توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صحيفه نور
صفحه ها :
1
2
3
4
[
5]
6
7
8
9
afsanah82
07-26-2011, 03:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 278
تاريخ: 4/12/58
استفتاء از محضر امام خمينى درباره خروج ارز از كشور
خدمت حضرت امام خمينى رهبر انقلاب اسلامى ايران
پس از اهداء سلام و تحيت، نظر مبارك را در مورد اخراج ارز از مملكت به طرق مختلف به خصوص طلاى خالص و مشخص شدن رابطه خارج كنندگان از مرز با طلافروشان شهرستانها و معاملاتى كه كمك به اخراج ارز مىكند، در شرايطى كه خروج ارز به ضرر كشور است بيان فرمائيد.
متن فتواى امام:
بسمه تعالى
در فرض مذكور، هم اخراج ارز و هم اعانت بر آن، از جمله فروش به اشخاصى كه اخراج مىكنند حرام است و لازم است مسلمانان پايبند به مصالح اسلام و مسلمين از اعمالى كه مخالف مصلحت كشور است اجتناب كنند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 279
تاريخ: 4/12/58
فرمان امام خمينى به آيت الله بهشتى در مورد انتخاب ايشان به عنوان رئيس ديوانعالى كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجتالاسلام آقاى حاج سيد محمد حسينى بهشتى دامت افاضاته
نظر به اهميت نقش قوه قضائيه در تأمين سعادت و سلامت جامعه و تماميت نظام جمهورى اسلامى و ضرورت ايجاد تشكيلات نوين قضائى بر اساس تعاليم مقدس اسلام، به رياست ديوانعالى كشور منصوب مىشويد تا با همكارى دادستان كل كشور، فقها، قضات، كارمندان شريف و صالح دادگسترى و حقوقدانان ديگر به تهيه طرح و برنامه و ايجاد تشكيلات نوين به تدوين لوايح قضائى جديد جمهورى اسلامى ايران بپردازيد.
اميدوارم خداوند متعال شما را در انجام اين امر خطير يارى فرمايد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 280
تاريخ: 4/12/58
پيام امام خمينى در مورد گروگانها و تصرف لانه جاسوسى آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
جنايات شاه مخلوع چيزى نيست كه از ياد ملت رفته باشد و يا بشود از ياد برد. بر همه روشن است كه محمدرضا پهلوى ما را از هر جهت وابسته به امريكا كرده بود، چه از نظر اقتصادى و سياسى و چه از نظر فرهنگى و نظامى و چه از نظر معنوى و خصلتهاى انسانى و اگر مهلت مىيافت، به اسلام ضربه جبران ناپذير مىزد. همه مىدانند كه دست او و پدرش به خون بزرگ و كوچك اين مرز و بوم آغشته است.
كشتار دستجمعى و زندان و شكنجه و تبعيد از امور رايج رژيم اين پليد بود. شاه به حمايت و پشتيبانى دولت امريكا دست به اين جنايات وحشيانه زد و ملت ما را از هستى ساقط كرد.
ملت ايران در مقابل اين خاندان كثيف و امريكا و عمال آنان دست از مبارزات برحق خويش بر نمىدارد و نخواهد برداشت.
دولت ايران و جناب آقاى رئيس جمهور تمام كوشش و سعىشان را در استرداد شاه خائن و اخذ اموال ملت ايران از او بنمايند كه ملت دلير دست از اين خواست بر حقشان بر نمىدارند و قدمى به عقب نمىگذارند.
يكى از آثار اين خواست، تصرف لانه جاسوسى بود كه مورد تاييد ملت قرار گرفت و چيزى جز عكسالعمل جنايات دولت امريكا نمىتواند باشد. اكنون كه كميسيون بررسى و تحقيق در مداخلات گذشته امريكا در امور داخلى ايران از طريق رژيم شاه سفاك، توسط جناب آقاى رئيس جمهورى و شوراى انقلاب اسلامى ايران تحقق مىپذيرد، جنايات آنان به اثبات خواهد رسيد.
لازم است در آن روز، معلولين عزيز و قهرمانان انقلاب ما در اين مجمع حضور يابند و خانواده شهدا، طومارهاى جنايات شاه و امريكا را به محكمه بفرستند.
همانطور كه بارها گفتهام ما خواستار استرداد شاه و اموال ملت از او مىباشيم. دانشجويان مسلمان و مبارزى كه لانه جاسوسى را اشغال كردهاند با عمل انقلابى خودشان ضربهاى بزرگ بر پيكر آمريكاى جهانخوار وارد نمودند و ملت را سرافراز كردند ولى از آنجا كه در آينده نزديك نمايندگان مردم در مجلس شوراى اسلامى اجتماع مىنمايند، با نمايندگان مردم است تا نسبت به آزادى گروگانها و امتيازاتى كه در قبال آن بايد بگيرند و تصميم گيرند زيرا اين مردمند كه بايد در جريانات
صحيفه نور ج 11 صفحه 281
سياسى دخالت داشته باشند، البته تا تشكيل مجلس شوراى اسلامى، شوراى انقلاب و جناب رئيس جمهور كوشش خودشان را درباره برگرداندن شاه و اموال ملت و جريانات سياسى كه زمينه اينگونه خواستها را فراهم مىكند، مبذول دارند.
از خداوند متعال نصرت اسلام و شكست دشمنان اسلام را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 282
تاريخ: 9/12/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام رئيس شوراى دولتى جمهورى مردم لهستان
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آقاى هنريك ژابلونسكى رئيس شوراى دولتى جمهورى مردم لهستان
بدين وسيله از پيام محبتآميز جنابعالى به مناسبت نخستين سالگرد انقلاب اسلامى ايران تشكر مىكنم. از خداى تعالى رفاه حال مستضعفين جهان را مسئلت مىنمايم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 283
تاريخ: 9/12/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام رئيس جمهورى بنگلادش
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آقاى ضياءالرحمن رئيس جمهورى مردم بنگلادش
بدين وسيله از پيام محبتآميز شما به مناسبت حادثه دلخراش سقوط هواپيما تشكر مىكنم. فرصت را مغتنم شمرده بهترين آرزوهاى خود را براى پيشرفت و تعالى ملت برادر مسلمان بنگلادش و كليه مسلمانان جهان ابراز مىدارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:38 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 284
تاريخ: 11/12/58
بيانات امام خمينى در جمع مردم و كاركنان بيمارستان قلب
توصيه به اقشار ملت در خنثى نمودن توطئههاى در حال اجرا
بسم الله الرحمن الرحيم
من در اين مدت كه در اين بيمارستان بودم و موجب زحمت همه آقايان، و حالا كه مىخواهم از آقايان مفارقت كنم از همه تشكر مىكنم و دعاگوى همه هستم. من اميدوارم كه همه ما در اين برهه از زمان در اين موقع حساسى كه بر مملكت ما مىگذرد و توطئههائى كه براى ملت و مملكت ما در دست اجراست، همه ملت، همه قشرهاى ملت، دست به دست هم بدهند و توطئهها را خنثى كنند. من از شما كارگرها و كارمندان اين بيمارستان تشكر فوقالعاده مىكنم و از اطباء محترم كه در اين مدت با من كمال محبت را كردهاند و مثل فرزندى كه پدر پيرش را پرستارى مىكند، پرستارى كردند، تشكر مىكنم. خداوند همه شما را حفظ كند و همه ملت را حفظ كند. يك كلمهاى كه در اين موقع لازم است به آن توجه بشود قضيه انتخابات است. اين قدم آخرى است كه ملت ما بايد با شايستگى هر چه تمامتر - شايسته - اين قدم را بردارند و توجه داشته باشند كه دورههاى سابق كه دوره طاغوت بود، براى انتخابات در عين حال كه انتخاباتى در كار نبود، لكن كارهاى طاغوتى انجام مىگرفت و حالا بايد همه آقايان متوجه باشند كه دولت اسلامى است، جمهورى اسلامى است و مجلس، مجلس اسلامى است و بايد اخلاق همه در انتخابات هم اخلاق اسلامى باشد و افرادى را انتخاب كنيد كه متعهد به اسلام، شرقى و غربى نباشند، بر صراط مستقيم انسانيت و اسلاميت باشند. من اميدوارم كه اين مرحله را هم به شايستگى و به طورى كه دلخواه همه ملت ماست و دلخواه ماست عمل بكنند و وكيلهائى كه آراسته هستند به اخلاق خوب، متعهد هستند به اسلام، وفادار هستند به كشور خودشان، خدمتگزار هستند به شما و به كشور، آن اشخاص را انتخاب كنند و در مجلس بفرستند كه انشاءالله اين قدم آخر هم با شايستگى برداشته بشود و ايران انشاءالله سر و سامان پيدا بكند و از آن فشارها و اختناقها كه خارج شده است تا آخر خارج باشد. من دعاگوى همه هستم و در اين روز آخر عمر به همه شما دعا مىكنم و هر چه خدمت از من برآيد با حالى كه دارم مضايقه ندارم و خدمتگزار همه هستم.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:38 PM
previos page menu page
صحيفه نور ج 11 صفحه 285
تاريخ:20/12/58
پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با كميسيون تحقيق جنايات دولت آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف و مبارز ايران جنايات شاه و امريكا چيزى نيست كه احتياج به اثبات داشته باشد. شاه و امريكا ما را در تمام زمينهها وابسته نمودهاند. قتل و ضرب و شتم و زندان و تبعيد از امور رايج اين جانيان بوده است. ما تا آخر عمر عليه دولت آمريكا مبارزه مىكنيم و تا آن را به جايش ننشانيم و دستش را از منطقه كوتاه نكنيم و به تمام مبارزان راه آزادى كمك نكنيم تا آنها را شكست دهند و خود مردم ايران سرنوشت خويش را به دست گيرند، از پاى نمىنشينيم. براى ما شرق تجاوزگر و غرب جنايتكار فرقى نمىكند. ما مىجنگيم و چون حق پيروز است. پيروزيم سلطه امريكا تمام بدبختىهاى ملل مستضعف را به دنبال دارد و تجاوز شرق متجاوز روى تاريخ را سياه نموده است.
ملت عزيز ايران! بيدار باشيد كه ساليان دراز مبارزه در پيش داريد، ابرقدرتها براى نابودى شما هر روز نقشه مىكشند ولى ان كيد الشيطان كان ضعيفا مسألهاى كه اين روزها عنوان شده است، قضيه امريكا و گروگانهاى جاسوس امريكائى است كه در دست دانشجويان مسلمان و مبارز است. در اين مورد مطالبى چند را متذكر مىشوم:
1 - رونوشت كليه مدارك مربوط به دخالت آمريكا و شاه خائن را بايد در اختيار هيأت بررسى و تحقيق جنايات دولت امريكا و شاه گذاشت و دانشجويان مسلمان هم اگر مداركى در اين مورد دارند، رونوشت آن را در اختيار اين هيأت بگذارند.
2 - ملاقات با گروگانهايى كه در پرونده جنايات امريكا و شاه دخالت دارند، براى بازجوئى از آنان آزاد است.
3 - اگر هيأت بررسى، نظر خودش را در تهران، درباره جنايات شاه مخلوع و دخالتهاى امريكاى متجاوز ابراز داشتند، ملاقات با تمامى گروگانها بلامانع است.
بار ديگر پشتيبانى خود را از شوراى انقلاب و شخص جناب رئيس جمهور اعلام مىدارم و از همه مىخواهم كه آنان را يارى كنند و در پشتيبانى از آنان كوتاهى نكنند و از همه قشرها مىخواهم كه از اخلاق پسنديده اسلام پيروى نمايند و حقوق برادرى را حفظ نمايند.
خواهران و برادران عزيزم! امروز روز اتحاد و اتفاق است. امروز روزى است كه اگر هماهنگ نباشيد، يا گرفتار شرق مىشويد و يا غرب. هرگز روى يك سخن نايستيد و هر چه صلاح اين مرز و
صحيفه نور ج 11 صفحه 286
بوم و ملت اسلام است، انجام دهيد. نهضت ملت شريف ايران براى قطع ايادى دشمنان ادامه دارد و تا امريكا و ساير ابرقدرتها به ستمكارى و جنايات خود ادامه مىدهند ملت ما به مقابله و مبارزه خود با آنان ادامه مىدهد و استقلال همه جانبه خود را با تمام قوا حفظ مىكند. بر روشنفكران است كه هر چه بيشتر در رسوائى ابرقدرتها بكوشند و اميدوارم كه خمينى از راه مستقيم اسلام كه مبارزه با قدرتهاى ستمگر است، هيچ گاه منحرف نشود و براى به ثمر رساندن اهداف اسلام از پاى ننشيند، چنانكه اميدوارم ملتهاى مسلمان و خصوصاً ملت مبارز ايران، در اين هدف كوشا باشند و مبارزه خود را عليه ستمگران شرق و غرب ادامه دهند از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page
afsanah82
07-26-2011, 03:39 PM
جلد دوازدهم
menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 1
تاريخ 20/12/58
پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با كميسيون تحقيق جنايات دولت آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف و مبارز ايران! جنايات شاه و امريكا چيزى نيست كه احتياج به اثبات داشته باشد. شاه و امريكا ما را در تمام زمينهها وابسته نمودهاند. قتل و ضرب و شتم و زندان و تبعيد از امور رايج اين جانيان بوده است. ما تا آخر عمر عليه دولت آمريكا مبارزه مىكنيم و تا آن را به جايش ننشانيم و دستش را از منطقه كوتاه نكنيم و به تمام مبارزان راه آزادى كمك نكنيم تا آنها را شكست دهند و خود مردم ايران سرنوشت خويش را به دست گيرند، از پاى نمىنشينيم. براى ما شرق تجاوزگر و غرب جنايتكار فرقى نمىكند. ما مىجنگيم و چون حق پيروز است پيروزيم. سلطه امريكا تمام بدبختىهاى ملل مستضعف را به دنبال دارد و تجاوز شرق متجاوز روى تاريخ را سياه نموده است.
ملت عزيز ايران! بيدار باشيد كه ساليان دراز مبارزه در پيش داريد، ابر قدرتها براى نابودى شما هر روز نقشه مىكشند ولى ان كيد الشيطان كان ضعيفا. مسألهاى كه اين روزها عنوان شده است، قضيه امريكا و گروگانهاى جاسوس امريكائى است كه در دست دانشجويان مسلمان و مبارز است در اين مورد مطالبى چند را متذكر مىشوم:
1 - رونوشت كليه مدارك مربوط به دخالت آمريكا و شاه خائن را بايد در اختيار هيأت بررسى و تحقيق جنايات دولت امريكا و شاه گذاشت و دانشجويان مسلمان هم اگر مداركى در اين مورد دارند، رونوشت آن را در اختيار اين هيأت بگذارند.
2 - ملاقات با گروگانهايى كه در پرونده جنايات امريكا و شاه دخالت دارند، براى بازجوئى از آنان آزاد است.
3 - اگر هيأت بررسى، نظر خودش را در تهران، درباره جنايات شاه مخلوع و دخالتهاى امريكاى متجاوز ابراز داشتند، ملاقات با تمامى گروگانها بلامانع است.
بار ديگر پشتيبانى خود را از شوراى انقلاب و شخص جناب رئيس جمهور اعلام مىدارم و از همه مىخواهم كه آنان را يارى كنند و در پشتيبانى از آنان كوتاهى نكنند و از همه قشرها مىخواهم كه از اخلاق پسنديده اسلام پيروى نمايند و حقوق برادرى را حفظ نمايند.
خواهران و برادران عزيزم! امروز روز اتحاد و اتفاق است. امروز روزى است كه اگر هماهنگ نباشيد، يا گرفتار شرق مىشويد و يا غرب. هرگز روى يك سخن نايستيد و هر چه صلاح اين مرز و
صحيفه نور ج 12 صفحه 2
بوم و ملت اسلام است، انجام دهيد. نهضت ملت شريف ايران براى قطع ايادى دشمنان ادامه دارد و تا امريكا و ساير ابرقدرتها به ستمكارى و جنايات خود ادامه مىدهند ملت ما به مقابله و مبارزه خود با آنان ادامه مىدهد و استقلال همه جانبه خود را با تمام قوا حفظ مىكند. بر روشنفكران است كه هر چه بيشتر در رسوائى ابرقدرت بكوشند و اميدوارم كه خمينى از راه مستقيم اسلام كه مبارزه با قدرتهاى ستمگر است، هيچ گاه منحرف نشود و براى به ثمر رساندن اهداف اسلام از پاى ننشيند، چنانكه اميدوارم ملتهاى مسلمان و خصوصاً ملت مبارز ايران، در اين هدف كوشا باشند و مبارزه خود را عليه ستمگران شرق و غرب ادامه دهند. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 3
تاريخ 21/12/58
پيام امام خمينى به مناسبت انتخابات شوراى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف و مجاهد ايران ايدهم الله تعالى.
در آستانه انتخابات مجلس شوراى اسلامى، دو چيز موجب نگرانى اينجانب است:
1 - خوف آن دارم كه در اثر تبليغات دامنهدار دشمنان نهضت اسلامى و مخالفان جمهورى اسلامى كه در ظرف اين يك سال با هر وسيله ممكن به تضعيف آن كوشا بودهاند و اخيراً كه قدم آخر پيروزى را ملت عزيز هوشيار برمىدارد، تبليغات و شايعهسازىها به اوج خود رسيده و چون خود و الهام دهندگان خود را در آستانه شكست نهائى يافتند از هيچ تشبثى دستبردار نيستند كه جوانان عزيز ما كه به همت والاى خود نهضت اسلامى را پيش بردهاند، در اين مرحله نهائى سردى و سستى از خود نشان دهند و تحت تأثير اين شايعهها واقع شوند و از شركت در اين امر حياتى اسلامى خوددارى كنند. اينجانب كه عمر نالايق خود را براى خدمت به اسلام و ملت شريف در طبق اخلاص تقديم مىكنم، اميد است تقاضاى متواضعانه و استدعاى خيرخواهانهام را بپذيريد و با شركت عمومى خود در انتخابات، قطع اميد دشمنان جمهورى اسلامى و وابستگان به رژيم منحط سابق و هواخواهان آن خصوصاً دولت امريكاى ستمكار را بنمائيد.
عزيزان من كه اميد نهضت اسلامى به شماست، در روز تعيين سرنوشت كشور بپاخيزيد، و به صندوقها هجوم آوريد و آراء خود را در آنها بريزيد و با كمال آرامش و مراعات كامل اخلاق انسانى اسلامى، اين امر مشروع را انجام دهيد. من نيز با حال نقاهت، خود را براى شركت مهيا مىنمايم.
2 - خوف آن دارم كه تبليغات براى اشخاص كه به اسلام و جمهورى اسلامى اعتقاد ندارند و اعمال و گفتار آنان در اين يك سال شاهد آن است و اكنون براى راه پيدا كردن به مجلس و براى كارشكنى و جنجال در محيط مقدس مجلس شوراى اسلامى، خود را هوادار اسلام و مسلمانان جا مىزنند، در قشرى از ملت و جوانان پاكدل تأثير كند و آراء مقدس خود را به كسانى دهند كه به نفع اجانب، با اسلام و جمهورى اسلامى مخالفت اساسى دارند. اميد است ملت مبارز متعهد به مطالعه دقيق در سوابق اشخاص و گروهها، آراء خود را به اشخاصى دهند كه به اسلام عزيز و قانون اساسى وفادار باشند و از تمايلات چپ و راست، مبرا باشند و به حسن سابقه و تعهد به قوانين اسلام و خيرخواهى امت معروف و موصوف باشند. بايد ملت شريف بدانند كه انحراف از اين امر مهم
صحيفه نور ج 12 صفحه 4
اسلامى، خيانت به اسلام و كشور است و موجب مسؤوليت عظيم امت. از خداوند تعالى خواهانم كه پشت و پناه شما ملت عزيز باشد و در موارد لغزش، دستگير همگان باشد. من در اين مرحله حساس ايران ساز، چشم اميدم به شما ملت بزرگ است و انتظار روز موعود رامىكشم كه ملت عزيز با همت والاى خود، پيروزى نهائى را به دست آورد. اخيراً لازم است مطلب مهم ديگر را تذكر دهم تا با مراعات آن از هر گونه تقلب اشخاص فاسد جلوگيرى شود. لازم است در تهران كه بايد به سى نفر رأى داد و در شهرستانهائى كه چند نفر مورد انتخاب است، انتخاب كنندگان قبل از رفتن به سر صندوق انتخابات، منتخبين خود را با تحقيق و دقت كامل روى يك ورقه بنويسند كه در وقت رأى دادن، با ذهن حاضر رأى بدهند و لازم است كه خودشان مستقيماً رأى خود را به صندوق بيندازند و به احدى اعتماد نكنند كه فرصت طلبان در كمينند. كسانى كه سواد نوشتن ندارند، قبلاً به شخص مطمئنى مراجعه كنند و منتخبين خود را به او بگويند تا در ورقه بنويسند پس از آن ورقه را به يكى دو نفر مورد اطمينان بدهند بخواند كه اشتباهى رخ ندهد و از خيانت و تقلب مصون باشد. لازم است از اوراقى كه ديگران به آنهادهند، جداً اجتناب كنند. از خداوند تعالى توفيق همگان را در يارى به اسلام و مسلمين خواستارم.
و السلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 5
تاريخ: 22 / 12 / 58
بيانات امام خمينى در آستانه برگزارى انتخابات مجلس شوراى اسلامى
در مجلس شاهنشاهى، هم سنا و هم شورايش مردم هيچ دخالتى نداشتند
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين موقع كه انتخابات را مىخواهيد شروع كنيد، من با اينكه بعضى مطالب را نوشتهام و پخش شده است، معذلك چون امر مهم است و من احتمال مىدهم كه يك وقت مسؤوليتى به من متوجه باشد، و من براى اداء وظيفه باز چند كلمه عرض مىكنم.
ملت ما از مجلس زمان رضا شاه و محمدرضا پهلوى، يك خاطرات تلخى دارد. من قبل از زمان رضاخان هم ياد دارم بعضى از دورههاى انتخابات را و حاضر بعضى حوزههاى انتخاباتى هم بودهام. از آن زمانى كه من يادم است تا حالا، مجلس شوراى ملى يك لفظى بوده است كه بىمحتوا مجلس شوراى ملى معنايش اين است كه ملت اشخاصى را خودشان تعيين كنند و آنها هم به شور بنشينند و مصالح كشور خودشان را تعيين كنند. قبل از آمدن رضاخان، زمان احمدشاه، امر انتخابات با خانها بود و مالكين بود و گردن كلفتهاى هر منطقه، آنوقت دولت نفوذ نداشت لكن شاهزادههائى كه داراى ملك بودند و خانهايى كه داراى قدرت بودند و قلدرهايى كه در اطراف كشور بودند، آنها رعيتهاى خودشان را، مردم خودشان را با زور مىآوردند پاى صندوقها و هرچه آنها مىگفتند اينها هم عمل مىكردند. در زمان رضاخان، آنوقت كه قدرت پيدا كرد و در زمان محمدرضا مجلس باز به ملت كار نداشت، مجلس شوراى ملى نبود. آن اول را بايد بگوئيم مجلس خانها و اين را بگوئيم مجلس شاهنشاهى، هم سنايش، هم شورايش، مردم هيچ دخالتى نداشتند و مردم هم كه مىديدند كه كارى از آنها نمىآيد، كنار مىنشستند و ديدند كه اشخاصى را كه مىبرند در مجلس، يك اشخاصى هستند كه خود آنها ساختهاند و مصلحت مملكت تو كار نيست، حرف البته هميشه بود، هميشه حرف و ثناخوانى و ترقيات، هم در زمان محمدرضا بود و هم در زبان آنهائى كه او را تعيين كرده بود. اگر الان صورت مجلس هايى آن وقت پيدا بشود، مىبينيد كه سر تا ته مجلس به ثنا و مدح محمد رضا و كسانى كه به او مربوط بودند مىگذشت. در آن زمان مسؤوليت ملت نداشت براى اينكه قدرت نداشت و تحت سلطه خانها در آن وقت و تحت سلطه اين دو نفر، رضا و محمدرضا در اين دوره و ملت هم هيچ كارى از او نمىآمد و نمىتوانست، نفس هم نمىتوانست بكشد، از اين جهت هر مسؤوليتى پيش خدا و پيش نسلهاى آينده متوجه مىشد، بر خانها و بر وكلاى خان در آن زمان بود و بر رضاخان و محمدرضا
صحيفه نور ج 12 صفحه 6
و وكلاى منسوب از قبال اينها در اين زمان بود. اين مال آن زمان.
امروز سرنوشت اسلام و كشور به دست ملت است
اين تلخى مطالب و بىبند و بارى انتخابات و مجلس و امثال ذلك شايد يك وقت اسباب اين بشود كه بعضىها گمان كنند كه خوب حالا هم مثل آنوقت است و به اصطلاح آدم مارگزيده از ريسمان خط و خالدار هم مىترسند و ملت ما مار گزيده است، استعمار گزيده است، خان گزيده است و محمدرضا و رضاخان گزيده است، از اين جهت يك وقت مىبينيد كه در ذهنشان مىآيد كه خوب اين هم مجلسى مثل آن مجلسها، لكن همه بايد بدانند كه امروز هيچ قدرتى نيست كه بتواند يك وكيل را تحميل كند، از رئيس جمهور گرفته تا ارتش، تا شهربانى، ژاندارمرى، خانها هم كه ديگر چيزى از آنها باقى نمانده است. و اشراف و اعيان هم همين طور، متنفذينى هم نداريم، هيچ كس الان در ايران، هيچ مقامى در ايران نيست كه قدرت اين را داشته باشد كه يك وكيل تحميل كند. بنابر اين امروز مسؤوليت به عهده ملت است، ملت اگر چنانچه كنار بنشيند، اشخاص مؤمن، اشخاص متعهد كنار بنشينند و اشخاصى كه نقشه كشيدهاند براى اين مملكت از چپ و راست، آنها وارد بشوند در مجلس، تمام مسئوليت به عهده ملت است، هر قدمى كه بر ضد اسلام بردارند، در نامه اعمال ملت نوشته شود، هر كارى كه انجام بدهند مسؤوليتش متوجه ملت است امروز سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمين در ايران و سرنوشت كشور ما به دست ملت است و اگر مسامحه كنند در اين امر، اهمال كنند، نروند و رأى ندهند، مسؤوليت متوجه خود آنهاست عيناً، و اگر بروند و در تشخيص مسامحه كنند و اشخاص متعهد مسلم، كسانى كه براى كشور و اهالى كشور ارج قائل هستند، كسانى كه نمىخواهند زمام امور كشور ما به دست چپ بيفتد يا به دست راست بيفتد، اين اشخاص را اگر چنانچه تعيين كنند، به تكليف خودشان عمل كردهاند و اگر چنانچه مسامحه در اين امر كنند و آنها پيش ببرند، آنهائى كه مىخواهند ما را به زنجير چپ و راست بپيوندند و ما را اسير كنند در دست قدرتهاى بزرگ، اگر آنها پيش ببرند و شما ساكت باشيد، تمام مسؤوليت متوجه شماست. امروز مسؤوليت بزرگى به عهده همه ماست، من آن مقدارى كه قدرت دارم براى گفتن، در عين حالى كه حال من حال نقاهت است، احساس وظيفه مىكنم و به ملت عرض مىكنم و اگر ملت به اين حرف گوش نكرد، من حجت دارم، فردا در پيشگاه خداى تبارك و تعالى از من سؤال خواهد شد، من عرض مىكنم در آنجا كه من به ملت، مصالح و مفاسد را گفتم، من گفتم به اينكه اگر شما مسامحه كنيد، آنهايى كه مىخواهند شما را به بند بكشند، آنهايى كه با اسلام مخالفند، آنهايى كه با جمهورى اسلام از اول تا حالا مخالفت كردهاند، آنها خواهند پيش برد و اگر چنانچه خداى نخواسته آنها پيش ببرند و مملكت ما باز برگردد به حالى كه سابق بود، يا به دست چپىها بيفتد يا به دست راستىها بيفتد تمام مسؤوليتش به عهده شماست. امروز مثل زمان سابق نيست، مثل زمان رژيم سابق نيست. رژيم سابق شما نمىتوانستيد، قدرت نداشتيد، امروز قدرت داريد براى اينكه حفظ كنيد حيثيت اسلام را و حفظ كنيد مصالح كشور را و حفظ كنيد استقلال
صحيفه نور ج 12 صفحه 7
خودتان را و حفظ كنيد آزادى خودتان را. اگر مسامحه كنيد، در پيشگاه خداى تبارك و تعالى، اگر نرويد و رأى ندهيد و آنها كه جديت دارند به اينكه وارد بشوند در مجلس و به هم بزنند اوضاع ايران را، آنها خداى نخواسته بروند، مسؤوليتش به عهده شماست مستقيماً. مسؤوليت همه طبقات دارند، مراجع مسؤولند، علما مسؤولند، ائمه جماعت مسؤولند، خطبا مسؤولند، تجار مسؤولند، بازرگانان مسؤولند، دانشگاهىها مسؤولند، طلاب علوم دينيه مسؤولند، كارگرها مسوولند، همه مسؤولند، تمام قشرهاى مملكت مسؤولند، امروز روزى است كه آنهايى كه از اول تا حالا مخالف با جمهورى اسلامى بودند، اسلام را مخالف مقاصد خودشان مىديدند، آنها به دست و پا افتادهاند و دارند تبليغات مىكنند. اگر مؤمنين كنار بروند، آنهايى كه متعهد به اسلام هستند كنار بروند و اينها بيايند و قبضه كنند، مثل صدر مشروطه كه رفتند كنار اشخاصى كه متعهد بودند و قبضه كردند مشروطه را آنهايى كه متعهد به اسلام نبودند، اسلام را به آنجا كشاندند كه همه ديديد. اگر در صدر مشروطه علما آمده بودند در ميدان، مؤمنين آمده بودند، روشنفكرهاى متعهد آمده بودند و مسلمان متعهد آمده بودند و قبضه كرده بودند مجلس را و نگذاشته بودند كه ديگران بيايند مجلس را بگيرند، ما به اين روزگار نمىرسيديم، ما مملكتمان خراب نمىشد، ما عزتمان از بين نمىرفت لكن شياطينى كه در آنوقت بودند، بيخ گوش اينها خواندهاند كه شما در سياست داخل نشويد، سياست است اين، شما را به سياست چه و آنها باور كردند كه خيرخواه هستند. امروز هم همان مسائل ممكن است در يك قشرهائى پيش بيايد كه بگويند ما چكار داريم به اين كارها، اين كارها مال اشخاصى است كه خودشان مىكنند. بايد همه بدانند كه همهتان مسؤوليد، همه معاقب هستيد، فردا در پيشگاه خداى تبارك و تعالى نه ملاحجت دارد اگر عمل نكند و نه كاسب حجت دارد اگر عمل نكند و نه زارع حجت دارد اگر عمل نكند و نه دانشگاهى و نه دانشجو و نه طلاب علوم دينيه، كارگر و كارفرما، همه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى مسؤول هستيد و در پيشگاه ملت و نسلهاى آتيه هم مسؤول هستيد. گمان نكنيد كه به ما چكار دارد. خير، همه چيز به شما مربوط است. امروز مثل زمان سابق نيست كه بگوييد كه قدرت نداشتيم، نمىتوانستيم. امروز مىتوانيد، امروز همه قدرت دست ملت است، امروز رئيس جمهور، رئيس ارگان هر رئيس ارتش، با شما، با آن بازارى مثل هم هستيد، در امر، نه او مىتواند به شما تحميل كند و نه شما مىتوانيد تحميل كنيد و نه شما زير بار مىرويد. امروز همه مسؤوليم. امروز همه بايد با هم پاى صندوقها برويم و همه با اشخاص متعهد مسلم، كسانى كه نه گرايش چپ دارند، نه گرايش راست دارند، نه ما را مىخواهند به آنها بفروشند، نه ما را مىخواهند به آن طرف بفروشند، اين اشخاص را تعيين كنيد تا سرنوشت شما و سرنوشت اسلام، سرنوشت صحيح باشد. خدايا! من ادا كردم وظيفه كه به عهده من است در اين حالى كه ضعف و نقاهت دارم و تو را شاهد مىگيرم كه من براى اداى وظيفه اين مسائل را مىگويم و انشاءالله براى روز اول سال مسائل مهمى دارم كه اگر چنانچه زنده ماندم تا آنوقت آن مسائل را مىگويم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 8
تاريخ: 25 / 12 / 58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام كروبى در مورد تأسيس بنياد شهيد انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى ايدالله تعالى
ملت شريف ايران مىداند كه نهضت اسلامى و پيروزى انقلاب اسلامى مرهون فداكارى قشرهاى مختلف ملت است كه در صف اول بايد شهداى انقلاب رحمة الله عليهم و كسانى كه در اين راه معلول و آسيب ديده شدهاند محسوب داشت. لهذا بايد رسيدگى كامل به خاندان شهدا و آسيب ديدگان و معلولين در اين راه، چه در راه انقلاب و چه قبل و بعد از آن به نحو احسن و با مراعات احترام آنان بشود. ابتدا لازم است سازمانى به سرپرستى جنابعالى و هيأتى از معتمدين متدين و آگاه و آشنا بدين گونه امور، براى اين مقصد مهم تأسيس شود كه اجراى طرحهاى مفيد آن، ملت و دولت انقلابى دين خود را در مقابل اين گروه فداكار در راه انقلاب اسلامى ادا نمايند، شوراى انقلاب موظف است براى اين شروع مهم، بودجه كافى تصويب نمايد و در اجراى آن سرعت عمل به خرج دهد و دولت و متصديان امور موظف هستند مواد زير را مورد تصويب و اجراى سريع قرار دهند:
1- اولويت فرهنگى: يعنى در مدارس و دانشگاه با تسهيلات مقتضى وارد شوند.
2- اولويت اقتصادى: يعنى مسكن، وسائل زندگى و ساير مايحتاج زندگى براى آنان تهيه گردد.
3- اولويت در استخدام: يعنى خانواده شهدا و معلولين در استخدام دولتى اولويت داشته و آنان كه قدرت خدمت دارند به استخدام دولت درآيند.
4- كارت مجانى براى سوار شدن آنان در اتوبوسهاى دولتى داخل شهرها تهيه گردد.
5- كارت نيمه بها براى استفاده از وسائل نقليه بين شهرى مثل قطار و هواپيما و غيره.
6- تشكيل دفترچه مخصوص براى قدرت خريد از تعاونىهاى دولتى. 7- بيمه درمانى و استفاده از كارت ويژه خريد دارو.
8- قراردادن حقوق رسمى براى معلولين كه قدرت كار ندارند و خانواده شهدا بالنسبه به افراد آن خانواده.
9- ايجاد برنامههائى در راديو به عنوان معلولين و خانواده شهدا.
صحيفه نور ج 12 صفحه 9
10- سازمان موظف است بدون فوت وقت، معلولين و آسيب ديدگانى كه احتياج به معالجه دارند تحت علاج قرار دهد و در صورتى كه با تصديق طبيب لازم است براى معالجه به خارج از كشور بروند، اسباب مسافرت و مخارج معالجه آنان را فراهم نمايد.
ضمناً متذكر مىشود كه اگر سازمان در موارد مرقومه به اشكالى برخورد نمود و يا از طرف بعضى متصديان اهمالى شد، اينجانب را مطلع نمايند تا در رفع آن به طور مقتضى عمل نمايم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 10
تاريخ: 27/12/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت الله العظمى گلپايگانى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله گلپايگانى دامت بركاته
تلگرام شريف واصل و موجب تشكر گرديد. اميد است ملت شريف ايران، راه نهضت اسلامى را به پيش برد و از ارشادات جنابعالى بهرهمند شوند و انتخاباتى كه در دوره دوم صورت مىپذيرد، چون اين دوره، با تعهد و وظيفه اسلامى انجام گيرد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 11
تاريخ: 27/12/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام پادشاه عربستان
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آقاى خالد بن عبدالعزيز پادشاه كشور عربستان
وصول تلگرام آن حضرت نسبت به وضع كسالت و بهبودى اينجانب موجب تشكر گرديد. خوشوقتى كامل ما آن روزى است كه سلطه همه استعمارگران شرق و غرب و بخصوص آمريكاى جهانخوار از سر مسلمانان قطع شود و عموم پيروان مكتب مقدس اسلام بتوانند با كمال برادرى و محبت استقلال خود را به دست آورده و عظمت از دست رفته خود را بازيابند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 12
تاريخ: 27/12/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام وليعهد عربستان سعودى فهد بن عبدالعزيز
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى فهد بن عبدالعزيز وليعهد كشور عربستان
تلگرام آن جناب در مورد بازگشت اينجانب از بيمارستان و رفع كسالت واصل و موجب تشكر گرديد. اميد است عموم مسلمانان جهان به پيروى از تعليمات عاليه اسلام، قطع هرگونه وابستگى خود را از دول استعمارگر جهان و بخصوص دولت جهانخوار امريكا بنمايند و استقلال كامل خود را بازيابند. و السلام.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 13
تاريخ: 28/12/58
متن امام خمينى در مورد عفو عمومى
بسم الله الرحمن الرحيم
گر چه ملت شريف ايران خاطرههاى تلخى دارند از دستگاه سازمان امنيت و گروهى از قواى انتظامى و افرادى از روحانىنماها كه به طور قاچاق خودشان را در سلك روحانيت و گويندگان اسلامى در آورده بودند، بسيارى از گروههاى فوق پس از انقلاب اسلامى به مجازات خود رسيدند، لكن با گزارشاتى كه از اطراف مىرسد، توطئههائى از گروههاى منحرف كه به نظر مىرسد الهام از خارج مىگيرند و مىخواهند همان نقشى را كه در زمان رضاخان بازى كردند عمل كنند و با شكست حتمى روحانيت متعهد و آسيب رساندن به قواى انتظامى، كشور عزيز را به دامن چپ و يا راست بكشانند و با ملت آن كنند كه در زمان رژيم طاغوتى كردند و اين خطر عظيمى است كه غفلت از آن و بىتفاوتى در مقابل آن به هدم اسلام و كشور منتهى شود. من خود شاهد زمان رضاخان از كودتا تا انقراض فضاحت بار رژيم بودهام و توطئههائى را كه به دست عمال خارجى مىشد، يكى پس از ديگرى ديدهام. من شاهد بودم كه روحانيت را به اسم ارتجاع و اسمهاى ننگين ديگر در نظر ملت ساقط نمودند و سنگرهاى بزرگ اسلام را يكى پس از ديگرى با دست جوانان بيخبر از عمق توطئهها، شكستند و راه را براى مقاصد شوم استعمارگران باز كردند و شاعران دربارى و نويسندگان مزدور و گويندگان وابسته بر ضد اسلام، خدمتگزاران به كشور و اسلام، از رجال پاكدامن گرفته تا علماء بزرگ طراز اول، با قلم و زبان و شعر و مقاله، آنان را از ملت و ملت را از آنان جدا كردند و سايه شوم استبداد و استعمار را در طول پنجاه سال، آنچنان بر سرتاسر كشور عزيزمان گستردند كه احدى را مجال گفتن حق نماند. من به شما ملت شريف ستمديده اخطار مىكنم جاى پاى آن شيطان بزرگ و شياطين ديگر را در سراسر كشور مىبينم كه با نقشه حساب شده همان طرح زمان رضاخان را ريخته و با شيطنت در صدد اجراى آن هستند و آن نقشه تضعيف روحانيت متعهد و تضعيف قواى انتظامى است به اسم ساواكى و وابسته به رژيم طاغوتى، لهذا من براى احساس خطر و جلوگيرى از اين نقشه شوم و حفاظت كشور عزيز و اسلام بزرگ، كليه قشرهايى كه دستشان به خون بيگناهى آغشته نشده و امر به قتل نفوس نكرده و شكنجهگر نبوده و امر به شكنجه منتهى به قتل نكرده و از بيتالمال و اموال مردم سوء استفاده ننموده، در آستانه سال جديد عفو عمومى نمودم، چه انتظامى و چه ساير قواى انتظامى و چه ساواكى و چه روحانى نماى وابسته و پيوسته به رژيم سابق. از اين تاريخ به بعد احدى حق تعرض به
صحيفه نور ج 12 صفحه 14
كسى را ندارد و نه مقامات مسؤول و نه گروه غير مسؤول و جناب آقاى رئيس جمهور موظف هستند كه از اين هرج و مرج موجود اكيداً با قوه قهريه جلوگيرى نمايند و متخلفين را از هر قشرى هستند به دست قانون بسپارند و جناب آقاى قدوسى دادستان كل انقلاب موظف هستند كه اشخاص متخلف را از هر طبقه هستند به دادگاه احضار و به وسيله آقاى رئيس جمهور آنان الزام به حضور، و عدالت را درباره آنان اجرا كنند. اما اشخاصى كه متهم هستند به يكى از امور فوق كه مورد عفو نمىتوانند باشند، احدى حق تعرض به آنان را ندارد جز محاكم صالح و مأمورين از قبل آن محاكم براى تحويل به محاكم. تمام محاكم ايران موظفند كه پس از اتمام پرونده متهم، پرونده يا رونوشت آن را به تهران نزد آقاى قدوسى دادستان كل انقلاب بفرستند براى رسيدگى نهائى و آقاى قدوسى موظفند هيأت يا هيأتهائى مركب از قضات شرع تشكيل دهند و رسيدگى به اين قسم پروندهها بكنند و حكم عدل اسلامى را جارى نمايند و جناب آقاى رئيس جمهور پس از رسيدگى به جرائم محكومين كه در زندان هستند به گروههايى كه لايق تخفيف هستند يك درجه تخفيف دهند و آنانى را كه مىشود آزاد كرد آزاد كنند و بايد تذكر دهم كه اين عفو و تخفيف مشروط است به آنكه اين اشخاص پس از عفو و آزادى، مرتكب اعمال سابق خود يا مشابه آن نشوند والا علاوه بر مجازات جرم فعلى، مجازات جرم سابق نيز اعاده مىشود و من از عموم برادران ايمانى مىخواهم كه براى رضاى خداوند تعالى از انتقامجويى و بهانه گيرى اجتناب كنند و به پيروى از رسول اكرم (ص) عفو و اغماض را شيوه خود قرار دهند و من از جوانان عزيز مىخواهم كه از خود عطوفت نشان دهند و از شيوه احسان كه مرضى خداوند است و قرآن كريم بر آن تاكيد فرموده، پيروى كنند. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همگان را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 15
تاريخ: 28/12/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت الله مرعشى نجفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى مرعشى نجفى دامت بركاته
تلگرام حضرتعالى در مورد قدردانى از فرمان عفو عمومى واصل گرديد. از اين ابراز محبت شما متشكرم. اميد است مسلمانان از ارشادات و راهنمائىهاى آنجناب بهرهمند گردند. سلامت و موفقيت شما را از خداوند متعال مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 16
تاريخ: 29/12/58
بيانات امام خمينى خطاب به ملت ايران به مناسبت تحويل سال نو
پيروزى انقلاب ما پيروزى بود كه به بركت اسلام به دست آمد
بسم الله الرحمن الرحيم
من مسائلى داشتم كه ابتدائاً بنا داشتم به طور صحبت، آن مسائل را به عرض ملت برسانم لكن چون طولانى است، از اين جهت آن مسائل را با نوشته انشاءالله روز جمعه به عرض آقايان مىرسانم. آنچه كه حالا بايد عرض كنم اين است كه من اميدوارم كه در اين سال جديد ملت ما همانطور كه پيروزى پيدا كردند و بحمدالله قريب يك سال از انقلاب گذشته همه نهادهاى انقلابى به طور شايسته تحقق پيدا كرد و آرامشى كه در انتخابات مجلس شوراى اسلامى ديده شد و به من اطلاع دادند آرامش چشمگيرى بود و بايد عرض كنم كه همانطور كه سال تجديد مىشود بايد يك تجديدى هم در اشخاص، يك تحولى هم در ارواح و اشخاص پيدا بشود. اختلافاتى كه بعد از هر انقلابى هست و سى و پنج ميليون جمعيت از حبس بيرون آمدهاند و آزاد شدهاند، البته در بين اينها اشخاصى هستند كه انحرافاتى داشته باشند، لكن بايد همه متذكر اين معنا باشند كه اين پيروزى انقلاب ما پيروزى بود كه به بركت اسلام و گرايش به اسلام و با فرياد الله اكبر اين پيروزى به دست آمد. كسى گمان نكند كه اشخاصى يا گروههائى پيروزى را براى ما تحصيل كردند. خير، اين خداى متعال بود كه وقتى ديد مردم در راه او قيام كردهاند، با آنها همراهى كرد. شما غافل نباشيد از اين انصرافى كه دشمنهاى ما پيدا كردند راجع به مواجهه جدى. اين چه بود؟ اگر اينها مىخواستند كه با طيارههايشان، با توپهايشان، با تانكهايشان بريزند در خيابانها و تهران را بمباران كنند، شما راه دفاعى نداشتيد. كى منصرف كرد اينها را و كى خوف در دل آنها انداخت كه نتوانستند بكنند؟ شما كه قوهاى نداشتيد، ما كه قدرتى نداشتيم آن كه در دل آنها خوف ايجاد كرد و پيروزى ما پيروزى به رعب شد آن خداى تبارك و تعالى بود. وقتى ملتى توجه به خدا پيدا كردند و ديدند كه راه، راهى است كه بايد به طور شايسته اقدام در آن بكنند و سرتاسر كشور، همه جا صداى الله اكبر بلند شد، خداى تبارك و تعالى با آنها همراهى كرد و دشمنهائى كه نه فقط قدرتهاى داخلى بود قدرتهاى خارجى هم به هم شكست و همه انصراف پيدا كردند از اينكه مقابله كنند و در دل همه رعب پيدا شد. اين كارى بود خدائى و از دست هيچ بشرى اين كار قابل انجام نبود پس پيروزى ما پيروزى است كه به بركت اسلام و به بركت گرايش به قرآن پيدا شد. بعد از پيروزى انسان گاهى مىبيند كه يك اختلافاتى، يك چيزهائى است كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 17
بر خلاف مشى اسلام است و بر خلاف دستور پيغمبر اكرم است. مىبينيم گاهى يك همچو چيزهائى واقع مىشود و ملت ما مىداند كه در عين حالى كه الان پيروزى را به دست آورده است لكن دشمنها ننشستهاند، آنهائى كه از ايران و از منطقه استفاده كلان داشتهاند اينها ننشستهاند و در كمينند و عمال آنها، منحرفينى كه الهام از آنها مىگيرند آنها هم در كمينند. غفلت از اينكه اين اشخاص در كمين هستند و غفلت از اينكه دشمنهاى ما باز بيدار هستند، ما را ممكن است خداى نخواسته دچار يك زحمتهاى فوقالعاده بكند. نبايد ملت ما غافل از اين مسائل باشند.
مجلس شوراى اسلامى تنها مركزى است كه تمام قوا بايد تبع آن باشد
مثلاً انتخابات مجلس كه يك مرحلهاش گذشته است و مرحله بعدش هم بعد انشاءالله مىشود اين انتخابات يك انتخابات آرامى بود، آنطورى كه به من گزارش دادند انتخابات به طور آرامش تحقق پيدا كرد، حالا اگر بعضىها در انتخابات شكست خوردند نبايد اينها كه قصد خدمت داشتند، منتها در مجلس حالا دست شان از آن كوتاه شده است، نبايد يكسره ملت را به باد انتقاد بكشند. اگر شما شكست خورديد، نبايد بگوئيد ملت ايران همه شان خلاف كردهاند، چطور يك ملت مسلمى، در يك امر حياتى كه با اين آرامش و خوبى انجام داده است، اينها خيانتكار باشند؟ يك ملت كه خيانتكار نمىتواند باشد، اين را بايد آداب اسلامى را حفظ كنند اشخاص. به مجرد اينكه يكى مىخواهد وكيل بشود و فرض كنيد كه دوست من است مىخواهد وكيل بشود يا از گروه من است مىخواهد وكيل بشود و ملت او را وكيل نكردند، نبايد يكدفعه قلمها را بردارند و بر ضد اصل انتخابات چيز بنويسند، حمله كنند به اصل انتخابات. شكايتى دارند، خوب شكايتشان را رسيدگى مىكنند، هياهو درست كردن جز اينكه دامن زدن به اين است كه خيانتكارها راهشان باز بشود چيز ديگرى نيست. اگر شما خدمتگذار به كشور هستيد در مجلس يك جور خدمت مىتوانيد بكنيد در خارج از مجلس هم يك جور خدمت ديگر. مگر همه اهالى ايران توى مجلس مىروند؟ خوب در مجلس يك عده معدودى هستند، اگر غرضى در كار نيست و مىخواهيد خدمت بكنيد، حالا مىبينيد كه شما راى نداشتهايد، شما در خارج مجلس خدمت بكنيد، تأييد كنيد اين مجلس را، اينطور نباشد كه منعكس كنيد در خارج كه خير مملكت ايران يك مملكتى است كه انتخاباتش كذا شد. اين حرف غلطى است، اين حرف غلط را آنقدر نزنيد. براى خاطر خدا توجه داشته باشيد كه يك مجلس شورا كه مجلس شوراى اسلامى است و مىخواهد براى ايران خدمت كند و بايد قوه داشته باشد، تنها مركزى است كه تمام قوا بايد تبع آن باشند. شما بخواهيد براى اينكه شما وكيل نشدهايد در كجا هياهو كنيد كه انتخابات، انتخابات كذابوده، اين حرف خلاف اسلام است. شكايت اگر هست، شكايت پذيرفته است و مقاماتى كه بايد شكايتها را بپذيرند، مىپذيرند، اما هياهو كردن و فرياد زدن و انتقاد بيجا كردن، اين برخلاف دستورات اسلام است. بايد مسلمين با هم برادر باشند، همه با هم خدمت بكنند. شما يك مملكتى را از دست يك قواى كثيرى، يك قواى بزرگى، از چنگال آنها درآوردهايد، حالا كه در آوردهايد دوباره از
صحيفه نور ج 12 صفحه 18
اين حرفها بزنيد و با هم اختلاف بكنيد و اينها دوباره برگردد به چنگال آنها؟!
اين صحيح است كه انسان از يك مجلسى كه بايد مقدرات يك مملكت در دست او باشد و با اين آرامش هم تحقق پيدا كرده است، شما بنشينيد و در روزنامهها و در عرض مىكنم حرفهاى خارجى و داخلى هى دامن بزنيد به اينكه نه و اين مجلس، مجلس كذا نيست؟! اين حق نيست و غير حق را پافشارى نكنيد. و من از ملت ايران مىخواهم كه انشاءالله در اين مرحله ثانى هم كه آن وقتى كه تحقق پيدا كرد همين آرامش را حفظ كنند. يك مملكتى است مال خود شما، خود شما بايد خدمتگزار به اين مملكت باشيد و آرامش را حفظ كنيد و همانطورى كه در اين انتخابات با شوق و شعف رفتيد و رأى داديد، در مرحله ثانى هم كار را انجام بدهيد و انشاءالله مجلس تحقق پيدا بكند. مجلس تنها مرجعى است كه براى يك ملت است. مجلس قوه مجتمع يك ملت است در يك گروه، تمام قواى يك ملت در يك گروه مجتمع است و مجلس از همه مقاماتى كه در يك كشورى هست بالاتر است. بنابراين يك همچو مقامى را نشكنيد ولو نمىتوانيد. لكن گفتنش اصلش، ذكرش اصلش كار قبيحى است و بر خلاف مصلحت است و بر خلاف مسلك اسلام است. من از خداى تبارك و تعالى در سال نو عظمت اسلام، عظمت مسلمين، عظمت ملت شريف اسلام را خواهان هستم و اميدوارم كه اين سال نو يك سال فرح و انبساطى براى ملت ما باشد، همه چيزها نو بشود، اخلاق نو بشود، اعمال نو بشود، همه چيزشان نو بشود و يك نوسازى از ايران بكند و با هم دست به هم بدهند و اين مملكت را بسازند. و چيز ديگرى كه مىخواهم به ملت عرض كنم اين است كه توجه داشته باشند كه در اين ايام سال نو بسيارى از مستمندان، بسيارى از مستضعفين هستند كه براى سال نوشان مثلاً نتوانستهاند آن چيزهائى را كه مىخواستهاند، بچههايشان خواستند تهيه كنند. آنهائى كه دارند، به اينها كمك بكنند و اين جمعيتهائى كه هستند از ايتام، از فقرا از مستمندان، از مستضعفين، از اينها، به اينها رسيدگى بكنند تا انشاءالله خداوند سال نو را بر همه ما و بر همه مسلمين و بر همه امت اسلامى مبارك كند، خداوند به همه شما تأييد عنايت كند.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 25
تاريخ: 6/1/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت الله العظمى شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
مشهد مقدس، حضرت آيت الله آقاى حاج سيد عبدالله شيرازى دامت بركاته
تلگرام شريف واصل گرديد. از ابراز لطف شما متشكرم. موفقيت و سلامت آن حضرت را از خداى تعالى مسئلت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 19
تاريخ: 1/1/59
پيام امام خمينى به مناسبت حلول سال جديد
بسم الله الرحمن الرحيم
حلول سال جديد را كه ره آورد آن تماميت اركان جمهورى اسلامى است به همه مستضعفين و به ملت شريف ايران تبريك عرض مىكنم. اراده خداوند متعال و له الشكر تعلق گرفت كه اين ملت مظلوم را از زير بار ستمگرىها و جنايات حكومت طاغوتى و از زير سلطه قدرتهاى ستم پيشه خصوصاً دولت امريكاى جهانخوار نجات دهد و پرچم عدل اسلامى را بر فراز كشور عزيزمان به اهتزاز در آورد. و وظيفه ماست كه در مقابل ابر قدرتها بايستيم و قدرت ايستادن هم داريم، به شرط اينكه روشنفكران دست از غرب و شرق و غربزدگى و شرق زدگى بردارند و صراط مستقيم اسلام و مليت را دنبال كنند.
ما با كمونيسم بينالملل به همان اندازه در ستيزيم كه با جهانخواران غرب به سركردگى امريكا، و با صهيونيزم و اسرائيل شديداً مبارزه مىكنيم. دوستان عزيزم! بدانيد كه خطر قدرتهاى كمونيستى از امريكا كمتر نيست و خطر امريكا به حدى است كه اگر كوچكترين غفلتى كنيد نابود مىشويد. هر دو ابر قدرت كمر به نابودى ملل مستضعف بستهاند و ما بايد از مستضعفين جهان پشتيبانى كنيم. ما بايد در صدور انقلابمان به جهان كوشش كنيم و تفكر اينكه ما انقلابمان را صادر نمىكنيم كنار بگذاريم، زيرا اسلام بين كشورهاى مسلمان فرقى قائل نمىباشد و پشتيبان تمام مستضعفين جهان است. از طرفى ديگر تمام قدرتها و ابرقدرتها كمر به نابودىمان بستهاند و اگر ما در محيطى در بسته بمانيم قطعاً با شكست مواجه خواهيم شد. ما بايد حسابمان را صريحاً با قدرتها و ابرقدرتها يكسره كنيم و به آنها نشان دهيم كه با تمام گرفتارىهاى مشقت بارى كه داريم، با جهان برخوردى مكتبى نمائيم. جوانان عزيزم كه چشم اميد من به شماست! با يك دست قرآن را و با دست ديگر سلاح را برگيريد و چنان از حيثيت و شرافت خود دفاع كنيد كه قدرت تفكر توطئه عليه خود را از آنان سلب نمائيد. چنان با دوستانتان رحيم باشيد كه از ايثار هر چه داريد نسبت به آنان كوتاهى ننمائيد. آگاه باشيد كه جهان امروز دنياى مستضعفين است و دير يا زود پيروزى از آنان است و آنان وارثين زمين و حكومت كنندگان خدايند.
من بار ديگر پشتيبانى خودم را از تمام نهضتها و جبههها و گروههائى كه براى رهائى از چنگال ابرقدرتهاى چپ و راست مىجنگند اعلام مىكنم. من پشتيبانى خود را از فلسطين رشيد و
صحيفه نور ج 12 صفحه 20
لبنان عزيز اعلام مىدارم. من بار ديگر اشغال سبعانه افغانستان را توسط چپاولگران و اشغالگران شرق متجاوز شديداً محكوم مينمايم و اميدوارم هر چه زودتر مردم مسلمان و اصيل افغانستان به پيروزى و استقلال حقيقى برسند و از دست اين به اصطلاح طرفداران طبقه كارگر نجات پيدا كنند.
ملت شريف بايد بداند كه تمام پيروزىها را به اراده خداوند قادر و با تحولى كه در سراسر كشور تحقق پيدا كرد و روح ايمان و تعهد و تعاونى كه در اكثريت قاطع ملت پيدا شد به دست آمد. توجه به خداى متعال و وحدت كلمه اساس پيروزى ما شد و با از ياد بردن رمز پيروزى و سرپيچى از اسلام بزرگ و احكام مقدس آن و پيمودن راه اختلاف و تفرق، خوف آن است كه عنايت حق تعالى سلب و راه براى مستكبرين باز و حيلهها و دسيسههاى قدرت شيطانى ملت عزيز ما را به اسارت كشد و خونهاى پاكى كه در راه استقلال و آزادى ريخته شده و رنجهائى كه جوانان و پيران عزيز ما بردهاند به هدر رود و بر كشور اسلامى تا ابد آن گذرد كه در رژيم طاغوتى گذشت و شكستخوردگان از انقلاب اسلامى با ما كنند كه با مستضعفان مظلوم جهان كرده و مىكنند. لهذا من با احساس وظيفه الهى و شرعى مطالبى را گوشزد مىكنم و جناب آقاى رئيس جمهور و شوراى انقلاب دولت و قواى انتظامى را اكيداً عهدهدار اجراى آن مىنمايم و از عموم ملت مىخواهم كه با تمام قوا و تعهدى كه به اسلام عزيز دارند در سرتاسر كشور از پشتيبانى جدى آنان خوددارى نكنند. من توطئههاى شياطين ضد انقلاب را براى بازكردن دست شرق و غرب در حال گسترش بينم و براى دولت و ملت ما وظيفه الهى، انسانى، ملى است كه با تمام توان از آن جلوگيرى نمايند. اينك مسائلى را متذكر مىشوم:
1 - امسال سالى است كه بايد امنيت به ايران بازگردد و مردم شريف در كمال آسايش زندگى نمايند. بار ديگر پشتيبانى كامل خود را از ارتش نجيب ايران اعلام مىدارم. ولى ارتش جمهورى اسلامى بايد ضوابط و مقررات را كاملاً مراعات نمايند. جناب آقاى رئيس جمهور كه به نمايندگى از طرف اينجانب به فرماندهى كل قوا منصوب شدهاند موظف هستند كه هر كس با هر درجه و مقامى كه خواست در ارتش اخلال كند و يا اعتصاب راه بيندازد و يا كم كارى كند و يا نظم و مقررات ارتش را ناديده گيرد و يا از قوانين ارتش سرپيچى كند شديداً مؤاخذه نمايند و در صورت اثبات جرم، بلافاصله از ارتش اخراج نمايند و تحت تعقيب قانونى قرار دهند. من ديگر بى نظمى در ارتش را به هيچ وجه تحمل نمىكنم و هر كس كه در كار ارتش اخلال نمايد بلافاصله به عنوان ضد انقلاب به ملت معرفى مىشود تا ملت عزيز حسابش را با باقيمانده ارتش شاه جنايتكار روشن گرداند.
برادران عزيز ارتشيم! اى كسانى كه به شاه پليد و ايادى چپاولگرش پشت نموديد و به ملت پيوستيد! امروز روز خدمت به ملت و ايران عزيز است. سعى كنيد با تلاش پيگير خويش اين مرز و بوم را از دست دشمنان اسلام و ايران نجات دهيد.
2 - بار ديگر پشتيبانى خود را از سپاه پاسداران اعلام مىنمايم و به آنان و فرماندهان آنان گوشزد مىنمايم كه كوچكترين تخلف موجب تعقيب است و اگر خداى ناكرده كارى كنيد كه موجب اخلال در نظم سپاه شود، بلافاصله اخراج مىگرديد و تمام آنچه را كه درباره ارتش گفتم درباره آنان
صحيفه نور ج 12 صفحه 21
به اجرا در مىآيد. فرزندان انقلابيم! مواظب باشيد كه با همه با مهربانى و اخلاق اسلامى مواجه شويد.
3 - شهربانى و ژاندارمرى كشور بايد نظم را رعايت نمايند. از قرار اطلاع كمكارى عجيبى در كلانترىها ديده مىشود. اينان كه از گذشته تجربيات خوبى ندارند براى هر چه بيشتر همگامى با مردم و نظم در سراسر ايران كوشش نمايند و مردم را از خودشان بدانند. اميد است در آينده تجديد سازمان اساسى براى ژاندارمرى و شهربانى در نظر گرفته شود. قواى انتظاميه خود را از اسلام و مسلمين بدانند. انفجارات جنوب مرا شديداً متأثر كرده است كه چرا سپاه و شهربانى و ژاندارمرى، عدهاى خدانشناس وابسته به رژيم فاسد خارجى متكى به امريكا را دقيقاً شناسائى نمىنمايند و به مجازات نمىرسانند. اينان مفسدين فى الارض هستند، چه آنان كه مستقيماً در اين گونه اعمال شركت نمايند و چه آنان كه اين گونه جريانات را هدايت مىكنند، و حكم مفسد فىالارض روشن است. دادگاههاى انقلاب هر چه بيشتر قاطعيت به خرج دهند تا ريشه آنان را بر كنند.
4 - دادگاههاى انقلاب در سراسر ايران بايد نمونه كامل اجراى حدود الله باشند. بايد سعى كنند كه قدمى از احكام خداى تعالى منحرف نشوند و احتياط كامل را رعايت نمايند. بايد با صبر انقلابى به قضاوت بنشينند. دادگاهها حق ندارند نيروى مسلح از خود داشته باشند. بايد بر طبق قانون اساسى عمل نمايند و به تدريج دستگاه قضائى اسلامى مسؤوليتهاى اين دادگاهها را بر عهده گيرند. قضاوت بايد با تمام جديت جلوى تخلفات را بگيرند و اگر خداى ناكرده كسى از دستورات الهى سرپيچى كرد، بلافاصله به ملت معرفى شده و به مجازات برسد.
5 - دولت موظف است اسباب كار و توليد را براى كارگران و دهقانان و زحمتكشان فراهم آورد، ولى اينان نيز بدانند كه اعتصاب و كم كارى نه تنها موجب تقويت ابرقدرتها مىشود، بلكه سبب مىشود اميد مستضعفان كشورهاى اسلامى و غير اسلامىاى كه بپاخواستهاند به يأس مبدل شود. مردم هر شهر به محض اطلاع از اعتصاب هر كارخانه، خود را به آنجا برسانند و ببينند آنان چه مىگويند. بايد ضد انقلاب را شناسائى و به مردم معرفى نمايند. مردم شريف ايران ديگر نمىتوانند حقوق بى جهت به عدهاى از خدا بىخبر بدهند.
زحمتكشان عزيز! بدانيد آنانى كه هر روز در گوشهاى بلوا بپا مىكنند و اصولاً با منطق اسلحه به ميدان مىآيند، دشمنان سرسخت شما هستند و مىخواهند شما را از مسير انقلاب منحرف نمايند. آنان ديكتاتورانى هستند كه اگر روزى روى كار آيند به هيچ كس حق نفس كشيدن نمىدهند. با آنان در تمام زمينهها مبارزه كنيد و آنان را به عنوان دشمنان شماره يك خود به مردم معرفى نمائيد و از بستگى آنان و وابستگى آنان به شرق متجاوز و يا غرب استثمارگر پرده برداريد. دولت موظف است اشخاصى كه در اين گونه اعمال دست دارند شديداً مجازات كند.
6 - من نمىدانم دولت چرا طرحهاى متوقف شده خود را كه به سود ملت مىباشد به كار نمىاندازد. بايد دولت هر چه سريعتر طرحهايى به سود ملت را كه متوقف شده و آنها كه جديد است به اجرا گذارد تا وضع اقتصادى كشورمان سر و سامان يابد.
صحيفه نور ج 12 صفحه 22
7 - در ادارات دولتى بايد همه از دولت برگزيده تبعيت كنند، در غير اين صورت شدت عمل لازم است. بايد بى درنگ هر كس در هر ادارهاى كه خواست اخلال كند او را اخراج و به ملت معرفى نمايند. من تعجب ميكنم كه چرا اولياء امور از نيروى مردم غفلت مىكنند، مردم خود حساب ضد انقلاب را مىرسند و او را رسوا مىكنند.
8 - مصادره اموال متجاوزين بكلى از طرف افراد غير مسؤول و يا محاكم غير صالحه شديداً محكوم است. تمام مصادرات بايد از روى موازين شرعيه با حكم دادستان و يا قضات دادگاهها باشد و هيچ كس حق دخالت در اين گونه امور را ندارد. متخلفين بايد شديداً مواخذه شوند.
9 - زمينها بايد روى موازين شرعيه توزيع گردد و بعد از اثبات اين موضوع، محاكم صالحه حق اخذ دارند. هيچ كسى حق تجاوز به زمين و يا مسكن و يا باغ كسى را ندارد و اصولاً اشخاص غير مسؤول حق دخالت در اين گونه امور را ندارند ولى اطلاعات خود را درباره زمين و مسكن و باغ طاغوتيانى كه به ناحق اموال مردم را غصب نمودهاند به مسؤولين امور برسانند و اگر كسى بر خلاف موازين اسلامى و قانونى اقدامى بنمايد شديداً قابل تعقيب است.
10 - بنياد مسكن و بنياد مستضعفين هر چه زودتر بيلان كار خودشان را بدهند تا مردم از فعاليت اين دو نهاد انقلابى مطلع گردند. بنياد مسكن بايد روشن كند كه چه ميزان كار كرده است و بنياد مستضعفين صورت اموال منقول و غيرمنقول طاغوتيان خصوصاً شاه و خاندان و دار و دسته كثيفش در سراسر ايران را به روشنى براى مردم بيان دارند و بگويند چه كردهاند، اموال شاه خائن را به چه كسانى دادهاند؟ آيا راست است كه بنياد مستضعفين، بنياد مستكبرين گرديده است؟ اگر چنين است تصفيه ضرورى است و غفلت از اين امر مهم حرام. بايد اين دو نهاد دقيقاً براى مردم شرح دهند كه چرا از اين سريعتر نتوانستهاند كار نمايند و اگر كسانى به اسم مستضعفين خلاف مىكنند، بر دادگاههاى سراسر ايران است كه سريعاً اقدام نمايند.
11 - بايد انقلابى اساسى در تمام دانشگاههاى سراسر ايران بوجود آيد تا اساتيدى كه در ارتباط با شرق و يا غربند تصفيه گردند و دانشگاه محيط سالمى شود براى تدريس علوم عالى اسلامى. بايد از بدآموزى رژيم سابق در دانشگاههاى سراسر ايران شديداً جلوگيرى كرد زيرا تمام بدبختى جامعه ايران در طول سلطنت اين پدر و پسر از اين بدآموزى بوجود آمده است. اگر ما ترتيبى اصولى در دانشگاه داشتيم، هرگز طبقه روشنفكر دانشگاهىاى نداشتيم كه در بحرانى ترين اوضاع ايران در نزاع و چند دستگى با خودشان باشند و از مردم بريده باشند و از آنچه كه بر مردم مىگذرد چنان آسان گذرند كه گوئى در ايران نيستند. تمام عقب ماندگىهاى ما به خاطر عدم شناخت صحيح اكثر روشنفكران دانشگاهى از جامعه اسلامى ايران بود و متأسفانه هم اكنون هم هست. اكثر ضربات مهلكى كه به اين اجتماع خوره است از دست اكثر همين روشنفكران دانشگاه رفته اى كه هميشه خود را بزرگ ديدند و مىبينند و تنها حرفهائى كه مىزدند و مىزنند كه دوست به اصطلاح روشنفكر ديگرش بفهمد و اگر مردم هيچ نفهمند، نفهمند زيرا ديگر چيزى كه مطرح نيست مردمند و تمام چيزى كه مطرح
صحيفه نور ج 12 صفحه 23
است خود اوست، براى اينكه بدآموزىهاى دانشگاهى زمان شاه، روشنفكر دانشگاهى را طورى بار مىآورد كه اصولاً ارزشى براى خلق مستضعف قائل نبود و متأسفانه هم اكنون هم نيست.
روشنفكران متعهد و مسؤول! بيائيد تفرقه و تشتت را كنار گذاريد و به مردم فكر كنيد و براى نجات اين قهرمانان شهيد داده، خود را از شر ايسم و ايست شرق و غرب نجات دهيد. روى پاى خود بايستيد و از تكيه به اجانب بپرهيزيد. طلاب علوم دينى و دانشجويان دانشگاهها بايد دقيقاً روى مبانى اسلامى مطالعه كنند و شعارهاى گروههاى منحرف را كنار گذارند و اسلام عزيز راستين را جايگزين تمام كجانديشىها نمايند. اين دو دسته بايد بدانند اسلام خود مكتبى است غنى كه هرگز احتياجى به ضميمه كردن بعضى از مكاتب به آن نيست و همه بايد بدانيد كه التقاطى فكر كردن خيانتى بزرگ به اسلام و مسلمين است كه نتيجه و ثمره تلخ اين نوع تفكر در سالهاى آينده روشن مىگردد. با كمال تأسف گاهى ديده مىشود كه به علت عدم درك صحيح و دقيق مسائل اسلامى، بعضى از اين مسائل را با مسائل ماركسيستى مخلوط كردهاند و معجونى بوجود آوردهاند كه به هيچ وجه با قوانين مترقى اسلام سازگار نيست. دانشجويان عزيز! راه اشتباه روشنفكران دانشگاهى غير متعهد را نرويد و از مردم خود جدا نسازيد.
12 - مسأله ديگر مطبوعات است. من بار ديگر از مطبوعات سراسر ايران مىخواهم كه بيائيد و دست در دست يكديگر نهيد و آزادانه مطالب را بنويسيد، ولى توطئه نكنيد. من بارها گفتهام كه مطبوعات بايد مستقل و آزاد باشند ولى متأسفانه و با كمال تعجب تعدادى از آنها را در مسيرى ديدم كه با كمال بىانصافى مقاصد شوم راست و يا چپ را در ايران پياده مىكردند و هنوز مىكنند. مطبوعات در هر كشورى نقش اساسى را در ايجاد جوى سالم و يا ناسالم دارند. اميد است كه در خدمت خدا و مردم در آيند.
و همچنين راديو تلويزيون بايد مستقل و آزاد باشند و همه گونه انتقاد را با كمال بيطرفى منتشر سازند تا بار ديگر شاهد راديو تلويزيون زمان شاه مخلوع نگرديم. راديو تلويزيون بايد از عناصر طرفدار شاه و يا منحرف پاكسازى شود.
13 - اين روزها حملات به روحانيت اصيل كه به راستى چه در زمان شاه و چه در زمان پدرش از بارزترين اقشارى بودند كه با قيامهاى متعدد خود در مقابل فساد دستگاه به افشاگرى و مبارزه پرداختند و مبارزات ضد شاهى امريكائى را در طول مبارزات بر حق مردم شريف هدايت مىكردند و به پيروزى رساندند، از طريق ايادى شاه و دار و دستهاش گسترش پيدا كرده است. درست زمانى كه روحانيت، مبارزه سرسختش را در سالهاى 42 - 41 عليه شاه خائن شروع كرد، شاه روحانيت متعهد و مسؤول را در ارتجاع سياه ناميد، زيرا تنها خطر جدى براى او و سلطنت روحانيون مبارزى بودند كه ريشه در عمق جان مردم داشتند و در مقابل او و ستمكاريش ايستادند.
درست اكنون ايادى شاه براى خرد كردن روحانيت كه اساس استقلال و آزادى اين مملكت است كلمه ارتجاع را در دهان فرزندانم كه از عمق جريانات مطلع نيستند انداختهاند. فرزندان عزيز و
صحيفه نور ج 12 صفحه 24
انقلابيم! امروز توهين و تضعيف روحانيت ضربه به استقلال و آزادى و اسلام است. امروز راه شاه خائن را رفتن و كلمه ارتجاع را به اين طبقه محترم كه از نادرترين قشرهايى هستند كه زير بار شرق و غرب نمىروند، خواهران و برادران عزيزم! بدانيد آنانى كه روحانيون را مرتجع مىدانند در نهايت راه شاه و امريكا را مىروند. ملت شريف ايران با پشتيبانى از روحانيت اصيل و متعهد ايران كه هميشه حافظ و سنگربان اين مرز و بوم بودهاند، دين خود را به اسلام ادا مىنمايند و طمع ستمكاران تاريخ را از كشور قطع مىنمايند. از طرف ديگر من به روحانيين محترم در هر جا هستند اعلام مىكنم ممكن است شياطين با ايادى خود تبليغات سوئى عليه جوانان عزيز خصوصاً جوانان دانشگاهى بكنند، بايد روحانيون بدانند كه امروز تكليف آن است كه همه قشرهاى ملت خصوصاً دو قشر معظم كه مغز متفكر ملت هستند دست به دست هم داده و عليه قدرتهاى شيطانى و مستكبرين كوشش نموده و در صف واحد نهضت اسلامى را جلو رانده و استقلال آزادى را چون جان عزيز خود نگهبانى كنيد. نقشه جهانخواران و عمال آنان جدا كردن اين دو طبقه مؤثر متفكر در زمان رژيم طاغوتى بود و مع الاسف موفق شد و كشور را به تباهى كشاند و آن نقشه بار ديگر در دست اجراست كه با غفلت جزئى رو به تباهى خواهيم رفت. اميدوارم كه همه طبقات ملت بخصوص اين دو طبقه محترم در اين سال جديد از توطئهها و دسيسهها غافل نباشند و با وحدت كلمه نقشههاى شوم را باطل كنند.
در خاتمه لازم است در اين سال جديد بعد از طلب مغفرت براى شهداء انقلاب اسلامى و قدردانى از فداكارىهاى آنان به بازماندگان آنان، مادران و پدران آنان تبريك عرض مىنمايم كه چنين شيرزنان و شيرمردانى تربيت نمودند و نيز به معلولين و آسيبديدگان انقلاب كه در پيشبرد نهضت ملت و تحقق جمهورى اسلامى پيشقدم بودند، تبريك عرض كنم. الحق انقلاب اسلامى ما مرهون فداكاريهاى اين دو قشر عزيز است اينجانب و ملت ما اين دلاورىها را فراموش نمىكنيم و ياد آنان را گرامى مىداريم. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 26
تاريخ: 10/1/59
بيانات امام خمينى با رئيس ديوانعالى و دادستان كل كشور و قضات دادگسترى
قاضى در اسلام، استقلال قضائى دارد
بسم الله الرحمن الرحيم
قضا در اسلام از حيث اهميت شايد در رديف اول مسائل اسلام و تعبيراتى هم كه در لسان ائمه شده است، كشف از اهميت بسيار مىكند و امير المؤمنين عليه السلام به شريح مىفرمايند كه: يا شريح قد جلست مجلسا لا يجلسه الانبى او و صى نبى او شقى. يا نبى بايد متكفل قضا باشد و يا وصى نبى، يعنى كسى كه نبى به او سفارش كرده باشد، از اين دو كه گذشت شقى است. يا مثلاً گفته شده است اگر كسى نسبت به دو درهم قضاوت ناحق كند كافر است، قضاوت در اسلام كه حفظ حقوق ناس است و حقوق ناس است و حقوق الله، دو صورت دارد. يك صورت قضاوتى كه قاضى مستقل در قضاست، يعنى كه در اسلام استقلال قضائى دارد، شرايط سنگينى دارد كه من در ايران افراد كمى را سراغ دارم كه حائز چنين شرايطى باشند. مجتهد عادل بر جهات قضا كه در همه جهات بيطرف باشد، پيش او رئيس جمهور و يك كارگر ساده فرق نكند اين از امورى است كه قاضى مطلق بايد دارا باشد و من هم كه سراغ دارم، يعنى در حوزههاى علميه هم كم سراغ دارم.
يك قسم از قضاوت هم در شرع هست كه قضاوت قاضى مستقل نيست و قاضى را جعل مىكنند. در قسم اول، قاضى جامعالشرايط است و لازم نيست كه هيچ كسى او را نصب كند ولى در قسم دوم، در بعضى از احوالى كه قضاوت زياد است و افراد به آن زيادى نيستند كه بتوانند همه مراكز قضاوت را قاضى واجد همه شرايط گذارند و قاضى واجد شرايط كم است، در اين صورت فقيه مجتهد عادل اشخاصى را كه مورد اطمينان هستند كه اجتهاد را نمىدانند ولى از روى كتابهائى كه در اين باب نوشته شده است مىتوانند مسائل قضا را بفهمند و مورد اطمينان هم هستند و ظاهراً عدله هم هستند، اينها را فقيه نصب مىكند كه قضاوت كنند. اين قضاوت هم در اسلام از اين جهت، اين آقايان بعد از آنكه اشخاص را پيدا كردند مورد اطمينان و مطلع بر موازين قضا ولو از راه تقليد باشند، آنوقت جعل قضاوت برايشان مىكنند و از طرف من هم مجازند كه جعل قضاوت بكنند تا قضاوت شرعى بشود.
صحيفه نور ج 12 صفحه 27
ضرورت تحول دادگسترى طبق موازين اسلامى
در قضيهاى كه در قانون اساسى مىگويد كه اين دو مقام دادستان كل و رئيس ديوانعالى كشور باشد بايد رهبر با مشورت اين كار را انجام دهد، از دو جهت موضوع دارد: يك جهت اينكه مشورت در وقتى است كه شبهه باشد. در امورى كه شبهه نيست مشورت هم نيست هر امرى كه مورد شبهه باشد بين چند نفرى كه مثلاً بخواهند دادستان كل باشند و اين چند نفر مورد اشتباه، كه هر كدام چطورند، در مورد اين اشتباه بايد با قضات مشورت كنند ولى اينجا موضوع ندارد، از باب اينكه مورد اشتباه من هم نبود. من اين دو نفر آقايان را منصوب كردم به اين دو مقام عالى با سوابق طولانى و ادراك همه جهات در آنها هست و در خيلى از افرادى كه من سراغ دارم همه اين جهات يا وجود ندارد و يا اينكه اگر باشد شغلهائى دارند كه نمىتوانند بيايند و مشغول كار شوند. از اين آقايان خواستم كه اين كار را بكنند و در مركزى كه در اسلام جزء طراز اول مراكز با اهميت ادارى است حاضر شوند، وضع اين اداره را از سابقش بيرون بياورند و به يك قضاوت اسلامى متحولش كنند. مىدانيد كه جمهورى ما اسلامى است و اگر چنانچه قضاوتش كه در رأس آن تقريباً واقع امت اسلامى نباشد، ما نمىتوانيم به جمهورىمان، جمهورى اسلامى بگوئيم و اين باز جمهورى غير اسلامى مىشود. جمهورى اسلامى بايد همه نهادهائى كه دارد اسلامى باشد و از همه مهمتر قضا و قضاوت است، كه بايد روى موازين اسلام باشد. اميدوارم آقايان با كمك همه اقشارى كه در اين امر اطلاع دارند مشغول كار شوند و اين كار را بكنند.
همه آقايان احساس اين را بكنند كه امروز با زمان رژيم سابق فرق دارد، چون امروز يك مملكتى است كه نه يك نفرى است كه زورگويى بكند و فشار بياورد كه يك كارى به ملت تحميل بكند. ما يك چنين مقامى اصلا نداريم، يعنى ملت ما هم ديگر تحمل چنين مقامى را نمىكند وضع ملت طورى است كه اگر يك مقام بخواهد چيزى را تحميل كند، جلويش مىايستند و مشتشان را گره مىكنند و مانع مىشوند. اين يك نعمت بزرگى است براى يك ملتى كه يك مقامى نتواند ظلم كند البته ظالم را سر جاى خودش مىنشانند، با قدرت هم مىنشانند، اشخاص مختلف را مقامات عالى با قدرت هم سر جايشان مىنشانند. اما اگر بخواهند كارى بكنند، نظير كارهاى زمان سابق كه همه كارهايشان از اين قبيل بود، ما چنين مقامى نداريم. بنابراين، مملكتى است مال خود شما و بايد شما همانطورى كه به منزل خودتان علاقهمنديد كه مرتب باشد و جرياناتش درست باشد، به مملكت خودتان بيشتر بايد علاقهمند باشيد. براى آنكه مملكت خودتان هم منزل خودتان هست و هم منزل دوستان و همكيشان خودتان از اين جهت در اين امر سستى نكنيد و نگذاريد كم كارى بشود و نكنيد و همه با هم همراهى بكنيد.
منشاء اختلافات جهات نفسانى است
اختلاف نداشته باشيد در امور، اختلاف هميشه ناشى از جهات نفسانى است. اگر همه انبيا
صحيفه نور ج 12 صفحه 28
الان در اينجا جمع بشوند، اختلاف ندارند براى آنكه آن جهات نفسانى را ندارند. آنوقت كه يك طرف جهت نفسانى دارد و يا هر دو طرف جهت نفسانى دارند آنوقت اختلافات پيدا شود. كوشش كنيد كه آن جهات نفسانى بازيتان ندهد كه منشأ مناقشه و اختلاف شود و در روزنامهها اين اختلافات منعكس شود و يا در جاهاى ديگر صحبت شود. يك مملكتى كه گرفتار است در مقابل اجانب و در معرض خطر است و بايد با همت خود مردم اين مملكت مستقر شود و اساسش درست شود، اگر چنانچه اشخاص بخواهند با تفرقه و تشتت اين مملكت را از باطن پوسيده كنند، قهراً به چنگ ديگران خواهد افتاد. همانطورى كه ملاحظه كرديد، مردم با هم مجتمع شدند و همه با هم فرياد الله اكبر زدند و اين موانعى را كه در مقابلشان بود همه را كنار زدند و الان وضع جورى شده است كه هيچ قدرتى نمىتواند كارى بكند، يعنى نمىشود بر يك ملت مطلبى را تحميل كرد ولى ممكن است زورگوئى بيايد و زورى بگويد و مثلاً وبائى وارد مملكت شود لكن نمىتواند يك ملتى كه همه ايستادند و مىخواهند نشود، چنين مطلبى شود هيچ قدرتى نمىتواند تحميل كند. نه آمريكا مىتواند تحميل كند، نه شوروى، هيچ كدام تحميل نمىتوانند بكنند. من آن روزى كه سفير شوروى آمد پيش من، گفت كه دولت افغانستان خواسته است كه شوروى نظامى به آنجا بفرستد به او گفتم كه اين اشتباهى است كه شوروى مىكند. البته دولت شوروى مىتواند افغانستان را قبضه كند ولى نمىتواند در آنجا مستقر شود. اگر شما خيال كرديد بتوانيد افغانستان را بگيريد و آن را آرام كنيد اين خيالى باطل است ملت افغانستان مسلم است، ايستادهاند در مقابل حكومت افغانستان، شما هم اگر برويد و هر قدرت ديگرى هم برود، آنجا را مىگيرد، اما نمىتواند آنجا را آرام كند و بالاخره شكست مىخورد. حالا هم عقيدهام همين است كه در يك ملتى كه همه شان يكصدا هستند و بحمد الله ايران ديگر حكومتى نداريم مخالف با ملت، ملت و دولت همه با همند در يك چنين مملكتى، كسى نى تواند بيايد و به اين مملكت مطالبى را تحميل بكند. و لهذا از خارج هى فرياد مىزنند كه چه خواهيم كرد و چه خواهيم كرد. اگر يادتان باشد، آن اولى كه اين جوانها رفتند و اين مركز جاسوسى را گرفتند، حرفهاى زياد آمدند و گفتند و مثلاً گفتند بنا دارند چتر بازها را پياده كنند، بنا دارند جوانهاى مسلمان را بيهوش كنند و بعد وارد لانه جاسوسى شوند و جاسوسها را ببرند، كه اين حرف بى ربط است، بنا دارند دخالت نظامى كنند و يا بريزند و همه را قلع و قمع كنند همهاش حرف بود، حالا هم همهاش حرف است، از حرفها هيچ وقت نترسيد عمل توى اين حرفها نيست كه يك وقتى مثلاً اشغال نظامى بكنند. ما هم از آنترسيم افغانستان هم اشغال نظامى شده و ما از افغانستان بهتر مىتوانيم مبارزه كنيم.
على اى حال عمده اين است كه مبلغين آنها مع الاسف در بين خود ايرانىها هستند وخواهند كارى بكنند كه از داخل يك پوسيدگى پيدا شود و افراد و سازمانهاى داخل را به هم بريزند. اگر توانستند بين رئيس جمهور و شورا اختلاف بيندازند، اگر اين مطلب را نتوانستند جناحهائى درست كنند براى ايجاد اختلاف و ايجاد شلوغى و از اين كارها كه دارند كنند. بايد همه توجه به اين داشته باشيم كه يك مملكتى كه پنجاه و چند سال، غير از آن دو هزار و پانصد سال كه بسيارى از مردم
صحيفه نور ج 12 صفحه 29
شاهدش بودند و همه شاهد بودند كه يك چنين گرفتارىهائى را داشته است و حالا بحمدالله از اين گرفتارى بيرون آمده است.
وحدت كلمه، ضامن پيروزى نهضت
خودشان دوباره كارى نكنند كه همان گرفتارىها برگردد، خود ما نبايد كارى بكنيم كه دوباره مبتلا بشويم به آن چيزهائى كه پيشتر به آن مبتلا بوديم، و اگر خداى نخواسته ما با هم اختلاف كنيم و آن جهت الهى را كه خداى تبارك و تعالى به ما امر فرموده است كه: و اعتصموا بحبل الله را فراموش كنيم، يك وقت مىبينيد كه عنايت خدا كنار مىرود و ما همان خواهيم شد كه بودهايم، ما خودمان كارى نمىتوانيم بكنيم، بايد ما آن مقدارى كه مىتوانيم الهيت مطلب را حفظ كنيم و اجتماع داشته باشيم و وحدت كلمه داشته باشيم. خداى تبارك و تعالى تأييد مىكند و كارها انجام گيرد. و من از همه آقايان، از همه قشرهاى ملت اين مطلب را كراراً خواستهام و شما آقايان كه در رأس قضا واقعيد توجه كنيد كه همه با هم همصدا، همدل و كمك كارى باشيد و بگذاريد دادگسترى كه مد نظر شماست تصفيه شود، اشخاصى كه مفسد هستند و اشخاصى كه قضاوت نمىدانند و خواهند براى خودشان دكانى باز كنند و يا اهل كار قضاوت نيستند اين افراد تصفيه شوند و اشخاص صالح را جلب نكنند. و من از خداوند، سلامت همه آقايان را و سعادت همه ملت را و سعادت همه ملتهاى اسلامى را مىخواهم و از شماها متشكرم كه تشريف آورديد و از نزديك با هم آشنا شديم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 30
تاريخ: 12/1/59
پيام امام خمينى به مناسبت 12 فروردين سالروز تأسيس جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
روز دوازدهم فروردين سالروز رسميت يافتن حكومت مستضعفين بر مستكبرين در ايران است، سالروز تحقق وعده حق تعالى است.
منت خداى را كه ملت مستضعف ايران بر مستكبرين جهان، چه شرقى چه غربى چيره و پيروز شد.
دوازده فروردين روز غلبه جنود الله بر جنود شيطان و روز فتح و نصر خدا و بندگان مؤمن به اوست. ملت ايران اين روز را عيدى اسلامى ملى تلقى مىكند. و آن روز فتح مطلق و نصر به تمام معناست كه همه مستضعفين جهان را اين نور سنت الهى و سايه پرچم نصر من الله فرا گيرد. آن روزى كه مسلمين جهان با مدد غيبى در هر كشور و قطر دست جنايتكار ستمگران و چپاولچيان را از كشور خود قطع كنند و پرچم اسلام و آرم الله اكبر را افراشته نمايند، آن روزى كه با قيام دلاورانه و بانگ الله اكبر، با امثال سادات و هم مسلكان شاه مخلوع، آن كنند كه ملت شجاع ايران با محمدرضا پهلوى كرد.
ملت بزرگ مصر كه از ننگ سادات خيانتكار به تنگ آمده بودند، اكنون مواجه با تحمل ننگ بزرگترى شدهاند كه با دسيسه و توطئه شيطان بزرگ، بر آنان تحميل شده است. شيطان بزرگ براى رسيدن به چند سال مسند جنايت، به هر وسيله ممكن دستاويز و به هر نقشه شيطانى متشبث شود، محمدرضا را به مصر تحميل و خود را از آن بىخبر معرفى مىكند. غافل از آنكه ملتها بيدار شدهاند و دست امثال او را خوب خواندهاند. او كه گاهى با اشغال نظامى و پياده كردن چتربازان در لانه جاسوسى و گاهى با محاصره اقتصادى و منزوى كردن كشور، ما را تهديد مىكرد و از آن نتيجه نگرفت، اكنون دست به يك نقشه سياسى و يك نيرنگ شيطانى زده است و با نرمش و چاپلوسى مىخواهد ما را اغفال كند و قمار سياسى خود را از رقيبان خود با نيرنگ به ملت ما، ببرد.
اين نيرنگ جديد كارتر شبيه همان نيرنگى است كه شاه مخلوع در اواخر عمر سلطنت ننگينش زد و در مقابل ملت و روحانيون به چاپلوسى و حيلهگرى پرداخت و دسيسه او نقش بر آب شد. آقاى
صحيفه نور ج 12 صفحه 31
كارتر بايد بداند كه با فرستادن شاه مخلوع به مصر و عذر خواهى از اشتباهات گذشته و اعتراف به خيانتهاى آمريكا به ملتهاى مظلوم، از آن جمله ايران و راه حل لانه جاسوسى را از من كه يك نفر از ملت بزرگ ايران هستم خواستن، به بيراهه رفتن است. حل اين مسأله به دست هيچ كس جز ملت شريف ايران و مجلس شوراى اسلامى منبعث از آراء ملت نيست و بايد بداند كه حمايت از شاه مخلوع بعد از آنهمه جنايات بزرگ و آن چپاولگرىها مجالى براى حل به اصطلاح شرافتمندانه نگذاشته است. با سپردن شاه مخلوع دشمن اسلام و ايران به دست دشمنى كه با اعمال ننگين خود مسلمانان جهان را سخت آزرده است، راه حل پيچيدهتر نموده است. عجب آن است كه سادات نيز مثل كارتر مدعى است كه حس انساندوستى، او را وادار به پذيرفتن شاه مخلوع نموده است. اينان كه در هر فرصت، ملتهاى بزرگ را كه جرمى جز حق طلبى ندارند، از پا در مىآورند با ادعاى احساس انساندوستى يك نفر جنايتكار را كه در ظرف قريب به چهل سال، ملتى بزرگ را به تباهى كشيد و دهها هزار انسان بيگناه را به خاك و خون كشيد و نزديك به صد هزار نفر را مجروح و معلول نمود و اموال يك ملت فقير را به يغما برد، پناه داده و از او حمايت نموده و مىنمايند و اين را احساس انساندوستى مىنامند و ملت ما و ملت خودشان را به بازى سياسىگيرند.
اكنون كه ما گرفتار اشخاصى هستيم كه از هيچ امرى، ارتكاب هيچ جرمى براى رسيدن به مسند چند ساله روگردان نيستند و از دروغگويى و ياوه سرائى و گفتن و حاشا كردن ابا ندارند و مع الاسف داراى قدرت شيطانى نيز مىباشند، بر همه مستضعفين و خصوص مسلمانان جهان است كه به خود آيند و از حق و حقيقت دفاع كنند و كشورهاى خودشان را از لوث وجود اين اشخاص پاك كنند.
بر ملت شريف ايران است كه در هر مسلكى و با هر گروهى هستند، از اختلاف و نفاق و كارشكنى براى يكديگر دست بردارند و دشمنان را با وحدت كلمه و اعتصام به حبل الله در هم كوبند و نزاعهاى شخصى و گروهى را كه جز از هواى نفس برنمىخيزد و در صورت رشد همه را به تباهى كشد و كشور را به خرابى سوق مىدهد كنار گذارند و گويندگان و روشنفكران و متفكران و دانشگاهيان و دانشمندان، همه توان خود را صرف قطع اميد دشمنان اصلى ما آمريكا كنند كه با سلطه دشمن قدرتمند، براى هيچ يك چيزى باقى نخواهد ماند. من از برادران و خواهران كردستانى مىخواهم كه برادرانه با ساير برادران مسلمان مسلمان خود و در كنار هم از كشور خود دفاع كنيد و ارتش و ساير قواى انتظامى را كه خدمتگزاران به كشور و براى امنيت و رفاه ملت تحمل زحمت و مشقت مىكنند، چون برادران خود را پذيرا شويد و به منحرفين كه به اسم كرد و ملت كرد مىخواهند كشور شما را به دامن قدرتهاى شيطانى بيندازند و گرفتارىها و رنجهاى سابق را اعاده كنند و از اسلام عزيز و احكام آن اطلاعى ندارند و با آن دشمن هستند، گوش فرا ندهيد كه با استقرار حكومت اسلامى همه قشرهاى ملت در كنار يكديگر با امن و امان و رفاه، به خواست خداى متعال ادامه زندگى مىدهند. برادران من! اگر خداى نخواسته نهضت اسلامى به شكست گرايد، نه كردستان باقى مىماند و نه خوزستان و نه استانهاى ديگرى. بيائيد براى رضاى
صحيفه نور ج 12 صفحه 32
خداوند، دست از اختلاف برداريد و با برادران ديگر خود با صلح و صفا رفتار كنيد و با تمسك به قدرت الهى از كشور خودتان دفاع نمائيد كه در اين صورت خدا با شماست و هيچ قدرتى نخواهد توانست بر شما غلبه كند. از خداوند متعال پيروزى اسلام و مسلمين و هدايت منحرفين را خواستارم.
والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 33
تاريخ: 15/1/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام لئونيد برژنف
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور آقاى لئونيد برژنف صدر هيأت رئيسه اتحاد جماهير شوروى مسكو تلگرام آن حضرت به مناسبت نخستين سالگرد جمهورى اسلامى ايران واصل و موجب تشكر گرديد اميد است به همانگونه كه براى ملت ما آرزوى حق حاكميت و استقلال نمودهايد، استقلال همه ملتها و بخصوص ملل اسلامى پيوسته مورد نظرتان باشد و جلوى هر گونه دخالت نيروها را در امور ديگران بگيريد تا همگان در پناه استقلال و آزادى بتوانند حقوق از دست رفته خود را از استعمارگران باز پس گيرند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 34
تاريخ: 15/1/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام يه چين اينگ
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى يه چين اينگ رئيس كميته كنگره ملى نمايندگان مردم جمهورى خلق چين
تلگرام تبريك جنابعالى به مناسبت نخستين سالگرد جمهورى اسلامى ايران واصل و موجب تشكر گرديد. انتظار ما و ملت مسلمان و انقلابى ما از تمام كشورهاى جهان، احترام گذاردن به حق حاكميت و استقلال همه كشورها بخصوص ملل اسلامى است كه اميد است مورد توجه همه ملتها و دولتها قرار گيرد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 35
تاريخ: 15/ 1/ 59
پاسخ امام خمينى به تلگرام رئيس جمهور دموكراتيك خلق كره
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آقاى كيم ايل سونگ رئيس جمهور دموكراتيك خلق كره
تلگرام تبريك آن حضرت به مناسب نخستين سالگرد جمهورى اسلامى ايران واصل و موجب تشكر گرديد. از خداى تعالى موفقيت همه ملل مستضعف جهان را در راه رسيدن به پيروزى و آزادى كامل از سلطهگران جهان بخصوص امريكاى جهانخوار مسئلت مىنمايم و اميد است دولتها در اين راه مقدس به كمك و يارى ملت هاى خويش بشتابند و با اتحاد و يگانگى ريشه استعمار را از كشورهاى خويش قطع كنند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 36
تاريخ: 17/1/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام تبريك رئيس جمهور سوريه
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آقاى ژنرال حافظ الاسد رئيس جمهور كشور سوريه دمشق پيام آن حضرت به مناسبت حلول سال نو و نخستين سالگرد جمهورى اسلامى ايران دريافت و موجب تشكر گرديد. اميد است عموم ملل مستضعف جهان و بخصوص ملت اسلامى با اتحاد و همبستگى كامل و رفع اختلافات خود در برابر قدرتهاى پوشالى استعمارگران قيام نموده و سلطه آنان و بخصوص امريكاى جهانخوار را از كشورهاى خويش قطع نموده، استقلال واقعى خود را باز يابند.
موفقيت همگان را در راه رسيدن به اين هدف مقدس از خداى تعالى مسئلت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 38
تاريخ: 17/1/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام رئيس جمهور الجزاير
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آقاى شاذلى بن جديد رئيس جمهور كشور الجزاير
پيام تبريك آن حضرت به مناسبت سالگرد جمهورى اسلامى ايران واصل و موجب تشكر گرديد. انقلاب عظيم ملت شريف و مبارز ايران پيامد انقلابهاى رهائىبخش و نهضتهاى اصيل ملتهاى مبارز جهان و بخصوص ملت برادر و قهرمان الجزاير بود كه سبب شد تا بزرگترين قدرتهاى شيطانى را از ميان بردارند و اميد است رهنمودى براى ساير ملل مستضعف و مسلمانان جهان بوده و بتوانند با همبستگى و اتحاد، سلطه همه استعمارگران و بخصوص شيطان بزرگ، آمريكاى جهانخوار را از سر ملتهاى خود كوتاه نمايند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 39
تاريخ: 18/1/59
پاسخ امام خمينى به پيام تبريك رئيس بنگلادش
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آقاى ژنرال ضياء الرحمن رئيس جمهور كشور بنگلادش - داكا
تلگرام تبريك آن حضرت به مناسبت نخستين سالگرد جمهورى اسلامى ايران واصل و موجب تشكر گرديد. از خداى تعالى موفقيت ملت هم كيش بنگلادش را در راه رسيدن به رفاه و سعادت و استقلال كامل خواستارم و اميد است همه ملل مسلمان جهان با اتحاد و همبستگى و رفع اختلاف و تفرق، عظمت از دست رفته خود را باز يافته از تحت سلطه دشمنان اسلام و بخصوص آمريكاى جنايتكار نجات يابند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 40
تاريخ: 19/1/59
پيام امام خمينى به مناسبت قطع رابطه آمريكا و جنايات صدام
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف ايران! خبر قطع رابطه بين آمريكا را دريافت كردم اگر كارتر در عمر خود يك كار كرده باشد بتوان گفت به خير و صلاح مظلوم است، همين قطع رابطه است. رابطه بين يك ملت بپاخاسته براى رهائى از چنگال چپاولگران بينالمللى با يك چپاولگر عالمخوار، هميشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما اين قطع رابطه را به فال نيك مىگيريم چون كه اين قطع رابطه دليلى بر قطع اميد آمريكا از ايران است ملت رزمنده ايران اين طليعه پيروزى نهايى را كه ابرقدرت سفاكى را وادار به قطع رابطه يعنى خاتمه دادن به چپاولگرىها كرده است، اگر جشن بگيرد حق دارد. ما اميدواريم كه نابودى سرسپردگانى مثل سادات و صدام حسين به زودى انجام بگيرد و ملتهاى شريف اسلامى به اين انگلهاى خائن، آن كنند كه ملت ما با محمدرضاى خائن كرد و به دنبال آن براى آزاد زيستن و به استقلال تمام رسيدن، قطع روابط با ابر قدرتها مخصوصاً آمريكا نمايند. من كراراً گوشزد نمودهام كه رابطه ما با امثال آمريكا، رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است.
شما اى ملت عزيز كه براى رضاى خداوند متعال، با بانگ الله اكبر بر دشمنان خود چيره شديد و آزادى و استقلال را به دست آورديد، با اتكال به خداوند تعالى و حفظ وحدت كلمه مهيا باشيد براى رودررويى دشمنان اسلام و دشمنان مستضعفين، شما به خواست خداى تعالى پيروز هستيد و بر مشكلات غلبه خواهيد كرد. صدامحسين كه همچون شاه مخلوع چهره قبيح غيراسلامى و انسانى خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف كمر بسته و با مسلمانان مظلوم براى رضاى كارتر، آن كند كه مغول كرد و با علماى اسلام خصوصاً حضرت آيتالله آقاى سيد محمد باقر صدر، آن كند كه رضاخان و محمدرضا پهلوى با علما و روحانيون و ساير طبقات كردند، بايد بداند كه با اين اعمال ضد اسلامى، گور خودش و رژيم تحميلى غيرانسانى و غيرقانونى بعث را با دست خود مىكند.
ملت شريف عراق! شما اخلاف آنان هستيد كه انگليس را از عراق راندند، بپاخيزيد و قبل از آنكه اين رژيم فاسد همه چيز شما را تباه كند، دست جنايتكار او را از كشور اسلامى خود قطع كنيد. اى عشاير فرات و دجله! همه با هم و همه ملت اتحاد كنيد و اين ريشه فساد را قبل از آنكه فرصت از دست برود، قلع و قمع نمائيد و براى خدا دفاع از كشور اسلامى خود و از اسلام مقدس نمائيد كه خدا با شماست.
صحيفه نور ج 12 صفحه 41
اى ارتش عراق! اطاعت از اين مخالف اسلام و قرآن نكنيد و به ملت بگرائيد و دست آمريكا را كه از آستين صدام بيرون آمده است قطع كنيد و بدانيد اطاعت از اين سفاك، مخالفت با خداى متعال است و جزاى آن عار و نار است. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و كشور ايران را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 42
تاريخ: 20/1/59
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد معاودين عراقى
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف ايران! ميهمانان عزيزى را كه به توطئه امريكا و دست جنايتكار رژيم منحرف بعث از خانههاى خود آواره شدهاند و به ايران با وضع اسفناك فجيعى فرستاده شدند، گرامى داريد. اينان برادران مظلوم شما هستند كه بدون هيچ مجوزى و فقط براى ارضاء هواهاى نفسانى و اطاعت كوركورانه از شيطان بزرگ از خانههاى خود به دست دژخيمان رژيم بعث آواره شدند اينان برادران مظلوم ما هستند.
ملت شريف و دولت جمهورى اسلامى لازم است وسائل زندگى آنان را به طور شايستهاى فراهم كنند و نگذارند به آنها بد بگذرد. رژيم منحوس بعث كه خود را براى معارضه با اسلام و مسلمين آماده نموده، بايد بداند كه در اشتباه است و ملت مسلمان ايران و عراق سردمداران آنان را به جاى خودشان مىنشانند و آنان را از صحنه خارج و به دست فراموشى تاريخ مىسپارند.
صدام حسين كه با ملت شريف عراق مواجه شده است و خود را در معرض هلاك مىبيند، مىخواهد با صحنه سازىاذهان برادران اسلامى ما را از خود و رژيم منحط خود منصرف كند تا چند صباح ديگر به جنايات خود ادامه دهد. آنكه دستش تا مرفق به خون جوانان غيور عراق آلوده است، مىخواهد خود را طرفدار ملت عرب جا بزند آن كه به خيال خود عروبت را از اسلام والاتر مىداند و به اسلام پشت كرده به زعم آنكه ملتهاى عرب را به خود متوجه كند، غافل است كه ملت عزيز عرب از اسلام چون جان شيرين حفاظت كند و با دشمنان اسلام، چون اسلاف خود در صدر اسلام به جنگ و ستيز برمىخيزد.
برادران عرب ما بدانند كه ملت عزيز ما با دشمنان آنان كه در راس آنها رژيم منحوس بعث است دشمن و با دوستان آنان دوستند و در مصيبتهائى كه آنان از آن رژيم فاسد مىكشند با آنان شريكند. به اميد آنكه رژيم بعث چون رژيم شاهنشاهى به زباله دان تاريخ افكنده شود و اميد است نصر و فتح مسلمين نزديك باشد. از خداوند متعال غلبه مسلمين را بر قدرتهاى فاسد خواستار است.
والسلام عليكم و على سائر عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 43
تاريخ: 25/1/59
پاسخ امام خمينى به پاپ ژان دوم (رهبر كاتوليكهاى جهان)
بسم الله الرحمن الرحيم
عاليجناب پاپ ژان پل دوم
مكتوب آن عاليجناب بر اساس نگرانى از تيرگى بين كشور اسلامى ايران و ايالات متحده امريكا واصل گرديد. از حسن نيت آنجناب قدردانى مىكنم و خاطر محترم را متوجه مىكنم كه ملت شريف مجاهد ما اين قطع روابط را به فال نيك گرفته و براى آن جشن عظيم بپا كرده و چراغانىها و پايكوبىها نمودند. از دعاى شما به درگاه خداوند متعال براى ملت مبارز ما شكرگزارم، لكن متذكرشود كه جناب شما از انگيزههاى تيرگىهاى ديگر و مشكلات خطرناك بزرگتر كه مرقوم داشتهايد نگران نباشيد كه ملت اسلامى ايران از مشكلاتى كه در اين قطع روابط بوجود آيد استقبال مىكند و از خطرهاى بزرگتر كه مرقوم شده است، هراس ندارد و آن روز براى ملت ما خطرناك است كه روابطى نظير روابط رژيم خائن سابق تجديد شود و با اميد به خداى متعال تجديد نخواهد شد.
من از جنابعالى با نفوذ معنوى كه بين ملت مسيح داريد مىخواهم كه دولت امريكا را از عواقب ستمگرىها و زورگوئىها و چپاولگرىها بترسانيد و آقاى كارتر را كه با شكست نهائى مواجه است نصيحت كنيد كه با موازين انسانى با ملتهائى كه خواهند استقلال مطلق داشته باشند و وابسته به هيچ قدرتى در جهان نباشند، رفتار كند و از تعليمات حضرت مسيح سلام الله عليه پيروى نمايند و خود و دولت امريكا را بيش از اين در معرض رسوائى قرار ندهد. از خداوند متعال سعادت مستضعفين جهان را خواستار و قطع ايادى ستمگران را اميدوارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 50
تاريخ: 26/1/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت الله العظمى مرعشى نجفى
بسم الله الرحمن الرحيم
قم - حضرت آيت الله آقاى حاج سيد شهاب الدين مرعشى نجفى دامت بركاته
تلگرام شريف در مورد تبريك قطع رابطه با آمريكاى جهانخوار و اصل و موجب تشكر گرديد. از خداى تعالى موفقيت همه مسلمانان جهان را در راه مبارزه و پىروزى كامل بر دشمنان اسلام مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 44
تاريخ: 26/1/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى بسيج شهرستانها
در دفاع از اهداف اسلامى و دستاوردهاى نهضت، بسيج بايد عمومى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
اول بايد تشكر كنم كه آقايان زحمت كشيدند تشريف آوردند اينجا كه از نزديك با هم ملاقات كنيم. ما الان كه با قدرتهاى بزرگ دنيا مواجه هستيم، حال دفاعى داريم يعنى ما مدافع از آن چيزهائى كه نهضت ما، قيام ما براى ما هديه آورده است و از اهداف اسلامى و از كشور اسلامى خودمان و از تمام چيزهائى كه مربوط به اسلام و مربوط كشور است در حال دفاع هستيم و در حال دفاع، بسيج بايد عمومى باشد. يعنى قضيه جهاد يك قضيه است، قضيه دفاع قضيه ديگر. قضيه جهاد يك شرائطى دارد، براى اشخاص خاصى هست، براى گروه معينى هست با شرائطى، لكن قضيه دفاع، عمومى است. مرد، زن، بزرگ، كوچك، پير، جوان همانطورى كه عقل انسان هم حكم مىكند كه اگر كسى هجوم آورد براى منزل يك كسى، اهالى آن منزل، هر يك كه هست دفاع مىكنند از خودشان. اگر چنانچه هجوم آورد كسى به شهر يك كسى، اهالى شهر براى حفظ جهات خودشان دفاع مىكنند ديگر اينجا هيچ شرطى نيست، همه دفاع بايد بكنند. و اگر به كشور ما، كشور اسلامى ما هجوم بكنند و بخواهند تعدى بكنند، تجاوز بكنند، بر همه افراد مملكت، بر همه افراد كشور، چه زن، چه مرد، كوچك، بزرگ، اينجا ديگر شرطى نيست، بر همه واجب است كه دفاع كنند و لهذا حال دفاع فرق دارد با حال جهاد، حال جهاد شرائط دارد، حال دفاع شرطى ندارد، بايد دفاع بكنند حتى يك پيرمردى هم كه خيلى كار از او بر نمىآيد بايد شركت كند در دفاع، آنقدر كه مىتواند دفاع كند.
با تمام قوا مهيا شويد به طورى كه موجب ترس و عقب نشينى دشمن گردد
و ما امروز كه مواجه هستيم با قدرتهاى بزرگ، و شيطنتهاى بزرگ، ما بايد مهيا شويم براى دفاع البته اين احتمال بسيار كم است كه ما يك وقت محتاج به دفاع نظامى بشويم، كم است احتمال، براى اينكه قدرتهاى بزرگ هم مىدانند كه نبايد حالا هجوم كنند لكن هر چه هم احتمال كم است لكن از باب اينكه دفاع از يك مملكتى است، دفاع از اسلام است، اين محتمل، بزرگ است از اين جهت ما بايد مهيا بشويم. مهيا شدن يكى اين است كه با قوه، چه قوه افرادى و چه قواى ديگر بايد مهيا بشوند چنانچه قرآن كريم دستور داده است و مهياشدنمان هم به طورى باشد كه با اين مهيا شدن
صحيفه نور ج 12 صفحه 45
بترسند آنهائى كه بناى، خيال هجمه دارند، دشمنانتان بترسند از قوه شما. اگر بنا شد كه در يك كشور سى و چند ميليونى، بيست ميليون قيام كردند براى اينكه مهيا كنند خودشان را از براى دفاع، ولو آن تتمه هم در وقتى كه مقتضى شد و محتاج به دفاع شد آنها هم بايد بكنند لكن حالا كه مىخواهيم ما مهيا بشويم، بايد اين بيست ميليون يعنى همه جوانها، همه اشخاصى كه ازشان كارى برمىآيد بايد خودشان را مهيا كنند، آن روزى را ملاحظه كنند كه يك وقت دشمن رو آورد به طرفشان، هم بايد تجهيزات مهيا بشود به قدرى كه بترساند دشمنها را و هم بايد قواى افراد، قواى نظامى، قواى چريكى، قواى پارتيزانى بايد مهيا بشود و هم قوه ايمان بايد زياد بشود.
توجه به خداى تبارك و تعالى و مبدأ قدرت است كه شما را پيروز مىكند
يك فردى كه با قوه ايمان پيش رود با افراد زيادى كه همان قوه دارند لكن ايمان ندارند اين مقابله مىكند. در اسلام اگر ملاحظه كرده باشيد، در بعضى از جنگها كه پيش آمد براى مسلمين و مسلمين يك عده كمى بودند تمام قوايشان به حسب آنطورى كه در تاريخ هست ظاهراً سى هزار بود و پيشقراول لشكر روم ظاهراً بود، پيشقراولشان شصت هزار بود و دنبالش هشتصد يا هفتصد هزار جمعيت با ساز و برگهائى كه آنوقت روم و ايران داشتند اين كتيبه آنها يعنى پيشقراولهاى آنها وقتى كه رو آوردند كه شصت هزار ظاهراً بود، يكى از سردارهاى اسلام گفت كه من با سى نفر مىروم با اينها مقابله كنم با سى عدد و ما اگر اينها را ترسانديم و سى نفرمان رفت و شصت هزار نفر را عقب نشاند، اين چشم زخم اسباب اين مىشود كه اينها آن لشكر بزرگشان هم شكست بخورد. خوب اشخاصى كه آنجا بودند گفتند سى تا آخر نمىشود، شصت هزار نفر با سى نفر؟ بالاخره قرار شد كه شصت نفر آدم برود و اينها مهيا شدند و شصت نفر از جوانها مهيا شدند و شب شبيخون زدند به اين اردوى شصت هزار نفرى، هر نفر مقابل هزار نفر و شكست دادند اينها را و اين اسباب اين شد كه لشكر روم كه تهيه ديده بود و هشتصد هزار هم دنبالش بود، آنها هم شكست بخورند و بروند سراغ كارشان. اين قوه ايمان است يعنى يك مؤمنى كه اگر بكشد، بهشت مىرود و از اينجا بهتر است و اگر كشته بشود، بهشت مىرود و از اينجا بهتر است، با يك همچو حربهاى كه حربه ايمان است، اين ديگر ترسى از اين ندارد كه كشته بشود. اين شهادت را براى خودش يك سعادت مىداند. آنهائى كه مقابل شما هست، براى دنيا مىزنند، آنهائى كه اعتقاد به ماوراى طبيعت ندارند، اعتقاد به قيامت ندارند، اعتقاد به بهشت و جهنم ندارد، آنها براى همين دنياست، مىخواهند دنيايشان درست بشود. خوب كسى كه مىخواهد دنيايش درست بشود، اگر بميرد، هيچ اين نمىتواند بزند تا آنجائى كه بميرد، اين مىخواهد هى خودش را حفظ كند كه غلبه كند و دنيايش چه بشود. اما اين آدمى كه براى خدا، اين آدمى كه براى مقصد الهى قدم برمىدارد و وارد ميدان مىشود، اين آدم براى دنيا نيست تا اينكه لرزهاى در قلبش بيابد، اين براى خداست. شما الان كه مهيا هستيد و رفقاى شما، دوستان شما و آنهائى كه تربيت مىخواهند بشوند به اين تربيت اسلامى، به اين تربيت نظامى، اينها اين حربه اسلام كه، سلاح اسلام كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 46
عبارت از ايمان است، بايد به اين هم مجهز بشوند و اگر به اين مجهز شدند اين، طرفشان را مىترساند، همين قوه ايمان شما ملاحظه كرديد كه ايران ولو سى و چند ميليون جمعيت دارد لكن در دو سال پيش از اين، اين سى و پنج ميليون جمعيت به فكر اين معنا كه بزنند - و عرض بكنم كه جنگ بكنند اينها نبودند، اسلحه هم كه نداشتند اما خدا خواست كه سى و پنج ميليون جمعيت بسيج ايمانى بشوند براى خدا يك تحولى پيش آورد خدا كه نفوس اين سى و چند ميليون جمعيت را متحول كرد به يك نفوس داراى ايمان، قدرت ايمانى پيدا كردند يعنى جوانها ترسيدند از اينكه حالا اگر رفتند مقابل تانك كشته بشوند. شهادت را مىخواستند. مىدانيد كه جوانهاى ما شهادت را مىخواهند و از آنها گاهى وقتها كه با من ملاقات مىكنند گاهى بعضىشان قسم مىدهند، بعضى از خانمها قسم مىدهند كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم و من دعا مىكنم كه آنها ثواب شهيد را ببرند و پيروز بشوند. وقتى شما مجهز باشيد به جهاز ايمان و آن ايمان وادار كند شما را كه مجهز بشويد به سلاحهاى مشابه سلاح طرفتان يا مثل چيزهائى كه در اينجاها امكان دارد، آن پشتوانه ايمان است كه شما را پيروز مىكند توجه به خداى تبارك و تعالى و مبدأ قدرت است كه شما را پيروز مىكند. شما و همه دوستانى كه مىخواهيد مهيا بشوند از براى اين ارتش بيست ميليونى كه انشاءالله موفق بشوند به همه آنها سفارش اين معنا را كه قدرت ايمان در خودتان ايجاد كنيد، اطمينان قلبى پيدا بكنيد، قوه الهى در خودتان ايجاد كنيد. اين قوه الهى و قدرت الهى موجب اين معنا مىشود كه خداى تبارك و تعالى طرف شما را بترساند و هر چند هم زياد باشند شما غلبه به آنها بكنيد. و من اميدوارم كه شما هم آن چيزهايى كه در نظام هست و يا در چريكى هست و يا در پارتيزانى هست و در اين چيزها كه هست، به شايستگى به خوبى ياد بگيريد و هم تجهيزات به مقدارى كه امكان دارد براى يك مملكت، آن تجهيزات را هم دولت فراهم خواهد كرد براى يك موقع كه لازم است. هم تجهيزات داشته باشيد كه بحمدالله ايران دارد، تجهيزات مدرن دارد ايران، و از همه اينها بالاتر قدرت ايمان است كه خودتان را تربيت كنيد، تزكيه كنيد، توجه به اين نباشد كه من با قدرت خودم مىخواهم كى را بزنم زمين و فرض كنيد غلبه كنم. توجه اين باشد كه با قوه الهى پيش برويد يعنى دستتان را، چشمتان را، نفستان را، همه چيزهائى كه در اختيار شماست اينها را تبديل كنيد از قواى شيطانى به قواى الهى. انسان اگر غفلت كند، قوايش، قواى شيطانى است، چشمش هم شيطانى است، دستش هم شيطانى است، لكن اگر تربيت كند خودش را همه الهى مىشود، همه قواى شما قوه الهى مىشود و قوه الهى غلبه خواهد كرد.
شما ابداً نبايد خوف محاصره اقتصادى و نظامى را داشته باشيد
خداوند انشاءالله شمارا به همه دشمنان اسلام غلبه بدهد و شما ابداً، ايران ابداً نبايد خوف اين معنا را داشته باشد كه اينها مىخواهند محاصره اقتصادى بكنند، اينها مى خواهند محاصره نظامى بكنند، نه ما از محاصره اقتصاديش مىترسيم، كسى كه اسلام را، نهضت اسلامى را منشاء همه چيزها مىداند و مىخواهد مجاهده كند با يك طايفهاى كه مىخواهد هجوم كنند بر اسلام و كيش انسان و
صحيفه نور ج 12 صفحه 47
بر مملكت انسان و بر نواميس اين مملكت و اينها، اين خوف از اين ندارد كه كسى حمله بكند. همانطورى كه آنجا يك نفرشان مقابل هزار نفر ايستادند، شما هم يك نفرتان مقابل هزار نفر انشاءالله مىايستيد و دفاع از مملكتتان مىكنيد و هيچ ترس از اين معنا كه آنها داراى چه و چه هستند، اينها طبلهاى توخالىشان زيادتر از واقعيت است، البته خوب، واقعيت هم دارد، مجهز هم هستند لكن يك خوفى در دل اينها هست.
ننگ است براى اروپا كه به دنبال تثبيت جنايتكارى چون كارتر باشد
يك كسى كه تمام توجهش به اين هست كه رئيس جمهور بشود، همه اين حرفهائى را كه مىبينيد الان پيش آورده آقاى كارتر، هيچ ابداً مطرح نيست پيش او كه مملكت امريكا چه بشود، چه بشود، او همهاش دنبال اين هست كه حالا يك چهار سال ديگر هم رئيس جمهور بشود و چهار سال ديگر هم اين جنايات را بكند، همه مقصدش اين است و مثل اينكه شكست هم خورده است در اين معنا و اينها هر قدمى كه برمىدارند به خيال خودشان مىخواهند پيش ببرند، پيش مملكت خودشان آراء پيدا بكنند نه اينكه مىخواهند يك كارى انجام بدهند براى كشورشان، مىخواهند راى پيدا بكنند، خوشرقصى بكنند براى آمريكا كه راى پيدا بكنند. يك كسى كه اينطور است، اين قدرت اينكه بتواند يك كارهاى اساسى بكند ندارد، اين بايد همهاش، نقشهاش و عقلش دنبال اين است كه راى پيدا بكند و لهذا مىبينيد كه حالائى كه گفته است كه من محاصره اقتصادى مىكنم و مىبيند كه موافقش كم است و غالباً زير اين بار نمىروند و همچو نيست كه همه نوكر آقاى كارتر باشند و يا وابسته به آمريكا باشند، همه اينها خودشان استقلال دارند، خودشان عقل دارند، عيب است براى يك اروپائى كه دنبال آقاى كارتر باشد، آن هم دنبال چه؟ دنبال اينكه راى براى او درست كند. همه ممالك غربى، همه عقلشان را روى هم بگذارند و قوتها، قوههايشان را روى هم بگذارند و همه دنبال اين باشند كه آقاى كارتر راى پيدا بكند و غلبه بكند بر رقيبهاى خودش در قضيه جمهورى، اين يك ننگى است براى بشر، براى انسان. مگر اروپائىها يا سران كشورهاى اروپائى انسان نيستند، خوب آنها بايد توجه به اين معنا بكنند كه اين آقا آخر چه مىخواهد درست كند، اينكه توبرهاش را برداشته و دور دارد مىگردد و گدائى مىكند كه اين اقتصاد، تو هم موافقت كن، تو هم با ما موافقت كن، تو هم با ما، اين دنبال اين مىگردد راى پيدا بكند، همه عالم خودشان را ذليل اين بكنند و زحمت براى خودشان ايجاد بكنند و ننگ براى خودشان ايجاد بكنند، اينهائى كه همه مىگويند ما براى حقوق بشر مثلاً اقدام مىكنيم، يك سى و چند ميليون جمعيت را در محاصره اقتصادى (به خيال خودشان) درآورند و يك وقت هم فرض كنيد به محاصره نظامى درآورند، همهاش چه؟ خوب براى چه شما اين كارها را مىكنيد؟ براى اينكه آقاى كارتر راى بياورد و چهار سال ديگر جنايتى بكند؟ من گمان نكنم كه يك كسى كه استقلال داشته باشد و قوه فكرى و استقلال فكرى داشته باشد اين زير اين بار برود كه همه قوههايش را صرف بكند كه يك آقائى مىخواهد در آمريكا مثلاً چه بكند، خودش را رسوا بكند و بين جمعيتهاى دنيا، بين
صحيفه نور ج 12 صفحه 48
جمعيتهاى مستضعفين كه غلبه دارند بر همه چيز و اگر خداى نخواسته يك وقت همچو بى عقلى كردند، شكست مال اروپاست و آمريكاست و شرق و غرب، مال آنهائى كه مستضعفين هستند، نيست براى اينكه ملتها موافق با ما هستند و آنى كه مخالف با ما هست دولتها يا اكثرشان يا بعضىشان از دولتها هستند مثل دولت عراق.
بر ملت و ارتش عراق واجب است كه پشت كنند به حزب مشترك بعث و متصل شوند به اسلام
دولت عراق از اول دولتى نبود، اينها مجلس هم ندارند، شما خيال مىكنيد حالا يك دولتى است، يك دولتى است كه يك عده نظامى آمدند و خودشان دور هم نشستند و هر چه مىخواهند مىكنند، با مردم هيچ تماسى ندارند، اينها پوسيده هستند، اين صدام حسين عقلش هم خيلى عقل درستى نيست، پوسيدهاند اينها و حالا هى نقشه مىكشد براى اينكه ما چه و فلان، و همه حرفهايش هم اين است كه ما عرب هستيم. اين كلمهاى كه ما عرب هستيم ملتهاى مسلمان بدانند كه معنايش اين است كه ما عرب هستيم اسلام را نمىخواهيم. اگر اين كسى كه مىگويد مقصد من اين است كه عرب چه بشود (عرب در مقابل اسلام مىخواسته يك وقتى بايستد) اينها مىگويند كه ما مىخواهيم مجد بنىاميه را (تصريح به اين معنا مىكنند) ما مىخواهيم مجد بنىاميه را چه بكنيم. خوب بنىاميه را ديديد و ديدند و تاريخ ديد كه مقابل اسلام بودند.
اينها مىخواهند به همان زمان جاهليت برگردند كه قواى عربى باشد و اسلام از آن خبرى نباشد، تازه اينها اعتقاد به اسلام ندارند. ملت عرب مىداند كه حزب اينها را مرحوم آيت الله حكيم، حكم به شركشان كرد، مشرك گفت هستند اينها. اينها الان يك دسته مشركين هستند به امر مرحوم آيت الله حكيم كه از آنوقت اينها را گفت مشرك هستند و ملت عرب بايد اگر چنانچه براى خدا، براى اسلام مىخواهند عمل بكنند، با اينها مخالفت بكند. اين ارتش اينها خوب از همين مسلمانها هستند، از همين اهل سنت هستند، از همين شيعهها هستند، از همين مسلمين هستند. خوب اين ارتشى كه از مسلمين است، قيام مىكند و عربيت را در مقابل اسلام مىخواهد؟ يا اسلام را مىخواهد كه اسلام هم عربيت دارد، عجميت هم دارد. اينها ضد اسلامند و بايد اين مملكت شريف عراق خودش را از چنگ اينها بيرون بياورد، اين ارتش عراق بايد همانطورى كه در ارتش ايران وقتى كه فهميدند كه اين دارد جنگ مىكند با اسلام، جنگ با نهضت اسلامى مىكند، همانطور كه اينها قيام كردند و ارتش هم ملحق شد به خود مردم و كلك شاه را كندند، ارتش عراق هم بايد همين كار را بكند. اين جنگ با اسلام است، ارتش عراق حاضر است با اسلام جنگ كند؟ حاضر است سرنيزه را به قرآن بزند؟ اين سرنيزه به قرآن زدن است، بايد واجب است بر آنها، لازم است بر آنها، هم ملت عراق و هم ارتش عراق، ارتش عراق لازم است كه پشت بكند به اين حزب غير اسلامى، پشت بكند به اين افراد غير اسلامى كه يك عدد كمى هستند و همانطور كه ارتش ايران متصل مردم شد، متصل به ملت شد و
صحيفه نور ج 12 صفحه 49
كلك اين نظام باطل را كند، شما هم همينطور. شما عذرى پيش خدا نداريد، اين لشكرى كه الان سرنيزه را كشيدهاند و توپ و تانكها را كشيدهاند و با مردم مخالفت مىكنند يا آمدهاند با ايران كه يك مملكت اسلامى است دارند جنگ مىخواهند بكنند يا هجوم مىخواهند بكنند، اين جنگ با اسلام است، جنگ با قرآن است، جنگ با رسول الله است. ارتش عراق حاضر است كه با رسول الله جنگ كند؟ با قرآن جنگ بكند؟ ايران الان مملكت رسول الله است، ايران الان نهضت اسلامى است، مملكت اسلامى است و قانون اسلامى است حكومت اسلامى است، افراد حكومت همه آراء اسلامى دارند. ما مىخواهيم مملكت اسلامى درست بكنيم، ما مىخواهيم عرب و عجم و ترك و ساير چيزها را همه را در تحت لواى اسلام در بياوريم، چرا نشستهاند؟ چرا عشائر عرب نشستهاند و نگاه مىكنند و اينها به برادرانشان تعدى مىكنند و فوج فوج جوانها را اينها مىكشند در سياهچالها؟ چرا ارتش عراق نشستهاند و يك كسى كه مخالف با اسلام، مخالف با قواعد اسلام، مخالف بر قرآن است از او تأييد مىكنند؟ نمىدانند اينها كه اگر خودشان را بكشند در راه كفر و جنگ با اسلام، عاقبت كسى كه كشته بشود براى كفر و براى مخالفت با اسلام چه خواهد بود؟ نمىدانند كه اگر اينها بخواهند تعدى به ايران بكنند، ايران خردشان مىكند و تا بغداد مى رود، ملت را مىخواهد، دولت را از بين مىبرد. آنوقت اين ارتش اسلامى كه براى اسلام بايد كار كند، آنها همه سعادتمندند، چه كشته بشوند چه بكشند، اما آن كه مقابل اسلام ايستاده، مقابل قرآن ايستاده. مملكت ما مملكت الله اكبر است، مملكت قرآن است، اينها در مقابل قرآن و در مقابل اسلام ايستادهاند و اين ارتش عراق بايد توجه به اين معنا داشته باشد كه اينها را خودش سركوب كند، خودش از بين ببرد اينها را. خوب، صاحب منصبهاى خوب ما داريم در عراق، صاحب منصبهاى صحيح و متدين هستند، خود آنها كودتا كنند و اين را از بين ببرند و حرام است بر آنها كه قدم دنبال اين شخص لعين باشند و بايد قيام كنند بر ضد او و مملكت خودشان را اسلامى كنند و حكومت خودشان را اسلامى كنند و قواعد هم اسلامى باشد، نه مثل حالا كه چهار نفر بنشينند و سرنوشت يك ملت اسلامى را يك چهار نفر كافر كه تابع مىدانم ميشل عفلق هستند كه مسيحى هم نيست حتى مسيحى هم معلوم نيست اين مرد باشد، برخلاف ما و برخلاف اسلام كارى بكنند. خداوند انشاءالله شما را تأييد كند، موفق كند و شما را غلبه بدهد هم بر شياطين باطنى و هم بر شياطين ظاهر.
والسلام عليكم و رحمة و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 51
تاريخ: 31/1/59
پيام امام خمينى به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهرى
بسم الله الرحمن الرحيم
گر چه انقلاب اسلامى ايران به رغم بدخواهان و ماجراجويان به خواست و توفيق خداوند متعال به پيروزى رسيد و نهادهاى اسلامى انقلابى يكى پس از ديگرى در ظرف تقريباً يك سال با آرامش و موفقيت انجام گرفت لكن بر ملت و به حوزه اسلامى و علمى خسارتهاى جبران ناپذير به دست منافقين ضد انقلاب واقع شد همچون ترور خائنانه مرحوم دانشمند و اسلام شناس عظيمالشان حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مرتضى شهيد مطهرى رحمة الله عليه.
اينجانب نمىتوانم در اين حال احساسات و عواطف خود را نسبت به اين شخصيت عزيز ابراز كنم. آنچه بايد عرض كنم درباره او آن است كه وى خدمتهاى ارزشمندى به اسلام و علم نمود و موجب تاسف بسيار است كه دست خيانت كار، اين درخت ثمربخش را از حوزههاى علمى و اسلامى گرفت و همگان را از ثمرات ارجمند آن محروم نمود. مطهرى فرزندى عزيز براى من و پشتوانهاى محكم براى حوزههاى دينى و علمى و خدمتگزارى سودمند براى ملت و كشور بود. خدايش رحمت كند و در جوار خدمتگزاران بزرگ اسلام جايگزين فرمايد.
اكنون شنيده مىشود كه مخالفين اسلام و گروه هاى ضد انقلاب در صدد هستند كه با تبليغات اسلام شكن خود دست جوانان عزيز دانشگاهى ما را از استفاده از كتب اين استاد فقد كوتاه كنند. من به دانشجويان و طبقه روشنفكران متعهد توصيه مىكنم كه كتابهاى اين استاد عزيز را نگذارند با دسيسههاى غيراسلامى فراموش شود. از خداوند متعال توفيق همگان را خواهانم.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 52
تاريخ:1/2/59
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان عضو انجمنهاى اسلامى و سازمانهاى دانشجويان مسلمان دانشكدههاى سراسر كشور و گروهى از مردم تهران
ما مىگوئيم دانشگاه بايد از بنيان تغيير بكند و اسلامى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر شما ملت بزرگ ايران، سلام بر ملت مسلمان جهان، سلام بر دانشگاهيان و دانشجويان معظم كه سربازانى براى اسلامند. و من لازم است كه يك تذكر به شما بدهم كه بدانيد مقصود ما از اصلاح دانشگاهها چيست. بعضى گمان كردند كه كسانى كه اصلاح دانشگاهها را مىخواهند و مىخواهند دانشگاهها اسلامى باشد اين است كه گمان كردند كه اين اشخاص توهم كردند كه علوم دو قسم است، هر علمى دو قسم است، علم هندسه يكى اسلامى است، يكى غير اسلامى، علم فيزيك يكى اسلامى است يكى غير اسلامى، از اين جهت اعتراض كردند به اينكه علم، اسلامى و غير اسلامى ندارد و بعضى توهم كردند كه اينها كه قائلند به اينكه بايد دانشگاهها اسلامى بشود يعنى فقط علم فقه و تفسير و اصول در آنجا باشد يعنى همان شأنى را كه مدارس قديمه دارند بايد در دانشگاهها هم همان تدريس بشود. اينها اشتباهاتى است كه بعضى مىكنند با خودشان را به اشتباه مىاندازند. آنچه كه ما مىخواهيم بگوئيم اين است كه دانشگاههاى ما، دانشگاههاى وابسته است، دانشگاههاى ما دانشگاههاى استعمارى است، دانشگاههاى ما اشخاصى را كه تربيت مىكنند تعليم مىكنند، اشخاصى هستند كه غربزده هستند، معلمين بسيارشان غربزده هستند و جوانهاى ما را غربزده بار مىآورند. ما مىگوئيم كه دانشگاههاى ما يك دانشگاههائى كه براى ملت ما مفيد باشد نيست. ما بيشتر از پنجاه سال است كه دانشگاه داريم با بودجههاى هنگفت كمرشكن كه از دسترنج همين ملت حاصل مىشود و در اين پنجاه سال نتوانستيم در علومى كه در دانشگاهها كسب مىشود خودكفا باشيم ما بعد از پنجاه سال اگر بخواهيم يك مريضى را معالجه كنيم، اطباء ما بعضىهايشان يا بسيارشان مىگويند اين بايد برود به انگلستان. پنجاه سال دانشگاه داشتيم و طبيبى كه بتواند كفايت از ملت بكند، از احتياج ملت بكند به حسب اقرار خودشان نداريم. ما دانشگاه داشتيم و داريم و براى تمام شوونى كه يك ملت زنده لازم دارد احتياج به غرب داريم. ما كهگوئيم دانشگاه بايد از بنيان تغيير بكند و تغييرات بنيادى داشته باشد اسلامى باشد نه اين است كه فقط علوم اسلامى را در آنجا تدريس كنند، نه اينكه علوم دو قسمند هر علمى دو قسم است يكى اسلامى و يكى غير اسلامى. ما مىگوئيم كه در اين پنجاه سال يا
صحيفه نور ج 12 صفحه 53
بيشتر كه ما دانشگاه داريم، فراوردهاى دانشگاه را براى ما عرضه داريد. ما مىگوئيم كه دانشگاههاى مانع از ترقى فرزندان اين آب و خاك است. ما مىگوئيم كه دانشگاه ما مبدل شده است به يك ميدان جنگ تبليغاتى. ما مىگوئيم كه جوانهاى ما اگر علم هم پيدا كردند تربيت ندارند، مربا به تربيت اسلامى نيستند. آنهائى كه تحصيل مىكنند، براى اين است كه يك ورقهاى به دست بياورند و بروند و سربار ملت بشود. آنطور نيست كه به حسب احتياجات ملت، به حسب احتياجاتى كه كشور ما دارد دانشگاه به آن ترتيب رفتار كند و نگذارد اين نسلهاى بزرگ و اين جوان بسيار عزيز به هدر بروند قواى آنها به هدر برود قواى ما را به هدر بردند يا به خدمت خارجىها وادار كردند. معلمين مدارس ما، معلمين اسلامى به حسب نوع نيست و تربيت در كنار تعليم نبوده و لهذا آن چيزى كه از دانشگاههاى ما بيرون آمده است، يك انسان متعهد، يك شخصى كه براى مملكت خودش دلسوز باشد و تمام نظرش به اين نباشد كه منافع خودش را به دست بياورد، ما نداريم. ما كه مىگوئيم بايد بنياداً بايد اينها تغيير بكند، مىخواهيم بگوئيم كه دانشگاههاى ما بايد در احتياجاتى كه ملت دارند، در خدمت ملت باشند، نه در خدمت اجانب. ما معلمينى كه در مدارس ما، اساتيدى كه در دانشگاههاى ما هستند بسيارى از آنها در خدمت غربند، جوانهاى ما را شستشوى مغزى دهند، جوانهاى ما را تربيت فاسد مىكنند. ما نمىخواهيم بگوئيم ما علوم جديده را نمىخواهيم، ما نمىخواهيم بگوئيم كه علوم دو قسم است كه بعضى مناقشه مىكنند عمداً يا از روى جهالت، ما مىخواهيم بگوئيم دانشگاههاى ما اخلاق اسلامى ندارند، دانشگاه ما تربيت اسلامى ندارد. اگر دانشگاههاى ما تربيت اسلامى و اخلاق اسلامى داشت، ميدان زد و خورد عقايدى كه مضر به حال اين مملكت است نمىشد. اگر اخلاق اسلامى در اين دانشگاهها بود اين زد و خوردهائى كه براى ما بسيار سنگين است، تحقق پيدا نمىكرد. اينها براى اين است كه اسلام را نمىدانند و تربيت اسلامى ندارند. دانشگاهها بايد تغيير بنيانى كند و بايد از نو ساخته بشود كه جوانان ما را تربيت كنند به تربيتهاى اسلامى، اگر چنانچه تحصيل علم مىكنند، در كنار آن تربيت اسلامى باشد نه آنكه اينها را تربيت كنند به تربيتهاى غربى، نه آنكه يك دسته به طرف غرب بكشانند جوانهاى ما را و يك دسته به طرف شرق و يك دسته با اشخاصى كه با ما جنگ دارند و بالفعل اشخاصى كه ما را مىخواهند در انحصار اقتصادى قرار بدهند يا براى ما ادعا مىكنند كه ما شما را، حصار اقتصادى مىكشيم دور شما، و دست و پا مىكنند در اين موارد، يك دسته از دانشگاهىهاى ما، از جوانهاى ما كمك به آنها نكنند. ما مىخواهيم كه اگر چنانچه ملت ايران در مقابل غرب ايستاد جوانهاى دانشگاهى ما هم همه در مقابلش بايستند. ما مىخواهيم كه اگر ملت ما در مقابل كمونيست ايستاد، تمام دانشگاهىهاى ما هم در مقابل كمونيست بايستند نه اينكه وقتى اين جوانهائى كه به واسطه سادهلوحى خودشان، تربيتهاى باطل بعضى از معلمين را قبول كردند و حالا كه ما مىخواهيم يك دانشگاه مستقل درست كنيم و تغيير بنيادى بدهيم كه مستقل بشود، وابسته به غرب نباشد، وابسته به كمونيسم نباشد، وابسته به ماركسيسم نباشد، اگر چنانچه ما بخواهيم اينطور كنيم جبههبندى مىكنند همين دليل بر اين است كه ما دانشگاه اسلامى و
صحيفه نور ج 12 صفحه 54
دانشگاهى كه تربيت كرده باشد جوانان ما را نداشتيم و نداريم. همين شاهد است بر اينكه جوانهاى ما تربيت صحيح نشدند و از آن طرف دنبال تحصيل نيستند، تمام عمرشان را صرف شعار مىكنند و صرف تبليغ سوء باطل، طرفدارى از آمريكا، طرفدارى از شوروى. ما مىخواهيم كه جوانان ما، جوانان مستقل باشند و خودشان را ببينند، احتياجات خودشان را ببينند شرقى نباشند، غربى نباشند. اينهائى كه راه افتادند در خيابانها يا در خود دانشگاهها و درگيرى ايجاد مىكنند و زحمت براى دولت و ملت ايجاد مىكنند، اينها اشخاصى هستند كه طرفدار غرب يا شرقند و به عقيده من طرفدار غربند، طرفدار آمريكا هستند. ما كه امروز با آمريكا در قبال هم ايستاديم، در قبال اين ابرقدرت ايستاديم و احتياج به اين داريم كه جوانهاى ما هم در قبال آنها بايستند، جوانهاى ما در مقابل خودشان مىايستند و براى آمريكا كار مىكنند. ما مىخواهيم دانشگاهها را طورى كنيم كه جوانهاى ما براى خودشان و براى ملتشان كار كنند. اين آقايانى كه اشكال مىكنند در اين معانى و كنار نشسته و اشكال مىكنند، اينها گمان مىكنند كه اعضاى شوراى انقلاب نمىفهمند به اينكه معنى اسلامى كردن اين نيست كه دوتا در همه علوم دو قسم ما داريم، يك قسم هندسه اسلامى داريم، يك قسم هندسه غير اسلامى. اشكال مىكنند نمىدانند كه اعضاى شوراى ما كه بعضى از آنها دكتر هستند و بعضى از آنها مجتهد هستند، نمىفهمند اينها كه علوم اسلامى جائى دارد در مدارس قديمه هست و اينجا جاى علوم ديگر است؟ لكن بايد دانشگاه اسلامى بشود تا علومى كه در دانشگاه تحصيل مىشود در راه ملت و در راه تقويت ملت و با احتياج ملت همراه باشد. ما مىگوئيم كه برنامههائى كه در دانشگاهها هست، منتهى مىكند جوانان ما را به اينكه طرف كمونيسم كشيده بشوند يا طرف غرب و نبايد اينطور باشد. ما مىگوئيم كه جوانان ما را اين معلمينى كه يا اساتيدى كه در دانشگاهها بودند بعضى از آنها كه هستند، نمىگذارند تحصيل حسابى بكنند، آنها را متوقف مىكنند، مانع از پيشرفت آنها هست، در خدمت غرب هستند و مىخواهند ما در همه چيز محتاج به غرب باشيم.
معنى اسلامى شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند
معنى اسلامى شدن دانشگاه اين است كه استقلال پيدا كند و خودش را از غرب جدا كند و خودش را از وابستگى به شرق جدا كند و يك مملكت مستقل، يك دانشگاه مستقل، يك فرهنگ مستقل داشته باشيم. عزيزان من! ما از حصر اقتصادى نمىترسيم، ما از دخالت نظامى نمىترسيم، آن چيزى كه ما را مىترساند وابستگى فرهنگى است، ما از دانشگاه استعمارى مىترسيم، ما از دانشگاهى مىترسيم كه جوانهاى ما را آنطور تربيت كنند كه خدمت غرب بكنند، ما از دانشگاهى مىترسيم كه آنطور جوانهاى ما را تربيت كنند كه خدمت به كمونيسم كنند ما مىخواهيم كه دانشگاه ما مثل اشخاصى كه (بعضى از اين اشخاصى كه) اشكال به اين مسأله كردند، نباشند. اينها نمىفهمند معناى استقلال و معناى اسلاميت دانشگاه را.
من آن چيزى را كه شوراى انقلاب و رئيس جمهور گفتهاند راجع به تصفيه دانشگاه و راجع به
صحيفه نور ج 12 صفحه 55
اينكه بايد دانشگاه از اين جهاتى كه در آن هست بيرون برود تا مستقل بشود تا بتوانيم ما استقلالش را حفظ كنيم، پشتيبانى مىكنم و من از تمام جوانها، از تمام جوانها خواستارم كه كارشكنى نكنند و مقاومت نكنند و نگذارند كه اگر مقاومت كردند، ما تكليف آخر را براى ملت معين كنيم. از خداوند تعالى سعادت ملت اسلام را و سعادت جوان را خواستارم و اميدوارم كه همانطورى كه پيشنهاد شده است، دانشگاه را از همه عناصر تخليه كنند و از همه وابستگىها تخليه كنند تا اينكه انشاءالله يك دانشگاه صحيح با اخلاقى اسلامى و فرهنگ اسلامى تحقق پيدا بكند.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 56
تاريخ: 2/2/59
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت آيت الله سيد محمد باقر صدر
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
با كمال تأسف حسب گزارش جناب آقاى وزير امور خارجه كه از منابع متعدده و مقامات كشورهاى اسلامى به دست آورده است و حسب گزارشاتى كه از منابع ديگر به دست آمد، مرحوم آيت الله - شهيد سيد محمد باقر صدر و همشيره مكرمه مظلومه او كه از معلمين دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود به دست رژيم منحط بعث عراق با وضع دلخراشى به درجه رفيعه شهادت رسيدهاند. شهادت ارثى است كه امثال اين شخصيتهاى عزيز از مواليان خود بردهاند و جنايت و ستمكارى نيز ارثى است كه امثال اين جنايتكاران تاريخ از اسلاف ستم پيشه خود مىبرند. شهادت اين بزرگواران كه عمرى را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذراندهاند به دست اشخاص جنايتكارى كه عمرى به خونخوارى و ستمپيشگى گذراندهاند عجيب نيست، عجب آن است كه مجاهدان راه حق در بستر بميرند و ستمگران جنايت پيشه، دست خبيث خود را به خون آنان آغشته نكنند. عجب نيست كه مرحوم صدر و همشيره مظلومهاش به شهادت نائل شدند، عجب آن است كه ملتهاى اسلامى و خصوصاً ملت شريف عراق و عشاير دجله و فرات و جوانان غيور دانشگاهها و ساير جوانان عزيز عراق از كنار اين مصيبت بزرگ كه به اسلام و اهل بيت رسول الله صلى الله عليه و اله وارد مىشود بىتفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند كه مفاخر آنان را يكى پس از ديگرى مظلومانه شهيد كنند و عجبتر آنكه ارتش عراق و ساير قواى انتظامى آلت دست اين جنايتكاران واقع شوند و در هدم اسلام و قرآن كريم با آن كمك كنند.
من از رده بالاى قواى انتظامى عراق مأيوس هستم لكن از افسران و درجه داران و سربازان مأيوس نيستم و از آنان چشمداشت آن دارم كه يا دلاورانه قيام كنند و اساس ستمكارى را برچينند همان سان كه در ايران واقع شد و يا از پادگانها و سربازخانهها فرار كنند و ننگ ستمكارى حزب بعث را تحمل نكنند. من از كارگران و كارمندان دولت غاصب بعث مأيوس نيستم و اميدوارم كه با ملت عراق دست به دست هم دهند و اين لكه ننگ را از كشور عراق بزدايند. من اميدوارم كه خداوند متعال بساط ستمگرى اين جنايتكاران را در هم پيچند.
اينجانب براى بزرگداشت اين شخصيت علمى و مجاهد كه از مفاخر حوزههاى علميه و از
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 57
مراجع دينى و متفكران اسلامى بود، از روز چهارشنبه سوم ارديبهشت به مدت 3 روز عزاى عمومى اعلام مىكنم و روز پنجشنبه چهارم ارديبهشت را تعطيل عمومى اعلام مىنمايم و از خداوند متعال خواستار جبران اين ضايعه بزرگ و عظمت اسلام و مسلمين مىباشم.
و السلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 58
تاريخ: 5/2/59
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت دخالت نظامى آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت رزمنده ايران! دخالت نظامى امريكا را شنيديد و عذرهاى كارتر را نيز شنيديد. اينجانب كه كراراً گفتهام كارتر براى وصول به رياست جمهورى حاضر است به هر جنايتى دست بزند و دنيا را به آتش بكشد، شواهد آن يكى پس از ديگرى ظاهر شده و ميشود و اشتباه كارتر در آن است كه گمان مىكند با دست زدن به اين مانورهاى احمقانه مىتواند ملت ايران را كه براى آزادى و استقلال خويش و براى اسلام عزيز از هيچ فداكارى روى گردان نيست، از راه خودش كه راه خدا و انسانيت است منصرف كند. كارتر باز احساس نكرده با چه ملتى روبروست و با چه مكتبى بازى مىكند. ملت ما ملت خون و مكتب ما جهاد است. اين شخص انساندوست براى رسيدن به چند سال رياست و جنايت، جان گروهى را تباه كرد كه محتمل است براى كم جلوه دادن جنايتش، هشت نفر را اقرار كرده باشد در صورتى كه طبع واقعه شهادت مىدهد كه دهها نفر جان خود را در راه شهوات او از دست دادهاند و دهها نفر هم در كوير لوت سرگردان و در معرض مرگند. ادعاى اينكه همه مسافران هواپيما را بردهاند، مخالف گزارشاتى است كه به ما دادهاند.
كارتر بايد بداند كه اگر اين گروه به مركز جاسوسى امريكا در تهران حمله كرده بودند اكنون از هيچ يك از آنها و از پنجاه نفر جاسوس محبوس در لانه جاسوسى خبرى نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند. كارتر بايد بداند كه حمله به ايران حمله به تمام بلاد مسلمين است و مسلمانان جهان در اين امر بى تفاوت نيستند. كارتر بايد بداند كه حمله به ايران موجب قطع نفت از تمام دنيا خواهد شد و دنيا را بر ضد او بسيج مىكند كارتر بايد بداند كه اين عمل احمقانه او در ملت امريكا چنان اثرى خواهد گذاشت كه طرفداران او را مخالفان او خواهد كرد. كارتر بايد بداند كه با اين عمل بسيار ناشيانه حيثيت سياسى خود را به صفر رساند و از رياست جمهورى بايد قطع اميد كند. كارتر با اين عمل خود ثابت كرد كه قدرت تفكر را از دست داده است و از اداره يك كشور بزرگ مثل امريكا عاجز است. كارتر بايد بداند كه ملت سى و پنج ميليونى ما با مكتبى بزرگ شدهاند كه شهادت را سعادت و فخر مىدانند و سر و جان را فداى مكتب خود مىكنند. و كارتر بايد بداند كه تمام ساز و برگهاى مدرن جنگى كه امريكا به ايران براى پايگاه خود در زمان شاه مخلوع داده است، اكنون موجود است و به دست ارتش بزرگ و ساير قواى انتظامى است و بلاى جان اوست. اكنون كه شيطان بزرگ دست به
صحيفه نور ج 12 صفحه 59
كار احمقانه زده است، ملت شريف و رزمنده ما بايد براى خداى تبارك و تعالى با تمام توان خود و با اتكال به قدرت خداى متعال مهيا شود و آماده نبرد با دشمنان خود گردد. نيروهاى انتظامى، ارتش و ژاندارمرى و سپاه پاسداران به حال آماده باش باشند و سپاه بيست ميليونى كه خود را مجهز نمودهاند امروز براى فداكارى اسلام مهيا باشند كه در موقع لزوم از كشور اسلامى خود دفاع كنند و از اين مانور احمقانه كه به امر خداى قادر شكست خورد، هراسى به خود راه ندهند كه حق با ما و خدا پشتيبان ملت مسلمان است. اينجانب به كارتر اخطار مىكنم كه اگر دست به امثال اين كار ابلهانه بزند، كنترل اين جوانان مسلمان و مبارز و غيورى كه نگهبان جاسوسان جاسوسخانه هستند براى ما و دولت امكان ندارد و مسؤول جان آنان شخص اوست و من اخيراً بايد تذكر دهم كه در قضاياى كردستان كه گروههاى منحرف چپ و مخالف با اسلام به آشوبگرى برخاستهاند و در قضاياى دانشگاهها كه گروههاى چپ امريكائى در آن مكانهاى مقدس دست به آشوب زدهاند و آشوبگرىهاى دولت غير قانونى عراق در مرزهاى ايران با حمله كارتر و دخالت نظامى در ايران رابطه ملموسى دارد و در اين موقع حساس اگر اين گروههاى منحرف در دانشگاهها و يا خارج آنها دست به آشوب بزنند، ملت رابطه مستقيم سران آنان را با امريكاى جهانخوار خواهد فهميد و تكليف خود را با آنان روشن خواهد كردو اغماض و عفو مخالف سياست اسلامى خواهد بود. و اينجانب به همه جوانان نصيحت مىكنم به ملت بپيوندند و از كشور خود دفاع كنند و مكتبهاى اغراضى را كنار گذارند كه وحدت صفوف به مصلحت همه است. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و قطع يد مفسدين و جباران را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمهالله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 60
تاريخ: 6/2/59
فرمان امام خمينى به رئيس جمهور در مورد رسيدگى به جنايات آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى بنى صدر رئيس جمهور ايران
مقتضى است براى رسيدگى به جرائم آمريكا در حمله نظامى به ايران، از گروههاى مختلف كشورهاى جهان دعوت شود كه مشاهده كنند آمريكاى جهانخوار با ادعاهاى طرفدارى از حقوق بشر و صلح دوستى و انساندوستى با يك ملت مستقل چه معاملهاى كرده است و مىكند تا مشاهده كنند آثار جرم اين رژيم آدمخوار را كه مع الاسف دولتهاى غربى، جمعيتهاى طرفدار حقوق بشر و سازمان ملل متحد و شوراى امنيت سازمان ملل متحد همگى طرفدارى از او مىكنند و به عيان ببينند تا آنچه اينجانب مكرر گفتهام كه تمام اين سازمانها و گروهها براى طرفدارى از قدرتمندان بوجود آمده است و اين جمعيتها به دست قدرتمندان براى سلطه بر ضعيفان و مكيدن خون محرومان جهان بوجود آمده است، تا ببينند كه به بهانه نجات جاسوسان چه نقشهاى براى ملت مظلوم ما طرح كردهاند، تا ببينند و باور كنند كه سازمانهاى كذائى آنجا كه به نفع قدرتمندان و سرمايهداران بينالمللى است حقوق مستضعفين را ناديده گرفته و جز براى سلطه آنان عملى انجام نمىدهد.
دولت غاصب عراق به دستور آمريكا مدتهاست به ايران تجاوز مىكند و ما نديديم اين جمعيتها و سازمانها ولو براى يك مرتبه هم كه شده است اعتراض كنند، لكن براى 50 نفر جاسوس كه با كمال انسانيت با آنها عمل مىشود هر روز اعتراضات و فرياد نقض حقوق بشر از حلقوم آنان طنين انداز است. ما نديديم كه طرفداران حقوق بشر از حق دولت ضعيف و ملت مظلوم ما دفاع كنند.
اين سازمانها نه تنها اين تجاوز واضح به يك كشور مستقل را ناديده مىگيرند، بلكه ما را به نقض قراردادهاى بينالملل محكوم مىكنند، در صورتى كه ما جز جاسوسان را كه براى توطئه به ايران آمدهاند كسى را توقيف نكرديم و ببينيد كه آنان كه به طرفدارى از آمريكاى متجاوز ما را مىخواهند در حصر اقتصادى قرار دهند، با اينكه كارتر آنان را در جريان خيانت هولناكش قرار نداده و نقض حاكميت يك كشور مستقل را كرده است، باز از او طرفدارى مىكنند و خواهند كرد و ما را به حصر اقتصادى مىكشند و باز براى طرفدارى ظالم هياهو مىكنند. شما به طرفداران آمريكا كه مع الاسف در اين به اصطلاح روشنفكران خودمان فراوانند و به جوانانى كه فريب اين گروهها را خوردهاند تذكر
صحيفه نور ج 12 صفحه 61
دهيد كه خود را عوض كنند و به ملت خود بپيوندند و براى ديگران و اجانب جان خود را تباه نكنند و به نصيحت ما گوش دهند كه خير و صلاح خودشان در اين است. شما به قشرهائى مثل خرابكاران كردستان و آشوبگران دانشگاهها تذكر دهيد كه در اين موقع حساس از اين اعمال خلاف مليت و اسلاميت و انسانيت كه كشور را ممكن است به تباهى كشد دست برداريد كه امروز هر صدائى و هر عملى بر خلاف جريان انقلابى ايران خدمت به جهانخواران است و دليل بر وابستگى اينان به آنان است.
و السلام عليكم و على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 62
تاريخ: 8/2/59
پيام امام خمينى به فيدل كاسترو
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آقاى فيدل كاسترو رئيس جمهورى كشور دمكراتيك كوبا هاوانا
تلگرام پشتيبانى آن حضرت از انقلاب عظيم ملت شريف ايران واصل گرديد. از اظهار همدردى و حمايتى كه در اين موقع حساس از ملت مظلوم و رنجديده ما نمودهايد متشكرم. آقاى كارتر با تجاوز آشكار خود به خاك ايران چهره واقعى خود را به مردم دنيا نشان داد و ادعاهاى دروغين دفاع از حقوق بشر و انساندوستى خود را با اين عمل وحشيانه به اثبات رسانيد و ما به يارى خدا تا نابودى كامل دشمنان اسلام و ملتهاى مستضعف جهان در برابر آنان و بخصوص در مقابل آمريكاى جهانخوار ايستادگى خواهيم كرد و همان ايمان به خدا ضامن پيروزى ما بر همه دشمنان خواهد بود. تأييد آن حضرت و ملت شما را خواهانم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 63
تاريخ 8/2/59
فرمان امام خمينى به دكتر ابراهيم يزدى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى دكتر ابراهيم يزدى ايده الله تعالى
با اهميتى كه مطبوعات و نقشى كه در ساختن جامعه دارند، با گذشت بيش از يك سال از برقرارى جمهورى اسلامى باز ديده مىشود كه بسيارى از مطبوعات در خط انقلاب اسلامى نيستند و اصلاحاتى بنيادى در آنها بايد تحقق يابد كه اشخاص منحرفى كه موجب اين امور انحرافى مىشوند دستشان از اين رسانههاى گروهى كوتاه شود. لهذا جنابعالى كه شايستگى و قدرت اداريتان محرز است، براى اين امر حياتى و اصلاح امور به سرپرستى مؤسسه كيهان كه از مؤسسات مربوط به مستضعفين است منصوب هستيد كه با كمك كارمندان محترم و متعهد، اين موسسه را هر طور صلاح مىدانيد، به طور اسلامى و مناسب با جمهورى اسلامى اداره نمائيد.
از خداوند تعالى توفيق و تأييد جنابعالى را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 64
تاريخ 9/2/59
پيام امام خمينى به مناسبت روز جهانى كارگر
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت جناب مستطاب عمده العلماء اعلام و حجت الاسلام و المسلمين آقاى صدوقى دامت افاضاته
مرقوم محترم كه حاكى از سلامت مزاج شريف و حاوى تفقد از اينجانب بود واصل و موجب تشكر گرديد. مطالبى كه مرقوم شده بود انشاءالله تعالى مورد توجه قرار خواهد گرفت.
آنچه كه امروز لازم است با كمال كوشش به آن توجه شود، قضايائى است كه اخيراً براى كشور و ملت اسلامى ايران به دست آمريكا و عمال داخلى و خارجى آن پيش آمده و ناچار خواهد آمد. حمله نظامى امريكا كه مخالف جميع موازين و قراردادهاى بينالمللى است و اگر با شكست مفتضحانه در هم كوبيده نشده بود منطقه را به آتش كشيده بود و دست و پا زدن عمال داخلى و چپ نماهاى آمريكائى و دربارى در دنبال آن و انفجارهاى متعدد كه در تهران، در مجامع عمومى با دست اين عمال خبيث موجب شهادت بعضى از كارگران و زحمتكشان مظلوم گرديده بايد با دقت مورد بررسى مقامات مسؤول و بيدارى و توجه دقيق عموم ملت قرار گيرد.
جنابعالى كه سوابق ممتدى در خدمت به اسلام و حوزههاى علميه داريد و از شناخت و آگاهى خاص برخوردار هستيد لازم است به عموم برادران محترم آن ناحيه هشدار دهيد و راهنمائىهاى لازم را بنمائيد كه همگان با تمام توان و قدرت اسلامى مهيا و در حال آماده باش باشند و از اين خرابكارى ناجوانمردانه كه صددرصد به ضرر خلق بپا خاسته ايران و به نفع جهانخواران خصوصاً آمريكاى شكست خورده است نهراسند كه خداوند عادل با ماست.
اينجانب از اهالى محترم يزد و خصوصاً جوانان عزيز اسلامى مىخواهم كه از توطئه ضدروحانى كه مقدمه توطئه ضد اسلامى است و با دست عمال اجانب در دست اجراست، جدا جلوگيرى نمايند و به پشتيبانى از علماى اعلام ناحيه خصوصاً حضرت آقاى صدوقى كه حقا غمخوار اسلام و ملت هستند، برخيزند و به ارشاد آنان توجه نمايند.
از خداوند متعال توفيق و سعادت همگان خصوصاً جنابعالى را خواستارم.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 65
تاريخ: 10/2/59
پيام امام خمينى به مناسبت روز جهانى كارگر
بسم الله الرحمن الرحيم
روز كارگر را به ملتهاى زحمتكش و خصوص كارگران به واژه اعم، تبريك عرض مىكنم. كارگران از ارزشمندترين طبقه و سودمندترين گروه در جامعهها هستند. چرخ عظيم جوامع بشرى با دست تواناى كارگران در حركت و چرخش است. حيات يك ملت مرهون كار و كارگر است. كار خلاصه نمىشود به جنبش مخصوص و كارگر خلاصه مىشود و به گروهى خاص و به اين انگيزه، روز كارگر روز همه ملت است نه بخش خاصى از آن از اين عموم استثناء مىشود كارهاى تخريبى و كارگران مخرب، همانها كه به اسم طرفدارى از كارگران از كار آنان جلوگيرى مىكنند و پشت نقاب طرفدارى از دهقانان خرمنهاى آنان را كه حاصل دسترنج يكساله آنان است به آتش مىكشند و زير ماسك خدمت براى كارگران در كارخانهها با تمام توان اخلال مىكنند، اين روز از آنان نيست و از دشمنان آنان است. آنان كه در نقاب خدمت به خلق، مسلحانه بر ضد خلق قيام مىكنند و ناجوانمردانه دست به انفجار در مجامع عمومى كه اكثراً خلق زحمتكش و كارگر مستمند در آنجا حضور دارند مىزنند و ملت شريف ديد كه در انفجار تهران آن كه شهيد شد كارگر بود و ناچار زخمىها هم اكثراً از اين طبقه هستند. در اين قيامهاى مسلحانه در اطراف كشور و در دانشگاهها و در اين انفجارهاى متعدد در اهواز و غيره دست جنايتكار آمريكا پيداست و از ماهيت اين گروهها كه در خرابى و ضديت با تودههاى مستضعف پيشگام هستند پرده برداشته مىشود.
روز كارگر روز دفن سلطه ابر قدرتهاست كه با كار با واژه اعم، استقلال در همه ابعادش به مستضعفين جهان برگردد و ابر قدرتهاى آدمخوار و عالمخوار خلع سلاح مىشوند و گوئى كه در آستانه روز كارگر، اين انفجارهاى پى در پى بىرابطه با اين روز نباشد. ملت شريف ما اگر در اين انقلاب بخواهد پيروز شود بايد دست از آستين بر آرد و به كار بپردازد. از متن دانشگاهها تا بازارها و كارخانه و مزارع و باغستانها تا آنجا كه خودكفا شود و روى پاى خود بايستد. ملت اسلامى ما بايد به قدرت الهى خود اتكاء كند و از اين انفجارهاى خائنانه كه به دست گروهكهاى بىفرهنگ و وابسته به اجانب وجود پيدا مىكند نهراسد كه اينان با اين خرابكارىها و شرارتها گور خود را و اربابان جهانخوار خود را مىكنند. نويسندگان و گويندگان ما ملت را با قلمها زبانهاى خود به پيش ببرند و جوانان برومند ما را از اين پيشامدهاى ناچيز نترسانند كه جوانان ما مرد شهادت و شهامتند و
صحيفه نور ج 12 صفحه 66
از قلمهاى مزدور آسيب بر نمىدارند.
كار آقاى كارتر كه از رزمندگى به راهزنى و از دخالت نظامى به پنهانكارى و انفجار كشيده است او را به صورت يك موجود مفلوك در آورده كه همكاران متوجه خودش به او پشت كردهاند و در قدرت نظامى او ترديد نمودهاند و چنين موجودى ملت شجاع ما را نخواهند ترساند. اى ملت عزيز! بهوش باشيد و هوشمندانه اين ريشههاى پوسيده رژيم سابق را شناسائى كنيد و به كمك شهربانى و سپاه پاسداران و كميتهها در اين شناسائى بشتابيد و به خداى بزرگ اتكال كنيد و از تفرقه و تشتت بپرهيزيد كه خدا با شماست و دست خدا فوق دستهاست.
اينجانب اخيراً از تمام قشرهاى متعهد تقاضا مىكنم در اين لحظات حساس دست از انتقاد نهادهاى اسلامى، خصوصاً قواى انتظامى بردارند و براى تربيت روحى آنان كوشش كنند. از خداوند متعال وحدت كلمه ملتهاى اسلامى و قشرهاى ملت مبارز ايران را خواستارم.
و السلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 67
تاريخ: 12/2/59
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
خوف مرگ براى دنيا پرستان جنايتكار است، نه پويندگان راه حق
بسم الله الرحمن الرحيم
من وقتى شما جوانها را مىبينم كه با صداقت، با سلامت روح فعاليت براى اسلام مىكنيد و خودتان را در معرض خطر مرگ قرار مىدهيد مباهات مىكنم. افتخار مىكنم كه در بين مسلمانها يك همچو جوانهاى رشيد متعهد هست. از اين جهت ما نبايد از قدرتمندهائى كه اتكال به خدا ندارند، اتكال به مسلسل دارند، ما نبايد بترسيم. ترس مال آن است كه براى شهادت حاضر نباشد.
در روايتى است كه حضرت على ابن الحسين (ع) در كربلا كه بودند به پدرشان گفتند كه (قريب به اين معنا كه به آنها گفته بودند كه شما كشته مىشويد) عرض كرد به سيد الشهدا كه مگر ما بحق نيستيم؟ فرمود چرا. گفت ديگر مبالات از مردن نداريم. كسى كه بحق است و كسى كه قائل است به اينكه اين عالم تما يك مدبر دارد و او خداست و عالم طبيعت پايينترين عوالم است (در قرآن از او به دنيا تعبير شده، دنيا يعنى پائين) وقتى بنا باشد كه شهيد منزلش در ملاء اعلى باشد، اين چه خوفى دارد؟ خوف را بايد امثال كارترها داشته باشند كه اعتقاد به اين مسائل ندارند، اينهائى كه همه مقصدشان اين است كه در اينجا چند روزى به يك قدرتمندى برسند يا به يك جنايتكارى برسند آنها بايد بترسند اما جوانهاى ما كه اعتقاد به ماوراء طبيعت دارند و شهادت را براى خودشان يك فوزى مىدانند اينها ترس ندارند. ما فرض مىكنيم كه همچو قدرتى براى آن قدرتمندان باشد كه بريزند بكشند و همه چيز را از بين ببرند، معذلك ما چون بحق هستيم نبايد بترسيم.
حمله نظامى كارتر به طبس نمونهاى آشكار از نقض قوانين بينالمللى
در صورتى كه نه اينطور هم نيست مسائل، آقاى كارتر از روز اول هى با فرياد و با صدا مىخواست تحميل كند. اگر شما يادتان باشد اولى كه اين جوانهاى ما رفتند و اين لانه جاسوسى را گرفتند، هى مسائلى را اينها پخش مىكردند، يعنى آنها تعليم مىدادند و اينهايى كه در ايران داشتند اينها پخش مىكردند بناست كه بيايند به لانه جاسوسى و چتر بازها بيايند و اينها را بيهوش كنند و عرض مىكنم كه وارد بشوند و چه بكنند يا همه تهران را بيهوش بكنند. وقتى كه اعتنا به اين حرف نشد معلوم شد مسأله اين نيست. حالا هم كه اينها امتحان كردهاند كه آمدند و با آن تجهيزاتى كه مىگويند
صحيفه نور ج 12 صفحه 68
زياد بوده است آمدند و درايران هم پياده شدند، خوب ضربه سياسى خوردند، ضربه روحى خوردند، جوانهاى مردم را آوردند اينجا به كشتن دادند و به نظر منآيد كه بيشتر از اين مقدارى است كه اينها مىگويند. اينهائى كه، بعضى از اينهائى كه رفتهاند و آنجا را ديدهاند مىگويند نخير يك مقدارى از اينها همچو سوخته شدهاند كه از آنهااثرى خيلى باقى نمانده است يك همچون جنايتكارى كه جوانهاى مملكت خودش را براى جنايت مىفرستد به اينجا، اين آقايى كه هى فرياد مىزند كه شما نقض قراردادهاى اجتماعى و بينالمللى را كرديد، خودش همين نقض قرارداد بينالمللى را كرده است كه نظامى وارد كرده در يك مملكتى كه مستقل است. اين يكى از چيزهايى است كه نقض حقوق بينالمللى است، نقض قراردادهاى بينالمللى است. اين نقض قرارداد بين المللى را كه ايشان آنجا هى فرياد مىزند، خودش نقض مىكند و اينقدرها هم اين مجالسى كه در دنيا هست از او انتقاد نمىكنند، البته در اين وضعيت كه حالا شكست خوردند انتقادات زياد است لكن بدانيد كه اگر اين توفيق پيدا كرده بود، همه اين انتقادهايى كه اينها مىكردند بر مىگشت به تعريف و ثنا خوانى.
منبع قدرت ملت ايران اتكال به خداوند است
در هر صورت ما از اينطور ارعابها نمىترسيم. من نمىگويم كه ما يك قوه سلاح زيادى داريم كه نمىتوانيم با همه قدرتها طرف بشويم، همچو چيزى ما نمىگوئيم. آنها شايد به اندازه جمعيت ايران قواى انتظامى داشته باشند فرض كنيد ما مىگوئيم كه ما اتكال به يك مبدايى داريم به اتكال به آن مبداء، از مردن نمىترسيم، شما هم آخر كارتان اين است كه بيائيد همه مارا بكشيد همانى كه جوانهاى ما كراراً از من خواستند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم كسى كه مىگويد دعا كنيد شهيد بشويم ديگر نمىترسد از اينكه آقاى كارتر بفرستد اينها را به شهادت برسانند. بنابراين ابداً خوفى از اين مسائل نيست. قوى باشيد، قدرتمند باشيد، اتكال به خدا بكنيد. يك نفر شما وقتى اتكال به خداى تبارك و تعالى دارد، با عدهاى از آنها مىتواند مقابله بكند. اينها اگر هم يك وقتى بى عقلى كنند و فرض كنيد بريزند به ايران، اين جوانهاى ما آنها را با چنگ و دندان از بين مىبرند، نمىگذارند اينها يكى شان هم بروند. اگر هم اين كارى كه كرده بود رسيده بود به آنجايى كه بيايند در تهران و بيايند در اين لانه جاسوسى آنوقت مىفهميدند كه با چه اشخاصى طرف هستند. در هر صورت من از شماها تشكر مىكنم كه خودتان بدون اينكه غير از خدا يك كسى وادارتان بكند (اين چيزى است كه از مبداء الهى جوشش پيدا كرده) خودتان وارد اين ميدان شديد، اينطور نبوده است كه يك كسى بيايد شمارا وادار بكند. سرتاسر ايران يكدفعه سپاه پيدا شد، نه يك جمعيتى بودند كه بروند يكى يكى اينهارا اسمنويسى كنند و چه، نه مسأله الهى بود. وقتى كه ديدند يك مطلبى است كه براى حفظ مملكت اسلامى است و اين اطاعت خداست، از سر تا ته ايران ديديم كه يكدفعه جوشش پيدا كردند، از متن ملت اسلامى جوشش پيدا كردند و خودشان هم تنظيم امور را كردند و خودشان هم كارها را درست كردند.
صحيفه نور ج 12 صفحه 69
سفارش به عمل طبق رضاى حق و حفظ آبروى نهضت
ولى آن چيزى كه بايد من عرض كنم به شما آقايان كه سران اين جمعيت هستيد، اين است كه كارى بكنيد كه اين نهضت لكهدار نشود. شما الان جزء جنود الهى هستيد، جندالله شما هستيد، شما لشكر خدائيد، كسى كه لشكر خداست اگر خداى نخواسته يك كارى بكند كه مرضى خدا نباشد و آنوقت يك جورى باشد كه گفته بشود كه خوب، اينها هم مثل سابق، اينها حالا دستشان رسيده به يك چيزى اينها هم زور مىگويند به مردم، اينها هم اذيت مىكنند مردم را، اينها هم مثلاً مال مردم را خداى نخواسته بر مى دارند، اينطور نباشد. به جوانهايتان سفارش كنيد، از قول من سلام به همه برسانيد، سفارش كنيد كه شما جوانها جند خدا هستيد، شما دست خدا هستيد، شماها كارى بكنيد كه ايران سربلند باشد در دنيا، ما پيش خدا سربلند باشيم، خود شما پيش خدا آبرومند باشيد. يك وقتى كارى نشود كه ملتها، ديگران ما را تعيب كنند به اينكه شما دستتان نمىرسيد، حالا كه دستتان رسيد شما هم همان هستيد. بفهمانيد به آنها كه نه، ما براى دنيا پا نشديم راه بيفتيم و گرنه معقول نيست كه آدم جانش را بدهد براى دنيا. كسى كه دنيا را مىخواهد جانش را مىخواهد حفظ كند تا دنيا را ببلعد، شمائى كه جانتان را در معرض خطر قرار داديد اگر يك وقتى در بينتان يك جوانى، يك جاهلى پيدا شد كه يك كارى انجام داد خلاف موازين، خودتان جلويش را بگيريد، نصيحتشان كنيد، نگذاريد يك طورى بشود كه در دنيا منعكس بشود كه ايران وقتى كه به نوا رسيدند خودشان ريختند و چه كردند و چه كردند. من اميدوارم كه خداوند مؤيد شما باشد، خداوند پشتيبان شما باشد با قدرت جلو برويد، اتكالتان به يك مبداء قدرتى است كه هيچ قدرتى در مقابل او چيزى نيست، با همان قدرت جلو برويد و شما پيروزيد بحمدالله.
اشاره به ماهيت بىنظير انقلاب اسلامى ايران در طول تاريخ
من اميدوارم كه تا آخر پيروز باشيد و شما بدانيد كه در تمام تاريخ يك همچو قضايايى كه در ايران واقع شد، واقع نشده است. در تمام اين انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است مثل انقلاب اكتبر، مثل انقلاب فرانسه، ساير انقلاباتى كه در ممالك كوچكتر پيدا شده است اينطور نبوده است كه به اين آسانى و سهلى. اولاً مرحوم قرنى خدا رحمتش كند به من گفت كه (بعد از پيروزى گفت) مبارزه ما بين ملت و دولت سه ساعت و نيم بود، سه ساعت و نيم، اينها غلبه كردند. اين يك مسأله خيلى نادرى است در دنيا يا غير واقع است. آنوقت بالاتر از اينكه، دنبال اينكه شما غلبه كرديد آن كارهايى كه در انقلابهاى ديگر مىشد هيچ نشد. انقلاب كه مىشد، اول مىريختند و يك عده زيادى را شايد گاهى يك ميليون جمعيت را مىكشتند. اينها در اين صورتى كه به من داده بودند حالا يادم نيست اما در آن بود كه در انقلاب فلان يك ميليون جمعيت كشته شد، يك ميليون و نيم حبس شد، تمام مطبوعات، تمام
صحيفه نور ج 12 صفحه 70
راديوها، تمام چيزها كنترل شد، تمام احزاب را درش را بستند. اول كارى كه مىكنند، اينهايى كه احتمال مىدهند كه يك صدايى بكنند، اين را خفه مىكنند. ايران وقتى كه انقلاب كرد تقريباً تا پنج ماه به تمام احزاب و به تمام روزنامهها و به تمام چيزها اجازه داد كه هر چه بخواهيد بگوئيد، تمام راهها باز بود براى همه بيايند و بروند. اين در دنيا سابقه ندارد، اين براى اين بود كه اين انقلاب، انقلاب اسلامى بود، خود ملت بودند كه انقلاب كرده بودند، خود ملت مسلمان بودند كه انقلاب كرده بودند، اينجور نبود كه يك كودتايى واقع بشود، يك قدرتمندى بيايد و يك قدرتمند ديگر را بيرون كند، يك امير لشكرى بيايد مثلاً رئيس جمهور را از بين ببرد. اينجور نبود. خود اين ملت بودند همه كارها هم دست خود ملت بود، ملت ما هم مسلمان بودند و آداب اسلامى داشتند از اين جهت نه جلو گرفتند، دولت ما هم همين طور آداب اسلامى داشتند نه جلو گرفتند و نه عرض مىكنم كه آن حرفها و آن كشتارها و اينها واقع شد. يك عده معدودى كه همه مىشناختندشان آنها چكاره بودند يك عدهشان فرار كردند، يك عدهشان كه اين جا ماندند اينها را گرفتند محاكمه كردند و در حبس هم من وقتى سؤال مىكردم مىگفتند خيلى حالشان خوب است و در حبس، جايشان هم خوب است. محاكمه كردند، هر كدام اشخاصى را كشته بودند يا اينكه بساط و آنطورها كرده بودند، به جزائشان رساندند، اينها چيزهائى است كه سابقه ندارد در دنيا.
لزوم ملاحظه آداب اسلامى و جلوگيرى از شرارت بقاياى رژيم سابق
از آن طرف ما يك سال و دو سه ماه است كه از پيروزى مىگذرد، در اين يك سال و دو سه ماه همه كارها اطلاح شده، همه كارها، در بين خودمان البته يك دسته شيطان، يك دشته فضول هست كه در ايران كه اينها تتمه همانها هستند، تتمه همان جمعيتى كه كشته شدند يا فرار كردند، طرفدارهاى شاه مثلاً هستند، يك عدهاى هستند اينها، منتها يك عدهاى هستند كه چون چيزها از آنها گرفته شده، قدرتها از آنها گرفته شده، منابع انتفاعات از آنها گرفته شده است فعاليت زياد مىكنند. بايد همه، خود ايران، خود ملت اينهارا شناسايى كنند، جلويشان را بگيرند تا تمام بشود قضيه، همه كارهايى كه در مملكتهاى ديگر بعد از سى سال، چهل سال، پنجاه سال كه انقلاب كردند نتوانستند درست كنند، قانون اساسى نتوانستند درست كنند، ايران، هم رئيس جمهور تعيين كرد، هم قانون اساسى تعيين كرد، هم رأى به جمهوريت اسلامى داد و هم مجلس عرض كنم خبرگان درست كرد و هم قانون نوشت و همه كارها را كرد و انتخابات هم مىبينيد كرده است و يك قدريش را هم يك چند وقت ديگر، چند روز ديگر تمام كند. اين كارهائى است كه در بعضى جاهاى ديگر بعد از 20 سال يا ده سال پيروزى باز قانون ندارند، همين طورى دور هم مىنشينند يك چيزى درست مىكنند ما نبايد از اين چيزها بترسيم اينها هم فرض كنيد كه در كردستان فضولى مىكنند يا دولت عراق هم كه در آنجا هى تأييد مىكند و هى هجوم مىكند اينها چيزى نيستند اينها، اينها قابل ذكر خيلى نيستند، شيطنتهائى مىكنند. شمائى كه يك همچو قدرتى را از ايران بيرون كرديد و تمام قدرتهاى دنيا هم
صحيفه نور ج 12 صفحه 71
پشت سرش بود و اعتنا نكرديد و بيرون كرديد، ديگر از اين چهار نفرى كه فضولى مىكنند و يك خلافكارى مىكنند يا توى دانشگاه مىروند بچه بازى در آورند يا شرارت مىكنند، اينها ديگر هيچ خوفى ندارند. البته بايد ما آدابمان آداب اسلامى باشد، همه جهات اسلامى را ملاحظه بكنيم، همهتان ملاحظه كنيد و انشاالله خداوند به شما سعادت بدهد، پيروزى بدهد و همه كارها اصلاح بشود و مملكتمان يك مملكت اسلامى باشد كه همه قشرها در آن راحت باشند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 72
تاريخ: 15/2/59
پيام امام خمينى به مناسبت روز زن
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر روزى بايد روز زن باشد، چه روزى والاتر و افتخار آميزتر از روز ولادت باسعادت فاطمه زهرا سلام الله عليهاست، زنى كه افتخار خاندان وحى و چون خورشيدى بر تارك اسلام عزيز مىدرخشد، زنى كه فضائل او همطراز فضائل بىنهايت پيغمبر اكرم و خاندان عصمت و طهارت بود، زنى كه هر كسى با هر بينش درباره او گفتارى دارد و از عهده ستايش او بر نيامده، كه احاديثى كه از خاندان وحى رسيده به اندازه فهم مستمعان بوده و دريا را در كوزهاى نتوان گنجاند، و ديگران هر چه گفتهاند به مقدار فهم خود بوده، نه به اندازه مرتبت او. پس اول آنكه از اين وادى شگفت در گذريم و به فضائل زن رو آوريم كه قلمهاى مسموم خطاكار و گفتار گويندگان بىفرهنگ در اين نيم قرن سياه اسارت بار عصر ننگين پهلوى زن را به منزله كالائى خواستند در آوردند و آنان را كه آسيبپذير بودند به مراكزى كشيدند كه قلم را ياراى ذكر آن نيست. هر كس بخواهد شمهاى از آن جنايات مطلع شود، به روزنامهها و مجلهها و شعرهاى اوباش و اراذل زمان رضاخان از روزگار تباه كشف حجاب الزامى به بعد مراجعه كند و از مجالس و محافل و مراكز فساد آن زمان سراغ بگيرد. رويشان سياه و شكسته باد قلمهاى روشنفكرانه آنان و گمان نشود كه آن جنايات با اسم آزاد زنان و آزاد مردان بدون نقشه جهانخواران و جنايتكاران بينالمللى بود. يكى از نقشههاى آنان كشيدن جوانان به مراكز فحشا بود كه موفق شدند و كشور ما را از جوانانى كه عضو فعال جامعهاند، تهى كردند و مغزهاى آنان را از قوه تفكر خلع سلاح نمودند كه هر چه از اين كشور آفتزده و غربزده بچاپند و به يغما ببرند، همگان بىتفاوت باشند. امروز به بركت نهضت اسلامى، زن عضو موثر جامعه تا حدودى مقام خود را يافته است. از يك عده معدود در رده بالا كه ميراث زمان سياه رژيم منحط سابق است و مقام زن را به خود آرائى و حضور در مجالس عيش و عشرت مىدانند و خود را به صورت كالائى در آوردهاند و پيرو و عمال همان رژيم هستند و پياده كنندگان همان نقشه اجانب مىباشند و كمك كاران سيا و ساواك هستند كه بگذريم، ديگر زنان شيردل و متعهد، همدوش مردان عزيز به ساختن ايران عزيز پرداخته چنانكه به ساختن خود در علم و فرهنگ پرداخته اند و شما شهر و روستائى را نمىيابيد جز آنكه در آنها جمعيتهائى فرهنگى و علمى از زنهاى متعهد و بانوان اسلامى ارجمند بوجود آمده است. و نهضت اسلامى به بركت اسلام چنان تحولى در نفوس زن و مرد جامعه بوجود آورده كه ره ساله را
صحيفه نور ج 12 صفحه 73
يكشبه طى نموده است و شما ملت شريف ديديد كه زنهاى محترم متعهد ايران پيشاپيش مردان به ميدان رفته و سد عظيم شاهنشاهى را در هم شكستند و ما و همه مرهون قيام و اقدام آنان هستيم و پس از شكست ابر قدرتها و ريشههاى فاسد آنان مىتوانيم بحق، روزى را روز زن قرار دهيم و به جهان و جوامع بشرى با افتخار و سر فرازى از زن و پيشرفت آن در جمهورى اسلامى گفتگو كنيم.
امروز زنان در جمهورى اسلامى، همدوش مردان در تلاش سازندگى خود و كشور هستند و اين است معناى آزاد زنان و آزاد مردان، نه آنچه در زمان شاه مخلوع گفته مىشد، كه آزادى آنان در حبس و اختناق و آزار و شكنجه بود. اينجانب به زنان توصيه مىكنم كه رفتار زمان طاغوت را فراموش كنند و ايران عزيز را كه از خودشان و فرزندانشان است، به طور شايسته بسازند كه باهمت همه قشرها از وابستگىها به تمام ابعادش نجات يابيم. من به زنان متعهد، روز بيستم جمادى الثانى را كه روز مبارك زن است تبريك عرض مىكنم و از خداوند متعال سلامت و سعادت آنان و عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 74
تاريخ: 16/2/59
نامه بنى صدر به محضر امام خمينى
بسمهتعالى
حضور مبارك حضرت آيت الله العضمى امام خمينى رهبر انقلاب اسلامى ايران دامت ظله العالى
نظر به اوضاع كشور و مقابله قاطع با توطئهها و حوادث ضرورديد بر اساس گفتگوهاى مفصلى كه حاج آقا به عرض مىرسانند خواهان سه امر زير بشوم:
1 - انتخاب نخستوزير با تصويب امام.
2 - قواى انتظامى در اختيار و به دستور عمل كنند.
3 - دستگاههاى تبليغاتى بايد برخلاف مصالح كشور و مخالف سياست جمهورى اسلامى نباشد و آزادى آنان در حدود قوانين اسلامى بايد مراعات شود. اطمينان مىدهد كه با وجود همه مشكلات در صورتى كه وسائل كار در دسترس و به اختيار باشند، هيچ گونه خطرى متوجه انقلاب اسلامى و كشور عزيز نخواهد شد.
ابوالحسن بنى صدر
تاريخ: 17/2/59
پاسخ امام:
بسمهتعالى
موافقت شد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 75
تاريخ: 17/2/59
پيام امام خمينى به ملت ايران در آستانه دومين مرحله انتخابات مجلس شوراى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
روز جمعه نوزده ارديبهشت روزى است كه ملت شريف مسلمان كه به جمهورى اسلامى رأى مثبت داده اند، براى تعيين كانديداهاى معتقد به اسلام و احكام خداوند متعال و متعهد به جمهورى اسلامى به پاى صندوقهاى رأى مىروند و يا با اخلالگران و معتقدان به مكتبهاى ضد اسلامى در مجلس اسلامى مواجه مىشوند و اسلام و قرآن را در معرض خطر قرار مىدهند. بايد ملت شريف ايران بدانند كه اسلام عزيزتر از آن است كه براى هواهاى نفسانى و جلب توجه گروهها يا اشخاصى پشت به آن نموده و مقاصد فانى خود را بر مقاصد عالى و باقى حق تعالى مقدم دارند. در اين گروه كه اولين مجلس اسلامى است و سرنوشت مجالس دورههاى بعد هم امروز بايد تعيين شود، هر خشت كجى كه در اين مجلس به دست كسانى كه اسلام را مىخواهند پياده شود و يا از روى جهالت با مسائل برخورد مىكنند گذاشته شود، سنتى مىشود براى هميشه وكسى كه سنت كجى را بنا گذارد تمام گناهانى كه به واسطه آن ارتكاب شود به عهده اوست. ملت عزيز در اين روز امتحان الهى بايد توجه به امورى داشته باشد:
1 - كسانى را انتخاب كنند كه صد در صد مسلمان و معتقد به احكام اسلام و معتقد به اجراى احكام اسلام و مخالف با مكتبهاى انحرافى و معتقد به جمهورى اسلامى باشند.
2 - شناخت اين اشخاص يا با آشنائى به اعمال و رفتار آنان از زمان رژيم طاغوت تاكنون است و يا به معرفى روحانيون متعهد در شهرستانها يا اشخاص متدين موجه كه گرايش به چپ و راست يا دستهاى نداشته باشند.
3 - بايد به اشخاصى كه احتمال انحراف در آنان مىرود رأى ندهند، چه احتمال انحراف عقيدتى، اعمالى و يا اخلاقى باعث مىشود كه به چنين اشخاص اعتماد نمىشود كرد و راى به آنان موجب مسؤوليت خواهد بود.
4 - تحت تاثير تبليغات واقع نشوند و خودشان با موازين اسلامى اشخاص صحيح را انتخاب كنند.
5 - ممكن است بعضى شياطين مطالبى را بين مردم ناآگاه پخش كنند و آنان را در رأى دادن يا رأى به اشخاص صحيح دادن منحرف كنند. يك آنكه گفته شود كسانى كه در مرحله اول رأى دادند
صحيفه نور ج 12 صفحه 76
نبايد در اين مرحله رأى دهند، در صورتى كه اين مرحله با مرحله اول فرقى ندارد و مقتضى است همه ملت در رأى شركت كنند، دوم آنكه گفته شود خوب است به همه گروهها چه چپى و چه انحرافى رأى دهيد كه مجلس شورا جامع همه گروهها باشد، اين يك مطلب غلطى است كه منحرفين درست كردهاند تا در مجلس با خدعه شركت كنند و ملت به اين مطالب انحرافى گوش فرا ندهد و به اشخاص با شرايط فوق رأى دهد.
6 - اميد است ملت مسلمان ايران در اين امر حياتى كه سرنوشت جامعه بدان مرتبط است شركت كنند و روز جمعه همه قشرها زن و مرد بپاخيزند و به سوى صندوقها بروند و رأى خود را بدهند.
7 - در اين روز افرادى فرصت طلب در حوالى صندوقها جمع مىشوند و به مردم پيشنهاد افرادى خاص را مىكنند، به حرفهاى آنان گوش ندهيد و آراى خود را به اشخاص صحيح بدهيد.
8 - اشخاص بيسواد قبلاً با مشورت اشخاص مطمئن متدين، كانديداهاى خود را در تهران 12 نفر و در شهرستانها به تعدادى كه لازم است مىباشد، به وسيله شخص متدينى بنويسند و باز به شخص ديگرى كه مطمئن است بدهند بخواند و خودشان با دست خودشان رأى خود را به صندوق بيندازند و اختيار نوشتن رأى يا به صندوق انداختن را به هيچ كس ندهند.
من از خداى تعالى توفيق و تأييد همگان را خواهانم، سعادت و عظمت اسلام و مسلمين را اميدوارم.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 77
تاريخ: 19/2/59
بيانات امام خمينى به هنگام رأى دادن
بسم الله الرحمن الرحيم
مبارك كند انشاءالله. مبارك آن روزى است كه ايران از سلطه اجانب مستخلص بشود و مجلس شوراى اسلامى به وظايف خطير خود عمل كند و ايران استقلال پيدا كند و همه دشمنان ايران ذليل و نابود شوند و مسلمين همه با هم پيوند كنند. خداوند همه دوستان، همه مسلمانان را موفق و مؤيد كند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 78
تاريخ: 20/2/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمين سيد على خامنهاى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد على خامنهاى دامت افاضاته براى تشكيل شوراى عالى دفاع ملى بر مبناى اصل يكصد و ده قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، جنابعالى به عنوان مشاور از طرف اينجانب منصوب مىشويد و در اين موقع چون در وضع استثنائى هستيم لازم است هر هفته با بررسى كامل دقت رويدادهاى داخلى ادارات مختلف ارتش را براى اينجانب ارسال داريد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 79
تاريخ: 20/2/59
فرمان امام خمينى به دكتر مصطفى چمران
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى دكتر مصطفى چمران ايده الله تعالى
براى تشكيل شوراى عالى دفاع ملى بر مبناى اصل يكصد و دهم قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، جنابعالى به عنوان مشاور از طرف اينجانب منصوب مىشويد و در اين موقع چون در وضع استثنائى هستيم لازم است هر هفته با بررسى كامل و با كمال دقت رويدادهاى داخلى ادارات مختلف ارتش را براى اينجانب ارسال داريد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 80
تاريخ: 20/2/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام دعائى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمود دعائى دامت افاضاته
از آنجا كه مطبوعات كشور در ساختن جامعه نقش مؤثرى را ايفا مىنمايد جنابعالى را به خاطر شايستگى و لياقتى كه در اداره اينگونه امور داريد به سرپرستى روزنامه اطلاعات كه مربوط به مستضعفين است منصوب مىنمايم و البته متوجه هستيد كه مطبوعات بايد هميشه در خدمت اسلام عزيز و مردم و كشور باشند وآزادىها در حدود قوانين مقدس اسلام و قانون اساسى به بهترين وجه تأمين شود. اميد است به يارى خدا و با همكارى كارمندان متعهد، اين روزنامه را در راه تحقق بخشيدن به آرمانهاى انقلاب اسلامى اداره نمايند. از خداى تعالى و توفيق همگان را در اين راه مسئلت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 81
تاريخ: 23/2/59
بيانات امام خمينى در جمع پرستاران و پزشكان بنياد خدمات پزشكى امام خمينى
پزشكى و پرستارى از شغلهاى بسيار ارزنده است
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان در انتخاب شغلها و ساير انواع انتخابات آزاد است، آزاد خلق شده است و در اسلام آزادى به او اعطا شده است، لكن خود انسانها در انتخاب شغل، مختلف هستند و اين اختلاف تابع آن اختلاف نفسانى خودشان و اختلاف باطنى خودشان است. يكى دزدى را انتخاب مىكند شغل، يكى غارتگرى را براى خودش شغل انتخاب مىكند، يكى شغل هروئين فروشى و مواد مخدره فروشى و امثال اينها را انتخاب مىكند. انتخابات، يك انتخاب آزادى است كه تابع آن نفسيت اشخاص است. نفوس انسان در اين عالم به حسب خلقت اختلاف دارد و به حسب تربيتهائى هم كه در محيطها مىشود باز يك اختلافات زيادى در اين تربيتها حاصل مىشود. در يك محيط مىبينيد كه تربيتها، تربيتهاى ضد انسانى است، ضد اخلاقى است و در يك محيط تربيتهاى انسانى است.
از جمله شغلهاى بسيار مقدس پزشكى است، شغلى است كه اگر پزشكها به تكاليف خودشان، تكاليف انسانى خودشان عمل بكنند، اين شغل بسيار شريف و يك عبادتى است. و همين طور پرستارى، اين شغل پرستارى از شغلهاى بسيار شريفى است كه اگر چنانچه انسان با وظايف انسانى و شرعى خودش عمل بكند، اين يك عبادتى است كه در فراز عبادتهاى درجه اول است. البته مسووليتهائى هم دارد، هم در پزشك و هم در نرسها و هم در همه قشرهائى كه در بيمارستانها هستند يك مسووليت بزرگى هست برايشان. پزشكها همچو نباشد كه براى جمعآورى مال و منال اين خدمت را انجام بدهند. خدمت بكنند، خدمت بكنند و نظرشان خدمت به انسانها كه بندگان خداست باشد تا اين شغل عبادت بشود، آن منافعى هم كه پيدا مىشود، منافعى است كه از اين عبادت برايشان پيدا شده است و اما اگر بنا باشد كه آنها خداى نخواسته انحراف داشته باشند و گاهى انحرافات به جائى برسد كه جانهاى مردم را در خطر بيندازد، اين يك جنايتكار است مثل همان جنايتهائى كه ساواكىها مىكردند، يا يك قدرى بدتر. و همين طور پرستارها، پرستارى از بيمار امر بسيار مشكلى است لكن خيلى ارزشمند است. انسان با يك بيمارى به طور محبت، به طور برادرى، به طور خواهرى مراعات احوال او را بكند و اين براى انجام يك وظيفه انسانى الهى باشد، از عبادات بسيار ارزشمند است. شما متوجه باشيد كه شغل شما شغل بسيار شريفى است و از
صحيفه نور ج 12 صفحه 82
آن طرف مسؤوليتش هم زياد است، مسؤوليتش را خود شما مىتوانيد جبران بكنيد، به محبت كردن به مرضى. اينها احتياج دارند به محبت بيش از آن كه احتياج به دوا دارند. يك مريضى كه از خانهاش آمده است در بيمارستان، اين مريضى خودش را مثل اينكه يك غريب مىداند، اگر چنانچه اين پرستارها با او با ملايمت، با رفتار انسانى، با محبت، مثل برادر و خواهر با او رفتار كنند، اين حس غربت از او منفصل مىشود و آرامش برايش حاصل مىشود و اين آرامش روحى در بهبودى او كمك مى كند، كمك طبيب است، كمك پرستار است. شما متوجه باشيد كه اين شغل را خداى نخواسته آلوده نكنيد به جهات مادى، به جهات دنيائى، كه هم كار كرده باشيد و هم اجرا الهى نبرده باشيد. شما كارى بكنيد كه اين شغل شما الهى باشد، براى خدا باشد. منافات ندارد اينكه براى خدا باشد لكن به شما هم مثلاً اجرى بدهند. اينها منافات با هم ندارند. شما توجه داشته باشيد به اينكه با اين بيماران خوشرفتارى كنيد، كمك كنيد آنها را، دلجوئى كنيد از آنها. اينها افسرده هستند، بايد دلجوئى كنيد. اين شغل شما از آن شغلهاى بسيار ارزنده است.
غارتگران در كردستان در صدد هستند راه را براى اجانب باز كنند
لكن ما مىبينيم كه اشخاص ديگرى هم در اين دنيا هستند كه انتخاب مىكنند يك شغلهاى بدى را، مثلاً شما ملاحظه كنيد در كردستان يك دستهاى از مردم هستند كه اينها تابع اجانب هستند و به مملكت خودشان خيانت مىكنند و به افرادى كه در محيط خودشان و از جنس خودشان هستند، خيانت مىكنند و دستهبندى مىكنند براى اينكه مردم را ناراحت كنند و ديديد كه در اين مدتى كه گذشت بر اينها، چه جناياتى كردند و چه غارتگرىهائى از همانهائى كه مىگويند ما طرفدار آنها هستيم، ادعا مىكنند كه ما طرفداريم، طرفدار خلق هستيم، لكنروند خرمنهاى آنها را آتش مىزنند، خانههاى آنها را خراب مىكنند. حالا هم كه شكست خوردهاند، از قرارى كه اطلاع مىدهند شروع كردهاند به اذيت و آزار مردم و غارتگرى و كارهاى رذالت ديگر. يكى هم شغل پاسدارى را براى خودش انتخاب مىكند، يكى هم شغل ژاندارمرى را براى خودش انتخاب مىكند، يكى هم شغل ارتشى را انتخاب مىكند. اينها اگر چنانچه به وظايف خودشان عمل كنند، به وظايف انسانى خودشان عمل كنند، به اعتبار اينكه خدمتگزار اسلام هستند، خدمتگزار مملكت اسلامى هستند، حافظ كشور هستند، شغلشان يك عبادت است، و اگر خداى نخواسته كشته شدند، يك شهادت. اشخاصى كه الان در اين كردستان كشته شدهاند و مع الاسف زياد هم هستند از سپاه پاسداران، از ژاندارمرى، از لشكرىها و آنها و از ساير مردم، اين بسيار موجب تأسف من است كه يك دستهاى اينطور از انسانيت دور باشند كه جمعيتى كه، ارتشى كه آمده است براى حفاظت آنها، براى حفاظت كشور آنها و پاسدارانى كه آمدهاند براى حفاظت شهر آنها، براى حفاظت مملكت آنها، آنها در عين حالى كه در گفتههايشان مىگويند كه ما مىخواهيم با ارتش همراه باشيم و برويم و سرحدات را حفظ كنيم، راه نمىدهند به اين ارتش برود سراغ سرحدات كه سرحدات در خطر هست. اين چه جور جمعيتى هستند؟ چقدر انسان بايد متاسف
صحيفه نور ج 12 صفحه 83
باشد از اين مردم كه اينطور تربيت شدهاند و اينطور از انسانيت دور شدهاند و يك حال سبعيت به خودشان گرفتهاند كه اصلا نصيحت به آنها هيچ اثر ندارد. من از اول اين بساطى كه اينها در آوردهاند نصيحت كردم آنها را، سفارش كردم به ارتش، به سران ارتش سفارش كردم، به سران ژاندارمرى كه با مسالمت رفتار كنيد با آنها با خشونت رفتار نكنيد و عمده هم نظر اين بود كه خوب، اشخاص بيگناهى در اين محيطها هست، لكن ژاندارمرى و لشكرى و پاسداران يك قدرى كه دست نگه داشتند آنها حمله كردند. دائماً در صدد اين هستند كه گول بزنند طرف را، دائماً در صدد اين هستند كه در قراردادهايشان خيانت بكنند، دائماً در صدد اين هستند كه راه را باز كنند براى اجانب، راه را باز كنند براى آمريكا يا براى شوروى، فرق ندارد. اين چه جور جمعيتى هستند؟ من متأسف هستم از اينكه چرا بايد انسان اينقدر منحط باشد، اينقدر بد طينت باشد كه در كشور خودش، اهل مملكت خودش، اهل دين خودش را اينطور در زحمت واقع كند و اينطور خرابى بار بياورد و مملكت را بخواهد به باد بدهد و به دست دشمنهاى اسلام بسپارد، دشمنهاى ايران بسپارد. من تأسفم از آنها از باب اين است كه چرا آدم نيستند و تأسف ديگرم راجع به اين كشتنهائى كه، اين شهدائى است كه در راه اسلام شهيد شدند كه عده شان خيلى زياد است در همين كردستان و در ساير مناطق عدهشان هم خيلى زياد است. هر روز به ما اطلاع مىدهند كه در كجا كى را كشتهاند، چند نفر، در كجا چند نفر. و اين اسباب تأسف است از طرفى و اسباب مباهات است از طرف ديگر. اين نهضت اسلامى براى اين دسته اين تحول را به بار آورده است كه اشخاصى كه اصلاً وارد در اين كارهاى جنگى نبودهاند يكدفعه متحول شدهاند و اشخاصى كه جنگى شده و اشخاصى كه در راه اسلام فداكارى كردهاند و شهيد دادهاند و من در عين حالى كه بسيار متأسف هستم از اين عزيزانى كه از دست ما رفته است و ليكن مباهات مىكنم به اين تحولى كه از براى آنها پيدا شده و آنها بحمد الله به وظايف شرعى و دينى خودشان عمل كردهاند و جان خودشان را براى خدا فدا كردهاند و خداى تبارك و تعالى به آنها هر چه بخواهند در آن عالم مىدهد براى اينكه هر چه داشتهاند دادهاند و خدا هر چه بخواهد به آنها خواهد داد. و من باز بر مىگردم سراغ شما خواهران و عزيزان كه توجه داشته باشيد در اين محيطى كه هستيد رعايت احكام اسلام را بكنيد. مملكت اسلامى است، جمهورى اسلامى است، بايد در همه شوونش تحول حاصل بشود. همانطور كه مىبينم تحول روحى از براى شما حاصل شده است، همين طور بايد در اعمال هم يك تحولى زياد حاصل بشود، تخلف از موازين الهى نشود و با رحمت و عطوفت با اين كسانى كه در زير دست شماها، چه پزشكان و چه نرسها و چه ساير قشرهائى كه در آنجا خدمت مىكنند. خدمت شما يك خدمت بسيار با ارزشى است، خدمت مشكلى است. پرستارى، پزشكى، هر دو مشكل است و اما بسيار شريف است در صورتى كه به آن وظايفى كه بايد بشود عمل بكنند و من دعاگوى شما همه هستم و آنقدرى كه از من مىآيد اين است كه براى مرضاى شما دعا كنم كه كمك شما باشند و براى شماها هم دعا كنم و براى پزشكان هم دعا كنم و براى همه اهالى كشور عزيزمان دعا كنم. خداوند همه شما را با سعادت و سلامت و رفاه قرار دهد.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 84
تاريخ: 23/2/59
بيانات امام خمينى خطاب به مدير عامل و سرپرست صدا و سيماى جمهورى اسلامى
جديت در اسلامى كردن جو راديو و تلويزيون و تصفيه عناصر منحرف و خود باخته به شرق و غرب
بسم الله الرحمن الرحيم
از اولى كه راديو و تلويزيون در اختيار جمهورى اسلامى واقع شد راجع به آن نگرانى داشتم، براى اينكه اين سازمانى است كه اگر خوب باشد مملكت ما خوب مىشود و اگر فاسد باشد، ممكن است كه بسيار فساد ايجاد كند، از اين جهت تذكراتى بايد به شما بدهم. يكى اينكه اين دستگاه راديو تلويزيون كه در خانه حتى روستاها، در همه جا نفوذ دارد، اگر صددرصد اسلامى نشود، معنايش اين است كه اسلام در ايران پياده نشده است. اگر بنا باشد راديو تلويزيون در خدمت دستهاى و يا گروهى كه منحرف هستند و اعوجاج دارند قرار داده بشود، ممكن است كه سرتاسر مملكت را به فساد بكشد. از اين جهت شما موظفيد، هم وظيفه شرعى و هم وظيفه قانونى داريد كه دستگاه راديو تلويزيون را از گروههائى كه منحرف هستند و يا ارتباط با رژيم سابق داشتهاند و در خدمت آنها بودهاند تصفيه كنيد و اشخاصى كه فاسد هستند كه موجب فساد مىشوند را هم تصفيه كنيد، شما بايد اينها را با كمال قدرت بدون هيچ ملاحظه اى از راديو و تلويزيون تصفيه كنيد و مهمتر از همه، قضيه اخبار است كه بايد كاملاً دقت شود كه اشخاص منحرف در آن راه نيابند، آخر جمهورى اسلامى فقط لفظش كه نيست، بايد واقعيت پيدا كند. الان ما به هر كجا كه سر مىزنيم مىبينيم كه فسادهائى در آن هست، باز اسلام به صورتى درست پياده نشده است ولى چون اين مهمتر از همه است پافشارى من نسبت به راديو تلويزيون بيشتر از چيزهاى ديگر است براى اينكه اين فسادش موجب فساد ملت و جامعه مىشود، براى اينكه چيزى كه در اينجا گفته مىشود، سر تا سر مملكت آن چيز پخش مىشود و انحراف در سطح مملكت و همچنين در خارج پيدا مىشوداز اين جهت اين سازمان بايد صد درصد به صورتى باشد كه با نهضت اسلامى بسازد نه اينكه ما بگوئيم راديو تلويزيون اسلامى هست ولى ببينيم يك حرفهائى در آن مىزنند كه به اسلام و به انقلاب اسلامى لطمه وارد مىآورد بايد كاملاً توجه داشت كه به هيچ وجه ما نبايد مقلد شرق و غرب باشيم زيرا تقليد از شرق و غرب با راديو تلويزيون اسلامى نمىسازد، بايد كاملاً مراقبت كنيد و خوف از گفتهها و نوشتههاى اين روشنفكران غربزده ابداً نداشته باشيد. اين روشنفكران در فكر اين هستند كه مملكت را به خواست خودشان يك مملكت لوكس
صحيفه نور ج 12 صفحه 85
درست بكنند و ديگر هر چه خرابى هم باشد مانعى ندارد. آنها دلشان مىخواهد يك مملكت غربى درست بشود و حال اينكه مردم اينجا همه جديت كردند براى اينكه اسلام در ايران پياده شود، نه فقط يك صورت اسلام و وقتى سر به هر ادارهاش مىزنيم اسلام در كار نباشد. بايد شديداً با روشنفكران غربزده مبارزه كرد. از اين جهت شما مأموريت داريد با همكارى كارمندان مسلمان و متعهد و غير منحرف اين سازمان را تصفيه كنيد بدون اينكه خوفى از كسى و يا گروهى داشته باشيد. بايد توجه داشته باشيد كه در اين سازمان مسلمانان متعهد حتى يك نفرشان نبايد بيرون بروند مگر تخلفاتى كنند كه اين مسأله ديگرى است و فرقى با ديگران ندارند اما يك وقتى گفته نشود اينها مثلاً يك قدرى ارتجاعى هستند، از اين حرفهائى كه شاه هم به مسلمانان مبارز و متعهد در آن دور مىزد. مسلمانان مبارز و متعهد بايد آنجا باشند و ديگرانى هم كه تصفيه مىشوند بايد جايشان را افراد مسلمان مبارز غير منحرف گذاشت. ما بحمد الله گويندگان و نويسندگان خوب داريم، ما همه چيز داريم. من غالباً فيلمهائى كه خود ايرانىها درست مىكنند به نظرم بهتر از ديگران است مثلاً فيلم گاو آموزنده بود اما حالا اين فيلمها بايد حتماً از آمريكا يا از اروپا بيايد با يك بىبند و بارى، تا روشنفكران غربزده شاد شوند. فيلمهائى كه از خارج به ايران مىآيد اكثراً استعمارى است لذا فيلمهاى خارجى استعمارى را حذف كنيد، مگر صد درصد صحيح باشد در هر صورت اين به عهده شما و مسؤولين آنجاست. بار ديگر تذكر مىدهم كه آنجا را از وابستگان رژيم سابق تصفيه كنيد. البته مصاحبه اشكالى ندارد ولو يك كمونيست بيايد و حرفش را بزند و در همانجا از شخص ديگرى جواب بگيرد، اين مانعى ندارد. خلاصه راديو تلويزيون نبايد در دست يك عده مفسدهجو باشد. با كمال تأسف هنوز ريشههاى رژيم سابق هستند، حالا يك قدرى جلوى منافعشان گرفته شده اخلال مىكنند و مىخواهند همان عياشىها را بكنند و راديو تلويزيون را براى خودشان دكان كنند. من صريحاً مىگويم ما مىخواهيم نه غرب و نه شرق از ما تعريف كنند. نمىخواهيم روشنفكران غربزده و قلمداران خود فروخته از ما تعريف كنند ما مىخواهيم يك مسألهاى را كه اسلام مىفرمايد عمل بكنيم و براى كشورمان خدمت بكنيم، نه يك دستگاهى درست بشود كه همهاش خراب و فاسد باشد و بچههاى ما را به فحشا بكشند و افراد را بى تفاوت كنند كه اگر همه چيزشان را ببرند، اينها اصلاً ككشان نگزد و هيچ توجه به اين مسائل نداشته باشند. ما مىخواهيم ادارات را متحول كنيم، همين طور كه الحمدلله الان همه مردم متحول شدهاند. بايد توجه به اين مسائل داشت من دعا مىكنم كه انشاءالله موفق باشيد.
تلاش در جهت حفظ استقلال راديو تلويزيون و پياده كردن محتواى اسلام
من بارها گفتهام راديو تلويزيون بايد كاملاً مستقل باشد و بايد استقلالش محفوظ باشد و هيچ كس در آن دخالت نكند. شما فقط در هر چه اسلامى شدن آن كوشش كنيد تا مطابق با خواست مردم باشد. مردم خونشان را دادهاند، نمىشود كه مسلمانها خونشان را بدهند و بعد اشخاصى منحرف بيايند و نتيجهاش را ببرند و مسأله اين است كه هيچ عقل شرعى اين را نمىگويد. مردم
صحيفه نور ج 12 صفحه 86
مسلمان ريختند در خيابانها، الله اكبر گفتند، جانشان را فدا كردند و گفتند ما جمهورى اسلامى مىخواهيم جمهورى اسلامى محتوايش اين است كه همه چيزش اسلامى باشد. يكى از مهمات، همين قضيه راديو تلويزيون است كه از همه چيز اهميتش بيشتر است. اين دو دستگاه است كه بايد اسلامى بشود. استقلالش را حفظ كنيد، كسى اگر آمد خواست يك چيزى را تحميل كند، ابداً به آن اعتنا نكنيد و با استقلال و با قدرت اين دستگاه را راه بيندازيد. مؤيد باشيد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 87
تاريخ: 25/2/59
بيانات امام خمينى در ديدار با سرهنگ صدرى (فرمانده لشكر 28 كردستان)
اشرار بايد از كردستان تصفيه شوند
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه به خواست خدا و همت ارتش و پاسداران، كردستان به زودى تصفيه و درست شود. من از فداكارىهاى شما براى كشور خود و براى اسلام تشكر مىكنم. حال كه اشرار را از آنجا رانديد بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه آنان شما را رها نخواهند كرد. من به شما ارتشيان دلير و سپاه پاسداران و شوراى انقلاب و فرمانده كل قوا هشدار مىدهم كه اشرار بايد از كردستان تصفيه شوند، آنان كردستان را به فساد كشيدند و مردم كردستان را به طرز وحشتناكى اذيت و آزار كردند، آنان مردم را غارت كردند و همه را كشتند، ديگر نبايد به اينها مهلت داد، بايد منطقه درست پاكسازى شود تا دست آنها كوتاه و اميدشان قطع شود.
با وجود انسجام، هيچ قدرتى نمىتواند به شما زور بگويد
البته مسأله مهم اين است كه ارتش و پاسداران و ژاندارمرى ما با يكديگر هم زبان و هم پيمان باشند و مهمتر اينكه در عمل با هم هماهنگى داشته باشند زيرا در هماهنگى است كه پيروزى ميسر مىشود، بايد سران با هم تفاهم داشته باشند كه بحمدالله دارند، بايد سلسله مراتب محفوظ باشد، بايد اطاعت بى چون و چرا انجام گيرد ولى درست مثل صدر اسلام، اطاعت بدون هيچ اغماض بايد باشد و محبت و دوستى و برادرى هم بايد باشد. حضرت امير عليه السلام رئيس كل قوا بودند ولى نسبت به ساير افراد ارتش اسلام هم عطوفت داشتند. هرگز در سپاه اسلام تحميل نيست يعنى درست يك عده برادر هستند كه در كنار هم براى خدا مىجنگند، كه يكى فرمانده و ديگرى فرمانبردار است و تخلف از دستور فرمانده جايز نيست. بايد نظم كاملاً رعايت شود، بايد فرماندهان به سربازان بفهمانند كه همه با هم برادريم و همه با هم مىخواهيم كارى را انجام دهيم، ولى ارتش هم بايد از فرمانده كل قوايش كه آقاى بنى صدر است اطاعت كند. خلاصه امروز كه ما از طرف قدرتها در خطر هستيم، البته به نظر من بعيد به نظر مىرسد، بايد منسجم باشيم زيرا اگر انسجام بوجودآيد، هيچ قدرتى نمى تواند به شما زور بگويد و پيروزى از آن شماست. امروز ارتش پشتيبان بسيار قوى دارد و آن ملت است ملت با ارتش است و ملت با ارتش عزيز ما همراه است. اميد است كه دولت و ملت و ارتش و گروههاى متعهد با هم
صحيفه نور ج 12 صفحه 88
منسجم و يكدست شوند تا نيروئى به دست آوريد كه هيچ كس نتواند در مقابل آن بايستد. من از ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و ساير نيروهائى كه براى اسلام زحمت كشيدهاند، خصوصاً در كردستان فعاليت كردند تا كفار را شكست دادند، تشكر مىكنم. و به خانوادههاى شهداى بزرگ خود تسليت مىگويم و از خداوند مىخواهم كهبه شما و سايرين قدرت عنايت فرمايد. شما الان سرباز اسلام هستيد، درست مثل سرباز زمان حضرت رسول با شما عمل مىكنند و مقامتان عالى است و پيش خداى تبارك و تعالى ارجمند هستيد. اين مملكت مال شماست و خودتان هم بايد نگهش داريد، مهم رضايت خداست، كه عمل شما موجب رضايت خداست. انشاءالله خداوند همه شماها را در پيشرفت و پيروزى تأييد كند.
سر پيروزى صدر اسلام، ايمان به خدا بود
خداوند انشاءالله همه شما را تأييد كند و سر پيشرفتگى كه در صدر اسلام شد اين است كه سربازان اسلام با تعداد كمى كه داشتند در مقابل تعداد زيادى از سربازان دشمن كه يكى ايران و يكى روم بود و بسيار هم مجهز بودند، ايستادند و پيروز شدند، زيرا سلاح معنوى داشتند يعنى اعتقادشان بر اين بود كه ما اگر برويم و كشته شويم، باز هم سعادتمند هستيم و اگر بكشيم هم ما سعادتمنديم، آنوقت دشمن براى دنيا بود كه آن هم با فشارى بر آنها كه مىآوردند مىجنگيدند. ببينيد در جنگ ذات سلاسل، دشمن، سربازان خود را به زنجير بسته بود كه فرار نكنند. آيا با اين اعتقاد مىشود جنگيد؟ سر اينكه لشكر اسلام پيروز شد و آنها شكست خوردند همين بود كه آنها روحيهشان را به واسطه اينكه ايمان به خدا نداشتند، بكلى از دست داده بودند. آخر آنها براى چه كسى كار بكنند و براى چه منظورى خود را بكشند؟ آيا خودشان را بكشند كه يك نفر، فرض كنيد شاه و يا پسر شاه آنهمه بساط داشته باشد؟ براى چه اين سربازها آنطور فداكارى كنند؟ اما اينجا اينطور نيست، اينجا فداكارى براى اسلام است.
بنابراين سر پيروزى صدر اسلام همين دو كلمه بود، ايمان به خدا و ايمان نداشتن به خدا. آنهائى كه ايمان نداشتند، ضعيف بودند و اينهائى كه ايمان داشتند، قوى. ما بايد با يك همچو قدرت و روحيهاى كه شما مىگوئيد كه آنها مىگفتند ما مىخواهيم شهيد بشويم به پيش برويم. من از آنوقتى كه اين نهضت شروع شد مكرر هر چند روز يك مرتبه، زنان و مردان مىآمدند پيش من و اصرار مىكردند كه شما دعا كنيد تا شهيد بشويم، من دعا مىكنم كه شما موفق بشويد و ثواب شهادت داشته باشيد. براى اسلام خدمت كنيد، اين روحيه موجب پيشرفت است، جديت كنيد كه اين روحيه محفوظ باشد. جوانهائى كه در ارتش و سپاه پاسداران هستند، تقويت روحى بشوند، الحمدلله از نظر روحى قوى هستند، ايمان آنها را تقويت كنيد. يك سرباز مؤمن مىتواند يك گروه را در هم بشكند. انشاءالله من اميدوارم اين شهيدانى كه براى خدا به شهادت رسيدهاند، نزد خداى تبارك و تعالى مقاماتى داشته باشند كه لشكر امام در جنگ احد و در ساير جنگ داشتند. خداوند انشاءالله خانوادههاى آنها را
صحيفه نور ج 12 صفحه 89
سلامت بدارد و من هم به آنها تسليت مىگويم. اينها از خود ما هستند، مثل اينكه فرزندان خود من باشند، متأثر هستم و مفتخر به اينكه همچو روحيه اى در تمام سربازها پيدا شده، اميدوارم كه با همين روحيه بر مشكلات غلبه كنيد و مملكتتان يك مملكت مستقلى براى خودتان باشد، ديگر نه ابرقدرتها بر شما غلبه كنند و نه هر چه داريد در طبق بگذاريد و به آنها بدهيد و خداوند انشاءالله همه را تأييد كند. من به همه سربازهائى كه در كردستان براى اسلام سربازى كردهاند و همه پاسدارانى كه براى اسلام پاسدارى و فداكارى كردهاند، دعا مىكنم و از همه آنها متشكرم. من خود را منفعل مىدانم كه چرا نمىتوانم بروم و همراه آنان جنگ كنم براى اينكه من ضعيف هستم اميدوارم كه آنها موفق و مؤيد باشند و پيش خدا روسفيد، چنانچه هستند و در پيشگاه اسلام از سربازها و پاسداران اسلام محسوب مىشوند. با سلامت و سعادت و عظمت، مملكت خود را اداره كنيد و به پيش برويد، انشاءالله مؤيد باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 90
تاريخ: 26/2/59
بيانات امام خمينى در ديدار با شمس آل احمد سردبير روزنامه اطلاعات
بسم الله الرحمن الرحيم
من با خانواده شما سابقه دارم و با مرحوم پدر شما آقاى حاج سيد احمدآقا، با مرحوم آقاسيد محمدتقى - خدا رحمتش كند كه در خدمت اسلام فوت شد - سوابقى دارم منتها آقاى جلال آل احمد را جز يك ربع ساعت بيشتر نديدهام. در اوايل نهضت يك روز ديدم كه آقائى در اتاقى نشستهاند و كتاب ايشان (غربزدگى) در جلو من بود ايشان به من گفتند چطور اين چرت و پرتها پيش شما آمده است (يك همچو تعبيرى) و فهميدم كه ايشان هستند مع الاسف ديگر او را نديدم. خداوند ايشان را رحمت كند. شما را هم در تلويزيون گاهى مىبينم.
آنگاه شمس آل احمد در پاسخ امام گفت:
من سعادت داشتم يك بار در مجلس بزرگداشتى كه براى مرحوم پدرم در سال 1341 در قم گذاشته بوديد و يك بار ديگر نيز خدمت شما رسيدم و ضمن دست بوسى زيارتتان كردم و پس از آن همين طور به شوق ديدارتان انتظار كشيدم.
آنگاه امام فرمودند:
از قرارى كه احمد گفت جنابعالى در موسسه اطلاعات رفتهايد. شما بهتر مىدانيد اين اطلاعات و اين كيهان وضعشان در سابق چطور بود و حالا چگونه مىباشد مع الاسف همانطور كه شما مىدانيد ما مبتلا به يك طايفه روشنفكر هستيم كه هر اصلاحى در كشور خواهد بشود نمىگذارند. در گذشته شاه نمىگذاشت، حالا اينها. اينها ولو همانها نباشند اما كار همانها را مىكنند. اگر ما بخواهيم يك روزنامه را بگوئيم كه به خط ملت باشيد، تو روزنامهاى هستى كه از ملت هستى و ملت هر چه مىخواهد شما بايد در روزنامههايتان بنويسيد، تا يك همچو حجتى مىشود و يك روزنامهاى كه برخلاف مقاصد ملت و مقاصد اسلام است و بىاذن هم منتشر مىشده، جلويش گرفته مىشود يك دفعه مىبينيم در روزنامههمان طايفه از روشنفكران شروع مىكنند به اعتراض كه خير. خوب قلم آزاد است، اما هر قلمى؟! بيان آزاد است، اما هر بيان؟! يك بيان است كه مملكت را به دامن ابر قدرتها اندازد، آيا اين بيان آزاد است؟! اين را ما مىگوئيم آزادى كه مملكت ما را به فساد بكشيد؟! يك قلمى است كه با صهيونيسم و امثال اينها روابط دارند، يك روزنامهاى كه با بودجه آنها اداره مىشود و خودشان تيراژى ندارند تا خود را اداره كنند، ما بايد به اينها بگوئيم آزاد هستيد؟! كجاى
صحيفه نور ج 12 صفحه 91
دنيا وجود داشته كه يك انقلابى بشود و اينهمه روزنامه داشته باشد. همه روزنامهها را مىبستند و يك، تنها يك روزنامه ارگان خود حزب مثلاً يا خود دولت را مىگذاشتند باشد كجاى دنيا اينطور آزادى به مردم داده بودند كه به مجرد اينكه انقلاب پيروز بشود همه به ميدان بيايند و هر چه مىخواهند به هر كسى بگويند و تا پنج شش ماه هم هيچ كس به كسى حرف نزد تا فهميدند به اينكه اينها دستهاى هستند در داخل كه با خارج مرتبط هستند و بر ضد كشور و مصالح كشور دارند عمل مىكنند. باز هم ما بگوئيم كه شما آزاديد؟! به واسطه كلمه آزادى بايد حدود آزادى آن چيزى باشد كه ملت مىخواهد، نه آنى كه به خلاف ملت آدم آزاد است. خوب من آزادم، يك تفنگ هم دستم است بزنم يك كسى را بكشم، اين چه آزادى است؟ آزادى موازين دارد و بحمدالله شما اينطور كه من تا حالا ديدهام و حرف شما را شنيدهام از روى ميزان حرف مىزنيد، حالا كه در مؤسسه اطلاعات وارد شدهايد باز هم همان ميزان كه از آزادى پيش شما هست و همان ميزان كه در نشريات مىباشد كه نشريات در خدمت اين ملت باشد، نه نشريات برضد ملت، با كمال قدرت و پشتكار مشغول شويد و شما قدرتش را داريد. به شما كسى نمىتواند بگويد مرتجع هستيد. ديگران اگر يك وقت بخواهند يك كارى بكنند، ممكن است ارباب قلم يك همچو حرفى را به او بزنند، اما نسبت به شما نمىتوانند اين حرف را بزنند. شما با قدرت عمل كنيد و اين عناصرى كه بر ضد نهضت و انقلاب و مصالح كشورند تصفيه و پاكسازى كنيد. خداوند انشاءالله شما را موفق كند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 92
تاريخ: 27/2/59
بيانات امام خمينى در جمع اهالى جماران
بسم الله الرحمن الرحيم
با كمال قاطعيت و به خواست خداوند در مقابل ابرقدرتها ايستادهايم
بسيار مسرور هستم كه با برادران و خواهران خودم در اينجا مواجهم. من از زحمت اهالى اين محل جماران تشكر مىكنم كه زحمت زيادى كشيدند در صورتى كه من خدمتى به آنها نكردم، اميدوارم خداوند همه آنها را از همه بليات حفظ كند و از شر شياطين خصوصاً شيطان بزرگ حفظ كند. برادرهاى من! خواهرهاى من! ما در يك موقعيتى واقع هستيم كه بايد هوشيارانه با آن مواجه باشيم، ما با يك ابرقدرتى در طرف غرب و يك ابر قدرتى در طرف شرق مواجه هستيم كه هر دوى آنها مىخواهند ما را ببلعند. ما به خواست خداى تبارك و تعالى و همت برادرها و خواهرهاى ايمانى ايران در مقابل همه آنها با كمال قاطعيت ايستاديم و اجازه نخواهيم داد كه هيچ قدرتى با ما مواجهه كند و تصرف در مقدرات ما كند و شما هيچ از اين قدرتهاى بزرگ نترسيد كه شما در پناه خدا هستيد و قدرتها همه فانى هستند در مقابل قدرت خداى تبارك و تعالى.
از محاصرات نظامى و اقتصادى ابداً باكى نداريم
اگر چنانچه گفته مىشود كه دولت آمريكا مىخواهند نظامى بياورد و اين مملكت را به خاك و خون بكشد، باور نكنيد اوباً و ثانياً اگر بيايد، خواهد سزاى خودش را ببيند. ما از محاصرات اقتصادى و محاصرات نظامى و دخالتهاى نظامى ابر قدرتها نمىترسيم، فرضاً كه آنها وارد بشوند در اينجا، ما با قدرت در مقابلشان ايستادگى مىكنيم و ساير ملتهاى اسلامى هم در مقابلشان هستند. با قدرت، ما بايد به پيش برويم تا اينكه احكام اسلام را در مملكتمان بلكه در منطقه، بلكه در دنيا پياده كنيم.
تكليف ما مبارزه با ظلمهاست
و من اميدوار هستم كه خداوند تأييد كند ما را در اين مقصدى كه داريم، لكن مهم اين است كه ما تكليفى ادا مىكنيم، تكليف ما اين است كه در مقابل ظلمها بايستيم، تكليف ما اين است كه با ظلمها مبارزه كنيم، معارضه كنيم، اگر توانستيم آنها را به عقب برانيم كه بهتر و اگر نتوانستيم، به تكليف خودمان عمل كرديم. اينطور نيست كه ما خوف اين را داشته باشيم كه شكست بخوريم، اولا كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 93
شكست نمىخوريم، خدا با ماست و ثانياً بر فرض اينكه شكست صورى بخوريم شكست معنوى نمىخوريم و پيروزى معنوى با اسلام است، با مسلمين است، با ماست. شما قدرتمند باشيد و در مقابل همه مشكلات قيام كنيد و وحدت خودتان را حفظ كنيد، توجه به خدا را حفظ كنيد. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه شما را خواستارم و اميدوارم كه با صحت و سلامت پيروزى پيدا بكنيد و بر همه مشكلات غلبه كنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 94
تاريخ: 28/2/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام عبدالله نورى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى عبدالله نورى دامت افاضاته
جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در انجمن نظارت بر انتخاب سه نفر اعضاى شوراى عالى قضايى تعيين مىشويد تا بر جريان اين انتخاب بر طبق مقررات نظارت نمائيد. انشاءالله تعالى موفق باشيد. روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 95
تاريخ: 28/2/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام دانش آشتيانى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج ميرزا ابوالقاسم دانش آشتيانى دامت افاضاته
پيرو درخواستى كه اهالى محترم آشتيان در مورد اقامه نماز جمعه در آن شهرستان از جنابعالى نمودهاند، مقتضى است دعوت آنان را بپذيريد و به همين منظور اينجانب جنابعالى را به سمت امام جمعه در آن منطقه منصوب نمودم كه انشاءالله تعالى ضمن انجام اين فريضه بزرگ الهى مردم را به وظايف خطيرى كه بخصوص در اين برهه از زمان دارند آشنا سازيد. از خداى تعالى ادامه توفيقات آن جناب را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 96
تاريخ: 28/2/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
با قاطعيت بايد عمل كرد، هيچ كس نبايد اظهار ياس كند، هر كس اظهار يأس كند نمىداند ايران در چه وضعى است. انقلاب ما با كودتا فرق دارد، ايران مثل افغانستان نيست، مردم ايران بايد بدانند كه حتى فكر كودتا در مغز احدى امكان ندارد وارد شود زيرا به محض اينكه اين خيال در سرش بيايد اول خودش نابود مىشود. مگر ملت ما خواب است؟ كودتا مقدماتى مىخواهد كه يكى از آنها خواب بودن ملت است و ديگر اينكه ارتشى مىخواهد كه آلت دست باشد، نه ارتش ايران كه اكثريت قريب به اتفاقش همراه و همدل ملت است. با چهار نفر مخالف كه نمىشود كودتا كرد. اين از شايعات دشمن است و عدهاى هم سادهاند و گول خوردهاند. ملت ما تمام خائنين رژيم سابق را به جزايش رسانده و يا آنها را بيرون كردند، اگر كسى در ذهنش اين مسأله بيايد، ملت ما با چنگ و دندان آنان را خرد مىكند. الحمدلله ارتش و سپاه و ملت همه با هم هستند و اجازه نمىدهند كه كسى عليه خودشان قيام كند، 35 ميليون جمعيت است، به حرفهاى ابلهانه عدهاى كه در اطاقهاى در بسته حرف مىزنند، گوش ندهيد. من اطمينان مىدهم كه اين ملت آسيب پذير نيست. روزى سفير شوروى آمد پيش روى من و گفت افغانستان از ما كمك خواسته است و ما مىخواهيم وارد افغانستان شويم. من گفتم البته مىشود افغانستان را گرفت ولى بدانيد كه نمىتوانيد دوام بياوريد، تا ملت چيزى را بخواهد نمىشود كارى كرد. حالا فهميدهاند ولى پايشان گير كرده است و مسأله همانطور كه من گفتم خواهد شد. دولت افغانستان غاصب است و موافق خارجى هاست و مخالف مردم است ولى در ايران دولت و ملت و ارتش و سپاه همه و همه از هم مىباشند. امريكا آمدن و نظامى پياده كردن همان و مردم آنان را از بين بردن همان. و اكنون هم بايد بداند كه قضيه ايران غير از افغانستان است. در ايران همه مردم با هم همصدا هستند. در هر صورت من از ارتش، سپاه و ژاندارمرى تشكر مىكنم و اميدوارم همه شماها با هم همكارى كنيد و بدانيد كه اگر شهيد شويد، موفقيد و اگر هم بر دشمن پيروز شويد، موفقيد. اين سر پيروزى صدر اسلام است. دشمنان شما نمىتوانند اين چنين فكر كنند چون جانشان را دوست دارند و دنبال مال و غنيمت هستند. لشكر روم و ايران را عدهاى از اهل ايمان با سلاحهاى شكسته و با تجهيزات كمشان و تعداد قليلشان شكست دادهاند.
انشاءالله موفق و مؤيد باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 97
تاريخ: 29/2/59
بيانات امام خمينى در جمع سرپرستان كميتههاى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين انقلاب سپاه و كميته به طور خودرو از متن ملت جوشيدند اول بايد تشكر كنم از آقايان كه آمدند اينجا و از نزديك با هم مواجه مىشويم. از ويژگىهائى كه انقلاب اسلامى ايران داشت اين است كه به مجرد اينكه پيروز شد، تمام افرادى كه در اطراف اين كشور، جوانانى كه در اطراف اين كشور بودند، چه قشر روحانى و چه دانشگاهى و چه ساير قشرها براى خودشان يك احساس وظيفه كردند، بدون اينكه يك سازمان مركزى در اول باشد هر گروهى در هر جا كه بودند به طور خودرو و از متن ملت كانه جوشيدند و سازمانهائى را ايجاد كردند مثل كميتهها كه آقايان از اجزاء و سرپرستان آن هستند و مثل سپاه پاسداران. اينطور نبود كه از اول سپاه پاسداران با كميتهها را يك مركزى باشد كه آن مركز همه را دعوت كرده باشد و التيام داده باشد، بلكه احساس يك وظيفه انسانىاسلامى بود كه همه براى اسلام و براى كشور اسلامى خدمتگزار باشند. اين يكى از ويژگى هايى است كه براى اين نهضت و براى اين انقلاب بود و از ويژگىهاى اسلام است. همه افراد خودشان را موظف ديدند كه به اين انقلاب خدمت بكنند، هر كس به يك ترتيبى. جوانهايى كه قدرت داشتند كه پاسدارى بكنند، مجهز شدند براى پاسدارى، آقايانى كه قدرت داشتند كه ايجاد كميتهها را بكنند، در سرتاسر ايران كميته ايجاد كردند و هكذا ساير قشرهايى كه كانه خودرو و با تعليم اسلامى مشغول فعاليت شدند و اين نهضت مرهون اين جوانهاى برومند، چه آنهائى كه در پاسدارى مشغولند و چه آنهايى كه در كميتهها هستند و اشتغال به كارهاى كميتهها را دارند، مرهون اين قشرهاست و خداوند انشاءالله همه آنها را براى اسلام نگه دارد و همه را پيروز كند در اين جهاد اسلامى.
امروز همه قشرها مسؤوليت حفظ آبروى اسلام و انقلاب اسلامى را دارند
لكن مسألهاى كه بايد من عرض كنم و كراراً هم عرض كردهام، اين است كه اين انقلاب در اول كه واقع شد به طور سرعت و به طور غير مترقب، يكدفعه مثل يك جامى كه بتركد يك دفعه هجوم كرد و قدرتهاى بزرگ را از بين برد لكن بعد از اينكه اين پيروزى حاصل شد، كم كم يك سستىهاى مختصرى، يك چيزهاى كمى در همه جا، هم در كميتهها و هم در دادگاهها و هم در پاسداران و هم در
صحيفه نور ج 12 صفحه 98
قشرهاى ديگر يك كمبودهائى پيدا شد. من بايد به شما آقايان و همه ملت ايران خصوصاً آنهائى كه مشغول فعاليتهائى براى نهضت و انقلاب هستند عرض كنم كه همانطور كه پيروزى انقلاب مرهون شماهاست، حفظ حيثيت انقلاب هم بسته به شماهاست. انقلاب، يك دفعه انقلاب ملى است، نه اسلامى، يك انقلاب حزبى است، نه اسلامى، آن يك وضعى دارد، يك وقت مثل انقلاب ايران كه يك انقلاب اسلامى است و همه ديديم و ديديد كه جز فرياد الله اكبر و اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، هيچ صداى ديگرى نبود. تمام ملت در سرتاسر كشور فرياد مىزدند كه جمهورى اسلامى، نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى. اين يك مسأله اسلامى است و ملت ما عاشق اسلام بود كه در همه اطراف با دست تهى سينههاى خودشان را سپر كردند، جوانهاى خودشان را بردند در ميدان، زنها و مردها رفتند و مبارزه كردند و پيروز شدند. اين قدرت اسلام بود والا نه حزبى مىتوانست اين كار را بكند و نه مليتى مىتوانست اين كار را بكند. و اگر ملاحظه كنيد، جنبشهاى ملى و جنبشهاى حزبى، هيچ وقت اينطور نبوده است كه تمام ملت، بچه، بزرگ، زن، مرد همه يكصدا دنبالش باشند، اين قدرت اسلام بود كه همه را با هم همصدا كرد و همه را با هم بسيج كرد براى اينكه پيروز بشود و پيروز شد. ملت ما اسلام را مىخواهد و نه چيز ديگرى را. اگر مليت را مىخواهد، در پناه اسلام مىخواهد. خيال مىكنند كه اگر يكصدنفر، دويست نفر، پانصد نفر را دور خودشان جمع كردند و يك عده هم نشريات براى خودشان درست كردند، اينها مىتوانند يك كارى در مقابل ملت بكنند. ملت اسلام را مى خواهد و اسلام و ملت، روحانيت را به رسميت شناخته است وخواهد. الان حفظ اين آبروى اين نهضت بسته به روحانيت است و بسته به پاسداران كه پاسدار اين نهضت هستند و دادگاهها و همه نهادهائى كه در خدمت اين نهضت هستند، در خدمت اين انقلاب هستند. اسلام الان نظر دوخته است به ايران، ببيند كه اينها با اسلام چه مى كنند، آيا وفادار هستند به اسلام و روى مصالح اسلامى كار مىكنند. چه در دادگاهها، چه در كميتهها و چه در پاسداران انقلاب و چه در قواى انتظامى ديگر و چه در شورا و چه در هر جا، در همه ادارات، اسلام الان متوجه اين است و نظر به اين دارد كه اينها چه مىكنند. اينها با قدرت اسلام پيروز شدند، امروز كه پيروز هستند با اسلام چه مىخواهند بكنند؟ آيا در خط اسلام هستند و اسلام را مىخواهند پيش ببرند و احكام اسلام را در ايران جارى كنند و انشاءالله در جاهاى ديگر هم اين احكام محقق بشود و نهضت صادر بشود و يا اينكه خداى نخواسته يك راه ديگرى را پيش دارند؟ امروز، همه ما، همه شما، همه ملت، همه قشرها و خصوصا قشرهائى كه در خدمت انقلاب هستند و مشغول فعاليت هستند، مسؤوليت بزرگ دارند مسؤوليت حفظ انقلاب اسلامى و حفظ آبروى اسلام و آبروى انقلاب اسلامى. اگر خداى نخواسته در قشر روحانى، چه آنهايى كه در كميتهها هستند و چه آنهائى كه در مدارس هستند و چه آنهائى كه در شهرستانها هستند، اگر خداى نخواسته يك كار اشتباهى واقع بشود، اين اينطور نيست كه بگويند فلان فرد اين كار را كرده است، به جامعه روحانيت نسبت مىدهند مىگويند آخوندها اينطورند. اينهايى كه غرض دارند، اينهايى كه مىخواهند روحانيت را بشكنند و اصل هدفشان اسلام است و مىخواهند اسلام را بكشنند
صحيفه نور ج 12 صفحه 99
و چون اينها را قشرى مىدانند كه خدمتگزار نگهدار اسلام هستند به اينها حمله مىكنند. اگر يك بهانهاى روحانيت دست اينها بدهد، اسباب اين شود كه يك مطلب كوچك را بزرگ بكنند، آن هم اگر از يك نفر صادر شده باشد، به مطلق روحانيين نسبت بدهند اگر در اين كميتههاى شما خداى نخواسته يك امرى واقع بشود كه بر خلاف موازين اسلامى است، مىگويند كه آخوندها كميتهها را گرفتهاند و مشغول كارهاى مثلاً خلاف هستند. نمىگويند كه فلان آدم اينطورى است، مىگويند روحانيت اينطورى است. آنهايى كه مىخواهند بشكنند روحانيت را و نمىتوانند ببينند كه روحانيين مشغول اصلاح امور هستند و ديدهاند كه تاكنون آنها بودهاند و هيچ كارى نتوانسته بكنند، حالا كه روحانيين آمدهاند و سرتاسر ايران روحانى و كسانى كه بسته به روحانيين هستند، مثل پاسدارها و امثال اينها و كميتهها و همه قشرهاى فعال، اين اشخاصى كه روشنفكر غربزده هستند، چون ديدند آنها نتوانستهاند هيچ وقت يك كار مثبت صحيح بكنند، حزب نتوانستند يك كارى انجام بدهند، حالا كه اين قشرهاى اسلامى و روحانى، اين قشرهائى كه براى خدا بپا خاستند و جان خودشان را براى خداوند دارند فدا مىكنند، اينها دارند حفاظت از اسلام مىكنند، اينها به واسطه اينكه براى خودشان يك كمبودى متوجه شدند مشغول فعاليت شدند كه اين قشر را، چه روحانى، چه پاسدار، چه كميتهها و چه سايرين بشكنند كه آن چيزى را كه خودشان نتوانستند و اينها توانستند، اينها را ناتوان عرضه بكنند. امروز روحانيت و ساير قشرهاى ملت مسؤولند در مقابل خدا كه حفظ كنند آبروى اسلام را، حفظ كنند آبروى انقلاب را، حفظ كنند آبروى نهضت را و اين مسؤوليت بزرگى است، خدمت شماها خدمت بزرگى است و مسؤوليتتان بزرگتر، بايد متوجه باشيد.
شما قصدهاى خودتان را براى خدا خالص كنيد كه اين عبادت است
خداى تبارك و تعالى حاضر است همه جا، شما بايد حاضر بدانيد او را، در حضور خداى تبارك و تعالى خداى نخواسته چيزى كه بر خلاف مشيت اوست، بر خلاف دستور اوست عمل نكنيد. به راه اسلام باشيد، براى اسلام خدمت بكنيد تا اگر خداى نخواسته شكست خورديم، به شهادت رسيديم، براى اسلام باشد و شهيد باشيم و اگر انشاءالله پيروز شديم، اسلام را پيروز كرده باشيم و سرفراز باشيم در همه جا و اسلام را در همه جاى دنيا، در همه كشورها، اسلام را پياده كنيم و بيرق اسلام را به اهتزاز در آوريم. آقايان عزيز من! متوجه جهات مادى نباشيد. شما نهضت كه كرديد براى شكم نهضت نكرديد، شما خون داديد، نه براى اينكه پستى پيدا بكنيد، در ذهن شما اينها نبود. شما آنوقت كه در ميدانها مىرفتيد و در خيابانها مىرفتيد و با توپ و تانك مواجه مىشديد اصلاً در فكر اين نبوديد كه ما پيش ببريم تا بشويم رئيس يك چيزى، تا بشويم داراى كذا. شما براى خدا بود و پيش برديد، براى خدا باشد و به پيش برويد. اگر يك كمبودى مادى براى شما باشد، اعتنا به آن نكنيد براى اينكه شما براى ماديات قيام نكرديد و براى ماديات عمل نمىكنيد، همانطورى كه در صدر اسلام آنهائى كه سربازان اسلام بودند براى خدا كار مىكردند، با يك
صحيفه نور ج 12 صفحه 100
خرما در شب و روز، گاهى با يك دانه خرما شب و روز گاهى زندگى مىكردند و براى اسلام خدمت مىكردند و بعد هم كه پيروز مىشدند در صدد اين نبودند كه رئيس يك جايى باشند و يك پستى براى آنها باشد. شما قصدهاى خودتان را براى خدا خالص كنيد، براى خداى تبارك و تعالى عمل كنيد. اين عبادت است، خالص باشيد در اين عبادت. اين نهضت تمامش عبادت بود، اين انقلاب تمامش عبادت است و شما خالص باشيد در اين عبادت، خداوند همراه شماست. اگر چنانچه مسائلى داريد، البته بايد رسيدگى بشود و به نظر من تمام اين مسائل در مجلس شوراى اسلامى بايد حل شود و انشاءالله موافق ميلهاى شما كه همان ميل اسلام است و خواستهاى همه كه خواست اسلام است تمام كارها انشاءالله درست بشود و اصلاح بشود و اميدوارم كه تا زمانى كه مجلس به كار خودش ادامه بدهد و باز بشود مجلس، ديگر وقت زيادى نمانده باشد و طرحهايى كه شما مىدهيد طرحها در مجلس باشد كه يك امر ثابت مستدام باشد و بحمدالله افرادى كه در مجلس انتخاب شدهاند به حسب غالب، اكثريت قاطع، اكثريت اسلامى و متعهد است. و من اميدوارم كه همه ما موفق بشويم به اينكه با قصد خالص براى اسلام خدمت بكنيم همانطورى كه خداى تبارك و تعالى هر چه ما داريم از اوست، ما هيچ نداريم، الا از جانب خداى تبارك و تعالى ما هيچ هستيم آنچه هست اوست و ما هيچها بايد ما هيچها، ما اشخاصى كه نيستيم و به اراده او چيز پيدا كرديم و باز همه مال اوست جديت كنيم كه اين امانتى كه خداى تبارك و تعالى به ما سپرده است و آن امانت روح است، امانت زندگى است، امانت حيات است، امانت اسلام است، امانت قرآن است، اينها را پاسدارى كنيم از آن، و وقتى كه وارد مىشويم در محضر خداى تبارك و تعالى با روى سفيد وارد بشويم. خداوند تعالى همه شما را نصرت بدهد و خداى تبارك و تعالى دشمنان اسلام را هدايت كند، و اگر نمىشود شكست بدهد و نابود كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 101
تاريخ: 29/2/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى جماران و ساير مناطق شميرانات
بايد با اتكا به خدا و صرف نظر از اميال شخصى بيرق اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز در آوريم
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين چهرههاى نورانى مصمم را هر وقت مىبينم، اين چهرههاى نورانى مسلمانان متعهد را هر وقت مشاهده مىكنم غرق سرور و مباهات مىشوم. شما برادران جوان و خواهران، اميد ملت هستيد. نهضت را شما جوانان، خواهران و برادران با نثار خون خودتان به پيش برديد. انقلابى كرديدكه در دنيا بى نظير يا كم نظير بود، انقلاب اسلامى، انقلاب گروهى كه متعهد به اسلام بودند. من هر جا باشد خدمتگزار همه هستم و آنقدر خدمتى كه از من مىآيد و آن دعاست در حق شما جوانان، برادران، خواهران مىكنم. من اميدوارم كه شما جوانان، خواهران و برادران همانطور كه از اول نهضت با كوشش، انقلاب بزرگ را تحقق بخشيديد از اين به بعد هم با وحدت كلمه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى اين نهضت را ادامه دهيد. ما در بين راه هستيم و بايد راه طولانى را طى كنيم و آن راه طولانى اين است كه بيرق اسلام را در همه قطبهاى زمين به اهتزاز در آوريم. من اميدوارم كه موفق شويم و با همت و اتكال به خداى تبارك و تعالى اين راه طولانى را به آسانى طى كنيم و مهم اين است كه از آمال شخصى، گرفتارى شخصى، خواستهاى شخصى دست برداريم و به خواستهاى اسلام و به خواستهاى بلند پايه قرآن كريم، دنبال خواست بزرگ خداى تبارك و تعالى باشيم و اطاعت اوامر خداى تبارك و تعالى را بكنيم كه ما را دعوت به اتحاد، دعوت به اجتماع فرموده است و دعوت به اخلاص و دعوت به فعاليت براى پيشبرد اسلام فرموده است. ما بايد اسلام را به پيش ببريم و در همه جاى دنيا انشاءالله اسلام را صادر كنيم و قدرت اسلام را به تمام ابرقدرتها بفهمانيم و شما برادران و خواهران كه در اينجا مجتمع هستيد، من از همهتان تشكر مىكنم و من در هر جا هستم، براى شما زحمت هستم لكن دعاگو هم هستم. من در اينجا كه آمدهام در اين چند روز هم زحمت به آقاى امام (حجت الاسلام سيد مهدى امام جمارانى) دادم كه از دوستان عزيز است و هم به آقاى موسوى كه از دوستان عزيز است و هم به ساير اهالى اين مرز من اميد آن را دارم كه بتوانيم انشاءالله اين خدمتى را كه شروع كرديم به آخر برسانيم و بتوانيم با وحدت كلمه، با اتكال به خداى تبارك و تعالى بيرق اسلام را در همه جا به اهتزاز درآوريم.
صحيفه نور ج 12 صفحه 102
امر بر مقابله دادگاهها و مردم با مفسده جوئىهاى سرسپردگان اجانب
و شما دوستان بايد متوجه باشيد كه در داخل كشور ما گروههاى مختلفى هستند كه فساد مىكنند و تشتت بين برادرها ايجاد مىكنند. گروههائى هستند وابسته به رژيم سابق، گروههائى هستند وابسته به امريكا يا احياناً به شوروى و شما بايد با هوشيارى و با تسليم الهى توطئههاى اينها را خنثى كنيد و نگذاريد اين عده قليل زحمت براى نهضت ما و انقلاب ما ايجاد كنند. الان وقت خرمن است، وقت برداشت محصول اين خلق مستمند است و همينها كه ادعاى اين را دارند كه ما فدايى خلق هستيم، همينهايى كه ادعاى اين را دارند كه ما براى مستمندان خدمت مىكنيم، مشغول آتش زدن خرمنها شدهاند و در يك روزنامهاى خواندم كه صد خرمن در يك ناحيهاى آتش زدهاند. اينها اگر چنانچه قدرت پيدا بكنند، همه چيز را آتش مىزنند. مقصد آنها و اساس تفكر آنها تفكرى است كه با تفكر اسلامى نمىسازد و چون مىبينند كه اسلام دارد شكوفا مىشود و احكام اسلام دارد در ايران و انشاءالله ساير مناطق پياده مىشود، اينها به دست و پا افتادهاند، در بين مردم ايجاد تفرقه مىكنند، زراعتهاى مردم را مىسوزانند، كارخانهها را نمىگذارند كه به كار خودشان مشغول باشند. بايد همه شما متوجه باشيد كه اين اشخاصى كه مفسده مىكنند، انفجار ايجاد مىكنند در بازار مسلمين، انفجار ايجاد مىكنند در لولههاى نفت كه مال مستمندان است، انفجار ايجاد مىكنند در جاهائى كه گروههاى زيادى از مسلمانان هستند، اينها در اصل مفسد فى الارض هستند و بايد با تمام قدرت اينها را سركوب كرد و دادگاهها در هر جا باشند اينطور اشخاص را بايد محكوم به مرگ كنند. اينها حياتشان جز رحمت براى جامعه و جز تفرقهاندازى و جز خوردن مال مردم و ايران را به اغتشاش كشيدن براى اينكه باز ابرقدرتها تسلط به ما پيدا كنند، هيچ كار ديگر ندارند. شما جوانها همه مراقبت كنيد، جوانهاى مملكت همه مراقبت كنند و جلوگيرى كنند از اين فسادهائى كه اينها مىكنند. مراقبت خرمنهايى را كه با خون دل مردم جمع كردهاند، مراقبت باغاتى را كه مردم ايجاد كردند، مراقبت همه چيز به عهده خود شماست. اتكال به دولت تنها نكنيد، اتكال به قواى انتظامى تنها نكنيد. آنها هم مشغول خدمت هستند، شما هم بايد مشغول خدمت باشيد و همه با هم دست به هم بدهيم و براى اسلام و مسلمين خدمت كنيم. خداوند همه شما را اجر عنايت كند و سلامت، و كشور شما را از اشخاصى كه فاسد هستند و ريشههاى فساد هستند پاك همه شما را به سعادت دنيوى و اخروى برساند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:54 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 103
تاريخ: 31/2/59
بيانات امام خمينى در ديدار با مدير واحد اطلاعات و اخبار صدا و سيماى جمهورى اسلامى
تلويزيون بايد بنگاه تعليمات اسلامى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
من هميشه از اين راديو و تلويزيون نگرانى داشتهام براى اينكه اين راديو و تلويزيون يك بنگاهى است كه از تمام رسانههاى گروهى مهمتر است و براى اينكه الان در تمام دهات و شهرستانها تقريباً راديو تلويزيون عمومى شده است و آناً هر مطلبى واقع مىشود، همه جاى ايران و خارج متوجه مىشوند. و اين راديو و تلويزيون بايد اصلاح بشود، يعنى بايد متحول بشود به يك بنگاه تعليمى آن هم تعليمات اسلامى.
اخبارى كه در آنجا گفته مىشود بايد بر خلاف موازين اسلام نباشد كه هر گروهى بخواهند توطئه كنند، بيايند در راديو و تلويزيون حرفهائى بزنند كه توطئه آميز باشد. البته نه اينكه ما مىگوئيم بايد سانسور باشد، ما مىگوئيم بايد بر طريق اسلام و ملت باشد.
ملت، اسلام را مىخواهد و همه نهادهائى كه در ايران هست بايد اسلامى باشد. معنى آزادى اين نيست كه كسى بخواهد توطئه كند. در توطئه هم آزاد است؟! نه، در توطئه آزاد نيست. يا حرفهائى را بزند كه شكست ملت است، شكست نهضت است، اين آزادى نيست. در چهار چوب اين نهضت، انقلاب اسلامى، همه مردم آزاد هستند، كسانى كه حرف دارند، حرفهايشان را مىزنند حتى هر فرقهاى هم كه باشند، اما اگر بخواهند توطئه كنند و بخواهند اسلام را بشكنند، بخواهند نهادهائى را كه الان مشغول فعاليت اسلامى هستند اينها را بشكنند، يك همچو چيزى نمىشود باشد.
شما هم از اين تيپ روشنفكرى كه هميشه با سر قلمشان مشغول يك فساد كارى هستند، از اينها هيچ وقت نترسيد، اينها مىخواهند بهانهاى دستشان بيايد، هر چه دلشان مىخواهد بگويند. از اولى هم كه اين نهضت شروع شد كه رو به رشد و ترقى گذاشت، اين طايفه (البته نه همهشان اما آنهائى كه سوء قصد دارند و غربزده هستند)، آنها مشغول فعاليت بر ضد انقلاب بودند، هر مطلبى پيش مىآيد اينها يك سنگى جلوى پا مىانداختند. بايد از اينها شما هيچ ملاحظهاى نكنيد و از اينكه يك دستهاى مثلاً مخالفت با شما بكنند ابداً باكى نداشته باشيد. البته هر كار مهمى يك دسته مخالف دارد. شما با قاطعيت در آنجا اشخاصى كه مىبينيد در آنجا فاسد هستند، اشخاصى كه در آنجا توطئهگر هستند، بايد با شركت همه اين نهادهاى اسلامى، آنها را كنار بگذاريد و نگذاريد فعاليت بكنند.
صحيفه نور ج 12 صفحه 104
بايد راديو و تلويزيون مربى مردم كشور باشد
و بالاخره يك راديو تلويزيون اسلامى و مربى جامعه در طول مدتى كه محمد رضا شاه مخلوع، اين تلويزيون را در تحت سيطره خودشان داشتند كوشش مىكردند كه جوانهاى ما را منحرف كنند يعنى نگذارند اين قوهاى كه بايد براى كشور خدمت بكند، اينها راهشان را كج مىكردند كه در خدمت ديگران باشند اين بايد درست بشود، بايد متحول بشود، بايد راديو و تلويزيون مربى جوانهاى ما، مربى مردم كشور باشد، نه اينكه مطالبى در آن گفته شود كه مخالف وضعيت كشور است، مخالف با مصلحت كشور است و جوانهاى ما را جورى بار مىآورند كه براى خودشان نباشند، براى ديگران باشند. جوانها را يك قسمشان را اينطورى بار مىآوردند كه به مراكز فساد مىكشاند، همه جاى ايران را به صورت مراكز فساد درست كرده بودند و فاسدشان مىكردند. از راه شهوات يك دستهشان را مىكشيدند دنبال مواد مخدره، از اين راه فاسدشان مىكردند و تمام نقشه اين بود كه اين قوه فعالهاى كه همه كار از آن بايد بر آيد و مملكت خودش را اداره كند، اين، يا لاقيد بشود و يا اينكه مخالف بشود با كشور خودش من حيث لايشعر و بعضى هم با توجه. و يكى از موارد و بنگاههائى كه در اين مطلب خيلى كوشش مىكرد راديو و تلويزيون بود كه اول از پخش كردن چيزهائى كه مخدرات خودش بود، اين موسيقىها همه مخدر هستند، يعنى جوانهاى ما را، جوانى كه عادت به موسيقى كرد ديگر نمىتواند كار انجام بدهد، ديگر نمىتواند قاطع باشد. راديو و تلويزيون تقريباً اكثر اوقات جوانهاى ما را به گوش كردن اينطور چيزها وا مىداشت. از طريق چشم جوانهاى ما را فاسد مىكردند، زنهاى كذا و كذا را پشت تلويزيون نمايش دادند و جوانها از اين راه فاسد مىشدند و همه مقصد اين بود كه در ايران يك قوه فعالهاى كه بتواند كه در مقابل دشمنان اسلام و ايران كه هستند بايستد، نباشد تا هر كارى كه دلشان مىخواهد بكنند. اين راديو و تلويزيون بايد متحول و همچو باشد كه جوانها را طورى بار بياورد كه مستقل، داراى اراده و تصميم باشد، نه پايبند آن مسائل شهوانى يا اين مسائل ديگرى مثل هروئين و امثال ذلك. اينها بايد در راديو و تلويزيون جورى عمل بشود كه اينها را محترز كنند از آنها، بترسانند آنها را از آنطور مسائل. و همين طور بايد فيلمهائى كه در راديو و تلويزيون نمايش داده مىشود آموزنده باشد، فيلمهائى باشد ولو از خود ايران درست كنند، آموزنده باشد يا فيلمهائى كه از خارج مىآيد درست تفتيش بشود كه چنين نباشد. آنها ممكن است با شيطنت فيلمهائى را به ايران بفرستند كه بخواهند جامعه ما را فاسد كنند. بايد وضع آنجا درست و اسلامى بشود، روى مصالح و مقصد كشور باشد، در خدمت خود كشور باشد، نه در خدمت ديگران.
اميدوارم كه شما موفق باشيد و با قدرت و با تصميم و اراده به آنجا برويد، اصلاح كنيد آن قسمت را و بخش اخبار را در اختيار بگيريد و نگذاريد يك امورى كه برخلاف مصالح كشور است پخش بشود. من دعا مىكنم كه انشاءالله موفق و مويد باشيد و ساير نهادهاى اسلامى هم با شما انشاءالله همفكر هستند و انشاءالله همه با هم اين مركز را يك مراكز اسلامى، يك مركزى كه براى تربيت جوانهاى ما باشد و مربى باشد بسازند. اما راجع به افراد، از قرارى كه من شنيدهام بعضى از افرادى
صحيفه نور ج 12 صفحه 105
كه متعهد بودند و مسلمان بودند و براى كشور خودشان دلسوز بودند را از آنجا كنار گذاشتند و بعضى افرادى كه بايد تصفيه بشوند، اينها باز سر كارها هستند. شما بايد با ساير آقايان كه در آنجا هستند و متعهد، با هم اين افرادى را كه الان براى مملكت ما مضر هستند، اين چپىها، اينهائى كه به اين طرف وآن طرف رابطه دارند، اينها را بايد تصفيه كنيد و بدون اينكه بترسيد تصفيه كنيد اينها را و به جاى آنها جوانهاى متعهد و اسلامى را بياوريد و آنهائى كه متعهد بودند و بيرون كردند باز ببينيد اگر كسانى هستند كه به درد مىخورند اينها را وارد كنيد. كسانى كه مضر هستند براى اين مركز ولو فرض كنيد متخصص هم باشند، متخصص مضر، ضررش بيشتر از غير متخصص است، اينها بايد كنار بروند و انشاءالله راديو و تلويزيون تصفيه بشود. انشاءالله تعالى موفق و مؤيد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:54 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 106
تاريخ: 3/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمنهاى دانشجويان دانشگاههاى سراسر كشور و اساتيد دانشگاه و حوزه و طلاب حوزه عمليه قم
در رأس برنامههاى رضاخان تضعيف روحانيت بود
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد يك تاريخچهاى براى شما آقايان كه درك زمان رضاشاه را نكرديد عرض كنم تا بفهميد كه اين دستهائى كه در كار است چه دستهائى است. رضا خان بعد از اينكه كودتا كرد و آمد تهران را گرفت، به صورت يك آدم مقدس اسلامى خدمتگزار به ملت در آمد. حتى در جلسههائى كه در محرم انجام مىگرفت در تكيههاى زيادى كه در تهران بود آن وقت، مى گفتند او مىرود و شركت مىكند و دستجاتى كه از نظامىها در تهران بيرون مىآمد من خودم ديدهام و مجلس روضهاى كه از طرف خود رضاخان با شركت خودش تأسيس مىشد من يكىاش را خودم ديدهام، اين بود تا وقتى كه حكومتش مستقر شد. اغفال كرد ملت را، اغفال كرد همه قشرها را تا اينكه جاى پايش محكم شد، وقتى كه جاى پايش محكم شد هدف اول و آن چيزى كه در رأس برنامهاى بود كه براى او تنظيم كرده بودند تضعيف روحانيت بود. شروع شد برنامه به تضعيف اين قشر. برنامه اين بود كه اين قشر در بين ملت حيثيت خودش را از دست بدهد تا اينكه بتوانند آن كارهائى كه مىخواهند انجام بدهند. روزنامه نويسهاى آن وقت و رسانههاى گروهى آن وقت و قلمداران آن وقت مجهز شدند و همه به ضد روحانيت مشغول كار شدند. طورى كردند كه روحانيت را منزوى كردند و حتى در ماشينها و تاكسىسوار نمىكردند اينها را. تبليغات به طورى دامنه دار بود كه جوانهاى ما را حتى جوانهاى متدين را منحرف كردند. اول، هدف روحانيت بود. اين مدرسه فيضيه را كه ملاحظه مىكنيد كه آن وقت شايد ششصد، هفتصد نفر طلبه در خود مدرسه فيضيه ساكن بود، روز نمىتوانستند در مدرسه باشند، فرار مىكردند به باغات شهر و آخرهاى شب مىآمدند براى اينكه مأمورها دنبال اين بودند كه اينها را بگيرند و ببرند و عمامههاشان را بردارند. علماى تهران را تعقيب مىكردند و بعضى از اشخاص موجه از علما را در كلانترى مىبردند و همانجا لباسشان را مىبريدند كه بلند نباشد، لباس روحانى نباشد، همانجا قيچى مىكردند. آن چه دستى بود كه روحانيون را در آن روز سرنگون كرد و كوبيد؟ و در عين حال كه آنهمه كوبيدند روحانيون را، معذلك گروهى كه فقط قيام كرد در مقابل رضاخان، همان روحانيون بودند. يك دفعه از تبريز علماى تبريز، يك دفعه از خراسان علماى خراسان، يك دفعه از اصفهان كه اين از
صحيفه نور ج 12 صفحه 107
همه دامنهاش زيادتر بود. علماى اصفهان آمدند به قم و علماى بلاد هم به اينها متصل شدند و مع الاسف همه قيامها را شكستند. قم هم كه قيامش اساسىتر بود بسيار از ينها را آمدند بازى دادند، اغفال كردند و از قرار كه مىگفتند در راس آنها كه مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى بود از قرارى كه مىگفتند او را هم مسموم كردند و همان قم فوت شد. آن چه دستى بود كه روحانيون را اينطور كوبيد و روى چه مقصدى بود؟ آن چه دستى بود كه روحانيون را با قشر دانشگاهى آنطور از هم جدا كرد كه در دانشگاه اسم روحانى را نمىشد ببرى و در مدرسه فيضيه هم دانشگاهى را؟ اين چه دستى بود كه اينها را از هم جدا كرد و با هم دشمن كرد؟ و اين چه دستى بود كه دانشگاه ما را به آن صورت در آورد كه اشخاصى كه از آن بيرون آمدند، مگر يك دسته متعهد، انحرافى بودند و گرايش به مكتبهاى ديگر داشتند؟ و آن چه دستى بود كه در همان زمانى كه انقلاب پيروز شد دانشگاه را به صورت يك دژ جنگى درآورد؟ و آن چه دستى است كه الان مشغول كاراست و مى خواهد باز روحانيت را بكوبد؟ اينها چه ديده بودند از روحانيت و اخيراً چه ديدند كه اينطور در فكر اينند كه در بلاد شروع كردند كه باز همان مطالبى كه زمان رضاخان بود اعاده كنند و به روحانيون و معممين جسارت كنند و اهانت كنند؟ روحانيون مگر چكارهاند و آنها چه ديده بودند؟ اين چه دستى است كه اين دو قشر را از هم اينطور جدا كرده بود و حالا هم جدا كرده است؟ مگر انشاءالله به فضل الهى اينها با هم پيوند كنند.
اگر بخواهند ملت را تحت سلطه بياورند بايد مردم را از روحانيين جدا كنند
اينها با مطالعههاى طولانى كه از مردم شرق و مسلمانان و بلاد اسلامى دارند و داشتهاند و كارشناسهاى آنها در اين بلاد اسلامى با شكلهاى مختلف آمدهاند و مطالعه كردهاند و بررسى كردهاند، اين را يافتند كه تودههاى مسلمين با روحانيين نزديكند و روحانيين در آنها نفوذ دارند. در هر شهرى ملاى آن شهر، امام جماعت آن شهر با مردم روابط دارد و مردم از او حرف شنوى دارند، پس اگر بخواهند اين ملت را بشكافند و تحت سلطه بياورند بايد مردم را از اين روحانيين جدا و آنها را از آنها جدا كنند. خوب، بين دانشگاه و روحانى چرا اينطور اختلاف ايجاد كردند كه در دانشگاه نشود اسم روحانى را برد و دانشگاهى كه بخواهد نماز بخواند به طور قاچاق نماز بخواند و در مدرسههاى ما هم اگر اسمى از دانشگاه بيايد، او را به خوبى دريافت نكنند؟ اين هم روى همان مطالعاتى كه آنها دارند و اين ديگر واضحتر است كه اين دو قشر مغز متفكر جامعه هستند، اين دو قشر را اگر از هم جدا كنند مىتوانند كارهائى را كه مىخواهند انجام بدهند و اين دو قشر اگر با هم اتصال پيدا بكنند، اينها نمىتوانند مقاصد خودشان را انجام بدهند و لهذا قلمها و نطقها و رسانهها و اينها كه در خدمت اجانب بود، به كار افتادند، اينها را از هم جدا كردند و دشمن كردند و در هر قشرى هم ايجاد اختلافات كردند. حالا كه اينها ديدند، آن قدرت اسلام را ديدند و قدرت روحانيون را ديدند و قدرت دانشگاه را ديدند كه يك همچو قدرت شيطانى را اينها با هم وقتى كه شدند سرنگون كردند كه در دنيا كسى احتمال اين را نمىداد كه بتواند ايران اين مرد خائن را بيرون كند زيرا همه قدرتها پشت سر او بودند، همه قدرتها،
صحيفه نور ج 12 صفحه 108
چه قدرتهاى غير اسلامى كه مهم امريكا بود، براى شوروى هم و چه حكومتهاى انحرافى بلاد مسلمين، تمام اينها طرفدار او بودند. شاهديد كه ما وقتى در عراق خواستيم كه شروع كنيم به طور بارزى به مقابله با شاه، عراق نگذاشت ما آنجا بمانيم و وقتى خواستيم به كويت برويم كويت هم نگذاشت كه ما وارد بشويم و من ديدم كه ما در هر يك از بلاد مسلمين برويم، همين حرف است. و خدا خواست كه بهتر بشود و ما رفتيم به يك محلى كه تحت سيطره ايران نبود گرچه آنجا هم ابتدائاً با ما مخالفتهائى شد، لكن كم كم آن مخالفتها تخفيف پيدا كرد. اينها امروز از زمان رضاشاه بيشتر در فكر هستند. زمان رضاخان مطالعات بود و دهنيات كه اگر چنانچه روحانى با دانشگاهى پيوند كند و اگر روحانى قدرت روحانيت خودش را دارا باشد نمىگذارد كه ما آنطور كه مىخواهيم استفاده كنيم از ايران، اين يك ذهنيتى بود مطابق با واقع هم بود اما ذهنيت بود. امروز آن ذهنيت ديگر براى آنها عينى شد، ديدند كه از روحانيت شروع شد و دانشگاه هم آنقدرى كه متعهد بودند پيوند كردند و آنها هم كه نبودند، الزام پيدا كردند به اينكه همصدا باشند و ساير قشرها هم، همه ملت. اينها ديدند كه اين روحانيين در عين حالى كه آنها خيال مىكردند كه نفوذ دارد لكن نمى دانستند اينقدر نفوذ دارد. آن وقتى كه شاه به عذر خواهى افتاد، شاه مخلوع به عذر خواهى افتاد و شريف امامى را آورد روى كار، اينها هى گفتند كه خوب، ما اشتباه كرديم، ما نمىدانستيم كه مردم اينطور روحانيت را مىخواهند و ما اين اشتباه را بر مىگردانيم، ما خدمت مىكنيم به روحانيون. از اين چرندها شروع كردند گفتن براى اغفال، ليكن خوب، ديگر گوشها نمىشنيد.
هيچ ارگانى نبايد در كار ارگان ديگر دخالت كند
اينها امروز ديدهاند قدرت اسلام را، ديدهاند كه يك جمعيت سى و پنج ميليونى كه اين جوانهائى كه بتوانند كار بكنند شايد پانزده ميليون، هيجده ميليون، بيست ميليون باشد بدون اينكه داراى يك تجهيزاتى باشند و بدون اينكه تربيت نظامى ديده باشند اينها با مشت غلبه كردند بر همه قدرتها و آن كسى را كه آنها همه مىخواستند نگه دارند نتوانستند، اينها عينى شد بر ايشان كه اسلام چقدر قدرت دارد، حالا بدتر و بيشتر درصدد اين هستند كه اسلام را نگذارند تحقق پيدا كند. اين سنگر بندىها كه در دانشگاهها شد براى چى بود و كى بودند؟ آنهائى كه ميل داشتند كه دانشگاه كه تبديل شده بود به يك غرب ساختگى، غربزده ساختگى، برگردد به يك دانشگاه اسلامى كه وقتى وليده او مىآيد، نتيجه او بيرون مىآيد، افراد مسلم و متعهد باشد، اينها بودند كه سنگر گرفتند؟ يا همانها بودند كه همان قلم و همان قدم و همان چيزهائى كه زمان رضاخان مىخواستند بشكنند اين اسلام را و اين قدرت را؟ اينها هستند كه سنگرگيرى كردند. ما كه مىگوئيم انقلاب فرهنگى و البته در همه چيز بايد باشد، لكن بايد مخلوط نكنيم امور را به هم. اينهائى كه در انقلاب فرهنگى هى صحبت مىكنند و صحبت كردند و من شنيدم اينها مخلوط مىكنند امور را به هم و اين راه را دور مى كند. دانشگاه و فيضيه، بايد فقط راجع به دانشگاه شروع كنند. كار به اين نداشته باشند اقتصاد ملت
صحيفه نور ج 12 صفحه 109
چيست. اگر دانشگاه بيايد راجع به اقتصاد بخواهد فرهنگ را جارى كند و فرهنگ اسلامى درست كند، از فرهنگ اسلامى دانشگاه هم باز مىماند، و اگر قشرى ديگرى كه مىتواند انقلاب فرهنگى در مثلاً ارتش بكند بيايد بخواهد مخلوط كند و انقلاب فرهنگى را در دانشگاه بخواهد بيايد عمل كند، اين كار خودش هم از دستش مىرود. بايد هر قشرى در همان محل خودشان و در همان بنگاهى كه آنها جزئيت دارند در آنها و عضويت دارند در آنجا، همان را مشغول بشوند، نه شما انقلاب اقتصادى را دنبالش برويد، نه آنهائى كه مىخواهند انقلاب اقتصادى درست كنند بيايند دنبال دانشگاهها. و من به شما حالا دارم عرض مىكنم كه اين اختلاطها البته افرادى هم كه اين اختلاطرا مىگويند من سراغ ندارم كه افرادى باشند كه خداى نخواسته خيانتكار باشند، اغفال مىشوند. اينهائى كه مىخواهند، مىگويند همه را بايد با هم درست كرد و جدا نمىكنند، قسمت قسمت نمىكنند، همه چيز را يعنى اين دستگاه را با آن دستگاه، آن دستگاه را با اين دستگاه و روى هر يك عليحده متخصصان خودشان، متخصصان آن بنگاه مشغول كار نمىگذارند بشوند، اينها متحمل است كه اغفال شده باشند. نبايد ما وقتى مىخواهيم دانشگاه را درست بكنيم و يك انقلاب فرهنگى در دانشگاه درست بكنيم بيائيم همه چيز را با هم مخلوط بكنيم، همه جا بايد چه بشود اما هر كدام در محل خودش. بازار بايد درست بشود، لكن دانشگاهى به بازارى كارى نبايد داشته باشد. بازار يك دسته اى بايد بروند و آنجا انقلاب اسلامى و فرهنگى را در آنجا پياده كنند، اينها يك دسته بازارى متعهد بايد باشند. ارتش هم بايد انقلاب در آن پيدا بشود و اميد است كه بسيار وقتش شده باشد لكن ارتش نبايد كار داشته باشد كه دانشگاه چه مىگذرد در آن، به او چه ربطى دارد. در عين حالى كه همه با هم پيوند هستند، لكن هر كدام كار خودشان را بايد انجام بدهند. پيشتر مىگفتند كه در آن تعزيه هايى كه در مى آوردند سابقاً، مىگفتند كه شمر خوب اين است كه شمر باشد، اگر بنا باشد كه شمر هم وقتى صحبت مىكند يا شعر مىخواند مثل امام حسين بخواند اين شمر نيست، در عين حالى كه همه بنگاه واحد بودند و همه با هم مىخواستند يك صحنهاى را درست كنند، لكن هر كس كار خودش را بايد خوب انجام بدهد، نبايد او دخالت كند در كار ديگرى. اگر هر كدام دخالت كنند در كار ديگرى، اين صحنه، صحنه خوب نمىشود. ما هر كدام بايد كار خودمان را خوب انجام بدهيم اگر هر كسى در هر كارى دخالت بكند هيچ كدامش را نمىتواند انجام بدهد.
با هم اجتماع كنيد و مواظب باشيد قلمهاى مسموم شما را بازى ندهند
و من حالا به شما عرض مىكنم كه قلمها، قدمها، نطقها، شيطنتها دنبال اين است كه نگذارند شما ادامه بدهيد به اين چيزى كه مشغول شدهايد، اينها مىخواهند نگذارند كه قشر روحانى با قشر دانشگاهى يكى بشود. شما الان اول كارتان است، تازه شروع كردهايد. ممكن است به حسب حدسى كه من مىزنم كه بيايند بيخ گوش اشخاصى كه در فيضيه و در جاهاى ديگر، در مراكز علمى هستند، بيخ گوش اينها چيزهائى بخوانند كه نتيجهاش اين باشد كه شما با اين دسته كنار برويد، و بيايند بيخ گوش
صحيفه نور ج 12 صفحه 110
دانشگاهىها مطالبى بگويند كه شما را از آنها جدا كنند. اينها صدمه ديدهاند از اتحاد اين ملت، اينها از اسلام الان ترسيدند به طورى كه ديدند خارجاً چه جور واقع شد. اينها مىبينند اين تظاهرات شما را، اينها مىبينند اين اجتماعات شما را و اين فرياد اسلامى شما و ناراحت مىشوند.
چند روز پيش از اين در يك نوشتهاى ديدم كه مىگويد كه چرا از ملى مىترسيد شماها؟ چرا نمىگوئيد مجلس شوراى ملى؟ من به آن آقا مىگويم شما چرا از اسلامى مىترسيد؟! ما اين ملى كه مجلس شوراى ملى باشد، حالا بيش از پنجاه سال هم از آن مىگذرد و ما يك اثر صحيحى از اين نديديم. هر وقت يك آدم صحيح پيدا مىشد، يك پنجاه نفر هم از نوكرهاى استعمار پيدا مىشدند و او را مىكوبيدند. من مىگويم به اينها كه ما تابع اين ملت هستيم، اين جمعيت. ما كه خودمان براى خودمان يك كاره نيستيم، ما مىخواهيم ببينيم خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت چى است. ما ديديم كه خواست اين سى و پنج ميليون جمعيت اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم، در تمام صحبتها از اول تا آخر اين نبود كه ما ملى گرا هستيم، ملى گرايى بر خلاف اسلام است. اسلام آمده است كه همه را يك نحو به آن نظر بكند، همه جوامع را. ملى گرايى اين است كه الان در آمريكا بين سياه و سفيد دارد واقع مىشود و اين كارترى كه دعوى اين را مىكند كه من طرفدار بشر هستم اين سياهان را اينطور مىكشد و اين طور آزار مىدهد. ملىگرايى اينست كه بعضى از اين دولتهاى عربى مىگويند عربيت و نه غير. ملى گرايى اين پان ايرانيسم است، اين پان عربيسم است. اين بر خلاف دستور خداست و بر خلاف قرآن مجيد است ما كه مىگوئيم جمهورى اسلامى، مجلس شوراى اسلامى، براى اينكه از آن امامزاده ما معجزهاى نديديم! پنجاه سال است، بيشتر، ما را عقب، عقب راندند، پنجاه سال بيشتر كه اينها كارشكنى كردند. در طول مدتى كه مجلس شوراى ملى آنها بود حتى يك دفعه نشد كه مردم، مردم سراسر كشور آزاد راى بدهند. آن وقتى كه رضا خان نبود و محمدرضا خان نبود و زمان قاجار، من يادم هست، آن وقت خانها بودند، شاهزادهها بودند، خانها دسته دسته اين مردم را به زور مىآوردند و به صندوقها راى براى خودشان مىگرفتند، مردم هيچكاره بودند، نمىدانستند كه چيست، يك ورقهاى را به آنها مىدادند، اينها هم مىآوردند در صندوق مىانداختند. زمانى كه رضاخان سلطه پيدا كرد و محمدرضا سلطه پيدا كرد كه همه مىدانيد كه يعنى زمان محمدرضا را اكثرا ديديد كه به مردم ارتباطى نداشت. خود محمدرضا گفت، در يك گفتگوئى گفته است به اينكه ليست اين وكلا را از سفارتخانهها مىفرستند پيش ما مىفرستادند مىخواهد بگويد حال اينجور نيست، مىفرستادند پيش ما و ما همانها را ملزم بوديم كه تعيين كنيم. اين يك اقرارى است از يك كسى كه به غصب سلطنت براى اين مملكت مىكرد و مطلع بود بر مسائل. و اين ما را شناساند كه به ما مىفهماند كه افرادى كه آن وقت در اين مجالس بود چه اشخاصى بودند. افرادى بودند كه با ليست سفارت آمريكا يا با ليست سفارت شوروى تحميل مىشدند، اين حرفى است كه محمدرضا گفت كه ليستها را مىفرستادند. اين را براى اين تعريف كرد كه مىخواست بگويد من ديگر اينطور نيستم. حتى پدرش را تضعيف كرد كه خودش رو بيايد و مردم به خودش توجه پيدا كنند. اين اقرارى بود كه ايشان كرد كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 111
ليست را مىفرستادند و ما مجبور بوديم كه همان ليست را، افراد را تعيين كنيم. اين نمايانگر اين است كه اينهايى كه در مجلس شوراى ملى بودند نه شوراى اسلامى، اينها چه اشخاصى بودند، اينها نوكرهائى بودند كه نوكرهاى خارجى بودند و با زور اين نوكر بزرگ اينها مىرفتند در مجلس. در طول تاريخ مشروطيت نمىتوانيد پيدا كنيد كه همه ايران خودشان راى دادهاند، حتى در آن دورههاى اول، بله، تهران در آن دورههاى اول خودشان راى مىدادند لكن در تهران خانها نمىتوانستند كارى بكنند اما در شهرهاى ديگر و در دهات و در اينطور چيزها اين خان خانى بود و همان اشراف و همان خانها مردم را مىبردند به آن كسى كه نظرشان بود راى مىدادند. شما امروز... يا يك انحرافى حاصل شده، آن هم آن مقدارى است كه ديدهاند چيز ناچيزى بوده، اينطور آزاد مردم بروند و آنطور زن و مرد، بچه و بزرگ، آنهائى كه مىتوانستند راى بدهند، آزاد بروند آنجا راى خودشان را بريزند. خوب، شما تهران را ديديد، قم را ديديد، بعضى جاها را هم ديدهايد و از بعضى جاها هم شنيدهايد، اينها نمىخواهند كه يك همچو مجلسى كه مال ملت است و مال اسلام است و افرادش به حسب غالب، اسلامى هستند الا آنجاهايى كه قالب زدهاند، نمىتوانند ببينند اين را. اينها نمىتوانند ببينند كه دانشگاهى و روحانى زير يك سقفى جمع شدند با هم مخلوطند. اينها، من تنبه به شما مىدهم كه اينها مشغولند كه شما را از هم جدا كنند. شما الان يك نهال كوچكى هستيد كه تازه، اين ارتباطتان تازه رس است، باز شروع شده است الان، نرسيده است به جايى و شما همه در هدف آنها واقع هستيد كه نگذارند، نگذارند در دانشگاه يك كار مثبتى انجام بگيرد، اگر شد با تفنگ و با سنگرگيرى و اگر اين نشد، با شيطنت. آن چه دستى است كه در ديوارهاى دانشگاه آن شعارها را مىنويسند؟ او چه مىخواهد بكند؟ آنى كه جمع مىكند جمعيت را، يك بر خلاف اسلام چيزى مىگويد، چه نظرى اينها دارند؟ اينها واقعا اشخاصى هستند كه مىبينند دانشگاه و روحانيون مضر به ملت هستند و چون اينها ضرر براى ملت دارند، مىخواهند ما را از بين ببرند.؟ خوب، همين طايفهاى هستند كه روبروى اين ملت تفنگ مىكشند و اسلحه دارند و الان هم اسلحههايشان در محلهايى هست براى وقتى كه فرصت پيدا كنند. همينهايى هستند كه مىخواهند كردستان به همان انقلاب و اينطور چيزها باشد و بحمدالله آنجا تصفيه شد و تصفيه مىشود. همينهايى هستند كه تفنگهايى كه دارند و چيزهاى كه دارند، ماركهايى كه دارد معلوم است از اسرائيل هست، از شوروى هم هست، از طرفين قضيه. اينها اسلام را مىبينند كه مقابلشان مىايستد، آن بزرگترها، اينها كه بچهاند، آن بزرگترهايى كه اينها را هدايت مىكنند و اينها را وادار مىكنند به امور، اينها ديدند كه اسلام اگر چنانچه باشد، روحانى و دانشگاهى اگر با هم باشند، اين دو مغز متفكر با هم جوش بخورند قهرا ساير مردم هم با اينها جوش مىخورند، نمىتوانند دوباره برگردند به اينجا و كارهايى را كه مىخواهند بدهند، انجام بدهند. اينها مىدانند حالا كه هيچ كودتايى در ايران نمىتواند درست باشد، كسى هم فكرش نمىتواند باشد، از خارج هم هيچ كسى نمىتواند در اينجا بيايد و دوام هم بياورد. اينها از افغانستان هم يك درسى گرفتهاند كه همه سلاحهاى مدرن را آوردند و همه هليكوپترها و طيارهها و حتى نظامىهاى تدريب شده
صحيفه نور ج 12 صفحه 112
را آوردند افغانستان، لكن نتوانستند ملت افغانستان را خاضع كنند و هر روز رو به شكستند. افغانستانى كه دولتش با آنها موافق است و آن اشخاصى كه تبع دولتش هستند با آنها موافق هستند، ايرانى كه دولت و ملت ديگر نيست و همه باهمند، همه دستشان توى دست هم است، اينها نمىتوانند در اينجا بيايند و يك مثلاً كارى انجام بدهند. علاوه خداى تبارك و تعالى با ماست. ما براى خدا مىخواهيم اين اجانب را از كشورمان بيرون كنيم و اينهائى كه خلاف اسلامند عذرشان را بخواهيم يا هدايتشان كنيم. وقتى ما براى خدا مىخواهيم اين انجام بگيرد، خداى تبارك و تعالى با ما همراهى مىكند، لكن به اين شرط كه ما همانطورى كه اول انقلاب و در جوشش انقلاب همه مقصدها را كنار گذاشته بوديم و يك مقصد داشتيم و آن جمهورى اسلامى و اسلام، و هيچ يك از ما دنبال اين نبوديم كه شب شاممان چيست يا در اداره منصبمان چيست، همانطور پيش برويم. شما خيال نكنيد كه ما، ديگر حالا گذشت و تمام شد و حالا برويم سراغ زندگيمان، نخير. اگر بخواهيد يك زندگى با شرافت داشته باشيد، با عزت داشته باشيد، بايد از اين چيزهايى كه القا مىكنند به شماها، يعنى به ملت، القا مىكنند به اينها كه جمهورى اسلامى هم آمد و كارى انجام نداد، اين براى اين است كه دلسرد كند شما را از جمهورى اسلامى، نقشه است كه شما كنار برويد جمهورى اسلامى را بكوبند و تمام كنند. در صورتى كه در اين يك سالى كه جمهورى اسلامى بوده است با همه كارشكنىهايى كه از همه جا شده است، به قدر طول سلطنت اين دو مرد خائن خدمت شده است به اين مردم. دهاتى كه هيچ نداشتند در طول سلطنت غاصب اين دو خيانتكار، همه را از همه چيز محروم كرده بودند، الان در بسيارى از جاها خدمت مشغول شده است و مردم، خود ملت و دستگاههاى دولتى و ملى با هم دست به هم گذاشتهاند و آباد كردهاند آنجاها را. ملت ما نبايد گوشش به حرف اين اشخاصى باشد كه بر خلاف اسلام شعار مىنويسند، نبايد حرفهاى آنها را گوش كند كه كارى انجام نگرفته. اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه من و شما حالا آزاد مىتوانيم اينجا بنشينيم صحبت كنيم، از آزادى بهتر يك چيزى ما داريم در دنيا؟ اگر هيچ كارى انجام نگرفته بود الا اينكه دست اجانب از ممللكت ما قطع شد، ولو حالا ريشههايش يك قدرى هست اگر هيچ نشده بود، اينها را نبايد ما چيز حساب كنيم؟ ما نبايد رفتن محمدرضا را كه با آنهمه قدرت بود يك چيزى حساب كنيم؟ جمهورى اسلامى آمد و هيچ كارى نكرد؟ پس اين چيست؟ حالا باز محمدرضا توى مملكت ماست و سلطنت مىكند و ساواك هم مشغول به نانجيبىهاى خودش است؟ اينها جوانها را مىخواهند گول بزنند و جوان ما الحمدالله بيدار شدهاند و گول نمىخورند به اين زودى. اينهايى كه شما را مىخواهند سرد كنند و اينكه كارى انجام نشده است، و چيزى نشده است، شما مىخواهيد چه كارى انجام بشود؟ در ظرف يك سال و چند ماه تمام نهادهائى كه براى يك كشور اسلامى است تمام تحقق پيدا كرد. در هيچ جاى دنيا همچو چيزى نبوده، جاهاى ديگر بيست سال، سى سال، پنجاه سال وقتى انقلاب كردند باز نتوانستند قانون اساسى داشته باشند. عراق الان هم قانون اساسى ندارد، الان هم چند نفر دور هم نشستهاند با زور به مردم حكومت مىكنند. اما ايران از باب از خود مردم بود اين جوشش، از متن جامعه بود اين انقلاب، و
صحيفه نور ج 12 صفحه 113
همه هم اسلامى بودند، همه آن چيزهايى كه بايد براى يك مملكتى اساس مملكت باشد انجام گرفته. ما ديگر چيزى، معطلى در اين باب نداريم، بعد بايد سازندگىها بشود كه انشاءالله مشغولند و خواهد شد. شما را بازى ندهند اين قلمهاى مسموم، اين مجلهها و بعضى روزنامههايى كه در خدمت ديگران هستند و معالاسف به آنها اجازه نشر مىدهند هر روز، اينها شما را اغفال نكنند. آن چيزهايى كه بيخ گوش شما در دانشگاه مىخوانند، يا در مدرسه مثلاً فيضيه مىخوانند به گوشتان نرود. اين اجتماعى كه شما با هم كرديد الان هدف واقع شديد از براى آنهائى كه با اسلام مخالفند و با دانشگاه مخالفند و با فيضيه مخالفند. الان شما هدف آنها هستيد. ادامه دادن كار بالاتر از ايجادش است، ايجاد را مىشود، سه روز رفتيد در قم و بحمدالله با هم صحبت كرديد و تفاهم كرديد و الحمدلله با هم نزديك شديد، لكن ادامه اين مهم است. بايد شما قرار بدهيد هر چند روز، هر چند وقت يك دفعه با هم اجتماع كنيد و با هم يكصدا باشيد.
