقانه است كه يك وقت حكومت نمى‏دانم آشتى مى‏آورند و آن بساط را درست مى‏كنند حالا هم حكومت نظامى آوردند، حكومت نظامى! مگر شما تا حالا حكومت‏مان نظامى نبوده؟ بله حاكمش نظامى نبوده است يعنى يك نفر وكيل بوده حالا حاكم شده اما حكومت، آنكه طرز حكومت بود طرز حكومت نظامى بود يعنى همه ايران حكومت نظامى بود، بعضى‏هاى آن رسمى بود، بعضى‏هاى آن غير رسمى بود. مردم حكومت نظامى را ديده‏اند ديگر چيز عجيبى نيست كه حالا به چشم مردم عجب بيايد و بترسند از آن، چيز عادى مردم است. كسى خيال كند كه اين راه حل است، حكومت نظامى راه حل است يا دنبال اين مثلاً آمريكا خيال بكند به اينكه كودتاى نظامى مى‏شود، كودتاى نظامى ميشود اين رژيم را مى‏برد و نظاميان مى‏آيند، مگر مى‏شود؟ يعنى در مردم مگر تاثير دارد اين؟ مردم عادت كردند به اين حكومت نظامى‏ها. يك چيز تازه‏اى يك وقت بود، سابق بله، سابق ايام كه مردم باز آشنا به اين مسائل نبودند و نشده بودند، اگر يك نظامى مى‏آمد توى بازار و هر غلطى مى‏خواست بكند كسى نبود بگويد نه. اگر دو تا ستاره اينجاى يك كسى بود ديگر وامصيبتا بود، هر جا مى‏رفت و هر كارى مى‏خواست بكند و هر شرارتى مى‏خواست بكند، كسى نبود كه بگويد نه، اما حالا اگر خودش هم بيايد وسط ميدان مى‏ريزند تكه تكه‏اش مى‏كنند. حالا غير آنوقت است، اين ملت غير آن ملت است. اين تحول كه حاصل شده است براى اين ملت، مردم را عوض كرده، يك چيز ديگرند اينها، يك موجودات ديگرى شده‏اند

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 22

اينها. اينها ديگر خوف اينكه حكومت نظامى بشود يا مثلاً يك رژيم نظامى روى كار بيايد، اينها خوف اين را ديگر ندارند براى اينكه نظامى هم اين است كه اينها ديده‏اند و همراهش مبارزه و معارضه كردند و ازش كتك هم خورده‏اند و آدم هم ازشان كشته‏اند، همه اينها را مردم ديده‏اند. وقتى بنا شد كه آدم را بخواهند بكشند، چه رژيم نظامى باشد، چه حكومت نظامى باشد، چه عادى باشد. مردم تن داده‏اند به كشته شدن. بنابراين اينها راه حل نيست كه كسى بخواهد حل كند يك قضيه‏اى را يعنى درد مردم را دوا بكند.

مخالفت روحانيون با شاه بر سر اغراض و منافع شخصيه نيست‏

در روزنامه شوروى هم يك چيزى نوشته بود (يكى از اتباع آمريكا هم، از دوستان شاه و اتباع آمريكا هم همان را تكرار كرده بود كه اين، آن به تعبير ديگر آمده، اين به تعبير ديگر) به تعبير اينكه اين روحانيون كه در اين قضيايا مخالفند با شاه اين اصلاحات ارضى ضرر به آنها زده است، چون ضرر به آنها زده است ازاين جهت منافعشان در خطر شده است، اينها مخالفت مى‏كنند. آن هم گفته است كه فلان آدم، فلانى، اين غرض شخصى دارد با شاه. ما ديروز عرض كرديم كه غرض شخصى نيست و قضيه اين حرف‏ها نيست. اما اين كه او نوشته است، آن هم اشتباه است براى اينكه روحانيون حالا زندگى‏شان خيلى بهتر از آنوقتى است كه اصلاحات ارضى نشده بود، هر كه مى‏خواهد برود ببيند. اگر مساله، مساله چيز است كه زندگى‏شان چطور است، زندگى روحانيون حالا صد درجه بهتر از آنوقت است، چيزى از آنها بهم نخورده است كه، اگر نفوذ كلمه ندارند، كه نفوذ كلمه هم دارند لكن داريد مى‏بينيد ديگر. اگر ندارند چطور ايشان تشبث كرده كه (اى مراجع عظام، اى علماى اعلام بيائيد اين مردم را هدايت كنيد، بيائيد چه بكنيد) يك دفعه اينها آن مى‏شوند! يك دفعه وقتى جواب كاغذ مراجع را مى‏دهد در همان اوايل امر مى‏گويد كه مى‏نويسد كه، شما برويد ارشاد عوام را بكنيد يعنى شما حق دخالت در امور مملكت نداريد، برويد ارشاد عوام بكنيد. به ايشان بايد گفت كه ما ارشاد عوام را كرديم، عوام الان هدايت شدند و ارشاد شدند و شما خواب بوديد اينها ارشاد كردند، حالا كه ارشاد كردند تشبث پيدا كرديد كه (حالا برويد ديگر، مرا حفظ بكنيد الان و چه بكنيد، به ايران فكر بكنيد!)

مظاهر تمدن بزرگ!!

اينها تشبثات است، فايده ندارد هيچى غير از يك كلمه و آن اين است كه اين رژيم برود و اين آمريكا و شوروى و نمى‏دانم انگلستان و همه اينهايى كه در اين سفره ايران كه افتاده مجانى دارند استفاده مى‏كنند، اينها هم دست مجانشان را بردارند. ما كه نمى‏خواهيم بهشان نفت ندهيم تا دست و پا بزنند كه يك ملتهائى را از سرما خواهيد شكست، نخير، ما مى‏خواهيم نفتمان در اختيار خودمان باشد، هر مقدار دلمان مى‏خواهد بفروشيم و مى‏فروشيم. هر رژيم پيش بيايد نفتش را مى‏خواهد بفروشد اما نه اينطور. غارت گرى را ما با آن مخالفيم، نه فروش را به قيمت صحيح خودش به قيمت‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 23

صحيح خودش مى‏فروشيم و ارز مى‏گيريم. پول مى‏خواهيم ما، مى‏خواهيم مردم براى -مردم- صرف بشود. اينجا نفت ما را زيادتر از آن اندازه‏اى كه بايد استخراج كنند استخراج مى‏كنند، پول هم كه نمى‏گيرند يا آهنپاره مى‏گيرند يا طياره‏هاى به آن قيمت‏هاى گزاف مى‏گيرند. آن مقدارى هم كه مى‏گيرند صرف اين ملت نمى‏شود. الان اين ملت چى دارد بيچاره؟ شما چهار تا بازارى مثلاً چيزدار تهران را يا چهار تا از ارباب‏هائى كه از همين طعمه ارتزاق مى‏كنند نگاه نكنيد، شما پايتان را توى زاغه‏ها بگذاريد، شما پايتان را تو دهات بگذاريد برويد خوزستان و دهات خوزستان را ملاحظه كنيد، تاسف دارد خدا مى‏داند. آب، شط آب دارد در خوزستان. من يك وقتى كه شايد سى سال پيش از اين، چقدر سال پيش از اين بود كه عبور كردم از، به خوزستان رفتم، مى‏خواستم عتبات بروم، خوب اين آب يك شط آب است، يك رود و دو رود نيست، يك شطى كه كشتيرانى توى آن مى‏شود، زمين، تا چشم مى‏كنى زمين افتاده و هيچ زراعت ندارد، من توى ذهنم آمد كه شايد، شايد خاك اين لياقت زراعت ندارد. يك جايى پياده شديم من رفتم خاك را برداشتم خاك خوب، لكن دست خيانت نمى‏گذارد. آب از آنجا دارد هرز ميرود زمين هم آنجا افتاده است و مردم خوزستان براى اينكه بچه‏هايشان را كه مريض مى‏شوند پيش يك طبيب بروند طبيب نيست، هيچى ندارند، در ده تا ده، بيست تا ده يك وقت مى‏بينى يك درمانگاه نيست، تمدن بزرگ اين است؟! يك درمانگاه در بيست تا ده! بعضى جاها درمانگاه اصلش نيست، طبيب نمى‏دانند چى است. در روزنامه‏هاى خودشان نوشتند كه آب اينقدر نيست كه -اين- صبح كه اين بچه را از خواب بلند مى‏شود و چشمش را به واسطه تراخمى كه براى خاطر حكومت فاسد اين تراخم‏ها هست، چشمش را نوشته آب ندارند تاتر كند چشمش باز بشود، با بول اين كار را مى كند. در روزنامه بود اين با بول اين چشم بچه را كه -تراخم- به واسطه تراخم به هم چسبيده‏تر مى‏كنند كه نوشته‏اند براى نداشتن آب (توى روزنامه اينطور بود) يك همچو زندگى ما داريم در اثر اشتباهات آقا!! آقا اشتباه كرده‏اند تا حالا، حالا بعد از اين اشتباهات بيرون مى‏روند يعنى ايران مى‏شود تمدن بزرگ! اشتباه شما يكى و دو تا و ده تا نيست، تعمدات شما يكى و دو تا و ده تا نيست. مرتب از مااين روزنامه نگارها مى‏پرسند به اينكه خوب، شما چرا با شاه بدى؟ اين چرا دارد؟! خوب شما بپرسيد، اين ملت، اين فرياد بچه‏ها و آن فرياد بزرگ‏ها ببينيد چه كرده اين آدم كه با او بد هستند. با او بد هستند از باب اينكه يك دشمنى شخصى با هم دارند؟! سى ميليون دشمن شخصى است؟!

آشتى و سازش با شاه خيانت به اسلام و ملت است.

اين شاه اينقدر خيانت كرده است و اينقدر جنايت كرده در اين مملكت كه ديگر راه آشتى نيست. راهى نيست كه كسى بگويد كه شما اشتباهاتتان تا حالا هيچ، حالا از اين به بعد انشاءالله كه اشتباه نمى‏كنى. راه نگذاشتى براى اين كار. امكان ندارد يك همچو مطلبى. اگر يك روحانى، يك سياسى، يك بازارى، يك دانشگاهى بخواهد بگويد كه بيائيد، به مردم بخواهد اين را بگويد بيائيد با هم خوب سازش كنيد، شاه امروز آمده توبه كرده و عرض كنم كه استغفار كرده، خوب، بيائيد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 24

ببخشيد، اين را مردم خائن مى‏دانند چه چيز را ببخشيم؟ مگر يك مطلبى است قابل بخشش؟ آقا بچه‏ها و جوان‏هاى ما را به خون كشيده، چه چيز را ببخشيم ما؟ مملكت ما را به باد داده اين آدم، كجايش ببخشيم؟ از حالا به بعد چى؟ خاندان‏هاى مردم را به عزا نشانده، حالا بسم الله الرحمن الرحيم تمام شد قضيه؟! (ببخشيد من اشتباه كرده بودم) اين حرف شد در عالم؟! براى كى اين حرف‏ها را اين مى‏زند. در هر صورت مسير همين است. غير از اين، هر كس غير از اين فكر كند خائن به ملت است، خائن به مملكت است. هر كس غير از اين فكر كند خائن به اسلام است. اگر اين رامهلت بدهيد فردا نه اسلام براى شما مى‏ماند، نه مملكت براى شما مى‏ماند، نه خاندان براى شما مى‏ماند. مهلت ندهيد اين را، فشار بدهيد اين گلو را تا خفه بشود.

انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد، مويد باشيد، خونسرد باشيد و خداوند شر اين ارباب‏ها را از سرما كم كند....

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:19 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 25

تاريخ: 15/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگار روزنامه يونان (توزيها)

سؤال: ملت بزرگ ايران در مبارزه نهائى براى رهائى از چنگال سلسله پهلوى و ساختمان آينده نوين گام نهاده‏اند، آيا اعتقاد داريد كه اين مبارزه اكنون به پيروزى نزديك ميشود؟ در اين صورت اعتقاد شما مبتنى بر چه واقعيت است؟

جواب: بله ما اعتقاد داريم كه مبارزه به پيروزى نزديك است. امروز شاه و نظام سلطنتى بيش از هر زمان ديگرى متزلزل مى‏باشد شاه براى حفظ خود يا سلطنت خانواده‏اش حاضر به هر گونه عقب نشينى شده است. ملت ما طى تظاهرات مداوم چند ميليون نفرى و دادن هزارها تلفات مخالفت قاطع خود را با نظام كنونى اعلام كرده است. ملت ما قيام كرده است و همين ملت پيروز است.

سؤال: به نظر شما دخالت‏هاى خارجى كه هدفشان سلب آزادى و استقلال ملت ايران مى‏باشد كدام است؟

جواب: سياست‏هاى خارجى آمريكا و انگليس و روسيه و چين و سايرين از رژيم فاسد شاه و جنايت‏هاى او پشتيبانى مى‏كنند، اقتصاد ما را بر هم زده، ارتش ما را وابسته كرده و فرهنگ ما را آلوده ساخته‏اند اما ملت با قيام خود به دخالت‏هاى اين اجانب پايان خواهد داد.

سؤال: مقام و موضع مرحله جديد مبارزات خلق ايران را نسبت به مبارزات زمان دكتر مصدق چگونه مى‏بينيد؟

جواب: مبارزات كنونى ايران يك حركت كاملا" اسلامى است و در جهت تغيير كامل نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى مى‏باشد.

سؤال: اثرات آينده پيروزى خلق ايران در سرنوشت خاورميانه چه خواهد بود؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 26

جواب: پيروزى ملت مسلمان ايران بدون شك سرمشق خوبى براى ساير ملل ستمديده جهان خصوصاً ملت‏هاى خاورميانه خواهد بود كه چگونه يك ملتى با اتكاء به ايدئولوژى انقلابى اسلام بر قدرت‏هاى عظيم فائق مى‏آيد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 27

تاريخ: 15/8/57

مصاحبه كنونى ايران را چگونه ارزيابى مى‏فرمائيد؟

سؤال: اوضاع كنونى ايران را چگونه ارزيابى مى‏فرماييد؟ جواب: رژيم فاسد شاه با اجراى سياست‏هاى غلط و ويرانگر خود باعث ورشكستگى مملكت شده است، با اعمال زور و شكنجه و اعمال خلاف انسانى هزاران نفر را از بين برده است، اما مردم ما عليرغم همه اين فشارها، عليه شاه و خاندان او قيام كرده‏اند و نهضت عظيم اسلامى مردم ما تا سرنگونى رژيم سلطنتى ادامه خواهد يافت .

سؤال: شما تصريح فرموده‏ايد كه راغب ايجاد حكومت اسلامى هستيد همانند حكومتى كه در ايام على - رضى الله عنه - وجود دا شت، آيا معنى آن اين است كه به هنگام سقوط خاندان پهلوى، حكومت خلافت اسلامى را بر پا خواهيد داشت؟

جواب: حكومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما از رويه پيامبر اكرم (ص) و امام على عليه السلام الهام خواهد گرفت و متكى به آراء عمومى ملت مى باشد و نيز شكل حكومت با مراجعه به آراء ملت تعيين خواهد گرديد.

سؤال: از سال 1963 شاه شما را متهم مى‏كند كه در مقابل گام‏هاى اصلاحى وى ايستاده‏ايد، نخست از انقلاب سفيد تا برسد به آنچه او اعطاى آزادى (ليبراليسم) ناميده است، رد شما بر اين اتهامات چيست؟ برنامه سياسى و اصلاحى كه شما بدان فرا مى‏خوانيد و يا به اجرا در خواهيد آورد چيست وقتى به حكومت رسيديد؟

جواب: هدف شاه از انقلاب ادعائيش وابسته كردن هر چه بيشتر كشور به آمريكا بود و در زمينه اصلاحات ارضى، آمار واردات ساليانه مواد غذائى، اين مطلب را به خوبى نشان مى دهد و در روستاها نيز فقر دهقانان به حدى رسيد كه دسته دسته به طرف شهرها هجوم بردند تا با زندگى در زاغه‏هاى اطراف شهر و دستمزد ناچيز كارخانه‏ها سد جوع كنند. لذا برنامه ما اين

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 28

است كه كشاورزى كشور با تامين شرايط زندگى دهقانان هم سطح ساير مردم كشور به حدى رسد كه كليه نيازهاى داخلى را برآورده سازد و صنايع مونتاژ استعمارى را كه نتيجه آن حداقل سطح زندگى كارگر و افزايش درآمدهاى افسانه‏اى افرادى معدود شد، به صنايع مستقل و مطابق نيازهاى جامعه تبديل نمايد و در زمينه منابع زيرزمينى مطابق مصالح و نيازهاى داخلى با رعايت مصالح بشرى در سطح جهانى استفاده شود.

سؤال: در گذشته به افسران و سربازان ارتش ايران نداهائى در مورد عدم اجراى اوامر شاه داشته‏ايد و تا كنون هنوز موضع ارتش در ميان كليه احزاب سياسى در ايران نامعلوم است، آيا شما هنوز انتظار موضعى از ارتش داريد؟ چه موضعى و چگونه؟

جواب: نيروهاى نظامى از همين مردم هستند و ما اميدواريم كه آنها هر چه زودتر به خود آيند و به صفوف مبارزه ملت بپيوندند ولى آنچه مسلم است شاه نمى‏تواند تنها با اتكاء به ارتش به حكومت خود ادامه دهد. سؤال: در حال وقوع يك حركت كودتاى نظامى بر ضد شاه، موضع شما چه خواهد بود؟ براى حركت ارتش دو فرض متصور است: 1- در كنار جنبش توده‏هاى مخالف. 2- و امكان دارد شكل ديكتاتورى به خود بگيرد همان گونه كه در شيلى رخ داد، بنابراين چه راهى است كه شما را قادر سازد مانع از شكل ديكتاتورى گردد؟

جواب: بن بست كنونى رژيم، نتيجه ديكتاتورى شاه و برنامه‏هاى استعمارى او متكى به ارتش و سازمان‏هاى پليسى مى‏باشد و كودتاى نظامى قهراً به دست اجانب انجام ميشود و چيزى جز ادامه وضع كنونى نيست. لذا هيچ مشكلى را حل نمى‏كند و تا حكومتى به دست خود مردم سركار نيايد مبارزه آنان ادامه خواهد داشت.

سؤال: اتصال رئيس جمهور آمريكا، كارتر با شاه و كمك وى به شاه، روز جمعه سياه عامل مهمى بود كه شاه مجدداً به قدرت خود اطمينان يابد. شما معتقديد تا چه وقت ايالات متحده آمريكا شاه و رژيم او را در حمايت خواهد داشت؟

جواب: حمايت كارتر از شاه اوضاع را مشكلتر مى‏كند و بر شدت مبارزات ملت ايران مى‏افزايد و او بايد هر چه زودتر بفهمد كه حمايت از شاه نه به نفع ملت ايران است و در نتيجه به نفع مردم آمريكا نيز نيست.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 29

سؤال: در وقتى كه درها براى امكان مذاكره باز شد، چه زمينه‏اى براى مذاكره با ايالات متحده آمريكا داريد؟ و حدود اين مذاكره چيست؟ جواب: ملت ايران با دولت ايالات متحده يا هر دولت ديگرى كه از شاه و جنايات او حمايت مى‏كند تا زمانى كه آزادى و استقلال كشور تامين نشده است، مذاكره‏اى نخواهد داشت و پس از سرنگونى رژيم شاه با همه ملل جهان بر اساس حفظ آزادى و استقلال كشور گفتگو خواهيم كرد.

سؤال: در گذشته تصريح فرموديد وقتى كه تظاهرات كنونى در ايران به اسقاط شاه منجر نگردد، شما مردم را به جنبش مردمى مسلحانه فرا خواهيد خواند، اعتقاد داريد كه چه زمانى براى اعلان جنبش مسلحانه فرا خواهد رسيد؟

جواب: ما هنوز اميدواريم كه مبارزات ملت ايران با شيوه‏اى كه فعلاً تعقيب مى شود به سرنگونى رژيم شاه بيانجامد.

سؤال: در اين اواخر عده‏اى از شخصيت‏هاى مخالفين در ايران را استقبال كرده‏ايد و در بين آنان دكتر سنجابى نيز بوده است و گفته شده كسانى را كه شما با آنان گفتگو كرده‏ايد، با راى شما مبنى بر ضرورت سرنگونى شاه و خانواده‏اش موافقت كرده‏اند، آيااين اتحاد نظر مقدمه تشكيل يك جبهه مشترك براى مخالفين به حساب مى‏آيد؟ و آيا مى‏پذيريد دسته‏هاى ماركسيستى از مخالفين در هنگام ايجاد اين جبهه بدان بپيوندند؟

جواب: جنبش اسلامى كنونى ملت ايران همه جامعه را در برگرفته و به همين صورت هم به پيش مى‏رود و متذكر مى‏شوم كه ما با هيچ جبهه و دسته‏اى رابطه نداشته و نداريم و هر كس و يا هر گروهى كه مسائل ما را نپذيرد، او را نمى‏پذيريم.

سؤال: گفته مى شود اينكه اصرار شما مبنى بر سقوط خانواده پهلوى و قهرآميزى اغتشاشات مردمى ايران از حدود درگيرى سياسى تجاوز خواهد كرد و اينكه قهرآميزى مزبور در حقيقت مبارزاتى است از اكثريت مردم بر ضد اقليت‏هاى مذهبى، صحت اين گفتارها در چه حدى است؟

جواب: جنبش كنونى ملت مسلمان ايران با هدف‏هاى سه گانه‏اى كه اعلام شده است، همه افراد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 30

جامعه را دربر گرفته و هر كس يا هر گروهى كه اين هدف‏هاى سه گانه را تاييد و تعقيب كند، حقوق حقه او محفوظ خواهد بود.

سؤال: روابط خود را با همسايه‏هاى عرب ايران چگونه مى‏بيند؟

جواب: جهت نهضت اسلامى ما بر ضد اين رژيم شاه است و هر گروه و دسته‏اى هم كه با اين رژيم همكارى كند و آنها را استعانت نمايد مورد مخالفت و نفرت مردم قرار مى‏گيرد.

علائق ما با ملتهاى همسايه و مسلمان عرب داراى ويژگى‏هاى خاص اسلامى است لذا ما خواستار نزديكى هر چه بيشتر اين ملت‏ها با هم مى‏باشيم اين استعمار و دست اجانب است كه ميان اين مسلمانان اختلاف انداخته و مى‏اندازد.

سؤال: ناپديد شدن امام موسى صدر فكر هموطنان لبنانى را اشغال كرده است، آيا در خصوص آن تماس‏هائى برقرار كرده‏ايد؟ و نتيجه تماس‏ها چه بوده است؟

جواب: در خصوص وضعيت حجت الاسلام آقاى سيد موسى صدر كه مورد علاقه بسيارى از مسلمين است اقداماتى كرده‏ايم و متاسفانه تا كنون به نتيجه نرسيده‏ايم.

سؤال: در خلال اقامت خود در فرانسه آيا تماس‏هائى بين شما و حكومت فرانسه حاصل شده است؟

جواب: خير.

سؤال: گفته شده شما بر اثر ارزيابى اوضاع در لبنان، بر پيشنهاد اقامتتان در لبنان موافقت نكرده‏ايد، آيا جائى براى خود، خارج از فرانسه برگزيده‏ايد؟ و كجا؟

جواب: اقامت من در فرانسه موقتى است.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 31

تاريخ: 15/8/57

مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون آلمان كانال 2

سؤال: شاه ايران حكومت نظامى تشكيل داده، نظر يا عكس العمل شما چيست؟

جواب: با اين حكومت نظامى، مردم همان رفتار را مى‏كنند كه با حكومت‏هاى نظامى ديگر كردند و اين دست و پا كردن‏ها در ايران ديگر هيچ رنگى ندارد و فايده‏اى براى شاه ندارد. شاه بايد برود و چاره‏اى جز اين نيست.

سؤال: حضرتعالى سلطنت مشروطه را قانونى قبول خواهيد كرد؟ و اگر شاه استعفا بدهد و فرزندش به جاى او بنشيند، مورد قبول شما خواهد بود؟

جواب: هرگز سلطنت مشروطه مورد قبول ما و ملت نخواهد بود، بلكه رژيم سلطنتى بايد از بين برود و اين سلسله هم بخصوص مورد تنفر اين ملت است، بايد از بين برود و مردم خودشان رژيم را انتخاب كنند سؤال:

موضع و روابط حضرتعالى پس از اينكه حكومت اسلامى در ايران به قدرت برسد در رابطه با كشورهاى بزرگ دنيا، ابرقدرت‏ها و كشورهاى شرق و غرب و ساير كشورها چگونه خواهد بود؟

جواب: تمام كشورها اگر احترام ما را حفظ كنند، ما هم احترام متقابل را حفظ خواهيم كرد و اگر گشورها و دولت‏ها بخواهند به ما تحميلى بكنند، از آنها قبول نخواهيم كرد. نه ظلم به ديگران مى‏كنيم و نه زير بار ظلم ديگران مى‏رويم.

سؤال: راجع به مسلمانانى كه در روسيه هستند، آيا مورد نظر شما هستند و كمكى بديشان براى رهائى‏شان مى‏توان كرد؟

جواب: آنها برادران ما هستند. ما با تمام مسلمانان برادر هستيم و اين يك اصل اسلامى است كه هر مسلمانى بايد به مسلمان ديگر كمك كند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 32

تاريخ: 15/8/57

مصاحبه امام خمينى با تلويزيون آمريكائى سى بى اس

سؤال: واكنش حضرتعالى درباره آخرين مساله‏اى كه اتفاق افتاده تغيير دولت و سخنرانى شاه چيست؟

جواب: تغيير دولت‏ها تاثيرى در نهضت عمومى مردم ايران ندارد. دولت‏ها چه دولت نظامى باشند و چه دولت‏هاى ديگر، نمى‏توانند مسائل را حل كنند يعنى قيامى كه از مردم صادر شده، اين قيام را بشكنند. حرف‏هاى شاه هم حرف‏هائى است كه ديگر ملت از او نمى‏پذيرد. اين مطالبى كه حالا گفته و تعهدى كه داده است، آغاز سلطنتش هم اين تعهد را داد و قسم خورد، تعهد را داد و خلاف كرد. اكنون ديگر اين تعهدات اثرى ندارد. ايشان بدون اينكه خودشان را خيلى زحمت دهند بايد بروند تا ملت خودش تكليف كشور را تعيين كند.

سؤال: چگونه مى‏خواهيد شاه را بركنار كنيد؟ با قيام مسلحانه؟ يا با قرار دادن ارتش در كنار مردم؟ چگونه؟

جواب: ما اميدواريم احتياجى به قيام مسلحانه نيفتد و با همين اعتصابات و تظاهرات و اظهار انزجار ملت، مسائل حل شود و اميد اين را داريم ارتش هم كه از خود اين ملت است و ملت برادر اوست پشت به ملت نكند و در كنار ملت قرار گيرد لكن اگر اين شكل مبارزات ملت مفيد واقع نشد و لازم آمد يك طور ديگر عمل شود، ممكن است ما تجديد نظر كنيم.

سؤال: شما با شاه چه خواهيد كرد؟ آيا قبول داريد كه نفى بلد شود؟ يا بايد محاكمه گردد؟

جواب: اگر شاه فرار كند كه دست ما به او نمى‏رسد ولى اگر او را دستگير كنيم بر حسب قوانين و احكام حكومت اسلامى رفتار خواهيم كرد، اگر چنانچه مرتكب قتل شده بايد او را قصاص كنند و اگر امر به قتل كرده حبس ابد خواهد شد و على‏ايحال حكومت وى بايد از بين برود و خودش هم به واسطه خيانت‏ها و جنايت‏هايى كه كرده است بايد محاكمه شود.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 33

سؤال: دولت پيشنهادى شما چگونه خواهد بود و چه كسى آن را اداره خواهد كرد؟

جواب: راجع به چگونگى دولت و رژيم، پيشنهاد ما جمهورى اسلامى است و چون ملت، ملت مسلم است و ما را هم خدمتگزار خود مى‏داند، از اين جهت حدس مى‏زنم به پيشنهاد ما راى دهد. ما از طريق رفراندم با ملت يك جمهورى اسلامى تشكيل مى‏دهيم. و اما شخص، اين تابع آراء مردم است و الان شخص معينى در نظر نيست.

سؤال: رابطه يك دولت اسلامى و دولت آمريكا در آينده چگونه خواهد بود؟

جواب: بايد ببينيم آمريكا خودش در آينده چه نقش دارد. اگر آمريكا بخواهد همانطور كه حالا با ملت ايران معامله مى‏كند با ما رفتار كند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه آمريكا به دولت ايران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل مى‏كنيم و با او به طور عادلانه كه نه به او ظلم كنيم و نه به ما ظلم كند، رفتار خواهيم كرد و اشكالى پيش نمى آيد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 34

تاريخ: 16/8/57

سخنرانى امام خمينى در غفلت‏ها و اشتباهات علما و رجال سياسى در طول سلطنت سلسله پهلوى

اشتباهات علما و رجال سياسى در طول سلطنت پهلوى

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

در طول سلطنت اين سلسله يك اشتباهاتى شده است كه خيلى موجب تأسف است. بعضى اشتباهات در زمان رضا شاه و بعضى هم در زمان حكومت اين. از اول كه كودتا شد، كودتاى رضا شاه شد و با امر انگليس‏ها اين امر واقع شد. اشتباه اين بود كه، آنهايى كه اطلاعات داشتند و مسائل را مى‏توانستند بفهمند، مردم را مطلع نكردند. رضا شاه هم بعضى از اين كارهائى كه، اين آدم مى‏كند، در اوايل امرش شروع كرد، روضه خوانى شروع كرد، دستجات ارتش را در روز عاشورا، (اينها را من خودم شاهدم، يادم هست) دسته‏هاى ارتش را روز عاشورا براى سينه زنى بيرون آورد، خودش اين تكيه‏هائى كه در تهران بود راه مى‏افتاد دوره و به اين تكيه‏ها يكى يكى مى‏رفت، در آن جائى كه بود روضه خوانى مفصل داشت، اين سنخ حقه بازى‏هائى كه حالا اين دارد يك جور ديگر، او هم از اول با اين سلاح وارد شد و همان وقت هم اشخاصى بودند كه اطلاع بر اين مسائل داشتند و مى‏دانستند كه اين چه جور است. يكى از غفلت‏هائى كه شده است اين است كه اينها شروع نكردند كه به مردم، به ملت، چهره او را نمايش بدهند.

دنبال اين كارهائى كه رياكارانه انجام داد، آن چهره ديگرش را نمايش داد كه تمام پايگاه‏هاى مذهبى را تعطيل كرد، يعنى تمام تكيه‏ها و مجالس وعظ و خطابه و اينها را، تمام را بكلى تعطيل كرد كه در تمام ايران ديگر يك مثلاً مجلس روضه خوانى، يك مجلس وعظ و خطابه نگذاشت بماند و آن كارهائى كه همه مى‏دانيد و كرد و باز در همان زمان يكى از اشتباهات اين بود كه مردم يا آنهائى كه بايد مردم را آگاه كنند پشتيبانى از مدرس نكردند. مدرس تنها مرد بزرگى بود كه با او مقابله كرد و ايستاد و مخالفت كرد و در مجلس هم بعضى‏ها موافق با مدرس بودند و بعضى‏ها هم سر سخت مخالفت مى‏كردند با مدرس و در آن وقت باز يك جناح‏هائى مى‏توانستند كه پشت سر مدرس را بگيرند و پشتيبانى كنند و اگر پشتيبانى كرده بودند مدرس مردى بود كه با منطق قوى و اطلاعات خوب و شجاعت و همه اينها موصوف بود و ممكن بود كه در همان وقت شر اين خانواده كنده بشود و نشد. از آن بدتر كه من هر وقت فكرش را مى‏كنم واقعاً متأسف مى‏شوم اين است كه خوب، متفقين حمله كردند به ايران و آن

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 35

حرف‏هايى كه رضا شاه مى‏زد و آن ثناخوانى‏هايى كه براى او مى‏كردند و خودش مى‏كرد كه ديگر اين مملكت مملكتى است كه هيچ كس ديگر قدرت ندارد به آن تعرض كند - هيچ كس ديگر چطور - مثل ثناخوانى‏هاى خود ايشان. پسر، پسر اوست، واقعاً پسر اوست، پسر حق است! بعد از اينكه ديدند يك طبل تو خالى بود، اعلاميه اول به دوم نرسيد. اينها وقتى كه مى‏گويند مؤاخذه كرد از يكى از اين سر كرده‏ها كه آخر چرا، دو ساعت؟ گفتند پنج دقيقه بايد باشد، دو ساعت چيست چيزى نداشتيم، آنها همه چيز داشتند. يك مملكتى كه آنهمه بساط درست كردند براى اينكه سركوبى كرد همه را چه، همه را چه، اين سركوبى‏ها، سركوبى‏هاى قدرت خود ملت بود در زمان رضا شاه، قدرت‏هائى ملت داشت، البته آنها هم متعدى بودند لكن پشتوانه مملكت بودند. آنها را با همين امر خارجى‏ها خلع سلاح كرد و هر زور و قدرتى را با بست و بندى كه مى‏كرد با خارج و اينها، قدرتشان را گرفت و آنها هم، خارجى‏ها هم اين مطلب را روى نقشه عمل مى‏كردند كه اين قدرت‏هائى كه در ايران هست اين قدرت‏ها را بگيرند از دستشان و خلع سلاحشان كنند كه اگر يك وقتى اينها بخواهند يك مثلاً قدرت نمائى بكنند ديگر چيزى دستشان نباشد. در هر صورت او اين كار را كرد و قدرت‏ها را هم از دست اينها گرفت و خودش هم به همانطور كه ميدانيد رفت و بردند او را و جواهرات مملكت را هم (به طورى كه من نقل مى‏كنم از كسى كه او نقل مى‏كرد از يك صاحب منصبى كه همراه رضا شاه در اين سفر موريسش بود كه چمدان‏هاى جواهر همراه رضا شاه جمع كرده بود اينها را كه ببرد) به او گفتند بيا برو جاى ديگر، او خيال مى‏كرد حالا مى‏خواهند او را ببرند آنجا و خوب آنجا برود در يك قصرى مثلاً زندگى كند، جواهرها را حمل كردند و او گفته بود كه وقتى، يعنى قصه‏ها نقل كرده بود او، يكى اينكه سر پلى كه بايد از آنجا ديگر عبور كنند ايستاد و گريه كرد، گريه بى اثر و او را با همه جواهرات و چمدان‏هاى پر در يك كشتى بردند و بعد از آن در ميان دريا كه رسيدند يك كشتى ديگرى كه مخصوص حمل دواب بود آوردند و متصل كردند به اين و گفتند برو (بايد برود) رفت و چمدان‏ها كو؟ گفتند مى‏آورند آنها را، ايشان از آن راه رفت و چمدان‏ها از آن راه رفت حالا پيش انگليس‏ها. حالا ايشان هم دارد مى‏فرستد. بله، او رفت و اينكه موجب تأسف است و واقعاً موجب تأسف است، اين است كه مردم ديده بودند تعديات رضا شاه را، چيزى نبود كه ديگر مخفى باشد. من خودم شاهد اين قضيه بودم كه وقتى كه سه مملكت، يعنى لشگر سه مملكت، ارتش سه مملكت دشمن به ايران حمله كرد و همه چيز در معرض خطر بود، وقتى كه رضا شاه را اطلاع دادند كه بردند، مردم شادى مى‏كردند، كانه به مقدم اينها شادى مى‏كردند كه اينها ولو دشمن هستند وليكن از اين بدتر نمى‏كنند. وقتى كه يك شخصى، يك سلطانى، يك قدرتمندى، پشتوانه ملت را ندارد اين است كه وقتى كه مى‏برند او را وقتى كه از آنجا بخواهد خارج بشود، عوض اينكه يك ملتى مثلاً يك انقلابى بكند كه چرا، اين ملت شادى مى‏كنند كه خوب شد رفت و واقعاً هم خوب شد رفت. اما آنكه تأسف دارد اين است كه اگر در آن وقت كه متفقين آمدند و رضا شاه رفت، يكصدا بلند شده بود كه ما پسرش را نمى‏خواهيم، نمى‏گذاشتند. اين را آنها نصب كردند، خود شاه گفت، خود شاه نوشت اين را، منتها بعدش شنيدم كه آن را حكش كردند، اين جمله را كه (متفقين

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 36

صلاح ديدند من باشم) اين را حكش كردند. اگر آن وقت يك نفر مثلاً از رجال، يك نفر از علما، يك جمعى از مردم صدا كرده بودند كه ما نمى‏خواهيم اين سلسله را، اينها چه كردند با ما، پدرش چه كرد كه اين چه بكند. اين يكى از غفلت‏هايى بود در تاريخ ايران كه مسير تاريخ ايران را اگر اين غفلت نشده بود برگردانده بود و ما حالا ابتلاء به اين صحبت‏ها اينجا نداشتيم و نه من اينجا بودم و نه آقايان، همه سر كار خودشان در مملكت خودشان بودند. اين غفلت بزرگ از رجال سياسى و علما و - عرض مى‏كنم كه - ساير اقشار مملكت ما واقع شد و اين آدم را تحميل كردند بر ما و دنباله‏اش هم گرفتند كه قدرتمندش كنند. از آن وقت تا حالا هم غفلت‏ها شده است، قوام السلطنه مى‏توانست اين كارها را بكند لكن با غفلت‏ها، با ضعف نفس‏ها، نكرد. از او بالاتر دكتر مصدق بود، قدرت دست دكتر مصدق آمد لكن اشتباهات هم داشت. او براى مملكت مى‏خواست خدمت بكند لكن اشتباه هم داشت. يكى از اشتباهات اين بود كه آنوقتى كه قدرت دستش آمد اين را خفه‏اش نكرد كه تمام كند قضيه را، اين كارى براى او نداشت آنوقت، هيچ كارى براى او نداشت بلكه ارتش دست او بود، همه قدرت‏ها دست او بود و اين هم اين ارزش نداشت آن وقت، آن وقت اينطور نبود كه اين يك آدم قدرتمندى باشد و مثل بعد كه شد، آن وقت ضعيف بود و زير چنگال او بود لكن غفلت شد. غفلت ديگر اينكه مجلس را ايشان منحل كرد و يكى يكى وكلا را وادار كرد كه برويد استعفا بدهيد وقتى استعفا دادند يك طريق قانونى براى شاه پيدا شد و آنكه بعد از اينكه مجلس نيست تعيين نخست وزير با شاه است، شاه تعيين كرد نخست وزير را. اين اشتباهى بود كه از دكتر واقع شد و دنبال او اين مرد را دوباره برگرداندند به ايران، به قول بعضى كه محمدرضا شاه رفت و رضا شاه آمد. بعضى گفته بودند اين را به دكتر كه كار شما اين شد كه محمدرضا شاه رفت (محمدرضا آن وقت يك آدم بيعرضه‏اى بود و تحت چنگال او بود) او رفت و رضا شاه آمد يعنى يك نفر قلدر آمد. اينها آنوقت گفتند نمى‏دانستند كه بعدها رضا شاه چند آتشه است. اين هم يكى از اشتباهات بود كه شده است و حالا هم يك موقع حساسى است كه من از اشتباهات مى‏ترسم الان ماها مكلفيم ديگر، ما اشتباهات را تا حالا ديديم و من خوف اين دارم كه باز اقشار اين ملت ما، اين رجال علمى ما، رجال سياسى ما - عرض مى‏كنم كه - اشخاص روشنفكر ما يك اشتباهى بكنند كه اگر اين اشتباه بشود ديگر ما تا آخر گرفتار هستيم، ديگر چنين نيست كه ما باز يك اميدى داشته باشيم كه يك انقلابى بشود.

اگر اين نهضت الهى خاموش شود ديگر قابل عود نيست

شما همه مى‏دانيد و هر كس تاريخ را مى‏داند اين را مى‏داند كه اين نهضتى كه الان در ايران هست شبيهش در تاريخ ايران نبوده است، اگر نگويم در تاريخ دنيا نبوده، در تاريخ ايران نبوده يعنى يك چيزى كه بچه 7 ساله با پيرمرد 70 ساله با لهجه واحد بگويند كه ما نمى‏خواهيم اين را، يك نهضتى كه سرنيزه‏ها، توپ و تانك‏ها، سربازها - عرض مى‏كنم كه - ارتش در خيابانها بگردند و مردم را زير بگيرند و مردم را بكشند و باز بايستند با مشت گره زده بگويند نمى خواهيم، ما در تاريخ

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 37

ايران بى اشكال است كه نداريم، در تاريخ هم من نمى‏دانم هست يا نه كه يك همچو قصه‏اى مثل قصه ايران و يك همچو تحولى كه در ايران واقع شده است هيچ سابقه ندارد و من مى‏دانم اين معنا را و هر عاقلى بايد بداند كه اگر چنانچه اين نهضت خاموش بشود، ديگر قابل عود نيست چنين نيست كه اين كليدش مثل كليد برقى باشد كه آدم حركتش بدهد روشن بشود، حركتش بدهد خاموش بشود اين حرف‏ها نيست در كار. اين با يك زحمت‏هائى و با دست خداى تبارك و تعالى يك همچو مطلب بيسابقه در ايران پيدا شده است و الان هست. الان در عين حالى كه دولت نظامى است و شهرهاى ايران اشغال شده بايد گفت كه اشغال شده است شهرهاى ايران، دست نظامى است و دست ارتش است معذلك از هر گوشه صدا بلند مى‏شود و تظاهرات مى‏شود و باز مرگ بر شاه مى‏گويند، يك همچو مطلبى تا حالا نبوده است و بعدها هم اميد اينكه يك همچو چيزى بشود نيست. من خوف اين را دارم كه با اشتباه ماها و شماها و اقشار ملت، اين نهضت به ثمر نرسد و بخوابد و مملكت ما ديگر تا آخر اسير باشد و زير چكمه خارجى.

اينكه شاه سلطنت كند نه حكومت، خيانتى است بر ملت اسلام

الان دارند دست و پا مى‏زنند كه با هر وسيله‏اى كه هست چه آنهائى كه توى مجلس رفتند و با اسم وكالت رفتند در مجلس، چه آنهائى كه بيرون مجلس هستند و از طرفدارهاى شاه هستند، دارند دست و پا مى‏كنند كه اين را نگهش دارند، با هر وسيله‏اى كه هست، با اين مانورهائى كه در مجلس اين چند وقت ديديد كه طى شده است و اين مخالف شد و آن موافق شد آنجا، اين همه مخالف‏ها و موافق‏ها در يك چيز با هم موافقند و آن اين است كه شاه باشد. (انتخابات آزاد!) اين فرياد مى‏زنند انتخابات آزاد، معنى انتخابات آزاد چيست؟ معنى اين است كه اعليحضرت همايون امر كنند كه مردم انتخاب بكنند و اين رژيم به جاى خودش رسمى و امر انتخابات هم به دست شاه، يعنى به امر او لكن آزاد! اين معنى انتخابات آزاد! بايد رژيم دموكراسى باشد، شاه سلطنت كند، نه حكومت. اين حرف‏ها، همه اين حرف‏ها توى مجلس گفته بشود، بيرون مجلس گفته بشود، هر جا گفته بشود، اين مطلبى است كه آنها الان از خدا مى‏خواهند كه يك همچو چيزى را ملت قبول كند كه شاه سلطنت كند و حكومت نكند، دو سه ماه هم همين كار را مى‏كند، يك سال هم ممكن است همين كار را بكند، ولى فردا چه؟ ما فرض هم مى‏كنيم كه خوب ايشان سلطنت بكند و ديگر از اين به بعد حكومت نكند، ديگر از اين به بعد هم يك آدمى بشود كه انقلاب ماهيت بدهد و بشود يك نفر آدم سالم صحيح خيلى تمام عيار، ما فرض اين را مى‏كنيم، فرض باطل، اينهمه جنايات كه كرد چه، هيچ؟ اشخاص عادى اگر يك كسى يك نفر آدم را بكشد، بعد بيايد بگويد آقا معذرت مى‏خواهم ببخشيد، رهايش مى‏كنند؟ قانون رهايش مى‏كند اين را؟ يا نه؟ خوب ببخشيد كه تو آدم كشتى، ببخشيد هم حرف شد؟ يك آدمى كه 25 سال بر مقدرات مملكت ما مسلط بود و 25 سال يا بيشتر خيانت به مملكت ما كرد، تمام ثروت اين مملكت را داد به غير، تمام چيزهاى مقدرات اين مملكت را به دست غير سپرد، نفت ما را آنطور از بين برد، گاز را از آنطرف از

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 38

بين برد، دارد مى‏برد، اينهمه آدم كشت، اينهمه قتل عام‏ها كرد، قتل عام 15 خرداد 15 هزار نفر كشتار بود، قتل عام‏هاى حالا در اين سال‏هاى اخير بيشتر از اين معانى بود، حالا مى‏فرمايند كه خير ما - اشتباهاتى كرديم، حالا ديگر ما تعهد مى‏كنيم!! ايشان فرمودند تعهد مى‏كنيم كه از اين به بعد اشتباه نشود!! ما فرض مى‏كنيم كه شما تعهد بكنيد كه از اين به بعد اشتباه نشود و اشتباه هم ما فرض مى‏كنيم كه خير ديگر بعدها نشود، تا حالايش چه؟ رجال سياسى يا عرض مى‏كنم كه - رجال علمى را كه ده سال، 15 سال، 5 سال تا كم و زياد، اينها را به حبس انداختيد و اينها را آنقدر زجر داديد، آنها را آنقدر چيز كرديد، آمدند بيرون با مزاج‏هاى ضعيف، حالا همين قدرى كه از زندان رها شدند، تمام شد؟ ده سال عمر يك نفر انسان را، عمر هزاران نفر انسان را تو در حبس‏ها از بين بردى حالا هيچ؟! ما بگذريم كه مى‏خواهد آقا سلطنت حالا بكند؟!

حالا بگوئيم كه بسيار خوب اعليحضرت بفرمايند آن بالا و سلطنت كنند و روز سلام هم همه بيايند به سلام ايشان و خودشان هم در قصر اعلاى كجا مشغول عياشى بشوند، ديگر لازم نيست حكومت بكنند حالا مساله اينطور است؟ اين را هيچ انصاف دارى، هيچ مسلمانى اين را مى‏تواند بگويد؟ هيچ مسلمانى هيچ آدم با وجدانى، هيچ انسانى مى‏تواند يك همچو حكمى بكند كه يك نفر آدم جانى كه بيست و چند سال بر اين ملت حكومت باطل كرده، حكومت غير قانونى كرده، بيست و چند سال مال اين مردم را هدر داده، بيست و چند سال قتل عام‏ها كرده، اجانب را بر اين مملكت مسلط كرده، حالا تا گفت كه خوب من اشتباه كردم، ببخشيد من اشتباه كردم اشتباهاتى واقع شد، اين اقرار به جرم است كه در محاكم با اين اقرار به جرم اين را محكومش مى‏كنند، حالا ما فرض مى‏كنيم بسيار خوب شما ديگر حالا عابد و مسلمان شديد، اما تا اينجا چه؟ تا اين حدى كه شما اين عمل‏ها را كرديد، در محاكم دنيا، در محكمه عدل الهى، در احكام اسلام، در احكام قوانين عرفيه، هيچ، تمام شد؟ تا معذرت خواستيد چون شما شاه هستيد، چون معذرت خواستيد تمام شد؟ ما رها كنيم و برويم؟ حالا ديگر هر كسى برود سر كسب خودش؟ ساختن يا ذكر سازش، ذكر سازش با اين آدم، طرح اين مطلب كه ما با اين يك سازشى بكنيم، اين سلطنتش باشد حكومت نكند يا خير ايشان بروند و فرح خانم تشريف بياورند و سلطنت بر ما بكنند و بعدش هم خير، انتخابات آزاد و همه چيز درست، طرح اين خيانت بر ملت اسلام، بر اين ملت مظلوم است. اين مادرى كه ديروز با 5 نفر عائله اينجا نشسته و نهار خورده و امشب وقتى كه مى‏رود سر سفره دو نفر پيرزن و پيرمرد هستند و چند نفر جوانشان مرده، اينها هيچ ديگر؟ ايشان معذرت خواستند تمام شد؟ آدم مسلم مى‏تواند اين حرف را بزند؟ اين جوانمرده كه مى‏بيند جوان‏ها دارند مى‏روند به مدرسه و بچه او ديروز مى‏رفته و حالا نيست در اين جمعيت، در مقابل اينها جواب چيست؟ آخر ما چه بگوئيم به اين ملت؟ ما بگوئيم با اعليحضرت ساختيم و خون‏هاى بچه‏هاى شما هيچ؟ زير پا؟ تمام؟ اين خيانت نيست؟ چطور در ذهن يك آدم بايد يك چنين چيزى واقع بشود، اين چه غفلتى است؟ اين چه غفلت شيطانى است؟ چه وسوسه شيطانى است كه در ذهن آدم بيايد كه حالا ما ديگر بگذريم، ديگر چه بكنيم؟ حالا بگذريم ديگر، (بر همه رنج وارد شده، گذشتيم ما،

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 39

شما هم بگذريد ديگر.) چه چيز را بگذريم، مگر حق من است كه بگذرم؟ اين حق يك ملت است. مگر مى‏تواند كسى بگذرد از اين حق؟ يك ملت است، اسلام است، خداست، مگر قابل عفو است؟ من خوف يك همچو اشتباه و لغزشى دارم و بايد همه دست به دست هم بدهند و اين لغزش را نگذارند واقع بشود. اين تشبثاتى كه الان از همه اطراف تشبث شده‏است و تشبث دارند مى‏كنند، بر شما جوان‏هاست كه در اينجا صدا بلند كنيد، بر آنهائى كه در ايران هستند در ايران صدا بلند كنند، نگذارند در اين موقع حساسى كه به آخر سنگر رسيده است يكوقتى برد كند اين آدم، اين خطرى است الان براى ايران، الان يك خطر بزرگى براى ايران هست كه اگر يك سستى بكنند و يك لغزش در اينجا واقع بشود، يا بترسند از اين هياهوئى كه كارتر در آنجا گفته است كه خير ما منافعمان پيش ايشان است، ايشان حاصل با عبارت ديگر خدمتگزار ماست. ما نمى گذاريم، اين نوكر بايد بماند اينجا. تعبير او با اين تعبير نيست اما واقعش همين است. تعبيرش، لفظش اين نيست، واقعش اين است كه ما ديگر از كجا پيدا كنيم يك همچو نوكرى، اين را نبايد از آن بترسيد.

در مقابل ملت نه تانگ كارگر است نه تشرهاى توخالى كارتر

با يك ملت نمى شود كه يك كار تحميلى تا آخر بشود، چنانچه ديديم كه با نظامى نتوانستند اين كار را بكنند. ايشان خيلى هم ميل داشت، خيلى هم مايل بود كه نظامى‏ها قتل عام بكنند، اصلاً يك دو سه ميليون جمعيت را بكشند، لكن نمى شود، قضيه اينطور نيست. آن اربابها هم نمى توانند اين كار را بكنند. حالا خيال كنيد كه اگر اين كار نشود از آن طرف لشكر روس وارد مى‏شود!! از آن طرف لشكر آمريكا وارد مى‏شود!! و از آن طرف لشكر انگليس وارد مى‏شود!! اينها شعر است حالا، يك ملت وقتى يك چيزى را نخواهد، نمى‏شود و حالا ملت نمى‏خواهد. يك ملت است، قضيه يك حزب و يك نمى‏دانم يك جبهه و يك عرض بكنم جمعيت نيست، يك ملت است كه الان مى‏گويد نه، در مقابل (نه) ملت، نه سرنيزه كارگر است، نه تانك كارگر است، نه توپ كارگر است نه تشرهاى توخالى كارتر و نمى‏دانم كرملين. اين حرف‏ها نيست تو كار، هر چه مى‏خواهند تو روزنامه‏هايشان بنويسند يا مى‏خواهند خود ايشان را بلند كنند.

اهداف انقلاب را براى مردم جهان روشن سازيم

ما اميدواريم كه خداوند اين اجتماع ايرانى‏ها بر حق خودشان را پيروز كند. ما اميدواريم كه خداوند تائيد كند اين شجاع‏هائى كه در ايران قيام كرده‏اند و مى‏خواهند حق خودشان را بگيرند و ما همه موظفيم كه هر كدام در هر جا هستيم به هر قدر مى‏توانيم كمك كنيم به ايرانى‏ها انشاءالله، همه‏مان، يعنى همين مقدار هم كه مى‏توانيم كمك كنيم كه هر كداممان در هر جا هستيم بگوئيم به آنها. شايد نمى‏دانم چند هزار ايرانى در خارج كشور است، اين چندين هزار ايرانى كه در خارج كشور هست مى‏توانند به چند صد هزار خارجى مطلب خودشان را بگويند، اين تبلغاتى كه در خارج شده است خنثى

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 40

كنند كه (يك جمعيتى هستند اينها هرج و مرج طلبند و قابل اين نيستند كه به اينها آزادى بدهيم) اين حرف‏هاى مفتى كه شاه و بلندگوهاى شاه دارند، اينها را بايد خنثى بكنيد شماها. مردمى هستند كه ايستاده‏اند مى‏گويند ما حقمان را مى خواهيم. ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، ما مى‏خواهيم زير دست مستشارهاى آمريكائى نباشيم اين رشد ملت ماست. ملت ما يك رشدى كرده است كه ديگر نمى‏خواهد اين مسائل را و نخواهد ديگر ان شاءالله شد اين مسائل. خداوند همه‏تان را انشاءالله تائيد كند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 41

تاريخ: 16/8/57

مصاحبه امام خمينى با روزنامه انگليسى (فاينشنال تايمز)

سؤال: با سفارش كردن مردم ايران در مورد مبارزه با رژيم شاهنشاهى، آيا نتايج مهم اين برخورد را كه خون زيادى خواهد ريخت مى‏پذيريد؟ اگر اين برخوردها شدت يابد، در نظر داريد كه مبارزه‏تان را ادامه دهيد؟ اگر شورش خونين در ايران راه بيفتد، بدون قيد و شرط از آن پشتيبانى خواهيد كرد؟

جواب: ملت ايران براى رهائى از چنگال ديو استبداد و استعمار و رسيدن به حكومت اسلامى، نهضت مقدس اسلامى خود را آغاز كرد و به يارى خداى تعالى تا رسيدن به پيروزى ادامه خواهد داد، بديهى است كه چون دشمنان قسم خورده مردم يعنى شاه و حاميانش به آسانى حاضر به كنار رفتن نيستند، لهذا لجاجت دشمنان ملت و مقاومت دليرانه مردم مسلمان در مقابل آنان ضايعاتى براى آنان به بار خواهد آورد و ليكن مسلمان مى‏داند كه اگر كشته شود، در صف شهداى كربلاست و چيزى را از دست نمى‏دهد و بدين مناسبت تا پيروزى نهائى به قيام خود ادامه مى‏دهد.

سؤال: اخيراً مخالفت خود را بر عليه دولت نظامى جديد اعلان كرده‏ايد، آيا از مردم خواهيد خواست كه علاوه بر اينكه بر ضد شاه بپاخيزند، بر ضد ارتش نيز قيام كنند؟

جواب: ما اكنون ملت را دعوت به هجوم و حمله به ارتش نكرده‏ايم تنها از سربازان و افسرات ارتش خواسته‏ايم كه اطاعت از فرماندهان خود نكنند و به صاحب منصبان ارتش نيز هشدار داده‏ايم كه از شاه اطاعت و حمايت نكنند و من اميدوارم كه سربازان و افسران كه پيوندشان با مردم بريده نشده است، هر چه زودتر به آغوش باز ملت باز گردند تا پيروزى را در آغوش كشند.

سؤال: آيا راه سازشى باقى مانده است كه شما از طرف شاه بپذيرد؟

جواب: نه، هرگز.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 42

سؤال: كم شدن توليد نفت ايران براى اقتصاد كشورهاى غربى خيلى گران تمام مى‏شود.آيا از اصل قطع شدن نفت پشتيبانى مى‏كنيد؟ جواب: كارگران محروم و كارمندان شركت نفت، براى خواسته‏هاى سياسى مشروع خود اعتصاب كرده‏اند و من از مردم خواسته‏ام كه از اعتصاب آنان حمايت كنند و كشورهاى غربى اگر مايل نيستند كه ضررى به آنان وارد شود، حتى اگربه قيمت نابودى ملت و كشور ايران تمام شود، لازم است بدانند كه ملت مسلمان ايران براى به دست آوردن حقوق مشروع و قانونى خود به هر گونه اقدام مفيد دست مى‏زند ولو به نابودى منافع غرب بيانجامد.

سؤال: آيا از سوء قصد به منافع خارجى‏ها در ايران پشتيبانى خواهيد كرد؟

جواب: اگر خارجى‏ها به آزادى و استقلال ملت ايران احترام بگذارند، هرگز از ناحيه مردم به حقوق آنان در محدوده قانونيش زيانى وارد نخواهد شد.

سؤال: چه روابطى با مقامات فرانسوى داريد؟

جواب: من به كشور فرانسه وارد شده‏ام و از مردم محترم اين كشور هيچ بدى نديده‏ام و با هيچ مقام دولتى هم رابطه‏اى ندارم بودن من در فرانسه موقتى است.

سؤال: آيا پس از اتمام مدت اقامتتان در فرانسه، تقاضاى پناهندگى سياسى را با شرائطى كه احتمالا" به شما تحميل خواهد شد، خواهيد پذيرفت؟

جواب: من از هيچ دولتى تقاضاى پناهندگى نخواهم كرد.

سؤال: اگر رژيم فعلى كنار رود، چيزى را كه در اصلاحات ارضى انجام شده از بين خواهيد برد؟

جواب: از حقوق اوليه هر ملتى است كه بايد سرنوشت و تعيين شكل و نوع حكومت خود را در دست داشته باشد. طبيعى است كه چون ملت ايران بيش از 90 درصد مسلمانند، بايد اين حكومت بر پايه‏هاى موازين و قواعد اسلامى بنا شود.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 43

تاريخ: 16/8/57

پيام امام خمينى به ملت غيور ايران به مناسبت روى كار آمدن دولت نظامى

بسم الله الرحمن الرحيم

درود و تحيات وافره بر ملت شجاع ايران، ملت با وفائى كه با جان نثارى براى احياى اسلام و آزادى و استقلال كشور كاخ‏هاى غارتگران را به لرزه درآورد.

ملتى كه پيشنهاد سياست آشتى ملى را كه جز خدعه‏يى نبود، به چيزى نشمرد. ملتى كه جوان و جان مى‏دهد تا از زير بار ستمكاران غارتگر بيرون بيايد و رژيم سلطنتى را سرنگون و حكومت جمهورى اسلامى متكى به آراء ملت را مستقر كند.

من گر چه مى‏دانم كه فريبكارى‏هاى شاه و نرمش لفظى و ارعاب عملى او، در صفوف فشرده ملت بزرگ ما تاثيرى ندارد لكن در هر موقع و در هر پيشامد لازم مى‏دانم تذكراتى به شما عزيزانم بدهم‏

1- هدف همان است كه در سخنرانى‏ها و اعلاميه‏هاى خود ذكر نموده‏ام‏

الف - سرنگونى سلطنت پهلوى و رژيم منحوس شاهنشاهى.

ب - بپا داشتن حكومت جمهورى اسلامى مبتنى بر ضوابط اسلام، متكى به آراء ملت.

2- نهضت با شيوه‏هاى گوناگون خصوصاً اعتصابات در همه ادارات و دستگاه‏هاى دولتى بايد ادامه داشته باشد. دولت نظامى ايران غاصب و مخالف قانون است و بر ملت است كه از آن اطاعت نكنند و سرپيچى و كارشكنى تا حد فلج نمودن دستگاه‏هاى دولتى پيش رود. من از جميع كارمندان محترم دولت و ساير موسسات كه با اعتصاب خود پشتيبانى از برادران و خواهران خود كرده‏اند تشكر مى‏كنم. اين يك وظيفه اسلامى و لازم الاجراست.

3- شاه با روى كار آوردن دولت نظامى دست به توطئه ديگرى زده است و آن اينكه از طرفى در پيشگاه خدا و ملت عذر و تقصير مى‏خواهد و اعتراف به اشتباهات و جنايات خويش در طول سلطنت ننگين مى‏كند و از آيات عظام و علماى اعلام و ساير طبقات استمداد مى‏كند و از طرفى ديگر دولت نظامى‏اش با سركوبى شديد و قتل‏ها و اعزام چماق به دست‏ها و سرنيزه‏دارها و توپ و تانكها بر ملت مظلوم مى‏تازد و عزيزان ما را بيش از پيش به خاك و خون مى‏كشد، به خيال آنكه با اين نقش مى‏تواند خودش را از گناه قتل و غارت‏هاى دوران سلطنتش تبرئه نمايد و با دستگيرى ماموران فاسد خود كه يك عمر عامل خيانت‏هاى او بوده‏اند، خود را توبه كار معرفى نمايد. شاه در يك دست چماق و

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 44

سرنيزه و مسلسل براى سركوبى ملت دارد و در دست ديگر توبه نامه و اعتراف به خيانت‏ها و جنايت‏ها و عذر و تقصير را گرفته است.

ملت هوشمند و بيدار ايران نه از آن چماق و سرنيزه هراس دارد و نه از اين خدعه و نيرنگ فريب مى‏خورد. اين شخص كه از مراجع عظام و علماى اعلام براى فرونشاندن نهضت اسلامى و باز كردن راهى در برابر چپاول و هدم اسلام و قرآن كريم استمداد مى‏نمايد، همان مردكى است كه تا ديروز علماى اسلام و روحانيون عظيم‏الشان را مرتجع و راه آنان را كه راه اسلام و قرآن كريم است، ارتجاع سياه مى‏ناميد و در يكى از نطق‏هاى خود با كمال وقاحت گفت كه از اين طبقه كه مثل حيوان نجس است اجتناب كنيد و در نطقى ديگر با كمال بيشرمى گفت روحانيون مثل كرم‏ها درنجاست مى‏لولند چه شد كه امروز اين چنين با روحانيون آشتى مى‏كند اين نيز خدعه نيست؟ اين مثل دولت آشتى نيست؟ او كه امروز به سياسيون و جوانان ملت روى آورده و از آنان براى وطن استمداد مى‏كند، همان است كه گروه‏هائى از آنان را اعدام و شكنجه و زندان كرده و مى‏كند، جوانان غيرتمند ما را به خاك و خون كشيده و مى‏كشد، دانشگاه‏هاى ما را به قتلگاه‏هاى جوانان ما تبديل نموده است.

من از جناياتى كه اخيراًدر دانشگاه‏ها با فرزندان اسلام نموده‏اند در سوگم. من از دانشجويان عزيز كه در راه اسلام و كشور فدائى داده‏اند و در مقابل شاه با مشتى گره كرده ايستاده و او را محكوم كرده‏اند تشكر مى‏كنم.

من از جوانان غيور ايران كه ملت ما را سرافراز نموده‏اند احساس غرور مى‏كنم. ملت ايران بايد بداند كه اين نطق‏هاى فريبنده براى اغفال مردم و فرونشاندن آتش خشم ملت است تا تثبيت مقام كرده و قدرت را بازيابد و خدا مى‏داند كه اسلام و روحانيت و عموم ملت پس از آن با چه مصيبت‏هاى دردناكى مواجه خواهد شد.

عزيزان من! از اين هياهوى نظامى نهراسيد كه نمى‏هراسيد. شما ملت شجاع ثابت كرديد كه اين تانك‏ها و مسلسل‏ها و سرنيزه‏ها زنگ زده است و با اراده آهنين ملت نمى‏تواند مقابله كند و از اين نرمش‏هاى شيطانى و توبه نامه‏هاى ابليسى فريب نخوريد كه نمى‏خوريد. شاه در اول سلطنت غاصبانه خود سوگند خورد كه به اسلام وفادار باشد و به ملت خيانت نكند و اكنون اعتراف مى‏كند كه خائن است و اسلام و ايران را به تباهى كشانيده است و تمام خيانت‏ها عمدى بوده است كه امروز اسم اشتباه بر آن گذاشته است غفلت نكنيد كه اين اشتباهات عمدى تكرار خواهد شد و كشور را به نيستى و ملت را به تباهى خواهد كشاند. امروز بر تمام طبقات ملت از مراجع عظام و علماى اعلام و مدرسين و فضلاى عالى مقام و اساتيد محترم دانشگاه‏ها و دانشسراها و دانشجويان دلير و طلاب شجاع تا جناح‏هاى سياسى و روشنفكر، از كارگران و كشاورزان تا بازاريان و اصناف، از كارمندان دولت تا افسران نيروهاى سه گانه، از سربازان تا صاحب منصبان عالى رتبه و بر همه اقشار ملت تكليف الهى و وجدانى است كه با اتحاد كلمه و بدون هراسى از قدرت‏ها و ابرقدرت‏ها، هدف اسلامى خود را تعقيب و گلوى اين ستمگر تاريخ را بفشارند و با قاطعيت و جديت به سوى هدف پيش روند كه وعده خداوند

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 45

به مستضعفين نزديك است و كشتن و كشته شدن در راه خدا سرافرازى است و در خاتمه از ملت شريف ايران كه بارها در اينگونه مسائل امتحان خود را داده‏اند، خواهش مى‏كنم كه به خواهران و برادران خود كه در اثر اعتصابات و تظاهرات لطمه مالى و جانى ديده‏اند، با احترام تمام آنان را يارى دهند و اين وظيفه الهى را به بهترين وجه عمل نمايند كه خمينى هميشه به ياد آنان است و دست آنان را مى‏فشارد. از خداوند تعالى توفيق و تائيد همه را خواستارم و خذلان و شكست دشمنان ملت را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 46

تاريخ: 16/8/57

مصاحبه امام خمينى با روزنامه هلندى دى ولت گرانت

سؤال: در مورد گفتار شاه و اعتراف به (اشتباهات گذشته) و اين كه اعلام داشته است كه (پيام انقلابى) را شنيده است و اينطور به نظر مى‏رسد كه شما مردم را به قيام خوانده‏ايد، بنابراين راه ديگر و ممكنى را براى رسيدن به يك رژيم دمكراتيك نمى‏بينيد؟

جواب: اولا" اينكه شاه به اشتباهات گذشته اعتراف مى‏كند، چيزى جز فريب و نيرنگ نيست و گمان كرده است به صرف اعتراف، ملت از او دست برمى‏دارد و ديگر اينكه اگر مجرمى به گناه خود اعتراف نمود، بر حسب اعترافش بايد محاكمه و مجازات شود و دليل اينكه به دروغ مى‏گويد پيام انقلابى شما را شنيدم، اين است كه اگر شنيده است (كه حتماً شنيده) پيام ملت به او (شاه) در برابر مملكت اين است كه شاه و همه خاندان سلطنت بايد كنار بروند. بنابر اين اگر اين پيام را شنيده و مى‏خواهد به پيام ملت عمل كند چرا كنار نمى‏رود و سرنوشت مردم را به دست خودشان نمى‏سپارد؟ و دائماً خود را با سرنيزه به مردم تحميل مى كند؟ و آيا در چنين صورت، باز هم ما بپذيريم كه شاه مى‏خواهد دموكراسى را برقرار كند؟

سؤال: حدس مى‏زنيد امكان اين باشد كه ارتش از شاه همانطورى كه خواسته‏ايد، سرپيچى كند؟ اگر جواب مثبت مى‏دهيد، آيا دلائل موجهى براى آن داريد؟ و اگر نه، به نظر شما شانس واقعى اين هست كه يك قيام مسلحانه ايجاد شود؟

جواب: اينكه مسلم است در ميان ارتش صاحب منصبانى هستند كه با حمايتشان از شاه و حمايت شاه از آنان، در غفلت مملكت شريك بوده‏اند و همچنين در كشتارها و شكنجه‏ها همدست يكديگر، ليكن سربازان و نيز بسيارى از افسران و درجه داران هستند كه هنوز دل‏هايشان با ملت است و از دست شاه بخصوص به علت تسلط مستشاران آمريكائى بر آنان رنج مى‏برند و اينان به دليل پيوندى كه با مردم دارند، دير يا زود به آغوش ملت باز مى‏گردند و هم اكنون آثار آن ظاهر شده است.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 47

سؤال: به فرض اينكه شاه بپذيرد كنار رود و يا مجبور به كناره‏گيرى شود، چه راهى را بايد دنبال كرد تا به جمهورى اسلامى رسيد؟ فكر مى‏كنيد كه در طى اين راه به هيچ مشكلى بر نخواهيد خورد؟

جواب: همان مردمى كه دست در دست هم دادند و دليرانه عرصه را بر شاه تنگ كردند، همان‏ها با هدايت كسانى كه هميشه دلسوز آنان بوده‏اند، نوع حكومت دلخواه خود را انتخاب مى‏كنند و بديهى است كه چون مسلمانند، در همه مراحل كار، اسلام تنها ملاك ضابطه نظام اجتماعى و نوع حكومت خواهد بود و بر اين اساس من جمهورى اسلامى را پيشنهاد كرده‏ام و به راى عمومى مى‏گذارم و بديهى است كه هر كارى، هر چه مهمتر، با مشكلاتى بزرگتر روبرو خواهد شد.

سؤال: اگر انتخابات آزاد شود، آيا مردم را به ميانه روى دعوت خواهيد كرد؟

جواب: با وجود شاه هيچ طرحى را نمى‏پذيريم كه جز توطئه چيزى نيست و در صورت سرنگونى شاه، مردم دعوت مى‏كنيم كه به هيچ دولتى راى ندهند جز آنكه خود آنان دولت را سركار آورند.

سؤال: يك دولت اسلامى چگونه تشكيل خواهد شد؟

جواب: با طرحى كه تدارك ديده‏ايم تلاش مى‏كنيم كه عموم ملت از همه طبقات آگاهانه و آزادانه نمايندگان خود را انتخاب كنند و سپس نمايندگان دولت را و مسوولين هر مقامى را انتخاب مى‏كنند.

سؤال: اولين اقدام يك دولت اسلامى چه خواهد بود؟

جواب: اولين اقدام اين است كه همه عوامل فساد و مهمتر اينكه همه انگيزه‏هاى فساد در زمينه‏هاى اجتماعى و اقتصادى و ساير زمينه‏ها با كمال جديت بايد ريشه كن شود.

سؤال: با آنهائى كه از نظر شما خائن هستند و آنها كه منافع خود را مى‏خواهند، چه خواهيد كرد؟

جواب: جوابش همان است كه قبلا" گفتم، مردم هر كس و يا هر گروه را براى به دست گرفتن مسووليت‏ها صالح بدانند، انتخاب مى‏كنند و خائنين را محاكمه و مجازات مى‏نمايند.

سؤال: جبهه ملى با رد كردن سلطنت مشروطه، قدم مهمى در جهت شما برداشته، آيا شما نيز به نوبه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 48

خود حاضريد يك قدم در جهت مخالفين غير روحانى دولت برداريد؟

جواب: رژيم سلطنتى را بيش از يك سال است كه عموم مردم در سراسر ايران به شدت محكوم كرده‏اند، بنابراين هر كس و يا هر گروه هم سلطنت را رد كند، با ملت هماهنگى كرده است و در صورتى كه در اين قدم استقامت كند، ملت او را فراموش نمى‏كند و من خود را در كنار مردم احساس مى كنم.

سؤال: قانون اساسى 1906 هياتى از علماى مذهبى را مسوول تطبيق مجلس با قرآن قرار داده است، آيا در جمهورى اسلامى نيز يك چنين مجمعى پيش بينى مى‏شود؟

جواب: نظارت علماى اسلام چون گذشته بر مجلس تائيد خواهد شد.

سؤال: شما براى ايران، بر خلاف خواست شاه يك مدرنيزه كردن واقعى مى‏خواهيد، آيا مى‏توانيد مشخص كنيد كه فرق بين اين دو مدرنيزاسيون چيست؟

جواب: بازسازى و نوسازى كشور قطعاً مورد تائيد و از برنامه‏هاى ماست. آنچه را كه شاه به نام مدرنيزه كردن انجام داده، جز خرابى و ويرانى به بار نياورده است. نفت، اين طلاى سياه را حراج كردن و در عوض كشور را پر از آهنپاره نمودن، مدرنيزه كردن است؟! به كمك چند صد كارخانه، صنايع مونتاژ وابسته را رواج دادن، مدرنيزه كردن است؟! ده‏ها هزار مستشار نظامى را با هزنيه‏هاى سرسام‏آور بر ارتش و بر مقدرات مملكت مسلط كردن، مدرنيزه كردن است؟! و...

سؤال: در جمهورى اسلامى حقوق اقليت‏هاى مذهبى، نژادى و سياسى چه خواهد بود؟ آيا حزب كمونيست آزاد خواهد بود؟

جواب: اسلام بيش از هر دينى و بيش از هر مسلكى به اقليت‏هاى مذهبى آزادى داده است، آنان نيز بايد از حقوق طبيعى خودشان كه خداوند براى همه انسان‏ها قرار داده است، بهره‏مند شوند. ما به بهترين وجه از آنان نگهدارى مى‏كنيم. در جمهورى اسلامى كمونيست‏ها نيز در بيان عقايد خود آزادند.

سؤال: مشخصاً حقوق زنان در جمهورى اسلامى چه خواهد بود؟ تكليف مدارس مختلط چه مى‏شود؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 49

مساله تنظيم توالد و تناسل و سقط جنين چگونه خواهد شد؟

جواب: از حقوق انسانى، تفاوتى بين زن و مرد نيست زيرا كه هر دو انسانند و زن حق دخالت در سرنوشت خويش را همچون مرد دارد. بله در بعضى از موارد تفاوت‏هائى بين زن و مرد وجود دارد كه به حيثيت انسانى آنها ارتباط ندارد. مسائلى كه منافات با حيثيت و شرافت زن ندارد آزاد است. سقط جنين از نظر اسلام حرام است.

سؤال: گفته‏ايد كه در جمهورى اسلامى ايران به صادرات گاز و نفت به كشورهاى غربى ادامه داده و تكنولوژى آنها را وارد خواهيد كرد، تحت چه شرائطى؟

جواب: ما نه چاه‏هاى نفت را مى‏بنديم و نه درهاى مملكت را به روى خود مى‏بنديم و نه كشور را به بازار مصرف هر چه كه غرب مى‏سازد و مى‏خواهد به ما تحميل كند، تبديل مى‏كنيم. ما از نفت استفاده خواهيم كرد ولى دليلى ندارد كه هميشه صادر كننده آن باشيم. ما چيزى را كه نداريم و به آن نياز داريم. از خارج مى‏خريم ولى چرا خود توليد كننده مايحتاج خود نباشيم؟ سياست ما هميشه بر مبناى حفظ آزادى، استقلال و حفظ منافع مردم است كه اين اصل را هرگز فداى چيزى نمى‏كنيم.

سؤال: شما وابستگى بسيار بزرگ ايران را به كشورهاى غربى بخصوص آمريكا مشخص كرده‏ايد، چگونه فكر مى‏كنيد كه به آن پايان دهيد؟

جواب: ملتى كه براى به دست آوردن آزادى و استقلال كشته مى‏دهد، براى حفظ و پاسدارى از آن، صبر و استقامت و رنج را مى‏پذيرد.

سؤال: آيا نظر ملى كردن خصوصا كمپانى‏هاى نفتى را داريد؟

جواب: ما هر قراردادى را كه به ضرر ايران باشد، به نفع ايران لغو خواهيم كرد.

سؤال: آيا خارجى‏ها و بخصوص آمريكائى‏ها را از ايران بيرون خواهيد كرد؟ اگر جواب مثبت است، خطر اين نيست كه كمبود تكنيسين و متخصصين پيدا كنيد (بخصوص صنايع نفتى)؟

جواب: ما دشمن غير ايرانى نيستيم ولى كسانى كه بودن آنان را به ضرر ملت بدانيم، به آنان اجازه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 50

اقامت نمى‏دهيم. ما به قدر كفايت از نيروى انسانى ماهر برخورداريم.

سؤال: آيا نمى‏ترسيد كه آمريكا جمهورى اسلامى را براندازد؟ و همين طور روسيه؟ چه اقداماتى براى جلوگيرى از يك چنين احتمالى خواهيد كرد؟

جواب: در حال حاضر نهضت اسلامى ايران عليه شاه، چيزى كمتر از روياروئى با آمريكا و شوروى نيست كه مستقيم و غير مستقيم از او حمايت مى‏كنند.

سؤال: در مورد تعويض لحن مطبوعات شوروى در مورد اينكه اوضاع ايران به وضوح به هم خورده، چه مى‏كنيد؟

جواب: شوروى با سياست‏هاى فرصت طلبانه خود در بسيارى از جاها حيثيت خود را از دست داده است و او به خيال اين است كه هميشه مى‏توان از آب گل آلوده استفاده كرد. ما دست سود جويان شوروى را از ايران قطع خواهيم كرد.

سؤال: نظر شما در مورد دليل آمريكا كه مى‏گويد اگر اوضاع ايران آشفته شود شوروى از آن بهره‏بردارى مى‏كند تا بتواند راهى به خليج فارس باز كند، چيست؟

جواب: آمريكا سخن متناقض زياد گفته است. چندى پيش بود كه كارتر گفت: (مى‏گويند شوروى در ناآراميهاى ايران دخالت دارد) حرف كارتر صحيح نيست و اگر ايران مستقل باشد، بر طبق ضوابط، كنترل خليج را به عهده مى‏گيرد.

سؤال: به فرض اينكه خيزش ايرانيان گسترش نيابد و اينكه شاه واقعاً اقدام به آزادى كند و در طى يك رفراندم، ايرانيان راى به ماندن حكومت سلطنتى يا مشروطه سلطنتى بدهند، در اين مورد چه خواهيد كرد؟

جواب: انقلاب ايران يك نهضت اسلامى است كه ادامه دارد و با رفتن يا ماندن شاه نيز ادامه دارد. اگر شاه لجاجت كند و كنار نرود، نهضت همچنان ادامه خواهد داشت. اصولا" حكومت مشروطه سلطنتى مورد تنفر شديد مردم است. از طرفى شاه محال است به مردم ستمديده ايران آزادى دهد. آيا تظاهرات و اعتصابات سراسر ايران رفراندمى عليه شاه نيست؟


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 51

تاريخ: 16/8/57

مصاحبه امام خمينى با مجله آلمانى اشپيگل

سؤال: از آغاز سال، صدها هزار نفر از مردم به نام شما به خيابان‏ها ريخته و بر عليه شاه تظاهرات كرده‏اند، بيش از هزار نفر انسان در مبارزه با ارتش و پليس جان خود را از دست داده‏اند، آيا شما اين شورش خلقى را سازمان داده‏ايد؟ و براى چه هدفى؟

جواب: سبب اصلى قيام مردم كشور، شخص شاه و رژيم اوست. اين پدرش و خود اوست كه طى 55 سال:

الف - با اسلام با كينه توزى دشمنى كرده‏اند و در هدم اسلام به عنوان حافظ آزادى و استقلال كشور كوشيده‏اند.

ب -تمام آزادى‏ها و حقوق ملت مطرح در قانون اساسى را از ميان برده‏اند.

ج - استقلال كشور را بكلى از ميان برده است. تمام بنيادهاى اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى كه اين ملت طى قرون براى زندگانى مستقل خويش فراهم آورده بود، به وسيله اين رژيم از ميان برده شده است. بيشتر از اين، برنامه‏هاى اقتصادى كه آمريكائيان به دست اين رژيم، توام با فساد بسيار اجرا كرده‏اند دستگاه اقتصادى را از ميان برده و امروز مردم كشور به صدور نفت و ورود كالا گذران مى‏كنند اما همين گذران، به قيمت انهدام اقتصاد كشور در سال‏هاى آينده تمام مى‏شود كه نفت رو به اتمام مى‏گذارد و درآمد آن كاهش مى‏پذيرد. مردم كشور بيدار شدند و به حركت آمدند. من حرف مردم را مى‏زنم. ما همه يك صف هستيم و يك حرف را مى‏زنيم، ما مى‏خواهيم شاه و رژيم سلطنتى نباشد، يعنى آزادى و استقلال باشد. اسلام ضامن وحدت كشور در عين آزادى و استقلال است، قيام مردم براى اين هدف است.

سؤال: از زمانى كه شاه شما را در سال 1963 مجبور به ترك ايران كرد مرتباً گفته‏ايد شرط بازگشت شما به ايران سرنگونى شاه مى‏باشد، اين شرط هنوز به جاى خود باقى است؟

جواب: به دستور شاه از سال 1964 تا زمان خروجم از عراق به صورت تبعيد در آن كشور به سر مى‏بردم و فعلا" به ايران برنمى‏گردم.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 52

سؤال: در تهران خبرهاى تاييد نشده‏اى شنيده مى‏شود كه طبق آنها شما با رفتن شاه هم راضى هستيد، با جانشين او پسر 19 ساله‏اش رضا تحت شرائطى كار خواهيد كرد؟ آيا اين خبرها صحيح هستند؟ و شرائط مزبور دقيقاً چه شرايطى است؟

جواب: خير، اين خبرها صحيح نيستند. با سلطنت و نيز ادامه سلطنت و حكومت اين خانواده مخالفيم.

سؤال: خشم ملاهاى محلى و تظاهر كنندگان، غالباً بر عليه هدف‏هاى اماكن عمومى زيادى متوجه شده و بانك‏ها و سينماها به آتش كشيده شده و مغازه‏هاى بزرگ به تاراج رفته است.

جواب: به آتش كشيدن سينماها و بانك‏ها مسبوق به درخواست ما نبوده است، رژيم شاه اين تاسيسات را براى تخريب اقتصاد و فرهنگ كشور در حد افراط مورد استفاده قرار داده است و به همين جهت هدف مخالفت مردم شده‏اند. مردم عصبانى نيستند، آگاه هستند در غرب اطلاع كافى از نقش تخريبى اين موسسات ندارند، نمى‏دانند كه بانك‏ها به شدت مردم را استثمار كرده‏اند، زمينه توليد مردم زحمتكش را به سود شركت‏هاى بين‏المللى و توسعه بازار فرآورده‏هاى خارجى از بين برده‏اند. سينماها كارشان از بين بردن روحيه مقاومت در نسل جوان كشور بوده است، امروزه اين امر مورد اقرار گردانندگان دستگاه‏هاى تبليغاتى خود رژيم نيز هست البته مردم از راهنمائى‏هاى صميمانه و صادقانه ما پيروى مى‏كنند.

سؤال: اگر ما شما را درست فهميده باشيم، هدف شما فقط سرنگونى شاه نيست بلكه از بين بردن رژيم شاهنشاهى است اما به عقيده شما چه چيز بايد به جاى آن بنشيند؟ يك دموكراسى پارلمانى؟ يك دموكراسى خلقى از نوع ماركسيستى آن؟ يا يك حكومت خدائى آنطور كه حضرت محمد (ص) فرموده است؟

جواب: تعيين نظام سياسى با آراء خود مردم خواهد بود. ما طرح جمهورى اسلامى را به آراء عمومى مى‏گذاريم. اينك كشور بر سر دو راهى مرگ و حيات، آزادى و اسارت، استقلال و استعمار، عدالت اقتصادى و استثمار قرار گرفته است. اين حكومت حيات ملى را بايد نجات دهد، به مردم كشور آزادى و به كشور استقلال را بازگرداند و به جاى نظام استثمارى، عدالت اقتصادى را برقرار سازد.

سؤال: چه كسى بايد در ايران كه يك كشور در حال توسعه با كوشش به سوى كشورى صنعتى شدن‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 53

است، خواست ملت را به قدرت سياسى مبدل كند؟ در چنين اجتماعى با اكثريت شيعى، تكليف اقليت‏ها چه مى‏شود؟

جواب: خواست ملت را نمايندگان منتخب او به تصميم و تدبير سياسى و رهبرى سياسى دور از فساد و خدمتگزار مردم تعيين مى‏كنند. اقليت‏هاى مذهبى به بهترين وجه از تمام حقوق خود برخوردار خواهند بود.

سؤال: از گروه كوچك رهبران سياسى كنونى و سودجويان از اين رژيم كه بگذريم، در چه مواردى كشور ايران در آينده با اوضاع امروز تفاوت‏هايى خواهد داشت؟

جواب: موارد اختلاف ايران فردا را با ايران امروز در پاسخ سؤال پنجم شما داده‏ام، در اينجا اين نكات را مى‏افزايم:

الف - رهبرى سياسى از سلطه بيگانه آزاد مى‏شود، از فساد مالى و سياسى پاك مى‏شود.

ب - اقتصاد كشور از سلطه بيگانه آزاد مى‏گردد و ديگر برنامه‏هاى اقتصادى، برنامه‏هايى نخواهند بود كه هدف‏هاى شركت‏هاى بين‏المللى را در ايران به اجرا بگذارد.

ج - جامعه آينده ما جامعه آزادى خواهد بود و همه نهادهاى فشار و اختناق و همچنين استثمار از ميان خواهد رفت.

د - انسانى كه امروز در نظام پليسى از فعاليت‏هاى فكرى و آزادى در كار محروم شده است، تمامى اسباب ترقى واقعى و ابتكار را به دست خواهد آورد. جامعه فردا جامعه‏اى ارزياب و منتقد خواهد بود كه در آن تمامى مردم در رهبرى امور خويش شركت خواهند جست.

سؤال: در بسيارى از كشورهاى خاورميانه و آسيا در سال‏هاى گذشته، يك موج قوى اتحاد اسلامى به وجود آمده است، بى‏شك دخالت مذهب در زندگى سياسى در اين كشورها رشد داشته است تا چه حدودى اوضاع كنونى ايران با اين (پان اسلاميسم) مربوط مى‏شود؟

جواب: اين پديده جهانى است. در حقيقت بشر امروز دارد به دوران جدائى ماديت از معنويت پايان مى‏دهد. در همه جا ماديت جاى خود را در اعتلاى معنوى انسان دارد باز مى‏يابد. ماديت كه معنى آن در تحصيل قدرت مادى به هر وسيله و از هر راه خلاصه مى‏شد، كار بشريت را مواجه با بن بست ساخته است. اينك زمان آن است كه فعاليت مادى، آمادگى براى اعتلاى معنوى انسان تلقى شود و همين تلقى است كه بشريت امروز و فردا را به مذهب باز مى‏گرداند. اسلام دينى است كه با تنظيم فعاليت‏هاى مادى، راه را به اعتلاى معنوى انسان مى گشايد.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 54

ترقى واقعى همين است كه رشد خود انسان هدف فعاليت‏هاى مادى گردد و اسلام دين اين ترقى است.

سؤال: در اولين كنفرانس اتحاد اسلامى در افغانستان در بهار امسال، شوروى نيز با نمايندگان زيادى آمده بود، به نظر شما بين كشورهاى سوسياليستى و حركت جديد اسلامى مسائل مشتركى وجود دارد؟

جواب: اين گونه كنفرانس‏ها به نام اسلام تشكيل مى‏شود اما هدف اسلامى ندارد و كسانى كه به نام نماينده مسلمانان در اين كنفرانس‏ها شركت مى‏كنند، فاقد نمايندگى مردم هستند. شوروى نقش شتر مرغ را بازى ميكند، از سوئى ضد مذهب اسلام است و آزادى مذهبى مردم مسلمان زير سلطه را از ميان برده است، از سوى ديگر نماينده اين مردم مسلمان است! شوروى با روشى كه در عمل پيش گرفته است و ملل مسلمان را به زير سلطه خويش در آورده است ديگر حتى شايستگى دعوى طرفدارى از مظلوميت و مخالفت با استثمار را نيز ندارد.

سؤال: در ايران نيز حداقل به عنوان هدف بر عليه دشمن واحد (شاه) مذاكراتى بين مخالفين مذهبى و ماركسيست‏ها وجود داشته است، براى چه هدفى؟

جواب: هيچ گونه مذاكراتى وجود نداشته است.

سؤال: روزنامه‏هاى فرانسوى خبر داده‏اند شما در آينده نزديك محل اجبارى خويش را در نزديكى پاريس ترك كرده و مبارزه بر عليه شاه را از افغانستان ادامه خواهيد داد، با اين تعويض محل چه چيز در نظر داريد؟

جواب: فعلا" درباره ترك فرانسه تصميمى نگرفته‏ام.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 55

تاريخ: 16/8/1357

مصاحبه امام خمينى با خبرگزارى آسوشيتدپرس

سؤال: نظر شما درباره دولت نظامى كه شاه منصوب كرده است چيست؟

جواب: توطئه جديد شاه يعنى انتصاب دولت نظامى براى كشتار بيشتر و تسليم مردم ايران است كه نه تنها راه براى شاه نيست بلكه هم شاه و هم حاميان وى را در بن‏بست بدترى قرار مى‏دهد.

سؤال: آيا انتصاب اين دولت سقوط و سرنگونى رژيم فعلى را آسانتر و يا مشكل‏تر مى‏كند؟

جواب: آنچه مسلم است سرنگونى رژيم را قطعى‏تر مى‏كند.

سؤال: آيا بين رهبران مخالفان سياسى كه شما از بدو ورودتان به فرانسه با آنان تماس داشته‏ايد اجماع وجود دارد؟

جواب: من هميشه به همه افراد و سران قوم توصيه كرده‏ام كه از خواست ملت كه سرنگونى رژيم شاه است منحرف نشوند.

سؤال: با توجه به اينكه بعضى از اين رهبران خواستار رژيم غير دينى هستند كه در تناقض است با اصول اسلامى كه شما از آن دفاع مى‏كنيد، آيا فكر مى‏كنيد زمينه تفاهمى بين شما و آنها وجود دارد؟

جواب: در نهضت مقدس اسلامى ايران جائى براى اين گونه افراد نيست.

سؤال: درباره كوشش شاه براى اينكه زندگى عمومى را با بعضى از جنبه‏هاى نوگرائى غربى منطبق كند چه نظر داريد؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 56

جواب: اصولا" رژيم پهلوى از بدو تحميل به ملت ايران از هر گونه نوگرائى واقعى جلوگيرى نموده است و وابستگى همه جانبه و ورشكستگى اقتصادى ايران از دلائل بارز ارتجاعى بودن اين رژيم است.

سؤال: آيا شما از يك حكومت ماركسيستى طرفدار روس كه از يك كودتا سربرآورد، حمايت خواهيد كرد؟

جواب: نهضت اسلامى ملت بپاخاسته ايران، محلى براى چنين امرى نگذاشته است و ما با چنين دسيسه‏هائى همان عملى را خواهيم كرد كه با رژيم كنونى شاه.

سؤال: به نظر شما سياست ايران از اين هنگام به بعد در باره وضعيت خاورميانه چه بايد باشد؟

جواب: آنچه مسلم است ما ژاندارم منطقه نخواهيم بود.

سؤال: شما مثل ديگر سران اسلامى با موافقت‏نامه كمپ ديويد مخالفت مى‏كنيد؟

جواب: موافقت نامه كمپ ديويد و نظائر آن، توطئه‏اى براى مشروعيت بخشيدن به تجاوزات اسرائيل است كه نتيجتاً شرايط را به نفع اسرائيل و به ضرر اعراب و فلسطينى‏ها تغيير داده است. چنين وضعيتى مورد قبول مردم منطقه نخواهد بود.

سؤال: به نظر شما ايران بايد نفت خود را براى هدف‏هاى سياسى استفاده كند و احتمالا" صدور نفت را به طرف كشورهاى غربى درصورت يك زد و خورد محتمل ميان كشورهاى عربى و دنياى اسلام با غرب قطع كند؟

جواب: در تمام زمينه‏ها ما در جهت منافع مردم خود گام برمى‏داريم و به آنچه صلاح آنان و پاسخگوى آرمان اسلامى آنان باشد عمل مى‏كنيم. سؤال: آيا فكر مى‏كنيد كه بعد از سقوط رژيم فعلى، شخصاً نقشى در حكومت جديد به عهده بگيريد؟

جواب: خير، نه ميل و رغبت من و نه سن و نه موقعيت من اجازه چنين چيزى را مى‏دهد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 57

تاريخ: 16/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران انگليسى، فرانسوى و آلمانى

سؤال: شاه براى همكارى، به دولت نظامى متوسل شده است و ارتشبد ازهارى را انتخاب كرده كه او قول داد انتخاباتى كاملا" آزاد در آينده بر پا كند، شاه همچنين از آيت الله و ساير آيات عظام براى برقرارى مجدد صلح و آرامش در ايران طلب كمك و يارى كرده است، عكس العمل شما در مقابل اين اعمال چيست؟

جواب: تشبثات شاه، از طرفى فريبكارى كه در نطقش استمداد از روحانيون و ساير ملت و افراد مملكت كرد و از طرفى در عملش كه دولت نظامى براى سركوبى ملت و قتل و غارت برپا نمود، به هيچ وجه تاثيرى در سرنوشت ما و در نهضت ندارد. وعده انتخابات آزاد امرى موهوم و اصلاً انتخابات، چه آزاد و چه غير آزاد، قانونى نيست چون نه شاه قانونى است و نه دولت شاه قانونى است، پس موضوعى براى انتخابات پيدا نمى‏شود كه آزاد باشد يا غير آزاد و ملت هرگز با او موافقت نخواهد كرد.

سؤال: ديروز شاه در سخنرانى خود به ملت ايران گفت كه او نهايت كوشش خود را براى يك دولت ائتلافى كرده ولى موقعيتى در اين مورد به دست نياورده و مجبور شده است دولت نظامى روى كار آورد، او معتقد است كه اين دولت موقتى است، آيا شما نظر او را مى‏پذيريد؟ اگر نه، آيا شما معتقديد كه ارتش در موقع انتخابات از قدرت خود صرفنظر خواهد كرد و قدرت را به مجلس واگذار خواهد نمود؟ آيا شاه به وعده‏هاى خود عمل خواهد كرد؟ آيااشتباهات، ستمگرى‏ها، بى‏قانونى‏ها و فسادها تكرار نخواهد شد؟

جواب: شاه براى حفظ خودش مشغول توطئه و تشبثات است، به هر طريقى كه بتواند تشبث مى‏كند و لهذا ممكن است دنبال اين بوده كه اشخاصى را با خودش همراه كند لكن براى اينكه ملت ايران قاطبه" برخلاف اوست و اصل رژيم را نمى‏خواهد، افراد ملى با او همكارى نخواهند كرد و نمى‏توانند با كسى كه ملت برخلاف اوست همكارى كنند. قضيه انتخابات آزاد و وعده‏هاى شاه همه برخلاف است و انتخابات، چه آزاد و چه غير آزاد، با بودن شاه و با بودن‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 58

اين رژيم، غير قانونى است و وعده‏هاى شاه هم تمام بر اساس فريب است و ملت ايران ديگر از اين توطئه‏ها گول نمى‏خورد.

سؤال: شما يك رهبر بزرگ مذهبى با نفوذ فوق العاده‏اى در ايران هستيد، اگر شاه از واگذارى قدرت و صرفنظر كردن از قدرت خوددارى كند و در قدرت باقى بماند، آيا شما از نفوذ خود براى از ميان بردن او با صدور اجازه براى يك انقلاب عمومى اقدام خواهيد كرد كه منجر به خونريزى و قتل عام خواهد شد؟ آيا عمل شما راه اسلام است؟ ماهيت جمهورى اسلامى كه شما تبليغ مى‏كنيد چيست؟

جواب: ما اميدواريم كه شاه با همين نهضتى كه به طرز فراگير تمام ايران را گرفته است و كارمندان و كاركنان دستگاه‏هاى دولتى يكى پس از ديگرى اعتصاب مى‏كنند و در حال تعطيل و فلج كردن دستگاه‏هاى دولتى هستند نتواند ديگر باقى بماند و به حيات خود ادامه دهد لكن اگر چنانچه احتياج به قيام مسلحانه بيفتد، ممكن است ما در اين امر تجديد نظر كنيم و اسلام در صورت لزوم براى حفظ كيان اسلام و مصالح ملت، قيام مسلحانه را در موقع خودش و مقتضيات خودش اجازه مى‏دهد و خونريزى براى حفظ قوانين اسلام و براى حفظ مصالح ملت، راه اسلام است. و اما طرز حكومتى كه ما پيشنهاد مى‏كنيم، حكومت جمهورى اسلامى است و اساسش بر آزادى و استقلال كشور و عدل و تعديل تمام دستگاه‏هاى دولتى است و اين در وقتى كه عمل شود، دنيا خواهد ديد كه چيست.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 59

تاريخ: 17/8/57

بيانات امام خمينى در مورد توبه و تعهدات دروغين شاه براى دوام سلطنت

تشبثات فريبنده شاه براى اغفال مردم‏

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

آقايان شعار مى‏دادند كه مى‏كشيم دشمن خونخوار تو، اين دشمن خونخوار من فقط نيست، اينها، اين آدم و پدرش پنجاه سال است كه دشمن خونخوار ملت است، دشمن خونخوار استقلال كشور ماست، دشمن خونخوار آزادى ملت ماست، دشمن خونخوار مخازن سرشار ملت ماست، دشمن خونخوار فرهنگ ماست، دشمن خونخوار اقتصاد ماست، دشمن خونخوار نظامى ما و ارتش ماست، دشمن خونخوار همه اقشار ملت، دشمن خونخوار اسلام است، دشمن خونخوار علماء اسلام است، دشمن خونخوار فرزندان اسلام و ايران است.

حالا كه ملت ما توجه پيدا كرده به اين دشمنى و اين نهضت عظيم اسلامى برپا شده است، ايشان تشبثات مختلفى مى‏كنند. تا قبل از اين شكوفائى نهضت، ايشان از دو راه تشبثاتى كرد كه راه بزرگش عبارت از اين حرف‏هايى كه ميزد و خطابه‏هائى كه مى‏خواند و اين مطالبى كه در كتابى كه برايش تهيه كرده بودند، مثل كتاب ماموريت براى وطنم و كتاب ديگرش كه اينها را ديگران نوشته بودند به اسم ايشان و ايشان هم اين را منتشر كردند و از اين راه تبليغات كه ايران به واسطه ايشان، به واسطه اعليحضرت آريامهر به كجا رسيده است، ديگر آمريكا مثل پدربزرگ ما نيست كه ما از او اطاعت كنيم، ديگر دست اجانب را ما قطع كرديم از اين مملكت، نه شوروى ديگر جرات دارد كه به ما دست درازى كند و نه آمريكا قدرت دارد كه به ما تعدى كند و اين حرف‏هائى كه در كتاب‏هايش و هر جا پيش مى‏آمد، از اين حرف‏ها الى ماشاءالله داشت كه كتاب‏هايش هم كه ملاحظه كرديد چه مسائلى در آن هست، تمدن بزرگ و اين مسائل.

و تشبث ديگرش هم به زور بود و ساواك و نظامى و تسلط پاسبان و نظامى و ساواك و اينها به جان و مال مردم تا قبل از اين شكوفائى نهضت بوده. وقتى كه از پيش از يك سال شكوفائى پيدا كرد اين نهضت و گسترش پيدا كرد در تمام ايران و هر روز هم گسترشش زيادتر مى‏شود و انشاء الله تا آخر هم اين گسترش و اين نهضت هست، در اين برهه از زمان كه اين گسترش پيدا شد، ايشان مختلف تشبث كرد و پناهگاه پيدا كرد. يك وقتى با پيش آوردن دولت آشتى و اينكه اين دولت آشتى آمده است

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 60

كه بر طبق مرام ملت عمل كند، خواست‏هاى ملت را به ملت بدهد، بعضى كارهاى بچگانه هم كردند. آن همه مراكز فساد در ايران موجود است و مورد پشتيبانى خود شاه و دستگاهش هست، آنوقت: (قمارخانه‏ها را ما بستيم يا مثلاً تغيير تاريخ داديم)، براى خاطر اينكه مردم را اغفال كنند، بعد كه ديدند كه مردم اغفال نشدند و صداى مردم باز هست و همين مانورى كه داده بودند مردم روشن كردند و برخلاف آن تظاهرات كردند، متشبث شد به حكومت نظامى، در عين حالى كه دولت، دولت آشتى بود، حكومت، حكومت نظامى و آنطور قتل‏هايى كه همه ميدانيد و آنطور كشتارهايى كه همه مى‏دانيد. اول، حكومت آشتى، دولت آشتى، دنبال او وقتى اين نشد سرنيزه و حكومت نظامى. لكن مردم مملكت ما، كشور ما به اين هم اعتنا نكردند. اين تحولى كه در روحيه جامعه ما پيدا شده است كه نظير در هيچ جا ندارد، در خود تاريخ ايران همچو نظيرى از براى آن نيست، اين نحو تحول روحى از براى جامعه‏اى آن هم تحول فراگير كه همه اطراف مملكت را فرا گرفته است، حكومت نظامى كه از قوانينش اين است كه، يا از اعلاميه‏هايشان اين است كه بيش از دو نفر حق ندارند با هم اجتماع كنند، جمعيت‏هاى دويست هزار نفرى، سيصد هزار نفرى، نيم ميليون نفرى در همان مراكز حكومت نظامى بيرون مى‏آمدند و حركت مى‏كردند و مرگ بر شاه مى‏گفتند.

توبه نامه‏اى همراه چماق‏

اينها ديدند كه از راه حكومت نظامى هم كار انجام نگرفت، اين دفعه كه چند روز پيش باشد، اينها با هر دو حربه پيش آمدند يعنى شاه يك دستش توبه نامه بود، يك دستش چماق. اين توطئه بود، من اينطور حدس مى‏زنم و همين بوده است كه اينها اين اجتماع مثلث يا مربع را كه كردند در پيش شاه، قرارشان بر اين شد كه شاه بيايد و حرف‏هاى آدم توبه كار را بزند و هى در پيشگاه ملت تعهد بدهد (من متعهد مى‏شوم به اينكه اين اشتباهات را ديگر تكرار نكنم، تا حالا اشتباهاتى شد و من متعهد مى‏شوم ملتزم ميشوم در پيشگاه ملت كه ديگر تكرار نشود اين كارها و اين اشتباهات) و بعد هم به طايفه طايفه از ملت روآورد، به روحانيون، به مراجع عظام (به تعبير او) و علماء اعلام كه من از شما تقاضا دارم كه مردم را هدايت كنيد، مردم آرام بنيشينند و من ديگر بنا دارم به اين كه از اين به بعد يك انتخابات آزادى، يك ملت آزادى، آزادى به همه معنا بدهم و شما مردم را آرام كنيد و به سياسيون رو آورد و تقاضا كرد كه شما هم كمك كنيد در اينكه مردم ديگر اينطور كارها را نكنند و ما آزادى مى‏دهيم، انتخابات آزاد، مجلس صحيح و ديگر از اين كارهائى كه پيشتر شده است و آن اشبتاهات نمى‏كنيم و بعد هم رو به جوان‏ها آورد كه شما از اين ملت هستيد و چه و بعد هم رو به پدر و مادر جوان‏ها كه نگذاريد جوان‏هايتان بيايند تو خيابان‏ها و اين كارها را بكنند و به همه اقشار ملت ايشان رو آوردند و اعتراف كردند در محضر ملت و راديو هم از قرارى كه گفتند در همه برنامه‏هايش اين جد عظيم كرده است و اين توبه نامه را خوانده است.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 61

اعترافات شاه حربه‏اى براى به دست گيرى يك سلطنت آرام‏

و اين اقرار به اين است كه تا حالا من اين كارهايى كه كرده‏ام اشتباه بود، اقرار به اين است كه من جرم مرتكب شده‏ام در حضور ملت ايشان اقرار كرده است به اينكه من تا حالا آزادى را از ملت سلب كرده بودم و حالا مى‏خواهم كه اين آزادى را از اين اشتباه دست بردارم و فهميدم كه اين كار اشتباهى بوده است و مى‏خواهم دست بردارم. اقرار به اين است كه مجلس ملى تا حالا نبوده است و مجلس سرنيزه‏اى بوده است و من اين را هم اشتباه كرده بودم، انتخابات ديگر آزاد است، آزاد مى‏شود. اقرار به اين است كه اين قتل و غارت‏هايى كه توسط مامورين من و اينهايى كه از ساواك و غيره شد من به ايشان امر كردم كه بكشيد و بزنيد، اين اشتباهى بوده است و من از اين به بعد اين كار را نمى‏كنم. اقرار به اين است كه اين حبس‏هايى كه ما كرديم و اين علما و سياسيون و ساير طبقات را به حبس برديم و ده سال، پانزده سال، كمتر، بيشتر اينها در حبس بوده‏اند، اين يك اشتباهى بوده است كه خوب بود نشود ولى خوب، شد لكن ديگر تكرار نمى‏شود و ما از اين به بعد از اين كارها نمى‏كنيم . شما هم بيائيد دست برداريد و من همان سلطان باشم و شما رعيت باشيد، شما آرام باشيد كه من يك سلطنت آرامى، دلخواهى بكنم و من هم قول مى‏دهم و التزام مى‏دهم و ضمانت مى‏دهم كه ديگر از اين كارها نكنم. اين آن دستى است كه توبه نامه را دارد.

كشتار مردم، همزمان با توبه نامه

قرار اين بود كه ايشان بيايند در محضر ملت و اين حرف‏ها را بزنند، دنبال او نخست وزير هم همين حرف‏ها را تكرار كرده بود و هر دو مى‏گفتند كه اى ملت بيائيد (به طبقات ملت كه قيام كرده‏اند) بيائيد همه‏مان به فكر ايران باشيم، در انديشه ايران باشيم، بياييد دست از اين كارها برداريد كه ما همه در انديشه ايران باشيم. اين آن دست توبه‏اى است كه در يك دستش توبه نامه بود، مصادف با همين توبه نامه يك دست ديگرى هم بلند كرد و با شدت شروع كردند به آدمكشى، با شدت هر چه تمامتر الان در ايران مشغولند، همين حالا، الان. ماامروز صبح از قم‏اطلاع داريم كه گفتند تا كنون قم اينطور نبوده است، اينگونه انقلابى كه امروز در قم هست وآتش گرفته است و آتش سوزى و تفنگ و فساد، آن كسى كه تلفن كرده بود به اينجا گفته بود كه قم تا كنون يك همچنين چيزى به خودش نديده بود من حالا ديگراطلاع از جاهاى ديگر ندارم لكن اينطور هست مساله، زنجان هم كه مى‏گويند همين مسائل هست و شدت دارد.

ملت فريب توبه شاه را نخواهد خورد

اين يك دست را اينطور گرفته است، وقتى آنجا نگاه مى‏شود (آقا استغفرالله من توبه كردم، غلط كردم) يك دست را هم اينطور گرفته، شمشير را دارد مى‏زند به سر و كله مردم. خوب مردم باور كنند؟ اگر باز دنبال اين مطلب نظامى نبود در كار و حكومت نظامى نبود و مثلاً -يك- به خيال‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 62

خودشان يك حكومت ملى بود، باز احتمال اين مى‏رفت كه چند نفر آدم بى‏اطلاع از عمق اشياء باور كنند. البته آنهائى كه مطالعه كردند درباره روحيه اين شخص و ديده‏اند كه 30 سال، بيست و چند سال اين چكاره بوده است و اين تبديل لباس‏ها را از او ديده‏اند، تبديل چهره‏ها را او ديده‏اند كه يك وقت به يك چهره عابد زاهد در مى‏آيد و دنبالش آن چهره‏اى كه پنج پنج مى‏گيرد، اينها ديده‏اند مردم اين را. آنهايى كه اطلاع دارند از مسائل، كه تو هر چيزى بگوئى باور نمى‏كنند، اگر لااقل با يك دست آمده بودى بيرون و همان قضيه عذرخواهى در پيشگاه ملت و توبه نامه، احتمال مى‏رفت كه يك دسته مثلاً مردمى كه سطحى نگاه ميكنند، اينها باورشان بيايد، خوب اين هم براى تو يك چيزى بود كه يك دسته سطحى نظر كن باورشان بيايد مطلب را، اگر آن دسته بگذارند كه اينها تفكر غلطى بكنند. لكن تو هر دو را با هم اجرا كردى اين ناشيگرى است. يا آنهايى كه دارند تعليم مى‏دهند اين مسائل را غرض دارند با اين مردك و مى‏خواهند كلكش را بكنند منتهى مستقيماً نمى‏خواهند اين كار را انجام بدهند مى‏خواهند به غير مستقيم اين كار را انجام بدهند كه به مردم بفهمانند كه آقا توبه اين آقا اين است، اين توبه‏اى كه دارد مى‏كند و در پيشگاه ملت عذر تقصير مى‏خواهد و التزام مى‏دهد و ضمانت مى‏كند، اين الان كه توى زبانش التزام و ضمانت است زير عبايش تفنگ است، اين را ملت باورش بيايد؟ كدام ملت، كدام احمق باورش مى‏آيد اين را؟ چه كسى اين مطلب را باورش مى‏آيد؟ آنها هم كه مطالعه در حال شما نكرده‏اند، آخر باورشان مى‏آيد يك همچنين مطلبى كه با هم تو اين كار را دارى انجام مى‏دهى ؟ كسى احتمال مى‏دهد كه نظامى بدون اينكه شاه امر بكند آدم بكشد؟ نظامى به روى مردم آتش روشن كند بدون اينكه امر مستقيم شاه در اين مساله باشد؟! اينها در اين جلسه‏اى كه داشتند فكر عليلشان به اين منتهى شد كه بياييد يك كارى بكنيم كه اعليحضرت را مصون نگه داريم و بگوئيم كه آقا توبه كار است لكن نظامى خودش كار خودش را انجام بدهد، يعنى‏نظامى‏ها هستند كه اين را انجام مى‏دهند نه شاه و جورى اينها ترتيب آن را دادند كه خود مطلب، متن قضيه مطلب را روشن كرد كه چه هست، همان قضيه دم خروس است. متن قضيه معلوم بود كه اين يك صورت سازى است و به نظر انسان مى‏رسد كه اينهايى كه اين مطلب را تنظيم كرده‏اند با اينكه از آن طرف ديدند كه رياكارى‏ها به جائى نرسيد، حكومت نظامى و سرنيزه هم به جائى نرسيد، كلا" ضم اين دو تا، ضم شى به لاشى است، ضم هيچى به هيچى است، آن به جائى نرسيد، اين هم به جائى نرسيد، خوب دوتايش هم همين است ديگر به جايى نمى‏رسد. اينها در عين حالى كه اين معنا را ديدند اين طرح را دادند كه مردم در خود طرح بفهمند كه مساله اين نيست كه ايشان مى‏گويد من توبه كردم و اينكه يك انتخابات آزادى و يك عرض مى‏كنم مملكت صحيحى و مستقلى و آزادى بعد از اين من تحويل مى‏دهم، همين حالايى كه دارد مى‏گويد استغفرالله التوبه، همين حالا مسلسل‏هاى او باامر او دارد مردم را مى‏كشد، همين حالا كه التوبه او باز قلمش خشك نشده است، قم را به آتش زدند و زنجان را به آتش زدند، ساير مملكت هم حتماًاين چيزها هست كه ما لابد تا عصرى يا شبى اطلاع پيدا مى‏كنيم. نمى‏شود اين مردم را ديگر بازى داد، فكرى ديگر بايد بكنند اينها.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 63

اگر اين طرح از ابرقدرت‏هاست بسيار احمقانه است، اگر از خود دستگاه هم هست، كه توى آن احمق هست، آدم ناقلا هم هست. اگر احمق‏ها تنظيم كرده باشند كه احمقانه است، اگر اين آدم‏هاى چيز فهم تنظيم كرده باشند، بر ضد او مى‏خواهند تنظيم بكنند. آنها هم با ملت معلوم مى‏شود همراهند، مى‏خواهند مردم را بيدار كنند كه اى مردم! بدانيد كه توبه اين آقا حمله است، نه مرگ است. توبه گرگ را مى‏گويند مرگ است اما توبه ايشان حمله است.

طلب عفو شاه از ملت، با وجود جنايات جبران ناپذير

با اين وضع چطور ممكن است كه يك بن بستى كه الان هست اين برداشته بشود و يك مل

afsanah82
07-24-2011, 05:24 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 71

تاريخ: 17/8/57

مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون ژاپن

سؤال: دولت جديد نظامى در ايران سر كار آمده، آيا فكر مى‏كنيد تغييرى در وضع داده خواهد شد و مانعى براى پيروزى دوستان شما در آنجا خواهد بود؟

جواب: دولت جديد چيز تازه‏اى نياورده، ايران مدت‏هاست با حكومت نظامى اداره مى‏شود و حالا هم نخست وزير نظامى است و وضع جديدى پيش نمى‏آيد و مردم به مقاومت خود ادامه مى‏دهند و شكست دستگاه قطعى‏تر شده است.

سؤال: الان يك اتحاد جديد بين تمام نيروهاى مخالف در ايران بوجود آمده است، از يك طرف در راس مسلمانان شيعه شما هستيد و بخشى هم چپ‏هاى افراطى هستند، آيا فكر نمى‏كنيد كه در آينده موجب مشكلات داخلى بشود؟

جواب: خير، چپ‏ها تعداد بسيار قليلى هستند. در ايران 35 ميليون مسلمان هستند كه همه در خيابان‏ها از اسلام داد مى‏زنند، چه كسانى در مقابل اين 35 ميليون آگاه و معتقد مى‏توانند بايستند. ما از اين جهت هيچ مشكلى كه قابل حل نباشد، نداريم.

سؤال: بعد از كار افتادن شاه، تصميم شما و نظر شما در مورد دولت‏هاى آينده چيست؟ و بخصوص موضع شما راجع به نفت؟

جواب:دولت آينده،دولت مستقل و بدون اتكاء به ساير دول مى‏باشد و برنامه اين است كه نفوذ دولت‏ها و ابر قدرتها را از ايران قطع كنيم و نفت را كه مال ملت است در اختيار خود ملت بگذاريم و به كسانى مى‏فروشيم كه ارز به ما بدهند. ما نمى‏خواهيم نفت را نگه داريم، ما مى‏خواهيم نفت را به كسانى كه مشترى هستند بفروشيم و هر مشترى بهترى كه يافتيم به او مى‏فروشيم و هرگز اجازه نمى‏دهيم آهنپاره به جاى پول به ما تحميل كنند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:25 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 72

تاريخ: 17/8/57

مصاحبه امام خمينى با تلويزيون D.R.A آلمان

سؤال: حضرت آيت الله! شرايط شما براى يك دولت مورد قبول چيست؟ و همين طور هدف‏هاى شما براى اينكه جامعه ايرانى را از وضع كنونى به جامعه مورد قبول خودتان تبديل كنيد، چيست؟ و آينده سلسله پهلوى را چه جور پيش بينى مى‏كنيد؟

جواب: اما در مورد سلسله پهلوى، اصولاً ما هيچ شرطى را در حكومت شاه با تبديل حكومت او به حكومتى ديگر در سلسله او نخواهيم پذيرفت. با رفتن سلسله پهلوى، يك نظام جمهورى اسلامى مترقى پيش مى‏آيد كه در اين نظام به اتكاء ملت، سرنوشت ايران معلوم و دولت تعيين مى‏شود.