اگر دانشگاه از اول در خدمت مردم بود حالا ما محتاج نبوديم
و من اميدوارم كه اين ائتلاف شما با هم يك امر بسيار مباركى باشد و با اين ائتلاف بتوانيد دانشگاهها را، مراكز علمى را به صورت اسلامى در آوريد كه اشخاصى كه از، ما هر بنگاهى را كه، هر كارخانهاى را، از آن چيزى ك بيرون مىدهد مىفهميم چيست. آن كارخانهاى كه شكر بيرون مىدهد مىبينيم شكرش چطور است بعد مىفهميم كارخانهاش چطور است. آن كه فرض كنيد كه فاستونى بيرون مىدهد ما مىفهميم چطور است. ما از اين محصول كارخانه دانشگاهمان بايد بفهميم چى بوده، اين محصولش چه بوده. اين آقايانى كه مىگويند كه ما خودمان در اين يك سال دانشگاه را چه كرديم، در اين يك سال ما ببينيم اين آقايان چه كردهاند؟ محصولش چه بوده؟ در اين پنجاه سال محصولش چه بوده؟ در اين پنجاه سال مثلاً يك ميليون دانشگاهى ملت براى ملت خدمت بكند نه براى ديگران، درست شده است؟ دانشگاه بيرون داده است افرادى كه نظرشان اين باشد كه براى ملتشان كار بكنند و به ديگران مربوط نباشند؟ اين كمونيستها از كجا آمدهاند؟ اين ماركسيستها از كجا آمدهاند؟ از توى دانشگاهها. ما معلمها را از اينها مىفهميم، كه دانشگاه داخلش چه بوده براى اينكه محصولش اين است. يك عدهاى البته متعهد هستند، در هر جا هستند اما دانشگاهى كه چند ميليون جمعيت در آن بايد باشد و در عرض اين پنجاه سال بايد بيشتر از صد ميليون جمعيت از آن بيرون آمده باشد و آمده و رفته باشد، اگر بنا بود كه اين دانشگاه يك محصول دلخواهى داده بود بيرون، حالا گلستان بود مملكت ما، محتاج به جنگ نبوديم، محتاج به نهضت نبوديم، محتاج به انقلاب نبوديم. محصول آنجا يك محصول نامطلوبى بود كه در هر پستى وارد شدند براى اجانب كار كردند. اينهايى كه در اين پستها وارد شدند، براى كى كار كردند؟ براى ملت كار كردند؟ اينها محصول همين دانشگاه بودند و از دانشگاه آمدند در وزارتخانهها در راس امور وارد شدند و همهاش براى اجانب كار كردند. اگر اينها براى ايران كار كرده بودند، اگر دانشگاه در خدمت ايران بود حالا ما ديگر محتاج بوديم كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 114
جنگ و نزاع كنيم؟ دانشگاه ديگر مركز اين سنگربندىها مىشد؟ ادارات ما به اين صورت در مىآمد كه نكنند كار را، كم كارى بكنند؟ دانشگاه نتوانسته آن خدمت خودش را بكند به اين ملت، دانشگاه در خدمت ديگران بوده است، جوانهاى ما را دانشگاهها اينطور كردند. الان هم دنبال اين هستند كه نگذارند اين دانشگاه يك دانشگاه در خدمت خود مردم باشد. ما كه مىگوئيم دانشگاه اسلامى، ما مىخواهيم كه يك دانشگاهى داشته باشيم كه روى احتياجاتى كه اين ملت داشته باشد، كرسى داشته باشد و براى ملت باشد. تربيت نبوده است در اين دانشگاه، تربيت بر ضد بوده است.
آموزش و پرورش لفظى بوده است كه وزارت آموزش و پرورش! نه آموزش، آموزش بوده است، نه پرورش، پرورش. آموزش اين بوده است كه جوانهاى ما را گرايش غربى و شرقى مىدادند و پرورش هم اين بوده است كه لاابالى بار مىآوردهاند و همين چيزهايى كه مىبينيد. حفظ كنيد اين وحدت خودتان را. اينها الان هجوم مىآورند كه از دستشان بگيرند اين را. بخواهيد كشورتان كشور مستقل و خودتان اشخاص آزاد باشيد، اين را تعقيب كنيد و شما دو قشر با هم ارتباط دائم داشته باشيد و برنامهها را خود دانشگاهىها و خود علماى حوزه برنامهها را تنظيم كنند كه يك آموزش موافق با احتياج مملكت، نه اين چيزهايى را بخوانند كه اصلا به درد ما نمىخورد، خيلى از چيزهاست كه اصلا به مملكت مربوط نيست و يك پرورش صحيح، كه از دانشگاه وقتى بيرون مىآيند مستقل در فكر باشند، مستقل در عمل باشند، تحت تاثير گرايشهاى شرقى و غربى نباشند، خدمتگذار به كشور خودشان باشند نه خدمت به ديگران بكنند. اين معنى انقلاب دانشگاه است. ما انقلاب دانشگاه را از محصولش بايد بفهميم، اگر انشاءالله بعد از چند سال ديگر محصول، محصولى شد انسانى، محصولى شد اسلامى، محصولى شد كه براى كشور خودشان زحمت مىكشند و كار مىكنند، مىفهميم تحول پيدا شده و اگر چنانچه همان باشد و از آن كمونيست بيرون بريزد و مسلمانها را از آن طرف بريزند، كمونيست از آنجا در بياورند، اگر اينطور باشد ما تا ابد لنگ هستيم و منتظر بدترش بايد باشيم. لكن ما اميدواريم كه خداى تبارك و تعالى با ما همراهى و كمك كند و به زحمتهاى شما علما و شما دانشمندان، انشاءالله ما به واسطه زحمات شما مملكتمان اصلاح بشود.
والسلام عليكم و رحمهالله
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 115
تاريخ: 4/3/59
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
مجلس محل طرح مسائل دلخواه اسلام و مردم است
بسم الله الرحمن الرحيم
من خوف اين را دارم كه مطالبى كه آقاى حجازى فرمودند درباره من، باورم بيايد. من خوف اين را دارم كه با اين فرمايشات ايشان و امثال ايشان براى من يك غرور و انحطاطى پيش بيايد. من به خداى تبارك و تعالى پناه مىبرم از غرور. من اگر خودم را براى خودم نسبت به ساير انسانها يك مرتبتى قائل باشم، اين انحطاط فكرى است و انحطاط روحى. من در عين حال كه از آقاى حجازى تقدير مىكنم كه ناطق برومندى است و متعهد، لكن گله مىكنم كه در حضور من مسائلى كه ممكن است من باورم بيايد بيان كردند.
من چند كلمهاى كه مىخواهم در حضور آقايان عرض كنم از باب اينكه امر شده است به تذكر، ((فان ذكرى تنفع المومنين)). تصادف خوبى است كه امروز كه آقايان در اينجا تشريف دارند و با هم مواجه هستيم - كه - مواجه با ملت هستيم، تمام ملت خلاصه در وجود شما آقايان است، تصادف خوبى است كه با روز عيد مباركى مصادف شده است و از آن بهتر اين است كه روز گشايش مجلس اسلامى در روزى است كه عدالت در عالم متولد شده است، روزى است كه اميرالمومنين سلام الله عليه به دنيا آمدند، اين مظهر همه عدالتها و اعجوبه عالم هستند و از صدر عالم تا ابد به جز رسول اكرم كسى به فضيلت او نيست. اين را ما به فال نيك مىگيريم و اين فكر را مىكنيم كه آقايان كه در يك روزى كه مظهر عدالت خدا، پرتو عدالت انسانى در آن روز متولد شده است و شما مجلس را در آن روز افتتاح مىكنيد بدانيد كه بايد همان رشته را، همان رشته على عليه السلام را پيروى كنيد. من در بعضى مجالس زمان رضاخان رفتهام در مجلس، به عنوان تماشاگرى و مجالس ديگرى هم كه از آن زمان تا اخير بوده است شنيدهام. آنجائى كه من ديدهام، مجلس، مجلس شورا نبوده است، مجلس مبارزه بين افراد در آمال خودشان بود، جنگ و نزاع بود، حتى بعضى اشخاص كه اشخاص صحيحى بودند و در خارج از مجلس حدود را حفظ مىكردند در مجلس كه وارد مىشدند مثل اينكه ملزم مىشدند به اينكه نظير آنهاى ديگرى كه به طور غير اسلامى رفتار مىكردند، گاهى هم بعضى از آنها منحرف بشوند. مجلس شوراى اسلامى مجلس مشورت است، مجلسى است كه بايد متفكرين، آقايان مسائلى كه مايحتاج ملت است و كشور است در ميان بگذارند و با هم مشورت كنند، مباحثه كنند فقط
صحيفه نور ج 12 صفحه 116
آن چيزهائى كه مربوط به ملت است و به اسلام. مجلس شوراى اسلامى كه شما آقايان وكيل هستيد از طرف ملت براى خدمت در آن بنگاه بايد آنكه دلخواه ملت است در آنجا طرح بشود و آنچه دلخواه اسلام است بحث و مشورت بشود و به ترتيبى كه مقرر است تصويب بشود و همه چيزش اسلامى باشد. اغراض شخيصه را بايد همه ما كنار بگذاريم. فرضا كه من با شما خداى نخواسته يك حساب و خرده دارم اين در مجلس نبايد، در مجلسى كه مجلس اسلامى است نبايد اين خرده حسابها را آنجا به آن رسيد. مجلس شوراى اسلامى در يك محفظه سربسته نيست كه اگر خداى نخواسته انحرافى در آن پيدا شد همان اجزاه خود مجلس بفهمند، اين سرباز است و راديو و تلويزيون اين را منتشر مىكند همه ايران مىبينند و مىشنوند و خارج از ايران هم تا آنجائى كه موج اينها مىرود آنها هم مىشنوند و مىفهمند كه چه شده است. اگر بنا باشد كه خداى نخواسته از اول صف آرائى بشود براى جنگ اعصاب و آن مجالسى كه در زمان طاغوت بود، آن مجالس، باز محتوايش تكرار بشود، اين مجلس اسلامى نيست و آقايان به وظيفه شرعى و الهى خودشان عمل نكردهاند. من اميدوارم كه آقايان بدون اينكه جهات نفسيت را در نظر داشته باشند و بدون اينكه اغراض خودشان را و مخالفتهاى شخصى كه با اشخاص دارند در نظر داشته باشند، به آن چيزى كه وكيل او، به آن چيزى كه در آن چيز وكيل هستند، انديشه كنند و مباحثه كنند و شور كنند. شورى كه در محيطى واقع شد كه اسلامى است و اخلاق اسلامى است منتهى به جنگ نمىشود، منتهى به آن مسائلى كه در آن مجلسها و بعضى از آن مجلسها واقع مىشد كه انصافا شرم آور است نمىشود بايد همانطورى كه تا حالا تحولات زيادى پيدا شده است در اين ملت شما كه وكيل از جانب ملت هستيد و عصاره فضائل ملت هستيد، بايد در آنجا همان معنائى كه مامور آن شديد از طرف ملت، همان معانى باشد. ملت يك ملت اسلامى است و اسلام را مىخواهد و احكام اسلام را مىخواهد شما وكيل نيستيد كه برويد آنجا بنشينيد و حسابهائى كه خودتان با هم داريد صاف كنيد اگر يك همچو كارى بشود، اين انحراف است و غصب است آن محل براى شما. شما بايد (انشاءالله همين طور هم هست) شما بايد در آنجا معلم اخلاق باشيد و از براى همه كشور، براى اينكه مطالب شما به همه كشور بسط پيدا مىكند. وقتى كه همه مردم در تمام كشور ديدند كه اين وكلايشان با راستى و صداقت در خدمت كشور هستند و در خدمت اسلام هستند و مناظرههائى كه مىكنند مناظرههاى اسلامى است و بحث و تفتيش اسلامى است، اين يك تعليمى مىشود به همه افرادى كه در اين كشور هستند و به آنجائى كه اين موجها مىرسد در خارج كشور. مابايد همه قشرها را تربيت كنيم. شماها بايد در مجلس كه مىرويد علاوه بر اينكه مسائلى كه طرح مىشود كه مورد احتياج ملت است بايد آنها را در آن طرح كنيد، با سلاح اخلاق اسلامى وارد بشويد و با آن سلاح مردم را تربيت كنيد كه وقتى چند سال از مجلس گذشت، در مردم آثار گفتگوهاى شما و مناظرات شما پيدا باشد. از مجلس منعكس مىشود كارهاى شما، علاوه بر اينكه خداى تبارك و تعالى حاضر است در همه جا و ناظر است در همه جا و پروندههاى همه شما پيش اوست و همه عالم، علاوه بر اينكه بايد ملاحظه كنيد كه در حضور خداى تبارك و تعالى هستيد و هر نفسى كه مىكشيد در
صحيفه نور ج 12 صفحه 117
حضور او هست و هر كلمهاى كه ادا مىكنيد در محضر مبارك خداى تبارك و تعالى هست و در محضر خداى تبارك و تعالى و برخلاف دستور او جرم عظيمى است و بايد ناظر بدانيد خدا را بر اعمال خودتان، بايد شما ديگران را هم تربيت كنيد همه اشخاصى كه در هر مركزى هستند بايد آن مركز را به صورت يك تعليمگاه در آورند همانطورى كه در صدر اسلام آن كه رئيس دولت بود و آن كه سردار بود، سردار لشگر بود با اعمال خودشان مردم را تربيت مىكردند، با حرفهاى خودشان، با كردار خودشان مردم را تربيت مىكردند. بايد ما كه دعوى اين را داريم كه مسلمان هستيم و تابع اولياى اسلام هستيم، بايد ما هم با كردار و رفتار خودمان تربيت كنيم مردم را. اگر خداى نخواسته انحرافى در مجلس پيدا بشود، چون منعكس مىشود به همه جا ممكن است كه انحراف در سطح گستردهاى پيدا بشود و مسووليت بزرگ باشد. چنانكه اگر انحرافاتى را شما به واسطه اعمال و افعالتان از ملت سلب كنيد، اجر بسيار بزرگى را داريد، اجر انبيا را داريد. از الان بناى بر اين نگذاريد كه ما يك جبهه كذا و يك جبهه كذا، از اول بناى مبارزه باشد، مبارزه نيست، مباحثه است، مباحثه، مباحثه نرم اسلامى. مىخواهيد هر كدام مسائلى كه داريد به ديگرى بگوئيد با برهان، با بيان، البته بايد بگوئيد اما مبارزه نداريد با هم. همه براى اسلام هستيد و خدمتگزار اسلام هستيد و مىخواهيد براى اسلام خدمت بكنيد. از حالا بنا نگذاريد به اينكه يك جبهه بندى كنيد، يك دسته اين طرف، يك دسته آن طرف و همان كارهائى كه در مجالس سابق مىكردند و همان دعواها و نزاعهائى كه به انحطاط مىكشيد خودشان و ملت را و من نمىدانم آيا در مجالس خارج از اين كشور يك همچو نزاعها و داد و قالها و بدگوئىهائى بوده است كه تقليد كردند اينها از آنها يا نه ابتكار بوده، اين را من اطلاع ندارم، لكن على ايحال، چه تقليد از ديگران بوده است و چه ابتكار خودشان بوده است، يك امر بسيار مشوه بدى بود كه تلخى او در ذائقه بايد بماند تا آخر و من اميدوارم كه كارهاى شما آن تلخىها را از ذائقهها بزدايد.
كفران نعمت، كار شكنى و تضعيف يكديگر موجب انحطاط و سقوط مىشود
و يك مطلبى كه باز مىخواهم عرض بكنم كه دنباله همين است، اين است كه الان كشور ما اول عملش و اول كارش است. بحمدالله تا حالا تمام آن چيزهائى كه يك حكومت لازم دارد، محقق شده است، لكن باز اول كار است در اين كار يك ويژگىاى هست كه بعدها آن ويژگى ديگر ممكن است نباشد. حالائى كه از خارج و داخل به كشور ما هجوم مىشود، در داخل با طرح مختلف، قلمهاى مختلف، مجلههاى مختلف و گويندگان مختلف و اشخاصى كه شلوغ مىكنند در اين مملكت، ابتلاء هست و از خارج هم كه با قدرتهاى بزرگ، محل ابتلاى ما هست، ما اگر بخواهيم براى كشورمان، براى اسلام پيروزى حاصل بشود، بايد كارشكنى نكنيم از هم، بايد همه يكصدا باشيم. قضيه هدايت مسالهاى است، قضيه كارشكنى مسأله ديگر، هدايت بايد كرد. مركز همه قانونها و قدرت مجلس است. مجلس هدايت مىكند همه را و بايد بكند، اما بناى بر اين نباشد كه مجلس دولت را ضعيف كند و بناى بر اين هم نباشد كه دولت مجلس را ضعيف كند، تضعيف هم يك، تضعيف خودش
صحيفه نور ج 12 صفحه 118
هم هست. اگر رئيس دولت، رئيس جمهور تضعيف كند مجلس را، خودش قبل از مجلس سقوط مىكند و اگر مجلس تضعيف كند دولت و رئيس جمهور و آنهائى كه اجرا مىخواهند بكنند، اين خودشان هم تضعيف مىشوند و امروز صلاح نيست. اگر چنانچه در يك وقتى هم يك همچو مطلبى واقع بشود، آن هم يك جرم است، امروز اين مسأله جرم بسيار بزرگ است براى اينكه در آن مواقعى كه مملكت ما ابتلاء به اين مصائب ندارد، خوب يك كار خلاف است اما كار خلافى نيست كه مملكت ما را تهديد به نابودى و شكست بكند اما امروز كه مملكت ما وضعش اينطورى است و نمىتوانند آنهائى كه عمال خارجى هستند و خود خارجى نمىتوانند ببينند كه در ظرف يك سال و دو سه ماه، چند ماه، تمام كارهائى كه در چندين سال انجام نگرفته اينجا انجام گرفت، اين را نمىتوانند ببينند، اينها از اول هى خيال مىكردند كه خوب، به خودشان وعده مىدادند كه اصللاً جمهورى اسلامى، اين پا نمىگيرد اصلش با او مخالفت مىكردند ((جمهورى، نه، لازم نيست اسلامى باشد، جمهورى ملى باشد)) ما از اين ملىها هيچى نديديم جز خرابكارى، اگر يك نفرشان آدمى بود كه صحيحى بود، اسلامى بود كه صحيح بود، ما نديديم چيزى از اينها. همه ما اسلامى پيش برويم، با برنامه اسلامى پيش برويم. پيروزى ما مرهون اسلام است، نه مرهون من است نه مرهون شما و نه مرهون هيچ قوهاى، مرهون اسلام است. اسلام به ما اين پيروزى را داده است اين يك نعمتى است كه خداى تبارك و تعالى به ما اعطا كرده است و اين نعمت را اگر چنانچه شكرگزارى نكنيم ممكن است كه يكوقتى خداى نخواسته از ما بگيرند. شكرگزاريش به اين است كه همانطورى كه در اول همه دستها بلند شد كه ما اسلام را مىخواهيم، جمهورى اسلامى را مىخواهيم، خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود و اعطا كرد، اگر ما از حالا اين دستها را كنار بزنيم، يكى از اين طرف برود و يكى از آن طرف برود و يكى يك چيزى بگويد و يكى يك چيز ديگرى بگويد و جبهه بندى بشود و دولت با مجلس، مجلس با دولت و همه با هم به هم بريزند ممكن است كه عنايت خدا به واسطه كفران نعمت برداشته بشود و ما انحطاط همه چيز پيدا بكنيم و كشورمان باز برگردد به حال سابق، به همان ظلمها و همان ستمهايى كه همه ديديد و همه ديديم. شكرگزارى به اين است كه شماهائى كه وكيل ملت هستيد كارشكنى براى دولت نكنيد، هدايت كنيد، هر جائى كه پا را كنار مىگذارند هدايتش بكنيد، دولت هم هر كس شود و هر كس هست و نخست وزير هم هر كس هست، دولت هم هر كس هست، آنها هم كارشكنى براى مجلس نكنند، آنها قوه مجريه هستند همه روى قانون عمل بكنند. اين قانونى كه ملت برايش راى داده است، همين راى نداده است كه روى طاقچه بگذاريد و كارى به آن نداشته باشيد، برويد مشغول كار خودتان بشويد. اين قانون بايد دست همه باشد و همه خدود را قانون معين بكند. قانون براى مجلس حدود معين كرده است، تخلف از اين حدود نشود. براى رئيس جمهور تحديد كرده، حدود قرار داده، او هم تخلف نكند. براى نخست وزير و امثال اينها و دولتها حدود معين كرده، آنها هم نبايد خارج بشوند. هر كه خارج بشود از حدود، بايد اين را تنبه بدهند، هدايت كنند او را.
صحيفه نور ج 12 صفحه 119
تكليف بر حركت در مسير خدا بدون خوف از چپ و راست
و شماها هم من اميد اين را دارم كه چهرههاى نورانى كه در مقابل من واقع شدهاند بدانند كه در پيشگاه خداى تبارك و تعالى هم هستيد و بايد براى اسلام و براى احكام و براى احكام اسلام (كه به ما منت گذاشته است و همه پيروزىهاى ما به واسطه اوست) خدمت بكنيم و با كمال قدرت خدمت بكنيم. خوف اين معنا را نداشته باشيد كه اگر در مجلس شما يك مطلبى را بگوئيد، پيش روشنفكرها اين خوب نيست. شما نماز هم اگر بخوانيد بعضى از اين روشنفكرها پيششان خوب نيست، شما اگر دعا هم بخوانيد بعضى از اينها پيششان خوب نيست. من نمىگويم همه روشنفكرها، روشنفكر خوب در همه طبقات هست اما آنهائى كه از اولى كه اين جمهورى اسلامى خواست پايش را بگذارد در اين مملكت مخالفت كردند و آنهائى كه به اسم خدمت به خلق مىخواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند. شما خوف هيچ كس را نداشته باشيد، نه خوف چپىها را داشته باشيد، نه خوف راستىها را داشته باشيد. شما در مسائل قانون اساسى است و اسلام و قانون اساسى هم تابع اسلام است بايد به اسلام فكر بكنيد، نبايد فكر كنيد كه حالا كه در فلان كشور كذا چه جور واقع شده ما هم خوب است كه التقاطى باشيم، يك قدرى بگوئيم خدا، يك قدرى هم بگوئيم چيز ديگر. مستقيم باشيد و با استقامت كارتان را پيش ببريد پشتيبان شما خداست. از هيچ چيز، از هيچ قوه نترسيد من نمىگويم كه شما بر همه قوهها غلبه مىتوانيد بكنيد. ما كه چيزى نداريم، همه چيز ما دست دشمن ماست. من عرض مىكنم كه وقتى بنا شد كه ما به تكليفمان عمل بكنيم و ما آن راهى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى ما گذاشته است آن راه را برويم براى ما شكست هيچ نيست براى اينكه از دو حال خارج نيست يا اين است كه ما پيش مىبريم كه شكست هيچ نيست و يا اين است كه نه، مىآيند و ما را عقب مىزنند، ما تكليفمان را عمل كردهايم، چه شكستى است؟ سيدالشهدا هم شكست خورد در كربلا، اما شكست نبود اين، كشته شد و زنده كرد يك عالمى را. امير المومنين هم در جنگها، در جنگ صفين شكست خورد لكن شكست نبود اين، او به خدمت اسلام بود و براى خدا كار مىكرد، كسى كه براى خدا كار بكند، هيچ وقت شكست در آن نيست، برد با آنهاست. شما خوف اين را نداشته باشيد كه اگر چنانچه يك چيزى برخلاف مثلاً مسلك ماركسيسك بگوئيد، بگويند كه اينها چه عقب مانده هستند، خود آنها عقب ماندهاند. همانهائى كه ادعاى نمىدانم كمونيستى و كذا مىكنند خود آنها از همه قلدرتر و از همه ديكتاتورترند و ملتهايشان را همه به بند كشيدهاند، آزادى در آن ممالك نيست براى كسى، همانطورى كه در ممالك غربى هم آزادى نيست در كار، صحبت آزادى، حرف آزادى است. اگر آزادى باشد، اين سياههاى بيچاره چه كردهاند كه اينطور تحت فشارند؟ در هيچ جاى دنيا شما خيال نكنيد كه اين طرحهائى كه مىدهند و اين بساطى كه درست مىكنند يك واقعيتى باشد و بخواهند روى آن رفتار بكنند. اين مجلسهاى كذا كه در دنيا درست شده است و به دست قدرتمندها درست شده است و لهذا حق وتو دارند، همه از آن قدرتمندها، اينها همه بازى است براى بلعيدن ماها، اين يك مانور سياسى است كه با آن ماها را اغفال كنند و ماها با ببلعند. شما نبايد گول از اينها بخوريد و تحت
صحيفه نور ج 12 صفحه 120
تاثير نه شرقىها واقع بشويد و نه غربىها وارد بشويد، شما آنطورى كه اسلام مقرر فرموده است عمل بكنيد، اگر هر كس هم هر چه به شما بگويد اعتنا به او نكنيد. اسلام مدنظر شما باشد و اين را بدانيد كه آنهائى كه با اين مجلس مخالفند و آنهائى كه با اين انقلاب مخالفند و آنهائى كه با اسلام مخالفند هر كارى بكنيد آنها به مخالفت خودشان ادامه مىدهند منتها يك وقتى با يك بهانه است بعد يك بهانه ديگر پيدا مىكنند. شما توجه داشته باشيد كه اسلام به اسلام خدمت كنيد و به كشور خودتان خدمت كنيد. شما وكيل مردمى هستيد كه همه اسلام را مىخواهند و همه كشور خودشان را مىخواهند و شما بايد براى اين ملت خدمت بكنيد، به آن چيزى كه شما را وكيل كرده است خدمت بكنيد، اگر انحراف پيدا كنيد برخلاف ملت، خيانت كردهايد به وكالتى كه داريد. و من اميدوارم كه انشاءالله شما با كمال قدرت، با كمال عزت و عظمت اين نهضت را به پيش ببريد و مجلس، يك مجلس اسلامى اخلاقى همه چيز تمام باشد و شما معلم اخلاق جامعه باشيد و همه جامعه هم پشتيبان شما باشد و همهتان يك هويت بين دولت و ملت و ارتش و مردم همه يك هويت باشيد، همه اعضاى يك انسان باشيد، همه در خدمت انسان كامل كه رسول اكرم (ص) است باشيد و همه به منزله اعضاى او باشيد براى خدمت و اگر اينطور شد، پيروزى نصيبمان هست و اگر خداى نخواسته انحرافات پيدا شد و اغراض شخصيه پيش بيايد و نمىدانم مسندها بحث بشود و مقامها طرح بشود و امثال اينها، اين اولاً انحطاط اخلاقى زياد است و انحطاط در پيشگاه خداست و ثانياً خوف اين است كه نتوانيد اين بار را به منزل برسانيد.
خداوند انشاءالله همه شما را تاييد كند و همه ما را و همه مسلمين را تاييد كند و همه را از شر شيطان بزرگ و آنهائى كه دنباله او هستند حفظ كند و ما را از شر نفس اماره بالسوء حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 133
تاريخ: 11/3/59
پيام امام خمينى در رابطه با كنفرانس رسيدگى به جنايات آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
اكنون كه نمايندگان بعضى از ملتها و احزاب سياسى براى رسيدگى به جرائم دولت آمريكا و وابستگان آن از آن جمله محمدرضا شاه مخلوع به ايران، اين كشور غارت زده و مظلوم آمدهاند با تشكر از زحمات آنان بايد تذكر دهم كه ملت و دولت ايران قادر نيستند كه جميع اسناد جرائم پنجاه ساله رژيم سابق و جرائم بيش از سى سال دولت آمريكا را به شما نمايندگان محترم عرضه دارند.
چطور ممكن است اسناد قتلها و شكنجههاى وحشيانه و زندانهاى رژيم سفاك گذشته را در طول پنجاه سال از سراسر كشور جمع آورى كنند و چگونه مىتوانند اسناد و اسامى شهداى مسجد گوهرشاد و قتل عامهاى مكرر در طول سلطنت غاصبانه محمدرضا و از 15 خرداد 42 تا زمان سقوط رژيم را خصوصاً در دو سه سال اخير را جمع آورى كرده و عرضه نمايد و چطور مىتوانند تمام قراردادهاى تحميلى از طرف دولتمردان آمريكا توسط شاه خائن عليه ملت مظلوم ايران را مفصلاً ارائه دهند. و چطور ممكن است قبرستانهاى شهداى ما را كه در سراسر ايران بر اثر كشتارهاى دسته جمعى بوجود آمده است ارائه دهند.
و چگونه ممكن است معلولين از 15 خرداد 42 تا سالهاى اخير را كه در شهرهاى سراسر كشور متفرقند به شما ارائه دهند.
آنچه دولت مىتواند ارائه دهد اسناد ناچيزى است كه عمال دولت آمريكا نرسيدهاند تا آنها را محو كنند و اسنادى است كه حتى بعد از سقوط شاه در اصطلاح سفارت آمريكا موجود است. با آنكه اكثر اسناد مهم به دست كارمندان اين به اصطلاح سفارتخانه پودر شده است كه امكان استفاده از آنها ديگر نيست ولى آنچه به دست آمده است دخالت آمريكا را در كشور ما ثابت مىكند.
مستشاران آمريكا در مقدرات كشور مظلوم ما دخالتهاى مستقيم داشتند. تحميل كاپيتولاسيون بر ملت مظلوم ما به وسيله شاه مخلوع سابق از بزرگترين جنايات آمريكا بود كه با مخالفت روحانيون و ملت متدين مواجه گشت و از آن پس چه ستمها و چه جنايات كه بر ملت ما وارد نشد.
شما آقايان نمايندگان بدانيد سفارت آمريكا كه به دروغ نام آن را سفارتخانه گذاشتهاند داراى دستگاههائى است كه مخصوص جاسوسى در ايران و منطقه است و اين محل براى جاسوسى و دخالت در مقدرات كشور ما تأسيس شده بود.
صحيفه نور ج 12 صفحه 134
پياده كردن قواى نظامى در كشورى مستقل جرمى است نابخشودنى و بار ديگر كارتر گفته است دوباره در ايران دخالت نظامى مىكنيم. بايد بگويم ملت ما آنچه تاكنون از اكثر دولتها ديده است طرفدارى از ظالم و محكوم كردن مظلوم مىباشد. ملت ما اكنون چشم به شما نمايندگان دوختهاند كه براى رسيدگى به جرائم و شاه مخلوع به ايران آمدهايد و از شما اميد عدل و انصاف دارد. ما اميدواريم كه نتيجه اين بررسى محكوم نمودن ظالم باشد.
از خداوند متعال نجات مستضعفان جهان را خواستارم.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 130
تاريخ: 10/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى و ساير قواى انتظامى
شما بايد همچون على (ع) در مقابل دشمن كوبنده و در بين خودتان رحيم باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين عيد سعيد را به همه ملت ايران و بخصوص سپاه پاسداران و ساير قواى انتظامى تبريك عرض مىكنم. اين روزى است كه به واسطه تولد مولا عليه السلام كه تولد عدالت مطلق و تولد رحمت الهى است، به همه شماها تبريك عرض مىكنم. من اميدوارم كه اين عدالت كه به چهره تابناك على بن ابيطالب سلامالله عليه ظاهر شده است، در ملت ما و بخصوص قواى انتظاميه جلوهگير شود. شماها كه پاسدار جمهورى اسلامى هستيد و پاسدار اسلام و قرآن هستيد بايد به همان نحو كه مولا عليهالسلام مظهر عدالت بود و مظهر رحمت، شما هم اقتداى به آن حضرت كنيد و با عدالت با مردم و بين خودتان رفتار كنيد و با عطوفت. از خاصههائى كه خداى تبارك و تعالى براى مؤمنين ذكر مىفرمايد، اين است كه اشداء على الكفار رحماء بينهم بر كفار شديد هستند و كوبنده، و در بين خودشان رحيم و با رحمت رفتار كنند. ما اگر بخواهيم بفهميم كه مؤمن هستيم و تابع دستورات اسلام هستيم، بايد اين ميزان را در خودمان ببينيم هست و براى مشركين توفنده و كوبنده و براى مسلمين رحمان و رحيم و با رحمت. من اميدوارم كه اين عدالتى كه به يمن وجود اسلام و اولياء اسلام در بين بشر آمد، ما بتوانيم بعد از دو هزار و پانصد سال ظلم و رژيم ظالم و بعد از پنجاه سال خيانت و ظلم، ستم و چپاولگرى بتوانيم انشاءالله تعالى در ايران اولاً و در ساير جهان بعدها پياده كنيم.
اين تحول روحى معجزه آسا را حفظ كنيد
برادران بايد متوجه باشند كه هر صفت كمالى كه در دنيا بخواهد باشد، هر شخصى بايد از خودش شروع كند. شما اگر بخواهيد انقلاب اسلامى و انقلاب فرهنگى در ايران پياده كنيد بايد اين انقلاب اول از باطن خودتان باشد، روح شما منقلب بشود و بحمدالله تعالى در اين نهضت و در اين انقلابى كه واقع شد، روح ملت ما و خصوصاً جوان پاسداران، سربازان، انقلاب پيدا كرد. انقلاب معجزهآسا آنكه، آن روحى كه با سالها مجاهدت نمىشد متحولش كرد به يك روح انسانى، فداكار براى انسان و اسلام، كان در يك شب واقع شد. جوانان ما را كه در طول تاريخ و خصوصاً در اين اواخر كشانده بودند به مراكز فساد و نقشه اين بود كه جوانها به مراكز فساد كشيده بشوند تا ميدان
صحيفه نور ج 12 صفحه 131
خالى بشود براى چپاولگران، در اين انقلاب به طور معجزهآسا از مراكز فساد كشيده شدند به ميدان مبارزه. آنهائى كه فكر نمىكردند جز براى عياشى و امثال ذلك، يكدفعه متحول شدند به يك انسانهائى كه پشت كردند به آن رژيم و به آن پيوندهائى كه رژيم در اين عالم در ايران درست كرده بود، به آنها پشت كرده و روى به قرآن كريم و به اسلام آوردند. مبارك باد بر شما اين روز و مبارك باد بر شما اين تحول. لكن از حالا به بعد هم ما احتياج داريم كه اين تحول روحى محفوظ بماند، احتياج داريم همه ما به اسلام و تعاليم عاليه اسلام، به اينكه اين تحول روحى كه در اول حاصل شد و معجزهآسا بود، اين را حفظ كنيد، در فكر پيشرفت باشيد، در فكر اين باشيد كه به جلو برويد، بر نگرديد به عقب. اگر انحطاط اخلاقى يا فكرى حاصل بشود، اين برگشت به عقب است و ارتجاع و اگر پيش برويد و با همان خلقى كه در مبارزه براى شما پيدا شد و همان تحولى كه در اول انقلاب براى شما پيدا شد و با همان تحول، بساط ظلم را به هم پيچيديد، انشاءالله رو به قرآن مىرويد و رو به اسلام و رو به خدا، صراط مستقيم، همان راه اسلام و خدا را طى كنيد كه صراط انسانيت است. راه همين است، راه مستقيم همين است. آن راهى كه شما در سوره حمد در نماز مىخوانيد كه اهدنا الصراط المستقيم، صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضالين صراط مستقيم همين صراط اسلام است كه صراط انسانيت است، كه صراط كمال است كه راه به خداست. سه راه هست، يك راه مستقيم و يك راه شرقى مغضوب عليهم و يك راه غربى ضالين. شما به همين راه مستقيم كه راه انسانيت، راه عدالت، راه جانبازى براى اسلام و عدالت اسلامى است برويد. اين راه مستقيم را اگر چنانچه بدون انحراف به اين طرف و آن طرف، بدون انحراف به شرق و غرب، بدون انحراف به آن مكتبهاى فاسد طى كرديد، اين راه مستقيم، منتهى به خدا مىشود. آن صراطى كه تا جهنم كشيده شده است، اگر مستقيم در اين عالم حركت كنيد، از آن صراط مستقيماً رد مىشويد. جهنم باطن اين دنياست. اگر مستقيم از اين راه رفتيد و طرف چپ يا راست منحرف نشديد، از صراط در اين عالم هم مستقيم عبور مىكنيد و به چپ يا راست متمايل نمىشويد، كه اگر به چپ متمايل بشويد به جهنم است و اگر به راست متمايل شويد جهنم است. راه خدا مستقيم است. صراط الذين انعمت عليهم صراط، راه آنهائى كه خداوند به آنها منت گذاشته است و نعمت عطا فرموده است، نعمت اسلام، بزرگترين نعمت، نعمت انسانيت، بزرگترين نعمت شما به همين راه مستقيم، در همين راهى كه آمديد و براى اسلام آمديد و براى پاسدارى از اسلام آمديد و همه ما و همه ملت بايد پاسدار باشد و پاسدار از اسلام و قرآن كريم باشد، اين راه مستقيم است. راه پاسدارى از اسلام، راه مجاهده در راه اسلام، در راه خدا، اين راه مستقيم است. اين همان صراط مستقيمى است كه شما در نماز از خدا مىخواهيد. انحراف پيدا نكنيد كه انحراف يك طرفش مغضوب عليهم است و يك طرفش والضالين است. گمراهان، آنهائى كه خداى تبارك و تعالى به آنها غضب كرده و آنهائى كه گناهكار هستند، هر دوى آنها راهشان به جهنم است، برادران! تا اينجا آمديد خوب آمديد و خدا به شما توفيق بدهد. از اينجا به بعد هم خوب برويد و خداوند شما را تأييد كند. شما با خودتان، با خداى خودتان قرار بدهيد
صحيفه نور ج 12 صفحه 132
كه اين راه را به آخر برسانيد و قرار بدهيد كه سربازان اسلام باشيد تا آخر و انشاءالله دست تمام مغضوب عليهم و الضالين را از اين مملكت كوتاه كنيد. خداوند همه شما را موفق و مؤيد كند و من خدمتگذار همه شما و دعاگوى همه شما هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 121
تاريخ: 7/3/59
پيام امام خمينى به مناسبت افتتاح مجلس شوراى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
با خواست خداوند متعال و به مباركى و ميمنت در روزى بسيار بزرگ مجلس شوراى اسلامى افتتاح مىشود. سيزدهم رجب كه روز ولادت با بركت و سعادت بزرگمرد تاريخ و معجزه دهر اميرالمومنين على بن ابيطالب صلوات الله و سلامه عليه، مجلس مقدس شوراى اسلامى كه اولين مجلس جمهورى اسلامى است و اولين مجلس است كه با انتخابات آزاد انجام گرفت، گشايش مىيابد و من اميدوارم كه اين مجلس به بركت اين روز مبارك، مجلس عدالت و پيرو اسلام و به نفع مسلمين و كشور اسلامى باشد. سپاس خداوند بزرگ را كه در مدتى كوتاه ملت ايران موفق شد كه اساس جمهورى اسلامى را با آزادى و آرامش بنيان گذارد و اين از بركت اسلام و وحدت كلمه قشرهاى متعهد اسلامى است. اينجانب طليعه اين مجلس مبارك را به ملت بزرگ ايران و شما نمايندگان محترم تبريك عرض مىكنم و تذكراتى را كه دوستان من خود نيز توجه دارند تكرار مىنمايم:
1- شما دوستان محترم نماينده ملتى هستيد كه جز به اسلام بزرگ و عدالت الهى اسلامى فكر نمىكنند و انتخاب شما براى پياده نمودن عدالت اسلامى كه در طول سلطنت ظالمانه و غاصبانه رژيم شاهنشاهى از آن محروم بودند، رژيمى كه ثروت سرشار كشور را به خود و هم پيمانان ناميمون خود اختصاص داد و براى ادامه سلطه جبارانه خود به جيب ابر قدرتها ريخت و ملت مظلوم را در سطح بسيار وسيعى از اولين احتياجات محروم و به خاك سياه نشاند و كشور را در تمام زمينههاى فرهنگى، اقتصادى، سياسى و نظامى وابسته به اجانب و خصوصا آمريكا كرد. ببينيم شما و دولت منتخب شما با ملت مستضعف كه به حركت انقلابش همه ما را از انزوا خارج نمود چه خواهيد كرد.
2- اميد آن است كه رسيدگى به حال مستضعفين و مستمندان كشور كه قسمت اعظم ملت مظلوم را در بر مىگيرد در راس برنامهها قرار گيرد و در نخستين مجلس شوراى اسلامى طرحهائى جدى در رفاه حال اين طبقه محروم داده شود و از طرف دولت منتخب شما بدون مسامحه به مورد اجرا گذاشته شود تا در پيشگاه خداوند متعال، بعضى از ديون خودتان را به اين طبقه عزيز كه جان خود را براى اسلام و آزادى و استقلال كشور در طبق اخلاص گذاشته و پيروزى را براى انقلاب اسلامى به ارمغان آوردهاند، ادا كرده باشيد.
3- شما منتخبين مجلس كه از پشتيبانى جدى ملت عزيز برخورداريد، بايد با كمال قدرت در
صحيفه نور ج 12 صفحه 122
مقابل قدرتهاى شيطانى كه در رژيم دست نشانده سابق، حاكم بر سرنوشت ما بودند بايستيد و از هيچ قدرتى غير از قدرت خداوند قادر نهراسيد و جز به مصالح كشور به چيز ديگرى فكر نكنيد. متوجه باشيد كه در خارج از مجلس با صحنه سازىها و اغفال، چه بسا چپگرايان و يا راستگرايان و يا ريشه فاسد رژيم سابق طمع كنند كه با نفوذ در مجلس مقاصد شوم اجانب را تحميل نمايند. بايد همه با هوشيارى در طرحها و مسائل روز دقت فرمائيد و از كيد دشمنان به خداى تعالى پناه ببريد. خداوند متعال همه ما را از لغزشها نگه دارد.
4- بحمدالله در مجلس، دانشمندان و علماى آشنا به احكام شرع مطهر حضور دارند و فقهاى نگهبان حاضرند، ليكن لازم است طرحهائى كه در مجلس مىگذرد مخالف با احكام مقدسه اسلام نباشد و با كمال قدرت، با پيشنهادهاى مخالف با شرع مقدس كه ممكن است از روى ناآگاهى و غفلت طرح شود شديداً مخالفت نمائيد و از قلمهاى مسموم و گفتار منحرفين هراسى نداشته باشيد و سخط خالق را براى رضاى مخلوق تحصيل نكنيد و خداوند قاهر و قادر را حاضر و ناظر بدانيد.
5 - اين مجلس كه اولين دوره در جمهورى اسلامى است، الگوئى است براى مجالس آينده و هر سنت حسنه و يا سيئهاى ممكن است هر مجالس ديگر اثر گذارد و براى شما اجر جزيل و يا خداى نخواسته وزر و وبال به بار آورد. لازم است در مذاكرات و برخورد آرا به طور آرام و با احترام متقابل عمل شود، نه مثل دورههاى رضا خان و بعد از آن و لازم است از دسته بندىها و جهت گيرىهاى غير اصولى براى كوبيدن طرف مقابل جداً احتراز شود كه تنها حل مسائل در محيط آرام امكان پذير است.
6 - ويژگى اين مجلس و محيط كشور در اين دوره ايجاب مىكند كه مجلس و دولت هماهنگ شود تا بر مشكلات كشور فائق آيند و هيچ يك از نهادهاى جمهورى اسلامى خصوصاً مجلس و رئيس جمهورى و دولت براى يكديگر و ديگران كارشكنى نكنند و خود را به طور جدى در خدمت اسلام و كشور در آورند تا خداى متعال آنها را پشتيبانى فرمايد و نداى آسمانى انسان ساز ((واعتصموا بحبل الله جميعاو لا تفرقواً)) را در نظر داشته و اطاعت نمايند و از منازعه و تفرقه اجتناب نمايند و به امر آموزنده الهى گوش فرا دهند و ((و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم)) كه دنباله آن تنازع، فشل و شكست و رفتن رنگ و بو و آبروست.
7 - سياست نه شرقى و نه غربى را در تمام زمينههاى داخلى و روابط خارجى حفظ كنيد و كسى را كه خداى نخواسته به شرق و يا به غرب گرايش دارد هدايت كنيد و اگر نپذيرفت، او را منزوى نمائيد و اگر در وزارتخانهها و نهادهاى ديگر كشور چنين گرايشى باشد كه مخالف مسير اسلام و ملت است اول هدايت و در صورت تخلف، استيضاح نمائيد كه وجود چنين عناصر توطئهگر در راس امور يا در قطبهاى حساس موجب تباهى كشور خواهد شد.
8 - طرحها و پيشنهادهائى كه مربوط به عمران و رفاه حال ملت خصوصاً مستضعفين است انقلابى و با سرعت تصويب كنيد و از نكته سنجىها و تغيير عبارات غير لازم كه موجب تعويق امر است اجتناب كنيد و از وزارتخانهها و ماموران اجرا بخواهيد كه از كاغذ بازىها و غلط كارىهاى
صحيفه نور ج 12 صفحه 123
زمان طاغوت اجتناب كنند و رفاه ملت مظلوم و عقب افتادگىهاى آنها را به طور ضربتى تحصيل و ترميم كنند.
9 - در ادارات دولتى قوانين دست و پاگيرى كه در مجالس غير قانونى رژيم سابق به تصويب رسيده و موجب تعويق و يا تعطيل امور شده و مىشود و جامعه را به تنگ آورده است به طور انقلابى لغو كنيد (گر چه خود لغو است) و به جاى آنها قوانين مترقى را كه رفاه ملت در آنها به بهترين وجه ملاحظه شده باشد جايگزين گردانيد.
10- مجلس جمهورى اسلامى همان سان كه در خدمت مسلمين است و براى رفاه آنان فعاليت مىنمايد، براى رفاه و آسايش اقليتهاى كه در اسلام احترام خاصى دارند و از قشرهاى محترم كشور هستند اقدام و فعاليت مىنمايد و اساسا آنان با مسلمانان در صف واحد و براى كشور خدمت مىكنند و در صف واحد از تمام ارزشها و ماثر آن برخوردار باشند.
11- از حضرات فقهاى نگهبان تقاضا مىشود كه در ماموريت مهم خود به هيچ وجه ملاحظه اشخاص و يا گروههاى انحرافى را ننموده و به وظيفه بسيار خطير خود قيام و اقدام نموده و نگهبانى از اسلام و احكام مترقى آن نمايند و خدمت خود را با قدرت تمام در پيشگاه خداوند متعال و ولى مطلق او حضرت ولى الله اعظم امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف عرضه دارند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و كشور عزيز را خواستارم.
والسلام على المسلمين و على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 124
تاريخ: 8/3/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
ميزان حاكميت الله در نفوس، محكى براى سنجش ايمان
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان متشكرم كه در اينجا مجتمع شدند و با من مواجه شدند تا چند كلمهاى عرض كنيم. خداى تبارك و تعالى يك ميزانى در قرآن كريم قرار داده است كه با آن ميزان ما بايد خودمان را و ديگران را بشناسيم. مىفرمايد كه: الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونم من النور الى الظلمات. ميزان در مؤمن و غير مومن، مؤمن واقعى و غير مؤمن اين است كه كتاب خدا مىفرمايد كه اگر چنانچه مؤمن است، خداى تبارك و تعالى ولى اوست و مومنين را خداى تبارك و تعالى از همه ظلمتها، از همه تاريكىها، از همه چيزهائى كه انسانها را محجوب مىكند از حق تعالى، از همه اينها اخراج مىكند و در نور وارد مىكند. اين انسانى كه در اينجا غرق حجابهاست، غرق ظلمات است، اگر چنانچه ايمان واقعى بياورد، از همه انواع ظلمات، خداوند او را خارج مىكند و به نور وارد مىكند. يك قلب ظلمانى كه در اين عالم تمام چيزهايش حجاب است براى او، اين حجابها را خداى تبارك و تعالى يكى پس از ديگرى بر مىدارد و نور را به جاى آنها مىگذارد كه نور مطلق همان جمال خودش هست. ما اگر بخواهيم خودمان را بسنجيم و كسانى كه مدعى هستند بسنجيم، بايد ببينيم كه اين ميزان، اين دو تا ميزانى كه خداى تبارك و تعالى براى معرفى مومنها و غير مومنها فرموده است، در خودمان هست يا نيست. به مجرد اينكه من يا شما ادعا كنيم كه ما مؤمن بالله هستيم، تا آن محكى كه خداى تبارك و تعالى قرار داده است در ما نباشد يك ادعاى پوچى است. ببينيم كه ما از اولياى خدا هستيم و خدا ولى ماست، يا از اولياى طاغوت هستيم و طاغوت ولى ماست. اگر چنانچه از اين گرفتارىهاى عالم طبيعت، از اين ظلمتهاى عالم طبيعت شما شما ديديد كه خارج شديد، علاقههايى كه انسان به اين عالم طبيعت دارد، اين علاقهها برداشته شده است يا كم شده، اگر شما خودتان را يافتيد كه هر كارى مىخواهيد بكنيد براى خدا مىخواهيد بكنيد، حكومت الله در شما و در قواى شما سلطه دارد، شما همه چيزتان، تمام اعضا و قوايتان فرمانبردار حكم خداست. چشم شما احتراز كند ار آن چيزهائى كه موجب ظلمت قلب مىشود، الله ولى است. محك بزرگى است كه هركس خودش را مىتواند بشناسد، مىتواند بفهمد كه اين ايمانى كه ادعا مىكند، همان ادعاست يا خير نور ايمان در قلب او وارد شده است و ظلمتها همه بر كنار شده
صحيفه نور ج 12 صفحه 125
است. ما، هر كس، در هر جا كه هستيم و شما در هر محلى كه هستيد، چه در بازار باشيد و چه در مدرسه و چه سپاه پاسداران باشيد و چه قواى انتظاميه ديگر و چه رئيس جمهور باشيد يا وزير باشيد يا وكيل باشيد يا ساير قشرهاى ديگر، اين حكم عمومى، اين ميزان عمومى، اين محكى كه براى عموم است در اين معنا، اين محك را بايد ما خودمان پيش خودمان وقتى كه آن در شب خلوت هست و شما فارغ هستيد، فكر كنيد كه آيا قلب شما يك قلب نورانى متوجه به نور است يا يك قلب ظلمانى متوجه به آمال شيطانى يا الله است يا طاغوت، اين از اين دو حال خارج نيست، يا حكومت در ما، حاكم در ما الله است يا حاكم در ما طاغوت است. اگر چنانچه ما توجهمان به اين دنيا و به اين مسائلى كه بر ما عرضه مىشود در دنيا، توجهمان به عالم طبيعت است، هر چه مىخواهيم براى خودمان مىخواهيم، هر كارى مىكنيم خدا در كار نيست، ما از طاغوتيم و اولياء ما هم طاغوت است و اگر چنانچه خودمان را تهذيب كنيم، خودمان را تربيت كنيم و از اين غلافهائى كه هست خارج كنيم و به مبداء نور برسيم و قلب ما متوجه به حق تعالى باشد، به نور مطلق باشد، خدمتگذار حق باشيم هر چه نعمت خدا به ما داده است در خدمت او صرف كنيم، اين علامت اين است كه ما از ظلمتها يا از بعضى ظلمتها خارج شديم و به نور و بعض مراتب نور وارد شديم. شما آقايان كه در راس سپاه پاسداران هستيد، خودتان را، توجه كنيد به خودتان، توجه كنيد ببينيد كه در اين خدمت، اخلاص داريد براى خدا، براى خدا خدمت مىكنيد، براى احكام خدا خدمت مىكنيد، براى جمهورى اسلام خدمت مىكنيد يا اينكه نه، مقصدتان چيزهاى ديگرى است و اين بهانه است. اين محك را در خودتان آزمايش كنيد، اگر ديديد اغراض خيلى دنبال هم اغراض است كه پيش مىآيد، غرضهاى نفسانى است، اين من بايد چه باشم، او بايد چه باشد غرضهاى حيوانى است، اگر ديديد اينطور است، بايد خودتان را از اين ورطهاى كه مهلك است نجات بدهيد. مبادا يك وقت تمام عمر انسان در خدمت طاغوت بوده و خودش نمىفهميده. اين از امورى است كه اينقدر دقيق است كه خود انسان هم خودش را نمى تواند بفهمد. گاهى انسان از اول عمرش تا آخر عمرش دارد رو به جهنم مىرود و نمىفهمد. از اول عمر تا آخر عمر دارد روى اغراض نفسانيه عمل مىكند، پاسدارى هم اگر مىكند، روى اغراض نفسانيه است و به خدا ارتباط ندارد، در ارتش هم كه هست، خدمت نظامى هم كه مىكند روى اغراض نفسانيه است و ارتباط به خدا ندارد، طلبه هم هست و درس هم كه مىخواند روى اغراض نفسانيه است به خدا ارتباط ندارد، ملا هم هست و فتوا مىدهد روى اغراض نفسانيه است به خدا ارتباط ندارد. اين معيارى كه خدا تعيين فرموده است اينهاست كه والذين كفروا و اولياءهم الطاغوت ميزان ايمان و غير ايمان، ممكن است كه ما بالفظ و با شهادت به آن چيزهائى كه ميزان است در اسلام، شهادت بدهيم، شهادتمان هم جدى باشد لكن باز در آن محكى كه خدا قرار داده است ببينيم كه ما در آن، در آن جمعيتى كه دو دسته كرده خدا، الذين امنوا و الذين كفرواً بخواهيم بفهميم كه ما از سنخ كفار هستيم ولو در مسلمين، مسلمين و احكام اسلام به ما....، ما مسلمانيم، مسلمان هم اين است كه شهادتين را بگويد و آدابش هم بجا بياورد لكن ايمان يك مسأله فوق اين است، يك مطلبى بالاتر از اين است. ما بايد خودمان را امتحان كنيم به همين ميزانى كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 126
خدا قرار داده، بفهميم ولى ما خداست يا ولى ما طاغوت است، ما داريم خدمت به شيطان مىكنيم يا خدمت به خدا مىكنيم. ما كه داريم درس خوانيم، براى خدا درس مىخوانيم يا براى هواهاى نفسانيه كه همان شيطان است. ما كه داريم فتوا مىدهيم، براى خدا فتوا مىدهيم يا براى هواهاى نفسانى كه همان شيطان است. ما كه در ادارات كار مىكنيم، براى خدا كار مىكنيم يا براى هواهاى نفسانيه كه همان طاغوت است و شيطان است. اين محكى است كه خدا قرار داده. برادرها! اينجا يك منزلى است كه شما هستيد، از اين منزل بايد برويد، اين خرقه را بايد تهى كنيد، زود و دير دارد اما اينطور نيست كه نباشد، هست، ممكن است يكى صدسال هم زنده باشد لكن خواهد رفت. آيا وقتى مىرود در نور وارد مى شود، يا در ظلمت؟ ميزان همين جاست. شما كه پاسدارهاى اسلام هستيد و رفقايتان پاسدار اسلام هستند، ببينيد كه اغراض هست كه شما را وادار كرده به اينها و هر روز يك بهانهاى مىگيرند و يك كار مثلاً خداى نخواسته مىكنيد يا نه شما يك راه مستقيم را، يك صراط مستقيم را داريد مىرويد، انحراف از اين طرف و آن طرف نيست؟ صراط مستقيم آن صراطى است كه يك طرفش اينجاست و يك طرفش خداست، مستقيم كه راه صاف است، هر انحرافى از هر طرف، انحرافى است كه انسان را از راهش باز مىدارد و مىكشدش به طرف ظلمتها.
ولايت خدا و روحيه الهى زاييده از نهضت را حفظ كنيد
شما كوشش كنيد كه اغراضتان را كم كنيد حتى الامكان تا انشاءالله موفق بشويد كه اغراض در شما بميرد، شما خدمت براى اسلام مىخواهيد بكنيد، از اول هم همين طور، وقتى كه اين نهضت و اين انقلاب اسلامى بپا شد همه گروههائى كه در ايران بودند (الا آن منحرفهائى كه هميشه منحرفند) اينها همين طور به طور خودكار، هيچ كس نيامد به شما بيخ گوشتان بگويد بيا برويم چه، خودتان اصل فهميديد كه بايد اين راه را رفت، اين راه، راه خداست، شما يك مرتبهاش را طى كرديد و او اينكه موانع را كه براى پيشرفت اسلام بود و براى پيشرفت احكام اسلام بود، از بين برداشتيد، البته بعضى موانع هست اما مهمش را از پيش برداشتيد و همهتان با هم، همه اهالى اين مملكت با هم يكصدا شدند و در آن حالى كه همه با هم يكصدا مشغول به فداكارى بودند، هيچ طاغوت در كار نبود، الله بود، يك تحول عجيب معجزه آسايى در شما و در ساير قشرهاى ملت پيدا شده بود كه اصلا" فكر اينكه ما يك مقامى داشته باشيم يا اين كار را مىكنيم براى مقامى، اين كار نبوده است. آن كسى كه با مشت گره كرده جلوى تانك مىرود و زير تانك مىرود اين براى مقام ديگر نيست، اين براى خداست. آن كسى كه بدون اسلحه حمله مىكند به اسلحه دارهائى كه آنها بدون ملاحظه مىزنند، اين ديگر براى اين نيست كه برسد به يك نواى دنيائى، دارد جانش را مىدهد، كسى كه از دنيا مىخواهد بگذرد، ديگر نمىشود براى دنيا باشد. در آن تحول همهتان، تقريباً همه آنهائى كه در ميدان وارد بودند زنها، مردها، بچهها، بزرگها، زنها با بچههاى كوچكى كه در آغوششان بود، در آن حال هيچ ابداً شبهه شيطانى نبود، هيچ آمال شيطانى توى آن نبود، آن حالتان را ياد بياوريد. آن حالى كه بالاى پشت بامها مىرفتيد و الله اكبر
صحيفه نور ج 12 صفحه 127
مىگفتيد و شياطين در اطراف بودند كه شما را نشانه بگيرند. در خيابانها مىريختند و مقابله مىكرديد با آنهائى كه از خدا نمىترسيدند و شما را زير تانك مىخواستند بگيرند. آن حالتان را ياد بياوريد. آن حال - حال - حالى است كه ولى شما خدا بود يعنى همه چيزتان الهى بود، همه حركت، حركت الهى بود، شماها يدالله بوديد در آنوقت و اين جماعت، اين جماعتهائى كه با هم يكصدا فعاليت كردند اينها يدالله بودند يدالله مع الجماعه آن حال را يادتان باشد، همان حال را حفظش كنيد، نگوئيد حالا تمام شد قضيه و حالا بيائيم سر تقسيم، تقسيمى توى كار نيست، تقسيمى كه نيست، تقسيم مال آنهائى است كه براى آمال دنيايى كار كردند، شما رفتيد جانتان را در طبق اخلاص گذاشتيد و هديه كرديد، براى شكم رفتيد اين كارها را كرديد كه حالا مىخواهيد تقسيم كنيد؟! تقسيمى توى كار نيست، از خدا بخواهيد، از خدا اجر بخواهيد. آن چيزهائى كه در دنياست اجر اين نيست كه شما جانتان را فدا كرديد و در طبق اخلاص گذاشتيد حالا عوض اينكه جانتان را فدا كرديد يك خانه مىخواهيد، يك دكان خواهيد، يك پست مىخواهيد، اصلاً مىشود اين عوض او باشد؟! كسى كه همه چيزش را، خودش را، جوانش را، همه چيزش را فدا كرده است اين حالا بيايد بگويد كه يك خانهاى بدهيد عوض اين، اين عوض دارد اصلش؟! اين فداكارى جز خدا كسى نمىتواند عوض بدهد، اگر همه اين دنيا را به شما بدهند، عوض او نيست. آن حال را حفظ كنيد، برگرديد به آن حال، دوباره شما تحت رهبرى شيطان نباشيد، ولى شما طاغوت نباشد. آن حال اگر حفظ بشود، الان هم شما، همان ولايت خدا در شما حكومت مىكند و هيچ چيز هم عوض اين نمىشود. شمائى كه مىرويد در كردستان و فداكارى مىكنيد، اين فداكارى در دنيا عوض ندارد كه شما عوض بگيريد. اگر توى ذهنتان آمد برويم يك عوضى بگيريم، معلوم مىشود براى خدا نبوده، براى دنيا بوده اگر قضيه تقسيم اموال است اين معلوم شد مال دنيا بوده كه حالا مىخواهند تقسيم اموال بكنند. در جنگ حنين كه مسلمين پيش بردند و غنائمى به دست آوردند، پيغمبر اكرم (ص) تمام اين غنائم را داد به همين اهالى مكه و ابوسفيان و امثال اينها، همه غنائم را به آن كسانى كه مخالفش بودند داد بعضىها گله كردند كه آخر مثلاً چه، ما هم بوديم فرمود كه شما حاضر نيستيد كه آنها شترها را ببرند و شما پيغمبر همراهتان باشد آنها شتر بردند، قسمت شما پيغمبر است. حيف است انسان فداكارى بكند آنوقت شتر بخواهد. شمائى كه الان بعضىتان در، شايد خودتان هم بوديد در كردستان و آن وقايع كردستان و آن فداكارىها، حالا كه برگرديد شتر مىخواهيد؟! براى خودتان يك چيزى مىخواهيد؟! چيزى مىتواند مقابل اين فداكارى باشد؟! بگذريد از اين علائق، اينها، اين علائق همهاش ظلمت است، همان ظلماتى است كه خدا مىفرمايد و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات . فطرت همه بر نورانيت است. فطرت شما فطرت نورانى است، فطرت توحيد است، به دست خود ما اين فطرت به جهالتها، به ظلمات كشيده مىشود و ما بايد خودمان را مواظبت كنيم، بايد مجاهده بكنيم خودمان را، بايد حساب خودمان را بكشيم قبل از اينكه آنجا حساب از ما بكشند. خودتان حسابتان را بكشيد قبل از اينكه حسابگرها حساب شما را بكشند. همه لحظات چشمهاى شما، همه خاطرات ذهن
صحيفه نور ج 12 صفحه 128
شما، تمام تفكرات باطن شما در حضور خداست و در نامهها هم در پروندهها ثبت است. هر لحظهاى كه در لحظات چشم شما بر خلاف آن چيزى كه دستور است واقع بود، در حضور خداست و ثبت است و در روايات هم هست كه اينها هفتهاى دو مرتبه اعمال عرضه مىشود بر ولى امر، بر امام زمان سلام الله عليه. توجه داشته باشيد كه در كارهايتان جورى نباشد كه وقتى عرضه شد بر امام زمان سلام الله عليه خداى نخواسته آزرده بشود و پيش ملائكه الله يك قدرى سرافكنده بشود كه اينها شيعه هاى من هستند، اينها دوستان من هستند و بر خلاف مقاصد خدا عمل كردند. رئيس يك قوم اگر قومش خلاف بكند، آن رئيس منفعل مىشود. اى پاسدارهاى عزيز و اى سربازهاى اسلام! در هر جا هستيد از خودتان هم پاسدارى كنيد تا به پيروزى بر نفس خودتان و پيروزى بر همه شياطين نائل شويد. من اميدوارم كه شماهائى كه در اين نهضت با آن جوش و با آن خروش و با آن فداكارى شركت كرديد، در اين بين راه، يك كسى نباشيد كه نارفاقتى بكنيد و بين راه رها كنيد. اين قافله راه افتاده است و دارد طرف خدا مىرود، همه با هم باشيد در اين راه، وقتى همه با هم شديد در اين راه، خداوند با شماست، تفرقه نكنيد، با هم برادرند همه انما المومنون اخوه برادريد. بايد باز اين يك محكى است كه ما ببينيم كه به ديگران به چشم برادرى نگاه مىكنيم و برادروار با هم هستيم يا نه خداى نخواسته يك خصومتى توى كار هست و يك گرفتارىهائى هست. مؤمن آن است كه با مؤمن ديگر برادر باشد، اين عقد برادرى را خدا در اصل براى شما ايجاد كرده. برادرها! ما بين راه هستيم و دشمن در كمين. يك راهى است كه شخصى ما داريم مىرويم كه اين صراط الهى است دشمن ابليس است و مىخواهد نگذارد شما اين راه را طى كنيد، مراقبت از خودتان بكنيد كه اين راه را با سلامت طى كنيد و در آنجا كه مىرويد با سلامت وارد بشويد. يك راهى هم، راهى است كه اجتماعى بايد برويم و برويد و او پيشبرد اهداف اسلامى است كه بحمدالله تا اينجا كه آمديد، خوب آمديد و از اينجا به بعد هم با سلامت و خوبى پيش برويد. اگر چنانچه همان حالى كه در زمان انقلاب و آنوقتى كه همهتان در خيابانها و در ميدانها وارد مىشديد آن حال را به نظر بياوريد، حالا هم همان حال را در خودتان احياء كنيد، ايجاد كنيد آن حال را اگر چنانچه در خودتان ايجاد كنيد، همه با هم برادر خواهيد بود و اين آمالى كه در همه ممكن است خداى نخواسته باشد اينها از بين مىرود و به جاى او صفا، برادرى مىنشيند.
جمهورى اسلامى امانتى در دست ملت
شما الان يك امانتى دستتان هست بايد حفظش كنيد، آن امانت جمهورى اسلامى است اين را خدا داد به ما، ما نبايد خيال كنيم كه ماها چه كرديم. اگر ما بگوئيم ماها چه كرديم، اين همان حرفهاى شيطان است، اين را خدا به ما داده. يك جمعيت كمى كه هيچ چيز نداشت، خدا به او عنايت كرد كه آن قدرتهاى بزرگ را شكست و جمهورى اسلامى را هم با همه نهادهائى كه دارد بحمدالله تعالى تحقق پيدا كرد. الان جمهورى اسلامى امانتى است دست ما، اگر ما در اينجا يك وقتى خداى
صحيفه نور ج 12 صفحه 129
نخواسته با هم خلاف بكنيم، سپاه پاسداران بين خودشان اختلافى باشد، بين خودشان با ساير قواى انتظاميه خلافى و اختلافى باشد، آنها با شما خلاف و اختلافى بكنند، قشرهاى ديگر ملت با هم سر دنيا هى خلاف كنند، اگر اينطور بشود، اين امانت را ما نمىتوانيم به صاحبش رد كنيم. بايد امانت را به اهلش رد بكنيم، جمهورى اسلامى را به آخر برسانيم و احكام اسلام را در كشور خودمان اول و انشاء الله در همه كشورها بسط بدهيم. اين امانتى است كه بايد حفظش بكنيم. نرويد دنبال آمال و آرزوها و مسائل ديگرى كه پست هست و شيطانى. بايد علو همت داشته باشيد. همانطورى كه جان را كه مىخواستيد فدا كنيد بالاترين علو همت بود، حالا هم علو همت پيدا بكنيد و از اينكه يكى جلو و يكى عقب، هيچ ابدا اعتنايى به اين مسائل نكنيد، همه در محضر خدا با هم هستند و همه انشاء الله از جنود خدا و ولى همه انشاءالله خداى تبارك و تعالى است و شما را از همه انواع ظلمات انشاءالله خارج مىكند و به نور مطلق مىرساند. خداوند همهتان را تاييد كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 135
تاريخ: 14/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شركتكننده در كنفرانس بينالمللى بررسى مداخلات آمريكا در ايران
وحشت كارتر از بررسى مداخلات آمريكا در ايران دليل مجرم بودن اوست
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد تشكر كنم از آقايانى كه زحمت كشيدند و به كشور خراب مظلوم ما آمدند. انشاءالله خداوند توفيق بدهد به همه كه به راه حق بروند و از مظلومها طرفدارى كنند در تمام كشورها. من يك سؤالى دارم و آن اينكه چرا آقاى كارتر از آمدن اين هيأتها به ايران اينقدر وحشت دارد و چرا براى كسانى كه از مملكت خودشان هستند و از شخصيتهاى بارز هستند، براى آمدن ايران جريمه قرار داده است و چرا از آمدن شاه به ايران اينقدر وحشت دارد و چرا از محاكمه اين اشخاصى كه در سفارت اينجا كه به اصطلاح ما لانه جاسوسى است وحشت دارد؟ اگر ايشان دخالتى در مقدرات مملكت ما نكرده است و اگر دولت آمريكا با سرنوشت مملكت ما كار نداشته است و سفارتخانه او مثل سفارتخانههاى صحيح هست، اين بايد پيشقدم بشود به اينكه هيأتهائى بيايند رسيدگى كنند. چرا اينقدر وحشت دارد از اينكه رسيدگى بشود؟ مگر چه كرده است؟ مگر دولت آمريكا با مملكت ما چه كرده است كه ايشان وحشتناك است؟ اگر آنطورى كه ايشان مدعى هستند و طرفدارهاى ايشان مدعى هستند، با كمال خوبى رفتار كرده است و به قوانين بينالمللى احترام گذاشته است و با ايران به طور ظلم و جور رفتار نكرده است، بايد ما كه ادعا مىكنيم، او بفرستد يك عدهاى خودش، تجهيز كند يك جمعيتهائى از همه اطراف دنيا كه بيايند اينجا و ببينند كه او چقدر رفتار خوب كرده است، چقدر با مردم ايران به انسانيت رفتار كرده است و اين ايرانيانند كه نمك نشناسند! ما اگر دليل ديگرى نداشتيم براى مجرم بودن آمريكا جز اين جلوگيرى كردن از افرادى كه از ملت خودش است و از شخصيتهاى بزرگ ملت خودش هستند و او براى آنها جريمه قرار داده است پنجاه هزار دلار و ده سال حبس. مگر چه شده است؟ مگر چه كرده است در اينجا كه براى افرادى كه مىخواهند بيايند رسيدگى كنند جريمه قرار مىدهد؟ ما اگر هيچ دليلى نداشتيم الا اين، كسانى كه اطلاع نداشتند مىفهميدند كه يك مسألهاى در كار هست كه اين وحشت را دارد، كارهائى انجام شده است كه اين وحشت را دارد.
كشورهاى ضعيف ميدان هميشگى تاخت و تاز ابرقدرتها
مع الاسف ملتهاى ضعيف، كشورهاى ضعيف در حال جنگ و در حال صلح، اينها پايمال
صحيفه نور ج 12 صفحه 136
مىشوند. گفته مىشود كه خروس، هم در عزا و هم در عروسى ذبح مىشود، ملتهاى ضعيف هم اينطورند. من هر دو جنگ بينالمللى را يادم هست و گمان ندارم هيچ كدام از شما جنگ بينالمللى اول را يادش باشد. ما در جنگ بينالمللى هم مشاهده مىكرديم، من كوچك بودم لكن مدرسه مىرفتم و سربازهاى شوروى را در همان مركزى كه ما داشتيم در خمين، من آنجا آنها را مىديدم و مورد تاخت و تاز ما واقع شديم در جنگ بينالمللى اول. جنگ بينالمللى دوم را بسيارى از شماها يادتان هست كه ما مورد تاخت و تاز اين سه قوه واقع شديم، آمريكا، انگلستان، شوروى. سربازهاى آنها در همه كشور ما تقريباً پخش بودند. شوروى تقريباً از بيرون تهران تا خراسان، انگلستان در قم و آنجاها و كسان ديگر هم جاهاى ديگر. ما مورد تاخت و تاز بوديم به عنوان پل پيروزى. ما بايد مورد تاخت و تاز بشويم تا آقايان پيروز بشوند بعد هم كه پيروز شدند و حال صلح پيش آمد باز ما ذبح شديم. كشورهاى ضعيف اينطورند، در حال صلح مورد تاخت و تازند و ذبح و در حال جنگ هم همين طور. ما حال صلحمان بدتر از حال جنگمان بود و در حالى كه دنيا در صلح به خيال خودشان آرامش و صلح بود، اين قواى بزرگ جنگ نداشتند، فرصت داشتند كه همه چيز ما را از دست بدهند، ببرند، بگيرند از ما، ما در طول مدتى كه انگلستان و آمريكا در اينجا دخالت مستقيم داشتند، هيچ چيز نداشتيم، نه فرهنگ ما يك فرهنگ سالم بود و فرهنگ خودمان بود، نه تربيت مىشد در دانشگاههاى ما اشخاصى كه براى خود ملت باشند و به درد خود ملت بخورند و نه قواى نظامى ما از ما بود و براى ما بود و نه جهات اقتصادى ما مربوط به خودمان بود، تمام طرحهائى كه ريخته مىشد از آنجا بود. شاه مخلوع در يكى از كتابهايش كه بعد جمع كردند، اين كلمه بود كه بعد از اينكه اين قواى ثلاثه آمدند و اجتماع كردند سرانشان در تهران، او نوشته است كه اينها صلاح ديدند كه من باشم، ما باشيم در ايران. بعد آنهائى كه اطرافش بودند، لابد به او فهماندند كه بد غلطى كردى. آن كتاب را با آن جمله را ديگر محو كردند و جمع كردند از قرارى كه گفتند. اين يك سندى است از زبان يك نفرى كه در اينجا به طور ظلم سلطه داشت، اين يك اقرارى است (كه) از او به اينكه آنها من را در اينجا قرار دادند. قبل از او براى پدرش هم همين مسأله بود منتها آن را خود انگليسها در راديوى دهلى اقرار كردند، گفتند ما رضاخان را آورديم در ايران و سلطنت به او داديم لكن به ما خيانت كرد و او را بيرون كرديم. اين هم اقرارى بود كه انگلستان كرد آن هم اقرارى بود كه همان كسى كه دست نشانده خود آنها بود كرد. در يكى از صحبتهايش محمدرضا گفت كه ليست وكلا را از سفارتخانه مىنوشتند و پيش ما فرستادند و ما ملزم بوديم كه آنها را وكيل كنيم. ما، هم وكلا را با اين كلمه مىشناسيم و هم محمد رضا را و دستگاههاى دولتى را با اين كلمه مىتوانيم بشناسيم و هم آمريكا و شوروى و انگلستان را. اينها شواهدى است كه هست.
ما نمىتوانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم
ما مىخواهيم ببينيم كه اين ملت چه مىگفتند. از اول كه رضاخان سركار آمد و مشغول به
صحيفه نور ج 12 صفحه 137
فسادكارى شد و قيام كردند علماى اسلام، از آذربايجان يك دفعه، از خراسان يك مرتبه، بعدش هم باز يك دفعه ديگر و از اصفهان يك دفعه كه علماى ايران هم تقريباً از بسيارى جاها به اينها ملحق شدند، اينها مىخواستند جنگ بكنند؟ چه مىگفتند اينها؟ مردم در پانزده خرداد چه مىگفتند؟ اين پانزده خردادى كه فردا سالروزش هست، مردم چه مىگفتند كه مستحق اين بودند كه آنطور كه گفتند پانزده هزار مظلوم را اينها به خاك و خون كشيدند و از قرارى كه مىگفتند هدايتش هم خود شخص شاه مخلوع مىكرده، اينها چه مىگفتند كه مستحق اين مسائل شدند؟ ملت ايران در طول اين قريب بيست سال كه از اول پانزده خرداد تا حالا هست، اينها چه مىگفتند؟ چه مىگويند؟ مع الاسف تمام رسانههاى گروهى خارج و بعضى از داخلىها همه در خدمت ابرقدرتها هستند ما مىتوانيم صداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم، ما وسيله نداريم. همه روزنامههاى خارج به ضد ما چيز مىنويسند، همه راديوها و تلويزيونهاى خارج به ضد ما پخش مىكنند اكاذيب را. در دنيا ايران را مثل يك جنگلى كه تويش يك دسته وحشى جمع شدهاند و ريختهاند به جان مردم و دارند قتل عام مىكنند همه را و پستانهاى زنها را مىبرند و چه مىكنند و چه مىكنند. ما چطور نداى مظلوميت اين ملت را به دنيا برسانيم؟ كى مىرساند اين ندا را به دنيا؟ همه در خدمت آنها هستند. حالا ببينيم كه شما آقايان و خانمها كه آمديد و رسيدگى كرديد اينجا، مىتوانيد، همچو قدرتى داريد كه اين مسائل ايران را برسانيد. ما مىخواهيم كه آنى كه حقيقت است، هيچ نمىخواهيم طرفدارى از ما بشود، ما مىخواهيم طرفدارى از حقيقت بشود، آنچه كه حقيقت است شما به ممالك خودتان برسانيد، آنجا بگوئيد قضيه پانزده خرداد را كه چه بوده است و فردا مشاهده مىكنيد كه اين ملت كه پانزده خرداد را هميشه عزادار خواهد بود مىبينيد كه اين ملت چه مىگويد، پانزده خرداد با آنها چه كرده است، هفده دى با آنها چه كرده است. ما هر روز در طول اين قريب دو سال كه نهضت بالا گرفته بود، ما هر روز يك مسألهاى داشتيم، يك مسأله قتل عامى. آيا هيچ شما اطلاع از اين حبسىهاى زمان رضاخان و محمدرضا، خصوصاً زمان محمدرضا هيچ اطلاعى از اينها پيدا كرديد؟ هيچ مىتوانيد تصور كنيد كه در اين زيرزمينهائى كه در محبسهاى اينها موجود است با اين جوانهاى ما چه كردند اينها؟ شما به تلويزيون در ديشب، پريشب كه دادگاه را نمايش مىداد نگاه كردهايد ببينيد كه آنهائى كه خودشان را نشان مىدهند يكى دو تا مورد است اين فعل كه چه بوده است قصه؟ شما مىدانيد كه پاى بعضى از روحانيين ما را در حبس اره كردند؟ شما مىدانيد كه در تاوه گذاشتند اين جوانهاى ما را و بو دادند؟ ما چطور مطالبمان را به دنيا برسانيم؟ من گمان مىكنم كه شما هم نتوانيد. فردا وقتى كه رفتيد در محلهاى خودتان، شروع كنند آن قلمهاى اجير و آن خيانتكارهاى به همه بشريت شروع كنند بر ضد شما يك چيزهائى را نوشتن كه حرفهاى شما را خنثى كنند، لكن به اندازه قدرتتان حق را بگوئيد.
ملتى كه شهادت آرزوى اوست از دخالت نظامى و حصر اقتصادى باكى ندارد
ملت ما الان قيام كرده است و نهضت كرده است و من اميدوارم كه پيش ببرد و هيچ قدرتى
صحيفه نور ج 12 صفحه 138
نتواند در ايران ديگر آن كارهائى را كه مىكرد بكند. آقاى كارتر و امثال او الان تمام همشان اين است كه دوباره آن مسائل را برگردانند كه در زمان شاه مخلوع بود لكن اين يك آرزوئى است كه اين ابرقدرتها بايد به گور ببرند. ايران ديگر اجازه نمىدهد كه اينها دخالت در آن بكنند. اگر چنانچه آنها خيال كردهاند كه نظامى زياد دارند و وسائل جنگ و آدمكشى زياد دارند، ما هم مظلوم زياد داريم و مشت گره كرده، و يوم مظلوم از يوم ظالم شكنندهتر است. ما را اينها مىخواهند در تنگناى اقتصادى قرار بدهند و قرار دادهاند و معالاسف اين دولتهائى كه ادعا مىكنند كه ما متمدن هستيم و ادعا كنند كه ما مستقل هستيم، از همين مسأله فهميده مىشود كه اينها چكارهاند. كارتر آنجا نشسته و حكفرمائى مىكند و اين ملتها، دولتها يعنى، اين دولتهائى كه تحميل شدهاند بر ملتها اينها هم فرمانبردارى مىكنند، اينها هم استقلال ندارند. نه اينكه همين دولتهاى ضعيف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهاى قوى هم استقلال ندارند. اينها نمىتوانند، مىترسند از آمريكا كه مخالفت با ما را نكنند، نه اينكه بخواهند مخالفت كنند، براى اينكه مخالفتشان براى خوشان هم ضرر دارد، شايد بيشتر هم ضرر داشته باشد. بسيارى از دولتها به ما گفته كه ما همان چيزهائى كه از ديگران مىگيريد ما به شما مىدهيم. ما كسى هم به ما ندهد ما يك مردمى هستيم مظلوم و استقلال خودمان را حفظ مىكنيم. ما اگر امر داير بشود به اينكه برگرديم به حال سابق بشريت و با الاغ از اين طرف به آن طرف برويم و آزاديمان را حفظ بكنيم يا خير، بنده آقاى كارتر و امثال او از ابرقدرتها باشيم و زندگانىهاى فلان و كذا داشته باشيم، ما آن را ترجيح مىدهيم، ملت ما آن را ترجيح دارد مىدهد. ملت ما شهادت را دارد ترجيح مىدهد و مىگويد كه ما مىخواهيم شهيد بشويم. از اول نهضت تقريباً (من در نجف بودم آنوقت) تا حالا زن، مرد، جوانها مىآيند و از من استدعا مىكنند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، من دعا مىكنم ثواب شهيد پيدا كنند. يك مجلس عقدى كه ما چند وقت پيش از اين در همين تهران داشتيم آن زن و مردى كه با هم ازدواج كردند بعد آن زن يك كاغذى به من داد خواندم ديدم مىگويد كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. زنى كه تازه عروسى كرده، شوهر كرده مىگويد شما دعا كنيد من شهيد بشوم. يك ملتى كه شهادت را مىطلبند و دعا مىخواهند براى شهادت، اينها از دخالت نظامى مىترسند؟ اينها از حصر اقتصادى مىترسند؟ همه عالم درهاى ممالك شان را به ما ببندند همه و ما باشيم، اين عدهاى كه، سى و چند ميليونى كه در اين ايران زندگى مىكنيم يك ديوارى دور ايران بكشند و ما را در همين ايران حبس بكنند، ما اين را ترجيح مىدهيم به اينكه درها باز باشد و چپاولگرها بريزند به مملكت ما. مىخواهيم چه بكنيم كه به اين تمدنى كه از توحش بدتر است، اين تمدنى كه حيوانات بيابان در رفتارشان از آنها بهتر است ما مىخواهيم چه بكنيم به اين تمدن برسيم؟ اين دروازه تمدنى كه شاه مخلوع مىخواست به روى ما باز بكند يعنى قدرتها را بر ما مسلط كند و همه دارائى ما را ببرد و چند تا عروسك براى ما بفرستد، نفت ما را ببرند و براى ما پايگاه براى خودشان درست بكنند، ما اين تمدن بزرگ را مىخواهيم چه بكنيم؟ اين تمدن است؟ اين پدر و پسر و خصوصاً اين پسر كشور ما را به عقب راند و همه چيز ما را به باد داد به طورى كه اگر الان همه ملت
صحيفه نور ج 12 صفحه 139
دستشان را به هم بدهند و دستشان را به همه دادهاند بحمدالله و بخواهند تعمير كنند آن چيزى كه در اين قريب پنجاه سال بر ما گذشته است و آن چيزى كه از بيست و چند سال پيش از اين به وسيله آمريكا بر مملكت ما گذشته است، سالهاى طولانى لازم است تا ما ترميم كنيم اينها را. ما مىخواهيم چه بكنيم روابط داشته باشيم با آنهائى كه مىخواهند ما را بچاپند؟ رابطه ما با آنها غير از اين است كه رابطه چپاولگر و چپاول بشو است؟ براى چه ما مىخواهيم اين را؟ درها را همه را ببندند و ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما خودمان در اينجا مملكت وسيعى داريم، آب هم داريم، خدا باران هم به ما مىدهد، خودمان مىكاريم و مىخوريم و هيچ احتياجى به اين مسائل نداريم. آنها نترسانند يك ملتى را كه مىخواهد خودش را به كشتن بدهد تا استقلالش را حفظ بكند. اين استقلالى كه ما پيدا كرديم و اين آزادى كه ما پيدا كرديم يك هديه آسمانى است، يك هديه الهى است به ما رسيده و ما مكلفيم اين را حفظش كنيم. اگر ما اين را حفظش نكنيم قدردانى از نعمت خدا نكردهايم كفران كردهايم نعمت خدا را. ما بايد اين را حفظش بكنيم. ما از اين تهديدهائى كه مىكنند و كشتىهايشان را مىآورند در مثلاً خليج و امثال اينجا و از آن طرف و از آن طرف و اينها، حالا ديگر اين حرف كهنه شده. پيشتر بله، زمان سابق اينطور بود كه تا يك قراردادى را مىخواستند تحميل كنند يا يكى يك مثلاً نالهاى مىزد يك كشتى از انگلستان مىآمد در آبهاى خليج، تمام مىشد مساله.
امدادهاى غيبى خداوند عامل شكست ظالمين و پيروزى مسلمين
حالا همه كشتىهايتان را هم بياوريد اينجا، همه طيارههايتان را هم بفرستيد اينجا، مسأله حالا غير سابق است، ما اتكال به خدا داريم، ما براى اين جهان يك مدبر را مىدانيم هست. آنهائى كه تاكنون توجه نداشتند خوب توجه پيدا بكنند كه يك ملتى كه هيچ نداشت جز الله اكبر و او همه چيز است چطور همه قوا را كنار زد و اين قواى شيطانى كه همه پشتيبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهاى پائين دست هم دنبال او بودند و ما را نمىگذاشتند در يك مملكتى زندگى كنيم و فعاليت كنيم، همه موافق با او بودند. اين چه بود كه اين ملت ضعيف بدون تجهيز بدون تدريب(1) نظامى را بر اينهمه قدرتها غلبه داد؟ اين جز اين بود كه رعبى را كه خدا در دلهاى اين سران انداخت، ما را به رعب، به رعبى كه خدا در قلب اينها انداخت پيروز كرد؟ اين جز همان است كه در صدر اسلام هم يك عده قليل را بر عدههاى كثير پيروز كرد و همچو رعبى در قلب انداخت كه نتوانستند مقاومت كنند در مقابل سى هزار جمعيت عرب كه هر چندتايشان يك شمشير داشت و هر چندتايشان يك شتر داشت و آنها هفتصد هزار جمعيت بودند كه شصت هزارشان طليعه بود و غلبه كردند اينها بر آنها، چه بود؟ اين جز اين بود كه يك دست غيبى در كار است؟! نبايد بيدار بشوند آنهائى كه توجه به معنويات ندارند و به اين غيب ايمان نياوردهاند؟ نبايد بيدار بشوند؟ كى اين هليكوپترهاى آقاى كارتر را كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 140
مىخواستند به ايران بيايند ساقط كرد؟ ما ساقط كرديم؟ شنها ساقط كردند، شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بين برد. اين باد مأمور خداست، اين شنها همه مأمورند. تجربه بكنند باز.
مشتهاى گره كرده را كه مشتهاى الهى است حفظ كنيد
لكن ما نبايد مغرور بشويم. من به ملت ايران عرض مىكنم كه مغرور نشويد. تمام قدرت، قدرت خداست و بايد اتكال به او بكنيد و خودتان را فانى بكنيد در آن قدرت بزرگ. مادامى كه ملت ايران همان قدرت اول را كه قدرت معنوى بود و با الله اكبر پيش برد، مادامى كه اين حفظ بشود شما بيمه هستيد، بيمه الهى هستيد. خدا نكند كه دستهائى كه الان در كار هست و مىخواهند شما را مأيوس بكنند، اينها در اين شيطنتشان پيروز بشوند و شما را از آن حالى كه در اول انقلاب داشتيد منحرف كنند كه آن روز، روزى است كه خداى تبارك و تعالى عنايتش را خداى نخواسته از شما برمىدارد و شما به همان حالها مىافتيد. حفظ كنيد، حفظ كنيد آن حالى كه در اول نهضت داشتيد، شما نهضت براى شكم نكرديد، شما نهضت براى اطاق و حياط نكرديد، شما نهضت نكرديد براى اينكه يك مقامى پيدا بكنيد، شما آرزوى شهادت نمىكنيد به اينكه برسيد به يك مثلاً فرشى و يك نوائى. اين حال را كه حالى است الهى حفظ كنيد و مادامى كه اين حفظ بشود شما پيروز هستيد و من وعده پيروزى به شما مىدهم و خداى تبارك و تعالى وعده پيروزى داده است به شما ان تنصروالله ينصركم اقدامتان را ثابت نگه داريد و مشتهاى گره كرده را كه مشتهاى الهى است حفظ كنيد و از هيچ ابرقدرتى نترسيد و از هيچ تبليغاتى، هيچ خوفى نداشته باشيد ما راه خودمان را مىرويم و آن راه خداست.
بيدارى مستضعفين اولين گام در مقابله با مستكبرين
و من اميدوارم كه اين هيأتهائى كه آمدند و رسيدگى كردند گرچه نمىتوانند رسيدگى كنند، آنها نمىتوانند به همه دردهاى ما برسند اسناد را به شما دادهاند و اگر رفتيد آن محل را هم ديديد و آن چيزهائى كه در آنجا هست كه هيچ شباهتى به سفارتخانه ندارد آنوقت تصديق مىكنيد كه مسأله، مسأله گروگان گرفتن يك عده ديپلمات نيست اين چيزى است كه قلم خارج و مطبوعات خارج به شما تحميل كرده است كه بگوئيد ديپلماتها، والا اگر اينها را ببينند مىفهميد كه اين محل، محل ديپلمات نيست و اين اشخاص، اشخاص ديپلمات نبودند. من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه ما و به همه مظلومين عالم و به همه مستضعفان جهان پيروزى عنايت كند تا همه از زير بار اين ابرقدرتها خارج بشوند و مسألهاى است كه بايد بشود. مسأله اينطور شده است كه ديگر مستضعفين در مقابل مستكبرين قيام كردهاند، بيدارى اول قدم است، او قدم يقظه است. در سير عرفانى
صحيفه نور ج 12 صفحه 141
هم يقظه اول قدم است. در اين سير، اين هم سير الهى و عرفانى است. بيدارى اول قدم است و كشورهاى اسلامى، ملتهاى مسلم، ملتهاى مستضعف در سرتاسر جهان، اينها بيدار شدهاند و سياههاى آمريكائى كتك اين بيدارى را مىخورند و انشاءالله پيروز خواهند شد.
والسلام عليكم و رحمة الله
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 153
تاريخ: 14/3/59
بيانات امام خمينى به مناسبت فرا رسيدن 15 خرداد
پانزده خرداد مبارك بود چون منتهى شد به استقلال و آزادى كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
پانزده خرداد نزديك است و اين روزى است كه ملت ما نبايد از ياد ببرد و نمىبرد. پانزده خرداد يك نقطه عطفى است در تاريخ كشور ما كه از همان وقت شروع به فعاليت سياسى شد و روحانيون از همان وقت خودشان را مجهز كردند. روز پانزده خرداد آنطورى كه من بعد از اينكه از حبس بيرون آمدم براى من نقل كردند، عمال شاه در بسيارى از شهرستانها كه قيام كرده بودند دست به كشتار زدند و آنطورى كه به من مىگفتند حدود پانزده هزار شهيد داشتيم در پانزده خرداد و ما اين قلم را آنوقت خيلى بزرگ مىشمرديم و بزرگ هم بود لكن بعدها جناياتى كه از طرف شاه، شاه مخلوع به كشور ما وارد شد بيشتر از اين معانى بود. ما نمىتوانيم تصور كنيم اين جناياتى كه از پانزده خرداد تا رفتن بختيار از اين مملكت به دست عمال شاه و به دست عمال آمريكا در اين كشور واقع شد، قدرت اينكه احصاء كنيم آنها را نداريم. ما اجمالى از اين جنايات را مىتوانيم بگوئيم يا تصور كنيم، تفسير اين جنايات اصلاً قابل احصاء نيست. ما چطور مىتوانيم پانزده خرداد - معلولينش - را بفهميم چقدر بود، معدومينش و شهدا مىگويند پانزده هزار بوده است، لكن مصدومين و معلولين، كسانى كه اعضاى خودشان را در آن گيرودار از دست دادند ما چطور مىتوانيم بيان كنيم يا تصور كنيم. لكن در عين حالى كه پانزده خرداد يك مصيبتى بود براى ملت ما، لكن مبداء جنبش بود. از همان وقت و جلوتر از آنوقت روحانيون قيام كردند و به دست روحانيون نهضت شروع شد، از قم شروع شد و پانزده خرداد يك انعكاسى بود از همان قيام، روحانيت را گرفتند و قريب تمام - تقريباً - علماء تهران را گرفتند و حبس كردند و شايد مدتى هم علماء تهران، وعاظ تهران در حبس بودند و بعد به تدريج رها شدند و از آنجا شروع شد به نهضت و مخالفت. در عين حالى كه پانزده خرداد مصيبت براى ما بود لكن اين موهبت را هم خداى تبارك و تعالى به ما عطا كرد كه مردم بيدار شدند و لبيك گفتند به صداى روحانيون و در همه جا، در همه مملكت اين نهضت شروع كرد و مبداش از همان پانزده خرداد بود و بعد كم كم تدريجاً ريشه گرفت و بعد كه در اين آخرى ديگر زيادتر شد و بيشتر شد نهضت مردم، پيشتر رفت نهضت مردم و قيام همگانى شد و بحمدالله ريشه اجانب از اين مملكت كنده شد و شاه سابق از ايران رفت، گرچه آمريكا او را پناه داد و الان هم در پناه آمريكاست منتها در مصر يا در حوالى مصر
صحيفه نور ج 12 صفحه 154
بسر مىبرد كه آنها هم در قبضه آمريكاست. بنابراين پانزده خرداد در عين حالى كه مصيبت بود لكن مبارك بود براى ملت كه منتهى شد به يك امر بزرگى و آن استقلال كشور و آزادى براى همه مملكت.
بدانيد كه دخالت نظامى آمريكا و شوروى در اراده ملت ما اثرى ندارد
آزادى را ما و ملت ما با قيمت گران به دست آورد و ليكن ارزشش بيشتر از اين معانى بود. الان هم اشخاصى كه طرفدار آمريكا يا رژيم سابق هستند، الان هم دنبال اين هستند كه باز اين مسائل سابق را به كشور ما برگردانند لكن اين ديگر يك خيال باطلى است آمريكا اخيراً هم گفته است كه كارتر گفته است كه اگر چنانچه هيچ كس هم از دولتها با من همراهى نكنند من خودم دخالت مىكنم و براى اشخاصى كه در ايران هستند و محبوسند من دخالت مىكنم و اين يك امرى است كه براى رئيس جمهور يك كشورى كه ادعاى اين را دارند كه ما حقوق بشر را مىشناسيم، اين يك جرمى است، يك نفر قلدر بگويد من دخالت مىكنم در يك كشور ديگرى و دخالت هم كرده است، اين يك جرمى است كه بايد محاكمه بشود، كارتر بايد در دادگاههاى عمومى دنيا محاكمه بشود و اينهائى كه ادعاى اين مىكنند كه ما استقلال همه ممالك را، همه كشورها را به رسميت مىشناسيم اينها كجا هستند كه جلوى كارتر بايستند و بگويند كه تو مىگويى من خودم تنها دخالت در اين كشور ايران مىكنم، دخالت در يك مملكت مستقلى مىكنم. نظامى پياده كرده است و مىخواهد باز پياده بكند. اينها كجا هستند كه يك همچو مجرمى را طرفدارى از او مىكنند. ما به كجا بايد شكايت كنيم از اين كشورهائى كه دنبال آمريكا و دست نشانده آمريكا هستند و دنبال او هستند در جرايمى كه آمريكا دارد مرتكب مىشود. ما به چه دستگاهى، به چه دادگاهى شكايت ببريم از اين قلدرها و از اينها كه زمام امور كشورهاى بيچاره مظلوم را به دست گرفتند و معالاسف آن كشورهائى هم كه ادعاى استقلال مىكنند دنبال او هستند، دنبال يك همچو جريمهاى. بايد از اين دولتها پرسيد كه محاصره اقتصادى كه شما مىكنيد و يك ملت مظلوم را مىخواهيد در تنگناى محاصره قرار بدهيد اين با چه اصلى از اصول دنيا، از قوانين دنيا منطبق است، مجرد اينكه آمريكا قدرت دارد و به شما امر مىكند، همين عذر است براى شما كه محاصره اقتصادى بكنيد؟! و شما گمان مىكنيد كه با محاصره اقتصادى ملت ما شكست مىخورد و ملت ما قانع خواهد شد و خاضع خواهد شد؟!
شما بايد بدانيد كه دخالت نظامى آمريكا و همه شماها، دخالت نظام شوروى و همه وابستگان به او، دخالت شماها همه در كشور ما و حصر اقتصادى شماها، در آن اراده ملت ما، آن تصميم و اراده ملت ما اثرى نخواهد كرد و ما مهياى مرگ هستيم. شما ما را از چه مىترسانيد؟ ما كه مهياى شهادت هستيم، شما ما را از اقتصاد مىترسانيد، از دخالت نظامى مىترسانيد؟! شما كسانى را كه از مرگ مىترسند بايد بترسانيد، نه مملكتى كه حاضر شده براى شهادت و شهادت را يك فوز براى خودش مىداند. بنابراين هيچ ما از اين مسائل خوفى نداريم و آمريكا چه با همه كشورها دست به هم بدهند و بخواهند دخالت كنند يا خودش به تنهائى به قول كارتر دخالت بكند، دخالت بكند تا بفهمد قضيه
صحيفه نور ج 12 صفحه 155
چيست، دخالت نظامى بكند تا بفهمد كه مطلب چيست. خوب است كه از افغانستان آقاى كارتر عبرت بگيرد، افغانستان كه دولتش با او، با شوروى موافق است، حزبهاى كمونيستى و چپگرا با او موافق است، يك عده ملت كه نداشتند و ندارند اسلحه مدرن، آنها اسلحههاى خود شوروى را گرفتند و سربازها و صاحب منصب خود شوروى را با اسلحههاى خودشان كشتند و الان هم آنها مشغول هستند و شوروى هر روز مىفرستد و سلاحهاى مدرن را مىفرستد، سرباز مىفرستد لكن نتوانسته تا حالا ملت افغانستان را، ملت شجاع افغانستان را خاضع كند. آن افغانستان است كه احزابش، احزاب كمونيستى و چپگرا با شوروى دست به هم دادند، با دولت دست به هم دادند لكن ملت را نتوانستند خاضع كنند.
ايران بحمدالله دولتش موافق است و چپگرايان اينجا كه تابع آمريكا هم هستند عددى نيستند كه قابل ذكر باشند آنها را ما با آنها مسامحه مىكنيم والا يك روز تمام آنها از بين خواهند رفت. آمريكا خيال نكند كه با دخالت نظامى مىتواند كارى بكند يا با حصر اقتصادى مىتواند كارى بكند. ملتى كه روزه مىگيرد، ملتى كه شهادت را قبول كرده، از اين چيزها ديگر نمىترسد. بنابراين، اين روز مبارك پانزده خرداد كه در عين حال كه شهيدهاى زياد ما داشتيم لكن مبارك براى ملت ما بود، من به همه ملت تبريك مىگويم و اميدوارم كه همانطورى كه تاكنون از پانزده خرداد تاكنون ملت ما ادامه داده است به نهضت خودش، از اين به بعد هم ادامه بدهد و همه قدرتمندان را مأيوس كند از دخالت در كشور ما. خداوند انشاءالله همه را توفيق بدهد و همه را سلامت و اسلام را قوت بدهد و اميدواريم كه اين نهضت به ساير بلاد اسلامى هم صدور پيدا بكند و اين مكتب، مكتب همه مسلمين است بلكه همه مستضعفين. خداوند مستضعفين را از چنگال مستكبرين بيرون ببرد و بحمدالله طليعه اينكه مستكبرين به جاى خودشان بنشينند، طليعه اين در دنيا پيدا شده است، فقط ايران نيست، همه دنيا تقريباً مستضعفين بيدار شدهاند و جمعيت، اكثريت قاطع با آنهاست و من اميدوارم كه به زودى بساط ظلم برچيده شود. خداوند همه را توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 176
تاريخ: 20/3/59
پيام امام خمينى به آيت الله العظمى منتظرى در مورد معرفى اعضاى شورايعالى قضايى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ حسينعلى منتظرى دامت بركاته، جنابعالى براى احراز مقام اجتهاد قضاتى كه خود داوطلب شده و يا ديگران آنها را براى عضويت در شورايعالى قضايى معرفى كردهاند، به هر نحو صلاح مىدانيد اقدام نمائيد. از خداى تعالى ادامه توفيقات آن جناب را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 163
تاريخ: 20/3/59
بيانات امام خمينى در جمع سرپرست و معاونين وزارت كشور و استانداران سراسر كشور
ناسازگارى بين ارگانها باعث تزلزل و آسيب كشور مىگردد
بسم الله الرحمن الرحيم
من در طول اين مبارزه از قبل 15 خرداد 42 تا وقتى كه بساط شاهنشاهى به هم خورد، هيچ وقت نگران نبودم براى اينكه مىديدم ما مقابل هستيم با يك دستگاه جبار و ظالم و اجنبىها، و ما مكلف هستيم كوشش كنيم براى اينكه اين مسائل تبديل بشود و اگر هم پيش نبرديم، پيش من هيچ اهميتى نداشت براى اينكه ما به تكليف خودمان عمل كرده بوديم و پيش خدا مسؤوليت نداشتيم. بعضى از آقايانى كه در پاريس پيش من مىآمدند، اظهار مىكردند كه نمىشود اين كار را انجام بگيرد. شما مثلاً بخواهيد بعضى از اينها را اجازه بدهيد بعضى از اينها بيايند و فلان. و بعد از رفتن شاه هم من به آنها مىگفتم كه ما يك تكليفى داريم و داريم عمل مىكنيم. كسانى كه تكليف عمل مىكند، دنبال اين نيستند كه ببينند آيا غلبه مىكنند يا مغلوب مىشوند. ما غلبه كنيم، خوب بهتر، اگر مغلوب هم شديم كه حضرت امير (ع) هم مغلوب شد در جنگ با معاويه، امام حسين هم كشته و مغلوب شد اما تكليف را عمل كردند و ما هم تكليف را انجام مىدهيم. من در تمام طول اين مدت از باب اينكه مقابله بين ما و دستگاه جبار و كفر و اينها بود نگرانى نداشتم، لكن حالا نگرانم. در وقتى كه جمهورى اسلامى بنا داشتيم كه تحقق پيدا بكند، بحمدالله خيلى چيزهايش هم تحقق پيدا كرد، لكن نگرانى من از داخل خودمان است از دو جهت كه يك جهتش سبك است و جهت ديگر سنگين. اين جهت سبك آن كارهائى كه مخالفين، توطئهها و دستهبندىهائى كه مخالفين دارند، اين چيز مهمى به نظر من نيست، آنچه مهم است اين ناسازگارىهائى كه در ارگانهاى اسلامى است، مملكتى اسلامى و تا به هنگامى كه همكارى همه طبقات به هر كجا كه بروى با هم توافق ندارند و مرتباً دعوت به توافق مىكنند همه لكن خودشان هم توافق ندارند، اين موجب نگرانى است براى اينكه اين اسباب اين مىشود كه كشور به حال تزلزل باقى بماند و اگر يك مدتى به حال تزلزل باقى بماند، آسيب از خودش پيدا مىشود و از داخل آسيب مىبيند و محتاج به اين نيست كه از خارج بيايند و به ما آسيب برسانند، ما خودمان به جان هم مىافتيم و خودمان را از بين مىبريم. آنچه كه الان موجب نگرانى است اين است كه ما از يك طرف دستمان بسته است براى اينكه ما بخواهيم انگشت بگذاريم روى افراد، بگوئيم اين خرابكار است يا آن خرابكار است، يك افرادى هستند كه ما نمىتوانيم بگوئيم اينها خرابكار هستند و اشتباه
صحيفه نور ج 12 صفحه 164
كارند و نمىشود كه ما اشخاصى كه، از استاندارهائى كه در اطراف هستند يا وزرائى كه در فلان وزارتخانه هستند يا اشخاصى ديگر و اينها را بگوئيم كه نه ما با اينها مبارزه كنيم. اينها از خودمان هستند. ما قبلاً مبارزه مىكرديم، مبارزه يا شكست است يا پيشرفت كه ما هر دويش را بردهايم، اما حالا ديگر مبارزه نداريم، ما با هم بايد حالا سازش بكنيم تا اينكه اين مملكتى كه اينطور در هم و برهم است و از همه اطراف به آن هجوم است، خودمان اين را پيش ببريم. لكن مع الاسف آدم مىبيند كه به هر جا دست مىگذارد اختلاف است. اختلاف بين استاندار با كسان ديگر، ژاندارمرى با كسان ديگرى، ارتش، پاسدار، چه و چه، همه بنگاههائى است كه با هم اختلاف دارند و ممكن است كه بسيارش از روى اشتباهات باشد، لكن اشتباه بزرگتر اين است كه اين اشتباه را رفع نكنند كه مطلب واضح اين است كه ما اگر چنانچه به اين حال باقى بمانيم، نمىتوانيم اين مملكت را اداره بكنيم و هيچ كسى نمىتواند، تا يك نظامى در كار نباشد و يك هماهنگى بين حوزه و بين استانها نباشد، اين مطلب پيش برده نمىشود و مع الاسف اين معنا تاكنون درست بين مردم، بين آقايان، بين عرض مىكنم كه بين سردمدارها و دولتمندها، اينها تا حالا، به طور دقيق شناخته حتى نشده است و اگر شده است عمل به آن نشده است.
بايد هر كس كه در هر جا هست آنجا را درست كند
اين مسأله نيست كه شما حالا بگوئيد فرض كن فلان وزارتخانهاى يك اشكال دارد. هر وزارتخانهاى كه برويد الان در داخل آن يك افرادى و اشخاصى هستند كه با هم سازش ندارند. بين اين وزارتخانهها و وزارتخانه ديگر هم ممكن است همين طور باشد، همه دستگاهها الان در هم و بر هم است و اين را بايد كى درست كند، به غير از اين است كه بايد هر كس كه در هر جا هست آنجا را درست كند؟ مثلاً فرض بفرمائيد شماها كه در شهرستانها هستيد، در استانها هستيد بايد كوشش كنيد كه اين استانى كه هستيد آنجا را درستش كنيد ذهنتان را متوجه نكنيد كه يك جاى ديگر خراب است. اگر بنا باشد كه ذهن آدم متشتت بشود، شمائى كه استانداريد برويد و بگوئيد كه در فرض كن در فلان وزارتخانهاى كجا هم يك همچو اشكالاتى هم هست، شما كار خودتان را هم مىتوانيد انجام بدهيد. بايد وزارتخانهها را اشخاصى كه در آن وزارتخانه هستند اداره كنند. فرض كنيد بعد انشاءالله مجلس تحقق پيدا كند، به وسيله مجلس بايد اينطور مسائل حل بشود. انشاءالله اميد است كه حل بشود انشاءالله لكن اين مسأله است كه بايد هر كسى مثلاً يك كسى كه خانهاش، يك اختلافاتى در داخل خانه خودش است اگر بنا باشد كه اين آدم آنجا را كار نداشته باشد برود سراغ همسايهها كه ببيند كه همسايهها چطور هستند، اين نمىتواند اداره كند. اين كسى كه در خانهاش اختلاف است بايد تمام همش را، اين اختلاف خانهاش را بردارد و بعد اگر هم يك جاى ديگر هم خرابكارى است كار صحيحى است كه برود آنجا هم امر به معروف كند. شما آقايان استانداران اگر چنانچه كه يك استانى كه به منزله خانه خودتان است، تمام توجهتان
صحيفه نور ج 12 صفحه 165
را متوجه خودتان بكنيد كه اولاً خود استاندارى چه اشخاصى در آن است اشخاصى همه اشخاص صحيحند يا غير صحيح، شما خودتان مىتوانيد آن اشخاص را تغيير بدهيد. شما به عنوان اينكه در وزارت نفت مثلاً يك كسى خراب است، نبايد از كارى كه خودتان الان در استاندارى خودتان هست كوتاهى كنيد و برويد سراغ آن. شما هم همهتان، هر فردى در هر مقامى كه هست، ملاحظه كنيد آن محلى كه هست، آن همان مثل خانه خودتان، اول داخل همان استاندارى چه جورى است، آنها را تصفيه كنيد بعد جاهاى ديگر كه تحت نظارت شماست، مثل فرماندارها و اينها كه هستند، اينها را شما بايد وادار كنيد به اينكه درست بكنند و مسائلى هم كه در فرض كنيد در وزارتخانهها مىگذرد، آقاى كنى در وزارت كشور هستند. ايشان آن وزارتخانه را ببيند كه چه جور مىشود اصلاحش بكنند و يك كسى هم كه در وزارتخانه ديگرى است، باز او هم دنبال آن بگردد و اصلاح بكند. اگر هر كسى كه در هر محلى است همان محل را اصلاح بكند، مملكت عبارت از همين جامعه است، اگر اين جامعه هر كدام در هر محلى كه هستند در صدد اين باشند كه اصلاح بكنند كار را و همان محلى كه خودشان هستند اصلاح بكنند، جامعه اصلاح مىشود.
با حفظ تفاهم و برادرى از شكست نهضت جلوگيرى كنيد
در هر صورت آنچه موجب نگرانى است آن است كه جمهورى اسلامى شكست بخورد. ما قبلاً با طاغوت مقابل بوديم طاغوت ما را شكست مىداد، بسيار خوب خيلى از جاها طاغوت غلبه كرده است و حالا هم در عالم، طاغوت باز غالب است اما جمهورى اسلامى و جايى كه ما ادعاى اين را داريم كه اين اسلام درش است، احكام اسلام در آن است، اين بخواهد شكست بخورد به واسطه اشخاصى كه خودى هستند، فرق نمىكند بين فرض كنيد روحانيون همه سرتاسر مملكت، اگر روحانيون سرتاسر مملكت خداى نخواسته يك كارى بكنند كه ضررش به جمهورى اسلامى برسد، دادگاه همه مملكت آنها يك كارى بكنند كه ضررش به جمهورى اسلامى برسد و يا اينكه وزارتخانه و همه جا اگر اينطور باشد، آنوقت ما اسلام را به دست خودمان لطمه زديم. آنچه موجب نگرانى است ما خودمان، فرض كنيد كه ما فعاليت خودمان و اسلام را به هم بزنيم، تا حالا داد مىزديم جمهورى اسلامى، حالا كه جمهورى اسلامى اركانش هم تحقق پيدا كرده است، محتوايش را ما نتوانيم اسلامى بكنيم، علاوه بر اين هى به همش بزنيم، هر كسى يك طرف را بگيرد، آن از آن طرف بكشد، هر كس هر وقت صحبت مىكند به ضد ديگرى صحبت بكند، آن يكى اگر صحبت كند، بر ضد ديگرى صحبت بكند، اين يك مملكت آشفته مىشود. همه گناه را به گردن ديگرى مىگذارند. نه، گناه گردن همه ما هست، همه ما مسؤول هستيم پيش خدا كلكم راع و كلكم مسؤول همه ما بايد مراعات بكنيم و راع بكنيم و همه ما مسؤول هستيم از اين كارى كه مىكنيم. نبايد من بگويم كه همه گناهها گردن كس ديگر است و او هم بگويد كه گردن يك كسى ديگر است. خير بايد همه ما اعتراف بكنيم كه رشيد نيستيم، رشد نداريم. اين مردم، اين توده مردم، مردمى بودند كه ريختند و كارها را انجام دادند، حالا
صحيفه نور ج 12 صفحه 166
به عهده شماهاست، به عهده همهماست كه اينكه اينها گرفتند ما نگهش داريم. توده كه ديگر نمىتواند مملكت را اداره كند، توده راه افتاد همه كارها را توده مردم انجام داد و سپرد آن را دست شما آقايان كه در راس امور هستيد، اينها حالا بايد نگاهش داريد، اين يك امانت الهى است كه بايد ماها نگهش داريم. اگر بنا باشد كه ما هر كدام در محلى كه هستيم هر يكى طرفدار يكى ديگر و طرفدارش مخالف باشد، هر قدرتى بايد از ديگرى اطاعت نكند، از تهران گرفته تا سرحدات اينطور باشد، يك مملكت هرج و مرجى است كه مستوجب يك قيمى است، بعد هم براى ما يك قيم معين بكنند. اگر ما خودمان رشيد باشيم و حالائى كه ما پيروز شديم، نسبت به اين مسائلى كه تا حالا بوده است اگر بنا باشد كه ما رشد نداشته باشيم كه اداره كنيم مملكتمان را، بتوانيم اداره كنيم مملكتمان را، بتوانيم كه آن چيزى كه امانت دست ماست حفظ بكنيم، اگر همچو رشدى نداشته باشيم كه مساوى با قيم هستيم و دنيا مىگويد اينها قيم مىخواهند و يك وقتى يك قيم مىخواهند، فرقى نمىكند يا آمريكا باشد يا شوروى. ما بايد از اول متوجه اين معنا باشيم كه خودمان هستيم، خودمان را گم نكنيم كه اگر انسان نيست ديگر، يك كس ديگر بايد ما را اداره كند. شماها بايد اداره كنيد، شماها كه در استانها هستيد و آقايان ديگر هم هستند در استانها، استانها را بايد شماها اداره كنيد و شماها اداره كنيد. استانها را درستش بكنيد و با قدرت درستش بكنيد. اين نقصى كه پيدا مىكند و عرضه مىكند به مجلس، درست مىكند اينها را. در هر صورت آنچه موجب نگرانى بزرگ است اين است كه يك وقت نهضت ما شكست بخورد. شكست شخص چيزى نيست، كشتن شخص چيزى نيست، اما نهضت را ما كارى بكنيم كه با اعمال ما اين نهضت ما به هم بخورد!! ما بايد يك كارى بكنيم. هر كس به كشورش اعتقاد دارد، به ديانتش اعتقاد دارد، به خدا اعتقاد دارد، امروز بايد اين را حفظش بكند و اختلافات جزئى كه بين افراد است، اين را كنار بگذارد و اينطور نباشد كه تمام هم ما صرف اين شود كه او را كنار بزنيم و خودمان جلو بيائيم، اين نباشد. همه ما هممان اين باشد كه صرف اين شود كه اگر كسى هم خلاف كرد، برادرانه به او بگوييد و حالى كنيد كه اين كار شما غلط بوده است، اگر باورش نيامد و ديديد آدم صحيح نيست، بايد آنوقت به مقامات گفته شود تا جلويش را بگيرند.
در هر صورت اين مرا نگران مىكند و من مدتهاست كه براى اين جهت نگرانم و به همه آقايان اين نگرانى را گفتهام و ما نمىتوانيم با اشخاصى كه داخل خود جمعيت ما هستند مبارزه كنيم. مبارزه با خارج، مبارزه با طاغوت خواهيم كرد. منظور، مبارزه كنيد، ما نبايد مبارزه با خودمان بكنيم، بايد با هم تفاهم كنيم و با هم برادر باشيم. همه اهل يك مملكت و يك ملت و همه ما ارادت به اسلام داريم، اينطور نباشد كه هر كدام بگويد ما اسلامى هستيم و ديگران نيستند. نخير، همه ما اگر كارهائى كه محول به خودمان است آن را به طور صحيح انجام ندهيم، ما اسلامى نيستيم، ما طاغوت هستيم. عين همان بود كه كارها را بر خلاف مملكت خودش انجام مىداد. حالا هم اگر بنا باشد هر كدام در يك محلى بر خلاف مصلحت كشور خودمان آنچه در تهران، آنچه در شهرستان است اگر بنا باشد اينطور باشد بايد ما كمر ببنديم به نابودى آن. نابودى كه نهضت ما نابود نشود. خودمان نابود بشويم اشكال ندارد،
صحيفه نور ج 12 صفحه 167
نهضت ما نابود نشود.
كوشش كنيد يك كشور اسلامى با محتواى اسلامى داشته باشيد تا پيروز باشيد
در هر صورت من اميدوارم كه مسائلى كه داريد خودتان كوشش كنيد براى رفعش و انشاءالله وقتى كه مجلس به كار افتاد مسائل در مجلس برود و از مجلس ساير جاها الهام بگيرد و قواى انتظامى اجرا بكند تا انشاءالله همه مسائل حل بشود. اميدوارم كه حل بشود مسائل. در هر صورت حالا من همهاش را روضهخوانى نكنم. اين را به شما عرض بكنم كه شما، اين توده جمعيت سى و چند ميليونى، آنها قيام كردند و يك قدرت بزرگى را شكستند و قدرتهاى ديگر هم نتوانستند هيچ كارى بكنند با اينكه همه به فكر اين هستند كه اينجا را چه بكنند.
دنيا ما را پيروز دانست و الان هم اين امريكائى كه دارد عربده مىكشد ديگران الان دارند توى دهنش مىزنند و از هيچ نترسيد كه شما پيروزيد انشاءالله و اميدواريم كه با همان پيروزى جلو برويد، هر كسى نتواند در اين مملكت به شماها تعدى بكند. يك مملكت اسلامى باشد، محتوايش اسلامى باشد. كوشش كنيد محتواى آن را اسلامى كنيد. كار نداشته باشيد كه فرض كنيد بندر كجا يك مسأله اسلامى نيست. شما همانها را اسلامى كنيد. اگر ما هر كدام هر جا كه هستيم آنجا را تصحيح كنيم، همه جا درست مىشود. انشاءالله اميدوارم كه با قدرت، شماها پيش برويد و مملكت هم مال خودتان است بتوانيد آن را اصلاحش بكنيد و مصلحتش را در جهت، خودتان هستيد، ديگر يك آقا بالا سر نيست كه بيايد و به شما بگويد كه اين كار را بكنيد و مملكت هم مال خودتان و مملكت خانه خودتان و خانه خودتان را بايد اصلاح بكنيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 156
تاريخ: 15/3/59
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده افسرى
نيروهاى مسلح آن روزها اشداء بودند بر خود مردم
بسم الله الرحمن الرحيم
از اين مسرورم كه در روز پانزده خرداد كه ديديد و ديديم بر ملت ما چه گذشت و براى چه اين ملت پايمال شدند و امروز هم پانزده خرداد است و مىبينم كه شما اميد آتيه ملت، در اينجا با هم مجتمع هستيم كه چند دقيقهاى صحبت كنيم و مطالبى كه گذشته است و انشاءالله مىگذرد در ميان بگذاريم. اين كلماتى كه اين آقا گفتند مضمون يك آيه نيم سطرى است كه راجع به مؤمنين، خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر كسى بخواهد خودش را بفهمد كه مؤمن و مسلم است اشد اعلى الكفار رحماء بينهم وقتى با اجنبىها مواجه مىشوند با شدت و كوبندگى مواجه مىشوند، وقتى بين خودشان هستند با رحمت و عطوفت مواجهند.
من از اول آمدن رضاخان به تهران و كودتا كردن تا حالا مشاهد مسائلى كه بر اين ملت گذشته است تا حدودى بودم در زمان رضاخان سركوبى هر چه بود سركوبى ملت بود، زمان پسرش هم همين طور نسبت به ملت خودشان با شدت و با قدرت شيطانى عمل مىكردند و سركوب مىكردند ملت را، سركوب مىكردند دانشگاه را، آن وقت دانشگاه نبود لكن محصلين را سركوب مىكردند، علماى، اسلام را. بين خودشان بعكس آنكه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد، بين خودشان شدت بود، خداوند مىفرمايد، بين خودشان عطوفت است لكن در زمان اين دو نفر بين خودشان يعنى در وطنشان و بين ملتشان شدت و كوبندگى بود و وقتى كه اين قواى ثلاث، انگلستان و شوروى و آمريكا از سرحدات ما، آمدند به سرحدات و هجوم كردند به ايران، از قرارى كه گفتند يكى از صاحب منصبها آن وقت گفته بود كه، يعنى رضاخان از او پرسيده بود كه مقاومت چقدر بود، گفته بود سه ساعت، آنهم دروغ گفته بود. بعد، چرا گفته بود، چرا اينجور شد؟ گفته بود اين هم مهم بود، اينها كه آمدند ما، من خودم شاهد اين بودم در سرحدات وقتى كه اين اجنبىها وارد شدند در تهران، صاحب منصبها گذاشتند و فرار كردند يعنى تمام پادگانها را رها كردند، سربازها را من مىديدم كه توى كوچهها، توى خيابان، سرخود دارند مىگردند و حتى چيزى هم كه بخورند نداشتند، يك شترى عبور مىكرد، غافله شترهائى عبور مىكردند، مثل اينكه خربزه بود، اينها كه مىافتاد از رويشان، اينها حمله مىكردند كه بخورند و صاحب منصبهايشان بارهايشان را بستند و فرار كردند، اين وضع ما، نه، اين خوب نمىتوانيم ما بيان كنيم
صحيفه نور ج 12 صفحه 157
مسائل را، اما اين اجمالى بود از ارتش آن روزى ما و همين طور شهربانيمان و همين طور ژاندارمريمان، اينها بعكس آنكه در قرآن است اشداء بودند بر خود مردم، خدا مىفرمايد كه مؤمنين اشداءاند بر كفار، اينها اشداء بودند بر خودىها و آن اشخاصى كه در مملكت خودشان بود، بر مسلمين.
ارتش در برابر مردم بايد رئوف و در مقابل اجانب كوبنده باشد
من باز اين ناراحتى كه برايم پيدا شد در ملاقاتى كه محمدرضا با يكى از رئيس جمهورهاى آمريكا بود، گمان مىكنم نيكسون بود، من آن تلخى در ذائقهام باز مثل اينكه هست كه مىديدم كه اين آدمى كه وقتى كه در ايران است با مردم رفتار مىكند، آنطور سركوب مىكنند مردم را، آنجا جلوى ميز آن رئيس جمهور ايستاده بود و او عينكش را برداشته بود و به او نگاه نمىكرد، از اين طرف نگاه مىكرد و اين مثل يك بچه مكتبى، آنوقت من تشبيهش كردم به يك بچه مكتبىهاى زمان سابق كه مقابل معلمشان كه خيلى از او مىترسيدند و وحشت داشتند، يك همچو صحنه اى بود و من اينقدر ناراحت شدم كه تلخىاش الان هم وقتى فكر مىكنم در ذائقهام هست كه ما مبتلاى به چه وضعى بوديم، چه اشخاصى به ما حكومت كردند و چه اشخاصى به اين ملت حكومت كردند. اشخاصى كه در مقابل اجنبىها و كفار آنطور بودند و در مقابل ملت خودشان آنطور سركوبى مىكردند. شما كه براى آتيه اين مملكت انشاءالله اميد هستيد، بايد همين دستورى كه از جانب خداى تبارك و تعالى براى شناخت مؤمن وارد شده است مد نظرتان داشته باشيد، با ملت خودتان، با ملت مسلم رحيم باشيد، لطيف باشيد، رئوف باشيد، در مقابل اجانب توفنده و كوبنده باشيد عكس زمان رژيم سابق و مثل زمان صدر اسلام. صدر اسلام وقتى كه مسلمين مواجه مىشدند با كفار، طورى رفتار كرده بودند با آنها كه از قرارى كه گفته مىشود بين آنها معروف شده بود كه اين عربها آدم را مىخورند، بين خودشان آنطور رئوف و مهربان بودند كه سردار بزرگ، مالك اشتر از بازار عبور مىكرد، يك كسى نشناخته به او فحاشى كرد ايشان هم سرش را زير انداخت و رفت. كسى به او گفت كه تو شناختى اين را؟ گفت نه. گفت اين مالك اشتر است، دويد، دنبالش دويد، ديد كه رفته توى مسجدى ايستاده نماز مىخواند آمد پيشش عذرخواهى، گفت نه، عذر خواهى نكن من آمدم اينجا نماز بخوانم و براى تو طلب مغفرت بكنم از خدا، اين تربيت اسلامى است.
تحقق ادب و فرهنگ اسلامى عامل جلوگيرى از آسيب پذيرى
اگر چنانچه ارتش ما كه يك ملت است به ادب اسلامى درآيد، امكان ندارد كه يك هجومى بر آنها بشود، متزلزل بشود. براى اينكه تزلزل مال آن كسى است كه ايمان ندارد، اينكه ايمان دارد متزلزل نيست. اگر چنانچه ادب اسلامى در بين ملت ما متحقق بشود، همه قشرها يك قشرهاى اسلامى بشوند، آسيب ديگر در اين ملت نخواهد تحقق پيدا كرد، آسيب پذير نخواهد شد. كوشش كنيد كه در اين دانشكدهها و دانشگاهها كه هستيد ايمان را در خودتان تقويت كنيد ايمانى كه هم در اينجا شما را
صحيفه نور ج 12 صفحه 158
شرافتمند مىكند و هم در پيشگاه حق آبرو داريد و با آبرومندى وارد مىشويد به حق تعالى كوشش كنيد كه عادت بدهيد خودتان را بر اينكه با اهالى كشور خودتان حكمفرمائى بر خلاف حق نكنيد، رحيم باشيد، اگر چنانچه يك كسى هم خلاف كرد شما به طور خشونت با او عمل نكنيد. به قانون بايد عمل بشود همانطورى كه سربازهاى صدر اسلام بودند و با عدد كمى فتح هاى بزرگى كردند سر اينكه اين عدد كم به امپراطورى ايران غلبه كرد، اين بود كه آنها ايمان داشتند از روى ايمان و با اين روحيه كه ما اگر هم كشته بشويم شهيد هستيم و پيش خدا مىرويم و آبرومنديم اقدام مىكردند و آنها به اين مبانى اعتقاد نداشتند و با زور آورده بودند آنها را براى جنگ و با فشار آنها آمده بودند براى جنگ و وقتى كه وضع اسلام را مىديدند، ايرانىها وقتى ديدند كه لشگر اسلام وقتى آمد اينجا يك وضع ديگرى دارد، غير امپراطورى ايران است، مردم اقبال كردند با آنها، اين سر پيروزى مسلمين شد بر آن لشگر مجهز ايران و همين طور در روم، همين طور اگر چنانچه ما ارتشمان يك ارتش صحيح اسلامى ملى بود نمىتوانست كسى از خارج به ما تحميل شود، اينكه مستشاران آمريكائى بر ما تحميل شد براى اينكه سردمداران آن وقت همهشان از آنهايى بودند كه ايمان نداشتند و هر چه مىخواستند، مىخواستند يك روزگارى را با خشونت به مردم بگذرانند و يك نوائى هم در اينجا با دله و دزدى و امثال ذالك پيدا بكنند.
ارتش ما مردمى است، نه طاغوتى، كه سركوب كند
اگر امروز بخواهد آمريكا يا شوروى يا هر كس براى شما يك مستشارى بفرستد، خود شما جلويش را مىگيريد و خود شما مانع مىشويد. اگر يك صاحب منصبى هم فرض كنيد يك سرلشگر يا ارتشبدى هم بخواهد يك همچو كارى بكند خود سربازها و خود درجهدارها و خود افسرهاى زيردست زير اين بار نمىروند و جلوگيرى مىكنند براى اينكه متحول شدهاند اين جوانهاى ما، ارتشهاى ما متحول شدهاند به يك چيز ديگرى، غير زمان سابق است، اينها حالا يك موجود ديگرى شدهاند. برادرهاى من، اگر بخواهيد آبرومند بشويد در دنيا و آخرت و شرافتمند زندگى كنيد، بايد با قدرت و شدت در مقابل ديگران بايستيد و در بين خودتان رحيم و رئوف و دوست باشيد و اگر يك ارتشى پشتوانه ملى نداشته باشد، مثل همان ارتش سابق مىماند كه اينها مىديدند كه اگر چنانچه صاحب منصبها مىديدند كه اگر چنانچه در تهران هم بخواهند بمانند و وضع اينطور باشد خود مردم آنها را چه خواهند كرد لهذا چمدانها را بستند و فرار كردند اما شما انشاءالله پشتوانه ملت را داريد و شما عددتان فرض كنيد چند هزار باشد لكن پشتوانهتان سى و چند ميليون است، همه مردم است. ارتش، ارتش مردمى است نه ارتش طاغوتى كه سركوب كند، ارتشى است كه با مردم زير يك سقف جمع مىشوند و مردم براى آنها تظاهر مىكنند و اينها هم براى مردم تظاهر مىكنند، اين يك چيز تازهاى است كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كرده و اين را حفظش كنيد. اين پشتوانه را حفظ كنيد، كه اين پشتوانه آنچنان قدرتى به شما خواهد داد كه يكىتان در مقابل صد تا، در مقابل چند صد تا
صحيفه نور ج 12 صفحه 159
خواهيد بود. وقتى شما خودتان را در آن طرف مواجه با دشمن ديديد، در اين طرف مواجه با ناراضى ديديد، نمىتوانيد خودتان را حفظ كنيد. ارتشى كه ملت از آن ناراضى است، ارتشى كه مىبيند ملت پشت به او كرده، اگر يك دشمنى از آن طرف بيايد پناهگاه ديگر ندارد اين، اين نمىتواند ديگر مقاومت كند به خلاف ارتشى كه مىبيند آن طرف دشمن است و اين طرف بيست و چند ميليون، سى و چند ميليون دوست است و پشتيبان اوست همانطورى كه او در ميدان جنگ، جنگ دارد مىكند اينها هم بزرگ و كوچكشان، زن و مردشان دنبال او جنگ مىكنند، يك همچو ارتشى پيروز است، سعى كنيد اينطورى باشيد. آيا آن پانزده خرداد بهتر بود كه از ارتش ما به جان مردم ريخت و همين ملت بيچاره را آنطور قتل عام كرد يا اين روز پانزده خرداد و سالروز پانزده خرداد كه شما با ملت در آغوش هم هستيد و آمدهايد با هم صحبت مىكنيد؟ حفظ كنيد اين موهبت الهى را، اين يك موهبت الهى است كه خدا به ما داد كه ارتش و ملت و ژاندارمرى و ملت و پاسدار و ارتش و همه با هم دوست باشند و با هم در مكروهات و در خوشىها شريك باشند. ارتش هماهنگى داشته باشد با ژاندارمرى و پاسدار، پاسدار هماهنگى داشته باشد با ارتش و ژاندارمرى، ژاندارمرى هم همين طور، همه قواى انتظامى اينطور باشند كه هماهنگ باشند، با هم كار را انجام بخواهند بدهند. اگر بنا باشد كه پاسدارها از يك طرف بكشند و ارتش از يك طرف و ژاندارمرى از يك طرف و شهربانى از يك طرف، اين يك مملكتى مىشود كه لازم هم نيست از خارج به اين يك آسيبى برسد، خودش آسيب ديده است و خودش مثل خربزه كرمو مىماند كه از باطن خراب است. شما كه رمز پيروزىتان را ديديد و ديديد كه به همه قدرتهائى كه پشتوانه اين قدرت شيطانى بود پيروز شديد و ديديد كه رمزش اين بود كه ايمان داشتيد و اللهاكبر همراه شما بود و وحدت داشتيد و همه يك وجهه داشتيد، اينطور نبود كه يكى از اين راه برود و يكى از آن راه برود، همه از يك راه مىرفتيد. ملت و آن ارتشى كه آن پايينهايشان كه مؤمن بودند و ژاندارمرى و اينها همه ملحق شدند به هم و همه يك راه رفتند و همه هم ايمان داشتند، هيچ در آن وقت مطرح نبود كه من مىخواهم يك منصبى پيدا كنم همه روى ايمان به خداى تبارك و تعالى و فرياد الله اكبر و اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، اين رمز پيروزى شماست. اين سند پيروزى ملت ايران است، پيروزيى كه باز ملت ايران نمىداند در خارج كشور چه نظرى به ايران دارند. باز، ملت ما بازداند كه آنجا بيشتر از خود ايران احترام به ما مىگذارند، احترام به ملت مىگذارند، آنها كه در خارج هستند و زير بارهاى ستمگران هستند مىفهمند كه ما چه كردهايم و ملت ما چه كرده است و چه شده است.
پيروزى ما آن روزى است كه مستضعفين از بند رها شوند
بايد همه همانطورى كه از اول آن رمز را خداى تبارك و تعالى تعليمشان كرد و با الهام خداى تبارك و تعالى همه با هم مجتمع شدند و با يك ايده و با يك حركت، حركت كردند و همه بساط را به هم زدند، اين رمز را بايد نگه داشت. اگر بنا باشد كه شما خيال كنيد ما حالا پيروز شديم و ديگر بايد
صحيفه نور ج 12 صفحه 160
برويم سراغ كارهاى خودمان، نه، ما پيروز نشدهايم، باز ما مورد تهديد اقتصادى و نظامى بزرگترين امپراطورىهاى دنيا هستيم و آن امريكاست كه قضيه رئيس جمهور نيست، قضيه امپراطورى است، قضيه استبداد است. ما الان در مواجهه با يك همچو قدرتى هستيم و ساير قدرتها، ما در اين طرفمان يك قدرت واقع شده، آن طرف يك قدرت، آن طرف يك قدرت و همه هم مىخواهند وضع ايران را از اينكه هست به هم بزنند. ما پيروز نيستيم الان، پيروزى ما آن روزى است كه ايران و انشاءالله ساير ممالكى كه مستضعفين دربند هستند همه رها بشوند و اين ريشههاى فاسدى كه بين مردم افتادهاند و مىخواهند آنها را از جمهورى اسلامى و از اسلام دلسرد كنند اينها هم با قدرت شماها از بين بروند، آنوقت پيروز هستيم و آنوقت هم بايد با هم باشيم.
مسلمين بايد در مقابل آسيبها يد واحده باشند
مسلمين به حسب دستور خداى تبارك و تعالى يده واحده نه دو تا دست، يد واحده على من سواهم همه مثل اينكه يك دستيم، باز دو دست هم نفرموده است براى اينكه دو دست هم ممكن است اين از اين طرف برود، اين از آن طرف، دست واحد همهشان مثل دست واحد مىمانند، مسلم اينطورى است و اگر چنانچه مسلمين اينطور باشند كه آنطور وحدت با هم داشته باشند كه مثل يك دست باشند، يد واحده باشند، اين ديگر آسيب بردار نيست آسيب از داخل خود آدم، داخل خود ملت و كشور بر ما وارد مىشود و بر شما، از خارج هيچ ترسى نداشته باشيد، از داخل خودمان بترسيد، از اينكه با توطئهها شماها را از هم جدا كنند و شماها را از پاسدارها و پاسدارها را از شما و ژاندارمرى را از ديگران و شهربانى را از ديگران و ملت را از آنها. اين آسيب يك آسيب بزرگى است كه خود به خود، ما تحليل مىرويم ولو اينكه از خارج هم به ما حملهاى نشود و نمىشود، اين آسيب، آسيب مهم است.
از وسوسههائى كه در داخل مىشود غفلت نكنيد
و شياطين شروع كردند از اينجا شروع كردند. آن هياهوى خارجى احتمال بدهيد كه براى اغفال ما از داخل باشد، آن هياهو كه در خارج مىكنند و آن تهديداتى كه از خارج مىكنند احتمال بدهيد كه براى اين باشد كه ما جهت را گم كنيم و متوجه به خارج بشويم، از داخل غفلت بكنيم. از داخل غفلت نكنيد و از وسوسههايى كه در داخل واقع مىشود، در داخل مثلاً پادگانها، در داخل ارتش و ژاندارمرى، كه مانع مىشود از اينكه يك نظم صحيحى در كار باشد از اين بترسيد، از اينكه بين خود ارتش اختلاف باشد و آن بگويد صاحب منصب اوست، آن بگويد او و آن بگويد او، كه هرج و مرج درست بشود، از اين بترسيد كه يك ارتش را متزلزل مىكند، نظام از دست گرفته مىشود.
صحيفه نور ج 12 صفحه 161
لزوم حفظ نظم در نيروهاى مسلح و رعايت سلسله مراتب
ارتش اگر نظم نداشته باشد ارتش نيست و شياطين كه ممكن است نفوذ كرده باشد هم در ارتش، هم در ژاندارمرى و هم در ساير قواى انتظامى و غير انتظاميه، آنها در هر جا به يك صورتى دامن مىزنند به اينكه نظم را از ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى انتظاميه بگيرند و در باطن خود ارتش، هرج و مرج ايجاد كنند. اگر يك ارتشى با هرج و مرج بخواهد مواجه باشد و بپذيرد اين هرج و مرج را، معنايش اين است كه ارتش نيست، هيچ امكان ندارد كه او بتواند با يك قدرتى هر چه هم باشد مقابله كند. اگر نتواند ارتش خودش را اصلاح كند و قدرت خودش را و پيوند خودش را و نظمى كه در باطن بايد باشد اين را ايجاد بكند، اين نمىتواند در مقابل غير، هر غيرى باشد، مقاومت كند. اينهايى كه مىآيند به جوانها از راه دلسوزى مىگويند كه چرا بايد شما مثلاً، اين مثل زمان طاغوت مىماند كه شما اطاعت كنيد، خير، اين مثل زمان اميرالمؤمنين مىماند، اطاعت از طاغوت بد است نه اطاعت از ارتشى كه مال اسلام است، اطاعت از يك فرماندهى كه فرمانده اسلام است واجب است به حسب حكم اسلام، تخلف حرام است، طاغوت براى طاغوتيش بد بود نه براى نظمش. اگر شما بخواهيد كه به هم بزنيد اوضاع را و يك دسته جوان نپخته و بىتفكر بيايند در اينجا و بخواهند به هم بزنند اوضاع را، تمامتان آسيبپذير خواهيد شد، نه فقط صاحب منصبها، خير، همه آسيب پذير خواهيد شد اگر بنا باشد درجههاى بالا، البته آنهائى كه انشاءالله اسلامى حالا هستند و مىشوند، اينها را از آنها اطاعت نكرد و از فرمانده كل قوا اطاعت نكرد اگر بنا شد يك همچو چيزى باشد هيچ وقت نمىتواند ارتش، ارتش باشد. زمان حضرت امير هم اطاعت واجب بود بر ارتش نسبت به فرماندار، حكم اسلام است، البته فرماندار هم بايد با نظر طاغوتى نگاه نكند به آنها، با نظر عطوفت، مهربانى باشد. بايد همه شما قوه واحده باشيد، يد واحد، يد واحد، واحد على من سواهم بايد همه شما نظم را حفظ كنيد، همه قواى انتظاميه نظم را در باطن خودشان حفظ كنند تا يك ارتش صحيح باشد، يك ژاندارمرى صحيح باشد، يك سپاه پاسداران صحيح باشد اگر بنا باشد كه سپاه پاسداران به طور هرج و مرج كار بكنند، هر كه، هر جا چهار نفر باشد برود به مردم تعرض بكند و مال مردم را خداى نخواسته بگيرد، اين پاسدار اسلام نمىشود، اين طاغوت است به صورت ديگر درآمده مگر طاغوت چى بود؟ طاغوت همين بود كه جان و مال مردم در امان نبود در زمان او. اگر بنا باشد كه جان و مال مردم در اين زمان هم از قواى انتظاميه در امان نباشد اين هم طاغوت است، منتها با صورت ديگر آمده بيرون و طاغوتى كه به صورت مسلم بيرون بيايد خطرش از آن طاغوت بدتر است، اين منافق است. عذاب منافقها بيشتر از عذاب كفار است. سعى كنيد همهتان، همه قواى انتظاميه سعى كنند كه هماهنگ بشوند، سعى كنند كه به آن موازينى كه در ارتش هست، موازينى كه در سپاه پاسداران هست، موازينى كه در ساير قواى انتظاميه هست عمل بكنند، خيال نكنند كه اطاعت از مافوق، خير، اين طاغوتى است، خير اطاعت از مافوق در جمهورى اسلامى و در لشكر اسلام حكم اسلام است، حكم خداست، اطاعت از فرماندارها كه به يك تعبير اولى الامر هستند اين در قرآن واجب شمرده مىشود و واجب است اين. اين
صحيفه نور ج 12 صفحه 162
جوانهاى دلپاك و صاف ما گول نخورند از شياطينى كه مىآيند با آنها صحبت مىكنند، هر كه با شما صحبت كرد راجع به بى نظمى و بى اطاعتى، دنبالش برويد ببينيد اين كى است و از كجا آمده و الهام از كجا مىگيرد. بدانيد كه اين الهام از غير مسلمين مىگيرد، اين الهام از اشخاصى مىگيرد كه مىخواهند و نمىتوانند ببينند كه يك كشورى روى پاى خودش ايستاده و مىايستند. شما الان مورد حسادت همه اجنبىهايى كه مىخواستند ايران را و مىخواهند ايران را ببلعند، شما مورد حسادت آنها هستيد، آنها توطئه مىكنند كه شما را از هم جدا كنند پاسبانها را از ژاندارمرى، ژاندارمرى و پاسبان را از ارتش و هم ارتش، هم بين خودشان از هم گسيختگى پيدا بكند، اگر اينطور باشد، خطر براى همهتان هست. و من دعا مىكنم كه همه شما انشاءالله و همه ملت ايران و همه قواى انتظامى سلامت و سعيد باشند و همه با هم هماهنگ باشند و حفظ مراتب را بكنند و انشاءالله شماها كه در تحصيل هستيد خودتان را مجهز كنيد براى خدمت مردن به كشور خودتان، خدمت كردن به اسلام كه آن هم خدمت به كشور است و انشاءالله با قدرت ملت ما پيش برود و از اين حرفهايى كه در خارج و داخل گفته مىشود هراس نداشته باشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 177
تاريخ: 23/3/59
فرمان امام خمينى در مورد تشكيل ستاد انقلاب فرهنگى
بسم الله الرحمن الرحيم
مدتى است ضرورت انقلاب فرهنگى كه امرى اسلامى است و خواست ملت مسلمان مىباشد، اعلام شده است و تاكنون اقدام مؤثر اساسى انجام نشده است و ملت اسلامى و خصوص دانشجويان با ايمان متعهد نگران آن هستند و نيز نگران اخلال توطئهگران كه هم اكنون گاه گاه آثارش نمايان مىشود و ملت مسلمان و پايبند به اسلام خوف آن دارند كه خداى نخواسته فرصت از دست برود و كار مثبتى انجام نگيرد و فرهنگ همان باشد كه در طول مدت سلطه رژيم فاسد كار فرمايان بىفرهنگ، اين مركز مهم اساسى را در خدمت استعمارگران قرار داده بودند كه از دستاوردهاى دانشگاهها به خوبى ظاهر مىشود كه جز معدودى متعهد و مؤمن كه عليرغم خواست دانشگاهها در خدمت كشور و اسلام بودند، ديگران جز ضرر و زيان چيزى براى كشور ما بار نياوردند و ادامه اين فاجعه كه مع الاسف خواسته بعضى گروه وابسته به اجانب است، ضربهاى مهلك به انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى وارد خواهد كرد و تسامح در اين امر حياتى، خيانت عظيم بر اسلام و كشور اسلامى است. بر اين اساس به حضرات آقايان محترم محمد جواد باهنر، مهدى ربانى املشى، حسن حبيبى، عبد الكريم سروش، شمس آل احمد، جلال الدين فارسى و على شريعتمدارى مسؤوليت داده مىشود تا ستادى تشكيل دهند و از افراد صاحب نظر متعهد، از بين اساتيد مسلمان و كاركنان متعهد و دانشجويان متعهد با ايمان و ديگر قشرهاى تحصيلكرده، متعهد و مؤمن به جمهورى اسلامى دعوت نمايند تا شورائى تشكيل دهند و براى برنامهريزى رشتههاى مختلف و خط مشى فرهنگى آينده دانشگاهها، بر اساس فرهنگ اسلامى و انتخاب و آمادهسازى اساتيد شايسته متعهد و آگاه و ديگر امور مربوط به انقلاب آموزشى اسلامى اقدام نمايند. بديهى است بر اساس مطالب فوق دبيرستانها و ديگر مراكز آموزشى كه در رژيم سابق با آموزش و پرورشى انحرافى و استعمارى اداره مىشد، تحت رسيدگى دقيق قرار گيرد تا فرزندان عزيزم از آسيب و انحراف مصون گردند. از خداوند متعال توفيق آقايان را در اين امر مهم مسئلت مىنمايم و عظمت اسلام و كشورهاى اسلام را خواهانم.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 142
تاريخ: 14/3/59
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان و اساتيد دانشكده الهيات و معارف اسلامى
جمهورى اسلامى امانتى است الهى به دست همه ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
اول من دعا مىكنم كه خداى تبارك و تعالى به شما جوانهاى محترم، بانوان و جوانان عزيز سلامت و سعادت و ديد اسلامى عنايت كند. هر قدر كه اين انقلاب اسلامى جلو مىرود، هر قدمى كه برمىدارد بر جلو، دشمنها كه هر قدمى يك شكست مىخورند بيشتر مجهز مىشوند. در قدمهاى اول شايد اميد داشتند به اينكه اين نهضت و اين انقلاب به طور نارس در همان اول از بين برود، با اين اميد مخالفان ما و انگلهاى جامعه ما بودند تا اينكه شما قدم اول را برداشتيد و رأى خودتان را به صندوق انداختيد و جمهورى اسلامى را به آن رأى داديد با همه مخالفتهائى كه از اين گروههائى كه وابسته به رژيم سابق يا به چپ و يا به راست مىشد. حالا كه همه قدمها برداشته شد و ديگر از حيث اساس حكومت جمهورى و جمهورى اسلامى ما ديگر كسرى نداريم، اساس درست شده است، يأس آنها بيشتر شده است و ممكن است فعاليتشان هم، براى اينكه نگذارند يك كارهايى كه حالا ديگر در جمهورى اسلامى كه تمام اساسش ريخته شده است، نگذارند در مقام اجرا پيشروى كند. حالا شما و ما و همه ملت ايران بيشتر تكليف داريم، حالا اين جمهورى اسلامى با همه محتوائى كه اساسش دارد و تحقق پيدا كرده است، يك امانتى است الهى به دست ملت ايران و همه ماها، همه شماها بىاستثناء ملت ايران نگهبان آن بايد باشند.
و شما دانشجوهاى محترم و ساير دانشجوها كه براى اسلام دلتان مىتپد و مىخواهيد فرهنگتان فرهنگ اسلامى باشد تا افرادى كه از او بيرون مىآيند امثال آن افرادى كه در رژيم سابق بودند، نباشند. حالا بيشتر دنبال اين هستند كه نگذارند اينطور امور واقع بشود، نگذارند دانشكدهها، دانشگاهها، حتى دبستانها و دبيرستانها، نگذارند كه اينها كه يك همچو خيالى دارند و تصميم بر اين گرفتند كه اساس فرهنگ را اسلامى كنند تا نتيجه اسلامى از آن بگيرند، اساس فرهنگ را طورى كنند كه وقتى كه افراد از آن بيرون مىآيند افرادى باشند كه به درد جامعه بخورند و به درد اسلام و كشور اسلامى، اينها تمام كوشششان اين است كه جلوگيرى كنند از يك همچو مقصدى كه ملت ما و شما دانشجوهاى محترم داريد. الان بسيار لازم است كه با هوشيارى تمام توجه به دسيسههاى آنها بكنيد چه بسا كه بيايند و عمال خارجىها و ساواكىها كه آنها هم همان عمال خارجى هستند و گروههاى منحرف كه همه در يك
صحيفه نور ج 12 صفحه 143
صف هستند بيايند در بين شما دانشجوها در دانشگاهها، در دانشكدههاى بيايند و آن وسوسه شيطانى را بكنند كه شما را از آن مقصدى كه داريد دلسرد كنند.
نصرت و عنايت الهى از موجبات پيروزمندى ملت ايران
اين را كراراً من عرض كردم كه آن چيزى را كه دستگاههاى جبار قدرتهاى بزرگ از آن مىترسند آن عبارت از اسلام است، از اسلام اينها مىترسند و خصوصاً حالا كه آسيب ديدند از اسلام. پيشتر تصورات بود و اعتقاداتى كه اعتقاد داشتند كه اگر اسلام در اين مملكت و در ممالك اسلامى تحقق پيدا كند آنطورى كه بايد باشد، ممكن است كه به آنها صدمه بزند و آن غارتگرىهائى كه مىخواستند بكنند نتوانند بكنند. اما حالا آسيب را به عيان ديدهاند، اينها ديدند كه يك قدرت بزرگ شيطانى، يك قدرتى كه همه قدرتها هم همراه او بودند نتوانستند اينها را نگه دارند، اين قدرت داخلى را نتوانستند با همه قدرتهاى خارجى كه پشت سرش بود نتوانستند نگه دارند. ملت ما اين سد بزرگ را شكست. خوب، آنها توجه به اين دارند، از ما بهتر هم توجه دارند كه ملت ما يك ملتى بود كه دستش از اسلحههاى مدرن و اينها خالى بود، حالا چند تا تفنگى كه به دست پاسدارهاى ماست اينها غنائم حربى است كه به دست اينها افتاده است. كى همچو چيزهائى بود؟ پيشتر سنگ بود و آجر و بيل و كلنگ مثلاً، بعد هم يك چيزهاى مختصرى، كم كم پيش رفتند و يك چيزهائى درست كردند. اين در مقابل آن چيزهائى كه دست دشمن ما بود چيزى نبود.
آنها مىتوانستند با يك يورش بيايند و تهران را بمباران كنند و اين نهضت را جلويش را مثلاً بگيرند، آن كه نگذاشت اين امور بشود، آن كه منحرف كرد همه را، همه قدرتمندان را از اينكه دخالت حاد بكنند، آن كى بود؟ آن كى بود كه مشت را بر مسلسل و تانك پيروز كرد؟ غير از خدا همچو قدرتى بود؟ من و شما همچو قدرتى داشتيم؟ آن كى بود كه از مركز تا سرحدات و همه اطراف تمام افراد كشور سى و چند ميليونى را به يك طرف بكشد و همه را يكصدا بكند، از بچههاى كوچك 7 ساله و 6 سالهاى كه تازه يك صحبتى مىتوانند بكنند تا آن پيرمردهاى 80 سالهاى كه افتادهاند و ديگر نمىتوانند كارى انجام بدهند همه اينها را يكصدا كرد. آن كه اين قلوب را با هم نزديك كرد و اين مشتها را به يك طرف بسيج كرد، آن كى بود؟ كدام قدرت مىتوانست يك چنين معجزهاى را بكند؟ در آن دهات دور افتاده از قرارى كه براى من در پاريس كه بودم نقل كردند كسى آمده بود و گفت من دهات دورافتادهاى مثل چاپلق و بوربور (طرفهاى ماست اين هم) و كمره و اينها رفتند، صبح كه مىشود مردم دنبال آخوندشان مىافتند و راهپيمائى مىكنند. آن كى بود كه يك همچو قدرتى داشت كه سرتا ته كشور را افراد با همه گرفتارىهائى كه داشتند از گرفتارىهاى خودشان منصرف كند و بياورد در ميدان مقابل توپ و تانك به مبارزه؟ اين كى بود كه جوانهاى ما، چه در مراكز فحشا در عصر تاريك پهلوى كشيده شده بودند در اين شميران و تمام بقعههائى كه در اينجاهاست مركز اينطور گرفتارىها براى جوانهاى ما بود، اين كى بود كه اين جوانها را از مراكز فساد به ميدان مبارزه
صحيفه نور ج 12 صفحه 144
كشاند؟ آن كى بود كه اين تحول را در كشور و در افراد ما اين تحول را ايجاد كرد كه اشخاصى كه از يك پاسبان، يك بازار از يك پاسبان مىترسيد، يك بازار! شماها ديده بوديد اگر يك پاسبان مىآمد در بازار تهران، بزرگترين بازار ايران و مىگفت كه بايد بيرق بزنيد كسى به خودش اصلاً چنين اجازهاى نمىداد كه نخير نبايد. ابداً چنين چيزى در كار نبود. آن كى بود كه آن جمعيتى كه اينطور بودند متحول كرد به يك جمعيتى كه آمدند در ميدانها و فرياد زدند مرگ بر رژيم پهلوى؟ آنهائى كه نمىتوانستند يك كلمهاى راجع به اين رژيم صحبت بكنند، نه راجع به رژيم، راجع به يك نخستوزيرى، راجع به يك پاسبانى، آن كى بود كه اين تحول را يكدفعه ايجاد كرد؟ مدارسى ما داشتيم كه در مدارس بيايند تزريقاتى بكنند و از آن حال به حال ديگر؟ با مدارس با يك قرن هم نمىشود اين كار را كرد. تبليغات اينطور بود؟ تبليغات، يك قرن تبليغات هم اين كار از آن نمىآيد كه به اين معجزهآسائى، با وقت كم يك همچو كار بزرگى بكند. اين، آن بود كه مقلب القلوب است. آن دعائى كه در تحويل وارد شده است تحقق پيدا كرد در ملت ما: يا محول الحول و الاحوال يا مدبر اليل و النهار يا مقلب القلوب و الابصار، حول حالنا الى احسن الحال
اين تحقق پيدا كرد يعنى متحول شد حال ما از آن خوف به يك قدرت، از آن ضعف به يك قدرت بزرگ، از آن خوفها به يك شجاعت، تمام گرفتاريها را همه از يادشان رفت، تمام خودبينىها، همه از بين رفت يكدفعه يك ملت سى و چند ميليونى از يك حالى كه در طول مدت شاهنشاهى اينها داشتند و در اين آخر تقويت شده بود، روح يأس و روح بدبينى، روح ترس و اينها كه جرأت نمىكرد يك آدم كه در داخل منزل خودش راجع به ساواك فرضاً راجع به اعليحضرت همايونى باشد، در داخل منزلش پيش اولادش جرات نمىكرد يك كلمه بگويد، پسر از پدر مىترسيد پدر از پسر، برادر از برادر، اين چى بود، اين كى بود كه ما را اينطور شجاع كرد؟ ما بعد از آنهمه ترس و خوفى كه همهمان داشتيم چه شد كه يكدفعه متحول شديم به يك روح شجاع؟ آن كى بود كه بازار و بازارى كه دنبال كسب است و دنبال منافع خودش است همچو كرد كه ايثار كرد و يك ماه بازار را گاهى در بعضى شهرستانها مىبستند و هيچ فكر اين نبودند كه به ما ضرر خورده است؟ آن كى بود كه اين معجزهها را كرد؟ غير از خدا كسى ديگرى قدرت دارد؟ آن كيست كه ما را، تا انقلاب ما گاهى وقتها وقتى انقلاب به يك مقدار از پيروزى رسيد ديگر رها مىكنند آن كيست كه ما را باز نگه داشته است به يك حالى كه باز همه فرياد مىزنند و جمهورى اسلامى را مىخواهند؟ بيدارى و توجه به خدا مايه نجات و فلاح از خدا غافل نباشيد، از يك قدرت مافوقالطبيعه، قدرت بزرگ غافل نباشيد اتكاء كنيد به آن قدرت، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است، پشتيبان شما يك همچو قدرتى است كه الان با تمام قدرتى كه امريكا دارد و با تمام تجهيزاتى كه امريكا دارد و شايد هيچ قدرت ديگر هم مقابل او نباشد حتى قدرت شوروى، با تمام قدرت حالا دارد مخالفت با شما مىكند با شمائى كه اينجا نشستيد و هيچ
صحيفه نور ج 12 صفحه 145
هم نداريد، وقتى هم دست به تفنگ بشويد يك تفنگ معمولى سابقى را داريد، با تمام قدرتش دارد همه را تجهيز مىكند بر ضد شماها و باز زورش نمىرسد، اين چيست؟ ما همچو قدرت بزرگى داريم كه امريكا كه دنيا را مىتواند بخورد از ما وحشت بكند؟ ما هستيم كه اين كار را كرديم؟
همين آقاى كارتر كه هميشه از اول نهضت تا حالا هى فرياد مىزند و هى مخالفت مىكند، هى ارعاب مىكند هى ماها را مىترساند، در امريكا اعلام كرد كه كسى نبايد از امريكا بيرون برود به ايران و در اين هياتى كه آمدند، هيأتهائى كه آمدند دخالت كند از خود آمريكا وزير دادگسترى سابق شان و اشخاص سرشناس شان اعتنا نكردند به اينكه 10 سال حبس و پنجاه هزار دلار هم جريمه، لكن اعتنا به آن نكردند و بلند شدند آمدند و حالا هم در اينجا مىگويند كه اين بيخود دارد مىگويد، ياوه مىگويد اينها حالا فهميدند كه ياوه مىگويد، ما از اول مىدانستيم كه ايشان ياوه گوست. ما در پاريس كه بوديم، در يكى از نطقهايى كه ايشان فرمودند اين بود كه شاه به ايرانىها زياد آزادى داده! در وقتى بود كه البته آن اختناق را مردم شكسته بودند، اين خيال مىكرد كه اعليحضرت اعطا كرده آزادى را به مردم، نمىداند كه مردم گرفتند از او، به غنيمت از او گرفتند نه اينكه او به ما چيزى اعطا كرد او با همه تشبثها هر جور تشبثى كه مىتوانست بكند كرد، قتل عامها را كرد ديد فايده نكرد بعد تغيير وزيرى به وزير ديگر كه او بيايد يك قدرى ياوه بگويد و مردم را خيال كند غفلت مىتواند بكند، اغفال بكند اين كار را هم كرديد نخير مردم باز همان هستند، آمد توبه هم كرد همان آدمى كه در يك سال، دو، سه سال قبل، چند سال قبل در يكى از نطقهايش گفت اين روحانيون مثل حيوان نجس مىمانند و به آنها نبايد چيز كرد، و آمد در محضر همه گفت اى علماء اسلام! اى مراجع عظام من جداً متأسفم.
اين هم يك حقهاى بود كه زد و نشد براى اينكه ملت 50 سال ياوهسرايى از اينها ديده است، 50 سال فشار ديده، 50 سال حبس و تبعيد، قتل و غارت ديد بعد از 50 سال كه همه چيز را اين مردم ديدند، از بچهاى كه چشمهايش را باز كرده و فحاشى اينها را و ياوهگوئى اينها را ديدهاند ديگر اينها باور نمىشود بكنند. ملت ما متحول شد به يك ملتى بيدار، آشناى به همه امور و شما مطمئن باشيد كه اين بيدارى انشاءالله با شرط اينكه توجهتان را به خدا مستحكم كنيد اين بيدارى هست و شما را نجات مىدهد انشاءالله.
هراس دشمنان از قدرت عظيم روحانيت و ائتلاف آنان با قشر دانشجو
پيشترها مجلس شوراى ملى آقايان اگر يك كلمه از طرف دولت انگلستان مىشد كه بايد فلان كار را انجام بدهيد احتمال اينكه بتوانند مخالفت بكنند نداشتند، همچو عرضهاى نداشتند. بله گاهى در بين آنها يك اشخاصى پيدا مىشد آن داشت كه مثل مرحوم مدرس، مرحوم مدرس يك كسى بود كه در مقابل همه مىايستاد و معالاسف اينها مىگويند روحانيون نقشى نداشتند. يك روحانى در يك مجلسى رضاخان مىخواست كه جمهورى درست كند و مدرس مخالفت مىكرد، مىدانست كه اين مىخواهد حقه بزند و مردم را بچاپد، فقط مدرس ايستاد و جلوى او را گرفت معذلك مىگويند روحانيون هيچ
صحيفه نور ج 12 صفحه 146
نقشى نداشتند. در طول مدتى كه از اولى كه رضاخان آمد و اول سالوسى خودش را كرد و پايش را محكم كرد و شروع كرد با اسلام مخالفت كردن، اين كسى كه در مقابل اينها ايستاد و مشتش را گره كرد همين روحانيون بودند، همين علما بودند كه از مشهد و از تبريز و از اصفهان و از ساير بلاد مخالفت كردند و اين احزاب و اين نهضتها و اينها هيچ كدام با آنها مخالفت نكردند. آنها نشسته بودند و منتظر بودند كه كار را ديگران انجام بدهند و اينها ميوهاش را بكشند حالا هم الان شما اين را بدانيد كه هدفى كه براى اينها هدف صحيح است روحانيت است و قشر دانشگاه و دانشجو. اينها الان وحشت دارند از اينكه دانشجو با روحانى گيرم با هم مىخواهند مربوط بشوند و با هم ائتلاف كنند. اين يك وحشتى است الان براى اينها، ائتلاف اين دو قشر يعنى ائتلاف همه ملت.
اينها سالهاى طولانى زحمت كشيدند كه اين دو قشر را از هم جدا كردند، نقشه بود نه اينكه همين طور من باب اتفاق در دانشگاه به روحانيين فحش مىدادند و در محيط روحانى به دانشگاهى. مسأله اتفاقى نبود مسألهاى بود كه در گوشها خواندند هى تمام رسانهها كه به خدمت آنها بود در مقابل روحانيون هى ايستاد و هى فحاشى كرد. شعر، ايشان اين شعرها را گفتند تا آخوند در اين مملكت هست اين مملكت درست نمىشود، يكى از شعرهاى اين مرد نانجيب را اينها در گوش همه خواندند، همه رسانهها همه مطبوعاتشان همه چيزها و مقصد اين بود كه اين دو تا طايفه از هم جدا بشوند دانشجو پهلوى آخوند ننشيند. آنها را مقابل هم قرار دادند براى اينكه مىديدند كه اگر اينها با هم باشند كارشان زار است حالا هم از آن خيال اينها منصرف نشدند شما خيال نكنيد كه حالا عمال اينها منصرف هستند. الان هم مثل همان اوايل زمان رضاخان شروع شده است به حمله كردن به روحانى در هر جا كه هست. در شمال كه اين چپىها زيادتر هستند زيادتر و در جاهاى ديگر هم ملايمتر، لكن مشغول هستند. اينها با عمامه دعوا ندارند اينها اساس را مىبينند كه اينها درست مىكنند. اينها ديدهاند كه اين ملت با روحانى و دانشگاهى، بازارى و كارگر و اينها با هم شدند و در ظرف يك سال و نيم تمام چيزهائى كه يك حكومتى لازم دارد اينها درست كردند و اين يك چيز بى سابقهاى در دنياست، يك چيزى كه ديگران در 50 سال هم نمىتوانند درست بكنند و در 50 سال هم قانون اساسى نداشته و ندارند، اينها در يك سال و نيم تقريباً همه اينها را درست كردند. اينها از يك همچو اجتماعى مىترسند، اينها خودشان را شكست خورده مىبينند و چون مىبينند كه اين شكست از ناحيه روحانى و دانشگاهى كه اينها مردم ديگر را بسيج كردند، هر آخوندى در محلش، در مسجدش بسيج كرد مامورين خودش را، اينها از اين مىترسند. از اول هم هدف روحانى بود، قضيه برداشتن عمامه روحانى كه نمىتوانست يك آخوند از توى خيابان بيايد براى اينكه مىريختند و عمامهاش را مىخواستند بردارند و يا برمىداشتند، اين يك چيزى نبود كه من باب اتفاق شده باشد، يك نقشهاى بود كه مىديدند كه اين عمامه خيلى كار از آن مىآيد. مردم عقيده دارند به اينها، اينها وقتى يك چيزى را بگويند از آنها گوش مىكنند. از اول دنبال اين افتادند كه اينها را به زمين بزنند تا وقتى كه بخواهند همه نفت ما را ببرند و همه چيزهاى زيرزمينى
صحيفه نور ج 12 صفحه 147
ما را ببرند و جوانهاى ما را هم به نابودى بكشند، يك كسى نباشد بگويد چرا.
اينها ديدند كه چرا از دهان روحانى هى در مىآمد، توى مجلس هم كه بود يك روحانى پا مىشد و مىگفت چرا، زمان رضاخان هم كه همه نفسها قطع شده بود باز روحانى بود كه قيام مىكرد و چرا مىگفت، منتها چون اين بسيج عمومى نشده بود و اوايل امر بود هى با شكست مواجه مىشد، سركوبى مىكردند اينها را اما حالائى كه ديدند يك بسيج عمومى شده است و مردم يك تحولى پيدا كردهاند دانشگاهى ديگر از آخوند رم نمىكند و آخوند هم از دانشگاهى، هر دو نشسته در يك محيط مدرسه فيضيه و با هم دارند نقشه مىكشند كه دانشگاه را درست بكنند و عرض مىكنم كه جهات ديگر را درست بكنند، اينها الان وحشت برشان داشته است، اينها مىگويند كه اگر اين دو تا قشر را از هم جدا بكنيم بعد آخوند را از مردم جدا بكنيم كار ديگر تمام است، ديگر يك همچو اجتماعى نمىشود پيدا بشود. از اين جهت الان در هر جا كه شما برويد همان حرفهاى زمان رضاخان دارد زمزمه مىشود، از حلقوم اينهائى كه ساواكى هستند و يا مثلاً فداى خلق هستند همه زمزمهها شروع شده است و هى هر كه از هر جا مىشود به آخوند مىگويد، به آخوند مىزند. اينها ديدند كه راه اين است، راه براى اينكه اين ملت را زير بار بكشند و همه ذخاير اينها را ببرند جز اين نيست كه اين قشر را از نظر مردم بيندازند. همانطورى كه زمان رضاخان اين كار را كردند و اين كار ماسيد در آنوقت، الان مشغول شدند.
من تكليفم اين است كه به ملت ايران اعلام كنم اين را، الان مسجدها را همين هرزهها، مسجدها را خالى كردهاند، اينطور كه به من اطلاع مىدهند. همين مسجدها كه ستاد اسلام است و اسلام از توى اين مسجدها، در صدر اسلام از مسجدها لشكرها بيرون مىرفت، يعنى نماز جمعه وقتى كه بپا مىشد، در نماز جمعه بسيج مىكردند طوايف را براى مقابله با دشمنان اسلام، مسجدها ستاد بود اينها از مسجد صدمه ديدند و لهذا مىبينيد خوب آقائى در مسجد مىخواهد نماز بخواند يك عده هم نماز خواندند يك دستهاى كه اصل نماز را نمىخواهند و مىخواهند بازى درست كنند يك دستهاى جلو مىآيند و مىآيند آن طرف مىايستند، يك مردكهاى كه معلوم نيست وضو اصلش دارد مىايستد آنجا در مقابل اين آقا كه مردم به او اقتدا كردند و مىايستند و ده، بيست تا از اين رفقايش اينجا مىايستند و نماز مىخوانند، اين نماز است؟ اينها مىخواهند نماز بخوانند؟ اگر مىخواهند نماز بخوانند خوب اين هم نماز است؟ مىخواهند نماز را بشكنند، عين همان كه قرآن را سرنيزه كردند و اميرالمؤمنين را شكستند. هر چه حضرت فرمود كه من قرآن هستم من قرآن ناطق هستم به من گوش كنيد، اين حيله است. آن احمق شمشيرها را كشيدند و گفتند كه اگر نگوئى برگردند مىكشيم. برگرداندند لشكر اسلام را و نگذاشتند كه پيروز بشوند. الان همان قضيه است نماز مىخوانند و اين نماز براى شكستن مسجد است مسجد را مىخواهند بشكنند مسجدها را من شنيدم خلوت شده است و اين تأسف دارد.
صحيفه نور ج 12 صفحه 148
نماز، بالاترين فريضه و كارخانه انسانسازى است
afsanah82
07-26-2011, 03:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 168
تاريخ: 20/3/59
بيانات امام خمينى در جمع مديران صندوقهاى قرض الحسنه سراسر كشور
شريف ترين روز، از ازل تا ابد، بعثت پيامبر گرامى اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد بزرگ را به همه ملت ايران و تمام مسلمين و شما آقايان حاضر تبريك عرض مىكنم.
زمانها خودشان هيچ مزيتى ندارند بعضى بر بعضى، زمان يك موجود سارى متحرك است، متعين و هيچ فرق ما بين قطعهاى با قطعهاى ديگر نيست. شرافت زمانها يا نحوست زمانها به واسطه قضايائى است كه در آنها واقع مىشود. اگر چنانچه شرافت زمان به واسطه حادثهاى است كه در آن زمان واقع مىشود، بايد عرض كنم كه روز بعثت رسول اكرم در سرتاسر دهر من الازل الى الابد روزى شريفتر از آن نيست براى اينكه حادثهاى بزرگتر از اين حادثه اتفاق نيفتاده. حوادث بسيار بزرگ در دنيا اتفاق افتاده است، بعثت انبياء بزرگ، انبياء اولوالعزم و بسيارى از حوادث بسيار بزرگ، لكن حادثهاى بزرگتر از بعثت رسول اكرم نشده است و تصور هم ندارد كه بشود زيرا كه بزرگتر از رسول اكرم در عالم وجود نيست غير از ذات مقدس حق تعالى و حادثهاى بزرگتر از بعثت او هم نيست. بعثتى كه بعثت رسول ختمى است و بزرگترين شخصيتهاى عالم امكان و بزرگترين قوانين الهى، و اين حادثه در يك همچو روزى اتفاق افتاده است و اين روز را بزرگ كرده است و شريف، و همچو روزى ما ديگر در ازل و ابد نداريم و نخواهيم داشت، لهذا تبريك اين روز را بر همه مسلمين و بر همه مستضعفين جهان عرض مىكنم.
فقط انسان نامتناهى در كمال و بينش و صفات، قادر به برداشت صحيح از اسلام است
از اسلام و بعثت رسول اكرم برداشتهاى مختلفى است به حسب آن چيزهائى كه در برداشت كننده موجود است. انسانها مختلفند در ديد خودشان و به واسطه اختلاف در ديد، اختلاف در برداشتها هم مىشود. برداشت از رسول اكرم به حسب ديدههاى مختلفى كه در جهان بوده و هست و خواهد بود مختلف است و برداشت از انسان هم به حسب اختلاف نظرها و اختلاف ديدها مختلف است و برداشت از قرآن هم به حسب همين اختلاف مختلف است و برداشت از احكام اسلام هم و اسلام هم مختلف. هر ديدى محدود به حدود آن كسى است كه آن ديد را دارد. انسان يك موجودى است محدود
صحيفه نور ج 12 صفحه 169
لكن قابل حركت الى غير متناهى و ديد انسان موجود محدود است مگر آنكه ديد انسان غير متناهى باشد. انسان غير متناهى در كمال، غير متناهى در جلال و جمال، ديد غير متناهى دارد و او مىتواند از اسلام و از انسان و از بعثت و از رسول اكرم و از عالم، برداشت صحيح بكند. از انسان بزرگ كه گذشت، از انسان كامل كه گذشت، تمام ديدهايى كه در بشر هست، در انسانها هست، همه محدود است و برداشت صحيح نه از اسلام و نه از قرآن و نه از بعثت و نه از رسول اكرم و نه از انسان به طورى كه هست مىتوانند برداشت كنند. محدود نمىتواند غير محدود را در حيطه بياورد مگر خودش هم غير محدود بشود. انسان كامل غير محدود، انسان كاملى كه در همه صفات غير محدود است و ظل ذات اقدس الهى است، اين مىتواند از اسلام آنطور كه هست برداشت كند و از انسان آنطور كه هست و از بعثت آنطور كه هست و از قرآن آنطور كه هست و از عالم آنطور كه هست. ديگران به حسب مراتب وجودشان، به حسب مراتب كمالشان برداشتهايى دارند لكن محدود است، بايد خودشان سير بكنند و مراتب كمال را يكى پس از ديگرى به آن برسند و به اندازه كمالى كه پيدا مىكنند از اين حقايق و منجمله از بعثت برداشت به حسب آن مقدار از كمال كه دارند بكنند. رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم انسان كاملى است كه در راس مخروطه اين عالم واقع است. ذات مقدس حق تعالى كه غيب است و در عين حال ظاهر است، مستجمع همه كمال به طور غير متناهى است، در رسول اكرم متجلى است به تمام اسماء و صفات و در قرآن متجلى است به تمام اسماء و صفات. و روز بعثت روزى است كه خداى تبارك و تعالى موجود كاملى كه از او كاملتر نيست و نمىشود باشد مأمور كرد كه تكميل كند موجودات را، انسانها را كه ابتدائاً يك موجود ضعيف ناقص هست لكن قابل اينست كه ترقى كند، انسان را مترقى كند. ابعاد انسان ابعاد همه عالم است و اسلام براى تربيت انسان در همه ابعاد است برداشتهاى مختلفى كه از اسلام شده است به حسب نظرهاى مختلفى كه صاحب نظرها داشتند و بينشى كه داشتند بسيار اختلاف هست و هيچ كدامش نرسيده است به حدى كه اسلام را بشناسد يا انسان را بشناسد يا رسول اكرم را بشناسد يا عالم را بشناسد همهشان در يك سطح محدود هستند، چه بسا اشخاصى كه خيال مىكنند كه پيغمبر اكرم كه آمده است يا ساير انبيائى كه خداى تبارك و تعالى فرستاده است، براى اين است كه مردم را از اين ظلمها و بىعدالتىها و امثال اين نجات بدهد و مأموريت همين است كه عدالت ايجاد كند در اجتماع و در افراد و مأموريت به همين قدر بيشتر نيست. چه بسا اشخاصى كه اقتصاد را در يك مطلب با اهميتى تلقى مىكنند و ماموريت انبيا را محدود به اين بكنند كه اينها آمدهاند مردم را به يك شكم سير و يك زندگى رفاه برسانند و همين است ماموريت انبيا. و چه بسا اشخاصى كه به حسب ديد عرفانى كه دارند بعثت انبيا را محدود مىكنند به اينكه براى بسط معارف الهى است و غير از اين بعثت چيزى نيست. و همين طور فلاسفه يك طور فكر مىكنند، فقهاى اسلام، ملتها يك طور فكر مىكنند، روشنفكرها يك طور فكر مىكنند و مومنين هم هر كدام به يك نحو فكرى دارند و همه قاصرند از رسيدن به آنچه كه هست. اين روايتى كه وارد شده است من عرف نفسه فقد عرف ربه اين به ما مىفهماند كه انسان آنطور موجودى است كه اگر چنانچه شناخته بشود،
صحيفه نور ج 12 صفحه 170
شناسائى خدا با اوست. به هيچ موجودى اين مطلب صادق نيست. رب انسان را كسى نمىتواند بشناسد الا اينكه خودش را بشناسد و خودشناسى كه دنبالش خداشناسى است حاصل نمىشود مگر براى اولياء خدا. و گمان نبايد بشود كه اسلام آمده است براى اينكه اين دنيا را اداره بكند يا آمده است فقط براى اينكه مردم را متوجه به آخرت بكند يا آمده است كه مردم را آشناى به معارف الهيه بكند. محدود كردن هر چه باشد خلاف واقعيت است. انسان غير محدود است و مربى انسان غير محدود است و نسخه تربيت انسان كه قرآن است غير محدود است، نه محدود به عالم طبيعت و ماده است، نه محدود به عالم غيب است، نه محدود به عالم تجرد است، همه چيز است.
نوع انسان در خسارت است مگر آنان كه در حصار ايمان و تربيت انبيا وارد مىشوند
مىگويند اول سورهاى هم كه به پيغمبر وارد شده است اقرا باسم ربك است نگفته است اقرا باسم الله، نگفته است اقرا باسم الناس، فرموده است اقرا باسم ربك، يعنى رب رسول، يعنى آن كه تربيت كرده است رسول اكرم را، يعنى خداى تبارك و تعالى به تمام اسماء و صفات، با تمام اسماء و صفات. اينكه رب رسول اكرم است، انسان كامل است، ذات مقدس حق تعالى با تمام اسماء و صفات است و اسماء و صفات حق تعالى احاطه بر تمام موجودات دارد و با يك تعبير ديگر همه موجودات ظهور اسماء و صفات الهى هستند. و خداى تبارك و تعالى كه امر مىفرمايند كه اقرا باسم ربك يعنى به اين اسمى كه تمام اسماء و صفات در آن است و مربى به تمام معناى تربيت در عالم طبيعت، تربيت در عالم ماوراى طبيعت، تربيتهاى مناسب با عالم مجردات، با عالم جبروت، با تمام عوالم، اين رب رسول است و پيغمبر هم مأمور است كه قرائت بكند و اول چيزى كه به او حسب اين روايت امر شده است، امر به قرائت است و تعليم و تربيت. كانه مىخواهد بفرمايد كه آن ربى كه رب تو است و احاطه به همه موجودات دارد، تو بايد قرائت كنى و تربيت كنى مردم را به آن راه، همان راه رب رسول، آن هم رب رسول خاتم. پيغمبر مأمورند كه مردم را دعوت كنند به رب رسول، به رب رسول اكرم و رب رسول خاتم. و قرآن براى همين آمده است و اسلام براى همين آمده است كه تربيت كند انسانها را كه اگر تربيت برايشان نباشد، از همه حيوانات درندهتر و موذىتر است. انسان يك چنين موجودى است كه اگر در تحت تربيت واقع نشود، هيچ حيوانى در عالم، هيچ موجودى در عالم به خطرناكى اين موجود نيست و به موذيگرى اين موجود نيست. همه انبيا كه آمدند، براى تربيت اين موجودند كه اگر سر خود باشد عالم را به هم مىزند و مع الاسف انبيا هم موفق نشدند به اينكه مأموريت خودشان را تحقق بدهند.
والعصر ان الانسان لفى خسر عصر هم محتمل است كه در اين زمان حضرت مهدى سلام الله عليه باشد يا انسان كامل باشد كه مصداق بزرگش رسول اكرم و ائمه هدى و در عصر ما حضرت مهدى سلام الله عليه است. قسم به عصاره موجودات عصر، فشرده موجودات، اينكه فشرده همه عوالم است، يك نسخهاى است، نسخه تمام عالم. همه عالم در اين موجود، در اين انسان كامل عصاره است و خدا
صحيفه نور ج 12 صفحه 171
به اين عصاره قسم مىخورد و مىفرمايد كه ان الانسان لفى خسر انسان در خسارت است، انسان شقى است الا الذين امنوا يعنى الا آن اشخاصى كه تحت تربيت واقع شده اند. نه اسلموا، آمنوا. غير مومنها، غير اشخاصى كه در تحت تربيت انبيا عظام واقع شدند و در اين زمان در تحت تربيت رسول اكرم واقع شدهاند، همهشان خسارت دارند، در زيان و خسر هستند، مستثنى فقط مومنينند كه مومنين البته داراى اين صفات هم هستند و عملوا و تواصوا بالحق وتواصوا بالصبر اين استثناست، ما بقى همه ما ديگر در خسران هستيم و اسلام آمده است كه اين همه خسارتمندها را، همه اين ناقصها را بياورد در اين جمعيت مومنين. اسلام نيامده است كه جنگ بكند، اسلام نيامده است كه كشورگيرى بكند، نيامده است كه فتح بكند، اسلام و ساير اديان حقه آمدهاند كه مردم را از اين خسران بيرون كنند و وارد كنند در اين حصار ايمان و مع الاسف موفق نشدند، كوشش خودشان را كردند و موفق نشدند الا مقدارى. اين مقدار از كمال هم كه در انسانها در عالم هست به تبع انبياست، اگر انبيا نيامده بودند، شايد همه مردم، الا نادرى، همهشان مثل حيوانات جنگل و بدتر از او به جان هم مىافتادند. حالا هم مىبينيد كه آنهايى كه به اين حصار ايمان نزديكترند از اين جنايات دورترند. حالا هم كه شما در دادگسترىهاى عالم و در محكمههاى قضائى همه جا مراجعه كنيد، مومنها پروندهاى اينجا ندارند پرونده مال آنهائى است كه ايمان ندارند، پروندههاى قتل و پروندههاى در مىزدى و فحشا و امثال ذالك مال آنهائى است كه ايمان به اسلام يا ايمان به خدا ندارند. اين مقدار هم توفيق زيادى است كه گروههاى زيادى از انسان را تربيت كردند ولو همين مقدار از تربيت و اگر اين تربيت نبود، همه كارتر بودند و همه هيتلر بودند. تربيتهاى انبياست كه نجات داده اين مردم را از حد حيوانيت و آن جنونى كه انسان دارد در قدرت طلبى و شهوترانى باز يك مقدار زيادى توفيق حاصل شده لكن باز توفيقى كه آنها مىخواستند نشده است، اين كه انبيا مىخواستند باز نشده، پيغمبر غصه مىخورد براى اينكه دعوت مىكند و اجابت كم مىشود.
فلعلك باخع نفسك و يكى از غصههاى انبيا هم همين است كه تعليماتشان را نتوانستند به ثمر برسانند به آن طورى كه تعليم اقتضا مىكند. پيغمبر مىخواست همه مردم را على ابن ابيطالب كند ولى نمىشد و اگر بعثت هيچ ثمرهاى نداشت الا وجود على ابن ابيطالب و وجود امام زمان سلام الله عليه اين هم توفيق بسيار بزرگى بود. اگر خداى تبارك و تعالى پيغمبر را بعث مىكرد براى ساختن يك چنين انسانهاى كامل، سزاوار بود لكن آنها مىخواستند كه همه آنطورى بشوند آن توفيق حاصل نشد. اسلام يك قوانينى است كه انسان مىخواهد درست كند، قرآن هم كتاب انسان سازى است مىخواهد انسان درست كند، پيغمبر هم از اول كه مبعوث شد تا آخر وقتى كه از دنيا تشريف بردند در صدد اين بود كه آدم درست كند، در فكر اين بود. تمام جنگهائى كه در اسلام واقع شده براى اين بوده است كه اين جنگلىها و وحشىها را وارد كنند در حصار ايمان، قدرت طلبى توى كار نبود و لهذا در سيره نبى اكرم و ساير انبيا و اولياء بزرگ، حضرت امير سلام الله عليه، اولياى بزرگ در سيره آنها مىبينيم كه اصل قضيه قدرت طلبى در كار نبوده و اگر براى اداى وظيفه نبود و براى ساختن اين
صحيفه نور ج 12 صفحه 172
انسانها نبود، حتى اين خلافت ظاهرى را هم قبول نمىكردند، مىرفتند، اما تكليف بود، تكليف خداست بايد قبول كند تا بتواند آن مقدارى كه مىتواند انسان درست كند، معالاسف نتوانست معاويه را آدم كند چنانكه پيغمبر نتوانست ابوجهل و ابولهب و اين صنف جمعيت را آدم كند، اميرالمومنين هم نتوانست معاويه و اتباع معاويه را آدم كند اما آمدند براى اين كار، گمان نشود كه اسلام شمشير كشيده است براى اين كه قدرت پيدا كند مثل ساير حكومتها، حكومت اسلامى اينطورى نيست، اگر كسى براى قدرت اقدام بكند و براى تحصيل قدرت شمشير بكشد، اين از اسلام دور است، اين وارد در اسلام نشده است باز، ظاهراً مسلم است اما آن ايمانى كه بايد داشته باشد ندارد. انبيا آمدهاند براى اينكه اين قدرتها را بشكنند، اين قدرتهاى شيطانى را سركوب كنند و نبى اكرم هم آمده بودند، آمدند براى اينكه اين قدرتها را بشكنند. اين يكى از كارهائى است كه انبيا دارند نه اينكه فقط اين است. كار مهم انبيا اين است كه مردم را برسانند به آن نقطه كمال و ساير كارها وسيله است غايب، كمال مطلق است. انبيا مىخواهند كه همه مردم بشوند مثل اميرالمؤمنين سلام الله عليه، لكن نمىشود، توفيق پيدا نمىكنند. اينطور نيست كه انبيا براى دنيا آمده باشند، دنيا يك وسيلهاى است براى كمال، چنانكه اهل دنيا هم اين وسيله را به ضد كمال استعمال مىكنند. جنگ على ابن ابيطالب با جنگ معاويه ماهيتاً فرق دارد، ذاتاً فرق دارد، يكى شمشير مىكشد و ظل الله است، ظل خداست، يكى شمشير مىكشد و ظل شيطان است، ماهيتاً اين دو تا با هم فرق دارند. آن كه براى قدرت طلبى و شيطنت فعاليت مىكند با آن كه براى خدا فعاليت مىكند، ذاتاً اين دو تا با هم فرق دارند و كارهايشان ذاتاً فرق دارد. انبيا براى ثروت و قدرت و دنيا و رسيدن به حكومت ابداً يك قدم برنداشتند و اگر كسى گمان كند كه انبياء يا اولياء بزرگ قدمى براى مسند برداشتند، اين نمىشناسد آنها را، اين انبيا را نشناخته است. مسندها همه در نظر انبيا پوچ است و قدرت همه پوچ.
روش پسنديده قرضالحسنه باعث از ميان رفتن ربا و حركت آفرين است
در اعمالى كه ما انجام مىدهيم و شما آقايان هم يك مصداق خوبش را داريد انجام مىدهيد و آن تكفل صندوقهاى قرضالحسنه است، گاهى عمل، خوب عملى است، نماز ديگر از اعمال بسيار بزرگ است لكن نمازگزار بد است، نماز خوب است، نمازگزار اين را به ريا انجام مىدهد، جهنم مىرود، با نمازش جهنم مىرود. صندوق قرضالحسنه خوب است، صندوقدار خيلى كارش مشكل است، جديت كنيد كه صندوقدار امينى باشيد كه براى ملت خودتان، براى مستمندان خودتان با فايده باشيد و قصد اينكه به آنها يك مثلاً چيزى هم بفروشيد نداشته باشيد، براى خدا كار كنيد و امانت را حفظ. اين پولهايى كه مردم به صندوق قرضالحسنه مىدهند اينها يك امانتهائى است دست صندوقدارها. من هيچ يك از آقايان را هم مىشناسم بله بعضى آقايان را مىشناسم نمىدانم كه اين بعضى آقايان واردند يا من باب اتفاق آمدند اينجا، لكن به عنوان صندوقدار كسى را نمىشناسم - شما همه خودتان مىشناسيد خودتان را، هر آدمى خودش را خوب مىشناسد
صحيفه نور ج 12 صفحه 173
يعنى نه به آن خوبى كه مراتب كمال را بشناسد، راجع به اعمال خودش مىداند دارد چه مىكند، شماها هم مىدانيد كه در اين امانت آيا چه مىكنيد؟ آيا به اين طورى كه رضاى خداست عمل مىكنيد؟ و انشاءالله اميدوارم عمل بكنيد و اگر خداى نخواسته قصورى در اين امر داريد، جبران كنيد، كار بسيار خوبى است، مسؤوليتش هم بسيار زياد است. كار هر چه بزرگتر باشد مسووليت هم به حجم آن بزرگ است.
قرضالحسنه از اعمال بسيار خوبى است و بهتر از همينطور پول دادن است و نكتهاش هم، شايد يكى از نكتههايش هم اين باشد كه در قرضالحسنه، فعاليت دنبالش هست، در مجانى، شايد گدا درست كردن باشد، از اين جهت اين يك فعاليتى ايجاد مىكند، آن كسى كه قرض مىكند و موظف است كه بدهد اين به فعاليت مىافتد كه در وقت خودش بتواند قرضش را ادا كند و بعد هم مازادى كه پيدا كرده است ادامه بدهد به كار خودش لكن آن كسى كه نشسته كنار كوچه و از مردم چيزى مىخواهد، آن هيچ وقت در فكر اين نيست كه يك كارى بكند براى اينكه مطالبى ندارد، كسى نمىآيد از او مطالبه كند كه اين كه گرفتى بده. قرض بسيار اهميت دارد و قرضالحسنه بسيار اهميت دارد و در كمتر جاهائى است كه به اندازه ربا در قرآن و سنت به او اهميت داده شده باشد و او را مطرود كرده باشد و نكتهاش هم اين است كه اگر ربا رواج بگيرد، فعاليت كم مىشود، يكى از نكاتش در مقابل كار نيست اين سودى كه مىبرد، اين توى خانهاش نشسته و عياشى مىكند و پولش دارد مىزايد، يك همچو چيزى را كه بخواهد ربا بگيرد آدم و تحميل بكند به مسلمين، اين از يك طرف يك ظلمى است به حسب آيه شريفه كه تعبير ظلم كرده است و از يك طرف ديگر بيكارى درست مىكند، اين پول بايد راه بيفتد و كار انجام بگيرد از آن و رزق پيدا بكند. اينها پول را همين طور مىگذارند آنجا دست يك كسى و مىخواهند اين پول بزايد برايشان بدون كار و اين در جامعه فساد بزرگى است و اين را ظلم گفته است قرآن شريف لا تظلموا و لا تظلموا و آنطور تشبيه كرده است فاذنوا بحرب من الله اين اهميت زياد دارد و به همان اندازهاى كه قرض به ربا محكوم است به همان اندازه قرض به حسنه و بدون ربا و همين طور قرض دادن مطلوب است. و شما تكفل به يك امر بسيار بزرگى كرديد و انشاءالله با اعمال شما و امثال شما ربا از مملكت اسلامى كوچ مىكند لكن توجه به خودتان بايد داشته باشيد. هر شخصى بايد خودش را محاسبه كند. يكى از مناطق سير، محاسبه آدم است، نوع انسان مراقبت از خودش بكند در روز كه مشغول عمل است كه خلاف نكند، شب هم كه، آخر شب هم كه مىرود از منزل خودش محاسبه كند، مثل يك كسى كه از او استنطاق مىخواهد بكند، بازرسى مىكند، خودش را بازرسى كند ببيند كه امروز چه كرده است. شما از خودتان هر شب بازرسى كنيد و ببينيد با اين صندوق چه عمل كرديد، آيا اين بيچارهاى كه آمده است قرض بگيرد با تلخى با او روبرو شديد؟ خيلى اين اهميت دارد ممكن است كه يك نفر آدم هم قرض بدهد، جان هم بدهد، قرضالحسنه بدهد لكن ترشروئى كند يعنى قلب اين قرض گيرنده را آزرده كند يعنى قلب محل تجلى خداست، قرض كه مىدهيد با خوشروئى، زود عملش را انجام بدهيد هى مثل ادارات دولتى نباشد، زود كار را
صحيفه نور ج 12 صفحه 174
انجام بدهيد با خوشروئى، با بشاشت، با احترام. آن كه آمده است قرض مىكند خوب يك نقيصهاى در خودش مىبيند، به واسطه اين نقيصه شايد يك خجالتى براى خودش خيال بكند و حالا آنكه نه فقر خجالت دارد و نه قرض خجالت دارد لكن خوب يك احساس حقارتى ممكن است بكند، شما با اعمالتان رفع كنيد اين را، شمائى كه متكفل قرضالحسنه دادن هستيد، با خوشروئى و عمل خوب اين نقيصهاى كه آن آدم در خودش مثلاً مىبيند و حقارتى كه شايد در خودش مىبيند، شما آن را رفع كنيد، اين از قرض الحسنه دادن بهتر است حسنه او قرضالحسنه دادن بالاتر است. دلجوئى از مستمندان و از ضعفا و از مستضعفان از اعمال ديگر محتمل است بسيار بزرگتر باشد و شما در حالى كه آن عبادت را انجام مىدهيد كه متكفل شديد براى يك عبادتى كه قرض الحسنه بدهيد و صندوق را باز كنيد به روى اشخاص احتياج دار، اين مطلب، اين عبادت بزرگ را هم انجام بدهيد، اين عبادت بزرگ كه دلجوئى از يك نفر انسان، از يك نفرى كه ممكن است از خود شما شريفتر باشد و شما نمىدانيد، ممكن است از خود شما ايمانش به خدا بالاتر باشد و شما مطلع نيستيد، دلجوئى از او از آن كار ديگرتان، بالاتر است و اگر كسى صدقه بدهد و منت بگذارد، مطرود است، پيش خدا مطرود است اين صدقه است اصلاً مطرود است. بايد انسان در فكر اين باشد كه خودش را مهذب كند، تهذيب كند خودش را. و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه ما، همه ملت ما متوجه به اسلام باشند و همه منزه باشند باشند از صفات بد.
با مشت گره كرده، نهضت را تا رسيدن به مطلوب حفظ نمائيد و اخيراً عرض مىكنم كه سستى در اين نهضت نكنيد، شما بين راه هستيد و اين راه با قدرت، با تصميم و با ارادت، با مشت محكم به پيش ببريد اين نهضت را و مادامى كه مشت شما گره كرده است آسيبى به شما نخواهد رسيد. مشت خودتان را باز نكنيد. رفتن دنبال اينكه فلان كار را كى انجام خوب مىدهد، كى انجام بد مىدهد و من چه مىخواستم به من نرسيد، من خانه مىخواستم به من نرسيده، اين مشت گره كرده را باز كردن است. مشت خودتان را پيش خداى تبارك و تعالى باز نكنيد. به همانطورى كه در اول نهضت گره كرده بوديد مشت را و هيچ اعتنا نداشتيد به اينكه به يك منصبى برسيد و جوانها را زنها دادند و هيچ نظرى نداشتند كه برايشان يك چيزى بشود، براى خدا بود و شما هم همه براى خدا عمل مىكرديد، اين را حفظش كنيد، اين مشت گره كرده را همين طور گره كرده نگه داريد و در مقابل قدرتهائى كه هست، از آن قدرتها نترسيد، اينها قدرتهائى هستند كه پيش آن قدرتى كه شما اتكال به آن داريد هيچ نيست، هيچ نيست، اينهمه كوشش هم كه دارند مىكنند و از همه اطراف دارند كوششها مىكنند براى اينكه اين جمهورى اسلامى را نگذارند به محتواى حقيقى خودش برسد موفق نمى شوند، ملت ما تصميم خودش را گرفته است. اگر چهار نفر هم پيدا بشوند كه بر خلاف مسير ملت هستند اينها چيزى نيستند، اينها قابل ذكر اصلاً نيستند و با اين همتى كه ملت ما كرده است و الان هم بحمد الله محفوظ است آن اراده و عزمشان، ما پيروزى را انشاءالله با تمام
صحيفه نور ج 12 صفحه 175
حدودش، با تمام وجودش ادراك مىكنيم. شما بناى بر اين داشته باشيد كه اين نهضت را پيش ببريد، پيش بردن نهضت براى آن اشخاصى كه در كارخانهها كار مىكنند اين است كه كار كنند، از كارشان ندزدند، آنهائى هم كه در صحراها و در محل زراعت كار مىكنند كار كنند و ملت ما هم به اين كشاورزها كه زحمت كشيدند از قرارى كه مىگويند بسيار زياد امسال كار كردند لكن ممكن است نتوانند خودشان جمع بكنند يا شياطين نگذارند كه اينها جمع بكنند بايد كمك بكنند، اين نهضت بايد اينطور پيش برود. اگر شما توانستيد كه زراعت خودتان را و صنعت خودتان را و فرهنگ خودتان را و اينها را درست بكنيد، اين نهضت را تا يك حدودى پيش برديد. و من اميدوارم كه اين نهضت، يك نهضت نفسانى هم باشد، روحانى هم باشد و همانطورى كه كارهاى زراعى و ديگر كارها انجام مىگيرد مجاهده با نفس هم انجام بگيرد و همانطورى كه در اول نهضت تحول بزرگى براى ملت ما حاصل شد، اين تحول محفوظ باشد و رو به كمال برود. از هيچ بوقى نترسيد. اينها همه اين حرفهائى را كه آقاى كارتر مىفرمايند، اينها يك بوقى است، يك طبل ميان تهى است، دنيا اينها را محكوم كرده است، دنيا الان، دنياى آزاد و بيدار دنبال شماست، نهضت شما پيش دنيا معجزه است اين نهضت را با همين بعد اعجازيش حفظ كنيد و با اتكال به خداوند و وحدت كلمه پيش برويد و من اميدوارم كه ما به مطلوب حقيقى برسيم و متصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامى و آن نهضت ولى عصر سلام الله عليه هست. خداوند همه شما را موفق و مؤيد كند و ملت ما را به پيش ببرد و كسانى كه با ما مخالف هستند تأديب كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 178
تاريخ: 24/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى
بسم الله الرحمن الرحيم
من از زحمتهاى طاقت فرساى شما آقايان و خواهران مطلع شدم. آنچه كه از دست من بر مىآيد اين است كه به شما خواهران و برادران دعا كنم اميد آن دارم كه همه در درگاه خداى تبارك و تعالى روسفيد باشيد و خدمتهاى شايان شما كه با رنج و با فعاليتهاى زياد انجام گرفته، مورد نظر خداى تبارك و تعالى و امام عصر عليه السلام باشد. آنچه كه اين زحمتها و رنجها را آسان مىكند و تسليت به انسان مىدهد اين است كه اينها براى خداست. آنهائى كه سالهاى طولانى براى خدمت به طاغوت با ملت ما آن كردند كه همه مىدانيد آنها زندگىهايشان بر فرض اينكه خيلى مرفه و طاغوتى بود لكن هم در دنيا مارك طاغوت و خيانت به جبينهايشان زده شد و هم در پيشگاه خدا كه مىروند به جزاى خودشان مىرسند. جزاى بعضى از اشخاص در اينجا اصلاً امكان ندارد، مثل نصيرى و امثال او كه هزاران خانه را بىصاحب كردهاند و هزاران پدر و مادر را بدون جوان.
من اميدوارم كه اين زحمت كه جوانان مىكشند، نظير همان جوانهائى كه در صدر اسلام زحمت مىكشيدند كه دنبال اين نبودند از مردم اجرتى بگيرند. گاهى همين لشكرهائى كه در صدر اسلام بودند، آنقدر فقير بودند كه شبانه روز با يك خرما در حال جنگ زندگى مىكردند و گاهى هم از اين بدتر مىشد، ولى خدمت مىكردند براى اسلام و اسلام را عظمت و گسترش دادند و حالا نوبت ماهاست، پاسدارهاى ما و شما آقايان هم از اينكه در اينجا جبرانى نمىشود ابداً افسرده نباشيد، اعمالى كه براى خداست جبران ندارد جز آنچه خدا مىدهد. يك عمل صالحى كه براى خدا باشد همه اين دنيا هم جبران آن نيست.
الان كشور مال خود شماهاست و آقا بالاسر نداريد. در ظرف اين پنجاه سال همه ما در اسارت بوديم و همه ديديم از اولى كه رژيم منحوس آمد روى كار، من ياد دارم كه چه تلخىهائى از اين رژيم به ملت شريف ما رسيده است. مأمورهاى آنوقت اصلاً از انسانيت به دور بودند، از يك حيوان جنگلى هم بدتر. در آنوقت مملكت از ما نبود فقط نوكرى در اينجا گذاشته بودند، - مثل اينكه هم اكنون يك نوكرى در عراق و يك نوكرى هم در مصر دارند - كه هر كار مىخواستند انجام مىداد و ملت ما را به فقر و فلاكت مىكشيد و تمام ثروت اين ملت را به جيب آمريكائىها و انگليسىها و ديگران مىريخت.
(امام در پايان سخنانشان از زحمات اين گروه تشكر كرده و موفقيت آنان را خواستار شدند).
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:58 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 179
تاريخ: 25/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى و مديران واحدهاى مختلف صداى جمهورى اسلامى
راديو و تلويزيون بايد تحت نظارت سه قوه اداره بشود
بسم الله الرحمن الرحيم
شما توقع اين را نداشته باشيد كه يك مركزى كه پنجاه و چند سال است تحت سيطره يك حكومت جائر و به وسيله سازمان امنيت و امثال اينها اداره مىشد و افراد هم منتخب خود اينها بوده است حالا به زودى بشود كه يكدفعه برگردد به صورت اسلامى. البته من هم مىدانم كه خوب شده است لكن نه به آن خوبى كه اسلام مىخواهد و بايد به طور جدى پاكسازى بشود يعنى در مركزى كه مركز تبليغات اسلامى است و مهمترين مركز تبليغات است نبايد اشخاصى باشند كه بر خلاف مسير اسلام و از ريشههاى سابق آن رژيم باشند. و راديو و تلويزيون به طورى كه در قانون اساسىمان هست اين بايد تحت نظارت مجلس و دولت و قواى اجرائيه، با نظارت همه اينها اداره بشود. مجلس باز راه نيفتاده است به طورى كه حالا بتواند مستقيماً در امور دخالت كند. از اين جهت يك قدرى بايد شما تأمل كنيد تا انشاءالله مجلس استقرار پيدا كند و به كار مشغول بشود و اين مركز را مجلس و ساير قوائى كه بايد اداره كنند يعنى بايد نظارت كنند، آنها نظارت كنند. و الان هم بايد اشخاصى كه متكفل هستند و خصوصاً آن كه سرپرست است بايد به خط اسلام باشد و اگر چنانچه انحرافى براى يكى از اينها يا خود سرپرست خداى نخواسته يا آنهائى كه در مراكز حساس اين مركز هستند پيدا بشود، هيچ اشكال ندارد كه بايد كنار برود و من او را كنارش مىكنم. لكن بايد يك قدرى باز تحمل كرد و شما هم مشغول مطالعه باشيد براى افرادى كه لايق نيستند به جاى اينها مطالعه كنيد افرادى كه لايق هستند پيدا بكنيد تا وقتى كه بناست شروع بشود به كار و بعداً شروع بشود به پاكسازى اين مركز - كه از امور لازم است - ديگر اينطور نباشد كه گفته بشود افراد متخصصى هستند كه ما نداريم به جاى او كسى بگذاريم. افرادى باشند كه به جاى اشخاصى كه اگر خداى نخواسته انحرافى دارند گذاشته بشود و انشاءالله اصلاح مىشود اين امور. البته انقلابى به اين بزرگى نمىشود كه يكدفعه متحول شود به يك جو سالم، اين بايد به تدريج اين جو سالم پيش بيايد و من اميدوارم كه با كوشش كسانى كه در اينجا هستند و اسلامى هستند و متعهد، با كوشش آنها اين اداره بشود و خوب اداره بشود و با پيدا شدن اين و تحقق مجلس شورا حتماً با نظارت مجلس و نظارت ديگران كه در قانون تعيين شده اينهمه اشكالات رفع بشود. و هيچ اشكالى نيست كه بايد اين رفع بشود و من از اولى كه اين نهضت رو به چيز شد و
صحيفه نور ج 12 صفحه 180
استقرارى پيدا كرد، از اول راجع به راديو و تلويزيون هميشه اين مطلب را مىگفتم كه اينجا بايد اصلاح بشود و با اصلاح اين، خيلى از امور اصلاح مىشود چنانكه با فساد اين، خيلى از امور فاسد مىشود. حالا هم شما كوشش كنيد كه در هر مركزى كه هستيد خدمت خودتان را به طور اسلامى انجام بدهيد و اشخاصى كه اسلامى نيستند يادداشت كنيد كه وقتى كه بنا شد انشاءالله به طور جدى عمل بشود و اشخاص نالايق كنار بروند، داشته باشيد افرادى كه به جاى آنها بگذاريد. من اميدوارم كه انشاءالله زودتر اصلاح بشود اين امور و البته يك قدرى هم صبر لازم است در امور و همچو نيست كه فقط در راديو و تلويزيون اينطور باشد، همه نهادها يك همچو آشفتگىهائى الان در آن هست كه بايد با تدريج درست بشود و من اميدوارم كه انشاءالله به تدريج اين امور همه درست بشود و مطابق دلخواه اسلام و احكام اسلامى باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد شما و اين خدمتى است كه يك خدمت ارجمندى است كه بايد همه بكنيد و انشاءالله آنجا را تصفيه كنيد به طورى كه يك بنگاه اسلامى بشود به همين معنا.
(آنگاه يكى از مسؤولين در مورد پخش سرودهائى كه از صدا و سيماى جمهورى اسلامى پخش مىشود نظر حضرت امام خمينى را جويا شد. امام در پاسخ فرمودند:)
اين جور سرودهائى كه مهيج است و سرودهائى كه مفيد است، اشكال ندارد. از جمله سرودى كه درباره آقاى مطهرى ساخته شده است اشكالى ندارد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:58 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 181
تاريخ: 26/3/59
پيام امام خمينى به مناسبت روز پاسدار (سوم شعبان)
بسم الله الرحمن الرحيم
روز مبارك سوم شعبان المعظم، روز پاسدار است و روز تحقق پاسدارى از اسلام، از حقيقت، از مكتب الهى، روز تولد بزرگ پاسدارى كه با خون خود و فرزندان و اصحابش مكتب را زنده كرد، مكتبى كه مىرفت با كجروىهاى تفاله جاهليت و برنامه هاى حساب شده احياى ملى گرايى و عروبت با شعار لا خبر جاء و لا وحى نزل محو و نابود شود و از حكومت عدل اسلامى يك رژيم شاهنشاهى بسازد و اسلام و وحى را به انزوا كشاند كه ناگهان شخصيت عظيمى كه از عصاره وحى الهى تغذيه و در خاندان سيد رسل محمد مصطفى و سيد اولياء على مرتضى تربيت و در دامن صديقه طاهره بزرگ شده بود قيام كرد و با فداكارى بىنظير و نهضت الهى خود، واقعه بزرگى را بوجود آورد كه كاخ ستمكاران را فرو ريخت و مكتب اسلام را نجات بخشيد. سلام و صلوات خداوند بر روان پاك آن حضرت و خاندان و اصحابش كه ما را ظلمت جاهليت به نور اسلام هدايت فرمود. حال اى ملت اسلام و امت محمد! بر ماست كه از امام بزرگمان پيروى كنيم و با فداكارى از انقلاب اسلامى پاسدارى كنيم و براى ادامه اين مكتب عزيز كه رهائى مستضعفان جهان و سركوبى مستكبران است، از هواهاى نفسانيه كه ميراث شيطان است بر حذر باشيم و توطئه دشمنان كشور اسلام را كه ايجاد يأس و سستى است، در نطفه خفه كنيم. و اى پاسداران عزيز! كه از متن ملت مسلمان متعهد بپا خاسته ايد و از انقلاب اسلامى و نهضت مقدس پاسدارى كرديد و با فداكارى و خون پاك برادران جانباز مجاهد خود، انقلاب را به ثمر رسانديد و با همت بزرگ خود و ملت غيور و قواى نظامى و انتظامى متعهد، ايران عزيز را از لوث رژيم منحط شاهنشاهى پاك و دست جنايتكار اجانب را از كشور اسلامى قطع كرديد، بهوش باشيد كه دشمن در كمين است و طرفداران شيطان بزرگ و رژيم غاصب، دستاندر كار توطئه.
اينجانب در روز ولادت سيد شهيدان و پاسدار عظيم الشان اسلام و حضور شهداى انقلاب تذكراتى مىدهم، باشد كه گوشهاى از تكليف اسلامى خود را ادا نموده و به شما خيانت نكرده باشم:
1- ممكن است در بين شما پاسداران عزيز در سرتاسر كشور، افرادى خيانتكار نفوذ كرده باشند و با كشيدن بعضى از جوانان پاكدل متعهد، به انحراف از قبيل سرپيچى از احكام دادگاههاى انقلاب و عدم رعايت انضباط و مقررات و اقدام به مصادره اموال و بازداشت اشخاص بدون مجوز
صحيفه نور ج 12 صفحه 182
قانونى، شما را در بين ملت به غير از آنچه هستيد جلوه دهند و زحمات طاقت فرساى شما عزيزان را در پيشگاه ملت هدر دهند و بايد بداند اشخاصى كه دعوت به هرج و مرج مىكنند، دشمنان شما و انقلاب اسلامى هستند و در صورتى كه به چنين اشخاصى برخورديد، به دادگاهها معرفى نمائيد تا با موازين اسلامى و قانونى آنان را مجازات كنند.
2- لازم است از فرماندهان خود اطاعت كنيد كه عدم مراعات انضباط سربازى و پاسدارى موجب تضعيف قواى مسلح است و كسانى كه شما را به اين نحو اعمال دعوت مىكنند در صدد تضعيف شما هستند و اگر آگاهانه عمل كنند، از دشمنان انقلاب و اسلام هستند و لازم است آنان را معرفى نمائيد تا قاطعانه با آنان برخورد شود.
3- مراعات هماهنگى با ساير قواى نظامى و انتظامى و ارگان دولتى، از وظايف حتمى شما پاسداران محترم و ساير قواى مسلح است و اطاعت از فرمانده كل قوا كه نماينده اينجانب است، از وظايف شرعى و اسلامى شما و همه قواى مسلح است.
4- من مىدانم كه شما عزيزانم از طبقه محروم و حقوق شما ناچيز است، ناچار شما دلاوران كه خود را به آب و آتش زديد و انقلاب را پيروز كرديد و ادامه داديد، براى دريافت حقوق و رسيدن به زرق و برق دنيا نبود و اكنون نيز نيست و براى خداوند و در خدمت اسلام بوده و هست، توجه به وضع سربازان صدر اسلام كه گاهى با يك دانه خرما روز خود را به سر مىبردند و با دشمن به جنگ بر مىخاستند و اجر خود را از خداى تعالى مىخواستند، همه سختىها را جبران مىكند.
5 - آقاى رئيس جمهور و دولت، لازم است در تقويت قواى مسلح خصوصاً پاسداران انقلاب، كوشش كنند و نقيصه و كمبود آنان را جبران نمايند و شوراى انقلاب و پس از آن مجلس شوراى اسلام بودجه نيروهاى مسلح خصوصاً پاسداران را به طور شايسته تصويب، كه تقويت اينان حافظ استقلال كشور و ادامه نهضت است. 6- كميتهها تا موقعى كه محل احتياج هستند و ضرورت اقتضا مىكند بايد باشند ولى تصفيه آنها لازم است و كسانى كه بر خلاف مقررات اسلامى عمل مىكنند بايد اخراج شوند.
7- اينجانب همانطور كه در ارتش بعضى از آقايان را منصوب نمودهام تا گزارشاتى از ارتش در سراسر كشور تهيه و هر هفته اينجانب را از آنچه در آنجا مىگذرد مطلع سازند، در سپاه پاسداران و ژاندارمرى و شهربانى هم اشخاصى را تعيين خواهم كرد تا با اعضاى مسلمان و متعهد و مسؤول ارتش و اين ارگانها، دست به تشكيل سازمان بررسى نيروهاى نظامى و انتظامى زده و بر تمام اين نهادها نظارت نموده و گزارشات جامعى تهيه و اينجانب را نيز آگاه گردانند. و من اميدوارم كه تمام قواى مسلح كه امروز در خدمت اسلام هستند هماهنگ و همصدا در حراست از كشور عزيز و اسلام بزرگ كوشش كنند و با پشتوانه ملت از هيچ آسيبى نهراسند.
8- من از همه ارگانهاى دولتى و ملى و همه گروهها مىخواهم كه از گروه گرائى و دستهبندى و فرصتطلبى و هواهاى نفسانى احتراز كنند و خود را در راه خدمت به ملت و خلق مستضعف قرار
صحيفه نور ج 12 صفحه 183
دهند و از راهى كه ملت مىرود منحرف نشوند و خداوند عالم را حاضر و ناظر ببينند و از اختلاف و نفاق دست بردارند و مصالح كشور را بر مصلحت خويش مقدم دارند و در صدد تضعيف يكديگر بر نيايند و با ملت رزمنده به پيش روند كه خدا با آنان است و پيروزى نهائى نصيب آنان است. خداوند قادر، حافظ همگان باد. درود خدا و بندگان صالحش بر روان شهداى انقلاب. و اخيراً لازم است تذكرى كه همگان بدان آگاهى دارند بدهم و آن لزوم تقدير از شهداى انقلاب و خانواده آنان و معلولين و مصدومين مىباشد و لازم است عموم دستگاه اجرائى امورى را كه مربوط به شهدا و خانواده آنان و معلولين و مصدومين است با كمال سرعت عمل نموده و تسهيلات لازم را در مورد آنان معمول دارند كه اينان بر ما و ملت شريف حق بسيار بزرگى دارند و اگر معلوم شود كه كسانى در بعضى از ادارات و وزارتخانهها براى اجراى امور شهداى انقلاب و خانواده آنها اشكالتراشى مىكنند، به عنوان ضد انقلاب بايد مورد تعقيب واقع شوند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و كشور عزيز را خواستارم.
و السلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:58 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 184
تاريخ: 27/3/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمين امام كاشانى
بسم الله االرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد امامى كاشانى دامت افاضاته
جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در شهربانى منصوب مىشويد تا با همكارى حضرات آقايان نمايندگان اينجانب در ارتش و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و هياتى از اعضاى مسلمان متعهد و مسؤول نيروهاى انتظامى كه مورد قبول اكثريت آقايان محترم باشند، سازمانى جهت بررسى امور نيروهاى مسلح تشكيل دهيد. اين سازمان موظف است آنچه را كه در ارتش و شهربانى و ژاندارمرى و و سپاه پاسداران مىگذرد، به بهترين وجه و با كمال دقت بررسى نموده و گزارشات هفتگى را براى اينجانب ارسال دارد. افراد قواى انتظامى موظفند با كوشش و جديت با آقايان همكارى نمايند.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:58 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 185
تاريخ: 27/3/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ ابوالحسن شيرازى دامت افاضاته
بدينوسيله جنابعالى به سمت امام جمعه در شهر مقدس مشهد منصوب مىشويد كه انشاءالله تعالى ضمن انجام اين فريضه بزرگ الهى اهالى محترم را به وظايف مهم اسلامى و انقلاب كه در اين برهه از زمان دارند آشنا ساخته و در حفظ اتحاد و همبستگى آنان بكوشيد. بديهى است اهالى محترم ايدهم الله تعالى نيز فرصت را مغتنم شمرده در انجام هر چه باشكوهتر نماز جمعه همكارى لازمه را خواهند نمود.
از خداى تعالى توفيق همگان را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:58 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 186
تاريخ: 27/3/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى
مكتبى و مردمى بودن از امتيازات بى نظير انقلاب اسلامى ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
با اينكه جا تنگ است و شما آقايان در مضيقه هستيد و هوا هم گرم است معذالك چند كلمه به آقايان عرض مىكنم. انقلابهايى كه در دنيا واقع شده يا پس از اين واقع مىشود، يا از طريق ملتها بوده است و يا از طريق حكومتها كه به يك نحو كودتا يك انقلابى انجام مىدادند. اكثراً انقلابات كودتائى بوده، آن انقلاب هم كه از قبيل ملت بوده است شايد كم انقلابى پيدا بشود كه به هدايت احزاب و دستجات معين واقع نشده باشد. شما اگر بگرديد در تمام انقلاباتى كه واقع شده است، نخواهيد پيدا كرد انقلابى كه اين دو خاصيت را داشته باشد، يكى اينكه از ملت واقع شده باشد بدون دخالت احزاب و گروهها و دستجات سياسى و امثال اينها و يكى ديگر اينكه مكتبى باشد و آن هم يك مكتب الهى. در همه انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است، مثل انقلاب ايران پيدا نخواهيد كرد. انقلاب ايران يك جهت اسلامى داشت و حالا هم دارد و آن اينكه سرتاسر ايران كه مسلمان هستند (مگر نادرى) اينها به همان ايده اسلامى قيام كردند. همه ديدند كه در سرتاسر ايران آنوقت كه هجوم از طرف رژيم فاسد به مردم بود مردم همه از پير و جوان و زن و مرد با الله اكبر پيش رفتند و همه هم از رژيم طاغوتى منحرف بودند و رژيم اسلامى مىخواستند. اينطور نبود كه يك حكومت طاغوتى را بردارند و طرفدار يك حكومت طاغوتى باشند يا طرفدار يك حزب سياسى، هيچ، ابداً اين مسائل نبود و اين انقلاب تبع ايده اسلامى بود. اسلام همه چيز دارد لكن اينطور نبود كه ملت ما بريزند بيرون و بگويند كه ما مثلاً فلان رژيم كذايى را مىخواهيم. همه مىگفتند ما اسلام را مىخواهيم. همه اجتماع داشتيد در كلمه اسلام و جمهورى اسلامى و هيچ يك از گروههاى ديگر چه سياسى و چه غير سياسى هيچ دخالتى در اين نهضت نداشت و اينكه به طور معجزه آسا پيشرفت كرد همين قضيه اسلامى بودن بود. وقتى يك ملت همهشان قيام كردند و همه هم نظرشان خدا بود اين ملت پيش مىبرد براى اينكه خوف از مرگ ندارد، الهى است. كسانى كه الهى هستند خوف ندارند از هيچ چيز، از خداترسند و دنبال اينكه احكام خدا را در كشورشان ايجاد كنند و متحقق كنند بپا خاستند. هيچ حزبى، هيچ گروهى، هيچ شخصى حق ندارد كه بگويد اين را من ايجاد كردم، ما ايجاد كرديم. اين را ملت درست كرد و اين را خدا درست كرد. معجزهاى بود كه به اراده خداى تبارك و تعالى تحقق پيدا كرد و تا اين جهت الهى و خدايى است اين ملت
صحيفه نور ج 12 صفحه 187
ديگر آسيب پذير نيست.
نهادهاى انقلاب كوشش كنند خدمت براى مستضعف باشد
و خاصيت يك نهضت اسلامى كه از خود تودهها و خود ملت برخاسته همينهائى است كه در ايران واقع شد. يكدفعه سرتاسر ايران بعد از اينكه انقلاب به پيروزى تا حدودى رسيد سرتاسر كشور بدون اينكه يك نظمى در كار باشد و يك اشخاصى بخواهند مردم را آگاه كنند، خودشان برداشتند و سازمانهائى درست كردند و گروههايى درست كردند. سرتاسر ايران خود ملت دادگاه درست كرد و در هر شهرى، در هر ناحيهاى يك ملائى قاضى شد و چند نفرى هم دادستان و امثال ذلك بدون اينكه از مركز يك تعيين شده باشد و سرتاسر كشور نهادهاى مختلف پيدا شد، جوشيد. يكى از نهادهايى كه از خود ملت جوشيد و متكفل آن خود ملت بود، همين جهاد سازندگى بود. كميته و پاسداران و همه اين نهادهاى تازه و جديد بدون اينكه يك سازمانى در كار باشد خود همان مردم درست كردند و مادامى كه اين معنا باشد كه مردم خودشان موظف مىدانند خودشان را براى ساختن، آسيب نخواهند ديد.
آن روز آسيب خداى نخواسته به كشور ما و به ملت ما مىرسد كه اين معنائى كه در اول نهضت پيدا شد و سبب پيروزى شد، اين معنا از بين مردم برود يعنى به واسطه اختلافات و تشتتات و هواهاى نفسانى طورى بشود كه از آن معناى الهى كه در بين ملت بود و موجب پيروزى شد تهى بشود و در آنوقت دست رحمت الهى از سر اين كشور خداى نخواسته برداشته بشود. كارى بكنيد كه اين كلمه يد الله مع الجماعه از دستتان نرود. اگر جماعتها همه با هم باشند و ايده اسلامى باشد دست خدا همراه شماست.
نهادهائى كه در ايران از خود ملت پيدا شد اولش با يك قصد خالصى، الهى پيدا شد و ظاهر شد. اگر اين قصد خالص از پيش شما كوچ بكند دست خدا هم برداشته مىشود. كوشش كنيد كه اين نهادى كه شما در آن خدمت مىكنيد و خدمت ارزندهاى است، بسيار كوشش كنيد كه اين خدمت در راه خدا باشد. خدمت به بندگان خدا، خدمت به بندگان مستضعف خدا كه مورد عنايت حق تعالى هستند. كوشش كنيد خدمت براى مستضعف باشد، نه براى هواهاى نفسانى و كوشش كنيد كه اين خدمت آلوده نشود به بعضى از كارهائى كه ناپسند است. شياطين در صددند كه هر يك از اين نهادهاى اسلامى را لكه دار كنند. دستهاى خائنين در كار است، توطئهها در كار است كه اين نهادهاى اسلامى را به دنيا بر خلاف آنچه كه هست معرفى كنند. اگر خداى نخواسته در اين نهادها يك كارهاى بر خلاف موازين انجام بگيرد فرصت دست بدخواهان مىافتد و در بوق و كرنا اين مطلب را بزرگ مىكنند و شما كه براى خدا مشغول كار هستيد شما را بدنام مىكنند. دادگاههاى سرتاسر كشور توجه داشته باشند كه در دادگاهى، خداى تبارك و تعالى را در نظر بگيرند و از اشتباهات و خطاها و انحرافات پرهيز كنند و در اموال و نفوس مردم با احتياط رفتار كنند كه اگر خداى نخواسته يك بيگناهى به دست اشخاص، مجرم حساب بشود يا براى او جزائى تعيين بشود، اين در دستگاه الهى بسيار بزرگ است جواب ندارند بدهند.
صحيفه نور ج 12 صفحه 188
شما آقايان هم كه در جهاد سازندگى هستيد توجه كنيد كه جهاد سازندگى، سازندگى باشد، در آن تخريب نباشد، در آن انحراف نباشد. اگر جهاد سازندگى در آن انحراف نباشد و براى خدا باشد اين همان جهادى است كه توام با جهاد اكبر هم هست.
من ضمن تقديرى كه از تمام شما جوانان و جوانان سرتاسر كشور كه در جهاد سازندگى هستيد و زحمت مىكشيد، لكن از شما مىخواهم كه در ضمن جهاد سازندگى جهاد نفس هم داشته باشيد. اگر اين كارى را كه انجام مىدهيد براى خدا خالص بشود جهاد نفس هم تحقق پيدا كرده است و من براى خاطر اينكه اين ازدحام موجب زحمت جمعى از آقايان است مطلب را تمام مىكنم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه شما پيش خداى تبارك و تعالى آبرومند باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:58 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 189
تاريخ: 28/3/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام فضل الله محلاتى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ فضل الله محلاتى دامت افاضاته
جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در سپاه پاسداران منصوب مىشويد تا با همكارى حضرات آقايان نمايندگان اينجانب در ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و هياتى از اعضاى مسلمان و متعهد و مسوول نيروهاى انتظامى كه مورد قبول اكثريت آقايان محترم باشند. سازمانى جهت بررسى امور نيروهاى مسلح تشكيل دهيد. اين سازمان موظف است آنچه را كه در ارتش و شهربانى و ژاندارمرى و سپاه پاسداران مىگذرد به بهترين وجه و با كمال دقت بررسى نموده و گزارشات هفتگى را براى اينجانب ارسال داريد. افراد قواى انتظامى موظفند با كوشش و جديت با آقايان همكارى نمايند.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:58 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 190
تاريخ: 28/3/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام انوارى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محى الدين انوارى دامت افاضاته
جنابعالى به نمايندگى از طرف اينجانب در ژاندارمرى منصوب مىشويد تا با همكارى حضرات آقايان نمايندگان اينجانب در ارتش و سپاه پاسداران و شهربانى و هياتى از اعضاى مسلمان و متعهد و مسؤول نيروهاى انتظامى كه مورد قبول اكثريت آقايان محترم باشند، سازمانى جهت بررسى امور نيروهاى مسلح تشكيل دهيد. اين سازمان موظف است آنچه را كه در ارتش و شهربانى و ژاندارمرى و سپاه پاسداران مىگذرد، به بهترين وجه و با كمال دقت بررسى نموده و گزارشات هفتگى را براى اينجانب ارسال دارد. افراد قواى انتظامى موظفند با كوشش و جديت با آقايان همكارى نمايند.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:59 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 191
تاريخ: 1/4/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين اطلاعات و تحقيقات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى تهران و شهرستانها
بسم الله الرحمن الرحيم
متوجه باشيد كه امروز آن چيزى كه اهميتش بيشتر از چيزهاى ديگر است اين است كه ما حفظ اسلاميت اين نهضت را بكنيم. اين نهضت از اولش اسلامى بود و تا اينجا هم اسلامى هست و انشاءالله تا آخر هم اسلامى باشد و همه ما و همه شما و همه ملت و همه كسانى كه در سپاه و ارتش و در ژاندارمرى و در شهربانى و ادارات هستند و دولت و همه بايد همشان اين باشد كه نهضت را اسلامى پيش ببرند. اگر اسلامى بودن نهضت محفوظ باشد، ديگر آسيب نمىبينيد. اگر چنانچه نهضت از اسلاميتش بيرون رفت، هر كس يك راهى دارد، راهها مختلف خواهد شد. وقتى راهها مختلف شد، آسيب مىبيند. اما اگر ما همه زير يك پرچم باشيم همانطورى كه در صدر اسلام جمعيتها كم بودند لكن زير يك پرچم بودند و با يك ايده حركت مىكردند، اينها پيش مىبرند. الان ما در يك همچو محلى واقع شديم كه اسلام به دست ما سپرده شده است. خواهى نخواهى شما پاسدار اسلام هستيد، حالا همه قوا، ارتش و شما، پاسدار اسلام هستند. پاسدار اسلام بايد همه خودش اسلامى باشد و هم ديگران را اسلامى كند و هم مشى آن اسلامى باشد و اگر انحرافاتى كه گاهى در بعضى از جوانها، آنهائى كه درست مسائل را ادراك نمىكنند واقع بشود و نيز شمائى كه مىخواهيد با فعاليت خودتان جلوى اين مسائل را بگيريد ديده شد، سعى كنيد جلو انحرافات خودتان را هم بگيريد. مثلاً به پاسدارها نسبت مىدهند كه بيخود به مردم تعرض كردند، بيخود به خانههاى مردم رفتهاند و من هم نمى دانم كه صحيح باشد اما كلىاش اين است كه ما بايد بر اساس اسلام حركت كنيم و بر اساس اسلام اين نهضت را پيش ببريم و از اختلافات و اين چيزهائى كه اخيراً مىبينيد كه به جان هم افتادهاند و روزنامهها چه مىكنند، بايد از اين اختلافات برى باشيم و بايد همهتان با هم مجتمع و برادر و تحت لواى توحيد پيش برويد و پيروزى هم نصيب شماست و اگر اينطور باشد، در همين حركت پاسدارىتان عبادت داريد مىكنيد، همانطور كه در نماز وقتى مىايستيد، بايد همه جهات نماز را حفظ كنيد تا نماز درست باشد، بايد در اينطور مسائل عادى هم كه شما الان پاسدار اسلام هستيد، از همه جهات پاسدارى كنيد تا اينكه همه چيزتان در خدمت اسلام باشد. وقتى اينطور شد، شما يك لشكرى هستيد مثل لشكر اسلام، در اين موقع، نه تنها نمازتان، بلكه همه كارهايتان عبادت است. اين امورى كه گفتيد، به تدريج درست مىشود و امورى كه وقت مىخواهد. من از خداى تبارك و تعالى توفيق و سعادت و سلامت شما را مىخواهم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:59 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 203
تاريخ: 6/4/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهدا و معلولين و گروهى از پاسداران واحد آموزش و عمليات سپاه پاسداران انقلاب اسلامى.
شهدا بودند كه شما را به اين مسندها نشاندند
بسم الله الرحمن الرحيم
در آستان سالروز ولادت پر بركت حضرت مهدى ارواحناله الفداه اين عيد سعيد بزرگ را بر همه مسلمين و بر همه مستضعفان جهان و ملت شريف ايران و شما برادرهاى عزيز و خواهرهاى محترم تبريك عرض مىكنم و سلامت و سعادت تمام مسلمين را و تمام مستضعفين را در مقابل مستكبرين از خداوند تعالى مسئلت مىكنم. من بعد از پانزده خرداد كه از حبس بيرون آمدم و مطلع شدم بر وقايعى كه در ايران اتفاق افتاده بود و بعد هم كه به قم آمدم و مواجه شدم با بعضى كسانى كه عزيزان خودشان را از دست داده بودند، گمان نمىكردم كه دنباله اين معنا براى من، اين صحنههايى كه حالا مىبينم باشد. من آنوقت مجروحين و شهداى پانزده خرداد را به اسم اينكه يك واقعه تاريخى بزرگ واقع شده است، گرچه يك بار سنگينى به عهده من بود و وقتى مواجه مىشدم با بعضى از كسانى كه عزيزان خودشان را از دست داده بودند، يك حال انفعال بايد بگويم براى من دست مىداد، من نمىدانستم كه بعد از پانزده خرداد هم ما مواجه خواهيم شد با يك همچو صحنههايى و با يك برادران عزيزى، خواهران محترمى كه عزيزان خودشان را از دست دادهاند و ما مواجه باشيم با خانوادههاى شهدا، خانوادههاى مصدومين و مضروبين و خود آنها. و گر چه اين يك مشتى از خروار است و در سراسر ايران اين مسائل هست و من بايد از همه شما عذر بخواهم به اينكه ما نتوانستيم و نمىتوانيم اين مصيبتهائى كه شماها تحمل كرديد و مصيبت براى همه ملت هم بوده است، نمىتوانيم ما جبران بكنيم. ما عاجزيم از اينكه به شماها تسليت بدهيم، لكن در آستان تولد حضرت مهدى ارواحناله الفداه به ايشان تسليت عرض مىكنم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه ظهور مسعود ايشان را نزديك كند و تشريف بياورند و ما هم جمال او را ببينيم و ايشان هم در ميان ما، شماها را از نزديك ببينند، گرچه ايشان مطلع هستند بر مسائل و مصائب، ما مرهون زحمتهاى شماها و عزيزان شماها هستيم.
و همه ملت ايران مرهون اين جوانهائى كه با مشت گره كرده نهضت را به اينجا رساندند و باز هم حاضرند لكن من نمىدانم كه آيا از اين قشرهايى كه امروز هم مخالفت با نهضت مىكنند چه بايد بپرسيم. اينها شما را ديدهاند، اينها بىاطلاعند از اينكه به شماها چه مصيبتهائى وارد شده است.
صحيفه نور ج 12 صفحه 204
اينهائى كه طرفدارى از رژيم سابق مىكنند، اين قلمهاى مسمومى كه با نوشتههاى خودشان مىخواهند اين انقلاب را عقب بزنند و شكست بدهند، اينها هيچ وقت به فكر اين افتادهاند كه اين شهدا، اين خانوادههاى شهدا، در سرتاسر كشور ما كه عزيزهاى خودشان را از دست دادهاند، به آنها چه مىگذرد؟ اينها چه مىگويند؟ اينها چه مىكنند؟ اينها چه مىكنند؟ اينها براى كى با شماها مقابله مىكنند و معارضه و آيا اين ادارات دولتى و وزارتخانهها و همه گروههايى كه در اداره اين مملكت مشغول هستند، جواب شماها را چه مىدهند كه باز هم در عين حالى كه سفارش شده است كه اين كاغذبازى هاى مزخرف را و اين كارهاى ضد انقلابى را نكنيد، باز مىشنويم كه حتى براى شما كار شكنى مىكنند؟ اينها چه مىگويند؟ اينها چه هستند؟ اينهائى كه در راس هستند، چطور توجه به اين مسائل ندارند؟ چطور آقاى رئيس جمهور دخالت در اين امور نمىكند؟ چطور شوراى انقلاب در اين امور رسيدگى نمىكند؟ چه شده است اينها را؟ به كارهاى ديگر مشغولند اينها، ما مرهون اينها هستيم، اينها بودند كه شما را به اين مسندها نشاندند. اگر اينها نبودند، نه من اينجا بودم نه شما آنجا بوديد، نه آنها آنجا و نه دستجاتى كه مخالفت با اين نهضت مىكنند در اينجا. آنها كه مخالف نهضت هستند حسابشان عليحده است اما شمائى كه با نهضت هستيد و در امور اين كشور داريد دخالت مىكنيد، اداره اين مملكت دست شماها هست، چطور است كه شما رسيدگى به اين ادارات نمىكنيد؟ و اين وزارتخانهها، اين وزرائى كه اشخاصى تحت اداره آنها هست و باز هم از اين اشخاصى كه از رژيم سابق ماندهاند هست، اينها چه مىگويند؟ به اسلام عقيده ندارند؟ يا عرضه ندارند؟ نمىتوانند اين اشخاصى كه كارشكنى براى اين افراد مىكنند، براى اين معلولين حتى كارشكنى مىكنند و براى اين شهدا كار شكنى مىكنند نمىتوانند اينها، نمىفهمند اينها كه بايد اينها نشود؟ نمىدانند كه ايران مرهون اينهاست؟ نمىدانند كه رژيم منحوس شاهنشاهى را اينها از بين بردند و شما را به اينجا رساندند؟
اگر شاهنشاهى هستيد بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم
اين چه وضعى است در اين مملكت؟ همه كه نمىشود، هميشه نمىشود كه با حرف مردم را قانع كرد. باز هم آرمهاى شاهنشاهى در كاغذهايشان هست، من نمىفهمم كه اينها چه اشخاصى هستند، باز هم مريضخانهها، مريضخانه بنياد فلان هست در ايران، باز هم تذكرهها، تذكرههاى شاهنشاهى هست، باز هم كاغذهاى اداره، كاغذهاى شاهنشاهى هست. اگر شاهنشاهى هستيد، خوب بگوئيد تا ما تكليفمان را با شما تعيين كنيم. تا من بگويم ملت با شما چه كند و اگر نيست، چرا اين آرمها را بر نمىداريد؟ چرا اين اشخاصى كه در اين ادارات مشغول فساد هستند، چرا اينهائى كه مشغول هستند كه جوانهاى ما را تباه كنند، در اين ادارات تصفيه نمىكنيد؟ من نمىدانم اين مملكت وضعش چه هست؟ بيست سال است كه اين ملت، ملت محروم دارد زحمت مىكشد، كشته مىدهد. پانزده خرداد آنقدر كشته داد و بعد هم هى پانزدههاى خرداد براى ما پيش آمد، اينهمه اينها به شهادت رسيدند، ما تا كى بايد مواجه با اين چهرههاى افسرده باشيم؟ ملت ايران تا كى بايد منتظر باشند كه شماها از آن
صحيفه نور ج 12 صفحه 205
گرفتارىهايى كه مىگوئيد داريم در ادارات، بيرون بيائيد؟ تا كى صبر كند ملت ايران و تا كى شما مىخواهيد اصلاح كنيد امور را؟ يك سال و نيم بيشتر گذشته است از اين انقلاب و باز آرمهاى شاهنشاهى هست اگر شاهنشاهى هستيد بگوئيد. اگر تا ده روز ديگر، تا ده روز ديگر، در يكى از اين چيزهائى كه از ادارات صادر مىشود، عكس همان آرمهاى شاهنشاهى باشد و اسم آنها باشد، من با ملت مىگويم كه با شماها آن رفتار كند كه با شاهنشاه كرد. ما هى سكوت مىكنيم هى مىخواهيم مطالب را خودشان حل بكنند، معذلك به فكر اين حرفها كم هستند. چرا به فكر نيستيد؟ چرا شوراى انقلاب به فكر اين مطلب نيست؟ چرا رئيس جمهور به فكر اين افراد نيست؟ اين امور نيست؟ به آن حرفهائى كه مىزنيد، يكقدرى هم عمل كنيد. شما همه مخالفيد با شاهنشاهى، راس شما، آنهائى كه در راس هستند كه من مىشناسمشان، اينها همه مخالفند با اين وضع، مخالفند با اوضاع سابق، اسلامى هستند، لكن مسامحه مىكنند. من نمىفهمم اين مسامحه چيست؟ در همين دو سه روز براى من يك چيزى آوردند كه تذكرهاى بوده است كه همان آرم شاهنشاهى و همان كثافتكارى ها. در وزارت خارجه و در همه وزارتخانهها همه مراكز، فساد، بايد اصلاح بشود اين امور، نمىشود اينطور، اگر عاجزند، كنار بروند تا ما افرادى پيدا بكنيم كه عاجز نباشند و اگر عاجز نيستند، چرا عمل نمىكنند.
من از شماها عذر مىخواهم، من از ملت ايران عذر مىخواهم، من از ملت ايران عذر مىخواهم، من از اين مادرهائى كه بچههاى خودشان را از دست دادند، معذرت مىخواهم، من از اين برادرهائى كه عزيزان خودشان را دادند، از دست دادهاند، معذرت مىخواهم، من از اين ارتشىهايى كه جوانان خودشان را از دست دادهاند، از اين پاسدارها كه جوان هاى خودشان را از دست دادهاند و برادران خودشان را، معذرت مىخواهم كه عرضه اين را ندارم كه كار را درست كنم. من از حضرت مهدى سلام الله عليه، من از پيشگاه پيغمبر اكرم معذرت مىخواهم، من از پيشگاه ولى عصر امام مهدى سلام الله عليه معذرت مىخواهم، من از پيشگاه ملت ايران معذرت مىخواهم، من از شما برادران، برادران ارتشى، برادران پاسدار، برادران ژاندارمرى و ساير قواى انتظامى كه در راه اسلام جوانهاى خودشان را دادند، معذرت مىخواهم. ما نتوانستيم براى شما كارى انجام بدهيم، ما ضعيف هستيم، ما باز گرفتار كاغذ بازى هستيم، ما باز گرفتار آرم شاهنشاهى هستيم. مملكت ما باز مملكت شاهنشاهى است، وزارتخانههاى ما، وزارتخانههاى ما باز وزارتخانههاى طاغوتى است و ما نتوانستيم اينها را اصلاح كنيم. بايد به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح مىكنيم.
خداوندا! ملت ما را، ملت مظلوم ما را از همه گرفتارىها نجات بده. خداوندا! كسانى كه دست اندر كار هستند، قواى تقنينى، قواى اجرائى، قواى قضائى و كسان ديگرى كه در راس اين امور هستند، توفيق بده كه بتوانند عمل كنند. خدايا! به اين اشخاصى كه با قلم خودشان، با قدم خودشان و با نطقهاى خودشان، كارشكنى براى اين نهضت اسلامى مىكنند، هدايت كن، آنها را به آغوش ملت برگردان، عطوفت به آنها عنايت كن كه بفهمند در مقابل اينهمه مصائب چه دارند مىكنند. خداوند شما
صحيفه نور ج 12 صفحه 206
را و همه ملت ايران را در محضر مبارك امام زمان ارواحنا فداه آبرومند كند. شما غم نداشته باشيد كه پشتيبان شما خداست و امام عصر سلام الله عليه. در محضر او واقع شد همه اين امور. خداوند انشاءالله به همه ملت اسلام در سراسر دنيا و به ملت شريف ما قدرت عنايت فرمايد كه ما و ملتها بتوانند مقاصد اسلامى را پياده كنند. خداوند به همه ما قدرت بدهد كه در مقابل شياطين و در مقابل كسانى كه مخالف اسلام و مقاصد اسلام هستند، با قدرت ايستادگى كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:59 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 192
تاريخ: 4/4/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراهاى اسلامى كارگران
آشوبگرىهاى عمال امريكا در لباس گروهكها به منظور جلوگيرى از تحقق انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايانى كه زحمت كشيدهاند و آمدهاند اينجا با من مواجه باشند چه آن آقايان كارگران و چه آن آقايان ارتشيان و چه اشخاص متفرقه تشكر مىكنم، و اگر به من خدمتگزار بگويند بهتر از اين است كه رهبر. من اميدوارم كه همه ما، چه شما آقايان كارگر و ساير رفقايتان و چه آن آقايان ارتشى و ساير رفقايشان و چه ساير قشرهاى اين ملت، توجه به يك مسئله قابل اهميت داشته باشيد و آن اينكه شما مىدانيد و خصوصاً شما كارگرها مىدانيد كه از اول انقلاب تا حالا چه اشخاصى و چه قشرهايى بودهاند كه مبارزه با انقلاب كردهاند با شكلهاى مختلف و مرامهاى مختلف كه رويهمرفته همه شكلها و مرامها بر ضد اين انقلاب و ضد اسلام بوده است. اين گروههائى كه بعد از انقلاب هى جوشيدند و و بيرون آمدند و گاهى ادعاى اسلاميت مىكنند و از شما مسلمانتر مىشوند و گاهى ادعاى انقلابى بودن مىكنند و از شما انقلابىتر مىشوند و گاهى خودشان را مؤسس انقلاب مىدانند و انقلاب را كه اين توده محروم ملت ما از كارگر و كشاورز و دانشجو و شما همه انقلاب را به پايان رسانديد يعنى تا اينجا و آنها يا در خارج بودند و تماشاگر و يا در داخل بودند و تماشا مىكردند كه ببينند كى غالب مىشود، اگر شاه مخلوع و آن تيپ غالب شدند، اينها بروند آنجا و از آنها طلبكارى كنند و اگر شما غالب شديد و ملت، اينها بيايند و با اسمهاى مختلف طلبكار بشوند و بخواهند خودشان همه چيزها را داشته باشند حتى با اسم شما، با اسم كارگر، كارگر را به حساب نياورند، با اسمهاى مختلف مشغول بشوند به اينكه نگذارند اين انقلاب به ثمر برسد، يعنى اين ثمر آخرى كه اسلام مىخواهد و پيغمبر اسلام مىخواسته است. اينها چون از اسلام لطمه ديدهاند و اربابهاى اينها از اسلام سيلى خورده است با اسلام اگر سابق كم مخالف بودند حالا ديگر صد در صد مخالفند. اين گروههاى مختلفى كه مثل قارچ از زمين جوشيدند و آمدند و از اطراف كشورهاى ديگرى كه متفرق در آنجا بودند و منتظر فرصت بودند، حالا آمدند به ايران و مىخواهند نگذارند اين انقلاب تحقق پيدا بكند، اين يك خطرى است از براى انقلاب ما، نه به آن معنا كه اينها عرضه اين را داشته باشند كه يك كار مثبتى بكنند و اين انقلاب را برگردانند لكن به آن معنا كه ايجاد زحمت بكنند. شما ملاحظه كرديد كه در كردستان ايجاد زحمت كردند نه اينكه توانستند غلبه بكنند، لكن مدتها ايجاد زحمت
صحيفه نور ج 12 صفحه 193
كردند، در تهران ايجاد زحمت كردند، نمىتوانند كارى بكنند، لكن غائله مىتوانند درست بكنند. در هر موقعى كه يك اساسى مىخواهد روى كار بيايد، اين جمعيتهاى مختلفى كه الان در ايران هستند، در همان موقع يك غائله اى درست مىكنند. از اولى كه جمهورى اسلامى را بنا بود كه شماها و ملت ما رأى به آن بدهند، آنوقت يك غائلههايى در اطراف درست كردند. اين قدم كه برداشته شد، در هر مرحلهاى كه شما يك قدم پيش رفتيد، آنها هم در همان جا باز غائله درست كردند. در همان وقتى كه مجلس شوراى اسلامى تأسيس شد و مشغول به كار شدند، باز غائله درست كردند. غائله درست مىكنند و خودشان غائله درست مىكنند و فرياد مىزنند، خودشان ديگران را كتك مىزنند، باز خودشان فرياد مىكنند، اين يك جهتى است كه در آنها هست، يعنى روى اين ترتيب، اينها عمل مىكنند كه نگذارند شما كار بكنيد، نگذارند خرمن كشاورزها درست جمع بشود و در عين حال فرياد بزنند كه ما براى ملت داريم فداكارى مىكنيم. اينهايى كه در كنار جمهورى اسلامى هستند و مى خواهند به اسم جمهورى اسلامى، به اسم اسلام، به اسم خلق، به اسم ملت كار بكنند، اينها را ببينيد چه مىكنند. ممكن است من هى بگويم اسلام و هى بگويم فداى اسلام و فداى خلق و هى بگويم مجاهد اسلام و مجاهد خلق، اين حرفها را بزنم، لكن وقتى به اعمال من شما ملاحظه كنيد، ببينيد كه از اول، من مخالفت كردم، در هر جا تفنگ كشيدم و مخالفت كردم، هر جا بنا بود كه يك اصلاحى بشود، شما ديديد كه من آمدم و مقابلش ايستادم و مشتم را گره كردم و تفنگم را هم كشيدم، مىخواستند كه دانشگاهىهائى كه در خدمت استعمار بود و جزء مهمات اين مملكت است كه بايد دانشگاهش اصلاح بشود، همين كه طرح اصلاح دانشگاه شد، سنگربندى شد در دانشگاه كه نگذارند اين كار بشود. حالا هم باز پشت همان سنگرها، نه آنجا در دانشگاه اما در خارج دنبال اين هستند كه نگذارند اين اصلاح فرهنگى بشود، انقلاب فرهنگى بشود. اينها مىخواهند كه فرهنگ، همان فرهنگ باشد كه از آن امثال اين اشخاصى كه وزير و وكيل سابق بودند از آن اينها در مىآيند و همينها اين كشور ما را به باد فنا بدهند، چنانكه دادند. همان وكلائى كه در سابق بودند و همان وزرائى كه در سابق بودند و همان سردمدارهاى سابق، همان تحصيلكردهها و روشنفكرهاى دانشگاه داخل و خارج بودند و همان مصيبتهايى كه به اين ملت وارد شد، به دست همين اشخاصى كه با اسم ملت و با اسم مجاهدت و با اسم فدائى و با اسم چه وارد شدند و نگذاشتند كه اين ملت به حال خودش باشد و هر چه شما داشتيد به جيب ديگران كردند و يك قدريش هم خوردند دار و دسته شاه مخلوع، همين جمعيتها بودند كه الان بر خلاف اين نهضت دارند فعاليت مىكنند. هر روزى كه بخواهد اين نهضت، يك قدم بردارد، مجلس شورا مى خواهد مفتوح بشود، مىبينيم كه يك بساطى در امجديه پيش مىآيد، يك غائله درست مىشود و مع الاسف جوانهاى ما معطل نيستند كه اينها چه دارند مىكنند، اين اشخاص چه دارند مىكنند و بعضى از اشخاصى كه با من هم مربوط هستند اينها هم ملتفت نيستند كه مسائل عمقش چى هست خيال مىكنند كه مسأله چماقدار است و تظاهر كننده، مسأله اين است. نه، مسأله اين نيست، اين يك ظاهرى است براى آشوب درست كردن، مسأله عمق دارد، مسأله
صحيفه نور ج 12 صفحه 194
امريكاست، مسأله اين است كه بايد آمريكا بيايد اينجا و مقدرات كشور ما را به دست بگيرد، نه مسأله، مسأله اين است كه يكى مىخواهد تظاهر كند، يكى مىخواهد ضد تظاهر، اينها مسأله نيست، اينها غائله ايجاد كردن است براى اينكه نگذارند اين مملكت به حال خودش باشد و روى ميزانى كه دارد حركت مىكند، حركت بكند.
شما آقايان كارگر كه عضو مؤثر اين كشور هستيد، براى اينكه دست ديگران را از آن كوتاه بكنيد، ديديد كه در اين يك سال و چند ماه آمدند هى در بين شماها هى يا نطق كردند، يا وسوسه كردند، يا يك دستهاى را وادار كردند به اعتصاب و امثال ذلك به اسم اينكه ما طرفدار شما هستيم. اگر كارگر در يك كشورى كار نكند و اعتصاب كند، اين كشور به هلاكت مىرسد. اينها كه با اسم اينكه ما با شما موافقيم و مثلاً شما چه جور و آنها چه جور، نمىخواهند براى شما دلسوزى به حسب واقع داشته باشند، با اسم دلسوزى مىآيند و فلج مىكنند كارخانههاى مملكت را و با اسم دلسوزى مىروند و فلج مىكنند كشاورزى را، همينها هستند كه وقتى كشاورزها خرمنهايشان را جمع مىكنند، آتش مىزنند، الان هم باز دارند آتش مىزنند و اگر محافظت نشود، محافظت صحيح نشود، همه اش را آتش مىزنند. ما دشمن نهضت و انقلاب را از اين مىفهميم كه آنهائى كه با اين انقلاب راه دارند مىروند، با اين ملت راه دارند مىروند، با اين كشاورز و كارگر دارند راه مىروند و مىخواهند كشور را از قيد و بند خارجىها آزاد كنند آزاد كردن هم به كار كردن است و كشاورزى كردن است و كار در كارخانهها كردن است و كار در ساير جاها كردن. كشور ما اگر بخواهد آزاد باشد، اگر بخواهد مستقل باشد، وابسته به خارج نباشد، بايد خودش كار كند. آنهائى كه مىآيند در بين شماها و مانع از كارتانشوند، يا يك دستهاى درست مىكنند مانع از كارتان مىشود يا اينكه پولها را از خارج به ايشان مىدهند كه بيايند بدهند به بعضى از اين كارگرهاى غافل تا اعتصاب بكنند، و آنها كه در كشاورزى مىروند ايجاد زحمت مىكنند، يا آنهائى كه مىافتند در كشور، سرتاته كشور و شلوغ مىكنند كشور را به اسم اينكه مثلاً اين آدم خانه دارد، اين آدم ملك دارد، بدون يك ميزان شرعى الهى مىريزند و خانهاش را غارت مى كنند و خانهاش را از او مىگيرند، اينها ريشه همان رژيم سابق است و غافل هستيم از آن، آنها نمىتوانند به اين زودى دست از ما بردارند، آنها منافعشان، منافع عظيمشان، چه منافع مادىشان و چه منافع اينكه كشور ما در يك حالى است و در يك جائى هست كه همه محتاج به آن هستند، كشور ما آن است كه پل پيروزى شد براى اشرار، براى اجانب، اينها به اين زودى دست از ما بر نمىدارند و ما نبايد غافل بشويم كه حالائى كه آزاد شديم خودمان هم كمك كنيم براى شلوغ كردن، براى اعتصاب كردن، براى مخالفت كردنها ما بايد متوجه باشيم به اينكه يك مملكتى كه انقلاب در آن پيدا مىشود، دنبال انقلاب خيلى آشفتگىها هست. شما آقايان متوجه هستيد كه لااقل در اين پنجاه سال و پنجاه و چند سال كه همهاش را من يادم است و كمى از شما هست كه تمامش را يادتان باشد و اين كارهاى اخير شاه مخلوع را هم شماها يادتان است كه با اسم تمدن بزرگ، با اسم اينكه من مىخواهم اين مملكت را در دو سال، سه سال ديگر، مثل ژاپن بلكه مثل امريكا كنم، با اين اسم، تمام حيثيت اين
صحيفه نور ج 12 صفحه 195
مملكت را از دست داد و تقديم آنهائى كه بايد بخورند كرد. البته آن كه مىخواهد خرابكارى كند، نمىآيد اعلام كند كه من خرابكارم، او مىآيد اعلام كند كه من دوست شما هستم، ما فدائى شما هستيم و اين آخوندها ارتجاعى هستند و اينها حرفهاى بيخودى مىزنند و اينها طرفدار مثلاً سرمايهدارى هستند. اگر يك كسى واقع مطلب را بيايد به ايشان بگويد كه كارش پيش نمىرود، اينها بايد بگويند كه آخوندها مرتجعند و آخوندها چهاند و مائيم كه براى شما مىخواهيم خدمت كنيم، همان حالى كه دارند مىگويند مائيم كه مىخواهيم كه خدمت كنيم، كردستان را درست مىكنند، يكوقت مىبينيد كه از همه اطراف اين گروهها، همه اين گروههائى كه اين مفسدهها و اين ميتينگرا درست مىكنند، جمع مىشوند در كردستان و آنجا فساد مىكنند. همچو كه كردستان يك قدرى رو به آرامش مىشود و مىبينند آنجا نمىتوانند، از آنجا جمع مىشوند و مىروند به بلوچستان آنجا را خراب مىكنند. اگر بلوچستان هم درست بشود، مىآيند مركز، مركز، بهتر مركز فعاليت است براى اينكه يك جاى بزرگى است. در مركز مىآيند با اسم اسلام و با اسم قرآن و با اسم كذا و كذا غائله ايجاد مىكنند كه نگذارند اين مملكت يك آرامشى پيدا كند.
هدف اصلى حملات اجانب، اسلام و احكام آن است
اين يك سالى كه، يك سال و چند ماهى كه انقلاب اسلامى شما با دست تواناى شما مللت اسلام به پيش رفت و تمام چيزهائى كه مربوط به دستگاه دولتى و جريان امور مملكتى است درست كرديد از جمهورى اسلامىاش تا مجلس شورايش، چندين دفعه رفتيد به صندوقها و رأى داديد و آزاد، آزاد رأى داديد، اين يك تيرى است در چشم اين اشخاصى كه اسلام راخواهند ببينند. اينها مىدانند كه اگر اين نهضت اسلامى نبود، نمىشد به اين زودى كارها انجام بگيرد، اين كارها را قدرت اسلام است كه پيش مى برد. شما مىبينيد كه بيشتر از بيست سال است كه در عراق كه نزديك ما هست، به اصطلاح خودشان انقلاب كردند و حالا امسال براى تقليد از ايران براى اينكه بگويند ما هم بله، آدمى هستيم، امسال شروع كردند به انتخابات و آن هم بلا اشكال بدانيد كه آن انتخابات بدتر از انتخابات زمان شاه است، نه اين است كه مردم مىروند آنجا رأى مىدهند. همانطورى كه زمان شاه مخلوع يك دستهاى را راه مىانداختند يك جائى و فشار مىآوردند يا با زور تطميع مىبردند پاى صندوقها براى خودشان رأى درست مىكردند، آنها بدتر از اينها هستند. اينها مىبينند كه در ايران در ظرف يك سال و چند ماه تمام اصولى كه بايد در يك كشورى براى جريان امور باشد، تحقق پيدا كرد و خودشان بعد از بيست و چند سال نتوانستند يكى از اين كارها را بكنند هى با سر نيزه و با زحمت و با كتك زدن، با حبس و با كشتار. اينها نمىتوانند ببينند اين انقلاب اسلامى شما را، و وقتى تحليل مىكنند كه خوب، چه شد، آدم اينجا با آدم جاهاى ديگر كه هر دو آدمند، همه جا هم يكى دعوى رهبرى مىكند و مىگويد من رهبر، همه جا يك حزبى پيدا مىشود و مى گويد كه من حزب، لكن ايران چه بود كه به اين سرعت، به اين سرعت معجزه آسا پيشبرد كرد؟ وقتى تحليل مىكنند همه چيزها رابينند كه مكتب بود كه اين كار را كرد، اين مكتب اسلام است
صحيفه نور ج 12 صفحه 196
كه اين كار را كرد. مردم براى خدا اين كار را كردند. وقتى خدا آمد در بين مردم، يعنى مردم شدند دست خدا، وقتى براى خدا كار كردند و مشتها گره شد براى خدا و الان هم همين طور انشاء الله هست و تا آخر باشد. خوب، آنى كه بايد هدف قرار بدهند، بايد اسلام باشد، و آنهائى كه به اسلام نزديكند، آنهائى كه احكام اسلام را مىخواهند براى مردم بگويند، آنها را بايد هدف قرار بدهند تا كم كم اين محتوائى كه انقلاب دارد، از آن بگيرند، وقتى محتوا از آن گرفتند و يك ظاهرى بى محتوا شد، ضربه آخر را بزنند. ضربه آخر اينكه برگردانند مطلب را به همان مسائل اول با يك صورت ديگرى، البته با برگشت مثلاً شاه و اينها، نيست، اين مطرح نيست پيش آنها، مطرح اين است كه اسلام نباشد هر چه مىخواهد باشد، الان هم همين قشرهاى بعضى از اين روشنفكرها مىگويند اين مجلس ملى باشد، مجلس شوراى ملى، چون اسمش توى قانون، ملى بوده، از اسلام مىترسند، مجلس اسلامى نباشد، شوراى اسلامى نباشد، اينها نه اينكه ملىاش را مىخواهند، اسلامىاش را مىخواهند نباشد، در صورتى كه در قانون همچو مادهاى ندارد كه مجلس شوراى ملى، همچو چيزى در قانون نيست. بله گفتهاند از باب اينكه اسم بايد ببرند يك چيزى را، مجلس شوراى ملى گفتهاند، اما نه اينكه قرار دادهاند كه اسم اين مجلس شوراى ملى، در ضمن مثل اينكه بگويند مثلاً در مجلس شورا، بگويند كه در كاخ سنا چطور شده، اين معنايش اين نيست كه الان قانون اسلامى ما كاخ سنا خواسته درست كند، اين اسمى بوده آنوقت گفتند حالا بايد مجلس شوراى اسلامى باشد. اينها حتى از اسم اسلام هم مىترسند، هى نق مىزنند كه نه، ملى، ملى اينها نه اين است كه من باب اتفاق اينجور شده است كه هر وقت شما خواستيد يك مطلبى را درست كنيد، يك اجتماعى درست كردند و به هم ريختند همه چيز را، اذهان را از يك جائى بردهاند به يك جاى ديگرى، اينها مىخواهند اذهان ملت را از اين مسيرى كه خودش دارد برگردانند به يك مسير ديگرى، به يك راه ديگرى، هر جا، هر راهى مىخواهد باشد. يك غائله يك جائى درست مىكنند كه مردم متوجه بشوند ولو حالا يك ماه متوجه بشوند. يك غائله اى درست مىكنند كه ولو يك ماه مردم متوجه به آن غائله بشوند، لعل بشود در اين يك ماه، كارى كرد.
شناسائى دشمنان اسلام از طريق عملكرد آنان
بايد متوجه باشيد، بايد شما دشمنتان را بشناسيد، اگر نشناسيد، نمىتوانيد دفعش بكنيد. دشمن شما، آنها هستند كه از روز اولى كه جمهورى اسلامى آمد توى كار، يا تحريم كردند رأى دادن را، يا رفتند صندوقها را آتش زدند و بعضى از صندوقها را كه توانستند، آتش زدند يا شكستند. آنهائى كه تحريم كردند جمهورى اسلامى را، حالا آمدهاند جمهورى اسلامى شده اند، آنهائى كه آتش مىزدند صندوقهاى آراء مردم را، براى جمهورى اسلامى حالا آمدهاند طرفدار شده اند. اين طرفدارى نيست، اين يك حقه بازى است به صورت طرفدارى. اگر بخواهند بگويند من به اسلام كار ندارم و من ضد اسلامم خوب، مىدانند كه مملكت ايران اسلام است و نمىگذارد كه اينها كارى بكنند، چاره
صحيفه نور ج 12 صفحه 197
ندارند جز اينكه بگويند كه ما هم اسلامى هستيم، لكن ما اعمالشان را بايد ببينيم چطورى است، غائلههائى كه بپا مىكنند، بايد ببينيم چه جورى است، از اول تا حالا غائله بپا كردند، اين گروههاى مخالفى كه هر كدام يك اسمى براى خودشان درست كردهاند هى غائله بپا كردند كه نگذارند شما آن مسيرى را كه بايد برويد، آن صراط مستقيمى را كه بايد برويد، آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى پيش پاى شما گذاشته است بايد برويد نگذارند اين كار بشود. آنهائى كه وقتى محمدرضا در اينجا بود در دربارش خدمتگزار بودند، حالا ضد محمدرضا شدهاند، اين ضديت نيست، اين ضديت براى اين است كه بازى بدهند من و شما را كه ما خيال كنيم اينها اسلامى هستند، و يا بيطرف بشويم نسبت به آنها يا طرفدار بشويم. توانستند كه جوانهاى پاك و صاف و صحيح ما را گول بزنند با تبليغاتى كه بلدند و خوب هم بلدند. بايد توجه داشته باشد اين ملت كه گول نخورد از اينهائى كه براى اسلام دارند سينه مىزنند، ببينند اعمالشان چيست، ببينند اينهائى كه مىگويند اسلام، آيا در عمل هم اينطورى هستند يا يك سنگر بندهائى هستند كه با اسم اسلامى مىخواهند از بين ببرند اسلام را و لعل دزدهاى سرگردنه هم اسم اسلام روى خودشان مىگذارند لكن دزدى مىكنند. بايد ما با اسم گول نخوريم بلكه ببينيم چه مىكنند، ببينيم سابقه اينها چى هست، ببينيم كتابهايى كه اينها مىنويسند محتوايش چى هست، ببينيم تبليغاتى كه اينها مىكنند چه تبليغ مىكنند، به مجرد اينكه بگويند من مسلم هستم كه فايده ندارد با ادعا. الان همه مىگويند ما مسلميم، همه مىگويند ما انقلابى هستيم، كسى نيست كه بگويد من انقلابى نيستم، هر كس مىگويد من انقلاب را درست كردم. اين ملت بيچاره ما، اين ملت بزرگ ما، اين ملتى كه با دست خالى رفت توى ميدانها و توى خيابانها و مشتش را پر كرد و مخالفت كرد با رژيم سابق و با همه ابرقدرتها و مطلب را به اينجا رساند، حالا من آمدهام مىنشينم مىگويم من رهبر شما. تو غلط مىكنى كه هستى، يا آن مىگويد كه نه، ما اين كار را كرديم، آخر كجا اين كار را كرديد؟ اگر يك دزدى را يك جايى كشتند و از طايفه شما بود، آنوقت شما مىشويد انقلابى؟! بايد ببينيم چكارهاند اين جمعيتهايى كه افتادهاند توى اين مملكت و دارند خرابكارى مىكنند و مع الاسف بعضى از اشخاص هم كه متوجه اين مسائل نيستند، يكوقت آدم مىبيند كه طرفدارى از اينها كردند يا يك چيزى گفتند كه آنها از آن طرفدارى استفاده كردند. اينها گول مىزنند، همه را گول مىزنند. اينها مىخواستند من را گول بزنند، من نجف بودم، اينها آمده بودند كه من را گول بزنند، بيست و چند روز بعضىها مىگفتند بيست و چهار روز من حالا عددش را نمىدانم بعضى از اين آقايانى كه ادعاى اسلامى مىكنند، آمدند در نجف، يكىشان بيست و چند روز آمد در يك جايى، من فرصت دادم به او حرفهايش را بزند، او به خيال خودش كه حالا من را مىخواهد اغفال كند، مع الاسف از ايران هم بعضى از آقايان كه تحت تأثير آنها واقع شده بودند خداوند رحمتشان كند آنها هم اغفال كرده بودند آنها را آنها هم به من كاغذ سفارش نوشته بودند. بعضى از آقايان محترم، بعضى از علماء، آنها هم به من كاغذ نوشته بودند كه اينها انهم فتيه قضيه اصحاب كهف، من گوش كردم به حرفهاى اينها كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 198
ببينم اينها چه مىگويند، تمام حرفهاشان هم از قرآن بود و از نهج البلاغه، تمام حرفها. من ياد يك قصهاى افتادم كه در همدان اتفاق افتاده بود، ظاهراً زمان مرحوم آسيد عبد المجيد همدانى، يك يهودى آمده بود مسلمان شده بود خدمت ايشان، ايشان ديده بود كه بعد از چند وقت اين يهودى خيلى مسلمان است و اينقدر اظهار اسلام مىكند كه ايشان ترديد واقع شده بود برايش كه اين شايد قضيهاى باشد، يك وقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا مىشناسى؟ گفته بود كه بلى، شما از علماء اسلام هستيد و چطور. مىدانيد پدرهاى من چه كسانىاند؟ بلى، پيغمبر از اجداد شماست فلان. خودت را مىشناسى؟ بلى، من پدرانم يهودى بودند و حالا خودم مسلمان شدم. گفته بود سر اين را به من بگو كه چرا تو مسلمانتر از من شدى؟ مردك فهميده بود كه اين آن چيزى را كه مىخواهد بازى كند فهميده است، فرار كرده بود. اين كه آمد بيست و چند روز آنجا و تمامش از نهج البلاغه و تمامش از قرآن صحبت مىكرد، من در ذهنم آمد كه نه، اين آقا هم همان است و الا خوب، تو اعتقاد به خدا و اعتقاد به چيز دارى، چرا مىآيى پيش من؟ من كه نه خدا هستم، نه پيغمبر، نه امام، من يك طلبهام در نجف. اين آمده بود كه من را بازى بدهد من همراهى كنم با ايشان. من هيچ راجع به اينها حرف نزدم، همهاش را گوش كردم، فقط يك كلمه را كه گفت ما نمىخواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم نه، شما نمىتوانيد قيام مسلحانه بكنيد، بيخود خودتان را به باد ندهيد. اينها با خود قرآن، با خود نهج البلاغه مىخواهند مارا از بين ببرند و قرآن نهج البلاغه را از بين ببرند، همان قضيه زمان حضرت امير و قرآن را سرنيزه كردند كه اين قرآن حكم ما باشد. حضرت امير مظلوم بود واقعاً، هر چه به اين بدبختها گفت اينها حيله دارند مىكنند، بگذاريد، گذشت مطلب. الان آن مركز راگيرند، جمع شدند دورش شمشير كشيدند، گفتند مىكشيمت اگر چنانچه نگويى برگردند - قرآن اينطور نوشته - مجبور شد حضرت امير كه امر كند كه لشكرى كه الان فتح مىكردند، يك ساعت ديگر اگر مانده بود فتح مىكردند برگردند، برگشتند و شكست همان شد كه خوردند و بعد از اينكه اين مسائل واقع شد، باز همين عدهاى كه آنجا شمشير كشيده بودند، باز شمشير كشيدند بر ضد حضرت امير. بايد ما ببينيم كه عمل اينها چى هست آنها در پيشانىشان هم آثار سجده بود، ابن ملجم در پيشانىاش آثار سجده بود ببينيم چه كرد، با اين آثار سجده چه آمده بكند.
با اسم اسلام مىخواهند اسلام را از بين ببرند
اسلام هميشه گرفتار يك همچو مردمى بوده است كه با اسم اسلام، مىخواستند اسلام را بكوبند، مگر محمدرضا قرآن طبع نمىكرد؟ مگر سالى يك دفعه نمىرفت به مشهد؟ مگر دائماً صحبت از عدالت اسلامى و عدالت چه نمىكرد؟ مگر نمىگفت حضرت عباس مرا در يك قضيهاى نجات داد؟ مىگفت اينها را، اينها يكى از قدرتهاى، واقعاً قدرت است، قدرت بزرگى كه دارند اين است كه همچو با جدى بدون اينكه هيچ پرده حيائى در كار باشد، جداً مىگويند كه اين كار را خدا كرده است ما هم اين كار را، دنبال خدا هستيم، ما هم دنبال چه هستيم كه شايد شماها هم اگر يكوقتى ببينيد،
صحيفه نور ج 12 صفحه 199
باورتان بيايد. خيلىها باورشان آمده بود. خوب، يك شاهى است كه دارد مىگويد قرآن و دارد مىگويد اسلام و دارد مىگويد چه، خوب، چكارش داريد؟ ما مدتى بايد زحمت اين را بكشيم كه آن چهره دوم اين را به مردم بفهمانيم، اين يك چهره است، يك چهره با اسم قرآن و اسم خدا و اسم نهج البلاغه و اسم اينها مىآيد توى ميدان، خطرناك است، ما اگر بتوانيم آن چهره دوم اين جمعيتها را، اين چهره دوم امثال محمدرضا را به مردم معرفى كنيم، آنوقت ما پيروز مىشويم و اين در قضيه محمدرضا شد، چهره دومش را به قاعده نشان داد.
ما در هر قصهاى كه واقع مىشويم مىبينيم كه روحانيت، هدف است، محمدرضا هم در نطقهايى كه كرده بود و مىكرد، اينها را ارتجاع، اينها عمال ارتجاعند حتى اينها مىگفتند اينها عمال انگليسها هستند اين را من خودم با گوشم، در يك اتومبيلى كه در تهران يكوقت نشسته بودم ديدم كه آن يكى به آن مىگويد ما سه نفر بوديم كه معمم بوديم من مدت هاست اين هيكلها را نديدم، اينها را انگليسها درست كردند در نجف و قم براى اينكه ملت ما را چه بكنند، ما در آن دوره عمال انگليس بوديم و ارتجاع، الان هم ما ارتجاعى هستيم، الان هم روحانيون ما ارتجاعى اند، روشنفكرها آنها هستند، در تمام مدتى كه رضاخان آمد و كودتا را بپا كرد، تا آخر كه ايستاد مقابلشان و مشتش را گره كرد، همين، همين مرتجعين بودند، همين آخوندهاى مرتجع ما، همينها قيام كردند بر ضد او، همينها روشنگرى كردند به مردم و مردم را خواستند بفهمانند. اينها از اين جمعيت لطمه خوردند و مىخواهند مردم را از اينها جدا بكنند، دانشگاهى را بيشتر جدا كرده بود و حالا مىخواهند همه مردم را از اين جمعيت جدا بكنند كه هر كارى كه مىخواهند بكنند، يك كسى نباشد كه بگويد چرا، كه يك جمعيتى دنبالش چرا بگويد.
هشدار به رسوخ مفسدين در جمع مصلحين و لزوم هوشيارى ملت
من يك مطلبى را بايد بگويم به همه ملت ايران و به همه روحانيين ايران، من خوف اين را دارم كه بعضى از اين معممينى كه در بين روحانيون، خودشان را جا زدهاند و خرابكارى دارند مىكنند در بعضى از جاهايى كه اينها يك چيزى دستشان آمده است، من خوف اين را دارم كه اينها چهره اسلام را برگردانند از آنى كه هست. من به روحانيين ايران مى گويم به اينكه اين اشخاصى كه خودشان را جا زدند يا رفتند در كميته، يا رفتند در كجا، اين اشخاص را شما به مردم معرفى كنيد كه اينها ربطى به ما ندارند، يكوقت ما مىفهميم كه سرتاته ايران كميته امام درست شده است، اين امام كيست كه كميته درست شده است؟ چه اطلاعى از اين دارد؟ ما بى اطلاع بوديم، هر كس خودش خواسته يك كارى بكند با اسم فلان. چند روز پيش از اين در حضرت عبدالعظيم غير آن كارى كه آقاى خلخالى كرد، آن مطلب صحيحى بود يك شيخ ديگرى كيست من نمىشناسمش، به اسم نماينده فلان، نماينده امام به قول خودش رفته يك مقبره هايى را خراب كرده و مقبرههايى كه مال اشخاص بوده، ملك شخصىشان بوده، مقبرهاى كه موقوفه بوده، خانهاى كه مرقوفه بوده خراب كرده، اينها يك اشخاصى
صحيفه نور ج 12 صفحه 200
هستند كه يا نمىفهمند دارند چه مىكنند و اگر خداى نخواسته بفهمند، اشخاصى هستند كه مىخواهند نهضت را به تباهى بكشند. من به سرتاسر كشور ايران، به سرتاسر روحانيون ايران، اين خطر را كه براى اسلام پيش آمده و براى روحانيت پيش آمده مىگويم به شما و حجت را بر همه تمام مىكنم. اين آخوندهايى كه خودشان را جا زدند و مىروند و مردم را آزار مىدهند و اذيت مىكنند، بدون يك مجوز شرعى الهى، اينها را از خودشان برانند، اينها نماينده من نيستند، اينها با اسم نماينده فلان مىخواهند كه حالا شلوغ بكنند تا اينكه ملت بگويند خوب، اين هم اين، به اصطلاح اين اشخاص و باز بايد بگويم كه اين پاسدارهايى كه انصافاً در اين كشور خدمت كردند و دارند خدمت مىكنند و وجودشان مغتنم است براى اين ملت، زحماتشان پيش خدا مغتنم است، گاهى وقتها در بينشان يك كسى جا مىزند و آبروى اينها را از بين مىبرد. يك كسى مىآيد به اسم اينكه من پاسبان هستم، يا اينكه خير، يك مقدس مابى هم مىكند، او را به عنوان پاسبان مىشناسند، مىآيد بعد مىرود، يك دفعه ما ديديم كه خانه كى را غارت كردند، پاسبانها كردند، بابا اين پاسبان نيست، پاسبان اسلامى است، آدم مسلمان كه نمىرود خانه مردم را غارت كند، آدم مسلمان كه نمىرود ملك ديگرى را مصادره كند، اينها يك دسته ديگرى هستند كه آمدهاند اين كارها را دارند مىكنند بايد ما بفهميم كه ما اين كارى را كه تا اينجا آورديم چطور به آخر برسانيم، به هرج و مرج نكشد. البته كه دولت اسلامى اين زمينخوارهاى بىانصاف را و اين مفتخورهاى بزرگ را، سرجايش خواهد نشاند و محاسبه از آنها بايد بكنند، حسابشان را مىكشد، اما اين معنايش اين نيست كه پاسبانها بريزند هر كارى دلشان مىخواهد بكنند، يك جا بحق باشد، ده جا هم بيحق، صداى مردم را در آورند. اينها متوجه نيستند كه يك اشخاصى توى اينها آمدهاند و خودش را جا زده، مثل اينكه توى روحانيون آمده و خودش را جا زده، توى اينها هم آمده و خودش را جا زده و دارد خرابكارى مىكند تا به اسم اسلام خرابكارى بكند و اسلام را بكوبد.
بايد توجه داشته باشيد، بايد متوجه باشيد كه آنهايى كه خرابكارى مىكنند و آنهايى كه به جان مردم مىافتند و اين كارهايى كه مىگويند دارند مىكنند، خوب، يك دستهاى جهاد سازندگى است، بسيار خوب، بسيار خوب است و از اول هم همين معنا بود و خيلى هم زحمت مىكشند و خيلى هم ارج مىبرند اما در بين همين جهاد سازندگى يك افرادى پيدا مىشوند كه برخلاف موازين قانون اسلامى، بر خلاف مقررات دولتى و اسلامى، يك كارهايى انجام مىدهند كه جهاد سازندگى را مردم صدايشان بلند شود كه اين جهاد سازندگى دارد پدر ما را در مىآورد، همين امروز هم يكى از علماى مشهد به من اين را مى گفت. بشناسيد صالح و فاسد را، بشناسيد مفسد و مصلح را، بشناسيد، توجه داشته باشيد كى دارد خلاف مىكند به اسم اسلام، كى دارد خرابكارى مىكند به اسم اسلام، اگر عمامه سرش است بزنيدش كنار، خود معممين بزنندش كنار، اگر توى پاسدارها
afsanah82
07-26-2011, 03:59 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 207
تاريخ: 7/4/59
پيام امام خمينى به مناسبت نيمه شعبان خطاب به ملت ايران
حضرت مهدى (عج) ذخيره خداوند براى هدايت بشريت
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد پانزده شعبان را به همه مسلمين و به همه ملت ايران تبريك عرض مىكنم. ماه شعبان ماه بزرگى است كه در آن، در سوم آن، بزرگ مجاهد عالم بشريت متولد شد و در پانزده آن، حضرت مهدى موعود ارواحناله الفدا پا به عرصه وجود گذاشت. و قضيه غيبت حضرت صاحب، قضيه مهمى است كه به ما مسائلى مىفهماند منجمله اينكه براى يك همچو كار بزرگى كه در تمام دنيا عدالت به معناى واقعى اجرا بشود در تمام بشر نبوده كسى الا مهدى موعود سلام الله عليه كه خداى تبارك و تعالى او را ذخيره كرده است براى بشر، هر يك از انبيا كه آمدند، براى اجراى عدالت آمدند و مقصدشان هم اين بود كه اجراى عدالت را در همه عالم بكنند لكن موفق نشدند حتى رسول ختمى صلى الله عليه و آله و سلم كه براى اصلاح بشر آمده بود و براى اجراى عدالت آمده بود و براى تربيت بشر آمده بود، باز در زمان خودشان موفق نشدند به اين معنا و آن كسى كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجر خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتى كه مردم عادى مىفهمند كه فقط قضيه عدالت در زمين براى رفاه مردم باشد بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت، انسان اگر هر انحرافى پيدا كند، انحراف عملى، انحراف روحى، انحراف عقلى، برگرداندن اين انحرافات را به معناى خودش اين ايجاد عدالت است در انسان، اگر اخلاقش اخلاق منحرفى باشد، از اين انحراف وقتى به اعتدال برگردد اين عدالت در او تحقق پيدا كرده است. اگر در عقائد يك انحرافاتى و كجىهايى باشد، برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده صحيح و صراط مستقيم، اين ايجاد عدالت است در عقل انسان. در زمان ظهور مهدى موعود سلام الله عليه كه خداوند ذخيره كرده است او را از باب اينكه هيچ كس در اولين و آخرين، اين قدرت برايش نبوده است و فقط براى حضرت مهدى موعود بوده است كه تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد و آن چيزى كه انبيا موفق نشدند به آن با اينكه براى آن خدمت آمده بودند، خداى تبارك و تعالى ايشان را ذخيره كرده است كه همان معنايى كه همه انبيا آرزو داشتند، لكن موانع اسباب اين شد كه نتوانستند اجرا بكنند و همه اوليا آرزو داشتند و موفق نشدند كه اجرا بكنند، به دست اين بزرگوار اجرا بشود. اينكه اين بزرگوار را طول عمر داده خداى تبارك و تعالى براى يك همچو معنايى، ما از آن مىفهميم كه در بشر كسى نبوده است ديگر، قابل يك همچو
صحيفه نور ج 12 صفحه 208
معنايى نبوده است و بعد از انبيا كه آنها هم بودند لكن موفق نشدند، كسى بعد از انبيا و اولياى بزرگ، پدران حضرت موعود، كسى نبوده است كه بعد از اين، اگر مهدى موعود هم مثل ساير اوليا به جوار رحمت حق مىرفتند، ديگر در بشر كسى نبوده است كه اين اجراء عدالت را بكند، نمىتوانسته و اين يك موجودى است كه ذخيره شده است براى يك همچو مطلبى و لهذا به اين معنا عيد مولود حضرت صاحب ارواحنا له الفدا بزرگترين عيد براى مسلمين است و بزرگترين عيد براى بشر است نه براى مسلمين.
اگر عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم بزرگترين عيد است براى مسلمين، از باب اينكه موفق به توسعه آن چيزهايى كه مىخواست توسعه بدهد نشد، چون حضرت صاحب سلام الله عليه اين معنا را اجرا خواهد كرد و در تمام عالم زمين را پر از عدل و داد خواهد كرد به همه مراتب عدالت، به همه مراتب دادخواهى، بايد ما بگوئيم كه عيد شعبان، عيد تولد حضرت مهدى سلام الله عليه بزرگترين عيد است براى تمام بشر - تمام بشر را - وقتى كه ايشان ظهور كنند انشاءالله (خداوند تعجيل كند در ظهور او) تمام بشر را از انحطاط بيرون مىآورد، تمام كجىها را راست مىكند يملا الارض عدلاً بعد ما ملئت جوراً همچو نيست كه اين عدالت همان كه ماها از آن مىفهميم كه نه يك حكومت عادلى باشد كه ديگر جور نكند آن، اين هست اما خير، بالاتر از اين معناست. معنى يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جوراً الان زمين و بعد از اين، از اين هم بدتر شايد بشود، پر از جور است، تمام نفوسى كه هستند انحرافات در آنها هست حتى نفوس اشخاص كامل هم در آن انحرافاتى هست ولو خودش نداند در اخلاقها انحراف هست، در عقائد انحراف هست، در اعمال انحراف هست و در كارهايى هم كه بشر مىكند انحرافش معلوم است و ايشان مامورند براى اينكه تمام اين كجىها را مستقيم كنند و تمام اين انحرافات را برگردانند به اعتدال كه واقعا صدق بكند يملا الارض عدلا بعد ما ملئت جوراً از اين جهت اين عيد، عيد تمام بشر است بعد از اينكه آن اعياد، اعياد مسلمين است اين عيد، عيد تمام بشر است، تمام بشر را ايشان هدايت خواهند كرد انشاءالله و ظلم و جور را از تمام روى زمين بردارند به همان معناى مطلقش، از اين جهت اين عيد، عيد بسيار بزرگى است كه به يك معنا از عيد ولادت حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه بزرگترين اعياد است، اين عيد به يك معنا بزرگتر است.
و ما بايد در اينطور روزها و در اينطور ايام الله توجه كنيم كه خودمان را مهيا كنيم از براى آمدن آن حضرت. من نمىتوانم اسم رهبر روى ايشان بگذارم، بزرگتر از اين است، نمىتوانم بگويم كه شخص اول است براى اينكه دومى در كار نيست، ايشان را نمىتوانيم ما با هيچ تعبيرى تعبير كنيم الا همين كه مهدى موعود است، آنى است كه خدا ذخيره كرده است براى بشر و ما بايد خودمان را مهيا كنيم از براى اينكه اگر چنانچه موفق شديم انشاءالله به زيارت ايشان، طورى باشد كه رو سفيد باشيم پيش ايشان. تمام دستگاههايى كه الان به كار گرفته شدهاند در كشور ما و اميدوارم كه در ساير كشورها هم توسعه پيدا بكند، بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه خودشان را مهيا كنند براى ملاقات حضرت
صحيفه نور ج 12 صفحه 209
مهدى سلام الله عليه.
رسالت خطير رسانههاى گروهى در حفظ آرامش كشور
راديو تلويزيون را كه من مكرر ذكر كردهام از آن و گفتهام اين بايد يك مركز آموزشى باشد و حالا هم مىگويند كه يك تحت ديگرى هم در آن پيدا شده است، يك دستگاه ديگرى، دوره دومى هم برايش هست، اين بايد به طور آموزشى، تربيتى مردم را تربيت بكند، بايد ما متوجه اين معنا باشيم كه در يك زمانى داريم زندگى مىكنيم، در يك وقتى داريم زندگى مىكنيم كه ملت ايران به بعضى از آرزوهاى خودش كه عبارت از عدالت باشد، عدالت اجتماعى فى الجمله باشد رسيدهاند و دست اشرار را كوتاه كردهاند، حالا بايد اين دستگاههايى كه سابق در خدمت ظالمها بودند و در خدمت حكومت جور بودند و براى آنها كار مىكردند، اگر اشخاصى هم در اين زمان هستند كه آنوقت هم كار مىكردند، براى جبران آن معصيتهايى كه در آنوقت كردهاند در اينجا جبران كنند و اين دستگاه را، دستگاه دومى كه گفته مىشود كه بايد باز اجرا بشود، يك دستگاه عدالتى، يك دستگاه آموزشى به حسب معناى واقعى، متوجه باشند كه اين جوانهاى ما در همه جايى كه هستند، در پنجاه سال آموزش خراب داشتند نه فقط در دانشگاهها كه آنقدر خراب بوده، در همه جا، براى اينكه وقتى يك تلويزيونى، يك - عرض مىكنم كه - راديويى، يك روزنامهاى، يك مجلهاى، مجلهاى باشد كه، يا دستگاههايى باشد كه فاسد كننده است، اين در تمام قشر ملت فساد ايجاد كرده است، جوانهايى هم كه در صحراها بودند كه به اين چيزها گاهى گوش مىكردند و اين روزنامهها را گاهى مىخواندند، آنها هم به فساد كشيده شدهاند، حالا بايد جبران بشود اين معانى، بايد معصيتهايى كه كردهاند جبران بكنند، بايد دستگاه تلويزيون يا مطبوعات ما جبران بكنند آن كارهايى را كه سابق شده است و كردهاند و بايد دستگاه آموزشى باشند واقعاً به تمام معنا و جدا دنبال اين باشند كه فيلمهايشان فيلمهاى فاسد نباشد، فيلمهايى باشد كه براى مملكت ما الان به درد بخورد، آموزش باشد در آن، تربيت باشد در آن و همين طور مقالاتى كه در آنجا گفته مىشود، در روزنامهها نوشته مىشود و نطقهائى كه در راديو پخش مىشود، همه اينها بايد يك چيزهاى آموزنده باشد. و يكى از مسائلى كه الان لازم است من عرض كنم، ما الان در ايران احتياج به آرامش داريم، اگر ما بخواهيم كه اين نهضت پيروز بشود، بايد ما آرامش اين مملكت را حفظ بكنيم، بايد همه قشرها متوجه باشند كه آرامش را حفظ كنند، نبايد به جان هم بريزند و هم را چيز بكنند، ارشاد بايد بكنند، تلويزيون بايد ارشاد بكند، راديو بايد ارشاد بكند، روزنامه بايد ارشاد بكنند، روزنامهها نبايد يك چيزهائى را كه موجب تهييج مردم است و موجب انحراف مردم است در آنجا بنويسند، راديو نبايد اين كار را بكند، بايد ارشاد بكنند و در عين حال مردم را متوجه به اين بكنند كه ما دشمن داريم و دشمن دنبال اين است كه تشنج پيدا بشود، بايد از تشنجها جلوگيرى كرد و بايد آن اشخاص منحرف را ارشاد كرد و اگر ارشاد نشدند، آنها را منزوى كرد، بىاعتنايى كرد به آنها. هر دفعهاى كه شما يك طورى بكنيد كه با شدت رفتار كنيد، آنها مظلوميت به خودشان مىدهند و
صحيفه نور ج 12 صفحه 210
براى ما ضرر دارد. بايد هم مسائل را گفت و هم آرامش را حفظ كرد، هم مطالب را مردم بدانند (گويندگان بايد بگويند) و هم آرامش را بايد حفظ بكنند. و من اميدوارم كه كسانى كه منحرف بودند، حالا از انحراف بيرون بروند، كسانى كه در آغوش ملت نبودند، در آغوش ملت بيايند و من اميدوارم كه در اين عيد سعيد مردم به تمام معنا جشن بگيرند و خودشان را مهيا كنند از براى زيارت امام زمان سلام الله عليه و انشاءالله همه موفق باشند و همه قشرها اين معنا را بدانند كه مهمترش راديو تلويزيون است و مطبوعات، بدانند كه ما امروز احتياج به اين داريم كه اختلافات كم بشود، بايد ما اختلافات را كم بكنيم، بايد چيزهايى كه موجب اختلاف مىشود اينها را كم بكنيم لكن معذلك دشمنها را بشناسيم، هم دشمن را بشناسيم و هم در صدد اين باشيم كه دشمن را كارهايش را فلج بكنيم و هم آرامش را حفظ بكنيم، طورى نباشد كه ما فرصت به دست دشمنها براى تبليغات يا براى كارهاى ديگر.
و من اميدوارم كه ملت ايران در اين روز مبارك پانزده شعبان كه روز مباركى است، در سعادت و سلامت و آرامش تمام بسر ببرند و خداوند اين مولود سعيد را بر همه مبارك كند و خداوند اين مولود مبارك را، ما را موفق كند به ديدار ايشان كه چشمهاى ما روشن بشود به زيارت اين وجود مبارك كه واقعاً شخصى است كه نمىتوانم بگويم شخص اول دنيا و نمىتوانم بگويم رهبر، بالاتر از اين مسائل هست. خدا همه ما را موفق كند به خدمت ايشان و به خدمت به اسلام و به خدمت به كشور خودمان.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:00 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 211
تاريخ: 10/4/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور و استاندارىها و رؤساى ادارات آموزش و پرورش سراسر كشور
دستاوردهاى حاصل از آموزش و پرورش، در طول پنجاه سال سلطه طاغوت
بعد از تشكر از آقايان كه تشريف آوردهاند در جاى تنگى و با زحمت تشريف دارند، چند كلمه عرض مىكنم. بسيارى از اوقات الفاظ خيلى الفاظ جالبى است ولكن سرپوش از براى چيزهايى است كه جالب نيستند،آموزش و پرورش، هر دو لفظ از الفاظ جالب هست و زمان طاغوت هم وزارت آموزش و پرورش داشتيم. انجمن اسلامى كه الان در تمام ايران هست اين هم لفظ جالبى است كه همه مىدانيد كه اين لفظ نمايش اين است كه اسلام را ما مىخواهيم پيش ببريم. لكن ما، هم در آموزش و پرورش گرفتار الفاظ بوديم و هم در انجمن اسلامى گرفتار الفاظ. در زمان طاغوت آموزش مىگفتند و پرورش، لكن شما ملاحظه كنيد آموزشها چه بود و پرورشها چه. انسان خيال مىكرد كه آموزش صحيح هست، آموزش چيزهائى است كه ملت ما به آن احتياج دارند، آموزش علومى است كه ملت ما را بعد از چندى خودكفا كند. و پرورش هم به نظر مىآمد براى آدم غافل كه يك پرورش صحيحى است كه انسانهائى كه در آنجا آموزش مىبينند پرورش هم مىبينند و وقتى كه از اين مدارس، دانشگاهها و غير دانشگاهها بيرون آمدند يك اشخاصى هستند كه در جهت آموزش براى وطن خودشان مفيد و در جهت پرورش صاحب اخلاق كريمه، آداب صحيح، عقايد صحيح و اينطور چيزها، لكن شما ديديد و ما ديديم كه آن دستاوردهاى فرهنگ ما، دانشگاههاى ما چه بودند و چه اشخاصى بودند، تحصيلات چه جور تحصيلى بود و آموزش چه آموزشى بود و براى چه مقصودى بود. اگر آموزش يك آموزش مايحتاج ايران بود و براى ايران بود، ما بعد از پنجاه سال يا كمتر يا بيشتر كه داراى مدارس عاليه بوديم به اصطلاحشان، نبايد حالا كه يك مريضى يك قدرى مرضش پيچيده است، اطباى اينجا بگويند كه اين نمىشود اينجا، بروند خارج. بعد از پنجاه سال، خرجهاى فوق العاده، اينهمه گرفتارىهاى فوق العاده و اينهمه دانشگاهها و مدارس ما، حالا يك مريضى كه يك قدرى مرضش چه باشد باز بايد كوچ كنيم از اينجا و برويم انگلستان يا آمريكا. دانشگاه چه كرده در اين پنجاه سال. اينهائى كه مىگويند ما دانشگاه را حفظ كرديم و ما دانشگاه را چه كرديم، خوب بيايند بگويند ببينيم كه اين دانشگاه در اين پنجاه سالى كه طاغوت بود و شما هم خدمتگزار طاغوت، چه كرديد. عرضه كنيد كارهائى را كه كرديد، عرضه كنيد آن تعليماتى را كه كرديد و آن اشخاصى را كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 212
در آنجا تربيت علمى كرديد. مىگوئيد پرورش هم در كنار آموزش است. اين پروردههاى شما، اين فرآوردههاى شما كه در اين مملكت، سرتاسر اين مملكت مشغول عمل بودند، اينها وضع روحى شان وضع عقيدهاىشان، وضع اخلاقى شان چه بوده است، اين چه بوده است كه ما الان بعد از يك سال و نيم يا يك قدرى بيشتر كه هى جديت شده است از اطراف كه يك قدرى اصلاح كنيد امور را، حالا هم اين آقاى جوان بر مىخيزند و مىگويند كه در آنجا زنهائى هستند كه موجب كذا و كذا مىشوند و من مىدانم كه نه منحصر به آنجاست، در وزارتخانهها هم هست و بعضى از وزارتخانهها بسيار بد است و من حالا اسم نمىخواهم ببرم لكن وزير اگر اين حرفها را شنيد، اصلاح كند. مركز فحشا نيست وزارتخانه، مركز فحشا نيست دانشگاهها، مركز آموزش و پرورش بايد باشد.
تزكيه مقدم بر تعليم و تعلم است
خداى تبارك و تعالى در يك سطح آموزش و پرورش را ذكر مىفرمايد و در هيچ چيز از امور دنيائى خدا نفرموده است كه من منت بر مردم گذاشتم، لكن در قضيه آموزش و پرورش مىفرمايد كه لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه .
خداى تبارك و تعالى در مورد تزكيه، در مورد تعليم، تربيت، آموزش و پرورش با تعبير منت گذاشتن بر مردم مىفرمايد منت گذاشته و پيغمبر را براى آموزش و پرورش فرستاه و پرورش را قبل از آموزش ذكر مىفرمايد يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه اول تزكيه است. البته آيه شريفه آيهاى است كه اگر بخواهد در اطرافش بحث بشود، طولانى بايد باشد لكن من يك كلمه را عرض مىكنم كه وضع آموزش و پرورش را اين آيه شريفه به ما مىفرمايد و محتاج به شرح تفصيل است. با آن تعبير من الله على المومنين فرستادن پيغمبر، از اين آيه شريفه استفاده مىشود كه اصل آمدن پيغمبر براى آموزش و پرورش بوده است. آيات را تلاوت كند، آيات را، علومى كه از آن علوم همه به طور آيه نظر بشود، آيات را تلاوت كند برايشان و تزكيه كند آنها را، آنها را تطهير كند، نفوس را تطهير كند بعد از اينكه تطهير كرد يعلمهم الكتاب و الحكمه . پرورش قبل از آموزش است، اگر هم قبل نباشد، همراه بايد باشند و رتبه او مقدم است. اگر چنانچه نفوس تزكيه نشوند، تطهير نشوند، از آن اوصاف فاسد بيرون نروند، علم اثر سوء در آنها مىكند. تمام اديان باطله را علما اختراع كردند، دانشمندها اختراع كردند براى اينكه علم وارد شده بود در يك جائى كه پرورش نداشته، تزكيه نشده. وقتى كه علم آمد در جائى كه تزكيه نشده، اين عالم كه حامل اين علم است و مزكى هم نيست، خطرناك مىشود. براى جامعه فرقى نيست ما بين علماى دانشگاهى و غيره. اگر در حوزههاى علميه و همين طور در دانشگاهها تزكيه نباشد، اين علمهائى كه در آنجا انباشته مىشود يك انبارى است كه خداى تعالى اين تعبير را در آن فرموده مثل الذين حملوا التوريه ثم لم يحملواها كمثل الحمار يحمل اسفاراً اين كسى كه حتى علم توحيد را، علم اديان را، علم اخلاق را، همه اين علوم را دارد لكن تزكيه نكرده
صحيفه نور ج 12 صفحه 213
نفسش را، اين يك موجود خطرناك مىشود براى جامعه و يك دانشگاهى كه، جوانهائى كه در آنجا مىروند كه آموزش ببينند، نه آموزش آن آموزش است و نه پرورشش پرورش و اگر آموزشش هم آموزش صحيح باشد، اگر تزكيه نشده باشد اين آدم، بعد از تزكيه تعليم و تربيت هست، اگر تزكيه نشده باشد و علم وارد بشود در يك قلبى كه مزكى نيست، اين فساد ايجاد مىكند و خدا نكند كه فسادى از جانب عالم غير مزكى واقع بشود. در احاديث ما هست كه در جهنم از بوى تعفن عالم سوء، جهنمىها در ايذاء هستند. شما ديديد كه در اين مدتى كه دانشگاههاى ما دست نا اهلها بود، تعليمات، تعليماتى بود كه جوان وقتى از آنجا با اين تعليمات بيرون مىآمد غربزده بود، حتماً بايد پيوسته به غرب باشد، پيوسته به خارج باشد. آموزش اينطور بود، نه آن هم يك آموزش صحيح، يك حدودى داشت. دانشگاههاى استعمارى يك حدودى دارد در تعليمات، نمىگذارند كه جوانهاى ما تعليم صحيح ببينند، درست تحصيل بكنند، تا يك حدودى اينها را آموزش مىدهند، جوانهاى ما كه خارج هم مىروند اينطور نيست كه وقتى خارج رفتند همدوش جوانهاى انگلستان و آمريكا تحصيل بكنند و همانطور كه آنها تحصيل كردند به اينها هم همانطور آموزش بدهند،؟ آنجا هم آموزش براى ممالك استعمارى، پرورش هم پرورش براى مملكت استعمارى و لهذا از پرورششان و از آموزش شان امثال شريف امامىها بيرون مىآيد و امثال نصيرىها. اينها همه در فرنگ كار كردند و تحصيل كردند و دكتر شدند و مهندس شدند و امثال ذلك، لكن وقتى كه يك شوره زارى بوده است، علم وقتى كه در يك نفس غير سالم واقع شد مثل بارانى مىماند كه ببارد در جائى كه عفونت بار است، عفونتش را زياد مىكند. همين باران رحمت كه در يك جا بوى عطر را بلند مىكند، در يك جا بوى كثافت را بلند مىكند. آن عالمى كه تزكيه نشده است، خطرش از جاهل بسيار زيادتر است، جاهل اگر فاسد هم باشد، خودش فاسد است اما عالم اگر فاسد باشد، عالم را فاسد مىكند، كشور را به فساد مىكشد. تزكيه قبل از تعليم و تعلم است يزكيهم پيغمبر آمده است اينها را تزكيه بكند، پرورش بدهد، نفوس را مهيا كند و بعد يعلمهم الكتاب و الحكمه بعد تعليم كتاب و حكمت بكند كه اگر كتاب و حكمت با پرورش توأم نباشد و با تزكيه توأم نباشد، موجودى كه او بيرون مىآيد همين موجوداتى بود كه در مجلس سنا و در مجلس شوراى قبل از انقلاب بود. مجلس خيلى طاغوتى و خيلى با عظمت، دانشگاه هم بسيار بناها با عظمت. خارجىها به اين كار ندارند، بنا هر چه مىخواهد، باشد، هرچه اين دستاوردهاى ملت را صرف اين اباطيل بخواهند بكنند، هر چه وزارتخانهها طول و عرض و عمق مىخواهد داشته باشد، بودجههاى هنگفت در آنجا خرج بشود، اينش را كار نداشتند اما محتوا را كار داشتند، معلمها (مگر بعضى شان) اينها از استعمار بودند و براى آنها كار مىكردند و جوانهاى ما را براى آنها بار مىآوردند.
آموزش وقتى مفيد خواهد شد كه تربيت روحى و اخلاقى باشد
شما حالا اشخاصى هستيد كه در آموزش و پرورش هستيد، تا چه آموزشى باشد و چه پرورشى باشد. با الفاظ نبايد گول بخوريد. خودتان را گول نزنيد كه ما در آموزش و پرورش هستيم. آقايان هم با
صحيفه نور ج 12 صفحه 214
اينكه ما انجمن اسلامى هستيم، با لفظ اسلامى خودشان را گول نزنند. خودشان ببينند كه چه كارهائى دارند مىكنند و چه كارهائى بنا دارند بكنند كه آن كارها به نفع كشور است و به نفع اسلام. اگر آموزش و پرورش به نفع كشور و به نفع اسلام، به نفع اسلام باشد و انجمناسلامى كه در همه ادارات الان هست و صحبتش هست، به نفع كشور و به نفع اسلام باشد، آثارش بعد از چند سال بعد بر همه معلوم مىشود. اينهائى كه مخالفند با اينكه دانشگاه درست بشود، دانشگاه و فرهنگ، فرهنگ صحيح بشود، اسلامى بشود، اينها همانها هستند كه در دامن آن خارجىها بزرگ شدهاند و خوف اين را دارند كه مبادا يك وقتى يك دانشگاهى اسلامى بشود و ما نتوانيم ديگر دزدى بكنيم و ما نتوانيم ديگر عيش و عشرت بكنيم. دانشگاه شايد يك وقت اسلامى بشود و آنجا مركز فساد نباشد و اينها خوف اين را دارند. تا حالا مراكزى بوده است كه شرم دارد انسان از اين مراكزى كه در همه كشور بوده، در همه وزارتخانهها بوده، در همه ادارات بوده، شرم دارد انسان كه اسم ببرد چه بوده قصه. آنهائى كه در خود وزارتخانهها بودند و هستند، آنهائى كه من فرستادم و داخل زارتخانهها را ديدند و براى من نقل كردند، چيزها نقل مى كنند از آنجا. به مجرد اينكه وزارت فلان و وزارت فلان ديگر انجمن اسلامى دارد، اگر انجمن اسلامى دارد اين انجمن اسلامى چطور گذاشته است تاحالا اينطور خرابىها باشد و اگر آموزش و پرورش صحيح باشد، مملكت ما از حيث فرهنگ بايد خودكفا باشد نه اينكه بعد از اينهمه سالها خرج و اينهمه سالها رنج و اينهمه سالها براى اين ملت رنجديده اموالشان را به باد بدهيم و هزينههاى هنگفت بسيار خرج اين مسائل بشود و باقى اين امت گرسنگى بخورد. آنى كه از اينها بيرون مىآيد يك ماشينى است كه از اين طرف مسلمان را مىاندازند توى آن، از آن طرف كمونيستها بيرون مىآيند، از اين طرف افراد مؤمن را مىاندازند توى آن، از آن طرف غير مؤمن از كار در مىآيد، از آن طرف هم آن اشخاصى كه به حسب فطرتشان سالم بودند مىريزند توى اين كارخانه، از آن طرف وقتى در مىآيد يك آدم فاسد در مىآيد اگر اينطور باشد، معلوم مىشود كه اين دستگاه چه دستگاهى بوده. ما از نتيجه دستگاهها مىفهميم كه اين دستگاه چه است. ما اين اشخاصى كه در اين پنجاه سال در حكومت اينجا بودند، در مجلس شورايش بودند به اصطلاح خودشان، در مجلس سنا بودند، اين اشخاص را ما بايد ببينيم چه اشخاصى بودند كه از همين دانشگاهها بيرون آمدند و از همين جاهائى كه آموزش و پرورش هست و اينها بيرون آمدند. اگر اينها آموزش داشتند، اگر اينها پرورش داشتند كه اين مملكت ما را دو دستى تعارف نمىكردند به خارج.
گرفتارى زياد است و بايد رفع بشوند اين گرفتارىها، خودتان بايد رفع بكنيد، منتظر نباشيد كه يكى بيايد از خارج رفع بكند. اگر كسى از خارج بيايد براى شما، نمىخواهد شما را تعليم و تربيت كند، مىخواهد همان جا، همانها باشد كه در زمان رژيم سابق بود، همان آموزش و همان پرورش. بايد محتوا را درست بكنيد. بايد كوشش كنيد به اينكه آموزش، آموزش صحيح باشد، آموزش صحيح بايد باشد. آموزش وقتى مفيد خواهد شد كه تزكيه باشد، كه نربيت روحى و اخلاقى در آن باشد. در دانشگاهها و در ساير مراكز علم، چه در آنجاهائى كه علماى روحانى هستند و چه در آنجاهائى كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 215
دانشمندهاى غير روحانى هستند، اينها بايد اشخاصى باشند در آنها كه اين طلاب را در آنجا و اين دانشجوها را در آنجا تربيت اخلاقى بكنند، تزكيه بكنند نفوس اينها را. همانطورى كه دارند تحصيل مىكنند تزكيه نفس هم داشته باشند. اگر يك عالم مزكاى به همه معنا، در يك جامعه باشد، ممكن است يك وقتى جامعه را اين ور آن ور كند؟! من در جوانى در بعضى وقتها كه در بعضى از اين شهرها مىرفتم مىديدم بعضى از اين شهرها خيلى مردمش مودب به ديانت هستند، دنبال اين شدم كه چطور شده است كه اينجا اينطورى است و آن شهر ديگر اينطور نيست، مىديدم كه اينجا آن عالمى كه در اينجا هست يك عالمى است كه خودش را تزكيه كرده، يك عالمى است كه خودش اصلاح شده است، مردم را او اصلاح كرده. بايد عالم وقتى كه در يك جامعهاى مىرود، در يك محلى مىرود، در يك دهى مىرود، در يك شهرى مىرود، دنبال اين باشد كه تزكيه كند آنها را، قبل از اينكه تعليم كند آنها را. بايد معلمينى كه در دانشگاه مىآيند و مىخواهند تربيت كنند و تعليم بدهند به دانشجوها، همراه آنها يك عالمى باشد كه تزكيه كند اين جوانها را. از آن افرادى كه كوشش دارند كه اين جوانهاى ما را به انحراف بكشند، بايد تزكيه بشود اين دانشگاه ما از اينطور افراد، بايد ادارات ما از اين چيزهائى كه جوانهاى ما را به فساد مىكشند، جوانهاى ما را به تباهى مىكشند، بايد اينها تزكيه بشود تا اينكه افراد بشود تزكيه بشود. اگر يك معلمى مىرود در آنجا و به اين بچههاى كوچك حرفهائى را مىزند كه اينها را منحرف كند، اينها را بايد شماها ببينيد، توجه كنيد آن را، معرفى كنيد و كسانى كه تصفيه مىخواهند بكنند تصفيه كنند.اين شياطين هستند باز، اين قشرهاى فاسد هستند باز در همه جاها، چه در دانشگاهها، چه در جاهاى ديگر. اينهائى كه اصرار دارند كه در اين محلهائى كه هستند يك اشخاصى باشند كه آنها جوانها را به انحراف مىكشانند، اينها دشمن ما هستند، دشمن اسلام هستند، چه وزير اسمش باشد و چه معلم اسمش باشد. آن وزيرى كه بعد از يك سال و نيم يا بعد از چندين ماه وزارت نتوانسته ... يا خودش را از آنجائى كه، از آن اشخاصى كه بچهها را به فساد مىكشانند (نمى آيند كار بكنند، مىآيند آدامس مىجوند و بچهها را به فساد مىكشانند، من فرستادم ديدند) اگر اينها تصفيه نكنند، من لازم نمىدانم كه معرفىشان بكنم با اسم. من در بعد از حبس، در آن حصرى كه بودم و منصور شده بود نخست وزير، وزير كشور را فرستاد پيش من، مثل اينكه صدر وزير كشور بود، صدر پسر صدر الاشرف، فرستاد آنجا پيش من كه بلى حكومت سابق چه بوده و چه بود و ما مىخواهيم چه باشيم و چه باشيم و از اين حرفها. گفتم به ايشان كه ما نه با حكومت سابق دشمنى داشتيم و نه با شما برادرى، ما بايد ببينيم شما چه مىكنيد و بيخود من هم از اينجا كه الان محصورم (آمده بودند كه من ديگر بروم) حالا كه محصورم بيخود من را رها نكنيد براى اينكه من وقتى رها بشوم باز هم همان حرفهاست، من با شما هيچ قوم و خويشى ندارم و من اگر يك چيزى را ديدم، مىگويم. حالا هم من اعلام مىكنم به همه كسانى كه دست اندر كارند من با هيچ كدامتان عقد اخوت نبستم و اگر عقد اخوت هم بسته بودم، خلاف مى كرديد، مىگفتم. اصلاح بكنيد خودتان را، وزارتخانه را، هر يك از وزراكه در يك وزارتخانهاى هستند آنجا را تصفيه كنند، هم از اشخاصى كه منحرف هستند به حسب
صحيفه نور ج 12 صفحه 216
عقايد و هم از اشخاصى كه منحرف هستند به حسب عمل و هم از اشخاصى كه به انحراف مىكشند جوانهاى ما را در عمل و در عقايد.
اگر شما خودتان را اسلامى نكنيد نمىتوانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد
انجمنهاى اسلامى سرتاسر كشور كه الان در همه جا هست و من اميدوارم كه با تأييد خدا اينها اسلامى باشند، اين انجمنهاى اسلامى هم بايد درست توجه به اين داشته باشند كه در آن وزارتخانهاى كه هستند، در آن ادارهاى كه هستند، در آن كارخانهاى كه هستند، هر جا كه هستند اول متوجه باشند كه خودشان اسلامى هستند يا نه. انسان اگر خودش منحرف باشد نمىتواند ديگران را مستقيم كند. اين شكى نيست كه آدمى كه خودش فرض كنيد خداى نخواسته شرابخوار باشد نمىتواند ديگران را از شرابخوارى باز دارد، او دعوت مىكند ديگران را به آن. اگر شما خودتان، خودتان را اصلاح نكنيد و خودتان همانطورى كه اسم انجمن اسلامى روى خودتان گذاشتيد اسلامى نباشيد و خودتان را اسلامى نكنيد، نمىتوانيد ديگران را به اسلام دعوت كنيد. خداى تبارك و تعالى كه براى مردم هادى مىفرستد و پيغمبران را انتخاب مىكند، كسى كه خودش از اول عمر تا آخر عمرش يك لغزش نداشته معصوم بوده، يك همچو موجودى را انتخاب مىكند براى اينكه تربيت كنند مردم را، تزكيه كنند و تعليم كنند. اگر آن كسى كه مىخواهد مربى يك جامعه اى باشد، مربى يك دستگاهى باشد، آنها را به اسلام دعوت كند، اولش بايد خودش را اسلامى كند و خودش را، باطن خودش را دعوت به اسلام بكند، اسلامى بكند تا ديگران را بتواند اسلامى كند. اگر خودش را اسلامى نكند نمىتواند ديگران را اسلامى كند. معلمين آموزش و پرورش اگر خودشان يك پرورش صحيح نداشته باشند ويك تعليم صحيح، نمىتوانند جوانها را تعليم كنند و آموزش بدهند و پرورش بدهند. مبدأ هر امرى از خود آدم شروع مىشود. پيغمبر هم وقتى كه تشريف آوردند، از خودشان، خودشان كامل بودند، از منزل خودشان شروع كردند، حضرت خديجه را دعوت كردند او هم قبول كرد، اميرالمومنين سلام الله عليه بچه بود آنوقت، دعوت را قبول كرد. قوم و خويشهاى خودشان را جمع كردند و فرمودند كه يك همچو مسألهاى است، يك دستهاى قبول كردند، يك دستهاى قبول نكردند. از خودش انسان بايد شروع كند. منى كه مىخواهم بگويم شما فلان كار را نكنيد، اگر خودم فاسد باشم، اين حرفم هيچ تأثيرى هم ندارد. شمائى كه انجمن اسلامى داريد و هر كس كه انجمنهاى اسلامى را تأسيس كرده است انشاءالله خداوند همه را حفظ كند لكن توجه داشته باشيد كه از خودتان شروع كنيد و اين انجمن يك انجمنى باشد به همه معنا اسلامى، اخلاق اسلامى، عقايد اسلامى، اعمال اسلامى يعنى تزكيه شده باشد و كتاب و حكمت را هم تعليم ديده باشد نه به آن معناى مرتبه عاليش، به همان مقدارى كه كتاب دعوت مىكند كه آنچه صلاح شماست و منع مىكند از آنچه بر خلاف مصلحت شماست. شما آقايان اول بايد خودتان را اصلاح كنيد و اميد است كه اصلاح بكنيد و همهمان در اين صدد باشيم تا بتوانيد جامعه را اصلاح بكنيد.
صحيفه نور ج 12 صفحه 217
دانشگاهها و مدارس بايد مركز تربيت صحيح باشند
دانشگاه كه مىخواهد از آن دانشمندها بيرون بيايد بايد اول داخل دانشگاه اصلاح بشود نه اينكه سنگربندى بشود توى دانشگاه و زد و خورد و آن بساط. اصلاح بشود دانشگاه. بايد آن اشخاصى كه متعهد هستند كوشش كنند به اينكه يك دانشگاه محل تربيت و تزكيه و محل علم به آن معنائى كه براى كشور ما لازم است نه آن چيزى كه لازم نيست و نه آن چيزى كه كشور ما را به فساد و جوانهاى ما را به فساد مىكشد. بسيارى از اين چيزهائى كه در دانشگاهها براى جوانها به عنوان تعليم هست اينها فاسد مىكنند جوانهاى ما را. بايد اشخاصى باشند و انشاءالله هستند و برنامه بريزند، برنامهاى كه تعليمات به مقدار احتياج و به آن اندازهاى كه ما محتاج به آن هستيم و آن چيزهائى كه براى اصلاح كشور ما هست آنها را در برنامهها بگذارند و آن چيزى كه برخلاف صلاح ما بوده است در آن زمان، آن را حذف بكنند تا انشاءالله يك دانشگاهى بشود از حيث علم، دانشگاه خوب و همين طور بايد دانشگاه را اشخاصى بياورند كه تهذيب كنند اين افراد را، اين جوانها از ابتدا خوبند، مربىها ضايعكنند انسان را، والا اول بچه اى كه متولد مىشود كل مولود يولد على الفطره به فطرت انسانيت و به فطرت خوب تولد پيدا مىكند بعدش مربىها هستند كه اين را مىكشانند به فساد، محيط است كه اگر فاسد باشد اينها را مىكشد به فساد، بايد محيط دانشگاه يك محيطى باشد كه اگر انسان رفت توى آن ببيند محيطى است كه همه اينها متعهدند و همه اينها خدمتگزا كشور هستند و همه براى اسلام و كشور دارند خدمت مىكنند. اين آدمى هم كه از خارج رفت توى آن طبعاً اينطورى بار مىآيد. وقتى در يك جامعهاى سلامت حكفرما باشد افراد خود به خود سالم بار مىآيند. يك خانوادهاى كه همهشان اشخاص خوب هستند بچههاشان سالم بار مىآيند مگر باز وارد بشوند در يك جامعه فاسد كه آنها فاسدشان بكنند و الا طبعاً اينطورى است، بچههاى كوچك نفسشان مستعد از براى اين است كه نقش بگيرد يا از طرف فساد يا از طرف صلاح. اگر در يك جامعه صالح بود، بچههايش هم صالح بار مىآيند، اگر فاسد بود، بچهها هم فاسد بار مىآيند. شما آقايان و همه اشخاصى كه مىخواهيد آموزش و پرورش بدهيد يا در بنگاههاى آموزش و پرورش هستيد همه دانشگاهها، همه مراكز تربيت، همه مدارس قديمى بايد در آن اشخاصى باشند كه آن اشخاصى كه در آنجا هستند تربيت بكنند، تربيت اخلاقى بكنند. علماء اخلاق لازم است در، هم دانشگاه و هم در مدارس و هم در همه جا. اين مساجد بايد مركز تربيت صحيح باشد و مساجد بحمد الله اكثراً اينطورى است. اشخاصى كه در مسجد مى روند بايد تربيت بشوند به تربيتهاى اسلامى. مساجد را خالى نگذاريد. آنهائى كه مىخواهند نقشه بكشند و شما را دور كنند از مساجد، دور كنند از مراكز تعليم و تربيت، آنها دشمنهاى شما هستند. ماه مبارك نزديك است در ماه مبارك بايد به قدر چندين ماه تربيت بشود
ليله القدر خير من الف شهر. مساجد را خالى نگذاريد
بايد در ماه مبارك تربيت و تعليم به تمام معنا در همه بعدهايش در مساجد باشد، در محافل ديگر
صحيفه نور ج 12 صفحه 218
باشد. مساجد را خالى نگذاريد. اينهائى كه هى صحبت اين را مىكنند كه حالا ما انقلاب كرديم برويم سراغ كارهاى ديگر، خير انقلاب از مساجد پيدا مىشود، از مساجد اينطور امور تحقق پيدا مىكند، هم دانشگاهها را حفظ كنيد، هم مساجد را حفظ كنيد، منافات با هم ندارد. دانشگاهى باشيد مسجد هم برويد، مساجد را هم تعمير كنيد، مساجد را هم آباد كنيد از رفتن خودتان. انجمنهاى اسلامى و شما كه در آموزش و پرورش هستيد البته خيلى شغل گرانبهائى داريد و مسؤوليت زياد هم داريد و من اميدوارم كه همه شما و همه ملت ما راه سعادت را به پيش بگيرند و همه سعادتمند بشوند و جوانهاى ما از گرفتارىهائى كه برايشان دارند منحرفين پيش مىآورند نجات بدهد خداى تبارك و تعالى. خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:00 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 219
تاريخ: 13/4/59
پيام امام خمينى در رابطه با عدم تعرض افراد به بانوان بىحجاب
بسم الله الرحمن الرحيم
امام خمينى رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران در پاسخ استعلام در مورد تعرض عدهاى از افراد ناآگاه و احياناً ضد انقلاب، به بانوان بى حجاب دستورى به اين شرح صادر فرمودند: ممكن است تعرض به زنها در خيابان و كوچه و بازار، از ناحيه منحرفين و مخالفين انقلاب باشد. از اينجهت كسى حق تعرض ندارد و اينگونه دخالتها براى مسلمانها حرام است و بايد پليس و كميتهها از اينگونه جريانات جلوگيرى كنند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:00 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 220
تاريخ: 15/4/59
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان، افسران و درجهداران و پرسنل نيروى دريائى ارتش جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
مقصد عالى اسلام و همه مكتبهاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود اولاً از آقايانى كه زحمت كشيدند و تشريف آوردند در اين محل تنگ و زحمتزا، تشكر مىكنم و توفيق و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت دارم. وضع اسلام در همه ابعادى كه دارد با وضع حكومتهاى ديگر بلكه با وضع اديان ديگر آنچه كه الان در دست است مغايرت دارد. در تمام دوران بشريت آنقدر كه تاريخ به ما اطلاع مىدهد هيچ حكومتى و هيچ ديانتى مثل ديانت اسلام و حكومت اسلام نبوده است و بعدها هم نخواهد بود. اسلام يك حقيقتى است كه انسان را در تمام ابعادى كه دارد، چه از بعدهاى مادى و چه بعدهاى معنوى تا برسد به آنجائى كه آنچه در وهم تو نايد آن شود، در همه اين ابعاد نظر دارد و طرح تربيتى. شما به حكومتهاى دنيا، غير اديان وقتى كه نظر بكنيد چه حكومتهاى شرق و غرب و چه حكومت هائى كه در بين شرق و غرب هستند هيچ حكومتى را نمىبينيد كه با كيفيت باردارى زنها كار داشته باشند، بابچههاى شيرخوار كار داشته باشند، با كيفيت ازدواج كه چه وقت باشد، چه وقت نباشد كار داشته باشد، با بچههاى كوچكى كه در دامن مادرشان هست و تكليف پدر و مادر، با آنها كار داشته باشد، بلكه هيچ حكومتى با اخلاق افراد هم كار ندارد الا آن چيزى كه به حكومت ضرر بزند. نظر حكومتهائى دنيائى اين است كه يك كسى مخالفت با نظم نكند، مخالف با حكومت آنها نكند، بيرون نيايد و عربده بكشد و بخواهد نظم را به هم بزند تا اين حدود كار دارند آنها، اما در باطن منزلها چه مىگذرد و غير از توطئهكه اين هم مربوط به نظام است اين آدم در خانه خودش چه مىكند ابداً كارى به اين ندارد، هر كارى مىخواهد بكند. آزادى كه حكومت مادى به مردم مىدهند غير از آن آزادى است كه حكومتهاى معنوى و خصوصاً اسلام به جامعه مىدهد. طرز حكومت اسلام با ساير حكومتها در تشكيلات، طرز نيروهاى مسلح اسلامى با ساير نيروهائى كه غير اسلامى هستند همه اينها فرق دارند. اسلام از قبل از اينكه شما ازدواج بكنيد، با ازدواج شما سروكار دارد، مىخواهد نتيجه اين ازدواج يك انسان سالم باشد، مثل حيوانات نباشد كه به طور هرج و مرج هر كارى مىخواهند مىكنند. از قبل از ازدواج قوانين اسلام هست كه چه شخصى را زن قبول كند به ازدواج و چه زنى را مرد قبول كند براى ازدواج، اوصاف مرد، اوصاف زن، اينها در اسلام مطرح است، در هيچ حكومتى اين مطرح نيست كه مرد اوصافش چه باشد، زن اوصافش چه
صحيفه نور ج 12 صفحه 221
باشد. در اسلام اين مطرح است، وقت ازدواج چه وقت باشد، بعد از ازدواج چه روابطى بين زن و مرد باشد، وضع زندگى زن و مرد با هم چه جور باشد. وقتى زن و مرد با هم خلوت مىكنند وقت اين خلوت چه وقت باشد.
همه اينها براى اين است كه مىخواهد، مقصد عالى اسلام و همه مكتبهاى توحيدى اين است كه انسان درست بشود، اين انسان اگر چنانچه سر خود باشد و مهار نداشته باشد، از همه حيوانات درندهتر و موذىتر است. شما مىبينيد كه اين جناياتى كه الان بر بشر واقع مىشود از طرف قدرتهاى بزرگ كه به خيال خودشان اينها تربيت شده هم هستند، اين جناياتى كه از طرف اين دولتها بر بشر و بر همجنس خودشان وارد مىشود و در طول تاريخ از هيچ حيوان درندهاى واقع نشده است. حيوان درنده هم طعمه مىخواهد آن طعمه كه دستش آمد و شكمش سير شد ديگر نمىخواهد يك عده از حيوانات را استثمار كند و تحت سلطه در مىآورد. اين انسان است كه سير نمىشود، اين انسان است كه هواهاى نفسانيهاش آخر ندارد. اگر چنانچه يك مملكت را به او بدهند، دنبال يك مملكت ديگر است آن مملكت را هم كه گرفت دنبال يكى ديگر است اينطور نيست كه حدود داشته باشد آمال انسان، هر چه كه يافت دنبال اين است كه آنچه را كه نيافته او را هم بيابد، انسان اگر به حال خودش باشد در شهوت غير متناهى است آمالش، و در غضب هم غيرمتناهى است و در حس سلطهجوئى هم غيرمتناهى است. شما گمان نكنيد كه اگر منظومه شمسى را تمامش را يك انسانى به دست بياورد باز بنشيند كه خوب، بس است و مىگويد يك منظومه ديگرى برويم ببينيم چه خبر است. شما مىبينيد كه الان دنبال اين هستند كه به مناطق ديگرى كه غير زمين است، به سيارات ديگر هم دست يابند اينطور نيست كه اگر دست يافتند به يك سيارهاى، دنبال سياره ديگر نباشند اينطورى انسان خلق شده است، غيرمتناهى در غضب، غير متناهى در شهوت، غير متناهى در خودخواهى. هيچ چيز انسان را سير نمىكند مگر اينكه تربيت بشود كه با اين تربيت به منتهاى سيرى كه در اين سير آن منتها تمام چيزهائى است كه انسان مىخواهد و آن رسيدن به كمال مطلق، به كمال مطلق اگر رسيد اين طمانينه برايش حاصل مىشود، اطمينان قلوب به رسيدن به خداست، به غير او هيچ آرام نيست قلوب، خودشان هم ملتفت نيستند كه اين نفس توجه به كمال مطلق دارد، منتها كمال را گم مىكنند، نفس انسان متوجه به اين است كه برسد به كمال مطلق، تشخيص اينكه اين كمال است، آن كمال است اشتباه در اينجاهاست. يك كسى علم را كمال مىداند، دنبال علم مىرود، يك كسى قدرت را كمال مىداند، دنبال قدرت مىرود، همه اينهائى كه دست و پا مىزنند در دنيا، دنبال اين هستند كه كمال مطلق را پيدا كنند، همه دنبال اين هستند خدا را پيدا كنند، متوجه نيستند خودشان.
اسلام هادى انسانهاى سرگردان به سوى كمال مطلق و نور
اسلام آمده است راه را نشان بدهد، سرگردانىها را از بين مىبرد و راه را نشان مىدهد كه از اين راه بايد رفت، اسلام نيامده است كه سلطه پيدا كند بر اين مملكت و آن مملكت و آن مملكت، اصلاً
صحيفه نور ج 12 صفحه 222
مطرح نيست پيش اسلام سلطه جوئى، مطرح نيست پيش اسلام غلبه به يك قومى و زير بار قرار دادن و به استعمار كشيدن آنها، هيچ مطرح نيست پيش اسلام. اسلام اگر چنانچه ارتش دارد براى اين دارد كه اين ارتش مردم را بياورد براى هدايت نه ارتش برود يك جائى را بگيرد. ارتش مىخواهد قلوب را جلب كند. ارتش اسلام، اسلام آمده است كه قلوب يك انسان را، قلبهاى انسان را كه سرگردان هستند و كمال مطلق دنبالش هستند و نمىدانند كجاست، اين سرگردان را مىخواهد هدايت كند و راهنمائى كند به آن راهى كه به آنجا مىرسند. در قرآن و در نماز مىخوانيد اهدنا الصراط المستقيم يك راه مستقيمى هست كه اين راهى است كه انسان را به كمال مطلق مىرساند و آن سرگردانى كه از براى انسان از بين مىرود و بشر اين راه مستقيم را اگر خودش مىخواهد طى كند نمىتواند، اطلاع در آن ندارد. خداست كه اطلاع دارد بر اين راه مستقيم، يعنى آن راهى كه انسان را از اين آشفتگىها و از اين حيرتها بيرون مىآورد، مىفرستد او را طرف يك راهى كه منتهى اليهاش خداست. ما از خدا در نمازهايمان مىخواهيم كه خدا هدايت كند ما را به راه مستقيم، نه راه كج و نه راه از اين طرف كج، راست و چپ. غيرالمغضوب عليهم ولاالضالين اينها راههايشان عليحده است و هر چه جلو بروند دور مىشوند از آن مقصد. ارتش اسلام، ارتش هدايت است، سردارهاى صدر اسلام اساتيد اخلاق بودند، كسانى بودند كه مردم را در همان حالى هم كه جنگ مىكردند، هدايت مىكردند با اسم خدا شروع مىكردند. دستور بود كه تا آنها، تا آن مقابلهاى ما شروع نكنند، شما بايستيد. شروع هم اينطور نبود كه همانطور كه آنها مىخواستند اينها را مغلوب كنند و يك غنيمتى به دست بياورند و يك كشورى را بگيرند اينها هم آنطور باشند، خير، اينها مىخواستند قلوب را به دست بياورند، ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهاى اسلام هر جا پا گذاشتند همانجائى كه پا گذاشتند اول مسجد درست كردند، وقتى به قاهره رسيدند اول خط كشيدند براى مسجد. و هر جا اينطور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام براى آباد كردن مساجد و محرابها كوشش مىكردند و پيغمبرها براى همين آمده بودند كه مردم را هدايت كنند به آن راهى كه مىرسند به آن كمال مطلق و از اين حيرتها و از اين سرگشتگىها نجات پيدا مىكنند، براى نجات انسان است از اين ظلمت طبيعت به نور، بلكه از حجابهاى نور و ظلمت براى ماوراى اينها. در دعاى شعبانيه مىخوانيد: الهى هب لى كمال الا نقطاع اليك و انرابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور ما را هدايت كن به آنجائى كه ديدگان قلوب ما، چشمهاى قلب ما، حجابهاى نورانى هم از بين بردارد، به تو برسد. اسلام آمده است كه انسان را از اين ضلالتى كه دارد، از اين حجابهائى كه دارد، حجابهائى كه بالاتر از همه حجاب خودبينى است، خود گنده بينى، تا انسان يك چيزى دستش مىآيد يك غرورى در او پيدا مىشود و خودش را بزرگ مىبيند، اسلام آمده است كه سركوب كند اين غرور را، مادامى كه انسان خودش را مىبيند نمىتواند به آن راهى كه راه هدايت است دست پيدا بكند. بايد پا بگذارد روى اين، اول امر اين است كه پا بگذارد روى اين شهواتى كه دارد، هواهاى نفسانيه اى كه دارد.
صحيفه نور ج 12 صفحه 223
در اسلام هر چه هست براى صلاح حال ملتهاست
و ارتش اسلام براى اين آمده است كه مردم را صيد كند و قلوب آنها را به دست بگيرد، نه مردم را بخواهد جهات مادى به دست بياورد. هيچ جنگى در دنيا كه بين انبيا بوده و غيرشان، نبوده است الا اينكه مىخواستند اين سركشها را آرام كنند و اين انانيتها را بكوبند. خداى تبارك و تعالى وقتى به حضرت موسى و هارون امر مىفرمايد، مىفرمايد برويد اين فرعون را نصيحت كنيد شايد، شايد، به راه بيايد. مطرح اين است كه فرعون آنهائى كه همهشان نفس فرعونى دارند، خيال نكنيد كه يك شخصى يا يك اشخاصى بودند، فرعون بودند، انسان تا تربيت اسلامى يا ترتيب مكاتب توحيد پيدا نكند، اين فرعونيت در باطنش است شيطنت هم در باطنش هست، خودخواه است و اسلام براى اين آمده بود كه اين خودخواهىهائى كه مانع از رسيدن به آن هدايت مطلقند، از پيش پاى مردم بردارند. در نقل است كه پيغمبر اسلام ديد يك عدهاى را گرفتند، اسير كردند دارند مىآورند فرمود كه ما بايد با زنجير اينها را به بهشت ببريم. آنقدر پيغمبر غصه مىخورد به اينكه اين مردم هدايت نمىشوند كه خدا به او تسليت مىفرمايد: فلعلك باخع نفسك على آثار هم ان لم يومنوا هذا الحديث اسفاً . قضيه، قضيه ايمان است نه قضيه گرفتن يك جائى و سلطه پيدا كردن به يك كشور است، قضيه اين است كه ايمان بياورند. جمهورى اسلامى بايد مشىاش اين باشد كه هدايت كند مردم را، خدا انشاءالله اين منحرفينى كه الان در كشور ما و در ساير كشورهاى اسلامى هستند هدايت كند كه اينها به راه بيايند. اسلام مىخواهد كه مردم بيايند در تحت لواى او و آنها را از اين گرفتارىهائى كه دارند و سرگشتهاند و حيرانند و اين ور و آن ور مىزند براى پيدا كردن كمال، خودشان هم ملتفت نيستند كه كمال مطلق چى هست، آمده است اينها را از اين سرگردانىها بيرون بياورد، همه را به يك راه مستقيم هدايت كند و تا آخر برساند، چرا از اين اسلام فرار مىكنند؟ در اسلام هر چه هست براى صلاح حال ملتهاست، براى صلاح حال بشر است. اسلام مىخواهد اينهايى كه منحرف هستند اينها را برگردانند به يك راه راستى، به يك راه سلامتى، همه با هم برادر باشند، همه با هم دوست باشند، محبت داشته باشند، مثل اهل بهشت باشند كه اخوانا على سرر متقابلين برادرند همه، هيچ حقد و حسدى آنجا ديگر نيست، شستشو شدهاند، اگر خداى نخواسته هم جهنمى باشيم در جهنم شستشو مىشود، جهنم راه بهشت است. اسلام آمده است كه همه اين گرفتاريهائى كه در بشر هست زائل كند و همه را به راه راست و با برادرى، با برابرى، با خوشى اينها را ببرد، راه ببرد همانطورى كه چوپان گوسفندهاى خودش را راه مىبرد، همانطور كه چوپان علاقه دارد كه اين گوسفند در يك جاى خوبى چرا بكند، پيغمبرها مىگويند غالباً يا همه چوپانى هم كردند. چرا اي
afsanah82
07-26-2011, 04:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 244
تاريخ 21/4/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان سازمان پيشمرگان مسلمان كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از اين جوانهاى پيشمرگ كه به راستى اثبات كردند كه فداكار اسلام هستند و لشكر پيغمبر اسلام هستند، تشكر مىكنم. من به شما علاقه دارم، علاقه يك مسلم با مسلم و يك پدر با فرزند، و شما را دعا مىكنم. از وقتى كه شما قيام كردهايد در مقابل اشرار و در مقابل اشخاص كه مىخواستند نهضت اسلامى را سركوب كنند، من از شما با تمام قوا پشتيبانى و هم دعا كردم. خداوند شما را انشاءالله براى اسلام حفظ كند و شما جوانها را در پيشگاه خداى مقدس، خداى بزرگ آبرومند كند. شما مىدانيد كه ما غرضى در اين مسائل نداشتيم جز اينكه حكومت جبار برود تا به جاى آن حكومت اسلام برگردد. اينهائى كه در طول اين مدت چه در كردستان و چه در جاهاى ديگر با اين نهضت مقابله كردند، اشخاصى بودند كه از اسلام اطلاعات نداشتند و نمىخواستند حكومت اسلام برقرار باشد. شما از طرز و شيوه حركات اينها بهتر مىدانيد كه عمال غير بودند. از كيفيت سلاحهائى كه داشتند شما ديديد كه اين سلاحها از كجا مىآمد. شما محكم و مستحكم باشيد كه براى اسلام داريد كار مىكنيد مثل سربازهاى صدر اسلام هستيد، شما باكى از اينكه شكست بخوريد نداشته باشيد براى اينكه براى لشكر اسلام هيچ وقت شكست نيست، شهادت شكست نيست، پيروزى هم شكست نيست. شما يا پيروز مىشويد و يا شهيد، در هر دو جهت پيروزى با شماست. من اميدوارم كه اين ريشههاى فساد كه يك مقدارى از آنها از رژيم سابق هستند و يك مقدارى هم از اين افرادى هستند كه الهام از خارج مىگيرند، نتوانند كارى انجام بدهند.
شما ديديد در اين دو سه روزى كه گذشت بنابود يك كودتائى مثلاً همه طرفه بكنند، خداى تبارك و تعالى با ما همكارى كرد و كشف شد و بسيارى از اين جنايتكاران گرفتار شدند و بسيارى از آنها در تعقيبشان هستند و باندهائى هم داشتند انشاءالله اين حكومت اسلام مستقر بشود تا دنيا بداند كه حكومت اسلامى يعنى چه. خداوند انشاءالله به شما توفيق عنايت كند و در همه جهان موفق باشيد. و ما اميدواريم كه كردستان را قبل از اينكه به جاهاى ديگر عنايت شود، به آنجا عنايت شود و دولت اسلام هم بنا بر همين دارد كه كردستان را انشاءالله آباد كند و مثل سابق نباشد كه حرف بود و خرابى. اميدواريم كه اين دفعه ديگر حرف نباشد و همه جهات مملكت اصلاح بشود. انشاءالله خدا به شما جوانها سلامتى عنايت كند و شما را براى اسلام ذخيره قرار بدهد و موفق و مؤيد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 226
تاريخ: 20/4/59
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و ائمه جماعات تهران و شهرستانها.
دشمنان اسلام مقصدشان اين است كه روحانيت را پيش ملت ضعيف كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان اگر بفرمايند، من راحتتر مىشوم، بفرمايند بنشينند، از اينكه آقايان در اين هواى گرم و جاى تنگ و گرم هستند معذرت مىخواهم از آقايان. اينجا منزل خود شماست و من هم خدمتگزار خود آقايان. اميدوارم خداى تبارك و تعالى به همه آقايان و به همه ملت توفيق بدهد كه اين مشكلاتى كه در پيش است با همت همه مرتفع شود.
من يك كلمه بايد با علما و فضلا و ائمه جماعات و سنخ روحانيت در سطح كشور صحبت كنم، يك كلمه هم با ملت. آن چيزى را كه با آقايان روحانيون در ميان مىگذارم اين است كه شما مىدانيد كه توطئهها از همه اطراف هست و رو به افزايش است لكن از اين توطئههائى كه منتهى به سلاح و قواى مسلح و اينها، هيچ باكى نيست. آنها را خداى تبارك و تعالى همراهى مىكند چنانچه كرد و مىبينيد. همين امروز هم يكى از علماى جماران آمد و قصهاى را نقل كرد كه از آن قصه هم من فهميدم كه عنايت خدا با ماست. ايشان فرمودند كه يك خانهاى را در ظاهراً شميرانات اين آقايانى كه در كميته بودند و پاسدارها و اينها، به عنوان اينكه شنيده بودند اينجا قمارخانه است، رفته بودند به عنوان اينكه در اين قمارخانه را ببندند، وقتى هم رفتند ديدند كه بله بساط قمار و مشروبات و اينها هم هست يكى از پاسدارها رفته است پشت آنجا كه برود ببيند اينجا چه خبر است، يك سگى همچو حمله كرده به او كه او را وادار كرده كه برود در زير زمين، وقتى رفته در زير زمين ديده يك مقدار زيادى اسلحه و امثال ذلك زياد هست كه شايد بعد در راديو و اينها اطلاع بدهند به ملت. گفتم به آن آقا با هدايت سگ اين واقع شده. اين سگ مامور است، همه عالم مامورند. آن روز باد و شن مامور بود امروز هم در اين قصه سگ مامور بوده است كه اين پاسبان را ملزم كند كه برود كشف بكند. از اين امور خوفى نداشته باشيد، ملت ما هم از اين امر خوف نداشته باشند و حماقت مال اينهائى است كه در عين حالى كه ديدند كه آن رأسشان با آنهمه قدرت كه در دست داشت بالفعل و با آنهمه پشتوانههائى كه از همه گروههاى خارج و داخل داشت. در مقابل ملت و در مقابل تاييد خداى تبارك و تعالى از ملت ما، نتوانست كارى بكند. حالا كه آنها رفتند و رو به جهنمند، اين عده بيچارهاى كه براى خاطر يك دنياى كمى، فانى، مىخواهند توطئه بكنند و آن هم اينطور توطئهاى كه معلوم است كه اگر چنانچه موفق به كشفش هم
صحيفه نور ج 12 صفحه 227
نشده بوديم و قيام هم كرده بودند، خفه مىكردند آنها را، اين خوفى ندارد. آن توطئههائى كه از اول نهضت يعنى پيروزى ما، پيروزى شما شروع شده است و باز هم در كار است، آن را بايد آقايان توجه به آن داشته باشند. اينها از همه فرصتها و از همه ابعاد مىخواهند استفاده بكنند، مثلاً يكى از مسائلى كه دست خارج در آن هست و شياطين داخلى، اين است كه انتظامات را وارد كنند كه محفوظ نباشد و به هم بخورد. در كميتهها، در انجمن اسلامى كه در همه سطح كشور هست و در دادگاهها و پيش پاسدارها و پاسبانها و قواى مسلح ديگر يك جور تزريقاتى مىشود كه نتيجه آن تزريقات و تبليغات اين است كه انسجام ملت را از دستش بگيرد و ملت ما را معرفى كند به دنيا كه اينها اصلاً تحت هيچ نظامى نيستند، اينها نظام ندارند، اينها حكومت جنگلى دارند تا اينكه مصحح پيدا بشود پيش ابر قدرتها براى اينكه يك ولى اى براى ما بفرستند. داخل را به هم مىزنند، انجمنهاى اسلامى يك كارهائى مثلاً گاهى بچههايشان، جوانهايشان انجام مىدهند كه موجب به هم ريخته شدن اوضاع است يا كميتهها، سر تا سر كشور بعضى از جاها كه بعضى اشخاص درشان نفوذ كرده است وادار مىكنند كه آنها هم يك كارهائى بكنند كه موجب يك اختلالى بشود در نظم. جهاد سازندگى هم اشخاصى در آن نفوذ كرده و مىكنند كه آنها هم كارى انجام بدهند كه مردم را از خودشان متنفر كنند و در دادگاهها هم گاهى بعض اشتباهاتى مىشود كه آن هم موجب نارضايتى است. اينها مىخواهند شما را، مقصدشان اين است كه روحانيت را پيش ملت ضعيف كنند و انسجام بين اين قوايى كه بايد باشد و انتظامى كه بايد در يك مملكتى براى ادارهاش باشد، اين انسجام را به هم بزنند و فرض كنيد كه هر چه قدرت هم داشته باشند قواى انتظامى و مسلح، اگر منسجم نباشند كارى ازشان نمىآيد. تا سپاه پاسداران، ژاندارمرى، ارتش، شهربانى و ساير قواى مسلح باهم منسجم نباشند و همه از يك راه نروند، نمىتوانند يك توطئههايى كه هست و ممكن است يك وقت واقع بشود نمىتوانند آن را خنثى كنند و خفه كنند. چنانچه اگر بين روحانيون، تمام طبقاتى كه روحانيت شامل آنهاست از علما و فقها، از محصلين، از خطبا، ائمه جماعات، همه، اينها اگر چنانچه آن وظايفى كه محول به خودشان است آن وظايف را فراموش كنند و يك راه ديگرى كه محول به آنها نيست بروند، اين هم يك خلاف نظمى است و اين خلاف نظم موجب اين مىشود كه اولاً شما را در بين ملت يك جور ديگرى غير از آنكه واقعيت هست معرفى كنند و ملت را از شماها كم كم جدا كنند. همين مسألهاى كه در اوايلى كه رضا خان آمد و كودتا كرد و بعد مستقر شد، همان برنامهها دارد حالا شروع مىشود. اين خطاب من به همه علما و تمام روحانيون به كلمه عام و به همه ملت است. اگر چنانچه با هشيارى و با توجه كامل و تفكر كامل توجه نكنند به اين توطئه، اين موجب اين مىشود كه ملت و روحانيت از هم جدا بشوند و روحانيت نتواند آن كارى كه به عهده اوست انجام بدهد و اگر چنانچه يك وقتى آنها فرصت كنند، از همين معنا، از جداشدن ملت از روحانيت استفاده كنند و كارهاى سابق را اعاده كنند، همان نقشهاى كه من خوب يادم هست كه در زمان رضاخان بود و آن نمايش دادن روحانيت به يك صورت غير صحيح و جدا كردن مردم از روحانيت. در اوايل زمان رضاخان كه قدرتش مستقر شد يكى
صحيفه نور ج 12 صفحه 228
از امورى كه او انجام داد همين بود كه روحانيت را در بين مردم هى كم كم مىخواست از بين ببرد. از شوفرها شروع كرده بودند، در آن زمان شوفرها يك آلت دستى بودند كه يكى از علما براى من نقل كرد (خدا رحمتش كند) كه من در اراك بودم و مىخواستم بيايم به تهران يا قم، اتومبيل به من اجاره نمىدادند و آن شوفر گفت كه ما به دو طايفه بنا داريم كه اتومبيل كرايه ندهيم و آنها را سوار نكنيم، يكى فواحش و يكى معمم. اين از دست شوفرها در آن زمان. حالا هم من نمىدانم چه جورى است كه باز شوفرها را كشيدند در كار با اينكه شوفرها حالا غير آنوقت هستند، البته حالا هم متعهدند اكثراً انشاءالله لكن بعضى از آنها شروع كردند، تبليغاتى در آنها شده است، يك دسته بندىهائى شده است كه حالا هم اهل علم را بعضى از شوفرها سوار نمىكنند. اين همان توطئهاى است كه از اول انگليسها درست كرده بودند و حالا هم عمال همه قدرتهائى كه با شما مخالفند. شما يك توجه بايد داشته باشيد و ملت هم يك توجه. توجه شما اين است كه از حدود وظايف شرعيه خودتان و روحانى تجاوز نكنيد.
ضرورت حضور فعال روحانيون در صحنه سياست همراه با حفظ حوزه فقاهت
روحانيون همه، ملت همه بايد حاضر باشند در مسائل سياسى، حضور داشته باشند. اينكه بعض از عناصر حالا هم گاهى مىگويند كه روحانيون بروند توى مجلسها، توى مدرسههاى خودشان و مشغول كارشان باشند و ماها بايد وارد اين كارها باشيم، اين يا از بىتوجهى به عمق مسائل است كه من بايد بگويم بعضىشان بىتوجه هستند و يا اينكه عمال همانها هستند كه در زمان رضاخان يك همچو كارهائى را مىكردند و در طول تاريخ تقريباً حدود سيصد سال اينقدر تزريق كردند بر اين ملت و بر خود روحانيون كه شما نبايد در سياست دخالت بكنيد كه خود آقايان هم باورشان آمده بود. اگر يك مطلبى مثلاً راجع به يك امر سياسى كه به نفع ملت بود اينها مىخواستند دخالت بكنند، يك قشر از خود روحانيت مىگفتند اين يك امر سياسى است به ما چه. خودشان را كنار كشيده بودند يعنى كنارشان زده بودند اينها را، باورشان آورده بودند كه روحانيون بايد فقط بروند مسأله بگويند آن هم بعضى مسائل، نه همه مسائل. مسائل اگر همهاش باشد كه بيشتر كتب فقه، كتب سياست است لكن باورشان آمده بود اين، مردم هم اين را باور كرده بودند و اين تبليغاتى بود كه از آنوقتى كه پاى غربىها باز شد در ايران، مطالعاتشان را كردند، به آنجا رسيد كه اين جمعيت خطرناكند و بايد اينها را كنار زد و مشغول به خودشان كرد و ملت را هم بايد از اينها جدا كرد، اگر يكى از اينها بخواهد وارد بشود در يك امر سياسى، ملت با اينها موافقت نكند براى اينكه امر سياسى است به شما چه. در عين حالى كه بايد همه قشرهاى ملت و خصوصاً روحانيت حاضر باشند در سياست كشور و توجه داشته باشند به مسائلى كه در كشور مىگذرد، چه در مجلس و چه در دولت و ديگران، در عين حال بايد آن شغلى را كه دارند از آن دست بر ندارند، گمان نكنند به اينكه ما بايد، (آنوقت اين گمان بود) كه ما هيچ نبايد دخالت بكنيم حالا اين باشد كه ما شغلمان فقط دخالت است. خير، در آنوقت هم اين كار صحيح نبوده براى ما و شما، حالا هم اين كار صحيح نيست. شما بايد پستهاى خودتان را محكم نگه داريد، ائمه جماعت بايد
صحيفه نور ج 12 صفحه 229
اين مساجد را محكم نگه دارند و خطبا بايد منابر را محكم نگه دارند و فقه را در حوزههاى علميه مثل قم و مشهد و امثال اينها و همين طور نجف بايد فقاهت را حفظ كنند. حوزهها بايد حوزه فقاهت باشد. اين حوزههاى فقاهت بوده است كه هزار و چند سال اين اسلام را نگه داشته است. اين مشىاى بوده است كه از زمان قديم، از زمان ائمه هدى تا زمان ما، مشىاى بوده است كه علماء ما داشتهاند و آن حفظ فقاهت. نبايد حالا شما فكر كنيد كه حالا كه بايد امور سياست هم ما دخالت بكنيم پس به فقاهت كار نداشته باشيم، خير، بايد حوزههاى فقاهت به فقه خودشان به همان ترتيبى كه سابق بود هيچ تخطى نكنيد، به همان ترتيبى كه سابق تحصيل مىكرديد فقه و مقدمات فقه را، محكم فقاهت را حفظ كنند و ائمه جماعت محكم مساجد خودشان را و ارشاد ملت را حفظ كنند و خطباى ملت هم بايد منابر خودشان را و موعظههاى خودشان را و ارشاد خودشان را حفظ كنند و در عين حال مراقب اوضاع مملكت خودشان باشند، چنانچه اهل بازار بايد بازار خودشان را حفظ كنند لكن مراقب باشند. اينطور نباشد كه ما يك وقت خداى نخواسته از آن اصلى كه اساس حفظ اسلام است رو بر گردان بشويم و حوزهها به فقاهت كم توجه بشوند. اين فقها هستند كه حصون اسلام هستند و حفظ كردند اسلام را. بايد حوزه عنايتشان به فقه و فقاهت از همه چيز بيشتر باشد. اگر حوزه فقاهت خداى نخواسته از بين برود يا سست بشود، رابطه ما بين فقها و ملت قطع مىشود، اين حوزه فقاهت است كه رابطه را محفوظ نگه داشته است. اگر يك اشخاصى آمدند در حوزهها و پيشنهاد كردند كه فقه لازم نيست مثلاً به اين طول و تفصيل باشد و فلان و بيائيم يك چيزهاى ديگر را هم چه بكنيم، اينها اشتباه مىكنند يا مامورند. فقه به همان قوت اوليه بايد باقى باشد. حوزههاى فقاهت، هم فقاهت را داشتند و هم يك جمعى هم معقول و ساير علوم را تحصيل مىكردند. علماء اخلاق بودند در حوزهها كه مردم را و علما را و اهل علم را دعوت به مسائل اخلاقى مىكردند، اهل معنويت و عرفان بودند كه اشخاصى را دعوت مىكردند به آنطور و كارهاى خودشان را انجام مىدادند، لكن فقاهت كه اساس است سرجاى خودش بود و بايد باشد و مسجدها را بايد محكم آقايان بگيرند و نگهش دارند. دلسرد نشويد از حرفهائى - را - كه اين عمال خارجى در بين مردم منتشر مىكنند. بايد در عين حالى كه حضور داريد در صحنه سياست و هر واقعهاى كه واقع مىشود شما توجه بايد داشته باشيد كه اين واقعه آيا به نفع ملت است يا نه، لكن حوزههاى فقاهت را به همان قوت خودش حفظ كنيد. اين فقه هست كه اسلام را حفظ كرده و تا آخر حفظ مىكند انشاءالله. و از اين شغلى كه داريد و از اين راهى كه داريد منحرف نشويد و برويد يك كارهائى كه شما نبايد بكنيد، مثلاً يك معممى چهار تا هم پاسدار داشته باشد و يا هر كارى دلش مىخواهد بكند، يك كسى هم يك كميته درست كند و چند تا پاسبان و هر كارى مىخواهد بكند. اينها يك طرحى است كه ريختهاند براى اينكه شما را از صحنه خارج كنند، وارد يك صحنهاى مىكنند كه شما را بكلى خارج كنند، همچو مىكنند كه هى بيايند فرياد بزنند كه امان از اين آخوندها كه در كميتهها هستند و در دادگاهها هستند و اينها كه حتى آنها اگر دو تا، سه تا قضيه برخلاف واقع شد آنها هم كه قضاياى زياد است و صحيح واقع مىشود، پايمال مىكند. بايد در عين حالى كه هر كسى به شغل
صحيفه نور ج 12 صفحه 230
خودش بايد مشغول باشد و هر كسى بايد همان كارى كه دارد خوب انجام بدهد لكن حاضر باشد در مملكت و غايب نباشد از سياستى كه در مملكت مىگذرد، توجه داشته باشد كه اگر يك وقت مثلاً يك جمعيتى يا يك فردى، يا حكومتى پايش را كج گذاشت، همه اعتراض كنند و نگذارند كه واقع بشود، يا يك افراد غير صحيحى را اگر چنانچه در ماموريتهائى گذاشتند و آقايان و علماء بلاد مىدانند كه اين فاسد است خودشان نروند سراغش، اطلاع بدهند به آنجاهائى كه بايد اينها را تغيير بدهند و از آنها بخواهند كه تغيير بدهند. اگر خودشان بروند، ولو يك آدم فاسدى را خود آقايان بفرستند يا بروند و آن فاسد را از آنجا بيرون كنند، اين موجب وهم مىشود براى اهل علم، اينها بايد ارشاد كنند دولت را، ارشاد كنند به اينكه اين مامورى كه اينجا فرستادى اشتباه بوده است و دولت را وادار كنند، مجلس را وادار كنند تا اينكه اصلاح بشود. خودشان اگر بخواهند مستقيماً دخالت بكنند، موجب اين مىشود كه در بين مردم موهوم بشوند و شما حفظ حيثيت خودتان برايتان واجب است. هر مومنى حفظ عرض خودش برايش واجب است لكن علما بيشتر مامورند به اين امور، حجت بر علما تمامتر است. اين وظيفه ماهاست كه بايد هر كسى شغل خودش را محترم بشمارد، دلسرد نشود امام جماعت از جماعتش، اهل منبر از منبرش و عرض مىكنم كه مراجع از مرجعيتشان، علماء بلاد از مسائلى كه خودشان دارند. اينها بايد حفظ كنند آن چيزهائى كه مال خودشان است و حاضر باشند براى امور سياسى.
مسجد محلى است كه از مسجد بايد امور اداره بشود
و آنى كه به ملت عرض مىكنم اين است كه توجه داشته باشد ملت كه دشمنهاى اسلام و دشمنهاى كشور شما از هر راهى استفاده مىخواهند بكنند. اين راههائى كه خوب، ديدهايد كه واضح است كه توطئه بكنند و مثلاً شلوغىها بكنند و فسادها بكنند، اينها را كه مىدانيد، راه ديگرى كه الان در نظر آنهاست اين است كه اين مراكزى كه مربوط به ربط روحانيت و ملت است، اين مراكز را سست بكنند و كم كم از بين ببرند، وسوسه كنند به اينكه اين آخوندها كه از آنها كارى نمىآيد، رويد توى مسجد چه كنيد؟ برويد راهپيمائى كنيد. خوب، راهپيمائى سرجاى خودش اما مسجد محلى است كه از مسجد بايد امور اداره بشود. اين مساجد بود كه اين پيروزى را براى ملت ما درست كرد. اين مراكز حساسى است كه ملت بايد به آن توجه داشته باشند، اينطور نباشد كه خيال كنند كه حالا ديگر ما پيروز شديم ديگر مسجد مىخواهيم چه كنيم. پيروزى ما براى اداره مسجد است. ما اگر نماز نباشد و آداب اسلامى نباشد، چه داعى داريم كه بيائيم خودمان را به مهلكه بيندازيم و وارد اين امور بشويم؟ ما براى اسلام اين كارها را مىكنيم و شما، شما ملت براى اسلام قيام كرديد و براى اسلام اينهمه زحمت كشيديد و داريد مىكشيد. مراكزى كه مراكز بسط حقيقت اسلام است، بسط فقه اسلام است و آن مساجد است، اينها را خالى نگذاريد. اين يك توطئه است كه مىخواهند مسجدها را كم كم خالى كنند. يك چهار نفر آدمى كه معلوم نيست اصلاً به مسجد و به اسلام و به اينها اعتقادى داشته باشد يا معلوم
صحيفه نور ج 12 صفحه 231
است كه ندارد، امام جماعت ايستاده آنجا نماز مىخواهد بخواند اينها هم چند نفر بر مىدارد مىآيد آن طرف يكىشان مىايستد جلو، باقىشان نماز مىخوانند، اين نماز نيست، با اين نماز مىخواهند اسلام را بشكنند. روحانيون بايد حفظ حيثيت خودشان را بكنند و خداى نخواسته كارى نكنند و خداى نخواسته كارى نكنند كه بين ملت يك طور ديگرى وجهه روحانيت نمايش داده بشود و مردم موظفند كه مساجد خودشان را، مراكزى كه مربوط به روحانيت است حفظ كنند. همان نقشه زمان رضاخان الان شروع شده است. آنوقت هم يكى يكى آمدند، كم كم، كم كم آمدند وارد شدند، شعر، ايشان شروع كرد شعر گفتن: تا آخوند و قجر هست در اين مملكت، اين كشور دارا به جائى نمىرسد شاعرشان اينطور مىگفت. حالا من شعرش را نمىخواهم بخوانم. مقالاتى كه مىنوشتند مقالاتى بود كه به ضد روحانيت بود و آنوقت با كمال وقاحت مىنوشتند و تبليغات مىكردند، همه گروهها را وادار كرده بودند كه به ضد اين طايفه انجام وظايف خودشان را بدهند يعنى وظايف انگليسها را آنوقت. اصلاً رضاخان را آورده بودند براى اينكه اين را تشخيص داده بودند كه يك آدم قلدرى است و اول هم يك نفر روزنامه نويس را، سيد ضياء را همراهش آوردند و بعد هم او را بيرونش كردند و خود اين را گذاشتند كه يك آدم قلدرى است مىتواند كارها را انجام بدهد. اولاً سواد ندارد، چيزهاى سياسى را نمىداند و ثانياً آدم قلدرى است هر كارى به او بگويند مىكند. اين در آنوقت اين نقشهاى كه آنها كشيده بودند و احتياط اين بود كه مبادا آخوندها يك كارى بكنند، حالا كه ديدند آخوندها با دعوت خودشان و با همراهى همه قشرهاى ملت از دانشگاه گرفته تا بازار تا كارگر و تا كشاورز، همه اينها با هم بودند و يك همچو كار بزرگى را كردند، حالا بيشتر از آنوقت درصدد هستند. اگر آنوقت يك طرحى بود براى اينكه مبادا يك همچو چيزى بشود، حالا فهميدند كه يك همچو چيزهائى مىشود. حالا فهميدند كه اگر چنانچه آخوند و دانشگاهى و ديگر قشرها با هم باشند يك همچو كار بزرگى، يك همچو كارهاى بزرگى مىكنند. حالا بيشتر درصدد هستند كه ملت را از اين طايفه جدا كنند و دانشگاه را از مدرسه جدا كنند و بلكه همه قشرها را با هم بدبين كنند و به جان هم بيندازند.
همه اقشار ملت براى حفظ اسلام آماده و مجهز باشند
امروز وظيفه هست براى همه ما، ملت ما بايد اين وظيفه را انجام بدهد. امروز روزى است كه قدرتهاى بزرگ با توطئههاى داخل و خارج مىخواهند اين نهضت را بكلى به هم بزنند و اسلام را كه الان از آن ضربه ديدند زير پا بگذارند و قطع كنند ريشههاى او را. امروز همه اهالى مملكت ما و كشور ما بايد به حال آماده باش باشند. نرويد سراغ زمين و - نمىدانم - اين چيزهائى كه مال دنياست، اينقدر دنبال اين چيزها نرويد شما بايد اسلام را حفظ كنيد، در پناه اسلام همه اين چيزها را هم داشته باشيد. اگر اسلام را از دست شما بگيرند، خيال نكنيد كه اسلام را كه گرفتند يك ملتى مىگذارند و يك مليتى كه اين آقايان ملت گراها، هى دهن خودشان را پر مىكنند، ملت، ملت! اگر اسلام را از دست شما گرفتند و آخوند و ملت را جدا كردند، شما چهار نفر ملى نمىتوانيد هيچ كارى بكنيد، اگر بين شما
صحيفه نور ج 12 صفحه 232
امثال بختيار نباشد و حال اينكه ممكن است باشد. اينقدر تفرقه ايجاد نكنيد اى آقايان نويسندگان! اينقدر تضعيف نكنيد روحانيت را اى آقايان روشنفكران! اينقدر مملكت را از اين طرف به آن طرف نكشيد تا اينكه خداى نخواسته بيايند همهتان را عذرتان را بخواهند. با هم باشيد، آماده باشيد، ملت بايد آماده باشد براى اين امورى كه دارد پيش مىآيد كه آن روزى كه خداى نخواسته فرض كنيد فانتوم آنها آمد و اينجا را خراب كرد و من هم رفتم سراغ كارم، ملت دستش باز و با مشت محكم حفظ بكند اسلام را. روحانى، بازارى كارگر، كشاورز، كارمند، قواى مسلح، همه بايد حال آماده باش داشته باشند ما اگر حالا در بين راه كه هستيم و اينهمه توطئه الان هست، اگر فراموش كنيم نهضت را، اگر فراموش كنيم انقلاب را و برويم سراغ كارمان، هر كدام برويم سراغ شغلى كه داريم و حاضر نباشيم در صحنه سياست و خودمان را مجهز نكنيم براى حفظ اين مملكت اسلامى و حفظ اسلام، خداى نخواسته يك وقت به كارهاى بد خواهد رسيد و ممكن است كه البته نمىتوانند انشاءالله كه كارى انجام بدهند، لكن تاخير مىتوانند بيندازند. شما ببينيد كه الان هر كارى كه مىخواست در اين مملكت انجام بگيرد، يك جبهههائى در مقابلش ايستاد كه نگذارد، شلوغكارى كردند لكن نتوانستند. من نمىگويم كه مىتوانند، نمىتوانند. اگر اين فانتومها هم بلند شده بود كه اينها مىخواستند چه بكنند، پدر اينها را در مىآوردند.
مگر ملت ما حالا ديگر نشسته آنجا كه يك فانتوم و دو فانتوم كارى انجام بدهد. اين احمقها نفهميدند اين را كه با چهار تا مثلاً سرباز (سربازها كه با اينها موافق نيستند) با چهار نفر از اين درجه داران مثلاً و امثال اينها نمىشود يك مملكت سى و پنج ميليونى كه همه مجهز هستند، اينها بتوانند فتح كنند. اينها غلط فكر كردند، اينها نفهميدند كه شوروى با همه قدرتى كه دارد و با همه ابزارى كه دارد و با همه سلاحهاى مدرنى كه دارد، در افغانستان پوزهاش به خاك ماليده شده است. در عين حالى كه (حضار: توطئه چپ و راست كوبندهاش روح الله هست) (امام: صبر كنيد، صبر كنيد خواهش مىكنم، شماها كوبنده هستيد، روح الله كى هست) اينها يك حماقتى است منتها بعضى جوانها، بيچارهها، نفهمها اينها را وادار مىكنند يك همچو كارى بكنند، يك همچو كارهائى كه همين دو، سه روز مثلاً بود. خوب، اينها نمىفهمند كه اگر چنانچه فرضاً هم شما از پايگاه همدان پا شده بوديد و آمده بوديد و فرض كنيد چند تا جا هم كوبيده بوديد، شما بالاخره بايد زمين هم بيائيد يا همان آسمان مىمانيد؟ ما از اين امور نمىترسيم ما از قشرهاى خودمان مىترسيم، از خودمان. اگر چنانچه شما آقايان و همپالگىهاى شما، صنف روحانيت همه (ايدهم الله تعالى) اگر چنانچه كارهائى خداى نخواسته انجام بدهيد كه از چشم ملت بيفتيد، ولو در دراز مدت، آن روز است كه فانتوم لازم نيست ديگر، خود ملت شما را كنار مىزند و ملت هم بىهادى نمىتواند كارى انجام بدهد و آنها ولو حالا تهيه براى چندين سال ديگر هم باشد كار خودشان را آنوقت مىتوانند انجام بدهند. من خوفم اين است كه ما نتوانيم، روحانيت نتواند آن چيزى كه به عهده اوست صحيح انجام بدهد. من خوف اين را دارم كه به واسطه بعضى تبليغات، حوزههاى علمى از آن كار اساسى كه حفظ فقاهت است سستى بكنند و كم كم فقه منسى بشود و در دراز مدت اينها نتيجه بگيرند. شما اين را خيال نكنيد كه آنها خيلى
صحيفه نور ج 12 صفحه 233
دستپاچهاند كه همين دو، سه روز اين كارها را انجام بدهند، اگر توانستند، حالا، اگر نتوانستند نقشه مىكشند كه در پنجاه سال ديگرى كار خودشان را انجام بدهند، دست بر نمىدارند. و از نقشههاى مهم همين است كه قشرهاى ملت را از هم جدا كنند و مهم اين است كه روحانيت را از ملت جدا كنند. اينها ضربهاى كه از روحانيت خوردند از هيچ كس نخوردند براى اينكه ضربه را مىگويند كه ديگران هم كه زدند به ما، اينها وادارشان كردند، مسجدها مردم را وادار كرد، پس بايد مسجدها را ما شروع كنيم بشكنيم. اينكه مىآيند مسجدها را مىخواهند خلوت كنند و بيچاره جوانها و متدينين ما هم اشتباهاً به خطا مىروند، اين است كه مسجدها كمكم امسال يك قدرى ماه رمضانش كمتر باشد، سال ديگر يك خرده كمتر، بعد از ده سال، پانزده سال ديگر چه بشود. آنها عجله ندارند، به تدريج هر چه شد. شما بايد هشيار باشيد كه مسجدهايتان و محرابهايتان و منبرهايتان را حفظ كنيد و بيشتر از سابق، شمائى كه اين معجزه را از مسجد ديديد، حالا بايد برويد دنبال اين مركز معجزه، نه رها كنيد او را شمائى كه از اسلام يك همچو معجزهاى ديديد كه همه قدرتها را به هم شكست، نه فقط ابرقدرتها را، قدرتهاى ديگر را هم به هم شكست، شمائى كه از، ملت ما كه از اسلام اين معجزه را دارد نبايد در اسلام سستى كند. فرضاً چهار نفر پاسبان هم، پاسدار هم يك خلافى كردند لكن همين پاسدارها هستند كه - اين - كشف كردند اين توطئه را، چرا قدر اينها را نمىدانيد؟ چرا اگر يكىشان يك جائى خلاف كرد مىگوئيد پاسدارها اينجور؟ يك آقائى يك كارى، يك آخوندى يك كارى كرد، يك شخصى يك كارى كرد، مىگويند آخوندها اينطور. اين همان نقشه است كه پاسدار را و ارتش و ژاندارمرى را و قواى مسلح را و شما را از هم جدا كند و از چشم ملت بيندازد تا آنها وقتى كارى مىخواهند بكنند نه قوه روحانى در كار باشد كه مردم را هدايت كند و بسيج كند و نه قواى مسلح باشند كه كارى انجام بدهند، همه را مقابل هم نگه دارند.
امروز، روزى است كه بايد تمام قدرتها هماهنگ باشند و همه حفظ نظم بكنند كه اگر نظام به هم بخورد، وضعيت به هم مىخورد و همه خودشان را فدايى اسلام بدانند و در هر جا هستند آماده باشند براى وقتى كه شب فرض كنيد آمدند و بمباران كردند، آماده باشند كه بيايند بيرون و اينهائى كه بعد از اينكه بنزينهايشان تمام شد بايد بيايند پائين، قتل عامشان كنند. اگر شما مهيا باشيد نرويد سراغ - هر كسى نرود سراغ - اختلافاتى كه خودشان دارند با هم، شما بين راه هستيد اختلافها را كنار بگذاريد يك روزى براى اختلافات هم - اگر خداى نخواسته بخواهيد اختلاف كنيد - هست باز، امروز، روزش نيست، امروز، روزى نيست كه انجمنهاى اسلامى انتظامات را خداى نخواسته به هم بزنند يا فرض كنيد پاسدارها به هم بزنند يا ژاندارمرى به هم بزند. همه هماهنگ باشيد. اگر هم با هم يك حسابهائى داريد، بگذاريد كنار اين حسابها را، شما اگر دو نفر باشيد با هم يك نزاعى داشته باشيد و خداى نخواسته زلزله بيايد، شما باز مىنشينيد آنجا به اختلاف؟! نه، رها مىكنيد و پا مىشويد سراغ دفاع از خودتان. اين ابرقدرتها در ايران زلزله راه انداختند نرويد سراغ كارهاى خصوصى خودتان و اختلافاتى كه خودتان با هم داريد، نرويد سراغ اين، مجهز باشيد. - اگر مجهز باشيد، همانطورى
صحيفه نور ج 12 صفحه 234
كه در اوايل انقلاب بوديد، حالا هم باشيد و مسجدها را محكم نگه دارد و پر جمعيت كنيد.
من امروز بايد بگويم كه تكليف است براى مسلمانها، حفظ مساجد امروز جزء امورى است كه اسلام به او بسته است. ماه مبارك رمضان و بعد از ماه مبارك رمضان هم، مسجدها را آباد كنيد. من در مكه كه مشرف بودم يك روز مىخواستم يك كتابى بخرم كه براى آن كتابفروش هم فايده داشت، ايستاده بودم، اذان گفتند يكدفعه رها كرد گفت كه: سنة الحنفيه ديگر با من حرف نزد رفت سراغ نماز، در مدينه بازار را كه من ديدم بسته بود، يعنى باز بود لكن هيچ كس نبود، مىرفتند سراغ نماز، چرا شما نمىرويد سراغ نماز؟ چرا ظهر كه مىشود بازار را رها نمىكنيد كه برويد سراغ نماز؟ اگر برويد سراغ نماز، احياء كنيد اين سنت سياسى اسلام را، همانطورى كه در روز جمعه حالا بحمدالله مىرويد، روز غير جمعه هم برويد مساجد را پر كنيد. اگر اين مسجد و مركز ستاد اسلام قوى باشد ترس از فانتوم نداشته باشيد، ترس از آمريكا و شوروى و اينها نداشته باشيد. آن روز بايد ترس داشته باشيد كه شما پشت بكنيد به اسلام، پشت كنيد به مساجد.
انشاءالله خداوند همه شما را موفق و مويد كند و اسلام و مسلمين را حفظ كند و دست اجانب را كوتاه كند از اين كشور.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 245
تاريخ: 22/4/59
فرمان انتصاب حجت الاسلام محمد حسن قديرى به نمايندگى امام و امامت جمعه در كوهپايه
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى شيخ محمد حسن قديرى دامت افاضاته
طبق درخواستى كه از طرف اهالى محترم محل شده بود و تقاضا داشتند جنابعالى آنجا برويد، مقتضى است دعوت آنان را بپذيريد و ضمن انجام اين مسافرت به امور مذهبى و مسائل شرعى مرم منطقه نيز رسيدگى نموده و در رفع نابسامانىها و كمبودها سعى كافى مبذول داريد و در رفع مشكلات نيز به هر نحو صلاح مىدانيد بكوشيد. ضمناً جنابعالى را به امامت نماز جمعه در آن محل منصوب نموده تا انشاءالله تعالى جهت حفظ وحدت و همبستگى اهالى محترم اين فريضه بزرگ الهى را اقامه نموده و مردم را به وظايف اسلامى و انقلابى كه دارند آشنا سازيد. موفقيت همگان را از خداى تعالى مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 235
تاريخ: 21/4/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اعضاى جامعه زنان انقلاب اسلامى منطقه شميران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
كودتا در يك كشورى واقع مىشود كه حكومت آن جداى از مردم باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
از خانمها و آقايان تشكر مىكنم كه در اين موقع كه نزديك ماه مبارك رمضان است در اينجا اجتماع كردند و ما با چند كلمهاى از آنها هم قدردانى مىكنيم و هم بعضى مسائل را در ميان مىگذاريم و هم راجع به ماه مبارك رمضان چند كلمه عرض مىكنيم. اين اشتباه است كه مخالفين جمهورى اسلامى درصدد برآمدهاند براى اين كارهاى بچه گانه و شرارت مآبانه. اينها مقايسه كردهاند جمهورى اسلامى ايران را به حكومتهاى ديگر كه گاهى حكومتى مىآيد و يك حزبى يا يك فرد ارتشىاى با يك عده قيام مىكند و آن حكومت را از بين مىبرد و يك حكومتى به جاى او مىنشاند يا يك رژيمى را از بين مىبرد يك رژيم ديگرى مىآورد. اينها مقايسه حكومت اسلام را و نهضت اسلامى را با ساير نظامها و با ساير حكومتها عوضى گرفتند و لهذا هم گروههائى كه توجه ندارند به عمق اين انقلاب و هم بعضى از افراد سياسى و ارتشى و اينهائى كه به خيال خودشان مىخواستند كه در اين سفره هم مثل سفره قبل يك حظ وافرى داشته باشند و دستشان در دزدى و در كارهاى خلاف باز باشد و حالا اميدشان كم كم دارد قطع مىشود دست به يك همچو كارهائى مىزنند بدون توجه به عمق مسائل. كودتا در يك كشورى كه واقع مىشود آن كشورى است كه يك حكومتى دارد و جداى از مردم و مردم هيچ كارى به آن حكومت ندارند يا ناراضى هستند كه غالباً هم ناراضى هستند. اينجا يك تضاد و تعارضى بين سران كشور و حزبها مثلاً يا صاحب منصبهاى لشكرى يا اشخاص سياسى كشور واقع مىشود و ملت حضور ندارند در آنجا، اينها حضور ملت را نمىفهمند يعنى چه، يا مىفهمند و از بس كه حب جاه دارند و حب مال دارند دست و پا مىزنند كه شايد، شايد در يكصد احتمال يكى بتوانيم. اينها نمىدانند كه فرق است ما بين قيامهاى سياسى، قيامهاى ملى، قيامهائى كه براى آمال دنيايى است با اين نهضت اسلامى. نهضت اسلامى ايران ابداً نه مليت و مليت گرائى خصوصاً به آن معناى فاسدش در آن دخالت داشت و دارد و نه احزاب سياسى و طبقه روشنفكر و اين مسائلى كه در ساير جاها هست، اين نهضت از نفس توده مردم، از نفس توده زن و مرد مردم بلند شد و به همانطور كه مردها وارد ميدان بودند بانوان محترم هم وارد بودند بلكه حظ اينها و زحمات اينها بيشتر از مردها بايد گفت بود براى اينكه وقتى كه بانوان مىآيند در ميدان، قوه مردها دو چندان مىشود يا ده چندان مىشود، مردها
صحيفه نور ج 12 صفحه 236
نمىتوانند ببينند كه خانمها در ميدان آمدهاند و آنها كنار بروند. يك توده مسلم، يك سى و پنج ميليون جمعيت - به استثناى چند صد تا آدمهاى منحرف - مؤمن به خدا، مؤمن به اسلام، مؤمن به قرآن كريم، يك سى و پنج ميليون همصدا، با ايمان به خدا و قرآن كريم برخاستند از جا. در هر خانهاى برويد مىبينيد كه همان مسائل نهضت هست تمام حرفهائى كه بيشتر بين خانمها هم با هم در مجالس بوده است به طورى كه من اطلاع پيدا كردهام يا مردها در مجالسشان بوده تمام آن مسائل برگشت يكدفعه به مسائل سياسى. تمام طبقات كشور، زن و مرد و بزرگ و كوچك يكوقت مسائلشان برگشت به مسائل سياسى، حتى گاهى بعضى بچههاى كوچكى كه در منزل ما هم مىآيند گاهى اينها هم وقتى كه بازى مىكنند بازى سياسى مىكنند يكىشان نقش رئيس جمهور را، يكى شان نقش مثلاً يكى ديگر را همين طورى. يك همچو واقعهاى كه در ايران واقع شد اين عمقش را بايد اين اشخاص كه نظر دارند بفهمند قضيه چيست؟ در چه موقع بود در طول اين پنجاه سالى كه خوب، بسيارى يادشان هست يا ده، بيست سالى كه همهتان يا اكثرتان يادتان هست چه وقت بود كه همانطورى كه مردها وارد در ميدان نبرد بودند، زنها هم وارد بودند، زنها هم جلو مىافتادند، زن هم بچههاى كوچكشان را به آغوش مىكشيدند و اگر دو تا بود يكىاش هم دستش را مىگرفتند و وارد مىشدند در تظاهرات و در مقابل اين توپ و تانك و امثال اينها. چه وقت در ايران شماها و ما يادمان هست كه اينطور انسجام باشد بين گروههاى مختلف ملت و اينطور در امور كشورى و سياسى همه حضور داشته باشند. اگر يك وقتى يك قصهاى هم در كشور واقع مىشد حتى مردها هم، يك محله تهران اصلاً مطلع از اين چيزها نمىشدند خانمها هم بىتفاوت بودند، مردم هم بىتفاوت بودند، آنها هم كه مطلع مىشدند بىتفاوت بودند. اين حضورى كه الان تمام قشرهاى ملت دارند اين حضور هيچ وقت نبوده است. همه افراد ملت الان در مسائل سياسى و مسائل اجتماعى حاضرند و خودشان را موظف مىدانند، اگر يك مطلبى واقع بشود كه برخلاف موازين باشد اينطور نيست كه بىتفاوت باشند، مردم كار نداشته باشند، خانمها هم مشغول كار ديگرى باشند خير، اينجور نيست. حالا شما خانمها كه خداوند تاييدتان كند و شما پاسدارها كه خداوند همهتان را تاييد كند با هم حاضريد در صحنه. اين اشخاصى كه خيال كردند كه يك كودتائى بكنيم و يك چند نفر را بكشيم و يك مثلاً جاهائى را بكوبيم اينها خيال مىكنند كه يك جاست مركز، يك محله است مركز يا چند محله است مركز يا چند محله است مركز. اگر فرض كنيد آن محل، آن محل كوبيده بشود همانطورى كه در كودتاهاى ديگر وقتى آن رأس را كوبيدند ديگر، ديگران كم كار داشتند يا كار نداشتند حالا هم اينطورى است، حالا همه خانهها مركز است، همه افراد ملت ما سپاه اسلام هستند. مساله، مسأله عقيدتى است نه مسأله مادى. خانمها براى اينكه يك چيزى مثلاً دستشان بيايد يا يك فرض كنيد كه صاحب منصب بشوند نمىآيند بيرون خودشان و بچههايشان را به كشتن بدهند، اين اسلام و قرآن است كه خانمها را آورده است بيرون و همدوش مردها بل جلوتر از مردها وارد در صحنه سياست كرده. همه خانههاى اين ملت خانه اميد ماست. اينها گمان مىكنند با كوبيدن يك خانه يك نفر را يا صد نفر را يا يك دويست، پانصد نفر را كشته كارها تمام است. مرد و زن اين كشور همه پاسدار اسلام هستند، مساله،
صحيفه نور ج 12 صفحه 237
مسأله عقيده است نه مساله، مسأله ماديت و به دست آوردن يك چيزى تا اينكه بيائيد بگوئيد كه خوب، وقتى نمىشود ديگر برويم كنار، خير مسأله عقيده است، دفاع از اسلام، تا آن آخر فردى كه زنده است بايد دفاع بكند يا سى و پنج ميليون جمعيت بايد از بين بروند، كشورى ديگر نيست تا اينكه كودتائى باشد و هرگز نخواهد اينطور شد، اينها اشتباه دارند، نمىفهمند. هى روشنفكرهايشان دعواى فهم و سياست مىكنند و عرض مىكنم كه جبهههاى اين طرف، آن طرفشان هى ادعاى اين مسائل را مىكنند و ارتشىها هم كه يك طبقهشان باز توجه به مسائل ندارند اينها و همه كور فهمىشان از اين است كه اين عمق مسأله را نفهميدهاند، باز نفهميده قدرت اسلام را، اينها باز توجه به اين معنا ندارند. اين پاسدارها را كى رفته دعوتشان كرده كه بيائيد پاسدارى كنيد؟ اين كميتههاى از سرتاسر كشور را كى رفته دعوتشان كند كه بيائيد كميته درست كنيد؟ اين دانشجو و دانشمند و نمىدانم اجزاء ديگر اين كشور را كى رفته بسيجشان كرده؟ اين بانوان را كى بسيج كرده كه در همه شوون كشور دخالت مىكنند و دخالت بجائى هم مىكنند؟ اينها را كسى، اينها را خدا دعوت كرده است، اينها لبيك براى خدا دارند مىگويند. يك مملكت اينطورى را خيال نمىشود كرد كه كسى بتواند يك همچو مملكتى را با كشتن يك عدهاى، فرضاً هم شما بكشيد فرضاً هم فانتومهائى بيايد و اين محل و آن محل، آن محل را بكوبد. مگر اينجا الان قيامش به مثلاً فلان آدم است؟ خير، مسأله اينها نيست، همه اشتباه اينها اين است كه اسلام را نمىشناسند از باب اينكه نبودند توى اسلام تا بفهمند چه خبر است، شايد تاريخ اسلام هم اينها اصلش بنا دارند نخوانند، از بس با اسلام مخالفند شايد تاريخ اسلام را دلشان نخواهد بخوانند، اينها نفهميدهاند كه در اسلام چه گذشته است. در تاريخ اسلام چه وقايعى اتفاق افتاده، اسلام چه جور پيش رفته است، همه چيز را به همين جهات مادى و به همين جهات به قول خودشان سياسى دست چندم كه دست اينها هست مقايسه مىكنند از اين جهت يك وقت يك همچو كارهائى مىكنند يا دعوت يك همچو كارهائى. اسلام اين كار را انجام داد. مگر غير اسلام مىتوانست يك مملكتى را از اول تا آخر، از بچه تا بزرگ بسيج كند براى يك مطلب؟ اينها هر كدام يك مقاصد عليحده داشتند قبل از اين نهضت، هر كس يك كار عليحده داشت كارى به اين مسائل نداشتند، آن كه همه اينها را به هم پيوند داد و بسيج عمومى كرد آن اسلام بود كه كرد. اسلام را بروند بشناسند ببينند چى هست تا ديگر اينطور خطاكارىها را نكنند. ما فرض مىكنيم كه آمدند و اين چند نفر از سران موثر اين كشور را از بين بردند مگر ملت ايران براى نخست وزير و براى فلان آدم و فلان آدم قيام كرده است؟ مگر قيام در دست كسى هست؟ مگر كسى مهار قيام اين كشور در دستش هست؟ همه، همه هستند، اشخاصى كه خودشان در اين مسائل وارد هستند، همه ملت وارد در اين مسائل هستند. اين اشتباه بايد رفع بشود تا به اين خطاها نيفتد و بعد هم به اين محاكمه كشيده نشوند، اين اشتباه را رفع بكنند همه گروهها، همه گروههاى سياسى و همه گروههاى روشنفكر و همه گروههاى مختلفى كه در اين كشور هست اين اشتباه را رفع بكنند، توجه به اين معنا داشته باشند كه مسأله كودتا در كجا مىشود نتيجه پيدا كند، در كجا نمىشود، بفهمند كه قضيه
صحيفه نور ج 12 صفحه 238
بسيج عمومى يك ملت از مركز گرفته تا سرحدات هر جا بروى يك كلمه هست، هر جا مىرفتى صحبت بود از اينكه جمهورى اسلامى مىخواهيم مگر بشر مىتواند يك همچو بسيجى را بكند الا به تمسك به كتاب و سنت. آن مغزهاى با ايمان است كه قيام كردند، آن مغزهائى است كه الان هم وقتى جوانهايشان، چه جوانهاى از بانوان و چه جوانهاى از مردها وقتى با من ملاقات مىكنند كراراً، نه يك دفعه و نه ده دفعه، از نجف كه بودم تا اينجا حالا هم همين طور است هى از من مىخواهند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم من هم دعا مىكنم كه پيروز بشويد. يك همچو، يك همچو مغز با ايمانى و يك همچو قلب نورانى را مگر ممكن است با كودتا از بين برد؟ اين اشتباه را اينها از خودشان رفع كنند و توجه كنند به ماهيت نهضت اسلامى و به ماهيت اسلام و به ماهيت كتاب كريم و به ايمان، اگر توجه به اين مسائل بكنند ديگر نه آن كسى كه بخواهد با شلوغ كردن، دانشگاه را به هم زدن، دست به اين كارها مىزند و نه آن كسى كه فرض كنيد كه مىخواهد يك تظاهرى بكند و يك كارى بكند. اينها اگر ماهيت مسأله را بفهمند و بفهمند كه پيشرو اين قضيه اسلام است، امام اين قضيه، امام زمان است، اگر اين را بفهمند كه اين مغزهاى سى و پنچ ميليون جمعيت ايران نورانى است و به نور اسلام زنده است در فكر اين نمىافتند كه ما برويم يك عدهاى را بكشيم و بعد زمام را دستمان بگيريم مگر مىشود يك همچو چيزى، بله، آنجائى كه زمام همين بود كه يك رده بالايى بود و حكومت مىكرد به مردم، مردم هم هيچ كارى نداشتند آن رده بالا، يك رده ديگرى مىآمدند آنها را كنار مىزدند، آنها مىشدند آنها، همان اما قضيه اين نيست كه ما يك ردهاى داشته باشيم و يك بالا و پائينى، همه، همدوشند، برادر و خواهرند همه و همه خودشان را سهيم مىدانند در اين مسائل، براى اينكه اسلام هست اسلام اختصاص به يك شخص - دانه شخصى - ندارد، ايمان است، ايمان مربوط به يك كسى - دانه كسى - ندارد، خانه به خانه بايد اين اشخاص كه خيال كردند، خانه به خانه بايد بروند و جنگ كنند آن هم در همه كشور نه در تهران، تهران را اگر چنانچه فرض بكنيد، فرض محال كه شما تهران را تسخير كنيد ساير مملكت قيام كردند برخلافتان، آنها مىآيند تهران را از دست شما مىگيرند. بايد يك ابزارى بياورد آمريكا و يك اشخاصى بياورد آمريكا يا ساير كسانى كه مىخواهند، خيال مىكنند در اينجا بايد يك كارى انجام بدهند كه سى وپنج ميليون جمعيت را از صحنه بيرون كند. آن چه ابزارى است كه مىتواند سى و پنج ميليون جمعيت زن و مرد كه همه مجهز و همه حاضر در قضايا هستند اين بخواهد از صحنه بيرون كند؟ اين امر محالى است. كسى را كه خدا به ميدان آورده نمىتواند بختيار از ميدان خارج كند يا كارتر از ميدان خارج كند. كسى كه اعتياد دارد نمىتواند كودتا بكند حرف است، اينها حرف است كه مىزنند كه بنا بود كه بيايد، كى بيايد؟ آن اگر دو ساعت از وقتش بگذرد آنطور كه مىگويند خوب، كى بايد؟ عمده همين است كه اسلام را نمىشناسند، خيال مىكنند اسلام يك رژيمى است مثل رژيم آمريكا، مثل رژيم شوروى. شوروى و امريكا همان رده بالا هستند، مردم ديگر، مردم كشور خودش برخلافش هستند. آن رده بالا يك حكومتى مىكنند و يك زورى مىگويند و يك چرايى مىكنند در مملكت. مردم ديگر حاضر قضايا نيستند اينطور نيست كه مردم ديگر مثل ايران
صحيفه نور ج 12 صفحه 239
حاضر باشند در مسائل سياسى، بانوانشان همه حاضر باشند. اسلام را اگر بشناسند و بفهمند اين اسلام چى هست و يك قدرى تاريخ اسلام و قضايائى كه در صدر اسلام واقع شد، شما ببينيد در يك جنگى كه واقع شده است و قتى كه يك قلعهاى را بسته بودند و كفار در آن نشسته بودند و خوب، آن وقت هم كه وسايلى نبود كه بروند بالا و بمباران كنند بايد اين قلعه فتح بشود، خوب، ديوارهاى بلند و كذا. يكى از سردارهاى اسلام گفت كه: نيزهها را زير سپر بگذاريد من مىنشينم روى سپر، من را بالا كنيد تا بروم به ديوار برسم مىروم آنجا با آنها در داخل جنگ مىكنم، در را باز مىكنم. يك نفر براى يك جمعيتى كه يك قلعه را داشتند همين كار را كردند، اين نيزهها را زير سپر گذاشتند او نشست روى سپر با اين نيزهها بلند كردند تا به برج رسيد، به ديوار رسيد آن شخص رفت در آنجا و جنگ كرد و در را باز كرد. اين اسلام است كه اين كار را مىكند، اين ايمان است كه اين كار را مىكند. اين قشرهاى مختلفى كه انحراف دارند خوب است يك قدرى مطالعه كنند در اسلام، خوب است يك قدرى مطالعه كنند در تاريخ اسلام، خوب است يك قدرى بفهمند كه معنى ايمان چيست.
در ماه مبارك رمضان خودتان را تقويت كنيد به قواى روحانى
ماه مبارك رمضان نزديك شد و در اين ماه مبارك خودتان را تقويت كنيد به قوتهاى روحانى. در يك حديث است كه پيغمبر اكرم فرمودند كه ماه رمضان آمد، اقبال كرد آمد، در ضمنش مىفرمايند كه دعيتم الى ضيافه الله ضيافتهاى خدا با ضيافتهاى مردم اين است فرقش كه وقتى شما را يك اشخاصى دعوت بكنند به يك مهمانى وقتى برويد در آن مهمانى به حسب فراخور حال يك چيزهائى براى خوردنى و يك چيزهائى براى تفريح و اين چيزهاست. ضيافت خدا در ماه رمضان يك شعبهاش روزه است، آن ضيافت خداست، يك شعبهاش روزه است و يك كار مهمش كه مائده غيبى و آسمانى است قرآن است. شما دعوت شدهايد به مهمانى خدا و شما در ماه رمضان مهمان خدا هستيد. مهماندار شما، شما را وادار كرده است به اينكه روزه بگيريد. اين راههائى كه به دنيا باز است و شهوات هست و اينها را، اينها را سدش كنيد تا مهيا بشويد براى ليله القدر ماه شعبان مقدمه است براى ماه مبارك رمضان كه مردم مهيا بشوند براى ورود در ماه مبارك رمضان و ورود در ضيافه الله . شما وقتى كه مىخواهيد به مهمانى برويد خوب، يك وضع ديگرى غالباً البته، يك وضع ديگرى خودتان را درست مىكنيد. لباس تغيير مىدهيد و يك طور ديگرى وارد مىشويد آنطورى كه در خانه هستيد يك تغييرى مىدهيد، ماه شعبان براى اين است كه همان مهيا بودنى كه مىخواهيد مهمانى برويد، خودتان را مهيا مىكنيد و سرو ظاهرتان را، سر و صورتتان را يك قدرى فرق مىگذاريد با آنوقتى كه در خانه هستيد، در ضيافت خدا، ماه شعبان براى مهيا كردن اين افراد است، مهيا كردن مسلمين است براى ضيافت خدا. عددش آن مناجات شعبانيه است. من نديدهام در ادعيه، دعائى را كه گفته شده باشد همه امامها اين را دعا مىخواندند. در دعاى شعبانيه اين هست كه من يادم نيست كه در يك دعاى ديگرى ديده باشم كه همه ائمه اين را مىخواندند. اين مناجات شعبانيه براى اين است كه
صحيفه نور ج 12 صفحه240
شما را، همه را مهيا كند براى ضيافة الله
آن كه سبكبار مىكند انسان را و از اين ظلمتكده بيرونش مىكشد ادعيه است
يك كج فهمىهائى در انسان هست كه اين كج فهمىها گاهى خيلى زياد مىشود. اينها دعا را نمىفهمند چى هست لهذا خيال مىكنند كه حالا ما خوب، قرآن را مىگيريم دعا را رها مىكنيم. اينها نمىفهمند كه دعا اصلاً چى هست، مضامين ادعيه را نرفتهاند ببينند كه چى هست به مردم چى مىگويد، چه مىخواهد بكند، اگر نبود در ادعيه الا دعاى مناجات شعبانيه، كافى بود براى اينكه امامان ما، امامان بحقند. آنهائى كه اين دعا را انشاء كردند و تعقيب كردند. تمام اين مسائلى كه عرفا در طول كتابهاى طولانى خودشان - يا - يا خودشان گويند در چند كلمه مناجات شعبانيه هست، بلكه عرفاى اسلام از همين ادعيه و از همين دعاهائى كه در اسلام وارد شده است از اينها استفاده كردهاند و عرفان اسلام فرق دارد با عرفان هند و جاهاى ديگر. اين دعاهاست كه به تعبير بعضى از مشايخ ما قرآن، مىفرمودند كه قرآن، قرآن نازل است، آمده است به طرف پائين و دعا از پائين به بالا مىرود اين قرآن صاعد است. معنويات در اين ادعيه، آنى كه انسان را مىخواهد آدم كند، آنى كه اين افرادى كه اگر سرخود باشند از همه حيوانات درندهتر هستند اين ادعيه با يك زبان خاصى كه در دعاها هست اينها اين انسان را دستش را مىگيرد و مىبردش به بالا، آن بالايى كه من و شما نمىتوانيم بفهميم، اهلش هستند. يكدفعه آدم مىبيند كه كسروى آمد و كتابسوزى، مفاتيح الجنان هم جزو كتابهائى بود كه سوزاند، كتابهاى عرفانى را هم سوزاند. البته كسروى نويسنده زبردستى بود ولى آخرى ديوانه شده بود يا يك مغزى است كه اين مغز بسيارى از شرقىها اينطورى هست كه تا يك چيزى، چهار تا كلمهاى ياد مىگيرند ادعاشان خيلى بالا مىشود. كسروى آخرى ادعاى پيغمبرى مىكرد، نمىتوانست به آن بالا برسد آنجا را مىآورد پائين. اين كتاب مفاتيح الجنان يك كتابى است كه مال حاج شيخ عباس قمى نيست شيخ عباس قمى، او جمع كرده اينها را - در ادعيه را جمع كرده در آنجا. اين آدمى كه كتاب مفاتيح الجنان را سوزانده يا يك روزى براى سوزاندن امثال كتاب م
afsanah82
07-26-2011, 04:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 246
تاريخ: 27/4/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام توسلى محلاتى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمدرضا توسلى محلاتى دامت افاضاته
براى هر چه بهتر برپائى فريضه عظيم حج و رسيدگى به كليه امور مربوط به اين فريضه الهى و براى هر چه بيشتر اسلامى كردن كاروانها و آنچه مربوط به اداره آنهاست، جنابعالى را به سمت سرپرست حجاج بيتالله الحرام تعيين نمودم تا با همكارى جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد على هاشمى گلپايگانى و با مشورت مقامات صالحه، هيأتى از افراد صالح و متعهد و با ايمان انتخاب و با همكارى آنان كليه امور مربوط به حج را تحت نظارت قرار دهيد، در ضمن در صورتى كه كار امور حج با يكى از ادارات از قبيل هلال احمر و غيره بستگى پيدا كرد بايد مسؤولين منتخب ادارات دولتى با تاييد و تصويب شما بوده باشد و شما موظف هستيد تا اشخاصى مسلمان و متعهد را براى اين كار انتخاب نمائيد. اميدوارم محتواى عظيم انسانى، روحانى، سياسى، اجتماعى حج را به بهترين وجه در نظر داشته و حجاج عزيز را از بعد اجتماع انقلابى ساليانه اسلام مطلع گردانيد. لازم به تذكر است كه تمام آثار شرك و طاغوت از مقدمات اين سفر بزرگ بايد حذف گردد. انشاءالله موفق و مويد باشيد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 247
تاريخ: 28/4/59
فرمان امام خمينى به برادر مرتضى رضائى
بسمه تعالى
فرماندهى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى شما مورد تاييد است و لازم است با جديت مواظبت كنيد كه احكام اسلام در سپاه پاسداران به مورد اجرا گذاشته شود. والسلام.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 248
تاريخ: 28/4/59
بيانات امام خمينى در ديدار با فرمانده جديد سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
پيروزى قطعى در سايه سيطره اسلام بر همه دستگاهها
بسم الله الرحمن الرحيم
اساساً اين انقلاب و اين نهضت، بر اساس اسلام است يعنى ما هيچ تز ديگرى، هيچ امر ديگرى را غير از اسلام نمىپذيريم و اين قواى انتظامى اعم از سپاه پاسداران و ژاندارمرى و ارتش و ديگران، بايد خودشان را با اسلام منطبق كنند. افرادى كه آن ديد اسلامى را ندارند يعنى نپذيرفتند اسلام را، اين اشخاص را بايد تصفيه كنند. اشخاصى كه ديد اسلامى دارند، پذيرفتهاند اسلام را، لكن در عمل، عمل اسلامى ندارند، سر خود كارهايى كه خودشان مىخواهند مىكنند، اينها هم بايد هدايت بشوند و اگر چنانچه مأيوس شدند سران از اينكه هدايت تأثير بكند، تصفيه بشوند. بالاخره آن كه مردم را برانگيخت اسلام بود هيچ قدرت ديگرى قادر به اين نبود كه يك ملت سى و پنج ميليونى را به يك راه ببرد، هيچ قدرتى قابل نبود نمىتوانست و لهذا ما در طول تاريخ كه ديدهايم، آنهائى هم كه خودمان يادمان هست مثل قضيه نفت چون اسلامى نبود، ملى تنها بود به اسلام كارى نداشتند، از اين جهت نتوانستند كارى انجام بدهند، كارهاى نصفه كاره اى هم كه انجام دادند، بعدش از دستشان گرفته شد و رفت كنار. اگر اسلام در كار باشد و مكتب اسلام در كار باشد در اين قشر نظامى و غيرنظامى ما پيروز خواهيم شد. و اگر مكتب را ما فراموش بكنيم و هر كس بخواهد دنبال كار خودش باشد و فكر خودش باشد، اين آسيبپذير خواهد بود و لهذا بر همه ما، بر همه روساى ارتش، روساى پاسداران، روساى ژاندارمرى، روساى شهربانى و همه روشنفكران و همه نويسندگان لازم است كه ما همه را به يك وجه، به يك وجه سوق بدهيم، اين ملت را ما به سوى اسلام و به سوى الله سوق بدهيم. اگر يك همچو كارى انجام بگيرد كه اسلامى بشود همه دستگاهها، پيروزى ما داريم، هيچ اشكال نيست كه ما پيروز خواهيم شد. اما اگر متشتت بشود، در هر جايى عليحده يكسازى بزنند، مثلاً سپاه پاسداران خودش عليحده، هيچ كار ندارد به ژاندارمرى، مثلاً مخالفت هم حتى مىكند، يا به ارتش گاهى هم مثلاً مخالفت بكند، يا آن دستگاه ديگر يك مخالفتى و روبهرويى باشد، بايد ما آماده اين باشيم كه ولو در دراز مدت شكست بخوريم.
صحيفه نور ج 12 صفحه 249
لزوم هماهنگى ميان قواى مسلح
از مسائل مهمى كه اعتقاد دارم و مىگويم بايد حتماً بشود، هماهنگى است بين اين قوايى كه قواى مسلحند، از هم جدا نشوند، با هم باشند. ديگر راهش و ترتيبش كه هماهنگ بشوند، بايد خودشان فكر بكنند و آقايانى هم كه از طرف من در آنجا هستند همفكرى بكنند كه اينها را هماهنگ بكنند. اينطور نباشد كه اگر يك مسألهاى خداى نخواسته پيش آمد، اين يك راهى برود، آن يك راه ديگرى برود كه موجب شكست بشود.
جديت در پياده كردن محتواى اسلام و تضفيه عناصر ناصالح
از مهمات مسأله اين است كه اولاً اسلامى بشود همه چيز و ظواهر اسلام بايد در آنجا حكمفرما باشد. اينكه بعضىها عقيده دارند كه حالا ظواهر را كار نداشته باشيم و برويم سراغ مكتب، اينها بر خلاف اسلام است. آن چيزى كه هست اين است كه بايد ظواهر در اين پادگانهاى ارتشى و در آن مراكزى كه شما هستيد و پاسدارها هستند ظواهر بايد محفوظ باشد، يعنى امروز كه ماه مبارك رمضان است همه اينها روزهدار باشند، آنهائى كه واجب است برايشان روزه بگيرند، روزهدار باشند، نماز بخوانند در آنجا و كارهاى منكر در آنجا به هيچ وجه نباشد ضوابط اسلام بايد محفوظ باشد جمهورى اسلامى معنايش اين است والا اگر يك جمهورى باشد، اسمش جمهورى اسلامى باشد لكن وقتى كه برويم در ژاندارمرى ببينيم از اسلام خبرى نباشد، در سپاه پاسداران بيائيم مثلاً از آن خبرى نباشد، ارتش برويم خبرى، ادارات خبرى نباشد، اين جمهورى اسلامى نيست، اين يك لفظ غلطى است كه گذاشتند روى، روى جمعيتى كه و روى مملكتى كه دارد همان به طور طاغوت اداره مىشود. ما بايد اين محتواها را با جديت اصلاح بكنيم. افراد ناصالح را اگر چنانچه واقعاً برخلاف مكتب هستند، از اول بايد كنارشان زد و اگر چنانچه يك وقت خداى نخواسته خيانتى هم كردند، بايد به دادگاه سپردشان و افرادى كه مكتبى هستند يعنى فكرشان فكر اسلام است لكن عملشان برخلاف است، اينها را بايد هدايت كرد اگر هدايت شدند كه شدند، اگر هدايت نشدند، بعد از چندى كه ديديد فايده ندارد كنارشان بگذاريد، تصفيه ان بكنيد.
تأكيد بر حفظ نظم و انسجام براى جلوگيرى از تزلزل
و از مهمات اين است كه نظم در كار باشد يعنى اگر چنانچه نظام نباشد در كار و امور تحت يك نظامى انجام نگيرد اين تزلزل ايجاد مىكند. اگر بنا باشد كه فرض كنيد كه سپاه پاسداران اطاعت نكنند از رئيسشان، همه اينها اطاعت نكنند از آن فرمانده كل، در ژاندارمرى همين طور، در آنجا همين طور و خودشان بخواهند هر كدامى يك راهى بروند، اين اسباب اين مىشود كه يك قواى مسلح متزلزل بشود و با تزلزل قواى مسلح مملكت متزلزل است. بنابراين يكى از مهمات اين است كه نظم را حفظ بكنند يعنى بشناسند آن كه رئيس فوج است، آن كه رئيس لشكر است، آن كه رئيس پاسداران
صحيفه نور ج 12 صفحه 250
است. اين را همه به نام اسلام بشناسندش به اينكه لازم است اطاعت از او بكنند. حالا مثل زمان طاغوت نيست كه اگر خواستم اطاعت مىكنم، اگر هم ظاهرى نخواستم در باطن اطاعت نكنم. حالا مسأله، مسأله اسلام است. اسلام باطن و ظاهر همه را دارد مىبيند، خداى تبارك و تعالى محيط باطن و ظاهرها هست، آنى هم كه در باطن مخالفت بكند، آن هم مخالفت خدا را كرده است. اين هم يكى از مسائل مهمى است كه در ارتش و در سپاه پاسداران و در همه قواى انتظاميه و قواى مسلحه، در همه اينهمه بايد مراعات بشود.
يكى از مسائل مهم هم اين است كه گاهى در بين همين پاسداران انقلاب كه من اينها را بسيار دوست دارم و بسيار به آنها محبت دارم و من از آنها متشكرم و ملت ايران اصل هر چه دارد از اين سنخ جمعيت دارد، گاهى اينها در بينشان اشخاصى نفوذ مىكنند يك كارهايى انجام مىدهند كه موجب هتك حرمت سپاه پاسداران است مثلاً مىروند خودشان يك چند نفرى حالا تشخيص دادند كه آنجا فلان آدم، بدآدمى است، مىروند مىگيرندش، مىروند فرض كنيد باغش را مىگيرند، مىروند زمينش را مىگيرند اينطور كارها اسباب اين مىشود كه مشوش كند امور را. اين برخلاف نظام اسلام است، بر خلاف نظام عرض مىكنم جمهورى اسلامى است. اينطور چيزها بايد جداً جلويش گرفته بشود كه پاسدار بدون امر دادستان كل، بدون امر عدليه نتواند دخالت بكند در امور، نرود دخالت بكند در امور. اينطور نباشد كه حالا ببيند يك قدرتى دارد هر كارى دلش مىخواهد بكند. اين معنى هرج و مرج و طاغوتى معنايش همين است كه بىنظم و بىانضباط يك كارى را انجام بدهد. اين هم يكى از مهماتى است كه شما بايد در سپاه پاسداران با جديت و همراهى با ايشان كه در آنجا هستند و ساير اشخاصى كه در آنجا هستند و با شما همكارى مىكنند، جداً از اين مسأله در سرتاسر ايران جلوگيرى بكنيد يعنى اگر يك پاسدارى يا پاسدارانى رفتند در يك جائى و بدون در دست داشتن حكم مثلاً دادگاهها بروند خودشان خودسر، زمينى بگيرند، باغى بگيرند، مالى تصرف كنند، اشخاصى را - عرض بكنم - بازداشت بكنند، اين بايد ازشان بازخواست بشود و خواسته بشوند آنها و تأديب بشوند آنها.
بنابراين اگر بخواهند مملكت ايران يك مملكتى باشد كه بتواند روى پاى خودش راه برود و بتواند انشاءالله آتيه خودش را به طور شايسته انجام بدهد و اصلاح بكند، اول بايد اين قواى مسلح تحت نظم بيايند و تحت انضباط بيايند، چه آنهايى كه در سپاه پاسداران واردند و چه آنهايى كه در ساير قواى چيز، اينها بايد تحت نظام بيايند، تحت انتظام بيايند و شرعيت خودشان را حفظ بكنند و اسلاميت خودشان را حفظ بكنند تا انشاءالله كارها انجام بگيرد. و باز هم تكرار مىكنم اين را كه همكارى قواى انتظاميه، از واجبات شرعيه است و متفرق شدنشان خلاف شرع است يعنى هر كسى عليحده بخواهد چه بكند ممكن است كه البته نظر مختلف يك وقتى باشد اما بايد بنشينند، رؤسايشان بنشينند با آن اشخاصى هم كه من نماينده دارم در آنجا بنشينند، اگر يك اختلاف نظرى دارند، حل بكنند. اينطور نباشد كه يك وقت يك صدايى اگر درآيد ببينيم پاسدارها يك كارى انجام دادند
صحيفه نور ج 12 صفحه 251
عليحده و ژاندارمرى يك كارى عليحده، ارتش يك كار عليحده، انسجام نداشته باشد. بايد اين قوا منسجم و هماهنگ باشند و اين با جديت شما و آقاى محلاتى كه در آنجا هستند و آقاى خامنهاى كه در آنجا هستند و آقايان ديگر كه در جاهاى ديگر هستند و مشورت بين خود شماها بايد اينها انجام بگيرد. و اما اين كلمهاى كه گفتيد كه مىخواهند كه من دخالت بكنم، من كه نمىتوانم در همه امور دخالت بكنم، بالاخره من اشخاص دارم، بايد اشخاص دخالت بكنند. من مثلاً حالا شما را تاييد مىكنم كه در سپاه پاسداران باشيد و در رأس باشيد اين معنى دخالت من است، معنى اين است كه شما اگر كارى آنجا انجام بدهيد من انجام دادهام در آنجا، آنها اگر بخواهند شنوائى از من بكنند بايد از شما شنوائى بكنند.
و همين طور سايرين از آن كسى كه من قرار دادم وقتى كه اطاعت بكنند، همان اطاعت از من است و همان دخالت من است. اينطور نيست كه هر كدام، عليحده باشند. فرض كنيد كه آقاى رئيس جمهور را من قرار دادم براى اينكه رئيس كل قوا باشد و آن چيزى را كه من قرار دادم اگر چنانچه با آن موافقت بكنند موافقت با من است و من خودم مستقيماً نمىتوانم همه امور را دخالت بكنم من بايد بالاخره اشخاص را قرار بدهم و يك نظمى ايجاد بشود.
سفارش در حفظ امانت الهى به دور از اغراض نفسانى
در هر صورت يك مملكتى است مال همه شماها، همه ما مسؤول هستيم در اين امرى كه براى حفاظت كشورمان هست و شما بينيد كه الان در معرض اينطور كارهايى است كه شده است و بعدها هم خواهد شد. ما مكلفيم از طرف خداى تبارك و تعالى كه اين امانتى كه به ما داده شده است و آن كشور اسلامى است و اسلام است و جمهورى اسلامى است حفظش بكنيم، در اين امر هيچ سستى به خودمان راه ندهيم، هيچ مسائلى شخصى در كار نباشد، هيچ اغراض نفسانى در كار نباشد، همه ما با هم برادر و با هم براى حفظ يك امانتى كه خدا به دست ما داده است و سپرده است و هم سفارش مىكنم به همه اشخاصى كه در هر جا صحبت مىكنند يا فرض كنيد كه قلمفرسايى مىكنند كه تضعيف قواى انتظامى، سپاه پاسداران، تضعيف اسلام است، تضعيف لشكر اسلامى تضعيف اسلام است، تضعيف ژاندارمرى تضعيف اسلام است، تضعيف - عرض مىكنم - ساير قواى مسلح و انتظامى تضعيف اسلام است و اين به آن معنا نيست كه نبايد آن اشخاص فاسد بيرون بروند، اشخاص فاسد بايد حتماً به دادگاه سپرده بشوند، در هر جا باشند و هر مقامى، آنها بايد به دادگاه سپرده بشوند و آنهايى كه اسلامى هستند و روى خط اسلام دارند عمل مىكنند، آنها بايد تمام گويندگان و نويسندگان، چه از قشر روحانى و چه از قشر غير روحانى، اينها را تقويت بكنند. يك كلمه تضعيف اينها، تضعيف اسلام است و حرام است و جايز نيست. بنابراين اميدوارم كه شماها همه موفق باشيد، مويد باشيد و اين امانت را حفظ كنيد. و ما يك عالم ديگرى داريم كه همه آنجا حاضر مىشويم و از همه ما بازخواست مىشود، يعنى يك خدشهاى اگر ما وارد كنيم به جمهورى اسلامى، فردا آنجا در محضر خداى تبارك و تعالى از ما بازخواست خواهد شد و بازخواست شديد خواهد شد.
صحيفه نور ج 12 صفحه 252
كمترين جزاى مفسد، به حكم قرآن قتل است
توجه به اين مسائل لازم است همه آقايان بكنند و كسانى كه خداى نخواسته يك انحرافاتى دارند اگر قابل اصلاحند با موعظه، با نصيحت، با هدايت اينها را اصلاح بكنند و اگر نيستند، پاكسازى بكنند و آنهايى كه در اين مسائل، در اين مسأله آخر همراه بودند با اين خيال فاسد كودتا، تمام اينها به حسب حكم قرآن حكمشان قتل است بلا استثناء يك استثناء درشان نيست، هيچ كس حق ندارد كه يك كسى را عفوش بكند، يك كسى را مسامحه با او بكند. اينها به حكم اسلام و حكم قرآن فاسد و مفسد هستند و چهار حكم در قرآن هست كه از همه كوچكتر كشتن است. و اميدوارم انشاءالله همه شما با سلامت و صحت و عافيت اين راه را برويد و اين راه مستقيم را انشاءالله طى بكنيد. خداوند حفظتان كند انشاءالله.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 253
تاريخ: 29/4/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى عالى قضائى
ما در پيشگاه ملت جواب بايد بدهيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر روزى كه از اين انقلاب مىگذرد توجه به اين معنا بيشتر پيدا مىكنم كه ملت ما انقلابى عمل كردند و ما نكرديم. ما يا مقصريم يا قاصر، و در هر دو جهت آن، در پيشگاه ملت جواب بايد بدهيم. مردم ريختند همانطور كه مىدانيد اين جرثومه فساد را بيرون كردند و به پيروزى نسبى رسيدند. وقتى كه امر دست ماها افتاد، هيچ كدام انقلابى عمل نكرديم. و اگر چنانچه ما تجربه داشتيم يعنى يك انقلابى كرده بوديم و از بين رفته بوديم و يك انقلاب ديگر كرده بوديم، اينطور عمل نمىكرديم. ما با بىتجربگى اين انقلاب را ايجاد كرديم يعنى ملت كرد و ما با بىتجربگى آن كارهاى انقلابى كه بايد در اول انقلاب بشود، با مسامحه گذرانديم و همان مسامحه هم موجب شد كه اين گرفتارىها را تا حالا پيدا كرديم و از اين به بعد هم داريم، مگر اينكه انقلابى جبران كنيم. ما ملاحظه مىفرمائيد، الان كه مدتهاست يا عزاى عمومى اعلام مىكنيم يا تشييع جنازه مىرويم يا راهپيمائى مىكنيم براى كشتارهائى كه شده است، يا مجلس عزا منعقد مىكنيم. كار ما اين شده است كه در اين مملكت پاسدارهاى ما اينطور قتل عام مىشوند و اينطور كشته مىشوند و اين براى اين است كه ما انقلاب را آنطور كه بايد راه نبرديم اگر راه برده بوديم، اگر آن روزى كه مىخواستند در كردستان بروند براى مذاكره، من به آنها تذكر دادم كه اگر بخواهيد مذاكره، بايد با موضع قدرت برويد، اول بايد ارتش و پاسدارها و اينها احاطه كنند آنها را، محاط قرار بدهند، بعد شما برويد صحبت كنيد. مسامحه شد، اين اسباب اين شد كه آن گرفتارى طولانى براى ما پيش آمد و آنقدر ضايعه واقع شد و الان هم مىبينيد كه ضايعه پشت سر ضايعه. همين چند روز چقدر جمعيت از پاسداران شهيد شدند و اين همهاش براى اين است كه ما دو دسته بوديم يك دستهمان از مدرسه آمده بوديم وارد شده بوديم و يك دستهمان از خارج آمده بوديم و وارد شده بوديم. نه ما آن تجربه انقلابى را داشتيم و نه آنها آن روح انقلابى را و لهذا از اول هم كه ما به حسب الزامى كه من تصور مىكردم، دولت موقت را قرار داديم خطا كرديم. از اول بايد يك دولتى كه قاطع باشد و جوان باشد، قاطع باشد بتواند مملكت را اداره كند، نه يك دولتى كه نتواند، منتها آنوقت ما نداشتيم فردى را كه بتوانيم، آشنا نبوديم بتوانيم انتخاب كنيم، انتخاب شد و خطا شد و حالا هم كه دولت مىخواهد در مجلس شورا دولت ايجاد بشود، حالا ما بايد اين مطلب را به مجلس
صحيفه نور ج 12 صفحه 254
شورا اعلام كنيم كه بايد يك دولت متدين تمام، صد در صد اسلامى و قاطع، يك نفر وزير اگر مثل بعضى از اين وزرا كه الان هستند باشد، اينها نپذيرند، تمام وزرا يكى يكى بايد بررسى بشود، وزير متدين صد در صد انقلابى، مكتبى و قاطع. اگر چنانچه ما دولتمان باز مثل سابق باشد و آنطور وضع و آنطور ديد را داشته باشد، ما بايد عزاى اين نهضت را بگيريم و پيروزى ما امكان ندارد و لهذا ما بايد اين اشتباهات سابق را جبران كنيم. اگر ما آن خطا را نكرده بوديم كه هى آمدند به من گفتند، هى گفتند، هى گفتند اين مصلحت انديشان كه اينهائى كه، سازمانهائى كه نكشتهاند آدم و چه نكردهاند، اين عفو بشود اين عفو بر خطا واقع شد و اينها ريختند مشغول توطئه شدند. يك جمعيتى كه در دست ما بودند رهايشان كرديم، يك دستهاى را كه بايد بگيريم ديگر نگرفتيم.
afsanah82
07-26-2011, 04:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 258
تاريخ 30/4/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى نگهبان
شوراى نگهبان بايد ناظر بر قوانين مجلس باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
شما ناظر بر قوانين مجلس بايد باشيد و بايد بداند كه به هيچ وجه ملاحظه نكنيد. بايد قوانين را بررسى نمائيد كه صد در صد اسلامى باشد. به هيچ و جه گوش به حرف عدهاى كه مىخواهند يك دسته كوچك مردم ما خوششان بيايد و به اصطلاح مترقى هستند، ندهيد، قاطعانه با اينگونه افكار مبارزه كنيد. خدا را در نظر بگيريد. اصولاً آنچه كه بايد در نظر گرفته شود خداست، نه مردم. اگر صد ميليون آدم، اگر تمام مردم دنيا يك طرف بودند و شما ديديد كه همه آنان حرفى مىزنند كه بر خلاف اصول قرآن است بايستيد و حرف خدا را بزنيد و لو اينكه تمام بر شما بشورند. انبيا همين طور عمل مىكردند، مثلاً موسى در مقابل فرعون مگر غير از اين كرد؟ مگر موافقى داشت؟ بحمدالله مجلس ما مجلسى است اسلامى و قوانين خلاف اسلام تصويب نخواهد شد ولى شما وظيفه داريد ناظر باشيد. خلاصه گوش به حرف طبقه مرفه مترقى ندهيد. خدا انشاءالله با ماست. اگر ما عملمان براى خدا باشد، خدا ما را موفق مىكند.
سپس يكى از فقهاى شوراى نگهبان راجع به تغيير نام مجلس شورا گفت، كه امام در پاسخ فرمودند. اين تغيير نيز چون مادهاى تصويب نشده است كه نام مجلس، مجلس شوراى ملى باشد، بلكه تازه مجلس مىخواهد نامى براى مجلس شورا انتخاب كند و انتخاب مىنمايد. چقدر بگويم از اين حرفها نترسيد. اينها حالا كه ديدند نمىتوانند به طور كلى منكر اسلام شوند مىخواهند نام اسلامى به آن اضافه كنند، بعداً نام اسلامى را حذف كنند و بروند سراغ حرفهاى خودشان. محكم باشيد و به چيزى به جز اسلام و قرآن اصولاً فكر نكنيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 259
تاريخ: 31/4/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان مهاجرين نوسود و فرماندار و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان پاوه.
همه مسلمانهاى شيعه، سنى، حنفى، حنبلى و اخبارى با هم برادر هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
يك دسته از مسلمانان شيعه هستند و يك دستهاى از مسلمانان سنى، يك دسته حنفى و دستهاى حنبلى و دستهاى اخبارى هستند. اصلاً طرح اين معنا، از اول درست نبود. در يك جامعهاى كه همه مىخواهند به اسلام خدمت كنند و براى اسلام باشند، اين مسائل نبايد طرح شود. ما همه برادر هستيم و با هم هستيم منتها علماى شما يك دسته فتوا به يك چيز دادند و شما تقليد از علماى خود كرديد و شديد حنفى، يك دسته فتواى شافعى را عمل كردند و يك دسته ديگر فتواى حضرت صادق را عمل كردند اينها شدند شيعه. اينها دليل اختلاف نيست، ما نبايد با هم اختلاف و يا يك تضادى داشته باشيم. ما همه با همه برادريم. برادران شيعه و سنى بايد از هر اختلافى احتراز كنند. امروز اختلاف بين ما، تنها به نفع آنهائى است كه نه به مذهب شيعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفى و يا ساير فرق. آنها مىخواهند نه اين باشد نه آن، راه را اينطور مىدانند كه بين شما و ما اختلاف بيندازند. ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه همه ما مسلمان هستيم و همه ما اهل قرآن و اهل توحيد هستيم و بايد براى قرآن و توحيد زحمت بكشيم و خدمت بكنيم. اميدوارم كه شما در اين جمهورى كه مال خودتان است به يك دسته خاص، چون جمهورى اسلامى است هيچ خدشهاى واقع نشود. موفق و مؤيد باشيد. و البته راجع به اين مسائلى كه در كردستان و يا در اطراف منطقه شما هست اين مسائل حل مىشود و مىآيند اصلاح مىكنند و تمام مىشود. من دعاگوى تمام شما هستم و اميدوارم كه همه ما در زير سايه اسلام و بيرق توحيد، با هم مقابل آنهائى كه برادرهاى ما را در آنجا بازى دادند و كشاندندشان به جاهاى ديگر بايستيم و البته اعلام شده است كه هر كدام به آغوش اسلام برگردند و اسلحه را زمين بگذارند، از خود ما هستند و همانطور كه من اسلحه ندارم دعاگوى شما هستم آنها هم اسلحه نداشته باشند. هيچ ابداً اختلافى نيست و ديگر تعرضى بوجود نخواهد آمد. موفق باشيد انشاءالله.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 260
تاريخ: 1/5/59
نامه بنى صدر به محضر امام خمينى
بنى صدر طى ارسال نامه اى به محضر امام امت، حجت الاسلام حاج سيد احمد خمينى را براى مقام نخست وزيرى پيشنهاد مىكند و از امام در اين مورد نظرخواهى مىنمايد.
پاسخ امام:
بسمه تعالى
بنا ندارم اشخاص منسوب به من متصدى اين امور شوند. احمد خدمتگزار ملت است و در اين مرحله با آزادى بهتر مىتواند خدمت كند.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 261
تاريخ: 3/5/59
بيانات امام خمينى در جمع جانشين ستاد مشترك و فرماندهان نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى اسلامى
ما امروز در همه ارگانهاى دولتى احتياج به تقويت داريم
بسم الله الرحمن الرحيم
من بسيار متأسفم از اينكه گاهى به واسطه خيانت يا ندانم كارىهاى بعضى از ارتشىها، اين بهانه به دست اشخاص فاسد مىدهد كه ارتش را تضعيف كنند. ما امروز در همه ارگانهاى دولتى و ملى احتياج به تقويت داريم. اين مسائلى كه گاهى مىشود، تضعيف ارتش و ژاندارمرى و قواى مسلح است، اين از جانب ملت نيست، اين از جانب آن گروهىهاى است كه مىخواهند تضعيف كنند روحيه همه ارتش را و همه ملت را كه دنبال اين اگر خداى ناكرده مطلبى واقع شود، آنها تضعيف شوند و اين موجب تأسف است. و امروز مملكت ما با اين وضعى كه دارد احتياج به همفكرى دارد و همكارى احتياج به نظم دارد اگر در يك كشورى نظامش تحت قواعد و تحت مسائلى كه در نظام مطرح است، از اينكه فرمانده وقتى فرمان داد بايد اطاعت شود، فرمانداه كل قوا وقتى امرى كرد بايد اطاعت شود، فرماندهان هنگها و يا ساير جاها وقتى امر كردند بايد اطاعت شود، اگر اين معنا نباشد در نظام، اين نظام نيست ديگر. اگر يك نظامى خودش بين خودش يك بىنظمىها باشد، اگر قواى مسلح در بين خودشان هماهنگى نباشد، ما نيز توقع نداشته باشيم كه كشور ما به پيش برود. تمام اين مسائل را براى ما پيش مىآورند. صد نفر يا دويست نفر فرض كنيد كه در يك گروهى وقتى فاسد شدند و خيالى داشتند، در عين حالى كه خود ارتش با قدرت جلو آنها را گرفته است و كشف اينطور توطئهها را كرد و همين طور پاسدارها هم كمك كردند و همه با هم اين توطئه را خنثى كردند، نبايد در نظر اشخاص بيايد كه ارتش ما چطور است. اين ارتش ما همان است كه خودش اين كار را كرده و همان است كه خودش كردستان را و جاهاى ديگر را به قوه خودش و با هماهنگى با سپاه پاسداران كارها را انجام دادهاند. من متأسفم از اينكه هر جا انسان نگاه مىكند و دست مىگذارد اشخاصى هست در آن و يك عده اقليتهايى هستند در آن كه مىخواهند ضايع كنند آنها را، حتى در مجلس، دولت كه مىخواهند تعيين كنند، يك جور برخوردهايى من مىبينم كه اين برخوردها، برخوردهايى نيست كه موافق با صلاح كشور باشد و موافق با اسلام باشد. ما امروز اگر چنانچه همه اين ارگانها به هم جوش نخورند و همه با هم همدست نباشند، بايد در انتظار مصيبت باشيم. بايد ارتش با كمال قدرت كار بكند و تمام قوايى كه در تحت نظم هستند و در تحت قواى بالا هستند و در تحت درجه دارها و افسرهاى بالا هستند و
صحيفه نور ج 12 صفحه 262
فرماندهان هستند، اينها بايد اطاعت بكنند. امروز اطاعت از بالا دستها يك امر شرعى است، يك مطلبى نيست كه مثل سابق باشد بتوانند از زير آن در بروند و مانعى نداشته باشد. امروز يك كسى است كه بالاى سر همه است و آن خداى تبارك و تعالى است كه همه چيز را در ظاهر و باطن مىبيند. اگر بخواهد اين مملكت از اين آشفتگىهايى كه حالا مثلاً هست جلوگيرى بكند، جز اينكه هم قواى مسلح با هم و هم مجلس با دولت، با رئيس جمهور، با امثال ذلك با هم، اگر چنانچه تشريك مساعى با هم نكنند نبايد توقع داشته باشند كه مملكت به پيروزى نهائى برسد. ما كه الان پيروزى نهائى را به دست نياوردهايم.
براى پاكسازى توطئهگران مفسد بايد همه دست به دست هم بدهند
ما الان يك قدرتى را كه مانع بود از اينكه ما هر كارى را بكنيم، از بين بردهايم. در آن هم، هم ارتش سهيم بوده است، هم سپاه پاسداران و هم ملت و هم ساير قواى انتظاميه سهيم بودهاند در اين امر. ما نبايد اين چيزى كه اينها سهيم بودهاند در آن، قدرشناسى نكنيم. ما بايد قدرشناسى بكنيم. اگر يك وقتى در بين مثلاً روحانيون كه داراى مثلاً چقدر جمعيت است، اگر بنا شد صد نفر از آنها ساواكى از كار در آمدند، نبايد روحانيون را ما بشكنيم. اگر در بين مثلاً فرض كنيد كه ارگانهاى ديگر دولتى يك يا چند نفر ساواكى بمانند، نبايد ما بگوئيم، همه آنجا را بگوئيم كه برخلاف هستيد. البته در يك رژيمى كه تقريباً پنجاه، شصت سال حكومت كرده است و مغزها را به جورى تربيت كرده است كه مطابق ميل خودشان باشد، توقع اين نيست كه فوراً جمع كنند و همه چيز درست شده باشد، توقع اين است كه الان همه با هم دست به هم بدهند تا اينكه هم پاكسازى بشود و هم شناسائى بشوند اشخاصى كه مثلاً در صدد توطئه هستند يا بودهاند و آنهايى كه شناسايى شدند، خودشان تحويل بدهند اين را. كراراً من گفتهام كه اگر چنانچه مثلاً در ارتش اشخاصى هستند كه برخلاف موازين هستند يا توطئهاى در كار دارند، يا از طاغوت هستند، يا اعتقادات آنها مضر است، يا عمل آنها عمل فاسد است، خود ارتش بايد آنها را پاكسازى بكند و اگر دادگاه بخواهند از ارتش، بايد ارتش اطاعت كند و خود دادگاهها هم مستقيماً نروند، پاسدارها هم مستقيماً نروند. نبايد يك هرج و مرجى پيش بيايد كه ما براى هرج و مرج از بين برويم.
بايد قوا همه با هم باشند و مراتب محفوظ باشد و سلسله مراتب محفوظ باشد و قدرتها همه با هم باشند، از بالاها حرف شنوى كنند، از رئيس كل قوا حرف شنوى كنند، از رئيسهايى كه هر كدام قوايى دارند حرف شنوى كنند تا يك مملكتى بشود با نظم. خارجىها مىخواهند كه ما اينطور باشيم كه هيچ نظمى نداشته باشيم و مثل جنگل با هم رفتار بكنيم تا اينكه بهانه به دست بياورند كه اينها احتياج دارند كه اينجا قيم برايشان معين كنند. ما بايد الان با هوشيارى، تمام ملت دنبال سر دولت و رئيس جمهور و ارتش و ژاندارمرى و پاسبانها و پاسدارها باشد و همت ملت، و يك مملكتى كه ملتش دنبال سر قواى انتظامى و قواى مسلحش باشد هيچ آسيبى نمىبيند.
صحيفه نور ج 12 صفحه 263
اگر چهار نفر آدم در جائى فاسد شد اين دليل نيست كه همه فاسدند. خوب در بين روحانيون هم فاسد هست، حالا بايد بگوئيم كه همه روحانيون فاسدند؟! در بين تجار هم فاسد هست، حالا بايد بگوئيم همه تاجرها فاسدند؟! البته در هر جمعيتى يك اشخاص فاسد هست. البته ارتش موظف است كه پاكسازى بكند و اهمال نكنند كه اين اشخاصى كه با ما نظر دارند، نظر سوء دارند و مىخواهند توطئه كنند (بگوئيد ارتش اعتنائى ندارد به اينكه پاكسازى شود) براى اينكه تضعيف كنند ارتش را، ارتش بايد پاكسازى بشود. خودتان بايد شناسائى بكنيد و همين طور ژاندارمرى بايد شناسائى بكند و همين طور پاسدارها و همه. اين يك مسألهاى است عمومى و يك مملكتى است مال همه شماها. مملكت الان مال خود شماست اينطور نيست كه مثل سابق باشد كه شماها زحمتش را بكشيد، منافعش را امريكا و شوروى ببرند. حالا شما هر زحمتى بكشيد، منافعش را ملت شما و خود شما مىبريد.
ما بايد خودمان را فانى كنيم تا مكتبمان پيش برود
بنابراين بايد همه اين قوا با هم مجتمع بشوند و همه تقويت بكنند همديگر را. مجلس بايد تقويت بكند همه قواى مسلحه را، دولت را، رئيس جمهور را تقويت بكند، رئيس جمهور هم بايد تقويت بكند اينها را. ارتش بايد از رئيس جمهور اطاعت بكند چون رئيس كل قواست، رئيس جمهور هم بايد با آنها پدرانه رفتار بكند. اسلام است، اسلام وضعش غير از آن چيزهاى ديگرى است كه مىخواهند قدرت نمائى بكنند و خودنمايى بكنند و هر كس خودش را نمايش بدهد. ما همه بايد خودمان را فانى كنيم و همه ما دنبال اين باشيم كه مكتبمان پيش برود، نه دنبال اين باشيم كه خودمان پيش ببريم. ما فردى نداريم، ما هر چه هستيم مكتبمان هست. وقتى مكتب مطرح است من و شما و آقا و ديگران، همه ارگان دولتى و همه اينها بايد خود را كنار بگذارند دنبال مكتب باشند، خودشان را فانى كنند در مكتبشان همانطور كه در صدر اسلام بوده است. صدر اسلام اين مسائل نبوده است كه هر كسى بخواهد خودش را پيش ببرد، هر كسى مىخواسته مكتبش را پيش ببرد. از اين جهت پيش هم بردند، در عين حال كه ضعيف بودند قواى بزرگ را از بين بردند.
حالا الحمدلله شما قوى هستيد، سى و پنج ميليون جمعيت پشت سر شماست، شما از چه مىترسيد، از هيچ چيز نبايد بترسيد. سى و پنج ميليون جمعيت امروز پشت سر شماست كه اگر خداى نخواسته اگر صدايى در يك جائى بلند بشود اين سى و پنج ميليون جمعيت همه با هم همصدا پشتيبانى مىكنند از شما. بنابراين نبايد ما بترسيم از اينكه توطئه در كار است. باز هم توطئه در كار است، باز هم هست. نخير هيچ توطئهاى، هيچ كارى نمىتوانند بكنند. اينها همه قدرت خودشان را روى هم گذاشتهاند و الحمدلله شكست خورند و رفتند سراغ كارشان و بعد هم به اين زودىها نمىتوانند خودشان اجتماع كنند، دنبال اين هستند كه يك سوراخى پيدا بكنند و فرار كنند. نترسيد از اينكه گفته مىشود باز هم توطئه است يا فرض كنيد بختيار در خارج است. اينها مىخواهند روحيهها را سست كنند و ما را تضعيف كنند و به واسطه تضعيف اگر يك وقتى بعد از پنج سال ديگر توانستند يك
صحيفه نور ج 12 صفحه 264
كارى بكنند، ما ضعيف باشيم.
براى پيشرفت كشور بايد در عين همراهى با هم، هر كس وظيفه قانونىاش را انجام دهد
لكن وقتى يك ملت همراه است با هم، امروز قضيه، قضيه ملت است، شما به عنوان ملت هستيد، شما الان جدا از ملت نيستيد، شما آن هستيد كه وقتى وارد مىشويد پيش ملت، براى شما گل مىبارند و ملت هم اين است كه شما به او نمىخواهيد زور بگوئيد، شما با ملت برادر هستيد و همه با هم هستيد. بايد همه اين قوا دستشان را به هم بدهند. اين يك واجب شرعى است براى همه.
يك واجب شرعى است براى وكلاى مجلس كه با دولت و با رئيس جمهور همراهى كنند، اين يك تكليف شرعى است براى رئيس جمهور و دولت كه بايد با مجلس همزبان باشند و هماهنگ باشند. اگر هماهنگ باشيم ما بردهايم و اگر بنا باشد هر كس از يك طرف بدود، او بخواهد خودش را نمايش بدهد و او بخواهد خودش را نمايش بدهد، هر كس بخواهد يك طرف برود، پاسدارها بخواهند فرض كنيد دخالت در ژاندارمرى بكنند، ژاندارمرى بخواهد دخالت در كار پاسدارها بكند، آنها بخواهند در ارتش دخالت بكنند، كميتهها بخواهند در جاهاى ديگر دخالت بكنند، فاسد مىشود كار. هر كسى بايد كار خودش را خوب انجام بدهد. اگر يك مملكتى همه گروه هايى كه هستند، همه جاهائى كه اشخاص هستند و گروهها هستند، كار خودشان را خوب انجام دهند، يك مملكت منظم مىشود، يك مملكتى مىشود كه پيشرفت مىكند اما اگر بخواهد هر كس در كار ديگرى دخالت بكند، من بيايم در كار شما دخالت بكنم شما بيائيد در كار من دخالت كنيد، نه من مىتوانم كارم را انجام بدهم نه شما مىتوانيد كارتان را بكنيد. اين يك وظيفه شرعى الهى است كه من به همه مىگويم، نه مخصوص شما، براى همه است اين، براى پاسدارهاست، براى پاسبانهاست، براى ارتش است، براى ژاندارمرى است، براى مجلس است، براى دولت است، براى رئيس جمهور است. اين يك مسأله شرعى است. همه مكلفند شرعاًبه اينكه اين كار را انجام بدهند و اين چيزى كه من مىگويم اين است كه لازم است اين و بايد بشود، هر كدام به وظايف قانونى خود بايد عمل كنند. قانون براى همه وظيفه معين كرده. اگر يكى دست از قانون بردارد و بخواهد دخالت به كار ديگرى بكند، برخلاف شرع عمل كرده و آنوقت ممكن است كه برخلاف شرع وقتى عمل كرد از باب نهى از منكر نسبت به او كارى انجام دهند. آقاى رئيس جمهور همان كارى كه قانون برايش معين كرده، آن همان كارهاى مهمى كه قانون براى او آورده، آن كار را خوب انجام دهد. مجلس آن وظايفى را كه قانون برايش معين كرده همان را درست بكند، ديگر مجلس دخالت نكند در اجراء قوه مجريه و قوه قضائيه. قواى قضايى سرجاى خود كار قضايى را انجام دهند و اين كار مهمى است. قواى مقننه بايد كار تقنينيه شان را انجام بدهند و اين كار مهمى است. دولت مجرى است و بايد كار خودش را انجام بدهد و اين كار مهمى است. ارتش بايد كار خودش را انجام بدهد به آن حدودى كه موظف است و اين كار مهم است. اگر بنا باشد هر كدام در كار
صحيفه نور ج 12 صفحه 265
يكديگر دخالت بكنيم كه اين مملكت نمىشود. يك بازارى بيايد در ارتش دخالت بكند، يك بازارى در فتوا دخالت بكند، نمىشود، نمىشود اين. ارتش بيايد در فتوا دخالت بكند، اهل فتوا بيايند در ارتش دخالت بكنند، اين معنايش اين است كه هيچ كدام كار خودشان را نمىتوانند انجام دهند.
در عين حالى كه از همه شما تشكر مىكنم لكن به شما تذكر مىدهم كه نظم را حفظ كنيد، سربازها نظم را حفظ كنند، پاسدارها نظم را حفظ كنند، پاسبانحفظ بكنند، اگر نظم حفظ نشود مملكت ما ممكن است خداى نخواسته آسيب ببيند و من اميدوارم كه ديگر آسيبى براى اين مملكت واقع نشود براى اينكه ما براى خدا مىخواهيم انجام وظيفه كنيم و خدا را همه در نظر داشته باشيد. خدا حاضر است، ناظر است، اعمالتان را مى بيند. شما تنبه پيدا كنيد از اينهائى كه در اين مملكت آن قدرتها را به خرج دادند و آن فسادها را، حالا هم در بستر بيمارى افتادهاند الان برايشان مرگ عروسى است. توجه داشته باشيد به اينكه يك عالم ديگرى در كار است. ما مسؤول هستيم پيش خداى تبارك و تعالى ما امانت داريم الان، اسلام و كشور اسلامى امانت است پيش ما، اين امانت را هر يك از ما اگر بخواهيم يك خلافى در آن بكنيم خيانت است و جواب بايد بدهيم. در پيش اسلام اين نباشد كه هر كدام ديگرى را بكشيم، هر كدام مفسده ديگرى را، فساد ديگرى را بگوئيم. بايد همه ما دست به دست هم بدهيم، هم پاكسازى با كمال قدرت و هم دوستى و مهربانى با كمال قدرت. انشاءالله خدا همه شما را حفظ كند موفق و مويد باشيد و اينكه مملكت تان را خودتان انشاءالله به پيش ببريد. پيش خدا همه ما روسفيد باشيم انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 266
تاريخ: 5/5/59
بيانات امام خمينى در جمع علما و روحانيون مناطق تركمن صحرا، گنبد، كلاله، مراد تپه و گاليكش
جمهورى اسلامى بايد بر وفق موازين شرعى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از بركات اين نهضت اين است كه ما سابقاً با آقايان، علماء بزرگى كه در اطراف كشور بودند، ملاقات نمىكرديم و نمىشناختيم ولى حالا از نزديك مىآيند ملاقات و زيارتشان مىكنيم و به آنها دعا مىكنيم و از آنها هم دعاخواهيم. آنچه كه راجع به اين گروههائى كه به عناوين مختلف در اطراف شما هستند، نوشتيد، مع الاسف اينها در همه ايران هستند و اينطور كه احساس مىشود در بين اينها اشخاصى هستند كه مىخواهند كارى بكنند كه اين نهضت را در بين مردم ايران بد جلوه بدهند. ما همانطورى كه تاكنون قلمها و صحبتها به صورتى واقع مىشده است كه مىخواستهاند اين نهضت را در خارج از كشور بد جلوه بدهند، حالا مى فهميم اين گروههاى مختلفى كه در اطراف، به اسمهاى مختلف مشغول فعاليت هستند و به اصطلاح خودشان گروههاى اسلامى هستند، افراد غير اسلامى در آنان وجود دارد و بناى آنها بر اين است كه در خود كشور هم مردم را به نهضت بدبين كنند. بايد وقتى كه مجلس شروع به كار كرد، مسائل و كارهاى شما، اين گروهها، در مجلس انعكاس پيدا كند و مجلس آنها را بخواهند، از آنها باز خواست نمايند. اين منحصر به گنبد و اطرف گنبد نيست، هر جايى كه الان آنها مشغول فعاليت هستند، گاهى فعاليتهاى برخلاف موازين شرع صورت مىگيرد.
جمهورى اسلامى بايد بر وفق موازين شرعى باشد. الان از طرف آيت الله آقاى گلپايگانى، آقازادهشان آمده بود اينجا، ايشان هم راجع به اين مسائل ناراحت هستند، ساير علماء اسلام هم ناراحت هستند. بايد مجلس رسيدگى كند و افرادى كه بناى آنها بر اين است كه به اسم اسلام كارهايى انجام دهند كه برخلاف اسلام است و يا موافق با ماركسيسم و كمونيسم است، جلوى آنها را بگيرد. دولتى كه حالا انتخاب خواهد شد بايد افرادى باشند كه به اسلام عقيده داشته باشند و گرايش به مكتب هاى انحرافى نداشته باشند. در هر صورت مسائلى است كه بايد درست طرح كند و مجلس رسيدگى نمايد و اگر چنانچه چيزى برخلاف موازين شرع از مردم اخذ شده است، برگردانند و اگر اشخاصى بر خلاف اسلام عمل كرده اند، تربيت و بازخواست شوند. اميدوارم كه انشاءالله در اين مجلس كه اكثراً افرادش مردم صالحى هستند و شوراى نگهبان هم از علما هستند، به اين امور رسيدگى كنند و طرحهايى كه دولت مىدهد و چه طرح هايى كه دولت قبلاً داده است بايد در مجلس رسيدگى بشود، هر
صحيفه نور ج 12 صفحه 267
طرحى كه مخالف با اسلام است بايد رو بشود. اميدوارم مجلس به اين امور رسيدگى كند. من هم پيشنهاد به آنها مىكنم كه رسيدگى صحيح كنند و هر يك از پيشنهاداتى كه قبلاً شده و آن چيزهايى كه گذشته است، اينها بخوانند و مطالعه كنند و شوراى نگهبان هم مواظبت بكند كه هيچ كلمهاى مخالف با اسلام نباشد. ما مىخواهيم جمهورى اسلامى و اسلام باشد. اميدوارم كه همه شما موفق باشيد و در اين ماه مبارك رمضان از بركات ليلةالقدر محروم نباشيد. خداوند همه شما را انشاءالله حفظ بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 268
تاريخ: 12/5/59
بيانات امام خمينى در ديدار با اسقف هيلارين كاپوچى
آقاى پاپ بايد طرفدار مظلومان باشد، نه ظالمان
بسم الله الرحمن الرحيم
اين دفعه دومى است كه آقاى پاپ براى من كاغذ مىدهند و اشخاص را مىفرستند. دفعه اول براى آن لانه جاسوسى بود كه جوانهاى عزيز ما اطلاع پيدا كردند كه اين مركزى كه در ايران به اسم سفارت آمريكا هست سفارتخانه نيست و اشخاصى كه در آنجا هستند اشخاص ديپلمات نيستند بلكه جاسوسانى هستند كه در يك مركز جاسوسى متمركز هستند و براى ضرر ملت ما، كشور ما در آنجا مجتمع هستند و آقاى پاپ شايد ندانسته توصيه كردند براى آنها و من در آنوقت مفصل تنبهاتى به ايشان دادم. و اين دفعه براى مدارس خودشان به اسم مدرسه انديشه كاغذ نوشتهاند و رسول فرستادهاند و از ما سفارش خواستهاند براى اينكه مدارسشان در اينجا باشد. ما با نصارى و با يهود و با ساير اقشار ملتها هيچ دشمنى نداريم و از مدارس به هيچ وجه جلوگيرى نمىكنيم، مادامى كه مدرسه باشد و براى تعليم و تعلم باشد، حالا چه تعليم و تعلم دستورات مسيح عليهالسلام يا دستورات ديگران، لكن اگر ما فهميديم كه در ايران مدارس طور ديگرى هست، آنجا هم نظير همان لانه جاسوسى است، نمىتوانيم تحمل كنيم كه در مملكت ما به اسم تعليم و تربيت و به اسم مدارس، يك امور ديگرى انجام بگيرد و البته اين با دولت است كه در اين موضوع تأمل كند و اين موضوع را درست بررسى كند. اگر چنانچه مدارس، مدارس همانند، براى تعليم و تربيت هستند، هيچ ممنوعيتى ايجاد نخواهد شد و اگر چنانچه خداى نخواسته اين مدارس هم يك وضع ديگرى دارند و به اسم مدارس هستند، آن هم ملت ما تحمل مىكند و ما نمىتوانيم تحمل كنيم.
و من بايد اين مطلب را براى آقاى پاپ به وسيله شما پيام بدهم كه شما آيا از اوضاع اين آمريكا و اين اشخاصى كه خودشان را منتسب كردهاند به مسيحيت بىاطلاع هستيد يا اينكه مطلع هستيد و بدون اينكه توجهى به آن بكنيد از آن مىگذريد؟ آيا شما مطلع هستيد كه ما پنجاه سال در تحت سلطه انگليس و آمريكا تمام هستىمان به باد رفت؟ شما توجه داريد به اينكه كشور ما در تحت سلطهاى كه توسط رضاخان، انگليسها به ما تحميل كردند و توسط محمدرضا كه انگليسها و آمريكائىها و شوروىها به ما تحميل كردند، اينها چه كردند با مملكت ما، با كشور ما؟ شما آيا داد مظلومها را هيچ وقت بناىتان هست كه گوش كنيد؟ يا همان فرياد ظالمها را به آن ترتيب اثر مىدهيد؟ شما مىدانيد كه با
صحيفه نور ج 12 صفحه 269
اين جوانهاى ما، با اين دخترها و پسرهاى دانشجوى ما الان آمريكا چه مىكند و پليس آمريكا با آنها چه كرده است؟ مىدانيد كه خائنهائى كه مىخواستند در امريكا بر ضد كشور مظلوم ما ميتينگ بدهند و تظاهر كنند پليس امريكا حمايت از آنها كرد و آنها كارهاى خودشان را كردند و وقتى دانشجويان مسلمان ما كه مى خواستند آنها هم يك تظاهرى بكنند و مظلوميت ملت ما را برسانند پليس آمريكا چه كرد با آنها؟ آيا آقاى پاپ مىدانند كه الان جوانهاى ما در غل و زنجيرند با دندههاى شكسته، بعضى در حال بيهوشى هستند و دخترهاى جوان ما در حبس، در غل و زنجير هستند و بعضى در حال بيهوشى؟ ايشان اين مسائل را اصلا توجه به آن دارند؟ توجه به اين دارند كه حضرت مسيح عليهالسلام با بشر چه جور بود و شما كه مدعى نيابت از او هستيد توجه به اين مسائل هيچ نمىكنيد؟ كاش يك پيكى هم براى كارتر ايشان مىفرستادند. كاش شما را مىفرستادند با يك نامه اى پيش كارتر كه با اين جوان هايى كه مىخواهند احقاق حق بكنند،خواهند مظلوميت ملت ما را اظهار كنند، آنها را گرفتهاند و از حبسى به حبس ديگر مىبرند و دست و پاى آنها را غل زده اند، زنجير زدهاند و دنده آنها را با چكمه شكستهاند و الان هم آنها در زير زنجير آنها و در زير چكمه دژخيمان كارتر و امريكا از بين دارند مىروند. من چطور جواب ملت را بدهم كه ملت ما اگر بگويند كه اين روحانيت مسيح در خدمت ابرقدرت هاست، ما چطور جواب آنها را بدهيم؟ من متأسفم كه نمىتوانم جواب اينها را بدهم براى اينكه اگر من بخواهم دفاع كنم از روحانيت مسيح، علائمى كه در كار است، شواهدى كه در كار است ملت ما براى ما آن شواهد را به رخ ما مىكشند. چرا بايد ايشان در اين مدت طولانى كه ما در زير رنج بوديم و جوانهاى ما را در خيابانهاى ايران مىكشتند و خون آنها را روى آسفالتها جارى مىكردند ايشان يك كلمه سفارش اينها را نكنند؟ اين تبعيض را چرا ايشان قائل هستند؟ مگر حضرت مسيح تعليماتش تعليمات تبعيضى است؟ مگر حضرت مسيح با يك طايفه خوبند و آن ثروتمندان؟ و با طايفه ديگر بد هستند و آن مظلومان و اشخاصى كه بيچاره و فقير هستند؟ كه شما داريد اين كار را مىكنيد. من مىدانم كه مذهب مسيح اين نيست و هر كس كه دنبال مسيح باشد بايد حامى مظلومان باشد و بايد با ابرقدرتها مقابله كند، همانطورى كه كسى كه تابع مذهب اسلام است بايد با ابرقدرت مخالفت كند و مظلومان را از زير چنگال اينها بيرون بياورد. چرا بايد آقاى پاپ احوالى از اين دخترها و پسرهايى كه امروز، الان كه من دارم با شما صحبت مىكنم در حبسها و زنجيرها و گرفتارىها و شكنجهها بسر مىبرند، ايشان يك كلمه راجع به اين مسائل صحبت نكنند؟ چرا نبايد به اين اشخاصى كه خودشان را مسيحى مىدانند و خودشان را اهل كليسا مىدانند يك كلمه نگويند كه كه شما مسيحى هستيد چرا اين كارها را مىكنيد؟ من جواب اين مظلومها را چه بدهم؟ اينها كه به ما اشكال مىكنند كه شما طرفدار روحانيت هستيد و اين روحانيت هيچ كلمهاى در مقابل قدرتهاى بزرگ و ظلمهايى كه بر مردم مىشود، بر مظلومين مىشود، حتى ظلمهائى كه بر خود اشخاصى كه در آمريكا هستند مىشود، يك كلمه صحبت نمىشود و يك پيام فرستاده مىشود و يك رسول فرستاده نمىشود لكن وقتى كه يك لانه جاسوسى را ما مىگيريم كه جاسوسيتش مسلم است، ايشان رسول مىفرستند و نامه مىفرستند و
صحيفه نور ج 12 صفحه 270
حالا هم كه مدارس اينجا، مدارس علمىشان اينجا هست و اشخاص مىگويند (من اين را مطلع الان نيستم) اشخاص كه رفتهاند و ديدهاند مىگويند اينجا هم مركز تعليم و تعلم نيست بلكه مركز ديگرى است، الان ايشان حالا باز نامه فرستادهاند و سفارش كردهاند. مگر ما با علم مخالفيم؟ مگر ما با تعليمات مخالفيم؟ مگر ما با مدارس مخالفيم؟ با مدارس نصارى، با مدارس زرتشتى، با مدارس يهود ما كى مخالف هستيم؟
اما اگر مدارس جور ديگرى باشند، ما نمىتوانيم تحمل بكنيم. ايشان اول بايد ببينند اين مدارس چه بوده است، بفرستند اشخاص را مشاهده كنند كه اين مدارس چه وضعى داشته است كه دولت ما نتوانسته تحمل كند و البته اين با دولت است لكن آنچه كه من به شما مىگويم كه به آقاى پاپ بگوئيد اين است كه شما رويه خودتان را كه روحانى هستيد عوض كنيد و با مظلومين و با اشخاصى كه زير چكمه امريكا دارند از بين مىروند و با اين دختر و پسرهاى جوان ما كه الان در حبسهاى آمريكا بسر مىبرند و آنها را از يك حبسى به حبس ديگر و اخيراً در يك سلولهاى منفرد آنها را حبس كردهاند، بپرسند چرا اين كار شده است. چرا گوشمان نمىشنود يك وقت از آقاى پاپ كه طرفدارى مظلومينى كه مال ايران هست يا افرادى كه در خود مملكت آمريكا هست و تحت ظلم و شكنجه هستند يك بازخواستى نمىكند؟ شما از قول من به ايشان سلام برسانيد و بگوئيد كه اين رويه را طرد بكنيد، شما طرفدار مظلوم باشيد، شما طرفدار باشيد از اشخاصى كه چپاول شدهاند، مظلومند، زير چكمه هستند، شما از اين جوانها و دخترها و پسرهاى ما كه الان در زير چكمه دژخيمان آمريكا هستند طرفدارى كنيد، به اين اشخاصى كه اظهار تبعيت از شما مىكنند دستور بدهيد كه اينها را رها كنند. ما نمىتوانيم ديگر زير بار امريكا برويم. امريكا اگر تمام افراد ما را هم از بين ببرد، ديگر نمىتواند در اينجا بيايد منافع خودش را جبران كند و منافع خودش را تأمين كند و ملت ما را به ستم و زور در تحت شكنجه و اختناق قرار بدهد. امريكا بايد اين را بداند كه ديگر گذشته است از اينكه او خيال بكند كه مىتواند باز در ايران با اين شيطنتها برگردد و آقاى پاپ هم سفارش كند به اين امريكا كه نكنند اينطور با بشر، اينطور دژخيمى نكنند با بشر، اينطور ظلم نكنند به بشر. بشر اشخاصى هستند كه عبادالله هستند، بندگان خدا هستند، با بندگان خدا اينطور نكنند، اينقدر ظلم نكنند، اينقدر ستم نكنند. من اميدوارم كه آقاى پاپ به وظيفه دينى خودشان، به وظيفه مسيحيت خودشان عمل كنند و اين كارهايى كه دژخيمان امريكا مىكنند و پليس امريكا مىكنند جلوگيرى كنند. و ما در مقابل امريكا ايستادهايم تا آخر و نخواهيم گذاشت امريكا باز برگردد يا آن اشخاصى كه تبع او هستند برگردند و ملت ما تا آخرين نفس براى دفاع از حق حاضر است و تحت بار ظلم نخواهد رفت.
والسلام على من اتبع الهدى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 271
تاريخ: 15/5/59
بيانات امام خمينى به مناسبت روز جهانى قدس
اگر مسلمين با هم اتفاق پيدا بكنند هيچ مصيبتى پيش نمىآيد
بسم الله الرحمن الرحيم
روز قدس را بايد مسلمانها زنده نگه دارند. من كراراً راجع به طمع اسرائيل تنبه دادهام كه اسرائيل اينطور كه اكتفا كند به آن زمينهائى كه غصب كرده است، حالا ديديد كه پايتخت خودش را در قدس قرار داده است. و تمام اين چيزهائى كه از آمريكا و از طرفدارهاى حقوق بشر و از اين محافل و مجالسى كه در خارج هست، اينها تمام يك شعرهاى غير موزون است و لهذا مىبينيد كه انكار مىكنند و اسرائيل هيچ اعتنا نمىكند، تنبه مىدهند، اسرائيل آنها را محكوم مىكند. اين براى اين است كه مسأله، مسأله جدى نيست اينطور نيست كه آمريكا جداً مخالف باشد با اينكه پايتخت اسرائيل در قدس باشد و معذلك اسرائيل بتواند يك همچو كارى بكند، اينها همه يك مانورهائى است كه مىدهند، يا مثلاً مجالس حقوق بشر و مجالس ديگرى كه از همين ابواب هست در آنجا، در آن ممالك هست، اينها همه دستشان توى هم است و براى چاييدن ما مسلمين و كسانى كه در آسيا، در افريقا، در آنجا هستند، و مع الاسف مسلمين متنبه نمىشوند.
ملتها بايد خودشان راجع به اين مسائل قيام كنند براى اينكه دولتها هم غالباً الا كمى اگر باشد آنها هم دستشان با همان ابرقدرتها توى هم هست و لهذا مىبينيد كه اينطور جناياتى كه از آمريكا واقع مىشود، مسلمانها يعنى دولتهاى اسلامى هيچ از خودشان گرايشى نشان نمىدهند، گاهى هم اگر يكىشان يك چيزى بگويد، يك حرفى است، بيش از يك حرف نيست. الان شما ديديد كه امريكا با اين جوانهاى عزيز ما، با اين دخترها، با اين پسرها، با اين دانشجوهاى عزيز چه رفتار وحشيانه كرد و آنها چه شجاعتى در مقابل پليس آمريكا از خود نشان دادند و در مقابل همه قدرتهائى كه آنجا بود و همه پليسها و همه دستگاههاى انتظامى، اينها با مشت گره كرده ايستادند، تحمل كتكها را كردند، تحمل جنايتهاى امريكا را كردند لكن از آن مسأله اى كه پيش آنها مسأله بود، اصلاً نگذشتند. مسلمين بايد از اين جوانها، از اين جوانهائى كه از ايران در خارج هست، چه در انگلستان و چه در اروپا و چه در امريكا هست، تنبه پيدا كنند كه بايد چه كرد. ما دولتها را ازشان مأيوس هستيم لكن ملتها ميزانند، ملتها در مقابل اين جنايتى كه امريكا كرده است و اخيراً هم انگلستان نسبت به اين جوانهاى غيور ما، چه نشان دادند؟ چه عكسالعملى نشان دادند؟ اگر در بلادى باز عكسالعملى
صحيفه نور ج 12 صفحه 272
بود، از جوانهاى ايرانى و گاهى هم از آنها بود اما ملتها خيلى عكسالعملى نشان ندادند و اين براى اين است كه ملتهاى اسلامى باز تنبه به اين پيدا نكردند كه تعليمات اسلام چى است.
اسلام همه مسلمانها را وادار مىكند به اينكه با هم متفق باشيد، اختلاف نداشته باشيد، اگر اختلاف داشته باشيد، فشل مىشويد و رنگ و بويتان از بين مىرود و معالاسف - با اينكه - ما مىبينيم كه ما هر چه مصيبت پيدا كرديم از سالهاى طولانى تا حالا از اين اختلافاتى بوده است كه در داخل خودمان بوده. دولتهائى كه، دولتهاى ممالك اسلامى، نه دولتهاى اسلامى، من مىتوانم بگويم دولت اسلامى، چطور من به دولت عراق بگويم دولت اسلامى؟ چطور من به دولت مصر بگويم دولت اسلامى؟ اين دولتهائى كه در ممالك اسلامى هستند، اينها را مىبينم كه بر ضد مسلمين، بر ضد اين مسلمينى كه الان در ايران مقابل امريكا و مقابل شوروى ايستادهاند، آنها پايگاه درست مىكنند براى امريكا كه بيا حمله كن به مسلمين. ما چطور مىتوانيم امثال سادات را كه پايگاه درست مىكند و دعوت مىكند از امريكا كه هجوم كنند به ايران و به مملكت اسلامى، چطور ما مىتوانيم اين را مسلم بدانيم؟ و چطور مىتوانيم عراق را، دولت عراق را مسلم بدانيم در صورتى كه اسلحه مىفرستند به ايران و دائماً ايران را دارد مورد هجوم قرار مىدهد و براى امريكا دارد كار مىكند؟ و من گمانم اين است كه امريكا، شوروى را هم بازى داده. شورورى الان به عراق كمك مى كند در صورتى كه عراق آمريكائى است، نه شوروى. كمكها را از او مىگيرد كه به ايران صدمه وارد كند و راه را براى امريكا باز كند نه اينكه مىخواهد راه را براى شوروى باز كند. امريكا بازى داده اين شوروى را هم و آنها اسلحه مىدهند كه براى امريكا كار مىكنند. آنها به خيال اينكه اين اسلحه را كه مىدهند به نفع شوروى هست و حال آنكه نيست به نفع شوروى. و در هر صورت مسلمين اگر چنانچه با هم اتفاق پيدا بكنند و وحدت كلمه پيدا بكنند، نه قضيه قدس پيش مىآيد و نه قضاياى افغانستان پيش مىآيد و نه قضايائى كه براى مسلمين در جاهاى ديگر پيش مىآمد و پيش مىآيد، پيش مىآيد.
تا يك دولت اسلامى به تمام معنا روى كار نيايد ما بايد باز همين گرفتارىها را داشته باشيم
بايد تا كى ملتهاى مسلم هم در غفلت باشند؟ چرا اين ملتها در مقابل اين ابرقدرتها قيام نمىكنند؟ ايران قيام كرد، الان هم دو سال است كه مىگذرد بر امر و تمام قدرتها هم مخالفت كردند معذلك ايران سر جاى خودش هست و ايستاده است و ابداً اعتنا به اين هياهو نمىكند و همه كارهائى هم كه اينها كردند فلج كرده. خوب همين كودتائى كه تمام اين دولتهاى اطراف و آن دولتهاى بزرگ دست در آن داشتند و لكن نتوانستند كارى بكنند، چرا؟ براى اينكه مساله، مسأله ملت است. اگر دولت شاه بود و امريكا مىخواست كودتا بكند فوراً مى شد اما حالا مسأله، مسأله ملت است يعنى اينطور نيست كه دولت و ملت دو تا باشند، اينطور نيست كه مثل دولت عراق باشد كه ملت با او دشمن است، مثل دولت مصر باشد كه ملت با او دشمن است. اينجا ملت اسلامى است كه حكومتش اسلامى است و
صحيفه نور ج 12 صفحه 273
ملت با اين حكومت موافقند، از اين جهت توطئهها را خود ملت به دست مىآورد. خود اين سربازها توطئههائى كه در داخل سربازخانهها انجام مىگيرد به دست مىآوردند و گزارش مىدهند. پاسدارها همه دنبال اين مطلب هستند كه اين توطئهها را خنثى كنند و خود ملت است كه ناظر است، در همه جا ناظر است و الان هم در همه اطراف، اين جنايتكارها را به تدريج پيدا مىكنند و معرفى مىكنند و خودشان مىگيرند و تحويل مىدهند. اگر دولتها بفهمند اين معنا را كه اگر اينها با ملت خودشان درست رفتار كنند و ملت همراه آنها باشد چه خواهد شد، اگر اين خوفى كه اين ابرقدرتها ايجاد كردند در اين دولت ها بفهمند كه در دولت ايران هم اين اخافهها هميشه بوده است و حالا هم هست لكن دولت فعلى ايران ديگر گوش به اين حرفها مىدهد، اگر بفهمند كه طرفدارى ملت از يك دولتى چه معنا دارد، بفهمند اين معنا را كه اگر ملتها را دلشان را به دست بياورند و حكومت بشود يك حكومتى كه مال خود ملت باشد، از خود ملت جوشش كند و عقائد، عقائد اسلامى باشد، احكام، احكام اسلامى باشد و زير سايه اسلام بخواهند زندگى بكنند و ملتهائى كه به اسلام عقيده دارند همراه آنها بشوند، آنوقت مىفهمند كه هيچ يك از دولتهاى بزرگ نمىتوانند كارى انجام بدهند چنانچه در اينجا نتوانستند. تا الان دو مرتبه، سه مرتبه به حسب تظاهر، هى قيام كردند يا چيز كردند كه كودتائى بكنند يا بريزند در ايران لكن فشل شدند و دائماً هم در صدد هستند، نه اين است كه در صدد نيستند، لكن من مطمئنم و اطمينان مىدهم به ملت خودمان كه نمىتوانند كارى انجام بدهند. ملت بايد توجه داشته باشد كه تا توجه به خدا دارد، تا توجه به اسلام دارد، تا خدمتگزار اسلام است كسى نمىتواند به او آسيبى برساند، مگر كه اين حيثيت از دستشان برود. بايد اين جهت اسلاميت را - خالص اسلاميت - حفظ كند. اين ملىگراها و اينها كه هى فرياد ملى ملى مىزنند، همينهائى هستند كه بعضىشان در اين كودتا هم دخالت داشتند، بر ضد اين مملكت خودشان براى ديگران، همينها هستند كه بعضىشان به طورى كه شواهد هست دخالت در اين امر داشتند. اين جهات مختلفه، گروه مختلفهاى كه در ايران هست و هى داد خلق را مىزنند و داد اينكه ما چطور هستيم، اينها هم همينهائى هستند كه در اين مسائل دخالت داشتند، اينها هم همينهائى هستند كه مىروند در امريكا اين جوانهاى عزيز ما كه گرفتار هستند، همين اشخاص كه دعوى خلقيت و - نمىدانم - چه مىزنند، همينها آنجا مىروند به آنها مىگويند اى مرتجعين. اينها چه جمعيتهائى هستند؟ در داخل اين كارها را مىكنند، در خارج اين كارها را مىكنند. تا ملتها بيدار نشوند و اين ريشهها را نكنند و تا يك دولتى كه دولت اسلامى باشد به تمام معنا، دولتى باشد كه متعهد باشد به احكام اسلام، دولتى باشد كه غربزده نباشد، به اسلام گرايش داشته باشد، روى كار نيايد ما بايد باز همين گرفتارىها را داشته باشيم.
تمام مقصد ما مكتب ماست
مجلس بايد به تمام قوه اى كه دارد و قوه او از همه قوهها بالاتر است و تمام مسلمين واجب است بر آنها كه پشتيبانى كنند از دولت و از ملت و از مجلس بالخصوص، بايد با تمام معنا كوشش كند كه
صحيفه نور ج 12 صفحه 274
افرادى كه سركار مىآيند، نخستوزير، ساير وزرا و ساير كسانى كه كارهاى مهم را دارند، از اشخاص مسلمان متعهد، متوجه به كارهائى كه در دنيا مىشود، مدبر، لكن متعهد به اسلام، متعهد به مكتب. مكتب بزرگترين چيزى است كه از براى ما مطرح است، نبايد راجع به مكتب يك كلمهاى كسى بگويد اشتباه مىكنند اگر مىگويند مكتب چطور. تمام مقصد ما مكتب ماست و مسلمانهاى ما براى مكتب ماست كه اينطور قدرت دارند و اينطور در مقابل ديگران مىايستند. اگر چنانچه ساير ممالك اسلامى هم مكتب خودشان را حفظ كنند، اين مكتب اسلام را، اگر مكتب اسلام را حفظ بكنند مطمئن باشند كه هيچ قدرتى به آنها آسيب نمىرساند. و اگر ما مكتب خودمان را حفظ نكنيم، كه يكى از تعليمات مكتب ما اين است كه متفق با هم باشيم، هر يك از اين گروهها يا هر يك از اين افراد كه بر ضد آن رفيق خودش يك كلمهاى بگويد، از مكتب خارج شده است و به درد - اصلاً - ايران ديگر نمىخورد. هر كدام از اينها كه ديگرى را بخواهند تضعيف كنند، مجلس بخواهد يكى ديگر را تضعيف كند يكى ديگر بخواهد مجلس را تضعيف كند، دولت بخواهد مجلس را تضعيف كند، مجلس بخواهد دولتش را تضعيف بكند، رئيس جمهور بخواهد مجلس را تضعيف كند، مجلس بخواهد رئيس جمهور را تضعيف كند، تمام اينها بر خلاف مكتب اسلام است، مخالفت با اسلام است. بايد اين آقايان همانطورى كه مدعى هستند اسلامى هستيم، واقع مطلب اين است كه بايد در علمشان، در قولشان، در خطابههايشان، در حرفهايشان، در نوشتههايشان، در روزنامههايشان نشان بدهند كه ما مسلمان هستيم. اين چه مسلمانى است كه هر روزنامهاى كه مال يك طايفه است به طايفه ديگر فحاشى مىكند؟ ما چى جواب اين مردم را بدهيم كه هى مىآيند از من الان وقت خواستهاند از بازار تهران كه بيايند بگويند اين چه خبر است، كه اين آقايان چهشان است با هم. اين آقاى رئيس جمهور با مجلس، مجلس با رئيس جمهور چرا، چرا اينطور رفتار مىكنند؟ چرا بايد اينطور باشد كه صداى مردم دربيايد؟ من نصيحت به آنها مىكنم، من از لسان اسلام به آنها نصيحت مىكنم كه با هم اختلاف نكنيد. شما اگر اختلاف بكنيد راه را براى ديگران باز مىكنيد، شما اختلاف با هم نداشته باشيد. سر چه اختلاف مىكنيد؟ چه ميراثى هست كه شما مىخواهيد قسمت كنيد و سرش اختلاف مىكنيد؟ اينهمه مردم جوانهايشان را دادند، ميراث براى شما گذاشتند كه اختلاف با هم بكنيد و اينطور توى سر هم بزنيد و اينطور فساد ايجاد كنيد؟! يك قدرى با هم رفيق باشيد، دوست باشيد، برادر باشيد. آقاى رئيس جمهور افرادى كه به درد جامعه اسلامى ما بخورد، به درد مكتب ما بخورد بايد تهيه كند، معرفى كند يعنى نخستوزير را او تهيه مىكند بايد يك شخصى باشد كه همه آن صفاتى كه من گفتهام درش باشد كه در راس همه صفات، مكتبى بودن است. فكر بكند، فكر مكتب اسلام، در صدد باشد كه اسلام را تقويت بكند، در صدد باشد كه احكام اسلام را پياده بكند، نه در صدد اين باشد كه مليت را احيا بكند. آنهائى كه مىگويند ما مليت را مىخواهيم احيا بكنيم، آنها مقابل اسلام ايستادهاند، اسلام آمده است كه اين حرفهاى نا مربوط را از بين ببرد. افراد ملى به درد ما نمىخورند افراد مسلم به درد ما مىخورند. اسلام با مليت مخالف است. معنى مليت اين است كه ما ملت را مىخواهيم و مليت را مىخواهيم و اسلام را
صحيفه نور ج 12 صفحه 275
نمىخواهيم. آن مرديكه در خارج گفت كه اول من ايرانى هستم، ملى هستم دوم ايرانى هستم سوم اسلام. اين اسلام نيست، تو سوم هم اسلامى نيستى.
روز قدس فرصتى براى قيام يكپارچه ملتهاى مسلمان عليه مفسدين
بايد آقايان توجه كنند، تمام مسلمين توجه بكنند، روز قدس روزى است كه بايد تمام ملتهاى اسلام با هم توجه بكنند و اين روز را زنده نگه دارند. اگر يك هياهوئى از تمام ملتهاى مسلمين بلند بشود، روز جمعه آخر ماه مبارك كه روز قدس است همه ملتها قيام بكنند، همين كه حالا همان تظاهرات، همان راهپيمائىها را بكنند اين مقدمه مىشود از براى اينكه انشاءالله جلوى اين مفسدين را ما بگيريم و كلك اينها از بلاد اسلام كنده بشود. ما، هى سست مىگيريم، مسلمانها هى سست مىگيرند، ملتها بيطرف مىمانند كم قيام مىكنند و نهضت مىكنند، كم تظاهر مىكنند راجع به اين امور. اسرائيل وقتى كه ديد خوب ملت با هم مخالف هستند و دولت مصر هم كه همراه اوست، برادر است و عراق هم كه با اينها برادر هست، وقتى اين چيزها را ديد هى قدم به قدم پيش مىرود و شما مطمئن باشيد كه اگر سست بگيريد، اينها تا فرات خواهند بروند، اينها همه اينجا را ملك خودشان مىگويند هست. شما بايد محكم بايستيد در مقابل اينها و اگر چنانچه مسلمين، ملتهاى مسلم بايستند در مقابل اينها و اگر دولتهايشان بخواهند مخالفت كنند، مشت توى دهنشان بزنند چنانكه ايران مشت در دهن محمدرضا زد، محمدرضا از همه دولتهاى مسلمين، از همه آنها قويتر بود و از همه آنها پشتوانهاش بيشتر بود معذلك ملت ما قيام كرد و اسلام را وجه نظر خودش قرار داد و الله اكبر را فرياد كشيد و اين قدرت را از بين برد و قدرتهاى ديگر را هم و تا آخر هم همه قدرتها اگر روى هم باشند نمىتوانند آسيب به يك همچو ملتى برسانند.
يك همچو ملتى كه ما داريم به اين صفا، به اين خوبى كه در همه قضايا پشتيبان دولتشان هستند، پشتيبان رئيس جمهورشان هستند، پشتيبان مجلسشان هستند حيف است كه اين ملت را ما عواطفشان را جريحهدار كنيم و ما بنشينيم با هم مخالفت كنيم، نه خدا را خوش مىآيد از اين و نه ملت را. ملت ناراحت است از اين كار. اين روزنامههايتان را جلويش را بگيريد. آقايان روزنامههائى كه به آنها مربوط است جلويشان را بگيرند. اين عذر نمىشود كه ما روزنامهها را نمىدانيم چه نوشته است. نخير اين عذر نيست، بايد روزنامهها را ببينند چه نوشتهاند. خودش نمىرسد، خود آقايانى كه مثلاً در مجلس هستند يا آقايانى كه در خارج مجلس هستند نمىرسند بخوانند، روزنامهها را يك كس ديگر را وادار كند كه بخوانند، روزنامهها ببينند چه است. در روزنامه مشغول فتنهانگيزى هستند و مشغول اين هستند كه دولت را با رئيس جمهور، مجلس را با رئيس جمهور، رئيس جمهور را با مجلس مخالف كنند و اين يك توطئهاى است كه در روزنامهها ايجاد شده است و بايد خود آقايان جلويشان را بگيرند قبل از اينكه ملت جلويش را بگيرد، قبل از اينكه خود ملت بيايد و بىملاحظه از كسى تمام اين روزنامهها را خفه كند خودشان جلويش را بگيرند.
صحيفه نور ج 12 صفحه 276
و در مجلس هم آقايان با هم باشند، رفيق باشند، همه مسلمان هستيم همه بايد دوست با هم باشيم، مسلمين يد واحده بايد باشند، اينقدر در مجلس با هم اختلاف نداشته باشند، جهات شرعى را حفظ بكنند، جهات اخلاقى را حفظ بكنند، هى اين به او بدگوئى كند او به او بدگوئى كند، خوب، اين اسباب ناراحتى مسلمانها هست. آقايان مىگويند، مسلمانها مىگويند خوب ما خون بچههايمان را دادهايم يك قبرستان در اينجا پر است از جوانهاى ما، قبرستانهاى شهرستانها پر از جوانهاى ما هست كه در راه اين مملكت و در راه اين اسلام اينها كشته شدهاند حالا كه اينها كشته شدهاند گويا آقايان آمدهاند از خارج و از داخل حالا با هم نشستهاند دعوا مىكنند. سر چه ميراثى دعوا مىكنيد؟ ميراث پدر كدامتان است؟ يك قدرى آرام باشيد، يك قدرى توجه كنيد به مسائل، هر وقت هر كدام صحبت كنيد به ضد ديگرى نباشد و اين خلاف آداب اسلام است خلاف آداب مسلمين است، خلاف انسانيت است، خلاف مشى انبيا و مشى اوليا هست. نكنيد اين كار را، يك قدرى آرام باشيد، يك قدرى هواى نفس را كنار بگذاريد، اشتها را كنار بگذاريد. تمام گرفتارى ما سر اين هواى نفسى است كه ما داريم، اعدى عدو انسان اين نفس انسان است كه در بين جنبين است، اين اعدى عدو انسان است. يك قدرى جلويش را بگيريد؟ يك قدر مهار كنيد.
ترغيب مسلمانان جهان به اتحاد بر عليه اسرائيل
خداوند انشاءالله ما را موفق كند به اينكه يك روزى برويم و در قدس نماز بخوانيم و مسلمانها اميدوارم كه روز قدس را بزرگ بشمارند و در همه ممالك اسلامى در روز قدس در روز جمعه آخر ماه مبارك تظاهر كنند، مجالس داشته باشند، محافل داشته باشند، مسجد داشته باشند، در مساجد فرياد بزنند. وقتى يك ميليارد جمعيت فرياد كرد، اسرائيل نمىتواند، از همان فريادش مىترسد. اگر همه مسلمينى كه در دنيا هستند الان هستند كه قريب يك ميليارد هستند، اگر در روز قدس همه بيرون بيايند از خانه، فرياد كنند مرگ بر امريكا و مرگ بر اسرائيل و مرگ بر شوروى، همين قول مرگ بر شوروى براى آنها مرگ مىآورد. جمعيتشان يك ميليارد، ذخائرشان اينهمه زياد كه همه دولتها محتاج به ذخائر شما هستند معذلك شما را وادار مىكنند با هم مختلف باشيد اختلاف كنيد و ذخائرتان را ما ببريم و هيچ كدام صحبت نكنيد. خوب است يك مقدار ملتهاى غير ايران از ايران سرمشق بگيرند و از اين ملت نجيب عزيز ما، و خوب است يك قدرى از اين جوانهائى كه در امريكا و در انگلستان و در بلاد غرب هستند و تظاهر مىكنند و در مقابل پليس مىايستند و آنها را غل و زنجير مىكنند در حال غل هم فرياد مىزنند و احقاق حق مىخواهند بكنند يك قدرى ما متنبه بشويم و ما تعليم بگيريم از اين جوانها كه آنها براى اسلام فرياد مىكنند و ملتها بيطرف هستند كانه آنها براى اسلام دارند فرياد مىكنند و ما اينجا با هم اختلاف مىكنيم و انصافاً انصاف نيست.
صحيفه نور ج 12 صفحه 277
هى نگوئيد من، بگوئيد مكتب من
خداوند همهتان را توفيق بدهد و همه مسلمين را توفيق بدهد كه با هم يداً واحده بشوند و خصوصاً ملت ايران را توفيق بدهد و اين نهادهائى كه هستند و در دولت و در مجلس و در ساير جاها به اينها توفيق بدهد كه با هم تفاهم كنند و با هم باشند تا اينكه اين ملت آسيب نبيند. اگر خداى نخواسته آسيبى ديد، روى ماها سياه است و روى دولتها و روى اشخاصى كه در رأس هستند، در دنيا سياه است در آخرت هم سياه است. به خود باشند، براى خدا قيام كنند، براى خدا آرام باشند، براى خدا به هم نپرند، براى خدا اين نگويد كه توطئه بر عليه من است آن يكى بگويد توطئه بر عليه من است. نه، توطئه خارجى عليه افراد نيست افراد قابل توطئه نيستند، عليه اسلام است، افراد قابل نيستند كه امريكا توطئه كند به ضد - اين - اين آدم يا توطئه كند به ضد آن آدم. آمريكا مىفهمد چه هست، امريكا به ضد اسلام است او از اسلام صدمه خورده است، نه از افراد، نه از فرد، او از اسلام سيلى خورده است، او از ملتى كه مىگويد اسلام، سيلى خورده است، نه از من سيلى خورده و نه از آقاى رئيس جمهور سيلى خورده و نه از اشخاصى كه در مجلس هستند و نه دولتها، هيچ كدام، از ما سيلى نخورده است، از اين زاغهنشينها سيلى خورده است، از اين ملت سيلى خورده و او در صدد است، اگر توطئه كند بر ضد ملت توطئه مىكند نه اينكه بر ضد من يا برضد تو يا بر ضد آن. خير، اين حرفها نيست در كار. اينقدر خودنمائى نكنيد اين اشتباه است. انسان بايد توجه به خدا داشته باشد و خودش را در مكتبش فانى كند، هى نگويد من، بگويد مكتب من. هر وقت مىگوئيد، مكتب من بگوئيد. از پيغمبرها بشنويد اين مطلب را، از اولياء خدا تعليم بگيريد كه هميشه دنبال مكتب بودهاند، نه دنبال خودشان، نه خودشان زرق و برق دنيائى داشتهاند و نه اينقدر توجه به نفس داشتند كه من چه كردم و من چه كردم، خير، اين حرفها نبودهآنها - از آنها بايد تعليم بگيريم و آدم بشويم. آدم، وقتى مىشود كه خودش را هيچ نبيند و هر چه مىبيند خدا ببيند و هر چه هم هست اوست الله نور السموات والارض تمام قدرتها مال اوست و تمام نورها مال اوست و همه چيز از اوست و ما هيچ هستيم و اين معنا را بايد ادراك بكنيم.
اگر چنانچه مسلمين ادراك بكنند كه ما از خدا هستيم و براى خدا بايد باشيم، ديگر آسيب نمىبينند، ديگر اسرائيل قدمش را باز پيش نمىآورد و ما بايد جديت كنيم كه اسرائيل را برانيم از اين زمينهاى اعراب نه اينكه بگوئيم در بيت المقدس چيزت را قرار نده، خير و نبايد گول بخوريم از آمريكا و از اين مجالسى كه درست كردهاند و تعزيه گردانى مىكنند براى خوردن ما، از آنها گول بخوريم. هر كس بايد خودش قيام، مسلمين بايد خودشان قيام كنند در مقابل اينها، دنبال اين نباشند كه دولتهايشان يك كارى بكنند، دولتها كارى نمىكنند، خودشان بايد بكنند، دنبال اين نباشند كه در آغوش آن يكى برويم براى نگهدارى ما از آن يكى، خير، همه گرگ هستند و همه شما را مىخورند بايد خودتان را حفظ كنيد، توجه به خدا بكنيد، توجه به اسلام بكنيد و براى خدا و براى اسلام قيام بكنيد و براى خدا و براى اسلام به پيش برويد و پيروز هستيد انشاءالله.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 12 صفحه 278
تاريخ: 18/5/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شركت كننده در كنگره، آزادى قدس
مشكل مسلمين حكومتهاى مسلمين است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين ماه مبارك رمضان بر همه مسلمين مبارك باد و مبارك آن روزى است كه مسلمين با احساس وظيفه بتوانند بر مشكلات خودشان غلبه كنند.
مشكل مسلمين فقط قدس نيست، اين يكى از مشكلاتى است كه مسلمين دارند. افغانستان مگر از مشكلات مسلمين نيست؟ پاكستان مگر از مشكلات مسلمين نيست؟ تركيه مگر از مشكلات مسلمين نيست؟ مصر مگر از مشكلات مسلمين نيست؟ عراق مگر از مشكلات مسلمين نيست؟ بايد ما تحليل كنيم كه مشكلى كه در همه اقطار مسلمين هست، از كجا پيدا شده است؟ و راه حلش چيست؟ چرا مسلمين در همه جاى دنيا تحت فشار حكومتها و ابرقدرتها هستند و راه حل اين مسأله چيست؟ تا اينكه هم رمز پيروزى بر همه مشكلات به دست بيايد و هم قدس و افغان و ساير بلاد مسلمين آزاد بشوند.
مشكل مسلمين، حكومتهاى مسلمين است. اين حكومتها هستند كه مسلمين را به اين روز رساندهاند، ملتها مشكل مسلمين نيستند، ملتها با آن فطرت ذاتى كه دارند، مىتوانند مسائل را حل كنند لكن مشكل، دولتها هستند. شما سرتاسر ممالك اسلامى را وقتى كه ملاحظه كنيد كم جائى را مىتوانيد پيدا بكنيد كه مشكلاتشان به واسطه حكومتهايشان ايجاد نشده. اين حكومتها هستند كه به واسطه روابطشان با ابرقدرتها و سرسپردگىشان با ابرقدرتهاى چپ و راست، مشكلات را براى ما و همه مسلمين ايجاد كردهاند. اگر اين مشكل از پيش پاى مسلمين برداشته بشود، مسلمين به آمال خودشان خواهند رسيد و راه حلش با دست ملتهاست.
علماى همه بلاد اسلامى بايد مردم را بيدار كنند
شما ديديد كه مشكل ما كه از مشكلات ديگران بيشتر بود و قدرت شيطانى شاه مخلوع از همه قدرتها بيشتر بود و طرفداران او، ابرقدرتها و همه حكومتهاى اسلامى و غيراسلامى بودند، ملاحظه كرديد كه حل اين مشكل به پناه بردن به يك كشورى يا يك قدرتى يا يك ابرقدرتى نبود. حل مشكل را خود ملت كردند. ملت ما متحول شد از خوف به شجاعت و از يأس به اطمينان و از توجه خود
صحيفه نور ج 12 صفحه 279
به توجه به خدا و از تفرقه به اجتماع. اين تحول، تحول معجزه آسا اسباب اين شد كه اين مشكل بسيار بزرگ را، مشكلى را كه شايد همه جا و همه دنيا محال مىدانستند حلش را، حل كند شما گمان نكنيد كه ايران داراى سلاح بود، ايران سلاحش سنگ بود، چوب، مشت، لكن سلاح معنوى داشت، سلاح معنويش ايمان به مكتب، ايمان به خداى تبارك و تعالى و توكل به مبداء قدرت و وحدت كلمه. حالا كه مىبينيد دست ملت ما، يعنى غيرنظامىها تفنگ است، اين تفنگى است كه به غنيمت از بستگان شاه به دستشان افتاده والا تفنگى در كار نبود، ايمان بود. ملت از مركز گرفته تا سرحدات هر كجا برويد، يك كلمه مىگفتند. آن روز اين گروههاى فاسد مفسد زير خاك بودند، مثل حيواناتى كه در سوراخ بودند و ميدان مال ملت بود. از مركز تا سرحدات هر جا مىرفتى، حتى بچههاى كوچك صدايشان بلند بود كه ما اسلام را مىخواهيم جمهورى اسلامى را مىخواهيم، مريضهائى كه در بستر در بيمارستان بودند هم همين منطق را داشتند، جوانها هم همين منطق را، دانشگاه و مدرسه هم همين منطق، زنها و مردها هم منطقشان همين بود. از آن خواب گرانى كه ما را ابرقدرتها خوابانده بودند و غفلت از همه مسائلى كه بايد به آن توجه داشت، كرده بوديم ناگاه بارقهاى از جانب خداى تبارك و تعالى پيدا شد و ما را بيدار كرد و اين مشكل به نظر همه محال را، حل كرد. مشكل شاه مخلوع ودار و دسته او بود و حل مشكل به دست خود ملت بود. نه يك تفنگ از خارج براى ملت ما آمد و نه يك حكومت خارجى به ما كمك كرد. بلكه آنها مخالف ما بودند، عراق سرسخت مخالف با ما بود، كويت سرسخت مخالف با ما بود و مصر هم كه حالش را مىدانيد و ساير ممالك را دولتهايشان را مى دانيد، در عين حالى كه همه قدرتها يك طرف صف آرائى كرده بودند و ملت ما با دست خالى يك طرف، ملت ما هجوم كرد و اين سد كه خيال مىكردند ممتنع است شكستش، شكستند.
بايد كارى كرد كه ملتها هر جا هستند، ملتها بفهمند تكليف خودشان را. اگر بخواهيد و بخواهند و دانشمندها بخواهند، علماى همه بلاد اسلامى و دانشگاههاى همه بلادهاى اسلامى بخواهند حل مشكله اسلام و ممالك اسلامى بشود، بايد مردم را بيدار كنند. اين مردمى كه با تبليغات چند صد ساله، به آنها باور آورده بودند كه نمىشود با امريكا يا با شوروى مخالفت كرد و الان هم باور ملتهاى ديگرى هست، بايد اينها به ايشان فهماند كه مىشود. بهتر دليل بر اينكه يك امرى ممكن است، وقوع اوست و اين امر واقع شد در ايران. دولتهاى ديگر، ملت ديگر گمان نكنند كه ايران از آنها عده و عده بيشتر داشت، خير. شايد در عشاير عراق بيشتر از ايران اسلحه باشد لكن مغزهاى اينها را به واسطه تبليغات دامنهدارى كه شده است، شستشو كردهاند و از اسلام مأيوس كردند و اين مغزها را پر كردند از اينكه با اين ابرقدرتها نمىشود طرف شد. اين از چيزهائى است كه با تبليغات خود آنها و عمال آنها در داخل ممالك تحقق پيدا كرده است. بايد آنهائى كه در همه ممالك هستند، آنهائى كه دلشان براى ملتها مىتپد، آنهائى كه به اسلام اعتقاد دارند و براى اسلام مىخواهند خدمت كنند، هر كدام در محل خودشان، ملت خودشان را بيدار كنند تا ملت خودشان، خودشان را كه گم كردهاند، پيدا كنند. ملتها خودشان را گم كردند، مملكت خودشان را گم كردند، هر چه در ذهنشان وارد مىشود،
صحيفه نور ج 12 صفحه 180
اينكه نمىشود با اين قدرتها طرف شد، اينها چهها و چه خواهند كرد. بايد از مغز ملتها اين نمى شودها را بيرون كرد و به جاى آن مى شودها را گذاشت. نه مىشود اين كار را كرد. يك ميليارد جمعيت تقريباً، جمعيت مسلمين با دارا بودن آنهمه امكانات و آن سرزمينهاى وسيع و آن مخازن زيرزمينى وسيع و آن پشتوانه اسلامى الهى نبايد در ذهنشان بيايد كه نمىشود. اين قدرت بزرگ شيطانى شوروى كه با تمام قوا افغانستان را مىخواهد خفه كند، نتوانسته است. ملت اگر يك چيزى را بخواهند، نمىشود تحميل شان كرد. بايد ملت را بيدار كرد تا بخواهند. ملت ما هم قبل از بيست سال خواب بود، توجه نداشت. از بيست سال به اين طرف هى گفتند، گويندگان گفتند، علما گفتند، دانشگاهىها گفتند، كم كم رسيد به تظاهر، كم كم رسيد به ريختن در خيابانها، كم كم رسيد به الله اكبر، و قدرت بزرگ شيطانى در مقابل الله اكبر نتوانست بماند و همه مىخواستند بماند. من مطلع بودم همه قدرتها مىخواستند كهاين نوكرى كه براى همهشان خدمتگزار بىچون و چراست، در ايران بماند تا منافعشان را ببرند و هر چه ما ذخائر داريم آنها به رايگان ببرند، لكن ملت وقتى نخواهد، نمىشود. بايد ملت را بيدار كرد كه آن چيزى را كه خيال مىكرد نبايد بخواهد، بخواهد و آن امرى را كه به خيالش نمىشود، بيدارش كرد كه مىشود و ملت از دولتهاى خودشان بخواهند كه تسليم بشوند والا همان كارى را كه ملت ايران كرد، با آنها بكنند تا حل مشكل بشود. حل مشكل بدون اينكه اين اشخاصى كه سر راه ايستادند و مانع هستند از اينكه مشكلات حل بشود، اينها را بايد از بين راه بردارند. هر جا شما برويد، در هر كشورى از كشورهاى اسلامى نه، بلكه همه كشورهاى دنيا اين سران قوم هستند كه مانع هستند از رشد فكرى و معنوى و مادى ملتها، اين سران كشورها هستند كه وابستگان خودشان را در دانشگاهها معلم مىكنند و معلمهاى دانشگاه جوانهاى ما را خراب مىكنند. مانع، اين حكومتهاست، حكومتها با اختلاف مراتب، حكومتها جلوى رشد جوانهاى ما را گرفتند و جلوى پيشرفت مسلمين را.
ملى گرائى اساس بدبختى مسلمين است
آنهائى كه، آن قدرتهاى بزرگى كه مطالعه كردند روى كار ما سالهاى طولانى، صدها سال فرستادند و مطالعه كردند روى گروهها، روى افراد، روى اشخاص مطالعه كردند، حتى روى زمين جنگلها و همه جا، در جامعه ما اين را يافتهاند كه اسلام است كه مىتواند جلويشان بايستد. از اين جهت آن چيزى كه از همه چيز براى آنها مطرح است، اسلام است و آن چيزى كه سر راه اسلام قرار دادند، اين حكومتهاى فاسدند. با دست حكومتهاى فاسد و با تبليغ حكومتهاى فاسد، اين نژادپرستىها و گروهپرستىها در بين مسلمين رشد كرده است. عربها را در مقابل عجمها و تركها قرار دادند و عجمها را در مقابل عربها و تركها را در مقابل ديگران و همه نژادها را در مقابل هم. اينكه من مكرر عرض مىكنم كه اين ملىگرائى اساس بدبختى مسلمين است، براى اين است كه اين ملىگرائى، ملت ايران را در مقابل ساير ملتهاى مسلمين قرار مىدهد و ملت عراق را در مقابل
صحيفه نور ج 12 صفحه 281
ديگران و ملت كذا را در مقابل كذا. اينها نقشههائى است كه مستعمرين كشيدهاند كه مسلمين با هم مجتمع نباشند. در عراق، حكومت عراق، حكومت سابقتر از اين حكومت، - كه اين بدتر از آن است - اينها طرح مىكردند كه ما مىخواهيم مجد بنىاميه را احيا كنيم در مقابل اسلام. اسلام كه آمده بود همه مجدها را فانى كند در مجدالله، اينها مىگفتند ما مجد بنىاميه را بايد احيا كنيم و اين چيزى نبود كه شعور اينها برسد، تلقينى بود كه ابرقدرتها مىكردند كه اسلام متفرق بشود، مسلمين با هم متفرق بشوند، دشمن هم بشوند. در ايران از سالهاى طولانى اشخاص بى اطلاع از اساس مسائل، ولو فرض كنيد بعضىشان مغرض نبودند، اينها هم هى طبل مليت را كوبيدند، همان مليتى كه مىخواست اساس اسلام را در ايران برچيند.
اسلام آمده است كه همه نژادها به هماند، مثل دندههاى شانه مىمانند، هيچ كدام بر هيچ كدام تفوق ندارند، نه عرب بر عجم و نه عجم بر عرب و نه ترك بر هيچ يك از اينها و نه هيچ نژادى بر ديگرى و نه سفيد بر سياه و نه سياه بر سفيد، هيچ كدام بر ديگرى فضيلت ندارند. فضيلت با تقواست، فضيلت با تعهد است، با تعهد به اسلام است. اينها تبليغاتى بوده است كه، تلقيناتى بوده است كه از ابرقدرت كه مىخواستند ما را بچاپند شده است و مع الاسف بعضى اشخاص مسلمان صحيح هم، باورشان آمده است. در چندين سال قبل محتمل است، گمان مىكنم زمان رضاخان بود يك مجمعى درست كردند و يك فيلمهائى تهيه كردند و يك اشعارى گفتند و يك خطابههائى خواندند براى تأسف از اينكه اسلام بر ايران غلبه كرده، عرب بر ايران غلبه كرده. شعر خواندند، فيلم به نمايش گذاشتند كه عرب آمد و طاق كسرى را، مدائن را گرفت و گريهها كردند. همين ملىها، همين خبيثها گريه مىكردند، دستمالها را درآوردند و گريه كردند كه اسلام آمده و سلاطين را، سلاطين فاسد را شكست داده و اين معنا در هر جا به يك صورتى به ملتها تحميل شده است. در ممالك عربى، عرب بايد چه باشد. اين تلقين است، اين مخالف با قرآن است. در ممالك غير عربى هر كدام خودشان را بايد، ملت خودشان بايد جلو باشد اين برخلاف تعليمات اسلام است، اين آنى است كه اين ابرقدرتها آرزويش را مىكنند و كردند و عمل كردند. وقتى اينها غلبه كردند، در جنگ دوم غلبه كردند بر عثمانى، عثمانى را تكه تكه كردند، شايد قريب پانزده تا كشور كردند و هر كدام يك نوكرى از خودشان بالاى سرش گذاشتند، مع الاسف آنهائى كه اساس مطلب را مطلع نبودند، آنها هم اين مسائل را اهميتى به آن نمىدادند و الان هم نمىدهند.
ما تا به اسلام برنگرديم، مشكلاتمان سر جاى خودش هست
مشكل ما الان دولتهاى ماست، مشكل اسلام دولتهاى اسلامى هستند، اين مشكل بايد حل بشود. اگر دولتهاى اسلامى به خود بيايند و گرايش كنند به اسلام و از عربيت برگردند به اسلاميت و از تركيت برگردند به اسلاميت، حل مىشود مسائل، و اگر چنانچه آنها نكنند، اين مشكل هست تا وقتى ساير كشورها مثل ايران بشوند. ايران با مشت، اين مشكل را حل كرد و بايد همه كشورها با مشت
صحيفه نور ج 12 صفحه 282
خودشان اين مشكل را رفع كنند. ما نبايد بنشينيم كه حكومتهاى ما كارى براى ما انجام بدهند. حكومتهاى ما براى خودشان هستند، اين حكومتهائى كه در بلاد مسلمين هست، اينها به اسلام هيچ كارى ندارند، اگر يك دفعه اسلام بگويند، براى اين است كه شما را بازى بدهند. اسلام صدام هم مثل اسلام محمدرضا خان است، اسلام آن مصرى هم، سادات هم، مثل اسلام صدام است. اين يك اسلامى است كه در لفظ گفته مىشود، لكن پايگاه درست مىكند و مىگويد ما همراه هم مىشويم، برويم ايران را از بين ببريم. ايران يعنى چه؟ يعنى يك مملكت اسلامى. با كافر هم عهده مىشود براى كوبيدن مسلمين، اين فرم اسلام آقاى سادات، اسلامش اين فرم است و آقاى صدام هم اسلامش اين فرم است كه مىگويد اسلام، مىگويد مسلم، مىگويد چه. مى گويد ما با ملت ايران، در بعضى از نطقهايش گفته كه با ملت ايران ما كارى نداريم، ما همراه هستيم، با حكومت ايران هم همراهيم، اما روزى نمىشود الا اينكه سرحدات اين ملت را، سرحدات اين مملكت را به آتش و توپهاى كذا مورد تجاوز قرار مىدهد. اين يك فرم اسلامى است، اسلام وارداتى از آمريكا و وارداتى از شوروى. ما تا به اسلام برنگرديم، اسلام رسول الله، تا به اسلام رسول الله برنگرديم، مشكلاتمان سرجاى خودش هست، نه مىتوانيم قضيه فلسطين را حلش كنيم و نه افغانستان را و نه ساير جاها را. ملتها بايد برگردند به صدر اسلام، اگر حكومتها هم با ملتها برگشتند كه اشكالى نيست و اگر برنگشتند، ملتها بايد حساب خودشان را از حكومتها جدا كنند و با حكومتها آن كنند كه ملت ايران با حكومت خودش كرد تا مشكلات حل بشود والا هى ما روز قدس بگيريم، فرياد بزنيم، هى آقايان اجتماع كنند و حرف بزنند، فرياد و حرف جلوى آنها را نمىگيرد، بلى گاهى مىگيرد منتها ما حرف هم نمىزنيم.
اگر در روز قدس تمام ملتها قيام مىكردند و فرياد مىزدند، نمىتوانست آن حكومت احمق جلوى فريادشان را بگيرد، يك جمعيت كمى قيام مىكنند. اگر در روز قدس تمام كشورهاى اسلامى، ملتها همه برخيزند و فرياد بزنند، نه براى قدس تنها، براى همه ممالك اسلامى، پيروز خواهند شد. ما با فرياد محمدرضاخان را بيرونش كرديم، شما خيال مىكنيد با تفنگ بيرون كرديم؟ با فرياد، با الله اكبر، اينقدر الله اكبر بر مغز اينها كوبيده شد كه خودشان را باختند و فرار كردند از اين مملكت رفتند. مسلمين بايد فرياد بزنند، گمان نكنند كه فرياد و شعار فايده ندارند، نخير شعار فايده دارد اما اگر همه فرياد بزنند، فرياد من تنها هيچ چيز نيست، فرياد يك محله، يك شهر هيچ چيز نيست، شما ببينيد فريادهائى كه حالا از ايران بلند مىشود منحصر به تهران، قم، اهواز نيست، يك وقت مىبينيد كه سپاه پاسداران امر مىكند به تمام ملت كه فلان شب برويد بالاى پشت بام الله اكبر بگوئيد، همه اطاعت مىكنند. در قبل از اين انقلاب مگر مىشد كه يك دستهاى بگويند برويد بالاى منبر، گوش كنند به او؟ مدرسين محترم قم مىگويند كه فلان روز بايد راهپيمائى بشود، همه ملت راهپيمائى مىكنند. و همين طور بايد ملتها اينطور بشوند كه وقتى يك گروهشان گفت كه فلان عمل را انجام بدهيد، اين را يك فرمانى بدانند كه از بالا صادر شده و بايد عمل كنند. ملت ما حالا اينطور شده، ما ميل داريم ملتها همه اينطور بشوند.
صحيفه نور ج 12 صفحه 283
ما مىخواهيم معنويت انقلاب اسلامىمان را به جهان صادر كنيم
ما كه مى گوئيم انقلاب ما مىخواهيم صادر كنيم مىخواهيم اين را صادر كنيم، مىخواهيم اين مطلب را، همين معنائى كه پيدا شده، همين معنويتى كه پيدا شده است در ايران، همين مسائلى كه در ايران پيدا شده، ما مىخواهيم اين را صادر كنيم. ما نمىخواهيم شمشير بكشيم و تفنگ بكشيم و حمله كنيم. عراق با ما الان مدتهاست دارد حمله مىكند و ما هيچ حملهاى به آنها نمىكنيم، آنها حمله مىكنند ما دفاع مىكنيم، دفاع لازم است. ما مىخواهيم كه اين انقلابمان را، انقلاب فرهنگىمان را، انقلاب اسلامىمان را به همه ممالك اسلامى صادر كنيم و اگر اين انقلاب صادر شد، هر جا صادر بشود اين انقلاب، مشكل حل مىشود.
شما كوشش كنيد كه اينطورى كه ايران انقلاب كرد و اينطورى كه ايران الان هم حاضر براى همه چيز است، ملتهاى خودتان را بيدار كنيد. آنهائى كه براى اسلام دلشان مىسوزد، آنهائى كه براى كشورشان دلشان مى سوزد، ملتهاى خودشان را بيدار كنند تا اين تحولى الهى كه در ايران پيدا شد، در آنجاها بيدار بشود. هر جا پيدا بشود حل مسأله است، ديگر آنوقت نترسيد كه چهار تا فاسد بيايد مسجدالاقصى را بگيرد، آنوقت ديگر ترس نكنيد، حل است مساله، اما وقتى يك ملتى، دو طايفه، ده طايفه صد طايفه مىشوند و هر كدام به خلاف ديگرى هستند و حكومتها هم اينجور حكومتها هستند، ديگر توقع نداشته باشيد كه با اين طرز فكر و با اين طرز حكومت بتوانيد غلبه كنيد. بايد تعليمات اسلام را گرفت و همانطورى كه اسلام دستور داده است كه مومنين، همه مومنين در همه جا برادر هستند و امر كرده است به اينكه اعتصام به حبلالله بكنيد و متفرق از هم نشويد و دستور داده است به اينكه تنازع با هم نكنيد والا فشل مىشويد، مسلمين وقتى مىتوانند از گير ابرقدرت ها و از گير حكومتهاى فاسد خودشان خلاص بشوند كه اين امر خدا را اجابت كنند، اين دعوت الهى است، از صدر اسلام، تا آخر اين دعوت را اجابت كنند، اگر دعوت را اجابت نكنند و هى بخواهند بگويند كه آقا بيائيد بكنيد اين كار را، تا اين دعوت اجابت نشود، كار از ما نمىآيد. كار وقتى از ما ساخته است كه اسلامى فكر كنيم و به قرآن و اسلام گرايش پيدا كنيم، به تعليمات صدر اسلام عمل كنيم و من اميدوارم كه شما عزيزانى كه از اطراف آمديد براى روز قدس، موفق بشويد و همه مسلمين موفق بشوند و انشاءالله يك روزى همه مسلمين با هم برادر و همه ريشههاى فاسد از همه بلاد مسلمين كنده بشود و اين ريشه فاسد اسرائيل از مسجد الاقصى و از كشور اسلامى ما كنده بشود و انشاءالله تعالى با هم برويم و در قدس نماز وحدت بخوانيم انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 04:03 PM
previos page menu page
صحيفه نور ج 12 صفحه 284
تاريخ: 20/5/59
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان و سفراى كشورهاى اسلامى به مناسبت عيد فطر
مبارك آن روزى است كه تمام دولتهاى اسلامى با ملتها با هم باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد مبارك فطر را به همه مسلمين جهان و به شما آقايان كه در اينجا حاضر هستيد، تبريك عرض مىكنم، و مبارك آن روزى است كه تمام دولتهاى اسلامى با ملتها با هم باشند و همه با هم همصدا و همه با هم، هم مقصد و اسلام را در همه جا زنده كنند و همه ممالك اسلامى متحد شوند تا اينكه دست ابرقدرتها را از ممالك خودشان قطع كنند.
و من حالا مىخواهم يك قدرى از ويژگىهاى اين انقلاب اسلامى كه در ايران واقع شده است به شما عرض مىكنم و ما مىخواهيم كه همه ممالك اسلامى اين ويژگىها را داشته باشد و اين فضايى كه در ايران تحقق پيدا كرده است در همه ممالك اسلامى باشد و اين انقلاب صادر بشود به همه ممالك اسلامى و همه مستضعفان جهان در مقابل مستكبران بايستند و مسائل خودشان را اخذ كنند و حق خودشان را بگيرند و بايد بدانند كه حق گرفتنى است و الا نخواهند اعطاء كرد.
من بعضى از ويژگىهاى انقلاب را به شما آقايان و كسانى كه مىشنوند كلام من را، عرض مىكنم تا ببينند كه آيا اين وضع بهتر است يا اوضاعى كه در جاهاى ديگر هست. شما به من بگوئيد كهن در كجاى ممالك اسلامى و غير اسلامى اينطور است كه رئيس جمهور از همين مردم و در دامن همين مردم باشد و هر روز و در ماه مبارك، هر شب برود توى جمعيتهاى متفرق و مردم را ارشاد كند بدون اينكه خوفى در دلش باشد.
ما مىديديم كه در زمان حكومت غاصب شاه مخلوع، اگر اين آدم مىخواست در يكى از خيابانهاى تهران ظاهر بشود و قبل از اينكه او بخواهد بيرون برود، مأمورهاى ساواك تمام خيابانهارا و تمام خانههاى اطراف خيابانهارا خالى مىكردند و مأمور مىگذاشتند و محافظت مىكردند براى اينكه او از ملت نبود، او در مقابل ملت بود. و الان رئيس جمهور كه در رأس واقع شده است، در هر مجلسى كه او را دعوت كنند مىرود، در هر شهرى كه از او تقاضا كنند مىرود و مردم را ارشاد مىكند بدون اينكه يك ذره خوف در دل او باشد براى اينكه ملت را از خودش مىداند و ملت هم او را از خودش مىدانند، برادر هستند، رئيس جمهور با ادنى شخصى كه در ايران زندگى مىكند برادر است و مردم با هم برادرند و پشتيبانى مىكنند. و همين طور در كدام مملكت شما سراغ داريد كه رئيس مجلس
صحيفه نور ج 12 صفحه 285
منبر برود و مردم را هدايت كنند، و در ماه مبارك شايد بيشتر از سى تا منبر - شايد - رفته باشد و مردم را هدايت كرده باشد؟ و در كجا شماسراغ داريد كه رئيس ديوانعالى كشور، يك عالمى باشد كه برود مردم را هدايت كند و مردم هم از او هدايت بشوند؟ و همين طور دادستان كل كشور و همين طور وزير كشور و همين طور ساير ارگانى كه هستند با كمال اطمينان بدون اينكه از كسى خوف داشته باشند براى اينكه مبادى خوف در كار نيست، همه پشتيبان هستند، همه برادر هستند. و در كجا سراغ داريد كه مجلس شوارى آنجا مثل مجلس شوراى اسلامى ما باشد؟ در سابق، زمان شاه مخلوع سابق و رضاخان مطرود، مجلس پر بود از دولهها، ممالكها، سلطنهها، متملكين، اشراف، طرفدارهاى شرق و غرب، نوكرهاى ممالك اجنبى. والان در مجلس شوراى ما يك چهره پيدا نمىكنيد كه از اين طبقه اشراف باشد، از اين طبقه بالا باشد، همه از همين مردم هستند كه در بين بازار راه مىروند و از همين جمعيت هستند، عدهاىشان از علما و فقها هستند و عدهاىشان از چهرههاى متدين هستند و مجلس شوارى اسلامى ما - نظير - الان در هيچ جا نظير ندارد. چنانچه ساير نهادهاى دولتى ما اينطور است. و در كجا شما سراغ داريد كه ارتشش اينطور ملى و در بين مردم باشد كه وقتى در بين مردم ارتش برود يا ژاندارمرى برود يا سپاه پاسداران برود گل براى او نثار كنند و تظاهر كنند براى او؟ و آنها هم از باب اين است كه از همين مردم هستند، از همين جعميت هستند و تمام جاهائى را كه شما ملاحظه كنيد، همه چون از خود ملت هستند از اين جهت با ملت اينطور روبرو مىشوند. و در كجاى دنيا شما سراغ داريد كه از باطن ملت، بدون اينكه هيچ كسى دعوت كند، اينقدر كميته، اينقدر دادگاه، اينقدر پاسدار كه خون خودشان را در راه اين كشور، و در راه اسلام فدا مىكنند بدون اينكه كسى آنها را دعوت كرده باشد، در سرتا سر كشور، اين سپاه پاسداران، اين كميتهها، اين دادگاهها همه براى همين اسلام و براى همين كشور خدمت مىكنند. و در كجاى دنيا سراغ داريد كه ملت آنچنان در خدمت اسلام باشد، آنچنان در خدمت دولت اسلامى باشد كه هر وقت غائلهاى پيش بيايد خود ملت پيشقدم است و پشتيبانى مىكند؟
ما كه مىگوئيم انقلابمان را مىخواهيم صادر كنيم و به همه كشورهاى اسلامى بلكه به همه كشورهائى كه مستكبرين بر ضد مستضعفين هستند، مىخواهيم يك همچو وضعيتى پيش بياوريم كه دولت يك دولت زورگوى جبار آدمكش امثال ذلك نباشد و ملت يك ملتى نباشد كه دشمن با دولت است. ما مىخواهيم بين ملتها و دولتها آشتى بدهيم، دولتها اگر توجه بكنند و يا مطالعه كنند وضع ايران را و ببينند ملت ايران با دولت چه وضعى دارد، گمان ندارم كه آنها تحت تأثير واقع نشوند. البته قلمهاى مسموم خارج، قلمها و نوشتهها و مطبوعات خارجى، رسانههاى گروه خارجى همه بر ضد ايران و بر ضد دولت و ملت ايران تبليغات مىكنند لكن شما كه داخل اين كشور هستيد مىدانيد كه تبليغات آنها براى چه هست. براى اين است كه اين ملت و دولت با هم شده اند. وقتى ملت و دولت با هم شد، قشرهاى روحانى و قشرهاى دانشگاهها و ساير قشرها، ارتشى و اشخاصى ديگر همه با هم هستند و همه يك فكر مى كنند، البته منافع ابرقدرتها ديگر نمىشود تعيين بشود، يك حكومتى نمى آيد
صحيفه نور ج 12 صفحه 286
روى كار كه براى يك ابرقدرتى يك كلمه بگويد، اگر يك وكيل، يك نخست وزيرى يك كلمه راجع به منافع ممالك ديگر، منافع اجنبىها حرف بزند، همين ملت است كه در مقابلش مىايستد و نمىگذارد. ما ميل داريم كه همه ممالك اسلامى همه كشورهاى اسلامى، همه كشورهاى مستضعفين دنيا اينطور بشود كه يك جمعيت باشند، در بين خود اين جمعيت و در بين همين جمعيت، نخست وزير، رئيس جمهور، مجلس، افراد ديگرى كه در بنگاههاى دولتى هستند تعيين بشوند تا آسيب بردار نباشد.
روحانيت بعضى ممالك با تكفير ما دانسته يا ندانسته در خدمت ابرقدرتها هستند
ما علاوه بر اينكه گرفتار امريكا هستيم و گرفتار شوروى هستيم گرفتار بعضى اشخاصى كه دعوى اسلامى مىكنند، بعضىها كه در راس روحانيت بعضى ممالك واقع هستند، گرفتار آنها هم هستيم، آنها هم ما را تكفير مى كنند، آنها هم كلمات ما را تعبير مىكنند و دنبالش تكفير مىكنند. اينها را اگر چنانچه واقعاً خطاكار هستند، خوب است كه مطالعه كنند، بفهمند دارند چه مىگويند و به نقع چه كسى كار مى كنند و اگر متعمد هستند و در مقابل يك كشور اسلامى، در مقابل يك كشورى كه كوشش مى كند كه بين همه برادرها را متصل كند و همه را باهم آشتى بدهد و ماقبل از بيست سال به اين طرف، دنبال اين معنى بوديم كه ممالك اسلامى همه با هم برادر باشند، اين او را تكفير نكند، او، او را تكفير نكند، اينهائى كه اينطور سمپاشى مىكنند و معالاسف در لباس مفتى هستند و يا مفتى اعظم هستند، اينها نمىدانند كه اين كارها بر ضد اسلام و بروفاق ميل ابرقدرت هاست؟ اينها نمىدانند كه دانسته يا ندانسته براى ابرقدرتها دارند خدمت مىكنند؟ چطور اينها در مقابل سادات و آن همه جناياتى كه سادات كرده است اينقدرها نمىايستند و تكفيرى ما نشديم از آنها؟ اما، ما كه از امام مهدى كه قوه اجرائى اسلام است صحبت مى كنيم و ميگوئيم كه عدل در زمان او فراگير خواهد شد و از طرف خود آنها هم همين معنا هست كه: يملا الارض قسطا و عدلا بعد ما ملات ظلما و جوراً ما كه راجع به آن مى گوئيم و مى گوئيم كه انبياء موفق نشدهاند اجرا كنند مقاصد خودشان را و خداوند در آخر زمان كسى را مىآورد كه اجرا كند مسائل انبياء را، اين بيچارهها براى خدمت به اجانب يا نفهميده تأويل مى كنند كه فلان گفته است كه حضرت مهدى تكميل مى كند شريعت را. اين بسيار ناگوار است براى ما. ما حضرت مهدى را يكى از افرادى مىدانيم كه تابع اسلام است، تابع پيغمبر اسلام است لكن تابعى است كه نور چشم پيغمبر اسلام است و اجرا مىكند اين مطالبى را كه حضرت رسول اكرم(ص) فرموده است. چرا بايد اينها را حجاز، در كويت، در بعضى جاهاى ديگر تاويل كنند حرفها را و بر ضد يك مملكت اسلامى كه كوشش دارد همه برادرها با هم مجتمع كند و كوشش دارد دست ابرقدرتها را از سر اين ممالك اسلامى كوتاه كند، آنها در خدمت ابرقدرتها دانسته يا ندانسته هستند و مىخواهند تفرقه بين مسلمين بيندازند. اينها نميدانند كه نبايد تفرقه بين مسلمين انداخت و برخلاف نص قرآن است؟ اينها مطلع نيستند يا اينكه در خدمت خداى نخواسته، ابرقدرتها هستند؟ ما مىخواهيم كه هم همه ممالك اسلامى اولا در محيطى كه خودشان هستند، به حسب حكم اسلام بين
صحيفه نور ج 12 صفحه 287
حكومت و بين مردم مخالف نباشد و همه با هم باشند و همه متحد بشوند تا اينكه آسيبى براى اينها واقع نشود. شما ديديد كه ما وقتى كه در ايران ملتمان اتحاد پيدا كرد، چه قدرت بزرگى را شكست داد. ما مىخواهيم كه يك ميليارد جمعيت دنيا- اينطور- از مسلمين اينطور با هم متحد بشوند. اگر متحد بشوند، نه قضيه قدس ديگر باقى مىماند و نه قضيه افغانستان و نه قضاياى ديگر و اگر چنانچه وعاظ السلاطين بگذارند و اتحاد ما را به هم نزنند، انشاء الله پيروز خواهيم شد و دول اسلامى و ممالك اسلامى پيروز خواهند شد. من از خداوند تبارك و تعالى عظمت اسلام و مسلمين و وحدت كلمه اسلام و مسلمين را خواهان هستم و اين عيد سعيد را باز هم به همه مسلمين و همه كشورهاى اسلامى تبريك عرض مى كنم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page
afsanah82
07-28-2011, 11:57 AM
جلد سيزدهم
صحيفه نور ج 13 صفحه 1
تاريخ: 20/5/59
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان سفراى كشورهاى اسلامى به مناسبت عيد فطر
مبارك آن روزى است كه تمام دولتهاى اسلامى با ملتها با هم باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عيد سعيد مبارك فطر را به همه مسلمين جهان و به شما آقايان كه در اينجا حاضر هستيد، تبريك عرض مىكنم. و مبارك آن روزى است كه تمام دولتهاى اسلامى با ملتها با هم باشند و همه با هم همصدا و همه با هم، هم مقصد و اسلام را در همه جا زنده كنند و همه ممالك اسلامى متحد شوند تا اينكه دست ابر قدرتها را از ممالك خودشان قطع كنند.
و من حالا مىخواهم يك قدرى از ويژگىهاى اين انقلاب اسلامى كه در ايران واقع شده است، به شما عرض كنم و ما مىخواهيم كه همه ممالك اسلامى اين ويژگىها را داشته باشد و اين فضايى كه در ايران تحقق پيدا كرده است در همه ممالك اسلامى باشد و اين انقلاب صادر بشود به همه ممالك اسلامى و همه مستضعفان جهان در مقابل مستكبران بايستند و مسائل خودشان را اخذ كنند و حق خودشان را بگيرند و بايد بدانند كه حق گرفتنى است و الا نخواهند اعطاء كرد.
من بعضى از ويژگىهاى انقلاب را به شما آقايان و كسانى كه مىشنوند كلام من را، عرض مىكنم تا ببينند كه آيا اين وضع بهتر است يا اوضاعى كه در جاهاى ديگر هست. شما به من بگوئيد كه در كجاى ممالك اسلامى و غير اسلامى اينطور است كه رئيس جمهور از همين مردم و در دامن همين مردم باشد و هر روز و در ماه مبارك، هر شب برود توى جمعيتهاى متفرق و مردم را ارشاد كند بدون اينكه خوفى در دلش باشد.
ما مىديديم كه در زمان حكومت غاصب شاه مخلوع، اگر اين آدم مىخواست در يكى از خيابانهاى تهران ظاهر بشود و قبل از اينكه او بخواهد بيرون برود، مأمورهاى ساواك تمام خيابانها را و تمام خانههاى اطراف خيابانها را خالى مىكردند و مأمور مىگذاشتند و محافظت مىكردند براى اينكه او از ملت نبود، او در مقابل ملت بود، و الان رئيس جمهور كه در رأس واقع شده است در هر مجلسى كه او را دعوت كنند مىرود، در هر شهرى كه از او تقاضا كنند مىرود و مردم را ارشاد مىكند بدون اينكه يك ذره خوف در دل او باشد براى اينكه ملت را از خودش مىداند و ملت هم او را از خودش مىدانند، برادر هستند، رئيس جمهور با ادنى شخصى كه در ايران زندگى مىكند برادر است و مردم با هم برادرند و پشتيبانى مىكنند. و همين طور در كدام مملكت شما سراغ داريد كه رئيس مجلس
صحيفه نور ج 13 صفحه 2
منبر برود و مردم را هدايت كنند، و در ماه مبارك شايد بيشتر از سى تا منبر شايد - رفته باشد و مردم را هدايت كرده باشد؟ و در كجا شما سراغ داريد كه رئيس ديوان عالى كشور، يك عالمى باشد كه برود مردم را هدايت كند و مردم هم از او هدايت بشوند؟ و همين طور دادستان كل كشور و همين طور وزير كشور و همين طور ساير ارگانى كه هستند با كمال اطمينان بدون اينكه از كسى خوف داشته باشند براى اينكه مبادى خوف در كار نيست، همه پشتيبان هستند، همه برادر هستند. و در كجا سراغ داريد كه مجلس شوراى آنجا مثل مجلس شوراى اسلامى ما باشد؟ در سابق، زمان شاه مخلوع سابق و رضاخان مطرود، مجلس پر بود از دولهها، ممالكها، سلطنهها، متملكين، اشراف، طرفدارهاى شرق و غرب، نوكرهاى ممالك اجنبى. و الان در مجلس شوراى ما يك چهره پيدا نمىكنيد كه از اين طبقه اشراف باشد، از اين طبقه بالا باشد، همه از همين مردم هستند كه در بين بازار راه مىروند و از همين جمعيت هستند، عدهاىشان از علما و فقها هستند و عدهاىشان از چهرههاى متدين هستند و مجلس شوراى اسلامى ما نظير الان در هيچ جا نظير ندارد، چنانچه ساير نهادهاى دولتى ما اينطور است. و در كجا شما سراغ داريد كه ارتشش اينطور ملى و در بين مردم باشد كه وقتى در بين مردم ارتش برود يا ژاندارمرى برود يا سپاه پاسداران برود گل براى او نثار كنند و تظاهر كنند براى او؟ و آنها هم از باب اين است كه از همين مردم هستند، از همين جمعيت هستند و تمام جاهائى را كه شما ملاحظه كنيد، همه چون از خود ملت هستند از اين جهت با ملت اينطور روبرو مىشوند. و در كجاى دنيا شما سراغ داريد كه از باطن ملت، بدون اينكه هيچ كسى دعوت كند، اينقدر كميته، اينقدر دادگاه، اينقدر پاسدار كه خون خودشان را در راه اين كشور و در راه اسلام فدا مىكنند بدون اينكه كسى آنها را دعوت كرده باشد، در سرتاسر كشور، اين سپاه پاسداران اين كميتهها، اين دادگاهها همه براى همين اسلام و براى همين كشور خدمت مىكنند. و در كجاى دنيا سراغ داريد كه ملت آنچنان در خدمت اسلام باشد، آنچنان در خدمت دولت اسلامى باشد كه هر وقت غائلهاى پيش بيايد خود ملت پيشقدم است و پشتيبانى مىكند؟
ما كه مىگوئيم انقلابمان را مىخواهيم صادر كنيم و به همه كشورهاى اسلامى بلكه به همه كشورهائى كه مستكبرين بر ضد مستضعفين هستند، مىخواهيم يك همچو وضعيتى پيش بياوريم كه دولت يك دولت زورگوى جبار آدمكش امثال ذلك نباشد. و ملت يك ملتى نباشد كه دشمن با دولت است. ما مىخواهيم بين ملتها و دولتها آشتى بدهيم، دولتها اگر توجه بكنند و يا مطالعه كنند وضع ايران را و ببينند ملت ايران با دولت چه وضعى دارد، گمان ندارم كه آنها تحت تأثير واقع نشوند. البته قلمهاى مسموم خارج، قلمها و نوشتهها و مطبوعات خارجى، رسانههاى گروه خارجى همه بر ضد ايران و بر ضد دولت و ملت ايران تبليغات مىكنند لكن شما كه داخل اين كشور هستيد مىدانيد كه تبليغات آنها براى چه هست. براى اين است كه اين ملت و دولت با هم شدهاند. وقتى ملت و دولت با هم شد، قشرهاى روحانى و قشرهاى دانشگاهها و ساير قشرها، ارتشى و اشخاصى ديگر همه با هم هستند و همه يك فكر مىكنند، البته منافع ابرقدرتها ديگر نمىشود تأمين بشود، يك حكومتى نمىآيد
صحيفه نور ج 13 صفحه 3
روى كار كه براى يك ابرقدرتى يك كلمه بگويد، اگر يك وكيل، يك نخست وزيرى يك كلمه راجع به منافع ممالك ديگر، منافع اجنبىها حرف بزند، همين ملت است كه در مقابلش مىايستد و نمىگذارد. ما ميل داريم كه همه ممالك اسلامى همه كشورهاى اسلامى، همه كشورهاى مستضعفين دنيا اينطور بشود كه يك جمعيت باشند، در بين خود اين جمعيت و در بين همين جمعيت، نخست وزير، رئيس جمهور، مجلس، افراد ديگرى كه در بنگاههاى دولتى هستند تعيين بشوند تا آسيب بردار نباشد.
روحانيت بعضى ممالك با تكفير ما دانسته يا ندانسته در خدمت ابرقدرتها هستند
ما علاوه بر اينكه گرفتار امريكا هستيم و گرفتار شوروى هستيم، گرفتار بعضى اشخاصى كه دعوى اسلامى مىكنند، بعضىها كه در رأس روحانيت بعضى ممالك واقع هستند، گرفتار آنها هم هستيم، آنها هم ما را تكفير مىكنند، آنها هم كلمات ما را تعبير مىكنند و دنبالش تكفير مىكنند. اينها را اگر چنانچه واقعاً خطا كار هستند، خوب است كه مطالعه كنند، بفهمند دارند چه مىگويند و به نقع چه كسى كار مىكنند و اگر متعمد هستند و در مقابل يك كشور اسلامى، در مقابل يك كشورى كه كوشش مىكند كه بين همه برادرها را متصل كند و همه را با هم آشتى بدهد و ما قبل از بيست سال به اين طرف، دنبال اين معنى بوديم كه ممالك اسلامى همه با هم برادر باشند، اين او را تكفير نكند، او، او را تكفير نكند، اينهائى كه اينطور سمپاشى مىكنند و مع الاسف در لباس مفتى هستند و يا مفتى اعظم هستند، اينها نمىدانند كه اين كارها بر ضد اسلام و برو فاق ميل ابرقدرتهاست؟ اينها نمىدانند كه دانسته يا ندانسته براى ابرقدرتها دارند خدمت مىكنند؟ چطور اينها در مقابل سادات و آنهمه جناياتى كه سادات كرده است اينقدرها نمىايستند و تكفيرى ما نشديم از آنها؟ اما، ما كه از امام مهدى كه قوه اجرائى اسلام است صحبت مىكنيم و مىگوئيم كه عدل در زمان او فراگير خواهد شد و از طرف خود آنها هم همين معنا هست كه: يملا الارض قسطا و عدلا بعد ما ملات ظلما و جورا ما كه راجع به آن مىگوئيم و مىگوئيم كه انبياء مؤفق نشدهاند اجرا كنند مقاصد خودشان را و خداوند در آخر زمان كسى را مىآورد كه اجرا كند مسائل انبياء را، اين بيچارهها براى خدمت به اجانب يا نفهميده تأويل مىكنند كه فلان گفته است كه حضرت مهدى تكميل مىكند شريعت را. اين بسيار ناگوار است براى ما. ما حضرت مهدى را يكى از افرادى مىدانيم كه تابع اسلام است، تابع پيغمبر اسلام است لكن تابعى است كه نور چشم پيغمبر اسلام است و اجرا مىكند اين مطالبى را كه حضرت رسول اكرم (ص) فرموده است. چرا بايد اينها را حجاز، در كويت، در بعضى جاهاى ديگر تأويل كنند حرفها را و بر ضد يك مملكت اسلامى كه كوشش دارد همه برادرها با هم مجتمع كند و كوشش دارد دست ابرقدرتها را از سر اين ممالك اسلامى كوتاه كند، آنها در خدمت ابرقدرتها دانسته يا ندانسته هستند و مىخواهند تفرقه بين مسلمين بيندازند. اينها نمىدانند كه نبايد تفرقه بين مسلمين انداخت و برخلاف نص قرآن است؟ اينها مطلع نيستند يا اينكه در خدمت خداى نخواسته، ابرقدرتها هستند؟ ما مىخواهيم كه هم همه ممالك اسلامى اولاً در محيطى كه خودشان هستند، به حسب حكم اسلام بين
صحيفه نور ج 13 صفحه 4
حكومت و بين مردم مخالف نباشد و همه با هم باشند و همه متحد بشوند تا اينكه آسيبى براى اينها واقع نشود. شما ديديد كه ما وقتى كه در ايران ملتمان اتحاد پيدا كرد، چه قدرت بزرگى را شكست داد. ما مىخواهيم كه يك ميليارد جمعيت دنيا اينطور از مسلمين اينطور با هم متحد بشوند. اگر متحد بشوند، نه قضيه قدس ديگر باقى مىماند و نه قضيه افغانستان و نه قضاياى ديگر و اگر چنانچه وعاظ السلاطين بگذارند و اتحاد ما را به هم نزنند، انشاء الله پيروز خواهيم شد و دول اسلامى و ممالك اسلامى پيروز خواهند شد. من از خداوند تبارك و تعالى عظمت اسلام و مسلمين و وحدت كلمه اسلام و مسلمين را خواهان هستم و اين عيد سعيد را باز هم به همه مسلمين و همه كشورهاى اسلامى تبريك عرض مىكنم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:57 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 5
تاريخ: 21/5/59
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
مقايسه چهره نورانى مجلس شوراى اسلامى با مجالس دوران قبل از انقلاب
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاء الله خداوند اين عيد سعيد را بر همه مسلمين و خصوص ملت مسلم ايران مبارك كند. اين چهره مجلس اسلامى ماست و اگر چنانچه از صدر مشروطه (الا شايد دوره اول) تا قبل از اين مجلس ملاحظه كنيد، اينجا جاى آن وكلا نبود، وكلائى كه ازطبقه اشراف و از طبقه ثروتمند و مرفه، و حاضر نبودند دريك مجلس چند تايشان با هم جمع بشوند و حاضر نبودند در يك مجلس اينطور مسجدى بنشينند و هر كدام در كاخهاى بلند (الا بعضىها كه آنها هم از سنخ شما بودند) زندگى مىكردند، امكان نداشت كه يك مواجههاى بين من طلبه با آن تيپهاى اشرافى و اعيانى و داراى كذا و كذا اتفاق بيفتد فرضاً از اينكه گوش بدهند به اينكه يك طلبه به آنها چه مىگويد. اين از بركات نهضت است، بركات اسلام است كه همه نهادهايشان اسلامى و مردمى است. مجلس مردمى اين است پيشتر اسمش را گذاشته بودند مجلس ملى، ملت راه داشت بر آن مجلس؟ در آن مجلس از ملتها، از خود ملت كسى بود كه راه پيدا بكند آنجا؟ خصوصاً در اين دهههاى آخر يك نفر از شما در آنجا راه نداشت و جاى شما در آنجا نبود اخلاقاً، كه عندالله نبود، به واسطه علوشان شما و به واسطه اينكه آنها طاغوتى بودند، شما راه نداشتيد بر آنجا. ما امروز مواجهيم با يك چهرههاى اسلامى كه به غير از اسلام و به غير از مناقع مملكت خودشان فكر نمىكنند و من اميدوارم كه اين مجلس كه مركب از اين طبقه انسانى ملت است، چه آنهائى كه مسلم هستند و چه آنهائى كه باز برادرهاى ما هستند و از اقليتها هستند، اين چهرهها، چهرههائى است كه مال ملت است و امروز ملت راه پيدا كرده است به مجلس و ديروز، در گذشته، ملت هيچ خبرى از مجلس نداشت و هيچ عملى نمىتوانست انجام بدهد. اين موجب شكر است در درگاه خدا، همه تشكر كنيم از يك همچو نعمتى كه نصيب ما شده است و اين تنها مجلس نيست كه تحول پيدا كرده است، از طاغوت به اسلاميت و انسانيت، ساير نهادهاى دولتى هم، چه قواى مسلحه و چه سايرين از قبيل وزرا و امثال اينها، آنها هم همين طور هستند. الان ملت ما مىتواند ادعا كند كه ما در همه امور ناظريم. من خيلى از مجالس را ياد دارم و در بعضى از مجالس هم رفتم، به عنوان تماشاچى يك دانه از امثال شما در مجلس نبود، الا مثلاً مثل زمانى كه مرحوم مدرس آنجا بود يا آن در اول كه ما آنجا را ديگر نديديم، آن دورههاى اول، دوره كه بودند باز از اشخاصى كه نظير شما بودند. آن چيزى كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 6
مىخواهم عرض كنم اين است كه حيف است كه چهره نورانى مجلس در آن يك چيزهائى واقع بشود كه مخالف زى شما آقايان است.
موعظه به نمايندگان محترم مجلس در رعايت اصل تفاهم و حل و فصل مسالمت آميز مشكلات
من معذرت مىخواهم كه چند كلمهاى موعظه كنم شما را، شما محتاج به موعظه نيستيد لكن تذكر، برادرها، خودش يك امرى است يكى از عذابهائى كه در جهنم اهل جهنم به آن مبتلا هستند، خصام اهل النار است و يكى از نعمتهائى كه اهل بهشت متنعمند آن اخوانى كه، اخوانا على سرر متقابلين. آن برادرى و محبت كه بين اهل بهشت است يكى از نعمتهاى بزرگ خداست و آن خصامى كه در جهنم است، يكى از عذابهائى است كه بر اهل جهنم است كه دائم توى سر هم مىزنند. و اهل معرفت مىگويند كه هر چيزى كه در بهشت و در جهنم ظهور پيدا مىكند سابقه ندارد، از خود آدم است. در روايت هم است اينكه زمين بهشت و جهنم قاع است، هيچ چيز ندارد صاف است و در يك روايتى كه سابقاً من ديدم (حالا نمىدانم تمام معنايش درست چه جور است) اين است كه گاهى در بهشت يك اشخاصى، ملائكه الله مشغول يك بنا مىشدند و گاهى مىايستادند. ظاهراً پيغمبر اكرم شايد در شب معراج اين را ملاحظه فرمودند، سؤال كردند از جبرئيل اين چرا گاهى مىايستند و گاهى كار مىكنند. عرض كرد كه اينها اعمالى كه مردم مىكنند، مادامى كه اشتغال دارند به عمل خير اينها مصالحشان محقق مىشود و مشغول بنا مىشوند، آنوقتى كه آنها مشغول اين كار نيستند آنها هم. در هرصورت يك مسألهاى است اين در پيش اهل معرفت كه تمام چيزهائى كه در جهنم و بهشت هست اين از خود ماست. اينطور نيست كه خداى تبارك و تعالى يك آتشى تهيه كرده است كه ما را بسوزاند، ما خودمان تهيه مىكنيم در قرآن هم هست كه اينها اعمال شماست كه رد به خودتان مىشود. ما مىتوانيم خودمان را در اين عالم راجع به اين محكى كه از دو تا آيه شريفه استفاده مىشود بشناسيم كه آيا اهل نار هستيم يا اهل بهشت. اگر كارهايمان روى خصام باشد، دشمنى، يك وقت اين است كه انسان در يك مسألهاى صحبت مىكند، مباحثه مىكند خوب بين اهل علم و طلبهها متعارف است، گاهى وقتىها به فرياد مىكشد مطلب، به داد و قال مىكشد مطلب لكن وقتى كه مباحثه تمام شد، برادرند. بعد از مباحثه اينطور نيست كه اين مباحثه اسباب دشمنى باشد، دو تا دوستند و دو تا رفيقند، سر يك مطلبى، مطالبى آن، آن طرف مطلب را مىگيرد و آن، آن طرف مطلب و اتفاقاً اين يك ورزشى است كه دربين طلبهها هست و يك ورزش علمى است كه قوى مىكند آنها را. در ساير طبقات شايد نيست اينطور ورزش. اينها تاحد جنگ و دعوا با هم مقابل مىشوند مرحوم آقاى آسيد
صحيفه نور ج 13 صفحه 7
احمد زنجانى رحمه الله نقل مىكردند كه در روزنامه ملانصر الدين كه قفقاز طبع مىشده، او عكسى انداخته بوده از دو تا طلبه، دو تا اهل علم، يكى اين طرف، يك آن طرف نشسته و دعوا كردهاند و دندان يكى بيرون افتاده و كفش يكى هم بالاى سر آن يكى است و او براى انتقاد از اين طايفه اين را نوشته بود، اين را عكسبردارى كرده بود و او نمىدانست كه در عين حالى كه گاهى وقتها به اين مسائل هم مىرسد لكن به مجرد اينكه مباحثه تمام مىشود، با هم مىشوند رفيق و با هم دوست و برادرند. ما اگر چنانچه در مسائلى كه پيش مىآيد، در هر وضعى كه باشد، البته مسائل زياد الان در مجلس طرح مىشود و شما بعدها هم مواجه هستيد با مسائل زيادى كه براى ملت است و هر كسى نظر دارد و هر كسى اجتهاد دارد، هر كسى بايد مسائل را طرح بكند و بگويد، اما همانطورى كه طلبهها مسائل را مىگويند، كه منتهى به اين نشود كه حالا كه من مخالف با شما هستم در نظر و شما مخالف من هستيد در نظر، اين منتهى به اين بشود كه نه، ما دو تا خصم و دو تا دشمن با هم هستيم. اگر اينطور باشد كه واقعاً خداى نخواسته روى خصام باشد بايد ما خودمان را بشناسيم به اينكه ما اهل ناريم، براى اينكه خصام اينجا آن خصام را مىآورد. و اگر چنانچه ايمان در كار باشد، برادرى در كار باشد و با برادرى و حسن نيت، رفاقت، مسائل طرح بشود همه بايد نظر خودشان را بدهند و هيچ كدام هم برايشان حتى جايز نيست كه يك چيزى را بفهمند و نگويند، بايد وقتى مىفهمند اظهار كنند، اين مؤافق هر كه باشد، باشد. مخالف هر كس هم باشد، باشد براى اينكه شما وكيل مردم هستيد امين مردم هستيد امين و وكيل بايد مسائلى كه طرح مىشود آن مقدارى كه مىتواند و مىفهمند اظهار كنند لكن به طور خصومت، به طور تنازع و خصومت نباشد، هر چه بتوانند آرامتر لكن حالا صدا هم بلند شد، باشد، اما آن صدائى كه از طلبههاى توى مدرسه بلند مىشود دنبالش هيچ ابدا اثرى از خصومت نيست، دو تا رفيق، دو تا دوست هستند كه سر يك مسأله علمى مىرسد كار به آنجائى كه اين فرياد سر او مىزند، او فرياد سر او مىزند، لكن به مجرد اينكه مباحثه تمام شد همان دو تا برادرند كه بودند، همان دو تا دوستند كه بودند، هيچ ابدا ديگر دنباله ندارد كه آن مطالب را او گفته، اين مطلب را ما، با هم برادريم، مطالب با هم دعوا دارند، مسائل كه طرح مىشود آن مسائل با هم اختلاف دارند، اما آنهائى كه مسائل را طرح مىكنند مسائلشان بايد با هم اختلاف داشته باشد نه خودشان، خودشان دوست، رفيق و برادر ولى مسائل را بايد طرح بكنند و اشكال دارند بكنند و طرح بكنند مسائلى كه روى مصالح اسلام است، روى مصالح كشور است و آن مقدارى كه مىتوانند بررسى بكنند و آن مقدارى كه قدرت دارند نظر بدهند لكن بعد از اينكه مجلس تمام شد همانطورى كه بعد اينكه مباحثه طلبهها تمام شد مىنشينند با هم چاى مىخورند و رفيق و دوست هستند، آنها هم همين طور باشند. لازم نيست كه انسان وقتى كه در يك مطلبى مخالف يك كس ديگرى است، دشمن او هم باشد. همه مسلمان، همه مؤمن، همه اهل اين كشور و همه مصلحت اين كشور را مىخواهيد و ما و شما هم مصلحت اسلام را مىخواهيم و هم مصلحت اين اشخاصى كه در دار الاسلام زندگى مىكنند و تحت لواى اسلام هستند، از نمايندگانى كه ساير اقليتها هستند و مصالح آنها. اسلام اقتضاى اين را مىكند كه مصالح همه در نظر گرفته بشود و على
صحيفه نور ج 13 صفحه 8
السواء هم در نظر گرفته بشود. همه اهل اين مملكت هستند حق دارند در اين مملكت و شما هم وكلاى اين مملكت هستيد و خدمت مىخواهيد بكنيد، هر يكىتان وكيل همه هستيد و هر يكىتان بايد مصالح همه مملكت را در نظر بگيريد. بنابراين بهترين مباحثهها همين مباحثه برادرهاست با هم كه كارشان، اگر اختلافى هم دارند، برادرى حل مىكنند، نه به طور خصمانه و البته من مىدانم كه بسيارى از اشخاص هستند كه اينها بسيار منزه و مبرا هستند و اكثريت شما هم همين طور است و من اميدوارم كه همهتان اينطور باشيد. من كه همه را نمىشناسم لكن من چهرهها را مىبينم كه همهشان از همين ملت و از همين جمعيتى كه در اين مملكت هستند، هستند. هيچ از آن بالاها نيامدهاند اينجا تا بخواهند يك مقاصدى داشته باشند (كه) غير مقاصدى ملى و اسلامى. از اين جهت من اميدوارم كه اين مجلس، خدمت بزرگ بكند و انشاء الله كارها را به آسانى به پيش ببرد و هماهنگى كنند با دولت، با رئيس جمهور، با ساير ارگانهائى كه هستند. همهتان مىخواهيد يك مطلبى پيش برود، نه آقاى رئيس جمهور نمىخواهند كه اين مملكت خداى نخواسته آشفته باشد، رئيس يك مملكت كه نمىخواهد آن مملكت آشفته باشد و نه وكلاى مجلس مىخواهند كه اين مجلس آشفته باشد، براى اينكه شما همه مملكت هستيد، مملكت از خود شماست، نمىشود كه يك كس براى خودش طرح خلاف بزند، و نه وزرائى كه هستند و بودند و بعدها هم انشاء الله خواهند بود، اينها هم همهشان نظرشان به اين است كه اسلام را تقويت كنند، احكام اسلام را پياده كنند، براى اين مملكت خدمت بكنند. وقتى بنا شد همه با هم، به حسب عقايد يكى هستند، همه مىخواهند خدمت بكنند، همه مىخواهند كه اين مملكت را به پيش ببرند، همه مىخواهند كه اين جرثومههاى فاسدى كه در مملكت هست قطع بكنند، همه يك راه مىخواهند بروند، اين ديگر تخاصمى در كار نيست و نخواهد بود. اگر بله فرض كنيد كه يك طايفهاى بودند و آمده بودند در مجلس و مىخواستند مقاصد شوم خودشان را يا مقاصدى كه به تبع آن ابر قدرتها به خدمتگزارى به آنها بود، مىخواستند انجام بدهند، آنوقت دعوا مىشد، آنوقت بايد هم حقيقتاً بشود، آنوقت مخاصمه هم صحيح بود براى اينكه مخاصمه با آن اشخاصى كه توطئهگر هستند، اشخاصى كه مىخواهند مجلس را به هم زنند، مىخواهند مملكت را به هم بزنند اين لازم است و بايد باشد، بعد از اينكه نمىشود اينها را با هدايت، و مأيوس هستيد كه اينها را با هدايت مىتوانيد كه به راه صحيح وادار كنيد. و اما شماها كه همچو مقصدى در كار نداريد، من يقين دارم كه هيچ يك از شماها بنايتان نيست كه اين مملكت را به هم بزنيد، همه مىخواهيد مملكت آرامى باشد كه برادرهاى شما در اين مملكت زندگى آرام داشته باشند، زندگى مرفه داشته باشند و همه مىخواهيد كه دست اجانب از اين مملكت كوتاه باشد و كوتاه خواهد بود انشاء الله و همه مىخواهيد كه يه اين مملكت خدمت بكنيد، خودتان هم از سنخ همان جمعيت هستيد، نه از آن طبقههاى بالائى كه هيچ خبر از پائين ندارند و هيچ اطلاعى ندارند كه به اين پائين دستها چه مىگذرد. شما خودتان از بين همين جمعيتها آمدهايد و مىدانيد كه چه مىگذرد به اين مردمى كه در اين كشور هستند، به اين زاغهنشينان چه مىگذرد، خودتان هم زندگيتان هم همانطورهاست، با يك قدر اختلاف مختصر. بنابراين آن چيزى كه لازم است براى
صحيفه نور ج 13 صفحه 9
همه ماها و همه شماها و همه ملت و همه كسانى كه اداره اين مملكت را مىخواهند بكنند، اين است كه با هم تفاهم داشته باشند، اگر مسألهاى را برخلاف مىبينند و بخواهند و بنشينند و حل كنند و صحبت كنند. در مجلس اگر چنانچه يك مطلبى را مىبينند كه دارد خلاف واقع مىشود، صحبت كنند، بنشينند مشورت كنند با رفقايشان و من اميدوارم كه انشاء الله با خوشى و خوبى طليعه اين باشد كه پيروزى نهائى را انشاء الله پيدا كنيد.
ناتوانى قدرت مجهز به سلاحهاى مدرن و آتشين در مقابل ايمان و انسجام يك ملت
و هيچ خوفى ما از ابر قدرتها نداريم و در عين حالى كه دستمان از همه آن سلاحهاى آدمكش كذا كوتاه هست لكن ايمانمان ما را وادار مىكند كه نترسيم و خوف نداشته باشيم و يك ملتى وقتى يك مطلبى را همه با هم خواستند، نمىشود تحميلشان كرد تحميل در وقتى است كه همه نخواهند، متفرق بشوند، اگر متفرق شدند آنوقت جاى اين مىشود كه يك دستهاى به دسته ديگر يك مطلبى را تحميل كنند، اما اگر چنانچه اينها با هم مجتمع باشند نه ديگر در بين خودشان تحميلى هست براى اينكه جاى تحميل ديگر نمىماند و نه ديگران مىتوانند تحميل بكنند. قدرتها هر چه هم بزرگ باشند، وقتى مقابله با ملت مىشوند نمىتوانند كارى بكنند. من شايد يك دفعه ديگر اين را گفته باشم كه سفير شوروى آمد پيش من گفت كه دولت افغانستان از ما خواسته است كه برويم آنجا و چه بكنيم. من متوجه نبودم كه اينها كار را كردهاند حالا آمدهاند دارند مىگويند، دولتى هم در كار نبوده دولت هم بعد خودشان درست كردهاند، لكن به او گفتم كه اين اشتباه است از شما، ممكن است براى شما كه قدرتمند هستيد، يك كشورى را بگيريد، اين آسان است براى شما، قواى زياد داريد، خوب مىريزيد اما يك ملت را نمىتوانيد مهار كنيد. شما وقتى وارد شديد در آن جا نمىتوانيد پيش ببريد و مزاحمت براى شما همچو ايجاد مىشود كه فشل مىشويد. لكن كارى كرده بودند و بنا هم داشتند بكنند. نه اين بود كه مىخواستند حالا استمزاج كنند، از من اجازه بگيرد شوروى كه مملكت اسلامى را برويم بگيريم. مطلب اينطورى است كه يك ملتى وقتى كه همه با هم باشند، پشتيبان هم باشند، برادر با هم باشند، اين قدرتهاى بزرگ بر فرض اينكه بيايند و با توپ و تانكشان هر كارى مىخواهند بكنند لكن وقتى وارد شدند، در ملت هم هضم مىشوند، ملت آنها را هضم مىكند. و ما ابدا از اين توطئهها نمىترسيم و مضافاً به اينكه به نظر من اينكه حالا هى مىآيند و صحبت مىكنند، بعضىها آمدهاند هى گفتهاند كه يك توطئه خيلى بزرگتر در كار است از كجا تا كجا چه شده است و از كجا تا كجا چه شده است به نظر من درست نيست، توطئه به اين معنا نيست الان، لكن بايد با كمال دقت مراقبت بشود. بايد ارتش ما، ژاندارمرى ما، سپاه پاسداران ما بايد با كمال دقت و همه ملت، همه ملت الان سپاه اسلام هستند بايد مراقبت كنند، بايد رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند و به مجرد اينكه ملت ديد يك رفت و آمد مشكوكى است اطلاع بدهند. در محلهها ديدند كه رفت و آمدى در يك خانهاى هست و
صحيفه نور ج 13 صفحه 10
غير عادى است، اطلاع بدهند فوراً، آنها هم فوراً كنترل كنند اين چيزها را. در عين حالى كه همه اينها بايد بشود لكن مطمئن باشيد كه نتوانند كارى بكنند و نمىتوانند اين مملكت را به آن آسيب برسانند. و ما بعد از اينكه همه مسائل را ما مفروض بگيريم، فرض بگيريم كه اينها آمدند و همه به قول خودشان همه ملاها را كشتند و همه مومنين را از بين بردند، ما از چه ميترسيم؟ ما از يك جائى كه اين وضع را دارد منتقل مىشويم به يك جائى كه بهتر از اينجاست، چرا ما بترسيم؟ من نمىگويم ما غلبه به آنها مىكنيم لكن ما غلبه ايمانى داريم بر آنها، ما همان منطقى را داريم كه در صدر اسلام بود كه اگر آنها را بكشيم به بهشت مىرويم اگر آنها ما را بكشند باز هم ما به بهشت مىرويم. اين منطق اهل ايمان است. آن كه ايمان به خداى تبارك و تعالى دارد، آن كه قرآن را به آن ايمان دارد، منطقش اين است كه ما ضرر نمىكنيم، هيچ طرف قضيه ضرر نيست اگر چنانچه كشته بشويم، لباسمان را عوض كرديم لباس بهترى پوشيديم و اگر چنانچه بكشيم يك غير انسانى را از دنيا بيرون كرديم. بنابراين ما ترسى از چيزى نداريم ولى معذلك شما مطمئن باشيد كه نخواهد شد. ملت اسلامى است و براى خدا داريد كار مىكنيد. ملت ما براى خداست كه دارند كار مىكنند. آنهمه جوانها را دادند براى خدا بود هيچ براى چيز ديگرى نبود، و تعقل ندارد كه يك كسى جوانش را بدهد براى اينكه يك خانه پيدا كند با فرض كنيد كه شب يك غذاى خوبى، اين معقول نيست، اينها براى خدا آمدند به ميدان و همين مطلب در ذهنشان بود كه ما براى خدا داريم كار مىكنيم و اجرمان را هم از خدا مىخواهيم هيچ طلبى هم هيچ كداممان از هم نداريم همه براى خدا انشاء الله كار كرده باشيم و بكنيم و از خداى تبارك و تعالى اجرش را بخواهيم و خداى تبارك و تعالى خواهد داد يا اينجا و آنجا، يا آنجا. خداوند انشاء الله همه شما را مؤفق كند و من بحق خدمتگزار شما هستم و اين چند لحظهاى كه از عمر من باقى است من در خدمت شما هستم و خداوند انشاء الله شما را به كمال معرفت برساند و دشمنهاى اين كشور و اين اسلام را انشاء الله يا هدايت كند و يا اينكه به جز ايشان برساند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:57 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 11
تاريخ: 22/5/59
پيام امام خمينى در تجليل از شهداى پاسدار كردستان (پاوه)
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر شهداى پاسداران انقلاب اسلامى و تمامى نيروهاى مسلح متعهد اسلامى، سلام بر خانوادههاى عزيز و قهرمان پرورآنان. درود خداوند بر خانوادههاى شهدائى كه با صبر و شكيبائى و مقاومت و با تقديم عزيزان خود به خدا و اسلام بزرگترين حماسههاى تاريخ معاصر را ترسيم كرده و مىكنند. درود بر پاسداران اسلام كه با خون خود و مشتهاى گره كرده خويش انقلاب اسلامى را به ثمر رساندند. درود بر تمام نيروهاى مسلح و متعهد اسلامى كه با گرايش به انقلاب مقدس ايران و پشتوانه ملت عزيز كاخ ستمگرى را واژگون كردند. ملت شريف ايران از شما خانوادههاى عزيز شهداى پاسدار قدر دانى مىكند و بالاتر از اين تقديرى است كه از بارگاه مقدس خداوند متعال نصيب شما و همه شهداى اسلام و وابستگان آنان خواهد شد. شهداى انقلاب بزرگ چون شهدائى صدر اسلام در پيشگاه مقدس ربوبى ارزشمند و مورد عنايت حق تعالى و اولياى اسلام ارزشمند خواهد بود. اينجانب به عنوان يك خدمتگزار و دعاگوى حقير، خود و ملت را مرهون اين عزيزان مىدانم و از خداوند بزرگ طلب مغفرت مىنمايم. تاريخ، فداكارى اين جوانان غيور و متعهد را فراموش نمىكند و نام نامى ملت عظيم ايران در صفحات تاريخ ضبط و در چهره دهر ضبط است والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:57 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 12
تاريخ: 25/5/59
پيام امام خمينى به بنى صدر در مورد وقوع سانحه هوائى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى بنى صدر رئيس جمهور حفظه الله تعالى
نجات جنابعالى و همراهان محترم از سانحهاى كه به حسب عادت، مصيبتوار بايد باشد، كه نشانهاى از الطاف الهى است براى پيشرفت انقلاب اسلامى، ما از اين امورى كه اثبات قدرت حق آشكارا در آن پيداست كه همه در جهات حفظ اين كشور و ملت است كراراً ديدهايم. انشاء الله تعالى از اين پس نيز عنايات پروردگار باماست و با همه وجود در پيشگاه مقدس شكر گزاريم. ما همه از خدائيم و بايد در راه خدمت به او باشيم. اين عنايت معجزهآسا دليل آن است كه شما و همراهانتان در خدمت به كشور اسلامى صديق بوده و صديق خواهيد بود. شما به شكرانه اين نعمت بزرگ زندگانى ثانوى خود را بيش از پيش وقف خدمت به اسلام و كشور اسلامى نمائيد و ملت بزرگ با رؤيت اين عنايات پى در پى اطمينان كامل داشته باشند كه مادام كه در خدمت اسلام هستند، آسيب پذير نيستند و دشمنان كوردل اين كشور بدانند كه با توطئه و شيطنتها نخواهند توانست كشور اسلامى را آسيب رسانند. ملت ما تا پاى جان در خدمت به اسلام حاضر و در پشتيبانى از نهادهاى اسلامى مصمم هستند و از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و كشور اسلامى ايران را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه اللهو بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:58 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 13
تاريخ: 25/5/59
بيانات امام خمينى در جمع قضات شرع و دادستانهاى انقلاب اسلامى كشور
قواى ثلاثه اساس يك كشور است
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد به ملت ايران تبريك عرض كنم كه بحمدالله اين قواى ثلاثه كه اساس يك كشور است از خودشان است و از متن جامعه است و از اشخاص طاغوتى و منحرفين نيستند و از خداى تبارك و تعالى تؤفيق همه را مىخواهم در اينكه همه خدمتگزار به اسلام باشيم و با جديت و كوشش همه، اين نهضت اسلامى به پيش برود و حكومت عدل الهى مستقر بشود به جاى حكومت طاغوتى. شما همه مىدانيد و ملت هم مىداند كه اين سه قوهاى كه در زمان طاغوت بود، نمىشود گفت كدام خبيثتر از كدام بودند. قوه مقننه ما به دست اشخاصى افتاده بود كه به اعتراف شاه مخلوع از طرف سفارتخانهها تعيين مىشدند و ملزم بودند اينها همانها را به كار وا دارند و از اين راه ماهيت قوه مقننه بر ملت ما روشن مىشود كه ليستى كه امريكا بدهد و نوكر او اجراء كند، بهتر از اين مجلسى كه ما داشتيم و بهتر از سنائى كه ما داشتيم، يعنى آنها داشتند، نخواهد بود. آنها در طول مدتى كه متصدى بودند هيچ گاه قدمى براى خدا بر نمىداشتند، اگر اينها براى خدا مىخواستند قدم بردارند، حتماً نه آمريكا آنها را پيشنهاد مىكرد و نه شاه مخلوع آنها را تعيين مىكرد. ما از همان حرف شاه، شاه مخلوع سند اتخاذ مىكنيم كه اين قوه مقننه چه جور اشخاصى بودند و قوه مجريه هم كه همه مىدانند كه چه جنايتهائى در اين كشور مرتكب شدند و خود آن مرد كه يك مقام غير مسؤول به حسب اصطلاح آنها داشت در رأس همه جناينتكارها بود، جنايتكارها همه الهام از او و او الهام از اجانب مىگرفت. قوه قضائيه كه در اسلام آنقدر در آن اهتمام شده است و حكم را يا نبى يا وصى نبى بايد متصدى بشود و اگر غير نبى و وصى نبى، سفارش شده از طرف نبى اكرم باشد، آن ثالث مىشود كه شقى. قوه قضائيه ما هم به دست يك اشخاصى افتاد كه من گمان نمىكنم در تمام افرادى كه متصدى فضا بودند، يك نفرشان صالح باشد. اگر گفته مىشود كه در بين اينها يك اشخاصى بودند كه مثلاً يك قدرى متدين بودند، لكن صالحيت براى قضا غير از تدين است، امر مهمى است كه شايد در اسلام كمتر چيزى مورد توجه بوده است مثل قوه قضائيه و نكتهاش هم معلوم است براى اينكه در دست قوه قضائيه همه چيز ملت است، جان مردم است، مال مردم است، نواميس مردم است، همه در تحت سيطره قوه قضائيه است و قاضى اگر چنانچه خداى نخواسته نالايق باشد، ناصحيح باشد، اين در اعراض و نفوس مردم سلطه پيدا
صحيفه نور ج 13 صفحه 14
بكند، معلوم است كه چه خواهد شد. از اين جهت من به ملت ايران تبريك مىگويم كه در اين زمان نه قوه مقننه يك قوهاى است كه ليستش را داده باشند و تعيين كرده باشد كسى آنها را، خود آنها منتخب از طرف ملت هستند و ملت بدون اينكه كسى تحميل به آنها بكند، اينها را تعيين كرده است و هر كدام هم كه ناصالح بودند، خود مجلس كنار گذاشته است. بنابراين قوه مقننه ما قوهاى است كه صالح است و اكثر افرادش، افراد متعهد هستند و همهشان از همين جمعيت ملت هستند و از آن كاخنشينها نيستند و قوه قضائيه هم معلوم است كه يك نفر از آن اشخاصى كه طاغوتى باشند در اينها نيست و اهل علم هستند كه با زندگى طلبگى امرار معاش كردند و در متن جامعه بودهاند و از گرفتارىهاى جامعه اطلاع دارند و گرفتار بودهاند خودشان هم، اينها مىتوانند كه به درد مستضعفين برسند و قوه مجريه هم كه عبارت از رئيس جمهور و نخست وزير و بعد هم انشاء الله وزرائى كه تعيين خواهند شد، اشخاصى هستند كه خود ملت تعيين كردند، كسى تحميل به آنها نكرده است و مجلس هم كه از خود ملت است، بعد كابينه را راى به آن مىدهد و بلااشكال به كسى كه بر خلاف موازين اسلامى رفتار كند و غير متعهد باشد و از حال مستضعفين بى اطلاع باشد، راى تمايل نخواهند داد.
لكن بايد عرض كنم كه اين قضاوت در اسلام بسيار اهميت دارد و بسيار خطرناك است. اهميت دارد كه تمشيت امور مردم و رفع ظلمها و مخالفتها و اينها با دست اينها بايد بررسى بشود و مظلوم از ظالم ممتاز بشود و حق اجرا پيدابكند، و خطرناك است براى اينكه اگر چنانچه خداى نخواسته حكم بر خلاف ما انزل الله باشد ولو در دو و در هم على حد الكفر و قاضى على شفير الجهنم بسيار خطرناك است لكن امرى است كه واجب كفائى است و بايد تكفل كرد. هر يك از اشخاصى كه متصدى هستند اگر چنانچه مجتهد عادل باشند، مستقلا مىتوانند و اگر چنانچه مجتهد نباشند، آنها به تعيين مجتهد در يك زمانى كه ما فاقد هستيم، افرادى كه تمام جهات را مجتمع باشند، با تعيين مجتهد تصدى مىكنند. نبايد از كارى كه اهميت دارد، شانه خالى كرد كار آن كس اهميت دارد در نظر شارع مقدس، اين را نمىتوانيم ما از آن شانه خالى كنيم، واجب كفائى است، اگر چنانچه شانه از زيرش خالى كردند، مورد مواخذه خواهند بود. بايد تصدى كرد حتى در زمان بعضى از امراى سابق مثل خلفاى بنى عباس و بنىاميه و اينها بعضى از اشخاص در خدمت آنها به حسب ظاهر مىرفتند و اشخاص بسيار صحيحى بودند براى جلوگيرى از بعضى مظالم، اينطور نيست كه اگر يك حكومتى هم ظالم شد، كسى بداند كه مىتواند رقع ظلمى از مردم بكند، مىتواند يك راه صحيحى را پيش بگيرد، بتواند از آن شانه خالى كند. حالا كه بحمدالله يك كشور اسلامى داريم و همه اركانش اسلامى است نمىشود امروز گفت كه دولت هست و ما زير بار دولت نمىرويم و دولت هست و ما مستخدم دولت نمىشويم. اين حرفها مال زمان طاغوت بود. زمان رسول الله هم دولت بود، زمان اميرالمومنين هم دولت بود، مىشد بگوئى كه دولت است و ما استخدام در اين دولت نمى شويم ؟! دولت از امورى است كه بايد در مملكت باشد، از واجبات حسبيهاى است كه واجب است براى حفظ نظم دولت باشد. اگر دولت باطل باشد، استخدام در او جايز نيست مگر اينكه براى يك احقاق حقى باشد، چنانچه در صدر اسلام
صحيفه نور ج 13 صفحه 15
هم اين مسائل بوده است و اگر دولت صحيح حقى بود، نبايد اشخاص بگويند كه ما دراين دولتى كه صحيح و حق است، رويم براى اينكه اسمش دولت است. حكومتهاى اسلامى، همه دولتهاى اسلامى بودند، همه متولى امور مردم بودند. عمده اين است كه دولت چه دولتى باشد، اگر دولتى مثل دولت فعلى باشد كه اركانش همه اسلامى هستند و همه در راه اسلام مىخواهند خدمت بكنند، نبايد كسى تحاشى كند از اينكه من نمىخواهم وارد بشوم دراين دولت و استخدام بشوم. استخدام دولت حق است، زمان حضرت امير هم اشخاصى بودند كه شرطه بودند، اشخاصى بودند حكومت بودند، استاندار بودند، اشخاص مومنى بودند كه كار فرما بودند در جاهائى و اينطور كلىاش را آدم بگويند كه، آنوقتى كه زمان طاغوت بود بگويند كه ما در خدمت طاغوت واقع نمىشويم، حالا هم كه زمان الله است بگويند كه ما در خدمت واقع نمىشويم اين كج فهمى است. اگر چنانچه قضا مثلاً"، در قوه قضائيه كمبود بود و به هر كس اظهار كردند، وقتى به مقدار كفايت نباشد واجب است بر اينكه تصدى بكند و قضاوت بكند نبايد بگويند كه حالا كه قضاوت است ما در خدمت دولت واقع نمىشويم. خدمت دولت، نيست خدمت خداست. الان دولت، دولت الهى است و خدمت به الله است، نه خدمت به طاغوت است بنابراين نبايد بعضى از آقايان تحاشى كنند از اينكه ما در استخدام دولت واقع نمىشويم. اين استخدام اسلام است، دولت خودش اسلامى است، نه اين است كه خودش مستقل است، آن هم خدمتگزار اسلام است، همه خدمتگزار اسلام هستيم.
حقظ نظام از واجبات الهى است
و البته بايد همه امور بر نظام و نظم باشد. وقتى كه پايه امور بر نظم شد، باشد و حفظ نظم از واجبات الهى است بايددر قوه قضائى هم اين نظم محفوظ باشد يعنى اينطور نباشد كه قاضى يك روز بخواهد بيايد و يك روز هم دلش بخواهد نيايد. اين يك يا بايد در استخدام، استخدام الله بر آيد و وظيفه شرعى الهى خودش بداند كه بايد روى موازينى كه هست، ساعاتى كه تعيين شده است براى كار، كار بكند و اگر چنانچه نخواهد هم اين كلمه استخدام را قبول بكند يا اصلش تصدى نكند يا ملزم بداند خودش را به الزام شرعى كه اگر آمد نظام را حفظ كند، اگر بخواهد وارد بشود و بى نظم باشد، من يك هفته دلم نمىخواهد بيايم، الزامى كه من ندارم، نمىخواهم يك چنين آدمى، اصلا از اول وارد نشود، اگر چنانچه مىتواند كه روى موازينى كه تعيين مىشود و شوراى قضائى تعيين مىكند عمل بكند، ملتزم به اين باشد كه اين عمل تا آخر روى موازين باشد و هر روز هم خودش را عاجز ازاين داشت خوب برود پيش شورا و استعقا بدهد، اما متصدى باشد و بى نظم متصدى باشد، اين صحيح نيست. بايد يك مملكتى همه چيزش نظام داشته باشد، همانطورى كه اگر در شهربانى بخواهند اينهائى كه پاسبان هستند بگويند كه ما امروز مىخواهيم نيائيم، امروز ميلمان كشيده است كه منزل باشيم، اين نمىشود اين پاسبان نمىشود و اين شهربانى هم نمىشود و در ساير ادارات هم يك ادارهاى بگويد كه من امروز نمىخواهم بيايم، اين خواستنى نيست. كسى كه يك امر را تصدى كرد بايد نظامش را حفظ
صحيفه نور ج 13 صفحه 16
بكند. آقايان هم كه از همه قشرها از حيث كا راهميتشان بيشتر است بايد اين نظام را حفظ بكنند و همانطورى كه در ساير جاها يك نظامى هست و بدون نظم يك امرى تحقق پيدا نمىكند يعنى فاسد مىشود، بايد نظام را حفظ بكنند و هر چيزى را كه تقبل كردند با نظم و با ترتيب، اين را اجراء بكنند و عمل بكنند.