سؤال: منتقدين خارجى چنين تصور كرده و بيان مى‏كنند كه اگر حضرتعالى در مسائل سياسى ايران نفوذ پيدا كنيد پيشرفت‏هائى كه در زمينه مدرنيزه كردن جامعه بوجود آمده از بين خواهد رفت. اگر اين درست نيست، لطفاً نظرتان را بفرمائيد.

جواب: تاكنون كه پيشرفت‏هائى در ايران نشده است. آنچه انجام گرفته به شكل پيشرفت است و در واقع جز تخريب بيش نيست. اگر حكومت به دست ملت بيفتد، آنها در مصالح خودشان كوشا خواهند بود و آنگاه انشاءالله سريعاً پيشرفت حاصل مى‏گردد.

سؤال: در صورت تغييرات شديد در ايران، چه نتايجى براى كشورهاى اروپاى غربى بويژه آلمان غربى بوجود خواهد آورد، بخصوص در زمينه نفت؟

جواب: نتايج بدى به بار نخواهد آورد. با همه دولى كه به احترام با ما رفتار كنند، ما نيز با آنها به احترام متقابل رفتار خواهيم كرد و نفت را پس از آنكه در اختيار ما باشد و كسى در آن دخالت نكند، به مشتريان خود خواهيم فروخت و پول آن را خرج خود ملت مى‏كنيم.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 73

سؤال: با آمريكائى‏هائى كه در كشور شما هستند چه خواهيد كرد؟ و همچنين آيا از نفوذ شوروى‏ها در كشور خود نگران نيستيد؟

جواب: آمريكائى‏هائى كه به ضرر ما در ايران هستند، آنها را تحمل نخواهيم كرد. اما كسانى كه به ضرر ما نيستند، مثل ساير خارجى‏ها در آنجا زندگى خواهند كرد. ما از نفوذ شوروى به هيچ وجه باكى نداريم و نمى‏ترسيم زيرا جامعه ما اجازه چنين نفوذى را به آنان نمى‏دهد.

سؤال: نظرتان درباره اوضاع كلى كشور و حكومت نظامى جديد چيست؟

جواب: حكومت نظامى جديد همزمان با نطق شاه، يكى براى اغفال و ديگرى براى سركوبى ملت است. نه آن اغفال اثرى دارد و نه اين سركوبى مردم. همه بپاخاسته و حق مشروع خودشان را مطالبه مى‏كنند و اين قيام تا اينكه مردم حق خود را گرفته و اين سلسله را منقرض كنند، ادامه دارد.

سؤال: براى سرنگونى رژيم شاهنشاهى فعلى چه برنامه‏ها و تصميماتى در نظر داريد؟

جواب: فعلاً اعتصابات، تظاهرات و هر چه سريعتر كردن دامنه اعتصابات مورد نظر است، اگر پيشرفت نكرد، نظر ما متناسب با آن شرايط تغيير خواهد كرد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:25 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 74

تاريخ: 17/8/57

مصاحبه امام خمينى با هفته‏نامه انگليسى ساندى تلگراف

سؤال: آيا اگر هم مخالفين شاه با هم متحداً عليه شاه فشار بياورند، آيا امكان پذير نيست كه اوضاع ايران بدون دست زدن به جهاد مسلحانه حل شود؟ اگر نيست، چه گروه از مردم اعم از كارگران، سربازان، محصلين، كشاورزان و... را مى‏توان در اين جهاد مسلحانه به حساب آورد؟

جواب: ما اميدواريم مسائل ايران بدون قيام مسلحانه، با همين نهضتى كه اكنون تمام اقشار ايران را فرا گرفته است و با همين فشارهائى كه ملت بر شاه وارد مى‏كند حل شود، اگر چنانچه حل نشد و يا احتياجى به قيام مسلحانه پيدا شد، تمام اقشار ملت در آن شركت خواهند كرد و يك طبقه معينى در آن انحصار نخواهد داشت


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:25 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 75

تاريخ: 17/8/1357

مصاحبه امام خمينى با خبرگزارى آمريكائى يونايتدپرس

سؤال: آيا فكر مى‏كنيد كه موقعيت ايران با انتصاب دولت نظام بهبود خواهد يافت؟

جواب: هرگز، آنچه مسلم است سرنگونى رژيم را سريعتر مى‏گرداند

سؤال: آيا از اينكه مقامات دولتى از جمله رئيس ساواك، به خاطر فساد بازداشت شده‏اند خوشحاليد؟

جواب: اين دستگيرى‏ها براى تبرئه شاه از يك عمر خيانت است و ملت آگاه ايران ديگر فريب اين خيمه شب بازى‏هارا نمى‏خورد.

سؤال: آيا ميل داريد كه در راس يك جمهورى اسلامى به خدمت پردازيد؟ آيا خود به انجام امور روزمره حكومتى مى‏پردازيد يا يك نخست وزير را براى انجام آن انتصاب خواهيد كرد؟

جواب: كراراً گفته‏ام نه ميل و رغبت من، نه سن و موقعيت من اجازه چنين چيزى را مى‏دهد. نمانيدگان منتخب مردم، هيئت دولت را انتخاب خواهند كرد.

سؤال: آيا جمهورى اسلامى شما اجازه خواهد داد تا مذاهب ديگر به طور آزاد و آشكار به انجام امور مذهبى‏شان بپردازند؟

جواب: بله، تمام اقليت‏هاى مذهبى در حكومت اسلامى مى‏توانند به كليه فرائض مذهب خود آزادنه عمل نمايند و حكومت اسلامى موظف است از حقوق آنان به بهترين وجه حفاظت كند.

سؤال: آيا شما نظر بر اين داريد تا دولت نظامى و شاه را خلع نمائيد؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 76

جواب: سرنگونى شاه خواست ملت ايران است و دولت نظامى نماينده ملت نخواهد بود.

سؤال: اگر شاه خلع يد شود، با او چه خواهيد كرد؟

جواب: اگر شاه فرار كند كه از قدرت ما خارج است و در صورتى كه به دست ملت گرفتار شود، او را طبق قوانين و ضوابط اسلامى محاكمه و مجازات مى‏نمائيم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:25 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 77

تاريخ: 18/8/57

بيانات امام خمينى در مورد نيرنگ جديد شاه (دستگيرى شركاى جرم و رهائى زندانيان سياسى)

دستگيرى شركاى جرم و رهايى زندانيان سياسى، از تشبثات شاه براى بقاى سلطنت

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

از دست و پاهايى كه شاه دارد مى‏زند، يكى هم اين شريك جرم‏هايش است كه اينها را (يك عده‏اش را) گرفته‏اند. در اين حكومت نظامى كه، يعنى دولت نظامى و حكومت نظامى كه به پا كردند، ديدند كه خيلى فايده نكرد، حالا يك راه ديگرى پيش گرفتند و آن آنكه، آنهايى كه تا ديروز با او شريك جرم بودند، بعضى شان 12 سال، 13 سال در همه جناياتى كه شاه كرده است شريك بودند، حالا به عنوان اينكه آن خيانت كرده و جرم كرده، گرفته‏اند. آن شريك را گرفته‏اند كه اين شريك محفوظ بماند.

گمان كردند كه - مردم - الان همه اذهان مردم متوجهند كه آن شريك‏ها را گرفتند ديگر مساله‏اى نيست و بايد، مردم اجازه بدهند كه شاه باشد. براى اينكه خوب شما ديگر چه مى‏خواهيد؟ شاه از آن طرف آمده است عذرخواهى كرده است كه ببخشيد من اشتباه كرده بودم، بعد از اين هم ديگر من اشتباه نمى‏كنم، از آن طرف هم خوب، زندانى‏هاى سياسى را، خيلى از آنها را رها كرده است، از اهل علم، از افراد سياسى و ساير طبقات، از اين طرف هم يك عده‏اى از اين اشخاصى كه در دولت‏ها بودند و آنها خلاف كرده‏اند - همه را - اين عده را گرفته است و مى‏خواهد كه اينها را محاكمه مثلاً بكند. مى‏گويد شما ملت ايران چرا اينقدر لجاجت مى‏كنيد؟ من بايد باشم!. ديگر شاه از اين بهتر كجا ما پيدا بكنيم كه دزدها راگرفته و سياسى‏ها را رها كرده است زندانى‏ها را رها كرده و قول و قرار هم داده به اينكه بعد از اين ديگر زاهد بشود و عابد و مسلمان؟! ديگر شما چه طلبى از شاه داريد كه در سرتاسر ايران باز اعتصابات مى‏كنيد؟! اين اعتصابات ديگر چيست؟ چرا باز سرتاسر ايران اعتصاب است؟ چرا شركت‏هاى نمى‏دانم هواپيمائى و ديگران، اتوبوس و - اين چيزها - شركت واحد در اعتصاب است؟ خوب، پزشك‏ها چرا اعتصاب كردند؟ بايد پرسيد كه اين مسائل (ما اگر بخواهيم تحليل كنيم اين مسائل را) جرم را زياد مى‏كند يا جرم را قصر مى‏كند؟ شما اين دولت‏هايى كه تشكيل داده‏ايد، همه اينها به دست شما تصويب شده است و اين مجرم‏هايى كه حالا گرفتيد، اينها همه‏شان اينهايى بودند كه در دولت‏هاى شما بودند، شريك جرم شما بودند، شما حالا مى‏گوئيد اينها مجرم

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 78

هستند؟ شما اين مجرم‏ها را روى كار آورديد، مى‏گوئيد دزد هستند؟ شما اين دزدهارا روى كار آورده‏ايد. حالا شما يك مجرمى را يا مجرم‏هايى و يك خائن‏هايى را خودتان در دولت‏ها سر كار آورديد و با هم مشتركاً مشغول شديد به چاپيدن اين مملكت و به اذيت كردن اين مردم. حالا اگر دو نفر يا ده نفر با هم شريك شدند و يك جرمى را انجام دادند يا يك خيانتى كردند، بعد يكى از آنها قدرتمندتر بود يك چند نفرى از آنها را فرض كنيم گرفت، اين جرم خودش محتوم است براى اينكه شركاى جرم را گرفته است؟! يا خود اين، اقرار به اين است كه من خيانت كردم اين اشخاص را آوردم روى كار؟ بعضى از اينها كه 12 سال يا بيشتر در مسند نشسته بودند، شما اين 12 سال هيچ اطلاع از حال اين نداشتيد، حالا تازه امروز مطلع شديد؟! هيچ اطلاعى تا چند ماه قبل از اين، از 12، 13 سال پيش از اين تا چند ماه قبل از اين شما هيچ اطلاعى از حال اين آدم كه نخست وزير شما بود و در كارها دخالت داشت و مشاور شما بود و همه كارها را با نظر و فرمان مبارك انجام مى‏داد، شما تا حالا هيچ اطلاع نداشتيد كه اين آدم چكاره است؟! همين دو سه روز مطلع شديد؟! همين چند روز و چند ماه شما مطلع شديد؟! اگر يك آدمى 12، 13 سال مشغول خيانت و مشغول چپاولى بوده و شما اطلاع نداشتيد، شما لياقت اينكه در اين پست باشيد (اگر پستى باشد) شما همچو لياقتى نداريد، آدم نالايقى هستيد. اگر مطلع بوديد، چنانچه هستيد و بوديد، خوب دو نفر شريك جرم بوديد منتها تو شريك بزرگه بودى، او شريك كوچكه بوده، حالا شريك بزرگه اگر شريك كوچكه را گرفت و حبسش كرد، اسباب اين مى‏شود كه ديگر جرمى در كار نباشد؟! يا جرم هست و تو شريك كوچكه را گرفتى، ملت شريك بزرگه را مى‏خواهد.

غفلت در نهضت، مهلتى است بر پايگيرى قدرت رژيم براى سركوبى ملت

همان حجتى كه تو دارى بر اينكه اين شريك جرم را گرفتى يا اين شركاى جرم را گرفتى، با همان دليلى كه شما اين شركاى جرم را گرفتيد، به همان دليل ملت از تو مؤاخذه مى‏كنند و مى‏خواهند تو را بگيرند. اين راه مفر است، اينها راه عقلائى نيست كه شما مى‏خواهيد يك راهى درست كنيد كه اين نجات پيدا بكند، اين راه نجات نيست كه. تمام اين حرف‏ها و تمام اين نيرنگ‏ها براى اين است كه خوب احتمال، ولو در صد احتمال يك احتمال، ولو در هزار احتمال يك احتمال اينها احتمال مى‏دهند كه مردم را مثلاً يك بازى بدهند ولو آن طبقه مثلاً متعارف مردم بازى بدهند لكن ما مى‏بينيم كه مردم بازى نمى‏خورند. همين حالا كه هم آن شريك جرم‏ها را گرفته است و هم آن نطق را مكرراً (مى‏گويند) گذاشته است و شنيدند و خوب ما هم شنيديم اين نطق‏ها را و هم نطق آن نخست وزير نظامى و آن نطق را هم ما شنيدم كه ديروز كرد، هم سرنيزه آقايان و همه چيزها، هم حمله به مردم و هم ريختن توى بيمارستان و در بيمارستان را شكستن و توى بيمارستان آدم كشتن و هم حمام قم كه سه نفر را به واسطه گاز خفه كرده‏اند و هم همدان و هم همه جا، باز همان حرف‏ها و همان انقلابات و همان اعتصابات و همان صداها هست و نمى‏شود نباشد. يك ملتى كه بيشتر از پنجاه سال زير دست و پاى

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 79

اينها خرد شده است، حالا كه چشم‏هايش را باز كرده و مى‏بيند كه بايد اين مجرم‏ها را با زور و با فشار و با هياهو و با - عرض بكنم - تظاهرات و اعتصابات و اينها شكست داد، همين ملت مى‏داند اين معنا را كه اگر چنانچه يك غفلت كوچكى حالا بكند، يك غفلت بسيار كوچك الان اگر بكند، باز اين مطلب برمى‏گردد به پنجاه سال پيش از اين و ديگر نمى‏تواند اين ملت حتى بعد از پنجاه سال ديگر هم يك همچو نهضتى را ايجاد كند و يك همچو قيامى بكند. خوب، ملت اين را مى‏داند، مى‏داند كه اگر امروز اين تا آن آخر نقطه نرود و تا سرنگونى اين آدم، اين نهضت را ادامه ندهد، بر مى‏گردد به حال رضا شاه و بدتر از او و اين دفعه اگر چنانچه اين قدرت پيدا بكند، ديگر نه بر بچه مهلت مى‏دهد نه بر بزرگ، همه مخالفين خودش را كه همه ملت است، سركوب مى‏كند و هيچ هم مضايقه ندارد ايشان.

ملت تعهدات شاه را مبنى بر جبران و عذر اشتباهات گذشته باور ندارد

همچو خيال نكنيد كه يك، بله خيلى مثلاً عدالت اجتماعى، هر چند روز يك دفعه كه منبر مى‏رفت مى‏گفت: (عدالت اجتماعى را من مى‏خواهم چى بكنم، فضاى باز سياسى و عدالت اجتماعى و انتخابات آزاد و تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ) و از اين شعرهايى كه صدتايش يك غاز در بازار ايران ديگر ارزش ندارد او پشت سر هم مى‏بافت و حالا هم باز دست برنداشته است. هر وقت صحبت مى‏كند باز از آن حرف‏ها مى‏زند منتها صفحه‏ها مختلف مى‏شود، گاهى وقت‏ها با آن صورت‏ها در مى‏آيد وگاهى وقت‏ها - با، چيز مى‏شود. گاهى وقت‏ها - به بازارى‏ها، وقتى قم آمد، آنجا دست و پايش را هم گم كرده بود. آن وقتها كه قم آمد، يك دفعه كه در همان نزديكى‏هاى 15 خرداد، جلوى 15 خرداد بود، اين آمد قم، گفتند كه وقتى كه وارد شد همچو دست و پايش را گم كرده بود كه بايد از اين راه برود، از توى يك كوچه‏اى شروع كرد رفتن، بعد رفتند گفتند آقا راه اين طرف است بفرمائيد، از اين راه هدايتش كردند آمد و وقتى كه رفت ايستاد در بيرون صحن، ايستاد و صحبت بكند، در حركاتش هم كه مى‏پريد بالا و مى‏پريد پائين، باز مردم يك حرف‏هايى داشتند و رفت ايستاد و بازارى‏هاى متدين قم را به حرف‏هاى نامربوط بست، گفت: (ريشوهاى كذا)، از اين حرف‏هاى نامربوط، به علما كه بدتر از اين گفت: (حيوان نجس) از اين مسائل، همين آقا حالا آمده مقابل ملت و باز توبه مى‏كند و عرض اخلاص مى‏كند به همه طبقات ملت كه ما اشتباهاتى كرديم خوب ديگر از اين به بعد اشتباه نمى‏كنيم.

خوب اگر اشتباه كردى چرا حالا دوباره مى‏كشى؟ اگر شما تصديق دارى كه اشتباه كردى، از آدمكشى اشتباه بيشتر مى‏شود؟! از جوان‏هاى مردم را كشتن، از زن‏هاى مردم را كشتن ديگر اشتباه بالاتر دارى تو؟! اگر اعتراف دارى كه شما اشتباه كردى و مى‏گويى مى‏خواهم برگردم از اين اشتباه‏ها، ديگر اينها تكرار نمى‏شود، اگر اينطور است خوب برگرد از اشتباه خود، تو كه مى‏گويى مى‏خواهم برگردم از اشتباه، مردم چطور باور كنند؟ تو مى‏گويى اشتباه كردم و الان دارى آدم مى‏كشى. مگر امكان دارد كه نظامى بدون اجازه اين آدم، آدم بكشد؟ چه داعى دارند آنها آدم بكشند براى خاطر يك كسى ديگر؟ تا او

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 80

فرمان ندهد و خودشان را لازم الاطاعه ندانند و جرات نكنند تخلف بكنند، آدم نمى‏كشند. تا فرمان ايشان نباشد كسى آدمكشى نمى‏كند و اين اراذلى‏ها را نمى‏كند. فرمان مستقيم اين است كه اينها را وادار مى‏كند به آدمكشى و اينطور چيزها. همين آدمى كه مى‏گويد كه من عذر مى‏خواهم از شما و اشتباه شده و چطور و من تعهد مى‏دهم، ضمانت مى‏دهم به اينكه چه نكنم، خوب يك دفعه ديگر هم ضمانت و تعهد خودت را دادى، اول سلطنت شيطانيت. تو همين تعهدها را دادى و قسم هم خوردى و در مجلس هم رفتى و همه اين كارها را كردى و دنبالش به قول خودت اين اشتباهات را كردى و اين غلطها را، حالا چه شده است كه دوباره آمدى؟ آنوقت باز يك فرجه‏اى شده است مثلاً فرض كنيد ده روز، يك ماه و دو ماه، سه ماه بعدش اين كار را كردى، تو امروز در عين حالى كه مى‏گويى من اشتباه كردم و ديگر من نمى‏كنم از اين كارها و ديگر - عرض مى‏كنم كه - تعهد كردم كه تكرار نشود، در عين حال دارى انجام همين كثافتكارى‏ها را مى‏دهى و همين جنايتكارى‏ها را، آنوقت مردم چطور بپذيرند از تو؟ و - كلام - مثلاً فرض كنيد اگر خداى نخواسته يك عالمى بيايد به مردم بگويد ساكت بشويد، چطور مردم گوش كنند به حرف اين عالم؟ خوب مى‏گويند اين عالم (خيلى خيلى بخواهند تأدب كنند) مى‏گويند اين عالم اشتباه كرده است يا شايد هم بگويند اين آدم دربارى است. خيلى بخواهند ادب كنند مى‏گويند خوب اين آقا آدم ساده‏اى است، آدم صافى است و نفهميده كه اين چه جور جنسى است. ملت نمى‏شود، آقا نمى‏شود ملت را ديگر اينقدر نفهم حساب كرد، يك ملتى كه ايستاده و دارد فرياد مى‏زند و حق مشروع خودش را دارد مطالبه مى‏كند،اين را ديگر نمى‏شود با اين چيزها خوابش كرد.

بوق‏هاى تبليغاتى در داخل و خارج، مبلغ قتل عام اقليت‏هاى مذهبى بعد از تشكيل حكومت اسلامى

از آن طرف تبليغات همه جانبه، مثلاً ديدند كه خوب، در ايران (حالا هم ايران، هم خارج، هر دو را مى‏خواهند اين انحراف حاصل بشود) اقليت‏هاى مذهبى هست و خارج ايران هم به اين مساله خوب اهميت مى‏دهند، راجع به اقليت‏هاى مذهبى اينها درست كردند كه اگر چنانچه حكومت اسلامى تشكيل بشود، ديگر همه اقليت‏هاى مذهبى را از بين خواهند برد. اينها، ببينيم كه شما بهتر رفتار مى‏كنيد با اقليت‏هاى مذهبى يا اسلام بهتر رفتار كرده است؟ تو كه هم اقليت مذهبى و هم اكثريت مذهبى را دارى پايمال مى‏كنى و از بين مى‏برى، تو كه همه حقوق بشر را در ايران از بين بردى، تو نه مسلم را گذاشتى آزاد باشد، نه غير مسلم را. اقليت‏هاى مذهبى در اسلام احترام دارند، آزادند، احترام دارند. مثل اينها كه (مى‏گويند كه) مرتب مى‏آيند سؤال مى‏كنند خوب اگر چنانچه حكومت اسلام شد، با اقليت‏هاى مذهبى چه مى‏كنيد؟ اين براى اين است كه مرتب تزريق شده به ايشان كه اگر اينطور شد، قتل عام مى‏كنند مثلاً يهودى‏ها را، قتل عام مى‏كنند نصارى را، قتل عام مى‏كنند زرتشتى‏ها را. در كدام وقت اتفاق افتاده است كه در اسلام وقتى كه در يك مملكت اسلامى كه در حال جنگ نبوده و در حال صلح بوده، اقليت‏هاى مذهبى را قتل عام كرده باشند يا قتل كرده باشند؟ اين همين اقليت مذهبى است كه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 81

وقتى كه يك زن يهودى را ذمى را خلخالش را مى‏برند، حضرت امير مى‏گويد اگر انسان بميرد اين ارزش دارد كه آدم بميرد، وقتى كه بشنود يك زن ذمه‏اى را، زنى كه در پناه اسلام بوده است، اينها خلخال را از پايش كشيدند، يك همچنين اسلامى و يك همچنين حكومت اسلامى مى‏آيد اقليت‏هاى مذهبى را چه بكند؟!

كدام يك ارتجاعى است؟ احياء تاريخ 2500 ساله يا قوانين مترقى 1400 ساله اسلام

اينها همه تبليغات است كه طرفدارهاى شاه و شاه با بوق‏هاى خودشان اين تبلغات را مى‏كنند براى اينكه حكومت اسلام و اسلام و عرض مى‏كنم - روحانيت اسلام را پيش مردم يا لااقل پيش اين اشخاص كه در خارج ايران هستند يعنى‏اين عده كه خودشان از غير مسلم هستند و غير مذهبى هستند، پيش اينها لااقل لكه دار بكنند. كه (نه، اينها مى‏خواهند يك حكومت چيزى بكنند، ارتجاعى، يك حكومت ارتجاعى ارتجاع اسلامى). - اسلام را - خود اين آقا، ارتجاعى معرفى مى‏كند. اين مى‏گويد اين مطلب را كه خير، (دين مبين اسلام ) اينها را مى‏گويد اما از آن طرف هم آنهايى كه اسلام را دارند به مردم مى‏گويند، مى‏گويد اينها مرتجع هستند، مرتجع يعنى اينها برگشتند به 1400 سال پيش از اين، تبلغ مى‏كنند يك چيزى را كه 1400 سال پيش از اين آمده است. غفلت از اينكه خود ايشان 2500 ساله را حالا پيش كشيده، ايشان مرتجع نيستند اما اينها كه 1400 سال پيش قوانين مترقى را دارند مى‏گويند، اينها كه مى‏گويند بايد تودهنى زد به اين آدمى كه سلب آزادى از مردم كرده، بايد تو دهنى زد به اين آدمى كه سلطه ديگران را در ايران برقرار كرده و مردم را زير سلطه ابرقدرت‏ها قرار داد اينها مرتجعند؟! اما آنهائى كه مال مردم را دارند مى‏خورند به زور و با فشار و سلب آزادى از همه كردند، نه اينها متمدن هستند و اينها دروازه باز - نمى‏دانم - آزادى است!!

اسلام با موانع رشد و فرهنگ مخالف است نه با تمدن و مظاهر آن

اين حرف‏ها و اين شعرها و اين چيزهائى كه در خارج درست كردند اينها خوف اين است كه يك وقت خداى نخواسته بعضى جوان‏هاى ما هم به اشتباه بيفتند كه مبادا يك همچنين چيزى بشود، مبادا يك وقتى اسلام بيايد در خانه را روى زن‏ها ببندد، قفلش كند كه ديگر بيرون نيايند از خانه. زن‏ها در صدر اسلام توى ميدان‏ها مى‏رفتند، در همين جنگ‏هاى اسلامى تو ميدان‏ها مى‏رفتند براى پرستارى اين چيزها، اينهايى كه كشته مى‏شدند آنجا. (زنها در محفظه بمانند) چه كسى چنين چيزى به شما گفته است كه بايد اينطور باشد؟ آنها آزادند مثل مردها. چه كسى گفته است كه اقليت‏هاى مذهبى را اينها خواهند چه كرد و چه كرد؟ بلى يكى از درد دل‏هايشان اين است كه در قمارخانه‏ها را مى‏بندند، اين راست است، در مراكز فساد را مى‏بندند، حكومت اسلامى نمى‏گذارد اين كاباره‏ها كه همه جوان‏هاى ما را به بدبختى كشيده، نمى‏گذارد اينها باز باشد. اگر اينها را طرفدار هستند مردم، اين

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 82

روشنفكرها و اين - عرض مى‏كنم كه - متجددين با اين مفسده‏ها موافقند، نه، حكومت اسلامى جلوى قمارخانه‏ها را مى‏بندد درشان را - عرض مى‏كنم كه - و مراكز فساد و كاباره‏هايى كه اين فسادها در آن مى‏شود، اينها را در آن مى‏بندد. اين فرم سينماها را تغيير مى‏دهد يعنى اين سينماهايى كه الان جوان‏هاى ما را دارند به فساد مى‏كشند و به فحشا مى‏كشند، اينها مى‏گويند اين فرم نبايد باشد، مى‏خواهند سينما باشد، سينماى آموزنده باشد سينماى اخلاقى باشد. با فساد اسلام مخالف است، با فساد كشيدن جوان‏ها، مسلمين را به فساد كشيدن مخالف است، با غارتگرى مخالف است. اسلام نمى‏خواهد غارت بيت‏المال را، غارت كنند بيت‏المال را، اسلام با تمدن مخالف نيست، با اين توحش‏ها مخالف است، با اين فحشايى كه راه انداختند اينها مخالف است، با مال ملت را صرف قمارخانه كردن در جزيره نمى‏دانم كجا مخالف است. اينها البته جلوگيرى مى‏شود. حكومت اسلامى اگر آمد، اين مفسده‏ها را از بين بر مى‏دارد، نمى‏گذارد جوان‏هاى ما فاسد بشوند، نمى‏گذارد اين فرهنگ عقب نگه داشته بشود تا اينكه نگذارد اين جوان‏ها رشد بكنند. خوب همين جوان‏هاى خارج آمدند به من مى‏گويند كه (ما را نمى‏گذارند كه رشد علمى بكنيم، ما را به يك حدى نگه مى‏دارند، نمى‏گذارند) با اين چيزها مخالف است، البته اسلام با اين چيزها مخالف است.

afsanah82
07-24-2011, 05:25 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 84

تاريخ: 18/8/57

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از جوانان دختر و پسر فرانسوى علاقه‏مند به اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم

با اين دسته گلى كه به حضورتان تقديم داشتيم، احساس پر شور خودمان را منعكس كرديم كه حضور شما در فرانسه باعث شده علاقه‏مان به اسلام تشديد شود، بخصوص با توجه به وضعيات خاصى كه اينجا ديده‏ايم و علاقه‏مند شديم كه دسته جمعى سفرى به ايران بكنيم و از نزديك رابطه خاصى را كه اسلام بين انسان و خدا مطرح مى‏كند ببينيم.

امام: من اميدوارم كه حكومت اسلامى در ايران تشكيل شود و مزايائى كه در حكومت اسلام هست، بر بشر روشن گردد تا بشريت بفهمد كه اولا اسلام چگونه است و روابط بين حكومت و ملت‏ها چه روابطى است و طرز اجراى عدالت به چه صورت است و شخص اول مملكت در زندگى با رعيت هيچ فرقى ندارد. اگر چنانچه بعضى از مزاياى اسلام را مردم بفهمند، اميد اين هست كه همه به اسلام رو بياورند. در حكومت اسلام، شخص اول كه خليفه مسلمين است زندگى عاديش در عرض فقيرترين افراد و يا پايين‏تر از آن است و عدالت اجتماعى و برنامه‏هائى را كه اسلام اجرا مى‏كند به مصلحت تمام طبقات‏است، اين نوع حكومت سابقه ندارد.

حاكم اسلام مثل حاكم‏هاى ديگر از قبيل سلاطين، يا روساى جمهورى نيست. حاكم اسلام، حاكمى است كه در بين مردم، در همان مسجد كوچك مدينه مى‏آمد و به حرفهاى مردم گوش مى‏كرد و آنهائى كه مقدرات مملكت دستشان بود، مثل ساير طبقات مردم در مسجد اجتماع مى‏كردند و اجتماعشان به صورتى بود كه كسى كه از خارج مى‏آمد نمى‏فهميد كه كى رئيس مملكت است و كى صاحب منصب است و چه كسانى مردم عادى هستند. لباس همان لباس مردم، معاشرت همان معاشرت مردم و براى اجراى عدالت طورى بود كه اگر چنانچه يك نفر از پائين‏ترين افراد ملت، بر شخص اول مملكت، ادعائى داشت و پيش قاضى مى‏رفت، قاضى شخص اول مملكت را احضار مى‏كرد و او هم حاضر مى‏شد و اگر چنانچه اسلام آنطورى كه هست پياده شود و اجرا گردد، اميد آن را داريم كه تمام بشر تحت لواى اسلام درآيند، تمام مكتب‏ها شكست بخورد و مع الاسف نگذاشتند مردم اسلام را بشناسند براى مردم، گاهى اسلام را به صورت و وصف ارتجاع تعبير كرده‏اند و گاهى به خشونت تعبير كرده‏اند و گاهى به اينكه چيزى كه در هزار و چند سال پيش از اين بوده است و حالا نمى‏تواند جامعه را اداره كند، تمام اينها تبليغات سوء است و شواهد زنده‏اى در متن اسلام است كه اين

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 85

مسائل اينطور نيست كه مبلغين ساير ملل براى اسلام گفته‏اند و ما مى‏خواهيم اسلام را، لااقل حكومتش را به يك نحوى كه به حكومت اسلام در صدر اسلام شباهت داشته باشد اجرا بكنيم تا شما معنى درست دموكراسى را به آن حدى كه هست بفهميد و بشر بداند كه دموكراسى كه در اسلام است با اين دموكراسى معروف اصطلاحى كه دولت‏ها و روساى جمهور و سلاطين ادعا مى‏كنند، بسيار فرق دارد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:26 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 86

تاريخ: 18/8/57

مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون هلند

سؤال: نام شما بر سر زبان جوانان ايران است. چگونه مى‏خواهيد اين محبوبيت عجيب را تشخيص بدهيد؟

جواب: آنها تشخيص دادند كه ما همان مطالبى را تعقيب مى‏كنيم كه در نهاد آنها و آرزوى ديرينه آنهاست و ما را خدمتگزار خود مى‏دانند، از اين جهت به ما علاقه دارند كما اينكه من به آنان علاقه دارم.

سؤال: موقعيت كمونيست‏ها را در ايران چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟ تا چه اندازه و علل ارزيابى؟ نظر شوروى درباره وضع فعلى چيست؟

جواب: كمونيست‏ها در ايران قدرتى ندارند. تقريباً همه ايرانيان مسلمان هستند و در اين نهضت ثابت كردند كه چقدر به اسلام علاقه دارند و حكومت اسلامى مى‏خواهند. اما شوروى مانند ساير ابرقدرت‏ها پشتيبانى از شاه مى‏كند و اين ابرقدرتها با اين پشتيبانى مى‏خواهند شاه را حفظ كنند لكن دير شده است و نمى‏توانند او را حفظ كنند ملت، شاه را نمى‏خواهند، او بايد برود.

سؤال: در وضع فعلى فرانسه، بعضى از وكلاى مجلس راجع به اقامت شما در فرانسه از دولت سوالاتى كرده و اظهار نگرانى نموده‏اند. آيا نظر حضرتعالى چيست؟

جواب: ما از دولت فرانسه كه هميشه خود را از طرفداران حقوق بشر معرفى مى‏كند، انتظار داريم همگام با ما نهضتى را كه عليه ظلم و ستم شاه در ايران برپا شده است و هيچ مطلبى غير از مطالب مشروعه اوليه حقوق بشر را خواستار نيست، تائيد نمايد و به پشتيبانى ما برخيزد و اگر آزاديخواه است، آزاديخواهى خود را به اثبات برساند. و از ملت فرانسه انتظار داريم كه از ملت ايران دفاع نمايد. ملتى كه زير پاى ابرقدرت‏ها هر روز كشته و زخمى مى‏دهد و باز

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 87

براى احقاق حقوق خود دست از مبارزات آزاديخواهانه خود برنداشته است.

سؤال: مى‏توان گفت بعد از به وجود آمدن دولت جديد و زندانى كردن عده‏اى، مساله و موقعيت جديدى بوجود آمده است؟

جواب: ايران از مدتى پيش با حكومت نظامى اداره مى‏شود و اين كارهايى كه شاه مى‏كند مانورهايى است كه تاثيرى در نهضت ما ندارد و طرح‏هايى است كه به تحريك شاه و اجانب عمل مى‏شود ولى فايده‏اى براى شاه ندارد. شاه شديداً مورد خشم ملت واقع شده است دولت نظامى، وجود و عدمش يكسان است.

سؤال: آيا يك هماهنگى بين كليه نيروهاى مخالف در ايران امكان‏پذير است؟

جواب: ما نيروى مختلفى نداريم. ملت ايران به تمام معنى به پاخاسته است كه حق خودش را مطالبه كند و آنهايى كه وابسته به شاه هستند و از او جيره خوارى مى‏كنند، آنها مى‏شود مختلف باشند تا با يك سياست هماهنگى پيدا كنند. ملت ايران يكپارچه است و هر شخصى كه با خواست ملت ايران مخالفت كند خائن است.

سؤال: آيا شما آماده فرمان دادن حركت مسلحانه عليه شاه هستيد؟

جواب: ما اميدواريم بدون جنگ مسلحانه به پيروزى برسيم و شاه كنار برود و اگر چنانچه يك وقت اقتضا كرد، مبارزه مسلحانه را مورد بررسى قرار مى‏دهيم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:26 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 88

تاريخ: 18/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران برزيلى، انگليسى، تايلندى، ژاپنى، و آمريكائى

سؤال: حضرت آيت الله! پس از اين ناراحتى‏ها و ناآرامى‏هاى اخير دانشجويان و سپس روى كار آمدن يك دولت نظامى، آيا شما فكر مى‏كنيد اوضاع كنونى براى سرنگونى شاه است؟ و آيا توقيف آقاى هويدا نخست وزير اسبق، تغييرى در اوضاع ايجاد كرده است؟ و بالاخره آيا شما هواداران خودتان را به يك مبارزه مسلحانه عليه شاه تشويق و توصيه خواهيد نمود؟

جواب: دولت نظامى‏تاثيرى در مسائل ايران ندارد بلكه در ازياد ناراحتى‏ها و اعتصابات و تظاهرات نقش اساسى دارد، لذا پس از تشكيل حكومت نظامى، مسائل بدين صورت كه ملاحظه ميكنيد، تشديد شده است، چنانچه توقيف هويدا هم اثرى ندارد، اين هم يك مانورى است كه خيال مى‏كنند براى اسكات مردم، اينگونه امور تأثير دارد. چيزى كه بلا اشكال تأثير فى الجمله دارد اين است كه خود شاه و سلسله او بروند و آنوقت يك آرامش نسبى حاصل خواهد شد. و اما روش ما در مبارزه عجالتاً همين است كه هست و من اميد اين را دارم كه همه مسائل را حل كند لكن اگر طول كشيد و احتياج افتاد، تجديد نظر خواهيم كرد.

سؤال: حضرت آيت الله! براى جانشينى رژيم كنونى، شما خواستار جمهورى اسلامى هستيد، چنين دولتى آيا آزادى‏هاى دموكراتيك را براى همه مردم تضمين خواهد كرد؟ و در چنين دولتى نقش خود شما شخصاً چه خواهد بود؟ ضمناً در مورد آزادى‏هاى دموكراتيك مى‏خواهيم بدانيم آيا كمونيست‏ها و ماركسيست‏ها آزادى اظهار عقيده و بيان خودشان را دارند يا نه؟

جواب: دولت اسلامى، يك دولت دموكراتيك به معناى واقعى است و براى همه اقليت‏هاى مذهبى آزادى به طور كامل هست و هر كسى مى‏تواند اظهار عقيده خودش را بكند و اسلام جواب همه عقايد را به عهده دارد و دولت اسلامى، تمام منطق‏ها را با منطق جواب خواهد داد. و اما من هيچ فعاليت در داخل خود دولت ندارم و به همين نحو كه الان هستم، وقتى هم كه دولت اسلامى تشكيل شود، نقش هدايت را دارم.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 89

سؤال: سياست خارجى جمهورى اسلامى، خصوصاً در رابطه با ابرقدرتها چه خواهد بود؟

جواب: سياست دولت اسلامى، حفظ استقلال، آزادى ملت و دولت و كشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام مى‏باشد و فرقى بين ابرقدرت‏ها و غير آنها نيست.

سؤال: شما نفوذ غرب بخصوص آمريكا را مذموم شمرده‏ايد، اين نفوذ چگونه مى‏تواند محدود شود اگر ايران به اين ترتيب كنونى به فنون و تكنولوژى غربى وابسته است و غرب هم احتياج مبرمى به نفت خام شما دارد؟

جواب: حكومت اسلامى و خواست ملت ما براى همين است كه نفوذ غرب و همه كشورها را در ايران از بين ببرد. وقتى يك ملت با تمام اقشار آن براى يك هدف قيام كردند، هيچ نفوذى نمى‏تواند خلاف آن را تحميل كند. و اما قضيه نفت، ما بعد از اينكه استقلال خود را به دست آورديم و نفت در اختيار ما قرار گرفت، مى‏خواهيم بر حسب اختيار خودمان نفتمان به فروش رود و ارز گرفته و صرف مصالح كشور كنيم، ما از حيث فروش مضايقه‏اى نداريم ليكن نه مثل فروشى كه الان انجام مى‏گيرد.

سؤال: حضرت آيت الله! تا چه مدت انتظار خواهيد كشيد كه شاه روى كار باشد و بعد دستور جهاد مسلحانه بدهيد؟

جواب: تا وقتى مايوس شوم از اينكه به ترتيبى كه در پيش است، مقصود ما حاصل نشود.

سؤال: براى يكشنبه آينده در تهران دستور اعتصاب عمومى صادر شده است، آيا اين آغاز يك مبارزه جدى با دولت نظامى كنونى در ايران است؟

جواب: مبارزه به همين شكلى كه هست، هميشه جدى بوده منتها نوسان داشته است، البته حكومت نظامى و دولت نظامى موجب ناآرامى مردم و بيشتر شدن اين اعتصابات و تظاهرات شده است.

سؤال: نتيجه مذاكرات شما با آقاى دكتر كريم سنجابى و جبهه ملى چه بوده است؟

جواب: مذاكرات به آن معنائى كه گفته مى‏شود توافق حاصل شده است، نبوده. من مسائلى را كه مورد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 90

نظرم بوده طرح كردم و آنها قبول كردند. من مسائلى را كه هميشه خواست ملت است طرح مى‏كنم، هر كس آن را پذيرفت به خواست ملت عمل كرده است. خواست ملت، رفتن شاه و استقرار حكومت اسلامى است، به تظاهرات بنگريد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:26 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 93

تاريخ: 19/8/57

پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد كمك به مسلمانانى كه در رابطه با مبارزات اسلامى ايران خسارت ديده‏اند

بسم الله الرحمن الرحيم

خدمت ذى شرافت عموم علماى اعلام و حجج اسلام ايران دامت بركاتهم واعلت كلمتهم

پس از اهداى سلام و تحيات وافره، به عرض محترمتان مى‏رساند، در اين موقع كه دست جنايتكاران و دژخيمان شاه بيش از پيش به خون جوانان و اطفال ما آغشته شده است و كشتگان و مجروحان بسيارى به جا گذاشته و عده كثيرى را در سراسر كشور بى‏خانمان و بى‏سرپرست نموده است و حضرات آقايان و اينجانب را به عزا نشانده است، در اين موقع كه اعتصابات و تعطيلات عمومى براى اعتراض به دستگاه جبار و احقاق حق مردم بى‏پناه صورت گرفته است، بديهى است اين حوادث ضايعاتى در دنبال دارد و قشرهائى از كسبه و كارمندان و كارگران محترم و محروم دچار مضيقه شده و مى‏شوند و اين امر موجب نگرانى شديد اينجانب است لهذا از حضرات آقايان تقاضاى محترمانه دارم كه در تمام شهرستان‏ها و توابع آنها هيئت‏هائى را كه مورد وثوق هستند، انتخاب و مقرر فرمايند تا نياز نيازمندان را چه از حيث لزوم جراحى و چه از حيث فقدان سرپرست و چه دراثر گرفتارى‏هاى اقتصادى كه در اثر اعتصابات و تعطيلات بحق خود با آن دست به گريبانند بر طرف نموده و به قدر مقدور نيازهاى آنان را رفع كنند، تا با پشتگرمى با اعتصابات خود ضربه شديدى بر پيكر دشمن وارد آورند و بر ملت شجاع و آگاه است كه خود نيز مستقيماً به خواهران و برادران خود كمك كنند و دين الهى خود را ادا نمايند.

حضرات آقايان مجازند از سهم مبارك امام در اين امر مشروع و مقدس صرف نمايند و وكلاى اينجانب در هر كجا هستند مجازند تا نصف سهم مبارك امام عليه السلام را صرف اين نيازها نمايند و نيز حضرات آقايان از بازرگانان و مردم خيرخواه دعوت نموده و آنان را تشويق كنند تا نگذارند برادران و خواهران آنان كه در راه اسلام و احقاق حق خود صدمه ديده‏اند و به ملت بزرگ خود خدمت كرده‏اند و در راه آنان خون داده‏اند، به سختى بيفتند. از خداوند تعالى عظمت اسلام و سربلندى ملت عظيم الشان اسلام و ايران را خواستارم و قطع ايادى اجانب را اميدوار.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 91

تاريخ: 18/8/57

مصاحبه امام خمينى با مجله‏ى هفتگى نيورووآمستردام

سؤال: چه چيز را از شاه خرده مى‏گيريد؟ مشروعيتش، اختناقش و يا اعمال اقتصادى و اجتماعيش؟

جواب: اولاً در آغاز، سلطنت شاه و نيز پدرش بر خلاف ميل ملت بوده و ثانياً از ناحيه اجانب و براى حفظ منافع آنان بر ما تحميل شده است، به همين جهت كليه برنامه‏هاى اقتصادى و سياسى و فرهنگى و نظامى وى همگى بر خلاف مصالح مردم انجام شده كه نتايج زيانبار آن در همه زمينه‏ها اكنون مشهود است.

سؤال: چرا تغيير جهت شاه، شما را قانع نمى‏كند؟ آيا مردم ايران از پاكسازى نظاميان راضى نخواهند شد؟ چگونه در مقابل ارتش مقاومت مى‏كنيد؟

جواب: شاه زير فشار ملت تن به اين تغيير جهت داده است و اين براى رهائى از بن بستى است كه گرفتار آن شده است تا آتش خشم مردم را خاموش كند و سپس با تجديد قوا مجدداً دست به خيانت بزند و در برابر ملت، نه ارتش و نه هيچ قدرتى نمى‏تواند بايستد، مگر تا كنون شاه با اتكاء به ارتش حكومت خود را تحميل نكرده است كه مى‏بينيم شكست خورده است.

سؤال: اگر شاهنشاهى از بين برود، چگونه مى‏خواهيد جمهورى اسلامى خود را از پايه بسازيد به طورى كه مطمئن باشيد كه از تغييرات، كسانى كه از رژيم شاه استفاده كرده‏اند دوباره به نفع خود استفاده نكنند؟

جواب: ما با تكيه بر دستورات اسلامى و اجراى مقررات آن در همه زمينه‏ها تلاش خواهيم كرد كه از سوئى دست عناصر فاسد كوتاه شود و از طرفى انگيزه‏هاى فاسد كننده نابود شود و ديگر اينكه عموم مردم را موظف مى‏دانيم كه انحراف از مسير اسلامى را در هر كجا كه مى‏بينند از پائين‏ترين و بالاترين مقامات بلافاصله جلوگيرى كنند و بدين ترتيب از رشد فساد جلوگيرى مى‏شود و مجال بر عناصر فاسد نيز بسته مى‏ماند.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 92

سؤال: بازگشت به قوانين قرآن براى زنان يعنى چه؟ تفريحات مردم در چه حدى است؟ (الكل، فيلم و غيره)

جواب: در نظام اسلامى، زن به عنوان يك انسان مى‏تواند مشاركت فعال با مردان در بناى جامعه اسلامى داشته باشد ولى نه به صورت يك شى، نه او حق دارد خود را به چنين حدى تنزل دهد و نه مردان حق دارند كه به او چنين بينديشند و در مورد آنچه را كه به نام تفريحات شناخته شده است، اسلام با هر چيزى كه انسان را به پوچى و از خود بيگانه شدن مى‏كشاند، مبارزه ميكند. شرابخوارى و ميگسارى در اسلام ممنوع است. فيلم‏هاى منحرف كننده از اخلاق متعالى انسان، ممنوع است.

سؤال: برنامه شما راجع به اصلاحات ارضى، برنامه صنعتى كردن، فروش مواد اوليه مثل نفت و موضع شما در مورد اوپك و جنگ اعراب چيست؟

جواب: ايران به سرعت مى‏تواند مشكل كشاورزى خود را حل كند به طورى كه هم كشاورز به يك زندگى انسانى در حد ديگران برسد و هم مملكت از واردات مواد غذائى بى نياز گردد و ما براى صنعتى شدن كشور تلاش مى‏كنيم و لكن نه صنعت مونتاژ كه هم كشور را هر چه بيشتر به اجانب وابسته كرده است و هم اكثريت فقير و محروم را در خدمت مشتى ثروت اندوز متجاوز قرار داده است.

سؤال: آيا بعد از تمام شدن مدت ويزاى توريستى شما تا دو ماه ديگر مايل هستيد فرانسه را به قصد يك كشور ديگر اروپاى غربى ترك كنيد؟ آيا به هلند خواهيد رفت؟

جواب: اقامت من در پاريس موقتى است و در اولين فرصت كه امكان فعاليت در يك كشور اسلامى داشته باشم به آنجا مى روم.

سؤال: در مورد تحويل كشتى هلندى به نيروى دريائى ايران در حالى كه كشور به شدت از طرف آمريكا مسلح شده است، چه فكر مى‏كنيد؟

جواب: اصلى كه غير قابل تغيير است، اين است كه سياست خارجى ما بايد بر مبناى حفظ آزادى و استقلال كشور و نيز حفظ مصالح و منافع ملت ايران باشد ولى در خصوص اين گونه مسائل، مسوولين فنى دولت منتخب، در آينده آنها را بررسى مى‏كنند و دولت تصميم مى‏گيرد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 98

تاريخ: 19/8/57

مصاحبه امام خمينى با مجله آمريكائى

سؤال: اگر شاه سرنگون شود، نقشى را كه ايالت متحده خواهد داشت چه خواهد بود؟

جواب: آنچه را كه ما از آمريكا انتظار داريم اين است كه به مصالح ملت و استقلال مملكت ما احترام بگذارد و از دخالت در امور ما خوددارى كند.

سؤال: در صورت دخالت روسيه، آيا شما از اثرات سياسى آن بيمناك نيستيد؟

جواب: ما در راه كسب آزادى و استقلال از هيچ قدرتى نمى‏هراسيم و در صورت دخالت روس‏ها، روش ما همان خواهد بود كه با ديگران داريم.

سؤال: تحت حكومت جديد، آيا ايران به تجهيزات پيچيده و گرانبهاى نظامى كه شاه اكنون از آمريكا مى‏خرد، نيازى خواهد داشت؟

جواب: ما با خريد اسلحه كه حاصلى براى مردم فقير كشورمان ندارد مخالفيم، نه در گذشته نياز داشته‏ايم و نه در آينده نيازى خواهيم داشت.

سؤال: به نظر شما چرا آمريكا مى‏كوشد كه شاه را بر تخت شاهى نگاه دارد؟

جواب: چون در غارت مخازن كشور ما و تاسيس پايگاه‏هاى نظامى در نقاط مختلف مملكت، شاه دست نشانده‏اى مطيع و تسليم است.

سؤال: آيا شما تمايلى به فروش نفت به آمريكا داريد؟

جواب: ما نفت خود را به آمريكا و ساير مشتريان مى‏فروشيم اما نه به شكلى كه اكنون عمل مى‏شود

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 99

كه كاملا" به ضرر ملت است، بلكه بر اساس رعايت مصالح ملت خودمان و با حفظ استقلال كشور.

سؤال: آيا هيچ احتمال مى‏رود كه يك انقلاب موفق در ايران، كشورهاى خليج را نيز تحت تاثير قرار دهد؟

جواب: هيچ حادثه‏اى در جهان امروز در هر نقطه‏اى كه اتفاق مى‏افتد بدون تاثير در نقاط ديگر نيست لكن ميزان اثر پذيرى مردم در نقاط ديگر بستگى به آگاهى و انتخاب خود آنان دارد.

سؤال: تاكنون شما فرمان جنگ مسلحانه صادر نكرده‏ايد، آيا اگر شرايط اقتضا كند، چنين خواهيد كرد؟

جواب: ما اميدواريم كه ملت با روش‏هاى كنونى به اهداف خود برسد، اگر شاه و حاميان وى دست از لجاجت برندارند، اين موضوع را مورد بررسى قرار خواهيم داد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 100

تاريخ: 19/8/57

مصاحبه امام خمينى با نماينده سازمان عفو بين المللى

سؤال: هدف شما سرنگونى نظام شاهنشاهى و آزادى مردم تحت ستم ايران و استقرار حكومت اسلامى است.

الف - آيا حركت كنونى ايران متشكل است و داراى يك تشكيلات مى‏باشد؟

ب - شما چه معيارهائى را براى شايسته بودن يك تشكيلات، مقرر مى‏فرمائيد؟

ج- چه معيارهائى را مقرر مى‏نمائيد كه نشان دهنده شايستگى و لياقت گروه يا گروه‏هائى باشد كه پس از پيروزى، هدايت مردم مى‏تواند به عهده آنها باشد؟

جواب: الف - در بدترين شرائط اختناق و خفقان كه بر ايران حاكم است، عملكرد نهضت ملت ايران نشانه وجود يك روح تشكيلاتى است كه توانسته است جنبش را به مرحله كنونى برساند و به موازات نزديك شدن جنبش به مرحله بهروزى نهائى، فرم تشكيلات قطعى‏تر و اعلام خواهد شد.

ب - برخوردارى از يك رهبرى صد درصد مورد اعتماد و امين، داشتن شعارها و آرمان‏هائى كه كاملا تجسم دهنده خواسته‏هاى عموم مردم باشد، از معيارهاى ضرورى و اوليه است و آن شعارها در مرحله كنونى عبارت است از سرنگونى سلطنت پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى.

ج - نداشتن سوابق مشكوك و شناختن درست هويت جامعه ايرانى و آرمان‏هاى اساسى آنها در ابعاد مادى و معنوى، تقوا و صدافت و درستى در عمل، قدرت رهبرى و اداره امور و استقامت در مبارزه براى عقيده شرائط اساسى براى هدايت مردم است.

سؤال: الف: آيا در حكومت اسلامى، ماركسيست‏ها آزادى عقيده و آزادى بيان عقيده دارند؟ ب - آيا در حكومت اسلامى، ماركسيست‏ها آزادى انتخاب شغل دارند؟

جواب: الف: در حكومت اسلامى، همه افراد داراى آزادى در هر گونه عقيده‏اى هستند و ليكن آزادى خرابكارى را ندارند.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 101

ب: در اسلام، آزادى انتخاب شغل بر هر فردى برحسب ضوابط قانونى محفوظ است.

سؤال: از نظر اسلامى، زنان تا چه حد مجازند در ساختمان بناى حكومت اسلامى شركت نمايند؟

جواب: زنان از نظر اسلام، نقش حساسى در بناى جامعه اسلامى دارند و اسلام زن را تا حدى ارتقاء مى‏دهد كه او بتواند مقام انسانى خود را در جامعه باز يابد و از حد شئى بودن بيرون بيايد و متناسب با چنين رشدى مى‏تواند در ساختمان حكومت اسلامى مسووليت‏هائى به عهده بگيرد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 94

تاريخ: 19/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران آلمانى، فرانسوى، ايتاليائى، اسپانيائى

سؤال: حضرت آيت الله لطفاً درباره آن قسمت از قانون اساسى 1906 كه طبق نظرتان بايد تغيير پيدا كند و جمهورى اسلامى بوجود آيد، توضيحاتى بفرمائيد.

جواب: قانون اساسى دو مرحله داشته است:

1- مرحله پيش از كودتاى رضاخان، در آن وقت طورى بوده است كه ايرانى‏ها و مسلمين نمى‏توانسته‏اند طرح حكومت اسلامى را بدهند از اين جهت براى تقليل ظلم استبدادهاى قاجار و پيش از قاجار بر اين شدند كه قوانين وضع شود و سلطنت به صورت سلطنت مشروطه درآيد. در عين حال در قوانين پيش‏بينى اين مسائل شده است. تمام مسائلى را كه الان ما مطرح مى‏كنيم مى‏توانيم به متمم قانون اساسى استناد كنيم. اين يك مرحله است از قانون اساسى.

2- مرحله‏اى بود كه پس از كودتاى رضا شاه انجام گرفت و به قانون اساسى اضافه شد. در آنوقت رضاشاه كودتا كرد و به دنبال او قضايائى واقع شد و بالاخره به اين منتهى گرديد كه رضا شاه با قدرت سرنيزه و قلدرى قانون اساسى را تغيير دهد و يك مجلس موسسان با زور و قلدرى تاسيس كرد و ملت به هيچ وجه با او موافق نبود. در مجلسى كه ملت هيچ گونه دخالتى در آن نداشت، موادى از قانون اساسى را تغيير داد، سلطنت قاجار را منقرض و سلطنت پهلوى را تصويب نمود. بنابر اين، قانون اساسى در مرحله اول با حفظ متمم آن، براى همين مسائلى كه ما طرح كرده‏ايم مى‏تواند مستند ما باشد. در مرحله دوم، مساله سلطنت رضا شاه و سلسله پهلوى اصلاً قانونيت نداشته و اين سلسله بر خلاف قانون اساسى بر اين مملكت تحميل شده است. رضا شاه را انگليسى‏ها بر ما تحميل كردند و بعد هم كه متفقين به ايران آمدند محمدرضا شاه را تحميل نمودند.

سؤال: حضرت آيت الله! شما در برنامه‏هاى خودتان و براى حل مشكلات اقتصادى، گويا نظر داده‏ايد كه مى‏خواهيد بانك‏ها را ببنديد، آيا در شرايط كنونى در اين دوران از وضع اقتصادى ممكن است ما بانك‏ها را ببنديم؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 95

جواب: چنين مساله‏اى اصلاً نبوده است، بنابراين سؤال شما اساسى ندارد.

سؤال: حضرت آيت الله! از چندى پيش شاه نسبت به بعضى از مخالفين خود نظر مساعدى را نشان داده است، چرا شما نظر موافق شاه را رد كرده‏ايد؟ و همين طور مى‏پرسند كه شما با آقايان مهندس بازرگان و دكتر سنجابى در اينجا ملاقات‏هائى داشته و مذاكراتى كرده‏ايد، نتيجه مذاكرات چه بوده است؟

جواب: اما مسائلى كه شاه هميشه طرح مى‏كند و به صورت‏هاى مختلف در مى‏آورد، تمام اينها براى فريب ملت است. ملت كه اكنون رشد پيدا كرده و خيانت‏ها و جنايت‏هائى كه در اين 50 سال در ايران شده ملاحظه كرده است، خدعه‏ها را نمى‏پذيرد و اينكه ما نپذيرفتيم، براى اينكه ملت نمى‏پذيرد ما هم نمى‏پذيريم و تمام اينها خدعه است.شاه مى‏خواهد با اين خدعه‏ها بر تخت سلطنت مستقر شود و بعد از چندى كارهاى خود را و بلكه بدتر از آن را شروع كند. و اما مذاكرات با آقايان بازرگان و سنجابى، بله اينها آمدند و من مسائل ايران را و مصالح ملت را به آنان گفته‏ام و آنان هم مخالفتى ابراز نداشتند.

سؤال: حضرت آيت الله! چندى است كه اقليت‏هاى مذهبى مثل يهوديان، مسيحيان و زرتشتيان احساس ترس و ناراحتى مى‏كنند، وضعيت آينده آنها را در يك حكومت اسلامى چگونه مى‏بينيد و چه نظرى داريد؟ بخصوص كه در كشورهاى غربى اينگونه برخوردها را با اقليت‏ها به عنوان يك نوع نژادپرستى تلقى مى‏كنند.

جواب: تمام مطالبى كه اخيراً پخش شده تبليغاتى است كه شاه بر ضد اين نهضت به راه انداخته است. اسلام نسبت به اين اقليت‏ها احترام قائل است و اين شاه است كه مى‏خواهد با اين حرف‏ها نهضت ما را آلوده كند. بايد غرب متوجه باشد كه اسلام نسبت به اقليت‏هاى مذهبى بسيار با احترام رفتار مى‏كند. من بارها گفته‏ام كه آنان در ايران آزادانه مراسم خود را انجام مى‏دهند و ما موظفيم از آنان نگهدارى نمائيم.

سؤال: نظر حضرت آيت الله در مورد روى كار آمدن دولت نظامى جديد و دستگيرى هويدا نخست وزير اسبق و همچنين تصميمى كه نخست وزير ازهارى در مورد ثروت خاندان پهلوى اعلام كرده است، چيست؟

جواب: تمام اينها تشبثاتى است كه هيچ كدام ارزش و واقعيت ندارد. هويدا از شركاء شاه و يك‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 96

شريك ضعيفى بود كه در خيانت‏ها با شاه شركت داشت و شاه ظاهراً هويدا را براى نجات خودش دستگير كرده است. غرض اين است ملت را فريب دهد كه مى‏خواهد اصلاحات كند، چنانچه قضيه ثروت خاندان پهلوى و اينكه مى‏خواهند تعديلى بكنند، بيش از فريب هيچ نيست. اول بايد از خود شاه سؤال كنند و او را در مورد اينهمه ثروتى كه از ايران خارج كرده و در بانك‏هاى خارجى همه را متمركز نموده است محاكمه نمايند و بعد خاندانش را. او و خاندان او جناياتى را كه مرتكب شده‏اند قابل كنترل نيست و اينها هم نمى‏خواهند كارى بكنند، اينها مى‏خواهند فريب دهند.

اما دولت نظامى هم كه صورت ديگرى از شاه است، صورت قلدرى شاه است، اين هم نهضت را و ناآرامى مردم را تشديد كرده و مى‏كند. از ايران هم اين چنين گزارش رسيده است.

سؤال: آيا حضرت آيت الله خيال دارند پس از پيروزى انقلاب و بازگشت به ايران در راس حكومت قرار بگيرند و مسووليت رسمى در دولت جديد بپذيرند يا خير؟

جواب: خير، ما مسووليت هدايت را داريم، اشتغال به كارهاى ديگر خير.

سؤال: به نظر حضرت آيت الله چه چيزى در ايران بايد عوض شود و برنامه سياسى شما چيست؟

جواب: تمام خرابكارى‏هاى محمدرضا شاه بايد اصلاح شود. قراردادهائى كه بر ضرر ملت است، پيش ملت اعتبار ندارد. برنامه سياسى ما ابتدا آزادى، دموكراسى حقيقى و استقلال به تمام معنى و قطع ايادى دولت‏هايى كه تصرفاتى در داخل مملكت كرده‏اند مى‏باشد.

سؤال: حضرت آيت الله! سياستى را كه شما در آينده در قبال دولت آلمان خواهيد داشت، چگونه ارزيابى مى‏كنيد؟ آيا به نظر شما سياست كنونى كه بين ايران و آلمان هست تغيير پيدا خواهد كرد؟

جواب: آلمان هم مثل ساير كشورهاست و هر قراردادى با آلمان اگر به ضرر ملت ما باشد اعتبار ندارد و ما با آلمان و ساير كشورها با احترام متقابل عمل مى‏كنيم و اجازه ظلم به آنها نمى‏دهيم، چنانچه به آنها ظلم نخواهيم كرد.

سؤال: اينها اصرار دارند كه در مورد 14 هزار آلمانى كه مى‏گويند در ايران وجود دارند، شما در آينده

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 97

با آنها چه كار خواهيد كرد؟

جواب: اگر آنها به كارهاى عادى خودشان بپردازند و يا در خدمت دولت، طورى كه مصلحت ايران است عمل كنند مجازند كه در ايران بمانند.

سؤال: حضرت آيت الله! فرموده‏ايد كه نظام آينده ايران يك جمهورى اسلامى است، نقش ساير احزاب سياسى مخالف شاه كه غير اسلامى هستند، در اين جمهورى چه خواهد بود؟

جواب: فعاليت‏هاى احزاب اگر چنانچه مضر نباشند آزاد است.

سؤال: تاثير استقرار يك جمهورى اسلامى موفق را در ايران بر روى مناطق مسلمان نشين روسيه شوروى چگونه مى‏بينيد؟ آيا به نظر حضرتعالى دليل مخالفت روس‏ها با جنبش اسلامى به خاطر نگرانى آنها از تاثيرات يك جنبش موفق در ايران بر روى مناطق مسلمان نشين نيست؟

جواب: درست نمى‏شود پيش‏بينى كرد كه چه تاثيرى دارد لكن مخالفت شوروى با نهضت ما و موافقت با شاه بدين جهت است كه مى‏خواهد در ايران دست و نفوذ داشته باشد و در امور داخلى ما دخالت كند. حكومت اسلامى نه به او و نه به دولت‏هاى ديگر اجنبى چنين اجازه‏اى نخواهد داد.

سؤال: به نظر حضرتعالى در صورت ادامه مبارزات كنونى، نقش ارتش و آينده ارتش چگونه خواهد بود؟ آيا حضرتعالى تصور مى‏فرمائيد كه با شيوه‏هاى كنونى مبارزه، جنبش موفق شود، يا اينكه امكان دارد مجبور باشيد شيوه‏هاى ديگرى را هم اتخاذ كنيد؟

جواب: ما اميد اين را داريم كه با همين شيوه حاضر، نهضت موفق شود. همچنين اميد اين را داريم كه ارتش به خود آمده و به ملت بپيوندند و اگر چنانچه از اين شيوه مايوس شديم ممكن است راجع به شيوه فعاليت نهضت تجديد نظر كنيم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 102

تاريخ: /8/57

مصاحبه امام خمينى با نماينده

سؤال: آيا حركت ايران داراى تشكيلات سياسى است؟

جواب: اين حركت از متن جامعه و فطرت انسانها برخاسته است و متكى به شخص يا اشخاصى نيست و از روحيه قوى تشكيلات سياسى آشنا با فهم مردم جامعه ايران برخوردار است و اين عامل، خود تضمين كننده جايگزينى يك تشكيلات سياسى نيرومند به جاى رژيم شاه مى‏باشد.

سؤال: در تماس‏هايى كه رهبران مخالفين با شما گرفته‏اند نتيجه‏اش مثبت بوده است يا منفى؟

جواب: ملت ايران خواسته‏هاى خود را كه عبارت از سرنگونى سلطنت پهلوى و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و برقرارى حكومت اسلامى است، اعلام كرده است و من جمهورى اسلامى را به ملت ايران پيشنهاد كرده‏ام كه بعد از سقوط شاه به آراء عمومى مى‏گذاريم و هيچ گروه و شخصى نمى‏تواند با خواست ملت ايران مخالفت كند و الا محكوم به نابودى است و رهبران مخالفين هم با آنچه من گفته‏ام موافقت كرده‏اند.

سؤال: مشاركت فعال زنان در انقلاب چه معنائى دارد؟

جواب: زندان‏هاى شاه از زنان شيردل و شجاع مملو است. در تظاهرات خيابانى، زنان ما بچه‏هاى خردسال خود را به سينه فشرده، بدون ترس از تانك و توپ و مسلسل به ميدان مبارزه آمده‏اند. جلسات سياسى كه زنان در شهرهاى مختلف ايران بپا مى‏كنند كم نيست، آنان نقش بسيار ارزنده‏اى را در مبارزات ما ايفاء كرده‏اند. مادران شجاع فرزندان اسلام خاطره جانبازى و رشادت زنان قهرمان را در طول تاريخ، زنده كرده‏اند. در چه تاريخى اين چنين زنانى را سراغ داريد، در چه كشورى؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 103

سؤال: موضع شما نسبت به اعراب چيست؟

جواب: ما دست خود را به سوى كشورهاى عربى كه به مبارزات خود عليه اسرائيل ادامه مى‏دهند، دراز كرده و هميشه پشتيبان آنان در مقابل اسرائيل بوده‏ايم. اميد است ملت‏هاى عرب از مبارزات ملت ايران دفاع نمايند.

سؤال: قدرت‏هائى كه امكان دارد پس از برچيدن رژيم با آنان همكارى كنيد كدام است؟

جواب: ما با كشورهائى همكارى مى‏نمائيم كه از هم اكنون موضع خودشان را در مقابل شاه روشن كنند.

سؤال: اقليت‏هاى مذهبى در حكومت اسلامى داراى چه حقوقى هستند؟

جواب: تمام‏هاى مذهبى در ايران براى اجراى آداب دينى و اجتماعى خود آزادند و حكومت اسلامى، خود را موظف مى‏داند تا از حقوق و امنيت آنان دفاع كند و آنان هم مثل ساير مردم مسلمان ايران، ايرانى و محترم هستند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 104

تاريخ: 20/8/57

مصاحبه امام خمينى با روزنامه لبنانى النهار

سؤال: آيا به نظر حضرت آيت الله، با روى كار آمدن دولت جديد نظامى در ايران و دستگيرى هويدا، تغييراتى در وضع ايران رخ خواهد داد؟ آيا اين درگيرى‏ها به يك جنگ داخلى منجر خواهد شد يا نه؟

جواب: آمدن دولت نظامى تاثيرى در امور ندارد، بلكه نهضت را تشديد مى‏كند و كار شاه را سخت‏تر مى‏نمايد و رفتنش را نزديكتر. گرفتن هويدا و امثال او كه در دزدى و فساد شريك شاه بوده‏اند، براى فريب مردم است، اينها هم تاثيرى ندارد.

سؤال: آيا در نظر داريد مبارزه خود را به روش نبرد مسلحانه ارتقا دهيد؟

جواب: اكنون ما به همين ترتيب كه ملت قيام كرده است، اميدواريم كه قضايا حل شود و اگر چنانچه حل نشود، در اين امر تجديد نظر خواهيم كرد.

سؤال: تاييد مسكو و واشنگتن از رژيم شاه را چگونه تفسير و تعبير مى‏كنيد؟

جواب: معلوم است كه اينها بهتر از شاه، نوكرى پيدا نمى‏كنند كه استفاده‏شان را از ايران هر چه زيادتر كند و به ايران خيانت كرده و به آنان خدمت كند. در هر حال آنها خدمتگزارى مى‏خواهند و بهتر از شاه كسى نيست.

سؤال: نظر حضرت آيت الله در مورد جنبش فلسطين و مردم فلسطين به طور اعم و نسبت به بيت المقدس به طور اخص چيست؟ چه روابطى بين شما و سازمان آزاديبخش فلسطين وجود دارد؟

جواب: ما از سالهاى بسيار قبل، هميشه راجع به اسرائيل و غاصب بودن آن صحبت كرده‏ايم.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 105

هميشه بناى ما اين است كه در كنار برادران فلسطينى خود بايستيم و هر وقت هم قدرت پيدا كنيم، همان طورى كه آنها از حقشان دفاع مى‏كنند، ما هم مثل برادر با آنها همدوش و همرزم خواهيم بود. بيت المقدس بايد به مسلمين برگردد، اسرائيلى‏ها غاصبند. مع الاسف من نمى‏توانم دول عربى را بفهمم كه عليرغم تعداد انبوه جمعيت و دارا بودن همه شكل امكانات مادى فراوان، نمى‏توانند حقوق و سرزمين‏هاى خود را باز گردانده، از وطن خود دفاع كنند و اين از جهت اختلافاتى است كه بين آنان وجود دارد و من اميدوارم كه اختلافات را رفع كنند و حكومت‏ها به مسائل اسلامى توجه داشته باشند و به خواست خدا اين ماده سرطانى را از سرزمين‏هاى خود قطع نمايند.

سؤال: به نظر حضرت آيت الله، چه كسانى در اخفاى امام موسى صدر نفش داشته‏اند؟ آيا به نظر حضرتعالى، امام موسى صدر هنوز زنده‏اند؟ آيا تصور مى‏فرمائيد كه ايشان به لبنان برگردند يا خير؟ بين شما و مجلس اعلاى شيعه در لبنان چه ارتباطى وجود دارد؟

جواب: راجع به اينكه ايشان را چه كسى مخفى كرده است، من اطلاعى ندارم، اما راجع به اينكه ايشان زنده‏اند و برگردند اميدوارم كه زنده باشند و برگردند. من به ايشان علاقه دارم و اميدوارم كه به سلامت برگردند و كار خودشان را ادامه دهند.

سؤال: ماهيت حكومت جمهورى‏اى كه مورد نظر حضرتعالى است چيست؟ و مشخصات آن چگونه است؟

جواب: ماهيت جمهورى اسلامى اين است كه با شرائطى كه اسلام براى حكومت قرار داده است، با اتكاء به آراى عمومى ملت، حكومت تشكيل شده و مجرى احكام اسلام مى‏باشد.

سؤال: حضرت آيت الله! براى مسلمانان به طور اعم و مسلمانان لبنان و مردم فلسطين، بخصوص پس از وقايع اخير لبنان چه پيامى داريد؟

جواب: براى همه مسلمين، پيام من اين است كه با دارا بودن تمام امكانات و با جمعيت عظيمى كه مسلمين دارند و با ممالك كثيرى كه تحت سلطه و قدرت آنهاست، آنها با هم اتحاد كنند، اگر چنانچه متحد شوند، هيچ يك از ابرقدرت‏ها قدرت اينكه به آنها تجاوز كنند ندارند. تمام بدبختى‏هاى مسلمين براى اين تفرقه‏اى است كه بينشان هست. ملت‏هاى مسلم با هم اجتماع كنند و حكومت‏ها را الزام كنند به اينكه دست از تفرقه بردارند و دست از منافع اجانب هم

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 106

بردارند.

و اما نسبت به لبنان، از اوضاع لبنان و ظلمى كه بر مسلمانان آنجا مى‏رود شديداً متاسفم و اميدوارم كه خداوند آنان را تائيد كند و آنان را از زير سلطه اجانب بخصوص آمريكا نجات دهد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:28 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 107

تاريخ: 20/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران ان بى سى آمريكا

سؤال: اين تظاهرات و اعتصابات و پياده‏روى‏هاى اعتراض آميز كه در ايران انجام مى‏شود، در جهت خدمت به چه اهدافى است؟

جواب: بايد از فريادهائى كه مردم مى‏كشند، اهدافشان را به دست آورد. همه فرياد مى‏زنند كه (آزادى، استقلال، حكومت اسلامى، مرگ بر سلطنت پهلوى) و.... اينها اهداف آنان است.

سؤال: آيا هيچ شانس مصالحه‏اى را حضرت آيت الله با شاه امكان پذير مى‏دانند؟

جواب: خير، شاه ديگر قابليت مصالحه ندارد و جز اين كه برود هيچ چاره‏اى نيست.

سؤال: بعضى از دول غربى ادعا مى‏كنند كه شاه بايستى بماند براى اينكه مخالفين، برنامه مشخصى كه بتواند مملكت را اداره كند، ندارند، نظر حضرتعالى چيست؟

جواب: اينها تبليغات طرفداران شاه است كه مى‏خواهند مملكت در اين هرج و مرجى كه هست باقى باشد و شاه يك حكومت استبدادى غير قانونى بر مردم بكند. ايران رجال برجسته و كارشناس‏هاى متعهد و مسوول دارد كه اداره مملكت را به عهده مى‏گيرند، ولى اين اداره‏اى كه شاه مى‏كند كه تمامش مبنى بر خيانت و خسارت ملت مى‏باشد، هيچ دردى را دوا نمى‏كند. اصولا" شاه در اين سى و چند سال چه دردى را دوا كرده است؟

سؤال: در صورت رفتن شاه، چه نقشى را حضرت آيت الله در حكومت آينده براى خود در نظر دارند؟

جواب: من براى خودم نقشى جز هدايت (ملت و حكومت) برنمى‏گيرم.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 108

سؤال: نظر شما درباره اين ترس و نگرانى در ميان آمريكائى‏ها كه اگر شاه برود يا خلع شود، جريان نفت به غرب قطع خواهد شد، چيست؟

جواب: اين هم يكى از تبليغات شاه و طرفداران اوست. ما با برقرارى حكومت اسلامى، نمى‏خواهيم نفت را زيرزمين نگه داريم. براى اداره كشور، ما احتياج به پول نفت داريم، به هر كس كه بخرد، به طور عادلانه نفت را مى‏فروشيم و درآمد حاصل از آن را آنطور كه صلاح ملت باشد به كار مى‏اندازيم، لكن به طرزى كه شاه عمل مى‏كند كه خيانت است، ما نمى‏خواهيم عمل كنيم.

سؤال: حضرتعالى از نفوذ خارجيان در ايران شكايت كرده‏ايد، ممكن است بفرمائيد كه اينها، (اجانب) چه كشورهائى هستند؟

جواب: در راس آنها آمريكاست كه نفوذ او در همه شوون كشور معلوم است. ملت ايران به واسطه اعمال نفوذ آمريكاست كه از حكومت و دولت آن تنفر دارد. دخالت آمريكا ديگر تقريباً بى‏واسطه است، من مى‏ترسم كه اين دخالت‏ها منتهى به نگرانى ملت ايران از ملت آمريكا نيز بشود. بايد ملت آمريكا دولت را وادار كند كه در امور داخلى كشور ما دخالت نكند كه موجب اينهمه نگرانى و ناآرامى شده است.

سؤال: آيا حضرتعالى نگران اين نيستيد كه شورش‏هاى اخير و معضلات ايران به استقرار يك حكومت كمونيستى منجر شود؟

جواب: هرگز، ايران همانطور كه ديده مى‏شود، تمام اقشار فرياد اسلام و حكومت اسلامى مى‏زنند، كمونيست اگر هم باشد، عدد بسيار قليلى است كه امكان هيچ فعاليت موثرى براى آنها نيست، ما از اين جهت هيچ اضطرابى نداريم.

سؤال: اخيراً حضرتعالى با بعضى از رهبران ديگر مخالف شاه ملاقاتهائى داشته‏ايد، نظير سنجابى، آيا آنها هم با برنامه‏هاى شما موافق هستند؟ و توافق‏هائى در اين زمينه وجود دارد؟

جواب: آنها مطالبى را كه ما گفتيم تصديق كردند و با ما اظهار موافقت كردند. شخص ملى يا مذهبى در اين مسائلى كه ما طرح كرديم، ترديد نخواهد كرد مگر آنكه از عمال شاه باشد.

سؤال: حضرت آيت الله پيش‏بينى مى‏كنند كه در ماه آينده چه حوادثى در ايران اتفاق مى‏افتد؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 109

جواب: تا شاه در ايران است و ابرقدرت‏ها براى نگهدارى او تلاش مى‏كنند، آدم‏كشى‏ها و حوادث اخير در ايران ادامه دارد، ولى اگر شاه برود و ملت قهرمان ايران خودش امور كشورش را به دست گيرد، آرامش به ايران باز خواهد گشت و حكومت اسلامى تشكيل مى‏شود و ان شاءالله تمام امور به صلاح ملت جريان مى‏يابد.

سؤال: آيا حضرت آيت الله قصد دارند به ايران باز گردند؟

جواب: الان معلوم نيست با اين اوضاع آشفته كه به دست شاه انجام مى‏گيرد و اخيراً به اوج خود رسيده است، لازم باشد به ايران باز گردم. بودن من در خارج كه بتوانم فرياد ايرانيان مظلوم را به همه عالم برسانم، بهتر است و ليكن هر موقع كه صلاح ملت باشد به ايران بر مى‏گردم.

سؤال: آيا حضرت آيت الله هيچ گونه نگرانى يا ترسى از امنيت شخصى خود دارند؟

جواب: اينها مهم نيست و اشكالى ندارد. اصولا اگر با كشتن من انقلاب به نتيجه كامل خود برسد، چرا به چنين امرى راضى نباشم؟ خون من از خون ساير ايرانيان رنگين‏تر نيست. در هر صورت خداوند، عالم و حافظ است.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:28 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 110

تاريخ: 21/8/57

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از ايرانيان در پاريس

شكست شاه در توسل به حكومت نظامى و سرنيزه براى برقرارى آرامش

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

از يك طرف گرفتارى ملت ايران تقريباً به اوجش رسيده است، حكومت نظامى، دولت نظامى، در تمام خيابان‏ها آنطور كه گفته‏اند توپ و تانك مستقر است، مقابل همه مساجد لوله توپها قراول مى‏روند و مردم را در مضيقه قرار دادند، در مضيقه ارزاق قرار دادند، حتى بعضى گفته‏اند كه در مضيقه آب هم هستند، من نمى‏دانم صحيح است يا نه. با همه قوا شاه دارد با مردم مبارزه مى‏كند، تقريباً مبارزه به اوجش رسيده و از طرفى شاه هم سقوطش نزديك شده است براى اينكه تقريباً اين تير آخرى است كه اينها در تركش داشتند و قبلا" هم اين معنا حدس زده مى‏شد كه اينها بفهمند كه اثرى ندارد اين كارها براى اينكه دولت نظامى هم غير از آن نظامى كه سابق بود نيست، خوب همان نظام است و همان نظامى است و بر فرض اينكه حالا اين دولت هم يك قدرى شقى‏تر و شديدتر باشد لكن با اين سرنيزه‏ها نمى‏شود آرام كرد ملت را، با سركوبى نميشود راضى كرد مردم را. اينها دنبال اين هستند كه راضى كنند مردم را، آرام كنند مردم را. مگر امكان دارد كه به زور راضى بكنند كسى را؟ يا با سرنيزه آرام كنند؟ با سرنيزه موقتاً ميتوانند سركوبى كنند كه مثلاً موقتاً صدايى در نيايد لكن فايده ندارد. بر فرض اينكه صداها در نيايد، اعتصابات را چه مى‏كنند؟ الان ايران به شكل تعطيل درآمده يعنى در همه چيز الان اعتصاب هست، با سرنيزه مى‏توانند كه مردم را، همه را سركار ببرند و همه چرخ‏ها را راه بيندازند؟! اينها ديگر شكست خورده‏اند. اين دولت نظامى از اول معلوم بود شكست خورده است لكن حالا همه فهميدند كه شكست خورده است. حالا دارند با تفنگ و مسلسل و اينها مى‏خواهند مردم را آرام كنند اعتصابات را مثلاً بشكنند، اين امكان ندارد.

تا دست اجانب دخيل در امور كشور است از آرامش خبرى نخواهد بود

ما كه مى‏گوئيم شاه تا نرود آرامش براى مردم پيدا نمى‏شود، ما مطالعه اوضاع ايران را كرده‏ايم. كارهائى كه شاه براى خارجى‏ها كرده و به نفع خارجى‏ها كرده است، خوب مطالعه شده است اين مسائل، معلوم است كه ديگر نمى‏شود با اين حرف‏ها كار را درست كرد. حالا اين تير آخرى را هم

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 111

به تركش گذاشتند. آن قدم بعد از اين اين است كه يك كودتاى نظامى بشود و شاه را ببرند و يك نوكر ديگرى بيايد، آن هم فايده ندارد. تا دست ديگران مثل آمريكا و شوروى و اينها در ايران كار مى‏كند نه آرامش براى مردم هست و نه اين اعتصابات را مى‏توانند ختمش كنند. بايد آنها دست بردارند از ايران. ايران، ملت ايران مى‏خواهد مستقل باشد، مى‏خواهد آزاد باشد، بايد آزادى بدهند به و ملت را رها كنند به حال خودش، فشار نياورند روى ملت كه با سرنيزه و توپ و تانك و اينها فشار بياورند كه مردم راضى بشوند، مردم دلخوش بشوند، امكان ندارد يك همچو مطلبى.

برچيده شدن حكومت شيطانى پهلوى و برقرارى حكومتى بر اساس قانون الهى خواست واحد اقشار ملت

ما هم كه حكومت اسلامى مى‏گوئيم، مى‏خواهيم يك حكومتى باشد كه هم دلخواه ملت باشد و هم حكومتى باشد كه خداى تبارك و تعالى نسبت به او گاهى بگويد كه اينهايى كه با تو بيعت كردند، با خدا بيعت كردند (انما يبايعون الله) يك همچو دستى حاكم باشد كه بيعت با او بيعت با خدا باشد. در جنگ هم وقتى كه تيرى انداخته است و رميى كرده است باز خدا بفرمايد كه (و مارميت اذرميت و لكن الله رمى) تو تير نينداختى، خدا تير انداخت، دست او را دست خدا بداند ظل الله باشد، يدالله باشد حكومت، حكومت الهى باشد. ما حكومتى را كه مى‏خواهيم، يك همچو حكومتى مى‏خواهيم. آرزوى ما اين است كه يك همچو حكومتى سركار بيايد كه تخلف از قانون الهى نكند. پيغمبر اكرم از باب اينكه دستش دستى بود كه تخلف در تمام عمرش از كارهائى كه خدا فرموده بود نكرده بود، اين دست دست خدا مى‏شود، بيعت، بيعت با خداست. از آنجائى كه كارهائى را كه كرده بود اراده‏اش تابع اراده خدا كارش تابع كارهاى خدا، حكومتش حكومت الهى است به او گفته مى‏شود كه تو تير نينداختى، وقتى كه تير انداختى تو نبودى، خدا تير انداخت. با اينكه پيغمبر تير انداخته بود اما ظل خدا بود، هيچ حركتى از خود نداشت، هر چه داشت تبع قانون بود، قرآن مجسم بود پيغمبر، قانون مجسم بود پيغمبر. ما يك حكومتى مى‏خواهيم كه قانون باشد، تبع قانون باشد، نه يك حكومتى كه تبع شيطان باشد و شيطان مجسم باشد، ابليس مجسم باشد در بين مردم مثل محمدرضا خان. اينها ابليسند، اينها لشكر ابليسند. اين دولت ابليس است، تابع ابليس است، شيطان است، تابع شيطان است، حكومتى نظامى، همان حكومت شيطانى است، يك حكومتى است كه بر خلاف رضايت خدا و بر خلاف رضايت ملت است، يك همچو حكومتى شيطانى است.

ملت ديگر فريب توبه شاه را نخواهد خورد

ما مى‏خواهيم يك حكومت الهى باشد، موافق ميل مردم، راى مردم و موافق حكم خدا. آن چيزى كه موافق با اراده خداست موافق ميل مردم هم هست. مردم مسلمانند، الهى هستند، وقتى ببينند عدالت را مى‏خواهد اجرا بكند، خدا مى‏خواهد عدالت در بين مردم اجرا بشود، خدا مى‏خواهد كه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 112

به حال اين ضعفا و طبقه سوم يك فكرى بشود، نه مثل حالا كه همه قدرت‏ها را روى هم گذاشتند، يك عده‏اى مى‏خورند تا تخمه مى‏كنند، يك عده‏اى از گرسنگى ريختند اطراف تهران و نه آب دارند و نه برق دارند و نه نان دارند و نه چيزى دارند (مى‏خواهد عدالت باشد) بله اينها مرتب صداى عدالت اجتماعى و احكام مبين اسلام را مى‏گويند، اين حرف‏ها را مى‏زنند اما ادعاست. مى‏آيند در مقابل ملت و توبه مى‏كنند لكن فريب است اين. فريب نبايد بخورد اين ملت و نمى‏خورد (تا حالا ما اشتباه كرده بوديم و از اين به بعد ديگر اشتباه نمى‏كنيم) كى همچو التزامى داده كه شما اشتباه نكنيد. اشتباه كه نبوده، عمداً اين مال ملت را داديد به آمريكا و شوروى خورده است، عمدى است اين كارها، اشتباهى نيست. ميدانيد داريد چه ميكنيد، عالم، عامد با همه توجه به اينكه اين مال، مال ملت است و اين آمريكا دشمن اين ملت است و اين مال ملت را به اين دشمن ملت مجانى داديد. شما عالميد، نه اينكه اشتباه بوده. بعد از اين هم همين كارها را مى‏كنيد و ممكن است كه بعد از اين باز بيائيد بگوئيد من اشتباه كردم. شما اشتباه نكرديد، شما عمداً مال اين ملت را به ديگران داديد برخلاف مصلحت ملت و ما يك حكومتى مى‏خواهيم كه روى مصالح اين ملت كار بكند.

اشخاص صالح، مجرى قوانين شرع الهى بعد از سرنگونى حكومت شاه‏

البته ما دستمان به حكومتى كه مثل پيغمبر باشد كه ديگر نمى‏رسد تمام شد دستمان به يك حاكمى مثل على بن ابيطالب كه نمى‏رسد. اينها را ما حالا نمى‏خواهيم بگوئيم كه ما مى‏خواهيم على بن ابيطالب سلام الله عليه بيايد ما از كجا پيدا كنيم يك همچو چيزى اما ما ميخواهيم يك حكومتى باشد كه لااقل تبع قانون باشد، تبع قانون اسلام باشد، تبع قوانين مجعوله صحيح باشد.اينها از اول كه آمدند برخلاف قانون آمدند و تا آخر هم برخلاف قوانين رفتار مى‏كنند از اول نه شرع مقدس با اينها موافق بود نه قوانين جارى مملكت موافق با اينها بود، تا حالا هم هر چه كردند، بر خلاف قوانين كردند، برخلاف شرع مقدس كردند، بر خلاف رضاى خدا كردند، برخلاف رضاى مردم كردند، ما مى‏خواهيم يك دولتى تشكيل بدهيم، دولتش مشكل نيست كه خيال مى‏كنند كه اين را ما از آسمان مى‏خواهيم يك دولتى بياوريم، نخير توى همين زمين اشخاصى هستند كه مى‏توانند به عدالت رفتار كنند، اشخاصى هستند كه شريف هستند، در همين زمين، در همين ايران، در همين خارج، در همين داخل ما داريم اشخاصى كه اينها مى‏توانند اداره بكنند مملكتشان را، مى‏توانند كه عدالت كنند بين مردم، مى‏توانند مردم را به عدالت وادار كنند، مى‏توانند تنظيم كنند امور مملكت را نه به اين اختلاف و اين به هم خوردگى‏اى كه الان هست مى‏توانند اقتصاد مملكت را مهار كنند.

ما داريم چيز، خوردن‏ها زياد است، حلقوم‏ها خيلى گشاد است. تمام نفت را در يك حلقوم، دو تا حلقوم فرو مى‏برند، البته مملكت ديگر ورشكست مى‏شود. آنقدر بخور هست كه هر چه در آيد از اين مملكت، اين بخورها زيادتر دهانشان باز است و حلقومشان باز است. ما مى‏خواهيم اين حلقوم‏ها را ببنديم، اين مردمى كه حلقوم‏هايشان خيلى كوچك است، به اينها يك تقسيمى بشود، يك چيزى به اينها

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 113

برسد. ما يك همچو حكومتى مى‏خواهيم، نه حكومتى كه همه‏اش را خودش و عائله‏اش ببلعد و بخورد و برود، حالا ادعا بكند (بيائيد محاكمه كنيد اينها را، بيائيد اين اموال اينها را صورت بگيريد محاكمه كنيد) آخر براى كى اين حرف‏ها را مردك مى‏زنى؟ مگر مردم نمى‏شناسند تو را؟! نشاختند تو را؟! تو واقعاً مى‏خواهى محاكمه كنى عائله خودت و خواهرهاى خودت را؟! تو خودت را بنشين محاكمه كن، اجازه بده خودت را محاكمه كنند، ببينيم خودت چقدر خوردى، تو راس دزدها و سارق‏ها هستى، تمام خيانت‏ها را تو كردى، خواهرهايت هم دنبال تو هستند، آنها هم مثل تو. برادر و خواهر و عمو و عموزاده و هر چه دارد، ديگر هر چى هست. مى‏گويند 60 هزار نفر همين عائله و بسط آنهائى كه با او هستند هست، مى‏گويند 60 هزار نفرند، شايد هم بيشتر باشد. همه منافع مملكت ما توى اين حلقوم‏ها دارد فرو مى‏رود، آنوقت مى‏گويند اقتصاد ما اقتصاد كذاست. (فكر اقتصاد را كرده‏ايد؟) ما فكر اين را كرديم كه وقتى اين منها بشود، اين خوراك حلقوم‏ها منها بشود، منافع مملكت ما به قدر خودش بيشتر هست. ما غنى هستيم، دزدى‏ها زياد است، خوراك زياد است، حلقوم‏هاى گشاد است، ويلاهاى خارجى بايد اداره بشود، بايد به اشخاص خارج، به مطبوعات خارجى سالى نمى‏دانم صد ميليون دلار بدهند كه از آقا تعريف بكنند و بگويند كه ايشان عدالت اجتماعى دارد و ملت ايران نرسيدند به اين حدى كه آزاد بشوند. يعنى چه نرسيدند به اين حد؟ ملت ايران نمى‏خواهند آزاد بشوند؟! نرسيدند به آن حد كه آزاد بشوند؟! شماها نرسيديد به آن حد كه آدم بشويد، كارترها نرسيدند به آنجا كه فكر آدمى بكنند، انسان باشند، نه ملت ايران نرسيده كه مى‏گويند نمى‏خواهيم مالمان را بدهيم به تو.

ضرورت بيدارى و تبليغ در قبال تبليغات سوء اجانب

بيدار بشويد آقايان. اين تبليغات در خارج زياد شده است، حالا هم دارند تبليغات مى‏كنند، از هر طرف تبليغات كه (نمى‏توانند اينها مملكت را اداره كنند) اگر اداره كردن، كشتن مردم است، همه حيوانات هم مى‏توانند اداره كنند، اگر گرگ‏ها هم بريزند توى مملكت ما بهتر از اين اداره مى‏كنند مملكت را. نمى‏توانند كدام است؟ مگر مملكت ايران رجال ندارد؟ مگر محصلين نداريم ما؟ آنها يا در خارج از كشور به سر مى‏برند و جرات نمى‏كنند بيايند در ايران يا در خود ايران در انزوا هستند، وقتى كه تو بروى و اين رژيم برچيده بشود اشخاص لايق صحيح مى‏آيند اداره مى‏كنند مملكت را، نمى‏توانند كدام است؟ شماها نمى‏توانيد كه آن قدر سروصدا بلند شده است و نمى‏توانيد هم الان بخوابانيد. الان شما نمى‏توانيد اداره كنيد مملكت‏تان را، خوب برويد وقتى نمى‏توانيد، ما خودمان را اداره مى‏كنيم.

تبليغات زياد است، شما هم توجه بكنيد، شماها هم تبليغ بكنيد، در مقابل اين تبليغات تبليغ بكنيد، بگوئيد اينها نمى‏توانند اداره كنند، بهتر از اين چه ديگر كه الان نمى‏توانند، همه كارهاى مملكت الان لنگ است، الان همه در اعتصابند از باب اينكه همه ناراضى هستند. شما يك عده ناراضى، يك مملكت ناراضى درست كرده‏ايد. اگر كسى بتواند يك مملكتى را اداره كند كه اينقدر ناراضى پيدا

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 114

نمى‏كند. شما نمى‏توانيد اداره كنيد، وقتى نتوانستيد همه ناراضى، تاجر بروى ناراضى، كاسب بروى ناراضى، ادارى بروى ناراضى،ارتش بروى ناراضى. شما خيال كرديد كه همه ارتش مثل اين چند تا الدنگ هستند كه به جان مردم افتادند؟ نه همه اينطور نيستند، آنها به ما پيغام داده‏اند (ما حاضريم، چه) پيغام دادند، اگر وقتش شد آنها هم حاضرند براى كارها. كى را شما راضى قرار داديد، شما چهار نفر را راضى كرديد كه به جان مردم افتاده‏اند دارند مال و جان مردم را از بين مى‏برند. اين چهار نفر را با پول راضى كرديد، يا پول نفت ما را به اينها خورانديد يا چيزهاى ديگر منافع مملكت ما را به جان مردم ريختند، ما مى‏خواهيم اينها را بيرون بريزيم از مملكت‏مان، اينها بروند سراغ كارشان. تا حالا چاپيدند بس است. بعد بروند جاى ديگر بچاپند. وظيفه ايرانيان مقيم خارج آگاه كردن دنيا از خيانت‏ها و جنايات شاه و اجانب در ايران شما همه موظفيد كه مطالب ايران را بگوئيد براى مردم، بگوئيد براى اين اروپائى‏ها، براى اين آمريكائى‏ها، مطالب را به آنها بگوئيد، حاليشان كنيد كه مملكت ايران وضعش اين است، يك مملكت ناراضى الان پيدا شده است و اين مملكت ناراضى با دست آمريكا و شوروى و با نوكرى محمدرضا خان پيدا شده است اينها و پدرش كه مثل اين بود يا يك خرده بهتر از اين شايد، شايد. بگوئيد آقا، با هر كس ملاقات مى‏كنيد بگوئيد مسائل ايران را. اينها بد معرفى كرده‏اند ايران را، اينها معرفى كرده‏اند كه اينها يك مردم وحشى هستند كه نمى‏گذارند اداره بشود مملكت شماها وحشى هستيد كه نگذاشتيد اين مملكت ما دست خود ما باشد تا اداره‏اش بكنيم - شما- هر جا شما دست مى‏گذاريد دست آمريكا آنجاست. اين مملكت، ارتش را دست مى‏گذاريم 60 هزار نفر يا 45 هزار نفر مستشار آنجا هست، حالا دارند كم كم مى‏روند، فرهنگش را دست بگذاريم دست اينها تويش بوده، مجلسش، مجلس از خود اينهاست، افرادش شاه با ليست اينها تعيين شده، شاهش با دست خود اينهاست، همه‏اش با دست اينهاست. ما چه چيز داريم ديگر؟ ما هيچ چيز نداريم الان، اقتصاد ما داريم؟ همه‏اش دست اينهاست، همه‏اش با خيانت اين مرد و جنايات آنها، ارباب‏ها دارد مى‏شود. ما مى‏خواهيم يك مملكتى باشد دست خود شماها، دست اين سروپا برهنه‏هائى كه دارند گرسنگى مى‏خورند براى اينها فكر بكنيد شماها، مى‏خواهيم دست يك دسته‏اى بيفتد كه اينها شرافت انسانيت داشته باشند، اعتقاد به يك خدائى و يك روزى كه حساب‏ها كشيده مى‏شود داشته باشند - نه مثل اينها كه اصلاً خدا نشناسند - تا براى اين فقرا يك كارى بشود، براى خود مملكت يك كارى بشود، از دست اين نفتخورهاى مفتخور يك قدرى نجات پيدا كنيم ما. شما موظفيد كه به هر جا مى‏رويد، با هر كس تماس پيدا مى‏كنيد، اين درد اين مملكت را بگوئيد و درمانش را هم كه رفتن اين مردك و عرض كنم به هم خوردن اين رژيم باطل و دست برداشتن اجانب از سر ما، اين هم درمانش است. اگر اين درد برود آن درمان پيدا بشود كه آنها بروند و اين هم برود - همه‏شان دردند و مثل يك غده سرطانى مى‏باشند - و اينها را ما قطع‏شان

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 115

بكنيم، مملكت يك مملكت خوبى است، هم وسعتش خيلى زياد است هم نعمتش خيلى زياد است، همه چيزش هست اما يك دسته خائن دارد به همش مى‏زند اوضاعش را، اين دسته خائن بروند، يك مملكت خوبى داريم هم خودمان اداره‏اش مى‏كنيم. انشاءالله خدا همه‏تان را توفيق بدهد، موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:28 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 116

تاريخ:21/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگار مصرى

سؤال: چگونگى شروع جنبش اسلامى و خواست‏هاى اساسى اين جنبش را توضيح دهيد، جنبش اخير چگونه شروع شده و چرا؟

جواب: فكر حكومت اسلامى، اينكه بايد اسلام حكومت كند و نه غير اسلام، يك فكرى نيست كه تازگى داشته باشد. در ابتداء اسلام، برنامه اسلام اين بوده است كه حكومت الهى همه جا باشد. نهايت اينكه، غفلت مسلمين از مصالح خودشان و اخيرا هم دستهاى استعمار از چند صد سال پيش به اين طرف موجب شد كه حتى طرح همچون آرمانى نشود. جنبش اسلامى اخير بيش از 15 سال است كه به رهبرى علماى ايران با مخالفت با طرح‏هاى شاه شروع شده است، طرح‏هايى كه مخالف اسلام و ايران بوده و دنباله خيانت‏هاى گذشته او نيز بود. مردم از علما طرفدارى كردند. اختلافات زياد واقع شد كه اين مطلبى است طولانى. آنچه تقريباً در اين يك سال واقع شد، اينكه كم كم خواسته‏هاى ملت به صورت طرحى درآمد و منتهى به اين شد كه همان خواست‏هاى صدر اسلام بايستى طرحش ريخته شود و در اين طرح نه فقط ايران از زير بار استعمار و ظلم بيرون مى‏رود، بلكه سرمشقى باشد براى همه كشورهاى اسلامى، چه ايران و چه ساير كشورهائى كه زير فشار و استبداد هستند. نظر ما كه ملت هم با آن موافق است اين است كه پس از از بين رفتن حكومت قلدرى و خلاف اسلامى شاه، يك دولت اسلامى و يك جمهورى اسلامى متكى به قوانين اسلامى و آراء مردم كه اكثريت قريب به اتفاق مسلم هستند، در ايران مستقر بشود و احكام اسلام آنطور كه هست اجرا گردد و همه مطالب ايران و نظام آن بر طبق خواست‏هاى اسلامى جريان پيدا كند.

سؤال: به نظر حضرت آيت الله، كيفيت و ماهيت حكومت اسلامى كه مطرح فرموده‏ايد چيست؟ و وجه تمايزش با آن اسلامى كه در قانون اساسى منظور شده است چيست؟ آيا در طرح مساله حكومت اسلامى، بيشتر نظر به مسائل اجتماعى اسلام است يا مسائل سياسى اسلام؟ آيا منظور از اجراى دقيق احكام اسلام اين است كه فى‏المثل دست دزد را از اين به بعد قطع كنيد؟ چگونه برداشتى داريد؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 117

جواب: مطلب مورد نظر اين است كه نظامى كه مخالف نظام اسلام است، در همه چيز، هم فرهنگش برخلاف اسلام است، هم ارتشش و هم اقتصادش و هم سياستش، بايستى منقلب شود و نظام اسلامى تحقق پيدا كند. پس از اينكه نظام اسلامى تحقق پيدا كرد، آنوقت مجلس هست، آراء وكلاء مجلس هست، تمام اينها هست. ما مى‏خواهيم همه احكام اسلامى را جارى كنيم و عملا" ثابت خواهيم كرد كه احكام اسلام مترقى است و بهتر از اين است كه دزد را ببرند و دزد بيرون بياورند.

سؤال: مى‏خواهيم بفهميم درباره بعضى‏ها كه مى‏گويند حضرت آيت الله برنامه واضحى ندارند و آنجه كه طرح مى‏كنند يك سرى شعار است و شايد اختلافات شخصى بين شاه و ايشان است، مى‏خواهم درباره تمام اينها صحبت بفرماييد، آيا اختلاف شخصى وجود دارد؟ چرا يك برنامه اقتصادى واضحى نداريد؟

جواب: اما برنامه، خيال مى‏كنند برنامه در كار نيست، خير، برنامه هست، اسلام برنامه دارد، ما خودمان هم برنامه داريم لكن برنامه اسلام است و مترقى و بهتر از برنامه‏هائى است كه به دست استعمارگران پياده شده است. اما اينكه اختلاف شخصى در كار باشد، ابدا من اختلاف شخصى با كسى ندارم، اگر اختلاف شخصى مى‏بود، ممكن بود من بگذرم و مى‏گذشتم. اختلاف، اختلاف اسلامى است و اين شخص با مصالح اسلام و مصالح كشور مسلمين مخالفت و خيانت كرده است و بنابراين مساله چيزى نيست كه كسى بتواند از آن بگذرد.

سؤال: آيا شما برنامه اقتصادى معينى داريد؟ من پاسخ خصومت شخصى را فهميدم و ليكن آيا حضرتعالى برنامه واضح و مشخصى داريد؟

جواب: بلى، برنامه مشخص و واضحى داريم. برنامه اسلام مشخص و واضح است.

سؤال: آيا ما مى‏توانيم خطوط اصلى آن را بفهميم؟

جواب: فعلا" خير، بايد برويد مطالعه كنيد و خطوط اصلى را دريابيد. در آينده، ما تمام خطوط سياسى، اقتصادى و فرهنگ خود را بيان مى‏كنيم.

سؤال: اگر چنانچه ارتش همواره در تاييد شاه باقى بماند، آيا حضرتعالى وسيله ديگرى براى رسيدن

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 118

به اهدافتان داريد؟

جواب: وسائلى چون وسائل نظامى كه شاه به آن متوسل شده است، ديگر تاثيرى ندارد، اينها شكست خورده و نمى‏توانند كارى انجام دهند و اين ملت را خاموش كنند و قهراً خودشان تسليم خواهند شد اما اگر شاه پافشارى كند ما شيوه‏هاى مبارزاتى را متناسب با آن تغيير خواهيم داد.

سؤال: نسبت به مسائل اقتصادى و اينكه شايد برنامه نباشد، حضرتعالى درخواست بيرون رفتن شاه را از سلطنت خواستاريد، آيا اگر شاه سلطنت را رها كرد و اوضاع اقتصادى به همين شكل باقى بماند، آيا وضع عوض شده است؟

جواب: نه، اوضاع اقتصادى عوض خواهد شد و يك اقتصاد صحيح و سالم ما عرضه مى‏كنيم و الان اينها اقتصاد ما را ورشكست كرده و از بين برده‏اند. اينها خرج‏هايى كرده‏اند كه خلاف مصلحت بوده است، دزدى‏هايى كرده‏اند كه خيانت بوده است و براى حفظ خود به اشخاصى پول‏هائى بسيار گزاف داده است و ما تمام اينها را از بين مى‏بريم و اطمينان داريم كه ديگر اقتصاد عقب مانده نخواهيم داشت و به نيازهاى مردم محروممان جواب مثبت خواهيم داد.

سؤال: چرا حضرتعالى نيروهاى سياسى مخالف ديگر را از همكارى با خود در مبارزه براى رسيدن به هدف‏هايتان دور مى‏كنيد؟ مثل كمونيست‏ها كه همان هدف را دارند.

جواب: نه، ما نمى‏توانيم كمونيست‏ها را بپذيريم براى اينكه خطر آنان براى كشور ما كمتر از خطر شاه نيست، ما آنها را نمى‏توانيم بپذيريم.

سؤال: راجع به كشورهاى عربى، آيا از بعضى از آنها حق پناهندگى سياسى در خواست كرده‏ايد و موضع آنها چيست؟ انتقادات شما نسبت به عراق چيست؟ و بودن شما در عراق؟ برداشت شما از موضع‏گيرى حكومت فرانسه نسبت به بودن شما در پاريس چيست؟

جواب: اما نظر من نسبت به دول عربى نظر خوبى نيست. دولت‏هاى عربى نه توانسته‏اند استقلال خودشان را حفظ كنند و نه توانسته‏اند يك وحدتى بين خودشان ايجاد نمايند كه اسرائيل را از بين ببرند. اختلافات بين خودشان و خيانت بعضى از سران دولت‏هاى عربى باعث اين شده است كه صهيونيست‏ها در اينجا باشند و خودشان را تثبيت كنند و اخيرا هم متاسفانه

رئيس مصر اين كار را دارد انجام مى‏دهد، البته ممكن است بعضى‏ها نسبتاً بد نباشند لكن رويهمرفته نتوانسته‏اند يك اتحادى بين خودشان ايجاد كنند كه به واسطه آن اتحاد، هم از استعمار نجات پيدا كنند و هم از اذناب استعمار كه از آن جمله اسرائيل است. و اما نسبت به ملت عرب، همه برادر ما هستند و ما با آنها مثل برادر رفتار مى‏كنيم. اما اينجا دولت فرانسه فعلا" رفتارى مسالمت آميز دارد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 120

تاريخ: 21/8/57

بيانات امام خمينى پيرامون ابعاد سياسى - عبادى اسلام

آخرين دسيسه‏هاى حكومت نظامى‏

اعوذ بالله من الشطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

من از اينكه آقايان به واسطه تنگى جا در زحمت هستند معذرت مى‏خواهم. انشاءالله خداوند همه‏تان را حفظ كند. امروز روز عيد بود و در ايران خواستند نماز عيد را انجام بدهند لكن در خيلى جاها مانع شدند از اين كه اين مراسم مذهبى بجا بيايد. در قم با گاز اشك آور مردم را متفرق كردند كه نماز نخوانند، در بعضى جاها هم ريختند و خيلى وحشيگرى كردند. بالاخره اين تير آخرى است كه شاه در تركش داشت و با كمال وحشيگرى در تمام ايران با مردم معامله كردند و بنا دارند معامله كنند. حكومت نظامى، نخست وزير نظامى و بى‏خبر از خداى تبارك و تعالى لكن فايده ندارد، اين دست و پا زدن‏ها فايده ندارد. شاه ديگر در بين ملت پايگاهى ندارد. سلطنت رضا شاه كه از اول هم قانونى نبود حالا ديگر اگر قانونى هم بود، يك سلطنت ياغيگرى است و مردم با فرياد در همه جا خط بطلان كشيدند بر اين سلطنت. الان ياغى است شاه و با ياغيگرى دارد يغما مى‏كند، هم بيت المال را و قتل عام مى‏كند مردم را.

اسلام ديانتى عبادى - سياسى است

اين مواقفى كه در اسلام هست مثل عيد فطر، عيد اضحى (قربان) و حج، مواقف حج، نماز جمعه و جماعات كه در شب و روز انجام مى‏گيرد، اين مواقف جنبه‏هاى عبادى دارد و جنبه‏هاى سياسى اجتماعى هم دارد يعنى جنبه عباديش در جنبه سياسيش، اينها مدغمند، منضم به همند. ديانت اسلام يك ديانت عبادى تنها نيست و فقط وظيفه بين عبد و خداى تبارك و تعالى، وظيفه روحانى تنها نيست و همين طور يك مذهب و ديانت سياسى تنها نيست، عبادى است و سياسى، سياستش در عبادات مدغم است و عبادتش در سياسات مدغم است يعنى همان جنبه عبادى يك جنبه سياسى دارد، همين اجتماع در اعياد براى نماز، اين عبادت است لكن آن اجتماع خودش جنبه سياست دارد. مسلمان‏ها بايد از اين اجتماعاتى كه هست، از اين اجتماعات استفاده‏هاى زياد بكنند مثلاً مسجدها در صدر اسلام به اين صورتى كه بعدش به توسط اشخاص منحرف به اين صورت‏هاى مبتذل در آمد، در صدر اسلام اينطور

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 121

نبوده است، مسجدها محلى بوده است كه از همان مسجد ارتش راه مى‏افتاد براى جنگ با كفار و با قلدرها، از همان توى مسجد. آنجا خطبه خوانده مى‏شد، دعوت مى‏شدند مردم به اينكه فلان مثلاً آدم متعدى در فلان جا قيام كرده بر ضد مسلمين يا مال مردم را چپاول مى‏كند، قلدرى مى‏كند، انحرافات دارد و از همان مسجد راه مى‏افتادند و مى‏رفتند طرف دشمن، از همان جا قراردادها حاصل مى‏شد.

مسائل مطروحه در نماز جمعه

در خطبه نماز جمعه مقدرات مملكت بايد بيان بشود، مسائل سياسى كه در مملكت جريان بايد پيدا كند، مسائل اجتماعى كه در مملكت بايد جريان پيدا كند، گرفتارى‏هاى مسلمان‏ها، اختلافات مسلمان‏ها در آن خطبه‏ها بايد طرح بشود ورفع بشود. جنايات امثال محمدرضا خان بايد در اين خطبه‏هاى جمعه گفته بشود و انتقاد بشود. راه‏هايى كه ممكن است با آن راه‏ها اين جانى‏ها را از بين برد، در نماز جمعه بايد گفته بشود. نماز جمعه عبادت است لكن عبادتى كه مدغم در سياست است، سياست، در عبادت مدغم است.

اختلاط در مذهب مسيحيت

مثل مذهب مسيح يعنى اين مذهبى كه حالا در دست مسيحى‏ها هست و من گمان ندارم كه مسيح عليه السلام مذهبش اين بوده است كه اينها الان مى‏گويند كه هيچ كارى نداشته باشند به زندگى مردم و هيچ كارى به وضع سياسى نداشته باشند و همين بروند يك زنگى بزنند و دنبال آن زنگ هم يك عبادت مختصرى بكنند و تمام بشود برود تا آخر، نيست. من گمان نكنم كه در دنيا همچو مذهبى، مذهب مسيحى باشد. منحرف شده است اين مذاهب، مذهب يهود و همين طور مذهب نصارى انحرافات پيدا كرده است، دست در اين وارد شده است.

قرآن كتابى جامع الاطراف است

مذهب اسلام كه سندش قرآن است و محفوظ است، حتى يك كلمه تغيير نكرده است. اينطور است كه قرآن مشتمل بر همه چيز است يعنى يك كتاب آدم سازى است، همين طور كه آدم همه چيز است، معنويت دارد، ماديت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد. قرآن كريم هم كه آمده است اين انسان را بسازد، همه ابعاد انسان را مى‏سازد يعنى كليه احتياجاتى كه انسان دارد، چه احتياجاتى كه شخص دارد و چيزهايى كه مربوط به شخص است، روابط بين شخص و خالق تبارك و تعالى و مسائل توحيد، مسائل صفات حق تعالى، مسائل قيامت، اينها هست، مسائل سياسى و اجتماعى و قضيه جنگ با كفار و اينها. قرآن پر است از اين آياتى كه اين آيات مردم را وادار كرده است و پيغمبر را مامور كرده است كه جنگ كنند با كسانى كه متعدى هستند، با ظالم‏ها جنگ بكنند، يك كتابى است كه تحرك آورده است يعنى عربى كه در آنوقت در زمانى كه وارد شد قرآن كريم، يك مردم متفرق و يك مردمى بودند

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 122

كه با خودشان همان هى ور مى‏رفتند، در بين خودشان يك جنگ و جدالى بود و هيچ فكر امور سياسى نبودند و همان بين خودشان مثل يك طوايف وحشى بودند در قبل از يك نيم قرن، قبل از يك نيم قرن در حدود سى سال اين امپراطورى‏ها را همين عده عرب كمى كه ابتدا دور رسول اكرم بودند و اينها را ساخت پيغمبر اكرم، در يك مدت كمى دو تا امپراطورى كه آنوقت تقريباً تمام دنيا زير بيرق اين امپراطورى‏ها بوده، يكى امپراطورى ايران بود و يكى هم روم بود، هر دو را آنها فتح كردند. همچو تحركى در اينها آورد كه از جزيره العرب راه افتادند آمدند ايران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا همه جا را تسخير كردند.

هدف از جهاد در اسلام

و تسخيرها تسخيرى نبود كه مثلاً فرض كنيد مثل ناپلئون باشد كه بخواهد يك مملكتى را بگيرد، تسخيرهاى اسلامى براى اين بود كه مردم را بسازد، مردم را موحد كند، مردم را عادل كند، مردم را روشن كند به مسائل. اينطور بوده است، نه اين است كه مى‏خواستند كشور گشائى كنند، نه مسائل كشور گشائى نبوده، مسائل اين بوده است كه مى‏خواستند مردم را روبراه كنند يعنى وحشى‏ها را متمدن كنند، يعنى كسانى كه همديگر را مى‏خوردند. قرآن كريم در نيم قرن، اين جمعيتى كه - هم را - هميشه جنگ مى‏كردند و يكديگر را مى‏خوردند، به يك صورت عادلانه در آورد كه با هم آنطور رفتار مى‏كردند كه ممالك متمدنه رفتار مى‏كردند و بالاتر از اين.