قضاوت يكى از عبادات الهى است
و از مهمانى كه بايد عرض كنم دقت در امر قضاست. وقتى كه نواميس مردم، جانهاى مردم، مالهاى مردم تحت نظر شماست، نبايد كه مسامحه بشود خداى نخواسته يك غير مجرمى مجرم شناخته بشود يا يك مجرمى كه بايد حد الهى برايش جارى بشود، اين غير مجرم شناخته بشود. بايد در امر قضا كمال دقت را كرد و با دقت اجراء كرد، مبادا خداى نخواسته به دست يكى، يك ظلمى واقع بشود. هر دو طرفش ظلم است، اگر چنانچه يك غير مجرمى، مجرم شناخته بشود، ظلم به آن شخص است و اگر يك مجرمى، غير مجرم شناخته بشود، ظلم به آنهائى است كه اين جرم مرتكب شده است براى آنها. بايد تمامش را با كمال دقت، با كمال مواظبت و احتياط عمل كنيد كه مبادا يك وقت خداى نخواسته يك كسى به قتل برسد در صورتى كه جرمش به مقدار قتل نيست، كسى يك حبس طولانى بشود در صورتى كه جرمش به مقدار اين حبس نيست، يا قاتلى فرار كند از زير بار قصاص به توهم اينكه خوب، يك ترحمى بايد به آن كرد. نه، قاضى بايد با تمام شدت توجه بكند به مواضع قضا، قاضى بايد جسارتا عرض مىكنم قسى القلب باشد، تحت تاثير واقع نشود، قاضى كه نفسش جورى است كه اگر مثلاً اين مجرم يك قدرى گريه كرد، يك قدرى ناله كرد، يك قدرى التماس كرد، تحت تاثير واقع بشود، اين نمىتواند قاضى واقع بشود. يا اگر حس مثلاً انتقام جوئى در قاضى باشد، آن هم نمىتواند قاضى باشد. قاضى يك نفر آدمى است كه بدون اينكه هيچ نظرى داشته باشد راجع يه قضيه، اگر برادرش را آوردند پيشش كه قضاوت كند، همانطور باشد كه اگر دشمنان را آوردند، يعنى در قضا آنطور باشد، حكمى كه مىخواهد بكند بين برادرش و بين دشمنش، در حكم فرق نگذارد. نمىگويم در عوارض نفسانى، نخير در حكم يعنى همانطورى كه براى برادرش حكم بحق بايد بكند، براى دشمنش هم همانطور، على السواء باشد پيشش همه، شما شنيدهايد كه حضرت امير با آن ظاهرا يهودى بود كه در محضر قاضى واقع شدند در صورتى كه حضرت امير رئيس بود، وقتى كه احضارش كرد رفت پيش قاضى، قاضى وقتى كه اباالحسن به ايشان گفت، اشكال كرد به او كه نه، به آن هم هر چه مىگويى به من هم همين طور بگو. اين دستورى است براى همه ماها كه بايد در مسند قضا يكى كه نشست، همه ملت پيشش با يك نظر باشد، تمام نظرش به اجراى عدالت باشد. عدالت، در دشمنش هم به طور عدالت، در دوستش هم به طور عدالت. نه اينجا مسامحه بكند و نه آنجا سختگيرى كند. و بالاخره اين امور مهم در دست شما آقايان است و از قرارى كه الان آقايان كه پيش من آمدهاند از شوراى قضائى، خيلى اميدوار بودند به اين چهرههاى نورانى، بايد در هر جا كه باشيد و هر مطلبى كه پيش شما بيايد،
صحيفه نور ج 13 صفحه 17
هر قضاوتى كه پيش شما بيايد، بهطور حق، به طور عدالت، بدون نظر به اينكه اين آدم چه است و آن آدم چيست، حتى يك مجرم در جه اول وقتى كه آمد، روى حق نظر بكنيد، اين سابقهاش چه جورى است اين را نظر نگيريد، روى حق و عدالت به آن نظر بكنيد و حكمى كه صادر مىكنيد يك حكم عادلانه باشد كه محضر حق تعالى كه وارد مىشوند مورد اشكال نباشيد و روسفيد باشيد. و من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى شما را موفق بكند، هم جهات شرعى كه عرض كردم، آن جهات ديگر هم شرعى است، اين منتها در متن است كه راجع به حكم عدالت انشاء الله موفق بشويد و هم راجع به نظم و اينكه روى يك موازين باشد و شوراى قضا اگر يك چيزى را گفت، شما نگوئيد كه من خودم مستقلم و مىخواهم چه بكنم، اين غير نظم است، اين نظم نيست. هر كس در خودش اينطور مىبيند كه اگر بيايد گوش نمىدهد به اينكه يك نظمى باشد، برايش جايز نيست تصدى اين امر، برود كنار، الزامى نيست و هر كسى كه به خودش اين را مىبيند كه وقتى آمد روى موازين عمل بكند و روى نظام عمل بكند و شوراى قضائى اگر يك چيزى را گفتند بپذيرد و انشاء الله ماجور باشد پيش خداى تبارك و تعالى و اين را شما يكى از عبادات حساب بكنيد كه قوه قضائيه هستيد و قضاوت مىكنيد و احقاق حق مىخواهيد بكنيد، اين يكى از عبادات الهى است.
و انشاء الله موفق و مويد باشيد و همه ما موفق باشيم به اينكه خدمت بكنيم، مملكت ما احتياج مبرم به خدمت دارد، احتياج مبرم به نظام دارد، بعد از انقلاب است، انقلاب البته يك مصائبى در آن هست لكن بعد از اينكه همه اركان تمام شد با كمك هم، همه با كمك هم انشاءالله اين بار را به منزل برسانيم و اينطور نباشد كه در خارج به ما بگويند كه اينها هرج و مرج هست در ايران و نه، در ايران ديگر نمىشود و چه، اين حرفهائى كه مىزنند. لااقل بهانهاى ما دست آنها ندهيم و هر كس هر كارى را متصدى است، او را خوب انجام بدهد. شما كار نداشته باشيد كه يك قاضى در بلخ مثلاً فلان عمل را كرده است و يك قاضى در كجا، شما كارتان اين باشد كه اين كارى كه خود شما مىكنيد، اين خوب باشد. اگر همه افراد يك مملكتى آن كارى كه دستشان است بنا بگذارند خوب انجام بدهند، اين مملكت يك مملكت الهى عالى مىشود و اگر بنا باشد كه اين كه كار خودش را مىخواهد بكند، به كار ديگرى هم دخالت بكند، به يك كارى كه مربوط به او هم نيست دخالت بكند، اين قاضى است بخواهد قوه مجريه هم خودش باشد، قوه مجريه است، بخواهد قاضى هم خودش باشد، اين هرج و مرج همينهاست. اين قوا كه هست و اساس هستند، اينها عليحده و مستقل و متجزى از هم هستند و هر كدام بايد كار خودشان را انجام بدهند. اگر بنا شد كه يك قاضى بخواهد اجرا هم بكند، اين از حد خودش تجاوز كرده است و كارش فاسد خواهد شد و مملكت هم فاسد خواهد شد و اگر چنانچه هر كسى كار خودش را همانطورى كه هست، خوب انجام بدهد، انشاء الله تعالى موفق خواهد شد اين مملكت به اينكه نظامش درست برقرار و شما هم انشاء الله ماجور پيش خداى تبارك و تعالى و در نامه اعمال شما ثبت بشود كه قاضى است كه براى خدا قضاوت كرده است.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:58 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 18
تاريخ: /5/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم اروميه
ما هر چه داريم از خداست و براى خدا بايد خرج كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من با اينكه حالم الان مقتضى نيست خيلى ولى دو، سه كلمه با آقايان عرض مىكنم كه من از زحمات شما، اولا از زحمت اينكه از راه دور آمديد اينجا تشكر مىكنم و ثانيا از زحماتى كه شما مرزنشينها براى اسلام و براى كشور خودتان تحمل مىكنيد متشكرم لكن بايد بدانيد كه امروز كشور شما مال خود شماست. در زمان شاه مخلوع شما زحمتكشها بايد زحمت بكشيد و همه چيز شما در جيب اجانب بريزد. بحمدالله با همت والاى ملت و خصوصا شما مرزنشينها، دست اجانب را از اين كشور كوتاه كرديد و مملكت مال خود شماست، دولت از خود شماست. مجلس از خود شماست، رئيس جمهور از خود شماست و همه خدمتگزار به اين ملت هستند و من هم كه چند روزى بيشتر تا آخر عمرم نمانده است، در خدمت شما هستم. خداوند شماها را عزت و عافيت عنايت كند. آن چيزى كه همه سختىها را آسان مىكند اين است كه كارها براى خداست. ما و شما و همه هر چه داريم از خداست و هر چه توان داريم، براى خدا بايد خرج كنيم. توان همه اعطائى است كه خدا كرده است بر شما و بر همه، و آن چيزى كه خدا به همه داده است، بايد تسليم او بشود.
هر چه زحمت بكشيد، در محضر حق تعالى ثبت مىشود و اميدوارم كه اجر كشورهاى صدر اسلام بر شما ملت ايران و بر شما مرزنشين اعطاء بشود و خداوند تبارك و تعالى كشور شما را از شر اجانب حفظ بفرمايد و مادامى كه شما بانوان و مردها، جوانها با هم هستيد و اختلاف نداريد و مقاصد خودتان را صرف نظر مىكنيد و به مقاصد اسلام فكر مىكنيد، آسيبى بر شما وارد نخواهد آمد. خداوند انشاء الله شماها را حفظ كند تا سعادت اين دنيا و آن دنيا را نصيب شما بكند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:58 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 19
تاريخ: 26/5/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام امام جماراتى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج سيد مهدى امام جمارانى دامت افاضاته از آنجا كه بنا به تصويب شوراى انقلاب مقرر گرديده تا شوراى مركزى اوقاف دو نفر روحانى شركت داشته باشند كه با ساير اعضاء اين شورا امور اوقاف را زير نظر بگيرند لذا جنابعالى را به سمت نماينده خود و به عنوان يكى از اين دو روحانى در شوراى مزبور انتخاب مىنمايم و اميد است در اين امر مهم از هيچ گونه كوششى فروگذار ننمائيد و با همكارى و همگامى با ساير برادران عضو شوراى مركزى و كارمندان اوقاف، به بهترين وجه از موقوفات نگهدارى نمائيد. از خداى تعالى تؤفيق و تاييد جنابعالى را در هر چه اسلامىتر كردن اداره اوقاف مسئلت دارم و ضمنا لازم است در هر ماه اعضاى مزبور و ساير كارمندان محترم گزارشى از وضع سازمان اوقاف به جنابعالى تسليم و به اطلاع اينجانب برسانيد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:58 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 20
تاريخ: 26/5/59
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام نظامزاده
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى شيخ محمد على نظام زاده دامت افاضاته از آنجا كه بنا به تصويب شوراى انقلاب مقرر گرديده تا در شوراى مركزى اوقاف دو نفر روحانى شركت داشته باشند كه با ساير اعضاء اين شورا امور اوقاف را زير نظر بگيرند، لذا جنابعالى را به سمت نماينده خود و به عنوان يكى از دو روحانى در شوراى مزبور انتخاب مىنمايم و اميد است در اين امر مهم از هيچ گونه كوششى فروگذار ننمائيد و با همكارى و همگامى با ساير برادران عضو شوراى مركزى و كارمندان اوقاف به بهترين وجه از موقوفات نگهدارى نمائيد. از خداى تعالى تؤفيق و تاييد جنابعالى را در هر چه اسلامىتر كردن اداره اوقاف مسئلت دارم. ضمنا لازم است در هر ماه اعضاى مزبور و ساير كارمندان محترم گزارشى از وضع سازمان اوقاف به جنابعالى تسليم و به اطلاع اينجانب برسانيد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:58 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 21
تاريخ:26/5/59
بيانات امام خمينى در جمع مردم شهرستان اروميه
اميدوارم كه اين نهضت منتهى به ظهور امام عصر سلام الله عليه بشود
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر ملت عزيز آذربايجان. سلام بر شما جوانان مرزنشين كه به واسطه جديتتان و همت بزرگتان، از ميهن دفاع مىكنيد و كردهايد. من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را و همه ملت ايران و عزت و سعادت همه را خواستار هستم. من از اشخاصى هستم كه براى خدمت شما عزيزان حاضر و اميد است كه اين آخر عمر در خدمت شما باشم. من شكر مىكنم خداى تعالى را كه به واسطه اين نهضت و به واسطه اين انقلاب ما را با همه ملت روبرو كرد و ما، شما آقايان، علماى اين حدود، مرز و جوانان عزيز ما و تمام كسانى كه در اينجا هستند مواجه هستيم و شما را از نزديك مىبينيم، در صورتى كه اين امر قبلاً براى ما ميسر نبود و دستهاى خائن بين اهل علم و بين ما و شما جدائى افكنده بود و خداى تبارك و تعالى خواست كه ما با هم مجتمع باشيم و با هم براى اسلام خدمت كنيم و براى كشورمان عزت ايجاد كنيم.
بحمدالله موفق شديد شما و موفق شدند ملت ايران كه نام نامى اين كشور را در همه جاى دنيا منتشر كنند و همه اهالى ممالك اسلامى و غير اسلامى توجه به شما، توجه به ملت عزيز ما دارند و اميدوارم كه اين نهضت و اين انقلاب منتهى بشود به ظهور امام عصر سلام الله عليه و اميدوارم كه اين انقلاب ما به همه دنيا و براى همه مستضعفين، براى نجات همه مستضعفين به همه دنيا صادر بشود و همه همان را كه براى شما هست و غلبه كرديد بر دشمن اسلام و دشمن ملت، مستضعفين هم غلبه كنند بر مستكبرين. خداوند همه شما را سلامت و سعادت و عزت و عظمت عنايت كند و من متشكرم از شما كه از راه دور با زحمت تشريف آوردهايد و دراين مكان تنگ، با گرمى هوا، اينجا تشريف داريدمن آنچه كه در طبق اخلاص دارم دعاست و آن مقدارى كه مىتوانم، توانائى دارم، خدمت به شماست.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:58 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 22
تاريخ: 26/5/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى ديگر از مردم شهرستان اروميه
امروز كشور مال شماست و كار در آن به نقع ملت و خودتان است
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بر شما اهالى محترم آذربايجان. سلام بر بانوان و آقايان مرزنشين اروميه. برادران و خواهران! شما مىدانيد كه امروز كشور ما چون بعدانقلاب است، احتياج به كمك ملت دارد. ملت بود كه اين نهضت را پيش برد و ملت است كه بايد از اين به بعد نيز به پيش ببرد. شما مرزنشينان حق بزرگى بر همه كشور داريد و ما مرهون زحمات شما هستيم و اميدواريم كه كشور شما با همت شما و همت ساير برادران و خواهران شما استقلال خودش را تا آخر حفظ كند و شما از لشگرهاى امام زمان سلام الله عليه باشيد و كشور خودتان را با جديت خودتان حفظ كنيد. امروز روزى نيست كه شما كار بكنيد و اجانب منفعتش را ببرند. امروز هر چه زحمت بكشيد و كار كنيد، به نقع ملت خود شماست و به نفع شماست. اميد است انشاء الله شما با سعادت و سلامت عظمت و عزت ايران را حفظ كنيد انشاء الله خداوند شما را سعيد قرار بدهد و كشور شما را از هر آسيبى حفظ كند و همانطورى كه عنايات حق تعالى تاكنون بر اين ملت بوده است، از اين به بعد هم انشاء الله عنايت خدا بر شما ملت عزيز باشد و با عنايت خدا و وحدت كلمه شما و جديت همه قشرهاى ملت، اين قشرهاى فاسدى كه الان در كشور ما هستند و مانع از پيشرفت، آنها هم از بين بروند انشاء الله. و مملكت شما مال خود شماست و زحمتهاى شما پيش خداى تبارك و تعالى اجر داشته باشد و دارد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:58 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 23
تاريخ: 27/5/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى استان سيستان و بلوچستان، جيرفت و دزك آباد يزد و اقشار مختلف مردم
طرحهاى اساسى ابر قدرتها اين است كه با اسماء مختلف و با صورتهاى متعدد بين برادرها اختلاف بيندازند
بسم الله الرحمن الرحيم
خداى تبارك و تعالى را شكر گزاريم كه ملت ايران، همه طوائف برادران شيعى مذهب و برادران اهل سنت در كنار هم و با برادرى براى پياده كردن احكام اسلام كوشش مىكنند. برادران و خواهران من! ما امروز در يك عصرى واقع هستيم كه تمام دنيا، تمام كشورها از اقصى نقاط عالم تا اينجا به منزله يك خانه شدند. در سابق اگر چنانچه قضيهاى واقع مىشد در يك شهرى، براى يك شهر ديگر هيچ مطرح نبود و شهر ديگر از آن مطلع نمىشد يا اگر مطلع مىشد، براى او قضيهاى نبود لكن امروز وضع عصر ما طورى شده است كه قضايائى كه در يك كشور واقع مىشود، در همه كشورهاى دنيا، در اقصى كشورهاى دنيا منعكس مىشود و براى آنها مطلب است، اينطور نيست كه اگر ما در اينجا با هم اختلافى بكنيم، منحصر باشد به يك شهرى يا يك كشورى مثل كشور ايران، بلكه انعكاسش در تمام كشورهاى دنيا هست و بازتابش در همه جا هست. امروز وضع سياسى دنيا طورى است كه تمام كشورهاى عالم در تحت نظر سياسى ابر قدرتها هستند، همه جا را ناظر هستند و براى شكست همه طوائف و قشرهاى ديگر طرحها دارند و مهم طرحها اين است كه بين برادرها اختلاف ايجاد كنند. طرحهاى اساسى سياسى آنها اين است كه با اسماء مختلف و با صورتهاى متعدد بين برادرها، بين دوستها اختلاف بيندازند.
اسلام احكام اخلاقيش هم سياسى است، همين حكمى كه در قرآن هست كه مومنين برادر هستند، اين يك حكم اخلاقى است، يك حكم اجتماعى است، يك حكم سياسى است. اگر مومنين، طوائف مختلفهاى كه در اسلام هستند و همه هم مؤمن به خدا و پيغمبر اسلام هستند اينها با هم برادر باشند، همانطورى كه برادر با برادر نظر محبت دارد، همه قشرها با هم نظر محبت داشته باشند علاوه بر اينكه يك اخلاق بزرگ اسلامى است و نتايج بزرگ اخلاقى دارد، يك حكم بزرگ اجتماعى است و نتايج بزرگ اجتماعى دارد. شما ببينيد كه در همين برهه از زمان كه اسلام در اينجا يك سايه ضعيفى انداخته است، اين برادرى كه مقدار ناقصى الان درايران ايجاد شده است چه آثار رحمتى هست در آن
صحيفه نور ج 13 صفحه 24
و چه انعكاس رحمانيت الهى در اين كشور هست. اين جهاد سازندگى كه همه قشرهاى ملت را در تحت لواى خودش قرار داده است و جوانهاى ما از هر قشرى در اين جهاد سازندگى وارد مىشوند، اين اثر آن اخوت اسلامى است كه دارند، اينها برادر هستند، توى يك كشور با هم برادر هستند و لهذا با نظر برادرى به هم نگاه مىكنند و اخوت اسلامى اقتضاى اين را مىكند كه در اين جهت اجتماعى همه با هم كمك كنند و اين كشورى كه از خودشان هست همه آباد كنند آن را و پاكسازى كنند آن را و بسازند آن را و اين يك حكم اخلاقى است كه در آن حكم اجتماعى هم هست و علاوه بر اين جهات سياسى دارد. جهات سياسى آن همين بوده، همه ديديد كه ملت ايران وقتى كه با هم مجتمع شدند و برادروار با هم در كنار هم بودند و همه توجه به برادرى اسلامى خود داشتند، قدرتهاى بزرگ نتوانستند در مقابل اين برادرها، در مقابل اينهائى كه مجتمع با هم شدند، نتوانستند در مقابل اينها قيام كنند و تاب مقاومت بياورند، همه راه خودشان را گرفتند و رفتند، گر چه بعضى از ريشههاى فاسدشان مخفيانه در اين ملت و در اين كشور هست لكن اين ريشههاى فاسد نمىتوانند اين اخوت ايمانى كه الان در شما هست اين را به هم بزنند.
اين اخوت ايمانى كه خداى تبارك و تعالى امر به اخوت كرده است و عقد اخوت بين مومنين انداخته است انحصار به مومنين ايران ندارد، انحصار به مومنين يك كشور ندارد، اين عقد اخوت بين تمام مومنين دنياست، تمام ممالك اسلام بايد با هم مثل برادر باشند و اگر چنانچه ممالك اسلامى مثل برادر با هم باشند و تودههائى كه در هر كشورى زندگى مىكنند با تودههاى كشور ديگر مثل برادر نظر داشته باشند، اينها بر همه قدرتهاى عالم مسلط خواهند شد. امروز شما گمان نكنيد كه اگر در يك گوشه عالم يك قضيه واقع بشود، ساير ممالك ديگر مطلع نمىشوند، امروز دنيا يك عائله شده است، دنيا يك موجود شده است كه همه عالم از هم مطلع مىشوند، با اين راديو و تلويزيون مىبينيد كه مطلب كه در يك گوشه ديگر عالم واقع مىشود در همه جا منتشر مىشود. بايد اين اخوت ايمانى طورى باشد كه يك كشورى با كشور ديگرى نظر خلاف نداشته باشند، كشورهاى اسلامى با هم نظر دوستى داشته باشند و مخالفين ما كوشش مىكنند كه در تمام جاهائى كه ممالك مستضعفين هست و ملتهاى مستضعف هست، چه ملت اسلامى و چه غير اسلامى كه مستضعف هستند، كوشش مىكنند كه با فعاليتهاى متعدد بين اينها جدائى بيندازند، بين اينها تفرقه بيندازند، ممالك را از هم جدا كنند، كشورهاى اسلامى را از هم جدا كنند، ملتهاى اسلامى را از هم جدا كنند و لهذا مىبينيد كه گويندگانشان، آنهائى كه ادعاى اسلاممى كنند در عين حالى كه با يهود موافقت كردهاند يعنى با صهيونيست موافقت مىكنند لكن جديت دارند كه بين برادرهاى مسلم تفرقه بيندازند و يا هر طورى شده است برادرهاى مسلم را از هم جدا كنند. اينها يك نقشههاى سياسى است كه كشورهاى بزرگ به واسطه عمالشان مىخواهند در ممالك اسلامى پياده كنند. مسلمين بايد بيدار باشند، مسلمين بايد هوشيار باشند كه امروز مثل ديروز نيست، اين عصر ما مثل عصرهاى سابق نيست كه هر طايفهاى در محل خودشان منافع خودشان را به دست بياورند، امروز منافع همه كشورهاى اسلامى پيوند به هم
صحيفه نور ج 13 صفحه 25
است، منافع كشور اسلامى ايران با منافع كشور اسلامى ساير كشورها، اينها با هم پيوند به هم است، منافع كشور اسلامى ايران با منافع كشور اسلامى ساير كشورها، اينها با هم پيوند هستند، اگر چنانچه اختلافى بين ملت ايران با ملتهاى ديگر بيفتد، اختلافى ما بين برادرهاى اهل سنت ما با برادرهاى اهل تشيع ما واقع بشود، اين به ضرر همهمان هست، به ضرر همه مسلمين هست. و آنهائى كه مىخواهند ايجاد تفرقه بكنند اينها نه اهل سنت هستند و نه اهل تشيع هستند، آنها كسانى هستند كه كارگردانان دولتهاى ابر قدرت هستند و در خدمت آنها هستند. آنهائى كه كوشش دارند بين برادرهاى اهل سنت ما با برادرهاى اهل تشيع تفرقه بيندازند، اينها اشخاصى هستند كه براى دشمن اسلام، براى دشمنهاى اسلام مشغول توطئه هستند و مىخواهند دشمنهاى اسلام را بر مسلمين غالب كنند، آنها طرفدار آمريكا هستند، بعضى طرفدار شوروى هستند و بايد مسلمين در هر جا كه هستند، توجه كنند كه امروز تفرقه ما بين يك مملكتى ولو در اقصى بلاد دنيا باشد با مملكت ديگرى كه با او در شرق و غرب با هم جدا هستند، امروز مثل سابق نيست، امروز هر مسألهاى در يك گوشه دنيا واقع بشود، مسأله دنياست، نه مسأله همانجا. اگر چنانچه يك تفرقهاى بين شما برادرها در ايران واقع بشود، اين يك مسألهاى است در همه دنيا و اگر تفرقهاى مابين برادران ايرانى و برادرهاى عراقى واقع بشود، يعنى ملت عراق بشود، اين يك مسألهاى در دنيا هست، نه يك مسألهاى بين اينجا و عراق هست، اين را در دنيا رويش حساب مىكنند و در دنيا آنهائى كه مىخواهند تمام منافع دنيا را به جيب خودشان بزنند و سلطه خودشان را به تمام ممالك دنيا تحميل بكنند، آنها همين تفرقهاى كه بين برادرهاى شيعه ما وسنى ما فرضا اتفاق بيفتد در ايران، آنها بهره بردارى مىكنند و همين طور اگر بين برادرهاى ايرانى ما و برادرهائى كه در پاكستان هستند يك اختلافى واقع بشود، بهره بردارى مىكنند آنها. ما بايد بيدار باشيم و بدانيم كه اين حكم الهى كه فرموده است انما المومنون اخوه ، برادر هستند اينها و هيچ حيثيتى جز برادرى با هم ندارند و مكلفند كه مثل برادر با هم رفتار كنند، اين يك حكم سياسى است كه اگر ملتهاى مسلم كه تقريبا يك ميليارد جمعيت هستند، اينها برادر با هم باشند و به برادرى با هم رفتار كنند، هيچ آسيبى بر اينها واقع نمىشود و هيچ يك از ابر قدرتها قدرت اينكه تجاوز به آنها بكنند ندارند. برادرها! بايد متوجه اين معنا باشيد.
علاوه بر جهاد سازندگى، جهاد با نفس خودتان هم بكنيد
اما قضيه جهاد سازندگى كه شما آقايان از اين جهاد سازندگى هستيد و كار پر ارزشى شما داريد، بايد توجه داشته باشيد كه علاوه بر اينكه جهاد سازندگى مىكنيد، جهاد با نفس خودتان هم بكنيد.
اگر خداى نخواسته در اين جهاد سازندگى يك كارى بشود كه بر خلاف مصلحت اسلام است، بر خلاف مصلحت انقلاب است، اسباب دلسردى مردم مىشود. خداى نخواسته اگر بعضى از اشخاص غافل يك وقت يك عملى بكنند بر خلاف مقررات دولت اسلامى و بخواهند يك شلوغكارى بكنند،
صحيفه نور ج 13 صفحه 26
اينها جهاد نفس نكردهاند و جهاد سازندگىشان هم مفيد نيست.
بايد شما آقايانى كه يك همچو عمل بسيار شريفى را متكفل هستيد و ارزنده است اين عمل شما پيش اسلام، بايد توجه بكنيد كه اين اخلاق اسلامى كه اخوت اسلامى است و برادرى است و برابرى است، اين را ملاحظه كنيد و مبادا يك وقت در يك جائى بر خلاف مقررات و بر خلاف نظم عمل بكنيد. اين يك امرى است براى همه كشور ما هست، براى همه نهادهاى كشور ما هست كه بايد انتظام نظم را، مقررات جمهورى اسلامى و مقررات حكومت اسلامى را بايد مو به مو دريافت كنند و مو به مو عمل كنند و برخلاف مقررات عمل نكنند. اين يك مطلب اسلامى است. حكومت حالا مثل حكومت زمان شاه مخلوع نيست كه اگر چنانچه تخلف بكنيد، اين جزء فضائل شما مىشود، حالا اگر تخلف از احكام حكومت اسلامى بكنيد، اين جزء رذائل است، اين رذيله است، اين پيش خدا صحيح نيست، در اسلام بايد نظم مقرر باشد. اين را من به همه مسلمين كه در همه جا هست عرض مىكنم و بخصوص به ملت شريف اسلام از هر طبقهاى هستند، اگر بنا باشد كه در قواى انتظامى، قواى مسلح، در ارتش نظم نباشد و بخواهد هر كسى به خيال خودش عمل بكند و سلسله مراتب را ملاحظه نكند، اين يك امرى است برخلاف مقرره اسلامى است، حكمى است كه اسلام كرده است كه بايد اين نظم محفوظ باشد، بايد مراتب محفوظ باشد و اينطور نباشد كه هر كس هر طورى دلش بخواهد تضعيف كند قواى انتظامى را، ارتش را، ژاندارمرى را و ساير قواى مسلح مثل پاسداران را. همانطورى كه همه ملت موظفند كه اين قواى انتظامى را حفظ كنند و پشتيبانى كنند و نظم را مراعات كنند و دخالت در امور نظام نكنند، خود نظامىها هم و خود اشخاصى كه در قواى انتظامى هستند بايد مقررات را حفظ بكنند و از فرماندهان خودشان فرمانبردارى كنند. هم جهاد سازندگى بايد مقررات را حفظ بكنند و هم كسان ديگرى كه در هر جا مشغول كارى هستند، اينطور نباشد كه جهاد سازندگى دخالت در يك امر ديگرى كه وظيفه او نيست بكند يا مثلاً پاسدارها دخالت در يك امرى كه در وظيفه آنها نيست بكنند يا ارتشىها اينطور، يا ديگران در ارتش دخالت بكنند يا ديگران در ژاندارمرى دخالت بكنند، بايد هر نهادى روى همان مقرراتى كه دارد عمل بكند و امروز اين يك مسأله اسلامى است. شما خيال نكنيد كه ما حالا يك دولتى داريم كه جداى از مسلمين و جداى از مقاصد اسلام است. امروز تمام افرادى كه متكفل امور اين مملكت هستند و متكفل اداره اين مملكت هستند همه از جنود الله هستند و همه خدمت به اسلام دارند مىكنند و نبايد آنها را تضعيف كرد، ملت بايد پشتيبان همه اين نهادها باشد و همه نهادها هم بايد خودشان مقررات را به طورى كه در هر نهادى مقررات هست عمل بكنند و بر خلاف مقررات، خلاف شرع است، نبايد عمل بكنند و هيچ طايفهاى و هيچ نهاد ديگرى نبايد دخالت بكند. نبايد كميتهها مثلاً دخالت بكنند در امر ارتش، نبايد ارتش دخالت بكند در امر كميتهها، نبايد قوه اجرائيه دخالت در قوه قضائيه يا تقنينيه بكند و نبايد آنها در قوه قضائيه دخالت بكنند، بايد به همانطورى كه قانون اساسى اسلامى مقرر كرده است و ملت به آن راى داده است، بايد به همانطور عمل بشود و اسباب اين نشود كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 27
هر طايفهاى براى خودشان يك حكومتى داشته باشند و يك كارهاى بر خلاف مقررات بكنند. اگر بخواهيد اسلام را پيش ببريد و اگر بخواهيد مملكت خودتان را از دست ابر قدرتها و چپاولگرهاى بين المللى نجات بدهيد، بايد همه مقرراتى كه تحت عمل هر يك هست، آن مقررات عمل بشود و هيچ نهادى با نهاد ديگر معارضه نكند و تمام برادر باشند و با برادرى با هم رفتار بكنند، و من اميدوارم كه تمام برادرهاى ما در اطراف ايران، چه برادرهاى اهل سنت و چه برادرهاى اهل تشيع و تمام كسانى كه در اين ملت هستند از اقليتهاى مذهبى همه با هم مجتمع باشند و همه مثل برادر با هم رفتار كنند تا اينكه اين مملكت به پيش برود و احكام اسلام در او جارى بشود و رفاه همه مسلمانها و همه كسانى كه در كشور اسلامى سكونت دارند حاصل بشود. و من اميدوارم كه همه ملتهاى اسلامى، گمان نكنند اين ملتهاى اسلامى كه ما در يك گوشهاى هستيم و آنها در گوشه ديگر، قرآن همه شما را برادر خوانده است، قرآن عقد اخوت بين همه شما، آن كسانى كه در آخرت نقطه عالم هست و مسلم است و مؤمن است، با آن كسى كه در اول نقطه عالم هست و بين مشرق و مغرب، با آنها جدائى هست، اينها جدائى از هم ندارند و همه با هم برادرند و بايد به حكم اسلام همه با هم برادرى كنند و متفرق نشوند و جداى از هم نباشند و مصالح خودشان را مصالح اسلام و مصالح همه ملتها بدانند و هر ملتى مصلحت ملت ديگرى را مصلحت خودش بداند و مومنين در هر جا كه هستند برادر باشند و به برادرى رفتار كنند و اگر يك جائرى به يكى از ممالك اسلامى تعدى كرد، اين تعدى را به خودشان بدانند و من اميدوارم كه با نظر كردن به اين حكم اسلامى كه همه مردم، همه مسلمانها برادر هستند، اين مملكت مصالح خودش را به دست بياورد و همه ممالك اسلامى بر ابر قدرتها غلبه كنند و موفق به اين بشوند كه احكام اسلام را تا آخر اجرا بكنند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:58 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 28
تاريخ: 27/5/59
بيانات امام خمينى در جمع مردم شهرستان اردبيل و دشت مغان
قيامى كه براى خدا و اسلام باشد پايدار است
از خداوند تعالى عظمت اسلام و سلامت مسلمين و خصوصا برادران آذربايجانى و شما عزيزان شهرستان اردبيل و اطراف اردبيل را خواستارم. بعضى از كسانى كه مىخواهند اين نهضت اسلامى و اين انقلاب الهى به ثمر نرسد، گاهى مىگويند كه شور مردم كم شده است، مردم در اول انقلاب شور زياد داشتند ولى حالا اينطور نيست و اين سمپاشى است در بين ملت. مگر اول انقلاب براى خدا بود و حالا براى خدا نيست كه در اول انقلاب، شور زياد باشد و حالا چون براى خدا نيست، كم باشد؟ از اول انقلاب تا حالا هر چه بوده است براى خداى تبارك و تعالى بوده است. يك مملكتى كه مىرفت به طرف جاهليت، مىرفت كه احكام قرآن و اسلام فراموش بشود و مىرفت به اينكه مصالح اين مملكت پايمال بشود، خزائن مملكت به جيب اجانب برود، ملت قيام كرد براى خدا و براى احياى احكام الهى و با شور و شعف به ميدان رفت و با دادن فدائيان بسيار و شهداى بيشمار غلبه كرد بر كفر و نفاق و دست ابر قدرتها را از اين كشور كوتاه كرد و اين براى اسلام بود و براى خدا. يك كشورى كه براى خدا قيام كرده است، براى خدا هم پايدار مىماند و براى خدا هم ادامه مىدهند و لهذا اين اشخاصى كه پيش خودشان مىنشينند حساب مىكنند و يا بى حساب مىخواهند اين كشور را به خيال خودشان نگذارند به پيش برود و اين انقلاب را نگذارند كه گرم بماند و پرشور، اينها يك مطالبى را عنوان مىكنند و منتشر مىكنند. اين چه شده است كه شما جوانان عزيز را از راه دور به اين منزل حقير كشانده است؟
امروز همه امور دست خود ملت است
اين چه احساسى است كه بانوان محترم و جوانهاى عزيز را از آن طرف كشور آورده است و در يك همچو جائى تا مواجه بشوند با آنها و آنها هم مواجه با ما بشوند و درد دلهائى كه آنها دارند و ما داريم در ميان بگذاريم؟ غير از شور اسلامى است؟ غير اسلام اصلا مطرح است پيش شما؟ شما براى يك تخت و تاجى اينجا آمدهايد؟ براى يك استفاده مادى اينجا آمديد؟ مىدانيد كه اين حرفها در اينجا نيست. شما براى خدا و براى رضاى خدا و پيشرفت اسلام مىخواهيد به بدخواهان ارائه بدهيد كه همان شورى كه در اول انقلاب بود و ما را به ميدانها كشاند و دشمنان اسلام را از ايران بيرون
صحيفه نور ج 13 صفحه 29
راند، حالا هم هست، براى اينكه اسلام همان اسلام است، انقلاب اسلامى هم همان انقلاب اسلامى است.
بحمدالله تاكنون هم با بهترين وجه اين مطالب اسلامى يعنى اساس حكومت اسلامى با بهترين وجه تحقق پيدا كرده است و ملت خودش است كه سرنوشت خودش را به دست دارد. اينطور نيست كه ملت ما از همه چيز بى خبر باشد و سرنوشتش را در كاخ سفيد برايش طرح بكنند يا در كرملين. خود ملت است كه با راى خودش رئيس جمهورى تعيين مى كند، جمهورى اسلامى را راى مىدهد و با راى خودش كه متمركز است در مجلس، دولت را تعيين خواهد كرد و همه امور دست خود ملت است. امروز مثل زمان رژيم طاغوتى نيست كه ملت هيچكاره باشد و همه امور دست يك نفر يا يك عده باشد. ملت همه كاره است و همه هم با راى خود ملت است و همه چيزها هم به نفع ملت است انشاء الله.
مردم براى اسلام قيام كردند و دلسرد نمىشوند
اينها كه تقاله آن رژيم سابق يا طرفداران آمريكا يا شوروى هستند و يك ريشه گنديدهاى از آنها باقى مانده است، كوشش مىكنند كه مسائل را يك جورى طرح بكنند كه ملت ما را از اين انقلاب دلسر بكنند. مگر اين انقلاب براى اين بوده است كه يك خانهاى به مردم بدهد؟ يك كسب و كارى براى مردم ايجاد بكند؟ اين انقلاب براى خدا بوده است و براى اسلام.
ملت ما ديد كه اسلام دارد به دست طوائف مختلفى كه طمع دارند براين كشور و طمع دارند بر خزاين اين كشور، دارد اسلام از بين مىرود، آنها با اهداء خون جوانان خودشان و با زيانهاى زيادى كه ديدند، قيام كردند براى اسلام. اگر قيام كرده بودند براى اينكه به نوائى برسند و حالا مثلاً" نرسيدهاند البته دلسرد مىشوند، اما كسى كه براى خدا قيام كرده است، خدا هميشه هست و احكام اسلام هميشه هست و شما جوانها و شما عزيزانى كه در اطراف مملكت هستيد، هميشه براى اسلام هستيد و آذربايجان هميشه سنگر اين كشور بوده است و حالا هم سنگر است، اين سنگر تا آخر هم هست.
ملتى كه براى خدا قيام كند از هيچ چيز نمىترسد
من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه شما عزيزان را كه از راه دور آمديد حفظ كند و شما را براى ما نگه دارد و شما هم توجه داشته باشيد به اينكه كشور از خود شماست و هر چه زحمت بكشيد در اين كشور، براى برادران خودتان و براى خودتان زحمت كشيديد. اينطور نيست كه شما زحمت بكشيد و ديگران چيزهائى را كه شما زحمت كشيدهايد به جيب خودشان بكشند. امروز بحمد الله اسلام در اينجا قوه پيدا كرده است و انشاء الله احكام اسلام هم پياده خواهد شد و دولت اسلامى هم قدرت خودش را با پشتيبانى شما دارد و از هيچ يك از اين قدرتهائى كه در عالم هستند و ارعاب مىكنند ملت ما را، ما نمىترسيم براى اينكه ما براى خدا قيام كرديم، ملت ما براى خدا قيام كرده است و ملتى
صحيفه نور ج 13 صفحه 30
كه براى خدا قيام كند از هيچ چيز نمىترسد و آسيب نمىبيند و خدا با شماست و نگهدار شما.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:59 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 31
تاريخ: 27/5/59
بيانات امام خمينى در جمع بانواد اردبيلى
ملتى كه شهيد در راه اسلام دارد آسيب نخواهد ديد
بسم الله الرحمن الرحيم
شما بانوان محترم كه از راه دور آمديد، خوش آمديد و خداوند انشاء الله شما را سعادتمند فرمايد. ملتى كه بانوانش در صف مقدم براى پيشبرد مقاصد اسلامى هست آسيب نخواهد ديد. ملتى كه بانوانش در ميدانهاى جنگ با ابر قدرتها و با مواجه شدن با قواى شيطانى، قبل از مردها در اين ميدان حاضر شدهاند پيروز خواهد شد. ملتى كه شهيد در راه اسلام، هم از بانوان دارد و هم از مردها و شهادت را، هم بانوان طلب مىكنند و هم مردها، آسيب نخواهد ديد. ما اميدواريم به اين سيل خروشان ملت كه در جلوى آنها بانوان محترم كه ارزشمندترين قشرهاى ملت هستند و براى پيشبرد آمال اسلامى مجاهدت مىكنند، به ملت ايران تبريك عرض مىكنم و باك از هيچ قدرتى نداريم براى اينكه يك ملتى كه زن و مردش براى جانفشانى حاضرند و طلب شهادت مىكنند، هيچ قدرتى با آن نمىتواند مقابله بكند. قدرت شما قدرت الهى است. شما بانوان محترم براى خدا قيام كرديد و براى خدا در اين قيام پايدار هستيد و آسيب نخواهيد ديد. هر چه مىدانيد - مىتوانيد اين صفهاى خودتان را فشردهتر كنيد و انقلاب را حفظ كنيد و به پيش برويد. گوش به حرفهاى مفسدينى كه مىخواهند بين شماها تفرقه بيندازند يا شما را از انقلاب دلسرد كنند ندهيد كه اينها بلندگوهاى شيطان هستند و خداى تبارك و تعالى آنها را انشاء الله سركوب خواهد كرد. من از شما بانوان محترم قدردانى مىكنم و تشكر مىكنم كه راههاى دور به اينجا تشريف آورديد. خداوند انشاء الله شما را عزيز و عظيم و مرفه قرار دهد و شما را براى مسلمين و اسلام حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:59 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 32
تاريخ: 28/5/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم استان باختران (كرمانشاهان)
اگر قيام لله شد پشتوانهاش الله است
بسمالله الرحمن الرحيم
قل انما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى ثم تتفكروا در عالم، نهضتهاى زيادى واقع شده است و انقلابهاى بسيار، لكن اكثر نهضتى بوده است از يك ظالمى بر ضد ظالم ديگر از يك ستمكارى براى ستمكار ديگر. نهضتها همچو نبوده است كه همه آنها نهضتهاى صحيح باشد بلكه غالبا نهضتهائى بوده است كه يك رژيم ظالمى مىآمده است و رژيم ظالم ديگر را از بين مىبرده است و خودش جايگزين آن مىشده است و به ظلم ادامه مىداده است. آن دستورى كه قرآن مجيد در چند كلمه فرمودهاند براى نهضت كه كيفيت نهضت بايد چه باشد، آن اين آيه شريفه است كه مىفرمايد انما اعظكم بواحده خطاب مىفرمايد به رسول خدا كه بگو به امت كه من يك موعظه فقط دارم و آن اين است كه قيام بكنيد براى خدا، اگر يك نفر هستيد براى خدا قيام كنيد، اگر جمع هستيد براى خدا قيام كنيد. قيام براى خدا در مقابل تمام قيامهائى كه طاغوتى است و اگر براى خدا نشد شيطانى است. طاغوت است و الله. قيام هم يا براى خداست، يا براى غير خدا. آن قيام، قيام طاغوتى است، غلبه ظالمى بر ظالم ديگر، غلبه چپاولگرى بر چپاولگر ديگر و قيامى كه خداى تبارك و تعالى دستور مىفرمايد، قيام لله است. بايد ما توجه داشته باشيم كه اگر قيام لله شد پشتوانهاش هم الله است. اگر شما براى خدا نهضت كرديد براى خدا قيام كرديد، براى رفع ظلم قيام كرديد و براى اجراى احكام خداى تبارك و تعالى نهضت كرديد، خداى تبارك و تعالى هم با شماست. شما ملاحظه كردهايد كه از اول نهضت تاكنون چه علائم غيبى پيدا شده است و چه تاييدات الهى در اين نهضت پيدا شده است و اين دليل بر اين است كه نهضت شما لله بوده است. از اول كه شما نهضت كرديد، هيچ كس شايد احتمال اين معنا را نمىداد كه يك ملتى كه نه نظامى هستند و نه تدريب نظامى دارند و نه اسلحه دارند و نه ساز و برگ جنگى دارند، اينها بر يك قدرتى كه داراى همه چيز بود غلبه كنند، هيچ همچو احتمالى در دنيا داده نمىشد. اشخاص زيادى مىگفتند، از خود ما هم، از خود ملت ايران هم اشخاص سياسى، متفكر مىگفتند كه اين يك امر نشدنى است و نمىشود كه با دست خالى در مقابل يك همچو قدرتى قيام كرد، جز اينكه يك كشتهاى بدهيم و اثرى نداشته باشد، نتيجه حاصل نمىشود.
آنها هم نظر مصلحت داشتند لكن بعضىشان كه با من صحبت كردند به آنها گفتم كه ما يك
صحيفه نور ج 13 صفحه 33
تكليفى داريم ادا مىكنيم. ما به شرط غلبه قيام نمىكنيم، ما مىخواهيم يك تكليفى ادا بكنيم اگر غالب شديم كه نتيجه هم به دست آمده و اگر چنانچه غالب نشديم و كشته شديم، انبيا هم خيلىشان، اوليا هم خيلىشان قيام مىكردند و نمىتوانستند به مقصد خودشان برسند. ما مكلفيم كه در مقابل يك همچو ظلمى كه در آستانه اين است كه اسلام را وارونه كند و كج فهمىها، اسلام را صدمه بزنند، ما مىخواهيم كه در مقابل يك همچو بدعتهائى اظهار نظر بكنيم، چه غالب بشويم و چه نشويم.
در دنيا هم متفكرين دنيا، آنهائى كه همه جهات قيامها را در نظر داشتند آنها هم اعتقادشان همينها بوده است كه نمىشود يك همچو كارى انجام بگيرد، لكن آنها از يك مطلب غافل بودند و آن اينكه فرق است ما بين قيامهائى كه براى خدا نباشد قيامهائى كه براى منفعت دنيائى باشد، براى غلبه يك كسى بر كس ديگر باشد، براى پيروزى يك قدرت بر قدرت ديگر باشد، اين قيامها فرق دارد با قيامى كه لله باشد. آنها اين نكته را نمىدانستند كه قيام لله كيفيتش، ماهيتش با قيامهائى كه غير خدائى باشد، هر چه باشد، اين با هم فرق دارد. قيام لله پشتوانه قدرت خداست، پشتوانهاش تفنگ نيست، پشتوانهاش مسلسل نيست، پشتوانهاش قدرت خداست. وقتى قدرت خدا در بين آمد ديگر قدرتى در مقابل او نمىتواند عرض اندام كند و لهذا اين ملت كه سرتاسر كشور فرياد مىكردند كه ما اسلام را مىخواهيم و همه قيام كرده بودند براى اينكه كفر و نفاق و ظلم و امثال اينها را از بين ببرند و به جاى آن عدل اسلامى باشد، جمهورى اسلامى باشد، اين قيام لله بود. شواهد بر اينكه اين قيام لله بود اينكه مردم جان خودشان را در طبق اخلاص گذاشتند، جان جوانهايشان را با گشاده روئى در طبق اخلاص گذاشتند و به ميدان آمدند و شاهد ديگر اينكه ما با چى غلبه كرديم بر اينها، ما چه داشتيم. آنها همه چيز داشتند، آنها آمريكا داشتند، آنها شوروى داشتند، آنها همه ممالك اسلامى الا كمى را داشتند و قدرت نظامىشان قدرت مدرنى بود كه مىگويند در اين طرف شرق همچو قدرتى نبوده است و ما هيچ نداشتيم ما خدا را داشتيم و شما بدانيد كه آنها اگر چنانچه يك تاييدات غيبى نبود، در يك شب مىتوانستند ايران را خراب كنند. شاه مخلوع هم گفته بود كه اگر من بنا شد بروم، يك خرابهاى مىگذارم و مىروم. لكن خداى تبارك و تعالى آنچنان رعبى، آنچنان ترسى در دل اينها انداخت كه ديگر مجال اينكه يك خرابكارى بزرگى بكنند پيدا نكردند. اذهان آنها را خدا منصرف كرد از اينكه آنطور جنايت بزرگ را بكنند، اذهان اينها را منصرف كرد از اينكه بمباران كنند ايران را، بمباران كنند تهران را، مىتوانستند لكن خداى تبارك و تعالى دلهاى آنها را بر گرداند به يك معانى ديگرى و رعب در قلب آنها انداخت كه فرار كردند. اين براى اين بود كه يك نهضت اسلامى بود. در صدر اسلام هم اين قضيه رعب و فتح به رعب، نصر به رعب، اين مطلبى بوده است كه وقتى كه يك جمعيت كمى در مقابل آن جمعيتهاى زياد و با سلاحهائى كه در آن روز سلاح مدرن زياد بوده است، معذلك يك خوفى گاهى در قلب آنها مىافتاد كه با همان خوف، نصرت براى اسلام حاصل مىشد. بعد هم ديديد كه در ظرف يك سال و چند ماه تمام چيزهائى كه يك حكومت لازم دارد، ملت ما بر آن راى دادند و متحقق كردند. شما بدانيد كه در بعضى از ممالك كه انقلاب كردهاند، انقلاب شيطانى بعد از بيست سال، بعد
صحيفه نور ج 13 صفحه 34
از سى سال باز قانون اساسى ندارند. اين عراق نزديك ما كه حكومت جابر دارد و يك حكومت جابر، يك حكومت جابر ديگر را از بين برده است، با اينكه با تمام قدرت دارد سركوبى مىكند ملت خودش را، نتوانسته تا حالا يك قانون اساسى براى خودش درست كند، حالا هم باز يك عدهاى از خدا بى خبر نشينند و حكومت مىكنند، حكومت استبدادى بدتر از هر استبداد. هيچ سابقه ندارد هيچ كه يك كشورى ملتش كه قيام كردند و آن رژيم فاسد را از بين بردند، بعد از يك سال و نيم مثلاً همه چيزهائى كه بايد حكومت داشته باشد اينها متحقق كردند و قانون اساسىشان را نوشتند، جمهورى اسلامى شان را راى دادند، رئيس جمهورشان را راى دادند، مجلس خبرگانشان را راى دادند، مجلس شوراى اسلامى شان را راى دادند، و همين چند روز نخست وزير، وزراى خودش را معرفى مىكند و تمام و كمال آنچه كه حكومت لازم دارد متحققشود.و اين سابقه ندارد در دنيا كه همچو چيزى بشود.
با اخلاق و رفتار اسلامى اين نهضت را حفظ كنيد
ممالك ديگرى كه نهضت هم نكردهاند لكن در بين خودشان از باب اينكه ملت با دولت مؤافق نيست، حكومت نظامى دارند. همين تركيه نزديك به ما، شهرهاى بسيارى از تركيه حكومت نظامى است و چندين ماه است بازهم تجديد كردند حكومت نظاميش را براى اينكه ملت با دولت نيست. چرا نيست؟ براى اينكه ملت مسلمان است و دولت روى ترتيب اسلامى عمل نمىكند. همين عراق، ملت با اين دولت غاصبش مؤافق نيست و لهذا نمىتواند كه مملكت خودش را آرام كند، بايد دائما" سركوب كند مردم را و نمىتوانند يك دولتى كه همه اركانش يك اركان صحيحى باشد، متحقق كنند و اين دولتى كه ما داريم از باب اينكه دولتى است از خود مردم، يك چيزى نيست كه از خارج تحميل شده باشد. رضاخان را انگليسها تحميل بر ما كردند و محمد رضا راهم انگليسىها و آمريكائىها و شوروىتحميل ما كردند، از آن اول تحميل بود. وقتى كه رضاخان فرار كرد شايد كمتر شما يادتان باشدكه مردم در عين حالى كه گرفتار متفقين بودند و اجانب بودند لكن شادى مىكردند كه لااقل آمدن اينها اسباب اين شد كه اين رفت، محمد رضا هم كه رفت خودتان ديديد كه همه جا شادى و همه جا چه، وقتى هم كه مرد، همه شادى كردند. اما مملكتى كه حكومتش با خودش باشد، حكومتشخودش باشد، يك مملكتى است كه وقتى رئيس جمهورش يك سانحهاى برايش حاصل مىشود و آن سانحه هم حقيقتا" جزء اعجازها بود، براى اينكه اگر ديده باشيد در تلويزيون آن تكههائى كه از آن هليكوپتر پخش شده بود در زمين، اينها اين عدهاى كه بودند كه همه شان جزء رجال بزرگ ما بودند، رئيس جمهوربود، رئيس نيروى زمينى بود، رئيسهاى ديگرى بودند، يكى از آنها آسيب نديد و بعد هم از سرتاسر ايران يا مجلس دعا درست كردند يا تلگراف كردند يا تظاهر كردند يا راهپيمائى كردند. كجا همچو چيزى هست؟ براى اين است كه آقاى بنى صدر از خارج نيامده تحميل به شما بشود، يك قدرتى نداشته است كه آن قدرت را به شما تحميل بكند. يك نفر آدم مثل همه شما بوده بدون اينكه قدرتى
صحيفه نور ج 13 صفحه 35
داشته باشد لكن بيان كرده، صحبت كرده، مردم را متوجه كرده، مردم به او راى دادند. اين از ملت است وقتى يك چيزى از ملت شد همه ملت همراهش هستند. حالا اگر چنانچه در عراق يك سانحهاى براى صدام حسين پيدا بشود يا در مصر يك سانحهاى براى سادات پيدا بشود و اين سانحه مثلاً" به آنها ضرر وارد نكند مردم عزاگيرند و اگر آنها را از بين ببرد مردم شادى مىكنند. اين براى اين است كه مملكت ما جدا نيستند از هم نخست وزيرش از مردم جدا نيست،همينهائى است كه در آن دولت، دولت جائر حبس رفته و زجر ديده و همه مصيبتها را كشيده، حالا هم ازخود شما هست، نه يك قدرتى آمده تحميل كند. مجلس خودتان و رئيس جمهورخودتان را تعيين كرديد و كسى تحميل شما نكرده.
شما اين حكومت اسلامى و اين نهضت اسلامى را قدر بدانيد و همه چيز را از خدا بدانيد و خيال نكنيد كه من و شما ونمىدانم غلبه كرده ايم. ما چيزى نداشتيم كه، يك وقت در ذهنتنان وارد نشود كه خير ما ايرانىها خودمان چه كرديم. خير آن كه پشتيبان شما بود چون قيام لله بود، نهضت لله بود آن قدرت مطلق الهى بود كه طرفدار شما و مويد شما بود. اين را هميشه در نظر داشته باشيد و هميشه شكر كنيد خداى تبارك وتعالى را بر اينكه يك ملتى را متحول كرد از يك معانىاى كه در سابق بود به يك حقايق اسلامى، به يك اخلاق اسلامى، به يك رفتار اسلامى. و برادرها! رفتار اسلامىتان را حفظ كنيد. شما با رفتار اسلامى و با حفظ نهضت و با پيشبرد نهضت و توجه به اينكه خداى تبارك و تعالى ما را تاييد مىكند، با رفتار و اخلاق اسلامى اين قدرتى كه شما را به پيروزى رسانده است حفظ كنيد. اين قدرت خدايى را، اين قدرت لايزال الهى را كه با شما تا حالا با عنايت بزرگ خودش رفتار كرده است، با قصدهاى خالصتان، با تصميم بر اينكه براى خدا نهضت را پيش ببريد حفظ كنيد و مادامى كه اين معنا را حفظ كرديد خدا با شماست.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما را كه در مرزها و نزديك مرزها هستيد مىخواهم و از آقايان علماى كرمانشاه، حضرت آقاى بزرگ، آقاى اصفهانى و ساير آقايان علمائى كه از آنجا آمدهاند و زحمت كشيدهاند تشكر مىكنم و از همه شما هم كه با هم برادر هستيد و هستيم و همه ما با هم با برادرى مىخواهيم اين نهضت را پيش ببريم تشكر مىكنم و سلامت همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:59 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 36
تاريخ: 28/5/59
بيانات امام خمينى در جمع بانوان كرمانشاه و اعضاى بنياد مستضعفان و بنياد فرهنگى امام در شيراز
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما بانوان محترم كه از راه دور آمديد، از نزديك سر حدات آمديد تشكر مىكنم و من اميدوارم كه همانطور كه تا حالا مصمم بوديد كه جمهورى اسلامى را به ثمر برسانيد، از حالا به بعد هم اين تصميم را داشته باشيد و با صفوف فشرده جلوى مردها در پيشبرد اهداف اسلامى اقدام كنيد. خواهران من و برادران پاسدار! ما پيروز شديم انشاء الله ولى خسارت هم زياد ديديم. امروز روزى است كه منطبق است با روز آتش زدن سينما ركس در زمان آن شاه معدوم غدار. آنطورى كه شواهد شهادت مىدهد و در آنوقت شواهد زياد بر اين مطلب بود، سينما ركس را عمدا عمال آن شاه معدوم مخلوع آتش زدند و شايد نظرشان به اين بود كه اذهان ملت را منصرف كنند از نهضت و متوجه كنند به اين مصيبت، و ما زمينه جنايتكارى اين رژيم را مىفهميم كه يك عده بيگناه را محصور كنند در جائى و آتش بزنند كه ذهن مردم از خود آنها منصرف بشود و متوجه به آن مصيبت بشود. او به جزاى اعمال خودش رسيد و الان در محضر خداى تبارك و تعالى بر او چه خواهد گذشت خدا مىداند. من اين مصيبت را به ملت ايران تعزيت عرض مىكنم و اميدوارم كه آن شهدا در محضر خداى تبارك و تعالى رو سفيد باشند. ما خسارات زياد برديم و منجمله در كردستان كه امروز باز روز شهادت عدهاى از مسلمين در آن محل بوده است و باز هم منتظر خرابكارى هستيم و بايد خرابكاران بدانند كه ملت ايران مهياست براى همه مصيبتها در راه خدا. ما كه براى خدا قيام كرديم و مىخواهيم مملكت اسلامى ما احكام اسلام در آن جارى بشود باك از اين مصيبتها نداريم و خرابكارها و اشخاصى كه در محالى انفجار ايجاد مىكنند بايد بدانند كه ملت ايران از اين خرابكارىها، از راه خودش منصرف نمىشود و مملكت ايران و ملت عزيز ما مصمم است كه تا آخر در مقابل ابر قدرتها و در مقابل شياطين بايستد و آنها را اجازه ندهد كه ديگر در مملكت آنها وارد بشوند و ذخاير آنها را از بين ببرند و به جيب خودشان بريزند. شما بانوان حق بزرگى بر ملت ايران داريد، همانطورى كه اين پاسداران از بين ببرند و عزيز كه در اين محضر، در آن بالا حاضر هستند، آنها هم حق بزرگى بر ملت ما دارند. شما همه سربازان اسلام هستيد و خداى تبارك و تعالى به همه شما كه براى خداى تبارك و تعالى عمل مىكنيد اجر جزيل خواهد داد و شما را به سعادت و سلامت حفظ خواهد كرد. از خداى تبارك و تعالى عظمت اسلام و مسلمين و پيشبرد مقاصد اسلام را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:59 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 37
تاريخ: 2/6/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام لئونيد برژنف
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت لئونيد بر ژنف صدرهيات رئيسه اتحاد جماهير شوروى مسكو تلگرام همدردى شما در مورد حادثه جانگداز منطقه گچساران واصل گرديد. از اين ابزار همدردى، بدين وسيله تشكر مىكنم و تؤفيق مستضعفان جهان را در احقاق حقوق حقه خود از خداى تعالى مسئلت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:59 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 38
تاريخ: 4/6/59
بيانات اما خمينى در جمع گروهى از اعضاى بسيج ملى (مستضعفين)
همه ملت اميدشان به خدا باشد و از هيچ توطئهاى نترسند
بسم الله الرحمن الرحيم
از قرارى كه گفتهاند آقايان از مناطق مختلفه تشريف آوردهاند و من از همه آقايان و همه مناطقى كه آقايان از آنجا آمدهاند، تشكر مىكنم و سلامت همه را از خداى تبارك و تعالى خواهانم. من شخصا يك گرفتارى خاصى دارم و آن اين است كه اگر من هر روز صحبت بكنم يا روزى دو مرتبه صحبت بكنم، اطبا مىآيند و به من اشكال مىكنند و جمع مىشوند كه شما صحبت زياد نكنيد و اگر دو سه روز صحبت نكنم، راديوهاى خارجى مىگويند كه فلان چه شده و چه شده و حاصل، مىرود همين دو سه روزه و همين چند وقت و اينها، و من يك مثلى يادم آمد و آن اين است كه يك بچهاى دعا مىكرد كه معلمش بميرد، معلم مرد، پدر او را برد به يك مكتب خانه ديگر (به اصطلاح سابق) باز دعا كرد معلم بميرد، مرد، باز پدر او را برد به يك جاى ديگر، مكتب ديگر، به اين پسر گفتند كه دعا كن پدرت بميرد و الا اين معلم بميرد يك معلم ديگر هم هست. حالا اين خارجىها و آنهائى كه تبع خارجىها هستند بايد دعا كنند كه اين سلاح الله اكبر از ملت ما گرفته بشود و اين دعا هم مستجاب نيست و الا من نباشم باز خود ملت هست. ملت ما امروز متوفق نيست نهضتشان و پيشبردشان به اينكه من باشم يا زيد باشد يا عمرو باشد، ملت ما امروز راه را پيدا كردهاند و مىدانند چه بكنند و با همين راهى كه پيدا كردهاند و همين ترتيبى كه تاكنون پيش آمدهاند به پيش مىروند و اينطور نيست كه اگر من نباشم چه خواهد شد. بيخود اينها در راديوهايشان نگويند اين مسائل را، براى اينكه اين مسائل در ملت ما تاثيرى ندارد و اينها خودشان راه را پيدا كردهاند و همان راه را خواهند رفت و به پيروزى نهائى انشاء الله خواهند رسيد و همه ارگان دولتى ما تحقق پيدا كرد و به زودى تمام پيدا خواهد كرد و انشاء الله تعالى ملت ما گرفتار اينطور مسائلى كه مثلاً اقتصادشان چه باشد، چهشان چه باشد نيستند. آنها دنبال اسلام هستند و همانطورى كه الان شعار داديدشما آقايان (و چه شعار خوبى بود) كه ما الله اكبر سلاحمان است، كسى كه الله اكبر سلاحش است، كسى كه خداى تبارك و تعالى پشتبيان او هست، اين ديگر احتياج به اين ندارد كه يك نفر آدم باشد يا نباشد. بود و نبود يك نفر آدم هيچ تاثيرى در اين نهضت اسلامى ملت ما ندارد و من دعا مىكنم كه خداوند تبارك و تعالى قدرت و قوه به شما عنايت كند و به شما مىگويم كه از هيچ كس نترسيد الا خدا و به هيچ كس اميد نبنديد الا خداى تبارك و تعالى و اگر چنانچه اميد
صحيفه نور ج 13 صفحه 39
خودتان را به خداى تبارك وتعالى تمام كنيد، به اين معنا كه تام بشود اين اميد شما، اطمينان براى شما بياورد اين اميد شما، من به شما اطمينان مىدهم كه آسيبى، اين مملكت نبيند. توجه به همين معنا داشته باشيد، همه ملت ما، چه دولتىهايشان و چه غير دولتىها، چه نظامىها و چه غير نظامىها، همه ملت ما اميدشان را به خداى تبارك و تعالى كه منبع قدرت است و منبع نور است، اميد خودشان را به او ببندند و هيچ توطئهاى را از آن نترسند.
كسى كه پشتبان او خداست از اين توطئههائى كه هى شايعه اندازى مىكنند كه توطئه است و نمىدانم كجا توطئه است، كجا چه است، از اينها نبايد بترسند. البته قواى انتظامى ما ارتش ما، ژاندارمرى ما، سپاه پاسداران ما، اينها و همين طور بسيج ملى ما، بسيج اسلامى ما اينها بايد هميشه مراقب باشند، رفت، آمدهاى مشكوك را در نظر داشته باشند و اگر ديدند، اطلاع بدهند به مراكزى كه بايد اطلاع بدهند، در عين حالى كه بايد تمام مراقبتها را بكنند و تمام رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند، در عين حال قلبشان مطمئن باشد به اينكه اين قلب تا متوجه به خداست آسيبى نخواهد ديد.
قواى مسلح بايد مراتب را حفظ بكنند
من براى بار چندم است كه به اين قواى مسلح سفارش مىكنم نظم در بين هرارگانى كه هست بايد برقرار باشد و وظيفه دارند كه با نظم باشند. اگر نظام با نظم نباشد، اين نظام نيست، اين آشفتگى است و اين مىتواند هيچ كارى انجام بدهد. پاسدارها بايد با نظم باشند، پائينترها از بالاترها اطاعت كنند، ارتش بايد با نظام باشد، مراتب را حفظ بكند و بايد همه با هم هماهنگ باشند، برادر باشند، هر دستهاى براى خودش عليحده نكشد به طرف خودش، همه با هم روابط داشته باشند، سرانشان با هم روابط داشته باشند، بنشينند اگر مسائلى دارند با هم حل كنند و اينطور نباشد كه در هر يك از اينها يك آشفتگى باشد و بين خودشان ناهماهنگى، بايد همگام باشند و همه با هم باشند براى اينكه يك مملكتى است مال همه است امروز و اين مملكت كه مال همه است، همه شما بايد حفظش بكنيد و خصوصا قواى مسلحه بايد حفظ بكنند اين مملكت را و اگر چنانچه در يك جايى از مملكت يك آشفتگى پيدا شد، بايد بروند و آن آشفتگى را رفعش بكنند و ننشينند تا اينكه خودش يا مردم رفعش بكنند بايد موظفند قواى مسلحه به اينكه اگر در يك جائى از كشور يك اشتباه، كارهاى خلاف واقع مىشود يا فرض كنيد چند تا دزد يك كارى انجام مىدهند يا دور هم مىنشينند و مىخواهند توطئه بكنند، بروند و آنها را زا بين ببرند و حل كنند قضايا را. و من اميدورام كه خداوند تبارك و تعالى به اين ملتى كه سال طولانى در تحت فشار و اختناق بود از اين به بعد انشاء الله تعالى همه سالم و صحيح و استقلال مملكت ما، بكلى استقلال داشته باشد مملكت ما و هيچ ملتى، هيچ كسانى كه قبلاً به اين ملت جور كرده بودند و ظلم كرده بودند آنها هم مايوس بشوند از اين ملت و خداوند همه شما را قدرت و قوه عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 11:59 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 40
تاريخ: 4/6/59
بيانات امام خمينى در جمع كارگران، نويسندگان و كارمندان مؤسسه اطلاعات و شركت ايران چاپ
رسانههاى گروهى بايد حامل پيام ملت و اسلام باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
ما يكى از گرفتارىهاى بزرگمان در زمان طاغوت گرفتارى به دست مطبوعات بود. طاغوت مهرههائى كه در خدمت او بودند و در خدمت اجانب، انتخاب مىكرد و زبدههاى آنها را انتخاب مىكرد براى اداره مطبوعات و براى تبليغات به ضد اسلام و به ضد كشور، لكن با آب و رنگ اسلامى و ملى. من نمىدانم كه صدمهاى كه كشور ما و اسلام از مطبوعات در زمان طاغوت ديد بيشتر بود يا صدماتى كه از ساير ارگانهاى طاغوتى.
مطبوعات كه حامل پيام ملت و حامل پيام اسلام بايد باشد و مبلغ احكام اسلام و مجرى احكام اسلام و مهذب جامعه بايد باشد و اخلاق را در جامعه بايد پخش بدهد، اخلاق الهى را، در زمان طاغوت درست بر عكس همه اين معانى ماموريت داشتند كه كشور ما را با آن تبليغات دامنهدار اين رسانههاى طاغوتى، تمام مسائل اسلامى و تمام مسائل كشورى را به طرف منافع طاغوتى سوق دهند و صدمهاى كه اسلام از مطبوعات و رسانههاى طاغوتى خورد از كمتر دستگاههائى خورد و آنقدر كه جوانهاى ما را اين مطبوعات فاسد و آن مجلههاى فاسدتر و آن راديو و تلويزيونهاى فاسدتر به فساد كشيدند معلوم نيست كه مراكز فساد آنقدر به فساد كشيده باشند. اين مجلات بود و اين مطبوعات و اين راديو و تلويزيو ن و تمام اين رسانههاى گروهى بود كه جوانهاى ما را به جاى اينكه به طرف دانشگاه بكشد، به طرف علم و ادب بكشد، به طرف فساد كشاند. جوانها زود متاثر از امور مىشوند: جوانها يك نهال نورس هستند كه اين نهال نورس زود آسيب مىبيند و زود هم تربيت مىشود و همين جوانها در زمان طاغوت كه به هر جا مىرفتند فساد را مىديدند، مجله مىخريدند، پر از فساد و پر از فحشا بود، روزنامه مىخريدند، پر از تبليغات ضد انسانى و اسلامى بود، هر جاى مملكت مىرفتند، مراكز فساد پخش بود، نمىشد كه در يك همچو مركز فساد و در يك همچو كشورى كه همه چيزش رو به فساد رفته بود، اينها يك انسان صحيح بار بيايند، آنهائى كه براى چاپيدن اين كشورها نقشه كشيدند، آنها استادها و متفكرينى بودند كه مىدانستند چطور يك كشور را مىتوانند به واسطه آن برنامههائى كه دارند خواب كنند و جوان ما را تهى كنند از آن انسانيت و اسلاميتى كه بايد داشته باشند تا راه را باز كنند براى چاپيدن و براى بردن همه ذخائر كشور ما و كردند و آن كردند كه در ظرف (خصوصا در ظرف) پنجاه و
صحيفه نور ج 13 صفحه 41
چند سال آخر نگذاشتند كه تربيت، تربيت صحيح در اين ملت تحقق پيدا بكند.
از دانشگاه كه مركز علم و ادب بايد باشد تا مطبوعات كه بايد مربى جامعه باشد تا راديو و تلويزيون كه بايد جامعه را تربيت بكند و تا ادارات كه بايد خودشان يك اشخاصى باشند و يك مراكزى باشند براى تربيت، همه جا را اينها با آن نقشههاى فاسدى كه داشتند به فساد كشيدند و جوانهاى تازه رس ما را كه در يك همچو جامعه وارد مىشدند، قهرا بايد به عقب برانند و منحرف كنند. خداوند تبارك و تعالى به ما منت گذاشت و به اين ملت عزيز منت گذاشت و ما را از آن لجنزارى كه سر تا ته مملكت را گرفته بود، نجات داد و روزنامههاى ما كه يكى از مراكز همان فحشا و همان چيزهائى كه شماها بهتر مىدانيد بود متبدل كرد به يك مراكزى كه اميد است كه به واسطه اين تربيتهاء كه در آنجا و تبليغاتى كه در آنجا مىشود، مملكت ما از آن چيزهائى كه در سابق بود نجات پيدا بكند.
اگر رسانههاى گروهى اصلاح بشود، جامعه اصلاح مىشود
خواهرها و برادرهاى ما بايد بدانند كه عهده دار چه خدمتى هستند و اگر چنانچه مطبوعات اصلاح بشود، رسانه گروهى اصلاح بشود، يك جامعه اصلاح مىشود. اگر مطبوعات جوانها را نكشاند به طرف فحشا و ببرد طرف صراط مستقيم، مراكز فحشا هم بر چيده مىشود آنهمه مراكز فحشائى كه (در خصوص تهران كه) بايد مركز همه خوبىها و همه فعاليتهاى انسانى باشد، ايجاد شده بود كه شماها مىدانيد كه چه خبر بود و چقدر مراكز فحشا بود و چقدر مراكزى بود كه جوانهاى ما را از هستى ساقط مىكرد و مغزهاى جوانهاى ما را به طرف فساد مىكشاند. اگر مطبوعات متحول بشود (و انشاء الله مىشود و شده است) متحول بشود به يك مراكزى كه بخواهند تقوا را در جامعه منتشر كنند، وقتى جوانها و بچههاى تازه رس ما وارد مىشوند در ميدان فعاليت اجتماعى، بروند دنبال روزنامه، روزنامه مربى باشد، گوش كنند به راديو راديو مربى باشد، نگاه كنند به تلويزيون، تلويزيون مربى باشد، نگاه كنند به مجلات، مجلات، مجلاتى باشد كه تربيت بكند، اين جوان وقتى كه به هر جا توجه كرد، ديد كه گوش و چشمش پر شده از تربيت، اينطور بار مىآيد. اگر رها بشود، هرزه بار مىآيد، اگر بكشندش در طرف فساد مىرود به آن طرف و اگر بكشندش در طرف سلاح، مىآيد اين طرف. و ما در سالهاى طولانى همه جهاتى كه در ايران بود و اسباب را فراهم كرده بودند، همه جهات براى اين بود كه جوانهاى ما را بكشند طرف فساد و نظر اصلى آنها اين بود كه يك جمعيتى در اينجا وجود داشته باشد كه هر چه سرش مىآورند توجه نداشته باشد. مملكتش به باد مىرود، او عيش و عشرتش باشد اشكالى ندارد، مذهبش عقب رود چون عيش و عشرتش به كار است مانعى ندارد، اختناق در مملكت هست، اختناق در فحشا نيست، اين اشكال ندارد، هر بساطى سرش در آورند بى تفاوت باشد. يك همچو مملكتى كه آنها مىخواستند، اين بود كه يك طايفه زيادى از اين جوانهاى ما را به هروئين بكشند، يك طايفه ديگر را به مسكرات بكشند، يك طايفه ديگرى را به فحشا و مراكز فساد بكشند
صحيفه نور ج 13 صفحه 42
گوش را به هر چه بدهد، يا تعليم فاسد است يا غنا و امثال اينها كه مغز را فاسد مىكند، هر اجتماعى كه باشد، اجتماعى است كه گوينده گويندهاى است كه جوانها را مىكشد طرف فساد و مغزهاى اينها را فاسد مىكند. اين يك مطلب اتفاقى نبود كه به طور اتفاق حاصل شده باشد يك مطلبى بود كه با تمام توجه و نقشه اين امور شده بود و ديديد چطور بود. چه شد كه يكدفعه خداى تبارك و تعالى به اين ملت تفضل فرمود و يكدفعه متحول شد؟ اين جوانى كه بنايش بر اين بود كه برود در مراكز فحشا، آمد در خيابان و مشغول جنگ شد. آن جوانهائى كه به حسب نقشه آنها، بايد آن مفسدهها را داشته باشند و آن مغزها را داشته باشند، يكدفعه متحول شد به يك مغزهاى نورانى انسانى اسلامى. اگر نشده بود نمىتوانست اين ملت اين قدرت بزرگ را، اين قدرت شيطانى را در هم بشكند. اين اول تحول در خود جمعيت پيدا شد و به تدريج اين تحول كه در جمعيت پيدا شد، رشد پيدا كرد، آن هم نه رشدى كه به حسب موازين عادى باشد، به حسب موازين عادى اگر يك جوانى آنطور تربيت شده است كه از دانشگاه گرفته تا همه جا اين را به فساد كشيده بودند، بايد اقلا بيست سال طول بكشد تا بشود (آن را) از آن مغز غير انسانى، غير اسلامى متحول بشود به يك مغز انسانى. اين چه بود كه يك شب كانه آن تحول را پيش آورد و كمتر از يك سال، يك سال و نيم اين مملكت را يكدفعه كرد يك موجودهاى ديگرى؟ از اين موجوداتى كه همه توجهشان به عيش و عشرت بود و همه توجهشان به مفاسد بود و همه نظرشان به تبليغات بزرگى كه كرده بودند به ضد اسلام و به ضد روحانى بود، يكدفعه برگشت و يك طور ديگرى شد اين با موازين عادى درست در نمىآيد آن يك دست الهى بود پشت سر اين ملت و اين تحول باعث اين شد كه بايد همه بروند به شميرانات و بين تهران و شميران و آن بساط و آن عشرتكدهها، همه ترك كردند و آمدند در ميدانها دنبال جانفشانى.
همه به فكر تصفيه و تهذيب باشند
برادران عزيز، خواهران محترم كه در اين دستگاه مشغول خدمت هستيد و بحمدالله آن گردانندگان كذائى كه متبدل شدند به امثال آقاى دعائى و ديگر اشخاص سالم و خدمتگزار! توجه كنيد كه راه را درست برويد و مستقيم و متعهد باشيد و مصمم باشيد كه براى كشور خودتان خدمت كنيد و نگذاريد ديگر دست آنهائى كه مىخواهند فساد ايجاد كنند و باز كشور شما را برگردانند به حال سابق، نگذاريد كه آن نقشهها، نقشههاى خائنانه دوباره رشد پيدا بكند. هر ريشهاى را كه ديديد، با گفتار خودتان، با قلم خودتان و با قدم خودتان. با اقدام خودتان اين ريشه را قطع كنيد تا انشاء الله مملكت شما تصفيه بشود، يك تصفيه عمومى، نه تصفيه فقط ادارى، خير تصفيه عمومى، تصفيه در همه جهات مملكت، بازار تصفيه بشود، تصفيههاى روحى، بازار از آن بازار طاغوتى در مىآيد به يك بازارى كه مؤافق احكام اسلام است اداره بشود و ادارات و كارخانهها و كشاورزها و همه اينها متبدل بشود به يك مراكزى كه در هر جا وقتى كه برويد، آنجا خداست و تعليمات خدا. اگر يك چنين مملكتى ايجاد كرديد و شما كه مسووليد در مثل روزنامه اطلاعات و ديگران كه در ساير روزنامههاى مملكت و
صحيفه نور ج 13 صفحه 43
مطبوعات مملكت هستند توجه بكنند به اين معنا كه بايد همهشان در اين راه باشند كه بخواهند كشور خودشان را همه چيزهائى كه غير انسانى است تصفيه بكنند. همه به فكر تصفيه باشند، همه به فكر تهذيب باشند. اگر اينطور بشود و اميد است كه باشد، مطمئن باشيد كه كشور شما ديگر آسيب نخواهد ديد انشاء الله.
يك كشورى وقتى آسيب مىبيند كه ملتش بى تفاوت باشد راجع به آسيب ها. آنوقت كه مملكت شما را، آنها مىآمدند و همه آن كارهاى خلاف مصالح شمارا مىكردند، براى اينكه ملت يك ملتى بود كه خوابش كرده بودند، مخمورش كرده بودند، تهى كرده بودند ملت را از خودش، خودش را اصلا نمىشناخت، هر چه مىديد غرب مىديد مراكزى كه مراكز قدرت بود مىديد، قدرت خودش را فراموش كرده بود. حالا كه شما خودتان را يافتيد و قدرت خودتان را فهميديد چى است، قدرتى است كه در مقابل قدرتهاى بزرگ جهان، يكسره قدرتهاى عالم، اين قدرت غلبه كرد بر تمام قدرتهاى عالم و شما فهميديد كه خودتان قدرتمند هستيد و شما متكل به خدا هستيد و هر كس متكل به مركز قدرت باشد قدرتمند است.
حفظ كنيد اين معنا را، اين الوهيت را حفظ كنيد، در عمل حفظ كنيد و مؤافق با احكام خدا عمل كنيد و در اخلاق حفظ كنيد و مطابق اخلاق الهى حفظ كنيد و در عقايد هم حفظ كنيد و عقايد انسانى را ياد بگيريد و توجه كنيد. اگر اينطور شد و همه جا اينطور شد انشاء الله، شما مطمئن باشيد كه هيچ كس نمىتواند يك همچو كشورى را آسيب به آن برساند. نه اين گروههائى كه در خود ملت گاهى پيدا مىشود و با اسمهاى مختلف به شما مىخواهند صدمه بزنند، نه اينها ديگر قابلند، نه آنهائى كه براى ما مىخواهند نقشه بكشند و توطئه ايجاد كنند و اينها، هيچ كدام از اينها ديگر نمىتوانند كارى انجام بدهند. شما خودتان را درست كنيد، كشورتان درست مىشود و آسيبى هم نخواهيد ديد. من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه افرادى كه براى اسلام مشغول خدمت هستند و سعادت همه را خواهان هستم و از شما آقايانى كه آمدهايد اينجا و در اين وضع گرما و فشار هستيد معذرت مىخواهم از شماها و اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى همه شما را سعادتمند كند و همه شما در خدمت خدا باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:00 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 44
تاريخ: 4/6/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از علما و روحانيون كردستان (سنندج)
ظلم، اساس و پايه سلطنت طاغوت
بسم الله الرحمن الرحيم
من با اينكه از طرف اطباء محدود هستم به اينكه صحبت زياد نكنم و امروز هم يك دفعه براى گروه مختلفى صحبت كردم لكن نتوانستم كه حرف اطبا را قبول كنم در صورتى كه برادرهاى ما از كردستان، از محلى كه همه در زحمت بودند و خصوصا روحانيون بزرگ كردستان اينجا تشريف آوردهاند، با آنها بعضى صحبتها را نكنم. شما مىدانيد كه همانطور كه كردستان بر آن ظلم شده بود، منتها شما كه در كردستان بوديد لمس مىكرديد ظلم زمان طاغوت را، در همه جا اين ظلم بود، اختصاص به كردستان نداشت، در بلوچستان هم ظلم بود، در كرمان هم ظلم بود، در فارس هم ظلم بود، در خراسان هم ظلم بود، در همه جاى اين كشور ظلم بود و اساس سلطنت طاغوتى سابق بر ظلم به ملت و چاپيدن منافع كشور و ريختن در جيب مخالفين اسلام و مخالفين كشور بود، بحمدالله با همت والاى همه ملت، از كردستان گرفته تا همه جاى مملكت، با همت آنها دست آن ظلم و ظالم قطع شد. و امروز اگر ظالمى باشد، از ريشههاى همان ظلم است و در بعضى مناطق هم هست و خصوصا در مناطق شما برادران كردستانى. ما از بعضى دسيسههائى كه الان هم در شرف تكوين هست بى اطلاع نيستيم و من به آن اشخاصى كه ادعاى اسلام مىكنند و مشغول توطئه هستند بر ضد اسلام، به آنها مىگويم كه شمايى كه به مردم، پيش كردها، پيش كردستانىها ادعاى اسلام مىكنيد و معذلك مشغول توطئه هستيد بر ضد همين ملت محروم كردستان و غير كردستان، چطور ادعاى اسلام مىكنيد؟ اين اسلامى كه شما ادعا مىكنيد كه نتيجه اين باشد كه توطئه بكنيد با دشمنان اسلام و بر ضد اسلام و ضد مسلمانها و ضد ملت اسلام اقدام بخواهيد بكنيد، اين اسلام، اسلام پيغمبر اكرم نيست، اسلامى كه قرآن به او نازل شده است و براى او آمده است، پيغمبر اسلامى كه قرآن را آورده است و قرآن و سنت او اساس اسلام است، اساس او بر اخوت و برادرى است. مؤمن بايد برادر مؤمن باشد، اين حكمى است كه در قرآن است يعنى آنچه را كه شما براى برادرتان از خير و صلاح مىخواهيد، براى تمام ملتتان بايد بخواهيد. همه مؤمنها در همه اقطار عالم برادر هستند، همانطورى كه اگر يك خطرى براى برادر يك كسى پيش بيايد او نمىنشيند تماشا كند و خطر واقع بشود بر برادرش، اگر در يك گوشه دنيا يك خطرى براى يك برادرى پيش بيايد، برادر ايمانى پيش بيايد، نبايد يك برادر ديگرى
صحيفه نور ج 13 صفحه 45
كه در آن طرف دنيا هست بى تفاوت باشد، مىتواند، بايد قيام كند، نمىتواند؛ بايد زمينه فراهم كند كه يك وقتى رفع ظلم كند. چطور يك كسى كه ادعاى اسلام مىكند و مىگويد كه من مسلم هستم و ادعاى اين را مىكند كه من با ملت خوب هستم، آنوقت در يك مركزى بنشيند و اشخاصى را دور خودش جمع بكند از اين اشخاص منحرف، از اينهائى كه هيچ اعتقاد به اسلام ندارند، با آنها رفت و آمد كند، با آنها بست و بند كند كه اجنبى را وارد كند در ايران و مسلط كند بر همين مسلمانهائى كه هستند، چه كردستانى و چه غير كردستانى.
مسلمان برادرند و تفرقه پيدا نمىكنند
اينهائى كه در صدد اين معانى هستند بدانند كه اگر همه قدرتهاى خودشان را هم جمع بكنند نمىتوانند به يك ملتى كه همه با هم فرياد الله اكبر مىزنند، نمىتوانند اينها با آنها مقاومت كنند، بيخود در صدد تفرقه اندازى هستند، مسلمان برادرند و تفرقه پيدا نمىكنند با تبليغات سوء بعضى عناصر فاسده. اصل اين مسأله كه شيعه و سنى، شيعه يك طرف و سنى يك طرف، اين از روى جهالت و از روى تبليغاتى كه اجانب كردهاند پيش آمده است چنانكه بين خود شيعه هم اشخاص مختلفى را با هم به مبارزه وا مىدارند و بين خود برادرهاى سنى هم يك طايفهاى را به طايفه ديگر، در مقابل هم قرار مىدهند.
امروز روزى است كه تمام طوائف مسلمين مقابل هستند با قدرتهاى شيطانى كه اساس اسلام را مىخواهند از بين ببرند. اين قدرتهائى كه دريافتهاند كه آن چيزى كه خطر براى آنها دارد اسلام است، آن چيزى كه خطر براى آن دارد وحدت ملتهاى اسلامى است، امروز روزى است كه تمام مسلمين تمام بلاد عالم با هم مجتمع بشوند. امروز روزى نيست كه يك دستهاى در يك جا بگويند ما خودمان، يك دستهاى ديگر در جاى ديگر بگويند ما خودمان. امروز روزى است كه همه به دستور اسلام، به دستور قرآن كريم با هم متحد باشند، تنازع نكنند. اگر تنازع با هم بكنند، به هر شيوهاى باشد، به حسب قرآن كريم ممنوع است اين تنازع و اگر تنازع بكنند فشل مىآورد و رنگ و بوى انسان را و ملت را از بين مىبرد. اين دستور خداى كريم است. اينهائى كه دارند كوشش مىكنند تفرقه بيندازند و تنازع ايجاد كنند و معذلك ادعاى اسلام مىكنند، اينها آن اسلامى را كه قرآن كتاب اوست، آن اسلامى را كه كعبه قبله اوست، آن اسلام را نيافتهاند و ايمان به آن اسلام نياوردهاند. آنهائى ايمان به اسلام آوردهاند كه قرآن را، و محتواى قرآن را قبول دارند، محتواى قرآنى كه مىفرمايد كه "مومنون اخوه" هستند، برادر هستند با هم. برادرى هر چه اقتضا مىكند بايد اينها انجام بدهند. برادرى اقتضا مىكند كه اگر به شما صدمهاى وارد شد همه برادرهائى كه در هر جا هستند متاثر باشند. اگرشما خوشحال باشيد همه خوشحال باشند. برادرها! متوجه باشيد كه با اسمهاى مختلف، با چيزهائى كه پخشكنند و تبليغ مىكنند، مىخواهند بين برادرها را جدائى بيندازند كه اثر اينجدائى افكندن بين برادرها، سلطه اجانب است بر همه و برگشتن همان اوضاع سابق است كه به همه شما، به همه ما ازمركز گرفته تا
صحيفه نور ج 13 صفحه 46
هر جا برويد ظلم شده است و همه راآزار دادهاند. بايد بيدار باشيد شمابرادرها، روحانيون محترم كردستان بايد متوجه باشند، در مساجد خودشان، در جمعه خودشان، در جماعت خودشان، مردم محل خودشان را بيدار كنند كه گول نخورند از اين اجانب پرستها، از اينهائى كه مىخواهند تفرقه بيندازند و بعد ازاينكه تفرقه انداختند باز مارا برگردانند به آن حال اول و سلطه اجانب مستقر بشود. بايد اين توجه را همه بكنيد.
در جمهورى اسلامى مناطق محروم بيشتر مورد توجهند
و شما مىدانيد كه اين گرفتارىهائى كه الان براى كشور ماهست و براى دولت ما هست و بسيارى از اين گرفتارىها را همان اشخاصى كه در طرف كردستان بودند و بلوچستان بودند يا در طرفهاى ديگر بودند فراهم كرده اند، اينها مانع شدند ازاينكه دولت فرصت پيدا بكند كه به تمام معنا برسد به حال همه كشور. شما مطمئن باشيد كه امروز در كشو رما، در حكومت اسلامى، درمجلس اسلامى هيچ طرح اين نيست كه يك گروهى با گروه ديگر فرق داشته باشد، همانطورى كه قرآن فرموده است مومنين با هم برادر هستند. حكومت اسلامى ما الان، جمهورى اسلامى ما الان، مجلس اسلامى ما همين معنا را دنبال مىكند و گمان نكنيد يك جائى را ترجيح به جاى ديگر بدهد. بله جاهائى كه مستمندترند زودتر به حال آنها مىرسند. تمام اين مطالبى را كه اين آقاى محترم گفتند، تمام اين مطلب پذيرفته است و ما هم مىدانيم كه آنطورى كه بايد، تا حالا نشده است كه رفع اين مشكلات بشود لكن مجال ندادند كه رفع مشكلات بشود. رفع مشكلات محتاج به اين است كه يك محلى درست امن بشود، بعد از اينكه امن شد مشغول بشوند، اينها مجال ندادند كه باز يك درست امن بشود. الان هم مىبينيد كه با اينكه بحمد الله كردستان باز آرام است فى الجمله لكن اشخاص و گروهها و مفسده جوها باز هم مشغول به فعاليت و آدمكشى هستند. شما بدانيد كه اولا نظر به اين است كه امنيت در همه كشور تحقق پيدا بكند خصوصا در سرحدات كه بايد امنيت بيشتر پيدا بشود و خصوصا در مناطقى كه مفسده جوها بيشتر هستند، بيشتر مورد توجه واقع بشود. امنيت انشاء الله حاصل مىشود و پس از امنيت تمام اين مطالبى كه اين آقا فرمودند تمام مطالب در نظر است و انشاء الله تحقق پيدا مىكند و از كشور اسلامى و از قانون اسلام همين متوقع است كه ما بين طايفهاى با طايفه ديگر اصلا فرق نداشته باشد. همه با هم برادرند و همه با هم شريكند، هم در غم با هم شريكند هم در شادى با هم شريكند. من اميدوارم كه آقايان علماء اعلام آن بلاد، از سنندج تا تمام كردستان و ساير برادرهاى ما كه علماى اعلام ساير بلاد، مردم را متوجه كنند به اين معنا كه ما پيروزيمان با وحدت كلمه و اتكاء به اسلام بود. الله اكبر ما را پيروز كرد حالا هم سلاح ما همان الله اكبر است و وحدت كلمه ما را پيروز كرد، حالا هم سلاح ما همان وحدت كلمه است. من خدمتگزار به همه شما هستم و دعاگو. و اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى سعادت براى همه شما و همه مستضعفين جهان مقدر فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:00 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 47
تاريخ: 6/6/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان ايرانى مقيم هندوستان
ملتهاى اسلامى بايد كوشش كنند كه حق را در جامعه خودشان پياده كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من با اينكه بنا نداشتم صحبت كنم و مخالفت با اطبا، معذلك چون آقايان از هند آمدهاند و مسائلى كه مربوط به خارج كشور است توجه دادند، يك چند كلمهاى عرض مىكنم. شما متوقع نباشيد كه قدرتهاى بزرگ جهانى كه منافع خودشان را در ايران از دست داده و در ساير كشورها هم خوف اين را دارند كه از دست بدهند، آنها آرام بنشينند و تماشاگر باشند. آنها در كمين هستند و با همه قوا كه دارند كوشش مىكنند كه اين نهضت اسلامى ايران را در خارج از كشور وارونه جلوه بدهند و اين يك مسألهاى است كه براى آنها حياتى است. كشورهائى كه همه جهان را مىخواهند ببلعند و قدرت خودشان را گسترش در همه كشورهاى جهان بدهند نبايد ما متوقع باشيم كه حالا كه آنها در معرض خطر مىبينند منافع خودشان را در ايران از دستشان رفت و در كشورهاى ديگر هم ملتها به تدريج دارند بيدار مىشوند و به تدريج مىخواهند متصل بشوند به اين نهضت اسلامى ايران، آنها البته بايد دست و پا بزنند. همانطورى كه آيه شريفه را شما خوانديد كه جاء الحق و ذهق الباطل ان الباطل كان ذهوقا باطل الان خودش را در مقابل حق زبون مىبيند و براى او باطل خيلى ارزشمند است. باطل آنها بود كه همه كشورهاى اسلامى جهان را عقب نگه داشته است. باطلهاى آنها بود كه از مركز دانشگاهها تا همه جاى كشور نفوذ كرده بودند و باطل خودشان را به پيش مىبردند و حالا مىبينند كه در معرض ذهوق است. نبايد ما گمان كنيم كه اينها ديگر دست برداشتهاند از ايران دست برداشتهاند و از ساير كشورهائى هم كه احتمال اين را مىدهند در معرض اين است كه باطل در آنجا ذاهق بشود، اينها مقابله با حق نكنند
ما بايد كوشش كنيم كه مفاد اين آيه شريفه را متحقق كنيم و همه ملت هاى اسلامى بايد كوشش كنند كه حق را درجامعه خودشان پياده كنند كه مصداق جاء الحق متحقق بشود و اگر چنانچه حق آمد، باطل خود به خود ذاهق خواهد شد. ما بايد كوشش كنيم كه از خودمان گرفته تا برادرهاى اسلامى و برادرهاى دينى خودمان در همه كشورهاى اسلامى، به حق توجه كنيم و حق را پياده كنيم. مجرد حرف نباشد كه ما فقط يك شعارى بدهيم كه حق آمد و باطل رفت. آمدن حق شعار نيست، آمدن حق عمل است. آمدن حق نشان دادن به حسب اعتقادات و اخلاق و اعمال است، پياده كردن همه احكام
صحيفه نور ج 13 صفحه 48
الهى است و اگر چنانكه احكام الهى در يك ملت پياده بشود باطل از آن ملت كوچ مىكند و اگر در همه ملتهاى اسلامى، احكام الهى، اخلاقى كه سفارش شده است، اخلاق انسانى، عقايد ايمانى پياده بشود خود به خود باطل ذاهق مىشود. شما برادرانى كه در هند هستيد و حالا تشريف آوردهايد اينجا و ساير برادرهائى كه در ممالك ديگر هستند، چه ايرانى و چه غير ايرانى كه همه برادر هستند، بايد توجه داشته باشند كه مفاد اين آيه شريفه جاء الحق را متحقق كنند تا باطل خود به خود از بين برود.
در مقابل كسانى كه نهضت را بعكس جلوه مىدهند بايستيد
البته يك دستجاتى كه عامل آنهاست، همانطورى كه شما تذكر داديد، در ساير بلاد اسلامى يا غير اسلامى در صدد اين هستند كه اين نهضت اسلامى ايران را در خارج بد جلوه بدهند كه اگر آنطورى كه هست جلوه كند، قدمهاى مومنين در دنيا محكم مىشود و عزمشان راسخ مىشود و تمام منافعى كه اين قدرتهاى باطل دارند و با آن قدرتهاى باطل همه حقها را زير پا گذاشتهاند، اگر ما بيدار بشويم و نگذاريم اينهائى كه در خارج هستند آن برنامههائى كه ديكته شده است و به آنها داده است پياده بشود و اگر چند نفر آدم منحرف در فرض كنيد هند، در پاكستان، در ساير بلاد اسلامى بخواهند يك كارى بكنند كه اين نهضت اسلامى ايران را مشوه نشان بدهند به اهالى آن مملكت، شما برادرهاى اسلامى كه در آن ممالك هستيد، در مقابل آنها ايستادگى كنيد، حق پيروز مىشود، آنها باطلند و ذهوق پيدا مىكنند. شما حق خودتان را بگوئيد، منتشر كنيد و در مقابل آنهائى كه بعكس جلوه مىدهند اين نهضت اسلامى ايران را، شما در مقابل آنها بايستيد و حق خودتان را به آنطورى كه هست ترويج كنيد تا انشاء الله حق در همه بلاد اسلام پياده بشود و باطل خود به خود از همه ممالك اسلام، بلكه انشاء الله از همه ممالك دنيا از بين برود و ذاهق بشود.
لكن شرط عمده، پايدارى درباره حق است. بايد پايدار باشيم در حق خودمان، اينطور نباشد كه باطل در باطل خودش مجتمع باشد و ما در حق خودمان متفرق. ما كه مدعى اين هستيم كه اهل حق هستيم، مسلمانها كه اهل حق هستند، قرآن كتاب آنهاست، كعبه قبله آنهاست، كسانى كه به اسلام ايمان آوردهاند و به حق ايمان آوردهاند، بايد در اين حق خودشان مجتمع باشند و نگذارند اين باطلها كه در باطل خودشان مىخواهند مجتمع بشوند، آنها پيروز بشوند. ما تكليف همهمان اين است كه در حق خودمان با هم تفاهم داشته باشيم، چه اهالى يك كشور و چه اهالى همه كشورهاى اسلامى. و من اميد آن را دارم كه ملتها به سرعت رو به حق بروند و به سرعت روبه اجتماع و اتحاد بروند تا باطلها را با سرعت عقب بنشانند. خداوند شما و ما را در راه حق مصمم كند و همه مسلمين و همه مستضعفين جهان پيروز باشند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:00 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 49
تاريخ: 6/6/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده امام موسى صدر رهبر شيعيان لبنان
خدمت كردن و زجر كشيدن در راه هدف، شيوه اولياء خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
آن چيزى كه همه مطالب را آسان مىكند اين است كه ما و ملت ما و آقاى صدر سلمه الله تعالى به دنبال مكتب، يك گرفتارى پيدا كرديم بوده است وقتى كه مسأله، مسأله وظيفه است، وظيفه ما اين است كه براى اسلام خدمت بكنيم و در اين وظيفه اگر هر مقدارى كه موفق به اجراى آن امورى كه در نظر داريم بشويم، اين يك خيرى است فوق اصل خير و اگر موفق نشويم، اصل خيرش كه عبارت از اين است كه ما در راه خدمت به اسلام و مكتب هستيم، آن جائى نمىرود. آقاى صدر را كه من سالهاى طولانى ديدهام بلكه بايد بگويم من بزرگ كردهام ايشان را، من فضائلشان را مىدانم و خدمتهاى هم كه بعد از آنكه به لبنان رفتهاند كردهاند، آن را هم مىدانم و آنچه كه لبنان احتياج به ايشان دارد، باز آن را هم مىدانم و من اميدوارم كه انشاء الله ايشان برگردند به محل خودشان و مسلمين آنجا از ايشان استفاده كنند. همين حالا هم كه ايشان مىگوئيد كه شواهد داريم كه در ليبى هستند، همين امر، در راه خدمت به مكتب و خدمت به اسلام است، اين هم براى ايشان عبادت نوشته مى شود و براى ماها هم اين امورى كه واقع مىشود، بايد سهل باشد از باب اينكه در راه اسلام است و ما مطلعيم كه اولياء اسلام كه در رأس آنها رسول خداست، آنقدر زحمت كشيدند، تمام مدت عمرش را پيغمبر در زحمت و تعب بوده است و بعد از او هم ائمه ما همين طور بودهاند كه يك روز خوش به اصطلاح ماديين نداشتند، گرچه همه خوش بودند به يك راه به اصطلاح عرفا و اسلام شناسها. در هر صورت، اين يك شيوهاى بوده است كه از اول اولياء اسلام داشتند و در راه هدف خودشان حبس رفتهاند و كشته شدند و زجر كشيدند و آقاى صدر حالا دو سال است كه در حبس هستند، لكن جد ايشان هفت سال مىگويند، مسلم بوده، احتمال چهارده سال هم هست. اين يك راهى بوده است كه همه اولياء خدا نه فقط آنهائى كه در زمان اسلام بودند، قبل از اسلام هم انبيا و اوليائى كه بودند راهشان همين بوده اينطور نبوده است كه آنها در رفاه مادى باشندو در - عرض كنم - كارهاى چه. وقتى كه تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد مىبينيد كه سرتاسر تاريخ انبيا مجاهده و زحمت و تعب بوده است لكن آنها خوش بودند به اينكه در خدمت آن هدفى كه دارند بودند و اين مايه هم افتخار شما هست و خانواده آقاى صدر كه يك فرد لايقى كه خدمت مىكرد، در راه خدمت گرفتاريى پيدا كرده است و من اميدوارم كه اين گرفتارى عملش زود
صحيفه نور ج 13 صفحه 50
سر بيايد و من دعاى به ايشان مىكنم و خواهم كرد و اميدوارم كه زودتر انشاء الله ايشان خلاص بشوند. و برگردند.
و قضيه لبنان و ايران و اينها شما مىدانيد كه اينها قضاياى مختلفى نيستند، مسلمانها هر جا هستند، بايد با هم باشند و آن چيزى كه رنج است براى يك طايفهاى، براى طايفه ديگر هم همان مسأله رنج باشد، مسائلشان جدا نبايد باشد. اينكه ما ايرانى هستيم و آنها لبنانى هستند يا جاى ديگرى هستند. در اسلام مطرح نيست. اسلام همه افرادى كه ايمان به خدا آوردهاند همه آنها را برادر مىداند و حساب جداگانه ندارد كه حسابى براى عرب باز كرده باشد، يك حسابى براى عجم باز كرده باشد، يك حسابى براى ايران باز كرده باشد و يك حسابى براى كجا. اين حسابهائى كه پيش مردم مادى كه مطرح است كه ما ايرانى هستيم و براى ايران بايد چه بكنيم يا اينكه بگويد ما عراقى هستيم و براى چه. اين حسابها در اسلام نيست. اسلام مىخواهد كه همه دنيا يك عائله باشد و يك حكومت در همه دنيا آن هم حكومت عدل برقرار باشد و همه افراد، افراد همان عائله باشند و لهذا ما مكرر اين معنا را گفتهايم كه اين قضيهاى كه شايد صحبتش در همه جا هست كه ملت ايران مثلاً جدا، ملت عراق جدا، هر كدام يك عصبيتى براى او داشته باشند و حتى به اسلام كار نداشته باشند و به ملت و مليت كار داشته باشند، اين يك امر بى اساس است در اسلام بلكه مضاد با اسلام است.
اسلام در عين حالى كه وطن را، آنجايى كه زادگاه است احترام مىگذارد، لكن مقابل اسلام قرار نمىدهد. اساس، اسلام است، اينها ديگر بقيهاش فرع هستند و اساس آنهائى كه مكتبى هستند خدمت به اسلام است؛ اين خدمت اگر در لبنان باشد خدمت است، اگر در ايران باشد خدمت است، اگر در هر جا، اگر در حبس هم باشد خدمت است، اگر بيرون هم باشد خدمت است. ايشان الان هم در خدمت است، براى اينكه وقتى در راه اسلام يك كسى اين مصائب راديد (كه نبايد اسمش را مصائب گذاشت) وقتى در راه اسلام باشد همه چيز آسان مىشود، هين مىشود. شما مىبينيد كه حتى اين جوانهايى كه الان در اينجا و در لبنان و اينها مشغول خدمت هستند چه روحيههايى دارند. همين ديروز يك جوانى آمده بود اينجا مىخواست يك زنى را عقد كند. بعد از اينكه صحبت از مهر شد، آن زن گفت كه مهر من را اين قرار بدهد كه به مكه من را ببرد. اين جوان مىگفت كه من زنده نيستم تا تو را به مكه ببرم من شهيد مىشوم. بالاخره با مدتى صحبت ما راضيش كرديم به اينكه نه، انشاء الله شما هستيد و خدمت مىكنيد. اين يك روحيه خيلى خوبى است كه در جوانها پيدا شده است و اميدوارم كه در همه ما اين روحيهها پيدا بشود و آن روحيه مكتبى توجه به مكتب، نه توجه به امور ديگر. من از خداى تبارك و تعالى مسئلت ميكنم كه ما را و شما را دلخوش كند به اينكه ايشان برگردند پيش ما و به خدمت خودشان ادامه بدهند. انشاء الله خداوند به همه عائله ايشان در اين فراق صبر بدهد و چشم همه را به وجود ايشان انشاء الله روشن كند تا ايشان برگردند و به خدمت به مكتب موفق بشوند و شيعههاى لبنان هم از وجود ايشان استفاده بكنند بلكه همه مسلمانها، انشاء الله.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:00 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 51
تاريخ: 6/6/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اقشار مختلف مردم شهر قم
قم مركز علم، تقوا، شهادت و شهامت است
بسم الله الرحمن الرحيم
قم حرم اهل بيت است، قم مركز علم است، قم مركز تقواست، قم مركز شهادت و شهامت است. قم علم به همه جهان صادر شده است و مىشود و از قم شهادت به همه جا صادر مىشود. قم شهرى است كه آن ايمان و علم و تقوا پرورش يافته. از آنوقتى كه قم بوده است، قم از زمان ائمه اطهار مورد توجه اسلام بوده است و از قم تقوا، شجاعت، شهامت و همه فضائل به همه جا صادر مىشود و صادر خواهد شد. علمائى كه در قم من ادراك كردهام كسانى بودند كه در دنيا نمونه بودند، در علم و تقوا و من اميدوارم كه ادامه پيدا كند اين علم و تقوا در شهر شما تا زمان ظهور امام زمان سلام الله عليه. من هر جا باشم قمى هستم و به قم افتخار مىكنم. دل من پيش قم است و قمى و دل من پيش همه اهل تقواست و همه كسانى كه به اسلام خدمت مىكنند. من گر چه از قم مع الاسف تا يك مقدارى دور هستم لكن به حسب قلب نزديكم. از شما جوانهاى عزيز تشكر مىكنم كه آمدهايد و در اين جاى تنگ و تاريك و پر زحمت نشستهايد و من هم بيش از اين نمىتوانم تصديع بدهم و از شما ملتمس دعا هستم چنانچه خودم دعاگوى همه هستم و سلامت و سعادت همه مسلمين جهان را و شما برادران عزيز را از خداى تبارك و تعالى خواستارم. سلام من را به اهل قم برسانيد و از همه شما اميدوارم كه اين نهضت را به آخر برسانيد و انشاء الله اسلام را به همه معنا در همه جا پياده كنيد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:00 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 52
تاريخ: 8/6/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان پاكستانى و معلمين شركت كننده در سمينار تزكيه و بازآموزى انقلاب فرهنگى
تمام انبيا معلم هستند و تمام بشر دانشجو
بسم الله الرحمن الرحيم
با اينكه بنا نبود كه آقايان ديگر تشريف بياورند و زحمت بكشند و آنطورى كه اطبا هم احتياط مىكنند خيلى اجازه ندادهاند كه من صحبت كنم، لكن امروز از پاكستان دانشجويان محترم و بعضى آقايان ديگر و از ايران معلمها تشريف آوردهاند. پس اين محفل، محفل معلم و دانشجوست. دو گروهى كه اگر اصلاح بشوند يك مملكت را اصلاح مىكنند و اگر خداى نخواسته در غير اين معنا باشند، كشورها به تباهى كشيده مىشوند. مقام معلم و مقام دانشجو كه بايد مغز متفكر يك ملت را تشكيل بدهد، از امورى است كه بايد به آن توجه زياد بشود و وظيفه معلم و دانشجو مشخص باشد تا انشاء الله بر آن طريقى كه اسلام مىخواهد و مقام انسانيت اقتضا مىكند، از همان طريق راه بروند و طى مقامات را بكنند و به آنجائى برسند كه انسان شوند.
تمام زحمتى كه انبيا كشيده و تمام رنجهائى كه اولياء خدا از بد و خلقت تاكنون كشيدهاند و بعدها هم تا آخر خواهند كشيد مقدمه اين بوده است كه اين موجودى كه در خارج مىگويند انسان، انسان بشود. تمام كتب آسمانى كه بر انبيا نازل شده است براى اين بوده است كه اين موجودى كه اگر سر خود باشد، خطرناكترين موجودات عالم است، تحت تربيت و تعليم الهى واقع بشود و بهترين موجودات و افضل تمام خلائق بشود. نهضتهاى اسلامى، نهضتهاى توحيدى، تمام براى همين معنى بوده است. در اسلام همه امور مقدمه انسان سازى است. اگر رها كنند اين موجود دو پا را، تمام عالم را به تباهى مىكشد. براى جلوگيرى از اين فسادهاى بزرگ و اين جنگهاى ويران كن و اين كارهاى بسيار ناروا كه در كشور هست انبيا آمدهاند تا بشر را هدايت كنند به راهى كه همه در آن راه سير كنند و همه انسان صحيح و كامل بشوند. اگر اين موجود دو پا تربيت شد تمام حوائج دنيا و آخرت بشر تحقق پيدا مىكند و اگر اين موجود دو پا سر خود شد يا به خلاف مسير طبيعى خودش حركت كرد تمام عالم به تباهى كشيده مىشود
از اين جهت تمام انبيا معلمها هستند و تمام بشر دانشجو انبيا مكتبى دارند كه در آن مكتب مىخواهند اين موجود دوپائى كه بدترين موجودات است و اگر رها بشود خطرناكترين موجودات عالم است، اين را به راه مستقيم، به صراط مستقيم هدايت كنند و اجراى اين امر را هم خودشان متكفلند.
صحيفه نور ج 13 صفحه 53
از اين جهت معلم و دانشجو محصور به معلمهاى دانشگاهها يا دبيرستانها يا ساير جاها نيست و دانشجو هم محصور نيست به همانهائى كه دانشگاه مىروند. عالم يك دانشگاهى است و انبيا و اوليا و تربيت شدههاى آنها معلم هستند و ساير بشر دانشجو و بايد دانشجو باشند. عالم بايد، تمام دنيا بايد دو طبقه داشته باشد: يك طبقه معلم و استاد و يك طبقه دانشجو و متعلم وظيفه معلم هدايت جامعه است به سوى الله و وظيفه دانشجو تعلم.
راه خدا تمام ابعاد انسانى را الهى مىكند، و راه كفر به فساد رهنمون مىشود
همين معناست كه يك جامعهاى پيدا بشود كه همه متوجه به خداى تبارك و تعالى باشند و همه در راه او. اگر همه در راه او شد اقتصاد هم الهى مىشود، فرهنگ هم الهى مىشود، ارتش هم الهى مىشود، ژاندارمرى هم الهى مىشود، دانشجو و معلم هم الهى مىشوند. خداست و طاغوت، همين دو، غير از اين نيست. يا راه خداست و يا راه طاغوت. راه خدا راهى است كه انسان را در تمام ابعادى كه دارد، در بعد عقلائى، در بعد متوسط كه بعد خيالى است و در بعد تنزل كه بعد عمل است، اين ابعاد را هدايت بكنند به آن راهى كه بايد باشد. اگر اينها از همان راه مستقيم رفتند، اينها الهى هستند. راه، راه خداست و هر كس از اين راه برود الهى است، تا آنوقتى كه همه چيز انسان، همه اعمال انسان، همه حركات انسان، همه تخيلات انسان، همه تعقلات انسان، الهى بشود. يا اين راه است يا راه چپ و راست كه برخلاف راه مستقيم است كه هريك از اينها انحراف است و به سوى طاغوت است. الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور ظلمات تمام عالم كه توجه به خدا ندارد و نور، نور مطلق حق تعالى كه بايد همه عالم متوجه به او باشد. والذين كفروا اولياء هم الطاغوت همين دو راه است يا ايمان است و اسلام است و توجه به مكتب الهى اين امر خداست و خدا مومنين را اگر در اين راه افتاده هدايت مىكند و تمام ابعاد انسانى را الهى مىكند و يا كفر است و برخلاف توحيد است، چه در طرف راست و چه در طرف چپ، طاغوت است و منتهى اليه آن جهنم. و در دنيا هم همه فسادها و همه جنگهائى كه در عالم تحقق پيدا مىكند به دست ابرقدرتها، همه جنگ شيطانى و طاغوتى است. در جنگها هم جنگ طاغوتى هست و جنگ توحيدى. جنگهائى كه پيغمبرها مىكردند، اوليا مىكردند، مومنين مىكردند براى اين بود كه اشخاص سركش را از آن سركشىها برگردانند و تعديل كنند. اين جنگ، جنگ الهى است و آن جنگهائى كه براى احراز مقام است، براى به دست آوردن قدرت است، براى تحميل بر جامعههاست، براى جنايتكارى اين ابرقدرتهاست يا هر قدرتى، اين جنگها جنگهاى ابليسى است و جنگهاى طاغوت است. عالم از اين دو حال خارج نيست و هر حركتى كه از انسان صادر بشود، چه حركتهاى قلبى و چه حركتهاى روحى و چه حركتهاى جوارحى از اين دو حد خارج نيست، يا به طرف صراط مستقيم و الله است و يا طاغوتى است، منحرف يا به طرف چپ يا به طرف راست. هدانا الصراط المستقيم صراط مستقيم يك سرش اينجاست و يك سرش به آن طرف عالم، به مبدا نور. صراط الذين انعمت عليهم به آمدن تعليمات انبيا، انعام كرده
صحيفه نور ج 13 صفحه 54
خدا بر ما كه ما را هدايت كند به اين راهى كه راه الله است و موجب اين مىشود كه تمام عالم به سعادت برسند و با آرامش و با تربيت صحيح در اين عالم زندگى كنند و تمام جهاتى كه در اين عالم هست بر گردانند به همان جهت توحيدى الهى و ساير حركتها چه حركتهاى قلبى باشد و چه حركتهاى خيالى باشد و چه حركتهاى جوارحى باشد، بر خلاف اين مسير كه باشد همه طاغوتى است. همين دو راه بيشتر نيست، يا طاغوت و يا الله و شما معلمين و شما دانشجويان از همين راهى كه انبيا تعيين كردهاند راه را طى كنيد. همين راه خداست، همين راهى كه انبيا و اولياء خدا پيش پاى بشر گذاشته است اين راه خداست و ما همه بايد از همين راه حركت كنيم. كسانى كه دعوت بر غير اين راه بكنند، طاغوتند و كسانى كه مردم را بر خلاف مسير طبيعى خودشان و مسيرى كه فطرت آنها متوجه به اوست راهنمائى كنند، ضلالت است و من اميدوارم كه معلمين هم در هر جا هستند، خواهران و برادران معلم، خواهران و برادران دانشجو، خواهران و برادران عالم، خودشان را دانشجو بدانند و معلم. معلم آنها را به راه راست هدايت انبيا دعوت كند و آنها هم به راه راست هدايت انبيا سفر كنند.
والسلام علكيم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 55
تاريخ:10/6/59
نامه بنى صدر به محضر امام خمينى
بنى صدر طى ارسال نامهاى به محضر امام امت، گزارشى از ديدار خود با شهيد رجائى را در مورد تعيين وزراء كابينه ارائه مىدهد در اين گزارش بنى صدر در باره لايتغير بودن شهيد رجائى و هيات وزيران در برابر سياستهاى خود حرف مىزند و در پايان از امام نظر خواهى مىكند تا طبقه نظر ايشان رفتار نمايد.
پاسخ امام خمينى
تاريخ: 11/6/59
بسمه تعالى
اينجانب دخالتى در امور نمىكنم، موازين همان بود كه كرارا گفتهام و سفارش من آن است كه آقايان تفاهم كنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدير و مدبر و فعال انتخاب نمايند.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 56
تاريخ: 11/6/59
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل ژاندارمرى جمهورى اسلامى
رضاخان، مهره دست نشانده اجانب و براى سركوبى عشاير و روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم
رضاخان هجوم كرد به تهران و با دستيارى انگلستان حكومت ايران را به دست گرفت و بعد از چندى احمد شاه را از صحنه بيرون كرد و خودش به جاى احمد شاه نشست و به تدريج ماموريت خودش را شروع كرد به انجام دادن. ماموريتهاى زيادى داشت. قدرتهاى بزرگ هر چه را كه بر خلاف ميل خودشان و برخلاف منافع خودشان مىديدند بايد به دست اين آدم نابود بشوند يا سركوب. اول شروع كرد به سالوسى كردن و ريا كارى و در همين تهران آنطورى كه آنوقت مىگفتند در همه تكيههائى كه در ماه محرم براى عزا بر پا بود مىگفتند با پاى برهنه شمع هم دستش مىگيرد و مىرود. اين يك چهره بود كه از رضاخان در ايران نمايش پيدا كرد و بعد به اسم اينكه امنيت را مىخواهد به ايران برگرداند شروع كرد به مبارزه با عشاير ايران و عشاير كه يكى از پايگاههاى مهم ايران بودند، گر چه نواقصى داشتند، ولى خدمتهائى هم مىكردند، عشاير را يكى پس از ديگرى سركوب كرد و از محال خودشان بعضى از آنها را كوچ داد به جاهاى ديگر و آنها را تقريبا از بين برد و بعد ماموريتهائى (در خلال همه اينها همه را گاهى با هم مىشد) شروع كرد مخالفت با روحانيون به اسم اينكه مىخواهم تصفيه بكنم و اين سنگر بزرگ اسلامى را كه يك خدمتگزارانى به ايران بودند و به اسلام بودند، بدون اينكه بر بودجه دولت يك شاهى تحميل بشوند لكن خدمتهاشان، يكى از بزرگترين خدمتهاى آنها اين بود كه تربيت مىكردند مردم را و شما اگر چنانچه در پروندههائى كه در دادگسترى و غير دادگسترى هست و بوده، مىبينيد كه از آنهائى كه تحت تربيت روحانيون بودند پرونده جنايتى نمىبينيد. براى آرامش كشور اينها يك عامل موثر بودند و براى هدايت مردم به راه صحيح و اخلاق و اعمال صحيح يك راهنماهاى مهمى بودند، من آنچه كه در بسيارى از صحبتهايم از روحانيون بحث مىكنم نه اين است كه من هر كه معمم است از او پشتيبانى مىكنم اى بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد لكن وقتى كه ما در سابق ديديم كه جزء برنامه انگليسها كه رضاخان را آورده بودند (شايد در رأس برنامه هم بود) اين بود كه بايد اين طايفه از بين بروند. با تمام قوا، از تبليغات مجلات و روز نامهها و گويندگان و اينها گرفته تا هر جا كه روشنفكرى و روشن، - عرض بكنم كه - روشن نمافكرى بودند، بر ضد روحانيت بسيج شدند. كم كم آن صورت
صحيفه نور ج 13 صفحه 57
دومش را نشان داد، آن وجهه دومش را كم كم نشان داد. در زمان اين شخص نالايق كه مملكت ما را به تباهى كشاند به پيغمبر اكرم در روزنامه سب كردند، در روزنامه به پيغمبر سب كردند و به مرئى و منظر اين دولت بود و آن دولتمردان. مجلس درست كردند و در آنجا از پيروزى اسلام به كفر انتقاد كردند و اين روشنفكرها دستمالها را در آوردند و گريه كردند كه اسلام بر شاه ايران، شاه آنوقت ايران غلبه كرده است. شعر، ايشان شعر گفتند، نويسندگانشان نوشتند، گويندگانشان گفتند. ما از اينكه انگلستان اينقدر اصرار داشت بر اينكه اين طايفه را از بين ببرد مىفهميم كه از اين طايفه اينها رنج مىبردند و بايد اينها سركوب بشوند.
ادارات كه به فرم ادارات زمان طاغوت است بايد متحول بشود
ومع الاسف در آنوقت يك ارتشى درست كردند و يك ژاندارمرى درست كردند و يك شهربانى درست كردند كه تلخى اعمال آنها در ذائقه ملت ما بود و براى شما كه الان خدمتگزار هستيد زحمت ايجاد كرده شما برادرهاى عزيز كه الان خدمت مىكنيد به اين كشور مواجه هستيد با يك اسمى كه در زمان رضاخان و در زمان بعد از او خصوصا در زمان رضاخان مردم ذائقه تلخى از همه اين قواى مسلحه داشتند و دارند و اين اشكالى است كه براى شما پيش آوردهاند كه تا آمديد شماها اين ذائقه تلخ را شيرين كنيد خيلى زحمت دارد، خيلى بايد جانفشانى كنيد، خيلى بايد با مردم رفتار خوب بكنيد. پادگانهاى شما بايد پايگاه اسلامى باشد و مستضعفين را همراهى كند و مستكبران را اعتنا نكند. مدتى شما زحمت بكشيد تا آن ذائقه تلخى كه در ملت از اين جمعيت شما كه آنوقت نبوديد، گمان ندارم يكى از شما هم آنوقت بوديد لكن اين اسم به طورى شد در آنوقت كه وقتى گفته مىشد، تلخ بود در ذائقه مردم. آنوقت خود همين مرد، خود همين رضاخان در يك روزى كه وارد شده بود در يك پادگان ژاندارمرى دستهايش را در جيبش گذاشته بود و معرفى كرده بود اينها را به اينكه اينها دزدند. در عين حال كه سركرده همه دزدها خودش بود منتها دزدها يواشكى يك كتى، يك شلوارى، يك كاسه مسى از مردم مىبردند و اين علنى مازندران را با آن طول و عرض از همه اشخاصى كه داراى يك ملكى بودند گرفت و به اسم خودش ثبت كرد.
اينطور معرفى مىكرد از يك جمعيتى، كه اينها اينطور هستند، يا مىخواست تعليمشان بدهد كه تكليف اين هست. در هر صورت شما آقايان كه از پرسنل ژاندارمرى هستيد و اينجا آمدهايد مدتها بايد زحمت بكشيد تا اينكه اثبات بكنيد كه ژاندارمرى اينجور نبود. ژاندارمرى وقتى كه در خدمت طاغوت بود و مىديد خود آن آدمى كه در رأس واقع شده سر كرده دزدهاست، قهرا اين اشخاص هم تبعيت مىكردند و به خيال خودشان الناس على دين ملوكهم بودند. نه شما تنها، اين شهربانى و پاسبانها كه با مردم تمامىشان در شهرها زياد بود؛ اينها طورى معرفى شده بودند پيش مردم كه اگر اسم اينها را مىبردند يا شخص آنها را مىديدند چندش به آنها رخ مىداد. اينطور با آنها مخالف بودند. شهربانى هم بايد مدتها زحمت بكشد تا اينكه اين مطلبى كه در ذهن مردم منعكس بود بيرون كند و
صحيفه نور ج 13 صفحه 58
ساير قواى انتظامى هم اينطور. اينها هم شرارتهائى كردند در اين مملكت و سركوبىهايى از خدمتگزاران اين مملكت كردند كه اسم آنها هم وقتى كه مىآمد مردم از آنها متنفر بودند. بنابراين شما آقايان كه حالا در خدمت اسلام هستيد، چه شما و چه قواى مسلح ديگر مثل ارتش و مثل شهربانى، مدت زحمت بكشيد و خوشرفتارى بكنيد و خدمت صادقانه بكنيد تا اينكه از دل مردم اين مطلب بيرون برود. با اينكه ما مىدانيم كه شما هيچ كدام آنجا نبوديد آنوقت، هيچ يك از شما نبوديد. من يادم است، از اولى كه رضاخان آمد به ايران، آمد به تهران تا حالا من شاهد همه قضايا بودم. اين بنا داشت به اينكه اين مملكت را با هر طورى كه مىتواند طورى بار بياورد و بعد هم پسر خلفش آن هم طورى بار بياورد اين مملكت را كه همه چيزهائى كه اينها از ما مىبرند، هر چه كه از ذخائى ما آنوقت انگلستان و حالا هم، بعدا هم آمريكا ببرند هيچ كس نباشد كه كلمهاى در مقابل آنها بگويد و اگر مىگفت سركوبى مىكردند و اگر مخالفت مىشد مىكوبيدند اينها را. مخالفت از طرف روحانيون چند مرتبه شد لكن هم با حيله و هم با قدرت آنها را كوبيدند. بعد هم كه شما ملاحظه كرديد كه دانشگاه ما را به چه صورت در آوردند، دبيرستانهاى ما را به چه صورت در آوردند و از همان دبستان شروع كردند آدم غربى درست كردند، آدم معتقد به غرب و مخالف با اسلام درست كردند. از همان بچه كوچولو شروع شد و همين طور تا اينكه يك قشر زيادى مخالف با همه چيز، با همه ماثر اسلام، با همه ماثر كشور، اينها تربيت مىكردند. يك همچو مملكتى را اينها درست كردند با امر انگلستان در زمان رضاخان و با فرمان آمريكا در زمان محمد رضا كه حالا كه اينها رفتند شما مىبينيد كه همه چيز بايد متحول بشود. البته متحول هم خيلى شد. حالا در هر جا كه شما برويد محتاج به اين است كه از سر درست بشود. ادارات يك اداراتى است كه به فرم همان ادارات زمان طاغوت است و بايد تصفيه بشوند و متحول بشوند به يك اداره كه به درد مردم بخورد.
قواى مسلحه بايد خدمتگزار مردم و سركوب كننده توطئهگران باشد قواى انتظاميه، قواى مسلحه بايد خودشان را در خدمت مردم قرار قواى انتظاميه، قواى مسلحه بايد خودشان را در خدمت مردم قرار بدهند، آنطورى كه عناوين خودشان اقتضا مىكند. ژاندارمرى، پاسبان و امثال ذلك، ارتش، اينها بايد اين مملكت را حفظ بكنند، اينها براى حفاظت ملت و مملكت آمدهاند و براى پاسبانى از مملكت خودشان متشكل شدهاند. بايد اينها توجه به اين معنى داشته باشند كه همه اين قواى مسلحه بايد در خدمت مردم باشند. اينها از بودجهاى كه اينها را اداره مىكند از جيب مردم است نبايد از جيب مردم بدهند بودجهاش اداره بشود و به سر مردم هم تحميل بكنند و - عرض كنم كه - اذيت و آزار بكنند، چنانچه در عصر اين دو غير انسان بود. شما بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه بايد خدمت به اين كشور بكنيد و خدمت به اين ملت بكنيد و اگر چنانچه خداى نخواسته در يك پادگانى يك نفر آدمى پيدا شد كه خلاف رويه اسلامى و انسانى كرد، بايد رؤسا توجه كنند، جلويشان را بگيرند. مبادا يك وقتى باز همان مسائل سابق در
صحيفه نور ج 13 صفحه 59
پادگانهاى ژاندارمرى يا در مراكزى كه ساير قواى مسلحه هستند، يك همچو مسائلى كه در سابق بود باز تكرار بشود. بايد با كمال دقت كسانى كه در رأس هستند اشخاص ناظر بفرستند همه جا را تحت نظر بگيرند، براى اينكه اگر خداى نخواسته از چهار نفر يك امر خلاف قاعدهاى، يك امرى كه در زمان سابق اتفاق مىافتاد، بست و بند با خانها و كوبيدن مردم اتفاق مىافتاد، اگر حالا در چهار جا اتفاق بيفتد همهتان بدنام مىشويد. براى اينكه مردم ذائقهشان تلخ است و اگر ببينند كه در چهار جا يك فسادى ايجاد شده است و يكى از كارهاى سابق انجام گرفته است، همه شما را مردم محكوم مىكنند. بنابراين همه شما موظفيد كه از آن چيزهائى كه برخلاف واقع است هم خودتان را حفظ كنيد و هم ديگران را، اگر كارى كردند به سران ژاندارمرى اطلاع بدهيد كه آنها جلوگيرى بكنند، تا اين ذائقه تغيير بكند. البته بسيار تغيير كرده است، يعنى بسيار جلو رفته است اين تغيير و لهذا شما الان وقتى كه در جمعيتها مىرويد مردم براى شما شعار مىدهند. كى يك همچو مسائلى در سابق بود؟ مردم پشت به آنها مىكردند. اگر بازور هم مىآوردندشان يك جائى كه يك فرض كنيد كه اشخاصى بودند، آنها بازور بودند، جمع همراه نبودند. در هر صورت الان ما و شما و همه ملت خدمتگزار به اسلام و خدمتگزار به كشور هستيم و بايد همه مجتمعا با دست واحد، همه يكدست خدمت به اين كشور بكنيم تا اينكه انشاء الله اين كشور به قدرت كامله الهى به پيش برود و شما سرافراز باشيد و كشور ما سرافراز باشد.
با نبودن نظم و انسجام در قواى مسلحه، مملكت حفظ نمىشود
و نكتهاى كه مىخواهم عرض بكنم و اين اختصاص به شما ندارد اين يك امر عامى است نسبت به همه قواى مسلحه اينكه اينطور تو هم نشود كه حالا ما آزاد هستيم و ما آزاد شديم و آن زد و خوردهائى كه پيشتر بود نيست و آن كتكها و حبسها نيست و آن اعدامها نيست، حالا بايد انضباط هم نداشته باشيم. اگر چنانچه يك قواى مسلحهاى بى انضباط باشد يعنى اگر چنانچه فرمانده حكم كرد، اجرا نكند، اگر چنانچه آن طبقه بالائى كه صاحب منصبند يك امرى را گفتند، اينها اجرا نكنند، اگر اينطور باشد انسجام از بين مىرود. آنوقت خداى نخواسته اگر يك امرى پيش بيايد نمىتوانيد شما مقابله كنيد. شما قواى مسلحه، از ژاندارمرى گرفته تا ارتش تا شهربانى تا پاسدارها، همه اگر چنانچه منظم نباشيد و سلسله مراتب ملاحظه نشود اين اسباب اين مىشود كه افرادى باشند يك يك. ژاندارمرى وقتى مىتواند خدمت بكند، ارتش وقتى مىتواند خدمت بكند كه اجتماع توى كار باشد يك يك افراد كه كار ازشان نمىآيد، اين يك يكها وقتى متصل به هم شدند و يك نظمى داشت مىتوانند كار انجام بدهند، اما اگر يك يك، يكى هائى باشند كه با هم منسجم نيستند يا نظم ندارند، اينها علاوه بر اينكه كارى ازشان نمىآيد اخلال هم مىكنند.
بايد توجه داشته باشيد كه امروز شما خدمتگزار اسلام هستيد و بايد براى خدا كار بكنيد و امر خداست كه بايد اين مسائل را با دقت ملاحظه كنيد و نظم را حفظ كنيد وسلسله مراتب را حفظ بكنيد
صحيفه نور ج 13 صفحه 60
و اين يك مطلبى است كه مربوط به شما تنها نيست و مربوط به همه قواى مسلحه است، چنانچه توجه به اينكه مبادا يكى خلاف بكند آن هم اختصاص به شما ندارد همه قواى مسلحه بايد در اين معنا باشند. امر به معروف و نهى از منكر بر همه ملت واجب است. اگر يك خلاف يكى كرد بايد او را نهى بكنيد، بايد باز داريد او را از اين كار و اگر چنانچه يك آدمى در يك پادگانى يك عملى كرد كه بر خلاف وظيفه بود بايد اطلاع بدهيد تا اينكه اين را جلويش را بگيرند. و باز اين مطلب را بايد به ملت عرض بكنم كه سرباز بودن براى ملت امروز جزء وظايف است، نگذارد ملت كه اين پادگانها در ارتش تهى بشود. سرباز حالا سرباز وظيفه است، در زمان سابق سرباز اجبارى بود. به اجبار بردند، اسمش را وظيفه مىگذاشتند و اما الان اين اجبار در كار نيست، الان يك امر الهى است. دفاع از مملكت اسلامى، دفاع از نواميس مسلمين از واجبات شرعيه الهيهاى است كه بر همه ما واجب است و اين موقوف بر اين است كه نظامىها، هم منظم و منسجم باشند و هم مراتب را حفظ بكنند و هم اشخاصى كه مىتوانند در نظام وارد بشوند خودشان را معرفى كنند و اين پادگانها را پر كنند از جمعيتها، و از قرارى كه بعضى از رؤساى ارتش گفتهاند، گفتند كه الان پادگانهاى ما پر نيست براى اينكه نظام وظيفه را خيلى به آن عمل نمىكنند. لازم نيست كه نظام وظيفه را با الزام بيايند شما را ببرند. شما مىخواهيد يك مملكتى را حفظ بكنيد، ملت مىخواهد كه در مقابل اين قدرتهائى كه همه با هم منسجم شدند و اطراف كشور ما هستند، ملت مىخواهد كه جلوى اينها را بگيرد اين تا اينكه نظام، نظام صحيح نباشد و منسجم نباشد و پادگانها پر از جمعيت نباشد و مملكت يك نظام بزرگ نداشته باشد و انشاء الله يك نظام بيست ميليونى شما داشته باشيد تا بتوانيد از اين توطئهها كه الان براى مملكت ما در كار است جلوگيرى بكنيد. خداوند انشاء الله تعالى حامى شما باشد و حامى اين مملكت و انشاء الله شما پيروز باشيد و با پيروزى اسلام را به پيروزى برسانيد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 61
تاريخ: 16/6/59
فرمان امام خمينى به كليه دادگاههاى ارتش جمهورى اسلامى
به تمام دادگاههاى ارتش اخطار مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
1- تعقيب افراد ارتش بايد با اطلاع فرمانده شخص متهم باشد و دادگاههاى ارتش خود مستقلا نبايد در بازداشت ارتشىها اقدام نمايند و چنانچه مورد اتهام، يكى از فرماندهان ارتش باشد بايد به وسيله فرمانده كل قوا احضار شود.
2- فرمانده شخص متهم مؤظف است در مهلتى كه دادگاههاى ارتش معين مىنمايند متهم را به دادگاه تسليم نمايد.
3- در صورتى كه شخص متهم در مدت مقرر در دادگاه حاضر نشد دادگاه خود مستقيما اقدام مىنمايد.
4- براى خدشه دار نشدن حيثيت افراد متهم، قبل از اثبات جرم اقدام دادگاه بايد به صورت غير علنى باشد و نشر و پخش آن از طرف دادگاه و غير و ممنوع اعلام مىگردد.
5- دادگاههاى غير ارتشى عموما و افراد غير مسوول به هيچ وجه حق دخالت در اين امور را ندارند و دخالت كنندگان تعقيب خواهند شد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:01 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 65
تاريخ: 17/6/59
پيام امام خمينى به مناسبت دومين سالگرد 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
17 شهريور 57 از ايام الله است كه ملت شريف ايران ياد آن را زنده نگه مىدارد. ملت بزرگ ايران، روزهايى چون هفده شهريور در نهضت خود داشت و بحمدالله با تمام مشكلات و تقديم شهداى ارجمند به اسلام عزيز و كشور و با فداكارىهاى طاقت فرسا از ميدان جهاد سرافراز و پيروزمند بيرون آمد و آن كار، جهانيان را به خود جلب نمود. دشمنان ما گمان ميكردند با توطئههاى فرسايشى مىتوانند نهضت اسلامى و انقلاب شكوهمند اين ملت شهيد پرور را به سردى و سستى سوق دهند، غافل از آنكه قيامى كه براى خداست و نهضتى كه بر اساس معنويت و عقيده است، عقب نشينى نخواهد كرد. ملت ما اكنون به شهادت و فداكارى خوگرفته است و از هيچ دشمنى و هيچ قدرتى و هيچ توطئهاى هراس ندارد. هراس آن دارد كه شهادت، مكتب او نيست.
ملتى كه تازه عروس و تازه دامادش براى شهادت داوطلبند و خود را براى هر پيشامدى در راه خدا مهيا كردهاند از چه مىترسند؟ ملتى كه شهادت براى او سعادت است پيروز است. ملتى كه خود و همه چيز خود را براى اسلام مىخواهد، پيروزمند است. ما در كشته شدن و كشتن پيروزيم. دشمنان ملتهاى مستضعف و پيروان قدرتمندان ستمگر كه براى ايجاد تفرقه مسلمين، شياطين خود را فرا خواندهاند، وقتى به خطاى خود واقف مىشوند كه تودههاى ميليونى مسلمين بر اساس تعاليم عاليه اسلام آنان را مفتضحانه سركوب كنند و دست آنان را از توطئههاى خائنانه قطع نمايند. بگذار اين تفالههاى تاريخ به اسم اسلام بر ضد اسلام قيام كنند و به اسم قرآن كريم به قرآن خيانت نمايند و اين تازگى ندارد.
اسلام عزيز از اين قماش خيانتكاران بسيار ديده و همگان را به مستقر شياطين فرستاده است. ملت عزيز ما آن روز كه جز مشت خالى و خون پاك هيچ نداشت، بر قدرتهاى عظيم شيطانى با فرياد الله اكبر غلبه كرد و امروز بحمد الله تعالى جوانانى رزمنده خواهران و برادران دارد كه با تعليمات نظامى در سرتاسر كشور قدرت تفكر را از دشمنان ايران و اسلام سلب و با اعتماد به قدرت الهى و فداكارى در راه اسلام بر همه مشكلات و همه قدرتهاى شيطانى غلبه خواهد كرد. ملتى كه 15 خرداد روز خون و 17 شهريور روز نويد پيروزى خون، جمعه سياه روزى رژيم را با افتخار و پيروزى پشت سر گذاشته است، از اين محاصرات اقتصادى و نظامى باك ندارد. آنان باك دارند كه اقتصاد را
صحيفه نور ج 13 صفحه 66
زير بنا و شكم را قبله گاه و دنيا را مقصد و مقصود مىدانند.
هان اى ملت سلحشور! براى مقابله با قدرتهاى نظامى ابر قدرتان آماده باشيد! و اى قواى مسلح كه سربازان اسلام و پيشمرگان هدف و نگهبانان كشوريد مجهز باشيد هم به صلاح و هم به سلاح، و هراس و خوف به خود راه ندهيد كه خداوند تعالى پشتيبان و ملت بزرگ، هوادار شماست. شما نصرت كنيد از دين خدا و كشور توحيد تا خداوند قادر نصرت دهد شمارا. از خداوند متعال عظمت براى اسلام و ملت مجاهد و رحمت براى شهداى انقلاب و خصوص شهداى 17 شهريور و صبر و بركت براى بازماندگان شهداى انقلاب و خصوص شهداى 17 شهريور و خذلان و تباهى براى دشمنان اسلام و خصوص تفرقه اندازان بين صفوف مسلمين را خواستارم.
والسلام على عبادالله الصالحين و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
صحيفه نور ج 13 صفحه 67
بسم الله الرحمن الرحيم
يك سال از رحلت شخصيتى ارجمند و عزيزى ارزشمند گذشت. يك سال از فقدان مردى گذشت كه مىتوانست به انقلاب اسلامى و پيشرفت اهداف مقدس اسلام خدمتهاى ارزندهاى كند. او توانست با رفتار و گفتارش به اعصاب ناآرام كه موجب نگرانىها و تفرقها مىشود آرامش بخشد. مجاهد بزرگوار و عالم هشيارى كه از عنفوان جوانى تا آخرين لحظات زندگانى در خدمت به اسلام و كشورهاى اسلامى متحمل رنجها و حبسها و فشارها بود و هيچ از اين زحمت ارجمند و خدمت سودمند كنارهگيرى نكرد و به كوشش خود در راه هدف و انقلاب ادامه داد. مرحوم مجاهد متعهد و مبارز عظيم الشان طالقانى به جوار اجداد عاليقدرش شتافت و ما نيز انشاء الله تعالى همان راه را خواهيم رفت. ملت عزيز بايد دراين وقتى كه قدرتهاى جهانى در پيكار با اسلام و كشور ما بسيج شدهاند و مفتيان دربارى به كمك صهيونيسم جهانى و قدرتهاى شيطانى در تفرقه افكنى بين مسلمانان بپا خاستهاند، با اتكال به قدرت بى پايان حق تعالى و هوشيارى، و حدت خود را حفظ كنند و با شور انقلابى به پيش روند و ملت مستضعف و پيروان مكتب اسلام ازاين شياطين به صورت انسان، گول نخورند و خود و اسلام عزيز را با وحدت كلمه و قدرت الله اكبر، از دست قدرتهاى شيطانى نجات دهند و از اين جنود ابليس نهراسند كه خداوند تعالى با ماست ما دامى كه ما براى رضاى او نهضت را به پيش بريم. از خداوند تعالى رحمت براى مجاهد محترم و صبر براى خاندان محترم ايشان خواستار است و اميد است ملت عظيم ايران قدردانى از خدمتگزاران به اسلام و ملت، و سالروز معظم له را احترام نمايد. والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 68
تاريخ 19/6/59
بيانات امام خمينى در جمع شركت كنندگان ايرانى در كنفرانس نيمه دهه زن در كپنهاك
سازمان ملل در خدمت ابر قدرتها و براى بازى دادن ساير كشورهاست
بسم الله الرحمن الرحيم
اساسا هر تشكيلاتى كه اين ابر قدرتهاى بزرگ در آن دست دارند، اين تشكيلات، تشكيلاتى است كه بايد به نفع آنها تمام شود. همين سازمان ملل، همين جلساتى كه در خارج هست، شوراى امنيت، همه اينها در خدمت ابر قدرتها هستند و براى بازى دادن ساير كشورهاست و لهذا براى خودشان و تو قرار مىدهند و هر مطلبى مخالف با راى خودشان است كنار مىگذارند و اصلا خود آنها هم اساساً در خدمت ابر قدرتها هستند. سازمانهائى هم كه به هر اسمى اينها درست مىكنند، مىخواهند بكشند همه رابه طرف منافع خودشان. و ما به ابر قدرتها آنقدر سوء ظن داريم كه اگر يك مطلب راستى هم بگويند، ما اعتقادمان طورى مىشود كه براى اين مصلحتى گفتند كه مردم را اغفال كنند.
خانمها بايد روى آن عفت عمومى كارهاى اجتماعى و سياسى را انجام دهند
اين كارى كه شما كرديد بسيار ارزنده است و انشاء الله كه بسيار شما موفق باشيد. و مىدانيد كه همه، انقلاب ما را در خارج بر خلاف آنچه كه هست منعكس كردهاند. به تدريج بايد ما انقلاب خودمان را به خارج به نحوى كه هست صادر كنيم، به آن نحوى كه هست منعكس كنيم. قضيه تنها زنها نيستند كه در ايران الان وضعشان به طور آزادى بوده است و شدند زن، يك موجود متعهد، شايد بهتر از مردان تعهد داشته باشند، لكن در خارج اينها را منعكس كردهاند كه يك دسته مردم، چطور گفتهاند يك دسته، از زمان رضا شاه اين مسائل مطرح شد، قضيه كشف حجاب يك مطلبى نبود كه اينها مىخواستند زنها را، مثلاً"ده ميليون زن را بياورند در جامعه وارد كنند. اينها يك دستوراتى بود كه اينها مىگرفتند از خارج و براى اسارت ما اجرا مىكردند.
قضيهها شايد شما هيچ كدامتان يادتان نباشد اگر آن وقت چى كرديد، كوچك بوديد، اما من تلخى اين
كشف حجابى كه اينها كردند و اسمشان را بعداً آزاد زنان و آزاد مردان، پسر رضاخان گذاشت من تلخىاش باز در ذائقهام هست. شما نمىدانيد چه كردند با اين زنهاى محترمه و چه كردند با همه قشرها. الزام مىكردند هم تجار را، هم كسبه جزء را، هم روحانيت را، هر جا زورشان مىرسيد به اينكه
صحيفه نور ج 13 صفحه 69
مجلس بگيريد و زنهاتان را بياوريد در مجلس، بياوريد در مجلس عمومى، آنوقت اگر اينها تخلف مىكردند، كتك دنبالش بود، حرف دنبالش بود، همه چيزها و حرفها بود و اينها مىخواستند زن را وسيله قرار بدهند از براى اينكه سرگرمى حاصل شود براى جوانها و در كارهاى اساسى اصلاً وارد نشود. طريق مختلفى اينها داشتند براى اينكه اين جوانهاى ما را، اين دانشگاهىهاى ما را، همه اين قشرها را نگذارند به فكر خودشان بيفتند و به فكر مملكتشان بيفتند. از آن طرف همين مسأله كشف حجاب با آن فضاحتى كه اينها كردند و با آن رفتارى كه بازنهاى محترمه كردند و با آن رفتارى كه با روحانيون كردند در اين مسائل كه حتى به مرحوم آقاى كاشانى آمدند تكليف كردند كه شما بايد وارد بشويد در اين مجلس، فرمودند كه شما بايد مجلس بگيريد، ايشان گفته بودند... را كه فرمودند: گفته بودند آن مامورها، كه از بالاها گفتهاند. گفته بودند من هم همان را مىگويم حتى به اينها هم آمده بودند پيشنهاد كرده بودند. ديگر در شهرستان در دهات و همه جا حتى در قم، يك فضاحتى در قم در آوردند كه قابل ذكر نيست و اين هم براى اين بود كه اين جوانها را، جوان غافل، زن و مرد را وارد كنند در ميدان و سرگرمشان كنند به هم و از اساس مسائل اينها غافل باشند. همچو مراكز فحشائى كه اينها درست كردند كه از تهران تا آخر تجريش صدها مراكزى بود كه مال عشرتكده و امثال ذلك بود، همه اينها ديديد كه زنانه بود لهذا، جوانهاى ما، ملت ما اصلاً ديگر توجه به مسائل اساسى كه بايد بكنند نداشت. نه مردش، نه زنش، نه مردها آزاد بودند و نه زنها آزاد بودند، اسمش را گذاشته بودند آزاد مردان و آزاد زنان. اين اساسى بود كه از اول رضاخان كه انگليسها خدا لعنتشان كند، اول انگليسها او را آوردند به ايران و او را وادار كردند به اين مسائل و بعدش هم دنبالش شعراشان و نمىدانم نويسندگانشان و رسانههاى گروهىشان را، همه اينها در خدمت اين بود كه اين ملت را نهى كنند از آن چيزى كه خودش دارد، آن را توجهش را به همين عشرتها و به همين بساط لهو و لعب بكنند. اينها را آزاد قرار دادند، اين مراكز لهو و لعب را، اما در تمام تهران شايد يك مركزى كه بتواند تعليمات دينى... نه از نظر مردان و نه از نظر زنان كه آزاد باشند در تعليماتشان، معلوم نبود كه باشد. در هر صورت اينها مسائلى است كه ابرقدرتها با نقشههاى بسيار دقيق كه كارشناسانشان كردند، هم مجالس درست مىكنند از اين چيزها و ما بايد بيدار باشيم همه مان، همه ملت ايران بيدار باشند كه به دام اينها نيفتند و هر جا فرض كنيد در اين مجالس رفتند، همان حيثيت خودشان را حفظ كنند، تحت تاثير آنهائى كه در آنجا هستند و زنهائى كه در آنجا هستند يا مردهائى كه در آنجا هستند و تحت تاثير اينها واقع نشوند. همانطورى كه شما گفتيد كه انجام داديد، همين طور باشد كه اگر رفتند و شركت كردند آنطور نباشد كه شركتشان يك وقت به نفع آنها تمام بشود، غالباً غافلند، اينطور مىشود. بنابراين اين كارهائى كه شما گفتيد كرديد، كارهاى ارزشمندى بوده است و باز اگر چنانچه مجالسى باشد، مردها هم بروند اما با تعهد، نه آنهائى كه مىروند و بر خلاف مصالح خود مملكت مان عمل مىكنند. انشاء الله اميدوارم كه همه تان موفق و مويد باشيد و امروز غير روزهاى سابق، امروز غير زمانهاى سابق است. امروز بايد خانم وظائف اجتماعى خودشان را و وظائف دينى خودشان را بايد
صحيفه نور ج 13 صفحه 70
عمل بكنند و عفت عمومى را حفظ بكنند و روى آن عفت عمومى كارهاى اجتماعى و سياسى را انجام بدهند، نه مثل سابق كه فرض كنيد اينها يك زنى را هم وارد مىكردند در مجلس اما چه زنى بود و چكار مىخواست بكند. حالا هم وارد شدند بعضى خانمها در مجلس اين ورود غير آن ورود است. آن يك ورودى بود، اين هم يك ورود آنها مجالس داشتند. روز زن داشتند، روزى كه براى كشف حجاب بود، مىخواستند، همين در سالهاى آخر من در قم بودم شايد همان سال آخرى بود كه 15 خرداد بعدش پيش آمد من شنيدم كه زنها مىخواهند بروند سر قبر رضا شاه و راجع به همين قضيه كشف حجاب نظاهرات بكنند. من رؤساى، رؤساى اداراتى كه در قم بود، پيش من آمدند، گفتم كه شما هر كدام به وزارتخانه خودتان اطلاع بدهيد كه اگر اين كار را بكنيد من به ملت مىگويم كه عزا بگيرند براى روزى كه قتل عام كرديد در مسجد گوهرشاد. اينها اطلاع دادند و از اين منصرف شدند. در هر صورت آن وضعى كه آنها درست كرده بودند درست بر خلاف موازينى بود كه ملت ما بايد انجام بدهد و زنهاى ما بايد انجام بدهند و حالا بحمد الله آن مسائل گذشته است و بايد همه زنها و هم مردها در مسائل اجتماعى مسائل سياسى وارد باشند و ناظر باشند، هم به مجلس ناظر باشند، هم به كارهاى دولت ناظر باشند، اظهار نظر بكنند.
ملت بايد الان همه ناظر امور باشند، اظهار نظر بكنند در مسائل سياسى، در مسائل اجتماعى، در مسائلى كه عمل مىكند دولت، استفاده بكنند، اگر يك كار خلاف ديدند. و من اميدوارم كه انشاء الله اين نهضت به پيروزى منتهى باشد و شما انشاءالله همه تان موفق باشيد و مويد و مجالس خود را باز هر چه شكوهمندتر در همه جا توسعه بدهيد كه زنها بيدار بشوند و آن مسائل سابق را، آن ملعبهائى كه بود و آن آرايشهائى كه بود آن مسائلى كه شما مىدانيد چقدر به اقتصاد ما صدمه وارد مىكرد و چقدر به عفت عمومى ضرر مىرساند. زنها امروز بايد همانطورى كه مردها وارد، يعنى مردهاى درست، نه مردهائى كه... ديدند، در مسائل واردند، آنها در مسائل وارد باشند و تعليم و تعلم صحيح داشته باشند و دخالت صحيح در امور بكنند و انشاءالله موفق و مويد باشند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 71
تاريخ 20/6/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت برادر محمد على رجائى
حب نفس و غفلت از خدا بزرگترين خطر براى هر انسانى است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول دعا مىكنم كه خداى تبارك و تعالى شما آقايان را از عنايت خودش محروم نكند و شما را به راهى كه رضاى اوست هدايت بفرمايد و شما به مقصدى كه مقصد اسلام است و آرزوى ملت است برسيد. آنچه كه خطر براى هر انسانى و هر متصدى امرى هست حب نفس است. رأس همه خطاهائى كه انسان مىكند، حب نفس است. هر بلائى سر انسان خودش مىآيد يا جامعه از دست قدرتمندان مىبيند اين در اثر هواى نفس و خود خواهى است. در روايات ائمه ما فرمودهاند: رأس كل خطيئه، حب النفس يعنى همه خطاهائى كه از انسان صادر مىشود در اثر همين خود خواهى و غفلت از خداست. انسان بايد كوشش كند كه اين حب نفس را اگر نمىتواند تمام كند كم كند، البته مسأله بسيار مشكلى است و محتاج به رياضت است، لكن مسأله نشدنى نيست، مشكل است، لكن نشدنى نيست. اگر انسان در هر امرى كه وارد مىشود در آن امر خودخواهى را كنار بگذارد و مصلحت را ملاحظه بكند و خدا را ملاحظه بكند، هم موفق مىشود و هم از خطراتى كه بر اين خودخواهى است در امان مىماند. شما كه الان از وزراى محترم هستيد و مملكت اسلامى به شما سپرده مىشود و پستهاى شما پستهائى است كه بايد در آن اعمال بسيار شايسته انجام بگيرد، كوشش كنيد كه اولاً گمان نكنيد كه رياست، از رياست درجه اول تا آخر، يك چيزى باشد، يك امر اعتبارى است، يك دستهاى جمع مىشوند يكى را مىگويند تو كارها را انجام بده. در نظر داشته باشيد كه حضرت امير سلام الله عليه در حالى كه به حسب فهم جامعه، رياست يك كشور بسيار بزرگى را داشت از حجاز تا مصر، عراق، ايران، همه را داشت، آنوقت چه جور بود وضعش، چه جور بود سلوكش با مردم و چه بود سفارشهايى كه به عمالش يا به حكومتهائى كه از طرف او بودند، چه سفارشهاى ارزشمندى فرموده است. البته ما نمىتوانيم خود او باشيم، لكن مىتوانيم كه شيعه او باشيم، پير و او باشيم، تا آن حدودى كه بتوانيم بايد پيروى از او بكنيم. او تمام مقصدش خدا بود، اصلش اين دنيا و اين رياست دنيا و اينها در نظر او چيزى نبود مگر اينكه بتواند يك عدلى را در يك دنيا برقرار كند، والا پيش آنها مطرح نبود كه يك رياستى داشته باشند يا خلافتى داشته باشند، مگر اينكه بتوانند يك عدلى را اقامه كنند و يك حدى را جارى كنند. ما بايد از آنها درس بگيريم و پند بگيريم و به شيوه آنها تا آن اندازهاى كه مىتوانيم عمل
صحيفه نور ج 13 صفحه 72
كنيم و از آن چيزهائى كه دام شيطان است كه بزرگترين دام همان خودخواهى انسان است، از اين دام رهائى پيدا بكنيم و به صراط مستقيم الهى راه برويم تا بتوانيم هم خودمان رااصلاح كنيم و هم جامعه مان را.
ما هر چه داريم از اين ملت اسلامى است كه با فرياد الله اكبر پيروز شد
شما ببينيد كه چه حكومتى در دست شما آمده و از چه راهى آمده است و كى به شما اين حكومت را محول كرده. اگر چنانچه پنج سال پيش از اين، ده سال پيش از اين را شما در نظر بياوريد، وضع آنوقت را در نظر بياوريد، حكومت آنوقت را در نظر بياوريد، ملت را نسبت به حكومت و حكومت را نسبت به ملت در نظر بياوريد و حبسها و زجرها و تبعيدها و قتلها را كه در آن حكومت واقع مىشد به نظر بياوريد و از خودتان سؤال كنيد كه چه شد كه اين شد؟ چه شد كه يك روز آنطور جنايتكارىها واقع مىشد واختناقها و آن مسائل و مصائب براى كشور ما بود و حالا چه شده است كه ما آزادانه اينجا باهم نشستيم و شما آزادانه مسائلتان را با مردم مطرح مىكنيد و مردم هم آزادانه يا انتقاد مىكنند يا تعريف مىكنند از شما، اين آزادى را كى به ما داد؟ و اين استقلالى كه الان ما داريم و كسى نمىتواند دخالت كند در كشور ما، اين را كى به ما داد؟ و اين استقلالى كه الان ما داريم و كسى نمىتواند دخالت كند در كشور ما، اين راكى به ما داد؟ جز اين بود كه اين پا برهنهها و اين زاغه نشينها و اين دانشگاهىهاى محروم و اين مردم كوچه و بازار با هم جمع شدند و براى خدا قيام كردند و نهضت كردند و ما را به اين آزادى رساندند و آن سدهاى بزرگى كه در تصور كسى نمىآمد كه شكسته بشود، شكستند و ما را به آنجا رساندند كه وزير بشويم و رئيس جمهور بشويم و وكيل بشويم و همه اينها را داشته باشيم و همه از اين ملت است. ما هر چه داريم از اين ملت است، البته ملت اسلامى كه با فرياد الله اكبر اين كار را انجام دادند.
ما بايد ببينيم اين ملتى كه ما را به اين مقامها رساندهاند از ما چه مىخواهند
ما بايد ببينيم كه اين ملتى كه ماها را به اين مقام رساندهاند، از ما چه مىخواهند و مابايد براى آنها چه بكنيم از ما مىخواهند كه تمام اين ارگانهائى كه هستند، تمام اين رؤسايى كه هستند از رئيس جمهور گرفته و نخست وزير و وزرا را تا وكلاو عرض مىكنم كه وزارتخانهها و هرچه در آنها هست، اينها مىخواهند كه اينها همه در راه اسلام كه خواست ملت بود و همه كوشششان براى اسلام بود و اسلام آنها را موفق كرد، اينها هم در همان طريق اسلامى راه بروند. طريق اسلامى اين است كه مستضعفين را حمايت كنند، بيشتر توجه شان به آنها باشد. در طول تاريخ، حمايت حكومتها از قلدرها بوده است. شما هر حكومتى را كه در اين 2500 سال دوران ظلمت در نظر بگيريد، هر حكومتى، هر چه عادل بوده، هر چه جنت مكان بوده در نظر بگيريد، آنوقت برويد سراغ وزراى او كه از چه طايفهاى بودهاند، آنهائى كه بهره بر مىداشتند از اين ملتهاى ضعيف، چه اشخاصى بودند، پيدا نمىكنيد يك حكومتى كه براى مستضعفان باشد، براى اين كوچه و بازارىها باشد، براى همين پابرهنهها باشد. هر
صحيفه نور ج 13 صفحه 73
چه بودند، براى ملك دارها بودند و براى قدرت دارها و براى سرمايه دارها و براى رؤسا و خانها و هر چه بود براى آنها بود. يك وقت در بعضى از حكومتها تيول مىكردند، خراسان را مىدادند دست يك عده تيول، او چقدر مىداد براى اين، فرض كنيد كه در پول آنوقت پنجاه هزار تومان، پول پنجاه هزار تومان آنوقت، پنجاه ميليون هم بيشتر بود و به او خراسان را مىدادند، برو سراغ خراسان، يعنى ديگر هم ما هر چه صدا از خراسان بلند بشود و هر چه از ظلم تو گفته بشود ما اعتنا نمىكنيم، تو برو، آنجا مال تو. آنجا هم مردمش و عرض بكنم - ناحيهاش و در آمدش مال اين بود، اين بايد اين پنجاه هزار تومانى كه اينجا به نخست وزيرش داده است يا به صدر اعظم داده است، بايد اين پنجاه هزار تومان را در آورد و چندين پنجاه هزار تومان هم براى خودش در آورد، براى اينكه يك تجارتى بود، فروخته بودند اينجا را، اين پول او را بايد بدهد، بايد به نفع هم ببرد. اين با مردم چه مىكرد، با كدخداهاى ده يا بست و بند مىكرد و ده را مىچاپيد يا اگر كد خدايى بود كه يك تخلفى مىكرد، آنطور مىكرد كه شاه مخلوع به مردم. اين وضع حكومت جبار است. حكومت اسلام كه الان شما مدعى هستيد كه نخست وزير اسلام هستيد، دولت اسلامى هستيد و آقايان، وزراى اسلام هستند و آقاى رئيس جمهور، رئيس جمهور يك كشور اسلامى هستند و وكلا، وكلاى كشور اسلامى هستند بايد از آنچه كه در سابق گذشته نسيان كنند او را، دفن كنند آنها را، از ديكتاتورىها، از چپاولگرىها، از خودخواهىها و خود پسندىها، همه اينها را بايد دفن كنند و وارد بشوند در يك مملكت تازهاى كه از صدر اسلام كه بگذريم ديگر يك همچو چيزى نبوده است. در صدراسلام هم براى ايران نبود اينها حتى آنوقت هم كه ايران را فتح كردند باز سپردند به دست همانهايى كه اداره مىكردند و جنايات هم همان جنايات بود، نتوانستند اين كار را بكنند.
هر كه گفت بايد به من اطاعت كنيد، اين شيطان است
شما امروز بايد فكر اين را بكنيد كه از يك چاه عميقى اين مردم شما را نجات دادند. شما حبسها را ديديد و زجرها را چشيديد و الان هم آزادى را و شهد آزادى را داريد مىچشيد. براى شكر اين نعمت، شماها خدمتگزار باشيد. براى شكر اين نعمت همه باهم در يك راه باشيد. اين را من كراراً گفتم اگر همه انبيا جمع بشوند در تهران و بخواهند كار بكنند، بخواهند دخالت در امور بكنند، هيچ با هم اختلاف پيدا نمىكنند، امكان ندارد، براى چه؟ براى اينكه آنها نفس خودشان را كشته بودند و مبداء خلاف، نفس انسان است. مبداء همه خلافهايى كه پيدا مىشود، انسان خيال مىكند كه نه، من براى مصلحت اين كار را مىكنم، عمر خودش را انسان نمىفهمد، وضع خودش را انسان نمىفهمد. شما اگر بخواهيد مقايسه كنيد، شمايى كه مىگوئيد كه من براى مصحلت مسلمين فلان كار را مىكنم، شما فكر اين را در خلوت بكنيد كه اگر يك كسى ديگر به جاى شما بود و بهتر هم مصالح مسلمين را انجام مىداد، شما باز همانطور بوديد؟ خواستيد خودتان نباشيد و او باشد؟ يا نه مىخواهيد كه اين مصلحت مسلمين به اصطلاحتان به دست شما انجام بگيرد؟ منم كه اين مصلحت را دارم ايجاد مىكنم،
صحيفه نور ج 13 صفحه 74
اين همان شيطان است، همان شيطانى كه اغوا مىكند آدم را، اكثر اغوائاتش اين است كه انسان را بازى مىدهد وسوسه مىكند در انسان، وسوسههاى دامنهدار از همه طرف، وسوسه مىكند كه تو حالا صاحب قدرت هستى، تو حالا صاحب كذا هستى، ديگران چكارهاند؟ شما حالا وزير هستيد ديگران بايد اطاعت بكنند، چشم بسته بايد اطاعت بكنند، شما وكيل هستيد ديگران بايد از شما اطاعت بكنند و چشم بسته هم باشند. اين، همه براى اين است كه انسان خودش را نساخته، اگر انسان خودش را ساخته بود، هيچ بدش نمىآمد كه يك رعيتى هم به او انتقاد كند، اصلاً بدش نمىآمد، از انتقاد بدش نمىآمد اين چرا انسان اگر انتقاد دو انسان را فرض كنيد يكى خودتان يكى ديگرى، هر دو داراى يك صفت متوازى هستيد، اگر يك كسى از آن رفيقتان تكذيب كند براى خاطر آن صفتش، شما خوشتان مىآيد براى اينكه آن را مقابل خودتان مىدانيد، از اين جهت همان صفتى كه در شما هست در ديگرى اگر باشد و انتقاد بكنند، شما خوشتان مىآيد، او بدش مىآيد، او هم وقتى ببيند همان را در شما هست در ديگرى اگر باشد و انتقاد بكنند، شما خوشتان مىآيد او بدش مىآيد، او هم وقتى ببيند همان را در شما عيبجوئى مىكنند خوشش مىآيد و اگر خودش، از خودش عيبجوئى كنند، بدش مىآيد. اينها همه از حيلههاى شيطان است كه شيطان، بزرگتر از همه شيطان حتى از اين شيطان بزرگ معروف، اين شيطان نفس اماره خود آدم است. ما كه الان يك مملكت اسلامى به ما سپرده شده است يعنى اين مردم با فريادهايشان سدها را شكستند و راى به همه شماها دادند و به وكلا و به عرض مىكنم كه به رئيس جمهور و بعد هم وكلاى آنها به شما و اينها، اين مردمى كه با اين زحمت راى به شما دادند و شما را برسر مسند نشاندند، حالا شما بخواهيد سر مسند با هم اختلاف كنيد، ببينيد پيش خدا چه هست. يك دسته زحمت كشيدند و جوانهايشان را دادند و الان هم شما كردستان را مىدانيد چه جور هست و اين پاسدارها در كردستان و اين ارتشىها در آنجا هر روز دارند جان مىدهند، هر روز دارند خون مىدهند، مردم آنجا دارند بمباران مىشوند، دشمنهاى ما مشغول فعاليت زياد هستند، در اين حالى كه همه جوانب بر ضد ما هست، همه قدرتهاى بزرگ و كوچك بر ضد ما هست و اين ملتى كه با اين زحمت به دست شما اين مملكت را داده است شما حالا بنشينيد سر اينكه من چطور، شما چطور و همهاش هم از شيطان است. هيچ شكى در اين نكنيد كه هر كه گفت من، اين من، شيطان است. هر كه گفت كه بايد به من اطاعت كنيد، اين شيطان است. ما بنشينيم سر اين معنا كه شما بگوييد كه من، آن هم بگويد من، آن هم بگويد من، اين سرسفره شيطان بنشينيم و با هم تسابق بكنيم به اينكه آن طعمه شيطان را كه خودخواهى است هى تقويت كنيم. شما ببينيد كه در بارگاه خدا اين چه جور، چه صورتى دارد و در پيش ملت كه بشنود يك همچو چيزهائى هست، ببيند يك همچو مسائلى طرح است، خوب، اين ملت بر فرض اينكه حالا صحبت هم نكند اما اين زن داغدار كه بچهاش را براى اين جمهورى داده و براى اسلام داده، حالا در ذهنش چه مىآيد، چه ناراحتى در اين زنهاى داغدار و در اين پدرهاى جوان مرده، چه وضعيتى در قلب آنها پيدا مىشود ولو حرفى نزنند، ولو هيچ صحبت نكنند، براى خدا آنها صحبت نكنند، براى آنها، آنها قيام بر ضد نكنند اما ببينيد چطور داغدارها چه حالى پيدا مىكنند كه ببينند كه جوانهايشان را براى جمهورى اسلامى دادند و حالا در جمهورى اسلامى داد و قال است
صحيفه نور ج 13 صفحه 75
سر اينكه من جلو باشم يا شما جلو باشيد. اين روزنامههائى كه من امروز ديدم و بعضىشان را هم ديروز ديدم، اين روزنامهها ببينيد كه در آن چه مسائلى هست كه مردم وقتى اين روزنامهها را بخوانند چه خواهند گفت. يك قدرى توجه داشته باشند همه كسانى كه متصدى امرند.
اگر براى مصالح خودمان دعوا كنيم نه براى مصالح ملت، ما هم طاغوتيم
اينها خيال نكنند كه ما حكومت هستيم و مارأس هستيم و ما وزير هستيم و ما نخست وزير هستيم و ما رئيس جمهور هستيم و ما بايد هر كارى دلمان بخواهد بكنيم. نه، مملكت اسلامى است، نه طاغوتى. مملكت اسلامى را به طاغوت نكشيد. من خوف اين را دارم كه خداى نخواسته اگر چنانچه اين امور زياد انباشته بشود، يك وقت همان مسائلى پيش بيايد كه مردم با طاغوت عمل كردند. طاغوت براى خاطر اينكه پسر كى بود و نوه كى بود كه نبود، براى اعمالش بود. اگر اعمال ما هم يك اعمال طاغوتى باشد، براى خود باشد، نه براى ملت، دعوا بكنيم سر خودمان، نه براى مصالح ملت، اين همان طاغوت است منتها به يك صورت ديگرى درآمده اما طاغوت است، طاغوت هم مراتب دارد، يك طاغوت مثل رضاخان و محمدرضا خانمان و يك طاغوت هم مثل كارتر و امثال آنهاست، يك طاغوت هم مثل ماهاست. همه از جند ابليس مىشويم شما فكر اين ملت، فكر اين زاغه نشينها، فكر اين مردمى كه همه چيزشان را دادند و شما را به مسند نشاندند، فكر آنها را بكنيد. شب وقتى خلوت مىكنيد فكر بكنيد كه من امروز كه كار كردم براى خودم كردم يا براى مردم ،امروز كه صحبت مىكنم براى خودم صحبت مىكنم يا براى مصالح كشور.
جنگ و نزاع بين شما و غافل شدن از ملت خواست اجانب است
اگر اينها را فكر بكنيد، توجه بكنيد و خطراتى كه در كشور ما الان در موجود است فعلاً و در... موجوديت است، خطراتى كه از خارج و از داخل براى ما دارد پيش مىآيد، اگر اينها را ما توجه به آن بكنيم و يك ملتى كه يك مملكت را به شما سپرده است براى اينكه حفظش را بكنيد و مصالحش را ايجاد بكنيد و متحقق بكنيد، اگر بنا باشد كه شما با هم شروع كنيد به جنگ و نزاع و آن هم نه براى خاطر اينكه يكى مصلحت را اين مىداند يكى نمىداند، اينها شعر است، همه خودمان را خواهيم، اگر من يك دفعه گفتم به اينكه بيائيد فلان كار را بكنيد براى مصلحت و انتقاد از شما كردم براى اينكه شما چنين مىكنيد، اين از نفس اماره است كه بروز مىكند و لهذا مقايسهاش همين است كه اگر آن ديگرى همين كار را بكند، اين آقايى كه مثلاً حالا اعتراض كرده او، ديگرى همين كار او را بكند، اگر او همين اعتراض را بكند، اشكال مىكنند به او. اين حيلههاى نفسانى، حيلههاى شيطانى بسيار دقيق است و بسيار مشكل است شناختنش كه ما بتوانيم بفهميم، لكن خوب، حالا اين چيزهاى واضحترش كه انسان مىتواند بفهمد. خوب، شما انصاف مىدهيد كه يك مملكتى كه خونش را داده و شما را به مسند نشانده، سر مسند جنگ بكنيد، دعوا بكنيد، هر روز صحبت بكنيد، هر روز انتقاد بكنيد،
صحيفه نور ج 13 صفحه 76
روزنامهها هر روز انتقاد بكنند، هم را بكوبند، به هم تهمت بزنند، به هم افترا بزنند، آخر اين انصاف است پيش خدا چه مىخواهد شد اين؟ پيش ملت چه انعكاسى دارد خارجىها چه استفاده از آن مىكنند؟ آنها همه دلشان مىخواهد كه شما سروكله هم بزنند و از مصالح مملكت غافل باشيد و آنها يك وقتى كار خودشان را، ضربه خودشان را بزنند. آنها در طول تاريخ و خصوصاً در اين پنجاه سال كوشش كردند كه جوانهاى ما و ملت ما را غافل كنند و احياناً به جان هم بريزند و خدا خواست كه آن خدعه آنها تا اين حد باشد و از بين بروند و رفتند. اگر حالا همان مسائل را ما تكرار كنيم، يعنى مسائلى كه امريكا براى ما پيش مىآورد كه مارا از مسائل اصلى غافل كند، به مسائل ديگر متوجه كند، به هروئين متوجه كند، به فحشا متوجه كند، براى اينكه از آن راهى كه بايد برود منحرف بشود، برود دنبال عشرتخانهها، امريكا در يا ابرقدرتهاى ديگر، آنهائى كه مىخواستند ما را غارت كنند، در طول تاريخ و در طول اين پنجاه و چند سال كوشش كردند كه جوانهاى ما را بىتفاوت بار بياورند. آن روز آنها مىكردند، حالا دست شما افتاد. اگر حالا هم شما كارهايى بكنيد كه توجه مردم را از مصالح و توجه خودتان را از مصالح به چيز ديگر متوجه بشود، عوض اينكه فكر حل مشكل كردستان را بكنيد بنشينيد و با هم دعوا بكنيد، عوض اينكه براى اين پابرهنهها، براى اين ضعفا، براى اينهايى كه زحمت كشيدند و شما را به اينجا رساندند و حالا هم توقع از شما خيلى ندارند براى اينكه يك آب و نانى، يك آبى، يك نانى، يك برقى، آن چيزهاى اوليه را به اينها برسانيد،از اين غفلت كنيد و برويد سراغ جنگ - نمى دانم اعصاب و بساط، خوب، اين همان است كه آنوقت امريكا مىكرد، حالا شما مىكنيد، آنوقت آن طاغوت مىكرد، حالا شما مىكنيد. شما هم طاغوتيد، آنها هم طاغوتند، فرقى نمىكند، يكى شيطان است، يكى شيطان كوچكتر. اگر بناباشد كه شما به جاى اينكه اقتصاد مردم را درست كنيد، به جاى اينكه اين كشور را بررسى كنيد ببينيد كجاهاست كه مخروبه است و مردم از همه چيز ساقط هستند، به جاى اين اگر چنانچه بنشينيد سر مسند و با حرف و با فحاشى به هم مسائل را غفلت از آن بكنيد، اين همان است كه قدرتهاى بزرگ مىخواهند تا اين مملكت خرابه بماند و صداى مردم در آيد، اين همان است. شما هم عمال امريكائيد منتها ملتفت نيستيد. يك عاملى داريم كه مستقيماً از سفارت امريكا دستور مىگيرد، يك عاملى داريم كه براى او كار كند و خودش نمىفهمد، خود آدم نمىفهمد كه براى كى دارد كار مىكند. اگر شما به مردم كار نداشته باشيد، به مصالح مردم، به مصالح كشور كار نداشته باشيد، فقط مشغول اين باشيد كه من چطور، شما چطور، من چطورم، شما چطوريد، مردم با من هستند، مردم با شما هستند، اگر فكر اين باشيد، اين همان است كه امريكا مىخواهد و شما از عمال امريكا هستيد و در عذاب با آنهائى كه از عمال امريكا بودند با توجه، مشترك هستيد با كم و زيادش.
خودتان را حاكم مردم ندانيد، خدمتگزار بدانيد
ملتفت باشيد كه شمايى كه الان به حكومت رسيديد، حكومت نيست، خدمتگزار هستيد. اسلام
صحيفه نور ج 13 صفحه 77
حكومت به آن معنا ندارد، اسلام خدمتگزار دارد، منتها قواى انتظامى هم دارد براى سركوبى آنهايى كه مىخواهند خيانت بكنند والا نه اين است كه اگر خيانتكار نباشد ديگر چيزى نمىخواهند، آنها نمىخواهند كه حكومت كنند به مردم و خود فروشى كنند به مردم و مردم را از خودشان بترسانند. شما خيال مىكنيد آنطور كه محمد رضا در خيابانها مىآمد، حضرت امير هم با اينكه ده مقابل او سعه مملكتش بود، در خيابانها آنطورى، در كوچه و بازار آنطور، خوب، در كوچه و بازار مثل يك آدمى مىآمد كه نمىشناختندش بعضىها. مالك اشتر كه يكى از سردارهاى بزرگ اسلام بود، خيال مىكنيد كه مثل يكى از درجه دارهاى زمان طاغوت بود؟ نه، اين توى مردم مىآمد نمىشناختندش. آن روز يك كسى نشناخت و به او فحش داد و بعد هم ببينيد كرامت او را، رفت مسجد به او دعا كرد. اين اخلاق را، اين تاريخ اسلام را بايد مطالعه كرد و خصوصاً حكومتهائى كه در اسلام بوده است مطالعه كرد و از آن پند گرفت. شما خودتان را حاكم مردم ندانيد، شما خودتان را خدمتگزار مردم بدانيد. اين پيش خدا ثوابش بيشتر از اين است كه خودتان را حكومت بدانيد. حكومت هم همان خدمتگزار است، ارتش هم بايد خدمتگزار مردم باشد. اگر همه شماها خدمتگزار، خودتان را حساب بكنيد، نخواهيد كه هى به شما مدح بگويند و ثنا كنند و نمىدانم فرياد بكشند و با هم دعوا بكنيد، اگر اين چيزها را كنار بگذاريد و خودتان باهم تفاهم كنيد و دوستى داشته باشيد، اين براى ملت چه لذتى دارد. آن كه ديده است بچههايش از بين رفته، حالا اين حكومتى پيش آمده است كه همهشان باهم برادرند و همه كوشش مىكنند كه براى مردم يك كارى بكنند، تا توان دارند براى مردم مىخواهند كار بكنند، اگر به جاى اين ببينند كه حالا كه اينها رسيدند به يك چيزى و آمدند سر يك سفرهاى نشستند، اينها باهم سر اينكه بيشتر اين طعام سفره را ببرد يا آن يكى بيشتر ببرد دارند جنگ مىكنند، خوب، ببينيد چه تلخ است در ذائقه اين ملت و در ذائقه اسلام و پيش خداى تبارك و تعالى، به ما چه مىگويد.
بدون اختلاف هم تان را صرف خدمت به ملت كنيد تا پيش خدا آبرومند باشيد
اين عنايت خدا بود كه همه رابه اين آزادى و به اين عرض كنم استقلال و به اين مقام رسانده است. حالا ما عوض اينكه شكر نعمت خدا را بجا بياوريم و براى خاطر خدا قيام كنيم و براى ملت كار بكنيم تمام هم مان را صرف كنيم كه اين بيچارههائى كه توى اين زاغهها باز هم نشستهاند اينها را از اينجا بيرون بياوريم، جائى برايشان درست بكنيم، آب و برق اين مملكت را درست بكنيم و الان شما مىدانيد كه در بعضى از جاها هيچ ندارند، هيچ. بعضى از جاهائى كه، ديروز يكى از آقايان كه آمده بود از طرف بختيارى و آنجاها، مىگفت مردم همه اخلاص دارند اما هيچ ندارند. بعضى جاها هيچ ندارند، براى اين هيچ ندارها يك فكرى بكنيد، هى ننشينيد دعوا بكنيد، هى هم دنبال اين نرويد كه همانطورى كه در طاغوت مىكرد شهرها را خيلى مزين كنيد و شهرها را خيلى بزرگ بكنيد و همه هم دولت و همه بودجه مملكت خرج شهرها بشود و خرج شمال شهر بشود كه باز همان طاغوتىها از آن استفاده بكنند. براى اين پايين شهرى ها، براى اين بيچارهها اسلام است، حكومت اسلام است، براى
صحيفه نور ج 13 صفحه 78
اينها فكر بكنيد، هم تان را صرف اين بكنيد، نه صرف اينكه دعوا كنيد. وقت، وقتى بنا شد كه به دعوا بگذرد، ديگر نمىرسد انسان، مجال ندارد ديگر بنشيند يك كارى بكند، يك طرحى بريزد براى اين ملت، براى اين بيچارهها. من تقاضا مىكنم از همه آقايانى كه متصدى يك امرى از امور هستند، چه آنهايى كه در وزارتخانهها و در طبقه پايينتر مشغول كارند و چه خود وزرا و چه نخست وزير و چه رئيس جمهور و چه همه كسانى كه در امور هستند، در شوراى انقلاب بودند و حالا هستند، در عرض مىكنم كه جاهاى ديگر بودند من از همهشان تقاضا دارم كه از اين چيزى كه برخلاف رضاى خداست و برخلاف رضاى اولياى اسلام است و برخلاف رضاى ملت است اجتناب كنيد اين دنيا چند روزش آمده پيش شما، اين را خدمت كنيد تا آبرومند باشيد پيش خدا، اين را با دعوا نگذرانيد، با صلح برويد سراغ مردم. اگر برويد سراغ مردم، ديگر دعوا پيش نمىآيد براى اينكه وقت دعوا نمىماند. اما افسوس اين است كه شما مشغول دعوا هستيد و از مردم غافل، نه اقتصاد را توانستيد درست كنيد و نه امنيت را توانستيد درست كنيد و نه هيچى، همهاش دعوا و همهاش با هم دعوا، همه توى تهران نشستند دعوا مىكنند اين صحيح نيست، اين خلاف اسلام است، خلاف اخلاق اسلامى.
اگر كسى قلم كه دستش گرفت انتقاد كند براى انتقامجوئى، اين همان شيطان است
به همه آقايان من مىگويم با هم جنگ نكنيد، روزنامههارا پر نكنيد دوباره از بدگويى از هم و از انتقاد از هم. انتقاد غير انتقامجوئى است. انتقاد، انتقاد صحيح بايد بشود. هر كس از هر كس مىتواند انتقاد صحيح بكند اما اگر قلم كه دستش گرفت انتقاد كند براى انتقام جوئى، اين همان قلم شيطان است. اگر روى مصالح عامه يك كسى به كسى اشكال مىكند و همچون است كه اگر خودش را بردارند يك كسى ديگر را اينجا بنشانند و همين حرفها را بزند خودش ناراحت نشود، اين ميزان دستش باشد كه قلم دست شيطان است مىنويسد يا دست رحمان است، زبان، زبان شيطان است يا زبان رحمان است.
سعى كنيد كارهايتان ضربتى و براى مردم باشد
اين را بايد انسان توجه بكند به اينكه اين چند روز مىگذرد، اين رياستها مىگذرد، شما هر چه هم بخواهيد چيز بكنيد از محمد رضا توانيد بالاتر برويد، هر چه هم دست و پا بكنيد، آنها را پيدا نمىكنيد و انشاء الله نخواهيد پيدا كرد و نخواهيد كه بخواهيد. او رفت تمام شد، حالا پيش خداست. چه خواهد شد، خدا مىداند. ما هم اين روز را داريم، ما هم فردا يكى مثل من ديرتر و زودتر و آن هم كه معلوم نيست كه كى زودتر ولى خوب، ما آخر است و بايد برويم، شما كه الان جوان هستيد، به فكر اين باشيد كه اصلاح كنيد خودتان را، به فكر اين باشيد كه براى اين مملكت كار بكنيد، ننشينيد بازتو وزارتخانهها و هى همان حرفهاى سابق باشد و همان كاغذبازىها و يك بودجهاى كه براى يك جائى مىخواهند، اينقدر، اين طرف و آن طرف برود كه منسى بشود. اينها را به طور ضربتى كار بكنيد.
صحيفه نور ج 13 صفحه 79
براى مردم كار بكنيد. اين غائله كردستان را هم جمع بشويد با هم طرح بدهيد كار بكنيد تا اين غائله رفع بشود نه اينكه وقتى در كردستان فرض كنيد كه يك جوانهايى مىخواهند فداكارى كنند، يك هليكوپتر هم به آنها ندهند كه اين كار را بكنند. امروز نظارت مىخواهد، بايد اين كار بشود، اينها بايد نظارت بشود، بايد توبيخ بشوند، بايد محاكمه بشوند آنهايى كه نمىگذارند كارها انجام بگيرد. در هر صورت من از همه شما خواهان اين برادرىاى كه سفارش خداى تبارك و تعالى است و خدا شما را، مومنين را برادر قرار داده و با هم برادر باشيد، برابر باشيد و با هم براى اين مملكت كار بكنيد و در رأس برنامهتان براى اين بيچارهها و اين مستضعفينى كه هستند براى اينها كار بكنيد، امنيت كشور را ايجاد بكنيد.
خداوند انشاء الله همه شمارا موفق كند و همه شما را سلامت و رفاه بدهد كه براى ملت كار بكنيد و پيش خداى تبارك و تعالى آبرومند برويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 80
تاريخ: 21/6/59
پيام امام خمينى به زائرين بيت الله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر زائرين بيت الله الحرام، سلام بر زائرينى كه در مركز وحى الهى و محل هبوط ملائكه الله اجتماع نمودند، سلام بر مومنينى كه از خانه خود به سوى خانه خدا هجرت نمودند.
سلام بر همه مسلمين جهان كه پيامبر عظيم الشان و خاتم نبيين (ص)، پيامبر آنان و قرآن كريم كتاب آنان و كعبه معظمه قبله آنان است. سلام بر آنان كه از همه اقسام شرك روبر گرداندند و به سوى مركز توحيد رو آوردند و از قيد عبوديت و اطاعت همه بتهاى جهان مراكز استكبار و استعمار و قدرتشيطانى رها و به قدرت مطلقه الهى و حبل المتين توحيد پيوستند و سلام بر آنان كه رمز دعوت حق تعالى را در وفود به سوى خانه خدا دريافتند و لبيك گفتند.
اكنون به شما مسلمانان وارسته كه در محل وحى براى اداء اين فريضه عبادى سياسى اجتماع نموديد لازم است تذكراتى داده شود تا بدانيد در كشورهاى اسلامى چه مىگذرد و براى استعمار و استثمار مسلمين و تحت سلطه قرار دادن آنان چه نقشهها در كار و چه دستهاى خبيثى آتش افروزان آنند:
1- در آستانه به هم نزديك شدن جميع مسلمانان جهان و تفاهم همه مذاهب اسلامى براى رها شدن كشورهايشان از چنگال پليد ابرقدرتها و در آستانه قطع ايادى ستمگران غرب و شرق از ايران با رمز وحدت كلمه و اتكال به خداى بزرگ و اجتماع در زير پرچم اسلام و توحيد، شيطان بزرگ جوجه خود را فرا خوانده است تا با هر حيله متصور، بين مسلمين تفرقه افكند و امت توحيدى و برادران ايمانى را به اختلاف و دشمنى كشاند و راه سلطه گرى و چپاول را براى خويش هرچه بيشتر باز كند. شيطان بزرگ كه خوف آن دارد كه انقلاب اسلامى ايران به ساير كشورهاى اسلامى و غير اسلامى صادر شود و دست پليد او را از كشورهاى تحت سلطه قطع كند. در حالى كه از حصر اقتصادى و حمله نظامى طرفى نبست به حيله ديگرى دست زده است تا انقلاب اسلامى ما را در پيشگاه مسلمانان جهان خدشه دار كند و مسلمانان را به جان هم اندازد و خود به ستمگرىها و چپاولهايش در كشورهاى اسلامى ادامه دهد و آن اينكه درست در آستانه كوشش بى امان ايران براى وحدت كلمه و
صحيفه نور ج 13 صفحه 81
تشبث به اسلام بزرگ و توحيد بين جميع مسلمين جهان، به يكى از مهرههاى خبيث امريكا و از دوستان شاه مخلوع معدوم، دستور دهند تا از فقها و مفتيان اهل سنت، فتوا بر كفر ايرانيان عزيز بگيرد و بعضى از اين مهرهها گفتهاند: اسلامى كه ايرانيان مىگويند، غير از اسلامى است كه ما مىگوئيم. آرى اسلام ايران غير از اسلام آنان است كه از مهرههاى امريكا چون سادات و بگين پشتيبانى مىكنند و در مقابل فرمان خداى متعال با دشمنان اسلام دست دوستى مىدهند و براى تفرقه بين مسلمين، از هيچ افترا و كوششى دريغ نمىكنند.
مسلمانان جهان بايد اين تفرقه افكنها را بشناسند و توطئه پليد آنان را خنثى كنند.
2- در آستانه هجوم ابرقدرتها به كشورهاى اسلامى، همچون افعانستان و كشتار بيرحمانه و وحشيانه مسلمانان افغانى (كه نمىخواهند اجنبى در مقدرات آنان دخالت كند و يا امريكا كه در هر فسادى دست دارد) و همزمان با هجوم همه جانبه اسرائيل جانى به مسلمين در فلسطين و لبنان عزيز، و همزمان با طرح جنايتكارانه اسرائيل براى انتقال پايتخت خود به بيت المقدس و گسترش جنايات و كشتار وحشيانه مسلمانان آواره از وطن خويش و در وقتى كه مسلمانان بيشتر از هر زمان احتياج به وحدت كلمه دارند، سادات، اين نوكر خيانتكار امريكا و دوست و برادر بگين و شاه مخلوع معدوم، و صدام، آن خادم سرسپرده امريكا، دست به تفرقه افكنى مسلمانان زدهاند، از هيچ جنايتى در اين راه كه ارباب جنايتكارشان امر نموده است، فروگذار نمىكنند. امريكا با حملههاى پياپى به ايران و فرستادن جاسوسان براى شكست دادن انقلاب اسلامى ما و توطئه با سادات براى ايجاد اختلاف و تبليغات سوء و پخش اكاذيب و افترا به متصديان حكومت اسلامى از طريق عراق، از آن قماش است. مسلمين بايد به خيانت اين سر سپردگان امريكا به اسلام و مسلمين توجه داشته باشند.
3- از مسائلى كه طراحان براى ايجاد اختلاف بين مسلمين طرح و عمال استعمارگران در تبليغ آن بپا خاستهاند، قوميت و مليت است كه دولت عراق سالهاست بدان دامن مىزند و بعضى از طوايف هم همان راه را پيش گرفتهاند و مسلمانان را در مقابل هم قرار دادهاند و حتى به دشمنى كشيدهاند، غافل از آنكه حب وطن، حب اهل وطن و حفظ و حدود كشور مسألهاى است كه در آن حرفى نيست و ملى گرائى در مقابل ملتهاى مسلمان ديگر، مسأله ديگرى است كه اسلام و قرآن كريم و دستور نبى اكرم (ص) بر خلاف آن است و آن ملى گرائى كه به دشمنى بين مسلمين و شكاف در صفوف مومنين منجر مىشود بر خلاف اسلام و مصلحت مسلمين و از حيلههاى اجانب است كه از اسلام و گسترش آن رنج مىبرند.
4- از ملىگرايى خطرناكتر و غم انگيز تر، ايجاد خلاف بين اهل سنت و جماعت باشيعيان است و القاء تبليغات فتنه انگيز و دشمنى ساز بين برادران اسلامى است و بحمد الله تعالى در انقلاب اسلامى ايران هيچ اختلافى بين اين دو طايفه وجود ندارد و همه با دوستى و اخوت در كنار هم زندگى مىكنند و اهل سنت كه در ايران جمعيتش بيشمارند و در اطراف و اكناف كشور زيست مىكنند و داراى علما و مشايخ بسيار هستند، با ما برادر و ما با آنها برادر و برابريم و آنان با نغمههاى
صحيفه نور ج 13 صفحه 82
نفاق افكنانهاى كه بعضى جنايتكاران و وابستگان به صهيونيسم و امريكا، ساز نمودهاند مخالفند. برادران اهل سنت در كشورهاى اسلامى بدانند كه عمال وابسته به قدرتهاى شيطانى بزرگ، خير خواه مسلمين و اسلام نيستند و لازم است مسلمانان از آن تبرى كنند و به تبليغات نفاق افكنانه آنان گوش فرا ندهند. من دست برادرى به تمام مسلمانان متعهد جهان مىدهم و از آنان مىخواهم كه به شيعيان با چشم برادرى عزيز نگاه كنند و با اين عملشان همانند هميشه نقشههاى اجانب را خنثى كنند.
5- از تبليغات دامنه دار كه به ظاهر ضدايران و در حقيقت بر ضد اسلام است آن است كه انقلاب ايران نمىتواند كشور ما را اداره كند و يا دولت ايران در حال سقوط است چون نه اقتصاد سالم و نه فرهنگ صحيح و نه ارتش منسجم و نه قواى مسلح آماده دارد و اين تبليغات از همه رسانه گروهى آمريكا و وابستگان به آن پخش مىشود و مايه دلخوشى دشمنان ايران و اسلام است و در حقيقت اين تبليغات عليه اسلام است و مىخواهند وانمود كنند كه اسلام در اين زمان قدرت اداره كشورها را ندارد. اكنون مسلمانان بايد با دقت مسائل را بررسى كنند و انقلابات غير اسلامى را به انقلاب اسلامى ايران مقايسه كنند. انقلاب اسلامى، در عين حال كه وارث يك كشور صد در صد وابسته و مخروبه و عقب رانده شده در تمام جهات بود و رژيم دست نشانده پهلوى در مدت بيش از پنجاه سال اين كشور را از هر جهت به سقوط كشانده بود و ذخائر سرشار آن را به جيب اجانب خصوصاً انگليس و امريكا ريخته و باقيمانده آن را به نفع خود و وابستگان و سرسپردگان خود برداشت كرده و ما را با مشكلات بسيار روبرو كرده بود، ما به بركت اسلام و ملت مسلمان در ظرف كمتر از 2 سال تمام آنچه را كه مد خليت در اداره كشور داشت تصويب و اجرا كرديم و با همه مشكلاتى كه امريكا و اقمار او از جهت حصر اقتصادى و دخالت نظامى و تهيه وسيع كودتا فراهم آورده بود، ملت رزمنده ما ارزاق را نزديك به خود كفائى رساندهاند و ساير ما يحتاج كشور نيز تهيه شده است و به زودى فرهنگ استعمار زمان رژيم سابق را به فرهنگ مستقل اسلامى تبديل مىكنيم و قواى مسلح ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و شهربانى آماده براى دفاع و نظم و همه در راه اسلام جان بر كف مهياى جهادند. علاوه بر اين ارتش بيست ميليونى و بسيج عمومى كه با سازماندهى خود ملت مجهز مىشوند، آماده فداكارى در راه اسلام و كشور است و دشمنان ما بايد بدانند كه هيچ انقلابى در جهان همانند انقلاب اسلامى ما، باضايعهاى كم و ره آوردى عظيم، همراه نبوده است و اين نيست جز به بركت اسلام. اين بدخواهان چه مىگويند؟ اسلامى كه چندين قرن بر نيمى از معموره دنيا حكومت كرده بود و كمتر از نيم قرن بر حكومتهاى كفر ستم چيره شد، اكنون چطور از اداره كشورها عاجز است؟ امروز ملت ما در كمك به اداره كشور و سازماندهى آن مهيا و فعالند. دشمنان اسلام از قدرت اسلام در هدم اساس ظلم و بر پا داشتن اساس اداره كشور بر عدالت غافلند و يا تغافل مىكنند. دشمنان اسلام و بلكه بسيارى از دوستان اسلام هم از قدرت اداره و احكام سياسى و اجتماعى اسلام بى اطلاعند. در حقيقت اسلام در طول تاريخ پس از صدر اسلام مهجور و محجوب بوده است و اكنون
صحيفه نور ج 13 صفحه 83
بايد با كمك همه مسلمانان و دانشمندان و متفكران و اسلام شناسان معرفى شود تا چهره تابناك آن چون خورشيد جهانتاب جلوه كند.
اى مسلمانان جهان كه به حقيقت اسلام ايمان داريد! بپا خيزيد و در زير پرچم توحيد و در سايه تعليمات اسلام، مجتمع شويد و دست خيانت ابر قدرتان را از ممالك خود و خزائن سرشار آن كوتاه كنيد و مجد اسلام را اعاده كنيد و دست از اختلافات و هواهاى نفسانى برداريد كه شما داراى همه چيز هستيد. بر فرهنگ اسلام تكيه زنيد و با غرب و غربزدگى مبارزه نمائيد و روى پاى خودتان بايستيد و بر روشنفكران غربزده و شرقزده بتازيد و هويت خويش را دريابيد كه روشنفكران اجير شده بلائى بر سر ملت و مملكتشان آوردهاند كه تا متحد نشويد و دقيقاً به اسلام راستين تكيه ننمائيد، برشما آن خواهد گذشت كه تاكنون گذشته است. امروز زمانى است كه ملتها چراغ راه روشنفكرانشان شوند و آن را از خود باختگى و زبونى در مقابل شرق و غرب نجات دهند كه امروز روز حركت ملتهاست و آنانهادى هدايت كنندگان تاكنونند. بدانيد كه قدرت معنوى شما بر همه قدرت چيره و قريب يك ميليارد جمعيت شما با خزائن بىپايان مىتواند تمام قدرتها را در هم شكند. نصرت كنيد خدا را تا نصرت دهد شما را اقيانوس بزرگ مسلمانان! خروش بر آوريد و دشمنان انسانيت را در هم شكنيد كه اگر به خداى بزرگ رو آورديد و تعليمات آسمانى را وجهه خود قرار دهيد، خداى تعالى و جنود عظيم او با شماست.
6- مهمترين و درد آورترين مسألهاى كه ملتهاى اسلامى و غير اسلامى كشورهاى تحت سلطه با آن مواجه است موضوع امريكاست. دولت امريكا به عنوان قدرتمندترين كشورهاى جهان براى بيشتر بلعيدن ذخاير مادى كشورهاى تحت سلطه، از هيچ كوششى فروگذار نمىكند.
امريكا دشمن شماره يك مردم محروم و مستضعف جهان است. امريكا براى سيطره سياسى و اقتصادى و فرهنگى و نظامى خويش بر جهان زير سلطه، از هيج جنايتى خوددارى نمىنمايد. او مردم مظلوم جهان را با تبليغات وسيعش كه به وسيله صهيونيسم بين الملل سازماندهى مىگردد، استثمار مىنمايد. او با ايادى مرموز و خيانتكارش، چنان خون مردم بى پناه را مىمكد كه گوئى در جهان هيچ كس جز او و اقمارش حق حيات ندارند. ايران كه خواسته است از هر جهت با اين شيطان بزرگ قطع رابطه كند، امروز گرفتار اين جنگهائى تحميلى است. امريكا عراق را وادار نموده است خون جوانان ما را بريزد. او ساير كشورهاى تحت نفوذش را وادار نموده است تا ما را با حصر اقتصادى از پاى در آورد، مع الاسف اكثر كشورهاى آسيائى هم با ما سر ستيز برداشته ملتهاى مسلمان بايد بدانند كه ايران كشورى است كه رسماً با امريكا مىجنگد و شهداى ما، اين جوانان و دلاوران ارتش و سپاه از ايران و اسلام عزيز در مقابل امريكا دفاع مىكنند. پس ذكر اين مسأله ضرورى است كه درگيرهاى غرب كشور عزيز ما درگيرىهائى است از جانب امريكا كه گروههاى از خدا بى خبر وابسته، هر روز ما را با آن مواجه كردهاند و اين به محتواى انقلاب اسلامى ما مربوط مىشود كه بر پايه استقلال واقعى بنا گشته است. چه اگر ما با آمريكا و يا ساير ابر قدرتها و قدرتها كنار آمده بوديم، گرفتار اين
صحيفه نور ج 13 صفحه 84
مصائب نبوديم، ولى مردم ما ديگر به هيچ وجه حاضر نيستند تن به خوارى و ذلت دهند و مرگ سرخ را به زندگى ننگين ترجيح مىدهند. ما براى كشته شدن حاضريم و با خداى خويش عهد نمودهايم كه دنباله روى امام خود سيدالشهدا (ع) باشيم. اى مسلمانانى كه در كنار خانه خدا به دعا نشستهايد! به ايستادگان در مقابل آمريكا و ساير ابر قدرتها دعا كنيد و بدانيد كه ما با عراق جنگى نداريم و مردم عراق پشتيبان انقلاب اسلامى ما هستند، ما با آمريكا در ستيزيم و امروز دست آمريكا از آستين دولت عراق بيرون آمده است و به اميد خدا اين ستيز تا استقلال واقعى ادامه دارد كه بارها گفتهام ما مرد جنگيم و تسليم براى مسلمان معنا ندارد. اين كشورهاى بى طرف! شما را به شهادت طلبيم كه امريكا قصد نابودى ما را دارد، كمى به خود آئيد و ما در هدفمان كمك كنيد، ما به شرق و غرب و به شوروى و امريكا پشت كردهايم تا خود، كشور خود را اداره كنيم، آيا حق است تا اينچنين مورد هجوم شرق و غرب واقع شويم؟ با اوضاع فعلى جهان اين يك استثناى تاريخى است كه با مرگ و شهادت و شكست ما، مطمئنا هدف ما شكست نمىخورد. بارها گفتهام كه گروگانگيرى توسط دانشجويان مسلمان و مبارز و متعهد ما عكس العمل طبيعى صدماتى است كه ملت ما از آمريكا خورده است و اينان فعلا با باز پس دادن اموال شاه معدوم و لغو تمام ادعاهاى آمريكا عليه ايران و ضمانت به عدم دخالت سياسى و نظامى آمريكا در ايران و آزاد گذاشتن تمامى سرمايههاى ما آزاد مىگردند كه البته اين امر را محول به مجلس اسلامى نمودهام تا آنان به هر نحو كه صلاح مىدانند عمل نمايند. با اينان در ايران به بهترين وجه رفتار شده است ولى تبليغات آمريكا و اقمارش از هيچ دروغ و افترا و تهمتى دراين مورد فروگذار نكردند، در حالى كه آمريكا و انگليس به فرزندان عزيز ما بدترين اهانتها و شكنجههاى روحى و جسمى را نمودند و هيچ مقام رسمىاى در مجامع بين المللى از اين دوستان عزيز ما دفاع ننمود و هيچ كس آمريكا و انگليس را در مقابل اين رفتار وحشيانه، محكوم نكرد. از خداوند متعال آزادى و استقلال و جمهورى اسلامى را براى تمام ملتهاى در بند آرزومندم.
والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 85
تاريخ: 22/6/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت الله العظمى گلپايگانى
حضرت آيت الله آقاى گلپايگانى دامت بركاته - قم
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام شريف مبنى بر نگرانى اوضاع واصل گرديد. انشاء الله تعالى ارشادات حضرتعالى و ساير مراجع و علماء اعلام موجب آرامش و عمل به موازين اخوت اسلامى گردد. معلوم است اختلافات ريشه دارى در كار نيست و همه بحمدالله تعالى وفادار به جمهورى اسلامى و پيرو احكام آن هستند و گلههاى لفظى انشاء الله تعالى حل و موجب تفاهم خواهد شد. آقايان متذكر هستند كه با مشكلات فراوان كشور و خطرهاى متوقع براى اسلام و مسلمين، اين برخوردها كه به نقع دشمنان است، با موازين عقلى و شرعى وفق نمىدهد. از خداوند تعالى اصلاح امور و عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند تعالى خواهانم
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 86
تاريخ: 22/6/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت الله العظمى مرعشى نجفى
حضرت آيت الله آقاى نجفى مرعشى دامت بركاته - قم
به دنبال مذاكرات و مصاحبات چند روزه كه اظهار تأسف و ناراحتى كرده بوديد و وسيله مخابره تلگرام اعلام آن را نموده بوديد، بايد عرض كنم گرچه قشرهاى مختلف نيز ناراحت شدهاند ليكن آقايان متوجه هستند كه در اين وضع فعلى بايد به اين اختلافات جزئى پايان دهند و ملت را از نگرانى در آورند. اميد است به دعاى جنابعالى و ساير آقايان، مسائل به خوبى حل شود.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:02 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 87
تاريخ: 22/6/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت الله العظمى شيرازى
حضرت آيت الله آقاى شيرازى دامت بركاته - مشهد مقدس
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام شريف پيرو بعضى مصاحبات و برخوردهاى لفظى بين متصديان امور واصل، اميد است با خواست خداوند تعالى و ارشاد علماء اعلام مسائلى كه پايههاى اساسى ندارد، حل شود و واضح است كه اين نحو برخوردها گر چه كوچك و بى ريشه است، مخالف مصالح اسلام و كشور اسلامى است. از جنابعالى اميد دعاى خير دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 88
تاريخ: 25/6/59
پاسخ امام خمينى به نامه حجت الاسلام مولائى سرپرست آستانه مقدسه حضرت معصومه (ع)
بسمه تعالى
آستانه مقدسه قم و موقوفات مربوط به آن از اوقاف جداست و مستقلاً تحت نظر فقيه بايد اداره شود.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 89
فرمان امام خمينى به جناب آقاى محمد على رجائى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى رجائى نخست وزير ايده الله تعالى
چون وضع بنياد مستضعفين موجب نگرانى اينجانب است و مسائل آن پيچيده است، لازم است جنابعالى امور بنياد را در دست گرفته و تحت نظر اشخاصى متدين متعهد كاردان، آن را به نفع مستضعفين اداره نمائيد. اطلاعات لازم را مىتوانيد از هياتى كه اينجانب معين نمودم به دست آوريد. انشاء الله تعالى موفق در خدمت به اسلام و مسلمين و خصوص مستضعفين باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:03 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 90
تاريخ: 31/6/59
بيانات امام خمينى به مناسبت آغاز تحصيلى جديد
اگر چنانچه عراق تجاوز را تكرار كند ما دستور مىدهيم ملت ما بسيج بشوند
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين موقع كه مدارس ايران بايد باز بشود و اميدوارم كه جوانان ما و اطفال ما با تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى، به مدارس بروند و كار خودشان را شروع كنند، بايد به اين جمعيتهايى كه مىخواهند نگذارند مدرسههاى ما باز بشود، توجه داد كه شما در يك همچو موقعى كه ايران در اين وضع واقع است و عراق رسماً اعلام جنگ كرده است به ايران، اگر راست مىگوئيد كه شما با ملت هستيد و نسبت به خلق وفادار هستيد، بايد شما خودتان در اين امر با دولت ايران همراهى كنيد. و اگر ما ديديم كه شما در مدارس ايجاد يك اغتشاش كرديد، ماهيت شما با اينكه مقداريش معلوم است، بيشتر معلوم مىشود پيش ملت ايران. در يك همچو وقتى كه ايران در حال جنگ است با آمريكا و اين آلت دست آمريكا تجاوز كرده است به ايران، شما اگر چنانچه براى باز شدن مدارس اغتشاش بپا كنيد يا شايعهسازى كنيد، معلوم مىشود كه شما عمال آمريكا و همدست صدام حسين خبيث هستيد. بنابراين ملت ما بايد با آگاهى و با خونسردى به اين مسائل توجه كند.
بعض نكات بايد گفته بشود. يكى اينكه گمان نكند ملت ما كه دولت ايران و ارتش ايران عاجز از اين است كه جواب به اينها بدهد. هر وقتى كه مقتضى بشود من پيامى به ملت خواهم داد و به صدام حسين و امثال او خواهم ثابت كرد كه اينها، اين اذناب آمريكا قابل ذكر نيستند و ما هميشه بنا داريم كه دراين برخوردها طورى برخورد بشود كه، جواب برخورد آنها داده بشود كه به ملت عراق خداى نخواسته صدمهاى وارد نشود، لكن ما عازم بر اين هستيم، مصمم بر اين هستيم كه اگر چنانچه عراق حد خودش را نداند و تجاوز را تكرار بكند ما دستور بدهيم و ملت ما بسيج بشوند و آن وقت براى ملت عراق معلوم باشد كه ما با آنها هيچ كار نداريم بلكه اين صدام حسين است كه به واسطه تحريك آمريكا به ما تجاوز كرده است و ما اگر جوابى به او بدهيم، هرگز به ملت عراق كه برادر ما هستند مربوط نيست. امروز من صداى منحوس اين آدم را شنيدم، يعين بيانيهاش را شنيدم، ايشان معلوم مىشود كه تازه مسلمان شده است براى اينكه به حضرت امير، على بن ابيطالب و امام حسين سلام الله عليه و اينها تشبث كرده و مردم را مىخواهد گول بزند. ايشان نمىداند كه مردم عراق ايشان را مىشناسند و از اولى كه اين حكومت اشتراكى روى كار آمد و مرحوم آقاى حكيم تحريم كرد و آنها را تكفير كرد، مردم
صحيفه نور ج 13 صفحه 91
عراق اينها را شناختهاند و بعد هم از اعمالى كه انجام دادهاند اينها شناسايى شدهاند. اينها علماى بزرگ عراق را اعدام كردند، اينكه الان به شعب عراق متوسل مىشود اينها شعب عراق را سركوب كردهاند. اين صدام حسين من از اول وقتى كه روى كار آمد تنبه دادم كه اين ديوانه است، اين عقلش درست كار كند و لهذا با ديوانگى دارد عمل مىكند و خودش را به هلاكت رساند.
سفارش به ملت ايران در حفظ خونسردى و جلوگيرى از شايعهسازان
من از ملت ايران يك صحبت دارم براى ملت ايران و براى ملت عراق و ارتش عراق هم يك صحبت. براى ملت ايران اين صحبت را دارم كه گمان نكند ملت ايران كه ارتش ايران نمىتواند جلوى اينها را بگيرد. خير، ارتش ايران و قواى مسلح ما، پاسدارهاى عزيز ما قادر بر اين معنا هستند، لكن تا مسأله جدى نشود آنها جداً عمل نمىكنند. آن روزى كه مسأله جدى شد تمام اينها به طور جدامر مىكنم كه عمل بكنند و عراق را سر جاى خودشان بنشانند. ملت ايران نبايد خيال بكنند كه جنگى شروع شده است و حالا فرض كنيد كه دست و پاى خودمان را گم كنيم. نه اين حرفها نيست يك چيزى آوردند و يك بمبى اينجا انداختند و فرار كردند، رفتند، الان هم دولت ايران جواب آنها را مشغولند كه جواب آنها را بدهند و مىدهند جواب آنها را. قواى بحريهشان بكلى از بين رفته است و قواى بريهشان هم از بين خواهد رفت. شما خيال نكنيد كه يك چيزى است. ما اين جنگهاى متعددى كه واقع شده است يك مقدارش هم نصيب ايران شده است كه من هر دو جنگ را يادم هست. هيچ، ابداً مسألهاى نيست و شايعات يا چيزهائى را كه اگر دشمنهاى ما، اين احزاب مختلفهاى كه الان در ايران هستند، اين گروهها و گروهكهايى كه در ايران هستند، حالا اگر فرصت مىخواهند به دست بياورند و شايعهسازى كنند و هى تلفن كنند به اين طرف و آن طرف كه چه شده است، چه شده كودتا شده - نمىدانم اين حرفها در كار نيست. اين يك دزدى آمده است يك سنگى انداخته و فرار كرده، رفته است سر جايش، ديگر قدرت اينكه تكرار بكند انشاء الله ندارد. من به ملت ايران سفارش مىكنم كه چند جهت را ملاحظه كنند. يك جهت اينكه خونسردى خودشان را حفظ كنند و ابداً توجه به اين معنا كه يك قضيهاى واقع شده است (و واقعاً واقع نشده قضيهاى) توجه نكنند به اين معنا، يك وقت اغتشاشى از اين راه بار نيايد. يك جهت هم اينكه ممكن است كه اين اشخاصى كه با اسلام مخالفند و با جمهورى اسلامى از اول مخالف بودند حالا شايع كنند كه خود لشكر ايران و ارتش ايران و ژاندارمرى ايران دارند خرابكارى مىكنند تا شما را وادار كنند كه با آنها مقابله كنيد. خير، اينطور نيست. ارتش ايران، ژاندارمرى ايران وفا دارند به ما و مشغولند آنها به كوبيدن عراق. شما گمان نكنيد كه يك وقت بيايند به شما بگويند كه تحريك كنند شماها را به اينكه برويد سراغ مثلاً پادگانها. يك همچو كارى جايز نيست و از معاصى بزرگ اسلام است و مخالف رضاى خداست و ابداً به اينها اعتنا نكنيد و اگر از اين افراد كسى پيدا شد كه يك همچو تحريكى كرد، بگيريد او را تحويل بدهيد به كميتههايى كه هستند، به آنها تحويلشان بدهيد تا آنها را به جزاى خودشان برسانند. اين حرفى است كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 92
ما با ملت ايران داريم كه اينها با آرامش، بدون اينكه اصلاً خوفى از چيزى داشته باشند، خوفى در كار نيست اصلاً، چيزى نيست اينكه خوف داشته باشد. يك حرف با ملت ايران است كه هم خونسردى خودشان را حفظ كنند و هم اين شايعهسازها را جلويشان را بگيرند و هيچ اعتنا به شايعهها نكنند. من خودم تماس دارم و همه مطالب پيش من مىآيد و من امروز هم آقاى رئيس جمهور و آقاى نخست وزير آمدند اينجا و گزارش دادند اينجا و من هر روزى كه محتاج به اين بشود كه بسيجى بكنم خواهم كرد و انشاء الله نيايد آن روز كه يك همچو امرى واقع بشود.
ارتش عراق بداند كه اين جنگ هوادارى از كفر و برخلاف رضاى خداست
و يك حرفى كه با ارتش عراق دارم اين است كه ارتش عراق با كى جنگ مىخواهد بكند؟ طرفدار كى هست و مخالف كى؟ طرفدار صدام است كه اشتراكى است و كافر است؟! بر ضد كى؟ بر ضد اسلام ؟! ارتش عراق بايد بدانند كه اين آدم كه حالا آمده است اسم على بن ابيطالب سلام الله عليه را مىآورد و اسم حسين بن على سلام الله عليه را مىآورد اين دشمن اينهاست، اين شخص با اينها دشمن است با اسلام اصلاً دشمن است اين، ارتش عراق بايد بداند كه اين جنگ جنگ با اسلام است به هوادارى كفر. و يك همچو جنگى بر خلاف رضاى خداست و خداى تبارك و تعالى نخواهد بخشيد بر آن كسانى كه بر ضد اسلام قيام كنند بر ضد اسلام به واسطه همراهى با كفر، كه هم خود صدام حسين به حسب حكم شرعى كافر است و هم اين طرفدار كفار است، طرفدار كارتر است و به واسطه طرفدارى از كارتر و گرفتن قوا از او، دارد به ايران حمله مىكند و كارتر اين نوكرهاى خودش را مثل صدام حسين و مثل سادات و امثال اينها را وادار كرده است كه به ايران حمله بكنند يا به ايران صدمه بزنند و ملت عراق و ملت مصر بايد بدانند اين معنا را كه اگر خداى نخواسته با ايران طرف بشوند و ارتش عراق با ايران طرف بشود، صرف شدن با اسلام است و ضرر زدن به اسلام و ضرر زدن به پيغمبر اسلام است به طرفدارى از
كفر، به طرفدارى از صدام، به طرفدارى از كارتر. ملت عراق با تمام قوا كوشش كند كه صدام فاسد را از بين ببرد
و ملت عراق بايد بدانند كه اين جرثومه فساد همانطورى كه دارد با شما عمل مىكند كه محمد رضا با ايران عمل مىكرد و ما محمدرضا را بيرون كرديم و شما هم بايد اين شخص را بيرون بكنيد از عراق. تا قيام نكنيد و تا مقابله نكنيد با اين جرثومه فساد، اين مىخواهد اسلام را از بين ببرد و مىخواهد عربيت را به خيال خودش آن هم نه اينكه واقعاً عقيده دارد به او - مىخواهد او را جانشين كند و همچو خيالى هم ندارد. مىخواهد امريكا را دستش را باز كند در اين ممالك اسلامى و ما جرممان اين است كه با آمريكا مخالف هستيم. اين جرمى كه پيش صدام حسين بخشودنى نيست، اين است كه ما برخلاف آمريكا هستيم و لهذا ما را هر چه مىخواهد مىگويد، ما را مجوس مىگويد هستند ما كه داريم در مملكتمان قرآن را ترويج مىكنيم، در مملكتمان احكام اسلام را داريم ترويج
صحيفه نور ج 13 صفحه 93
مىكنيم و پياده مىكنيم به جاى آن احكامى كه در سابق بوده است، اين آقا ما را مجوس مىداند و خودشان كه بر ضد اسلام و بر ضد مسلمين هستند خودشان را طرفدار على بن ابيطالب سلام الله عليه و اصحاب رسول الله مىدانند. بايد ملت عراق بداند كه اين آدم، آدم خطرناكى است براى ملت عراق و خطرش بر ملت عراق زياد است والا به ملت ما او كه نمىتواند صدمهاى بزند، او او به ملت عراق خطرناك است. و ملت عراق بايد با تمام قوا كوشش كنند كه اين شخص فاسد را از بين ببرند و اين جمعيتى كه برخلاف اسلام و بر خلاف مصالح اسلام و قرآن دارند عمل مىكنند، آنها را از بين ببرند. و سربازهاى ارتش عراق و صاحب منصبهاى ارتش عراق بايد بدانند كه جنگ با ايران جنگ با اسلام است، جنگ با قرآن است، جنگ با رسول الله است و اين از اعظم محرماتى است كه خداى تبارك و تعالى نمىگذرد از او. شما هم همان كار را بكنيد كه ارتش ايران نسبت به شاه سابق كردند. همانطورى كه آنها رها كردند او را و متصل شدند به ملت و سربازها فرار كردند از پادگانها و متصل شدند به ملت شما هم فرار كنيد و قواى خودتان را صرف اين كنيد كه اين جرثومه فساد را از بين ببريد. خدا به شما تأييد مىكند اگر چنانچه قيام كنيد و اين شخص را از بين ببريد و يكى را خودتان به جاى او بگذاريد. ما هم كمك شما هستيم در اينكه خود شما، از ملت شما يك نفر اداره كند حكومت عراق را. و اين آدمى كه برخلاف اسلام و برخلاف مصالح اسلام مشغول مفسده شده است اين فاسد را از بين ببريد، با ملت همراه بشويد. ملت عراق هرگز با صدام حسين مؤافق نيست، يك روز هم موافقت ندارد، ملت عراق با اسلام مؤافق است، كسى كه كتاب او قرآن است، كسى كه كعبه قبله اوست نمىشود با يك آدم كافرى كه در پناه كفار دارد زندگى مىكند و در پناه كارتر و امثال كارتر دارد به حيات خودش ادامه مىدهد، نمىشود با اين همراهى بكنيد. من به آنها سفارش مىكنم، به ارتش عراق كه اگر مىتوانند قيام كنند بر ضد اين آدم و اين آدم را از بين ببرند و خودشان جانشين او بشوند ما هم تأييدتان مىكنيم و اگر چنانچه اين برايشان ميسور نيست فرار كنند و جنگ با اسلام نكنند و با ملت عراق هم عرض مىكنم كه با همه قوا قيام كنيد بر ضد اين آدمى كه الان قيام بر ضد اسلام كرده است. قيام اين نسبت به ايران، قيام كافر بر مسلم است و قيام لشكر كفر بر لشكر اسلام است. بايد با همه قوا با اين شخص مقابله كنيد و مقاتله كنيد و من، اگر چنانچه خداى نخواسته دامنه پيدا كرد اين كارهاى صدام حسين و اربابهاى صدام حسين، تكليف ملت ايران را تعيين خواهم كرد و اميدوارم به آنجا نرسد و اگر برسد ديگر بغدادى باقى نخواهد ماند.
والسلام عليكم و رحمه اللهو بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:04 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 94
تاريخ: 1/7/59
پيام امام خمينى به ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
مطالب زير ابلاغ مىگردد :
1- بايد اطاعت از شوراى فرماندهى بدون كوچكترين تخلف انجام گيرد و متخلفين با سرعت و قاطعيت بايد تعيين و مجازات شوند.
2- بايد اشخاص و مقامات غير مسؤول از دخالت در امر فرماندهى خوددارى كنند و فرمانده كل قوا به نمايندگى اينجانب و شوراى فرماندهى، مسؤول امور جنگى هستند.
3- در شرايط فعلى اقدام دادگاههاى ارتش در امورى كه شوراى فرماندهى صلاح نمىداند، بدون اطلاع اينجانب ممنوع اعلام مىگردد.
4- راديو و تلويزيون موظفند اخبارى را نقل كنند كه صد در صد صحت آن ثابت مىباشد و براى عدم اضطراب و تشويش اذهان، اخبار را از غير موثق نقل ننمايند.
5- نيروهاى انتظامى مؤظف هستند كسانى را كه دست به شايعهسازى مىزنند از هر قشر و گروهى كه باشند، فوراً دستگير و به دادگاههاى انقلاب تسليم و دادگاههاى مذكور آنان را در حد ضد انقلابيون مجازات نمايند. مردم مبارز ايران مؤظف هستند شايعهسازان را به دادگاههاى انقلاب معرفى و با نيروهاى انتظامى همكارى نمايند.
6- روزنامهها در وضع فعلى مؤظفند از نشر مقالات و اخبارى كه قواى مسلح راتضعيف مىنمايد جداً خوددارى نمايند كه امروز تضعيف اين قوا عقلاً و شرعاً حرام و كمك به ضد انقلاب است. من كراراً از نيروهاى مسلح عزيز پشتيبانى نمودهام و امروز كه آنان در جبهه جنگ با صدام كافر هستند، تشكر مىكنم و از زحمات آنان قدردانى نمايم و از خداوند متعال تؤفيق و پيروزى براى آنان طلبنمايم.
7- اكيداً همه قشرهاى ملت و ارگانهاى دولتى مؤظف شرعى هستند كه دست از مخالفتهاى جزئى كه دارند، بردارند و با مخالفت خود كمك به دشمنان اسلام ننمايند.
والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:04 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 95
تاريخ: 2/7/59
پيام امام خمينى به ارتش و اقشار مختلف مردم عراق
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف و مبارز و مسلمان عراق! ارتشيان رزمنده! افسران، درجه داران و سربازان مسلمان عراق! كارگران و كارمندان مسلمان عراق شما همه از نزديك جنايتها و خيانتهاى حزب كافر بعث راديده و مىبينيد، شما تلخى حكومت كافر بعثى را چشيدهايد، شما مىدانيد كه صدام حسين و رفقاى كافر او تابع ميشل عفلق ملحد و نوكر چشم بسته صهيونيسم و امپرياليسم به امر اربابان جهانخوار خود به ايران و ملت ايران كه با الله اكبر و پشتوانه اسلام عزيز كفار را از ميهن خود راندند، حمله نموده و بيرحمانه برادران ايمانى شما را به قتل مىرسانند. شما مىدانيد كه اين جنگ بين ايران و بعثىهاى عراق، جنگ بين اسلام و كفر و قرآن كريم و الحاد است، از اين جهت بر همه شما و ما و مسلمانان جهان است از اسلام عزيز و قرآن كريم دفاع كنيم و اين خيانتكاران را به جهنم بفرستيم. اكنون تكليف شرعى، الهى انسانى شماست كه در هر محلى هستيد به ضديت و كارشكنى بر آئيد. ارتش عراق به ارتش ايران ملحق شود و امروز نزديك به صد نفر از درجهداران و افسران و رزمندگان عراق به ايران آمده و در آغوش اسلام قرار گرفتهاند و بايد ارتش عراق بداند كه ايران با آغوش باز برادران ايمانى ارتش عراق خود را پذيرائى و پشتيبانى مىكند. بايد به حسب تكليف شرعى كارگران از هر طبقه كه هستند و كارمندان در هر اداره كه مىباشند با اعتصابها و مخالفتها خدمت خود را به اسلام عزيز و قرآن كريم نشان دهند. ملت عراق از دادن ماليات و پول آب و برق به دولت خوددارى كند، كه كمك به دولت غير قانونى كافر است، كمك به مخالفين اسلام است كه در حال جنگ با اسلام مىباشند و با راهپيمائىهاى ميليونى عمل جنايتكاران عراقى را محكوم نمايند. شما برادران عراقى بايد بدانيد كه برادران ايرانى شما اكنون در حال آماده باش هستند و هر وقت كه لازم باشد با بسيج عمومى مخالفين با اسلام را سركوب مىكنند. شما برادران ارتشى و غير ارتشى و همه قواى مسلح از عمل ملت ايران كه با دست خالى قدرت شيطانى ابرقدرتها را در هم شكست، عبرت بگيريد و از شيطانهاى بزرگ كوچك نهراسيد و براى دفاع از اسلام و كشورهاى اسلامى بپا خيزيد، خداوند با شماست. ان تنصرواالله ينصركم و يثبت اقدامكم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:04 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 96
تاريخ: 3/7/59
پيام امام خمينى در رابطه با مانور هوائى جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
در دو سه ساعت قبل يك صدائى در بالاى آسمان پيدا شد و از جاهاى مختلف از قرارى كه گفتند اظهار نگرانى كردند. در صورتى كه مسأله نبود كه نگرانى داشته باشد ما قوى هستيم و قدرتمند هستيم و ما بر آنها غلبه خواهيم كرد. ملت ايران بايد از اينطور مسائل هيچ نترسد، در صورتى كه مسألهاى نبوده است و فقط آنطورى كه به ما اطلاع دادند يك مانور هوائى بوده است براى امتحان و هيچ خوفى نيست در كار و همه ما سالم و سلامت هستيم و در اينجا هم هيچ قضيهاى واقع نشده و من از ملت بزرگ ايران خواهانم كه در هر مسألهاى كه پيش مىآيد قواى باشند، قدرتمند باشند، متكى به خداى تبارك و تعالى باشند و از هيچ چيز باكى نداشته باشند. ما از آن قدرتهاى بزرگ نترسيديم، اين كه قدرتى ندارد، عراق كه چيزى نيست. در صورتى كه در خود عراق و در بغداد از قرارى كه اطلاع دادند الان در بغداد مشغول به تفنگاندازى و انفجارات است و اينها در حال انفجار هستند، در حال احتضار هستند و انشاء الله با دست قوى ملت و با تأييد خداى تبارك و تعالى اين ريشههاى فساد قطع خواهد شد و اسلام گسترش پيدا خواهد كرد در همه جا و ما متكى به خدا هستيم و با اتكاء به خدا از هيچ چيز ترسى نداريم و شما ملت عزيز مجتمع باشيد، مصمم باشيد و از هيچ چيز هراس نداشته باشيد كه هراسى هم نيست.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:04 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 97
تاريخ: 4/7/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام روحانيون تبريز
بسم الله الرحمن الرحيم
به وسيله حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج ميرزا حسن آقاى انگجى دامت بركاته خدمت حضرات حجج اسلام و علماى اعلام تبريز دامت بركاته تلگرام شريف مبنى بر پشتيبانى از دولت و ارتش و سپاه پاسداران جمهورى اسلامى ايران موجب كمال تشكر گرديد.
آذربايجان هميشه سنگر پايدار و محكم اسلام و كشور بوده و انشاء الله خواهد بود. علماء عظيمالشأن تبريز و ساير نقاط آذربايجان چون مردم دلير و غيورش در صف مقدم دفاع از كيان اسلام بزرگ و كشور اسلامى بودهاند و در مقابل رژيم منحط سابق به مجاهدت برخاسته و زحماتى جانفرسا متحمل گرديدهاند. جنابعالى و ساير حجج اسلام اخلاف صالحه اسلام عظيم مىباشيد و واضح است كه در اين جنگ بين ايران عزيز و اسلام مقدس با آمريكاى ستمگر و نوكران سرسپرده آن، اهالى معظم آذربايجان و در رأس آن، حضرات حجج اسلام و علما، در طليعه هستند و درموقع لزوم در صف مقدم رزمندگان اسلامى، براى سركوبى دولت كافربعث خواهند جنگيد چنانچه قشرهاى عظيم ملت اسلامى چون صفوف ملائكه الله همرزم و همصدا خواهند بود.
در خاتمه در صورتى كه علماء آن منطقه با اينجانب كارى دارند مىتوانند به وسيله جنابعالى و يا ساير برادران با اينجانب تماس برقرار نمايند. اميدوارم در خدمت به آقايان كوتاهى نشود.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:04 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 98
تاريخ: 5/7/59
پيام امام خمينى خطاب به علماى اعلام و حجج اسلام و مشايخ اهل سنت و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت حضرات آقايان علماى اعلام و حجج اسلام و مشايخ بزرگ اهل سنت و نمايندگان محترم مجلس شوراى اسلامى
تلگرافات حضرات آقايان محترم و اصل گرديد. اظهار آمادگى و پشتيبانى هيا بىدريغى كه از سوى تمام اقشار مختلف و بخصوص آقايان علماى اعلام دامت بركاتهم مىشود، پشتوانه عظيمى براى سربازان و مجاهدان عزيز است كه در سنگرهاى جنگ، عرصه را بر دشمنان اسلام تنگ كردهاند و با رشادتهاى اعجابانگيز خود، تاريخ سربازان از جان گذشته صدر اسلام را مجسم ساختهاند و پيروزى كامل را در تمام جبهههاى جنگ، بر ضد دشمنان و ابر قدرتهاى شرق و غرب نويد مىدهند. انسجامى كه امروز بين ملت دلير و ارتش و سپاه شجاع ديده مىشود، در تاريخ ايران و جهان بىسابقه است. حضرات آقايان! در هر نقطه كه هستيد مردم را براى جنگ و درگيرى با آمريكا و اذناب خونخوارش چون عراق آماده كنيد كه جنگ، جنگ است و عزت و شرف ميهن و دين ما در گرو همين مبارزات است و ميهن از جان عزيزتر ما، امروز منتظر است تا يكايك فرزندان خود را براى نبرد با باطل مهيا سازد. ما براى ميهن عزيزمان تا شهادت يكايك سلحشوران ايران زمين مبارزه مىكنيم و پيروزى ما حتمى است.
امروز، روزى است كه تمام مردم بايد از شهرهاى خود دفاع كنند و به شهرهاى جنگزده كمك نمايند. امروز، روزى است كه بر تمام ملت واجب است با سربازان و پاسداران اسلام و ايران همكارى لازم و نزديك داشته باشند. امروز، روزى است كه عشاير عزيز و غيور ما از مرزهاى كشورشان بايد دفاع نمايند. امروز، روزى است كه ملت ما بايد دست در دست سپاه و ارتش نجيب و دلير گذاشته و به دشمنان بفهمانند كه بر فرض محال اگر وارد شهرى شدند، تازه با مردمى مسلح و جنگجو مواجه خواهند شد كه از وجب به وجب شهرشان دفاع مىنمايند. امروز، روزى است كه روحانيون ما در شهرها بايد روح شهامت و شجاعت و شهادت را در كالبد مردم ما بدمند كه بحمدالله دميده شده است. امروز، روز اتحاد و يگانگى است و اين هم از الطاف بزرگ و تأييدات الهى است كه درست برخلاف تصور و خواست فتنه انگيزان و جنگ افروزان، همه توطئهها و جنگها، به اتحاد و يكپارچگى ملت بيدار و زنده ما در برابر ابر قدرتها مىانجامد و انشاء الله تعالى براى هميشه فكر تجاوز و سركوبى
صحيفه نور ج 13 صفحه 99
انقلاب عظيم اسلامى را از سر اين كوته فكران و خيرهسران بيرون خواهد برد. اينجانب ضمن تشكر و سپاسگزارى از همه آقايان محترم، از اينكه به واسطه كثرت تلگرافات و كمى فرصت نمىتوانم به يكايك تلگرافات جداگانه پاسخ بدهم معذرت خواسته و موفقيت همگان را از درگاه خداوند تعالى مسئلت دارم.
والسلام عليكم ورحمه اللهو بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 105
تاريخ: 8/7/59
پاسخ اما خمينى به تلگرام تبريك آيت الله العظمى مرعشى نجفى
بسمه تعالى
حضرت آيت الله آقاى حاج سيد شهاب الدين مرعشى دامت بركاته - قم
تلگراف شريف در مورد پشتيبانى مبارزات قهرمانانه نيروهاى مسلح عزيز و مردم مبارز و تبريك پيروزىهاى ارزشمند آنان واصل گرديد اين پيروزىها در گرو ايمان به خداى تعالى و فداكارىهاى بىدريغ آنان و پشتيبانىهاى صميمانه تمام اقشار محترم ملت از اين رزمندگان جان بر كف مىباشد و اميد است تا پيروزى كامل بر همه ابر قدرتهاى اشغالگر جهان و دشمنان اسلام ادامه داشته واين همبستگى و وحدت همچنان استمرار يابد. از خداى تعالى سلامت و تؤفيق جنابعالى را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 110
تاريخ: 12/7/59
پيام امام خمينى به ملت و ارتش عراق
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر ملت مظلوم و شريف عراق كه سالهاى طولانى در تحت سلطه رژيم سفاك بعث متحمل انواع خيانتها و جنايتهاى اين حزب كافر فاجر بوده و هستيد و شاهد ستمگرىها و فشارهاى جانفرسا نسبت به بزرگان و مراجع و مجاهدين كشورتان بودهايد. شما و ما شاهد بوديم كه اين حزب فاسد با مرحوم آيت الله حكيم و آفازادههاى معظم ايشان چهها كردند و آن سيد بزرگوار مظلوم در آخر عمر با چه خون دل به اجداد بزرگوارش ملحق شد و شاهد حبس و زجر و فشار به فرزندان محترم ايشان بوديد و شما و ما شاهد بوديم كه با سيد مجاهد بزرگوار آقاى صدر و خواهر مظلومش چه كردند و با چه شكنجهها آنان را به شهادت رساندند و شما و ما شاهد بوديم كه با حوزه علميه نجف و ساير مشاهد مشرفه چه ستمها و چه وحشيگرىها كردند و گروه گروه علما و طلاب را به حبس و شكنجه كشيدند و شما و ما شاهد بوديم كه اين سفاكان جنايتكار چه اهانتها به بقاع مطهر ائمه اسلام نمودند و ديديد و ديديم كه دژخيمان رژيم در صحن مطهر مولا امير المومنين عليه الصلوه و السلام ريخته و مردم مظلوم را با چه وضعى مضروب نمودند و بقعه شريفه را به مسلسل بستند و شما و ما شاهد بوديم كه در اربعين حسينى چه جنايتها نسبت به زوار عزيز آن مظلوم كردند و شما و ما شاهد بوديم كه مردم مظلوم بىگناه را گروه گروه از وطن خودشان آواره كردند، كه اكنون اين آوارگان، در كشور اسلامى ايران با سلامت و عزت بسر برند.
اى ملت شريف! واى ارتش گرفتار تحت سلطه كفر! اكنون بيش از ده روز است كه رژيم بعث و فاسد به امر قدرتهاى كافر، به كشور اسلام و همسايه شما هجوم و حشيانه نموده و شهرهاى بىپناه و برادران مسلمان مظلوم شما را مورد تجاوز و ستم قرار داده و منازل و پناهگاههاى آنان و احزاب و اطفال و زنان مظلوم را قتل عام نمودهاند كه جرم آنان هيچ نيست جز آنكه مىخواهند در كشورشان جمهورى اسلامى باشد و احكام قرآن مجيد جارى شود و مىخواهند مستقل و آزاد باشند و زير سلطه و ستم ابرقدرتان نباشند و مخازن كشورشان از خودشان و مستمندان ميهنشان باشد، و چه جرمى در نظر چپاولگران و نوكران و جيره خوران آنان بالاتر از اين جرمها.
برادران ارتش عراق! تا كى مىخواهيد اسير كفار باشيد و به امر آنان با كشور برادر و همسايه و اسلامى خود در جنگ باشيد؟ تا كى مىخواهيد به نفع كفار، به اسلام و قرآن مجيد و كشور اسلامى
صحيفه نور ج 13 صفحه 111
هجوم نموده و برادران خود را شهيد كنيد؟ بپاخيزيد و دست اين جنايتكاران را از كشور اسلامى خود قطع كنيد. تا كى خواهيد خود و عزيزان خود را براى خدمت به كفر به هلاكت كشيد؟ شما دانيد كه اين جنگ به كشور ايران تحميل شده و ما از كشور خود دفاع مىكنيم، دفاعى كه عقلاً و شرعاً واجب است و با كمال تأسف و تأثر مشاهده كنيم كه كفار و نوكران خبيث آنان دو طايفه از مسلمانان را به جان هم ريخته و خودشان در كنارى نشسته و مىخواهند از اين موضوع استفاده كنند. اى افسران و درجهداران و سربازان عراق آيا مىدانيد چه مىكنيد و خود را براى چه انگيزهاى به هلاكت مىكشيد؟ آيا مىدانيد كه براى استفاده ديگران خود را با چه ارتش و با چه نيروى عظيم انسانى و با چه ملت مشتاق جهاد در راه خدا طرف نموده و به كام مرگ مىكشانيد؟ آيا مىدانيد خداوند متعال و پيامبر اسلام از كسانى كه به روى برادران اسلامى خود اسلحه بكشند بيزار است و عاقبت اين امر، جهنم و غضب خداى جبار مىباشد؟ دست برداريد از اين برادركشى و به كشور اسلامى ايران با سلاح خود پناه آوريد كه ما شما را با آغوش باز پذيرا هستيم. و اى عشاير غيور دجله و فرات! و اى رزمندگان و سلحشوران! بپاخيزيد و از اسلام دفاع كنيد و قرآن و احكام آن را حفظ كنيد كه بر تمام مسلمين چه زن و چه مرد، دفاع از اسلام و قران كريم واجب است. واى ملت عراق كه جنايات اين مزدوران را چشيده و چشيد! همچون ملت رزمنده ايران بپا خيزيد و انقلاب كنيد و از اين حزب كافر هراسى نكنيد و بدانيد اگر به اينان مهلت دهيد و فرصت پيدا كنند اسلام را محو و آثار آن را از بين مىبرند. اينان با اسلام دشمن هستند. آمريكا و بستگان و نوكران آن از اسلام سيلى خورده و با اسلام به دشمنى برخاستهاند. شما از عفلقها و صدامها و ساداتها توقع نداشته باشيد كه دست از دشمنى با اسلام بردارند. و هان اى علماى اعلام و مشايخ اهل سنت و خطاب عظام و روشنفكران مسلمان عراق مردم را بيدار كنيد و براى اسلام و حفظ كشورهاى اسلامى قيام كنيد كه خداوند معين شماست. شما و ما ديديد كه ملت رزمنده ايران، با ايمان به خدا و وحدت كلمه بر قدرت شيطانى عظيم كه همه قدرت پشتيبان آن بودند غالب شد و دست همه ابرقدرتها را از كشور خود قطع كرد. و شما اى ملت عزيز و ارتش عراق! بدانيد كه قواى مسلح ما، ارتشيان دلاور و پاسداران قدرتمند و شهربانى و ژاندارمرى شجاع و پيشمرگان فداكار همراه با قشرهاى رزمنده ملت و سپاه، بسيج سلحشور، قدرت عظيمى است، منسجم و چون سد آهنين در مقابل همه قدرتمندان ايستاده است و چون خداى متعال و اسلام و قرآن كريم انگيزه نبردشان و شهادت وصول به حق آرمانشان است، پيروزى با آنان است و ملت شريف ما در عين حال كه بر اساس تعليمات اسلام، صلح جو و عدالتخواه است با اسراى خود آنچنان مردانه و اسلامى رفتار كند كه با جوانان ملت خود، ولى با مخالفان اسلام و مهاجمان به كشور اسلامى خود كوبنده و شديد القوا و افتخار آفرين مىباشد. و ما و شما ديديم كه در اين جنگ تحميلى كه مخالف با ميل آنان بود چطور به خصم خيرهسر فهماندند كه در ميدان نبرد، رزمندگان شيردلى هستند كه بر نيروهاى شيطانى. آنان چون عقاب حمله آوردند و جوانان آنان از هيچ قدرتى هراس ندارند و آنچنان بر دشمن ضربه زدند كه هر چه داشت گذاشت و فرار را اختيار كرد. و نيايد روزى كه محتاج به بسيج
صحيفه نور ج 13 صفحه 112
عمومى شويم، كه دنيا خواهد ديد قدرت اسلام چيست و نيروى ايمان بر همه قوا پيروز است. و شما و ما ديديم كه صدام پس از آنهمه شرارت و خونريزى و حمله به شهرهاى بىپناه و مسلمين بىگناه، اكنون تقاضاى آتش بس كرده. البته هر جنايتكار و غارتگر، پس از جنايت مايل است حريف ساكت باشد تا او با كمكگيرى از اشرار و ديگران همچنان خود و تجديد قوا، به شرارت و خونريزى خود ادامه دهد. لكن ملت و قواى مسلح ما تا پيروزى نهائى و انتقام جنايت حزب خونخوار بعث از پاى نخواهد نشست و به نبرد خود دلاورانه ادامه خواهند داد و به بازيگرىهاى دزدان بين المللى اعتنا نخواهند كرد.
شما شنيده و ما هم شنيدهايم كه بعضى شيخنشينهاى خليج و بعضى دولتهاى كشورهاى اسلامى در جنگ بين اسلام و كفر، طرف كفر را اختيار و كمكهاى نظامى و تبليغاتى از دولت غاصب بعث و جنايتكار مىكنند و جاى تأسف و شگفت است كه كسانى خود را مسلمان بدانند و حكام كشورهاى اسلامى، و بر ضد اسلام و قرآن كريم قيام كنند و آتش به روى مسلمانان بىگناه گشايند. اينان0 بايد بدانند اگر ثابت شود كه بر خلاف مصالح اسلام عملى انجام دادهاند و برائت خود را ثابت نكنند، دولت و ملت اسلام با آنان به وظيفه شرعيه عمل مىنمايند. اينجانب آنان را موعظه مىكنم كه دست از مخالفت با اسلام و طرفدارى از كفر بردارند و به وظيفه انسانى و اسلامى خود عمل كنند و با سرنوشت خود بازى نكنند اينجانب در حالى كه به حسب اخبار موثق مىدانم ملت و قواى مسلح ما با آوارگان به طور اسلامى و انسانى رفتار مىكنند، از همه آنان مىخواهم كه با اسرا، خصوصاً مجروحين و مصدومين آنان هر چه بيشتر محبت و خدمت كنند و از نيروى مسلح مىخواهم كه چون گذشته مواضع دشمن را بمباران نمايند، گر چه قواى دشمن حتى بيمارستانها را مورد حمله قرار دادهاند و همين فرق بين حق و باطل است. و شما و ما مىدانيم كه دستگاههاى تبليغاتى غرب و گروههاى خبرى آنان با پخش اكاذيب، به دشمن اسلامى ايران كمكهاى فراوان مىكنند و معالاسف در دستگاههاى تبليغاتى بعضى كشورهاى اسلامى نيز اين معنا ديده شده است. به كشورهاى اسلامى اخطار مىكنم كه جلو اين تبليغات باطل را بگيرند و با اسلام عزيز مخالفت نكنند. و اخيراً از جميع ملتها و دولت اسلامى و غير اسلامى و جميع گروههاى مسلمان و غير مسلمان كه جنايات ابر قدرتها و نوكرهاى چشم بسته آنان را محكوم و به كشورهاى اسلامى و جمهورى اسلامى ايران كمك مىكنند تشكر فراوان مىكنم و به آنان دعاى خير مىنمايم، چنانچه از گروههاى دانشجو و غير دانشجو كه در كشورهاى اروپائى و غير اروپائى، صدام جنايتكار و اربابانش را محكوم نموده و مىنمايند جداً متشكرم و سلامت و سعادت همگان را از خداوند متعال خواستارم. و از ملت شريف مبارز ايران و قواى مسلحه و نظامى و انتظامى و برادران پاسدار و پيشمرگان اسلام و سپاه، بسيج و روحانيون و غير روحانيون عزيزى كه در جبهه نبرد رفته و فداكارى مىكنند شكر گزارم و از عزيزانى كه در سطح كشور با كمكهاى شايان، تقدير مادى و معنوى به برادران مجاهد خود مىنمايند تقدير و تشكر مىكنم و از خداوند تعالى نصرت اسلام و مسلمين را خواستارم و انتظار نصرت و فرج نهائى را دارم.
صحيفه نور ج 13 صفحه 113
انه على نصرت لقدير سلام و درود فراوان بر ملت شريف عراق كه قلبشان با ماست و اميدوارم در بقاع متبركه، پيروزى اسلام و قلع و قمع كفار را بخواهند.
والسلام عليكم وعبادالله الصالحين و رحمهالله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 114
تاريخ: 14/7/59
تلگراف تسليت امام خمينى به حجت الاسلام اشتيانى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج ميرزا محمد باقر آشتيانى دامت بركاته
خبر ضايعه تأسف انگيز رحلت مرحوم آيت الله آقاى حاج ميرزا محمود آشتيانى رضوان الله عليه، موجب تأسف و تأثر گرديد. زحمات آن مرحوم در خدمت به فقه اسلام و تأليفات ارزنده معظمله خدمتى بزرگ و جاودانى به حوزههاى علميه است. از خداوند تعالى رحمت براى آن بزرگوار عظيمالشان و صبر و شكيبائى براى فاميل معظم و خصوص جنابعالى خواستار است.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 115
تاريخ: 16/7/59
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از جوانات مبارز عراقى
بسم الله الرحمن الرحيم
و قاتلوا المشركين كافه
انشاء الله خداوند تبارك و تعالى به شما قدرت بدهد و اين شخص كثيف را از مملكت خودتان دور كنيد. خداوند با شماست و شما پيروز هستيد و اين حكومت رفتنى است، انشاء الله.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 116
تاريخ: 17/7/59
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران خارجى
سؤال: شما راجع به جنگ چه فكر مىكنيد و نظرتان درباره اين جنگ و آينده آن چيست؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم - اولاً ما به تبع اسلام با جنگ هميشه مخالفيم و ميل داريم كه بين همه كشورها آرامش و صلح باشد لكن اگر جنگ را بر ما تحميل كنند، ما تمام ملتمان جنگجو است و با تمام قوا مقابله مىكنيم ولو اينكه همه ابرقدرتها هم دنبال او باشد، براى اينكه ما شهادت را يك فوز عظيم مىدانيم و ملت ما هم شهادت را به جان و دل قبول مىكند و از جنگ نخواهيم هراسيد و مرد جنگ هستيم لكن مايل نيستيم به اينكه جنگ واقع بشود. الان دولت دست نشانده و جنايتكار عراق به شهرهاى ما و مردم عادى حمله كرده و ديشب نيز در دزفول حمله كردند و با موشكهاى خودشان بسيارى از مردم را كشتند ولى ما مواضع نظامى آنها را خواهيم زد و آتيه جنگ با ماست. براى اينكه ما تمام ملت همراهمان است و صدام ملت خودش بر ضد خودش است و حتى ارتش خودش هم متزلزل است و خواهند در اين جنگ باخت و بعثىها انشاءالله از عراق خواهند رفت و يك دولت اسلامى در آنجا خواهد آمد و ما با كمال قدرت دفاع از خودمان خواهيم كرد و كشور عراق را نجات خواهيم داد از دست اين جنايتكارانى كه نوكر ابرقدرتها هستند و ما باكى از اينكه ابر قدرتها به آنها پشتيبانى مىكنند نداريم و اميدواريم كه همانطور كه شاه مخلوع را با دست خالى از بين برديم و دست ابرقدرتها را از كشورمان قطع كرديم اين شخص هم كه جنايتكارتر از شاه معدوم است از بين ببريم، كشور و ملت عراق را كه برادر ما هستند آزاد كنيم تا خود كشور عراق و ملت بر سرنوشت خودش حكومت كند و حكومت را خودش تعيين كند. و ما برنده جنگ هستيم و هيچ ترديدى در اين نيست و به فرض اينكه ما هم كشته بشويم و ملت ما در حال جنگ هستند و شهادت را با دل و جان مىپذيرند و من اميدوارم كه با خداى تبارك و تعالى باشيم و خداى تبارك و تعالى با ماست انشاء الله.
امام تأكيد فرمودند: اخبار را همانطور كه هست به ممالك و كشورهاى خودتان گزارش بدهيد. ما نمىخواهيم هيچ طرف ما باشيد، همين طور كه الان مملكت را مىبينيد آنطور گزارش بدهيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 117
تاريخ: 20/7/59
فرمان امام خمينى در مورد هماهنگى نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
نظر به موقعيت استثنائى دفاع از كشور اسلامى و حساسيت فوق العاده آن، تا موقعى كه جنگ افروزان به كار تجاوزگرانه خود ادامه مىدهند، مراتب زير اخطار و مقرر مىشود :
1- كليه امور مربوط به جنگ، در تحت نظر شوراى عالى دفاع به اضافه يك نفر از نمايندگان از قبل مجلس شوراى اسلامى بايد اداره شود و اين شورا مؤظف است تمام قواى مسلح را هماهنگ نمايد و هيچ گروه يا شخصى، تخلف از او امر شوراى مذكور نبايد بكند و در غياب آقاى خامنهاى و آقاى چمران، دو نفر از نمايندگان كه يكى از آنها رئيس مجلس شوراى اسلامى است، بايد در شورا شركت نمايند.
2- در اداره مناطق جنگى كليه نيروها بايد از شوراى مذكور تبعيت نمايند و تصميمات در اين باره با شوراى مذكور است.
3- تبليغات مطلقاً چه به وسيله راديو و تلويزيون يا مطبوعات در تحت نظر شوراى مذكور بايد اجرا شود و رسانههاى گروهى و مطبوعات، حق پخش مصاحبات يا نطقها و نوشتهها را بدون مراجعه و دستور از شوراى مذكور ندارند.
4- سياست خارجى مربوط به دفاع، با شوراى مذكور است و كسان ديگر بدون اجازه حق دخالت ندارند.
5- كليه بيانيهها و نوشتهها و تبليغات و پخش اعلاميهها بدون اجازه مستقيم از شوراى مذكور جداً ممنوع است.
6- دولت مأمور جلب متخلفين و تحويل به دادگاههاى انقلاب است. 7- دادگاهها به جرائم، حسب وضع دفاعى و انقلابى مىكنند.
8- شورا مؤظف است در مناطق جنگى نمايندگانى تعيين نمايد كه بوسيله آنها امور انجام گيرد و موجب تأخير نشود.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 118
تاريخ: 21/7/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از طلاب و روحانيون مبارز عراق
بسم الله الرحمن الرحيم
اين مسائل كه براى اسلام و مسلمين پيش مىآيد و آمده است، اينها سابقهدار است، اينطور نيست كه حالا براى ما پيش آمده باشد. شما دانيد كه تاريخ اسلام مشحون بوده است از اين مجاهدت و شهادتها، از اين خون دادنها و از اين خرابكارىها به دست فجار. ائمه ما عليهم السلام هم مبتلا بودند به همين طور ليكن استقامت و خوددارى و صبر بايد كرد كه خدا با صابران است و ما با دست خالى بر اين قدرت فوقالعاده شيطانى كه همه قدرتها دنبال او بودند، غلبه كرديم و اين نبود جز اينكه ملت ما همراه باهم بودند و صبور بودند و بر مشكلات صبر مىكردند و مشكلات را با صبر و با اتكال به خداى تبارك و تعالى حل كردند. اين مشكلى كه حالا هست مشكل خيلى مهمى نيست و اين حل مىشود انشاء الله، چنانچه مشكل عراق هم حل مىشود. همان نمونههائى كه در زمان محمدرضا در ايران بود الان در عراق است و همان كارهائى كه مبدأ شد از براى اينكه اين حيثيت خودش را از دست داد و تاج و تخت غصبى را از دست بدهد، همين معنا الان در عراق است. اينها گمان مىكنند كه با سرنيزه مىشود حكومت كرد و اين يك اشتباهى است كه از براى اين قلدرها سرنيزه نمىتواند يك ملتى را خاضع كند، مىتواند يك مدتى باشد، ليكن نمىتواند هميشه بر يك ملتى حكومت كند. ملتها وقتى با هم شدند، هيچ حكومتى و هيچ قدرتى بر آنها نمىتواند غلبه كند و الان بحمدالله هم ملت ايران و هم ملت عراق قيام كردهاند و نهضت كردهاند. اميدوارم انشاء الله موفق و مؤيد باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 119
تاريخ: 24/7/59
پيام امام خمينى به ملت شريف و قواى مسلح عراق
بسم الله الرحمن الرحيم
اينجانب بر حسب وظيفه شرعيه و عقليه ناچارم مطالبى را به قواى مسلح و به ملت شريف و مظلوم و مسلم عراق تذكر دهم، شايد خداوند تبارك و تعالى آنان را متذكر نمايد و ملت اسلام و قرآن كريم را از شر دشمنان شهرت طلب و اربابان سود جوى آنان نجات دهد. انه على كل شىء قدير. شما اى قواى مسلح عراق! بهتر مىدانيد كه اين جنگ كه به ايران به وسيله قدرتهاى بزرگ تحميل شده است، تاكنون چه خسارتهاى جانى و مالى و حيثيتى به شما وارد نموده است. من بسيار متأسفم كه براى شهوت و شهرت طلبى، يك يا چند نفر از خدا بىخبر جوانان برومند عراق را با اغفال و اكراه و جبربه ميدان نبرد با برادران مسلم خود فرستادهاند و تاكنون چند هزار نفر از جوانانى كه بايد در خدمت اسلام، با كفار به جنگ برخيزند، در خدمت دشمنان اسلام به هلاكت كشانده و فداى اغراض شيطانى خود نمودهاند. شما اى ارتش عراق! از ما بهتر مىدانيد كه چه جوانانى را كه پشتوانه ملت شما بوده از دست دادهايد و در پيشگاه خداوند قادر عظيم و ملتهاى مسلمان جهان و ملت شريف خودتان هيچ عذرى نداريد. آيا تاكنون از خود پرسيدهايد كه با چه انگيزه، دوستان و عزيزانتان را از دست مىدهيد؟ آيا مىدانيد با خودتان و كشور اسلامى خودتان چه مىكنيد؟ و شما از ما بهتر مىدانيد كه در اين جنگ خانمانسوز چه خسارتهاى عظيم مالى به كشورتان وارد شده است. آيا مىدانيد كه ميلياردها دينار خسارت به مخازن و ساز و برگ جنگى شما وارد شده است و اينهمه به نفع ابرقدرتها و ضرر ملت شماست؟ آيا مىدانيد براى جبران ساز و برگ جنگى ميلياردها دينار ملت ستمديده شما و كشورتان بايد به ابر قدرتها بپردازند؟ و آيا مىدانيد كه آبرو و حيثيت شما در جهان و حتى نزد ملت خودتان ريخته وبه باد فنا داده شده است؟ و مىدانيد كه انگيزه اين خسارات چه بوده؟ اگر نمىدانيد ما مىدانيم، قدرتهاى بزرگ كه دستشان از مخازن بزرگ ايران كوتاه شده و سلطه و قدرتشان با همت ملت ايران و قواى مسلح آن قطع گرديده، اكنون به دست و پا افتادهاند تا با جنگ افروزى بين برادران، سلطه خود را اعاده دهند و چپاولگرى خود را از سر گيرند. و شما اى ارتش عراق! آلت دست نوكران سرسپرده ابرقدرتها و دشمنان ملتهاى ضعيف شدهايد و شما از ما بهتر اين حزب كافر بعث را مىشناسيد، صدام را از نزديك ديده و جنايات او را مشاهده كردهايد و مىدانيد كه شماها نيز از شر اين شخص در امان نيستيد. شما ديدهايد كه اين شخص با شبهه و احتمال، حتى
صحيفه نور ج 13 صفحه 120
دوستان نزديك خود را با بدترين وجه اعدام نموده. تا كى اسارت و ننگ را تحمل مىكنيد؟ تا كى شاهد كشته شدن جوانانتان و به باد رفتن مخازنتان و از دست رفتن حيثيتتان هستيد؟ برخيزيد اى غيرتمندان و اين حزب جنايتكار را در هم كوبيد و صدام و رفقاى فاجر او را به جهنم فرستيد و حكومتى اسلامى انسانى با همراهى ملت به دست آوريد و تا دير نشده است فرصت را از دست ندهيد كه اگر براى خداوند تعالى قيام كنيد خدا با شماست، همانطور كه ديديد خداوند قادر با ملت ايران كه براى رضاى او نهضت كردند بود و اكنون نيز پشتيبان آنان است. و شمااى ملت شريف و مظلوم عراق كه هر روز شاهد جنايتهاى اين حزب و سران آن بوده و هستيد! بدانيد كه اين اشخاص شهرت طلب و سر سپرده به اجانب اگر فرصتيابند، ديرى نخواهد گذشت كه اسلام و همه مظاهر آن را از بين خواهند برد و كشور اسلامى شما را به سوى كفر خواهند كشاند و مخازن شما را به اربابان خود هديه خواهند كرد و اگر فرصت به اين حزب كافر دهيد، ديرى نپايد كه قبور ائمه اسلام و مشايخ و امامان تشيع و تسنن را از بين خواهند برد. دشمن اصلى اينان اسلام و قرآن است. اينان اسلام را مخالف مرام و هواهاى نفسانى خود دانند. عفلق و اتباع او به هيچ دينى و مذهبى عقيده ندارند. بهوش باشيد و از سالوس و فريبكارى صدام بازى نخوريد كه نماز او در حرم سيدالشهدا عليهالسلام همچون نماز محمدرضا در حرم حضرت رضا عليه السلام است اين جنگ به شما ملت غيور فرصت مىدهد كه سكوت را شكسته و با فرياد الله اكبر بپاخيزيد و دشمنان اسلام و قرآن را به سزاى خودشان برسانيد. اين جوانان دانشگاهى! اى دانشجويان عزيز! به فرياد كشور و اسلام و ملت خودتان برسيد و قهرمانانه قيام كنيد كه فرج شما نزديك است و حزب خدا بر حزب شيطان غلبه مىكند. و اى عشاير دلير دجله و فرات! فرصت را از دست ندهيد و دشمن اسلام و ميهن عزيز خودتان را با قيام قهرمانانه از پاى در آوريد و دين خودتان به اسلام و قرآن مجيد را ادا كنيد كه با از دست دادن فرصت بدبختىها به شما روى خواهد آورد. و بايد همه قشرهاى ملت از قواى مسلح و دستگاههاى دولتى تا دانشگاهيان و كارگران و كارمندان و بازاريان و كشاورزان بدانند كه اعانت و كمك به اين دولت غير قانونى غاصب كافر از گناهان كبيره و مخالفت با خداى تبارك و تعالى است و كارشكنى و مخالفت عملى و قولى، در حد امكان، از واجبات الهيه است. به خداى تعالى اتكال كنيد و با وحدت كلمه نهضت كنيد كه خدا با شماست. و من به همه دولتهائى كه در اين جنگ تحميلى و يورش غير انسانى به ايران، با دولت كافر بعث همكارى مىكنند، چه همكارى تبليغاتى و چه نظامى به هر نحود كه باشد، جداً اخطار مىكنم كه علاوه بر خذلان الهى و ننگ ابدى، از جزاى عاجل به دست ملتهاى خود و ارتش نيرومند كشور اسلامى ما غافل نباشيد و خود را به هلاكت نكشيد، كه هنگام عقوبت الهى و انتقام منتقم حقيقى، هيچ يك از ابر قدرتها به فرياد شما نخواهند رسيد. تا عذاب الهى نازل نشده و راه برگشت به اسلام باز است، به خود آييد و از مخالفت با اسلام عزيز و قرآن مجيد دست برداريد. از خداوند تبارك و تعالى عظمت اسلام و مسلمين جهان را خواستار و قطع ايادى دشمنان بشريت را از سر ملت مستضعف جهان خواستار است
والسلام على من التبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 121
تاريخ: 27/7/59
پيام امام خمينى به مناسبت عيد اضحى (قربان)
بسم الله الرحمن الرحيم
مبارك بايد عيد سعيد قربان بر جميع مسلمانان جهان و بر امت پيامبر عظيمالشأن. مبارك باد اين عيد بزرگ اسلامى بر مستضعفين جهان كه در مقابل مستكبرين و اولياء طاغوت قيام نمودند. مبارك باد بر ملت عظيم اسلامى ايران كه صادقانه و دلاورانه در مقابل اولياء شيطان بپا خاستند و مبارك باد بر قواى مسلح جمهورى اسلامى و بر دليران رزمنده غرب و جنوب كه با تعهد اسلامى و فداكارى در راه خداوند تعالى به جهاد مقدس و دفاع از كشور اسلامى چون سدى آهنين ايستاده و خون آشامان حزب كثيف بعث عراق و سر سپردگان به دشمنان اسلام و بشريت را از كشور خود رانده و خواهند راند.
آن روز مبارك است براى اسلام و ملتهاى اسلامى كه دست ستمگران و خون آشامان از كشورهاى اسلامى كوتاه شود و آن روز مبارك است براى ملت شريف ما كه جمهورى اسلامى به تمام معنا در كشور اسلامى پياده شود و احكام مترقى اسلام به جاى احكام ضد انسانى برقرار گردد. اكنون، شما اين ملت اسلامى ايران! بر سر دوراهى مىباشيد، راه سعادت و افتخار ابدى در سايه پر افتخار جهاد براى خدا و دفاع از كشور اسلام و راه ذلت و ننگ ابدى، اگر خداى نخواسته در اين جهاد مقدس سستى و سردى از خود نشان دهيد و من اميد واثق دارم كه ملت ما تن به ننگ نداده و نخواهند داد و تا سقوط رژيم منحط بعث عراق از پاى ننشينند و تا ملت شريف عراق را از اختناق و جناياتى كه بر آن سايه شوم افكنده نجات ندهند، دست از جهاد مقدس بر ندارند. و شما اى جوانان برومند خوزستان و منطقه غرب و ديگر جبههها! در اين ميدان شرف پايدار باشيد و از وطن اسلامى خود با تمام كوشش و فداكارى دفاع كنيد و به خواست خداوند متعال پيروز خواهيد شد و جنود ابليس را با فضاحت تمام به عقب خواهيد راند. و شما اى قواى مسلح كه در خوزستان و مرزهاى جنگزده در مقابل كفار ايستادهايد! بهوش باشيد و هماهنگ باشيد و به دستورات شوراى دفاع عمل كنيد و از اختلاف و تفرقه بر حذر باشيد كه نصرت خدا را انشاء الله در آغوش گرفته و سر بلند و مفتخر از ميدان بيرون آييد. و اينجانب اولاً به ملت ايران هشدار مىدهم كه خود را مهيا كنند و اسلحههاى خود را آماده كنند و به حال آماده باش باشند كه اگر خداى نخواسته محتاج بسيج عمومى شد و امر به جهاد مقدس عمومى داده شد، فوراً به ميدان رفته و از دين خدا و كشور اسلامى دفاع نمايند. و ثانياً به قواى نظامى
صحيفه نور ج 13 صفحه 122
اخطار مىكنم كه با كمال جديت و بدون فوت وقت، ساز و برگ جنگى را كه بحمدالله در حد كافى در اختيار داريد در اختيار رزمندگان، چه قواى مسلح و چه ساير جوانان فداكار گذاشته و كوچكترين مسامحه را جايز ندانيد. و از شوراى دفاع خواهم كه هر روز اينجانب را از وضع جبههها مستحضر كنند و چنانچه احتياج به نيرو دارند تذكر دهند كه جوانان پر شور در سطح كشور آماده جهاد هستند و بايد فرماندهان نظامى داوطلبانى را كه در جبهه مىتوانند بىدرنگ مجهز كنند به جبهه بفرستند و نيروى زمينى را با اقسام سلاحها و آتشبارها و توپها تقويت كنند و بدانند كه مسامحه در اين امر نزد خداوند و ملت گناهى نابخشودنى است و از عواقب آن بر حذر باشند
من از خداوند تعالى رحمت براى شهداى عزيز در اين جنگ تحميلى خواستارم. اينان براى اسلام فدا شدند و در نزد خداى تعالى و در جوار رحمت واسعه او به سعادت ابدى و افتخار دائمى رسيدند و به بازماندگان آنان تبريك و تسليت عرض مىكنم. شما مسلمانان متعهد دين خود را به اسلام بزرگ و خداوند متعال اداء كرديد و راه وفادارى و فداكارى را به ما آموختيد. خداوند تعالى ما را به شما ملحق كند و از اين فيض عظيم محروم نفرمايد و اخيراً تأكيد مىكنم كه پايدارى در اين امر حياتى و شدت عمل موجب افتخار جوانان ماست.
از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين و پيروزى مجاهدين در راه خدا را خواستار است.
والسلام على من التبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 123
تاريخ: 28/7/59
بيانات امام خمينى در جمع سفراى كشورهاى اسلامى
اسلام يك دين عبادى سياسى است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در روزى مجتمع هستيم در اين محل حقير كه انبوه مسلمين از سراسر كشورهاى اسلامى در مكه معظمه مجتمع هستند اين اجتماع دينى سياسى. اسلام يك دين عبادى سياسى است كه در امور سياسىاش عبادت منضم است و در امور عبادىاش سياست. اين مجتمعاتى كه اسلام براى مسلمين به طور سهولت تهيه فرموده است، در سال يك دفعه فريضه فرموده است بر كسانى كه استطاعت دارند كه مجتمع بشوند درمكه معظمه و در مواقف شريفه و براى همه مسلمين مستحب است كه مستطيع هم كه نباشند اين عبادت الهى را بجا بياورند و نكته مهم اين اجتماعات اين است كه مسلمين با هم در يك محيط دور از تشريفات، يك محيطى كه همه آن جهات شخصياتها را ريخته و با يك كفن و با دو ثوبه مختصر در اين مواقف حاضر شوند و مهم اين است كه آن چيزهائى كه در بلاد مسلمين در طول سال گذشته است به اطلاع هم برسانند و براى رفع اشكالات مسلمين فكر بكنند و اجتماع بزرگ ميليونى اسلامى در حجاز براى همين نكته است در عين حالى كه عبادت است. و مع الاسف ما مسلمانها كه از اسلام دور افتادهايم و از حقايق اسلامى منزوى شدهايم در اين فكر ابداً نيستيم كه اولاً كسانى كه مىتوانند بروند، بروند مشرف شوند در خانه خدا و كسانى كه اصحاب تفكر هستند، نويسنده هستند، روشنفكر هستند و عالم هستند، در آن محيط مجتمع بشوند و مشكلات مسلمين را در تمام جهان بررسى كنند و آنچه كه مىتوانند حل كنند. ما الان از تشرف مكه و حج بيت الله جز اينكه يك دسته اشخاص عامى مردم، عامه مردم در آنجا مجتمع بشوند و اشخاص مؤثرى كه مىتوانند، از حكومتها، از بزرگان قوم در آنجا مىتوانند مجتمع بشوند و مسائل اسلام را و مسائل مسلمين را و مسائل سياسى و اجتماعى مسلمين را بررسى كنند، مع الاسف اين امر مغفول عنه است و در عين حال كه بايد در آنجا بررسى مشكلات را بكنند بر مشكلات افزوده مىشود. مشكلات مسلمين زياد است، لكن مشكل بزرگ مسلمين اين است كه قرآن كريم را كنار گذاشتهاند و تحت لواى ديگران در آمدهاند. قرآن كريم كه مىفرمايد كه واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقواً ما اگر همين يك آيه را، مسلمين اگر همين يك آيه را عمل به آن بكنند تمام اشكالات اجتماعى و سياسى و اقتصادى و همه چيزشان بدون تشبث به غير رفع مىشود. اسلام براى مردم در هر ناحيه يك امور سياسى عبادى قرار داده
صحيفه نور ج 13 صفحه 124
است. اين اجتماعات در تمام كشورهاى مسلمين و در هر شهر و ده و روستا، اينها يك امور اجتماعى - سياسى است كه اهل بلد در مساجد مجتمع بشوند و مشكلات خودشان را نسبت به آن بلد حل بكنند و نماز جمعه يك عبادت سياسى و اجتماعى است كه در هر هفته مردم اجتماعات زياد بكنند و مسائلشان را حل بكنند در آنجا و اجتماع كعبه بزرگترين اجتماعى است كه هيچ دولتى نمىتواند خودش اين اجتماع را ايجاد كند و خداى تبارك و تعالى همچو كرده است كه مسلمين بدون يك مزاحمتها و زحمتهائى و بدون يك خرجهائى كه بر دولت باشد، مجتمع مىشوند در آنجا و مع الاسف استفاده از آن نمىشود.
بردولتهاى اسلامى واجب است كه با دولت عراق مقاتله كنند
ما الان در يك روزى مجتمع هستيم كه دولت صدام، دولت غاصب صدام بدون يك عذر موجهى در بين تمام دول عالم، بدون اطلاع و بدون سابقه با دريا و هوا وزمين هجوم كرد بر ايران و به خيال خودش خواست كه كشورگيرى كند و خلافت مسلمين را يك آدمى كه به اسلام اعتقاد ندارد، رياست مسلمين را به دست بگيرد. و معالاسف در عين حالى كه در قرآن كريم است كه اگر دو طايفهاى از مسلمين با هم اختلاف كردند شما مصالحه بدهيد بين آنها را و اگر چنانچه يكى از آنها باغى باشند و طاغى باشند، با او قتال كنيد تا اينكه سر نهد به احكام خدا. كدام يك از كشورهاى اسلامى بررسى كردند در اينكه طاغى و باغى كيست و آن كسى كه هجوم كرده است كيست تا اينكه همه به امر خدا با او مقاتله كنند؟ بر كدام مملكت اسلامى پوشيده است اين معنا كه صدام به مابغى كرده است و طغيان كرده است و ظلم كرده است و هجوم كرده است چرا ممالك اسلامى به آيه شريفهاى كه مىفرمايد كه ففاتلوا التى تبغى حتى تفى الى امر الله چرا عمل نمىكنند؟ مع الاسف بعضى ازممالك اسلامى يعنى ممالكى كه دولتهايشان به اسم اسلام بر آنها حكومت مىكنند در عين حالى كه مىبينند كه او طغيان كرده است و هجوم كرده است بر يك مملكت اسلامى بدون جهت، بدون يك حجت، با او اعلام موافقت مىكنند يا بعضى پشتيبانى مىكنند. ما بايد مشكلات اسلامى را در كدام نقطه عالم طرح كنيم و حل كنيم؟ مسلمين عالم بايد مشكلاتشان را در چه محفلى حل بكنند؟ در محافل بين المللى كه دستاورد دولتهاى بزرگ است؟ در آن محافلى كه به اسم اسلام است لكن اثرى از اسلام در آن نيست؟ بايد مملكت ايران شكواى خودش را به چه مقامى عرضه كند؟ ملتى كه مورد هجوم واقع شده است بدون جهت، بدون عذر، بايد با كى طرح كند اين مطالب را؟ با كدام يك از دولتها اين مسأله را طرح كند؟ بر همه دولت اسلامى به نص قرآن واجب است كه مقابله كنند با دولت عراق تا بر گردد به ذكر خدا و امر خدا.
بله صدام گمان مىكرد كه با يك مملكت آشفته كه منزوى شده است و همه دولتها پشت به او كردهاند يا او را در فشار اقتصادى گذاشتهاند طرف شده است و ما نه قواى نظامى داريم و نه انتظامى داريم و نه ساز و برگ جهاد و جنگ. او همچو گمان كرد و گمان مىكرد با چند ساعت تهران را هم فتح خواهد كرد. او غافل از خدا بود، او فكر نكرده بود كه ما يك ملتى داريم كه منسجم با هم است و
صحيفه نور ج 13 صفحه 125
همه ايمان دارند و ايمان است كه آنها را بر مسائل و بر مشكلات غلبه مىدهد. آنها تفكر نكردند كه، تأمل نكردند كه شاه خائن سابق كه داراى همه قوا بود و همه قدرتها با او بودند و پشتيبانى مىكردند، همين ملت غيور ايران با قدرت ايمانى او را به جهنم فرستادند. او تصور اين را نكرد كه ملت ايران همه قدرتهائى كه پشتيبان محمد رضاى مخلوع بودند كنار زد و دست همه را از منابع خودش و سلطه همه را قطع كرد. او از اين معانى غفلت كرد از باب اينكه اعصابش ضعيف است من از اولى كه اين شخص روى كار آمد گفتم به اشخاص كه آدم خطرناكى است براى اينكه اين در حال جنون است، اعصاب اين آدم كار نمىكند و حالا ثابت شد اين معنا.
مع الاسف گمان مىكنند بعضى كه ما منزوى شدهايم به واسطه مخالفت با آمريكا. خير، آمريكا منزوى شد. ميزان ملتهاست. شما سرنيزه را از روى ملت برداريد و مردم را آزاد بگذاريد ببينيد كى منزوى است. الان هم كه سرنيزهها هست در داخل عراق، ملت عراق با ما هستند و عنقريب انشاء الله انفجارى در عراق پيدا خواهد شد نظير انفجارى كه در ايران بود ما منزوى نيستيم، آنهائى كه ظالم هستند و به ما ظلم كردهاند منزوى هستند براى اينكه ميزان ملتها هستند. ما قبل از اين انقلاب منزوى بوديم براى اينكه ملتها با ما توجهى نداشتند، بعد از انقلاب، هم ملت ما منسجم شد و يك شد، يداً واحده على من سواهم شد و هم همه ملتهاى ضعيف حتى ملتهاى غير اسلامى كه جزء مستضعفين شدند با ما هستند، چطور ما منزوى هستيم؟ بله دولتهائى كه هستند، دولتهائى كه ملتهايشان هم با آنها مؤافق نيستند، آنها با ما مخالفند و ما با كى نداريم از اين معنا. ما اين انزوا را با آغوش باز استقبال مىكنيم براى اينكه ما تا منزوى نشويم و تا دستمان از پيش ابرقدرتها قدرتهاى ديگر كوتاه نشود، خودمان نمىتوانيم كار خودمان را انجام بدهيم و سر پاى خودمان بايستيم. ما بايد منزوى بشويم تا مستقل بشويم، بايد منزوى بشويم تا آزاد بشويم انزوا براى ما هيچ طرح نيست و ما از انزواى اقتصادى و سياسى و اجتماعى ابداً باك نداريم، براى اينكه ميزان ملت ها هستند و ملتها با ما هستند. شما اگر راديوها را ملاحظه كنيد، در سطح جهان، تمام جهان با ما اظهار موافقت كردند و با ما خواستهاند كه در جبهه جنگ حاضر بشوند و ما را از اين غائله به اصطلاح خودشان نجات بدهند و ما احتياج به اين نداريم. ما همچو سيلى خواهيم زد به صدام و حزب بعث عراق كه ديگر بلند نشود از جاى خودش. ما بايد اين اشتباه را رفع كنيم هم از دولت غاصب عراق و هم از ساير دولتهاى اسلامى كه گمان مىكنند اگر چنانچه هجومى به ايران بشود ايران صدمه به آن وارد مىشود. ايران يك موجود، يك موجود الهى است كه هيچ چيز او را صدمه نخواهد زد. ايران واحد است و با دست واحد، 35 ميليون جمعيت با صداى واحد در مقابل قدرتها ايستاده است و هيچ قدرتى نمىتواند يك ملت را منزوى كند و هيچ ملتى نمىتواند بر يك ملتى كه بپاخاستهاند حكومت كند. شما ملاحظه كنيد افغانستان را، افغانستان در عين حال كه احزاب چپى دارد كه قدرتمندند و حكومتش هم با ملت مخالف است و ملت هم با حكومت، و آن قواى ابرقدرت هم وارد در آنجا شده است آنچنان صدمه سياسى به شوروى وارد شد در اين كار كه پيش همه ممالك مفتضح شد، آنچنان سيلى زدند چريكهاى قدرتمند
صحيفه نور ج 13 صفحه 126
افغانستان به روى شوروى كه بايد سرش را بلند نكند و ايران از افغانستان قويتر است براى اينكه ايران دستجات مختلف ندارد. اگر چهار تا فرض كنيد كه ساواكى يا كمونيست در اينجا هست، اينها چيزى نيستند و در قبال ملت ما ناچيزند و در قبال ملت ما ناچيزند اما ملت ما با دولت، ملت، دولت، قواى انتظامى همه با هم هستند و بحمد الله، هم قواى انتظامى ما الان قوى است و هم ساز و برگ ما قوى است و اين ساز و برگى است كه دشمن ما براى ما تهيه كرد. اين ساز و برگ بسيار زيادى است كه آمريكا براى ما تهيه كرد. او تهيه كرد كه در مقابل شوروى بايستد و به دست ما افتاد و ما در مقابل خودش و هر دولت ديگرى ايستادگى داريم. قدرت ما را اينها نمىدانند، آن قدرت معنوى كه در ايران هست، آن قدرت اسلامى كه در ايران هست باز ادراك نكردهاند.
مسلمين بايد توجه به قدرت اسلام داشته باشند
مسلمين بايد توجه به قدرت اسلام داشته باشند. اين قدرت اسلام بود كه با دست خالى يك ملتى را بر يك دولت غاصب بزرگ و ابرقدرتهاى بزرگ عالم غلبه داد، اين قدرت اسلام بود. چرا مسلمين از اين قدرت غافلند؟ چرا دولتهاى اسلامى از اين قدرت اسلام غافل هستند؟ چرا بايد در طول سالهاى متمادى دولتهاى عربى سيلى بخورند از صهيونيسم؟ چرا بايد در تحت سلطه قدرتهاى خارجى باشند؟ چرا خودشان با هم مجتمع نمىشوند؟ چرا به آيات شريفه قرآن عمل نمىكنند؟ چرا با هم مجتمع نيستند؟ چرا به احاديث نبى اكرم اعتنا نمىكنند كه فرموده است مسلمين يد واحده على من سواهم؟ مع الاسف بين خودشان اختلافات است. مشكل مسلمين همين است كه اختلاف انداختهاند بينشان و بعد از جنگ عمومى اين نقشه كشيده شد و قدرت اسلام را ديدند و نقشه كشيده شد و دولت اسلامى را از هم جدا كردند و مسلمين را با هم مخالف كردند و دولت اسلامى با هم دشمن شدند. اين مشكلى است كه حل بايد بشود. اين مشكلى است كه در روز عيد و در روز عرفه در پناه خانه خدا بايد حل بشود. اين مشكلى است كه سران قوم مجتمع بشوند در مكه معظمه امر خداى تبارك و تعالى را اطاعت كنند و با هم در آنجا اجتماع كنند و با هم مشكلات خودشان را در ميان بگذارند و غلبه كنند بر مشكلات خودشان. اگر يك همچو امرى واقع بشود احدى از قدرتها نمىتواند با شما مقابله كند. شما مسلمين همه چيز داريد، شما مسلمين قدرت اسلام داريد كه بالاترين از چيزها است، بالاترين سلاحهاست و شما مسلمين صحراها و درياهاى وسيع و كشورهاى بسيار وسيع داريد و غنى هستيد. در عين حالى كه شما از حيث همه چيز غنى هستيد معذالك بيشتر مستمندان شما به حال فقر دارند زندگى مىكنند اين براى اين است كه شما به اسلام عمل نمىكنيد. شما اموال مسلمين را، آن چيزهائى كه بايد به نفع مسلمين باشد به غير مسلمين مىدهيد آن هم به يك ثمن بخس، همان ثمن هم در زمان شاه مخلوع همان ثمن بخس هم دوباره برمىگشت به جيب خود آمريكا و بعد هم سلاحها را درست مىكردند براى خودشان كه مقابله كنند با شوروى و بحمد الله اين سلاحها را خدا خواست كه به دست ما بيفتد و امروز در مقابل همه كشورهائى كه بخواهند به ما تعدى
صحيفه نور ج 13 صفحه 127
كنند قيام خواهيم كرد و ملت ما با قدرت اسلامى با قواى نظامى و انتظامى با مجاهدين اسلام و با همه قدرتهاى مسلح و غيرمسلح با هم هستند و كسى نمىتواند به اين مملكت تعدى كند و ما نمىدانيم كه چرا مسلمين (يعنى ممالك اسلامى، والاً خود مسلمين با ما هستند) چرا ممالك اسلامى پا ميان نمىگذارند و اين آدم را به پاى ميز محاكمه نمىكشانند از چه مىترسند صدام بايد محاكمه بشود همانطورى كه كارتر بايد محاكمه بشود. او براى نفع خودش عمل مىكرد و اين ملعون براى نفع آمريكا عملكند. او براى اينكه چند كيلومتر زمين خشك، براى اين لشكر كشى نمىكند و اينهمه جمعيت اسلام را چه از آن طرف و چه از اين طرف به قتال وادارد و به كشتن بدهد و آنهمه ميلياردها دينار عراقى و تومان ايرانى را به اين دو تا كشور ضرر بزند و آن سلاحهائى كه بايد ما در مقابل دشمن و در مقابل صهيونيسم و امپرياليسم بايد به كار بيندازيم به روى هم بكشيم و اين يك جنايتى است كه صدام كرده. ما مدافع هستيم از منافع خودمان، ما مدافع از اسلام هستيم، ما مىشناسيم اين آدم را، من در عراق هم شناختم اين آدم را كه اين آدم اگر چنانچه خداى نخواسته دستش باز بشود از عفلق بدتر است و عفلق اسلام را مخالف همه چيز خودش داند.
ما مدافع اسلام هستيم و مدافع اسلام با جان و مال و عزيزان خودش دفاع مىكند و هرگز نخواهد نشست. ما چه پيروز بشويم در عالم ماده و چه غلبه بكنيم، غلبه با ماست. پيغمبر اسلام هم در بعضى از جنگها شكست خورد لكن غلبه با او بود. اولياء اسلام هم در بعضى از جنگها دشمنان بر آنها غلبه كردند، لكن غلبه با آنها بود. غلبه با حق است، باطل زهوق است ان الباطل كان زهوقاً ما در اين روز به همه مسلمين دعا مىكنيم و دست تضرع پيش خداى تبارك و تعالى بلند مىكنيم كه مسلمين بيدار بشوند، حكومتهاى اسلامى بيدار بشوند، حكومت اسلامى توجه كنند به اينكه مشكلاتشان را رفع كنند، اين وابستگى خودشان را به ابرقدرتها بردارند از ميان، مستقل بشوند، خودشان باشند، خودشان اداره كنند ممالك خودشان را. ما اينكه گوئيم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود، اين معنى غلط را از او برداشت نكنند كه ما مىخواهيم كشور گشائى كنيم. ما همه كشورهاى مسلمين را از خودمان مىدانيم. همه كشورها بايد در محل خودشان باشند. ما مىخواهيم اين چيزى كه در ايران واقع شد و اين بيدارى كه در ايران واقع شد و خودشان را از ابر قدرتها فاصله گرفتند و دادند و دست آنها را از مخازن خودشان كوتاه كردند، اين در همه ملتها و در همه دولتها بشود. آرزوى ما اين است. معنى صدور انقلاب مااين است كه همه ملتها بيدار بشوند و همه دولتها بيدار بشوند و خودشان را از اين گرفتارى كه دارند و از اين تحت سلطه بودنى كه هستند و از اينكه همه مخازن آنها دارد به باد مىرود و خودشان به نحو فقر زندگى مىكنند نجات بدهد.
خداى تبارك و تعالى اين عيد را بر همه مسلمين مبارك كند و اين عيد مبارك است بر ملت ايران كه در جنگ است و مبارك است بر آنهائى كه شهيد شدند و مبارك است بر آنهائى كه شهيد دادند. خداى تبارك و تعالى به ما هم اين فرصت را بدهد كه درراه او شهيد بشويم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 128
تاريخ: 28/7/59
بيانات امام خمينى خطاب به حبيب شطى، دبير كل كنفرانس كشورهاى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
الان جنگ در ايران است و اين خود دليل بر تهاجم آنها بر ماست و اگر ما مهاجم بوديم در عراق بوديم.
بدون هيچ سابقه و بدون هيچ دليلى با پايمال كردن تمام مواضع بين المللى، صدام اقدام كرد بر هجوم به ايران، آن هم با اسلحههائى كه آنطورى كه اشخاص مطلع به من توضيح دادهاند از اسلحههائى است كه تاكنون اسرائيل استفاده نكرده است و ايشان استفاده كرده است و بسيارى از پيرمردها و جوانها و كودكان ما را كشته و بسيارى از مخازن ما را خراب كرده است. البته هر كس اينچنين جناياتى بكند و شهر و روستاهاى ما را بگيرد، آرزو مىكند آتش بس قرار شود. او خورده است و برده است و ظلم كرده است و ما خسارات را بدون جهت ديدهايم و اين امرى است كه اينطور امكان ندارد. دولت اگر چنانچه مىخواهند عملى بكنند و صلح و صفا باشد، بايد با آن كسى كه مهاجم بوده است و بغى كرده است و هجوم كرده است به يك مملكت اسلامى، فرضاً اگر دولت عراق مسلم باشد، بايد با او قتال كنند تا اينكه برگردد به امر خدا و برگشتن به امر خدا، مجرد اين نيست كه از كشور ما بيرون برود، بلكه خسارات ايران را، خسارات مالى ايران را جبران كند، خسارات جانى كه قابل جبران نيست و قواى خودش را بيرون بكشد و دستش را از مملكت عراق كوتاه كند و حكومت غاصب خودش را كنار بگذارد و ملت عراق را آزاد بگذارد كه سرنوشت خودشان را به دست بگيرند. مسأله نزاع بين حكومت و حكومت نيست، مسأله هجوم يك بعث عراقى غير مسلم است بر يك حكومت اسلامى و اين قيام كفر عليه اسلام است و بر همه مسلمين، قتال با او واجب است. اگر مسلمين تكليف خودشان را عمل كنند، ما هرگز بنا نداريم در مملكت ديگرى دخالت كنيم. هجوم از طرف آنهاست و بر خلاف ميل ملت عراق است. شما حكومتهاى اسلامى بيائيد و اين ملت عراق را آزاد كنيد و تضمين كنند آزادى ملت عراق را و ببينند كه آيا ملت عراق اين حكومت را مىخواهد يا نه. صدام اخيراً انتخاباتى در عراق انجام داد، در مجلس قانونى گذراند كه هر كس مخالفت كند محكوم به اعدام است. حتى از علمائى كه ضد او بودند، با فشار از آنها رأى گرفتند. صدام آنهمه ظلم كه مرتكب شده است و آن مقدارى كه رجال دينى و اسلامى را قتل عام كرده است به مملكت ما تجاوز نكرده است. تجاوز او بر ملت خودش بيشتر از تجاوزى است كه بر ما كرده است. بر ما و شما و همه مسلمين
صحيفه نور ج 13 صفحه 129
واجب است كه او را بر سر جايش بنشانيد و خساراتى كه بر عراق و ايران وارد شده از او مطالبه كنيد. ما دعوا با كسى نداريم لكن خسارات عراق و ايران را مطالبه مىكنيم. ما مىخواهيم اسلام را حفظ كنيم و با بودن اين حزب در عراق، اسلام در خطر است آن هم در خطر كفر. و شما در اين امر مىتوانيد با دولت و مجلس و رئيس جمهورى ايران مذاكره كنيد كه آنها هم همين را خواهند گفت. و ما از خداوند تبارك و تعالى مىخواهيم كه بين مسلمين اتفاق و وحدت حاكم باشد تا اينكه ديگران ما را نچاپند و مستقل باشيم و خودمان كشورمان را اداره كنيم.
در پايان اين ديدار و گفتگو آقاى حبيب شطى از امام پرسيد: آيا اجازه مىدهند كه عدهاى از رؤساى دولتهاى اسلامى در رأس هياتى جهت بررسى به ايران بيايند و با شما ديدار كنند. امام در پاسخ وى فرمودند : براى رسيدگى به جنايات صدام، آمدن به ايران مانعى ندارد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 130
تاريخ: 6/8/59
بيانات امام خمينى در جمع نخست وزير، اعضاى هيأت دولت، نمايندگان مجلس شوراى اسلامى، مديران مراكز راديوئى شهرستانها و اقشار مختلف مردم
انسان يك موجود عجيبى است در جميع مخلوقات باريتعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
مبارك باشد اين عيد سعيد بزرگ بر ملتهاى مستضعف جهان و بر توده زير بار استكبار و بر ملت شريف رزمنده اسلامى ايران.