اسلام مكتب انسان ساز است

در هر صورت اسلام مثل مذاهب ديگر يعنى مذاهبى كه حالا ظاهرش به ما رسيده است، آنطور نيست. همه چيزهاى انسان را مى‏سازد، هم انسان را از حيث عقل مى‏سازد، هم انسان را از حيث اخلاق و تهذيب اخلاق مى‏سازد، هم انسان را از حيث ظاهر و آداب ظاهرى مى‏سازد، هم در همه امورى كه انسان به آن احتياج دارد، اسلام دخالت دارد. مثل حكومت‏ها نيست كه فقط در امور مثلاً اجتماعيشان، سياسيشان دخالت داشته باشند اما كارى به اين نداشته باشند كه خودش توى خانه چه مى‏كند، به اينها ربطى ندارد هر كس توى خانه خودش هر كارى مى‏كند، حكومت‏ها به او كارى ندارند، اگر در خانه خودش هم قمار بازى بكند حكومت چكار دارد، اگر بله بيايد خلاف مثلاً نظم بجا بياورد آنوقت حكومت‏ها مى‏آيند سراغش. اسلام، همان در منزل خودتان كه خلوت هستيد آنجا با شما كار دارد، در توى عائله‏تان كه چند نفر هستيد باز كار دارد به شما، مى‏آئيد توى همسايه‏تان، با شما نسبت به همسايه‏هايتان كار دارد، با همشهرى‏تان باز كار دارد، با هم مذهبى‏هاى‏تان كار دارد با خلاف مذهبى‏هاى‏تان هم همه، همه اينها را آداب دارد يعنى اسلام اينطور نيست كه مثل حكومت اسلامى فقط حكومت باشد، اسلام يك صورتش حكومت است، يك ورقش باب حكومت است و باب سياسات است، يك طرف ديگرش باب ساختن اين انسان است از حيث معنويات كه به خودش كار دارد، تو بايد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 123

در اعتقادات چه باشى، در اخلاق چه باشى، در آداب عملى چه باشى، بايد چه باشد اينطور چيزها، اسلام كار دارد به همه، اينها را ساير دول و اجتماعات كارى به اينها ندارند. يعنى هيچ دولتى نمى‏آيد به شما بگويد كه شما توى خانه‏تان وقتى كه هستيد فلان كار را نبايد بكنيد، به آن كار ندارد، هر كس توى خانه‏اش هر كارى بكند اما اسلام توى خانه، تنهائى شما باشيد با شما كار دارد يعنى مى‏گويد بايد چه جور باشى، اخلاقت چه جور باشد، ادراكات عقلى‏ات چه جور باشد، اعمالت، خودت با بچه‏ات بايد چه جور آدابى داشته باشى، بچه با پدرش چه جور باشد، پدر با فرزندش چه باشد، بچه با مادرش چه جور باشد، مادر با فرزندش چطور باشد، برادر با برادرش چطور باشد، همه اين عائله با هم چطور باشند. اين عائله با عائله ديگر چطور باشد، تمام اينها را آداب دارد اسلام برايش، نظر دارد به آنها.

اسلام دينى الهى و جهانگير است

راجع به اجتماع هم نظر دارد، مسائلى دارد كه مربوط به همه بشر است، هيچ مملكتى دون مملكتى نيست، اسلام اينطور نيست كه يك مملكت داشته باشد به اسم ايران مثلاً يا به اسم عراق يا به اسم كذا، اينجورها نيست، تمام عالم تحت نظرش هست يعنى نظر اسلام به اين بوده است كه بشر بسازد، تمام بشر را، هيچ قوم و خويشى با يك قطبى، دون قطبى ندارد، با شرق يا غرب، با شمال و جنوب، با جائى هيچ قوم و خويشى ندارد، يك دين الهى است همانطورى كه خداى تبارك و تعالى خداى همه است، نه خداى شرقى‏ها و مسلمان‏ها يا غربى‏ها يا مسيحى‏ها يا يهودى‏ها، اينطور نيست، خداى همه است و نسبت به همه رازق است و عرض مى‏كنم خالق است و اينها، اسلام هم يك دينى است مال همه، يعنى آمده است كه همه بشر را به اين صورتى كه مى‏خواهد در آورد، به يك صورت عادلانه در آورد، به صورتى كه يك بشر به بشر ديگر يك قطره، به قدر يك سر سوزن تعدى نكند، يك بشر با بچه خودش تعدى نكند، با زن خودش تعدى نكند، يك زن با شوهر خودش تعدى نكند، دو تا برادر با هم تعدى نكنند، اينها با رفقاى ديگرشان تعدى نكنند، مى‏خواهد يك انسان عادل به تمام معنا كه انسان باشد، هم عقليتش عقليت انسان باشد، هم نفسيتش نفسيت انسان باشد، هم ظاهرش ظاهر انسان و مودب به آداب انسانى باشد، مى‏خواهد اين مطلب را اجرا بكند.

اجتماعات اسلامى مظهر همبستگى و اخوت است

يك شعبه از اسلام هم عبارت از حكومتش هست كه همين حكومت هم در همين آداب شرعيه مسائل حكومتى هم هست مثلاً در حج، اين مواقفى كه در حج هست و مردم را دعوت كرده است ذات مقدس حق تعالى كه بروند به حج و آنجا مواقف دارد. مسلمين نتوانستند آنطورى كه حج بايد استفاده ازش بشود، استفاده كنند. اين يك مجمع عمومى است از همه طوائف مسلمين، يك دعوتى است از تمام طوائف كه هر جورى هستند، در شرق اقصى هستند يا در غرب ابعد هستند، هر جائى مى‏خواهند باشند، شمال، جنوب، هر جا، در هر مملكتى كه هستند دعوت شده‏اند مردم، آن هم ناس دعوت شده‏اند،

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 124

نه اينكه فقط مسلمين، همه بايد مسلم بشوند و همه بايد بروند يعنى كسانى كه مستطيع هستند، اشخاص مستطيع كه بتوانند خودشان را به مكه برسانند. اينها را دعوت كرده كه بروند در آنجا هر سال يك دفعه. يك مجمع عمومى مى‏خواسته است تشكيل بدهد در آنجا، در مجمع عمومى اگر مسلمين قدر بدانند حل مسايلى كه، مشكلاتى كه از براى طوائف مسلمين است در آنجا بايد بشود مثلاً اگر مسلمين ايران بروند در آنجا و مسائلشان را براى مردم ديگر بگويند بر مسلمين ديگر لازم است كه در اين مسائل و مشكلات با اينها همراهى بكنند و همه اينهائى كه آمدند به حج وقتى فهميدند كه مثلاً ايران چه مى‏خواهد، چه مى‏كند، دولت ايران به مردم چه مى‏كند، همه اينها وقتى كه مى‏روند به بلاد خودشان تبليغ كنند كه چه و همين طور اگر آنها هم يك چيزى ديدند از حكومت خودشان يا از مردم خودشان ديدند و اينجا آمدند و به آنها عرضه داشتند اينها هم مكلفند كه از آنها همراهى بكنند. اينطور است اسلام كه اجتماعاتش اجتماعات سياسى است در عين حالى كه عبادت است. نماز جماعت را انسان خيال مى‏كند خوب يك عبادتى است كه با هم جمع مى‏شوند يك نمازى را مى‏خوانند لكن در اين جماعت‏ها مسائل سياسى بايد طرح بشود يعنى آن كسى كه هفته‏اى يك دفعه در منبر مى‏رود و نماز جمعه مى‏خواند و منبر مى‏رود و خطبه مى‏خواند بايد مسائل سياسى مسلمين را در آنجا طرح بكند و بگويد و آن چيزهائى كه، مثلاً اشتباهاتى كه از دولت‏ها واقع مى‏شود، در آنجا طرح بشود و مردم را هدايت كند به، هم زندگيشان و هم مبداشان و هم معادشان و هم چيزهائى كه در زندگى لازم دارند.

جنايات رژيم شاه و وظايف مردم

و در هر صورت حالا كه مملكت ايران جورى شده است كه از عبادات مردم هم حالا با سرنيزه جلو مى‏گيرند، امروز نگذاشتند كه در قم اين فريضه الهى بجا بيايد، در جاهاى ديگر هم همين طور - اشتباه اينها - حالا تمام اخبار به ما نرسيده است لكن خيلى، در بسيارى از جاها كشتار بوده است و مردم را با سرنيزه جواب داده‏اند و جواب اشخاصى كه مى‏گويند كه آقا مخازن ما را نده به ديگران، جواب اشخاصى كه مى‏گويند ما آزادى مى‏خواهيم اينقدر اختناق پنجاه ساله ما را خفه كرد، جواب اشخاصى كه مى‏گويند كه ما استقلال مى‏خواهيم، تو همه مملكت ما را به ديگران دادى، جوابش حالا اين است كه نخست وزير نظامى و وزراى نظامى و حكومت نظامى و با نظام مى‏خواهد خودش را نگه دارد. از آن طرف چماق به دست‏ها را مى‏ريزد به جان مردم، از آن طرف حكومت نظامى را درست مى‏كند. از اين طرف مى‏گويد بايد نظم باشد، از آن طرف خودش شلوغكارى، دستور مى‏دهد كه چماق به دستها را بريزند توى شهر و شهرها را آتش بزنند و چه بكنند. اين وضع مملكت ما و اين وضع حكومت شاه و اين وضع زندگى آخر نكبت‏بار اين مرد خبيث است و بر همه ماها هست كه به اين مسلمين كه در ايران هستند كمك بكنيم لااقل كمك تبليغاتى بكنيم كه به اشخاصى كه در اينجا ملاقات مى‏كنيد يا مثلاًاين اروپائى‏ها را كه ملاقات مى‏كنيد به اينها بفهمانيد كه مساله اين است، اينطور نيست كه مردم ايران يك مردم عرض مى‏كنم كه وحشى هستند و اينها مى‏خواهند تاديبشان كنند و نمى‏شود، چنانچه شاه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 125

اينطور معرفى مى‏كند شما را. شما به مردم بگوئيد كه مردم ايران يك مردمى هستند كه مى‏خواهند از دست اين ظلم نجات پيدا بكنند، مى‏خواهند آزاد بشوند، مى‏خواهند مستقل بشوند، مى‏خواهند زندگى انسانى بكنند و اين مرد نمى‏گذارد اين كار را بكنند.

خداوند انشاءالله همه‏تان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 126

تاريخ: 21/8/57

بيانات امام خمينى در مورد ابعاد مختلف وابستگى رژيم پهلوى

عدم برنامه در نظام جمهورى اسلامى، از تبليغات رژيم بر عليه نهضت اسلامى ايران‏

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

باز يك رشته تبليغاتى اينها دارند كه بله اين نهضت اسلامى يك امر روشنى دارد و مابقى ابعادش غير معلوم و نيست ديگر چيزى. آن امر روشنى كه دارد اين است كه همه مردم مى‏گويند كه بايد اين رژيم برود و اين شاه برود و حكومت اسلامى تشكيل بشود. اين در لسان همه مردم است لكن اينها برنامه‏اى ندارند، همين طور مى‏گويند حكومت اسلامى، حكومت اسلامى يك چيز غير معلومى است، برنامه ندارد. يا در لسان بعض اشخاص بى‏اطلاع اين كه اساس ندارد، اصلاً جمهورى اسلامى بى اساس است و از اين سنخ حرف‏ها.

پافشارى رژيم و وابستگانش مبنى بر ضرورى بودن سلطنت شاه‏

خوب، حالا ما دو قدم داريم، قدم اول، قدم اينكه بايد اين اساسى كه الان هست، اين وضعى كه الان هست، اينها بايد برداشته بشود. اينكه مى‏گويند كه روشن است، در اين معنا اشكال دارند؟ اينهائى كه با اساس اين نهضت خيلى به خيال خودشان موافقت ندارند، در كدام قدم موافق نيستند؟ در اين قدم اول كه بايد اين بساط كه تا حالا هست و اين رژيم بايد به هم بخورد، اين وضعى كه الان ايران دارد و در ظرف اين پنجاه سال اوج گرفته است و سابق هم بد بوده است، بوده است اينطورها، در اين اشكال دارند كه مى‏گويند نه همين اوضاع بايد باشد؟

خوب اينها كه (مثلاً اگر كسى پيدا بشود، خوب، هستند اشخاصى كه طرفدار شاه و رژيم شاه، آنهائى كه يا وابستگى به خود شاه دارند يا وابستگى به آمريكا دارند) مى‏گويند كه نه، اين اوضاع حالا بايد باشد و به تعبير بعضى‏ها شاه غيبت كند (كه حالا فكر آن را كردند) اينها معتقدند كه اين اوضاع خوب است و بايد باشد؟ يا اوضاع بد است، لكن لازم است باشد از باب اينكه ديگر چاره‏اى نيست؟ اگر معقدند كه اين اوضاع خوب است، معنايش اين است كه اختناق پنجاه ساله همه خوب است. در همه روزنامه‏ها و مراكز تبليغى، اختيارى در كار نباشد و در تحت نظر سازمان امنيت باشد،

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 127

اين يك چيز خوبى است! مى‏توانند، جرات دارند بگويند كه در عين حالى كه اين دستگاه تبليغاتى در تحت نظر سازمان امنيت تنظيم مى‏شود و هيچ روزنامه نگارى حق ندارد كه تخلف كند از مطالبى كه آن القا مى‏كند و دستگاه تبليغاتى راديو حق ندارد كه غير از آن چيزى كه آنها برنامه مى‏دهند پخش كند، در عين حالى كه اينطور است، معذالك اين كار خوبى است؟ اين را مى‏تواند يك نفر مسلمان يا يك نفر انسان يك چنين مطلبى را اظهار كند؟ اگر مى‏تواند، خوب يكى از اينهائى كه با اين حرف‏ها مخالفند بيايد اين را اعلام كند. هر كس، هر كدام را اينها انتخاب كنند كه خود شاه يا هر كس كه از دوستان شاه هست بيايند اين را اقرار كنند به اينكه دستگاه‏هاى تبليغاتى ما، دستگاه‏هاى مطبوعاتى ما، همه آنها بى‏اختيار هستند و هيچ اراده‏اى از خودشان در پخش اخبار ندارند و همه را سازمان امنيت تنظيم مى‏كند و اينها بايد حتماً حرف او را پخش كنند و اين خوب است. يكى از اينهائى كه مى‏گويند شاه بايد باشد، بيايند اين مطلب را خوب، در يك روزنامه‏اى، در يك ورقه عليحده‏اى خودشان طبع كنند و منتشر كنند و امضا هم بكنند، نه اينكه همين طورى بنويسند. بنويسند كه من كه فلان آدم هستم قبول دارم كه اينطور چيزها مى‏شود لكن من مى‏گويم اين كار خوبى است. يا مثلاً فرهنگ ما كه عقب افتاده است قبول مى‏كنند كه عقب افتاده است و نمى‏گذارند يك فرهنگ مستقلى ما داشته باشيم، فرهنگ تبع است، تبع اراده سفارتخانه‏هاست، بيايند اين را بگويند كه نه، ما كه مى‏خواهيم شاه بماند براى اينكه فرهنگ ما بايد اينطور باشد و اين كار خوبى هم هست، نه اينكه بگويند ملزميم، بگويند نه، كار خوب است، خيلى خوب است كه فرهنگ ما يك فرهنگ عقب افتاده‏اى باشد و نگذارند كه جوان‏هاى ما تربيت بشوند، تربيت علمى بشوند، جورى بشوند كه خودشان سازنده باشند. آن كس مى‏گويد كه ما با بقاء شاه موافقيم، اين مطلب را اگر قبول دارد كه اينطور هست لكن مى‏گويد كه (صحيح است لكن بايد اينجور باشد خوب است اينطور باشد) خوب بيايند اين را منتشر كنند اين مطلب را با امضا يك نفر در همه ايران پيدا كنيد كه اين را بگويد و منتشرش هم بكند و خودش را هم معرفى كند كه من كى، پسر كى، يك چنين مطلبى را مى‏گويم. گمان ندارم پيدا بشود يك كسى كه اين حرف را بزند. يا قبول دارم كه مستشارهاى خارجه اين ارتش ما را در تحت نظر دارد و ارتش ما تحت قيادت مستشارهاى خارجى هستند لكن اين چيز خوبى است، تحت قيادت آنها بودن چيز خوبى است. و هكذا همه ابعادى كه الان ما به آن مبتلا هستيم، چه در ناحيه اصلاً نظام فرهنگى يا نظام ارتشى و چه در ناحيه اقتصاد قبول بكنند به اينكه نفت ما را بى‏حساب دارند به آمريكا مى‏دهند و به جاى آن پايگاه براى آمريكا در ايران درست مى‏كنند، اين را قبول كنند لكن بگويند اين كار خوبى است كه ما مى‏كنيم، انساندوستى است و محبت به همنوع است و مهمان پرورى است و اينطور چيزها كه ما نفتمان را بدهيم، خوب يك هديه‏اى است به يك مملكتى، خوب هديه مى‏خواهيم بدهيم نفتمان را، آنها هم بيايند به جاى اينكه به ما پول بدهند اسلحه بدهند، اما نه اسلحه به ما بدهند،اين اسلحه‏اى كه اينها خيال دارند كه بياورند در ايران و پايگاه درست كنند در مقابل شوروى، بى‏بهانه نمى‏شود آورد، بى‏بهانه اينكه پول نفت را ما داريم مى‏دهيم منتها پول نفت را اسلحه مى‏دهيم، اسلحه احتياج دارد ايران. اين اسلحه‏هاى

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 128

بسيار هنگفت و زيادى كه ايرانى اصلاً نمى‏داند كه چكارش بكند تا راه بيفتد و به اين ايرانى هم نشان نمى‏دهند اين مطلب را كه اين را چكار بكن كه به راه بيفتد، اينها در اينجا مى‏خواستند پايگاه درست كنند در مقابل شوروى. اگر همين طورى بگويند ما مى‏خواهيم پايگاه درست كنيم، خوب صدايش در مى‏آيد اين هم، اين قارداش هم صدايش در مى‏آيد مى‏گويد من هم بايد اينجا يك گوشه ديگر شروع بكنم. آنها نمى‏خواهند اينجور بشود، مى‏گويند كه ما نفت داريم مى‏خريم و عوض داريم مى‏دهيم. عوض چيست؟ عوض اين است كه اسلحه مى‏دهيم و ليكن واقع مطلب پايگاه درست كردن براى آمريكاست و الان ايران خيلى از جاهاى آن اين پايگاه‏ها را دارد و مهياست. خوب، اين را مى‏گويند كه يك كارى است كه شده است و مى‏شود لكن كار خوبى هست انسان چنين انساندوست باشد. خوب اگر اين را هم خوب مى‏دانند، اين هم يك نفر پيدا بشود از دوستان شاه يا از رفقاى آمريكا كه اين مطلب را تصديق كند به همين طورى كه من طرح مى‏كنم و امضا كند. پس اين مطلب را كه نمى‏تواند كسى بگويد كه اينها كار خوبى است و چى.

پايگاه‏هاى عظيم تسليحاتى آمريكا در ايران، شواهدى بر وابستگى رژيم

باقى مى‏ماند در اين زمينه اينكه يك مطلب ديگر بگويند اين رفقاى شاه و عرض مى‏كنم چاكرها و غلامزاده‏ها كه نه، اينطور نيست، چنانچه خود اعليحضرت مى‏فرمايند كه خير، ما مستقليم و ما احتياج به چيزى نداريم و ارتش ما الان جلوى روس را مى‏تواند بگيرد، جلو انگلستان را مى‏تواند بگيرد و جلو آمريكا را مى‏تواند بگيرد و خير - (با تعبير خود اينكه) پدربزرگ ما نيست كه هر چه او بگويد ما بشنويم و از اين حرف‏ها، اين مطلب را مى‏خواهند بگويند كه پايگاه ندارد آمريكا در ايران؟ خوب بروند ببينند، اينها پايگاهشان معلوم است در كوهستان كجا، در كوهستان كجا در كجا، اين پايگاه‏ها معلوم است الان، ساخته شده و زير زمين‏هايش همه درست و مجهز. مى‏گويند نفت نمى‏دهيم ما به آمريكا، انكار دارند اين را، نه اينكه مى‏گويند مى‏دهيم و خوب است، مى‏گويند ما نفت نمى‏دهيم به آمريكا، من خوب، آن هم كه همه عالم مى‏دانند كه شما داريد نفت مى‏دهيد. مى‏گويند نفت را به اندازه مى‏دهيم، آنها هم همه مى‏دانند كه اين نفتى كه شما مى‏دهيد و خودتان مى‏گوييد تا بيست سال ديگر، سى سال ديگر تمام مى‏شود، اين براى اين است كه بى‏اندازه مى‏دهيد.

عدم استفاده آمريكا از منابع نفتى خويش و خريدارى نفت ايران در قبال سلاح

آمريكا نفت دارد نه اينكه احتياج به نفت دارد آمريكا، آمريكا چاه‏هاى نفت زياد دارد و استخراج نمى‏كند يعنى به اين معنى كه رسيده‏اند به چاه‏ها و آنجاهائى كه نفت زيرزمين دارند، آنها هم هست. چاه‏ها را، سر آنها را بسته‏اند براى آتيه خودشان و از اين هديه ناقابل اعليحضرت دارند. مى‏گيرند ولى همه نفت‏هاى خودشان زيرزمين مانده است. الان چاه‏ها را كنده‏اند رسيده‏اند به نفت و در آن را بسته‏اند و نشسته‏اند روى آن و دستشان را دراز كرده‏اند كه بابا نفت بده.اينها كه مى‏گويند ما

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 129

نفت نمى‏دهيم، نداده‏ايم به آمريكا يا به اندازه داديم، خوب شما از اين پولى كه داريد مى‏گيريد و از اين اسلحه‏اى كه وارد كرده‏ايد و از اين بيليون‏ها اسلحه‏هائى كه وارد كرديد معلوم است كه چقدر داده‏ايد و الان هم معلوم‏است كه چقدر داريد مى‏دهيد به آمريكا و ساير ممالك ديگر و مى‏گويند بله ما مى‏دهيم، اين را مدعى هستند كه ما مى‏دهيم لكن ارز مى‏گيريم، خوب اينها يكى‏شان بنويسد كه ما پول مى‏گيريم از آمريكا. همه شان قبول دارند كه ما مى‏دهيم و اسلحه مى‏گيريم. خوب اين اسلحه را قائلند به اينكه براى مملكت ما اينهمه اسلحه و اينهمه تجهيزات لازم است؟ و ما مى‏خواهيم يك قدرت مثل شوروى پيدا بكنيم، يك قدرتى مثل آمريكا پيدا بكنيم؟ اينطورى است كه ما لازم داريم اينطور چيزها را و متخصص داريم نسبت به اينطور مسائل و خود ما داريم اداره مى‏كنيم.

خوب، همه مى‏دانند كه چهل و پنج هزار، بعضى هم مى‏گويند شصت هزار مستشار آمريكائى هست، كارشناس‏هاى آمريكائى هست در ايران با مصونيت، نه مصونيت فقط اينها، مصونيت هر چه آمريكائى هست كه اينها مصون كردند آمريكائى‏ها را، اينها قصه‏هائى است كه تاريخ بايد ثبت كند، بعدها بفهمند كه وضع ايران چه بوده است.

هياهو و تبليغات ساختگى رضاشاه براى لغو كاپيتولاسيون

در زمان رضاشاه وقتى كه كاپيتولاسيون به اصطلاح خودشان لغو شد (آن هم لغويتش حرف بود، اما حالا لغو شد) چه بساطى درست كردند در تبليغات كه بله ديگر اعليحضرت به آنجا رسيدند كه لغو كردند كاپيتولاسيون را، چه كردند و فلان. مدت‏ها روزنامه‏ها و راديو بساط جشن اين را گرفتند كه اعليحضرت رضاشاه كاپيتولاسيون را لغو كرد. يك وقت آنطور هياهو كردند و جشن گرفتند. آن روزى كه اعليحضرت محمدرضا شاه خلف صدق اعليحضرت رضاشاه آمد كاپيتولاسيون را براى اينها درست كرد باز همين بساط بلند، شد كه اى چه خدمت بزرگى، چه خدمت بزرگى كردند، اين بيچاره مطبوعات، خوب اسير سازمان امنيت بودند بايد بنويسند، آنها ديكته كنند اينها بنويسند كه چه خدمت بزرگى، ديگر از اين خدمت بزرگتر نمى‏شد كه اعليحضرت كردند! چه كردند؟ اينكه او لغو كرد، ايشان اثبات كردند، در لغوش ما جشن بايد بگيريم در اثباتش هم بايد جشن بگيريم. وضع يك مملكتى اينطورى است كه مى‏گويند خروس مى‏گويد كه من بيچاره را در عزاخانه سر مى‏برند، در عروسى خانه هم سر مى‏برند (خنده حضار).

تصويب قرارداد كاپيتولاسيون خلاف روح انسانيت است

وضع ايران اينجور است كه آن طرف قصه را هياهو مى‏كنند، اين طرف قصه هم هياهو مى‏كنند. اينها چيزهائى است كه ما حالا مى‏شنويم و داريم مى‏بينيم. بعدها آيا باورشان بيايد يك همچو رژيم‏هائى را ما گذارنديم. آخر من در سن خودم اين قضيه را ديدم. شماها يادتان نيست، هيچ كدامتان يادتان نيست اما من در سن خودم بوده اين قضيه. آن قضيه جشن‏هاى آنجاى او در سن ما بوده، اين

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 130

قضيه جشن‏ها و بساط اينجاى او هم، هياهوى اينجاى او هم در همان وقتى بوده كه ما بوديم هر دوى آنها را، وضع اينطورى است كه طرفين قضيه را بايد عرض مى‏كنم كه براى آن جشن بگيريم و پايكوبى كنيم كه اعليحضرت آنجا آنطور كردند و اينجااينطور كردند. مى‏گويند نشده است؟ خوب، شده است منتهى مى‏گويند خوب شده است. خوب شده يعنى چه؟ يعنى اينكه اين آشپز مثلاً سفارت آمريكا، آن كاسب خيابان مثلاً فلان جا كه آمريكايى است، اگر اين يك شخص محترمى، يك شخص عاليمقامى، يك فيلسوفى، يك عالمى، يك كسى را بگيرد زير، عمداً هم بگيرد زير، دولت ايران حق ندارد، هيچ حق ندارد كه اين را بخواهد، اين بايد رجوع شود به سفارت، سفارت خودشان بلدند چه بكنند.

معنى اثباتش اين است كه (ايشان براى آن آنقدر چيز كردند و آن شخصى هم كه در مجلس آورد آنقدر براى آن نوحه خوانى كرد) هر فردى از افراد آمريكائى در اينجا مصون است، كسى حق ندارد، دادگسترى حق ندارد كه اگر اين كارى كرد بخواهد او را عرض بكنم كه ارتش حق ندارد در اين امر دخالت كند، هيچ كس حق ندارد در اين امر دخالت كند، اين بايد مستقيماً در پيش خود آمريكائى‏ها و در سفارتخانه يا در فرض كنيد كه خود مملكت آمريكا اين قضيه بايد حل بشود، آن هم كه معلوم است راه حلش چيست. اين را مى‏گويند كه يك چيز خوبى است؟! خيلى خوب واقع شده كه مصونند اينها و عرض مى‏كنم كه هيچ كس حق ندارد به آنها چيزى بكند اما اگر شخص اول اين مملكت (هر كس هست، هر زهرمارى اگر هست به اصطلاح شما) اگر چنانچه يك فراشى از آنها را زير بگيرد اين بايد محاكمه بشود؟! از آن طرف هيچ شما حق نداريد انتقاد كنيد اما از آن طرف خير بايد محاكمه بشود. خوب اين را مى‏گويند كه يك چيز خوبى است؟! و آن كسى كه مى‏گويد نظام شاهنشاهى ايشان بايد باقى بماند و شاه بايد باشد و سلطنت بكند و چطور، مى‏گويد اين وضع تا حالا خوب بوده و بايد شاه باشد؟! يا خير اين وضع را قبول ندارد و مى‏گويد نه اين وضع خوب نيست؟ اگر مى‏گويد خوب است اين وضع، خوب يك چيز بنويسد امضا كند كه: (اين وضع را ما قبول داريم، خيلى هم خوب است، يك فراشى از آنها را اگر ما اذيت كرديم بايد آنطور بشود، يك كس بزرگى از ما را اگر چه كردند آنها نبايد در آنها چه بشود.) اين هم گمان ندارم كه يك آدم، يك انسانى بتواند بنويسد.

بله اينكه بعضى از اينها اصلاً از وضع انسانيت خارج شدند مثل خود اعليحضرت كه اصلاً روح انسانيت از او رفته است، يك روح ديگرى است الان در او، نه ورح انسان، لهذا حرف‏ها هم همين طورى چرت و پرت خيلى گفته مى‏شود، مى‏گويد. اين هم كه كسى نمى‏تواند اينطور بگويد.

التزام رژيم براى انجام ماموريتى از طرف اجانب!!

پس اين طرف صفحه را كه ما نگاه مى‏كنيم كه قضيه رفتن ايشان است، از اين راه كه نمى‏توانيد بگوئيد كه نه، اين كارها همه خوب است، تا حالا هر چه واقع شده، فرهنگ ما عقب است خوب است، اقتصاد ما شكست خورده است و انگل است خوب است، نظام ما تحت نظارت - عرض مى‏كنم كه -

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 131

مستشاران آمريكائى است اين هم خوب است، اين را كه نمى‏توانيد بگوئيد، باقى مى‏ماند اينكه نه، اين طرف را قبول داريم كه اينها خوب نيست لكن چه كنيم چاره نداريم بايد اينطور باشد ما موافقيم با اعليحضرت و با بقاء اعليحضرت براى اينكه ملزميم كه اينطور باشد، ما، التزام داريم، ملتزم هستيم به اينكه بايد فرهنگمان تا يك حد معينى باشد، از اينجا بالا نرود، ما را ملزم كردند به اينكه ارتش شما بايد تحت نظر اينها باشد، ما را ملتزم كردند به اينكه وكلاى شما را بايد ما تعيين كنيم، شما خودتان نبايد دخالت داشته باشيد، ملت هم نبايد دخالت داشته باشند، ملتزميم به اين معنا، چون ملتزيم پس بايد باشد. اگر اين مطلب را مى‏گويند، خوب الان ملت ايران پا شدند مى‏گويند كه ما اين التزام‏ها را قبول نداريم، تا حالا هم هيچى نشده، حالا هم دارند مى‏روند، دارند دنبال مى‏كنند اين را. خوب اينها اگر قبول دارند كه اين يك چيز بدى است لكن ما را الزام كردند، حالا ملت ايران تمامى پا شدند كه اين التزامى كه مى‏گوييد ما داديم يا شاه كه ماموريت براى وطنش داشته است و خودش نوشته ماموريت براى وطنم و من هم مى‏گويم ماموريت براى وطنش داشته لكن او مى‏گويد ماموريت داشتم كه چه كنم و چه كنم، برسانم آن را به نمى‏دانم دروازه بزرگ تمدن! من مى‏گويم نخير ماموريت داشتيد براى وطنتان كه نفتتان را بدهيد و عرض مى‏كنم فرهنگتان را به زمين بزنيد و وطنتان را بياوريد به حالى كه الان هست، خرابه‏اى كه الان اسمش را ما وطن گذاشتيم. اگر اينها قبول دارند كه اين رژيم تا حالا خيانت كرده است منتهى مى‏گويند ملزم است، ملزم است كه خيانت بكند، اين را ما مى‏توانيم بپذيريم از وكيل، از وزير، از شاه، از همه اينها كه (من ملزمم خيانت بكنم)؟! خوب برو كنار، كى ترا ملزم كرده كه نخست وزير بشوى؟ كى ترا ملتزم كرده كه وكيل بشوى؟ كى ترا ملتزم كرده وزير بشوى؟ كى ترا التزام كرده كه شاه باشى؟ استعفا بده، آدمى كه اين عرضه را ندارد كه در مقابل اجنبى بايستد و مصالح مملكتش را تامين كند، آدمى كه در تحت اسارت غير است و بايد حتماً مصالح مملكتش را فداى، آنها بكند، ما فرض مى‏كنيم كه شما اگر بخواهيد سلطنتت محفوظ باشد، بايد اين خيانت‏ها را بكنى؟ لكن تو معذورى؟! كى گفت بايد سلطنت شما محفوظ باشد؟ تو اگر يك آدمى هستى، انسان هستى، اگر يك آدمى هستى كه خائن نيستى بيا اعلام كن بگو كه من نتوانستم اين مملكت شما را، مصالح مملكت شما را حفظ كنم من استعفا كردم. ملت آنقدر به سر تو گل مى‏ريختند كه تا عرش برين بود، نه مثل حالا كه همه داد بزنند (مرگ بر اين سلطنت پهلوى) براى اينكه از تو خير نديدند. كى ترا ملتزم كرده كه به سلطنت باقى باشى تا خيانت بكنى؟ مگر مى‏شود كه انسان عذر بياورد كه وكيل بوده، ده سال، پانزده سال به اينجا وكيل بوده و وكيل مردم هم نبوده وكيل شاه بوده، نخير وكيل سفارتخانه بوده، همه را هم خودشان مى‏دانند، رفتند توى اين خراب شده و هر چه خواستند، هر كار زشتى خواستند كردند، هر خيانتى را خواستند بكنند، حالا ازشان مى‏شود پذيرفت كه من ملزم بودم، مجبور بودم؟! كى گفت تو وكيل بشوى؟ مگر كسى آمد به تو الزام كرد ترا كه حتماً بيا وكيل بشو؟! تو برو پشت آن تريبون و بگو، قصه را بگو كه من را از طرف سفارتخانه آوردند اينجا و من وكيل رسمى اين مملكت نيستم از اين جهت من از اين مجلس مى‏روم بيرون، آنوقت ببين با تو چه معامله مى‏كنند. مگر مى‏شود اينها عذر باشد كه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 132

وزير بگويد من معذورم براى اينكه من ملزم بودم، شاه بگويد من معذورم براى اينكه سفارتخانه من را الزام كرده، نمى‏دانم كى بگويد من معذورم، اين حرف‏ها چيست؟

خيانت و خلافكارى‏هاى شاه و ديگر صاحب منصبان براى احراز پست و مقام

اينها معذور نيستند، اينها خائن هستند و تعمداً هم خيانت كردند و براى خاطر رياست خيانت كردند. مى‏خواستند چند روزى، او مى‏خواسته سلطان باشد او مى‏خواسته عرض مى‏كنم وزير باشد، او مى‏خواسته وكيل باشد، او مى‏خواسته سناتور باشد و اينها، اينها عمداً به اين مملكت ما خيانت كردند و تمام اينهائى كه در اين دستگاه وارد بودند و خدمت كردند به اين دستگاه، اينها همه خائنند و هيچ لياقت اينكه به اينها يك كارى ولو حمالى را رجوع كنند ندارد، نمى‏شود آقا كه يك مملكتى كه اينها دارند، اينها مستشارهاى آنها هستند و اينها مشير و مشارهاى آنها هستند و تمامشان واضح است خيانتشان.

من مى‏گويم حالا ما فرض مى‏كنيم كه شما راى هم بر خلاف نداديد، شما آدمى بوديد كه مثلاً خلاف آنها را مى‏خواستيد بگوئيد، ما اينها را فرض مى‏كنيم لكن مى‏توانيد اين را انكار كنيد كه شما وكيل ملت نبوديد و رفتيد در اين مجلس و حقوق گرفتيد؟ اين را مى‏توانيد انكار كنيد؟ اگر مى‏توانيد، بنويسيد كه ما وكيل مجلس نبوديم، اينجا همين جورى رفتيم و خير اينجا كه مى‏رفتيم هيچى نبود و نگرفتيم، تا به شما بگويند كه نخير آقا شما در مجلس حقوق گرفتى از اين ملت، حقوق ملت را گرفتى، وكيل ملت هم نبودى، خلاف قانون اساسى كرديد و خيانت كرديد به اين مردم و پول اين مردم را گرفتيد در صورتى كه وكيل نبوديد شما. اگر وكيل را سفارتخانه تعيين كند يا شاه تعيين كند كه وكيل نيست، اين كه قانونى نيست وكالتش، وكالت بايد هر جائى، در هر حوزه‏اى همان اهالى آن حوزه چيز بكنند. خوب، بگويند ما را تعيين كردند، وكيل مثلاً تهران بيايد بگويد من را تهرانى‏ها چه كردند تا همه تهرانى‏ها بگويند ما اطلاع نداشتيم، آن كه وكيل آذربايجان است بيايد بگويد من وكيل آذربايجانم تا مردم بگويند كه نه آقا ما اطلاعى از اين نداريم. كجا اطلاع داشتند مردم از اين وكلا؟ كى مى‏شناسد اينها را؟

عدم رشد فرهنگى و بى علاقگى رژيم به دين و كشور، موجبات وابستگى كشور به استعمارگران

نمى‏شود اينها را عذر حساب بكند كسى بگويد من معذورم، ما مجبور بوديم كه اين فرهنگ را در اين حد نگه داريم، ما مجبور بوديم كه اين ارتش را تحت چيز قرار بدهيم، ما مجبور شديم. خوب اينهمه صاحب منصب توى ارتش وقتى ديدند كه صاحب منصب‏هاى آمريكا آمدند چه كردند، همه استعفا بدهند. مگر آقا مى‏شد آنوقت، اگر همه صاحب منصب‏هاى ما وقتى كه ديدند آمريكائى‏ها دارند اينها را، مستشار دارد آمريكا در اينجا و اينها بايد تحت نظارت آنها باشند، اگر همه اينها يك روز

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 133

استعفاى خودشان را مى‏فرستادند در مجلس يا پيش شاه كه ما نمى‏خواهيم با اين وضع، مگر امكان داشت آنوقت مستشار بيايد؟ اينكه مستشار مى‏آيد براى اينكه شما رشد نداريد، چون رشد نداريد از اين جهت مستشارها مى‏آيند - كه - بالاى سر شما و شما را مى‏خواهند اداره كنند. اگر شماها رشد داشتيد، اگر شما يك انسانى بوديد كه علاقه به اين مملكت داشتيد، علاقه به اين آب و خاك داشتيد، اگر يك انسان متدين بوديد كه اساس مسائل است اين، همچو چيزى امكان نداشت برايتان كه بنشينيد آنجا و بخواهيد صاحب منصب باشيد لكن صاحب منصبى كه يك مرديكه از آمريكا آمده هر چه بگويد، بايد اطلاعتش بكنيد، خوب استعفا مى‏كرديد، كى به شما الزام كرد كه آقا بيا تو سپهبد باش يا بيا تو ارتشبد باشد، استعفا مى‏كردى، حالا استعفا كنيد، الان كه مى‏بينيد كه همه مسائل واضح شده است و خيانت شاه واضح شده و خود شاه آمده پشت - عرض مى‏كنم كه - راديو و اقرار به ذنب و گناه خودش كرده، اسمش را اشتباه گذاشته (تا حالا من كارهايم اشتباه بود از اين جهت از اينجا به بعد اين اشتباهات را نمى‏كنم) شمائى كه يك شاهى را مى‏بينيد كه خيانت‏هاى خودش را اقرار كرده، پشت راديو اعلام كرده، دستش را پيش ملت دراز كرده كه (ببخشيد مرا، من اشتباه كردم) خوب همين حالا همه‏تان برويد آن كنار يا برويد كنار از ارتش يا متصل بشويد به مردم، باز نريزيد به جان مردم و مردم را بكشيد. پس شما همه خيانتكاريد، شما را نمى‏توانيم بگوئيم يك انسانى هستيد كه امين اين مملكت هستيد، شما خائنيد در اين مملكت، شما لياقت هيچ چيز را نداريد. بله صاحب منصب‏هاى جزء نمى‏توانند، آنها چيز كردند، آنها مى‏گويند ما حاضريم به اينكه كارهائى را انجام بدهيم. ان شاءالله بلكه انجام بدهند.

سلطنت شاه غده‏اى سرطانى براى نابودى همه شؤونات مملكت

پس اين ورق مطلب كه قضيه اين است كه اين رژيم بايد از بين برود، اين فاسد است، يك غده فاسد را اگر در نياورند يك انسان را از بين مى‏برد، هلاك مى‏كند. نمى‏تواند يك نفر آدمى كه مريض است، غده مثلاً فرض كنيد سرطانى دارد حاضر نشود كه اين غده را بيائيد در آوريد، اين خوب، مى‏كشد غده اگر در نياوريد اين سلطنت يك غده‏اى است در اين مملكت كه اگر در نيايد فاسد مى‏كند مملكت، اين غده بايد در بيايد چاره نيست، اين غده، سرطانى و بدتر از سرطان است، اين بايد بيرون بيايد. باقى مى‏ماند آن طرف قضيه كه من حالا خسته هستم براى ادامه گفتن آنها، ان شاءالله خداوند همه‏تان را موفق كند، توفيق به همه‏تان بدهد. يك روز انشاءالله برويد به ايران كه ايران وضعش عوض شده باشد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 134

تاريخ: 22/8/57

بيانات امام خمينى در مورد خواسته‏هاى ملت

غير قابل باور بودن اظهارات شاه مبنى بر عدم اطلاع از خيانت‏ها و جنايت‏ها

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

ما سه اصل پيشنهاد كرديم كه حالا مى‏خواهيم ببينيم كه آيا آنهائى كه محتمل است مخالفت بكنند با اين اصول با كدام يك از اينها مخالفت مى‏كنند.

يك اصل اين بود كه ملت ايران چنانچه در اين مدت از تظاهراتشان، از شعارشان ظاهر شد اين سلطنت سلسله پهلوى را نمى‏خواهند و اين يك رفراندمى بود كه سرتاسر كشور به آن راى دادند، با فرياد به آن راى دادند كه ما نمى‏خواهيم اين سلسله پهلوى را. خوب اگر كسى با اين مخالف است و در مقابل ملت ايران مى‏گويد كه ما مى‏خواهيم كه سلسله پهلوى همين طورى كه بودند باز باشند عرض كرديم كه يك دفعه مى‏گويد كه اين كارهائى كه شاه كرده است ما تصديق داريم كه اين كارها را كرده لكن اين كارها خوب است، اينكه نفت ما را داده است به آمريكا در مقابلش يك مقدار آهن خريده است كه به درد ما نمى‏خورد، اينكه فرهنگ ما را به عقب رانده است، اينكه اينهمه جوان‏هاى ما را كشته است، اينهمه حبس‏ها، اينهمه زجرها، اين اختناق‏ها، اينها را قبول دارد كه اينها كرده‏اند لكن مى‏گويد اينها كار خوبى است. اگر كسى اين مطلب را بگويد، خوب است كه اعلام كند و امضا كند كه من آن آدمى هستم كه اين كارها را مى‏گويم خوب است. من گمان ندارم كسى در تمام ايران پيدا بشود كه يك همچو اعلامى بكند. و يا اين است كه مى‏گويد كه نه، اين كارها را نكردند اينها و اينها را كسان ديگرى كردند. چنانچه بعضى همچو چيزى گفته‏اند كه اعليحضرت بى اطلاع بودند از اين مسائل، اصلا هر چه گذشته بر اين مملكت و هر چه ظلم شده است و هر چه خيانت شده، ديگران كردند و شاه اصلا اطلاع از اين مسائل ندارد. همه افراد ايران اطلاع دارند، الا شاه!! شاه توى اين جمعيت نبوده است؟! در بين اين مردم نبوده است؟! ايشان كه در فرمايشات خودشان هميشه مى‏گويند كه همه كارها به دست من انجام مى‏گيرد. و ديگران هم همين طور مى‏گويند كه هر چه عمل مى‏شود به دست شاه است. در قضيه مدرسه فيضيه كه ريختند و در مدرسه فيضيه آن كارها را كردند، ما آنوقت مى‏ديديم كه به هر كس مراجعه مى‏شد، مى‏گفتند كه اعليحضرت فرموده است. چنانچه ما آن روز در يكى از اعلاميه‏ها همين مطلب را نوشتيم كه به هر جا مراجعه مى‏شود، مى‏گويند كه اعليحضرت

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 135

فرموده‏اند، اعليحضرت فرموده‏اند كه برويد مدرسه فيضيه را بهم بريزيد و چه بكنيد. و راست هم مى‏گفتند، كسان ديگر يك چنين كارهائى را اجازه - نمى‏داد - نمى‏توانستند بدهند بدون اطلاع شاه، شاه كه تمام نظام ايران در تحت رهبرى ايشان هست (ايشان هم خودشان قبول دارند اين را) و در نظام نمى‏شود حكم قتل كسى را يا حكم غارت يك جائى را يا حكم قتل عام يك ناحيه‏اى را يك رئيس شهربانى بدهد يا يك ارتشبد بدهد، هيچ كدام نمى‏توانند. همه اينها بايد با امر خود شاه يا اجازه او باشد .اينها بايد اجازه بخواهند از او و او اجازه بدهد. همه اين قراردادهائى كه در مجلس واقع شده و مجلس نوشته و گذرانده و اينها همه، بگوئيم كه شاه اصلاً اطلاع نداشته است؟ ايشان در حال غش بوده در اين مدتى كه سلطنت كرده است؟! خوب، اگر در حال غش نباشد، آدم بيدار باشد و شاه يك مملكتى هم باشد آن هم يك شاهى كه همه مى‏دانند كه همه كارها دست خود اين است و همه ديكتاتورى‏ها را اين دارد مى‏كند، آنوقت كسى بگويد كه (چنانچه گفتند، اينهائى كه طرفداران شاه و آمريكا، اين حرف‏ها را گفتند كه) گناهى گردن ايشان نيست، ايشان هيچ اطلاعى از اين مسائل نداشتند. شاه كه آمد در قم و در حضور اينهمه جمعيت ايستاد و نطق كرد و بدگوئى كرد به علماى اسلام و بدگوئى كرد به طبقات مردم، اين گناهش گردن ديگران است!! ايشان اطلاع اصلاً نداشته از اين مسائل!! شاهى كه پشت راديو مى‏گويد كه اين ملاها، اين فلان، اينها ارتجاعى هستند، اينها چه هستند، به مردم امر مى‏كند كه از اينها مثل حيوان نجس احتراز بكنيد، ايشان اطلاعى نداشته است!! اين چه گناهى شد، گناهش گردن ديگران است كه چيز كرده‏اند!! ايشان اطلاعى نداشته است!! به‏ايشان ديكته كرده‏اند، ايشان هم ندانسته‏اند اينها چه نوشته‏اند اينجا، از رو خوانده است مثل بچه‏هائى كه يك چيزى مى‏خوانند و متوجه نمى‏شوند مفادش چيست، ايشان هم خوانده و نفهميده است كه مفاد اين چه هست!! قضيه اطلاحات ارضى به اصطلاح خودشان و اين بساطى كه درست كردند و ايشان خودش مى‏گويد (انقلاب شاه و ملت، انقلاب سفيد) ايشان كه مى‏گويد انقلاب (شاه و ملت)، نه اين انقلاب شاه و ملت نبوده است، شاه بى اطلاع از اين مسائل بوده است!! خودش كه مى‏گويد (انقلاب شاه و ملت) روى كاغذى اين را نوشته‏اند كه اين را بخوان و اين آنقدر ادراك نمى‏كند كه بفهمد انقلاب شاه و ملت يعنى شاه هم دخالت دارد!! اين همين اين عبارت را مى‏خواند و نمى‏داند چه چيز نوشته است روى اينجا!! (به منطق اين آقائى كه مى‏گويد شاه بى اطلاع بوده است، از همه امور بى اطلاع است) پس اينكه نمى‏شود كسى باورش بياييد. حالا فرضاً يكى هم اين حرف را بزند اما ماها مى‏توانيم باور بكنيم كه اين شاه كه همه كارها را خودش مى‏گويد كه بايد به نظر من باشد و منم كه همه كارها را انجام مى‏دهم و ديگران را هيچ حساب نمى‏كرد، تا چند وقت پيش از اين اصلا نه وزيرى و نه وكيل و نه چيزى، هر چه او مى‏گويد، آن بايد بشود، چيزهاى ديگر چه است! پس اين مطلب را نمى‏شود گفت كه، نمى‏توانيم بگوئيم كه اين كارها همه خوب بوده است و اين كه كرده است، خوب كارى كرده است. اين را كه نمى‏توانيم بگوئيم. نمى‏توانيم بگوئيم كه اين كارها بد بوده است لكن شاه بى اطلاع بوده است از اين مسائل و اينها همين طور خودبخود ديگران كرده‏اند و نسبت به شاه داده‏اند. چنانچه حالا دارند يك‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 136

دسته‏اى را كه از رفقاى ايشان بوده و - عرض مى‏كنم كه - با هم در جرم‏ها شريك بودند، حالا اين دسته را گرفته‏اند. حالا من هم نمى‏دانم چه جورى گرفته‏اند يعنى واقعاً يك حقيقتى است اين يا اينكه مى‏خواهند مردم را بازى بدهند، آنها با0ز رفاقت خودشان باقى است و اينها را به صورت مثلاً از مردم مخفى كرده‏اند، يك جائى هم برايشان، جاى خوبى هم درست كردند، اين را ما اطلاع نداريم. حالا ما فرض مى‏كنيم كه ايشان با آنها ديگر وفا نكرده و شريك‏ها را گرفته‏اند. اينها البته مى‏خواهند همچو صورتى را، ايشان هم خيال دارد يك همچو صورتى را به ذهن مردم بياورد كه حالا كه من فهميدم كه اينها خيانت كرده‏اند، حالا همه اينها را ديگر من مى‏گيرم. معلوم شد كه اينها خيانتكارند. 12، 13 سال، 14 سال كسى وزير او بوده و عرض مى‏كنم با هم همه كارها را انجام داده‏اند، حالا تازه ايشان اين چند روزى كه مردم مقابلش ايستاده‏اند، حالا فهميده است كه اينها كارهاى بدى كرده‏اند كه اين مردم دارند اينطور هياهو مى‏كنند و حالا اينها را گرفتند براى اينكه مردم بفهمند كه نخير، اعليحضرت مى‏خواهند اصلاحات كنند، همانطور كه اصلاحات ارضى كردند و انقلاب سفيد درست كردند، حالا مى‏خواهند انقلاب ادارى كنند و مى‏خواهند مسائل را درست كنند و وزرا را بگيرند و وزراى زمان كذا و زمان كذا و مى‏خواهند كارها را درست كنند. ديگر مردم چه حرفى دارند!! اين هم كه كسى باورشان ديگر از ايشان نمى‏آيد كه اينطور كارها بدون اطلاع ايشان شده است.

شرط قبولى توبه شاه، جبران حقوق بر باد رفته

ملت خوب يك صحبت ديگر هم ممكن است كسى بكند كه نخير، اين همه بد بوده است و ايشان هم كرده‏اند لكن توبه قبول است. آمده است مى‏گويد من توبه كردم، توبه پيش خلق و خالق قبول است و هر كه يك كارى بكند توبه بكند ولو هر چه كار بدى باشد، اين را بايد از او قبول بكنيم. اين هم يك راه است كه كسى بگويد كه حالا ديگر شاه سلطنت بكند و حكومت نكند و توبه هم كرده است و كارهائى هم كه تا حالا كرده است تمام، هيچى ديگر، حالا توبه كرده. در توبه هم اين مطلب هست. (حالا اگر ما فرض كنيم توبه هم بكند) توبه پيش خدا هم قبول نيست مگر اينكه آن چيزهائى كه مربوط به حقوق مردم است رد بشود. اگر يك كسى را كشت و بعد بگويد من توبه كردم، اين توبه قبول نيست بايد اين را كه كشته است جبران بكند، وقتى جبران كرد آنوقت پيش خدا هم وقتى توبه بكند، قبول است. ايشان بدون جبران، چون شخص اول مملكت است، خدا يك حساب ديگرى برايش باز مى‏كند؟! شخص اول مملكت را ديگر خدا حساب اين را نمى‏كند كه اين بيست و چند سال جرم مرتكب شده است، اموال مردم را خورده است، نفوس مردم را تلف كرده است، امر به خرابى‏ها كرده است، خيانت‏ها كرده است، جنايت‏ها كرده است!! خدا از باب اينكه ايشان شاهند، (معلوم مى‏شود كه پيش خدا مثلاً به منطق اينها شاه و غير شاه فرق دارد) چون شاه است، از اين جهت مى‏گويد كه نه اين ديگر قبول است!! مردم كه جوان‏هايشان از بين رفته‏اند، بروند گم بشوند اينها چه هستند، مقابل شاه كه نمى‏شود اين حرف‏ها را زد!! بگوئيم كه توبه ايشان قبول است بدون اينكه شرايط توبه قبول باشد؟ اگر

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 137

مردم عادى مال مردم را خورده‏اند، بگويد توبه كردم، مال مردم را بايد بدهد تا توبه باشد والا اين همان توبه گرگ مى‏شود و ايشان خوب، بيايند حالا اگر واقعاً توبه كرده‏اند، بسم الله بيايند در بانك‏هاى خارجه را اول باز بكنند و اين اموالى كه در اين بانك‏ها هست، اينها را برگردانند به ملت. اين يك راهش، تا برسيم به كشته‏ها، حالا راه مالى‏اش. اينهمه اموال مردم را اتلاف كرده است و اينهمه نفت را داده به غير و در مقابلش يك چيزى كه به درد ملت نمى‏خورد بلكه ضرر براى ملت دارد، بيايد اول اينها را جبران كند، اعلام كند كه من مى‏خواهم جبران كنم. ايشان اعلام كرده است، مى‏گويند كه اعلام كرده است به اينكه اين خاندان من هم، اين كسانى كه مربوط به من هستند اينها هم بايد رسيدگى بشود، ببينيم كه آيا اينها خلافى كرده‏اند؟ نكرده‏اند؟ اگر خلافى كرده‏اند خوب اينها هم بايد محاكمه بشوند! ايشان باز... كه خاندان ايشان خلافى كردند يا نكردند؟ معلوم مى‏شود اين هم از آن مسائلى است كه مخفى است برايشان و اطلاع ندارند!! حالا مى‏خواهند ببينند كه آيا اين خاندان به كسى خلافى كرده‏اند، يك جرمى كرده‏اند!، اگر مرتكب شده‏اند. خوب حالا خود ايشان كه مى‏گويد كه توبه كردم و مقابل ملت مى‏ايستد و مى‏گويد كه خوب، من يك اشتباهاتى كرده‏ام و حالا تعهد مى‏كنم كه نكنم و حالا متلزمم كه ديگر نكنم، ضمانت مى‏كنم و اينها را مكرر مى‏كند. خوب يك كسى مى‏ايستد، يك ملت مى‏ايستند مقابل او، مى‏گويند كه تا حالا اين كارها را كه كردى، خوب جبران بكن، آنوقت بگو كه ضمانت مى‏كنم. مساله يك مساله حقوقى است، همچو نيست كه يك مساله‏اى بين تو و خدا باشد، خدا بين تو و خودش را ممكن است كه بيامرزد. ما وكيل عمومى خدا نيستيم، اما خدا قبول نمى‏كند مگر كه مسائل حقوقى حل بشود. حق مردم به عهده تو است الان، تو الان حق يك ملت در عهده‏ات است. تو مال‏هائى كه مال اين ملت است به باد داده‏اى، تو ده سال جوان‏هاى ما را در توى محبس با آن وضع با آنها رفتار كردى و امر كردى كه اينطور بكنند. خوب اينها را بايد جبران بكنى تا بعد بگوئى (استغفرالله )، تو جبران نكرده مى‏گوئى كه من توبه كردم، ما باورمان مى‏آيد كه تو توبه كار هستى؟! ملت نشاخته‏اند تو را؟! مگر شما آن اولى هم كه آمدى سلطنت كردى همه اين التزامات (اول قانوناً بايد التزام بدهى) همه اين التزام‏ها را دادى و بعد آمدى (به قول خودت) اين اشتباه‏ها را كردى. تو از اين به بعد ديگر اشتباه بكن نيستى؟! يا اينكه باز اين را مى‏گوئى كه مردم را به غفلت بياندازى و باز مشغول بشوى به اين كارهاى اشتباهى كه مى‏گوئى كردم؟

پس آنكه موافق با ايشان است و اصل اول ما را كه عبارت از رفتن شاه و اين سلسله است مى‏گويد قبول ندارم، بايد يكى از اين مسائل را قائل بشود به اينكه نه همه كارهاى ايشان خوب بوده و شماها ملتفت نيستيد، مردم ملتفت نيستند كه اختناق يك چيز خوبى‏است، نه خوب است و ايشان كارهاى خوبى كرده‏اند، همه‏اش اختناق و اينطور چيزهاست، اينها هم خوب است. يا خير، نكرده است ايشان با بى اطلاع بوده است يا توبه كرده ايشان. وقتى اين راه‏ها همه بسته باشد، خوب بايد ايشان نباشد.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 138

شاه و شوراى سلطنت هر دو آلت دستى براى تامين مقاصد اجانب

يك مطلب ديگر هم هست كه خوب ايشان نباشند، ايشان بروند و بعد آقازاده ايشان بيايند و عيال محترم ايشان بيايند و شوراى سلطنتى تشكيل بشود و اداره بكنند. آنها كه كارى نكرده‏اند ديگر، آنها ديگر خوب و صحيح هستند!! ملت ايران نمى‏تواند اينها را بپذيرد. يك ملتى كه از يك شخصى اين همه رنج برده و از پدرش آن همه رنج برده است، آن همه خيانت ديده است، اين احتمال را مى‏دهد كه اين پسر هم پسر همان پدر است، چنانچه اين پدر هم پسر همان پدر بود. و از خطاهاى ملت ما اين بود كه گذاشتند اين پسر بعد از آن پدر بيايد سلطنت بكند و بسيار آسان بود آن وقت اگر پيشنهاد مى‏كردند به اين متفقين و آن وقت مى‏ايستادند و مى‏گفتند: ما اين را نمى‏خواهيم آن وقت بسيار آسان بود كه ايشان نباشند. خوب، اين پسر، پسر همين پدر است. شنيدم گفته است كه اين پدر من بى خود اين حبسى‏ها را نگه داشته و اينها خرج دارند، اينها را بكشد، از بين ببريد اينها. مى‏گويند اينطور ايشان گفته است كه اين حبسى‏ها را براى چه خرجشان را مى‏دهند، بكشدشان. اگر احتمال اين معنا را بدهند ملت، يك مساله مهمى است. مسائل مهمه را احتمال هم وقتى كه انسان بدهد، بايد احتياط كند او را. اگر شما يك احتمال صحيحى بدهيد كه از اين اطاق وقتى كه مى‏رويد بيرون، يك حيوان، يك سبعى در اينجا هست كه شمارا مى‏كشد، نخواهيد رفت از اينجا بيرون همان احتمالش را بدهيد. خوب حالا ما اين احتمال را نمى‏دهيم اما اگر من احتمال اين معنا را بدهم كه يك، شما احتمال اين معنا را بدهيد كه بيرون اينجا يك سبعى است آدمكش، احتياط مى‏كنيد، نمى‏رويد بيرون. ما احتمال اين معنى را مى‏دهيم كه اين خانواده سبعى هستند كه اينها ملت را خواهند به باد داد. همانطورى كه تا حالا كرده‏اند بعد از اين هم خواهند كرد. يك آلت دستى هستند از غير (مساله اين حرف‏ها نيست كه، ما حالا روى احتمال داريم صحبت مى‏كنيم والا مساله احتمال نيست) ايشان يك آلت دستى است، پدر ايشان هم يك آلت دستى بود. آنها مى‏خواهند حالا آن آلت دست ديگرى آن بعدى را آلت دست قرار بدهند براى خودشان و چطور ملت مى‏تواند قبول بكند كه اينها باز باشند و - عرض مى‏كنم كه - آقائى بكنند بر ملتى در صورتى كه آنطور خيانت‏ها را كرده‏اند. بنابراين اصل اول ما را گمان ندارم كه بتواند كسى انكار كند كه اين اصل نبايد باشد.

سلب اختيار از مردم، اساس رژيم تحميلى سلطنتى

يكى هم قضيه اصل دوم اين است كه اصل رژيم سلطنتى بى ربط است. رژيم سلطنتى رژيم كهنه ارتجاعى است، در وقت خودش هم بى ربط بوده است. اينكه ارتجاع مى‏گوئيم، يك وقت اين است كه يك چيزى در وقت خودش خوب بوده است ولى حالا ديگر كهنه شده است، سلطنت اگر چنانچه در وقت خودش هم يك چيزى بوده، حالا ديگر كهنه شده است، ديگر سلطنت يك مساله ارتجاعى است لكن سلطنت از اول چيز مزخرفى بوده است، يك آدم سلطان بر يك مردم بدون اينكه مردم اختيارى داشته باشند! حالا آن شخص اول و سلطان اولش كه هميشه با زور آمده‏اند به مردم

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 139

تحميل شده‏اند، هيچ وقت نبوده است كه مردم اراده داشته باشند در تعيين يك سلطان، هميشه با قلدرى و زور آمده‏اند و تحميل كرده‏اند بر مردم و ظلم خودشان را بر مردم تحميل كرده‏اند و هر كارى خواسته‏اند به سر ملت‏ها آورده‏اند و بعد هم كه يك سلسله‏اى، اولى دزد بود و همه كارهاى زشت را مى‏كرد حالا اصلا در رژيم‏هاى دنيا اين جزو مضحكه‏هاست، يك كسى مى‏آيد برخلاف مثلاً يك رژيمى قيام مى‏كند، اين حالا كه قيام كرد، اين قيام غلط است، اين مجرم است، قيام كرده است بر ضد يك رژيمى، آمد و غلبه كرد و كشت و زد و همه كار زشت را كرد و غالب شد، حالا كه غالب شد همه مى‏شناسند او را، حالا شد اعليحضرت، تا حالا دزد بود، يك راهزنى آمد و زد و مثلاً سلسله قاجاريه را مى‏خواهد به هم بزند، تا حالا اسمش اين بود كه اين آدم قيام برخلاف سلطنت كرده و چطور است و اين دزد است و اين خائن است و همه اين حرف‏ها را و لقب‏ها را به او مى‏دادند، حالا زورش زياد شده و زد و آنها را بيرون كرد، تا بيرون كرد آقاى آمريكا از آن طرف ايشان را مى‏شناسد و آقاى انگلستان هم از آن طرف مى‏شناسد و حالا شد اعليحضرت و هر كه بر ضد اين قيام كند مجرم است. تا حالا ايشان مجرم بوده است، حالا كه، به زور به مردم غلبه كرد و او را زد و بيرون كرد، همين دزد شد (اعليحضرت )! بناى دولت‏ها اين است همين دزدى كه تا حالا دزد بود و اگر گرفته بودند او را، مى‏گشتند او را و همه هم مى‏گفتند صحيح است اين كشتن، حالا كه زور شد و غلبه كرد، حالا ديگر مى‏شناسند او را يكى بعد از ديگرى. همين پريروز افغانستان همين طور شد ديگر. همين پريروز افغانستان بعد از اينكه اينها آمدند، اول هى اينها آمدند و چه، هى حرف‏ها مى‏زدند برايشان، وقتى كه غلبه كردند او از آن طرف شناختش، او از آن ور شناختش، او از آن طرف شناختش.

بنابراين است كه همه ديگر اين دزد سر گردنه را حالا ديگر از اين به بعد القاب تغيير كرد، شد (اعليحضرت ) و هر كس بر خلافش بگويد، خلاف رژيم سلطنتى او چيزى بگويد يا اهانتى بر او بكند چند سال هم حبس بايد برود. اصل رژيم سلطنتى از اول يك چيز غلطى بوده. چه معنى دارد كه يك نفر آدم كه مثل همه ماها هست اكثر آنها هم از همه اين جمعيت‏ها كمتر بوده‏اند. ادراكاتشان هم كمتر بوده است، اكثراً اينجورى بوده‏اند، خوب بله قلدرى را داشتند، قلدرى‏ها را داشتند خيلى زورمند بودند اما ادراكاتشان مثل يك آدم متعارف هم خيلى‏هايشان نبوده، آنوقت اين شد شخص اول و شد شاه، بعدش ديگر به مردم هيچ ارتباط ندارد. خوب، حالا فرض ما مى‏كنيم كه آن مجلسى كه رضا شاه با سرنيزه درست كرد و همه ديديم، نه يك مجلس ملى بود و ملت آمد و ديد كه قاجاريه مثلا خلاف هستند، آنها را كنار گذاشت و شد ايشان، بعد ديگر از اختيار مردم شد بيرون براى اينكه حالا ايشان با اختيار مردم شد بعد هر كارى بكند، مردم هر چه فرياد بزنند كه آقا تو با اختيار ما، با انتخاب ما شاه شدى ما نمى‏خواهيم ديگر، برو سراغ كارت، ديگر گوش نمى‏دهند، ديگر سرنيزه است. مثل همين حالايى كه پيش آمده، آنها قرار دادند، يك كسى را انتخاب كردند، آن طبقه جلو انتخاب كردند حالا ما بايد جرم اين پسره را هم بكشيم. ما انتخاب كرديم اين را؟! آخر اين عقلايى است كه در 50 سال قبل يك طبقه ديگر، يك جمعيت ديگر يك كسى را انتخاب كنند به سلطنت بعد پسر او بى انتخاب اين مردم و با

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 140

مخالفت اين مردم باز سلطان باشد بر اين مردم؟ يعنى هر كارى كه بخواهد بكند (نخير، سلطان مشروطه باشد)، بى انتخاب مردم چراباشد؟ چه معنا دارد؟ هر كسى، هر جمعيتى، هر اجتماعى حق اوليش اين است كه خودش انتخاب بكند يك چيزى را كه راجع به مقدرات مملكت خودش است. كدام يك از اين ملت ما، الان اين طبقه اگر در تمام ايران شما بگرديد يك نفر را پيدا بكنيد كه بگويد من دخالت داشتم در انتخاب محمدرضا خان به سلطنت، پيدا نمى‏كنيد. هيچ كس، هيچ كس دخالت نداشت است. موهبت الهى بوده است (به قول خودشان) بدون اينكه مردم دخالت داشته باشند. خوب، در قانون اساسى غلط ما اين است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه ملت مى‏دهند به يك شحصى. خوب ما حالا قبول كرديم، يك موهبت الهى است كه ملت مى‏دهند، كى ملت دادند اين را؟ كى ملت اصلاً اختيار در اين باب داشتند؟ ايشان كودتا كرد و آمد ايران، آمد تهران - را - از قزوين آمد تهران را گرفت و كودتا كرد و يك عده‏اى را گرفت و حبس كرد و كم كم ماند. اولش نمى‏دانم رئيس قشون بود و بعد كم كم شد وزير جنگ و بعد كم كم شد نخست وزير و بعد هم با سرنيزه مجلس درست كرد و با سرنيزه الزام كرد اينها را كه بايد قاجاريه را خلع بكنيد و بايد من سلطنت كنم، همه‏اش سرنيزه بود. موهبت الهى كه مردم مى‏دهند، فرض كنيم كه مطلبش اين است كه اين موهبت الهى است و مردم مى‏دهند به يك كسى، مردم مى‏دهند، آخر مردم كجا دادند؟ كى مردم همچو كارى كردند؟ و من عرض كردم كه حالا ما فرض مى‏كنيم كه اين مردم هم دادند به پدر ايشان و خوب حالا بعدش چه؟ آن جمعيتى كه آنجا بوده‏اند يك كسى را وكيل كرده، وكيل من كه نبوده است پدر من. شما همه‏تان آن زمان هيچ يادتان نيست، هيچ كدامتان راى آن وقت نداشتيد، نبوديد تا راى بدهيد. هيچ كدام شما آن وقت نبوديد، ما هم كه بوديم كه راى نداشتيم، خوب، راى كه به او ندادند. حالا ما فرض مى‏كنيم كه يك جمعيت راى دادند به او، الان كه ما مى‏خواهيم زندگى بكنيم، مقدرات مملكت‏مان را تحت نظر يك كسى قرار بدهيم يك كسى بخواهد دخالت در امور مملكتى ما بكند بدون اينكه ما اصلاً اطلاعى داشته باشيم و بدون اينكه اختيارى داشته باشيم ايشان بايد هر كارى دلش مى‏خواهد بكند؟

مخالفت مردم با سلطه خاندان پهلوى و اصل رژيم سلطنتى

بنابراين اصلاً رژيم سلطنتى يك چيز غلطى است. رژيم سلطنتى چيست؟ بايد مردم خودشان يك كسى را تعيين كنند. مثلاً فرض كنيد كه يك وكيلى را تعيين مى‏كنند برايشان كار بكند، بايد مردم خودشان يكى را تعيين كنند كه او دخالت كند در امورشان، هر وقت او را نخواستند، بگويند برو گم شو! يك رژيمى كه اينطور استقرار دارد اگر انسان فهميد به اينكه، هر آدمى بفهمد كه هر كارى بكند ديگر از دست مردم خارج است كه بگويند برو، ديگر او هست تا آخر، سلطنت اينطورى است كه يك كسى كه سلطان شد ديگر او هست، بيخ ريش مردم هست، يك همچو آدمى هر چه خلاف بخواهد بكند دستش باز است خوف اين را ندارد كه عزلش بكنند، عزلى توى كار نيست، او هست تا آخر (همه هم شاهدوست‏اند)! اما اگر بنا باشد كه يك نفر آدم را پنج سال، ده سال، هشت سال بگويند كه شما بيا در

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 141

اين مملكت رئيس جمهور مثلاً باش، كارهاى اين مملكت را اداره بكن، خود مردم آزاد يكى را تعيين بكنند، اين آدم هر چه هم بد باشد به فكر خودش هست لااقل، براى اينكه مى‏گويد خوب من پنج سال ديگر رئيس جمهور افتاده‏ام، وقتى افتادم پدر مرا مردم در مى‏آورند، اگر به يك كسى ظلم كرده باشم اينها پدر من را در مى‏آورند، حالا قدرت دست من است بعد از پنج سال ديگر يك آدمى هستم عادى، مثل ساير مردم. نمى‏كند قهراً. اصلا از اول رژيم سلطنتى يك چيز غلطى بوده است و تحميل شده است به مردم. اصل دوم ما هم اين است كه رژيم سلطنتى يك اصلى است بى ربط، بايد اختيار دست مردم باشد. اين يك مساله عقلى است، هر عاقلى اين مطلب را قبول دارد كه مقدرات هر كسى بايد دست خودش باشد، مائى كه، يك جمعيتى كه مملكت مال خودشان است، چيزهائى كه در مملكت است بايد به صرفه خودشان خرج بشود، بايد همه چيز اين مملكت در راه صلاح خود اين مملكت باشد يك كسى كه اصلش با مردم جداست و مى‏گويد كه مردم چكاره هستند من خودم هر كارى دلم مى‏خواهد بكنم، چطور مى‏شود مقدراتش را مردم دست يك همچو آدمى بدهند كه هر كارى دلش مى‏خواهد بكند و به مردم ديگر دخالت نباشد؟ به خلاف اينكه مردم امسال يك كسى را قرار بدهند، همه جمع بشوند با هم قرار بدهند كه اين آقا رئيس جمهور ما، پنج سال هم ايشان رئيس جمهور. ما فرض مى‏كنيم كه يك آدمى باشد كه خيلى جلب باشد، اين آدم خيلى جلب نمى‏تواند، عقل اجازه‏اش نمى‏دهد كه در اين پنج سال تو هر كارى دارى بكن، هر چه هم مى‏خواهى ظلم بكن و - عرض مى‏كنم كه - چه مى‏شود. ما فرض مى‏كنيم نه ديگر حقى براى مردم نباشد و حال آنكه در جمهورى حق است و مردم مى‏توانند بگويند نه، تو غلط كردى برو دنبال كارت، اگر جمهورى اسلامى باشد كه ديگر واضح است براى اينكه اسلام براى آن كس كه سرپرستى براى مردم مى‏خواهد بكند ولايت بر مردم دارد يك شرايطى قرار داده است كه وقتى يك شرطش نباشد، خود به خود ساقط است، تمام است، ديگر لازم نيست كه مردم جمع بشود، اصلاً خودش هيچ است اگر بيجا اگر - يك سيلى بزند، رئيس جمهور اسلام اگر يك سيلى بيجا به يك نفر بزند ساقط است، تمام شد رياست جمهوريش ديگر و بايد برود سراغ كارش آن سيلى را هم عوضش بايد بيايد بزند توى صورتش. ما يك همچو چيزى مى‏خواهيم.

بنابراين اصل اول كه عبارت از اينكه ما اين خاندان را نمى‏خواهيم اين واضح است، بايد همين طور باشد، مردم هم با ما موافقند. مساله مردمى است. مساله به حسب حق مردم، مردمى است همه مردم فرياد كردند توى خيابان‏ها، حالا هم دارند فرياد مى‏كنند. همين امروز هم گفتند پنجاه هزار نفر در اصفهان قيام كرده‏اند و - عرض مى‏كنم - نهضت كرده‏اند و تظاهر كرده‏اند و از اين حرف‏ها. الان هم همان حرف‏ها را دارند مى‏زنند. اصل دوم هم كه سلطنت رژيم سلطنتى اصلش غلط است اين هم هر عاقلى اگر تصور مطلب را بكند، تصديقش هم مى‏كند كه يك همچو رژيمى اصلاً درست نيست. بايد اختيار دست خود مردم باشد و چه بكنند. يك كس ديگرى يكى را سلطان بكند، اين سلطان بر يكى ديگر باشد، اين مقدرات اين دست آنهاست. هر كس مقدراتش دست خودش است. اين نسل حالا مقدراتشان دست خودشان بايد باشد، نه دست يك كسى كه هفتصد سال پيش از اين بوده و حالا رفته‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 142

سراغ كارش رئيس جمهور معنايش اين است كه مقدرات دست خود مردم است. مردم الان مى‏خواهند قرار دهند يك كسى را رئيس جمهور، بعد از پنج سال ديگر تمام مى‏شود عملش، يكى ديگر را قرار مى‏دهند بعديش را مى‏آورند. اين بهتر از اوست و آن غلط بوده است و اين صحيح، اين ممكن است صحيح باشد منتهى ما جمهور به آن معنائى كه هر كس را بخواهند قرار بدهند، در ساير جاها هم اينطور نيست كه هر كس يك شرايطى در آن هست، در رئيسى كه بايد حكومت كند بر مردم، حاكم مردم يك شرايطى در اسلام دارد كه اگر آن شرايط ملاحظه بشود، يك حكومت عدل و صحيح منعقد مى‏شود.

تحقق جمهورى اسلامى مبنى بر رجوع به آراء مردم

اصل سوم ما اين است كه ما حكومت اسلامى مى‏خواهيم. يك جمهورى اسلامى كه به آراى مردم رجوع مى‏كنيم و شرايط را هم مى‏گوئيم، آن شرايط در اسلام هست براى هر كس كه مى‏خواهيد تعيين كنيد، هر كه اين شرايط را دارد اين را بخواهند، شرايطش نباشد كه هر دزدى را بخواهند قرار بدهند هيچ عاقلى اين را نمى‏پذيرد كه هر دزدى را بخواهند قرار بدهند و قرار هم نمى‏دهند. اين شرط سوم را هم، اين اصل سوم را هم حالا من خسته شده‏ام بعد عرض مى‏كنم. و بعضى از حرف‏هائى كه گفته شده است و نطقى كه امروز باز اعليحضرت فرموده‏اند و حرف‏هائى كه زده‏اند، اينها ديگر بعد يك تاملى در آن بكنيم ببينيم چه ايشان گفته است و ما بايد چه بگوئيم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 143

تاريخ: 22/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگار آلمانى

سؤال: بر سر آلمانى‏هاى مقيم ايران در صورتى كه اوضاع ايران عوض شود و حكومت اسلامى به روى كار آيد، چه خواهد آمد؟

جواب: با آنها به طور انسانى رفتار مى‏شود و در صورتى كه مصالح ملت را مراعات كنند، ابداً ضررى بر آنها وارد نخواهد شد.

سؤال: بر سر سرمايه‏هاى صنعتى آلمانى‏ها در ايران چه خواهد آمد؟

جواب: اگر سرمايه‏ها از خودشان باشد، آن هم محفوظ خواهد ماند و ظلمى بر كسى وارد نخواهد شد.

سؤال: همانطورى كه حضرت آيت الله اطلاع داريد، شاه به نام ملت ايران قراردادهائى را با آلمانى‏ها و خارجى‏ها بسته است. آيا يك دولت جديد به رهبرى حضرت آيت الله اين قراردادها را ادامه مى‏دهد؟ و چه اتفاقى بر سر اين قراردادها رخ خواهد داد؟

جواب: قراردادهائى كه موافق مصالح ملت است، به قوت خود باقى مى‏ماند.

سؤال: همانطور كه مسبوق هستيد، سرمايه‏هائى به نام ايران در آلمان سرمايه گذارى شده است. اين سرمايه‏ها، چه سرنوشتى پيدا خواهد كرد؟

جواب: اين سرمايه‏ها مال كشور و ملت است و دولتى كه مى‏آيد به مصلحت ملت عمل خواهد كرد.

سؤال: در حكومت آينده، آزادى زنان چگونه خواهد بود؟ آيا اينها بايد مدارس را رها كرده و به منازل بروند، يا اينكه بر ايشان امكان خواهد داشت به تحصيلات خود ادامه دهند؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 144

جواب: اين حرف‏هائى كه راجع به زنان و يا مسائل ديگر شنيده‏ايد، اينها همه تبليغات شاه و اشخاص مغرض است. زن‏ها آزاد هستند و در تحصيل هم آزاد هستند، در كارهاى ديگر هم آزادند، همانطور كه مردها آزادند. حالاست كه نه زن آزاد مى‏باشد و نه مرد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 145

تاريخ: 22/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگار روزنامه فرانسوى لوموند

سؤال: كشور ما، كشور آزادى است و ما بسيار خوشحاليم كه حضرتعالى به فرانسه تشريف آورده‏ايد. حضرت آيت الله درباره وضع ايران پس از توقيف دكتر سنجابى چه نظرى دارند؟

جواب: با توقيف دكتر، اسباب تحولى نمى‏شود. اين هم از دست و پاهائى است كه شاه مى‏زند به خيال اينكه دكتر را تسليم كند و معلوم نيست كه كسى تسليم شاه بشود يا اشخاص محترمى تسليم شاه بشوند.

سؤال: نظر حضرتعالى درباره احتمال مبارزه مسلحانه چيست؟ دو سه روز پيش از اين آقاى شريعمتدارى در اين‏باره گفته‏اند هنوز تصميمى در اين‏باره گرفته نشده است.

جواب: ما اميدواريم قبل از اينكه نوبت به مبارزه مسلحانه برسد، مسائل به دلخواه ملت ختم شود. اگر چنانچه يك وقت مقتضى شد، آنوقت تجديد نظر مى‏كنيم.

سؤال: حضرتعالى مى‏فرمائيد كه بايستى در ايران، جمهورى اسلامى استقرار پيدا كند و اين براى ما فرانسوى‏ها چندان مفهوم نيست زيرا كه جمهورى مى‏تواند بدون پايه مذهبى باشد، نظر شما چيست؟ آيا جمهورى شما بر پايه سوسياليسم است؟ مشروطيت است؟ برانتخاباتى استوار مى‏باشد؟ دموكراتيك است؟ چگونه است؟

جواب: اما جمهورى به همان معنائى است كه همه جا جمهورى است لكن اين جمهورى بر يك قانون اساسى‏اى متكى است كه قانون اسلام مى‏باشد. اينكه ما جمهورى اسلامى مى‏گوئيم براى اين است كه هم شرايط منتخب و هم احكامى كه در ايران جارى مى‏شود، اينها بر اسلام متكى است لكن انتخاب با ملت است و طرز جمهورى هم همان جمهورى است كه همه جا هست.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:29 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 146

تاريخ: 22/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران البيرق

سؤال: حضرت آيت الله! جنبشى كه شما معرفى مى‏فرمائيد و ارزش‏هاى روحى و مردمى كه از آن برخوردار است آيا به تنهائى مى‏تواند به اسم اكثريت ايرانى و بدون چپى‏ها و بدون مخالفين سنتى، حكومت را در دست بگيرد و اگر امروز بر اساس شعارهائى كه شما مطرح مى‏فرمائيد رفراندمى در ايران صورت گيرد، نسبت درصد آرائى را كه ممكن است به دست آوريد چقدر خواهد بود؟

جواب: اكثريت قاطع ملت ايران مسلمان است و به آنچه كه ما بخواهيم راى مى دهد. همه ملت ايران شاه را نمى‏خواهند. آيا 90 درصد مردم ايران كه مسلمانند، به عنوان اكثريت يك جامعه نمى‏توانند يك جمهورى اسلامى تكشيل دهند؟

سؤال: آيا امكان دارد كه شوروى به جنبش شما كمك كند؟ آيا حضرت آيت الله به طور كلى از آمريكا مايوس هستند يا اينكه معتقديد اگر روزى براى آمريكا مسلم شود كه ايام حكومت شاه رو به پايان است، مصلحت خود را بر خواهد گزيد؟

جواب: اما راجع به شوروى، ما احتياجى به كمك او نداريم و همانطور كه از آمريكا كمك قبول نمى‏كنيم از شوروى هم كمك قبول نخواهيم كرد. اما راجع به آمريكا، آمريكا البته هميشه مصالح خودش را ملاحظه مى كند و ليكن ملت ديگر به آمريكا اعتنا نمى‏كند و شاه بايد برود و غير از اين هيچ راهى نيست، چه آمريكا و شوروى بخواهند يا نخواهند.

سؤال: آيا امكان دارد ارتش ايران به نفع جنبش شما تحول يابد؟ يا اينكه ارتش دوستدار شاه باقى خواهد ماند؟ يا اينكه از برگشتن ارتش به راه درست مايوس شده‏ايد؟ يا اينكه معتقديد شهوت حكومت بر نظاميان غالب آيد و آنان خود زمام حكومت را به دست گيرند و سربازهاى آنها به ملت بپيوندند؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 147

جواب: آيا سران جيره خوار ارتشى كه پنجاه سال است توسط آمريكا خريدارى شده‏اند به اين سرعت قابل تغيير هستند؟ ارتش شاه را نمى‏خواهد و لكن قدرت دست سران ارتش است. ارتش، خصوصاً افسران و درجه‏داران جوان آن با ملت هستند ولى فعلا" قدرت يك انقلاب را ندارد، فعلا" حكومت را نظاميان آمريكا در دست گرفته‏اند ولى بايد دانست كه اداره اين حكومت بسيار مشكل است، اصولا" نظامى نمى‏تواند حكومت كند.

سؤال: شوروى‏ها مى‏گويند كه علت انقلاب دينى بر ضد شاه اين است كه اصلاحات ارضى امتياز املاكى را كه روحانيون داشته‏اند از آنها گرفته است، جواب شما به چنين اتهامى چيست؟

جواب: اگر كسى از وضع زندگى روحانيون مطلع باشد خوب ميداند كه روحانيون املاكى نداشته و ندارند، روحانيون از طبقه سوم مى‏باشند. مساله، مساله اصلاحات ارضى نيست، مبارزات ملت ايران معلول جنايات و خيانات 35 ساله شاه است كه توسط روحانيون برملا گرديد و براى درهم كوبيدن رژيم شاه است.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 148

تاريخ: 24/8/57

بيانات امام خمينى در مورد حق مسلم و مشروع ملت‏ها در تعيين سرنوشت و اشاره به هدف نهايى ملت ايران

تحقق جمهورى اسلامى، آرمان نهائى ملت

بسم الله الرحمن الرحيم

ما عرض كرديم كه ملت ايران (كه ما هم دنبال ملت ايران هستيم) آنها سه تا اصل را تقاضا دارند و در تظاهراتى كه سرتاسر ايران كردند و حالا هم مى‏كنند اين سه تا اصل را ذكر مى‏كنند و مقصودشان تحقق اين سه تا اصل است، البته آن كه مقصود اصلى و هدف اصلى است آن اصل سوم است كه حكومت اسلامى، جمهورى اسلامى، آن كه هدف نهائى و اصل است آن است لكن دو اصل ديگر هم در آن منضم است يعنى اگر همان اصل هم فقط مى‏گفتند، اين دو تا اصل هم لازمه آن هست. آنها كه مى‏گويند ما حكومت اسلامى مى‏خواهيم يا جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، تحقق جمهورى اسلامى نفى رژيم سلطنتى است و نفى رژيم سلطنتى نفى شاه است در صورتى كه شاه هم قانونى بوده باشد حكومتش والا از اول ديگر بى‏اساس است. اين دو تا اصل اگر چه هدف اصلى نيست لكن دو تا اصل مهم است كه به يك وجهى اينها هم هدف هستند، البته هدف نهائى عبارت از همان تاسيس يك حكومت عدل اسلامى است لكن خود همين معنا كه بايد اين شخص و اين سلسله بروند سراغ كارشان اين هم خودش يك هدفى است - هدفى شده است از براى ايرانى‏ها براى اينكه بعد از آنكه ايرانى‏ها تمام جناياتى كه تا حالا برايشان شده است در اين 50 سال و تمام بدبختى‏هائى كه اينها داشته‏اند، چه از اينكه نگذاشته‏اند رشد فكرى بكنند جوان‏ها و از آن طرف به واسطه زيادى مراكز فساد - كه مراكز فحشا و فساد و اشاعه اين مراكز، چه از ناحيه اينكه مثلاً مشروب فروشى چقدر هست اين كازينوها و اين بساط چقدر هست، مجلاتى كه اسباب فساد مى‏شود و جوان‏ها را فاسد مى‏كند چقدر در اين 50 سال بوده است و ترويج از آنها كرده‏اند و راديوها چه حالى داشتند، سينماها چه حالى داشتند، تلويزيون‏ها چه حالى داشتند همه اينها به واسطه اين است كه اين رژيم و اين حكومت، حكومتى است كه مى‏خواهد كه اين جوان‏هاى ما را فاسد كند و اين مراكز زياد فحشا و همه اطراف و همه جوانب فحشا را رواج دادن براى اين است كه جوان‏ها را از دانشگاه‏ها بكشند به ميخانه‏ها و به كارهاى زشت و بد. پس اين جنبه كه عبارت از فاسد كردن جوان‏هاى ماست، اين هم زير سر همين حكومت فاسد است كه اگر حكومت، حكومت صالح بود، مصالح مسلمين را و مصالح ملت را درنظر مى‏گرفت، نمى‏گذاشت كه اين قوه بزرگ و اين نيروى عظيم ملى فاسد بشود و كار از آن نيايد. اين را مردم از

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 149

چشم همين هيئت حاكمه‏اى كه شاه اينجا درست كرده، همين رژيم فاسد مى‏دانند و از آن طرف هم اينكه راجع به فرهنگمان، راجع به اقتصادمان، هر چه بدبختى در ايران تحقق پيدا كرده، ملت ايران از دست اينها مى‏دانند و واقع هم همين است كه حكومت فاسد موجب همه فسادهائى است كه از همه اطراف به ما احاطه كرده. بنابراين خود اين الان يك هدفى شده است براى مردم كه اين آدم نبايد باشد و اين رژيم نبايد باشد، اين خودش يك هدف كانه اصيلى الان از براى مردم است ولو اينكه وقتى كه ما آن هدف اصلى را ملاحظه كنيم، اين مقدمه اوست و لازمه اوست. نبودن اين رژيم لازمه بودن رژيم صحيح اسلامى است بنابراين، اين دو تا اصل به آنطورى كه عرض كردم اشكالى در آن نيست و كسى نمى‏تواند، يك كسى كه بخواهد درست فكر كند، عاقلانه فكر كند، بستگى نداشته باشد به آمريكا يا به شاه، نمى‏تواند ديگر تصديق كند كه اين رژيم بايد باشد، با اين فسادهائى كه مترتب بر آن هست معذلك بايد باشد و نمى‏تواند انكار كند كه فساد در كار بوده و اينقدر هم قضيه شور بوده كه خود خان هم فهميده است براى اينكه خوب چند روز پيش از اين پشت راديو ديديد كه اقرار كرد به همه اشتباهات منتهى اسمش را اشتباهات گذاشت لكن اقرار به اين كرد كه تا حالا هر چه شده است كارهاى خلاف بوده و از اين به بعد نمى‏شود.

بنابراين يك مساله‏اى است كه خود ايشان هم، حالا گاهى وقت‏ها يك كاسه‏هائى كه از آش داغ‏تر هم هست داريم، ممكن است كه در بين مردم كه به اثر فكر عقب افتاده‏اند يا اينكه خير، طمع دارند و باز ميل دارند كه شاه باشد و آمريكائى‏ها باشند، اينها باز شاه را بخواهند تنزيهش كنند و بگويند چه هست، ممكن است باشد ولى خود ايشان هم تصديق كرده به اينكه دراين مدت اشتباهات بوده است و ما هم عرض كرديم كه قضيه اشتباهات نبوده، تعمدها بوده است و از آنوقت تا حال هر چه كار كرديد شما بر ضد ملت كرديد و سلطانى (اگر چنانچه ما فرض هم بكنيم كه يك سلطانى باشد كه روى قوانين درست آمده باشد روى كار) اگر چنانچه خيانت به يك ملتى كرد، اين ديگر لياقت سلطنت ندارد و ساقط است.

تكيه بر استقلال اقوام در تعيين سرنوشت

بنابراين اصل اول و دوم كه اين نبايد باشد و رژيم سلطنتى يعنى يك رژيم كهنه غلطى از اول بوده و بر حسب عقل هم يك مطلب غلطى است كه مثلاً در 700 سال پيش از اين يك جمعيتى، ما فرض كنيم كه اگر هم اينجور بوده، با اينكه اينجور كه نبوده است اين، اين را ما مى‏دانيم كه از اول اينطور نبوده است كه با تصويب ملت روى كار آمده باشد، سرسلسله قاجاريه را همه مى‏دانند كه آمد و زد و گرفت و زدند و به هم زدند اوضاع را، خود رضاشاه را همه ما ديديم او را ديگر، آن شنيدنى است، و آن هم ديدنى است كه ما كه يادمان هست اينكه ايشان هم آمد و گرفت و زد و چه كرد و با زور و با سرنيزه سلطه پيدا كرد و سلطنت پيدا كرد كه هيچ ابداً به ملت ارتباط نداشت، حالا ما فرض كنيم كه نه، يك سلطنتى را ملت آورده است روى كار، در 700 سال پيش از اين ملت ايران جمع شد و يك

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 150

سلطانى را، خودش را و اعقابش را سلطان كردند. راجع به آن سلطانى كه در زمان خودشان است و سر و كار خودشان با آنهاست بسيار خوب، خوب شما خواهيد مقدرات مملكت خودتان را، مملكت از شماست و مقدرات مملكت هم بايد به دست شماها باشد و شما هم يك نفر را منتخب كرديد، خوب ما از اين پيرمردهاى 70 سال پيش از اين، 700 سال پيش از اين پرسيم شما نسبت به ما چكاره هستيد؟ شما به چه دليل يك كسى را سلطان براى ما قرار داديد؟ ما خودمان در اين زمان بايد انتخاب كنيم. به مجرد اينكه در 700 سال پيش از اين يك اشخاصى آمدند و يك كسى رايا يك سلسله‏اى را سلطان كردند، اين اسباب اين مى‏شود كه نسبت به ما هم يك وضع عقلى قانونى داشته باشد؟ به چه دليل؟ هر قانونى اين را بگويد، غلط است كه بايد حتماً شما تسليم بشويد به آنى كه 700 سال پيش از اين به عقل خودش يك چيزى را گفته است و يك كسى سلطان كرده است. بنابر اين اگر هم ما فرض مى‏كرديم كه سلطنت مثلاً رضاشاه يك سلطنتى بوده است كه روى تصويب مردم بوده و آن مجلسى كه درست كرده‏اند، آن قلابى كه درست كردند نه يك مجلس صحيحى ما فرض كرديم بوده است، آنها هم موكل‏هايشان يك طايفه ديگرى بودند، الان اكثريت جمعيت الا نادرشان، نادرشان كه چند نفرى در هر شهرى ممكن است پيدا بشود كه يادشان است آن وقت، اگر هم يادشان باشد آن وقت معلوم نيست كه اكثر اينها به يك حدى رسيده بودند كه راى داشته باشند، بچه بودند يا جوان بودند، خوب حالا ما فرض مى‏كنيم كه در 70 سال پيش از اين، و يا 100 سال پيش از اين يك جمعيتى آمدند، جمعيتى كه پدران اين طايفه بودند و آمدند و راى دادند به اينكه وكلائى تعيين كردند، مى‏گوئيم حالا آزاد بودند همه‏اش گفتنى است والا نيست اينطورها (فرض كنيم كه خير، آزاد بودند وكلا را تعيين كردند آنها، آن وكلا، وكلاى اينها بودند، بسيار خوب، وكلاى آنها حق داشتند كه يك كسى را تعيين كنند كه مقدرات اينها دست او باشد. درست خوب به چه مناسبت اين وكلا، وكلاى ما كه نبوده‏اند، خوب شما كه آن وقت نبوديد. تا وكيل داشته باشيد، وكيل‏هاى شما كه نبودند. به چه مناسبت آنها مقدرات شما را دست پسر رضاخان دادند؟ چه حقى، پدران ما چه حقى داشتند كه يك همچنين كارى بكنند؟ نه ما پدرانمان را وكيل كرده بوديم و نه خودمان وكيل كرده بوديم اين وكلا را، اينها بيجا يك همچون كارى كردند.

بنابراين اصل رژيم سلطنتى بطلانش همراه خودش است، خود قانون اساسى آنوقت كه اين فروعش همه‏اش پوسيده است، همين خود قانون اساسى مى‏گويد كه سلطنت يك موهبتى است الهى كه به اعليحضرت آن را مردم مى‏دهند. حالا موهبت الهى است و مردم مى‏دهند، حالا اين، چه جور شده كه مردم وكيل خدا هستند، اين موهبت را مردم مى‏دهند، اين چه است؟ شايد آن وقت هم اينها ديدند كه نمى‏شود مثلاً دعوا كرد با رضاخان يا با آن سلاطين كه آن وقت بودند نمى‏شود خيلى دعوا كرد، خواستند، يك استخوان لاى زخم بگذارند. قضيه اين حرف‏ها نيست بيخود است، اين نظام غلط پوسيده‏اى است. در هر صورت در خود قانون اساسى هم اين است كه سلطنت موهبت الهى است كه مرم مى‏دهند به شاه. حالا ما همين ماده را مى‏خواهيم عمل بكنيم به آن مردم بايد سلطنت را بدهند به شاه، ما از

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 151

سرتاسر اين مملكت سؤال مى‏كنيم كه سلطنت ايشان را آيا شما داديد به ايشان؟ هيچ كس جواب آره ندارد براى اينكه اگر هم صحيح باشد پدران شما (اگر صحيح باشد، من عرض مى‏كنم دروغ است اين حرف اما اگر هم صحيح باشد) اين موهبت الهى را دادند به رضاخان، خوب رضاخان مرد و سلطنت او هم تمام شد. پدران ما نه وكيل ما بوده‏اند نه ولى مابودند، هيچى نبودند. آن وقت اكثر مردم نبودند در كار تاپدرشان يك كارى برايشان بكنند. بنابر اين به چه دليل الان محمدرضاخان به حسب قانون اساسى، به حسب همين قانون كه موهبت الهى است كه مردم دهند به شاه، خوب از ايشان ما مى‏پرسيم كه كدام مردم به شما چنين راى دادند؟ شما خودتان قبول داريد كه اين راى را به پدر شما دادند آن هم آنهائى كه دادند، الان از آنها كمى مانده است هيچى نمانده است تقريبا، اگر هم داده باشند. بنابر اين روى موازين قانون اساسى يعنى روى همين ماده‏اى كه شاه به آن استناد مى‏كند براى سلطنت خودش، روى همين ماده ايشان سلطنت ندارد براى اينكه موهبت الهى بايد ملت بدهند به يك كسى كه شاه بشود و ملت نداده‏اند به او. عرض كنم اينها روى اين است كه سلطنت رضا شاه را مردم داده باشند به او و مردم نداده‏اند و ما ديگر ميدانيم و ما فرض مى‏كنيم كه خير، آن سلطنت موهبت الهى بوده است كه مردم داده‏اند به شاه. حالا ما اين هم فرضش مى‏كنيم كه خير، خود اين مردم همه با هم جمع شدند و اين موهبت الهى را تقديم آقاى آريا مهر كردند، خوب الان كه مردم همه دارند گويند نمى‏خواهيم، خوب تمام مى‏شود قضيه. خوب يك چيزى را مردم دادند، حالا مى‏گيرند. يك چيزى كه اختيارش دادنش دست يكى كسى است، اختيار گرفتنش هم دست خود اوست.

ما فرض مى‏كنيم كه همه مردم جمع شدند يك روزى گفتند كه محمدرضاخان سلطنت براى او باشد. ما اين موهبت الهى را تقديم ايشان كرديم، حالا را شما چه گوئيد؟ تو حالا مى‏خواهى سلطنت بكنى، سلطنت سابق بسيار خوب، تا حالا قانونى هستى به قول خودت، از حالا كه مردم دارند گويند نه، ديگر چه؟ مى‏گوئيد كه همه باز هم مى‏گويند آره؟ اصفهانى‏ها داشتند آتش مى‏زدند به همه چيز، باز آنجا، مرديكه آنجا(ايشان بود يا يك كسى از رفقايشان) مى‏گفت كه مردم شاهدوست اصفهان!! الان هم اينها اين حرف‏ها را مى‏زنند كه مردم شاهدوست ايران!! خوب الان اين مردم شاهدوست همه با هم جمع شده‏اند مى‏گويند ما نمى‏خواهيم يك مطلبى را، يك كسى را من وكيل كردم، مادامى كه عزلش نكردم وكيل است، وقتى عزلش كردم ديگر نمى‏تواند بگويد تو وكيل كردى مرا ديگر حق ندارى حرف بزنى، خوب سلطنت يك چيزى بوده كه مردم بايد بدهند به يك كسى، حالا ما هم فرض كنيم مردم دادند به شما، حالا مى‏گويند نمى‏خواهيم، حالا ديگر ايشان چه مى‏گويد؟ پس ايشان ياغى است الان. اينكه من گاهى مى‏نويسم ياغى، نه اين است كه مبالغه‏اى است، مبالغه نيست، ايشان الان ياغى است ياغى عبارت از آن آدمى است كه بيايد بيخودى يك جايى، يا به ضد قوانين بخواهد يك حكومتى بكند، بخواهد يك كلاهبردارى بكند، ايشان تمام اين استفاده‏هائى كه در اين مدت كرده روى ياغيگرى بوده است و كلاهبردارى بوده. اگر فرض كنيد سلطنت يك حقوقى داشته است و ايشان حقوقش را گرفته، كلاهبردارى بوده براى اينكه سلطنت نبوده كه تا حقوق بگيرد ايشان. ما فرض مى‏كنيم كه‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 152

خير، ايشان همچو موافق با همه مواد قوانين عمل كرده و سلطنت هم يك حقوقى داشته و آن حقوق ناچيز را هم ايشان گرفته، ما از ايشان پرسيم كه شما به چه دليل گرفتى؟ شما كه سلطان نيستيد كه حقوق بگيريد. الان كه مردم دارند فرياد مى‏زنند كه (نه) به چه مناسبت شما در جايى كه مال ملت است نشسته‏اى؟ جايى كه مال ملت است روى حكمفرمائى مى‏كنى، مردم را دعوت مى‏كنى شما كه، مال ملت است اينها، چه مى‏گوئى به مردم؟

بنابراين اين اصلى كه ايشان نبايد باشد، مردم مى‏گويند نبايد باشد اما حالا مردم مى‏گويند نبايد باشد، شايد اكثراً غافل باشند از اينكه اين نبايد كه از اول باشد، نبوده از اول، نه اينكه نبايد باشد. نبايد باشد، مال آنى است كه تا حالا بوده، حالا مى‏گوئيم آقا تا حالا شما بوديد بسيار خوب، حالا از اين به بعد چه گوئيد، خوب برو ديگر بس است ديگر تا حالا هر كارى كردى خوب يا بد، بسيار خوب از حالا ما نمى‏خواهيم. اين مال (نبايد باشد) است اما وقتى كه مطلب را بازش كنيم از هم يا تاريخ اين سلطنت ايشان را آنهائى كه يادشان است و آنهائى كه تو كتاب‏ها نوشته‏اند اگر نوشته باشند و جرات كرده باشند، نوشته‏اند، منتها ظاهر نيست بعد پيدا مى‏شود اينها. و آنهائى كه اطلاع به واقعه دارند خوب، مى‏دانند كه قضيه اين نبوده است كه يك سلطنت اعطائى باشد كه قانون اساسى گويد كه اعطا كردند. اين سلطنت رضاخان، پدر محمدرضا، اين يك سلطنت زورى قلدرى، مجلس سرنيزه‏اى و الزامى به اينكه شما بايد راى بدهيد به اينكه‏

آن دسته بروند و اين دسته بيايند، نه آن دسته درست بود و نه اين دسته درست بود.

دليل پشتيبانى ابرقدرت‏ها از شاه تثبيت منافع خودشان است

قضيه اين نبود كه يك مجلس قانونى بوده و يك انتخاب قانونى بوده و اينها و ما حالا مى‏گوييم كه شما تا حالا درست بوديد. اصلاً از اول غلط بوده، از اول نبوده ايشان شاه. پدرش را انگليسى‏ها تحميل كردند به ما و خودش را هم متفقين يعنى هم انگليس و هم روس و هم آمريكا تحميل كردند به ما، الان هم پشت سرش ايستادند و هر شب و هر روز داد مى‏زنند به اينكه نه، ما اين را خواهيم، ما بهتر از اين كسى را نداريم (با تعبير اينكه بعضى وقت‏ها تعبير به اينكه، مى‏گويند تعبير شده است به اينكه اين آدم ماست) كارتر بگويد اين را كه (اين آدم ماست، اين بايد باشد) ما نمى‏خواهيم آقا، خوب يك كسى كه شما گذاشته‏ايد براى منافع خودتان ما منافع خودمان را بايد ملاحظه كنيم، ملت ايران مى‏گويد منافع خودم را مى‏خواهم ملاحظه كنم، نه منافع آمريكا را. خوب، آمريكا و انگلستان و روس همه شان جمع شدند به اينكه /ايشان را / بايد باشد ايشان، همه فرياد ملت ايران اين است كه اينها چكاره اند كه مى‏گويند اين بايد باشد؟، ما ملت و مملكت مال ما، هيچ كدام شما حق نداريد بگوئيد كه ايشان بايد باشند. (منافع ما را ايشان بهتر از ديگران حفظ مى‏كند)!! خوب منافع شما را حفظ مى‏كند، به ما چه ربطى دارد؟ وقتى بناشد منافع شما را اينها حفظ مى كنند شما ببريدش يك جائى هر چه هم دلتان مى‏خواهد به او، هر كارى مى‏خواهيد بكنيد اين چه معنا دارد كه شما يك كسى منافع شما را چيز

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 153

مى‏كند ولكن از ما مى‏دزدد و به شما مى‏دهد. ما مى‏خواهيم ندزدد، مى‏خواهيم دستش را بگيريم كه ندزدد ديگر، مال مردم را برندارد بدهد به شما. ما اشكالمان سر هر دوى شماهاست، سر آمريكاست كه دارد مى‏خورد و مى‏برد، سر اين است كه دارد مى‏دهد اموال مردم را به غارت . در اينجا حرف‏هاى ديگر هست، حرف‏ها مى‏زنند، ايشان مكر را اين را مى گويند كه اگر چنانچه من بروم اين مملكت تجزيه مى‏شود، حالا ايران است، بعد ايرانستان مى‏شود، يعنى تبع مثلاً روس‏ها، يك تكه‏اش تبع روس‏ها مثل ازبكستان و نمى‏دانم چه مى‏شود اين هم ايرانستان شود و آن طرفش هم چهار قسمت مى‏شود، آن طرفش هم دست انگليس‏ها مى‏افتد آن طرفش هم دست مثلاً روس‏ها مى‏افتد اين طرفش هم دست آمريكائى و تجزيه مى‏شود ايران.

الان كه ايران، ايران است براى خاطر به صدقه سر ايشان است كه ايران است، اگر ايشان نباشند اين تجزيه مى‏شود و هر كدام يك تكه‏اش را مى‏برند!! خوب اينكه هر كدام يك تكه را مى‏برند، به نفع آنهاست يا به ضرر آنهااست؟ خوب، لابد به نفع آنهاست كه مى‏برند. خوب حالا ما بايد ملاحظه كنيم ببينيم كه اگر ايشان باشند تجزيه مى‏شود، يا اگر ايشان نباشند؟ اگر بناشد كه شما نباشيد تجزيه مى‏شود، اگر برويد تجزيه مى‏شود كه به نفع آنهاست، چه شد كه همه اينها طرفدار شمايند؟ شما مى‏گوئيد اگر من نباشم آذربايجان را روس‏ها مى‏برند، روس‏ها از خدا مى‏خواهند آذربايجان را ببرند، آن طرف هم انگليس‏ها مى‏برند، آنها هم از خدا خواهند كه يك طرف را ببرند، يك مقدارش را هم مثلاً فرض كنيد كه كسى ديگرى مى‏برد، آمريكائى‏ها مى‏برند، آنها هم كه مى‏خواهند. اگر رفتن شما به نفع آنهاست و اگر شما برويد تجزيه مى‏شود، پس چرا از شما اينقدر تائيد مى‏كنند؟ كارتر هر روز هر وقت يك صحبتى پيش آيد مى‏گويد كه ما اين را لازمش داريم، اين بايد باشد، اين نفع ماست. اين كه نباشد نفعش بيشتر است. مى‏گوئى آنها نمى‏فهمند تو مى‏فهمى؟ كارتر و آمريكائى‏ها و انگلستان و اينها نمى‏فهمند كه اگر من بروم اينجورى مى‏شود و به نفعشان است، از اين جهت پشتيبانى مى‏كنند؟ كه نمى‏توانى تصديق كنى پس معلوم مى‏شود كه با بودن شما تجزيه است و الان تجزيه است. الان ما يك مملكت مستقلى نداريم، يك مملكتى كه ارتشش زير دست يك كس ديگر است، فرهنگش باز زير دست ديگرى است، مجلسش به دست ديگرى است، ما چه داريم آخر؟ يك مملكتى مجلس دارد، اگر يك مجلسى دارد، مملكتى است، ما مجلس نداريم. تو خودت در نوشته‏هايت گفتنى، در صحبت‏هايت گفتى كه ليست مى‏آوردند. زمان پدرش را دارد مى‏گويد يا توجه ندارد، يك وقت شروع مى‏كند تعريف كردن از پدر و يك وقت هم مى‏گويد تا چند سال پيش از اين ليست مى‏آوردند مى‏دادند به ما، به حكومت‏ها كه وكلا را تعيين كنند. زمان پدرش هم مى‏گويد همين طور بوده‏است و زمان خودش هم تا مدتى اينطور بوده منتهى حالا ديگر، حالا ديگراينطور نيست. خوب ما كه مملكتمان وضعش اين است كه ليست بايد بياورند تا وكلائى كه مردم بايد تعيين كنند، حتى تو هم نبايد تعيين كنى، بايد سفارتخانه‏ها تعيين كنند كه اينها را شما بايد قرار بدهيد و كيل /ما كه / پس مجلس ما نداريم. وقتى مجلس نداريم ديگر قانون اساسى يعنى عمل به قانون اساسى معنا ندارد مجلسى‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 154

نيست كه عمل به قانون اساسى باشد. پس ما قانون اساسى هم كه به آن عمل بكنيم الان نيست در كار.

يك قانون اساسى بوده است و نوشته‏اند و گذاشتند كنار. فرهنگ ما را هم كه همه مى‏دانيد كه فرهنگى است كه آنها درست كرده‏اند براى ما، نظاممان كه آنطورى‏است، اقتصادمان كه از همه چيز بدتراست همه اينها الان تحت تصرف ديگران است. الان مملكت ما يك مملكت تجزيه شده‏اى، مملكتى است كه تحت نظر ديگران و تحت سلطه ديگران است و هر چه منافع هست دارند مى‏برند و مى‏خورند و علاوه بر آن دارند جوانان ما را خراب مى‏كنند و ضايع مى‏كنند و از طرفى نمى‏گذارند تحصيل بكنند. حتى اينهائى كه در خارج آمده‏اند، اينها كه الان در خارج آمده‏اند براى نيروى اتمى اينها، خوب چند دسته‏شان يك دودسته‏شان پيش من آمده‏اند و حرفشان اين است كه نمى‏گذارند كه ماتحصيل بكنيم درست، ما را به‏يك حد پائين‏تر از آن كه هستيم نگه مى‏دارند و نمى‏گذارند تحصيل بكنند اينها. نمى گذارند در خود دانشگاهمان تحصيل بكنند اينها، تحصيلشان را به يك حد محدودى كه بيشتر از آن حد نروند كه مبادا آدمى پيدا بشود در مقابلشان بايستد. پس رفتن شما اسباب اين مى شود كه اين تجزيه برداشته بشود يعنى استقلال بشود، مستقل بشويم.

حكومت اسلامى تجزيه بردار نيست

اين طرحى كه ما داريم را ايشان مى گويند كه اين طرح اصلاً همان قضيه تجزيه است. اينكه همه مردم دارند مى‏گويند (حكومت اسلامى يعنى يك حكومت تجزيه شده!! و همه اطراف مملكت يك صدا دارند مى‏گويند ما حكومت اسلامى خواهيم اين معنى لاتجزيه است، اين معنى اين است كه همه يك چيز مى‏خواهند. تجزيه معنايش اين است كه يك دسته چيزى را بخواهد و دسته ديگر چيز ديگرى را. يكى از حرف‏هايش اين است كه آنوقت كردستان خودش عليحده مى‏شود. اگر به اين ترتيبى كه اينها گويند كردستان عليحده مى‏شود، بلوچستان عليحده مى‏شود، لرستان عليحده يعنى هر كدام حكومت مستقل و خودمختارى خواهند، ما مى‏گوئيم كه الان وضع همه جا خراب است.اينهمه مردم كه الان دارند فرياد مى‏كنند كه ما حكومت اسلامى مى‏خواهيم معنايش اين است كه تجزيه نمى‏خواهيم، معنايش اين است كه كردستان عليحده حكومت اسلامى مى‏خواهد، آن هم حكومت اسلامى مى‏خواهد، آن هم حكومت‏اسلامى. همه‏شان دارند حكومت اسلام مى‏خواهند. الان شما به كردستان برويد فرياد حكومت اسلامى است، به بلوچستان برويد فرياد حكومت اسلامى است، به خراسان برويد، به هر جا برويد همين صحبت‏هاست، همين آش است و همين كاسه كه حكومت اسلامى مى‏خواهيم. وقتى بنا شد يك ملتى همه‏اش حكومت اسلامى بخواهد، اين ديگر تجزيه بردار است؟!! اين را مى‏شود گفت تجزيه؟!! اين تبليغات است. حالا من خسته شدم كه مابقى فرمايشات ايشان را درست توضيح بدهيم. انشاءالله خداوند تائيد كند همه شما را و اصلاح كند امور مسلمين را و ايران را.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 155

تاريخ: 24/8/57

مصاحبه امام خمينى با مجله هفتگى و يكلى گرين

سؤال: شما فرموديد كه مبارزه مسالمت آميز خواهد بود، چرا از اين حد بيرون رفته و به صورت فعاليت‏هاى تخريبى در آمده است؟

جواب: مبارزه از طرف ملت با آرامى شروع شد لكن از طرف شاه خشونت آميز شد و مردم را به عصيان بيشتر وا داشت. به علاوه بسيارى از اين تخريب‏ها به دست خود مامورين شاه انجام گرفته و مى‏گيرد، مردم فقط مراكز فساد را مى‏كوبند زيرا خواستار يك حكومت حق هستند.

سؤال: شما گمان مى‏كنيد كه نظاميان به دستور شاه از روز يكشنبه شهرها را رها كردند و رفتند تا اين كارها انجام بگيرد و سوژه باشد براى حكومت نظامى كه بعداً ايجاد كنند؟

جواب: اكثر آتش سوزى‏هاى آن روز از طرف دستگاه بوده است و مردم فقط مراكز فحشا و استثمار را از بين مى‏بردند.

سؤال: اگر شاه برود، بر سر ايران چه مى‏آيد؟ آيا ايران از تحت نفوذ آمريكا بيرون مى‏رود؟

جواب: به منظور ما اگر چنانچه شاه برود، ايران، ايران خوبى خواهد شد انشاءالله، نفوذ ابرقدرت‏ها از آن برداشته مى‏شود و ايران مال ايرانى مى شود و همه قواى ايران بعداً صرف تعمير خرابى‏هاى شاه خواهد شد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 156

تاريخ: 24/8/57

مصاحبه امام خمينى با روزنامه آلمانى دنياى سوم

سؤال: آقاى خمينى! آيا به نظر شما با توجه به افزايش فشار بر رژيم شاه، دوران سلطنت وى رو به پايان است؟

جواب: بله، رژيم شاه با اعمال خشونت و كشتار بى سابقه مردم در سال گذشته و با فساد بى حد و حصر، آنچنان كشور را بر هم زده است كه جز با رفتن شاه امكان ندارد راه حلى را كه مورد قبول مردم باشد عنوان نمود.

سؤال: پس از سرنگونى رژيم شاه چه نوع حكومتى را پيشنهاد مى‏كنيد؟ آيا شما درصدد حفظ نظام سلطنتى در چهار چوب قانون اساسى و همچنين حفظ سلطنت پهلوى هستيد؟ شما چه نوع حكومتى را ترجيح مى‏دهيد؟

جواب: ملت ايران خواستار حكومت اسلامى است و من جمهورى اسلامى متكى به آراء مردم را پيشنهاد كرده‏ام و سلطنت پهلوى و يا نظام شاهنشاهى چيزى است كه ملت ايران طى بيش از يك سال گذشته عموماً آن را نفى كرده‏اند و هر كسى با آن موافق باشد، خائن به ملت ايران است.

سؤال: خواست‏هاى مردم در مورد در آمد بيشتر و شرائط اجتماعى اقتصادى بهتر، نقش اساسى در موقعيت سياسى كنونى ايران ايفا مى‏كند، اين منافع موجه مردم چگونه مى‏تواند به دست آمده و عملى گردد؟

جواب: با رفتن شاه ترميم خرابى‏ها ممكن خواهد بود. كشاورزى كه بكلى از بين رفته است، اصلاح ميگردد. در آمد حاصله از نفت كه حيف و ميل و صرف هزينه‏هاى زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقير خودمان خواهد رسيد. توزيع ثروت و درآمدها بر اساس عدالت اسلامى، وضع توده‏هاى مردم ما را بهبودى خواهد بخشيد.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 157

سؤال: براى برنامه‏هاى اصلاحى شاه كه به عنوان ( انقلاب سفيد ) يا (انقلاب شاه و مردم ) مطرح است، چه اهميتى قائل هستيد؟ امروزه شما درباره اصلاحات ارضى چگونه فكر مى‏كنيد؟ و اثرات آنرا را بر جمعيت روستائى و مهاجرت مداوم آنها چگونه مى‏بينيد

جواب: اصلاحات ارضى شاه جز برنامه‏اى براى از بين بردن كشاورزى ايران و تحميل اقتصاد تك محصولى بر جامعه ما چيزى نبود، به طورى كه امروز اكثر نيازهاى غذايى ما از خارج وارد مى‏شود. با بر هم خوردن وضع كشاورزى، دهقانان، دهات و زمين‏ها را رها كرده و به شهرها هجوم آورده‏اند. سياست غلط شاه هم در مورد صنايع مونتاژ، نه تنها مشكلى را حل نكرد و زندگى روستائيان مهاجر را حتى در حد قابل تحمل تأمين ننمود، بلكه كشور را هر چه بيشتر وابسته به اجانب كرد كه اثرات سوء اقتصادى آن غير قابل محاسبه است.

سؤال: همزمان با اصلاحات ارضى، سرمايه‏اى كردن صنايع در ايران نيز به شكل پروژه‏هاى موقت صنعتى توسعه پيدا كرده است. تاسيس اين صنايع منجر به تغييراتى در توليد و توزيع كالاها مى‏شود. بازاريان تقاضاى كاهش توليد كالاهاى صنعتى را نكردند، بلكه خواستار بازگشت به شرائط توليدى سنتى گشتند، آيا شما فكر مى‏كنيد كه با توجه به منافع بازاريان و مصرف كنندگان، توسعه كالاى‏هاى مصرفى صنعتى چگونه بايد سازمان داده شود؟

جواب: سياست صنعتى رژيم شاه، توسعه صنايع مصرفى و مونتاژ و وابسته كردن صنايع به صنايع اجنبى است. سياست صنعتى دولت جمهورى آينده بر اساس ايجاد صنايع بنيادى و ما در خواهد بود به طورى كه هر گونه وابستگى از بين برود. با ايجاد صنايع بنيادى ما در، توسعه كالاهاى مصرفى صنعتى نيز به شكلى توام با آن پيشرفت مى‏كند كه منافع مصرف كنندگان ايرانى را مقدم بر هر چيز حفظ خواهد كرد.

سؤال: به گفته شاه قرار است ايران ظرف 20 سال آينده به يك كشور صددرصد غربى تبديل شود. اين موضوع، هم به دموكراسى غربى (صرفنظر از احزاب كمونيست) و هم به شرائط توليد و سطح زندگى در غرب دلالت دارد، آيا به نظر شما اين مساله آينده مطلوبى براى ايران در بر دارد؟ و شما چه راه حلى پيشنهاد مى‏كنيد؟

جواب: شاه براى اغفال مردم از اينگونه حرف‏ها بسيار گفته و مى‏گويد و امروز در ايران و در بسيارى از كشورها براى كسى كمترين ترديدى باقى نمانده است كه شاه براى سرپوش گذاشتن بر روى جنايات و نيز شكست‏هاى پى در پى خود متوسل به چنين دروغپردازى‏ها

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 158

ميشود. گذشته از اين ملت ايران با داشتن مكتبى مترقى چون اسلام، دليلى ندارد كه براى پيشرفت و تعالى خود از الگوهاى غربى و يا كشورهاى كمونيست تقليد كند.

سؤال: آيا شما داراى نظريات به خصوصى درباره كاهش تفاوت فاحش زندگى بين مردم شهرى و روستائى، بورژوا و كارگر و دهقان هستيد؟

جواب: آرى، برنامه‏هاى اسلامى ما كه در آينده به خواست خداوند اعلام و اجرا خواهد شد به بهترين وجهى مى‏تواند به اين امر مهم بپردازد تا سرمشقى براى همه مردم جهان باشد.

سؤال: شما چگونه مى‏خواهيد فساد مالى كنونى و تورم همراه آن را از بين ببريد؟

جواب: چنانچه دست دزدها و غارتگران داخلى و خارجى كوتاه شود و برنامه‏هاى اقتصادى بر اساس نيازهاى معقول و منطقى جامعه طرح ريزى و اجرا گردد و نيز قوانين غيرالهى كه وسيله دست سود جويان است از ميان برود، مساله‏اى به نام تورم براى مملكت باقى نخواهد ماند.

سؤال: در دولت بدون شاه، شيعه چه نقشى به عهده خواهد داشت؟

جواب: اساسا در تشكيلات حكومتى، شاه و مقام سلطنت زائده‏اى است كه اگر دخالتى در امور نكند كه نبايد بكند، دليلى بر ماندنش نيست و اگر دخالت كند كه هميشه شاه چنين كرده است و با دخالتش در امر حكومت، حقوق تمامى ملت را پايمال كرده و هنگامى هم كه مردم مى خواهند حق خود را از وى بگيرند لجاجت مى‏كند و دست به كشتار مى زند، اينجاست كه شيعه دست به كار مى‏شود و با استمداد از فرهنگ غنى اسلام چنين نهضت عظيمى بپا مى‏كند و تا جايگزينى نظامى كه منطبق با موازين مورد قبول اسلام است از پاى نمى نشيند.

سؤال: تشيع در نظر كشورهاى غربى به عنوان عنصرى محافظه كار در پيشرفت قلمداد شده است. همچنين ما خواست‏هاى شيعيان را مبنى بر كناره‏گيرى زنان از صحنه زندگى اجتماعى و نيز بازگشت به قوانين شيعى كه مى‏خواهد سنت مذهبى مبناى قوانين حكومتى قرار گيرد، همانطورى كه در قانون اساسى كه به طور غير قانونى به صورت از بين رفته در آمده نيز ذكر شده است، شنيده‏ايم. ما همچنين شنيده‏ايم كه تشيع، سبك زندگى غربى را براى اينكه با سنت‏هاى مذهبى توافق ندارد رد مى‏كند، آيا ممكن است شما نظر خود را درباره اين مساله بر

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 159

اساس مذهب تشيع بيان كنيد

جواب: تشيع كه مكتبى است انقلابى و ادامه اسلام راستين پيامبر است همچون خود شيعيان هميشه مورد حملات ناجوانمردانه مستبدين و استعمارگران بوده است. تشيع نه تنها زنان را از صحنه زندگى اجتماعى طرد نمى‏كند، بلكه آنان را در جامعه در جايگاه رفيع انسانى خود قرار مى دهد. ما پيشرفت‏هاى دنياى غرب را مى‏پذيريم ولى فساد غرب را كه خود آنان از آن ناله ميكنند نه.

سؤال: ايرانى بودن، يك موقعيت ملى مستحكمى را بوجود آورده است كه تناقصات چندانى را بين اقليت‏هاى مذهبى از قبيل يهودى‏ها، مسيحى‏ها و يا روحانيون اقليت‏ها در ايران بوجود نياورده است. در حكومت مورد نظر شما روابط بين اين اقليت‏ها چگونه خواهد بود؟

جواب: اسلامى بودن، بيش از ايرانى بودن بين افراد ملت ايران روابط مستحكم برقرار كرده است. اقليت‏هاى مذهبى نه تنها آزادند، بلكه دولت اسلامى موظف است از حقوق آنان دفاع كند و ديگر اينكه هر ايرانى حق دارد كه مانند همه افراد از حقوق اجتماعى برخوردار باشد. مسلمان يا مسيحى و يا يهودى و يا مذهب ديگر فرقى ندارد.

سؤال: نفوذ غرب در ايران داراى اهميت است. مثلاً 40000 مستشار آمريكائى به طور دائم در ايران به سر مى‏برند كه اغلب در ارتش هستند. سياست خارجى شما چگونه خواهد بود؟

جواب: حضور مستشاران نظامى آمريكائى در ايران، به دنبال سياست‏هاى ضد اسلامى و ضد ملى رژيم ايران است كه علاوه بر هزينه هنگفت آن كه بر ملت سنگينى مى‏كند آنان را چنان تسلطى بر ارتش و مقدرات كشور داده است كه شرف و حيثيت صاحب منصبان و درجه داران ارتش را به دست آنان لكه دار و نابود كرده است و ما در اينگونه موارد بر اساس يك سياست مستقل و آزاد بدون دخالت قدرت‏ها عمل خواهيم كرد.

سؤال: در مقايسه با كشورهاى (اوپك) نرخ كنونى نفت در ايران بسيار پايين است. آيا به نظر شما در مقايسه با كالاهاى سرمايه‏اى خريدارى شده از غرب، بهاى نفت ايران كافى است يا تعديلاتى بايد صورت گيرد؟

جواب: طبقه سرمايه‏دار غرب به منظور حداكثر سود و نيز تسكين‏بحران‏هاى اقتصادى، در مصرف‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 160

نفت بى نهايت اسراف مى‏كند بدون آنكه به بحران عظيم و خطرناك آينده جهان به هنگام پايان يافتن اين ماده حياتى بيانديشد. بحرانى كه از يك سو كشورهاى توليد كننده نفت كه پس از پايان اين منابع عظيم، قدرت خريد خود را از دست مى‏دهند و از سوئى ساير كشورها نيز ناچار خواهند شد بهاى غيرقابل تحملى براى انرژى لازم بپردازند. بنابر اين مساله نفت، تنها مسأله قيمت آن نيست كه هم اكنون غير عادلانه است، مسأله اين است كه بايد به نفت نقش بايسته و حساب شده در اقتصاد كشورها و به طريق اولى كشورهاى نفتخيز داد و به اقتصاد كشور قابليت رشد واقعى بخشيد و نه رشد كاذب. ما سياست نفتى خود را بر اين اساس تنظيم خواهيم كرد. در اين صورت است كه مى‏توانيم به عنوان طرف مساوى درباره قيمت نفت و فرآورده‏هاى آن و قيمت كالاهائى كه مى‏خريم، به آنچه عدل است عمل نمائيم.

سؤال: به نظر شما روابط آينده‏تان با روسيه شوروى، كشورهاى عضو پيمان ورشو و چين كمونيست چگونه است؟ روابط كنونى اين كشورها با ايران ممكن است خيلى سرد توصيف شود.

جواب: در حال حاضر روسيه شوروى و چين هر دو خود را با حمايت از شاه در صف مخالفين ملت ايران قرار داده‏اند. در آينده، سياست خارجى ما بر مبناى اصل حفظ آزادى و استقلال كشور و احترام متقابل خواهد بود. آنها با رعايت اين اصل بايد تصميم بگيرند.

سؤال: شما براى ايران چه اهميتى را در خليج فارس و اقيانوس هند قائل هستيد؟

جواب: اهميت استراتژيكى منطقه غير از اهميتى است كه براى كسانى كه چشم طمع به منطقه دوخته اند، دارد. ما بر اساس حفظ آزادى و استقلال بدون قبول نقش ژاندارمى، با ساير مردم منطقه امنيت آن را حفظ خواهيم كرد و مانع نفوذ ابرقدرت‏ها خواهيم شد.

سؤال: روابط شما با برادران عرب مسلمان چگونه خواهد بود؟ اين روابط در حال حاضر تا حدودى محدود است.

جواب: روابط ما برادرانه است كه منشا آن از مذهبمان است و تاريخ و فرهنگمان نيز مشترك است. ما هميشه مشكلات يكديگر را مى‏فهميم و دشمنانمان نيز مشترك هستند.

سؤال: در حال حاضر ممكن است ايران را در مناقشات خاور ميانه طرفدار اسرائيل ناميد، چه اصلاحاتى را پيشنهاد مى‏كنيد؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 161

جواب: رژيم شاه در شرائط فعلى طرفدار اسرائيل است و من نزديك 20 سال است كه در اعلاميه‏ها و سخنرانى‏هاى خود با اين امر مخالفت كرده و طرفدارى خود را از مبارزات بحق ملت عرب و فلسطين اعلام داشته‏ام.

سؤال: چرا شما مجبور شديد عراق را ترك كنيد؟ چرا براى ادامه تبعيد خود، در پاريس اقامت مى‏كنيد؟ در صورتى كه امكان بازگشت به ايران به شما پيشنهاد شده است، چرا پاريس را دوست داريد؟

جواب: عراق تحت فشار شاه مرا در فشار قرار داد و من وظيفه شرعى و الهى خودم ديدم كه براى انجام مبارزات خود بناچار آن كشور را ترك كنم. در فرانسه موقتاً مى‏باشم و مكان هم براى من مطرح نيست .


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 162

تاريخ: 824/57

پيام امام خمينى به كارگران و كارمندان شركت نفت

اعتصاب كارگران شركت نفت، اعتصابى كوبنده و با ارزش

بسم الله الرحمن الرحيم

سلام من و ملت ايران بر كارگران و كارمندان شركت نفت ايران. رحمت خداوند تعالى بر شما آگاهانى كه با اعتصاب پر ارزش خود، روى ملت را سفيد نموديد. اعتصاب شما هر روز و هر ساعتش با ارزش و كوبنده است، ارزشمند براى ملت غارت زده ايران كه از جريان اين طلاى سياه و مخزن پر بركت كشور كه سال‏هاست خائنان به غارت داده‏اند و نفتخواران به غارت برده‏اند، جلوگيرى كرده و از هدر دادن مال ملت فقير به اندازه قدرتتان منع نموده‏ايد، و كوبنده خائنانى كه چوب حراجش را پشتوانه براى بقاء حكومت طاغوتى خويش و تخت لرزان شيطانى خود مى‏دانند. هر ساعت اعتصاب شما خدمتى است به خداوند تعالى و به كشور اسلام. كسانى كه به زور مى‏خواهند اين اعتصاب مقدس را بشكنند، مجرم و خدمتگزار اجانب و خائن به ملت و كشورند. بر ملت شريف ايران است كه در مواقعى كه كارگران و كارمندان شركت نفت و ساير موسسات و ادارات دولتى دست به اعتصاب مى‏زنند از آنان با كمال جديت پشتيبانى كنند و ضررهاى آنان را به بهترين وجه جبران نمايند و آنان را در اعتصابات مقدسشان كه براى اظهار تنفر از شاه خائن و خاندان كثيفش و پشتيبانى از مبارزات همگانى مردم است، تشويق و تقدير كنند.

دولت نظامى، دوامى ندارد

دولت نظامى غير قانونى سعى دارد با سرنيزه مردم را به حالت عادى خود برگرداند، غافل از آنكه با سرنيزه نمى‏شود رضايت ملت را جلب كرد، اين سرنيزه‏ها بالاخره انفجار عظيمى را به بار خواهد آورد. دولت ياغى نظامى، آخرين راهى است كه شاه براى نجات خويش به آن متوسل شده است، اين دولت نيز، دوامى نمى‏تواند داشته باشد، چرا كه اين نظام از باطن پوسيده است. طرفداران كثيف و خائن شاه، مردم را از رفتن شاه و خلاء بعد از آن مى‏ترسانند، بايد ديد كه بودن شاه چه نقصى را تكميل و چه خلائى را پر كرده است، شاه غير از پر كردن جيب اجانب و خود و بستگان طمعكارش، چه خلائى را پر كرده است؟ به اميد خدا دير يا زود اين خائنين مجازات خواهند شد.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 163

آمريكا بايد در پشتيبانى از شاه تجديد نظر كند

آمريكا بايد بداند كه اگر بخواهد با فشار خود دولت نظامى را سر پا نگاه داشته و مردم بى‏پناه ما را هر روز و هر شب زير رگبار گلوله مزدوران خود قرار دهد و اگر بخواهد با تهديد و ارعاب، هر چه بيشتر كارمندان محترم و كارگران محروم شركت نفت را كه خواستار رفتن شاه شده‏اند، زير فشار قرار دهد، طرح‏هائى براى چاه‏هاى نفت داده مى‏شود تا مخازن پر بهاى ما براى نسل‏هاى آتيه باقى بماند. آمريكا بايد در پشتيبانى از شاه تجديد نظر كند سياستمداران آمريكا، دولت خودشان را از اين سياست ظالمانه و مخالف حقوق بشر كه بالمال مخالف مصالح مردم آمريكاست، برحذر كنند.

سهمگين بودن قهر انقلابى ملت

نهضت مقدس اسلامى ما عمر چپاولگرى‏ها و ديكتاتورى‏ها را در ايران به سر آورده است. صاحب منصبانى كه بر روى ملت آتش مى‏گشايند، بايد بدانند كه پيروزى ملت نزديك است و انتقامش از خائنين، سخت. عهد و پيمان شاه، سست است و قهر انقلابى ملت، سهمگين و بايد بدانند كه شاه ممكن است آنان را نيز مانند نوكرهاى وفادارش براى ابقاى خود، به محاكمه و زندان بكشد. من از اعتصاب جميع جناح‏ها، فرهنگيان و بازاريان و جميع اصناف، اعتصاب شركت نفت، اعتصاب مخابرات، اعتصاب شركت واحد و مطبوعات و اعتصابات ساير ادارات و موسسات دولتى و خصوصى كه براى نجات ميهن و براى خدمت به اسلام و مسلمين بوده است، تشكر مى‏نمايم و از حضرات روحانيون عظيم الشان سرتاسر كشور اعلى الله كلمتهم كه هاديان طريق نجات و پيشقدمان نهضت بزرگ اسلامى و سد بزرگ در مقابل ابرقدرت‏هاى شرق و غرب و خدمتگزاران به ولى‏الله اعظم ارواحنا فداه هستند، با كمال تواضع و احترام تقاضا دارم كه ضررهائى را كه به مناسبت مسائل مبارزاتى از هر نوع، بر طبقه ضعيف كه هميشه پيشقدمان مبارزات مردمى ما بوده‏اند، وارد شده و مى‏شود، از سهم مبارك امام عليه السلام و وجوه شرعيه ترميم فرمايند. من از زحمات ملت شريف خصوصا روحانيت تشكر مى‏نمايم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 164

تاريخ: 25/8/57

مصاحبه امام خمينى با خبرگزارى انگليسى رويتر

سؤال: در تحليل شما از وضعيت فعلى و تحول آن در ايران، آيا از يك عكس العمل نمى‏ترسيد؟

جواب: آنچه كه به طور مختصر مى‏توان گفت اين است كه فشار بيش از حد شاه، مردم را چنان در تنگنا قرار داد كه آنان دست به يك قيام همگانى زدند. شاه استقلال سياسى، نظامى، فرهنگى و اقتصادى ما را از بين برده است و ايران را در همه ابعاد وابسته به غرب و شرق كرده است، مردم ايران را زير شكنجه و سياهچال‏هاى زندان كشته است، از تمام علما و خطبا براى گفتن حقايق جلوگيرى كرده است. تمام اينها موجب شده است كه مردم مسلمان ايران خواستار يك حكومت اسلامى باشند، حكومت اسلامى‏اى كه بر پايه استقلال و آزادى بنا مى‏باشد. و اما راجع به عكس العمل خشن نظامى، مگر اكنون ما گرفتار چنين حكومتى نمى‏باشيم؟ آيا خشونتى را بيش از آنچه اكنون ملت ايران بدان گرفتارند در تاريخ ديده‏ايد و سراغ داريد؟ آيا بيش از 50 سال نيست كه ما با عكس العمل خشن نظامى روبرو هستيم؟ يك كودتاى نظامى هم مانند دولت نظامى نمى‏تواند مبارزات مردم ما را متوقف كند. مبارزه تا برچيده شدن نظام شاهنشاهى و سقوط اين دودمان ادامه دارد.

سؤال: چرا حضرت آيت الله راه حل ميانه را نمى‏پذيرند؟

جواب: راه حل ميانه يعنى تسليم بر رژيم شاه، زيرا بساط سلطنت و همه بنيادهاى فشار و اختناق و تمام برنامه‏اى كه اجرايشان ايران را بدين روز انداخته است و كار را به بن‏بست فعلى رژيم كشانده است، پا برجا هستند. بنابراين راه حل ميانه يعنى پيوستن به رژيم شاه و اين نه تنها بن‏بست را از بين نمى‏برد بلكه كامل مى‏گرداند و ملت كسانى را كه به اين راه حل‏ها گوش مى‏دهند، نه تنها نفى مى‏كند بلكه خائن مى‏شمارد.

سؤال: آيا نمى‏ترسيد پوشش گروه‏هاى ماركسيستى باشيد؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 165

جواب: اصولا" ما گروه‏هائى كه داراى پايگاهى در بين مردم باشند، به عنوان گروه يا گروه‏هاى ماركسيتى نمى‏شناسيم و وجود هم ندارد. چند نفر بچه را بگذارند كنار كه آنان نه تنها از جامعه ايران شناختى ندارند بلكه هنوز بيش از دو سه كتاب هم مطالعه نكرده‏اند. مى‏بينيد كه چگونه شاه از اين عده در قالب حمله، طرفدارى مى‏كند. مى‏بينيد كه همه از چند بچه چيزى ساخته‏اند. نهضت ما عميقاً مذهبى است و نفوذ معنوى آن به حدى است كه دنيا از آن وحشت كرده است.

سؤال: آيا رژيم شاه باعث نشده است و يا نمى‏شود كه ايران به طرف شوروى سوق پيدا كند؟

جواب: به همان اندازه كه شوروى را خائن مى‏دانيم، به همان اندازه آمريكا و انگليس را استثمارگر و چين هم در همين رديف است.

سؤال: حضور آقايان مهندس بازرگان و كريم سنجابى با شما چگونه بوده است؟

جواب: بارها گفته‏ام كه ملت ايران خواهان برچيده شدن رژيم شاهنشاهى و سقوط دودمان منحوس و خائن پهلوى و برقرارى حكومت اسلامى مى‏باشد. هر كس اينجا آمده است من اين موضوع را با او مطرح كردم. اين دو آقا هم آمدند و من مطرح كردم، آنان پذيرفتند و رفتند. هر كس بر خلاف خواست ملت مساله‏اى عنوان كند، خائن به ملت و مملكت است.

سؤال: دولت‏هاى عرب و دولت‏هاى غربى از شاه حمايت مى‏كنند، اين حمايت چه تاثيرى دارد؟ و اگر حمايت سلب بشود چه تاثيرى در وضع خواهد داشت؟

جواب: البته اگر اين دولت‏ها دست از حمايت شاه بردارند، رژيم شاه سريعاً سقوط خواهد كرد ولى اين بدان معنى نيست كه اگر از شاه حمايت كنند پيروز نمى‏شويم. پيروزى ما حتمى است، شاه رفتنى است و بايد برود، چه دولت‏هاى عربى و غربى از او دفاع بكنند يا نكنند. ولى توقع ما از برادران عربمان اين بود كه آنان آگاهى دينى لااقل داشته باشند. ملت‏هاى عرب با ما هستند و در زمان پيروزى ما وضع تمامى آنان تغيير خواهد كرد.

سؤال: روابط شما با دولت فرانسه چگونه است؟

جواب: اخيراً محدوديت‏ها رفع شده است.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:30 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 166

تاريخ: 25/8/57

مصاحبه امام خمينى با راديو- تلويزيون آلمانى زبان سوئيس

سؤال: حضرت آيت الله! در ايران همه چيز به شاه بستگى دارد، در اطراف او هيچ نهضت سياسى قدرت نفس كشيدن ندارد، شما خواستار رفتن شاه هستيد، آيا شما دعوت به بى‏نظمى و آشوب نمى‏كنيد؟ آيا ماركسيست‏ها نخواهند توانست كشور را به طرف الحاد بكشانند؟

جواب: چيزهائى كه به شاه بستگى داشت، از هم گسيخته شد و اكنون شاه در ايران هيچ نقشى ندارد. تمام اين ناآرامى‏ها و اختلافات براى اين بود كه شاه، با استبداد و خيانت با اين ملت عمل مى‏كرد، اين استبداد و خيانت باعث اين مسائل شد. اگر شاه برود و حكومت اسلامى و جمهورى اسلامى جانشين اين رژيم شود، تمام اين ناآرامى‏ها برطرف مى‏گردد و ايران صورت دموكراسى حقيقى به خود مى‏گيرد. و اما ماركسيست‏ها و كمونيست‏ها هيچ نقشى در ايران كه بيش از 30 ميليون مسلم دارد و همه با فريادهاى اسلام طلبى بپاخاسته‏اند، آنها هيچ نقشى ندارند و ما هيچ خوفى از آنها نداريم.

سؤال: شما حضرت آيت الله با كريم سنجابى از جبهه ملى در پاريس بحث مهمى داشتيد، آيا شما با اين حزب سياسى مشتركاً مبارزه خواهيد كرد؟ يعنى آيا ائتلاف مى‏كنيد؟

جواب: من مسائل و مطالبى كه داشتم و امكان ندارد يك قدم از آنها برگردم، به ايشان گفتم و ما با جبهه خاصى ائتلاف نداريم، همه ملت با ما و ما با همه ملت هستيم و هر كس اين مطالبى كه ما داريم و عبارت است از استقلال مملكت يا آزادى همه جانبه و جمهورى اسلامى كه قائم مقام رژيم سلطنتى است، هر كس با اينها موافقت كند، از گروه ماست و از ملت است و اگر موافقت نكند، برخلاف مصالح اسلام و ملت گام برداشته است و ما هيچ ربطى با او نخواهيم داشت و آنهائى كه با ما موافقت كنند، ما هم با آنها همصدا خواهيم بود و ليكن ربط خاصى با كسى نداريم.

سؤال: حضرت آيت الله! آمريكائى‏ها تاثير به سزايى روى ارتش ايران دارند. چرا تا به حال ارتش

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 167

نسبت به شاه وفادار مانده است؟ آيا فكر مى‏كنيد وفادارى ارتش به شاه ادامه خواهد داشت؟ و آيا نيروهاى مخالف آنقدر قوى هستند كه شاه را عليرغم پشتيبانى ارتش به زير بكشند و سرنگون كنند؟

جواب: با اين وضعى كه الان هست، قيامى كه ملت كرده است، معلوم نيست ارتش وفادار به شاه باشد، چون ملت از خود آنهاست و آنها هم از ملتند و ملت به واسطه همبستگى كه به هم دارند، قدرتى دارند كه بالاخره ارتش را جذب مى‏كنند. اين آمريكائى‏ها هستند كه به واسطه نفوذى كه در ارتش دارند، ارتش را نگه داشته كه از شاه محافظت كنند، والا خود ارتش معلوم نيست كه وفادار باشند و اگر هم فى‏الجمله وفادارى باشد، ملت آنها را جذب خواهند كرد.

سؤال:ايران براى غرب از اهميت اقتصادى و استراتژيكى به سزايى برخوردار است. آيا حضرت آيت الله فكر مى‏كنند آمريكائى‏ها حاضر باشند موقع خودشان را در منطقه خليج، با اجازه دادن به تغييرات اساسى در ايران، به خطر بياندازند؟

جواب: خطرى كه متوجه منطقه است، از بى‏لياقتى شاه و فساد دستگاه وى و دستگاه حاكمه است. ما مى‏دانيم كه دولت‏هاى صنعتى به نفت و چيزهاى ديگر نياز دارند لكن ما به ملت متكى هستيم و جمهورى اسلامى، يك جمهورى متكى به ملت است كه بايد آزاد و مستقل باشد و به جائى پيوسته نباشد و ما نيازهاى آنها را با مصالحى كه داريم، در مواقع خودش به نحوى كه احترام متقابل بين دول مزبور و ما باشد، ان‏شاءالله برآورده مى‏كنيم و نفت را آنطورى كه مشتريان نفت با رعايت و حفظ مصالح ما بخواهند، به آنها مى‏دهيم و اگر خطرى باشد، از ناحيه خود آنها خواهد بود كه مى‏خواهند با بيعدالتى با ما رفتار كنند، نه از ناحيه ما كه مى‏خواهيم با عدالت و احترام متقابل عمل كنيم. اين پشتيبانى لجوجانه‏اى كه آمريكا از شاه مى‏كند، محتمل است موجب يك انفجار عظيم باشد كه اشكالات سياسى و اجتماعى و مالى به بار مى‏آورد، بايد آمريكا از اين لجاجت دست بردارد.

سؤال: حضرت آيت الله! بانك‏ها يكى از هدف‏هاى حملات مردم است و سوئيس كشور بانك‏هاى مهم بين‏المللى است، چنين به نظر رسد كه به طور قطع، مقدار زيادى از سرمايه‏هاى ايران به سوئيس منتقل شده باشد، دراين‏باره شما چه فكر مى‏كنيد؟

جواب: خرابى‏هائى كه در ايران پيدا شده و انقلاب ايران در اثر مفاسدى است كه در هيئت حاكمه‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 168

وجود دارد و همچنين بر اثر كارهاى مخالف عقل است كه شاه انجام مى‏دهد و خرابى‏هائى كه با دست عمال شاه در سراسر مملكت انجام مى‏گيرد، براى ضربه زدن به مردم و بد جلوه دادن مبارزات اصيل مردم ايران است كه با حمله به مراكز استثمار و فحشاء و فساد، تنفر خود را از هر چيزى كه موجب انحراف و غارتگرى است، اعلام مى‏كنند. الان خبرگزارى‏هاى داخلى و خارجى اطلاع مى‏دهند كه در شهرهاى ايران دستجاتى از اشرار و يا عده‏اى از كماندوها به صورت كولى‏ها و بومى‏ها به شهرها حمله مى‏آورند و خرابكارى مى‏كنند و اينهاست كه موجب شده ثبات مملكت متزلزل شود. اگر شاه برود و حكومت جمهورى اسلامى كه حكومت دموكراسى واقعى است به جاى آن بيايد، اين ناآرامى‏ها از بين مى‏رود و در ايران ثبات برقرار خواهد شد. رژيم ايران به يك نظام دموكراسى تبديل خواهد شد كه موجب ثبات منطقه مى‏گردد و سرمايه‏ها به ايران برمى‏گردد و به نفع مردم از آن استفاده مى‏شود.

سؤال: حضرت آيت الله! سياست اقتصادى رژيم فعلى به وابستگى شديد ايران به خارجه منجر شده است، آيا برگشت به يك سياست اقتصادى مستقل امكان دارد؟ و شما چگونه اين كار را خواهيد كرد؟

جواب: يكى از خيانت‏هائى كه شاه به كشور ما كرده است، وابسته كردن اقتصاد ما به اجانب مى‏باشد. اقتصاد ما به واسطه اعمال شاه، چه در اصلاحات ارضى كه به طور كلى موجب فساد زراعت شده و چه هزينه‏هاى بسيار فوق‏العاده‏اى كه به طور بيهوده خرج شده، مثل خريدن سلاح‏هاى بسيار زياد كه براى ملت ما نفع كه ندارد، ضرر هم دارد و براى اجانب با آن سلاح‏ها پايگاه درست شده است و موجب ضعف اقتصاد و پاشيدگى اقتصادى و به هم ريختن بنيادهاى اقتصادى است. مردم ما با انقلابى كه شده است، قادر هستند همه امور را در مجراى صحيح و مستقل قرار دهند.

سؤال: حضرت آيت الله! ديروز امينى با شاه ملاقات كرده است، اگر او به نخست وزيرى منصوب گردد، آيا به نظر شما اين آخرين شانس براى نجات رژيم خواهد بود؟

جواب: ديگر هيچ چيز براى شاه، شانس بقاء ندارد. همه ملت ايران در تمام شهرستان‏ها قيام كرده‏اند و با اين قيام ملت، تا شاه نرود، آرامش پيدا نخواهد شد و كسى نمى‏تواند شاه را نجات دهد، او چاره ندارد جز اينكه برود و ابرقدرت‏ها چاره ندارند جز اينكه با ملت ما مخالفت نكنند، اگر مخالفت كنند، براى آنها بدتر خواهد شد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:31 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 169

تاريخ: 26/8/57

بيانات امام خمينى در مورد نفى اصل رژيم سلطنتى و لغو كليه قراردادهاى استعمارى

اصل باطل رژيم سلطنتى بايد ملغى شود

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

دنباله آن دو اصلى كه از آن سه اصل ما و ملت ايران پيشنهاد دارند كه اصل اولش اينكه اين سلسله پهلوى سلطنت‏شان قانونى نيست و بايد بروند و اصل دوم اينكه اصل سلطنت و رژيم سلطنتى يك امر باطلى است و بايد برچيده بشود و همين ماده‏اى كه در قانون اساسى هست ما بايد يك توجهى به آن بكنيم. اين ماده‏اى كه مستند است سلطنت محمدرضا شاه و ايشان استناد به آن مى‏كند كه در قانون اساسى است كه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت به شخص سلطان آن را اعطاء مى‏كند، ملت يك جمعيتى هستند كه بالفعل و در حال حاضر اين جمعيت در اين مملكت ساكن هستند و از اهالى اين مملكت هستند و يك وحدت عقيده‏اى و يا وحدت جهات ديگر دارند. اين كه ملت است، اين طبقه موجود، ملت است يااين كه طبقاتى كه الان ديگر نيستند، آنها هم الان ملت ايران هستند؟ آنها ملت بودند يا ملت هستند؟ خوب، شكى نيست در اينكه آنهائى كه نيامدند حالا، مثلاً 500 سال ديگر، خوب ايران هم باز داراى يك جمعيتى از خود ملت است اما آنها الان ملت ايران هستند؟ يا بعدها كه آمدند ملت ايرانند؟ همانطور كه مثلاً علماى ايران، حزب مردم ايران، علماى ايران عبارت از آنهايى هستند كه در 500 سال بعد از اين مى‏آيند!. اگر گفتند بايد يك چيزى به راى علماى مثلاً ايران باشد يا به راى اطباى ايران باشد، آيا آنهايى كه بعدها مى‏آيند اطباى ايران هستند؟ آنها كه الان نيستند تا اسمشان طبيب باشد يا اسمشان عالم باشد. همانطورى كه نسبت به اشخاصى كه بعدها مى‏آيند معنا ندارد اين مطلب، يعنى اين قانون منطبق نيست كه اگر گفتند ملت ايران اعطا كند يك چيزى را، سلطنت را اعطا مى‏كند، عبارت از آن ملتى كه بعدها وجود پيدا مى‏كند نيست. هر ملت، آنوقت ملت است كه موجود است بالفعل. اينهايى كه الان موجودند بالفعل، اينها اطباى ايران، طبيب‏هايشان اطباى ايران هستند، علمايشان علماى ايران هستند عرض بكنم كه مهندسين‏شان مهندسين ايران هستند، طوايفشان - طايفه مثلاً كردشان طايفه ايران است و اما آنهايى كه در 500 سال بعد وجود پيدا مى‏كنند الان نه از علماى ايران هستند و نه از مهندسين ايران هستند و نه از اطباى ايران هستند و نه ملت ايران.آنهايى كه 500 سال پيش از اين موجود بوده‏اند و حالا موجود نيستند، اينها علماى ايران يك‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 170

وقتى بوده‏اند اما حالا ديگر نيستند، تمام شد. مهندس‏هايشان مهندسين ايران بوده‏اند، نه مهندس ايران هستند. در قانون آنطورى كه حالا اينها به آن تشبث كردند اين است كه سلطنت يك موهبتى است الهى كه ملت ايران به شخص سلطان مى‏دهد. خوب روى اين ميزان بايد همين ملتى كه الان ملت است، اين سلطنت را بدهد، آنهايى كه فرض كنيد در 500 سال پيش از اين دادند، ما فرض كنيم 500 سال پيش از اين آنها به علم غيب مى‏دانستند كه محمد رضاخان در سنه كذا مى‏آيد در ايران و آنها روى آن علمى كه داشتند در آنوقت گفتند كه سلطنت مال آن محمدرضا خان است كه بعد از 500 سال مى‏آيد، آنها ملت ايران نبودند، ملت ايران در زمان خودشان بودند الان بايد ملت ايران اعطا كند يك چيزى را به او، الان ملت ايران عبارت از اينهاست كه موجود هستند،اينها ملت ايرانند. اگر اين ملت ايران به حسب اين قانون اساسى كه مورد تمسك ايشان است، اگر اين ملت ايران الان به ايشان راى دادند و گفتند شما سلطان باشيد به حسب اين ماده قانون اساسى ايشان مى‏شود سلطان. اين ملتى كه الان هستند كه راى ندادند به او، كدام يك از اين ملت راى داده به ايشان؟ حالا ما آنهايى كه رايشان را پس گرفتند نمى‏گوئيم، براى اينكه مردم مى‏گويند (نه) حالا ما قبل از اينكه آن مطلب را بگوئيم، مى‏گوئيم كه شما مى‏گوئيد كه قانون اساسى مى‏گويد كه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت به شخص سلطان مى‏دهد، ملت بايد به شخص سلطان، يعنى آنوقتى كه به سلطان مى‏خواهند بدهند، بايد اسمش ملت باشد كه بدهد. آنهائى كه 500 سال پيش از اين به جد اعلاى مثلاً يك سلطانى راى دادند، نسبت به آن سلطانى كه راى دادند ملت ايران بودند و راى دادند بر يك مصداقى كه، شخصى كه عبارت از آن سلطان بوده است، بسيار خوب، به حسب قانون اساسى آنهايى كه در آنوقت راى داده بودند به ايشان، به آن آدم، او شد سلطان، اما نسبت به آن اشخاصى كه در آنوقت بودند، نسبت به اين آدمى كه حالاست كه راى ندادند، بر فرض اينكه راى داده بودند، حالا ملت ايران نيستند، راى داده بودند، خودشان پوسيدند و راى‏هايشان هم پوسيد تمام شد رفت پى‏كارش، نه خودشان الان هستند نه راى آنها دارند. الان مى‏تواند كسى بگويد كه آراء اشخاصى كه در 500 سال پيش از اين است، آرايشان عبارت از اين است حالا؟ خوب راى ندارند حالا، همه فوت شدند، خدا رحتمشان كند.

تفويض سلطنت (اين موهبت الهى!!) به سلسله پهلوى با آراء ملت يا كودتا و سرنيزه؟!

به حسب قانون اساسى ملت راى به ايشان ندادند براى اينكه ملت اجتماع بر اين معنا (همه‏مان مى‏دانيم كه) نكردند كه راى بدهند به ايشان. ما فرض مى‏كنيم كه آنها راى داده باشند، يعنى آن طبقه جلويى كه زمان رضاخان بودند، آن طبقه‏اى كه زمان رضاخان بود الان از آنها نيست الا چهار، پنج تا، ده تا، صد تا پيرمرد كه اينها ملت ايران نيستند، الان ملت ايران را اين طبقه‏اى كه الان موجودند تشكيل كرده‏اند. خوب ما از اين طبقه‏اى كه موجودند كه اينها ملت هستند، آنها ديگر حالا ملت ايران نيستند يعنى آنهائى كه رفتند و فوت شدند ملت ايران نيستند و پدران ما ملت ايران نيستند، ملت ايران الان ماها هستيم كه موجود هستيم، ماهائى كه موجود هستيم، شما در تمام ايران بگرديد و ببينيد كه كى راى‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 171

داده است به ايشان تا اينكه اين ماده قانون منطبق باشد كه عبارت است از اينكه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت اعطا مى‏كند به شخص سلطان. پس بنابر اين، اين قانون منطبق بر ايشان نيست. باز اشكال ديگر است و آن اين است كه در قانون دارد كه (در همين قانون) سلطنت يك موهبتى است الهى كه ملت اعطاء مى‏كند به شخص سلطان، در 50 سال پيش از اين شخص سلطانى كه مى‏خواست اعطا كند ملت به او عبارت از پدر (فرض كنيد، اگر صحت داشت، صحت كه ندارد، حالا اگر صحت داشت) ايشان يك شخصى آنوقت بوده است، آنهائى كه راى دادند بعداً گفتند و سلسله ايشان، سلسله ايشان شحص نيست، يك عنوانى است، شخص عبارت از اين است، عالم شخص نيست، اين آقا شخص است.

قانون مى‏گويد كه سلطنت موهبتى است الهى كه ملت مى‏دهند به شخص سلطان. اينكه سابق آنها فرض مى‏كنيم حالا اين اشكال نبوده كه ملت نيستند آنها، خوب مى‏گوئيم. ملت بوده اما قانون مى‏گويد كه بايد اعطا كنند به شخص، يعنى اين آدم يك ذرع و نيمى داراى كذا و داراى و صف كذا و اسمش محمدرضاخان و داراى همچو اخلاق كريمه‏اى كه همه مردم را مى‏كشد و اينها، اين شخص موجود در خارج، اين يك سر و دو گوش كه موجود است در خارج در اول سلطنت رضا شاه كه آن هم همه جهاتش را گفتم كه همه‏اش باطل اندر باطل‏اندر باطل است آنهائى كه راى دادند نسبت به شخص رضاشاه، بسيار خوب، به شخص رضا شاه اينها اين موهبت الهى را نعوذبالله دادند، اما نسبت به ايشان كه ديگر ندادند، به شخص ندادند بعد گفتند سلسله پهلوى و اولاد او، اولاد كه شخص نيست، يك چيز كلى مى‏باشد، اين خلاف قانون است. قانون مى‏گويد بايد به شخص او بدهند، ندادند به شخص او. اينها همه‏اش روى فرض اين است كه (يك فرض‏هاى باطلى‏است كه ما مى‏كنيم) خير، در زمان رضاخان، در انوقتى كه كودتا كرد و آمد و تهران را گرفت و آن كارها و رسوايى‏ها را كرد، مردم ايران راى داده باشند به رضا شاه، مردم ايران اطلاعى از اين مسائل اصلاً نداشتند، كارى نداشتند به اين كه، اصلاً مخالف بودند ذاتاً با رضاخان، منتها سرنيزه بود همانطورى كه الان حكومت نظامى، حكومتى نيست، سرنيزه‏اى است. سرنيزه بود و با سرنيزه آمدند و مجلس درست كردند. يك عده‏اى را آوردند در مجلس بدون اينكه اصلاًملت اطلاعى از اين مطلب داشته باشد، رضايتى روى اين مطلب داشته باشد، همه آن باب، باب سرنيزه بود. با سرنيزه مجلس درست كردند، با سرنيزه حكم كردند كه بايد خلع كنيد قاجاريه را، با سرنيزه گفتند بايد نصب كنيد رضا شاه را. قضيه همه‏اش سرنيزه‏اى بود، هيچ وقت قضيه‏اى نبود كه ملت روى اين ماده قانونى تاكنون عمل نشده، يعنى از اولى كه دنيا سلطان به خودش ديده تا حالا، شما رجوع كنيد به تاريخ از اولى كه دنيا (2500 سال است كه اينها مى‏گويند، بگوئيد 000/100 سال) سلطان به خودش ديده تا حالا يك دسته دزدى بودند كه مى‏آمدند به زور يك مملكتى را مى‏گرفتند و بعدش هم حكمفرمايى مى كردند، مردم راى مى‏دادند به اينها؟ يا آنها كارى به مردم داشتند؟ قبل از مشروطه كه حرف اين قانون هم نبوده، هر كه گرفت هر جا را، گرفت. بسيار خوب، هر دزدى اول دزد بود بعد هم كه آمد رفت و مملكت را فتح كرد، و آنوقت شد اعليحضرت!

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 172

عدم دخالت اراده مردم در تفويض قدرت به مدعيان سلطنت

زمانى كه مشروطه بوده، تا حالا هم چنين چيزى نشده از اول مشروطه كه زمان مظفرالدين شاه بود تا الان كه زمان شماها هست اين چند نفر از سلاطين كه آمدند كه بعد از مظفرالدين شاه كه يك چند وقتى هم محمدعلى ميرزا بود و يك مدتى هم احمدشاه بود و بعد هم رضاشاه، شاه شد، بعد اين شد، از آنوقت تا حالا به اين ماده قانون هيچ عمل نشده. اينكه موهبتى است الهى كه ملت اعطا مى‏كنند به شخص سلطان، ايشان بيايند يك شاهدى بياورند كه يك ملتى، يك دهى را ايشان چيز بكنند، يك ده را اگر ايشان درست كردند كه، اما آزاد بگذارند مردم را / نه اينكه / خوب ممكن است همه مردم رابا سرنيزه وادار كنيد كه راى بدهند، نخير اينها آزاد بگذارند مردم را يعنى سرنيزه را بگذارند كنار و بيايند مثل يك آدم عادى در ميدان و بگويند كه آقا به كى راى مى‏دهيد. اگر يك ده به ايشان راى داد ما تصديق مى‏كنيم كه ايشان سلطان السلاطين هستند اما نيست همچو چيزى، نه راى دادند تا حالا، نه به اين ماده از قانون تاكنون عمل شده است، نه در زمان سابق، نه در زمان سلطنت ايشان، به اين ماده قانون عمل نشده است. بر فرض اينكه اين اشكالاتى كه ما راجع به اين ماده داريم اينها را غمض عين كنيم لكن عمل نشده به اين ماده. يك ماده معطلى است، مثل خيلى از مواد قانون اساسى معطل است. از اول عمل نشده تا حالا به آن. خوب روى اين زمينه كه سلطنت اين آقا قانونى نيست، اولا" ياغى است، كسى كه سلطنتش قانونى نيست و آمده به زور دارد سلطنت مى‏كند، به حسب قانون اساسى ايشان ياغى است، ايشان بايد محاكمه بشود كه چرا آمدى، چر ادعاى سلطنت تو دارى مى‏كنى؟ چرا تاجگذارى كردى؟ چرا مردم را چه كردى؟ چرا ماليات گرفتى؟ چرا حقوق سلطنت گرفتى؟ همه‏اش چرا،همه‏اش چرا. ايشان هم جواب ندارد بدهد و مهم اين است كه كليه قراردادهائى كه از زمان مشروطه تا حالا شده كليه قراردادها باطل است به حسب قانون اساسى براى اينكه قانون اساسى مى‏گويد كه بايد مجلس باشد به آراء مردم و سلطان وقت كه قسم خورده است براى مردم و وفادارى و كذا و كذا، او هم امر بكند به اينكه انتخابات آزاد چه بشود و انتخابات درست بشود و بعد از انتخابات، آنها راى به مثلاً هر چه دادند با قواعد ديگرى كه هست از قانون اساسى و متمم قانون اساسى آنوقت قانونيت پيدا مى‏كند.

حق تعيين سرنوشت مملكت و انتخاب وكلاى مجلس به عهده سفارتخانه‏ها يا ملت؟! اين قراردادهائى كه در زمان مشروطيت، چه زمان مظفرالدين شاه و چه زمان احمدشاه و چه زمان اين دوتاى ديگر، تمام اين قراردادها كه شده است، نه سلطانش سلطان قانونى بوده به حسب قانون اساسى، نه مجلس، مجلس قانونى بوده. اما سلطان قانونى نبوده است كه عرض كردم كه مردم راى هيچ وقت ندادند بر سلطنت ايشان، ايشان بايد خودشان قبول داشته باشند منتها اينهاگويند كه اصلاً ملت زائيده كه شده است، هر بچه‏اى كه آمده است، او سلطنت را ميل دارد! دوست دارد! الان هم كه مردم دارند فرياد مى‏زنند كه مرده باد شاه، باز اگراز ايشان بپرسى، مى‏گويند مردم‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 173

شاهدوست هستند، اين علامت شاهدوستى شان است. بنابر اين، خوب، نه سلطنت، سلطنت قانونى است و مى‏آئيم سراغ مجلس، مجلس هم تا آن اندازه‏اى كه ما اطلاع داريم، به آرا مردم نبوده كه مردم بيايند راى بدهند يك چيزى را، در زمان رضاشاه در زمان محمدرضاشاه اينها جزء واضحات است، هر كس يادش است. خوب شما همه‏تان اين مجلس‏ها را يادتان است تا حالا - اين - شما كه اطلاع داريد، عقيده‏تان اين است كه در تهران، در اصفهان، در يزد، در كرمان، در هر جا خود مردم جمع شدند و يك وكيل درست كردند؟! يا اينكه به قول خود شاه ليستش را از سفارتخانه‏ها آوردند؟ خود ايشان گفتند ليست را از سفارتخانه‏ها آوردند و مى‏دادند مى‏گفتند اينها بايد وكيل بشوند، مردم چكاره‏اند، اينها بايد بشوند، دولت چه كاره است، شاه چكاره است آن كه بايد تعيين كند سرنوشت ما را سفارت آمريكا و سفارت انگلستان است و سفارت شوروى است و اينها و تا حالا همين كارها را كردند. ليست اين وكلا را آنها تعيين كردند و آنهائى كه دوستان آنها يا به تعبير ديگر نوكرهاى خودشان بوده‏اند، آنها را تعيين كردند كه اينها باشند تا راى بدهند به هر چيزى كه آنها دلشان مى‏خواهد. بنابر اين آنقدرى كه ماها يادمان است در زمان اين دو تا عرض مى‏كنم كه ديكتاتور، در زمان اينها ابداً يك مجلس قانونى، يك مجلس ملى كه ملت راى داشته و داده باشند به آنها، ابداً چنين چيزى نبوده است. ما فرض مى‏كنيم حالا چهار تا وكيل هم ملت به او راى داده اما سايرين راى ندادند. چهار تا وكيل هم، مثلاً فرض كنيد تهران يك قدرى چيزهائى بوده است، ملاحظاتى بوده است به چهار نفر وكيل هم راى داده باشند مردم، مثل مرحوم مدرس راى داده‏اند به او اما مجلس وقتى قانونى است كه همه اهالى مجلس كه مى‏آيند به حسب قانون توى مجلس آمده باشند، رايشان دخالت دارد در مطالب. اكثريتى كه حاصل مى‏شده در مجالس كه به اين اكثريت يك شركتى را، يك قراردادى را، يك بساطى را درست مى‏كردند، اين اكثريت اگر چهار تايشان هم فرض بكنيم كه ملى بودند و ملت تعيين كردند لكن باقيشان نبوده. اين را هيچ كس نمى تواند ادعا بكند. كه در زمان سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه اين مجلس يك مجلسى بوده است ملى و مردم آن را، اينها را تعيين كردند، هيچ كس نمى‏تواند يك چنين ادعائى بكند مردم تعيين كردند. اگر كسى هم ادعا بكند در يك دوره، دو دوره مردم به مدرس راى مى‏دادند، بله به مدرس راى دادند، بعضى اشخاص ديگر هم نظير او را راى دادند اما يكى، دو تا، چهار تا وكيل كه كار را درست نمى كند. بايد تمام اين وكلا ملى باشند يعنى ملت تعيين كرده باشد تا اينكه وقتى يك مجلسى تشكيل مى‏شود يك مجلس قانونى باشد تا اينكه وقتى راى دادند، اكثريت راى داد به حسب قانون، اكثريت رايش مثلاً صحيح باشد، درست باشد، بايد قانونى باشد لكن اينها كه نبوده در كار.

تجديد نظر در قراردادهاى غيرقانونى بعد از تشكيل حكومت اسلامى‏

تمام قراردادهائى كه در زمان مشروطه شده است و اين قراردادهائى كه در زمان رضاخان شده است، اين قراردادهائى كه در زمان محمدرضاخان شده است، تمام اين قراردادها بر خلاف قانون

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 174

اساسى است، به خلاف ميل اين ملت است.

اين ملت مخالف با همه اينهاست. يكى از آن هم قانونى نيست. بنابراين تمام اين قراردادها با هر كه قرارداد كرده باشند، خوب فرض كنيد يك قرارداد مفيدى براى ملت هم باشد قانونى نيست بله اگر چنانچه يك حكومت ملى اسلامى تشكيل شد و اين قراردادها را مطالعه كردند و ديدند يك قراردادى مفيد به حال ملت است (اگر توى آن باشد، نمى دانم هست يا نه) اگر ديدند يك قرارداد مفيدى به حال ملت است، خوب آن را امضا مى‏كنند، آن را هم قبول مى‏كنند يعنى قبول مى‏كنند كه‏از حالا قرارداد مى‏شود، قبلا" باز باطل بوده، از حالا قرارداد مى‏شود، يعنى آن دولتى كه قانونى است وقتى كه قرادادى را قبول كرد، قانوناً صحيح مى‏شود اين اما نه اينكه عطف به جلو هم بكنند، جلو هم، مستقر بشوند، نه آنها همه آن خلاف قانون بوده و اگر اينهائى كه پشتيبانى دارند مى‏كنند از محمدرضاخان، اين دولت‏هائى كه پشتيبانى مى‏كنند، اصرار بر پشتيبانى‏شان بكنند همه قراردادهايشان ولو اينكه مفيد براى ملت باشد لغو خواهد شد، بايد تجديد نظر در اين مسائل بكنند.

ايستادگى قاطع مردم

ملت ايران زير بار اين زورها نخواهد رفت. بله ممكن است كه بريزند، همين طور كه الان الوات را دارند مى‏ريزند به شهرها و مردم را كتك مى‏زنند و يا كولى‏ها را يا - عرض مى‏كنم - ارتشى‏ها را به صورت ديگرى در مى‏آورند وريزند مردم را كتك مى‏زنند و اينها، ممكن است كه يك وقتى هم فرض كنيد كه دولت شوروى و دولت آمريكا بريزد جمعيتشان را ولى شعر است اينها حالا ديگر اين حرف‏ها نخواهد شد، ممكن است، اما شعر است. الان نمى‏شود روى موازينى كه دنيا دارد، دنياى امروز غير از دنياى ديروز است، اينطور نيست كه هر كه هر كارى هر كه هر زورى دارد، آن زور را بايد اعمال بكند، اينطور نيست. بايد روى موازين باشد و يك ملتى همه ايستادند و مى‏گويند كه ما ميخواهيم مستقل باشيم يعنى ما مى‏خواهيم كه آمريكا دخالت نداشته باشد در مملكتمان، شوروى هم دخالت نداشته باشد، انگلستان هم نداشته باشد، يك مملكتى باشد مال خودمان.

afsanah82
07-24-2011, 05:31 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 177

تاريخ: 26/8/57

مصاحبه امام خمينى با بولتن خبرى خاورميانه و مجله الاقتصاد العربى

سؤال: در مصاحبه با خبرنگار فرانس پرس اظهار داشتيد كه يك حكومت انقلابى بايد با سقوط شاه تشكيل شود و اينكه شما پيش از سقوط شاه به ايران باز نخواهيد گشت. به نظر مى‏رسد كه در اثر مذاكرات شاه با افراد سازشكارى مانند آقاى سنجابى و همچنين در اثر فشار آمريكا به شاه، امكان اين باشد كه شاه ايران را ترك كند و حكومتى انتقالى متشكل از همين سازشكاران تشكيل شود، آيا در چنين شرايطى شما اين دولت را به عنوان دولت انتقالى خواهيد پذيرفت و به ايران باز خواهيد گشت؟

جواب: اولين چيزى كه درخواسته‏هاى ما آمده است و عموم ملت خواهان آنند بركنارى شاه است و لكن مساله شخص شاه نيست، ما هر حكومتى را كه از طرف خود مردم نباشد و تكيه به جهان قدرتى كه شاه را سركار آورد و حفظ كرد و قدرتى ديگر، به شدت طرد مى‏كنيم و با او همان رفتارى را خواهيم كرد كه با شاه كرده و مى‏كنيم و مساله رفتن من به ايران يا بودن در خارج از ايران، تابع اين است كه در كجا بهتر بتوانم به ملتم بيشتر خدمت كنم.

سؤال: اظهار داشتيد كسانى كه چه با عنوان موافق و چه با فرصت طلبى به عنوان مخالف، دم از قانون اساسى و انتخابات آزاد مى‏زنند بايد از تصدى امور بركنار شوند، آيا اين بدان معنى است كه قانون اساسى فعلى به نظر شما از اعتبار برخوردار نيست؟ اگر چنين است به نظر شما چه قانون اساسى‏اى بايد براى اداره امور كشور تهيه شود؟

جواب: شاه و دار و دسته‏اش كه دم از قانون اساسى مى‏زنند شكى نيست كه نه براى احترام به قانون است زيرا 50 سال است قانون را زير پا گذاشته‏اند بلكه براى آن است كه با اين فريب، مقام سلطنت و شخص شاه را در اين مقام حفظ كنند و من به دليل همين توطئه شاه، مكرر به عموم ملت ايران و سران قوم تذكر داده‏ام كه دم از قانون اساسى نزنند كه ندانسته گرفتار توطئه شاه مى‏شوند و قانون اساسى فعلى بدون اصلاحات از نظر من اعتبارى ندارد.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 178

سؤال: در يكى از بيانيه‏هايتان از كارگران ايران خواسته‏ايد كه بدون توجه بر وعده‏هاى رژيم به اعتصابات خود ادامه دهند، يكى از خواست‏هاى مطرح شده در اين اعتصابات تشكيل اتحاديه‏هاى آزاد كارگرى است، نظرتان درباره اين اتحاديه‏ها چيست؟ اگر با تشكيل آنها موافقيد، اين اتحاديه‏ها در چهارچوب حكومت جمهورى اسلامى مورد پيشنهاد شما چه نقش و اهميتى خواهند داشت؟

جواب: كارگران محروم و متدين ايران كه آنان همان كشاورزان و زارعين فقير و گرسنه مى‏باشند حق دارند براى به دست آوردن حقوق حقه خود به مبارزه از هر طريق ممكن و مشروع بپردازند و در جمهورى اسلامى به آنها حق داده مى‏شود كه به هر شكل ممكن به دور هم جمع شوند و مسائل و مشكلات خود را بررسى كنند و در نتيجه دولت را در جريان مسائل خود قرار دهند و نيز از حقوق صنفى خود دفاع كنند.

سؤال: نظرتان درباره فعاليت احزاب سياسى چپ بودن اتكا به هيچ قدرت خارجى در چهارچوب حكومت جمهورى اسلامى چيست؟

جواب: در جمهورى اسلامى هر فردى از حق آزادى عقيده و بيان برخوردار خواهد بود و لكن هيچ فرد و يا گروه وابسته به قدرت‏هاى خارجى را اجازه خيانت نمى‏دهيم.

سؤال: نظرتان در مورد مبارزه مردم فلسطين چيست؟ با توجه به اينكه بيش از نيمى از نفت اسرائيل از ايران تامين مى‏شود، چه اقداماتى بايد از سوى ايران در اين زمينه صورت گيرد؟

جواب: يكى از علل قيام مردم مسلمان ايران عليه شاه، حمايت بيدريغ او از اسرائيل غاصب است، نفت اسرائيل را تامين مى‏كند، ايران را بازار مصرف كالاهاى اسرائيل كرده است و حمايت‏هاى معنوى ديگر و براى فريب افكار جهانى، صرفاً به محكوم كردن اسرائيل مى‏پردازد. ملت مسلمان ايران و هيچ مسلمانى و اصولا" هيچ آزاده‏اى اسرائيل را به رسميت نمى‏شناسد و ما همواره حامى برادران فلسطينى و عرب خود خواهيم بود.

سؤال: در پيام‏هايتان بكرات نقش نيروهاى بزرگ: آمريكا، شوروى، انگلستان و چين را در صحنه جهانى محكوم كرده‏ايد، نظرتان درباره فروش گاز و نفت ايران به اين كشورها و وابستگان برخى از آنها مثلاً دولت آفريقاى جنوبى چيست؟ به طور كلى چه مرامى براى اداره صنعت نفت پيشنهاد مى‏كنيد؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 179

جواب: من هميشه به ملت ايران گوشزد كرده‏ام كه گول تبليغات غلط را نخورند. آمريكا و انگلستان كه دم از تمدن و پيشرفت مى‏زنند و نيز شوروى و چين كه دم از انقلاب و حمايت از انقلابيون مى‏زنند، هر كدام به نحوى با شاه، اين جنايتكار حرفه‏اى همكارى مى‏كنند، شاهى كه در هر كجاى عالم، فردى و يا دولتى جنايتكار و ستمگر است، شاه از آن حمايت مى‏كند و به آن كمك مى‏دهد. ملت ايران تصميم گرفته است براى نجات از چنگال اين آدمخواران به مبارزه ادامه دهد و بر مبناى همين استقلال، سياست‏هاى خود را تنظيم كند و در مورد نفت چه كسى به خود حق مى‏دهد كه به ما دستور بدهد كه ما هميشه بايد نفت خود را سخاوتمندانه تاراج كنيم و به ديگران بدهيم و خود از آن استفاده نكنيم؟ و ما به دشمنان بشريت و انسانيت نفت نمى‏دهيم


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:31 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 180

تاريخ: 26/8/57

مصاحبه خبرگزارى ليبى با امام خمينى

سؤال: نظر شما در مورد ادعاهاى شاه مبنى بر اينكه مى‏خواهيد كشور را به قطعات گوناگون تقسيم نمائيد چيست؟

جواب: نظر ما اين است كه شاه دروغ گفته است. ما اگر نظر نداشته باشيم كه تمام اقطار اسلام يكى بشود، اين چنين نظرى نداريم كه ايران از هم جدا بشود. اينها تبليغاتى است كه شاه مى‏كند و واقعيت ندارد.

سؤال: موضع شما در مورد كشورهائى كه از شاه حمايت نموده و از كشتار فرزندان مردم مسلمان ايران چشم مى‏پوشند چيست؟

جواب: ما آنان را محكوم مى‏كنيم و در موقع خودش اگر چنانچه اصرار بر اين امر داشته باشند، تجديد نظر خواهيم كرد.

سؤال: به هنگام اعلان شما براى شروع مبارزه مسلحانه برضد حكومت پهلوى، آيا از جانب كشورها و خلق‏هاى عربى و اسلامى مترقى انتظار كمك داريد؟

جواب: اگر چنانچه موقع آن رسيد البته مسلمين همه بايد به هم كمك كنند.

سؤال: به ايرانى اسلامى و پيشرو، در ميان خاورميانه و مشكلات كنونى آن و اوضاع جهانى چگونه مى‏نگريد؟

جواب: ملت ما مسلم مشكلات را رفع مى‏كند و ما نسبت به همه مشكلات مسلط خواهيم شد انشاءالله و نسبت به ساير دول هم با احترام متقابل عمل مى‏كنيم.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 181

سؤال: موافقت نامه‏هاى (كمپ ديويد) و تنازل سادات در مورد بيت المقدس را چگونه ارزيابى مى‏فرمائيد؟

جواب: من جداً او را محكوم مى‏كنم.

سؤال: آيا توقع آن را داريد كه در جهان اسلام بر ضد رژيم‏هاى ارتجاعى كه براى محافظت منافع استعمار عمل مى‏كنند، يك انقلاب اسلامى مترقى بوجود آيد؟

جواب: ما اميدواريم اينطور بشود و همه مسلمين بر ضد استعمار قيام كنند واز دولت‏هائى هم كه خيانت به ملت مى‏كنند، بر ضد آنها هم قيام كنند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:31 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 182

تاريخ: 27/8/57

سخنرانى امام خمينى در مورد ضرورت قيام بر عليه ظلم به عنوان يك فرضيه و عمل بى چون و چرا به تكاليف مقدس الهى

تكاليف ما، نتايج و احتمالات پيروزى

بسم الله الرحمن الرحيم

در اين مسائلى كه ما و شما وارد هستيم، در آن كه اصولش سه تا مساله است: يكى نبودن محمدرضا خان و اين سلسله، سلسله پهلوى و يكى نبودن اصل رژيم سلطنتى و يكى هم استقرار حكومت عدل اسلامى، جمهورى اسلامى. در همه مسائلى كه انسان اقدام مى‏كند يك جورش اينطور است كه، يك قسم از مسائل اينطور است كه انسان بايد ملاحظه كند كه در اين عملى كه مى‏كند نتيجه حاصل مى‏شود؟ نمى‏شود؟ آيا مى‏رسد به اين مقصدى كه دارد؟ نمى‏رسد؟ اگر مطمئن شد كه به آن مقصد مى‏رسد، اقدام مى‏كند، اگر مطمئن نشد، اقدام نمى‏كند. يك قسم از مسائل اينطورى است. يك قسم از مسائل هم هست انسان تكليف دارد از طرف خدا كه اصل مطلب يك تكليفى هست و نتايجى هم احتمال رود حاصل بشود و احتمال هم مى‏رود حاصل نشود. در اين مسائل كه آدم تكليف دارد كه اقدام بكند، ديگر نبايد ما در آن مسائل علم به اينكه يك نتيجه‏اى، يك مطلبى را كه ما مى‏خواهيم حاصل مى‏شود، اين لازم نيست علم پيدا كند، انسان دنبال اين است كه آن تكليفى كه به انسان شده است، به آن تكليف عمل بكند.

جلوگيرى از ظلم يك تكليف شرعى است

حضرت امير (سلام الله عليه) كه قيام كردند بر ضد معاويه البته مى‏خواستند به اينكه معاويه را از مقام خودش كنار بزنند و يك حكومت آدم عادلى را، آدمى كه فاسق است و مال مردم خور است آن را بزنند كنار و يك آدم صحيحى را به جاى او بگذارند در شامات و سوريه و آنجاها. لكن جلوگيرى از ظلم معاويه يك تكليف شرعى بود كه بايد قيام كنند به اين امر و به مردم بفهمانند كه اين ظالم است و بايد اينطور اشخاص دفع بشوند و ايشان قيام كردند و منتهى به اين شد كه موفق نشدند به اينكه او را از آن مقامى كه داشت منحطش كنند. حضرت سيدالشهدا قيام كردند بر ضد يزيد و شايد (همانطور هم بود كه) خوب، اطمينان به اين بود كه موفق به اينكه يزيد را از سلطنت بيندازند نشوند، اين اخبارش هم اينطور است كه ايشان مطلع بودند بر اين مطلب، در عين حال براى همين معنا كه بر ضد يك رژيم‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 183

ظالم قيام كنند ولو اينكه كشته بشوند، قيام كردند و كشته دادند و كشتند و خودشان هم كشته شدند. الان وضع حاضر دولت ايران و شاه اين وضع است كه همانطورى كه، يعنى همانطور هم نه، معاويه، هم امام جماعت بوده است هم امام جمعه، آنطور نبوده است كه معاويه اصلاً نه نماز بخواند و نه روزه بگيرد، خير هم نماز مى‏خواند و هم روزه مى‏گرفته و هم امام جماعت بوده، مى‏رفته مسجد و عقبش نماز مى‏خواندند مسلمان‏ها، هم روز جمعه مى‏رفته نماز جمعه مى‏خوانده، همه اين مسائل شرعيه‏اى كه بوده است، به حسب صورت عمل مى‏كرده است لكن از باب اينكه يك آدم قاچاقى بوده و يك آدم ظالمى بوده و مال مردم را مى‏گرفته و اگر چنانچه هر جور دستش مى‏رسيده ظلم و آدم كشى و همه اينها را داشته، حضرت امير نه اينكه اين چون نماز نمى‏خوانده، چون كافر بود قيام كردند بر ضد او؟ نخير، كافر نبود و مسلمان هم بود و اظهار اسلام هم مى‏كرد و لكن بر خلاف موازين اين مسند را گرفته بود. يك حكومت جائر بود كه برخلاف موازين الهى مسندى را گرفته بود و در آن مسند هم به طور ظالمانه عمل مى‏كرد، از اين جهت حضرت امير قيام كرد و ولو نرسيد به نتيجه لكن تكليف را ادا كرد، تكليف اين بود كه بايد با يك چنين آدمى معارضه و مبارزه بكند.

سلطنت غاصب پهلوى، مخالف قانون اساسى و حكم شرع است

الان وضع اين حكومت اين است براى اينكه غاصبانه مسندى را گرفته است و يك سلطنت غاصبانه دارد كند. همانطورى كه معاويه سلطنت غاصبانه مى‏كرد، اين هم سلطنت غاصبانه است، بلكه تذكر دادم مكرر كه ما اگر چنانچه ملتزم به قانون اساسى هم باشيم، روى اين فرض هم سلطنت ايشان برخلاف قانون اساسى است و اين قانون اساسى آن چيزى را كه گفته است،اين است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه مردم مى‏دهند به شخص سلطان و ما مى‏دانيم كه اين مردم اصلاً يك همچنين سلطنتى را نه به ايشان دادند و نه به پدر ايشان دادند لكن اين يك سلطنتى نبوده است كه مردم داده باشند به ايشان. بنابراين روى فرض قانون اساسى هم اين مقام را غصب كرده است اين، يعنى الان ياغى است به حسب قانون. به حسب قانون اساسى اين آدم يك آدم ياغى است كه مثل ساير دزدها كه يك وقت بيايند يك جائى را بگيرند و يك حكومتى را غصب كنند، اين هم همان است بر حسب حكم شرع هم كه اصلاً لياقت اينها ندارند براى حكومت شرع. آن كه لايق است براى اينكه حاكم بر مسلمين باشد، آن شرايطى دارد كه در اينها اصلاً آن شرايط موجود نيست. بنابراين، هم به حسب قانون اساسى، اين سلسله غاصب اين مقام هستند، پدرش و خودش و بعداز آن هم اگر بچه‏اش و هم بر حسب حكم شرعى اينها لايق از براى اين مقام نيستند و غاصب اين مقام هستند، حالا هر چه هم مى‏خواهد زيارت برود و هر چه هم مى‏خواهد عذر بخواهد و هر چه هم مى‏خواهد قرآن طبع بكند و هر چه از اين حقه بازى‏ها مى‏خواهد بكند لكن اصل مقام غصب است. يك آدم غاصب هر چه هم عذر بخواهد، اين مقام را تا دست از آن برندارد غاصب است.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 184

ما مكلفيم به اداى شرع مقدس‏

وقتى كه يك شخصى غاصب يك مقامى شد و همانطورى كه ائمه جور اينطور بودند، مثل معاويه و امثال اينها و تكليف مسلمين بود بر اينكه اين را از آن مقامى كه دارد كنار بزنند و حكومت را دست آن كسى كه بايد و شرع مقدس تعيين كرده است تسليم بكنند، الان هم بر مسلمين اين مطلب واجب است، لازم است. ما هم يكى از افراد مسلمين هستيم كه بر ما هم واجب است كه جديت كنيم و اين را از اين مقام پائين بياوريم، احتمالش را هم مى‏دهيم كه موفق بشويم، لازم نيست يقين بكنيم، ما احتمال اين معنى را مى‏دهيم بلكه بيشتر از احتمال الان هست در كار كه با اين نهضتى كه مسلمين كرده‏اند و همه با هم فرياد مى‏زنند كه ما نمى‏خواهيم اين را، اين مطلب درست بشود و سقوط پيدا بكند ان‏شاءالله و بر فرض اينكه حالا ما نتوانيم، زورمان به او نرسد همان است كه حضرت امير هم نتوانست، يعنى جنگ كرد و 18 ماه هم جنگ خونين كه از طرفين عده زيادى، همه اينها مسلم بودند، از طرفين، هم آنها مسلم بودند و هم اينها مسلم بودند، آنها مسلم فاسق بودند، اينها مسلم عدالتخواه بودند، اينها با هم جنگ كردند و عرض مى‏كنم كه موفق نشدند به اينكه معاويه را از حكومت كنار بزنند. ما از اينكه يك عده‏اى از ما كشته بشود يا ما يك عده‏اى از آنها را بكشيم باكى نداريم براى اينكه ما روى تكليف داريم عمل مى‏كنيم. خداى تبارك و تعالى ما را مكلف كرده كه با اينطور اشخاص، با اينطور ظلمه، با اينهايى كه اساس اسلام را دارند متزلزل مى‏كنند و همه مصالح مسلمين را دارند به باد مى‏دهند، ما مكلفيم كه با اينها معارضه و مبارزه بكنيم، اگر يك وقتى هم دستمان برسد، دست به تفنگ مى‏كنيم و معارضه مى‏كنيم خودمان تفنگ به دوشمان مى‏كنيم و معارضه مى‏كنيم. هر وقت متقضى بشود و دستمان هم به مقتضياتش موفق بشود ما باك از اين نداريم كه ده نفر، بيست نفر، صدنفر، البته هم بيشتر از ده هزار نفر، بيشتر از بيست هزار نفر تقريباً در اين جنگ‏ها در اين 18 ماه كشته شد لكن زمان پيغمبر هم اين طور بود. پيغمبر هم وقتى كه يك حكومتى را مى‏خواست كنار بزند، اين كفار قريش را مى‏خواست كنار بزند، خوب جنگ‏ها را كرد و در يك جنگ‏هائى موفق شد و در يك جنگ‏هائى هم شكست خورد و آدم كشته شد و اشخاص بزرگ مثل عموى پيغمبر مثلاً كشته شد،، در جنگ چيز عمار ياسر كشته شد، آن مرد بزرگوار، آنقدر كشته دادند. در اين اصل هيچ اشكالى براى ما نيست كه ما كشته‏دهيم.

ملت، متحول شده است

بعضى‏ها نق مى‏زنند كه خوب كشته داديد چرا؟ ما تكليفمان اين است. چه شد؟ اولا" شد خيلى از چيزها. يك ملتى كه يك پاسبان اگر توى بازارش مى‏آمد و مى‏گفت ببنديد، بستند، با يك امر پاسبان توى بازار تهران، بزرگترين بازارهاى ايران، يك پاسبان، چند تا پاسبان مى‏رفت به آنها مى‏گفت كه ببنديد، امروز روز چهارم آبان است، مثلاً چه شده، بايد ببنديد، بايد بيرق بزنيد، تخلف نمى‏كردند، اصلاً توى ذهنشان نمى‏آمد كه مى‏شود تخلف از پاسبان كرد. اگر يك صاحب منصبى با

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 185

چهار تا ستاره، با سه تا ستاره مى‏آمد تو بازار و هر غلط كارى مى‏خواست بكند كسى (چرا) به او نمى‏گفت.

اين نهضت مقدس اسلامى باعث اين شد كه بچه‏هاى كوچك هم فرياد بزنند توى خيابان‏ها كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى. اين يك تحولى حاصل شد بين مردم كه الان پاسبان را مردم هيچ چيزى بارش نمى‏كنند، صاحب منصبش هم نمى‏كنند، حكومت نظاميش هم نمى‏كنند. آنوقت‏ها كه حكومت نظامى مى‏شد، به مجرد اينكه مى‏گفتند اين حكومت نظامى است، ديگر مردم مى‏رفتند سراغ كارشان اصلاً ديگر دنبال اينكه يك معارضه‏اى، مبارزه‏اى بشود توى ذهنشان هم ضنمى آمد امروز حكومت نظامى است، قانون حكومت نظامى خودشان مى‏گويند كه، اعلامشان اين است به اينكه بيشتر از دو نفر نبايد با هم باشند، هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار نفر مردم مى‏آيند بيرون و فرياد مى‏زنند و همه فريادشان هم ضد شاه است. اين يك تحولى است در يك ملت حاصل شده است، اين يك چيز كمى نيست.

اثرات مقاومت مردم در پيشروى نهضت‏

از آنطرف هم ملاحظه مى‏كنيد كه اينها پله پله (ما بايد اين را به مرگ بگيريم) پله پله دارند پايين مى‏آيند ديگر. اين حزب رستاخير، يك چيز آسانى بود كه اينها دست از آن بردارند؟ شما ديديد كه چقدر مداحى اينها كردند. خود اين مرديكه چقدر حرف‏ها راجع به، حرف نامربوط راجع به حزب رستاخيز زد (همه مردم اين بايد همه بايد وارد بشوند، هر كس وارد اين حزب نشود بايد از اين مملكت برود، اين اصلاً اينجائى نيست) و از اين حرف‏هائى كه زدند. يك دفعه با همين نهضت مردم، با همين مشت خالى، آنها توپ و تانك دارند، اينها مشت دارند، همين مشت غلبه كرد بر آن كه يك وقتى حزب رستاخيز معلوم شد خبرى نيست اعلام كردند (نه اين چيزى نيست بيخود است اصلاً، اصلاً دولت هم قبولش ندارد) (خنده حضار) مطلب اين بود كه بله، دولت هم قبولش نكرد با اينكه دولت از خودشان بود. تاريخ را تغيير داده بودند برگشتند از آن.

يك آدمى كه حاضر نبود كه به اين ملت يك كلمه تعارف بكند، آمد ايستاد و همه طبقات ملت را خطاب كرد و عذرخواهى كرد كه ما اشتباهاتى كرديم اشتباهات و غلطهائى بوده است و واقع شده است و حالا هم ديگر از اين به بعد ما از اين كارها ديگر نمى‏كنيم. اين يك آدمى كه شما در 15 سال پيش از اين، بيست سال پيش از اين ديده بوديد وضعش چه جورى است، در چند سال پيش از اين هم همين طور بود، در اين ايام فترت بين 15 خرداد تا حالا كه اصلاً كسى را به حساب نمى‏آورد، يك آدمى بود كه هر چه بود خودش كرد، هر كارى بود خودش مى‏كرد و اينكه مى‏گويد اشتباه، دروغ مى‏گويد، همه كارها را خودش ملتفت بود و عالم و عامد بود و نوكر مردم بود. عالم و عامد بود كه كرد كارها را، اشتباه توكار نبوده- همه‏اش كارهاى غلط بوده است و عمداً هم كرده است و بعد از اين هم اگر مهلتش بدهيد، اين اشتباهات زياد خواهد كرد.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 186

مقصد اعلى، تشكيل حكومت اسلامى

در هر صورت اينها يك كارهائى است كه شده است تا حالا كه پله پله است البته، ما نبايد جلوى آن را بگيريم بگوييم مثلاً ما همين قدر راضى هستيم، نه. ما آن معنائى را كه دنبالش آمديم اين است كه آن مطلب آخرى حاصل بشود يعنى اين مقدمات را طى بكنيم، اين نباشد و سلسله پهلوى نباشد و رژيم شاهنشاهى نباشد و دست آمريكا و انگلستان و روسيه قطع بشود از اين مملكت و مملكت براى خودمان باشد و حكومت اسلامى هم ان‏شاءالله برقرار بشود.

ما دنبال اين مطلب هستيم و آنقدر هم كه از قوه‏مان مى‏آيد ما دنبال اين مى‏دويم. اگر توانستيم كه كار را انجام بدهيم كه الحمدالله توانستيم و يك خدمتى به اين ملت كرديم، اگر نتوانستيم، تكليفمان را ادا كرديم يعنى پيش خدا ديگر چيزى نيست كه ما بگوئيم ما نكرديم اين كار را، عذر تراشى نكرديم، واقعاً يك مطلبى را عمل كرديم و دستمان نرسيده نتوانستيم اين كار را بكنيم، پيش خدا آبرومنديم. بنابراين ما اين مراتبى كه اصلش كه عبارت از رفتن اين آدم و به هم خوردن اين سلسله و عرض مى‏كنم كوتاه كردن دست اينها، اينها همه‏شان جزء مقاصد است منتهى مقصد اعلى عبارت از اين است كه يك حكومت عدلى، يك حكومت اسلامى عدلى، مبتنى بر قواعد اسلامى حاصل بشود، آن مقصد اعلاى ماست و الا اينها همه‏اش جزو مقاصد شده حالا ديگر، ولو اين هم مقدمه آن است و ليكن خود اينها الان جز و مقاصد هستند و ما همانطورى كه حكومت اسلامى را خواهيم حكومت اين را هم نمى‏خواهيم، البته توى حكومت اسلامى همه اينها هست. ما اگر مى‏گفتيم ما حكومت اسلامى خواهيم معنايش اين بود كه اين سلسله نبايد باشد و اين رژيم نبايد باشد و آنها هم دستشان كوتاه بايد باشد چون اسلام حكومتش اينجورى است كه نبايد كسى در مملكت اسلامى تصرفى داشته باشد، كفار، هيچ كس نبايد تصرفى داشته باشد.

بنابراين ولو اينكه اين اجمال اين مطلب را داشت لكن ما تفصيل مطلب را گفتيم كه ما اين سه تا اصل را عرض مى‏كنم كه آمال و آرزويمان است.

مساله، يك مساله‏اى شرعى است‏

و حالا اينكه مى‏خواستم عرض بكنم اين است كه شما خيال نكنيد كه اگر يك وقت ما نرسيديم به مقصد، گفته بشود كه، خوب چه شد؟ خون‏ها ريخت و از بين رفت و چه شد؟ اولا" شده است خيلى چيزها، اينها الان از آن خر شيطان پايين آمده‏اند يك قدرى و ثانياً (چه شد) نيست، تكليف را ادا كرديم. اين همان است كه خوارج ممكن بود به حضرت امير بگويند، خوب چه شد؟ شما 18 ماه جنگ كرديد. چه شد؟ (چه شد) يعنى چه؟ خوب - من - تكليف ماست. ما حالا نماز داريم مى‏خوانيم، يك كسى بگويد خوب شما بيست سى سال نماز خوانديد چه شد؟ خوب من بيست سال نماز، اطاعت خدا را كردم. (چه شد) كدام است؟ من اطاعت خدا را كردم. خدا گفت: بكن، من هم كردم. (چه شد) مال اين است كه يك مساله‏اى باشد كه تكليف شرعى نباشد و يك مساله خودمانى باشد، آدم بخواهد روى

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 187

مقصد يك كارى بكند وقتى نشدميگوئيم چه شد اما وقتى‏كه جلوگيرى از يك بنگاه ظلمى، يك بنگاهى كه مى‏خواهد اصلاًاساس اسلام را از بين ببرد، اساس روحانيت را از بين ببرد، اساس مليت را از بين ببرد، مصالح مردم و مسلمين را به خطرانداخته است و از بين برده است، تكليف مسلمين اين است كه قيام كنند و اين را برش گردانند از اين حرف‏هائى كه ميزند يعنى اين را بيرونش كنند از اين مملكت و اگر دست هم رسيد بگيرندش و محاكمه‏اش كنند و پول‏هاى مردم را كه برده از او بگيرند اگر هم ندارد و چيز كرده است، ظلمى را كه كرده آن را مجازاتش بكنند. اين يك چيزى است كه لازم است بر ما، بر مسلمين است كه اين كار را بكنند منتهى توانستيم اين كار را انجام بدهيم كه الحمدالله هم تكليفمان را ادا كرديم هم به مقصد رسيديم. نتوانستيم عمل كنيم، به تكليفمان عمل كرديم، نماز خوانديم. حالا (چه شد) يعنى چه؟ خوب، نماز خوانديم، مبارزه و معارضه‏اى با ظلم كرديم، با ظالم كرديم، با كسى كه مى‏خواسته يك مملكتى را خراب كند و خراب كرده است و همه مصالح مسلمين را زير پا گذاشته و به كفار داده است، با اين جنگ و نزاع كرديم، خون داديم، خون گرفتيم همه اين كارها را كرديم اما تكليف بوده است كه كرديم، رسيديم به مقصد الحمدالله، نرسيديم به مقصد، تكليفمان را ادا كرديم. هيچ باكى از اين مطلب نداريم و ان‏شاءالله مى‏رسيم. انشاءالله.

عكس العمل ما در مقابله با تبليغات

afsanah82
07-24-2011, 05:31 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 189

تاريخ: 27/8/57

بيانات امام خمينى در مورد تأثير جو اختناق در مهاجرات نيروهاى عظيم انسانى.

خودكامگى رژيم پهلوى، سبب مهاجرت نيروهاى انسانى‏

بسم الله الرحمن الرحيم

... خدا همه شما را حفظ كند ان شاءالله. ما اميدواريم كه اين نيروهائى كه الان دارد در خارج از ايران مصرف مى‏شود، نيروهاى انسانى كه مهمترين نيروهاى مملكت است بسياريش الان در خارج ايران مصرف ميشود و تقريباً از جيب ايران بيرون مى‏رود و هدر مى‏رود، اين يكى از ضررهايى است كه از شاه به ملت ما مى‏رسد، علاوه بر ضررهاى مادى ضرر معنوى است كه دست شخص به آن رسد، چنانچه محيط ايران را جورى كردند كه خود ايرانى‏ها، آن اشخاصى كه موثر هستند نمى‏توانند در ايران باقى باشند. بسيارى از اطبا - عرض كنم كه از دكترها، از مهندسين، از اشخاصى كه مى‏توانند در ايران خدمت بكنند، اداره بكنند ايران را، براى خاطر اين دشوارهايى كه درايران هست و شاه پيش آورده است، اينها مع الاسف در خارج ايران به سر برند. همين امروز كه دو نفر از آمريكا آمده بودند، طبيب بودند، گفتند كه اطبائى كه از ايران در آمريكا هستند با خانواده‏هاشان حدود بيست هزار هستند و بچه‏هاى اينها(طولانى است كه اينها رفتند آنجا) بچه‏هاى اينها خوب فارسى را نمى‏دانند كه در آنجا تربيت شدند و اينها يك گروه‏هائى هستند كه بايد در ايران باشند و صرف مصالح ايران بشوند و براى خاطر اين كه ايران اختناق است و مردم از وضع ايران به تنگ آمده‏اند، هر كس توانسته از ايران بيرون رفته است و الان از ممالك خارجه بسيار از نيروهاى ما به هدر مى‏رود در صورتى كه بايد اينها در مملكت خودشان خدمت كنند، به مملكت خودشان خدمت بكنند و ما اميدواريم كه اين نهضتى كه در ايران پيدا شده است و تمام اهالى ايران كه بپا خاسته‏اند و آزادى و استقلال مى‏خواهند انشاءالله حاصل بشود و نيروهاى عظيمى كه از ايران در خارج هست برگردند به مملكت خودشان و در آنجا به آب و خاك خودشان خدمت بكنند.

تبليغ اهداف ملت بر عهده ايرانيان مقيم خارج

و ما اميدواريم كه شما جوان‏ها كه در خارج هستيد با ايرانى‏ها همصدا بشويد و مسائل ايران را به خارج ايران كه هستيد، برسانيد. تبليغاتى كه از طرف شاه و دار و دسته‏اش شده است زياد است و

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 190

ايران را بد معرفى مى‏كنند و خواسته‏هاى ايرانى‏ها را بد معرفى مى‏كنند و شايد بسيارى از خارجى‏ها خيال كنند كه ايرانى‏ها به قول كارتر از باب اينكه آزادى همچو وسيعى به آنها دادند به صدا در آمده‏اند و شايد بسيارشان هم خيال كنند كه مردم ايران آشوب طلب و وحشى هستند در صورتى كه اينها آزادى مى‏خواهند كه همه بشر خواهد، استقلال مى‏خواهند كه هر كس مى‏خواهد و مى‏خواهند كه دست اجانب از مملكتشان كوتاه باشد، مى‏خواهند كه اقتصاد مملكتشان به دست خودشان اداره شود، مى‏خواهند فرهنگ مملكتشان را خودشان مستقلا" اداره بكنند، مى‏خواهند ارتش را ديگران اداره نكنند، مستشارهاى آمريكائى نيايند و ارتش را قبضه نكنند، مى‏خواهند پايگاه‏هاى آمريكا از مملكتشان برداشته بشود، يك مملكت آزاد و مستقل باشد. فرياد ملت ايران اين است كه حكومت عدل اسلامى مى‏خواهند كه همه اين مفسده‏ها را از بين ببرد و ما اميدواريم كه شما جوان‏ها هم در خارج از مملكت كه هستيد اين مطالب ايرانى‏ها را برسانيد به يك رفقاى آمريكائى‏تان، ايتاليائى‏تان، انگليسى‏تان، فرانسوى‏تان و به آنها حالى كنيد كه مملكت ايران، ملت ايران يك همچو چيزهائى مى‏خواهند، نه آن طورى كه از بس كه آزادى به آنها دادند صدايشان درآمده، خير از باب اختناقى كه در ايران هست.

الان هم كه فرياد هى مى‏زند اين مردى كه (آزادى ما داديم و چه ) الان هم همه روزنامه‏ها در اختناق هستند، راديو در دست نظامى هست، مملكت اصلاً در حال غير عادى الان هست و همه‏اش نظامى شد و سرنيزه الان حكمفرماست در ايران. هيچ آرامشى در ايران الان نيست و هر روز كشتار هست، هر روز گرفتارى هست. همين الان كه تلفن آمده است از ايران، در مشهد تظاهرات براى قتل ديروز هست، قتل ديروز را من الان نمى‏دانم چى بوده و چقدر بوده.

به هر صورت خداوند انشاءالله به همه شما توفيق بدهد، خداوند همه‏تان را به مملكت خودتان به سلامت و با استقلال و آزادى برگرداند، موفق باشيد انشاءالله.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:32 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 191

تاريخ: 27/8/57

بيانات امام خمينى در مورد مغايرت رژيم پهلوى با اصول انسانى و اهميت تبليغات گسترده جهت معرفى نهضت

كشتار و حكومت نظامى تاثيرى در قيام استقلال طلبانه ملت ندارد

بسم الله الرحمن الرحيم

مطلبى كه ما مكرر گفته بوديم، وزير خارجه انگلستان فاش كرد. ما از اول گفته بوديم كه آن شاه سابق به دستور انگليس‏ها كودتا كردند و آمدند و منافع آنها را مى‏خواستند حفظ بكنند و وقتى كه او يك خطائى كرد، يك تخلفى كرد بيرونش كردند و بردنش به جزيره موريس و رفت سراغ كارش و شاه فعلى هم براى منافع متفقين، در ايران هستند و براى منفعت متفقين (شوروى - و اتحاد جماهير - آمريكا و بريتانيا) مشغول كارند و وزير خارجه بريتانيا همين مطلب را در چند روز پيش از اين گفت كه ما نمى‏توانيم كه ساكت باشيم و كسى كه براى منفعت ما در ايران هست و حافظ منافع ماست اينطور باشد. ملت ايران هم كه الان قيام كرده است روى همين معناست كه وزير خارجه انگلستان گفته است. ملت ايران كه الان اينقدر در خاك و خون كشيده شده است، جوانانشان را آنقدر كشته‏اند، تمام شهرهاى ايران، شهرهاى مهم ايران، قصبات ايران الان انقلاب است، زنجان را نوشته است تمام زنجان در آتش دارد مى سوزد، تهران هر گوش‏

ه‏اش انقلاب است، قم، ساير شهرها، همه جا اين مسائل هست و يك قيام همه جانبه و منتهى به يك انقلابى من ترسم بشود كه ديگر نشود جلويش را بگيرند و عقل وزير خارجه انگلستان و همين طور وزراى خارجه اين ممالك استفاده جو سرجاى خودش نيامده (عقلشان ) كه بفهمند با يك ملت نمى‏شود اينطور رفتار كرد. سران كشورهاى ابرقدرت خيال مى‏كنند كه به واسطه همين كه ابرقدرت شدند بايد همه عالم را بخورند. اگر يك ملتى همگى قيام كردند و همه چيزشان را دارند مى‏دهند براى اينكه آزادى و استقلال خودشان را به دست بياورند، نمى شود اين را با سرنيزه و حكومت نظامى و دولت نظامى اين آتش را خواباند. اين جزء اشتباهاتى است كه اينها مى‏كنند. اگر چنانچه بخواهند اينها فرض كنيد كه يك حكومت نظامى پيش كار بياورند، خوب الان دوازده تا شهر رسماً نظامى است، همه ايران هم به غير رسم نظامى است. الان حكومت ايران حكومت نظامى است لكن معذلك مردم زير بار حكومت نظامى نمى‏روند، كسى كه گذشته از همه چيزش، ديگر اعتناء به حكومت نظامى نمى‏كند. فرضاً كه يك كودتاى نظامى بشود يك نظامى سركار مى‏آيد مثل اين آدم، اين آدم با نظامى سر كار آمدن فرقى ندارد. الان هم حكومت ايران حكومت نظامى است. مردم ايستادند و حق خودشان را مى‏خواهند، يك چيزى نمى‏خواهند كه غيرمشروع‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 192

باشد، مردم حق مشروع خودشان را مى‏خواهند، مردم مى‏گويند كه ما پنجاه سال با اختناق زندگى كرديم و خسته شديم. پنجاه سال است، بيشتر از پنجاه سال است اين جوانهاى چهل، پنجاه ساله ما، چهل ساله ما، چشم كه باز كردند در حال اختناق بودند. اصل رژيم پهلوى و سلطنت شاه مغاير با قانون اساسى است مردم دو حرف دارند يكى اينكه اين شاه، شاه مشروطه نيست، استبداد است و جناياتى كه كرده است قابل عفو نيست. بر فرض اينكه ايشان آنطورى كه حالا دارد توبه مى‏كند و قول مى‏دهد به اينكه من ديگر از اين به بعد از اين كارها نمى‏كنم و ديگر مطابق قانون اساسى رفتار كنم، فرضاً كه راست بگويد (راست كه نمى‏گويد لكن فرضاً كه راست بگويد) يك كسى كه اينهمه جنايت كرده و اينهمه كشتار از مردم كرده حالا مى‏گويد توبه كردم، مگر مى‏پذيرند از تو؟ كسى كه امر مى‏كند به كشتن غير، ولو خودش نكشد، امر مى‏كند به كشتن غير/يك نفر/ به كشتن يك نفر، اين در اسلام محكوم به حبس ابد است. كسى كه امر كرده است يك ملتى را فوج فوج كشته‏اند، حالا مى‏گويد كه من همين سلطنت مى‏كنم و حكومت نمى كنم!! تو غلط مى‏كنى سلطنت مى‏كنى، سلطنت مال آن است كه قانونى باشد سلطنتش، آنوقت مطابق قانون اساسى سلطنت بكند و حكومت نكند. ما همه اطلاع داريم كه اصلاً روى قوانين نيست سلطنت پهلوى و سلسله پهلوى اولى كه رضاشاه آمد به ايران و كودتا كرد، اولش به شكل يك صاحب منصب بود و بعد وزير جنگ شد و بعدش حكومت موقت شد و با سرنيزه تمام اينها شد. ملت ايران ابتدائاً ملتفت نبودند كه اين چه آدمى است، صحبتى نمى كردند لكن بعد كم كم آن روى واقعيش را نشان داد كه يك آدمى است كه از هيچ چيز نمى‏گذرد. تمام حيثيات ايران را از دست داد اين آدم و با زور، با سرنيزه مجلسى درست كرده آن مجلسى كه او درست كرد براى اينكه خلع قاجاريه را بكند و خودش به سلطنت برسد، يك مجلسى نبود كه به مردم ارتباط داشته باشد، مردم اطلاعى از آن نداشتند، كارى به آن نداشتند ولكن خود آنها، خود سرنيزه مجلس درست كرد، خود سرنيزه اينهايى كه در مجلس بودند براى او راى دادند، همه‏اش قضيه راى بود. اين موادى كه از قانون اساسى برداشتند و جايش يك مواد ديگر گذاشتند يعنى سلطنت قاجاريه را گفتند نه و سلطنت اينها را گفتند آره، آن همه‏اش روى سرنيزه بود، قانونى نبود اينها. اصلاً اين موادى كه الان هست از مواد قانون اساسى نيست، قانون اساسى اين مواد را نداشت، اين با سرنيزه آمد، مردم هم هيچ اطلاع نداشتند. بر خلاف ميل يك ملت، با سرنيزه ايشان، رضاشاه آمد سر كار، بر خلاف قانون اساسى، سلطنت بعد از او منتقل شد به پسرش و خود پسرش هم گفت كه من را متفقين گفتند كه بايد باشى سر سلطنت يك سلطنت غير قانونى، از اول يك سلطنت غير قانونى ياغى است اين شاه، نه اينكه شاه است. پدرش ياغى بود، خودش هم ياغى است منتها مردم نمى توانستند حرف بزنند، حالا بحمدالله مى‏توانند حرف بزنند، حالا كشته مى‏دهند و حرف مى‏زنند. همه حرف ملت ما اين است كه اين آدم يك آدمى است كه خيانت كرده بر فرض اينكه يك سلطنت قانونى، فرض كنيد، فرض كنيد كه خير

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 193

سلطنت قانونى و به قانون صحيح هم كه همه‏اش باطل است، لكن ما حالا فرض مى‏كنيم يك نفر آدمى كه سلطنت قانونى داشته باشد به حسب قانون اساسى اگر به يك ملتى خيانت كرد، اگر تخلف از قوانين اساسى كرد، اين عزل است، اين ديگر سلطان نيست. اين آدم در تمام دوره سلطنتش - مردم را از آزادى - آزادى را از مردم سلب كرده، اين را خودش هم قبول دارد، اينكه مى‏گويد من آزادى مى‏دهم دليل بر اين است كه آزادى را گرفته بوده، تو جبيشان بود حالا مى‏خواهد بدهد!! اين اقرار جرم است و اگر در محاكم اين محاكمه بشود كه انشاءالله بشود، اينكه مى‏گويد (من آزادى به ملت دادم، آزادى به ملت دادم ) اين ملت آزاد هست به حسب قانون اساسى، به حسب شرع ملت آزاد است، قانون اساسى ملت را آزاد كرده، حالا شما آزادى داديد!! معلوم مى‏شود كه آزادى را گرفته بوديد حالا مى‏خواهيد بدهيد، اين اقرار به جرم است . يك صداى مردم و فرياد مردم اين است كه ما آزادى نداشتيم در زمان سلطنت اين و پدرش. از اول تا حالا آزادى را به چشم خودشان جوان هاى مانديدند، نمى دانند مزه آزادى چيست هر جا چشمشان را باز كردند يك پاسبان بالاى سرشان بوده يك نظامى بالا سرشان بوده، يك مامور دولت بالا سرشان بوده يك چپاولگر بالا سرشان بوده، نديدند اينها، يك روز آزاد نديدند، ما هم نديديم براى اينكه ما هم از زمان رضاشاه تا حالا هيچ مساله آزادى در كار نبوده، يك داد (فرياد) مردم اين است كه ما آزادى مى‏خواهيم، بچه‏هاى كوچولو داد مى‏زنند آزادى، مردهاى بزرگ هم داد مى‏زنند آزادى، دانشگاهى هم داد، فرياد مى‏زند، غير دانشگاهى هم فرياد مى‏زند، همه آزادى مى‏خواهند. ايشان سلب آزادى يك ملت را كرده، كسى كه سلب آزادى ملت را كرده صالح نيست از براى سلطنت و بر فرض اينكه سلطنت اين قانونى بوده، الان ديگر سلطان نيست ايشان.

دلايل محكم بر اثبات عدم صلاحيت شاه‏

علاوه بر اين ما همه اينها را فرض مى‏كنيم كه واقعيتى داشته و ايشان هم سلطان بوده و ايشان هم چه، الان تمام ملت مى‏گويند ما نمى خواهيم، الان گويند ما نمى‏خواهيم، الان مى‏گويند كه مرگ بر اين سلطنت پهلوى، اين رفراندومى است كه همه مردم، همه مردم در همه بلاد ايران دارند فرياد مى‏زنند كه ما نمى‏خواهيم، بازارها را مى‏بندند عرض كنم كه موسسه‏هاى دولتى را تعرضى به آن مى‏كنند، نمى‏خواهند او را. شاه به حسب قانون اساسى به حسب راى ملت شاه هست، اگر ملت راى بر شاه ندهد، شاه نيست. الان ملت ما مى‏گويد كه ما نمى‏خواهيم اين را و يك جهتش هم اين است كه سلب آزادى ما را كرده، پنجاه سال پدرش و خودش سلب آزادى كرده وما او را نمى‏خواهيم.يك جهت ديگر اين است كه منافع ما را فروخته به غير، ما هر چه داشتيم اينها دادند به غير. خدا نكند كه دوام پيدا كند سلطنت اين چند سال ديگر. اگر يك چند ديگر سلطنتش دوام پيدا كند تمام اين نفت ما را مى‏دهد به آمريكا و انگلستان و ساير ممالك ديگر. تمام نفت ما را دارد همين طورى‏دهد بدون اينكه معلوم باشد كه اين براى چه - اين - خرج مى‏شود، چه جور هست. خوب، بله مى‏دانيم اين را كه از آمريكا اسلحه مى‏خرند، اسلحه‏هايى كه فقط براى اين است كه پايگاه‏آمريكائى درست بشود نفت ما

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 194

را مى‏گيرند مى‏دهند به آمريكا آمريكا مى‏خواهد يك پايگاه نظامى درست كند در ايران در مقابل شوروى، نفت ما را مى‏گيرد پايگاه براى خودش اينجا درست مى‏كند، هم خود نفت را مى‏برد هم عوضش را مى‏برد، عوضش هم به نفع خود او هست. مگر، چه احتياجى ايران دارد به اينطور اسلحه‏هاى بزرگى كه بى‏اطلاع است اصلش لشكر ايران، ارتش ايران بى‏اطلاع هست از اينكه اينها چه جورى اصلاً براى چى، به چه درد مى‏خورد، اين را خود كارشناس‏هاى آنها مى‏دانند. يك آدمى است كه اقتصاد مملكت ما را به هم زده است، از آن طرف نفت ما را دارد مى‏دهد به غير و ما بعد از چند سال ديگر نه نفت داريم و نه مخازن ديگر اگر اين بماند. از آن طرف زراعت ايران را به اسم اصلاحات ارضى از بين برده است و بازار درست كرده است براى آمريكا كه ما همه چيزمان احتياج به خارج دارد كه اگر يكدفعه جلوى اين را گرفتند، بگيرند، ايران مى‏ماند بدون آذوقه، اگر از خارج نياورند. اين اگر چند سال ديگر بماند، نفت تمامش برود، زراعت هم كه از بين برده، از اين بين برده‏تر بشود، اين نسل آتيه به چه زندگى بايد بكنند؟ چه چيزدارند كه زندگى بكنند؟ هيچ چيز ندارند. اين راجع به اقتصاد مملكت ما. راجع به فرهنگ ما، يك فرهنگى كه نمى‏گذارند، دست غير نمى گذارد كه اين اولاد، اين اولادهاى ما تحصيل بكنند و خوب تحصيل بكنند، مانع هستند از اينكه تحصيل بكنند. الان داد همه معلم‏ها و شاگردها و همه در آمده كه ما مى‏خواهيم مستقل باشيم، ما خواهيم خودمان اداره بكنيم كار خودمان را، نمى‏گذاريد شما كه ما زندگى بكنيم. فرهنگ هم مامورند كه عقب نگه دارند، نگذارند انسان پيدا بشود، نگذارند يك آدم‏هاى تحصيل كرده صحيح مستقل پيدا شود كه مستقل فكر كند، مى‏خواهند نگذارند كه يك نسلى پيدا بشود كه مستقل فكر بكند و زمام مملكت را آنها بخواهند دست بگيرند، بايد حتماً يك اشخاصى باشند انگل، مربوط به سياست آمريكا و انگلستان و شوروى تا اينكه اينها بتوانند استفاده‏هاى خودشان را بكنند. پس ما فرهنگ هم الان نداريم، هم فرهنگ ما را از بين برده، هم اقتصاد ما را از بين برده، ما چه داريم ديگر؟ وقتى كه به ارتش نگاه مى‏كنيم يك ارتشى است تحت فرمان مستشارهاى آمريكا. ما ارتش داريم؟ ارتشى كه استقلال ندارد خودش نمى‏تواند يك كارى را انجام بدهد، مستقل نيست در كارش، شصت هزار مفتخوار آمريكائى آمده به اسم مستشار، حالا ديگر چه مى‏كنند من نمى‏دانم اما ارتش ما تحت نظر آنهاست پس ما ارتش هم نداريم. چه چيزما داريم ديگر؟ ايران چه چيزدارد؟ اين ايرانى كه ايشان مى‏فرمايند كه به تمدن بزرگ، دروازه تمدن بزرگ، اين تمدنش، اين تمدن بزرگش است؟!

مفهوم آزادى در قاموس كارتر

آن آزادى كه كارتر مى‏گويد كه چون شاه يك آزادى خيلى صريح و خيلى تندى به مردم داده، از اين جهت با او اختلاف مى‏كنند. به منطق كارتر اينهمه فريادى كه دارند مردم مى‏زنند از اين است كه تخمه كردند براى آزادى، آزادى اينقدر به آنها دادند كه آنها ديگر نمى‏توانند هضمش بكنند فرياد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 195

مى‏زنند. اين حرف‏ها، حرف‏هاى آنهاست ديگر. كارتر در چند روز پيش از اين همين را گفت، در روزنامه هم اينها نقل كردند، مى‏گويد يك آزادى تندى به مردم داده است و از اين جهت - از اين جهت - منشا اختلاف مردم با او اين است، اينهمه داد كنند آزادى، براى اين است. الان كه شما اينجا نشستيد من نمى‏دانم دقيقاً، مى‏دانم كه خبرهاست اما حالا كدام نقطه است، كشتارچى است، امشب چند نفر را كشته‏اند، امروز چقدر كشتار شده است، اينها را ما الان اطلاع نداريم اما هر روزنامه‏اى كه از ايران مى‏آيد با اينكه روزنامه‏ها معلوم نيست بتوانند تمامش را بنويسند، هى چند تا كشته كجا بوده، چند تا كشته كجا. در كبوتر آهنگ، يك دهى است در اطراف همدان، يك دهى است در اطراف كبوتر آهنگ، نوشته است كه 5 نفر كشته آنجا داشته، در يك ده! اين آتشى كه الان در ايران روشن شده، زبانه كشيده و دهات ايران را عرض مى‏كنم كه قصبات ايران را، شهرهاى بزرگ و كوچك ايران را فرا گرفته و اين مژده‏اى است براى ما كه همه ناراضى‏ها صدا در آورده‏اند، كشته دادند، بيخود كه نيست، براى فريادى است كه مى‏زنند كه ما مى‏خواهيم. تا فرياد مرگ بر شاه نكنند، نمى زنند آنها را. امرشان اين است كه هر وقت اسم شاه آمد و نگفتند كه اعليحضرت آريا مهر!! يالله بزنيد. الان همه ايران از آن بچه‏هاى كوچك تا آن پيرمردهاى بزرگ با يك كلام، يك كلام حرفشان است كه ما نمى‏خواهيم اين را، اين برود و يك همچو ملتى نمى‏شود كه پيروز نشود شما بدانيد كه پيروز است اين ملت (انشاءالله)

خروج شاه از ايران كليد حل بن‏بست و ايجاد آرامش در مملكت

با يك ملت نمى‏شود بازى كرد. شما نترسيد از اينكه كارتر از آن طرف مى‏گويد ما پشتيبانى مى‏كنيم و وزير خارجه انگلستان از آن طرف مى‏گويد كه ما پشتيبانى مى‏كنيم و نمى‏دانم كرملين از آن طرف مى‏گويد ما پشتيبانى مى‏كنيم، اينها همه حرف است كه مى‏زنند، هيچ از اين معنا نترسيد، يك ملت هر چه هم كه ضعيف باشد، وقتى همه گفتند نه، اين نه است، نمى‏شود آره بشود. نه مى‏تواند نظامى اين كار را بكند نه مى تواند ارتش آمريكا و روسيه اين كارها بكند، اين يك چيزى است (نشد). چاره حل آن بن بستى كه الان هست نه وزير مى‏تواند اين را حلش كند نه وكيل مى‏تواند حلش كند، حلش دست شاه هست و آن اين است كه بگذارد و برود، بگذارد و برود، بگذارد مردم را به حال خودشان، بن بستش اين است كه الان دولت‏ها بن بست آوردند شاه اين بن‏بست را پيدا كرده است و بن‏بست به دست شاه واقع شده است هى مى‏گويند بن بست است بياييد بنشينيم حلش كنيم حل چى و حل كى هيچ كس نمى‏تواند حلش كند اين آتش را هيچ كس نمى‏تواند خاموش كند، فقط كليدش دست خود ايشان است كه گورش را گم كند و برود. وقتيكه رفت يك آرامشى هست، وقتى دنباله‏هايش هم رفتند يعنى آنهايى كه پشتوانه او بودند، آنها هم قدرت‏هايشان را جمع كردند و رفتند مملكت آرام مى‏شود. مملكت ايران چرا آرام نباشد؟ مردم ايران، مردم آرامى هستند لكن وقتى اينقدر فشار به آنها مى‏آيد آنوقت صدايشان در مى‏آيد و الا مردم نجيب آرامى هستند، الان از نجابتشان هست كه اين داد را دارند مى‏زنند، از اصالت ايران

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 196

است كه دارند اين داد را مى‏زنند.

تكليف ايرانيان مقيم خارج، تبليغ نهضت و مقابله با تبليغات سوء رژيم شاه

انشاءالله خداوند تاييد كند همه شما را، همه اهالى مملكت ما را و اين را هر شب من دارم عرض مى‏كنم كه ماها تكليف داريم آقا. شما الان كه اينجا ايستاديد يا نشستيد تكليف داريد يعنى ملت ايران الان يك دينى به عهده ما دارد. اينهائى كه در ايران هستند بچه‏هايشان كشته شده است، مادرها داغ پسر ديدند، پدرها داغ جوان‏ها را ديدند، آنها الان به ما يك دينى پيدا كردند يعنى ما مديون آنها هستيم. آنها براى نفع همه ملت است كه قيام كردند، خودشان تنها نيستند، براى ملت قيام كردند، ما هم از ملت ايران هستيم پس براى ما هم قيام كردند، ما بايد در اينجا كه هستيم يا در هر جا، آمريكا هستيد، اروپا هستيد، انگلستان، هر جا هستيد، شماها بايد خدمت كنيد به اين مملكت، خدمتتان به اين است كه تبليغ كنيد. شما مى‏توانيد، هر كدام مى‏توانيد با چند نفر تماس كه پيدا مى‏كنيد مسائل ايران را طرح كنيد، مسائل ايران را به واسطه تبليغات سويى كه شده اشتباه به مردم مى‏گويند، خلاف به مردم گفتند، گفتند به اينكه، نه، اينها مى‏خواهند -ارتجاع است - برگردانند مملكت را به حال نمى‏دانم هزار و چند صدسال پيش از اين. نخير ارتجاع نيست، شما -ارتجاع - مرتجع هستيد كه تاريخ فعلى ما را برگردانديد به تاريخ دو هزار و پانصد سال قبل و تاريخ گبرها، اين ارتجاع است، نه ارتجاعى كه ما مى‏گوئيم ما تاريخ‏مان را مى‏خواهيم، تاريخ زنده اسلام خودمان را مى‏خواهيم. گويند اينها مرتجع هستند، نخير مرتجع نيستند و مترقى هم هستند و مى‏خواهند كه آزادى داشته باشند و استقلال. كسى كه آزادى و استقلال مى‏خواهد مرتجع است؟!. مرتجع آن است كه آزادى را سلب مى‏كند، برگشته به حال سلاطين قلدر و مرتجع آن است كه آزادى را سلب مى‏كند. مرتجع آن است كه خيانت مى‏كند به يك مملكتى و به يك ملتى، نه مرتجع مردمى هستند كه مى‏گويند چرا خيانت مى‏كنى، چرا آزادى را به ما نمى‏دهى. انشاءالله اميداوارم كه همه‏تان خدمت كنيد و همه‏تان مسائل را، در دانشگاه هستيد دانشگاهى‏ها را وقتى چند نفرشان جمع شدند به آنها بگوئيد ايران اينطور است، اينطور است، اينطور و مسائل ايران اين است، به ما اينطور ظلم كرده اين مرد. وقتى ده هزار نفر ايرانى كه فرض كنيد كه (اينجاها بيشتر از اينها هست) هر كدام به ده نفر بگويند، يك جمعيت زيادى مطلع مى‏شوند، اطلاع هم دارند اما مطلع‏تر مى‏شوند، مطالب روشن مى‏شود پيششان كه اين ملت، يك همچو گرفتارى دارد و مى‏خواهد آزاد باشد. انشاءالله موج در اينجا هم پيدا بشود و بلكه نتيجه‏اش زود حاصل شود، نتيجه حاصل مى‏شود لكن انشاءالله زود حاصل بشود، انشاءالله خدا همه‏تان را حفظ كند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:32 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 197

تاريخ: 28/8/57

بيانات امام خمينى در تشريح كيفيت خلافت از ديدگاه اسلام

كيفيت ولايت و برنامه حضرت امير سلام الله عليه نمونه‏اى براى تشكيل حكومت اسلامى‏

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

روز عيد غدير روزى است كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم وظيفه حكومت را معين فرمود و الگوى حكومت اسلامى را تا آخر تعيين فرمود و حكومت اسلام نمونه‏اش عبارت است از يك همچو شخصيتى كه در همه جهات مهذب، بر همه جهات معجزه است و البته پيغمبر اكرم اين را مى‏دانستند كه به تمام معنا كسى مثل حضرت امير سلام الله عليه نمى‏تواند باشد لكن نمونه را كه بايد نزديك به يك همچو وضعى باشد از حكومت‏ها تا آخر تعيين فرمودند، چنانچه حضرت امير خودش هم برنامه‏اش را در آن عهدنامه مالك اشتر بيان فرموده است كه حكومت و آن اشخاصى كه از طرف ايشان حاكم بر بلاد بودند تكليفشان در اين جهات چه هست.

به حسب آن تعيين رسول اكرم الگوى خلافت را و برنامه حضرت، كيفيت ولايت ولات بر افراد را آنطور كه بيان فرموده‏اند، تمام اين حكومت‏ها كه سركار آمده‏اند تا حالا، از بعد از حضرت امير و يك چند روزى هم امام حسن سلام الله عليه، تمام حكومت‏هايى كه تا حالا سركار آمده‏اند چه حكومت‏هايى باشد كه تا حدودى مثلاً اگر هم كه چيزى پيدا بشود تا حدودى مودب به آداب حكومت‏ها بوده است و آن الگوى رسول الله بوده است و چه اينهائى كه اصلاً نبوده‏اند، هيچ كدام اين حكومت‏ها لياقت حكومت نداشته‏اند و خود حضرت امير سلام الله عليه قيام كردند بر ضد معاويه، در صورتى كه معاويه هم تشرف به اسلام داشت و كارهاى اسلامى را مى‏كرد و شايد اعتقادات اسلامى هم داشته است، شايد، شايد هم نه.

معذالك حتى آنهايى كه حضرت امير را به خيال خودشان نصيحت مى‏كردند كه شما يك مدتى معاويه را بگذاريد در حكومت شما باشد و بعد كه پايه حكومت شما قوى شد، آنوقت او را رد مى‏كنيد به هيچ يك از آن حرف‏ها اعتنا نكردند و حجتشان هم اين بود كه يك نفر آدمى كه برخلاف موازين الهى رفتار مى‏كند و ظلم را در بلاد راه مى‏اندازد، من حتى براى يك آن هم نمى‏توانم كه او را حاكمش قرار بدهم، بلكه اگر حاكمش قرار مى‏دادند اين حجت مى‏شد بر اينكه شود يك فاسقى هم از طرف

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 198

ولى امر حاكم باشد و حضرت امير مضايقه كردند از اينكه حتى اگر مصالحى هم آنوقت مثلاً بود كه اگر پايشان محكم مى‏شد ممكن بود مثلاً معاويه مى‏شد ممكن بود مثلاً معاويه را كنار بزنند، معذلك براى خودشان اجازه نمى‏ديدند كه معاويه را حتى يك روز در سلطنت خودش باقى بگذارند و اين حجتى است بر ماها كه اگر بتوانيم، بايد اين حكومت‏هايى كه حكومت جور است كنار بزنيم و اگر چنانچه خداى نخواسته نتوانيم، رضايت بر حكومت آنها ولو يك روز، ولو يك ساعت اين رضايت بر ظلم است، رضايت بر تعدى است، رضايت بر غارتگرى مال مردم است و هيچ مسلمى حق ندارد كه رضايت بدهد به حكومت ظالمى ولو يك ساعت و همه ما مكلفيم كه اين حكومت‏هايى كه روى كار آمده‏اند و برخلاف موازين الهى و موازين قانونى (حتى قانونى خودشان) هستند، همه ما مكلفيم كه با آنها مبارزه بكنيم، هركس به هر مقدار كه مى‏تواند بايد با اينها معارضه و مبارزه بكند و هيچ عذرى پذيرفته نيست.