انسان يك موجود عجيبى است، در جميع طبقات موجودات و مخلوقات باريتعالى، هيچ موجودى مثل انسان نيست، اعجوبهاى است كه از او يك موجود الهى ملكوتى ساخته مىشود و يك موجود جهنمى شيطانى هم ساخته مىشود. موجودات ديگر اينطور نيستند، اينطور نيست كه اين فاصله باشد بين فرد كامل و ما بين فرد جهنمى ناقص. اين از مختصات انسان است كه حق تعالى او را با جميع اوصاف و صفات مقدس خودش ايجاد كرده است و همه چيز در او هست. از اين موجود، پيغمبر اكرم و ساير پيغمبرها محقق شده است و ابوجهل و ساير ابوجهلها هم هست و واسطه مابين اين دو تا هم الى مالا يعلم هست و كارهائى كه از اين انسان صادر مىشود حسن و قبح و صلاح و فسادش بستگى دارد به آن جهات روحى انسان. اعمال به حسب صورت با هم خيلى فرق ندارند، آن چيزى كه فارق بين اعمال است، آن نيات است انما الا عمال بالنيات ملاحظه مىكنيد كه شمشير دست دو نفر باشد و مثل هم فرود بيايد و مثل هم دو نفر را هلاك كند، يكى از آنها مثل عبادت ثقلين باشد ارزشش و يكى از آنها طورى باشد كه در فساد و در تباهى قابل ذكر نباشد، اما عمل يك عمل است دست بالا مىرود و فرود مىآيد و يك نفر را مىكشد. اين اختلاف، مال اختلاف خود انسان است، اختلاف روحيات انسان است و اختلاف قصدهائى است كه روى آن قصدها و اغراضى كه روى آن اغراض، اعمال موجود مىشوند انگيزه اعمال به غايات است. آن چيزى كه اعمال را با هم مختلف مىكند، آن غاياتى است كه انسان را وادار مىكند به اينكه عملى را انجام بدهد و مراتب حسن و قبح و مراتب فضيلت و رذيلت هم روى همين معناست و انگيزههائى هم كه در اعمال بشرى است اختلافش روى همين معنويات است و اراده و تصميم و غايات. يك فعلى مىبينيد كه غايتش الهى است و غير غايت الهى هيچ چيز در آن دخالت ندارد. آن عملى كه الهى باشد و انگيزهاى جز الوهيت نداشته باشد، مثل اعمالى كه انبيا عليهم السلام در تبليغات خودشان انجام مىدادند، اين اعمال طورى است كه هيچ انگيزهاى ندارد الا خداى تبارك و تعالى و لهذا انبياء بزرگ در عين حالى كه دراين تبليغشان و در
صحيفه نور ج 13 صفحه 131
اين ارشادشان آنقدر زحمات را متحمل مىشدند، هيچ يك از اين زحمات آنها را از آن عملى كه داشتند سست نمىكرد و بايد گفت كه هيچ يك از آن زحماتى كه ما و به حسب انگيزههاى بشرى به نظر مىآيد كه زحمت است، براى آنها اينطور نبود براى اينكه روى آن مقصدى كه آنها حركت مىكردند و عمل مىكردند، آن مقصد به قدرى بزرگ بود و به قدرى عالى بود كه تمام زحماتى كه براى آن مقصد متحمل مىشدند، به نظرشان زحمت نبود. مقصد نظر بود و لهذا مىبينيد كه تمام عمرشان را انبيا صرف مىكردند در همان مقصدى كه داشتند و يك قدم عقب نمىگذاشتند و هيچ تزلزلى در روح آنها حاصل نمىشد.
وقتى كه مقاصد عالى شد، زحمتهاى در راه آن بايد در نظر انسان نباشد
من گمان ندارم كه هيچ كس به قدر رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم در آن سيزده سالى كه مكه تشريف داشتند و در آن ده سالى كه در مدينه، اگر كسى درست توجه بكند به زندگى حضرت مولا رسول الله، مىبيند كه شايد آدم بتواند بگويد يك روز ايشان، يك حالى كه به حسب نظر ما استراحت است، ايشان نداشتهاند. آنوقتى كه در مكه بودند، آنقدر فشار داشتند و آنقدر اذيت به ايشان مىكردند و آنقدر ايشان را در تنگناى همه طور و همه جانبه مىگذاشتند كه بالاخره مجبور شدند كه بروند در يك غارى و در آنجا هم تحت نظر اينها بودند و زندگى ايشان آنطور گذشت. يك روز براى ايشان استراحت نبود و بعد از اينكه ديدند نمىشود در مكه ماند و تبليغاتشان در مكه آنقدر تاثير ندارد و يك عده معدودى، چند نفرى به ايشان ايمان آوردند، ايشان هجرت كردند و اگر چنانچه وضع ايشان را در مدينه هم ببينيم، مىبينيم كه در اين ده سال مدينه، جز زحمت و اشتغال به جنگهائى كه بيش آمد و غزوههائى كه پيش آمد، نداشتند و در آن غزوات هم سنگينىاش به دوش خود ايشان بود، لكن مقصد يك مقصدى بود كه اينها پيش او هيچ نبودند. در مكه وقتى كه به ايشان پيام دادند كه تو بيا دست از اين دعوتت بردار و تو هر چه مىخواهى ما در اختيارات مثلاً مىگذاريم، ايشان فرمودند كه اگر همه عالم (تعبيرشان تقريباً اين است كه) همه زمين و آسمان را به من بدهيد، من اين دعوت را دست از آن بر نمىدارم براى اينكه اين دعوت الهى است، اين ماموريت الهى است. ماموريت الهى را براى اينكه يك منصبى، يك مقامى، يك ماليتى، يك چيزى پيدا كنم معنا ندارد. مقاصد وقتى كه عالى شد، زحمتهاى در راه آن مقصد بايد در نظر انسان نباشد. از آن طرف آن افرادى كه از فطرت انسانى خارج شدند و حيوانى هستند به صورت انسان، سبعى هستند به صورت انسان، شيطانى هستند به صورت انسان، آنها هم در راه مقصد خودشان كوشش مىكنند، مقصدى كه دارند آنها هم كوشش مىكنند، لكن فرق ما بين اين دو راه و اين دو مقصد اين است كه آنها كوشش مىكنند براى به دست آوردن يك مارب حيوانى، شيطانى و اينها كوشش مىكنند براى يك مقصد الهى، اينها مىخواهند كه جامعه را، تمام جامعه را انسان كنند. انبيا مامورند از جانب خداى تبارك و تعالى كه بيايند و جامعهها را كه در سر دو راهى واقع شدند، يك راه، راه انسانيت است و يك راه، راه شيطانى و طاغوتى و
صحيفه نور ج 13 صفحه 132
غير انسانى و خود مردم نمىتوانند درست تشخيص بدهند راه را، انبيا موظفند كه ملتها راو گروهها و جمعيتها را با دعوتهاى خودشان، با تعليمات و ارشادات خودشان انسان كنند. از اول خلقت تا آخر، همين معنا طرح است كه اين جمعيتها انسان بشوند
معيارها را بايد معيارهاى الهى قرار بدهيم
همه زحمتهاى انبيا و همه كتب آسمانى و همه دعوتهاى اوليا و انبيا براى اين بوده است كه اين موجودى كه اگر به خودش واگذاشته بشود، از تمام حيوانات بدتر است و از تمام شياطين شيطانتر است، اين را هدايت كنند و به صراط مستقيم دعوت كنند و الهى كنند، انسانى الهى كنند. البته تؤفيق نبوده است كه همه را انسان كنند، سركشها زياد بودند، كسانى كه از فطرت انسانى خارج بودند، زياد بودند و زياد هستند، لكن آنها كوشش خودشان را كردند و آن مقدار از بركاتى كه در دنيا هست، همه از بركات انبياء بزرگ الهى است و اوليا. ما نبايد معيارها را معيارهاى مادى قرار بدهيم و پيروزى و شكست را هم روى معيارهاى طبيعى و مادى مطالعه كنيم. ما معيارها را بايد معيارهاى الهى قرار بدهيم و پيروزى و شكست هم در همان ميدان الهى تشخيص بدهيم. ما اگر در آن ميدان الهى و در آن صراط مستقيم انسانى پيروز باشيم، اگر تمام عالم هم به ضد ما قيام كنند و ما را هم نابود كنند، ما پيروزيم براى اينكه معيار، معيار طبيعى نبود. عالم هم همين عالم طبيعى نيست. اين عالم طبيعى، اخيره موجودات است، تفاله موجودات است. عوالمى كه الى ما شاء الله هست و ما از آنجا آمده و به آنجا خواهيم رفت. ميزان، آن ميدان است و ميزان، آن راه است. انسان به ماهو، انسان شكست و پيروزيش، معيارش آن راه است، نه طبيعت. اگر ما در آن راهى كه داريم، همان راهى كه انبيا داشتند ما هم موفق بشويم كه همان راه را برويم همانطور كه انبيا عليهم السلام پيروز بودند، در آن راهى كه راه مستقيم انسانيت است پيروز بودند، ولو اينكه كشته شدهاند، ولو اينكه آتش زدند بعضىشان را، ولو اينكه به زحمت انداختند آنها را، لكن در آن راهى كه راه انسان بود همه آنها پيروز بودند در مقابل آنهايى كه طاغوت بودند. فرعونها و امثال آنها در اين راه شكست خوردند، در راهى كه راه انسان است، آنها شكست خوردند، اصلش در اين راه نيامدند. دشمنهاى انسانيت و اسلام اصلش شم اين معنا را نكردند كه يك چيز ديگر غير از اين حيوانيت و غير از اين طبيعت هم هست. آنهايى كه فهميدند كه مقصد، مقصد الهى بايد باشد و ما از خدائيم و به او رجوع مىكنيم انالله و انا اليه راجعون ما از خدائيم، ما كارى انجام مىدهيم، ما همان چيزهائى كه خدا به ما داده است در راه خودش، اگر چنانچه مثل انبيا هم فرض كنيد، يا در طريق انبيا هم باشيم، اين كوردلى است كه انسان خيال كند من يك كارى كردم. تو غرق نعمتهاى خدا هستى، چشمت از خداست، گوشت از خداست، قدرتت از خداست، دستت از خداست، پايت از خداست، همه از اوست. من نمىتوانم اسمش را هم امانت بگذارم، باز يك نفسانيتى هست در كار، وقتى همه از او هست، در راه او اگر داديد كارى نيست اين، چيزى كه از خود اوست در راه خود او. اگر بنا باشد كه ما اين ارزش انسانى را ادراك بكنيم و اين ارزش الهى را ادراك بكنيم،
صحيفه نور ج 13 صفحه 133
نبايد متاثر بشويم از اينكه ما را در تنگناى اقتصادى قرار دادند. تنگناى اقتصادى، هر كارى بكنند راجع به دنياست، راجع به طبيعت است. ما را در هجوم نظامى قرار بدهند، يك وقت خودشان مستقيماً، يك وقت با اباديشان، ما نبايد از اين معنا اصلاً آزرده بشويم، چرا آزرده بشويم؟ ما مامور خدا هستيم و خداى تبارك و تعالى همه نعمتها را به ما عطا فرموده است و آن چيزهائى كه عطا كرده، در راه او بايد صرف بكنيم.
آنچه كه انسان را مطمئن مىكند، ذكر خداست
اگر موفق شديم كه صرف كرديم آن چيزهائى كه خدا به ما داده در راه او، ما پيروز هستيم. يك مسلمان و مومنى كه به آن وظيفه شرعيهاى كه دارد، به آن وظيفه فطرى كه دارد، اگر عمل بكند، آن پيروز است ولو در جامعه حيوانى انسانها هم مفروز باشد و مطرود باشد. و آن صورت انسانى كه بر خلاف آن مسير انسانى رفتار مىكند، هر چه هم كه پيش برود، هى حيوانيتش زياد مىشود، سبعيتش زياد مىشود. انسان يك اعجوبهاى است كه از هر دو طرف غير متناهى است، از طرف سعادت غير متناهى و از طرف شقاوت غير متناهى. ما بايد ميزان فصل ما بين انسان و حيوان را انسان و شيطان را به دست بياوريم تا بتوانيم بفهميم كى پيروز است و كى شكست خورده. اين ابر قدرتها كه ما اسمش را ابر قدرت مىگذاريم، اينها تمام قدرتشان صرف حيوانيت مىشود، تمام قدرتشان را روى هم مىگذارند و صرف آمال حيوانى و شيطانى مىكنند و به آن هم درست نمىرسند. اگر بنا بود كه به آن چيزى كه مىخواهند برسند كه بايد وقوف كنند. اينكه مىبينيد كه اين قدرتها هى جلو مىروند و هر چه داشته باشند باز يك قدم جلوتر مىروند و اگر تمام اين عالم را هم داشته باشند باز كافى برايشان نيست، اين براى اين است كه در طرف آن طرف هم غير متناهى هست انسان. آن چيزى كه انسان را مطمئن مىكند آن خداست. آن ذكر خداست بذكر الله تطمئن القلوب آن موجودات الهى از باب اينكه پناهگاهشان خداى تبارك و تعالى است، آنها اطمينان دارند. اين موحودهاى ديگرى كه طاغوتى هستند، پناهى ندارند. اينها هر چه دستشان بيايد و هر چه ظلم بكنند و هر چه كشور گشايى كنند، يك كشور ديگرى هم مىخواهند باز بگشايند و گمان نكنيد كه به اين سنخ افراد اگر همه اين كره ارض را بدهند، اين سير بشود. تمام اين سياره را اگر به يك نفر بدهند، اين سير نمىشود، دنبال اين مىرود كه خوب، ما برويم در اين سيارات ديگر، ببينيم آنجا چه خبر است، برويم آنجا هم بيرق خودمان را بزنيم، چنانكه رفتند در كره ماه هم بيرق زدند. اين براى اين است كه در طرف آمال حيوانى هم انسان غير از ساير حيوانات است. حيوانات وقتى كه آن كار خودشان را، مثلاً خوردند، سير شدند، ديگر مىنشيند و كارى ندارد تا وقتى گرسنه بشود، انسان اينطور نيست. كارى بكنيم كه اين راه را، راه مستقيم را انتخاب كنيم، تا مطمئن بشويم، تا خوف از ما زدايه بشود، از بين برود. انبيا هر كس به آنها هم جسارتكرد هيچ ابداً چيزى به نظرشان نبود، چون كه مقصد يك مقصد ديگرى بود، مطلب يك مطلب ديگرى بود، نه مايوس مىشدند و نه دلسرد مىشدند و نه گلايهمند مىشدند. بله، انبيا دنبال اين
صحيفه نور ج 13 صفحه 134
بودند كه چرا بايد اين بشرى كه فطرتاً بايد فطرت سالم داشته باشد، چرا بايد اينطور باشد. رسول اكرم براى اين غصه مىخورد در وحى هم به او گفته است كه مثل اينكه تو خودت را دارى به كشتن مىدهى كه اينها ايمان نمىآورند. اين نظر اين بود كه اينها را آدم كند. هر كس كه آدم مىشد، يك بشارتى براى رسول اكرم يا انبيا بود و اما اينكه بخواهند يك كشورى را بگشايند و بخواهند يك فرض كنيد كه بلوكى داشته باشند و اين حرفهاى نامربوطى كه بين اصحاب طاغوت هست، اينها در بين انبيا مطرح اصلاً نبوده، اصلاً مطرح نيست. عالم طبيعت پيش انبيا مطرح نيست. آمدند اين طبيعىها را، اين موجودات طبيعى را از اينجا بكشندشان ببرندشان طرف يك ممالك ديگر، يك عالم ديگر و آنچه درو هم من و شما نمىآيد.
اين تحولى كه در جامعه ما پيدا شده است، اين تحول معجزه آسا، اين تحولى كه راه صد ساله را در يك شب كانه پيمودند، اين را چه كسى كرده است؟ اين تحول، يك تحولى است كه اگر يك استادى، عارفى، يك شخص الهى بخواهد با موعظه و نصيحت و اينها بكند، بعد از سى سال، چهل سال زحمت، ده تا پانزده تا را تربيت مىكند. يك كشور سى و چند ميليونى يكدفعه از آن ظلمتهائى كه بعضها فوق بعض ، يكدفعه جهش كرد و در نور واقع شد، نورهاى غير متناهى. اين تحولى كه الان در كشور ما هست، همه روى اين مقصد است كه از اول فريادشان بلند بود كه ما اسلام را مىخواهيم، طاغوت را نمىخواهيم. اين عنايت خدا را به اينها جلب كرد. خداى تبارك و تعالى كه مشاهده مىفرمايد كه يك ملتى از كوچك و بزرگشان مىگويند ما اسلام را مىخواهيم، عنايتش را به اينها متوجه كرد. اين عنايت الهى است كه جوان كذايى كه بايد در (به حسب طبع خودش) بايد در فرض كنيد كه كجا باشد، اين را كشاند به جنگهاى بين اسلام و غير اسلام و با چه روى گشاده، مثل سربازهاى ديگران نيست كه بايد با فشار و زور و وعده و و عيد آنها را وادار كردهاند، اينها همچو به طبع خودشان. من وقتى كه در تلويزيون مىبينم كه يك گروههائى، زن يك بلدى (خوب، همه بلاد اينطورند) نشستند و دارند براى اين جوانهائى كه در جبههها مشغول هستند با كمال جديت دارند بسته بندى مىكنند، دارند نان مىپزند، دارند بستهها را درست مىكنند، من خجالت مىكشم كه ما چرا، ما چه هستيم و اينها چه هستند. يك ملت اينطورى شده است. يك ملت، ملتى شده است كه براى اسلام و براى وطن اسلامى خودش تمام قشرها قيام كردند، هر كه هر چه مىتواند. خوب، ديديد كه بعضى اين پير مردها، يكى از آنها هم آمده بود اينجا، از اين پيرمردها مىروند التماس مىكنند كه ما جبهه جنگ برويم. با اينكه نمىتواند برود مىگويد نه، من قدرتش را هم دارم بفرستيد مرا، مىتوانم. بچههاى كوچك هم همين فكر را دارند همين كار را كه بزرگ مىكنند، بچهها هم همان كارها را انجام مىدهند و تعليمات نظامى كانه مىخواهند بگيرند. يك مملكتى اينطورى شده است، اين عنايت خداست كه به ما توجه پيدا كرده است. ما تا اين عنايت را داريم شكست نداريم. تا اين سايه عنايت حق تعالى به سر ملت ماست خوف از هيچ چيز نداريم. اگر ما يك موجود مادى بوديم، يك موجودى بوديم كه نمىديديم، چشمهايمان را از آن عالم بسته بوديم و هر چه مىديديم اينجا را
صحيفه نور ج 13 صفحه 135
مىديديم، بايد اگر يك نفر ازما كشته مىشود بنشينيم عزايش را بگيريم، لكن وقتى يك موجود، موجود اسلامى و براى مقصد اسلامى دارد كوشش مىكند، تمام كوششها را مىكند و در عين حال در خودش اصلاً شكست نمىبيند. ميدانهاى جنگى كه شما الان ملاحظه مىكنيد و همه رفتند و اشخاصى رفتند و ملاحظه كردند، اين جوانهائى كه در آن ميدان دارند جنگ مىروند و برادرهايشان مىبينند كشته شد و افتاد، هيچ فترت و فتورى در آنها دست نمىدهد، به همانطورى كه از اينجا با شوق رفتند، با همانطور در جنگ هم با اشتياق و با دلاورى و با جرات، با آغوش باز شهادت را استقبال مىكنند. اين يك مسألهاى است، ايران يك وضعى پيدا كرده است كه ما نمىتوانيم اين وضع را تعبيرى از آن بكنيم جز اينكه بگوئيم يك مملكت الهى است، يك مملكتى است كه فهميدند افرادش و اشخاصش كه براى اسلام بايد جانفشانى كرد. شما مقايسهاى بكنيد بين ملت ما و ساير ملتها (نه، ملتها همه خوبند، آنها باز يك قدرى به واسطه آن فشارهائى كه بر آنها مىآيد نمىتوانند درست قيام كند و انشاء الله مىكنند) يك مقايسهاى بكنيد بين سردمدارهاى ممالك ديگر با رؤساى اين مملكت. آقاى كارتر در كدام جنگها رفته است توى جبهه جنگ؟ ايشان در همان كاخ سفيد و آن كاخ ييلاقىاش نشسته و وا مىدارد اشخاص را جنگ بكنند، كشته هم بشوند به جهنم، شما براى من كار بكن، بمير و بدم. و آقاى صدام در كدام جبههها آمده است و سركشى كرده؟ اين از سربازهاى خودش هم مىترسد، از ملت خودش هم مىترسد. در كجا شما سراغ داريد كه رئيس جمهورش در جبهه دائماً در جبهه از اين شهر به آن شهر باشد؟ و رؤساى ديگرش، اين آقاى رئيس مجلسش هم جبهه برود؟ كجا اين مسائل هست؟ امام جمعهها را در كجا شما ديديد كه مثل جندىها لباس بپوشند و در جبهه بروند؟ كجا هست اينها؟ در كجا شما ديديد كه سربازهايش و ارتشىهايش و رؤساى ارتشش اينطور فداكارى بكنند از آنها كشته مىشود، باز جلو بروند. در كجا هست اين مسائل؟ يك مسائلى است كه جز در راه صراط مستقيم انسانى حل نمىشود. براى اين است كه ملت ما با دولتش، با ارتشش، با اين چيزهايش دو تا نيستند، همه از هم هستند، از هم نمىترسند. كى ما الان گرفتارى اين را داريم كه تهرانمان يا اصفهانمان يا شيرازمان يا كجا حكومت نظامى بشود؟ كى ما همچو نگرانى داريم كه نبادا فلان قشر، فلان عشيره، فلان - عرض كنم كه - جمعيت در اطراف ايران به ضد ما قيام كنند؟ ما همچو نگرانى نداريم. يك چهار نفر بچه و جوان گول خوردهاى كه هستند، اينها هم حالا ديگر فهميدند نبايد اين كارها را بكنند، انشاء الله درست بفهمند. اين يك مملكت نمونه است الان و ما دلمان مىخواهد كه اين مملكت نمونه آن نمونه عالى بشود و الگو بشود براى همه مملكتها. اين يك مملكت، شما در تاريخ نگاه كنيد از صدر تاريخ تا آخر اگر پيدا كرديد يك جايى را كه زنها و زنهاى جوانى كه حالا بايد فرض كنيد كه بروند سراغ جوانى شان، و پيرزنش، و پيرمردش، پيرزنش اينطور كوشش كند در اينكه پشتيبانى از ارتشش بكند، پشتيبانى از پاسدارهايش بكند. شما كجا، اگر داريد سراغ بگوئيد ما هم بفهميم. كجا شما همچو چيزى داريد كه دوش به دوش مردها و پاسدارها و ژاندارمرى و ارتش و همه قواى مسلح، دوش به دوش اينها زنها هم همراهى بكنند؟ هر كه هر قدرى مىتواند. عراق اينطورى است؟ همه مردم
صحيفه نور ج 13 صفحه 136
عراق ؟! خيلى مضحك است اين مطلب، ايشان گفته بودند كه، آقاى صدام، كه فرق ما بين اينهائى كه داوطلب شدند براى ما كه چهار صد هزار نفرند با آنهائى كه در ايران هستند، اينها به ما احترام مىگذارند و به ما توجه دارند، آنها اصلاً پشتشان را كردند به پاسدارها و نظامىها. خوب، انسان دهنش باز است، هر چه دلش بخواهد مىگويد. اما خوب وقتى مطالعه كنيد، وقتى، ايشان خيال مىكند كه عراق را توى محفظهاى گذاشتند هيچ كس نمىبيندش يك محفظهاى هست كه جمعيت عراق توى آن محفظه است فقط، هر چه به آنها نسبت بدهند هم چيزى خوب، اگر اينطورى هست، كه اين حكومت نظامىها چيست؟ اگر مطلب اين است كه همه همراه شما هستند، خوب، شما يك وقتى صاف و پاك برو تو اين جمعيتها ببين مىتوانى قبل از اين، همانطورى كه زمان محمد رضا بود، شما ديديد كه اينها اگر يك، اگر محمدرضا مىخواست از يك خيابانى عبور كند، در عين حالى كه اتومبيلى كه نشسته بود، مسلح به همه جور چيزى بود و شيشههايش هم ضد گلوله و همه بساط بود، معذلك از يك هفته قبل مىرفتند همه خانهها را تخليه مىكردند و جايش نظامىها و ساواكىها را مىنشاندند تا ايشان بيايند از اينجا عبور كنند بروند آن طرف. حالا ما مىبينيم كه همه اين اشخاص، اين نخست وزير ما مىرود توى جمعيت با آنها صحبت مىكند، رئيس جمهور ما هم همين طور مىرود آنجا و همه اركان ما. اين، اگر ايشان درست مىگويد، خوب، برود توى جمعيتها، چرا خودش را قنداق كرده آن كنار؟
ما سر اسلام دعوا داريم، اسلام و ضد اسلام نمىشود با هم تفاهم كنند
خوب، چه داعى داشت ايشان كه بى مطالعه، بدون اينكه بفهمد قصه چه است، بدون اينكه ملتها را در حساب بياورد، همين كه بعضى از شياطين مثل خودش، به گوشش خواندند كه الان وقت اين است كه حمله بكنيم و ايران را، يك شخصيتى براى خودمان درست كنيم (اينها راهش انداختند براى همچو جنايتى) چه داعى داشت اين كار را بكند كه حالا افتاده به اين طرف و آن طرف كه بيائيد ما را صلح بدهيد؟ چه جورى صلح بكنيم ما؟ با كى صلح بكنيم؟ اين همانى است كه يك كسى بگويد كه فرض كنيد كه پيغمبر اسلام با ابوجهل صلح بكنند، آخر اين قابل صلح نيست. توئى كه اينهمه جنايات وارد كردى به كشور خودت و كشور ما، توئى كه اينهمه مسلمانها را به كشتن دادى، توئى كه اين جنايات را كه گمان ندارم در تاريخ نظيرش زياد باشد، اينهمه جنايات را كردى، توئى كه در دزفول آنطور جنايات را كردى، حالا ما فرض كنيد رئيس جمهور ما و مجلس ما و نخست وزير ما بنشينند در يك جلسهاى با شما جلسه كنند و دست بدهند و احوالپرسى كنند و بگويند بيائيد، بسم الله! شط العرب مال شما، ديگر ما را رها كنيد مسأله اين است ؟! ما جواب ملت عراق را چه بدهيم؟ حالا ملت خودمان هيچ، جواب ملت عراق را چه بدهيم كه يك رژيمى كه چندين سال بر او حكومت كرده است غاصبانه و آنقدر از جوانهاى آنها را كشته و آنقدر از جوانهاى آن را معيوب كرده و آنقدر از علماى آنجا را شهيد كرده و حالا ما بنشينيم، ما كه ادعا مىكنيم مسلمانيم، بنشينيم سر يك ميز و با ايشان صحبت كنيم كه بيائيد با هم مصالحه كنيم؟ جواب ما، حالا جواب خدا هيچ كه جواب بايد بدهيم، جواب انبيا هيچ كه جواب بايد بدهيم، جواب ملائكه الله هيچ كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 137
جواب بايد بدهيم، جواب مستضعفين جهان هيچ كه بايد جواب بدهيم، جواب اين ملت عراق را ما چه بدهيم اگر از كربلا يك طومارى براى ما برسد كه شما چرا با يك آدمى كه علماى ما را شهيد كرده، روشنفكرهاى ما را در حبس كرده (حبسهايشان الان جا نمىشود، يك جاهايى را تخليه كردند براى حبس از براى اينكه، از طورى كه نقل كردند براى ما) شما نشستيد با اينها صلح مىكنيد؟! چه صلحى ما داريم؟ ما با اين شهدائى كه داريم چه جواب بدهيم؟ ما اينقدر شهيد داديم حالا بنشينيم سر يك ميز و با ايشان صحبت كنيم؟! مسأله ما، مسأله مكتبى است، مسأله دلخواهى نيست، ما سر اسلام دعوا داريم، ما مىگوئيم كه يك نفر آدمى كه اسلام را اصلش مخالف با حزب خودش مىداند، اسلامش اسلام عفلقى است كه از اسلام كارترى هم بدتر است، يك نفر آدم و حزبى كه اسلام را مخالف همه چيز خودش مىداند و با تمام قوا اگر دستش برسد مىكوبد اسلام را، ما با او مىتوانيم مصالحه كنيم؟ يعنى اسلام را ما فدا كنيم؟ مگر اسلام زمين است؟ مگر اسلام آسمان است؟ همانطورى كه در زمان شاه مخلوع اگر به ما گفتند بيائيد با هم مصالحه (گفتند هم )، با ما بيائيد مصالحه بكنيد، خوب، ما حق داشتيم مصالحه كنيم، يك كسى كه با اسلام مخالف است؟! باز مخالفت او كمتر از اين است، منتها همان حقه بازىهايى كه آن مردك مىكرد و در ايران او مىرفت به چيز حضرت رضا مىآمدند عكسش هم مىانداختند، همان كارها را اين مىكند، حالا مىرود، در راديو بود، كجا بود، نوشته بود كه بى ركوع نماز خوانده، حال اين اشكال به او نيست، ما با اينها هيچ راه مصالحهاى نداريم براى اينكه مقصد ما يك مقصدى است و آن اسلام است، همه ملت ما اسلام را مىخواهند، مقصد آنها هم يك مقصد ضد اسلامى است، و آن اسلام است، همه ملت ما اسلام را مىخواهند، مقصد آنها هم يك مقصد ضد اسلامى است، اسلام و ضد اسلام نمىشود با هم تفاهم كنند. بله، اسلام اجازه داده به اينكه يك كسى اگر مسلمان شد و به آداب اسلامىاش رفتار كرد و فهميديد كه مسلمان است و اينها، او را قبول كنيد. ايشان خودش را دست بردارد از اين كارها و از مملكت عراق هم دست بردارد و بشود يك نفر مثل افراد عادى و توبه كند و بگويد من مسلمان شدم حالا الاسلام يجب ماقبل و اما خدا همچو قلبهاى اينها را در آن مهر زده است و سياه كرده است به واسطه اعمال خودشان كه اينها ديگر قابل اصلاح نيستند، هيچ قابل نيستند، اينها ديگر نمىتوانند اصلاً توبه كنند، اينها كارهاى خودشان را، اينها آدمكشى را، آنطور جنايت را به اينها تبريك گفته، به اينهائى كه جنايتها را كردند، اين اصلاً قابل اصلاح نيست و ما هم حق نداريم اصلاح كنيم، فرضاً من بخواهم، فرض كنيد شهوت نفسانيم اقتضا كند، اما تكليف الهى را چه بكنيم؟ ما مكلف هستيم،ما همانطورى كه با محمد رضا نمىتوانستيم اصلاح بكنيم، جواب نداشتيم از اينهايى كه شصت هزار جمعيت از آنها مرده است و كشته شده و شهيد شده، اگر آن پيرمرد، من بعضى وقتها با كسانى كه خير خواهى مىكردند، مىگفتم خوب، من جواب اين پيرزنى كه جوانش را از دست داده، چه بگويم؟ ما بيائيم آقاى محمدرضا را با او مصالحه كنيم به اينكه او حكومت نكند، سلطنت بكند!! معنى سلطنت اين است كه ايشان آن بالاها بنشينند و ما اعليحضرت آريامهرش را بگوئيم و عرض مىكنم همه تشريفات و همه تجليلات را از او بكنيم، منتها او ديگر تو سر ما نزند. من مىگفتم من جواب اين
صحيفه نور ج 13 صفحه 138
پيرزنى كه آمده مىپرسد از من كه تو چكاره بودى كه جوان من از دستم رفت تو او را اعليحضرت همايونى مىخوانى؟ الان هم همان حرف است، ماها چكاره هستيم كه برويم بنشينيم با اينها صلح كنيم. اين دنيايى كه هى فرياد مىزنند به اينكه بيائيد با هم مصالحه كنيد و به اسلام برگرديد، اينها اسلام را مثل اينكه نشناختند، بعضى از اين آخوندهاى دربارى كه ما را نصيحت مىكنند كه بيائيد به اسلام برگرديد، اينها اسلام را نمىدانند چه است، اينها اسلام را جز خوردن چيزى نمىدانند، همان مسائل حيوانى اگر اينها اسلام را مىدانستند، اينها كه مىدانند كه اين مردك، اين حزب عفلقى مسلمان نيست و هجوم كرده به يك مملكت اسلامى، تكليف آن كسى كه هجوم مىكند به مملكت اسلامى، تكليف همه مسلمين است كه به او هجوم كنند، تازه آن آخوند دربارى مىگويد كه بيائيد با هم به اسلام برگرديد !! آخر تو بيا به اسلام برگرد، تو بيا بفهم اسلام چه است. اگر اسلام خلاصه مىشد در اكل و شرب و مارب حيوانى، آنوقت بله بايد بيائيم با هم بنشينيم به آن اسلامى كه شما مىگوئيد برگرديم، اما اسلام آن است كه آن شهدا را داده است، اسلام آن است كه براى رسيدن به مقصد آنهمه زحمت را نبى اكرمش و اوليائش متحمل شدند، حالا ما براى اينكه چند نفر جوان از دستمان رفته است (با اينكه خيلى عزيزند) از اسلام دست برداريم و برويم بنشينيم مصالحه كنيم؟ ما و ملت ما همانى است كه در اين خيابانهاى تهران و در شهرستانهاى ديگر آنهمه جوانها را از دست داد و مصالحه نكرد، در صورتى كه همه قدرتها دست آن شخص خبيث بود و دنبال كرد مقصد خودش را تا به مقصد رسيد. جوانهاى ما، مردمما، زن و مرد مااينها هستند كه دنبال مقصد و مكتبشان هستند و مصالحه نخواهند كرد با هيچ قدرتى و با هيچ ابر قدرتى. فرق ارتش ما و ارتش آنها اين است كه ارتش ما دستش بسته است، ارتش ما اسلام برايش تكليف معين كرده، ارتش آنها دستشان باز است، توپ، موشك زمين به زمين به اصطلاح خودشان مىاندازند، نه مترى، ده مترى، يك شهر هم همهاش را خراب كنند، آنوقت تبريك مىشنوند. ارتش ما نمىكند اين كار را، نمىتواند اين كار را بكند و نخواهد كرد، ارتش ما فقط موارد جنگى آنها و اشخاصى كه مخالف اسلام و قيام بر ضد اسلام كردند، مىكوبد و خواهد كوبيد. من بايد يك تسليت به سرتاسر ايران و تبريك عرض كنم و خصوصاً به خوزستان و اخص، بالاخص به دزفول تبريك عرض كنم براى اينكه آنطور روح مقاومت دارند و آنطور مردانه قيام كردند و مشغول به مقابله با دشمن هستند و تسليت به كسانى كه جوانهايشان را از دست دادند و ما همه هستيم، همه شريك هستيم، جوانها مال همان تنها پدر و مادرها نبود، جوانها مال اسلام بود. پيغمبر اسلام تسليت به شما مىگويد، مصيبت بر اسلام وارد شده به آنها از آنها تشكر كنم به اينكه براى اسلام خوب قيام كرديد و اجر شما با اسلام است، با خداى اسلام است و تشكر كنم از همه قواى مسلحهاى كه در اين جنگ بين اسلام و كفر، قيام به وظيفه كردند و خوب هم قيام كردند، شهيد دادند و خرابى براى مملكتمان وارد شد، اينها هم شهيد دادند و كوشش كردند و مردانه قيام كردند، از آنها هم همه و از همه ردههاى بالائى كه (بالا و پائين ما نداريم انشاء الله) برادرهايى كه در اين مسائل وكيل بودند رفتند آنجا، نخست وزير است نمىدانم رئيس جمهور است، امام جمعه
صحيفه نور ج 13 صفحه 139
است، همه اينها كه مشغولند به اين خدمت و صادقانه هم مشغولند، از آنها تشكر كنم و ملت ما بايد قدردانى بكنند از آنها. اينها برادرهاى شما و ما هستند كه در جبههها رفتند و شهيد مىدهند و جديت مىكنند و انشاء الله پيروز مىشوند، كسانى كه بر ضد اسلام هستند، به جاى خودشان مىنشانند. و از مملكت عراق و از ملت عراق تشكر كنم كه در اين وقت آنها هم به آنقدرى كه ميسورشان هست پشتيبانى مىكنند از مملكت ايران كه پشتيبانى از اسلام است، از آنها هم تشكر كنم و از همه جوانهايى كه، و غير جوانهايى كه از همه بلاد عالم، از اقصى بلاد، از آمريكا، از اروپا و از پاكستان، از هندوستان، از همه جا پشتيبانى كردند از ما، اظهار پشتيبانى كردند، مهيا بودن خودشان را براى دفاع از اسلام اعلام كردند، از همه آنها هم تشكر كنم و از خداى تبارك و تعالى تؤفيق سعادت براى همه بخواهم و انشاء الله به آنجا نمىرسد كه محتاج بشود كه همه جوانها از همه اطراف و همه مردم دنيا و متعهدين از همه جا هجوم كنند و يك همچو آدمى را از بين ببرند، ما جوانهاى خودمان و ارتش خودمان كافى است براى اين امر و عمده اين است كه خداى تبارك و تعالى با ماست و ما اتكال به خداى تبارك و تعالى داريم و اميدواريم كه اين اتكال را تا آخر داشته باشيم تا عنايات حق تعالى را حفظ كنيم. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه ملتها را، مستضعفين را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 140
تاريخ: 12/8/59
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مسلمان پيرو خط امام
اگر يك ملتى بخواهد پيش ببرد، بايد بتها را بشكند
بسم الله الرحمن الرحيم
از جمله چيزهائى كه دولتهاى بزرگ، ابر قدرتها و به تبع آنها دولتهاى كوچك عمل مىكنند و از چيزهائى كه آنها براى پيشرفت مقاصد خودشان اجرا مىكنند اين است كه ايجاد خوف بكنند در ملتها، دولتهاى كوچك در بين ملت خودشان ايجاد خوف بكنند. شما ديديد كه در اين مدتى كه محمد رضا غصب كرده بود حكومت ايران را، ساواك آنطور تبليغات مىكرد كه هر خانوادهاى شايد گمان مىكرد كه اگر يك كلمه راجع به دولت يا راجع به شاه مخلوع بگويد اين كلمه را آنها مىشنوند و اين را به جزا مىرسانند. در همه قشر ملت، اين خوف را اينها ايجاد كرده بودند با تبليغات دامنه دار خودشان كه ساواك همچو هست كه در هر چند نفر آدم يكى از آنها ساواكى است و حرفها را اگر در داخل خانهها هم بر ضد رژيم گفته بشود به ساواك مىرسانند و ساواك هم خواهد چه كرد و چه كرد. اينها در خود كشور خودشان، هر كشورى كه زير دست آن كشورها بود، در كشور خودشان اين معنا را دامن مىزدند به طورى كه در زمان شاه مخلوع آنطور در بين مردم خوف بود كه شايد برادر از برادرش مىترسيد، پدر از پسر، پسر از پدر، هر دو از زن مىترسيدند كه مبادا يك وقت ما يك حرفى بزنيم و موجب گرفتارى و آزار و اذيت بشود و اعدام و حبس و كذا. دولتهاى بزرگتر كه شياطينى هستند معلم اين شيطانها، آنها از باب اينكه دايره سلطهشان زياد بود به همه كشورها، اينطور مسائل را با حكومتهاى آنها و با ملتهاى ديگر باز تبليغ مىكردند و ايجاد خوف و رعب مىكردند در همه كشورها و اينطور وانمود مىكردند كه اگر يك كشورى يك كلمه بر خلاف اين قدرت بزرگ، آن قدرت بزرگ، بر خلاف آمريكا، برخلاف شوروى و قبلاً بر خلاف انگلستان يك كلمه اگر بگويد، دولت را چه خواهند كرد و مملكت را خواهند گرفت و خواهند چه و چه كرد. اين يك حيلهاى بود كه از سالهاى طولانى اينها براى پيشرفت مقاصد خودشان اين حيله را به كار برده بودند و ملتها هم باورشان آمده بود و دولتهاى كوچك هم نسبت به آن بزرگها باورشان آمده بود كه اگر يك كلمه بر خلاف فلان دولت بگويند اينها ساقط خواهند شد و از بين خواهند رفت و آنها هجوم خواهند كرد و لهذا در بعضى از اوقات كه در چندين سال پيش از اين يك اولتيماتومى آنها مىدادند به ايران مثلاً، با همان لفظى كه آنها، تشرى كه آنها مىزدند هر امرى را كه مىخواستند، به مجلس تحميل مىكردند و به
صحيفه نور ج 13 صفحه 141
دولت تحميل مىكردند، اينها هم نسبت به ملت خودشان همين طور بود. همچو كه صحبت حكومت نظامى مىشد ديگر مردم بكلى به واسطه خوفى كه از اينها داشتند، بكلى خودشان را مىباختند. اين معنا را ما را از اول به نظرمان آمد كه بايد اين خوف را شكست، اين يك رعبى است و ارعابى است كه واقعيت ندارد زياد، آنقدر كه واقعيتش است صد چندان تبليغات است و دامن مىزنند به آن و همه مردم را يا همه دولتها را مىترسانند. به نظر مىرسيد كه بايد اگر بخواهد يك ملتى پيش ببرد يا مقابله بكند با دولت يا مقابله بكند با دولتهاى بزرگ، به نظر مىرسيد كه اگر ما بخواهيم يك عملى انجام بدهيم بايد اين بتها را شكست و او به اين است كه بايد خود آنهائى كه در رأس واقع شدند، هدف قرار داد و ابتدا با صحبت، با حرف اينها را همچو كرد كه از دل مردم اين مسأله خارج بشود كه نمىشود بر خلاف فلان قدرت حرف زد. كم كم مردم اين معنا را حس كردند كه نه، آنطورها نيست كه تصور مىشد كه اگر يك كلمه راجع به آن درجه اولىها صحبت بشود عالم به هم مىخورد و لهذا ديديد كه وقتى كه صحبت از خود آن مردك هم شد هيچ اشكالى پيش نيامد. اگر هم اشكالى پيش آمد اشكالى بود كه رفع مىشد و ديديد كه وقتى كه اعلام حكومت نظامى در روز هم كردند مردم ريختند بيرون و شكستند حكومت نظامى را و هيچ چيز نشد.
عمده اين است كه اين خوفهائى كه اينها ايجاد كردند در دل ملتها، اين شكسته بشود. از جمله چيزهائى كه خيلى به آن دامن زده بودند و مىترساندند همه را اين معنا بود كه اين دو تا قدرت بزرگى كه الان در عالم هست، از اين دو قدرت نمىشود اصلاً كسى احتمال بدهد كه كنار برود و خودش مستقل باشد، حتماً يا بايد در بلوك شرق باشد يا در بلوك غرب، از اين دو حال هيچ نمىشود خارج شد. اگر يك وقتى كسى بخواهد خيال اين معنا را بكند كه خودش هم يك آدمى است، خودش هم مستقل است، اين يك خيال غلطى است كه همان تصورات است واقعيت نمىتواند داشته باشد. لكن وقتى كه كم كم ملتها به خود آمدند و فهميدند كه نه، آنطورها نيست، ما ديديم كه مداخله نظامى شوروى در افغانستان كه يك ملت ضعيفى ولى زندهاى هست و با قدرت ايمان مقابله كرد، در عين حالى كه حكومت افغانستان، حكومت غاصب افغانستان با شوروى و حزبها، بعضى از حزبچپى همه با هم هستند معذلك جوانهاى برومند افغانستان در مقابل آنها ايستادند و الان مدتهاى زيادى است كه از براى شوروى ايجاد اشكالات كردند به طورى كه بايد بگوييم شوروى را شكست سياسى دادند. اين براى اين بود كه فهميده شد كه اينطور نيست كه اگر شوروى به يك جائى حمله بكند، ديگر مىشود حرفى زد، اين صد در صد بايد تسليم شد، يا اگر آمريكا يك وقت دست به آن زده بشود، ديگر مملكت مثلاً ايران بكلى منهدم مىشود و از بين خواهد رفت. كم كم اين مسأله، اين رعب شكسته شد نسبت به رژيم منحوس پهلوى كه همه ديديد كه با همان فريادهاى شما جوانها، مردها و قيام ملت نتوانستند آنها ديگر نگه دارند او را. با همه قوائى كه داشتند بالفعل و دنبال او هم بودند، معذلك فريادهاى شما و وحدت كلمه شما آنها را شكست داد.
پس اين معنا كه اگر ما بر خلاف اين دستگاه يك كلمهاى بگوييم نابود خواهيم شد، معلوم شد نه، مسأله
صحيفه نور ج 13 صفحه 142
درست نبوده. اينها به واسطه تبليغاتشان ايجاد خوف كرده بودند كه با همين خوف كارهاى خودشان را انجام مىدادند. بيشتر مردم به واسطه اين خوف كنار مىگرفتند و بى تفاوت مىشدند و مىترسيدند، آنها هم با اينكه قدرتشان به آن بزرگى نبود كه يك ملت را از بين ببرند، استفاده مىكردند لكن ملت ايران اين مطلب را شكست در هم و اين رژيم را از بين برد. نسبت به قدرتهاى بزرگ هم همين طور است قضيه و همين طور بود قضيه كه ارعابش بيشتر از واقعيتش بود. اگر يك مطلبى فرض كنيد در يك دولت كوچكى واقع مىشد بر خلاف ميل شوروى مثلاً يا بر خلاف ميل آمريكا، كافى بود كه آمريكا يا شوروى يك تشر بزنند، با همان يك تشر مسأله ختم مىشد، يا مثلاً در آنوقتى كه انگلستان قدرتش زيادتر بود از ديگران، يك كشتى را بياورند در اين آبهاى نزديك ايران، يك كشتى را كه آوردند اينجا، ديگر نه مجلسش مىتوانست حرفى بزند و نه دولتش و هر چه آنها مىخواستند، تحميل مىكردند. اين مطلب هم در ايران شكسته شد، اين معنا كه يكى برود در سفارت آمريكا و يك تعرضى بكند به سفارت آمريكا، در سابق و در زمان رژيم سابق، جزء تخيلات و شعرها به نظر مىآمد، چطور امكان دارد كه ملتى كه هيچى ندارد، جوانهائى كه دستشان چيزى نيست بروند و سفارت آمريكا را يك تعرضى به آن بكنند، يك سنگى حتى بيندازند، اگر يك همچو چيزى بشود اصلاً ملت و دولت ايران به باد فنا خواهد رفت. اينها چيزهائى بود كه با شيطنت و تبليغات تو مغز مردم كرده بودند و مردم را از آن قدرت ملى و انسانى و اسلامى كه داشتند غافل كرده بودند. ما ديديم كه جوان ما به واسطه آنهمه ناراحتىهائى كه ملت ما از اين قدرت فاسد كشيده بود عكس العمل نشان دادند و رفتند و ريختند و آن اعضاى آنجا را گرفتند و اينها و هيچ آسمان به زمين نيامد. ويژگى اين عمل، اين بود كه اين قدرت آمريكا و اين ارعابى كه كرده بودند اينها كه اگر چنانچه يك تعرضى بشود، به ديوار سفارت آمريكا كسى يك خطى بكشد چهها خواهد شد اين از بين رفت. شما جوانها كه رفتيد و آنجا را گرفتيد و بعد هم به همه معلوم شد كه اينها اصلش يك افرادى نبودند كه راجع به يك سفارتخانه متعارف باشند، اينها مركز يك توطئهاى بودند كه در همه شوون كشور ما بلكه منطقه دخالت مىكردند و دولتهاى سابق دانسته يا ندانسته از آنها بايد تبعيت بكند و هر كارى كه مىخواهد انجام بدهد بايد با مشورت اينها باشد چنانچه خود محمد رضا گفت كه ما ليست وكلا از سفارت مىآمد و ما بايد اين ليست را همانطورى كه آنها نوشتند عمل بكنيم. اين خدمتى كه اين جوانها كردند و رفتند و شكستند و گرفتند آنجا را و آن افراد فاسد را نگه داشتند، اين يك مطلبى بود كه آن واهمههائى كه در ذهن مردم بود، در ذهن ملتها بود، در ذهن دولتها بود و آن هيولائى كه نشان داده بودند آنها از قدرتهاى بزرگ، آن را شكستند. اين يك مطلبى است كه اگر چنانچه ملت ما هم دنبال او هر جور زحمتى به خودش راه بدهد، هر جور گرفتارى و تنگنائى كه برايش پيش بيايد ارزش دارد. ارزش اين عمل به اين نيست كه ما شكممان يك وقتى گرسنه مىماند يا مثلاً راه وقتى بخواهيم برويم با اتومبيل مىتوانيم برويم از باب اينكه نداريم چيزى ارزش اين به اينها نيست. ارزش اين در عالم به اين است كه شما يك بتى كه درست كرده بودند اينها كه، بت بزرگى كه همه ممالك را گرفته بود، شكستيد، و اين يك
صحيفه نور ج 13 صفحه 143
جنبه سياسى داشت كه، و يك ارزش سياسى داشت كه همه ارزشها پيش او كوچكند. اينهائى كه خيال مىكنند كه به واسطه اعمال اينها ما در تنگنا واقع شديم، اشتباه مىكنند، در عين حالى كه سوء نيت ندارند، البته يك دستههائى هستند كه شما را هم آمريكائى مىدانند، پاسدارهاى ما را هم مىگويند مرتجعند، آمريكائىاند. اينها، اين دستهها بيچارهاند، بدبختند اينها. و اما بعض از اشخاصى كه خوب، دلسوز هم هستند براى كشور ما و براى كشور خودشان و مخالف هم هستند با هم ارگانهاى خارجى و اجانب، لكن آنها هم تحت تاثير همان تبليغات واقع شدهاند و گمان مىكردند كه اگر چنانچه به زودى و فوراً ما تقديم نكنيم اين جاسوسها را به آمريكا و يك عذر خواهى هم نكنيم، چهها و چهها خواهد شد. ارزش اين عمل اين است كه اين اشتباهات را رفع كرد. شما الان يك سال است كه اين جاسوسها را، اين توطئه گرها را، اين مجرمها را در آنجا حبس كرديد و خبرى هم نشد، نه بازارمان خوابيد و نه اقتصادمان به هم خورد، و اينها، بعد هم هر كارى آنها خواستند هى كردند و هى ترساندند و هى عمل مذبوحانه كردند و ما ديديم كه يك سال از اين امر گذشت و نه، هم بازارهاى ما سر جاى خودش هست و هم كشاورزى ما سر جاى خودش هست و هم چيزهاى ديگرمان، هيچ چيز نخوابيد، هيچ مطلبى نشد. ارزش اين است، ارزش اين عمل اين است كه شكسته شد آن بت بزرگى كه براى ملتها تراشيده بودند. ارزش اين چريكهاى افغانى اين است كه شكستند آن بتهاى بزرگى را كه تراشيده بودند كه اگر چنانچه كسى با شوروى يك كلمه بگويد، بايد به فنا برسد. اينها شكستند اين را.آنها هم چندين ماه است كه الان با همه قوائى كه آن قدرت بزرگ پيش آورده براى آنها و حكومت خودشان هم با آنها مخالف است، باملتش مخالف است، چريكهاى افغانستانى شكستند آن هيولا و چيزى كه براى ملتها پيش آورده بودند. اين عمل شما در اينجا و آن عمل آنها در آنجا ارزشش يك ارزشى نيست كه ما بتوانيم به ميزان در آوريم. اينها ارزش دارد به اينكه، مانصف ملتمان هم اگر كشته مىشد ارزش داشت اين، براى اينكه قضيه، قضيه شكم نيست تا ما عزا بگيريم كه مبادا يك وقت گندم ما نداشته باشيم. مادر پنجاه و شصت سال پيش از اين كه من يادم هست، با اسب و الاغ از اين راه به آن راه مىرفتيم و با عرض مىكنم كه نه برقى بود و نه بساطى بود و آنطور همه مردم زندگىشان را مىكردند.
ما براى شكم قيام نكرديم، ما براى اسلام قيام كرديم
آن چيزى كه براى ما ارزش دارد اولاً اسلام است كه در آن همه چيز هست. ما براى شكممان قيام نكرديم كه اگر شكممان را يك فرد جلويش را بگيرند مابنشينيم سر جايمان. ما براى اسلام قيام كرديم، همانطورى كه درصدر اسلام پيغمبر اكرم براى اسلام قيام كرد و آنقدرى كه او در زحمت و رنج واقع شد، ما نشديم. ما الان بازارهايمان سر جاى خودش هست و امسال كه مىگويند ميوهها هم بيشتر از هميشه هست، ارزاقمان هم سر جاى خودش هست و گرفتارى اين چيزها ابداً نداريم عمده اين است كه ما يك ملتى داريم كه اين ملت همه بيدار شدند، آن خوف را شكستند، آن
صحيفه نور ج 13 صفحه 144
خوفى كه اگر يك پاسبان مىآمد يك بازار را مىبست هيچ كس حرف نمىزد او را شكستند، فرياد زدند، با فرياد خودشان قدرتى را كه در اينجا بود شكستند و قدرتها را شكستند. ما وقتى يك ملت داريم كه سى و چند ميليون است و بيست ميليون جوان داريم كه آرزوى شهادت بسياريشان مى كنند، ديروز يك پيرمرد نزديك به هشتاد، تقريباً بين هفتاد و هشتاد بود، طورى كه چيز بود، آمد با من مصافحه كرد و رفت آن كنار و دوباره من ديدم ايستاد و دوباره دارد مىآيد، دفعه دوم كه آمد اينجا گريه مىكرد اشكهايش رامن ديدم كه آنجا جارى بود مىگفت من مىخواهم بروم جنگ بكنم. من گفتم به او كه من و تو بايد دعا بكنيم، جوانها بايد جنگ بكنند. الحمدلله ما كه جوانهايمان، پيرهايمان، زنها، دخترها، همه، بچهها همهمان يك تحولى در ما پيدا شده است كه نمىخواهيم ديگر زير بار ابرقدرتها برويم، بايد البته ملتى كه اينطور باشد خودش را مهيا كند براى همه چيز. قدرتهاى بزرگ عالم هست، شما هم ايستاديد در مقابل قدرتهاى بزرگ عالم، از ارعابهايشان نترسيد خيلى، اما مهيا بشويد براى اين شلوغ كارىها، براى اين كارهايى كه دارد انجام مىگيرد بايد ما مهيا بشويم. يك كار ارزشمندى شما كرديد، يك كار بزرگى كرديد كه تمام دنيا به صورت اعجاب دارند به شما نگاه مىكنند. كسى كه يك همچو كار بزرگى را به عهده گرفته است نبايد خيال كند كه امروز كه ما اين را بيرونش كرديم فردا كس ديگر مىآيد، نخواهد آمد، خير، شما و ما مهيا هستيم و مهيا بايد باشيم كه آنقدرى كه ارزش دارد عملمان، بايد برايش فداكارى بكنيم. ما باز با آن تنگناى اقتصادى كه پيغمبر اكرم در آن چند سال كه در آن غار بود واقع شده بود، واقع نشديم. آنها نان خوردن هم نداشتند، آنها با زحمت براى خودشان به طور قاچاق يك چيزى مىآوردند مىخوردند، زندگى مىكردند، لكن ارزش عمل يك ارزشى بود كه مىارزيد به اينها، تحمل مىكرد ايشان اينها را. ما الان چيزى برايمان واقع نشده، خوب، يك گوشه كشور ما يك جنگى واقع شده و آن هم دارند سركوبشان مىكنند. ما بايد مهيا باشيم كه فردا اگر از يك گوشه ديگرى هم يك شيطان ديگرى سر در آورد، آن هم سركوبش بكنيم. ما مىخواهيم زنده باشيم و ما مىخواهيم شرافت خودمان را حفظ كنيم و ما مىخواهيم اسلام عزيز را كه همه چيز درش هست، استقلال درش هست، آزادى درش هست، شرافت درش هست، مىخواهيم اين را حفظش بكنيم و قرآن كريم را حفظ بكنيم و اين ارزش دارد به اينكه ما همهمان هم از بين برويم، رفتيم. مگر ما از پيغمبر بالاتريم، مگر ما از حسين بن على بالاتر هستيم. آنها هم همه چيزشان را دادند در راه هدفشان، لكن ما قدرت داريم الان، آنها آنوقت نداشتند همچو قدرتى. حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در آن غارى كه پناه برده بودند كسى را نداشتند، يك چند نفرى آنجا بودند و همه در خوف زندگى مىكردند ما به آنجا نرسيده است حالا. زمانى هم كه در مدينه تشريف آوردند، آنقدر رنج ايشان كشيدند، اينقدر زحمت كشيدند كه هيچ يك از آنها را تا حالا ما نكشيديم.
ما ملتى هستيم كه با وحدت كلمه و اتكال به خدا همه چيز را مىتوانيم پيش ببريم
ما از جنگ نبايد بترسيم. پيغمبر اكرم جنگ كرده است براى اسلام حضرت امير جنگ كرده
صحيفه نور ج 13 صفحه 145
است براى اسلام. صدر اسلام در يك چند سال چندين جنگ، هشتاد تا، چقدر جنگ واقع شد. ما بايد مهيا باشيم براى جنگها و ما قدرت داريم، ما جوانها را داريم. يك ملتى هستيم كه با وحدت كلمه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى همه چيز را ما مىتوانيم پيش ببريم، هيچ خوف از اين مسائل نداريم. اينها كه ايجاد خوف مىخواهند بكنند در شما، همانهائى هستند كه در زمان شاه مخلوع هم ايجاد خوف كرده بودند و آن به واسطه همان ايجاد خوف سرجاى خودش نشسته بود و به خيال خودش سلطنت مىكرد. وقتى اين خوف شكسته شد ديديم كه تو خالى، بود واقعيت آنطورى كه مىگفتند نداشت. قدرتهاى ديگر هم همين طور است، خيال نكنيد كه اينها شاخ و دم خيلى بزرگى دارند، اينها هم همين طورهاست. مهم اين است كه ما با هم منسجم باشيم، مهم اين است كه قواى مسلح ما كه خداوند انشاء الله نصرت به آنها بدهد منسجم باشند با هم. سپاه پاسداران و قواى انتظامى ديگرى خودشان را يك بدانند. همهتان براى يك مقصد داريد عمل مىكنيد و آن مقصد اين است كه كشور خودتان را آزاد نگه داريد و مستقل، نوكر نباشيد، شرافت خودتان را حفظ بكنيد. همه قواى مسلحه، هر كس هست، از ملت هم هر كس متصل شد به آن جبهه، همه همدم باشيد و هماهنگ. اگر هماهنگ باشيد و همه روى يك رويه كار بكنيد و يك فرماندار از براى فرمانده براى شما باشد كه روى نقشه عمل بكند مطمئن باشيد كه پيروز هستيد و هيچ قدرتى هم نمىتواند با شما مقابله كند براى اينكه قدرت، قدرت ملت است. ارتش وقتى اتكالش به اين ديوار بزرگ شد، به اين سد عظيم ملت شد قدرتى پيدا مىكند كه هيچ چيز نمىتواند مقابل او بايستد. ارتش ما وقواى مسلح ما و پاسدارهاى ما و همه اينها پشتوانهشان همه ملت هست. الان شمابينيد سرتاسر مملكت ما در حال جنگند، دخترهاى توى خانههايشان هم در حال جنگند، براى جنگىها دارند كار مىكنند يك همچو مملكتى كه ارتشش با ملتش يك است، رؤسايش با ديگران برادرند، اينها همه خدمتگزار هستند نسبت به ملتشان، ملتشان از آنها پشتيبانى مىكند، يك همچو ملتى از چى مىترسد، و شما مطمئن باشيد. چند وقت است كه الان ما را حصر اقتصادى كردند، چه شد مثلاً؟ ما كجايمان گير كرده است كه حصر اقتصادى، حصر اقتصادى خيال مىكنند اشخاص كه ما اگر چنانچه از آمريكا مثلاً فرض كنيد كه فلان چيز را نخريم، خير، ديگر نمىتوانيم. نخير ما داريم زياد، آمريكا اينجا برايمان ذخيره كرده اينها را. بدانيد كارهاى خدائى است اينها، كارهاى خدائى است كه پنجاه سال آن يا كمتر يك قدرى، اين مرد بيست و چند سال، اين دومى زحمت كشيد و آمريكا هم به خيال اينكه خوب، مملكت خودش است ديگر، هر چه هست مال خودش است، نفتهاى ما را البته گرفتند و خوردند و بردند و اسلحههاى زياد آوردند براى ما. اين كوههائى كه در ايران هست بسياريش زيرش اسلحه و مهمات هست و اينها همانهائى بود كه دشمن ما، دشمن فعلى و هميشگى ما براى خودش تهيه كرده بود و حالا مال ماست. عمده اين است كه ما خودمان، خودمان را بشناسيم و قواى مسلح ما و ملت ما يكپارچه بشود. اگر اينها همه با هم يكپارچه باشند، پشت به پشت هم بدهند، هيچ قدرتى نمىتواند اينها را بشكند. اين قدرتهاى بزرگ آنقدر گرفتارى دارند كه به اين مسائل خيلى نمىتوانند برسند، هر
صحيفه نور ج 13 صفحه 146
كدامشان مقابل هم ايستادند. اين گرگها را مىگويند كه وقتى شب هم ميخواهند بخوابند دور هم، همه رويشان را به هم مىكنند از خوف اينكه اگر يكىشان غفلت كند باقىشان او را مىخورد. حالا اينطوريست كه شما خيال نكنيد كه آمريكا اگر بخواهد يك چيزى بكند، آمريكا مقابلش يك گرگ ديگرى ايستاده درست دارد نگاهش مىكند، آن هم همين طور مقابلش يك گرگ ديگرى ايستاده مقابلش اللهم اشغل الظالمين بالظالمين مسائل اينطور نيست كه به گوش ما مىخوانند كه اى، اگر آمريكا چه بشود، چه. خوب، يك سال تمام است كه اين جوانهاى عزيز ما رفتند و البته رنج كشيدند، زحمت كشيدند و ماجورند در اين امر پيش خداى تبارك و تعالى. من نبايد تشكر كنم از آنها، عمل آنها پيش خدا ارزش دارد. يك سال است كه اينها رفتند و آنجا را گرفتند. آنها جز، هى حرف آنها زدند، آن ور ايستادند و حرف زدند و چه كردند، خوب، حصر اقتصادى كردند و چه كردند، لكن ملت سر جاى خودش ايستاده و هيچ نقصى در خودش نمىبيند. ده سال ديگر هم كه بشود همين است. عمده ارزش اين عملها اين است كه از ذهن تودههاى ضعيف مردم در سرتاسر دنيا، مستضعفين جهان در سرتاسر دنيا، از ذهن اينها اين رعبها را خارج مىكند به خود مىآيند، الان هم آمدهاند. هى مىگويند كه ماها در انزوا هستيم، آنوقت كه در انزوا نبوديم چه بوديم؟ يك ملت زير دست ضعيف بيچاره، يك پاسبان در بازار بزرگ تهران حكومت مىكرد بر بازار. اين آنوقت بود كه ما منزوى نبوديم، منزوى نبوديم يعنى روابطمان با آمريكا و با شوروى و با كذا و كذا سر جايش بود.
تا منزوى نشويد، نمىتوانيد مستقل شويد
حالا كه منزوى هستيم چه هستيم؟ حالا كه منزوى هستيم جوانهاى ما ايستادهاند و سفارت آمريكا را گرفتند و پنجاه و چند نفر جاسوسها را گرفتند و نگه داشتند البته انسانى هم با آنها رفتار كردند. آنطورى كه به من دائماً رسيده اين است كه خيلى خوب با اينها رفتار كردند و اخلاق اسلامى هم همين است.
حالا كه منزوى هستيم اينكه بازارمان سر جايش هست با عزت و احترام، هيچ كس به ما نمىتواند ظلم كند، هيچ كس نمىتواند بگويد بازارتان را ببنديد، يا با الزام بازار را ببندند، هيچ كس نمىتواند بيايد بگويد چهارم آبان است بيرقها را همه جا بزنيد و بايد همچو بشويد، هيچ. حالا كه منزوى نيستيم خود مانيم، مستقليم. انزوا اگر پيدا شد، انسان خودش را بهتر پيدا مىكند. ديروز چند تا، دو سه تا جوان آمدند و يك تفنگى را كه من خوب نمىشناسم تفنگ چه هست آوردند نشان دادند، گفتند اين را ما خودمان درست كرديم، وقتى هم به ارتش نشان داديم گفتند صحيح است و خوب است و وسائل را فراهم مىكنيم. اين براى اين است اگر چنانچه ما منزوى نبوديم هيچ وقت به فكر اين كار نمىافتادند. شما كه حالا به خيال اينها منزوى هستيد شما الان در فكر اين هستيد كه خودتان كارهاى خودتان را انجام بدهيد. منزوى نبودن يعنى متكل بودن به غير، يعنى اسير بودن منزوى هستيم يعنى ارتباطمان با ديگران قطع است و ما نوكر ديگران نيستيم. آنها هى مىآيند به ما مىگويند كه بيا
صحيفه نور ج 13 صفحه 147
روابطمان را درست كنيم، ما همه جور حاضريم، چطور. و ما مىدانيم شيطنت است اين. البته اگر چنانچه همه احترام به همه بگذارند، همه دنيا با هم بايد برادر باشند اما مسأله اين نيست مااز اين انزوا نمىترسيم، ما استقبال مىكنيم يك همچو انزوائى را كه ما را وادار مىكند كه خودمان به فكر خودمان بيفتيم. وقتى اين انزوا نباشد ما متكل به غيريم، هر چى مىخواهيم دستمان پيش غير دراز هست. گندم هم مىخواهيم از آنها بگيريم و ارزاقمان را از آنها بگيريم و صنايعمان را آنها برايمان بيايند درست بكنند، همه چيزمان دست آنها باشد. ملت تا اينطور باشد مىتواند خودش داراى يك چيزى باشد، در اقتصاد مستقل باشد، در جنگ مستقل باشد، در اجتماع مستقل باشد وقتى شما منزوى باشيد مىتوانيد اين كارها را بكنيد. شماى منزوى مىتوانيد كه فكر بكنيد كه بايد كشاورزىمان را خودمان اداره كنيم محتاج نشويم به ديگران، براى اينكه منزوى هستيم ديگران نمىدهند به ما. وقتى يك ملتى احساس كرد كه ارزاقش را ديگران نمىدهند به او، خودش به فكر مىافتد كه براى خودش درست كند. مادامى كه در نظرش اين است كه نه، ما مىآورند برايمان، مىدهند به ما، نمىتواند كار بكند. اينهائى كه وقتى در اطرافشان ده تا پانزده تا نوكر هست، مىافتند و تنبل مىشوند و هيچ كار از آنها نمىآيد، وقتى مىبريشان حبس، خودش تو حبس كارهاى خودش را مىكند براى اينكه منزوى شده. ملتى كه منزوى بشود مىتواند ترقى كند، مترقى مىشود. ملتى كه منزوى نيست نمىتواند به ترقى راه خودش را برود. ملت غير منزوى يعنى ملتى كه اتكالش به ديگران هست، خوراكش را از ديگران مىگيرد، اتومبيلش هم از ديگران مىگيرد، برقش هم از ديگران مىگيرد. اين ملت تا آخر بايد اسير باشد. تا منزوى نشويد نمىتوانيد مستقل بشويد. از انزوا ما چه ترسى داريم، ما آن روزى كه منزوى نبوديم همه گرفتارىها را داشتيم، حالائى كه منزوى هستيم مستقل هم هستيم. الان هر كسى آقاى خودش هست، هى زير بار ديگرى نيست. الان مىتواند يك سفارتخانهاى (هر سفارتخانهاىخواهد باشد) مىتواند كه به حكومت ما، به دولت ما يك چيز را تحميل كند؟ پس ما منزوى نيستيم شما خيال مىكنيد منزوى هستيم. منزوى به آن معنائى كه شما مىخواهيد نباشيم، اين معنايش اين است كه ما وابسته باشيم و تا آخر غلام حلقه بگوش باشيم. خدا مىداند آن روزى كه من عكس اين محمد رضا را ديدم در روز نامههاى اينجا، در مجلهاى بود، چيزى كه در آمريكا مقابل يكى از رياست جمهورىهاى آنها ايستاده بود مثل يك بچهاى و او عينكش را برداشته بود و به روى او نگاه هم نمىكرد، اينطور نگاه مىكرد و اينطورى ايستاده بود، خدا مىداند تلخى اين در ذائقه من شايد حالا هم باشد كه ما اينطور هستيم كه يك نفر آدمى كه مىگويد من همه كاره هستم و كشورم را مىخواهم برسانم به كذا و از ژاپن بايد جلو بيفتيم و فلان، يك همچو آدم ضعيف زبونى است كه مىرود در آمريكا بعد از همه تشريفات كه اجازه بدهند و چه بكنند و برود آنجا، مىايستد آنجا پهلوى آن جانسون (ظاهراً بود) ايستاده آنجا و آن مردك تو صورتش نگاه نمىكند، عينكش را برداشته و آنطور نگاه نمىكند و اين اينطورى ايستاده. خدا مىداند كه اين غير انزوا براى يك ملتى از هر انزوائى بدتر است. بله، او منزوى نبود، آقايان مىخواهند ما هم اينطور بشويم. ما انزوائى را كه اين آقايان خيال
صحيفه نور ج 13 صفحه 148
مىكنند، با آغوش باز اين انزوا را مىپذيريم. تا انزوا نباشد افكار شما به راه نمىافتد. مغزهاى شما از مغز آمريكائى كوچكتر نيست لكن شما رااز انزوا بيرون آوردند و مرتبط كردند، تا آخر قيامت شما بايد منزوى آنوقت باشيد، وابسته، افكارتان اصلاً به راه نيفتد، مغزهايتان بخشكد آنجا و هيچ راه عمل نكنيد. اگر مغزهاى ما عمل مىكرد، حالا وضع كشور ما غير از اين بود، لكن نگذاشتند مغزهاى ما عمل بكند. همه چيز را آوردند، اموال زيرزمينى ما را دادند و همه چيز را آوردند، فراهم كردند كه مبادا شما به فكر اين بيفتيد يك صنعتى ايجاد كنيد تا ارتباطتان را از دنيا قطع نكنيد، اين ارتباطى كه شما را به انزواى حقيقى مىكشد، نمىتوانيد خودتان اهل صنعيت بشويد و نمىتوانيد مملكتتان صنعتى بشود، نمىتوانيد مستقل باشيد و نمىتوانيد آزاد باشيد. اين انزوا از نعمتهاى بزرگ خداست. شما مقايسه كنيد بين كشور خودتان امروز كه منزوى هستيد با كشور خودتان در ده سال پيش از اين كه نبوديد، مقايسه كنيد، فكر كنيد. هى فكر اينكه اى ما چيزى نداريم، اى ما چيز. ما انسان داريم، ما آدم داريم، ما جوان داريم، ما جوانهائى داريم كه با همه قوا دارند در مقابل همه قدرتها ايستادهاند. چى هيچ چيز نداريم. ما همه چيز داريم. ما اين زمينهاى وسيع داريم، ما آنقدر چيزهاى زيرزمينى داريم، چطور ما نداريم. ما همه چيز داريم، فقط اين انزوا نبودن، منزوى نبودن، ما را به اين حال رسانده است كه ما براى هر چيز بايد دستمان را پيش ديگرى دراز كنيم. يك چند سال بايد سختى را تحمل كنيم (سختى هم خيلى نيست تحمل كنيم تا بتوانيم خودمان سر پاى خودمان بايستيم و آدم باشيم.
با تمام قدرت بيست سال هم اين جنگ اگر طول بكشد، ما ايستادهايم
اين قدرتها ديگر شكسته شدند و علامتش هم همين است كه يك سال است اين جوانهاى ما اين كار را كردند و ارزش كارشان هم بسيار زياد است و هيچ عالم به هم نخورد. حالا فرض كنيد كه اين نوكر بدبخت، اين صدام بدبخت كه ملت خودش را به تباهى دارد مىكشد و آنقدر به ملت خودش دارد تحميل مىكند، اين هم يك حمله مذبوحانه كرده است، ما هم صبر داريم و حوصله داريم. ملت ما پنجاه شصت سال، جوانهاى ما تا چشمشان را باز كردند زير يوغ اين مسائل و اين مصائب بودند. عادت داريم ما به زحمت كشيدن، جوانهاى ما عادت دارند به اين زحمتها. حالا كه خودشان را يافتند و مستقل مىدانند، با تمام قدرت بيست سال هم اين جنگ طول بكشد ما ايستادهايم، در صورتى كه اين پوسيده است ديگر. شما خيال نكنيد كه اين يك كاريست. اينكه مىبينند موشك مىاندازند، اين براى اين است كه نمىتواند بيايد با اينها مقابله كند، از دور ايستاده است و موشك مىاندازد. اينكه اين جنايات را مىكند و مىخواهد ملت ما را بترساند به خيال خودش، اين براى اين است كه قدرت آنكه مقابله كند با اين جوان ما را ندارد، در همه جا هم دارد هى كشته مىدهد و هى دارد ضايعات مىدهد ولى آن خوى غلطش و آن تخيل باطلش و اينكه اعصابش بكلى خرد شده است و حالا خردتر، نمىگذارد كه به خودش بيايد و بفهمد بايد چه بكند. اين در آنجا، در خود عراق هم پوسيده
صحيفه نور ج 13 صفحه 149
شده است و در همه ممالك دنيا هم آبرويش را از دست داده است. البته راديوى بغداد و نمىدانم روزنامههاى بغداد هى هياهو مىكنند، هياهو زياد است، اما در دنيا ببينيد چه جورى است وضع. در همه كشورهاى دنيا اينها حيثيت سياسى اگر داشتند هم از دست رفت و در خود عراق هم ملت با او مخالفند و كم كم صدايشان در مىآيد و پيدا هم شد آثارش. و فرق ما بين دولت ما و بين قواى انتظامى ما با آنها اين است كه اينها از ملتند و با ملتند و ملت هم با آنهاست، دليلش هم همين است كه آن دسته دارند جنگ مىكنند، خداوند همه را حفظ كند و سرتاسر ايران دارند كمك مىكنند. اگر پيدا كرديد يك دهى در عراق اينجورى كمك كرده باشد به اينها، اينها به زور البته مىگيرند، غارت مىكنند، به زور مىگيرند، اما اگر پيدا كرديد يك ده را در تمام كشور عراق كه جوانهايش، زنهايش دارند آنها نان بپزند و نمىدانم دسته بندى كنند، ندارند اينها. يك همچو ملتى از كى مىترسد، چرا بايد بترسد. ما خدا را داريم، ما اسلام را داريم، ما براى خدا داريم عمل مىكنيم. كسى كه براى خدا عمل مىكند چرا بترسد، از كى بترسد. آنها بايد بترسند كه اگر از اينجا رفتند، جهنم هست آمالشان. جوانهاى مائى كه براى خدا دارند جنگ مىكنند اجرشان با خداست. امكان دارد كه يك كسى براى خدا كار بكند و خداى تبارك و تعالى به او عنايت نداشته باشد شهيدشان با همان شهداى صدر اسلام انشاء الله محشورند و قدرتمند هستند. خداوند همهتان را حفظ بكند و همانطورى كه اين آقا گفتند، اولاً من تشكر مىكنم از زحمات شما و من نبايد تشكر بكنم، براى اينكه كشور خودتان هست و خودتان براى خودتان عمل كرديد و ارزش عمل شما بسيار زياد است و حالا كه بنا داريد كه مجلس كار خودش را انجام داده است و محول مىخواهيد بكنيد به دولت، امر صحيحى است و انشاء الله شما هر جا باشيد، در جبههها هم كه مىرويد سلامت باشيد و اميدوارم كه با قدرتمندى غلبه كنيد بر همه شيطانها.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 163
تاريخ: 16/8/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از حجاب پاكستانى
كعبه خانه ناس و محلى براى اجتماع و زيارت مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
با تشكر از حضور آقايان در اينجا و اميدوارى به اينكه خداوند زيارت آقايان را و ساير حجاج محترم را قبول كند، عرض مىكنم كه شما مؤفق شديد به زيارت خانهاى كه خداوند براى ناس قرار داده است و اول بيتى است كه خداوند براى همه مردم قرار داده است و فرموده است كهاول بيت وضع للناس للذى ببكه اين دليل بر اين است كه، يكى از ادله اين است كه خداى تبارك و تعالى همه عالم را دعوت فرموده است به اسلام و اين خانه را براى تمام عالم از زمان بعثت تا آخر براى همه قرار داده است.
اين خانه ناس است. شخصى يا اشخاصى يا گروهى يا طوايف خاصى اينطور نيست كه اولى باشند به خانه خدا از ديگر ناس، همه مردم، آنهائى كه در سرتاسر دنيا هستند، در مشارق ارض و مغارب ارض، مكلف هستند كه مسلم بشوند و در اين خانه كه قرار داده شده است از براى ناس، مجتمع بشوند و زيارت كنند آن بيت مقدس را. عقلا و علماى اسلام از صدر اسلام تاكنون كوشش كردند براى اينكه مسلمين همه با هم مجتمع باشند و همه يد واحد باشند بر غير مسلمين. در هر جا كه مسلمى پيدا بشود بايد با ساير مسلمين تفاهم كنند و اين يك مطلبى است كه خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم سفارش كرده است و پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم سفارش فرموده است و ائمه مسلمين سفارش فرمودهاند و علماى بيدار اسلام دنبال اين امر را گرفته و كوشش كردهاند به اينكه مسلمين را در تحت لواى اسلام به وحدت و يگانگى دعوت كنند
پيغمبر اسلام مبعوث شدهاست بر تمام بشر در مشارق ارض و مغارب ارض
مع الاسف بعض از عناصر منحرف، از عناصرى كه به اسلام اعتقاد هم ندارند با ادعاى خالى از حقيقت اسلام كوشش دارند به اينكه اسلام را در عربيت خالص كنند. گزارشى كه در يكى دو روز پيش از خبر گزارىها رسيد به ما، اين بود كه صدام حسين در مجلس غير قانونى خودشان صحبتهاى متفرقهاى كرده است و اراجيفى بافته است از آنجمله اينكه فارس مسلم نيست به دليل اينكه قرآن عربى است، پيغمبر عرب بوده است و اسلام مال عرب است. به منطق اين آدم منحرف كه از اسلام
صحيفه نور ج 13 صفحه 164
بىاطلاع است و از آنجمله اعرابى است كه خداى تبارك و تعالى فرموده است اشدكفرا و نفاقا واجدر الا يعلموا حدود ما انزل الله اين، سزاوارترند اينطور اشخاص از اينكه حدود خدا را و احكام خدا را نشناسند. به منطق اين آدمى كه اعتقاد به اسلام هم ندارند شما آقايان كه به مكه مشرف شديد مسلم نبوديد و تمام مسلمين دنيا كه در شرق و غرب زمين هستند مسلمان نيستند. فارس مسلمان نيست، ترك مسلمان نيست، بلوچ مسلمان نيست، پاكستانى مسلمان نيست، مسلمانان هندوستان مسلمان نيستند، اندونزى مسلمان نيستند، مسلمانى فقط منحصر به عرب است! نظير عفلق، نظير صدام و نظير حزب بعث عراق! اين منطق يك آدمى است كه از اسلام بىاطلاع است، از قرآن بىاطلاع است. ضرورت مسلمين است كه پيغمبر اسلام آخر نبيين است و مبعوث شده است بر تمام بشر در مشارق ارض و مغارب ارض. قرآن كريم حكايت مىكند كه اسلام مال تمام طوايف است، هر كس به او رسيد بايد ايمان بياورد و روايات از رسول اكرم اين است كه اسلام براى همه است. و اين آدم اگر تا حالا هم فرض كنيم (به فرض غلط) كه مسلم است، براى اين كلمه از اسلام بيرون رفته است براى اينكه خلاف ضرورت مسلمين و خلاف قرآن كريم و خلاف رسول اكرم گفته است.
قرآن كريم ميزان را تقوا قرار داده است و صدام عربيت را
ما سالهاى طولانى است كه دنبال اين هستيم كه مسلمين را با هم همقدم و هم كلام و مجتمع كنيم براى اينكه تمام گرفتارىهائى كه مسلمين دارند و به دست قدرتهاى اجنبى، آنهائى كه مىخواهند از بلاد مسلمين بهرهگيرى كنند، آنهائى كه مىخواهند ذخائر مسلمين را ببرند، آنهائى كه مىخواهند دولتهاى اسلامى را در زير يوغ سلطنت خودشان قرار بدهند اينها كوشش كردهاند خودشان و عمالشان به اينكه تفرقه بين مسلمين ايجاد كنند. اين كلام خبيث همان كلامى است كه آنها مىخواهند كه عرب را يك طرف قرار بدهند و همه مسلمين را در طرف ديگر. فقط عرب مسلم است، پاكستانى مسلم نيست، ايرانى مسلم نيست، عرب مسلم واقعى است!! اينها همه بايد (به حسب قولى كه او باز در يك كلامش گفته است) اينها بايد آقائى عرب را بپذيرند!! اين برخلاف اسلام است، برخلاف دستورات قرآن است. قرآن كريم ميزان را تقوا قرار داده است و فرموده است ان اكرمكم عندالله اتقيكم و صدام ميزان را عربيت قرار داده است، عربيت، چه عربيتى باشد كه مثل عقلق و امثال صدام باشد و چه سايرين. اين برخلاف موازين اسلام و برخلاف ضرورت مسلمين است. اين همان معنائى است كه ابرقدرتها مىخواهند كه قشرها را از هم جدا كنند، عرب را از غير عرب جدا كنند، عرب را در يك طرف قرار بدهند و عجم را در يك طرف ديگر. در بين خود عرب هم مىخواهند كه طوايف مختلف را از هم جدا كنند و در بين عجم هم كه ساير مسلمين هستند مىخواهند كه اينها را از هم جدا كنند اينها مأمور اين هستند، محمدرضا مأمور اين معنا بود كه اينها را از هم جدا كند. كسانى كه اين معنا را مىگويند و اين معنا را تعقيب مىكنند اينها همان مأمورينى هستند كه مقاصد پليد اجنبىها را كه مسلمين را مىخواهند از هم مفترق كنند اجرا مىكنند.
صحيفه نور ج 13 صفحه 165
ما بر حسب امر خدا از اسلام و كشور خودمان دفاع كرديم
مسلمين بايد يد واحده بر ما سوايشان باشند و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم قرآن شريف دستور داده است كه اگر يك طايفهاى از مسلمين بر طايفه ديگر بغى كردند و تعدى كردند، بر همه مسلمين واجب است كه بر ضد او قيام كنند. فرضاً از اينكه غير مسلم بغى كند بر مسلم، اگر يك طايفهاى از كفار هجوم بياورند به مملكت اسلامى، تكليف همه مسلمين است كه به او هجوم بياورند و او را از صفحه روزگار نابود كنند. چه شده است كه مسلمين در اين امرى كه همه مىدانند، تمام كسانى كه اطلاع دارند از منطقه مىدانند كه دولت جابر صدام و بعث ناگهان بدون هيچ مقدمه حمله كرده است به ايران از طرف دريا و از طرف هوا، از طرف زمين و بدون اينكه دولت متوجه بشود بعضى از بلاد ايران را غصب كرده است و بعضى از سرزمينها. آن روزى كه مطلع شد ايران، جلويش را گرفت و بحمدالله به قدرى صدمه بر او وارد كرده است و بر جنود او وارد كرده است كه بر گرداندن به اصل اول محتاج به سالهاى طولانى است و اين هجوم ناجوانمردانه، كشور عراق را به تباهى كشاند و مىكشاند و سرمايههايى كه بايد صرف بشود در راه ترويج اسلام، اينها را صرف كردهاند در راه جنگ. ما بادى به جنگ نبوديم و نيستيم، لكن اگر كسى تعدى بكند دهان او را خرد مىكنيم. ابتدا از آنها بوده است و لهذا در مملكت ما اين واقعه واقع شده است. اگر ما بادى بوديم، خوب بود اول ما رفته باشيم يكى از دهات آنجا را گرفته باشيم و آنها آمده باشند و ما را عقبزده باشند. ادعاى اينكه ما مدتهاست، صدام در اين نطق خبيثش گفته است كه: ما مدتها با دولت ايران صحبتها كردهايم، رفت، آمد كرديم و خواستيم تفاهم كنيم و دولت ايران قبول نكرده است و ما ملزم شدهايم كه به دولت ايران، و آنها، دولت ايران، پاسگاههاى ما را در مرز خراب كردهاند و چقدر از پاسگاههاى ما را خراب كردهاند و از قبيل اين اراجيف. دولت ايران قبل از حمله عراق حتى يك وجب در ملك آنها، در مملكت آنها نرفته است و بنا هم نيست كه برود و يك پاسگاه از آنها خراب نكرده است، لكن بعد از آنكه آنها حمله كردند و مردم ايران را، مردم عادى ايران را با توپهاى دورزن و با موشكزمين به زمين خانهها را خراب كردهاند، زن و بچههاى مردم را كشتند و همه شرارتها را كردند، البته دفاع بر هر مسلمى، بر هر انسانى دفاع واجب است و ما به حسب امر خدا دفاع كرديم از خودمان و دفاع از اسلام، نه دفاع از كشور خودمان فقط.
چرا مسلمين بر ضد مستكبرين قيام نمىكنند؟
صدام كسى است كه تابع عفلقهاست و آنها حزبشان اسلام را منافى مىدانند با وضعيت خودشان، دشمن اسلام هستند آنها اين كه مىگويد حسين ابن على سلام الله عليه چه، اين همان آدمى است كه زوار حسين بن على را دستجمعى اعدام كرده است و به حبس كشانده است. اين همان آدمى است كه مرقد مطهر حضرت امير را به امر او گلوله بستند، كه گلولههائى كه خراب كرده بود يك جائى از، سوراخ كرده بود، يك جائى از ديوار را به من نشان دادند اينها همانها هستند كه علماى
صحيفه نور ج 13 صفحه 166
بزرگ اسلام را چه از طايفه سنى و چه از طايفه شيعه گرفتار كردند و حبس كردند و شهيد كردند، اينها از اسلام بوئى نبردند و حالا دعوى اسلاميت مىكند و مىگويد من مسلم هستم ايشان از همان اعرابى است كه خداى تبارك و تعالى فرموده است اينها از اسلام و حدود اسلام بىاطلاع هستند. چه شده است كه مسلمين توجه ندارند به اين معنا؟ چرا اين مسائلى كه در ايران واقع شده است و اين مسائلى كه به مملكت ما وارد شده است و آنطور بچه و كوچكها و زنها و مردها را اينها قتل عام كردهاند، بر خلاف موازين بينالمللى و بر خلاف موازين جنگ به جاهاى مسكونى حمله كردند، چرا مسلمين در اين مطلب هيچ توجهى ندارند؟ چرا ساكت هستند؟ خداى تبارك و تعالى امر فرموده است كه بايد جنگ كنند با اين، حالا جنگ نمىكنند لااقل تبليغ كنند، ساكت نباشند. چرا راديوهاى بلاد مسلمين ساكتند در اين موضوع؟ چرا مسلمين ساكتند و توجه ندارند كه اگر چنانچه جمهورى اسلام در ايران خداى نخواسته شكست خورده است چرا توجه ندارند كه ابرقدرتها از اسلام مىترسند و مخالفتشان با ايران به واسطه اين است كه مىترسند اسلام در ساير بلاد رشد كند و همين معنائى كه در ايران شده است در جاهاى ديگر بشود؟
مسلمين را چه شده است كه در اين مسائل كه مربوط به اسلام است و مربوط به حيثيت مسلمين است ساكت نشستهاند، تماشاچى شدهاند؟ ما احتياج به كمكهاى جندى و كمكهاى ارتشى نداريم و ما خودمان حساب اينها را پاك خواهيم كرد، لكن تأسف دارد كه مسلمين بىتوجه هستند به اين مسائل اسلامى، بىتوجه هستند به قرآن كريم، عمل كنند به صريح قرآن كريم كه فرموده است كه: اگر يك طايفهاى ولو مسلم باشند اگر چنانچه حمله كرد بر طايفه ديگر از مسلمين، بر مسلمين لازم است كه از آن طايفه مظلوم دفاع كنند. چرا خبرگزارىهاى خودشان را فرستند و ببينند مسائلى كه در ايران واقع شده است، مصائبى كه در ايران واقع شده است؟ و چرا اگر خبر گزارىهائى باشد و اطلاع بدهد به آنها، در راديوهاى آنها منعكس نمىشود؟ اين سكوت مرگبار چيست كه در مسلمين است؟ شما گمان مىكنيد كه مطرح عراق و ايران است و صدام است و مملكت ايران؟ قضيه اين نيست. مطرح اسلام است، نه مطرح يك كشور. مطرح تمام كشورهاى اسلامى است، مطرح مستضعفين جهانند. آن چيزى كه آنها مىخواهند اين است كه مسلمين متفرق باشند و آنها حكومت كنند به اين مسلمين. آنها تمام جوانهاى ما را به تباهى بكشند، دانشگاههاى ما را دانشگاههاى استعمارى قرار بدهند، اقتصاد ما را وابسته كنند، ارتش ما را وابسته كنند. آنها به ايران فقط نظر ندارند، آنها به همه بلاد مسلمين، به همه بلادى كه تحت سلطه اسلام بايد باشد آنها نظر دارند. لكن مىبينند كه اگر يك ميليارد مسلم با هم مجتمع بشود، آن معنائى كه در سى و پنج ميليون جمعيت ايران تحقق پيدا كرد و ضربه زد به آنها، آنچنان ضربهاى كه تا آخر سر خودشان را نمىتوانند بلند بكنند، اگر يك ميليارد جمعيت مسلمين اينطور بشوند چه خواهد شد؟ آنها براى جلوگيرى از اين معناست كه اين جنگها را بپا مىكنند. چرابايد دولتهاى اسلامى اينطور از هم منفصل باشند و جدا باشند چرا بايد دولتهاى اسلامى توجه به مسائل اجتماعى و سياسى اسلام نداشته باشند؟ چرا بايد ممالك اسلامى
صحيفه نور ج 13 صفحه 167
توجه نداشته باشند كه نقطه نظر آنها اسلام است نه ايران؟ ملتها همه توجه دارند، چرا دولتها توجه ندارند؟ تاكى بايد ما و دولتهاى ما تحت سلطه اجانب باشيم؟ تا كى بايد مستشاران آمريكا و شوروى به ما حكومت كنند؟ تا كى بايد يك گروهبان شوروى، يك گروهبان انگليسى، يك گروهبان آمريكائى بيايد و به ارتش ما حكومت كند؟ ما آنها را بيرون كرديم شما هم بيرون كنيد. ساير ممالك اسلامى هم بيرون كنند. ما آنهائى كه تشتت ايجاد كنند در ايران به جاى خودشان نشاندهايم و مىنشانيم. ساير ممالك اسلامى هم مكلفند به اينكه آنهائى كه بر خلاف اسلام، بر خلاف دستور قرآن، بر خلاف دستورات نبى اسلام ايجاد تشتت كنند، آنها را بگيرند و بيرون كنند و از بين ببرند. چرا نشستيم ما؟ چرا مسلمين نشستهاند؟ چرا نهضت نمىكنند؟ چرا قيام نمىكنند مسلمين بر ضد مستكبرين؟ چرا مستضعفين جهان قيام نمىكنند بر ضد مستكبرين سياههاى آمريكا ما را تأييد كردند لكن دولتهاى اسلامى اكثراً تأييد نكردند. ملتها در هر جا بودند ما را تأييد كردند، مسلمين ملتهاشان در هر جا بود ما را تأييد كردند و اين دولت غاصب بعث را، بعث عراق را محكوم كردند، لكن دولتها اين كار را نكردند. چه شده است دولترا؟ چرا بايد تا آخر اينها تحت فشار ظلم ابرقدرتها تسليم بشوند؟ چرا بايد افغانستان را آنطور كنند و مسلمين نشسته باشند؟ چرا بايد ايران را اينطور كنند و مسلمين ساكت باشند؟ نشستهاند كه يكى يكى اينها را از بين ببرند، نوبت بعدى بشود؟
من براى مسلمين و براى اسلام اعلام خطر مىكنم
اين خطرى است براى مسلمين. من اعلام خطر مىكنم براى مسلمين و براى اسلام با اين وضعى كه دولتها دارند. آنها كنار نشستهاند و شماها را به هم مىريزند. دولتها را با هم به جنگ وامىدارند و استفاده را خودشان مىكنند. چرا مطالعه نمىكنيد در امر اسلام و در امر سرنوشتهاى مسلمين؟ تا كى ما بايد زير سلطه اجانب باشيم و تاكى ممالك ما بايد در تحت تاخت و تازه آنها باشد چرا از خواب بيدار نمىشوند مسلمانها؟ مشكل مهم دولتهاى اسلامى هستند. بايد دولتها بيدار بشوند. اگر دولتهابيدار بشوند مشكلات مسلمين رفع مىشود با هم تفاهم مىكنند، لكن دستهائى در كار است كه نمىگذارد، مأمورينى آنها دارند كه نمىگذارند اين كار بشود. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهيم كه همه مسلمين را بيدار كند و همه را در تحت لواى اسلام قرار بدهد و همه را با هم مجتمع كند و مسائل اسلامى را در دست مطالعه كنند و مسائل اسلامى را بين خودشان حل كنند.
والسلام عليكم و رحمه الله
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 150
تاريخ: 14/8/59
بيانات امام خمينى در جمع وعاظ و خطباى مذهبى
اهداف شوم كارشناسان خارجى از شناسائى ذخائر فرهنگى و اقتصادى كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان كه تشريف آوردهاند در اين هواى سرد و در اين محل حقير تشكر مىكنم. سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم. من يك نكتهاى بايد عرضى كنم. ما بايد از اين كارشناسهاى قدرتهاى بزرگ بعض مطالب را ياد بگيريم، اينها از طول مدتى كه شايد قريب بيش از سيصد سال است در اين ممالك راه پيدا كردند، همه چيز اين ممالك را، خصوصاً آنهائى كه مورد اهميت است خيلى براى آنها مثل ايران، مطالعه كردند، هر چه ما داريم از دارائىهاى زير زمينى و از دارائىهاى روى زمينى و از چيزهائى كه در رفاه يك كشور دخالت دارد مثل فرهنگ، اقتصاد، امثال ذلك، اينها مطالعه كردند و مطالعاتشان بيشتر از ماست. اينها در آنوقتى كه اين وسايل نقليه فعلى نبوده است مىآمدند در ايران و با كاروانها راه مىافتادند، سوار شتر مىشدند و گردش مىكردند اطراف ايران و تمام بيابانهائى كه در ايران بود مطالعه مىكردند و جاهائى كه احتمال ذخائر بود، عكسبردارى مىكردند، كشف مىكردند و همه اين چيزهائى كه ما در زير زمين داريم آنها از ما بهتر مطلعند و در مسائل فرهنگى و سياسى هم آنها مطالعات فراوان دارند. از ايلات و عشاير اطراف ايران، همه جا آنقدرى كه آنها مطالعه كردند در روحيات عشاير و مسائلى به دست آوردند، ماها آنقدر مطالعه نكرديم و در مطالعاتى كه اينها از شهرهاى ما و دهات ما و فرهنگ ما و عقائد ما و گرايشهاى ما، آنها مطالعه كردند بسيار است. ما بايد ببينيم كه اينها بعد از مطالعات زيادى كه كردند كه مىخواهند براى خودشان، مىخواستند و مىخواهند بهرهبردارى كنند، آنها چه چيز را مؤافق با مصلحت خودشان و بهره بردارى خودشان مىدانستند و چه چيز را و چه گروه را مخالف مىدانستند آنها كدام دستجات را مخالف سلطه خودشان بر شرق و خصوصاً ايران كه يك ويژگى خاصى دارد، كدام گروه را مخالف با اين سلطه مىدانستند و كدام گروه يا گروهها را مخالف نمىدانستند يا مؤافق مىدانستند. ما از وقتى كه رضاخان كودتا كرد و آمد ايران كه من يادم هست، مطالعه كنيم اين مسائلى كه در ايران واقع شد و انگليس اول او را آوردند و به قدرت رساندند تا وقتى كه محمد رضا به جاى او آمد و نمىتوانيم بگوئيم كدام خبيثتر بودند، لكن خباثت دومى اثراتش براى ما زيادتر بود كه دومى را متفقين تحميل كردند و خود محمد رضا هم در كتابش نوشت، حالا شايد نباشد در آن كتاب، اگر كسى آن چاپ اولش
صحيفه نور ج 13 صفحه 151
را داشته باشد، نوشت كه اينها صلاح ديدند كه ما باشيم، من باشم در اينجا حكومت كنم. ما مطالعه كنيم از آنوقت تا زمانى كه اين آدم رفت ببينيم كه اينها با چه گروههائى مبارزه كردند و با چه گروههائى مصالحه و سازش. رضاخان اول كه آمد ما شك نداريم كه يك آدم عامى بود و آنها فهميده بودند كه يك آدم قدرتمندى است و جسورى است و كار از او مىآيد. آنها اين را آوردند اين هم در راديو دهلى اگر شماها كه يادتان نيست، شايد آنهائى كه سنشان بلا باشد، يادشان هست كه در راديو دهلى گفتند (كه راديو دهلى از چيز انگليسها بود آنوقت) كه رضاخان را ما آورديم روى كار و بعد از اينكه مخالفت كرد و با آلمانها مثلاً يك رفت و آمدى داشت ما او را بيرون برديم. اين يك آدمى بود كه با مطالعات آنها، ادراك كردند كه يك آدم قلدرى است و شعور سياسى هم ندارد آنقدرها، اين را خوب مىشود آلت دست قرار داد، آوردند و كودتا كردند و آنوقت اشخاص زيادى را از همه طوايف گرفتند و ابتداى امر و وجب به وجب به نظر مىرسد كه روى يك نقشهاى كه آنها برايش مىدادند عمل مىكرد، ابتدائاً شروع كرد به رياكارى و مجالس روضه مىرفت و خودشان مجلس روضه بپا مىكردند و از قرارى كه آنوقت مىگفتند در همه تكيههاى تهران هم آنوقت مىگفتند پا برهنه مىرود، همه جارفت و با مردم خوش وبش مىكرد و اين كارها را مىكرد تا آنوقتى كه قدرت دستش آمد و محكم شد پايش. ببينيم كه در آنوقتى كه قدرت دستش آمد با كى و با چه گروهى مخالفتش زياد بود و با چه طرحهائى مخالفتش زياد. اين را بسيارى البته يادشان است كه شروع كرد مخالفت با روحانيون با اسم اينكه مىخواهيم اصلاح بكنيم، چه بكنيم، مجلسى در جاهاى ديگر و در مدرسه فيضيه كه ما شاهدش بوديم مجلس امتحان درست كردند و اشخاصى كه مال خودشان بود مىآمد آنجا براى امتحان و اينها به خيال اينكه به، تبليغاتشان اين بود كه ما مىخواهيم اين اشخاصى كه صحيحاند و اهل علم صحيح هستند، از آنهائى كه نه، لياقت اين لباس را ندارند، مىخواهيم تميز بدهيم. حتى بعضى از آقايان محترم قم هم اين معنا را باور كرده بودند. خدا رحمت كند مرحوم آقاى فيض را، به من فرمودند كه، در مدرسه فيضيه، كه خوب، اين كه بدكارى نيست كه اينها بيايند خوبها را از بدها جدا كنند. من به ايشان عرض كردم كه بله، اينها مىخواهند خوبها را از بدها جدا كنند كه خوبها را از بين ببرند، نه بدها را. و همين طور هم شد. ابتدا براى اين معنا آمدند و چه تلخىها بر ماها گذشت از اين امتحان و از اين بساط، بعد هم با يك بهانه ديگر شروع كردند به اينكه بايد ملت لباس واحد داشته باشد و عمامهها را از سرها برداشتند و آنقدر خرابكارى كه كردند كه روى تاريخ را سياه كردند. و البته اينها يك مسائل طولانى است كه شايد در تاريخ، حالا كه مىتوانند بنويسند اشخاصى كه اطلاع دارند، بعد هم يا در همان وقتها هم مجالس روضه را با كمال جديت منع كردند كه شايد در شهرها يك مجلس علنى كه مثل مجالس متعارف، آنوقتها بپا نبود.
من در قم يادم هست كه يكى از آقايان، بين الطلوعين (قبل از طلوع فجر) يك مجلس چند نفرى داشت و قبل از طلوع آفتاب هم متفرق مىشدند و گمانم اين است كه همين مجلس را هم آمدند جلويش را گرفتند. اين دو جناح جناح كه هر دوش از جناح روحانى است، جناح روحانيت و جناح خطبا،
صحيفه نور ج 13 صفحه 152
اين دو جهت وجه نظر آنها بود و به هر دو حمله كردند، عمامهها را از سر آنها برداشتند. يكى از كسانى كه در قم مشغول اين خرابكارى بود يك روز گفت كه در تمام ايران شش نفر بايد عمامهاى باشد و حال آنكه آن هم دروغ مىگفت، اگر مىتوانستند يك نفر هم نمىگذاشتند باشد. اين حملهاى كه اينها كردند به روحانيت و حملهاى كه كردند به مجالس تعزيه، ما از آن مىفهميم كه اين دو جناح در نظر آنها، مخالفتشان با ابر قدرتها و اين معنا كه اينها مانع از آن مقاصدى كه آنها دارند، بيشتر هستند اينها، اين دو جناح بيشتر بوده و لهذا بيشتر مورد آزار واقع شدند. بعد هم كه قضيه كشف حجاب به آن فضاحت و به آن رسوائى را درست كردند، آن هم روى همين بود كه اينهائى كه علاقه به اسلام داشتند و علاقه به ديانت و احكام ديانت داشتند، اينها را سركوب كنند و خدا مىداند كه در كشف حجاب چه جنايتهائى اينها كردند. حتى به علماى بزرگ هم پيشنهاد مىكردند كه شما مجلس بگيريد با خانمهايتان، با زنهايتان بيائيد در مجلس براى اينكه فرمودند. نقل كردند كه يكى رفته بود پيش مرحوم آقاى كاشانى گفته بود كه فرمودند كه شما بايد در آن مجلسى كه چيز است شركت كنيد. ايشان فرموده بودند فلان خوردند. او گفته بود كه آن بالائىها گفتند. گفته بود من هم همان بالائى ها را مىگويم. بله، اينها مىخواستند با ارعاب و هو و جنجال كار را انجام بدهند، لهذا به ايشان هيچ تعرضى نكردند و پيش علماى شهرها مىرفتند مىگفتند، هر كدام ضعيف بودند و ضعيف القلب بودند، شركت مىكردند و هر كدام قوى بودند، نمىكردند.
ما بايد از اينها عبرت بگيريم از اين مسائل، با تبليغات مختلف، نه همان بازور، با تبليغات مختلف، اين مسائلى كه داشتند و آن مطالبى را كه خودشان مطالعه كرده بودند و موانع را پيدا كرده بودند با تبليغات دامنهدار از هر نحو، قلمها و نطقها و روز نامهها و همه چيز به كار افتاد براى اينكه اين مسائل را به ثمر برسانند و موفق هم ابتدا شدند به طورى كه اين را من كراراً گفتم، مرحوم آقاى آشيخ عباس تهرانى رحمه الله گفتند كه من اراك بودم و مىخواستم بيايم به قم يا به تهران مىخواستم بروم، از اراك مىخواستم بيايم، خواستم اتومبيل بگيرم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كرديم، قرار داديم با خودمان كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى فواحش را، يكى هم آخوندها را. در اثر تبليغاتى كه كرده بودند، شعرهاى شاعرشان را كه لابد بعضى شنيدند كه تا آخوند و قجر در اين مملكت است، اين ننگ را كشور دارا به كجا ببرد، اين را آن خبيث خدا نشناس در شعرش گفت، شعرا هم شعر گفتند، مجالس درست كردند، محافل درست كردند، تبليغات كردند، هر طور توانستند با هر شيوه اين روحانيون را و اين متدينين را كوبيدند و مقصود اصلى اين بود كه اسلام را از بين ببرند. آنها مىفهميدند كه تا اسلام قدرت دارد در يك كشورى نمىتوانند آنها آنطور كه مىخواهند سلطه پيدا كنند، بايد اسلام را و مظاهر اسلام را و احكام اسلام را اينها از بين ببرند و موفق بشوند به آن مقاصدى كه دارند و لهذا مطالعه مىكردند چه چيز براى اسلام بيشتر مىتواند خدمت بكند، قدرت اسلام را بهتر مىتواند حفظ بكند آن را بيشتر مىكوبيدند و كدام احكام اسلام بيشتر پيش مردم مثلاً رايج است و بيشتر علاقه به آن دارند آن را بيشتر مىخواستند از بين ببرند.
صحيفه نور ج 13 صفحه 153
در مقابله با نقشههاى غارتگران هوشيار باشيد
ما بايد توجه به اين معنا داشته باشيم، ما بايد گمان نكنيم كه مسائل ايران ختم شده است، تمام شده است، هم مسائل فرهنگىاش تمام نشده است و هم ساير مسائل. شما هيچ وقت خوف از اين نداشته باشيد كه مثلاً دولت غاصب عراق حمله كرده است و دارد مثلاً كارهاى خلاف مىكند، از اينها هيچ وقت خوف نداشته باشيد، اينها نمىتوانند كارى انجام بدهند، شما از اين خوف داشته باشيد كه همان نقشههايى كه قبل از انقلاب اينها داشتند، در زمان رضاخان و محمد رضاخان داشتند، حالا بيشتر داشته باشند. آنها قبلاً از باب اينكه به طور ذهنى و علمى يافته بودند كه اسلام اگر چنانچه رواج داشته باشد و مظاهر اسلام رواج داشته باشد، نمىگذارند كه مااستفادههايمان را بكنيم، حالا كه عيناً سيلى را خوردند و مشاهده كردند قدرت اسلام را در يك ملت سى و چند ميليونى و اسلامى كه داراى يك ميليارد جمعيت است، اينها ملاحظه مىكنند كه بعد از اينكه سى و چند ميليونشان به ما اينطور كردند، پس وقتى كه يك ميليارد جمعيت دنيا كه قريب به يك ميليارد مسلم دارد اگر اينها همه مثل ايران بشوند، ما چه خواهيم كرد؟ امروز نقشه دقيقتر از آن وقت است، امروز طرحهائى كه اينها مىخواهند پياده كنند از آن وقت شديدتر است و ما بايد بيشتر چشم و گوشمان را باز كنيم. شما امروز هم مىبينيد كه چهار نفر، ده نفر روحانى كه با كمال صداقت دارد خدمت به اين انقلاب مىكند، از هر گوشه صدا مىشود كه حكومت آخوندى، اين زمزمه تازه كم كمهان نقشههاى سابق است، آنوقت هم يكدفعه نشد، ابتدا كم كم، يكى يكى، دو تا دو تا اهل علم بلاد را، اهل منبر بلاد را انتقاد كردند، گفتند، گفتند، روزنامهها بعد شروع كردند و نطقها و مجالس و اينها درست كردند و بعد هم كار خودشان را انجام دادند، حالا هم اين نقشه هست در كار.
نقش مجالس روضه خوانى و عزادارى سيدالشهدا در حركت مردم
در آنوقت يكى از حرفها كه هى رايج بود مىگفتند: ملت گريه، براى اينكه مجالس روضه را از دستشان بگيرند. اينكه همه مجالس روضه را آنوقت تعطيل كردند، آن هم به دست كسى كه خودش در مجالس روضه مىرفت و آن بازىها را در مىآورد، قضيه مجلس روضه بود يا از مجلس روضه آنها يك چيز ديگر مىفهميدند و آن را مىخواستند از بين ببرند؟ قضيه عمامه و كلاه بود يا از عمامه يك چيز ديگرى آنها مىفهميدند و روى آن ميزان عمامه را با آن مخالفت مىكردند آنها فهميده بودند كه از اين عمامه يك كارى مىآيد كه نمىگذارد اينها آنى را كه مىخواهند عمل كنند و از اين مجالس عزادارى يك كارى مىآيد كه نمىگذارد اينها كارهايشان را انجام بدهند. وقتى يك ملتى در ماه محرم، سرتاسر يك مملكت، يك مطلب را مىگويند، شما انگيزه اين گريه و اين اجتماع در مجالس روضه را خيال نكنيد كه فقط اين است كه ما گريه كنيم براى سيدالشهدا، نه سيدالشهدا احتياج به اين گريهها دارد و نه اين گريه خودش فىالنفسه يك كارى از آن مىآيد، لكن اين مجلسها مردم را همچو مجتمع مىكنند و يك وجهه مىدهند، سى ميليون، سى و پنج ميليون جمعيت در دو ماه محرم و خصوصاً دهه عاشورا يك
صحيفه نور ج 13 صفحه 154
وجهه، طرف يك راه مىروند، اينها را در اين ماه محرم، خطبا و علما در سرتاسر كشور مىتواند بسيج كند براى يك مسأله. اين جنبه سياسى اين مجالس بالاتر از همه جنبه ديگرى است كه هست، بيخود بعضى از ائمه ما نمىفرمايند كه براى من در منابر روضه بخوانند، بيخود نمىگويند ائمه ما به اينكه هر كس كه بگريد، بگرياند يا صورت گريه، گريه كردن به خودش بگيرد اجرش فلان و فلان است. مسأله، مسأله گريه نيست، مسأله، مسأله تباكى نيست، مسأله، مسأله سياسى است كه ائمه ما با همان ديد الهى كه داشتند، مىخواستند كه اين ملتها را با هم بسيج كنند و يكپارچه كنند، از راههاى مختلف، اينها را يكپارچه كنند تا آسيب پذير نباشند. مسائل اسلام، مسائل سياسى است و سياستش غلبه دارد بر چيزهاى ديگرش. اجتماعاتى كه اسلام بعضىاش را فرض كرده است، واجب كرده است و بعضىاش را به طور استحباب و مبالغه در استحبابش كرده است اينها يك مسائل سياسى است. قضيه مكه يك مسأله، اجتماع در مكه در اين محافل مختلف با اين يكپارچگى مردم كه از همه بلاد مسلمين واجب شده است كه بيايند در آنجا، بروند چه بكنند، خدا كه احتياج به عبادت من و تو ندارد. خداى تبارك و تعالى مىخواهد كه مردم را مجتمع كند، واجب كرده است كه اينها را، جمع بشوند در آنجا و مسائل اسلام را طرح كنند و حل كنند.
مع الاسف در اثر بى اطلاعى ماها، در مكه مجتمع مىشوند لكن به مسائل خودشان درسترسند. حالا اخيراً يك قدرى بهتر شده است، لكن اگر مسلمين در يك همچو مجلس بزرگى كه از تمام دنيا مجتمع شده است و هيچ قدرتى نمىتواند اينطور مجلس را درست بكند، دولتها هر چه زحمت بكشند يك عدهاى از مملكت خودشان را مىتوانند يك جايى جمع كنند يا از چند تا مملكت. خداى تبارك و تعالى مردم را، موثرها را برايشان فرض كرده است كه مجتمع بشوند در آن مجالسى كه در مكه هست و همه با هم آنجا جمع بشوند و نكته سياسى اين اجتماع اين است كه اولاً خودشان مطلع بشوند از حالات هم، تفاهم كنند با هم، برادر باشند با هم برادرى كنند با هم و مسائل بلاد خودشان، ممالك خودشان را طرح كنند در آنجا و چاره جويى كنند براى مسائل خودشان. ما اگر همين حج را به آن معنايى كه روح حج اقتضا مىكند عمل مىكرديم، اين گرفتارىهاى زيادى كه براى مسلمانها پيش آمده است، پيش نمىآمد. اگر دولتهاى اسلامى واقعاً به خود مىآمدند، توجه مىكردند كه يك همچو محفل بزرگى كه خداى تبارك و تعالى بر ما لازم كرده است، بر عددى از ما الزام كرده است و بر همه مستحب كرده است كه آنجا برويم، اين دولتها، وسائلش را فراهم مىكردند و ملتهائى كه مىرفتند آنجا با دست باز با هم ملاقات مىكردند، با هم دردهاى بلاد خودشان را ميان مىگذاشتند، گرفتارىهائى كه از قدرت بزرگ براى آنها پيش مىآمد و پيش مىآيد، طرح مىكردند، گفتگو مىكردند و بر مىگشتند به محال خودشان و تبليغ مىكردند مسائل را، اگر دولتها، دولتهائى بودند كه توجه داشتند به اين مسائل و نمىخواستند كه زير بار قدرتهاى بزرگ باشند و مىفهميدند لذت اينكه يك حكومت بر يك جامعه بيدار بشود از يك حكومت بر يك جامعهاى كه هيچ خبر از هيچ چيز ندارد، بهتر است. از زير بار بيرون آمدن از ابر قدرتها ولو هر جور مصيبت هم براى ملتهاى ما
صحيفه نور ج 13 صفحه 155
داشته باشد بهتر است از اينكه ما در كاخهاى بزرگ و در خانههاى چه و كذا و اتومبيلهاى كذا باشم و نوكر باشيم اگر اينها اين را مىفهميدند، دست از اين كارها بر مىداشتند و با ملتها همصدا مىشدند و وسائل را فراهم مىكردند و اين محفل بزرگ حج را نه اينطورى كه حالا هست، درست بجا مىآوردند و خودشان هم مىآمدند در آن محافل و مىنشستند و مسائلشان را حل مىكردند، آنوقت اسلام يك قدرتى مىشد كه هيچ قدرتى مقابل او نبود. اين يك راه هست كه مردم را، همه مردم را سالى يك دفعه همه بلاد را دعوت كردند و لله على الناس حج البيت هر كس بتواند بايد برود. يك راه ديگر اين نماز عيد و اجتماعات در عيد است در سالى دو مرتبه، اين هم يك مسألهاى است كه در بلاد بايد مجتمع مىشدند، مىشوند و باز مسائل، مسائل سياسى است. نماز جمعه در هر هفته يك دفعه آن اجتماعات بزرگ بشود و بررسى بشود در هر جا راجع به مسائل روز، كه بحمدالله اين مسأله در اين سالها شده است و اميد است كه بيشتر بشود و آقايان هم بايد تبليغ كنند كه اين مجالس بهتر بشود و مجالس جماعت است كه مردم در هر روز مجتمع بشوند در مساجد، نه همان مجتمع بشوند بگذارند اين پيرمردها و از كار افتادهها بروند، نه، مساجد بايد مجتمع بشود از جوانها، اگر ما بفهميم كه اين اجتماعات چه فوائدى دارد و اگر بفهميم كه اجتماعاتى كه اسلام براى ما دستور داده و فراهم كرده است، چه مسائل سياسى را حل مىكند، چه گرفتارىها را حل مىكند، اينطور بيحال نبوديم كه مساجدمان مركز بشود براى چند نفر پيرزن و پيرمرد. وقتى جماعت برود و اشخاص موثر بروند، مردم بروند، همه بروند آنجا مجتمع بشوند و در آنجا خطيب برايشان مسائل روز را بگويد و مسائلى كه، مشكلاتى كه دارند بگويد، اين حل مىكند مطالب را. همين ماه محرم و ماه رمضان، محرم و صفر و ماه رمضان آنقدر بركاتى كه بر اين سه ماه مرتب است نمىشود انسان احصاء كند. اين اجتماع عاشورا و اين برگزارى عزاى شهيد، بزرگتر شهيد عالم، اين آنقدر بركات دارد. همان وقتى هم كه اين مسائل سياسى در آن مطرح نمىشد آنقدر بركات داشت براى ملتها كه قابل احصاء نبود.
تبليغات منحرفين و روشنفكرنمايان در جهت تضعيف شعائر و مظاهر اسلامى
الان بيشتر ما احتياج داريم به اين مجالس، تو گوش شما نخوانند به اينكه اين مجلسها بگذاريم حالا و مجالس روضه را، خرجهائى كه مىكنيم حالا نكنيم و خرج مثلاً اين جنگزدهها بكنيم، نه، مسأله اينطور نيست، خرج جنگزدهها را بايد بكنيم، ملت ما بايد كسانى كه در جنگ آنطور لطمهها را ديدند، جوانهائى كه در جنگ، آنطور فداكارى مىكنند، قدردانى كنيم و كسانى كه از منزل خودشان دور شدند، بايد پذيرائى از آنها بكنيم، يك وظيفه انسانى، وظيفه الهى است نه به معناى اينكه ما حالا كارهاى ديگرمان را رها كنيم به اين كار فقط بچسبيم، همه را بايد ما بگيريم. امروز ما به مجالس تعزيه و روضه بيشتر احتياج داريم از سابق. اين اجتماع سرتاسرى كشور، اين دستجات سرتاسرى كشور، امروز ديگر يك رنگ سياسى پيدا كرده است و حق هم همين است. اگر ما سى و چند ميليون جمعيت در اين دهه محرم كه وسيلهشان را خدا براى ما فراهم كرده است و آنقدر ائمه
صحيفه نور ج 13 صفحه 156
اطهار راجع به اينطور امور سفارش فرمودهاند و آنطور ثوابها را خداى تبارك و تعالى برايش مرتب فرموده است، اگر سى و پنج ميليون جمعيت در اين ماه محرم، در اين دهه محرم اجتماعات داشته باشند، خطبا هم بروند مسائل روز را برايشان بگويند و تعزيه بگويند و گريه كنند براى سيدالشهدا، اين يك شعارى است، يك شعار الهى است. امروز ديگر ما انقلاب كرديم، روضه ديگر لازم نيست، از غلطهائى است كه تودهنها انداختند، مثل اين است كه بگوئيم امروز ما انقلاب كرديم، ديگر لازم نيست كه نماز بخوانيم، انقلاب براى اين است، انقلاب كرديم كه شعائر اسلام را زنده كنيم، نه انقلاب كرديم كه شعائر اسلام را بميرانيم. زنده نگه داشتن عاشورا يك مسأله بسيار مهم سياسى عبادى است. عزادارى كردن براى شهيدى كه همه چيز را در راه اسلام داد، يك مسأله سياسى است، يك مسألهاى است كه در پيشبرد انقلاب اثر بسزا دارد، ما از اين اجتماعات استفاده مىكنيم، ما از آن الله اكبرها، ملت ما از آن الله اكبرها استفاده كرد، آن الله اكبرها را بايد حفظ بكنيم. اين مظاهر و مشائر و امورى كه در اسلام در آن سفارش شده بايد فكر كنيد كه اينها يك مسأله سطحى نبوده است كه مىخواستند جمع بشوند و گريه كنند، خير، ما ملت گريه سياسى هستيم، ما ملتى هستيم كه با همين اشكها سيل جريان مىدهيم و خرد مىكنيم سدهايى را كه در مقابل اسلام ايستاده است. چطور شد كه اينها در زمان رضاخان يك محفلى جمع شدند و براى شكست ايران از اسلام گريه كردند؟ اگر گريه اشكال داشت، چطور اينها گريه كردند؟ اينها مىخواستند كه مجوس را و آن ملت و مليتى كه خودشان در نظر است احيا كنند، لهذا، در آن محفل حرفها زده شد و گريهها شد براى اينكه چرا مجوس از اسلام شكست خورده است. آن افكار پوسيده الان هم در مغزهاى بعضىها هست. اينها نمىخواهند كه شما براى يك شهيد اسلام گريه كنيد. اگر چنانچه براى شكست اسلام گريه كنيد آنها مىگويند نه، گريه چيز خوبى است، اينها نمىخواهند كه شما براى كسى كه همه چيزش را براى اسلام داد، اينها نمىخواهند شما زنده نگه داريد يك واقعهاى را كه قدرتهاى بزرگ را آن واقعه كوبيد و در اثر او، شما هم اگر بشويد مىكوبيد، اينها نمىخواهند اين مسائل واقع بشود، مع الاسف تبليغ مىكنند اين منحرفين، اينهائى كه مامورند كه اينجور تبليغات را بكنند و جوان ما بعضىشان باورشان مىآيد. بايد جوانهاى ما بدانند كه هر نحو تبليغى كه بر ضد يكى از مظاهر اسلامى واقع شد اين تبليغى است كه از جانب بزرگترها و چپاولگرها به دست عمالشان واقع مىشود براى اينكه اسلام را بكوبد. اين جوانهاى ما كه بحمدالله مسلمند و فعال، بايد توجه بكنند به اينكه هر يك از اين شعائر اسلامى چه چيزى دارد كه اينها با آن مخالفند، چى زير سر عمامه است كه اينها مخالفند و چى زير سر مجالس عزاست كه اينها با آن مخالفند، از اين چه، چه چيزى مىآيد، از مجالس عزا هماهنگ كردن همه ملت همه ملت در يك روزى از منزلها بيرون مىريزند و فرياد مىزنند و اگر يك وقتى اينها فكر اين را بدهند كه در اين روز اينها را منسجم بر ضد يك قدرتى بكنند، چه خواهد شد؟ اينها از اين مىترسند با گريه شما ما هى بنشينيد گريه كنيد اما نفت را به ما بدهيد، ما اشكال نداريم. هى مجلس بگيريد،
صحيفه نور ج 13 صفحه 157
با ما مخالفت نكنيد، اشكال ندارد. اينها از اين مجالس از آن جنبه سياسىاش مىترسند. امروز هم مجالس ما تحول در آن پيدا شده است، مثل سابق نيست، متحول شده است، همه افراد ملت ما، مجالس ما متحول شده است. لكن گمان نكنند آنهائى كه جنبههاى سياسى به نظرشان دارند و مثلاً روشنفكر هستند به نظرشان كه مجالس گريه ديگر چيزى نيست. همين گريههاست كه كارها را پيش برده است، همين اجتماعات است كه مردم را بيدار مىكند. ما از اين مخالفتهائى كه شد در زمان رضاخان و شك نداريم كه به دستور بوده، خود او خيلى معلوم نبود كه اگر دستور ندهند، اين حرفها را بزند، از اين مخالفتهائى كه شد بايد عبرت بگيريم، ببينيم با مجالس روضه مخالف بودند، معلوم مىشود كه مجالس روضه با آنها مخالف است. با روحانيت مخالف بودند، ببينيم كه روحانيت براى آنها مضر است. با دانشگاه مخالف بودند ببينيم كه دانشگاه با آنها مخالف است. بودن يك دانشگاه صحيح با آنها مخالف است، بله، آنها دانشگاهى كه به دست خودشان درست بشود و همه چيزش را هم خودشان درست بكنند و جوانهائى كه از دانشگاه بيرون بيايد همه براى خودشان عمل بكنند، با آن مخالف نيستند، اما امروز با دانشگاه مخالفند. در انقلاب اسلامى با دانشگاهش مخالفند، با مجالس روضهاش مخالفند، با روحانىاش مخالفند، با جوان متدين بازاريش مخالفند، با همه مخالفند.
امروز مخالف همه جانبه ابر قدرتهاست با اين ملت در همه مظاهر اسلامىاش و ما بايد بيدار باشيم و توجه داشته باشيم. تبليعات اينها براى ما ضررش بيشتر از جنگهاست، ساده نبايد برخورد كرد به اين تبليغات. ما از جنگ چه ترسى داريم؟ يك ملتى كه حاضر است براى شهادت و شهادت را فوز عظيم مىداند، چه باكى از اين مسائل دارد؟ از اين، از اينكه باكى نيست، تازه وقتى كه يك جنگى شروع مىشود، ملت ما بيدار مىشود، بيشتر متحرك مىشود. شما ببينيد كه در اين جنگى كه به ايران تحميل كردند و اشخاص خائن به اسلام، مخالف سر سخت با اسلام، اين جنگ را بپا كردند، ايران چه جور باز زنده شد، يكپارچه ايران دوباره انقلاب كرد و توجه كرد به يك مقصد، سرتاسر ايران كدام كار ممكن بود كه اينطور مردم را بسيج كند؟ اين جنگ بود كه بسيج كرد. پس جنگ چيزهائى است كه ما خيال مىكنيم بد است، بعد خوب از كار در مىآيد. التبه جوانهائى ما از دست داديم اين اسلام از اين جوانها خيلى از دست داده و ما در اين جنگ بيشتر از جنگ صفين تا حالا از دست نداديم، خيلى هم كمتر از اوست، لكن براى اسلام است، وقتى براى اسلام است ما چه باكى داريم. جنگ براى ما، ما را بيدار كرد، آن رخوه و سستى اگر پيدا مىشد، دوباره برگشت به يك قرصى و محكمى، آنى كه انسان را مىترساند اين تبليغاتى است كه بيخ گوش اينها، يكى، يكى گفته مىشود و بعد يك جمعيتى مىشوند و بعد زيادتر. از اين شيطنتها بايد يك قدرى ترسيد و توجه به آن كرد، از اينكه مجالس اسلامى را، مجالس عزا را در نظر شما سست مىكنند و مىروند تو دهات، اين ور آن ور مىافتند كه فلانى گفته است كه مجالس عزا لازم نيست و شما خدمت كنيد به اينها، فلانى چطور همچو حرفى مىزند؟ كسى كه مىداند كه مجالس عزا چه جهت سياسى دارد، چه جهت اسلامى دارد، البته بايد آنها را هم بررسى كرد و تكليف است براى دولت و براى ملت، براى همه، از خود ما هستند آنها، برادرهاى
صحيفه نور ج 13 صفحه 158
ما هستند، آنها را خانه هايشان را خراب كردند و عدهشان، زيادى را كشتند و از بين بردند و اينها هم بى خانمان شدند آمدند، هر جا آمدند بايد مهماندارى كرد از آنها.
لزوم طرح مسائل سياسى - اجتماعى روز از سوى وعاظ در مجالس عزادارى
لكن اين به اين معنا نيست كه ما در آن مسألهاى كه همه با هم بايد مجتمع بشويم براى كوبيدن ابرقدرتها، از آن مسأله دست برداريم و برويم اين كار را بكنيم، نخير، هر دو را بايد بكنيم، مجالس سر جاى خودش بايد باشد و مجالس عزا بايد باشد و اهل منبر بايد اين شهادت امام حسين سلام الله عليه را زنده نگه دارند و ملت بايد با هم قدرت اين شعائر اسلامى را، خصوصاً اين را زنده نگه دارند، با زنده نگه داشتن او، اسلام زنده مىشود انا من حسين كه روايت شده است كه پيغمبر فرموده است، اين معنايش، معنا اين است كه حسين مال من است و من هم از او زنده مىشوم، از او شده است. اينهمه بركات از شهادت ايشان است، با اينكه دشمن مىخواست آثار را از بين ببرد، آنها در صدد بودند كه اصل بنىهاشمى در كار نباشد لعبت هاشم بالكذا اين حرف بود، آنها مىخواستند اصل اسلام را ببرند و يك مملكت عربى درست كنند و اين كارشان اسباب اين شد كه عرب و عجم و همه، همه مسلمين توجه پيدا كردند كه نه، قضيه، قضيه عربيت و عجميت و فارسيت و اينها نيست، قضيه خدا و اسلام است. اين مجالس را حفظ كنيد، همه مجالسى كه اجتماعات دينى هست، اجتماعات اسلامى هست، اينها اسلام را در قلوب ما زنده نگه مىدارد. جماعات را حفظ كنيد، جمعه را حفظ كنيد، اعياد اسلامى را، شعائرى كه در آن هست حفظ كنيد و مجالس عزارا با همان شكوهى كه پيشتر انجام مىگرفت و بيشتر از او حفظ كنيد و اهل منبر ايدهم الله تعالى كوشش كنند در اينكه مردم را سوق بدهند به مسائل اسلامى و مسائل سياسى اسلامى، مسائل اجتماعى اسلامى و روضه را دست از آن برنداريد كه ما با روضه زنده هستيم. خوب، بعضى از امور هست كه بايد به وسيله آقايان، آقايانى كه خطبا هستند و اهل منبر هستند، در سرتاسر كشور تذكر داده بشود به مردم. يكى همين كه گفتم كه انشاء الله تذكر داده مىشود و انشاء الله مسلمين هم توجه مىكنند به آن، يكى اينكه از جنگ خسته نشوند مردم، جنگ يك چيز خوبى است، البته ما پيشقدم نيستيم، براى جنگ ما پيشقدم نيستم لكن حالائى كه به ما تحميل شده است اين يك آثار بزرگى دارد براى نهضت ما. يكى از آثارش اين است كه دشمن ما را روسياه كرد در دنيا، اين مىخواست كه براى خودش يك حيثيتى پيدا بكند و اينكه دشمن اسلام بود و قبل از اين هم كه هجوم كند به ايران، با عراق آنطور معامله كرد و با علماى عراق آنطور معاملات كرد و با ملت عراق آنطور و با دستجات براى عاشورا آنطور و با زائرين كربلا كه براى اربعين مىرفتند آنطور جنايتكارانه عمل كرد، اين در دنيا رسوا شد و حالا هم هر چه مىخواهد سالوسى كند و نماز بخواند و اظهار اسلاميت بكند و امثال ذلك، ديگر فايده ندارد، اين ديگر نمىتواند با سالوسى خودش را جا بيندازد، نمىتوانست لكن شايد بعضىها آنهائى كه خارج بودند از عراق باورشان مىآمد كه اين يك آدمى است كه مىخواهد خدمتى
صحيفه نور ج 13 صفحه 159
بكند و كذا و اين حرفها، حالا معلوم شد كه نه، همه فهميدند كه اين آدم اينطورى است، وضعش اينطورى است و معلوم شد كه يك آدمى است كه براى عرب مىخواهد كار بكند، اين خوزستان عربها را غالباً كشتند. اگر ايشان با عرب مؤافق است، چطور عرب كشى مىكند؟ براى اين هم نبوده است كه چند كيلومتر از مملكت ايران را او ادعا دارد چقدر ضرر كرده در اين، ملت عراق بيچاره چقدر ضرر كرد در اين جنگ و ملت اسلام چقدر ضرر برد، ضرر جانى، ضرر مالى، ضرر حيثيتى او برد. يكى از مسائلى كه باز مرتب شد بر اين، اينكه شياطين فهميدند قدرت اسلام در ايران چيست و قدرت ارتش ما و پاسدارهاى ما كه خداوند همه را حفظ كند، آنطور نيست كه آنها خيال مىكردند. خليجىها هم فهميدند كه نه، مسائل آنطورها نيست و اگر خداى نخواسته يك وقت شيطنت كنند، ممكن است عكس العمل داشته باشد، ديگران هم فهميدند كه نه، قدرت اسلام بيش از اين مسائل است كه اينها خيال مىكنند، قدرت اسلام است كه يك مملكت را يكپارچه بر ضد آنها به راه مىاندازند، بسيج مىكند، اين قدرت اسلام است. اين هم يكى از بركاتى بود كه از اين جنگ تحميلى براى آنها ننگ بار آورد و براى ملت ما سلحشورى و قدرتمندى و بيدارى اين جنگى كه حالا به ما تحميل شده است براى ما البته يك ضررهايى هم داشته است و برادرهاى ما در آنجا و اشخاصى كه در آنجا تلف شدند و در خرمشهر و در آبادان و در دزفول و اينها تلف شدند، خساراتى برايشان بار آمده و عدهاى از زن و بچههايشان هم كه سرپرستهاى خودشان را از دست مثلاً دادند، آنها هم كوچ كردند براى بلاد ديگر. بايد آقايان به مردم سفارش كنند كه اينها برادر ما هستند، اينها در راه اسلام و جنگ در اسلام اينطور آواره شدند، اينها را بايد مثل خودتان و مثل اولاد خودتان بدانيد، اگر بچههاى بىسرپرستى هستند و مىتوانيد سرپرستى يكى از اينها را براى خودش نگه دارد و حفظ كند، حفظ كند. دولت بايد اينها را با يك ترتيبى، مرتبى، منظمى، محترمانه براى اينها جا تهيه كند براى اينها غذا تهيه كند، اينها آواره شدند. نبايد فكر اين باشيم كه ما خودمان هر چه مىخواهيم داشته باشيم، ديگران هيچى نخير، بايد كمك كنند به اينها، ثروتمندها كمك كنند به اينها برادرهاى مؤمن، خواهرها به اينها كمك كنند و اينهائى كه در جنگ آسيب ديدهاند اينقدر نگذارند مصيبت بيشتر برايشان بشود و آنها را مثل مهمان عزيز مهماندارى كنند و دولت هم بايد جاهايى را براى اينها معين كند و آنها را حفاظت كند.
با مسائل و مشكلات كشور از راه اسلامى برخورد كنيد
يكى هم اينكه بايد دولت ما، ملت ما توجه به اين معنا داشته باشد كه در يك مملكتى كه جنگ در آن هست ممكن است كه يك چيزهائى هم كمبود توى آن باشد، در ايران الحمدلله كم است اين اما اينطور نباشد كه خودشان كمك كنند، مردمى كمك كنند بر اينكه كمبودى حاصل بشود، هجوم كنند مثلاً به خريد يك چيزى و نگهدارى بخواهند بكنند، گمان نكنند كه با اين جنگى كه آنجا واقع شده است، ايران در مضيقه واقع مىشود، نه، ايران در مضيقه واقع نمىشود. شما توجه كنيد كه مسائل را از راه اسلامى با آن برخورد كنيد، از راه انسانى با آن برخورد كنيد، اگر مسائل را از راه اسلامىاش ما با
صحيفه نور ج 13 صفحه 160
آن برخورد كنيم، نمىرسد به اينكه ما بخواهيم يك چيزى را احتكار كنيم يا مثلاً گرانفروشى كنيم يا زياد در رفتار خلاف انسانى بكنيم. وقتى يك جنگى پيش آمد بايد مردم بيشتر به فكر اين باشند كه ايران را آرام نگه دارند، الحمدلله آرام هم هست. اينهائى كه جمع بشوند در يك جايى براى خريد يك چيزى كه نمىدانم حالا هم هست يانه، كه مىشدند قبلاً اينها يك اشخاصى هستند مفسده جو و مىخواهند تضعيف كنند روحيه شما را. ما هيچ واقعهاى برايمان واقع نشده يك دستهاى آمدند در يك گوشه مملكت ما خرابكارى مىكنند، از اين دزدها در ايران هميشه بوده، اين دزدها خيلى بوده، زمانهاى سابق زياد بود كه يك شهرى را شلوغ مىكردند، يك جايى را مىبريدند، يك، از بين مىبردند. نبايد با اينكه يك شلوغكارى در يك جايى شده است كه الان هم انشاء الله از بين مىرود.
هشدارى بر لزوم شكست حصر آبادان توسط قواى مسلحه
و من منتظرم كه اين حصر آبادان از بين برود و هشيار مىدهم به پاسداران، قواى انتظامى و فرماندهان قواى انتظامى كه بايد اين حصر شكسته بشود، مسامحه نشود در آن، حتماً بايد شكسته بشود و فكر اين نباشند كه ما اگر اينها هم آمدند، بيرونشان مىكنيم، اگر اينها آمدند خسارات بر ما وارد مىكنند، نگذارند اينها بيايند در آبادان وارد بشوند، از خرمشهر اينها را بيرون بكنند، حال تهاجمى بگيرند.
تقويت روحيه قواى مسلحه با تقدير و پشتيبانى ملت
و باز توجه داشته باشند به اينكه اينهائى كه از فرماندهان و از پاسداران و از سربازان و از ژاندارمرى و همه اينها در آنجا مشغول هستند، اينها دارند جانفشانى و فداكارى كنند، اينها همچو نيست كه توى خانهاى نشسته باشند و راحت باشند، اينها هر كدام كه رفتند در اين جبههها فداكارى دارند مىكنند در هر حال به نظرشان ممكن است كه يك وقت مثلاً يك موشك فلان بيايد و اينها را از بين ببرد، بايد از اينها قدردانى كنند تقويت كنند روحيه اينها را، ملت بايد تقويت كند روحيه اينها را، اينها مشغولند، مشغول بررسى هستند، مشغول برنامهريزى هستند، از يك طرف مسامحه نبايد بشود، از يك طرف هم مشغول به كار هستند اينها، كسانى كه اطلاع نظامى ندارند نبايد دخالت كنند در كار نظامى. اين مثل اين است كه ما بگوئيم كه فلان سرهنگ يك وقت بيايد به ما بخواهد بگويد كه فقه اسلام اينطورى است، همين طورى كه مىبينيد بعضىها از قرآن يك آيهاى را بردارند مىخوانند و دنبال او يك مسائلى را مىگويند در صورتى كه از قرآن هيچ اطلاعى ندارند و از اسلام هم هيچ اطلاعى ندارند. مائى كه از نظام اطلاع نداريم و از جنگ اطلاع نداريم نبايد اظهار نظر بكنيم كه خوب است اينجورى بكنند، آخر شما چه مىدانيد كه خوب است اينجورى بكنند، من و شما اطلاع از اين نداريم. هى برنامه ندهد كسى كه ندارد يك چيز را، نمىفهمد يك چيزى را، تضعيف نكنند روحيه سربازهاى ما را كه با تمام قدرت، همه جناحهايشان دارند جانفشانى مىكنند و ضربتهاى زياد به آنها
صحيفه نور ج 13 صفحه 161
زدند شما كنار نشستيد ومى گوئيد خوب است اينجورى بكنند. آدمى كه كنار گود نشسته خيلى حرفها مىتواند بزند، بگذاريد كه آنها روى نقشههائى كه دارند روى طورى كه مىتوانند عمل بكنند و بحمدالله مىتوانند وانشاء الله عمل مىكنند و ما هم صبر داريم، اينقدرها بى صبرى نكنيد. جنگ صفين هيجده ماه طول كشيد با آن زحمات، هيجده ماه طول كشيد با آنهمه رنجهائى كه بردند و با آنهمه تلفاتى كه دادند، ما تازه دو ماه است كه كمتر از دو ماه است الان كه يك همچو چيزى هست شمائى كه با همه ابر قدرتها مىگوئيد ما ايستاديم و مقابله مىكنيم و مشتتان را گره مىكنيد كه ما آمريكا و شوروى و كذا را، شما بايد همچو قدرتمند باشيد كه اگر پشت اين خانههايتان هم خداى نخواسته سرباز اجانب آمد باز هم همان مشت گره كرده برويد و با هم در بيفتيد و جنگ تن به تن بكنيد. شما كه يك همچو كار بزرگى را كرديد و حالا انگور را خورديد نمىخواهيد تبش را بكنيد؟ يك همچو كار بزرگى كه اعجاب دنيا را براى شما جلب كرده است، زحمت دارد، حفظ اسلام زحمت دارد. شما براى اسلام از اول قيام كرديد و فرياد زديد ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، آنها هم همهشان مخالف با جمهورى اسلامى اند، همه قدرتها مخالف با جمهورى اسلامىاند، كسى كه با همه قدرتها در افتاده است و بحمدالله پيش بده تا حالا، حالا نبايد به واسطه اينكه يك چيزى واقع مىشود، يك شلوغى در يك جايى واقع مىشود اين خيال كند كه نه، به هم خورد وضع. شما در جنگى كه جنگى داخلى كه با محمدرضا و ساواكش داشتيد، چقدر شهيد داديد، از پانزده خرداد به اين ور شايد صد هزار شهيد ما داده باشيم يا بيشتر، چقدر هم معلول داريم. حالا ما همه اين بساطى كه تا حالا واقع شده است اينقدرها نيست خيلى چيز كمى است و آنقدرى كه به آنها ضايعه واقع كرديم، لشكر ما ضايعه واقع كردند، چندين برابر است. محكم باشيد آقا، جوانهاى ما محكم بايستيد (يكى از حضار: ما همه سرباز توايم خمينى، گوش به فرمان توايم خمينى) ما همه سرباز خدا هستيم انشاء الله، نه تو سرباز منى، نه من سرباز تو. همه ما با هم قيام كرديم كه اسلام را در اينجا زنده كنيم و انشاء الله به ساير جاها هم صادر كنيم. و ما همه برادر با هم هستيم، دوست با هم هستيم و اميدوارم كه همه ما دوش به دوش هم، هر كس هر مقدار كه مىتواند، منى كه يك پيرمرد هستم، صحبت بكنم براى شما، آقاى فلسفى كه پيرمرد قوى انشاء الله ايشان هم براى شما صحبت بكنند، آقايان اهل منبر هم براى مردم صحبت بكنند، اين يك خدمتى است كه از ماها برمىآيد، ما انشاء الله انجام بدهيم و اميدوارم كه براى خدا باشد. شما هم هر كدام هر كارى ازتان بر مىآيد انجام بدهيد.
دولت و ملت براى خودكفائى كشاورزى و صنعتى كوشش كنند
جهاد كشاورزها اين است كه كشاورزىشان را تقويت كنند. امسال شنيدم بعضىها سستى كنند و اين برخلاف مسير اسلام است. شما پارسال با آن گرفتارىها زياد كرديد كشتتان را، و امسال الحمدلله آن گرفتارىها كم است و به شما كمكهائى هم از طرف دولت مىشود و بايد خودتان به فكر باشيد كه اگر ابرقدرتها فردا منع كردند همه كشورها را كه به ما گندم ندهند، خودمان داشته
صحيفه نور ج 13 صفحه 162
باشيم. خوب، كشاورزها بايد به اين فكر باشند و كشاورزى خودشان را تقويت كنند و بيشتر كنند و كارها را جورى كنند كه ما ديگر محتاج نباشيم در خوردنمان هم به مردم. و من اميدوارم كه اشخاصى كه تفكر دارند، مغز صنعتى دارند اينها هم كارها را راه بيندازند و صنعت درست كنند خودشان. شما بدانيد كه اگر خودتان به فكر بيفتيد كه براى خودتان انجام بدهيد، كارهاى خودتان را مىتوانيد انجام بدهيد، گمان نكنيد كه ما حتماً بايد همه چيزمان را از ديگران بگيريم، نه، شما به فكر اين باشيد كه همه چيزتان را خودتان درست كنيد. اين ژاپن بود كه در سالهاى قبل محتاج بود و خودش به فكر افتاد و خودش كارهاى خودش را درست كرد و الان صادر مىكند به آمريكا هم. و آن هندوستان بود كه در آن زمان آنقدر احتياج داشت، حالا الان دارد خودش احتياجات خودش را رفع مىكند. مغزهاى شما كوچكتر از مغزهاى ديگران نيست شما خودتان به فكر باشيد، توجه كنيد كه كار خودتان را خودتان انجام بدهيد و الان مهم اين است كه كشاورزى بايد چندين برابر سابق باشد، دولت بايد كمك بكند و مردم بايد جديت بكنند و من اميدوارم كه در اين سالى كه مىآيد به كوشش شماها، به كوشش جوانهاى ما، كشاورزىهاى ما، كارهاى كشاورزى ما همچو بشود كه مامحتاج نباشيم به ديگران در خوراكمان و همين طور كارخانهها كارها را انجام بدهند، خودشان راه بيندازند كارخانه را، شما خودتان بايد انجام بدهيد كار خودتان، هى منتظر اين نباشيد كه يكى ديگر بيايد شما را اداره كند، خودتان اداره كنيد خودتان را و من اميدوارم كه همه اين كارها به دست خودتان بشود و هيچ به خودتان خوفى راه ندهيد، ما آن قدرتهاى بزرگ را هل داديم و بيرونشان كرديم و كسى نمىتواند شما را انشاء الله ديگر هل بدهد از مملكت خودتان.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 168
تاريخ: 25/8/59
بيانات امام خمينى در جمع فارغ التحصيلان دومين دوره دانشكده افسرى ارتش جمهورى اسلامى
دشمن اصلى ابر قدرتها، اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما برادران و عزيزان رزمنده تشكر مىكنم كه در اينجا آمديد و از نزديك با هم ملاقات كنيم و بعض مسائل را در ميان بگذاريم. من از ارتش و از ساير قواى انتظامى و نظامى و از قواى مسلح ديگر، پاسداران، داوطلبان و همه قشرهايى كه در جبهه مشغول فداكارى براى اسلام هستند، كمال تشكر را مىكنم و همانطور كه خود شماها مطللعيد چون اين يك لشگر اسلامى است و يك قواى مسلح اسلامى است، تمام ملت ايران پشتيبانى از اين قوا دارند و از زن و مردشان مشغول جهاد هستند، هر كدام به آن مقدارى كه مىتوانند كمك مىكنند، همراهى مىكنند. پشتوانه همه شما اسلام است، قرآن كريم است و ملتهاى اسلامى در هر جا كه هستند چنانچه ملاحظه مىكنيد كه از ملتها پشتيبانىهاى زياد، اظهار همراهى با اين ملت ستمديده ايران و با ارتش ايران اعلام مىكنند كه ما هم مىخواهيم بيائيم در جبههها با بازيخوردههاى رژيم بعث كافر عراق جنگ كنيم و البته احتياج به اين نيست كه آنها بيايند ولى تشكر از آنها مىكنم و قواى مسلحه خود ما بحمدالله كافى است براى جلوگيرى از اين شرارت اشرار و انشاء الله به زودى غلبه اسلام بر كفر ظاهر مىشود. و انشاء الله ملت مظلوم عراق را از زير ستم اين ستمكاران نجات خواهيم داد.
من هيچ خوفى از جنگ ندارم و شما هم نداريد و ملت ما هم ندارند، لكن آن خوفى كه هست كه من براى شما كه مىخواهيد افسر باشيد و در جبههها برويد و با كفار جنگ كنيد، بايد تذكر بدهم كه نقشههاى حساب شده در كار است براى شكستن اسلام، مقصد اصيل اين است كه اينها چون از اسلام سيلى خوردهاند و با قدرت الله اكبر آنها را از ايران بيرون كردند و دست چپاولگرها را كوتاه كردند و لهذا دشمن اصلى، اسلام است، نه ارتش است، نه روحانيت است و نه جمهورى اسلام و نه حكومت اسلامى و نه آنهايى كه در راه اسلام دارند فداكارى مىكنند، دشمن اصلى اينها نيستند، دشمن اصلى اسلام است منتها با يك نقشه حساب شده دارند پيشروى مىكنند. نمىدانم اين مثل را شما شنيديد - مثلهايى كه در بين مردم هست آموزنده است اين مثل را كه من شنيدم و لابد بسيارى از شما هم شنيديد، مىگويند كه، يك آخوند و يك سيد و يك نفر هم از اشخاص متعارف رفتهاند در يك باغى براى دزدى، صاحب باغ وقتى كه آمد ديد خوب، اينها سه نفرند و نمىتواند با سه نفر، اين مقابله كند،
صحيفه نور ج 13 صفحه 169
رو كرد به دونفرشان گفت كه خوب، اين به آنها رو كرد گفت كه اين سيد اولاد پيغمبر است، حق دارد، ما بايد احترام از او بكينم از اين جهت قدمش روى چشم مثلاً هر كارى كرده مال خودش بوده اين آقاى شيخ هم خوب ،عالم است، جليلالقدر است، اسلام به او احترام گذاشته است، ما بايد به او احترام كنيم، خوب، اين آدم عامى چه ميگويد، آن دو نفر را با خودش مؤافق كرد، آن آدم عامى را گرفتند و بستندش، زدندش، بعد رو كرد به آن دو نفر گفت كه اين آقا اولاد پيغمبر است، اولاد پيغمبر، عزيز است پيش ما، چطور توئى كه صورت روحانى دارى، آخر روحانى كه دزدى نمىكند چرا تو آمدى در اينجا، خودش با سيد دست به هم دادند و آن روحانىنما را زدند و بستند و انداختند آنجا، بعد رو كرد به سيد گفت كه سيد اولاد پيغمبر! جدت به تو گفته است دزدى بكنى؟ براى چه آمدى تو باغ مردم، گرفت خودش ديگر زورش به او مىرسيد، آن هم گرفت و انداخت، اين يك مثل است كه شايد واقعيت هم هم ندارد اما مثل است، مثل خوبى است. الان وضع ايران اينطورى شده است، يك وقت صحبت مىكردند كه اين ارتش طاغوتى است و مال رژيم سابق است و اينها قابل اينكه لشگر اسلام باشند، قابل اين نيستند و اينها بايد اصلش منحل بشود، خوب، در مقابلش صحبت شد كه نه، نبايد منحل بشود، اينها نمىخواستند ارتش را منحل كنند اينها مىخواستند كه يك قوه بزرگى كه مىتواند كار انجام بدهد او را از دست بگيرند و كنارش بگذارند، بعدش بيايند سراغ روحانيين كه روحانيين نبايد اصلاً دخالت بكنند در امور سياسى، اينها بايد بروند تو مسجدها و دعا بخوانند و از اين كارها، نماز و دعا بخوانند، آنها را هم كنار بگذارند، بعد بيايند سراغ دولت و مردم و اينها كه آن قوا را از آنها گرفتند و اين قوه روحانى را هم از آنها گرفتند و مردم را جدا كردند از ارتش و مردم را جدا كردند از روحانيت، به حساب آنها برسند، دولت را از بين ببرند و رئيس جمهور را از بين ببرند و عرض مىكنم كه قدرتهاى ديگرى كه هستند از بين ببرند، چون مىبينند اگر اينها با هم مجتمع باشند، يك قدرت بزرگى است كه نمىشود اين را از بين برد. خوب، ديدند كه اينها وقتى كه با هم اتصال پيدا كردند، وقتى مردم قيام كردند، ارتش هم به آنها متصل شد، بازار هم به آنها متصل شد دانشگاه هم به آنها متصل شد، همه متصل شدند، يك قدرت بزرگى بود كه اين قدرت بزرگ نمىشود مقابلش ايستاد، هيچ حكومتى هم نمىتواند و ديدند كه محمدرضا را با همه قدرتى كه داشت بيرون كردند و آنهايى هم كه تبع او بودند و در رديفهاى بالا بودند كه خيانتكار بودند، آنها را هم همين ملت و همين ارتش و همين قواى مسلحه و نظامى و انتظامى از بين بردند، از اين جهت باز دنبال اين نقشه هستند، اينطور نيست كه يك دستهاى كه در تهران راهپيمايى مىكند و در قم راهپيمايى مىكنند، اينها با اشخاص مخالف باشند، اينها، آنهايى كه كارگردانها هستند، نه آنهائى كه بازيخورده هستند، آنها دنبال اين هستند كه اسلام را از بين ببرند چون از او بد ديدند از اين جهت يك شعارهايى درست مىكنند كه اين شعارها به ذهن مردم زننده نباشد و همراه با هم پيدا بكنند و لهذا مىبينيد كه همينهايى كه يك وقتى مىگفتند ارتش را بايد كنار گذاشت، حالا دارند مىگويند كه روحانى بايد كنار برود، برود سراغ ارشادش در قم، بعد از اين كه اين عده بازيخورده از آنهايى كه اساس كار را دارند راهنمايى مىكنند،
صحيفه نور ج 13 صفحه 170
اين عده بازيخورده جمع مىشوند و در قم كه مركز روحانيت است، مركز اسلام است، قطعنامه صادر مىكنند و در آن قطعنامه هست كه روحانيون نبايد اصلاً دخالت بكنند دراين چيزها، آزادى مطلق بايد باشد، آزادى مطلق بايد باشد كه آنها مىگويند، اين است كه چريكهاى فدائى و فلان دسته منافق و فلان دسته كافر و فلان دستهاى كه هيچ اعتقاد به اسلام ندارند اينها آزاد باشند و بيايند و هر چه دلشان مىخواهد بگويند و هر كارى مىخواهند بكنند و ولو فرض كنيد كه به ضد اسلام حرف بزنند آزادند و ولو به ضد قرآن حرف بزنند آزادند و ولو به ضد جمهورى اسلامى حرف بزنند و اين هم آزادند و يك دسته نفهم هم مىگويند نخير بايد اين چيزها باشد. اينها مقصودشان اين نيست كه آزاد باشيم، اينها مقصودشان آن نقشهاى است كه طرح شده است برايشان و مرتب خواهند پياده كنند آن را. آزاد باشيم كه به هر چيزى از اشعار اسلامى كه هست بتازيم، آزاد باشيم كه در دانشگاهها آن شعارهايى كه همهاش به ضد قرآن است بنويسيم، آزاد باشيم كه با همه شعائر اسلامى مخالفت كنيم، آزاد باشيم كه هر چه دلمان مىخواهد به ضد ارتش، به ضد روحانى، به ضد مؤمنين، متدينين بگوئيم، بعد اجتماعى درست بكنند و جدا كنند يكى يكى طوائف را از هم، امروز طرزشان اين است كه روحانيين بايد بروند و دعا بكنند و عرض مىكنم كه اينها، اين همان طرزى است كه امريكا نقشهاش را دارد و انگلستان هم از سابق داشته است و الان هم همه دولتهايى كه، ابرقدرتهايى كه مىخواهند ايران را بچاپند و شرق را بچاپند و از اسلام مىترسند و از مظاهر اسلامى ترسند. اين همان طرح است و من متأسفم كه اين طرح در قم دارد انجام مىگيرد، اگر بازارى قم، بازارى تهران با اين حرف مؤافق است مصيبت بسيار زياد است براى اينكه طرحشان پياده شد و اگر بازارى تهران و قم با اين مؤافق نيستند، چطور صحبتى نكردند، اين همان طرحى است كه انگلستان از دويست سال پيش از اين يا بيشتر طرح ريزى كردند كه جدا كنند روحانيت را از سياست، جدا كنند روحانيين را از مردمى كه مىخواهند فعالانه كار بكنند براى اسلام، اينها بروند همان توى مسجدها بنشينند و دعا بكنند، آنها هم هر كارى دلشان مىخواست بكنند و هر چپاولگرى و هر سلطه جويى كه خواستند بكنند. در عرض پنجاه سال كه روحانيين را عقبزده بودند و هر چه هم جديت مىكردند نمىتوانستند كه كارى انجام بدهند از باب اينكه مردم را از روحانيون كنار زده بودند، در عرض پنجاه سال همه حيثيت شما را به باد فنا دادند و اسلام را به آنجا رساندند كه براى اينكه اسلام پيروز شده است بر ايران، گريه كردند و حرف زدند و در شعرهايشان فحش دادند و همه الواطى را كردند و همه دارائىهاى شما را به چپاول بردهاند براى اينكه يك كسى نبود بگويد چرا؟ اين روشنفكرهايى كه الان دارند مىگويند و مع الاسف بينشان بعضى متدينين هم هست كه بازيخوردهاند و غربزدهاند، مىگويند كه روحانيون بايد بروند سراغ كار خودشان و ملت را بگذارند، سياست را بگذارند براى ما، شما سياست را پنجاه سال داشتيد و هيچ غلطى نكرديد، شما كجا يك كار مثبتى توانستيد انجام بدهيد هر كدامتان كه ملى بوديد يا فرض كنيد متدين بوديد، تا صدايتان در مىآمد توى سرتان مىزدند، چه بود كه اين ملت را غلبه داد بر همه؟ آن چه گروهى بودند كه نقش بزرگتر از همه را در اين جنبش داشتند؟ شما با همه اين جنبشها آنوقتها مخالف مىكرديد،
صحيفه نور ج 13 صفحه 171
شما را من مىشناسم نمىخواهم اسمتان را هى ببرم، سر جايتان بنشينيد، آدم بشويد
وقتى يك ملت در يك امر اسلامى همدست شدند، هيچ قدرتى نمىتواند آنها را عقب بزند
در اين راهپيمائى كه روز تاسوعا و عاشورا مىشود بايد توجه بكنيد، دو نكته را من بگويم: يكى اينكه راهپيمائى، عزادارى را از شما نگيرد، عزادارى كنيد و با عزادارى راه برويد، همه با هم مجتمع بشويد به عزادارى. وقتى كلمه راهپيمائى پيش مىآيد خيال نكنيد كه معنايش اين است كه عزادارى نمىخواهيم، ما از همين اسلام و مظاهر اسلام و شهداى اسلام مىتوانيم كارهايمان را انجام بدهيم والا نه توپ ما و نه تانك ما مقابله با تانك و توپ آمريكا ندارد، شوروى ندارد. ما يك ملتى مىخواهيم كه براى اسلام همدست بشوند و مطمئن باشيد كه وقتى يك ملت در يك امر اسلامى همدست شدند كه چنانچه مىبينيد شدند، هيچ قدرتى نمىتواند شما را عقب بزند، آنها هم اين معنا را فهميدهاند و مىبينند كه خوب، يكى از اشخاص، يكى از گروههايى كه نقشى دارد در اين امر و نقش بزرگى دارد، روحانى است. از اولى كه اين انقلاب پيدا شد تا حالا يك دستجات روشنفكر وقلمدارى، آنهايى كه قلمهايشان و نطقهايشان و گفتارهايشان بر ضد اسلام است و يا خودشان نمىدانند و يا دانسته اين كار را مىكنند، از اول اين مسأله را مىگفتند كه روحانيون بروند يك كار ديگرى بكنند، ماها هم مىرويم سراغ چيز، همين ماهايى كه، مملكت اسلام را دو دستى مىخواهند تقديم كنند به آنهايى كه اربابهايشان هستند يا آنهايى كه به خيال خودشان براى ما مفيد هستند. آقا مملكت اسلام از اول 15 خرداد تا حالا بيشتر از صد هزار جمعيت از آن كشته شده است و بيشتر از صد هزار معلول ما الان داريم، اينها براى چه معلول شدهاند؟ براى چه كشته شدهاند؟ براى نفت بوده است؟ آدم براى نفت خودش را مىكشد؟ براى خانه بوده است؟ براى ارزانى بوده است؟ خوب، ما از تظاهرات مردم بايد اينها را بفهميم، همه مىگفتند ما اسلام را مىخواهيم. اگر اسلام نبود، نه نفت مىتوانست هيچ كارى بكند و نه ساير چيزها، مگر مردم مىشود جوانهايشان را بدهد براى نفت؟ مىشود جوانشان را بدهند براى خانه؟ الان كه شما در جبهههاى جنگ هستيد و ارتشىهاى ما كه خداوند نصرتشان بدهند در مراكز فعال هستند، الان كى هست كه دارد از آنها پشتيبانى مىكند؟ آن زنهايى كه براى شما نانپزد و آن مردمى كه براى شما پول مىدهد و آن مردمى كه براى شما ذخيره مىدهد و آنقدر چيزها را مىفرستد، همين مردم مسلمانند، شما ببينيد در تلويزيونتان كه يك زنى كه ده تا تخم مرغ آورده، دارد مىآورد دهد همين را، يك بچهاى كه ده تومان دارد اين را ميدهد، اينها براى چه اينها را مىدهند اينها براى اسلام است، براى كشور اسلامى است، چطور شماها هيچ كارى نمىكنيد، اينهايى كه هى نق مىزنند چه مىكنند؟ چه غلطى مىكنند؟ كدام از اينها رفته است در جبهه؟ اين نقشه است، شمايى كه الان انشاء الله وارد مىشويد در ارتش و در جهات بالاى ارتش، اين نقشه را توجه بكنيد، شما كه افسر هستيد، اين نكتهها را بايد توجه بكنيد كه مىخواهند شما را از مردم جدا كنند، روحانيون را هم از
صحيفه نور ج 13 صفحه 172
مردم جدا كنند، مردم وقتى كه نه قدرت روحانى دارند و نه قدرت عرض بكنم كه اسلحهاى دارند يك كارى بكنند، يك كودتايى بكنند، تمام كنند قضيه را، مسأله اين است.
اين روزنامهها نمىفهمند يا فهميده عمل مىكنند، چرا بايد اين روزنامهها دامن بزنند به اينطور اختلافات، اختلافى كه اشخاصى چيز مىكنند طرح ريزىاش را مىكنند كه اگر اين اشخاص پيش ببرند، نه تو روزنامه نگار را و نه آن رئيس روزنامه را نخواهند گذاشت، تمامتان را از بين خواهند برد، آقا نقشه است، شما را به بازى گرفتهاند، روزنامهها را به بازى گرفتهاند، جبههها را به بازى گرفتهاند، نقشه است كه شماها را از هم جدا كنند، دولت را از ملت، ملت را از دولت، رئيس جمهور را از مردم، مردم را از او، حالا به تدريج. آن روزى كه دستشان برسد، اول كسى كه در دولتىها كشته مىشود همين رئيس جمهور است، چشمهايتان را باز كنيد، همين رؤساى ارتش است، همان رؤساى روحانى است وبعد هم مىآيند حساب احزاب را، آنهايى كه با آنها موافقند نه، آنها كه اهلاً و سهلا و آنهايى كه با آنهامخالف هستند حساب آنها را هم مىكشند، بازار هم دستش اسلحه از دستش افتاد كارى ديگر از او نمىآيد، نه روحانى است كه همه را مجتمع كند و نه ارتشى است كه بتواند جلوگيرى كند. بيدار بشويد! چرا اينقدر خوابيد! اى سران! چرا اينقدر خوابيد؟ چرا چشمهايتان را باز نمىكنيد؟ هر كه، هر جا صحبت مىكند، به ضد هم صحبت مىكند. هر جا مىنويسد به ضد هم مىنويسد. بايد بيدار بشويم ما، اگر خداى نخواسته جدا كردند روحانى را از ملت، جدا كردند ارتشى را از ملت و هر كدام را عليحده كردند و آنطورها كه مىخواهند انجام بدهند كردند، ارتش را منحلش بكنند به واسطه يك تبليغاتى، روحانى را كنار بزنند و منزوى كنند به واسطه يك تبليغاتى، اگر يك همچو كارى بكنند، ديگر نه بازارى او كارى مىآيد كه انجام بدهد و نه دانشگاهى، تا شما با هم مجتمع هستيد، تا با هم هستيد مىتوانيد كار بكنيد. يكى از مثلهاى ديگرى كه در بين مردم هست بايد عرض بكنم، يك كسى كه خواست، يك پدرى كه مىخواست بميرد، چند تا پسر داشت، هفت، هشت تا پسر داشت، خواستشان، يك چوبهايى هم تهيه كرده بود، يكى از اين چوبها را داد گفت اين را بشكن، شكستش، دو تا را گذاشت پهلو هم گفت اينها را هم بشكن، شكستش، بعد آن 7،8 تايى كه به عدد بچههايش بود پهلو هم گذاشت گفت اينها را بشكن، هر چه زور زد نشكست، گفت شما عددتان به عدد اين چوبهاست، اگر يكى يكى باشيد، شكسته مىشويد اگر دو تايتان يك طرف و چهارتايتان يك طرف باشد، شكسته مىشويد اگر همهتان با هم باشيد مثل اين چوبها كه همه با هم باشند، هيچ كس نمىتواند بشكند شما را. اگر روحانى تنها باشد، مىشكنندش، اگر ارتشى تنها باشد، مىشكنندش، اگر مردم تنها باشند، مىشكنند آنها را، آنى كه آسيب بردار نيست آنى است كه همه قوا با هم باشند، حرفش را مىزنند و عملش بر خلافش است، هر كدام صحبت مىكنند، از اتحاد صحبت مىكنند، لكن در عمل، اين عمل را انجام نمىدهند، چه شده شما را؟ پيروز شديد؟ شمايى كه الان لشگر كفر بر شما حمله كرده، شمايى كه الان در سوسنگرد آن بساط را داريد، در آبادان آن بساط را داريد، در اهواز آن بساط را داريد، نبايد به خودتان بيائيد كه ديگر توى روزنامهتان اين غلطها را نكنند؟ روزنامهها مىخواهند
صحيفه نور ج 13 صفحه 173
كه من يك وقت صدايم در بيايد؟ يك روزنامه به طرفدارى آن طرف، يك روزنامه به طرفدارى آن جمله. آخر شما مسلمانيد، مسلمان بايد با هم باشد، اعتقاد به خدا داريد، اعتقاد به اسلام داريد، اعتقاد به معاد داريد، چرا جلوى روزنامهها را نمىگيريد؟ مكرر من گفتهام به آنها، چرا نمىگيرند جلوى روزنامهها را؟ من بگيرم جلويش را؟ چرا جلوى دهنهايشان را نمىگيرند؟ چرا جلوى قلمهايشان را گيرند؟ در يك همچو مشكلى كه ما الان داريم، شما هم بايد به جان هم بيفتيد؟
من اميد اين را دارم كه شما جوانها و جوانهاى ايران و همه قشرهاى ملت الا يك دستهاى كه اميدى ديگر از آنها نيست اينها با هم مجتمع بشوند و همين طورى كه الان اكثر مردم بلكه درصد نود مردم يا بيشتر الان وفادار هستند به جمهورى اسلامى و به اسلام و من اميد اين را دارم كه اشخاصى كه از اين كارهاى خيلى ناجور و خيلى پست دست بردارند و همه مشغول بشوند براى اسلام كار بكنند، اگر همه با هم مجتمع باشيد، اگر سران همه با هم مجتمع باشند، ايراد نگيرند به هم، آن به او اشكال كند، او به او اشكال كند در يك همچو موردى، در يك همچو موقعى كه ما داريم، كارها هم همه اصلاح مىشود، و اميدوارم كه خداوند هدايت كند همه ما را و همه شما را و همه ملت ما را و انشاءالله تعالى پيروز باشيد. و شما همه براى خدا انشاء الله عمل كنيد، همهتان با هم باشيد، پشت و پناه هم باشيد، ملت خوب است، ملت يك ملت روشنى است، يك ملت خوبى است، شماها هم همه با هم مجتمع بشويد،
دولت و ملت، اركان دولت، رئيس جمهورش، نخست وزيرش مجلسش، همه اينها با هم مجتمع بشوند و در يك همچو موقع خطيرى كه همه گرفتار پيروز بشوند، نه نخستوزيرى باقى مىماند و نه رئيس جمهورى باقى مىماند و نه مجلسى باقى مىماند و نه روحانى باقى ماند و نه بازارى، بايد با هم باشيد تا اينكه كار را پيش ببريد، اگر هر كدام عليحده، عليحده و هر كس دلش مىخواهد يك جايى يك اجتماعى بكندو يك تظاهرى بكند و يك حرف مفتى بزند به اسمى كه خودش براى همان آدمى كه تظاهر مىكند، اول او را مىكشند. آنهايى كه تظاهرات مىكنند، آنهايى كه الان در اين موقعى كه جنگ هست در ايران و همه نواميس مسلمين در خطر است و همه حيثيات مسلمين در خطر است امروز شلوغكارى مىكنند و اجتماع مىكنند و نطق مىكنند و حرف مفت مىزنند اگر آنها غلبه بكنند، پدر خود شما را اول در آورند، يك قدرى بيدار بشويد، يك قدرى توجه كنيد به مسائل، اينقدر تو سر هم نزنيد، اينقدر به هم نپريد.
اگر كسى شعارهاى باطل خواست بدهد، با قوت او را بكوبيد
انشاء الله روز عاشورا كه جمعيت بيرون بيايد، مراسم تعزيه حسين سلام الله عليه بايد با قوت خودش باشد و در راهپيمائىها همهاش مراسم امام حسين (ع) باشد و اگر كسى شعارهاى باطل خواست بدهد، با قوت او را بكوبيد و نگذاريد يك شعارهاى باطل بدهند، خود مردم مأمورند، تكليف اسلامىشان اين است كه اگر يك كسى شعار عليه كسى، عليه كسى، براى كسى، براى تفرقه انداختن بيايد، خود مردم مأمورند كه آن را بگيرند و تحويل به مراكز، كه بايد بدهند، بدهند. من از خداى تبارك
صحيفه نور ج 13 صفحه 174
و تعالى خواهانم كه خداوند همه ما را بيدار كند. اينهائى كه هر كدامشان ديگرى را متهم كنند و غلط دارند رفتار مىكنند، بيدار كند اينها را اينهايى كه سران اسلام را دارند مىشكنند خدا بيدارشان كند. اينهايى كه مىخواهند تفرقه بيندازند بين صفوف مسلمين، خداوند بيدارشان كند. خداوندانشاء الله به همه شما نصرت بدهد و شما برادران عزيزى كه الان از دانشكده بيرون آمديد و مىخواهيد برويد به محل كارتان، خداوند به شما نصرت عنايت كند. شما عزيزان ملت هستيد شما پاسدارهاى ملت هستيد و ملت باشماست، امروز از هيچ نترسيد براى اينكه سابق ملت و شما جداى از هم بوديد و الان بحمدالله همه با هم هستيد و همه در يك جبهه هستيد و من وقتى كه نگاه مىكنم به تلويزيون كه نشان مىدهند آنهايى كه براى همين ارتش و براى همين سپاه پاسداران و براى همه اينهايى كه در جبهه هستند زحمت مىكشند، زنها، مردها، بچهها، پيرمردها، من اين را به فال نيك مىگيرم كه اجتماع است با هم و شما پيروز هستيد انشاء الله. اسلام انشاء الله پيروز است. خداوند همه شما را حفظ كند و با سلامت و صحت وارد بشويد به اين جنگى كه بين اسلام و كفر است و اميدوارم كه آن كسانى هم كه در جبههها هستند با قدرت و با قوت و با قدرت اسلامى به جبههها بروند و اميدوارم كه آن لشگر بازيخورده عراق هم كه آمدهاند و براى غير مسلمين، به ضد مسلمين دارند عمل مىكنند، آنها هم بيدار بشوند و دست از اين كارى كه بر خلاف قرآن، اسلام است و بر خلاف اسلام است و بر خلاف مصالح اسلام است، بر خلاف پيغمبر اسلام است، دست بردارند و خداوند همه شما را پيروز و موفق كند.
والسلام عليكم و رحمهالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 175
تاريخ: 27/8/59
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم قم
اسلام همه قدرتمندها را از بين برد و بيرون كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
من مسائلى را در آن مطالعه كردم كه براى خاطر آن مسائل، گاهى يك صحبتى مىكنم. ما اگر چنانچه در تاريخ اين صد ساله، صد ساله اخير مطالعه كنيم خواهيم ديد كه براى چه است كه گروهها از خارج و داخل، توطئه كنها از خارج و داخل، به ضد روحانيت قلم دست مىگيرند و به ضد روحانيت صحبت مىكنند و در روزنامههايشان مىنويسند، اين منشاش چى هست. در قريب صد سال سابق ديدند كه يك پيرمردى در يكى از دهات عراق سامره وقتى كه ديد ايران در معرض فشار خارجىها هست و آن قرارداد ننگين رادرآن زمان بسته بودند، اين پيرمرد كه در كنج يك ده بود يك سطر نوشت و همه قواى خارج و داخل نتوانستند در مقابل اين يك سطر استقامت كنند. آن، مرحوم ميرزاى بزرگ بود رحمه الله كه در سامره تحريم كرد تنباكو را، براى اينكه تقريباً ايران را در اسارت گرفته بودند به واسطه قرارداد تنباكو و ايشان يك سطر نوشت كه تنباكو حرام است. و حتى بستگان خود آن جائر هم و حرمسراى خود آن جائر هم ترتيب اثر دادند به آن فتوا و قليانها را شكستند و در بعضى جاها تنباكوهائى كه قيمت زياد داشت در ميدان آوردند و آتش زدند و شكست دادند بر آن قرار داد، و لغو شد قرار داد و يك همچو چيزى را اينها ديدند كه يك روحانى پيرمرد دركنج يك دهى از دهات عراق يك كلمه مىنويسد و يك ملت قيام مىكند و قراردادى كه ما بين شاه جائر و انگليسها بوده است به هم مىزند و يك قدرت اينطورى دارد روحانيت باز ملاحظه كردند كه در وقتى كه انگليسها هجوم آورده بودند به عراق و عراق را در معرض استعمار قرار داده بودند، يك پيرمرد به مردم امر كرد و حكم دفاع داد و قيام كردند مردم و ملت عراق را نجات دادند. اين يك قدرتى بود از يك پيرمرد و آن ميرزاى شيرازى دوم، مرحوم آقاميرزا محمد تقى رضوان الله عليه است و در مشروطه ديدند كه يك ملا يا چند ملا در نجف و چند معمم و ملا در تهران اساس استبداد و حكومت خودكامهاى كه در آنوقت بود آن را به هم زدند و مشروطه را مستقر كردند. و در اين مسائل آنهائى كه مخالف هم بودند از پا ننشستند، آنها هم فعاليت خودشان را مىكردند كه حالا بخواهيم همه را بگوئيم طولانى است، لكن راجع به همين مشروطه و اينكه مرحوم شيخ فضل الله رحمه الله ايستاد كه: مشروطه بايد مشروعه باشد، بايد قوانين مؤافق اسلام باشد. در همان وقت كه ايشان اين امر را فرمود و متمم قانون اساسى هم از كوشش
صحيفه نور ج 13 صفحه 176
ايشان بود، مخالفين، خارجىها كه يك همچو قدرتى را در روحانيت مىديدند كارى كردند در ايران كه شيخ فضل الله مجاهد مجتهد داراى مقامات عاليه را، يك دادگاه درست كردند و يك نفر منحرف، روحانىنما، او را محاكمه كرد و در ميدان توپخانه شيخ فضل الله را در حضور جمعيت به دار كشيدند. اين شايد گاهى شما يا مردم خيال بكنند كه من اگر چنانچه ازروحانيت طرفدارى مىكنم براى اين است كه من هم يك معمم هستم و اين گروه گرائى است و من كراراً گفتم كه من با هر كه معمم است و اسم خودش را روحانى گذاشته است مؤافق نيستم، و من كراراً گفتم كه روحانى كه برخلاف مسلك روحانيت و اسلام عمل بكند و توطئهگر باشد اين از ساواكى بدتر است، براى اينكه ساواكى ساواكى است و اين ساواكى به صورت معمم و - به صورت لباس روحانيت پوشيده است. قضيه اين نيست كه من بگويم هر كه عمامه سرش است، اين مورد تأييد است. خير، من از بسياريشان متنفرم و بسياريشان هم اعتقاد به آنها ندارم و كراراً هم گفتم كه اينجاهائى كه دادگاه هست، آنجاهائى كه مثلاً كميتهها هستند بايد مواظب باشند كه اگريك روحانى بر خلاف كرد، خودش را شكايت كنند و همان روحانى را هم بياورند محاكمه كنند، لكن مسأله اين نيست كه با روحانى بد، اينها بدند، مسأله اين است كه با آن روحانى كه جلوى انگلستان را در زمان ميرزاى شيرازى گرفته و جلوى استبداد را در زمان مشروطه گرفته است و جلوى انگلستان را در زمان مرحوم آقا ميرزا محمد تقى گرفته است و جلوى ابرقدرتها را گرفته است، با اين مخالفند.
توطئه براى اين است كه اينها در كار نباشند. اينها مىگويند كه روحانىها بروند در مسجدها و همان جا نماز جماعت بخوانند. بسيار خوب، شما مىگذاريد روحانىها در مسجد نماز جماعت بخوانند شما توى همان مسجد هم مىرويد يك عدهاى را از اشرار مىبريد، يك نفر آدمى كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارد، جلو وا مىداريد، صورت نماز درست مىكنيد براى اينكه مسجد را هم از اينها بگيريد. قضيه اين نيست كه اگر چنانچه روحانيين دست برداشتند از كارهاى ارزندهاى كه دارند مىكنند و رفتند تو مسجدها، رهايشان كنند، مىخواهند مسجدها هم از روحانى پاك كنند به اصطلاح خودشان، مىخواهند مسجدها را از مسلمانها بگيرند. شما ديديد در زمان محمدرضا براى هر مسجدى در مساجد تهران، كه مسلم جاهاى ديگر هم شايد بوده نمىدانم يك نفر سرهنگ باز نشسته منحرف ساواكى را گذاشتند آنجا براى مراقبت كردن اوضاع. اگر اينها دست بردارند از اين كارى كه انجام دادند و به وسيله آنها انجام گرفته است، از اينها دست برمىدارند اينها؟ يا خير، مسجد هم نبايد داشته باشند؟ آن روز مىگفتند عمامه هم نبايد داشته باشند، حالا هم به آن خواهد رسيد اگر شما مسلمانها سست بگيريد. اينها به روحانى هم كارى ندارند، اينها به اسلام كار دارند. آن كه روحانى را تقويت مىكند كه يك كلمهاش را همه مىپذيرند، آن اسلام است، اساس اسلام است. آنها با آن اساس مخالفند. آنها، آنهائى هستند كه دوستانشان قرآن كريم را دست گرفت و گفت: تا اين (با كلمه فحش قرآن را دستش گرفت) تا اين بين مسلمين است انگلستان نمىتواند سيادت كند. اينها مقلدين آنها هستند. مع الاسف بچهها را، ساده دل را مىروند در مدارس پيدا مىكنند يك صورتى به آن مىدهند
صحيفه نور ج 13 صفحه 177
اينها هم بيچارهها خيال مىكنند كه نه حق همين است. لكن عقلا بايد فكر كنند ببينند كه اينها اساسشان چى هست، چه مىخواهند بگويند. البته من هم، آنطورى كه مىگفتند، بسيار متعجب شدم كه من قم را مىشناسم، من كه، تو قم بزرگ شدم من، من قبل ازاينكه همه شما تقريباً متولد بشويد آمدم قم و همان جا هم بودم و هستم، حالا هم هر وقتى كه حالم مساعد بشود باز مىآيم پيش شما. من مىدانم كه شما قمىها به اين زودى از اسلام دست بر نمىداريد و به هيچ وجه هم دست بر نمىداريد. من اين را يك كلمهاى است كه مىگويم براى زمانهاى بعد كه شما بعد از من هم توجه به اين معنا داشته باشيد. هر روزى كه ديديد شخصى يا گروهى يا جبههاى يا حزبى، هر كس، بر خلاف روحانيت چيزى گفت يك وقت يك نفر است به خلاف يك كسى با يك كسى دعوا دارد به خلاف او مىگويد، صحبت نيست به خلاف روحانيت يك چيزى گفت، يا به خلاف كسى كه منشاء اثر است در روحانيت، از حالا تا هر وقت كه شما بوديد و بعد نسل آينده هم آمدند، هر وقت كسى برخلاف اصل روحانيت كه گفت روحانيت بايد برود منزوى بشود اين معناى اينكه برود در مساجد با اينكه كه گفتم نمىگذارند اين را، لكن برود در مسجد همان مشغول نماز بشود يا به شخصى كه در روحانيت مؤثر است، مورد توجه مردم است و مؤثر است در روحانيت، اگر قلمى يا بيانى اين را خواست بشكند اين نظرش به اين شخص نيست، نظرش به آن گروه هم نيست، اين نظرش به اين است كه اين قشر كه مخالف با اساسى است كه آنها دارند، مخالف با اين است كه مملكت اسلامى تحت سلطه غير باشد. قرآن امر فرموده است كه نبايد باشد، و اين كلام قرآن را منتشر مىكند. اينهائى كه با اصل روحانيت ولو به صورت اينكه: نه، ما مىخواهيم احترام اينها محفوظ باشد، اگر اينها وارد در سياست بشوند احترامشان از بين رود پيش مردم، و ما ميل داريم احترامشان محفوظ باشد با اين دو زو كلكها مىخواهند روحانيت را از صحنه بيرون كنند و كشور شما را تسليم كنند يا به طرف شرق، يا به طرف غرب، اساس اين است، والا با چهار ذرع چلوارى كسى مخالفت نمىكند. روحانى هم از خود اينهاست، پيش همينهاست. چطور وقتى رضاخان مىآيد، مطمح نظرش روحانيين هست؟ آن كه تعليم به او مىداد چطور اين را، اينها را مطمح نظر قرار دادند؟ چطور حالا وقتى كه آقايان مىخواهند دلسوزى كنند مىگويند روحانيين بروند كنار؟ خوب بروند كنار، رفتند كنار، شما مىگذاريد اينها تو مسجدها باشند؟ يا اينكه تو مسجد هم وقتى كه آمده است يك آقائى دارد نماز مىخواند، يك دستهاى پا مىشوند مىآيند و مىايستند نماز مىخوانند براى شكستن اين نماز، براى بيرون كردن اين روحانى از مسجد، مىخواهند اين سنگر را از شما بگيرند مسجد يك سنگر اسلامى است و محراب محل جنگ است، حرب است اين را مىخواهند از دست شما بگيرند، ميزان هم همين نيست كه اين بگيرند، اينها مقدمه است، والا هى برويد نماز بخوانيد. اما اينها از مسجد بد ديدند، خصوصاً در اين دو سه سال اخير، در اين دو سه سال اخير مسجد يك محلى بود كه مردم را به نهضت و به قيام بر ضد ظلم تهييج مىكرد، اينها مىخواهند اين سنگر را بگيرند. خوب، اين را گرفتند، رها مىكنند؟ دانشگاه هم از باب اينكه در دنيا مثلاً دانشگاه اگر نباشد خوب نيست، يك دانشگاهى مىخواهند درست كنند مثل
صحيفه نور ج 13 صفحه 178
دانشگاه زمان آريامهر كه آنهائى كه از آن بيرون مىآيند همانهائى باشند كه در خدمت غرب باشند. اكثراً اينطور است يا در خدمت شرق باشند، دانشگاه هم خواهند در خدمت آنها باشد و حكومتى هم كه روى كار مىآيد و مجلس شورائى هم كه روى كار مىآيد، آن هم در خدمت آنها باشد. وقتى اين مصادر در خدمت آنها واقع شد، مردم اين ملت كارگر، كشاورز، بازارى، همه چيزهائى كه اينها به دست مىآورند، در خدمت آنهاست. اينها اساس را مىخواهند بگيرند و هر چيز را مىخواهند يك كارى كنند كه غربى بشود، استعمارى بشود. اينها مىخواهند اين كار را بكنند. مطلب اين نيست كه اينها با آخوند بد هستند براى اينكه با اسلام بد هستند. مىبينند آخوند براى اسلام دارد چه مىكند، چهار تا آخوند هم بد است، جهنم، اما نمىگويند چهار تا آخوند، ميگويند روحانيين، وضع اينطورى است اين يك نقشهاى نيست كه حالا كشيده باشند، اين نقشه اين است كه بعد از آنكه ديدند كه در اين صد سال، صد سال آخر، ديدند كه يك همچو قدرتهائى موجود است، خوب، بايد اين قدرت را بشكنند تا راه آنها باز بشود. تا يك چنين قدرتى هست، تا وقتى كه روحانى با دانشگاهى همراه هست، تا وقتى كه بازارى با روحانى، با دانشگاهى همراه هستند، تا وقتى كه ملت همه گروههايشان با دولت، با همه ارگانهاى دولتى مؤافق هستند، خوب نمىتوانند آنها كارى بكنند، نمىتوانند آنها آسيب برسانند به يك كشورى كه همه قشرهايش با هم مجتمعند. دنيا اجازه نمىدهند به آنها بايد چه بكنند؟ بايد خرده خرده جلو بيايند، يك قدم جلو بيايند و سنگرگيرى كنند، مثل همينهائى كه حالا در مرز اين كار را مىكنند. يك قدم مىآيند جلو سنگرگيرند، بعد مىروند سراغ يكى ديگر. حالا يك روحانى، دو روحانى را بكوبند ديروز كسى به من گفت پريروز يا ديروز كه يك كسى مى گويد كه اينكه در راديو مىبينيد كه مردم چيز جمع مىكنند، مردم جمع مىكنند مىدهند، مردم جمع مىكنند مىدهند، اينها را اين آخوندها مىخورند اصلاً نمىفرستند به آنها. اينها مىخواهند يك قدم يك قدم پيش ببرند، حالا فرض كنيد روحانى را، فردا دانشگاهى، پس فردا دولت را در تظاهراتشان، به دولت هم تعرض بوده، ناشيگرى كردند، اينها مىخواهند كه آنهائى كه براى اسلام دارند خدمت مىكنند اينها را يكى يكى خلع سلاح كنند، بعد بماند يك اشخاصى كه هيچ كارى به اين كارها ندارند و دخالتى در امور ندارند و اگر عالم را آب ببرد آنها را خواب مىبرد. اينها نقشه صحيح پيش خودشان درست كردهاند از زمان سابق براى حالا، و حالا بدتر ديدند. حالا از اسلام به حسب خارج ديدند چه جورى شد؛ ديدند كه اسلام همه قدرتمندها را از بين برد و بيرون كرد، وقتى ديدند اسلام يك همچو كارهاى است، با اسلام اينجا مخالفت مىخواهند بكنند.
بايد اين اسلام را حفظش كنند و در زير پرچم اسلام مجتمع بشوند
من اين نصيحتى كه مىكنم، براى شماست و براى نسلهاى آينده كه بدانند اين را كه هر وقت يك قلم فاسدى خواست مطلق روحانيت را از بين ببرد يا به يك صورتى منزوى كند، يا روحانى كه در بين ملت مؤثر است، او را خواست كه منعزل كند اين روى آن نقشه دارد عمل مىكند. روى نقشهاى كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 179
داشتند و دارند و خواهند داشت و همه ما بايد بيدار باشيم، توجه داشته باشيم كه اينطور نشود كه يك وقت ما را متشتت كنند باز؛ و ماها را رو به هم قرار بدهند و يك دستهاى از آن طرف و يك دستهاى از اين طرف و يك دستهاى از آن طرف فرياد كنند و يك دسته از اين طرف فرياد كنند، ماها را مقابل هم قرار بدهند و نتيجه را آنها بگيرند. من به همه ملت اين سفارش را كنم، همه ملتهائى كه در دنيا هستند سفارش مىكنم، به همه ملتهائى كه در آتيه خواهند آمد سفارش مىكنم كه اساس اين است كه اسلام مخالف با مقاصدشان است و اسلام بايد يا نباشد يا اگر چنانچه يك صورتى باشد به دست اشخاصى باشد كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارند، يك آيه از قرآن مىگيرند، يك جمله از نهچ البلاغه را مىگيرند و به ديگرهايش هيچ كارى ندارند و با آن يك جمله مىخواهند نهج البلاغه و قرآن كريم و اسلام را از بين ببرند. اين جملاتى كه از دهان بعضى از اين منحرفين در مىآيد، در ديوارهاى عراق اين جملات هست همين حزب بعث كافر اين جملاتى كه اين اشخاص منحرف در اينجا ذكر كنند، در ديوارهاى نجف هم، در ديوارهاى ساير بلاد هم، در كربلا هم بعضىهايشان را من خودم ديدم. اين جملات نه اين است كه اينها به اسلام عقيده دارند، حزب بعث، اسلام را مخالف خودش مىداند نه اينكه اينها با اسلام آشنا هستند، اينها مىخواهند با شمشير اسلام خواهند اسلام را از بين ببرند همينها كه در اين جا هستند و سينه مىزنند براى اسلام، بعضىشان با شمشير اسلام مىخواهند اسلام را از بين ببرند والا مسأله اگر يك مسألهاى بود و مثلاً فرض كنيد كه با روحانىها مخالف بودند، روحانىها هم فرض كنيد بد بودند كى حرف مىزد؟ اگر مسأله اين بود، اما مسأله اين نيست، مسأله اين است كه قرآن را به بازى مىگيرند، اينكه يك كلمه از قرآن را مىگيرد و به باقيش گويد من كار ندارم. حالا يادم آمد از يك نفرى كه من در جوانى مىخواستم مشرف شوم حضرت عبدالعظيم، يك نفر واعظ خيلى مقتدر، خيلى واعظ اما به اسلام خيلى كار نداشت، وقتى ديد من معمم هستم، به من گفت بيا اينجا بنشين پهلوى من، ما با اتوبوس مىخواستيم تا حضرت عبدالعظيم برويم. وقتى كه حرفهائى زد و چيزهائى گفت و من هم گوش كردم، تا نزديك شد به حضرت عبدالعظيم به شوفر گفت زود برو نماز مغرب قضا مىشود، با اينكه اول مغرب بود من به او گفتم كه نماز مغرب كه حالا قضا نمىشود. گفت يك روايتى دارد كه اگر تأخير بيندازند چه مىشود. گفتم خوب، آخر روايات ديگرى هم هست. گفت من به آنها كارى ندارم، مسأله اين است. مىگويد از نهج البلاغه اين كلمهاش را قبول دارم باقيش را قبول ندارم، از قرآن هم اين را نمىگويد، اين را ندارد. از قرآن يك كلمهاش را، يك جمله را مىگيرد اما نمىداند كه اين جمله مفسر دارد، در خود قرآن تفسير دارد، در روايات دارد از چيزهائى كه دراين زمان واقع شده. اين هم براى شكستن اسلام و روحانيت است. همين چيزهائى است كه همه اين اشخاص منحرف ادعا مىكنند كه ما اسلام را مىخواهيم بگوئيم اسلام غير آن اسلام سنتى. يكى از مصيبتها اين است كه يك آدمى كه از اسلام نمىداند اسلام با سين است يا با صاد، از اسلام بىاطلاع است، از مدارك اسلام بىاطلاع است، اين يك كلمه را برمىدارد و مىرود پيش جوانان خواهند و داد مىزند و فرياد مىزند و جوانها را وادار به يك كارى مىكند. يك نفر فقيهى
صحيفه نور ج 13 صفحه 180
كه 60 سال عمرش را صرف كرده در فقه و در مدارك فقه، حالا هم وقتى كه مىرسد به يك حكمى و مىبيند كه روى مدارك نمىتواند به طورى جذب بشود باز با احتياط از كنارش رد مىشود. لكن اين آدمى كه يك روز ننشسته در فقه نظر بكند و نمىتواند بنشيند نظر بكند، يك همچو آدمهائى خيال مىكنند كه حالائى كه مثلاً انقلاب شده، بايد در اسلام هم انقلاب بشود، اسلام هم بايد اينجورى بشود. اينها نمىفهمند يا بسياريشان هم فهميده هستند، لكن مىخواهند اساس را از بين ببرند، احكام اسلام را يكى يكى مىخواهند از بين ببرند. توجه داشته باشيد شما برادرها! من مىدانم كه شما قمىها كه خدا حفظتان كند و همه بازارىهاى ايران، تهران، يزد، همه اينها علاقه مندند به اسلام. اينها زحمت كشيدند، خون دادند، جوان دادند براى اسلام. اينهائى كه همه چيزشان را براى اسلام دادند و حالا هم دارند مىدهند، اينهائى كه جوانهايشان را مىفرستادند به سرحد و مىبينند در معرض خطر است، در معرض كشته شدن است و بعضاً اگر كشته بشود تبريك گويند، يك همچو ملتى كه براى اسلام اينطور فداكارى كرده است، نخواهد كسى توانست كه به اين زودىها منحرفش كند، باز دو سال نگذشته اينها را منحرف كند و برگرداند از اسلام. اينكه نخواهد شد، لكن شياطين نقشه مىكشند براى صد سال بعد از اين. آنها حوصلهشان زياد است، از حالا نقشه مىكشند. خوب، وقتى كه اين نقشه عمل بشود ولو پنجاه سال، صد سال ديگر اينها نقشههايش را مىكشند، از حالا شروع كنند يكى يكى مسجد را خالىاش كنند، آن مسجد را خالى كنند، آن را عوضش يك نفر آدمى كه از اسلام اطلاع ندارد و نمىداند نماز هم چند ركعت است، مىرود نماز مىخواند برايشان. بعد اين، يكى يكى، وقتى اينها چيز شد بعد مىروند سراغ يكى ديگر. ما بايد در اين زمان و نسلهاى آتيه بايد در زمانهاى خودشان توجه به اين داشته باشند كه شياطين در كمينند، شياطين دنبال اين هستند كه اين اسلام را بشكنند، شياطين آنچه كه از اسلام ديدند از هيچى نديدند. در عين حالى كه روحانيت مسيح مثل روحانيت اسلام نيست، آنها روحانيتى است كه فقط در كليساست. اينها معذلك همان روحانيت آنجا را هم در آنوقت شكستند، همان مقدار از روحانيت كمى كه در آنجا بود، باز آن را شكستند و گفتند بايد شما برويد در كليسا و مشغول عبادت بشويد و سياست را به امپراطور واگذار كنيد. همين حرفى است كه پريروز در قم گفتند، اين همانى است كه انگليسها سابقاً و امريكا هم حالا دارد گويد و ديگران هم مىگويند.
ما بايد، نسلهاى آتيه بايد متوجه باشند كه اين اسلام را حفظش كنند، در زير پرچم اسلام مجتمع بشوند. و اسلام همه چيز دارد، اسلام هم دنيا دارد، هم آخرت دارد، اسلام همه بعدها را نظر به آن دارد. حكومت اسلامى مثل حكومتهاى ديگر نيست كه فقط به يك بعد نظر داشته باشند، حكومت اسلامى حكومتى است كه همه اگر انشاء الله پياده بشود، انشاء الله اگر چنانچه موفق شود اين ملت و اسلام به آنطورى كه هست، به آنطورى كه بر پيغمبر اكرم نازل شده است قرآن كريم، احاديث ائمه، احاديث اسلام، به آنطور اگر بشود، سعادت دنيا و آخرت ملتها را ضمانت كرده است و مىكند.
صحيفه نور ج 13 صفحه 181
انقلاب اسلامى ما، پرثمرترين و كم ضايعهترين انقلاب جهان
البته يك انقلاب وقتى كه واقع مىشود، هيچ كس نبايد توقع داشته باشد كه فرداى آن انقلاب، همه كارها درست بشود. اين امر غير معقولى است. انقلاب شوروى كه به شصت و چهارمين سالش وارد شد، باز هم نتوانستند درست ادارهاش كنند، و انقلابهاى ديگر كه بيست سال، ده سال از آن مىگذرد، باز نتوانستند كه مهارش كنند. اين انقلاب براى اينكه انقلابى نبوده است كه يك حزبى اين انقلاب را درست كرده باشد، يك گروهى اين انقلاب را درست كرده باشد، انقلابى بوده است كه از متن خود ملت بوده است و براى اسلام بوده است. وقتى انقلابى براى اسلام شد و از متن خود جامعه شد، اين آن انقلابها و آن اثراتى كه بعد از انقلاب در جاهاى ديگر هست كمتر دارد، اما نمىشود كه هيچى نداشته باشد. در يك انقلاب اسلامى يك عده كثيرى هستند، كثير فى الجملهاى هستند كه اينها محروم مىشوند از آن دزدىها و از آن كلاهبردارىها، اينها مخالفند. خارجىها هم كه محروم شدند از آن چپاولگريشان، آنها هم دستبردار نيستند، آنها هم عمال دارند در اينجا و دار و دسته دارند. اين دار و دستهها كه وقتى جمع شدند وبه هم پيوستند، خوب، يك جمعيتى هستند، اما نه اين است كه در مقابل اين سيل خروشان ملت چيزى باشند.
تا امروز شما هيچ انقلابى را پيدا نخواهيد كرد كه مثل انقلاب ايران پر ثمر و كم ضايعه، انقلابها كه شده است يك ميليون جمعيت را يك وقت مىگذاشتند جلو مسلسلكشتند، تمام مطبوعات از بين مىرفت، تمام حزبها را تعطيل مىكردند و سرانشان را حبس مىكردند. در يك نوشتهاى كه چند وقت پيش از اين پيش من آورد، كه حالا درست هم همهاش را يادم نيست نوشته بود كه يك ميليون كشته و يك ميليون و نيم هم حبسى، تمام روزنامهها تعطيل، يك روزنامه دو روزنامه دولتى هست. تمام درها را در اول انقلاب مىبندند به روى خودشان و مشغول مىشوند به جنايت. شما در تمام دنيا انقلاباتى را كه ملاحظه كنيد، هيچ انقلابى مثل ايران نبود كه به اتكاى اينكه مردم مسلمند و مردم خودشان انقلاب كردند، درها باز بود بر همه جمعيتها، مطبوعات تا چند ماه باز بود، هر كس هر چه مىخواست مىنوشت، حالا هم بعضىها كه منحرفند، دارند نويسند و در عرض دو سال كه بر اين مملكت گذشته است و انقلاب گذشته است، تمام چيزهايش كه بايد بشود، مجلس و نمىدانم چه و رئيس جمهوريش، همه چيزش درست شده و همه را هم مردم رأى دادهاند، در اين، بعد از اينكه مدتها حكومت عراق نه قانون داشت، نه مجلس داشت، نه چيز ديگر، فقط يك مجلس انقلاب بود و با همه خشونتها كارها را انجام مىدادند، بعد كه مىخواستند مجلس درست بكنند و رأى بگيرند اعلام كردند كه هركس رأى ندهد يا در مجلسشان از قرارى يكى از علما گفت اين را كه آمده بود از آنجا، در مجلسشان گذراندند كه هر كس مخالف، به هر جور مخالفتى بكند، حكمش اعدام است، اعدام است. يعنى اگر به شما بگويند كه امروز شما برويد آنجا، شما نرويد، حكمتان اعدام است، نه مخالف دولت، مخالف با اين مثلاً سازمان امنيت يك چيزى بگويند، بگويند شما نماز نرو، چنانچه اينطور شد يكى از علماى آنجا به او گفتند نماز نرو، نماز رفت، او را با يك عدهاى گرفتند خودش را كشتند،
صحيفه نور ج 13 صفحه 182
آن عده را هم حبس كردند اينها يك همچو اعلام مىكردند كه هر كس مخالفت كند با امر حاكم، حكمش اعدام است، و بعد اعلام كردند كه هر كس رأى ندهد، حكمش اعدام است. رأى داد نشان اينجورى بود، رأى آزاد يعنى آزادى كه ياراى بدهى يا كشته بشوى. ايران از 35 ميليون جمعيت 22 ميليون رأى داد بر جمهورى اسلامى سابقه در دنيا ندارد، سابقه ندارد 35 ميليون جمعيت 22 ميليون رأى دادند بر جمهورى اسلامى. اين معنايش اين است كه اتفاق آراء بوده است، لكن آن عده ديگر همچو هست و مريض هست و غيره، يك همچو وضعى است. كجا ما يك همچو چيزى داريم؟ حفظ كنيد يك همچو وحدتى را، نگهش داريد اين را. اينهائى كه نق مىزنند براى نمىدانم چه و چه، اينها متوجه نيستند كه اين صفها، الان درشوروى به يك كسى كه اينجا بود خودش گفت نوشته، گفت پسر من آنجاست و به من نوشته، نوشته اين صفها در آنجا هست، در شوروى كه شصت و چند سال است انقلاب كرده است و به خيال خودش انقلاب اين چيزها را دارد.
شما اسلام را مىخواهيد، اسلام كه مىخواهيد زنده كنيد اسلام را البته فداكارى مىخواهد، بدون فداكارى كه نمىشود آدم يك اسلامى را زنده كند. همين فداكارى بود كه در صدر اسلام خود پيغمبر اسلام و اولياى اسلام كردند. حالا نوبت شماست، نوبت ماست. انشاء الله خداوند همه شما را تأييد كند، مؤفق باشيد، مؤيد باشيد. و اين را هم باز تأكيد كنم كه انشاءالله فردا و پس فردا كه راهپيمائىهائى هست، عزادارىها بايد باشد، منتها عزادارى يك وقت در يك جائى است و يك وقت همه در خيابانها عزادارى مىكنند. انشاء الله همه مؤيد و موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 183
تاريخ: 28/8/59
بيانات امام خمينى در جمع فارغ التحصيلان آموزشگاهافسرى شهربانى جمهورى اسلامى
قواى مسلحه بايد خدمتگزار ملت باشند، نه حاكم
بسم الله الرحمن الرحيم
من اولاً معذرت مىخواهم كه طولانى نبايد صحبت كنم و اطباء از اصل صحبت بلكه ممنوع كردند لكن گاهى يك قدرىاش را اجازه دادهاند و از شما آقايان تشكر كنم كه در اينجا آمديد و يك بعضى مسائل را با هم صحبت كنيم. شما اكثراً وضع پليس و ساير قواى مسلحه را، نظامى و انتظامى را در زمان سابق مطلعيد. مطلعيد كه اين قواى نظامى و انتظامى از ملت به طورى جدا بود كه هيچ كدام از طبقات چشم ديدن طبقه ديگر را نداشتند و اين نكتهاش اين بود كه سران پليس، سران ارتش و سران شهربانى و ساير قواى مسلحه اشخاصى بودند كه با كارهايى كه كردند و كارهايى كه تحميل مىكردند به زيردستان خودشان، وسايل نفرت ملت را از مطلق قواى مسلحه فراهم مىكردند. شما مىدانيد كه وقتى كه يك پليس، يك پاسبان وارد بازار مىشد، هم اين مىخواست به مردم يك تحميلاتى بكند و هم مردم مىخواستند كه از گير او فرار كنند و نفرت داشتند از او. در عين حالى كه پليس و همين طور ژاندارمرى و همين طور ارتش، اينها به حسب وضع اولى كه وجود آمده است، اين است كه اينها براى كشور و براى ملت خدمتگزار باشند، نه حاكم. اصل دولت هم همين است حتى مثل دولت حقه حضرت امير سلام الله عليه كه ولى امر بر همه چيز بود معذلك آن حكومتى كه در صدر اسلام بود، در خدمت مردم بود، اينطور نبود كه حكومت بخواهد حكومت كند و مردم همين طور بىخود اطاعت كنند. اينطور نبود كه حكومت بخواهد به وسيله قدرتى كه دارد اجحاف كند به مردم و ظلم كند كه مردم به واسطه آن ظلم از او متنفر باشند و الان هم كه وضع تغيير كرده است و انشاء الله اميدوارم كه ديگر اين وضع برنگردد به آن اوضاعى كه در سابق بود، وظيفه همه ما و همه شما و همه كسانى كه دستاندر كار امور مردم هستند، از دولت و از همه، اين وضع را پيدا بكنند كه خودشان را خدمتگزار بدانند. از آن نقطه اولى كه آقاى بنى صدر هستند تا آن مراتبى كه هستش، حكومتها بايد خدمتگزار مردم باشند. مردم احساس كنند كه اينها به نفع آنها عمل مىكنند. اگر مردم احساس اين را بكنند كه پليس براى حفظ مصالح آنهاست، پليس نمىخواهد كه به آنها تحميلى بكند، مردم با آغوش باز پليس را در برمىگيرند و از پليس پشتيبانى كنند سابق كه ملاحظه كرديد همچو مجلسى كه پليس و مردم ديگر و زنها و مردها و ملت، اينها در يك جا مجتمع نمىشدند، اينها همه از هم دورى مىجستند و لهذا اگر
صحيفه نور ج 13 صفحه 184
يك مشكلى پيدا مىشد براى دولت علاوه بر اينكه مردم همراهى نمىكردند، هر چه مىتوانستند كار شكنى مىكردند براى اينكه پليس را در نظر آنها آنطور جلوه داده بودند كه مثل گرگى است كه در گله مىخواهد بيفتد و شكار كند. اين تلخى الان در ذائقه مردم هست و لهذا به واسطه اين معنا كه اين تلخى هست شما آقايان خيلى بايد توجه بكنيد كه اين تلخى را از ذائقه مردم بيرون كنيد. شما بايد توجه بكنيد به اينكه در طول پنجاه سال اخير و خصوصاً اين سالهاى اخير، مردم از اين قواى نظامى، انتظامى كه بايد براى نظام باشد، براى انتظام باشد، چقدر زحمت ديدهاند و چقدر بدى از اينها ديدهاند و سران اينها چقدر با مردم بد رفتار كردهاند و سازمانى كه به اسم سازمان امنيت است چقدر امنيت را از بين اين مردم جدا كرده بود و مردم هميشه توجه به اين داشتند كه مبادا يك وقت بىخودى بيايند و ما را گرفتار كنند اين ذائقه تلخ الان هست باز هم، تتمهاش هست و لهذا شماها يك تكليف بزرگى گردنتان است كه بايد اين ذائقه تلخ را برگردانيد به يك ذائقه شيرينى و آن با عمل شماست، با عمل ژاندارمرى است با عمل ارتش است. با عملتان مىتوانيد كه شما كارى بكنيد كه مردم از ياد ببرند آن سختىها و آن زورگوئىهاى سابق را و اين ذائقههاى تلخ را شما شيرين كنيد، با عمل خودتان، با رفتار خودتان، با محبت خودتان. همه شماها برادر هستيد، يك مملكتى اسلامى همهشان با هم برادر هستند. وقتى ما احساس اين را بكنيم كه ما همه با هم برادر هستيم، با هم رفتارمان خوب است، و اگر اين احساس پيش بيايد كه من آن بالا هستم و ديگران بايد اطاعت از من بكنند، من رئيس شهربانى هستم و ديگران بايد از من اطاعت بكنند و يك تكليفى است و بخواهيد با تكليف و تكلف به مردم حكومت كنيد، اين باز برمىگردد به آن حالات سابقه و مردم از شما جدا مىشوند و مردم وحشت از شما مىكنند، ترس در دلشان پيدا مىشود وقتى شماها را مىبينند. در زمان سابق من خيلى قصهها يادم هست كه آن قصهها اگر يك كسىتوانست بنويسد طولانى بود. شما نمىدانيد كه وقتى يك پاسبان را از دور ديدند، خصوصا معممين يك پاسبان را از دور مىديدند چه حالى به آنها دست مىداد، مىتوانستند يك جا فرار كنند فرار مىكردند. اين نبود جز اينكه بالائىها اينطور دستور مىدادند، خود پائينى ها هم اينطور تربيت شده بودند. تربيت اسلامى اصلش در كار نبود. يك تربيتهاى غربى، يك تربيتهائى كه از آنجا گرفته شده بود. بدهايش را اينجا آورده بودند پياده كرده بودند. شما گمان نكيند كه از غرب براى ما يك تحفهاى آورند. شما گمان نكنيد كه از غرب براى ما چيزى مىآورند كه ما را مترقى كنند، ترقى به ما بدهند. غرب تا ما را در سطح پائين نگه ندارد، نمىتواند از ما استفاده كند. كوشش آنها اين است كه ماها، اين ممالك اسلامى، اين ممالك مستضعف در يك سطح پائينى از همه امور باشيم. هر امرى را كه آنها براى ما بياورند، يك امر استعمارى است يعنى اگر طب را براى ما بياورند طب استعمارى است اگر دارو براى ما صادر كنند آن هم استعمارى است، اگر دانشگاه براى ما بخواهند درست كنند آن هم دانشگاه استعمارى است. همه چيز را آنها مىخواهند به طورى درست كنند كه براى خودشان نافع باشد و ما چشم و گوش بسته تسليم آنها باشيم و الان كه به خواست خداى تبارك و تعالى و به بركت اسلام ما از اين قيد و بندها خارج شديم، بايد خيلى متوجه باشيم به
صحيفه نور ج 13 صفحه 185
اينكه نبادا ما را دوباره در اين قيد و بندها قرار بدهند. بايد ما عبرت بگيريم از آن پليس زمان محمدرضا و از آن ارتش زمان محمدرضا و از آن ژاندارمرى زمان او و ببينيم كه مردم با آنها چه جور بودند و آنها با مردم چه جور بودند و نتيجهاش چه شده. مردم با آنها مخالف بودند، آنها هم با مردم مخالف، مثل دو تا دشمن با هم برخورد مىكردند. شما نمىدانيد، شماها كه اكثراً يادتان نيست آن زمان سابق را كه وضع كلانترىها چه جور بود. يك كسى كه مىخواست توى كلانترى برود براى احتياجى، چقدر قلبش مىطپيد كه حالا مىرود در اينجا چه خواهد شد. اين وضع در زمان رضاخان خيلى شديد بود، در زمان دومى هم شديد بود. انسان وقتى كارى داشت وقتى احتياجى داشت كه بايد برود آنجا، عزا مىگرفت كه حالا چه بكنم من، در اينجا با من چه خواهند كرد، در حالى كه كلانترىها بايد مركز احتياجات مردم و برآوردن احتياج مردم باشد. آنطور كردند و آنطور شدند و ما بايد از اين مسائل تاريخى عبرت بگيريم و ما آنطور نباشيم، تا آنطور نشويم. برادرها! همه مردم با شما، با بالاترىها يك جورند. اگر با مردم خوب رفتار بكنيد، براى خودتان هست و اگر با مردم خداى نخواسته بد رفتار كنيد، به ضرر خود شماست. آنقدر كه ظالم ضرر مىبرداز ظلمش، مظلوم از ظلم ظالم آنقدر ضرر نمىبرد. ما و شما يك روزى در بارگاه الهى، پيشگاه الهى خواهيم رفت و آن روز از ما سؤال خواهد شد و از شمائى كه پليس هستيد، از شغل شما و از عمل شما و از رفتار شما سؤال خواهد شد. غفلت نكنيد از خدا، غفلت نكنيد از آن روزى كه همه محتاج هستيد. با برادرانتان خوب رفتار كنيد، با ملتتان خوب رفتار كنيد و خداى تبارك و تعالى با شما رحمت خواهد كرد و انشاء الله همه مؤفق باشيد و مؤيد و پيروز باشيد و از اينكه شماها با اينكه بايد در شهرها باشيد لكن در موقعى كه كشورتان مبتلا هست به جنگ، رفتيد آنجا و وظيفه خودتان مىدانيد و وظيفه همه است كه در آنجا بروند و همكارى كنند با ساير برادرها و انشاء الله به زودى اين اشرار را از مملكتتان بيرون كنيد. من دعا مىكنم به شما و خداوند تؤفيق به همه شما عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:13 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 106
تاريخ: 8/7/59
بيانات امام خمينى در جمع مردم مرزنشين كشورمان
در جنگ، واقعيت فعال و متحرك انسان بروز مىكند
بسم الله الرحمن الرحيم
بعضى قضاياست كه انسان گمان مىكند كه اين شر است، لكن به حسب واقع خير است. در اين قضاياى اخير كه دولت جابر عراق تحميل كرد بر ايران بايد بگويم الخير فى ما وقع براى اينكه چند مطلب را ثابت كرد. يكى اينكه ضد انقلاب در ايران شايع مىكردند كه ارتش ايران ارتشى است كه از بين رفته است و ديگر نمىتواند در مقابل دشمنها مقاومت كند و شايعه افكنى مىكردند بلكه ابتدائاً مىگفتند كه اصلاً ارتش لازم نيست، ارتش بايد به هم بخورد و بعد از سر يك مسائلى شروع بشود. در اين جنگ تحميلى ثابت شد كه ارتش نيرومند است و ارتش با ساير قواى مسلحه با هم هستند، تفاهم دارند، با هم مىجنگند و همه كسانى كه در ارتش هستند، در رأس ارتش هستند، وفا دارند و اين خود يك خيرى بود كه جلوى اين شايعات را گرفت. و يك جهت ديگر اينكه اين اشخاصى كه ادعا مىكنند و ادعا مىكردند كه ما طرفدار مظلومين هستيم، طرفدار خلق هستيم، فدائى خلق هستيم مجاهده براى مردم مىكنيم، ثابت شد به اينكه همه اين حرفها صحبتهاى خلاف واقع بوده است و الان كه كشور ايران با حزب بعث منحط در جنگ هستند الان از آنها هيچ خبرى نيست و آنها باز به فسادهائى كه انديشه مىكردند ادامه دارند مىدهند، لكن بر آنها هم ثابت شد كه اگر يك روزى دولت ايران بخواهد شر آنها را بكند با يك يورش همه آنها را از بين مىبرد. اين هم يكى از خيراتى بود كه براى ما در اين جنگ، در اين جنگ تحميلى حاصل شد
يكى ديگر اينكه منتشر مىكردند و دائماً مىگفتند كه انقلاب در اول يك چيزى داشت مردم با هم بودند و حالا ديگر نيستند با هم، با هم مختلف هستند. و از اين حرفهاى نامربوط كه هى دائماً مىگفتند. باز در اين جنگ ثابت شد كه سرتاسر كشور با هم هستند و مردم به همان روح انقلابى باز باقى هستند و الان از همه جاهائى كه جوانهاى ما هستند، از همه اقطار كشور پيشنهاد مىكنند كه به جنگ بروند، لكن احتياجى نيست الان به جنگ آنها و اگر خداى نخواسته يك وقت احتياج شد آنوقت معلوم مىشود كه چه خواهد شد. اينها از امورى بود كه خير بود براى ما، و علاوه اصل جنگ كه واقع مىشود و لو تحميلى است اين جنگ، لكن جنگ وقتى كه واقع مىشود انسان از آن خستگى و از آن چيزهائى كه سست مىكند انسان را، از آن سستىها و خستگىها بيرون مىآيد و فعاليت مىكند و
صحيفه نور ج 13 صفحه 107
جوهره انسان كه بايد هميشه متحرك و فعال باشد بروز مىكند و در استراحت و در راحت و در اين امور انسان هميشه كسل مىشود، هميشه خمود مىشود، قواى انسان خمود مىشود و خصوصاً آنهائى كه به عياشى عادت دارند يا به رفاه عادت دارند آنها ديگر بدتر خواهند شد لكن وقتى كه جنگى در كار مىآيد و حماسه وجود پيدا مىكند و تاريك مىشود شب و روشن مىشود روز و توپ انداخته مىشود و اينها، انسان را از آن حال خمودى و از آن حال سستى بيرون مىكند و انسان آن واقع خودش را كه فعال است و متحرك آن واقع را بروز مىدهد. و يكى از امور كه با زخير بود براى ما اينكه دولت عراق فهميد كه با كى طرف است. اينها دائماً هى پيش خودشان گفتند كه ما اگر همچو خيالات مىبافتند كه اگر ما حمله به ايران بكنيم، در همان حمله اول ديگر كار تمام است و ما مىرويم براى مركز ايران و همه جا. حالا فهميدند كه نه، مسأله اينطور نيست. در عين حالى كه ما باز به مردم اجازه نداديم و آن بسيج عمومى را اجازه نداديم، الان معذلك فهميدند اينها كه خير، كارى از آنها بر نمىآيد و اگر چنانچه دولت ايران بخواهد، آنها را انشاء الله بزودى از بين مىبرد. عمده حرف اين است كه فرق است ما بين قواى مسلح ايران با قواى مسلح عراق، فرق است ما بين فرماندهان قواى مسلح ايران با فرماندهان قواى مسلح عراق، و آن اين است كه اينها به اسلام فكر مىكنند و روى قواعد اسلام مىخواهند عمل بكنند و لهذا به شهرهائى كه دفاع ندارند، به مردم بازار و به مردم و فقراى جاهاى ديگر كارى ندارند و فقط اگر چنانچه الزام پيدا كردند كه يك مثلاً توپى بيندازند، يك بمبى بيندازند، به همان مراكزى كه مراكز قدرت شيطانى است اينها هجوم مىكنند، لكن فرماندهان عراق از خدا بى خبرند، اعتقادى به اين مسائل ندارند و لهذا توى شهرها مىاندازند بمبهايشان را، در خرمشهر، در اهواز، در اين جاها شهرها را چيز قرار مىدادند هدف قرار مىدهند و ما دستمان بسته است از اين جهت كه نمىخواهيم مردم عادى و مردم بىگناه تلف بشوند و آنها دستشان باز است از باب اينكه اعتقاد به آن چيزهائى كه در اسلام مطرح است، آن چيزهائى كه انسان بما انه انسان مىفهمد، آن چيزهائى كه شرف انسان اقتضا مىكند، آنها اين مسائل پيش شان مطرح نيست، آنها همان پيش بردن و رفتن و زدن و اينطور چيزها لكن اينطور نيست كه مملكت ايران نتواند اينها را از بين ببرد لكن مىخواهد قدم به قدم پيش برود كه مبادا بىگناهها خداى ناخواسته زير پا بروند. پس ما بايد روى قواعد اسلامى عمل بكنيم. قدم قدم پيش رفتيم، تكه تكه جلو رفتيم و آنها خيال كردند قدرتى در كار نيست، حالا فهميدند آنها كه نه، قدرت هست لكن قدرتمندان اينجا روى يك قواعد عمل مىكنند و قدرتمندان اشرار روى يك قواعد ديگر عمل مىكنند و لهذا آنها مراكز جمعيت را هر جا پر جمعيت است آنها به توپ مىبندند يا نارنجك مىاندازند، اينها مىخواهند همان هدفهائى كه مربوط به قواى مسلحه آنهاست چيز بكند. بنابراين در اين جنگ يك، خيلى از امور، كه بعضى ديگرش هم هست البته خيلى از امور معلوم شد و باز خوب شد كه صدام حسين را به ظواهر اسلام كشاندند، براى اينكه اين روزها گويند نماز هم مىخواند، توى مسجد هم مىرود. اين همان كارهائى بود كه محمد رضا مىكرد، عيناً همان اينها از يك آخور ارتزاق مىكنند. آن هم يك وقتى كه پيش مىآمد
صحيفه نور ج 13 صفحه 108
بدترين فحشها را به علماى اسلام مىداد و به اسلام هيچ كار نداشت، ضربه مىزد، يك وقت كه ضعيف و بيچاره مىشد مىرفت نماز خواند و در حرم حضرت رضا مىرفت و نماز مىخواند و از اين بساط در آورد. حالا ايشان هم كه همه ملت عراق مىشناسند او را كى هست، نمىدانند كه ايشان كه حالا هم مىخواهد نماز بخواند و در مسجد برود كى را خواهد بازى بدهد، ملت عراق را مىخواهد بازى بدهد كه ملت عراق ايشان را ماهيتش را مىشناسد، ماها را هم مىخواهد بازى بدهد، ماها هم ماهيتش را مىشناسيم. كسانى كه آن طرف دنيا هستند، در آمريكا و اروپا هستند، اگر بعضى اشخاص پيدا بشوند نشناسند اين را، ممكن است اما آنجاهائى كه ايشان هستند مثل بغداد و عرض بكنم كه عراق، مردم ايشان را مىشناسند. مردم سالهاى دراز با اين حزب بعث زندگى كردند و از اين حزب بعث اينها صدمهها ديدند. اين آدمى كه حالا دارد مىگويد من مسلمان هستم و ما در مقابل كفار داريم جنگ مىكنيم، اين آدم همان آدمى است كه براى اربعين وقتى كه زوار حضرت سيدالشهدا حركت كردند، آنها را به توپ و تفنگ بستند و آنقدر جنايت كردند. ديگر ملت عراق با اينكه اين جنايات را از شما ديده باور مىكند كه شما يك آدم دينى باشيد؟ در هر صورت جنگ خيلى خوب است از يك جهت و آن اين است كه انسان را، شجاعتى كه در باطن انسان است بروز مىدهد و تحرك براى انسان حاصل مىشود، انسان از آن خمودى بيرون مىآيد و ملت ايران بايد توجه داشته باشد كه براى اسلام دارند خدمت مىكنند. فرق ما بين ما و آنها اين است كه ما انگيزهمان اسلام است و ما اشخاصى كه در اسلام خدمت كردند و جنگ كردند و فداكارى كردند از صدر اسلام تا حالا تاريخشان محفوظ است. پيغمبر اكرم از همه اين گرفتارىهائى كه ما داشتيم بيشتر گرفتارى داشت، چندين ماه يا چند سال در حبس بود ايشان، در شعب ابوطالب محصور بود و معذلك مقاومت كرد و بايد مقاومت كند و ملت ايران مقاومت مىكند و بايد مقاومت كند و ارتش ايران و پاسدارها و ساير قواى مسلحه بايد قدرتمندى خودشان را نشان بدهند و بايد اينها سركوب كنند اين قدرت پوشالى امثال صدام حسين و اينها. و باز معلوم شد به اينكه اين عروسك چه عروسكى است كه هر جورى كه خواهند حركتش مىدهند، هر روزى حركتش مىدهند، به يك جور حركت دهند، اين هم باز معلوم شد و بسيارى از چيزهاى ديگر در اين جنگ معلوم شد. حالا آنچه من به ملت خودمان مىخواهم بگويم اين است كه ملت ما بايد متوجه باشد كه اسلام است و قضاياى اسلام در كار است و ما تبع اسلام داريم جنگ مىكنيم، دفاع مىكنيم و به واسطه اسلام داريم دفاع مىكنيم. ملت ما بايد مجهز باشند، جوانهاى ما بايد تدريب كنند، مجهز باشند، براى اينكه ما ممكن است در آتيه يك جنگهاى طولانىترى داشته باشيم و براى اسلام بايد جنگ بكنيم، براى اسلام بايد فداكارى بكنيم. ما باز هم در اين مواردى كه كشته داديم به قدرى كه در صدر اسلام كشته دادند ما باز كشته نداديم. ما بايد فداكارى بكنيم، ما بايد همه عزيزانمان را فداى اسلام بكنيم و بايد اين كار انجام بگيرد و بلااشكال بايد همه افرادى كه قدرتمند هستند، چه آنهائى كه در سر حدات هستند، آنهائى كه در مثل خرمشهر و مثل اهواز و مثل آبادان و اينها هستند پافشارى كنند، نگذارند از شهر خودشان بيرون بروند. اين ضعف است، اسلام گفته است شما
صحيفه نور ج 13 صفحه 109
بايد پايدارى بكنيد. در هر صورت من به آنها هم سفارش مىكنم كه با قدرتمندى و با شجاعت و با عزت نفس داشته باشند پايدارى كنند و هيچگاه از مسائلى كه گفته مىشود و آن ضد انقلابىها منتشر مىكنند، نترسند. ما پيروز هستيم. صدام حسين دستش را دراز كرده براى اينكه با ما مصالحه كند، ما با او مصالحه نداريم. يك آدمى است كه كافر است، يك آدمى است كه فاسد است، مفسد است و مفسد را ما نمىتوانيم با او مصالحه كنيم، ما تا آخر با آنها جنگ خواهيم كرد و انشاء الله تعالى پيروز خواهيم شد و هر يك ازدول هم كه با او همراهى بكند، ما هيچ ابداً اعتنائى نداريم به اين، براى اينكه ما هدفمان اين است كه تكليفمان را عمل بكنيم، تكليف ما اين است كه از اسلام صيانت كنيم و حفظ كنيم اسلام را. كشته بشويم تكليف را عمل كرديم، بكشيم هم تكليف را عمل كرديم. اين همان منطقى است كه در اول هم كه با اين رژيم فاسد پهلوى مخالفت مىكرديم منطق ما همين بود منطق اين نبود كه ما حتماً بايد پيش ببريم، منطق اين بود كه براى اسلام مشكلات پيدا شده است، احكام اسلام دارد از بين مىرود، مظاهر اسلام دارد از بين مىرود و ما مكلفيم كه به واسطه قدرتى كه هر چه قدرت داريم مكلفيم كه با آنها مقابله كنيم، كشته هم بشويم اهميتى ندارد، بكشيم هم كه انشاء الله موفق خواهيم شد به جنت و به بهشت انشاء الله. شما هيچ وقت از هيچ چيز هراس نداشته باشيد. شما براى حفظ اسلام داريد جنگ مىكنيد و او براى نابودى اسلام. الان اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است و شما بايد از اسلام پايدارى كنيد و حمايت كنيد و دفاع كنيد. دفاع يك امر واجبى است بر همه كس، بر هر كس كه هر مقدار قدرت دارد بايد دفاع بكند از اسلام، و الان اينها هجوم كردند بر اسلام و ما بايد دفاع بكنيم و ابداً قضيه صلح و قضيهسازش در كار نيست و ما اصلاً مذاكرات كنيم با اينها، اينها براى اينكه فاسد و مفسد هستند و ما با اين اشخاص مذاكره نمىكنيم. بله اگر اينها بروند كنار و از همه جا بروند و بيرون بروند از همه جا و تسليم بشوند، ما آنوقت ممكن است به واسطه اينكه بين مسلمين خيلى چيز نشود ما هم يك سكوتى بكنيم والا و مادامى كه اينها دستشان، اسلحه دستشان است ما هم اسلحهمان ايمان است سلاحمان اسلام است و ما با آن سلاح ايمان و اسلام پيش مىبريم و خواهيم پيش برد و همه اينها را سركوب خواهيم كرد چنانچه تاكنون ما با همان اسلحه ابرقدرتها را از بين برديم و دستشان را از اين مملكت قطع كرديم و حالا آنها مىخواهند باز با اينطور مسائل دست باز يك دست درازى به كشور اسلامى بكنند و ما مكلفيم كه جلوى آنها را بگيريم. چه پيروز بشويم و چه نشويم دفاع بايد بكنيم و بايد حتماً دفاع بكنيم و همه ملت در وقتى كه اجازه داده شد، همه بايد بروند و دفاع بكنند. انشاء الله اميدوارم كه با آنجاها نرسد و مسائل آنقدر ريشهدار نباشد و اينها بفهمند كه با چه مملكتى و با چه ملتى طرف هستند و دست از شيطنت و فضولىهاى خود بردارند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:13 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 186
تاريخ: 5/9/59
استفتاء رئيس كل بانك مركزى ايران از محضر امام خمينى
بسمه تعالى
محضر رهبر عاليقدر انقلاب و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران حضرت آيت الله العظمى امام خمينى دامت بركاته
عدهاى از طاغوتيان و فراريان رژيم گذشته كه اموالشان اينك در اختيار بنياد مستضعفان و ساير نهادهاى انقلابى مىباشد به شبكه بانكى كشور مقروض مىباشند. تقاضا مىشود دستور فرمائيد شبكه بانكى كشور بتواند مطالبات خود را از محل اين دارائىها كه اينكه در اختيار نهادهاى فوق الذكر مىباشد تأمين و اخذ نمايد.
ايام عمر و عزت مستدام باد
با تقديم احترام - عليرضانوبرى
پاسخ امام:
بسمه تعالى
موافقت مىشود. لازم است نمايندگانى از طرف بنياد براى رسيدگى به اين امر تعيين شود و نمايندگان بانك مدارك را ارائه دهند و پس از ثبوت، بدهكارى به بانك ادا شود و مازاد به نفع مستضعفين برداشت شود.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:13 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 187
تاريخ: 15/9/59
بيانات امام خمينى در جمع استانداران سراسر كشور
آن چيزى كه اسباب ضعف دولت و جدائى مردم از آن دولت است آن عبارت از كيفيت عمل همه دستگاههاست
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك مطلب راجع به آقايان استاندارها كه تشريف دارند و عموم استاندارها و عموم ادارات دولتى و عموم كسانى كه در جمهورى اسلامى دستاندر كار هستند چه لشگرى، چه كشورى. من از زمان احمد شاه تا حالا اين رژيم زمان احمدشاه را ديدهام، اواخر آن رژيم را از زمان رضاشاه و پسرش را تمامش را تا منتهى شده به حالا. آن چيزى كه اسباب ضعف دولت و جدائى مردم از آن دولت هستند آن عبارت از كيفيت مسلمانهاست، كيفيت عمل همه دستگاههاست، يعنى يك حكومتى كه در يك جايى مىرود، در مركز كارهايش را درست كرده بود و رشوههايش را به آنهايى كه بايد بدهد، داده بود، آنها هم اجازه اينكه هر كارى مىخواهد بكند داده بودند و هر كارى در آنجا مىكرد يا كسى جرات نمىكرد صحبت كند يا اگر مىكرد اثر نداشت. اين منحصر به آن رده بالا نداشت همه ردهها تا آخر وضع اينطورى بود. در بعضى از اوقات، در بعضى از جاها يك حكومتى كه آنوقت مىخواست برود، كه حالا استاندار بوده، از فرض كنيد خراسان مىخواست يك كسى برود به حسب اختلاف در آمد در آنجا براى استاندار و براى حكومت، او اجاره مىكرد آنجا را، تيول بود خراسان، تيول مثلاً فلان شاهزاده بود و چقدر به شاه يا به دستگاه داد و آنجا را تيول مىكرد و بعد هم آنجا هر كارى مىخواست مىكرد. بايد آن چيزى را كه داده است در آورد و مضاعف بر او، زياد براى خودش و دوستانش ذخيره كند. وهمين طور نظامىها، ژاندارمرى مثلاً فرض كنيد كه كلانترىها يا، همه باب اين باب بوده است. اگر كسى آن مسائل آنوقت را درست بررسى بكند و بنويسد، يك كتاب قطورى خواهد شد كه چه مىكردند اينها با مردم و از صدر تا ذيل وضع همين طور بود. زمان رضا شاه از باب اينكه همه دزدىها منحصر به خودش بود، انحصار دست خودش بود، حكومتها به اين قدرت نبودند، زمان احمدشاه اينطور نبود كه خود آنها بتوانند همه برداشتها را براى خودشان بكنند، اين بود كه دار و دستههائى كه مىفرستادند اين بساط را درست كردند. زمان رضاشاه همه دزدىها از گردنهها رفته بود تهران، همه زلىها از همه جا متمركز شده بود در خود دستگاه دولتى و از همه بالاتر خود رضاشاه و امثال اينها و اين اسباب اين شده بود كه مردم با دستگاههاى دولتى مطلقاً
صحيفه نور ج 13 صفحه 188
مخالف بودند منتها جرأت نمىكردند حرف بزنند، بعضى وقتها هم مىكردند جرأت. من يادم است بچه بودم كه حكومت خمين يك نفر از خانها را گرفته بود بعد از دو سه شب، سه چهار شب ريختند خانها و حكومت را گرفتند و حبسى خودشان را بيرون آوردند و حكومت را به اسيرى بردند، واحدى از مردم هيچ، همچو نبود كه چرا بگويند، خوشحال هم بودند، شايد بعضىشان هم منزل حكومت را آمدند تتمه را غارت كردند. من شاهد قضيه بودم كه آن خانهاى كه حكومت را از آن بردند، من بچه بودم پشت يك درى ايستاده بودم و نگاه مىكردم به وضع آنها كه آنها حمله كرده بودند و حكومت هم مرد قلدرى بود، او هم باز آنوقت ده تيرى داشت او، او هم حمله مىكرد و يك نفر را هم ظاهراً از آنها كشته بود لكن بعد اسير شد. اين وضع حكومت بود در آنجا كه شرح طولانى دارد و زمان رضاشاه را هر كه يادش باشد مىداند چه قضايا واقع شد و زمان محمدرضا هم كه همه يادتان هست. اين اسباب اين شد كه دولت مقابل ملت، ارتش مقابل ملت، همه هم مقابل ملت بودند، يعنى هر چه مىتوانستند اين كلانترىها و اين ارتش و اين ژاندارمرى و اينها هر چه مىتوانستند از مردم اخاذى مىكردند به زور، به ارعاب شايد يادتان باشد، كه اين را گفتم، نمىدانم، در مطبوعات لابد نبوده، رضاخان يك وقتى كه وارد شده بود در ژاندارمرى، دستهايش را در جيبش گذاشته بود، وقتى كه وارد شده بود. گفته بود مىترسم از جيبم بدزدند. اين ممكن است كه اولاً راه نشان دادن به آنها باشد كه بايد دزديد ولو از من، و ممكن است معرفى آنها باشد به اينكه وضع اينطورى است، همه ملت هم دستشان در جيبشان بايد باشد كه خود اعلىحضرت ندزدند، مسأله اين است.
بايد لفظاً و عملاً به مردم حالى كنند كه ما خدمتگزاريم
دولت و همه ارگانهاى دولتى كه شما آقايان هم در هر استانى در رأس هستيد، بايد فكر اين مسائل را، اين تاريخ آخر اين زمانها را يك قدرى مطالعه كنيد. نه آن تاريخى كه براى شاه نوشتند آنها تاريخ نيستند، آنها دروغ هستند، مشاهده كنيد و كارهاى اينها را ببينيد و ببينيد كه چرا ملت از اينها جدا بود چرا كارشكنى مىكرد ملت؟ من يادم است اين را، شايد خيلى شما يادتان است اينها هم خيلىهايتان يادتان است كه وقتى اين متفقين از اطراف ريختند به ايران و زمان رضاخان ريختند به ايران و آن مردم آنقدر خوف داشتند از اينها كه آيا چه خواهند كرد لكن خوشحال بودند از اينكه رضاخان را بردند، يكى از بركات اين هجوم را با اينكه همه اشكالات را مردم در نظرشان اين بود كه چه خواهد شد و چه خواهند كرد، لكن اين معنا مثل اينكه يك هديهاى بود آسمانى براى اينها رسيده بود كه رضاخان رفت و مع الاسف آنوقت اشخاصى كه خود ملت يك رأسى كه بتواند آنها را جمع بكند، نبود كه پسر رضاخان را آنها گذاشتند اينجا و در صورتى كه اگر آنوقت در دو سه تا شهر تظاهر مىشد به ضد، نمىگذاشتند او را، لگن هيچ كس حرف نزد تا اينكه آن خوف سابق بود و ريخته نشده بود آن خوف، از اين جهت مردم جرأت نمىكردند، كسى هم نبود كه آنها را وادار كند به يك همچو مسائلى، شايد اگر مرحوم مدرس در آنوقت بود، آن كار را مىكرد لكن كسى نبود كه اين كارها را بكند.
صحيفه نور ج 13 صفحه 189
اين قصهها كه من براى شما مىگويم خيلى هم خودتان مىدانيد، اين راهى است براى همه شماها و همه كسانى كه دستاندر كار هستند و امور مملكت را مىگردانند به هر جورى كه هست كه بفهمند كه حكومتها از بالا گرفته، رئيس جمهور گرفته تا آنجاهائى كه در ده، يك نفرى، فرض كنيد بخشدار است اينها بايد در خدمت ملت باشند. اگر اينها در خدمت ملت نباشند باز كم كم همان خواهد شد كه در زمان آنها شد. حالا بدتر از آنوقت است، براى اينكه حالا مردم ديگر آن خوف را ندارند از هيچ كس. اينها تا آمدند خوف ايجاد كنند، يكى دو نسل بعدش شايد ثمر برسد، خيال نكنند كه مثلاً اگر بخواهند يك نفر يا چند نفر ديكتاتورى بكنند در اين نسل، مىشود، نه نمىشود. اين يك مطلبى است كه اگر حالا پايهاش ريخته شد، در دو نسل ديگر آنوقت نتيجه گرفته مىشود يعنى اينها كارش را مىكنند، آنها نتيجهاش را مىگيرند. از اين جهت ما بايد درست همه ملت و همه استاندارها و همه كسانى كه دستاندر كار هستند اينها، مواجهه با ملت اينطور نباشد كه در آنوقت بود كه يك بيچارهاى اگر خواست استاندار را ببيند نتواند تا آخر، يك كسى كه به او ظلم شده است اگر مىخواست حكومت يك شهرى را ببيند، فرض است كه استاندار يك فرض كنيد ناحيه باشد اصلاً قدرت اين را نداشت كه، همچو جرأتى به خودش نمىداد كه من ببينم ايشان را. جرأت نبود يك همچو چيزى، نمىشد يك همچو چيزها، از اين جهت عقدهها در دل مردم همين طور انباشته شد تا يك وقتى كه آن عقدهها باز شد و آن كار را انجام دادند. ماها بايد متوجه اين مسائل باشيم كه حالا اينكه دست شما آقايان آمده است حكومت و دست بالاترى آمده است حكومت خوى مثلاً، توجه به اين معنا باشد كه بايد اينها در خدمت مردم باشند و به مردم حالى كنند كه ما خدمتگزاريم، حالى كنند لفظاً، حالى كنند عملاً. در عمل اينطور باشد كه مردم ببينند كه اين استاندارى كه آمده است در اينجا، آمده است خدمت كند به مردم، مشغول خدمت به مردم است و وقتى مردم ببينند كه كسى مشغول به خدمت است ديگر دعوا ندارند با او، دعوا آنجا پيدا مىشود كه ببينند آمده است كه مردم را داغ كند، آمده كه با هر وسيلهاى اخاذى بكند، آمده است قدرت خودش را تثبيت كند. وقتى مردم ببينند كه يك نفرى مىخواهد قدرت خودش را تثبيت كند، مردم با او مخالف مىشوند و حالا هم مىگويند مردم، مثل آنوقت نيست كه عقده بشود، حالا ديگر عقدهها شكافته شده است، حالا ديگر اجازه نمىدهند به كسى كه بخواهد اين كارها را بكند، اين جز آبروريزى خود آنها چيز ديگرى بار نمىآورد. آدم عاقل فرضاً اگر يك نفرى باشد كه در باطنش يك ديكتاتوريى باشد، خوب، در شرق تقريباً اين جورى هست، خيلى، غرب هم هست، همه جا هست، انسان اينجورى است. بر فرض اينكه باشد لكن بايد اگر عقل دارد اين را حالا ذخيره كند براى يك وقتى كه اگر وقت باشد، نه براى هم (حالا) عجله نكند در كار، اين عجله اسباب اين است كه انسان را از بين ببرد. در هر صورت من عرضم به آقايان اين است كه منحصر به شما هم نيست، به هر كس هست اين است كه توجه كنيد به اينكه هم صلاح خود شماست و هم صلاح كشور شماست و هم صلاح ملت است كه شما با مردم دوست باشيد، مردم احساس كنند كه اينها دوستهاى آنها هستند كه آمدهاند براى اينكه مثلاً فرض كنيد كه ژاندارمرى مثل آنوقت نباشد كه مردم از ترس او
صحيفه نور ج 13 صفحه 190
نمىتوانستند عبور كنند نه از دست دزدها، مثل عرض مىكنم كه شهربانى نباشد كه مردم از ترس آنها نمىتوانستند اظهار بكنند كه يك كسى به ما چه كرده است. شايد شما آنوقت در شهربانى نرفته باشيد يا رفته باشيد شايد هم، در اين كلانترىها كه مردم كار داشتند عزا مىگرفتند. اگر مىخواستند بروند توى كلانترى، آيا چه خواهدشد؟ يك مظلومى مىخواهد برود آن چيزى كه به او شده است آن ظلمى كه شده است به اينها بگويد، عزا مىگرفتند چطور ما برويم توى اينجا، اين مثل از حبس بدتر بودند اينها، اينها يك چيز عجيبى بود، يك ارعاب عجيبى كرده بودند، بنابراين بود كه ايجاد خوف بكنند در مردم، ارعاب كنند مردم را كه كسى در ذهنش هم نيايد كه مخالفت كند. اين بساط بنابراين بوده است، حالا يا تعليم بالاترها بوده است يا خودشان، شيطنت خودشان. در هر صورت ما براى خاطر حفظ يك كشورى، براى خاطر استقلال يك كشورى كه باز يك قدرتهائى نيايند دوباره در كشور ما و بخواهند چه بكنند، بايد مردم را نگه داريد. هر كدام در هر جا كه هستيد مردم را همراه خودتان نگه داريد و مردم را با هم جوش بدهيد يعنى صحبتهائى كه مىكنيد، در مجالسى كه مردم دارند، برويد صحبت كنيد براى مردم و مردم را آگاه كنيد كه اين بساطى كه فرض كنيد كه بعضى از روشنفكرها خواهند درست بكنند، اين بساط، بساطى است كه اگر اشتباه كردهاند خوب، اشتباه است يا اگر يك نقشهاى در كار هست كه يك همچو كارهايى بشود، نقشهاش را به هم بزنند، مردم با هم باشند. آقا مردم تا حالا در اين چند سال آخر كه چقدر اينها زحمت كشيدهاند، مردم خيلى خوبند، مردم ما واقعاً خوبند شايد نظير ملت ايران در هيچ جا نباشد، ماها بديم، آنها خيلى خوبند. من گاهى در ذهنم اين معنا مىآيد كه اگر چنانچه در آخرت من خودم را مىگويم من جهنم بروم آن كسى كه براى من يك كارى كرده، به خيال اينكه من آدم هستم براى من يك كارى كرده است در بهشت باشد، مىگويند بهشت مشرف به جهنم است، مىبينند آنها را، خوب من چه جواب بدهم به او، اينها به من بگويند كه ما براى تو مثلاً الله اكبر گفتيم تظاهر كرديم تو جورى بودى كه رفتى جهنم و ما براى خاطر تو بهشت رفتيم تو خودت ملعون بودى، رفتى جهنم. اين مردم خوبند، اين خوبها را نگه داريد، اين مردم خوب را با خودتان همراه كنيد. وقتى تمام استانها، اشخاصى كه در استاندارى هستند، تمام استاندارها بنا را بر اين بگذارند كه كارهاى خودشان را خوب انجام بدهند، در خدمت مردم باشند، حالى كنند به مردم كه حكومت اسلامى، حكومت خدمت است، پيغمبر اكرم خدمتگزار مردم بود با آنكه مقامش آن بود ولى خدمتگزار بود، خدمت مىكرد. آن قصه مالك اشتر را من كراراً گفتهام: عبور مىكرد از يك جائى سردار اول اسلام بود، از يك جايى عبور مىكرد يك كسى نشناخت و يك فحشى داد، يك چيزى گفت، وقتى رد شد آن كسى كه آنجا نشسته بود گفت: تو او را شناختى؟ گفت نه. گفت: مالك اشتر بود، دويد مردك، ديد رفته مسجد، رفته مسجد نماز مىخواند، رفت عذرخواهى كرد.گفت: من نيامدم مسجد الا اينكه براى تو طلب مغفرت بكنم، اين يك كلمه ببينيد چه مىكند با قلب آن آدم.
صحيفه نور ج 13 صفحه 191
بايد جورى باشيد كه مردم مثل برادر شما را در آغوش بگيرند، مملكتتان با اين ترتيب حفظ خواهد شد
اين قلبهاى صاف پاك مردم را نگه داريد، اين كشاورزها و نمىدانم كارگرها و اينها بودند كه شما را به استاندارى رساندند والا شما را استاندار نمىكردند. زمان رضاشاه هيچ كدامتان استاندار بودهايد؟! راه نمىدادند شما را، اين مردم بودند كه اين دولت را بوجود آوردند و اين رئيس جمهور را، رئيس جمهور كردند و عرض مىكنم اين مملكت را برگرداندند از آن حالى كه يك حاكمى كه وارد يك جايى مىشد هزار جور فساد مىكرد حالا آنجور نباشد. ما بايد درست توجه داشته باشيم به اين مسائل و خدا را حاضر ببينيم همه جا، در قلوب ما حاضر است، در هر مجلس حاضراست، ما در محضر خدا هستيم، وقتى ما در محضر خدا هستيم، بندگان خدا كه عزيز خدا هستند در محضر خدا ما به آنها اذيت بكنيم اين جرم بخشودنى نيست. بايد نگه داريد اين مردم را. اگر بخواهيد كشور شما دوباره اسير نشود و همه چيز را از شما نگيرند و اين پنجاه سال اختناقى كه بعضى از شماها يادتان هست و ده، پانزده سال كه بعضى يادتان هست، همه يادتان هست، آن اختناق دوباره بوجود نيايد و آن ذلتى كه براى همه بود، براى بزرگان بيشتر بود منتها نمىفهميدند، اينها اينقدر قلبشان ظلمانى شده بود كه نمىتوانستند ادراك كنند. من خدا مىداند اين مطلب هيچ از يادم رود كه وقتى ديدم يك كسى كه خودش را شاه يك كشورى مىداند، ما التبه هيچ وقت او را نپذيرفته بوديم به اينكه اين شاه است، اين يك دزدى بود آمده بود اينجا به زور، اما يك كسى كه به عنوان شاهى، مردم ممالك ديگر شناخته بودند او را، در مقابل نيكسون بود، نيكسون گمان مىكنم بود، جانسون بود، او آنجا ايستاده بود و او اينجا ايستاده بود، او اصلاً توى صورت او نگاه نمىكرد، از خودش، عينكش را برداشته بود، چشمش را از آن طرف دوخته بود، اين هم مثل يك بچه مكتبى كه مقابل آن معلمهاى سابق بود نه حالا، معلمهاى سابق، اينطور ايستاده بود. من خجالت مىكشيدم از اينكه، خوب، ما در مملكتمان يك نفر مقامى كه عالم او را شناختهاند به اينكه او مثلاً شاه ايران است، او در مقابل يك رئيس جمهور آنطور ذليل هست، چرا بايد باشد؟ براى اينكه مىخواهد از آنجا اجازه حكومت بگيرد و اينجا بچاپد، همان كارى كه خود آن سلاطين سابق هم كردند و نخست وزيرهاى آنوقت و نمىدانم فرمانفرماهاى آنوقت مىكردند كه به تيول مىدادند كشور چيز را، حكومتهاى تكه تكه را، همين كار را مىخواهد او بكند كه آنها اجازه غارت بدهند، بيايد هر كارى بكند آنها هم نگذارند كسى صدايش در بيايد. خوب، اگر بخواهيد كه برنگردد اين اوضاع، من چند روز ديگر بيشتر نيستم اما مملكت، مملكت شماست، مملكت، مملكت ايران است، اگر ايرانىها از آن صدر تا آن ذيل بخواهند كه اين مملكتشان اينطورى كه حالا پيش خودشان هست و انشاء الله اين غائلهها هم ختم مىشود، به خير ختم مىشود انشاء الله، اگر بخواهيد مملكتتان مال خودتان باشد و مال خود اين ملت باشد، بايد اين ملت را به همان گرمىاى كه هست نگه داريد و تخيل اينكه ما يا به شرق متمايل باشيم يا به غرب متمايل باشيم اين در ذهنتان اصلاً ديگر وارد نشود و نگذاريد در ذهن كسان ديگرى كه با شما تماس دارند يا ملت وارد بشود، اينها را
صحيفه نور ج 13 صفحه 192
همين طور منسجم نگه داريد. يك ملت اصلاً نظير ندارد اين، اگر زمان محمدرضا يك جنگى واقع مىشد، آن در مثلاً فرض كنيد در اهواز واقع مىشد، در خراسان برايش زنها نان مىپختند؟! دعا مىكردند كه انشاء الله شكست بخورد، حالا وضع اينطورى است. در كجاى دنيا شما سراغ داريد يك همچو مطلبى يك همچو پشتيبانى مردم از حكومت، از ارتش، سراغ نداريم ما جائى در اين، نظير نداشته است اين، در تاريخ هم نمىتوانيد پيدا بكنيد، از بچههاى كوچكى كه ده تومان دارند مىدهند به، براى ارتشى كه آنجا، قواى مسلحهاى كه آنجا كار مىكنند با آن پيرزن هشتاد سالهاى كه چند تا تخممرغ دارد، اين ارزش دارد، ارزش اينها زياد است اما بايد حفظ كنيم اين ارزش را. پيروزى مملك ما براى همين ارزشهاست، اين پيروزى قلوب، بالاتر از پيروزى كشور است. از قلوب اينطور، اينطور فتح قلوب بالاتر از فتح كشورهاست، اين را حفظش بكنيد و دائماً در نظرتان باشد كه ما يك بنده خدايى هستيم كه اين مردم ما را به اين محل رساندند و ما براى آنها بايد خدمت بكنيم. رئيس جمهور بايد فكر بكند كه اين مردم كوچه و بازار من را از پاريس آوردند اينجا و رئيس جمهور كردند، من بايد خدمت بكنم به مردم. نخست وزير بايد فكر همين معنا باشد كه اين مردم بودند كه من را از حبسها و زجرهاى آنجا بيرون آوردند و نخست وزير كردند، من بايد خدمت به آنها بكنم. شما آقايان هم همين طور، هر كدام كه در آنوقت زجر كشيديد و حبس رفتيد همين ملت شما را نجات داده است، هر كدام هم كه نبوديد، اصلش مملكت يك حبسى بود، تمام كشور يك زندانى بود براى همه، بنابراين آن چيزى كه اساس است در اين مملكت، هم سياست اقتضا مىكند، هم ديانت اقتضا مىكند، هم انصاف و وجدان اقتضا مىكند، اين است كه اين خدمتگزارهايى كه مجانى براى شما دارند خدمت مىكنند و براى حكومت دارند خدمت مىكنند، اينها را ارجشان را بدانيد و بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين پيوند سست بشود و گسسته بشود، خداى نخواسته كار همان است كه اول بود، حالا نشود چند وقت ديگر، چند وقت ديگر. از حالا بايد اين بنيان محكم باشد، اين بنيان بايد هميشه دنبال استحكامش باشيد و اين استحكام را هر كدام شما در محلتان عهده دارش هستيد، يعنى يك تكليف شرعى، وجدانى است كه شما نگذاريد در هر جايى كه هستيد آن كسانى كه در زير نظر شما وزير عرض كنم حكومت شما هست به مردم بد سلوكى كنند، مردم را بپذيريد براى خودتان، برويد توى مردم، جدا نشويد از مردم. آنوقت اينطور بود كه مردم را نمىپذيرفتند، جدا بودند از مردم. اگر محمدرضا مىخواست از يك راهى برود، چند روز از قبلش بايد همه آنجا را، خانهها را كنترل كنند تا بتواند از آنجا عبور كند، اين سلطنت نيست كه، اين ذلت است، اسمش را سلطنت گذارند. بايد جورى باشيد كه مردم مثل برادر شما را در آغوش بگيرند، الان اينجورند مردم، اين را حفظش كنيد، مملكتتان با اين ترتيب حفظ خواهد شد، هر روزى براى مملكت مشكل پيدا مىشود، حلالش خود مردم. الان اين مشكلى براى كشور ما پيدا شده است خوب مردم دارند كمك مىكنند. حلالش خود اين مردم هستند، اين پشتيبانى عظيمى كه مردم مىكنند و آن حضورى كه خودشان دارند و خودشان هست، از خودشان مىدانند همه چيز را، ارتش را از خودشان مىدانند، همه چيز را از خودشان
صحيفه نور ج 13 صفحه 193
مىدانند، اين بايد حفظ بشود تا حفظ بشويم، تا كشورتان حفظ بشود و اگر خداى نخواسته اين از دست ما برود، ما برمىگرديم به آنطورى كه اول بوديم.
كارهاى انجام شده را به مردم عرضه كنيد تا شياطين نگويند كارى نشده
و من خوف اين را دارم كه ما نعمت خدا كه به ما داده است و همه آنها از جانب خداى تبارك و تعالى بوده است ما كفران اين نعمت را بكنيم و عنايت خدا از ما منحرف بشود، ما خودمان اسباب اين بشويم و ما بدتر از آنكه بوديم بشويم.
اما مشكلاتى كه شما گفتيد و آقايان گفتند من نه اينكه نشنيده بودم من گزارش زياد برايم مىرسد، اينها انشاءالله كمكم بايد رفع بشود و رفع مىشود و در صدد هم هستند و من هم تعقيب خواهم كرد و شايد همين دو روز هم بيايند اينجا، من تعقيب خواهم كرد اين را و من براى همين جهت هستم. يك مملكتى كه دو سال است با آن زحمتها و با آن رنجها فتح شده است و يك مملكتى گذاشتهاند كه آنهمه عيب دارد، آنهمه عيب را گذاشتهاند و فرار كردند اصلاً مال مردم را، مال ملت را برداشتند، غارت كردند و رفتند، اينهايى كه از زمينهايشان و نمىدانم چهشان مصادره شده، بيشتر از اين را بدهكار هستند اينجا. غارت كردند اين مملكت را رفتند، محمدرضا گفته بود كه من مملكت را خراب مىكنم مىروم، درست گفت، خراب كردند و رفتند منتها ما خيال مىكرديم كه خرابى به اين است كه مثلاً بمباران كنند و بروند، آنها خراب بدتر كردند براى اينكه بمباران يك دفعه مىشود و تمام، اما اينها ريشه اقتصاد ما را از بين بردند كه حالا سالهاى طولانى بايد زحمت بكشند مردم تا اين خرابىها را جبران كنند و اين كارهايى كه شماها انجام مىدهيد، من اين را از زمانى كه آقاى مهندس بازرگان نخستوزير بودند، به ايشان كراراً گفتم با يك مثلى و حالا به شما عرض مىكنم. من عرض كردم به ايشان كه يك مرغ يك تخم مىكند، ببينيد چقدر هياهو مىزند، چه اعلامهائى مىدهد، فريادهايى مىزند يك تخم كرده، شما كار مىكنيد و سكوت، خيال نكنيد كه ما براى خدا سكوت مىكنيم، خير براى خدا بگوئيد، براى اينكه اين مملكت را اين شياطين دنبال اين هستند كه بگويند هيچ كارى نشد، جمهورى اسلامى آمد و هيچى، مثل اول. اين بىانصافها كه حالا خودشان افسار گسيخته هستند و توى خيابانها و همه جا با افسار گسيختگى دارند هر شرارتى مىخواهند بكنند و آنوقت نفسشان نمىتوانست در بيايد حالامى گويند چيزى نشده است، جمهورى اسلامى آمده و آن هم هيچ كارى نكرد، در صورتى كه آنطورى كه به من گزارش مىشود اين مقدارى كه جمهورى اسلامى به مردم، با همه گرفتارهايى كه داشته در ظرف اين دو سال، يك سال و نيم انجام داده، بيشتر از آن مقدارى است كه در طول سلطنت اينها، كارى نكردند آنها، بيشتر از آن مقدارى است كه يك حكومت عادلى در آنوقت مىكرد لكن گفته نمىشود، مردم را، شما عرضه نمىداريد.
در هر صورت اين هم جزء نقص است، ما بايد هر كارى مىكنيم شماها آقايان هر كارى كه مىكنيد عرضه كنيد به مطبوعات، در راديو تلويزيون، در راديو، در مطبوعات عرضه كنيد. گاهى مثلاً
صحيفه نور ج 13 صفحه 194
يك چيزى در تلويزيون فيلم مختصرى مىآيد خيال مىكنند مردم همين بود در صورتى كه پريروز آقاى با هنر اينجا بودند و قضيه مدارسى كه ساخته شده است ايشان مىگفت: مدارس، پانزده هزار مدرسه است كه تا چند روز ديگر، چند وقت ديگر پانزده هزار تمام شوند، ده هزار تمام شده و در طول تاريخ اينها، در طول تاريخ، سه مقابل اين در تمام تاريخ ايران بود و اين پانزده هزار به قدر ثلث تمام آن كارهايى است كه از اول تا حالا كردند، اينها عرضه بايد بشود، گفته بايد بشود، مردم بفهمند كه چقدر خانه ساخته شده است، چقدر مسجد ساخته شده است، چقدر حمام ساخته شده است، چقدر زمين احيا شده است، چقدر آسفالت شده است، كار زياد شده است، بايد اين كارها را به مردم گفت كه خيال نكنند، شياطين هى نيايند بگويند كه كارى نشد، كارى نشد، خوب اين كارها شده است منتها يك مملكتى است كه بايد بشود. بعد هم انشاء الله مىشود و حالا هم همت بايد بكنيد، همه آقايان همت بكنند كه اين كارها پيش برود.
به اين بندگان خدا بايد خدمت بكنيم، چون خدا احتياج به خدمت ما ندارد
و من اميدوارم كه انشاء الله مؤفق باشيد و همهمان مؤفق باشيم و همهمان عازم خدمت به مردم. اينها بندگان خدا هستند ما به خدا بخواهيم خدمت كنيم، به اين بندگان خدا بايد خدمت بكنيم و خدا احتياج به خدمت ما ندارد. اينها عيال مردمند و شماها پرستار آن عيال. بايد حفظ بكنيد آنها را و خودتان تا حفظ بشويد خودتان.
انشاء الله خداوند همه شما را تأييد كند و تؤفيق بدهد، مؤفق و مؤيد باشيد و براى مملكت خودتان خدمت بكنيد و در ذهنتان هميشه اين باشد كه اين شرق و غرب دشمن ماست و هر چيزى كه او به ما بدهد دشمنى است كه براى هلاك ما به ما مىدهد و ما بايد كارى بكنيم كه دستمان پيش دشمنمان دراز نباشد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:13 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 195
تاريخ: 16/9/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران انقلاب اسلامى عازم جبهههاى جنگ
لزوم وحدت و پرهيز از اختلافات يك تكليف شرعى و الهى براى همه
بسم الله الرحمن الرحيم
تاريخ اسلام جز يك برهه از صدر اسلام، جوانانى مثل جوانهاى ايران ما سراغ ندارد و ملتى مثل ملت ايران در تاريخ ثبت نشده است. شما در كجاى تاريخ، جز يك برهه در صدر اسلام آن هم نه به طور وسيع بلكه به طور محدود سراغ داريد كه جوانان يك كشور اينطور عاشق جنگ باشند؟ اينطور عاشق دفاع از كشور خودشان باشند؟ و اينطور ملت همه با هم يكصدا دنبال پيروزى ارتش و سپاه پاسداران و ساير قواى مسلحه باشند؟ كجا ديديد كه عاشقانه دنبال شهادت باشند؟ من از اين چهرههاى نورانى و بشاش شما و از اين گريههاى شوق شما حسرت مىبرم. من احساس حقارت مىكنم وقتى من وقتى با اين چهرهها مواجه شوم و اين قلبهائى كه به واسطه توجه به خداى تبارك و تعالى اينطور در چهرهها اثر گذاشته است، احساس حقارت مىكنم. من غير از دعا كه بدرقه شما كنم چيزى ندارم كه به شما، من چطور به اين احساسات خداگونه و به اين توجهاتى كه شما به خداى تبارك و تعالى داريد و به اين عزم راسخ شما و اين شجاعت بىنظير شما، چطور من مىتوانم از شما ستايش كنم؟
عزيزان من! شما در بارگاه حق تعالى منزلت داريد. شما و ملت ما در يك برهه حساسى از زمان واقع شدهايد كه بايد همان كلامى را كه در صدر اسلام گفته شده است كه تمام اسلام با تمام كفر مواجه هستند، براى شما گفته بشود. شما امروز پاسداران اسلام هستيد. اى دوستان من! اى عزيزان من! توجه بكنيد كه اين سفرها كه مىكنيد، اين مجاهدات كه مىكنيد خالص باشد، براى خدا باشد. اختلافات را، اختلافات شخصى، اختلافات گروهى در ذهن خودتان نياوريد. همه شماها، چه ارتش، چه ژاندارمرى و چه سپاه پاسداران و ساير داوطلبانى كه براى دفاع از اسلام و دفاع از شرافت اسلامى خودشان به جبههها مىروند همه شماها لشكرهاى اسلامى هستيد، همه شما ارتش امام زمان سلام الله عليه هستيد. توجه كنيد كه آن آداب اسلامى را حفظ كنيد، با هم اختلافات نكنيد. دشمن مىخواهد كه بين اين گروههاى مجهز براى جهاد، اختلاف بيندازد، ارتش را از سپاه پاسداران جدا كند، سپاه پاسداران را از آنها جدا كند. شما همه اهل يك ملت هستيد، اهل يك اسلام هستيد، همه در پناه قرآن هستيد، زير پرچم اسلام هستيد، با هم هماهنگ باشيد. اگر خداى نخواسته اختلاف پيدا
صحيفه نور ج 13 صفحه 196
بشود در شما، اختلاف پيدا بشود در سران شما، اختلاف بشود در گروههايى از شما، خداى نخواسته يك كشور اسلامى به دست كفر مىافتد و اسلام تا زمانهاى بسيار طولانى باز به انزوا كشيده مىشود. اين تكليفى است براى همه جوانان ايران و همه ملت كه در يك همچو وقت حساس اختلاف نكنند و اختلاف ايجاد نكنند. خداى نخواسته با اختلاف، تمام اين كشور از دست مىرود و تمام جوانهاى ما باز به آن حالى كه در سابق بودند خداى نخواسته مبتلا مىشوند. كوشش كنيد در اينكه با هم همه برادر باشيد. امروز هم ارتش ايران و هم ژاندارمرى ايران و هم ساير قواى مسلحه و هم شما برادران همهتان در زير بيرق اسلام هستيد و برادر بايد باشيد. اگر برادر باشيد و با هم و با يك توجه الهى، با يك وحدت، به دشمن حمله كنيد شما پيروز هستيد و خداى نخواسته در بين شما خلافى پيدا بشود كه آرزوى دشمن ماست، دشمن شماست، ممكن است طور ديگر پيش بيايد. اين يك تكليف الهى است براى همه، براى همه گويندگان، براى همه نويسندگان، براى همه شماها كه در جبههها جوانمردانه در جبههها به پيش مىرويد و فداكارى مىكنيد، يك تكليف الهى است براى همه كه دعوت به وحدت بكنند، دعوت به اجتماع بكنند. اين جوانهاى ما از هر طايفهاى و از هر گروهى كه هستند و در جبههها براى اسلام جنگ مىكنند، اينها نور چشمهاى اسلام هستند اينها كسانى هستند كه اسلام و مسلمين به اينها بايد ارج بگذارد، به اينها بايد افتخار كند. كسانى كه اهل قلم هستند، اهل بيان هستند كوشش كنند كه مردم را دعوت به وحدت بكنند، مردم را دعوت به جهاد بكنند. اگر خداى نخواسته از قلمى، از زبانى چيزى بيرون بيايد كه موجب تشتت بشود، جرمى است نابخشودنى پيش خداى تبارك و تعالى. همه اهل اين كشور هستيد و مىخواهيد كشورتان را حفظ كنيد. اختلاف نباشد بينتان، گوش به اشخاصى كه ايجاد اختلاف مىكنند ندهيد و همه همصدا با هم توجه كنيد به خداى تبارك و تعالى. قدرتهاى بزرگ كه مأيوس شدند از اينكه با جنگ و با حمله نظامى بتوانند كارى بكنند، دست به شيطنت زدهاند و مىخواهند شماها را از هم جدا كنند و اختلاف بين شما بيندازند.
تضعيف روحانيت، توطئه براى غارت و وابسته كردن ما
بيدار باشيد، ملت ما بيدار باشد، توجه داشته باشد كه هر گويندهاى كه بخواهد ايجاد اختلاف بكند، هر گويندهاى كه بخواهد روحانيوين را تضعيف بكند، نظر به روحانيون تنها نيست. آنها را تضعيف مىكند، دنبالش شما هستيد. آنها مىخواهند كه هجوم به اين مملكت بكنند و همه چيز اين مملكت را ببرند و كسى نباشد يك تعرضى بكند، يك مقابلهاى بكند. شما هر كدامتان كه يادتان باشد، از اولى كه اين كودتاى رضاخان تحقق پيدا كرد تا حالا در هر قضيهاى كه بوده است روحانيون درصف مقدم مخالفت كردهاند و زجرها كشيدند و حبسها رفتند و تبعيدها رفتند و مردم مسلمان دنبال آنها هستند و اگر چنانچه آنها از مردم گرفته بشوند و مردم از آنها گرفته بشوند، آن روزى است كه ابرقدرتها جشن مىگيرند. روشنفكرهايى كه عامل ابرقدرتها نيستند لكن اعمالى مىكنند، صحبتهائى كنند كه در نتيجه، همان نتيجه اعمال آنها را مىدهد، بيدار بشوند، توجه بكنند به اينكه
صحيفه نور ج 13 صفحه 197
يك مملكت اسلامى است، يك مملكتى است كه مال خودتان شده است، مستقل است، وابسته به هيچ جا نيست، كارى نكنيد كه اين وابستگى كه گسسته شده است دوباره پيوسته بشود. دعوت به اسلام بكنيد، دعوت به صلاح بكنيد، دعوت به تجهيزات سلاحى بكنيد، دعوت به فرهنگ اسلامى بكنيد. اين فرهنگهاى غربى را بيش از پنجاه سال است كه شما ديديد و هر چه به سر اين ملت آمد از اين فرهنگ غربى آمد، هر انحرافى كه براى جوانهاى عزيز ما پيدا شد به واسطه اين فرهنگ غربى بود. روشنفكرها توجه كنند به اينكه مهلت بدهند يك چندسالى هم فرهنگ اسلامى باشد، تجربه كنند ببينند كه با فرهنگ اسلام چه خواهد شد.
مقصد، شكست ابرقدرتهاست
من دعاگوى همه شماها هستم و باز تأكيد مىكنم كه در جبههها كه انشاء الله با سلامت برويد و با سلامت برگرديد و پيروز باشيد با پيروزى برگرديد، پيروزى شما در گرو وحدت شماست و در گرو ايمان شماست. ايمان داشته باشيد، قوى كنيد ايمان خودتان را و با همه قواى مسلحه همراه باشيد، مقصد يك مقصد است و آن شكست ابرقدرتهاست و من اميدوارم كه شما با سلامت و سعادت باشيد و اين راهى كه راه خداست طى كنيد و با پيروزى برگرديد و اينجا من شما را پيروزمندانه باز ملاقات كنم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 198
تاريخ: 17/9/59
بيانات امام خمينى در ديدار با سه تن از مخترعين
بسم الله الرحمن الرحيم
مهم اين است كه ايرانىها بفهمند كه خودشان مىتوانند كار بكنند. در اين طول زمان اين معنا را همچو كرده بودند كه ايرانىها چيزى نيستند و بايد همه، همه چيز را بروند از خارج بياورند، از اروپا بياورند، از آمريكا بياورند، اين شد كه اسباب اين شد كه مغزهاى ايرانى به كار نيفتاد و نگذاشتند به كار بيفتد. ايران افرادش، مردمش از ساير افراد كمتر نيستند بلكه از بسيارى بالاترند لكن نگذاشتند كه اين استعدادها به كار بيفتد. بايد استعدادها را به كار بيندازند و دولت و ملت تأييد كنند از اين كسانى كه اختراع و ابداع كنند تا انشاءالله ايران خودش همه چيز را بسازد و مستقل بشود. مىگويم انشاء الله كه به دولت تذكر بدهند كه همراهى كنند و ملت هم البته مؤظف است كه با شما همراهى كند تا انشاء الله كارها را راه بيندازيد و ايران انشاء الله مستقل بشود و استقلال وقتى است كه شما ديگر احتياج به اينكه دستتان را دراز بكنيد به خارج چيزى بگيريد نداشته باشيد. مادامى كه ما محتاجيم از ديگران چيز بگيريم مستقل نيستيم، مادامى كه ما زراعتمان به اندازهاى نشود كه دستمان پيش ديگران دراز نباشد وابسته هستيم، تا ما نتوانيم صنعت خودمان را برسانيم به آنجائى كه ديگر محتاج به ديگران نباشيم وابستهايم، بايد همه كوشش كنيم، آنهائى كه مخترع هستند، آنهائى كه متفكرهستند، زارعين، كارخانهدارها، همه كوشش كنند كه خودشان كار خودشان را انجام بدهند. من دعا مىكنم انشاء الله مؤفق و مؤيد باشيد و مىگويم سفارش هم كنند كه همراهى كنند با شما و كمك كنند تا انشاء الله كارها را به خوبى انجام بدهيد. مؤفق و مؤيد باشيد، انشاء الله.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 199
تاريخ: 22/9/59
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران و مسؤولين دايره سياسى - ايدئولوژيك ارتش جمهورى اسلامى
يكى از چيزهايى كه براى ساختن انسان مفيد است، تلقين است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول بايد از همه تودههاى ملت تشكر كنم كه در اين برهه از زمان اينطور كه شايسته حكومت اسلامى است كه تمام با هم پشتيبان هم باشند، بپاخاستند و همه قشرها به وظايف انسانى اسلامى خود عمل مىكنند، و از تمام قواى مسلحه، چه ارتش و چه سپاه پاسداران و چه ژاندارمرى و چه شهربانى و چه بسيج و همه تشكر كنم كه در اين موقع حساس همه آنها با هم مشغول فداكارى هستند و براى اسلام خدمتگزار هستند و من اميد اين را دارم كه همه اينها از جنود اسلام و امام زمان سلام الله عليه باشند. بعضى از مسائل است كه اهميتش اينقدر زياد است كه بايد آن مسائل را تكرار كرد. كتابهائى كه براى انسانسازى آمده است مثل قرآن كريم و كتابهائى كه در اخلاق نوشته مىشود و مقصود ساختن يك انسان است و ساختن يك جامعه است، به حسب اهميت، هر موضوعى در آنها تكرار شده است. تكرار در قرآن مجيد زياد است و بعضىها خيال مىكنند كه اين تكرار چرا؟ و حال اينكه لازم است يكى از چيزهائى كه براى ساختن انسان مفيد است تلقين است. انسان خودش هم اگربخواهد ساخته بشود، بايد آن مسائلى كه مربوط به ساختن خودش است تلقين كند به خودش، تكرار كند. يك مطلبى كه تأثير در نفس انسان بايد بكند، با تلقينات و تكرارها بيشتر در نفس انسان نقش پيدا مىكند. نكته تكرار ادعيه و تكرار نماز در هر روز چندين دفعه و هميشه اين است كه انسان با گفتن و شنيدن، خود انسان قرائت مىكند و مىشنود اين آياتى كه سازنده است مثل سوره مباركه حمد كه يك درس سازنده است، انسان بايد اينها را تكرار كند و تلقين كند و نفس را حاضر كند براى شنيدن. انسان خودش كه يك مطلبى مىگويد، سامع يك دفعه مىشنود و در قلبش هم وارد مىشود لكن گوينده اول در قلبش نقش مىبندد، بعد او را مىگويد و بعد مىشنود و بعد باز در قلبش وارد مىشود. تلقين از امورى است كه لازم است. اينكه من در بعضى از مسائل براى دوستان دائما يك مطلب را تلقين مىكنم و اظهار كنم براى اين است كه مطلب مهم است، ساختن يك جامعه است، ساختن يك ملت است و تا ساخته نشود يك ملت و يك جامعه، نمىتواند به آن مقاصد عاليهاى كه دارد برسد و لهذا مسائل مهم را بايد تكرار بكنند، گويندگان تكرار بكنند و شنوندگان هم هم خودشان به خودشان تلقين بكنند تا انشاء الله تأثير بكند در نفس.
صحيفه نور ج 13 صفحه 200
گاهى وقتها گوينده در عين حالى كه خوب مىگويد، در عين حالى كه خوب مىنويسد، كتاب توحيد هم مىنويسد، كتاب اخلاق هم مىنويسد لكن همان نوشتن است و گفتن است و عرضه داشتن است خودش از آن بىخبر است. بسيار مسائل است كه گويندگان هر جا بايد باشند گويند، مسائل را طرح مىكنند و خيلى هم خوب طرح مىكنند و خيلى هم خوب عرضه مىكنند و دعوت خوب مىكنند و موعظه خوب مىكنند لكن از باب اينكه خودشان ساخته نشدهاند مىگويند و خودشان بى خبرند. چه بسا اشخاصى كه كتاب اخلاق مىنويسند و بسيار هم خوب مىنويسند و خودشان متصف به اخلاق حسنه نيستند و چه بسا اشخاصى كه توحيد را خوب تدريس مىكنند و خوب القا مىكنند و خودشان بى خبرند. گوينده اگر خودش بى خبر شد، تاثير در كلامش هم كم خواهد شد. گاهى يك انسانى در گفتار بسيار خوب است و بسيار جليل صحبت مىكند، در نوشتن هم بسيار خوب چيز مىنويسد و خوب القا مىكند لكن خود نويسنده و خود گوينده و خود موعظه كننده را وقتى انسان مىبيند، مىبيند عملش آنطور نيست. گر چه گفته شده است كه: انظر الى ما قال و لاينظر الى من قال نگاه كن به آن چيزى كه گفته مىشود، نه به آن شخصى كه آن چيز را مىگويد، و حكمت را بايد اخذ كرد و لو از يك مشرك، لكن در عين حال كه اين مطلب صحيح است، اين مطلب هم بايد مورد توجه واقع بشود كه وقتى ماقال را، آن چيزى كه گفته مىشود، شنيديم، يك نظرى هم به من قال بكنيم ببينيم كه خودش چكاره است.
دعوت به وحدت از اهم امورى است كه امروز در جامعه ما لازم است و تا قشرهاى اين ملت وحدت نداشته باشند، همفكر نباشند، هم عقيده نباشند و باهم آن راهى كه صراط مستقيم است اتخاذ نكنند با هم آن راه را، به مقصد نخواهند رسيد. شما ديديد كه اين ملت در يك برهه از زمان كه با هم وحدت داشتند و مقاصد ديگرى كه داشتند كنار گذاشته بودند و يك مطلب را دنبال مىكردند و آن مطلب اينكه رژيم بايد برود، آنوقت همه با هم اين مطلب را دنبال مىكردند و عمل هم مىكردند، همچو نبود كه بگويند بايد برود لكن عمل نكنند. من كه ملت مىگويم، ملت همين جمعيت كوچه و بازار و خيابانهاست و همين جنوب شهرىها. آنها آنوقت مستهلك بودند، در عين حالى كه از رفتن رژيم متاثر بودند لكن جمعيت بوده كه در مقابل اين سيل خروشان ملت و آن درياى خروشان ملت چيزى نبودند و لهذا حرفى نمىزدند، نمىتوانستند اظهار كنند و شما ديديد كه با آن وحدتى كه ملت ما پيدا كرد و همه از يك راه مىرفتند و يك مقصد داشتند، همه قدرتهائى كه دنبال اين قدرت شيطانى شاه بود، شكستند و شاه حتى از سربازهاى خودش هم، آنهائى كه جز با ملت و جزء تودهها بودند، منزوى شد و نتوانست بماند و رفت به جايى كه بايد برود اين وحدت و توجه به خدا و الله اكبر بود كه شما را بر آن قدر تها پيروز كرد و تا امروز هم در قله پيروزى هستيد. بنابراين من آن توصيه را كه مىكنم بر همه ملت اولا" و بر قواى مسلح ثانياً اين است كه توجه بكنند كه آن وحدت از دست نرود. و آن توجه به خدا، توجه به قدرت مطلق از دست شما انشاء الله نرود. شما گمان نكنيد كه ما الان تمام مقاصدمان حاصل است و ديگر احتياج به اين مسائل نداريم و برويم سراغ زندگيمان، يك زندگى
صحيفه نور ج 13 صفحه 201
پست حيوانى. ما الان در بين راه هستيم و بحمدالله پيروزمندانه تا اينجا راه را طى كرديم و اين ريشههاى فاسدى كه در ايران بود، يكى بعد از ديگرى از بين رفته و خواهد رفت و شما انشاء الله پيروزمندانه احكام اسلام را در اين مملكت اجرا خواهيد كرد، لكن مسائلى كه بايد طرح بشود در يك جمعيتى كه از ارتش و از افسرهاى عزيز و از پاسداران و رؤساى پاسدار در اينجا مجتمعند، مسائلى كه اينجا بايد گفته بشود، يك قسم راجع به اين است كه خودشان را بسازند. گمان نكنند كه حالا كه ما آن قدرت بزرگ را از بين برديم و رسيديم به يك قدرت و پيروز شديم بر آن قدرت، حالا ما بايد همانطورى كه آن قدرت شيطانى در راه شيطان عرضه مىشد و عمل مىكرد، خداى نخواسته شماها و ما هم اينطور باشيم.
امروز همه اقشار ملت بايد پاسدار اسلام باشند
اشخاص بسيار با شماها دشمن هستند از باب اينكه شماهائى كه پاسدار اسلام هستيد و كسانى كه در ارتش و ژاندارمرى و همه جا، دنبال اين است كه اسلام را تحقق بدهد در اين محيط و در اين مملكت و انشاء الله بعدها هم در جاهاى ديگر، ناچار شياطين دشمن شما هستند و آن شياطينى كه دشمن شما هستند بيكار ننشستهاند، دائماً مشغول نقشه هستند. نقشههاى نظامى آنقدرها تاثير ندارد، آن كه تاثير دارد نقشههائى است كه با آن نقشهها شما را از باطن و از داخل پوسيده كنند و شما را پيش ملت، از چشم ملت بيندازند و پشتيبانى ملت را از شما بردارند. نقشه اين است كه اولا" بين خود ارتش تا مىتوانند اختلاف ايجاد كنند، تا مىتوانند بين سران ارتش، اگر توانستند بين سران و پايينترها، تا آخر هر جا توانستند اختلاف ايجاد كنند و بين ارتش و سپاه پاسداران اختلاف ايجاد كنند، هر يك را پيش چشم ديگرى از چشم ديگرى بيندازند، اين طايفه را بگويند كه اينها تعهد به اسلام ندارند، آن طايفه را بگويند كه آنها اطلاعاتى ندارند، سر خود هستند، نظم ندارند، تمام اين مسائل براى اينكه شما را فقط از بين ببرند نيست، اساس اسلام است، آن چيزى كه آنها فهميدهاند و امروز احساس كردهاند اين است كه اسلام است كه آنها را عقب نشانده، اسلام است كه اين قشرهاى مختلف را با هم مجتمع كرده است، اسلام است كه قطرهها را به صورت يك سيل خروشان در آورده. آنها اساس مطلبشان اين است كه به اسلام صدمه وارد كنند و امروز همه ملت از نظامى و قواى مسلح گرفته تا بازارى و دانشگاهى و همه جا، زارع و كارگر و كارمند و همه قشرهاى ملت، اينها امروز بايد پاسدار اسلام باشند. اسلام عزيز امروز به ما سپرده شده است و شما بايد اين اسلام را نگه داريد و به نسلهاى آتيه بسپاريد.
الان اسلام در دست ماست و اگر آسيب ببيند همه ما مسوول هستيم
اگر امروز اسلام خداى نخواسته لطمه ببيند، آسيب ببيند، اين گناهش به گردن همه ماست، يك قشر خاصى مسوول نيستند. كلكم راع و كلكم مسوول همه مسوول هستيد، همه ملت مسوول هستند
صحيفه نور ج 13 صفحه 202
همه ملت بايد مراعات بكنند آن احكام اسلام را. اسلام حق دارد به همه ما و به همه انسانها. الان اسلام در دست ماست و ما پاسدار او هستيم و اگر آسيب ببيند همه ما مسوول هستيم، در بارگاه خدا همه مسوول هستيم. اگر خداى نخواسته در بين پاسداران يك اختلافى باشد يا يك كارهائى در بين آنها واقع بشود كه بر خلاف مصلحت اسلام است، بر خلاف مصلحت ملت است، بر خلاف مصلحت كشور اسلامى است، اين مسووليت دارد. گمان نكنيد كه خوب من يك نفرم و يك عمل مىكنم اين چه ربط دارد به ديگران، امروز اينطور نيست، قبلاً" هم اينطور نبوده. عمل يك شخص در يك جامعه اثر دارد، جامعه عبارت از اين اشخاصند، يك چيز ديگرى نيست. عمل هر يك از شما تاثير دارد، وقتى شما يك عمل زشتى كرديد، ديگران هم كه مىبينند در آنها تاثير مىكند، وقتى شما يك عمل صالحى انجام داديد، ديگران هم وقتى كه مىبينند در آنها تاثير مىكند، اگر خداى نخواسته شما يك كارى بكنيد كه براى اسلام ضرر داشته باشد، يك ظلمى بكنيد، يك خلافى بكنيد شماها مسوول هستيد و همه ملت مسوول هستند. همه بايد جلوگيرى كنند. همه رعيت هستند، همه راعى هستند و همه مسوول. مبادا اينطور بشود كه اسلحه را از ظالم گرفتيد و خودتان ظلم كنيد. رژيم سابق براى كارهايش شد آن رژيم منفور و ملعون، براى خرابكارى شد او، نه براى شخص كه شخصش كى بود و پسر كى، عمل اسباب اين شد كه مردم را از او منحرف كرد و با انحراف مردم نتوانست دوام بياورد.