بيدارى و فرياد حكومت اسلامى ملت ايران، لبيكى به فرمايش رسول اكرم‏

امروز كه ملت ايران قيام كرده‏اند و به طور آشنايى بر مسائل و بيدارى قيام كرده‏اند و از شهرستان‏ها گرفته تا دهات، تا كوره دهات يك مساله را عنوان كنند و آن اينكه اين حكومت جبار را نمى‏خواهند و حكومت اسلامى خواهند، مى‏خواهند كه آزاد باشند، مى‏خواهند كه مستقل باشند، مى‏خواهند كه حكومتشان حكومت اسلامى باشد، اين همان لبيكى است كه مردم به فرمايش رسول الله (ص) گفته‏اند. آن صفاتى كه در حكومت، آن حكومتى كه پيغمبر اكرم قرار دادند، آن صفاتى كه در كليات حكومت، كليات صفاتى كه در حكومت معتبر است، ما بايد از كيفيت حكومت حضرت امير سلام الله عليه اقتباس بكنيم و ياد بگيريم منتهى ما نمى‏توانيم تمام آن جهات را، كسى نمى‏تواند همه آن جهات را مراعات بكند يعنى يك مقدار زيادش زايد بر اصل قضيه حكومت بوده است، يك كارهاى نمونه‏اى مخصوص به خود آن بزرگوار بوده است لكن اصل مساله‏اى كه حكومت بايد يك حكومت عادل باشد و بين مردم هم ظلم نكند، در حكومت اسلامى اگر يك نفر مثلاً يك شخصى را كشت، اين را مى‏گيرند و قصاص مى‏كنند لكن يك سيلى اگر به او بزند كسى، آن يك سيلى را بايد انتقامش را بدهد براى اينكه آن زائد بر آن مقدار است. يك روز حبس، اگر كسى را حبس بكنند برخلاف نظام اسلام است، موارد خاصى دارد، گاهى حبس مى‏شود، اينطور نيست كه هر كسى آوردند از اول (مثل اين حكومت‏هائى كه روى كار هستند) هر كس را گرفتند، اول يك مدتى كتكش بزنند و مدت‏هايى كتك بزنند و حبس بكنند و زجر بكنند و اينها بعدها كه تفتيش كردند، فهميدند كه اشتباه كردند، آنوقت بگويند ما اشتباه كرديم.

توبه بدون جبران شاه، حربه‏اى براى تحكيم حكومت جور

مردك كه سى و چند سال بر مردم حكومت كرده است و مردم را زجر داده، سلب آسايش از همه كرده، سلب آزادى از همه كرده، مطبوعات را سلب آزادى كرده، فرهنگ را عقب زده، مصالح مسلمين

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 199

را به كفار داده است، به اجانب داده است، اموال مسلمين را تاراج كرده و كسانى كه همراه او بودند و رفقايش بودند تاراج كردند، حالا تازه آمده است به مردم رو مى‏كند كه، به علما رو مى‏كند كه (مراجع عظام و علماى اعلام، من معذرت مى‏خواهم و من اشتباه كردم، بيائيد بسازيد و اين اسلام را همراهى كنيد) يا به سوى ساير مردم دست دراز كرده معنا ندارد يك همچنين مطلبى، اصلاً غلط است اين. معذرت خواستن حتى در درگاه خداى تبارك و تعالى كه ارحم الراحمين است، شرائط دارد. اگر يك كسى به مردم تعدى كرد و مال مردم را برد يا خورد يا ظلم به مردم كرد، مردم را زجر كرد، حبس كرد، از اين كارهائى كه اينها كرده‏اند و مى‏كنند، حالا بيايد بگويد خدايا من توبه كردم!! غلط كردى توبه كردى، توبه وقتى است كه تمام آن كارهائى كه تا حالا انجام دادى جبران بكنى، بعد از اينكه جبران كردى آن كارها را آنوقت بگو توبه كردم. خوب اين مساله‏اى است. اما اينهمه كارها كه كرد، هيچ!! ده سال اشخاص محترم را در حبس نگه داشت، كمتر، بيشتر، هزاران نفر را در حبس‏ها آنطور زجر كردند، پاها را اره كردند، سوزاندند، آنهمه فضاحت رابارآوردند، حالا بيايد بگويد كه من توبه كردم و ما هم بگوئيم كه خوب،بسيار خوب، گوش بدهيد، آقا توبه كردند و توبه هم مقبول است!! كجا توبه مقبول است؟ بايد اينها را جبران بكند تا توبه را خدا بپذيرد و توبه باشد.

ما فرض مى‏كنيم كه ايشان صادق هم باشند در اين حرف و نخواهند كه مردم را بازى بدهند و حال آنكه مطلب اينها نيست، اين حرف‏هايى كه اين آدم زده است، همان وقتى كه زده شاهد برخلافش هست براى اينكه همان وقتى كه آمده است و ايستاده است و گفته است كه من معذرت مى‏خواهم، من اشتباه كردم و از اين وقت اشتباه نمى‏شود همان وقت مشغول شده حكومت نظامى را، دولت نظامى را روى كار آورد و مردم را آنطور زجر كردند و آنطور كشتند. پريروز بود باز در مشهد كشتار بوده است كه نمى‏دانم حالا چقدر هم كشتار بوده است. كشتار ديگر يك امر عادى الان شده است در ايران. حكومت‏ها امر عادى‏شان اين است كه مردم را بكشند و جوان‏هاى ما را از بين ببرند، آنوقت يك نفر كه بيايد بگويد كه من توبه كردم، حالا كسى هم بيايد بگويد كه خوب ايشان توبه كردند، بس است! بس است! ديگر كارها بس شد!! تمام شد كارها!! خير،ايشان براى اين است كه مردم را بازى بدهد و پايش محكم بشود و اگر محكم شد، اين دفعه بدتر از اول، صد درجه بدتر از اول چيز بكنند، براى اينكه حالا دشمن‏هايش را شناخته و بعد، بعد از شناختن دشمن وقتى پايش محكم شد بسيار بدتر عمل خواهد كرد.

اسلام، تدوين كننده برنامه حكومتى

على ايحال اسلام كيفيت حكومت را و برنامه حكومت را تعيين كرده، اينطور نيست كه برنامه‏اى در كار نباشد، اين حرف‏هاى مفتى كه زده مى‏شود، خير، هم اوصاف حاكم معلوم است در اسلام و مدون است و هم برنامه حكومت را حضرت امير معين كرده است كه -بايد- چه جور حكومت بايد باشد، بايد عدليه‏اش چه باشد، بايد عرض مى‏كنم كه قضاتش چه وضعى داشته باشند، بايد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 200

ديگران و جناح حكومت -بايد - چه جور باشند. يك مساله معلوم واضحى است كه معين كرده است و اين آقا كه مى‏گويد اگر من نباشم، يا رفقاى او مى‏گويند اگر او نباشد خلا پيدا مى‏شود، يك حرف نامربوطى است كه الان خلا هست، بودن ايشان موجب خلا هست براى اينكه همه چيز از واقعيتش تهى شده است، هيچ واقعيتى الان ما نداريم، هر چه هست صورت است و حرف است و خالى است و تو خالى است همه حرف‏ها.

مفهوم استقلال و آزادى مملكت در تمدن وابسته!

آنهمه داد و قال راجع به اينكه ما در دروازه تمدن وارد شديم و مى‏خواهيم وارد بشويم در دروازه تمدن، خوب دروازه تمدن كه همه مى‏دانند كه هيچ خبرى در كار نيست، از تمدن هيچ خبرى نيست. اول مرتبه تمدن، آزادى ملت است -تمدن - يك مملكتى كه آزادى ندارد تمدن ندارد. يك مملكتى كه استقلال ندارد و وابسته به غير است و همه‏اش با عمل ايشان وابسته به غير شده، اين نمى‏شود گفت يك مملكت متمدن. مملكت متمدن آن است كه آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقائد و رأيشان و هيچ كس آزادى ندارد كه تو مى‏گويى خير، ما به دروازه تمدن رسيديم، فلان يا هر چيزى كه هر روز مى‏آمد و فرياد مى‏زد و چه مى‏كرد و يك حزب بازى و خير حزب فراگير و اين حرف‏ها همه معلوم شد كه الفاظ است و معنى ندارد. الان همه چيزهائى كه ما داريم ميانش تهى است، خالى است، يك صورتى بيشتر نيست.

افراد صالح متخصص، عهده‏دار اجراى برنامه‏هاى مدون اسلام

و الان است كه خلا در كار هست، اگر اين آدم برود هيچ خلايى نيست در كار براى اينكه كارمندهاى صحيح هستند، اشخاصى كه درس خوانده هستند، هم در خارج كشور هستند كه نمى‏توانند وارد بشوند در كشور و هم در خود كشور در انزوا هستند. به مجرد اينكه ايشان برود، برنامه اسلام يك برنامه مدون معلوم است كه حاكم بايد چه جور وضعى داشته باشد، چه جور آدمى باشد و عرض بكنم كه ما به مردم‏

مى‏گوئيم كه يك همچو حاكمى را بايد تعيين بكنيد و تعيين بكنيد و مردم هم به اختيار خودشان تعيين مى‏كنند و عرض مى‏كنم كه وكلائى هم كه مى‏خواهند، با اختيار خودشان است، همه چيز به اختيار خودشان و هيچ خلايى در كار نيست. ايشان بروند، خلاها از بين مى‏رود، نه كه ايشان اگر بروند يك خلايى پيدا مى‏شود، اينها حرف شعر است كه مى‏گويند، مى‏خواهند بگويند.

برقرارى حكومت اسلامى در ايران، عامل شناسايى اسلام به جهانيان‏

در هر صورت ما اميدواريم كه خداوند در اين روز به ما رحمت نازل بفرمايد و ما را توفيق بدهد بر اين مبارزه‏اى كه داريم و مسلمين را پيروز كند در اين مبارزه‏اى كه دارند و اسلام را تقويت كند و حكومت اسلامى را برقرار كند تا دنيا ببيند وضع حكومت چه هست، معناى حكومت چه هست، حاكم‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 201

چه جور رفتار مى‏كند، حاكم با رعيت چه جور رفتار مى‏كند، با عرض مى‏كنم كه ساير مردم چه جور رفتار مى‏كند، معلوم بشود چه جورى است، يا كارمندان دولت چه جور اشخاصى بايد باشند، قضات چه جور اشخاصى بايد باشند، فرهنگى‏ها چه جور اشخاصى بايد باشند، اينها همه تعيين شده است و انشاءالله اگر حكومتى اسلامى بپا بشود همه امور بر طبق دلخواه ملت انشاءالله حاصل مى‏شود.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:32 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 202

تاريخ: 28/8/57

بيانات امام خمينى در مورد تأثير سازنده اعتقاد به خدا و بررسى حقيقت اصيل نهضت استقلال طلبانه ايران

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

قيام لله كنيد كه هيچ خسرانى ندارد

قل انما اعظكم بواحده ان تقومو الله مثنى و فرادى خداى تبارك و تعالى در اين آيه مى‏فرمايد كه يك موعظه، فقط من يك موعظه به شما مى‏كنم، يك موعظه‏اى كه واعظش خداست و آورنده موعظه پيغمبر اكرم است و مى‏فرمايد، فقط يك موعظه است، اين موعظه بايد اهميتش خيلى زياد باشد كه در اين تعبير مى‏فرمايد و آن موعظه اين است كه (ان تقوموالله مثنى و فرادى). اينكه قيام كنيد براى خدا، براى اقامه حق قيام كنيد. لازم نيست كه اول يك اجتماعاتى باشد كه من مى‏خواهم بعد از اجتماعات قيام كنم. يكى يكى هم اين تكليف هست (مثنى و فرادى) فرادى هم هست، دو تا دو تا هم هست. اين ديگر اقل جمعش است، يعنى تنهائى تكليف به قيام لله هست و اجتماعى هم كه اقلش دوتاست، از دو تا شروع مى‏شود به بالا، هر چه بالا رفت، ميزان اين است كه انسان تشخيص بدهد كه لله هست اين قيام، براى خدا هست اين قيام، ديگر اگر لله شد و براى خدا شد، از اينكه تنها هستيم، از اينكه جمعيتمان كم هست، ديگر وحشتى نيست قيام اگر لله هست، براى خداست، قيام لله هيچ خسران ندارد، هيچ ضرر توى آن نيست. قيام‏هاى براى دنيا دو رو دارد، يك رويش ضرر است، يك رويش نفع است. تجارت انسان مى‏كند، ساير كسب‏ها را مى‏كند، اين يك طرفش ضرر است، يك طرفش نفع است، گاهى انسان ضرر برد از اين تجارت، گاهى نفع مى‏برد و هر كارى كه انسان براى دنيا بكند، خدا در كار نباشد و همان جهت دنيوى باشد، اينها صد درصد نفع نيست، گاهى نفع است، نفع مادى دارد، گاهى ضرر مادى دارد. اما اگر چنانچه قيام براى خدا باشد، انسان كارى را براى خدا بكند، اين هيچ توى آن ضرر نيست. ممكن است كه انسان تخيل بكند كه ما رفتيم به جنگ با كفار مثلاً و كشته شديم، خيال بكند كه اين ضرر است، لكن‏

اين ضرر نيست، كشته‏ها پيش خدا زنده‏اند، اجرهائى كه آنجا هست ربطى به اين عالم ندارد. اينكه براى خداست، هميشه نفع دارد، هميشه از خسارت محفوظ است. مردهاى تاريخ بسيارشان تنها ايستادند در مقابل قدرت‏ها، حضرت ابراهيم تنهائى ايستاد و بت‏ها را شكست كه وقتى آمدند گفتند كه چه كسى بود، ابراهيم را مى‏گفتند اين كارها را كرده، تنهائى قيام كرد در مقابل بت پرستها و در مقابل شيطان وقت و از تنهائى نترسيد براى اينكه اين قيام، قيام لله

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 203

بود، براى خدا بود و چون قيام‏براى خدا بود، هر دو طرفش نفع است، چه پيش ببرد، نفع برده است و چه پيش نبرد، باز هم نفع برده است، يكى از دو خوبى‏ها را دارد يا خوبى دنيائى دارد يا اگر دنيائى گيريش نيامد، خوبى آخرتى بلااشكال است و هست. حضرت موسى يك شبانى بود، شبان حضرت شعيب بود مدت‏ها و تنهائى مامور شد كه برود و قيام كند منتهى ايشان يك توقعى از خداى تبارك و تعالى كرد كه برادرم هم باشد، آنوقت شد مثنى، اول خودش بود قيام كرد، بعد برادرش هم همراهش شد، شدند دو نفر، اما در مقابل چه دستگاهى؟ در مقابل دستگاه فراعنه كه الان هم آثارشان در مصر و آنجاها، در قاهره و مصر و آنجاها هست، آن آثار عجيب و غربيشان، ايستاد در مقابلشان تنهائى، بعد هم كه اضافه شد، يك نفر ديگر اضافه شد و آن عبارت از برادرش بود، بنى اسرائيل هم كارى از آنها نمى آمد جز شلوغكارى، چنانچه حالا هم همين، جز شلوغكارى كارى از آنها نمى‏آيد. پيغمبر اكرم (ص ) از اول كه قيام كرد، تنها، تنها قيام كرد و دعوت كرد مردم را، قومش را دعوت كرد به حق تعالى و به توحيد و هيچ كس همراهش نبود، تنهائى قيام كرد اول، مثلاً زنش كه در خانه شوهرش منزل بود، حضرت خديجه به او ايمان آورد و حضرت امير كه بچه‏اى بود آنوقت، ايمان آورد و بعد كم كم در مكه هم كه بودند در 13 سال، نشد يك كارى انجام بدهند، براى اينكه مكى‏ها همه مقتدر و پولدار بودند و مى‏ديدند كه اگر اين رشد بكند، با منافعشان مخالف است، از اين جهت با او مخالفت مى‏كردند از خوف اينكه اين رشد پيدا بكند و با منافعشان چه بشود، اين بت‏ها هم آلت بود پيش آنها، همچو نبود كه بت پرست‏ها خيلى به بت هم پابند باشند، منافع ماديشان بود كه آنهادر مقابلش مى‏ديدند كه پيغمبر اكرم است و منافع مادى شان در ضرر است. تا در مكه بودند تقريباً مى‏شود گفت تنها بودند، يكى دوتا، چند نفر مختصرى به ايشان گرويدند و اينها، فعاليت هم در مكه، جز اينكه دعوت مى‏كردند و دعوت زيرزمينى به اصطلاح مى‏كردند، چيزى نبود تا وقتى كه مقتضيات جور شد و رفتند به مدينه، آنوقت از مدينه شروع كردند و در مقابل قدرت‏هاى بزرگ.

خوف از قدرت‏ها كسانى بايد داشته باشند كه اعتقاد به خدا ندارند

وقتى كه مطالب الهى شد ديگر خوف از قدرت‏ها، هيچ قدرتى مثل قدرت خدا نيست. خوف از قدرت‏ها كسانى بايد داشته باشند كه اعتقاد به خداى تبارك و تعالى ندارند، مسلمين، مؤمنين كه اعتقاد دارند به مبدا قدرت، اينها از قدرت‏ها نبايد بترسند. پيغمبر اكرم كه ايمان به قدرت مطلق خداى تبارك و تعالى داشت، در صورتى كه عددشان كم بود و چيزى نبود و فقير هم بودند و از همين فقيرهاى بيچاره بودند لكن قدرت ايمان داشتند و قيام كردند و قدرت‏ها را يكى بعد از ديگرى شكستند و همه را دعوت به توحيد كردند، توحيد را در جامعه رشد دادند و در يك زمان كمى، مسلمين كه در جنگ وقتى كه مى‏رفتند، چند نفرشان يك شتر داشتند، در يك جنگ مثلاً مهمى شايد ده تا اسب داشتند، نداشتند چيزى، ده تا شمشير داشتند، چند نفرشان يك شتر داشتند معذلك چون قوت ايمان داشتند، دو تا امپراطورى را در يك صف كمى، يكى امپراطورى روم را كه آنوقت مهم بود و يكى هم‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 204

ايران كه مهم بود (اين دوتا امپراطورى آنوقت در دنيا مقدم بر همه بودند) آنها را شكستند و غلبه بر آنها كردند و اسلام را بردند تا روم و تا عرض بكنم كه اروپا هم رساندند. عمده همان روح ايمان است كه بر انسان بايد چه باشد. اين قدرت‏هائى كه الان ما مواجه با آنها هستيم، هى مى‏ترسانند آدم را از اينكه ابرقدرت‏ها هستند، شوروى هست، آمريكا هست، انگلستان هست. صحيح است، اينها قدرت‏هايشان زياد است لكن قدرت يك ملتى كه حق مى‏گويد، كه براى خدا قيام كرده است، مى‏خواهد كه مملكتش، مملكت اسلامى باشد نه اينكه مملكت، مملكتى باشد كه صورتش، صورت اسلام و واقعيتش بر خلاف. (بيشتر از آنهاست )

قيام ملت ايران، يك قيام الهى است

اين قيامى كه الان ملت ايران كرده‏اند در مقابل همه اين ابرقدرت‏هاست و اين ابرقدرت‏ها را شما اطمينان داشته باشيد كه نمى‏توانند كارى انجام بدهند يعنى خداى تبارك و تعالى اينها را مقابل هم قرار داده است كه اگر او بخواهد حركت كند آن يكى تشرش مى‏زند. تازگى شوروى تشر زد به آمريكا كه اگر بخواهى دخالت كنى در امر ايران، ما چه خواهيم كرد. نمى‏توانند بكنند. و باز از شوروى گفته‏اند كه گفته است سران شوروى كه ايران بايد سرنوشتش را خود ملتش تعيين بكند. البته اينها هم حالا حرف مى‏زنند اما مساله همين هست. مساله اين است كه هر ملتى بايد سرنوشت خودش را خودش معين كند و اگر يك ملتى قيام كند اينطورى كه الان ملت ايران قيام كرده است، اين قيام يك قيام الهى است يعنى اينكه من اعتقاد دارم و همين طور هم هست، اين است كه يك همچو قيامى را نمى شود با تبليغات بشرى، با اين حرف‏هاى ماها، نمى شود يك همچو قيامى درست كرد. ماها يك حوزه كوچكى را، يك فرض كنيد موج كوچكى ما مى‏توانيم تهيه كنيم، آن كه اين قيام را درست كرده است و در سرتاسر ايران، ايلاتى كه اصلاً كارى به اين كارها نداشتند، نه آنها كار نداشتند، بازار تهران هم كار نداشت، بازار تهران هم كه اصل بازارهاست، در اين امور دخالت نداشت، كار نداشت به اين كارها، ساير بازارها هم كار به اين كارها نداشتند، خير دانشگاه‏ها هم كارى نداشتند. ما مى‏ديديم كه اين جناح‏هاى سياسى، چندين سال است الان هيچ ابداً از اين حرف‏ها ديگر نمى‏زنند، هيچ كارى به اين كارها ندارند، جناح روحانى هم دستش بسته بود و دهنش بسته بود و جرات حرف زدن نداشت، اين جناح‏هايى كه از آنها يك كارى مى‏آمد، در اين 50 سال سلطنت سياه، همه اينهارا خفه كرده بودند. در زمان رضاشاه، جناح روحانى را همچو به آن صدمه زده بودند كه خود ملت در مقابل روحانيت ايستاده بود، خود ملت روحانيت را سوار اتومبيل، روحانى را سوار اتومبيل نمى‏كرد و مى‏گفت كه ما اين طايفه را نمى‏خواهيم، من خودم سوار اتومبيل بودم و اتومبيل ظاهراً بنزينش تمام شده بود يا آب آن تمام شد، يك شيخى هم همراه من بود، مى‏گفت كه چون اين شيخ سوار اتومبيل است از اين جهت اتومبيل ايستاد، بااينكه ايستاندنش، نشكسته بود (خنده حضار) يا آبش تمام شده بود يا بنزينش، حالا يادم نيست اما يكى از اينها تمام شده بود، معذالك تبليغات زمان رضاخان و

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 205

مامورين رضاخان، دژخيمان رضاخان همچو كرده بود كه اين طبقه شوفرى كه الان شما ملاحظه مى‏كنيد يكى از طبقاتى است كه در ايران فعاليت مى‏كند و فلج مى‏كند گاهى وقت‏ها كارهاى دولتى را، آنوقت اينطور بود كه اگر چنانچه بنزينش تمام مى‏شد، مى‏گفت شيخ، تازه تفال به او مى‏زد، مى‏گفت شيخ چون اينجا بوده، و همين طور ساير طبقات اينطور شده بود. در تمام ايران يك مجلس خطابه علنى نبود، اگر بود، بين نصف شب كه يك مجلسى بود آن هم قاچاق، تمام تبليغات، تبليغات از هر طبقه باشد، درش بسته شده بود. سياسيون هم همه در انزوا بودند و هيچ كارى از آنها بر نمى‏آمد و نمى‏توانستند كارى بكنند، صدائى از كسى در نمى‏آمد، چند دفعه روحانيون قيام كردند لكن شكسته شد. از آذربايجان قيام كردند شكسته شد، گرفتند همه را بردند به سنقر ظاهراً. از اصفهان قيام شد باز هم شكستند قيام را و متفرقشان كردند. قيام‏هائى شد اما قيام‏هائى بود كه نتيجه‏اى نتوانست بدهد و ملت آنوقت بيدار نبود، درست توجه نداشت به مسائل خودش. مى‏خواهم عرض بكنم كه نه جناح سياسى الان‏تواند بگويد كه من كردم اين كار را، تمام ايران را من به جنبش درآوردم، نه جناح روحانى، جنود خداست كه اين كار را كرده، امر خداست اين كار ولهذا اميد به آن است، مال بشر نيست كه انسان بگويد پشتوانه ندارد. اين كار، كار خداست كه يك ملتى كه در چند سال پيش از اين، اگر چنانچه بازارش را مى‏خواستند ببندند، يك پاسبان كافى بود، حالا ايستاده در مقابل همه قدرت‏ها، مشتش را گره كرده در مقابل همه قدرت‏ها ايستاده و نه مى‏گويد، مى‏گويد كه ما نمى‏خواهيم اين را. اين حكومت نظامى كه در سابق، همچو كه اسم حكومت نظامى مى‏آمد، ديگر نفس‏ها قطع مى‏شد و هيچ كس حرفى نمى‏زد و نمى‏شكست، اصلاً معقول نبود كه حكومت نظامى را كسى بتواند بشكند، الان حكومت نظامى يك امر توخالى است كه مردم به آن اعتناء نمى كنند. هى، بله هى هياهو مى‏كنند و هى اعلاميه مى‏دهند لكن دنبال سراعلاميه (آنها مى‏گويند 2 نفر بيشتر حق ندارند كه اجتماع كند) دنبال سر اين، صدهزار نفر جمعيت، دويست هزار نفر جمعيت قيام مى‏كنند، مى شكنند. در همان اصفهانى كه حكومت نظامى است، در همان تهرانى كه حكومت نظامى است و قمى كه حكومت نظامى است، هر روز دارند مى‏شكنند اين حكومت نظامى‏ها را، هيچ اعتنائى بدان نمى كنند، بعد دولت نظامى را آوردند، دولت نظامى هم همان حكومت نظامى است ديگر، فرقى ندارد هر دو نظامى‏اند و هر دو از اين پيرمردهاى مفتخورند كه مدتى ملت را دوشيدند و هيچ كارى هم از آنها برنمى‏آيد، قابل آدم نيستند، جز اينكه بگويند بكشيد. اين تمام شد، تمام مى‏شود اين حرف‏ها، دولت نظامى هم ديگر كارى از آن نمى‏آيد و ميان تهى است، حالا ما فرض مى‏كنيم كه بعد از اين هم كه اين تير آخرى كودتاى نظامى باشد كه دولت شوروى هم گفته كه (يك همچون خيالى را دارند اينها و اگر بكنند،من چه خواهم كرد). ما احتياج نداريم شما كارى بكنيد، ما خودمان خواهيم كرد، بعد از اين ممكن است كه باز اين قضيه كودتاى نظامى در كار بيايد ولى آخرش همين نظامى است و همين پيرمردهايند و همين تفنگ‏ها، بيشتر از اينها چيزى نيست كه اين ملت از آن رقمى كه الان چند ماه هست كه حكومت نظامى‏اش را ديده است و شكسته است حكومت نظامى را، دولت نظامى‏اش هم كه حالا هست و مى‏بيند كارى از آن برنمى‏آيد، شكسته او را، بعد هم كودتاى

afsanah82
07-24-2011, 05:33 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 209

تاريخ: 29/8/57

بيانات امام خمينى درباره دلائل اعتصابات سراسرى و اهداف قيام ملت ايران

براندازى سلطنت پهلوى خواست صريح و بى ابهام ملت‏

بسم الله الرحمن الرحيم

اين چند مطلبى كه مردم ايران همه خواستار هستند و ما هم كه يكى از اين افراد هستيم ما هم خواستار هستيم، اشكالاتى بر هر يك از اين امور گاهى مى‏شود، يك امرى كه همه مردم مى‏گويند اين است كه ما اين سلسله پهلوى را نمى‏خواهيم، همه مردم. الان شما در دهستان‏هاى ايران هم برويد و در شهرستان‏ها همين مطلب هست كه ما اين را نمى‏خواهيم. گاهى تعبير از شاه مى‏كنند، گاهى تعبير به سلسله مى‏كنند كه ما اين سلسله را نمى‏خواهيم. اين يك خواست ملت ايران است البته به استثناى آنهائى كه نوكر هستند و نوكر آمريكا هستند يا نوكر شاه هستند و از او ارتزاق مى‏كنند كه اينها حسابشان از حساب ملت جداست. ملت ايران، آن كه ملت است و بازارهاى ايران را پر كرده و مزارع ايران را پر كرده و صنعت‏هاى ايران را دست دارد، آنها گفته‏شان اين است كه ما نمى‏خواهيم. اين يك اصلى كه ما هم هميشه صحبتش را داشتيم و در اين اصل هيچ ابهامى نيست كه كسى بگويد كه مراد مثلاً مردم چيست؟ يا مراد فلانى چيست؟ هيچ ابهامى ندارد، صريح در اين است كه ما سلسله پهلوى را كه اولش رضاشاه بوده و حالا نوبت محمدرضاشاه است و اگر چنانچه خداى نخواسته برقرار بماند بعدش نوبت رضا پهلوى است، ما اينها را نمى‏خواهيم. اين هيچ ابهامى ندارد تا محتاج به شرح باشد و اگر كسى غير از اين بگويد، غير خواست ملت ايران است، غير خواست من هم كه يكى از افراد ملت ايران هستم هست و كسى بگويد كه ما قانون اساسى را مى‏خواهيم، ما انتخابات آزاد مى‏خواهيم، ما حكومت مردم بر مردم مى‏خواهيم، حرف اين را بزند غير از اين مطلبى است كه ما مى‏گوئيم. اين يك مساله ابهام دارى است يا خير مقصود اين است كه بايد اين سلسله باشد، قانون اساسى بايد باشد و قانون اساسى معنايش اين است كه اين سلسله بايد باشند و انتخابات آزاد معنايش اين است كه امر انتخابات با شاه است كه امر به اجراى انتخابات بكند و اين برخلاف آن چيزى است كه ما مى‏گوئيم، ما مى‏گوئيم اينها را نمى‏خواهيم، هيچ ابهامى ندارد. آن كه مى‏گويد كه ما قانون اساسى را مى‏خواهيم، آن لابد مى‏گويد كه ما آنها را مى‏خواهيم پس ما بين اين دو تا قول هيچ سازشى نيست كه كسى بگويد كه اين دو تا قول يك مطلب است، نه خير اين دو تا مطلب است. مطلب ملت ايران هم، ما از

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 210

مردم بايد بفهميم كه ملت چه مى‏گويد و همه ديديد كه ملت در آن تظاهراتى كه كردند در شهرها، الان هم تظاهراتى كه ميكنند در همه شهرها، آن كه فرياد مى‏زند همين فرياد است كه ما اين سلسله را نمى‏خواهيم، گاهى هم مى‏گويند ما اين شاه را نمى‏خواهيم. بنابراين ابهام در اين اصل هيچ نيست.

طرح خطر تجزيه مملكت، توطئه‏اى براى حفظ دستگاه شاه

بله يك اشكالاتى شاه كرده است به اين طرح و به تبع او هم مرتب اين اشكالات را گاهى اشخاص ميكنند و گاهى هم كاغذ از ايران بعضى از كسانى كه با همين دستگاه مربوطند و ميل دارند كه اين دستگاه محفوظ بماند و ميل هم دارند كه بعضى‏هايشان خودشان بيايند در دستگاه و وزارتى و نخست وزيرى و چيزى بگيرند، گاهى اينها هم يك كاغذهائى نوشته‏اند و همين حرفى كه شاه مكرر مى‏زند همين را تكرار كرده‏اند. در عبارت بعضى از اشخاص محترم هم همين اشكال اشعار ميشود و آن اين است كه شاه مى‏گويد كه اگر من بروم، استقلال مملكت به هم مى‏خورد!! آن كه استقلال مملكت را حفظ كرده است آن عبارت از من هستم كه حفظ كرده‏ام!! گاهى تعبير به اينطور ميشود، گاهى تعبير مى‏شود به اينكه اگر من بروم اين مملكت تجزيه مى‏شود يك مقداريش را روس‏ها مى‏برند، يك مقداريش را انگليس‏ها مى‏برند و ايران مى‏شود ايرانستان! نظير مثلاً ازبكستان! كه يك چيزى مى‏شود از، يك تكه‏اى مى‏شود از يك مملكت ديگرى و بنابراين بايد من باشم تا استقلال ايران محفوظ بماند و ايران تكه تكه نشود! گاهى هم مى‏گويد چهار قسمت، خود ايشان مى‏فرمايند چهار قسمت مى‏شود ايران، خوب يك قسمتش را لابد شوروى و يك قسمتش هم آمريكا و يك قسمتش هم انگلستان و يك قسمت هم مثلاً براى خود ايران باقى مى‏ماند!! تهرانش مال خود ايران، ديگر از اين طرف آن طرف هر كدام مال يك طايفه‏اى مى‏شود!! اين اشكالاتى است به اصل اول كه ما مى‏گوئيم كه نبايد اين سلسله باشد آنها مى‏گويند كه بسيار خوب همه اين حرف‏ها درست كه خلاصه چيزهاى ديگر هم گفته‏اند كه من مكرر در صحبت‏هايم گفته‏ام.

ارتش شاهنشاهى حربه‏اى براى تامين مقاصد اجانب

اين مطلب كه اگر ايشان نباشد استقلال مملكت به هم مى‏خورد، اين مردم دارند همين مطلب را مى‏گويند، مى‏گويند كه با بودن شما استقلال نيست. بايد ما حساب بكنيم كه ببينيم استقلال يك مملكت عبارت از چيست، بعد ببينيم كه آيا با بودن ايشان استقلال هست و اگر نباشد به هم مى‏خورد؟! يا با بودن ايشان استقلال نيست و اگر برود استقلال پيدا مى‏شود؟ الان كدام دستگاه اساسى دولت ايران استقلال دارد؟ خوب مهمتر از همه كه ايشان خيلى به آن مثلاً مى‏نازند قضيه ارتش است كه يك ارتشى است كه گاهى ايشان تعبير مى‏كند كه ديگر ما در مقابل همه ممالك و ابرقدرت‏ها، خودمان قدرت كذا هستيم و اينكه يكى از چيزهائى كه در يك مملكتى اصلاً بايد مستقل باشد و دنباله غير نباشد و دست غير در آن نباشد عبارت از ارتش است. استقلال ارتش به اين است كه ارتش در تحت نظام خود مملكت باشد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 211

و اجانب و كسانى كه خارج از مملكت هستند در آن دخالت نداشته باشند، پيوند به آنها نباشد. مستقل مقابل اين است كه پيوند به يك جاى ديگرى باشد، تحت نفوذ يك قدرت ديگرى باشد. ارتش ما مستقل است؟ يعنى تحت نفوذ نيست؟! يا ارتش ما را الان به قولى چهل و پنج هزار مستشار آمريكائى در ايران دارد اداره مى‏كند.

الان ما يك ارتشى داريم كه همه تحت فرمان حكومت ايران باشند؟! ما حالا يك حكومت مستقلى، فرض بكنيم خود حكومت يك حكومتى است كه اراده‏اش مستقل است مى‏خواهيم حالا ارتشش را حساب بكنيم ارتش ايران جورى است كه مال خود ايران است و براى خود ايران است و براى اين ملت است و خدمتگزار اين ملت است؟! (ارتش اصولاً مال ملت است، ارتشى است براى حفاظت مملكت و براى خدمت به ملت، چنانچه هر حكومتى در هر مملكتى باشد، خدمتگزار ملت است و از ملت) خوب ما اين ارتش ايران را حساب مى‏كنيم ببينيم كه يك ارتش مستقلى است و ارتش ملى است و براى ملت است و به نفع ملت است يا يك ارتش بسته به غير است و در خدمت غير است و برخلاف مصلحت مملكت و ملت است.

اين نفتى كه از ما دارد مى‏رود و هدر دارد مى‏رود و ديگر اين را همه كس مى‏داند كه اين نفت زيادتر از اين اندازه‏اى كه احتياج خود مملكت است خارج مى‏شود و ميرود به جيب آمريكا و ساير كسانى كه مى‏برند و در مقابلش هم آمريكا آنچه به ما مى‏دهد عبارت از اسلحه است. به قول خودشان هيجده بيليون دلار اسلحه، اين اسلحه‏هايى كه ما اصلاً نمى‏توانيم استعمال كنيم و نمى‏فهمند در ايران كه اين چيست، بايد چه جور كرد تا كار بكند و حتما بايد مستشارهاى آمريكائى باشند تا بتوانند اين كار را انجام بدهند، اين اسلحه آمده است به ايران، نه براى مصلحت ايران بلكه براى پايگاه درست كردن براى آمريكا منتهى آن عوضى كه آمريكا به ما مى‏دهد در مقابل اين پايگاه، اين است كه نفت‏مان را ببرد. هم نفت ما را مى‏برد و هم آن چيزى كه در مقابلش به ما مى‏دهد اين است كه پايگاه براى خودش درست مى‏كند يعنى اگر چنانچه ابتدا آمريكا مى‏گفت كه من خيال دارم پايگاهى در ايران درست كنم در مقابل شوروى، آن ايستاده بود در مقابلش و مى‏گفت غلط نكن. اينها با اين صورت كه نفت مى‏برد و مى‏خواهد مملكتش يك مملكت قدرتمند باشد، از اين جهت هيجده بيليون دلار تاكنون در مقابل نفت، ايشان اسلحه خريده است به حسب آنطورى كه كارتر گفته است و اين هيجده بيليون دلارى كه اسلحه خريده‏اند و اسلحه‏هائى كه ما نمى‏توانيم، ايران نمى‏توانند استعمال كنند، جز براى اين است كه اينها مى‏خواستند يك پايگاه‏هائى درست كنند، با اين صورت درست كردند؟ الان هم در كوهستان‏هاى ايران، پايگاه‏هاى اينها، پايگاه‏هاى زير زمينى‏شان موجود است. اين نفت ما را كه كارگرهايش دست از كار برداشتند و گفتند نمى‏خواهيم نفت‏مان را بدهيم، كى فشار آورد به اين كارگر كه بايد سر كار باشيد و چرا فشار آورد؟ چرا با سرنيزه مى‏خواهند و ادار كنند، (يعنى ارتش) چرا اين ارتش با سرنيزه مى‏خواهد وادار كند به اينكه اين كارگرها سر كار بروند؟ اين كارگرها سر كار بروند و اين نفت را و اين طلاى سياه را جريان بدهند براى ممالك ديگر، براى آمريكا؟ براى اينكه ارتش، ارتش ما نيست،

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 212

ارتش استقلال ندارد. اگر ارتش استقلال داشت نمى‏شد ما بگوئيم كه ارتش مستقل خودش پيش خودى مى‏خواهد به آمريكا نفت برساند. ارتش يك ارتش وابسته به آمريكا هست و تحت فرمان مستشارهاى آمريكائى هست، از اين جهت همين ارتش را استعمال مى‏كنند برخلاف چيزى كه ملت مى‏خواهد. ملت مى‏گويد نفت مال خودمان، ارتش مى‏گويد نفت مال آمريكاست.

عمل ارتش اين است كه با سرنيزه، الان در آبادان و آنجا با سرنيزه مردم را مى‏خواهند وادار كنند و كارگرهاى شركت نفت را مى‏خواهند وادار كنند به اينكه برويد مشغول بشويد براى نفت، نفت را صادر بكنيد. اين كارهايى است كه ارتش دارد به ملت ايران، خيانتى است كه دارد به ملت ايران به دست ارتش، يعنى بزرگ‏هاى ارتش اين خيانت را به مملكت ايران دارند مى‏كنند اينها هم تحت نظارت كس ديگرى هستند و خود آمريكاست كه در اينجا اين كار را دارد انجام مى‏دهد. پس ما كه ادعا مى‏كنيم كه اگر تو بروى مستقل مى‏شويم، يعنى اگر تو بروى ديگر ارتش همچنين نيست كه تحت فرمان آمريكا باشد و مردم را وادار كند كه، يعنى كارگرها را وادار كند كه نفت را بدهيد. حالا وادار مى كنند كارگرها را كه نفت را به آمريكا بايد جارى بكنيد و از جيب ملت ايران در هر روز چقدر نفت بيرون بكنيد بدون اينكه به اين ملت ايران يك نفعى برسد. اين همين طورى اين اموال ايران دارد از بين مى‏رود و يك مقدارى از آن توى جيب شاه و اين شصت هزار نفرى كه مى‏گويند كه اتباع خورنده اين قضيه هست، يك مقدار زيادترش هم توى جيب آمريكا و انگلستان و گازش را هم شوروى مى‏برد و حالا مردم مى‏خواهند ندهند اين را، ارتش مى‏گويد بدهيد. ارتش اگر مستقل بود نمى‏گفت بدهيد، چون وابسته است مى‏گويد. پس ما ارتشمان كه يكى از امورى است كه ايشان مى‏گويد هميشه كه ما استقلال داريم، استقلال داريم و ارتش داريم و ارتش داريم، ارتش ما به اين صورت است، الان وضع ارتش ما اين است، اين ارتش ما در خدمت خلق است؟! در خدمت مردم است و ملت است؟! يا اينكه بر ضد ملت است؟ ملت كى هستند؟ ملت همين بازارى و همين - عرض مى‏كنم كه - زارع و همين كشاورز و همين صنعتكار و همين ادارى و همين چيز است، اينها كه همه ايستاده‏اند و مى‏گويند ما نمى‏خواهيم. ادارات دولتى يكى پس از ديگرى اعتصاب مى‏كنند و فرياد مى‏زنند كه نمى‏خواهيم سر اين كارها برويم كه نفعش به ديگران برسد، ما كارها را رها مى‏كنيم. دانشگاه ما الان تعطيل است دانشگاه‏هاى ما تعطيل است، مدارس علمى ما الان همه تعطيل است، همه بساط الان معطل است، تمام قشرهاى ايران، هر جا بروى، دست روى هر كدام بگذارى تعطيل است الان. اين تعطيلات، اينها روى چه مقصد تعطيل كردند و اينها روى چه مقصدى مى‏شكنند اين تعطيلات را؟ مردم كه تعطيلات را و اعتصابات را مى‏كنند، به چه مقصد اعتصاب مى‏كنند؟ بايد ديد كه چه مى‏گويند، خواسته‏هايشان چيست. خواسته‏هايشان يكى اين است كه ما نمى‏خواهيم اين سلسله را. اين يكى از خواسته‏هاست كه حتى در شركت نفت همين يكى از خواسته‏هايشان بود كه ما شاه نمى‏خواهيم، اين شاهى كه به ما اينقدر دارد خيانت مى‏كند و ما، وجدانى اين است كه ما داريم چقدر نفت خارج مى‏كنيم به ممالك ديگر.

ملت قيام كرده است كه استقلال و آزادى بگيرد، ارتش قيام كرده است كه نگذارد استقلال،

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 213

نگذارد آزادى، ارتش اگر يك ارتش در خدمت مردم بود، يك ارتش مستقل بود كه ارتش بود براى ايران و تحت فرمان يك ملت، يك ملتى بود، و ملتى كه همه چيز بايد در دست او باشد، ارتش هم تحت فرمان او بود، استقلال داشت اين ارتش، در مقابل ملت نمى‏ايستاد كه يك ملت اعتصاب مى‏كند ارتش اعتصاب را مى‏خواهد بشكند، روساى ارتش فرمان مى‏دهند و - عرض مى‏كنم كه - نخست وزير ارتشى فرمان مى‏دهد و اينها هم ميريزند و مى‏زنند مى‏كشند، چه مى‏كنند كه اعتصابات را بشكنند. اعتصابات مردم روى اين است كه ما استقلال مى‏خواهيم، ما آزادى مى‏خواهيم و ما حكومت اسلام مى‏خواهيم كسى كه اعتصاب را مى‏شكند اين در مقابل اين خواست ملت است كه او مى‏گويد آزادى مى‏خواهم اين مى‏گويد نه نبايد آزادى بشود، مقابلش است ديگر، اگر او هم با ملت همصدا بود كه ديگر نمى‏آمد بشكند اين اعتصاب را اين اعتصابات را كه مى‏شكنند براى اين است كه مخالفند با اين خواست ملت. خواست ملت استقلال است، اينها با آن مخالفند، ارتش خود مملكت با استقلال مخالف است، ارتش خود مملكت هم فرمانده اولش عبارت از شاه است به حسب قواعد ارتشى و به حسب واقع فرماندهش عبارت از كارتر است، واقع مطلب اين است، با مستشارهائى كه حالا آمده‏اند. ما استقلال داريم؟ مگر استقلال با يك لفظ درست مى‏شود؟ عرض كردم كه الفاظ در زمان ما معانى خودش را از دست داده است، اصلاً الفاظ خيلى الفاظ خوشگل است، خيلى بزك كرده است لكن محتوى ندارد الفاظ، (استقلال )، محتوى ندارد، (ما استقلال داريم، اگر من بروم استقلال مملكت از دست مى‏رود! مملكت تجزيه مى‏شود!) آن مردك هم مى‏گويد كه از باب اينكه آزادى تندى به مردم داده، سريع آزادى داده است، از اين جهت صداى مردم درآمده است!! اصلاً الفاظ معناى خودش را از دست داده است. لفظ يك لفظى است، معنا معلوم نيست اين باشد، يك چيز ديگر معنايش است. ما استقلال داريم؟! هر جا كه دست بگذارى استقلال نداريم، وابسته‏ايم. اين ارتش كه در راس همه چيزهاست نسبت به مقاصد شاه كه هميشه به ارتش، اين مى‏نازد، اين ارتشش كه اينطور است، نه در خدمت مردم است و ملت است و در خدمت آمريكاست براى اينكه - منافع او را - مى‏كشد ملت خودش را كه منافع او چيز بشود تحقق پيدا بكند.

دانشگاه استعمارى، تامين كننده منافع اجانب

خوب مى‏آئيم سراغ فرهنگ، يك فرهنگ مستقل ما داريم؟ يك فرهنگى كه دخالت غير در او نباشد؟ يك دانشگاه‏هائى كه مستقل باشد و خودش فكر كند، تحت فرمان خود رئيس‏هاى دانشگاه باشد، ما همچو چيزى داريم؟ ما همچو فرهنگى خواب ديديم؟ از آنوقتى كه فرهنگ، از اول مشروطه تا حالا، از اول مشروطه تا حالا ما يك فرهنگى كه فرهنگ صحيحى باشد داشتيم؟ يا يك فرهنگ وابسته بوده يعنى يك فرهنگى بوده است كه ديگران براى ما درست كردند، دليل اين است كه اگر لوزه شاهزاده زهر مارى - چيز بشود - ورم بكند و مرض لوزه پيدا بكند از آمريكا و اروپا برايش طبيب مى‏آورند يا مى‏برند آنجا. اگر ما يك فرهنگ صحيحى داشتيم، خوب آنوقت ما دانشگاه مستقل صحيح

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 214

داشتيم، اگر دانشگاه مستقل صحيح داشتيم، طبيب صحيح مستقل داشتيم، ما يك اسفالت وقتى كه مى‏خواهيم درست بكنيم دستمان را دراز مى‏كنيم كه از يك جاى ديگر بيايند براى ما اسفالت كنند زمين‏هايمان را، آنهم با آن فضاحت‏ها. محير العقول است قضيه اسفالت‏هاى ايران، قضيه آن افراط كارى‏هائى كه در آنجا مى‏شود و از بين بردن مال ملت به اسم اسفالت كردن يك جاده‏اى - ما اسفالتمان را هم - ما يك بنا مى‏خواهيم و يك مريضخانه مى‏خواهيم درست كنيم بايد حتماً از خارج بياوريم يك كسى نقشه بدهد برايش كه چه جورى درست كنيم. اگر ما يك فرهنگى داشتيم، الان بيشتر از هفتاد سال است كه ما مدارس جديد داريم، از آنوقتى كه دارالفنون درست شده است، چقدر سالهاست كه ما دانشگاه داريم، اگر اين دانشگاه‏ها يك دانشگاه‏هائى بود كه به نفع اين ملت بود يعنى اين جوان‏هاى ما را گذاشته بودند تحصيل كرده بودند درست، برنامه، برنامه استعمارى اگر نبود، آدم درست شده بود حالا، حالا جوان‏هاى ما جوان‏هائى بودند كه در مقابل دولت مى‏ايستادند. اگر ما يك دانشگاه مستقل داشتيم كار مملكت ما نمى‏رسيد به اينجائى كه هر جايش دست بگذارى خراب است. اين نيروى مهم مملكت ما كه عبارت از نيروى جوان است، اين را از بين بردند، ديگر اين نيروها را همه را به هدر داده‏اند. اين جوان‏هائى كه در خارج آمدند در همين قضيه نيروى اتمى و انرژى نمى‏دانم كذا، اينجا كار مى‏كنند در خارج، اينها پيش من آمدند دو تا دسته‏شان آمد، يك دسته‏شان هم زياد بود، جمعيت‏شان آمدند، يك دسته‏شان مى‏گفتند (كه همه در آن متفق بودند) كه اين كار، كار لغوى است كه دارند مى‏كنند كار بيخودى است براى اينكه اين معنا را مى‏گويند درست مى‏كنيم براى اينكه اگر نفت باشد كذا، بعد از آن نفت تا بيست سال ديگر فرض كنيد هست بعد از بيست سال ديگر نياز ديگر نيست، اصلاً اين كار، كار غلطى است و مهم اين است كه اينها مى‏گفتند به اينكه ما را نمى‏گذارند تحصيل كنيم، ما را در يك حد پائين نگه داشته‏اند نمى‏گذارند بالا برويم، تحصيلات ما در ايران زيادتر از اين مقدارى است كه حالا به ما اينجا چيز مى‏كنند، ما را آورده‏اند اينجا در يك سطح پائينى نگه داشته‏اند براى اينكه ترقى نكنيم، نمى‏گذارند جوان‏هاى ما تحصيل بكنند. در داخل ايران و دانشگاه‏هاى ايران نمى‏گذارند كه، يعنى برنامه يك جور برنامه‏اى است كه اينها را در يك حد معين نگه دارند، برنامه استعمارى است. يك فرهنگ وابسته ما داريم، ما يك فرهنگ مستقل نداريم. آن فرهنگ - مستقله - وابسته به دولت‏هاى استعمارى مى‏خواهند كه اينها را همين طور عقب مانده نگه دارند آن آقا كه مى‏گويد كه من دروازه تمدن بزرگ!! به دست اين آقا اين جوان‏هاى ما در مرتبه پائين قرار گرفته‏اند و هيچ نمى‏گذارند اينها ترقى بكنند. اين هم فرهنگ ما كه فرهنگ استعمارى است و عقب نگه داشته شده كه نگذارند جلو برود، نه طبيب يك طبيب تام و تمامى باشد نه يك مهندس درستى از كار در آيد يا نمى‏دانم نه يك چيز ديگرى، تمام اينها را. اصلاً مملكت را از حيث قوه نيروى جوان فلج كرده‏اند، الان ما نيروى جوان نداريم. اين فرهنگ ما، جزء فرهنگ ما كه الان خيلى رواج دارد، اين فسادهايى كه در ايران هست، اينها را جزء فرهنگ حساب مى‏كنند! سينماها جزء فرهنگ است!! اينها از ثبات فرهنگ است! كدام سينماها؟ همين‏هايى كه همه جوان‏ها، نيروى جوان ما را از بين برده است يعنى‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 215

جوريش كرده، همچو فلجش كرده كه هر چه، هر چه واقع بشود به نظر او چيزى نيست، او مشغول عيش و عشرتش باشد كافى است، اينطور دارند درست مى‏كنند. ريشه اين مملكت را اينها از بين بردند و دارند مى‏برند. هر مملكتى به نيروى انسانيش مملكت است. اگر نيروى انسانى در كار نباشد مملكت ديگر مملكت نيست. اينها نيروى انسانى دارند از بين مى‏برند. همه جا نيروى انسانى از بين رفته است و خشكيده است تقريباً، پس ايشان اگر بروند استقلال فرهنگى از بين مى‏رود! كدام استقلال داريم كه از بين برود؟ حالا شما برويد، استقلال مى‏رود! اين چه جور مى‏شود ديگر، مملكت ما چه مى‏شود، استقلالش از بين مى‏رود و ما استقلال مى‏خواهيم.

اصلاحات ارضى و صنايع مونتاژ حربه‏اى براى استعمار اقتصادى

درد مملكت ما اين است كه استقلال ندارد، نه استقلال فرهنگ دارد، نه استقلال ارتش دارد، نه استقلال اقتصاد دارد. اقتصادش وابسته است، يك كار صحيح نمى‏كنند اينها، يك اقتصاد وابسته‏اى كه مونتاژ است به اصطلاح خودشان، بايد از خارج بياورند، بخرند، ما مصرف هستيم، بياوريم مصرف كنيم، يك مملكت مصرفى هستيم. يك زراعتى اين ايران داشت، يك زراعت و كشاورزى ايران داشت كه محتاج نبود به خارج يعنى صادر مى‏كرد صادر كننده بود يعنى يك ناحيه آذربايجانش ممكن بود ايران را اداره بكند، يك ناحيه خراسانش يا فارسش ممكن بود كه ايران را اداره بكند، حالا رسيده به آنجائى كه خود اينها در حساب مى‏گويند كه 30 روز يا 33 روز ما براى مملكت مان چيز داريم بقيه‏اش را بايد دستمان را دراز كنيم به غير.

تمام اين جهاتى كه اين مملكت ما ممكن الاستفاده بوده است، تمامش را به غير داده‏اند، ملى كرده‏اند مراتع را. اينهائى كه من عرض مى‏كنم، به من اشخاص با سند نوشته‏اند، من الان پيشم نيست مع الاسف آن را به نجف فرستاده بودند، آنجاها هست (حالا گم شده يا چيز شده، نمى‏دانم) كه بهترين مراتع (مرتع يك طرفى بود كه نوشته بود مراتع كجا)، بهترين مراتع كه وقتى كارشناس‏هاى انگلستان آمدند آنجا گفته بودند بهترين مراتع، مرتع فلان جاى ايران است كه در آن همه چيز دامدارى مى‏شود كرد و اين را به ملكه انگلستان و يك دسته ديگرى دادند. اين مراتع. جنگل‏هاى ما ملى شده است. جنگل را هم دادند به يك دسته ديگر. اصلاً دارند، همين طور ريخته‏اند سر اين سفره و همه دارند مى‏چاپند، يك قدرى از آن هم به جيب ايشان مى‏رود و براى حفظ ايشان است. اينكه مى‏بينيد كه از هر گوشه صدا در مى‏آيد به اينكه ما طرفدار هستيم، عاشق چشم و ابروى كسى نيستند آنها آنها نفت ما را مى‏خواهند، بهتر از اين كسى نيست كه نفت ما را به آنها بدهد. اينها مى‏خواهند كه يك مملكتى به اسم اصلاحات ارضى يك بازار بشود براى آمريكا. آمريكا گندم‏هايش را مى‏ريخت دور، توى دريا مى‏ريخت، حالا بهتر از اين چى كه بدهد به ايران و از آن نفت بگيرد، از آن پول بگيرد. يك مملكتى را دامداريش را بكلى از بين بردند، زراعتش را بكلى از بين بردند، مراتعش را به غير دادند، همه چيز آن را از بين بردند و الان شما براى همه چيز محتاجيد كه اگر يك وقت جلويش را بگيرند، مملكت ايران‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 216

بعد از 33 روز ديگر بايد همه گرسنه بمانند. اين مملكتى است كه اگر ايشان نباشد دنيا به هم مى‏خورد!! مملكت، ديگر مملكت نيست!! (ما مملكت كه مى‏خواهيم، پس بگذاريد من باشم كه اين مملكت باشد!!) در نطق چند روز پيش از اين گفت كه: (بيائيد همه فكر كنيم براى مملكت) ما هم همين را مى‏گوئيم، همه ملت روى همين فكر است كه دادشان بلند است. مردم به فكر مملكتشان نبوده‏اند، حالا افتاده‏اند به فكر مملكتشان، حالا دارند فكر مى‏كنند براى مملكتشان كه دادشان بلند شده است كه آقا چه خبر است اينقدر مى‏خوريد؟ ورم كرده‏اند و خدا مى‏داند، نمى‏دانيد اينها چه جورى مى‏چاپند، ما هم نمى‏دانيم، شما هم نمى‏دانيد بعدها اينها كشف مى‏شود كه چه كردند به روزگار اين ملت و اين مملكت. ما چه چيز داريم؟ چه استقلالى داريم كه اگر شما نباشيد استقلالمان مى‏رود؟ استقلال فرهنگى داريم كه برود از دستمان؟ استقلال نمى‏دانم اقتصادى داريم كه از دستمان برود؟ استقلال ارتشى داريم كه از دستمان برود؟ چه استقلالى داريم كه شما اگر نباشيد آن استقلال از دست ما مى‏رود؟ حالا شما برو ما امتحان كنيم ببينيم كه (خنده‏حضار) اين منطق اينهاست براى همان حرف اولى كه ما عرض كرديم كه ملت ايران خواهانش هستند، كه رفتن ايشان است، خواهان اين هستيم، اين هم اشكالش به اينكه اگر من نروم چيست، حالا خود اينكه هميشه از اين حرف‏ها مى‏زند.

قيام مردم ايران، قيامى بى‏نظير در طول تاريخ

حالا يك دسته ديگرى هم هستند كه مى‏خواهند او را نگه دارند، ديگر حالا چه مقاصدى آنها دارند، خوب بعضى از آنها معلوم است، دلشان مى‏خواهد وزيرى بشوند و چه بشوند و مى‏بينند كه ملت اگر روى كار بيايند آنها ديگر بايد بروند سراغ كارشان، از اين جهت آنها هم دست و پا مى‏زنند به اينكه بلكه او را نگه دارند و اين ملت ديگر زير بار اينها انشاءالله نمى‏رود و اين را بدانيد كه سرنيزه نمى‏تواند حكومت كند. يك وقت اين است كه مردم بيدار نشده‏اند و هر كس مشغول كار خودش است، آنوقت بله، اين سرنيزه هم لازم ندارد، همان بدون سرنيزه، همان با ارعاب، همان با ترساندن چند تا ستاره كه اينجا باشد، مردم مى‏ترسند. يك وقت تحول پيدا شده و حالا شده، حالا يك نمونه است يعنى شما در طول تاريخ در هر جانگاه كنيد مثل اين نمونه ايران پيدا نمى‏كنيد، در تاريخ ايران كه نيست در تاريخ‏هاى ديگر هم معلوم نيست پيدا بكنيد كه يك مملكتى ملتش يك جور بودند، در يك مدت كوتاهى شدند يك جور ديگرى، اصلاً عكس آن شده‏اند. يك روز بود كه چهارم آبان را ابداً ممكن نبود كه تخلف كنند از اينكه بيرق بزنند، ميل باطنى نبود، نه اينكه براى خاطر مثلاً ميل باطنى‏شان اين كار را كردند لكن پاسبان مى‏گفت، ديگر با پاسبان كه نمى‏شود در افتاد. اينطور بود مساله. در ظرف مدتى اين ملت تبديل شد به يك ملت ديگرى، حالا يك ملت ديگرى شده كه بچه كوچك و پيرمردش هر دو فرياد مى‏كنند، توى خيابانها داد مى‏زنند به اينكه مرگ بر اين كذا و شاه و بر اين سلطنت پهلوى. آن تبديل الان شده است يعنى يك مملكتى سر تا پايش عوض شده است، يك وقت يك جورى بوده حالا شده يك جور ديگر، اين را نمى‏شود با سرنيزه خاموشش كرد، سرنيزه هم

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 217

چنين قدرتى ندارد و لهذا ما ديديم حكومت نظامى كردند - بايد دو نفر بيشتر - بر حسب حكومت نظامى، اعلام حكومت نظامى از دو نفر بيشتر نبايد با هم باشند، مردم هم گوش كردند به اين حرف!! 50 هزار، 100 هزار، 200 هزار، 300 هزار هر گوشه مملكت تظاهرات كردند، همان جايى كه حكومت نظامى بود بعد از آن حكومت نظامى را بالاترش كردند (اگر بالاترى داشت) و نخست وزير نظامى آوردند و دولت شد دولت نظامى، باز همان مساله است. ديگر نظامى را مردم ديدند و سنجيدند و شكستند نظامى را، قدرت ملت يعنى قدرت مشت بر تانك غلبه كرد. قدرت دين، قدرت ايمان غلبه كرد بر تانك و توپ. اين قدرت، قدرت الهى است. قدرت الهى با همين مشت‏ها غلبه كرد بر تانك‏ها و بر توپ‏ها و بر مسلسل‏ها و اينها و لهذا نظامى‏اش، حكومت نظامى‏اش شكست و دولت نظامى آمد. دولت نظامى‏اش هم همين حرف است، چيز تازه‏اى نيست، آن وقت نخست وزيرش يك نفر آدم چه بود، حالا نخست وزيرش يك نفر آدم نظامى است، هر دو، دو تا پيرمردند كه به درد نمى‏خورند (خنده حضار) و ما فرض مى‏كنيم كه اينهم كه بگذرد، خوب پله بعدش اگر عقلشان باز به همين قدر باشد، اين هم كه بگذرد يك كودتاى نظامى كه شاه برود و يك نظامى روى كار بيايد، باز همان نظامى است و يك چيز تازه‏اى نيست، همان نظامى كه آن روز حكومت نظامى بود و مردم شكستند، او را و الان شكسته است. فردا همين است، يك چيز تازه‏اى نيست، مردم همه چيز را ديده‏اند، يك چيز غريبه‏اى نمى‏بينند كه بترسند از آن، همين نظامى است، اسمش را مى‏گذارد كودتاى نظامى، اين هم شكسته مى‏شود. نمى‏شود يك مملكتى كه همه ايستاده‏اند و مشت‏ها را گره كرده‏اند و مى‏گويند بزنيد و ما استقلال مى‏خواهيم، ما رد نمى‏شويم، مرد و زنش يك مطلب دارند آن زنى كه چهار تا بچه‏اش را كشتند، در بهشت زهرا آنطور فرياد مى‏زند و داد مى‏زند و مردم را دعوت مى‏كند به اينكه دست بزنيد، بچه‏هاى مرا زدند گريه نكنيد، دست بزنيد كه آن شخص مى‏گفت كه مردم گريه كردند و دست زدند. اين چيز تازه‏اى است كه مردم براى خاطر آن كه كشته شده است گريه مى‏كردند و آن زن مى‏گفت كه نه گريه نكنيد دست بزنيد، مردم، هم دست مى‏زدند براى خاطر اين و هم گريه مى‏كردند براى مصيبتى كه وارد شده، يك همچنين مملكتى را نمى‏شود با سرنيزه عقبش زد.

زنده نگه داشتن نهضت، تكليفى بر تمام اقشار ملت

اين نهضت را نگه داريد آقايان، تكليف همه است، تكليف من آخوند است، تكليف آن آقاست، تكليف شماى بازارى يا كارگر يا دانشمند است، همه، همه تكليف داريم كه اين نهضتى كه در ايران پيدا شده دامن به آن بزنيم. با اين نهضت شما مى‏توانيد استقلال خودتان را بگيرد و مى‏توانيد آزادى براى خودتان تهيه كنيد و شما و ما الان مسؤول خداى تبارك و تعالى هستيم و مسؤول نسل‏هاى آتيه هستيم كه يك چنين نهضتى پيدا شده و نتوانستيد و عرضه‏اش را نداشتيد كه از آن استفاده بكنيد. عرضه داشته باشيد كه استفاده كنيد از اين نهضت. اين نهضت را نگذاريد بخوابد، نگذارند آنهائى كه روساى امور هستند، احزاب هستند، علما هستند طلاب هستند، بازارى هست، دانشگاهى هست،-

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 218

عرض مى‏كنم كه - دادگسترى هست، وكلاى دادگسترى هست، اين قشرهائى كه در مملكت هستند نگذارند كه بخوابد اين اعتصابات و نگذارند بخوابد اين نهضت زنده‏اى كه الان در ايران هست. اگر خداى نخواسته اين نهضت بخوابد تا آخر الابد زير بار ظلم هستيم و اين دفعه اگر اين شمشير اين مرد كشيده بشود تمام نسل‏هايتان را قطع خواهد كرد.

سياست قدم به قدم، عاملى براى خاموشى نهضت

من به اين بعضى از اين آقايان كه آمده بودند و مى‏گفتند كه سياست قدم به قدم، خوب حالا يك قدم برداريد و بعدش صبر كنيد يك مدتى بگذرد بعد قدم دوم را برداريد، گفتم آقا اگر شما اين قدم را سست كنيد، قدم دوم قدم‏هاى شما را مى‏شكنند، اينطور نيست كه اينقدر صبر كنيد كه شما قدم اول برداشتيد حالا ايشان سلطنت كنند، نه حكومت. (بعد از اينهمه جنايات حالا ديگر بيايند آقا سلطنت كنند نه حكومت!) اين اگر پايش مستقر بشود، دنبال اين هستند كه اين نهضت را بخوابانند به هر شكل كه مى‏توانند اينها دنبال اين هستند و اگر اين نهضت بخوابد، اين آتشى كه در دل مردم روشن شده است اگر اين بخوابد و اين آتش خاموش بشود ديگر امكان ندارد كه اين نهضت پيدا بشود يا شبيه آن پيدا بشود و من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه انشاءالله كمك كند به اين نهضت و كمك مى‏كند انشاءالله به شرط اينكه شماها همه براى خدا، براى اقامه دين خدا قيامتان باشد. خداوند تاييد مى‏كند شما را انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:35 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 219

تاريخ: 30/8/57

بيانات امام خمينى در مورد اقدامات خلاف قانون اساسى و خائنانه رژيم رسواى پهلوى

اصل اول اين است كه ملت رژيم پهلوى را نمى‏خواهد

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

راجع به اين مطلبى كه ما مى‏خواهيم و ملت خواست، كه آن اصل اول كه ملت مى‏گويند كه ما رژيم پهلوى را نمى‏خواهيم ما شاه را نمى‏خواهيم، اين سلسله پهلوى را نفى مى‏كنند، اينها تشبثاتى كردند و دست و پاهائى هم دارند مى‏كنند. در زمان آن نخست وزير جلوترى تعبيرش اين بود كه مردم چون شعار برخلاف قانون اساسى مى‏دادند از اين جهت مردم را كشتند. مقصودش اين بود كه مردم مى‏گفتند كه مرگ بر شاه، ما شاه را نمى‏خواهيم و اين خلاف قانون اساسى بود!

خوب، اول يك جهت را بايد بگوئيم بعد هم يك بررسى بكنيم و ببينيم خلاف قانون بوده يا نه. يك جهت اينكه خوب حالا اگر يك كسى شعار برخلاف قانون اساسى داد او بايد به مسلسل بسته بشود و كشته بشود؟ يا خوب قوانين دارد، يك كسى برخلاف قانون اساسى فرض كنيد كه مخالفتى كرد، روى قوانين بايد چه بشود و ثانياً ببينيم كه، بررسى در اين موضوع كه ملت برخلاف قانون اساسى شعار مى‏داده يا شاه برخلاف قانون اساسى شاه بوده‏است ؟ اگر يك شاهى بود كه (حالا روى قوانين اساسى مابحث مى‏كنيم) اگر يك شاهى بود، يك سلسله‏اى بود كه به حسب قانون اساسى اين سلسله روى كار آمده بود كه قانون اساسى اين است كه ملت بايد يك كسى را راى بدهند تا اينكه شاه بشود، خود همين آقاى شاه هم گفتند كه در قانون اينطور است كه سلطنت يك موهبت الهى است كه مردم مى‏دهند به شخص سلطان، خوب بايد ببينيم كه آيا مردم اين را اعطاء كردند به ايشان تا اينكه اگر شعارى برخلاف داده شد، شعار برخلاف قانون اساسى باشد؟ يا مردم اصلاً اطلاعى از اين مسائل نداشتند؟

حكومت رضاخان نيز بر اساس سرنيزه و كودتا بود

اول كه رضاخان آمد روى كار با كودتا آمد و تهران را گرفت و همه كارهائى كه رضاخان كرد، كارهاى سرنيزه‏اى بود اصلاً به ملت كسى اعتنا نداشت چنانچه حالا هم به ملت اينها اعتنا ندارند. از اول كه او آمد روى كار، آن را من يادم هست از وقتى كه او آمد، شماها شايد هيچ كدام يادتان نباشد،

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 220

(اكثراً البته) لكن خوب، من شاهد قضايا بودم، من يادم است همه را، ايشان كودتا كرد و آمد تهران و ابتداى امر خيلى اظهار ديانت و اظهار اسلاميت و در ماه محرم، در شبهاى ماه محرم گاهى مى‏گفتند پابرهنه اين طرف آن طرف مى‏رود براى عزادارى و همه اين تكيه‏هائى كه در تهران برپا بود ايشان مى‏رفت اين تكيه‏ها و پيش صاحب تكيه‏ها اظهار اسلاميت و اظهار ايمان مى‏كرد تا وقتى كه پايش يك قدرى مستقر شد (ابتدائش اينطور بود) تا وقتى كه حكومتش يك حكومت مستقرى شد، آنوقت كه حكومت، حكومت مستقر شد، دست به نيزه برد و سرنيزه برد و كوبيد همه اقشار ملت را، آنوقت هم مثل حالا نبود كه، يعنى مثل اين يك سال كه ملت يك تحولى درش پيدا شده باشد كه مطالب را (چرا) بگويد و قيام برخلاف بكند، هيچ ابداً صحبت از اينكه يك مطلبى برخلاف راى رضاخان بگويند هيچ اين مسائل نبود، با سرنيزه آمد و با سرنيزه مجلس درست كرد بدون اينكه ملت اصلاً اطلاعى از وكلايش داشته باشد و اطلاعى از مسائل اصلاً داشته باشد. رضاخان هم معلوم نبود كه خودش يك همچو كارى كرده باشد، ليست‏هائى از طرف (به طورى كه شاه مى‏گويد) سفارتخانه‏ها آوردند و مى‏دادند و همين ليست تعيين مى‏كرد كه كى وكيل كجا، كى وكيل كجا، اينها را هم مامورها مى‏رفتند و وكيل مى‏كردند يك عده‏اى از وكلايى كه انتصاب ابتدايى از سفارتخانه‏ها بود (زمان رضاخان سفارت انگلستان مهم بود و زمان ايشان هم سفارت آمريكا حالا مهم است) ليست‏ها را آنها مى‏دادند، افراد را آنها تعيين مى‏كردند، منصوب از قبل آنها به حسب واقع بود و منصوب از قبل رضاخان و محمدرضاخان در آن زمان در دست دوم و به حسب ظاهر بود، اما مردم چه دخالتى داشتند؟

وكلاى مجلس فرمايشى شاه يا انتصاب دولت بودن يا سفارت آمريكا

اصلاً در تمام دوره مشروطيت يك مجلس قانونى ما نداشتيم، يك مجلسى كه همان قانون اساسى اين مجلس را قبول بكند، حالا دوره اول مشروطيت همان دوره اولش چى بود آن را من نمى‏دانم اما آنقدرى كه ما در نظرمان هست، نبوده است يك مجلس قانونى. خوب يكى از چيزهائى كه در متمم قانون اساسى است اين است كه بايد پنج نفر از مجتهدين به تعيين مراجع تقليد، پنج نفر مجتهد در مجلس نظارت كند، اگر نباشد قانونى نيست مجلس، و در طول تاريخ مشروطيت شايد همان اول يك همچو چيزى شده است (حالا تمام يا نيمه تمام نمى‏دانم) لكن در اين مدتى كه ما خاطر داريم كه تقريباً حدود شصت سالش را من يادم است اين مسائل نبوده است، نه اين پنج نفر اصلاً در مجلس رفتند و نه مردم اطلاع داشتند از اينكه كسى را وكيل بكنند و اگر هم چنانچه در بعضى از جاها مثلاً تهران گاهى وقت‏ها يك نفر را وكيل مى‏كردند، مردم وكيل مى‏كردند، اما در ساير جاها و تهران هم خوب بيشترش شايد وكلايش هيچ ارتباطى به مردم نداشتند، همه تعيينش از طرف خود دستگاه بود و در اين زمان هم كه همه ما مى‏دانيم همه شما هم مى‏دانيد كه هيچ ابداً وكيل ملى ما نداشتيم كه يك نفر، يك نفر از اينهائى كه الان در مجلس هستند يا بودند اينها از طرف ملت نبودند، هيچ كدامشان از طرف ملت نبودند، اينها همه - را - از طرف دولت بود و نصب دولت بود و حالا يا ليستش را از سفارت

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 221

آمريكا مى‏آوردند و مى‏دادند كه اينها وارد كنند يا به قول شاه، زمان پدرش ليست را آنها مى‏دادند لكن زمان ايشان ديگر خير، ايشان ديگر همچو چيزها نيست! على ايحال يك مجلس رسمى ما نداشتيم كه اگر قانونى در آن مجلس تمام بشود و به راى اكثريت واقع بشود قانون باشد. پس بنابراين آن مجلسى كه در زمان رضاشاه تاسيس شد، مجلس فرمايشى بود كه يا ليستش را سفارت انگلستان داده بود يا خود رضاشاه با سرنيزه مردم را، يك عده‏اى را وكيل كرده بود و مردم هم هيچ ابداً دخالتى در مساله نداشتند. پس آن مجلسى كه او درست كرد يك مجلس غير قانونى، غير ملى، برخلاف قانون اساسى بود، آن مجلس برخلاف قانون اساسى آمد رضاشاه را نصب كرد به سلطنت و خلع كرد، يعنى مجلس موسسان درست كردند آنهم با سرنيزه نصب كرد او را به سلطنت و سلسله پهلوى را و خلع كرد سلطنت سابق را.

اين طرز آمدن سلسله پهلوى روى كار و اصل اساس سلطنت پهلوى‏

شعار (مرگ برشاه) ملت موافق قانون اساسى است

بنابراين شعار به اينكه (من سلطان هستم) خلاف قانون است، نه شعار به اينكه تو سلطان نيستى. اينكه آن مرد سابق، مردك سابق مى‏گفت اينكه مردم را كشتم براى اينكه شعار خلاف ملى مى‏دادند، شعار خلاف قانون اساسى مى‏دادند! و مقصودش اين معنا بود كه شعار خلاف ملى، شعار خلاف قانون اساسى يعنى مى‏گفتند مرگ بر شاه، ديگر مسائل ديگرى را آنها ذكر نمى‏كردند، آنها داد مى‏كردند مرگ بر شاه، ما شاه را نمى‏خواهيم، ما سلسله پهلوى را نمى‏خواهيم. اين شعار برخلاف ملت، خلاف ملى بود، يعنى اين ملت، ملت ايران چون همه شاهدوستند از اين جهت كسى بگويد كه ما شاه را نمى‏خواهيم شعار خلاف ملى است! با اين كه همه ملت گفتند، كدام ملت بوده است كه اين برخلاف او بوده است؟ خوب ملت، اكثريت ملت بلااشكال الان و سابق در دوماه پيش از اين و در بعد از ماه رمضان و روز عيد، اين مردم، اكثر مردم بودند كه مى‏گفتند كه ما نمى‏خواهيم شاه را و مرگ بر شاه، اين شعار ملى است، ملى بوده است شعار ملت، نه شعار خلاف ملى بود، و شعارشان مخالف قانون اساسى نبوده است بلكه موافق قانون اساسى بوده براى اينكه قانون اساسى ايشان را به سلطنت نمى‏شناسد، ايشان سلطان نيستند به حسب قانون اساسى، مردم هم همين معنائى را كه ايشان قانون اساسى گفته، گفتند. پس شعارهاى مردم شعار موافق قانون اساسى بوده است كه شاه، نيست شاه، ما نمى‏خواهيم اين شاه را و اين شعارى كه بگويد من سلطنت دارم و من سلطان هستم، من كذا هستم و اين اعمالى كه ايشان مى‏كنند به عنوان سلطنت، علاوه بر اينكه اعمالش برخلاف قوانين اساسى است، قانون اساسى است حالا علاوه بر اين اصل اين نشستنش به سلام به عنوان سلطنت، تاجگذارى به عنوان سلطنت، همه اينها برخلاف قانون اساسى است قانون اساسى ايشان را به سلطنت نشناخته، وقتى نشناخت تمام اين و تمام فروعى كه متفرع بر اوست برخلاف قانون اساسى است.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 222

اگر سرنيزه و حكومت نظامى را برداريد، با انجام يك رفراندم حقيقت آشكار مى‏شود

در اين دولت بعد از آن دولت هم اين صحبت را هى پيش مى‏آوردند كه هر كس قانون اساسى را قبول دارد اين اشخاصى كه در خارج مملكت هستند و زندگى مى‏كنند، آنهائى كه در اروپا هستند، اينهائى كه در جاهاى ديگر هستند، اينهائى كه قانون اساسى را قبول دارند بيايند، هر كه قانون اساسى را قبول ندارد نيايد و مقصودشان همين بود، يعنى هر كه قبول دارد كه اين شاه، شاه است بيايد و هر كس قبول ندارد نيايد. اين هم روى اين ترتيبى كه من عرض كردم اين هم صحيح نبوده حرف اينها براى اينكه آن كسى كه شاه را قبول ندارد او موافق قانون اساسى هست حرفش، نه آن كسى كه مى‏گويد شاه بايد باشد. اين يكى از تشبثاتشان بوده است كه از اول (حالا هم باز همين مسائل را مى‏گويند، همين مطلب را مى‏گويند) از اول هم اينها مى‏گفتند كه اينكه گفته بشود و ملت بگويد كه ما شاه را نمى‏خواهيم اين خلاف قانون اساسى است، خوب حالا ما فرض مى‏كنيم كه اين قانون اساسى بوده و همه اين اشكالات رفع و ايشان موافق با قانون اساسى آمده است و به اريكه سلطنت نشسته است، از چند جهت باز اشكال است. يك جهت اينكه خوب همين مردمى كه شما را راى دادند و قانون اساسى شده است براى خاطر راى مردم و ماده قانون اساسى كه اين يك موهبت الهى است كه مردم مى‏دهند به شخص سلطان، همين مردم حالا مى‏گويند (نه )، اگر مى‏گوييد درست نيست اين حرف رفراندم كن، رفراندم كن، يعنى سرنيزه را برداريد، حكومت نظامى و دولت نظامى را برداريد و مردم را آزاد بگذاريد بعد بگوييد كه آقا هر كس كه اين سلنت را قبول دارد بيايد در شمال شهر، هر كس قبول ندارد برود در جنوب شهر، ببينيد شمال شهر بيشتر جمعيت پيدا مى‏شود يا جنوب شهر. اينها امتحان كنند، اگر راست مى‏گويند كه مى‏خواهند اينها مطابق قانون اساسى عمل كنند و عمل به قانون اساسى يك اصلى است پيش اينها، ما ادعاى اين را داريم كه الان - ملت قانون اساسى - قبول مى‏كنيم اين ماده قانون اساسى را كه قانون اساسى گفته است كه سلطنت يك موهبتى است الهى كه مردم به شخص شاه مى‏دهند (حالا اشكالات ديگرى كه بعضى شب‏هاى ديگر كردم، آنها را ما همه را كنار مى‏گذاريم قبول مى‏كنيم اين مطلب را از ايشان) لكن ملت بايد اين را هبه كنند و بدهند به شخص سلطان، حالا اگر ملت آمدند گفتند كه بابا نمى‏خواهيم اين شاه را، همان ملتى كه اعطا كرده بودند حالا بگويند (نه)، به حسب قانون اساسى (نه) صحيح است، آن (آره) درست است يعنى آره تا حالا، از حالا به بعدش ديگر سلطنت نه. بنابراين به حسب قانون اساسى روى فرض ما قبول كردن اينكه از اول سلسله پهلوى صحيح بوده است سلطنتشان، موافق قانون اساسى هم بوده است، همه جهات را قبول كنيم، الان كه مردم مى‏گويند (نه )، الان ديگر ايشان سلطنت ندارند. پس الان ادعاى سلطنت، قرار دادن نخست وزير براى يك مملكت نمى‏دانم هر كارى كه انجام مى‏دهد كه از شوون سلطنت است، ايشان حق ندارد قرار بدهد، حق ندارد كه نخست وزير قرار بدهد. پس نخست وزير هم برخلاف قانون است، برخلاف قانون اساسى است.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 223

سلطانى كه به سوگند خود وفا نكند خائن و متخلف است

علاوه بر اشكالاتى كه در خود اينها هست، علاوه اگر چنانچه ما يك سلطانى را، مردم يك سلطانى را قرار دادند و همه‏شان راى به او دادند، اين سلطان (چنانچه خود ايشان هم اين كار را كرده) آمده است و قسم خورده است به اينكه من خيانت نمى‏كنم و مذهب را حفظ مى‏كنم، خدمت مى‏كنم، وفادارم به مذهب و به ملت خيانت نمى‏كنم، اين چيزى است كه قسم خورده است، ايشان به اين قسمش وفا كرده است؟! اگر يك سلطان قسم خورد كه من خيانت نمى‏كنم و بعد خيانت كرد، اين ديگر سلطان نيست اين تخلف كرده پس سلطان نيست.

ايشان خيانت نكرده است به اين مملكت؟! ايشان نفت ما را همين طورى نداده است به آمريكا؟! ايشان نظام ما را تحت نظر مستشارهاى آمريكائى قرار نداده است؟! ايشان در خدمت آمريكا نيست؟! در خدمت شوروى نيست؟! اگر نيست چرا تاييدش مى‏كنند؟ چطور شد كه اينقدر يقه درانى مى‏كند كارتر براى ايشان؟ قوم و خويشش كه نيست. فرض هم اين است كه ايشان خدمتى براى آنها نمى‏كند، اگر ايشان خدمتگزار نيست، خوب فرق ما بين اين و ديگرى نيست. چطور شد كه الان از هر گوشه‏اى اينهائى كه منافع در ايران دارند و دارند مال مفت اين مملكت را مفت مى‏خورند، نفتش را مى‏برند و پايگاه براى خودشان درست مى‏كنند عوض پول نفت، نفت ما را مى‏خورند و مى‏برند و به اسرائيل كه دشمن سر سخت مسلمين و اسلام است مى‏دهند، اگر بنا باشد كه اينها خدمتگزار به خارجى نباشند و خائن به مملكت نباشند، تسلط ندهند آنها را بر مملكت، چطور شد صدا در آمده حالا؟ چرا، چرا نخست وزير انگلستان مى‏گويد (ما آنجا منافع داريم، ايشان به ما خدمت كرده است، حالا بايد ما عوضش كمك بكنيم به او) پس چرا تكذيب نكرد اين حرف را؟

چطور كارتر مى‏گويد كه (ما هيجده ميليارد اسلحه داديم به اينجا و خطر است براى ما، ما چطور هستيم، اينجا براى ما منافع دارد). شما هيجده ميليارد اسلحه‏اى كه به درد ما نخورد به ايشان تحميل كرديد و ايشان به شما خدمتگزارى كرده است اين خيانت نيست به يك مملكتى؟! خوب ايشان خيانت كرده، بعد از اينكه خيانت كرده است بر فرض اينكه مردم هم نگويند نه، اينكه خودش ساقط است.

تمام قراردادها در زمان رضاشاه و محمدرضا برخلاف قانون و باطل است

تمام قراردادهائى كه تا حالا بسته شده است در ايران، اگر از صدر مشروطه نگوييم، در زمان اين دو تا سلطان كه عبارت از رضاشاه و محمدرضا شاه باشد، تمام قراردادها برخلاف قانون است و قراردادها همه باطل است براى اينكه مجلس، مجلس قانونى نيست تا تصويب كند، سلطان، سلطان قانونى نيست تا مثلاً عرضه بدارد به مجلس تا نخست وزير تعيين كند، تا امر به فتح مجلس بكند. اينها همه روى قوانين، بايد روى قواعد باشد، نه، هيچ كدام روى قواعد نبوده، روى قوانين نبوده. همه اين قراردادهائى كه كردند، قرارداد اسلحه كردند باطل بوده اين قرارداد، بيايند پول ما را بدهند و آهن‏هايشان راببرند. نفت ما را برديد پولش را بدهيد آهن‏هايتان را ببريد مال خودتان.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 224

اصلاحات ارضى شاه يكى از بزرگترين خيانت‏ها

هر قراردادى كه اينها كردند، مراتع سر سبز بسيار غنى ايران را دادند (آنطور كه به من نوشته بودند) به يك هيئتى كه يكى از آنها ملكه انگلستان است، مراتعى كه متخصصين، آنهائى كه آمدند ديدند، گفتند بهترين مراتع در دنياست از حيث دامدارى، اينها دادند به او و خود مملكت ايران مانده حالا گوشتش را بايد گوشت يخ كرده‏هاى، كثافت كارى‏هاى آنها را بياورند و اينجا خودش ندارد. اينها خيانت نيست بر يك مملكتى؟! اين اصلاحات ارضى از بزرگترين خيانت‏ها نيست بر اين مملكت كه زراعت مملكت را بكلى از بين برديد و دهقان‏هاى بيچاره را همچو كرديد كه هجوم آوردند به شهرستان‏ها! تهران الان پر است از اين بيچاره‏هايى كه، دهقان‏هاى بيچاره‏اى كه از اطراف آمدند توى اين زاغه‏ها و توى اين چادرها و توى اين كثافت كارى‏ها بيچاره‏ها دارند زندگى‏كنند با عائله در زمستان سخت، اينها خيانت به يك ملتى نيست؟! خيانت كردى، وقتى خيانت كردى ديگر سلطان نيستى، سلطان اگر خائن باشد سلطان نيست.

پس اين اتخاذ اين تخت و تاج را امروز، قرار دادن نخست وزير را امروز امر به فتح نمى‏دانم مجلس و بستن مجلس، همه اينها چيزهايى برخلاف قانون اساسى است و اين فرياد ملت كه مى‏گويند (كه شاه را نمى‏خواهيم) موافق قانون اساسى است، اين شعار برخلاف قانون اساسى نيست نخير، شعار بر وفق قانون اساسى است، شعار شما، شماى نخست وزير كه مى‏گوييد (اعليحضرت همايونى)، اين شعار خلاف قانون اساسى است، ايشان اعليحضرت نيستند، ايشان سلطان مملكت نيستند. اين يكى از مسائلى است كه اينها هى گفتند و دنبال كردند و اينها. يكى از مسائل هم قضيه اين است كه (اگر ما نباشيم ثبات منطقه از بين مى‏رود) اين هم بايد بعد ببينيم چه مى‏شود. اگر ايشان نباشند چه ثباتى از بين مى‏رود و حالا چه ثباتى ما داريم؟! انشاءالله خداوند همه‏تان را توفيق بدهد، موفق باشيد.

بايد با مصاحبه و تبليغات نهضت را معرفى كنيد

شما هم خدمت كنيد به اين نهضتى كه ايران هست، هر جور خدمتى مى‏توانيد بكنيد، در داخل هستيد خدمت‏هاى داخلى، در خارج هستيد خدمت‏هائى كه در خارج امكان دارد مثل تبليغات، مثل مصاحبه با مطبوعات، نوشتن مقاله در مطبوعات. اينها بد معرفى كردند ايران را و اهالى ايران را و شما موظفيد، همه ما موظفيم به اينكه مسائل را براى اينجاها هم روشن كنيم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:35 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 225

تاريخ: 1/9/57

پيام امام خمينى به ملت شجاع ايران به مناسبت فرا رسيدن ماه محرم

محرم ماه پيروزى خون بر شمشير

بسم الله الرحمن الرحيم

با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداكارى آغاز شد، ماهى كه خون بر شمشير پيروز شد، ماهى كه قدرت حق، باطل را تا ابد محكوم و داغ باطله بر جبهه ستمكاران و حكومت‏هاى شيطانى زد، ماهى كه به نسل‏ها در طول تاريخ، راه پيروزى بر سرنيزه را آموخت، ماهى كه شكست ابرقدرت‏ها را در مقابل كلمه حق به ثبت رساند، ماهى كه امام مسلمين، راه مبارزه با ستمكاران تاريخ را به ما آموخت، ماهى كه بايد مشت گره كرده آزاديخواهان و استقلال طلبان و حق‏گويان بر تانك‏ها و مسلسل‏ها و جنود ابليس غلبه كند و كلمه حق، باطل را محو نمايد. امام مسلمين به ما آموخت كه در حالى كه ستمگر زمان بر مسلمين حكومت جابرانه مى‏كند، در مقابل او اگر چه قواى شما ناهماهنگ باشد بپا خيزيد و استنكار كنيد، اگر كيان اسلام را در خطر ديديد، فداكارى كنيد و خون نثار نمائيد.

بر عموم است كه با دولت نظامى مخالفت كنند

امروز رژيم شاه حكومت جائرانه بر ملت مستضعف مى‏كند و برخلاف شرع اسلام و خواست ملت كه در سراسر ايران عليه او قيام نموده‏اند مقام حكومت را اشغال نموده و مصالح عاليه مسلمين و احكام اسلام را به نفع سلطه شيطانى خود و اربابان مفتخوارش به نابودى كشيده است. بر عموم ملت بپا خاسته است كه با تمام قدرت مخالفت خود را با شاه، گسترش و ادامه دهند و او را از سلطه خطرناكش به زير كشند.

دولت نظامى، دولت ياغى و برخلاف قانون و شرع است و بر عموم است كه با آن مخالفت كنند و از اعانت به آن احتراز نمايند و از دادن ماليات و آنچه به اين دستگاه ظلم و طغيان كمك مى‏كند سرپيچى نمايند و بر كارمندان و كاركنان شركت نفت است كه از خروج اين ثروت حياتبخش جلوگيرى نمايند. آيا كارگران و كارمندان مى‏دانند كه اسلحه‏اى كه سينه جوانان عزيز ما را مى‏شكافد و زنان و مردان و كودكان ما را به خاك و خون كشد، از پول همين نفتى است كه با زحمت جانفرساى آنان خارج مى‏شود؟ آيا آنان ميدانند كه قسمت مهم نفت اسرائيل، دشمن سرسخت اسلام و غاصب حقوق مسلمين را شاه تامين مى‏كند؟ اگر دولت ياغى با فشار به كاركنان نفت بخواهد اين خيانت را ادامه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 226

دهد، ممكن است تكليف نفت براى هميشه معين شود.

بر اشخاص مطلع از اوضاع كشور است كه ليستى از وزراى دولت ياغى و از خائنين به كشور و از صاحب منصبان كه در سراسر كشور، امر به جنايات و آدمكشى‏ها مى‏كنند، تهيه كنند تا در موقع خود، تكليف ملت با آنان معلوم شود.

دولت و صاحب منصبان ارشد بدانند كه اگر دست از حمايت شاه جانى و خائن به اسلام و كشور اسلامى بر ندارند، در آتيه نزديك به سزاى اعمال خود خواهند رسيد.

افشاگرى جرائم رژيم شاه، يك تكليف الهى است

اكنون كه ماه محرم چون شمشير الهى در دست سربازان اسلام و روحانيون معظم و خطباى محترم و شيعيان عاليمقام سيدالشهدا - عليه الصلوه والسلام است، بايد حد اعلاى استفاده از آن را بنمايند و با اتكا به قدرت الهى، ريشه‏هاى باقيمانده اين درخت ستمكارى و خيانت را قطع نمايند كه ماه محرم، ماه شكست قدرت‏هاى يزيدى و حيله‏هاى شيطانى است.

مجالس بزرگداشت سيد مظلومان و سرور آزادگان كه مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خيانت و حكومت اسلامى بر حكومت طاغوت است، هر چه باشكوهتر و فشرده‏تر بر پا شود و بيرق‏هاى خونين عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بيشتر افراشته شود.

خطباى محترم و گويندگان عزيز، بيش از پيش به تكليف الهى خود كه افشاگرى جرائم رژيم است عمل فرمايند و خود را در پيشگاه خداوند تعالى و ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف - سرافراز و روسفيد نمايند. طلاب و فضلاى حوزه‏هاى علميه كه در اين ايام براى روشنگرى به قراء و قصبات مى‏روند لازم است دهقانان محروم و محترم را از فجايع شاه و كشتارهاى مردم بيدفاع، آگاه گردانند، به آنان تذكر دهند كه برخلاف تبليغات مسموم شاه و بستگانش، دولت اسلامى، طرفدار سرمايه دارها و مالكين بزرگ نمى‏باشد، اين حرف‏هاى بى‏معنى براى انحراف از راه حق است. اين شاه است كه به طرفدارى از آمريكا كشاورزى را به تباهى كشانده است. اين شاه است كه به طرفدارى از سرمايه دارها ذخائر ملت مستضعف را به نفع آنان از بين برده است. شما آنان را مطمئن كنيد كه در دولت حق، از شما به بهترين وجه حمايت خواهد شد.

جوانان عزيز حوزه‏هاى علميه و دانشگاه‏ها و مدارس و دانشسراها و نويسندگان مطبوعات و كارگران و كشاورزان محروم و بازاريان و اصناف مبارز و آگاه و كارمندان محترم و ساير اقشار، از ايلات و عشاير غيور گرفته تا چادرنشينان و زاغه مسكنان محروم، همه و همه، همصدا و پشت بر پشت هم به سوى هدف مقدس اسلام يعنى برچيده شدن سلسله ستمگر پهلوى و هدم نظام منحط شاهنشاهى و برقرارى جمهورى اسلام مبتنى بر احكام مترقى اسلام، به پيش كه پيروزى از آن ملت بپاخاسته است.

لازم به تذكر نيست كه اقامه مجالس سوگوارى بايد مستقل بوده و منوط به اجازه شهربانى يا

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 227

سازمان خرابكار به اصطلاح امنيت نباشد. شما ملت عزيز، مجالس را بدون مراجعه به مقامات برپا نمائيد و در صورت جلوگيرى در ميادين و خيابانها و كوچه‏ها اجتماع كنيد و مصائب اسلام و مسلمين و خيانت هاى رژيم شاه را برملا نمائيد.

امروز تاريخ ايران شاهد حساسترين روزهائى است كه بر اسلام و مسلمين عزيز يا گذشته و مى‏گذرد. امروز شما ملت، بر سر دو راهى عزت و عصمت هميشگى و خداى نخواسته ذلت و خوارى ابدى واقع هستيد. امروز احدى از اقشار ملت، معذور نيست و سكوت و انزوا در حكم انتحار و كمك به دستگاه جبار است. امروز خروج از مسير بى‏ابهام ملت و اسلام، خيانت به اسلام و ملت و حمايت از مخالفين اسلام و ملت است. خائنين كه با سكوت خود و يا احياناً با گرايش خود به دستگاه طاغوتى شاه گمان كرده‏اند اين نهضت اسلامى را مى‏شكنند و شاه را نجات مى‏دهند، در اشتباهند. اول آنكه ديگر كار گذشته است و شاه رفتنى و با اين خود فريبى‏ها شاه را نمى‏توان نجات داد و ديگر آنكه اگر نجات پيدا كند، به آنان كه او را نجات داده‏اند وفادار نخواهد ماند، چنانچه ديديم و ديديد.

من به ملت عظيم الشان ايران كه با قدرت اسلامى خويش، مشت محكم بر دهان شاه و هواخواهان او زدند و مى‏زنند، دست صميميت و ارادت مى‏دهم. من شهادت در راه حق و اهداف الهى را افتخار جاودانى مى‏دانم. من به مادران و پدران جوانانى كه در راه اسلام و آزاد منشى خون داده‏اند، تبريك عرض مى‏كنم. من به جوانان عزيز و غيورى كه جان خود را نثار راه دوست كرده‏اند، حسرت مى‏برم. آواى انقلاب بزرگ ايران در كشورهاى اسلامى و ديگر كشورها طنين‏انداز و افتخار ساز است. شما ملت شريف، به جوانان غيور ملت‏هاى اسلامى هشدار داده‏ايد. اميد است با دست تواناى شما، پرچم پر افتخار حكومت اسلامى در تمام اقطار به اهتراز درآيد، اين است مسئلت من از خداوند تعالى.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:35 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 229

تاريخ: 2/9/57

بيانات امام خمينى در مورد توبه مفتضح شاه پس از مشاهده قهر و انتقام الهى

توبه شاه و استمداد او از علماء اعلام و مراجع عظام بعد از نزول عذاب الهى‏

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

صحبت در اين اصل اول بود كه ملت ايران مى‏خواهد، ملت ايران چند تا مطلب خواست كه اوليش اين بود كه اين شخص نباشد بلكه اين سلسله نباشد. اينها تشبثاتى كردند كه بسياريش را من ذكر كردم، من جمله از تشبثاتى كه كرد شبيه آن تشبثى بود كه فرعون كرد. فرعون بعد از اينكه عذاب نازل شد و غرق را ديد كه الان دارد غرق مى‏شود، آنوقت گفت كه من هم آنطورى كه بنى اسرائيل مى‏گويند من هم به همان ايمان آوردم. جواب بود كه حالا ديگر ايمان آوردى؟ تو قبلاً معصيت كردى (الان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين).

ايشان هم بعد از اينكه بيست و چند سال، بيست و هفت سال خيانت‏ها را كرد و جنايت‏ها را كرد، آنوقت كه عذاب نازل شد، عذاب عبارت از همين مشت‏هاى گره كرده ملت ايران و فريادهاى ملت ايران كه من عرض كردم كه اين يك مساله الهى بود، نه يك مساله بشرى، اينكه همه ايران در مقابل اين قدرتى كه اينها دارند بلكه در مقابل همه قدرت‏ها ايستاد و با دست خالى مشت‏ها را گره كردند و نه به حكومت نظامى و نه به دولت نظامى و نه به پشتيبانى‏هاى آمريكا و شوروى اعتنا نكردند و همه با هم در همه ابعاد كشور فرياد زدند كه ما نمى‏خواهيم، مرگ بر اين شاه، مرگ بر اين سلسله، حالا كه غرق را ديده، الان اين موج كه در ايران پيدا شده است، موج استنكار، موج اينكه ما نمى‏خواهيم، موج نفى سلطنت محمدرضا خان و سلسله او، حالا كه خودش را در اين موج ديده و غرق ديده است، حالا - مى گويد كه - در مقابل ملت مى‏ايستد و اظهار ندامت مى‏كند و مى‏گويد كه من تا حالا اشتباه كردم، خطاب به مراجع عظام و علماى اعلام كه (بياييد من ديگر توبه كردم و شما بيائيد نجات بدهيد. حاصل حرفش اين است كه (نجات بدهيد من را، نجات بدهيد وطن را)، مقصودش خودش هست در مقابل ملت هم باز همين امر را تكرار كرده است، به طبقات مختلف، به جوان‏ها، به اينها و آخرش هم مى‏گويد كه بيائيد يك فكرى بكنيم براى وطن، ما خوب است به وطنمان فكر بكنيم.

اين شبيه همان مساله فرعون است با يك اختلاف، فرعون بعد از اينكه ديد كه حالا ديگر دارد غرق مى‏شود گفت كه: امنت به بنو اسرائيل. جوابش هم اين بود كه نه، ديگر گذشت - ديگر - مطلب، تو

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 230

تا حالا معصيت كردى تا حالا طغيان كردى، بنى اسرائيل را به بند كشيدى ظلم كردى، حالا كه مى‏بينى عذاب نازل شده و غرق توى كار است، حالا مى‏گويى كه من معصيت كردم. حالا كه عذاب نازل شده مى‏گوئى من معصيت كردم، من توبه كردم، اين مثل توبه‏اى مى‏ماند كه بعد از اينكه مرد و عذاب جهنم را دارد مى‏بيند بگويد من توبه كردم اين توبه نيست، اصلش توبه نيست.

ايشان هم بعد از اينكه عذاب را نازل ديد و آن چيزى كه خداوند به دست اين ملت اجرا فرمود و آن استنكار و مقابله با مشت در مقابل مسلسل‏ها، حالا ديگر مى‏بيند كه غرق شده است و عذاب نازل شده است حالا مى‏گويد كه من اشتباه كردم و از اين به بعد ديگر اشتباه نمى‏كنم. يك فرق هم با توبه، اظهار توبه فرعون دارد و آن اينكه از اين ور اظهار توبه، از آن ور دولت نظامى اين دو تا را با هم به ميدان آورده، ديگر فرعون اين كار را نكرده بود، همان مى‏گفت توبه كردم، ديگر اينطور نبود كه از آن ور چماق دستش بگيرد، از آن ور توبه بكند. اين از توبه گرگ هم بدتر است براى اينكه گرگ هم مى‏گويد توبه كردم مثلاً، اما اينطور، اينطور نيست كه در همان حالى كه اظهار توبه مى كند، اظهار ندامت مى‏كند، توسل به علماى اعلام و مراجع عظام به اصطلاح خودش پيدا مى‏كند، توسل به قشرهاى ديگر ملت پيدا مى‏كند، در همان حال يك كسى هم مامور مى‏كند كه بكش.

نظارت مستقيم شاه در كشتار و سركوبى مردم توسط مامورينش

همه اين كشتارهائى كه واقع مى‏شود با امر ايشان است. هيچ وقت باور نكنيد اينهائى كه مى‏گويند مامورين چه كردند، اينهائى كه مى‏گويند نخست وزير چه كرده، اينهائى كه مى‏گويند سازمان امنيت چه كرده، اينها همه براى حفظ شاه است، اينها همه از عمال شاهند، گاهى وقت‏ها فهميده و گاهى نفهميده. در كشتن و قتل و مقابله با ملت با آتش - هيچ اقدامى - هيچ كس اقدام نمى‏كند مگر اينكه به امر خود ايشان باشد، خود ايشان مستقيماً امر مى‏كند. حالا بعضى هم كه مى‏گويند كه شاهد قضيه بودند كه در جمعه سياه از اشخاصى كه شليك كردند به طرف ملت، خود ايشان مستقيماً بودند با هليكوپتر. حالا من اين را نمى‏دانم اما بعضى از اجزاى خودش، از اعضاى خودش كه رفتند به انگلستان مى‏گويند كه او اينطور گفته است كه ايشان خودش مباشر بود، نه عامل ولى آنكه مسلم است اين است كه بدون امر ايشان هيچ يك از اين وقايع واقع نشده است يعنى تبريز اگر قتل عام شده است، اصفهان اگر قتل عام شده است، شيراز اگر قتل عام شده است (آدم هر شهرى را كه اسمش را مى‏برد قتل عام هم بايد دنبالش باشد) شما در تمام طول تاريخ، يك قضايايى كه الان در ايران در جريان است و بوده است كه در تمام طول تاريخ نبوده است اينطور وحشيگرى كه ايشان دارد مى‏كند، در تمام طول تاريخ نبوده است كه هر روز در نقاط مختلف يك مملكت اسلامى، با آلات مختلفه، با ارتش يك طرف، با كولى‏ها به اصطلاح خودشان يك طرف، با رها كردن يك دزد آدمكشى كه از سرهاى بعضى از عشاير بوده است، او را مى‏گويند رها كرده است و يك پول فراوانى هم به اختيارش گذاشته است كه برود جمعيت جمع كند و حمله كند به مردم، اينها هم از يك طرف، همچو چيزى در طول تاريخ نبوده

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 231

كه يك كسى كه مدعى سلطنت هست و ديروز آنطور فرياد مى‏زد و براى خودش مديحه خوانى مى‏كرد و روزنامه‏ها را واداشته بودند و راديو و هر چه هر كس مى‏گفت جزشان ايشان نبود، حالا متوسل بشود به كولى‏ها كه در زير پناه چماق كولى‏ها خودش را نجات بدهد، متوسل بشود به مثلاً كسانى كه از اشرار بودند و آنها را اجير كند كه نجاتش بدهند از دست اين ملت و نجات هم نمى‏دهند آنها، نه نجات آنها مى‏دهند، نه ملت ديگر به اين حرف‏ها اعتنا مى‏كند.

اداى حق الناس و جبران خيانت‏هاى گذشته شرط پذيرش توبه شاه‏

فرق ايشان با فرعون اين است كه فرعون مى‏گفت توبه كردم، ديگر در آن حالى كه مى‏گفت توبه كردم شمشير را نكشيده بود به جان مردم. ايشان مى‏گويد، خودش وقتى خطابه مى‏خواند، خطابه مى‏خواند كه: اى علما! اى مردم! من اشتباه كردم، حالا ديگر از اين اشتباه گذشتم و برگشتم. از آن طرف هم اينطور تشبثات را، حكومت نظامى مى‏گذارد همه‏اش برخلاف قواعد، برخلاف قوانين همه‏اش برخلاف. از آن طرف هم مامور مى‏كند، چيزهارا، ارتش را به اينكه بريزند به جان مردم و ديگران را، عشاير را مثلاً، بعضى از عشاير را البته عشاير خيلى گوش نمى‏دهند به حرف اينها، عده‏اى‏شان هم رفتند پيش علما و گفتند ما حاضريم براى موافقت كردن با شما. حالا ديگر مست آمدى و توبه مى‏كنى آنهم اينجور توبه؟! بعد از بيست و چند سال جنايت، بعد از بيست و چند سال خيانت به يك ملتى - به يك - به اسلام، حالا هم جبران نكرده، خيانت‏ها سر جايش باقى، جنايت‏ها سر جايش باقى، حالا آمدى در مقابل علما ايستادى مى‏گوئى كه من توبه كردم! از توبه فرعون اين بدتر است. جبران بايد بكنى اين چيزها را. اگر توانستى همه اين جنايات بيست و چند سال را جبران بكنى، آنقدرى كه به جيب آمريكا ريختى برگردانى اين پايگاه‏هايى كه براى آمريكا در مملكت ما درست كردى، اينها را خراب كنى و برگردانى، آنهمه كه آدم كشتى، اينها را زنده بكنى، آنوقت بگوئى كه من توبه كردم. اما با اينكه جنايات را تو كردى و اين جنايات ثبت هست در تاريخ، همه ماها ديديم كه تو چه كردى و با اين ملت دارى چه مى‏كنى و چه كردى. آن مرديكه مى‏گويند در راديو و تلويزيون گفته است كه من خواهم همه را كشت، مى‏گويند همچنين كلمه‏اى هم گفته. اينطور آدم است ولى موفق نخواهند شد انشاءالله.

يك آدمى كه يك روز مى‏گويد به علما كه اينها را مثل حيوانات نجس ازشان اجتناب كنيد، به روحانيون اينطور گفت: مثل حيوان نجس از اينها اجتناب كنيد. يك روز گفت كه اينها مثل يك كرم‏هائى مى‏مانند كه در نجاست مى‏لولند، يك روز هم مى‏آيد مى‏ايستد مى‏گويد مراجع عظام و آيات عظام و مراجع كذا، علماى اعلام، آن دستش هم چماق! چطور باور كند كسى از تو اين حرف‏ها را؟ كه لااقل اگر در پيشگاه ملت، در پيشگاه علماى ملت، تو توبه مى‏خواهى بكنى لااقل يك توبه ظاهر الصلاحى بكن. تو عقلت اينقدر نمى‏رسد كه اين توبه را هيچ بچه‏اى قبول نمى‏تواند بكند! خوب لااقل توبه مى‏خواهى بكنى خوب بگو كه من توبه كردم، برو كنار يا فرض كن لااقل بدنت را نجات بده‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 232

(فاليوم ننجيك ببدنك) تو نمى‏توانى بدنت را هم نجات بدهى. تو ديگر نتوانى، نمى‏توانى نجات بدهى خودت را. لااقل اگر چنانچه اظهار ندامت مى‏كنى و راست مى‏گويى كه نادم هستى لااقل ديگر شمشير نكش، در همان حالى كه دارى ميگويى كه من نادم هستم، لااقل حكومت نظامى را بردار، دولت نظامى نياور روى كار، بگو - دولت - مردم بياييد، خودتان بياييد يك كسى را تعيين كنيد، دولت، تا مردم احتمال بدهند كه تو توبه كردى. آنوقت هم قبول نيست، نه آنكه - توبه - هر كه هر غلطى كرد و آخرش هم بگويد كه توبه كردم، خوب اين چه منطقى است؟ توبه شرايط دارد. مگر خدا توبه هر كس را قبول مى‏كند. يك كسى كه بيست و چند سال به مردم ظلم كرده است حالا بگويد توبه كردم، عفو كردم اين چيزهاى سياسى را، زندانى‏هاى سياسى را! زندانى سياسى كه ده سال عمرش را اينجا گذرانده و آن وقت جوان بوده حالا پير شده است و بيرون آمده است آن وقت ريشش سياه بود و حالا ريش سفيد بيرون آمده است، آن وقت بدن سالم رفته و حالا بدن مريض از اين چال‏هاى سياه بيرون آمده، ده سال، پانزده سال كمتر، بيشتر. من يكى از همين جوان‏هايى كه الان در اينجا هست و سابقاً من سابقه دارم با او، آن وقت وقتى دست من را مى‏گرفت دست من توى دست او غرق مى‏شد، يك قوه‏اى داشت من دستم كه تو دستش مى‏رفت مى‏فهميدم كه چه جور قوه ايست و حالا وقتى با من مصافحه مى‏كند يك آدم ضعيفى است ده سال يك كسى را تو مى‏برى حبس مى‏كنى، پانزده سال مى‏برى حبس مى‏كنى، جوان‏ها را پير مى‏كنى، سالم‏ها را مريض مى‏كنى، اينها ديگر جبران ندارد؟ همين عفو كردم؟! غلط كردى عفو كردى، عفو چيه؟ چه حقى داشتى كه بگيرى كه حالا عفو كردى؟ عفو مال اين است كه يك كسى گناهى داشته باشد، چه گناهى اينها كرده بودند كه تو اينها را حبس كردى، پانزده سال عمر اينها را تلف كردى؟ حالا مى‏گويى كه عفو كردم، عفو كردم، اين چه غلطى است كه تو مى‏كنى؟ عفو كردم چيه؟ از اول چرا كردى؟ نه اينكه عفو كردم، اول كار غلط كردى، نه اينكه يك كار صحيحى بود حالا عفو كردند، گناهكار بودند، گناهشان چى بوده؟ گناهشان اين بوده است كه مى‏ديدند تو خطرناكى، يك كلمه‏اى گفتند. بعضى از اين آقايان كه چندين سال حبس بودند گناهشان اين بوده است كه به اين، از قرارى كه مى‏گويند گناهشان اين بوده است كه به عائله بعضى از اين حبس‏ها رسيدگى كرده و نگذاشته اين عائله زحمت ببيند، بعضى‏شان را. گناه آنها، گناه اين اشخاصى كه به قول شما مجرم سياسى هستند اين است كه در مقابل ظلم تو، در مقابل اختناق همه جانبه تو گفتند كه آقا چرا، چرا مردم را اينطور اسير مى‏كنى؟ در مقابل خيانت‏هاى تو ميگويند چرا - به چيز- به آمريكا تو همه چيزها را دادى؟ كسى كه اين چرا را دارد مى‏گويد، ميگويد آزادى به ما بدهيد، مى‏گويد استقلال ما مى‏خواهيم، مملكت مى‏خواهيم مال خودمان باشد، نمى‏خواهيم مملكت مال ديگران باشد، مى‏خواهيم آزاد باشيم، خواهيم مطبوعاتمان آزاد باشد، مى‏خواهيم راديو و چيزهاى آلات تبليغى‏مان آزاد باشد، اين جرم است كه اينها را گرفتيد و حبس كرديد و از زندگى اينها را انداختيد، حالا جوانى‏شان را از بين برديد، سلامتى‏شان را از بين برديد، حالا اسمش را عفو مى‏گذاريد؟! توبه هم بكنيد ديگر فايده ندارد. توبه بايد با موازين باشد، مگر خداى تبارك و تعالى همين طورى توبه قبول مى‏كند؟! حق الناس را خدا

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 233

قبول نمى‏كند تا ادا نشود تا اينكه ادا نكنيد. تو حق الناست را تو قدرت دارى كه ادا بكنى؟! قدرت اين را دارى كه يك دانه حبسى را كه ده سال در حبس بوده و جوانيش از بين رفته در حبس، تو قدرت اين را دارى كه جبران اين را بكنى تا توبه بكنى؟! توبه يعنى چه؟ نمى‏توانى توبه كنى. قابل اين نيست قبول بكند خداى تبارك و تعالى توبه تو را، توبه حق الناس است ديگر، حق ناس را خدا نمى‏بخشد به مردم. اگر شما توانستى كه يكى از اينهائى كه آنطور زجر كردى، آنطور اره كردى پايشان را، سوزاندى پايشان را، پايشان را توى روغن داغ كردى، روى صفحه نمى‏دانم فلزى خواباندى و برق را متصل كردى، كباب كردى مردم را، اگر تو توانستى جبران بكنى، يكى از اينها را جبران بكنى، آنوقت بگويى كه اشتباه كردم بيائيد ديگر ببخشيد. تو بعدها ديگر از اين اشتباه‏ها نمى‏كنى؟ راست مى‏گوئى اين را حالا؟ ما قطع نظر از اين هم كرديم، تو درست مى‏گوئى؟ صحيح مى‏گوئى؟ ديگر از اين اشتباهات نمى‏كنى؟ يا حرف است، صحبت است. (الان و قد عصيت قبل و كنت من المفسدين) تو از مفسدين هستى، تو آدم مفسدى هستى، تو فاسدى، تو مفسدى، يك مملكت را به هم زدى، يك ملت را از بين بردى.