منافق شما را دعوت به اسلام حقيقى مىكند و خودش آن را نمىخواهد
اينطور نباشد كه ما بگوئيم و نكنيم، اينطور نباشد كه ما دعوت به اتحاد بكنيم و عملمان برخلاف باشد، اينطور نباشد كه ما در روزنامههايمان دعوت به اتحاد بكنيم و عملمان غير از او باشد معنى منافق همين است كه چيزى را مىگويد و خودش عمل نمىكند، شما را دعوت به خير و صلاح مىكند و خودش خير و صلاح ندارد، شما را دعوت به اسلام حقيقى مىكند و خودش آن را نمىخواهد، شما را دعوت به اتحاد مىكند و خودش دنبال اين نيست كه اتحاد را ايجاد كند، شما را از نفاق پرهيز مىدهد و خودش آنطور نيست. ما بايد با توجه به خداى تبارك و تعالى قشرهاى خودمان را با هم فشرده كنيم. شما آقايان افسران كه انشاء الله موفق باشيد، توجه داشته باشيد، توجه داشته باشيد كه ارتش سابق كه مورد آنهمه طعن و لعن مردم بود، براى كارهائى بود كه كرده بود و براى خلافهائى بود كه تحميل به او شده بود و بعد از آنكه آن قشرهاى فاسد آن از بين رفت و آن قشرهائى كه فاسد نداشتند ملحق به ملت شدهاند، مىبينيد كه پيش ملت چه ارزشى شما داريد. آن روز وقتى كه شما تنها يا جمعاً از بين مردم عبور مىكرديد، مردم اگر به شما هم نگاه مىكردند از ترس بود و الا قلبهاى آنها با شما نبود و به شما پشت كرده بودند. امروز دلهاى ملت همه با شماست، دل ملت با قواى مسلحه است. شما از ملت هستيد، جدا نيستيد، اگر حساب خودتان را همانطورى كه در سابق بود از ملت جدا بكنيد، ملت به شما پشت خواهد كرد و براى شما دوام نخواهد بود. همه قواى مسلحه اينطور هستند، همه ارگانهاى دولتى اينطور هستند. اگر يك دولتى، يك قواى مسلحهاى، يك كارمندى بخواهد به مردم تحميل
صحيفه نور ج 13 صفحه 203
بكند، اين از اسلام نيست، قواى مسلحه در خدمت ملت هستند نه تحميل به ملت، نه زور گويى به ملت. دولت و اتباع دولت خدمتگزار به ملت هستند نه آقاى ملت، خدمتگزارند اينها. اگر بخواهيد بر همه قدرتها مسلط بشويد و نتواند هيچ قدرتى شما را برگرداند به آن حال اول، كه حال ذلت، حال مسكنت، حال غارت زدگى بود، بايد همه با هم باشيد، خيال نكنيد پاسدارها عليحده هستند و ژاندارمرى عليحده و ارتش عليحده و هر كدام يك بساط عليحده. همه خودتان را برادر بدانيد و همه مقصدتان يكى است، مقصدتان اين است كه اسلام را انشاء الله تقويت كنيد و اسلام را پياده كنيد، آن چيزى كه سعادت همه ملتها بر پيروى از اوست، همه زير پرچم توحيد هستيد، زير پرچم اسلام هستيد، و با اين وضع كه زير پرچم اسلام هستيد، آسيب پذير نخواهيد بود. و من اينكه مكرر اين مطلب را عرض مىكنم براى اهميت مطلب است كه بايد هى تلقين كنيم ما به هم. هر كس موعظه مىكند همين را بگويد، هر كس سخنرانى مىكند همين مطلب را بگويد، خيال نكند اين را گفتهاند، بايد هميشه گفت، بايد هميشه به گوش مردم و به گوش ملت و به گوش همه ارگانهاى دولتى هى خواند به اينكه آقا فراموش نكنيد وحدت را، هى نگوئيد وحدت و دنبالش نباشيد، عملا" با هم وحدت داشته باشيد شما برادرهاى هم هستيد. خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم شما را به عنوان برادرى شناخته است. اگر چنانچه خداى نخواسته اختلافات سر هواهاى نفسانيه در كار باشد، به قوت ايمانى از بين مىرود و آن كسى كه اختلاف ايجاد مىكند از فرقه اسلام خارج مىشود به حسب واقع، ولو در صورت هم بين مسلمين باشد. من از خداى تبارك و تعالى خواستار هستم كه همه شما را و همه ملت ما را و همه قواى مسلح را با هم منسجم كند كه همه آنها قدرت واحده باشند در مقابل ابر قدرتها.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 204
تاريخ: 23/9/59
تلگرام امام خمينى به آيت الله العظمى گلپايگانى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى گلپايگانى دامت بركاته مصيبت وارده را به جنابعالى و فاميل محترم تسليت، سلامت وجود محترم را از خداوند تعالى خواستار است.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 205
تاريخ: 26/9/59
بيانات امام خمينى در جمع معلولين و پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان تبريز
شما زبان گوياى اسلام و افتخار هستيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم از كجا شروع كنم و نمىدانم با مواجهه با اشخاصى كه در راه اسلام، در راه خداى تبارك و تعالى معلول شدهاند و در اينجا حاضرند و چهرههايى كه عازم به سفر براى دفاع از اسلام هستند، چطور ستايش كنم. من ازشما جوانها، از شما كه در راه اسلام و در راه ايمان خودتان رنج ديديد و معلول شدهايد و شما جوانها كه عازم به جبهه هستيد، چطور تشكر كنم. من وقتى اين صحنههاى تأسف آور و افتخار آميز را مىبينم عاجزم از اينكه در مقابل آنها مطلبى بگويم. شما خودتان زبان گوياى افتخار هستيد، زبان گوياى اسلام هستيد. شماها افتخار براى اين ملت آفريديد و شماها بوديد كه دست قدرتهاى بزرگ را، چپاولگررا، معاند با اسلام را، طاغوت را از اين مملكت كوتاه كرديد و شما هستيد كه براى اسلام باز كوشش مىكنيد و جانفشانى مىكنيد و هيچ چيز در مقابل اين خدمتها جز خداى تبارك و تعالى، نمىتواند به شما اجرى بدهد. زحمتهاى شما را خداى تبارك و تعالى اجر خواهد داد. شما اگر چنانچه معلول هستيد كه خداوند شفا بدهد همه شما را و براى خدمت به اسلام معلول شدهايد و شمايى كه عازم جبههها هستيد، براى خدمت به اسلام هستيد، اسلام براى شما بسيار ارج قائل است و تشكر از شما مىكند و همه ملت از شما متشكر هستند. الان مىبينيد كه سراسر كشور ما در حال جهاد هستند، هر كدام به يك قسمى. شما جهاد خودتان را كرديد و خداوند به شما اجر بدهد و شما هم براى جهاد مىرويد و خداوند به شما پيروزى بدهد و ملت هم پشتيبان شما هست، آنها هم در حال جهاد مىرويد و خداوند به شما پيروزى بدهد و ملت هم پشتيبان شما هست، آنها هم در حال جهاد هستند، زن و مردشان، كوچك و بزرگشان، لكن آنچه كه هست اين است كه ما هر چه داريم از خداى تبارك و تعالى داريم و بايد اين امانت را به او بسپريم. شما موفق شديد كه در جبههها رفتيد و در ميدانها رفتيد و معلول شديد، موفق شديد و شما هم انشاء الله موفق خواهيد شد به پيروزى. من بايد از همه شما و از همه ملت ايران كه اينطور براى كشور خودشان، براى اسلام عزيز و براى نجات مستضعفين كوشا هستند، تشكر صميمانه كنم. خداوند همه شما را به عنايت خودش غريق رحمتهاى واسعه خودش و غريق تشكرهايى كه دنبال او همه بركات هست، بفرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 206
تاريخ:27/9/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى دفتر تحكيم وحدت حوزه - دانشگاه
علم و تعهد به منزله دوبال براى رسيدن به مراتب ترقى و تعالى هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
چه مجلس شورانگيزى است و چه اجتماع مباركى، يك روز بود كه دانشگاه و حوزههاى علميه نه آنكه از هم جدا بودند، جوى بوجود آورده بودند كه با هم شايد دشمن بودند، نه دانشگاهى تحمل روحانى را داشت و نه روحانى تحمل دانشگاهى. اساس هم اين بود كه اين دو قشرى كه با اتحادشان تمام ملت متحد مىشوند، از هم جدا نگه دارند و باهم مخالفشان كنند تا ملت اتحاد پيدا نكند. بحمدالله در اين نهضت اسلامى، اين انقلاب اسلامى، اين تحول بزرگ حاصل شد كه هيچ يك از اين دو طايفه خودشان را از ديگرى انشاء الله جدا نمىدانند. آن وحشتى كه دانشگاهىها از معمم داشتند و آن وحشتى كه معممين از دانشگاهىها داشته اند، به اذن خداى تبارك و تعالى مرتفع شد و حالا شما برادران دانشگاهى و برادران روحانى در كنار هم براى رفع مشكلات و براى به پيروزى رساندن انقلاب مجتمع هستيد.
دانشگاه و حوزههاى علميه روحانيون مىتوانند دو مركز باشند براى تمام ترقيات و تمام پيشرفتهاى كشور و مىتوانند دو مركز باشند براى تمام انحرافات و تمام انحطاطات. از دانشگاه هست كه اشخاص متفكر متعهد بيرون مىآيد. اگر دانشگاه، دانشگاه باشد، اگر دانشگاه واقعاً دانشگاه باشد و دانشگاه اسلامى باشد يعنى در كنار تحصيلات متحقق در آنجاتهذيب هم بايد، تعهد هم باشد، يك كشورى را اينها مىتوانند به سعادت برسانند. و اگر حوزههاى علميه مهذب باشند و متعهد باشند، يك كشور را مىتوانند نجات بدهند. علم تنها اگر ضرر نداشته باشد، فايده ندارد. تمام اين، وقتى ما به يك نظر وسيعى به همه دنيا و به همه دانشگاهائى كه در دنيا هست بيندازيم، تمام اين مصيبتها كه براى بشر پيش آمده است ريشهاش از دانشگاه بوده، ريشهاش از اين تخصصهاى دانشگاهى بوده. اينهمه ابزار فناى انسان و اينهمه پيشرفتهايى كه به خيال خودشان در ابزار جنگى دارند، اساسش از دانشمندانى بوده كه از دانشگاه بيرون آمدهاند. دانشگاهى كه در كنار او اخلاق نبوده است، در كنار او تهذيب نبوده است و تمام فسادهائى كه در يك ملتى يا ملت پيدا شده از حوزههاى علميهاى بوده كه متعهد به دستورات اسلامى نبودهاند. تمام اين اديانى كه ساخته شده است از دانشمندان و علما سرچشمه گرفته است ؛ علمى كه پهلوى او اخلاق و تعهد اسلامى نبوده است، تهذيب نبوده است. دنيا را
صحيفه نور ج 13 صفحه 207
دانشگاه به فساد كشانده است و دنيا را دانشگاه مىتواند به صلاح بكشد. دانشگاه سرتاسر جهان اگر چنانچه موازين انسانى را، اخلاق انسانى را، آنچه كه در فطرت انسان است، در كنار تعليم و تعلم قرار بدهند، يك عالم، عالم نور مىشود. و اگر چنانچه تخصصها و علمها منفصل باشد از اخلاق، منفصل باشد از تهذيب، منفصل باشد از انسان آگاه، انسان متعهد، اينهمه مصيبتهائى كه در دنيا پيدا شده است از همان متفكرين و متخصصين دانشگاهها بوده. اين دو مركز كه مركز علم است هم مىتواند مركز تمام گرفتارىهاى بشر باشد و هم مىتواند مركز تمام ترقيات معنوى و مادى بشر باشد. علم و عمل، عمل و تعهد به منزله دو بال هستند كه با هم مىتوانند به مراتب ترقى و تعالى برسند.
دانشگاه در سراسر دنيا در خدمت ابرقدرتها هستند و ما مىخواهيم نباشند
شما 50 سال ديديد كه در اين حكومت جائر دانشگاه بود، اساتيد دانشگاه بودند و كشور ما را همان اساتيد دانشگاه و همان دانشگاهها كشاندند به دامن ابر قدرتها. اين فاجعه بوده است براى اين ملت كه ابزار علمش دست كسانى باشد كه متعهد نيستند و به فكر كشور خودشان نيستند. اين فاجعه است كه ابزار علم در دست اشخاصى باشد كه متعهد نيستند و اخلاق اسلامى ندارند. فرق، بين دانشگاه و حوزههاى علميه نيست در اينكه اگر همراه با علم، تعهد باشد، تزكيه باشد، با اين دو بال علم و اخلاق و عمل مملكت خودشان را، كشور خودشان را نجات مىدهند و از حلقوم آنهائى كه مىخواهند همه چيز ما را ببرند نجات مىدهند و اگر علم تنها باشد، فقط در دانشگاهها تحصيل علم باشد، در مدارس تحصيل علم باشد، اين علم انسان را به فنا مىكشد منشاء همه گرفتاريهاى يك كشور از دانشگاه و حوزههاى علمى و منشاء همه سعادتها، مادى و معنوى. از دانشگاه است و حوزههاى علمى. اينكه نقشههاى بزرگ براى نفوذ كردن در دانشگاهها و تربيت كردن جوان ما را به يك تربيتهائى كه بر خلاف مصالح كشورشان است، اين براى اين است كه اگر دانشگاه فاسد بشود، يك كشور فاسد مىشود. اگر دانشگاه فقط نظرش به اين باشد كه تحصيل علم بكند، ما فرض اين را مىگيريم كه خير، خوب هم تحصيل مىكرد (در صورتى كه اينطور نبود)، اگر ما فرض بكنيم كه در دانشگاه تمام علوم و فنون به وجه اعلا پياده مىشود و به جوانهاى ما تعليم مىشود، لكن در پهلوى او تبليغاتى است كه همين علم را آلت قرار مىدهند از براى انحطاط يك كشور. اينهائى كه از دانشگاهها بيرون آمده بودند و به مقامهاى وزارت و كذا رسيده بودند و به مقامات ديگر، همينها بودند كه ما را به دامن شرق و غرب كشاندند و ما را وابسته كردند به آنها. ما كه مىگوئيم كه بايد دانشگاه و فرهنگ اصلاح بشود، ما نمىخواهيم كه دانشگاه نباشد، ما مىخواهيم دانشگاهى باشد كه براى ملت باشد، براى خودمان باشد. دانشگاهى كه در خدمت آمريكا باشد، نبودش بهتر است. اينقدر اشخاص از تعطيل دانشگاه ناراحتند، دانشگاهى كه به حسب آنچه كه به من يكى از مطلعين گفت همين چند روز پيش از اين، دانشگاهى كه اتاق جنگ بوده براى كردستان يعنى در دانشگاه اتاقى بوده است كه جنگ كردستان را، جنگ دموكرات را و ساير اشرار را اينها اداره مىكردهاند، شماها يك همچو دانشگاهى
صحيفه نور ج 13 صفحه 208
مىخواهيد؟
شما كه فريادتان بلند شده است كه چرا دانشگاه تعطيل است، مىخواهيد يك همچو دانشگاهى باز بشود؟ اتاق جنگ باز بشود براى هدايت دموكرات و امثال اين كه ايران را به باد فنا بدهند اين دانشگاه را شما مىخواهيد؟ تاسفتان براى اين دانشگاه است آيا اين دانشگاه اگر بسته باشد بهتر نيست كه باز باشد؟ البته بايد براى اين اشخاصى كه مامورند كه انقلاب فرهنگى دانشگاه را درست بكنند تعجيل بكنند كه در اول مرتبه، فرصت عمل حاصل شده باشد و دانشگاه، دانشگاه اسلامى و دانشگاه براى خود ملت باشد. والا همين ما در دانشگاه را باز كنيم و هر كه مىرود برود، شما مگر نديدهايد كه آنوقت كه دانشگاه باز بود چه فسادهائى بود، دانشگاه سنگر بود از براى كمونيستها و اتاق جنگ بود براى كمونيستها و شما تأسف مىخوريد كه اين دانشگاه نيست؟ مىفهميد چه مىگوئيد؟ از روى فهم مىگوئيد؟ اگر از روى فهم مىگوئيد، بايد تكليفتان معين بشود و اگر از روى نادانى مىگوئيد، چطور شما اين دانشگاهى را كه در چندين ماه پيش، در يك سال، چقدر پيش، مركز همه فسادها قرارش داده بودند و در چنگال كمونيستها و چريكها و ساير ارگانهاى منافق بود حالا مىخواهيد باز بشود، مىخواهيد باز آنها بيايند؟ تأسف شما بر اين است كه چرا منافقين نباشند در دانشگاه تأسف شما بر اين است كه چرا اسلام بايد باشد در دانشگاه دانشگاهى كه مركز يك همچو كارهايى باشد، اين دانش هم حتى ندارد، براى اينكه تحصيل و دانش وقت مىخواهد، وقت آرام مىخواهد، محيط آرام مىخواهد، محيطى كه هر روز به جان هم بيفتند و به هم بكوبند هم را، اين محيط نمىتواند محيط حتى علم باشد. شمايى كه دانشگاه را مىخواهيد با همان وضعش باز بشود، شما مىخواهيد ما را به همان وابستگىهايى كه داشتيم ما را برسانيد و ما بر گردانيد به حال وابستگى. نه دانشگاهى ديگر حاضر است به اين كار و نه ملت حاضر است. شماها كه اينقدر دلسوزى براى دانشگاه مىكنيد و تعطيل، خوب بيائيد وارد بشويد در كار، دانشگاه را يك دانشگاه اسلامىاش كنيد، كمك كنيد، نه اينكه بنشينيد بنويسيد كه چرا دانشگاه تعطيل است آن دانشگاه را شما مىخواهيد؟ دانشگاه زمان رضاخان و زمان محمدرضا را مىخواهيد شما؟ مىخواهيد از دانشگاه امثال شريف امامى بيرون بيايد؟ اصلاح كنيد خودتان را آقا، توجه شما نداريد به مسائل، خدا نكند كه توجه داشته باشيد، لكن حمل به صحت اين است كه توجه شما نداريد به مسائل، شم سياسى شماها نداريد. دانشگاه در سرتاسر دنيا در خدمت ابر قدرتها هستند و بودهاند و ما مىخواهيم نباشد اين. در دانشگاههاى ما هم اصلا" علمش هم اينقدرها نبود، يك عدهاى، البته هم متعهد بودند و هم چه، اما در اقليت واقع شده بودند كه مشت محكم كمونيستها نمىگذاشت اينها كارى انجام بدهند. حالا هم اگر دانشگاه باز بشود، اساتيد متعهد داشته باشيم، نمىگذارند اينها كه دانشگاه، دانشگاه باشد، حتى دانشگاه، دانشش هم در آن نبود، اگر دانش در آن بود، چرا الان بعد از اينهمه سال و ميلياردها خرج و بودجه اين ملت صرف شد و حالا وقتى كه مىخواهند يك مريضى را كه يك قدرى مرض آن مشكل است معالجه كنيم، مىگوئيد بايد برود به خارج؟ اين وابستگى نيست؟ شما يك همچو دانشگاهى
صحيفه نور ج 13 صفحه 209
مىخواهيد كه بعد از پنجاه سال مريضش بايد برود در انگلستان خودش را معالجه كند؟ اگر دانشگاه به همان حال باشد، هر روزى كه بر دانشگاه بگذرد بر فساد اين مملكت اضافه مىشود، ما را خواهى نخواهى دانشگاه مىكشد به دامن آمريكا يا شوروى. اين نمىشود غير از اين، براى اينكه اساس از دانشگاه شروع مىشود، مردم بازار نمىتوانند ما را بكشند به دامن شوروى يا آمريكا، مردمى كه دهقان هستند نمىتوانند ما را بكشند به دامن اين و آن، مردمى كه در كارخانهها هستند نمىتوانند اين كار را بكنند معممين هم نمىتوانند اين كار را بكنند ولو اينكه در آنها آدم فاسد باشد. آن كه مىتواند ما را وابسته كند و در دامن آمريكا يا شوروى بكشد، دانشگاه است براى اينكه همه چيز ما در دانشگاه است. همت كنيد با هم دانشگاه را اصلاح كنيد. هى ننويسيد كه چر دانشگاه باز نمىشود. آن دانشگاه نبايد باز بشود. دانشگاهى كه امثال شريف امامى را تربيت مىكند نبايد هم باز بشود. دانشگاه بايد علم و تخصص را به آن مرتبه عالى برساند و تعهد و اخلاق و اسلاميت را هم به آن مرتبه عالى. بايد مهذب بشود، هم دانشگاه هم حوزههاى علميه.
اين دو مركز (فيضيه و دانشگاه) بايد با هم باشند و علم و عمل را به منزله دو بال بدانند
بايد از حوزههاى علميه يك عالمى به تمام معنا متعهد بيرون بيايد و مركز ساخت انسان باشد و دانشگاه هم مركز ساخت انسان. ما انسان دانشگاهى مىخواهيم، نه معلم و دانشجو. دانشگاه بايد انسان ايجاد كند و انسان بيرون بدهد از خودش، اگر انسان بيرون داد از خودش، انسان حاضر نمىشود كه كشور خودش را تسليم كند به غير، انسان حاضر نمىشود كه تحت ذلت برود و اسارت، آنها هم از انسان مىترسند. سابق رضاخان از مدرس مىترسيد براى اينكه انسان بود. آنوقت هم مدرس از قرارى كه از او نقل كردهاند گفته بود كه: در مجلس ما يك مسلمان هست، آن هم ارباب كيخسرو. رضاخان رقيب خودش را مدرس مىدانست، به ديگران اعتنايى نداشت. رقيب خودش را مدرس مىدانست كه وقتى كه مىايستاد و صحبت مىكرد، متزلزل مىكرد همه را. يك انسان بود، وضع زندگيش آن بود كه شما شنيديد كه من ديدم. وقتى كه وكيل شد يعنى از اول به عنوان فقيهى كه بايد در مجلس باشد تعيين شد، آنطور كه نقل كردهاند يك گارى با يكى اسبى در اصفهان خريده بود و سوار شده بود و خودش آورده بود تا تهران، آنجا آن را هم فروحته بود و منزلش يك منزل محقر از حيث ساختمان، يك قدرى بزرگ بود ولى محقر از حيث ساختمان و زندگى يك زندگى مادون عادى كه در آنوقت لباس كرباس ايشان زبانزد بود، كرباسى كه بايد از خود ايران باشد مىپوشيد. اين وطنخواهها كدام لباسشان مال ايران است؟ بايد همه اشخاصى كه علاقه دارند به اين كشور، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به اين ملت توانشان را روى هم بگذارند براى اصلاح دانشگاه، خطر دانشگاه از بمب خوشهاى بالاتر است، چنانچه خطر حوزههاى علميه هم از خطر دانشگاه بالاتر است. بايد تهذيب بشوند اينها، بايد اشخاص متعهد چه در حوزههاى علميه و چه در دانشگاه كمر خودشان را محكم
صحيفه نور ج 13 صفحه 210
ببندند براى اصلاح. حالا شما آقايان يك قدم را برداشتيد و اين قدم پربركتى است و او اينكه آن ديوار بزرگى كه بين شما كشيده بودند آن سد عظيمى را كه ما بين به اصطلاح فيضيه و دانشگاه كشيده بودند، آن سد را شما شكستيد. اين قدم اول است كه شما برداشتيد و قدمهاى بعد كوشش در اينكه از همه جهات مستقل باشيد و وابسته نباشيد. من اين عرضى را كه مىكنم، خوب ديگر نمىتوانم بعد ببينم شما را كه به آن مرتبه رسيدهايد، من ديگر اواخر كار است براى من اما من مىگويم كه ديگران و نسلهاى آتيهاى كه انشاء الله مىآيند متوجه باشند كه اين دو مركز بايد با هم باشند و اين دو مركز بايد علم و عمل، علم و تهذيب را به منزله دو بالى بدانند كه با يكى از آنها نمىشود پريد، قدمهاى بعد تهذيب است. مهم اين است كه دانشگاه يك كسى كه از آن بيرون بيايد بفهمد كه من با بودجه اين مملكت تحصيل كردهام، متخصص شدهام، به مقامات عاليه علم رسيدهام و بايد براى اين مملكت خدمت بكنم و براى استقلال اين كشور بايد خدمتگزار باشم. بايد اين اساتيد دانشگاه آن چيزهايى كه در سالهاى طولانى و خصوصاً در اين تقريباً 50 سال آخر در مغز اين جوانها انباشته كردهاند و به آنها همچو باورانده بودند كه ما خودمان چيزى نيستيم و بايد همه چيزمان از آنجا باشد، كه اين موجب اين شد كه مغزهاى اينها به كار نيفتاد براى اينكه خودشان يك چيزى را ايجاد كنند، بايد آنهائى كه به اين كشور علاقه دارند، آنهائى كه به اين ملت علاقه دارند، آنهائى كه خودشان وابسته نيستند و خدمتگزار ابرقدرتها نيستند، آنها همت كنند به اينكه دانشگاه را يك مركزى درست كنند كه مركز علم و تهذيب باشد، كه همه تخصصها در خدمت خود كشور باشد نه اينكه متخصص بشود و با آن تخصصش ما را به دامن آمريكا بكشد، متخصص بشود و با آن تخصصش به كشور ما ضربه وارد كند، هر چه متخصص تر بدتر. آن كسى كه مهذب نشده است و آن كسى كه براى كشور خودش احساس نكرده كه من براى اين كشور هستم و از اين كشور من استفاده كردهام و استفاده علمىام را بايد به اين كشور تحويل بدهم، اگر چنانچه اين احساس نباشد و اين باور نباشد، دانشگاه بدترين مركزى است براى اينكه ما را به تباهى بكشد و اگر اين احساس پيدا شد و اين اساتيد دانشگاه، آنهائى كه متعهدند، آنهائى كه توجه دارند، آنهائى كه در زمان سابق براى اين مملكت غصه مىخوردند بايد خودشان را مجهز كنند كه اين فرزندان ايران، متعهد و در خدمت خود ايران باشند. اگر اينطور بشود، دانشگاه بالاترين مقامى است كه كشور ما را به سعادت مىرساند. دانشگاه دو راه دارد: راه جهنم و راه سعادت، راه ذلت و مسكنت و نوكر مابى و امثال اينها و راه عظمت و عزت و بزرگ منشى. دانشگاه، همين دانشگاه را تا دانشگاه ما داريم فايده ندارد، ما دانشگاه 50 سال است داريم و از دانشگاه هر چه فساد توى اين مملكت پيدا شد از اين اشخاصى بود كه در دانشگاه تحصيل كرده بودند، تخصص هم شايد داشتند. آن احمدى زمان رضاخان كه بسيارى از رجال اين مملكت را او با آمپولش كشت، آن هم از دانشگاهها، تخصص هم داشت ولى تخصص را به اين راه كه آنهائى را كه امر مىشد به او كه بايد كشته بشوند، با يك آمپول مىزد و مىكشت. شما يك همچو دانشگاهى مىخواهيد و يك همچو اساتيدى و يك همچو تخصصى از آن طرف هم دانشگاه، از آن اشخاص شريف بيرون مىآيد و ما مىخواهيم همهشان شريف باشند. و
صحيفه نور ج 13 صفحه 211
فيضيه، اگر تهذيب در كار نباشد، علم توحيد هم به درد نمىخورد. العلم هو الحجاب الاكبر هر چه انباشته تر بشود علم، حتى توحيد كه بالاترين علم است انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مهذب نباشد، از خداى تبارك و تعالى دورتر مىكند. بايد كوشش بشود در اين حوزه علميه، چه حال و چه بعدها كوشش بشود كه اينها را مهذب كنند. در كنار علم فقه و فلسفه و امثال اينها، حوزههاى اخلاقى، حوزههاى تهذيب باشد و حوزههاى سلوك الى الله تعالى . شما ميدانيد كه مرحوم شيخ فضل الله نورى را كى محاكمه كرد؟ يك معمم زنجانى، يك ملاى زنجانى محاكمه كرد و حكم قتل را او صادر كرد. وقتى معمم ملا، مهذب نباشد، فسادش از همه كس بيشتر است. در بعضى روايات هست كه در جهنم، بعضىها، اهل جهنم از تعفن بعضى روحانيين در عذاب هستند و دنيا هم از تعفن بعضى از اينها در عذاب است. تا اصلاح نكنيد نفوس خودتان را، از خودتان شروع نكنيد و خودتان را تهذيب نكنيد، شما نمىتوانيد ديگران را تهذيب كنيد. آدمى كه خودش آدم صحيحى نيست نمىتواند ديگران را تصحيح كند، هر چه هم بگويد فايده ندارد. كوشش كنند علمائى كه الان در حوزهها هستند، در هر حوزهاى از حوزههاى اسلامى كه اين جوانها كه با يك فطرت سالم مىآيند، بعد از ده، بيست سال با يك فطرت فاسد بيرون نروند. تهذيب لازم است، هم در شما و هم در شما، التبه همه، همه ملت و همه انسانها بايد مهذب بشوند، لكن تاجر اگر مهذب نشد، كارش يك كار گرانفروشى و نمىدانم اينهاست كه وقتى همهاش را روى هم بگذارند فسادش زياد است اما يك نفر اينقدرها فساد ندارد، اما عالم اگر فاسد بشود يك شهر را، يك مملكت را به فساد مىكشد، چه عالم دانشگاه باشد و چه عالم فيضيه فرقى نمىكند. انشاء الله خداوند تبارك و تعالى اين قدمى را كه شما عزيزان برداشتيد و آن وحدت بين شما و دانشگاه و شما و روحانيون، اين قدم را مبارك كند و توجه به اين داشته باشيد كه حالا كه شما نزديك به هم داريد مىشويد نقشههائى كه براى جداكردن شما از هم است بيشتر به كار مىافتد.
حالا شياطين بيشتر در فكر هستند كه روحانى را از يك طرف بكوبند و دانشگاهى را از يك طرف
آنوقت جدا كرده بودند شما را از هم، يك ديوارى كشيده بودند، شما آنطرف و آنها هم آن طرف، هر دو هم به هم بدبين و آنها هم استفادهاش را مىكردند. حالا كه مىبينند كه يك تحولى پيدا شده است، دانشگاهى متمايل شده است به روحانى، روحانى متمايل شده است به دانشگاهى، با هم هستند و مىخواهند با هم كشور خودشان را به پيش ببرند، حالا شياطين بيشتر در فكر هستند كه روحانى را از يك طرف بكوبند و دانشگاهى را از يك طرف و فساد كنند بين اين دو تا، به آنها بگويند كه اينها چطورند، به اينها بگويند آنها چطورند. چشمهايتان را بايد خيلى باز كنيد در اين زمان چشم و گوشها بايد خيلى باز باشد كه يك وقت مىبينيد از داخل خود دانشگاه و از داخل خود فيضيه شما را به فساد مىكشانند، شما را به تفرقه مىكشانند. اينها نمىتوانند ببينند، اينهايى كه نمىخواهند اين
صحيفه نور ج 13 صفحه 212
كشور يك كشور صحيح و سالم باشد و اربابهاى آنها كه از اول هم نمىخواستند مىتوانند ببينند كه شما با هم مجتمع شدهايد و مىخواهيد با هم كار كنيد. آنها عواقب اين امر را براى خودشان مىدانند كه اگر حقيقتاً دانشگاهى و حوزههاى علمى و همه دانشگاهها در هر جا كه هستند اينها با هم بشوند و با هم نقشه داشته باشند براى پيروز كردن انقلاب، اين براى آنها چه عواقبى دارد. آنها اين مطالب را مطالعه كردهاند، مىفهمند و در صدد اين هستند كه نگذارند شماها با هم باشيد. چشم و گوشتان را، چه دانشگاهىها و چه طلاب علوم روحانى چشم و گوشتان را باز كنيد و هر كه به شما يك مطلبى بود گفت كه در آن مسير باشد، توجه كنيد كه اين يك غرضى در آن هست. هر وقت آمدند گفتند روحانى چه جورى است و هر وقت آمدند گفتند دانشگاهى چه جورى است، بدانيد كه اين كارى كه شما كرديد، براى آنها سنگين دارد تمام مىشود و بايد انشاء الله به پيش برويد و اشخاصى هم كه هر كس در هر جا هست و مىتواند خدمت بكند به اين اجتماع و خدمت بكند به اين دانشگاه و خدمت بكند به اين فيضيه، بايد خدمت بكند كه آنها را، هم مهذب كند و هم عالم، متخصص و هم متحد. من اميدوارم به اينكه شماها اين قدم را برداشتيد، اين قدمها يك قدمهاى بلندترى در دنبال داشته باشد و با فضل خداى تبارك و تعالى شما اين مملكت خودتان را نجات بدهيد از اين انگلهائى كه حالا دارند فساد مىكنند و از انگلهائى كه بعدها هم خواهند آمد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:14 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 213
تاريخ: 27/9/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى اصفهان
سعادت را آنها بردند كه آن چيزى را كه خدا به آنها داده بود تقديم كردند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما هر روز مواجهيم با صحنههائى كه در عين حال كه دلخراش است غرور آفرين است. ديروز جمع كثيرى از معلولين آمدند و امروز هم معلولين از اصفهان آمدهاند با عكسهاى زيادى كه از شهدا آوردهاند. من اين تحول عظيمى كه در ايران پيدا شده است كه در عين حالى كه پدرها با عكس جوان خودشان آمدهاند و مادرها چند نفر از فرزندانشان را از دست داده اند، لكن روحيه آنها روحيه بسيار بلندى است و اين تحول مبارك است بر ملت ايران. من در اين مجمعى كه اين جوانان را و اين عكس جوانان را مىبينم بايد تأثرات خودم را به بازماندگان اينها تسليت خودم را به پدرها و مادرهاى اينها تقديم كنم و براى آنها هم طلب مغفرت. خداوند به شماها اجر عنايت كند و صبر عنايت كند و آن جوانهاى غرور آفرين ما را به رحمت واسعه خود غريق كند. اين مسائل در طول تاريخ بوده است، در صدر اسلام اينطور مصائب براى اولياء خدا و براى مسلمين صدر اسلام بسيار بوده است و شايد از آنوقت تاكنون اينطور وضعيتى كه در ايران هست و اين تحولى كه براى ملت ما از زن و مرد، بزرگ و كوچك حاصل شده است، سابقه نداشته باشد. خداوند تبارك و تعالى به ما هر چه داريم، داده است و ما هر چه داريم از اوست و بايد تقديم او كنيم. سعادت را آنها بردند كه آن چيزى را كه خدا به آنها داده بود تقديم كردند و ما عقب مانده آنها هستيم. من به شما همه برادران و عزيزان كه فرزندان خودتان را از دست داده تسليت و تبريك عرض مىكنم. تبريك براى اينكه شما خانوادههائى بوديد كه در دامن شما اين جوانهاى برومند تربيت شدهاند كه فداكارى كردند براى اسلام. اسلام به ما حق بزرگ دارد، حق حيات دارد و ما هر چه در راه اسلام بدهيم آن حقى كه اسلام به ما دارد ادا نكرديم. من خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما را و رحمت براى اين جوانهائى كه فداكارى كردهاند، طلب مىكنم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:15 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 214
تاريخ: 2/10/59
تلگرام تسليت امام خمينى به حجت الاسلام سيد محمد على انگجى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمد على انگجى دامت افاضاته خبر ضايعه رحلت حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاى انگجى رحمه الله عليه موجب تأثر گرديد. ضايعه بزرگ وارد بر مسلمين را به جنابعالى و خانواده محترم ايشان و حضرات حجج اسلام و اهالى محترم آذربايجان تسليت عرض و از خداوند تعالى رحمت براى ايشان و عظمت براى اسلام و مسلمين و اهالى غيور تبريز و آذربايجان مسئلت مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:15 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 215
تاريخ: 2/10/59
فرمان امام خمينى به حجتالاسلام شيخ مهدى كروبى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى دامت افاضاته پيرو ماموريتى كه جنابعالى در مورد رسيدگى به وضع بازماندگان شهداى انقلاب اسلامى از طرف اينجانب داريد چون اخيراً گاهى ديده شده است كه براى سرپرستى فرزندان شهدا بين اولياء آنان اختلافاتى صورت گرفته لذا جنابعالى موظفيد از طرف اينجانب به اين موضوع رسيدگى نموده و حتى المقدور آنان را به صورتى راضى كنيد و اگر ميسر نشد، به هر نحو مصلحت ديديد رفع مشكل كنيد و از اولياء فرزندان شهدا نيز مىخواهم كه با در نظر گرفتن سعادت فرزندان شهدا و آينده آنان اين كار را به نحو آبرومندى فراهم كرده و روح شهداى عزيز را شاد نمايند و اميد است مسوولين محترم ادارى و مردم نيز همكارىهاى لازم را با جنابعالى در انجام وظايف محوله داشته باشند. از خداى تبارك و تعالى موفقيت شما را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:15 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 216
تاريخ: 3/10/59
بيانات امام خمينى در جمع ائمه جمعه شهرستانها
تاثير القائات شياطين مبنى بر عدم دخالت روحانيون در امور سياسى
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول بايد از علماى اعلام بلاد، برادران ائمه جمعه از اهل سنت و از اهل تشيع تشكر كنم كه زحمت كشيدند و اينجا تشريف آوردند و همين طور از ساير برادرانى كه در اينجا تشريف دارند و با ناراحتى نشستهاند يا ايستادهاند تشكر كنم و بعض مطالبى كه تنبهش لازم است ولو خود شما مىدانيد. يك مطلبى كه همه مىدانيد و مىدانيم اين است كه شياطين بزرگ و كوچك و آنهائى كه مىخواستند و مىخواهند تمام قدرتها را در هر جا قبضه كنند و تمام منافع ملتها را چپاول كنند، از سال طولانى نقشههاى عجيب و غريبى داشتهاند و مع الاسف قشرهاى زيادى غافل بودند، از جمله اين مطلب كه روحانيون در امور سياسى نبايد دخالت كنند، آنها بايد مردم را در اين نماز و روزه و امثال اينها هدايت كنند و جاى آنها و شغل آنها مسجد است و منزل، مسجد بيايند نماز بخوانند، منزل بروند استراحت كنند و به طورى اين تبليغ شده بود كه همه باورشان آمده بود تقريباً و دخالت در سياست يك فحشى بود براى اهل علم. اگر مىگفتند فلان آخوند سياسى است، اين به منزله يك فحش تلقى مىشد و خود مردم و بلكه خود روحانيون هم بسياريشان اين مسأله را باورشان آمده بود. اگر راجع به يك امر اجتماعى، يك امرى كه راجع به ملت است گفته مىشد، بعضىها مىگفتند كه ما در امور سياسى دخالت نمىكنيم، و اگر يك ملائى در امر سياست ملت و مصالح كشور صحبت مىكرد، مىگفتند كه اين سياسى است و بر خلاف موازين است. اين مسألهاى بود كه اينقدر رويش تبليغات كرده بودند در داخل و خارج، كه به اين زودى نمىشد از ذهن مردم بيرون كرد. آنها مىخواستند كه يك قشر بزرگى از جامعه كه جامعه هم تبع آنها هست منزوى كنند و خودشان به جاى آنها بنشينند، حكومت مال ما، نماز جماعت خشكى كه در آن اصلا" صحبت اجتماعى و سياسى نباشد هم مال شما. من يك قصهاى از مرحوم حاج آقا روح الله خرم آبادى شنيدم و يك قصه هم خودم دارم. مرحوم آقاى كاشانى رحمه الله را كه تبعيد كرده بودند به خرم آباد و محبوس كرده بودند در قلعه فلك الافلاك يا كجا، آقاى حاج آقا روح الله مىفرمودند كه من از آن كسى كه رئيس ارتش آنجا و آقاى كاشانى هم تحت نظر او بود و محبوس بود (من حالا وقتى مىگويم محبوس در زمان رضاخان شما خيال مىكنيد مثل حبسهاى عادى زمانهاى ديگر بود، البته پسرش هم مثل پدر بود لكن آن كسى كه گرفتار مىشد اگر از اشخاص
صحيفه نور ج 13 صفحه 217
عادى بود همچو مرعوب مىشد كه در حبس يك كلمهاى كه بر خلاف مثلاً" دولت يا آن كسى كه در آنجا هست بزنند،امكان نداشت برايشان) مرحوم حاج آقا روح الله گفتند كه من از اين رئيس ارتش كه در آنجا بود خواهش كردم كه من را ببرد خدمت مرحوم آقاى كاشانى، قبول كرد و ما را بردند پيش ايشان. آن رئيس، آنجا بود و من هم بودم و آقاى كاشانى. آن شخص شروع كرد صحبت كردن و رو كرد به آقاى كاشانى كه آقا شما چرا خودتان را (قريب به اين معانى) به زحمت انداختيد؟ آخر شما چرا در سياست دخالت مىكنيد؟ سياستشان شما نيست، چرا شما دخالت مى كنيد؟ از اين حرفها شروع كرد گفتن. آقاى كاشانى فرمودند: خيلى خرى، شما نمىدانيد كه اين كلمه در آنوقت مساوى با قتل بود، ايشان گفتند: تو خيلى خرى، اگر من دخالت در سياست نكنم كى دخالت بكند؟ يك قصه هم من خودم دارم. وقتى كه ما در حبس بوديم و بنا بود كه حالا ديگر از حبس بيرون بيائيم و برويم قيطريه و در حصر باشيم آن رئيس امنيت آن وقت در آنجا حاضر بود كه ما بنابود از آن مجلس برويم، ما را بردند پيش او، او ضمن صحبتهايش گفت كه آقا سياست عبارت از دروغگويى است، عبارت از خدعه است، عبارت از فريب است، عبارت از پدر سوختگى است، اين را بگذاريد براى ما من به او گفتم اين سياست مال شماست. البته بعدش آمد دروغى گفت كه بنا مىگذاشتند كه در سياست دخالت نكنند و ما هم جوابش را داديم. مسأله اين است. البته سياست به آن معنايى كه اينها مىگويند كه دروغگوئى، با دروغگوئى، چپاول مردم و با حيله و تزوير و ساير چيزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم، اين سياست هيچ ربطى به سياست اسلامى ندارد، اين سياست شيطانى است و اما سياست به معناى اينكه جامعه را راه ببرد و هدايت كند به آنجائى كه صلاح جامعه و صلاح افراد هست، اين در روايات ما براى نبى اكرم با لفظ سياست ثابت شده است و در دعاى، در زيارت جامعه ظاهراً هست كه ساسه العباد هم هست، در آن روايت هم هست كه پيغمبر اكرم مبعوث شد كه سياست امت را متكفل باشد.
سياست كه عبارت است از هدايت جامعه، مختص انبياست
بايد عرض كنم كه سياست براى روحانيون و براى انبيا و براى اولياى خدا حقى است، لكن سياستى كه آنها دارند، دامنهاش با سياستى كه اينها دارند فرق دارد. ما اگر فرض كنيم كه يك فردى هم پيدا بشود كه سياست صحيح اجرا كند، نه به آن معناى شيطانى فاسدش، يك حكومتى، يك رئيس جمهورى، يك دولتى سياست صحيح را هم اجرا كند و به خير و صلاح ملت باشد، اين سياست يك بعد از سياستى است كه براى انبيا بوده است و براى اوليا و حالا براى علماى اسلام. انسان يك بعد ندارد، جامعه هم يك بعد ندارد، انسان فقط يك حيوانى نيست كه خوردن و خوراك همه شوون او باشد. سياست شيطانى و سياستهاى صحيح اگر هم باشد امت را در يك بعد هدايت مىكند و راه مىبرد و آن بعد حيوانى است بعد اجتماع مادى است و اين سياست يك جزء ناقصى از سياستى است كه در اسلام براى انبيا و براى اوليا ثابت است، آنها مىخواهند ملت را، ملتها را، اجتماع را، افراد را هدايت كنند، راه ببرند در همه مصالحى كه از براى انسان متصور است، از براى جامعه متصور است،
صحيفه نور ج 13 صفحه 218
همانى كه در قرآن صراط مستقيم گفته مىشود و اهدانا الصراط المستقيم ما در نماز مىگوئيم، ملت را اجتماع را، اشخاص را راه ببرد به يك صراط مستقيمى كه از اينجا شروع مىشود و به آخرت ختم مىشود، الى الله است. سياست اين است كه جامعه را هدايت كند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگيرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگيرد و اينها را هدايت كند به طرف آن چيزى كه صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و اين مختص به انبياست. ديگران اين سياست را نمىتوانند اداره كنند، اين مختص به انبيا و اولياست و به تبع آنها به علماى بيدار اسلام، و هر ملتى علماى بيدارش در زمانى كه آن ملت نبىشان بوده است. اينكه مىگويند شما دخالت در سياست نكنيد و بگذاريد براى ما، شماها سياستتان سياست صحيحتان هم يك سياست حيوانى است، آنهائى كه فاسدند سياستشان سياست شيطانى است، آنهائى كه صحيح راه مىبرند باز سياستى است كه راجع به مرتبه حيوانيت انسان، راجع به رفاه اين عالم، راجع به حيثياتى كه در اين عالم هست راه مىبرند لكن انبيا هم اين عالم و هم آن عالم را (و اينجا راه است براى آنجا) اينها هدايت مىكنند مردم را به اين راه و آنچه كه صلاح ملت است، صلاح جامعه است، اينها آنها را به آن صلاح دعوت مىكنند و صلاح مادى و معنوى از مرتبه اول تا آخرى كه انسان مراتب كمال دارد، سياستمداران اسلامى، سياستمداران روحانى، انبيا عليهم السلام، شغلشان سياست است. ديانت همان سياستى است كه مردم را از اينجا حركت مىدهد و تمام چيزهايى كه به صلاح ملت است و به صلاح مردم است، آنها را از آن راه مىبرد كه صلاح مردم است كه همان صراط مستقيم است.
حيلهها در كار است كه شما را از سياست كنار بزنند
شما آقايان و همه ملت بايد توجه كنيد كه سابقاً ما را آنطور تربيت كرده بودند و به واسطه تبليغاتى كه قدرتهاى چپاولگر درست كرده بودند كه ما را از سياست جدا كنند و ما دخالت در هيچ امر اجتماعى مردم، در هيچ امر سياسى مردم نكنيم و آنهائى كه مىخواهند انجام بدهند وظيفهشان را براى ابر قدرتها، به دست بگيرند سياست را و حكومت را و همه چيزها را، و بكشانند مردم را به طرف آن مرتبهاى، آن چيزى كه خودشان مىخواهند و قدرتهاى بزرگ مىخواهند، يعنى ما را بكشانند يا به دامن شرق و يا به دامن غرب و اين سياست، سياست شيطانى است و بر فرض اينكه اينها سياست انسانى هم داشته باشند، بيش از يك بعدش را ندارند، تمام ابعادش را انبيا داشتهاند و از آنها ارث رسيده است به علماى متعهد. ما نبايد، خيال نكنيد كه اين قدرتهاى بزرگ از ما دست برداشته اند، الان همه حيلهها در كار است كه شما را از سياست كنار بزنند، شما را نگذارند در امور اجتماعى دخالت بكنيد، شما را نگذارند كه در حكومت هيچ دخالتى بكنيد، بله، ما يك وقتى كه در نجف بوديم اين كلمه را گفتهام من كه علما مرتبهشان بالاتر از اين است كه داخل بشوند در امور اجرائى، لكن در وقتى كه افرادى باشد كه آن افراد، متعهد به اسلام باشند و بتوانند كارها را روى موازين اسلامى اجرا كنند نه اينكه اگر هيچ كس هم نباشد و اشخاصى باشند كه نتوانند روى مجارى اسلامى عمل كنند يا
صحيفه نور ج 13 صفحه 219
نخواهند روى مجارى اسلامى عمل كنند، باز هم آقايان بروند كنار بنشينند و تماشاچى باشند كه آنها ما را بكشانند به آنجائى كه خودشان مىخواهند. مسأله اين نيست، مسأله اين است كه اگر سياستمدارانى باشند كه همان معنائى را كه مسلمين مىخواهند ولو در همين يك بعدش، ولو در همين بعد دنيائىاش، آنها طورى سياست را انجام بدهند كه ما استقلالمان و آزاديمان محفوظ بماند و ما به طرف شرق يا به طرف غرب كشيده نشويم، البته آنها بكنند، هيچ مانعى ندارد و علما هم مىروند وقتى ديدند كه اينها هستند، مىروند مشغول كارهاى خودشان مىشوند كه آن هم سياست است منتها سياست روحانى. اما وقتى كه ما ببينيم كه اينطور نيست كه تمام اين پستها را و تمام اين قدرتها را اينها اگر دستشان بيايد صرف مىكنند در اينكه جامعه مارابه جامعه مستقل و آزاد بكشند، ناچاريم ما كه اشخاصى كه متعهد هستند و ما را نمىكشانند به اين طرف و آن طرف، دخالت بدهيم در امور، نظارت بدهيم در امور و همه ما و همه شما و همه نسلهاى آتيه، آنها بايد چشم و گوششان را باز كنند كه دوباره هى شيطانها نيايند تزريق كنند كه آقا، علما را چه به سياست، علما را چه به دخالت در امور مملكتى. اين يك نقشه شيطانى است كه الان هم مشغول پياده كردن آن هستند و مشغول تبليغاتش هستند. بنائاً عليه بر شما ائمه جمعه و جماعت و بر همه ائمه جمعهها و جماعتها در همه قطرهاى اسلامى، در همه ممالك اسلامى اين مطلب لازم است بلكه فرض است كه مردم را بيدار كنيد و به مردم بفهمانيد اين معنا را كه اين نغمهاى كه در همه ممالك اسلامى بلند است كه علما نبايد دخالت در سياست بكنند، اين يك نقشهاى است مال ابر قدرتها، مجريش اينها هستند كه در داخل كشورها هستند. به حرف اينها گوش ندهيد و بخوانيد به گوش ملت كه ملت بفهمد اين معنا را كه اين نغمه، نغمه است كه مىخواهند علما را از سياست كنار بزنند و آن بكنند كه در زمانهاى سابق بر ما گذشته است. بيدار باشيم و همه توجه به اين معنا داشته باشيم و نسلهاى آينده هم توجه به اين معنا داشته باشند كه راهشان را يك وقت، اين راهى كه الان مسلمين خودشان اين راه را پيدا كردهاند، اين راه را گم نكنند آنها.
afsanah82
07-28-2011, 12:15 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 223
تاريخ: 4/10/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از معلولين انقلاب اسلامى و جوانان داوطلب اعزام به جبههها
آنها كه خون شهيدان را براى به قدرت رسيدن وسيله قرار مىدهند از فطرت انسانى خارجند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما اين منظرهها را كه مىبينيم و اين عزم راسخ و تصميمهاى جزم كه در شما جوانان مىبينم، از وضع شما هم ابتهاج دارم و هم متاثرم. ابتهاج به اينكه يك ملتى آنطور متحول شده است كه در راه خدا همه چيز خودش را نثار مىكند و با آغوش باز دنبال مرگ مىرود. اين در طول تاريخ اگر نمونهاى داشته باشد در صدر اسلام است، بعد از آن نمونهاى ندارد، مثل شما جوانها نمونهاى نيست. و تأثر براى اينكه اين جوانهاى عزيز ما كه بايد براى ملت ما خدمت كنند و براى اسلام خدمت كنند، به دست اشرار يا شهيد شدند و يا معلول، اين موجب تأثر بسيار است. و تأثر ديگر اينكه اين گروههاى منحرف و اين اشخاصى كه طرفدار ابرقدرتها هستند و مىخواهند همان وضع سابق را پيش بياورند يا در صدد قدرت طلبى هستند، چطور مىخواهند با خون اين شهيدان ما و با اين معلولان ما، اينها را نديده بگيرند و براى قدرت خودشان يا براى ابر قدرتها خدمت كنند و از روى خون اين جوانهاى ما بگذرند و خدمت به آمريكا يا شوروى بكنند. چطور انسان متاثر نباشد از اشخاصى كه قدرتمندى خودشان را در خون شهيدان ما مىبينند؟ آنهائى كه براى خودشان و براى قدرت خودشان خون شما جوانها را و شما معلولها را وسيله قرار مىدهند، از فطرت انسانى خارجند، اينها حيواناتى هستند به صورت انسان. آنهائى كه در اين موقعى كه جنگ بر قرار است و ارتش ما و سپاه ما و همه ملت دنبال فكر جنگ هستند، فكر اين باشند كه گروه خودشان قدرت به دست بياورد، اينها جزء انسانها نيستند، اينها حيواناتى هستند به صورت انسان. شما مىبينيد كه الان باز در هر گوشهاى از مملكت ما اين گروههاى منحرف وارد شدند و مشغول توطئه هستند و مشغول شرارت، البته نه شرارت آنها و نه توطئه آنها درمقابل ملت ما و در مقابل قواى مسلح ما كارى از آنها نمىآيد، لكن موجب تأثر است كه چه انسانهاى به صورت و چه سبعهاى به حسب واقع هستند كه خون شهيدان ما را وسيله براى رسيدن خودشان به قدرت قرار مىدهند، از روى كشتههاى ما مىخواهند عبور كنند و به قدرت برسند. تأثر اين است كه چرا انسان بايد اينقدر نادان باشد، اينقدر شقاوت داشته باشد. جوانهاى ما دارند در مرزها و در اطراف مملكت براى نگهدارى جمهورى اسلامى جانفشانى مىكنند و آنها كه نه
صحيفه نور ج 13 صفحه 224
به اسلام اعتقاد دارند و نه به جمهورى اسلامى، دنبال اين هستند كه با خون اينها براى خودشان قدرت درست كنند.
چه بكشيد و چه كشته شويد پيروزيد
لكن من به شما عزيزان، به شما ارتشيان، به شما سپاه پاسداران، به شما ژاندارمرىها، به شما ملت، سرتاسر، نويد مىدهم كه پيروزى با شماست، پيروزى با حق است. من كراراً اين را گفتهام كه ما چه كشته بشويم و چه بكشيم پيروزيم. شما كه در ميدان جنگ رفتيد و معلول شديد و الان در منظره من هستيد و من متاثرم براى شما، شما پيروزيد. شما در نظر اسلام پيروز هستيد. شما در نظر خداى تبارك و تعالى لشكرهاى پيروزمندى هستيد. خداوند انشاء الله شماها را از لشكريان امام زمان سلام الله عليه قرار دهد و اجر آن سپاهيان در ركاب رسول الله را به شما عنايت بفرمايد، آنها هم هر كمالى داشتند، براى خدمت به اسلام و رسول خدا بود و شما هم همين خدمت را داريد انجام مىدهيد. شما با آنها فرقى نداريد و شما هم مثل اشخاصى هستيد كه در غزوات رسول الله جنگيدند و شهيد شدند يا معلول. شما هم در راه خدا و در راه رسول خدا و در راه اسلام فداكارى كرديد، معلول شديد، شهيد شدند دوستان شما وشما پيروز هستيد. و كشورى كه تمام قشرهايش اينطور مهياى براى فداكارى هستند اين كشور پيروز است. و خداوند به شما سلامت و اجر عنايت كند و به ما هم بيدارى بدهد كه به دنبال شما بيائيم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 225
تاريخ: 5/10/59
بيانات امام خمينى در جمع عشاير خوزستان و اعضاى شوراهاى اسلامى دشت آزادگان
اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را با هم متحد كند به يك امت بزرگ
بسم الله الرحمن الرحيم
شما دوستان عزيز و برادران محترم كه از صفحات جنگ آمدهايد خوش آمديد. خداوند انشاء الله شما را موفق كند و دست ظالمها را از مملكت ما كوتاه بفرمايد. نقشههاى قدرتهاى بزرگ كه مىخواهند مسلمين را زير سلطه خود بياورند و مخازن آنها را به غصب ببرند و اموال آنها را به چپاول ببرند از سالهائى طولانى دنبال نقشههائى بودند كه از نقشههاى بزرگ آنها مسأله ملت گرائى است. اسلام آمده است تا تمام ملل دنيا را، عرب را، عجم را، ترك را، فارس را همه را با هم متحد كند، و يك امت بزرگ به نام امت اسلام در دنيا بر قرار كند تا كسانى كه مىخواهند سلطه بر اين دولتهاى اسلامى و مراكز اسلام پيدا بكنند، نتوانند به واسطه اجتماع بزرگى كه مسلمين از هر طايفه هستند. نقشه قدرتهاى بزرگ و وابستگان آنها در كشورهاى اسلامى اين است كه اين قشرهاى مسلم را كه خداى تبارك و تعالى بين آنها اخوت ايجاد كرده است و مومنان را به نام اخوت ياد فرموده است از هم جدا كنند و به اسم ملت ترك، ملت كرد، ملت عرب، ملت فارس از هم جدا كنند بلكه با هم دشمن كنند و اين درست بر خلاف مسير اسلام است و مسير قرآن كريم. تمام مسلمين با هم برادرند و برابرند و هيچ يك از آنها ديگرى جدا نيستند و همه آنها زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد بايد باشند. اينهائى كه با اسم مليت و گروه گرائى و ملى گرائى بين مسلمين تفرقه مىاندازند، اينها لشكرهاى شيطان و كمك كارهاى به قدرتهاى بزرگ و مخالفين با قرآن كريم هستند.
حزب منفور بعث ثابت كرد كه نوكر قدرتهاى بزرگ است
بحمدالله مشت اين حزب بعث عراق باز شد كه اين ادعاها كه مىكند كه من براى عرب چه هستم و براى قدرت عرب و براى ملت عرب چه هستم، مشت او باز شد كه در خوزستان با عرب بيشتر مقابل شد كشتارهائى كه به وسيله اين حزب منفور و صدام كافر بر برادرهاى عرب ما وارد شده است بيشتر از آن است كه بر برادرهاى عجم ما وارد شد. اگر اين مرد فاسق و كافر در ادعاى خودش راست مىگفت نبايد مراكزى كه مجتمع عرب است، زن و بچه، پير و برنا را آنطور سركوبى كند و اگر چنانچه با عجم دشمنى داشت، چرا عرب را بيشتر مورد هجمه قرار داد؟ اين مشت او را باز مىكند كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 226
نه، مسأله عرب نيست، مسأله نوكرى ابر قدرتهاست. اينطور نيست كه او بخواهد ملت عرب رانجات بدهد. از چى نجاب بدهد؟ از اسلام نجات بدهد؟! ملت عرب سالهاى طولانى همانطورى كه عجمها و ايرانى (غير عربشان) سالهاى طولانى در زير قدرت شيطانى ابر قدرتها به وسيله حكومت فاسد پهلوى در رنج و عذاب بودند و بعد از اينكه آنها به واسطه قيام ملت ما، عرب و عجم و همه قشرها، آنها به جهنم رفتند، تمام ملت ما زير سايه اسلام و در جمهورى اسلام بودند و در تحت جمهورى اسلام و پرچم لا اله الاالله كسى در رنج و عذاب نبايد باشد و نبود. لكن منحرفينى كه نوكرهاى اجانب هستند، با اسمهاى مختلف به اين مملكت كه مملكت اسلامى است و عرب و عجم و فارس و غير فارسش در كنار هم برادروار زندگى مىكنند، نقشههاى آنها اين است كه اين برادرها را از هم جدا كنند و اختلاف ما بين اينها بيندازند و بعد همه دارائىهاى اينها را از بين ببرند و اسلام را زير پا بگذارند. حزب بعث منفور عراق ثابت كرد كه طرفدار عراق، طرفدار عرب نيست بلكه طرفدار قدرتهاى بزرگ است و نوكر قدرتهاى بزرگ است و لهذا او درخود عراق هم ملت عراق را مىكوبد و ملت عراق را سركوب مىكند و علماى بزرگ عرب را مىكشد و در حبس مىاندازند و همه مردم عراق كه عرب هستند از دست او به تنگ آمدهاند. و مسأله اين نيست كه او بخواهد براى عرب كارى بكند، عرب و عجم هر دو زير پرچم توحيد و در پناه رسول خدا صلى الله عليه و آله مىخواهند زندگى كنند و جمهورى اسلامى مىخواهد مطلبى را كه قرآن فرموده است، مطلبى را كه رسول خدا فرموده است در همه كشورها پياده كند و ايران مقدمه اوست، مىخواهد كه به همه كشورها بفهماند كه اسلام بنايش بر برادرى و برابرى و وحدت و همه مسلمين يد واحده هستند، بر ديگران.
در اسلام هيچ يك از قشرها بر ديگرى تفوق ندارند مگر به تقوا
ما مىخواهيم به همه ملتها بفهمانيم كه اسلام يك دين وحدت است يك دين برادرى است، دين برابرى است، هيچ يك از قشرهاى او بر ديگرى تفوق ندارند مگر به تقوا، مگر به پيروى از احكام اسلام حزب بعث عراق ثابت كرد كه همانطورى كه در رأس او عفلق غير مسلمان است ثابت كرد كه قضيه عرب مطرح نيست، قضيه ملت عرب مطرح نيست قضيه ابرقدرتها مطرح است، مطرح اين است كه ما بايد همه ملتهايمان در تحت سلطه قدرتهاى بزرگ باشد. و اين يك خيال خامى است كه صدام به سر خودش پخته بود كه ايران را با يك هفته از بين خواهد برد. او در يك هفته نتوانست كه خوزستان كه يك تكهاى از ايران است به دست بياورد و جز ننگ و نفرت در بين تمام مسلمين و تمام مستضعفان جهان چيزى براى خودش نياورد و او الان به حال عصبى و ديوانگى هر طورى كه شده است مىخواهد يك پيروزيى پيدا كند ولو نسبى.
ما اميدواريم كه ملتهاى اسلامى بپا خيزند و دستهاى فاسد و خائن را قطع كنند
برادرهاى ما در همه جاها، در خوزستان خصوصاً در همه اطراف خوزستان، سرتاسر جنوب،
صحيفه نور ج 13 صفحه 227
سرتاسر غرب و خوزستان بپا خاستهاند و در مقابل اين شخصى كه ادعا مىكند كه من مسلمم و مسلم نيست، ادعا مىكند كه من براى عرب كار مىكنم و دروغ مىگويد، در مقابلش ايستادند و مشت محكم را به دهانش زدند و انشاء الله به همين زودى به جهنم واصل خواهد شد. ما با غمهاى شما كه برادران ما هستيد، چه در سوسنگرد، چه در - ساير اهواز و چه در خوزستان، همه اطراف خوزستان، در جنوب، در غرب، با همه شما، با همه كردستانىها، خوزستانىها، سوسنگردىها و همين طور دشت آزادگان كه آقايان از آنجا و از همه اطراف تشريف آورديد ما با شما همدرد هستيم در مصائبى كه بر شما برادران ما وارد شده است و بر اسلام وارد شده است. اين مصائب بر اسلام وارد شده است و شما هم فرزندان اسلاميد، هر چيزى كه بر شما وارد بشود بر همه مسلمين وارد شده است و هر خيانتى كه صدام بر خوزستان بكند بر همه ممالك اسلامى كرده است و ما اميدواريم كه همه ملتهاى اسلام با بيدارى و با توجه بپاخيزند و اين دستهاى فاسدى كه مىخواهد همه ملتهاى اسلام را در تحت سلطه ابر قدرتها قرار بدهد، آنها را سر جاى خودشان بنشانند. و من از خداى تبارك و تعالى پيروزى اسلام و مسلمين و سلامت و سعادت شما برادران خوزستانى و برادرانى كه از جنوب و از غرب اينجا هستيد از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما را مىخواهم و بدانيد و يقين بدانيد كه اين زحمتهائى كه بر شما وارد شد واين قتلهائى كه واقع شد بر برادرهاى ما پيش خدا محفوظ است و جائى نمىرود و شما بحمدالله پيروز و روسفيد هستيد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 228
تاريخ: 6/10/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولان نهضت سواد آموزى سراسر كشور
قلمها اگر در دنيا براى خدا و براى خلق خدا به كار بيفتد مسلسلها كنار مىرود
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان تشكر مىكنم كه در اين هوا و محل ضيق، مجتمع شدند تا بعض صحبتها را بكنند و بكنيم. آقايان كه حالا آمدند پيش من، از اينكه در اين يك سال آنطورى كه بايد مردم اقبال كنند و وسائل فراهم باشد براى نهضت سواد آموزى نشده است ولى اميدارم كه بعد بشود. البته هر كارى كه انسان شروع مىكند ابتداء شروع، يك امورى پيش مىآيد كه پيش بينى نشده است و يك احتياجاتى است كه در وقتى كه مشغول به خدمت هستند احساس مىشود و من اميدوارم كه از اين به بعد، هم ملت ما و هم دولت اهتمام داشته باشند كه اين امر حياتى انجام بگيرد. در اين تابلوئى كه آقايان آوردند، نوشتهاند كه اگر چه بشود قلمهايمان را به مسلسل تبديل مىكنيم. ما اميدواريم كه بشر به رشدى برسد كه مسلسلها را به قلم تبديل كند. آنقدرى كه قلم و بيان به خدمت بشر بوده است مسلسلها نبودهاند. مسلسلها غالباً در خدمت ابر قدرتها بودند و براى تباهى بشر بودهاند و اسلام هم كه امر فرموده است به اينكه جهاد بكنند و دفاع بكنند و البته محتاج به همه ابزار جنگى است، اساس بر اين است كه دفاع از حق بكنند و حق را و علم را جانشين مسلسل بكنند. قلم و علم و بيان است كه مىتواند بشر را بسازد، نه مسلسل و نه ساير قواى تخريب كننده. مسلسلها هم و همه آلات حربى هم در سايه علم تحقق پيدا كردند منتها گاهى مسلسلها و ساير ابزار به اصطلاح تمدن را اشخاصى ايجاد كردهاند كه موجب تخريب بلاد و عباد شده است و گاهى اشخاصى ايجاد كردهاند كه موجب تاييد انسان و ساختن انسان و آرامش در بين انسانهابوده است و در اين خدمت بوده است. شما كوشش كنيد كه با بيان و قلم مسلسلها را كنار بگذاريد و ميدان را به قلمها و به علمها و به دانشها واگذار كنيد. بشر تا در سايه مسلسل و توپ و تانك مىخواهد ادامه حيات بدهد، نمىتواند انسان باشد، نمىتواند به مقاصد انسانى برسد آنوقتى مردم به مقاصد اسلامى و انسانى مىرسند و به كمال دانش و علم مىرسند كه قلمها بر مسلسلها غلبه كند و دانشها در بين بشر به آنجا برسد كه مسلسلها را كنار بگذارد و ميدان، ميدان علم باشد. در قرآن كريم وقتى كه ظاهراً اول آيهاى كه بر پيغمبر اكرم وارد شده است، هم قرائت را توصيه كرده است،از آن استفاده مىشود هم آن جهتى را كه بايد قرائت در خدمت او باشد و علم در خدمت او باشد، هم آن را بيان فرموده است، فرموده است :
صحيفه نور ج 13 صفحه 229
اقراء باسم ربك قرائت مطلقا، علم مطلقا، دانش مطلقا مطلوب نيست چه بسا دانشى كه بر ضد انسانيت انسان و بر ضد كرامت انسان است، لكن دانشى كه جهت داشته باشد، براى خدمت بشر باشد، به اسم رب باشد، توجه به ربوبيت الهى داشته باشد، توجه به اسم خدا داشته باشد، آن قرائت و آن علم و آن مسلسل همهشان در خدمت انسانند. عمده آن جهت وغاياتى است كه در افعال انسان و در آلاتى كه انسان درست مىكند و در علم و دانش و ساير چيزهايى كه افعال انسان است آن چيزى را كه جهت مىدهد آن غايات است، آن چيزهائى است كه براى آن چيزها قلمها وجود پيدا كرده است، مسلسلها وجود پيدا كرده است، علم و دانش وجود پيدا كرده است اگر غايات و مقاصد و آن چيزهائى كه براى او اينها وجود پيدا كرده است الهى باشد، هم قلم و هم مسلسل و هم علم و دانش و هم هر عملى ارزش پيدا مىكنند، ارزش الهى. ارزش قلم به غايتى است كه براى او قلم زده مىشود. ارزش مسلسل هم به غايتى است كه براى او مسلسل كشيده مىشود. اگر اين ارزش غائى نباشد و اگر آن مقصد، مقصد انسانى و الهى نباشد، نه مسلسل آلتى است كه به درد بخورد و نه قلم، و خطر قلم بيشتر از مسلسل است و خطر بيان بيشتر از توپ و تانك است و خطر علم بيشتر از همه اينهاست لكن اگر چنانچه به خدمت خلق باشد و به دستور انسان باشد و در خدمت انسان باشد و در خدمت خداى تبارك و تعالى باشد تمام اينها ارزش پيدا مىكنند، مسلسل هم همچون قلم مىشود، قلم هم همچون مسلسل. بايد بشر به فكر اين باشد كه آن چيزهائى كه مقصد است و براى تربيت انسان است، براى آموزش انسان است، براى تعليم انسان است، جهت به آن بدهد. اگر چنانچه دانشگاهها جهت به آن داده نشود، همان دانشگاههائى مىشود كه در بين بشر هست و از همان دانشگاهها قواى مخربه بيرون مىآيد و اگر جهت به آن داده بشود، دانشگاهها كارى مىكنند كه مسلسلها نمىتواند بكند، خدمتى مىتوانند به بشر بكنند كه هيچ كس ديگر نمىتواند اينقدر خدمت بكند. عمده آن جهتى است كه طرف آن جهت رفته مىشود و قرآن اين را فرموده است اقراء باسم ربك الذى خلق قرائت كن، نه قرائت مطلق. بياموز، نه آموزش مطلق. علم تحصيل كن، نه علم مطلق و تحصيل مطلق؛ علم جهت دار، آموزش جهت دار. جهت، اسم رب است، توجه به خداست، براى خدا براى خلق خدا. قلمها اگر در دنيا براى خدا و براى خلق خدا به كار بيفتند مسلسلها كنار مىرود و اگر براى خدا و براى خلق خدا نباشد مسلسل ساز مىشود. ابزار كوبنده انسان با دست قلم دارها و با دست علمائى كه در همه دانشگاهها هستند، با دست آنها وجود پيدا كرده است و همه ترقيات بشر هم با دست علما و بيان و قلم علما وجود پيدا كرده است. كوشش كنيد كه در اين آموزشى كه به مردم مىدهيد جهت دار باشد. در كلاسهائى كه جوانها يا سالخوردگان براى آموزش مىآيند، همانطورى كه سواد را به آنها ياد مىدهيد و همانطورى كه نوشتن و خواندن را بر آنها ياد مىدهيد جهت هم به آنها بدهيد كه براى خدا بخوانند و براى خدا بنويسند. براى خدمت به خلق و براى خدمت به خدا و براى خدمت به اسلام.
صحيفه نور ج 13 صفحه 230
توجه كنيد كه آموزش و پرورش وقتى نافع است كه به اسم رب باشد
بايد آموزش و پرورش مردم توأم باشد. پرورش، پرورش انسانى، پرورشى كه به درد انسان برسد، آموزشى كه براى انسان باشد، جهتدار باشد، اسم رب در آن باشد، توجه به خدا باشد. بايد تمام كلاسهائى كه در سرتاسر كشور انشاء الله وجود پيدا مىكند و شما آقايان و كسان ديگرى كه در خدمت يك همچو امر بزرگى هستيد و متكفل يك همچو عبادت بزرگى هستيد توجه داشته باشيد كه آموزگاران را جهت به آنها بدهيد، توجه به خدا بدهيد، علمشان براى خدا باشد، براى اطاعت خدا. خداى تبارك و تعالى علم را يكى از عبادات بزرگ قرار داده است اگر چنانچه جهت داشته باشد، جهت هم همان است كه اقراء باسم ربك. در هيچ ملتى مثل ملت اسلام از علم توصيف نكرده است، قرآن كريم در جاهاى زياد از علم و از عالم و توجه به علم توصيف فرموده است و در كم جائى از آهن صحبت كرده است، آنجا هم كه از آهن صحبت مىكند منافع ناس درنظر گرفته شده است انزلنا الحديد فيه باس شديد باس شديد دارد و منافع براى ناس. اگر منافع براى ناس نداشته باشد و در خدمت ابرقدرتهائى كه مىبينيد داشته باشد آهن هيچ ارزش ندارد و اگر آهن در خدمت نفع مردم باشد، منافع مردم باشد، ارزشش بسيار زياد است. همانطورى كه قلم ارزش دارد، آهن هم ارزش دارد و همه چيز ارزش دارد. ارزش همه چيز به آن چيزى است كه براى او انسان مىكند. نماز هم كه انسان مىخواند ارزشش به آن نيتى است كه به آن نيت وارد نماز مىشود اى چه بسا نمازگزارانى كه نمازشان در جهنم وارد مىشود وقتى است كه ارائه بخواهند بدهند به مردم و چه بسا نمازگزارانى كه نمازشان در جهنم وارد مىشود وقتى است كه ارائه بدهند به مردم و چه بسا براى خدا عمل مىكنند، سربازهائى كه براى خدا عمل مىكنند، پاسدارانى كه براى خدا خدمت مى كنند، ارزش آنها از نماز هم بيشتر است، ارزش مسلسل آنها از قلم هم در آنوقت بيشتر خواهد شد. توجه كنيد كه آموزش بدهيد و در ضمن آموزش تربيت كنيد. باسم ربك اختصاص اين اسم كه رب است براى اينكه توجه به تربيت را بدهد به مردم كه بايد قرائت كنيد و به اسم رب براى تربيت بشر قرائت كنيد، قلم به دست بگيريد براى تربيت بشر، آنقدرى كه بشر از قلمهاى صحيح نفع برده است از چيزى ديگر نبرده است و آنقدر كه ضرر كشيده است، از چيزهاى ديگر ضرر نبرده است. قلمها و بيانها با مغزهاى مردم رابطه دارند. اگر قلمها و بيانها و علمها و تعليمها و آموزشها براى خدا باشد، مغزها را الهى تربيت مىكنند و اگر چنانچه بر خلاف اين باشد، مغزها، مغزهاى غرورمند، مغزهاى طاغوتى از آن پيدا مىشود. من از همه ملت ايران مىخواهم كه در اين امر بزرگ و اين امر حياتى كمك كنند، در روستاها كه آقايان مىروند، اقبال كنند كسانى كه سواد ندارند، وارد بشوند براى سوادآموزى طلب العلم فريضه خداى تبارك و تعالى به وسيله نبى اكرم فرموده است. بنابراين حديث كه طلب علم فريضه است و در بعض از روايات فريضه على كل مسلم و مسلمه براى همه زنها و مردها فريضه است. با علم است كه انسان مىتواند تأمين سعادت دنيا و آخرت را بكند، با آموزش است كه انسان مىتواند تربيت كند جوانها را به طورى كه مصالح دنيا و آخرت خودشان را خودشان حفظ كنند. اگر كشور ما علم را بياموزد، ادب را بياموزد، جهتيابى علم و عمل را بياموزد،
صحيفه نور ج 13 صفحه 231
هيچ قدرتى نمىتواند بر او حكومت كند. تمام گرفتارىهائى كه ما در اين طول مدت تاريخ داشتيم بهرهبردارى از جهالت مردم بوده است. جهالت مردم را آلت دست قرار دادند و برخلاف مصالح خودشان تجهيز كردند. اگر علم داشتند، علم جهتدار داشتند، ممكن نبود كه مخربين بتوانند آنها را به يك جهتى كه برخلاف آن مسيرى است كه مسير خود ملت است تجهيز كنند. علم و سواد است با آن جهتى كه بايد به او توجه كرد كه مىتواند ملت را از همه گرفتارىها نجات بدهد و نمىتوانند كسانى كه خواهند اين نهضت را، اين نهضت اسلامى را مىخواهند به خلل برسانند و توانند ببينند كه اسلام در اين مملكت پياده دارد مىشود. اين علم است كه مىتواند جلوى اين فسادها را بگيرد. اگر ملت ما علم را، آن علم جهتدار را ياد بگيرند، تربيت بشوند، در مقابل علم، در پهلوى علم هم تربيت باشد تربيت دينى، تربيت الهى، تربيت انسانى و هم علم، اگر اين دو حربه در دست شما باشد، كسى نمىتواند به شما تعدى كند، كسى نمىتواند استبداد را برگرداند و اگر اين علم نباشد مردم را توجيه كنند به جائى كه باز هم آن مسائل سابق برگردد و آن استبداد سابق و آن وابستگىهاى سابق. شما سوادآموزان در تمام كشور بدانيد كه يك خدمتى داريد به اين انسان مىكنيد كه بالاترين خدمتهاست و روستائيان و ساير قشرهاى بىسواد بدانند كه اين خدمت، خدمتى است كه بايد آنها به جان و دل قبول كنند و اينطور كه گمان كنند ما نمىتوانيم، اينطور نيست، هر انسانى مىتواند سوادآموزى كند و مىتواند انسان بشود. علم از مهد تا لحد، از بچگى تا نزديك مردن. دنيا بايد با علم و با علم جهتدار اداره بشود. پيرمرد و پيرزن هم مىتوانند آموزش ببينند، مىتوانند تحصيل كنند مأيوس از خودشان نباشند. جوانها، پيرها، بچهها، روستائىها، شهرىها همه بايد كمك كنند و اين امر مهمى كه تمدن شما، اسلام شما، انسانيت شما و همه چيز شما تابع اوست و بسته به اوست، تربيت كنيد اينها را و همه چيز بسته به اوست همه بايد كمك كنند و همه با هم انشاء الله سال ديگر اگر من باشم، ببينم كه سوادآموزى به طور چشمگيرى پيش رفته است و اگر نباشم خود شما ببينيد. خداوند انشاء الله به همه شما تؤفيق بدهد و به همه ملت ما تؤفيق بدهد كه هم علم را ياد بگيرند و هم جهت علم را و هم مسلسل را براى آرامش دنيا به دست بگيرند و هم تربيت نظامى را. والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 232
تاريخ: 6/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمنهاى اسلامى و كسبه مشهد
امروز حفظ وحدت و آرامش مهمترين وظيفه براى پيشبرد انقلاب است
بسم الله الرحمن الرحيم
شما مهمانهاى عزيزى هستيد كه از محل تجلى نور، از محل توجه ملائكه الله، از آستان قدس رضوى آمديد و خوش آمديد. خداوند شماها را حفظ كند و اسلام را به جديتهاى شما و همه ملت به پيش ببرد. و من اميدوارم كه با دعاى شما در آستان قدس رضوى موفق بشوم به پاى بوس آن حضرت برسم.
آنچه كه من بايد در محضر شما دوستان، عزيزان عرض كنم اين است كه قدرتهاى بزرگ توجه دارند به اينكه اين ملت در سايه وحدت و اتفاق و توجه به خداى تبارك و تعالى پيروز شدند و منافع آنها را به خطر انداختند و آنها از پاى نخواهند نشست و هر روز يك راهى درست مىكنند براى اختلاف و براى اينكه وحدت ملت مارا به هم بزنند و ما بايد چشم و گوش خودمان را باز كنيم و هوشيار باشيم كه اختلافات را دامن نزنيم. ملت ما هر قشرى كه توجه دارند به اينكه اين كشور را اختلاف خواهد آسيب پذير كرد و هر گروهى كه علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به كشور اسلامى، علاقه دارند به ملت اسلامى ايران، به ملت ايران بايد كوشش كنند كه خللى در اين وحدت و اتفاق رخ ندهد. اگر خداى نخواسته دشمنهاى ما موفق بشوند به اينكه در هر گوشهاى بين ملت ما اختلاف بيندازند، آنها به آرزوى خودشان مىرسند.
امروز آنچه كه براى ما از همه چيز لازمتر است آرامش است. ما امروز مبتلاى به جنگ هستيم و مبتلاى به اين خرابكارىهاى داخلى هم هستيم و دشمنهاى ما شايد اهميت به اين اختلالهاى داخلى بيشتر بدهند تا هجوم نظامى، براى اينكه اختلافات داخلى ما را از باطن آسيب پذير مىكند و ما خودمان، خودمان را از بين مىبريم. بايد ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه مبادا در بين ما اشخاص مغرضى نفوذ كنند و اختلاف بيندازند. اگر خداى نخواسته اين اشخاصى كه مغرضند، اختلاف بخواهند بيندازند شماها كه بيداريد و ملت ما كه بيدارند آنها را نصيحت كنند، نگذارند كه آنها به آمال خودشان برسند. ما خيلى احتياج به آرامش داريم. من از همه شما دوستان و از همه ملت ايران مىخواهم كه حفظ كنند آرامش خودشان را. اگر فرضاً هم كسانى باشند كه براى بعضى كارها
صحيفه نور ج 13 صفحه 233
بخواهند اختلاف بيندازند، شماها با عقل و تدبير حفظ كنيد آرامش را، نگذاريد در يك همچو موقعى كه ما احتياج به آرامش داريم خداى نخواسته اختلاف پيدا بشود. شما از مركزى آمديد كه آن مركز، مركز حقيقت اسلام است و شما مىدانيد كه حضرت رضا سلام الله عليه در آن ابتلائاتى كه داشت و در آن مصيبتهاى معنوى كه برايش وارد مىشد، بدون اينكه يك اختلافى ايجاد كند، با آرامش راه خودش را به پيش مىبرد، مقيد بود به اينكه آرامش ملت را حفظ كند و شما مىدانيد كه حضرت امير سلام الله عليه، ابوالائمه، اول شخص اسلام بعد از رسول الله صلى الله عليه و آله، در طول مدت عمرشان در جهاد بودند و در آن مدتى كه اختلافات بين دستجات بود ايشان آرامش را حفظ كردند براى اينكه اسلام محتاج به آرامش است. ما همه اختلافات خودمان رابايد عقلا حل بكنند و نگذارند به سر و صدا و به اختلافاندازى منتهى بشود. فرضاً اگر يك كسى بخواهد يك عملى بكند كه به واسطه او تحريك عواطف را بكند، تكليف ما اين است كه بايد در مقابل آنها امروز آرامش را حفظ كنيم و سكوت كنيم. من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت همه شما را و همه ملت ايران را خواستارم. و هدايت آنهائى كه در صدد هستند كه اختلاف ايجاد كنند از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم. من از شما برادران عزيز كه زحمت كشيديد و آمديد در يك همچو فضاى تنگى نشستيد و ايستاديد تشكر مىكنم و سعادت و سلامت همه شما را از خداى تبارك و تعالى خواستار هستم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 234
تاريخ: 7/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اهالى خرمآباد و خانوادههاى شهداى دزفول
عالم محضر خداست، در محضر خدا معصيت نكنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
بعضى وقت انسان متحير است كه با اين منظرههائى كه مواجه است چه بگويد من الان در مقابلم عكسهائى از شهدا مىبينم و در آن تابلو نوشته بود كه خانوادههاى شهداى دزفول آمدهاند و جمعى هم از عشاير محترم خرم آباد و از اهالى خرم آباد آمدهاند و در آن كنار هم كودكان موسويه تهران آمدهاند. و با ديدن اين منظرهها چه بايد بگوئيم؟ انسان در اين دنيا، هر انسانى كه باشد از انسانهاى بزرگ مثل انبيا و اوليا تا هر جا كه برسد، مورد امتحان است. امتحان ملازم با وجود انسان است و هيچ انسانى بدون امتحان نخواهد در اين عالم زيست كند. گاهى امتحان به خوف، به جوع به نقص در اموال و انفس، به نقص در ثمرات و امثال اينهاست كه الان در مراكزى كه جنگزده است، بسيارى از اينها تحقق دارد. و اين يك امتحانى است كه از شما آقايان كه در ذزفول و در اهواز و سوسنگرد و ساير محالى كه مورد تعدى كفار شده است، واقع شدهايد، اين يك امتحانى است الهى براى آزمايش ما و شما. گاهى امنيت مورد آزمايش است، انسان را گاهى به ناامنى و خوف امتحان مىكنند و گاهى به امنيت و اطمينان، گاهى به نقص در ثمرات و انفس، جوانها را از انسان گيرند، برادرها را مىگيرند و بچهها و زنها را به اين راه امتحان مىكنند و گاهى به زياد كردن ثمرات، زياد كردن اموال، توسعهدادن و امنيت اعطا كردن امتحان مىكند. بشر در امتحان واقع است، با ادعاى اينكه من مؤمن هستم، رها نمىشود، پيغمبرهاى بزرگ امتحان شدند. ابراهيم خليل عليه السلام در آن قضيه حيرت انگيز امر به اينكه بايد اولادت را ذبح كنى امتحان شد، پيغمبرهاى بزرگ، اولياء بزرگ امتحان شدند. حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه امتحان شد، اولاد و احفاد او هم امتحان شدند، و همه ماها هم امتحان مىشويم، و همه بشر هم امتحان خواهند شد و امتحان به امنيت و دارائى و ثروت و رياست و امثال ذلك بزرگتر است از امتحان در نقص اولاد و انفس، چه بسا اشخاصى كه ادعا مىكنند كه ما مؤمن هستيم، لكن وقتى كه امتحان مىشوند معلوم شود كه فقط ادعا بوده، و چه اشخاصى كه ادعا مىكنند كه ما طرفدار ضعفا هستيم لكن وقتى كه امتحان مىشوند از امتحان درست در نمىآيند و چه اشخاصى كه ادعا مىكنند كه اگر ما صفحه جنگ پيش بيايد، پيشقدميم و در وقت عمل از امتحان درست در آيند. شما دزفولىها و اهوازىها و سوسنگردىها امتحان داديد و خوب از امتحان بيرون آمديد.
صحيفه نور ج 13 صفحه 235
اين عكسهائى كه الان در مقابل من هست و موجب تأثر و تأسف اين سند امتحان شماست و سند افتخار شما. خداى تبارك و تعالى فرمايد: بشر الصابرين آنهائى كه صبر مىكنند، به آنها بشارت بده. آنهائى كه در مصيبتها، در نقص ثمرات، در نقص انفس، در نقص اولاد صابر هستند و مىگويند كه: انالله و انا اليه راجعون ما از خدا هستيم و به او بر مىگرديم، از او هستيم و به او رجوع مىكنيم. جوانهاى ما از خدا هستند و در راه خدا فداكارى كردند و به خدا مراجعت مىكنند. انسان اگر چنانچه هر چه دارد بفهمد كه از خداست، اگر زندگى دارد، خدا به او داده است و اگر اولاد دارد، خدا به او اعطا كرده است و اگر ثروت دارد، خدا به او اعطا كرده است و همه چيز را خداى تبارك و تعالى اعطا فرموده است، اگر دل انسان به اين معنا ايمان بياورد و اطمينان به اين معنا داشته باشد، چيزى كه امانت الهى است، به خدا برگردانده، اولادها اماناتى هستند از خدا، زن و فرزند امانتهايى هستند از خدا، دارائىها امانتهائى هستند از خدا و به او رد شده است، و ما از خدا هستيم و به سوى او رجوع مىكنيم. اگر امتحان را درست داديم و همانطورى كه اوليا و انبيا امتحان دادند ما هم به آنها اقتدا كرديم، مورد آن بشارت هستيم كه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد و به آنها رحمت مىفرستد، مغفرت مىفرستد و آنها را اصحاب هدايت مىداند. اين امتحان آسانتر است از آن امتحانهائى كه به دولتمردان خدا دولتمردان را خدا امتحان مىكند. چه بسا از اين رؤساى جمهورى كه در دنيا هستند، مدعى احترام به حقوق بشر هستند، قبل از رسيدن به مقام رياست جمهور مدعى آزاديخواهى، مدعى دوستى با بشر، مدعى پاسدارى رفاه بشر هستند، لكن وقتى كه مىرسند به مسند و امتحان مىكند خداى تبارك و تعالى آنها را، نمىتوانند از امتحان بيرون بيايند، به جاى طرفدارى از حقوق بشر، بشر را به تباهى مىكشند، به جاى طرفدارى از ضعفا، ضعفا را به هلاكت مىرسانند، همانطورى كه در آن طرف بشرالصابرين است به رحمت و مغفرت و حيات ابدى، براى اينها هم بشارت و عذاب اليم است، بشارت به ننگ است. بايد امتحان بشويم. مجرد دعواى اينكه من خداخواه هستم من آزاديخواه هستم، من حقوق بشر را مراعات مىكنم، من اگر به رياست جمهورى، به حكومت، به نخستوزيرى، به رئيس مثلاً قبيله، به رياست عشاير برسم با مردم رفتار خوب مىكنم و مردم را به آزادى و رفاه دعوت كنم و خودم هم همين طور هستم، مجرد دعوا پذيرفته نيست، وقتى كه داده شد آن منصب به آن شخص رسيد به آن منصب، آنوقت است كه مطالعه در حال او بايد كرد كه آيا مثل كارتر هست يا مثل على ابن ابيطالب، با مستضعفين و مستمندان آن مىكند كه على ابن ابيطالب سلام الله عليه كرد، يا آن مىكند كه كارتر كرد، يا آن مىكند كه استالين كرد. آنها هم همه مدعى هستند. استالين هم مدعى اين بود كه براى مردم مىخواهد كار بكند و مردم را به طور آزاد، مساوى نگه دارد، لكن وقتى كه به مقام رياست رسيد فوج فوج مردم را فانى كرد و از بين برد، كارتر هم همين ادعاها را مىكند كه ما براى بشر آزادى مىخواهيم و رفاه مىخواهيم و بشر دوست هستيم، لكن وقتى كه به مقامش رسيدند ديديم كه آنطور بودند، كردند با بشر آنچه را كردند، صدام هم ادعاى اين را مىكند كه من مى خواهم كه عرب را چه بكنم و با عرب چه بكنم، لكن وقتى كه امتحان پيش آمد، اعراب را آنطور در خوزستان به كشتن داد
صحيفه نور ج 13 صفحه 236
كه مغول نكرده بود و اگر مهلت داده بشود به او، با عراق و ايران و هر جا دستش برسد آن كند كه مغول با ايران كرد. ادعا نمىشود كرد كه، من ادعا كنم كه من يك ملائى هستم و مردم دوست هستم، وقتى كه رسيدى به منصب آنوقت ببين چه هستى. آنوقتى كه امثال آقاى نخستوزير در حبس بود و زجر بود، ادعاى اين معنا را البته در دل داشت كه اين حكومت بده است و اگر من به رياست برسم چه خواهم كرد، اگر در ذهنش بوده لكن الان در معرض امتحان است. الان همه اين رؤسا، رئيس جمهور، نخستوزير، رئيس مجلس، رؤساى دادگاهها، رؤساى همه استانها، حكومتها فرماندارها، استاندارها، همه اينها در معرض امتحانند و اين امتحان از امتحان در نقص اولاد و انفس بالاتر است. امتحان مردم به رياست، به رياست در هر مقام، به رسيدن به هر مقام، اين امتحان سختتر است از امتحان در نقص اولاد و انفس و مشكلتر است كه انسان بتواند از اين امتحان نجات پيدا بكند و درست امتحان بدهد در معرض اعمالى كه مىكند و در پيشگاه خدا آبرومند باشد. رؤسا هر جا هستند، در هر كشورى هستند، دولتمردان در هر كشورى كه هستند و در هر جا كه هستند بايد بدانند كه رسيدن به اين مقام، امتحانى الهى بوده است و سخت امتحانى است. خودشان توجه كنند به اينكه قبل از رسيدن به اين مقام و بعد از رسيدن به اين مقام، چقدر در حالشان تفاوت حاصل شده است. قبل از رسيدن به اين مقام به رؤساى جمهورى كه سابق بودند، به نخست وزيرانى كه سابق بودند، به وكلاى مجلسى كه سابق بودند، به استاندارهائى كه سابق بودند، به دادگاههائى كه در سابق بودند، قبل از رسيدن خودشان به اين مقامات به آنها اشكال داشتندو آنها را تقبيح مىكردند، الان كه خودشان رسيدند آيا همان نقشه را عمل مىكنند كه آيندگان آنها را تقبيح كنند؟ يا خير، وقتى كه به مقام رسيدند رفتارى مىكنند كه همانطورى كه بعد از هراز و چهار صد سال نسبت به امير المؤمنين مردم نظر مىدهند؟ همان كه بعد از اينكه مقام رياست داشت، به حسب اصطلاح شما تمام ايران و عراق و مصر و جاهاى ديگر در زير سلطه او بود، رفتارش با مردم آنطور بود كه هيچ كس نمىتواند آن رفتار را داشته باشد. در خطبه جمعه، گاهى كه يك وقتى كه در خطبه جمعه آمده بودند و منبر بودند، دامنشان را حركت مىدادند براى اينكه پيراهن را شسته بودند و پيراهن عوضى نداشتند. بيدار بشويم ما، دولتمردان بيدار بشوند، استاندارها بيدار بشوند، دادگاه بيدار بشوند، ما دعوى شيعهگرى را مىكنيم، ادعا هست كه ما شيعه و تابع هستيم، در مقام امتحان باز شيعه هستيم تبع هستيم آنطورى كه او هست؟ به اندازهاى كه وسعت وجودى ما هست تبعيت مىكنيم؟ با دوستانمان، با رفقايمان، با همكيشانمان، با بشر آنطور رفتار مىكنيم آن شخصى بود كه وقتى يك خلخال را از پاى يك ذميه يا يهودى يا نصارا بوده است بيرون آورده بودند اشرار، قريب به اين معنا فرموده است كه اگر انسان بميرد براى اين ننگى كه واقع شده و اين چيزى كه واقع شده است، خيلى بعيد نيست. ما هم مدعى هستيم كه شيعه هستيم. رؤسا و دولتمردان بيدار بشوند، مخاصمه را ترك كنند، اين منظرهها را ببينند، اين جوانهايى كه خون خودشان را در راه اسلام دادهاند، ببينند، اين جوانهايى كه شما را به اين مقام رساندهاند، ببينند و دست از مخاصمات بردارند، آتش بس كنند. در محضر خداست، همه ما در محضر خدا هستيم و
صحيفه نور ج 13 صفحه 237
همه ما خواهيم مرد و همه ما خواهيم حساب پس داد. بيدار بشويد ملت، بيدار بشويد دولت، همه بيدار باشيد، همهتان در محضر خدا هستيد، فردا همه بايد حساب پس بدهيد، از روى خون شهداى ما نگذريد بدو ن نظر، و براى مقام دعوا نكنيد با هم. ما همه كه به صدام اينطور نفرين مىكنيم و ننگ نثارش مىكنيم، مبادا خودمان آنطور باشيم. در حال خودمان مطالعه كنيم. وقتى كه خلوت هست خودمان را آزمايش كنيم كه ما اگر به مقام رسيديم آيا همانطورى كه صدام مىكند، ما هم همانطور خواهيم كرد، يا شبيه به او؟ يا ما شبيه به خليفه رسول الله عمل مىكنيم حكومت كردن بر يك جامعهاى، بزرگترين آزمايشى است كه خداى تبارك و تعالى از بشر مىكند. حكومت كردن اگر حكومت اسمش باشد، به اصطلاح حكومت كردن بر يك همچو جامعهاى كه خون خودش را در راه اسلام و در راه كشور اسلامى دارد مىدهد و جوانان برومندش را دارد فدا مىكند، از كارهاى بسيار مشكل و از امتحانات بسيار مشكل است.اى رؤسا! شماها در معرض امتحان در آمدهايد و اعمال شما دقيقاً تحت نظر خداى تبارك و تعالى است، توجه بكنيد به اين ملتى كه به اينطور همراهى به شما مىكند. اى پاسداران! اى ارتشيان! ژاندارمرى! و اى ساير قواى مسلح نظامى و انتظامى! و اى رؤساى هر جا كه هستيد، هر قبيله كه هستيد و اى استاندارهاى همه سرتاسر كشور! در معرض امتحان هستيد، مبادا با خون اينها براى خودتان بخواهيد مقامى درست كنيد، خدا نكند شماها بخواهيد ديگران خون خودشان را بدهند و شما مقامتان بالاتر برود، خدا نكند كه يك همچو حيوانى در باطن شما باشد و شما خيال كنيد انسانيد. بشر در معرض امتحان است. احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون شما گمان كنيد، مردم گمان مىكنند كه همين كه گفتند من مؤمنم رهايشان مىكنند امتحانشان كنند؟ همين كه گفتيد ما آزاديخواهيم رهايتان مىكنند بر مسند مىنشانند تا بفهمند كه راست مىگوئيد يا نه و بفهمانند، به مجرد اينكه ادعا كرديد كه من براى اين ملت و براى اين كشور خدمتگزارم رها مىشويد؟ امتحان خواهيد شد و در امتحان هستيد. از من طلبه تا تمام افراد اين مملكت و تمام افراد بشر و تمام انبيا و اوليا همه در معرض امتحانند، به ادعا و گفتار رها نمىشوند. فرموده است كه: سابقين را ما امتحان كرديم تا اينكه معلوم بشود كه چه كسى مؤمن است و چه كسى منافق. همه گروهها، همه مردمى كه در اين مملكت يا در رأس امور هستند، يا در بازار هستند، يا در كشاورزى هستند، يا در كارخانهها هستند، يا در گروهكهاى مفسد هستند، همه بدانند كه در محضر خدا هستند و در معرض امتحان. در گفتار بسيار آسان است كه انسان ادعا كند كه من چه هستم و چه هستم، لكن همان معنائى را كه ادعامى كند در همان امتحان مىشود، همان شخصى كه مىگويد من بشر دوستم، در همان معنا امتحان مىشود، همان شخصى كه مىگويد كه من طرفدار حقوق بشر هستم در همان معنا امتحان شود، اگر در آن مقامى كه رسيد، با آنوقتى كه قبل از آن مقام بود هر دو مساوى است و نقش او يك طو راست و رياست براى او سنگينى نمىكند، اين شيعه على ابن ابيطالب است و پيرو او، و از امتحان روسفيد بيرون آمده من خجالت مىكشم وقتى كه شماها را مىبينم كه از خوزستان و خرم آباد و از جنوب و از غرب آمدهايد و آنهمه رنج ديدهايد و آنهمه جوانهاى شما شهيد شدهاند و آنطور خانههاى شما خراب
صحيفه نور ج 13 صفحه 238
شدهاند و وقتى كه بيائيد در اينجا ببينيد اوضاع طور ديگرى است سرخون شما دعواست. قلمهاى در روزنامهها، دستهايى كه اين قلمها به دستشان است، آنهائى كه در راديو تلويزيون و در ساير جاها سخنرانى مىكنند همه مورد امتحان خدا هستند. آنوقتى كه قلم به دست مىگيريد بدانيد كه در محضر خدا قلم دست گرفتهايد، آنوقتى كه مىخواهيد تكلم كنيد بدانيد كه زبان شما قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست در محضر خدا معصيت خدا نكنيد، در محضر خدا با هم دعوا نكنيد سر امور باطل و فانى، براى خدا كار بكنيد و براى خدا به پيش برويد. اگر ملت ما براى خدا و براى رضاى پيغمبر اكرم به پيش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از اين امتحان بزرگ سرفراز و روسفيد بيرون بياورد. خداوند تمام افراد ملت ما را آبرومند كند. خداوند اين نهضت را متصل به نهضت امام زمان سلام الله عليه بكند. خداوند دشمنان ما را هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:16 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 239
تاريخ: 8/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى نيروى هوائى ارتش جمهورى اسلامى
حضور شيرزنان در صحنه براى فداكارى و مجاهدت
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما بانوان محترم، بازماندگان شهداى نيروى هوائى و اقرباى معلولين نيروى هوايى تشكر مىكنم كه با روى گشاده و با روحيه قوى با من مواجه هستيد و به مخالفين نهضت با شجاعت، استفامت، نمايش مىدهيد كه شما شيرزنان مثل متعلقين شما، شيرمردان، در راه اسلام و در راه كشور اسلامى براى فداكارى و براى مجاهدت حاضريد. در قرآن كريم يك آيه در دو سوره وارد شده است كه دريك سوره يك ذيل كوچكى دارد، در يك سوره بدون آن ذيل است. در يك سوره وارد شده است فاستقم كما امرت امر به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمايد كه استقامت داشته باش در آن امورى كه مأمورى. در يك سوره ديگرى كه سوره هود وارد شده است كه فاستقم كما امرت و من تاب معك كه هم به خود رسول اكرم امر مىفرمايد كه: استقامت و پايدار باش در آن مأموريتى كه دارى و كسانى هم كه ايمان به تو آوردند و برگشتند به خدا با تو، آنها هم استقامت كنند. در اين دنيا كسانى كه براى شرافت خودشان، براى شرافت اهل ملتشان، براى شرافت اسلام امورى را انجام مىدهند، كارهايى را انجام مىدهند اگر در دنبالش استقامت داشته باشند، آنها را حوادث نلرزاند، اينها به مقاصد مىرسند، براى اينكه استقامت يك امر مهمى است و مشكلى. در سوره دومى كه سوره هود است كه داراى آن ذيل است كه همه ما مأموريم به استقامت و در رأس، رسول اكرم است، ايشان در اين سوره و در اين آيه از ايشان وارد شده است كه فرمودهاند: شيبتنى سوره هود لمكان هذه الايه به حسب اين روايت از ايشان نقل شده است كه فرمودهاند: سوره هود من را پير كرد، براى اين آيه. براى اينكه همه مأمورين را، همه ملتهاى اسلامى را، همه افراد مسلم را امر فرموده است به اينكه در مأموريتى كه داريد استقامت كنيد، پابرجا باشيد، متزلزل نشويد، چه بسا افرادى كه ابتدائاً در يك امرى وارد مىشوند لكن بعضى مشكلات وقتى پيش آمد نمىتوانند خوددار باشند، توانند استقامت كنند و چه بسا اشخاصى كه مستقيم هستند استقامتكنند، پايدارى مىكنند تا آخر تعليمى كه خداى تبارك و تعالى به مسلمين داده است، اين است كه بايد در مأموريت خودتان استقامت داشته باشيد، پايدارى داشته باشيد. بحمدالله امروز ملت ما عموماً و ارتش و قواى مسلح ما خصوصاً و نيروى هوايى بالاخص اين امتحان را و اين مأموريت الهى را عمل
صحيفه نور ج 13 صفحه 240
كردند، هم فداكارى كردند و هم استقامت. شما بانوان محترم كه بازماندگان آنها هستيد و براى شما آنها شرافت و عزت به يادگار گذاشتند، خودتان هم مىبينم در گفتارتان استقامت از آن ظاهر مىشود.
ملت بايد علاوه بر جهاد، استقامت در جهاد داشته باشد
ملتى كه بخواهد شرافت خودش را حفظ كند، اسلام را كه مبداء همه شرافتهاست بخواهد حفظ كند، اين ملت بايد علاوه بر جهاد، استقامت در جهاد داشته باشد. استقامت معنايش اين است كه اگر گرفتارىهائى پيدا شد در جهاد، اگر در جنگهايى كه پيش مىآيد براى يك ملتى كه مىخواهد شرافتمند باشد، خواهد اسلام را و نهضت اسلامى را به ثمر برساند، از مشكلات هراس نداشته باشد، در مشكلات سستى نكند، اين امر خداست. خداى تبارك و تعالى كه دفاع را بر همه ملت و بر همه مسلمين واجب كرده است و ما هم الان در اين امر واقع شدهايم كه دفاع مىكنيم از شرافت خودمان، دفاع مىكنيم از اسلام عزيز. همان كه امر فرموده است كه دفاع كنيد، به همه ملتها امر فرموده است كه پايدار باشيد استقامت كنيد. رسول اكرم در عين حالى كه بالاترين موجود بود در استقامت و حضرت امير سلام الله عليه در روايتى وارد شده است كه ما در جنگ هر وقت كه فشار بر ما مىآمد به رسول خدا پناه مىبرديم. در عين حال خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه: فاستقم كما امرت امر مىكند كه پايدار باش! نلرزاند تو را چيزى، آنجايى كه مىرسد به اينكه تو و امت پايدار باشيد. پيغمبرمى فرمايد كه: من به واسطه اين آيه پير شدم براى اينكه استقامت مشكل است و من گرچه مىتوانم استقامت كنم و افرادى هم مىتوانند، ولى همه ملت اطمينان نيست كه بتواند مستقل باشد، مستقم باشد. استقامت در امر از خود امر مشكلتر است. چه بسا پيروزىهائى كه براى يك ملتى پيش مىآيد براى اينكه استقامت در آن امر كه موجود شده است ندارند، سستى مىكنند آن پيروزى از دستشان مىرود.
تلاش مفسدين شايعهساز براى تضعيف روحيه ملت شما امروز هم و
تمام ملت و هم قواى مسلحه كه خداوند حفظشان كند و هم نيروى هوايى كه از او بيشتر از ديگران تعريف شود به پيروزىهاى چشمگير رسيدهاند. ملت ما كارى كرده است كه تمام دنيا را به تحير وا داشته است. ملت مابر برزگترين قدرتهاى عالم غلبه كرده است. دست بزرگترين قدرتهاى عالم را از مملكت خودش قطع كرده است. دست دشمنان بشريت را از كشور خودش قطع كرده است. الگو شده است از براى همه كشورهاى مستضعفين. در عين حالى كه اين كار را كرده است، مأموريم ما همه، ملت ما، ارتش ما و ساير قواى مسلح و همه مستضعفان، مأموريم كه در اين امرى كه كرديم، در اين پيروزى كه به دست آورديم ما استقامت داشته باشيم، پايدارى داشته باشيم. جنگها كمبودى دارد، جنگها شهادت دارد. جنگها خوف دارد براى بسيارى، جنگها گرسنگى دارد، جنگها گرانى دارد، جنگها خرابى دارد و همه چيزهائى كه لوازم جنگ است، خصوصاً جنگى
صحيفه نور ج 13 صفحه 241
كه در ايران پيش آمده است و خصوصاً نهضتى كه ايران كرده است كه موجب اين شده است كه قدرتهاى بزرگ در مقابل او دست به يك توطئهها زدهاند و مىزنند كه محاصره اقتصادى يكى از آنهاست جنگ اين معانى را دارد و شما كه مىخواهيد كشور خودتان را نجات بدهيد، شمائى كه قيام كرديد و قريب صد هزار كشته داديد و قريب بيشتر از صد هزار، بيشتر از صد هزار معلول داشتيد تا پيروز شديد و به اينجا رسيديد، بايد استقامت داشته باشيد، پايدارى داشته باشيد. اين متاعى كه گير شما افتاده است در دنيا نظير ندارد، ديگران به اين متاع نرسيدند استقلالى كه شما پيدا كرديد ديگران به آن نرسيدند. آزادى كه شما پيدا كرديد ديگران به آن نرسيدند. اين آزادى، حفظش و نگهداريش، اين استقلال حفظ و نگهداريش زحمت دارد. خداوند مىفرمايد استقامت كنيد، پايدار باشيد. از اينكه بنزين كم است نبايد بلرزيد. ارتش ما دارند جان مىدهند شما براى بنزين سست مىشويد. جوانهاى ما، پاسدارهاى ما، ارتش ما، ژاندارمرى ما، بسيج ما، همه اينها در سرحدات دارند فداكارى مىكنند، جانفشانى كردند و مىكنند، شهيد دادند و مستقيمند، و در محال خودشان باز استقامت دارند مىكنند و هر روز پيشروى مىكنند. ملت بايد توجه كند به اين مسائل. اشخاصى كه تبليغات سوء مىكنند و از كمبود به گوش شما مىخوانند اين اشخاص، اشخاصى هستند كه مىخواهند اين پيروزى را از دست شما بگيرند، مىخواهند استقامت را از دست شما بگيرند. امر دائر است، يا حرف مفسدين را بشنويد يا حرف خداى تبارك و تعالى كه مىفرمايد فاستقم كما امرت و من تاب معك همه مأموريم، همه مأمور هستيم كه استقامت كنيم و پايدار باشيم. من از شما بانوان محترم و بازماندگان شهدا، باز ماندگان شهداى نيروى هوائى و همه بازماندگان شهدا در هر جا كه هستند تشكر مىكنم كه چنين روحيه قوىاى داريد، كه باز در مقابل همه توطئهها ايستاديد و سخن مىگوئيد و مقاله مىخوانيد و مردم را دعوت به حيات مىكنيد و خداوند تبارك و تعالى به همه شماها و به همه ملت ما عزت عنايت كند، العزت لله عزت مال خداست. من اميدوارم كه اعطا كند به همه شما و به همه ملت ما و به همه مسلمين عزت را، شرافت را، مستقيم باشيد. پايدار باشيد كه پيروز هستيد. از گرانى نترسيد، از كمبود نترسيد. شوروى با آن قدرت بزرگش كه شصت و چند سال است نهضت كرده است به قول خودش، شورش كرده است، الان هم صفهاى بلند در آنجا براى اينطور مطالب هست. الان هم اشخاصى كه از آنجا مىآيند مىگويند همين كمبودهائى كه هست در آنجاها هم هست. الان هم محتاج به اين است كه گندم از آمريكا بخرد. در خود آمريكا، شما خيال مىكنيد كه آمريكا در رفاه دارد زندگى مىكند. آنقدر در امريكا فشار هست و مستمندان هستند كه شايد جاهاى ديگر به آن اندازه شايد نباشد، چرا بايد گوش بدهد ملت ما به اين مفسدينى كه مأمورند از طرف قدرتهاى بزرگ، براى شايعه درست كردن و براى تضعيف؟ چرا بايد گوش كند ملت مابه اين شايعه سازان و اين مفسدين كه هر روز در بين مردم مىروند و تضعيف مىكنند روحيه آنها را؟ شما با آن روحيه بزرگ معجزه ايجاد كرديد در دنيا. اعجاز كرديد شما در دنيا. با استقامت خودتان حفظ كنيد اين اعجاز را. حفظ كنيد اين پيروزى بزرگ را و به كسانى كه در مقابل شما مىايستند و گويند كارى انجام نشده است، بفهمانيد كه ايران كارى كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 242
كرده است در دنيا نظير ندارد. در طول تاريخ نظير ندارد كه يك ملت سى و چند ميليونى به يك قدرتهاى بزرگ چند صد ميليونى با آنهمه ابزار غلبه كرده است و دست آنها را كوتاه كرده است. چه مىخواهد ديگر بشود، بالاتر از اين امر چيست امروز روز استقامت است، امروز روز پايدارى است. برادران و خواهران بايد پايدار باشند و استقامت كنند و اين نهضت را انشاء الله به پيروزىنهايى برسانند و من از خداى تبارك و تعالى رحمت براى شهداى شما و سلامت براى معلولين شما و عافيت براى خود شما و بستگان شما و براى تمام ملت ايران خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 243
تاريخ: 11/10/59
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مركز تربيت معلم تبريز و اعضاى بسيج مستضعفين مشهد و تنكابن
همه انسانها در خسارت هستند مگر مؤمنينى كه عمل صالح داشته باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان كه از راه دور آمدهاند، از تبريز، از خراسان در اين هواى سرد زحمت كشيدهايد و اين راههاى طولانى را طى كرديد و در اين جاى كوچك و حقير مجتمع شديد با زحمت، از همه تشكر مىكنم و از خداى تبارك و تعالى تؤفيق و سلامت همه شما را و همه ملت را خواستارم. برادران من! شما مىدانيد كه امروز روزى است كه ايران مواجه با مشكلات است، مشكلات خارجى، مشكلات داخلى و تا اينكه اين مشكلات رفع بشود مقدارى زمان لازم دارد و آن چيزى كه لازم است بر همه ما، آن چيزى است كه خداى تبارك و تعالى براى مؤمنين ذكر فرموده است كه همه انسانها در خسارت هستند مگر مومنينى كه عمل صالح داشته باشند. و در تمام اعمال صالحه دو چيز را فرمودهاند: يكى سفارش به صبر و يكى سفارش به حق. مىفرمايد: والعصر، ان الانسان لفى خسر الاالذين امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر همه انسانها در خسارتند مگر مؤمنين، آنهائى كه عمل صالح مىكنند و سفارش به صبر و حق مىكنند. امروز ما هم محتاجيم به اينكه هر كدام، دوستان خودمان را دعوت به حق بكنيم، دعوت به اسلام كه در رأس حقوق است و حق مطلق است بكنيم و دعوت به آرامش در يك همچو موقعى كه گرفتارى هست بكنيم و دعوت به جمهورى اسلامى بكنيم و دعوت به صبر. اگر انسان بخواهد حق را به دست بياورد، اگر انسان بخواهد يك حكومت حقى در كشورش باشد و اگر بخواهد اسلام كه حق مطلق است در كشور پياده بشود بايد صبر كند، آنطورى كه اولياء خدا سلام الله عليهم در همه مراحل، در همه مصيبتها، در همه مشكلات صبر مىكردند. آنقدر مشكل كه براى رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پيش آمد در زمان تشريف فرمائىشان در مكه و بعد در مدينه آنقدر كه براى ايشان از همه طرف مشكلات بود، محاصره اقتصادى بود و حمله نظامى، براى ما آنطور پيش نيامده است. آن چند سالى كه رسول اكرم به واسطه فشارهائى كه بر او وارد شد در مكه مجبور شد كه در يك كوهى و در يك غارى پناه بگيرد و مشركين و منافقين و ساير قشرهاى فاسد او را در حصر اقتصادى گذاشتند كه حتى براى ارزاق يوميهشان معطل بودند و با زحمت تهيه مىكردند و بعد هم كه از مكه هجرت فرمودند و به مدينه تشريف آوردند، آنطور هجومهاى نظامى بر آنها شد و آنطور هجمه مشركين و قدرتهاى آن زمان بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم و
صحيفه نور ج 13 صفحه 244
ياورانشان شد براى ما تاكنون نشده است و ملت مادر عين حالى كه در فشار اقتصادى از طرف آمريكا و بستگان او هست و همه ملتهاى غير مسلم و همه دولتها، ملت ما و دولت ما را در فشار از همه اطراف گذاشتند، معذلك چون يك امرى است كه خود ملت قيام كرده است براى آن و ملت اولى از همه است براى حفظ آن، اين حصر اقتصادى و اين هجمههاى نظامى براى ملت ما آنطور ناگوار نيست و الحمدلله همه قشرهاى ملت و همه انسانهائى كه در ايران هستند، همه، زن و مرد، بچه و بزرگ براى حفظ نهضت اسلامى خودشان كوشا هستند و همه خودشان را در حال جنگ مىبينند و جوانهاى برومند ما از همه اطراف ايران داوطلب هستند براى جنگ با آن اشخاصى كه گول خوردهاند از طرف بعث كافر.
امروز ملت ما كشور و دولت را از خودشان مىدانند
برادران من! شما مىدانيد كه در صدر مشروطيت، ايران چقدر ابتلائات داشت و آذربايجان چه همتى در اين امر كرد و سردارهائى كه از آذربايجان برخاستند چقدر زحمت متحمل شدند و چقدر رنج كشيدند و پيروز شدند. الان همه ملت ما مثل آذربايجان هستند. آنوقت آذربايجان بود و بعضى جاهاى ديگر مثل گيلان و ساير جاها هم كم و بيش، لكن به اين وضعى كه الان هست، تاريخ سراغ ندارد الان تمام ملت از همه افراد كشور، در تمام قشرهائى كه هستند، همه اين نهضت را از خودشان مىدانند و پيروزى اين نهضت را پيروزى خودشان مىدانند. مثل زمان سابق نيست كه بين دولت و ملت جدائى بود، بين ارتش و ملت جدائى بود و مردم آنها را از خود بيگانه دانستند. امروز بحمدالله همه ملت ما الا بعضى مفسدينى كه تابع ابرقدرتها هستند، اين كشور را از خودشان مىدانند و دولت را از خودشان دانند و همه قواى مسلح را از خودشان مىدانند و همه كسانى كه در رأس كارها هستند از خودشان مىدانند از اين جهت آن فشارهائى كه بر اين مملكت وارد دارد مىشود تحمل مىكنند و بايد صبر كرد، سفارش به صبر كرد. براى احقاق حق صبر لازم است. اگر ما اسلام را مىخواهيم و اگر قرآن كريم را مىخواهيم كه در اين مملكت و انشاء الله در ممالك ديگر پياده بشود و مىخواهيم كه يك حكومت اسلامى داشته باشيم، بايد همه توصيه به حق بكنيم و سفارش به حق بكنيم و در همه اطراف كشور، آنهائى كه در كميتهها هستند، آنهائى كه در بسيج هستند، آنهائى كه در دادگاهها هستند و سپاه پاسداران شهربانى و همه با هم سفارش به حق بكنند و اگر اعوجاجى خداى نخواسته در يكى پيدا بشود يا نفوذى كرده باشد بعضى افراد منحرف و چپ نماى نوكر راست، بايد سفارش كنند و نگذارند بر خلاف حق كسى عمل كند. وقتى يك كشورى ادعا كند كه جمهورى اسلامى است و مىخواهد جمهورى اسلامى را متحقق كند، اين كشور بايد همه افرادش امر به معروف و نهى از منكر باشند، اعوجاجها را خودشان رفع بكنند. اگر در يك كميتهاى خلاف واقع شود، خود افراد كميته و خود مردم آن اعوجاج را سفارش بكنند كه رفع بشود. سفارش به حق و صبر، و سفارش به صبر. در مشكلات صبر بكنند و سفارش به صبر بكنند و در همه قشرهاى متصدى كار سفارش به حق بكنند.
صحيفه نور ج 13 صفحه 245
نگذارند كه بعضى افراد در هر ارگانى كه هستند، در هر جائى كه هستند، خود ملت نگذارند كه بعضى افرادى كه نفوذ كرده است در همه ارگانها، اينها خلافى بكنند خلاف شرعى بكنند، خلاف عرفى بكنند و آنها را امر به معروف كنند و از منكرات نهى كنند تا به سفارش حق تعالى كه فرموده است كه همه مردم در خسرانند مگر مؤمنين كه عمل صالح مىكنند و سفارش به حق مىكنند و سفارش به صبر. ما همه امروز وظيفه داريم، امر به معروف و نهى منكر بر همه مسلمين واجب است، جلوگيرى از منكرات بر همه مسلمين واجب است، سفارش به حق كه امر به معروف است و نهى از منكر است بر همه مسلمين واجب است. شما و ما مؤظفيم كه هم در تمام امورى كه مربوط به دستگاههاى اجرائى است امر به معروف كنيم و اگر اشخاصى پيدا مىشوند كه خلاف مىكنند معرفى كنيم به مقاماتى كه براى جلوگيرى مهيا هستند و مشكلات را هم تحمل كنيم. مشكلاتى كه امروز براى ايران هست و براى مملكت جنگزده هست، اين مشكلات بايد صبر بشود تا اينكه رفع بشود. شما كه امروز كشور را از خودتان مىدانيد و دولت را از خودتان مىدانيد و رئيس جمهور را از خودتان مىدانيد و ارتش را از خودتان مىدانيد و همه مصالح كشور را مصلحت خودتان مىدانيد و هر فسادى كه در كشور واقع بشود نقص براى خودتان دانيد، مؤظف هستيد و مؤظف هستيم كه هر چيزى كه برخلاف حق است سفارش كنيم كه انجام نگيرد و حق در ايران انجام بگيرد و مشكلاتى كه در اثر جنگ و در اثر انقلاب و در اثر مخالفت با ابر قدرتها براى مملكت ما پيش آمده است، خودشان صبر كنند و دوستان خودشان را به صبر سفارش كنند و انشاء الله اميدوارم كه اين صبر شما هم مورد رحمت الهى واقع بشود و هم فرج براى كشور ما و براى ملت ما حاصل بشود.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 246
تاريخ: 15/10/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام رئيس جمهور در تبريك پيروزى سپاهيان اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى رئيس جمهور، ايده الله تعالى
ان تنصروا الله ينصركم و يثبت اقدامكم
خبر پيروزى چشمگير قواى مسلح اسلام، با هماهنگى بين جميع رزمندگان عزيز موجب تقدير و تشكر گرديد. سلام و تقدير اينجانب را به فرماندهان محترم و سران عزيز و سربازان و پاسداران معظم اسلام ابلاغ نمائيد. انتظار دارم كه با پشتكار و هماهنگى و انسجام همه رزمندگان محبوب به زودى كشور اسلامى از لوث وجود كفار خذلهم الله پاكسازى شود. از خداوند تعالى سلامت و پيروزى همگان را خواستارم. اميدوارم خبر پيروزىنهائى را به خواست خداوند تعالى به زودى دريافت دارم. سلامت جنابعالى و رزمندگان عزيز و فرماندهان و افسران و درجهداران و پاسداران و بسيج و شبهنظاميان و تمامى نيروهاى مسلح و نيروهاى مردمى كه ستون فقرات انقلاب اسلامى ما مىباشند از خداوند تعالى خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 247
تاريخ: 15/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت تحريريه مجله سروش
مطبوعات بايد در خدمت خواسته مردم، يعنى اسلام باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
در انقلابى كه از خود مردم بوده است و انگيزهاش را هم خود مردم تعيين كردهاند، بايد همه گروههائى كه مىخواهند در اين انقلاب خدمت كنند، همان انگيزه را داشته باشند. انقلاب ايران به واسطه اينكه انگيزهاش اسلام بوده و از مردمى كه علاقهاى به اسلام داشتهاند، شروع شده است و با همه علاقه پيروز شده است، بايد هر طايفهاى كه مىخواهند يك كارى بكنند، همان جهت را در نظر بگيرند و همان چيزهائى را كه مبداء پيروزى مسلمانان ايران شد، تعقيب كنند. مع الاسف در مطبوعات ديده مىشود كه آن انگيزهاى كه مردم دارند و آن فكرى كه روى آن فكر غلبه كردهاند و آن طرزى كه جامعه، به استثناى بعضى از افراد و يا بعضى از گروهها، دنبال آن بوده و هستند نيست، من البته وقت ندارم كه همه مطبوعات و همه آن چيزهائى كه نوشته مىشود از قبيل مجلهها، كتابها و روزنامهها را بخوانم، لكن به طور اجمال نگاه مىكنم.
مطبوعات بايد به اين ملت خدمت كند و بايد همان راه را پيش بگيرند كه ملت داشته و به واسطه همان پيروز شده است، ولى انسان مىبيند كه بعضى از مطبوعات اينطور نيستند. شما همه مىدانيد كه اگر اين وحدت و يكپارچگى ملت و آن علاقهاى كه ملت به اسلام داشت، نبود، ما توانستيم كه چنين پيروزى به دست بياوريم براى اينكه ما در آنوقت نه در ارگانهاى نظامى دستمان بود و نه تعليمات نظامى داشتيم و نه يك اسلحه قابل ذكر، بلكه هيچ نداشتيم، معذلك آن چيزى كه همه حسابها را در هم كوبيد، توجه مردم در سراسر ايران، از بچه كوچك تا پيرمردها، به يك مطلب بود، آن اينكه بايد رژيم سابق نباشد و جمهورى اسلامى باشد و آنوقت اختلاف هم در كا رنبود، آنها كه بعداً، اختلاف كردند آنوقت هم انگيزهاش را داشتند، ولى در مقابل آن، آن موجى كه بود، جرأت نمىكردند چيزى بگويند. ممكن است كه خيلى از آنها خواستند خودشان را در جمعيت داخل كنند كه بعداً بهرهبردارى نمايند چنانچه مىبينيد الان همين طور است. چه اشخاصى و چه گروههائى كه در اين نهضت و در اين كارى كه مردم كردند، بسياريشان دخالت نداشتند، بلكه بعضى از گروهها هيچ دخالت نداشتند، لكن خودشان را وارد كردند و دنبال اين بودند كه چه مىشود آيا رژيم سابق غلبه مىكند تا خودشان را داخل او بكنند؟ و يا رژيم بعدى غلبه مىكند تا خودشان را در آن داخل نمايند؟ و معنى
صحيفه نور ج 13 صفحه 248
فرصتطلبى هم همين است كه اشخاصى كنار بنشينند و نگاه كنند ببينند چه مىشود، هر چه شد آنوقت خودشان را در آن گروهى كه پيروز شده است، جا بزنند. البته اين گروهها وقتى ديدند مسأله آنطور نيست كه هر كسى بيايد و هر كارى دلش مىخواهد، بكند و وقتى مواجه شدند با جمعيتهائى كه توجه به اسلام داشتند، مشغول شيطنت شدند. بنابراين، مطبوعات بايد خدمتى كه به آنها محول شده است و براى كشور ما مطرح هست، آن را انجام دهد تا به اسلام و به كشور خودشان خدمت كرده باشند و بايد آن خط را دنبال نمايند. مطبوعات بايد مسائلى را كه مضر به وحدت جامعه و مضر به آن انگيزهاى است كه جامعه براى آن قيام كرده است و در حقيقت مضر براى اسلام است، از او احتراز كنند.
انتخاب افراد در مطبوعات امر مهمى است
بايد آنهائى كه در رأس مطبوعات هستند توجه داشته باشند كه مبادا در بين آنها اشخاصى خودشان را جا بزنند. شما مىدانيد كه الان اينهائى كه انحراف دارند مشغول فعاليت هستند و مىخواهند خود را در هر چه جايى كه پيدا بشود به يك صورتى داخل كنند. ممكن است يكى از آنها تسبيحى دست بگيرد و ريشى هم بگذارد و در حضور شما نماز هم بخواند، ولى شما بايد فكر بكنيد كه اين شخص سابقهاش چه بوده و چكاره است و فرض كنيد وقتى در محله شما وارد مىشود مىخواهد چكار بكند. انتخاب افراد براى مطبوعات امر مهمى است خصوصاً براى راديو تلويزيون چون اشخاص زيادى در راديو تلويزيون و مطبوعات هستند كه مىخواهند وارد شوند، به طورى كه اشخاصى كه درست فكر مىكنند متوجه نباشند و راه را منحرف كنند. الان شما بينيد در سرتاسر كشور يك مسائل انحرافى هست كه اين مسائل، اين مسائل انحرافى نمىشود از آن اشخاصى باشد كه مستقيمند. بنابراين معلوم مى شود كه اشخاصى منحرف مثلاً در كميتهها، در دادگاهها، در بسيج، در همه جا، در راديو تلويزيون، در مطبوعات هستند. البته در بين اينها الان بسيار اشخاص سالمى هستند، اما چون ممكن است گاهى ساده فكر كنند و يك كسى را كه درست نمىشناسند و از سوابق او درست اطلاع ندارند، چون ظاهرسازى مىكند از او گول بخورند و او را در دادگاه و يا در كميته و در مطبوعات كه مهم است، وارد بكنند و يك وقت متوجه شوند كه آن خطى را كه خود ملت داشته است كه هم وحدت و هم اسلام در آن بوده، نيست و يك وقت مىبينيم كه در مطبوعات آن شخص راهى مىرود كه به طرف چپ است و يا يك راهى را مىرود كه به طرف راست است و مىبينيم آن راه مستقيمى كه يك ملت دنبالش هستند، آن راه اسلام است، منحرف مىشود. اين از مسائل مهمى است كه بخواهند خدمتى بكنند اين از مسائل مهم كسانى است كه بخواهند خدمتى بكنند، مجلهاى بيرون بدهند يا روزنامهاى بنويسند. اولين مسأله آنها اين است كه افراد انتخاب كنند، اولين مسأله آنها انتخاب افراد است، چون افراد اگر چنانچه اشخاصى منحرف باشند، بدون اينكه شما توجه داشته باشيد، يك وقت متوجه مىشويد كه انحراف پيدا شده است چو ن اشخاصند كه مىتوانند انسان را به دامان امريكا و يا به دامان شوروى بكشانند. ملتى كه براى اينكه از زير اين سلطهها خارج شود آنقدر
صحيفه نور ج 13 صفحه 249
مجاهده كرده است، آنقدر جوان داده است، آنقدر زحمت كشيده است، يك وقت مىبينيد راه مجله، راه مطبوعات، راه راديو تلويزيون، نطقها و همه آن چيزهائى كه الان هست، به واسطه ورود اشخاصى كه خلاف آن چيزى كه مسير ملت است، عمل مىكنند، منحرف شده و شما بعداً متوجه آن مىشويد. اين از مسائل مهمى است كه توجه به او لازم است و اغماض از آن جايز نيست.
رسانهها مربى يك جامعه هستند
من اميدوارم اين مجلهاى كه شما داريد و حالا آمدهايد به اينجا بامن صحبت مىكنيد، اين توجه در رأس همه توجهات آن باشد نوشتههائى كه مىخواهيد طرح بشود، چند نفرى را كه يقين داريد آدمهائى مستقيم هستند و در مسير ملت و كشور هستند و وابستگى به هيچ جا ندارند، مطالعه و درست در آن دقت كنند و بعد از دقت در روزنامه يامجله نوشته شود. اينطور نباشد كه بنويسند و منتشر بشود، بعد بفهمند كه اين نوشته بر خلاف بوده است، و اين مطلب يك امرى است لازم. كتاب هم وقتى كه نوشته مىشود، قبل از اينكه انتشار پيدا كند، بايد اشخاص كارشناس متوجه به شيطنتهائى كه شياطين مىخواهند بكنند، باشند. فرض كنيد كتابى اولش خيلى خوب است، اواسطش هم خيلى خوب است، ولى يك وقت مىبينيد كه يك جايش طورى از كار در مىآيد كه آنطور كه ما تصور مىكرديم، نيست. چيزهائى كه منتشر مىشود بايد به آن درست توجه شود و افراد مطلع و مدبر و كسانى كه از مكتبها اطلاع دارند و مسير آنها را مىدانند به آن توجه كنند، كتابها را مطالعه كنند، مجلهها را قبل از انتشار درست مطالعه كنند مبادا يك وقتى يك جايش خلاف در آيد و آنوقت براى شما دست بگيرند كه مثلاً اين مجله انحرافى است. اين مطلب هم به صلاح خود شماست و هم به صلاح ملت و از مسائل مهمى است كه در درجه اول اهميت واقع شده است. اشخاصى كه اداره مىكنند يك جائى را بايد از اول ارزيابى شود كه اين اشخاص چكاره بودهاند، سوابقشان چيست و تحصيلاتشان در كجا بوده، چه رويهاى در تحصيلات داشتهاند و بعد از انقلاب چه وضعيتى داشته اند، قبلاً چه وضعيتى داشتهاند، افكارشان قبلاً چه بوده. اگر كسى افكارش منحرف بوده و حالا بيايد ادعا بكند كه من برگشتهام، ما بايد قبول كنيم، اما نبايد او را مجلهنويس كنيم، اين دو، با هم فرق دارد. بسيارى از اشخاص هستند كه مىآيند و مىگويند ما توبه كرديم، البته توبه آنها قبول است، لكن نمىشود آنها را سركارى گذاشت كه آن كار اهميت دارد، براى اينكه ما نمىدانيم اين شخص به حسب واقع توبه كرده است يا مىخواهد با كلمه توبه ما را بازى دهد. ما قبول مىكنيم كه در جامعه مسلمين مثل ساير مسلمانان با او عمل كنيم، اما نبايد راديو تلويزيون را به دست او بدهيم و يا او را در راديو تلويزيون راه دهيم و يا مجلهاى كه براى تربيت افراد و براى ترويج مسير اسلامى ملت است، به دست او بدهيم و يا نوشتههايش را به دست او بسپاريم. ما نبايد خوشباور باشيم، خيلى از اشخاص هستند كه تمام حرفهايشان حرفهاى اسلام است، تمام حرفهايشان حرفهاى نهج البلاغه است، تمام حرفهايشان حرفهاى قرآن است، لكن مسيرشان اين نيست. اشخاصى هستند كه اين راه را پيش گرفتند براى اينكه خودشان را در جامعه جا
صحيفه نور ج 13 صفحه 250
بزنند و آن مقصدى را كه دارند عمل كنند. بايد قبول كنيم يك كسى كه فرض كنيد قبلاً عاصى بوده، اين آدم مسلمان است و به او ترتيب اثر اسلام هم بدهيم. مثلاً فرض كنيد يك دزدى آمده توبه كرده است، توبه دزد قبول است اما آيا شما مىتوانيد سرمايههايتان را دست او بدهيد و به او بسپاريد؟ خير، چون اين عقلائى نيست، ممكن است اين دزد براى اينكه سرمايه دستش بيايد، توبه كرده است و ما مؤظفيم كه در ظاهر قبول كنيم كه دزد توبه كرده است و حتى اگر يك توبهاى هم كه ظواهرش هم درست بوده، كرده باشد، مىتوانيم در نماز هم به او اقتدا كنيم، اما نمىتوانيم چيزى كه در او امانت و ديانت لازم است، به دست او بدهيم. از همه بدتر همين مجلات است، همين مطبوعات و راديو تلويزيون است و همين چيزهائى است كه براى تربيت جامعه لازم است. يك نفر آدم كه قبلاً فرض كنيد انحراف داشته كمونيست بوده و حالا آمده است ومى گويد حرفهاى آنها درست نبوده و من برگشتهام، مىگوئيم بسيار خوب، شما برگشتهايد، اما ما نمىتوانيم اين شخص را در راديو تلويزيون راهش دهيم و بگوئيم مردم را تربيت كن، چون ممكن است كمونيست باشد لكن ما را بازى دهد، ما مكلفيم با اين شخص در ظاهر، عمل مسلمانى بكنيم در صورتى كه در عقيده كمونيست نشده باشد كه آن مسأله ديگرى است. شما نمىتوانيد در مجلهاى كه داريد افرادى را انتخاب كنيد كه در سابقهشان انحراف بوده است به حساب اينكه حالا ديگر خوب شده است و آدم مسلمانى است و به اين حساب او را در روزنامهتان وارد كنيد. اينكه او خيلى خوب است براى خودش، ما نمىگوئيم بد است اما نمىتوانيم مطلبى را كه در تربيت يك ملتى و در سرنوشت يك ملتى دخالت دارد، به دست او بدهيم. اين از مسائل مهمى است كه در همه جا بايد رعايت شود. اينكه ما بگوئيم اشخاصى كه مىگويند ما خوب هستيم و بايد وارد شويم و هر جائى كه سرنوشت ملت است به دست او بدهيم، اين سادهانديشى است و توجه نداشتن به مسائل است. ممكن است يك نفر آدم خيلى خوب هم، خوب و متعهد باشد لكن اشتباه داشته باشد، اشتباه براى او چيزى نيست اما براى يك ملت ممكن است صدمه وارد شود. فرض كنيد اگر يك اشتباهى در ارتشى واقع شود و يا رئيس ارتش اشتباه كند، فقط خودش معاقب آن نيست كه اشتباه كرده است چون انسان هميشه اشتباه مىكند اما ممكن است يك اشتباه يك ملت را به باد دهد. ممكن است در يك مجله اشتباهى باشد، لكن بايد اشخاص ديگرى هم ببينند اين مجله را تا اگر اشتباه شده است، رفع كنند و آنوقت منتشر بشود. كار، كار مهمى است در مطبوعات در راديو تلويزيون و در اين وسائلى كه تقريباً عموم مردم نگاه مىكنند و يا مىشنوند، نمىشود گفت ما حالا اشتباه كرديم و فردا اشتباه نمىكنيم. الان نوشتهاى براى من كه راجع به روزنامهاى كه اشتباه كرده است آوردهاند، من نمىگويم كه عمدى بوده، ممكن هم هست كه عمدى باشد، اما اشتباهى كرده است كه اين اشتباه براى مملكت مضر بوده است. در هر صورت به مسائل بايد توجه شود، ما به اين هياهوئى كه در اطراف مىشود و تضعيف مىكنند نبايد اعتنا كنيم.
صحيفه نور ج 13 صفحه 251
يكى از رسالتهاى مطبوعات سست كردن مبانى تحليلى دشمن است
از مسائلى كه در مطبوعات لازم است اين است كه مقدارى از اوراق خودشان را صرف اين كنند كه جمهورى اسلامى چه كرده است. شما مىبينيد كه الان آن اشخاصى كه مىخواهند به جمهورى اسلامى صدمه بزنند، راه افتادهاند كه اين رژيم هيچ كارى نكرده است و اين همان رژيم شاهنشاهى است و فرقى با رژيم شاهنشاهى ندارد حتى بعضى از نويسندههاى متعهد مسلمان كه آدمهاى صحيح و با سوادى هستند شرح مفصلى نوشتهاند راجع به اينكه جمهورى اسلامى حالا هم همان كارهاى سابق را مىكند، اينها نگاه نمىكنند ببينند حالا چه شده است. آقاى وزير آموزش و پرورش كه چند روز پيش آمده بودند گفتند تعداد مدارسى كه در اين دو سال ساخته شده است ثلث مدارسى است كه از اول تا حالا در ايران ساخته شده. آنهائى كه غرض دارند اينها را نمىگويند مسائلى را كه بايد گفت، نمىگويند، آن چيزهائى را كه عيب دارد، مىگويند. حضرت مسيح سلام الله عليه آنطورى كه نقل مىكنند با اصحابش مىرفت، الاغ مردهاى يا يك حيوان مردهاى افتاده بود و آنجا را متعفن كرده بود، آنها از تعفنش مىگفتند، حضرت فرمود: چه دندانهاى سفيدى دارد. اينها تعليم هست براى ما، نبايد انسان يك جمهورى اسلامى كه تا به حال اينقدر بركات داشته است، تمام مراكز فساد را بسته است، اينقدر براى مستضعفين كار كرده است، اينقدر مدارس و خانه براى مردم ساخته است را فراموش كنند و بيايند در فلان دادگاه كه شخصى در آن دادگاه خطا كرده است اين را بگيريم و هياهو كنيم كه اين انحراف است. معلوم است اين قلم از هر كس بوده است، قلم انحرافى است. ممكن هم هست كه خودش ملتفت نباشد. شود در يك جامعهاى كه دو سال از زندگيش مىگذرد، يك جامعهاى كه همه چيزش خراب و فاسد بوده و بيش از دو سالش نيست، اين بچه دو ساله را بخواهيد مثل يك انسان چهل ساله كه همه كارهايش را انجام داده، درست كنيد. ما نبايد خودمان به جان جمهورى اسلامى بيفتيم براى اينكه فرض كنيد اعوجاجى در فلان جا واقع شده است و يا چون يك شخصى را كه خيلى آدم خوبى بوده و حالا او كارى برنمىآيد و كنارش گذاشتهاند، حالا ما قلم به دست بگيريم كتاب بنويسيم، مجله بنويسيم و همه مفاسدى را كه در يك يا دو گوشه مملكت واقع شده است، به رخ جمهورى اسلامى بكشيد كه جمهورى اسلامى اينطورى است فرض كنيد اگر يك نفر وكيل در بين دويست و پنجاه تا سيصد نفر وكيل يك كار خلافى كرد، ما نبايد بگوئيم كه همه اين وكلا خرابند و مجلس شوراى اسلامى مجلس خرابى است. اگر در اين دادگاههايى كه در سرتاسر ايران است فرض كنيد پنج نفر يا ده نفر خطا كردند، آيا ما بايد بگوئيم آن خطاست يا بايد بگوئيم دادگاهها خطاست؟ اينها اشتباهاتى است كه مىكنند يا غرض ورزىهائى است كه مىكنند بعضى از اشخاصى كه اشتباه كردهاند و بعضى از اشخاص غرض دارند. از وظايف راديو تلويزيون و مجلات و ساير جاها اين است كه مسائلى كه واقع شده است، بگويند. من در همان اوايل امر كه آقاى بازرگان نخستوزير بودند به آقايان گفتم كه شماها مسائلى كه انجام مىدهيد، در راديو تلويزيون اعلام كنيد كه اين كارها را كردهايم، نگذاريد آنها بگويند كه اين كار را نكردند، فلان كار را نكردند و هيچ كارى نكردند.كار نكردهها البته
صحيفه نور ج 13 صفحه 252
زياد است، اما يك مملكتى كه لااقل بيش از پنجاه سال به انحراف شديد كشيده شده است و در اين پنجاه سال تعمد داشتهاند كه منحرف كنند و ما را از همه طرف وابسته كنند، در اين دو سال آنچه شده است، اعجاز است.
وظيفه قلمها سازندگى است نه غرضورزى
توئى كه حالا قلم به دست گرفتهاى و براى همه مىنويسى، از همه ارگان انتقاد مىكنى، آزادى، ولى آيا شما در سه سال پيش از اين مىتوانستى قلم را دست بگيرى و يك كلمه راجع به يكى از اين ارگانها صحبت كنى قلمت را مىشكستند و پدرت را در مىآوردند. شما قدر آزادى را نمىدانيد. الان آزادى پيش بعضى از اشخاص ملعبه شده است كه هر چه دلشان مىخواهد بايد بنويسند و هر چه دلشان مىخواهد بايد بگويند. در هر صورت ما يك وظيفه اسلامى و انسانى داريم كه آن چيزهائى كه در اين جمهورى اسلامى شده است بگوئيم و به مردم برسانيم، انتقاد هم اگر داريم، البته اگر كوتاهى شده باشد، بايد نوشته شود. نمىگوئيم آن را ننويسيد، آنها را هم بنويسيد اما انتقاد غير از غرض ورزى است. يك وقتى قلمى مىخواهد مسألهاى را كه كوچك است، بزرگ كند، چند مقابل كند، تيتر بزرگ بنويسد و هر چه دلش مىخواهد بنويسد كه مىبينيم گاهى تيترهائى مناسب با خود مطلب نيست بلكه تيتر را از جاى ديگر پيدا كردند و زيرش چيز ديگرى نوشتهاند كه البته اين غرض ورزى است و يك وقت يك قلمى را مىبينيم كه مىخواهد جامعه را اصلاح كند هم خوبش را مىگويد و هم آنچه ناقص است اما نه به طور انتقاد غرض آلود، نه به طور تضعيف، مسائل را دو جور ممكن است بگويد، يك وقت مسائلى را كه يك استاد شريف براى بچهها مىگويد و اين استاد شريف مىخواهد بچههائى را كه انحراف دارند، آنها را از انحراف بيرون بياورد، در اينجا با زبان ملايم نصيحتشان مىكند و به آنها مىفهماند، يك وقتى استادى داريم كه مىخواهد به اينها ضربه بزند، با ضربه مىخواهد اينها را اذيت كند، دو فرض است، دو جور قلم است، دو جور گفتار است و دو جور نوشتن است. بايد فكر اين مطلب باشيم كه اگر در كار شماى تنها و نه همه، انتقاد است، همه نويسندگان، همه گويندگان به طور ملايم و به طور دلسوزانه مسائل را مطرح بكنند، نه به طورى كه بخواهند به جمهورى اسلامى ايران ضربه بزنند. اگر اين جمهورى اسلامى به واسطه قلم اينها ضربه بخورد، پيش خداى تبارك و تعالى و پيش ملت و پيش همه ملتها مسؤولند.
يك چيزى كه همه ملتها از آن تعريف مىكنند، ما خودمان نشستهايم قلم به دست گرفتهايم و اگر يك عيب كوچكى در يك جا پيدا شد و فرض كنيد كه يك نفر در يك جا خطا كرد يا فرض كنيد يك نفر هم عمداً مال كسى را مصادره كرد آنوقت بگوئيم كه جمهورى اسلامى مثل رژيم شاهنشاهى است. آخر كجاى اين رژيم مثل رژيم شاهنشاهى است؟ در رژيم شاهنشاهى بازار اسلام اينطور بود خيابانتان اينطور بود؟ مراكز فحشا آنطور بود كه ديديد، همه چيزمان آنطور بود كه ديديد، نفتمان را مىبردند، همه چيزمان را مىبردند. در اين رژيم همه اينها جلويش گرفته شد، از اينها هيچ نمىگويند و قلمها در اين
صحيفه نور ج 13 صفحه 253
باره شكسته است اما فلان آدم در فلان جا فلان كار را كرده است، فلان آدم را مثلاً كشته است، آيا اين مربوط به جمهورى اسلامى است؟ البته اين به جمهورى اسلامى مربوط نيست، بايد يك نفر آدم كه خطا كرده، جلويش را گرفت. اگر نصيحت كنند كه يك چنين آدمى در فلان جا چنين كارى كرده و جلويش را بايد بگيريد، البته بايد جلويش را بگيرند. اين قلمها تا وقتى در اختيار امريكا و شوروى باشد، خودش هم نمىفهمد، قضيه، قضيه نصيحت نيست، قضيه غرض و عقدهاى است كه دارند و مىخواهند اين عقده را صاف كنند.بايد به اين معانى توجه شود، وظيفه من هم دعاگوئى است، من به همه شما دعا مىكنم، خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند تا خدمت كنيد به كشور خودتان، مسلمان هستيد به اسلامتان خدمت كنيد، ملت را دوست داريد به ملتتان خدمت كنيد، كشورتان را دوست داريد به كشورتان خدمت كنيد. در نوشتههايتان به خدا توجه داشته باشيد، بدانيد كه اين قلم كه در دست شماست در محضر خداست و اگر هر كلمهاى نوشته شود، بعد سؤال مىشود كه چرا اين كلمه نوشته شده است. اگر به جاى اين كلمه بشود يك كلمه خوبتر نوشت، از شما سؤال مىكنند چرا اين كلمه زشت را نوشتهايد. انشاء الله خداوند همه ما را تأييد كند. موفق باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 254
تاريخ: 16/10/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت برادر رجائى (نخستوزير)
مقيد باشيد به اينكه كارهايتان را بگوئيد به مردم، اگر نگوئيد موجب تضعيف مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من تؤفيق همه آقايان را از خداى تبارك و تعالى مسألت مىكنم و اميدوارم كه در ضمن هم موفق باشيد كه خدمت بكنيد به اين كشور و از اين حالى كه داريم بهترش كنيد و بعض مطالب كه مهم است در نظرم، عرض مىكنم.
گرفتارى امروز ما، همين اختلافاتى است كه مشاهده مىشود. شما هر چه كار مىكنيد اگر اختلافات را كوشش نكنيد كه رفع بشود كارهاى شما را آن كسانى كه بخواهند يك عيبى بگيرند به آن، عيب مىگيرند. هيچ شكى نيست اينهائى كه افتادهاند دور بازار و كوچه و اين طرف و آن طرف و سمپاشى مىكنند، آنها، اين كارها را مىكنند و اگر شما در همان سطح بالا، اين اختلافات را كوشش كنيد كه با عقل و تدبير، در رفعش بسيار كوشش كنيد انشاء الله يك آرامش روانى پيدا بشود و كارها در آن آرامش زود انجام مىگيرد، بهتر انجام مىگيرد. اين مسائلى را كه به من گفتيد در يك همچو اطاق محدودى، بهتر اين است كه هر يك از آقايان كه متكفل يك امرى هستند، وقتى كارى انجام مىدهند بروند در راديو بگويند و از مردم بخواهند كه هر كس اشكالى دارد كه مثلاً ما بر خلاف مىگوئيم، بيايند اطلاع بدهند، در روزنامهها اطلاع بدهند، خودشان بيايند در محضر عمومى اطلاع بدهند كه اين حرفى كه ماراجع به برق زديم، راجع به امور ديگر زديم اگر چنانچه مردم اعتقادشان اين است كه اينطور نيست و كارى انجام نداده است جمهورى اسلامى، بلكه عقب رفته است از زمان طاغوت، هر كس اين ادعا را دارد، بيايد بگويد كه ما در اين مواردى كه داريم، مىگوئيد كه: عمل كرديم، بيايند بگويند كه نخير شما عمل نكرديد. و اگر چنانچه نيامدند و نگفتند، معلومشود كه ما عمل كرديم و مردم گوش ندهند به حرف اينهائى كه مىگويند كه دولت هيچ كارى نكرده و نمىتواند هيچ كارى بكند. من نمىگويم كه بعد از اينكه اين هم اعلام كرديد، باز مسائل نيست اما كم مىشود، در بين مردم كم مىشود ولو آنهائى كه مىخواهند بگويند، مىگويند اما مردم ديگر باورشان نمىآيد. اين سكوت شما از كارهائى كه انجام مىدهيد البته بعضيش را مىگويند اما همهاش را نمىگويند، شما هر كدام كه در هر وزارتخانهاى هستيد، وزير هر وزارتخانهاى هستيد مقيد باشيد به اينكه كارهايتان را بگوئيد به مردم، آن
صحيفه نور ج 13 صفحه 255
چيزى كه نبايد گفت، آن عبادات شخصى آدم است كه نبايد بگويد اما كارها و خدمتهائى را كه شما كرديد، اگر نگوئيد فساد دارد يعنى موجب تضعيف مىشود، لكن اگر به ملت بگوئيد، بيايد هر كسى بگويد مسائل خودش را كه ما اين كارها را كرديم، در تلويزيون، در راديو اعلام كند و بعد هم اعلام كند كه هر كس مخالف با اين كارهائى است كه ما كارى را كرديم، مىگويد ما صحيح نمىگوئيم، بيايد بگويد. هر دهى كه ما برايش اين كار را كرديم اگر نمىكرديم، اگر اينها ادعا دارند كه نكرديم، بيايند بگويند و مقايسهاى هم بين اين دو سال و اين سالهاى طولانى كه طاغوت بوده است اين مقايسه را بكنيد، بروز بدهيد.
يك روز البته آقاى با هنر راجع به مدارس گفتند كه در ظرف اين دو سال، نسبت به طول مدتى كه آنها بودند يك ثلث، مثل اينكه ايشان گفتند كه يك ثلث ما درست كرديم، در صورتى كه در طول آن سالهاى طولانى اين دو مقابل آنها زياد بوده است. اينها يك مسائلى است كه بايد گفته بشود، مردم آشنا بشوند، مردم بفهمند كه دولت دارد چه كارهائى برايشان انجام مىدهد، آدم خدمت به يك جامعهاى بكند و بعد هم خود جامعه ندانند كه خدمت چه شده است؟ البته آن دهات خودشان مىفهمند، اما خوب سطح بالاها و خوب سطح شهرستانها اينها خيلى نمىتوانند بفهمند اين معانى را، بايد گفته بشود و هر كدامتان يك روز در هر چند وقت يك دفعه بيائيد و ريز اعمال خودتان را بگوئيد كه ما اين كارها را كرديم.
و مهم در نظر من اين اختلافاتى است كه مشاهده مىشود و ريشه خيلى زيادى هم ندارد، الا ريشههاى نفسانى. بايد يك قدرى اين مسائل را خودتان حل كنيد. در هر وزارتخانهاى اگر مثلاً اشخاصى باشند كه مىخواهند يك كارهاى چهاى بكنند، نگذارند كارها انجام بگيرد، با ملايمت، با تدبير آنها را به وظايفشان آشنا بكنيد. و اگر يك وقت ديديد كه كسى است كه نه، نخواهد گذاشت، خوب، تصفيه بكنيد و اگر چنانچه كسانى كه تصفيه شدهاند اشتباه بوده است، آنها را برگردانيد باز به محل خودشان تا خدمت بكنند. و من اميدوارم كه انشاء الله همه نقائص رفع بشود و انشاء الله اين جنگ هم به زودى تمام بشود و آنطورى كه ديروز صبح هم حتى گفته شد، پيشرفت زياد بوده است و من اميدوارم كه دنبال بشود اين وضع و آرام بشود مملكت، گر چه اينها گذارند به اين زودى ما آرام بگيريم، ممكن است يك جاى ديگر يك فسادى بكنند، لكن شما و ما بايد مصمم باشيم، ملت ما بايد مصمم باشد به اينكه آن چيزى را كه به دست آورده است از دست ندهد. ما الان آن چيزى كه به دست آورديم، ارزشش بيشتر از اين مقدارى است كه ما از دست داديم. با اينكه جوانهائى كه ما از دست داديم، ارزششان خيلى زياد است، لكن براى ملتى كه مىخواهد مستقل و آزاد باشد، اينطور ضايعات هست و چون ملت ما همه با هم هستند، دولت را عليحده از خودشان نمىدانند و كشور را كشور خودشان مىدانند و دولت را دولت خودشان مىدانند از اين جهت كم مىشود كه بتوانند آنهائى كه بخواهند آسيب بزنند، آسيب بزنند. اگر ملت را آشنا كنيد، باز نگذاريد كه آشنا نباشند به كارهائى كه كرديد، آشنا كنيد به مسائل، برايشان مطالب را بگوئيد، برويد توى خود مردم، با آنها مسائل را در ميان
صحيفه نور ج 13 صفحه 256
بگذاريد كه آن كسانى كه مثلاً گروههائى كه مىخواهند نشود اين جمهورى اسلامى، تحقق پيدا نكند اين جمهورى اسلامى، آنها ديگر حرفهايشان موثر واقع نشود.
به مردم بفهمانيد كه خدمتگزارشان هستيد
در هر صورت مثل اين ملتى كه الان ما داريم، كم نظير است، بى نظير است. بايد گفت كه در جائى الان گمان ندارم هيچ كدام از شما سراغ داشته باشيد كه يك ملتى با دولت خودش اينطور بشود، كه كارها را مشتركاً انجام بدهند. سابق كه طاغوت بود كه هر چه مىتوانستند كارشكنى مىكردند، هيچ همراهى تو كار نبود، براى اينكه مردم ديده بودند كه دولت به فكر آنها نيست، شما بايد آنطورى كه به حسب واقع هم همين طور است به مردم حالى كنيد كه ما براى خدمت آمديم، ادارات براى خدمت آمدند، مردم با دل راحت بيايند تو ادارات، من آن تلخىهايى كه در زمان سابق بود، در زمان رضاخان بود، بعدش هم درزمان اين، آنوقت آن تلخىها را زمان رضاخان خود من چون جوان بودم توى اين مسائل مىرفتم گاهى، كه اگر يك وقت ابتلاء به كلانترى پيدا مىشد، آنوقت براى جاهايى هم كه از اينجا مىخواستند بروند فرض كنيد به آذربايجان هم، بايد بروند كلانترى و آنجا يك ورقهاى، چيزى بگيرند، مردم وقتى مىخواستند به كلانترى بروند با يك ترس و رعب و وحشتى كانه مىخواهند به حبس بروند. اينها عادت نباشد در ادارات كه مردم وقتى مىخواهند تو اداره بروند بترسند. اين بيچاره دهاتىها سابقاً اينطور بوده، حالا خيال مىكنند باز هم اينطور است. حالا بايد ادارات به روى مردم باز باشد و با آغوش باز مردم را بپذيرند، دردهائى كه مردم دارند بگويند به آنها، بتوانند بگويند، آنها هم كوشش كنند در اينكه حل بشود مسائلشان كه مردم احساس كنند كه يك دولتى است كه مال خودشان است و براى خودشان دارند خدمت مىكنند هيچ اشكال ندارد كه وقتى ملت فهميد كه يك جمعى دارند خدمت مىكنند و خودشان هم آن قبه و بارگاههائى كه زمان سابق بود ندارند، آنها هم مثل مردم عادى دارند زندگى مىكنند، لكن شايد وضعشان خيلى هم كمتر باشد، مردم وقتى ببينند به حسب فطرتشان فطرت صحيح است، خوب به حسب فطرت، عاشق يك همچو دولتى خواهند شد. خصوصاً كه بعد از يك همچو قضايايى كه در زمان سابق بوده است اين قضاياى زمان سابق، خوب خيلى از اشخاص هست كه يادشان هست آن مسائل را. حالا بعد از آ ن قضايائى كه در زمان سابق بوده اگر ديدند يك دولتى آمده و عكس آن مسائل الان هست، همه خدمت است، همهاش اين است كه مىخواهند روح مردم آرامش داشته باشد مىخواهند مردم به چيزهائى كه احتياج دارند برسند در همه جهات هم در جهت فرهنگى، هم در جهت اقتصادى، از همه جهاتى كه دارند. وقتى مردم احساس اين مطلب را بكنند كه يك دولتى است كه از خودشان بوده است و همچو نبوده است كه فلان الملك و فلان الدوله نمىدانم و فلان السلطنه باشند، اينطور نبوده. الان يك اشخاصى هستند مثل خودشان عادى، وقتى هم در تلويزيون مىبينند كه اين وزير كذاست، هم در پيش من هم گاهى بعضى بچهها كه هستند مىگويند نگاه كنيد با چه جور هيكلى مىآيد كه اين با وزارت چطور، اينها باز در ذهنشان اين است كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 257
وزير بايد يك يال و كوپالى داشته باشد، به عملشان كارى ندارند، به صورتشان كه آنوقت با آن بساط مىآمدند و مردم مىديدند اينها را، خيال مىكنند حالا هم بايد آنطور باشد، الان بايد وضعش يك وضعى باشد غير عادى. وقتى مردم آشنا شدند با اين مسائل و ديدند - كه خدمتهاى شما را، خود شما را در تلويزيون ديدند، خدمت شما را وقتى عرضه كرديد در تلويزيون ديدند و در راديو شنيدند، قهراً پشتيبانىشان زياد مىشود.
و الان هم بحمدالله ملت پشتيبان همه هستند، پشتيبان همه ارگانهاى دولتى هستند و هم راجع به دولت و هم راجع به ارتش و همه، مردم الان از خودشان اينها را مىدانند. شما احتمال اين را مىداديد كه اگر يك جنگى پيش بيايد، همه ايران دنبال اين باشند كه كمك بكنند؟ همچو چيزى در آنوقت نبود، اگر يك چيزى پيش مىآمد از همه طرف، اگر نمىكردند يك كارى كه دولت را از بين ببرند، همراهى ديگر نمىكردند. الان مىبينيد بچه، بزرگ، پيرزن، چه، مىآورند چيزهايى كه دارند، تمام آن چيزى كه دارند مىآورند مىدهند اين را براى جنگزدهها، اين هم براى ارتش، اين هم براى چه. اينها يك چيزهاى نمونهاى است كه آنهائى كه چشم و دلشان باز است نه آنهائى كه كوردل هستند، اينها بايد ببينند، مىگويند جمهورى اسلامى عين سابق. حالا شما يك همچو چيزى در تمام طول تاريخ، الان هم در تمام دنيا يك همچو چيزى را كه مردم با روى گشاده خودشان براى لشكرشان، براى ملتشان، براى دولتشان همهشان دست به هم بدهند، عمل بكنند، جمهورى اسلامى بهتر از اين چى؟
اين يك تحول معجزه آسايى است كه شده است و اميدوارم كه محفوظ باشد
خوب، البته مشكلات هست، همه جا مشكلات هست، بايد ملاحظه بكنيد كه مشكلات مثلاً كسانى كه در دولتهائى كه در سابق انقلاب كردهاند، آن مشكلات در ايران هست؟ آنطور مشكلاتى كه بعد از، الان يك كسى كه نوشته بود از شوروى، يك كسى به من گفت، او پسرش آنجا بوده است، گفت الان هم صفهاى طولانى آنجا هست، الان هم كمبود در آنجاهست، الان هم شوروى احتياج به امريكا دارد در اينكه مثلاً ارزاقش را به او بدهد، با آن بساطى كه دارند، خوب يك همچو انقلابى كه در ايران شده است، حالا هم مىگوئيم دو سال تقريباً يك خرده كمتر يا بيشتر از آن گذشته است آيا جاى ديگرى همچون چيزى هست كه شما بگوئيد كه اينجا با سابق مثل هم است؟ آيا اينقدر خدمتى كه در اين دو سال با همه گرفتارىهائى كه هست، شده است و همه جا مشغول به تعمير، مشغول به باز سازى، مشغول به خدمت هستند و همه ملت كمك مىكنند آيا جاى ديگر همچو چيزى سراغ دارند تا بيايند بگويند كه اينجا با زمان شاه...؟ خوب بايد يعنى اينقدر انسان بىانصاف باشد كه بگويد كه حالا با زمان شاه فرق نكرده است. حالا آزاديش را ملاحظه مىكنى، خوب، هر كه هر نامربوطى مىخواهد مىگويد، آزاد هم هست، دارد مىگويد هر كه هر نامربوطى مىخواهد، مىگويد، آزاد هم هست، دارد مىگويد، هر كه هر نامربوطى مىخواهد، تو خيابان فرياد مىزد كه مىزد، آن آزادى غلط الان هستش. وليكن خوب، كدام وقت در زمان شاه سابق شما يك كدامتان، يك قدم مىتوانستيد خلاف بگوئيد؟ همه دست به سينه ايستاده بوديد يا نه، اگر خيلى هم مردم خوبى بوديد،
صحيفه نور ج 13 صفحه 258
كنج خانههايتان بوديد، كارى به كارى نداشتيد، يا يك كلياتى يك وقتى فرض كنيد در يك روزنامهاى يا در نوشتهاى مىگفتيد، حالا داريد شما يك وضع آزادى، يك وضع خوبى داريد رفتار مىكنيد بهتر از آزادى ما چه داريم؟ آنوقت همه چيزمان بسته به غير بود، حالا بسته به غير نيستيم ما. البته، همه عالم، يك احتياجاتى دنيا به هم دارد، اين وابستگى نيست، مثلاً ما احتياج داريم كه گندم بخريم، پول مىدهيم گندم مىخريم مثل يك آدمى كه به نانوايى احتياج دارد، اينها اسمشان وابستگى نيست، وابستگى اين بود كه زمان شاه بود والا خوب، شوروى هم از امريكا احتياجش را مىخرد اما وابسته به امريكا نيست. امريكا هم احتياج دارد به يك جائى كه از آنجا يك چيز، از ژاپن مثلاً چيز وارد بكند. مبادلات تجارتى اسمش وابستگى نيست، وابستگى آن بود كه ما در زمان شاه داشتيم كه همه چيزمان را بايد آنها بياند اداره بكنند، مستشار بيايد و لشكر ما را آنطور بكند كه كردند و آنطور خرابكارى. اين مبادلات و باب خريد و فروش كه متقابل يك اشخاصى با هم خريد و فروش دارند اين وابستگى اسمش نيست. الان ايران وابسته به هيچ جا نيست و اين بهترين چيزى است كه جمهورى اسلامى آورده است و آزادى هم هست
بنابراين اينكه نق نق مىزنند نه اين است كه واقعاً آنها عقيدهشان اين است كه خير، دولت، يك دولت چيزى نيست يا فرض كنيد كه يك گرفتارى الان هست و ما پس، وابستگىهائى داريم و ما آزادى نداريم و اين حرفها، اينجور نيست، اينها كار شكنى است از اشخاصى كه اشتباه مىكنند، اگر مردم صحيحى باشند، اين هم براى اين است كه شما حرفهايتان را نزديد و مسائلى را كه داشتيد نگفتيد و يا اين است كه يك اشخاص مغرضى هستند كه آن اشخاص مغرض را با هيچ جور نمىشود درستش كرد، اينها اشخاصى هستند كه مىخواستند مثلاً چه بشود، خيال مىكردند كه وقتى جمهورى اسلامى شد آنها هم بايد بيايند، آن كه اصلا نه به اسلامش اعتقاد دارد و نه به جمهورى اسلامى اعتقاد دارد، آن بايد بيايد اداره مملكت را بكند، حالا ديده نمىشود اينطورى، آن نقش را مىزند، نمىشود كه ما بگوئيم كه آن آدمى كه سر تا ته بنايش بر اين بوده است كه بيايد يك مثلاً وزارتى را بگيرد يا مثلاً اصلا دولت را تشكيل بدهد، حالا دستش كنار است و خودش هم فرارى هست، نمىشود بگوئيم بيا نق نزن، او نق خواهد زد.
بنابراين يك مقداريش تقصير خود ماهاست وآن اينكه تمام كارهايى كه كرده نمىگوييم و اينكه اين ارگانهائى كه در همه اطراف مملكت هست نرسيديم به اينكه اصلاحشان بكنيم، اشكالاتى در آنجا هست، هيچ اشكال ندارد كه در دادگاهها، در كميتهها، در اينطور موارد در بين مثلاً اين پاسدارها با اينكه خيلى مردم خوبى هستند لكن ممكن است يك اشخاصى وارد شده باشد به اسم پاسدارى و اينها و فساد بكند، يا در دادگاهها وارد شده باشد يك كسى و فساد بكند. در صدر اسلام هم بعضى اشخاص وارد مىشدند اشتباهى توى چيز اسلام و فسادكارى مىكردند. اينها را بايد البته رسيدگى بشود و بايد همه امورى كه نقايصى كه هست و زياد هم البته هست اين نقايص بايد با بررسىها، با اين رسيدن به اينطور موارد بايد بررسى بشود و درست بشود كه اين نقايص هم كه اشكال
صحيفه نور ج 13 صفحه 259
دارند به آن، مثلاً به دادگاهها گاهى، يا به زندانها، يا به جاهاى ديگر رسيدگى مىخواهد كه درست بشود كه ببينيم چه جورى است و اصلاحش بكنيم و اميدوارم كه اصلاح هم بشوند.
و اين جمهورى اسلامى انشاء الله با آن معناى واقعى و محتواى حقيقىاش تحقق پيدا بكند و اين تحولى كه الان در ايران پيدا بشود اصلا نظير ندارد اين تحول، كه در ظرف مدت كوتاهى، يك ملتى كه توى فسادها داشت زندگى مىكرد يكدفعه متحول شدند به اينكه داوطلب شدند براى جنگ، داوطلب شدند براى شهادت و خوشحالى مىكنند، گريه مىكنند بعضىها كه ما را اجازه نمىدهند برويم، شما يك كارى بكنيد اجازه بدهند، اين يك تحول معجزهآسايى است كه شده است و اميدوارم كه اين تحول محفوظ باشد و مادامى كه محفوظ باشد آسيب نمىبيند اينجا. و فرض كنيد كه دخالت نظامى هم بكنند، هر كارى بكنند آسيب نمىبينند من دست آخرش را مىگيرم كه خير آسيب هم ببينند و ما هم همهمان را از بين خداى نخواسته ببرند، لكن ما تكليفمان را عملكرديم.
ما مسلمان هستيم، ما مسؤوليم پيش خدا
ما مسلمان هستيم، ما مسؤوليم پيش خدا، ما امروز كه كشور دستمان افتاد و شما آقايان داريد ادارهاش مىكنيد مسؤوليد پيش خدا، اينطور خيال نكنيد كه ما حالا هر كارى بكنيم شده است نه، همه كارهاى شما در محضر خدا و مسؤوليد و از شما سؤال مىشود، از الفاظتان سؤال مىشود، از آن چيزهايى كه عمل مىكنيد سؤال مىشود، همهاش سؤال شدنى است.
و اگر چنانچه ما هم فرض بكنيم اينكه، فرضى است غير صحيح اما فرض هم بكنيم كه ما نابود بشويم اما، ما در راه يك حقيقتى نابود شديم و نابودى نيست اين، اين بود است و اين همچو است كه اگر يك همچو چيزى در ايران فرض كنيد واقع بشود، دنيا را به تزلزل و چيز مىاندازد و زندگى براى دنيا حاصل مىشود. بنابراين هيچ خوفى ما از اين مسائل نداشتيم و هيچ وقت هم از جنگ و نمىدانم از اين ارعابهائى كه اينها مىكنند ما نبايد بترسيم. چرا بترسيم؟ براى اينكه ما تكليف داريم عمل مىكنيم و ما حقيم. وقتى كه حق هستيم چرا بايد بترسيم؟ همان كلمهاى كه حضرت على بن حسين به پدرشان عرض كردند بعد از اينكه فرمود كه خير كشته خواهيد شد و چطور، فرمود كه ما بحق نيستيم مگر؟ گفتند چرا ما بحقيم. گفت پس چرا بترسيم، ديگر ترسى نداريم ما. مسأله اينطورى است. انشاء الله اميدوارم همه موفق باشيد و هم كارهاى خودتان را زير نظر خودتان بگيريد كه كارهايتان در نظر خدا هست و اعمالتان ثبت مىشود و هم اداره خودتان را كه شما متكفل اداره آن هستيد. اشخاص را، اشخاص صحيح در آنجا باشد، يك وقت اشخاص فاسد در آنجا نباشد كه بخواهد فسادكارى بكند و اگر اشخاص غير صحيح هستند، موعظه كنيد، چه بكنيد، اگر ديديد قابل اصلاح نيستند كنارشان بگذاريد، اشخاص صحيح پيدا بكنيد.
و اميدوارم كه همه كارها اصلاح بشود و با موفقيت پيش برويم و اين گرفتارىها انشاء الله بكلى رفع بشود.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 260
تاريخ: 16/10/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجويان خارج از كشور و سفرا و كارداران دولت جمهورى اسلامى
اعمال شما در خارج بايد طورى باشد كه صادر كننده انقلاب باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
من سلامت همه آقايانى كه از خارج به كشور خودتان آمديد، چه اعضاى سفارتخانهها و سفرا و چه دانشجويان عزيز خارج كشور، از خداى تبارك و تعالى خواستارم. من گمان مىكنم كه تكليف شما آقايان كه در خارج هستيد و در سفارتخانههاى اسلامى ايران در بيرون از كشور هستيد و همين طور جوانان عزيز ما كه در خارج كشور هستند، مشكلتر است تكليفتان از ما كه در داخل هستيم. براى اينكه ملت ما وضع اسلام و جهات اسلامى را مىدانند و اگر فرض كنيد يك گروهى يا يك شخصى بر خلاف اسلام رفتار كند، آنها آن شخص را، آن گروه را محكوم مىكنند، و اما شما در محيطهائى هستيد كه آن محيطها مثل غرب، مثل جاهائى كه ملتها اسلامى نيستند يا اگر اسلامى باشند توجه به مسائل، باز آنطور كه بايد پيدا نكردند، اگر چنانچه شما شخصاً يا سفارتخانههايتان وضعش يك وضعى باشد كه با اسلام درست جور نيايد، در آنجا خواهند گفت كه اسلام همين است. اگر بنا باشد كه سفارتخانههاى ما در خارج از كشور به همان وضع طاغوتى يا نزديك به وضع طاغوتى باشند، معنايش اين است كه باز اسلام در سفارتخانه نرفته است. مع الاسف تا آنجا كه به من در طول اين مدت اطلاع دادند (كه اخيراً را درست نمىدانم) سفارتخانههاى ما، سفارتخانههاى اسلامى كه بايد باشد نيست، چه در مكانها و چه در كيفيت مستخدمينى كه آنجا هستند و خصوصاً مستخدمين زن و چه در ساير جهاتى كه هست، باز احساس درست نشده است كه جمهورى اسلامى يعنى چه. بعض از سفرائى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به دربار سلاطين بزرگ آنوقت فرستاده بودند اينها وقتى وارد شدند با شمشير خودشان آن پارچهاى كه حرير بود زدند كنار. اين شكستن آن دماغ فرعونى سلاطين آن زمان بود. مطلب به نظر ساده مىآيد لكن مسأله اينطور نيست. اينها كه رفتند، يك اعراب سادهاى بودند، متعهد به اسلام بودند، از اول خواستند بفهمانند كه وضع ما چى است و ما برخوردار از چه مكتبى هستيم و اينطور جلال و جمال و دستگاه به ما تاثيرى نمىكند. بسيارى هستند كه وقتى كه يك شخصيت خيلى به نظر خودشان عالى را ديدند، دست و پايشان را گم مىكردند و مىكنند خصوصاً در زمان قدرتهاى بزرگ و در اين نيم قرنى كه ما مبتلا بوديم، جلوى او هم همين طور. يك حكومت
صحيفه نور ج 13 صفحه 261
وقتى كه مىآمد در يك محلى، اين حكومت مثل يك شاه با مردم عمل مىكرد، مردم را هيچ به حساب نمىآورد و من خودم شاهد اين معنا بودم كه يك حاكمى كه براى گلپايگان آمده بود و خمين هم آنوقت جزء گلپايگان بود، اين در حضور تجارى كه آمده بودند براى آنجا ملاقاتش، آن بزرگتر فرد تاجر را گفت ببريد ببنديد به چوب. من شاهد بودم كه بچه بودم شاهد بودم كه يك نفر مرد متدين محترمى كه در بازار رئيس تجار بود، اين شخص فاسد اينطور با او عمل كرد كه در حضور جمع پايش را بستند به فلك و چوب زدند به او. اين كارها را مىكردند و همين طور گاهى اين كار را مىكردند كه وقتى كه يك محترمى مىرفت، يك عالمى مثلاً مىرفت ملاقات مىكرد با آنها، در حضور آن عالم يك بيچاره ديگرى را مىآوردند به چوب مىبستند براى اينكه بفهمانند تو بايد اطاعت بكنى. و از آنوقت يك همچو وضعى بود و از اين بدتر. اين عملى كه سفير يا سفراى حضرت رسول انجام دادند، يك عمل ساده بزرگى بود. از اول، شخصيت آن فرعون را از اول شكستند. مرحوم مدرس هم اين عادت را داشت توى حياطش يك فرشى انداخته بود و آنجا مىنشست، قليان هم وقتى مىخواست، پا مىشد خودش شروعكرد درست كردن، در اين خلال فرمانفرما وارد مىشد فرمانفرماى آنوقت را شما شايد نمىدانيد چه مسألهاى بود ايشان مىگفت كه، قليان را دستش مىداد مىگفت كه شما آبش را بريز تا من آتشش را درست كنم. فرمانفرما شكست مىخورد، تحت تأثير همچو واقع مىشد كه مدرس به او گفت و تو آب قليان را بريز و ادارش مىكرد كه آب قليان را بريزد و من خودم آتش را درست مىكنم تا قليان درست بشود. اين براى اين بود كه برخورد با اين مغزهاى فاسد گاهى بايد طورى باشد كه از اول طمع نكنند به آن طرف، اگر چنانچه با تواضع و خضوع و آنطورى كه آن وقتها متداول بود رفتار مىكردند، او طمع مىكرد كه اگر چنانچه مطلبى دارد تحميل كند، اما وقتى برخورد يك برخورد اينطورى بود، ساده و لكن كوبنده، ديگر نمىتوانست به او تحميل كند مطلبى را. شما در خارج كه هستيد برخورد داريد با سفراى آنجا، باوزراى خارجه آنجا، با همه اينها برخورد داريد، اگر بنا باشد كه شما وقتى كه مىخواهيد در وزارت خارجه برويد خودتان را گم كنيد، خيال كنيد كه حالا در يك محضر كذا، وزير خارجه امريكا، وزير خارجه شوروى، لكن بايد شما توجه داشته باشيد كه شما سفير مملكت اسلامى هستيد كه از همه اين قدرتها، قدرتش بالاتر است و از همه اين شريفها (اگر آنها شرافتى داشته باشند) شرافتش بالاتر است و شما بايد حيثيت خودتان را از اول حفظ كنيد و از مسائل مهمى كه شماها مثل ماها مؤظف به آن هستيد اين است كه با عمل خودتان در آنجا، سلوكتان با كارمندان با وضعيت اصل سفارتخانه و وضع سفارتخانه طورى باشد و طورى بكنيد كه با همين عمل به تدريج انقلاب شما صادر بشود به آن كشورى كه در آن هستيد. مسائل اخلاقى، يك مسائلى است كه وقتى كه يك كسى مقيد به آن بود و دنبالش بود، اين سرايت مىكند، و مردم به حسب طبيعتشان، به حسب فطرتشان فطرتها سالم است منتها تربيتها ضايع مىكند فطرتها را
صحيفه نور ج 13 صفحه 262
با اخلاق و تبليغات اسلامى بنيادهاى طاغوتى و غربى را در هم بكوبيد
شما بايد با خيال كنيد خودتان كه در يك مملكتى وارد شديد و مىخواهيد اين مملكت را مثل مملكت خودتان تربيت كنيد و مىخواهيد اسلام را در آنجا هم صادر كنيد. صدور اسلام به اين است كه اخلاق اسلامى، آداب اسلامى، اعمال اسلامى، آنجا طورى باشد كه مردم توجه به آن بكنند. و از امور مهمه داشتن يك نشريه در هر سفارتخانه هست، نشريه، نه مثل نشريههاى زمان طاغوت. نشريه، يك نشريه اخلاقى اسلامى و در آن درج بشود مسائلى كه در ايران گذشته است. شما مىبينيد كه الان در همه جاى دنيا تقريباً به ضد جمهورى اسلامى تبليغات مىشود. تبليغات همه جانبه، چه دستگاههاى تبليغات غرب با همه وابستگان و چه دستگاه تبليغات شرق با همه وابستگانشان، اين براى اين است كه اينها از جمهورى اسلامى وحشتزده شدهاند، علاوه بر اينكه منافعشان در خود ايران از دست رفته است و انشاء الله تا ابد از دست خواهد رفت علاوه بر اين، خوف اين را دارند كه اين مطلب سرايت كند و اين نهضت و انقلاب سرايت كند به خارج و صادر بشود در مملكتهاى ديگرى و آنها هم بعد از فهم اين معنا كه اسلام بايد در آن محل باشد، اسلام وضعش چطور است، اين را هم مىترسند كه نبادا آنجا هم مثل ايران بشود و آن دستگاههاى طاغوتىشان كم كم رو به زوال باشد و انشاء الله هست رو به زوال. شما بايد، شما بايد به هر سفارتخانهاى كه داريد، به جاى آن خرجهاى طاغوتى كه در آنوقت مىشد، آن مهمانىهاى طاغوتى كه همهاش بر خلاف اخلاق اسلامى بود و آن خرجهاى ديگرى كه خود شما هم مىدانيد كه در آنجاها مىشد، آن مخارج را صرف تبليغات بكنيد و به دنيا بفهمانيد كه اسلام چطور است و مملكت ما چه وضعى دارد. در مقابل همه تبليغاتى كه مىشود، از هر جور تبليغى كه مىشود، جواب بدهيد و آشنا كنيد ممالك ديگر راكشورهاى ديگر را به آن چيزى كه در ايران هست و آنطورى كه در ايران مىگذرد. آشنا كنيد مردم را به اسلام و به نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى. خوف اينكه ما اگر ساده رفتار كنيم آنها با آن، سفارتخانه آنها با آن وضعى كه دارد، ما در نظر آنها تحقير مىشويم، اين خوف را خودتان راه ندهيد، بلكه شما با عملتان تحقير كنيد آنطور بناها و بنيادهاى ظلم و طاغوتى را. شما گمان نكيند كه اگر چنانچه به طور ساده عمل بكنيد و سفارتخانه شما يك امر، يك جاى سادهاى باشد، يك مركزى باشد كه از آنجا علم و دانش و اخلاق صادر بشود، شما تحقير خواهيد شد. خير، اين حرف، حرف غربزدههاست كه خيال مىكنند كه ما اگر مثل غرب نباشيم، ما تحقير مىشويم. ما الان بنا داريم كه مثل غرب نباشيم و بنا داريم وابسته نباشيم و بنا داريم مستقل باشيم و آزاد باشيم و الان مىبينيد كه آنهائى كه، ملتهايى كه تحت تأثير تبليغات امريكا و شوروى و ساير اذناب آنها واقع نشدند، همه آنها به نظر اعجاب و عظمت به شما نگاه مىكنند. عظمت انسان به لباس و كلاه و اتومبيل و - نمىدانم پارك و امثال ذلك نيست. انسان يك حقيقتى است كه آن حقيقت اگر بروز بكند شرافتمند است، عظمت دارد. شما مىبينيد كه بزرگترين افراد بشر انبيا بودند و سادهترين از همه هم آنها بودند. در عين حالى كه بزرگتر از همه بودند و همه آنها را به بزرگى مىشناختند در عين حال سادهترين افراد بودند در وضع زندگىشان تمام انبيا اينطور
صحيفه نور ج 13 صفحه 263
بودند و تاريخ همه آنها را نشان مىدهد كه با وضع بسيار سادهاى عمل مى كردند. در صدر اسلام آن امر بسيار روشن است كه چه جور وضع داشتند، حكومتها چه وضعى داشتند و امراى ارتش چه وضعى داشتند و خود اشخاصى كه در رأس بودند با مردم چه وضعى داشتند. در عين حالى كه وضعشان آنطور بود كه وقتى يك كسى از خارج مىآمد در مسجد رسول الله و اين افراد نشسته بودند، شناخت كه كدام يكى اينها رسول الله هستند، سؤال مىكرد كه كدام يكى هستيد؟ براى اينكه نه بالايى بود، نه پائينى بود، دور مىنشستند. اگر حصيرى هم بود يا بوريائى بود من نمىدانم لكن اين فرشهايى كه شما خيال كنيد، حتى اين فرشى كه شما زيرتان انداختيد نبوده است. آنوقت دور همنشستند وليكن عظمتشان، عظمتى بود كه دنيا را تحت تأثير قرار داد. عظمت انسان به روحيت روح انسان است. عظمت انسان به اخلاق و رفتار و كردار انسان است، نه به اينكه اتومبيلش سيستم كذا باشد، نه به اينكه گارد داشته باشد، نه به اينكه خدمه داشته باشد. اينها عظمت انسان نيست، اينها انسان را منحط مىكند از آن مقامى كه دارد.
انسان بايد تزكيه و تربيت اسلامى را اول از خودش شروع كند
شما آقايانى كه در سفارتخانهها هستيد مؤظفيد عقلاً و شرعاً به اينكه هر چه سادهتر، سفارتخانههاتان هر چه سادهتر باشد و كيفيت معاشرتتان با آن اشخاصى كه كارمند هستند در آنجا و به اصطلاح شما زير دست گفته مىشوند، برادرانه باشد و در عين حالى كه آنها بايد از شما بپذيرند مطالبى كه مىگوئيد، لكن برادرانه بايد باشد و همين طور وضع مهمانىهايتان، وضع گذران خودتان، وضع كسانى كه در آنجا كار مىكنند آنها بايد يك وضع متحول بشود به يك وضع اسلامى كه هر كس مىآيد در آنجا اسلام را در آنجا عملاً ببيند. ما هر چه فرياد بزنيم كه ما اسلامى هستيم و جمهورى اسلامى هستيم، لكن وقتى ببينند ما را كه در عمل غير او هستيم، از ما ديگر باور نمىكنند. وقتى مىتوانند باور كنند از ما كه مائى كه مىگوئيم جمهورى اسلامى هستيم، عملمان هم آنطور باشد، عمل طاغوتى نباشد و قول، قول اسلامى، عمل اسلامى باشد و خود رفتار، اسلامى باشد، گفتار اسلامى باشد تا صادر بشود اين جمهورى اسلامى در ساير كشورها. صدور با سرنيزه صدور نيست، صدور بازور صدور نيست، صدور آنوقتى است كه اسلام، حقايق اسلام، اخلاق اسلامى، اخلاق انسانى در اينجاها رشد پيدا بكند و شما مؤظف به اين معنا هستيد و بايد اين كار را انجام بدهيد كه هم در عمل و هم در نوشتههائى كه در آنجا منتشر مىكنيد بايد بكنيد و مجله داشته باشيد و آن مجله يك مجلهاى باشد كه هم در عكسهايى كه در آن هست و هم در مسائلى كه در آنجا طرح مىشود همهاش مؤافق باشد با جمهورى اسلامى تا به واسطه تبليغات اسلام نفوذ كند در آنجا، و اين را بدانيد كه اگر چنانچه شما تبليغات بكنيد و همين طور دانشجوهاى عزيز ما در آنجا كوشش كنند در اينكه در هر جا كه هستند و با هرطايفهاى كه برخورد مىكنند مسائل ايران را، مسائل اسلامى ايران را در آنجا طرح بكنند و آن چيزهائى كه در مجلات خارج، در روزنامههاى خارج در هر جا نوشته مىشود، آنها را يكى يكى براى
صحيفه نور ج 13 صفحه 264
آنها تحليل كنند و دروغ آن چيزها را بر آنها ثابت بكنند.
عمده مسأله اين است كه ما فهميده باشيم در قلبمان كه ما مىخواهيم جمهورىمان اسلامى باشد. بايد همانطورى كه با زبان مىگوئيم، قلب ما معتقد شده باشد به اينكه ما مىخواهيم اسلام باشد. ما مىخواهيم اسلام باشد ديگر با تمام اعوجاجات بايد مبارزه بكند انسان، اول از خودش شروع كند ببيند خودش چه اعوجاجاتى دارد. هر انسان لامحاله در خودش نقصهايى مىبيند، كم است كسى كه نقص نبيند در خودش و اگر كسى نقص در خودش نمىبيند، اين خودش يك نقصى است كه دارد. انسان بايد تربيت بشود، بايد به تزكيه تربيت بشود. و انسان از خودش بايد شروع بكند، از خانواده خودش بايد شروع كند. و شما خودتان، خانوادههايتان، خودتان همه شروع كنيد تا به خارج برسد. دانشجويان ما بايد خودشان اول توجه بكنند كه رفتار خودشان، كردار خودشان، گفتار خودشان همه اينها منطبق با موازين اسلامى و اخلاقى باشد تا اينكه اگر مردم را دعوت كرديد به اسلام و بايد هم دعوت بكنيد، حرف شما مخالف با عمل شما نباشد. خودتان يك وضعى نداشته باشيد كه وقتى بگوئيد، مسخره كنند كه آقا خودش فلان است و ما را دعوت به چه مىكند.
afsanah82
07-28-2011, 12:18 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 265
تاريخ: /1018/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان مراكز تربيت معلم شهرستانهاى اصفهان، شيراز، يزد و اراك
عالم، مدرسه است و معلمين آن، انبيا و اوليا هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايانى كه از بلاد مختلفه آمدهاند و دانشجويان تربيت معلم هستند، لازم است كه راجع به معلم و تربيت معلم، يك چند جمله عرض كنم. عالم، مدرسه است و معلمين اين مدرسه، انبيا و اوليا هستند و مربيان و مربى اين معلمين، خداى تبارك و تعالى است. خداى تبارك و تعالى تعليم و تربيت كرده است انبيا را، و ارسال كرده آنها را براى تربيت و تعليم كافه ناس. انبياء بزرگ اولوالعزم مبعوثند بر تمام بشر و سمت معلمى و مربى دارند نسبت به تمام بشر، و معلم آنها و مربى آنها حق تعالى است و آنها هم بعد از اينكه به تعليمات الهى تعلم شدند و تربيت پيدا كردند مأمورند كه بشر را تربيت كنند و تعليم. راجع به رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در قرآن كريم است كه هوالذى بعث فى الاميين رسولاً مهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتابه و الحكمه انگيزه بعث را در اين آيه شريفه ذكر مىفرمايد كه: خداى تبارك و تعالى است كه در بين اميين و بىسوادها و كسانى كه تربيت و تعليم الهى نداشتهاند، رسول فرستاده است تا اينكه آيات خدا را بر آنها قرائت كند و آنها را با قرائت آيات قرآن و تربيتهائى كه خود او شده است در تعليمات الهى، آنها را به مردم عرضه كند و تزكيه كند آنها را و تعليم كند بر آنها كتاب و حكمت را. در اين آيه نكات زيادى هست راجع به اهميت تربيت معلم و اهميت تعليم و تعلم. با تعبير هوالذى اوست كه اين كار را كرده است كانه يك مطلب با اهميتى است كه مىفرمايد: هوالذى بعث آن است كه فرستاده است بين مردم، و همه عالم امى هستند، حتى آنهايى كه به حسب ظاهر درسهايى خواندهايد و به حسب ظاهر صنايعى را مىدانند و مسائلى را اطلاع بر آن دارند لكن همه آنها نسبت به آن تربيتى كه از جانب خدا به وسيله انبيا به آنها مىشود همه امى هستند، همه در ضلال مبين هستند. تنها راه تربيت و تعليم راهى است كه از ناحيه وحى و مربى همه عالم رب العالمين، تنها راه آن راهى است كه از ناحيه حق تعالى ارائه مىشود و آن تهذيبى است كه با تربيت الهى به وسيله انبيا، مردم آن تربيت را مىشوند و آن علمى است كه به وسيله انبيا بر بشر عرضه مىشود و آن علمى است كه انسان را به كمال مطلوب خودش مىرساند همانى كه در آيه ديگر مىفرمايد كه: الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياوهم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات. دو گروهند مردم، يك گروه مؤمن هستند كه تحت تربيت انبيا واقع شدهاند،
صحيفه نور ج 13 صفحه 266
به واسطه تربيت انبيا از همه ظلمتها و از همه گرفتارىها و از همه تاريكىها خارج شدند آنها، به واسطه تعليمات انبيا وارد شدندنور، در كمال مطلق، اين آيه ميزان مؤمن را و معيار ايمان را بيان مىفرمايد و مدعيان ايمان را از مؤمنين جدا مىفرمايد. مؤمنين آنها هستند كه به واسطه تربت حق تعالى و به واسطه تربيت انبيائى كه مربا هستند به تربيت الهى، از همه ظلمتها، از همه نقيصهها، از همه چيزى كه انسان را از راه باز مىدارد، اينها را خارج مىكنند از همه ظلمتها به نور، ميزان مؤمن، اين ميزان است هر كس از همه ظلمتها به واسطه تعليم انبيا خارج شده است و به نور مطلق رسيده است اين مؤمن است، مدعيان ايمان زيادند، لكن مؤمنيناند كند. آنهائى كه در مقابل مؤمنين هستند، والذين كفروا آنهائى كه كافر هستند آنها اولياءشان خدا نيست و طاغوت است و طاغوت، كفار را از نور خارج مىكند و به همه ظلمتها واصل مىكند. معيار مؤمن و غير مؤمن به حسب اين آيه شريفه اين است، مؤمن حقيقى آنطور تبعيت از انبيا كرده است و آنطور در تحت تربيت انبيا واقع شده است كه از همه ظلمتها و از همه نقصها بيرون آمده است و به نور رسيده است و مربى او و ولى او هم خداى تبارك و تعالى است و مربيان به واسطه هم انبيا هستند يعنى اينها تربيت شدههاى خدا هستند و آمدهاند كه ماها را، همه بشر را تربيت كنند و اگر چنانچه ما در تحت تربيت آنها واقع بشويم، از آن علومى كه آنها براى بشر آوردهاند ما استفاده كنيم و از آن تعليماتى كه كردهاند ما بهره برداريم، ما در صراط مستقيم واقع مىشويم و هدايت به نور مىشويم، هدايت به خداى تبارك و تعالى مىشويم كه آن نور مطلق است.
تربيت و تزكيه مقدم بر تعليم است
مسأله تربيت بالاتر از تعليم است، در آن آيه شريفه هم تلاوت آيات قرآن را، يعنى رساندن آن تعليماتى كه در راه تربيت و تعليم است، بعد از اينكه اين را مىفرمايد، بعد ويزكيهم را مىفرمايد، از اين ممكن است استفاده بشود كه مسأله تزكيه و مسأله تزكيه نفس اهميتش بيشتر از مسأله تعليم كتاب و حكمت است، مقدمه از براى اين است كه كتاب و حكمت در نفس انسان واقع بشود، اگر تزكيه بشود انسان، تربيت بشود به تربيتهائى كه انبيا عليهم السلام براى بشر هديه آوردند، بعد از تزكيه كتاب و حكمت هم در او به معناى حقيقى خودش، در نفس انسان نقش مىبندد و انسان به كمال مطلوب مىرسد و لهذا بعد از يك آيه ديگر مىفرمايد كه مثل الذين حملوا التوريه ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا مىخواهد بفرمايد كه علم تنها فايده ندارد، علمى كه تربيت در او نباشد، تزكيه در او نباشد اين علم فايده ندارد، همانطورى كه اگر الاغ و حمال، اگر چنانچه الاغ به بار او كتاب باشد، هر كتابى باشد، كتاب توحيد باشد، كتاب فقه باشد، كتاب انسان شناسى باشد، هر چه باشد، در بار او باشد و به دوش او باشد چطور فايده ندارد و آن حمار از او استفاده نمىكند، آنهائى هم كه انبار علم در باطنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض كنيد، تمام صناعات را، تمام تخصصات را داشته باشند، لكن تربيت و تزكيه نشده باشند، آنها هم آن علومشان براى آنها فايده ندارد بلكه بسيارى از اوقات مضر
صحيفه نور ج 13 صفحه 267
است. بسيارى از اوقات هست كه آن كسى كه عالم است، آن كسى كه همه چيز را مىداند لكن تزكيه نشده است، تصفيه نشده است، تربيت الهى نشده است، آن علمش وسيله است از براى اينكه بشر را به تباهى بكشد، چه بسا عالمانى كه براى بشر تباهى هديه مىآورند، آنها از جهال بدتر هستند و چه بسا متخصصانى كه براى بشر هلاكت ايجاد مىكنند، تباهى ايجاد مىكنند، آنها از مردم عامى بدتر هستند، ضررشان بيشتر است، همان است كه قرآن فرموده كه: كمثل الحمار و از آن هم بالاتر اينكه موجب صدمه به ديگران مىشود. شما كه براى تربيت معلم قيام كرديد و هر كس كه براى تربيت معلم قيام كرده است بايد بداند كه اولاً شغل، شغل الهى است. خداى تبارك و تعالى مربى معلمين است كه انبياء باشند، اولاً شغل، شغل الهى است و ثانياً تربيت و تزكيه مقدم بر تعليم است. مدرسههاى ما، دانشسراهاى ما، دانشگاههاى ما و همه مدارس علوم، چه علوم اسلامى يا غير اسلامى باشد، اينها اگر چنانچه در آنها تربيت باشد، تزكيه باشد، آنها مىتوانند خدمتها بكنند و براى بشر سعادت را به هديه بياورند و همه سعادتهاى بشر از علم و ايمان و تزكيه است ان الانسان لفى خسر انسان، اصلش اين حيوانى كه به اسم انسان خوانده مىشود، در خسارت و زيان است مگر يك طايفه، آنهائى كه ايمان آوردند به خداى تبارك و تعالى و آنچه كه او فرموده است و اعمال صالحه بجا آوردند وآثارش هم اين است كه تواصوا بالحق توصيه به حق و توصيه به صبر مىكنند و الا اگر چنانچه از اين استثناى الاالذين امنوا خارج شد، لفى خسر است، در خسران است، در زيان است. كوشش كنيد كه تربيت بشويد و تزكيه بشويد قبل از اينكه تعليم و تعلم باشد، كوشش كنيد كه همدوش با درس خواندن و تعليم، تربيت باشد كه او مقدم است به حسب رتبه بر تعليم و بر تلاوت آيات و در و بر تعليم كتاب و حكمت. تربيت معلم بايد بكنيد يعنى معلمينى تربيت بشوند كه اين معلمين با، علاوه بر اينكه آگاهى بر همه علومى كه مورد احتياج انسان است و مورد احتياج بشر، چه در دنيا و چه در آخرت هست علاوه بر اين و مقدم بر اين تزكيه در كار باشد، تصفيه نفس دركار باشد والا تربيتهاى شما و تعليمهاى شما بدون تزكيه و بدون اينكه تصفيه نفس بشود، براى بشر اگر ضرر نياورد، نفع نخواهد آورد بلكه ضرر دارد. تمام اين ضررهائى كه بشر مىبيند، تمام اين خسرانهايى كه بشر در اين سياره مىبيند، از دست همين عالمهائى هستند كه تخصص را دارند، لكن تربيت را ندارند. ما اگر چنانچه تزكيه داشتيم و تربيت اسلامى شده بوديم و خداى تبارك و تعالى ولى ما بود ولى ما طاغوت نبود، اين نقصهائى كه در اطراف كشورمان و همين طور در اطراف جهان هست، اين نقص نبود، اين اختلافات نبود، همه اختلافاتى كه پيدا مىشود الا فقط يكى، كه آن اختلاف ما بين حق و باطل است، تمام اختلافاتى كه پيدا مىشود براى اين است كه ما تربيت نشديم و ما تزكيه نشديم. بزرگترين دشمنى كه ما داريم عبارت از خودمان است اعدى عدوك آن نفسى است كه در بين جنبه خودشما هست، خود انسان دشمن بزرگ خود انسان است اگر چنانچه تربيت نشود، اگر چنانچه تزكيه نشود، انسان را همان خود انسان به تباهى مىكشد و به ظلمتها وارد مىكند و آخرش ظلمت بزرگ است كه آن جهنم است. ما اگر چنانچه خودمان را تربيت بكنيم، مشكلاتمان همه رفع مىشود، همه مشكلات از اين است كه ما تربيت
صحيفه نور ج 13 صفحه 268
نشدهايم، يك تربيت الهى و تحت بيرق اسلام در نيامديم، به حسب واقع، همه اين كشمكشهائى كه شما ملاحظه مىكنيد، همه اين كارشكنىهايى كه براى ملت ما هست، همه اينها براى اين است كه تربيت نيست در كار، تزكيه نيست در كار فقط يا جهالت است و يا علمى كه از جهالت براى انسان مضرتر است ميزان علم را خداى تبارك و تعالى به وسيله انبيا ذكر فرموده است و واقع مطلب همين است كه العلم نور علم نورى است كه خدا در قلوب مردم او را وادار مىكند، اگر نورانيت آورد، براى انسان اين علم است و اگر چنانچه حجاب شد براى انسان، آن علم نيست، آن حجاب است العلم هو الحجاب الاكبر.
شمايى كه مىخواهيد تربيت بشويد، تربيت معلم يا تربيت بكنيد، تربيت معلم، در رأس هر امرى اين است كه با اين تعليم تربيت را مقدم بداريد. اين جوانها نفوسشان مستعد است از براى گرفتن هر چيزى كه وارد بشود در نفوس، نفوس جوانها يك آينه صيقلى است كه باز از آن فطرت خودش جدا نشده است و اين آينه همه چيز در آن نقش مىشود ببندد. اگر چنانچه معلم، يك معلمى باشد كه دعوت به نور بكند، دعوت به صلاح بكند، دعوت به اسلام بكند، دعوت به اخلاق صالحه بكند، دعوت به ارزشهاى انسانى بكند، آن ارزشهائى كه عندالله ارزش است، اگر معلم اين كار را بكند همانطورى كه انبيا مردم را از ظلمات به نور مىكشانند، اين معلم هم اين بچهها را از ظلمات به نور وارد مىكند و همين شغلى است كه شغل انبياست و اگر خداى نخواسته معلمى يا معلمهائى بر خلاف مسير حق باشند، تربيت نشده باشند تزكيه نشده باشند، بر خلاف صراط مستقيم الهى باشند، اين آينههاى صيقلى كه نفوس جوانهاى ماست، در آن همان تعليمات اعوجاجى كه در اين خود معلم هست نقش مىبندد و او را رو به انحراف مىبرد يا به طرف شرق و يا به طرف غرب.
جمهورى ما وقتى اسلامى مىشود كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت حاكم باشد
جمهورى اسلامى محتاج به تربيت و تزكيه است، تمام قشرهاى ملت ما و همه ملتها احتياج به تربيت و تزكيه دارند، احتياج به تعليماتى كه از ناحيه انبيا آمده است دارند، مجرد اينكه ما ادعا بكنيم كه جمهورى ما اسلامى است اين ادعا پذيرفته نيست. آنوقت جمهورى ما اسلامى مىشود و به كمال خودش مىرسد كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت و در اين كشور حاكم باشد يعنى از آن نقطه اولى تا آن آخر حكومت، حكومت الهى باشد، سردمداران همه الهى باشند، كسانى كه در رأس حكومت هستند، كسانى كه در رأس امور هستند، الهى باشند، از نفسانيت خارج شده باشند، خود را نبينند، شخصيت خود را نبينند چون نه خودى دارند ونه شخصيتى، هر چه هست از خدا ست. اگر انسان الهى بشود و ادراك بكند كه اين بندگان راه خدا، اينها بندگان خدا هستند و بايد با آنها آن كرد كه خدا راضى است، اگر ما بيدار بشويم و بفهميم كه ما از خدا هستيم و به او رجوع مىكنيم انالله و انا اليه راجعون، اگر اين دو كلمه را ما در زندگى بفهميم كه ما از او هستيم و همه از اوست و ما هيچ هستيم و هيچ نداريم و هر چه داريم از اوست و ما به سوى او برگشت مىكنيم و از ما حساب مىبرند، ما را در
صحيفه نور ج 13 صفحه 269
حساب واقع مىكنند، اين دو كلمه را اگر ما بفهميم، با بندگان خدا آنطور كه خدا راضى است و آنطور كه امر خداست عمل مىكنيم. در همه ارگانهاى دولتى، در همه بازارهاى اسلامى، در همه كوچه و خيابانهاى ممالك اسلامى و در همه جا اگر اين كلمه الهى وارد بشود، در كارخانهها وارد بشود، در مزارع وارد بشود، در مدارس وارد بشود، در وزارتخانهها وارد بشود، در مجالس شورا و شوراها اين دو كلمه اگر وارد شد و ايمان به او آمد و انسان ادراك كرد اين را و ايمان به او آورد يعنى در قلبش واقع شد كه ما و همه از خدا هستيم و به او رجوع مىكنيم، همه موجودات از خداست و بايد با عدل الهى با آنها رفتار كرد و همه ما برمىگرديم به خداى تبارك و تعالى و اگر با عدل الهى رفتار كرديم، خداى تبارك و تعالى به ما رحمت بزرگ را وارد مىكند و اگر با عدل الهى رفتار نكرديم، آنجا خدا با ما با عدل رفتار مىكند كه هيچ كس نمىتواند از زير آن بار بيرون برود.
آن علمى ميزان و براى بشر سعادت است كه تربيت در آن باشد
آنها كه گمان مىكنند كه مدارس بايد علم در آن باشد و ديگر كارى به اين مسائل نداريم، بايد متخصصين باشند، ساده انديشند آنها، سادهانديشى است كه انسان گمان كند كه يك معلمى كه انحراف دارد، معلمى كه يا طرف شرق است و يا طرف غرب، يا تربيت شرقى دارد يا تربيت غربى، آن را ما معلم قرار بدهيم از براى اين فرزندانى كه نفوسشان مثل آينه صيقلى است و هر چه در او وارد بشود مىپذيرد، سادهانديشى است كه ما جوانهاى خودمان را به دست معلمى بدهيم كه به طرف شرق مىرود و بچههاى ما را شرقى كند يا به طرف غربرود و بچههاى ما را غربى كند سادهانديشى است كه ما گمان كنيم كه فقط تخصص ميزان است و علم ميزان است، علم الهى هم ميزان نيست، علم توحيد هم ميزان نيست، علم فقه و فلسفه هم ميزان نيست، هيچ علمى ميزان نيست آن علمى ميزان است و آن علمى براى بشر سعادت است كه تربيت در او باشد كه از مربى القا شده باشد، از كسى كه تربيت الهى شده است القا بشود به بشر، آن اگر چنانچه در همه مدارس ما، چه مدارس علوم اسلامى و چه مدارس علوم ديگر، اگر در همه آنها اين معنا باشد و انحراف در كار نباشد و استقامت باشد، چندى نمىگذرد كه همه جوانهاى ما كه اميد آتيه اين مملكت هستند، همه اطلاح مىشوند و همه نه شرقى و نه غربى بار مىآيند و همه بر صراط مستقيم واقع مىشوند. سادهانديشى است كه ما گمان بكنيم كه كافى است براى ما اينكه يك اشخاصى باشند داراى علم، اشخاصى باشند كه علم داشته باشند و تربيت، و لااقل علم داشته باشند و انحراف نداشته باشند. فرضاً كه ما بخواهيم كه علم را رواج بدهيم و با از علم علما استفاده كنيم. بايد علمى باشد و لااقل انحراف نباشد، كار نداشته باشد به شرق و غرب، اينطور نباشد كه معلمين ما و مربىهاى جوانهاى ما، تربيت مسكو شده باشند يا تربيت واشنگتن، سادهانديشى است كه ما گمان كنيم كه بايد همه اينها كه تخصص دارند هر طورى مىخواهند باشند، بايد بيايند و ما از آنها استفاده كنيم. استفاده نمىتوانيم بكنيم اگر مرض ظاهرى ما را يك متخصص خوب بكند، امراض باطنى براى ما ايجاد مىكند، از يك مرض كم به يك مرض بزرگ، از يك مرض
صحيفه نور ج 13 صفحه 270
كوچك به يك مرض بزرگ ما را مىكشاند. بايد توجه داشته باشيم ما به همه مسائل. همين حزب بعثى را كه ملاحظه مىكنيد كه الان مبدااينهمه گرفتارى براى كشور ما و براى كشور مسلم عراق ايجاد كرده است و براى آنجا بيشتر از اينجا ايجاد كرده است، اينها همينها هستند كه بسيارىشان متخصصند و بسيارىشان دانشگاه رفته بيرون آمدهاند لكن تربيت نداشتند، تزكيه نداشتند. اگر علم باشد و تزكيه نباشد، هم آن رژيم سابق پيش مىآيد و هم اين رژيم صدام. اگر ما تزكيه نكنيم خودمان را و اگر چنانچه همراه با علم تزكيه نباشد، كشور ما هم كشيده مىشود به همان طرفها و ما هم صدام خواهيم شد. بايد تربيت شما، تربيت معلم، يك تربيت اسلامى باشد، يك تربيت انسانى باشد، يك تربيت در صراط مستقيم باشد و الا تربيت مسكو را نمىتوانيم بپذيريم و تربيت واشنگتن را هم نمىتوانيم بپذيريم.
اسلحه داشتن دليل بر خيانت است و توطئه
اگر ما تربيت بشويم، و بحمدالله ملت ما تحولى حاصل كرده است و مقدمه اين است كه تربيت آخر را هم بشود، با همه اشخاصى كه با ما هم حتى مخالف هستند به طور انسانيت عمل مىكنيم، چنانچه الان مىبينيد كه ارتش ما و پاسدارهاى ما، با اين اسرايى كه آوردند، به طور انسانيت عمل مىكنند و بايد بيشتر عمل كنند. من سفارش مىكنم به تمام كسانى كه اين اسرا در اسارت آنها هستند، به حسن سلوك و به رفتار انسانى، و مهمانند اينها براى شما و البته الان در دست آنها اسلحه نيست و من اعلام مىكنم كه هر كس از افراد ملت ما اسلحه را كنار بگذارند بيايد در ملت ما وارد بشود مثل ساير افرادى كه هستند آنها در پناه اسلام محفوظ هستند. ولى ما اينقدر ساده انديش نيستيم كه كسانى كه اسلحه دارند و اتاق جنگ دارند آنها را هم وارد بكنيم در بين كشور خودمان و شغل به آنها بدهيم و يا معلمشان كنيم و يا در وزارتخانهها ببريم. اسلحه داشتن دليل بر خيانت است و توطئه. اسلام خيانتكار را تاديب مىكند و كسانى كه توطئه گرند از دنيا بيرون مىكند. ما نه آنطور هستيم كه اگر توبه كار بشوند و اسلحه را زمين بگذارند و بيايند، آنها را نپذيريم. اگر چنانچه هر يك از جيش عراق كه به روى ما اسلحه كشيده است اسلحه را كنار بگذارد و پناه بياورد به مملكت اسلامى ما، آنها را مثل مهمانان عزيز مىپذيريم و هر كس از اين جناحهاى داخلى كه تا حالا شرارت كردند و مشغول شرارت دست بردارند و اسلحه را كنار بگذارند و در دامن ملت وارد بشوند آنها را مىپذيريم و هر كس اسلحه در دست اوست مثل جيش صدام حسابش مىكنيم. الان اين اشخاصى كه اسير مملكت اسلامى هستند اينها اسلحه ندارند و اينها بايد به طور انسانى، به طور خوب با آنها رفتار بشود كه مىشود، لكن در عراق آن دستگاههاى تبليغاتى عراق كه هر روز دروغ مىگويد، راجع به اين هم دروغپردازى مىكند كه نه، اشخاصى كه اسير مىشوند با آنها چه مىكنند و چه مىكنند، در صورتى كه اين حرف دروغ است و مملكت ما اين اسرا را به طور انسانى، به طور اسلامى، به طور خوب با آنها رفتار مىكند و پذيرايى از آنها مىكند و هر كس كه مىخواهد بيايد، از دنيا بيايند ببينند كه چه مىكنند اينها، البته تبليغات سوء زياد
صحيفه نور ج 13 صفحه 271
است و ما بايد احتراز كنيم از كارهايى كه تبليغات سوء در آن كارها بهانه پيدا مىكند.هر كس به من نسبت بدهد مطلبى را بر خلاف دستورات اسلامى، دروغ گفته است ما در هر جا كه هستيم، پاسبانها در هر جا كه هستند، پاسدارها در هر جا كه هستند، ارتشىها در هر جا كه هستند، ژاندارمرى در هر جا كه هست و ارگانهاى دولتى هر جا كه هستند موظفند كه به مسائل اسلامى رجوع كنند و مسائل را اسلامى ختم كنند. ما مىخواهيم يك مملكت اسلامى باشد و من اعلام مىكنم كه هر كس به من نسبت بدهد مطلبى را كه بر خلاف دستورات اسلامى است. دروغ گفته است و هر كس كه به من نسبت بدهد كه من راضى هستم به اينكه يك وجب از زمين مردم غصب بشود، بر خلاف موازين اسلامى اخذ بشود يا يك شاهى از مردم گرفته بشود و مصادره بشود و موازين اسلامى نداشته باشد يا يك محاكمه بشود بر خلاف موازين اسلامى، يا يك تازيانه به كسى زده باشد بر خلاف مصالح اسلامى، من از آنها برى هستم و خداى تبارك و تعالى هم برى است. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه انسانها را و سلامت و سعادت ملت خودمان و كشور خودمان را مىخواهم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه شما موفق بشويد در تربيت معلم، و معلمهاى تربيت شده صحيح را در كشور ما تربيت كنيد كه سعادت ملت ما حاصل بشود.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 12:18 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 272
تاريخ: 20/10/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسؤولين بنياد شهيد انقلاب اسلامى
شهيد نظر مىكند به وجه الله
بسم الله الرحمن الرحيم
ارزش هر خدمتى مؤافق ارزش آن كسى است كه برايش خدمت مىكنيم. هر كس هر خدمتى در راه خدا براى خلق خدا بكند اين ارزش دارد لكن ارزشها مختلف هستند به ارزش آنهايى كه براى آنها خدمت مىكنيم. همه بنيادهايى كه براى خدا در راه اسلام به كشور خودشان خدمت مىكنند و همه اشخاصى كه براى اعتلاء كلمه اسلام خدمت مىكنند همه آنها پيش خداى تبارك و تعالى ارزش دارد و مورد عنايت حق تعالى انشاء الله خواهند شد لكن ارزش بنياد شهيد، خدمت به شهيد و خدمت به بازماندگان شهيد و خدمت به آنهايى كه در راه اسلام براى فداكارى حاضر شدند لكن معلول شدند و عضوى از اعضاى خودشان را از دست دادند يا جراحاتى بر آنها وارد شده است ارزش اين خدمت كه براى شهداء اسلام و براى فداكاران اسلام انجام مىگيرد شايد از ساير ارزشهابيشتر باشد درباره شهيد آنقدر از اسلام و از اولياء اسلام روايات وارد شده است در فضل شهادت كه انسان متحير مىشود. من بعضى از يك روايت را براى شما ترجمه مىكنم تا بدانيد كه شما در خدمت چه اشخاصى هستيد و بنياد شما چه ارزشى دارد. در روايتى از رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) نقل شده است كه براى شهيد هفت خصلت است كه اولى آن عبارت است از اينكه اول قطرهاى كه از خون او به زمين بريزد تمام گناهانى كه كرده است آمرزيده مىشود و مهم آن آخرين خصلتى است كه مىفرمايد، مىفرمايند كه به حسب اين روايت) كه شهيد نظر مىكند به وجه الله و اين نظر به وجه الله راحت است براى هر نبى هر شهيد. شايد نكته اين باشد كه حجابهائى كه بين ما و حق تعالى هست و وجه الله است و تجليات حق تعالى هست، تمام اين حجابها منتهى مىشود به حجاب خود انسان. انسان خودش حجاب بزرگى است كه همه حجابهائى كه هست، چه آن حجابهائى كه از ظلمت باشند و آن حجابهائى كه از نور باشند منتهى مىشوند به اينكه حجابى كه خود انسان است. ما خودمان حجاب هستيم بين خودمان و وجه الله و اگر چنانچه كسى فى سبيل الله و در راه خدا اين حجاب راداد، اين حجاب را شكست و آنچه كه داشت كه عبارت از حيات خودش بود تقديم كرد، اين مبدا همه حجابها را شكسته است، خود را شكسته است، خود بينى و شخصيت خودش را شكسته است و تقديم كرده است و چون براى خدا جهاد كرده است و براى خدا دفاع كرده است از كشور خدا و از آئين الهى و
صحيفه نور ج 13 صفحه 273
هر چه داشته است در طبق اخلاص گذاشته و تقديم كرده است، خود را داده است، اين حجاب شكسته مىشود. شهدا، شهدائى كه براى خداى تبارك و تعالى و در سبيل خداى تبارك و تعالى و راه خداى تبارك و تعالى جان خودشان را تقديم مىكنند و آنچه كه در دستشان است و بالاترين چيزى است كه آنها دارند تقديم خداى مىكنند، در عوض خداى تبارك و تعالى اين حجاب كه برداشته شد جلوه مىكند براى آنها، تجلى مىكند براى آنها چنانچه براى انبيا هم چون همه چيز را در راه خدا مىخواهند و آنها خودى را نمىبينند و خود را از خدا مىبينند و براى خودشان شخصيتى قائل نيستند، حيثيتى قائل نيستند در مقابل حق تعالى، آنها هم حجاب را بر مىدارند فلما تجلى ربه للجبل جعله دكا تجلى مىكند خداى تبارك و تعالى در كوه طور و يا در جبل انيت خود موسى و موسى صعق . آنها در حال حيات، انبيا و اوليا نظير انيبا و تالى تلو انبيا در زمان حياتشان آن چيزهايى كه حجاب بوده است بين آنها و بين حق تعالى مىشكنند و صعق براى آنها حاصل مىشود و موت اختيارى براى آنها حاصل مىشود، خداى تبارك و تعالى بر آنها تجلى مىكند و نگاه مىكند به حسب آن نگاه عقلى، باطنى و روحى و عرفانى و ادراك مىكنند و مشاهده مىكنند جلوه حق تعالى را و شهيد هم حسب اين روايتى كه وارد شده است، نظير انبيا وقتى كه شهيد شد چون همه چيز را در راه خدا داده است خداى تبارك و تعالى جلوه مىكند به او و آن هم ينظر الى جلوه خدا، الى وجه الله اين آخر چيزى است كه براى انسان، آخر كمالى است كه براى انسان هست. در اين روايتى كه در كافى نقل شده است در اين روايت انبيا را مقارن شهدا قرار داده است كه در جلوهاى كه حق تعالى مىكند بر انبيا همان جلوه را هم بر شهدا مىكند. شهيد هم ينظر الى و جه الله و حجاب را شكسته است همانطورى كه انبيا حجابها را شكسته بودند و آخر منزلى است كه براى انسان ممكن است باشد، مژده دادهاند كه براى شهدا اين آخر منزلى كه براى انبيا هم هست شهدا هم به حسب حدود وجودى خودشان اين آخر منزل به اين آخر منزل مىرسند.
خدمت در بنياد شهيد در رأس خدمتهاست
بنياد شهيد از همه بنيادها افضل است براى اينكه شهيد از همه افراد افضل است. خدمت در بنياد شهيد در رأس خدمتها هست، همه خدمت مىكنند و همه براى خدا و براى همه فضل است و براى همه ارزش هست در بارگاه الهى. همه خدمتگزارهايى كه خدمت مىكنند، آنهايى كه خدمت مىكنند براى جنگزدهها آنها هم خدمتشان براى فداكاران است. اين جنگزدهها كه الان در ايران هستند و در خارج از وطنشان هستند اينها هم راجع به اينها هم هر كس خدمت بكند خدمت به فداكاران است لكن خدمت به شهيد ارزشش بيشتر از همه خدمتهاست. معلولى كه جان خودش را در دست گرفته و تقديم كرده است لكن موفق نشده است به شهادت آن هم فداكارى خودش را كرده است. شما كه خدمت به شهيد مىكنيد و بنياد شما كه بنياد شهيد است قدر اين بنياد را بدانيد و قدر اين خدمت را بدانيد. براى كم كسى اينطور مطلبى كه براى شهيد گفته شده است براى كم كسى هست، آنها را قرين
صحيفه نور ج 13 صفحه 274
انبيا قرار دادهاند. خدمت شما به آنها خدمت به نبى اكرم است، خدمت به انبياست. بدانيد كه شما در راه شهيد داريد خدمت مىكنيد و بنياد شما بنياد شهيد است و شهيد افضل است شهادت از همه چيزها و باز در روايتى است كه هر خوبى بالاتر از او هم خوبى هست تا برسد به قتل در راه خدا، شهادت در راه خدا، بالاتر از او ديگر خوبى در كار نيست و معلوم نكتهاش براى اينكه كسى كه همه چيزش را براى خدا تقديم كرده است و حيات كه بالاترين سرمايه است براى او در اين عالم تقديم كرده است، ديگر اين بر و از اين خوبى بالاتر نمىشود باشد. شما خدمت مىكنيد به انسانهايى و به كسانى كه وابسته هستند به اين شهدا و شهدا به آنها علاقه دارند و الان هم شهيد هستند نسبت به آنها و خدمت شما ارزشمندترين خدمتهاست كه تصور مىشود و به حسب اينطور روايات من اميدوارم كه همه ملت ما و همه افرادى كه در سرتاسر كشور ما هستند خدمتگزار باشند به اين كشور و خدمتگزار باشند به جمهورى اسلام به و خدمتگزارى آنها همان مجاهده در راه خداست و من اميدوارم كه همه آنها با مجاهدين در راه خدا شريك و سهيم باشند براى اينكه آنها هم مجاهده مىكنند ولو آن پيرزنى كه در اقصى بلاد دارد يك خدمتى مىكند براى اين مجاهدين و يا يك پيرمردى كه در اقصى بلاد دارد خدمت مىكند براى اين شهدا و مجاهدين و بازماندگان شهدا. من اميدوارم كه خداوند به همه آنها ثواب مجاهدين را عنايت بفرمايد و عمده چيزى كه هست اين است كه صادقانه خدمت كنيد، خدمت بكنيد، گمان نكنيد كه شما يك كارى كه (براى آنجا) براى آنها انجام مىدهيد يك منتى بر آنها داريد. منت آنها را بكشيد، منت آنها را بكشيد خدمت بكنيد، احترام بكنيد از آنها. اينها خانواده شهدا هستند و معلولين و خانوادههاى معلولين كه ارزششان آنقدر است و ما بايد خدمتگزار به آنها باشيم. هر عملى كه انجام مىدهيم، هر خدمتى كه به آنها انجام مىدهيم عملى است كه در پيشگاه خدا مقبول است و ما بايد با كمال خرسندى منت آنها را بكشيم و خدمت به آنها بكنيم. مبادا يك وقتى يك كلمه درشتى گفته بشود به اين بازماندگان شهدا يا به اين معلولين و باز كسانى كه عائله معلوليناند. توجه داشته باشيد كه عملى را كه مىكنيد خالص براى خدا باشد و براى آن كسى كه فداكار براى خدا بوده است و جانش را در راه خدا اهداء كرده است شما خدمت به او مىكنيد و اين خدمت به خداست همانطورى كه ما منت از خداى تبارك و تعالى مىكشيم و عبادت او را كه مىكنيم منت اوست بر ما خداى تبارك و تعالى ما را منت بر ما گذاشته است و ما را هدايت كرده است و هر عملى كه بكنيم منت بر او نداريم و او منت بر ما دارد اين خدمت هم خدمت به خداى تبارك و تعالى و مجاهدين در راه او و شهداء در راه اوست و ما بايد با سر و جان خدمت بكنيم و ابدا در نظرمان نيايد كه ما يك كارى انجام داديم، آنها جان خودشان را دادند و شما قدرتى كه داريد، داريد خر ج مىكنيد براى آنها و من اميدوارم كه در راه خدا كه شد ثواب مجاهدين را به شما عنايت بفرمايد خداى تبارك و تعالى.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:07 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 275
تاريخ: 22/10/59
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از خانوادههاى شهداى رودسر، كاشان، تبريز و اعضاى واحد فرهنگى ستاد جهاد سازندگى تهران
كوشش رضاخان در سركوبى عشاير و روحانيون و منع مراسم و دستجات مذهبى
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عكسهائى كه از شهدا، از جوانهاى نيرومند ملت ما، در دست شما مردان و زنان هست، غرور آفرين است و موجب تأثر و تأسف. من براى آنها رحمت و براى معلولين سلامت و براى شما و بازماندگان شهدا عافيت و سلامت و صبر از خداى تبارك و تعالى خواستارم. اين مصيبتهائى كه بر شما وارد شده است، بر همه ملت، بر همه ما وارد است. اينها فرزندان ملت هستند و برادران ما. يك مطلبى كه بايد عرض كنم و تنبه بدهم اين است كه اين قدرتهاى بزرگ از زمانى كه رضاخان آمد به ايران و رضاخان را فرستاد ند براى ايران تا اين زمانى كه نهضت شما ملت اسلامى تحقق پيدا كرد، حسابهايى كرده بودند پيش خودشان و آن حسابهايى روى موازين دنيا و ماديت بود و بعضى حسابها را نكرده بودند. يعنى نمىتوانستند بعضى از مطالب را توجه پيدا كنند و حساب رويش بكنند. در زمان رضاخان كوششهاى زيادى براى راه باز كردن به اين ملتها و خصوصا ايران و راه باز كردن براى تحت سلطه قرار دادن ملت ما چپاولگرىهاى بى حساب، راههاى مختلفى را داشتند. يك راه اين بود كه عشائر اين كشور را سركوب كنند و آنها را از حال عشائرى بيرون بياورند و به اصطلاح خودشان تخته قاپو كنند. براى اينكه مىديدند كه اين عشائر براى ايران يك پشتوانه است، اين عشائر مختلفى كه در ايران هست، در همه جاى ايران عشائر هستند، در خوزستان هست، در كردستان هست، در كرمانشاه هست، در فارس هست، در سيستان و بلوچستان و آذربايجان و همه جا از اين عشائر زياد هستند و اينها يك پشتوانهاى بودند از براى ايران و آنها كوشش داشتند به اينكه عشائر را سركوب كنند و لهذا همه عشائر را تقريبا سركوب كردند به وسيله رضاخان و حالا ما مىفهميم كه عشائر چه نقشى دارند در ايران، در عين حالى كه الان بعضى عشائر ايران وارد جنگ هستند، ولى اين بعضى عشائر كارهاى شجاعانه مىكنند و عشائر ديگر از قبيل عشائر بختيارى، عشائر قشقايى فارس و عشائر امثال اينها، همه اينها به اسلام وفا دارند و داوطلبند از براى اينكه به جبههها بروند و اميد است كه احتياج نباشد به اينكه همه عشائر ايران وارد جبههها بشوند و ما امروز مىفهميم كه آنها به واسطه مطالعاتى كه داشتند براى عشائر چه قدرتى قائل بودند، آنها ضربهاى از تنگستانى خورده بودند و در صدد اين بودند كه عشائر را بكلى از بين ببرند، اين يك نقشهاى بود كه
صحيفه نور ج 13 صفحه 276
در آنوقت اينها كشيدند، چنانچه سركوبى روحانيون نيز همانطور بود. آنها از روحانيون در طول تاريخ صدماتى ديده بودند و خصوصا انگلستان در باب قضيه قرار داد تنباكو صدمه ديده بود، از اين جهت يكى از نقشهها هم اين بود كه اين قدرت را از ملت بگيرند و اين را سركوب كنند و ملت را از آنها و آنها را از ملت جدا كنند و مسائل ديگرى كه در زمان رضاخان بود از قبيل اين منع كردن به دستجاتى كه در همه ايران در ماه محرم و صفر اين دستجات بيرون مىآمدند، اين هم قدرتى بود و آن را هم ممنوع كردند در آنوقت و امثال اينها كه زياد است، تا نوبت رسيد به پسر خلف او كه همانطور كه او جنايتكار و خائن بود اين از پدر در آن جهت جلو افتاد و او هم آن كرد كه شما همه مىدانيد و تفصيلش را لازم نيست عرض كنم، تا وقتى كه انقلاب شد.
ابطال نقشههاى عمال اجانب با مقاومت و هماهنگى قواى انتظامى و سپاه پاسداران در برابر حمله متجاوزين
در وقتى كه انقلاب شد، شما ديديد كه آن سران ارتش كه فاسد بودند يا فرار كردند يا گرفتار شدند، لكن اصل ارتش كه به حسب طبيعتش وفادار به كشور و اسلام است بود، از آنوقت شروع كردند به اينكه ارتش طاغوتى است نبايد باشد، دنبال اين مطلب تا حالا هم صحبت هست. اين ارتشى كه نشان داد در همين جنگهائى كه شده است مرتبه وفادارى خودش را و قدرت خودش را، آنها براى اينكه ديدند ارتش توجه به ملت پيدا كرد و متصل به ملت شد او را هم يك خارى بر چشم خودشان حساب كردند، از اين جهت آن عناصرى كه با آنها همدست هستند و خدمتگزار به آنها هستند، در مطالبى كه در طول اين مدت بعد از انقلاب مىگفتند همهاش راجع به اين بود كه اين قواى انتظاميهاى كه هست و اين قواى نظامى كه هست اينها همه طاغوتى هستند، نه ما بايد ارتش داشته باشيم و نه ما بايد ژاندارمرى داشته باشيم و نه ما بايد شهربانى داشته باشيم، همه اينها بايد كنار گذاشته بشود از سر شروع كنيم. اين هم معلوم شد كه اين نقشه هم براى چه بوده و امروز كه نقش مهمى، بالاترين نقش را اين ارتش و اين ژاندارمرى و اين شهربانى دارند معلوم مىشود كه آنها از چه مىترسيدند و مىخواستند چه بكنند مىخواستند ما امروزى كه مبتلا هستيم به جنگ بين قواى بعثى كافر، ما هيچ نداشته باشيم و آنها همه چيز، و از آنها هم بيشتر راجع به پاسدارها بود كه پاسدارها هم تمام قدرت آنها صرف اين مىشد كه پاسدار اصلا لازم نيست، كافى است همانى كه بود و مىخواستند كه پاسدارها را از معركه بيرون كنند و ما ديديم كه نقش اين پاسدارها هم جنگ چه بود و الان بحمدالله پاسدار و پاسبان و ژاندامرى و ارتش و عشائر و ساير قواى مردمى و بسيج و همه اينها هماهنگاند و قدرت باطل را در هم كوفتهاند و خواهند كوبيد. اين نقشهها بود كه اينها كشيده بودند، امروز هم در صدد همين نقشهها هستند و شما بايد غافل نباشيد از اين چيزهائى كه منتشر مىكنند، شما بايد توجه داشته باشيد كه هر گروهى كه بيشتر مورد حمله بود و اين اشخاص منحرف بيشتر به او حمله مىكردند و مىكنند، بدانيد كه اين براى ملت مفيدتر است و براى اجانب مضرتر، اگر ديديد پاسدارها را بيشتر مىكوبند،
صحيفه نور ج 13 صفحه 277
بدايند كه آنها از پاسدار زياد مىترسند، اگر ديديد ارتش را سركوب مىخواهند بكنند و با ملت جدا كنند بدانيد كه از او هم مىترسند و همين طور و اگر ديديد كه روحانيون را مىخواهند از صحنه بيرون كنند و بدانيد كه آنها از روحانيون مىترسند و ترسيدهاند سابق هم.
ملت ما، جريان تاريخ را عوض كرد
شما برادرهاى ما كه بازماندگان افتخار ايران هستيد، بازماندگان اشخاصى هستيد كه در تاريخ افتخار براى ايران اثبات كرد و ثبت كرد و شما معلولانى كه افتخار براى ايران آفريديد، مطمئن باشيد كه در دنيا و در آخرت اسم شما ثبت است. شما تاريخ را عوض كرديد، ملت ما تاريخ را تاريخ ديگر كرد، جريان تاريخ را عوض كرد، آنها هم حساب همه چيز را مىكردند الا يك حساب و آن حساب معنويت. آنها از چشمهاى چپ نگاه مىكردند به دنيا كه چشم عمياست، از چشم نابينا نسبت به معنويات كه چشم راست انسان است نظر مىكردند، هم چپىها و هم راستىها، آنها با آن چشم كج بين خودشان حساب عشائر را كرده بودند، حساب روحانيون را هم كرده بودند، حساب ارتش را هم بعد كرده بودند، حساب قواى نظامى و انتظامى را هم كرده بودند، حساب پاسدارها را هم كرده بودند، لكن يك حساب را نكرده بودند و آن حساب معنويت بود. آنها توجه به اين نداشتند كه ملت همه با هم علاقه به خدا دارند و علاقه به اسلام. آن علاقهاى كه پيشقدم مىشوند به واسطه آن علاقه براى فداكارى و براى شهادت. ما هر روز مىبينيم اشخاصى كه مىآيند با من صحبت مىكنند، مصافحه مىكنند، بينيم كه اشخاصى مىآيند و گريه مىكنند مىگويند كه براى ما - دعاى - دعا بكن شهيد بشويم. من دعا مىكنم كه پيروز باشند و ثواب شهيد به آنها داده بشود. اين حساب را نكرده بودند، اينها تاريخ صدر اسلام را يا نديده بودند يا غفلت از آن كردهاند. صدر اسلام اسلحه و مهمات غلبه نكرده برد تا امپراطورى به آن عرض و طول، براى اينكه اسلحه نداشتند مسلمين هر چند تايشان يك شتر داشتند، چند تايشان يك اسب، شايد در همه لشكرشان چند تا اسب بود، شمشير كندى يا تيزى. آن طرف چه امپراطورى ايران و چه امپراطورى روم داراى همه چيز بودند تمام ساز و برگهاى جنگى كه در آنوقت در اختيار آنها بود مجهز به همه جهازهاى جنگى بودند، لكن فقط يك چيز را نداشتند و آن ايمان. چون ايمان نداشتند بايد در بعضى از جنگها آنها را امر مىكردند كه ببندند به هم اين ارتش خودشان را كه فرار نكنند، با زنجير اينها را به هم مىبستند از قرارى كه در تاريخ هست و مىآوردند در جبهه جنگ. امروز هم برادرها شما بدانيد اين را كه مخالفين ما همه چيز دارند الا ايمان و شما ايمان داريد كه فوق همه چيز است و بحمدالله همه چيز هم داريد.
من اميد اين را دارم كه همانطورى كه در صدر اسلام، قدرت ايمان آن امپراطورىهاى بزرگى كه بر تقريبا همه دنياى آنوقت سلطه داشتند و همه قدرتها دست آنها بود و ارتش اسلام با ايمان خودش و با اعتقاد به مبداء و معاد غلبه كرد بر آنها، شما هم در عين حالى كه مقابل سلطههاى بزرگ و قدرتهاى بزرگ همه ماها با حساب دنيائى ناچيز هستيم، با حساب معنويت به همه مقدم بشويد انشاء
صحيفه نور ج 13 صفحه 278
الله و همه قدرتها را منع كنيد از دخالت در كشور خودتان و انشاء الله اين نظام فاسد بعثى را كه در حال احتضار است آن را هم به قبرستان بفرستيد. لكن توجه به اين معنا كه بايد اين ايمان را حفظ كنيد و آن وحديت كه به تبع ايمان براى شما حاصل شده است آن را هم حفظ كنيد. ما اگر شهيد داديم زياد، معلول داديم زياد و خيلى از جوانها را از دست داديم، لكن ايمان را بحمدالله ملت ما زن و مردش، بزرگ و كوچكش ايمان را از دست نداده است و مطمئن به اين است كه با ايمان خودش به همه قدرتهائى كه قصد تجاوز داشته باشند غلبه خواهد كرد. خداوند همه شما را پيروز كند و شهداى ما را به رحمت خودش و اصل كند و معلولين ما را شفاى عاجل عنايت كند و به همه ملت ما اجر و مزد و وحدت كلمه عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:07 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 13 صفحه 279
تاريخ: 25/10/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اصناف و بازاريان تهران و جوانان خوزستانى
بازار بايد مظهر تام اسلام و عدالت باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
بازار در طول تاريخ، بازارهاى تمام كشور و خصوصا بازار تهران يك بازوى قوىاى از براى اسلام و از براى كشور بوده است و انشاء الله خواهد بود. اگر تمام شما يادتان نيست، بعضى از سالمندان يادشان است كه رژيم سابق (شايد زمان رضاشاه بود) اينها در صدد بر آمدند كه اصل بازار نباشد در ايران، از اين مجتمع زير سقف مىترسيدند، از مجتمعاتى كه حصار داشت و زير سقف بود و مجمع مومنين و متدينين و جوانهاى متعهد بود مىترسيدند، از مساجد كه محل اجتماع همين بازاريان بود و از خود بازار كه مجمع ملت بود خوف داشتند و هميشه بازار دنباله مقاصد اسلامى و براى پيشرفت اسلام و براى پيشرفت اقتصاد اسلامى يك بازوى ستبر قدرتمندى بوده است و الان هم همين طور است. منتها سابق، دولتهاى رژيم سابق و خود رژيم سابق چون با مردم نبود و مردم هم با او نبودند، شايد جرات نكرد يك دفعه محمدرضا توى بازار بيايد اما اكنون اينطور نيست براى اينكه دولت و بازار، رئيس جمهور و بازارى اينها برادر هستند و از خود اين مردم هستند، اينطور نيست كه در آن ردههاى به اصطلاح خودشان بالا باشند و به حسب واقع منحط باشند كه مردم آنها را نپذيرند. در طول تاريخ هر مشكلى كه پيدا مىشد براى اسلام و براى علماى بزرگ اسلام كافى بود كه نصف روز بازار براى يك همچو امرى بسته بشود و مشكل حل بشود. يك پشتوانه عظيمى است بازار براى اسلام، و بازارىها بايد با كمال دقت اين مسأله را حفظ كنند.
در همه قشرها اشخاصى كه مخالف با مصالح عمومى مسلمين باشند و فعاليتهايشان بر اين باشد كه جيبهاى خودشان را پر كنند، هست. بازار هم افرادى هستند كه در همچو وقتى كه كشور ما مبتلاى به جنگ است و پيرزنها و پيرمردهاى دهاتى هر چه دارند، دارند در راه اين اسلام و جنگ مىدهند، باز در بين بازار اشخاص منحرفى هستند كه از خدا بى خبرند و در يك همچو موقعى كارشكنىها مىكنند براى دولت و كارشكنىها مىكنند براى اين جنگى كه الان ما داريم. مورد تأسف است اين معنا كه قشرهاى ميليونى ملت در تمام دهات و قصبات و شهرها و بازارها براى اين جنگ نگران هستند و پشتيبان اين جنگ و اين جنگزدهها واين ارتش و اين پاسدارها هستند، لكن يك عدهاى در مقابل اين تودههاى عظيم در هر جائى از مملكت هستند و در بازار هم هستند كه در مقابل
صحيفه نور ج 13 صفحه 280
اسلام خودشان را قرار دادند، در مقابل كشور اسلامى خودشان را قرار دادند. كوشش كنيد، آقايان بازارى كوشش كنند در اينكه مبادا اينها بازار را متهم كنند، مبادا اينها بازار را بدنام كنند. بازار ايران خوشنام است و هميشه پشتيبان كشور و ملت و اسلام بوده است و در هر مشكلى بازار درحل آن مشكلها دخالت داشته است و جزء ملت بوده است و همان ملت است و همان مردم است كه در بازارها مجتمع هستند و مشغول اقتصاد ملت هستند و مشغول كارهاى صحيح هستند. توجه داشته باشيد كه يك گروه كوچكى كه منافعشان از دست يا رفته يا خوف اين را دارند كه از دست برود، يعنى منافع نامشروعشان از دستشان رفته است، كارى نكنند كه بازار را متهم كنند از قول بازار يك چيزى نگويند، اگر يك وقت از قول بازار يك مطلبى را منتشر كنند، بازارىها اعتراض كنند و به آنها بگويند كه شما اسماء خودتان را بنويسيد در اعلاميههاى خودتان. بايد خيلى امروز ما توجه به اين مسائل داشته باشيم. اجتماع بازار يك اجتماعى است كه اگر در يك مسير اسلامى حركت بكند (و بحمدالله حركت مىكند) مملكت را از آسيب نگه مىدارد. همين بازار است كه پشتوانه ارتش است و همين بازار است كه در اين زمان پشتوانه كشور است و دولت است و اگر چنانچه تفرقه در بازار نباشد و بعضى از اشخاص كه تفرقه افكن هست گذاشته بشود كه فعاليت بكنند، خداى نخواسته اين ستون ستبر اسلام را يك وقت از بين مىبرند. بايد توجه داشته باشيد. شما مىدانيد كه در مشكلاتى كه سابق بود در از زمان ميرزاى شيرازى تا حالا مشكلات در بازارها حل مىشد. اگر يك وقت يكى از علماء تهران به واسطه بدرفتارى دولتهاى زمان قاجار مىخواست از تهران برود، بازار بست و همان بود كه آنها توبه مىكردند و آن عالم را با التماس نگه مىداشتند. اين بازار است كه بايد درست توجه بكند و قشرهاى مختلفى كه دارد توجه بكند و مساجد را آباد بكنند و مساجد را پر بكنند از جمعيتهاى خودشان. در ممالك اهل سنت آنكه من ديدم در حجاز وقتى كه اذان ظهر گفته مىشود بازارها بسته مىشود يا باز است و شرطه آنها را حفظ مىكند و مىروند مسجدالحرام براى نماز يا مسجد النبى براى نماز.
بازار بايد مظهر تام اسلام و عدالت باشد. بازار بايد احتراز كند از چيزهائى كه مخالف دستورات اسلام است و اقبال كند به آن چيزهائى كه مؤافق دستورات اسلام است. از ربا بازار بايد مطهر باشد. اگر در بين بازارىها اشخاصى باشند كه خداى نخواسته ربا مىخورند، خود بازارىها آنها را نصيحت كنند. مبادا يك همچو مرضى توسعه پيدا بكند و مملكت ما را به نابودى بكشد. رباخورى، بازارها را از بين خواهد برد، مردم را خواهد تباه كرد. مبادا خداى نخواسته در بين بازار يك همچو معصيت بزرگى كه در رأس معاصى، خدا قرار داده است و آن را بالاتر از زنا و در حكم مقاتله با خدا قرار داده است مبادا يك وقت در بازار يك همچو امرى باشد و انصاف نيست كه در بازار گرانفروشى باشد. در موقعى كه مردم ايران، زن و بچه مردم ايران براى جنگزده دارند از منافع خودشان مىگذرند و آن چيزى كه دارند هديه مىكنند، مبادا در يك همچو موقعى در بازار اشخاصى پيدا بشوند كه گرانفروشى كنند كه موجب فلج مردم و ناراحتى مردم بشود. اگر خداى نخواسته از
صحيفه نور ج 13 صفحه 281
اعمال ما يك شكستى واقع بشود به اسلام، مسووليت ما پيش خداى تبارك و تعالى بسيار بزرگ است.
اشخاصى كه در جنگ تشخيص نمىدهند، راجع به جنگ اظهار نظر نكنند.
مبادا در بازار يك وقت راجع به ارتش ايران، راجع به دادگسترى ايران، راجع به پاسبان و پاسدارها و اينها مسائلى طرح بشود كه اسباب تضعيف آنها شود و خصوصا ارتش و پاسدارها و ژاندارمرى كه الان مشغول به جنگ هستند و در رديف اول جنگ واقع شدند و كشته مىدهند و خون نثار مىكنند مبادا يك وقت مسائلى طرح بشود در بازار يا جاهاى ديگر كه موجب تضعيف بشود. بايد اين نكته توجه به آن بشود كه مردم عادى اطلاع از فنون جنگ ندارند، فنون جنگ را ارتش دارد آن هم رده اول ارتش، نه همه اگر يك روز پيشروى مىشود، يك روز عقب روى مىشود، نبايد اين را در مجلس يا در بازار يا در نطقها طرح بكنند كه چرا اينطور شد. شما مطلع نيستيد از كيفيت جنگ، كيفيت جنگ يك روز جلو رفتن هست، يك روز عقب رفتن هست و اينها همه از مسائلى است كه آنهائى كه تشخيص مىدهند، بايد اين امر را انجام بدهند. اشخاصى كه تشخيص نمىدهند، ننشينند توى خانههايشان در بين مردم بيايند بگويند كه چرا اينطور شد، چرا اينطور شد. اينها از مسائلى است كه امروز لازم است احتراز از آن بشود. من به همه نصيحت مىكنم كه راجع به جنگ كه الان ما مبتلا هستيم، نيايند اظهار نظر بكنند كه به نظر من اينطور است. نظر شما هر چه هست، اما اعلام نبايد بكنيد، نبايد يك مطلبى را كه موجب تشويش خاطر رؤساى ارتش است، موجب تشويش خاطر رئيس جمهور هست موجب تشويش خاطر دولت هست، يك حرفهائى زده بشود بدون اينكه مطلع باشيد داريد چه مىكنيد. شما خيال مىكنيد كه مىخواهيد خدمت بكنيد و به حسب واقع خدمت نيست. توجه به اين مسائل را بايد كرد و هر كس رفت جبهه و برگشت نبايد فرياد بكند كه جبهه چه بود. شما و من تشخيص نمىدهيم كه در جبهه بايد چه بشود، جبهه را آنهائى كه متخصصاند تشخيص مىدهند كه بايد چه جور باشد و جبهه را چه جور نگهدارى كنند و چطور موازين جنگ را اجرا بكنند. اگر خداى نخواسته به واسطه حرف ما، به واسطه اقدامات ما در جبهه يك سستى پيدا بشود، يك دلسردى پيدا بشود در جبهه جنگ، مسوولش همه ما هستيم. بازار بايد يكدل دنبال جبهه باشد و از پشت سر جبهه را تقويت بكند و مجلس بايد پشت سر جبهه باشد و مجلس را تقويت بكند و ناطقها، نويسندهها روزنامه نويسها و همه مطبوعات، راديو تلويزيون، همه اينها بايد امروز دنبال اين باشند كه پيروزى حاصل بشود، ننشينند هى اشكال بكنند و هى تضعيف بكنند قواى انتظامى ما را. و من به قواى انتظامى و نظامى كه الان دارند در سرحدات جانفشانى مىكنند همه طوايفشان، چه عشائر و چه مردم عادى غير نظامى و چه خود نظامىها و چه قواى ديگر مسلح مثل پاسدارها و پاسبانها به همه اينها من نويد مىدهم كه ايران پشت سر شماست، مملكت ايران پشت سر شماست، شما اعتناء نكنيد به بعض حرفهائى كه گاهى گفته مىشود، آنها هم ممكن است بعضىشان از روى غرض باشد ولى شايد غالبا
صحيفه نور ج 13 صفحه 282
غرض نداشته باشند، توجه ندارند به مسائل.
بايد قواى ما در سرحدات كه الان جانفشانى مىكنند اتكال به خدا كنند و توجه داشته باشند كه در تمام دنيا يك ارتشى كه اينطور ملت با آنها مؤافق باشد، نيست. الان ارتش عراق ملت عراق بكلى مخالف با ارتش عراق است و ملت ما بكلى مؤافق با ارتش ماست و پشتيبان ارتش ماست. بازارهاى مسلمين همه پشتيبان شما هستند، تودههاى مردم همه پشتيبان شما هستند. اگر يك عدهاى باشند كه از رژيم سابق ماندهاند، از تفالههاى آن امر فاسد مانده است، يا بعض اشخاصى باشند كه سرسپرده به ابر قدرتها هستند و اسباب يك اغتشاشى يا اسباب يك دلسردى مىشود، اينها ملت نيستند. آن كه ملت است بازارهاى مسلمين است، آن كه ملت است آن كارخانهها و اين صحراها و آنهائى كه براى اين ملت دارند كار مىكنند، اينها با شما موافقند. اگر يكى يك صحبتى كرد دلسرد نشويد و با كمال قدرت و اتكال به خدا به كارهاى خودتان به آن ترتيبى كه نقشههاى خودتان اقتضا مىكند به همان ترتيب توجه كنيد و پيشروى كنيد و من اميدوارم كه به زودى همه مسائل ما حل بشود و همه بازارهاى ما اسلامى بشود و هم ماها به تبع اسلام هدايت بشويم. خداوند تبارك و تعالى به شما سلامت و صحت و عافيت و تؤفيق خدمتگزارى به اسلام بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:07 PM
previos page menu page
صحيفه نور ج 13 صفحه 283
تاريخ: 29/10/59
بيانات امام خمينى در جمع كارگران و كارمندان چاپخانه هفده شهريور، گروهى از اعضاى صنايع دفاع ملى، پرسنل انبارهاى نيروى هوايى، پاسداران اصفهان و اعضاى كميته انقلاب اسلامى برازجان
بايد براى استقلال، از خواب غفلتى كه اجانب در ما بوجود آورده بيدار شويم
بسم الله الرحمن الرحيم
توجه به يك نكته و تذكر او لازم است ملتى كه بخواهد سر پاى خود بايستد و اداره كشور خودش را خودش بكند، لازم است كه اول بيدار بشود، در سير الى الله هم اهل معرفت گفتهاند كه يقظه، بيدارى اول منزل است. در طول تاريخ، در اين سدههاى آخر، كوشش شده است كه ملتهاى جهان سوم خواب باشند، غافل باشند و توجهشان به شخصيت خودشان نباشند و شخصيت خودشان را اصلا وابسته به غير بدانند. اين قضيه از سالهاى بسيار طولانى بوده است و هى دائما رشد كرده است تا اين اواخر به رشد تمام رسيده بود. من يك قصه شنيدم كه مال شايد صد سال پيش از اين باشد، صد و بيشتر از صد سال از شيخ ما مرحوم آيت الله حائرى رحمه الله نقل شد كه من بچه بودم، فرموده بودند من بچه بودم در يزد و تازه اين لامپا را، لامپاهائى كه آنوقتها بود آورده بودند و يك جلسهاى درست كرده بودند، مردم جمع شده بودند آنجا و اين لامپا را گذاشته بودند، يك پلههائى درست كرده بودند و آن لامپا را گذاشته بودند آنجا، آن بالا، مردم تازه مىديدند او را، چراغشان قبلاً چراغهاى غير از آن ترتيب بوده و يك نفر فرنگى هم آنجا بود، اين هر چند دقيقه يا چند وقت يك دفعه از اين پلههارفت بالا و آن ماشه لامپا را حركت مىداد اين يك قدرى نورش مىرفت بالا، مردم صلوات مىفرستادند بعد مىآمد پائين يك قدرى مىماند و مردم مشغول تماشا بودند دوباره مىرفت بالا آن را مىكشيد پائين، مردم باز تظاهر مىكردند. اين از آنوقتها مطرح بوده است كه ما حتى نمىتوانيم پيچ يك چراغ را بالا ببريم، اين بايد فرنگى اين كار را بكند، بايد از خارج فرنگىها بيايند و دستشان را اينطور كنند تا اين ماشه چراغ، فتيله را بالا ببرد و بعد هم اينطور كنند تا پائين بياورد. كم كم اين در همه طبقات اين انگيزه رشد كرد. من عكس مجسمه آتاتورك را در تركيه آنوقت كه تبعيد بودم به آنجا، ديدم كه مجسمه او رو به غرب بود و دستش را بالا كرده بود و آنجا به من گفتند كه اين علامت اين است كه ما هر چه بايد انجام بدهيم بايد از غرب باشد. به اصطلاح، آتاتورك يك مرد مثلاً روشنى، يك مرد كذائى بوده و در كشور ما هم بعضى از روشنفكرها به اصطلاح گفته بودند كه ما بايد از سر تا قدم اروپائى و انگليسى باشيم تا بتوانيم ادامه حيات بدهيم. ما تا نفهميم كه خودمان هم يك شخصيتى داريم، مسلمانها هم يك گروهى هستند و شخصيتى دارند و مىتوانند خودشان هم كار انجام بدهند، تا نخواهيم يك كارى را،
صحيفه نور ج 13 صفحه 284
نمىتوانيم و تا بيدار نشويم، نمىخواهيم. ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند كه ما هيچ يك از امور صنعتى را قادر بر تحققش نيستيم، ملت ما فقط لولهنگ مىتواند بسازد، كار ديگر از او نمىآيد. باور كرده بود اين ملت بيچاره روى تبليغاتى كه قدرتهاى پيشرفته و بزرگ كرده بودند و تبليغات داخلى كه وابستگان به آن قدرتها كرده بودند به اينكه ما بايد همه چيزمان از خارج باشد و ما باورمان آمده بود يا بسيارى از ما، كه غرب يك نژاد برتر است، همانطور كه هيتلر اين معنا را از قرارى كه شنيدم مىگفته است كه آلمان يك نژاد برتر است و بعضى از نويسندههاى ما نوشته بودند كه آن عملهاى كه در آلمان هست و بيلش را دستش گرفته ولب خيابان ايستاده كه برود كار بكند، آن آدم چشم آبى را عقيده بسيارى هست به اينكه براى اداره ممكلت مثلاً" امثال ما از اشخاصى كه در اين مملكت هستند بهتر و بالاتر مىتواند عمل بكند اين طرز فكر، ما را آنطور عقب نشانده بود كه اعتقادمان اين بود كه اصلا"از ما كارى ساخته نيست. ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود، مستشار لازم دارد، از آمريكا يا از اروپا بايد مستشارانى بيايند تا ارتش ما رابتوانند سروسامان بدهند. ما راجع به صنايع اصلا" نبايد صحبتش را بكنيم، ما يك ملت لولهنگ ساز هستيم، ما نسبت به صنايع اصلا" نبايد صحبت بكنيم، اين صنايع دربست به عهده اروپائىها و آمريكائىهاست. ماتابيدار نشويم از اين خواب و تا توجه به اين نكنيم كه ما هم انسان هستيم، ما هم شخصيت داريم، ما هم ملتهاى بزرگ هستيم، ما هم، مسلمين هم يك ميليارد تقريبا" جمعيت با همه وسائل دارند تا اين معنا را ما باورمان نيايد، نمىرويم دنبال كار. يك جمعيتى اگر نشستند و دستشان را دراز كردند پيش يك جمعيتهاى ديگر كه بده به ما، تمام همشان اين بود كه هر چهخواهند از خارج بيايند و بدهند به شما و ذخائر شما را از اينجا ببرند در ازاى آن چيزى كه مىدهند، اين ملت اگر يك ميليون سال هم زندگى بكند، همان حال اول است، تنبل بار مىآيد، بى اراده بار مىآيد.اين تبليغات دامنه دارى كه كردند و حالا هم باز مىكنند، به گوش شما نبايد برود، شما بايد بيدار بشويد از اين خوابى كه بيشتر از چندصد سال به ما تزريق كردند و ما را خواب كردند، اول قدم اين است كه ما بيدار بشويم، بفهميم كه ما هم از جنس بشر هستيم و ممالك ديگر و رژيمهاى ديگر و نژادهاى ديگر برتر نيستند از ما، منتها آنها با تبليغاتشان مارا جورى كردند كه هميشه دستمان طرف غرب يا طرف شرق دراز باشد و هر چه مى خواهيم از آنجا براى ما بيايد. اگر ما بيدار بشويم كه ما هم موجودى هستيم مثل ساير موجودات و ما هم انسانى هستيم مثل ساير انسانها و نژاد ما هم نژادى هست مثل ساير نژادها، اگر اين معنا را ما توجه به آن بكنيم و بفهميم كه ما بايد خودمان براى خودمان وسائل زندگى را فراهم كنيم، خودمان براى خودمان كار بكنيم، اگر دستمان را از شرق و غرب كوتاه كنيم و خودمان مشغول فعاليت بشويم، ياد بگيريم لكن بعد از ياد گرفتن خودمان كار بكنيم، نرويم سراغ اينكه بنشينيم تا حتى يك گليمى هم كه مىخواهيم، يك پتوئى هم كه مىخواهيم از آنجا بياورند، يك تفنگى هم كه مىخواهيم از آنجا بياورند. اگر ما به اين معنا توجه كنيم و بيدار بشويم، دنبال بيدارى، اراده پيش مىآيد كه ما بخواهيم كه خودمان وسائل زندگى اجتماعى خودمان را فراهم كنيم با كوشش خودمان، بايد كارهاى خودمان را انجام بدهيم، مدتى مىگذرد و ما خودمان صنعتگر
صحيفه نور ج 13 صفحه 285
خواهيم شد. آنهائى كه اين صنعتهاى بزرگ را درست كردند، آنها هم انسانهائى يك سر و دو گوشى هستند كه مثل ساير انسانها، منتها قبل از ما بيدار شدند و ما را خواب كردند، قبل از اينكه ما بيدار بشويم آنها بيدار شدند وهم خودشان را صرف اين كردند كه با ايادى خودشان مستقيما" يا به غير مستقيم مارا غافل كنند، ما را خواب كنند و به ما تزريق كنند به اينكه شما نمىتوانيد، حتى تزريق كنند كه شما نمىتوانيد حكومت كنيد، شما نمىتوانيد يك حكومت صحيح داشته باشيد، شما نمىتوانيد يك نظام صحيح داشته باشيد شما نمىتوانيد يك صنعتى داشته باشيد. اگر ما از اين خواب بيدار نشويم، هر چه فرياد هم بزنيم فايده ندارد، شعارها فايده ندارد، آن شعارى فايده دارد كه از روى علم باشد و توجه البته در يك انقلابى و در يك نهضتى اولش شعارهاست كه اين نهضت را به پيش مى برد و اگر اين شعارها نباشد، انقلاب نمىتواند پيش ببرد، لكن بعد از اينكه انقلاب پيروز شد بايد عمل كرد، بايد توجه كرد به اينكه ما نبايد هميشه دستمان دراز باشد، يك دستمان طرف غرب دراز باشد، يك دستمان طرف شرق دراز باشد، تا اين دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است، ما وابسته هستيم، ما كه مىخواهيم وابسته نباشيم بايد اول بيدار بشويم به اينكه ما خودمان هم شخصيت داريم، ما مىتوانيم كار انجام بدهيم.
شما ديديد كه قبل از اينكه اين نهضت حاصل بشود و انقلاب، كم شخصى بود، كم كسى بود كه احتمال اين را حتى بدهد كه مىشود بر اين قدرتهاى بزرگ غلبه كرد، آن هم يك ملتى كه همه چيزش وابسته بوده و همه چيزش از آنجا آمده و چيزى ندارد، اين يك مسألهاى بود كه باور كسى نمىآمد لكن شما مىديديد كه وقتى اراده كرديد، ملت اراده كرد، دنبالش شد. وقتى ملت بيدار شد كه نبايد اين ابر قدرتها در اينجا حكومت كنند و نبايد وابستگان آنهادر اينجا حكومت كنند، با اينكه كمال قدرت را آنها آنوقت داشتند در عين حال همين سر و پا برهنههاى بازار و كوچه و دانشگاه و جاهاى ديگر قيام كردند و با وحدت كلمه و با بيدارى، دشمن را از صحنه بيرون كردند. اگر ملت ما در اين طول مدت اين بيست، سى سال، از بيست سال به اين طرف باز همان بودند كه از پاسبان مىترسيدند، اگر يك وقتى مىخواستند به كلانترى بروند خوفشان بود كه بروند، از اسم شاه كذا مىترسيدند، اگر اينها همانها بودند، نمىتوانستند قيام كنند و اين واقعه را، اين واقعه اعجاز آميز را بوجود بياورند. اول بيدار شدند، با نطق ناطقين نويسندگان، بيدار شدند يعنى نويسندگان متعهد، بعد كه بيدار شدند اراده كردند، خواستند، دنبال اراده و خواست قيام حاصل شد و ديديد كه چيزى كه ملت خواست متحقق مىشود، ملت ما خواست كه نظام جائر سلطنتى نباشد و به جاى او يك نظام انسانى اسلامى باشد، اين را خواست و اين شد. البته نمىگويم كه الان ما يك نظام اسلامى تمام عيار داريم، لكن اين را مىگويم كه آن نظام جائر كه همه چيز ما را به ديگران فروخت و از بين برد آن رفت از بين و دست آن ابر قدرت كوتاه شد از مملكت و ما الان در اول قدم هستيم و بايد كوشش كنيم، همه ما كوشش كنيم، همه ملت كوشش كنند، هر كسى در هر جا كه هست كوشش كند و كوششاش اين باشد كه ما بايد وابسته نباشيم. اگر دهقانهاى ما در صحراها و در هر جا كه هستند اين معنا را بفهمند كه كوشش بايد كرد تا وابسته
صحيفه نور ج 13 صفحه 286
نبود و هر كس وابسته است اسير است و ممكن است كه اسارتش زيادتر بشود، اگر آنها در بيابانها اين معنا را احساس كنند، اراده مىكنند كه وابسته نباشند و اراده مىكنند كه ارزاق خود مملكت را خودشان تهيه كنند و اگر در كارخانههاى ما اين معنا را متنبه بشوند كه ما بايد وابسته نباشيم و ما بايد خودمان براى خودمان كار انجام بدهيم، آنها كوشش مىكنند كه كارخانهها را بهتر راه ببرند و اشخاصى كه مغز تفكر صنعتى دارند اين مغزها را به كار مىاندازند و بعد از اينكه فهميدند كه بايد براى خودمان كار بكنيم و بايد صنعت را هم، چه صنعت بزرگ، چه صنعت كوچك را خودمان بايد درست بكنيم، اين مبداء عمل مىشود كه بعد از آن بيدارى و اين اراده راه بيفتند و مشغول بشوند و تفكر كنند و مغزها را به كار بيندازند و كار خودشان را خودشان انجام بدهند.
اميد را كه جنود الله است در خود زنده و ياس را نابود كنيد
شما متوقع نباشيد كه همين امروز بتوانيد طياره درست كنيد، ميگ درست كنيد، البته الان نمىشود اما مايوس نباشيد از اينكه مىتوانيم درست كنيم، بايد بيدار بشويد برويد دنبال اينكه آن صنايع پيشرفته را خودتان درست بكنيد وقتى اين فكر در يك ملتى پيدا شد و اين اراده در يك ملتى پيدا شد، كوشش مىكند و دنبال كوشش اين مطلب حاصل مىشود، ياس از جنود ابليس است يعنى شيطانها انسان را به ياس وا مىدارند همين ابليسهائى كه مىبينيد در طول تاريخ ملت ضعيف را مايوس كردهاند، همينهائى كه به ملتهاى ضعيف تزريق كردند كه ما هيچ نمىدانيم و هيچ نمىتوانيم، همينهائى كه به ملتهاى ضعيف به واسطه وابستگىشان به خارج گفتند كه ما بايد غربى باشيم، ما ارتشمان هم بايد از غرب برايش يك كسى بيايد، كارخانههايمان هم بايد از غرب بيايد، راهش بيندازد، ما بايد اين جنود ابليس را كنار بزنيم و اميد كه از جنود الله است در خودمان زنده بكنيم، به خودمان اميدوار باشيم، تكيه به اراده خودمان بكنيم، تبع اراده ديگران نباشيم لكن همه با هم مجتمعا اين اراده را بكنيم تا كار انجام بگيرد. آنهائى كه در ارتش هستند، در قواى مسلح هستند، با هم هماهنگ باشند و با هم بخواهند كه ارتششان قوى باشد و ارتششان و قواى مسلحهشان را خودشان اداره كنند دنبال و مىتوانند و مىبينيد كه توانستند و مىتوانند و آنهائى كه كارخانهها هستند و در كارگاهها هستند و در امور صنعتى هستند خودشان بگويند ما خودمان مىكنيم و مىتوانيم.
نويسندگان و گويندگان بايد به جاى اشكالتراشى به مردم اميد و اطمينان بدهند
اميد در خودتان ايجاد كنيد، نويسندههاى ما، گويندگان ما همهشان دنبال اين باشند كه به اين ملت اميد بدهند، مايوس نكنند ملت را، بگويند توانا هستيم، نگويند ناتوان هستيم، بگويند خودمان مىتوانيم و واقع هم همين طور است، مىتوانيم اراده بايد بكنيم. نويسندههاى ما بهترين خدمتشان امروز اين است كه اين ملتى كه ايستاده در مقابل شرق و غرب و نمىخواهد تحت نظام شرق يا نظام غرب باشد، اميد به آنها بدهند كه مىتوانيد تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشيد. اگر اين نويسندهها،
صحيفه نور ج 13 صفحه 287
اين گويندهها به جاى اينكه به هم اشكالتراشى بكنند، به جاى اينكه به جان هم بريزند، با هم اميد در ملت ايجاد كنند، اطمينان در ملت ايجاد كنند، استقلال روحى در ملت ايجاد كنند، اگر اين خدمت را اين رسانههاى گروهى، اين مطبوعات، اين نويسندگان، اين گويندگان، اين اطمينان را در ملت ايجاد كنند، ما تا آخر پيروز هستيم و حيف است كه يك ملتى كه ايستاده و خون جوانان خودش را داده و همه چيزش را فداى اسلام و استقلال كشورش كرده، ماها كه گوينده هستيم، نويسنده هستيم، آنهائى كه در مطبوعات چيز مىنويسند، در راديو و تلويزيون صحبت مىكنند، حيف است كه اينها توجه به اين معنا نداشته باشند كه بايد اين ملت را اميدوار كرد و بايد مطمئن كرد ملت را.
اطمينان داشته باشيد كه اگر بخواهيد، مىشود و اگر بيدار بشويد، مىخواهيد. شما بيدار بشويد و بفهميد اين معنا را كه نژاد ژرمن از نژاد آريا بالاتر نيست و غربىها از ما بالاتر نيستند، زودتر كار راه انداختند، مشغول بشويد و كار را انجام بدهيد. ژاپن همين معنا را مبتلا بود و بعد بيدار شد و اراده كرد و شد يك مملكت صنعتى كه الان صنعت او مقابله مىكند با آمريكا، هندوستان بيدار شد يا اينكه از همين نژادهائى بود كه غير عربى بودند و غير آلمانى و غير ژرمنى بودند كه آنها مىگفتند اينها ابر هستند و اينها نمىتوانند وقتى ملتشان خواست، شد، شما هم بخواهيد، مىشود. خواستيد كه سلطنت جائر پهلوى نباشد و از بين رفت، خواستيد كه قدرتهاى ديگر بر شما و بر ذخائر شما سلطه نداشته باشند، همين طور شد و الان سلطه ندارند.
گروهگها مىخواهند شخصيتهائى را كه در رأس كارند، از نظر مردم بيندازند
بخواهيد كه خودتان اداره كنيد مملكت خودتان را، بخواهيد كه كمك كنيد به دولت، تضعيف نكنيد دولت را، تضعيف نكنيد اشخاصى كه خدمتگزار هستند، تمام اين اشخاصى كه الان مشغول كار هستند اينها خدمت به شما و ملت ما شما مىكنند، در صدد نباشيد كه اين گروه را عقب بزند و آن گروه، اين گروه را، همه در صدد اين معنا باشيد كه با هم اين كشور را اداره كنيد و اين مردم را بيدار كنيد. من طرفدار تمام قشرهائى هستم كه به اين كشور خدمت دارند مىكنند و متاثرم از اينكه اشخاصى كه دارند به اين مملكت خدمت مىكنند، دستهائى كه مىخواهد اين كشور را باز به عقب بزند، اينها را روبروى هم قرار داده است و هر كدام به ديگرى اشكال مىكنند، به جاى اشكال هر دو با هم عزمتان را جزم كنيد كه اين ملت را به جلو ببريد، اين ملت را بيدار كنيد، ارتش را تقويت بكنيد، دادگاهها را تقويت بكنيد البته اصلاح هم بايد بشود، اشخاصى كه در رأس دادگاه هستند تقويت كنيد تا آنها بتوانند كارهاى خودشان را انجام بدهند، اشخاصى كه در رأس ارتش و قواى مسلحه ديگر هستند تاييد كنيد تا آنها بتوانند ارتش را اداره كنند تا بتوانند قواى مسلحه كارهائى كه بر آنها محول است به خوبى انجام بدهند، مجلس را كه در رأس همه امور است تقويت كنيد و دنبال اين باشيد كه يك مجلس قوى قانونگذارى داشته باشيم تا بتوانند مملكت را به راه راست ببرند.
من با همه اين گروهها، با هيچ يك از اينها قوم و خويشى ندارم ولى با همه اين گروهها
صحيفه نور ج 13 صفحه 288
موافقم مادامى كه در پستهاى خودشان رفتار خوب دارند. شما بدانيد كه در بين اين ملت ما الان اشخاصى هستند، گروهكهائى هستند كه مىخواهند يكى يكى اينهائى كه مشغول خدمت به اين مملكت هستند، از نظر مردم بيندازند و آنها را از ملت جدا كنند. بايد توجه داشته باشيد كه اينها كه آمدند و مطلبى را گفتند مچشان را بگيريد كه اين آقائى كه تو مىگوئى فلان است، دليلت چه است؟ ببينيد چه خواهد گفت. آن كسى كه مثلاً در ارتش است، فرمانده ارتش است اگر گفتند فلان كار را كرده مچش را بگيريد كه دليل شما بر اين مطلب چه است؟ آن كه در رأس دادگاه هست اگر به او اشكال كردند مچشان را بگيريد بگوئيد دليلت بر اين مطلب چه است؟ آنوقت خواهيد فهميد كه دليلى در كار نيست فقط اين است كه تبليغات است كه مىخواهند شخصيتها را بشكنند و مىخواهند نتيجه از آن بگيرند و مع الاسف ملت ما توجه به اين مسأله بسياريشان كم دارند، به اين تبليغات سوئى كه نسبت به بعضى از اين روحانيون كه مشغول خدمت به اين ملت هستند، نسبت به اينها مىكنند باور مىكنند، اشخاصى را كه من بيش از بيست سال است مىشناسم و مىدانم چه اشخاصى هستند لكهدار مىكنند. اينها از عيوبى است كه در كشور ما هست، اشخاصى كه در ارتش الان دارند خدمت مىكنند، در ژاندامرى خدمت مىكنند، در سپاه پاسداران دارند خدمت مىكنند، در بسيج دارند خدمت مىكنند، كميتههائى كه دارند خدمت مىكنند، همه اينها الان خدمتگزار هستند البته در هر قشرى و جمعيتى پيدا مىشوند بعض اشخاص غير صالح، نبايد ما اگر در يك جمعيتى يك آدم غير صالح پيدا شد، تمام آن گروهها را بكوبيم و نبايد ما بدون دليل و بدون شاهد يك مطلبى را قبول بكنيم. بعضى از فلاسفه مىگويند كه كسى كه بىدليل يك مطلبى را قبول بكند از فطرت انسانى خارج شده است و صحيح است اين. انسان نمىتواند به حسب فطرتش يك مطلبى را كه مىشنود همين طورى خود بخود قبول كند. اشخاصى كه مىخواهند الان شخصيتهائى كه در اين مملك مشغول خدمت و در رأس كار هستند از نظر مردم بيندازند، اينها نظرشان به اين است كه اين كشور را تهى كنند از شخصيات و از اشخاص مؤثر و آن كنند كه سابق بود ملت ما بايد هوشيار باشد و هيچ مطلبى را بىدليل قبول نكند، همين كه يك كسى گفت فلان چه جور است بايد بگويند به چه دليل مىگوئى دليلش را از او بپرسند، اگر بىدليل يك مطلبى را قبول بكنند از فطرت انسانى خارجند. انسان بايد هر مطلبى كه مىشنود دليل براى آن اقامه بشود، ما خدا را با دليل قبول كرديم بىدليل قبول نكرديم و ما انبيا را با دليل قبول كرديم بىدليل قبول نمىكنيم، ما كسانى كه خيانتكارند با شواهد آنها را خائن مىدانيم، كسانى كه به اين ملت اذيت كردند و اين ملت را جور كردند شاهدش همان بود كه مىديديد، ولى يك نفر آدم، هر كس مىخواهد باشد، يك زارع باشد، يك كاسب باشد يك بازارى باشد، يك ادارى باشد، اگر به ما گفتند اين فلان است بايد دليل اقامه كند، بايد توجه داشت كه مبادا خداى نخواسته بخواهند حكومت اينجا را و مملكت ما را بگويند: نه عرضه حكومت كردن دارند و نه عرضه اينكه دادگسترى را اصلاح كنند دارند و نه عرضه اينكه مجلس را اداره كنند دارند، اين مسائل مصيبت بار است و اشخاص توجه ندارند و غالبا هم آن اشخاصى كه اين حرفها را مىزنند غرضمندند يا گول خوردهاند.
صحيفه نور ج 13 صفحه 289
اسلام پيش ما امانت است، با قلمها و قدمها به آن خيانت نكنيم
برادرهاى من! خواهرهاى من! توجه بكنيد كه مسؤوليت داريم امروز، مسؤوليتهاى بزرگ داريم ما، اگر اين نهضتى كه تا اينجا رسيده و اين انقلابى كه تا اينجا رسيده است و يك جمهورى اسلامى در مملكت ما تحقق پيدا كرده است اگر اين از دست ما برود همه ما مسؤوليم، اگر قلمهائى كه در روزنامهها به ضد هم چيز مىنويسند كمك كنند بر اين از بين رفتن جمهورى، همه مسؤولند، ما مسؤوليم و ما اسلام امانت است پيشمان، احكام اسلام امانت است پيشمان و نبايد با سر قلمها خيانت كنيم بر اين امانت و نبايد با زبانها خيانت كنيم به اين امانت و نبايد با قلمها و قدمها به اين امانت خيانت كنيم. اگر بخواهيد كشورتان مستقل باشد، اگر بخواهيد كشورتان روى پاى خودش بايستد و بخواهيد آزاد باشيد، بايد از اينطور مناقشات دست برداريد و همه نظر حسن بكنيد و برادروار همه با هم كمك بكنيد تا اين كشور به مقصد خودش برسد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page
afsanah82
07-28-2011, 02:08 PM
جلد چهاردهم
menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 1
تاريخ: 29/10/59
بيانات امام خمينى در جمع كارگران و كارمندان چاپخانه هفده شهريور، گروهى از اعضاى صنايع دفاع ملى، پرسنل انبارهاى نيروى هوايى، پاسداران اصفهان و اعضاى كمتيه انقلاب اسلامى برازجان
بايد براى استقلال، از خواب غفلتى كه اجانب در ما بوجود آوردهاند بيدار شويم
بسم الله الرحمن الرحيم
توجه به يك نكته و تذكر او لازم است ملتى كه بخواهد سرپاى خود بايستد و اداره كشور خودش را خودش بكند، لازم است كه اول بيدار بشود، در سير الى الله هم اهل معرفت گفتهاند كه يقظه، بيدارى اول منزل است. در طول تاريخ، در اين سدههاى آخر، كوشش شده است كه ملتهاى جهان سوم خواب باشند، توجهشان به شخصيت خودشان نباشد و شخصيت خودشان را اصلاً وابسته به غير بدانند. اين قضيه از سالهاى بسيار طولانى بوده است و هى دائماً رشد كرده است تا اين اواخر به رشد تمام رسيده بود. من يك قصه شنيدم كه مال شايد صد سال پيش از اين باشد، صد و بيشتر از صد سال از شيخ ما مرحوم آيتالله حائرى رحمهالله نقل شد كه من بچه بودم، فرموده بودند من بچه بودم در يزد و تازه اين لامپا را، لامپاهائى كه آنوقتها بود آورده بودند و يك جلسهاى درست كرده بودند، مردم جمع شده بودند آنجا و اين لامپا را گذاشته بودند، يك پلههائى درست كرده بودند و آن لامپا را گذاشته بودند آنجا، آن بالا، مردم تازه مىديدند او را، چراغشان قبلاً چراغهاى غير از آن ترتيب بوده و يك نفر فرنگى هم آنجا بود، اين هر چند دقيقه يا چند وقت يك دفعه از اين پلهها مىرفت بالا و آن ماشه لامپا را حركت مىداد، اين يك قدرى نورش مىرفت بالا. مردم صلوات مىفرستادند بعد مىآمد پائين يك قدرى مىماند و مردم مشغول تماشا بودند دوباره مىرفت بالا آن را مىكشيد پائين، مردم باز تظاهر مىكردند. اين از آنوقتها مطرح بوده است كه ما حتى نمىتوانيم پيچ يك چراغ را بالا ببريم، اين بايد فرنگى اين كار را بكند، بايد از خارج فرنگىها بيايند و دستشان را اينطور كنند تا اين ماشه چراغ، فتيله را بالا ببرد و بعد هم اينطور كنند تا پائين بياورد. كم كم اين در همه طبقات اين انگيزه رشد كرد. من عكس مجسمه آتاتورك را در تركيه آنوقت كه تبعيد بودم به آنجا، ديدم كه مجسمه او رو به غرب بود و دستش را بالا كرده بود و آنجا به من گفتند كه اين علامت اين است كه ما هر چه بايد انجام بدهيم بايد از غرب باشد. به اصطلاح، آتاتورك يك مرد مثلاً روشنى، يك مرد كذائى بوده و در كشور ما هم بعضى از روشنفكرها به اصطلاح گفته بودند كه مابايد از سرتا قدم اروپائى و انگليسى باشيم تا بتوانيم ادامه حيات بدهيم. ما تا نفهميم كه خودمان هم يك شخصيتى داريم، مسلمانها هم يك گروهى هستند و شخصيتى دارند و مىتوانند خودشان هم كار انجام بدهند، تا نخواهيم يك كارى را،
صحيفه نور ج 14 صفحه 2
نمىتوانيم و تا بيدار نشويم، نمىخواهيم. ما را در غفلت و در خواب نگه داشتند كه ما هيچ يك از امور صنعتى را قادر بر تحققش نيستيم، ملت ما فقط لولهنگ مىتواند بسازد، كار ديگر از او نمىآيد. باور كرده بود اين ملت بيچاره روى تبليغاتى كه قدرتهاى پيشرفته و بزرگ كرده بودند و تبليغات داخلى كه وابستگان به آن قدرتها كرده بودند به اينكه ما بايد همه چيزمان از خارج باشد و ما باورمان آمده بود يا بسيارى از ما، كه غرب يك نژاد برتر است، همانطور كه هيتلر اين معنا را از قرارى كه شنيدم مىگفته است كه آلمان يك نژاد برتر است و بعضى از نويسندههاى ما نوشته بودند كه آن عملهاى كه در آلمان هست و بيلش را دستش گرفته و لب خيابان ايستاده كه برود كار بكند، آن آدم چشم آبى را عقيده بسيارى هست به اينكه براى اداره مملكت مثلاً امثال ما از اشخاصى كه در اين مملكت هستند بهتر و بالاتر مىتواند عمل بكند. اين طرز فكر، ما را آنطور عقب نشانده بود كه اعتقادمان اين بود كه اصلاً از ما كارى ساخته نيست. ارتش ما اگر بخواهد ارتش بشود، مستشار لازم دارد، از آمريكا يا از اروپا بايد مستشارانى بيايند تا ارتش ما را بتوانند سر و سامان بدهند. ما راجع به صنايع اصلاً نبايد صحبتش را بكنيم، ما يك ملت لو لهنگ ساز هستيم، ما نسبت به صنايع اصلاً نبايد صحبت بكنيم، اين صنايع دربست به عهده اروپائىها و آمريكائى هاست. ما تا بيدار نشويم از اين خواب و تا توجه به اين نكنيم كه ما هم انسان هستيم، ما هم شخصيت داريم، ما هم ملتهاى بزرگ هستيم، ماهم، مسلمين هم يك ميليارد تقريباً جمعيت با همه وسائل دارند، تا اين معنا را ما باورمان نيايد، نمىرويم دنبال كار. يك جمعيتى اگر نشستند و دست شان را دراز كردند پيش يك جمعيتهاى ديگر كه بده به ما، تمام همشان اين بود كه هر چه مىخواهند از خارج بيايند و بدهند به شما و ذخائر شما را از اينجا ببرند درازاى آن چيزى كه مىدهند، اين ملت اگر يك ميليون سال هم زندگى بكند، همان حال اول است، تنبل بار مىآيد، بى اراده بار مىآيد. اين تبليغات دامنهدارى كه كردند و حالا هم باز مىكنند، به گوش شما نبايد برود، شما بايد بيدار بشويد و از اين خوابى كه بيشتر از چند صد سال به ما تزريق كردند و ما را خواب كردند، اول قدم اين است كه ما بيدار بشويم، بفهميم كه ما هم از جنس بشر هستيم و ممالك ديگر و رژيمهاى ديگر و نژادهاى ديگر برتر نيستند از ما، منتها آنها با تبليغاتشان ما را جورى كردند كه هميشه دستمان طرف غرب يا طرف شرق دراز باشد و هر چه مىخواهيم از آنجا براى ما بيايد. اگر ما بيدار بشويم كه ما هم موجودى هستيم مثل ساير موجودات و ما هم انسانى هستيم مثل ساير انسانها و نژاد ما هم نژادى هست مثل ساير نژادها، اگر اين معنا را ما توجه به آن بكنيم و بفهميم كه ما بايد خودمان براى خودمان وسائل زندگى را فراهم كنيم، خودمان براى خودمان كار بكنيم، اگر دستمان را از شرق و غرب كوتاه كنيم و خودمان مشغول فعاليت بشويم، ياد بگيريم لكن بعد از ياد گرفتن خودمان كار بكنيم، نرويم سراغ اينكه بنشينيم تا حتى يك گليمى هم كه مىخواهيم، يك پتوئى هم كه مىخواهيم از آنجا بياورند، يك تفنگى هم كه مىخواهيم از آنجا بياورند. اگر ما به اين معنا توجه كنيم و بيدار بشويم، دنبال بيدارى، اراده پيش مىآيد كه ما بخواهيم كه خودمان وسائل زندگى اجتماعى خودمان را فراهم كنيم با كوشش خودمان، بايد كارهاى خودمان را انجام بدهيم، مدتى مىگذرد و ما خودمان صنعتگر
صحيفه نور ج 14 صفحه 3
خواهيم شد. آنهائى كه اين صنعتهاى بزرگ را درست كردند، آنها هم انسان هائى يك سر و دو گوشى هستند كه مثل ساير انسانها، منتها قبل از ما بيدار شدند و ما را خواب كردند، قبل از اينكه ما بيدار بشويم آنها بيدار شدند و هم خودشان را صرف اين كردند كه با ايادى خودشان مستقيماً يا به غير مستقيم ما را غافل كنند، ما را خواب كنند و به ما تزريق كنند به اينكه شما نمىتوانيد، حتى تزريق كنند كه شما نمىتوانيد حكومت كنيد، شما نمىتوانيد يك حكومت صحيح داشته باشيد، شما نمىتوانيد يك نظام صحيح داشته باشيد، شما نمىتوانيد يك صنعتى داشته باشيد. اگر ما از اين خواب بيدار نشويم، هر چه فرياد هم بزنيم فايده ندارد، شعارها فايده ندارد،آن شعارى فايده دارد كه از روى علم باشد و توجه، البته در يك انقلابى و در يك نهضتى اولش شعارهاست كه اين نهضت را به پيش مىبرد و اگر اين شعارها نباشد،انقلاب نمىتواند پيش ببرد،لكن بعد از اينكه انقلاب پيروز شد بايد عمل كرد، بايد توجه كرد به اينكه ما نبايد هميشه دستمان دراز باشد، يك دستمان طرف غرب دراز باشد، يك دستمان طرف شرق دراز باشد، تا اين دو دست ما طرف شرق و غرب دراز است، ما وابسته هستيم، ما كه مىخواهيم وابسته نباشيم بايد اول بيدار بشويم به اينكه ما خودمان هم شخصيت داريم، ما مىتوانيم كار انجام بدهيم.
شما ديديد كه قبل از اينكه اين نهضت حاصل بشود و انقلاب، كم شخصى بود، كم كسى بود كه احتمال اين را حتى بدهد كه مىشود بر اين قدرتهاى بزرگ غلبه كرد، آن هم يك ملتى كه همه چيزش وابسته بوده و همه چيزش از آنجا آمده و چيزى ندارد، اين يك مسألهاى بود كه باور كسى نمىآمد لكن شما ديديد كه وقتى اراده كرديد، ملت اراده كرد، دنبالش شد. وقتى ملت بيدار شد كه نبايد اين ابر قدرتها در اينجا حكومت كنند و نبايد وابستگان آنها در اينجا حكومت كنند، با اينكه كمال قدرت را آنها آنوقت داشتيد در عين حال همين سر و پا برهنههاى بازار و كوچه و دانشگاه و جاهاى ديگر قيام كردند و با وحدت كلمه و با بيدارى، دشمن را از صحنه بيرون كردند. اگر ملت ما در اين طول مدت اين بيست سى سال، از بيست سال به اين طرف باز همان بودند كه از پاسبان مىترسيدند، اگر يك وقتى مىخواستند به كلانترى بروند خوفشان بود كه بروند، از اسم شاه كذا مىترسيدند، اگر اينها همانها بودند، نمىتوانستند قيام كنند و اين واقعه را، اين واقعه اعجازآميز را بوجود بياورند. اول بيدار شدند، با نطق ناطقين، نويسندگان، بيدار شدند يعنى نويسندگان متعهد، بعد كه بيدار شدند اراده كردند، خواستند، دنبال اراده و خواست قيام حاصل شد و ديديد كه چيزى كه ملت خواست متحقق مىشود، ملت ما خواست كه نظام جائر سلطنتى نباشد و به جاى او يك نظام انسانى اسلامى باشد، اين را خواست و اين شد. البته نمىگويم كه الان ما يك نظام اسلامى تمام عيار داريم، لكن اين را مىگويم كه آن نظام جائر كه همه چيز ما را به ديگران فروخت و از بين برد آن رفت از بين و دست آن ابرقدرتها كوتاه شد از مملكت و ما الان در اول قدم هستيم و بايد كوشش كنيم، همه ما كوشش كنيم، همه ملت كوشش كنند، هر كس در هر جا كه هست كوشش كند و كوششاش اين باشد كه ما بايد وابسته نباشيم. اگر دهقانهاى ما در صحراها و در هر جا كه هستند اين معنا را بفهمند كه كوشش بايد كرد تا وابسته
صحيفه نور ج 14 صفحه 4
نبود و هر كس وابسته است اسير است و ممكن است كه اسارتش زيادتر بشود، اگر آنها در بيابانها اين معنا را احساس كنند، اراده مىكنند كه وابسته نباشند و اراده مىكنند كه ارزاق خود مملكت را خودشان تهيه كنند و اگر در كارخانههاى ما اين معنا را متنبه بشوند كه ما بايد وابسته نباشيم و ما بايد خودمان براى خودمان كار انجام بدهيم، آنها كوشش مىكنند كه كارخانهها را بهتر راه ببرند و اشخاصى كه مغز تفكر صنعتى دارند اين مغزها را به كار مىاندازند و بعد از اينكه فهميدند كه بايد براى خودمان كار بكنيم و بايد صنعت را هم، چه صنعت بزرگ، چه صنعت كوچك را خودمان بايد درست بكنيم، اين مبدأ عمل مىشود كه بعد از آن بيدارى و اين اراده راه بيفتد و مشغول بشوند و تفكر كنند و مغزها را به كار بيندازند و كار خودشان را خودشان انجام بدهند.
اميد را كه از جنودالله است در خود زنده و ياس را نابود كنيد
شما متوقع نباشيد كه همين امروز بتوانيد طياره درست كنيد، ميگ درست كنيد، البته الان نمىشود اما مايوس نباشيد از اينكه مىتوانيم درست كنيم، بايد بيدار بشويد برويد دنبال اينكه آن صنايع پيشرفته را خودتان درست بكنيد وقتى اين فكر در يك ملتى پيدا شد و اين اراده در يك ملتى پيدا شد، كوشش مىكند و دنبال كوشش اين مطلب حاصل مىشود، ياس از جنود ابليس است يعنى شيطانها انسان را به يأس وا مىدارند همين ابليسهائى كه مىبينيد در طول تاريخ ملتهاى ضعيف را مايوس كردهاند، همينهائى كه به ملتهاى ضعيف تزريق كردند كه ما هيچ نمىدانيم و هيچ نمىتوانيم، همينهائى كه به ملتهاى ضعيف به واسطه وابستگى شان به خارج گفتند كه ما بايد غربى باشيم، ما ارتشمان هم بايد از غرب برايش يك كسى بيايد، كارخانههايمان هم بايد از غرب بيايد، راهش بيندازد، ما بايد اين جنود ابليس را كنار بزنيم و اميد كه از جنودالله است در خودمان زنده بكنيم، به خودمان اميدوار باشيم، تكيه به اراده خودمان بكنيم، تبع اراده ديگران نباشيم لكن همه با هم مجتمعاً اين اراده را بكنيم تا كار انجام بگيرد. آنهائى كه در ارتش هستند، در قواى مسلح هستند، با هم هماهنگ باشند و با هم بخواهند كه ارتش شان قوى باشد و ارتششان و قواى مسلحهشان را خودشان اداره كنند دنبال و مىتوانند و مىبينند كه توانستند و مىتوانند و آنهائى كه در كارخانهها هستند و در كارگاهها هستند و در امور صنعتى هستند خودشان بگويند ما خودمان مىكنيم و مىتوانيم.
نويسندگان و گويندگان بايد به جاى اشكالتراشى به مردم اميد و اطمينان بدهند
اميد در خودتان ايجاد كنيد، نويسندههاى ما، گويندگان ما همهشان دنبال اين باشند كه به اين ملت اميد بدهند، مأيوس نكنند ملت را، بگويند توانا هستيم، نگويند ناتوان هستيم، بگويند خودمان مىتوانيم و واقع هم همين طور است، مىتوانيم، اراده بايد بكنيم. نويسندههاى ما بهترين خدمتشان امروز اين است كه اين ملتى كه ايستاده در مقابل شرق و غرب و نمىخواهد تحت نظام شرق يا نظام غرب باشد، اميد به آنها بدهند كه مىتوانيد تا آخر وابسته به شرق و غرب نباشيد. اگر اين نويسندهها،
صحيفه نور ج 14 صفحه 5
اين گويندهها به جاى اينكه به هم اشكالتراشى بكنند، به جاى اينكه به جان هم بريزند، با هم اميد در ملت ايجاد كنند، اطمينان در ملت ايجاد كنند، استقلال روحى در ملت ايجاد كنند، اگر اين خدمت را اين رسانههاى گروهى، اين مطبوعات، اين نويسندگان، اين گويندگان، اين اطمينان را در ملت ايجاد كنند، ما تا آخر پيروز هستيم و حيف است كه يك ملتى كه ايستاده و خون جوانان خودش را داده و همه چيزش را فداى اسلام و استقلال كشورش كرده، ماها كه گوينده هستيم، نويسنده هستيم، آنهائى كه در مطبوعات چيز مىنويسند، در راديو و تلويزيون صحبت مىكنند، حيف است كه اينها توجه به اين معنا نداشته باشند كه بايد اين ملت را اميدوار كرد و بايد مطمئن كرد ملت را.