مگر شوخى است اينطور جنايات، تو همه قواى اين مملكت، اين جوان‏هاى ما كه يكى از ذخائر اين مملكت هست، اينها را به هدر دادى همه را، حالا آمده مى‏گويد كه من اشتباه كردم، بله، حالا ديگر ما به منطق بعضى از اشخاص، اينكه عجيب است اين حرف‏ها، عجيب آدم به نظرش مى‏آيد، يك مردى كه من نمى‏دانم كيست روى كاغذ هفت، هشت، ده ورقى نوشته است، اول خودش را معرفى كرده‏است كه من كى بودم و پسركى بودم و كى، آخرش هم نوشته خوب ما شاه از اين بهتر از كجا پيدا كنيم؟! (خنده‏حضار) انسان يك همچو حرفى مى‏نويسد؟ شما بيائيد رها كنيد و بيائيد شما هم با فلان آقا همصدا بشويد و اين را حفظش كنيد و ما بهتر ازاين از كجا پيدا بكنيم!! چقدر انسان بايد نفهم باشد. در هر صورت اين توبه‏ها يكى از تشبثاتشان است و اينهم پذيرفته نيست، ملت ديگر اين حرف‏ها را نمى‏پذيرد. آن كه جوانش، آن پيرزنى كه جوانش از دستش رفته، پيرزن‏هائى هستند كه چهار تا بچه‏شان يعنى يك پدر بوده، يك مادر بوده، چهار تا جوان، امشب اينها سر سفره نشسته بودند پنج نفرى، شش نفرى، فردا شب سر سفره نشستند دو نفرى، چهار تا جوانش از بين رفته، حالا از ما مى‏پذيرد اينكه عذر بخواهى؟! فقط به عذرخواهى، آنهم بايستيد و عذر بخواهيد، آنوقت ما هم بيائيم، آخوند هم بيايد يا غير آخوند و مثلاً روشنفكر يا تاريك فكر هم بيايد بگويد كه خوب ايشان سلطنت بكنند، حكومت نكنند، سلطنت كنند، درست شد همين؟! همين تمام شد؟! جواب اين پيرزن چى؟ جواب اين پدرى كه چند روز پيش از اين اينجا بود، پدرى كه چند تا جوانش كشته شده بود، ما جواب اينها را چى بدهيم؟ - بگوئيم شماها- بگويند شماها ساختيد با يك آدمى كه جوان‏هاى ما را كشت، از بين برد، حالا سلطنت بكنند، حالا بالا بنشينند و در ايام عيد هم بروند سلام بدهند و تعريف بكنند و كه تو آنى كه چه كردى، تو آنى كه حفظ كردى همه چيز را، اسلام پناهى تو، نمى‏دانم ظل اللهى تو!! اين حرفهاى نامربوط چيه؟ اينها خيانت به يك ملت، به يك مملكت، به اسلام است. كسى كه تاريخ اسلام را تغيير داد و هيچ حيا نكرد، مگر اين يك چيز آسانى بود و چيز كمى بود كه تو يك چنين اهانتى به پيامبر

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 234

اسلام كردى بعد به مجرد اينكه بگوئى نخير ديگر غلط كردم، چيزى، مگر فايده دارد اين حرف‏ها؟

قيام براى خدا شكست و انحراف ندارد

بحمدالله الان ملت ايستاده است و ما اميدواريم كه اين ايستادگيش باقى باشد و عمده اين است كه توجه به خدا باشد. بايد همه شما، همه ما، همه ملت وجهه نفسشان خداى تبارك و تعالى باشد، انحراف پيدا نشود، از قيام الهى باشد. (ان تقومو الله مثنى و فرادى، قل انما اعظكم بواحده ان تقومو الله مثنى و فرادى) براى خدا قيام كنيد، اين نهضت الهى باشد انشاءالله، انحراف از آن نباشد كه خداى نخواسته با انحراف شكست بيايد، الهى باشد و اگر الهى باشد پيروزى است انشاءالله. همه توجه به اين معنا داشته باشيد كه مقصد، مقصد الهى، براى خاطر خدا و براى خاطر نجات يك ملتى كه بندگان خدا هستند، قيام كنيد و مطمئن باشيد كه انشاءالله با اين وضع پيش خواهيد برد.

كمك و اداى تكليف به نهضت، با تبليغ و انعكاس خواسته‏هاى ملت‏

و شما هم كه در خارج ايران به سر مى‏بريد مكلفيد، همه‏مان مكلفيم كه كمك كنيم به ايران به هر طور كه مى‏توانيم. اينجا هر كه مى‏تواند تبليغات بكند به مردم اينجاها بفهماند كه اين ملت ايران چى مى‏خواهند، چى مى‏گفتند. گوش نكنند به تبليغاتى كه بعضى روزنامه‏نويس‏ها پول گرفتند و يك حرف‏هايى مى‏زنند، بعضى عرض ميكنم كه - تبليغ‏چى‏ها تبليغ مى‏كنند برخلاف. ملت ايران داد دارد مى‏زند كه آزادى من مى‏خواهم، داد دارد مى‏زند كه من استقلال مى‏خواهم، او داد مى‏زند آزادى مى‏خواهم آن مرديكه مى‏گويد كه آزادى داده، چون آزادى داده مردم صدايشان در آمده! يك ملتى كه قيام كرده و همه قيام كردند، نه اينكه يك كسى باشد قيام كرده باشد، يكى نه، در باطن ارتش هم اين مطلب هست. شما مطمئن باشيد آن روزى كه ايشان بروند، باطن ارتش هم همراه با ملت است، نمى‏شود نباشد، به ما پيغام مى‏دهند هر شب.

ما از خداى تبارك و تعالى پيروزى اين ملت را و اينكه ما بتوانيم خدمت كنيم بر اين جامعه، ما همه مكلفيم و بتوانيم تكليفمان را ادا كنيم در مقابل خداى تبارك و تعالى و در مقابل ملت مسلمان و بتوانيم اين مقدار از قدرتى كه داريم صرف كنيم در راه خداى تبارك و تعالى براى نجات بندگان خداى تبارك و تعالى، نجات مستضعفين. از خداى تبارك و تعالى توفيق همه‏تان را مى‏خواهم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:35 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 235

تاريخ: 2/9/57

مصاحبه امام خمينى با روزنامه لبنانى السفير

سؤال: واشنگتن، انقلاب ايران را حركتى بر ضد مدرنيزه كردن به حساب آورده و با آن مخالفت دارد، موضع شما در مورد فعاليت‏هاى آمريكا بر ضد انقلاب چيست؟

جواب: آمريكا با كودتاى نظامى، مجدداً شاه را بر ايران تحميل كرد و به نام مدرنيزه كردن مملكت، انقلاب آمريكايى شاه را به راه انداخت و ديديم كه نتيجه تمام اين انقلاب به سود آمريكا و خرابى ايران بود. كشاورزى مملكت نابود شد و ايران بازار مصرف مواد غذائى آمريكا شد، مخازن زيرزمينى از نفت گرفته تا مس و ساير مخازن، همه به نفع آمريكا تاراج شده و مى‏شود و در عوض سلاح‏هايى به ايران داده شد كه به درد مملكت نمى‏خورد و زيان ديگرش هم تحميل بيش از چهار هزار مستشار نظامى با هزينه‏هاى سرسام‏آور آن است كه گذشته از اينكه ارتش ما را از حيثيت انداخته است، تمامى مقدرات كشور را هم به دست آنها سپرده است و به دست همين شاه، ايران را پايگاه نظامى آمريكا كرده و نيز با پول همين ملت، شاه را مامور و ژاندارم منطقه در خليج كرده و اينها همه بخشى از ظلم‏هائى است كه آمريكا به ملت ما كرده است، بنابراين چرا واشنگتن بر ضد انقلاب ملت ايران فعاليت نكند.

سؤال: آيا دخالت مستقيم آمريكا را بعيد مى‏دانيد؟

جواب: هم اكنون هم چيزى كمتر از دخالت مستقيم نيست.

سؤال: جوهاى بين‏المللى امپرياليستى دشمن با انقلاب وجود دارد انقلاب چگونه براى روياروئى با اين جوها عمل خواهد كرد؟ آيا شما براى دستيابى به كمك نيروهاى مترقى و اسلامى در جهان، كوشش كنيد؟

جواب: دشمنان انقلاب اسلامى در امپرياليست‏ها خلاصه نمى‏شود، ولى اوضاع در سطح جهانى به نفع اين نهضت است و به تدريج اين انقلاب، هواداران خود را جذب و راه را براى

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 236

پيشرفت باز مى‏كند

سؤال: اكنون موضع اتحاد شوروى به عنوان دولت چيست؟

جواب: تا كنون دولت اتحاد شوروى بسيار بد عمل كرده است، آخر شوروى هم گاز ايران را مى‏بلعد و آيا كسى بهتر از شاه را دارد؟ ما روى پاى خود مى‏ايستيم و مطمئناً پيروزيم.

سؤال: موضع فعاليت‏هاى ارتجاعى و در پيشاپيش آن سعودى، برضد انقلاب چيست؟

جواب: بديهى است كه نهضت مقدس اسلامى همچنان كه رژيم شاه را در ايران به خطر انداخته و به نابودى مى‏كشاند، همچنين رژيم‏هاى ارتجاعى در ساير كشورهاى اسلامى را نيز تهديد مى‏كند، از اين رو طبيعى است كه آنها از شاه حمايت كنند.

سؤال: آيا توقع آن را داريد كه در جهان عرب و جهان اسلام، مشكلاتى براى انقلاب اسلامى ايران پديد آورند؟

جواب: دشمنان اسلام از هيچ كوششى براى نابودى اين نهضت فروگذار نمى‏كنند و ليكن به يارى خداى تعالى، نهضت مقدس اسلامى راه خود را به سرعت باز مى‏كند و پيش مى‏رود.

سؤال: پيمان‏هاى خارجى كه انقلاب كوشش دارد برقرار نمايد چيست؟

جواب: ما هرگز داخل درهاى بسته زندگى نمى‏كنيم ولى اين درها را نيز براى استعمارگران باز نمى‏نمائيم كه اكنون شاه چنين كرده است. روابط خارجى ما بر اساس حفظ آزادى، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمين است و بر اين اساس، هر كشورى كه مايل باشد، با احترام متقابل عمل مى‏كنيم.

سؤال: شما نداهاى متعددى براى ارتش داشته‏ايد ولى ظاهراً ارتش هنوز وحدت خود را حفظ كرده است، آيا اين درست است؟

جواب: طبق اخبارى كه به ما مى‏رسد حوادثى در ارتش اتفاق افتاده و مى‏افتد كه نشانه بيدارى آنهاست و ما مطمئنيم كه دير يا زود به نداى ملت پاسخ برادرانه خواهند داد.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 237

سؤال: آيا اعتقاد داريد كه شاه، كارت اقليت‏ها و طايفه‏گرى را در ايران به كار خواهد گرفت تا توده‏هاى ايرانى را متشتت سازد؟

جواب: اولا" بيش از 90 درصد مردم ايران مسلمان هستند و اقليت‏ها در برابر يكپارچگى آنان نمى‏توانند اخلال كنند و ثانياً چه كسى از ظلم شاه در امان بوده است كه امروز به نداى او پاسخ بگويد، خواه مسلمان و يا غير مسلمان.

سؤال: شايعاتى غربى وجود دارد مبنى بر اينكه انقلاب ايران بر نيروى روحى امام يعنى فرد تكيه دارد، آيا اين درست است؟

جواب: اگر در گذشته نهضت ايران متكى به فرد يا گروه‏هائى بوده است، امروز اين انقلاب از درون مى‏جوشد و از فطرت آنان برمى‏خيزد، لذا ما معتقديم با نبودن فرد خاصى نهضت خاموش نمى‏شود.

سؤال: در اذهان مردم، درباره برنامه انقلاب به عنوان يك انقلاب اسلامى، اشتباهى وجود دارد، مضامين فكرى، اقتصادى و بين‏المللى انقلاب اسلامى ايران چيست؟

جواب: انقلاب اسلامى بر مناى اصل توحيد استوار است كه محتواى اين اصل در همه شوون جامعه سايه مى‏افكند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلكه كل جهان، خداست كه همه انسان‏ها بايد براى او يعنى براى رضاى او عمل كنند، هيچ چيز و هيچ كس را نپرستند. در جامعه‏اى كه شخص‏پرستى‏ها و شخصيت‏پرستى‏ها، نفع‏پرستى‏ها، لذت‏پرستى‏ها و هر نوع پرستش محكوم مى‏شود و فقط انسان‏ها دعوت شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بين انسان‏ها، چه اقتصادى و يا غير اقتصادى در داخل چنين جامعه‏اى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مى‏كند و ضوابط عوض مى‏شود، همه امتيازات لغو مى‏شود، فقط تقوا و پاكى ملاك برترى است، زمامدار با پائين‏ترين فرد جامعه برابر است و ضوابط و معيارهاى متعالى الهى و انسانى مبناى پيمان‏ها و يا قطع روابط است.

سؤال: آيا شعار روياروئى مسلحانه با شاه، يك شعار واقعى و قابل تحقق است؟

جواب:براى ما در راه رسيدن به خواست‏هاى اسلامى، هيچ چيز غير ممكن نيست.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 238

سؤال: آيا خبر جديدى در مورد امام صدر هست؟

جواب: اقداماتى شده است، اميدواريم سودمند باشد و ايشان كه مورد علاقه من و نيز شيعيان بلكه مسلمين لبنان است، هر چه زودتر به وطن خويش برگشته و به كار خود مشغول شوند.

سؤال: آثار قراردادهاى (كمپ ديويد) و خيانت سادات، بر انقلاب ايران چيست؟

جواب: قرارداد (كمپ ديويد) و يا هر اقدامى كه موقعيت اسرائيل را محكمتر مى‏كند، اصولا" نه تنها به ضرر فلسطينى‏ها و اعراب بلكه به ضرر همه كشورهاى منطقه و در نتيجه تقويت همه نيروهاى ارتجاعى منطقه است.

سؤال: آيا از طرف خود پيامى براى ملت عرب داريد؟

جواب: پيام من براى برادران عرب و مسلمان اين است كه بيائيد اختلافات را كنار بگذاريد و دست برادرى به يكديگر بدهيد و همگام و هم پيمان با همه برادران مسلمان و غير عرب، تنها اسلام را تكيه‏گاه خود قرار دهيد. تنها با داشتن ذخائر مادى كه از حساب افزون است و از همه آنها مهمتر ذخيره الهى و معنوى كه اسلام است، مى‏توانيد قدرتى باشيد كه هرگز ابرقدرت‏ها هوس تسلط بر شما را نكنند و اينگونه شما را از چپ و راست مورد حمله قرار ندهند و همه چيزتان را غارت نكنند.

سؤال: نظر شما در مورد سرنوشت قدس چيست؟

جواب: قدس متعلق به مسلمين است و بايد به آنان برگردد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:35 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 228

تاريخ: 2/9/57

پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت كشتار مردم در حرم امام رضا (ع)

بسم الله الرحمن الرحيم

جنايات رژيم منحط شاه روز به روز پر اوج‏تر مى‏گردد. افزايش حجم جنايات به قدرى است كه قدرت بيان را سلب مى‏نمايد. ضايعات اين چند هفته اخير سرتاسر ايران را به سوگ نشانده است و قدرت تفكر را از شاه سلب كرده است.

دولت ياغى نظامى به امر شاه‏تر و خشك را به آتش كشيده و يكى از بزرگترين ضربه‏هاى اين جنايتكار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت على بن موسى الرضا صلوه‏الله عليه است. اين بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد و در زمان محمدرضاخان آن جنايت تجديد و دژخيمان شاه در صحن و حريم آن حضرت ريخته و كشتار كردند.

ملت مسلمان بايد از اين شاه و دولت ياغى غاصب تبرى كنند و مخالفت با آن لازم است. تمام اقشار ملت خصوصاً اهالى قراء و قصبات بايد بدانند كه شاه غاصب و دولت ياغى او كمر به هدم مقدسات اسلام بسته‏اند و اگر مهلت پيدا كنند به محو آثار شريعت بر مى‏خيزند.

بر تمام طبقات ملت لازم است با هر وسيله ممكن به سقوط اين دستگاه جبار قيام كنند. اطاعت اين دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است. خداوند مسملين را از شر آنان حفظ فرمايد. در اين عزاى بزرگ و جسارت به مقام امام امت، روز يكشنبه 25 ذيحجه عزاى عمومى اعلام مى‏شود.

انالله و انااليه راجعون

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:36 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 239

تاريخ: 3/9/57

بيانات امام خمينى در نقد احساسات كذائى بشر دوستانه كارتر و افشاى ماهيت واقعى ابرقدرت

دلسوزى و بشر دوستى كارتر مبنى بر هراس از عدم ثبات در منطقه!!

بسم الله الرحمن الرحيم

راجع به رفتن شاه كه يكى از خواست‏هاى ملت است، از چيزهايى كه گفته شده است كه شاه نبايد برود اين است كه ثبات ايران، ثبات منطقه از بين مى‏رود و متزلزل مى‏شود. كارتر در اين نطق آخرش اينطور كه نقل كرده‏اند گفته است كه يك ايران مقتدر و مستقل، اين ثبات بخش است، ثبات آخرين است، بعد هم فرموده‏اند كه ما نمى‏توانيم ببينيم كه يك مشت اراذل پست، شاه را كذا و كذا است مى‏خواهند ساقط كنند.حالا ما يك بررسى مى‏كنيم از اين دو تا مطلبى كه ايشان فرموده‏اند كه ببينيم اولا"با رفتن شاه ثبات ايران، ثبات منطقه به هم مى‏خورد؟! و آنوقت يك مشت اراذل و پست هستند كه شاه را نمى‏خواهند؟! و ايشان نمى‏توانند ببينند كه يك مشت اراذل پست اين شاه را ساقط كنند؟! مساله اينطور نيست كه ايشان فكر مى‏كنند، خودشان هم دانند كه اينطور نيست. اما قضيه ثبات ايران، مقصود ايشان از اينكه ايران بايد ثابت باشد و اينكه ايشان دلسوزى براى ايران مى‏كنند كه ايران بايد ثابت باشد يا منطقه كه خليج و اينها هم داخلش است بايد ثابت باشد و ايشان عدم ثبات ايران را، عدم ثبات منطقه را نمى‏توانند تحمل كنند و ببينند، نكته‏اش چيست؟ چطور ايشان چنين براى بشر دلسوز شدند؟ اين، از اين است كه يك حس آدمخواهى، يك حس حقوق بشر آقاى كارتر را وادار كرده است كه اينجا اگر شاه برود ثبات منطقه يا ثبات ايران به هم مى خورد؟! اين از حس اين است كه حقوق بشر را ايشان مى‏خواهند حفظ كنند و دلشان براى اين ايرانيان مى‏سوزد كه مبادا يكوقتى آنجا يك تزلزلى پيدا بشود مردم ناراحت بشوند و با تزلزل، خوب ممكن است كه اموال مردم از بين برود، نفوس مردم از بين برود، از اين جهت ايشان چون خيلى بشر دوستند و خيلى به حقوق بشر اعتنا دارند نمى‏توانند ببينند؟! اين الان شب‏ها شايد خوابش نبرد براى اينكه اين ايرانى‏ها در زحمت واقع شده‏اند. اين طور است؟! يا از اعمال اينها ما مطلب ديگرى مى‏فهميم. خوب اگر چنانچه حس بشر دوستى، حس حقوق بشر ايشان را وادار كرده است كه يك همچو فرمايشاتى مى‏فرمايند، چطور پس از اين كشتارى كه الان در ايران يك سال است دارد مى‏شود و از آن كشتارهايى كه 15 خرداد به اين طرف شده است و اينها همه، خود ايشان هم مى‏دانند، هر عاقلى مى‏داند كه اين كشتارها به امر شاه بوده است كه مركز امر است و هيچ صاحب منصبى قدرت اينكه امر به قتل عام مردم بكند، همچو

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 240

چيزى امكان ندارد تا اينكه خود ايشان امر بكنند. چطور جمع مى‏شود ما بين اين دو تا؟! بشر دوستيش اسباب اين مى‏شود كه راضى نشود كه اين ثبات منطقه به هم بخورد و در عين حال اين بشر كه 30 ميليون جمعيت است، 35 ميليون جمعيت است و الان در خاك و خون دارد جوان‏هايشان كشيده مى‏شود، مدارسشان، دانشگاه‏هايشان، معابدشان - ايشان - چطور جمع مى‏شود ما بين اين دو تا مطلب؟! ايشان كه دلشان براى آدم‏ها سوخته - اين ايرانى‏ها - براى ايرانى‏ها دلشان سوخته كه مبادا ثبات ايران به هم بخورد كه ثبات به هم بخورد اسباب اين مى‏شود كه يك هرج و مرجى بشود، اسباب اين مى‏شود كه اموال مردم از بين برود، اسباب اين مى‏شود كه نفوس مردم مثلاً تلف بشود، معذالك از يك شخصى كه نفوس مردم را اين قدر تلف كرده و اموال يك ملتى را اينقدر به غارت داده و غارت كرده، ايشان پشتيبانى مى‏كنند و نمى‏توانند ببينند كه ايشان برود. ما چطور جمع كنيم ما بين دو تا كلامى كه ايشان مى‏گويد؟! جز اين است كه مطلب اين نيست و خودش هم مى‏داند كه مطلب اين نيست.

حفظ ثبات منطقه در گرو قدرتمندى و استقلال ايران است

ايشان كه همچو دست و پايش را گم كرده كه مبادا ثبات ايران يا ثبات منطقه به هم بخورد، براى اين است كه مبادا يك وقتى ثبات اينجا به هم بخورد و نفت را ديگر به ما ندهند، مبادا ثبات منطقه به هم بخورد و كشتيرانى براى بردن نفت‏ها و براى ساير منافع به هم بخورد. مساله آن است، چرا درست نمى‏گويى؟ خوب درست مثل يك آدم صحيحى، خوب بگو به اين كه ما مى‏ترسيم كه اين منافعى كه در ايران داريم، همانطورى كه وزير خارجه انگلستان گفت، او تشريح كرد كه ايشان بسته به ماست، ما منافع داريم در آنجا، ايشان حافظ منافع ماست و ما پشتيبانى از ايشان مى‏كنيم، خوب شما هم صاف مساله را بگو كه ما منافعى از ايران داريم مى‏بريم، يك نفت را مى‏خواهيم ببريم، مى‏خواهيم پايگاه در ايران داشته باشيم كه اگر يك جنگ عمومى پيش بيايد ما سنگر داشته باشيم، مى‏خواهيم ساير ذخاير ايران را ببريم و شاه هست كه مى‏تواند براى ما تامين كند اين امور را، از اين جهت ما پشتيبانى از شاه مى‏كنيم، خوب اين يك مطلبى است كه آن مطلب را بايد، خوب يك مطلبى است كه صحيح است، راست است، يعنى يك مطلبى است كه اگر گفته بود اين را و راست مطلب را مى‏گفت اين بود لكن ايشان اينطور نمى‏فرمايند، ايشان مى‏فرمايند كه ثبات منطقه بايد محفوظ باشد و از آن طرف هم مى‏گويند كه ما دخالتى در امر داخلى مملكت ايران نداريم و همه مى‏دانند كه ايشان (آمريكا) هيچ دخالتى در ايران به هيچ وجه ندارد!! مثل يك آدم اجنبى مى‏ماند كه آن طرف كوهستان‏ها زندگى مى‏كند و هيچ كارى به ايران ندارد!! اين ادعا را ايشان مى‏كند. شوروى هم همين ادعا را مى‏كند لكن كى از او بايد قبول كند اين حرف را؟ پس اين مطلب كه ايشان گفتند كه يك ايران مستقل و يك ايران قدرتمند حافظ ثبات ايران است صحيح است اينكه يك ايران قدرتمند و يك ايران مستقل ثبات مى‏آورد يعنى اگر چنانچه ايران مستقل بود و تحت نظر ديگران اداره نمى‏شد، ديگران در آن دخالت نداشتند و قدرتمند بود و نظامى پيوسته به نظام ديگران نداشت، ثبات از براى ايران حاصل مى‏شد. ايران هم دنبال

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 241

همين مى‏گردد، ايران هم مى‏خواهد كه، ايرانى‏ها هم مى‏خواهند كه ايران ثابت باشد، متزلزل نباشد، هر روز يك كسى در آن دخالت نكند، هر كارى مى‏خواهند به دست نوكرانشان اجرا نكنند، دخالت در مقدرات مملكت نكنند - ايران مى‏خواهد كه - ايرانيان، ملت شريف ايران مى‏خواهد كه ايران را مستقل كند و يك ايران قدرتمند ايجاد كند. الان قدرت ندارد ايران، مستقل هم نيست. قدرت ندارد براى اين كه تحت قدرت‏هاى ديگر دارد اداره مى‏شود، 45 هزار و يا 60 هزار يا در يك نوشته‏اى هم بود كه 80 هزار آمريكايى كه مستشارهاى زياد در آنها هست، اينها دارند نظام ما را اداره مى‏كنند. پس - قدرتمندى - الان آنها قدرت دارند، در ايران آنها قدرت دارند، نه شاه قدرت داشته باشد. ما مى خواهيم يك ايران مستقل باشد، يك ايران قدرتمند باشد و الان ايران قدرتمند نيست از باب اينكه نظامش كه نقطه اتكاى قدرت است مثلاً در دولت‏ها، نظامش وابسته به ديگران است، هر كارى آنها خواهند انجام مى‏دهند و لهذا اينطور تصرفاتى كه در ايران مى‏كنند، ايران الان مثل يك مملكتى است كه در قبضه اين قدرت‏هاست. پايگاه دارند كوهستان‏هاى اطراف كردستان و آن سرحدات، اينها پايگاه‏ها دارند، پايگاه‏هاى زيرزمينى عظيم دارند و يك چنين مملكتى يك مملكتى است كه از آن طرف ذخايرش را دارند مى‏برند از آن طرف پايگاه درست مى‏كنند براى خودشان. اين ايران اگر يك ايران قدرتمند بود نمى‏گذاشت كه اين كار بشود، پس ايران الان قدرتمند نيست - نه اينكه - نمى‏توانيد شما بگوئيد كه ايران بايد قدرتمند باشد و حالا قدرتمند است و اگر شاه برود قدرت از بين مى‏رود. ما مى‏خواهيم كه اين كسى كه اين ضعف را از براى ايران آورده، قدرت را به هدر داده است، آن برود و ملت خودش قدرتمند است به جاى او باشد. ايرانى‏ها اين را خواهند، ايرانى‏ها استقلال مى‏خواهند، مى‏خواهند كه قدرت‏ها ى ديگر را دستشان را قطع بكنند. صحيح است اين مطلب كه ايران قدرتمند و مستقل، ايران مى‏تواند كه ثبات منطقه را حفظ كند، اين يك مطلبى صحيح است لكن الان منطقه، يا ايران ثبات ندارد الان، اگر ايران ثبات داشت كه نمى‏گذاشت شما دخالت در آن بكنيد. ايران متزلزل و هرج و مرجى است. حالا 35 سال است، بلكه 50 سال است كه اين هرج و مرج در ايران هست، پس اين مطلبى كه شما مى‏گوئيد اين نيست كه شما ثبات ايران را مى‏خواهيد، شما مى‏خواهيد كه ايران ثبات نداشته باشد تا استفاده كنيد. اگر ايران قدرتمند باشد و ثبات داشته باشد، اگر چنانچه - قدرت - مثلاً دولت ايران قدرتى داشته باشد براى خود ملت باشد، براى خود ايران باشد، اگر دولت‏ها، دولت‏هاى ناشى از اراده ملت باشند، اينها نمى‏گذارند كه شما اينطور در ايران تصرف كنيد و اينطور هرج و مرج به بار بياوريد. ايران ثبات ندارد كه اين بساط شده است. ايران الان ثبات ندارد از باب اينكه قدرت ندارد، از باب اينكه استقلال ندارد. ايرانى مى‏گويد كه بايد ثبات داشته باشد - تااينكه و ثبات تابع قدرتمندى و استقلال است و ما قدرتمندى مى‏خواهيم و استقلال. قدرتمندى به اين است كه نظاممان را از گرفتارى كه آمريكا برايش پيش آورده نجات بدهيم و يك نظام متكى بر ملت ما ايجاد بكنيم، نه يك نظامى متكى بر مستشارهاى آمريكا و استقلالمان را هم حفظ بكنيم و يك مملكت مستقل باشيم، نه يك مملكتى كه همه چيز آن در دست ديگران است، تا به واسطه اين ثبات پيدا بكند

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 242

مملكت ما. وقتى ثبات پيدا كرد نه شما حق داريد كه نفت اينجا را مجان و بلكه بدتر از مجان ببريد، بدتر از مجان براى اينكه نفت را مى‏برند پايگاه براى خودشان درست مى‏كنند، اين مصيبت است خدا مى‏داند براى يك مملكتى كه نفت را ببرند آنوقت با اسم اينكه ما مى‏خواهيم يك مملكت قدرتمند باشيم. در ازايش اسلحه 18 بيليون دلارى را بخرند و بياورند در ايران پايگاه براى آقاى كارتر يا آمريكا درست بكنند، خوب ملت ايران مى‏خواهد اين نباشد، مى‏خواهد پيوسته به ديگران نباشد، مستقل باشد، يك مملكت مستقل نمى‏گذارد يك همچو چيزى بشود.

پايمال شدن استقلال مملكت با دخالت و تصرف اجانب در همه شوون

اگر يك ملت پنجاه هزار نفرى باشند و مستقل باشند، يك ملت پنجاه هزارى نفرى باشند و خودشان اداره بكنند مملكتشان را، هيچ قدرتى نمى‏تواند بر آنها تحميل كند اين را، اما اشكال سر اين است كه اينها از باطن خود مملكت، فساد را ايجاد كنند. او خارج نشسته مى‏گويند كه ما دخالت نمى‏كنيم در مملكت. دخالت نكردن به اين معنا كه مستقيماً شما بفرستيد نظاميان را بدون اينكه چيز باشد و با توپ و تفنگ بفرستيد ايران را بگيرند، خوب اين حالا نيست اما مستشارها را به عنوان اين كه اينها خدمتگزار به ملت هستند، اينها مى‏خواهند تربيت كنند مثلاً ارتش را، مى‏خواهند چه بكنند، فرستاديد، از آن طرف هم در تمام شوون اين مملكت شما دخالت داريد و تصرف داريد. يك ايران آزاد ما مى‏خواهيم و يك ايران مستقل ما مى‏خواهيم، يك ايران قدرتمند مى‏خواهيم، يك ايرانى ميخواهيم كه خود ملت بايستد و خود ملت اداره كند مملكت را. ما پنجاه سال است كه اصلا "نه مجلس داشتيم، نه دولت داشتيم، نه شاه داشتيم، هيچ يك، هيچ نداشتيم، همه‏اش تحت اداره ديگران بوده و ديگران اداره‏اش مى‏كردند، الان مملكت ما قيام كرده است كه نگذارد اين هرج و مرجى كه دولت‏هاى خارجى مى‏خواهند، اينها باشد، مى‏خواهد نگذارد اين بشود.

ثبات ايران از ديدگاه كارتر!!

خوب حالا جمله ثانى ايشان را، خوب اين هم از ايشان مى‏پرسيم كه الان ثبات است در ايران؟ الان شاه هست، الان كه شاه نرفته، الان كه شاه نرفته است سرتاسر ايران اين اختلافات هست، مردم‏ايستاده‏اند و مى‏گويند ما نمى‏خواهيم اين مرديكه را، اينهمه با توپ و تفنگ و چماق اراذل و اوباش به جان مردم ريخته و مردم را دارد قتل و غارت مى‏كند، الان ثبات است؟! در دو سه روز پيش از اين در مشهد، مشهد مقدس، در معبد مسلمين در حرم حضرت رضا سلام الله عليه با تانك رفتند تا توى (اينطور كه چيز شده گفته‏اند) با تانك رفتند تا توى صحن و به ديوارهاى صحن و به ديوارهاى ايوان مى‏گويند كه آثار گلوله هست. اين چندمين بار است كه اين سلسله پهلوى به معابد ما اين طور مى‏كند به همان معبد حضرت رضا، اين ثبات، الان مملكت ما ثبات دارد؟! خوب شاه هست الان، الان يك مملكت ثابتى است!؟ الان مملكتى است كه هيچ تزلزلى در آن نيست يا مى‏خواهى يك چيزى‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 243

براى خودت بگوئى همين طورى؟ يكى نيست آنجا كه جلويش بايستد بگويد آقا اينها چيست كه تو دارى مى‏گويى، خوب اين مردم دارند كشته مى‏شوند، اين مردم دارند چه مى‏شوند، سر تا ته ايران الان مثل زلزله آمده به هم ريخته، يك دسته مى‏گويند ما نمى‏خواهيم شاه را، يك دسته اراذل و اوباش هم به جان مردم ريختند كه نخير حتماً بايد ملت بخواهد شاه را، با زور بايد مردم دوست داشته باشند شاه را. اين ثباتى است كه دارد كه ايشان مى‏فرمايند ثبات دارد ايران و اين ثبات را ما نمى‏توانيم ببينيم كه متزلزل بشود!

اراذل و اوباش كيستند؟ فريادگران استقلال و آزادى يا ضايع كنندگان حقوق بشر

خوب جمله بعدش آنكه ديگر خيلى مرحمت فرموده‏اند كه ما نمى‏توانيم ببينم كه يك مشت اراذل و اراذل پست، شاه را كه كذا و كذاست ساقط كنند! ملت ايران كه مى‏گويند ما آزادى مى‏خواهيم استقلال مى‏خواهيم، اراذل و پستند؟! يا آنهايى كه مى‏خواهند مال مردم را ببرند اراذل و پستند؟ ملت ايران دارد فرياد ميكند كه ما آزادى مى‏خواهيم. آن كسى كه آزادى را سلب از مردم مى‏كند اراذل و پست است در نظر دنيا؟ يا آن كه مى‏گويد آزادى من خواهم؟ آن كسى كه مى‏گويد من استقلال مى‏خواهم پست است و اراذل؟ يا آن كسى كه استقلال يك ملتى را به هم مى‏زند؟ يك ملت 35 ميليونى كه ايستاده است و - ميگويد - جانش را دارد مى‏دهد جوانش را دارد مى‏دهد و مى‏خواهد مملكتش را نجات بدهد از دست شما، آنها اراذل و پستند و شما آقا و با شرف؟! يك كسى كه از يك طرف گويد حقوق بشر، از يك طرف حقوق ميليون‏ها بشر را به زمين مى‏زند كه ايرانش را ما شاهد هستيم و جاهاى ديگرش را هم ديگران شاهد هستند، از آن طرف قضيه حقوق بشر را ذكر مى‏كند وآن طرف بشر را اينطور مى‏كند، اين خيلى شريف است، اما ملت ايران كه مى‏خواهد از زير يوغ اينها بيرون برود اراذل و پست است در نظر شما؟! نظرت صحيح نيست، برگردان اين نظر را تو بعدها مى‏خواهى با اين ملت زندگى كنى، نمى‏گذارند زندگى كنى. ملتى كه ببيند اينطور تو دارى با آنها صحبت مى‏كنى نمى‏گذارد ديگر شما حيات پيدا كنى، نمى‏گذارد كه آمريكايى در ايران باقى بماند.

قيام براى خدا كنيد كه آن قيام پيروز است

يك قدرى فكر بكند اين آدم (ما نمى‏توانيم ببينيم كه يك مشت اراذل و اراذل پست، شاه ايران را كه كذا و كذاست ساقط كنند) خوب شما نتوانيد ببينيد چشم‏هايتان را هم بگذاريد ملت ايران اين كار را كند، انشاءالله ميكند، البته با شرط اينكه لله باشد (قل انما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى) براى خدا يكى هم باشيد، براى خدا وقتى كه باشيد پيروزى هست، جمعيت هم باشيد، وقتى براى خداست پيروزى هست شما براى خدا قيام كنيد، ملت ايران براى خدا انشاءالله قيام كرده است كه دست ظلم را كوتاه كند و مملكت اسلامى را نجات بدهد و ما همه وظيفه داريم كه كمك كنيم به اين نهضت. آقايان اگر اين نهضت خداى نخواسته به نتيجه نرسد و خاموش بشود تا آخر الابد گرفتار

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 244

هستيم، يعنى نسل‏هاى آتيه شما هم گرفتار هست زير يوغ استعمار و يك قلدرى كه بيايد و نوكرى كند به آنها. نگذاريد اين نهضت خاموش بشود بدون رسيدن به نتيجه، بيائيد دنبال اين باشيد به حق با تمام قدرت همراهى كنيد تا اين كه اين نهضت نتيجه بدهد و دست ديگران كوتاه بشود و اين سلسله ساقط بشود و برود در پرتگاه انشاءالله خداوند همه‏تان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله سلامت باشيد انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:36 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 245

تاريخ: 3/9/57

بيانات امام خمينى در مورد تبليغات سوء ابر قدرت‏ها جهت لوث نمودن مبارزات مشروع ملت ايران

بسيج و گسترش نيروهاى تبليغاتى در داخل و خارج بر عليه مبارزات ملت ايران‏

بسم الله الرحمن الرحيم

دامنه اين مبارزات هر چه گسترده‏تر مى‏شود دامنه تبليغات هم بر ضد آن گسترده‏تر مى‏شود، اول كه مبارزات كمتر بود و آرامتر بود، تبليغات هم به همان حجم كمتر بود در داخل و خارج و حالا كه مبارزات بالا گرفته است دست و پا مى‏كنند آنهائى كه مى‏خواهند شاه را نگه دارند، چه قشرهائى كه در داخل دارد از عمال و چه قشرهائى كه در خارج هستند، چه آنهائى كه طمع به كيسه شاه دارند و چه آنهائى كه طمع به مخازن ايران دارند، اينها همه دسته جمعى به دست و پا افتادند و دامنه تبليغات را هر چه بيشتر گسترده‏تر كردند و مى‏كنند.

سلطه شاه عامل موثر بر هم زننده ثبات منطقه‏

از جمله چيزهائى كه اخيراً گفتند و تذكرش هم دادم و كلمه‏اى كه صادر شده است از كارتر و من را بسيار متاسف كرده است و متاثر، اينكه ايشان ابتدائاً مى‏گويد كه يك ايران قدرتمند و يك ايران مستقل براى ثبات منطقه لازم است (با اين تعبير تقريبا) و دنبالش مى‏گويد كه ما نمى‏توانيم ببينيم كه اراذل پست شاه را كنار بزنند و اين رژيم را از بين ببرند. اين يك تبليغات است و يك تهديد، اين كه تبليغ است آن است كه خود شاه هم هميشه در حرف‏هايش هست و بوده است و عمالى هم كه در خارج دارد و ارتزاق از او مى‏كنند همين حرف را مى‏زدند و مى‏زنند و آنهائى هم كه منافعشان را خواهند تامين بكنند به دست شاه، آنها هم اين حرف را مى‏زنند كه ايران اگر شاه برود ثباتش از بين مى‏رود. الان كه شاه هست، الان ثبات دارد ايران؟! اينهااصلاً فكر اين كه اين حرفى كه مى‏زنند، نمى‏كنند خوب منعكس مى‏شود اين يك آدمى است كه قدرتمند است، از ابرقدرت‏هاست، حرفش را منعكس مى‏كنند، در ايران منعكس مى‏شود، در ساير ممالك منعكس مى‏شود كه الان كه شاه هست الان ايران در ثبات و آرامش دارد زندگى مى‏كند، همه آرام، مردم همه راحت منزل‏هايشان مى‏خوابند اينجا هم به راحتى مشغول كسب و كارشان هستند و مدارس هم همه آرام، دانشگاه‏ها هم همه مشغول به تحصيلشان هستند با آرامش، با خوشى براى اين كه شاه هستند در ايران!! خوب اين منعكس مى‏شود در دنيا كه يك همچو انقلابى كه الان در ايران هست، در غياب شاه هست يا در حضور شاه هست؟ شاه نيستند و اين

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 246

ناآرامى‏هاى سرتاسرى هست؟ يا شاه هم تشريف دارند، در حضور مبارك اعليحضرت!! همه مردم ايستاده‏اند و مى‏گويند مرگ بر اين شخص، مرگ بر اين سلسله؟

اين كشتارهائى كه در سرتاسر ايران ما هر روز شنويم، هر روز تقريباً از تلفن‏هائى كه از ايران مى‏شود اطلاع دهند كه فلان جا چند نفر كشته داشت، فلان جا چند نفر كشته داشت، فلان اعتصاب واقع شد، فلان جا اعتصاب شد، فلان اداره اعتصاب شد، فلان دستگاه اعتصاب شد، اينها همه آرامش است؟! با وجود شاه الان يك مهد آرامى است ايران و ثبات دارد؟! يا اگر شاه باشد آرامش نيست؟ ما مى‏گوئيم كه اگر شاه الان باشد و بخواهد ادامه بدهد اين سلطنت غيرقانونى و اين سلطه جهنمى را، ثبات ايران از بين مى‏رود و رفته است و ايران در معرض سقوط است. آن شخص مى‏گويد كه اگر چنانچه شاه نرود يك ايران مستقل، يك ايران برومند، يك ايران قدرتمند، ثبات منطقه را، ثبات ايران را حفظ مى‏كند! و دنبالش هم آن انگشت مى‏گذارد روى آن قدرتمند و آن كسى كه استقلال را در ايران ايجاد كرده است و يك دولت برومندى است كه آن عبارت از دولت شاه است كه آرامش را حفظ كرده و استقلال را حفظ كرده است و اگر چنانچه او برود، اين استقلال و آرامش، اين آرامش از بين مى‏رود، استقلال از بين مى‏رود، آزادى از بين مى‏رود، همه چيز ما بسته به اين وجود ذيجود است!! آخر اين چه حرفى است كه يك كسى كه مى‏گويد من رئيس جمهورم و ابرقدرت و از آن حرف‏ها و لاف و گزاف‏ها مى‏گويد، اين چه حرفى است كه مى‏زند؟ آخر چرا آدم يك حرفى بزند كه ما در اين گوشه دنيا هم انتقاد از او بكنيم و هر كه بشنود و سرعقل باشد انتقاد از او مى‏كند كه آقا كدام ثبات را شما الان داريد حرف مى‏زنيد؟ الان ثبات در ايران هست؟ شما از كدام استقلال ايران حرف ميزنيد؟ ايران نظامش مستقل است؟ ايران فرهنگش مستقل است؟ ايران صنعتش مستقل است؟ اقتصادش مستقل است؟ آخر چه چيز ايران استقلال دارد تا اين كه به وجود شاه اين استقلال مى‏گويند هست و وقتى استقلال باشد ثبات پيدا مى‏كند منطقه و الان استقلال هست و ثبات هم دارد منطقه! اگر برود ثباتش به هم مى‏خورد! آخر چه استقلالى ما داريم؟ تو كه مى‏دانى، ما هم كه دانيم كه چه مى‏گويى، تو هم مى‏دانى كه ما مى‏دانيم دروغ مى‏گويى، (خنده حضار) استقلال دارد ايران؟! تو خودت مى‏دانى كه ايران را پايگاه‏هاى آمريكا درست كرديد، پايگاه براى آمريكا درست كرديد. اگر يك مملكتى مستقل باشد تو دهن تو مى‏زند كه پايگاه در ايران بخواهى درست كنى. تو كه مى‏دانى كه در كوهستان‏هاى ايران پايگاه براى شما درست شده است. يك مملكت مستقل، يك حكومت مستقل كه نمى‏گذارد كه در مملكتش پايگاه درست بشود و در كوهستان‏هايش چه بشود. تو مى‏دانى كه به سر اقتصاد ايران چه آوردى و خزائن ايران و مخازن ايران را چطور غارت كرديد و برديد. اگر يك حكومت با شرف ما داشتيم، يك سلطان با شرف ما داشتيم امكان داشت كه اين طور مخازن ما را به خورد شما بدهد؟ براى اين كه چند روز ديگر مى‏خواهد، يك آدم قريب شصت سال مى‏خواهد زندگى كند و زندگى پست و رذلش را مى‏خواهد ادامه بدهد، منافع يك ملت بزرگ را همه را از دست مى‏دهد و هيچ فكر آتيه اين مملكت نيست و فكر حال اين مملكت هم نيست، خوب، تو چرا اين حرف را مى‏زنى كه‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 247

مى‏دانى؟ جز اين است كه مى‏خواهى اغفال كنى؟ خوب كى را اغفال كنى؟ اهل مملكت خود ما را اغفال كنى؟ خوب، مملكت ما مى‏دانند كه الان آرامشى در كار نيست، مى‏دانند كه استقلالى ما نداريم.

كارتر فريادهاى آزاديخواهى رابه اراذل و اوباش نسبت مى‏دهد

يك روز مى‏گويد كه يك آزادى تندى!! به مردم دادند و از اين جهت كه آزادى تند است، مردم به هياهو در آمدند. من نمى‏دانم آدم چطور جواب اين حرف‏ها را بدهد، خوب اگر يك آدم عادى بود، آدم مى‏گفت خوب نامربوط گفته ولش كن، اما يك كسى است كه خواهد با اين حرف‏ها تبليغ كند، مى‏خواهد بااين حرف‏ها حكومت شاه را حفظ بكند - اگر ايشان هم - بعد دنبالش آن حرفى كه هر انسانى را، هر انسانى را ناراحت مى‏كند كه يك آدم يك سر و دوگوشى كه هوشش سرجايش است، باز ديوانه نشده است، مى‏گويد كه ما نمى‏توانيم ببينيم كه اراذل پست اين سلطنت را ساقط بكنند!! سى و پنج ميليون جمعيت مسلم كه ايستاده‏اند و ميگويند كه ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، ما خواهيم مستقل باشيم. آزادى و استقلال طلبى، اراذلى و پستى است؟! شما كه مى‏گوئيد كه آزاد كردند شما را و شما به واسطه آزادى! يك همچو حرفى ميزنيد، مردم ايران آزاد هستند؟! مطبوعات ايران الان آزاد است؟! پس چرا تعطيل است مطبوعات؟ اگر اينها آزادند چرا براى اين كه سانسور نباشد، الان همه مطبوعات ايران تعطيل است؟ مخابرات ايران چرا تعطيل است؟ همه چيز ايران الان تعطيل است، هر اداره‏اى كه برويد تعطيل است، خوب چرا؟ چرا مطبوعات ايران الان تعطيل است؟ خوب اين را از آقاى كارتر بپرسيم كه چرا مطبوعات ايران الان تعطيل است. مطبوعات ايران هم به واسطه اينكه يك مردم اراذل پستى هستند تعطيل كردند؟! و چاپخانه‏ها هم هيچ روزنامه‏اى را طبع نمى‏كنند تا سانسور هست؟ يا سانسور و اختناق و كارهائى كه خلاف انسانيت است در آنجا دارد انجام مى‏شود و مردم بر خلاف اين قيام كرده‏اند. مردم مى‏خواهند كه انسان باشند، مردم ايران مى‏خواهند آدم باشند، انسان باشند نه اينكه تحت نظارت يك اشخاصى كه هيچ چيز ندارند. آن وقت يك مردمى كه قيام كرده‏اند و بچه‏هايشان را و جوان‏هايشان را دارند فدا مى‏كنند براى آزادى، براى استقلال، براى اسلام، براى حكومت عدل، اينها اراذل و پست هستند در منطق شما؟!

در منطق كارتر قتل و غارت حقوق بشر، امرى ضرورى براى نجات ايران است!!

اصلاً يك وقت عرض كردم كه الفاظ از معانى خودش تهى است. اين عصر ما يك عصرى است كه الفاظ گفته مى‏شود، لكن معنا آن معنا را نمى‏دهد.ايشان مى‏گويد كه ايران آزاد است، زياد آزاد است! در همين حرفش هم گفته است من خوشحاليم از اينكه شاه آزادى به مردم داده است! شماخوشحاليد كه، اين آزادى است كه به ما داده؟! الفاظ را گويند، اما معنا ندارد اين الفاظ، الفاظ بى‏معنى مى‏گويند. آزادى يا معنايش به معناى اختناق است (ايشان آزادى را مى‏گويد و مرادش اختناق‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 248

است) يا مى‏گويد و سرش نمى‏شود كه چه مى‏گويد. نمى‏توانيم ما بگوييم كه يك آدمى الفاظى را مى‏گويد و نمى‏فهمد چه دارد مى‏گويد. تو ملتفت هستى كه دارى چه مى‏گويى كه (ايران آزاد است، من خوشحالم كه ايران آزاد است، بله، من متاسفم كه بعضى مثلاً كشته شده‏اند لكن اين لازم بوده) دنبال اين كه مى‏گويد من متاسفم، مى‏گويد لكن يك مطلب لازمى بوده!، (مطلب لازمى بوده) مى‏دانيد يعنى چه؟ يعنى اگر اين آدمها را نكشند نفت ما نجات پيدا نمى‏كند. اگر اينها را نكشند پايگاه‏هاى ما ممكن است از بين برود. اين لازم بوده است كه براى استفاده خارجى‏ها، براى غارتگرى اينها، براى اين كه نفت ما را ببرند و خودشان پايگاه درست كنند، عوض پول نفت پايگاه براى خودشان درست كنند مى‏گويند لازم بوده است اين، البته تاسف دارد، البته كاشكى كه اين مردم هيچ حرف نميزدند تا ما نفت‏هايمان را مى‏برديم! چون مردم حالا حرف زده‏اند اين يك خرده تاسف دارد! آدمكشى هم تاسف دارد لكن اين آدمكشى لازم بوده است! يك انسانى كه مى‏گويد كه حقوق بشر، اسم از حقوق بشر مى‏برد آنوقت يك همچو حرفى مى‏زند كه يك مردمى كه ايستادند و يك حق اوليه بشر را دارند مطالبه مى‏كنند، اينها اراذل پست هستند و كشتن ايشان هم لازم است! اينها كه مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم آزاد باشيم و مى‏خواهيم مستقل باشيم، اينها كشتن‏شان لازم است، يك امر لازمى بوده ولو تاسف دارد كه چرا اينها يك چنين حرفى مى‏زنند، خوب بود اين حرف‏ها را نزنند! - باشد - مردم باشند تحت همين مهميز اعليحضرت باشند تا ما هم نفت‏ها را ببريم و راه باز باشد براى ما. با سرنيزه ريختند آبادان و آن جاهاى ديگر، باز مى‏خواهند نفت‏ها را ببرند، مردم تا حالا هم حاضر نشده‏اند نمى‏دانم الان وضع امروز چه جورى است.

در هر صورت ما در يك محيطهائى واقع شديم، در يك عصرى واقع شديم كه عجائب و غرائب ما مى‏بينيم، از آن طرف مردك دم از آزادى بشر مى‏زند و حفظ حقوق بشر، از آن طرف مى‏گويد كه در مثل ايران ديگر حفظ حقوق بشر مطرح نيست. در يكى از فرمايشاتشان آقاى كارتر اين طور مى‏گويند كه: در مثل ايران كه ما يك منافعى داريم و قضيه سوق الجيشى است، اينجا ديگر حقوق بشر مطرح نيست، حقوق بشر در جاهاى ديگر مطرح است، در مثل ايران و امثال ايران نه ديگر لازم نيست كه حقوق بشر را ما حفظ بكنيم! از آن طرف هم اين حرف‏ها را مى‏زند كه يك مشت اراذل و عرض مى‏كنم پست، اينها هستند! آيا آن كسى كه سلب آسايش مردم را مى‏خواهد بكند اراذل است يا آن كسى كه گويد مى‏خواهم آزاد باشم؟! آن كسى كه منافع مردم را مى‏خواهد بچاپد از اراذل و اوباش است يا آن كه مى‏گويد منافعمان را ما براى خودمان خواهيم؟! خوب اين را حساب بكنيد، بى‏حساب حرف نزنيد، حساب بكنيد كه اين مردم چه مى‏خواهند. ببينيم خواست مردم اراذلى است و پستى است يا آن كه جلو اين خواسته را مى‏خواهد بگيرد اراذل و پست است؟

فرياد استقلال طلبانه و آزاديخواهى اقشار مردم بر عليه غارتگران‏

مردم ايران حرفشان واضح است، دارند داد ميزنند، از بچه دبستانى و تا دبيرستانى، تا

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 249

عرض مى‏كنم كه همه جا تا برسد به پيرمردها، تمام مدارس ايران، جوان‏هاى ايران در مدرسه در دانشگاه، در هر جا فريادشان اين است كه ما آزادى مى‏خواهيم ما استقلال مى‏خواهيم، ما يك حكومتى كه استقلال را از ما سلب كرده است اين را نمى‏خواهيم. اين آيا اسمش اين است كه مردم اراذلى هستند، مردم پستى هستند كه مى‏گويند ما آزاد مى‏خواهيم باشيم، ما مستقل مى‏خواهيم باشيم، ما مى‏خواهيم تحت حكومت غير نباشيم؟! اين از پستى آنهاست كه مى‏خواهند نباشيم؟! كه اگر تحت اراده شما باشند آن وقت خيلى مردم شريفى هستند؟! اگر نفت‏ها را توى مشتشان بگيرند و بيايند تقديم كنند، كليدهاى مخازن را تقديم شما كنند آن وقت يك مردم شرافتمندى و بزرگوارى هستند؟! حالا كه مى‏گويند كه غارتمان نكنيد حالا پستند؟! اراذلند؟! اين منطق است كه شما داريد؟! يا منطق اوباش است اينها، منطق اراذل است اين حرف‏ها، نه منطق يك انسان. انسان نمى‏تواند اين طور حرف بزند. تو اگر اين جور تعبير نكرده بودى من هم اين جور تعبير نمى‏كردم، من عار دارم كه با تو حرف بزنم.

با تبليغ و انعكاس اهداف قيام ملت، به نهضت كمك كنيم‏

در هر صورت حالا وضع ايران ما به اين جا رسيده و من اميدوارم كه با خواست خداى تعالى پيش ببرد ايران و اميدوارم كه پيروز بشود ايران و شمايى كه اينجا هستيد و از هر جائى كه آمديد، همه‏تان مكلفيد كه به ايران خدمت بكنيد و به اين نهضت كمك بكنيد. كمك تبليغاتى اين جا كه هستيد مى‏توانيد بكنيد و تبليغات مى‏توانيد بكنيد تا اين كه اين قشر تبليغاتى كه مرتزق از شاه هستند در دهنشان را ببندند. در خارج البته دارند اينها يك اشخاصى كه تبليغات مى‏كنند براى حفظ شاه، شما هم تبليغ بكنيد، مردم را آشنا كنيد به اين كه مردم ايران چه مى‏خواهند. اين ملتى كه الان پانزده سال است (بيشتر) قيام كرده است و يك سال است كه دائماً دارد خون مى‏دهد، دائماً دارد جوان‏هايش را فدا مى‏كند، اينها چه مى‏خواهند؟ اينها چه ارزشى قائلند براى اين آزادى و استقلال كه جوانشان را مى‏دهند و معذالك باك ندارند؟ بايد كمك كنيد به اينها، بايد به مردم بگوئيد، به مردم اين حدود بگوئيد كه ايران يك همچو چيزى ميخواهد. گوش نكنيد به اين حرف‏ها كه، تبليغاتى كه از اطراف مى شود كه خير، اينها يك مردم اراذلى هستند و يك مردم پستى هستند، اينها وحشى هستند آن مرديكه آمريكائى گفته بود كه يك مردم وحشى هستند؟ كه آن خبرنگار (باز آن هم اروپائى بود) گفت كه آقا اينها كه آزادى مى‏خواهند، چطور وحشى هستند يك ملتى كه اينطور ايستاده‏اند و دارند (در آن روزى كه آرام هم مردم داشتند مى‏رفتند) مردمى كه اين طور يك ميليون جمعيت آرام دارد مى‏رود و لكن براى يك خواست انسانى است، چطور تو مى‏گوئى وحشى است؟! آنها غير وحشى را عبارت از اين مى‏گويند كه منافع آنها را تامين بكند، هر كه منافع آمريكا را تامين كرد، اين آدمى است كه خير، آدم شريفى است! اراذل نيست! از اوباش نيست! پست نيست؟! شريف است! و هر كس كه بخواهد منافعش را، در جيبش را ببندد كه قاچاقكى نبرند مالش را، اين آدم پستى است! آدم اراذلى است!

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 250

انشاءالله خداوند همه‏تان را توفيق بدهد و همه را پيروز كند، يك روزى به وطن خودتان بيائيد با سرفرازى، الان هم سرفراز هستيد. يك ملتى را شما زنده كرديد، شما ملت ايران زنده كرديد ايران را، آن مرده‏ها را زنده كرديد شماها، جوان‏ها، خداوند انشاءالله همه‏تان را حفظ كند، موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:36 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 257

تاريخ: 8/9/57

مصاحبه روزنامه نگاران نروژى و فاينشنال تايم لندن و الرأى تونسى با امام خمينى

سؤال: برنامه‏هاى آينده حضرت آيت الله براى ايران چيست؟

جواب: ما انشاءالله وقتى كه شاه رفت يك حكومت اسلامى در ايران ايجاد مى‏نمائيم و شكل رژيم را كه جمهورى اسلامى است به آراء عمومى مى‏گذاريم و تمام نواقصى كه تا كنون شاه پيش آورده است، حتى الامكان ترميم مى‏كنيم.

سؤال: در صورت سقوط شاه آيا حضرت آيت‏الله به ايران باز مى‏گرديد و دولت جديدى را تشكيل خواهيد داد يا نه؟ بعضى‏ها معتقد هستند در ايران كه قبل از سقوط شاه به ايران باز مى‏گرديد، نظر حضرت آيت الله چيست؟

جواب: من هر وقت كه صلاح بدانم به ايران برمى‏گردم، چه قبل از سقوط شاه باشد و چه بعد از سقوط او.

سؤال: آيا دولت جديد مورد نظر شما صد در صد اسلامى است؟ به اين معنى كه حكومت آينده، محلى براى يهوديان، مسيحيان و ساير اقليت‏هاى مذهبى خواهد بود يا نه؟

جواب: البته كه در حكومت اسلامى، محلى براى اقليت‏هاى مذهبى وجود دارد و آنها الان هم وكيل دارند و در مجلس واردند، ما در حكومت اسلامى هم براى آنها اين حق را قائليم.

سؤال: روابط دولت آينده با غرب چگونه خواهد بود؟ آيا تمام خارجى‏هائى كه در ايران هستند بايد ايران را ترك كنند؟

جواب: ما با ملت‏هاى غرب نه تنها هيچ نظر سوئى نداريم، بلكه با آنان صميمى هم هستيم و آن دولت‏هائى كه با ملت ايران بدرفتارى كرده‏اند، ما با آنها نظر خوبى نداريم و در هر صورت با

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 258

غربى‏ها ما رفتارمان عادلانه است و هيچ وقت با هيچ كس رفتار ظالمانه نخواهيم داشت.

سؤال: نظر حضرت آيت‏الله درباره روسيه شوروى و كمونيست‏ها چيست؟

جواب: روسيه هم يكى از دولى است كه به ما تندى كرده است و ما از او ناراضى هستيم. شرائط اجتماعى ايران به صورتى است كه كمونيسم هيچ راهى در آن ندارد.

سؤال: آيا شما خواستار تاسيس و تشكيل يك فدراسيونى از دولت‏هاى اسلامى در منطقه هستيد؟

جواب: در صورتى كه مقتضى بشود امكان دارد.

سؤال: آيا حضرت آيت‏الله با معمر قذافى در ليبى روابطى داريد؟

جواب: خير، لكن راجع به يك قضيه‏اى من به ايشان پيغام دادم و ايشان هم جواب دادند.

سؤال: اگر چنانچه رژيم فعلى كنونى كنار برود و حكومت اسلامى برقرار شود، اين اصلاحات ارضى‏اى را كه شاه انجام داده كنار خواهد رفت و شما اين زمين‏ها را از دهقان‏ها گرفته به مالكين برخواهيد گرداند؟

جواب: خير، زمين‏ها به مالكين برنمى‏گردد. مالكين ماليات اسلامى را در طول تاريخ نداده‏اند و تمام املاك آنها به دولت برمى‏گردد.

سؤال: برنامه شما، نظر و رهنمودتان براى طرفدارانتان در ماه محرم چيست؟

جواب: من در مورد محرم به دوستانم دستور داده‏ام و به آنان گفته‏ام كه مجالس را هر چه بيشتر بايد برپا نمايند و مراسم اين ماه را بدون اجازه از دولت انجام دهند و اگر دولت جلوگيرى كرد در خيابان‏ها و كوچه‏ها و خارج تكايا مسائل روز را بگويند و نهضت را ادامه دهند.

سؤال: ما مى‏بينيم كه يك اتحاد كاملى بين مخالفين شاه اعم از سياسى و دينى، داخل ايران به وجود آمده و آن اينكه همه مى‏گويند كه شاه بايد برود، تنها چيزى كه براى ما مبهم است اينكه شما چه نظام و مجتمعى را جايگزين شاه خواهيد كرد كه بتواند مورد موافقت همه قرار گيرد؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 259

جواب: ما قصد داريم حكومت اسلامى به معناى حقيقى خودش جايگزين رژيم سلطنتى بشود. ما نظام جمهورى را به آراء عمومى گذاريم و ايران چون همه‏شان مسلمان هستند راى بدين قضيه خواهند داد و بعد از راى آنها حكومت جمهورى اسلامى تشكيل خواهد شد.

سؤال: ملت تونس و مسلمانانى كه در تونس هستند گرايشى به حركت‏هاى دينى در ايران دارند، گرچه عده‏اى مى‏خواهند به اين حركت برچسب واپسگرائى بزنند. آيا مطلبى براى ملت تونس داريد؟

جواب: من براى تمام ملل جهان و خصوصاً مسلمين جهان اين پيام را دارم كه ملت ايران براى احقاق حقوق از دست رفته‏اش قيام كرده است و سلاطين درطول تاريخ مانع و غاصب حقوق آنان بوده‏اند، لهذا از تمام مردم جهان و مسلمانان شريف تقاضا دارم كه به نهضت اصيل اسلامى و مردم ايران كمك كنند. انسانيت مردم جهان اقتضا دارد كه صداى ملت مظلوم ما را به جهان برسانند، علاوه بر اين كه تكليف اسلامى مسلمانان است كه اگر كسى مظلوم واقع شد بايد به آنان كمك كرد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:37 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 260

تاريخ: 5/9/57

بيانات امام خمينى در مورد نتايج سلطه دست‏هاى جنايتكار بر ذخائر ملت

مقدرات مملكت ما همه به دست ديگران (اجانب) است

بسم الله الرحمن الرحيم

عذر مى‏خواهم كه منزل ما كوچك است و شما بحمدالله جمعيت زياد هستيد و ما نمى‏توانيم كه از شما پذيرايى كنيم. من از خداى تعالى توفيق شما راخواهم و اميدوارم كه شما جوان‏ها يك روزى به ايران برگرديد پيروز و سلامت كه ذخائر شما از خود شما باشد و حكومت به دست خود ما باشد. ما اميدواريم اين سلسه به زودى منقطع بشود و دست جنايتكار اجانب از ذخائر ما قطع بشود و شما آقايان با سلامت و سعادت مقدرات مملكت خودتان را خودتان دست بگيريد. الان چنانچه ملاحظه مى‏كنيد مقدرات مملكت ما همه به دست ديگران است. ديگران با دست‏هاى جنايتكار خودشان اين سلسله را آوردند و با دست‏هاى جنايتكار خودشان بر ما مسلط كردند و اين سلسله در تمام طول تاريخ، از پنجاه و چند سال پيش از اين تا حالا بر ما ظلم كرده‏اند، بر ملت ما خيانت كرده‏اند، ذخائر ما را به ديگران دادند، مملكت ما را پايگاه ظلم قرار دادند، پايگاه از براى آمريكا قرار دادند. من از خداى تبارك و تعالى خواهم كه شما را حفظ كند، موفق باشيد و اهالى مملكت ايران را موفق و پيروز كند. انشاءالله خداوند به همه شما سعادت و سلامت عنايت كند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:37 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 261

تاريخ: 5/9/57

بيانات امام خمينى در مورد پوچى ادعاى بر هم خوردن ثبات منطقه در صورت نبودن شاه

خطر تجزيه ايران و كمونيسم داخلى، از تشبثات شاه براى دوام سلطنت‏

بسم الله الرحمن الرحيم

از جمله تشبثاتى كه كردند براى حفظ شاه، اين است كه ايران هم مرز با شوروى است، چند صد كيلومتر هم مرزى دارند و شاه است كه ايران را حفظ كرده از تجاوز شوروى، اگر چنانچه شاه برود، به واسطه اين هم مرزى كه هست ايران در دامن شوروى مى‏افتد و در كلمات خود ايشان هم مكرر هست كه (اگر چنانچه من نباشم ايران مى‏شود ايرانستان) و ما بايد حساب كنيم ببينيم كه آيا صحيح است اين مطلب كه الان شاه، مملكت ايران را از شر شوروى نگه داشته و اگر ايشان بروند مملكت ايران به دامن شوروى مى‏افتد، يا صحيح نيست اين؟ يك صحبت اين است كه، يك فرض اين است كه اگر شاه برود شوروى مستقيماً حمله مى‏كند به بلاد و ايران را مى‏گيرد يا لااقل آذربايجان را مى‏گيرد. يك فرض اين است (كه ما اين فرض را بايد حساب كنيم) يك فرض ديگر اين است كه اگر چنانچه شاه برود، به واسطه تحريكاتى كه مى‏كند شوروى، كمونيسم داخلى آنجا را به دامن شوروى مى‏اندازد. اين هم بايد ما حسابش را بكنيم ببينيم صحيح است يا نه.

قدرت شاه اتكال به ملت ندارد

اما فرض اول كه شوروى حالا كه حمله نكرده به ايران، قدرت شاه جلوگيرى كرده، اين شاه اتكال به ملت دارد؟ يا نه بى‏اتكال به ملت همچو قدرتى دارد؟ اگر ادعا بكند كه من اتكال به ملت دارم و اين ملت است كه مى‏تواند، قدرت اين را دارد كه نگذارد كسى تعدى بكند، خوب اين را بايد مطالعه كرد در احوال ايران و بالفعل كه ببينيم كه ايران يكسره پشتيبان اعليحضرت است؟ اين پايه‏اى، الان پايگاهى دارد درايران؟ يا اين هم به همان شكل پدر درآمده است؟ كه خوب، اين را من يادم است، شماها شايد هيچ كدام يادتان نباشد كه وقتى كه جنگ عمومى شروع شد و متفقين ايران را خواستند قبضه كنند براى اينكه پلى باشد - براى - بين آنها و جاهاى ديگرى كه دعوا داشتند، سه تا لشكر از سه جنبه به ايران حمله كردند، مال انگلستان بود و مال آمريكا بود و مال شوروى و آن حرف‏هائى كه رضاشاه مى‏گفت مثل همين حرف‏هائى است كه اين مى زند كه (قدرت ما ديگر به آنجا رسيده كه كسى نمى‏تواند تعدى كند، به آنجا رسيده است و كذا) يكدفعه معلوم شد كه يك ادعايى بوده است كه تويش

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 262

خالى بوده است، فقط اين يك حرفى بوده. آنوقت مى‏گفتند كه اعلاميه‏اى كه دوم نداشت اعلاميه لشكر ايران بود كه اعلاميه اول را كه اعلاميه جنگشان بود، دومى نداشتند كه ظاهراً سه ساعت طول كشيد، وقتى كه رضاشاه به سردارهايش گفته بود كه آخر چرا سه ساعت، گفته بودند سه ساعت هم زيادى بود براى اينكه ما هيچى نداشتيم، آنها همه چيز، راه مى‏آمدند، سه ساعت راه مى‏آمدند و الا چيزى در كار نبود. حالا ايشان همچو قدرتى دارد كه ملت را استثناء كنيم و - خود قدرت ايشان را - كه قدرت ايشان جلوگيرى كرده است از اين ابرقدرت كه شوروى باشد؟ يا يك مسائل ديگرى در كار هست؟ قدرت ايشان همين است. وقتى هم كه يك قدرتى اتكال به ملت نداشته باشد نظير همان رضاشاه مى‏شود كه اين سه تا مملكت، اين سه تا لشكر ريختند به ايران و ايران را گرفتند و همه چيز ايران در معرض خطر بود، خطرى بود از همه چيز ايران، در عين حال يك مطلب وجدانى براى ماها بود و مشهود بود كه مردم شادى كردند كه اينها آمدند شر رضاخان را كندند براى اينكه آنها كه آمدند رضاخان را فرستادند رفت. يك همچو وضعى پيش آورده بود كه در عين حال كه اجنبى، دشمن، سه تا دشمن بزرگ همه چيز ايران را در معرض خطر داشت معذالك از آمدن اين دشمن‏ها مردم شادى كردند و به هم عرض كنم شايد مبارك باد مى‏گفتند كه خوب شد آمدند كه اين مرديكه رفت، شرش را كند و رفت. اينطور با مردم عمل كرده بود كه از دشمن، سه تا دشمنى كه به حسب ديانت با اينها مخالف بود و همه چيزشان مخالف بود، اينها آمدن آنها را براى رفتن او ترجيح مى‏دادند آنها بيايند و او برود. الان هم وضع اين آقا اينطور است كه همچو در نظر مردم اين مبغوض است كه اگر خداى نخواسته يك قدرتى بيايد و اين برود، آن را مردم ترجيح مى‏دهند براى اينكه آنها باز ممكن است يك حسابى داشته باشند. لهذا آنها كه آمدند بى‏حساب نبود كه به مردم تعدى بكنند، البته بود يك تعدياتى اما نه آنطور تعدى كه رضاخان كرد، شوروى هم نكرد، انگلستان هم نكرد، آمريكا هم نكرد، دشمنان ما نكردند آنطور با ايران، آنطور كه‏اين سختگيرى كرد و مردم را آزار داد، آنها همچو كارى نكردند، اينها آمدند البته قبضه كردند، بسيار بد بود، بسيار زشت بود لكن معذالك اينطور بود. الان هم وضع ايشان اينطور شده كه بودن ايشان در ايران به طورى در نظر مردم يك امر ناگوارى است كه اگر چنانچه يك قدرتى بيايد و اين برود معلوم نيست كه همان شادى‏ها را نكنند، همانطور كه آنوقت بود حالا هم شادى نكنند. حالا در هر صورت الان قدرت ايشان كه اتكال به ملت هم ندارد و ملت همه اصلاً با او موافق نيست.

هراس دو ابرقدرت از يكديگر مانع تعدى آنان به ايران است، نه قدرت پوسيده شاه

باز ما فرض مى‏كنيم كه ارتش تمامش هم با اين موافق است و حال اينكه فرض است، الان ارتش تو خالى شده، الان پوسيده تويش و با ايشان موافق خيلى نيستند، خوب يك دسته‏اى كه خورد و بردشان زياد بوده و هست، آنها هستند و اما همچو نيست كه همه موافق باشند، حالا ما فرض مى‏كنيم كه تمام ارتش هم با ايشان موافق باشند لكن در قبال يك قدرتى مثل قدرت شوروى اينطور نيست كه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 263

اينها بتوانند يك كارى بكنند. پس مساله اين نيست كه الان قدرت اعليحضرت مانع شده است از اينكه شوروى حمله كند به ايران، خير مقابلش قدرت‏هاى ديگر است، جهات ديگرى است كه نمى‏شود، نه آن يكى مى‏تواند تعدى كند، نه آن يكى مى‏تواند تعدى كند. همچو كه آمريكا مى‏خواهد يك كلمه بگويد، از شوروى اعلام مى‏شود اين مخالف با مصالح ماست، ما آرام نمى‏نشينيم، اگر اين هم بخواهد چيز بكند آن يكى مى‏گويد كه مخالف مصالح ماست. اين بين اين دو تا قدرت بزرگ اينجا حفظ شده است، نه اينكه ايشان حفظ كردند. پس بنابراين قدرت منهاى ملت، يك قدرت پوسيده‏اى است كه ايشان دارند و اين همچو قدرتى را ندارد و اگر چنانچه ايشان بروند، ما فرض كنيم كه ايشان بروند و ديگر جهات ديگرى نباشد كه آمريكا در مقابل شوروى، انگلستان در مقابل شوروى كه اگر اين بخواهد تعدى كند اينها نمى‏گذارند، اگر اينها بخواهند تعدى كنند آنها نمى‏گذارند، اين هم نباشد در كار، بخواهد شوروى حمله كند به ايران، ملت ايران كه الان با هم هستند، با اين ملت نمى‏تواند حمله كند، ما فرض مى‏كنيم خير، ارتشش را زد و وارد كرد، زندگى نمى‏تواند بكند ارتشش، يعنى هر ده كوره‏اى كه برود پدرشان را در مى‏آورند، چنانچه ديديم بيرونش كردند از آذربايجان. آذربايجانى‏ها بودند كه بيرون كردند، شوروى را در جنگ عمومى كه بنا گذاشتند بماند اينجا، بعد كه آذربايجانى‏ها بيرون كردند آقا راه افتادند به رجز خوانى كه اين من بودم كه آذربايجان را نجات دادم. اين را همه مردم مى‏دانند كه ايشان نبودند كه آذربايجان را نجات دادند، آن كسى كه نجات داد آذربايجان را، ملت آذربايجان بود كه نجات داد. حالا هم اگر بنا باشد شوروى حمله بكند و ايشان نباشد، ملت است، اگر ايشان باشد ملت نيست براى اينكه ملت پشتيبان، او نيست و اگر شوورى بخواهد حمله بكند شايد يك تاييدى هم از آنها بكنند، اين اشخاصى كه رنج ديدند از اين خانواده، يك تاييدى هم شايد بكنند چنانچه آنوقت خيلى هم خوشحال بودند و اگر ايشان نباشد بهتر ايران حفظ مى‏شود از شوروى و حال آنكه اصل مطلب اينطور است كه قضيه اينكه شوروى تعدى نمى‏كند به ايران و آمريكا تعدى نمى‏كند و انگلستان تعدى نمى‏كند اين است كه خود اينها قدرت‏هايى در مقابل هم هستند و اگر اينها بخواهند هر كدامشان چى بشوند، يك جنگ عمومى پيدا مى‏شود و اينها الان مى‏دانند كه جنگ عمومى مطابق است با قطع نسل بشر. اينطور نيست كه جنگ عمومى بكند و آن يكى غلبه كند بر او، او را از بين ببرد و خودش زندگى كند، براى اينكه قضيه جنگ‏هاى ذره‏اى است، اتمى است و تمام بشر از بين مى‏رود و هيچ عقلى اقتضاى اين را هم نمى‏كند كه يك جنگ عمومى را. اين جنگ عمومى غير آن جنگ عمومى اول و دوم بوده. جنگ عمومى اول و دوم جنگ عمومى بود كه اين ابزارى را كه الان پيدا شده، نبود اين ابزار. جنگ اول كه خيلى كم بود، جنگ دوم هم بود اما اينطور نبود. الان وضع جورى شده است كه اگر يك جنگ عمومى بخواهد در دنيا پيدا بشود، عقلاى دنيا مى‏دانند، همين ابرقدرت‏ها مى‏دانند كه اين جنگ مثل آن جنگ‏ها نيست. اين جنگ، بشر را به نابودى كشيدن است يعنى هم شوروى نابود خواهد شد، هم آمريكا نابود خواهد شد هم ساير ممالك نابود خواهد شد. يك همچو جنگ عمومى نخواهد پيدا شد، اگر هم پيدا شد ما هم مثل همه مردم، ما عاقبتمان به خير است آنها

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 264

عاقبتشان نمى‏دانند چى است.

ادعاى باطل شاه مبنى برقدرتمندى او در جلوگيرى از تعدى ابرقدرت‏ها

در هر صورت اين حرف، اين منطق، يك منطق فاسدى است كه اگر اعليحضرت نباشند آمريكا از آن طرف شروع مى‏كند به تعدى كردن و انگلستان از آن طرف آمريكا از آن طرف، و اين قدرت است كه در مقابل همه قدرت‏هاى عالم، ادعا اين است كه قدرت ايشان در مقابل اين سه تا ابرقدرت كه انگلستان و آمريكا و شوروى باشد ايستاده است، نه فقط در مقابل شوروى، در مقابل اين سه قوه ايستاده است و الان كارتر وقتى فكر مى‏كند كه يك همچو قدرتى در ايران هست به خودش مى‏لرزد يا فرض كنيم در كرملين اگر يك همچو صحبت بشود مردم به خودشان مى‏لرزند يا در انگلستان. ايشان اينطور ادعا را دارد كه من هستم كه تجزيه نشده است ايران، اگر من نباشم ايران تجزيه خواهد شد. اين حرفى است كه مى‏زند.از بچگيش تاحالا عادت كرده است از اين حرف‏ها بزند و حالا هم از اين حرف‏ها مى‏زند.

ادعاى باطل شاه مبنى بر حفظ ثبات كشور و ممانعت از فعاليت كمونيست‏هاى داخلى

خوب حالا فرض دوم را پيش مى‏آوريم كه رفت، ادعا اين است كه اگر ايشان نباشد اينها حمله مى‏كنند لكن حالا كه ايشان هست يك ثباتى هست و اين داخلى‏ها، كمونيست‏هاى داخلى نمى‏توانند كه الان كارى انجام بدهند لكن ايشان به مجردى كه رفت اينها شروع مى‏كنند به چيز كردن و شلوغ كردن و آذربايجان را مى‏دهند به شوروى يا ايران را مى‏دهند به شوروى و اين حرف‏ها را مى‏زنند يا خير نمى‏دهند به شوروى لكن ايران مى‏شود كمونيست. اين هم همچو ادعايى دارد. گاهى آنطور مى‏گويند، گاهى اينطور مى‏گويند كه خير ايران مى‏شود كمونيست. اين را وقتى حسابش را بكنيم يك حرف نامربوطى است براى اينكه الان اين كمونيست‏هايى كه در ايران هستند از قدرت ايشان مى‏ترسند كه اگر قدرت ايشان نباشد ديگر مردم ديگر را هيچ حساب نمى‏كنند؟! سى و چند ميليون جمعيت ايرانى يك عده كمى‏شان كمونيست هستند آن هم نه آن كمونيستى كه بخواهند شوروى را بياورند در ايران، كمونيست‏اند، اينهم من خيلى باورم نيست كه كمونيست اصيل باشند به اصطلاح خودشان، اينها هم بسيارشان، سرانشان حالا شايد جوان‏هايشان اينطور نباشند اما آن سرانشان آنهائى هستند كه از دربار سر در آوردند و در آنجا كارهايى انجام مى‏دهند و الان بعضى‏شان نوكر دربار هستند، اينها از آنجا سر در مى‏آورند، اينها به اصطلاح من كمونيست آمريكايى هستند نه كمونيست واقعى.

حالا ما فرض مى‏كنيم كه يك عده‏اى هم كمونيست باشند، خوب ما در اين چيز ايران ديديم اين را، همين الان، همين الان كه ايران اين انقلابات است ما مى‏بينيم كه شعار چه است. در ايران شعار كمونيستى است يا شعار اسلامى؟ همه هم مى‏دانند اين معنا را كه اگر يك شعار كوچكى هم يك جائى داده بشود و ما فرض هم بكنيم كه از كمونيست‏ها هست يك قطره‏اى است در مقابل يك دريا.همه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 265

اقشار ايران، سرتاسر اقشار ايران تمامش فرياد حكومت اسلامى دارند مى‏زنند، يك عده مختصرى هم هستند فرض كنيم كه به قول اينها، كه اينها شعار كمونيستى مى‏دهند. اين عده مختصر در مقابل اين سيل و اين دريايى كه الان راه افتاده و همه دارند ادعا مى‏كنند كه ما حكومت اسلامى مى‏خواهيم، اينها منحلند. اينها يك حرف نامربوطى است كه ايشان خيال مى‏كند، خيال نمى‏كند ايشان مى‏خواهند اغوا كنند والا خودش هم مى‏داند اين مسائل نيست، نمى‏تواند اغوا كنند اين را، خوب تجزيه چيست؟ كمونيست شدن چيست؟ يك جا مى‏گويد تجزيه مى‏شود يعنى يك طرف ايران را شوروى اخذ مى‏كند، يك طرف ايران را انگلستان مى‏گيرد يك طرف ايران را مثلاً آمريكا مى‏گيرد. يك وقت هم مى‏گويد ايران كمونيستى مى‏شود، يعنى همان تيكه‏اش مى‏شود؟ ديگر باقى جاهايش نمى‏شود؟ كمونيست‏ها فقط آذربايجان را مى‏گيرند يا خير، شوروى مى‏آيد آذربايجان را مى‏گيرد؟ اين حرف‏ها يك حرف‏هايى است كه اينها مى‏زنند و مى‏گويند كه اگر شاه نباشد كذا و همه‏اش براى حفظ اين است. آمريكا هم همين حرف‏ها را اگر بزند براى حفظ اين است، شوروى هم پشتيبانى از اين مى‏كند و از اين حرف‏ها ممكن است القاء بكند كه ايشان را نگه دارد، انگلستان هم ممكن است همين حرف‏ها را بزند براى نگه داشتن ايشان، البته همه اينها موافقند با اينكه ايشان باشد براى اينكه بهتر از ايشان براى اينكه منافعشان را تامين كند ندارند الان. اگر يك نوكر بهتر پيدا مى‏شد خيلى پشتيبانى نمى‏كردند لكن حالا اين يك كهنه كارى است كه بلد است راه‏ها را، فهميده چه جورى كار بكند ولو الان از كار افتاده است و اينها ميل دارند كه اين باشد بلكه منافع اينها باز يك مدتى ادامه پيدا كند.

وظيفه ايرانيان مقيم خارج، تبليغ و انعكاس خواسته ملت در رسانه‏هاى گروهى

و ملت ايران الان در مقابل همه اينها ايستاده است و مى‏گويد كه نه، ما منافعمان براى خودمان مى‏خواهيم باشد و ما مى‏خواهيم آزاد باشيم، خواهيم مستقل باشيم، ما يك حكومت عدل اسلامى مى‏خواهيم نه يك حكومت جائرى كه همه چيزما را به باد بدهد، ما يك حكومت امينى مى‏خواهيم كه امين باشد براى مردم و ما داريم در ايران، در خارج ايران مردم امينى كه مى‏توانند جانشين بشوند از براى اين آدم و اين دستگاه.

و اين مطلب را باز هم تكرار مى‏كنم كه ماها همه‏مان مكلفيم به اينكه در خارج اينجا كه هستيم، در خارج ايران كه هستيم به ايرانى‏ها كمك كنيم. به ملت ايران كه همه چيزش را الان در طبق اخلاص گذاشته و دارد براى نفع همه ماها، همه ملت دارد قيام كرده است و همه چيز را دارد مى‏دهد، ما هم آنقدرى كه قدرت داريم به آنها كمك كنيم و الان ما در اينجا اين قدرت را داريم كه با مصاحباتمان با مطبوعات، اگر مى‏توانيم چيزى در مطبوعات بدهيم بنويسند، با مردم وقتى كه صحبت مى‏كنيد حرف‏هايتان را بزنيد و روشن كنيد كه اين مردم ايران اينطور نيست كه به قول آقاى كارتر (اراذل پست باشند) و بخواهند يك آدم شريفى را از مملكت بيرون بكنند، خير اينها يك مردمى هستند كه حقوقشان را مى‏خواهند، حق اول بشرى است كه عبارت از آزادى و استقلال است مى‏خواهند و مى‏خواهند يك

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 266

كسى كه تعدى به اين حق كرده است از ايران بيرون برود و كسانى هم كه تعدى به اين حق كردند، به حق آنها كردند دستشان را قطع بكند و اين را به كسانى كه با آنها روابط داريد، اين مطلب را گوشزد كنيد، مكرر كنيد تا اينكه يك موجى هم در خارج پيدا بشود و انشاءالله زودتر به نتيجه، به نتيجه مى‏رسيد من ميل دارم زود برسيد. انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:37 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 267

تاريخ: 6/9/57

مصاحبه امام خمينى با تايمز انگلستان

سؤال: حضرت آيت الله! شما وضعيت كنونى كشورتان را چگونه مى‏بينيد؟

جواب: اوضاع كنونى كشور بر ضد شاه اوج گرفته و انشاءالله نزديك است كه به نتيجه قطعى برسد كه رفتن شاه و برقرارى يك حكومت عادلانه است.

سؤال: چه آينده‏اى براى شاه در نظر گرفته ايد؟ آيا او بايد برود و يا اينكه او مى‏تواند به صورت سلطنت باقى بماند؟

جواب: شاه به صورت مقامى در سلطنت باقى نخواهد ماند و ما هم هرگز چنين اجازه‏اى را نمى‏دهيم و اما رفتن او در صورتى است كه فرار كند والا ملت ايران او را دستگير نموده و محاكمه كرده و مجازاتش مى‏نمايد.

سؤال: دلائل اصلى شما براى مخالفت با شاه چيست؟

جواب: خيانت‏هاى بيش از حد شاه در تمام زمينه‏ها دليل اصلى مخالفت ما با اوست. او سال‏هاى زيادى برخلاف تمام موازين قانونى حكومت كرده است. كشتارهاى بيش از حد او، وابستگى او به اجانب، هدم استقلال كشور به تمام ابعاد، حكومت غاصبانه او را محكوم مى‏كند. ملت او را نمى‏خواهد. او بايد برود.

سؤال: آيا نظر داريد كه اعلان جهاد كنيد؟

جواب: الان خير، لكن اگر چنانچه اينطور باشد كه اجانب از او پشتيبانى كنند و مبارزات به طول بيانجامد، در اين امر تجديد نظر مى‏كنيم.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 268

سؤال: آيا صحت دارد كه شما اعلان فرموده‏ايد كه در تاسيسات نفت خرابكارى كنند؟

جواب: خير، خرابكارى را اجازه نداده‏ام لكن اگر چنانچه قرار باشد كه نفت ما را تا آخر ببرند ممكن است يك كارهائى بشود كه نتوانند ببرند.

سؤال: ممكن است با توجه به بعضى جزئيات بفرمائيد كه حكومت اسلامى چيست؟

جواب: حكومت اسلامى يعنى يك حكومت مبتنى بر عدل و دموكراسى و متكى به قواعد و قوانين اسلام و بيش از اين فعلاً وقت ندارم.

سؤال: چه تغييراتى در نظر داريد كه در ايران آينده بدهيد؟

جواب: خرابى‏هائى كه شاه كرده ترميم مى‏كنيم و نقائصى كه اصولا" از نظام شاهنشاهى به وجود آمده است اصلاح مى‏كنيم و تمام چهار چوب‏هاى پوسيده و بى‏محتوايى را كه در طول اين پنجاه سال مردم را به غربزدگى كشانده است خراب مى‏كنيم و حكومتى مبتنى بر عدل و انصاف نسبت به همه اقشار وطن مى‏سازيم و از مردم مى‏خواهيم تا بر پايه‏هاى اسلامى خويش تكيه زنند و بر غرب و غربزدگان كه موجب نابودى فرهنگ آنان شده است پشت پا زنند. خود را از وابستگى نظامى، اقتصادى، اجتماعى، سياسى و فرهنگى به هر وسيله شده است نجات مى‏دهيم، البته خوب مى‏دانيم كه با چه گرفتارى‏هائى روبرو خواهيم شد ولى تقريباً بايد از صفر شروع كنيم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:37 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 269

تاريخ: 7/9/57

مصاحبه امام خمينى با لوژورنال - فرانسه

سوال: آيا آروزى پيوستن ارتش را به مردم داريد؟ آيا مطمئن هستيد كه ارتش طرفداران شما را سركوب نخواهد كرد در صورتى كه فرمان جهاد بدهيد؟

جواب: در ميان ارتش فرماندهانى هستند كه از شاه پشتيبانى مى‏كنند و خود آنان در غارتگرى و چپاول شريك جرم شاه هستند. بديهى است كه اينان حساب خودشان را از مردم جدا كرده‏اند و هرگز به مردم نمى‏پيوندند و ليكن سربازان و افسرانى كه با مردم پيوند دارند و خود آنان از وجود رژيم شاه رنج مى‏برند، دير يا زود به مردم مى‏پيوندند و از آثار اين پيوستن است (طبق اخبار واصله) خودكشى بعضى از سربازان و افسران و گاهى هم بعد از كشتن فرماندهان خود، و نيز اخبار اعدام بعضى از سربازان و افسران به دست رژيم كه گاهى گفته مى‏شود اعدام بعضى از سربازان افسران به دست رژيم انجام شده است ولى آنچه مسلم است شاه با تكيه بر ارتش و با سركوبى مردم نمى‏تواند به حكومت خود ادامه دهد.

سؤال: سياست نفتى جمهورى اسلامى چه خواهد بود؟ سطح توليد نفت در حد حاضر باقى خواهد ماند؟ قراردادهاى بسته شده از طرف رژيم قبل، سر جاى خود باقى خواهد ماند؟ موضع شما در مورد قيمت نفت چيست؟

جواب: آنچه از هم اكنون مى‏توان گفت اين است كه ما چاه‏هاى نفت را نمى‏بنديم و ليكن چوب حراج هم بر آن نمى‏زنيم ولى كسى هم نمى‏تواند بر ما تحميل كند كه استفاده كردن ما از نفت، فقط بايد از طريق فروش آن به ديگران باشد. چرا ما نتوانيم به جاى پول نفت، خود آن را در اقتصاد كشور جا بدهيم. و اما در مورد سطح توليد و يا قيمت آن و نيز در مورد قراردادهاى بسته شده، دولت آينده كه منتخب نمايندگان واقعى مردم است، بايد تصميم بگيرد.

سؤال: جمهورى‏اى كه شما مى‏خواهيد تشكيل دهيد، اسلامى خواهد بود، بنابراين آيا خواهيد پذيرفت كه در راس آن قرار گيريد؟

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 270

جواب: اولاً اين مردم هستند كه بايد افراد كاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب كنند و مسئوليت امور را به دست آنان بسپارند وليكن من شخصاً نمى‏توانم در اين تشكيلات مسووليت خاصى را بپذيرم و در عين حال هميشه در كنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظيفه ارشادى خود را انجام مى‏دهم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:37 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 251

تاريخ: 4/9/57

بيانات امام خمينى پيرامون عمق جنايات و خيانت‏هاى شاه در ابعاد مختلف

مقصد نجات امت است‏

بسم الله الرحمن الرحيم

مقصد هر چه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زياد باشد، بايد انسان تحمل كند و آسان‏تر است. اگر مقصد شما آقايان همين امور دنيائى باشد، رنج‏هايتان به هدر مى‏رود و اگر مقصد خدا باشد، نجات بندگان خدا باشد، نجات يك ملت ضعيف مظلوم باشد، رنج‏ها هر چه زيادتر باشد هدر نميرود، يك چيزى كه براى خداست هدر نمى‏رود. اين قوه‏هائى كه صرف در راه اين ملت مظلوم مى شود، براى نجات خلق خدا هست، براى رفع ظلم هست، براى قطع يد اجانب از بلاد مسلمين هست. اين قوايى كه در اين راه صرف مى‏شود يا صرف شده است خيال نشود كه هدر رفته است، اينها محفوظ هستند. الان شما مواجهيد، ملت ايران، ملت اسلام مواجهند با يك قواى شيطانى كه بر مقدرات آنها سال‏هاى طولانى است كه تسلط پيدا كردند و بلاد مسلمين كم كم به فكر افتاده‏اند كه خودشان را نجات بدهند و من جمله ايران است كه حالا مدتى است در فكر اين است كه نجات بدهد خودش را از دست اجانب، از دست قواى شيطانى و در اين راه رنج‏ها برده است و چون مقصد بسيار بزرگ است، مقصد نجات يك امت است، مقصد آن است كه اين بيچاره‏ها كه زير بار ستم و ظلم اجانب با توسط حكومت‏هاى جائرانه، با وساطت سلسله پهلوى جائر در رنج بودند و در عذاب بودند، مقصود اين است كه نجات اينها حاصل بشود و مملكت از دست كفار نجات پيدا بكند، از دست اجانب نجات پيدا بكند و مملكت بشود از خود شما و ذخائر مملكت از خود شما.

ايجاد پايگاه تسليحاتى براى آمريكا در ازاى ذخائر ملت

اينكه مى‏بينيد هى فرياد مى‏زنند از اينكه بودجه كم است، كسر آمد، نه اين است كه درآمد ايران كم است، درآمد ايران زياداست لكن دست‏هايى در كار است كه نمى‏گذارد تامين بشود، خورنده‏هايش زيادند. نفت الان يك بودجه بسيار زيادى است و يكى از خيانت‏هايى كه الان شاه بر ملت ما مى‏كند اين است كه اين ذخيره‏اى كه بايد براى سال‏هاى بسيار طولانى براى نسل‏هاى آتيه محفوظ بماند و زندگى بكنند با همين ذخائر، اين آدم خواهد كه در ظرف 20 سال، 30 سال، همه‏اش را به حلقوم آمريكا بكند و در ازايش هم چيزى دريافت براى منفعت ملت نكند. اينكه كسر مى‏آيد بودجه، يكى‏اش

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 252

براى همين معناست كه اين بودجه خورده شود. شما ملاحظه مى‏كنيد كه 18 ميليارد دلار پول نفت را اسلحه خريدند 18 ميليارد دلار اينها اسلحه خريدند و باز هم خرند، اگر مهلتشان بدهند باز هم خواهند خريد، و اين اسلحه‏ها چى هستند؟ خيال مى‏كنيد كه ما محتاج به 18 ميليارد اسلحه هستيم براى تنظيم امورمان؟ خير مساله اينها نيست، چون رقيب آمريكا كه شوروى است توجه دارد به مسائل، اينها به عنوان اينكه ما پول نفت را داريم تحويل مى‏دهيم، به اين عنوان همين اسلحه‏هايى كه هيچ به درد ايران نمى‏خورد مى‏آورند در ايران و پايگاه براى خود آمريكا درست مى‏كنند يعنى نفت ما را مى‏خورند و به جاى آن براى خودشان پايگاه درست مى‏كنند، به اسم دادن پول نفت براى خودشان پايگاه درست مى‏كنند. اگر پول نفت را به ما ارز مى‏دادند و پولش را مى‏دادند، زيادتر بود از اداره دولت و اداره ملت. اين پول‏ها براى ملت ما كافى است منتها آنقدر خورده مى‏شود، آنقدرش كه آمريكا مى‏آورد و عوضش آهن به ما مى‏دهد، آهنى براى خودش، نه براى ما، يك مقدارى هم كه داده شود به حلقوم آقاى محمدرضا خان و عائله و آن كسانى كه به او مربوط هستند و آنهايى كه مى‏خواهند خدمت به او بكنند و مردم را مى‏كشند براى حفظ او، كه مى‏گويند 60 هزار نفر (اينطور نوشته بودند) 60 هزار نفر اينهائى‏اند كه مربوط به عائله سلطنتى هستند، مربوط به عائله سلطنتى يعنى آنهايى كه بايد از اين سفره بخورند، بخورند و كار نكنند، بخورند و بيعارى كنند. خورنده خيلى زياد است نه اينكه عائدات كم است.

شاه، مجرى طرح آمريكايى اصلاحات ارضى

اين عائدات نفت كه بايد صرف خود مملكت بشود، صرف اين فقرايى كه در مملكت هستند بشود، اينها براى اصلاً برق و اسفالت و اينها در خود تهران تمام نشده، برق و آسفالت و آب كه يك چيزهاى اولى است حالا، باز خود تهران ندارد. خود تهران بعضى محله‏هايش چيزى ندارد، آب ندارند، بايد بيايند سر اين شيرهايى كه هست. اين زاغه‏نشين‏هايى كه الان در تهران هستند يا چادرنشين‏هايى كه در تهران هستند و حدود بيست، سى محله هستند كه صورتشان را براى من داده بودند و الان پيش من نيست، اينها زندگيشان عجيب است، آنطورى كه نوشته بودند براى من، اينها همان‏ها هستند كه آقا گفتند: (مادهقان‏ها را از زير بار نمى‏دانم آزاد مى‏كنيم، ارباب و رعيتى به هم خورد و ديگر دهقان شدند همه و همه چه شدند). اين زاغه‏نشين‏هايى كه در اطراف تهران و در خود تهران و محلات تهران الان ساكن هستند و يا آن كه حالش خيلى خوب است يك خانه گلى درست كرده است خودش با 10 نفر، 15، 5 نفر، 6 نفر عائله، باقى ديگر با چوب و با نمى‏دانم از نى و با اينطور چيزهايى كه تا حالا براى ما تفصيلش را نوشته بودند، حدود 20، 30 تا محل را اسم برده بودند، فلان جا، فلان جا، فلان جا، اينها زاغه‏نشين هستند و يا چادرنشين هستند يا يك خانه‏هايى اينطورى درست كرده‏اند. نوشته بود كه در اين اينها در اينطور شرايط هستند كه بعضى‏شان منزل‏هايشان در يك گودالى واقع هست كه بايد تا لب خيابان كه خواهد بيايد، نمى‏دانم پنجاه تا، صدتا (خيلى زياد

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 253

نوشته بود من يادم نيست الان) بايد پله طى بكنند تا بيايند به لب خيابان، آنجا يك جايى كه شير آب است بيايند آب بردارند. اين زن بيچاره‏اى كه مى‏خواهد براى بچه‏هايش آب ببرد بايد كوزه را بردارد از اين گودال در اين زمستان، در اين برف، در اين سرما از اين پله‏ها برود بالا برسد به خيابان به آن شير آب و يك كوزه آب را پر كند و ببرد براى بچه‏هايش. زندگى، خيال نكنيد كه حالا زندگى ايرانى‏ها مرفه است آنطورى كه در بوق‏هايشان مى‏گويند، يك دسته خاصى هستند كه يا نور چشمى‏ها هستند يااشخاصى هستند كه وابسته‏اند، اينها هستند كه يك قدرى مرفه هستند، باقى مردم اينطور نيست كه خود تهران اينطور است كه 20، 30 محله دارد اينطور اشخاص ضعفا، همين‏هايى كه در دهات مشغول زراعت بودند، زراعتشان را به اسم اصلاحات ارضى به هم زدند، ديدند كه نمى‏توانند زندگى كنند آنجا، كوچ كردند بيچاره‏ها آمدند به اطراف تهران براى اينكه با كارى، با نمى‏دانم كسبى، يك كارى، يك حمالى بكنند، يك چيزى پيدا كنند كه بچه‏هايشان نميرند، اصلاحات ارضى كه ايشان كردند اين بود يعنى آمريكايى كه مى‏خواست، اين نقشه آمريكايى بود براى ملت‏هاى اين طرف كه يكى آن هم ايران بود، يك نقشه‏اى بود براى اينكه بازار درست كند براى آمريكا. آمريكا گندمش زياد بود، گاهى وقت‏ها آتش مى‏زدند، گاهى وقت‏ها به دريا مى‏ريختند، بهتر از اين چى بود كه زندگى ايرانى‏ها را به هم بزنند و زراعت ايران را به هم بزنند و كشاورزى بكلى از بين برود. حالا يك مملكتى كه يك استانش كافى بود براى تمامش و باقيش بايست به فروش برود، يك آذربايجان اگر چنانچه سابقاً بوده زراعت مى‏شد كافى بود براى همه ايران، مابقيش بايد به فروش برود، به خارج برود، صادر بشود، حالا اينطور كه ملاحظه مى‏كنيد همه چيزش وارد مى‏شود از خارج. دامداريش را به هم زدند، كشاورزيش را به هم زدند، همه زندگى را به هم زدند. مراتع ما را، مراتع سرسبز خوب ما كه بعضى مراتعش را اشخاص كارشناس كه آمدند ديدند، گفتند بهترين مراتع براى دامدارى است، در دنيا از اين مرتع بهتر نيست، اين را به يك دسته‏اى دادند كه يكى‏اش ملكه انگلستان است از قرارى كه به من نوشته بودند و يك عده ديگرى از آن مفتخورها، به آنها داده‏اند، اجاره دادند به اصطلاح خودشان. دامدارى را از بين بردند، حالا ملت ايران با گوشت‏هاى عرض مى‏كنم كه يخ زده نجس دارند زندگى مى‏كنند كه از بلاد ديگرى مى‏آورند برايشان، يخ زده، خراب، فاسد و حرام ميت است در صورتى كه ايران يك ناحيه‏اش وقتى كه دامدارى حسابى بود كافى بود براى همه ايران و مابقى‏اش بايد صادر بشود.

همكارى شاه با اسرائيل دشمن اسلام و مسلمين

حالا شما همه چيز را از خارج وارد مى‏كنيد، هر چه هست يا از اسرائيل مى‏آيد (دشمن اسلام) خدا مى‏داند كه اين مرد نسبت به اسلام چه خيانت‏ها كرده است، اسرائيل كه دشمن اسلام است، با مسلمين الان در جنگ است، اين از همان اول اين را شناختند، از اول، از بيست و چند سال پيش از اين، حدود سى سال، بيست و پنج سال پيش از اين اسرائيل را كه در جنگ بود با مسلمين، اينها به رسميت شناختند

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 254

مى‏زند براى محمدرضا خان، براى بقايش، اسرائيل است كه مى‏گويد نفت ما را از بين مى‏رود، براى اينكه نفت او را اينها دارند مى‏دهند، يعنى نفت بلاد مسلمين را مى‏دهند به دشمن مسلمين كه جنگ كند با مسلمين. يك همچو خائنى است اين مردك، نفت ما را با تانكرهاى خودشان، با وضع خودشان مى‏رسانند به آنها، آنهايى كه با همين نفت جنگ مى‏كنند با مسلمين و غصب كردند زمين‏هاى مسلمين را عرض بكنم همه چيز مسلمين را از بين بردند، فلسطين را چه كردند، بيت المقدس را غصب كردند. اين يكى از خيانت‏هايى است كه اين مرد به اسلام و مسلمين كرده است كه در ايران هم همين طور اينطورى كه به من اطلاع داده‏اند، بهترين زمين ايران دست اسرائيلى‏هاست. بهترين زمين دست اين يهودى‏هاى اسرائيلى است كه آنها كار مى‏كنند لكن منافعشان را آنها دارند مى‏برند.

شاه، كهنه نوكرى براى حفظ منافع اجانب

دهقان‏هاى ما بايد بيايند در تهران، زندگيشان آنطور باشد كه گفته‏اند و انسان تا نبيند، هر كه را نبيند، مطلب را نرود بررسى كند نمى‏فهمد چه خبر است اينها چه كرده‏اند. اين مال خود تهران كه پايتخت است، از اينجا وقتى بيرون برويد و در شهرهاى ديگر و در دهات ديگر برويد، آنجا چه خبر است خدا مى‏داند چه خبر است، آب ندارند، بهدارى نيست، در خود رزونامه‏ها نوشتند بيست تا ده هست كه يك بهدارى در آن نيست، يك طبيب ندارد، آب ندارند. در روزنامه اطلاعات يك كيهان يك وقت ديدم در چند سال پيش از اين كه اينها از بى‏آبى اينقدر بى‏آب هستند كه صبح وقتى اين بچه از خواب بيدار مى‏شود تراخم دارد، چشمش بسته است و چشمش را كه به هم بسته است مى‏خواهند چشمش را باز كنند، مادرش را با بول آن را، اين چيزش مى‏كند تا چشمش باز بشود. يك همچو زندگى ملت ما در دست اين آدم دارد. پول‏ها رامى‏برند و در خارج براى خودشان ويلا درست مى‏كنند و اين كلمه را مكرر گفتم ولى باز هم عرض مى‏كنم كه (نوشته بود به من، حالا در يك مجله‏اى بوده است كه يادم نيست اينها نوشته بود كه من خواندم اين را يا در يك چيزى بود كه براى من خواندند آن را) يك ويلايى براى خواهر اين شاه، يك كدام ازاين خواهرانش يك ويلايى خريده‏اند (به چه قيمت، آن را من يادم نيست اما نوشته بود) كه 6 ميليون دلار يعنى 35 ميليون تومان خرج، 6 ميليون دلار خرج گلكارى آنجا شده است، يك همچو ويلايى از پول كى؟ ما كه رضاخان را مى‏شناختيم وقتى كه آمد اينجا يك آدم لختى بود، يك سرهنگى بود كه آمد اينجا. يك نفر از آقايان كه نوارهايش را براى من فرستاده بود و من گوش كردم كه چه كردند در اين اسفالت كه قرارداد كردند، نوشته بود كه هر مترى نميدانم چقدر، چند صد دلار خرجش كردند يعنى خوردند و درست نكردند. ما الان هيچ نداريم، ما لختيم، بيچاره اگر اين هم برود تا مدت‏هاى زياد بايد زحمت بكشند كه اين خرابى‏هايى كه اين كرده جبران بكنند، اگر بتوانند. (اگر ايشان برود زمين و زمان به هم مى‏خورد! زمين و آسمان به هم مى‏خورد! اگر ايشان برود ثبات ناحيه به هم مى‏خورد!) كدام ثبات ناحيه به هم مى‏خورد؟ بله اگر ايشان بروند ژاندارم نيستند براى خليج و اينها، چون با پول ملت ما براى حفظ منافع آمريكا لشكر مى‏فرستد حفظ

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 255

كنند آن خليج و امثال ذالك را. اگر ايشان برود مملكت ما درست مى‏شود، اداره مى‏شود، صحيح اداره مى‏شود، هر كس بيايد صحيح‏تر از آن اداره مى‏كند. اگر ايشان برود خلاء مى‏شود؟! چه خلايى مى‏شود؟ خوب يك دزدى برود، يك نفرآدم صحيح‏تر بيايد سر جايش، اين خلاءاست؟! يك آدم صحيح‏تر مى‏آيد جايش، ما نداريم آدم صحيح؟! ايران اصلاً ديگر ندارد كسى را كه جاى آقاى محمدرضا خان را بگيرد؟! ايشان چه مى‏كند كه ديگران نمى‏كنند؟ ايشان دزدى مى‏كند، ديگرى نمى‏كند. خلاء چيست؟ اينها همه تبليغاتى است كه اينها مى‏كنند. با هر زبانى كه بتوانند تبليغ مى‏كنند كه اين را نگهش دارند و نگه داشتنش براى اين است كه يك دسته داخلى مى خواهند از قبل او بخورند، يك دسته بيشترش هم خارجى‏ها خواهند به توسط او منافع مملكت ما را ببرند و غارت كنند. ما را بهتر از او كسى نيست كه غارت كند زيرا اين نوكرى است كه از همه نوكرها بهتر است، اگر يك نوكر بهتر پيدا كنند فوراً اين را كنارش مى‏زنند لكن بهتر از اين كسى نيست، نوكرى كرده و كهنه نوكر است اين.

تكليف ما، تبليغ و روشنگرى بر عليه دستگاه‏هاى تبليغاتى اجانب

البته كار بزرگ است، مشكل است لكن اهميتش زياد است يعنى يك ملتى با يك قدرت‏هايى مى‏خواهد مقابله كند كار بزرگ است، مشكل هم است لكن براى اين است كه اسير است در دست ديگران، مى‏خواهد كه اين اسارت، قيد اسارت را بشكند. كار مهم است، وقتى مهم است ولو طولانى باشد، ولو مشكل باشد بايد درست بشود. تو باران شما هستيد، خوب با شديد، ديگر بالاخره بايد يك كار بشود. شما اگر يك تظاهرى هم ميكنيد، يك روشنگرى مى‏كنيد، خداوند توفيق‏تان بدهد، حالا باران هم مى‏خوريد، خوب بالاخره براى خداست، براى نجات ملت ايران است و همه‏تان مكلفيد مكلفيم به اينكه اين تبليغاتى كه در خارج شده و دارد مى‏شود و بعضى از اين روزنامه‏هاى خارجى از آنها ارتزاق مى‏كنند و بر ضد ملت ايران و بر وفق آقاى محمدرضا خان چيز مى‏نويسند، روشنگرى كنيد شماها در مقابل آنها، شما هم روشنگرى كنيد، شما هم به هر كسى رسيديد بگوئيد مسائل را كه ايران وضعش اينطورى است، صداى ايران نه از باب اينكه خيلى آزادى دارند بلند است صدايشان بلند است كه ما آزادى مى‏خواهيم، از باب اينكه آزادى ندارند. كى آزادى دارد؟ مطبوعات ما الان تعطيل است چندين وقت است كه تعطيل است، چرا تعطيل است؟ براى اينكه سانسور است، آنها مى‏گويند سانسور نبايد باشد. هر جا را مى‏روى الان تعطيل است، هر جا را مى‏روى اعتصاب است براى اينكه مردم مى‏بينند كه دارد از بين مى‏رود يك مملكتى در دست اينها. ادارات مطلعند كه چه مى‏گذرد منتها بيچاره‏ها نمى‏توانستند صحبت كنند، حالا، حالا اعتصاب كنند. هر جا بروى اعتصاب است، مريضخانه اعتصاب است، طبيب اعتصاب است، در دادگسترى نمى‏دانم وكيل اعتصاب مى‏كند، قاضى اعتصاب مى‏كند، هر جا بروى اعتصاب است، برق اعتصاب است، همه چيز اعتصاب است، چرا؟ خيلى در رفاه هستند كه اعتصاب كنند؟! خيلى كارشان خوب است و آزاد هستند؟! آزادى زياد به ايشان دادند به قول كارتر كه اينها همه در اعتصاب هستند و در زحمت هستند؟! يا نه مى بينند كه‏

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 256

اعتصاب بكنند يك مدتى، يك مدتى فلج كنند اين كارها را بهتر از اين است كه اعتصاب نكنند و هميشه گرفتار باشند. بايد اعتصاب بكنند تا اينكه رفع بشود اين گرفتارى‏ها. ما مكلف هستيم مثل همه يعنى بايد همه ما دنبال مطلب باشيم و اگر بتوانيم با روزنامه‏نگارها مصاحبه كنيم ، مسائل ايران را بگوئيم، نتوانيم مصاحبه كنيم، رفقا داريم در آمريكا، در اينجا، در انگلستان، در هر جا رفقا داريم، آشنايان داريم، در بين آشنايان به ايشان بگوئيم، چند نفر ايستاده‏اند توى مدرسه دارند با هم صحبت مى‏كنند، شما هم بگوييد آقا مساله ايران اين است درد ايرانى‏هائى كه الان قيام كرده‏اند اين است، خيانت‏هايى كه اين مردمك كرده است به مردم، اين است، نه آن روزنامه‏ها يا مجلاتى كه در خارج بعضى وقت‏ها منتشر مى‏شود و بر ضد ايران صحبت مى‏كند، اين مسائل نيست مسائل نيست، مسائل اين است كه اين دارد همه حيثيت ايران را به باد داده است.

استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى، خواسته همه ملت‏

- ايران آزادى - همه مردم دارند داد مى‏كنند ما آزادى مى‏خواهيم، ما استقلال مى‏خواهيم، ما حكومت عدل مى‏خواهيم حكومت اسلامى مى‏خواهيم. حكومت اسلامى حكومت عدل است، ديگر اين دزدى‏ها تويش نيست، اگر يك حكومت عادل صحيح پيدا بشود، همه چيز ما اداره مى‏شود. ان شاءالله خداوند همه‏تان را توفيق بدهد، موفق باشيد، سلامت باشيد. من باز تكرار مى كنم از اينكه آقايان مى‏آيند اينجا از راه‏هاى دور و ما جايى كه آنها را پذيرايى كنيم نداريم معذرت مى‏خواهم. خدا همه‏تان را حفظ كند، موفق باشيد انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:38 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 271

تاريخ: 8/9/57

فرمان امام خمينى به مهندس بازرگان در مورد رسيدگى به اوضاع شركت نفت

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان

پس از اهداء سلام و تحيت، به طورى كه مسموع هستيد، كارگران و كارمندان محترم شركت نفت به منظور همكارى و همگامى با مبارزات ملت مسلمان ايران به منظور جلوگيرى از صدور نفت به خارج، دست به اعتصاب زده‏اند اما دولت حاكم و غير قانونى نظامى با تهاجمات سبعانه خود و اعمال زور و ارعاب مى‏خواهد اين اعتصاب را جهت ادامه غارت نفت بشكند و همچنين در حاليكه نفت و فرآورده‏هاى نفتى براى مصارف داخلى توليد مى‏شود و يا موجود مى‏باشد، از پخش آن در داخل جلوگيرى نموده و سعى مى‏نمايد تا فشار و ناراحتى‏هاى بيشترى را براى مردم فراهم آورد. براى مقابله با اين برنامه‏هاى دولت غاصب و تامين نيازهاى مردم در داخله تحقق شرائط زير لازم است:

1- نظاميان و مامورين انتظامى از مناطق و مراكز نفتى بيرون بروند و دخالتى در امور مربوطه ننمايند و از ايجاد هرگونه ارعاب در ميان كاركنان خوددارى نمايند.

2- نفت و فرآورده‏هاى نفتى فقط به‏اندازه مصرف داخلى توليد شود و از صدور نفت به خارج تا سقوط رژيم غير قانونى جلوگيرى كامل به عمل آيد.

3- ارتش و نظاميان حق احتكار موادنفتى را كه براى مصرف داخلى توليد مى‏شود ندارند و از آن بايد جلوگيرى شود.

با توجه به مراتب بالا، مقتضى است جنابعالى كه در اداره منابع عظيم نفت داراى سوابق و تجارب فراوان هستيد، يك هيئت پنج نفرى مركب از حجت الاسلام جناب آقاى حاج شيخ اكبر هاشمى رفسنجانى و جناب آقاى مهندس مصطفى كتيرائى و دو نفر ديگر را با نظر خودتان و مشورت آقايان تعيين نمائيد، اين هيئت تحت سرپرستى جنابعالى مناطق نفتى را بازرسى نموده و در امر توليد نفت با احراز شرائط ذكر شده در بالا نظارت بنمائيد و ضمن ابلاغ مراتب ايران از كارگران زحمتكش و كارمندان محترم، عده لازم را به بازگشت به سر كار و ادامه توليد نفت در حد مصارف داخلى دعوت فرمائيد و آن شرائط بالا را به كارمندان و كارگران تذكر بدهيد كه اگر دولت غاصب هر يك از شرائط بالا را نقض نمود، جريان نفت به كلى قطع گردد و به ساير اعتصاب كنندگان ملحق گردند و بدين ترتيب مسووليت عواقب قطع نفت به عهده دولت غاصب و غير قانونى خواهد بود و از

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 272

مديريت نفت نيز انتظار داريم كه در اين امر مهم و حياتى و در اين مرحله حساس كنونى با اين هيئت همكارى صادقانه و همه جانبه بنمايند.

از خداوند متعال استقلال و عظمت كشور و توفيق ملت را براى به دست آوردن آزادى و استقلال خواستارم.

والسلام عليكم

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 05:38 PM

previos page menu page


صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 273

تاريخ: 10/9/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگار آمريكائى

سؤال: حضرت آيت الله خمينى! شما در بيانيه خودتان به مردم ايران خطاب كرده‏ايد كه در اول محرم كه از فردا آغاز مى‏شود، با هر وسيله ممكن، براى سرنگونى رژيم اقدام بكنيد، منظور شما از (با هر وسيله ممكن) چيست؟

جواب: اعتصابات است، تظاهرات است، نطق‏ها و بيانات سر منبر است. ماه محرم، ماهى است كه مردم آماده‏اند براى شنيدن مطالب حق والان مطلب حق ما قضيه‏اى است كه پيش داريم كه آزادى و استقلال است و ماه محرم را معين كرديم كه راجع به اين مسائل صحبت بكنند و مجالسى داشته باشند و اگر چنانچه منع كردند، آنها بريزند در خيابان‏ها و تظاهر كنند.

سؤال: آواى شما چگونه به گوش ميليون‏ها نفر از طرفداران شما در ايران مى‏رسد؟

جواب: مردم، طرفدار من هستند و اين مسائل، مسائلى مردمى است كه مربوط به خودشان است و آنها خود را موظف مى‏دانند مطالب ما را به همه جا برسانند.