اطمينان داشته باشيد كه اگر بخواهيد، مىشود و اگر بيدار بشويد، مىخواهيد. شما بيدار بشويد و بفهميد اين معنا را كه نژاد ژرمن از نژاد آريا بالاتر نيست و غربىها از ما بالاتر نيستند، زودتر كار راه انداختند، مشغول بشويد و كار را انجام بدهيد. ژاپن همين معنا را مبتلا بود و بعد بيدار شد و اراده كرد و شد يك مملكت صنعتى كه الان صنعت او مقابله مىكند با آمريكا، هندوستان بيدار شد با اينكه از همين نژادهائى بود كه غير غربى بودند و غيرآلمانى و غير ژرمنى بودند كه آنها مىگفتند اينها ابر هستند و اينها نمىتوانند، وقتى ملتشان خواست، شد، شما هم بخواهيد، مىشود. خواستيد كه سلطنت جائر پهلوى نباشد و از بين رفت، خواستيد كه قدرتهاى ديگر بر شما و بر ذخائر شما سلطه نداشته باشند، همين طور شد و الان سلطه ندارند.
گروهكها مىخواهند شخصيتهائى را كه در رأس كارند، از نظر مردم بيندازند
بخواهيد كه خودتان اداره كنيد مملكت خودتان را، بخواهيد كه كمك كنيد به دولت، تضعيف نكنيد دولت را، تضعيف نكنيد اشخاصى كه خدمتگذار هستند، تمام اين اشخاصى كه الان مشغول كار هستند، اينها خدمت به شما و ملت ما، شما مىكنند، در صدد نباشيد كه اين گروه، آن گروه را عقب بزند و آن گروه، اين گروه را، همه در صدد اين معنا باشيد كه با هم اين كشور را اداره كنيد و اين مردم را بيدار كنيد. من طرفدار تمام قشرهائى هستم كه به اين كشور خدمت دارند مىكنند و متاثرم از اينكه اشخاصى كه دارند به اين مملكت خدمت مىكنند، دستهائى كه مىخواهد اين كشور را باز به عقب بزند، اينها را روبروى هم قرار داده است و هر كدام به ديگرى اشكال مىكنند، به جاى اشكال هر دو با هم عزمتان را جزم كنيد كه اين ملت را به جلو ببريد، اين ملت را بيدار كنيد، ارتش را تقويت بكنيد، دادگاهها را تقويت بكنيد، البته اصلاح هم بايد بشود، اشخاصى كه در رأس دادگاهها هستند تقويت كنيد تا آنها بتوانند كارهاى خودشان را انجام بدهند، اشخاصى كه در رأس ارتش و قواى مسلحه ديگر هستند تأييد كنيد تا آنها بتوانند ارتش را اداره كنند تا بتوانند قواى مسلحه كارهائى كه بر آنها محول است به خوبى انجام بدهند، مجلس را كه در رأس همه امور است تقويت كنيد و دنبال اين باشيد كه يك مجلس قوى قانونگذارى داشته باشيم تا بتوانند مملكت را به راه راست ببرند.
من با همه اين گروهها هيچ، با هيچ يك از اينها قوم و خويشى ندارم ولى با همه اين گروهها
صحيفه نور ج 14 صفحه 6
موافقم مادامى كه در پستهاى خودشان رفتار خوب دارند. شما بدانيد كه در بين اين ملت ما الان اشخاصى هستند، گروهكهائى هستند كه مىخواهند يكى يكى اينهائى كه مشغول خدمت به اين مملكت هستند، از نظر مردم بيندازند و آنها را از ملت جدا كنند. بايد توجه داشته باشيد كه اينها كه آمدند و مطلبى را گفتند مچشان را بگيريد كه اين آقائى كه تو مىگوئى فلان است، دليلت چه است، ببينيد چه خواهد گفت. آن كسى كه مثلاً در ارتش است، فرمانده ارتش است اگر گفتند فلان كار را كرده مچش را بگيريد كه دليل شما بر اين مطلب چه است؟ آن كه در رأس دادگاهها هست اگر به او اشكال كردند مچشان را بگيريد بگوئيد دليلت بر اين مطلب چه است؟ آنوقت خواهيد فهميد كه دليلى در كار نيست فقط اين است كه تبليغات است كه مىخواهند شخصيتها رابشكنند و مىخواهند نتيجه از آن بگيرند و مع الاسف ملت ما توجه به اين مسأله بسياريشان كم دارند، به اين تبليغات سوئى كهنسبت بهبعضىاز اين روحانيون كه مشغول خدمت به اين ملت هستند، نسبت به اينها مىكنند باور مىكنند، اشخاصى را كه من بيش از بيست سال است مىشناسم و مىدانم چه اشخاصى هستند لكهدار مىكنند. اينها از عيوبى است كه در كشور ما هست، اشخاصى كه در ارتش الان دارند خدمت مىكنند، در ژاندارمرى خدمت مىكنند، در سپاه پاسداران دارندخدمت مىكنند، در بسيج دارند خدمت مىكنند، كميتههائى كه دارند خدمت مىكنند، همه اينها الان خدمتگذار هستند البته در هر قشرى و جمعيتى پيدا مىشوند بعض اشخاص غيرصالح، نبايد ما اگر در يك جمعيتى يك آدم غير صالح پيدا شد، تمام آن گروهها را بكوبيم و نبايد ما بدون دليل و بدون شاهد يك مطلبى را قبول بكنيم. بعضى از فلاسفه مىگويند كه كسى كه بى دليل يك مطلبى را قبول بكند از فطرت انسانى خارج شده است و صحيح است اين. انسان نمىتواند به حسب فطرتش يك مطلبى را كه مىشنود همين طورى خودبخود قبول كند. اشخاصى كه مىخواهند الان شخصيتهائى كه در اين مملكت مشغول خدمت و در رأس كار هستند از نظر مردم بيندازند، اينها نظرشان به اين است كه اين كشور را تهى كنند از شخصيات و از اشخاص مؤثر و آن كنند كه سابق بود. ملت ما بايد هوشيار باشد و هيچ مطلبى را بى دليل قبول نكند، همين كه يك كسى گفت فلان چه جور است بايد بگويند به چه دليل مىگويى؟ دليلش را از او بپرسند، اگر بىدليل يك مطلبى را قبول بكنند از فطرت انسانى خارجند. انسان بايد هر مطلبى كه مىشنود دليل براى آن اقامه بشود، ما خدا را با دليل قبول كرديم بىدليل قبول نكرديم و ما انبيا را با دليل قبول كرديم بى دليل قبول نمىكنيم، ما كسانى كه خيانتكارند با شواهد آنها را خائن مىدانيم، كسانى كه به اين ملت اذيت كردند و اين ملت را جور كردند شاهدش همان بود كه مىديديد، ولى يك نفر آدم، هر كس مىخواهد باشد، يك زارع باشد، يك كاسب باشد، يك بازارى باشد، يك ادارى باشد، اگر به ما گفتند اين فلان است بايد دليل اقامه كند، بايد توجه داشت كه مبادا خداى نخواسته بخواهند حكومت اينجا را و مملكت ما را بگويند: نه عرضه حكومت كردن دارند و نه عرضه اينكه دادگسترى را اصلاح كنند دارند و نه عرضه اينكه مجلس را اداره كنند دارند، اين مسائل مصيبت بار است و اشخاص توجه ندارند و غالباً هم آن اشخاصى كه اين حرفها را مىزنند غرضمندند يا گول خوردهاند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 7
اسلام پيش ما امانت است، با قلمها و قدمها به آن خيانت نكنيم
برادرهاى من! خواهرهاى من! توجه بكنيد كه مسؤوليت داريم امروز، مسؤوليتهاى بزرگ داريم ما، اگر اين نهضتى كه تا اينجا رسيده و اين انقلابى كه تا اينجا رسيده است و يك جمهورى اسلامىدر مملكت ما تحقق پيدا كرده است اگر اين از دست ما برود همه ما مسؤوليم، اگر قلمهائى كه در روزنامهها به ضد هم چيز مىنويسند كمك كنند بر اين از بين رفتن جمهورى، همه مسؤولند، ما مسؤوليم و ما اسلام امانت است پيشمان، احكام اسلام امانت است پيشمان و نبايد با سر قلمها خيانت كنيم بر اين امانت و نبايد با زبانها خيانت كنيم به اين امانت و نبايد با قلم ها و قدمها به اين امانت خيانت كنيم. اگر بخواهيد كشورتان مستقل باشد، اگر بخواهيد كشورتان روى پاى خودش بايستد و بخواهيد آزاد باشيد، بايد از اينطور مناقشات دست برداريد و همه نظر حسن بكنيد و برادروار همه با هم كمك بكنيد تا اين كشور به مقصد خودش برسد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:08 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 8
تاريخ: 1/11/59
پيام امام خمينى به مردم و نيروهاى مسلح جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين مقطع زمانى زمانى حساس جنگ تحميلى ابرقدرتان به دست وابستگان خود عليه نيروهاى مسلح اسلام، لازم است تذكراتى داده و اخطار نمايم. بديهى است تخلف از آنها خطرهاى هولناكى براى اسلام و كشور اسلامى ما به بار خواهد آورد و موجب تعقيب قانونى و شرعى است:
1 - نيروهاى مسلح نظامى و غير نظامى از هر قشر كه هستند لازم است انضباط را دقيقاً حفظ كرده و از كارهائى كه مخالف انضباط است اجتناب نمايند و به مسؤوليت بزرگى كه بر عهده آنان گذاشته شده است توجه نموده و تخلف از انضباط مطلوب، موجب مسؤوليت و تعقيب است.
2 - از ثمرات انضباط اطاعت از فرماندهان است. بايد تمام افراد نيروهاى مسلح از فرماندهان خود اطاعت كنند كه بحمدالله مىكنند. سرپيچى از اطاعت فرمانده، چه در قواى نظامى و چه در انتظامى و چه در سپاه پاسداران و چه بسيج و نيروهاى مردمى مسؤوليت دارد و موجب تعقيب است.
3 - وحدت فرماندهى از مسائل مهم سرنوشتساز است كه بدون آن پيروزى ميسر نيست و عدم مراعات آن فاجعهآفرين است و كسانى كه بدان سر ننهند مسؤول مىباشند.
4 - فرار از جنگ در اسلام از گناهان بزرگ است و موجب مسؤوليت و تعقيب در اين دنيا و عذاب بزرگ در آخرت است. بايد فرماندهان، فرد و يا افراد نادرى را كه خداى ناكرده اقدام به فرار مىنمايند، كه نمىنمايند، دستگير نموده و تحويل دادگاه دهند.
5 - هماهنگى جميع قواى نظامى و غير نظامى از مهمات آيندهساز است. اگر فرد و يا افرادى در اين امر حياتى اخلال نمايند، بايد معرفى شوند تا به دادگاه تسليم گردند.
6 - همانطور كه اطاعت از فرماندهان لازم است و تخلف از آن جرم، فرماندهان نيز لازم است با سربازان و افراد به اصطلاح زير دست خود به شيوهاى اسلامىانسانى رفتار نمايند و آنان را با عواطف خود دلگرم نمايند و با اعمال پسنديده خود، از آنان سربازانى فداكارتر بسازند.
7 بايد فرماندهان و همه افراد قواى مسلح، با كمال دقت مواظب باشند تا ضد انقلاب در سنگرهاى آنان و در جبههها نفوذ نكنند و با تبليغات باطل خود، جنگندههاى نيرومند ما را تضعيف ننمايند و اگر كسانى به چنين اعمال خيانت بارى دست زدند، همه موظف
صحيفه نور ج 14 صفحه 9
هستند آنان را دستگير نموده تسليم فرماندهان كنند تا به دادگاه تسليم نمايند.
8 كسانى كه از ارتش بازيخورده عراق به ايران پناهنده شوند، مورد عفو و محبت و اغماض هستند و با آنان چون برادران خودمان رفتار مىشود و كسى حق ندارد به غير از رفتار انسانى اسلامى با آنان رفتار كند. و به تمامى سربازان و درجه داران و افسران و صاحب منصبان عراقى و غير عراقى اعلام مىشود كه در صورت تسليم به لشگر اسلام، مورد عفو واقع مىشوند و پس از جنگ در صورتى كه مايل باشند، در ايران مىمانند و در صورتى كه تقاضا كنند، آنان را به كشور خودشان با احترام بر مىگردانند.
اينجانب به عموم ارتش عراق نصيحت مىكنم كه گول حزب كافر بعث را نخورند و با برادران اسلامى خود جنگ نكنند و متوجه باشند تا، صدام كافر آنان را در خدمت آمريكا، به برادركشى اغوا نكند. برادران عراقىام! تا وقت نگذشته و عذاب الهى نازل نشده است، به دامان اسلام پناهنده شويد كه اسلام دين عفو و رحمت و اغماض است.
9 - اينجانب به حسب وظيفه اسلامى و اخلاقى، به گروههاى داخل كشور اعم از تهران و كردستان و ساير نواحى ايران، در هر نقطه كه هستند، پدرانه توصيه مىكنم كه به آغوش گرم اسلام و ملت مسلمان برگرديد و سلاحهاى خود را كنار گذاشته، با برادران و خواهران خود آشتى كنيد. در اين صورت، اينجانب به همه آنان تأمين مىدهم كه مادامى كه با صلح و صفا به كشور خودتان خدمت كنيد و به جمهورى اسلامى وفادار باشيد، هيچ كس مزاحم شما نخواهد شد. چه چيز بهتر از اينكه در محيط صلح و صفا، همه قشرهاى ملت، در بازسازى كشور عزيزمان كه در اثر حكومت سالهاى طولانى رژيم منحط پهلوى به خرابى كشيده شده است، با كار و كوشش اقدام نمايند و چه تأسفآور است كه برادران ارتشى و سپاهى و ديگر قشرهاى متعهد، در راه خداوند و كشور عزيز اسلامىمان فداكارى كنند تا دشمن اسلام و وطن، از خاك خود برانند. گروههايى كه بازيخورده، تحت تأثير بعضى منحرفين واقع شده و كارشكنى كنند و به دشمن كمك مستقيم يا غيرمستقيم نمايند و بر روى برادران مسلمان خود اسلحه بكشند، من بار ديگر يادآورى مىكنم كه روزى مىرسد كه از كردار خود پشيمان مىشويد و در آن روز كه خيلى هم طولانى نيست، پشيمانى فايدهاى نخواهد داشت. چه بهترامروز كه درهاى رحمت خداوند بزرگ بر روى شما باز است، به صفوف فشرده ملت بپيونديد و در پناه اسلام، آسوده خاطر به زندگى شرافتمندانه خود ادامه دهيد.
10 - بار ديگر به ارتش و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و بسيج و همه نيروهاى مسلح نظامى و غير نظامى تأكيد مىكنم كه با هماهنگى هر چه بيشتر، بر دشمن بتازيد و از اختلاف كه از وسوسههاى شيطان و به سود شياطين است بپزهيزيد و از فرماندهان اطاعت كنيد و به خداى متعال اعتماد و اتكال نمائيد و كشور خود را از شر شياطين، با وحدت كلمه نجات دهيد و با اطمينان خاطر و صبر و شكيبائى، همچون سربازان صدر اسلام، به جنگ و دفاع از كشور عزيزمان ادامه دهيد كه خداوند متعال پشت و پناه شماست و شما به خواست پروردگار بزرگ پيروزيد.
صحيفه نور ج 14 صفحه 10
11 - بار ديگر به دوستانى كه پشت جبهه هستند، چه دولتمردان و چه ساير قشرهاى مختلف ملت اكيداً توصيه مىكنم كه از كارهايى كه ممكن است جنگندههاى عزيز از جان گذشته كه خدا يارشان باد در جبههها دلسرد كند، احتراز نمائيد و بدانيد كه اگر آسيبى به آنان و كشور عزيز اسلامىمان به واسطه اقوال و افعال ما برسد، مسؤول هستيم و در پيشگاه عدل الهى و ملتهاى اسلامى معذور نخواهيم بود. در خاتمه، به تمامى شما و خواهران و برادرانى كه در محيط جنگ به زندگانى دلاورانه خود ادامه مىدهيد و از كشته شدن به دست دشمنان خدا در راه خدا ترسى نداريد و با چنگ و دندان از ميهن عزيزتان براى رضاى خدا دفاع مىكنيد و موجب دلگرمى رزمندگان اسلام مىشويد و همه چيز خود را در طبق اخلاص قرار دادهايد و با فدائىهاى مكرر، صحنههاى شجاعت و شهامت را در تاريخ سراسر مبارزات بىامانتان ثبت نموده و مىنمائيد و با درس فداكارى و رشادت به مستضعفين جهان مىآموزيد كه وعده خدا بر حكومت پابرهنگان جهان حق است، به شما كه با مبارزات خويش، روى ابرقدرتها و قدرتها را سياه كرديد درود مىفرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم.
خمينى كه آخرين روزهاى عمرش را مىگذراند، تمام اميدش به شما مردم سلحشور ايران است، به شما مردمى كه به هيچ وجه تحت تأثير اختلافات جزئى و كلى واقع نشده و انشاءالله نمىشويد، شما مردمى كه با تمام وجود، بر سر غرب و شرق جهانخوار شوريديد. شما عزيزانم، به اميد خدا پيروزيد. شما مردم دلير و آگاه، سرمشقى هستيد براى ملل زير سلطه و بايد بدانيد در ميدانى كه قدم گذاشتهايد، مواجه هستيد با مشكلات بسيارى كه تنها مقاومتتان، نجاتتان خواهد داد. به هيچ وجه ترس و بيم در خود راه ندهيد، كه مبارزات كوبندهتان نشان داده است كه نمىدهيد. متحد شويد كه در سايه اتحاد، پيروزىتان بر ابرقدرتان حتمىاست. از خداوند متعال غلبه اسلام بر كفر و پيروزى رزمندگان اسلامى را خواستارم.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:08 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 11
تاريخ: 2/11/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشآموزان مدارس تهران و اقشار مختلف مردم
شما جوانها بايد راه را ادامه دهيد تا پيروان شايسته حضرت رسول باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در آستانه روز مقدسى هستيم و عيد مباركى كه در آن روز بزرگترين شخصيت عالم براى اصلاح بشر و تحول، بزرگتر تحولات، و نيز ولادت با سعادت فرزند او حضرت صادق سلام الله عليه كه مذهب را ترويج و اسلام را ارائه داد به مردم. تحول از شركها، الحادها، آتش پرستىها و همه انحرافها، به استقامت و توحيد و توحيدپرستى. در مركزى كه به جاى توحيد و به جاى حكومت الله بتهانشسته بودند و در عصرى كه به جاى ستايش حق تعالى آتشها پرستيده مىشدند. امروز روز مباركى است كه ما نزديك به او مىشويم و روز نويدى است كه بشر را نويد داد به استقامت و راهنمائى به صراط مستقيم انسانيت و پيروان آن حضرت كسانى هستند كه همان راه را و همان خط را تعقيب مىكنند و از خود شروع مىكنند و به ديگران سرايت مىدهند. شما جوانان دانشجو و جوانان عزيزى كه از هر جا آمدهايد، اميد اين ملت هستيد كه بايد اين راهى را كه فرا راه شماگذاشته شدهاست به آخر برسانيد و اين نهضتى را كه در راه او آنهمه جانفشانى شده است، ادامه بدهيد و اين صراط مستقيمى را كه انبياء جلو راه بشر گذاشتند و نبى اكرم آخرين انبياء و اشرف همه، آن راه را جلو مردم گذاشتند و مردم را دعوت به اين صراط مستقيم كردند و هدايت كردند به راه انسانيت و خروج از همه انحاء كفر و الحاد و خروج از همه ظلمات به نور مطلق، بايد شما جوانها همان راه را ادامه دهيد تا اينكه پيرو رسول اكرم و در مكتب حضرت صادق پيروانى شايسته باشيد.
از كودكستان تا دانشگاه مركز جولان دستهاى خبيث استعمار است
عزيزان من! منحرفين و كسانى كه مىخواهند اين مكتب به آخر نرسد و آنهائى كه از مكتب اسلام سيلى خوردهاند و آنهائى كه مكتب اسلام را بر خلاف مصالح خودشان مىدانند و برخلاف مصالح اربابانشان مىدانند، اول نظرشان به اين است كه از مدرسههائى كه كودكان ما، جوانان ما، جوانان نورس ما در آنجا براى تحصيل كمال رفتهاند، از آنجا انحرافات را شروع كنند. آنها درصدد اين هستند كه مدارس كه منشاء همه بركات هست و جوانهاى نورسى كه بايد اين كشور را به رشد خودش برسانند و از دست اجانب نجات دهند، آنهارا منحرف كنند و لهذا مىبينيد كه از آن دبستان تا
صحيفه نور ج 14 صفحه12
دانشگاه، مركز توطئه است و شماها هدف آنها هستيد و مىخواهند شمارا از اسلام عزيز منحرف كنند و دانشگاهها و دبيرستانها و دبستانها و تمام مراكز علم و تهذيب را مبدل كنند به مراكزى كه اگر در آنجا علم تحصيل بشود، به نفع قدرتهاى بزرگ باشد و هر چه در آنجاها و در آن مكانهاى مقدس، هر چه فرآورد باشد، فرآورد به نفع ابر قدرتها. قدم اول آنها از همان كودكستان شروع مىشود و هر چه جوانها و كودكهايمان بالاتر بروند، قدمهاى بعدى آنها هم به دنبال آنهاست. از كودكستان تا دانشگاه، مركز جولان دستهاى خبيث استعمار است و آنها خوب مىدانند كه اگر اين نوباوگان را از راه مستقيم و صراط الله خارج كنند، به مقاصد شوم خودشان خواهند رسيد و لهذا كوشش آنها و هدف آنها از كودكستان شروع مىشود و تا دانشگاهها جريان دارد و مراكزى كه بايد براى اصلاح جامعه، اصلاح جامعه در معنويات و اصلاح جامعه در ماديات، ذخائرى باشند براى كشور عزيز ما، آنجا را به فساد بكشند و بعد كنار بنشينند و به اين جوانهاى ما نگاه كنند كه اين منحرفين كارهاى خودشان را انجام دادهاند و فساد را به دست شما مىخواهند اجرا كنند.
مراكز علم، مراكزى است كه با اصلاح آنها كشور اصلاح مىشود
شما جوانها در سرتاسر كشور از كودكستان كه محل اطفال است تا دانشگاه كه محل علم و محل دانش و تهذيب بايد باشد، بايد بيدار باشيد و خودتان اين مراكز را از فساد حفظ كنيد. كسانى كه مىآيند در اين مراكز و مشغول تبليغات هستند، شما بايد، جوانهاى ما بايد، معلمين اين جوانها بايد كه ببينند اينها سابقهشان چه بوده و چه وضعيتى، فعلى دارند و چه وضعيتى در سابق داشتند و دعوت آنها چيست. امروز مملكت شما، كشور شما مركز توطئههاست براى اينكه كشور شما آنچنان صدمهاى وارد كرده است برابر قدرتها و آنچنان سيلىاى به صورت قدرتهاى بزرگ و ريشههاى فساد آنها زده است كه آنها از جا نمىنشينند مگر آنكه اين كشور را به خيال خودشان به حال اول و به فساد بكشند و آنها مىدانند كه اگر كودكان ما را از نورسى، منحرف بار بياورند، اين انحراف تا آخر خواهد رفت و اگر نوباوگان ما را به انحراف بكشند، اين كشور به انحراف كشيده خواهد شد و اگر دبيرستانهاى ما را و دانشگاههاى ما را به انحراف بكشند. اين كشور به انحراف خواهد كشيد. بزرگتر سنگر، براى اسلام اين مراكزى است كه شما در آنها زندگى مىكنيد و تحصيل مىكنيد. اين مراكز، مراكزى است كه بااصلاح آنها، كشور اصلاح مىشود و با تباهى آنها، كشور به تباهى كشيده مىشود. بايد جوانهاى ما، كودكان ما درست چشم و گوش خودشان را باز كنند كه شياطين اغوا نكند آنها را و هر روز آنها را وادار نكنند به جنجال كردن و راهپيمائى كردن شما بايد در هر جا كه تحصيل مىكنيد و جوانها و كودكان ما در سرتاسر كشور، در هر مركزى كه اشتغال به تحصيل دارند بايد توجه به اين داشته باشند كه تحصيل همراه تهذيب و همراه تعهد و همراه اخلاق فاضله انسانى است كه مىتواند ما را به حيات انسانى برساند و مىتواند كشور ما را از وابستگىها نجات بدهد. اگر شما جوانها دنبال تحصيل كه مىرويد دنبال اين معنا باشيد كه يك تصديقى بگيريد، يك ديپلمى بگيريد و
صحيفه نور ج 14 صفحه 13
برويد آن را آلت قرار بدهيد براى استفاده مادى خودتان، اين همان انحرافى است كه آنها مىخواهند. و اگر شما در مراكزى كه هستيد يك ايده صحيح داشته باشيد و يك غايت صحيح داشته باشيد كه براى رسيدن به آن غايت مشغول تحصيل باشيد و براى رسيدن به آن امرى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد و آن تهذيب نفس و پرستيدن الله و دور كردن همه شركها و همه انحرافها و همه الحادها از خودتان و از مراكزتان، اگر اينطور باشد شما پيروز خواهيد شد. و همه انحرافها و همه گرفتارىهائى كه براى يك كشور پيش مىآيد براى اين است كه مراكز تعليم و تعلم شان، مراكز تهذيب نيست. اين فرقى نيست مابين مدارس علمى قديم با مدارس علمى جديد، تا تهذيب نباشد و تعهد نباشد و از اول انسان راه خودش را، صراط مستقيم خودش را نيافته باشد و تحصيل او دنبال همان ايده صحيح اسلامى نباشد، همين انحرافآور است و همين است كه ما را و كشورهاى اسلامى را يا به طرف چپ مىبرد و يا به طرف راست، يا بايد كشور، كشور كمونيستى باشد يا كشور، كشور تابع آمريكا. از مدرسه شروع مىشود اين مسائل، از مدارس و دانشگاهها اين مسائل شروع مىشود. آنها مىخواهند كه آن چيزى كه در دانشگاهها و در مدارس ما، در دبيرستانها و در همه جا حاصل مىشود اين باشد كه آن چيزى كه نتيجه زحمات طولانى ملت است و زحمات طولانى جوانهاى ماست، براى آنها باشد.
شما نمىدانم آن شب در راديو، اين حميد را كه راديو، در تلويزيون نشان دادند و حرفهائى را كه او زد، شنيديد؟ اگر نشنيديد از آنها كه شنيدند بپرسيد كه چه دستهاى جنايتكارى جوانهاى تحصيلكرده ما را با چه دامهائى به دام مىكشند و آنهائى كه بايد سرمايه باشند براى كشور خودشان و بايد زحمت بكشند براى پيشرفت كشور خودشان، چطور به دام مىكشند و آنها را وادار مىكنند كه بر مصالح آنها زحمت بكشند. اين الان يك پرده است كه شماملاحظه كرديد. بسيار هستند افرادى كه از اين قبيل هستند، براى اينكه در رژيم سابق اين مطلب مطرح بود، منتها اسمش را نمىآوردند. مطرح بود اين مطلب كه بايد دانشگاههاى ما اينطور باشد، تربيت فاسد از آن اولى كه بچههاى نورس ما در كودكستان مىرفت تاآن آخركه جوانهاى برومندما كه سرمايههاى اين كشور هستند، در دانشگاهها بودند، برنامه سابق همين بود كه اينها از آنجا تا آخر طورى بار بيايند و طورى تربيت بشوند كه تربيت مسكو باشد يا تربيت واشنگتن. مسأله اين بود و الان كه شما جوانهاى عزيز و همه دبيرستانىها و همه دانشگاهها مىخواهيد كشور خودتان، دست خودتان باشد، استقلالش محفوظ باشد، آزادى داشته باشيد، طريق انسانيت را طى بكنيد و به كمال انسانى برسيد و آن چيزى كه انسان براى آن خلق شده است به او برسيد، شياطين به دست و پا افتادند كه شماها را منحرف كنند.
آنها كه در مدارس و دانشگاهها جنگ به راه مىاندازند عمال اجانبند
اينهائى كه در مدارس مىآيند و با تبليغات سوءشان جوانهاى نورس ما را وادار مىكنند به يك مسائلى كه با تحصيل آنها مخالف است و نمىخواهند اينها تحصيل بكنند اينها و نمىخواهند اينها يك
صحيفه نور ج 14 صفحه 14
جوانهائى كه براى كشور خودشان مفيد باشند به بار بياورند، با بهانههاى مختلف اينها را به تظاهرات و راهپيمائىها و اختلافات مىكشند و كنار مىنشينند و به شماها و به ما مىخندند. آن كوششى كه اينها مىكردند كه دانشگاهها باز بشود، قبل از اينكه برنامه صحيح ريخته بشود، همين بود كه مىخواستند اين دانشگاهها به همان وضع سابق كه امثال اين اشخاصى كه روى كار آنوقت بودند، به جامعه تحويل بدهد، مىخواستند همان معنا باشد و اينكه در كودكستانها، دبيرستانها مىروند و مشغول مىشوند با تبليغات خودشان و تحريكات خودشان جوانهاى ما را و كودكهاى ما را وادار كنند كه به جاى اينكه تحصيل بكنند، جنگ و دعوا به راه بيندازند و به جاى اينكه تهذيب نفس بكنند و اخلاق اسلامى را بياموزند، با فحش و فضيحت روبرو مىكنند، اين همان برنامه سابق است. كودكهاى ما، جوانهاى ما، همه آنها، چه دختر و چه پسر، بايد تمام همشان را صرف اين بكنند كه بشناسند اينها را، بفهمند كه اينها چه مقصدى دارند، بفهمند كه اينها قبلاً چه بودند، بفهمند كه اينها در حالى كه جوانهاى ما از ارتشى و پاسدار و ژاندارمرى و ساير قشرهاى مردمى، عشاير و سايرين در مركز جنگ و در جبههها مشغول فداكارى هستند، اينها در پشت جبههها مشغول افساد هستند، مشغول كمك به اربابان خودشان هستند. بدانند كه در راديوهاى خارجى و در راديوهاى منحرف از اينها پشتيبانى مىشود و از جمهورى اسلامىتكذيب مىشود و مىخواهند جمهورى اسلامى نباشد. همانطورى كه صدام و ساير منحرفين به كشور ما حمله كردند و جنگ راهانداختند، اينها هم همان جنگ را با صورت ديگرى در مدرسهها و در دانشسراها و در دانشگاهها به راه مىاندازند. همه عمال خارجى هستند و شما بايد هر جا كه هستيد توجهتان، توجه شما زياد بر اين مسائل باشد كه مبادا يك وقت چشم باز كنيد ببينيد گول خوردهايد، همانطورى كه ديشب حميد گفت، از آن راهها، از همه راهها. خداوند شماها را ذخيره اين مملكت قرار بدهد. جوانهاى ما را به راه راست هدايت كند و همه ما را خدمتگذار به اسلام و به كشور اسلامى قرار دهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 25
تاريخ: 4/11/59
بيانات امام خمينى در جمع سفراى كشورهاى اسلامى
اگر كشورهاى اسلام با هم مجتمع شوند، هيچ آسيبى به آنها نمىرسد
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين روز فرخنده و سعيد را به همه مسلمين در مشارق ارض و مغارب ارض تبريك عرض مىكنم و به شما سفراى محترم ممالك اسلامى هم تبريك عرض مىكنم. و مبارك آن روزى است كه اهداف اسلام، اهداف پيغمبر معظم اسلام در همه كشورهاى اسلامى تحقق پيدا بكند و اينطور نباشد كه ما صرف شعار باشد و از حد الفاظ بيرون نرود.
من اميدوارم كه ممالك اسلامى در اين وقتى كه دنيا يك تحولى پيدا كرده است و مستضعفين بيدار شدند و بسيارى از ممالك استقلال از ساير ممالك پيدا كردهاند ما مسلمين هم كه جمعيتمان اگر با هم باشيم بيشترين جمعيت را داريم و ذخايرمان بزرگترين ذخاير است و افرادمان افراد بزرگ و برجسته است، بتوانيم با وحدت اسلامى و زير تعاليم قرآن مجيد با هم مجتمع باشيم. در عين حال كه همه در ممالك خودمان استقلال داشته باشيم، لكن تمام مجتمع باشيم تحت لواى اسلام و توحيد و نگذاريم كه دستهاى ابر قدرتها در ممالك ما حكومت كند و ما زير پرچم آنها باشيم.
شما آقايانى كه در اينجا هستيد، در ايران هستيد و مشاهده مىكنيد مسائلى كه در ايران است، حكومت ايران را و رژيم جمهورى اسلامىايران را با اينكه مجال باز پيدا نكردند كه به طور گسترده همه اهداف اسلام را گسترش بدهند، لكن ملاحظه مىكنيد كه اين حكومت با حكومتهاى جائر، با نظام شاهنشاهى كه سابق بود چقدر فرق دارد و از همان وقتى كه آن نظام دست نشانده بيرون رفت از اينجا، تمام دروازهها باز شد به روى مسلمين و تمام آزادىها تحقق پيدا كرد و اسلام به حسب اساس در اينجا تحقق پيدا كرد و دست قدرتهاى بزرگ از اين مملكت قطع شد و ما بايد بدانيم كه اگر ملتها چيزى را خواستند، تحقق پيدا مىكند. ملت ما خواست كه آن حكومت جائر دو هزارو پانصد ساله در ايران نباشد و همانطور شد و خواست كه دست ابرقدرتها از ايران كوتاه باشد و كوتاه شد. و الان ملاحظه مىكنيد كه در اين كشور به ما حمله نظامى كردند، يك دفعه خودشان مستقيماً و الان هم به توسط صدام حمله كردند به ايران و اينقدر از اين زن و بچه و بزرگ و كوچك ايران را اسير كردند و كشتند و دربدر كردند كه شما همه شاهد هستيد و من ميل داشتم كه اگر تشريف نبرديد به اين سرحدات و به اين ملتهائى كه جنگزده شدند و اين شهرهائى كه خراب شدند، اگر نرفتيد، برويد ببينيد و به
صحيفه نور ج 14 صفحه 26
ممالك خودتان اطلاع بدهيد كه اطلاع شما يك سندى است براى آنها و من اميدوارم كه مسلمين محكوم كنند اين جائر را و محكوم كنند اين رژيم را و اميدواريم كه عراق هم به آمال خودش برسد كه اين دولت فاسد را از بين ببرد و خودشان براى خودشان يك دولتى به دست ملت تحقق پيدا كند. و من دعا مىكنم، به خداى تبارك و تعالى التجاء مىكنم كه ما مسلمين را بيدار كند و ما را به مقاصد اسلامى خودمان برساند و دستهائى كه تفرقه بين ممالك اسلامى مىخواهند بيندازند قطع كند و ممالك اسلامى همه با هم بدون اينكه زبانى نژادى در كار باشد، بدون اينكه زبانى در كار باشد، همانطورى كه اسلام خواسته است مثل دندانههاى شانه با هم مجتمع باشند و اگر مجتمع شدند هيچ آسيبى به آنها نمىرسد و هيچ كشورى نمىتواند به آنها تعدى كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 15
تاريخ: 4/11/59
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس شوراى اسلامى و اعضاى هيأت دولت
كوشش انبيا و ايده بعثت در تمام قرنها تربيت انسان است
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز روز بسيار بزرگى است كه هم پيشواى امت بزرگ اسلامى دنيا را به نور مباركشان منور كردند و هم پيشواى بزرگ مذهب، و شايد در ايام ديگر ما مثل امروز كم داشته باشيم يا نداشته باشيم و من تبريك عرض مىكنم به همه ملتهاى اسلام و همه كشورهاى اسلامىو به شما آقايان وكلاى محترم مجلس و هيات دولت و ساير برادرانى كه در اينجا حضور دارند و من سلامت و توفيق و پيروزى همه شما را از خداوند تعالى خواستارم.
بركت وجود رسول اكرم بركتى است كه در سرتاسر عالم از اول خلق تا آخر يك همچو موجود با بركت نيامده است و نخواهد آمد. اشرف موجودات و اكمل انسانها و بزرگتر مربى بشر اين وجود مبارك است و مبين احكام اسلام و ايدههاى رسول اكرم ذريه مطهر ايشان و خصوص حضرت جعفرابن محمد صادق هستند.
كوشش انبيا و ايده بعثت در تمام قرنها تربيت اين موجود است، اين موجودى كه عصاره همه مخلوقات است و با اصلاح او اصلاح مىشود عالم و با فساد او به فساد كشيده مىشود. كوشش انبياء از اول تا آخر اين بوده است كه اين موجود را به صراط مستقيم دعوت كنند و راه ببرند، نه همان هدايت و گفتن تنها، بلكه راهنمايى و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال، براى اينكه اين موجود را به آن كمالى كه لايق است، برساند. و مع الاسف اين ايده به آنطورى كه آنها مىخواستند حاصل نشد و بعدها هم به آنطورى كه انبيا در نظر داشتند حاصل نخواهد شد، براى اينكه اينها مواجه هستند با يك موجودى كه اين موجود شناخته نشده است الا براى خدا و كسانى كه علم را از خداى تبارك و تعالى اتخاذ كردند و يك موجود پيچيدهاى است كه حتى خودش از خودش اطلاع ندارد و شايد اين كلمهاى كه وارد شده است كه من عرف نفسه فقد عرف ربه تعليق به يك امر محالى باشد براى نوع بشر. شناخت انسان خودش را، و شناخت اوصافى كه در انسان هست و غرايزى كه در انسان هست اين از امورى است كه يا محال است يا نظير محال، الا هر كسى كه عصمت الله تعالى. انسان خودش از باب اينكه حب نفس دارد و هر چه را مىخواهد، براى خودش مىخواهد. براى خاطر اين حب نفس شديد از بسيارى از امور غافل است يعنى با اين حب نفس نمىتواند خودش را آزاد بشناسد.
صحيفه نور ج 14 صفحه 16
بالاترين گرفتارى حب نفس است
سه نظر در عالم هست يك نظرى كه از روى حب مطالعه مىكند موجودات را يا بعض موجودات را، و يك نظرى كه از راه بغض نظر مىكند به همه چيز، و يك نظر ثالثى كه حب و بغض در آن نيست و آزاد است. آن دو نظر، نظر اشخاصى است كه آزاد نيستند. بزرگترين گرفتارى بشر و ماها اين گرفتارى است كه خودمان داريم و از ناحيه خود ما هست. كسى كه از روى حب نفس به مردم و اشياء نظر مىكند و به اشيائى كه نظر مىكند از راه دشمنى و بغض نظر مىكند اين نمىتواند آزاد باشد، در نظر دادن گرفتار است و كسى كه از راه دشمنى و بغض نظر مىكند به موجودات يا به اشخاص يا به گروهها اين آزاد نيست، نمىتواند حكم صحيح بكند. انسان گمان مىكند كه من خودم هر چه مىگويم از روى آزادى است و بىنظرى، لكن اگر كسى يك همچو ادعائى كرد اين را نپذيريد. نمىتواند اين انسان موجود آزاد از هواهاى نفسانى و از حب نفس كه منشاء همه گرفتارىهاست آزاد بشود، مدعى آزادى از اينطور امور زياد است لكن واقعيت كم است. ممكن است كه بسيارى از اشخاص حتى خودشان هم توجه نداشته باشند به اينكه بنده خودشان هستند، نه بنده خدا، خودشان هم خودشان را مبرا و منزه مىدانند و اين براى همان حب نفسى است كه انسان دارد، اين حب نفس تمام عيوب انسان را به خود انسان مىپوشاند، هر عيبى كه داشته باشد براى خاطر اين حب نفس آن عيب را نمىبيند و گاهى هم آن عيب را حسن مىداند، و تا انسان با مجاهدتها و تبعيت از تعليمات انبيا از اين گرفتارى و عبوديت نفس خارج نشود، نه خودش اصلاح مىشود و نه مىتواند احكامى كه مىكند و رأىهايى كه مىدهد صحيح باشد، مطابق واقع باشد. اتفاق مىافتد، لكن نمىتواند مطلقاً اينطور باشد انسان. يك عملى از يك شخص در يك محيط در يك ساعت از يك شخص صادر مىشود، دو نفر كه اين عمل را مىبينند يكى از اينها با اين دشمن است، اين عمل را بد مىبيند و يكى از آنها كه با اين دوست است اين عمل را خوب مىبيند. عمل از يك آدم است، در يك وقت است، در يك محيط است، در يك شرايط است، همه چيزهايش با هم مجتمع است، لكن براى آن گرفتارى كه بيننده دارد، آن عدم آزادى كه بيننده دارد و اسير هواى نفس است اين عمل را عيناً خوب مىبيند، اگر با آن آدم خوب باشد و اين عمل را عيناً بد مىبيند، اگر چنانچه با آن آدم بد باشد، و انسان خودش هم متوجه نيست، بله هستند اشخاصى كه بىجهت مىدانند و تكذيب مىكنند يا مىدانند و تعريف مىكنند. اينطور هستند اما شايد بسيارى اينطور باشند كه به واسطه آن اسارتى كه دارند و آن گرفتارى كه در باطن خودشان مبتلاى به آن هستند و آن شيطانى كه در نفس انسان فعال است، اين گرفتارى نمىگذارد كه انسان آزادانه حكم بكند، نمىگذارد كه انسان آنطورى كه واقعيت است ادراك كند و آنطوريكه واقعيت است او را بگويد، يا واقعيت را به واسطه همين عبوديتى كه دارد، بندگى كه دارد و آنطوريكه سلطنت بر او دارد شيطان و قواى شيطانى خودش، يا ادراك نمىكند مطلب را و يا اگر ادراك هم كرد، نمىخواهد او را اظهار كند. از آن طرف هم همين طور، تعريفها و تكذيبهايى كه ماها مىكنيم، انسان عادى مىكند، اين تعريف و تكذيبها به واسطه همين علاقهاى كه انسان به خودش و وابستگان خودش
صحيفه نور ج 14 صفحه 17
كه آن هم علاقه به خود است، علاقه به وابستگان، علاقه به خود است اين چون پسر من است و اين چون برادر من است، و اين چون هم سلك من است، اين همه من است و تمام اين اشياء در انسانهاى عادى تمام بر مىگردد به خود من، اگر از كس ديگرى هم تعريف كند، اين از باب اينكه به او متعلق است تعريف مىكند. اگر انسان بخواهد خودش را تجربه كند، يك وقت كه خلوت مىشود خودش بنشيند پيش خودش، دو نفر را كه يكى شان از رفقاى اوست، از اقرباى اوست، بسته به اوست و يكى شان با او مخالفند و با او دشمنند مثلاً اين بنشيند و فكر كند كه اين عملى را كه از اين دشمن من و دوست من صادر شده است چه شده است كه من اين عمل خصوصى را وقتى كه نسبتش مىدهم به دوستم، شروع مىكنم از آن تعريف كردن، يا لااقل عيبپوشى كردن به حيل و آن عمل اگر چنانچه از دشمن من صادر بشود يكى را چند مىكنم و هياهو مىكنم. اگر انسان بنشيند و واقعاً بخواهد بفهمد كه خودش چكاره است، بايد اين موازين را ملاحظه كند، اگر يك عمل خوبى صادر شد از يك دشمنى، اين عمل خوب را ستايش كند، ببيند كه همچو هنرى دارد. اگر يك عمل بدى از دستهاى صادر شد اين را بد بداند و بگويد بد است. نمىگويم كه اسرار مردم را فاش كند، من مىگويم پيش خودش، البته اسرار مردم هر چه باشد فاش كردن بر خلاف اسلام است و غيبت و تهمت و همه اينها از مكائرى است كه انسان به آن مبتلا هست، لكن ابتلاى انسان به خودش از همه ابتلاها بالاتر است. شاهد همين است كه من اگر يك امر خيلى برجستهاى از يكى صادر شد، من بناى به مناقشه مىگذارم كه اين امر شايسته را هر چه بتوانم اين را از ارزش بيندازم و اگر اين امر شايسته از يك دوستى، يك متعلق به خود من صادر شد، بناى بر اين مىگذارم كه اين امر شايسته را بيشتر از آن مقدارى كه هست اين را نمايش بدهم. همه اينها زير سر خود من است به خارج هيچ مربوط نيست، دنيا من هستم، اين عالم ملك، اين عالم طبيعت يكى از مخلوقات خداست و اين عالم طبيعت هم جلوهاى از جلوههاى خداست. تعلق به اين عالم طبيعت، تعلق به اين دنيا، اين اسباب اين مىشود كه انسان را منحط مىكند. ممكن است يك كسى به يك تسبيحى آنقدر تعلق داشته باشد كه يك كس ديگرى به يك سلطنت اين تعلق را نداشته باشد، اين اولى بيشتر به دنيا چسبيده است و آن دومى كمتر. سليمان ابن داود هم سلطان بود، سلطانى كه بر همه چيز حكم مىكرد، لكن آن سلطنت يك سلطنتى نبود كه دل سلطان را، دل سليمان ابن داود را به خودش جذب كند. رسول اكرم هم رئيس يك ملت بود و فرمانفرماى ملت بود، لكن اين فرمانفرمايى اينطور نبود كه او را جذب كند به خودش. فرمانفرمايى در تحت سيطره او بود، نه او در تحت سيطره فرمانفرمايى. اگر انسان سيطره پيدا بكند به حسب نفس بر خودش و بر همه چيز، اين اهل دنيا ديگر نيست ولو اينكه همه دنيا هم داشته باشد مثل حضرت سليمان و امثال او و اگر اين سيطره نباشد و انسان در اين غفلت كه ما داريم باشد، اين آدم اهل دنيا هست و دنياى دنى پست. دنيا و آخرت، خدا و دنيا، اينها دو چيزى است كه ما وقتى تعلق به او داشتيم عالم ملك مىشود دنيا، اين دنياى من است. من وقتى تعلق به اين داشتم و تحت نفوذ او بودم، تحت نفوذ سيطره بودم، تحت نفوذ رياستها، تحت نفوذ مقامات بودم، همه اينها دنياست و من خودم اسير است، هر چه سعه سلطنت زيادتر
صحيفه نور ج 14 صفحه 18
بشود، اسارت زيادتر مىشود، من اسير او هستم و خودم ملتفت نيستم و اگر چنانچه انسان موفق بشود به آنكه انبيا مىخواستند كه از تحت اين سيطره نفس بيرون برود، اين اعداء عدو بيرون برود، اين اسارت را، قيد اسارت را از گردن خودش بردارد، اين آدم مىشود يك آدمى كه بر همه چيز سيطره دارد و چيزى بر او سيطره ندارد و سيطرهاى كه بر همه چيز دارد هم در حساب نمىآورد، نمىبيند او را چيزى و همانطورى كه براى دوستان خودش خير و صلاح مىخواهد براى دشمنان خودش هم خير و صلاح مىخواهد. انبيا اينطور بودند، انبيا غصه مىخوردند براى كفار، غصه مىخوردند براى منافقين كه چرا بايد اينها اينطور باشند. انبيا زحمتشان اين بود كه اين كفار و منافقين را و اين اشخاص معوج را و اين انسانهاى دربند اسارت خود و علائق دنيا هستند و همه مفاسد هم زير سر همين است، اينها را مىخواهند آزادشان كنند و اين مأموريت بسيار مشكل بوده است، و اين مأموريت هم عمومى نشد كه بشود، و از اين به بعد هم اين معنا نخواهد شد، اين انسان آدم نمىشود تا آخر هم. يك مثل معروفى بود كه مىگفتند ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشكل. شيخ مارحمهالله مىفرمود كه: ملا شدن چه مشكل، آدم شدن محال است.
انسان اگر بخواهد حكم بكند به يك مطلبى، تصديق كند در باطن يك مطلبى را، اول برود سراغ خودش، خودش ببيند چكاره است. انسان آن كنار بنشيند و نظرش را به عيوب مردم بيندازد يا محسنات ديگران را عيبجوئى بكند يا بدىهاى ديگران را تحسين بكند، خوب اين يك امرى آسان است، انسان وارد هيچ معركهاى نمىشود، آنهائى كه در سرحدات دارند جنگ مىكنند هى اشكال مىكند به آنها، وارد هيچ ادارهاى نمىشود، آنهايى كه وارد هستند اشكال مىكند، وارد هيچ مركزى كه بايد اصلاح بكند امور را نمىشود، اين كنار مىنشيند و شروع مىكند هى مناقشه كردن و عيب تراشيدن. اين كار آسان هست و خيلى هم رايج شايد باشد اما اگر انسان اول نشست و پيش دل خودش نشست، پيش افكار خودش نشست، ببيند خودش چكاره هست، امتحان كند خودش را، اگر يك پيروزى از دشمن حاصل شد، براى اسلام و به صلاح اسلام بود، ببيند اين خوشحال مىشود از اين و تبريك به حسب قلبش مىگويد به اين دشمن يا نه بدش مىآيد از پيروزى اسلام كه به دست اين واقع شده است، مىخواهد اسلام پيروز نباشد كه مبادا اين آدم پيروز بشود. اگر انسان پيش دل خودش بنشيند و فكر اين را بكند كه اگر اين پيروزى كه به دست او حاصل شده بود براى اسلام، به دست من حاصل شده بود، فرقى مىكند در قلب من بين اين و او؟ اين اسلامخواه است؟! اين اسلام را مىخواهد؟! آن كه اسلام را مىخواهد، اگر به دست كافر هم حاصل بشود خوشش مىآيد. اگر پيروزى به دست يك كافر براى اسلام حاصل بشود، اين از كافر به ما اينكه كافر است خوشش نمىآيد، از آن عملش خوشش مىآيد، و از اين به اعتبار اين كه پيروز شده است و اسلام را پيروز كرده خوشش مىآيد، و اگر چنانچه كارشكنى از يك نفر آدمى كه دوست او هست، محبت به او دارد اين حاصل بشود يا از خودش حاصل بشود، ببيند در قلبش اين اثرى مىگذارد يانه اثر نمىگذارد. يك كار خارجى كه در خارج واقع مىشود (هركارى مىخواهد باشد) انسان وقتى مىخواهد قلم دستش بگيرد
صحيفه نور ج 14 صفحه 19
و راجع به اين كار يك چيزى بنويسد يا مىخواهد برود در مرجع مردم، در محضر ملت راجع به اين مسأله يك مطلبى بگويد قبل از اينكه مىرود و اين مسأله را مىگويد، ببيند كه آيا اين حب نفس كه تابع او حب به علائق خودش هست، حب به دوستان خودش هست او را همچو كور كرده است كه نمىتواند واقعيت را بگويد و واقعيت را فداى خودش مىكند يا نه اينطور نيست و فداى خودش نمىخواهد بكند چيزى را. آنوقت اگر ديد آنطورى است، بداند كه قلم مال شيطان است و به دست اوست و زبان مال شيطان است و در قدرت اوست، و اگر ديد كه نه، كار خوب را هر كس بكند اين خوب است، چون خوب است، هر كس بكند اين كار را، تحسين مىكند. كار، خود كار را ببيند، صدور كار از فلان، اين است كه انسان را مبتلا مىكند. خود كار را وقتى مىبيند، نگاه بكند بدون صدورش از اين و آن، انسان مىتواند حكم بكند، مىتواند حكم بكند كه مجلس شوراى اسلامى ما، اين مجلس چطور است، مىتواند حكم بكند اگر خود مجلس را نگاه كند، نه افراد را در نظر بگيرد، يك چيزى كه از مجلس مىگذرد خود او را نگاه كند كه اين چيزى كه از مجلس گذشته است اين چطور است، اينجا مىتواند قضاوت كند، براى اينكه اين بسته به افراد نيست اما اگر پاى افراد پيش آمد به مجردى كه پاى افراد پيش مىآيد همين معنائى كه قبلاً وقتى كه بدون افراد، بدون توجه به افراد حكم به خوبيش يا بديش كرده بود حالا وقتى كه توجه به افراد كرد عوض مىشود، حكم عوض مىشود در باطن انسان. اكثراً هم خودشان غفلت دارند يعنى بينش از روى دوستى و بينش از روى عداوت اين يك چيزى است كه در انسان تأثير مىگذارد، ممكن است كه اين آدم هم مطلب را خيال كند به اينكه خيلى هم خوب است، اين نفهميده خود مطلب را اين بينشش از باب اينكه از كانال محبت به اين آدم رفته سراغ او، اين بينش، بينش خطاست. از كانال بغض براينكه اين عمل را مىكند برود طرف او، اين بينش، بينش خطاست. ما بايد خودمان را اول امتحان كنيم و بعد كه امتحان كنيم، آنوقت برويم سراغ اينكه فلان عمل چطور بوده، فلان عمل خوب بوده فلان عمل بد بوده. آنهائى كه در يك عملى با هم دشمنى دارند، يك عملى كه صادر مىشود، مىروند سراغ آن جهات ضعفش، جهات قوتش را اصلاً نمىگويند، ساكت مىشوند، وقتى هم خيلى خوب آدمى باشد جهات قوتش را ساكت مىشود، و اگر اعوجاج داشته باشد و آدم شيطانى باشد جهات خوبش هم بد مىكند، مىرود سراغ اينكه اين جهت خوبش است اين هم بد بود، و اگر چنانچه نظر، نظر ساده باشد يعنى نظر آزاد باشد بالاترين آزادىها اين آزادى از خود است، از حب و بغض است و بالاترين گرفتارى ما همين گرفتارى است گرفتارى حب نفس است، گرفتارى حب جاه است، گرفتارى حب شهرت است، من مىخواهم اين عمل از من صادر بشود تا مردم براى من دست بزنند. عمل خوب از يكى صادر شده اين بدش مىآيد كه از او صادر شده، اين مىخواهد از خودش صادر بشود كه مردم بايستند و براى او هورا بكشند. اگر يك عمل بدى مثلاً صادر شد از او به نظرش مىآيد كه نه اين عمل هم بايد برايش چه باشد، براى اينكه خودش كور است از اينكه ببيند حب الشى يعمى و يصم هم آدم را كر مىكند هم آدم را كور مىكند خوبها را نمىبيند، بدها را مىبيند، يك جا هم بدها را نمىبيند، خوبها را مىبيند، اگر آدم فضولى هم باشد كه خوبها را مىكشد طرف بدى،
صحيفه نور ج 14 صفحه 20
بدىها را هم مىكشد طرف خوبى. با آن كه خوب است هر كار بدى بكند اين دنبال اين است كه اين كار بد را خوبش بكند، با يك كسى كه خوب است هر كار بدى بكند دنبال اين است كه اين كار بد هم بكشد طرف خوبى. اين بر خلاف انسانيت است و برخلاف صراط مستقيمىاست كه نبى اكرم و همه انبياء بشر براى همين آمدهاند. اگر موفق بشوند كه اين اسارت را، اين اسارتى كه من در خودم دارم، و هواهاى نفس بر من مسلطند، اگر اين را از بين ببرند موفق شده اند و اگر قدرت بر اين نباشد از باب اينكه هيچ موعظهاى تأثير نمىكند، هيچ گفتهاى تأثير نمىكند، هيچ نوشتهاى تأثير نمىكند، هيچ استدلالى تأثير نمىكند، ادله فلسفى هم در يك همچو موجوداتى كه دلشان بسته است به يك طرف، برهانهاى فلسفى هم تأثير نمىكند. آنى كه دشمن دارد رسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) را، هر چه برهان هم اقامه بشود كه اين روى اين مبادى - و چيز درست مىگويد، آن اين مبادى را همهاش اشكال مىكند. در يك حديثى است كه اهل جهنم مىبينند كه يك خنكى حاصل شد، مىپرسند قريب به اين، حالا من نزد يكى نديدم اين را كه چه شد؟ مىگويند كه پيغمبر اسلام از اينجا دارد عبور مىكند، مىگويد ببنديد درها را، ببنديد كه ما عذاب را مىخواهيم و اين را نمىخواهيم. اين نفسانيت اينطور است و از چيزهائى كه براى انسان به واسطه اين نفسيت پيش مىآيد اگر انسان علائقش شديد باشد به دنيا و علائقش شديد باشد به زن و فرزند و مال و حيثيت و رياست و امثال ذلك، از مصيبهائى كه هست در اينكه احتمالش هم انسان را ناراحت مىكند و كمر انسان را مىشكند، اين است كه در آن نزديكى كه مىخواهند او را منتقلش كنند به يك عالم ديگرى، برايش كشف مىشود كه اين به دست خداى تبارك و تعالى است و اين آدم براى اينكه خدا او را از اين چيزهائى كه حب به او دارد، دارد جدا مىكند، دشمن خدا مىشود. يكى از محترمين قزوين، ملاهاى خيلى عابد قزوين خداوند رحمتش كند ايشان ظاهراً گفت كه ما رفتيم عيادت يك نفر آدم كه نزديكهاى فوتش بود، اين آدم گفت كه آن ظلمىرا نعوذبالله آن ظلمى را كه خدا به من كرده است به هيچ كس نكرده، من اين بچههايم را چطور تربيت كردم چطور حالا مىخواهد مرا ببرد. مسأله اين است آنكه كمر انسان را مىشكند اين است كه حب انسان به خودش و حب انسان به رياستش و حب انسان به همه چيزهايى كه موجب حب است، انسان را برساند به آنجائى كه اگر نبى اكرم هم از او بگيرد دشمن او مىشود، و آنوقت هم كه مىفهمد خدا دارد مىگيرد دشمن او مىشود. و ما تا اصلاح نكنيم خودمان را، نمىتوانيم كشور خودمان را اصلاح كنيم. من نمىگويم كه اينطور باشيد كه خير، از همه هواهاى نفس بيرون برويد، اين نه براى من و. نه براى شما و نه براى الا من عصمه الله ميسور نيست، لكن ما قدرت داريم كه جلوى زبانمان را بگيريم، نمىتوانيم بگوئيم زبانمان اختيار ندارد. ما قدرت داريم كه جلوى قلم مان را بگيريم، نمىتوانيم بگوئيم قلم من اختيار ندارد. ما جلوى زبانمان را، جلوى بيانمان را، جلوى قلم مان را، جلوى عملمان را همه را مىتوانيم بگيريم، قدرت داريم. اين معنائى كه مىتوانيم و قدرت داريم و به واسطه او همه مواخذهها و همه گرفتارىها هست هر چه هم انسان حب به يك كسى داشته باشد، يا بغض به يك كسى داشته باشد، قلمش را نگه دارد، لااقل
صحيفه نور ج 14 صفحه 21
اينقدر قدرت داشته باشد كه در نوشتههايش دنبال اين نباشد كه بد از هر جا هست پيدا بشود و او بنويسد، ضعف از هر جا هست پيدا شود و او بنويسد.
ما هر چه داريم از اين ملت است، نبايد مردم را سست بكنيم
ما امروز احتياج به اين داريم كه اين ملت را اميدوار كنيم و دلگرم. ما هر چه داريم از اين ملت هست، ما هر چه داريم از اين ملت است، از اين تودههاى عظيم انسان است و ما الان مىبينيم كه اينقدر از ما كشته شده است از 15 خرداد بگيريد تا بعد از جنگ، اينها همه را در نظر بياوريد، آنقدر از ما كشته شده است، آنقدر از ما معلول شده است، آنقدر از ما بىخانمان شده است، آنقدر از ما آواره شده است براى اينكه اين كشور استقلال پيدا كند، آزادى پيدا بشود در آن، براى اينكه ما ديگر آن گرفتارىهاى سابق را نداشته باشيم، يك كشور اسلامى داشته باشيم، يك كشور كه تبع خدا و احكام خدا باشد، داشته باشيم.
ما نبايد حالا كه گرفتار هستيم باز به پيروزى هم نرسيدهايم، نبايد اين مردم را سستشان بكنيم بيايند مجلس را از اين طرف هى اشكال بكنيم، آنقدر خوبى كه در اين مجلس هست از اولى كه مجلس در اين مملكت پيدا شده تا حالا، يك همچو مجلسى با اين افرادى كه در آن هست، من نمىگويم توى مجلس هم فرد غير صالح نيست، ممكن است باشد اما صلحا هستند اينها، اين مجلس را بايد حفظش كرد، و مردم را از اين دلسرد نكرد، هى هر روز راجع به مجلس يك چيزى نوشت و هر روز راجع به عرض مىكنم ندانستن مجلس، چى مجلس، چى مجلس. ما امروز احتايج داريم كه اگر چنانچه يك نفر آدمى هم كه جزء كسبه هستند و بسيار هم محترمند، جزء كارگرها هستند و آنها هم بسيار محترمند همه محترمند انشاء الله، نبايد ما يك كارگر را دلسرد بكنيم كه دستش وقتى كه مىخواهد به كار برود بلرزد، يك كشاورز را دلسرد كنيم كه وقتى دستش مىخواهد براى كشاورزى عمل كند بلرزد و يك وكيل را دلسرد كنيم كه وقتى بخواهد صحبت كند بلرزد يا در سرحدات اشخاصى كه مشغول هستند به خدمت دلسردشان كنيم كه آنها هم دستشان بلرزد، ما بايد همه كوشش كنيم كه اميد ايجاد كنيم در اين ملت كه با اميد است كه مىتوانند اينها پيروز بشوند، با اميد است كه كشاورز مىتواند قدرت كشاورزى را زياد كند و با اميد است كه ارتش و پاسدار مىتواند در سرحدات جلوى دشمن را بگيرد. ما كه همه به حسب قولمان دشمن با اسلام نيستيم، ما كه با كشور خودمان دشمن نيستيم، ما كه با مصالح كشور خودمان مخالفت نداريم، ما مىخواهيم كه اين كشور و اين اسلام و همه اينها انشاء الله به خواست خدا درست بشوند همه ما اين آرزو را داريم، خوب اگر چنانچه همه ما اين آرزو را داريم، چرا بايد دولت اسلامى را تضعيف كنيم؟ چرا بايد مجلس را تضعيف كنيم؟ چرا بايد ارتش را تضعيف كنيم؟ چرا بايد پاسدار را تضعيف كنيم؟ مگر اينها همه اشخاصى نيستند كه دارند براى اين ملت خدمت مىكنند؟ خوب همه اينها خدمتگزارند، از آن رئيس جمهور گرفته است تا من طلبه، و همه ارگانهائى كه بعد هستند، الان مشغول خدمت هستند. نظرها را نظرهاى بدبينى نكنيد و
صحيفه نور ج 14 صفحه 22
حب و بغض در دل شما آنجور نباشد كه به خلاف واقع حكم كنيد و بنويسيد و بگوئيد. آنچه كه هست بگوئيد، البته نه، من نمىگويم تأييد كنيد و فحشا را چيز بكنيد، اين خلاف شرع هست و از گناهان كبيره هست اين، لكن براى موعظه، براى بيدار كردن، نقاط ضعف را بگوئيد، لكن به آرامى، نه اينكه آن كسى كه مىشنود كه از قلم شما چه بيرون آمده بدتر كند مطلب را. اگر شما يك مطلبى را بگوئيد كه غرض آلود باشد و به كسى بر بخورد، آن آدم هم آنطور مهذب نيست كه اين را غمض عين بكند، آن هم مطلبى را مىگويد غرضآلود، يك مقدار بالاتر، آن يك مقدار بالاتر مىرود اينكه مقابلش ايستاده است فردا يك مقدار از او بالاتر مىرود. ما اگر بخواهيم كه واقعاً كشور خودمان يك كشورى باشد كه براى خودمان باشد، ديگران نتوانند به او تسلط پيدا كنند حالا بايد همه قشرهائى كه هستند، با هم دست به دست هم بدهند، دست بردارند از اين حب و بغضهائى كه اساسش هم همان حب نفس است، يك مقدار حب نفس را كنترلش كنند، نمىتوانند خارجش كنند كمش كنند، موقتاً كمش كنند تا اين پيروزى حاصل بشود، موقتاً جلوى قلمها را بگيرند، و اگر مىخواهند نصيحت كنند، نصيحت باشد، نصيحت را آدم ممكن است قبول كند، اما تندگوئى را همان آدمى هم كه هر چه باشد تندگوئى را نمىتواند تحمل كند. ما بايد از اين بزرگان چيز ياد بگيريم، خوب مالك اشتر را كه قصهاش را شنيدهايد كه فحش به او دادند و بعد كه آن مر فهميد كه اين مالك اشتر بود رفت دنبالش، ايشان مسجد رفته بود و مشغول نماز بود و رفت عذرخواهى كرد، كفت من نيامدم اينطور نقل مىكنند در مسجد الا اينكه براى توطلب مغفرت كنم. ببينيد چطور تربيت مىكند. يك همچو امرى چطور تربيت مىكند. يك كسى به خواجه، خواجه نصيرالدين رضوان الله عليه، خواجه كاغذى مىگويند نوشته بود، و مسائلى و در ضمن او جسارت كرده بود به ايشان و اسم كلب روى ايشان گذاشته بود، ايشان جواب وقتى كه نوشتند از قرارى كه نقل مىشود مسائلى كه او اشكال داشت يكى يكى به طور حكيمانه رفع كرده بودند تا رسيده بود به اينجائى كه به ايشان گفته بود تو سگ هستى، ايشان گفته بود كه نه، من اوصاف و خواص و آثار من با اوصاف و خواص و آثار كلب دو تاست، كلب فلان صفت را دارد من آن صفت را ندارم، من فلان صفت را دارم او ندارد.
حكيمانه اينطورى حل كرده بود قضيه را، خوب اگر خواجه هم يك كاغذ نوشته بود به اينكه نه، تو سگى و پدرت هم سگ است فردا يك كاغذى دريافت مىكرد او سه تا چيز رويش گذاشته بود. وقتى ما بتوانيم با زبان نرم، با نصيحت، با قول سالم بدون نيش، بدن اظهار غرض مردم را اصلاح كنيم، دوستان خودمان را زياد كنيم، براى خدا همين معنا باشد خوب چه ادعائى هست كه آدم با قلم خودش به ضد خودش عمل كند. خيلىها خيال مىكنند كه اين حرفى كه من مىزنم ضد فلان است و سركوب مىشود فلان، لكن اول خودش سركوب مىشود. اينها توجهى به اين معنا ندارند اول وقتى كه يك همچو شد كه ديدند قلم، قلم آلوده است، اين مورد نفرت واقع مىشود. چه ادعائى دارد انسان كه مىتواند يك انسانى را دعوت به خير بكند با زبان ملايم، با قلم ملايم، با نصيحت، با دوستى او را به راه راست ببرد آنطور كه انبيا مىكردند انبيا بنايشان بر اين بود كه دست به شمشير نبرند الا براى آنها
صحيفه نور ج 14 صفحه 23
كه علاجى ندارند جز شمشيرو فاسد مىكنند جامعه را، آن كه فاسد مىكند جامعه را و دست از فسادش برنخواهد داشت او را بايد از جامعه جدا كرد و يك غده سرطانى است كه جامعه را فاسد مىكند جنگ انبيا مثل يك طبيبى بودند، آنها كه مىخواستند اصلاح كنند جامعه را. اگر يك طبيبى آمد و غده سرطانى را، چاقو را در آورد و شكم را پاره كرد و غده سرطانى را در آورد، شما فرياد مىزنيد كه شكم مردم را پاره كردى، جانى هستى؟ نه، احترامش مىكنيد و اجر هم به او مىدهيد و دستش را هم فرض كنيد مىبوسيد و خيلى هم خوشحال مىشويد براى اينكه اين شكم را پاره كرده، اما براى در آوردن غده سرطانى كه اين را به هلاكت مىرساند. انبيا اينطور بودند. انبيا در عين حالى كه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد: كه چرا اينقدر خودت را به زحمت مىاندازى، چرا اينقدر خودت را مىخواهى بكشى كه اينها ايمان نمىآورند، آنقدر عاطفه داشته است و آنقدر دلش مىخواسته است كه مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لكن وقتى كه مىديد كه فلان جمعيت اگر باشند مردم را به فساد مىكشند شمشير او همان چاقوى طبيب است، او طبيب عالم است و طبيب جامعه است و جامعه را بايد با حسن نيتى كه دارد اصلاح بكند. شمشير على ابن ابيطالب ضربهاش مىفرمايد كه از عبادت جن و انس هم بالاتر است، براى اينكه اصلاح است، ضربه اصلاحى است، ضربه افسادى نيست. اگر قلمهاى ما و زبانهاى ما هم اينطورى بشود كه واقعاً بخواهيم اين جامعه پيش ببرد، اين مملكت اصلاح بشود و در حالى كه ما همه گرفتار هستيم، لااقل از اين گرفتارى قلم ما، مردم بيرون بيايند، آخر اين گرفتارى گرفتارى زيادى است. اگر بخواهيم جامعه را اصلاح بكنيم بايد يك قدرى فكر بكنيم كه حالا خوب است كه ما قلمها را يك قدرى غلاف كنيم و يك قدرى مردم را نصيحت كنيم، اگر قلم مىگويم قلممان اصلاحى باشد، دنبال اين نرويم هى عيب پيدا كنيم و هى بنويسيم، شما كه اين عيب را پيدا كرديد و نوشتيد حريف شما هم همين يك عيب ديگرى براى شما مىتراشد فردا زياد ترش مىكند. آن يكى هم همين طور، همين طور تا آخر. اگر يك كسى بايستد سر اين كوچه فحش بدهد به يك نفر آدم اگر آن آدم رد شد و رفت، يا خير، آمد و گفت نه شما اين مطلبى كه گفتيد آنطور نبوده من نكردم اين كار را، فلان، تمام مىشود، اصلاح مىشود آن و اما اگر او هم بخواهد شايد يك فحش ديگرى داد اين فحش دوم دوباره زيادترش مىشود. بايد يك فكرى همه بكنند آنهائى كه اهل فكرند، اهل قلمند، آنهائى كه صالحند، اين صلحا بايد بنشينند و در صدد اين باشند كه اميد بدهند به اين جامعه، اين مردم احتياج به اميد دارند، ديگران دارند اينها را نااميد مىكنند، ديگران مىگويند كه همه به هم ريختند اصلاً مملكتى نيست اينجا، مائى كه بايد همه كوشش كنيم به اينكه نخير نظامى هست اينجا و اين نظامى است كه بهتر از نظامهاى ديگرى است. كجا سراغ داريد شما يك نظامى را كه يك نفر بقال هم آزاد بشود به اينكه به يك رئيس جمهور هر چه مىخواهد بگويد، به نخست وزير هر مىخواهد بگويد، به رئيس مجلس هر چه مىخواهد بگويد، كجا شما همچو چيزى را داريد؟ خوب شما سران ممالك ديگر را هم ببينيد، كارهاى آنها را هم ببينيد، معامله آنها را با ملت ببينيد، معامله اينها را با ملت. وقتى اينطور باشد، چرا ما با قلمهايمان اينها را به هم بيندازيم؟ چرا زياد كينم؟ اگر فرض كنيد
صحيفه نور ج 14 صفحه 24
يك كدورتى - فرض كنيد - بين دو طايفه باشد خوب ما بايد دنبال اين برويم كه اصلاح كنيم اين را با قلم مان، با گفتارمان، اجتماع كنيم، با هم باشيم، برادريم، همه مىخواهند كه اين مملكت اصلاح بشود. اگر با قلم ما، با قدم ما، گفتار ما، خداى نخواسته يك آسيبى به اين مملكت برسد، يك آسيبى به اين جمهورى اسلامى برسد، در خارج بگويند اينها نمىتوانند اداره بكنند، خودمان هم دامن بزنيم به اين. چرا بايد ما به واسطه يك بغضى كه با يك شخصى يا با يك جمعى داريم، در دنيا يك طورى بگوئيم كه دنيا به جمهورى اسلامى بدبين بشود؟ جمهورى اسلامى را خودتان كه مىخواهيد آن را، يك كارى بكنيد كه دنيا لااقل اينطور كه دارند خودشان تبليغ مىكنند، ديگر دست ما هم دنبال تبليغ نباشد، به حرفهاى ما هم استشهاد نكنند آنها. بايد توجه به اين مسائل داشت، انسان خيلى گرفتار است انسان خداوند ما را از اين گرفتارىها نجات بدهد و خداوند ما را از شر خودمان نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 27
تاريخ: 10/11/59
بيانات امام خمينى در جمع معلمان علوم دينى سراسر كشور
معلم امانتدارى است كه انسان امانت اوست
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايان تشكر مىكنم كه در اين هواى سرد و در اين جاى كوچك زحمت كشيدند و تشريف آوردند. انشاء الله خداوند همه را موفق كند به خدمت به اسلام و كشورشان.
شما مىدانيد كه اين بچههاى كوچك كه در دبستان هستند و بعد از آن در جاهاى ديگرى مثل دبيرستان و بعد هم منتهى مىشوند به دانشگاهها، همينها سرمايه اين كشور هستند، يعنى سرمايه علمى و سازندگى علمى اين كشور هستند و مىدانيد كه اين كودكان از اولى كه وارد مىشوند در محيط تعليم، يك نفوس سالم ساده و بى آلايش و قابل قبول هر تربيتى و هر چيزى كه به آنها القاء مىشود، هستند، و اينها از اول كه وارد در كودكستان مىشوند اماناتى هستند الهى به دست آنهائى كه در كودكستان آنها را تعليم مىدهند و همين امانات از آنجا منتقل مىشوند به جاهاى ديگر و به دست معلمين ديگر تا برسد به آنجائى كه رشد كردند و بزرگ شدند و وارد شدند در مراتب عاليه و دانشگاهها. اگر چنانچه اين اطفال را از اول يك نحو تربيت بكنند كه در آن انحراف نباشد، تربيتهاى مناسب با انسان باشد، مناسب با فطرت پاك انسان ها باشد، از آن اول وقتى كه آن معلمين دبستان و كودكستان، بعد بالاتر تحت تربيت واقع مىشوند، با همان ترتيب وارد مىشوند به دبيرستان مثلاً و اگر اينجا هم همان تربيت به صراط مستقيم باشد و آنها را به آن راهى كه فطرتشان اقتضاء دارد هدايت كنند معلمين، از باب اينكه اينها جوان هستند و اول بچه بودند و الان جوان ديگرى شدند و در آنجا اگر باز تعليم و تربيت يك تربيت انسانى باشد، با همان حال كه پذيرش هر تربيتى در نوسالها و ميانسالها خيلى زود انجام مىگيرد، وارد مىشوند به مراتب بعد، آنجا هم اگر چنانچه تربيت يك تربيت انسانى باشد و موافق با فطرت انسان كه همان فطرت وديعه گذاشته از خداست، فطرت الله التى فطرالناس عليها آنطور باشد، در دانشگاه هم همانجور تربيت باشد، اينها بعد كه تحويل به جامعه داده مىشوند و مقدرات جامعه قهراً به دست اينها سپرده مىشود بالمال، يك كشور را كشور نورانى، كشور انسانى، كشور به فطرت الله تربيت مىكنند و كشور را به جلو مىبرند. اگر شما بخواهيد تعليم كنيد فقط اطفال را و كارى به اين نداشته باشيد كه در پهلوى تعليم و تربيت انسانى، تربيت اخلاقى باشد، اينها با همان علم بدون تربيت مراحل را طى مىكنند و علم بدون تربيت آنها را يا اكثر آنها را رو به فساد مىكشد.
صحيفه نور ج 14 صفحه 28
انسان از اول اينطور نيست كه فاسد به دنيا آمده باشد از اول با فطرت خوب به دنيا آمده، با فطرت الهى به دنيا آمده، كل مولود يولد على الفطره كه همان فطرت انسانيت، فطرت صراط المستقيم فطرت اسلام، فطرت توحيد است، اين تربيتهاست كه يا همين فطرت را شكوفا مىكنند و يا جلوى شكوفائى فطرت را مىگيرند، اين تربيتهاست كه يك كشور را ممكن است به كمال مطلوبى كه از هر جامعه انسانى است برسانند و يك كشور، كشور انسانى باشد، كشور مطلوب اسلام باشد و همين تربيتها يا تعليمهاى بدون تربيت ممكن است كه اينها را در آنوقتى كه مقدرات يك كشورى دست آنهاست و همه چيز كشور به دست آنهاست، كشور را به تباهى بكشند، و شما آقايان معلمين و همه معلمهائى كه در سرتاسر كشور هستند و همه اساتيدى كه در دانشگاهها هستند مسؤولند نسبت به اين امانتى كه خداى تبارك و تعالى و اولياء اطفال و اولياى اينها به شما سپردهاند، همه مسؤول هستيد. گمان نكنيد شما يك، ده نفر، پنجاه نفر پيش شما هست و شما آن پنج نفر يا ده نفر، يا پنجاه نفر را تعليم مىدهيد و ممكن است كه خيال كنيد كه اين عده چيزى نيستند، ديگران كارها را انجام بدهند. ممكن است در بين همين ده نفر، همين پنجاه نفر كه شما تعليم مىدهيد، يك شخصى پيدا بشود كه بعدها بشود، يك مقام عالى داشته باشد، رئيس جمهور يك مملكت بشود، نخست وزيرش بشود، مراتب عاليه كشور دست او بيايد. اگر چنانچه همين يك نفرى كه پيش شما بوده و بعد هم رفته پيش كسان ديگر تا رسيده به آن آخر يك تربيت فاسدى بشود، يعنى يا تعليمى باشد و هيچ كارى به اين نداشته باشند كه اين بايد تربيت انسانى هم بشود، يا خداى نخواسته معلم منحرفى باشد و اين كودك از اول و بعد هم در مراتب ديگر تحت يك تربيت انحرافى واقع بشود، ممكن است همين يك نفر يك كشور را به باد فنا بدهد.
رضاخان هم يك نفر بود وقتى هم كه آمد به تهران يك نفر آدمى بود كه در يك فوجى، در يك چيزى يك منصب كوتاهى داشت، لكن دريافته بودند آنهائى كه مىخواستند با قلدرى اين مملكت را چپاول كنند كه اين اهل اين كار است، از اين جهت او را فرستادند. ممكن است كه از زير دست شما اگر تربيت يك تربيت صحيح نشود يك رضاخان بيرون بيايد، يك محمد رضا بيرون بيايد شما كه نمىدانيد كه اين آدمى كه پيش شما ولو حالا فرض كنيد كه از اين كشاورزى است، بچه كشاورزى است يا بچه كاسبى است آمده، شما كه اطلاع نداريد كه اين بچه كشاورز و كاسب بعدها چه خواهد شد.
رضاخان هم يك آدمى بود كه بچه يك نفر آدم پائينى بود، لكن چون تربيت، تربيت انسانى نبوده است و اسلامى نبوده است، يك نفر آدم كه فاسد از كار در آيد يك كشور را به سالهاى طولانى به فساد مىكشد، چنانچه شما ديديد كه اين پدر و پسر از باب اينكه تربيت انسانى و اسلامى نداشتند، با اينكه يك نفر بودند، لكن يك مهرهاى كه خارجى ها او را تقويت مىكردند. پس شما گمان نكنيد كه من يك بچه كاسبى پيش من هست و اين چيزى نيست، مىرود كاسب مىشود، يا يك بچه فرض كنيد كشاورزى پيش من هست، اين هم گمان نكنيد، شما فكر اين را بكنيد كه اين بچه ممكن است يك
صحيفه نور ج 14 صفحه 29
وقتى رئيس يك كشور بشود، رئيس يك ارتش بشود، آنوقت كه اين رئيس كشور شد، رئيس ارتش شد، كشور را به تباهى مىكشد و ارتش را به تباهى مىكشد. هميشه اكثراً افراد، نادر هستند كه وارد مىشوند و يك كشور را يا ترقى مىدهند و يا تنزل مىدهند و شما بايد توجه به اين معنا داشته باشيد كه اگر تربيتتان، تربيت خدا نخواسته خلاف انسانى و اسلامى باشد، هر كارى كه او بعدها بكند شما هم شريك جرميد و اگر تربيت يك تربيت انسانى و روى فطرت انسان باشد بعدها هم كه هر كار خوبى بكند شما شريك هستيد در آن كار خوب. معلم امانتدارى است كه غير همه امانتها، انسان امانت اوست امانتهاى ديگر را اگر كسى خيانت به آن بكند خلاف كرده است، لكن يك قالى را كه به آن امانت داده بودند از بين برده است، در جامعه يك چيزى درست نمىشود، يك شخصى ضررى كرده است و اين هم بايد ضرر او را جبران كند اما امانت اگر انسان شد، اگر يك طفل قابل تربيت شد، اگر خداى نخواسته اين امانت به آن خيانت شد، يك وقت مىبينيد خيانت به يك ملت است، خيانت به يك جامعه است، خيانت به اسلام است. بنابراين شغل در عين حالى كه بسيار شريف است و بسيار ارزنده است، از باب اينكه همان شغل انبياست كه براى انسان سازى آمده بودند لكن مسؤوليت بسيار بزرگ است، چنانچه مسؤوليت انبيا هم بسيار بزرگ بود.
اهميت تربيت از تعليم بيشتر است
بايد خيلى شما توجه كنيد به اينكه يك فرد عادى نيستيد شماها. اگر فرض كنيد در يك ادارهاى يك نفر آدم يك خلاف كرد، در يك وزارتخانه يك نفر آدم يك خلاف كرد، آن خلافى كه در يك وزارتخانه مىشود يا يك اداره مىشود، با اين خلافى كه در جاهائى كه تربيت و تعليم بايد واقع بشود و در آموزش و پرورش مىشود، بسيار فرق دارد. آنطور نيست كه در يك وزارتخانه اگر يك كسى خلاف كرد، خلافش همچو باشد كه يك كشور را به هم بزند، مگر نادراً يك همچو اتفاقى بيفتد، اما اگر چنانچه در آموزش و پرورش يك بچهاى فاسد از كار درآمد، يك بچهاى با اخلاق شيطانى تربيت شد، با اخلاق استكبارى تربيت شد، اين بچه با اخلاق شيطانى، با اخلاق استكبارى امكان اين را دارد كه يك كشور را تباه كند و يك انسانهاى زياد را تباه كند و تمامش، ما، شما كه مشغول اين شغل عظيم هستيد، در تمام آنها، هم در خوبىهايشان و هم در بدىهايشان شريك هستيد، گاهى شريك جرميد و گاهى شريك يك نورانيتى كه شما ايجاد كرديد. بايد خيلى توجه شما داشته باشيد كه شماها يك مردم عادى نيستيد، شماها معلم نسلى هستيد كه در آتيه همه مقدرات كشور به آن نسل سپرده مىشود. شما امانتدار يك همچو نسلى هستيد و تربيت شما و تعليم شما بايد همراه هم باشد. فقط اين هم وظيفه نيست براى معلم علوم دينى، اين وظيفه است براى تمام معلمين در هر رشته هستند و تمام اساتيد دانشگاه در هر رشتهاى هستند. همانطورى كه معلم علوم دينى فقط اگر بخواهد علوم دينى را ياد بدهد و توجه به اخلاق دينى نداشته باشد، توجه به سازندگى اين طفل يا اين جوان نداشته باشد ممكن است غائله بار بياورد و كشور را به تباهى بكشد، معلم غير علوم دينى هم همين طور است، در هر
صحيفه نور ج 14 صفحه 30
رشتهاى كه تعليم واقع مىشود، اگر چنانچه در آن رشته خداى نخواسته انحراف ايجاد بشود، معلمين يا اساتيدى باشند كه انحراف ايجاد بكنند، هم خودشان شريكند در اين جرمهائى كه از آنها صادر مىشود و هم كشورشان به تباهى كشيده مىشود به حسب امكان، اين همچو نيست كه وظيفه شما آقايان كه معلم دينى هستيد، اين باشد كه تربيت كنيد، شما بايد اين عدهاى كه در دست شماست، تعليم كنيد و اهميت تربيت را از تعليم بيشتر بدانيد.
اگر انسان فقط بندگى خدا را بپذيرد هر كارى انجام بدهد عبادت است
تربيت كنيد آنها را به اخلاق انسانى، اخلاق اسلامى و به توجهات آنها را به خدا بدهيد و آنها را از اين فسادهايى كه در جامعههاى منحط واقع مىشود، بپرهيزانيد و به آنها تذكر بدهيد كه اگر چنانچه شماها يك تربيت اسلامى انسانى داشته باشيد، هم براى خودتان سعادت است، هم براى كشورتان سعادت است بايد شما اينها را از آن طبيعت منحطى كه انسان را به انحطاط مىكشد، آن حب جاه و حب مال و حب منصب احتراز بدهيد، اينها را از آن چيزهايى كه خار راه انسان هستند، مانع ترقى انسان هستند احتراز بدهيد، به آنها بفهمانيد كه انسان تا سرش توى اين آخور طبيعت است انسان نيست. اينهائى كه همه توجهشان به اين است كه چيزى به دست بياوريم و يك زندگى رفاه درست كنيم، اينها توى آخور طبيعت سرشان هست و در آخر هم مثل يك حيوانى كه در آخور سرش هست محسوب مىشود. شماها بايد به اينها بفهمانيد كه زندگى شرافتمند زندگى است، زندگى انسانى، زندگى شرافتمند است، بايد شما آنها را از عبوديت غير خدا باز داريد و به عبوديت خدا، به بندگى خدا آنها را تربيت كنيد اگر چنانچه از راه عبوديت خدا انسان وارد شد در جامعه يا نظر انداخت به امور، اين از اين راه و از اين كانال وقتى واقع شد، وارد شد، كارهايش همه الهى مىشود انسان اگر عبوديت خدا را فقط، بندگى خدا را فقط بپذيرد و از عبوديت ساير چيزها يا ساير اشخاص احتراز كند، از كانال عبوديت خدا در دنيا وارد بشود، در طبيعت وارد بشود، از كانال عبوديت خدا مدرسه برود، در وزارتخانه وارد بشود، در جامعه وارد بشود، هر كارى كه انجام بدهد عبادت است، براى اينكه مبداء عبوديت خداست. شما ملاحظه كرديد كه در قرآن شريف و همين طور در نماز وقتى كه مىخوانيد نماز را، نسبت به رسول اكرم عبده و رسوله عبد را بر رسالت مقدم داشتند و ممكن است كه اصل اين اشاره به اين باشد كه از كانال عبوديت به رسالت رسيده است، از همه چيز آزاد شده است و عبد شده است، عبد خدا نه عبد چيزهاى ديگر، دو راه بيشتر نيست يا عبوديت خدا يا عبوديت نفس اماره، اين دو راه است، اگر انسان از عبوديت ديگران آزاد بشود و عبوديت خدا را بپذيرد كه لايق اين است كه انسان عبد او باشد كارهايى كه انجام مىدهد، انحراف ندارد. يعنى انحراف عمدى نخواهد كرد. تمام اينهائى كه انحرافى هستند چه عقايد انحرافى و چه اعمال انحرافى و چه قلمهاى انحرافى، چه نطقهاى انحرافى است، اينها براى اين است كه از كانال عبوديت الله عبور نكردهاند اينها بنده هواهاى نفسانى هستند. اين بچههاى كوچك كه در دست معلمين درجه پائين به اصطلاح در درجهاى
صحيفه نور ج 14 صفحه 31
كه از حيث كلاس جلوتر است، اين بچهها لايق اين هستند كه يك انسان بشوند، لايق اين هستند كه يك انسان به تمام معنا بشوند و لايق اين هستند، قابل اين هستند كه يك شيطان بشوند، يك حيوان بشوند. تربيت است كه اين طفل را يا به راه انسانيت وامىدارد يا به راه حيوانيت. اگر چنانچه مقامات دنيا راهى انسان به رخ اينها بكشد و هى از مقامات و از درجات و از شغلها دل اين كودك را انباشته كند، اين همين طورى بار مىآيد، غير از آن چيزى كه در آن مرتبه ياد گرفته است و در قلبش واقع شده است و چون قلب، قلب صاف نورانى است زود قبول كرده است، در مرتبه بعد هم كه برود دنبال اين مىرود كه يك سندى به دست بياورد كه يا به طور مشروع - فرض كنيد - حقوق بگير بشود، يا چپاولگر بشود. اگر در ذهن اين بچهها شما، هى انباشته كنيد شغلتان چطور مىشود، مقامتان چه مىشود، مرتبهتان چه مىشود، مرتبهتان چه مىشود، به باغ مىرسيد، به دنيا مىرسيد، اينها همه توجهشان به همان مىشود، كانه چيز ديگرى غير از اين نيست و اگر چنانچه به آنها اين معنا را تزريق كنيد كه ما با شرافت انسانيت بايد در اين كشور زندگى كنيم، همان معنائى كه حاصل مىشود از براى آن چپاولگرى كه مال مردم را مىبرد يا آن منحرفى كه حقوق مىگيرد، براى اين هم اگر چنانچه براى خدا كار كند آن مطالب حاصل مىشود، لكن بين دوتايش فرق است. او از كانال خيانت رسيده است به يك خانه و اين از كانال عبوديت خدا رسيده است به آن خانه، اين اعتنا به آن خانه نداشته است لكن احتياج طبيعى بوده است رسيده به آن، آن همه توجهش رسيدن به اين است، ديگر كارى به چيز ديگرى ندارد. اگر چنانچه انسان هدايت نشود به آن طريق مستقيمى كه خداى تبارك و تعالى جلوى پاى انسان گذاشته است، اگر اين راه را نرود راهها همهاش ديگر اعوجاج و انحراف است. اگر منحرفين و معوجين در يك كشورى سرنوشت آن كشور را به دست بگيرند، آن كشور رو به انحطاط مىرود، رو به انحراف مىرود، و اگر افاضل و دانشمندانى كه با فضيلت هستند، با فضيلت انسانى هستند اينها سررشتهدار يك كشور بشوند، فضيلت در آن كشور زياد مىشود، براى اينكه در آن مقامى كه هستند، مردم به حسب عادت توجه به آنها دارند و حرفهاى آنها در ذهنهاى عمومى مردم كارگر است و تأثير مىكند. و چه بسا كه حرف يك نفر آدمى كه در جامعه مورد توجه است يك جامعه را رو به فساد ببرد و همين طور از آن طرف، يك حرف آدمىكه در جامعه رو به، توجه به آن دارند، ممكن است يك جامعه را رو به صلاح ببرد و شما آقايان مىخواهيد كه يك همچو افرادى را به جامعه تحويل بدهيد، خيال نكنيد كه يك فرد عادى است. اين فرد عادى محتمل است كه بعدها بشود يك رئيس مملكتى، بعدها يك مقامى پيدا بكند. وقتى آن مقام را پيدا كرد آنوقت ميزان است. اگر منحرف است، در پيش شما به انحراف كشيده شده باشد و از پيش شما هم وقتى رفته بالاتر، آنجا هم به انحراف كشيده شده باشد و هكذا. اين ممكن است يك فرد باشد و يك جامعه را فاسد كند. انبيا يك نفر بودند، يك نفر آدم بودند، لكن از باب اينكه يك آدمى بود كه از كانال عبوديت رسيده بود به مقام رسالت، همه چيزش انسانى بود يك جامعه بزرگ را از زمان خودشان تا بعدها اصلاح كردند، يك نفر بودند ولى يك نفرى كه جامعهها را اصلاح مىكردند، اگر انبيا از بشر مستثنى بودند، يعنى
صحيفه نور ج 14 صفحه 32
بشرى بودند به استثناى انبيا، الان حكايتهايى در دنيا بود و فضاحتهايى در دنيا بود كه نظيرش را كسى نمىتوانست بفهمد. حالا هم كه انبيا زحمت كشيدند و افتخار دادند بشر را به تعليمات و تربيتشان، از باب اينكه منحرفين باز زياد بودند و آنها هم در مقابل انبيا ايستادند و - انحرافى - اين مردم را دعوت به انحرافات كردند، حالا هم آنچه كه بركات هست در دنيا، از انبياست. شما اگر چنانچه در آن پروندههائى كه در دادگسترى سراسر دنيا هست، ملاحظه بكنيد، پرونده جنايت از آن اشخاصى كه به انبيا اعتقاد پيدا كردند - تربيت انبيا واقع شدند - تحت تربيت انبيا واقع شدند، پرونده جنايت كم مىبينيد يا نمىبينيد، همه پروندههاى جنايات و همه پروندههاى مالى و جانى و امثال اينها مال آنهاست كه از تربيت انبيا كنار بودند ولو نماز مىخواندند اما نمازى بوده است كه از كانال عبوديت نبوده، ولو اعمالى كه بجا مىآوردند اعمال صالحه هم فرض كنيد بوده لكن از راه مستقيم عبوديت نبوده است آن هم كه بجا مىآورده است همه توجهش باز به خودش بوده است.
شما اگر بتوانيد اين بچهها را تربيت كنيد به طورى كه از اول بار بيايند به اينكه خداخواه باشند، توجه به خدا داشته باشند، شما اگر عبوديت الله را و پيوند با خدا را به اين بچهها تزريق كنيد، و اين بچهها زود قبول مىكنند امر را، اگر عبوديت خدا را به اينها و تربيت الهى را و آنكه هر چه هست از اوست به اينها القاء كنيد و آنها بپذيرند، خدمت كرديد به اين جامعه. بعدها دسترنجهاى شما ارزشمند خواهند شد. و اگر خداى نخواسته بر خلاف اين باشد، به اين امانت خداى نخواسته هر كس كرده باشد خيانت كرده است و اين غير از همه خيانتهاست، خيانت به انسان است خيانت به اسلام است، خيانت به عبوديت الله است.
خيلى بايد چشمها را باز كنيد و شغل خودتان را كه انتخاب كردهايد، بسيار شغل عالى است لكن به مسؤوليتش هم بايد توجه بكنيد. تربيت كنيد، مهم تربيت است. علم تنها فايده ندارد علم تنها مضر است. گاهى اين باران كه رحمت الهى است وقتى كه به گلها مىخورد بوى عطر بلند مىشود، وقتى كه به جاهاى كثيف مىخورد بوى كثافت بلند مىشود، علم هم همين طور است. اگر در يك قلب تربيت شده علم وارد بشود عطرش عالم را مىگيرد و اگر در يك قلب تربيت نشده يا فاسد بريزد اين علم و وارد بشود، اين فاسد مىكند عالم را ذا فسد العالم فسدالعالم و اگر صالح بشود صالح مىكند، يك شعاعهاى زيادى دارد كه به صلح، به اصلاح و به خوبى مىرساند مردم را و شما متصدى يك همچو امرى هستيد، شماها متصدى هستيد كه اين عالم را به نور برسانيد، از ظلمات اين بچههائى كه نورانى هستند آن نورانيت آنها را شكوفا كنيد. شما متصدى يك امر بزرگ هستيد، آنها را تربيت اسلامى و صحيح بكنيد تا انشاءالله كشور شما سعادت خودش را پيدا بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 33
تاريخ: 12/11/59
فرمان امام خمينى به آيت الله خزعلى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى دامت افاضاته
چون جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمد رضا مهدوى كنى عضو شوراى نگهبان به خاطر مشاغل مهم ديگرى كه دارند نمىتوانند در جلسات شورا شركت نمايند، از اين رو طبق اصل نود و يكم قانون اساسى جمهورى اسلامى كه به منظور پاسدارى از احكام اسلام و قانون اساسى از نظر عدم مغايرت مصوبات مجلس شوراى اسلامى با آنها، شورائى تشكيل مىشود و انتخاب اعضاى آن بر طبق شرايط تعيين شده به عهده اينجانب مىباشد، بدين وسيله جنابعالى را به عنوان يكى از شش فقيه به عضويت شوراى نگهبان منصوب مىنمايم. از خداى تعالى موفقيت هر چه بيشتر شما را اميدوارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:09 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 34
تاريخ: 12/11/59
نامه وزير دفاع به محضر امام خمينى در مورد بررسى وضع بازماندگان معدومين كودتاى نافرجام
بسمه تعالى
پيشگاه امام خمينى رهبر و بنيانگذار جمهورى اسلامى ايران
پيرو اوامر آن رهبر در مورد بررسى وضع بازماندگان معدومين كودتاى نافرجام، به سه نفر از پرسنل نيروى هوايى، تيپ نوهدو نيروى زمينى جمهورى اسلامى مأموريت داده شده كه به پيگيرى اين امر بپردازند. اينك خلاصه اقدامات انجام شده و پيشنهادها را به عرض مىرساند:
الف - معدومين نيروى هوائى جمهورى اسلامى اكثراً خلبان بوده و كليه آنها منازل سازمانى نيروى هوائى را ترك نمودهاند.
ب - معدومين نيروى زمينى كه اكثراً از افسران زرهى و توپخانه، لشكر گارد سابق، لشگر 92 زرهى اهواز، لشكر 16 قزوين و لشگر 64 پياده اروميه و تعدادى از آنها در منازل سازمانى زندگى مىكنند.
پ - معدومين تيپ نوهد كه اكثريت را درجهداران تشكيل داده و هم اكنون 30 خانه سازمانى را اشغال نمودهاند.
پيشنهادها:
1 - چون سكونت اين عده در خانههاى سازمانى مغاير با اصول حفاظتى بوده، براى سهولت بيشتر آنان قرار شد منازل سازمانى آنها تخليه گردد.
2 - با توجه به هزينه زندگى و مسكن، به هر خانواده با يك فرزند مبلغ سى هزار ريال و در ازاى هر فرزند اضافى مبلغ پنج هزار ريال به خانوادهها پرداخت شود.
3 - وامى جهت خريد خانه به خانوادهها پرداخت و در ازاى بازپرداخت اين وام مقدار كمى از مستمرى آنها كم شود.
ضمناً گزارش هيأت بررسى مشكلات خانوادههاى معدومين به پيوست جهت مقتضيات اوامر عالى تقديم مىگردد.
وزير دفاع جمهورى اسلامى ايران
سرهنگ خلبان جواد فكورى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 35
تاريخ: 12/11/59
پاسخ امام خمينى به نامه وزير دفاع
بسم الله الرحمن الرحيم
مراتب فوق مورد موافقت است اميد است خانواده اين اشخاص در دامان اسلام و امت اسلامى با رفاه زندگى كنند و سعادت خويش را در دنيا و آخرت تأمين نمايند. از خداوند تعالى سعادت و سلامت ملت مسلمان را خواهانم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 36
تاريخ: 15/11/59
بيانات امام خمينى در جمع كارگران معادن ذوب آهن، اعضاى جهاد سازندگى شهرستانهاى زرند، ماهان و كرمان، مسؤولان بنياد مستضعفان سراسر كشور و كارمندان سازمان بنادر و كشتيرانى
همه بيدار باشند و دعوتهاى به اعتصاب، جنجال و امور خلاف نظم را نپذيرند
بسم الله الرحمن الرحيم
دستجات مختلفى كه امروز اينجا تشريف دارند و در بين آنها بعض معلولين هم مشاهده مىشوند، اينها چون جمعيتهاى، دستجات زيادى هستند، من نمىتوانم به اسم هر يك صحبت كنم، من چون مزاج كم دارم از اين جهت چند كلمهاى به طور كلى با شما آقايان در ميان مىگذارم. يك مطلب مهمى كه بايد كارگران كارخانهها، كارگران معادن و همه كارگران در هر جا كه هستند و كارمندان در هر جاى كشور هستند، توجه به آن بكنند و آن اين است كه نظم را در هر جا كه هست مراعات كنند. اگر در يك كارخانهاى كه در يك معدنى در يك ادارهاى بنا باشد كه با بىنظمى بخواهند انجام عمل كنند، اين بىنظمى موجب اين مىشود كه آنها نتوانند به وظايف اسلامى خودشان، به وظايف ملى خودشان عمل كنند. پس لازم است كه همه كارگرها و كارمندان به يك نظم خاصى و با گوش كردن به آنهائى كه در رأس هستند عمل كنند كه به نتيجه مطلوب انشاءالله برسند. شما مىدانيد كه ما در ظرف قريب به پنجاه سال، تمام اين كارخانجاتى كه ما داشتيم و تمام اين معادنى كه ما داشتيم در خدمت ملت نبوده است بلكه زحمت را ملت ما كشيدند و عملگى را آنها كردند و منافع را دشمنان آنها بردند. شماها در معادن، با آن سختىها و با آن زحمتها كار كرديد و كارگران معدن نفت با آن رنجها و زحمتها كار كردند، نتيجه كارهاى همه را دشمنهاى همين ملت بردند. امروز كه كشور شما مال خود شماست و منافع كشور شما براى خود شما و ملت شماست نبايد با آن روز مقايسه كنيد. امروز وظيفه است براى همه ما كه براى اين كشور خدمت كنيم و اقتصاد اين كشور را به پيش ببريم تا محتاج به ديگران نباشيم. اين اختصاص به كارگرها يا كارخانههاى خاصى ندارد، تمام سراسر كشور، آنهايى كه مشغول يك كار توليدى هستند، اينها تمام، امروز هر كارى بكنند براى كشور خودشان و براى ملت خودشان است و بايد با كمال فداكارى كارها را انجام بدهند و حفظ نظم را در همه جا بكنند و اگر خداى نخواسته كسانى كه مىخواهند در اين كارخانهها يك جنجالى بپاكنند، آنها را نپذيرند و از تبليغات سوء آنها بر حذر باشند. امروز هر دعوت به بيكارى و كمكارى و هر دعوت به اعتصاب، خيانت به اين كشور است و خيانت به جمهورى اسلامى. امروز مثل ديروز نيست كه دعوت مىشديد
صحيفه نور ج 14 صفحه 37
شما به اعتصاب. آن اعتصاب سرنوشتساز بود و آن كم كارى سرنوشتساز بود، شما را مىگفتند كه اعتصاب كنيد تا چپاولگران را از كشور خودتان دور كنيد و بحمدالله عمل كرديد و به نتيجه رسيديد. امروز عكس آن روز است، دعوت به اعتصاب، دعوت به كم كارى، دعوت به جنجال، دعوت به كارهاى مخالف اسلام، به ضرر خود شما و به ضرر كشور شما هست. پس شما بايد بيدار باشيد و همه كاركنان و كارمندان در هر جاى از كشور هستند بايد بيدار باشند كه دعوتهاى به اعتصاب را، دعوتهاى به كم كارى و بيكارى را، دعوتهاى به جنجال و امور خلاف نظم را نپذيرند، كنار بزنند آن اشخاصى را كه مىخواهند شما براى ملتتان كار نكنيد. اين يك امر كلى است براى همه شما.
اگر چنانچه از اين اختلاف اندازها پيروى كنيد مملكت شما به دامن آمريكا مىافتد
و اما مطلب ديگرى كه مهم است و من كراراً تذكر دادهام و امروز هم تذكر مىدهم اين است كه ما امروز در حال جنگ هستيم، در حال جنگ با ابرقدرتها هستيم و اگر چنانچه ما كه در حال جنگ هستيم و دشمنهاى ما مىخواهند ملت ما را به اسارت بكشند و تمام سران را از بين ببرند، بايد اين ملت با هم اجتماع كنند و همان وحدتى كه در اول انقلاب بود و نتيجه بزرگ آن را ديديد، باز هم حفظ كنند. اينطور نباشد كه گروههاى مختلف، احزاب مختلف و اشخاص مختلف در يك موقعى كه ما همه احتياج به وحدت كلمه داريم، اختلاف ايجاد كنند، تشنج ايجاد كنند. البته آنهائى كه مىخواهند اين نهضت را و اين انقلاب را از بين ببرند و كشور ما را مىخواهند به حال زمان طاغوت برگردانند، آن كنار نشستند و اشخاص كه در داخل هستند، آنها را وادار به عملهايى مىكنند و نوشتههائى مىكنند و گفتارى مىكنند كه در اين انقلاب اختلاف واقع بشود و ملتهاى ما و ملت بزرگ ما طايفههاى مختلف بشوند، يك طايفه به اسم يك گروه تظاهر كنند و يك طايفه به اسم يك گروه ديگر. اين از امورى است كه القاء شده است به اشخاص يا گروهها و شايد خودشان هم مطلع نيستند. شياطينى كه در خارج نشستند و نقشه كشيدند براى نابودى همه ما خود ما را وادار مىكنند كه تيشه به ريشه خودمان بزنيم. اگر كسانى توجه به اين معنا داشته باشند كه در صدر مشروطيت كه احزاب مختلف پيدا شد، دنبال آن پيروزى كه ملت پيدا كرده بود، اين احزاب مختلف به جان هم افتادند و اين كشور را تباه كردند، شما گمان نكنيد كه احزابى كه در ممالك ديگرى هست، در صدر مشروطيت در انگلستان بود آن احزاب و با همان كارى كه آنها مىكردند و حزب بازى مىكردند ماها را به اختلاف مىكشيدند و خود آنها با هم دشمنى نداشتند. هيچ حزبى بر ضد مصالح كشور خودش عمل نمىكرد، اگر با هم، هم اختلاف سليقه يا اختلاف رويه داشتند، عاقلانه بود، با حساب بود، اينطور نبود كه يك دسته، دسته ديگر را آنچنان تضعيف كنند كه كشورشان آسيب ببيند. مع الاسف همان احزابى كه در آنجا بودند به ما نمايش مىدادند كه كشور بايد احزاب داشته باشد و احزاب هم بايد مخالف با هم باشند و ما را و احزاب ما را روبروى يكديگر قرار مىدادند و به ضرر هم صحبت مىكردند و به ضرر هم قلمفرسايى مىكردند و نتيجه اين شد كه به ضرر كشور بود. طرز احزاب در ساير كشورهاى بزرگ و از قبيل شوروى (اگر باشد
صحيفه نور ج 14 صفحه 38
احزابى در آن) و در، از قبيل انگلستان، فرانسه، آمريكا، با وضع احزاب در مملكت امثال ما مختلف است. هيچ وقت نخواهيد ديد كه دو حزب در آمريكا باشد كه يكيشان يا هر دويشان بر خلاف مصلحت آمريكا عمل كنند. شما ديديد كه در همين چند وقت، چند روز اين مخالفتى كه بين دو حزب در آمريكا بود و مىخواستند يك دستهاى را يك نفر براى خودشان رئيس جمهور كنند آن دسته هم يكى ديگر را، بعد از آنكه آن يكى برد قضيه را و رئيس جمهور شد، آن حزب ديگر نيفتادند به جان او و كارشكنى كنند، تبريك گفتند و بلا اشكال مشغول خدمت هستند براى كشور خودشان و با وحدت كلمه كشور خودشان را پيش مىبرند، اما در ممالكى كه توجه به مسائل ندارند و ديدهاى سياسى ندارند، اينها اگر چنانچه گروههائى درست كنند يا احزابى درست كنند، اينطور نيست كه بعد از آنكه كانديد يك حزبى در يك امرى پيش برد ديگران بيايند تبريك بگويند و كمك كنند او را، ديگران مخالفت مىكنند و كارشكنى مىكنند. بايد اين ملت بيدار بشود، بايد اين سران و دولتمردان شم سياسى پيدا كنند، اينها شم سياسى ندارند، توجه به مسائل و مسائلى كه براى حفظ اين كشور است ندارند، اينها را اشخاصى كه تعهد به اسلام ندارند، تحريك مىكنند چه از خارج و چه از داخل و به جان هم مىاندازند و برخلاف مصالح كشور خودشان عمل مىكنند. من نمىخواهم يك مثلى كه معروف است بگويم لكن مثل ما، نظير همان مثل معروف است كه ما را، كشور ما را، ملت ما را به اسارت مىخواهند ببرند و خود ما كمك مىكنيم به اين اسارت خود ما به روى هم پنجه مىاندازيم، خود ما جديت مىكنيم كه مملكت خودمان را ضعيف كنيم، خود ما در جبههبندىهايمان تضعيف روحيههاى ارتش و روحيههاى كاركنان و روحيههاى كارمندان هست و اين بزرگترين خطائى است كه ما داريم ما اگر اختلاف سليقه داريم، اختلاف بينش داريم، بايد بنشينيم و با هم در محيط آرام صحبت كنيم و مسائل خودمان را به ميان بگذاريم و حل كنيم، با تفاهم مسائل را حل كنيم، نه اينكه جبههگيرى كنيم، يكى يك طرف بايستد با دارو دسته خودش و يكى يك طرف بايستد با دارو دسته خودش و كوشش كنند در تضعيف يكديگر و كوشش كنند در تضعيف كشور اسلامى. اينها براى اين است كه تعهد اسلامى نيست و ديد سياسى هم نيست. شماها اگر مسلم هستيد، با احكام اسلام عمل كنيد و اگر خداى نخواسته تعهد اسلامى را قبول نداريد، با ديد سياسى مسائل را حل كنيد و اين كارها كه انجام مىگيرد و اين قلمها و اين قدمها و اين گفتارها از سياست به دور است و با يك ديد غير سياسى و غير اسلامى است. من به سراسر كشور، به سراسر ملت هشدار مىدهم كه اگر چنانچه از اين اختلاف اندازها پيروى كنيد، هر كس باشد، مملكت شما به دامن آمريكا مىافتد.
اگر چنانچه ملت اشخاصى را ديد، گروههائى را ديد كه بر خلاف مصالح كشور دارند جبههگيرى مىكنند و اين طايفه، آن طايفه را مىكوبند و آن طايفه، آن طايفه را، تكليف شرعى ملت اين است كه از آنها اعراض كنند و آنها را پذيرا نباشند. شماها توجه بايد داشته باشيد كه آن ناطق يا آن قلمزن كه دارد صحبت مىكند، چه مىگويد، كى را تضعيف مىكند، جز ملت خودش را؟ و جز ارگانهاى ديگر را؟ شما روزنامههائى را كه مىبينيد، مىبينيد كه ميدان جنگ شده است با قلمهاى غير
صحيفه نور ج 14 صفحه 39
اسلامى. معلولين ما الان در اينجا نشستهاند و هزاران معلول ديگرى ما در اطراف كشور داريم و هزاران شهيد از ما داده شده است، فداكارى كردند و ما نشستيم در منازل خودمان و با نيش قلم و نيش زبان به هم طنز مىگوئيم، با هم جنگ مىكنيم. بزرگان يك كشور (اگر بزرگى باشد) بايد تعليم بگيرند از اين پيرزنهاى اطراف كشور و از اين جوانها و بچههاى اطراف كشور. بدانيد كه آنها متعهد به اسلامند و آنها پشتيبانى اين ملت را مىكنند. شما در تلويزيون ملاحظه كنيد كه اين قشرهائى كه خدمت مىكنند الان براى جنگ و براى جنگزدگان و اينها از كدام قشر كشور هستند، جز اينكه از همان مستمندان، از همان درجههائى كه شماها آنها را تضعيف مىدانيد و در نظر شما مستضعف هستند، اينها هستند كه از اول پيروزى را به دست آوردند و شما را به مسند حكمفرمائى نشاندند و اينها هستند كه امروز دنبال اين هستند كه كشور شما را پيروز كنند و شماها دانسته يا ندانسته دنبال اين هستيد كه كشور خودتان را تباه كنيد. تضعيف هر قشر از اقشار و هر شخص از اشخاص كه در امروز مشغول به كار هستند و يك خدمتى هستند، كمك كردن به دشمنهاى اسلام است. ملت بايد خودش توجه كند و به تحريكات گوش ندهد و به چيزهائى كه اشخاص برخلاف هم مىگويند، گوش ندهد و محكوم كند اشخاص يا گروههائى را كه برخلاف مصلحت اسلام يكديگر را تضعيف مىكنند و برخلاف مصلحت كشور به هم پنجه مىزنند. بزرگها (اگر بزرگ باشند) توجه كنند و تعليم بگيرند از اين توده جمعيت، از اين قشرهاى بزرگ جمعيت كه آنها الهى هستند و براى خدا كار مىكنند. تعليم بگيرند از اين جوانهائى كه گريه مىكنند كه من دعا كنم شهيد بشوند، تعليم بگيرند از اين سربازانى كه در مرزها فداكارى مىكنند و خون خودشان را فداى اسلام و كشور اسلامى مىكنند. فردا همه شما در پيشگاه خدا و در پيشگاه ملتها مسؤول هستيد، مسؤول كشتههاى ما، مسؤول خونهاى به ناحق ريخته ما. ما از صدام توقع نداريم كه، در كنفرانس طائف آن لاطائلها را بگويد. ما از بعض سران كشورهاى به دست آنها افتاده و آن سرانى كه در زمان شاه طرفدار شاه بودند و در جنايات شاه شريك بودند و امروز در جنايات صدام شريك هستند، از آنها توقعى نداريم. آنها روى فطرت غيرانسانى خودشان عمل مىكنند، آنها به جاى اينكه دور هم كه نشستهاند براى اسلام فكر كنند و براى كشورهاى اسلامى فكر كنند و براى فلسطين فكر كنند و براى نهضت اسلامى ما فكر كنند دنبال اينند كه يك كشور اسلامى كه مىخواهد تمام مسائلش اسلامى باشد و مىخواهد احكام اسلام را جارى كند در اين مملكت، نقشه بكشند و طوائف مختلف را به جان هم بريزند، نقشه بكشند و برادران سنى و شيعه را به روى هم وادار كنند. ما از آنها توقع نداريم، فطرت شيطانى آنها اين عمل را اقتضا دارد. اما، ما از دوستان خودمان، از اولادهاى اين ملت، از اشخاصى كه گوشت و پوستشان در اين ملت و در اين كشور پرورش يافته، از آنهائى كه مصالح اين كشور مصلحت خودشان است و مفاسد اين كشور مفسده خودشان هست، ما از آنها رنج مىبريم، ما از آنها توقع داريم. ما توقعمان اين است كه شما همه به فكر اين خونهاى به ناحق ريخته باشيد، به فكر اين معلولين عزيز ما باشيد، به فكر اين آوارگان جنگ باشيد و به فكر پيشرفت اسلام، نه به فكر اينكه من بايد و تو نبايد، من هستم و تو نيستى.
صحيفه نور ج 14 صفحه 40
اختلاف سليقهها را در يك محيط خوب، برادرانه حل كنيد
شما بايد توجه داشته باشيد كه هر قشرى از اين كشور تضعيف بشود، هر شخصى كه در اين كشور مسؤول كارى است تضعيف بشود، هر ارگانى كه در اين كشور مشغول خدمت هست تضعيف بشود، اين تضعيف، تضعيف همه هست و اين انتحار است، بدون اينكه گوينده و نويسنده توجه داشته باشد. اين روزنامههائى كه هر كدام به جان هم افتادهاند و يك راهى را دارند باز مىكنند براى انتقاد از كشور، براى انتقاد از جمهورى اسلامى، براى انتقاد از گروهها يا اشخاص، اينها شياطينى هستند و قلمها در دست شياطين است و خودشان توجه ندارند، روزنامهها و مطبوعاتى كه بايد در خدمت اين ملت و در خدمت اسلام باشند، بايد همه با هم به طور برادرى رفتار كنند و اگر انتقاد دارند. انتقاد برادرى داشته باشند مصلحتگوئى باشد. اگر روزنامهها، تبليغات، همه اينها در اين معنا با هم متحد بشوند كه قلمهايشان را و گفتارشان گزنده نباشد، مثل عقرب نباشد، شما بدانيد كه زبانهاى انسان اگر گزنده شد و از عقرب گزندهتر شد، در آن عالم به صورت يك عقرب گزنده بيرون مىآيد و آنهائى كه ديگران را تضعيف مىكنند و غيبت ديگران را مىكنند، زبانهايشان در روز قيامت به قدرى بلند مىشود كه مردم از روى آن زبانها مىگذرند.
امروز هم مطلب اين است كه مثل مار و عقرب هم را مىگزند و خودشان نمىفهمند يا مىفهمند و مىخواهند بگزند. خدا نكند كه بفهمند، خدا نكند كه دانسته اينها تضعيف كنند اين كشور را، خدا نكند كه روزى پيش بيايد كه من احساس وظيفه بكنم. من به آنها نصيحت مىكنم كه آرام باشيد، به آنها نصيحت مىكنم كه يكديگر را نگزند، پنجه به روى هم نزنيد، همه با هم اين كشور را به پيش ببريد، اختلاف سليقهها را در يك محيط خوب، برادرانه حل كنيد. نگذاريد كه احساس وظيفه بشود، اگر احساس وظيفه بشود، من به هر كس هر چه دادم پس مىگيرم.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه برادران و خواهران اين كشور را، همه خدمتگزاران به اين كشور را مىخواهم و از خداوند تعالى مىخواهم كه با عنايت خودش و با رحمت خودش به همه ما توجه كند و اين اختلافات را خود او حل كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 41
تاريخ: 16/11/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى
مسأله تبليغات يك امر مهمى است، دنيا بر دوش تبليغات است
بسم الله الرحمن الرحيم
مسأله تبليغات يك امر مهمى است كه مىشود گفت كه در دنيا در رأس همه امور قرار گرفته است و مىتوان گفت كه دنيا بر دوش تبليغات است و معالاسف ما در اين دوره كوتاه نتوانستيم به اين امر، درست قيام كنيم. البته مشكلاتى كه از اول در داخل كشور داشتيم و مشكلاتى كه از خارج براى ما پيش آوردند، مانع شد و يك مقدار هم اهمالهايى در اين امر شد. ديگران مشغول تبليغ شدند، چه قدرتهاى بزرگ و چه وابستگان به آنها تبليغات بر ضد ما كردند و تا آن مقدار كه مىتوانستند و مىخواستند، اين جمهورى اسلامى را بر غير آن جهتى كه دارد معرفى كردند. من يك مطلبى را عرض كنم كه ببينيد وضع تبليغات حتى در زمانهاى سابق هم چه بوده. يك نفر از يك شاعرى، به طورى كه نقل مىشود، پرسيده كه اشعرالشعرا كيست، گفته بود كه بيائيد تا من به شما نشان بدهم اشعرالشعرا را، برده بودش در خانه خودشان و ديده بود آن مرد كه يك آدم بسيار كثيفى نشسته و پستان يك بزى را در دهان گرفته و از او شير مىخورد. آن شخص كه اين را آورده بود گفته بود كه اين پدر من است. اشعرالشعرا آن است كه، اين پدرى كه از شدت بخل شير را نمىدوشد كه مبادا يك قطرهاى در كاسه بماند، مستقيماً از پستان اين بز مىخورد و وضع جهات ديگرش هم كه مىبينيد، اشعرالشعرا اين است كه در سالهاى طولانى فخر بر اين پدر كرده و به خورد مردم داده است كه اين مثلاً صحيح است و كذا. تبليغات بر ضد ما وضعش اين است كه متاهايى كه دارند و آن متاعها برخلاف انسانيت است، برخلاف عقل است، برخلاف قراردادهاى بينالمللى است، لكن آنها با تبليغشان آن متاع فاسد را در دنيا معرفى كردهاند به اينكه يك متاع كذاست. شما مىدانيد كه اين انقلاب بهترين انقلابها و بزرگترين انقلابها بوده است از حيث محتوا. محتواى اين انقلاب، اسلام و اخلاق اسلامى و اخلاق انسانى و تربيت انسانها بر موازين انسانيت بوده است، بنابراين است كه به واسطه اين انقلاب، متحول بشوند يك انسانهائى كه در رژيم سابق به آن وضع بودند به يك انسانهايى كه در صدر اسلام و در ركاب رسول اكرم مشغول فداكارى يا ترويج احكام بودند بشود، لكن ما اين متاع خودمان را نتوانستيم عرضه كنيم، آنها باطل خودشان را عرضه كردند به دنيا به صورت حق، و متاعهاى فاسد خودشان را به دنيا عرضه كردهاند به صورت متاع خوب و متاع خوب ما را عرضه كردند به دنيا
صحيفه نور ج 14 صفحه 42
به صورت موحش. شما چند نفر فاسد را در اينجا به دادگاهها سپرديد و دادگاهها آنها را كه سالهاى طولانى به اين ملت ستم كرده بودند و بعضىها كشتار كرده بودند و بعضىها دستور كشتار داده بودند و انحرافات مذهبى بعضى داشتند، بعد از محاكمه آنها را اعدام كردند و اين بوقهاى تبليغاتى خارج، دانسته به اينكه مسائل درونى ما چيست، مشغول تبليغات و اينكه در ايران آدمكشى رواج دارد، آدمكشى مىشود، نه اينكه آنها ندانند اين آدمهائى كه در اينجا كشته شدند، آدم نبودند، سبع بودند، جنايتكار بودند، آنها مىدانند كه مأمورهاى خودشان چه اشخاصى بودند و براى خاطر همان خواستهها بوده است كه آنها را به كار واداشتند، لكن وقتى كه پاى تبليغات مىآيد، ايران را يك كشور جنايتكار، به صورت يك كشور جنايتكار، وحشى، غيره متمدن و امثال ذلك در خارج نمايش مىدهند و متاع خودشان را خوب نشان مىدهند. مثلش همين نطق صدام است در كنفرانس طائف كه هشتاد دقيقه، از قرارى كه گفتند، نطق كرده است و سرپوش روى جنايات خودش گذاشته است و خودش را يك دلسوز به ملت عراق و عرب نمايش داده و مظلومانه دولت خودش را معرفى كرده است و افرادى هم كه در آنجا بودند يك جمعىشان كه وابسته به همانجا هستند كه صدام هم وابسته است، آنها هم تأييد مطالب او را كردند و اينهمه جناياتى كه اين شخص بر كشور ما و بر ملت و بر بچههاى ما و پيرزنها و جوانهاى ما كرده است به صورت يك كار مترقى، يك كارى كه براى اسلام، براى عرب فايده داشته است و ما معالاسف نتوانستيم كه متاع خوبى كه داريم، متاعى كه در هيچ كشورى نيست و با تمام كمبودهائى كه اين كشور دارد و تمام آشفتگىهائى كه در اطراف اين كشور به دست ضد انقلابيين و منحرفين انجام مىگيرد و با تمام امورى كه برخلاف مقررات اسلامى به دست بعضى منحرفين انجام مىگيرد و به گردن جمهورى اسلامى مىگذارند، ما نتوانستيم كه اين متاع را به دنيا معرفى كنيم كه ما چرا انقلاب كرديم، ملت ما چرا انقلاب كرد و چرا رژيم سابق را كنار گذاشت و چه مىخواهد، مقصد ملت ما چه هست، در راه چه هست، مىخواهد چه بكند ملت. اگر بگذارند مفسدهاى خارج و داخل. چهرههاى فاسد كه بر ضد انقلاب كوشش مىكنند اگر بگذارند اين ملت يك فرصتى پيدا بكند، اين جمهورى يك فرصتى پيدا بكند، آنچه ملت مىخواهد، مىخواهد كه عدل اسلامى را در ايران زنده كنند. بعد از آنكه در طول تاريخ نبوده است در ايران آن عدالت و با اسم اسلام گاهى آن ظلمها و آن جورها و با اسم آزادى و با اسم آزاد زنان و آزاد مردان آن فضاحتها را درآورند و با بانوان ما آن كردند كه مغول با دشمنان خودش، ما نتوانستيم به دنيا، به اشخاصى كه اطلاع از ايران و وضع ايران ندارند يا كم دارند، نتوانستيم به آنجا ارائه بدهيم كه ما چه كرديم و چه مىخواهيم. مع الاسف در داخل كشور خودمان نيز يك عدهاى كه يا منحرف هستند يا جاهل، در صدد اين هستند كه اين انقلاب را يك انقلاب فاسد معرفى كنند، حتى بعضى از اشخاصى كه توقع نبود كه اين كلمه را بگويند گفتهاند كه در زمان شاه بهتر از حالا بود. بعضى اشخاص متدين لكن غافل از وقايع، بىتوجه به وقايعى كه واقع شده است و چيزهائى كه در رژيم سابق رايج بوده، همين كه چند نفر فاسد رفته شكايت كرده پيش مثلاً فلان آقا كه به من ظلم شده است يا به من چه شده است، آن آقا فرموده است كه رژيم سابق بهتر از حالا بود،
صحيفه نور ج 14 صفحه 43
البته بىتوجه به مسائل نه با غرض. ما اگر چنانچه دير بجنبيم، در همين داخل كشور همانهائى كه قلمها را به دست گرفتند تا اينكه اين انقلاب را، يا دانسته يا ندانسته مشوه كنند، خواهيم به يك امر بزرگى مواجه شد و آن اينكه در بين ملت ما هم كه شاهد مسائل بودند، باز شايع كنند كه زمان رژيم سابق بهتر از حالا بود. اين براى اين است: ضعف تبليغات ما و قوه تبليغات آنهاست. آنها در تبليغاتشان اتكا دارند به قدرتهاى بزرگ و بودجههائى كه از آنجا برايشان مىآيد، و ما حق خودمان را بررسى كرديم و تبليغ نكرديم. آنها مشغول تبليغ به ضد ما هستند، به ضد جمهورى اسلامى هستند، گاهى با اسم اسلام به ضد جمهورى قلمفرسائى مىكنند يا صحبت مىكنند و گاهى هم مستقيماً بدون اسم اسلام از اين جمهورى انتقاد مىكنند و هر روز در كوچه و بازار بين مردم شايع مىكنند. ما نتوانستيم و بايد بگويم ما عرضه اين معنا را نداشتيم كه تبليغاتمان، حتى در داخل كشور يك تبليغات دامنهدارى باشد. فرضاً كه در خارج كشور كه بايد بگوئيم كه انقلاب خودش پيش رفته، نه ما پيش برديم آنطورى كه مردمهاى، ملتهاى اسلامى خارج اطلاع پيدا كردند بر وقايع اينجا، نه اين بوده است كه ما يك تبليغاتى داشتيم و آنها را با تبليغات خودمان آنطور عاشق اين انقلاب كرديم، اين انقلاب خودش كانه منعكس شده در آنجا و آنها كه بىغرض بودند، بىمرض بودند، فهميدهاند كه تا يك حدودى كه شماها چه مىخواهيد، ملت ما چه مىخواهد و ديدند خواست ملت ما همان خواستى است كه همه ملتها دارند، هم ملتهاى مستضعف جهان و هم ملتهاى مسلم جهان، نه اين است كه ما توانستيم تبليغ بكنيم، ما نشستيم كه حق خودش پيش برود، تكليف خودمان را نتوانستيم ادا بكنيم. اگر چنانچه اين گروههائى كه حالا به فكر افتاديم كه، آقايان به فكر افتادند كه به خارج بفرستند، همان دنبال انقلاب، اول انقلاب اين گروهها را فرستاده بودند، ما وضعمان در خارج اينطور نبود حتى پيش دولتهاى خارجى كه غرض دارند، نمىتوانستند آنطورى كه مىخواهند تبليغ كنند. اگر ما راجع به همين جسارت عراق و حمله عراق تبليغات كرده بوديم و فرستاده بوديم به اطراف دنيا كه اين جانور چه مىكند با اين انسانها و اين عشاق اسلام، وضع ما اينطور نبود كه دولتها بتوانند بگويند كه اين ملت كذاست. اين براى اين است كه ما نتوانستيم كار را بكنيم، آنها، همان صدام معروف گروههايى را در همه كشورهاى اسلامى و بسيارى از كشورهاى خارج از اسلام هم فرستادند و به ضد ما تبليغات كردند و اين جنگ تحميلى خلاف اسلام و خلاف انسانيت را آنها عكس نمايش دادند گفتند ايران اول شروع كرد در صورتى كه همه اشخاصى كه اطلاع دارند يا گوش به رسانههاى گروهى خارج هم دادند، اين معنا را مىدانند كه آنها هم اعلام كردند كه بىخبر آنها حمله كردند به ما. اينكه آنها جرأت اين معنا را دارند و با كمال بىحيائى اين مسأله را طرح مىكنند براى اين است كه ما متاع خودمان را تبليغ نكرديم و تجاوزات ديگران را بر خودمان تبليغ نكرديم و آنها به خيال اينكه بسيارى غافل از اين معنا هستند شروع كردند تبليغ كردند و ما را معرفى كردند كه اول آنها به ما حمله كردند و ما حق خودمان را، دفاع از خودمان مىخواهيم بكنيم. اينها براى ضعف تبليغات است و قدرت آنها بر دروغ گفتن و ضعف ما در راست گفتن
صحيفه نور ج 14 صفحه 44
شما مكلفيد از اين جمهورى اسلامى دفاع كنيد
اين كارى كه الان آقايان شروع كردند و خداوند به آنها توفيق پايانش را بدهد، اين كارى است كه كاش در اول انقلاب مىشد و ما به اين زحمتها دچار نمىشديم و ايكاش! اشخاصى كه در داخل هستند، از نويسندگان، از گويندگان، توجه به اين معنا مىكردند كه كمك به تبليغات خارجى نكنند، كمك به جنايات ديگران نكنند، اين قلمها را يك مقدار متوقف كنند براى اسلام، براى خدا، براى كشور اسلام، براى ملت اسلامى، اين قلمها را يك قدرى متوقف كنند. هى دعوت نكنند مردم را كه بيائيد فحش بدهيد، خودشان كم است براى فحش دادن، دعوت مىكنند از اين و آن كه بيائيد يا الله! بيائيد مبارزه كنيد با جمهورى اسلامى، بيائيد فحش بدهيد به جمهورى اسلامى، بيائيد بگوئيد جمهورى اسلامى اصلاً اسلامى نيست، بيائيد بگوئيد كه اين ارگانهائى كه در ايران هستند، همهشان خلاف اسلامند. اينها يك قدرى توجه داشته باشند به مسؤوليتهائى كه به عهدهشان است، توجه داشته باشند، اين متاع خوب را آنطور مشوه نكنند. نه اينكه ما نمىدانيم كه الان ما گرفتارىهائى داريم و اشخاص فاسدى هستند كه در همه ارگانها نفوذ كردند، در همه كميتهها، در همه دادگاهها، در همه جاهاى ديگر نفوذ كردند و براى خاطر مشوه كردن اين جمهورى كارهاى خلاف مىكنند، اين معنا معلوم است كه كارهاى خلافى مىشود، لكن كارهاى خوبى كه شده است، شما چرا نمىبينيد؟ همان ديروز در مجلس يكى از آقايان مىشمرد مراكز فساد را از روى حسابى كه با اطلاع (از قرارى كه خودش گفت) كرده است، اينهمه مراكز فساد كه از بين رفته است، اينهمه خدمتى كه به اين ملت شده است، اينهمه خدمت كه به اسلام شده است، اينها را چشم مىپوشند از آن يا اگر بخواهند بر خلافش مىگويند و اگر يك كارهائى به واسطه ديگران شده است، به واسطه اشخاص فاسد شده است، اين را به حساب اسلام مىآورند و به حساب جمهورى اسلامى. يك قدر تأمل كنند، توجه كنند كه شما مكلفيد كه از اين جمهورى اسلامى دفاع كنيد، اگر دفاع نكنيد اين جمهورى اسلامى با تبليغات خارجه دامنهدار و تبليغات داخله دامنهدار، باز شما هم كه خودتان را از اين ملت مىدانيد، مسلمان هستيد، متعهد هستيد، لكن عقدههائى در كار است، توجه به اين عقدهها نكنيد، شما كه از اسلام بدى نديديد، مىخواهيد كه اسلام در ايران تحقق پيدا بكند، كمك كنيد به تحقق اسلامى در ايران، نه كمك كنيد بر جلوه دادن كوچكها را و فسادهاى كوچك را به طور بزرگ و جمهورى اسلامى را در نظر دنيا منعكس نشان بدهيد. من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه به شماها و به كسانى كه به اين اسلام مىخواهند خدمت كنند و دعا كنند و توجه داشته باشيد كه بالاتر چيزى كه مىتواند اين انقلاب را در اينجا به ثمر برساند و در خارج صادر كند تبليغات است، تبليغات صحيح. آنچه كه هست، هيچ مبالغه نكنيد، ما متاعمان يك متاعى است كه محتاج به مبالغه نيست، همان سرپوشهائى كه ديگران روى متاع ما گذاشتهاند همان دروغهائى كه تبليغات سوء و ضد ما منتشر كردهاند، شما همانها را با آن مبارزه كنيد و مسائل اسلامى هم همانطورى كه هست و آن چيزى كه ملت ما از اول خواست او بوده است و حالا
صحيفه نور ج 14 صفحه 45
هم همان را تعقيب مىكند و انشاءالله بعدها هم دنبال همين معناست و به پيش خواهد برد، در تبليغاتتان همين معانى را در خارج منعكس كنيد و باز بايد بعدها هم ادامه بدهيد در يك مواقعى كه لازم است. بايد سفارتخانههاى ما يك مركز تبلغات باشد و معالاسف كم بوده است اين، اخيراً شايد يك مقدارى باشد والا در بسيارى از اوقات هيچ نبوده است، در بعضى اوقات به ضدش هم در بعضى جاها بوده است، بايد همه اينها توجه بشود و اين تبليغاتى كه در رأس همه امور است براى پيشبرد مقاصد يا جلوگيرى از مقاصد، اين تبليغات را شما دامنهدارش كنيد و هر چه بيشتر انشاءالله موفق باشيد به اين مطلب بزرگ.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 46
تاريخ: 16/11/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير سيستان و بلوچستان و مردم آشتيان، خانوادههاى شهدا و پاسداران كميتههاى قزوين و تاكستان و پيشمرگان مسلمانان كرد
ملت ايران امروز بايد بگوئيم در ميدان جهاد هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
شما آقايان كه از قشرهاى مختلف تشريف آورديد، سندهاى فداكارى و سندهاى جنايات قدرتهاى بزرگ را همراه آوردهايد. اين عكسهاى زيادى كه از جنايات بزرگ ابر قدرتها به دست حزب بعث عراق واقع شده است و اين عزيزانى كه سلامت خودشان را از دست دادهاند و در مقابل من نشستهاند بزرگتر سند افتخارآميز خودشان در كشور اسلامى و بر اسلام عزيز است و بهترين سند جنايات امثال صدام و اربابان آنهاست. من عاجزم از اينكه از اين نيروهائى كه ثبت شده است در راه اسلام و اين جوانانى كه ما از همه نيروهاى اسلامى و نيروى هوائى بالخصوص كه شايد پيشقدمتر از ساير نيروها بود تشكر كنم. من از همه ملت ايران كه امروز بايد بگوئيم در ميدان جهاد هستند، بعضى در جبهه و بعضى در پشت جبهه هستند بايد قدردانى و تشكر كنم. برادران و عزيزان من! چه آنهائى كه از قواى مسلح هستند، از ارتش و نيروهائى كه در ارتش هست و از پاسداران و از آنهائى كه از مردم غير نظامى هستند، چه از عشاير و چه از شهرستانها كه در اين جهاد مقدس شركت كردند تقدير مىكنم. و شما اشخاصى كه در جبهه هستيد، چه نيروى هوائى و چه نيروى دريائى و نيروى زمينى و چه پاسداران و عشاير و ساير نيروهاى انسانى ملت، مىبينيد كه تمام ملت ايران سرتاسر كشور، زن، مرد، كوچك، بزرگ پشتيبان شما هستند و اين يك مسأله معنوى است، روحانى است، اسلامى است كه در جاهاى ديگر نظيرش را نمىبينيد. اينطور نيست كه اين جوانهائى كه از شهرستانها، از عشاير و از ساير نيروهاى ملت مىآيند و در جبههها از شما پشتيبانى مىكنند، يك زورى در كار باشد. اينها عشقى است كه به اسلام و به كشور اسلامى دارند و با اين عشق پشتيبانى شما مىكنند. اگر خداى نخواسته شخص يا گروههائى در بين شما ارتشيان يا سپاه پاسداران و يا ساير كسانى كه در جبهه هستند تبليغ كردند كه ملت با شما نيست يا يك قشرى از ملت با شما نيست، يا روحانيت با شما نيست، اينها اشخاصى هستند كه نمىخواهند اين مملكت به سر و سامان خودش برسد. شما توجه كنيد و خودتان حكم كنيد، تلويزيون را، راديو را باز كنيد و خودتان ببينيد كه
صحيفه نور ج 14 صفحه 47
سرتاسر كشور همه قشرها از زن و مرد، جوان و نورس، همه آنها اظهار پشتيبانى مىكنند و عمل مىكنند به اين اظهار، براى ارتش ما، هم به حسب تظاهر اظهار پشتيبانى مىكنند و هم به حسب عمل. اين كسانى كه در بين قشرهاى قواى نظامى و انتظامى و يا سپاه پاسداران چيزهائى مىگويند كه برخلاف آن چيزى است كه وجدان خود شما و چشم و گوش خود شما شاهد آن است، بدانيد كه اينها مصلحت شما را نمىخواهند اينها يا جاهلند و يا مامور، يا مامور اين هستند كه بين ارتش و قشرهائى كه در خود ارتش هست اختلاف ايجاد كنند و بين ارتش و پاسداران مخالفت ايجاد كنند و يا اشخاص جاهلى هستند كه با جهالت خودشان صدمه بر اين كشور اسلامى مىزنند. شما شاهد هستيد كه ملت با شماست و ملت شاهد است كه اين قواى مسلحه تمام قشرهايشان، تمام افرادشان دارند براى اسلام و براى ايران جانفشانى مىكنند و فداكارى، سندش همين عكسهائى كه از اين جوانها در اين جبههها شهيد شدند و اشخاصى است كه در اين جبههها معلول شدند. هم اين اسناد عرضه به ملت شده است تا ملت گمان نكنند كه خداى نخواسته در اين جبههها اشخاصى هستند كه نمىخواهند كار انجام بدهند و هم ملت را مىبينيد كه پشتيبان شما هست كه شما خيال نكنيد كه تنها هستيد و ملت يا گروهى از ملت با شما مخالف است. شما در حالى كه هستيد با ارتشى كه در سابق بود خيلى فرق داريد. شما بدانيد كه اگر در زمان سابق ارتش مىخواست با يك گروهى يا با يك دولتى مقابله كند، نه خود ارتش با اختيار و اشتياق مىرفت به ميدان جنگ و نه قشرهاى ملت از او پشتيبانى مىكرد. اين بركت اسلام است، اين بركت قرآن كريم است كه در بين ما هست، اسلام است كه همه قشرها را به هم پيوند مىدهد و يك همچو بسيج عمومى درست مىكند.
اگر يك كلمه براى شكست قدرتهاى نظامى و انتظامى و پاسداران گفته شود، مستقيماً به ضد اسلام است
آنهائى كه مىخواهند نگذارند شماها در جبههها كه هستيد، آرام باشيد و آنهائى كه مىخواهند از شماها به ملت طور ديگرى غير آنچه واقعيت است عرضه كنند، آنها دانسته يا ندانسته دشمن اين انقلابند، كار مىكنند براى ابر قدرتها. كارمند براى ابرقدرتها يك وقت از روى علم و اختيار است، اين جنايت بزرگى است، يك وقت از روى جهالت و نادانى است، اين هم جنايت است نظير آن جنايت، منتها بىعلم و اين هم جهالت بزرگى است. امروز اگر يك كلمه براى شكست اين قدرتهاى نظامى و انتظامى و پاسداران و عشاير گفته بشود، مستقيماً اين كلمه به ضد اسلام است و اگر يك كلمه بر ضد ارگانهاى فعالى كه در اين كشور مشغول خدمت هستند گفته بشود آن هم خلاف اسلام است. مسلم اين است كه در اوقاتى كه اسلام در خطر است، در اوقاتى كه كشور اسلامى در خطر است، دندان روى جگر خودش بگذارد و لگد روى نفسانيت خودش بزند و نگذارد اين كشور شكست بخورد و اين ارتش خداى نخواسته تلاشى پيدا كند. گمان نكنند اشخاصى كه براى مصالح خودشان قدم بر مىدارند يا قلم مىزنند يا گفتار مىكنند،
صحيفه نور ج 14 صفحه 48
اينها با اسلام آشنا هستند، اينها دشمنان اسلام هستند منتها بعضى من حيث لايشعر و بعضى با شعور، لكن ملت ما،اين ملت ميليونى كه در همه اقشار منجر به ملت هست و در همه نواحى اين كشور هست و قواى نظامى و انتظامى ما كه در جبههها يا پشت جبههها هستند اينها بايد مطمئن باشند كه اينها همه براى اسلام الان دارند كار مىكنند و هرگز گوش به حرفهاى اشخاصى كه مىخواهند شما را از هم جدا كنند يا ملت را از شما جدا كنند يا روحانيت را از شما جدا كنند، گوش شما به آنها نباشد. شما خودتان قضاوت كنيد و خودتان حكم كنيد و به حرف ديگران هر كس باشد و هر جا باشد گوش ندهيد، خودتان ببينيد كه آيا ملت با شما خوب است يا بد و خودتان ببينيد كه آيا روحانيت با شما مخالف است يا موافق. در نطقهاى روحانيين، در حرفهاى گويندگانى كه از ملت هستند و در اعمالى كه خود ملت دارند مىكنند شما آنها را توجه كنيد و هر چه كه برخلاف اين مسير بود و هر قولى كه بر خلاف اين مسير بود باور نكنيد. و همين طور به ملت اسلام عرض مىكنم، به ملت شريف ايران عرض مىكنم كه شما هم گوش به حرف اشخاص ندهيد، شما هم وجدان خودتان را حكم كنيد و ببينيد كه آيا اينهائى كه در مرزها دارند فداكارى مىكنند، اينهائى كه در جبههها دارند خون مىدهند و براى اسلام خدمت مىكنند، اينها از جنود اسلام هستند و اينها هستند كه مملكت اسلام را حفظ مىكنند و فداكارى مىكنند و اگر كسى در بين شما از آنها كلمهاى گفت بدانيد كه آن هم يا جاهل نفهم است و يا عالم فاسد. هيچ به حرف ديگران گوش ندهيد. امروز يكى از نقشههاى بزرگ آنهائى كه مىخواهند اين كشور را، همه اشيائش را ببرند و همه خزائن ما را ببرند و از راههاى ديگر مأيوس شدهاند، شايعه است. شما در هرجا كه برويد مىبينيد كه يك شايعهاى درست كردهاند يا براى يك گروهى، يا براى يك اشخاصى. از هر طرف كه مىبينيد، شايعهسازى فراوان است و به حرف شايعهسازان گوش فرا ندهيد، به حرف اشخاصى كه از روى غرض و هواى نفس صحبت مىكنند گوش فرا ندهيد، شما خودتان با وجدان خودتان بنگريد، اگر گفتند كه فلان قشر با شما دشمن است ببينيد كه اين مطلب صحيح است يا غير صحيح. صحت و غير صحتش را از گفتار آن گروه، از كردار آن گروه، از نوشتههاى آنها بايد استفاده كنيد. اگر كسى با شما توى دلش مخالفت كند كه به شما ضررى نمىرساند اما معنى مخالفت به اينكه در علن گفته بشود كه ما با قشر كذا مخالفيم، اين شما خودتان بايد حكم قرار بدهيد خودتان را. اگر در بين ملت آمدند و گفتند فلان قشر از ارتش ما، ژاندارمرى، پاسبانها، پاسدارها و ديگر كسانى كه در سرحدات ما، در جبهههاى ما مشغول فداكارى هستند، اينها سستى كردند يا خداى نخواسته خيانت، اينها حرفهاى اشخاصى است كه مىخواهند بين شما و ارتش جدائى بيندازند. وجدان خودتان حكم باشد، اينهائى كه دارند هر روز فداكارى مىكنند و فدا مىدهند، هر روز كشته مىدهند، هر روز معلول مىدهند، هر روز در جبههها خون مىدهند، ما كه در اين كنار نشستيم، و هيچ فداكارى خودمان نمىكنيم فقط مىگوئيم و صحبت مىكنيم، و با صحبتهاى خودمان تفرقه بين جمعيتها مىاندازيم، تفرقه مىخواهيم بيندازيم بين ارتش و جناحهاى ديگر، بين پاسداران و ارتش، اينها اشخاصى هستند كه در خارج نشستهاند و فساد و شايعهسازى، و اين چيزها را آلت دست قرار دادهاند براى اينكه اين كشور را
صحيفه نور ج 14 صفحه 49
از آن چيزى كه هست به حال اول برگردانند. شما بايد هيچ وقت به اين صحبتها گوش نكنيد و هميشه در هر امرى وجدان خودتان را حكم كنيد و اگر از كسى يا از كسانى، تكذيب كرد، به تكذيب او فقط گوش نكنيد و خودتان ببينيد كه اعمال او چيست. اگر اعمالش بد است، هر كس هم تعريف كند از او غلط است اگر اعمالشان خوب است كسى كه تكذيب كند از او، باز هم غلط است. انسان بايد خودش نظر داشته باشد و همه قشرها و همه ملت و همه قواى نظامى و انتظامى و قواى مسلحه و غيرنظامى بايد خودش قضاوت بكند، گوش به حرف كسى ندهد، بى چون و چرا حرفى از كسى قبول نكند راجع به اينكه فلان قشر چطور است، فلان قشر چطور است. البته در همه قشرها اشخاص فاسد هستند و نفوذ كردهاند و مىخواهند بين شماها اختلاف بيندازند و نتيجه اختلاف را خودشان يا اربابانشان كه آن ابرقدرتها هستند ببرند. ما امروز دشمنهاى زياد داريم و بعدها هم اين دشمنها هستند. شما آن سيلى كه به ابرقدرتها زديد، در طول تاريخ كسى نزده است، متوقع نباشيد كه آنها بنشينند و تماشاچى باشند، آنها مشغول فعاليت هستند، بتوانند با قواى نظامى به ما حمله مىكنند، نتوانند با تبليغات سوء در داخل كشورمان به ما حمله مىكنند، اختلاف مىاندازند بين اينها. از قرارى كه بعض رسانهها نقل كردهاند، اين بعض از اين سران كشورهاى اسلامى (كه كشور، اسلامى است نه آن سر) در اين كنفرانسى كه در طائف داشتند، قرار دادند بعضى از اينها، البته نه همه آنها، بعضى از آنها گفتهاند كه ما بايد در ايران بين شيعه و سنى اختلاف ايجاد كنيم و كارى كنيم كه بعضى اينها بعضى ديگر را بكشند تا اينكه اين حكومت از بين برود. برادران شيعه ما! برادران سنى ما! هوشيارتر باشيد كه اگر كسانى آمدند در بين شما و راجع به برادرانتان چيزى گفتند و راجع به شيعهها پيش شما، راجع به سنىها پيش ديگران چيزى گفتند بدانيد اين همان نقشه كنفرانس است يعنى همان مطلبى است كه بعضى از اين سران بسيار فاسد، بعضى از دولتها، آنهايند كه اين نقشه را دارند انجام دهند، بيدار باشيد و اين نقشه را، اين نقشه شيطانى را خنثى كنيد. شماها همه با هم برادر هستيد و قرآن كريم بين مسلمين عقد اخوت خوانده است، مؤمنين همه با هم برادر هستند. برادر نبايد گوش كند به حرف كسانى كه بين او و يا برادر خودش مىخواهد تفرقه بيندازد. بدانيد كه اگر چنانچه يك همچو تفرقهاى خداى نخواسته باشد، اين به سود نه شيعه تمام شود و نه سنى بلكه به سود كفار تمام مىشود، آنهائى كه اسلام را مىخواهند زير پا بگذارند به سود آنها تمام مىشود. خداوند انشاءالله همه قشرهاى ملت ما را انشاءالله تعالى به سعادت سلامت برساند، شهداى ما را، همه را در رحمت خودش غريق كند و معلولين ما را همه را خداوند شفا عنايت كند. سعادت و سلامت براى همه ملت از خدا طلب مىكنم.
والسلام علكيم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 50
تاريخ: 18/11/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيات تحريريه مجله پويندگان راه زينب (ع)، (اطلاعات بانوان)
چون براى خدا كار مىكنيد، موفق خواهيد شد
بسم الله الرحمن الرحيم
هر كارى را كه انسان شروع مىكند نمىشود كه در همان روزهاى اول هر چه را كه مىخواهد انجام بگيرد. اينكه شما مىگوئيد كه كارى نكردهايم، همين كه در صدد هستيد كه كار خوب انجام بدهيد، اين بزرگترين كارى است كه انجام گرفته است. انسان اول كه مىخواهد يك مقصدى را، مقصد بزرگى را شروع كند، تصميم گرفتن براى او شايد از مشكلترين كارهائى است كه انسان مبتلا به آن است. يك كار بسيار بزرگى كه ارشاد يك ملت است و بيشتر ارشاد نصف يك ملت است كه بانوان باشند، اين كار مشكلات زياد دارد و تصميم به اين كار خودش يك كار مهمى است كه شما تصميم را گرفتهايد و بعد از تصميم هيچ به خودتان تزلزل و سستى راه ندهيد براى اينكه اگر چنانچه انسان تصميم به يك امرى گرفت ولى متزلزل باشد در اينكه آيا مىتواند اين كار را درست تا آنجا كه مىخواهد و آرزو دارد عمل كند، اين تصميم گيرى با اين تزلزل نمىتواند كار را درست انجام بدهد. بايد همانطور كه شما تصميم گرفتيد جازم باشيد و اميدوار باشيد كه اين عمل را مىتوانيد انجام بدهيد و اگر بخواهيد، مىتوانيد انجام بدهيد. شما ديديد كه كارهاى بزرگى كه در ظرف اين دو سال در اين كشور انجام گرفته است و تحول بزرگى كه پيدا شده است بعد از قرنها ستمكارى، اين كار در عين حالى كه بسيار بزرگ بود و شايد بسيارى از اين متفكرين و روشنفكرها احتمال اينكه بشود اين كار انجام بگيرد، نمىدادند معذلك چون ملت تصميم گرفت و در تصميمش جازم بود، متزلزل نبود، اين كار انجام گرفت و حالا هم انشاءالله باز مصمم باشد ملت و جازم باشد به اينكه به پيروزى نهائى مىرسد، همين تصميم و جازميت او را به پيروزى خواهد رساند.
شما بانوان هم كه مشغول يك عمل اسلامى انسانى شدهايد، جازم باشيد به اينكه چون براى خدا داريد اين كار را ادامه مىدهيد موفق خواهيد شد و هر اندازهاى كه مىتوانيد كوشش كنيد كه اولاً افرادى كه انحراف دارند از اين مسير و انحراف دارند از جمهورى اسلامى، خودشان را جا نزنند. اينطور نيست كه بيايند بگويند ما انحراف داريم و آمدهايم با شما كار كنيم، اينها از خود شما شايد بيشتر نمايش بدهند كه نه ما هم همين كار را مىخواهيم انجام بدهيم، ما هم در راه اسلام هستيم. بايد شما اشخاصى كه همكار مىخواهيد قرار بدهيد براى خودتان، شناخته باشيد از سابق كه اينها
صحيفه نور ج 14 صفحه 51
وضعشان، وضع خانوادگىشان، مسيرشان در دانشگاه اگر بودند، چطور بودند، در ساير نقاط اگر چنانچه كار كردهاند، چه جور كار كردهاند، اينها را همه را در نظر بگيريد و افراد را براى كمك و دخالت در اين امر بزرگ انتخاب كنيد و بعد هم راجع به اينكه طرز عمل شما، بايد بنابراين بگذاريد كه هيچ اعتنا به انتقاداتى كه ممكن است حتى به اين اسمى كه شما انتخاب كرديد منحرفين بكنند، هيچ اعتنائى به اين مسائل نكنيد. همان راهى را كه داريد، همان راه را برويد و مقالاتى كه نوشته مىشود از اشخاصى كه مقاله به شما ممكن است خارج از خود شما باشد و مقاله مىفرستند، اين مقالات را با دقت در يك شورائى كه خودتان تأسيس مىكنيد مطالعه كنيد كه ممكن است يك وقت يك مقالهاى ابتدايش خيلى هم دلچسب باشد و براى شما خوب باشد، لكن در خلالش يك وقت مسائلى طرح شود كه برخلاف مسير خود شماست. مقالات هم بايد به طور دقت، يك نفر نه، يك شورائى باشد، يك جمعيتى باشد كه مقالات را درست تحت نظر بگيرد و بعد از اينكه ديد همين راه و همين مسير است، آنوقت در مجله آن مقاله را منعكس كنيد و همين طور راجع به عكسهائى كه اگر در آن هست، من درست الان نمىتوانم بگويم چيزى را، اگر عكسهائى در آن هست، اگر چيزهائى مثلاً در آنها هست، باز توجه كنيد كه يك وقت قالب نزنند به شما يك عكسهائى كه نبايد در مجله شما باشد. و ادامه بدهيد همين كار را و دامنهاش را توسعه بدهيد. و اشخاصى اگر در اداره شما در آنجا هستند كه مخالف اين موازين هستند يا بايد كنار گذاشته بشوند و لااقل حالا شما به آنها كارى نداشته باشيد و مسير خودتان را برويد و آنها را دخالت ندهيد در امر خودتان. من دعا مىكنم كه خداوند شما را توفيق بدهد و موفق بشويد به اين خدمت بزرگ كه ما مدتهاى طولانى گرفتارش بوديم و در كشور ما اينجور افراد هستند توجه داريد كه در زمان آن پدر و پسر خصوصاً به سر بانوان ما چه آمد. و به سران كشور بزرگى كه بايد خدمت به اسلام و مسلمين بكنند، چطور آنها ملعبه كردند و عروسك درست كردند و بايد خيلى توجه به اين مسائل بكنيد و احتراز كنيد از اينكه امثال آنهائى كه سابق براى آنها خوش رقصى مىكردند، در بين شما يك وقت باشند. خداوند انشاء الله به شما توفيق بدهد و به كار خير خودتان ادامه بدهيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:10 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 52
تاريخ:19/11/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل نيروى هوائى جمهورى اسلامى ايران
جدال و سختى محكى است براى شناخت ارزشها
بسم الله الرحمن الرحيم
ارزشهاى انسانى در اوقات عادى معلوم نمىشود. در اوقاتى كه آرام است يك كشور و به طور عادى زندگى را مىگذرانند، ارزش اشخاص و ارزش گروهها معلوم نمىشود، در آن اوقات شايد همه كس مدعى باشد، مدعى ارزش، مدعى انقلابى بودن و نيز ارزش اشخاص و ارزش گروهها بعد از انقلاب و پيروزى نمىتواند تحقق پيدا بكند و عرضه شود، براى اينكه بعد از پيروزى هم گروههاى مختلف مىآيند و همه اظهار بستگى كنند و همه اظهار انقلابى بودن. گروههائى كه از اطراف براى استفاده و براى چيدن ميوه از باغ حاضر انقلاب جمع مىشوند و گاهى هم يا بسيارى از اوقات هم، اين گروهها، اين اشخاص كه براى ميوه چيدن آمدهاند، حاضر نيستند كه صاحب باغ هم با آنها شركت كند، دربست همه چيز را براى خودشان مىخواهند. شما بعد از انقلاب شاهد بوديد كه گروههائى عرض وجود كردند و اشخاصى و همه به صورت انقلابى وارد شدند و خواستند كه در اين انقلاب بهرهبردارى كنند و معالاسف خود صاحب باغها را هم به عنوان شريك نشناختند. آن روز ارزش اشخاص، مردان و گروهها ثابت مىشود و نمايش پيدا مىكند كه روز سختى است و روز مرگ است. آن روزى كه شما آقايان، نيروى هوائى آمديد در صحنه و مخالفت كرديد با رژيم طاغوتى، آن روز ارزش شما در تاريخ ثبت شد و پيش خداى متعال هم محفوظ است. كارى كه شما آن روز كرديد با كارهائى كه امروز مىكنيد، بسيار تفاوت دارد. آن روز، روزى بود كه شما و هر كس كه به ملت مىخواست پيوند كند و به آغوش اسلام بيايد، مواجه با مرگ بود، مواجه با گرفتارى بود، مواجه با قدرت شيطانى بود و شما آن روز امتحان داديد و كسانى كه نظير شما در صحنه آمدند و بر ضد طاغوت يا اعتصاب كردند و يا تظاهر كردند، آنها هم ارزش خودشان را به نمايش گذاشتند، لكن شما كه از نظامىها بوديد و از نيروى هوائى طاغوت آنوقت بوديد، اين ارزش را بيشتر از ديگران عرضه كرديد كه از طاغوت بريديد و به اسلام پيوند كرديد و پيروزى انقلاب رهين همه ملت است و رهين اقدامات شما و ساير قوائى كه بعد از شما به اسلام پيوستند و نمايش ارزش خودشان را دادند. آن روز هم بايد از يومالله ما حساب كنيم. روزى كه خداى تبارك و تعالى، شما برادران را و شما نيروى عظيم انسانى را در آن روز بسيج كرد و شما اطاعت كرديد از خداى تبارك و تعالى و به صف انسانى - اسلامى
صحيفه نور ج 14 صفحه 53
ملت پيوستيد و به آغوش اسلام آمديد. قدر آن روز را همه مىدانيم و آن روز، روزى است كه در تاريخ و در تاريخ نيروى هوائى ضبط است و من از همه نيروها، چه نيروى هوائى و چه نيروى دريائى و چه زمينى و از همه كسانى كه قواى مسلح بودند آنوقت و در آنوقت در خدمت طاغوت بودند و بعد به خدمت اسلام آمدند، تشكر مىكنم و ملت اسلام از همه آنها قدردانى مىكند.
هيچ رژيمى به اندازه اسلام، پايبند اخلاق و ارزشهاى انسانى نيست
مطلبى كه من بايد به شما و تمام قواى مسلحه و خصوصاً ارتش و ژاندارمرى و ساير كسانى كه مربوط به قواى نظامى هستند، تذكر بدهم كه شما آقايان توجه داشته باشيد كه يك گرايشهاى سياسى، يك تبليغات سياسى در ايران هست و شايد گروههائى با اشخاصى بيايند در بين شما، نفوذ كنند در بين شما و با آن ديدهاى سياسى كه انطباق با ديد اسلام ندارد، سياستهاى شرقى يا غربى است، به شما مسائلى را القاء كنند. شما در اين گرايشهاى سياسى و در اين مسائل سياسى وارد نشويد، ديدهاى سياسى را داشته باشيد، مطالعات سياسى مانع ندارد، اما گرايشهاى سياسى كه ممكن است آنهائى كه بيايند و با شماها صحبت كنند و نفوذ كنند در صفهاى شما، ممكن است شما را بدون اينكه توجه داشته باشيد از اين راهى كه تاكنون آمدهايد و از طاغوت به اسلام پيوستهايد، جدا كنند و شما توجه نداشته باشيد. سياستمداران يك مطالعات سياسى دارند كه امثال اشخاص عادى از آنها اطلاعاتى ندارند و ممكن است كه افرادى بيايند از همان اشخاصى كه ديدهاى سياسى دارند، لكن اين ديدهاى سياسى با مصالح كشور تطبيق نمىكند، شماها را در اثر تبليغات خودشان خداى نخواسته منحرف كنند و اين ارزشى كه شما در دنيا داريد و پيش اسلام داريد و در كشور خودتان داريد، اين ارزش را از شما سلب كنند. خيلى بايد توجه داشته باشيد كه به شياطينى كه بخواهند شما را منحرف كنند يا به طرف راست يا به طرف چپ ولو با اسم اسلام و اسم ايران و اسم كشور ايرانى خيلى توجه داشته باشيد كه مبادا خداى نخواسته منحرف بشويد و از اسلام عزيز شما را جدا كنند.
اسلام براى شما و براى همه بشر و همه تودههاى عالم تحفه آورده است، تحفه همگانى و براى همه و در رأس برنامههاى اسلامى هدايت است كه شما را هدايت كند به راهى كه هم دنياى شما تعمير بشود و معمور باشد و هم آخرت شما. در هيچ رژيمى و در هيچ دولتى آنطورى كه در دولت اسلام و در رژيم اسلامى، پايبند اخلاق و پايبند ارزشهاى انسانى است، نخواهد بود. ادعاها زياد است. هر جا برويد سران كشورها، در هر جا برويد خصوصاً كشورهاى ابرقدرت ادعاهايشان زياد است. ادعاى اينكه ما خلق را مىخواهيم و مصالح خلق و تودهها را مىخواهيم و مصالح كارگران را. اين ادعا زياد است و از قديم هم زياد بوده ادعاى اينكه ما به حقوق بشر احترام قائل مىشويم و ما نسبت به حقوق بشر وفادار هستيم، اين ادعاها زياد است، پيشتر هم بوده و حالا هم هست. لكن شما بايد به اعمال اين مدعيان نگاه كنيد نه به گفتار آنها. گفتارشان شيرين است، اعمالشان از زهر تلختر است. همانهايى كه مدعى حقوق بشر هستند و همانهائى كه مدعى اين هستند كه بايد به قراردادهاى بينالمللى وفادار
صحيفه نور ج 14 صفحه 54
بود، اولين اشخاصى هستند و اولين دولتهايى هستند كه نه به حقوق بشر اعتنا دارند و نه به اين سازمانهايى كه به دست خودشان بوجود آوردند. آنهائى كه ادعا مىكنند كه ما انقلاب كرديم براى خلقها و براى مردم مستضعف، وقتى اعمال آنها را شما نگاه كنيد، اولين اشخاصى هستند كه به ضد بشر هستند و به ضد ملت خودشان هستند و تمام تبليغات براى به دست آوردن قدرت است. تبليغات شرق و تبليغات غرب تمامش آلوده به آن هواهاى نفسانى است كه انسان هرگز سير نمىشود از آن هواها. با الفاظ خوب، با گفتار خيلى شيرين مردم را اغفال مىكنند و با خود مردم استفاده مىكنند و مردم را به قيادت خودشان در مىآورند و از مردم استفاده قدرت براى خودشان مىكنند. همانهائى كه ادعاى تودهاى بودن و براى توده بودن را مىكنند، بعد از اينكه انقلابشان پيروز شد، ميليونها نفر از اين تودههاى مردم را و از اين مستضعفين را به زندان انداختند و به هلاكت رساندهاند، و همانهائى كه ادعاى حقوق بشر را مىكنند، در طول حكومت خودشان بشر را به هلاكت رساندهاند و تمام مستضعفين دنيا را از حقوق اوليه بشر محروم كردند. نه به تبليغات غربى گوش بكنيد و نه به تبليغات شرقى و نه به تبليغات گروههاى سياسى كه مىخواهد ملت را و شما را به يك راهى ببرد كه آن راه، راه اسلام نيست. چشم و گوش خودتان را باز كنيد. اشخاصى كه با شما تماس مىگيرند و ممكن است در بين شما نفوذ بكنند، حرفهاى آنها را درست توجه كنيد، ببينيد كه آيا همان حرفى است كه ملت در ابتداى انقلاب مىزند كه عبارت است از وحدت كلمه و توجه به خدا و با همين وحدت كلمه شما را با اينكه اندك بوديد در مقابل ابرقدرتها بر آنها پيروز كرد و كشور شما كه در طول ساليان دراز در تحت سلطه اجانب بود يا در تحت سلطه سلاطين جور بود، نجات دادند شما را و شما را مستقل كردند و دستهاى ديگران را از كشور شما كوتاه كردند و سلطه آنها را از سر شما كوتاه كردند. شما بايد توجه كنيد از گويندگانى كه پيش شما مىآيند يا كسانى كه در داخل شما وارد مىشوند و بيخ گوش شما مسائلى را طرح كنند. توجه كنيد كه طرح اينطور مسائل، طرح تفرقه است، طرح جدا كردن يك قشر از قشر ديگراست، يا دعوت به وحدت، دعوت به انسجام است؟ اگر ديديد كه گويندگان دعوت به اتحاد همه قشرهاى ملت كنند، نمىخواهند شما را از سپاهيان جدا كنند و نمىخواهند سپاهيان را از شما، نمىخواهند شما را از روحانيين جدا كنند و نمىخواهند آنها را از شما، نمىخواهند بين خود شما، سران شما با خود شما، تفرقه ايجاد كنند و دعوت به همان امرى كه خداى تبارك و تعالى دعوت فرموده است و همه را به وحدت دعوت فرموده است و به تمسك به اسلام و حبل الله دعوت فرموده است و از تفرقه تحذير فرموده است. اگر گويندگان همان معنا را مىگويند، شما بدانيد كه اين گويندگان، اسلامى هستند و اين حرفها، حرفهاى اسلامى و قابل قبول، و اگر ديديد كه گويندگان يا گروهى يا اشخاصى گفتارشان بر خلاف آن چيزى است كه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه: واعتصموا بحبل الله جميعاً تمام شما اعتصام به ريسمان خدا بكنيد، تمام شما مأموريد كه تفرقه نداشته باشيد. اگر ديديد اشخاصى مىخواهند بين شما و گروهى از ملت يا ملت تفرقه بيندازند و دعوت بكنند به مقابله با گروهى از ملت يا ملت، بدانيد كه اين دعوت بر خلاف دعوت اسلام است و
صحيفه نور ج 14 صفحه 55
برخلاف دعوت انبياء خداست و برخلاف دعوت خداست كه شما را دعوت به اتحاد همگانه مىكند. گروههائى كه در ايران الان هم اظهار موجوديت مىكنند و در يكى، دو روز سابق هم اظهار موجوديت كردند، اينها همانها هستند كه ادعا مىكنند ما فدائى خلقيم و ما براى خلق مىخواهيم فعاليت كنيم و تبليغ كنيم، مىبينيد كه اينها در جبههها هرگز حاضر نيستند و در داخل جبههها هرگز نيامدهاند، و در پشت جبههها به كارشكنى براى عزيزان ما كه در جبههها مشغول نبرد هستند، مشغول فعاليتند. اينها از اسلام جدا هستند و از انسانيت هم جدا هستند و از خلق هم جدا هستند و دشمنان خلقند كه به اسم فدائى خلق خودشان را محسوب كردند و همان حيلهاى است كه ابر قدرتها براى تحت ستم قرار دادن ملتها حتى ملتهاى خودشان به كار مىبرند، كه ما با تودههاى مردم رفيق هستيم و با اسم رفيق به تودههاى مردم اسمگذارى مىكنند و خودشان را رفيق مىدانند، لكن دشمن آنها هستند. طرفين شرق و غرب با انسانها مخالفند و جز به آن چيزى كه مربوط به خودشان هست و مربوط به قدرت خودشان هست، به چيز ديگر فكر نمىكنند.
شما مقايسه كنيد بين سران كشورهاى قدرتمند با سرانى كه در اسلام بودند و در صدر اسلام قدرتشان از اينها هم بيشتر بود، ببينيد فرق از كجا تا كجاست، ببينيد حكومت اسلام چه حكومتى است و حكومت غير اسلام چه حكومتى معالاسف نگذاشتند قدرتهاى شيطانى كه اسلام پياده بشود، نگذاشتند كه چهره اسلام آنطورى كه هست نمايش پيدا كند. اسلام از ابتدا غريب بود و حالا هم غريب است. الان هم كه شما ملت ايران و شما سربازان عزيز ايران مىخواهيد اسلام را در ايران زنده كنيد و جاويد كنيد، مىبينيد كه تمام قدرتها تقريباً، اكثر قريب اتفاق قدرتها با شما مخالفت مىكنند، در هر اجتماعى كه باشند شما را محكوم مىكنند. الان كه شما با اين جنگى كه ابتلا به آن پيدا كرديد و آنها به شما حمله كردند و صدام هجوم كرد به مملكت ما، الان هم كه مىبينيد كه اين امر واضحى است كه دولت فاسد صدام به اين ملت ما تهاجم كرد و اينقدر از جوانهاى ما را كشت و اينقدر از اطفال و جوانها و پيرها و زنهاى ما را قتل عام كرد، باز هم وقتى كه در كنفرانس طائف مىنشيند، تمامش اظهار مظلوميت است و يكى نيست به او در آن جمع بگويد كه تو هجوم كردى نه ايران. كنفرانسى كه از كشورهاى مختلف جمع شدند و با هم نشستند و عقد پيمان بستند كه به ضد اسلام و ضد مصالح اسلامى با اسم اسلام قيام كنند. بسيارى از آنها را همه شما و ما مىشناسيم كه در طول مدت سلطنتشان يا رياست جمهوريشان با ملتهاى خودشان چه كردند و با اسلام چه كردند و با صهيونيسم چقدر همراه بودند، در عين حال در يك مجمعى جمع شوند و در آن مجمع آن شخص براى آنها صحبت مىكند و مورد تأييد بسيارى از آنها مىشود. ادعاها زياد است، لكن واقعيتها برخلاف ادعاهاست. زيادند اشخاصى كه از اسلام دم مىزنند، لكن وقتى كه به عملشان رسيدگى مىشود صدرصد مخالف اسلام است. زيادند اشخاصى كه از ملت و از مليت دم مىزنند، لكن وقتى كه به قدرت مىرسند برخلاف ملت و برخلاف مليت عمل مىكنند. اين بختيار بود كه همه ديديد، از جبهه ملى بود و جزء ملى گرايان و ديديد كه با ملت چه كرد و اگر چنانچه قدرتهاى شما جلوى او را نگرفته بود، چه مىكرد. از
صحيفه نور ج 14 صفحه 56
حرفها گول نخوريد، از ادعاها گول نخوريد و خودتان تفكر كنيد و خودتان چشم خودتان را باز كنيد و بدانيد كه اسلام است كه پشتيبان ملتهاست. حكومتهاى اسلامى بود در صدر اسلام كه پشتيبان ملتها بود و غمخوار تودهها. كسان ديگر صحبت مىكنند و اسلام عمل كند. اينها از حقوق بشر صحبت مىكنند و بر خلاف حقوق بشر عمل مىكنند. اسلام، هم حقوق بشر را محترم مىشمارد و هم عمل مىكند. حقى را از هيچ كس نمىگيرد، حق آزادى را از هيچ كس نمىگيرد. اجازه نمىدهد كه كسانى بر او سلطه پيدا كنند كه حق آزادى را به اسم آزادى از آنها سلب كند و حق استقلال را به اسم استقلال از آنها سلب كند. به اسلام پيوسته باشيد و پيوند خودتان را هر روز محكم كنيد و از شياطينى كه خواهند پيوند شما را از اسلام جدا كنند و شما را از ملت و ملت را از شما و شما را از روحانيت كه غمخوار شماست و روحانيت را از شما جدا كنند، آنها را توجه داشته باشيد كه مبادا خداى نخواسته موفق بشوند. خداوند انشاءالله اين پيروزى را تا آن نقطه نهائى برساند و شما برادران عزيز ما را از همه قشرها كه هستيد، موفق كند كه همين راه مستقيمى كه راه انسانيت است و راه خداست تا آخر در پيش گيريد، و منتهىاليه او خداست و منتهىاليه او نعمتهاى بزرگ خداست. انشاء الله جاويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 59
تاريخ: 22/11/59
پيام امام خمينى به مناسبت دومين سالگرد پيروزى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
در آستانه سومين سال پيروزى ملت مسلمان ايران، به پيشگاه مبارك حضرت بقية الله ارواحنا له الفدا و به ملت شريف و پيروزمند معظم تبريك و تهنيت تقديم مىنمايم.
ملت عزيز در اين دو سال شاهد وقايع بسيار بود، شاهد پيامدهاى بسيار شيرين و پيامدهاى بسيار تلخ، شاهد پيروزى عظيم بر قدرتهاى شيطانى و تشكيل حكومت اسلامى در تمامى ابعادش، برچيده شدن تسلط غارتگرىها و چپاولگرىها از جناحهاى راست و چپ و وابستگان سر سپرده آنان، باز شدن درهاى زندانهاى جهنمى به روى علماى ابرار و روشنفكران متعهد، بسته شدن مراكز گسترده فحشا و عشرتكدههاى منحرف كننده نسل جوان، بيرون راندن مستشاران و اربابان پر مدعا و باجگير و كارشكن، اعدام سران جنايتكار و خيانتكار زراندوز، فرارى دادن انگلهاى خائن و سودجو و جنايتكار، تحول عجيب قشرهاى مختلف ملت عزيز از بىتفاوتى به تعهد در مقابل اسلام و ميهن كه در طول مدت جهاد با قدرتهاى شيطانى و وابستگان آنان، خصوصاً در هجوم شيطانى صدامى اخير بوجود آمده است و هزاران كارهاى عمرانى و ايجاد مراكز تربيتى در سطح روستاها براى تودههاى عقب نگه داشته شده و شكستن اختناق و ايجاد فضائى آزاد و بسيار امور ديگر كه در اين مختصر مجال شمردنش نيست. و در مقابل اينهمه كارهاى مثبت، تلخىها و نابسامانىهائى از قبيل قيام مسلحانه احزاب وابسته به قدرتهاى شيطانى، قتل و غارت خواهران و برادران مسلمان كرد و ترك و بلوچ، بىنظمى و خودسرىها و افسار گسيختگىها كه توسط خائنان و مزدورانى كه در تمام قشرها و ارگانها نفوذ نمودهاند و متأسفانه گاهى به دست جوانانى كه از حكومت اسلامى بىاطلاع مىباشند و عمل خلاف خود را اسلامى گمان كردهاند، و از همه بالاتر جنگ تحميلى و هجوم سبعانه رژيم جنايتكار بعث عراق و قتل و غارت بيگناهان مرزنشين و آواره شدن صدها هزار از خواهران و برادران عزيز و امور ديگرى كه پيامدهاى غير قابل احتراز تمامى انقلابات مىباشد كه به خواست خداوند متعال نسبت به ساير انقلابها حتى در كشورهاى اسلامى بسيار ناچيز است، گرچه كجفهمان و يا بدخواهان آنها را بزرگ جلوه داده و در شكست اسلام دانسته يا ندانسته كوشش مىنمايند.
اكنون كه بحمدالله تعالى انقلاب بزرگ اسلامى در آستانه سال سوم است و به رغم بدخواهان و گروهكهاى فاسد مفسد و مزدور شرق و غرب كه اميد شكست انقلاب را در كمتر از شش ماه داشتند
صحيفه نور ج 14 صفحه 60
و چشم به راه سردى و سستى ملت و پشت نمودن آنان به انقلاب و باز شدن راه براى وابستگان به رژيم ستمكار سابق و در نتيجه براى آمريكاى جنايتكار و ديگر چپاولگران كه با حيلههاى شيطانى در كمين نشستهاند تا از آب گل آلود ماهى بگيرند، ملت معظم بايد در حال افزايش انسجام و وحدت كلمه باشد. ملت آگاه ايران امروز شاهد آن همكارىهاى عظيم انسانى اسلامى در سرتاسر كشور است و نيز شاهد ايثار مال و جان و عزيزان خود براى پيروزى و راندن كفار بعثى از ميهن عزيز خويش است و قلمهاى زهرآگين دشمنان آگاه بدخواه و دوستان بىتوجه تأثيرى در روحيه تودههاى ميليونى عظيمالشأن ايران و مسلمانان جهان ننموده است. لازم است تذكراتى داده شود:
1 - تذكر متواضعانهاش است به حضرات گويندگان و نويسندگان اعم از روحانيون معظم و ساير آقايان مطبوعات و تمامى رسانههاى گروهى. عزيزان من! شما مىدانيد آنچه كه به دست آورديد از نفى طاغوت و جايگزين كردن جمهورى اسلامى به جاى آن، ارزان نبوده است بلكه با خون هزاران جوان مؤمن و هزاران معلول و مجروح كه ما بايد تا آخر عمر خود را رهين آنان بدانيم، به دست آمده است. اين نعمت بزرگ الهى را ارزان از دست ندهيد. شما حضرات آقايان كه در پيروزى انقلاب سهيم بوديد و اسلام و ايران مال خودتان است، سعى كنيد قلمها و زبانهايتان در خدمت انقلاب و به ثمر رسيدن آن كه آزادى و استقلال در سايه جمهورى اسلامى و زير پرچم توحيد و اسلام بزرگ است، باشد. سعى كنيد روحيه ملت را تقويت نمائيد و در مقابل فحاشىهاى منحرفين كه براى تضعيف روحيه ملت است بىدريغ فعاليت نمائيد و از تضعيف اشخاص و يا گروههائى كه در خدمت جمهورى اسلامى هستند و تضعيف آنان مستقيماً خدمت به جهانخوارانى است كه در كمين نشستهاند تا از قلمها و زبانهاى شما بهرهگيرى كنند، بپرهيزيد.
انصاف نيست كه جوانان عزيز اسلام از ارتش و سپاه و ژاندارمرى و بسيج و شهربانى گرفته تا گروههاى جانباز عشاير و عزيزان شهرها و روستاها در سراسر كشور در خدمت اسلام و مسلمين خون خود را نثار و جان خود را فدا كنند، ما در كنارى بنشينيم و با قلمها و زبانهاى خود قلب نورانى آنان را آزار دهيم. انصاف دهيد كه ما براى اسلام و كشور اسلامى خود چه كردهايم و اين جوانان عزيز از خود گذشته، از دانشگاهى تا روحانى و از روستائى تا شهرستانى و از كارگر تا بازارى چه كردهاند. از اول انقلاب تاكنون تمام رنجها و زحمتها و جانبازىها بر دوش اين طبقات بوده است و آنان ولينعمت ما بودهاند.
رهبر ما آن طفل دوازده سالهاى است كه با قلب كوچك خود كه ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است، با نارنجك خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.
خداوندا! من از پيشگاه مقدس تو عذر مىخواهم كه كودكان و جوانان عزيز ما خود را فدا كنند و ما بهرهكشى نمائيم.
2 - تذكر من به ارتشيان و سپاه پاسداران و ژاندارمرى و بسيج و شهربانى و همه نيروهاى غير -
صحيفه نور ج 14 صفحه 61
نظامى مسلح اين است كه شما هم اكنون در خدمت اسلام و از جنودالله و محافظين كشور اسلامى باشيد. ملت مسلمان ايران از شما قدردانى مىكند و شما را از خود و خود را از شما جدا نمىداند و اكنون در جهان كشورى نيست كه پيوند ملت و قواى مسلحش بدين پايه باشد. قواى نظامى و انتظامى كه از طاغوت بريدند و به الله پيوستند، درست در آن زمان كه تخلف از طاغوت مساوى با مرگ بود، با تمام توان به صف جانبازان ملت پيوستند و با طاغوت به ستيز پرداختند، دين خود را به اسلام و ميهن خود ادا نموده و خداوند متعال را از خود راضى نمودند و يا پاسداران عزيز و تمامى قواى غير منظم كه با پشتيبانى ملت بزرگ انقلاب مقدس را به پيروزى رساندند، اميد است همگان در پيشگاه مقدس حق تعالى رو سفيد باشند كه جمهورى اسلامى را روسفيد نمودند.
عزيزان من! توجه كنيد كه افرادى از خدا بيخبر مىخواهند شما را از هم جدا كنند و بدين وسيله ملت را از تمامى شما جدا و سپس انقلاب را به تباهى بكشند و كشور را اسير ابرقدرتها كنند. با تمام توان از وسوسههاى شيطانى اين وابستگان به شرق و غرب بپرهيزيد و با آن مبارزه نمائيد. قواى مسلح از هر قشرى كه هستند، در حالى كه بايد داراى ديد سياسى باشند و هرگز كوركورانه عمل نكنند، نبايد در امورى كه سياستبازان در آن دخالت دارند داخل شوند، زيرا اگر در امور سياسى وارد شوند ناچار كسانى كه در فن سياست ورزيده شدهاند بين آنان اختلاف ايجاد كرده و هر گروه از آنان را به يك طرف كشيده و شيرازه ارتش را كه تنها با انسجام كامل است كه مىتوانند به كشور خود خدمت نمايند از بنيان به هم مىزنند و نتيجه نهائى خود را كه اسارت كشور است به دست مىآورند. شما اى قواى مسلح عزيز كه عازم خدمت به ميهن خود هستيد! با ورود در بازىهاى سياسى ناچار از خدمت به ميهن عزيز خود بازمانده و به سوى شرق يا غرب كشيده خواهيد شد. بازىهاى سياسى است كه شما را به يك گروه نزديك و از يك گروه دور مىسازد و شما را نسبت به يك قشر ملت بدبين مىكند و پس از اختلاف ضربه خود را مىزند.
امروز تمامى ملت به شما خوشبين و شما را خدمتگزار به ميهن و اسلام مىداند و از شما پشتيبانى مىكند، چنانچه مشاهده مىنمائيد در پشت جبهه كوچك و بزرگ، زن و مرد، تودههاى ميليونى براى پيروزى شما به خدمت و فعاليت مشغولند. امروز گويندگان و نويسندگان به شما علاقه جدى دارند. در صورتى كه اشخاص منحرف در بين شما نفوذ كرده تا با گفتار شيطانى خود شما را به روحانيون و متدينين بدبين كنند و شما را از آنان و بالاخره از ملت جدا كنند، بدانيد كه اينان هيچ مقصودى جز مقاصد شيطانى خويش ندارند. بهوش باشيد، شياطين را از خود برانيد و لازم است با تمام توان كوشش نمائيد تا بين خودتان خداى نخواسته شكافى واقع نشود. بدانيد كه قواى مسلح از هم جدا نيستند و همه براى خدا و اسلام و ميهن عزيز در جنگ و فداكارى بسر مىبرند و كسانى كه خواهند بين سپاه و ارتش و ديگر اقشار قواى مسلح اختلاف ايجاد كنند به فكر ميهن و اسلام نيستند و شما را خداى نخواسته از داخل پوسانده و ضربه كارى خود را مىزنند.
3 - تذكر اكيد به روحانيونى است كه در دادگاهها و كميتهها، جهاد سازندگى و ديگر ارگانها
صحيفه نور ج 14 صفحه 62
اشتغال به خدمت دارند، كه اولاً در امورى كه صلاحيت آن را ندارند به هيچ وجه دخالت نكنند كه دخالت آنان علاوه بر آنكه از جهت عدم صلاحيت آنان غير مشروع است از جهت بدبين شدن ملت به روحانيت و در نتيجه جدا شدن ملت از شما كه لطمهاى بزرگ به اسلام و كشور اسلامى مىباشد از گناهان بزرگ و نابخشودنى است. شياطينى كه شما را وادار به اين نحو دخالتها مىكنند دشمنان سرسخت روحانيت و اسلامند، با اين عمل خود نتايج شيطانى گرفته و شما را منزوى و كشور را به تباهى مىكشند. دخالت در امور اجرائى، عزل و نصب و امثال اينها به استثناى دخالت كسانى كه دولت مستقيماً گماشته است، دخالت غير مشروع و موجب اختلال در امر كشور و بايد از آن اجتناب بشود.
من خوف آن دارم كه جوانهاى روحانى كه مكلف به حفظ آبرو و حيثيت اسلام و روحانيت هستند، به حسب اعمالى كه بعضى از آنها ولو با حسن نيت انجام دهند، چهره روحانيت و اسلام را غير از آنچه هست نمايش دهند. من بيم آن دارم كه شياطينى كه براى شكست جمهورى اسلامى با قلمهاى مسمومشان نشستهاند تا يكى را صد كنند و اعمال بىرويه اشخاص را به پاى جمهورى اسلامى محسوب دارند، با فرياد وا اسلاما جمهورى اسلامى را مشوه كنند.
4 - شكى نيست كه دخالتهاى غير صحيح بعضى از اشخاصى كه به صورت روحانى درآمدهاند و اشخاصى غير روحانى كه خود را بدون هيچ گونه صلاحيتى در امور كشورى وارد كردهاند، زياد هست. بايد مراجع صلاحيتدار از اين گونه اعمال شديداً جلوگيرى كنند و بايد نويسندگان و گويندگان ذيصلاحيت در رفع آنها با نصايح برادرانه و انتقاد سالم بكوشند، لكن نه به طور انتقامجوئى و از روى عقدههاى درونى و چهره جمهورى اسلامى را واژگونه كردن كه خود گناهى بزرگ است، كه اين گونه برخوردها نه تنها علاوه بر آنكه تأثير درستى ندارد، داراى عكس العمل نيز مىباشد. مع الاسف بعضى از نويسندگان و گويندگان به جاى انتقاد سالم و هدايت مفيد، با انتقاد كينهتوزانه خواهند افراد جامعه را به جمهورى اسلامى بدبين كنند. اينان به جاى انتقاد سازنده به فحاشى پرداخته و به جاى نهى از منكر، خود مرتكب منكر مىشوند. خداوند آنان را هدايت فرمايد.
5 - من بار ديگر خطر آمريكا را به جهان بخصوص منطقه و ايران گوشزد مىنمايم. امروز تمامى آنانى كه عليه جمهورى اسلامى ايران متحد شدهاند، با واسطه يا بدون واسطه در رابطه با آمريكا مىباشند. ملت ايران بايد با قاطعيت با اين خطر بزرگ مبارزه نمايد. آمريكا از اينكه ديد حمله نظامى توسط يكى از نوكرانش يعنى دولت عراق مردم ما را متحدتر كرد، دوباره دست به تشديد اختلافات داخلى زد. مردم دلير ايران بايد با اتحاد خويش اين نقشه شيطانى را هم به دنبال نقشههاى قبل خنثى كنند.
6 - خطر كمونيسم بينالملل چيزى نيست كه بتوان به سادگى از آن گذشت. گرچه امروز ابرقدرتها زير عناوين مختلف خون مردم مستضعف را مىمكند و به هيچ وجه كارى به نوع تفكر خويش ندارند و آنچه بر ايشان مطرح است مسائل مادى خودشان است ولى خطر كمونيسم از سرمايهدارى غرب كمتر نيست و مردم عزيز ايران بايد در مقابل دسائس آنها هوشيار باشند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 63
7 - امروز اسرائيل و دوست صميمىاش مصر، در منطقه، در فكر ايجاد يك هسته مركزى براى نابودى مسلمانها و ارزشهاى عالى فكرى آنها مىباشند، اخيراً عراق و بعضى سران كشورهاى منطقه هم با اين طرح موافقت نمودهاند. من نزديك به بيست سال است خطر صهيونيسم بينالملل را گوشزد نمودهام و امروز خطر آن را براى تمامى انقلابات آزاديبخش جهان و انقلاب اخير اسلامى ايران نه تنها كمتر از گذشته نمى دانم كه امروز اين زالوهاى جهانخوار با فنون مختلف براى شكست مستضعفان جهان قيام و اقدام نمودهاند. ملت ما و ملل آزاد جهان بايد در مقابل اين دسيسههاى خطرناك با شجاعت و آگاهى ايستادگى نمايد.
8 - من بار ديگر از تمام جنبشهاى آزاديبخش جهان پشتيبانى مىنمايم و اميدوارم تا آنان براى تحقق جامعه آزاد خويش پيروز شوند. اميد است دولت اسلامى در مواقع مقتضى به آنان كمك نمايد.
9 - پيام من به ملت بزرگ و تودههاى عظيم انسانها كه پيروزى به دست پر بركت آنان تحقق يافت و آنان اسلام عزيز را در اين قرن تجديد نمودند و همه مرهون خدمات ارزنده آنان هستيم اين است كه اين اعجاز بزرگ قرن و اين پيروزى بىنظير و اين جمهورى اسلامى محتاج به حفظ و نگهبانى است و آن هم نيز به دست تواناى شما كه دست خداوند قادر با آن است حاصل مىشود. شما ملت عزيز بزرگوار، همه چيز خودتان را براى رضاى خداوند تعالى در طبق اخلاص نهاديد و اين مائده بزرگ آسمانى را به دست آورديد. نگهدارى اين متاع محتاج به صبر و كوشش است. شياطينى كه شايد اكثر آنها از قشر مرفه وابسته به رژيم سابق باشند با شايعهها و دروغها و فريبها مىخواهند شما را سست كنند و اين متاع را كه با خون شهدا و جوانان عزيز به دست آورديد از شما سلب كنند و با اسم كمبود بنزين و نفت و قند و شكر و از اين قبيل، شما را نسبت به حكومت جمهورى اسلامى دلسرد كنند و ضربه آخر خود را بزنند. در صورتى كه اين قبيل شايعه و فريب ضربهاى است به شرافت انسانى شما. اين كوردلان گمان كردهاند كه شما، جوانان و عزيزان خود را در راه نفت و بنزين دادهايد و به اسلام و ميهن عزيز خود براى پر كردن شكم خود خدمت مىكنيد. اينان را كه دشمن عزت و شرافت شما هستند از خود برانيد و مجال ندهيد كه توطئههاى آنان به ثمر برسد. شما به صدر اسلام و مجاهدت پيغمبر عظيمالشأن و ياران بزرگوار او نظر كنيد كه با چه زحمات و كمبودهائى مواجه بودند و چگونه با نثار جان و خون اسلام را به ثمر رساندند و با پيروى از آن بزرگواران اسلام را تقويت كنيد و ميهن عزيز خود را حفظ نمائيد و دست رد بر سينه بدخواهان زنيد و ترس به خود راه ندهيد كه خداوند با شماست. از خداوند متعال نصرت اسلام و مسلمين و پيروزى هر چه زودتر سپاه اسلام بر كفر را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 64
تاريخ: 22/11/59
پيام امام خمينى به خانواده شهدا و معلولين به مناسبت آغاز سومين سال پيروزى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
در آغاز سومين سال پيروزى انقلاب كه مرهون فداكارىهاى دلاورانه ملت، خصوصاً شهيدان و معلولان انقلاب است، اينجانب رحمت بىپايان خداوند متعال را براى شهداى جاويد و صحت و سلامت را براى معلولان و مجروحان عزيز خواستارم و درود پياپى تقديم آنان مىنمايم. اين جانبازان حماسه آفرين كه پرچم پر افتخار لا اله الا الله را بر فراز كشور عزيز به اهتزاز درآوردهاند و با خون و توان خود شرافت انسانى ملت بزرگ را بيمه نمودند و با پشتيبانى تودههاى ميليونى بپا خاسته، ائمه كفر و الحاد را شكست مفتضحانه داده و كشور را از لوث وجود آنان پاك نمودند، الحق به ملت ما حق بزرگ دارند. رحمت خدا و سپاس بى پايان ملت عزيز نثار روح آنان و ديگر فداكاران در راه گسترش عدالت اسلامى - انسانى باد.
كشور ما در اين دو سال مواجه با مشكلات بسيار بود كه بحمدالله تعالى تمام آن مشكلات را پيروزمندانه و سرفراز پشت سر نهاد و اميد است كه با عنايت خداوند متعال و وحدت كلمه بر ديگر مشكلات كه در هر انقلابى احتراز ناپذير است غلبه كند و با استقامت و صبر در مقابل ناملايمات ايستادگى نمايد. ملت ما و قواى مسلح جمهورى اسلامى در اين دو سال امتحان خود را دادند كه به هيچ وجه حاضر نيستند آنچه را با چنگ و دندان به دست آوردهاند از دست بدهند، اگر چه با نثار جان و فرزندان عزيزشان باشد. شما خانوادههاى شهدا و معلولين و مجروحين نشان داديد كه هرگز اجازه نمىدهيد استعمار بر مقدرات اين كشور سايه افكند. شما خانوادههاى شهدا با شهادت افتخار آفرينان اين مرز و بوم به جهان فهمانديد كه از همه عزيزان در راه اسلام خواهيد گذشت. شما چشم و چراغ اين ملتيد، خداوند يارتان باد. شما با ايثار فرزندان و جوانان و عزيزان خويش به همه نشان داديد كه توطئههاى داخل و خارج نخواهد توانست بر اين ملت مصمم پيروز شود. مبارزات كشور ما عقيدتى است و جهاد در راه عقيده، شكستناپذير است. جهاد در راه عقيده است كه سرتاسر كشور را در يك راه تجهيز مىكند و تمام سختىها و مشكلات را از سر راه برمى دارد. پيروز است ملتى كه در راه خود را كه صراط مستقيم انسانيت است يافته و در راه آن به جهاد مقدس برخاسته است. هان اى شهيدان! در جوار حق تعالى آسوده خاطر باشيد كه ملت شما پيروزى شما را از دست نخواهد داد. واى بازماندگان شهداى به خون خفته! واى معلولان عزيزى كه حيات جاويد را با نثار سلامت خود بيمه كردهايد!
صحيفه نور ج 14 صفحه 65
مطمئن باشيد كه ملت شما مصمم است پيروزى را تا حكومت الله و تا ظهور بقيه الله روحى فداه نگهبان باشد. جاويد باشيد و پيروز باشد جمهورى اسلامى.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 66
تاريخ: 22/11/59
بيانات امام خمينى در جمع سفرا، ديپلمات و وابستگان نظامى كشورهاى خارجى مقيم ايران
ما نه ظلم خواهيم كرد و نه مظلوم واقع خواهيم شد
بسم الله الرحمن الرحيم
من تشكر مىكنم از آقايانى كه، سفراى محترمى كه امروز براى سالروز پيروزى ملت اسلام و انقلاب شكوهمند ايران اينجا تشريف آوردند و من به همه ملتهاى مظلوم و همه مستضعفين جهان اين روز را كه طليعه بيرون آمدن از زير يوغ ابر قدرتهاست و خارج شدن از تحت سلطه سلطه جويان است تبريك عرض مىكنم.
ملت اسلام پيرو مكتبى است كه برنامه آن مكتب خلاصه مىشود در دو كلمه لاتظلمون و لاتظلمون. ما در طول تاريخ تحت ظلم و ستم قدرتهاى داخلى و خارجى بوديم و خصوصاً در اين نيم قرن آخر كه با دست دولتهاى بزرگ اين رژيم را به روى كار آوردند، رضاخان را انگليسها و محمدرضا را متفقين و در طول اين پنجاه سال ما از همه ابعاد تحت فشار و ظلم بوديم، ظلم و تجاوز فرهنگى، ظلم و تجاوز نظامى و ظلم و تجاوز اقتصادى و اجتماعى. و ما در طول اين پنجاه سال حاضر بوديم در يك كشورى كه در تحت سلطه خارجى به دست عمال آنها كه از خود افراد داخلى بودند شاهد ظلمهائى بوديم كه اگر در تاريخ ثبت بشود كتابى بايد در آن باب نوشته بشود. آن ظلمهائى كه به مذهب كردند و آن ظلمهائى كه به ملت، به بانوان، به جوانان، به روشنفكران و به علماى اسلام كردند، چيزهايى نيست كه بشود در يك روز و چند روز تفسير آن را بيان كرد. ملت ما بعد از اينكه اين فشار آنها را به جان كشيد و جان آنها را به لب رسيد قيام كردند و در اين قيام كه تقريباً بيش از پانزده سال طول كشيد قربانيان فراوان دادند و با قيمت خونهاى جوانها و كشتارهاى دستجمعى كه از آنها شد و معلولينى كه براى ما به ارث رسيد، شاهد آنقدر ظلم بودند تا جانشان به لب رسيد و قيام كردند و دست آن قدرت ظالم را و آن قدرت وابسته را از كشور خودشان دور كردند و همين طور دست كسانى كه اين مملكت را به غارت مىبردند و به اسم خريدار و فروش، همه چيزهاى ما را به رايگان مىبردند. ما تحت رهبرى پيغمبر اسلام اين دو كلمه را مىخواهيم اجرا كنيم نه ظالم باشيم و نه مظلوم. ما در طول تاريخ مظلوم بوديم، از همه جهات مظلوم بوديم. و ما امروز مىخواهيم كه مظلوم نباشيم و ظالم هم نباشيم. ما تعدى به هيچ كشورى، به واسطه دستورى كه به ما رسيده است از اسلام نخواهيم كرد و تجاوز به هيچ فردى نخواهيم كرد و نبايد بكنيم و تجاوز به هيچ كشورى نخواهيم كرد و نبايد بكنيم لكن
صحيفه نور ج 14 صفحه 67
از تجاوز ديگران هم بايد جلوگيرى كنيم و مردم ما امروز از زن و مرد، صغير و كبير عازم اين هستند كه در مقابل تجاوزهائى كه تاكنون به آنها شده است و امروز جلوگيرى شده است بايستند و جان خودشان را فداى آزادى و استقلال و فداى بيرون رفتن از زير بار ظلم كنند و ما از همه ملتها و از همه دولتها اين توقع انسانى را داريم. اگر دولتهاى اسلامى هستند و تبع اسلام هستند دستور اسلام است كه نبايد ظلم بكنيد و نبايد تحت بار ظلم برويد و اگر تابع عيساى مسيح هستند عيساى مسيح ظلم را به هيچ وجه روا نمىداشت و اگر تابع موساى كليم هستند موساى كليم هم ظلم را روا نمىداشت و زير بار ظلم هم نمىرفت. اين برنامه انبياست، برنامه الهى است كه به وسيله انبيا به بشر ابلاغ شده است كه مردم نبايد ظالم باشند، حتى دو درهم، حتى يك تومان، و نبايد قبول ظلم بكنند همين طور ما كه تلخى ظلم را چشيديم و من كه از زمان رژيم اسبق شاهد ظلمهائى بودم كه به اين ملت شد و در رژيم دوم و ما قبل اين رژيم، رژيم منحوس پهلوى ما شاهد بوديم كه با اين ملت رفتار انسان با حيوانات هم نمىشد، حيواناتى بر ما مسلط شدند كه به هيچ چيز ما و به هيچ جهت شرفى كه انسان بايد داشته باشد احترام نمىگذاشتند، سبعهايى بر ما سلطه پيدا كردند كه جوانان ما را در تحت ظلم و سبعيت خودشان و ستم خودشان در زندانها از بين مىبردند و آنها را با فجيعترين صورت آنها را مىكشتند و شكنجه مىدادند و حتى شكنجهگر از اسرائيل مىآوردند تعليم بكنند شكنجه را. ما امروز غلبه كرديم بر آن ظلمها و ملت ما غلبه كرد بر آن رژيم و غلبه كرد بر آن كسانى كه در داخل اين مملكت مىخواستند اين مملكت را از دست ما همه چيزش را بگيرند و تمام ثروت اين مملكت را، چه ثروت انسانى و چه ثروتهاى طبيعى و زير زمينى و روى زمينى را از ما مىخواستند به رايگان بگيرند و از ما نعمت را سلب كنند، ملت ما قيام كرد و دست آنها را كوتاه كرد و ما با هيچ قيمتى اين متاعى را كه به دست آورديم از دست نخواهيم داد. ما، اگر سوابق امور را ملاحظه كنيد و اگر چنانچه اين صدامى كه ادعاى پوچى دارد اگر سوابق امور را ملاحظه كند و اگر چنانچه توجه به تاريخ داشته باشد عراق جزء ايران است، مدائن از ماست و از ايران است و شواهد موجود است در خود مدائن و در طاق كسرى آن بناى عظيم كسرى الان در بغداد موجود است لكن ما از باب اينكه تابع اسلام هستيم و قراردادهايى كه شده است محترم مىشماريم هرگز بناى اين مطلب را نداريم كه حتى يك وجب از مملكت عراق كه به حسب حالا مال عراق است تعدى كنيم و حتى يك وجب از زمين خودمان را نخواهيم به ديگران داد. نه ظلم مىكنيم به آنها و نه تحت ظلم واقع مىشويم.
صدام، متجاوزى كه خودش را مظلوم و ما را تجاوزگر معرفى مىكند
آقايان سفرا كه اينجا هستند و مشاهد اين ظلمهائى هستند كه از طرف رژيم صدام بر ما واقع شده است و هجوم او را در راديوها و در مطبوعات شنيدهاند و ديدهاند بايد توجه داشته باشند كه اين رژيم بر ما تعدى كرده است، تجاوز كرده است و بايد اين تعدى و تجاوز جبران بشود، بايد برگردد به محل خودشان تا ما ببينيم با او بايد چه بكنيم و در اين تجاوزات كه كرده است دنيا چه حكم مىكند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 68
بر خلاف همه قراردادهاى بينالمللى، بر خلاف همه اخلاقهاى انسانى اين شخص تجاوز كرد بر ما و بر مملكت ما و به كشتار داد جمعيتهاى كثيرى از انسانها را، انسانهاى عزيزى كه ما داشتيم، جوانهاى ما را، پيرمردهاى ما را، اطفال ما را، پيرزنهاى ما را از خانمان خودشان دور كردند و همين طور مدت كثيرى است كه دسته دسته و فوج فوج كسانى كه در مملكت عراق بودند و اهل آن مملكت بودند براى اينكه در سابق اجداد آنها از ايران رفته آنجا و بعد هم آنجائى شده است، از آنجا بيرون كردند و آواره كردند و ماآنها را به واسطه انسانيت و به واسطه اسلاميتى كه داريم، آنها را پذيرفتيم و با آنها با آغوش باز به طورى كه با كشور خودمان و افراد كشور خودمان عمل مىكنيم عمل كرديم. ما در اين جنگى كه آنها هجوم آوردند و تحميل به ما كردند، اسراى بسيار از آنها داريم، پناهندگان بسيار از آنها داريم لكن با اسرا عملى كرديم كه هيچ كس با اسراى خودش آن عمل را نمىكند. ما مثل برادرهاى خودمان با آنها عمل كرديم در صورتى كه اسرائى كه از ما آنها گرفتند در تحت شكنجه هستند، حتى وزير نفت ما الان در تحت شكنجه است و آنطورى كه حتى در روزنامههاى اين دو روز نوشته بودند به واسطه شكنجه در خطر است و شايد خداى نخواسته از شكنجههايى كه مىكنند و كردند جان سالم بدر نبرد اين، آن رژيمى است و آن شخصى است كه در طائف آن لاطائلها را مىگويد و اظهار مظلوميت مىكند و نيست كسى كه بنشاند او را در يك محكمهاى و از او بازجوئى كند كه آيا اين مظلوميتهائى كه اظهار مىكنيد، ظالمى هستيد كه به صورت مظلوم خودتان را جلوه مىدهيد و خائنى هستيد كه خودتان را امين ملت عرب مىدانيد و آيا ملت عراق شما را قبول دارند؟ پذيرا هستند؟ شما دور روز - به ملت عراق - اختناق را از ملت عراق برداريد تا معلوم بشود كه كى با شما موافق است همانطورى كه ملت ايران، شاه سابق معدوم ايران هم ادعا مىكرد كه ملت با من است و ديديد كه ملت چطور با او بود، ملت عراق هم همين طور است كه اگر چنانچه سرنيزه از روى آنها برداشته بشود خواهند ديد كه چطور موافقند با اين آدم و طرز اين مطلب كه عروبت را من مىخواهم تقويت كنم، اين برخلاف اسلام است. ما هم عربيت را و عجميت را و تركيت را و همه نژادها را پذيرا هستيم لكن نه به آن معنائى كه حزب بعث عراق قائلند كه بايد عرب باشد و نه عجم و نه ترك و نه ديگران. همان مطلبى است كه هيتلر مىگفت و آن مملكت خودش را و نژاد خودش را نژاد برتر مىدانست و بر مردم و بر جهان آن كرد كه همه شنيديد يا ديديد. ما نه ظلم خواهيم كرد و نه مظلوم خواهيم واقع شد. اين مطلبى كه اينها در بوق كردند كه ما خيال تجاوز داريم به همه ملتها و همه دولتهاى دنيا، يك مسأله فاسدى است و يك تهمتى است و يك افترائى است كه اين مرد جنايتكار و اين حزب جنايتكار به ما زده است و ما كراراً گفتهايم كه به حسب دستور اسلام نه ظالم هستيم و نه مظلوم، نهتوانيم زير بار ظلم برويم و نه خود ظلم مىكنيم، نه يك وجب از خاك ديگران را طمع به آن داريم اگر قدرت هم داشته باشيم، اگر قدرت گرفتن همه دنيا هم داشته باشيم بناى بر اين نيست، دستور اين نيست و برنامه اسلام اين نيست كه تجاوز كنيم، لكن يك وجب از مملكت خودمان هم نخواهيم به ديگران داد و صدام را به جاى خود نشانديم و بعد هم بيشتر مىنشانيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 69
تاريخ: 24/11/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فارغ التحصيلان دانشكده افسرى و پرسنل اداره دوم ارتش جمهورى اسلامى
22 بهمن روزى بود كه ارتش از طاغوت به الله برگشت
بسم الله الرحمن الرحيم
روز 22 بهمن روزى بود كه ارتش و ملت به هم پيوستند و روزى بود كه ارتش از طاغوت به الله برگشت و با تكبير پشتيبانى امت بر طاغوت غلبه كرد و اين معنا بايد سرمشق ما باشد در تمام زندگى، كه اگر يك ملتى همه قشرهايش با هم بودند و يكپارچه بودند هيچ قدرتى نمىتواند در مقابل آنها ايستادگى كند و آسيبى به آنها برساند. كسانى كه از ابرقدرتها خواهند از كشورى غلبه به كشورى بكنند و از كشورى بهره بردارى كنند، اينها محتاجند به اينكه يا اين كشور با تمام افرادش طرفدار آنها باشد كه از دسته جمعى آنها بهرهبردارى كند و يا اينكه بازى بدهند گروههايى را كه تفرقه بيندازند بين افراد اين كشور، گروههاى اين كشور. آنها مىدانند كه اگر بخواهند بهرهكشى كنند از يك كشورى، بايد آن كشور و آن ملت سر جاى خودش باشد تا بتوانند بهرهكشى كنند. آنها مىخواهند كه اين كشور را و يا هر كشور ديگرى را كه از آن مىخواهند بهره بر دارند خود ملت را به يك طورى تسليم كنند نه اينكه ملت از بين بكلى برود و اگر چنانچه ملت با هم قيام كنند در مقابل تمام قدرتهاى عالم، قدرتهاى عالم به خودشان اجازه نمىدهند كه با يك همچو ملتى مقابله كنند براى اينكه آنها براى بهرهبردارى است، وقتى ملت همه در مقابلشان ايستادند براى آنها بهره بردارى امكان ندارد. و لهذا كوشش اصيل آنها در اين است كه در خود ملت، بين قشرهاى ملت اختلاف ايجاد كنند كه با اختلاف خود ملت يك طايفهاى از آن طرف، يك طايفهاى از آن طرف، آنها بتوانند سلطه پيدا كنند وقتى سلطه پيدا كردند و يك نفر قلدر را حكومت كردند و مسلط كردند بر كشور، مىتوانند بهرهبردارى خودشان را و نتايجى كه از سلطه بر يك كشورى است توانند آنها آن را به ثمر برسانند و لهذا ملت ما كه تجربه كرد اين معنا را، اين واقعيت را كه با وحدت كلمه و وحدت مقصد همانطورى كه غلبه كرد بر همه قدرتهائى كه پشتيبانى مىكردند از شاه مخلوع ايران و بعدش از جانشين منحوس او و بعدش هم از آن كسى كه به نخست وزيرى غير قانونى منتخب شد فهميدند كه هيچ يك از اين قدرتها نمىتوانند در مقابل ملت كه يكپارچه است، در 22 بهمن ثابت شد كه ملتى يكپارچه، ملتى كه مقصدشان يك مقصد الهى است نه مقصدشان يك مقصد مادى صرفاً و همهشان با هم يكصدا هستند، يك مقصد هستند، نمىتوانند كه بر اين ملت غلبه كنند و ديدند كه ملت غلبه كرد بر همه آنها و آن كسى
صحيفه نور ج 14 صفحه 70
را كه آنها مىخواستند همه قدرتهاى خارجى، چه ابر قدرتها، چه وابستگان به ابر قدرتها مىخواستند او را نگاه دارند، نتوانستند نگاه دارند وقتى ديدند ملت همه مىگويند كه ما رژيم فاسد طاغوتى را نمىخواهيم آنها تسليم شدند و آن آدم را از اينجا بردند و شما بيرونش كرديد از اينجا، اين يك درسى است براى ما در طول تاريخ كه اگر ما بخواهيم مقاصد خودمان را، كشور خودمان را به آن طورى كه هست و آنطورى كه مىخواهيم برسانيم، يعنى به ثمر برسانيم نتيجه اينهمه خون و اينهمه عليل و اينهمه رزمنده و اينها بايد همه با هم باشيم. اين يك درسى است كه ما از 22 بهمن فرا گرفتيم و بايد اين درس را - در - با تمام قوا دريابيم و با تمام قوا حفظ كنيم اين را.22 بهمن بايد سرمشق ما باشد در طول زندگى و براى نسلهاى آينده كه همه آنها 22 بهمن را كه غلبه ايمان بر كفروالله بر طاغوت و اسلام بر كفر بود، بايد حفظ كنند و بزرگ بشمارند، بزرگ بشمارند روزى را كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما منت گذاشت كه اين ملت را يكپارچه كرد و ملت را غلبه داد. ما از تمام نيروهاى مسلح چه نيروهاى نظامى و انتظامى و چه ژاندارمرى و سپاه پاسداران يعنى كليه قوايى كه الان در خدمت هستند و آنها همهشان در خدمت اسلام هستند و اگر استثنايى باشد، يك استثناء قليل است كه در اين درياى بى پايان، موجهاى بزرگى كه الان در ايران ايجاد شده است، آنها مضمحل هستند، من از تمام اينها متشكرم و ملت ايران هم به تمام قدرت، از قواى مسلح چه آنهائى كه سابق بودند و بعد ملحق شدند به اسلام و از طايفه توابين هستند كه خداى تبارك براى آنها اجر قائل است و چه آنهائى كه از خود ملت جوشيدند قواى مسلحى كه از خود ملت جوشيدند، من از تمام آنها تشكر مىكنم، و ملت ما نسبت به همه آنها وفادار است و مىدانم كه ارتش هم و همه قواى مسلح هم نسبت به ملت و نسبت به اسلام و نسبت به كشور خودشان و ملت خودشان وفادار هستند.
رسيدن به پيروزى آسانتر از حفظ پيروزى است
فتح يك كشورى يا شكست يك قدرت بزرگ خيلى عظمت دارد، لكن اشكال بعد الفتح و بعد از پيروزى بيشتر از اشكال خود پيروزى است. در خود پيروزى دستجات مختلفى كه در يك كشور هستند ولو مخالف با آن مقصدى باشد كه ملت و عموم ملت خواهند ولو مخالف او باشد، يا اظهار مخالفت نمىكند، يا اگر عاقل باشد موافقت هم مىكند، چنانچه ديديد كه در اين موج عظيمى كه در ايران برخاست، مخالف در آنوقتها، مخالف ظاهر نداشتيم، البته مخالف واقعى داشتيم لكن آن مخالفتهاى واقعى در آنوقت متوقف شده بود از اين جهت پيروزى آسانتر بود از حفظ پيروزى. بعد از اينكه شما پيروز شديد و ملت پيروز شد دستجات مختلفى كه مىخواستند بهرهبردارى بكنند و با شماها يك راه را نداشتند، شروع كردند به اظهار وجود كردن و گاهى هم پيروزى را به خودشان نسبت دادند. اينكه گفته شده است بعضى از اشخاص و بعضى از علماى جامعهشناسى گفتهاند كه اگر پيروز شدند يك ملتى، متحد مىشوند و اگر شكست خوردند مختلف مىشوند، اين مخالف آن چيزهائى است كه ما در عين مىبينيم بلكه علم اقتضاى اين را مىكند كه بعد از اينكه يك ملتى پيروز
صحيفه نور ج 14 صفحه 71
هم شدند به واسطه اينكه قشرهاى مختلف مقاصد مختلف دارند بعد از پيروزى شروع به مخالفت مىكنند. ما ديديم اين معنا را كه بعد از اينكه ملت ايران پيروز شد آن جبههها و آن گروههائى كه در آنوقت مخالفتى نمىكردند بعد از پيروزى براى بهرهبردارى، بهرهبردارى و براى اينكه اين مسأله معجزهآميز را هر كدام به خودشان نسبت بدهند آنها به مخالفت برخاستند. در كردستان دمكراتها حساب مىكردند كه ما دخالت داشتيم در پيروزى و ما بايد الان چه بكنيم و در جاهاى ديگر گروههاى مختلف چه گروههائى كه در تهران بودند و چه گروههائى كه پخش بودند در همه ايران، آنها هم بپاخاستند و مخالفت كردند و آن وحدت كلمه را شكستند. به اميد اينكه ما عمل كرديم و ما پيروز شديم و ما بهرهبردارى بايد بكنيم، هر كدام به خيال اين افتادند كه بايد ما از بين ببريم ديگران را و ما باشيم، و اين براى اين است كه اشخاصى كه در آنوقت يا گروههائى كه در آنوقت اظهار وجود نمىتوانستند بكنند براى آن موج بزرگ، يا نمى خواستند بكنند براى اينكه آن رژيم ساقط بشود، بعد از اينكه پيروز شدند ملت، هر طايفهاى سر بلند كرد و پيروزى را به اسم خودش خواست ثبت بكند. يك دستهاى مىگفتند كه ما بوديم كه قيام كرديم. در همين دو روزه، در روزنامهاى بود كه يا در خبرگزارىهاى خارجى بود كه اين پيروزى را كمونيستها به دست آوردند. اين براى اين است كه بهرهبردارها و ميوهچينها در بين ملت پخش هستند و خودشان كنار مىنشينند و نظر مىكنند ببينند كى پيروز شد، اگر چنانچه جمهورى اسلامى پيروز شد اينها بيايند بگويند ما بوديم كه اين جمهورى اسلامى را درست كرديم، اگر چنانچه اجانب پيروز شدند بگويند كه ما بوديم كه اين پيروزى را براى شما تحصيل كرديم، اگر شرق پيروز شد بگويند ما كمونيست حقيقى هستيم، اگر غرب پيروز شد بگويند كه ما شبيه كمونيست بوديم و با شما موافق بوديم. وقتى كه پيروزى حاصل مىشود هم براى اينكه اين نقش بزرگى پيروزى را هر طايفهاى براى خودشان ثبت كنند و هم براى اينكه اين بهرههائى كه پيروزى پيدا مىكند و آن پيامدهائى كه دنبال پيروزى است براى خودشان ثبت كنند و بهرهگيرى كنند به مخالفت مىايستند، چنانچه اگر اين پيروزى نبود و شكست بود آنوقت هم يك مخالفتهائى بود و آن اينكه مىخواستند ننگ شكست را به ديگرى نسبت بدهند، لكن اين مخالفت دوم طولانى نمىشد براى اينكه آن ننگ را يك دفعه كه هياهو مىكردند كه اين ننگ به عهده مثلاً فلان طايفه است يا به عهده فلام طايفه است، ريشهدار نبود و تمام مىشد. لكن در پيروزى طمعها زياد است، در پيروزى آمال و آرزوها زياد است، براى بهرهبردارى و براى ثبت پيروزى در تاريخ به اسم خودشان، دمكرات مىگويد كه ما بوديم، كمونيست مىگويد كه ما بوديم و اشخاص هم ممكن است كه هر كدام ادعا كنند كه نخير، ما پيروزى را تحصيل كرديم در صورتى كه كسانى كه چشمشان را باز كنند مىدانند كه ماها هيچ دخالت نداشتيم، اين ملت و ارتش و سپاه و ساير قوايى بودند كه با هم متحد شدند و اين پيروزى را به دست آوردند.
و يك نكتهاى را كه بايد به شما آقايان و همه ارتشىها و همه قواى مسلح و همه كسانى كه دستاندر كار هستند در اين كشور، تذكر بدهم و او اين است كه هيچ چيز، هيچ صفتى در انسان از
صحيفه نور ج 14 صفحه 72
آنوقتى كه متولد شده است اين صفاتى كه بعدها بروز مىكند آنوقت نبوده است، هيچ فردى از افراد انسان، آنوقت كه (مگر آنهائى كه خداى تبارك و تعالى برايشان مثل انبيا) اول كه متولد شدند عالم نبودند بعد براى مجاهدت خودشان كم كم تحصيل كردند و هر كس يك علمى را انتخاب كرد، ديكتاتورى هم از آن امورى است كه بچه وقتى متولد شد ديكتاتور نيست، وقتى هم كه بزرگ مىشود كم كم، آنطور نيست كه آن ديكتاتورىهاى بزرگ را داشته باشد، لكن با تربيتهاى اعوجاجى كم كم، در همان محيط كوچكى كه خودش دارد كم كم ديكتاتورى در آن ظهور كند. اگر تربيت صحيح باشد براى اين بچه، آن ديكتاتوريش رو به ضعف مىرود اگر تربيت فاسد باشد، آن ديكتاتورى كه كم بود رشد كند. آنهائى هم كه در قواى مسلح و دست در كارهائى كه در مملكت ما يا ساير ممالك هستند، اينطور نيست كه ابتدائاً اينها ديكتاتور بودند، ديكتاتورى كم كم بروز مىكند در انسان، از اول خيال مىكند كه خودش يك آدمى است كه با ديكتاتورى مخالف است، لكن بعضى وقتها كه اتفاق مىافتد در آراء و در اقوال شروع مىكند تحميل كردن، رأى خودش را مىخواهد تحميل كند بر ديگرى، نه اينكه با برهان ثابت كند تحميل مىخواهد بكند بر ديگران. اين يك ديكتاتورى است كه انسان بخواهد آن چيزى را كه خودش فكر كرده است ديگران از او بىجهت قبول بكنند. يك وقت يك آدم منصفى است كه مىگويد بياييد بنشينيم با هم صحبت كنيم ببينيم حرف شما درست است يا حرف من درست است، يكوقت اينطور است كه در روحش چون يك ديكتاتورى هست و خودش آگاه نيست، خودش مىخواهد كه آن مطلبى را كه مىفهمد به همه تحميل كند و ديگران را وادار كند به اينكه قبول بكند. از اينجا شروع مىشود، بعد كم كم يك قدرت وقتى برايش پيدا شد از اينجا يك قدمى بالاتر مىگذارد و نسبت به مثلاً آن محيطى كه دارد، نسبت به آن مقدار از قدرتى كه دارد كم كم شروع مىكند ديكتاتورى كردن. كم كم وقتى كه انسان وارد جامعه شد، كم كم وقتى وارد جامعه شد، وارد نظام شد، يك نظامى شد، يك سر كرده نظامى شد، يك فرمانده نظامى شد، كم كم آن خوئى كه در باطنش بوده است رو به رشد مىرود، اول هم خودش ناآگاه است از مطلب، نمىداند كه اين رويه، رويه ديكتاتورى است، خيال مىكند كه رويه، رويه انسانى و اسلامى است، لكن هى جلو مىرود، هر چه جلو مىرود اين خود در او زياد مىشود. شما خيال نكنيد كه اول رضاخان يك ديكتاتورى بود يا هيتلر يك ديكتاتور كسى بود، آنوقتى كه رضاخان در آن محلى كه متولد شد و چه بوده است، ديكتاتور هم نبوده است، هيتلر هم نبوده ديكتاتور، كم كم كه وارد جامعه شدند و قدرت پيدا كردند هر چه قدرت زيادتر شد آن ملكهاى كه در باطنش بود هى زيادتر شد و همين طور به تدريج قوت پيدا كرد تا يك وقت يك ديكتاتورى شد مثل هيتلر يا در مملكت ما يك ديكتاتورى شد مثل رضاخان، محمدرضا ديكتاتور بود منتها به يك صورتى غير صورتى كه پدرش عمل مىكرد.
اين ديكتاتور بود و مردم را با ديكتاتورى زير بار ذلت خودش آورد، و آنها هم كه اين را وادار كردند به اينكه اين كشور را به تباهى بكشد آنها هم راجع به پدرش خوب مىدانستند كه ديكتاتور است، راجع به پسر هم تعهداتى لابد داده است كه قبولش كردند و اينها اينطور نبوده كه از اول ديكتاتور زائيده
صحيفه نور ج 14 صفحه 73
شده باشند يا از اول آزاديخواه كسى زائيده شده باشد، اول اينها همه بالقوه است، كم كم كه انسان وارد مىشود مىبيند كه يك وقت به دام خودش افتاد يعنى اين دام ديكتاتورى. شما كه از الان مىخواهيد انشاء الله در نظام رو به توانائى برويد و رو به قدرت برويد اين جهت را بايد خيلى توجه كنيد كه آيا داريد وقتى كه قدرت پيدا مىكنيد وقتى رئيس يك فوج مىشويد، يك پادگان مىشويد در خودتان توجه كنيد كه مىخواهيد هدايت كنيد پرسنل خودتان را، يا مىخواهيد تحميل كنيد ولو باطل باشد. يك مطلبى را كه مىگوئيد اگر چنانچه خطايش را فهميديد حاضريد به اينكه بگوئيد من خطا كردم، اشتباه كردم يا همان خطا را مىخواهيد تا آخر به پيش ببريد، از مفاسدى كه ديكتاتورى دارد و ديكتاتور مبتلا به آن هست اين است كه يك مطلبى را كه القا مىكند بعدش نمىتواند، قدرت ندارد بر خودش كه اين مطلبى كه القاء كرده است اگر خلاف مصلحت است، اگر خلاف مصالح فرض كنيد كشور خودش هم هست، خلاف مصلحت ارتش هم هست نمىتواند كه از قولش برگردد،گويد گفتم و بايد بشود اين بزرگترين ديكتاتورىهاست كه انسان به آن مبتلا هست كه چيزى كه گفتم بايد بشود ولو اينكه يك كشور به تباهى كشيده بشود. اين ديكتاتورى هيتلر و امثال اينها از اين قماش ديكتاتورى بود كه وقتى مثلاً مشاهده اين معنا را مىكند كه خطا كرده است و نبايد اينطور حمله را به مثلاً شوروى بكند اين را اظهار نمىكند لكن عقيدهاش اين است كه بايد اين كار بشود، گفتم و بايد بكنم، و ديديد كه اين شخص كه گفت و گفت بايد بشود، آنطور به مذلت كشيده شد. شماها كه انشاء الله بعدها يك چهرههاى فعالى براى اين مملكت مىشويد و يك چهرههاى اسلامى براى اين مملكت مىشويد، بدانيد كه اين چيزهائى كه در نفس خودتان هست اين اوصافى كه در نفس خودتان هست، اگر مهار نكنيد، يك وقت از كار در مىآئيد يك ديكتاتور، اينطور نباشد كه آنقدر خودتان را ببينيد كه هر چه مىگوئيد همان درست است و آنقدر خودبين باشيد كه اگر نادرستى را فهميديد هم حاضر به تسليم نباشيد. انسان كامل آن است كه اگر فهميد كه حرفش حق است با برهان اظهار كند و مطالبش را برهانى بفهماند. اينكه در قرآن كريم دارد كه لااكراه فى الدين براى اينكه تحميل عقايد نمىشود كرد، امكان ندارد كه همين طورى يك كسى تحميل عقايد بكند اين بايد با يك توطئههائى كه، بد را به خورد ديگران به عنوان خوب جلوه بدهد، يا اينكه اگر انسان باشد و اگر چنانچه تربيت شده باشد با برهان آن مطلبى را كه دارد به مردم بفهماند، تحميل نباشد، آگاه كند مردم را بر اينكه راه اين است، نه اينكه تحميل كند به مردم كه بايد از اين راه برويد. شما توجه به اين معنا داشته باشيد كه اگر چنانچه انشاء الله رئيس و فرماندار شديد، اين خوى را كه در انسان هست و اين خوى را از خودتان زائل كنيد و از الان توجه به اين معنا داشته باشيد كه مبادا مبتلاى به اين خودخواهى عظيم باشيد كه منشأ ديكتاتورى و منشأ همه مفاسد است و اگر يك چيزى را ديديد كه واقعاً خلاف كرديد، اعتراف كنيد و اين اعتراف شما را در نظر ملتها بزرگ مىكند نه اينكه اعتراف به خطا شما را كوچك مىكند. پايبند بودن به خطا انسان را خيلى منحط مىكند، انسان يك حرفى زده است و خطا گفته است بعد كه ديد خطا گفته است اگر پايبند به اين خطا باشد و دنبال اين باشد كه اين خطاى خودش را به كرسى
صحيفه نور ج 14 صفحه 74
بنشاند اين همان ديكتاتورى بسيار فاسد است كه ولو در صورت غير ديكتاتورى باشد، لكن ديكتاتورى است و اين مىرسد به آنجائى كه انسان را هيتلر از كار در مىآورد، رضاخان از كار در مىآورد. شما كه در مدارس نظام تحصيل مىكنيد بايد اين مسائل را، اين مطلب را توجه داشته باشيد كه نبادا تصيلات شما همهاش براى اين باشد كه خودتان را يك برسانيد بهمقامى، براى اين باشد كه آن مقام را وسيله براى رشد ملت، براى استقلال ملت، براى آزادى ملت، براى حفظ حدود و ثغور ملت باشد نه اينكه مقصد اين باشد كه من برسم به فرماندهى و ملت هر چه مىخواهد بشود. ديكتاتورها اين صفت را دارند كه مىخواهند خودشان برسند به يك قدرت بزرگ، ولو اينكه يك ملت تباه بشود، ولو اينكه يك ارتش از بين برود. شما بايد توجه كنيد كه اين صفت ديكتاتورى در شما رشد نكند. انشاء الله از اول هم نباشد لكن اگر خداى نخواسته يك وقتى بود، رشد نكند كه ديكتاتورى بدترين صفاتى است كه انسان را منحط مىكند از انسانيت و كشور را به تباهى مىكشد.
خداوند انشاء الله همه شما قواى مسلح را با هم منسجم كند بيشتر از حالا و شما را با ملت منسجم كند بيشتر از حالا، كه با انسجام و با وحدت كلمه و با وحدت مقصد كه همان مقصد الهى است و در مقصد الهى هم استقلال كشور است و هم آزادى افراد است و هم همه آمالى است كه انسانها دارند.
انشاء الله شما همه با هم و ملت ما زن و مرد، بزرگ و كوچك با هم منسجم باشند تا اينكه اين كشور را به آنجائى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد برسانند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:11 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 75
تاريخ: 25/11/59
نامه آيت الله امام كاشانى به محضر امام خمينى، در مورد تشكيل شوراى عالى تبليغات اسلامى
بسمه تعالى
محضر مقدس حضرت آيتاللهالعظمى امام خمينى دام ظلهالعالى بعد از تحيت و سلام، خاطر مبارك مستحضر است كه حقير مسؤوليت تبليغات اسلامى مستقر در مدرسه شهيد مطهرى را دارم و كارهائى كه انجام شده است خلاصهاى تقديم مىشود و نظر به اينكه حوزه علميه قم هم فعاليت تبليغاتى داشته و دارد و نيز تبليغات به خارج از كشور گسترش يافته است، ضرورت داشت شورائى تشكيل شود و كارهايشان هماهنگ و بهتر انجام گردد. لذا حجج اسلام آقايان جنتى عضو شوراى نگهبان، محمد جواد باهنر عضو شوراى انقلاب فرهنگى، شرعى نماينده جامعه مدرسين قم، عبائى از دفتر تبليغات قم، حقانى رابط بين شوراى عالى تبليغات و شوراى هماهنگى، از همه شاخههاى فرهنگى، نهادهاى انقلاب قم و مدرسه شهيد مطهرى دعوت نمودم و شورايى عالى به اضافه حقير تشكيل گرديد تا شوراى هماهنگى شاخههاى فرهنگى اسلامى را تغذيه نمايد. اعضاى شورا اميدوارند از رهنمودهاى پدرانه رهبر عاليقدر بهرهمند گردند. ادامالله ظلكم العالى.
محمد امامى كاشانى
پاسخ امام خمينى
بسمه تعالى
شوراى مذكور مورد تأييد است و حضرات آقايان مذكور را مىشناسم و مورد اعتماد هستند. اميد است در اين امر مهم كوشش نمايند و تبليغات اسلامى را با همه ابعادش هر چه بهتر و بيشتر گسترش نمايند و تبليغات اسلامى را به همه ابعادش هر چه بهتر و بيشتر گسترش دهند و اشخاصى كه براى اين امر مهم تعيين مىشوند اشخاص ارزشمند مورد اعتماد باشند. توفيق همگان را از خداوند متعال خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 76
تاريخ: 26/11/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين صنعت نفت
قدرتهاى بزرگ كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما آن صدمهاى كه از قدرتهاى بزرگ خورديم، بايد بگوئيم كه بالاترين صدمه، صدمه شخصيت بوده. آنها كوشش كردند كه شخصيت ما را از ما بگيرند و به جاى شخصيت ايرانى و اسلامى يك شخصيت وابسته اروپائى شرقى و غربى به جايش بگذارند. يعنى تربيت فاسدى كه در رژيم سابق بود و به تدريج داشت قوت مىگرفت، اين بود كه از همان كودكستان شروع كنند به اين برنامه كه اطفال ما را از همان جا زمينه تبديلشان را به يك موجود وابسته فراهم كنند تا برود به مرتبه بالا مثل دبيرستان، بعد هم بالاتر از او. در طول اين مدتها كه ايران مبتلا به اين بوده است، اين بيمارى در او پيدا شده است كه ما نمىتوانيم كار بكنيم، ما همه چيز را بايد از خارج بياوريم و يا استمداد كنيم از آنها، اگر يك آپانديس را مىخواهيم عمل كنيم، طبيب از خارج بياوريم يا اين را بفرستيم به خارج. شما ديديد كه در زمان محمدرضا براى يك مرض خيلى جزئى بود، آپانديس بود يا شبيه به او، از خارج طبيب آوردند و مىدانيد كه يك كسى ادعاى اين را دارد كه من رهبر اين ملت هستم و من مىخواهم اين كشور را به تمدن بزرگ برسانم و آنهمه تبليغات براى اين مسأله كردند تا او را يك شخصيت بزرگى نشان بدهند، از يك همچو شخصيت به قول خودشان بزرگ، يك همچو عملى چه غائلهاى و چه فاجعهاى براى مملكت ايجاد مىكند در نظر خارج و در نظر داخل. در خارج ايجاد مىكند اين مطلب را كه اينها اگر چنانچه طبيب متخصصى راجع به يك همچو امرى هم داشتند، خوب ديگر لازم نبود از خارج بيايد. در داخل هم، بى اعتبار كردن اطبا و دكترهاى ما بود. اين يك مسألهاى نبود كه اتفاقى انسان اينطور مىفهمد، مسأله اتفاقى نبود كه اين آدم از باب اينكه به اين وابستهاش علاقه داشت مىخواست كه از خارج بياورد، يك مسأله برنامهريزى شدهاى بود كه شخصيت را بگيرند از اين كشور.
اگر مىخواستيد شما يك زمينى را، يك خيابانى را آسفالت كنيد، يك جادهاى را بسازيد، دستشان را دراز مىكردند پيش خارج كه از خارج بيايند، متخصصين بيايند اين كار را بكنند. اين نه از باب اينكه در اينجا نبود، از باب اينكه مىخواستند اينجا را، اصلش ناديده بگيرند، مملكت خودشان را بگويند ما هيچ كارهايم و اصلاً ما چيزى نيستيم. بايد ما همه چيزمان از خارج باشد حتى آسفالت مثلاً
صحيفه نور ج 14 صفحه 77
يك جادهاى. آن خرجهاى فوق العاده را مىكردند و آن خرجش مهم نيست، آن القاء مطلب در ذهن عام مردم كه ما در يك همچو امور كوچك هم احتياج به متخصص داريم، اين مهم بود و اين روى برنامه بود. آنها مىخواستند كه اصلش همه مغزهائى كه در ايران هست وابسته باشد يعنى خود اطبا هم شخصيت خودشان را گم كنند و به جاى اينكه خودشان شخصيت داشته باشند، احاله كنند يك چيزهائى را به خارج، خوف اينكه ما نمىتوانيم.
اگر ما در محاصره اقتصادى يك ده سال، پانزده سال واقع بشويم شخصيت خودمان را پيدا مىكنيم
شما ديديد كه در اين جنگ تحميلى كه پيش آمد و محاصره اقتصادى ما شديم، خود ايرانىها، خود ارتشىها اين قطعات را درست كردند. اگر قبل از اين بود، يكى از آن قطعات را نمىتوانستند درست كنند، از باب اينكه شخصيتشان را گم كرده بودند مىگفتند بايد متخصص بيايد. من اعتقادم است كه اگر ما در محاصره اقتصادى يك ده سال، پانزده سال واقع بشويم، شخصيت خودمان را پيدا مىكنيم، يعنى همه مغزهائى كه راكد بودند در آنوقت و نمىتوانستند فعاليت بكنند به فعاليت مىافتند و اين طبيعى است كه اگر يك نفر آدم يك جائى نشسته و همه چيز او را مىآورند تقديمش مىكنند اين فكرش به راه نمىافتد حتى كاسب هم نمىتواند بشود. اگر يك آدمى بود كه اول صبح چاى و نانش را مىآوردند و ظهر هم همين طور، شب هم همين طور، هر احتياجى هم داشت، هر چيزى را برايش برآورده مىكردند، اين نمىتوانست ديگر هيچ كارى بكند، يك مرد فلجى مىشد. اينها مىخواستند كه اين مملكت را يك موجودات فلج بار بياورند كه شماها تبليغات دامنهدار و اعمال بسيار كوبنده بود كه به ما حالى كنند كه شماها نمىتوانيد، از شماها هيچ كارى بر نمىآيد، از آن طرف هم از آنجا مرتباً بياورند هر چيزى را و متخصصين را از خارج وارد كنند و هر چيزى كه احتياج دارند راجع به هر امرى از خارج بياورند. وقتى كه يك ملتى ديد كه از خارج همه چيزش دارد اداره مىشود و ديگر احتياج ندارد، اين به فكر اين نمىافتد كه خودش احتياجش را رفع كند. آن روزى كه اين ملت فهميد كه اگر ما جديت نكنيم براى كشاورزيمان، جديت نكنيم براى صنعت نفت مان، جديت نكنيم براى كارخانههاى خودمان، از بين خواهيم رفت و كسى نيست كه به ما بدهد، وقتى اين احساس پيدا شد در يك ملتى كه من خودم بايد هر چيز مىخواهم تهيه كنم، ديگران به من نمىدهند، اين احساس اگر پيدا شد، مغزها به راه مىافتد و متخصص در هر رشتهاى پيدا مىشود و بازوهائى كه هر عملى را مىتوانند انجام بدهند به كار مىافتند، كشاورزى را خودشان درست مىكنند و كارخانهها را خودشان راه مىاندازند، چنانكه مىبيند كه بسيارى از كارخانهها را خودشان راه انداختهاند. در تلويزيون هم گاهى ديده مىشود كه خود آنها راه انداختهاند و يا ابتكاراتى كردهاند اينها. اين ابتكارات از بركات اين محاصره اقتصادى بود. اگر ما هر چيزى مىخواستيم مىفرستادند، جوانهاى ما ديگر نمىرفتند دنبال اينكه خودمان بكنيم، هست ديگر، مىخواهيم چه كنيم. اين محاصره اقتصادى را كه خيلى از آن
صحيفه نور ج 14 صفحه 78
مىترسند، من يك هديهاى مىدانم براى كشور خودمان، براى اينكه محاصره اقتصادى معنيش اين است كه مايحتاج ما را به ما نمىدهند، وقتى كه مايحتاج را به ما ندادند خودمان مىرويم دنبالش. ممكن است يك ده سالى زحمت بكشيم، ده سالى گرفتارى داشته باشيم، اما نتيجه آخرش اين است كه بعد از ده سال خودمان هستيم. ديگر احتياج به اينكه دست دراز كنيم طرف اين مؤسسه يا آن مؤسسه يا آن كشور و اين كشور، محتاج به اين نيستيم. اشكال مطلب همين است كه در رژيم سابق جورى عمل كرده بودند و طورى ما را و جوانهاى ما را تربيت كرده بودند كه خودشان را تهى مىديدند از همه چيز و مىگفتند مصرف كنندهايم و اين را يك چيز مىدانستند و حتى تعبير بعضىها اين بود كه خوب چه عيبى دارد ديگران نو كر ما هستند، براى ما مىآورند ما هم مصرف مىكنيم. غافل از اينكه خير، ارباب شما هستند و همه چيز شما را مىبرند با اين صورت كه مىخواهيم به شما چيزى بدهيم.
يك مملكت اگر بخواهد مستقل بشود، چاره ندارد جز اينكه اين تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم، از كلهاش بيرون كند
مهم اين است كه ما بفهميم كه ديگران به ما چيزى نمىدهند ما خودمان بايد تهيه كنيم. اگر اين كشاورزها اين معنى را حاليشان بشود، باورشان بشود كه خارج به ما چيزى نمىدهند، خود كشاورزها كار را انجام مىدهند، خود ملت انجام مىدهند. از قرارى كه شنيدم در چين يك وقتى در پشت بامهايشان هم گندم مىكاشتند، علاوه بر زمينهايشان توى حياطشان در پشت بام هم گندم مىكاشتند. يك مملكت اگر بخواهد خودش روى پاى خودش بايستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز اينكه، اين تفكر اينكه ما بايد از خارج چيز وارد بكنيم، از كلهاش بيرون كند. مغزش توجه به اين بكند كه ما از خارج نبايد وارد بكنيم، اگر يك چيزى نداريم، از خارج برايمان نمىآورند، آن چيز و آن لباس و فلان كار را انجام نمىدهيم تا خودمان به دست خودمان درست كنيم. اگر يك وقت ديديم كه ما اگر چنانچه يك كارخانهاى را نمىتوانيم راه بيندازيم، اتكال به اين نكنيم كه برويم از خارج بياوريم، خودمان دنبالش برويم تا كار انجام بگيرد و انجام مىگيرد. مغزهاى اروپا با مغزهاى ايران فرقى ندارند جز اين معنى كه آنها آنطورى تربيت شدند و خودشان را آنجورى درست كردند و ماها را اينطورى تربيت كردند و ما را يك موجودات مهملى به بار آوردند. خوب تا كجا ما بايد اين تحمل را بكنيم كه ما يك موجودات مهملى هستيم و بايد از اربابها يك چيزى پيش ما برسد و حتى نان و گوشتمان را آنها بدهند، اداراتمان را آنها درست كنند، ارتشمان را آنها. اين بايد يك آخرى داشته باشد، نمىشود كه هميشه انسان انگل باشد به غير. و عمده اين است كه ما باور كنيم كه خودمان مىتوانيم. اول هر چيزى اين باور است كه ما مىتوانيم اين كار را انجام بدهيم. وقتى اين باور آمد، اراده مىكنيم. وقتى اين اراده در يك ملتى پيدا شد، همه به كار وا مىايستند، دنبال كار مىروند. در هر صورت اين باور را بايد از گوش و مغز خودمان بيرون كنيم و كسانى كه گوينده هستند، كسانى كه نويسنده هستند و فرض كنيد در ادارات هستند و اطلاعاتى دارند، اين مطلب را به مردم باور بياورند،
صحيفه نور ج 14 صفحه 79
همانطورى كه آنها با تبليغات خودشان در طول چند سال تقريباً اين مطلب را در شرق بوجود آوردند كه ما تا طرف روسيه نرويم كار را نمىتوانيم انجام بدهيم. اين يك باورى بوده است كه نويسندهها و گويندگان آنوقت و همه آنها در تعقيب اين بودند. يك عدهاى با اينكه حسن نيت داشتند، عقيدهشان اين بود كه بايد اينطور بشود. حالا هم خيلىها عقيدهشان اين است كه ما بايد يك پيوندى داشته باشيم، با اينكه حسن نيت دارند. يك عدهاى هم وابسته بودند كه از آنها، اجير بودند براى اينكه اين مسأله را به آن دامن بزنند. حالا كه يك مملكتى شده است كه آن چيزى را كه امكان نداشت و كسى در نظر نداشت و هيچ كس احتمالش را نمىداد كه آمريكا را كه داراى همه چيز است، داراى قدرت اول دنياست تقريباً، يك ملت كوچكى كه آنهمه تبليغات كردند و آنهمه وابستگى داشتند بايستد و آمريكا را بيرونش كند و اين مسألهاى بود كه به نظر خيلىها امكانش نبود. من برنخوردم به شخصى كه بگويد كه، نه مىشود، يا ساكت بود يا مىگفت نمىشود. خوب ديدند كه وقتى ملت خواست، شد.
يك ملت وقتى يك چيزى را بخواهد اين خواهد شد. اينها الان درصدد اين هستند كه آن مسأله را باز پيش بياورند، مسأله اينكه ما خودمان نمىتوانيم، ما خودمان متخصص نيستيم، ما خودمان تحصيلاتمان ناقص است، اين مسأله را پيش بياورند. آن ممالكى كه توانستند مثل ژاپن، ژاپن خوب اول چيزى نبود، كوشش كردند تا اينكه حالا با آمريكا مقابله مىكند، بسيار از چيزهاى او در آمريكا به فروش مىرسد. خوب يك امر نشدنى را، شدنى كردند. يا هندوستان كه الان پيش رفته است براى اين است كه اين فكر را در خودش پيش آورده است كه ما نبايد وابسته باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 80
تاريخ: 27/11/59
بيانات امام خمينى در ديدار با اقشار مختلف مردم
هجوم عوامل ضد انقلاب از راه قلم، زبان و شيوههاى نظامى
بسم الله الرحمن الرحيم
چون گروههاى مختلفى اينجا آمدهاند و با اين جاى تنگ در فشار هستند من به طور كلى از همه آنها تشكر مىكنم و معذرت مىخواهم از اينكه جاى ما تنگ است و مهمانان عزيز ما زيادند و در زحمت. و از اينكه نمى توانم تمام گروهها را اسم ببرم ممكن است بعضىها را فراموش كنم از اين جهت من تمام گروههائى كه اينجا آمدهاند، ازشان تشكر مىكنم و از خداوند تعالى سعادت و سلامت همه را تقاضا مىكنم، و چند كلمه هم راجع به مسائل روز عرض مىكنم. شما مىدانيد كه از طرق مختلفه از اول پيروزى انقلاب به اين انقلاب، يا هجوم نظامى و بدتر از او هجوم قلم و زبان شده است و حالا هم ادامه دارد و بعدها هم ممكن است ادامه داشته باشد. حالا از امورى كه تبليغ مىكنند و بين قشرهاى مختلف پخش مىكنند اين است كه اين انقلاب كارى نكرده است و اين جمهورى اسلامى هم مثل رژيم شاهنشاهى است يك اسمى عوض كرده است. من امروز مىخواهم كه راجع به نظام جمهورى اسلامى و متصديان اين جمهورى اسلامى يك چند كلمهاى عرض كنم. ببينيم كه اين مثل نظام سابق است و يا بدتر از نظام سابق، كه بعضى نويسندگان آرزوى برگشتن او را مىكنند. من نمىخواهم با اين صحبتى كه مىكنم اشخاص را يا ارگانها را تطهير كنم به طور مطلق و من هم مثل همه، مثل خود متصديان امور، اين اعتقاد را داريم كه كمبودهائى هست و در اطراف كشور هم راجع به امورى كه اجرا مىشود، چيزهائى كه بر خلاف دستور اسلام و جمهورى اسلامى است اجرا مىشود، اين را انكار ندارند و نداريم لكن راجع به اينكه اين جمهورى اسلامى لفظى است و واقعيت ندارد و نظام شاهنشاهى است اين هم، يا بعضى مىگويند بدتر از نظام شاهنشاهى است. من راجع به اصل نظام و متصديان اين نظام مختصراً چند كلمه عرض مىكنم. اينهائى كه مىگويند كه جمهورى اسلامى هم همان نظام شاهنشاهى است لكن با يك لفظى، يك لفظى را برداشتند روى نظام شاهنشاهى گذاشتند و اسمش را گذاشتند جمهورى اسلامى، محتوا هم همان نظام شاهنشاهى است من در عين حالى كه نمىخواهم از هيچ كس به طور مطلق يك تائيدى بكنم، من مىخواهم يك مقايسهاى بكنم، نظام شاهنشاهى را با اين نظام يك مقايسه بكنم و بين كسانى كه در اين نظام متصدى امور هستند و در نظام شاهنشاهى يك مقايسه بكنم، ببينم كه اين حرفى كه مىزنند صحيح است يا اين حرف هم، همان
صحيفه نور ج 14 صفحه 81
اشخاصى كه از نظام شاهنشاهى هستند و آن بهرههائى كه در نظام شاهنشاهى مىبردند اينجا ديگر امكان ندارد، مى زنند.
در نظام شاهنشاهى در رأس آقاى آريامهر بودند و بستگان آقاى آريامهر، آن روز شاه معدوم بود و بستگانش. امروز، آقاى بنىصدر را ما با او مقايسه مىكنيم براى اينكه بالاترين چيزهائى كه در جمهورى هست، مقامى كه در جمهورى هست، رياست جمهورى است، ما مقايسه مىكنيم بين اين دو آدم و عائله اين دو آدم ببينيم كه اين همان نظام شاهنشاهى است يا نه، اين كه در رأس است با او فرق دارد در عين حالى كه من نمىخواهم بگويم به طور مطلق مطلب درست است، اينكه من مىگويم يعنى اينها به طور مطلق دلخواه هستند لكن مىخواهم اندازه بىانصافى اينهايى كه اين حرف را مىزنند با مقايسه بين همه متصدىها در اين زمان و همه متصدىها در زمان رژيم پهلوى. زندگىهائى كه آنها داشتند و استفادههائى كه آنها، استفادههاى ماديى كه آنها داشتند و از طريق درآمدهاى اين كشور در بانكهاى خارجى آنقدر مبالغ ريختند و زندگى شان را در اينجا و پاركهاى عظيم و املاك عظيم و دستگاههاى طاغوتى بزرگ آن طرف، زندگى ساده رئيس جمهور هم اين طرف، اينها شبيه به هم هستند؟! ما يك اعليحضرت قدر قدرت را، ملت ما يك اعليحضرت قدر قدرت را كه بر تمام جمعيت اين كشور حكومت طاغوتى مىكرد و درآمدهاى اين كشور را خود و وابستگان خود مىبردند و يك تتمه هم به خارج مىدادند و نفت ما را به آنطور به خارج دادند و براى ما چيزى در مقابل آن حاصل نشد آيا ما، ملت ما يك اعليحضرت همايونى آريامهر را برداشته و يك اعليحضرت همايونى رئيس جمهور گذاشته است؟! دستگاه اين با دستگاه او مثل هم است؟! چپاولگر است اين آدم هم مثل اينكه آنها چپاولگر بودند؟! عائله ايشان هم مثل عائله آنها هست و زندگى مىكنند؟! شما و ما آن مقدارى كه با كمى اطلاع از آنها مطلع هستيم و شما هم قصرهاى آنها را در تهران ديدهايد و در جاهاى ديگر هم هست و درخارج هم بوده، حتى در طول يك سال چند ساعت كه آن اعليحضرت قدر قدرت مىخواستند در يك شهرستانى بروند برايشان يك دستگاههاى عظيم با پول همين ملت درست كردند كه آقا مىخواهند چند ساعت در سال تشريف ببرند در آنجا. حالا آقاى بنى صدر هم همانطور است در هر شهرى دستگاههاى عظيمى از پول ملت درست كرده كه اگر دو ساعت بخواهد آنجا برود، برود در آن دستگاهها. و آيا خانه دارد اين آقا جز يك خانهاى كه شنيدهام از پدرش دارد؟! عائله ايشان آنجور عائله است؟! مثل اشرف پهلوى هم در عائله ايشان هست؟! مثل فرح هم در عائله ايشان هست؟! مثل شمس پهلوى هم در عائله ايشان هست؟! مثل برادرهاى آن آدم هم اينجا همانطور هستند و دارند سلطنت مىكنند و من و شما بىاطلاع هستيم از اين سلطنت؟! اينهائى كه مىگويند كه همان شاهنشاهى است و ما اسمش را عوض كردهايم حالا محتواى جمهورى اسلامى همان محتواى شاهنشاهى است، خوب اين يك نفر از اشخاصى كه در رأس واقع است آيا زندگيش را نمىبينند اينها، الان نمىبينند كه زندگيش را وقف اين كرده است كه برود براى اين ملت خدمت بكند و آنها يك روز اين كار را نگردهاند، اين راجع به جمهور. يك ارگان ديگرى كه در آن نظام بوده است و در اين نظام هيات
صحيفه نور ج 14 صفحه 82
وزرا و نخست وزير. آيا محتواى اين جمهورى اسلامى همان محتواى نظام شاهنشاهى است و اين يك نظام شاهنشاهى است با اسم عوضى؟! و آيا آقاى رجائى مثل ازهارى است، مثل بختيار است، مثل شريف امامى است كه اين ملت را به مسلسل بستند و آنهمه جنايات كردند؟! حالا هم آقاى رجائى يك دستگاهى دارد و دارد شلوغكارى مىكند و اين ملت را دارد قتل عام مىكند و ماها مطلع نيستيم و اين نويسندههاى بى انصاف مطلع هستند؟! آيا زندگى آقاى رجائى و ساير وزرا از قبيل وزير كشور و ديگران نظير زندگى ازهارىها و شريف امامىها و بختيارهاست؟! و جنايات آنها را هم ايشان دارد انجام مىدهد با اسم جمهورى اسلامى، اينطور است مطلب؟! ملت ما آقاى رجائى را اينطور شناختهاند؟! اينهائى كه مىگويند فرقى نكرده، آقاى رجائى را هم مثل بختيار مىدانند كه حتى آن آنى هم كه مىخواست فرار كند، دستور قتل عام داد و يا مثل ازهارى مىدانند و يا مثل امثال اينها؟! فقط اسم عوض شده لكن محتوا، آقاى رجائى همان شريف امامى است و همان كارها را مىكند يا به مردم تعميه كرديم و اسم نخست وزير جمهورى اسلامى رويش گذاشتيم لكن اين همان نخست وزيرهاى زمان سابق است با اسم عوضى، مسأله اينطورى است؟! شما برويد زندگى همين آقاى نخست وزير و همان وزرائى كه در خدمت هستند و مشغول زحمت هستند براى ملت، برويد زندگىهاى آنها را ببينيد و برويد زندگى هائى كه آنها داشتند سابق ببينيد، اعمال اينها را بيبنيد و اعمال آنهائى كه سابق متصدى امر بودند ببينيد. ببينيد كه جمهورى اسلامى همان رژيم شاهنشاهى است يا نه، اين جهتش هم با آن بين زمين و آسمان فرق دارد اگر هم اشكالى دارند، و اشكالى مردم به اينها دارند، آن اشكال نيست كه شما داريد چپاول مىكنيد مردم را، قتل عام مىكنيد. مىگويند مثلاً نتوانستيد خيلى كار انجام بدهيد، نتوانستيد اين گرفتاريى كه در ظرف پنجاه و چند سال براى اين ملت پيش آمده است شما بايد در ظرف چند روز نتوانستيد اين كار را بكنيد يعنى شما نتوانستهايد معجزه بكنيد، آقاى رجائى و ما هم قائل نيستيم كه دولت حالا يك دولت معجزهآفرين باشد لكن خوب خدمتش را داريد مىبينيد، زحمات اينها را هم داريد مىبينيد، وضع زندگىشان و سادگى زندگىشان و اينها را هم داريد مىبينيد. پس اين هم كه با آن حرفى كه اين آقايان توى خانههايشان نشستهاند و مىنويسند با آن فرق دارد. مىآئيم سراغ مجلس مجلس هم يكى از چيزهائى است كه در جمهورى اسلامى هست و در نظام شاهنشاهى مشروطه به اصطلاح هم بوده مجلس سابق را شما يك مقداريش را ديدهايد و من هم خيلىاش را ديدهام. آيا مجلس سابق و روساى مجلس سابق مثل مجلس حالاست؟! و مثل رئيس مجلس حالاست؟! آيا وضع مجلس و وضع افرادى كه در مجلس هستند و شخصيتهاى مردمى كه الان در مجلس هست و شخصيتهاى طاغوتى كه در مجلس سابق بود يك طور است و ما همان طاغوتها را، ملت ايران همان طاغوتها را رأى به آنها دادهاند و آوردهاند به يك مقامى رساندهاند و آنها هم مشغول همان كارهائى هستند و جعل همان قوانينى هستند كه در زمان شاه سابق بود، مجلس جمهورى اسلامى عين مجلس رژيم شاهنشاهى است با عوض كردن يك كلمه، به جاى اينكه بگويند مجلس شوراى ملى شاهنشاهى آريامهرى، ما اسمش را گذاشتهايم مجلس شوراى اسلامى، از جمهورى
صحيفه نور ج 14 صفحه 83
اسلامى، مطلب اينطورى است در نظر ملت؟! يا اين كسى كه قلمش را دست گرفته و آن كنار نشسته و چون ضرر برده است از جمهورى اسلامى، مىخواهد همان سلطنت شاهنشاهى باشد يا شبيه آن تا بتواند اين هم استفادههائى كه آنها مىكردند و رفقاى آن عصرش مىكردند حالا بكنند. ملت ما همهشان جمع شدهاند با هم، شاهنشاهى را از بين بردند و يك رژيم شاهنشاهى ديگر درست كردند؟!
اين اهانت به يك ملت نيست كه بگويند كه همهتان خوب اين كه با آراء ملت چه شده است، رئيس جمهورش با آراء ملت شده است و مجلس شورايش هم به آرا ملت شده است و وزرائش هم به واسطه با آراء ملت شده است. آيا ملت ما همه سرشان همين درد مىكرد كه يك جوانهائى را بدهند و يك معلولين و مجروحين را به جا بگذارند و يك رژيم شاهنشاهى را به يك رژيم شاهنشاهى تبديل كنند؟! آيا ملت ما اينطور هستند كه خودشان با دست خودشان جوانهايشان را، خونشان را بدهند و رژيم شاهنشاهى را با يك اسم ديگرى بر پا كنند؟! مسأله اينطورى است كه اين آقايان مىنشينند و كاغذ و قلم را ضايع مىكنند و خودشان را هم مفتضح مىكنند؟! آيا رئيس مجلس امروز ما مثل روساى مجلس سابق است؟ حتى آن روساى مجلسى كه خيلى هم به قول خودشان ملى بودند لكن از اشراف بودند و از طبقاتى بودند كه داراى زندگىهاى كذا و كذا و نوكرها و اوضاع طاغوتى عظيم، آيا مسأله اينطورى است كه اينها مىگويند؟!
يك چيز ديگرى هم قوه قضائى است. آيا شوراى قضائى اين عصر، زمان جمهورى اسلامى و رئيس دادگاه، روساى دادگاهها و رئيس ديگر از ارگانهاى قضائى همانطور هستند كه در رژيم شاهنشاهى بود؟! آيا آقاى دكتر بهشتى هم و آقاى موسوى اردبيلى هم همانها، قاضىهائى هستند كه در آنوقت بودند؟! آيا وضع قضاوت را در آن وقت اطلاع ندارند مردم؟! آيا قاضىهايى كه در آن وقت بودند البته يك قشرشان كه الان هم در كار هستند اينها خوب بودند لكن آن تصفيه شدهها را مقايسه بكنيد با اينهائى كه الان هستند، اين آقاى موسوى اردبيلى را كه چند روز پيش از اين نماز جمعه آنطور را خواند و آنطور براى ملت دلسوزى كرد، مثل همان رؤساى دادستانى هستند كه سابق بودند؟! و اين مردم كه آمدند اقتداى به ايشان كردند و به آنها اقتدا نمىكردند مردم مىخواستند دنيا را بازى بدهند يا خودشان بازى بخورند؟! يك طاغوتى را برداشتند و يك طاغوت ديگر گذاشتند؟! يك قاضى به ناحق را برداشتند و يك قاضى به ناحق جايش گذاشتند؟! يك رئيس ديوانعالى را برداشتند و يك رئيس ديوانعالى طاغوتى ديگرى گذاشتند به جايش، اينها همانها هستند؟! كارهايشان هم همان است؟! زندگىهايشان هم مثل همانهاست؟! خوب اينها، بايد بررسى بكند ملت، ببيند كه مسأله اينطورى است و اين ملت مىخواهد مردم دنيا را بازى بدهد يا مىخواهد يك قشرش يك قشر ديگر را بازى بدهد؟! اينها بايد بررسى بشود تا بفهميم كه همان حرفى است كه مىگويند كه يك رژيم طاغوتى را برداشتيد يك رژيم طاغوتى ديگرى هم جايش گذاشتيد؟! اين هم راجع به قضات كه من نمىخواهم بگويم كه قضات سابق چه اشخاصى بودند و از چه صنف مردمى بودند، اين را من نمىخواهم بگويم كه حتى كمونيست هم تويشان بود. قاضى شرع، قاضيى كه مىخواهد بر طبق موازين عمل كند كمونيست است
صحيفه نور ج 14 صفحه 84
و بدتر از آن هم تويشان بوده، حالا هم اينطور است؟! شوراى قضائى ما الان مثل قضات آنوقت هستند و دادگاههاى ما، دادگاههاى قضائى ما هم همانطور است؟! من باز نمىخواهم بگويم كه در تمام كشور همه قضاتى كه هستند درست هستند، هيچ همچو صحبتى نيست، من صحبتم همين است كه اينكه مىگويند تغيير اسم است و رژيم شاهنشاهى برداشته شده است و همين رژيمى هم كه هست همان رژيم شاهنشاهى است من مىخواهم بگويم كه مقايسه اين دو تا را با هم بكنيم، ببينيم كه واقعاً مسأله اينطورى است و ما ادعاى دروغى داريم مىكنيم و ملت ما هم همچو خداى نخواسته بىشعور و بىفرهنگ بودهاند كه به دست خودشان رژيم شاهنشاهى را از بين بردهاند و به دست خودشان يك رژيم شاهنشاهى ديگر آوردهاند؟! مسأله اينطور است؟! اين هم يكى از جاها هست كه البته نارسائىهاى قضائى در سرتاسر كشور هست لكن حالا مثل سابق است؟!
و يكى از امور ديگر راديو تلويزيون است، راديو تلويزيون حالا با اينكه باز تسلط به آن پيدا نشده و نتوانستهاند آنطورى كه دلخواهشان است درست بكنند مثل راديو تلويزيون زمان رضاخان و محمدرضا است؟! زمان محمدرضا كه همه وضع راديو تلويزيون را ديدهايد حالا راديو تلويزيون همان راديو تلويزيون شاهنشاهى است و ما يك اسمى عوض كرديم، برنامهها همان برنامههاى سابق و آن بساطى كه در تلويزيون بود و آن حرفهائى كه در آنجا و آن نمايشها و آن فيلمها همان فيلمها هست حالا؟! يا نه، اين با آنها فرق دارد. در عين حالى كه باز نتوانستهاند به تمام معنا اصلاح كنند لكن بين اين راديو تلويزيون با آن راديو تلويزيون آن سال كه بسيارى از شما آن را ديديد يك جور هستند؟! همان راديو تلويزيون زمان طاغوت است اينجا اسمش را عوض كردهاند؟! يا نه مسأله، اين نيست و قلمدارها منحرف هستند.
مىرويم سراغ قواى مسلحه، از ارتش شروع مىكنيم تا بيائيم سراغ اين رفقائى كه الان موجودند اينجا ارتش حالا و فرماندهان ارتش حالا مثل ارتش شاهنشاهى بود و فرماندهان هم همان، فرماندهها هستند؟! آن سپهبدها، آن سرلشگرها، آن بالا و پائينترها اينها هم همان جور هستند؟! وضع زندگىشان مثل آن سپهبدها هست؟! مثل سپهبد باتمانقليچ است حالا هم؟! منتها يك لفظى را ما تغيير دادهايم به جاى ديگرى و مردم جمع شدهاند يك باتمانقليچ را بردارند يك باتمانقليچ ديگرى جايش بگذارند با همان ترتيب با همان وضع و ارتش هم به همان نظام سابق است و با همان وضع سابق است و تغييرى هيچ نكرده، يا بين اين دو تغيير زياد شده است و اگر نقيصهاى هم باشد، خودشان مشغول هستند، دارند درست مىكنند. پس اين هم كه نه رؤساى فرماندهان ارتش مثل آن فرماندهان باشند. فرمانده ارتش حالا با فرمانده ارتش سابق زمين تا آسمان در طرز تفكر، در طرز عمل و در زندگى روزمرهاش فرق دارد. پس اين هم كه با آن يكى نشد كه يك لفظى را به جاى لفظ ديگرى.
خوب ژاندارمرى چطور؟ ژاندارمرى آنوقت آنطور بود كه رضاخان وقتى كه وارد شد در يك پادگان ژاندارمرى دست در جيبش گذاشت كه مبادا از جيب او دزدى كنند، با اينكه خودش در رأس، در رأس دزدهاست. شما هر كدام كه درك كرديد آن زمان ژاندارمرى را و مبتلا شديد به دست اينهائى
صحيفه نور ج 14 صفحه 85
afsanah82
07-28-2011, 02:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 90
تاريخ: 29/11/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى كشورهاى اسللامى و سرپرست بنياد شهيد
ما مايوسيم از اكثر سران مسلمين، لكن ملتها خودشان بايد در فكر اسلام باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز مواجهم با چهرههاى معصومى كه در تحت ستمكارىهاى ابرقدرتها به دست عمالشان يتيم شدهاند، آواره شدهاند، ادعاها زياد است، ادعاى اسلام همه سران كشورها دارند و ادعاى بشر دوستى و حقوق بشر همه سران كشورهاى عالم دارند. اين ادعاها تازگى ندارد، در صدر اسلام هم ادعاها زياد بود، لكن در مقام امتحان، عملها موافق با ادعاها نبود. خوارج هم ادعاى اسلام داشتند و امثال عمروعاصها هم ادعاى اسلام داشتند و امروز هم صدام ادعاى اسلام و ادعاى عرب دوستى دارد و برادرهاى خائنشان هم همين ادعا را دارند از قبيل سادات و امثال او، لكن وقتى اعمالشان را مشاهده مىكنيد و مشاهده مىكنيم، بين اعمال آنها و گفتارشان فرسنگها فاصله است. اين اسلامدوستها و طرفداران اسلام در طائف جمع شدند و به اسم اسلام در مركزى كه از آن مركز اسلام بروز كرد و آن حجاز بود، لكن چه گفتند و چه كردند. آيا اسمى از اين اطفال معصومى كه به دست صهيونيسم بىپدر شدهاند، بردند و آيا از جنوب لبنان نامى بردند؟ و آيا از ساير كشورهاى اسلامى كه در تحت فشار ابرقدرتها و بستگان آنها هستند نامى بردهاند؟ اين اسلام خواهها نمىبينند كه اسلام در تمام كشورهاى اسلامى زير چكمه ابرقدرتها و وابستگان آنها پايمال مىشود؟ آيا نمىدانستند كه در جنوب لبنان، در فلسطين و در ايران و در عراق و در ساير كشورهاى اسلامى چه مىگذرد و با مردم آنجا چه كردهاند و چه اطفال بيگناه صغير را بىپدر كردهاند و از منازل خودشان آواره كردهاند؟ آيا كنفرانس طائف اين امور را نمىدانست؟ به اسم اسلام مجتمع شدند در آن كنفرانس و از اسلام بويى در آنجا نبود و آنچه بود خرجهاى گزاف و زندگىهاى اشرافى، بدون توجه به اسلام و اهتمام به امور مسلمين. آيا نشنيدهاند اينها حديث رسول خدا را كه كسى كه صبح كند و اهتمام به امور مسلمين نداشته باشد مسلم نيست؟ ان اصبح ولم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم آيا اينها اهتمام داشتند به امور مسلمين جهان؟ اين سرانى كه در كنفرانس طائف در محلى كه، در كشورى كه رسول خدا و پيغمبر اسلام در آن كشور بود و تبليغات او در آن كشور بود، مجتمع شدند، آيا درباره اسلام چه گفتند؟ درباره مسلمين و در امور مسلمين چه اهتمامى كردند، انجام دادند؟ آيا به نص حديث شريف اينها را ما مىتوانيم جزء مسلمين محسوب داريم؟ اينها اطلاع بر كشورهاى اسلامى كه زير بار
صحيفه نور ج 14 صفحه 91
ابر قدرتها و با دست آنها و بستگان آنها آواره شدهاند، به قتل رسيدهاند و بچههاى معصوم را به جا گذاشتهاند، هيچ صحبتى كردند؟ آيا به تجاوز اسرائيل به لبنان و به فلسطين اهتمامى كردند؟ آيا به تجاوز عراق به كشور اسلامى ايران كه جرمى ندارد جز آنكه طاغوت را برداشته است و اسلام را به جاى او مىخواهد پياده كند و به جاى رژيم طاغوت، رژيم اسلامى بر پا كند، جرمى نداشتند جز اين، آيا در كنفرانس طائف از اين مسائل بحثى شد؟ يا همه ادعاست، اسلامى بودن هم ادعاست و اين ادعاى رايج بين همه سران كشورهاست. توجه به حقوق بشر هم يك ادعايى است و اين رايج بين تمام سران كشورهاى دنياست، لكن در مقام عمل چه؟ كارتر هم ادعا مىكرد كه ما حقوق بشر را احترام مىگذاريم، لكن به حقوق بشر احترام گذاشت؟ آيا شاه مخلوع در ايران به حقوق بشر احترام مىگذاشت كه آنها پشتيبانى از او كردند؟ آيا كشورهايى كه دودمان پهلوى را بر ما مسلط كردند، اين حقوق بشرىها و احترام به حقوق بشر، نمىديدند كه اينها چه كردند با اسلام و مسلمين؟ و آيا نمىدانستند كه صهيونيسم با لبنان و با فلسطين چه كرد؟ يا خودشان شريك بودند؟ همه ادعا مىكنند، و كسانى كه مسلمان باشند و اهتمام به امور مسلمين داشته باشند، كمند. ملتها خودشان بايد در فكر اسلام باشند. مأيوسيم ما از سران اكثر به اتفاق مسلمين، لكن ملتها، خودشان بايد به فكر باشند و از آنها مأيوس نيستيم. در قضيه هجوم عراق به ايران ملتها بودند كه پشتيبانى خودشان را اعلام كردند، از دولتها كم يك همچو امرى واقع شد و يا تأييد كردند از مقابله كفر با اسلام، تأييد كردند كفار بعثى را، بعث عراقى را و يا بىصدا و بىتفاوت كنار نشستند و هجوم كفر بر اسلام را نظاره كردند. اينهايند كه ادعاى اسلاميت مىكنند، نظاره كردند، بى تفاوت بودند نسبت به تجاوز اسرائيل به لبنان، به فلسطين و جنايت بسيارى كه كردند. آيا اينها اهتمام به امور مسلمين دارند و مسلمين در همه بلاد زير چكمه طرفداران دولتهاى بزرگ در فشار هستند و اينها بىتفاوت هستند؟ چطور اين ادعاها را قبول كنيم؟ آنهايى هم كه حضرت اميرالمؤمنين على عليهالسلام را در محراب عبادت كشتند مدعى اسلام بودند. آنهايى هم كه لشكركشى كردند و هجوم آوردند به لشكر اسلام در صدر اسلام و هجوم آوردند به لشكر على بن ابى طالب، آنها هم ادعاى اسلام داشتند و با اسم اسلام با اسلام جنگيدند. اينها هم ادعاى اسلام دارند و با اسم اسلام به اسلام خيانت مىكنند. صدام هم مدعى اسلام است و با اسم اسلام به كشور اسلامى هجوم آورده است و با اسم اسلام هزاران جوان ما را شهيد كرده است و قريب دو ميليون آواره و با اسم اسلام در مملكت خودش با اسلام و علماى اسلام آن مىكند كه مغول كرد با ايران. ادعاها هميشه زياد بوده است و حالا هم هست، من از همه شما اطفالى كه به واسطه جور مجرمين بىپدر شدهايد، به همه شما تسليت عرض مىكنم و ما هم شريك غم شما هستيم. ما شريك غم شما هستيم در اينكه از آقاى موسى صدر بىاطلاعيم و ما شريك غم شما ملت عراق هستيم كه آقاى صدر و خواهر عزيز ايشان را به آنطور فضاحت كشتند و شكنجه كردند و ما شريك غم همه مظلومين جهان هستيم و پشتيبان همه مظلومان جهان و بايد مظلومان جهان كه هستند، خودشان قيام كنند بر ضد مستكبرين. مستضعفين نبايد بنشينند كه دولتهايشان اين كار را بكنند، خودشان انجام بدهند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 92
خداوند انشاءالله اسلام و مسلمين را قدرت بدهد و شما برادران و خواهرانى كه از منزلهاى خودتان آواره شدهايد نصرت بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:12 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 93
تاريخ: 2/12/59
بيانات امام خمينى در جمع رئيس دفتر مردمى جنبشى خلق و هيأتى از نمايندگان مجلس و شخصيتهاى كشور ليبى
مشكل اسلام، دولتهاى اسلامى است، نه ملتها
بسم الله الرحمن الرحيم
من از تقدير و احترامات شما متشكرم. ملتهاى اسلامى و بعضى دولتهاى اسلامى همه در طريق حق هستند و ما از آنها يعنى از همه ملتهاى مسلمان و بعضى دولتهايى كه در طريق اسلام هستند تشكر مىكنيم و البته وظيفه مسلمانان است كه قيام در راه اسلام كنند و دست قدرتهايى را كه براى نابودى اسلام و برخوردارى از منابع مسلمين مشغول توطئه هستند را قطع كنند و اميدوارم خداوند تعالى اين دولت و ملتهايى را كه در مبارزه با امپرياليسم هستند پشتيبانى كند تا اين مطلب حق به ثمر برسد.
از مشكلات مسلمانان قضيه دولتهاست، دولتهايى كه گمارده شدهاند بر سر ملتها، و به نفع دولتهاى بزرگ فعاليت مىكنند. مشكل اسلام دولتهاى اسلامى است، نه ملتها. اين ملتهاى اسلامى هستند كه بايد براى قطع دست اجانب به كمك دولتشان اقدام و قيام كنند. معالاسف بعضى از دولتها بر ضد مصالح كشور و ملت خود براى كسب قدرت قيام مىكنند، چون مىخواهند به قدرت برسند، و خود را در صف جنايتكاران بينالمللى، دولتهاى متعهد و ملتها را در فشار بگذارند و اين از مصيبتهايى است كه بر ملتهاى اسلامى مىگذرد و بايد خود دولتها و ملتهايى كه بيدارند، از مصائب با خبر و با مسلمين متعهد، همفكر و ملتها را بيدار و دولتهاى ديگر را بيدار كنند كه از توطئه بر عليه ما و از مخالفت با مصالح دولتهاى اسلامى و ملتها دست بردارند تا بتوانند دست قدرتها را از سر خود بردارند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 101
تاريخ: 5/12/59
پيام امام خمينى به آيت الله خوانسارى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيتالله آقاى خوانسارى دامت بركاته امروز مسموع شد كه به حضرتعالى مصيبت بزرگ واقع شده است. اين واقعه اسفناك موجب تأثر گرديد. از خداوند تعالى براى آن مرحوم رحمت و مغفرت و براى حضرتعالى و بازماندگان آن محترم صبر جميل و اجر جزيل خواهانم و سلامت و سعادت حضرتعالى را خواستارم و اميد دعاى خير براى حسن عاقبت دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:17 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 94
تاريخ: 4/12/59
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين اداره سياسى - ايدئولوژيك شهربانىهاى سراسر كشور و نمايندگان كلانترىهاى تهران
همه متعهد براى اسلام هستيد و كلمه افتراق بين شماها طرح شيطانى قدرتهاى بزرگ است
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز يك كلمه با شما آقايان و عزيزان كه از قرار مذكور از اطراف كشور آمدهايد و رؤساى كلانترى و رئيس شهربانى يك كلمه عرض مىكنم و بعد براى مسائلى كه بايد همه در آن شركت داشته باشند بعض مطالب عرض مىكنم. شما مىدانيد كه وضع شما و تمام عزيزانى كه در سرتاسر كشور براى نظم شهرها مشغول فعاليت هستند، با زمان طاغوت فرق دارد. آن روز ملت به شهربانى نظر ديگر داشت و امروز نظر مساعد، نظر برادرى، نظر دوستى و پشتيبانى از شما ملت مىكند. شما امروز قواى انتظامى مملكت اسلامى هستيد و رهبر همه شما و همه ما وجود مبارك بقيةالله است و بايد ماها و شماها طورى رفتار كنيم كه رضايت آن بزرگوار را كه رضايت خداست به دست بياوريم. شما در سرتاسر كشور، با تعهد بايد از داخل شهرها، را حفظ كنيد و امروز با شما ملت هم موافق هستند و پشتيبان شما هستند و شما بايد با پشتيبانى ملت مىتوانيد كه اين شرارتهائى كه گاهى در سطح شهرها مىشود، جلويش را بگيريد با نصيحت والا با قدرت. كسانى كه بخواهند اختلال كنند در هر امرى از امور، چه در سخنرانىهائى كه از طرف شخصيتها مىشود و چه در اجتماعات مطابق قانونى كه با اجازه وزير كشور اجتماعات حاصل مىشود، بايد شماها مواظب باشيد و سپاه پاسداران هم كه در شهرها هستند با شما هماهنگ باشند براى جلوگيرى از اينكه در اين اجتماعات يك دسته اشرار بخواهند وارد نشوند و بخواهند درگيرى ايجاد كنند و همينطور در خيابانها يك دستهاى از اشرار بخواهند درگيرى ايجاد كنند و ناراحتى براى مردم. به حسب قاعده و قانون شما وظيفه داريد و سپاه پاسدارها هم كه در شهرها هستند وظيفه دارند كه با شما كمك كنند و مردم هم از شما پشتيبانى كنند كه اينطور شرارتها و اينطور درگيرىهائى كه موجب تشتت قوا مىشود، موجب ضعف قوا مىشود و با يك برنامهاى مشغول هستند براى شرارت، انجام نگيرد. با قدرت، قوه و با پشتيبانى همه مردم از اينطور امور بايد جلوگيرى بشود تا در يك سطح آرامى مردم مشغول به كارهايشان باشند. و بعضى از اين اشرار كه مشغول ترور هستند يا مشغول انفجار بعضى جاها هستند بايد اطلاعات حاصل بشود و
صحيفه نور ج 14 صفحه 95
پيگيرى بشود و اينها معرفى بشوند به دادگاهها و دادگاهها آنها را مجازات كند به آن مجازاتى كه اسلام براى آنها تعيين كرده است و آن مجازات سختى است. برادران من! شما امروز برادر هستيد با اهالى مملكت و كشور شما در معرض اين است كه كفار و اشرار بخواهند كه اين جمهورى اسلامى را به هم بزنند با اينكه انشاءالله نمىتوانند، لكن بايد شماها در داخل شهرها و ژاندارمرى، در بين شهرها و ارتش، در سراسر مرزها با كمال توجه مراقب باشند، مراقب اشرار داخلى و مراقب اشرار خارجى. كشور مال همه شماها هست و امروز روزى نيست كه هر طايفهاى مثلاً شهربانى براى خودش مستقلاً در مقابل ژاندارمرى بايستد، ژاندارمرى در مقابل شهربانى، ارتش در مقابل هر دو و هر دو در مقابل اينها و پاسداران و ساير قشرهاى مسلح در برابر اينها. امروز روزى است كه يك مقصد در كار است و اين مقصد همه شماست، يك مطلوب در كار است و آن مطلوب همه شماها هست و او حفظ جمهورى اسلامى كه، حفظ اسلام است و حفظ كشور اسلامى و در يك همچو موقعيتى مقابله بعض گروهها با بعض گروهها خصوصاً گروههاى مسلح، نظامى و انتظامى موجب فساد بزرگ مىشود و موجب اين مىشود كه خداى نخواسته انسجام از بين برود و با رفتن انسجام حتماً آسيب خواهد واقع شد. شما همه موظفيد كه با هم و با ساير قواى مسلح همدم باشيد، هم نفس باشيد خصوصاً در اين موقع استثنايى كه همه ماها و همه شماها و همه افراد كشور موظفند كه با هماهنگى جلو اجانب را و آنهائى كه مىخواهند باز آن مسائل سابق را پيش بياورند و كشور ما را برسانند به آن حال اول خداى نخواسته و همه چيز ما را از بين ببرند و شما بايد بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين جمهورى اسلامى شكست بخورد، شكست براى همه مسلمين در همه اعصار است. اگر امروز جمهورى اسلامى مقاصد خودش را پيش برد، دست قدرتهاى بزرگ را از كشور خودش تا ابد قطع كرد و اين تفالههائى كه مانده است از رژيم سابق آنها را به قبرستان فرستاد و جمهورى اسلامى را آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر و مقرر فرموده است مستقر كرد، اين معنا موجب اين مىشود كه كشورهاى اسلامى و خصوصاً كشور شما بيمه بشود و هيچ كسى نتواند آسيب برساند و اين امر در سايه اتحاد همه قواست. همه قواى مسلح بايد با هم متحد باشند، نبايد هر قوهاى گمان كند كه من خودم عليحده هستم. امروز همه ما در اين موقع استثنايى بايد يگ گروه را به حسب واقع تشكيل بدهيم و آن گروه ضربت در مقابل ابرقدرتها. و من اميدوارم كه شماها موفق باشيد به اينكه هر مقدارى تان كه در داخل شهرها هست، در داخل شهرها نظام را و انتظام را به طور كامل ايجاد كنيد، با قدرت كامل جلوگيرى كنيد از نابسامانىها و از شرارتها و هر كدام شما كه در جبههها هستند كه در اين موقع استثنائى بايد هم، همه قوا در جبههها باشند، آن مقدارى كه مىشود باشند، آنها هم در آنجا هماهنگ باشند تا اينكه انشاءالله به پيروزى برسيم، به پيروزى نهائى كه سعادت همه ملت است در دنيا و در آخرت و آن چيزى كه من براى همه قواى مسلحه بايد عرض كنم همين معناست منتها نسبت به همه است. ما نبايد در مرزها كه مشغول هستيم و دوستان ما، عزيزان ما در آنجا دارند فداكارىكنند اين مسأله اصلش طرح بشود كه من سپاهى هستم و آن ژاندارمرى هست و آن ارتشى هست و آن پاسبان هست، طرح اين مسأله اصلا در
صحيفه نور ج 14 صفحه 96
يك همچو موقع استثنايى يك طرح باطل است و از قرارى كه من شنيدهام، از همين ستون پنجم اشخاصى هستند كه وارد مىشوند در مرزها و در بين افرادى كه در آنجا هستند، گروههايى كه در آنجا هستند هر طايفهاى را از طايفه ديگر مىخواهند جدا كنند، سپاه پاسداران را مىخواهند از ساير قوا جدا كنند، در بين آنها مىروند يك حرفهائى مىزنند از ارتش و ارتش را مىخواهند از اينها جدا كنند، در بين ارتش مىروند يك صحبتهايى مىكنند به ضد سپاه پاسداران، در صورتى كه سپاه پاسداران و ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و همه با هم هستند و بايد اعتنا نكنند به اين دسيسههائى كه مشغول هستند براى به هم زدن اوضاع. اگر امروز در مرزهايى كه عزيزان ما مشغول فداكارى بشوند يك همچو مسائلى در آنجا طرح بشود كه مثلاً پاسدارها چه مىكنند و اين مخالف با نظم ارتش است و به اينها بگويند ارتش چه خيالى دارد، و اينها را بخواهند مقابل هم قرار بدهند، بدانيد كه اين ضربهاى است كه اجانب به ما مىخواهند بزنند با دستهائى كه در داخل دارند و دستهائى كه در خارج دارند. جوانهاى عزيز ما كه مشغول فداكارى هستيد و همه متعهد و فداكار براى اسلام هستيد! بدانيد كه كلمه افتراق بين شماها، بين قواى مسلحه و مقابل قرار دادن اين قوه با آن قوه، اين همان طرح شيطانى قدرتهاى بزرگ است كه در داخل به دست اشخاص فاسد كه مع الاسف نفوذ دارند در بسيارى از جاها، دارد انجام مىگيرد و اين طرح اگر انجام بگيرد، نه شما خداى نخواسته باقى خواهيد ماند و نه پاسدار و نه كشور. توجه بكنيد به اينكه اعتنا نكنيد به مسائل و از امورى كه من براى همه قواى مسلح لازم مىدانم عدم دخالت در امور سياسى است. شماها يك مردم صحيح، يك مردم صادق و صاف دل هستيد و بعضى از سياسيونى كه نفوذ پيدا كردند از طرف اجانب در بعضى از جاها، اينها يك مردم شيطانى هستند و مىخواهند با همان مسائل شما را وارد كنند در سياستهاى شيطانى و افتراق بين شما بيندازند. شما خودتان را از اين امور كنار بكشيد و ابداً گروه گرايى نكنيد، شما همه لشكر امام زمان هستيد و همه گروه واحد و اين گروه واحد جند خدا، لشكر امام زمان، ابداً اعتنا به مسائلى كه طرح مىشود در آنجا نكنيد. اگر چنانچه شماها همه با هم متحد بشويد و هماهنگ و همه قوا با هم هماهنگ بشود و همين طور اسلحهها در اختيار همه قواها قرار داده بشود و همه با هم جنگ بكنيد، در ارتش و ساير قوا اختلاف نباشد، پيروزى شما نزديك است.
چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماق هاست
و يك كلمه هم با كسانى كه قلم دستشان است و زبان در اختيارشان و آن اين است كه شما همه و همه ملت مىدانند كه همه ما بايد كوشش كنيم در اينكه وحدت ايجاد كنيم، در اينكه هماهنگى بين جناحها و گروهها ايجاد كنيم و من بايد عرض كنم كه بعضى از زبانها از چماق بدتر است. چماقكشى و چماق بازى از بدترين چيزهائى است كه در آخر سلطنت محمدرضا درست شد از باب اينكه ضعيف شده بود مىخواست با چماق خودش را تقويت كند و بعد از انقلاب و در بين انقلاب باز همين چماقها حتى در حوزه علميه قم هم به كار رفت و خيابانها را، شيشهها را شكستند و خيال كردند با چماق
صحيفه نور ج 14 صفحه 97
مىشود يك چيزى پيدا كرد. و حالا هم همين مسأله هست، لكن آن چماق زبان و چماق قلم بالاترين چماقهاست كه فسادش صدها برابر چماقهاى ديگر است. آنهائى كه مىخواهند صحبت بكنند و خصوصاً در اين چند روز زياد هم هستند، بايد توجه بكنند به اينكه قبل از اينكه مىخواهند صحبت بكنند بنشينند و با خودشان فكر بكنند ببينند كه اين زبان چماق است و مىخواهد به سر يك دسته ديگر كوبيده بشود يا اينكه اين زبان، زبان رحمت است و براى وحدت؟ اگر چنانچه مالك نفس خودشان هستند و اين امر مهم را كه مالكيت شخص بر نفس خودش است و حضرت موسى سلامالله عليه يك همچو ادعائى كرد و او بحق بود كه به خداى تبارك و تعالى عرض كرد كه من مالك هيچ كس نيستم الامالك خودم و برادرم. اين يك ادعاى بزرگ است كه شايسته پيغمبران است. ماها مالك خودمان نيستيم، مالك برادرهايمان هم نيستيم، مالك فرزندانمان هم نيستيم، مالك دوستانمان هم نيستيم، عمده مالكيت خودش است از خودش كه انسان وقتى كه مىخواهد صحبت بكند زبان مملوك او باشد و او سلطنت بر زبان خودش داشته باشد نه اينكه شيطان بر نفس او و بر زبان او تسلط پيدا بكند و حرفها و چماقها و اسلحههائى باشد كه از اسلحه صدام برندهتر است.