سؤال: چگونه مطالب شما به دست مردم مى‏رسد؟ آيا يك سلسله مراتبى در فرماندهى وجود دارد كه آنها مطمئن باشند كه اين مطالب، فرمايشات خود حضرتعالى است؟

جواب: مردمى مورد اطمينان هستند كه به ما اتصال دارند و ما به آنها اطمينان داريم و به وسيله آنها مى‏رسد.

سؤال: چنانچه روش‏هاى مسالمت‏آميز و روشهاى سياسى كنونى به نتيجه نرسيد، آيا شما دستور خواهيد داد كه طرفداران شما بجنگند و واقعاً اسلحه بردارند؟

جواب: ما حتى الامكان ميل داريم كه با مسالمت تمام بشود و با همين ترتيب كه الان ملت ايران مشغول

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 274

هستند كه مهمترين آن اعتصابات و تظاهرات است كه در ماه محرم هم زيادتر خواهد شد و اگر چنانچه به نتيجه نرسيد، ممكن است كه تجديد نظر كنيم.

سؤال: حتى اگر چنانچه اين به معنى اين باشد كه طرفداران خودتان را بفرستيد در جلوى گلوله‏هاى شاه؟

جواب: البته طرفدارهاى ما نمى‏خواهند جلوى گلوله‏ها بروند، آنها مى‏خواهند حق خودشان را استيفا كنند و مسالمت هم مى‏كنند، لكن آن شاه است كه امر مى‏كند به كشتن آنها و براى احقاق حق، اين امرى است ضرورى.

سؤال: شاه در اين ماه‏هاى اخير، كوشش زيادى به كار برده تا به طرق مختلف با يك مصالحه‏اى، با شما و مخالفين خودش كنار آيد آيا به نظر حضرتعالى، زمان اين مصالحه فرا نرسيده است تا بتوانيد جلوى كشتار تعداد زيادى از طرفداران خودتان را بگيريد؟

جواب: اگر او راست مى‏گويد كه مى‏خواهد مصالحه كند، به خواست ملت عمل كند و آن اين است كه او برود مشغول كار ديگر بشود، لكن او درست نمى‏گويد و نمى‏خواهد مصالحه كند، او مى‏خواهد اغفال كند مردم را و بعد از آن بدتر از اول رفتار كند.

سؤال: دولت شاه گفته است كه ما در دو شهر ايران مقاديرى اسلحه كشف كرده‏ايم، آيا اين به اين معناست كه شما و طرفدارانتان اسلحه جمع كرده‏ايد؟

جواب: طرفداران ما مشغول هستند براى مهيا شدن در مقابل ظلم، لكن حالا دولت ايران راست بگويد من نمى‏دانم.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 275

سؤال: حضرت آيت الله! آيا خود شما مطلع هستيد كه طرفدارانتان مسلح شده‏اند؟

جواب: به ما گفته‏اند كه ما مى‏خواهيم مهيا بشويم و من هم اجازه مهيا شدن را داده‏ام.

سؤال: از كجا شما اين اسلحه‏ها را به دست مى‏آوريد؟

جواب: نمى‏دانم.

سؤال: اينجور به من تفهيم شده كه بعضى از اين اسلحه‏ها، از جبهه آزاديبخش فلسطين مى‏آيد، آيا اين حقيقت است؟

جواب: اطلاعى ندارم.

سؤال: آيا باعث تعجب شما نخواهد شد كه اين اسلحه‏ها از طرف فلسطينى‏ها آمده باشد؟

جواب: نمى‏دانم.

سؤال: آيا اين درست است كه شما طرفدار اهداف جبهه آزاديبخش فلسطين هستيد؟

جواب: ما طرفدار مظلوم هستيم، هر كس در هر قطبى كه مظلوم باشد، ما طرفدار آنها هستيم و فلسطينى‏ها مظلوم هستند، و اسرائيلى‏ها به آنها ظلم كرده‏اند، از اين جهت ما طرفدار آنها هستيم.

سؤال: اگر چنانچه شاه برود و دولت مورد نظر حضرتعالى بيايد روى كار، چه تغييراتى در روابط دولت شما با اسرائيل رخ خواهد داد؟

جواب: ما اسرائيل را رد خواهيم كرد و هيچ رابطه‏اى با او نخواهيم داشت، او دولت غاصب است و با ما دشمن.

سؤال: اين به اين معنى است كه اسرائيل از ايران نفت دريافت نخواهد كرد؟

جواب: نخواهد كرد.

سؤال: اگر دولت مورد نظر شما بيايد سر كار، چه تغييراتى در روابط دولت شما با آمريكا بوجود خواهد آمد؟

جواب: ما نمى‏خواهيم به آمريكا ظلم بكنيم و نمى‏خواهيم زير بار ظلم آمريكا برويم، كارهائى كه كرده‏اند، ظلم به ما بوده كه آن را تحمل نخواهيم كرد. ما روابط دوستانه با همه ملت‏ها داريم و دولت‏ها هم اگر با ما به طور احترام رفتار كنند، احترام متقابل را داريم.

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 276

سؤال: آمريكائى‏ها چه بلائى به سر شما آورده‏اند كه شما به آنها اعتراض مى‏كنيد؟

جواب: دولت‏هاى آمريكائى، بزرگترين خيانتى كه به ما كردند اين است كه اين دودمان پهلوى را به ما تحميل كردند و مخازن ما را به دست اين دودمان برده‏ند و به جاى آنچيزى كه به درد ملت بخورد نداده‏اند ارتش ما را در تحت حمايت خودشان قرار داده‏اند كه بر ضد ملت قيام كنند و پايگاه‏هائى درست كرده‏اند در ايران كه مخالف با استقلال ما بوده است و ما با بودن حكومت اين شاه هيچ وقت نمى‏توانيم زندگى بكنيم و آمريكاست كه از او پشتيبانى مى‏كند و الان هم رئيس جمهور آمريكا پشتيبانى خودش را مكرر اعلام مى‏كند يك ملتى كه براى احقاق حق خودش، براى آزادى و استقلال قيام كرده است، رئيس جمهور آمريكا تعبير مى‏كند كه اينها مردم پست و رذلى هستند و اين منطق آقاى كارتر است و ما از ملت آمريكا مى‏خواهيم كه به اين آقاى كارتر بگويند كه ملتى كه مظلوم است، ملتى كه تحت فشاراست، ملتى كه آزادى و همه آزادى ها از او سلب شده، ملتى كه استقلال ندارد، ملتى كه كشته ميدهد، ملتى كه ظالمين بر او غلبه كرده‏اند، اينها مى‏خواهند براى خود احقاق حق بكنند، فرياد مى‏زنند ما آزادى مى‏خواهيم، ما استقلال مى‏خواهيم، آيا يك همچنين چيزى پستى و رذلى است كه كارتر تعبير مى‏كند؟ ما اميدواريم كه روساى خودشان را مواخذه كنند، ما ميل نداريم كه در بين ملت‏هاى مسلمان، ملت آمريكا به نحوى بشود كه از نظرها بيفتد و ملت آمريكا را يك ملت ظالم بدانند، در صورتى كه اگر ملت آمريكا با ما همراهى كند، از آنها تشكر هم خواهيم كرد.

سؤال: قراردادهاى نظامى به مبلغ 22 ميليارد دلار بين ايران و آمريكاست، اگر چنانچه دولت شما بر سر كار بيايد، شما با اين قراردادها چكار خواهيد كرد؟

جواب: ما اينها را خلاف مصالح مملكت مى‏دانيم. يكى از جناياتى كه شاه به ما كرده اين است كه اينطور قراردادهائى كه برخلاف مصلحت ملت ما بوده است بسته و ما كليه قراردادهائى را كه برخلاف مصلحت ملتمان باشد برايشان ارزش قائل نيستيم و اگر قراردادى باشد كه انصاف داشته باشد و براى ما فائده‏اى داشته باشد، آن قرارداد را تصويب مى‏كنيم.

سؤال: چه قراردادهائى مفيد هستند و چه قراردادهائى مفيد نيستند؟

جواب: اين مساله‏اى نيست كه من حالا بتوانم بگويم كه چه قراردادهايى مفيدند. هر كس مى‏داند اين قراردادها را كه بسته‏اند، نفت ما را گرفته و در ازاى آن، اسلحه‏هائى كه به هيچ وجه به درد ما نمى‏خورد، داده‏اند. اين نوع قراردادها مضرند براى ملت ما. قرارداد مفيد اين است كه

صحيفه نور، جلد سوم، صفحه 277

قراردادى مى‏بندند چيزهائى كه براى ايران مفيد است، بدهند، چيزهائى كه براى زراعت و صنعت ايران مفيد است، بدهند. آن چيزهائى كه اصلاً فائده‏اى براى ايران ندارد، اينها قراردادهاى غير مفيد هستند.

سؤال: ازهارى راجع به پايگاه‏هاى نظامى صحبت كرده، شما در صورت قدرت يافتن، مى‏خواهيد دولت اين پايگاه‏ها را ببندد؟

جواب: اين پايگاه‏ها برخلاف مصلحت ماست، البته بعدها كارشناس‏ها در اين امر بايد نظر بدهند.

سؤال: آيا اخيراً از طرف آمريكائى‏ها يا از طرف مقامات رسمى آمريكا، هيچ گونه تماسى با شما وجود داشته است؟

جواب: خير ابداً.

سؤال: آيا دولت آمريكا كوشش مى‏كند كه شما را نديده بگيرد؟

جواب: نمى‏دانم.

سؤال: براى رياست دولت ايران، به ما اينجور گزارش داده‏اند كه شما آن كس را كه بعداً بايستى از طرف شما كانديدا بشود، انتخاب كرده‏ايد، قوياً چنين است؟

جواب: در نظر داريم كه انتخاب كنيم.

سؤال: آيا شما تصور مى‏فرمائيد يا مورد توجه داريد كه دولت مورد نظر شما از طريق يك خونريزى‏هاى عظيم بخصوص در ماه آينده روى كار بيايد؟

جواب: خير، ابداً، ما ميل به خونريزى نداريم، ما مى‏خواهيم مطلب با مسالمت تمام بشود.


previos page menu page


afsanah82
07-24-2011, 08:08 PM
جلد چهارم

menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 1

تاريخ: 10 / 9 / 57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگار آمريكايى

سؤال: حضرت آية الله خمينى! شما در بيانيه خودتان به مردم ايران خطاب كرده‏ايد كه در اول محرم كه از فردا آغاز مى‏شود، با هر وسيله ممكن براى سرنگونى رژيم اقدام بكنيد منظور شما از با هر وسيله ممكن چيست؟

جواب: اعتصابات است، تظاهرات است، نطقها و بيانات سر منبر است ماه محرم ماهى است كه مردم آماده‏اند براى شنيدن مطالب حق و الان مطلب حق ما قضيه‏اى است كه در پيش داريم كه آزادى و استقلال است و ماه محرم را معين كرديم كه راجع به اين مسائل صحبت بكنند و مجالسى داشته باشند و اگر چنانچه منع كردند، آنها بريزند در خيابانها و تظاهر كنند.

سؤال: آواى شما به گوش ميليونها نفر از طرفداران شما در ايران مى‏رسد؟

جواب: مردم، طرفدار من هستند و اين مسائل، مسائلى مردمى است كه مربوط به خودشان است آنها خود را موظف مى‏دانند مطالب ما را به همه جا برسانند.

سؤال: چگونه مطالب شما به دست مى‏رسد؟ آيا يك سلسله مراتبى در فرماندهى وجود دارد كه آنها مطمئن باشند كه اين مطالب، فرمايشات خود حضرتعالى است؟

جواب: مردمى مورد اطمينان هستند كه به ما اتصال دارند و ما به آنها اطمينان داريم و به وسيله آنها مى‏رسد.

سؤال: چنانچه روشهاى مسالمت‏آميز و روشهاى سياسى كنونى به نتيجه نرسيد، آيا شما دستور خواهيد داد كه طرفداران شما بجنگند و واقعاً اسلحه بردارند؟

جواب: ما حتى الامكان ميل داريم كه با مسالمت تمام شود و با همين ترتيب ملت ايران مشغول

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 2

هستند كه مهم‏ترين آن، اعتصابات و تظاهرات است كه در ماه محرم زيادتر خواهد شد و اگر چنانچه به نتيجه نرسيد، ممكن است كه تجديد نظر كنيم.

سؤال: حتى اگر چنانچه اين به معنى اين باشد كه طرفداران خودتان را بفرستيد در جلوى گلوله‏هاى شاه؟

جواب: البته طرفداران ما نمى‏خواهند جلوى گلوله‏هاى بروند آنها مى‏خواهند حق خودشان را استيفا كنند و مسالمت هم مى‏كنند، لكن آن شاه است كه امر مى‏كند به كشتن آنها و براى احقاق حق، اين امرى است ضرورى.

سؤال: شاه در اين ماه‏هاى اخير كوشش زيادى به كار برده تا به طرق مختلف با يك مصالحه‏اى با شما و مخالفين خودش كنار آيد، آيا به نظر حضرتعالى، زمان اين مصالحه فرا نرسيده است تا بتوانيد جلوى كشتار تعداد زيادى از طرفداران خويش را بگيريد؟

جواب: اگر او راست مى‏گويد كه مى‏خواهد مصالحه كند، به خواست ملت عمل كند و آن اين است كه او برود و مشغول كار ديگرى بشود لكن او درست نمى‏گويد و نمى‏خواهد مصالحه كند، او مى‏خواهد اغفال كند مردم را و بعد از آن بدتر از اول رفتار كند.

سؤال: دولت شاه گفته است كه ما در دو شهر ايران مقاديرى اسلحه كشف كرده‏ايم آيا اين به اين معنى است كه شما و طرفدارانتان اسلحه جمع كرده‏ايد؟

جواب: طرفداران ما مشغول هستند براى مهيا شدن در مقابل ظلم لكن حالا دولت ايران راست بگويد، من نمى‏دانم.

سؤال: حضرت آيت الله! آيا خود شما مطلع هستيد كه طرفدارانتان مسلح شده‏اند؟

جواب: به ما گفته‏اند كه مى‏خواهيم مهيا بشويم و من هم اجازه مهيا شدن داده‏ام.

سؤال: از كجا شما اين اسلحه‏ها را به دست مى‏آوريد؟

جواب: نمى‏دانم.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 3

سؤال: اينجور به من تفهيم شده كه بعضى از اين اسلحه‏ها از جبهه آزدايبخش فلسطين مى‏آيد، آيا اين حقيقت دارد؟

جواب: اطلاعى ندارم.

سؤال: آيا باعث تعجب شما نخواهد شد كه اين اسلحه‏ها از طرف فلسطينى‏ها آمده باشد؟

جواب: نمى‏دانم.

سؤال: آيا اين درست است كه شما طرفدار اهداف جبهه آزدايبخش فلسطين هستيد؟

جواب: ما طرفدار مظلوم هستيم هر كسى در هر قطبى كه مظلوم باشد، ما طرفدار آنها هستيم و فلسطينى‏ها مظلوم هستند و اسرائيلى‏ها به آنها ظلم كرده‏اند از اين جهت ما طرفدار آنها هستيم.

سؤال: اگر چنانچه شاه برود و دولت مورد نظر حضرتعالى بيايد روى كار، چه تغييراتى در مورد روابط دولت شما با اسرائيل رخ خواهد داد؟

جواب: ما اسرائيل را رد خواهيم كرد و هيچ رابطه‏اى با او نخواهيم داشت، او دولت غاصب است و با ما دشمن.

سؤال: اين به اين معنى است كه اسرائيل از ايران نفت دريافت نخواهد كرد؟

جواب: نخواهد كرد.

سؤال: اگر دولت مورد نظر شما بيايد سر كار، چه تغييراتى در روابط دولت شما با آمريكا بوجود خواهد آمد؟

جواب: ما نمى‏خواهيم به امريكا ظلم بكنيم و نمى‏خواهيم زير بار ظلم امريكا برويم، كارهائى كه كرده‏اند، ظلم به ما بوده كه آن را تحمل نخواهيم كرد. ما روابط دوستانه با همه ملت‏ها داريم و دولت‏ها هم اگر با ما طور احترام رفتار كنند، احترام متقابل را داريم.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 4

سؤال: امريكائى‏ها چه بلائى به سر شما آورده‏اند كه شما به آنها اعتراض مى‏كنيد؟

جواب: دولتهاى امريكائى، بزرگترين خيانتى كه به ما كردند اين است كه اين دودمان پهلوى را به ما تحميل كردند و مخازن ما را به دست اين دودمان برده‏اند و به جاى آن، چيزى كه به درد ملت بخورد نداده‏اند. ارتش ما را تحت حمايت خودشان قرار داده‏اند كه بر ضد ملت قيام كنند و پايگاه‏هائى درست كرده‏اند در ايران كه مخالف با استقلال ما بوده است و ما با بودن حكومت اين شاه هيچ وقت نمى‏توانيم زندگى و آمريكاست كه از او پشتيبانى مى‏كند و الان هم رئيس جمهورى آمريكا پشتيبانى خودش را مكرر اعلام مى‏كند. يك ملتى كه براى احقاق حق خودش، براى آزادى و استقلال قيام كرده است، رئيس جمهور آمريكا تعبير مى‏كند كه اينها مردم پست و رذلى هستند و اين منطق آقاى كارتر است و ما از ملت آمريكا مى‏خواهيم كه به اين آقاى كارتر بگويند كه ملتى كه مظلوم است، ملتى كه تحت فشار است، ملتى كه آزادى و همه آزادى‏ها از او سلب شده، ملتى كه استقلال ندارد، ملتى كه كشته مى‏دهد، ملتى كه ظالمين بر او غلبه كرده‏اند، اينها مى‏خواهند براى خود احقاق حق بكنند، فرياد مى‏زنند ما آزادى مى‏خواهيم، ما استقلال مى‏خواهيم، آيا يك چنين چيزى پستى و رذلى است كه كارتر تعبير مى‏كند؟ ما اميدواريم كه روساى خودشان را مؤاخذه كنند. ما ميل نداريم كه در بين ملتهاى مسلمان، ملت آمريكا به نحوى بشود كه از نظرها بيفتد و ملت آمريكا را يك ملت ظالم بدانند، در صورتى كه اگر ملت آمريكا با ما همراهى كند، از آنها تشكر هم خواهيم كرد.

سؤال: قراردادهاى نظامى به مبلغ 22 ميليارد دلار بين ايران و آمريكاست، اگر چنانچه دولت شما بر سر كار بيايد، شما به اين قراردادها چكار خواهيد كرد؟

جواب: ما اينها را خلاف مصالح مملكت مى‏دانيم. يكى از جناياتى كه شاه به ما كرده اين است كه اينطور قراردادهايى كه بر خلاف مصلحت ملت ما بوده است بسته و ما كليه قراردادى باشد كه انصاف داشته باشد و براى ما فائده‏اى داشته باشد آن قرارداد را تصويب مى‏كنيم.

سؤال: چه قراردادهائى مقيد هستند و چه قراردادهائى مفيد نيستند؟

جواب: اين مساله‏اى نيست كه من حالا بتوانم بگويم چه قراردادهائى مفيدند. هر كس مى‏داند اين قراردادها را كه بسته‏اند نفت ما را گرفته و در ازاى آن، اسلحه‏هاى كه به هيچ وجه به درد ما نمى‏خورد. داده‏اند. اين نوع قراردادها مضرند براى ملت ما قرارداد مفيد اين است كه

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 5

قراردادى مى‏بندند چيزهائى كه براى ايران مفيد است. بدهند چيزهائى كه براى زراعت و صنعت ايران مفيد است، بدهند آن چيزهائى كه اصلاً فائده‏اى براى ايران ندارد اينها قراردادهاى غير مفيد هستند.

سؤال: از هارى راجع به پايگاه‏هاى نظامى صحبت كرده شما در صورت قدرت يافتن مى‏خواهيد دولت اين پايگاه‏ها را ببندد؟

جواب: اين پايگاه‏ها بر خلاف مصلحت ماست البته بعدها كارشناس‏ها در اين امر بايد نظر بدهند.

سؤال: آيا اخيراً از طرف آمريكائى‏ها يا از طرف مقامات رسمى آمريكا هيچ گونه تماسى با شما وجود داشته است؟

جواب: خير، ابداً

سؤال: آيا دولت آمريكا كوشش مى‏كند كه شما را نديده بگيرد؟

جواب: نمى‏دانم

سؤال: براى رياست دولت ايران، به ما اينجور گزارش داده‏اند كه شما آن كس را كه بعداً بايستى از طرف شما كانديدا بشود، انتخاب كرده‏ايد، قوياً چنين است؟

جواب: در نظر داريم كه انتخاب كنيم.

سؤال: آيا شما تصور مى‏فرمائيد يا مورد توجه داريد كه دولت مورد نظر شما از طريق يك خونريزى‏هاى عظيم بخصوص در ماه آينده روى كار بيايد؟

جواب: خير، ابداً، ما ميل به خونريزى نداريم، ما مى‏خواهيم مطلب با مسالمت تمام بشود.


menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:08 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 6

تاريخ: 11/9/57

مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سراسرى ايتاليا

سؤال: شما بيش از پيش به صورت مركز اتحاد همه نيروها در آمده‏ايد، چرا چنين شده است ؟ و چرا شاه نمى‏تواند اين وضع را كنترل كند؟ جواب: در ايران آنچه وجود دارد فقط نيروهاى اقشار و طبقات ملت است كه همه در جهت از بين بردن رژيم شاه بيش از پيش متحد شده‏اند و مرا نيز به عنوان يك خادم خود تلقى مى‏كنند. ملت در طول ساليان گذشته، ماهيت شاه را به خوبى شناخته است و بيش از اين فريب اعمال و اقوال او را نمى‏خورد. بنابراين ملت در مقابل شاه متحداً قيام كرده و شاه ديگر قادر به كنترل اوضاع نيست.

سؤال: وضع كنونى به كجا مى‏انجامد؟ چه راه خروجى را پيشنهاد مى‏كنيد؟ جمهورى اسلامى چيست؟ جواب: نهضت اسلامى كنونى ايران به عنوان اولين هدف، از بين بردن سلطنت را قرار داده و براى آرامش در ايران و ثبات منطقه جز اين راهى نيست. ملت براى آينده مملكت و جايگزينى اين رژيم بايد راه و رسمى را انتخاب كند كه مورد موافقت و علاقه مجموع جامعه باشد و اين جمهورى اسلامى است. اساس كار يك جمهورى اسلامى تامين استقلال مملكت و آزادى ملت‏ها و مبارزه با فساد و فحشا و تنظيم و تدوين قوانين است كه در همه زمينه‏هاى اقتصادى، سياسى، اجتماعى و فرهنگى با توجه به معيارهاى اسلامى، اصلاحات لازم را به عمل آورد كه اين اصلاحات با مشاركت كامل همه مردم خواهد بود و هدفش قبل از هر چيز، از بين بردن فقر و اصلاح شرايط زندگى براى اكثريت قاطع مردم ماست كه از همه جهت مورد ظلم واقع شده‏اند.

سؤال: آيا علايقى از طرف نيروهاى نظامى نسبت به حركت شما ابراز شده است؟ آيا فكر مى‏كنيد كه ارتش، بيشتر بى‏طرف شده است؟ يا حتى امكان جهت دادن پيدا كرده است ؟ آيا فكر مى‏كنيد كه خطر آن هست كه يك كودتاى نظامى به جاى جمهورى اسلامى، جاى شاه را بگيرد؟

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 7

جواب: در تحليل نهايى، ارتش نيز از همين مردم است و از هم اكنون نيز مشكلاتى در داخل آن ايجاد شده است. اميد ما آن است كه ارتشيان به خود آمده و به صفوف مردم بپيوندند. به هر صورت ايجاد يك كودتاى نظامى چيزى را تغيير نمى‏دهد و تا روزى كه يك جمهورى اسلامى واقعى ايجاد نگردد، مبارزات مردم ادامه خواهد يافت.

سؤال: آيا فكر مى‏كنيد كه جنگ داخلى در ايران صورت بگيرد؟ آيا خونريزى به نفع مردم است ؟

جواب: اين سلطنت است كه خون‏هاى مردم بيگناه را مى‏ريزد و تمامى دولت‏هاى جهان نيز از آن پشتيبانى كرده‏اند. حال، مردم نيز قيام كرده‏اند و اين حق مسلم آنهاست كه با اين رژيم به هر ترتيب مبارزه كنند تا بتوانند در آينده از هر گونه خونريزى بيهوده جلوگيرى نمايند. اصولاً جنگ داخلى موقعى صورت مى‏گيرد كه مردم به دو دسته تقسيم شده باشند ولى مردم ايران يكپارچه عليه شاه و براى ايجاد يك جمهورى اسلامى متحدند و بنابر اين هيچ گونه امكان جنگ داخلى در ايران وجود ندارد.

سؤال: آيا فكر مى‏كنيد كه استعفاى شاه ضرورت دارد؟ آيا امكان مصالحه‏اى وجود دارد و آيا ديدار فرستاده‏هاى او را رد كرده‏ايد؟ جواب: از بين رفتن سلطنت ضرورت دارد و هيچ نوع مصالحه‏اى با رژيم فعلى امكان پذير نيست و تا كنون نيز كسى به عنوان فرستاده رژيم فعلى به ما مراجعه نكرده است و در صورت مراجعه نيز پذيرفته نخواهد شد.

سؤال: فكر مى‏كنيد تلاش‏هاى شاه در برگرداندن ايران به يك جامعه صنعتى مدرن بايد ادامه يابد و يا تعديل گردد؟ ايران چگونه بايد منافع ارضى خود را بسيج كند؟ آيا فكر مى‏كنيد كه ايران بايد از فروش گاز به شوروى و نفت به غرب خوددارى كند؟

جواب: آنچه در سلطنت پهلوى و بخصوص در زمان شاه حاضر انجام شده است جز از بين بردن اقتصاد و صنعت و كشاورزى چيزى نبوده است، تلاش آنها را نوسازى و تبديل ايران به يك جامعه صنعتى ناميده‏اند. آنچه مورد نظر ماست يك نوسازى واقعى مبنى بر نيازهاى اساسى اكثريت قاطع و فقير مردم است. از منابع ارضى، با توجه به نيازهاى جامعه ما به طور كامل و در رابطه با ساير ملت‏هاى جهان استفاده خواهد شد. آنچه در زمينه اقتصادى مورد نظر ماست، جلوگيرى از غارت منابع ملت ماست، نه قطع رابطه اقتصادى با كشورهاى جهان

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 8

و درست در بين چهارچوب يك معامله عادلانه است كه نفت و گاز نيز به خريداران آن عرضه خواهد شد و مهمتر آنكه منافع حاصله از فروش منابع ارضى بايد به مصرف پيشرفت‏هاى اقتصادى ما برسد و در اين جهت ما قطعاً با جهان صنعتى در رابطه كامل خواهيم بود ولى حق تصميم گيرى براى جهتى كه اقتصاد ما انتخاب خواهد كرد، به عهده خود ما خواهد بود.

سؤال: روابط آينده ايران با آمريكا چگونه خواهد بود؟ آيا دولت رئيس جمهور كارتر، اثر نهضت اخير را در ايران درك كرده است ؟ آيا فكر مى‏كنيد كه روابط ايران و آمريكا بايد تغيير كند و در چه جهت ؟

جواب: روابط ما با آمريكا و همچنين با ساير كشورهاى جهان بر اساس احترام متقابل خواهد بود. ما براى امريكا حق تعيين سرنوشت خودمان را قائل نخواهيم بود. آنچه تا به حال دولت‏هاى گذشته در آمريكا و اكنون دولت آقاى كارتر انجام داد و مى‏دهد، نشان مى‏دهد كه هنوز به تمام وسايل متوسل مى‏شوند كه اين سلطنت را براى تامين منافع خودشان حفظ كنند و لذا هنوز حالت خصمانه نسبت به نهضت اسلامى كنونى دارند، تا وضع به اين منوال است نظر ما نيز نسبت به سياست آمريكا، نظرى منفى است و البته ما حساب ملت آمريكا را با دولت آمريكا جدا كردند و مى‏كنيم و از ملت آمريكا مى‏خواهيم كه از نهضت اسلامى ايران پشتيبانى كنند. روابط فعلى ايران و آمريكا، روابط ارباب و نوكرى است كه قطعاً بايد به يك رابطه سالم تغيير پيدا كند. سؤال: آيا فكر مى‏كنيد سال‏هاى تبعيدى شما مى‏رود كه پايان يابد؟

جواب: براى من مكان مهم نيست بلكه هدفم مبارزه در راه رهائى مردم از قيد و بند استعمار و استبداد است، چه در داخل و چه در خارج ايران باشد


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 9

تاريخ: 11 / 9 / 57

پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در آستانه ماه محرم

بسم الله الرحمن الرحيم

بار ديگر دست جنايتكار شاه از آستين خيانتكار دولت ياغى نظامى بيرون آمد و ملت ايران را در آستانه ماه محرم، ماه مقابله اسلام و حق و عدالت با جنود شيطان و طاغوت، به خاك و خون كشيد. بار ديگر سفاكان خونخوار و دزدان غارتگر و چپاولچيان بى‏وطن، به فرزندان قرآن و اسلام و نوباوگان وطنخواه ملت شريف ايران، حمله وحشيانه آغاز نموده و نهال‏هاى ثمربخش انسانيت را با مسلسل و توپ و تانك درو كردند.

اخبار طاقت فرساى سراسر ايران عزيز تا اين ساعت كه يك روز از محرم نگذشته است، روح و جان اينجانب را معذب نمود. اخبار اين شب و روز، معرف ابعاد جنايت‏هاى شاه و دولت ياغى است و نيز نشان دهنده شجاعت و شهامت بى‏مانند ملت غيور است.

اكنون دشمنان اسلام و ايران و هواداران رژيم يزيدى، در مقابل هواداران قرآن و اسلام و مخالفان سرسخت رژيم طاغوتى ابوسفيانى صف‏بندى نموده و مى‏خواهند شعار اسلامى و حسينى را كه براى احياى اسلام و به دست آوردن آزادى و استقلال و برقرارى حكومت قرآن، به جاى سلطه شيطان و حكومت قانون عدل در مقابل حكومت جنگل است، با مسلسل‏ها و توپ و تانك‏ها كه از خون دل ملت محروم تهيه شده است، جواب دهند. غافل از آنكه ملتى كه با بيدارى و هوشيارى به پا خاسته و نهضت اصيلش را وظيفه شرعى الهى تشخيص داده است، به اين سلاح‏هاى زنگ زده، با تمسخر مى‏نگرد.

اين ملت، شيعه بزرگترين مرد تاريخ است كه با تنى چند، نهضت عظيم عاشورا را برپا نمود و سلسله اموى را براى ابد در گورستان تاريخ دفن نمود و به خواست خداى تعالى، ملت عزيز و پيرو بحق امام عليه‏السلام با خون خود، سلسله ابليسى پهلوى را در قبرستان تاريخ دفن مى‏نمايد و پرچم اسلام را در پهنه كشور بلكه كشورها، به اهتزاز در مى‏آورد.

كشتار دسته جمعى بزرگ دارندگان شهداى راه حق، ننگى است بر پيشانى شاه خائن و هواداران داخلى و خارجى او و افتخارى است براى ملت بزرگ ايران كه با مشت گره كرده خويش، در مقابل اسلحه‏هاى مدرن ايستاده و پايه‏هاى قصر ظلم و ستم را متزلزل نموده است.

من از راه دور، درود بى‏پايان خود را به ملت عظيم تقديم مى‏نمايم و در غم و شادى با آنان

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 10

شريك و به آنان وفا دارم. من از مسلمان‏ها براى اين امر انسانى كه ملت ما براى آن قيام نموده، استمداد مى‏كنم. من از عموم مسلمين در اين نهضت اسلامى كه براى نجات اسلام و كشور اسلامى برپا شده است يارى مى‏خواهم. من آنان را كه با سكوت مرگبار و احياناً با اعمال خود از شاه خيانتكار پشتيبانى مى‏كنند، نصحيت مى‏كنم كه به ملت مظلوم كه براى اسلام خون مى‏دهد و فداكارى مى‏كند، بپيوندند و با هواى نفسانى و شيطانى خود مخالفت كنند. ملت ايران پيروز است، چه شاه با سرنيزه به سلطه غيرقانونى خويش ادامه دهد، يا ندهد.

افتخارات ملت ما در پيشگاه با عظمت خداوند تعالى به ثبت رسيد. پايدارى شما عزيزان من در راه حق و ابطال باطل، ملت‏هاى جهان را تكان داد و ملت‏هاى مظلوم، از جنبش شما راه خود را يافتند و رضاى خداوند بزرگ را كه از همه چيز بالاتر است، تحصيل كرديد.

من از سربازان سراسر كشور خواستارم كه از سربازخانه‏ها فرار كنند، اين وظيفه‏اى است شرعى كه در خدمت ستمكار نبايد بود. من از پدر و مادرها و عائله صاحب منصبان تقاضا دارم كه آنان را از كمك به شاه خائن و اطاعت از صاحب منصبان خدمتگزار به شاه و اجانب، باز مى‏دارند، و از درجه داران خواستارم كه به ملت خود بپيوندند و افتخار خدمت به مسلمين را احراز كنند.

من بايد از اعتصاب همگانى كه در اين نهضت اسلامى و به پشتيبانى ملت برپاست، تشكر كنم. اين اعتصابات پر ارج اگر چه پر زحمت است لكن در پيشبرد هدف‏هاى انسانى ملت نقش مهمى دارد.

اعتصابات بزرگ خود را هر چه بيشتر ادامه دهيد، دستگاه اين خائنين ياغى را فلج كنيد، اعانت به اين خائنان، حرام و مخالف رضاى خداست. اطاعت از آنان به هر عنوان، ضديت با اسلام و خداى اسلام است. اعتصاب شركت نفت و جلوگيرى از هدر دادن مال عظيم ملت، اطاعت خداست.

اعلاميه مدرسين بزرگ و فضلاى عالى مقام حوزه علميه قم دامت بركاتهم براى روز همبستگى ملت با اعتصابات موسسات دولتى و غير دولتى بالخصوص شركت نفت، مورد تاييد اينجانب است. من نيز به عنوان يك فرد از اين ملت، همبستگى خود را با آنان اعلام مى‏دارم.

در اين موقع حساس كه سرنوشت ملت ما بايد تعيين شود، هركس در در هر مقامى كه هست، اگر سستى كند و از پشتيبانى نهضت شانه خالى كند، مطرود پيشواى عظيم ما، امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف است و بر ملت لازم است او را طرد كنند و عذرى از او نپذيرد. اگر كسى از سياسيون، با بودن شاه خائن در صدد به دست گرفتن حكومت باشد، مطرود و مخالف اسلام است و بر ملت است كه او را ترك كنند.فرصت طلبان به جاى خود بنشينند كه پايگاهى ندارند.

شاه اگر به دست ملت رشيد نيفتد، تنها يك راه دارد و آن بركنارى از ياغيگرى و سلطنت غاصبانه است.

اكنون در اين موقع حساس مسئووليت مراجع عظام و علماى اعلام بلاد دامت بركاتهم و خطباى محترم دامت افاضاتهم بسيار بزرگ است و در پيشگاه خداوند تعالى همه و همه مسئووليم. سستى و سهل‏انگارى، كمك به دستگاه ظالم و به هدر دادن خون مظلوم است و موجب انهدام مصالح عاليه

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 11

اسلام و كشور اسلام است.

من از همه طبقات محترم كه در اين ماه مبارزه تاسى به امام امت سلام الله عليه نموده‏اند تشكر مى‏كنم. خدا با شماست و قرآن كريم پناهگاه ملت.

والسلام على من اتبع الهدى

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 12

تاريخ 11/9/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگار راديوى كانادا

سؤال: آيا حضرت آيت الله نگران اين نيستند كه اگر شاه خلع شود، روسيه شوروى در ايران دخالت كند؟

جواب: خير، هيچ نگرانى نيست. وضع ايران به صورتى است كه روسيه شوروى نمى‏تواند دخالت كند.

سؤال: اگر چنانچه شاه خلع شود، چه كسى رهبرى را در دست خواهد داشت؟ جواب: بعداً معلوم مى‏شود، به عللى اكنون نمى‏توانم نام ببرم.

سؤال: چه تعدادى از افراد را حضرت آيت الله تصور مى‏كنند بايد قربانى از بين رفتن شاه بشوند؟

جواب: تا شاه چه تعدادى را بكشد.

سؤال: ارتش ايران را آمريكايى‏ها تعليم داده‏اند و نسبت به شاه وفادار هستند، چنانكه شاه سقوط كند چه كسى ارتش را كنترل مى‏كند؟

جواب: بعضى از افراد طبقه اول ارتش به شاه وفادارند ولى رده‏هاى بعد اينطور نيستند.

سؤال: چرا حضرتعالى به جاى يك كشور اسلامى به فرانسه آمديد؟

جواب: بعضى از كشورهاى اسلامى با داشتن ويزا از ورودم جلوگيرى نمودند. لذا صلاح دانستم كه در كشور فرانسه موقتاً سكونت گزينم تا كشورهاى اسلامى را براى اين موضوع مطالعه نمايم و در آينده به كشورى اسلامى كه بدانم در آنجا مى‏توانم به فعاليت‏هاى الهى خود ادامه دهم خواهم رفت.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 13

تاريخ 11/9/57

بيانات امام خمينى در مورد اهميت و نتايج قيام لله در پاريس

شاه، بر باد دهنده نيروهاى مادى و معنوى ملت

بسم الله الرحمن الرحيم

ما كه سال‏هاى طولانى با حكومت شاه مخالفيم و باز بعضى‏ها خودشان را به نفهمى مى‏زنند و در گوش خودشان را مى‏گيرند، ما يك چنين عنصرى را شناخته بوديم، يك همچو موجودى كه هر روز براى ملت ايران مصيبت درست مى‏كند و جوان‏هاى ما را به خاك و خون مى‏كشد. از اول كه مخالفت شد، البته مخالفت اينطور درجه به درجه بالا آمد، هى هر چه ظلمش زيادتر شد مخالفت زيادتر شد تا اينكه رسيد به جايى كه ديديم همه چيز ما را به باد داد، همه مخازن ملى ما را به ديگران داد، همه نيروهاى فعال ما را نگذاشت ترقى بكند، فرهنگ ما را عقب راند، همه چيز ما را به باد داد. حالا كه اوج گرفته است مخالفت ملت و همه برخلاف او قيام كرده‏اند، حالا يك ديوانه‏اى شده‏است كه هيچ انسان نمى‏تواند تصور كند كه چه وضعى از براى حكومت او، از براى خود او يك دسته سرباز را آورده است و دولت تشكيل داده، يك عده اشخاص جانى دولت تشكيل داده‏اند كه همه‏شان شبيه به خودش هستند و اينها را مسلط كرده است بر مملكت ما و در اين بيست و چهار ساعت كه از ماه محرم مى‏گذرد اعداد كشته‏ها را بعضى‏ها قلم‏هاى درشت مى‏گويند. (من كه حالا نمى‏توانم بفهمم).

از دو مبدا تاكنون خبر رسيده است كه حدود بيست هزار نفر كشته‏هاى اين بيست و چهار ساعت بوده است كه حالا بعدش چه خواهد شد. من نمى‏دانم. من نمى‏توانم باور بكنم كه يك چنين عددى باشد لكن از دو مبدا تا حالا يك همچو اطلاع رسيده است، البته كمتر هم گفته شده است.

چه جرمى بوده؟ چه كرده است اين ملت ؟ جز اينكه خوب، يك حرف صحيح مى‏زنند و آن اينكه ما يك حكومت عادل مى‏خواهيم، يك حكومتى مى‏خواهيم كه منافع مملكت مان خرج خود مملكت بشود. ما مرتب مى‏گوئيم حكومت اسلامى، آقايان خيال مى‏كنند حكومت اسلامى از آن طرف دنيا مى‏آيد، يك چيزى است كه هيچ كس نمى‏تواند تصورش را بكند، ما مى‏گوييم كه يك دزدى را برداريد يك صحيح‏العملى را جاى او بگذاريد اين خيلى مهم است؟!

اسلام براى حكومت شرط قرار داده، بايد عادل باشد، بايد امين باشد، يك حكومت امينى سركار بيايد، احكام اسلام باقيش را همه مى‏دانند. ما كه مى‏گوييم حكومت اسلامى، براى اينكه يك همچو چيزى در كار نباشد، يك همچو موجودى تمام سرنوشت يك ملت را در دست نگيرد. اينها قريب

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 14

پنجاه سال است كه اين مملكت را همه چيزش را از بين بردند، اينها را آمريكايى‏ها آوردند سركار و الان ديگر در مشت آنهاست براى اينكه همه جهاتى كه در ايران هست، چه از نيروهاى فعاله آدمى و چه از مخازن زيرزمينى و چه آن اموال روى زمينى، همه اينها به باد فنا مى‏رود يا در جيب آنها مى‏رود يا در جيب همين طايفه مى‏رود. حالا كه چندين بيليون پول را از ايران خارج كرده‏اند كه صورت‏هايش را آوردند و ما ديديم (لابد شماها هم ديديد) حالا تازه به فكر اين افتادند كه بعد از اينكه بردند و خوردند و از بين بردند به فكر اينكه: (نه ديگر نبايد بيرون ببريم) كدام را نبايد بيرون ببريد؟ بردند تمام شد. آنكه مربوط به شاه و مربوط به كسانى كه از دارودسته شاه بود اين خائن‏ها بردند. هشتصد ميليون هر كدامشان، دويست ميليون، سيصد ميليون دلار، دويست ميليون دلار، پانصد ميليون دلار، چقدر دلار بردند. يك صورت خيلى بلندى آوردند ما هم ديديم كه چه اشخاصى بردند، از نظامى گرفته، از دربارى گرفته، از وزرا گرفته تا اجزاء سازمان امنيت گرفته، همين كه همه حول و حوش خودش بودند و اين ملت را غارت كردند، پول‏هايشان را در بانك‏ها گذاشتند، حالايى كه مى‏بينند احتمال اين است كه يك وقتى جلويشان را بگيرند پول‏هايشان را نقل كردند به خارج.

استمداد و توبه شاه حربه‏اى براى حفظ سلطنت

ملت ايران نبايد بگذارند كه خود اينها بروند، خود اينها را بايد بيخ گلويشان را بگيرند پول‏ها را از آن‏ها درآورند. اينها همه‏اش از ملك ملت ماست كه به جيب اينها رفته. شاه اگر كنار هم برود بايد بيخ گلويش را بگيرند، آنكه خورده‏است بگيرند از او، اين جناياتى كه كرده بايد عوضش را از او بگيرند و تلافى كنند. اينهمه آدم كشته‏اند، حالا اعلى حضرت ديگر توبه كرده‏اند! اين توبه آقاست! اين توبه‏اى كه چند روز پيش از اين براى بازى دادن مردم، يك دسته هم خودشان را به بازى خوردن مى‏زنند نه اينكه نمى‏فهمند از باب اينكه يا مسامحه كارند يا منافعى دارند آنها، خودشان را به بازى خوردن مى‏زنند يك وقتى و لهذا پيشنهاد مى‏كنند كه خوب، آخر ايشان مى‏گويد من توبه كردم خوب ديگر چه مى‏گوييد شماها؟ اين توبه كرده، آمد به پيشگاه ملت و از علماء اعلام عذر خواست و گفت: (ما اشتباهات ديگر بعد از اين نمى‏كنيم) اين آقايى كه مى‏گويد ما ديگر اشتباهات نمى‏كنيم و ما ديگر تكرار نمى‏كنيم اعمال سابق را، اين است كه الان مى‏بينيم كه در اين بيست و چهار ساعت اينها چه كردند با ملت ما و الان چه مى‏كنند را، من ديگر نمى‏دانم. بدانيد كه حتماً كه الان مشغولند، هر روز تلفن از خارج مى‏آيد و آقايان كه تلفن را مى‏گيرند اين است كه جاهاى مختلف گفته‏اند كشتار هست در آنها، در شهرستان‏ها و همه خيابان‏هاى تهران الان پر است از اينها و بسيارى از شهرهاى ايران الان همه منقلب هستند. اين كماندوها و اين كولى‏ها را كه همين سازمان امنيت بپا مى‏كرد و امثال اينها را آوردند در شهرها و ريختند و اين همان كلمه‏اى است كه خود او هم گفته كه من اگر بخواهم بروم، ايران را به يك تل خاك در مى‏آورم مى‏روم.اين الان فهميده كه بايد برود، الان دارد همان مطلب را عمل مى‏كند.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 15

مطالعه و تحقق در تاريخ اسلام راهگشاى ملت در پيشبرد انقلاب

در هر صورت ماها كه الان اينجا هستيم بايد خودمان را بسازيم. اگر يك ملتى بخواهد مقاومت كند براى يك حرف حقى، بايد از تاريخ استفاده كند، از تاريخ اسلام استفاده كند ببيند كه در تاريخ اسلام چه گذشته و اينكه گذشته سرمشق است از براى ما. حضرت سيدالشهدا با يك عدد كمى حركت كردند و مقابل يزيد كه خوب يك حكومت قلدرى بود، يك حكومت مقتدرى بود و اظهار اسلام هم مى‏كرد و از قوم و خويشهاى خود اينها هم بود، در عين حالى كه اظهار اسلام مى‏كرد و حكومتش به خيال خودش حكومت اسلامى بوده، خليفه رسول الله به خيال خودش بود لكن اشكال اين بود كه يك آدم ظالمى است كه بر مقدرات يك مملكت بدون حق تسلط پيدا كرده است. اينكه حضرت ابى عبدالله عليه السلام نهضت كرد و قيام كرد با عدد كم در مقابل اين، براى اينكه گفتند تكليف من اين است كه استنكار كنم، نهى از منكر كنم. اگر يك حاكم ظالمى بر مردم مسلط شد، علماء ملت، دانشمندان ملت بايد استنكار كنند، بايد نهى از منكر كنند. در عين حالى كه دانست، يعنى به حسب قواعد هم معلوم بود، به حسب قواعد هم يك عده كمى كه آنوقتى كه همراه ايشان همه با هم بودند، مى‏گويند چهار هزار نفر بودند لكن شب هم آنها رفتند، يك عدد بسيار كم هفتاد، هشتاد نفرى، هفتاد و دو نفرى ماندند، در عين حال او تكليف مى‏ديد براى خودش كه بايد او با اين قدرت مقاومت كند و كشته بشود تا به هم بخورد اين اوضاع، تا رسوا بكند اين قدرت را با فداكارى خودش و اين عده‏اى كه همراه خودش بود. او ديد كه يك حكومت جائرى است كه بر مقدرات مملكت او سلطه پيدا كرده است، تكليف خودش را، تكليف الهى خودش را تشخيص داد كه بايد نهضت كند و راه بيفتد برود و مخالفت بكند و اظهار مخالفت و استنكار بكند، هر چه خواهد شد. در عين حالى كه به حسب قواعد معلوم بود كه يك عدد اينقدرى نمى‏تواند با آن عده‏اى كه آنها دارند مقابله كند لكن تكليف بود.اين يك سرمشقى است كه از براى شما و ما، كه اگر عددمان هم كم بود بايد باز استنكار كنيم براى اينكه يك كسى آمده است و سلطنت اسلامى ايران را گرفته است. جايى كه بايد امير المومنين بنشيند اين نشسته، جايى كه بايد امام حسين بنشيند اين نشسته، سلطنت دارد مى‏كند به خيال خودش و اظهار اسلام هم مى‏كند، يزيد هم مى‏كرد، معاويه هم مى‏كرد، آنوقت جماعت هم خواندند، امام جماعت هم بودند. در مقابل يك كسى كه مسند اسلام را غصب كرده است، حكومت اسلامى را غصب كرده، بر مقدرات مسلمين حكومت مى‏خواهد بكند. اگر اين خيانتكار هم نبود غاصب بود، غصب كرده بود مقام را، اين مقام براى اشخاصى است كه شرائطى دارد، اسلام شرائط معين كرده براى آن كسى كه بايد تكفل امور مسلمين را بكند. اگر اين نفت‏هاى ما را به باد نداده بود و مراتع ما هم از بين نبرده بود و زراعت ايران را هم از بين نبرده بود و فرهنگ ايران را هم از بين نبرده بود و ارتش ايران را هم ضايع نكرده بود و اقتصاد ايران را هم به هم نزده بود و همه جهات ايران را هم به هم نزده بود باز هم يك آدم يك غاصبى بود كه استنكار لازم داشت كه شما نبايد به او حكومت بدهيد حالا كه همه اين صفات را دارد و همه اين كارها را هم كرده، همه جهات ايران را به هم زده است.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 16

همانطورى كه سيدالشهدا سلام الله عليه تكليف شرعى الهى مى‏خواست عمل بكند، غلبه بكند تكليف شرعيش را عمل كرده، مغلوب هم بشود تكليف شرعيش را عمل كرده، قضيه تكليف است، قضيه اين است كه مقابل يك نفرى كه دارد همه حيثيات اسلام و مسلمين را مى‏برد و سلطه پيدا كرده است بر مقدرات مسلمين و سلطه مى‏دهد كفار را بر بلاد مسلمين، ارتش ايران را به دست مستشارهاى امريكا مى‏سپارد، مخازن ايران را به جيب اين و آن مى‏كند، فرهنگ ايران را ضايع كرده، ايران به يك شكل نمونه درآمده يك همچو آدمى كه بر مسندى نشسته است كه بايد مثل امام حسين سلام الله عليه بنشيند، اين استنكار لازم دارد، يعنى بر همه مردم لازم است كه اين را به او بگويند كه بيا پايين از اين مسند، همه مكلف هستند.

سستى در نهضت، خيانت به اسلام و مسلمين است

الان كه ملت ايران قيام كرده است و در مقابلش ايستاده، بر همه علما، بر همه مراجع، بر همه كسبه و تجار، بر همه روشنفكران، بر همه احزاب لازم است كه همراه اين سيل حركت بكنند تا اينكه اين آشغال‏ها را از بين ببرند. اگر يكى تباهى بكند در اين امر، سستى بكند، هركس مى‏خواهد باشد، سستى بكند، اين خيانتكار است، اين به مسلمان‏ها خيانت كرده، به اسلام خيانت كرده. اگر يكى يك كلمه همراهى با اين آدم بكند، اين خائن است، به اسلام خيانت كرده است. براى اينكه يك آدمى است كه به اسلام دارد خيانت مى‏كند، يك آدمى كه دارد همه حيثيات اسلام را مى‏برد، يك آدمى كه همه مخازن ما را و اين ملت را فقير كرده است.

مخازن و اموال مسلمين در اختيار اسرائيل غاصب.

اين را شما بدانيد كه اگر اين چند سال ديگر باشد، نفت شما را كه دارد مى‏دهد به امريكا همين طورى، در مقابلش چى مى‏گيرد؟ در مقابلش هيچ چيز، چيزى كه به درد مملكت ما بخورد نمى‏گيرد، بلكه چيزى است كه مضر است به حال مملكت ما، پايگاه درست مى‏كند براى امريكا، اين مخزن را كه از بين برد، مخازن ديگر را هم يكى بعد از ديگرى از بين مى‏برد، مراتع را به يك دسته‏اى داده، جنگل‏ها را به يك دسته‏اى داده به اسم مليت، آب‏ها را خشك كرده يك جاهايى، ماهى را به دست كسى ديگر داده، همه چيزى كه داشتيم ما، ايشان تحويل ديگران داده. يك زراعت داشت ايران، آن زراعتش را هم از بين برد، ايشان به اسم اصلاحات ارضى زراعتش را هم از بين برد. الان كشاورزى ما نداريم در ايران. آن كه كشاورزى صحيح مى‏كند در ايران، در بعضى از نقاط عبارت از اسرائيلى‏ها هستند كه زمين‏هاى خوب را به دست آنها داده است و حالا هم از قرارى كه گفتند اسرائيلى‏ها هستند كه آمدند ايران و دارند اين كشتار را مى‏كنند. اينها از اسرائيلى‏ها هستند، در ازاء خدمت‏هايى كه شاه به آنها كرده است، يعنى نفت را شاه به آنها داده است در مقابل مسلمين كه در جنگ اسلام هستند با يهودى‏ها، ايشان نفتش را كمك مى‏كند، حالا در ازاء كمكى كه ايشان كرده، آنها هم درازايش، كماندوهاى

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 17

اسرائيل، آنهايى كه فنون آدمكشى را خوب مى‏دانند الان در ايران مى‏گويند آنها آمدند، اين آدم‏هايى كه مى‏كشند جرات نمى‏كنند به سربازهاى خودشان بگويند، از آنها آدم گذاشتند براى كشتن. الان يك آدمى است كه هر چه را دست بگذارى خيانت است يا جنايت.

مخالفت با شاه، يك تكليف شرعى است.

همه ما، همه مسلمين، همه علما، همه روشنفكرها، همه سياسيون، هر كس هست تكليف شرعى الهيش اين است كه با اين مخالفت كند. هر كس مخالفت نكند، برخلاف تكليف شرعى الهى عمل كرده، برخلاف شرافت عمل كرده، آدم شريف ديگر نمى‏توانيم بگوئيم او را، آدم پست و رذل است. هر كس كمك كند به اين، مثل كارتر و امثال اينها، اينها هم خيانتكار هستند، به يك ملت خيانت دارند مى‏كنند. يك ملت است الان كه ايستاده و مى‏گويد كه ما آزادى مى‏خواهيم، ما چه مى‏خواهيم، در مقابلش اينطور كشتار مى‏كنند. يك آدم جانى را نمى‏خواهند، مى‏گويند نمى‏خواهيم، باز با مسلسل مى‏گويند نه حتماً بايد بخواهيد. سلطنتى كه بايد اگر صحيحش هم باشد (صحيح كه نيست، اگر صحيحش هم باشد) به حسب قانون بايد ملت اعطاء كند، ملت مى‏گويد نه، حالا با سرنيزه مى‏گويند بايد بگويى آرى.

قيام براى خدا پشتوانه‏اى الهى دارد

ماها بايد خودمان را بسازيم يعنى توجه كنيم به اينكه بزرگ‏هاى ما، پيشواهاى ما چه كرده‏اند، براى اسلام چه كرده‏اند، براى مسلمين چه كرده‏اند، چه مى‏خواستند بكنند. پيغمبر اكرم كه سيزده سال در مكه رنج كشيد، حبس بود، زجر كشيد، توهين شد، هزار جور فشار بود، در آنجا صبر كرد، صبر كرد و دعوت كرد اشخاصى را، بعد هم كه ملاحظه فرمود كه نمى‏شود در آن جا كار را پيش برد هجرت كردند به مدينه. در آنجا خوب، افرادشان يكسرى آمدند جمع شدند، ده سال هم كه در آنجا بودند تمام همشان بر اين بود كه با اين قلدرها جنگ بكنند و اينهايى كه ظالم بودند، اينهائى كه منافع ملتها را مى‏خواستند بخورند، با اينها جنگ كرد تا اينها را آن مقدارى كه شد ساقط كرد ولى صبر مى‏كرد. اين مسلمين كه در آنوقت جنگ مى‏كردند، جنگ‏هايشان جنگ‏هايى بود كه وقتى انسان تاريخ را مى‏بيند تعجب مى‏كند چطور اينها با اين عدد كم آنطور شهامت داشتند.

در يكى از جنگها يكى از صاحب منصب‏ها گفت كه در آن طلايه جنگ كه پيشقدم‏هايشان بودند، پيشقراول‏ها بودند، شصت هزار نفر بودند، گفت كه ما سى نفر مى‏شويم، يكى من، بيست و نه نفر ديگر با من همراهى كنيد تا برويم سراغ اينها، ما سى نفرى اين شصت هزار را بزنيم تا بفهمند. هشتصد هزار نفر هم اصل اردوى روم بود، گفتند: آخر با سى نفر نمى‏شود. بالاخره باز چك و چاك كردند تا حاضرش كردند كه شصت نفر باشند، براى هر هزار نفر يك نفر رفتند و شكستند، شبيخون زدند و شكستند براى اينكه قوه داشتند، يك قوه‏اى بود در آنها، قوه اعتقاد به خدا. اعتقاد به خدا پيدا

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 18

بكنيد قوه پيدا مى‏كنيد. اگر چنانچه ما پشتوانه‏مان عبارت از خدا باشد ديگر ترس ندارد، اگر براى دنيا باشد بايد خيلى هم بترسيم. خوب، براى دنيا مى‏خواهم دست بياورم، چرا دنيايم را بدهم براى دنيا؟ آن كسى كه جوانش را مى‏دهد، اگر پشتوانه‏اش خدا باشد چيزى از جيبش نرفته براى اينكه رضاى خدا را به دست آورده، زندگى بالاتر پيدا كرده. آن كسى كه جانش را مى‏دهد، اگر براى خدا باشد، پشتوانه‏اش خدا باشد از جيبش چيزى نرفته اما اگر دنيا باشد اين حياتش داده است، تمام شد، تمام شد نه اينكه تمام شد، نخير اگر چنانچه براى دنيا باشد، آنجا برايش چيزهاى ديگر هم هست.

جديت كنيد كه كارهايتان براى خدا باشد، قيامتان لله باشد (اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى) موعظه يك موعظه است، يك موعظه، مى‏فرمايد كه به آنها بگو كه يك موعظه من دارم يعنى خدا يك موعظه دارد به شما، اين است كه قيام كنيد براى خدا، قيامتان براى خدا باشد، نه قيامتان براى پيدا كردن يك عنوانى - نمى‏دانم يك جاهى، يك مقامى يا يك پولى، يك چه، نه اينطور نباشد. اگر قيام براى خدا باشد، پشتوانه خدا باشد يك طمانينه‏اى در نفس پيدا مى‏شود كه ديگر شكست توى آن نيست، يك حالت نفسانى در انسان پيدا مى‏شود براى اينكه به يك قدرت لايزال متصل شده است. آن كسى كه براى تبعيت از ذات مقدس حق تعالى حركت مى‏كند، اين مثل يك قطره‏اى كه پشتوانه‏اش دريا، درياى غيرمتناهى، ماها چيزى نيستيم خودمان، قطره، از قطره هم كوچكتر هستيم اما اگر چنانچه متصل بشويم به آن دريا، درياى غير متناهى، حكم همان دريا را پيدا مى‏كنيم.(و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمى) خدا به پيغمبر مى‏فرمايد كه تو آن وقتى تير انداختى، تير تو انداختى لكن تو نينداختى خدا انداخت يعنى دست تو دست خداست، البته تيرانداختن تو تير انداخنن خداست براى اينكه تو خودت را متصل كردى به او تو ديگر خودت چيزى نيستى، هر چه هست اوست، وقتى هر چه هست او باشد ديگر (ماريت اذرميت). (رميت) لكن (مارميت) تو انداختى و تو نينداختى. تو انداختى، خوب به حسب صورت من انداختم اما اين دست، دست خدا بوده است. آنهايى كه با تو بيعت كردند (انما يبايعون الله) بيعت با او بيعت با خداست براى اينكه متصل شده به يك قدرت لايزال، متصل شده به خدا، حالا كه اينطور شده است كه دست او را با آن بيعت مى‏كنند، خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه: آنهايى كه با تو بيعت كردند با خدا بيعت كردند، با همين دست با خدا بيعت مى‏شود براى اينكه اين دست ديگر دست خود نيست اين دست، دست اوست. خوب البته اين يك مقامى است كه براى من و شما ميسور نيست اما براى خدا كاركردن كه ميسور است و يك وقت همه چيز نمى‏بيند مگر خدا، حركت نمى‏كند مگر لله، اراده نمى‏كند مگر آن اراده خدا باشد، سير نمى‏كند مگر سير الله باشد، راه، راه اوست نه خودش، خودش هيچ، خودش هيچ، همه او، خودش را از بين مى‏برد، جاى او يك قدرت لايزال مى‏نشيند. يك وقت اينطور است اين (مارميت اذرميت ولكن الله رمى) يا يك مرتبه‏اى بالاتر از اين هم هست. يك وقت نه، اينطور نيست لكن باز براى خداست. شما براى خدا قيام مى‏كنيد. شما نهضت‏تان براى خداست، براى اين است كه احكام خدا جريان پيدا بكند. مقصد نداريد كه حالا به يك نوايى برسيد و در اينجا يك مثلاً فرصت طلبى باشد حالا به يك نوايى

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 19

برسيد، اين نيست لكن مى‏بينيد كه دين خدا در معرض خطر است، بندگان خدا كه خدا عنايت به آنها دارد، بندگان خدا در معرض خطر هستند، بندگان خدا در عذاب هستند از دست يك ظالم، شما براى نجات بندگان خدا، نه نجات عمو و پسر عمو، نجات بندگان خدا، بندگان خدا الان در عذاب هستند، الان در معرض خطر هستند، شما كمك كنيد به آنها، به كمك تبليغاتى در اينجا، الان مى‏توانيد تبليغات بكنيد، مصاحبه بكنيد، اگر هر كدام مى‏توانيد، مصاحبه مطبوعاتى بكنيد، مسايل ايران را بگوييد اما نظرتان، پشتوانه‏تان خدا باشد، براى خدا قيام كنيد. يك نفرى هم كه باشيد قيامتان قيام‏لله وقتى باشد، قيام براى خدا باشد، آنوقت ارزش دارد يعنى ارزش الهى دارد، فرادى باشد يا مثنى (انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى) خودتان را متصل كنيد به آن درياى لايزال و كارهايتان را كارهاى الهى كنيد، توجه به احكام خداى تبارك و تعالى داشته باشيد. اين نهضت‏ها براى اين است كه احكام خدا جارى بشود. اينهمه نهضتى كه هست كه حالا سال است كه نهضت شده است، اين براى اين است كه حكم خدا در دنيا جارى بشود، حكم شيطان از اين دنيا بيرون برود. در ايران حكم شيطان جارى است، مى‏خواهند حكم خدا جارى باشد. شما كوشش كنيد كه در خودتان احكام خدا را جارى كنيد، تعبد داشته باشيد، اعمالى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است انجام بدهيد، خودتان را الهى كنيد. يعنى تابع، چون و چرا ندارد، فرموده است بكن، مى‏كنيم. خداست، فرموده است بكن، مى‏كنم. چرا؟ به من ربطى ندارد، (چرا) مال اين است كه يك كسى عادى باشد آدم نداند كه صحيح است يا نه، (چرا) مى‏گويد. شما وقتى پيش يك طبيبى كه تشخيص داديد طبيب است، وقتى مى‏گويد فلان كار را بكن، نمى‏گويى (چرا) نسخه كه مى‏دهد نمى‏گويى (چرا) با اينكه طبيب است و يك بشر است.

خودتان را بسازيد تا بتوانيد قيام كنيد

بايد خودتان را بسازيد تا بتوانيد قيام كنيد. خود ساختن به اينكه تبعيت از احكام خدا كنيد، هر چه فرموده است اطاعت كن، هر چه فرمود نه، نه. هر چه فرمود آره، آره. وقتى اينطور شد، يك مرتبه، يك مرتبتى دارد.يك مرتبه‏اى كه از براى انسان بايد باشد.اگر اين فرد اينطور بشود كه هر چه فرمود نه، نه و هر چه فرمود آره، آره شد و اين تابع اراده حق تعالى شد كه هر چه فرموده است مى‏كنم، هر چه فرموده‏است نكن، نمى‏كنم، اين از انسانيت يك مرتبه پيدا شده است، مراتب ديگر هم زياد هست و اگر اين مرتبه از انسانيت هم پيدا شد كه من كارم كارى شد كه براى خدا اين كار را مى‏كنم، شكست ديگر در آن نيست، كارهائى كه براى خداست شكست در آن نيست.

ايرانى‏ها اگر غير مسلح براى خدا قيام كردند شكست در آن نيست يعنى اگر چنانچه اين مرد ادامه ظلم خودش را هم تا آخر بدهد و ما موفق نشويم به اينكه او را خلعش كنيم از اين سلاح باطل، باز هم ما غم نداريم براى اينكه ما اطاعت خدا كرديم، چون اطاعت، اطاعت خدا بوده است شكست بخوريم اطاعت الله است. پيغمبر(ص) در بعضى جنگ شكست خورد، شكست خورد در بعضى جنگ‏ها. حضرت امير در جنگ با معاويه شكست خورد، حضرت سيدالشهدا را كشتند، اما

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 20

اطاعت خدا بود، براى خدا بود، تمام حيثيت براى او بود از اين جهت، هيچ شكستى در كار نبود، اطاعت كرد، تمام شد با اينكه خوب شكست هم داد همه را، همه سلطنت معاويه و اينها را، به هم زد همه اوضاع را، تا حالا هم الان هست.

ان شاءالله همه‏تان موفق باشيد و همه‏تان به اين نهضت كمك بكنيد لله تعالى.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 21

تاريخ 13/9/57

مصاحبه امام خمينى با بى.بى.سى

سؤال: حضرت آيت الله! شما بارها براى سرنگونى رژيم شاه، مردم را دعوت كرده‏ايد، دلايل شما براى چنين دعوتى چيست ؟ آيا بيشتر، دلايل سياسى است، يا به خاطر از بين رفتن اسلام و ارزش‏هاى اسلام است؟ و مبانى عقيدتى حركت اسلامى شما چيست؟

جواب: اسلام دينى است كه هم سياست دارد و هم امورى كه مربوط به غير سياست است، و شاه كه با او مخالف هستيم، هم با سياست اسلامى مخالف است، كه سياست مملكت هم همان است و هم با امور مذهبى، و ما به اين هر دو جهت با شاه مخالف هستيم، هم نسبت به مذهب تعديات و جسارت‏هايى كرده است و هم نسبت به مملكت خيانت‏هايى در طول تاريخ زندگيش كرده است و بدين جهت همه مردم ايران با او مخالفند.

سؤال: در صورتى كه حضرت آيت الله در سرنگونى شاه موفق شوند، چه نوع حكومتى را جانشين خواهند كرد؟ آيا يك حكومت نظامى خواهد بود؟

جواب: يك حكومت جمهورى اسلامى، اما جمهورى است براى اينكه به آراء اكثريت مردم متكى است و اما اسلام، براى اينكه قانون اساسى‏اش عبارت است از قانون اسلام. اسلام در همه ابعاد، قانون دارد و به همين جهت احتياج به قوانين ديگرى نداريم و قانون اساسى قبلى را تصفيه مى‏كنيم يعنى نظر مى‏كنيم، هر مقدارش موافق با قانون اسلام است آن را حفظ مى‏كنيم و هر مقدارش كه مخالف با قانون اسلام است آن را حذف خواهيم كرد.

سؤال: جواب حضرتعالى در مورد اتهامات شاه كه مى‏گويد شما با كمونيست‏هاى بين المللى متحد هستيد چيست؟

جواب: جواب ما اين است كه هيچ گاه اسلام با كمونيسم موافق نيست و هيچ وقت ملت اسلام، با كمونيست‏ها موافق نبوده‏اند. در طول تاريخ ملاحظه مى‏شود كه مسلمين عليحده بوده‏اند و

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 22

اگر كمونيستى در ايران بوده باشد، مسايلشان مورد نظر مسلمين نبوده است. در اين جنبشى كه الان در ايران است، همه مى‏بينيد تمام مردم مسائل اسلام را طرح كرده‏اند و هيچ مساله كمونيستى‏اى در كار نيست. بنابراين شاه تهمت مى‏زند و اين دست و پايى است براى حفظ خودش.

سؤال: آيا حضرت آيت الله، در اينكه مردم را دعوت مى‏كنيد كه با دولت درگير بشوند، نگران جنگ و خونريزى و كشتارى كه بر اثر اين دعوت‏ها به وجود مى‏آيد نيستيد؟

جواب: براى تحصيل هر حقى البته فداكارى لازم است. مذهب تشيع، مذهب فداكارى بوده است و در ما قبل تاريخ، مردم براى عدالت و براى حقوق از دست رفته خود هميشه قيام كرده‏اند، هميشه خون داده‏اند. ما نگرانى از اين بابت نداريم، براى اينكه اطاعت خدا مى‏كنيم.

سؤال: آيا شما معتقد هستيد كه ما در يك دورانى از تجديد حيات اسلامى به سر مى‏بريم؟ و آيا حركتى كه در ايران اتفاق افتاده، در ساير كشورها بروز خواهد كرد؟ و اگر بله، چرا؟

جواب: آنچه ما مى‏فهميم، اين است كه مسلمانان ايران، از غرب و شرق مسايلى را ديده‏اند كه با مصالحشان مخالف بوده است و مدتى هم به علت تبليغات غرب، به از خود بيگانگى دچار شده‏اند. نهضت اسلامى امروز، آنان را منقلب كرد و فهميدند كه بايد متكى به خود باشند و به اسلام برگردند و باز فهميدند كه تنها اسلام است كه تمام مصالحشان را تامين مى‏كند. اميدوارم كه مسلمانان ساير كشورها از تجربيات مسلمانان ايران پند گرفته و توى دهن غرب بزنند و روى پاى خود بايستند و با تمسك به اسلام، به افتخارات گذشته خود دست يابند.

سؤال: مردم اكثر دنيا قدرتى شما را نمى‏فهمند و سؤال مى‏كنند كه اين چه قدرتى است، چنين قدرتى از كجا ناشى مى‏شود؟

جواب: مردم احساس كردند كه ما خيرخواه آنها هستيم و همان مطلبى كه در نهاد آنهاست، ما اظهار مى‏كنيم و دعوت به آن مى‏نماييم، علاقه مذهبى هم به ما دارند و قدرت ما ناشى از همين رمز است.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 23

تاريخ: 14/9/57

مصاحبه امام خمينى با مجله فرداى آفريقا

سؤال: خصايص جنبش مردم ايران را عليه شاه چه مى‏دانيد؟

جواب: اولين و مهمترين خصيصه اين نهضت، اينكه اسلامى است و با شعارها و اهداف اسلامى كه مبين خواسته‏هاى مستضعفين امت است، همراه مى‏باشد. دومين خصيصه آن اين است كه نهضتى است بدون هيچ گونه وابستگى به خارج. اصولاً نهضت ما نهضتى است مردمى و همه اقشار تحت ستم را در برگرفته است. امروز هيچ كس جز شاه و طرفداران او مخالف نهضت و قيام اسلامى نمى‏باشد. يكى ديگر از خصايص اين نهضت اين است كه خواستار تغييراتى اساسى در همه ابعاد جامعه ايرانى مى‏باشد كه عبارت است از سقوط شاه، برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت اسلامى.

سؤال: آيا دلايل تبعيد خودتان را مى‏توانيد تشريح كنيد؟

جواب: پانزده سال قبل كه شاه قصد داشت به دستور امريكا لايحه مصونيت مستشاران آمريكايى را به تصويب مجلسين برساند، من اين خيانت شاه را نسبت به ملت ايران، در طى يك سخنرانى و صدور يك اعلاميه محكوم نمودم و ملت ايران را از اين سياست استعمارى آمريكا مطلع ساختم كه پس از چند روز مرا از ايران پس از آنكه شبانه به منزلم در قم حمله كردند، دستگير و سپس به تركيه تبعيد نمودند و در آنجا هم دولت تركيه تحت فشار افكار عمومى از دولت ايران خواست كه محل تبعيد مرا كشورى غير از تركيه قرار دهد كه سرانجام به عراق تبعيد شدم و در آنجا پس از حدود پانزده سال، دولت عراق تحت فشار شاه مخالفت خود را با فعاليت‏هاى اسلامى من عليه رژيم سلطنتى و شاهنشاهى ابراز كرد و از اين جهت تصميم گرفتم كه به كويت كه يك كشور اسلامى است بروم تا در آنجا در مورد محل اقامتم تصميم بگيرم و با داشتن ويزاى آن كشور، دولت كويت از ورود من به آن كشور جلوگيرى نمود و به ناچار به فرانسه آمدم، اقامت من در اينجا نيز موقتى است.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 24

سؤال: به چه دليل شما مخالف سلطنت مشروطه و شاه هستيد؟

جواب: مخالف باقى ماندن شخص شاه در مقام سلطنت هستم به دليل اينكه اولاً سركار آمدن او و پدرش به وسيله كودتا و با زور سرنيزه بوده است و خود شاه نيز اعتراف كرده كه متفقين در ايران صلاح ديدند كه من بر سر كار باشم يعنى اراده ملت نقشى در روى كار آمدن شاه نداشته است، بنابراين سلطنت وى از اساس غير قانونى است و از مشروعيت برخوردار نيست و ديگر اينكه شاه در تمام دوران سلطنتش، مستمراً قوانين اسلام را نقض كرده و حقوق كل جامعه ايرانى را پايمال نموده است و در حال حاضر نيز اكثريت قاطع ملت ايران عليه او به پا خاسته است و خواسته آنان اين است كه شاه بايد كنار برود و ده‏ها دليل ديگر كه من كراراً در اعلاميه‏ها و سخنرانى‏هاى خود تذكر و توضيح داده‏ام. و اما من مخالف اصل سلطنت و رژيم شاهنشاهى ايران هستم به دليل اينكه اساساً سلطنت نوع حكومتى است كه متكى به آراء ملت نيست بلكه شخصى به زور سرنيزه بر سركار مى‏آيد و سپس با همين سرنيزه مقام زمامدارى را در خاندان خود به صورت يك حق قانونى بر مبناى توارث، بر مردم تحميل مى‏كند. طبيعى است زمامدارى كه با سر نيزه يا توارث روى كار آمده و متكى به آراء ملت نيست، هرگز خود را موظف به وضع و يا اجراى قوانينى كه به نفع مردم باشد نمى‏داند. طومار سلطنت در طول تاريخ، چيزى غير از اين نبوده است.

سؤال: شما آمريكا را به دليل نقشى كه در ايران از لحاظ اعمال اخير آنها و همچنين به دليل عملياتشان از زمان بركنارى مصدق تاكنون بازى مى‏كند متهم مى‏كنيد، دليل اين كار را بيان كنيد؟

جواب: ساليان دراز است كه آمريكا برخلاف همه موازين بين‏المللى و انسانى، در امور داخلى كشور ايران دخالت مستقيم دارد، به طورى كه امروز مى‏بينيم وقتى شاه در پرتگاه سقوط قرار گرفته و ملت ايران براى به دست گرفتن سرنوشت خود به پا خاسته است، مستقيماً رئيس جمهور آمريكا و نيز بعضى از ساير مقامات عالى رتبه آمريكايى رسماً دخالت مى‏كنند و على رغم اراده قاطع ملت ايران اعلام مى‏كنند كه (ما از شاه حمايت مى‏كنيم و بايد حمايت بكنيم چون بهترين دوست و حافظ منافع ما در منطقه است). در ساليان دراز مى‏بينيم كه اكثر و بلكه تمامى سياست‏هاى شاه در زمينه‏هاى مختلف در جهت تامين هر چه بيشتر منافع آمريكا و همدستان آمريكا بوده است . كشاورزى ايران را به نفع آمريكا نابوده كرده است، مخازن زير زمينى و مخصوصاً نفت را به غارت آمريكا داده است و ايران را با پول نفت، انبار اسلحه ساخت آمريكا و همدستانش قرار داده است كه گذشته از اين كه اين سلاح‏ها به هيچ كارى جز كشتن فرزندان ملت در شهرها و دهات نمى‏خورد، بيش از چهل هزار مستشار نظامى

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 25

آمريكايى را بر ما تحميل كرده است كه علاوه بر اينكه در هر سال بابت حقوق آنان هزينه كمرشكنى بر ما تحميل مى‏شود، اصولاً همين مستشاران زير نظارت سفارت آمريكا تمامى اوضاع كشور را براى حفظ منافع آمريكا كنترل مى‏كنند و قدرت هر گونه آزادى عمل را از ارتش ايران سلب كرده‏اند و ارتش را على رغم خواست آنان در جهت حفظ شاه بسيج نموده‏اند. آمريكا به دست شاه، ايران را به يك پايگاه نظامى در برابر ابرقدرتى رقيب خود درآورده است. شاه با زور سرنيزه حق كارگران و زحمتكشان شريف و محروم ايران را به باد داده است. سرمايه داران آمريكايى، ايران را بهترين نقطه براى استثمار مى‏دانند و سرمايه خود را به اشكال مختلف به ايران سرازير كرده‏اند و بايد بگويم كه ابعاد دخالت آمريكا در ايران به قدرى وسيع است كه در اين فرصت، امكان شمردن آنها نيست.

سؤال: راه‏حل‏هايى كه شما براى حل سياسى بحران كنونى و آينده در ايران پيشنهاد مى‏كنيد، كدامند؟

جواب: ما هميشه گفته‏ايم كه اولين شرط حل بحران كنونى در ايران، بركنارى شاه است و ديگر اين كه آمريكا و نيز ساير دولت‏هاى بيگانه بايد از دخالت در امور داخلى ما خوددارى كنند و بارها گفته‏ام كه با بودن شاه هيچ راه حلى وجود ندارد.

سؤال: آيا جريان‏هاى فكرى ديگرى به جز آنچه شما داريد، مى‏توانند در پيشبرد اين مبارزه شركت داشته باشند؟

جواب: در ايران آنچه به صورت يك جريان فكرى وجود دارد همان آرمان‏ها و خواسته اصيل اسلامى است. اگر مردم ايران خواستار برچيده شدن رژيم سلطنتى هستند و يا خواستار برقرارى حكومت اسلامى و يا قطع سلطه اجانب از كشور اسلامى و يا مجازات همه آنها كه به ثروت‏هاى ملت تجاوز كرده‏اند و نظاير آنها، همه و همه از اصول و مبانى مترقى اسلامى ناشى مى‏شود و تمامى شعارها در تظاهرات شهرها و دهات ايران شاهد اين واقعيت است و آنچه را كه جز اسلام و آرمان‏هاى اسلامى و نهضت اسلامى است، مطالبى است كه نمى‏شود آن را يك جريان ناميد زيرا در ميان مردم اين مطالب هيچ گونه كاربردى ندارد.

سؤال: آيا جبهه ملى را با كليه اجزاى متشكله‏اش حفظ خواهيد كرد؟

جواب: هر فرد يا گروه و دسته‏اى كه بتواند خود را با خواسته‏هاى نهضت اسلامى موجود در ايران كه عموم ملت در آن شركت دارند هماهنگ سازد، مى‏تواند در ادامه كار، وظيفه خود را انجام

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 26

دهد، در غير اين صورت در ميان مردم جايى ندارد و ملت ايران هوشيارانه اين مسايل را تعقيب مى‏كنند.

سؤال: آيا در نظر داريد به منظور تسريع سرنگونى شاه، حركت اعتصابى را به خصوص در صنعت نفت توسعه دهيد؟

جواب: من از عموم كاركنان و كارمندان موسسات و شركت‏هاى دولتى و خصوصى و مخصوصاً شركت نفت خواسته‏ام كه هر چه وسيعتر به اعتصابات خود ادامه دهند.

سؤال: چه اقداماتى عليه شركت‏هاى چند مليتى كه در ايران در اوج قدرت هستند و مخصوصاً شركت‏هاى نفتى، معمول خواهيد داشت؟

جواب: يكى از وظايف دولت آينده اين است كه به تجاوزهاى اين ياغيان بين‏المللى كه براى منافع نامشروع خود، ملت‏ها را به خاك و خون مى‏كشند، در ايران پايان دهد و اين شركت‏ها در ايران با توافق دولت‏هاى غير قانونى سرمايه گذارى كرده‏اند، از اين جهت نيز ادامه كار ندارند.

سؤال: روابط ايران و فرانسه پس از بركنارى شاه چگونه خواهد بود؟

جواب: فرانسه و يا هر كشور ديگر كه به آزادى و استقلال ما احترام بگذارد و در صدد تجاوز به منافع ملت ما و غارت مخازن نباشد، ما براساس حفظ آرمان‏ها و مصالح و منافع خودمان، با آنان بر مبناى احترام متقابل رفتار خواهيم كرد؟

سؤال: نظرتان راجع به قرارداد كمپ ديويد چيست؟ و حل مساله فلسطين را چگونه مى‏بينيد؟

جواب: كمپ ديويد چيزى جز يك فريب و بازى سياسى براى ادامه تجاوز اسرائيل به مسلمين نيست. من بيش از پانزده سال است كه در اعلاميه‏ها و سخنرانى‏هاى خود، اسرائيل را محكوم كرده و از ملت فلسطين و سرزمين آنان دفاع كرده‏ام. اسرائيل غاصب است و هرچه زودتر بايد فلسطين را ترك كند و تنها راه حل اين است كه برادران فلسطينى هر چه زودتر اين ماده فساد را نابوده گردانند و ريشه استعمار را در منطقه قطع كنند تا آرامش به منطقه باز گردد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 27

تاريخ: 14/9/57

مصاحبه امام خمينى با راديو لوكزامبورگ

سؤال: حضرت آيت الله! بسيارى از مردم غير نظامى كه طرفدار شما هستند، در اين چند روز گذشته در طى تظاهرات به دست ارتش كشته شدند در حالى كه اينها هيچ نوع اسلحه‏اى در دست نداشتند، آيا شما برنامه‏اى داريد كه به آنها اجازه داده مسلح شوند؟ و آيا شما فكر نمى‏فرماييد كه بهترين راه سرنگون كردن رژيم شاه، اين باشد كه بساط و دستگاه دولتى را بكلى فلج كنيد؟ يا اينكه شما تصور مى‏فرماييد كه ارتش، شاه را رها خواهد كرد؟

جواب: من فكر مى‏كنم ارتش و هيچ قدرت ديگرى نمى‏تواند شاه را براى هميشه حفظ كند. شاه تمام پايگاه‏هاى خود را در ايران از دست داده است و هيچ يك از افراد ملت با او همراه نيستند و جيره خواران او براى حفظ شاه كفايت نمى‏كنند. با وضع اقتصادى فلج شده فكر مى‏كنيد از ارتش براى هميشه كارى ساخته است؟ اميدوارم اين نهضت، بساط اين دستگاه را در هم پيچد. در ضمن اگر يك وقت احتياج پيدا كرديم كه به صورت ديگر عمل كنيم، در آن وقت آن كارها را اعلام خواهيم كرد.

سؤال: حضرت آيت الله! چرا محرم از نظر اين مبارزات اين قدر مهم است؟ و آيا تصور مى‏فرماييد كه در طى محرم، اين مبارزه عليه شاه به نهايت خودش برسد؟

جواب: محرم ماهى است كه عدالت در مقابل ظلم و حق در مقابل باطل قيام كرده و به اثبات رسانده است كه در طول تاريخ، هميشه حق بر باطل پيروز شده است. امسال در ماه محرم، نهضت حق در مقابل باطل تقويت مى‏شود. من اميدوارم كه نهضت اسلامى ايران در اين ماه محرم مراحل آخر خود را طى كند.

سؤال: اقامت حضرت آيت الله در فرانسه مدتش به زودى به اتمام مى‏رسد، آيا شما هيچ برنامه‏اى براى آينده‏تان داريد؟ و آيا تصور مى‏فرماييد در همين دهكده نوفل لوشاتو بتوانيد اقامت خودتان را ادامه دهيد؟

جواب: هنوز تصميمى نگرفته‏ام، بعداً تصميم خواهم گرفت.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:09 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 28

تاريخ: 15/9/57

مصاحبه امام خمينى با روزنامه انگليسى ديلى تلگراف‏

سؤال: حضرت آيت الله به نظر شما در قدم بعدى چه اتفاقى در ايران رخ خواهد داد؟

جواب: نمى‏توانم پيش بينى كنم اما نهضت اسلامى ما رو به اوج است، گروه‏هايى هم از خود ارتش و دولتى‏ها به نهضت مردم ملحق شده‏اند ولى به طور جزم چيزى نمى‏توانم بگويم.

سؤال: آقاى شيخ ابوتراب عاشورى در بوشهر كشته شده است، در اين‏باره شما چه فكر مى‏كنيد.

جواب: اين هم يكى از كسانى است كه فداى اسلام شدند و ما از اين فدايى‏ها داشته‏ايم و خواهيم داشت. اين امور كار را بر شاه بدتر خواهد كرد.

سؤال: آيا حضرت آيت الله تصور مى‏فرماييد همان طور كه ديروز در مطبوعات پيش بينى شده، شاه داوطلبانه كناره گيرى كند و سلطنت را ترك كند؟

جواب: چاره‏اى جز اين ندارد. اگر عقل داشته باشد، بايد اين كار را بكند.

سؤال: دليل اينكه حضرت آيت‏الله به ايران باز نمى‏گرديد چيست؟ آيا تصور نمى‏فرماييد كه از داخل بهتر بتوانيد جنبش را هدايت بفرماييد؟

جواب: مردم توجه به اين موضوع دارند كه هر چه من بگويم به صلاحشان است، حال چه از اينجا باشد چه از ايران، و به آن عمل مى‏كنند. من هر وقت صلاح ديدم به ايران مى‏روم.

سؤال: اگر حضرت آيت الله تا سوم ماه ژانويه كه ويزاى شما در فرانسه تمام مى‏شود، در فرانسه باقى بمانيد، تا آن زمان چه برنامه براى ادامه اقامت خودتان خواهيد داشت؟

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 29

جواب: الان پيش بينى نكرده‏ام.

سؤال: آيا پس از ملاقات آقاى شايتز نماينده وزارت خارجه فرانسه با شما در چند روز قبل تغييرى در بيانيه‏هاى شما درباره اوضاع و احوال رخ خواهد داد؟

جواب: خير، من هرگز حتى براى يك لحظه هم موضع خود را تغيير نمى‏دهم. اين تكليف الهى است و در صورت سكوت، مسؤول خدا خواهم بود.

سؤال: حضرت آيت الله! عكس العمل شما در مقابل رژيم فرانسه مبنى بر محدود كردن فعاليت‏هاى حضرتعالى و پيام‏هاى شما به مردم ايران چگونه خواهد بود؟

جواب: اگر محدود بكنند، ما در فرانسه نمى‏مانيم و به جاى ديگر خواهيم رفت لكن براى فرانسه صورت خوشى نخواهد داشت.

سؤال: حضرت آيت الله! نظر شما درباره وقايع چند روزه اخير چگونه است؟

جواب: وقايع اخير ايران را مى‏گوييد، همين دو سه روز تظاهرات و كشتار؟ بله، وقايعى است كه دنبال اين حكومت نظامى و دولت نظامى و ظلم‏هاى شاه پشت سرهم واقع مى‏شود و مردم از هر فرصتى براى اظهار حق خود استفاده مى‏كنند. مطلب همان است كه تا شاه هست اين وقايع هست.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:10 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 30

تاريخ: 916/57

مصاحبه امام خمينى با امل

سؤال: در حال حاضر ميليون‏ها مسلمان ايرانى به پا خاسته و براى سرنگونى رژيم شاه تلاش مى‏كنند و تاكنون هزاران نفر در مبارزه با ارتش و پليس كشته شده‏اند، در اين حركت كه به قيادت شما سازمان يافته و رهبرى مى‏شود، محور اصلى مخالفت كجاست؟

جواب: بيش از پنجاه سال است كه شاه و پدرش با اسلام كينه توزى و دشمنى كرده‏اند، در هدم اسلام كه تنها دين ضامن استقلال و آزادى كشور است كوشيده‏اند و تمام حقوق ملت مسلمان، تمام آزادى‏ها و حتى حقوق اقليت‏هاى مذهبى را نيز از ميان برده‏اند، استقلال كشور بكلى از ميان رفته است و كشور را به سود خود و اربابانشان واژگون نموده‏اند. ما مى‏خواهيم و نيز مردم مى‏خواهند ريشه و عامل اين فساد و تباهى را قطع كنند، بزرگترين عامل داخلى شخص شاه و خانواده اوست. رهاشدن از قيد و بند بيگانگان ضامن استقلال و آزادى كشور است و قيام مردم براى اين جهت است.

سؤال: برخى از لبنانى‏ها تبليغ مى‏كنند كه شيعيان لبنان در برابر ساير دولت‏هاى عربى كه از طوايف ديگر لبنان پشتيبانى مى‏كنند، بايد با دولت ايران كه به ظاهر يك دولت شيعه است كنار آمده و همكارى كنند، چنين مطلبى را نه تنها در مورد شيعيان لبنان بلكه در مورد شيعيان ساير مناطق عربى نيز تبليغ مى‏كنند، در اين مورد چه نظر داريد؟

جواب: كسانى كه چنين مطلبى را تبليغ مى‏كنند، از اسلام و از اوضاع دنيا بى‏اطلاعند و يا نظر سوء دارند و مغرض هستند. كسى كه از اعمال شاه مطلع باشد، نمى‏گويد او يك قدرت شيعى است و بايد از او كمك خواست. همه مى‏دانند كه اين شخص، ايران را كه يك مملكت اسلامى و يك مملكت شيعى است مى‏كوبد، تمام مخازن آنها را به ديگران داده است و قتل عام‏هاى زياد كرده است. كسى كه از شاه حمايت كند، يااطلاع است و يا خائن.

سؤال: چه انتظاراتى از مسلمانان لبنان داريد؟

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 31

جواب: از مسلمانان لبنان انتظار دارم كه در قضيه لبنان با هم برادر باشند و با هم بر ضد ظلم قيام كنند و به اين نهضتى كه در ايران برپا شد، به اندازه خودشان همراهى كنند و لااقل تبليغات كنند، هم چنان كه ملت ايران تاكنون به آنها خدمت كرده است و آنان را در مصائبشان تنها نگذارده است.

سؤال: براى دفاع از تجاوزات مستمر اسرائيل، امل شهداى زيادى تقديم كرده است. براى جنوب لبنان چه توصيه‏اى داريد؟

جواب: همه بايد متحد شوند و متحداً در مقابل اين جمعيت متجاوز بايستند و عمل كنند و دست غاصب او را قطع كنند. اصولاً اين تكليف همه مسلمين است كه قدس را آزاد كنند و شر اين جرثومه فساد را از سر بلاد اسلامى قطع كنند.

سؤال: چه اقداماتى راجع به امام موسى صدر فرموده‏ايد؟

جواب: در زمانى كه نجف بودم تلگرافى به آقاى ياسر عرفات و تلگراف ديگرى به رئيس جبهه صمود در سوريه نمودم و اينجا هم وقتى سفير ليبى آمده بود، راجع به ايشان صحبت كردم. اميدوارم هر چه زودتر ايشان به لبنان مراجعت نمايند و به مبارزاتشان عليه اسرائيل ادامه دهند. من از اين قضيه متاثرم و دعا مى‏كنم كه ختم به خير شود.

سؤال: به طورى كه مسبوق هستيد، ساليان دراز بود كه اهل كتاب در كنار مسلمانان و با احترام متقابل زندگى مى‏كردند، با توجه به جنگ لبنان و نتائج آن، در اين مورد چه نظر داريد؟

جواب: هر كس از اسلام اطلاع داشته باشد، مى‏داند كه اسلام هيچ‏گاه در مورد اقليت مذهبى و پيروان ساير مذاهب نظر سوء نداشته است و هميشه با آنان با احترام رفتار كرده است، تبليغاتى كه خلاف اين مطلب را برساند از اجانب و دشمنان اسلام است.

سؤال: مى‏دانيم كه صهيونيسم بين الملل با برقرارى روابط نزديك با كشورهايى نظير ايران و نيز حمايت كامل از رژيم ايران همواره توانسته است ايران را از اعراب در مبارزاتشان عليه اسرائيل جدا نگه دارد، در اين مورد چه نظر داريد؟

جواب: يكى از جهاتى كه ما را در مقابل شاه قرار داده است، كمك او به اسرائيل است. من هميشه‏

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 32

در مطالبه گفته‏ام كه شاه از همان اول كه اسرائيل به وجود آمد، با او همكارى كرده است و وقتى كه جنگ بين اسرائيل و مسلمانان به اوج خود رسيده بود، شاه همچنان نفت مسلمين را غصب كرده و به اسرائيل مى‏داد و اين امر، خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است. ملت مسلمان ايران هيچ گاه از اسرائيل پشتيبانى نكرده است و هميشه از اين بابت مورد ظلم و تجاوز دستگاه شاه قرار گرفته است.

سؤال: تحريكات مشكوك و حملات مستمرى وجود دارد كه روابط بين عرب و عجم و ترك و كرد و.... را تيره گرداند، چه راه حلى براى خنثى كردن اين توطئه پيشنهاد مى‏كنيد و در اين مورد چه نظر داريد؟

جواب: كسانى كه اهل قلم و بيان هستند بايد اين مسائل را براى مردم توضيح دهند و اسلام را به مردم معرفى كنند و بگويند كه اسلام براى مليت خاصى نيست و ترك و فارس و عرب و عجم ندارد. اسلام متعلق به همه است و نژاد و رنگ و قبيله و زبان در اين نظام ارزش ندارد. قرآن كتاب همه است و اين تبليغات كه اين عرب است، آن ترك است ويا فارس يا كرد، تبليغاتى است كه اجانب براى چپاول مخازنى كه در اين ممالك است، آن را رواج مى‏دهند كه مسلمانان را از هم جدا كنند، مسلمين بايد هوشيار باشند كه تحت تاثير اين تبليغات واقع نشوند.

سؤال: ابرقدرت‏ها و وابستگان آنها نمى‏توانند معنى استقلال را دريابند، در منطق سياسى آنها هر كس كه به يكى از آنها متكى نباشد، بلافاصله وابسته به ديگرى معرفى مى‏شود، اين امر در لبنان زياد به چشم مى‏خورد، امروز هم نظير آن را در ايران مى‏بينيم، با توجه به اين مطلب آيا رابطه‏اى بين حركت اسلامى شما و كمونيست‏ها وجود دارد؟

جواب: خير، رابطه‏اى وجود ندارد. ما همان طور كه آمريكا را مورد حمله قرار داده‏ايم، شوروى هم مورد حمله است. براى ما فرقى بين شرق و غرب نيست. ما با اتكاء به خدا و ملت شجاع استقلال واقعى را به دست مى‏آوريم.

سؤال: گفته مى‏شود كه سقوط شاه يعنى روى كارآمدن كمونيست ها، آيا اين امر صحيح است؟

جواب: خير، مردم آگاه ايران با تجربيات تلخى كه از كمونيست‏ها به دست آورده‏اند، هرگز به آنان مجال دخالت در سرنوشت خويش را نمى‏دهند.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 33

سؤال: عده‏اى تبليغ مى‏كنند كه فعاليت سياسى از فعاليت دينى جداست، در اين مورد چه مى‏گوييد؟

جواب: شعار سياست از دين جداست، از تبليغات استعمارى است كه مى‏خواهند ملت مسلمان را از دخالت در سرنوشت خويش باز دارند. در احكام مقدس اسلام، بيش از امور عبادى در امور سياسى و اجتماعى بحث شده است. روش پيامبر اسلام نسبت به امور داخلى مسلمين و امور خارجى آنها نشان مى‏دهد كه يكى از مسووليت‏هاى بزرگ شخص رسول اكرم (ص) مبارزات سياسى آن حضرت است. شهادت اميرالمومنين عليه السلام و نيز حسين عليه السلام و حبس و شكنجه و تبعيد و مسموميت ائمه عليه السلام همه در جهت مبارزات سياسى شيعيان عليه ستمگرى‏ها بوده است و در يك كلمه مبارزه و فعاليت‏هاى سياسى بخش مهمى ازمسووليت‏هاى مذهبى است.

سؤال: در اكثر كشورهاى اسلامى موج روز افزونى در گرايش به مذهب به چشم مى‏خورد، چرا؟

جواب: يكى گرايش بشريت به مذهب است كه دليل آن در احساس پوچى نگران كننده‏اى است كه نسل امروز و فرار كرده از مذهب احساس مى‏كند و از اين رو مذهب را تنها پناهگاه خود مى‏يابد و ديگر گرايش به اسلام است و آن به اين دليل است كه بشريت از مكاتب رائج زمان براى حل مشكل خود در زمينه‏هاى مختلف زندگى مايوس شده است و با تلاشى كه دانشمندان و نويسندگان اسلامى كرده‏اند، اسلام را به جامعه بشر به عنوان مكتبى كه مى‏تواند پاسخگوى همه نيازهاى بشرى شود، معرفى نموده‏اند.

سؤال: در جمهورى اسلامى مورد نظر شما، اقليت مذهبى چه نقشى دارند؟

جواب:اسلام هميشه حافظ حقوق مشروع اقليت‏هاى مذهبى بوده و هست، آنان در جمهورى اسلامى آزادند و آزادانه به مسائل خود مى‏پردازند و در پناه حكومت اسلامى چون بقيه افراد در اظهار عقيده آزادند.

سؤال: زنان توده عظيمى از مسلمانان را تشكيل مى‏دهند، چه نقشى و چه حقى شما براى زن در نظام اسلامى قائل هستيد؟

جواب: هم اكنون زنان مسلمانان ايران در مبارزات سياسى و تظاهرات بر ضد شاه شركت دارند. به من اطلاع داده‏اند كه در شهرهاى ايران زنان جلسات سياسى دارند. در نظام اسلامى، زن

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 34

همان حقوقى را دارد كه مرد دارد، حق تحصيل، حق كار، حق مالكيت، حق راى دادن، حق راى گرفتن. در تمام جهاتى كه مرد حق دارد، زن هم حق دارد ليكن هم در مرد مواردى است كه چيزهائى به دليل پيدايش مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردى هست كه به دليل اينكه مفسده مى‏آفريند، حرام است.اسلام خواسته است كه زن و مرد حيثيت انسانى شان محفوظ باشد. اسلام خواسته است كه زن ملعبه دست مرد نباشد. اين كه در خارج منعكس كرده‏اند كه در اسلام با زن‏ها با خشونت رفتار مى‏شود، امر غير صحيحى است و تبليغات باطلى است كه از مغرضين حاصل شده و الا مرد و زن هر دوشان در اسلام اختيارات دارند، اگر اختلافاتى هست، براى هر دو هست و آن مربوط به طبيعت آنان است. سؤال: آيا هيچ يك از دولت‏هاى عربى به نهضت شما كمك كرده‏اند يا خير؟ جواب: هيچ كدام تا كنون كمك نكرده اند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:10 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 35

تاريخ: 16/9/57

مصاحبه امام خمينى با نيوزويك

سؤال: حضرت آيت الله! در مطبوعات غرب، براساس اعلاميه‏هائى كه در ايران پخش شده، اين طور منعكس كرده‏اند كه حضرت عالى اعلام جهاد كرده‏ايد، آيا اين خبر صحت دارد؟

جواب: خير صحت ندارد.

سؤال: آيا حضرت آيت الله نگران اين نيستند كه پيام‏ها يا بيانيه‏هاى فعلى در ايران به نام شما توزيع شود يا شده باشد؟

جواب: اعلاميه‏هاى من را مردم با مراجعه به افراد مطمئنى در ايران مى‏شناسند.

سؤال: در محافل غربى شايع است كه شما به وسيله چپى‏ها كنترل مى‏شويد. آيا معتقديد كه كمونيست‏ها در ميان افراد شما باشند؟

جواب: نه، ابداً. اين حرف به طور كلى دروغ است.

سؤال: پس از اين كه ويزاى شما تمام شود، برنامه‏هاى شما چيست؟ آيا باز هم اينجا خواهيد ماند، يا به يك كشور عربى خواهيد رفت؟

جواب: بعداً تعيين مى‏كنم.

سؤال: اين جا شايع است كه ملك حسين به پاريس مى‏آيد تا بين شما و شاه مصالحه‏اى بكند، آيا اگر به پاريس بيايد، شما او را خواهيد پذيرفت؟

جواب: نه، نخواهم پذيرفت.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 36

سؤال: آيا شما به كسانى كه اطراف شما هستند و با شما كار مى‏كنند اطمينان داريد؟ جواب: بله، اطمينان دارم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:10 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 37

تاريخ: 16/9/57

مصاحبه امام خمينى با مفسر لوس آنجلس تايمز آمريكا

حضرت آيت الله! از اينكه به من اين فرصت را براى مصاحبه داده‏ايد تشكر مى‏كنم. سؤال: شكل دولت اسلامى كه شما براى آينده در نظر داريد چگونه است و آيا اين يك شكلى است درسوسياليزم اسلامى و آيا دولت اسلامى شما، چگونه مى‏خواهد يك كشور صنعتى نوين را اداره بكند؟

جواب: اما شكل حكومت ما جمهورى اسلامى است، جمهورى به معناى اينكه متكى بر آراء اكثريت است و اسلامى براى اينكه متكى به قانون اسلام است و ديگر حكومت‏ها اينطور نيستند كه تكيه بر قانون اسلام داشته باشند. اما اداره مملكت، كارشناسانى هستند كه الان در انزوا هستند و در زمان حكومت شاه، از باب اينكه انسان‏هايى امين بوده‏اند، از صحنه بركنار مانده‏اند آنها، از باب اينكه با شاه نمى‏خواستند همراهى بكنند، اينها كارشناسانى هستند كه كار را انجام خواهند داد.

سؤال: حضرت آيت الله! آيا شما علاقه‏اى يا اهميتى به همكارى با عناصر ماركسيستى مى‏دهيد؟ و آيا بين هدف‏هاى جنبش شما و ماركسيست‏ها هيچ سازگارى وجود دارد؟ و آيا نسبت به مقاصد شوروى در ايران نگران هستيد؟

جواب: هدف‏هاى ما با هدف‏هاى آنها مختلف است، ما متكى بر اسلام هستيم و بر توحيد و آنها مخالف با هر دوى آنها هستند، احكام ما احكام اسلام است و آنها اسلام را نمى‏پذيرند و لذا ما به آنها نه تنها علاقه‏مند نيستيم كه همكارى نداريم و نخواهيم داشت. اما راجع به شوروى، نه، ما نگرانى نداريم براى اينكه ملتى كه خودش سرپاى خودش زندگى مى‏كند، كسى نمى‏تواند در امور آن دخالت كند.

سؤال: حضرت آيت‏الله! درگزارش‏هاى مطبوعاتى آمده است كه دولتهاى ليبى و جبهه ملى آزاديبخش فلسطين حركت‏هاى ضد شاه را در ايران تقويت مالى مى‏كنند. ممكن است

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 38

حضرتعالى بفرمائيد كه سازمان آزاديبخش فلسطين و ليبى و ساير كشورها و احزاب كمونيست تا چه مقدار جنبش شما را كمك مى‏كنند؟

جواب: ما به كمك مالى آنان احتياجى نداريم و به كمك‏هاى ديگر از قبيل كمك‏هاى تبليغاتى هم كه احتياج هست، هيچ كس كمكى نكرده است. و اما احزاب كمونيست و كشورهاى ديگر چون آن دو، هيچ كارى براى ما نكرده‏اند و اين است استقلال به معناى عالى كلمه.

سؤال: حضرت آيت الله! انتظار شما چيست؟ چه موقعى اين تضاد و جنگ به پايان خواهد رسيد؟ و آيا اين جنگ و نتيجه اين جنگ را چگونه انتظار داريد؟ آيا اين جنگ را جنگ مقدسى مى‏دانيد؟

جواب: اما جنگ ما جنگ مقدس است براى اينكه براى اسلام است، براى خداست و چيزى كه براى خدا باشد مقدس‏ترين امور است و اما نتيجه، ما تا وقتى كه نتيجه آخر كه عبارت از كوتاه شدن دست اجانب و رفتن رژيم سلطنتى است تحقق پيدا نكند، دست از مبارزات خود بر نمى‏داريم، مردم به غير آن راضى نيستند.

سؤال: به نظر حضرتعالى حكومت اسلامى شما با مسائل بانكى و مسأله بهره چگونه برخورد خواهد كرد؟ با مساله صنايع چگونه برخورد خواهد كرد؟ آيا حضرتعالى در افكار خودتان با عربستان سعودى نزديكتر هستيد يا ليبى؟ يا تصور مى‏فرمائيد كه يك چيزى است متفاوت از همه اينها؟

جواب: اما راجع به بهره بانكى، ما بانك‏هايى كه بى‏بهره باشد بايد تاسيس كنيم. ما بهره‏ها را جايز نمى‏دانيم. اما راجع به صنايع، صنايع را در ايران به بهترين وجه پايه‏گذارى خواهيم كرد و اما آنچه كه امروز به عنوان صنايع است در ايران، مونتاژى بيش نيست و اصولاً به درد نمى‏خورد.

سؤال: راجع به ليبى چه؟

جواب: آن مساله ديگرى است، ما در مسايل اسلامى كه آنان به آنها عمل مى‏كنند موافقت داريم.

سؤال: روابط دولت اسلامى حضرت آيت الله با امريكا چگونه خواهد بود؟ آيا شما فروش نفت را به غرب ادامه مى‏دهيد؟ و روابط شما با شوروى چگونه خواهد بود؟

جواب: ما با تمام دولت‏ها در صورتى كه دخالت در امور داخلى ما نكنند و براى ما احترام متقابل‏

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 39

قائل باشند، با احترام رفتار مى‏كنيم و نفت را هم هر كس مشترى است به او مى‏فروشيم. ما از زياده‏روى و غلط روى‏هايى كه راجع به نفت بوده است و چيزهايى كه خلاف مصلحت ملت بوده است، جلوگيرى مى‏كنيم والا نفت را مى‏فروشيم.

سؤال: روابط شما با شوروى چگونه خواهد بود؟

جواب: همانطور كه با آمريكا، فرقى ندارد، روابط مثل هم است.

سؤال: در مورد مسائل اجتماعى، حضرت آيت الله حضور زنان را در دانشگاه و يا كار كردن آنان را در جامعه چگونه مى‏بينند؟ و آيا براى آنها محدوديت‏هايى قائل مى‏شوند كه الان در جامعه كنونى وجود ندارد؟ نظر حضرتعالى در مورد كنترل مواليد و يا تحصيل زنان و مردان در دانشگاه به صورت مخلوط چيست؟

جواب: زنان در جامعه اسلامى آزادند و از رفتن آنان به دانشگاه و ادارات و مجلسين به هيچ وجه جلوگيرى نمى‏شود، از چيزى كه جلوگيرى مى‏شود، فساد اخلاقى است كه زن و مرد نسبت به آن مساوى هستند و براى هر دو حرام است. راجع به مواليد، تابع آن است كه حكومت چه تصميمى بگيرد.

سؤال: ممكن است راجع به تاريخچه و نماى تاريخى جنبش تاريخى خودتان و توسعه‏اش در طى پانزده سال گذشته از زمانى كه در تبعيد بوديد، براى من شرح دهيد؟ چگونه در سازمان دادن چنين جنبش بسيار موثرى اقدام كرديد و سازمان‏دهندگان اين جنبش چه كسانى بودند و چه نوع از روابط و تامين‏هاى مختلف كه براى دنيا باور كردنى نيست، وجود داشته و دارد؟

جواب: اصل جنبش و مقدمات آن طولانى است ولى آنقدر كه به طور اختصار مى‏توانم بگويم، اين است كه شاه از ابتداى سلطنت غاصبانه‏اش خيانتهاى بى‏شمارى كرد و مواردى هم پيش آمد كه قدرت آن پيدا شد كه او را از مملكت بيرون كنند كه مع الاسف سستى كردند. شرح مبارزات پانزده ساله اخير بدين صورت بود كه شاه برخلاف مصلحت ملت كارهائى انجام داد، ابتدا علماء اسلام مخالفت كردند و اين مخالفت به گرفتارى شبانه من انجاميد. در پانزده خرداد 42 از قرارى كه مى‏گويند، پانزده هزار نفر كشته شدند. قريب يك سال در زندان و حصر بودم، پس از آزادى به مبارزاتم ادامه دادم و مفاسد و جنايات شاه را افشاء نمودم تا اينكه يكى از خيانت‏هاى بزرگ شاه يعنى قضيه كاپيتولاسيون پيش آمد و شاه‏

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 40

مستشاران آمريكائى را مصونيت داد، از اين جهت كه اين قضيه مخالف مصالح اسلام و كشور بود، من با آن شديداً مخالفت نمودم و به دنبال آن شبانه دستگير شدم و مستقيماً به تركيه تبعيد شدم. يك سال در تركيه بوديم، پس از آن ما را تحويل عراق دادند و قريب چهارده سال در عراق بوديم، در طول اين مدت من در مواقع مختلف، جنايات شاه را چه در اعلاميه و چه در خطابه اعلام مى‏كردم و هر فاجعه‏اى را گوشزد مى‏نمودم و هرگز ساكت ننشستم و بعد هم كه به اينجا آمدم. و اما سازمان دادن نهضت اسلامى همگانى ملت ايران، اين نهضت، جنبشى است كه همه مردم را شامل مى‏شود و از آنها و مردم سرچشمه مى‏گيرد و اعتقادش به اين است كه اين نهضت را تا به ثمر رسيدن بايد ادامه داد. البته ما روحانيون مردم را هدايت كرديم و تمام جرائم رژيم را افشاء كرديم و روشنگرى روحانيون، بحمدالله مفيد واقع شد و مردم روشن شدند و يك تحول فكرى براى جامعه ايران به وجود آمد، به طورى كه همه با هم يك صدا به دنبال يك راه و مقصد در حركتند و آن نابودى اين دودمان و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و برقرارى حكومت اسلامى است و اين هدف در سراسر ايران حكمفرماست. در مركز، همين مطلب را مى‏خواهند، در شمال و جنوب و شرق و غرب هم همين موضوع را طالبند. همه فرياد استقلال، آزادى، حكومت اسلامى را سر داده‏اند و مى‏خواهند، چرا نخواهند؟ شاه تمام مخازن زير زمينى و روى زمينى آنان را به غارت داده است، استقلال سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى آنان را بر باد داده است. آنان مى‏خواهند و همگى مى‏خواهيم كه شاه را به جزاى اعمالش برسانيم و اين نداى مجازات شاه در سراسر ايران طنين انداخته است. شاه غير از اينكه برود هيچ چاره‏اى ندارد، البته اگر به دست مردم نيفتد. آمريكا و ساير كشورهائى كه از او پشتيبانى مى‏كنند، خطاكار و در اشتباهى بزرگ هستند و اين پشتيبانى براى خودشان بسيار مضر است و بايد در اين امر تجديد نظر كنند.

سؤال: آيا از طرف مقامات آمريكائى، هيچ نوع تماسى با حضرتعالى گرفته شده است؟

جواب: خير.

سؤال: پس از پايان اقامت در فرانسه، كجا خواهيد رفت؟

جواب: تصميم نگرفته‏ام.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:10 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 41

تاريخ:18/9/57

بيانات امام خمينى در مورد تكليف شرعى مسلمين در برابر سلاطين جائر از ديد پيشوايان معصوم‏

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

قيام مسلمين در مقابل نقض عهد خدا و سنت پيغمبر واجب است

از حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه خطبه‏اى نقل شده است كه در آن خطبه علت قيام خودشان را برضد حكومت وقت ذكر فرموده‏اند و آن اين است كه فرموده‏اند خطاب به مردم كه پيغمبراكرم فرموده است كه كسى كه ببيند يك سلطان جائرى حلال مى‏شمرد حرمات الله را، چيزهائى را كه خداوند حرام كرده است اين آزاد مى‏گذارد و مخالف سنت رسول الله عمل مى‏كند و عهد خدا را مى‏شكند، اگر كسى ديد يك سلطان جائرى اين كارها را مى‏كند و معذلك ساكت شد و تغيير نداد با قول خودش، با عمل خودش اين انحرافى كه سلطان جائر پيدا كرده است تغيير نداد، خداى تبارك و تعالى حتم كرده است، حتم است بر او كه اين آدمى كه ساكت شد در مقابل اين سلطانى كه حرمت احكام خدا را نگه نمى‏دارد، مخالف سنت رسول‏الله عمل مى‏كند و عهد خدا را مى‏شكند، اين ساكت بشود در مقابل يك همچون سلطانى و قولاً و عملاً تغيير ندهد مسير اين سلطان جائر را، حتم است بر خداى تبارك و تعالى كه جاى او را هم جاى همان سلطان جائر در آخرت قرار بدهد. يعنى اين سلطان جائر كه اينطور اوصاف را دارد، سنت پيغمبر اكرم را تغيير مى‏دهد و عهد خدا را مى‏شكند و حرمات الله را سزاوار و رها مى‏كند يعنى مستحل است، ولو اين آدم كه اين چيزها را از اين آدم مى‏بيند و ساكت است، همه كارهاى واجب و مستحب هم به جا بياورد، آدمى باشد كه سه وقت نماز مى‏خواند، در مساجد مى‏رود، آدمى باشد كه احكام خدا را همه را ترويج مى‏كند، موافق رضاى خدا عمل مى‏كند همه كارهاى خوب را مى‏كند، از همه كارهاى بد هم اجتناب مى‏كند لكن ساكت است در مقابل سلطان جائر، حسب اين روايتى كه نقل شده است از سيدالشهدا سلام‏الله عليه كه به منزله علت قيام ايشان است بر ضد حكومت وقت، اينست كه مى‏خواهند عمل به قول رسول الله بكنند كه مبادا يك وقت تخلف بكنند و كسى كه تخلف بكند جاى او جاى همان سلطان جائر است يعنى در هر طبقه‏اى از جهنم كه سلطان جائر، يك همچو سلطان جائرى جا دارد، اين آدمى هم كه ساكت است كه اين سلطان جائر هر كارى مى‏خواهد بكند، ساكت است او، جايش جاى همين سلطان جائر قرار دارد.

حالا ما حساب بكنيم ببينيم كه آيا حكومت وقت ما، سلطان وقت ما اين اوصافى كه ذكر

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 42

فرموده اند، دارد؟ اگر اين اوصاف را دارد و ما ساكتيم، بايد همين معنائى كه فرموده‏اند، بر ما منطبق بشود و ايشان در يك وقتى اين مطلب را فرموده‏اند كه وقتى قيام كرده‏اند و نهضت كرده‏اند در مقابل يزيد، اين سلطان جائر، با يك عدد كمى در مقابل يك عده كثيرى و در مقابل ابرقدرت كه در آنوقت همه مواضع قدرت دستش بوده است، كه عذر را از ما ساقط كند كه ما بگوئيم كه مثلاً ما عددمان كم بود، ما زورمان كم بود. اين را در وقتى ايشان فرموده‏اند كه مى‏خواستند قيام كنند بر ضد سلطان جائر وقتشان، خطاب كردند به مردم و خطبه خواندند و علت قيام است اينكه چرا من در مقابل اين آدم قيام كردم براى اينكه اين عهد خدا را شكسته است و سنت پيغمبر را مخالفت كرده است و حرمات الله تعالى را نكث كرده است و نقض كرده است و پيغمبر فرموده است هر كه ساكت بنشيند و تغيير ندهد اين را، جايش جاى همان يزيد است در جهنم، جائى كه يزيد دارد، كسى كه سكوت كند جايش جاى اوست.

حالا ما ببينيم يزيد چه كرده است كه حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه در مقابلش قيام كردند و همچو مطلبى را فرموده‏اند و برنامه داده‏اند. حضرت سيدالشهدا مطلبى را كه فرموده‏اند، اين مال همه است، يك مطلبى است عمومى، (من راى) هر كه ببيند، هركسى ببيند يك سلطان جائرى اينطور اتصاف به اين امور دارد و در مقابلش ساكت بنشيند، نه حرف بزند و نه عملى انجام بدهد، اين آدم جايش جاى همان سلطان جائر است.

يزيد يك آدمى بود كه به حسب ظاهر متشبث به اسلام بود و خودش را خليفه پيغمبر حساب‏كرد و نماز هم مى‏خواند، همه اين كارهائى كه ماها مى‏كنيم آن هم مى‏كرد، اما چه مى‏كرد؟ اما از آن طرف معصيت كار بود، مخالف سنت رسول‏الله مى‏كرد. رسول‏الله سنتش اين است كه بايد با مردم چه جور عمل بكنند، او خلافش عمل مى‏كرد، بايد حفظ دماء مسلمين بشود، دماء مسلمين را مى‏ريخت، بايد مال مسلمين هدر نرود، او هدر مى داد مال مسلمين را. همان شيوه‏اى كه پدرش معاويه هم داشت و اميرالمومنين هم قيام كرد در مقابل او منتهى حضرت امير لشگر هم داشت ولى سيدالشهدا عدد خيلى كمى در مقابل يك ابرقدرت بود.

ما ببينيم كه اين كارهائى كه او (يزيد) كرده است، به اين حكام وقت ما و به سلطان وقت ما تطبيق مى‏شود؟ اين مسائلى كه رسول‏الله فرموده است، اينها تطبيق مى‏شود بر اين؟ سلطان است؟ جائر است؟ اين معلوم است كه الان سلطه دارد، (سلطان) يعنى سلطه دارد، الان سلطه دارد و جائر هم هست، خودش هم شايد قبول داشته باشد كه جائر است، همه كس هم ميداند كه اين آدم جائر است. خوب مخالفت سنت رسول الله را نكرده؟! هر چه رسول الله فرموده است، ايشان عمل كرده؟! يا اقوال رسول الله را به حساب نمى‏آورند اينها؟ اينها سنت رسول الله را به حساب نمى‏آورند. بله در ايام عمرش براى اينكه من و شما را بازى بدهد يك دفعه هم مى‏رود به حرم حضرت رضا و آنجا يك، دو ركعت نماز هم مى‏خواند، من هم نمى‏دانم با چه حالى مى‏خواند، يك دو ركعت نماز هم آنجا مى‏خواند و يك حرفهائى هم آنجا ميزند. اين چيزها، اين براى اغفال من و شماست، آيا به سنت رسول الله عامل‏

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 43

است؟! ايشان عامل سنت رسول الله هست؟! سنت رسول الله اين است كه دماء مسلمين محفوظ باشد، ايشان حفظ كرده است دماء مسلمين را؟! الان اطلاعى كه رسيده است در همين چند روز، در همين دو، سه روز در اصفهان پنجاه نفر، در كجا، در كجا چقدر كشته شده‏اند. بى اطلاع ايشان است؟! با اطلاع است. بى‏اطلاع دولت است؟! با اطلاع دولت است. بى‏اطلاع شاه است؟! اينها بى‏اطلاع شاه كارى نمى‏كنند و من نگرانم از فردا و پس فردا براى اينكه يك خبرى به ما رسيده است كه ان شاءالله دروغ است و من هم حمل كردم كه اين يك تبليغاتى باشد ولى خوب محتمل است و آن اينكه اينها اعلام كردند به اينكه فردا و پس فردا آزادند مردم در شعائر خودشان و در شعائر مذهبى و در عزادارى آزادند. از آن طرف اطلاع دادند كه يك نقشه‏اى در كار است و آن نقشه اين است كه يك عددى از اشرار را بين مردم به همان صورت مردم وارد معركه كنند، اين راهپيمائى كه علما و ساير طبقات بنا دارند كه فردا در همه شهرهاى ايران و قصبات انجام بدهند، اينها يك عده‏اى از اشرار را كه مربوط به خودشان است، در بين اينها وارد كنند و آنها شلوغكارى كنند آنها كه شلوغكارى كردند، اينها بگويند كه خوب -آزاد اين يك تظاهرات آرام نبوده و شلوغ كردند و با رگبار مسلسل مردم را از پا درآورند. خوب من احتمال اين معنا را مى‏دهم كه اين يك اشتهارى است كه اينها داده‏اند براى اينكه مردم را از اين كارى كه فردا بنا دارند بكنند، مردم را از آن كار وا دارند و نگذارند بشود يعنى خود مردم نكنند و آنها به مقصد خودشان رسيده باشند كه هم گفته باشند كه خوب ما كه آزاد گذاشتيم مردم را و خود مردم بيرون نيامدند لكن خوب يك احتمالش هم اينست كه يك نقشه شيطانى در كار باشد و اين البته موجب نگرانى است كه فردا اينها چه خواهند كرد.

حمايت شاه از ارتش سركوبگر اسرائيل با چپاول بيت المال مسلمين‏

لكن مساله اين است كه الان اين يك سلطان جائرى است يعنى يك سلطه‏اى دارد بر مردم، قشون دارد، لشگر دارد و قدرت‏هاى بزرگ هم دنبال سرش هستند و سلطان جائر است و همه اين اوصافى كه فرموده‏اند، در ايشان هم هست. نفوس مسلمين را خداى تبارك و تعالى محرم كرده است كه كسى تصرف در آن بكند و مردم را بكشد اين يكى از حرمات الله است و ايشان اجازه مى‏دهد، امر مى‏كند، به آن. اموال مسلمين بايد محفوظ باشد، اموال ملت ايران بايد محفوظ باشد براى خود ملت ايران، نفت ايران مال خود ايران است مراتع ايران مال خود ايران است، بايد به درد خود ايران بخورد، شيلات ايران بايد به درد خود ايران بخورد مال خود ايران است، جنگل‏ها مال خود ايران است، مخازن زيرزمينى هر چه هست مال خود ايران است، بايد خود ايرانى‏ها بيرون بياورند، استخراج بكنند و استفاده كنند و براى همين مصالح خودشان، براى ملت، ايشان همه اينهائى را كه ذكر كردم به باد دادند.

بر همه حرام است كه اموال مسلمين را، آن اموالى كه مال يك ملت است به باد بدهد و به دشمن‏هاى اسلام مثل اسرائيل بفروشد، اسرائيلى كه الان در حال جنگ است با مسلمين، نفت او را، بيشترش را مى‏گويند كه از ايران اداره مى‏شود، در ازائش آن هم از قرارى كه مى‏گويند بسيارى از اين كشته هائى

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 44

كه ما داديم با سربازهاى اسرائيل شده است. پس اين مستحل حرمات‏الله است. هم نفوس مسلمين را به باد دارد مى‏دهد و هم اموال مسلمين را. مراتع ما را به غير داده است، جنگل‏هاى ما را به شركت‏هاى خارجى داده است، شيلات را با كشتن چندين هزار، آنطور كه مى‏گويند چندين هزار نفر را كشتند تا شيلات را از مردم بيچاره گرفتند و به غير واگذار كردند، نفتمان هم كه همه مى‏دانيد كه دارند چه مى‏كنند كه بعد از چند وقت ديگر ايران هيچ چيز ندارد، هر چه هست غارت كردند و بردند.

خيانت‏ها و جنايات جبران ناپذير شاه مانعى براى قبول توبه وى

اين صورتى هم كه ديديد، لابد اينجاها هم مثل اينكه آوردند، اين صورتى هم كه ديديد كه اين چپاولگرها خارج كردند از ايران و اموال ايران را به خارج بردند و بعد از اينكه همه اينها را به خارج بردند، آنوقت به فكر اين افتادند كه نه، ديگر كسى نبرد، ديگر كى نبرد؟ خوب بردند تمام شد. سه هزار ميليون و بيشتر، سه هزار و چند صدميليون از خود ايشان يا، اين چيزى بوده است كه حالا بردند، آنهائى كه قبلاً بردند خدا مى‏داند چقدر است. از اول اينها شروع كردند به بردن، رضا شاه جواهرات ايران را آنوقتى كه مى‏خواستند بيرونش كنند آنطورى كه براى من نقل كردند از يك صاحب منصبى (يكى از آقايان نقل كرد از يك صاحب منصبى كه همراه بوده است) وقتى رضا شاه را متفقين آمدند و بيرونش كردند، در اين خلالى كه مى‏خواست برود، چمدان‏هاى جواهر را پركرد، چمدان‏هارا پر كردند از جواهرات ايران و راه افتادند كه ببرند منتها بين دريا (همان صاحب منصب نقل كرده بود) كه با كشتى اين آدم را مى‏بردند، يك جايى نگه داشتند و يك چيز ديگرى، يك بلمى يا يك كشتى كه آن شخص گفته بود مخصوص حمل دواب بوده است، آنها آوردند متصل كردند به اين كشتى و به او گفتند كه تو برو توى آن كشتى لكن همانجا چمدان‏ها را برداشتند و انگليس‏ها بردند، تمام شد. آن زمان او اين كار را كردند غير از آنهايى كه دزديده بود و برده بود.

يك وقتى در يك سفر رفته بود، يك سفرى كه مورد خطر شايد بود، مرحوم مدرس رحمه‏الله كه آن روز مخالف با رضاشاه بود و جانش را هم سر همان مخالفت داد، گفته بود كه من دعا كردم به شما در اين سفر كه سالم برگرديد، خيلى خوشحال شده بود كه مدرس به او دعا كرده، گفت دعا كرديد؟ خوب، ايشان گفته بود آخر نكته دارد، اينست كه اگر تو در اين سفر مرده بودى همه اموال ما از بين رفته بود، من مى‏خواهم زنده باشى تا اموالمان را پيدا كنيم.

در زمان او آن كارها را او مى‏كرد، در اين زمان هم از اولى كه ايشان وارد سلطنت شده (ديگر جلوتر خيلى تجربه كرده است، تجربه‏هاى پدر را داشته است) از اول بنا گذاشته به اينكه اموال را ببرد بانك‏هاى خارجى، بانك‏هاى آمريكا، هر جاى ديگر، در آنجاها انبار كردند اموال اين ملت را كه وقتى كه اگر يك اتفاقى افتاد برود سراغ آن اموال و ملت نبايد بگذارند اين فرار كند، اين الان در صدد است. گفتند رفته به جزيره كيش و من اولش كه يك خوفى كردم كه اين گاهى وقت‏ها كه از ايران، از تهران خارج مى‏شد آنوقت يك مفسده‏اى مى‏خواست واقع بشود، امر مى‏كرد كه بكشند و خودش

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 45

مى‏رفت بيرون، من در ذهنم آمد كه مبادا براى فردا و پس فردا هم يك همچو تهيه‏اى ديده‏اند لكن محتمل است كه نباشد ان شاءالله، بعضى هم گفتند رفته آنجا كه ديگر كار آخرى را انجام بدهد. اين البته در صدد است كه فرار كند، ملت ايران بايد نگذارند اين فرار كند، آنقدرى كه مى‏شود. امكان ندارد البته كه يك كسى بتواند سزاى عمل اين آدم را به او بدهد، يك آدمى كه سى و چند سال است مسلط شده است بر اين ملت و همه چيز ملت را به باد داده است، يك آدمى كه مادرها را به عزاى اولادشان نشانده است و همين امروز كسى گفت كه يك زن بوده است كه سه تا بچه داشته هر سه بچه‏اش كشته شدند، يك پدر و مادرى كه حالا وقتى كه مى‏آيند توى خانه مى‏بينند ديروز پنج نفر سر سفره بودند حالا دو نفر شدند، مگر مى‏شود كه اين را ما در اين دنيا بتوانيم جزايش را به او بدهيم؟ يك آدم كه مى‏كشد يك كسى را، همان مقدار مى‏شود خودش را بكشند و همين، بس، خون اين هم خون يك آدم است (اگر آدم باشد). كسى كه سى و چند سال است بر اين ملت تسلط پيدا كرده و كشتار كرده و آنطور كشتار كرده و دزدى كرده و آنطور دزدى كرده و خيانت كرده و آنطور خيانت كرده و جنايت كرده و آنطور جنايت كرده، مگر بشر مى‏تواند كه اين را به سزاى اعمالش برساند؟ يك جان بيشتر ندارد مقابل يك نفر و حالا عجب، من گاهى وقت‏ها از فهم بعضى از اشخاص تعجب مى‏كنم كه مى‏گويند خوب حالا آمده، حالا آمده عذر خواسته ديگر، حالا بپذيرد، آمده گفته است كه من اشتباه كردم، خوب بپذيرد ديگر از او. چى بپذيريم؟ مگر خدا مى‏پذيرد از او اين عذر را؟ خدا حق الناس را نمى‏گذرد، خود ناس بايد بگذرند، خود مردم بايد بگذرند تا خدا بگذرد. مگر خدا مى‏گذرد از حق الناس ؟(بيائيد حالا مصالحه بكنيد، بيائيد حالا خوب، عفو بكنيد، نمى‏دانم چه) يك آقاى ريش سفيدى يك كاغذ مفصلى نوشته بود، البته خودش آدم دانشمندى است لكن ادراكش، يك خرده عقلش ناقص است، به من نوشته بود كه پيغمبر اكرم در فلان جا فلان آدم را بخشيد، در فلان جا فلان كافر را بخشيد، در فلان جا فلان كسى را بخشيد. تاريخ براى من نوشته بود، مثل اينكه من حق دارم كه ببخشم ايشان را، به من چه ربط دارد؟ بچه‏هاى آن پيرزن را كشته، من ببخشم چطور من ببخشم كشته‏هائى كه از اين ملت، جوان‏هائى كه از اين ملت به باد رفته؟! همين امشب شما احتمال بدهيد كه عده‏اى را كشته باشند، همين امروز اطلاع رسيد كه اشخاصى را كشتند، مردم را كشتند، ما بنشينيم بگوييم كه شما اعليحضرت حالا ديگر باشيد؟! ديگر ازاين به بعد حكومت نكنيد، اعليحضرت باشيد؟! آخر اين چه منطقى است چطور انسان همچو حرفى را مى‏تواند بزند؟

(بيائيم به قانون اساسى حالا عمل بكنيم)! معنى به قانون اساسى عمل كردن اين است كه آقا (يعنى همين قانون اساسى‏اى كه الان دست است) كه ايشان سلطان باشند و عرض مى‏كنم كه حاكم نباشند. آخر مى‏شود يك همچو چيزى؟ امكان دارد براى يك آدم، يك كسى كه اول ادراك آدمى داشته باشد؟ حيوان هم نمى‏تواند يك همچو حرفى بزند كه ما ديگر اين را بيائيم و عفوش كنيم. يكى عفوش بكند؟ كى حق دارد كه اين را عفوش بكند؟ مگر با من يك كارى كرده كه حق من است كه عفوش بكنم؟ حق يك ملت را خورده است اين، خون يك ملت را ريخته اين آدم، اين ناكث عهدالله

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 46

است. خدا از همه مردم عهد گرفته است به اينكه بايد اطاعتش بكنند، اين ناكث عهدالله است. خودش هم تعهد كرده است، در مجلس اولى كه به اين سلطنت غاصب رسيده، آمده است در مجلس و قسم خورده است به اينكه به مذهب شيعه وفادار باشد، مروج باشد، به ملت خيانت نكند. آن قسم‏هائى كه مى‏خورد اين، نقض اين عهدش هم كرده است، قرآن را گذاشته و قسم خورده و خدا را شاهد گرفته است، عهد كرده است به اينكه به ملت خيانت نكند، مذهب شيعه را ترويج كند. ترويجش همين است كه مى‏بينيد و امانتش هم همين است كه شما داريد مى‏بينيد. مخالف سنت رسول‏الله هم كه الى ماشاءالله هر چه بخواهيد مخالف سنت رسول است.

مخالفت با شاه يك تكليف شرعى است

اگر كسى ببيند محمدرضاخان را كه اين اوصاف را دارد، سكوت كند، جايش جاى محمدرضاخان است در جهنم، ولو نماز شب بخواند، ولو يك عالم باشد، ولو تمام عمرش را در اطاعت الله صرف كرده باشد، اگر در مقابل اين آدم ساكت بنشيند (به حسب اين نقلى كه از رسول الله كرده‏اند و نقلى كه از سيدالشهدا كرده‏اند كه مى‏فرمايد رسول خدا چنين فرموده است) چطور مى‏شود يك ملت ساكت بنشيند؟ عذر همه منقطع است، همه‏ها منقطع است، اگر ما چهار نفر هم بوديم قاعده‏اش بود كه قيام كرده باشيم. هيچ كس نمى‏تواند بگويد ما تنهائيم. حالا ملت است، تمام ملت است، الان جميع ملت ايران ايستاده‏اند در مقابل اين سلطان جائر، اين حاكم جائر، تمام ملت اسلام، تمام ملت ايران قيام كرده‏اند، از دهات گرفته، پريروز يك نفر پيش من آمده بود كه رفته بود يك دهات دور افتاده‏اى را ديده بود، گفت كه در اين دهات هم راهروى هر روز هست، صبح و عصر. مى‏گفت. صبح و عصر در همه اين دهات، اهل علم آن ده جلو مى‏افتد و رعيت‏ها و مردم ديگر دنبالش پياده روى مى‏كنند. در يك همچو موقعيتى كه همه مردم قيام كرده‏اند من ديگر نمى‏توانم بگويم كه من نمى‏توانستم. نخير، مى‏توانى، چنانچه مى‏بينيد كه مى‏توانيد، چنانچه مى‏بينيد كه نه حكومت نظامى توانست كارى بكند نه دولت نظامى. همين دولت نظامى كه آنقدر هياهو براى خودش بجا آورده بود، حالا ديد كه وقتى همه مردم مى‏خواهند پياده‏روى كنند، هر كس از يك گوشه‏اى مى‏خواهد پياده روى كند سران قوم، ديد كه نمى‏شود، رها كرد گفت مجازند مردم. خيال كرد اگر اين اجازه را ندهد نمى‏روند. (مجازند) چيست؟ مگر ديوانه اينها(مجازند مردم كه بروند، اجازه دادند) در يك جاى ديگر هم گفتند اعليحضرت اجازه داده‏اند. آخر اينها مضحك است ديگر، اينها ديگر مضحك است كه يك كسى چنين حرفى بزند و بگويد من اجازه دادم يا دولت بگويد من اجازه دادم. تو كى هستى؟ شما سرنيزه‏ها را گذاشتيد طرف مردم ولى مردم آمده‏اند سينه‏هايشان را سپر كردند در مقابل سرنيزه‏هاى شما، بچه‏ها هم آمدند، زن‏ها هم آمدند، زن‏ها اين بچه‏هاى كوچكشان را بغل كردن و آمدند در صف مردم. اين يك امر الهى است، خدا يك چنين كارى كرده، اين آتش را خدا روشن كرده و اين روشنى‏اش هست، مثل خورشيد مى‏ماند، تا آخر نتيجه اين مساله هست ان شاءالله. كسى الان عذر ندارد كه بگويد كه ما

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 47

نمى‏توانستيم، ما نمى‏دانستيم. كسى مى‏تواند در همه ايران بگويد من نمى‏دانستم كه اين سلطان جائر است؟ كسى مى‏تواند بگويد من‏دانستم مخالفت با سنت رسول الله مى‏كند؟ كسى نمى‏داند كه اين آدم عهد خدا را شكسته، معصيت كار است، به مردم جور دارد مى‏كند؟ مال مردم را همه را هدر داده‏است هيچ كس نمى‏تواند بگويد من نمى‏دانستم. حالا كسى مى‏تواند بگويد كه ما ديگر نمى‏توانستيم؟ تمام قدرت همراه ماست، چطور نمى‏توانستيم؟ همه بايد استنكار كنند يعنى بالفظ بگويند شاه اينطور است، چطور بعضى از علماء بعضى ازبلاد صريحاً مى‏نويسند كه شاه اينطور است، هيچ كاريشان هم نكردند، همه بايد بگويند كه شاه اينطور است (دولت نمى‏دانم چطور، رژيم چطور است) اينها غلط است، بايد اسم ببرند بگويند كه شاه اينطور است، استنكار كنند، عذر نمى‏شود بگويد من نمى‏توانستم، نخير مى‏توانستى. اگر كسى يك كلمه بگويد كه در اين يك كلمه ترويج از اين ظالم است، تاييد اين ظالم است، با اين كلمه حفظ بشود، اين ظالم اين خيانتكار به اسلام و مسلمين است، نبايد اين كار بشود. اسم قانون اساسى را نبايد كسى بياورد كه با قانون اساسى، مگر بگويد كه قانون اساسى، اين موادى كه رضاخان با سرنيزه گذاشت توى قانون اساسى، اين مواد كنار برود مابقى قانون اساسى، خوب آن غلط است لكن ديگر اينقدر جنايت ندارد كه بخواهد اين را نگهش دارد.

ايرانيان مقيم خارج مكلفند به تبليغ و انعكاس خواسته‏هاى ملت

امروز عذر نيست براى ما، هيچ كدام ما عذر نداريم، لكن ما هم كه اينجا هستيم، شما آقايان هم كه در اين بلاد هستيد بى‏تكليف نيستيد. آنها در صف مردم، در صف قتال هستند، الان هم شايد صداى تفنگ، صداى مسلسل در تهران و قم و اهواز و نمى‏دانم كجا، الان هم شايد باشد براى اينكه مردم كه آرام نمى‏نشينند، آنها هم كه ايستاده‏اند در مقابل آنها، در صف مقاتله هستند و محاربه هستند، تكليفشان را دارند عمل مى‏كنند، به قول رسول‏الله دارند عمل مى‏كنند، اقتدا به سيدالشهدا سلام الله عليه كردند و دارند عمل مى‏كنند. شما هم كه در اينجا هستيد، هر مقدار مى‏توانيد، توانيد كه مصاحبه مطبوعاتى بكنيد، مصاحبه مطبوعاتى كنيد و جرم و جرايمى كه اين آدم كرده است اين جرايم را افشا كنيد، مى‏توانيد كه اجتماع كنيد در يك جائى و بگوئيد يكى برود مطالب را بگويد، برود بگويد. با اين رفقائى كه در خارج از كشور شما داريد از فرق ديگر، از اهل مثلاً اينجا يا ساير ممالك كه آشنا هستيد با آنها، هر جا اتفاق افتاد بايستيد و مطالبتان را بگوييد تا مردم بدانند كه يك دسته اشخاص شلوغكار نيستند دارند اينكار را مى‏كنند. آنها كه قيام كردند بر ضد اين، نه اينكه يك مردمى هستند كه مى‏خواهند شلوغكارى بكنند اين كارها راكنند، اين مردمى هستند كه حق مى‏گويند، حق خودشان را طلب‏كنند. آزادى حق مردم است، استقلال يك مملكت حق اهل يك مملكت است كه طلب استقلال بكنند در مملكت. مردم شريفى هم كه قيام كرده‏اند و خون خودشان را دارند مى‏دهند در مقابل اينكه احكام اسلام را و اين ثروت خودشان را يعنى ثروت ملتشان را نگذارند هدر برود، احكام اسلام را نگذارند از بين برود و زير پا برود، بايد به مردم، به اهالى اينجا شما حالى كنيد اين مطلب را. هر كسى‏

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 48

به هر زبانى، به هر جورى كه مى‏تواند بگويد به اينها كه مردم ايران كه قيام كردند بر ضد اين مرد و اين حكومت، براى اينكه اين حكومت، اين مرد پنجاه سال است خودش و پدرش به ما خيانت كرده‏اند، خودش و پدرش پنجاه سال است جنايت كرده، قتل عام كرده اند. خوب، پدرش مسجد گوهرشاد را قتل عام كرد، خودش ديگر هر جا بگرديد. (ولد صدق) .

بگوييد به مردم كه مساله اين است، نه مساله اين است كه يك دسته‏اى هستند و اراذل و اوباش هستند و چند نفر، اخيراً هم آن مردك مى‏گويد كه (يك عده معدودى مردم را ناراحت كرده‏اند والا مردم همه شاه را مى‏خواهند!!) من نمى‏دانم آخر اينها چه جور فكر مى‏كنند؟ براى كى مى‏گويند اينهابگوئيد به مردم اينجا كه مردم ايران كه قيام كرده‏اند،براى يك مطلب واضحى است كه همه بشر قبولش دارد كه آزاد بايد باشد، نبايد هى در حبسش كنند، نبايد جلويش بگيرند كه حرف نزن، بيخ گلويش را فشار بدهند كه نبايد يك كلمه حرف بزنى، قلمش را بشكنند كه نبايد بنويسى. قلم‏ها را اينها شكستند، قدم‏ها را شكستند در اين پنجاه سال. حبس‏پر بود ازاشخاصى كه آزادى مى‏خواستند در اين پنجاه سال. حالا قيام كرده‏اند و حقوق واضح ملى خودشان را، آنكه از حقوق بشر است و از اولين حقوق بشراست،(آزادى،استقلال ،حكومت عدل) اين راخواهند مردم. اين تبليغاتى كه از قرارى كه مى‏گويند در هر سال صد ميليون دلار ايشان خرج تبليغات خودش مى‏كند كه بگويد چشم و ابرويش كذا و نمى‏دانم قد وقامتش چه و مخالفين‏شان را به هرچى خواهند نسبت بدهند، اينها را شما فشل كنيد بگوييد به اشخاصى كه با آنها ملاقات مى‏كنيد كه مسأله اين نيست اين آدم مال ملت را بر مى‏دارد بر ضد ملت خرج مى‏كند، اموال ملت را به ضد مصالح ملت دارد خرج مى‏كند. ان شاءالله خداوند همه تان را تاييد كند، موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:10 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 49

تاريخ: 20/9/57

مصاحبه امام خمينى با خبرنگار تلويزيون آمريكا

سؤال: درباره آنچه در ايران امروز اتفاق افتاده چه فكر مى‏كنيد، بخصوص بعد از اين تظاهرات آرام و آزادى زندانيان سياسى؟

جواب: مردم ايران در تظاهرات بسيار وسيعشان اعلام كردند كه ما شاه راخواهيم. اعلام رسمى كردند،قطعنامه‏هايى صادر كردند كه در اين قطعنامه‏ها تصريح شده بود كه رژيم سلطنتى را نمى‏خواهند، بنابر اين شاه هيچ گونه قانونيتى ندارد.

سؤال: شما هميشه فرموده ايد كه شاه بايد استعفا بدهد و تا استعفاى او مبارزه خواهيد كرد،بعد از استعفاى او چه خواهيد كرد؟

جواب: استعفا كه معنا ندارد، شاه بايد كنار برود، براى اينكه به واسطه راى ملت، شاه نشده است تا استعفا بدهد، او بايد كنار برود. بعد از كنار رفتن او، ما جمهورى اسلامى متكى به آراى عمومى و قوانين اسلام برقرار خواهيم كرد.

سؤال: جهت اساسى دولتى كه شما مى خواهيد تشكيل بدهيد، چه خواهد بود؟ آيا بازگشت كامل به سنت مسلمانان شيعه با زندگى در قرن ما هماهنگ خواهد بود، مثلاً تجارت و روابط بين الملل؟

جواب: من نمى‏دانم كه تبليغات عمال خارجى و تبليغات شاه در شما چه تاثيرى كرده‏است كه اسلام به معنى مصطلح امروزش را سنتى مى‏خوانيد. اسلام پيشرفته ترين حكومت را دارد و به هيچ وجه حكومت اسلام با تمدن مخالفتى نداشته و ندارد. اسلام خود از پايه گذاران تمدن بزرگ در جهان بوده است.هر كشورى كه به قوانين اسلام عمل نمايد، بدون شك از پيشرفته ترين كشورها خواهد شد. ما اميدواريم كه با پيروزى خود، اين مطلب را به جهان ثابت كنيم. ما با حفظ استقلال با تمام كشورها روابط دوستانه خواهيم داشت.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 50

سؤال: هزاران نفر در خيابان‏هاى تهران راهپيمائى كردند و عكس‏هاى شما را حمل مى‏كردند و عليه سلطنت شاه شعار مى‏دادند، از نقطه نظر شما، اين تظاهرات موفق بوده است؟

جواب: بسيار هم موفق بوده است، براى اينكه با آن تظاهرات به دنيا مخصوصاً آمريكا ثابت كردند كه حكومت شاه غيرقانونى است و به هيچ وجه نمى‏شود او را تائيد كرد. شاه بايد برود و چاره‏اى ندارد.

سؤال: هيچ گونه قهر و شورشى در تظاهرات ديروز به نظر نرسيد، بعضى‏ها مى‏گويند شاه بدين ترتيب طوفان را از سرخودش رد كرده، آيا با اين نظر موافقيد؟

جواب: بزرگترين طوفان همين تظاهرات آرام ديروز بود،براى اينكه ملت ايران به دنيا فهماند كه اين تظاهرات حساب شده است و مردم‏ايران مى‏توانند همه چيزرا كنترل كنند ودر عين حال شاه رانخواسته‏اند و رفتن شاه را خواستار شدند.بايد همه بدانند كه شاه چاره‏اى ندارد، بايد برود.

سؤال: بعد از استعفاى شاه، چه دولتى ايجاد خواهد شد؟ عده زيادى ازمردم آمريكا فكر مى‏كنند كه دولت آينده، ضد آمريكايى خواهد بود.

جواب: دولت جمهورى اسلامى است و در متن دولت، ضديتى با هيچ دولتى و مملكتى نيست. آمريكا اگر چنانچه با اين دولت رفتارش، رفتار انسانى باشد و احترام را حفظ كند، اين دولت با او هم مانند ساير دول، احترام متقابل را حفظ خواهد كرد.

سؤال: چه تضمينى خواهيد داد كه ايران نفت را به آمريكا بفروشد، بعد از اينكه شاه برود؟

جواب: تضمين نخواهيم داد، لكن اختيار داريم و ما هم مى‏خواهيم نفت را بفروشيم،اگر امريكا هم مشترى است به او هم مى‏فروشيم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 51

تاريخ: 20/9/57

مصاحبه امام خمينى با كانال سى. بى. اس آمريكا

سؤال: شما در باره تظاهرات ديروز و راهپيمايى تهران چه فكر مى‏كنيد؟ نتيجه آنها از نظر شما چگونه است؟

جواب: تظاهرات ديروز در سطح بسيار وسيعى انجام گرفت و نتيجتاً اعلام شد كه شاه را نمى‏خواهند، اگر چه ملت شجاع اين را قبلاً بارها اعلام كرده بودند و شاه اصلاً هيچ جنبه قانونى ديگر ندارد و تمام ملت براى چندمين بار در سراسر ايران اعلام كردند كه ما شاه را نمى‏خواهيم.

سؤال: شما احساستان نسبت به تظاهرات ديروز چه بوده است ؟آيا شما راضى بوده ايد؟

جواب: كاملاً راضى هستم و0 عقيده‏ام بر اين است كه مؤثر بوده است. مردم با كمال نظم و آرامش اعلام كرده‏اند كه ما شاه را نمى‏خواهيم، شعارها اسلامى بوده است و ضد شاه و جز مسلمانان هيچ كس در اين تظاهرات شركت نداشته است.

سؤال: ناظرين معقتدند كه اگر شاه استعفا بدهد، يكى از دو چيز رخ خواهد داد، يا اينكه يك حكومت اسلامى به معناى واقعى كلمه روى كار خواهد آمد و يا نظاميان، دولت را در دست خواهند گرفت كه در نهايت، هر دو كار به نفع روسيه تمام خواهد شد، به نظر شما چه اتفاقى خواهد افتاد؟

جواب: نظامى‏ها اگر روى كار بيايند،همين هست كه هست و حل مشكلات نمى‏شود و ملت هم آرام نخواهد گرفت و اگر دولت اسلامى تشكيل شود كه خواهد شد، روسيه به هيچ وجه در ايران قدرت پيدا نخواهد كرد و دولت اسلامى به روسيه اجازه نخواهد داد كه در مملكت دخالت كند، چنانچه به هيچ مملكتى اجازه نخواهد داد.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 52

سؤال:در صورتى كه طرفداران شما روى كار بيايند، بر سر خارجيان چه خواهد آمد؟ نظر و روش شما نسبت به روسيه شوروى و اسرائيل چه خواهد بود؟

جواب: اما خارجيان كه در مملكت هستند، اگر خلافى در مملكت نكنند، حكومت ما بر طبق قوانينش باآنان عمل خواهد كرد و براى آنان ناراحتى فراهم نخواهد شد. اما اسرائيل مطرود ماست و براى هميشه، نه نفت به او مى‏دهيم و نه آن را به هيچ وجه مى‏شناسيم و اما شوروى مثل ساير ممالك است، اگر چنانچه احترام متقابل را حفظ كند، ما هم بااو رفتار همسايگى مى‏كنيم و ما به او اجازه دخالت در مملكتمان را نمى‏دهيم.

سؤال: چه مدت فكر مى‏كنيد شاه خواهد بود؟

جواب: نمى‏توانم پيش بينى كنم ولى انشاءالله به همين زودى‏ها او مى‏رود.

سؤال: به نظر شما چه مدت مانده است كه شاه استعفا بدهد؟

جواب: نمى‏توانم پيش بينى كنم لكن اميد است سر عقل بيايد و به زودى كنار برود، ما اميدواريم كه او را دستگير كرده و محاكمه نموده و به سزاى اعمالش برسانيم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 53

تاريخ: 20/9/57

بيانات امام خمينى در مورد ابعاد گسترده مكتب اسلام

رشد فرد و جامعه ازرئوس برنامه‏ها و تعاليم اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم

انشاءالله كه موفق باشند همه. من از آقايان توقع دارم كه در هر جا كه هستند جهاتى را ملاحظه كنند. يكى اينكه اسلام فقط همان طورى كه مى‏دانيد، اسلام همان طورى كه فقط احكام ظاهرى راجع به افراد باشد نيست، همين طور همه اسلام عبارت از قيام و نهضت و اينها هم نيست.اسلام اينجور جهات دارد و كسى كه بخواهد اسلام را بشناسد، همه جهات در اسلام هست يعنى آن چيزى كه مربوط به رشد فرد است، آنكه مربوط به رشد جامعه است، آن كه مربوط به سياستى است كه بين آن و ساير ملل هست، آنكه مربوط به اقتصاد است، آن كه مربوط به فرهنگ است، تمام اينها در اسلام هست. مع الاسف بعضى از اشخاص را گفته مى‏شود (همين جوان‏هائى كه در اروپا هستند و زندگى مى‏كنند يا در آمريكا و اينها) همان يك جهت را در نظر مى‏گيرند و آن جهت مبارزه عرض مى‏كنم كه تظاهرات و امثال ذلك. البته مبارزه با دشمن، مبارزه با فساد، مبارزه با اين حكومت‏هاى فاسد جزء برنامه‏هاى دولت اسلامى است و جزء احكام است لكن انحصار به اين ندارد. آقايان همان طورى كه در اين جهت اقدامات مى‏كنند و فعاليت‏ها مى‏كنند، راجع به آن تكاليف شخصيه خودشان، راجع به تكاليفى كه خداى تبارك و تعالى از افراد خواسته است و همه اينها به نفع خود انسان است، راجع به اين هم بايد خيلى كوشش داشته باشند و خودشان را به واسطه همين امور بسازند.

تكليف ايرانيان مقيم خارج، رعايت اخلاق اسلامى و افشاى جنايات شاه

از امورى كه باعث تاسف من است كه بسيار در اينجاها صحبت آن هست و سؤال مى‏شود كه جوان‏هائى كه در اين جاها هستند گاهى در دكان‏ها، در موسسات دولتى، در موسسات مثلاً بانكى يا قطار يا اتومبيل ها، اينها گاهى وقت‏ها يك تخلفاتى مى‏كنند به حجت اينكه خوب، اينها مال ما را خوردند پس ما هم مال آنها را.اين صحيح نيست، شماهائى كه در اينجا الان هستيد، شما اشخاصى هستيد كه اگر از شماها يك مطلب خيانتى ببينند، عموميت به ملت ايران مى‏دهند ملت مى‏گويند ملت ايران اينطورى هستند، دزدند ملت ايران يا مسلمان‏ها اين جورى هستند از اين جهت بايد خيلى اين جهات را ملاحظه كنيد كه، ولو اينكه جايز هم بدانيد، حالا جايز هم نيست اما جايز هم بدانيد كه مال اين موسسه را

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 54

برداريد، برنداريد، تعرض كنيد از اين معنى براى اينكه حفظ آبروى خودتان و حفظ آبروى اسلام و حفظ آبروى ملت لازم است. اگر در يك جائى كه مثلاً مى‏روند جوان‏ها، در آنجا سوار چيزى مى‏خواهند بشوند يا سوار طياره بشوند يا قطار بشوند، بليطها را مثلاً تخلف بكنند و تقلب در آن بكنند، اين با حيثيت انسانى يك ملت دارند بازى مى‏كنند. اينها را شما به رفقايتان سفارش كنيد كه احتراز كنند از اين مسائل و اين حجت كه آنها مال ما را مى‏خورند پس ما مال آنها را بخوريم، اين حجت درست نيست، صحيح نيست. شما بايد حفظ حيثيت ملت خودتان را، حفظ حيثيت اسلام را بكنيد براى اين كه شما اگر فرض كنيد كه پاسبانى دست شما را بگيرد در يك جائى كه تخلفى كرديد، نمى‏گويند اين آقا، مى‏گويند ملت ايران اين طورى است، گويند اسلام اين طورى است. بنابراين اين تكليف بسيار مهمى است كه بر گردن شماها هست و تمام افرادى كه از ايران و از بلاد مسلمين در اروپا يا در آمريكا زندگى مى‏كنند بايد خيلى اين جهات را، جهات حيثيت خودتان را، معنويت خودتان را، آبروى خودتان را، اينها را بايد در اين بلادى كه هستيد حفظ بكنيد و تخلفاتى كه موجب هتك يك ملتى است هرگز نكنيد، ولو جايز هم بدانيد نكنيد، ولو يك كسى هم به شما ظلم بكند شما چيزى كه اسمش تقلب مى‏گذارند، اگر كشف بشود پليس آن را تقلب مى‏داند، يك همچو كارى هرگز نكنيد. به رفقايتان سفارش كنيد كه اين مطلب را كه از من كراراً اينجا كه آمده‏اند پرسيدند و پرسيده‏اند و من هم هميشه گفتم نكنيد اين را شما سفارش كنيد كه همچو كارهائى را نكنند اينها. اينها مضر است به حيثيت ما و از آن طرف هم راجع به اين مسائل ايران، شما در هر جا كه هستيد به دوستانتان، به دوستان آمريكائى‏تان، دوستان اروپائى‏تان كه آشنائى پيدا كرديد، اين مسائل ايران را بگوئيد كه اين شخص اين طور با مردم رفتار كرده، مردم تماماً مى‏گويند ما اين را نمى‏خواهيم و از اين مسائل ايران در آنجا افشا كنيد تا اينكه ابهامى نباشد بين خارجى‏ها و خيال كنند كه مملكت ايران، مردم ايران يك مردم وحشى هستند، دارند... خير قضيه اين حرف نيست بلكه مى‏خواهند يك حكومت وحشى را از بين بردارند، اين مسائلى است كه بايد شما بگوئيد و انشاءالله كه موفق باشيد هميشه و مويد باشيد و سلامت باشيد.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 55

تاريخ: 20/9/57

مصاحبه امام خمينى با راديو تلويزيون كانادا

سؤال: چه نتايجى بر اين تظاهرات، بار است؟

جواب: تمام ملت راى دادند كه شاه نبايد باشد و بايد دنيا اين معنا را بداند كه شاه به هيچ وجه ديگر قانونيت ندارد، قبلاً هم نداشت ولى ملت، ديروز و امروز اعلام كردند، اعلام عمومى كردند كه شاه بايد برود و شاه نمى‏خواهند.

سؤال: بنابراين به نظر حضرت آيت الله هيچ گونه مصالحه با شاه امكان پذير نيست؟ ولو به عنوان اينكه فقط به صورت سمبليك در درست دولت باشد؟

جواب: هيچ مصالحه‏اى با شاه ممكن نيست. شاه جانى است و بايد محاكمه بشود و به سزاى اعمالش برسد.

سؤال: بارها حضرتعالى فرموده‏ايد كه شخصاً در دولت آينده نخواهيد بود، پس اگر اين باشد، رهبران سياسى و گروه‏هايى كه دولت را پس از اين تغيير در دست مى‏گيرند، چه كسانى خواهند بود؟ اين سؤال را از اين جهت مى‏كنم كه پشتيبانان شاه گفته‏اند كه كسى نيست مملكت را اداره كند و در صورتى كه شاه برود، عدم ثبات و هرج و مرج در مملكت پيش مى‏آيد.

جواب: شاه مملكت را به هرج و مرج كشيده است، اگر او برود اشخاص كاردان آگاه از اوضاع جهان زيادند و كشور را به بهترين وجه اداره خواهند كرد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 56

تاريخ: 20/9/57

بيانات امام خمينى در مورد قطع رابطه با دولت‏هاى پشتيبان شاه و دعوت ارتشيان جوان بر پيوستن به صفوف ملت

رفراندم و تظاهرات آرام ملت سقوط شاه را به همه دنيا اعلام كرد

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

تظاهرات ديروز و امروز در ايران راه عذر را از همه كس و همه دولت سلب كرد، ديگر دولت‏ها نمى‏توانند ادعا كنند كه شاه قانونى است و در مملكت به طور رضايت مردمى، به طور قانونى توقف كرده است. رفراندمى كه در ديروز و امروز شد و قطعنامه‏هائى كه صادر شد، به همه دنيا ثابت كرد كه شاه ساقط است. ما مى‏گفتيم از اول ساقط بوده است، داشتند، ديروز و امروز ثابت كرد كه هيچ قانونيت ندارد براى اينكه به حسب نص قانون اساسى ما شاه بايد به راى ملت، شاه باشد و اين امر طبيعى است كه بايد اين طور باشد و الان تمام ملت در تهران، مشهد، قم ، تبريز، همه جاى ايران اعلام كردند با آرامش (كه عذرى در كار نباشد كه يك طوائف ديگرى داخل بودند و ازآن طرف مرزها آدم‏آمده‏اند) با كمال آرامش، تمام ايران گفتند كه ما شاه را نمى‏خواهيم.

اخطار به سران دولت‏هاى حامى رژيم شاه‏

بنابراين من يك پيامى به دولت‏هاى دنيا دارم و يك پيامى هم به داخل كشور و ارتشى‏ها. آن كه به همه دولت هاست اين است كه ما اعلام مى‏كنيم از امروز كه رفراندم‏مان به طور تماميت انجام گرفت و همه مى‏دانيد كه شاه قانونى نيست. هر دولتى كه پشتيبانى از ايران بكند، ما تمام قراردادهائى كه با ايران كرده‏اند لغو مى‏كنيم و يك قطره نفت به آنها نخواهيم داد و لااقل تا وقتى كه دولتشان هست. مجلس امريكا بايد از كارتر مواخذه كند، استيضاح كند او را كه چرا پشتيبانى مى‏كنى از يك حكومتى كه پايه ملى ندارد و هيچ كس با او در ايران موافقت ندارد. بايد اين دولت، كارتر را استيضاح كنند و شخص كارتر را استيضاح كنند كه تو بر خلاف مصلحت مملكت آمريكا دارى عمل مى‏كنى، اگر چنانچه پشتيبانى بكنى از شاه كه برخلاف قانون در ايران سلطه پيدا كرده است و رفراندم ديروز و امروز ايران او را ساقط كرده ( اگرتا حالا ساقط نبوده است) اين خلاف مصلحت مملكت امريكاست

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 57

براى اين كه اگر چنانچه تو پشتيبانى بكنى، مادامى كه تو و دولت تو هست، نفت براى امريكا هيچ نيست و همين طور اين اعلام به ساير كشورهاست، چه كشور امريكا و چه انگلستان و چه شوروى و چه ساير ممالك كه مى‏خواهند از ايران نفت بخرند، ما حتى به طور فروش عادلانه هم به اين ممالكى كه پشتيبانى از امروز بكنند از شاه، نفت نخواهيم داد يعنى تا آنوقتى كه دولت‏هاى اينها سركارند و شاه را پشتيبانى مى‏كنند تا آن وقت نخواهيم نفت به آنها داد. بله، با ملت هايشان دشمنى نداريم و دولت هايشان را اگر ملت‏ها يا مجلس وادارند كه پشتيبانى شان را از شاه قطع كنند و اعلام كنند كه ما پشتيبان شاه نيستيم، ما نفت خواهيم داد و اگر دولت‏ها اين كار را نكنند، تا آن دولت هست، نفت براى اين ملت‏ها هم نيست، حالا مجلس‏خودشان مى‏دانند با دولت هايشان.

اين يك پيامى است به خارج و سران دولت‏ها كه چشم خودشان را باز كنند و راه صحيح بروند، پشتيبانى از يك ملتى كه ايستاده است و مى‏گويد من حق خودم راخواهم، من آزادى مى‏خواهم، حق سرنوشت من با خود من است، من شاه را نمى‏خواهم، بايد پشتيبانى بكنند از يك همچو ملتى و اگر پشتيبانى نكنند و از شاه پشتيبانى بكنند، ديگر نفتى در كار نيست براى آنها مادامى كه آن دولت هست.

صاحب منصبان جوان ارتش، خدمت شاه را رها و به صفوف ملت بپيوندند

ويك مطلبى كه به ارتش خواهم بگويم، به ارتش ايران مى‏خواهم بگويم و اميد است كه برسد به آنها، اين است كه اين جوان‏ها، از صاحب منصبانى كه (من مى‏دانم كه اينها محروم هستند) اين صاحب منصب‏هاى پيرى كه از سابق بودند، خصوصاً از آنهائى كه از زمان رضا شاه بودند (اگر باشند) آن پيرها را شاه اسير كرده است آنها البته موافقند و اين كشت و كشتار هم به دست آنها واقع شده است، چه در حكومت نظامى چه در دولت نظامى، ما از آن پيرها ديگر مايوس هستيم، اينها را بعد يكى يكى اسمائشان را ثبت كنند و در دولت اسلامى آنها به مجازات خودشان ان شاءالله مى‏رسند و اما صاحب منصب‏هاى جوان كه آن رتبه‏ها را ندارند يعنى به آنها ندادند يعنى آنها را در يك رتبه پائين نگه داشتند كه زير دست آن بزرگ ها باشند كه آن بزرگ‏ها نوكر رسمى آمريكا يا شوروى هستند و براى آنها خدمت مى‏كنند و براى شاه هم به دست دوم خدمت مى‏كنند و آنها را از پول نفت ما سير كردند، آنها چون سير شدند و از نعمت اين ملت به دست شاه سير شدند، اينها ولى نعمت خودشان را شاه و آمريكا دانند، ما از آنها مايوس هستيم و اما طبقه جوان كه مهم در ارتش، اين طبقه هستند، اينها را من تنبه به آنها ميد هم كه شما جوانيد، شما باز وقت زندگى تان مانده است، وقت كارتان مانده است، وقت خدمتتان به ملت مانده است، شما برگرديد به اين ملت و خدمت به ملت بكنيد و رها كنيد اين دستگاهى كه الان شما مى‏دانيد كه برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است، دست از اين دستگاه برداريد و به ملت بپيونديد و حكومت اسلامى شما را با آغوش باز پذيرائى مى‏كند و بهتر از زمان شاه براى شما خواهد بود براى اين كه ديگر درحكومت اسلامى كه يك پولى بدهند كه از حاكم تقويت كنند، اين ديگر

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 58

نيست در آنجا. آنجا حكومت عدل است، حكومت ملى است،حكومت مستند به قانون الهى و به آراء ملت هست.اين طور نيست كه با قلدرى آمده باشد كه بخواهد حفظ كند خودش را، با آراى ملت مى‏آيد و ملت او را حفظ مى‏كند و هر روزى هم كه برخلاف آراء ملت عمل بكند يا برخلاف قانون، قانونى كه موظف است عمل بكند، قهراً ساقط است و ملت ايران هم او را كنارش مى‏گذارند.

مملكت هميشه محتاج ارتش است

شماها جوان‏هاى صاحب منصبان ارتش كه مثل آن پيرها نيست كه ديگر آن فطرتتان را از دست داده باشيد در مقابل دلار، شما برگرديد به آغوش ملت و ملت شما را مى‏پذيرد و حكومت اسلام هم شما را نگهدارى مى‏كند. گمان نكنيد كه اگر حكومت اسلامى آمد، ديگر صاحب منصب نمى‏خواهد. اينها تبليغاتى است كه كنند. حكومت اسلامى هم همه اين ابزارى كه ساير حكومت‏ها دارند دارد، منهاى دزدى. دزدى را ما مى‏خواهيم جلويش را بگيريم، دزدها راخواهيم بگيريم.آنهائى كه خدمت به وطن مى‏كنند، ارجمندند پيش همه ما، پيش خدا هم ارجمندند، آنها همه چيز برايشان مهيا خواهد شد. آنهائى كه دزدند و اموال اين ملت را دزديدند و در خارج بردند و خوردند، آنها البته مواخذ خواهند شد و گمان نكنند كه از ايران رفتند بيرون تمام شد قضيه، اگر اينجا بيايند، اين جوان‏ها هستند كه اينجا به حسابشان مى‏رسند. اگر امريكا بروند، باز هم هستند، انگلستان بروند، باز هم هستند.اينها گمان نكنند كه پول‏ها را بردند و خود شاه هم همين طور، خيال اين معنا را بكند كه حالا ما پول‏ها را مى‏خوريم حالا هم همينطورى مى‏مانيم و بعد هم با طياره سوار مى‏شويم و فرار مى‏كنيم مى رويم به آمريكا، هرجا برويد، هستند جوان هاى غيور ايرانى درآنجا و به حساب شما خواهند آنجا رسيد.

در هر صورت من از اين جوان هائى كه در ارتش هستند و من مى‏دانم كه آنها فطرت اسلامى خودشان، فطرت انسانى خودشان را از دست نداده‏اند و اينها قلباً با ملت هستند منتها حالا، تحت (به خيال خودشان) فرمان اين بزرگترها، ارتشبدها يا امثال اينها هستند و اينها را ترسانده‏اند از اينكه اگر يك وقتى حكومت اسلامى پيش بيايد ديگر صاحب منصبى تو كار نيست، خير، زمان حضرت امير هم صاحب منصبى تو كار بوده‏است منتها با يك فرم ديگرى بوده‏است. صاحب منصب، آن وقت هم مالك‏اشتر يكى از صاحب منصب‏هاى بزرگ حضرت امير بوده‏است، محمدبن ابى بكر يكى از صاحب منصب‏هاى بزرگ حضرت امير بوده است. هميشه محتاج است مملكت به ارتش و هميشه محتاج است به صاحب منصب و هميشه محتاج به همه اين قشرهائى كه در ادارات است. آنى كه احتياج به او ندارد، آنهائى هستند كه سربار هستند، آنهائى كه خواهند مال ملت را بخورند و كار هم نكنند، مال ملت را بخورند و نفعى هم نداشته باشند براى ملت، آنها البته حساب خودشان را بايد بكنند و هر چه كمتر بخورند به نفع خودشان است، هر چه هم كمتر ببرند به نفع خودشان براى اين كه در هر جا بروند، اينها پيدا خواهند شد.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 59

تبليغات سوءاجانب عليه حكومت اسلامى

در هر صورت اين تبليغاتى كه مى‏شود، چه در بين ارتشى ها، سربازها و چه در بين دهقان عرض ميكنم كه كشاورزها كه اگر حكومت اسلامى بشود اين دهقان‏ها دوباره بايد به حال فلاكت بيفتند،خود دهقان‏ها مى‏دانند اين را كه اين اصلاحات ارضى‏اى كه اين آقا كرد، اين بيچاره‏ها را به روزگار سياه نشاند.اينها الان زندگى شان بسيار زندگى پستى است واين بانك تعاونى و اين هيات‏هائى كه درست كردند، اين بيچاره‏ها را به كلى از هستى ساقط كردند و يك حكومت اسلامى كه بشود، اين حرف‏ها نيست تو كار.

خيال نكنيد كه اين املاكى كه حالا از اين گردن كلفت‏ها گرفته شده است، حكومت اسلامى مى‏آيد و مى‏گويد زمين‏ها را بدهيد به خودشان. يكى يكى را مى‏آيد مى‏نشاند حساب از آنها مى‏كشد، شماها ماليات دولت اسلام را بايد بدهيد، شصت هفتاد سال، صدسال، خودتان، پدرتان، جدتان نداده، اگر حساب بكنيم، زائد بر اين املاكى كه شما داريد، جواهراتتان را هم از شما مى‏گيريم، پول‏هاى بانكى تان را هم از شما مى‏گيريم براى اينكه شما بدهكار هستيد به دولت. وقتى املاك ملى شد يعنى مال دولت اسلام شد، آن وقت البته دهقان لازم دارد، رعيت لازم دارد، كشاورز لازم دارد. نمى‏خواهد كشاورزى را مثل حالا بكند كه دستش پيش اسرائيل و امريكا دراز باشد كه تخم‏مرغ بدهد نمى‏دانم جوجه بدهد، - نمى‏دانم گندم بدهد، جو بدهد. خواهد يك مملكتى باشد كه همه چيز از خودش باشد. همه چيز دارد مملكت ما، نه اين است كه ندارد، همه چيز دارد. مملكت ما كشاورزيش، يك ناحيه اش براى يك مملكت كافى است. از بين برد اين آدم كشاورزى ما را، دامدارى ما را ازبين برد براى اين كه مراتع ما را به غير داد عرض ميكنم كه همه چيز ما را به باد فنا دادند. ما مى‏خواهيم يك مملكتى باشد، مال خودمان باشد.

اسلام برخاسته از ضعفا و حامى و طرفدار آنان

اسلام نيامده كه ظلم به ضعفا بكند، اسلام آمده است كه ضعفا را پرستارى بكند، خدمت به ضعفا بكند. اسلام از توى ضعفا پيدا شده است، از اغنيا كه پيدا نشده است، از اين گداهاى مدينه و مكه اسلام پيدا شد، از اين بيچاره‏ها و ضعيف‏ها پيدا شده است و انبياى ديگر هم همين طور بودند چون اشراف نبودند كه طرفدار اشراف باشند، اينها از همين ضعفا هستند، از بين همين توده‏ها پيدا شدند و طرفدار همين توده‏ها هم هستند و نمى‏گذارند ظلم به اينها بشود، البته به بزرگ‏ها هم نمى‏گذارند ظلم بشود، به هيچ كس نبايد ظلمى بشود.

ارزش زن از ديدگاه اسلام

اين تبليغات كه (اگر اسلام پيدا شد مثلاً ديگر زن‏ها بايد بروند توى خانه‏ها بنشينند و قفلى هم درش بزنند كه بيرون نيايند) اين چه حرف غلطى است كه به‏اسلام نسبت مى‏دهند. صدر اسلام زن‏ها

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 60

توى لشكرها هم بودند، توى ميدان‏هاى جنگ هم مى‏رفتند. اسلام - با دانشگاه‏ها مخالفيم با فساد دانشگاه‏ها مخالف است، با عقب نگه داشتن دانشگاه‏ها مخالف است، با دانشگاه استعمارى مخالف است اسلام، نه با دانشگاه مخالف است، اسلام با هيچ چيز از اين مظاهر عرض مى‏كنم تمدن مخالفت ندارد و با هيچ قشرى از شماها مخالفت ندارد. اسلام زن‏ها را دستشان گرفته آورده در قبال مردها نگه داشته در صورتى كه در زمانى كه پيغمبر اسلام آمد، زن‏ها را هيچ حساب مى‏كردند. اسلام زن‏ها را قدرت داده است. اسلام زن‏ها را در مقابل مردها قرار داده، نسبت با آنها تساوى دارند. البته يك احكام خاص به مرد است كه مناسب با مرد است، يك احكام خاص به زن است، مناسب با زن است. اين، نه اين است كه اسلام نسبت به زن و مرد فرقى گذاشته است، زن و مرد، همه آزادند در اين كه دانشگاه بروند، آزادند در اين كه عرض مى‏كنم راى بدهند، راى بگيرند. اين كه مخالفند، اين است كه اينطورى كه اينها زن را مى‏خواهند بار بياورند كه يك ملعبه‏اى در دست مردها باشد و به قول شاه (زن خوب است فريبا باشد) ما مى‏خواهيم اين كلام را بگيريم، اين غلط را بگيريم. ما مى‏خواهيم زن آدم باشد مثل ساير آدم‏ها، انسان باشد مثل ساير انسان‏ها، آزاد باشد مثل ساير آزادها.

شاه بايد بساطش را جمع كند و برود.

اين تبليغاتى كه شاه، سالى صد ميليون دلار مى‏گويند داده براى تبليغات، اينها را گوش نكنيد به آنها، ديگر هم به گوش كسى نمى‏رود اين حرفها، ايشان هم ديگر بايد جمع كند بساطش را، برود سراغ كارش. من اميدوارم كه، انشاءالله شماها موفق باشيد و اسلام انشاءالله با كمال توفيق در ايران حكومتش را قائم مقام حكومت‏هاى ظلم قرار بدهد. خداوند آنهائى كه در ايران هستند و كمك به اسلام مى‏كنند، همه را مويد و موفق قرار بدهد و شما جوان‏هائى كه در خارج ايران هستيد، همه را موفق كند كه بتوانيم ما دست اجانب را از مملكت خودمان قطع كنيم.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 61

تاريخ: 21/9/57

پيام امام خمينى به ملت ايران و اخطار به سران كشورهاى حامى شاه

بسم الله الرحمن الرحيم

به عموم ملت شجاع و فداكار ايران صميمانه درود مى‏فرستم. شما مردم عظيم الشان با اراده آهنين خود و شعارهاى زنده و تعيين كننده به جهانيان ثابت كرديد كه شاه را نمى‏خواهيد و بايد از قدرت غاصبانه خلع شود و با اين رفراندم بزرگ، بى‏پايگاهى او را در بين ملت براى چندمين بار اعلام كرديد و مشت ياوه گويان را كه‏حتى در زمانى كه شعارهاى عمومى (مرگ برشاه) سراسر ايران را فراگرفته بود، مدعى شدند كه اينان معدودى خرابكارند و ملت شاه را مى‏خواهد، براى چندمين بار باز كرديد و اين بار نيز با فرياد مرگ بر شاه مشت گره كرده خود را بر دهان آنان كوبيديد. خداى تعالى از شما راضى است و امام امت (عج) از شما تقدير مى‏فرمايد. اسلام از اين پشتيبانى شما كه با فداكارى خود و اهداى خون جوانان، پرچم توحيد را به اهتزاز در آورديد قدردانى مى‏كند.

اينجانب با چشمى پر از اميد و دلى فشرده از هوادارى شما ملت عزيز از هدف‏هاى بزرگ كه سرنگونى رژيم شاه و برچيده شدن نظام شاهنشاهى و استقرار حكومت جمهورى اسلامى است، احساس غرور مى‏كنم. شما در راهپيمائى‏هاى بزرگ سراسرى ايران در روزهاى تاسوعا و عاشوراى سيد مظلومان و امام فداكاران عليه الصلوه والسلام با آن بزرگوار تجديد عهد نموديد.

من همزمان با راهپيمائى بزرگ شما در پيامى، به سران دولت‏ها اعلام نمودم كه رفراندم اين دو روز براى هيچ كس ابهامى باقى نگذاشت كه ملت شاه را نمى‏خواهد و عدم رسميت او را با اكثريت قاطع قريب به اتفاق اعلام كرد و به همين جهت اخطار نمودم كه از اين پس هر كس از سران دولت‏ها از شاه پشتيبانى مى‏كند، از نفت ايران محروم و قراردادهاى ايران با آنان غير رسمى اعلام مى‏شود و مادامى كه سران اين دولت پشتيبان شاه بر سركارند، قطع نفت و بطلان قراردادها ادامه دارد و بر ملت‏هاست كه از دولت خود مواخذه كنند و بر مجلس آمريكاست كه دولت كارتر را استيضاح نمايد.

و نيز بر افسران جوان پيام فرستادم كه به صف ملت بپيوندند كه ما آنان را از زير يوغ مستشاران نظامى نجات داده و با آغوش باز پذيرايى مى‏نمائيم. افسران محترم جوان از مقابله خصمانه با برادران و خواهران خود جداً احتراز كنند و با آنان در صف واحد كه خواست اسلام است درآيند.

از ملت محترم تقاضا مى‏كنم از سربازان و افسرانى كه به آنان پيوستند و يا مى‏پيوندند، به بهترين وجه با حفظ جهات امنيتى نگهدارى و كمك نمايند.

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 62

بايد ملت بداند كه موضع، سخت حساس است. چه بسا اشخاصى كه ندانسته يا خيانتكارانه امر به سكوت و سستى مى‏كنند، بايد به آنان اعتنا نكنند و اعتراض خود را هر چه بيشتر نسبت به شاه گسترش دهند و چون وسائل ارتباط جمعى در حال اعتصاب به سر مى‏برند، بايد به هر وسيله ممكن رابطه بين شهرستان‏ها برقرار نموده و مسائل روز و تظاهرات و اخبار مبارزات خود را به يكديگر برسانند. اينجانب مراتب تشكر خود را صميمانه به ملت عزيز تقديم و نصرت آنان را كه نصرت قرآن كريم و اسلام است از خداوند تعالى مسئلت مى‏نمايم.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:11 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 63

تاريخ: 21/9/57

مصاحبه امام خمينى با راديو پاپيولار ميلان ايتاليا

سؤال: تظاهرات روزهاى يكشنبه و دوشنبه، مجاز اعلام شده بود، آيا اين بدين مفهوم است كه شاه توانسته كنترل اوضاع را به دست بگيرد؟

جواب: ابداً، شاه نتوانسته جريانات را در دست گيرد. علت اجازه دادن به تظاهرات، ترس از انقلاب بوده است.

سؤال: شما گفته‏ايد كه انقلاب بايد بدون قهر انجام گيرد، اگر ارتش دوباره مردم را به گلوله بندد، شما به مردم چه دستورى خواهيد داد؟

جواب: در موقع مقتضى، تجديد نظر خواهيم كرد.

سؤال: فكر مى‏كنيد چگونه بتوانيد وحدت نيروهاى گوناگون را كه امروز در جنبش شركت دارند، حفظ كنيد؟

جواب: آنها در حال حاضر همه وحدت دارند و در رفتن شاه همه موافقند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:12 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 64

تاريخ: 21/9/57

مصاحبه امام خمينى با تلويزيون سوئد

سؤال: حضرت آيت الله! پس از اين دو روز تظاهرات عظميم، نتايجى كه از اين مترتب است به نظر شما چيست؟

جواب: تظاهراتى كه در ايران واقع شد و سرتاسر ايران را فرا گرفت، رفراندمى بود زنده براى سقوط شاه، نتيجه اين است كه شاه الان بر حسب همه نظرها نبايد قانونيت داشته باشد و از اين به بعد هم بايد با او معامله غيرقانونى كرد.

سؤال: شما اخيراً گفته‏ايد كه از اين به بعد به كشورهائى كه به حمايت شاه برخيزند نفت نخواهيد فروخت. اين تهديدى است براى كشورهاى غربى و امريكا، به نظر شما اين مساله چگونه خواهد شد؟

جواب: مساله اين است كه الان كه شاه غيرقانونى بودنش اعلام شد، اگر كسى از اين به بعد از شاه پشتيبانى كند، مادام كه دولت وى سركار هست به مملكت او نفت داده نمى‏شود.

سؤال: آيا شخص شما و يا دوستانتان با آمريكائى‏ها تماس داشته‏ايد و يا يكى از دوستان شما تا به حال توانسته است به آمريكايى‏ها بگويد كه مساله چيست؟

جواب: هيچ روابطى نيست، نه بين من و آمريكائى‏ها و نه بين دوستان من و آمريكائى ها.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:12 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 65

تاريخ: 21/9/57

مصاحبه امام خمينى با روزنامه صداى لوگزامبورگ

سؤال: حضرت آيت الله خمينى! به كرات گفته‏ايد كه جنبش اسلامى با ماركسيست‏ها رابطه‏اى ندارد. شما روابط خودتان را با كمونيست‏ها پس از پيروزى جنبش چگونه مى‏بينيد؟ آيا كمونيست‏ها در حركت آينده با شما همكارى خواهند داشت يا شما با آنها كارى خواهيد داشت يا نه‏

جواب: به هيچ صورت با آنها همكارى نخواهيم كرد.

سؤال: برخى از دانشمندان علوم سياسى اينجور تحليل مى‏كنند كه بين مسلمان‏ها و ماركسيست‏ها وجوه مشتركى وجود دارد و همين طور معقد هستند كه در جنبش اسلامى جناح‏هاى مختلف محافظه كار و مترقى وجود دارد. آيا شما در درون جنبش خودتان با آن جناح محافظه كار مشكلاتى داريد يا نه؟

جواب: در اسلام، جناح‏هاى مختلف وجود ندارد. وقتى حكومت اسلامى تشكيل شود همه تابع قانون اسلامند واسلام يك جناح يكپارچه و واحد است.

سؤال: حضرت آيت الله! در صورت پيروزى جنبش‏تان، شما چه نوع حكومتى برقرار خواهيد كرد؟ در حكومت اسلامى شركت گروه‏هاى سياسى مختلف چگونه خواهد بود؟

جواب: حكومت ما جمهورى اسلامى است كه متكى بر آيات قرآنى مى‏باشد و قانونش قانون اسلام است و جناح‏هاى سياسى در آنجا در اظهار عقايد خود آزادند.

سؤال: شاه، همانطور كه مطلع هستيد، دولت نظامى را برقرار ساخته است. آيا به نظر حضرتعالى مبارزه با نظامى‏ها مشكل‏تر نيست؟ و چگونه شما مى‏خواهيد دولت نظامى را از بين ببريد؟

جواب: البته مشكل است، لكن وقتى ملت يك امرى را بخواهند نظامى هم نمى‏تواند مقابلش بايستد

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 66

كشت و كشتارهائى كه الان راه انداخته‏اند، راه حل نيست و ناچار دولت نظامى هم بايد ساقط شود.

سؤال: آقاى شاپور بختيار يكى از سخنگويان جبهه ملى به يكى از خبرگزارى‏هاى آلمان به نام د.پ.آ گفته است كه با مشروطه سلطنتى مخالفتى ندارد. اگر چنانچه جبهه ملى روى كار آيد، آيا شما به ايران باز مى‏گرديد؟

جواب: آن تابع اين است كه من مصالح را ملاحظه كنم، اگر مصلحت شد ممكن است.

سؤال: در صورت پيروزى جنبش‏تان و تاسيس دولت اسلامى، توسعه و پيشرفت اجتماعى مخصوصاً پيشرفت زنان را چگونه مى‏بينيد و آيا تعداد زوجات را مجاز خواهيد دانست و اجازه خواهيد داد يا نه؟

جواب: زن‏ها آزادند، همانطورى كه مردها آزادند، ما طبق قانون اسلام عمل مى‏كنيم.

سؤال: در صورت استقرار حكومت جمهورى اسلامى آيا به كردها خود مختارى داخلى و آزادى‏هاى محلى داده خواهد شد؟

جواب: همه در ايران ملت واحد هستند و ما، هم خود و هم آنها را ملت واحد مى‏دانيم.

سؤال: اهداف و برنامه‏هاى آينده شما چيست؟

جواب: نقائصى كه در حكومت شاه بوده است، تا آنجا كه مقدور است ترميم خواهيم كرد. استقلال و آزادى را به وطن باز خواهيم گرداند. روابط ناسالمى را كه به ضرر ملت است اصلاح خواهيم كرد. ادارات را هم آنطور كه مصلحت ملت و مملكت است تصفيه مى‏نمائيم. دست ديگران را از ايران كوتاه خواهيم نمود.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:12 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 67

تاريخ: 23/9/57

پيام امام خمينى به ملت مسلمان ايران به مناسبت كشتار وحشيانه رژيم در نجف آباد

بسم الله الرحمن الرحيم

جنايات شاه كه در بسيارى از شهرها، بخصوص در اصفهان و نجف آباد با وحشيگرى بى‏سابقه مامورين او واقع شده است و گفته مى‏شود برنامه‏اى است كه به تدريج در ساير شهرها نيزانجام مى‏گيرد و بناست به بزرگ و كوچك رحم نشود و تمام خانه‏ها و مغازه‏ها و مراكز مذهبى به آتش كشيده شود نشانه تزلزل و ضعف دولت نظامى و ياس شاه از امكان ادامه قدرت شيطانى است و اكنون كه به پرتگاه و سقوط حتمى نزديك شده است، مى‏خواهد جنايات خود را هر چه بيشتر تكميل كند و به گفته خودش ايران رابه تل خاكى مبدل ساخته و برود.

ملت آگاه بايد بداند كه اين آخرين حمله‏اى است كه از جنون و حمله روحى كه به شاه دست داده است، ناشى شده و بايد اين جنايات بسيار احمقانه و سبعانه موجب تضعيف روحى ملت نشود. شاه خود را از ملت جدا و تنها مى‏بيند، ناچار با تمام وجود به آغوش اشرار و مزدوران پناه برده تا شايد عقده‏هاى روحى خود را خالى كند. شاه خود را از سلطنت خيالى مخلوع مى‏بيند و ادامه حكومت خود را با رفراندم تاسوعا و عاشورا غير ممكن مى‏داند، از اين جهت از هيچ جنايت غير انسانى روى گردان نيست و با دست اشرار و بعضى از سران ارتش كه شريك جرم او هستند، مى خواهد آخرين تير تركش را رها كند. شاه رفتنى است، لكن سران ارتش كه با او و به امر او مرتكب جنايات هستند و مى‏شوند، در كار خود تجديد نظر كنند و از عواقب امر بترسند. درجه داران جوان خود را به اين جنايات وحشتناك آلوده نكنند، مگر آنان نمى‏خواهند پس از شاه، دراين كشور آبرومندانه زندگى كنند؟

جناياتى كه در اصفهان و نجف آباد و بعضى از شهرستان‏ها شده است، به قدرى با شرافت انسانى منافى است كه وجدان هر انسانى را سخت رنج مى‏دهد. از قرار اطلاع، مامورين شاه با مسلسل به داخل منازل مردم محروم و بى‏دفاع حمله كردند، مساجد را به آتش كشيدند، به زنان محترم اهانت كردند، هر كس را كه ديدند جاويد شاه نمى‏گويد، بيدريغ كشتند و آزادى به منطق كارتر را به خوبى و خيلى سريع اجرا كردند.

اكنون با در نظر گرفتن رفراندم تاسوعا و عاشورا كه غير رسمى بودن شاه و دولت را به جهانيان ثابت نمود، بر ملت است كه به حكم اسلام و قانون، از اطاعت شاه و دولت سرپيچى كنند، ماليات نپردازند و كليه اعتصابات ادارات و موسسات و شركت‏هاى دولتى، خصوصاً اعتصاب شركت

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 68

نفت را تا رفتن شاه و دولت ادامه دهند و بر ملت است كه با گسترش اعتصابات خود از آنان پشتيبانى نمايند. اينجانب مصيبت وارده بر خواهران و برادران سراسر كشور را تسليت مى گويم و از خداى بزرگ، اجر و صبر براى آنان و رحمت واسعه حق تعالى را براى شهداى راه خدا مسئلت مى‏نمايم و روز دوشنبه 17 محرم الحرام را به مناسبت هفتم شهدا، عزاى عمومى اعلام مى‏كنم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:12 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 69

تاريخ:23/9/57

مصاحبه امام خمينى با روزنامه اونيتا ارگان حزب كمونيست ايتاليا

سؤال: كشور ما ايتاليا با توجه وقايع ايران و كوشش ملت ايران عليه ديكتاتورى خاندان پهلوى را دنبال مى‏كند، همزمان بعضى جرايد گوياى اين است كه حكومت اسلامى نسبت به مدرنيزه كردن ايران توسط شاه يك قدم عقب است، در اين مورد نظر شما چيست؟

جواب: به تصديق خود شما، خاندان پهلوى يعنى شاه و پدرش بيش از پنجاه سال است كه با ديكتاتورى بر ايران حكومت مى‏كنند و با پشتيبانى قدرت‏هاى استعمارى، از هيچ جنايتى به ملت ايران دريغ نكرده‏اند. ذخاير كشور مخصوصاً نفت را در اختيار اجانب گذاشته‏اند، هرگونه فرياد آزاديخواهى و اعتراض به ديكتاتورى را با سرنيزه خاموش كرده‏اند، قتل عام‏هاى مكررى در اين پنجاه سال به دست اين دودمان انجام شده است، آزادى به تمام معنى از مردم سلب شده است، هيچ‏گاه مردم حق انتخاب نداشته‏اند، گويندگان و نويسندگان كشته شده‏اند و يا زندانى هستند و يا ممنوع از گفتن و نوشتن، مطبوعات را از نوشتن حقايق محروم كرده‏اند، و در يك كلمه، تمامى مبانى بنيادى دموكراسى را نابود كرده‏اند، كه تمامى اين واقعيت‏ها تلخ را در يك سال اخير، هم شاه و هم اطرافيانش اعتراف كرده‏اند و حالا من مى‏پرسم كه ملتى تا اين حد ستمديده و سلطانى تا اين حد ديكتاتور، مدرنيزه كردن كشور چه مفهومى مى‏تواند داشته باشد؟ آيا طلاى سياه ما را تاراج كنند و در ازاء آن ميلياردها دلار اسلحه را در كشور انبار كنند، اين معنى نوسازى كشور است؟ تاسيس كارخانجات صنعتى مونتاژ با سرمايه‏هاى خارجى و سرمايه‏هاى وابستگان داخلى آنها، از جمله خود شاه، مملكت را به طرف يك مستعمره تمام عيار پيش مى‏برد و كارگر ايرانى را با دستمزدهاى ناچيز در خدمت آنها درمى آورد، به معنى مدرنيزه كردن كشوراست؟

كشاورزى را نابود كرده‏اند و در عوض گندم و برنج و ساير موادغذايى به مقدار بيش از نود درصد مصرف داخلى را از خارج وارد مى كنند، اين به معنى مدرنيزه كردن كشور است؟ تحصيلكرده‏هاى ما، از دانشجو و دكتر و مهندس و ساير متخصصين و روشنفكران، زندان را پر كرده‏اند و از خارج دكتر و مهندس وارد مى‏كنند، اينها در منطق شاه و جرائدى كه از او پول گرفته‏اند، به معنى نوسازى كشور است؟ و ما كه خواستار حكومت اسلامى هستيم كه در

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 70

سايه آن به همه اين جنايت‏ها و خيانت‏ها پايان داده مى‏شود، به معنى يك قدم عقب بودن است؟ نه، اين پايان دادن به ارتجاع شاهنشاهى دوهزار و پانصد ساله پوسيده است.

سؤال: آيا شما تصور مى‏كنيد كه با تمام جنبش‏هاى آزاديبخش در كشورهاى مختلفه عرب كه هر كدام بر اساس روش خاصى و در شرايط خاصى براى استقلال (مانند ملت فلسطين) خودمختارى، آزادى سياسى، اقتصادى و عقيدتى مجاهدت مى‏كنند، پيوند داريد؟

جواب: نهضت مقدس اسلامى موجود در ايران با هيچ گروهى در خارج از كشور ارتباط سازمانى ندارد، ولى ما اميدواريم كه چون ملت ايران هميشه از مبارزه همه آزاديخواهان بخصوص برادران فلسطينى عليه اسرائيل متجاوز، حمايت كرده است و ما بيش از پانزده سال است كه هميشه در اعلاميه و سخنرانى‏ها،نهضت آنان را تاييد كرده‏ايم و در حد امكان به يارى آن برخاسته‏ايم، آنان و همه آزاديخواهان جهان، امروز از مبارزات حق طلبانه ملت ايران حمايت كنند، اميدواريم كه اين كار را هر چه بيشتر و سريع‏تر انجام دهند.

سؤال: در مبارزه عليه شاه، نيروى مذهبى مايه اتحاد قشرها و لايه‏هاى مختلف نيروهاى سياسى است. نظر شما نسبت به شركت مبارزين متحد و مردمى جنبش انقلابى كه مى‏گويند بعضى از آنان ماركسيست و گاهى اظهار نمى‏كنند، چيست؟

جواب: بله امروز اسلام به صورت يك مكتب مترقى كه قادر است تمامى نيازهاى بشر را تامين كند و مشكلات او را حل نمايد، مورد توجه همه مسلمين جهان، بخصوص ملت مسلمان ايران قرار گرفته است و بيش از نودوپنج در صد مردم ايران مسلمانند و خواستار استقرار حكومت اسلامى و اجراى قوانين مترقى اسلامند و تمامى قشرها در سراسر كشور، در اين خواسته‏ها همصدا و در صف واحدند و اگر عده‏اى كه شماره آنها بسيار هم محدود است، شعارى غير از اسلام دارند، يا مغرضند كه اگر مأمور خود رژيم ايران نباشند، از قدرت‏هاى خارجى دستور مى‏گيرند و يا به علت اينكه اسلام را نشناخته‏اند و آنچه از اسلام شنيده‏اند، از تبليغات غلط و انحرافى بوده است از اين جهت به ساير مكتب‏ها پناه برده‏اند و اين عده را ما معتقديم با پياده شدن اسلام به آغوش آن بر مى‏گردند.

سؤال: بيشتر روزنامه‏ها در ايتاليا و فرانسه امروز از (خطر يك جنگ داخلى) صحبت مى‏كنند و تصورشان اين است كه تنها راه حل سازش (انتخابات مجلس مشروطه، مراجعه به آراء عمومى) اميدواركننده است، تا بتوان از برخورد بين مردمى كه به حرف شما گوش مى‏كنند و

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 71

ارتش، جلوگيرى كرد. آيا واقعاً شكاف بين ارتش و مردم، وسيع است؟ (در اينجا صحبت از كادرهاى بالاى ارتش كه در خدمت شاه هستند، نيست) .

جواب: اولاً سازش با شاه يعنى سازش با يك فرد ظالم و خائن و اين سازش خود بزرگترين خيانت است كه هرگز در قاموس اسلام و يك مسلمان واقعى نمى‏گنجد و در ثانى سازش از سياسيون در طول سلطنت اين دودمان با تجربه‏هاى تلخى در گذشته اتفاق افتاده است و ملت ايران امروز بيدار شده و اين فريب را هرگز خورد و آن دسته از مطبوعات كه صحبت از جنگ داخلى مى‏كنند، بايد بدانند كه خيلى پيش از اين، خود شاه براى خنثى كردن نهضت مردم ايران دست به چنين تبليغاتى زده است و مردم را هميشه از تجزيه و تبديل آن به ايرانستان مى‏ترساند و مى‏گفت كه مخالفين من مى‏خواهند ايران را به ايرانستان تبديل كنند و اين صرفاً يك تهديد توخالى است و ملت فريب آن را نمى‏خورد. و اما ارتش، شاه خوب مى‏داند كه به اين ارتش نمى‏تواند اميدوار باشد، امروزه از ايران اخبار سرپيچى ارتشيان ميرسد، سربازها از سربازخانه‏ها فرار مى‏كنند، افسران جوان از اطاعت فرماندهان خود سرپيچى مى‏كنند، ارتشيان، جز يك عده معدود كه از وابستگان و سرسپردگان شاهند، بقيه مسلمانند و دير يا زود به ملت خواهند پيوست وشاه قادر به ادامه حكومت خود نخواهد بود.

سؤال: تمامى ناظرين قبول دارند كه تظاهرات بزرگ يكشنبه و دوشنبه گذشته، يك مراجعه به آراء عمومى عليه شاه و له حكومت اسلامى بود، آنها همچنين قبول كرده‏اند كه بلوغ عظيم ملت ايران را كه به حرف شما گوش مى‏كنند، بايد به رسميت بشناسند، ولى ادامه قدرت باز ادامه دارد، زيرا شاه قصد ترك قدرت ندارد و بنابراين تحت چه فرم ديگرى مبارزه توده‏اى مى‏تواند عليه شاه ادامه پيدا كند؟

جواب: پايه پوشالى قدرت شاه كه توسط خودش بنا گرديده بود و بر آن تكيه داشت، به وسيله ملت مبارز فرو ريخت و به همين دليل قدرت او نمى‏تواند ادامه پيدا كند، همين شاه بود كه چند سال گذشته هنگامى كه حزب مبتذل خود را اعلام كرد، گفت هر كه به ما رأى ندهد، يا جايش در زندان است و يا از كشور اجازه مى‏دهيم كه خارج شود. امروز مى‏بينيد كه ملت ايران او را مجبور مى‏كند كه رسوايى شكست حزب رستاخيز فرمايشى خود را قبول كند و همين شاه بود كه در مورد زندانيان سياسى عقيده داشت كه بايد در زندان پوسيده و بميرند و ديديم كه فشار ملت او را مجبور مى‏كند كه بعضى از آنان را آزاد كند و ده‏ها شكست ديگر كه ملت بر او وارد آورده و به يارى خداى تعالى او را براى هميشه از قدرت بركنار خواهد كرد و در اين راه از هر شيوه ممكن استفاده مى‏كند، اگر به همين روش مسالمت آميز، شاه كنار نرود، آنوقت است‏

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 72

كه او و حاميانش غرامت سختى خواهند پرداخت.

سؤال: شما در جريان گروه تحقيقى درخواست شده توسط پرزيدنت كارتر، هستيد. دولت اسلامى شما مى‏تواند عليه قدرت‏هائى كه از نظر اقتصادى، استثمارش كرده‏اند يا از نظر سياسى، ايران و منافعش را تحت فشار قرار داده اند، ارتباطش را قطع نمايد؟ آيا يك گفتگوى دو جانبه، البته با شرايط مساوى، با ايالات متحده را پيش بينى كرده ايد؟

جواب: تا زمانى كه شاه بر سر كار است و كنار نرفته است، ما هيچ مذاكره‏اى را نمى‏پذيريم و در صورتى كه يك دولت اسلامى مستقل متكى به آراء ملت سركار آمد، در آن موقع با هر دولتى كه مايل باشد، در زمينه‏هاى مختلف حاضر به مذاكره هستيم و ما در روابطمان با ساير كشورها، همچنان كه ظلم را پذيريم، به كسى هم ظلم نمى‏كنيم و اگر كشورى با چنين سياست عمل كند و به هيچ يك از قدرت‏هاى استعمارى، وابسته نباشد و استقلال كامل خود را حفظ نمايد، قطعاً در دنياى امروز در محاصره اقتصادى و سياسى قرار نمى‏گيرد. اين شاه و دولت غير قانونى او است كه چون هيچ گونه پيوندى با ملت ندارد از طرف ملت محكوم به سقوط است، از اين جهت قدرت‏هاى خارجى در برابر حفظ قدرت، هر طرفى را بر او تحميل مى‏كنند و او هم ناگزير از پذيرفتن است.

سؤال: كارگران ايتاليا با ملت ايران كه مبارزه مى‏كند، هستند، همين احساس در جاى ديگر هم وجود دارد ( دولت‏ها طور ديگر فكر مى‏كنند) و مى‏توان گفت كه جهاد شما از حدود مرزهاى اسلامى گذشته است و توسط ملت‏ها شناخته شده، عقيده شما چيست؟

جواب: امروز همچنان كه قدرت‏شيطانى درسطح جهانى، براى غارت ملت ضعيف دست در دست يكديگر گذاشته اند، ملت‏ها بايد در مبارزات حق طلبانه خود، يكديگر را حمايت كنند و ما اميدواريم كه در اين لحظات حساس، همه آزاديخواهان جهان، ملت مسلمان و رشيد و قهرمان ايران را يارى نمايند. ملت ايران بدون اتكاء به غرب و شرق مى‏خواهد روى پاى خود بايستد و بر سرمايه‏هاى مذهبى و ملى خود استوار باشد. ملت هاى جهان، از اين طرز فكر بر خلاف مسير دولت‏ها پشتيبانى مى‏كنند و خواهند كرد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 08:12 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 73

تاريخ: 25/9/57

بيانات امام خمينى در مورد حقوق بشر ادعايى شاه و كارتر

حقوق بشر در قاموس كارتر لفظى براى غارتگرى و كشتار

اعوذبالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

در جنگ صفين وقتى كه عمار ياسر براى خاطرجنگ با معاويه در ركاب اميرالمومنين كشته شد، بين لشكر معاويه حرف واقع شد كه پيغمبر به عمار فرمودند كه تو را فرقه ياغى و باغى شهيد مى‏كنند و حالا لشكر معاويه شهيد كرده است عمار ياسر را. پس بايد فرقه باغى و طاغى همين معاويه و لشكر او باشند. معاويه گفت كه نه اين را اميرالمومنين كشته‏براى اينكه او فرستاده او را به جنگ و وقتى كه او فرستاد به جنگ پس اميرالمومنين او را كشته است. پس فرقه باغيه عبارت از آن دسته هست. منطق كارتر همين منطق معاويه است كه گفته است به اينكه اينها مردم را به كشتن مى‏دهند يعنى علماى اسلام مردم را به كشتن مى‏دهند. حالا بايد ما حساب اين را با ايشان بكنيم ببينيم كه آيا اين منطق ايشان همان منطق معاويه است يا يك قدرى هم بدتر، يا يك منطق صحيحى است.

در ايران از اول محرم مردم شروع كردند به (ضمن عزادارى‏هائى كه كردند) اظهار انزجار از حكومت شاه و در تاسوعا و عاشورا با كمال آرامش مردم پياده روى كردند و سلطنت محمدرضاشاه را نفى كردند. ايشان مى‏گويد كه (مردم همچو اختيارى نداشتند، اين اسباب اين شده است كه شاه امر كرده است كه روز بعدش مردم را بكشند) اين تظاهرات آرام كه مردم كردند و سرنوشت خودشان را در اين روز تعيين كردند، اين آيا مطابق منطق آقاى كارتر نيست؟ و اين را يك امر انحرافى ايشان تلقى مى كنند كه مردم يك مملكتى، تمام مردم يك مملكتى نسبت به سرنوشت خودشان حق دارند؟! آن اعلاميه حقوق بشر در منطق آقاى كارتر اين است كه بشر همچو حقى ندارد كه سرنوشت خودش را تعيين كند؟ ايشان از اعلاميه حقوق بشر كه خودشان هم امضا كردند كه آزادند مردم، اول چيزى كه براى انسان هست آزادى در بيان است، آزادى در تعيين سرنوشت خودش است، آيا ايشان از اعلاميه حقوق بشر اين را فهميده‏اند كه نه هيچ كس آزاد نيست در اين معنا؟ يا در خصوص ايران ايشان اين نظر را دارند كه هر كس هم كه آزاد باشد لكن ايران ديگر آزاد نيست؟ چنانچه در بعضى از حرف‏ها مى‏گويد كه، گفته است كه آنجا كه پاى منافع ماها در كار است، ديگر صحبت از آزادى و حقوق بشر نيست، ديگر آنجا نبايد ما از حقوق بشر بحث كنيم. ايران يك جائى است كه سوق الجيشى است و

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 74

وضع سوق الجيشى نسبت به مملكت ما دارد، ديگر اينجا جاى اين نيست كه ما صحبت آزادى بشر را بكنيم و حقوق بشر را بكنيم. اين منطق صحيح هست در نظر دنيا، در نظر عقلاى دنيا كه يك مملكتى چون منفعت به ايشان مى‏رساند، چون مملكت آمريكا از اين منفعت مى‏برد، پس اينها ديگر آزاد نيستند، اينها بايد دستشان را روى هم بگذارند تا هر چه منافع دارند، هر چه ذخاير دارند آمريكا و امثال آمريكا ببرند؟! آيا اينكه ايشان مى‏گويد كه اينها مردم را به كشتن دادند، آيا اين تظاهر آرامى كه مردم در اين دو روز كردند يعنى هيچ شلوغى نكردند و به دنيا ثابت كردند كه ايران مى‏تواند كنترل خودش را در اشياء بگيرد و سرنوشت خودش را به طور عقلائى، به طور صحيح تعيين كند، خوب اين موجب اين شد كه فردا از شب يازدهم شروع شد، شروع شد به كشتار مردم، اينجا چه باعث شده است كه مردم كشتار شدند؟ خوب، باز در جنگ صفين اين مطلب پيش مى‏آيد كه خوب او آمده به جنگ و اينها هم رفتند به جنگ و آنها اينها را كشتند. حالا معاويه مى تواند يك همچو مغلطه‏اى بكند كه آن كسى كه اين رافرستاده به جنگ و اين كشته است، خوب اين منطق معاويه است، اين يك مغلطه اى است كه كرده است معاويه. اينجا از او هم بدتر است براى اينكه اينجا به جنگى نرفته بودند، اينها در خيابان‏هاى تهران و در خيابان ساير شهرها راه افتاده بودند و مى‏گفتند كه ما شاه را نمى‏خواهيم، اين جنگ است؟ آيا كسى بگويد كه سرنوشت مملكت من به دست خود من هست، حقوق بشر براى ما و همه عالم اين مطلب را قائل هستند كه هر بشرى نسبت به سرنوشت خودش آزاد است، مى‏تواند راى آزاد بدهد هر مملكتى مى‏تواند سلطان اگر داشته باشد، تعيين كند، رئيس جمهور اگر بخواهد داشته باشد، تعيين كند، حكومت بخواهد، تعيين كند براى مملكتش، هر شكلى كه اين افراد مملكت بخواهند اداره بشوند، به حسب حقوق بشرآن شكل بايد ممضى باشد، همه دولت‏ها هم بايد او را تصديقش بكنند. خوب /مردم / همين مطلب بود، ديگر بيشتر از اينكه چيزى نبود. روز دهم و نهم، روز تاسوعا و عاشورا غير از اين مطلب چيزى نبود كه همه روزنامه نويس ها، همه مجله نويس‏ها اين را ديدند،اينهائى كه رفتند در ايران و تماشا كردند اين مسائلى كه در ايران واقع شد، همه ديدند كه يك مملكتى است كه اهالى‏اش با آرامش، چندين ميليون جمعيت در سرتاسر مملكت با آرامش راه افتادند، مرد وزن بزرگ و كوچك توى خيابان‏ها و حرفشان اين بوده است كه ما اين شاه را نمى‏خواهيم ما فرض مى‏كنيم كه شاه خيلى هم مرد صالحى فرض كنيد باشد، خيلى هم آدم صحيحى باشد، خيلى هم خدمتگزار به مردم باشد، خوب وقتى مردم يك خدمتگزارى را نخواستند بايد كنار برود. ما فرض مى‏كنيم اينطور كه، خير، ايشان مصالح مملكت را ملاحظه كرده است، ايشان مى‏خواهد آزادى بدهد. ايشان مى‏خواهد مملكت را مستقل كند، ايشان مى‏خواهد مملكت را به تمدن نو برساند، همه اينها را ما فرض مى‏كنيم صحيح، مى‏خواهد يك همچو كارهائى را بكند لكن اهالى مملكت مى‏گويند ما اين را نمى‏خواهيم كه سلطان ما باشد، سرنوشت اهالى مملكت با خودشان است، ما همچو خدمتگزارى را نمى‏خواهيم، ايشان بروند كنار، ما خودمان يك خدمتگزار ديگر جايش مى‏گذاريم. ما فرض مى‏كنيم اگر ايشان آن هم بود، آنطور هم بود، مثل ساير مثلاً انسان‏ها يك انسانيتى داشت، باز هم اهالى يك مملكت حق داشتند به اينكه‏

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 75

بگويند ما اين خدمتگزار را، اين آدم بسيار صالح خوب را كه مى‏خواهد مملكت ما را بهشت برين بكند نمى‏خواهيم، ايشان بهشت برين كند مملكت مان را. حق ندارند اين را بگويند؟ حقوق بشر اين نيست كه هر كسى، هر بشرى حق دارد كه سرنوشت خودش را خودش تعيين كند؟ اينها مى‏خواهند سرنوشت خودشان را خودشان تعيين كنند و اين آقاى خدمتگزار را نمى‏خواهند. اين در صورتى بود كه ايشان خدمتگزار بود و اما اگر چنانچه يك شخصى باشد كه خدمتگزار ديگران است، براى خاطر ديگران اين مملكت خودش را به باد فنا داده، به تباهى كشيده، يك ادمى است كه همه چيز ما را از دست داده و برده است از بين، همه منافعى كه در اين مملكت قابل اين است كه برده بشود و مردم از آن استفاده بكنند، خود ملت از آن استفاده بكند، ايشان يا خورده است يا داده است به ديگران خورده‏اند. يا خودش در بانك‏هاى خارج جمع كرده مثل پدرش كه جواهرات ايران رابرداشت و رفت منتها انگليس‏از او گرفتند بين راه وبردند يا خودش برده است و پول‏هاى ايران را اين شصت هزار نفرى كه مى‏گويند كه جزء اشخاصى است كه به او مربوط هستند و از رفقايش هستند و از فاميلش هستند و از اينها هستند، به اينها داده خورده‏اند و يا به ارباب‏ها داده خوردنده‏اند، به كارتر و امثال كارتر و به آمريكا و به ديگران داده.

نياز به تلاش و كوشش دراز مدت به منظور بازسازى ويرانگرى‏هاى رژيم‏

همه منافع ايران را ايشان از بين برده است، الان شما، اگر حالا هم برود، ده پانزده سال لازم است تا اين مملكت با زحمت اشخاص صالح به پايه آنوقت برسد كه ايشان نيامده بودند، كه رضاشاه هم نيامده بود. اين، مدتى زحمت لازم دارد، خيال نكنيد كه حالا يك مملكتى را كه اين تهى كرده تا رفت بهشت برين بشود. اين خراب كرده همه را، مملكت را خراب كرده و به شكل يك ويرانه درآورده الان نه زراعتى اين مملكت ما دارد، نه مراتعش دست مردم است و خودش دارد، نه جنگل‏هايش دست اينهاست. آبها را از بين بردند، اين سدهائى كه اينها درست كردند، همه اش به منافع ديگران بوده تا اين مملكت دوباره برگردد به حال قبل از آمدن اين آقا، مدت زحمت دارد، مدت‏ها بايد مردم خون دل بخورند، جوان‏هاى ما بايد زحمت بكشند، متخصصين ما بايد زحمت بكشند تا اين را از اين آشفتگى بيرون بياورند تا بعد بشود يك مملكتى كه اين آشفتگى هارا دارد نداشته باشد آنوقت نوسازى بخواهند بكنند.

منطق كارتر جنايت پيشه، سكوت دربرابر كشتار و غارت شاه يا قبول مرگ است.

ايشان مى‏فرمايند كه اين تظاهرات آرامى كه كردند كه ما شاه را نمى‏خواهيم، اين است كه اينها را به كشتن داده؟! اينها حتماً بايد بگويند شاه راخواهيم تانكشندشان؟! ايشان مى‏گويد كه حرف‏هائى كه ميزنند ميزانى ندارد و كنترل ندارد. خوب، حرف ما اين است، ما در مجمع عمومى دنيا حرف خودمان را مى‏گذاريم حرف ايشان هم مى‏گذاريم، ببينيم كدام اينها ميزان ندارد. حرف ما اين

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 76

است كه اين آدم خودش و پدرش، اين سلسله به ما خيانت كرده جنايت كرده، هر روز دارد جنايت مى‏كند. الان كه ما اينجا نشستيم اينها مشغول جنايت هستند، همين الان، همين الان مشغولند، همين ديشب و ديروز قم را به آتش كشيدند، همين دو روز خراسان را، تبريز را، يزد را، هر شهرى را كه شما اسم ببريد اينها يك دسته‏اى آوردند خرابكارى كردند. اين آدمى كه اينطورى هست، اين آدمى كه مى‏آيد توبه مى‏كند و توبه اش اين است، آدمى كه مى‏آيد به مردم مى‏گويد كه نه كار نداشته باشيد، من ديگر اشتباه كردم، اشتباه هايم را برمى گردانم ديگر اشتباهى نمى‏كنم، اين كارش اين است كه داريد مى‏بينيد. ايشان نمى‏داند، آقاى كارتر نمى‏داند كارهاى اينها را يا مى‏داند و خودش را به نادانى مى‏زند؟ خوب ايشان اين كارها را دارد مى‏كند ماها كه اهل يك مملكت هستيم، ما هم با ساير مردم اين مملكت مى‏گوييم كه ما ايشان را نمى‏خواهيم، ايشان به ما خيانت كرده، ايشان جنايت كرده، ايشان ذخائر ما را به شما و امثال شما داده و ما مى‏خواهيم كه خودمان آزاد باشيم، خودمان مستقل باشيم، خودمان مملكتمان را اداره كنيم.اين ابهامى در آن هست كه ما مى خواهيم خودمان اداره كنيم، نمى‏خواهيم به دست شماها اداره بشود. به دست نوكرهاى شما اداره بشود؟! ابهامى در اين نيست. آيا حق ندارند اهالى يك مملكتى، آرام اين حرف را بزنند كه ما نمى‏خواهيم ايشان را؟! اگر دنبال اين معنا كه مردم روز تاسوعا و عاشورا آرام گفتند ما اين را نمى‏خواهيم و همه عالم ديدند كه اكثريت قاطع قريب به اتفاق است كه ايشان را نمى‏خواهند، همه بازارهاى ايران، همه مملكت ايران و شهرستان‏هاى ايران، همه دهات ايران فرياد كردند ما نمى‏خواهيم شما را، اگر ايشان بعد از اين كارى كه مردم كردند واين رفراندمى كه مردم كردند، گفته بود كه بسيار خوب نمى‏خواهيد من مى‏روم يك كس ديگر بيايد، جنگ و نزاع مى‏شد ديگر؟ دعوا داشت ديگر؟ ايشان بر خلاف قوانين بين المللى دنيا عمل كرده، دنبال اين معنا كه مردم آرام گفتند ما شما را نمى‏خواهيم، چماقدار كشيده، ارتشش را و نمى‏دانم قواى انتظامى‏اش و همه را وادار كرده به اينكه مردم را بزنند و به اسم مثلاً چماق به دست‏ها بيايند توى راه، توى شهرها بگويند جاويد شاه. خوب اين معنا واقع شده است كه مردم آرام گفتند نه و ايشان كتك زده مردم را، ايشان كشته از مردم، ايشان خانه‏هاى مردم ريخته، با مسلسل تو خانه‏ها هم حمله كردند، مساجد را آتش زدند، اين همه وحشيگرى را كردند، شما بعد از همه اين وحشيگرى‏ها ايشان را باز پشتيبانى كرديد و مى‏گوئيد: (آنهائى كه مى‏گويند كه چرا اين كارها مى‏شود، آنهايى كه تظاهر آرام كردند، اينها خلاف مى‏گويند، اينها ميزان ندارد حرف هايشان) .حرف ما اين است، حرف شما آن است، كدام ميزان ندارد؟ هر عاقلى بشنود اين دوتا را، كدام را مى‏گويد بى‏ميزان است؟ ميزان حقوق بشرى كه حقوق بشر مى‏گويد كه همه افراد يك ملتى آزادند در اينكه عقائد خودشان را بگويند، در اين كه سرنوشت خودشان را خودشان تعيين بكنند، مردم ايران اين را مى‏گويند، شما خلاف اين را مى گوئيد، كدام يكى مطابق ميزان است؟ كدام؟ ما بى‏ميزان صحبت مى كنيم؟! شما مى‏گوئيد كه شماها مردم را به كشتن داديد، معاويه هم همين حرف را مى‏زد منتها او حرفش منطقى تر از شما بود. معاويه هم مى‏گفت كه حضرت امير او را فرستاده جنگ، وقتى فرستاد جنگ ما كشتيمش، پس او كشته است. مثل اينكه يك مظلومى توى

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 77

راه بيايد و داد بزند از ظلم يك كسى، او بكشدش بعد بگويد نه اين مظلوم خودش خودكشى كرده براى اينكه خوب چرا داد كرد؟! (مردم ايران چرا چرا فرياد مى‏زنند؟! بگذار هر چه تو سرى دارند بخورند و فرياد نكنند!!) . آقاى كارتر اين را مى‏فرمايند كه هر چه توى سرتان زدند، هر كارى كردند اينها، شما حرف نزنيد براى اينكه اگر حرف بزنيد كشته مى‏شويد، پس خودتان خودتان را به كشتن داديد، اين صحيح است كه يك ملتى سى ميليونى، سى و چند ميليونى كتك بخورد، خيانت ببيند، جنايت ببيند، سلب آزادى‏ها را ببيند،اختناق‏ها را ببيند، اگر صدايش درآمد كه آقا چرا توى سر من مى‏زنى، بكشند او را؟!(پس اين تقصير خودش است كه مى‏گويد كه چرا) منطق اين منطق آقا.

حمايت از اعتصابيون شركت نفت يك تكليف شرعى است

اگر ما گفتيم اين نفت‏ها اين نفت‏هائى كه اينها دارند بيرون مى‏دهند از اين مملكت، اينها منفعتش به خود ملت نمى‏رسد پس اعتصاب كنيد، نگذاريد اين نفت‏ها برود، اگر ما گفتيم نفت‏ها را نگذاريد يعنى تاييد كرديم اعتصاب آنها را، خودشان اعتصاب كردند ماهم تاييد كرديم، حالا هم تائيد مى‏كنيم، اگر ما شركت نفت را و كارمندان نفت را تائيد كرديم به اينكه اين نفتى را كه ذخيره است براى نسل‏هاى آتيه و دخيره‏اى است و مالى است براى اين مملكت، براى حالش، براى آينده‏اش، نگذاريد اين بيخود از دست برود و هيچى دستتان نيايد خوب چند سال مى‏خواهيد نفت ايران را بخوريد و هيچى ندهيد، بس نشده؟ اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه مردم اعتصاب كنند، كه شركت نفت اعتصاب كند، كارمندان شركت نفت اعتصاب كنند، به اعتصابشان ادامه بدهند كه اين ثروت خداداد ملت از دست ملت نرود و هيچى گيرش نيايد، اين يك حرف غير منطقى است؟! چون به شما مى‏رسد از اين جهت ديگر حقوق بشر معنا ندارد؟! چون نفت به شماها مى‏رسد و عوضش هم نمى‏دهيد، به جاى اينكه بدهيد عوضش را، در مملكت ما پايگاه درست مى‏كنيد در مقابل شوروى، اگر ما بگوئيم اين اعتصاب صحيح است، مقدس است اين اعتصاب، واجب است اين اعتصاب، اين حرف غير منطقى است؟ يا شمائى كه مى‏گوييد (نگوئيد اين حرف‏ها را، مبادا يك حرفى بزنيد كه نفت‏ها نيايد تو جيب ما؟!) شما ميزان دارد حرفتان يا ما ميزان دارد حرفمان؟ يك حرف صحيحى كه همه عقلا قبول مى‏كنند كه يك ثروتى است مال خودمان و شما داريد مجان مى‏بريد، پول شما نمى‏دهيد به ما، شما مى‏بريد اين را، اسلحه مى‏دهيد كه براى خودتان پايگاه درست كنيد اينجا، يك نوكر اينجا گذاشتيد براى اين،اين بى‏ميزان است اين حرف؟! از قرارى كه بعضى از علماء قم رفتند به آبادان و آنجا بررسى كردند، اين ششصد هزار بشكه‏اى كه خارج مى‏شود، آنطور گفته شده است كه اينها به اسرائيل فرستاده مى‏شود. يك مقدار از اينها اعتصاب نكردند و ششصد هزار بشكه در مقابل ده ميليونى كه پيشتر مى‏گويند يا نه ميليونى كه خارج مى‏شده، اين خارج مى‏شود. آنها را بازى دادند به اينكه اين براى اداره خود مملكت است، اين براى خودمان است، آن بيچاره‏ها هم مشغول شده‏اند، حالا معلوم شده است از قرارى كه گويند كه اين به اسرائيل مى‏رود. اگر ما بگوئيم كه جايز نيست / براينكه / براين مردمى كه اعتصاب ديگران را

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 78

به آن اعتنا نكردند و گول خوردند از دولت به اينكه نفت را براى داخله خواهيم و اگر اينها فهميدند كه اين نفت را براى اسرائيل دشمن قران و اسلام مى‏خواهند، حرام است اعتصاب نكنند، پيش خدا مواخذند، پيش ملت مواخدند اينها، تمامشان بايد اعتصاب كنند تا يك قطره نفت بيرون نيايد. ملت ايران حاضر است كه سرما بخورد و نفتش را اسرائيل نبرد كه دارد اسلام را به هم مى‏زند، دارد مسلمين را اينقدر مى كشد، امريكا نبرد كه همه جناياتى كه ما داريم از دست امريكا هست، ديگران هم نبرند.من حالا الان دارم پيام مى‏دهم به كار كن‏هاى شركت نفت كه بر شما واجب شرعى است، واجب الهى است به اينكه اعتصابتان را عام كنيد، عمومى كنيد و نگذاريد نفت خارج بشود و به شما مى‏گويم كه اگر چنانچه شما را ترساندند چنانچه ديروز اينها را ترساندند و اعليحضرت فرمودند كه اينها رابايد محاكمه كرد، مردى كه تو چه كاره‏اى كه اينها را مى‏گويى بايد محاكمه كرد؟ تو كه حالا ديگر شاه نيستى، تو يك آدم ياغى هستى، براى چه محاكمه كنند اينهارا؟ تو كه شاه نيستى كه دستور بدهى، شاه هم بودى معنا نداشت كه تو دستور بدهى، و اگر شاه هم باشى، شاه مشروطه هستى نبايد دستور بدهى. (اينها را بايد محاكمه كرد وبعد به جزاى خودشان). نترسيد از اين مرد، يك مردى كه به خوابنامه توسل پيدا كرده، يك وقت هم به عرض مى‏كنم چيز، از اين نترسيد، اين رفتنى است آقا. اين شركت نفت، اين عمال شركت نفت نترسند از اين، از اين هياهوئى كه اينها مى‏كنند، نه اعتنايى به التماسشان بكنند و نه ترس از اين حرفهايشان بكنند.هيچ ترس نداشته باشيد، به اعتصاب خودتان ادامه بدهيد. بر ملت ايران هم لازم است كه اين كسانى كه در شركت نفت اعتصاب كردند و فقير هستند، آنها را همانطورى كه آنها به ايشان چيز مى‏دهند، اينها به ايشان بدهند، واجب است اين، من سهم امام را اجازه دادم كه بدهند، سهم سادات هم من سيدم اجازه مى‏دهم، هم سادات راضى‏اند هم غير سادات و فقرا راضى‏اند كه اينها را سير كنند كه دارند خدمت به اسلام مى‏كنند، خدمت به وطن خودشان مى‏كنند، بدهند سهم امام را به اينها، خود مردم هم مكلفند كه اينها را اداره كنند. نترسيد از اين حرف‏ها كه ماشما را چه مى‏كنيم، فلان . فردا اين مى‏رود و شما سروكارتان با يك حكومت عادل است كه به شما همه چيز همراهى خواهد كرد، حالا هم ما به شما همراهى كنيم، دست برداريد از حرف‏هاى اينها. اگر ما يك همچو حرفى بزنيم كه اعتصاب كنيد، الزام كنيم اينها را، يك الزام شرعى بكنيم به اعتصاب، حكم به اعتصاب بكنيم، اين براى مصلحت يك مملكتى است، براى مصلحت يك ملتى است. ما بى‏ميزان مى‏گوئيم؟! شما مى‏گوئيد كه اعتصاب نكنيد، خوب اعتصاب نكنيم چه كنيم؟ نفت‏ها را بدهيم ؟(اعتصاب نكنيد) ايشان اين است كه نفت‏ها هر چه هست درآوريد از اين مخازنتان و بدهيد به ما، نسل بعد هر چه شد جهنم، شما هم هر چه فقير هستيد جهنم.

طرح آوردن متخصصين خارجى تهديدى بيجا عليه اعتصاب كاركنان شركت نفت

كدام ميزان دارد؟ حرف شماميزان دارد يا حرف ما ميزان دارد؟ اينها ترسانند باز اينها را كه ما از اسرائيل، گاهى‏گويند از حجاز مى‏آوريم متخصص، امير حجاز گفته است كه ما متخصص

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 79

مى‏فرستيم، امير حجاز همچو به آن حرفى چطورمى‏زند؟ مگرمسلمان نيست امير حجاز؟ امير حجاز گويد من مسلمانم. مگر مسلمان نيست كه مى‏خواهد مال مردم را غارت كند به غير بدهد؟ نمى‏كند همچو كارى را، غلط مى‏كند. گاهى هم مى‏گويند از اسرائيل ما مى‏آوريم. اگر از اسرائيل آوردند، ما تكليفمان را با آنها دانيم چيست. يك نفر اسرائيلى (نه يهودى، به اين يهودى‏ها كه در ايران هستند كسى حق ندارد تعرض بكند، اينها در پناه اسلام و مسلمين هستند، نه به يهودى‏ها و نه به نصارى، اينهايى كه مذهب رسمى دارند، حق ندارند تعرضى بكنند و خيراً به بهائى‏ها تعرض كردند و دولت تعرض كرده. اينها يك نظر شيطنت دارند، به اين نظر شيطنت اينهااعتنا نكنند مسلمين، اينها مى‏خواهند ساير طبقات را به مسلمين بشورانند، شما اعتنا نكنيد. از هر راه ديديد كه سازمان دولتى دخالت مى‏كند در يك امرى، شما مخالفت كنيد براى اينكه نظر سوء دارند به شما) اسرائيلى اگر آمد در ايران و خواست نفت را چيز كند، بر همه مسلمان واجب است كه اينها را بيرون كنند و بكشند همه شان را. اينها با اسلام در جنگند، با مسلمين در جنگند، ما اگر دستمان برسد تا آخرشان را قطع ميكنيم. اگر در ايران پايشان را بگذارند، يك اسرائيلى پايش‏را بگذارد ايران، بر مردم ايران واجب است كه اينها را از بين ببرند. اسرائيلى آيد ! غلط مى‏كند اسرائيلى كه مى‏آيد. اينها مى‏ترسانند شما را، به اعتصابتان ادامه بدهيد و مردم هم با اينها همراهى بكنند، لازم است همراهى بكنند و من هم از سهم امام اجازه دادم كه همراهى بكنند با اينها و اداره بكنند اينها را. اگر ما بگوييم كه اعتصاب را ادامه بدهيد و نفت يك ملت را به طور هرج و مرج ندهيد به خارج، ما حرف خلاف زده‏ايم؟! و شما كه مى‏گوئيد كه كتك را بخوريد و منافعتان را هم بدهيد و صدايتان هم در نيايد.حرفتان صحيح‏است؟!

قتل چماق به دستان، اين عاملين كشتار مردم واجب است‏

شما حرفتان اين است كه اينهمه كشتار كه مى‏شود، صحبت نكنيد اصلش.اگر الان كه در مشهد و در ساير جاها اعتصاب كردند و در مريضخانه رفتند وآنها هم آنقدر شرارت كردند و علما هم رفتند در مريضخانه، در يكى از بيمارستان‏ها تحصن كردند و از قرارى كه گفتند حدود صدهزار نفر مردم هم رفتند اطراف آنجا تحصن كردند براى اين شرارت‏هائى كه اينها كردند، اگر اينها فرياد مى‏زنند كه چرازنى ما را، چرا مى‏كشى اولاد ما را، چرا به خانه‏هاى ما حمله مى‏كنيد، چرا بازارها را غارت مى‏كنيد قواى انتظاميه بازار غارت مى‏كند؟! قواى امنيت مردم مى‏كشد؟! خوب اين قواى شماست كه اسمش را انتظامى گذاشتيد و اسمش را امنى گذاشتيد. همين امنيت و همين انتظامى دارد مردم را مى‏كشد، دارد مردم را همه جهاتشان را به باد مى‏دهد، بازارها را دارد، اگر آقايان مذهبى‏ها يا ساير جاها اعتصاب كردن و رفتند آنجا نشستند و گفتند تا اين بساط از بين نرود ما از اينجا پا نمى‏شويم، اين حرف غير منطقى است؟! شما مى‏گوئيد كه نخير شما برويد همه سر جاى خودتان بنشينيد و تماشا كنيد و چماق به دستان بيايند و بزنند و بكشند و چه و شما هيچ حرف نزنيد اينها هم كه رفتند اعتصاب كردند اين چماق به دستان واجب القتلند، همه شان را بايد كشت. هر كس پيدا كند اين‏

صحيفه نور، جلد چهارم، صفحه 80

چماق به دست‏هائى كه مفسد فى الارض هستند و در زمين دارند فساد مى‏كنند، هر كه يكى از اينها را پيدا كرد بكشد او را. ما كه مى‏گوئيم دفاع از مملكتمان مى‏خواهيم بكنيم، دفاع از خودمان مى‏خواهيم بكنيم، ما ميزان ندارد حرفمان؟! اما شما كه مى‏گوئيد كه چماق به دست‏ها هر كارى كردند به شما حرف نزنيد، ميزان دارد حرف تو؟!

تشديد سركوبى و كشتار به دنبال پشتيبانى كارتر از شاه‏

بعضى از آقايان بررسى كرده بود، براى من هم نوشته بود، همين جا بررسى كرده بود كه هر دفعه كه كارتر پشتيبانى اعلام كرده، فردا كتك بوده، فردايش كشتار بوده. نوشته است در تاريخ كذا پشتيبانى اعلام كرد، قتل كذا واقع شد. در همين تاريخ هم بعد از عاشورا پشتيبانى اعلام كرد، قتل عام محمدرضا برپاشد. شمائى كه با كشتار، با پشتيبانى خودت قتل عام‏ها را فراهم مى‏كنى، دلگرمى به يك قاتل جانى با لذات مى‏دهى، پشتيبانى از يك آدم جانى مى كنى،تو بى‏ميزان نيست كارهايت؟! اما ما كه بگوئيم، م گوئيم چرا، بى‏ميزان است؟! عوض كنيد خودتان را. در هر صورت گرفتارى ما يكى و دو تا نيست، خوب، الان مملكت ما گرفتار به دست اين آدم است و گرفتار به پشتيبانى اين دولت‏ها لكن اطمينان داشته باشيد كه ديگر تمام شده اين حرف ها، گسيخته شده همه اين حرف ها. اميد است خداى تبارك و تعالى به همه تان توفيق عنايت كند و به ملت ايران سلامت و توفيق عنايت كند، به اسلام و مسلمين نصرت عنايت كند.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏


previos page menu page next page