كمال بزرگ انسان اين است كه حق را براى حق بخواهد
بايد اشخاصى كه مىخواهند صحبت كنند، ببينند كه آيا حق را مىخواهند براى حق؟ بزرگتر چيزى كه انسان اگر آن را داشته باشد كمال بزرگ دارد اين است كه حق را براى حق بخواهد، از حق خوشش بيايد براى اينكه حق است و از باطل متنفر باشد براى اينكه باطل است. اگر حق از دست دشمنش هم اجرا شد، اين مالكيت داشته باشد براى نفس خودش كه آن حق را تعريف كند و اگر باطل از فرزندش يا دوستانش وجود پيدا كرد، اين مالكيت را داشته باشد كه از او تنفر داشته باشد و اظهار تنفر كند. كسانى كه حق را براى حق مىخواهند، اندكند و بسيار اندك، كسانى كه باطل را براى باطل بودنش بغض بر آن دارند و تنفر از آن دارند، اندكند و بسيار اندك. انسان خودش هم مىتواند بفهمد كه چكاره است. انسان بايد يك كسى كه دشمن او هست پيش او برود ببيند قضاوت او نسبت به اين چه هست تا عيب خودش را بتواند بفهمد. انسان نمىتواند از دوستان خودش تعليم بگيرد، انسان بايد از دشمنان خودش تعليم بگيرد، وقتى كه يك صحبتى مىكند ببيند دشمنها چه مىگويند و تفكر كند كه عيبها را دشمنها مىفهمند. دوستها هر چه هم شما عيب داشته باشيد و ما عيب داشته باشيم براى اينكه حق را براى حق نمىخواهند و باطل را براى اينكه باطل است دشمن ندارند، به ما مىآيند و به شما مىآيند و مىگويند كه چقدر خوب صحبت كردى و چه مقاله خوبى نوشتى، چه مقاله كوبندهاى بود اين، چطور حريف خودت را منزوى كردى، چطور حرفهاى حريف خودت را ولو هم صحيح بود باطل كردى. دوستان انسان دشمنان واقعى انسانند و دشمنان انسان دوستان واقعى انسانند. انسان بايد از كسانى كه به او خرده مىگيرند، از آنها ياد بگيرد، كسانى كه از او تعريف مىكنند، بداند كه اين زبان، زبان تعريف خصوصاً در يك امورى كه جاى انتقاد است تعريف مىكنند، اين همان زبان
صحيفه نور ج 14 صفحه 98
شيطانى است و آن هم تأييدش تأييد شيطانى است. گويندگان ما، نويسندگان ما، كسانى كه در اين موقع مىخواهند صحبتها بكنند توجه داشته باشند كه آيا مالك خودشان هستند؟ مىتوانند ادعائى را كه حضرت موسى پيغمبر بزرگ كرد آنها هم بكنند كه لا املك الا نفسى و اخى ؟ برادر او هم يك برادرى بود كه پيغمبر بود و چون پيغمبر بود كلام حضرت موسى براى او كلامى بود كه اجرا مىشد اما كسى كه به اين مقام نرسيده است بايد بگويد انى لا املك نفسى و لا اخى نگويد لا املك الا نفسى واخى . برادرهاى ما توجه داشته باشيد در گفتار شما، در نوشتههاى شما اگر چنانچهداى نخواسته يك تفرقهاى ايجاد بشود، يك سركوبى بخواهيد از دشمنان به خيال خودتان، از رقيب خودتان بكنيد و اين موجب بشود كه دلسردى براى ارتش حاصل بشود، دلسردى براى سپاه پاسداران، دلسردى براى پاسبانان و شهربانى حاصل بشود و يك قتلهائى واقع بشود به واسطه همين دلسردى، شماها شريك هستيد در آن قتل، راضى هستيد به آن قتل و در روايات هست كه اگر كسى در مشرق كشته بشود و مظلوم كشته بشود و يكى در مغرب به او راضى باشد اين هم شريك قتل او است. توجه كنيد كه قلمهاى شما شريك خنجرهائى كه از پشت به ما مىزنند نباشد، توجه كنيد كه زبانهاى شما، قلمهاى شما چماق نباشد و با همان قلم بنويسيد كه چماق بد است، توجه كنيد كه قلمهاى شما و زبانهاى شما مسلسل نباشد و به سينه اين جوانهاى ما وارد بشود و آنوقت بگوئيد كه به ما حمله شده است. شما هم حمله كرديد، فقط صدام نيست شما هم شريك خواهيد بود. قبل از اينكه به نطقها برويد و قبل از اينكه مقاله بخواهيد بنويسيد و قبل از اينكه تيترها را بخواهيد درشت بنويسيد با خودتان خلوت كنيد و ببينيد كه براى چه اين كار را مىكنيد؟ مقصد شما چه است؟ شما حق را براى حق مىخواهيد يا حق را از رقباى خودتان هم نمىپذيريد؟ باطل را براى باطل از آن متنفر هستيد يا باطل را از دوستان خودتان مىپذيريد؟ شما خودتان را امتحان كنيد، انسان يك موجود عجيب و غريبى است كه تا آخر عمر خودش نمىتواند خودش را بشناسد. انسان آن آخر عمر هم اگر بخواهد كشته بشود، به يك طور طاغوتى دلش مىخواهد كشته بشود. بعضى از اين كفار كه در صدر اسلام بودند وقتى آن قاتل مىخواسته است سرش را ببرد، گفته است به او از قرارى كه تاريخ مىگويد كه گردن من را بلند ببر كه جزء سر باشد براى اينكه مىخواهم سر من در نيزه كه مىرود از ساير سرها بلندتر باشد. اين مرض را انسان تا آخر عمرش دارد، شما گمان نكنيد كه تصفيه شدن و انسان شدن يك امرى است آسان. اگر آنطورى كه شيخ ما مىفرمود كه محال است، كه محال، و اگر به آن شدت هم نباشد مشكل است و از بزرگترين مشكلهاست براى انسان. چه بسا انسان كه خيال مىكند كه دارد كار خوب مىكند و كار بد مىكند براى آنكه آن خصيصهاى كه در او هست، حجاب است از اينكه بتواند تشخيص بدهد خوب را از بد. يك قضيه واقع مىشود اين يك قضيه وقتى كه انسان در گفتارها و نوشتهها و روزنامهها ملاحظه مىكند، همين يك امر را يك دستهاى مىكوبند و يك دستهاى ترويج مىكنند. يك مسأله در كشور واقع مىشود، اين يك مسأله را يك جمعيتى تأييد مىكنند و توصيف مىكنند و قلم به كار مىافتد كه اين كار خوبى است و يك دسته ديگر مقابل آنها مىايستند و اين امر را محكوم مىكنند
صحيفه نور ج 14 صفحه 99
و قلمها و گفتارها به راه مىافتد براى محكوم كردن او، چرا؟ براى اينكه اين كار به نفع فلان دسته بوده است و به ضرر فلان دسته، از دوستان حاصل شده است يا از رقيبان؟ اگر از دوستان حاصل شده است خوب است، هر چه مىخواهد باشد. خوبى را براى دوستان مىخواهيم، نه خوبى را براى خوبى، عدالت را براى عدالت نمىخواهيم عدالت را براى دوستان مىخواهيم. ديگرانى كه در مقابل ما ايستادهاند و ما آنها را رقيب حساب مىكنيم هر چه كار خوب از آنها صادر بشود بد نمايش مىدهيم، قلمها به كارافتد و انتقادها پيش مىآيد، وقتى همين كار از دوستان ما پيدا مىشود، هر چه مىخواهد باشد، قلمهايتان به كار مىافتد و از او تأييد مىكنيد. پس عدل را براى عدل نمىخواهيد، حق را براى حق نمىخواهيد. حق را اگر كسى براى حق بخواهد اگر چنانچه حق بر ضد خودش هم هست آن را بايد بخواهد و دوست داشته باشد و اظهار كند و باطل را اگر از خودش هم صادر شده باشد بايد مبغوض او باشد و اقرار كند. آيا اينهائى كه بنا دارند صحبت بكنند، حق را براى حق مىخواهند و باطل را براى باطل نمىخواهند؟ يا حق را براى خودشان مىخواهند و باطل هم اگر از خودشان يا دوستان خودشان صادر بشود حق جلوه مىدهند؟ و حق اگر چنانچه از رقباى خيالى خودشان حاصل بشود، آن را باطل اگر هم باشد، حق هم اگر باشد، باطل جلوه مىدهند. انسان نمىتواند به اين زودى از شر خودش كه از شر شيطان بالاتر است فارغ بشود، لكن مىتواند قلم خودش را كنار بگذارد، مىتواند زبان خودش را كنار بگذارد، مىتواند قبل از اينكه مىخواهد صحبت بكند ببيند كه روى چه مبادى صحبت مىكند، چه مبادى او را وادار كرده است به اينكه صحبت بكند. اين مسألهاى است كه عمومى است، در همه جاست. هر كارى صادر بشود از خودم، اين خوب است، ميزان من هستم - من هر كار خوبى است - هر كارى از خود من صادر بشود چون ميزان من هستم خوب است و هر كارى از رقيب من حاصل بشود بد است براى اينكه رقيب من است، هر چه هم خوب باشد، كار خوب رقيب، بد است و كار بد من، خوب است اين يك مسأله و يك بيمارى است در انسان كه معالجه او را با زحمت مىشود كرد و بايد انسان پيش اشخاصى كه مىتوانند معالجه كنند، خودش را معالجه كند، پيش اطباء روح برود و خودش را معالجه كند، قبل از اينكه دست به قلم بزند و قبل از اينكه زبان باز كند توجه به حال خودش بكند و توجه به مسائل سياسى، اجتماعى، امورى كه الان ما مبتلا به آن هستيم، ببيند كه آيا اين صحبت در سطح كشور يك تشنجى ايجاد مىكند؟ چماقها را ايجاد مىكند يا آرامش را ايجاد مىكند؟ ببيند كه اين روزنامه، اين قلم، آرامش در اين كشور كه الان لازم است ايجاد مىكند يا تشنج ايجاد مىكند؟ اگر چنانچه ايجاد كرد، اين روزنامه چماق است و آن گفتار چماق است و اگر آرامش در مردم ايجاد كرد اين رحمت است و اين مشكور است پيش خداى تبارك و تعالى.
بزرگترين معصيت امروز در كشور ما ايجاد اختلاف است
خدا را در نظر بگيريد، اى گويندگان! اى نويسندگان! اى كاركنان مملكت! اى كارمندان ادارى
صحيفه نور ج 14 صفحه 100
و غير ادارى و كشاورز و همه! خدا را در نظر بگيريد، خدا حاضر است همه جا، زبان شما در محضر خداست، چشم شما در محضر خداست و همه قواى شما در محضر خداست، در محضر خدا، خدا را معصيت نكنيد. بزرگتر معصيت امروز در كشور ما ايجاد اختلاف است، ايجاد نفاق است. بزرگترين رحمت براى ما و تكليف براى ما ايجاد آرامش است و ايجاد رفاه است. گويندگان ما، نويسندگان ما هر چند هم بسيار خوب باشند و بسيار متعهد باشند، لكن گمان نكنند كه از آن شرور باطنى پاك شدند، از آن شيطان باطن پاك شدند. توجه كنند كه شيطان باطنى انسان تا آخرهم همراه انسان هست و گاهى اين شيطان كارى مىكند كه انسان خودش را به هلاكت برساند، كه رفيقش را به هلاكت برساند. شما آن قصه را شنيدهايد كه يك نفر يك عبدى را، يك بندهاى را داشت و او را محبت كرد و بسيار محبت كرد و بسيار تربيت كرد و بعد گفت به او: من در مقابل اينهمه محبت كه به تو دارم فقط يك خواهش از تو دارم و آن اين است كه بيا بالاى پشت بام اين همسايه من كه رقيب من است، سر من را ببر. انسان يك همچو موجودى است كه حاضر است سرش را ببرد كه رقيبش از بين برود و به اصطلاح ديرينه ما اين است كه خر ديزه كه يك قسم از خرهاى فضول است خودش را به چاه مىاندازد كه به صاحبش ضرر بزند. انسان يك همچو موجودى است، انسان يك همچو موجود پيچيدهاى است، يك همچو موجودى است كه انبيا نتوانستهاند اين انسان را انسان كنند الا بعض اشخاص، در هر جايى كه انبيا بودند، يك عده معدودى، بسيار معدودى به تربيت انبيا آن تربيت والا را كه بايد حق انسان باشد قبول كردند و تربيت شدند و الا نتوانستند آنكه مىخواستند انجام بدهند، لكن مىتوانيم ما كمتر بكنيم اين شيطنتها را، مىتوانيم، اينطور نيست كه ما مجبور باشيم و معاقب نباشيم از باب اينكه مجبور هستيم. نه، ما مختاريم، لكن با اختيار خودمان فساد ايجاد مىكنيم، با اختيار خودمان قلمهايمان را به كار مىاندازيم براى اينكه ديگران را بىآبرو كنيم، قلمهاى خودمان را و زبانهاى خودمان را به كار مىاندازيم براى اينكه حريفها را از ميدان بيرون كنيم، اينها همه مسائلى است كه در خود انسان هست و خود انسان خيال مىكند كار خوب مىكند و حال آنكه كار بد دارد مىكند، خيال مىكند براى خداست و حال آنكه براى شيطان است. انشاءالله خداوند تبارك و تعالى به همه ملت اسلامى توفيق بدهد و آنها را تأييد كند براى اينكه از شر اجانب و از شر شياطين و خصوصاً شيطان خودشان نجات پيدا كنند و خداوند تعالى كشور ما را از شر شياطين و اجانب و از شر قلمها و قدمها و زبانها نگه دارد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:18 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 102
تاريخ: 7/12/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى وزارت دفاع و نمايندگان پرسنل اداره سياسى - ايدئولوژيك نيروى زمينى ارتش و نمايندگان سازمان جوانان جمعيت هلال احمر جمهورى اسلامى
بايد اجتماعات بدنى در راه يك اجتماع روحانى و عقلانى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه اين اجتماعات ابدان منتهى بشود به اجتماع ارواح و مهم آن است. تشكيل سمينارها بسيار خوب است و دعوت به وحدت بسيار مهم است، لكن بايد اين سمينارها و اجتماعات بدنى در راه يك اجتماع روحانى و يك اجتماع عقلانى و يك اجتماع روحى و يك اجتماع مقصد باشد. كافى نيست كه ما و شما در يك محفلى جمع بشويم و در جاهاى ديگر هم همين طور، لكن آن مقصدى كه مقصد اسلام است و مورد امر خداى تبارك و تعالى است و همه انبيا براى آن مقصد آمدهاند، آن مقصد غفلت بشود. بايد گفتارها، انسان را برساند به معنويات و برساند به توحيد كلمه و كلمه توحيد. آسان است كه ما سمينار و مجامع درست كنيم و در آن مجمعها همه قشر اشخاص باشند، از روحانى، از نظامى و از انجمنهاى اسلامى، اين امرى است كه آسان است، لكن اين امر براى رسيدن به مقصود كافى نيست، بايد اين اجتماعاتى كه مىشود، دنبال او و در خود او كوشش بشود به اينكه آن وحدت حقيقى كه لازمه يك امت مسلمان است و مورد توجه پيغمبران عالم است و مورد امر خداى تبارك و تعالى است، آن امر را دنبال كنيم كه حاصل بشود و در طبقات متعارف ملت و ملتها اين وحدت آسانتر است تا طبقات بالا، به اصطلاح بالا. براى اينكه انسان يك موجود است كه اگر چنانچه مهار نشود و سر خود بار بيايد و يك علف هرزهاى باشد و تحت تربيت واقع نشود، هر چه بزرگتر بشود به حسب سال و بلند پايهتر بشود به حسب مقام، آن جهات روحى تنزل مىكند و آن معنويات تحت سلطه شيطان، شيطان بزرگ كه همان شيطان نفس است واقع مىشود. جوانها جديدالعهد هستند به ملكوت عالم و نفوسشان پاكتر است و هر چه بالاتر بروند اگر چنانچه مجاهده نكنند و تحت تربيت واقع نشوند، هر قدمى كه به بالا بردارند و هر مقدارى كه از سنشان بگذرد، بعيدتر مىشوند از ملكوت اعلى و اذهانشان كدورتش بيشتر مىشود و لهذا تربيتها بايد از اول باشد. از همان كودكى تحت تربيت انسان قرار بگيرد و بعد هم در هر جا كه هست يك مربىهائى باشند كه تربيت كنند انسان را و تا آخر عمر هم انسان محتاج به اين است كه تربيت بشود.
صحيفه نور ج 14 صفحه 103
اگر انسانها در كلمه مبارك الله مجتمع بشوند، به همه مقصدهاى عالى مىرسند
انبيا هم كه آمدهاند از طرف خداى تبارك و تعالى، براى همين تربيت بشر و براى انسان سازى است. تمام كتب انبيا خصوصاً كتاب مقدس قرآن كريم كوشش دارند به اينكه اين انسان را تربيت كنند براى اينكه با تربيت انسان، عالم اصلاح مىشود، آنقدر كه انسان غير تربيت شده مضر است به جوامع، هيچ شيطانى و هيچ حيوانى و هيچ موجودى آنقدر مضر نيست و آنقدر كه انسان تربيت شده مفيد است براى جوامع، هيچ ملائكهاى و هيچ موجودى آنقدر مفيد نيست. اساس عالم بر تربيت انسان است، انسان عصاره همه موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبيا آمدهاند براى اينكه اين عصاره بالقوه را بالفعل كنند و انسان يك موجودى الهى بشود كه اين موجود الهى تمام صفات حق تعالى در اوست و جلوهگاه نور مقدس حق تعالى است.
كوشش كنيد كه اجتماعاتى كه مىكنيد و سمينارهائى كه درست مىكنيد معنويت در آن باشد، در همه جا توجه به تربيت انبيا داشته باشيد. شما در قرآن كريم در اول سوره قرآن كريم مىخوانيد كه الحمدلله رب العالمين كلمه ربوبيت را و مبداء تربيت را در اول قرآن طرح مىكند و ما را مكلف فرمودهاند كه در هر شبانه روز چندين مرتبه اين را در ركعات نماز بخوانيم و توجه داشته باشيم به اينكه مسأله تربيت و ربوبيت كه درجه اعلاى آن مخصوص به خداى تبارك و تعالى است و دنبال آن منعكس مىشود در انبياء عظام و به وسيله آنها به ساير انسانها، اين در آن پايه از اهميت بوده است كه دنبال لله ، رب العالمين مربى عالمين آمده است و باز در همين سوره مىخوانيد كه غايت تربيت، حركت در صراط مستقيم و منتهى اليه اين صراط مستقيم، كمال مطلق است، الله است. دعوت شده است كه ما تحت تربيت انبيا برويم و تحت تربيت بزرگان از اوليا واقع بشويم تا آنها ما را هدايت كنند به راه مستقيم و هر روز چندين مرتبه از خداى تبارك و تعالى بخواهيم كه ما را هدايت كند به صراط مستقيم، نه راه چپ و نه راه راست. غيرالمغضوب عليهم ولا الضالين ما بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه موجودى هستيم كه اگر خودرو بار بيائيم بدترين موجودات و منحطترين موجودات هستيم و اگر چنانچه تحت تربيت واقع بشويم و صراط مستقيم را طى بكنيم، مىرسيم به آنجا كه نمىتوانيم فكرش را بكنيم، آنجائى كه بحر عظمت است، بحر كبريايى است. اين سمينارها بايد دنبالش تفكر باشد، دنبالش تدبر باشد، دنبالش اين باشد كه توجه بكنيم به وحدت كلمه و آن وحدت كلمه، الله است، در الله مجتمع بشويم. اگر انسانها در كلمه مباركه الله مجتمع شدند و همه بتها را شكستند، به همه مقصدهاى عالى مىرسند، چه مقاصدى كه در اين دنيا هست براى بشر و اجتماعات بشر و چه مقاصدى كه مقاصد بالاتر است و در عالم ديگر هست.
آنچه ما را با دست تهى پيروز كرد اين اجتماع ابدان و ارواح بود
ما تجربه كرديم در اين دو سه سال كه آنوقت كه توجه به خداى تبارك و تعالى مجتمعاً نداشتهايم و لو يكى يكى هم داشتيم نتوانستيم كارى انجام بدهيم. زير بار ظلمها و ستمها و فشارها بوديم و
صحيفه نور ج 14 صفحه 104
چپاولگران عالم به ما از هر طرف حمله كرده بودند و ما در قبضه آنها و كسانى كه وابسته به آنها بودند گذرانديم روزگار بزرگى را و با فاجعهاى را، و ديديم كه اين قيامى كه ملت ايران كرد و نهضتى كه ملت ايران كرد و كم كم از تفرقه به وحدت رو آورد و مقصد واحد و ابدان مجتمع و ارواح مجتمع ابدان در خيابانها، در همه بلاد كشور از روستاها گرفته تا مركز، ابدان مجتمع و ارواح مجتمع، ابدان در خيابانها ريختند و خواست آنها اسلام و خدا بود و دست رد به سينه ظلم زدند و ظالم را و ستمكار را و همه اشخاصى كه مىخواستند اين كشور را چپاول كنند و چپاول كردند در سالهاى طولانى و داشتند ادامه مىدادند به اين چپاولگرى. خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود و ما و شما و همه ملت، هم در ابدان مجتمع شديم و هم در ارواح، هم اجتماعاً از زن و مرد و بزرگ و كوچك به خيابانها ريختند، ملت ما و هم مقصد يكى بود و فرياد همه الله اكبر بود و فرياد همه اين بود كه مرگ بر اشخاصى كه ستمگرند و اشخاصى كه چپاولگرند و ما اسلام را مىخواهيم، جمهورى اسلامى را مىخواهيم كه جمهورى اسلامى در آن، هم آزادى هست و هم استقلال. ما بايد از اين اجتماعى كه در ايران حاصل شد و اين تحول بزرگى كه حاصل شد اين را سرمشق خودمان قرار بدهيم و از ياد نبريم. توجه داشته باشيم كه آنچه ما را پيروز كرد، آنچه ما را با دست تهى پيروز كرد، اين اجتماع ابدان و اجتماع ارواح و وحدت كلمه و وحدت مقصد بود. و همين مردم در بيست سال پيش از اين، همينها بودند و لكن مورد تعدى اجانب و مورد تعدى آنهائى كه نوكرهاى اجانب بودند، بودند و كارى نمىتوانستند بكنند، همين مىبودند كه به عنايت خداى تبارك و تعالى متحول شدند به يك موجود آسيبناپذير با وحدت همه جانبه در روح و در جسم همينها بودند كه از آن حالت به حالت ديگر متحول شدند و پيروزى را با اين حال به دست آوردند آن هم پيروزى كه معجزهآسا بود، پيروزى كه احتمالش را داده نمىشد كه بتوانند در اين مدت كم با اين زحمت هائى كه در مقابل آن چيزى كه به دست آوردهاند، باز ناچيز شما بجا آورديد، آن چيزى را كه در دنيا اسمش بايد معجزه باشد. بنابراين ما همه بايد توجه كنيم و همين تابلو بزرگى كه سرتاسر ايران هست و منعكس است در آن الله اكبر و آزادى و استقلال و جمهورى اسلامى، همان در نظر ما باشد و سرمشق ما باشد و تا آخر و در نسلهاى آتيه ايضاً منتقل بشود همين مطالب از شما به نسلهاى آتيه تا انشاءالله در هيچ وقت از تاريخ نتوانند ديگر بر ما سلطه پيدا بكنند و اين مطلب در شما مهم است و در كسانى كه دولتمردان هستند مهم است بيشتر، اهميتش بيشتر است آنها بايد توجه داشته باشند كه سند پيروزى ما همين وحدت كلمه و همين توحيد كلمه بوده است و آنها بايد بدانند كه رسيدن هر يك از آنها به هر مقامى براى خاطر همين ملتى است كه بپا خاستند و وحدت كلمه را ايجاد كردند و با هم يك كلمه گفتند و آن آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى و همه همين مقصد را داشتند. در آنوقت اشخاص خودشان منسى بودند، هيچ يك به فكر خودشان نبودهاند، همه آنها به فكر مقصد بودهاند. اگر چنانچه در طول روز نهار هم گيرشان نمىآمد توجه نداشتند، اصلاً گرسنگى را نمىتوانستند بفهمند و بى لباسى را فهميدند، شايد بسيارى از آنها كفشهايشان، كلاههايشان و اينها از بين مىرفت يا بچههايشان گم مىشد هيچ توجه به
صحيفه نور ج 14 صفحه 105
اين معنا نداشتند. از خود فانى شدن و در مقصد باقى ماندن، همين معناست، همين بود كه در ايران شد و شما از خود هجرت كرديد و به خدا پيوستيد و خود را فراموش كرديد و اين فراموشى از خود، اين مقدمه براى كمال انسان است، بايد همه بدانند و دولتمردان بيشتر بدانند كه تا در خود فرو مىروند انسان نيستند، وقتى كه خود را فراموش كردند و در مقصد عالى انسانى فرو رفتند، انسان بزرگند و همه موجودات اينطور هستند و همه انسانها اينطور هستند و اين غايت خلقت است و غايت مقصد انبيا هست.
امسال از تشريفات نوروز كم كنيد
برادران من! عزيزان من! توجه كنيد و همه ملت، سرتاسر كشور توجه كنند كه ما امروز در يك موضع حساس واقع هستيم. ما امروز تمام قدرتهاى دنيا به ضد ما قيام كردهاند و توطئهها از هر طرف متوجه به ما شده است، در داخل و در خارج. و شما اگر چنانچه توجه به اين معنا بكنيد و همه ملت ما توجه به اين معنا بكنند، مىدانند كه اگر بخواهند آزاد باشند و اگر بخواهند مستقل باشند و اسير نباشند، بايد همه آنها از آن مقاصد شخصى كه دارند ولو با يك مدت كمى بگذرند تا اينكه اين توطئهها از بين برود و همه مقصد واحد داشته باشند. و آنهائى كه در رأس هستند بيشتر مكلفند و ماهائى كه در اينجا هستيم هم مكلف هستيم و من يك جهتى هم مىخواهم تذكر بدهم و آن اينكه شما مىدانيد كه الان ما جوانهايمان در مرزها آنقدر فداكارى دارند مىكنند و ما چقدر جوان داديم از دست و چقدر معلول داريم و چقدر مبتلا داريم و چه خانوادههائى از منزلهاى خودشان بيرونشان كردند و الان در اطراف كشور هستند و هر شهرى، نمىشود گفت كه در يك شهرى چندين جوان از آن شهيد نشده است يا معلول نشده است. در يك همچو مصيبتى كه بر ما وارد شده است و البته مصيبتى است كه دنبال آن انشاءالله همه بزرگىها و همه بزرگوارىها براى ملت ما خواهد بود، لكن من مىخواهم تقاضا كنم از تمام كسانى كه در ايام عيد - به اصطلاح خودشان - نوروز مىخواهند تشريفات داشته باشند امسال اين تشريفات را كم كنند، يا نكنند. انصاف نيست كه خانوادههاى زيادى مصيبت برايشان وارد شده است، جوانها را دادند و معذلك با آن قدرت ايستادهاند، انصاف نيست كه آنها، خانوادهها در مصيبت باشند و ديگران در عشرت. انسانيت اقتضاى اين را مىكند، اسلاميت اقتضاى اين را مىكند، انصاف اقتضاى اين را مىكند كه ما كارى نكنيم كه در قلب اين مادرها، در قلب اين خواهرها، در قلب اين پدرهائى كه جوانهاى خودشان را از دست دادهاند يك آزردگى ايجاد كنيم. اگر بنا باشد كه ما و كسانى كه مىخواهند در ايام عيد خداى نخواسته يك تشريفاتى زيادى و يك كارهاى زيادى كه مناسب بوده است پيشتر با عيد، حالا انجام بدهند، يك قدرى توجه بكنند ببينند كه اگر خود آنها مبتلا بوده اند به داغ يك جوانى و همسايه آنها در عشرت بود به آنها چه مىگذشت. شما بدانيد كه برادرهاى شما، فرزندان اين ملت، برادرهاى افراد اين ملت، داغديده هستند، جوان داده هستند و مصيبت كشيده، هر چه هم شجاع باشند و هستند، معذلك مصيبت جوان است. شما توجه كنيد كه در نزديكى شما، در شهر شما پنجاه نفر جوان مرده و عائلههاى زياد، مصيبت ديده هستند و شما در بازار برويد و چيزهائى
صحيفه نور ج 14 صفحه 106
تهيه كنيد و عيش و عشرت را به راه بيندازيد، اين مناسب با مقام انسانيت شما نيست، مناسب با مقام اسلاميت شما و برادرى شما نيست. من تقاضا مىكنم كه امسال يك قدرى سبك بگيريد اين چيزها را، امسال به جاى اينكه براى فرزندان خودتان چيزهائى غير ضرورى تهيه كنيد به جاى اين، براى اين معلولينى كه در بيمارستانها الان هستند و براى آوارگانى كه در سرتاسر كشور جا و منزل ندارند و محتاج به اين هستند كه به آنها سركشى بشود، به آنها سركشى كنيد، برادرى خودتان را اثبات كنيد و هم مذهبى خود و هم دينى خودتان را اثبات كنيد. شما فرض كنيد كه چند روزى هم سفر كرديد و به عيش و عشرت برگزار كرديد، بالاخره اين سفر چند روز است و تمام مىشود اما آن اثرى كه اين سفرها و اين عشرتها و اين عيشها و اين عيد گرفتنها در قلب خسته مادرها و خواهرها مىگذارد، آن اثر باقى است و آن خداى تبارك و تعالى اين قلوب را كه در حضور او اثر بر آن واقع شده است توجه به آن دارد. من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه ما را به تكاليف خودمان، به وظائف خودمان آشنا كند.
ما بايد همه سرباز اسلام باشيم و همه با هم هماهنگ
از خداى تبارك و تعالى وحدت كلمه را خواهان هستم و باز تذكرى به ارتش و ژاندارمرى و ساير قواى مسلحه، پاسدارها، عشائر كه همه اينها فرزندان اسلام هستند و همه اينها فداكارى دارند مىكنند در راه اسلام، سفارش مىكنم، تقاضا مىكنم كه همه با هم يك آهنگ باشند اگر بنا باشد كه هر دسته عليحده خودشان بخواهند در جنگ يك كار مستقل انجام بدهند بدانند كه پيروزى دير خواهد بود و اما اگر همه هماهنگ باشند و تحت فرماندهى واحد باشند و همه خودشان را سرباز اسلام بدانند، جدائى امروز بين ملت ما و ارتش نيست و ملت ما و پاسدار نيست و بايد جدائى بين آنها هم نباشد. اصلاً طرح اينكه من سپاهى هستم و آن ژاندارمرى و آن ارتشى، طرح اين مطلب الان در مملكت ما صحيح نيست ما بايد همه سرباز اسلام باشيم و همه ما با هم هماهنگ و همانطور كه مىبينيد كه سرتاسر كشور ما جوانها و زنها، پيرزنها، پيرمردها با هم دارند به شما خدمت مىكنند و به ارتش و قواى مسلحه دارند خدمت مىكنند و همه با هم هستند. همه مقصدشان اين است كه اين ارتش و اين سپاه و ساير قواى مسلح در آنجا آرامش داشته باشند، از حيث چيزهائى كه بايد به آنها برسد تا اشتغال داشته باشند به خدمت، همانطورى كه در پشت جبهه اين جوانها و پيرها و زنها و مردها با هم مجتمع هستند و با وحدت كلمه دارند كار انجام مىدهند و همه هماهنگ هستند در اين مسأله، شما هم كه در جبههها هستيد و جانفشانى مىكنيد و در حضور خدا براى خدا داريد كار مىكنيد، براى خدا با هم باشيد و هماهنگ باشيد و همه، همه را از خود بدانيد و جداى از خود ندانيد.
از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه ملت را، همه ملتهاى اسلامى را و همه كسانى كه براى اسلام مشغول خدمت هستند خواهانم و انشاءالله همه شما در اين جنگى كه همه هستيد پيروز باشيد خداى تبارك و تعالى پشتيبان همه باشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:18 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 107
تاريخ: 10/12/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيات بررسى كننده جنگ تحميلى عراق عليه ايران و دبير كل كنفرانس اسلامى
تهى بودن شعارهاى سران كشورهاى اسلامى از شعور و محتوا، عامل اصلى گرفتارى مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
ضمن تشكر از اينكه آقايان آمدند از نزديك ايران را ببينند و مسائلى كه در ايران هست مشاهده كنند، اگر فرصت يك همچو امرى داشته باشند يا علاقه به اينكه تشخيص بدهند ظالم را از مظلوم، متعدى را از آن كسى كه به او تعدى شده است. من اگر بخواهم مسائلى كه در ايران بوده است و هست و مصائبى كه بر اين ملت گذشته است به طور اجمال هم بخواهم بگويم اين اسباب اين مىشود كه من سلامت خودم را از دست بدهم و شما هم وقتتان اقتضا ندارد و لهذا بعضى از مسائل را من به شما مىگويم و من اميدوارم كه مسلمين و خصوصاً سران مسلمين از شعار به اسلام كه يك پوششى است براى عدم عمل بر احكام اسلام دست بردارند و به اسلام به حسب آنچه كه هست فكر كنند و عمل كنند. تاكنون گرفتارى مسلمين و ملتمظلوم اسلامى اين بوده است كه سران آنهابه شعارهاى اسلامى اكتفا مىكردند و در پوشش شعار مقاصد ديگرى كه داشتند اجرا مىكردند و من اميدوارم كه ملتهاى اسلامى و خصوصاً دولتهاى آنها از اين شعار منتقل بشوند به شعور و عمل به اسلام و قرآن كرديم .
شرحى براى انواع ظلمها و ستمها و خيانتهاى وارد آمده به ملت مظلوم ايران توسط ابرقدرت
شما در كشورى آمديد كه 2500 سال تحت فشار و اختناق بوده است و زير چكمه سلاطين جور به اسم عدالت، به اسم تمدن، به اسم انسان خواهى واقع شده است. و شما در كشورى آمديد كه بالفعل آنها مىخواستند، مظلومين ما مىخواستند از تحت فشار ظلم بيرون بيايند و خودشان استقلال و آزادى را تحصيل كنند و پس از سالهاى طولانى كه در تحت فشار بودند و آزاد به هيچ وجه نبودند و با اسم اسلام و با اسم ترقى - در - كشورشان به دست عمال قدرتهاى بزرگ شرق و غرب پايمال شده است و هواهاى نفسانيه اين كسانى كه وابسته بودند به كشورهاى ابرقدرت مجال اينكه اين ملت ما يك نفس بكشد در آزادى، به آنها ندادند. شما در كشورى آمديد كه پس از اينكه قريب 60 هزار شهيد داد و بيش از صد هزار معلول گذاشت و قريب پنجاه هزار خانوادههاى بىسرپرست به جا
صحيفه نور ج 14 صفحه 108
گذاشت آمديد و در اين كشور واقع شدهايد كه اين مصيبتها را داشته است و شما در كشورى آمديد كه بالفعل قريب يك ميليون و نيم آواره جنگى دارد كه آنها را از شهرهاى خودشان و منازل خودشان بيرون تاختند و همه انواع ظلم را بر اين ملت و بر اين آوارگان سزاوار دانستند و شما در كشورى آمديد كه ظالمها، ستمگرها به واسطه بستگىاى كه دارند به قدرتهاى بزرگ وارد شدند در اين كشور و از مرزهاى ما ناگهان گذشتند و شهرهاى، بعضى شهرهاى ما را به ظلم غصب كردند و تمام جوانهاى ما را و كسانى كه در آن جبهه بودند يا كشتند و يا بعضىشان را به اسارت بردند و شما در كشورى آمديد كه ملت مظلوم ما به جرم اينكه مىخواهد به اسلام خدمت كند و به اسلام برگردد و دست قدرتهاى بزرگ را كه برخلاف موازين انسانى - اسلامى در اينجا به فعاليت مشغول بودند قطع كند و حكومت جائر را از بين ببرد و حكومت دلخواه خودش در اين كشور اقامه بكند و تحت لواى اسلام زندگى بكند و ابر قدرتها براى اينكه نمىخواهند ملتهاى اسلامى و دولتهاى اسلامى مجتمع بشوند و مىترسند از اينكه قريب يك ميليارد جمعيت اسلامى و مسلمين با هم باشند و مىترسند از اينكه همه اينها تحت لواى اسلام باشند، به ما از هر طرف حمله كردند، حمله نظامى، توطئه كودتا و اخيراً هم حمله نظامى به دست يك نفر سرسپرده به اسم صدام حسين. شما در كشورى وارد شدهايد كه مظلوم با ظالم مقابل است، متعدى و متجاوز، مقابل است با يك اشخاصى كه ظلم مىكنند و ستمگر هستند. شما اسم ملت عراق و ايران را نبايد ببريد، ملت ايران و عراق برادرند و هر دو با هم هستند و هر دو ملت دشمن اين حكومت عراق هستند. شما بايد اگر بخواهيد اسلام را از شعار بالاتر حساب كنيد بايد بيائيد و ببينيد كه در شهرهاى ما به جوانهاى ما، به زنهاى ما، به اطفال ما چه گذشته است و شهرهاى مخروبه ما كه آثار جرم است الان هست. شما اگر بخواهيد از شعار اسلامى به شعور اسلامى منتقل بشويد و دولت اسلامى اگر بخواهند از شعار به شعور، باب واقعيت و عمل منتقل بشوند بايد دست از هواهاى خودشان بردارند و دست از ستمگرى بردارند و به ملتها بپيوندند.
صلح بين اسلام و كفر معنا ندارد
شما اگر در اينجا بمانيد مدتى و از آن تبليغاتى كه بر ضد ايران شده است گوشهاى خودتان را يك قدرى تخليه كنيد و در ايران واقع بشويد و مسائل ايران را ببينيد و مقاصد ملت ايران و دولت ايران را ببينيد كه آيا اينها اسلام را مىخواهند و به اسلام پناه مىخواهند ببرند يا اينكه خير، اينها مىخواهند گروهگرايى كنند، ملتگرائى كنند و فرس را مىخواهند ببرند به بالا و عرب را مىخواهند بياورند به پايين. شما و اشخاصى كه در كنفرانس طائف بودند هشتاد دقيقه به حرفهاى صدام گوش كرديد كه در اين هشتاد دقيقه يك دقيقه مطابق رضاى خدا حرف نزد، اگر چنانچه اسمى از اسلام برد، اسلامى بود كه از اروپا و از آمريكا براى او هديه آوردند، نه اسلامى كه از مدينه و حجاز براى او آمده است و براى همه. شما هشتاد دقيقه گوش كرديد به اراجيفى كه او در عين حال كه در كشور ما واقع شده است و لشكر او در كشور ما مشغول آدمكشى است، خودش مىگويد كه ايران متجاوز است و شما
صحيفه نور ج 14 صفحه 109
سؤال نكرديد از او كه تجاوز ايران كجاست؟ آيا الان ما در مملكت عراق داريم جنگ مىكنيم يا در مملكت ايران داريم جنگ مىكنيم؟ اگر در مملكت ايران جنگ مىكنيم تجاوز مال عراق است اگر ما يك روز به عراق حمله كرديم تجاوز مال ما هم هست اما اگر ما دفاع مىكنيم از حقوق ملت و دفاع مىكنيم از اسلام و دفاع مىكنيم از حقوق عراق و دفاع مىكنيم از مسلمين نبايد كنفرانس طائف ساكت بنشيند و نبايد شما به اين وضع فكر كنيد كه دو تا ملت با هم در مقابل هستند. ملت عراق همانطورى كه ملت ايران انزجار دارد از اين حكومت، ملت عراق بيشتر انزجار دارد براى اينكه ملت عراق علمايى از دست دادند، جوانهايى از دست دادند، پير مردها و جوانها و بچههايى را از دست دادند همه به دست اين رژيم فاسد. شما اگر بخواهيد به اسلام فكر كنيد بايد آيات قرآن را منشاء قرار بدهيد، بايد همانطورى كه دستور داده آيه قرآن كه اگر چنانچه يك طايفهاى از مسلمين بر فرض اينكه مسلم باشند اينها، يك طايفهاى از مسلمين به طايفهاى ديگر هجوم بكند، به همه مسلمين واجب است كه با او قتال كنند، شما به همين يك واجب الهى عمل بكنيد ما بيشتر از شما توقعى نداريم. شما به همين يك واجب كه خدا امر فرموده است به شما و به همه مسلمين كه اگر چنانچه يك طايفه اى از مسلمين به طايفه ديگر تجاوز كرد بايد با او مقاتله كنيد، تجاوز را ببينيد و بفرستيد، اگر خودتان وقت نداريد، يك نمايندگانى تعيين كنيد بفرستيد در سرحدات در بلادى كه مورد تجاوز اينهاست مشاهده كنند، بفرستيد در قبرستانهايى كه براى ما آنها تشكيل دادند و قبرهايى كه ما از شهدا داريم بفرستيد و آوارگانى كه ما از شهدا داريم و از مردم ستمديده غرب و جنوب داريم آنها را ببينند و ببينند كه آيا - آنها - تجاوز ما كردهايم يا تجاوز آنها كردند. اگر تشخيص داديد كه ما تجاوز كردهايم با ما جنگ كنيد و اگر تشخيص داديد كه آنها تجاوز كردهاند با آنها جنگ بكنيد. صلح بين اسلام و كفر معنا ندارد. هيچ مسلمى نبايد خيال كند كه بين اسلام و مسلم، بين غير اسلام و غير مسلم بايد صلح ايجاد بشود. بايد حكم خدا - چيز بشود - عمل بشود، بايد ما همه تابع قرآن كريم باشيم.
در ايران ملت حكومت مىكند و اظهار نظر در امور با اوست
شما گمان نكنيد كه در ايران امروز يك حكومت مستبد است كه بتواند صلح بكند با كسى كه ملت با او مخالف است و يك رئيس جمهور مستبد است كه بتواند با ديگران صحبت كند و يك شخص مستبد است كه بتواند برخلاف ميل ملت اينجا عملى بكند. اينجا آراء ملت حكومت مىكند، اينجا ملت است كه حكومت را در دست دارد و اين ارگانها را ملت تعيين كرده است و تخلف از حكم ملت براى هيچ يك از ما جائز نيست و امكان ندارد. شما بايد اگر مأموريتى داريد براى اينكه اين آتش جنگ را بخوابانيد كه آن هم آمال همه مسلمين است بايد متجاوز را به پاى ميز محاكمه بكشيد و متجاوز را تأديب كنيد و افرادى كه در مملكت ما هستند به كنار بفرستيد و از صدام بخواهيد، تحكيم كنيد بر او كه او از كشور ما برود بيرون و لشكر او تجاوز خودش را دست بردارد و بعد از اينكه تجاوز را دست برداشت يك هيأت بينالمللى در اينجا باشد و آن هيأت بينالمللى كه در يك جائى تشكيل شد
صحيفه نور ج 14 صفحه 110
رسيدگى كنند به جناياتى كه شده است، اگر ما جنايتكار هستيم ما را تأديب كنند و اگر صدام جنايتكار است صدام را تأديب كنند. اين طريقه اسلام است، اسلام به ما دستورات صحيح داده است و ما را گفته است كه همه با هم باشيم و تفرق نداشته باشيم، از شعار بيرون برويم و به حسب واقع با هم باشيم و اكتفا نكنيم به اينكه يك اجتماعاتى، يك سمينارهايى تقرير كنيم و بدون اينكه يك واقعيتى در آن تحقق پيدا كند. شما توجه كنيد به اين معنا كه آيا اين چيزى كه كنفرانسى كه در طائف تشكيل شد آيا راجع به مظلومينى كه ما داريم و مظلومينى كه در فلسطين هست و مظلومينى كه در لبنان هست آيا چه عملى كردند، آيا چه كارى براى مسلمانهاكردند. فقط ما اجتماع كنيم كه ما مسلمان هستيم و فرياد بزنيم اسلام را، اين فرياد را فقط ماها نمىزنيم اين فرياد را بيشترش را محمدرضا مىزد و بيشترش را صدام مىزند و بيشترش را اشخاصى كه الان بر اسلام و بر حكومتهاى و بر ملتهاى اسلامى سلطه بيجا دارند و ظالمانه دارند اين فرياد را همه مىكشند لكن بايد شماها اگر بخواهيد بررسى كنيد واقعاً و اگر حسن نيت داريد و آمديد براى اينكه آتش را خاموش كنيد بايد به حكميت بنشينيد و بايد سرحدات را ببينيد، آن طرف را ببينيد و اين طرف را ببينيد، بايد ملتها را ملاحظه كنيد، ملت عراق را ببينيد كه آيا ملت عراق اين حكومت را قبول دارد يا نه؟ و ملت ايران را هم ببينيد كه آيا ملت ايران اين حكومت را قبول دارد؟ اين رئيس جمهور را قبول دارد؟ اين نخست وزير را قبول دارد؟ اين مجلس را قبول دارد؟ اگر چنانچه ملتها مقبول بود پيششان اينها، پس اينها حكومت قانونى هستند و اگر غير مقبول بود حكومت غير قانونى هستند و بايد دنيا حكومت غير قانونى را اگر راست مىگويند كه بايد حكومت، ملت حكومت كنند، اگر صحيح مىگويند كه حقوق بشر بايد مراعات بشود، بايد رجوع كنند به ملتها و ما حاضريم كه شما بيائيد در اينجا رفراندم كنيد و مناظره قرار بدهيد بر رفراندم كه آيا اين حكومت و اين مجلس و اين رئيس جمهور را شما قبول داريد يا قبول نداريد و با يك ترتيبى هم برويد عراق و بدون سرنيزه كه در سر نيزه در كار نباشد، اختناق در كار نباشد، آنجا هم يك رفراندم بكنيد ببينيد كه آيا ملت عراق هم همانطورى كه ملت ايران مىگويند، قبول دارند يا نه. اگر ملت ايران حكومت ايران را طرد كرد و رئيس جمهور را و مجلس را طرد كرد بايد بگوئيد آنها كنار بروند و بايد ملت خودش عمل بكند و اگر طرد نكرد برويد عراق آنجا هم همين طور رفراندم كنيد و بگوييد كه مردم آيا قبول دارند اين حزب را؟ قبول دارند اين مجلس حزبى را؟ قبول دارند اين صدام را؟ و اين رئيس جمهور به اصطلاح خودشان را؟ يا قبول ندارند؟ اگر قبول دارند آنوقت بنشينيد با هم مصالحه كنيد و اگر آنها هم قبول ندارند ما هم قبول نداريم، هيچ كس قبول ندارد او را مگر يك دستهاى كه همراه او هستند و مگر آمريكا و مگر شوروى. اگر همين باشد مسأله ، اجتماعات شما اثرى ندارد و صحبتهاى ما و صحبتهاى شما به جايى نخواهد رسيد.
همه بايد به تحت بيرق اسلام و تحت پرچم اسلام برويم، لكن نه به طور شعار، به طور واقع و به طور حقيقت. اگر به طور حقيقت تحت پرچم اسلام رفتيم آنوقت مىتوانيم فعاليت بكنيم و اما اگر تشريفاتى باشد، يك روز در طائف يك تشريفاتى باشد، يك روز هم در ايران يك تشريفاتى باشد،
صحيفه نور ج 14 صفحه 111
يك روز هم يك جاى ديگر، تا آخر همين طور خواهد بود و مسلمين تحت فشار اجانب تا آخر خواهند بود و ما مظلوم خواهيم بود تا آخر و شماها هم مظلوم خواهيد بود تا آخر. آن روزى مىتوانيم ما و شما از تحت سيطره ظلم، ظلم قدرتهاى بزرگ بيرون برويم كه با يك ميليارد جمعيت و با آنهمه ذخائرى كه ما داريم خودمان را پيدا كنيم و اسلام را پيدا كنيم و توجه به اسلام بكنيم و با فرمان خدا عمل بكنيم. اگر با فرمان خدا عمل بكنيم خداى تبارك و تعالى ما را نصرت خواهد كرد ان تنصرواالله ينصركم و يثبت اقدامكم .
والسلام عليكم و رحمة الله
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:18 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 112
تاريخ: 10/12/59
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان مدرسه عالى، شهيد مطهرى و اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشآموزان مدارس دخترانه دامغان و سمنان
جديت كنيد كه در آن مدرسه كه هستيد تحصيل كنيد و بالاتر از تحصيل، تهذيب اخلاق
بسم الله الر حمن الر حيم
من اميدوارم كه خواهران و برادرانى كه در مدرسه عالى شهيد مطهرى رحمة الله هستند و مشغول تحصيل و تبليغ هستند، توجه داشته باشند كه مدرسه به اسم شهيدى است كه براى اسلام مفيد بود و نوشتههاى او و گفتار او مربى جوانان ما هست و بايد باشد. شما خواهرها و برادرها كه در اين مدرسه هستيد برنامهتان را آنطور تنظيم كنيد كه از بين شما مطهرىها يا يك مطهرى پيدا بشود، عزمتان جزم اين معنا باشد و توجهتان به خدا و اعمالتان خالص براى خداى تبارك و تعالى و جديت كنيد كه در آن مدرسه كه هستيد تحصيل كنيد و بالاتر از تحصيل، تهذيب اخلاق. اسلامى باشيد و علوم اسلامى را با نفوس اسلامى تكميل كنيد و در كنار تحصيل جدى بر احكام اسلام و معارف اسلاميه تهذيب اسلامى داشته باشيد. مدرسههاى علمى و دينى و تمام مدارسى كه در آن تحصيل مىشود چه تحصيلات علوم دينى باشد يا تحصيلات ديگر باشد، در رأس برنامههايشان در اين جمهورى اسلامى بايد اين معنا باشد كه مهذب باشند قبل از اينكه عالم هستند، مهذب باشند قبل از اينكه محصل هستند. در مدارس، همه مدارس سرتاسر كشور لازم است كه اشخاصى كه مهذب هستند و علماء و گويندگانى كه راه حق را تا آن اندازه كه قدرت داشتند پيمودهاند در اين مدارس بروند و حوزه اخلاقى و حوزه تهذيب و حوزه معارف اسلامى تشكيل بدهند كه در كنار تحصيلات علمى، تهذيب اسلامى و اخلاق اسلامى باشد، كه اگر تهذيب اسلامى در مدارس نباشد چه مدارس دينى و چه مثل دانشگاه و ساير دانشگاهها كه اينها هم باز مدارس اسلامى و دينى هستند بايد توجه كنند كه معلمانى كه در اين مدارس هستند و كسانى كه در اين مدارس تبليغ مىكنند يا صحبت مىكنند اشخاصى باشند كه صددرصد اسلامى و معتقد به احكام اسلام و عقائد اسلامى باشند كه كسانى كه پيش آنها تربيت مىشود تربيتهاى اسلامى با تهذيب اسلامى باشد و شما بدانيد كه اگر چنانچه عالم، هر عالمى باشد، تهذيب اسلامى پيدا نكرده است و اخلاق اسلامى پيدا نكند براى اسلام مضر است كه نافع نيست. آنقدرى كه اسلام، از زبان و قلم اشخاصى كه تعهد به اسلام نداشتهاند و انحراف داشتهاند كشور ما
صحيفه نور ج 14 صفحه 113
صدمه ديده است كه از توپ و تانك و از محمد رضا و پدرش صدمه نديده است. صدمه اينها صدمه روحى است، صدمه روحى بالاتر از صدمات جسمى است. اگر چنانچه عالم مهذب نباشد ولو اينكه عالم به احكام اسلام باشد ولو اينكه عالم به توحيد باشد اگر مهذب نباشد براى خودش و براى كشورش و براى ملتش و براى اسلام ضرر دارد كه نفع ندارد. اگر بخواهيد خدمتگزار اسلام باشيد خدمتگزار ملت اسلامى باشيد و اسير در دست ابر قدرتها و آنها كه پيوند با ابرقدرتها دارند نباشيد، بايد دانشگاه و فيضيه و همه آنها كه مربوط به دانشگاه هستند و همه آنها كه مربوط به فيضيه هستند در رأس برنامههاى تحصيلىشان برنامه اخلاقى و برنامههاى تهذيبى باشد تا فرآوردهاى آنها امثال مرحوم مطهرى رحمةالله را به جامعه تسليم كند و اگر خداى نخواسته برخلاف باشد آنوقت افراد مقابل اين افراد را به جامعه مىفرستد و اينها جامعه را به فساد مىكشند و مردم را به اسارت.
منشاء تمام بدبختىها، اساتيد غير متعهد و وابسته هستند
آنقدر كه كشور ما از دانشگاه و فيضيه صدمه ديده است از جاهاى ديگر نديده است. بايد هر دوى اينها مهذب باشند و علماى اسلام و اساتيد دانشگاه با هم پيوند داشته باشند، تفاهم داشته باشند كه اين دو محل را محل اسلامى كنند و معلمهايى كه انتخاب مىشوند در دانشگاه بخصوص و در ساير جاها معلم متعهد باشند و معلمهايى باشند كه نه فكر آنها طرف شرق باشد و نه دست آنها طرف غرب دراز باشد. اگر چنانچه در بين معلمين ما شرقى يا غربى باشد اين كشور ما يا گرايش به شرق پيدا مىكند يا گرايش به غرب پيدا مىكند و از محتواى جمهورى اسلامى كه شعارش نه شرقى و نه غربى است تهى مىشود و اعتناى به اينكه بعضى از اشخاص مىگويند كه نبايد اينطور تهذيبها بشود و بايد آزاد و سرخود هر كس هر جا مىخواهد برود و هر معلمى بخواهد جوانها و بچههاى ما را هر جور تربيت كند اين انحراف است بر خلاف تعاليم عاليه اسلام است. اسلام آنقدر كه به تهذيب اين بچههاى ما و جوانهاى ما كوشش دارد به هيچ چيز كوشش ندارد. اسلام اصلاً براى آدم ساختن آمده است و اين مكتب انحرافى آدم را از آدميتش بيرون مىكند و كشور مارا به جايى مىرساند كه يا پناه به شرق و كمونيست ببرد يا پناه به غرب و آمريكا. و منشاء تمام اين بدبختىها اين اساتيدى بودند كه متعهد نبودند و زير دست آنها افرادى بيرون آمدند كه آن افراد جامعه ما را به هلاكت رساندند و پيوند مملكت ما را و سران مملكت ما را با شرق يا با غرب متصل كردند. مهمتر چيزى كه براى كشور ما لازم است تعهد اسلامى و تهذيب اسلامى است كه اگر اين يك سنگر صحيح بشود و سنگر دانشگاه و فيضيه يك سنگر اسلامى باشد، ديگر ساير ملت به اين طرف يا آن طرف نخواهند گرائيد و با صراط مستقيم راه انسانيت و راه اسلاميت و راه استقلال و راه آزادى را طى مىكنند. و من از خداى متعال خواستارم كه توفيق به همه شما خواهران و برادران بدهد و همه شما در راه هدف كه همان اسلام است، در راه هدف اعلى كه الله است قدم برداريد و ديگران را به همان راه هدايت كنيد كه اين راه مستقيم انسانيت است و خداى تبارك و تعالى ما را هدايت كند به اين صراط مستقيم.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:18 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 114
تاريخ: 12/12/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت تحريريه و سرپرست و كاركنان روزنامه ميزان
ميزان اعمال ما پيش خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما آقايان تقدير مىكنم و بنابراينكه ميزان، ميزان عدل الهى باشد. و از روزنامه شما و از شما تشكر و تقدير مىكنم كه خيال داريد راهى را برويد كه راه اسلام باشد و آنچه كه عرض مىكنم اين است كه شما لفظى را انتخاب كردهايد كه بايد به محتواى آن لفظ پايبند باشيد. لفظ ميزان، همان ميزانى كه بعدها در منتهىاليه سير، به آن منتهى مىشويد، اگر اين لفظ محتواى واقعى خودش را نداشته باشد، شما در ميزان گرفتار هستيد كه با اسم ميزان ، با اسم حديد و اين اسمهائى كه از آيه شريفه، عرض كرديد، نتوانستيد و يا نخواستيد محتواى او را در خارج محقق كنيد و اگر خداى نخواسته برخلاف ميزان يك وقت در روزنامه شما چيزى منعكس بشود، متوجه باشيد كه انعكاسش در آن ميزان نيز هست. ميزان اعمال ما پيش خداست، زيرا هر حرفى كه از ما صادر مىشود در ميزان اعمال ما منعكس مىشود. ولى بناى اين عالم بدين گونه است كه اگر شما پيش استالين هم برويد، آن ميزان را خودش قرار مىدهد و اگر پيش آمريكا هم برويد، او ميزان را خودش قرار مىدهد و هيچ كدام نمىگويند حرف ما ميزان نيست. به طور كلى بشر خود را محور همه چيز قرار مىدهد، هر چه من خواستم و گفتم، آن صحيح است و اين برخلاف آن ميزانى است كه در آنجا هست، واضح و آشكار همه چيز روشن مىشود، قلبها در آنجا همه اسنادشان منعكس مىشود و آنجا ديگر اين نيست كه بتوانيم يك مطلبى بگوئيم و ادعا كنيم و در عمل خلافش را بكنيم و بعد هم توجيه بكنيم. آنجا اينطور نيست.
شما كه ميزان را براى روزنامه خودتان كه كلمه شريفى است انتخاب كردهايد بايد توجه كنيد به اينكه اين ميزان طورى از كار در بيايد كه در آن ميزان كه ميزان حق است، خلاف نباشد و توجه به اين داشته باشيد كه از اين بيمارى كه همه ما به آن مبتلا هستيم و بيمارى عمومى است يعنى الا من عصمه الله تعالى سرتاسر انسانها به اين بيمارى مبتلا هستند و اين بيمارى منيت است، خودخواهى است كه انسان تا آن آخر هم به اين خودخواهىاش گرفتار است مگر به مدد انبياء عليهالسلام و با مدد خداى تبارك و تعالى از اين بيمارى و مرض نجات پيدا كنيم و يا لااقل بيمارى كم شود. شما هم به آن توجه داشته باشيد كه يك وقت نشود كه شما بگوئيد كه ما و هيچ كس نه، منم و هيچ كس نه، اين مرض در
صحيفه نور ج 14 صفحه 115
باطن آدم هست، اينطور نيست كه كسى بتواند بگويد كه نه، در نفس من خودخواهى نيست. اين خودخواهى هست منتها كم و زياد دارد. اشخاصى دنبال اين هستند كه خودشان را معالجه كنند و اشخاصى هم نمىخواهند.
عدل از هر كس صادر بشود عدل است و جرم و جور از هر كس صادر بشود جرم است
شما كه حالا اين وصف را انتخاب كرده ايد كه مىخواهيد ميزان بين حق و باطل را در روزنامهتان منعكس كنيد، توجه داشته باشيد كه خداى ناخواسته برخلاف تعهدى كه با اين اسم پيدا كردهايد نباشد. عدل و حق را ملاحظه كنيد. عدل از هر كس صادر بشود عدل است و جرم و جور از هر كس صادر بشود جرم است و انسان كامل آن است كه آن چيزى كه از خودش صادر مىشود اگر باطل است دنبال اين باشد كه اصلاحش بكند و ابايى از آن نداشته باشد كه اقرار به باطلش بكند. البته نه اينكه معصيتى كه در خفا كرده است بيايد علناً بگويد، اين حرام است. فرض كنيد در اين روزنامه ميزان كه شما منتشر مىكنيد در مقاله اى يا سرمقالهاى اشتباهى شده است و برخلاف آن چيزى كه ميزان اقتضا مىكند شده است، قدرت روحى انسان صحيح اين است كه بتواند در همان اول بنويسد كه من اشتباه كردهام، هر كس اين قدرت را پيدا كند مالك خودش است و اگر اين قدرت در انسان نباشد مالك خودش نيست، شيطان مالك اوست شما توجه به اين معنا بكنيد حال كه روزنامه شما اين اسم را انتخاب كرده است در اين راه كوشش كنيد. در بين شما جوانان و پيران هستند و طرز فكر جوانها با پيرها فرق مىكند. شما اگر ديديد جوانى به واسطه تندى كه دارد و مقالهاى نوشته است كه موجب آزردگى جمعيتى مىشود و يا موجب تفرقه مىگردد، به پيرها عرضه كنيد تا اصلاح كنند.
زبانها و قلمها را بر عليه دشمن به كار بگيريد
بايد به اين معنا توجه بشود كه حتىالامكان آنقدرى كه لازم است، خصوصاً در اين موقع كه ملت و كشور ايران مبتلا به گرفتارىهائى است همه بايد كوشش كنند تا نه تنها اين گرفتارىها را زياد نكنند بلكه گرفتارىها را كم كنند، سعى كنند دعواها زياد نشود تا همه قلم بشود چماق و همه زبانها خنجر. ما بايد كوشش كنيم حتىالامكان كار كنيم تا نگويند ايران كشورى است كه نمىتواند خودش را اداره كند، بزرگانشان اينها هستند كه ريختهاند به جان هم و پايينترهايشان هم همين طور، در حالى كه مملكتشان در معرض خطر است، جنگ داخلى راه انداختهاند، پس اينها رشد ندارند زيرا در موقعى كه دشمن به آنها حمله كرده است، بايد زبانها و قلمهايشان را نه تنها غلاف كنند بلكه بر عليه دشمن به كار گيرند. همه مىدانيم دشمنان همشان اين است كه ما را به جان هم بيندازند و بعد منعكس كنند كه اينها مىتوانند كشور را اداره كنند و به قيم احتياج دارند و بعد به ما حمله كنند و دنيا را هم كه مهيا كردهاند كه ما نمىتوانيم ايران را اداره كنيم پس ديگر كسى نيست كه اينها را محكوم كند، اصولاً آنها مىگويند ما براى انساندوستى وارد ايران شدهايم.
صحيفه نور ج 14 صفحه 116
ما بايد سعى كنيم مشكلات را كم كنيم و روزنامه ميزان به مناسبت اينكه اين اسم را انتخاب كرده است بيشتر مسؤول است چون افرادى كه در اين روزنامه هستند به اسلام تعهد دارند، بيشتر مسؤول مىباشند. شايد روزنامه مردم چنين تعهدى را نداشته باشد و هر چه دلش بخواهد بگويد و ادعا هم نكرده كه من متعهدم، البته لفظش هست، ولى واقعش كه چنين نيست، ولى ميزان كه كلمه ميزان را عدل براى خودش قرار داده است و مىخواهد به موازين شرعيه عمل نمايد، در پيشگاه خدا مسؤول است فردا خدا به شما مىگويد شما اين كلمه را انتخاب كرديد و خداى نخواسته اگر عمل موافق با ميزان نباشد، شما رياكار هستيد. على اى حال اين مطلبى است كه نه تنها من به شما بلكه به همه اشخاصى كه متصدى تبليغات مىباشند و ساير افرادى كه قلم در دست دارند و يا گوينده مىباشند عرض كردهام كه ما اگر عقل سياسى هم داشته باشيم، بايد همگى دست در دست يكديگر گذاريم تا بتوانيم راه برويم، امروز، هم امريكا مىخواهد ما را زير سلطه خودش قرار دهد و هم شوروى. حال كه ما همه، طعمه گرگهاى دنيا هستيم و همه مىخواهند ما را شكار كنند ما بايد با عقل و تدبير و قلم و حق و همه چيز با يكديگر همكارى كنيم، به يكديگر كمك كنيم تا كارها درست شود، كمك كنيم تا اين كشور، خودش را بتواند اداره كند. باز مىگويم توجه داشته باشيد كه همه ما در محضر خدا هستيم، اينجا محضر خداست. آنوقت كه قلم در دست مىگيريد و مىخواهيد بنويسيد بدانيد كه فكر شما، زبان شما، قلب شما، قلم شما همه در محضر خداست. خداوند به همه شما توفيق دهد و همه ما را موفق به عمل الهى خودمان كند. انشاءالله
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:18 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 117
تاريخ: 13/12/59
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت بررسى كننده جنگ تحميلى عراق عليه ايران
حاكميت قلوب ميان دولت و ملت اساس همگامى آنان در اداره امور كشور است
بسم الله الرحمن الرحيم
من لازم مىدانم كه به شما آقايان كه در رأس بعضى از كشورهاى اسلامى هستيد نصيحت كنم. شما كوشش كنيد كه حكومت بر قلوب كشورهاى خودتان بكنيد، نه حكومت بر ابدان. و قلوب از شما كناره بگيرند. مسلمين اگر بخواهند موفق بشوند و از زير تعهدهاى اجانب و سلطه آنها بيرون بيايند، حكومتهاى آنها بايد كوشش كنند كه قلوب ملت خودشان رابه دست بياورند. حكومت بر قلوب، يك حكومت شيرين است به خلاف حكومت بر ابدان كه قلوب با آنها نباشد. شما ديديد كه ايران با اينكه يك مملكت كم جمعيتى است لكن براى اينكه قلوب ملت با حكومت موافق بود و موافق هست، الان در همه گرفتارىهايى كه حكومت دارد، در همه گرفتارىها ملت كوشش مىكند كه همقدم باشد با آنها و مقاصد دولت را به پيش ببرد. ما در اين جنگى كه ناگهان به ما تحميل شد و آنها گمان مىكردند كه با يك ارتش مقابل هستند، آن هم به خيال خودشان يك ارتش ضعيف و آشفته، ديديد كه اشتباه كرده بودند و حسابهاى آنها صحيح نبود براى اينكه آنها نه حساب ارتش فعلى ما را كرده بودند و نه حساب ملت را. ارتش فعلى ما و همين طور ساير قواى نظامى و مسلح ما، امروز غير از زمان طاغوت بود. زمان طاغوت دلها همراه نبود و مردم با ابدان به زور همراهى مىكردند و در اين زمان دلها همراه است و حكومت بر دلهاست. رئيس جمهور ما بر دلهاى مردم حكومت مىكند و نخست وزير ما و مجلس ما همه بر دلهاى مردم حكومت مىكنند، از اين جهت الان كه لشكر ما و ارتش ما در جبههها مشغول به جنگ و دفاع هستند، تمام كشور ما يكپارچه به جنگ مشغولند، به همراهى با ارتش و همراهى با قواى مسلحه مشغول هستند و شايد هر روز يا اكثر روز جوانهائى اينجا بيايند و با گريه بخواهند كه عازم به جبههها بشوند براى شهادت، حتى پيرمردهاى ضعيف هم اين آرزو را دارند و بچه نارس هم اين آرزو را دارند و اين براى اين است كه دراين كشور، اسلام حكومت مىكند و حكومت اين كشور حكومت بر ابدان نيست، حكومت بر قلوب است. قلوب مردم با كسانى كه در اين كشور حكومت مىكنند همراه است و ملت است كه حكومت مىكند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 118
بر قلوب مردم حكومت كنيد، نه ابدان آنها
شما آقايان كوشش كنيد، شما سران كشورها كوشش كنيد و بهديگر سران كشور هم سفارش كنيد كه آنها هم نظير ايران حكومت بر قلوب مردم بكنند. اشكال مسلمين اين است كه در بسيارى از حكومت ها، حكومت بر ابدان است آن هم با فشار و لهذا موفق نيستند. اگر ما حكومت بر ارواح بكنيم و سران كشورهاى اسلامى حكومت بر ارواح بكنند و قلوب ملتها را به دست بياورند، با اين كثرت جمعيت و با اين مخازن زياد اينها آسيب پذير نخواهند بود، و بر همه كشورهايى كه بخواهند به آنها تعدى كنند، مقابله مىكنند. و هيچ كشورى با ملتها نمىتواند مقابله كند، كشورها با دولتها مقابله مىكنند و با ارتشهائى كه قلوب مردم با آنها نيستند. شما كوشش كنيد و به دوستان خودتان بگوئيد كه كوشش كنند كه قلوب مردم را به دست بياورند همانطورى كه در صدر اسلام قلوب مردم متوجه به حكومت بود. حكومت صدر اسلام، حكومت بر قلوب بود و لهذا با جمعيتهاى كم بر امپراطورىهاى بزرگ غلبه كردند. شما كه، الان بحمدالله جمعيت مسلمين قريب يك ميليارد است و چرا بايد با اينكه يك ميليارد جمعيت ما داريم قدس ما را صهيونيستها ببرند و حكومتهاى ديگر را هم در تحت سلطه قرار بدهند در صورتى كه اينها اگر با هم مجتمع باشند، حكومت بزرگى خواهند بود. هر كدام در محل خودشان حكومت بر محل خودشان و همه با هم زير بيرق اسلام باشند و انشاءالله من اميدوارم كه اين نصيحت را بپذيريد كه اين صلاح دين و دنياى شما و ما و مسلمين است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:18 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 119
تاريخ: 14/12/59
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسؤولان و روحانيون دفتر تبليغات اسلامى حوزههاى علميه قم و مشهد
جهانخواران روحانيت را منزوى كردند تا هر چه مىخواهند بر سر ملتها بياورند
بسم الله الرحمن الرحيم
با اينكه وقت كم است و تقريباً گذشته است لكن من چند كلمه با شما روحانيون و شما برادران و فرزندان اسلام در ميان مىگذارم. دستهاى مرموز جهانخواران به وسيله اشخاص و گروههايى كه در قشرهاى ملتهاى اسلامى نفوذ كردهاند، در طول ساليان دراز يك برنامهاى را انجام دادند و مع الاسف انجام گرفت و ثمرات خبيث خودش را هم تحويل ملتها داد و آن اين معنا كه روحانيون بايد در مساجد و در حجرهها و در زاويهها منزوى باشند و تمام كار آنها اين است كه پيرمردانشان از منزل تا مسجد و از مسجد به منزل بروند و كنار از جامعه و بىتوجه به چيزهايى كه بر جامعه مىگذرد باشند و حتى دخالت روحانيين در امور اجتماعى و سياسى كشور يك ننگى بود و خلاف عدالت و مقام روحانيت. وظيفه جوانهاى روحانى هم خزيدن در گوشه مدارس و حجرههاى مرطوب و فقط تحصيل علوم، آن هم نه آنى كه مربوط به جامعه است و نه آنكه مربوط به سياست جامعه، حتى لباس جندى جزء چيزهائى حساب مىشد كه اگر روحانى آن لباس را به تن كند، از عدالت خارج مىشود، و دخالت در امور سياسى يك وضعى تعبير شده بود كه اين برخلاف روحانيت است و فلان آقا كه سياسى است، ديگر نبايد در جرگه روحانيت باشد. اين امرى بود كه براى منزوى كردن روحانيت و كشاندن آنها را به گوشههاى انزوا و حجرههاى مدارس و گوشههاى مسجد طرحريزى شده بود و به باور اكثر از روحانيون و اكثر قريب به اتفاق ملت واقع شده بود. اگر يك امرى كه مربوط به سياست، مربوط به اجتماع، مربوط به گرفتارى سياسى و اجتماعى اسلام و كشور اسلام بود روحانيين نبايد دخالت كنند. اين امر را از اروپا گرفته بودند كه آنها هم روحانيت خودشان را منزوى كرده بودند تا هر كارى كه مىخواهند به سر ملتها بياورند و كسى نباشد چرا بگويد. در اينجا هم، در مملكت ما و در بلاد ديگر اسلامى هم همين نقشه بود و روحانيين اگر دخالت در يك امر سياسى مىكردند، ملت به آنها ايراد مىگرفت و خود روحانيين هم ايراد مىگرفتند. آنها بايد منعزل باشند از سياست و از گرفتارىهاى اسلام مسلمين و اين امور بايد به دست سلاطين و وابستگان به آنها سپرده بشود. اين يك نقشهاى بود كه سالهاى طولانى كشيده شده بود و استفادههاى بزرگى هم كردند. اگر اين نقشه نبود يا به ثمر نرسيده بود، كشور ما و كشورهاى اسلامى كه روحانيينشان بايد در امور كشور دخالت
صحيفه نور ج 14 صفحه 120
كنند و بايد سياست مدن را در رأس برنامههاى خودشان بگذارند، كشورهاى اسلامى اين گرفتارىها را پيدا نمىكرد. آنها خوب فهميده بودند كه اين طايفه كه پيش مردم هستند و نفوذ دارند و كليد باب ملت هستند، بايد به طورى عمل بشود كه ملت هم اجازه ندهد به اينها كه در امور سياسى دخالت كنند و خودشان هم باورشان بيايد كه نبايد در امور سياسى دخالت كنند. همانطورى كه غربىها اين مطلب را نسبت به كليسا انجام دادند و كليسا منعزل بود و شد از ملتها، اين امر در اينجا به دست آنها انجام گرفت و ما را به اينجا رساند.
براى دخالت در امور سياسى، اجتماعى و مشكلات مسلمين مهيا باشيد
امروز كه يك تحول بزرگى در ملت پيدا شده است و خداى تبارك و تعالى به اين ملت عنايت فرموده است و اين تحول را به قدرت خود ايجاد فرموده است، در روحانيين هم اين تحول حاصل شده است و الان در صف مجاهدين جهاد مىكنند و كشته مىدهند و شهيد مىدهند و با سلاح صلاح در بين تودههاى مردم ظاهر مىشوند و آن سد عدم دخالت روحانى در امور اجتماعى و سياسى و جنگى شكسته شد و بحمدالله شما آقايان و همه علماى بلاد و همه طلاب و روحانيين بلاد حاضر در صحنه هستند و همراه با برادران سپاهى خودشان و برادران ارتشى خودشان در جبههها مىروند و فداكارى مىكنند.
برادران عزيز من! فرزندان اسلام! توجه داشته باشيد كه باز يك جريانى در كار است كه شما را منعزل كنند از اين امرى كه در او هستيد، مبادا گروهها يا آنهايى كه نمىخواهند روحانيون در اين كشورها نفس بكشند شما را اغفال كنند و برگردانند به كنجهاى مدارس و منزوى كنند در حجرهها. شما همانطورى كه علم را بايد بياموزيد و تقوا در رأس برنامه شما باشد، مهيا بودن از براى دخالت در امور سياسى و امور اجتماعى و دخالت در مشكلات مسلمين و حاضر بودن از براى دفاع از كشور اسلامى بايد كوشش كنيد. همين معنايى كه براى روحانيين نقشه كشيده بودند، براى جوانهاى غير روحانى، چه دانشگاهىها و چه ساير جوانها با طرزهاى ديگرى نقشه كشيدند تا آنها در ميدان سياست حاضر نباشند و در امورى كه كشور احتياج به آن دارد دخالت نكنند. عده كثيرى كه در دانشگاهها و در مدارس بودند با گماردن معلمين و اساتيدى كه بسيارى از آنها بر خلاف مسير اسلام و بر خلاف مسير ملت اسلامى بودند جوانهاى ما را از آن راه منحرف مىكردند و آنها را مانع مىشدند از اينكه براى اسلام زحمت بكشند. بدبين كرده بودند آنها را به روحانيت و روحانيت را به آنها. دو جبهه تشكيل شده بود جبهه روحانيت و جبهه دانشگاه و از همين دو جبهه شدن آنها استفاده مىكردند و الحمدلله اين سد هم شكسته شد و روحانى در كنار دانشگاهى و دانشگاهى در كنار روحانى مشغول به فعاليت و مشغول به امور سياسى، امور اجتماعى و امور جنگى هستند. مبادا در بين شماها كسى بيايد و از دانشگاه بخواهد انتقاد كند و نبادا در بين دانشگاهىها بروند و از روحانيت انتقاد كنند اين انتقاد از اينها و انتقاد از آنها نه براى نفع شماست و نه براى نفع آنها، بلكه براى نفع ابرقدرتهاست. آنها به
صحيفه نور ج 14 صفحه 121
اين زودى دست از اين كشورهاى اسلامى برنمى دارند و از ايران، كه سرچشمههاى نفت ما به جيب آنها بود و تمام مخازن ما به نفع آنها بودند و تمام اشخاصى كه از آنها كارى انجام مىگرفت به نفع آنها بودند، اينها الان دستشان كوتاه شده است و به اين زودى از ما دست برنمىدارند.
عزيزان من! برادران من! خواهران من! تمام قشرهاى ملت توجه بكنيد كه جريانهائى در كار است كه روحانيين را در چشم مردم يك نحو ديگرى كه هستند جلوه بدهند و مردم را از روحانيت جدا كنند و دانشگاه را از روحانيون جدا كنند و مقاصد خودشان را انجام بدهند ولو با يك رژيمى كه به طور سالوسى در ملت ايجاد كنند، يعنى يك رژيم به صورت صد در صد اسلامى و بيشتر از شما فرياد وا اسلاما بكشد لكن در باطن منافق باشد و در باطن برخلاف مصالح كشور عمل كند. امروز حيلههاى شيطانى قدرتهاى بزرگ در كار است كه ملت را از روحانيت جدا كند و ملت را و اينها را از ملت جدا كند و اينها را از دانشگاهها جدا كند و از قشر جوامع ملت جدا كند و اين همان نقشهاى است كه آنها مىخواهند كه روحانيين منزوى بشوند در حجرات و در مساجد و آنها كارهاى خودشان را انجام بدهند. اينهائى كه از روحانيون انتقاد مىكنند كجا هستند؟ در كدام زاويه هستند كه وقتى انقلاب شد ريختند و اسلحهها را به غارت بردند و الان هم اسلحهها در دست آنهاست و آن روز كه جنگ بود آنها كنار نشستند و منتظر اينند كه عراق يا قدرت ديگرى غلبه كند و آنها ملحق به آنها بشوند. روحانيين ما در صحنه حاضرند، شهداى آنها الان در مقابل چشم من بسياريشان يا بعضىشان حاضرند و خود جوانهاى روحانى با اسلحه از جنگ برگشتند. آنهايى كه انتقاد از روحانيين مى كنند، در كدام جبهه رفتند؟ كدام شهيد را دادند؟ بياورند عرضه كنند. آنها اسلحهها را غارت كردند و نشستهاند كه شكست به ايران بدهند. و آنهايى كه، خوبان آنها اگر در بينشان باشد مىخواهند استفاده، خودشان، بكنند و آنهايى كه خون دادهاند آنها به كنار بروند و آنها، منافعى كه اينها به دست آوردهاند آنها - ببرند و آنها كه منحرفين هستند نه اسلام را قبول دارند و نه روحانيت را و نه دانشگاه را. با رفتارتان اسلام را آنطور كه هست عرضه كنيد بايد توجه داشته باشيد، بايد دانشگاهها و مدارس و همه جا توجه داشته باشند، دانشگاه پيوند خودش را با فيضيه محكم كند و فيضيه محكم كند پيوستگى خودش را به دانشگاه. شما دو قشرى هستيد كه اگر شما اصلاح بشويد اصلاح مىشود ملتها و اگر خداى نخواسته شما اصلاح نشويد يا منزوى بشويد مملكتتان و كسانى كه مىتوانند در مملكت كارى بكنند منزوى خواهند شد و قدرتهائى كه منافع خودشان را از دست دادهاند به ميدان مىآيند و يك حكومت وجيه المله مىآورند روى كار و آن حكومت وجيه المله تمام چيزهاى ما را به باد فنا خواهد داد. شما برادران و عزيزان من همانطورى كه الان سلاح در دستتان است بايد در دست ديگر صلاح باشد، بايد شما صلحا باشيد، بايد شما رفتارى بكنيد كه اسلام را آنطور كه هست عرضه كنيد. شما
صحيفه نور ج 14 صفحه 122
بدانيد كه اگر خداى نخواسته از روحانيين و از كسانى كه ملبس به لباس روحانى هستند، مطلبى كه بر خلاف دستورات اسلام است صادر بشود، روحانيت را با اين اعمال منزوى خواهيد كرد و قلمها بر ضد شما به كار مىافتد و شما را از ملت جدا مىكنند و ملت را از شما جدا مىكنند و به سر اين كشور آن مىآورند كه در زمان رضاخان و پسرش آمد.
اين اسلام، امروز در دست همه ماها سرتاسر كشورهاى اسلامى و خصوصاً ايران كه جمهورى اسلامى - انسانى را در اين كشور اعلام كرده است امانت است، امانت بزرگ است. اين امانت به دست ماهاست و اگر چنانچه به اين امانت خيانت بكنيم خيانت به اسلام است، خيانت به احكام نورانى خداست و خيانت به ملتهاى ضعيف است. توجه كنند روحانيون در سرتاسر كشور، چه جوانها كه در ميدانها مىروند و فداكارى مىكنند و چه آنهائى كه در مدارس مشغول تحصيل علوم هستند و چه آنهايى كه مشغول به تدريس هستند و چه آنهايى كه ائمه جمعه و جماعات هستند و چه آنهايى كه در دادگاهها و مقامات قضايى هستند و چه آنهايى كه در كميسيونها و جاهاى ديگر هستند، توجه كنند كه اسلام در دست شما طايفه بالخصوص امانت است و انحراف شما ولو بعضى از شما موجب مى شود كه اشخاصى كه با شما و با اسلام دشمن هستند با قلم خودشان و گفتار خودشان به شما حمله كنند و يك مطلب را بزرگ كنند، مجاهدات شما را يك كلمه از آن گفته نشود، لكن انحراف شما دائماً گفته بشود و به گوش مردم خوانده بشود، مردم را از مجاهدات شما اغفال كنند، از زحماتى كه از 15 خرداد تاكنون بر شما وارد شده است و بزرگان شما را بردهاند در حبسها و زجرها و اينها انجام دادند كارهائى كه با دزدان آنطور انجام نمىدهند، اينها را ذكرى از آنها نديدم بكنند. قلمها راجع به اين مسأله شكسته است اما اگر در يك دادگاهى يك كارى بشود كه مثلاً در نظر آنها انحراف باشد يا خداى نخواسته به حسب واقع انحراف باشد، آنها، عمال آنها، دور بيفتند و اين طرف و آن طرف و تبليغ كنند كه اين ديكتاتور آخوندى در كار است، ديكتاتور روحانى در كار است. اين كلمه، كلمهاى است كه دشمنهاى اسلام درست كردهاند و مىخواهند كه روحانيون را كنار بگذارند و روحانى برود گوشه مسجد و مسائل اسلامى را، نه آنكه مربوط به جامعه است، نه آنكه مربوط به مشكلات جامعه و اسلام است بلكه مسائل ديگر را، عبادى را فقط انجام بدهند، لكن ديگران در صحنه باشند و آن كنند به ما كه محمدرضا كرد.
تكليف ملت است كه تبعيت از روحانيون بكند
بايد بيدار بشويد شما، بايد ملت بيدار بشوند، ملت ما در خيابانها، در بازارها، در ساير نقاطى كه هستند، در كارخانهها، در صحراها مشغول به خدمت هستند، بيدار باشند كه اينكه گفته مىشود ديكتاتورى آخوندى اين كلمهاى است كه به باطل گفته مىشود براى مقصد باطلتر، والا پيدا كنند آنها اين روحانيونى كه ديكتاتورى مىكنند. اگر ديكتاتورى معنايش اين است كه احقاق حق مظلوم را از ظالم مىكنند و اگر ديكتاتورى معنايش اين است كه در دادگاهها امثال نصيرىها را از بين مىبرند،
صحيفه نور ج 14 صفحه 123
اين چيزى است كه اسلام كرده است و امرى است كه با امر اسلام انجام مىگيرد و اگر ديكتاتورى معنايش اين است كه تحميل به ملت چيزى را مىخواهند بكنند، مىخواهند با قدرت ملت را آزار بدهند و مقاصد خودشان را انجام بدهند، اين يك دروغ واضح است كه بايد مردم از اشخاصى كه اين را مىگويند، بگيرند آنها را و از آنها بپرسند كه اين كدام يك است و چه كرده است و چه كار ديكتاتورى انجام داده است، تا بفهمند ريشه اين مطلب از كجاست. شما آقايان تكليف داريد كه كارهايى كه انجام مىدهيد، در تمام قشرهاى از روحانيت كه در ملت هستند و مشغول خدمت هستند كارهاى آنها بر وفق موازين شرعيه باشد و هيچ تخلف از موازين شرعيه نشود تا بهانه به دست دشمن ندهد. اين تكليف شماست كه تخلف از احكام اسلام نكنيد و انشاءالله نمىكنيد و تكليف ملت است كه تبعيت از روحانيون بكند و حرفها و تبليغاتى كه بر ضد روحانيت مىشود گوش به آن ندهد. و پيگيرى كند اگر يك جايى گفتند، ببينند كه آيا اين ديكتاتورى كه آنها مىگويند در كجا واقع شده است. آيا رئيس مجلس ما يك ديكتاتور است و دارد ديكتاتورى مىكند؟ يا مقامات ديگرى كه در كشور هستند؟ كدام يك از اينها مشغول ديكتاتورى هستند؟ يا زبانهاى غير متعهد اشخاص دارند ديكتاتورى مىكنند و مىخواهند روحانيت را تضعيف كنند و جمهورى اسلامى را تضعيف كنند. زبانهائى كه برخلاف مصالح اسلام به روحانيت حمله مىكنند بدون يك حجت شرعى، يا به جمهورى اسلامى حمله مىكنند بدون يك دليل واضح، اينها زبانهائى هستند كه گويندگان آنها ديكتاتورند و مىخواهند روحانيت را از صحنه بيرون كنند و آنوقت يك حكومتى به دست بياورند كه اين حكومت موافق ميل آقاى ريگان باشد يا مطابق ميل شوروى باشد.
اسلام بدون روحانيت مثل كشور بدون طبيب است
من به همه روحانيين سرتاسر كشور اعلام خطر مىكنم، من به همه ملت اعلام خطر مىكنم. به روحانيون اعلام خطر مىكنم كه اگر چنانچه خداى نخواسته در بين شما كسى است كه برخلاف موازين اسلام عمل مىكند، او را نهى كنيد و اگر نپذيرفت از جرگه روحانيت اخراج كنيد. اگر نكنيد اين كار را، خداى نخواسته صورت روحانيت كه عز اسلام است اين را مشوه مىكنند و با مشوه كردن صورت روحانيت، اسلام به انزوا خواهد كشيد. اسلام بدون روحانيت مثل كشور بدون طبيب است. گويندگان شما و دانشمندان شما بايد توجه داشته باشند كه حوزهها را با تدبير، با نصيحت و همين طور جاهاى ديگرى كه روحانيين مشغول كارهايى هستند، آنها را با تدبير و با نصيحت وادار كنند به اينكه خداى نخواسته از آنها چيزى صادر نشود كه بهانه به دست آنهايى كه مىخواهند شما را از صحنه خارج كنند بيفتد و قلمها به كار برود و خدمتهاى شما ناچيز و ناديده گرفته بشود و لغزشى اگر در يكى از شما يا در دو تا از شما پيدا شد به حساب روحانيت بگذارند. بايد تهذيب بشويد شما، خودتان را تهذيب كنيد و كسانى كه در حوزهها هستند، اساتيدى كه در حوزه هستند كوشش كنند كه حوزهها مهذب باشد. و اعلام خطرى را كه به ملت مىكنم اين است كه جريانى در كار است كه روحانيت را
صحيفه نور ج 14 صفحه 124
كنار بگذارند و جريانى در كار است كه شما را از روحانيت جدا كنند و آن كنند به سر ملت كه در زمان محمدرضا آمد، منتها به يك صورت ديگرى. بيدار بشويد اى ملت! و بيدار بشويد اى روحانيت! و بيدار بشويد اى دانشگاهيان! و بيدار بشويد اى كارگران! اى كارمندان! اى بزرگان! اى كوچكان! اى زنها! اى مردها! بيدار بشويد و اين جريان را خنثى كنيد و نگذاريد ملت شما و مملكت شما انحراف پيدا كند از آن راهى كه شما داريد كه راه اسلام و راه خدا و خط رسول اكرم (ص) است.
امروز بايد دست از تمام اختلافات برداريم، اين يك تكليف شرعى - الهى است
من يك كلمه هم تكرار مىكنم و مكرر گفتهام و آن كلمه براى اشخاصى است كه متصدى امور مملكت هستند از رئيس جمهور تا هر جا كه باشد و هر كس كه باشد و هر ارگانى كه اشتغال به يك كارى در اين كشور داشته باشد، از ارتشىها و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و پاسبانها و همه عشاير و قشرهايى كه از ملت هستند و مشغول خدمت هستند، به همه آنها اين كلمه را مىگويم كه توجه كنيد كه شما را دارند مىكشند به سوى اختلاف. توجه نداريد به اين مطلب مىآيند پيش اين دسته از آن دسته شكايت مىكنند. اشخاصى در مرزها هستند و در آنجاهايى كه جوانهاى ما دارند خون خودشان را مىدهند، مىروند و مىخواهند پاسدارها را از ارتش جدا كنند و ارتش را از پاسدارها و هر دو را از ژاندارمرى و بين خود ارتش قشرهاى مختلفى درست كنند و اختلاف بين خود ارتش هم بيندازند. توجه كنند كه اينهايى كه به عنوان خيرخواهى پيش آقاى رئيس جمهور مىروند و حرفهايى از ديگران مىزنند، اينها شياطينى هستند به صورت انسان و در سيرت شيطان. و آنهايى كه پيش اجزا دولت مىروند، پيش نخست وزير مىروند، پيش ديگران مىروند و از آقاى رئيس جمهور انتقاد مىكنند اينها هم شيطانهايى هستند به صورت انسان و در سيرت شيطان. آنهايى كه مىخواهند بين شماها اختلاف بيندازند، دشمنى ايجاد كنند، مىخواهند كه اين مملكت را به دست غير بسپارند همه شما را از بين ببرند و يك دولتى به دست امريكا يا به دست شوروى در اين مملكت ايجاد كنند. عقل سياسى اقتضا مىكند كه ما امروز با آن اشخاصى كه در رويه هم حتى با ما مخالفت دارند لكن در اصل مقصد با ما موافقند، باملت موافقند مسيرشان مسيرملت است، عقل سياسى اقتضا مىكند كه ما امروز دست از تمام اين اختلافات برداريم تا اين مملكت را آرام كنيم و اين مقصدى اصلى كه ما داريم و آن اينكه اسلام در اين مملكت پياده بشود و جمهورى اسلامى با محتواى حقيقى خودش در اينجا پياده بشود، موفق بشويم انشاءالله. من به همه، به همه آنها عرض مىكنم كه شما دست از اختلافات برداريد اينطور نباشد كه هر كدام در يك اجتماعى كه پيدا كرديد، بر ضد ديگران صحبت كنيد اينطور نباشد كه هر كدام قلم به دست گرفتيد بر ضد ديگران قلمفرسايى كنيد. همه شما اميدوارم كه به اسلام معتقد و به جمهورى اسلامى متعهد باشيد و در اين صورت همه شما مسيرتان يك مسير است ولو عقايدتان در بعضى از امور، رويههاتان اختلاف دارد لكن امروز وقت اعمال رويههاى مختلف نيست. من اين را از همه كسانى كه متصدى امرى هستند، چه آقايانى كه در مجلس هستند و چه
صحيفه نور ج 14 صفحه 125
آقايانى كه در جاهاى ديگر متصدى امر هستند، من به آنها با كمال اخلاص سفارش مىكنم كه اين يك تكليفى است شرعى، الهى و تخلف او خلاف مسير اسلام است.
ما همه پشتيبان ارتش هستيم
ما همه پشتيبان ارتش هستيم و ما همه پشتيبان فرماندهان ارتش هستيم و اگر كسى بگويد كه ملت با ارتش نيست اين يك دروغ واضح است كه شاهدش اين است كه ارتش كه در آنجا دارد خدمت مىكند، تمام مردم اين ملت دنبال او دارند به آنها خدمت مىكنند. آنهايى كه مىگويند ارتش و روحانيت با هم مخالف هستند دروغ مىگويند براى اينكه همين روحانيون عزيزند كه از بلاد مختلف و الان از قم و مشهد دو مركز بزرگ علمى در اينجا حاضرند با تفنگها، كه هم شهيد دادهاند و هم مجروح البته و الان آمدهاند اينجا و بعد هم انشاءالله مىروند و انشاء الله پيروز مىشوند. همه ملت بايد پشت سر ارتش باشد و آنها جبهه را نگهدارى كنند، پاسدارها و پاسبانها و ژاندارمرى و ارتش. همه آنها و ساير قواى مسلح و غيرنظامى و آنها همه در آنجا با هم هماهنگ باشند و ملت هم پشت سر آنها باشد تا اينكه انشاءالله اين جنگ تحميلى به آخر برسد و انشاءالله با پيروزى شماها به پيش برويد. و من به شما و تمام نسلهايى كه بعد از شما و ما خواهند آمد هشدار مىدهم كه ملت و روحانيت، دانشگاه و روحانيت از هم جدا نشوند كه جدا شدن اينها از هم هلاكت ملت و هلاكت اسلام و هلاكت كشور است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:18 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 126
تاريخ: 16/12/59
پاسخ امام خمينى به تلگرام حضرت آيت الله العظمى گلپايگانى در مورد وقايع 14 اسفند
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى گلپايگانى دامت بركاته
پس از اهداى تحيت و سلام، تلگرام جنابعالى كه از نگرانى آن حضرت در قضاياى شوم دانشگاه در روز پنج شنبه 14/12/59 حكايت مىكرد و اصل، تلفنهاى بسيارى در دنباله جنايت منحرفين از اطراف نيز واصل گرديد. به جنابعالى و عموم ملت شريف اطمينان مىدهم كه با خواست خداوند تعالى با اينگونه مخالفتهاى با اسلام، برخورد شديد خواهد شد و به دستگاه قضائى گفتهام كه قضيه را تحقيق و مجرمين را شناسائى و محاكمه كنند و نتيجه را به اينجانب اطلاع دهند تا تكليف آنان به حسب موازين اسلامى معين شود. بايد گروهها و دستههاى منحرف سياسى و غير سياسى بدانند كه من با احساس تكليف، با آنان برخورد اسلامى و حدود اسلامى مىكنم و به شرارتهاى ضد اسلامى خاتمه مىدهم. از جنابعالى اميد دعاى خير دارم. حضرتعالى مردم را دعوت به آرامش فرمائيد.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 127
تاريخ: 16/12/59
تلگرام امام خمينى به آيت الله حاج شيخ بهاءالدين محلاتى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى شيخ بهاءالدين محلاتى دامت بركاته
از قرارى كه شنيده شد جنابعالى در اثر نقاهت در بيمارستان تشريف داريد، اين خبر موجب تاثر گرديد. اينجانب براى صحت و سلامتى آن جناب دعا كرده و شفاى كامل و طول عمر جنابعالى را از خداى تعالى مسئلت مىنمايم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 128
بيانيه امام خمينى خطاب به مردم و مسئولين كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
به اطلاع عموم مىرساند براى صيانت كشور و جمهورى اسلامى در اين موقع حساس و براى حفظ مصالح اسلام و مسلمين مطالب زير ابلاغ مىشود:
1 - معيار در اعمال نهادها قانون اساسى است و تخلف از آن براى هيچ كس چه متصديان امور كشورى و لشگرى و چه اشخاص عادى جائز نيست و متخلف به مردم معرفى مىشود و مورد مؤاخذه قرار مىگيرد. بنابراين دخالت هر يك از مقامات در امور مربوط به مقامات ديگر بر خلاف قانون است و دخالت كننده به مردم معرفى مىگردد.
2 - مقامات فعلى، رياست جمهورى، دولت رياست ديوانعالى، دادستانى كل كشور، مجلس شوراى اسلامى، شوراى نگهبان، قانونى مىباشند و كسى حق ندارد در مصاحبهها و نطقها و رسانهها به يكى از اين مقامات توهين و يا آنان را تضعيف نمايد و متخلف به ملت معرفى و مورد مؤاخذه قرار مىگيرد.
3 - به همان نحو كه آقاى رئيس جمهور را به فرماندهى كل قوا منصوب نمودم، بايد ايشان را به اين مقام بشناسند و فرماندهان قواى مسلح از ايشان بر طبق مقررات اطاعت كنند.
4 - شوراى دفاع به نحوى كه در قانون اساسى است، مأمور مىشود و نمايندگان اينجانب آقاى خامنهاى و آقاى چمران مىباشند.
5 - مسائل دفاع در شورا مطرح و رسيدگى مىشود و پس از تصويب، تصميم در اجرا با فرماندهى كل قواست و قواى مسلح بايد اوامر ايشان را اجرا نمايند.
6 - براى رسيدگى به شكايات نسبت به مسائل جنگ و ساير مسائل مورد اختلاف بين مقامات جمهورى اسلامى، هيأتى تعيين خواهد شد مركب از يك نماينده از طرف رئيس جمهور و يكى از طرف ديگر و يكى از سوى اينجانب كه كوشش در حل شكايات نمايند و رأى اكثريت هيأت مذكور معتبر است و در صورت تخلف يكى از مقامات، بايد متخلف را به مردم معرفى كنند و مورد مؤاخذه قرار گيرد.
7 - چون در سخنرانىهاى رئيس جمهور، نخست وزير، رئيس ديوانعالى كشور، رئيس مجلس شوراى اسلامى، گروههاى منحرف و مخالف با جمهورى اسلامى توطئه كرده و موجب فساد مىشوند،
صحيفه نور ج 14 صفحه 129
اينان تا پايان جنگ تحميلى سخنرانى نكنند. مصاحبههاى سالم و سازنده و ارشادى مانع ندارد.
8 - از آنجا كه روزنامهها و راديو تلويزيون عاملى مهم براى ارشاد يا تفرقه و نفاق هستند، هيأت 3 نفرى فوق، آنها را دقيقاً مورد بررسى قرار مىدهند و در صورتى كه 2 نفر از هيأت مذكور، آنها را مضر تشخيص دهند، مراتب را به مردم ابلاغ و به دادستانى كل كشور اطلاع مىدهند تا به وظيفه قانونى عمل كند.
9 - اكيداً از مقامات رسمى خواستارم تا با كمك يكديگر مشكلات كشور را حل نمايند و برادرانه با يكديگر همكارى نمايند.
10 - ائمه جمعه و جماعات ايدهمالله تعالى در خطبهها و منابر و ساير گويندگان كوشش فرمايند كه آرامش در كشور برقرار باشد و از هر سخنى كه موجب نگرانى مردم و تفرقه شود خوددارى نمايند و مردم را در پشتيبانى از ملت و تمام ارگان جمهورى اسلامى و نهادهاى انقلابى و قواى مسلح و مردمى تشويق فرمايند.
والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 130
تاريخ: 25/12/59
بيانات امام خمينى در جمع بانوان عضو مؤسسه 12 فروردين قم
نقشه اين بود كه با توطئه كشف حجاب، فاسد كنند جامعه را
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بر شما بانوان معظم كه با نصيحتهاى خودتان مىخواهيد ما را به راه راست واداريد. درود بر بانوان سراسر كشور كه در اين نهضت شريف، معلم مردان بودند و حالا هم به همان نحو باقى ماندند. ايادى اجانب، اين قشر محترم كه ساختمان صحيح كشورها به دست تواناى آنها بجاست كوشيدند كه از شما بانوانى كه بايد ايران را بسازيد و بايد مردان را بسازيد عروسكهائى درست كنند و دست ملعبههاى فاسد بسپارند و بحمدالله موفق نشدند. نقشه اين بود كه اين قشر موثر كه از دامن آنها زنان و مردان موثر تربيت مىشود طورى كنند كه اطفال خودشان را از دامنهاى خودشان برانند و در جاهاى ديگرى كه اطفال در آنجا جمع مىشوند انباشته كنند و شما را از مهر مادرى و آنها را از سرپرستى مادرانشان جدا كنند كه نتوانند اين افرادى كه بايد در دامنهاى شما تربيت بشوند، از شما جدا بشوند و نتوانند براى كشور خودشان و براى اسلام عزيز عمل كنند. نقشه اين بود كه با توطئه كشف حجاب مفتضح در زمان قلدر نافهم، رضاخان، اين قشر عزيز را كه جامعه را بايد بسازند تبديل كنند به يك قشرى كه فاسد كنند جامعه را و اين نقشه نه اختصاص به شما بانوان داشت بلكه جوانان مرد را هم همين طور بكشانند به مراكز فساد و آنطور كه مىخواهند آنها را تربيت كنند كه اگر چنانچه كشورشان به دست هر كس بيفتد بىتفاوت باشند يا مؤيد.
اگر اين نهضت و انقلاب اسلامى هيچ نداشت جز اين تحولى كه در بانوان و در جوانان ما پيدا شد اين يك امرى بود كه كافى بود براى كشور ما، اينهائى كه در گوشه و كنار به گوش اشخاص مىخوانند كه اين انقلاب كارى انجام نداد اينها اشخاصى هستند كه اين تحولى كه در شما پيدا شده است چون مضر به حال آنها و قدرتهاى چپاولگر است اين را چيزى حساب نكنند و با تبليغات سوءشان بخواهند به شما بباورانند، باور بياورند كه چيزى نشده است. چه بهتر از اين كه در يك همچو جلسهاى كه شما بانوان هستيد و فعاليت اخلاقى و زحمتهاى همه جانبه براى مستمندان و براى آوارگان مىكشيد، از اين تحول بهتر چه؟ اگر در رژيم سابق بود، نه اين اجتماعات بانوان بود و نه اين فعاليت همه جانبه آنها كه نيمى از جمعيت در ايران هستند و اين نيم آن نيم ديگر را هم تربيت مىكند، نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است براى اينكه زنان، بانوان علاوه بر اينكه خودشان
صحيفه نور ج 14 صفحه 131
يك قشر فعال در همه ابعاد هستند قشرهاى فعال را در دامن خودشان تربيت مىكنند. خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه كس بالاتر است و اين امرى است كه انبيا مىخواستند و مىخواستند كه بانوان قشرى باشند كه همه آنها تربيت كنند جامعه را و شيرزنان و شيرمردانى به جامعه تقديم كنند، لكن آنهائى كه مىخواهند اين كشور را از همه مواهب محروم كنند، از مواهب اسلامى، اخلاقى، اعمال صالحه و آنها را به مراكز فساد بكشانند، آنها هستند كه الان كه شما وارد شديد در جامعه و خدمت به جامعه، مىبينند كه نقشههاى آنها نسبت به بانوان و نسبت به مردان باطل شده است. از اين جهت فرياد آنها بلند است كه چيزى نشده است و اين زمان مثل زمان رژيم سابق است و هيچ تغييرى با زمان رضاخان و پسرش نكرده، اينها تبليغاتى است كه برخلاف آن چيزى كه مشاهد است براى همه بانوان سرتاسر كشور و مردان سرتاسر كشور كه آن تحولى كه در انسانها پيدا شده، و آن ارزشى كه امروز در كشورهاى اسلامى و خصوصاً در كشور ايران پيدا شده است اين است كه در رژيم سابقشان و مرتبت عبارت از آرايش مهوع و لباسهاى كذا و منزلگاههاى كذا بود و امروز ارزش، ارزش انسانى است، ارزش اخلاقى است، ارزش انسانى است كه به واسطه همين تحول در قشر بانوان ديگر آنهائى كه با آرايشهاى فاسد و لباسهاى فاخر مىخواستند فخر فروشى كنند در بين جامعه نسوان ما محكومند و خجالت زدهاند. آن روز بانوان اسلامى ما خجلت مىكشيدند كه با لباس اسلامى و لباسى كه در او مراعات شده باشد، طبقات ضعيف هم اگر اين كار را مىكردند، خجالت مىكشيدند در بين قشرهاى فاسد مرفه بروند. امروز امر بعكس است و يكى از اين اشخاصى كه داراى آنطور كارهاى فاسد و آرايش فاسد و خودنمائىهاى مفسد بودند آنها احساس شرم مىكنند در بين شما. اين تحول يك تحولى است كه بالاترين تحول است در جامعه، جامعه ما از بانوان زمان يعنى بعضى بانوان زمان محمدرضا و رضا برگشتند به يك بانوانى كه زينب گونه شدند و تابع فاطمه. آن روز تابع آرايش اروپائى بودند و بايد از اروپا طرح لباس بيايد امروز تابع مكتب هستند و آنچه اسلام بپسندد مقبول است و اين يك تحولى است كه بالاترين تحولات است در جامعه ما. نگه داريد اين تحول را، توجه كنيد به اينكه دستهاى فاسد و قلمهاى فاسد و گفتارهاى فاسد شما را به اغفال نكشاند و شما را برنگرداند به حال سابق. اين راه را شما ادامه بدهيد و تودههاى ميليونى مردان ما هم ادامه بدهند و مىدهند و تودههاى ميليونى بانوان ما هم ادامه بدهند و مىدهند و هيچ توجه به صحبتها و قلمها و سخنرانىهائى كه مىشود نكنيد و خودتان مستقل فكر كنيد و تابع افكار ديگران نباشيد و خودتان براى كشور خودتان كوشش كنيد كه مفيد باشيد و شما هدايت كنيد مردان را و هدايت كنيد و نصيحت كنيد دولتمردان را، شما مادران خوبى براى اطفال باشيد و ناصحان خوبى براى جامعه و زحمتكشان خوبى براى مستمندان، و هستيد بحمدالله. شما جامعهاى كه در سرتاسر كشور الان مشغوليد براى همه امورى كه كشور ما احتياج به آن دارد، سرپرستى اطفالى كه بىپناه هستند و خدمت به مستمندان و رفتن پيش آوارگان و مستمندان و دلجويى كردن از آنها، اين خدمت ارزشمند است و پيش خداى تبارك و تعالى بسيار ارزش دارد.
صحيفه نور ج 14 صفحه 132
بايد اختلافات از بين برود و اخلاق اسلامى انسانى را در تمام قشرها توسعه بدهند
و خداوند شما را و همه بانوان را و همه مردان را هدايت كند كه به همين راه مستقيمى كه شماها مىرويد آنها هم بروند و همان راه صحيحى كه بدون غل و غش و بدون هواى نفس شماها دنبال كرديد قشرهايى كه در ايران هستند، همه همان راه را بروند، و شما و همه ملت توجه كنيد كه اين صحبتهائى كه مىشود و اشتباهاتى كه گاهى از دولتمردان مىشود اينها آنقدر چيزى نيست كه به جمهورى اسلامى ما لطمه وارد كند و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه زوردتر بين قشرهائى كه اختلاف بينشان هست چه در بالا و چه در توده جمعيت اين اختلافات از بين برود و همه با هم دنبال اين باشند كه اين كشور را به راه مستقيم هدايت كنند و اين كشور را آباد كنند و اخلاق اسلامى انسانى را در تمام قشرها توسعه بدهند. من سفارشم به تمام قشرهاى ملت از بانوان گرفته تا جوانان و مردان اين است كه شما راجع به اين مسائلى كه در ايران طرح مىشود فكر نكنيد كه بايد حتماً شما هم اختلاف با هم پيدا بكنيد. اختلافات رده بالا رفع مىشود انشاءالله و شماها هم دامن به اختلاف نزنيد، دامن زدن شما به اختلافات باعث مىشود كه ردههاى بالا هم اختلافاتشان را نتوانند حل كنند. و اما اگر چنانچه تودهاى مردم با هم باشند و گوش به مسائلى كه در ردههاى بالا طرح مىشود ندهند و خودشان توجه كنند كه با وحدت كلمه مىتوانند اين جامعه را به سعادت خودش برسانند و اختلاف كلمه شايد خداى نخواسته موجب اين بشود كه عنايت خاص خدا كه به شما سايه افكنده بود يك وقت خداى نخواسته برداشته بشود و كشور شما آن شود كه در سالهاى طولانى مبتلاى به آن بوديد. اگر چنانچه اختلافاتى بين طبقات افراد باشد و اين اختلافات موجب شود كه خداى نخواسته در جنگ مغلوب شويم يا خداى نخواسته طول بكشد حل اين مشكل، اين گناهش به گردن آنهائى است كه دامن به اختلافات مىزنند و تشنج در كوچه و بازار ايجاد مىكنند. مسلمين، مؤمنين معتقدين به خداى تبارك و تعالى مجال ندهند به اين قشرهائى كه در بين مردم هستند و از تفالههاى رژيم سابقند و همين طور از اشخاصى كه در بين اينها هستند از فاسد و مفسد، اگر چنانچه به اينها گوش بدهند، اينها مىخواهند شما را به دامن غرب يا به دامن شرق بكشانند بيدار باشيد كه اختلافات را خودتان رفع بكنيد. و اگر اختلافى هست، آنها را موعظه كنيد كه دست از اختلافات بردارند و من از خداى تبارك و تعالى سعادت ملتهاى اسلامى و سعادت شما بانوان و همه بانوان اسلام و سعادت همه قشرهاى ملت را مىخواهم و از خداى تبارك و تعالى پيروزى لشكر اسلام و قواى مسلحه اسلام را بر قواى كفر مسألت مىكنم. خداوند شماها را سعادتمند كند و در خدمت به همنوعان خودتان توفيق دهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 133
تاريخ: 28/12/59
بيانات امام خمينى در جمع رئيس و نمايندگان مجلس شوراى اسلامى
امروز تمام ملت ما در صحنه گرفتارىها و در صحنه جنگ حاضرند و خود را در جبهه مىبينند
بسم الله الرحمن الرحيم
البته در اين سالى كه به ما گذشت ماجراهاى زياد، گرفتارىهاى زياد براى ملت ما رخ داد ولى من به نظرم مىرسد تا گرفتارىها نباشد، سختىها نباشد، جنگها نباشد و كشتار دادنها و ساير اثرات آن نباشد، انسان از آن خمودى و از آن راحت طلبى كه در ذاتش هست بيرون نمىآيد. البته جنگ و لو احق آن بسيار ناگوار بود براى ملت ما لكن درازاى او جوانهاى ما آنهائى كه در جبههها مىگذرانند و مردمى كه جنگ را لمس مىكنند، آنچنان مقاومتى از خودشان به خرج دادند كه متوقع نبود، و اين از بركات زحمتها و ناگوارىها و جنگ ولو احق جنگ بود. اگر در يك رژيم هائى كه ملت شركت نداشتند با دولت در همه امور و حاضر در صحنه نبودند در همه گرفتارىها و زحمتها، جنگى واقع مىشد، فقط در يك كنارى بود، بدون اينكه تحركى از خود ملت و جوانهايى كه احتياج به تحرك دارند واقع مىشد و اين جنگ بىفايده بود. و اما امروز كه تمام ملت ما نه فقط جوانها و آنهائى كه در جبههها هستند، بلكه پيرمردها و پيرزنها و دختر بچههاى نابالغ در صحنه گرفتارىها و در صحنه جنگ حاضرند و همه خود را در جبهه مىبينند. من وقتى كه در تلويزيون مىبينم اين بانوان محترم را كه اشتغال دارند به همراهى كردن و پشتيبانى كردن از لشكر و از قواى مسلح ارزشى براى آنها در دلم احساس مىكنم كه براى كسى ديگرى نمىتوانم اينطور ارزش قائل بشوم. آنها كارهائى كه مىكنند يك كارهائى است كه دنبالش توقع اينكه يك مقامى داشته باشند يا يك پستى را اشغال كنند يا يك چيزى را از مردم خواهش كنند هيچ اين مسائل نيست، بلكه سربازان گمنامى هستند كه در جبههها بايد گفت مشغول به جهاد هستند و ما اگر فايدهاى از اين جمهورى اسلامى نداشتيم، الا همين حضور ملت به همه قشرهايش در صحنه و نظارت همه قشرها در امور همه، اين يك معجزهاى است كه جاى ديگر من گمان ندارم تحقق پيدا كرده باشد و اين يك هديه الهى است كه بدون اينكه دستهاى بشر در آن دخالت داشته باشند، خداى تبارك و تعالى به ما اعطا فرموده است. و ما بايد قدر اين نعمت را بدانيم و اقتدا كنيم به اين زنها و بانوان و بچههاى پشت جبهه و آنهائى كه در خود شهرهاى مخروبه نيمه مخروبه حاضرند. ماها بايد از اينها اخلاق اسلامى و ايمان و توجه به خدا را ياد بگيريم. ماها
صحيفه نور ج 14 صفحه 134
ممكن است كه كارهائى كه حتى خيلى هم مفيد است، براى جامعه بكنيم، لكن براى خودمان مفيد نباشد. ممكن است كه ماها كارهائى انجام بدهيم كه به صلاح جامعه است و جامعه از آن استفاده كند و جامعه را به پيش ببرد، لكن ما را به عقب ببرد و در پيشگاه خداى تبارك و تعالى نه اينكه اجرى نداريم، بلكه انحطاط پيدا بكنيم.
ما بايد از اين قشرهاى تودهاى مردم كه بىتوقع به كشور خدمت مىكنند و به همه شما هم دارند خدمت مىكنند به آنها اقتدا بكنيم و خودمان را اصلاح بكنيم. اگر ما هم آن روحيه را پيدا مىكرديم آنوقت كارهامان همه يك وجهه پيدا مىكرد، و افراد اگر كارهايشان به وجهه واحد باشد يعنى مقصد خدا باشد توجه به او، انسان را وادار به كار بكند، هيچ اختلافى متصور نيست. تمام چيزهائى كه بشر به آن مبتلا هست اينها از خود آدم است. تمام يعنى كارهائى كه به دست بشر انجام مىگيرد بلكه كارهائى هم كه از غيب به ما وارد مىشود، چه بسا اينهمه زلزلهها و سيلها و طوفانها براى اين باشد كه ما خودمان را اصلاح نكرديم. ما اگر چنانچه خودمان را اصلاح كنيم و اينهائى كه مؤثرند در بين تودهها، اينهائى كه مردم نظر مىكنند ببينند كه اينها چه مىكنند آنها هم تبعيت كنند. ما اگر آن اشخاصى كه مورد توجه مردمند و مردم اعمال آنها را و اقوال آنها را تحت نظر دارند، اگر چنانچه وجهه واحد باشد، شما كه صحبت مىكنيد براى خدا باشد، او هم كه مىشنود براى خدا باشد، او كه مىنويسد، او هم همين طور، هيچ اختلافى نخواهد واقع شد. اگر اختلاف نظر هم باشد، با طرز الهى حل مىشود، نه با طرز شيطانى. عمده اصلاح همان مركز خود است. همه مصيبتهاى ما از خود ماست، و بايد اصلاح از خود ما شروع بشود. من توقع نداشته باشم كه خودم اصلاح نشده بخواهم ديگرى را اصلاح كنم. اين خيال باطل است. اگر چنانچه خود آن گوينده اصلاح شده باشد، مىتواند ديگران را اصلاح بكند.
يكى از ادله محكم اثبات كمال مطلق، همين عشق بشر به كمال مطلق است
و اين بشر يك خاصيتهائى دارد كه در هيچ موجودى نيست، منجمله اين است كه در فطرت بشر طلب قدرت مطلق است، نه قدرت محدود، طلب كمال مطلق است، نه كمال محدود. علم مطلق را مىخواهد، قدرت مطلقه را مىخواهد و چون قدرت مطلق در غير حق تعالى تحقق ندارد، بشر به فطرت حق راخواهد و خودش نمىفهمد، يكى از ادله محكم اثبات كمال مطلق همين عشق بشر به كمال مطلق است. عشق فعلى دارد به يك كمال مطلق نه به توهم كمال مطلق، به حقيقت كمال مطلق. عاشق فعلى بدون معشوق فعلى محال است. در اينجا توهم و ساختن نفسى تاثير ندارد براى اينكه فطرت دنبال واقعيت كمال مطلق است نه دنبال يك توهم كمال مطلق، تا كسى مىگويد بازيخورده است. فطرت بازى نمىخورد. در فطرت همه بشر اين است كه كمال مطلق را مىخواهد و براى خودش هم مىخواهد و همه بشر انحصار طلب است، كمال مطلق را مىخواهد كه خودش داشته باشد و اين كمال مطلق آنجائى كه همه پيدا بكنند يك مىشوند، متعدد نيست تا اينكه آنجا ديگر انحصار باشد همه يك است. شما تصور كنيد كه اگر يك نفر، فرض كنيد حكومت يك شهرى باشد در قلبش راضى نيست
صحيفه نور ج 14 صفحه 135
براى اينكه مىبيند كه دلش مىخواهد كه حكومت يك استان باشد وقتى استاندار شد باز راضى نيست دلش مىخواهد كه تمام يك كشور در دست او باشد، بعد كه به دستش آمد راضى نيست مىخواهد كه كشورهاى ديگر هم تحت سلطه او باشد شما مىبينيد كه الان اين دو قدرتى كه در عالم هست، در زمين است اين دو قدرت هيچ كدام راضى به آن ابرقدرتى خودشان نيستند. دولت آمريكا مىخواهد كه روسيه شوروى نباشد و خودش باشد، شوروى هم مىخواهد كه آمريكا نباشد و خودش باشد و توهم اين را مىكنند كه كافى است برايشان و حال اينكه اگر تمام زمين را به يكى بدهند مىرود دنبال اينكه ندارد، قانع نمىشود به آنچه دارد دنبال آن چيزى است كه ندارد براى اينكه عشق به كمال مطلق دارد عشق به قدرت مطلقه دارد اگر تمام عالم را، تمام اين كهكشانها و تمام اين سيارات و ثوابت و هر چه هست در تحت سلطه يك نفر بيايد باز قانع نمىشود براى اينكه اينها كمال مطلق نيست، تا نرسد به آنجائى كه اتصال به درياى كمال مطلق پيدا نكند و فانى در آنجا نشود برايش اطمينان حاصل نمىشود بذكر الله تطمئن القلوب نه به رياست جمهورى و نه به نخستوزيرى و نه به قدرت قدرتهاى بزرگ و نه به دارابودن همه ملك و ملكوت، آنى كه اطمينان مىآورد و نفس را از آن تزلزل كه دارد و خواهش كه دارد بيرون مىآورد، آن ذكر الله است، نه ذكر الله به اينكه در لفظ، ما لا اله الا الله بگوئيم ذكر الله كه در قلب واقع مىشود ياد خدا، توجه به او بذكر الله تطمئن القلوب و بعد در آيات ديگر مىفرمايد كه يا ايتها النفس المطمئنه، ارجعى الى ربك راضية مرضية فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى اگر انسان بخواهد خصوصيات اين آيه شريفه را اين آيات شريفه را بگويد طولانى است لكن من يك اشاره به آن مىكنم و آن اينكه آن توجه به نفس مطمئنه است يعنى آن نفسى كه ديگر هيچ خواهشى ندارد رسيده است اينطور نيست كه حالا نخستوزير شده مىگويد اين كم است بايد رئيس جمهور بشوم، رئيس جمهور شده است مىگويد اين كم است من بايد رئيس جمهور كشورهاى اسلامى باشم، اينجا رسيده مىگويد اين كم است، به هر جا برسد كماست. تمام عالم را اگر يك لقمه كنند و به دست او بدهند وقتى فكر مىكند مىبيند نقيصه دارد، خواهش غير اين است، آنوقت مطمئن مىشود كه به كمال مطلق برسد. كمال مطلق آن وقتى است كه يا ذكر او باشد غير او نباشد در كار. توجه به رياست، توجه به سلطنت، توجه به عالم ماده توجه به عالمهاى ديگر به غيب به شهادت هيچ نباشد، ياد منعطف شده باشد به ياد خدا آنجا نفس مطمئن مىشود آنوقت است كه مورد اين خطاب واقع مى شود كه يا ايتها النفس المطمئنه اى نفسى كه به آنجا رسيدى كه مطمئن شدى، از لغزش بيرون رفتى و توجه ندارى به جاى ديگر يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك حالا ديگر هيچ جا ديگر براى تو نمىشود تو راجع شو برگرد به خداى خودت، ربك، رب، نفس مطمئنه فادخلى فى عبادى نه عباد الله، عباد صالحين، هيچ نه عبادى با اين ريزهكارى، وقتى كه واقع شدى در اينكه در عباد واقع شدى آنوقت فادخلى جنتى نه الجنته، آن جنت مال ديگران است آن جنت با همه عرض و طولش مال عباد صالح است عبادى نيست مال عبادى آنچه ديگر هيچ نيست جز عبادت آن هم عبادت هو وقتى آنجا رسيدى، ادخلى جنتى جنت لقاء ، جنت ذات نه جنت ديگران، جنت شما هم كه انشاءالله همه وارد بشويد در آن جنت با
صحيفه نور ج 14 صفحه 136
اين جنت فرق دارد. آن جنت عباد صالح، عباد الله الصالحين است، اما اين جنتى است، جنتى كه انتساب به هيچ چيز ندارد الا به هو. آن وقت نفس مطمئنه وارد شده است در يك منبع نور، در يك كمال مطلق و رسيده است به آن چيزى كه عاشق او بود، به هيچ چيز عشق ندارد خيال مىكند قدرتهاى بزرگ خيال مىكنند كه اينها قدرت رسيدن به زمين و هر چه در اينهاست كافىشان است. دليل بر اينكه كافى نيست مىبينيد كه در فطرت همه هست كه يك قدرتى من داشته باشم كه هيچ محدود به حدى نباشد اگر به آن بگويند كه خوب حالا همه قدرت ملك و ملكوت را دارى لكن يك قدرت ديگرى هم هست، مىخواهى يا نمىخواهى جواب مثبت است. هيچ كس نيست كه بگويد همه قدرتهائى كه در عالم هست، عالم ملك و ملكوت و جبروت هست هر چه كه هست به تو دادم و تو فرمانفرماى عالم ملك و ملكوت شوى لكن يك چيز ديگرى هست بالاتر از اين مىخواهى يا نه نمىخواهى؟ مىگويد مىخواهم فطرت انسانى مىگويد مىخواهم، هيچ كس از شما و هيچ كس نيست كه وقتى عرضه به او داشتند بگويد من نمىخواهم. يك كسى عالم به همه علوم دنيا و آخرتى هست تمام علوم در اين محفظهاش موجود است، به او بگويند يكى علوم ديگرى هم در يك عالم ديگرى هست آن را مىخواهى يا همين بس است ديگر هيچ فطرتى نيست كه بگويد بس است. مىگويد ايكاش كه بود، ايكاش كه به ما مىرسيد. آنجائى كه تمام مىشود و ايكاشها تمام مىشود؟ آنجائى است كه انسان به علم مطلق برسد و فانى بشود اين قطره در آن دريا، پس شما كه در اين عالم هستيد و خيال مىكنيد كه من اگر فلان را داشتم كافى بود بدانيد كه كافى نيست، ممكن است كه آن چيزى را كه شما تخيل مىكنيد كه مىخواهيد آن يك چيزى باشد يك نفر آدم عادى مى گويد يك خانهاى داشته باشيم و يك زندگى مثلاً بخور و نميرى تا نرسيده است خيال مىكند اين را مىخواهد همچنين كه رسيد او يك چيز بزرگترى را مىخواهد تا نرسيدند به آنكه رياست جمهورى بهتان برسد مىگوئيد كه اين را مىخواهم، همچى كه رسيديد به اينجا مىبينيد نه اين نيست آنيكه من مىخواهم اين نيست بالاتر را مىخواهيد آن هم كه رفته بالاتر شما مىبينيد كه الان فرض كنيد كه رئيس جمهور آمريكا نصف قدرت اين سياره را دارد و خيال مىكند كه اينكه كم است آنيكه من مىخواهم اين نيست خيال مىكند كه اگر شوروى را هم شكست بدهد و منزوى كند و همه اين سياره در تحت قدرت او بيايند بس است اين نمىفهمد كه اينجور نيست، اين نمىفهمد كه عاشق خداست نه عاشق دنيا، دليل اين است كه وقتى رسيد به آنجا مىبيند كافى نيست اگر به او گفتند در سياره مشترى هم يك چيزهائى هست مىخواهى به او برسى هيچ ممكن نيست كه بگويد نه، مىگويد آرى. هيچ سير نمىشود انسان. دنبال اين نباشيد كه خيال كنيد ما رسيديم به اينجا خوب، خوب است الحمدلله. اختلافاتى كه پيدا مىشود براى همين است كه اشتباهاتى هست. اشتباه در مقصد است مقصد فطرت را نداريم ما نديديم ما نمىدانيم ما كتاب فطرت را نخواندهايم، ما چون آشنا به كتاب فطرت نيستيم خيال مىكنيم كه ما مىخواهيم كه برسيم به يك قدرتى و در انحصار ما باشد اين قدرت، وقتى رسيديد مىبينيد آنكه من مىخواستم اين نيست در دل باز آشفتگى هست و آشفتگى رو به تزايد هم مىشود يعنى الان اگر كه فرض كنيد كه به فلان رئيس
صحيفه نور ج 14 صفحه 137
جمهور آمريكا بگويند به اينكه خوب شما چه مىخواهيد، عاشق چه هستيد، ميل داريد چه بكنيد، همش اين است كه شوروى كه يك خارى در چشم من است اين نباشد. به آن هم بگويند چى؟ مىگويد، آمريكا يك خارى در چشم من او نباشد. نمى فهمند اينها كه نهآن قدرت آمال است نهآن قدرت يك چيز ديگر است. در تمام فطرتها بلا استثنا - تمام فطرتها بىاستثنا - عشق به كمال مطلق است عشق به خداست، عذاب براى اين است كه ما نمىفهميم. ما جاهليم عوضى مىگيريم مسائل را اگر روى همين فطرت ما پيش برويم به كمال مطلق مىرسيم اينكه انسان را معذب خواهد كرد اين است كه كمال را عوضى گرفته است. خيال مىكند كمال رئيس شدن است رئيس اداره شدن است. رئيس اداره كه مىشود، مىبيند اينكه كم است اداره چه است رئيس يك كشور شدن است وقتى رسيد سراغ كشور ديگر آن هم وقتى رسيد مىرود سراغ ديگرى همه عالم را به او بدهند باز سير نمىشود براى اين است كه كمال مطلق آرزوى انسان است فطرت انسان فطرت الله التى فطر الناس عليهاً كه اين فطرت توحيد است فطرت كمال مطلق است تا آنجا نرسيد هى مىخواهيد، دنبال يك گمشدهاى شما هستيد عوضى مىگيريد آن گمشده را، ماها همه عوضى مىگيريم. هر كس خيال مىكند اينكه آن چيزى كه ديگرى دارد كاش مال من بود وقتى پيش ديگرى مىرود مىگويد آن چيزى كه آن دارد كاش پيش من بود هر دوشان هم برسند به آن مطلب مىبينند نه اين آن نبود دنبال چيزى شما هستيد كه آن كمال مطلق است يعنى همه در فطرتشان خداست و اين اثبات مىكند كه يك همچو كمال مطلقى تحقق دارد. عشق فعلى محال است بىعاشق فعلى، بىمعشوق فعلى از ادله محكم نبوت كمال مطلق است پس اينقدر دنبال اين ورق و آن ورق و اين جبهه و آن جبهه و اين طرف و آن طرف نگرديد. زحمت ندهيد خودتان را شما سير نخواهيد شد دنبال اين برويد كه شما را يك چيزى كه شما را شاداب كند، مطمئن كند نفس شما را. هر چه زيادتر دستتان بيايد تزلزل زيادتر مىشود. انسان فطرتش اين طورى است. چون كمال مطلق را مىخواهد، عوضى گرفته است وقتى كه اينجا را گرفت مىبينند اين نيست، يك چيز زيادترى من مىخواهم ديگر رئيس جمهور آمريكا ديگر قانع نيست به اينكه يك كشور، دو تا كشور، ده كشور مال او باشد. شما قانعيد كه يك اداره ديگرى را دستتان بدهند چون حالا نمىدانيد كه، اما وقتى اگر هر يك از شما را به جاى رئيس آمريكا بگذارند يا شوروى بگذارند همان آشوبى كه زيادتر الان در دل آنها هست و در دل شما شعلهاش كمتر است همان آشوب در قلب شما زيادتر مىشود و اگر همه دنيا را به شما بدهند آشوب زيادتر خواهد شد، تزلزل زياد مىشود آنى كه انسان را از تزلزل بيرون مىآورد آن ذكر خداست، ياد خداست كه تزلزلريخته مىشوند، اطمينان پيدا مىشود، وقتى اطمينان پيدا شد و ذكر خدا و ياد خدا شد آنوقتى است كه مخاطب مىشود به اين خطاب يا ايتها النفس المطمئنه در روايتى است كه خطاب به حضرت سيدالشهداست آنوقت است كه به شما مىگويند كه فادخلى فى عبادى نه فى عبادالله نه فى عبادات ديگر، فى عبادى همان يك عنايت خصوصى است مال خودم، اين بشر مال خودش است وقتى اينطور شد جنتش هم، فرق دارد با جنتهاى ديگر. شما خيال نكنيد كه بهشت شماها و ماها مثل بهشت رسول الله است خير، آن وضع
صحيفه نور ج 14 صفحه 138
ديگر است، جنتى است، الجنه مال همه انشاءالله، لكن وقتى به آنجا رسيد جنتى است ديگر، ديگر دل جاى ديگر نمىرسد پس دنبال چه مىگرديد شماها كه با قلمتان با زبانتان، با چهتان كوشش مىكنيد كه مثلا يك چيزى دستتان بيايد شما خيال مىكنيد كه درست مىشود مطلب دستتان كه آمد ديگر مطمئن مىشويد نه وقتى دستتان آمد زيادتر متزلزل مىشويد نگرانىها بيشتر مىشود براى اين درويشى كه يك گوشهاى نشسته و فرض كنيد كه يك لقمه نانى پيدا مىكند تشويش خاطر كمتر است از رئيس جمهور آمريكا. او تشويش خاطرش زيادتر است نا آسودهتر است، متزلزلتر است، نگرانتر است. انسان خودش حجاب است اگر خودتان را از بين برداشتيد تمام نگرانىها تمام مىشود كارى بكنيد نگرانىها رفع بشود نه زياد كنيد نگرانىها را. هر چه برويد جلو نگرانىها زياد مىشود كارى بكنيد كه اين پردههائى كه بين شما و بين خداى تبارك و تعالى است اينها ريخته بشود و پرده بزرگ خودتان هستيد، انسان خودش حجاب است، تو خود حجاب خودى. فكر بكنيد بخواهيد اطمينان قلبى پيدا كنيد، بخواهيد آسايش داشته باشيد نه تزلزل و نگرانى انسان در همين دنيا هم اين نگرانىها، تو جهنم انسان را نگه مىدارد اين نگرانىهائى كه براى انسان است اينها يك بعدى از جهنم است كوشش كنيد اين نگرانىها رفع بشود، رفع شدن نگرانىها به اين نيست كه يك پست اگر داريد دو تا داشته باشيد، نه اضافى نگرانى است. كارى بكنيد كه اين وحشت نفسى كه در انسان هست، اين نگرانى و اين چيزهائى كه دنبال اين خودخواهىهاست، اينها رفع بشود، خودتان را از بين برداريد خودتان حجابيد اگر خودتان را از بين برداشتيد تمام نگرانىها تمام خواهد شد. همه اين نگرانىها را آدم خيال مىكند كه من دارم كوشش مىكنم و مىخواهم در اين پست باشم. براى خدا مىخواهم اين كار را بكنم اين خيالاتى است كه انسان مىكند، انسان چون خودش را خيلى دوست دارد، خيال مىكند كه هر كارى كه مىكند خوب است و هر كارى كه مىكند براى خداست، لكن اگر خودش را عرضه كند به يك كسى كه خدا را مىشناسد، آنوقت به او مىفهماند كه نه كار تو براى خودت بوده همه كارها براى خودت است اگر رسيدى به آنجائى كه اين خود را كنار بگذارى و كار بكنى اين كار را براى خود نيست قهراً وقتى خود نباشد ديگر نزاع هم نيست دعوا هم نيست. انبيا با هم نزاع نداشتند، همه انبيا اگر جمع بشوند در يك جائى با هم هيچ اختلافى ندارند براى اينكه وجهه، وجهه واحد است و خود كنار رفته است ديگر خودى در كار نيست. جزنا و هى الخامده اين در روايتى است كه مىفرمايد كه ما از اين صراط اين صراط را مىگويند كه در متن جهنم است يعنى رو نيست كه اينكه آب از زيرش مىرود وسط است مثل يك پلى كه وسط آب غرق شده باشد پل در آن، صراط محيط هست جهنم بر صراط و شما بايد از آنجا عبور كنيد نه اينكه آن بالا هست و ما مىافتيم تويش خير، وسط است اگر چنانچه توانستيد عبور كنيد. مؤمن وقتى كه مىخواهد عبور كند عبور بايد بكند، جهنم هم هست برايش لكن جهنم صدا مىكند كه نور من را دارى از بين مىبرى زود رد شو. در روايات ماست كه انبيا، كه ائمه عليهم السلام فرمودهاند اين راجع به همه اولياست ديگر، كه ما از
صحيفه نور ج 14 صفحه 139
صراط گذشتيم در صورتى كه خاموش بود جهنم جز ناوهى الخامده براى اينكه اين خمود از خود شروع مىشود وقتى جهنم در خود آدم خامد است آن جهنم هم برايش خامد است آن جهنمى كه به ما مىرسد آنى است كه از خودمان درست كرديم هيچ چيز ما نمىبينيم اضافه از آنكه خودمان كرديم، ذلك بما كسب ايديكم ما خودمان درست كرديم جهنم، در روايت است كه پيغمبر اكرم وقتى به معراج رفتند ديدند كه در بهشت يك دستهاى هستند كه مشغول كار هستند گاهى هم مىايستند گاهى هم مشغول مىشوند سؤال كرد از جبرئيل كه اينها چه است قصه چه است؟ گفته بود اينها اعمال مردم است وقتى كه اينجا مىرسد مصالح هست اينها عمل مىكنند وقتى آنها از كار باز مىمانند اينها هم رها مىكنند هيچ چيز از خارج به شما نمىرسد هر چه هست از خود شماست و كوشش كردند انبيا و خداى تبارك و تعالى همه انبيا را فرستاده براى اينكه شما را از اين ورطه نجات بدهد از اينكه خودتان داريد درست مىكنيد از اينكه خودتان مهيا كرديد براى آن عالم. همه انبيا آمدهاند كه ما را نجات بدهند از اين چيزى كه خودمان با دست خودمان درست كرديم و كم مؤفق شدند كه هواهاى نفسانى ما غلبه كرد بر دعوتهاى آنها. مقصودم از اين مزاحمت اين بود كه گمان نكنند ابرقدرتها و گمان نكنند دولتمردها و گمان نكنند هيچ كس از افراد كه من قانعم به اينكه حالا بشوم فلان رئيس. آشوبى كه در قلب شماست بيشتر مىشود حالائى كه اين حد را داريد اگر به آن يك قدرى توجه كنيد و قانع بشويد آشوب هست اما كم است وقتى هر چه زيادتر شد آشوب زيادتر مىشود، نگرانىها زيادتر مىشود پس چرا انسان دست و پا بزند براى زياد كردن آشوب خودش براى اينكه ناراحتى خودش را زياد بكند دست و پا بزند براى اينكه مثل عنكبوت تار دور خودش بتند تمام كارهائى كه ما مىكنيم مثل همين عنكبوتها در آن عالم ظاهر مىشود كه ما خودمان داريم با دست خودمان خودمان را به بند مىكشيم چرا مىخواهيد اين مقام را پيدا كنيد كه اين مقام براى شما يك چيزى است كه صورتش مشوه است در آنجا. چرا دنبال اين هستيد كه زحمتهاى خودتان را زياد كنيد؟ سلمان هم حكومت مدائن بود وقتى سيل آمد و زلزله آمد سيل آمد، سيل آمد، پوستى كه زيرش بود برداشت رفت بالا گفت نجعل مخففون من چيزى ندارم كه آب ببرد يك پوستى هست آن هم برداشتم، حاكم آنجا بود. اما آنهائى كه زياد كردند، روى هم گذاشتند، روى هم گذاشتند، چه اموال دنيا را روى هم گذاشتند و چه رياستها را روى هم گذاشتند آنجا آنهائى هستند كه در آن عالم گرفتارىشان زياد است و چرا ما اينقدر زياد كنيم گرفتارىها را. براى نجات اسلام از شر اين قدرتها همه كوشش كنيم ما براى اين ملت عمل بكنيم ما تمام هممان را صرف كنيم كه اين كشورى كه به اين حال در آمده است و همه هم با ما دشمن هستند اين را نجاتش بدهيم و همه به فكر نجات باشيم نه به فكر اينكه براى خودمان باشد. براى نجات يك بشر، براى نجات يك ملت، براى نجات اسلام از شر اين قدرتها همه كوشش كنيم، شما اگر يك خانه هم داشته باشيد بخواهيد تدبير كنيد اين خانه را، تا زن و مرد و بچه و كلفت و اينهائى كه هستند، همفكر نباشند، نمىتوانيد يك خانه را اداره كنيد. يك كشور را وقتى
صحيفه نور ج 14 صفحه 140
بخواهيد اداره بكنيد، اگر همفكر نباشيد، اگر همت همه اداره اين نباشد، اگر همه در فكر مردم باشيد، آنها عباد خدا هستند، بندههاى خدا هستند اينهائى كه در مرزها دارند كشته مىشوند و اينهائى كه گرفتار اوضاع جنگ هستند و اينهائى كه آواره شدند و در اين زمينها و در اين چادرهاى بى همه چيز دارند زندگى مىكنند. اينها بندههاى خدا هستند و از ماها از من افضلند و محتمل است كه از شماها هم افضل باشند چرا ما به فكر آنها نباشيم؟ فكر نجات امت نباشيم؟ چرا يك ذره از آن چيزى كه در دل انبيا بود در دل ما نباشد ولعلك باخع نفسك شايد تو مىخواهى خودت را هلاكت كنى! غصه مىخورد از بس براى اين مردم، غصه پيغمبر براى اين كفار بود، اين كفار، غصه مىخورد كه اينها نمىفهمند دارند چه مىكنند، اينها دارند براى خودشان جهنم مىسازند. چرا ما يك ذرهاى، يك بارقه كوچكى از اين نفسهاى مطمئنه شريف در قلبمان نباشد كه براى اين امت كار بكنيم نه براى خودمان؟ اگر همه كوشش كنيد كه براى امت كار بكنيد همه چيز اصلاح مىشود، همه ما بناىمان بر اين باشد كه اين سال جديد انشاء الله كه به خير برايتان باشد. بياييد به فكر اين باشيم كه ما براى اين امت هر كارى مىخواهيم بكنيم، اين مقام را براى امت خرج كنيم اين پست را براى امت بگيرم. اگر اين مطلب حاصل بشود، ولو به يك مرتبه نازلش هم باشد، اين سال جديد سال صلح و سال صفا واقع مىشود. و من اميدوارم كه خداوند دست ما را بگيرد و ما را به وظايف خودمان آشنا كند و عيوب نفسانى ما را به ما بفهماند و راه نجات از آن نفسانيات را به ما هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 141
تاريخ: 29/12/59
پيام امام خمينى به ملت ايران در آستانه سال نو
بسم الله الرحمن الرحيم
در آستانه سومين سال جمهورى اسلامى و روزهاى بزرگداشت والاترين شخصيت اسلام حضرت صديقه كبرا سلام الله عليها كه با خواست خداوند متعال نقشه شوم ابر قدرتهاى شرق و غرب كه كمر به نابودى اسلام بزرگ و شكست جمهورى اسلامى بسته بودند و تنها راه موفقيت خود را در ايجاد اختلاف بين تودههاى عظيم ملت شريف پنداشته و مىپندارند تا از اين توطئه شيطانى ايجاد ياس و نااميدى در قشرهاى ميليونى بنمايند و به مقاصد شوم خويش برسند نقش بر آب شد و دولتمردان محترم، جناحهاى وابسته به اجانب و تفالههاى عقب مانده آنان را كه در سرهاى بىايمان خود، و با اسمهاى گوناگون حتى به اسم اسلام، آن هم آمريكائيش در صفوف مسلمانان و مؤمنان به خداى بزرگ و اسلام عزيز رخنه كرده و حكومت به اصطلاح خلقى و جمهورى دموكراتيك را طرح ريزى نموده بودند شناسائى نموده و دست برادرى به هم دادهاند تا در سايه وحدت و اتفاق، نقشه شيطانى آنان را باطل و اميد طمأنينه را به ملت برگردانند و توطئهگران اصلى و دنبالهروهاى آنان را در اين مرحله نيز مأيوس نمودند. اين سال جديد را به تمام ملت شريف بخصوص شهداى زنده و بازماندگان آنان و آسيبديدگان عزيز تبريك عرض مىكنم و پيروزى اسلام را بر كفر و قواى مسلح جمهورى اسلامى را بر قواى گول خورده بعث كافر عراق و ساير وابستگان به غرب و شرق كه چشم طمع بر نابودى اسلام و جمهورى اسلامى و سلطه همه جانبه بر ذخاير كشور عظيممان دوختهاند از خداوند متعال خواستارم. اينك مطالبى را كه به صلاح امت مسلمان و خصوص ملت انقلابى ايران به نظر مىرسد تذكر مىدهم، باشد كه ملت عزيز با به كار بردن آن به پيروزى نهائى و افراشته شدن پرچم پرافتخار اسلام و برچيده شدن بساط ظلم و ستمگرى نايل آيد:
1 - اخيراً به واسطه حوادثى ملت ما از دشمنهاى اصلى، چه ابر قدرت شرق و چه غرب كه در رأس همه آنها آمريكاى جهانخوار است و تمام بدبختىهاى بشر از جنايات آنان است و ما در حال جنگ با آنان هستيم و تمام گرفتارى و كمبودهائى كه در كشور ما به چشم مىخورد از آنان است، غفلت نموده و مىرفت تا دشمن حقيقى از ياد برود و به جاى آن دشمنىهاى خانگى بنشيند كه با خواست خداوند متعال اين حيله هم در هم شكست و ما نبايد فراموش كنيم كه تقريباً ملت قهرمان ما با خيانتكاران سراسر دنيا طرف است و لازمه چنين مبارزهاى بايد بيش از اينها گرفتارى داشته باشد. در
صحيفه نور ج 14 صفحه 142
جنگ دوم بينالملل با آنكه ما طرف جنگ نبوديم آنچنان قحطى شد كه نان و مايحتاج عمومى به سختى پيدا مىشد و اكنون كه ما در جنگ چنانى هستيم بايد ملت ما تحمل لوازم مبارزه با قدرتهاى بزرگ را داشته باشد و با دولت همكارى كند و به تبليغاتى كه از جانب منحرفين مى شود اعتنا نكند تا پيروزى نهايى را به دست آورد.
2 - چه نيكوست كه اين سال جديد را سال رحمت و عطوفت و برادرى اعلام كنيم و كوشش نمائيم در تأليف قلوب و از خداوند رحمان بخواهيم كه قلوب ما را به هم نزديك و ما را به نعمت اخوت اسلامى مفتخر و از پرتگاه افتراق و خودبينى و خودخواهى كه پايانش در اين جهان ذلت و اسارت و در آن جهان ظلمت و جهنم است نجات بخشد
برادران و خواهران اسلامى! اگر استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى را مىخواهيد و همان را كه در به دست آوردن آن جوانان عزيز خود را فدا كرديد و رنج و فشار جنگ تحميلى را تحمل كرديد، كوشش كنيد در اين سال جديد از قيد شيطان نفس بيرون آئيد و با پيوند جديد و وحدت كلمه و پناه به زير پرچم پر افتخار اسلام عزيز، خود و اسلام عزيزتر از خويش را از آسيب و شر ابرقدرتها و تفالههاى وابسته به آنان نجات و با اعتصام به حبلالله بر قدرتهاى شيطانى غلبه كنيد.
3 - از عموم ملت عظيمالشأن و خصوص دولتمردان مىخواهم كه از تجربه تلخى كه از اختلاف بعد از اتحاد اول پيروزى كه در ماههاى اخير به اوج خود رسيد و روزگار را بر همه تاريك و تلخ كرد، عبرت بگيرند و بر آن باشند كه مدتى هم تجربه برادرى و اتحاد را به كار برند و با محبت و رحمت همكارى و همفكرى را اگر چه با تكليف هم باشد، پيشه خود قرار دهند و به كمك هم براى ساختن كشور بشتابند و نسبت به يكديگر با عفو و اغماض رفتار نمايند. اگر خداى نخواسته از آن بد ديدند، فرصت فراوان است و ميدان باز، ولى مطمئن باشند كه وعده خداوند متعال بر آن دست است كه اخوت ايمانى و دوستى و محبت با يكديگر موجب نجات است.
4 - از عموم علماى عظيمالشأن و ائمه جمعه و جماعات تقاضا دارم كه با ديده رحمت و عطوفت به جمهورى اسلامى و متصديان امور نظاره كنند و با ارشاد و موعظه حسنه، خطاكاران را تربيت كنند و كجىها را راست فرمايند كه اين شيوه انبياء عظام و اولياء خداوند است و تأثير موعظه حسنه در نفوس بسيار زيادتر است از عيبجوئى و بدگوئى و ممكن است قلمها و زبانهاى عيبجو در بعضى از نفوس عصيان بياورد و به جاى اثر مثبت و نيكو اثر منفى و بد به جا گذارد و به جاى اصلاح، موجب افساد شود. بايد حضرات اعلام بدانند كه با وجود اشتباه و خطا در متصديان امور آثار نيك و مثبتى كه در كشور به دست متصديان و به كمك ملت عزيز انجام گرفته بسيار بيشتر است از اشتباهات و خطاها و چنانچه تمام قلمها و زبانها به ارشاد آنان به كار افتد و با ديده رحمت و سنت انبيا (عليهم صلوات الله) با آنان رفتار شود، به زودى با تأييد خداوند رحمان، امور اصلاح و نقيصهها مرتفع مىشود.
5 - از متصديان امور در جمهورى اسلامى خصوصاً قشر روحانى تقاضا دارم كه در تدبير امور
صحيفه نور ج 14 صفحه 143
كشور و حل و فصل قضايا از خط اسلام به طور دقيق پيروى كرده و تحت تأثير گروهگرائى و طرفدارى از قشرى و مخالفت با قشرى ديگر قرار نگرفته و با عدل اسلامى و عطوفت متوقع از جمهورى اسلامى با مردم و مراجعين رفتار و حكومت اسلامى را در انظار واژگونه جلوه ندهند و از سوء رفتار و كاغذبازىهاى رژيم سابق شديداً احتراز نمايند كه جمهورى اسلامى وديعه ايست الهى به دست همه ملت خصوصاً شما و مسؤوليت شما نزد خالق و خلق بسيار است.
6 از فرهنگيان و متصديان تعليم و تربيت و قضات و متصديان دادگسترى و دادگاههاى انقلاب مىخواهم كه به مأموريت بزرگى كه به آنان سپرده شده و مسؤوليت عظيمى كه به عهده گرفتهاند توجه نمايند كه با انحراف فرهنگ، كشور به انحراف كشيده مىشود و نوباوگان و جوانان كه اميد ملت اسلام هستند اماناتى بس بزرگ و شريفند كه خيانت در آن خيانت به اسلام و كشوراست و اين نوباوگان و جوانان كه در آتيه، سرنوشت كشور به دست آنان است و بايد تربيت صحيح اسلامى در جميع مدارس به طور جدى اجرا شود تا كشور از آسيب مصون گردد. و دستگاههاى دادگسترى و دادگاههاى انقلاب و قضاوت دستگاه بسيار امر مهمى است كه سر و كار با جان و آبرو و مال ملت دارد و اهميتى كه اسلام به قضاوت داده است به كمتر چيزى داده است. امروز دستگاه دادگسترى و دادگاههاى انقلاب پاسبان آبرو و حيثيت جمهوى اسلامى و اسلام است و انحراف در قضا مردم را از اين دستگاه مأيوس و به جمهورى اسلامى و روحانيون بدبين مىنمايد. مسؤولان بالاى قضائى موظفند در نهادهاى مذكور نظارت كامل داشته و از انحرافات جلوگيرى نمايند و روحانيونى كه در امر قضا گماشته شدهاند بدانند كه بالاترين مسؤوليت را به عهده گرفته و انحراف به هر نحو از آنان متوقع نيست و با آنان سختگيرى خواهد شد.
از مسؤولين مىخواهم كه وضع زندانها را تحت نظر قرار دهند و سفارش اكيد كنند كه با زندانيان رفتار اسلامى - انسانى كنند و چه نيكوست كه گويندگان متعهد در زندانها حاضر شده و آنان را تحت تربيت اسلامى اخلاقى قرار دهند و لازم است كه در حفظ سلامت بيشتر و بهداشت بهتر آنان برنامههايى داشته باشند كه زايد بر سختى زندان از سختىهاى ديگر رنج نبرند و با صلاحديد رؤساى زندان اجازه ملاقات بيشترى دهند، خصوصاً در اين ايام، كه گناهكاران نيز افرادى هستند همچون خود ما.
7 - شوراى انقلاب فرهنگى لازم است با كوشش فراوان و افزايش گروههاى متعهد و متخصص كار خود را به نتيجه رسانده و در باز شدن دانشگاهها در اين سال حد اعلاى توان خود را به كار برند. از خداوند توفيق آنان را براى اين امر مهم خواهانم.
8 - از قواى مسلح، ارتش، ژاندارمرى، سپاه پاسداران، شهربانى، بسيج، قواى مردمى، عشاير، پيشمرگان و غير آنان كه در جبههها به فداكارى در راه اسلام و كشور عزيز اشتغال دارند، اميدوارم كه با تمام جديت و پشتيبانى يكديگر و وحدت كلمه و انسجام كامل و پيروى از فرماندهان، دلاورانه كشور عزيز اسلامى را از لوث وجود مهاجمين وابسته به قدرتهاى جهنمى پاك و با هجوم به
صحيفه نور ج 14 صفحه 144
لشكر كفر آنان را مجال پايدارى ندهند و بر فرماندهان قواى مسلح است كه با در نظر گرفتن نيرو درنگ را جايز ندانسته، فرصت را از دست ندهند كه خداوند متعال با قواى اسلامى است.
9 - اينجانب پشتيبانى خود و ملت شجاع مبارز را از تمام قواى مسلح تكرار مىكنم و به آنان اطمينان مىدهم كه فداكارى آنان مورد قدردانى و افتخار ملت است و فرماندهان قواى مذكور در زير پرچم پر افتخار اسلام و مورد حمايت ملت بزرگ ايران مى باشند و من عهدهدار حمايت آنان مىباشم. لازم است تذكر دهم كه گوش به شايعهپراكنىهاى مشتى بىوطن نداده و بااطمينان خاطر به سلحشورى خود ادامه دهند.
10 - من متواضعانه از ملت عزيز مىخواهم كه پشتيبانى خود را از قواى مسلح ادامه داده و كشور عزيز اسلامى را با حمايت بىدريغ خود از آسيب دهر نگاه داريد. و نيز اكيداً تقاضا مىكنم كه از آوارگان جنگى كه با هجوم كفار بعثى عراق عزيزان و خانمان خود را از دست دادهاند حمايت برادرانه و خواهرانه خود را ادامه دهيد و نگذاريد اينان تلخى آوارگى را احساس نمايند. رحمت خدا بر شما خواهران و برادران ارزشمند كه با همت بزرگ خود، هم پشتوانه جنگ تحميلى بوده و هم ياران وفادار آوارگان جنگى و البته دولت هم تمام كوشش را در اين امر انسانى نموده و مىنمايد لكن حمايت ملت موجب تقويت روحى قواى مسلح و دولت خواهد بود.
11 - اكنون كه نقشههاى شوم دشمنان خارجى و داخلى اسلام و مسلمين با بيدارى و وفادارى ملت و دولت باطل گرديد و توطئههايشان براى اختلاف بين دولتمردان كه در نتيجه اختلاف بين قشرهاى ملت مىشد با هوشيارى ملت عزيز خنثى شد، از راه شايعه افكنى و تبليغات بىپايه كه به خيال خامشان موجب دلسردى و بى تفاوتى ملت سلحشور اسلامى گردد مشغول به فعاليت مذبوحانه شدند كه به گمان باطل خود ملت را از صحنه خارج و اسلام و مسلمين را به پرتگاه هلاكت بكشند و راه را براى اربابان ستمگر خويش صاف نمايند، بر ملت هوشيار و عزيز است كه به شايعات و قلمهاى مسموم كه معالاسف گاهى به دست دوستان جاهل نيز مىباشد اعتنا نكنند و اسلام عزيز را كه از دسترنج زحمتهاى طاقتفرساى پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و اصحاب كبارش به ما رسيده است با بيهودهگويى مشتى توطئهگر و جاهل از دست ندهند.
12 - به متفكران و روشنفكران و قلمداران، چه به اسلام وفادار و چه به كشور و ميهن علاقه مند و چه به شرف و ارزش انسانى پايبند مىباشند و چه در فاجعه آوارگان بىسرپرست و راندگان از منازل و شهرها و روستاهاى خود بىتفاوت نيستند و احساس رنج مىكنند، تذكر مىدهم كه مخالفت بعضى از شما با حكومت اسلامى براى شما نفعى ندارد و شما از آن بهرهاى نخواهيد برد و جز با تعويق پيروزى نهايى و ادامه جنگ، كشور و ملت خود را به خرابى و هلاكت مىكشانيد و راهى براى دشمنان ايران و اسلام باز مىكنيد نتيجهاى نخواهيد برد پس به خود آئيد و در اين جهاد مقدس با ملت همفكر و همقدم باشيد تا پيروزى به دست آيد و شما از شرف پيروزى نيز بهرهمند شويد و مردانگى را در حمايت از ملت و ستمكشان بدانيد.
صحيفه نور ج 14 صفحه 145
13 - اميد است امسال سال حكومت قانون باشد. در اسلام همه كس حتى پيامبر عظيمالشان صلىالله عليه و آله در مقابل قانون بىامتياز در يك صف هستند و احكام قرآن و اسلام بر همه جارى است و شرف و ارزش انسانها در تبعيت از قانون است كه همان تقواست و متخلف از قانون مجرم و قابل تعقيب است و بر دستگاههاى قضايى است كه از متعديان به جان و شرف و مال بندگان خدا دفاع كنند و آنان را به سزاى خود بنشانند. و من براى چندمين بار اعلام مىكنم كه هر گروه و شخصى اگرچه از بستگان و اقرباى اينجانب باشند، خود مسؤول اعمال و اقوال خود هستند و اگر خداى نخواسته تخلف از احكام اسلام كردند، دستگاه قضايى موظف است آنان را مورد تعقيب قرار دهد و هر كس و هر دستگاه، چه قضات شرع و چه دادگاهها و چه غير اينها، هر كس تعديات خود را به اسم من و يا به انتساب به من اجرا كنند مجرم و مفترى است. و اخيراً درود بى پايان خود را تقديم مجاهدان اسلام و شهداى راه حق و معلولان و آوارگان جنگرده مىنمايم و رحمت واسعه خداوند را براى همگان از پيشگاه مقدس پروردگار مسئلت مىنمايم و از درگاه مقدسش تقاضا مىنمايم كه اين سال جديد را بر همه مسلمين و مستضعفين جهان و بر ملت عزيزمان مبارك گرداند و اين سال را سال پيروزى اسلام قرار دهد.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 146
تاريخ: 1/1/60
پيام راديو تلويزيونى امام خمينى به مناسبت حلول سال نو
آن روز مبارك است بر ما كه سلطه جهانخواران بر ملتهاى مستضعف شكسته شود
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين سال نو را به همه مسلمين جهان و ملتهاى مظلوم تحت فشار ابر قدرتها و ملت شريف رزمنده ايران تبريك عرض مىكنم. مبارك باد بر شما ملت بپاخاسته و بيدار كه تمام توان خودتان را در مقابل قدرتهاى بزرگ كه همه بسيج شدهاند بر ضد شما، به ميدان آورديد و همانطور كه در اول نهضت با هم همدست و متحد بوديد، امروز هم در اين سال جديد هم با هم هستيد و من اميدوارم كه بيشتر از پيش با هم برادر و همفكر و هم رزمنده باشيد.
آن روز مبارك است بر ما كه سلطه جهانخواران بر ملت مظلوم ما و بر ساير ملتهاى مستضعف شكسته شود و تمام ملتها، سرنوشت خودشان را به دست خودشان بگيرند و دولتها بيدار بشوند و ببينند كه با داشتن آنهمه ابزار و آنهمه انسان و قواى انسانى و آنهمه اراضى و سيع و ذخاير زيرزمينى، براى اينكه ما توجه نكرديم به دستورات اسلام كه بين همه مسلمانها عقد اخوت بسته است و همه را دعوت به اعتصام به حبل الله و پيروى از خط اسلام مىفرمايد، نكرديم. و من اميدوارم كه در اين سال جديد هم ملت ما و دولت ما و همه آنهائى كه در اداره كشور دخالت دارند، از لشكرى و كشورىها همه با هم برادر باشند و اين نعمت بزرگى كه در قرآن كريم او را نعمت اخوت ذكر مىفرمايد و همين نعمت اخوت را موجب اين مى داند كه ما از همه گرفتارىها نجات پيدا كنيم. من در اين سال جديد اميدوارم كه همه با هم برادر باشند و همه با هم در مصالح اين كشور پيش بروند و دست قدرتها را از كشور خودشان كوتاه كنند. و همه مسلمين جهان توجه بكنند به اين آياتى كه در قرآن كريم براى وحدت مسلمين نازل شده است و مسلمين را دعوت به وحدت و اعتصام به حبل الله كه همان اسلام است فرموده است، همه توجه كنند و اين سال نو را با مباركى و ميمنت در زير پرچم پرافتخار اسلام و دستورات نورانى خداى تبارك و تعالى مجتمع بشوند و دست قدرتهاى بزرگ را كه هيچ فكر نمىكنند الا براى مصالح خودشان و چپاول كردن ذخائر ملتهاى ضعيف، با هم باشند همه، تا اين دستهاى چپاولگر قطع بشود و ملتها و دولتهاى اسلامى همه با هم مجتمع باشند، همه با هم برادر باشند، برابر باشند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 147
اميدواريم امسال سال اخوت ايمانى و و حدت كلمه وعود به اوايل نهضت باشد
حكومتها در فكر سلطه بر ملت خودشان و سركوبى ملت خودشان نباشند و ملت در فكر خنثى كردن اعمال دولت نباشند، اگر آنها به اسلام برگشتند و توجه به احكام اسلام كردند، همانطورى كه ملت ما با دولتش، با همه ارگان هاى دولتى دوست هست و نه ارگانهاى دولتى مىخواهند بزرگى به ملت بفروشند، سلطهگرى كنند به ملت و نه ملت در صدد اين است كه به دولت خودش يك كارى بكند كه خنثى بشود اعمالش ، همه با هم هستند و همه با هم انشاء الله اين كشور را به پيش مىبرند و نمىگذارند كه قدرتهائى كه در كمين نشستهاند و تفالههاى آنها در بين كشور ما هم هست، اينها نمىگذارند اينها بتوانند كارى انجام بدهند. و ما اميدواريم كه امسال سال اخوت ايمانى و وحدت كلمه وعود به اوايل نهضت باشد، همانطورى كه مىبينيم كه بحمدالله هست باز تحكيم بشود اين وحدت و تمام افراد اين مملكت درصدد اين باشند كه براى اين كشور خدمت كنند و خدمتگزارى به اسلام و كشور اسلامى داشته باشند تا اينكه اين سال بر همه ما نوروز باشد و بر همه ما مبارك باشد و پيروزى اسلام در اين سال انشاء الله تحقق پيدا بكند و تمام اقليتهائى كه در اين كشور هستند، اقليت مذهبى كه در اين كشور هستند و رسمى هستند، در زير لواى اسلام با رفاه و آسودگى زندگى كنند.
دولت با تمام قوا مشغول اين است كه امور را پيش ببرد
و انشاء الله اين آثار شوم جنگ نابكار صدامى كه دست نشانده قدرتهاى بزرگ است از بين برود و تمام كشور ما توجه به اين معنا داشته باشند كه آثار جنگ البته اين مسائل هست و ما همه اين آثار را از دشمنها مىدانيم، نه از دوست ها. دولت با تمام قوا مشغول اين است كه امور را به پيش ببرد و مردم را در رفاه نگه دارد، لكن آثار جنگ است. در آن سالى كه متفقين آمدند به ايران، من خوب ياد دارم كه در قم كه ما بوديم تقريباً تمام دكانهاى نانوايى بسته شده بود و قحطى وجود پيدا كرده بود كه حتى يك روز كه اواخر امور بود من با يك بچهاى كه همراه من بود داشتيم مىرفتيم، يكدفعه اين بچه به من گفت آى نون، كه نان را، مدتها بود نان سنگك را نديده بود. شما مىدانيد كه ما الان در حال جنگ هستيم و به حسب حال جنگ، آن هم جنگ با تمام ابر قدرتها و آن هم اينكه ما را محصور كردند. مدتهاست ما محصور اقتصادى هستيم و مشغول جنگ هستيم، معذلك با كوشش خود ملت و با كوشش دولت اينجا باز رفاه نسبى هست و من اميدوارم كه اين جنگ به زودى تمام بشود و لشكر اسلام بر كفر غلبه كند و انشاء الله اين مملكت يك مملكت با رفاهى، يك مملكت با سعادتى باشد كه ملتهاى ما، ملت ما در اين كشور با سعادت و سلامت باشند و خداوند متحول كند قلوب و ابصار ما را، بصيرت ما را به يك قلوب نورانى و يك بصيرت واقعى كه مسائل را درست ارزيابى كنيم. و كسانى كه مىخواهند اين ملت را مىخواهند كه سست كنند و مىخواهند به واسطه تبليغات سوئى كه اخيراً بيشتر مىكنند كه اين مملكت در آن كارى نشده است، اين مثل رژيم سابق است، مثل اوقاتى است كه
صحيفه نور ج 14 صفحه 148
آنها بودند اين تبليغات،از كمبودىها تبليغ مىكنند، از وضع اقتصادى انتقاد مىكنند، اينها توجه ندارند كه در عين حالى كه ما در اين دو سال تمام توانمان صرف اين شده است كه اين قدرت بزرگ را نگذاريم دخالت كنند و تفالههاى آنها را نگذاريم به اين ملت ظلم كنند، معذلك در همين مدت كوتاه از تمام زمانى كه مدرسه ساخته شده است و اين پنجاه سالى كه آنها راجع به كارهائى كه كردهاند، اسفالتهايى كه كردهاند، ساختمانهائى كه كردهاند، اين دو سال چندين برابر آن بوده است، لكن كوردلان اينها را به حساب نمىآورند و مىگويند دولت نمىتواند كار بكند و اسلام نمىتواند اداره بكند مملكت را. اين اسلام است كه امروز اداره مىكند مملكت را و اين اسلام است كه تمام افراد اين مملكت را دور خودش جمع كرده است و نمى گذارد كه اين جنگ تأثير سوء خودش را زيادتر از اين مقدار كه در آن محيطها هست انجام بدهد.
مملكت ما در اين سال، مملكتى باشد كه فقط قانون حكم كند
و من اميدوارم كه خداوند اين سال را، سال رحمت، سال بركت، سال صفا، سال برادرى، سال برابرى قرار بدهد و تمام ملت و دولت و دستاندركارها تماماً مجتمع باشند و با هم اين كشور را به سلامتى و سعادت، همه چيزهائى كه احتياج دارد تهيه كنند و كارسازى كنند و از كارهاى ناشايستى هم كه در كشور واقع مىشود و اين لازمه يك انقلاب است جلوگيرى كنند و مملكت ما در سال آينده و در اين سال، در همين سالى كه هستيم مملكتى باشد كه قانون فقط حكم كند. هيچ كس غير قانون حكم نكند و تمام مجرى قانون باشند و كسى در حدود غير قانونى عمل نكند و همه در حدود خودشان عمل كنند و انشاء الله سعادت و سلامت براى تمام مسلمين و براى خصوص كشور ما و كشور عراق باشد كه اين جرثومه فساد كنار برود و مسلمين عراق و ايران آزاد باشند. و اميدوارم كه سعادت و سلامت براى همه باشد و انشاء الله فلسطين آزاد بشود و بيت المقدس، آن كه مسجد همه مسلمين است به حال اول برگردد و آنهائى كه به مسلمين ظلم و ستم مىكنند انشاء الله خداوند دفع شر آنها را بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 149
تاريخ: 9/1/60
تلگرام امام خمينى به آيت الله ربانى شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام والمسلمين آقاى ربانى شيرازى دامت افاضاته
از سوء قصد به جنابعالى مطلع شدم. اين نحو برخورد با روحانيون متعهد، برنامه منحرفين بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع كاردان و متعهد از صحنه است. غافل از آنكه به حكم تاريخ روحانيون آگاه در تمام صحنههاى سياسى پيشقدم بودهاند و ترور اشخاص نمىتواند آنان را مأيوس كند و راه را براى بدخواهان به اسلام و كشور باز كنند. بحمدالله جنابعالى از اين سانحه نجات پيدا نموديد و اميد است به زودى صحت خود را باز يافته و به خدمت به اسلام و مملكت ادامه دهيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روحاللهالموسوىالخمين
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 150
تاريخ: 11/1/60
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان انجمنهاى اسلامى مدارس سراسر كشور
شما دو تعهد داريد: يكى اسلامى بودن خودتان، يكى اسلامى كردن آنجائى كه اين انجمنها در آنجا هست
بسم الله الرحمن الرحيم
من نسبت به انجمنهاى اسلامى همه كشور، اعم از انجمنهاى اسلامى دبيرستانهاى سراسر كشور يا ساير انجمنهاى اسلامى كه در همه جا بحمدالله تحقق پيدا كرده است، چند كلمهاى صحبت دارم: يكى اينكه اين نامگذارى، كه انجمن اسلامى در هرجا باشد، اين يك تعهدى است از طرف انجمن نسبت به اسلام و آن تعهد اسلامى بودن و اسلامى كردن است. فقط اسم نيست كه گروهى دور هم جمع بشوند و اسم خودشان را انجمن اسلامى بگذارند، اين يك تعهد است كه شما براى خاطر اسلام در سرتاسر كشور و در تمام جاهائى كه در آنجا از اسلام هست همه چيز، شما متعهديد كه اسلامى باشيد و اسلام را در آنجاها كه هستيد پياده كنيد. پس شما دو تعهد داريد: يكى اسلامى بودن خودتان، يكى اسلامى كردن آنجائى كه اين انجمنها در آنجا هست. راجع به اسلامى كردن خودتان دو تا مطلب هست: يكى اينكه توجه به اين معنا باشد كه در اين انجمنها اشخاص منحرف، غيرمتعهد به اسلام بلكه دشمن اسلام نباشد. آنهائى كه نمىخواهند اسلام در اين كشور تحقق پيدا بكند و از اسلام سيلى خوردهاند، آنها در همه جاهائى كه با اسم اسلام يك انجمنى هست، يك مساجدى هست، و جاهاى ديگر، اينها كوشش دارند كه در آنجاها نفوذ كنند. تكليف انجمنهاى اسلامى، چه در مدارس و چه در ساير جاهاى كشور كه بحمدالله همه جا هست، تكليف اولى اين است كه اشخاصى كه در اين انجمنها وارد مىشوند شناسائى شده باشند، سابقه قبل از انقلابشان و در انقلاب چه كردند و چه بودند و قبل از انقلاب اينها داخل چه امرى بودند و چه كارهائىكردند، خانوادههاى اينها خانوادههاى متعهد به اسلام است؟ خود اين فرد قبل از انقلاب متعهد به اسلام بوده است بعد از انقلاب هم به همان حال باقى مانده است؟ يا نه ممكن است كه يك اكثريتى از اين انجمنها اشخاص متعهد، سالم، مؤمن به انقلاب و مؤمن به اسلام باشند، لكن اگر يك اقليت ولو دو نفر هم در بين انجمنها، هر انجمنى، منحرف باشد، يك وقت مىبينيد كه همان دو نفر منحرف انجمن اسلامى را به انحراف مىكشند و انجمن اسلامى آنجائى را كه مىخواهد اسلامى بكند رو به انحراف مىبرد اين يكى از مهمات انجمناسلامى است. شايد مكرر اين مطلب به من گفته شده است كه در انجمنهاى اسلامى
صحيفه نور ج 14 صفحه 151
اشخاصى هستند كه اسلامى نيستند، اشخاصى هستند كه به اسم اسلام و صورت اسلام در اين انجمن آمدند و مىخواهند انحراف ايجاد كنند. اين يكى از وظايف انجمنهاست كه بايد توجه داشته باشند اين اشخاصى كه در اين انجمنها وارد مىشوند چه جور اشخاصى هستند. سوابقشان را، لواحق شان را، خانوادگى شان را بايد بررسى بكنيد و آنوقت فرد را بپذيريد، اينطور نباشد كه شما بدون توجه يك وقت اشخاصى كه انحراف دارند، اشخاصى كه تعهد به اسلام ندارند، اشخاصى كه با اسلام دشمن هستند، مخالف هستند، اينها وارد بشوند و خداى نخواسته اصل انجمن اسلامى را به فساد بكشند و اصل آن ارگانى كه اين انجمنها براى اصلاح آنها تحقق پيدا كرده است، يك وقت رو به فساد برود. اين يكى از تكاليف شماهاست كه به همه آنهائى كه انجمنهاى اسلامى را بوجود مىآورند، اين بايد بسيار توجه به آن بشود، يك جهت ديگر راجع به اسلامى بودن خود اين انجمنهاست. اسلام ابعاد مختلفى دارد كه اگر يك نفر يا يك جمع بخواهند واقعاً مسلم باشند، بايد تمام ابعاد را در نظر بگيرند. اسلام يك بعد، بعد عقائد است، عقائد اسلامى. بايد انجمنهاى اسلامى عقائد اسلامى را داشته باشند، اينطور نباشد كه يك فرد يا افرادى پايبند به عقائد اسلامى نباشند و انجمن اسلامى درست كرده باشند. اگر معتقد به تمام اصول اسلام نباشند، اينها نمىتوانند انجمن اسلامى تشكيل بدهند يا اسلام را بخواهند پياده بكنند. و يك بعد ديگر، اخلاق اسلامى است. چه بسا اشخاصى عقائد اسلامى را به حسب واقع هم تا حدودى دارند لكن اخلاق اسلامى را ندارند. آن چيزى كه مهم است براى شما كه انجمن اسلامى تشكيل مىدهيد و خصوصاً براى شما حاضرين كه انجمنهاى اسلامى دبيرستانها را متكفل هستيد و دوستان شما متكفل هستند، اين يك امر بسيار مهمى است كه شما عهدهدار شديد. و بايد شما از خودتان شروع كنيد و خودتان را به اخلاق اسلامى آرايش بدهيد و از اخلاقى كه برخلاف اسلام است، تحرز كنيد، براى اينكه شما مىخواهيد در دبيرستانهائى كه هستيد اسلام را در آنجا پياده كنيد، نمىخواهيد كه فقط يك اسمى باشد كه ديگران چون انجمن دارند پس ما هم انجمن داشته باشيم. شما مى خواهيد كه اسلام را در دبيرستانها، كه بسيار اهميت دارد پياده كنيد و اين تابع اين است كه خود شما هم عقائد اسلامىتان صحيح باشد و هم اخلاق اسلامى داشته باشيد. چنانچه يكى از بعدهاى ديگر، اعمال اسلامى است، تعهد به ظواهر اسلام، به او امر و نواهى اسلام و عمل كردن به احكام اسلام است. اگر چنانچه آن جمعيتى كه تشكيل انجمن اسلامى دادند خداى نخواسته در اعمال، انحرافى داشته باشند، اينها نمى توانند بگويند كه ما انجمن اسلامى هستيم و آمديم كه اسلام را در اينجا كه هستيم پياده بكنيم. اول بايد از خودتان شروع كنيد. هر كسى از خودش بايد شروع كند و عقائد و اخلاق و اعمالش را تطبيق با اسلام بدهد و بعد از اينكه خودش را اصلاح كرد، آنوقت دنبال اين باشد كه ديگران را اصلاح كند، و خصوصاً شما كه در دبيرستانها هستيد و همه آنهائى كه سر و كارشان با بچهها، نوباوگان، جوانان هست، اين يك عهده بزرگى است براى شما كه شما در آنجاها كه هستيد مىخواهيد كه دبيرستان را با هر چه در دبيرستان هست، به صورت اسلامى در بياوريد. و اين يك تعهد بزرگى است و آنهائى كه در آنجا هستند، در
صحيفه نور ج 14 صفحه 152
دبيرستانها هستند، در دبستانها هستند، بعد هم در دانشگاهها وارد مى شوند، اينهائى هستند كه آتيه يك كشور در دست آنهاست و اگر آنها به طور تعهد اسلامى، اخلاق اسلامى تربيت شدند و به جامعه تحويل داده شدند، آنها مىتوانند كه يك كشور را اصلاح كنند و از استقلال كشور دفاع كنند.
با تعهد به اسلام امكان ندارد كه بروند و وابسته به غير بشوند
تمام اين امورى كه فاسد است، چه امورى كه در رژيم سابق واقع مىشد از حيث وابستگى به قدرتهاى اجنبى و چه آنهائى كه خودشان طرفدار بودند كه وابسته كنند اين ملت را و اين كشور را به كشورهاى ابر قدرت، اينها تمام براى اين است كه تعهدهاى اسلامى را اينها نداشتند. اگر چنانچه يك فرد يا افرادى اسلام را بدانند چى است، اسلام را بفهمند نسبت به قدرتهاى ديگر چه جور بايد معامله كنند، استقلال كه در اسلام بايد باشد توجه به آن بكنند، با تعهد به اسلام امكان ندارد كه بروند و وابسته به غير بشوند، آن هم غيرى كه برخلاف اسلام است و دشمن اسلام است. تمام گرفتارىهاى ما براى همين است كه رجال ما در سابق، چه آنهائى كه در مجلس بودند و چه آنهائى كه دولت را در دست داشتند و چه آنهائى كه ارتش را در دست داشتند در سابق، قضيه اسلام پيش آنها مطرح نبود اكثراً چون مطرح نبود، آنهائى كه در تربيت بچهها وارد بودند اصلاً كارى به اينكه اين بچه تربيت اسلامى بشود تا يك روح بزرگ پيدا بكند كه تحت سلطه اجانب واقع نشود و تحت سلطه داخل هم واقع نشود، وقتى اينها خودشان تعهد اسلامى نداشتند، بچههاى ما هم همانطور تربيت مىشوند. گروه گروه در دانشگاهها مىرفتند و گروه گروه از دانشگاهها بيرون مىآمدند و از اسلام خبرى نبود و از تعهد اسلامى و اخلاق اسلامى خبرى نبود.
بايد شماها كه انجمن اسلامى در دبيرستانها تشكيل مىدهيد، خود شما الگو باشيد
بايد شماها كه انجمن اسلامى در دبيرستانها تشكيلدهيد، بعد از اينكه خودتان توجه داشته باشيد به اسلام و تعهد داشته باشيد به احكام اسلام و اخلاق اسلام و اعمال اسلامى، بايد خود شما الگو باشيد، از براى اينكه بچهها با عمل شما تربيت بشوند و شما دعوت كنيد آنها را با اعمال خودتان به اسلام و اخلاق و اعمال اسلامى. اگر اين خدمت بزرگ را شما بكنيد و تمام كسانى كه سرو كارشان با جوان هست، سر و كارشان با كودكها هست، اينها متعهد به اسلام باشند و متعهد به احكام اسلام باشند، كه در احكام اسلام تمام چيزهائى كه در اداره يك كشور احتياج به آن هست، هست در اسلام، اسلام را اگر كسى تعهد به آن داشته باشد، امكان ندارد كه او زير بار ظلم برود، زير بار وابستگى به كفار برود، خودش را تابع كفار قرار بدهد. تمام اين فسادها براى اين است كه اسلام در اين كشورها به آن معنائى كه هست، تحقق پيدا نكرده و آنهائى كه تربيت جوانها و بچهها و بزرگها و آنهائى كه در دبستان يا بالاتر هستند، آنها تربيت صحيح نشدند، و بعد در جامعه كه آمدند و كشور را در تحت سيطره خودشان در آوردند، يك اشخاص غير متعهد بودند و ابائى از اين نداشتند كه كشور خودشان وابسته به
صحيفه نور ج 14 صفحه 153
غير باشد و احتياج به خارج داشته باشد.
بايد كوشش كنيد كه جوانها و نيمسالها و خردسالها را مستقل از حيث افكار و فرهنگ بار بياوريد
شما حالا بايد از اول شروع كنيد و قصدتان بر اين باشد كه خودتان مستقل در همه چيز باشيد، در فرهنگ مستقل باشيد، در صنعت مستقل باشيد، در زراعت مستقل باشيد. وقتى كه بناى بر اين معنا گذاشتيد و با اين عزم وارد ميدان شديد، مىتوانيد كه كشور خودتان را نجات بدهيد و كشور خودتان را مستقل كنيد و بيمه كنيد استقلال كشور خودتان را براى هميشه. الان ما اول كارمان هست، ما با يك كشورى وارد شديم به يك كشورى وارد شديم كه همه چيزش وابسته به اجانب بود. تمام كارهائى كه در اينجا مىشد تقليد از خارج بود. اگر مدرسه تأسيس مىكردند، يك مدرسه وابسته بود و اگر چنانچه نظامى تربيت مىكردند، يك نظامى وابسته بود. مىگويند كه در آنوقتى كه كندى را ترور كردند، در مدرسههاى ما براى اين بچههاى كوچك يك شعرهاى عزا درست كردند، عزا براى كندى گرفتند. و امروز كه يك برادر ديگر او را ترور كردند، حالا چه اين ترور موفق باشد يا نباشد، و به حال ما هم فرقى نمىكند، حالا اينطور نيست كه ديگر برايش عزا بگيرند. در هر صورت، شما بايد متحول بشويد از آن رژيم و آن ريشههائى كه دوانده بود در همه جا (همه جاى كشور را آنها منقلب كرده بودند به يك اخلاق وابسته) بايد كوشش كند ملت ايران و كوشش كنند آنهائى كه با جوانها و با نيمسالها و با خردسالها سر و كار دارند، كوشش كنند كه اينها را مستقل از حيث افكار و مستقل از حيث فرهنگ بار بياورند اينها هستند كه بعدها اين كشور را در دست مىگيرند و اگر شما اينها را تربيت خوب بكنيد، هر كارى كه آنها بكنند، براى شما ثواب دارد.
شما به واسطه همين اسمى كه روى خودتان گذاشتيد مسؤول هستيد
در هر صورت، شما يك تكليف بزرگى عهده داريد. انجمنهاى اسلامى در هر جا كه هستند، اين اسمى كه روى خودشان گذاشتند، تكليف مىآورد براى آنها. يك روز از شما سؤال مىشود كه شما، انجمن اسلامى اسم خودتان را گذاشتيد، لكن به اسلام تعهد نداشتيد. اگر خداى نخواسته انحرافى در شما باشد يا بگذاريد انحرافى در انجمنها باشد، يا بگذاريد انحرافى در تعليماتى كه مىخواهد بشود، بشود، شما به واسطه همين اسمى كه روى خودتان گذاشتيد مسؤول هستيد. سؤال مىشود كه تو كه گفتى من داخل انجمن اسلامى هستم، چرا خودت اسلامى نبودى و چرا بچههائى كه در تحت تربيت معلمينى كه شما در آنجا بوديد، تربيت شدند اسلامى نشدند و چرا انحراف در اين انجمنهاى اسلامى بوده است؟
در هر صورت، ما همه مكلف هستيم و همه اين بار سنگين و امانت بزرگى كه به عهده ما هست، و آن اسلام است و آن كشور اسلامى، اين بار سنگين را ما بايد به مقصد برسانيم. و ما بايد تماممان چه
صحيفه نور ج 14 صفحه 154
دولت و چه ملت، و خصوصاً كسانى كه سرو كار شان با جوانها و بچهها هست، اين يك امانت بزرگى است به عهده همه شماها و همه ما كه ما اين امانت را به آنجائى كه بايد برسد برسانيم و اسلام را انشاء الله در تمام نواحى اين مملكت پياده كنيم و خودمان از خودمان شروع كنيم و ديگران را هم انشاءالله دعوت كنيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 159
تاريخ: 12/1/60
فرمان امام خمينى به آيت الله مهدوى كنى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ محمدرضا مهدوى كنى دامت افاضاته
جنابعالى را به نمايندگى خويش تعيين نمودم تا با نمايندهاى كه جناب آقاى بنىصدر و نماينده ديگرى كه جناب حجت الاسلام آقاى بهشتى و جناب حجت الاسلام آقاى هاشمى رفسنجانى و جناب آقاى رجائى تعيين مىنمايند، موارد تخلفات از حقوق قانونى هر يك رسيدگى بنمايند و نيز در زمان جنگ كه زمانى استثنائى است به اقوال و اعمال هر كس كه موجب اختلاف و تشنج در كشور مىشود رسيدگى بنمايند و نيز در همين زمينه، مطبوعات و رسانههاى گروهى را مورد بررسى قرار دهيد تا هر كس و هر چه به حسب رأى اكثريت متخلف و تخلف به شمار آمد، در مرتبه اول به آنان تذكر دهيد تا در اصلاح خود بكوشند و در مرحله بعد به وسيله رسانههاى گروهى به مردم شريف كشور معرفى و در تمام موارد فوق به دادستان كل كشور گزارش دهيد و دادستان كل كشور شرعاً موظف است تا با بيطرفى كامل، پس از طى كردن مراحل قانونى موافق موازين شرعى و قانونى با آنان عمل نمايند. انتظار مىرود كه آنچه را به عهده آقايان گذاشته شده است كه يك تكليف شرعى است، قاطعانه و بدون غمض عين عمل نمايند. لازم به تذكر است كه براى اتحاد بيشتر بين نمايندگان، هيچ كدام از سه نماينده در خارج از جلسه، حق بازگوكردن نظر خود و اظهار مخالفت با رأى اكثريت را كه موجب تضعيف هيات گردد، نداشته و در صورت تخلف كه موجب جنجال است، دادستان كل كشور با خود نماينده متخلف چون سايرين عمل خواهد نمود. لازم است نمايندگان و افرادى كه آنان را تعيين مىنمايند و همه نويسندگان و گويندگان براى حل معضلات جامعه، دست در دست يكديگر دهند و در حدود قانونى وظائف خويش براى پيشبرد مقاصد عالى اسلام تلاش نمايند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روحاللهالموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 155
تاريخ: 12/1/60
پيام امام خمينى به مناسبت سومين سالروز تأسيس جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بىپايان بر ملت انقلابى ايران كه با قيام خود دست جنايتكاران خارج و داخل را قطع و جمهورى اسلامى را پايهگذارى نمود. رحمت خداوند تعالى بر شهداى راه استقلال و آزادى و جمهورى اسلامى و درود بر رزمندگان شجاع در جبهههاى غرورآفرين دفاع از ميهن عزيز و اسلام بزرگ. سلام بر آوارگان و خانوادههاى شهدا و بركت خدا بر پشتيبانان پشت جبههها در سراسر ايران. آغاز سومين سالروز رسميت جمهورى اسلامى كه با پشت سر گذاشتن مشكلات بزرگ و توطئه ابر قدرتها و قدرتهاى شيطانى كه در رأس آن آمريكاى جنايتكار است، با سرافرازى ملت عظيم الشان و قدرت نهادهاى انقلابى و نيروهاى مسلح سلحشور با پيروزى حق بر باطل و اسلام بر كفر به خواست خداوند متعال، اين يار مستضعفان و پناهگاه مظلومان، بر همه مبارك باد. ما هم اكنون در موضع قدرت با وحدت كلمه و توحيد مقصد، با دشمنان جهانخوار و خود فروختگان بىوطن مواجه هستيم. ما در سال قبل با توطئه آمريكا و آلت بىاراده او، سادات، كه با پناه دادن شاه مخلوع، در صدد غائله راه انداختن و شاه معدوم را وسيله قرار دادن بود، مواجه بوديم كه با تأييد خداوند تعالى شاه با فضاحت به گورستان و توطئهگران با رسوايى به زبالهدان تاريخ رهسپار شدند. و در اين سال، با شاخه فاسد و ريشه جنايتكارتر غرب و شرق مواجه مىباشيم و بحمدالله تعالى اين جنگ تحميلى موجب انسجام هر چه بيشتر ملت رزمنده ما گرديد. دولت بعث عراق كه با حسابهاى غلط خود و فريب محركين آن به دام افتاده است و راه پس و پيش ندارد، زيرا از يك سو ملت عراق بدان پشت كرده و آن را به تزلزل كشانده است و از سوى ديگر قواى مسلح شجاع ايران او را در تنگنا قرار داده است، با حركات مذبوحانه و تشبثات همه جانبه، در صدد است تا خود را از اين دام كه به دست خائن خود فراهم نموده است نجات دهد و به خيال خام خود حيثيت به باد رفته خود را اعاده كند و بر جنايات بيسابقه خود بر ملت شريف عراق و ايران پرده فريب كشد، غافل از آنكه دير شده است و او نيز چون شاه مخلوع و پشتيبانان او، در همان گورستانى رود كه آنان رفتهاند. اليس الصبح بقريب صدام و پشتيبانان ستمگر او بايد بدانند كه در اين سال، انسجام و قدرت ارتش شجاع و سپاه پاسداران غيور و ساير قواى مسلح نظامى و ملى اسلامى ما بيش از سالهاى پيش است و ملت رزمنده ما بيش از سابق پشتيبان آنان هستند و داوطلبان شهادت در راه خداوند متعال روز به روز افزايش يافته و منتظر فرمان
صحيفه نور ج 14 صفحه 156
الهى هستند. امروز متفكران ملت بزرگ ما، در اثر محاصرهء اقتصادى، مغزهاى خود را به كار انداختهاند و نقصانهاى موجود را به طور چشمگيرى رفع و زيانهاى ناشى از محاصره را با كوشش شبانه روزى خود به مقدار زياد جبران نمودند. امروز دولت ايران با پشتيبانى ملت، قويتر و سر سخت تر در مقابل دشمنان ايستاده است. صدام جنايتكار و دوستان او بايد بدانند كه جنايات وارد بر عراق و ايران به دست سردمداران جنايتكار او، به ميزانى نيست كه به حساب آيد. خسارات مالى كه بالغ بر صدها ميليارد تومان مىباشد و جنايات انسانى نيز كه از خسارات مالى بسيار بزرگتر است، بهترين جوانان عزيز ما را كه مىبايست در راه اعتلاى اسلام در سراسر جهان و كشور عزيز كوشش مىكردند، شهيد و ارتش عراق را كه لااقل مىبايست با دشمن اعراب، اسرائيل جنايت پيشه به جنگ برخيزد و قدس را نجات دهد، به تجاوز به كشورى كه جز به اسلام فكر نمىكند وادار و به هلاكت رساندند. بايد جهانيان بدانند كه امروز كشور ايران مثل ابر قدرتها و يا رژيمهاى فاسد دست نشانده ابر قدرتها نيست كه يك اقليت زورگو و قلدر بر يك اكثريت مظلوم تحت سلطه حكومت كنند و مقدرات آنان را به دست بگيرند، بلكه ايران امروز يك ملت است كه دسته اى از آن خدمتگزارانى هستند كه تدبير امور كشور و دفاع از آن را با اراده ملت به عهده دارند و ملت نيز خود را عهده دار پشتيبانى از آنان مىداند. چنانچه در طول مدت پيروزى انقلاب، سراسر كشور عزيز از زن و مرد، كوچك و بزرگ، در مشكلات دولت و ارتش، سهيم و در رفع آنها همقدم و همفكر بودند و در جنگ تحميلى و چه در جبهه و چه در پشت جبهه تمام ملت در دفاع از كشور سهيم مىباشند و اراده چنين ملتى در سرنوشت كشور و در جنگ و صلح تعيين كننده است و كسانى كه به عنوان حسن نيت، پاى در ميان گذاشته و رفت و آمد مىكنند، اگر حقيقتاً بشر دوست و با حسن نيت و به حكم اسلام به اين امر قيام نموده اند، بايد با رسيدگى كامل، ظالم را از مظلوم و غارتگر را از غارت شده و جانى را از كسى كه بر آن جنايت واقع شده است شناسايى نموده و معرفى نمايند.
ملت ما در مقابل حق و عدالت تسليم است، چنانچه در مقابل ظلم و جور ايستاده است. ما انتظار داريم تا هياتى به تجاوزات و جنايات رسيدگى كامل نمايد و ظالم و متجاوز را معرفى نموده و با آن، طورى عمل كنند تا عبرتى براى متجاوزان به حقوق بشر گردد و با اين شيوه نيز مىتوان صلح و آرامش را به جهان برگرداند.
غمض عين از جنايتكاران و ناديده گرفتن جنايات ستمگران، راه را براى ظالمان باز و دنيا را به هلاكت خواهد كشاند. اكنون به حكم اداى وظيفه خدمتگزارى به ملت شريف، لازم است تذكراتى گرچه تكرارى است، بدهم:
1 - به تمام گروهها و سازمانها و احزاب و دستجات در سراسر ايران اعلام مىشود كه اگر سلاح خود را تحويل دهند و اظهار ندامت كنند، به آنان تأمين داده مىشود و مىتوانند برادر وار در كشورشان زندگى نمايند و آنچه گذشته است، مورد عفو است و اگر به جنايات خود ادامه دهند، روزى كه پشيمان شوند، به حكم اسلام، از آنان پذيرقته نخواهد شد و من مطمئن هستم كه به زودى روز
صحيفه نور ج 14 صفحه 157
پشيمانى براى آنان خواهد آمد. شما مخالفان جمهورى اسلامى در اين دو سال بايد درك كرده باشيد كه نمىتوانيد با ملتى كه در راه كشور و اسلام از جان گذشته است، مقابله كنيد و پس از رنجها و زحمتها و جنايات، ناچار تسليم خواهيد شد. پس بهتر آن است كه هر چه زودتر به ملت بپيونديد و از گرايش به شرق و غرب خوددارى نماييد و برگشت خود را به آغوش ملت و اسلام اعلام نماييد تا مورد حمايت ملت قرار گيريد.
2 - در اين چند روز كه اظهار مخالفتها بحمدالله كاهش پيدا كرد و روزنامهها تعطيل و از ايجاد اختلاف دستشان كوتاه بود و پس از انتشار نيز اكثر آنها از دامن زدن به اختلافات تا حدى خوددارى نمودهاند و گوش ملت از هياهوهايى كه به وسيله گروههاى منحرف ايجاد مىشد آسوده بود و در جبهههاى جنگ، مبارزان شجاع از اين جهت آسوده خاطر و فرماندهان، با دلگرمى مشغول فعاليت بودند، بحمدالله تعالى پيروزىهاى چشمگيرى نصيب ايران گرديد. بنابراين لازماست كسانى كه به كشور و اسلام و ملت علاقهمند هستند، اين راه نجات را كه راه حق و مرضى خداوند متعال است، ادامه دهند و از كوچكترين اختلافات يا دامن زدن به آن كه راه شيطان و مخالف رضاى حق تعالى است احتراز نمايند تا در دنيا و آخرت سعادتمند شوند و كشور راه سازندگى را پيش گيرد.
3 - بر جميع سخنرانان، چه در محيطهاى باز و چه بسته و تمام نويسندگان، تكليف حتمى شرعى است كه حتى به طور اشاره و كنايه، از گفتار و نوشتههاى اختلاف انگيز اجتناب نمايند كه امروز اختلاف براى امت اسلامى، سم كشنده است و بايد بدانند كه ايجاد اختلاف در محيط حاضر، جز تبعيت از نفس اماره و شيطان درونى و خدمت به ابر قدرتها خصوصا امريكاى جهانخوار، نيست و از منكرات بزرگى است كه شيطان به اسم اسلام، بر زبانها و قلمها جارى مىكند و بايد بدانند كه انقلاب اسلامى تاب تحمل آن را ندارد و متخلف را مجازات خواهد كرد. دادستان كل كشور موظف است تا به اين طريقه خطرناك خاتمه دهد. سخنرانىهاى سالم و سازنده در محيطهاى سالم غير متشنج، براى ايجاد وحدت و تفاهم و جلوگيرى از اختلاف و تشنج، مفيد و موجب رضاى خداست.
4 - من براى روحانيت كه نگهبان اصيل اسلام است نگران هستم و خوف آن دارم كه كسانى كه كفالت امرى از امور كشور را دارند، خصوصاً دادگاهها و كميتهها و دادستانىها با رفتار بعضى از آنان ولو به واسطه عدم توجه به موازين اسلامى، وجهه روحانيت اين سنگر اسلام، پيش ملت مشوه بشود و با شايعهسازىها و تهمتها از طرف مخالفين با اسلام يا با روحانيت، يك امر جزئى، چندين برابر به نمايش گذاشته شود و متأسفانه بعضى از علما، بىتوجه به مسائل، به خيال پشتيبانى از اسلام تحت تأثير شايعات واقع شده و يكسره به انتقاد از جمهورى اسلامى و از تمام دادگاهها و همه ارگان جمهورى اسلامى برخاسته و به دشمنان اسلام و قرآن كريم ناآگاهانه كمك و شريك جرم گروهكهاى منحرف مىشوند. اينجانب جداً از رئيس ديوانعالى و دادستان كل كشور و انقلاب و شورايعالى قضائى مىخواهم هياتهاى مركب از اشخاص عادل، مؤمن و متعهد تشكيل دهند تا دادگاههاى كشور را رسيدگى نمايند و قضات غير صالح و دادستانهاى منحرف را كنار گذاشته و اگر
صحيفه نور ج 14 صفحه 158
به مال و يا آبروى اشخاص تعدى نمودهاند محاكمه نمايند. سستى در اين امر مهم و مسامحه در آن، خطر عظيمى است براى جمهورى اسلامى كه هر چه بگذرد، ناراحتى زياد و خطر افزون مىشود.
5 - گاهى شنيده مىشود كه بعضى از پاسداران در بعضى از نقاط كشور از طريق اعتدال و شرع خارج و از مأموريت قانونى خود، تجاوز و در امورى كه مربوط به دادگاهها يا نهادهاى ديگر مىباشد، دخالت ناروا مىكنند. بر روساى پاسداران در سطح كشور است تا از اين نحو دخالتها كه خلاف قانون و خلاف طريقه اسلام است، جلوگيرى و خوددارى نمايند و اگر بعضى اشخاص، اين نحو دخالتها مىكنند و ممكن است از گروه منحرف در بين آنان رخنه كرده باشند، آنان را تصفيه نموده و اگر خلاف انجام داده اند، تحويل دادگاهها نمايند. بر شورايعالى سپاه لازم است اين حركات را تحت نظر گرفته و نگذارند تا اين ارگان فداكار مؤمن و متعهد، حيثيت خود را در بين ملت از دست بدهد. نفوذ افراد بعضى از گروه منحرف و اعمال خلاف عقل و شرع آنان، خداى نخواسته اين جوانان عزيز انقلابى را بد نام مىكند. بر رؤساى سپاه پاسداران است كه در سراسر كشور از انحرافات اشخاص جلوگيرى نمايند.
6 - لازم است دولت بيش از پيش كمكهاى لازم را به كشاورزى و كشاورزان بكند و در اين امر از هيچ كوششى خوددارى ننمايد و از پيچ و خمهاى ادارى كه موجب تأخير در اين امر حياتى است جلوگيرى نمايد و در اين موضوع، به استاندارها در سطح كشور سفارش اكيد نمايد كه امر كشاورزى در كشور ما، از اهم امور است و هدايت و اجراى آن به وجه صحيح، اساس اقتصاد كشور است.
7 - از عموم ملت عزيز مىخواهم كه از شايعهها كه از طرف گروههاى وابسته به رژيم سابق و يا ابر قدرت ها پخش مىشود، بىاعتنا بگذرند و به اكاذيب آنان گوش نكنند. اكنون كه مخالفين انقلاب از توطئههاى گذشته مأيوس شدهاند، به شايعهسازى و دروغپردازى كمر بسته و مىخواهند مردم را از اين راه مأيوس كنند و كشور را به دامان چپ و يا راست بكشانند. از خداوند متعال سعادت و پيروزى اسلام را در اين سال جديد مسئلت مىنمايم و اميد است كه با قدرت كامل خود، اين كشور اسلامى را از شر بدخواهان حفظ فرمايد. سلام و درود بر ملت بزرگ و در جهت خداوند و درود بر شهيدان و آسيب ديدگان در راه اسلام.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 160
تاريخ: 13/1/60
بيانات امام خمينى در جمع خانوادههاى شهدا و معلولين جنگ تحميلى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
خوزستان، دين خودش را به اسلام ادا كرد. خوزستان براى اسلام و براى ارزشهاى انسانى و براى شرافت خود و كشور خود كوشش كرد و كوشش مىكند و مردانه ايستاده است و شهداى بزرگوار خود را نزد خداى تبارك و تعالى فرستاد. خوزستان در اين عرصه، اسوه است از براى ساير اهالى كشور، غرب و جنوب اسوه هستند از براى ساير كشور. اينها كه در مناظر ما هستند، اين شهدا كه تصوير مباركشان در پيش ماست، اينها به سوى خدا شتافتند و لبيك گفتند به دعوت اسلام و سعادت را براى خودشان تحصيل كردند و شرافت و عزت را براى غرب و جنوب، بلكه براى همه ايران، بلكه براى بشريت. آنچه كه مايه تسلى ماها هست در اين مصيبتها كه همه با هم شركت داريم اين است كه ما از خدا هستيم و به سوى خدا بر مىگرديم. ما از خود چيزى نداريم، هر چه داريم اماناتى است كه خدا به ما عنايت فرموده است و انالله ما همه مال خدا هستيم، ملك خدا هستيم، و عاقبت به سوى او بر مىگرديم. سعادت را آنها تحصيل كردند كه شتافتند با اختيار خودشان و با جهاد خودشان و با رزمندگى خودشان در مقابل كفر ايستادند و جان خودشان را تسليم خدا كردند و برگشتند به خداى تبارك و تعالى با سعادت و آبرو. ما همه خواهيم مرد، لكن آنها سعادت را براى خودشان و شرافت را براى وطنشان تحصيل كردند كه در مقابل لشكرهاى كفر براى دفاع از اسلام و براى دفاع از كشور اسلامى ايستادند و فداكارى كردند و به سوى خدا شتافتند. انسان كه بايد اين راه را برود و مردنى است، چه بهتر كه اين سعادت را تحصيل كند و امانت را به صاحب امانت بسپرد، موت اختيارى، شهادت، رسيدن به خدا در لباس شهيد و با ايده شهدا. در بستر مردن، مردن است و چيزى نيست، لكن در راه خدا رفتن شهادت است و سرفرازى و تحصيل شرافت براى انسان و براى انسانها. شما اهالى غرب و جنوب خوزستان و ساير مرزهاى كشور در مقابل ستمكاران و مهاجمان به اسلام ايستادگى كرديد و همچون شهداى صدر اسلام شهيد تقديم كرديد و از شما شهداى بسيار براى ملت باقى ماند و شرافت اين ملت را بيمه كرديد و خداى تبارك و تعالى از شما راضى باشد و اسلام براى شما سرفرازى قائل است و ملت پشتيبان شما و ساير رزمندگان است و شهادت هائى كه حاصل شده و
صحيفه نور ج 14 صفحه 161
شهدايى كه شما تقديم كرديد به اسلام، شهداى همه ملت است و مصيبتها براى همه ملت است و سرافرازى براى همه ملت. خودش به سعادت اين جوانهاى عزيز برومند كه عكسهاى بعضى از آنها در اين مجلس حاضر است و موجب تأثر و سرفرازى است.
آنچه از دنياست فانى و آنچه براى خدا تقديم مىشود باقى و ابدى است
من به شما اهالى خوزستان و ساير مرز نشينانى كه مورد تهاجم واقع شديد تبريك عرض ميكنم و تذكر مىدهم به شما دو جمله از كتاب خدا را لاتاسوا على مافاتكم و لا تفرحوا بمااتيكم اين تعليم خداى تبارك و تعالى است به انسانها از اول تا آخر كه در پيشامدها اگر چنانچه پيشامدى بود كه براى شما ضررى داشت، به حسب ظاهر و چشمهاى ظاهر بين، شما محزون نباشيد كه اينها ضرر نيست، نه تأسف بخوريد و نه محزون باشيد و آن چيزى كه از دستتان رفته است، براى اينكه به ظاهر از دست رفته است و در واقع آنها باقى هستند و براى شما شرافت تحصيل كردهاند و نه فرحناك باشيد براى چيزهائى كه به دست مىآيد از دنيا، براى آنكه آنچه از دنياست فانى است و آنچه براى خدا تقديم مى شود باقى و ابدى است و اين شهدا زنده هستند و در پيش خداى تبارك و تعالى عند ربهم يرزقون آنهاالان در درگاه خداى تبارك و تعالى روزهاى معنوى و روزهاى هميشگى را به آن نائل شدند و آنچه كه از خدا بود تقديم كردند و آنچه كه داشتند و آن جان خودشان بود تسليم كردند و خداى تبارك و تعالى آنها را پذيرفته است و مىپذيرد و ماها عقب مانديم. ما بايد تأسف بخوريم كه نتوانستيم اين راه را برويم.
اينها پيشقدم بودند و رفتند و به سعادت خود رسيدند و ما عقب مانديم و نتوانستيم در اين قافله سير كنيم و در اين راه راهرو باشيم. ما از خدا هستيم همه، همه عالم ازخداست، جلوه خداست و همه عالم به سوى او برخواهد گشت، پس چه بهتر كه برگشتن اختيارى باشد و انتخابى و انسان انتخاب كند شهادت را در راه خدا و انسان اختيار كند موت را براى خدا و شهادت را براى اسلام. خداوند تمام شهداى در راه اسلام را و تمام كسانى كه در راه اسلام معلول شدند، در راه اسلام خانمان خودشان را از دست دادند، در راه اسلام به آوارگى رسيدهاند، خداوند تمام آنها را به سعادتهاى ابدى برساند. اين مصيبتها بر همه ما وارد است و آن شرافتى كه اين جوانها تحصيل كردند، براى انسانيت است، شرافت انسانى است، ارزش انسانى را آنها به ثبوت رساندند، خدايشان رحمت كند و خدايشان بپذيرد. و من به تمام كسانى كه بازماندهاند، باز ماندهاند در اين، بازماندگان اين شهدا، به همه آنها، هم تسليت عرض مى كنم و هم تبريك . مبارك باد بر اهالى خوزستان و بر اهالى جنوب و غرب، اين خدمتگزارى و اين جان نثارى و اين پايدارى. كسانى كه در اينجا رفت و آمد دارند و براى اين طرفىها صحبت مىكنند از روحيه عظيم بزرگ شما اهالى خوزستان و اهالى جنوب و غرب صحبتهاى زياد مىكنند و شما را به اين روحيه بزرگ ستايش مىكنند و من اميدوارم كه ملت ايران با اين روحيه بزرگى كه دارد به تمام قدرتهاى فاسد غلبه كند و من اميد اين دارم كه به زودى كشور ما از لوث اين
صحيفه نور ج 14 صفحه 162
جنايتكاران پاك شود و دوستان ما در هر جا هستند به محل خودشان برگردند. و تنفر و عيب بر دشمنان اسلام و دشمنان شما و رحمت و عزت و شرف بر شما برادران و خواهران و رحمت بر شهداء شما.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 163
تاريخ: 16/1/60
تلگرام امام خمينى به آيت الله العظمى مرعشى نجفى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى آقا سيد شهاب الدين مرعشى نجفى دامت بركاته - اسپانيا
تلگرام تبريك آنجناب به مناسبت روز دوازده فروردين سالروز جمهورى اسلامى واصل و موجب تشكر گرديد. از خداى تعالى شفاى كامل جنابعالى و مراجعت به وطن مألوف را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روحاللهالموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 164
تاريخ: 16/1/60
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از گودنشينان و اقشار مختلف جنوب شهر تهران
طبقه محروم بود كه اين نهضت را به ثمر رساند
بسم الله الرحمن الرحيم
گروههاى مختلفى در اينجا حاضرند و من براى اينكه شايد غفلت كنم از اسم بعض از گروهها از اين جهت معذورم كه هريك، هر يك را اسم ببرم. همه ملت اسلام و تابع قرآن و از گروه زحمتكشان اين كشور هستيد. انقلاب اسلام، اين انقلاب مهم اسلامى رهين كوششهاى اين طبقه است، طبقه محروم، طبقه گودنشين، طبقهاى كه اين نهضت را به ثمر رساند و توقعى هم نداشت. من شما طبقه را، گودنشينان را، از آن كاخ نشينان بالاتر مىدانم (اگر آنها لايق اين باشند كه با شما مقايسه بشوند.) من وقتى كه در حال انقلاب مىديدم كه يك پيرمردى از آن گودنشينها از آن منزل محقر خرابه بيرون مىآمد و مىگفت كه ما با بچههايمان صبح كه مىشودرويم براى تظاهر، يك موى شما بر همه آن كاخ نشينها و آنهائى كه در اين انقلاب هيچ فعاليتى نداشتند، بلكه كارشكنى هم تا آن اندازه كه مىتوانستند مىكردند و الان هم هر مقدار كه بتوانند مىكنند، يك موى شما بر همه آنها ترجيح دارد، بلكه مقايسه يك موى شما به آنها نبايد صحيح باشد.
شما اين انقلاب را به ثمر رسانديد و گروه هائى كه در سر تأسر كشور اين انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم و همانهايى كه مستضعف هستند و كاخنشينها آنها را استضعاف مىكنند و اينها ثابت كردند كه كاخنشينها هستند كه ضعيفند پوسيدهاند و براى اين ملت هيچ كارى نكردهاند و نخواهند كرد. اين دانشگاه بود، جوانهاى دانشكاه كه آنها هم از محرومين و مستضعفيناند و اين طبقه محروم جامعه بود كه از همه رفاهها محروم بود لكن قلبش مملو از عشق به اسلام و ايمان بود و با آن عشق و با آن ايمان اين حركت را دنبال كرد و شهيد داد و در مقابلش چيزى مطالبه نكرد. آنهائى كه هيچ خطى در اين ميدان نداشتند و جز خرابكارى از آنها كارى ساخته نيست و الان هم در گوشه و كنار كشور مشغول به خرابكارى هستند، آنها بودند كه كنار نشسته بودند و منتظر اين بودند كه يك طرف غلبه كند و آنها بيايند و بهرهبردارى كنند، ميوه چينى كنند. وقتى كه ديدند كه جمهورى اسلامى آنطور ميوه چينىهائى را كه اينها مىخواهند موافق برنامهاش نيست، آنها هم مشغول به خرابكارى شدند و هر جا كه يك خرابى پيش آمد، آنها تأييد كردند، يا وارد شدند در كردستان، در بلوچستان. الان هم كه در جنوب و غرب ما گرفتارى جنگ را داريم، همانها هستند كه نمىگذارند كه
صحيفه نور ج 14 صفحه 165
اين ملت توجه بكند، به جنگ و مشغول به تبليغات هستند در خيابانها و در كوچهها و محلهها. شما هستيد كه كشور را از دست ابر قدرتها نجات داديد و اين طبقه عزيز محروم كه در ازاء خدمتش غير از خدا از كس ديگرى چيزى نمىخواهد و ما همه رهين ملت شما هستيم و اگر لايق باشيم، خدمتگزار شما. شما بوديد كه در ميدانها، در خيابانها اجتماع كرديد و با مشتگره كرده در مقابل توپ و تانك و مسلسل و اينها ايستاديد و با ايستادگى و شجاعت، زن و مرد شما، بزرگ و كوچك شما فداكارى كرد و شهيد داد تا غلبه كرد و الان هم كه در جبههها جنگ هست باز اين طبقه محرومند كه در تلويزيون نشان مىدهد مشغول خدمت هستند. آن كاخنشينها يك شاهى خدمت در اين جنگ نكردند و نخواهند كرد. آنها اگر مشغول افساد و فساد نباشند، بىتفاوت هستند. و بحمدالله من بايد از نيروهائى كه در جنگ هستند، تشكر كنم و تقدير. و ديروز يك شجاعت بىسابقهاى نيروى هوائى به خرج داد و جنگندههاى اينها تا آخرين نقطه عراق رفت و آنها را در آنجا سركوب كرد. من بايد از قبل همه ملت، اميدوارم كه ملت اين حق را به من داده باشد، كه از همه اين جنگندهها و همه اين خدمتگزارها كه دارند در سرحدات جان خودشان را فداى اسلام و كشور مىكنند تشكر كنم و ملت پشتيبان آنهاست و بحمدالله ديروز يك شجاعت نمونهاى به خرج دادند و بدون اينكه خسارتى بر خودشان وارد بشود، كوبيدند عراق را و فهماندند كه اگر چنانچه خوف اين نبود كه اشخاص بيگناه يك وقت در اين امور پايمال بشوند (به ملت عراق اينها علاقه دارند) اگر اين خوف نبود، به دولت عراق مىفهماندند كه او لايق اين نيست كه در مقابل اين جوانهاى ما ايستادگى كند. ديروز كه اين فرماندهان ارتش اينجا بودند، وقتى مىخواستند بروند، آقاى فكورى فرمانده نيروى هوائى به طور مخفى به من گفتند كه ما يك كارى مىخواهيم بكنيم و ذكر نكردند كه آن كار چيست و بعد معلوم شد كه اين كار بسيار مهم انجام گرفت و گوشمال سختى به صداميان زدند.
و همين طور نيروى زمينى و پاسدارها و همه در اين مسائل فعاليت شجاعانهاى مىكنند و مورد تقدير ملت هستند، آنها هم از طبقه محرومند، همه اين خلبانها و همه اين پاسدارها و همه اين ژاندارمرى و ارتش، همه آنها هم از اين طبقه هستند. پس انقلاب ما مرهون اين طبقه هست،اين طبقه هستند كه اين نهضت را بپا كردند و قيام كردند و به پيش بردند و همين طبقه هستند كه الان در سرحدات مشغول فداكارى هستند و همين طبقه هستند كه براى ملت ما ارزش ايجاد مىكنند و شجاعت آنها به همه دنيا ثابت مىكند كه اين طبقاتى كه مشغول به فعاليت هستند، در شجاعت فوق آن چيزى است كه تصور مىكنند.
ما امروز نيز شاهد فداكارىهاى طبقه محروم هستيم
ما هر روز شاهد يك پيروزىهائى در جبههها هستيم كه همه اينها سرتاسر اين جبههها را هستند آنجاها و فعاليت مىكنند و آنها هم از همين طبقه محروم و لكن طبقه فوق همه طبقات هستند، چنانچه شما هم و همه كسانى كه زن و مردى كه در پشت جبهه هستيد، همه مشغول به فداكارى و مشغول به جنگ هستيد، آنها در جبهه جنگ مىكنند و شما در پشت جبهه و اين از خصوصيات انقلاب اسلامى است،اين از خصوصيات اسلام
صحيفه نور ج 14 صفحه 166
است، اين از چيزهائى است كه اسلام تعليم كرده است بر شما و شما از روز اول قيام كرديد و براى اسلام قيام كرديد و الان هم چون حكومت خودتان را اسلامى مىدانيد و ارتش خودتان را اسلامى مىدانيد از اين جهت همه با هم بدون اينكه در فكر اين باشيد كه يك افتخارى براى خود شخص خودتان ايجاد كنيد، مشغول هستيد به فداكارى و شايد در دنيا نظير نداشته باشد اين نحوى كه در ايران، ملت از ارتش پشتيبانى مىكند در دنيا شايد بىنظير باشد و شايد در طول تاريخ هم نظيرى برايش نتوانيم پيدا بكنيم كه بچههاى كوچك و جوانهاى نيمسال و زنها، پيرزنها، عروسها، دامادها همه با هم در اين جبهه حاضرند و صحنه جنگ صحنهاى است كه ملت همه در آن حاضر هستند، من اميدوارم كه شما ملت بزرگ و شما ملتى كه محروم هستيد لكن پيش خدا عزيز هستيد، گمان نكنيد كه كاخنشينها بسيار مرفه هستند، آنها دل هايشان لبريز از تزلزل است، آنها قلبهايشان آرام نيست، تزلزلى كه در بين كاخنشينها هست، در بين كوخنشينها نيست، آرامشى كه اين طبقه محروم دارند، آن طبقهاى كه به خيال خودشان در آن بالاها هستند ندارند.
شما اگر توجه كنيد، قدرتهاى بزرگ را ببينيد، مىبينيد كه آنقدر اضطرابى كه در سران قدرتهاى بزرگ هست در شما اشخاصى كه براى خدا عمل مىكنيد و از خدا مىخواهيد اجر را، در شما اين اضطراب نيست، اين يك نعمتى است كه خدا به شما داده و شايد ماها هم نتوانيم درست بفهميم نعمت خفيه الهى را. نعمت طمأنينه، نعمت آرامش، نعمت سكينه قلب، اطمينان قلب، در شما گروهها و در گروههاى به نظر آنها مستضعف هست و در آن بالاها نيست آن بالاها همه اضطراب است در كاخهاى بزرگ نشستند و غصه مىخورند، شما در كوخها نشستيد و آن غصهها را نداريد. اين از الطاف خداست بر شما و من اميدوارم كه خداوند تبارك و تعالى عنايتش را بر سر شما ملت عزيز و همه ملتهاى اسلامى مستدام دارد. انشاء الله به زودى اين مستكبرين به جاى خودشان بنشينند و آنهائى كه به شما ظلم كردند و ستم و هجوم كردند، انشاءالله خداوند آنها را فانى كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 167
تاريخ: 18/1/60
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير دفاع و فرمانده نيروى هوائى، خلبانان و گروهى از پرسنل نيروى هوائى
من اميدوارم كه اين پيوند محفوظ باشد، پيوند شما آقايان نيروى هوائى و دريايى و زمينى و ساير قواى مسلح با روحانيون و پيوندتان با ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
من كم كم به بزرگى اين عملى كه آقايان انجام دادند و طرح ريزى كه آقايان كردند، هر چه بيشتر صحبت شد بيشتر عمق مطلب را فهميدم. اين مسأله ثابت كرد كه بحمدالله جوانان عزيز ما به اتكاء به ايمان و به خدا كارها را طورى انجام دادند كه نظير اعجاز بود و من اگر از دعا چيزى بالاتر مىدانستم، آن را به آقايان هديه مىكردم لكن دعاى براى شما كه من مىكنم و كردم از همه هديهها بالاتر است و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه شما آقايان در همه مراحل موفق باشيد و كشور خودتان و اسلام عزيز را حفظ كنيد و آن ريشههاى فاسدى كه در كشور هست، با جديت خودتان از بين ببريد و من از همه ارتش، چه نيروهاى هوايى، چه نيروهاى زمينى و چه نيروهاى ديگر، دريايى و از همه قواى مسلح هميشه پشتيبانى كردهام و مىكنم و از قول ملت هم همين عمل را انجام داده و مىدهم و شما را سزاوار اين مىدانم كه ملت همه پشت سر شما و پشتيبان شماها باشند، و من اميدوارم كهاين پيوند محفوظ باشد، پيوند شما آقايان نيروى هوايى و دريايى و زمينى و ساير قواى مسلح با روحانيين و پيوندتان با ملت. و شما اين مطلب را بايد درست توجه بكنيد كه اين روحانيين كه در بين شما مىآيند و يك كارهايى را انجام مى دهند (در آن حدودى كه بايد انجام بدهند) اينها به صلاح هم شما و هم كشور و هم اسلام است. دستهايى مىخواستند كه شما را از روحانيين جدا كنند و ملت را به شما بدبين كنند. بايد شما توجه به اين معنا بكنيد كه اگر چنانچه روحانيين همراه شما باشند، البته آنها در حدود آن چيزى كه مأموريت دارند بايد عمل كنند و به قوت خودش هم بايد باقى باشد و آنها پشتيبان شما هستند و وقتى كه نماينده روحانيين در پادگانها باشند اين براى شما نفع دارد و اگر كسى اين معنا را بگويد كه اينها براى شما مثلاً ضرر دارد، اين صحيح نيست. ملت به واسطه همين معنا پشتيبان شما باقى مىماند و من اميدوارم كه اين ارتباطى كه الان حاصل است بين همه قشرها، اين ارتباط محفوظ بماند و كشور ما با همين ارتباط مىتواند پيش برود. اگر چنانچه مثلا يك گلهاى هم هست از بعضى از روحانيين جوان، اين را بايد به مراجعه به مثلاً من يا اشخاصى كه در آنجاها هستند آن حل بشود و حدود معلوم باشد. نه آقايان جلوگيرى كنند از آن حدودى كه آنها بايد عمل بكنند و نه آنهاتعدى كنند از
صحيفه نور ج 14 صفحه 168
آن حدودى كه دارند، به طورى كه هر كس مشخص باشد كه چه بايد بكند. روحانى كه در آنجا بايد تبليغات بكند مشخص باشد و نبايد كسى جلوگيرى از تبليغات او بكند. اگر يك وقت ديديد كه يك كسى گفت بايد جلوگيرى كرد، بدانيد دشمن شماست، دوست شما نيست و آنها هم نبايد از اين حدودى كه دارند تجاوز كنند براى اينكه تجاوز از حدود، در اسلام جايز نيست هر كسى حد خودش را بايد عمل بكند و اين يك سفارشى است كه من به شما آقايان كه هستيد و همه قواى مسلح اين معنا را مىگويم كه - در چيز زمينى - در آن پادگانهائى كه مال لشكر هست، در نيروى زمينى، در آنجا از قرارى كه شنيدم يك مقدار بد رفتارى شده است با روحانيون، در صورتى كه روحانيون آنجا كه باشند پشتيبانى شما را بيمه مىكنند، ملت پشتيبان شما خواهد بود و اگر اينها نباشند، براى شما يك چيزهائى درست مىكنند اشخاص كه شما را از چشم ملت بيندازند. آنها هم بايد در حدود خودشان، هم روحانيينى كه هستند به آن مأموريتى كه دارند بايد عمل بكنند و تجاوز هيچ نكنند و هم آنها كه مشغول فعاليت خودشان هستند جلوگيرى نبايد بشود. اگر چنانچه روحانيون هم در يك جايى مثلاً از آن حدودى كه دارند تخلف كردند بايد اطلاع بدهند تا جلوگيرى بشود. در هر صورت من ميل دارم كه يك انسجامى ما بين شما و روحانيت و مابين شما و ملت، بين خودتان، همه قواى مسلح باشد و اين انسجام است كه تواند اين كشور را نجات بدهد.
وقتى كه شما كه داريد فداكارى مىكنيد و يك همچو معجزه اى را تقريباً ايجاد كرديد، وقتى ببينيد تمام ملت پشت سر شما ايستادهاند و از شما قدردانى مىكنند روحيه شما زيادتر خيلى خواهد شد، به خلاف اينكه شما يك كارى بكنيد ملت كارى به اين كار نداشته باشد. در رژيم سابق اگر يك كارى مىكردند، ملت اگر بر خلافش يك چيزى نمىگفت موافقش هم نبود، او كار خودش را مىكرد و كارى به اين حرفها نداشت اما امروز شما مىبينيد كه ملت در همه جا، در همه امور كار دارد و اين از خصوصيات اسلام است و از خصوصيات كشور اسلامى است و جمهورى اسلامى، كه مردم خودشان در صحنه باشند و خودشان ناظر امور باشند. شما مىبينيد در اين جنگى كه شما داريد مىكنيد و فداكارى كه شما مىكنيد، ديگران هم هر كس به اندازه خودش دارد فداكارى مىكند، پشتيبانى مىكند و در همه جا الان مشغولند به اينكه، توافق دارند در اين معنا كه بايد اين پيشرفت بكند و با كمال جديت حتى آن بچههاى كوچولو قلك هايشان را مىآورند و شكنند و مىدهند. اين سابقه ندارد در جايى اين براى اين است كه اينها از اسلام يك بادى آمده است و من اميدوارم كه اسلام به آن معنايى كه هست، در ايران پياده بشود. اگر پياده بشود، شما پيروزيتان صد در صد در همه جا هست و من باز هم تقدير مىكنم، از اين طرحى كه داديد، از اين اجرائى كه كرديد و از اين امر بزرگى كه شما انجام داديد، من تقدير مىكنم، چنانچه از همه قواى مسلح تقدير مىكنم كه مشغولند به فداكارى و مشغولند به كارهايى كه محول به آنهاست انشاءالله همه موفق و مؤيد و منصور باشيد و پيروز باشيد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 169
تاريخ: 19/1/60
بيانات امام خمينى در جمع رئيس و اعضاى دادگا9ههاى انقلاب اسلامى
مىخواهند در جامعه، روحانيت را منزوى كنند و كنار بگذارند
بسم الله الرحمن الرحيم
اين كارى كه شما در آن دخيل هستيد، چه آقايانى كه مقام قضاوت را دارند و چه آنهائى كه مقام دادستانى را دارند و چه آنهائى كه سروكارشان با زندانىها و با اين نحو زندانى هاست، اين كار كار بسيار مشكلى است و ارزنده. اما مشكل است براى اينكه مسأله قضاوت هميشه اينطور است كه يك طرف ناراضى است، همچو نيست كه دو نفر آدمى كه با هم اختلاف دارند اگر قاضى تشخيص داد كه يكى از آنها مجرم است، مجرم هم روى موازين اسلامى تصديق بشود و صحبتى نكند لااقل شايد در تمام افرادى كه محاكمه مىشوند و اينها محكوم مىشوند، محكومين ناراضىاند، چه محكوميت بحق باشد كه انشاءالله هست و چه خداى نخواسته محكوميت به ناحق باشد. خوب آن كه به ناحق است، صحيح است كه ناراضى باشد اما مسأله، مسأله مشكلى است. شمائى كه متكفل اين امر هستيد و سرو كارتان با يك همچو وضعيتى هست كه در مقام قضاوت آنطورى است بعدش هم وقتى منتهى شود به حبس وضعش آنطورى است كه شما داريد مىگوئيد، كار، بسيار كار مشكلى است لكن ارزنده است. مىارزد به اينكه انسان در كارهاى مشكل كه وارد مىشود به اشكالاتش هم يك قدرى تن در بدهد. من الان نمىتوانم يك مسأله همچو شسته و رفته اى عرض كنم، لكن آنى كه من عرض مىكنم راجع به همه قضاتى كه لابد اكثرا روحانيون هستند ديگر، يا همه يك مطلبى كه راجع به قضات من عرض مىكنم اين است كه مسأله قضاوت يك مسألهاى است كه در اسلام شايد در رأس مسائل باشد و سروكارش با جان مردم است، با مال مردم است، با نواميس مردم است. اين از مسائل بسيار مشكل و حلش هم بسيار مشكل و شرايط قاضى هم خيلى زياد و ما امروز آنقدر قاضى كه داراى همه شرايط باشد نداريم ولى خوب مشغولند به اينكه انشاء الله تهيه كنند.
لكن آنهائى كه حالا متكفل هستند و تشخيص داده شدند، چه در قم و در تهران به اينكه صلاحيت اينكه رسيدگى بكنند دارند، اينها بايد بسيار توجه به اين معنا بكنند كه امروز آن كه هدف اولى است، روحانيت است. براى همه اين دستجات آن كه هدف اولى است كه مىخواهند در جامعه اينها را منزوى كنند و كنار بگذارند، روحانييناند و اگر چنانچه اين قضاتى كه سروكارشان با مردم و با مجرمين است و آنها هم اهل اين هستند كه داد و قال بكنند و اظهار نگرانى بكنند و اين مسائلى كه
صحيفه نور ج 14 صفحه 170
مىگوئيد، اگر بنا باشد خداى نخواسته يك وقت يك جائى يك خلافى واقع بشود، خوب اين خلاف را آنها دامن مىزنند، تبليغ مىكنند، و چه مىكنند، زياد جلوه مى دهند، اينطور نيست كه يك مردمى باشند متعهد به اسلام باشند كه نخواهند دروغ بگويند.
شما گرفتار يك جمعيتى هستيد كه خودشان، خودشان را بيهوش مىكنند و داغ مىكنند براى اينكه گردن شما بگذارند
همين ديشب يا ديروز بود كه يك آقائى به من گفت كه من رفتم منزل فلان شخص، شخصيت، وقتى از پيش آن شخص بيرون آمدم بعضى از اشخاصى كه در دفتر اين آقا بودند گفتند كه شكنجه شده اگر بخواهيد ببينيد اينجا يكى هست، ايشان گفتند بله من مىخواهم ببينم. ايشان گفتند كه من رفتم ديدم كه يك شخصى روى چيزش را باز كرد آنجا، گفت كه اينها با سيگار هست و من را داغ كردند، من را چه كردند. و اسم فلان آدم هم با همين سيگار رويش ثبت بود، اسم يكى از مقامات محترم قضائى، اسم او را مىگفت كه آن شخص مدعى بود كه اينها با سر سيگار اينجورى كردند و من را شكنجه كردند و داغ كردند و آن اسم هم رويش بود يعنى آن اسم را به قول او با سر سيگار آنجا نوشته بود. ايشان گفتند كه من ابتدائاً به نظرم آمد كه خالكوبى كردند. بعد با او صحبت كردم گفتم كه كى شما را گرفت؟ گفت كه يك دستهاى تو بيابان آمدند و يك اتومبيل بود و من را گرفتند و شكنجه كردند و چه گفتند. خوب شناختى آنها را؟ گفت نه سرو كلهشان را بسته بودند آنها. گفتم كه كجا شما را اين شكنجه را دادند؟ گفت كه در همان اتومبيل اين شكنجه را دادند و آنها هم پاسدار بودند. گفتم خوب تو كه مىگوئى سرو كلهشان را بسته بودند از كجا مىگوئى پاسدار بودند، شايد رفقاى خودت بودند. گفت، ماند و نتوانست جواب بدهد. بعد من گفتم كه تو از اين منافقين هستى و اينجا آمدهاى شكايت مىكنى، پاشو برو. اينها يك همچو وضعى دارند بلكه من شنيدهام از يك نفر آدم كه در چيز قضائى بود كه در فلان جا (حالا يادم نيست مثل اينكه شيراز را مىگفت) كه بعضى از اينها، آن رفيق خودشان را بيهوش مىكنند و شكنجه مىكنند براى اينكه بگويند شكنجه ما داريم. شما سرو كارتان با يك همچو مردمى است. شما بخواهيد كه هيچ ناملايم نداشته باشيد در يك همچو مسائل مشكلى، اين نمىشود يك همچو چيزى، شما مشكلات زياد داريد و اين مشكلات هم بسياريش تحميل مىشود به روحانيون كه اينها هستند كه چه مىكنند، شايد زياد از اين ورو آن ور اينطور شكايات مىآيد و بسياريش اصلش هيچ اصلى ندارد، ممكن هست كه تويش هم يك چيزى باشد و همين طور دادستانىها، آنها هم بالاخره ناراضى درست مى كنند براى اينكه قاضى بحق هم باشد، آن طرف ناراضى مىشود و وقتى ناراضى شد داد و قال مىكند، آنوقت اين مال اشخاص عادى است اما آنهائى كه از اول انقلاب مىخواستند كه يك مسائلى براى خودشان باشد، در انقلاب كارى نكرده بودند لكن مىخواستند بهره بردارى كنند و حتى مثلاً رئيس جمهور باشند، خوب نشدند، بعدش شروع كردند به كارهائى كه همه مىدانيد و شما سرو كارتان با يك همچو اشخاصى هست كه در همه جا توطئه است، در
صحيفه نور ج 14 صفحه 171
بيرون حبس هم توطئه است، در بيرون حبس هم توطئه است، درجبههها هم الان هست، همه جا هست اين مسائل منتها شما در يك محيط محدود هستيد و آنها هم در آن محيط محدود تمام همشان اين است كه وضع زندان را به آنطورى كه مىگوييد، بكنند، من اعتقادم اين است كه شماها اينكه در يك جاى محدودى كه خودتان نشسته ايد و يكى هم من هستم كه با شما نشستهام، اين مسائل راگوئيد، اين مسائل بايد در جامعه به مردم عرضه بشود يعنى به شماها نسبت زياد دادند و من مكرر از بعض آقايانى كه مىشناسند شماها را، شماها را تطهير كردند، گفتند دروغ است اين حرفها. خوب شما پيش من گوئيد كه دروغ است اين حرفها، خودتان هم پيش من اين شكايات را داريد، لكن جامعه نمىداند. آنها بين مردم پخش مىكنند به هر طورى كه مىخواهند، معالاسف بعضى مقامات هم باور مىكنند، همين باور دامن زده مىشود به آن، شما در يك محيطى هستيد با اين گرفتارى مواجه هستيد لكن گرفتاريتان را به مردم نمىگوئيد، آنها كه براى شما گرفتارى پيش مىآورند آنها مىروند داد و قال مىكنند و عكس مسأله را نشان مىدهند، بعضى از شما را يك آدم كذا و كذا نشان مىدهند در صورتى كه من از اشخاص مورد اطمينان منجمله آقاى محمدى شنيدهام، اشخاص بسيار متعهد و مسلم و چيز. اما خوب، بين من و ايشان است اين حرف، شما هم در يك همچو محيط كوچك داريد اين حرفها را مىزنيد و من آنى كه مىگويم اين است كه كار مشكل است لكن باشيد شما يك قدرى مقاومت داشته باشيد، البته من نه اينكه خودم مقاومتى دارم اما ميل دارم شما داشته باشيد. شما الحمدالله جوان هستيد و باز آن مقاومت جوانى را داريد. در اين مشكلات هر كس زيادتر گرفتار باشد و مقاومت كند زيادتر پيش خدا آبرو دارد، ارج دارد. البته شما الان گفتيد كه ما اينقدر كار زياد هست كه ما به آن نتوانستيم برسيم لكن اين مقدارى هم كه رسيده ايم اين همه صداها بلند شده است. من هم مىدانم اين معنا را، من هم مىدانم كه آن كه قاضى است، آن كه رئيس محبس است، آن كه دادستان است، آن كه وكيل مدافع است، همه اينها گرفتارى دارند، هر كدام به اندازه يك مقدارى كه سعه شعارشان تا آن اندازه است، لكن مردمى كه در خارج هستند نمىدانند، آن مردم خيال مىكنند كه همچو كه يك كسى رفت در حبس، اول شروع مىشود به كتك زدن و داغ كردن و چه كردن و بعد هم تا آخر همين طور. شما هم از اين ور مىگوئيد كه اين مسائل هيچ نيست در آنجا بلكه آنها دارند ما را داغ مىكنند و ما را شكنجه مىدهند، آنها پاسبانها را دارند كتك زنند و پاسبانها به آنها حرفى نمىزنند. اين مسأله بايد براى مردم روشن بشود، بايد گفته بشود به مردم. آن آقايانى كه آمدند و حبسها را ديدند، باز تا حالا نيامدند پيش من كه مسائل را به من درست بگويند، جسته و گريخته من بعضى وقتها از مثلاً بعض اشخاص محترم مىشنوم كه مسائل، مسائل دروغ بوده، آنطور نبوده. وقتى شما گرفتار يك جمعيتى هستيد كه خودشان، خودشان را بيهوش مىكنند و داغ مىكنند براى اينكه گردن شما بگذارند و وقتى شما گرفتار يك جمعيتى هستيد كه بچههاى كوچكشان در خيابانها مىآيند و فرياد مىزنند و داد مىزنند براى اينكه مردم را وادار كنند كه با آنها مقابله كنند، توقع اين را نداشته باشيد كه آرام و راحت در آنجا باشيد، شما بايد توقع اين را داشته باشيد كه هر روز همين بساط داشته باشيد و زيادتر از اين هم داشته باشيد. لكن كار يك كار
صحيفه نور ج 14 صفحه 172
مهم شريفى است براى اينكه هم قضاوت در عين حالى كه بسيار شغل مهم شريفى است لكن خوب خطر براى قاضى دارد و مسأله خطرناكى است و هم زندانبانى و رئيس زندان شدن و پاسدار در زندان شدن و اينها همهاش از چيزهاى مشكل است، سر و كار با يك عدهاى كه به هيچ چيز پايبند نيستند، آنهائى كه مىخواهند اصل اساس را از بين ببرند، سر و كار با اينها هست، وقتى سر و كار با اينها هست، با آنهائى كه به اين انقلاب اسلامى هيچ وقت عقيده نداشتند و نخواهند داشت و اين انقلاب اسلامى را مضر به حال خودشان و اربابانشان مىدانند، شما سر و كارتان با اينهاست، توقع اين را نداشته باشيد كه آنها مثل يك اشخاص عادى با شما رفتار كنند، اين مسائل واقع مى شود.
محبس يك جائى است كه تربيت بايد بشوند مردم در آن محبس اسلامى
لكن شما كوشش كنيد كه همين طورى كه مىگوئيد كه ما رفتارمان خوب است، رفتار را خوب كنيد با اينها. آنهائى كه مىشود واقعا با آنها چيز شد، موعظهشان كرد، نصيحت كرد، فلان كرد، از بين آنها ببريد يك جاى ديگر نصيحتشان كنيد، اشخاص بيايند، روحانيون بيايند، با آنها صحبت كنند، خودتان صحبت كنيد بلكه اينها تربيت بشوند. محبس يك جائى است كه تربيت بايد بشوند مردم در آن محبس اسلامى. من آنوقتى كه در حبس بودم اين اشخاصى كه در آنجا زندانبان بودند، آنها مىآمدند پيش من مىنشستند صحبت مىكردند، يك دفعه كه من ديدم يك جائى صدا بلند شد و مثل اينكه يك شكنجهاى در آنجا بود، شكجنهها را اگر بود جاهاى ديگر مىبردند، مثل اينكه آنها مىخواستند به من هم بفهمانند كه اينها هم هست در كار، من بعدش كه آمدند آنجا گفتم آقا اين چه بساطى است كه شما درست كرديد؟ زندان بايد تربيت كند اشخاص را، بايد يك مكتب باشد زندان، وقتى مىآيند آنجا اگر يك دزدى است دزدىاش را از او بگيريد و بيرونش بفرستيد، تربيتش كنيد. البته آنها عذر آوردند كه نه مسأله اصلش شكنجهاى در كار نبود و يك پاسبانى كرده بود، يك سيلى به آن زدند و فلان، ولى دروغ مىگفت. در هر صورت زندان اسلامى بايد روى همان موازين اسلامى باشد، همانى كه وقتى كه شخص اول اسلام، حضرت امير را ضربت به او مىزند بعد كه مىبردندش سفارش مىكند كه اين را به همان غذائى كه خودتان مثلاً ماها مىخوريم بدهيد به آنها و همانطور چه بكنيد. وقتى مواجه بشوند اينها با يك اخلاق صالح و خوبى، يك دستهشان كه توطئه گرند و اينها كه اصلا دنبال اين مسائل نيستند، اما يك دسته ديگر از مردم، اينها كم كم آرام مىشوند، كم كم همانطورى كه گفتيد بعضىهايشان تربيت شدند، تربيت مىشوند و بايد اينها را با اخلاق خوب و با رفتار خوب و اينها تربيت كرد و كار، كار بسيار مشكلى است هر كه باشد از دم در مىرود لكن من دعا مىكنم كه شما مقاومتتان زيادتر باشد و رفتارتان هم انشاء الله همانطورى كه تا حالا هست، خوب باشد با آنها.
آنها باطل خودشان را منتشر مىكنند و شما حق خودتان را بيان نمىكنيد
و اينهائى كه مىگوئيد، بايد گفته بشود به مردم. شما بيائيد پيش من بگوئيد، هيچ اثرى ندارد،
صحيفه نور ج 14 صفحه 173
فرض كنيد من هم اعتقادم اين شد اما اين جامعه است كه آنها سمپاشى مىكنند و شما حق خودتان را بيان نمىكنيد، اينها باطل خودشان را دارند منتشر مىكنند و همانطورى كه مىگوئيد جورى مىكنند كه ديگر پاسدار نخواهد آنجا بماند و بگويد كه خوب، ما را در جامعه دارند، اينها دارند اينجا ما را كتك مىزنند مردم هم از آن طرف مىگويند كه ما شكنجه گر هستيم. يك همچو مواجههاى الان هست بين اشخاصى كه مىخواهند اصل اين نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى را در بين همه جامعهها از بين ببرند و مشوه كنند و بد نام كنند و وقتى انسان با اينها مواجه شد خوب، بايد خيلى با استادى عمل بكند كه اينها خيلى دسستشان يك مسألهاى نيايد. البته كار، كار بسيار مشكلى است و انشاء الله اجر داريد در اين كار و من اميدوارم كه خداوند به شما قدرت بدهد كه در مقابل اين ناملايماتى كه هست شما پايدار باشيد لكن باز هم تكرار مىكنم، من هر يك از اين آقايانى كه آمدند و مطالبى كه عمل كردند و گفتند، به من گفتند، به اينها گفتم اين فايده ندارد بايد برويد عرضه كنيد به مردم، بگوئيد بيايند بگويند، بگوئيد مسائل اين است، بيايند خلافش را بگويند و بيايند مردم ببينند، اشخاص بيايند ببينند، از مقامات اشخاص را بفرستند بيايند ببينند اين جاها را، اشخاصى كه از خارج مىآيند، بيايند ببينند اين زندانها را، بيايند ملاحظه كنند مسأله چه جورى است و از آن ور ببينند اينها چه دارند مىگويند تا انشاءالله اميدوارم كه انشاءالله اين امور به تدريج درست بشود و دلهاى خودتان را قوى كنيد كه شما پيروز هستيد انشاءالله.
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 174
تاريخ: 20/1/60
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از برادان و خواهران معاود عراقى در آستانه سالگرد شهادت آيت الله سيد محمد باقر صدر
اين ملتها هستند كه بايد قيام كنند و خودشان را از دست اشرار نجات دهند
بسم الله الرحمن الرحيم
شهادت مرحوم آيت الله صدر را به همه ملتهاى مستضعف جهان و به مسلمين خاصتا و به عراق و ايران بالاخص تسليت عرضكنم. برادرهاى من! عزيزان ما كه از اوطان خودتان آواره شديد! در اين گرفتارىهاى شما در طول حكومت بعث، ما هم مبتلا بوديم در ايران و شما در عراق. ما در ايران گرفتار يك حكومت ديكتاتور خبيث كه با ملت ما آن كرد كه مغول آنطور نكرد، علماى ما را تبعيد، آواره از اوطان خودشان كرد و بعضى را شهيد، نساء ما را بىاحترامى و احترام آنها را از بين برد، جوانهاى ما را در حبسها و در زجرها حتى بعضى از آنها را چنانچه گفتهاند در تاوه بو دادند و بعضى از آنها را، پاى آنها را اره كردند، روحانيان بسيارى از بلاد ما را، از بلاد خودشان تبعيد و در حبس نگه داشتند و با وضع فجيح به آنها اهانت و ظلم كردند. شما هم در طول اين حزب فاجر كافر مبتلا بوديد به همان نحو ابتلائاتى كه ما داشتيم. جوانهاى شما را به جرم اينكه براى زيارت حضرت سيدالشهدا رفتند، در بين راه گرفتند و با آنها آنطور سبعانه عمل كردند، علماى شما هم گرفتار اين حزب فاجر فاسد بود. با مرحوم آيت الله حكيم آن كردند كه ما شاهد بوديم و مرحوم آيت الله صدر را به جرم اينكه از ظلم آنها شكايت داشت و مىخواست حكومت اسلام برقرار باشد شهيد كردند و خواهر مكرمه مظلومه ايشان را هم شهيد كردند. ما شهيد داديم، شما هم شهيد داديد، ما در حبس بسر برديم شما هم بسر برديد، لكن خداى تبارك و تعالى خواست كه ملت ايران را از زير بار ظلم بيرون بياورد و به آنها توفيق داد كه در سايه وحدت و اتكال به خداى كريم بر حكومت جائر وقت غلبه كردند و او را از كشور خودشان راندند و دست قدرتهاى بزرگ را از كشور خودشان كوتاه كردند و يك حكومت اسلامىانسانى در ايران مستقر كردند و معالاسف دستهاى ظالم خارجى در كار است و از اول در كار بود كه نگذارند اين حكومت اسلامى مستقر بشود و نگذارند در ساير كشورهاى اسلامى هم حكومت دست خود ملت باشد و اين آدمى كه در عراق آن همه جور و ستم كرد، براى خاطر به دست آوردن دل قدرتهاى بزرگ، به ايران تجاوز كرد آن هم به محلهاى عرب نشين، اين شخص و اين جرثومه فساد كه با اسم عروبت به اسلام مىتازد، با ملت عرب و با عرب نشين ايران آن كرد كه
صحيفه نور ج 14 صفحه 175
محمد رضا به همه ايران و بدتر از او، عربهاى ايران را كشت و يا آواره كرد و زن و بچههاى مناطق عرب نشين را و ساير مناطق را براى خاطر به قول خودش عروبت و به حسب واقع براى شيطان بزرگ و برادرهاى شيطان بزرگ آنقدر قتل عام كرده است كه قبرستانهاى ايران مضاعف شده است در زمان حكومت جائر اين سفاك، و چاره جز وحدت كلمه و اتكاء به خدا نيست. من در سابق كه ايران بودم، قبل ار اينكه تبعيد بشوم و منتهى بشود كه به عراق بيايم گمان مىكردم كه عشاير عرب كه داراى سلاح هم بودند در مقابل اين حكومت خواهند ايستاد و خواهند او را به جاى خود نشاند، لكن بعد از اينكه آمدم به عراق تعجبم بيشتر شد كه ديدم در حضور همين عشاير و در حضور همان ملت، رئيس روحانى ملت عراق و ملت اسلام را محاصره كردند و تحت الحفظ از بغداد به نجف آوردند و آنهم مظلومانه بايد بگوئيم به شهادت رسيد. اگر ملت عراق بخواهند از گرفتارى كه دارند و داشتند و از تحت ستم اين ستمكاران خارج بشوند چاره ندارند جز آنكه همان نحو كه ايران اجتماع كرد و ملت متحد شد و با اتحاد كلمه و اتكال به خداى تبارك و تعالى آن حكومت جائر را ساقط كرد با اينكه آن حكومت قدرتش بسيار بيشتر بود از اين حكومت بعثى و صدام بسيار خبيث، معذلك ملت ايران توانست با اينكه سلاح نداشت اين جرثومه فساد و اين سلسله خبيث سلاطين كه در طول تاريخ مجرمترين افراد انسانها بودند منقرض كند و به جاى او جمهورى اسلامى را مستقر نمايد، عراق هم چارهاى جز اين ندارد، اين ملتها هستند كه بايد نهضت كنند، قيام كنند و خودشان را از دست اشرار نجات بدهند. نبايد ملتها بنشينند تا اينكه از جاى ديگر و كسان ديگر آنها را نجات بدهند. مبدا نجات از خود ملت است. ايران با اينكه هيچ كشورى با او مساعدت نكرد بلكه تمام كشورهاى اسلامى و غير اسلامى الا كمى از آنها با او مخالفت كردند و طرفدارى از رژيم كردند معذلك چون ملت خواست انقراض اين سلسله خبيثه را، عمل شد. ملت اگر مطلبى را بخواهد، نمىشود به او تحميل كرد، نمىشود خلاف او را به او تحميل كرد. ملت عراق نبايد بنشينند و منتظر اين بشوند كه يك دستى از خارج بيايد و آنها را نجات بدهد. ملت عراق، ملت مسلم و تابع اسلام و قرآن كريم و مخالف با استبداد، مخالف با ستمگرى، مخالف با خوهاى سبعى و حيوانى و ملت بايد تبعيت از اسلام بكند و خود ملت و ملت بايد خودشان را نجات بدهند. ملت ايران با ملت عراق دو نيست و با ملتهاى مسلم ديگر هم دو نيست، اين يك ملت است و داراى يك ميليارد جمعيت، يك ملت است و داراى خزائن بيشمار و معالاسف به واسطه انحراف اكثر دولتهاى اسلامى اين يك ميليارد انسان در تحت فشار قدرتهاى شيطانى بزرگ است و اين خزائن عظيم اين كشورهاى اسلامى به حلقوم اين قدرتهاى بزرگ فرو مىرود. ملتها بايد قيام كنند و خودشان را از دست حكومتهاى خودشان و قدرتهاى بزرگ نجات بدهند اگر ملت ايران نشسته بود و چشم به اين دوخته بود كه از خارج كسى كمك كند و او را نجات بدهد، تا آخر تحت همان فشارها بود و حكومت جائر پهلوى حكومت مىكرد. لكن انتظار نكشيد و با اينكه دولتهاى شرق و غرب به كمك محمدرضا بودند و پشتيبان او بودند، معذلك با همه قدرتهاى خارجى و با قدرتهاى بزرگ نظامى كه در داخل داشت. وقتى ملت يكپارچه قيام كرد، زن و مرد، كوچك
صحيفه نور ج 14 صفحه 176
و بزرگ فرياد كرد كه ما نمىخواهيم اين حكومت جائر و اين سلطنت كافر را، هيچ يك از قدرتهاى خارجى نتوانست كه جلوگيرى كند و قدرتهاى داخلى هم برگشتند از او و متصل به ملت شدند. ارتش عراق هم اگر مسلمان عراق قيام كنند، به آنها متصل خواهند شد و اين ريشه فساد را از آنجا خواهند كند.
قيام بر ضد كشور اسلامى و حكومت اسلامى در حكم الحاد و كفر است
اخيراً در يك نوشتهاى ديدم در يكى از خبر گزارىها كه دولت عراق مىگويد كه ما هميشه مسلمان بوديم و شهادت به وحدانيت خدا و رسالت پيغمبر مىدهيم پس ما مسلمانيم و شما چرا ما را كافر حساب مىكنيد. من به آنها مىگويم كه شما قبل از اينكه ما صحبت از اين بكنيم، از قبل آيتالله حكيم رضوانالله عليه تكفير شدهايد. ملت عراق مسلمند لكن اين حزب بعث عقايدشان، عقايد اسلامى نيست و مورد تكفير رئيس ملتشان شدند و اين اظهار اسلامى كه صدام و امثالش مىكنند مثل آن اظهار اسلامى است كه محمدرضا مىكرد. من احتمال مىدهم كه محمدرضا در باطن ذاتش مسلمان باشد لكن مسلمان بدتر از كافر، لكن نسبت به صدام اين احتمال را هم نمىدهم كه بر حسب ذاتش به اسلام گرايش داشته باشد. قيام بر ضد كشور اسلامى و حكومت اسلامى كه الان در ايران مستقر است. همين قيام بر ضداو، در حكم الحاد و كفر است و اين آدم در عين حالى كه به قول خودش مسلم است. قيام بر ضد اسلام كرده است. جرم ملت مسلمان ما جز اين نيست كه مىخواهد دست قدرتهاى بزرگ از خزائن او و از ملت او كوتاه و خودش حكومت اسلامى داشته باشد و از اول هم حكومت اسلامى را مىخواست و حكومت اسلامى را رأى داد و مستقر كرد و به همين جرم مورد مواخذه ابر قدرتها و تجاوز پيوندهاى پوسيده به ابر قدرتها شد. صدام گفته است كه اگر چنانچه به مقاصد من عمل نكنيد من بيشتر از اين كشور شما را خراب مىكنم. تو هر چه توانستى كردهاى و هر چه بتوانى مىكنى و بيشتر از آن هم نتوانستى كه بكنى، نه اينكه نخواستى بكنى، تو اگر بتوانى تمام مسلمين ايران را خواهى كشت. لكن اين خيال باطلى بود كه كردى و گمان كردى كه ملت ايران بىتفاوت است اگر تو هجوم بياورى به كشورش و ارتش ايران ضعيف و ناتوان است. و به تو فهماند ملت و ارتش كه مسأله آنطور كه تو حساب كرده بودى و آنطور كه قدرتهاى بزرگ حساب كرده بودند، آنطور نبود و همان وقت كه تو هجوم كردى و ناگهان هجوم كردى، جلوى ترا گرفتند و پس از آن يك قدم هم پيش نيامدى و حالا هم هر روز عقبتر خواهى رفت و اگر نبود خوف اينكه ملت شريف عراق صدمه ببيند، اگر ما هم و ارتش ما هم و ملت ما هم مثل صدام فكر مىكرد كه بايد پيش برد ولو به كشتن ملتها، ولو به كشتن بچهها و زنها و پيرمردها، اگر يك همچو برنامهاى بود، امروز مىديدى كه عراق ديگر كسانى را كه بتوانند انجام كارى بدهند ندارد، لكن كشور ما متعهد به اسلام است و ارتش ما متعهد به اسلام است و ارتشى است كه از بالاى سر شهرهاى بزرگ عراق مىگذرد و در آخرين نقطه عراق در مرز اردن مى كوبد مراكز نظامى عراق را و يك بمب در شهرهاى عراق نمىاندازد. اين كشور، اسلامى
صحيفه نور ج 14 صفحه 177
است و اين لشكر اسلامى و اين قواى مسلحه اسلامى است و آن كسى كه مىكوبد مسلمين را و آواره مىكند مسلمين عرب را و به تباهى مىكشد كشور اسلامى را به جرم اسلاميت، آن كس در سلك مسلمين نيست. هر چه هم فرياد بزند كه من مسلمم، فرياد بزند كه من شهادت مىدهم، لكن اين اسلام نفاق است كه بسيارى اين شهادتها را مىدهند و در صدر اسلام هم مىدادند، لكن منافقينى بودند كه بالاتر از ساير كفار بودند. و من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه ملتهاى مسلم را بيدار كند و ملت عراق را هوشيار كند، و خودشان را از قيد و بند اين قدرتهاى بزرگ و اين جرثومههاى فسادى كه به اسم اسلام، مسلمين را قتل عام مىكنند و به اسم اسلام احكام اسلام را زير پا مىگذارند و با اسم اسلام علماى اسلام را شهيد مىكنند، آن هم مثل سيد محمد باقر صدر كه مغز متفكر اسلامى بود و اميد اين بود كه اسلام از او بهره بردارىهاى زيادترى بكند و من اميدوارم كه كتابهاى اين مرد بزرگ مورد مطالعه مسلمين قرار بگيرد و انشاء الله خداوند تعالى او را با اجداد بزرگش محشور فرمايد و خواهر بزرگوار مظلومه او را هم با جده اش محشور كند و اميدوارم كه ملتاسلامى با قيام خود دست قدرتهاى بزرگ را از كشور خودشان كوتاه كنند.
والسلام عليكم رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 178
تاريخ: 22/1/60
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام صفائى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ غلامرضا صفائى دامت افاضاته
جنابعالى را به رياست اداره سياسىايدئولوژيك ارتش جمهورى اسلامى ايران منصوب مىنمايم. اميدوارم در زمينه مكتبى كردن ارتش در تمام زمينهها و قسمتها در حوزه مسؤوليت خويش اقدام نمائيد. از خداوند متعال توفيق جنابعالى را خواستارم.
والسلام
روحاللهالموسوىالخمين
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:22 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 179
تاريخ: 22/1/60
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اقشار مختلف مردم مرزنشين ماكو، اعضاى دادگاه انقلاب اسلامى مركز، پاسداران زندان اوين و عشاير بختيارى مسجد سليمان
اين توجه ملت بزرگ و حضور زن و مرد جامعه اسلامى ما اميد بخش است
بسم الله الرحمن الرحيم
شما كه از مرزهاى دور كشور آمدهايد و در خدمت اسلام كوشش كردهايد و كوشش مىكنيد خوش آمديد. امروز ايران همانطور كه مىدانيد مورد هجوم خارجى و توطئههاى داخلى است، لكن اين توجه ملت بزرگ و حضور زن و مرد جامعه اسلامى ما اميد بخش است و اين حضور شماها در صحنه اميد اين را مىدهد كه نه توطئههاى داخلى موفق بشوند به آن طرحهاى شيطانى خودشان و نه هجوم خارجى بتواند اين ملت را آسيب برساند. سرتاسر ايران ملتى است كه همانطور كه در اول نهضت حاضر صحنه بودند و با حضور خودشان بيمه كردند اين كشور را و اسلام را، الان هم در سرتاسر كشور همه حضور دارند در صحنه.
آنها كه خيال كردند يا تبليغ مىكنند به اينكه مردم ديگر در آن مسائل اسلامى و در جمهورى اسلامى سست يا بىتفاوت و در بعضى تبليغات هم هست كه مخالف شدهاند، مردم از جمهورى اسلامى رو برگرداندهاند، اينها بيايند ببينند سرتاسر كشور اسلامى را، زن و مرد مسلمان اين كشور را و زن و مرد تمام فرق مختلفهاى كه در اين كشور هست (الا بعض ريشههاى پوسيده از رژيم سابق يا بعضى سر سپردگان به شرق و يا سر سپردگان به غرب كه اينها قابل توجه نيستند) تمام مسلمانها و كسانى كه از اقليتهاى مذهبى هستند و پايبند به جمهورى اسلامى هستند، تمام اينها در سرتاسر كشور با همان شور و شوقى كه در اول نهضت داشتند امروز هم به همان نحو در ادامه نهضت شور و شوق را دارند. شما كه از سرحدات، از ماكو، دورترين نقاط كشور، به اينجا آمدهايد كى شما را الزام به آمدن كرد و كى شما را به زور وادار كرد كه بياييد و اظهار كنيد كه ما براى اسلام همانطور كه از اول بوديم حالا هم هستيم؟ اين جز آن حس اسلامى شما و ايمان واقعى شما چيز ديگرى هست؟ اگر در رژيم سابق مىخواستند شما را با زور هم بياورند به اينجا، مىتوانستند اينطور مجتمعا بياورند؟ كى الان شما را وادار كرد به اينكه از اين راههاى بسيار دور بياييد و پيوند با اسلام را تجديد كنيد و حضور خودتان را در صحنه، در جبههها و در پشت جبههها اثبات كنيد؟ اين غير از آن ايمانى است كه در شما هست و آن عرق اسلامى و وطن دوستى، غير از اين چيز ديگرى هست؟
صحيفه نور ج 14 صفحه 180
شماها بايد در سرتاسر كشور، جوانها و پيرها و زن ها و مردها و كودكان بايد با اجتماعات خودتان و با حضور خودتان در صحنه، دست قدرتهاى بزرگ را همانطور كه قطع كردهايد، اجازه ندهيد كه ثانياً بتوانند در اين كشور يك كارى انجام بدهند. الان هم شما مورد هجوم هستيد و بيشتر مورد تبليغات سوء و توطئههايى كه در سرتاسر كشور هست، ملت ما مورد اين تبليغات هست، لكن اين اجتماعات شما در مسائل اسلامى و در مسائل كشور دست رد به سينه تمام توطئه گرها و تمام اجانب كه باز چنگ و دندانشان را تيز كردند كه كشور شما را مثل سابق به غارت ببرند، دست رد به سينه اينها خواهيد زد و اميد است انشاء الله خداوند شماها را و همه ملت را موفق كند و اسلام را به آنطورى كه دلخواه است و آنطورى كه خواست خداى تبارك و تعالى هست به آنطور در اين كشور پياده كنيد و اين محتاج است به اينكه تمام كشور ما و تمام ملت ما حاضر باشند در صحنه و خودشان ناظر باشند كه اگر كسى تخطى از اسلام و تخطى از قوانين اسلام بكند، او را سرزنش كنند و او را از صحنه خارج كنند. من از خداوند تبارك و تعالى توفيق همه شماها را و همه ملت را و همه مستضعفين جهان را خواستارم و از شما كه از اين راههاى دور آمديد و در اين محل حقير و تنگ مجتمع شديد تشكر مىكنم و دعا مىكنم كه همه شما به سعادت دنيا و آخرت برسيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:22 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 181
تاريخ: 24/1/60
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كشاورزان و اهالى شهرستانهاى گرگان، علىآباد، گنبد و تركمن صحرا
ما در سايه آرامش و وحدت مىتوانيم اين كشور را به مقاصد عاليه اسلامى برسانيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از تمام برادرانى كه از راههاى دور، از گرگان، از گنبد، از بلوچستان، برادران اهل سنت و برادران شيعى در اين مكان تشريف آوردهاند، تشكر مىكنم و دعا مىكنم كه انشاء الله همه موفق باشند به اينكه مقاصد اسلام را در اين ايران عزيز پياده كنند. شما برادران دانيد كه به هر نحوى تشبثات خارجى و آنهائى كه در راه آنها قدم بر مىدارند يا به اسم اسلام يا به اسماء ديگر، همه در كارند كه اين انقلاب را كه به نفع همه كشور و خصوص طبقههاى كشاورز و كارگر و مستضعفان است، از بين ببرند و باز اين كشور را كه با خون صدها هزار نفر و معلولين به ما اعطا شده است، با ايجاد اختلاف از بين ببرند و بر ما همه و بر شما همه است كه هوشيار باشيم و اين توطئهها را يا از بين ببريم و يا با بىاعتنائى از كنار آنها عبور كنيم. الان اجتماعاتى هست كه به اسم شيعه و سنى بناى بر ايجاد اختلاف دارند، همانطورى كه وابستگان به قدرت بزرگ آمريكا در طائف اين مسأله را طرح كردند و براى خدمتگزارى به آمريكا كه دنبالش خدمتگزارى به شوروى هم است، نقشه اختلاف بين برادران را ريختند و دنبال او در كشور خودمان هم اشخاصى دارند همان نقشه را پياده مىكنند، غافل از آنكه اگر خداى نخواسته اين قدرتهاى بزرگ در ايران برگردد، نه اسلامى و نه اهل سنتى و نه اهل تشيعى باقى گذارد. اگر اينها اين دفعه خداى نخواسته برگردند براى اينكه از اين برادران سنى و شيعه صدمه ديدند و از اجتماعات آنها نفعهاى خودشان را، چپاولگرىهاى خودشان را از دست دادهاند اين دفعه بدانيد كه خداى نخواسته اگر آنها برگردند، اساس اسلام را كه منشاء اجتماع شما برادران بود، از بين خواهند برد. برادران بيدار باشند و كسانى كه در صدد اين هستند كه بين برادران شيعى و سنى اختلاف بيندازند، اگر وابسته به آمريكا يا شوروى هستند، آنها نصيحت را معلوم نيست بپذيرند و اما اگر وابسته به آنها نيستند و براى اسلام و براى كشور اسلامى خودشان و براى مسلمين مىخواهند كارى بكنند، راه ايجاد اختلاف نيست، راه اين است كه تمام گروهها را با هم آشتى بدهند و اين اجتماعى كه بحمدالله در ايران پيدا شده است و اين وحدت كلمهاى كه بين همه قشرهاى كشور پيدا شده است، كوشش كنند كه محفوظ باشد. ما در سايه آرامش و وحدت مىتوانيم اين كشور را به مقاصد عاليه اسلامى برسانيم و اين مستضعفين را از آن ظلمهائى كه در طول تاريخ به آنها شده است،
صحيفه نور ج 14 صفحه 182
نجات دهيم. اگر آرامش نباشد كشاورزى نخواهد بود، اگر آرامش نباشد صنعت نخواهد راه افتاد، اگر آرامش نباشد اصلاحاتى كه بايد بشود و براى مستضعفين عمل بشود، نخواهد شد. شما ببينيد كه در كردستان و در خوزستان كه آشوب بپا كردند و بعضى از آنها هم كه آشوب را بپا كردند با اسم اسلام بود تاكنون دولت نتوانسته است در آنجاها يك عمل چشمگير مثبتى ايجاد كند، براى اينكه محيط نا آرام فرصت نمىدهد كه كسانى كه بخواهند خدمت كنند، درست بتوانند خدمت كنند. چطور ممكن است كه كشاورزى در يك محيطى كه خرمنها را اشخاص فاسد آتش مىزنند، به نتيجه برسد؟ و چطور ممكن است صنعت در يك محيطى كه كارگران را به اعتصاب و اشتغال به كارهاى غير انسانى وادار مىكنند، تأثير داشته باشد و نتيجه بدهد؟ برادران من! برادران اهل سنت! برادران اهل تشيع! همه توجه داشته باشيد كه ريشههاى فسادى كه شماها را در تحت فشار ظلم و زير چكمههاى دژخيمان خودشان خرد كردند در طول تاريخ و الان از بين شما بحمدالله رفته اند و مىروند، اينها در صددند كه با اسم هاى مختلف شما را به جان هم بيندازند و نتيجه بگيرند. الان در اطراف كشور همين اشخاصى كه مىخواهند اين كشور را به حلقوم امريكا يا شوروى بيندازند، مشغول فعاليتند، در اطرافى كه شماها هم هستيد مشغولند، در شمال بيشتر مشغولند، در خود تهران مشغولند و اجتماعاتى دارند. در خود تهران اشخاص منحرفى كه بعضىشان پرونده هم دارند، در پيش مقامات باز سر در آوردند و مشغول شيطنت هستند.
امروز، دامن زدن به اختلاف يك معصيت نابخشودنى است
چه ديدهايد شماها از آرامش و چه بدى ديدهايد از اسلام و چه بدى ديده ايد از جمهورى اسلامى و از قرآن كريم كه كمر به محو او بستهايد و به اسم اسلام، يا ناآگاه و يا خداى نخواسته آگاهانه مشغول توطئه هستيد؟ شما گمان مىكنيد كه توطئههاى شما مخفى است؟ خير، اينطور نيست، پروندههاى شما در دست است و شماها دست برداريد از صحبتها، از اجتماعات، از توطئهها. نمىتواند ملت اسلامى ما كه در راه اسلام خون داده است و جوان داده است، نمىتواند ببيند كه يك مشت اشخاصى كه در رژيم سابق بلندگوى رژيم سابق بودند و حالا دوباره از سر شروع كردند و گمان مىكنند كه فرصت پيدا كردهاند. خدا نكند آن روزى بيايد كه ملت ما افرادى كه اينطور هستند، چه در تحت لواى اسلام به اسلام دارند لطمه وارد مىكنند و چه به اسماء ديگر به اسم تسنن و تشيع لطمه بر اسلام وارد مىكنند، ملت افراد را شناسند، شما گمان نكنيد كه ملت كه اينهمه زحمت كشيده است و جمهورى اسلامى را تا اينجا رسانده است، بگذارد شماها هر كارى مىخواهيد بكنيد و اين جمهورى را به هم بزنيد و با توطئههائى كه از خارج الهام گرفته مىشود، نظير توطئه "طائف" در اينجا باز بخواهيد درست كنيد. من هشدار مىدهم به بعض اشخاصى كه در صدد مفسده هستند كه ما آنها را مىشناسيم، لكن مىخواهيم كه خودشان به اسلام توجه كنند، خودشان به اسم اينكه ما حقوق خودمان را مىخواهيم به اسلام خيانت نكنند. حقوق همه افراد، چه برادرهاى اهل سنت و چه برادرهاى اهل تشيع و چه آنهائى كه اقليت
صحيفه نور ج 14 صفحه 183
مذهبى رسمى دارند، حقوق آنها همه، هم در قانون اساسى ملحوظ شده است و هم اسلام براى همه آنها حقوق قائل است و با عدل اسلامى رفتار كنند. اينقدر در صدد نباشيد كه بذر فتنه را بيفشانيد و با اجتماعات خودتان فتنه انگيزى كنيد. توجه به اسلام داشته باشيد، توجه به ديانت اسلامى و قرآن كريم داشته باشيد. با سلطه خارجى همه چيز شما از بين خواهد رفت و اين ايجاد اختلاف خداى نخواسته موجب سلطه خارجى خواهد شد. دشمنان اسلام، دشمنان قرآن كريم در كميناند. آنهائى كه اسلام را نمىتوانند ببينند و آنهائى كه از اسلام سيلى خورده اند در كميناند و اگر شماها در داخل به اسم تشيع و تسنن بخواهيد خداى نخواسته اختلاف ايجاد كنيد، تكليف براى ما خواهد پيدا شد و آنهائى كه مفسده جو هستند و مىخواهند با مفسده جوئى بين برادرها اختلاف بيندازند، آنها را ما مىشناسيم و ممكن است خداى نخواسته معرفى كنيم به برادران اهل سنت و به برادران اهل تشيع و به همه ملت. مقتضى اين است كه در يك همچو زمانى كه ما در جنگ هستيم و قدرتهاى بزرگ پشت سر دشمنهاى خارجى ما هستند، و صدام با تمام قوا كوشش مىكند كه اين جمهورى را به هم بزند، آن هم به اسلام اين كار را دارد انجام مىدهد و بر خلاف اسلام عمل مىكند، در يك همچو موقعى مبادا برادران ما بازى بخورند از اشخاص مفسده جو كه گاهى در كردستان و گاهى در كرمانشاه و گاهى در تهران اشتغال به افساد دارند، ما به آنها هشدار مىدهيم كه توجه به اسلام بكنند، توجه به مصالح مسلمين بكنند، توجه به توطئههاى خارجى بكنند و دامن به اختلاف نزنند كه دامن زدن به اختلاف امروز يك معصيت نابخشودنى است و اگر چنانچه خداى نخواسته تكليفى پيدا بشود، ممكن است كه به ضرر آنها تمام بشود. من مايلم كه در جو برادرى در جو همزيستى مسالمت آميز، در جو آرام، ما بتوانيم اين كشور را به ساحل نجات برسانيم.
جمهورى اسلامى براى مصلحت همه است
كشاورزان ما، كشاورزان عزيز ما در هر جا هستند و امروز از گنبد و گرگان و ساير جاهاى نزديك به آنجا، اينجا آمدهاند، و راجع به كشاورزى بسيار خوب توصيف شد. من اميدوارم كه آنها همانطورى كه ديدند در جو آرام مىتوانند يك كشاورزى خوبى بكنند و ملت را از وابستگى نجات بدهند، تمام كشاورزهاى سرتاسر ايران توجه به اين معنى داشته باشند كه گروهك هائى كه مىروند و آنها را مىخواهند مأيوس كنند از جمهورى اسلامى، به آنها اعتنا نكنند و آنها را از خود برانند كه با جو آرام و با حكم اسلام و با پياده شدن احكام قرآن است كه دنيا و آخرت همه شماها انشاء الله تعمير خواهد شد. و بدانيد شما كه جمهورى اسلامى براى مصلحت همه است. اگر مهلت بدهند اين اشخاصى كه در صدد فتنه جوئى هستند، اگر مهلت بدهند خواهند ديد كه دولت و ملت همه با هم يكى هستند و دست به هم مىدهند و اين كشور را آباد مىكنند و اين كشور را از وابستگى به خارج رها مىكنند و اسلام انشاء الله در اين محيط پياده بشود و ما آن رفاهى كه در اسلام و آن طمانينهاى كه در اسلام براى افراد حاصل خواهد شد، حاصل كنيم در اين كشور.
صحيفه نور ج 14 صفحه 184
جمهورى اسلامى پشتيبان دانشگاه و دانشگاهيان است
عزيزان من! توجه خيلى لازم است، بيدارى خيلى لازم است. امروز در همه جا خواهند كه ايجاد نفاق كنند، ايجاد يأس كنند. در دانشگاهها هم همين معنا هست و من بايد به آنها هم عرض كنم كه ما و جمهورى اسلامى و اسلام پشتيبان دانشگاه است، پشتيبان دانشگاهيان است، پشتيبان اساتيدى كه براى اسلام و براى كشور زحمت مىكشند هست، پشتيبان تخصصها هست. آن چيزى كه مسلما بايد نباشد، فقط آن است كه بخواهند توطئهها را خداى نخواسته در دانشگاه دامن بزنند، البته توطئه نبايد باشد، لكن من به همه اساتيد دانشگاه كه تعهد دارند به كشور خودشان و مىخواهند خدمت كنند به كشور خودشان و خواهند تربيت كنند جوانان ما را و مىخواهند تخصصهاى خودشان را پياده كنند و صادر كنند براى جوانان ما، به همه آنها من اطمينان مىدهم كه ايران و اسلام با آنها موافق است و نگهدار آنهاست و پذيراى از آنهاست و هيچ به خودشان تزلزل راه ندهند و همه متفكران از اساتيد دانشگاه و غير آنها با هم توجه كنند و همكارى كنند با اين هيات اصلاح فرهنگى و انقلاب فرهنگى، تا اينكه يك دانشگاهى ما پيدا بكنيم كه لبريز از علم باشد، لبريز از تخصص باشد و آرام باشد. اگر در دانشگاه بخواهد آرامش نباشد، اين دانشگاه نمىتواند تخصصهاى متخصصين را پذيرا باشد، شما اساتيد محترم نمىتوانيد علم خودتان را به ديگران صادر كنيد، مگر در يك محيط آرام. آرامش دانشگاهها از همه جا لازمتر است. اگر آرامش در دانشگاه نباشد، تمام زحمتهاى اساتيد به باد فنا خواهد رفت، اگر آرامش در دانشگاه نباشد و در محيطهاى تعليمى نباشد، چطور امكان دارد كه متفكران افكار خودشان را به جوانان ما صادر كنند و مغزهاى آنها را متفكر و متخصص بار بياورند. آن چيزى كه براى ما مهم است آرامش است در همه جا در سطح كشور، در بين كشاورزان، در بين كارخانهها، در بين صاحبان صنايع و خصوصاً در بين دانشگاه. از دانشگاه است كه تمام علوم به خارج و به جوانان ما رسد، و اين احتياج به يك آرامش دارد. البته علوم انسانى محتاج به يك انسانهاى متعهد دارد، انسانى كه تعهد به قواعد اسلام ندارد و تعهد به آن زير بنائى كه توحيد است، ندارد، در علوم انسانى نمىتواند عملى انجام بدهد، الا انحراف و اين قابل پذيرش نيست. لكن در ساير رشتههائى كه در دانشگاه هست، آن چيزى كه مورد نظر است اين است كه اساتيد مشغول به كار خودشان باشند و توطئه در كار نباشد. اما انگيزههاى آنها يك انگيزههاى مختلفى است، يك امر طبيعى است كه انگيزهها با هم اختلاف دارد، لكن اگر اساتيد محترم دانشگاه كه مىخواهند به اين مملكت خدمت بكنند و مىخواهند تخصص را از خودشان به ديگران صادر كنند، آنها توجه داشته باشند كه محيط دانشگاه محيط تعليم و تعلم است نه محيط امورى كه به كشور ما ضرر مىرساند، هر يك از آنها در اين حد باشند كه فقط مشغول آن تعهدى كه استاد دارد، باشند، ولو انگيزه آنها با انگيزههاى ديگران اختلاف داشته باشد، آنها مورد پذيرائى هستند و آنها در دانشگاهها مىتوانند خدمت بكنند و برادران، همه ما، با آنها مخالفت نبايد بكنند. ولى اين جهت بايد محرز باشد كه انحرافات در كار نباشد و بناى بر اين نباشد كه اساس جمهورى اسلامى را بخواهند متزلزل كنند و نجات دهيم. اگر آرامش نباشد
صحيفه نور ج 14 صفحه 185
كه در دانشگاه مناسب نيست.
در سايه اخوت اسلامى است كه مىتوانيد اسلام عزيز را حفظ كنيد
من اميدوارم كه امسال دانشگاه آن مقدارى كه ممكن است، باز بشود و آن مقدارى كه بايد اساتيد ما عمل كنند، عمل كنند. و انشاء الله اين كشور در آرامش واقع بشود و اين جنگ تحميلى كه به ما از ابر قدرتها تحميل شده است، به زودى انشاء الله از بين برود و اشخاصى كه گناهكارند و جنايتكارند به جاى خودشان بنشينند. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت و عزت همه شما را خواستارم. و باز تأكيد كنم كه اخوت اسلامى خودتان را كه قرآن كريم براى شما هديه آورده است حفظ كنيد و در اخوت اسلامى است كه مىتوانيد اين كشور را نجات بدهيد و بالاتر اينكه اسلام عزيز را حفظ كنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:22 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 186
تاريخ: 25/1/60
بيانات امام خمينى در ديدار با وزير دفاع فرمانده و گروهى از خلبانان نيروى هوايى جمهورى اسلامى
اسلام قواى مسلح را در رأس امور قرار ميدهد و آنها هستند كه استقلال كشور را حفظ مىكنند من احساس قلبى خودم را نمىتوانم با زبان
بسم الله الرحمن الرحيم
اظهار كنم. شمائى كه جوان هستيد بحمدالله و اميدوارم كه بعدها ايران از وجود شما استفادههاى زيادترى بكند و بتوانيد خدمت زيادترى به كشور خودتان بكنيد و پيروزىهاى زيادترى به دست بياوريد، براى جهان ثابت كرديد كه ايران آنطور كه آنها گمان مىكردند نيست و مادامى كه ايمان در قلب شما هست پيروزيد، و بايد كوشش كنيد كه اين نور را، نور ايمان را در قلبتان زياد كنيد و تعهد داشته باشيد به اينكه اسلام را تائيد كنيد و انشاء الله پياده كنيد در اين كشور و اگر يك همچو تعهدى را داشته باشيد پيروزيد انشاء الله، و من اميدوارم كه ايران از وجود امثال شماها بهره بردارى زياد بكند و همين طور ساير قواى مسلح كه اساس استقلال كشور به آنهاست و خداوند تأييد خواهد شما را كرد كه استقلال كشور خودتان را حفظ كنيد و توجه به بعضى تبليغات سوئى كه گاهى مى شود كه مىخواهند شما را از ملت جدا كنند و اساس فكرشان اين است كه اين مملكت را به حال سابق برگردانند و اشتغال دارند به يك توطئههاى همه جانبه كه يكىاش هم اين است كه در بين شماها احساس مثلاً سستى بكنند، يك يأس بكنند در صورتى كه اسلام وجود شما را مغتنم مىشمارد و عزيز مىشمارد و تمام قواى مسلح بايد بدانند كه اسلام قواى مسلح را در رأس امور قرار مىدهد و آنها هستند كه استقلال كشور را حفظ مىكنند و اين افرادى كه از اول مىخواستند كه اساس ارتش را به هم بزنند با يك بهانههاى واهى، الان هم در كار هستند و ممكن است كه بعضى از جوانهاى ما را بازى بدهند. بايد خيلى توجه بكنيد كه اينطور افراد را راه ندهيد به خودتان، نصيحت شان كنيد، بعضى جوانهائى كه ممكن است گول خورده باشند، نصيحت كنيد و من اميدوارم كه با تعهد به اسلام و با تعهد به حفظ كشور خودتان ديگر آسيبى نبيند و طمع آنهائى كه بر اسلام و بر ذخائر ايران داشتند قطع بشود و اسلام انشاء الله به آن معناى واقعى خودش پياده بشود. شماها حافظ باشيد براى كشور خودتان و مؤيد باشيد به تأييدات الهى و مىبينيد كه هر وقت كه يك اقداماتى مىشود بيرون حبس هم توطئه است، در بيرون حبس هم توطئه است، در تأييدتان مىكند و من دعا مىكنم به شماها و غافل نيستم از دعا به شما. انشاء الله خداوند همهتان را حفظ كند و همه موفق باشيد و همه فرماندهان ما هم موفق باشند و
صحيفه نور ج 14 صفحه 187
البته همه جهاتى كه بايد در ارتش محفوظ باشد حفظ بكنيد و همچو گمان نكنيد كه حالائى كه ما انقلاب كرديم بايد نظام هم به هم بخورد. نه اينطور نبايد باشد، انقلاب كرديد لكن اين نظام از اول در اسلام بوده است و حالا هم بايد باشد كه با نظم امور انجام مىگيرد. اگر فرض بكنيد كه يك كشورى باشد كه ارتشش صد مقابل باشد از اين كه هست لكن نظمى در كار نباشد، نمىتواند آن ارتش فعاليت داشته باشد لكن عده قليل با نظم، به عده كثير بىنظم هميشه غلبه داشته است. الان هم بايد همين طور باشد، حفظ بشود مراتب و منتها اينكه برادريتان محفوظ لكن سلسله مراتب هم محفوظ . خداوند همهتان را تأييد كند و شماها جوانانى باشيد كه اين كشور را حفظ كنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:22 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 188
تاريخ: 26/1/60
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اقشار مردم ميانه و حومه
با هوشيارى و تعهد به اسلام از توطئهها جلوگيرى كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما برادران محترم كه از راه دور زحمت كشيديد و در اينجا باز هم با زحمت مجتمع شديد، تشكر مىكنم و سعادت و سلامت همه شماها را از خداوند تعالى خواستارم، من اميد اين دارم كه ملت شريف ايران و خصوصاً ملت شريف آذربايجان، با توجه به مشكلاتى كه براى كشورشان پيش آمده است، بيشتر از پيش توجه داشته باشند و توطئههايى كه در اطراف كشور، خصوصاً در آذربايجان در دست تحقق است، با هوشيارى با بيدارى و با تعهد به اسم اسلام از آن جلوگيرى كنند. گروههائى كه سابق بعضى از آنها وابسته به رژيم سابق بودند و در طول مدت اين انقلاب هر چه مىتوانستند كارشكنى كردند و پس از انقلاب هم هيچ قدمى در راه انقلاب بر نداشتهاند بلكه مشغول شيطنت بودهاند، امروز به خيال خودشان كه جنگ است و جنگ طولانى شده است فرصت پيدا كرده اند كه در اطراف كشور، خصوصاً در آذربايجان، ايجاد نفاق و اختلاف كنند و بعضى از اين افراد كه شناخته شدهاند در بعضى از شهرها و مراكز علمى مجتمع شدند و به خيال خودشان توانند اين جمهورى اسلامى را كه با جد و جهد، توحيد كلمه ملت در سرتاسر كشور با آنهمه خون و با آنهمه زحمت مستقر شده است، به تباهى بكشند. من به اين اشخاصى كه در بعضى حوزههاى علميه مجتمع شدند، گوشزد مىكنم و هشدار مىدهم كه از شيطنت دست بردارند كه اشخاص شما شناخته شده اند و ما براى اينكه آرامش در كشور باشد، به شما تعرضى تاكنون نكردهايم، لكن اگر ادامه پيدا بكند اين شيطنتها، اين دسته بندىها، چه در تهران، و چه در قم، و چه در مشهد، و چه در ساير جاهاى ايران، افراد شناخته شده توسط داد گاهها خواسته خواهند شد و اگر چنانچه آنها را در دادگاه حاضر كنند، خواهند فهميد كه در طول اين مدتى كه اين ملت شريف خون داده است و زحمت كشيده است و آوارگى ديده است، شماها چه كردهايد، در آذربايجان چه كرده ايد و در ساير جاها چه كردهايد. من به شما نصيحت مىكنم كه دست از اين شيطنتها و از اين توطئهها برداريد كه ملت شريف ايران و خصوص اشخاصى كه در آذربايجان زندگى مىكنند و ملت غيور آذربايجان، حاضر نيست كه اين جمهورى اسلامى را به واسطه شهوات چند نفر از دست بدهد.
صحيفه نور ج 14 صفحه 189
شياطين با بهانه اسلام مىخواهند جمهورى اسلامى را بكوبند
من به همه ملت توصيه مىكنم كه در هر جا هستيد آرامش خودتان را حفظ كنيد و گوش به توطئههائى كه در دست اجرا هست، گاهى به اسم تشيع و تسنن كه بعض شياطينى كه به اسلام هم عقيده ندارند، با اين اسمخواهند تفرقه بيندازند، و گاهى به اسم ترك و فارس اشخاصى كه به ملت ايران اعتقادى ندارند و جز براى بهره بردارى خودشان قدمى بر نمى دارند مىخواهند اختلاف ايجاد كنند و با بهانه اسلام جمهورى اسلامى را بكوبند. من به تمام ملت ايران، با تواضع عرض مىكنم كه در عين حالى كه آرامش خودتان را حفظ مىكنيد، اين توطئهها را تحت نظر بگيريد و اشخاص فاسد را بعد از اينكه ديديد با موعظه، آنها به جاى خودشان نمىنشينند، به دادگاهها معرفى كنيد، تا اينكه دادگاهها به وظايف اسلامى و قانونى خودشان عمل كنند. من از خداى تبارك و تعالى براى اين ملتى كه از براى احقاق حق ضايع شده خودش در طول تاريخ بپاخاسته و از جاى بپا خاسته و به جا نخواهد نشست، الا آنكه اسلام عزيز را در اينجا به آن نحوى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است مستقر كنند، نخواهند فرو نشين بكنند و نخواهند سستى. اين ملتى كه بيش از دو سال است آنهمه زحمت كشيده است و سابق هم در طول تاريخ آنهمه گرفتار جهانخواران بوده و آنهمه گرفتار اين سلسله خبيث پهلوى بوده است و قبل از او هم گرفتار سلاطين جور بوده است، اكنون كه كشور خود را به دست آورده و ريشههاى فاسد را يكى بعد از ديگرى قطع كرده و دست دشمنان اسلام و دشمنان بشريت را قطع كرده است، اين ملت حاضر نخواهد شد كه به توطئههاى بعض فاسدها و مفسدين اعتنا بكند و خود ملت اين توطئهها را با آرامش و با تعقل خنثى خواهد كرد. من اميدوارم كه اين دستجاتى كه با اسم اسلام و با اسم كمك كارى به اسلام، مىخواهند اسلام را به تباهى بكشند و يا ناخواسته اسلام را به تباهى مىكشند، اينها توجه كنند كه امروز ايجاد اختلاف به سود آنها تمام نخواهد شد و قبل از اينكه آنها به مطالب خودشان برسند، اگر خداى نخواسته در ايران اختلافات پيدا بشود، اول خود آنها قربانى اين اختلافات خواهند شد.
من از همه ملت ايران تقاضا دارم كه به همانطور كه از اول در ميدان مبارزه با كفر همه حاضر بوديد و در صحنه اين مبارزه همه حاضر بوديد، باز هم ادامه بدهيد، كه ادامه اين نهضت براى اسلام است و اسلام عزيز اين حق را به ما همه دارد كه در راه او هر جانفشانى كه مىتوانيم و هر اقدامى كه مىتوانيم، بكنيم. ما بايد در اين امور از پيغمبر اكرم و از ائمه هدى كه در طول مدتشان، يا در جنگ بودند با كفار و يا در حبس بودند به دست اشخاصى كه با اسم اسلام آنها را به حبس و زجر مىكشيدند، ما بايد به آنها اقتدا بكنيم و از آنها سرمشق بگيريم كه اسلام عزيز چيزى است كه پيغمبر اكرم در راه او جانفشانى كرد و ائمه هدى در راه او جانفشانى كردند و ياران پايدار پيغمبر در راه او جانفشانى كردند، و ما نيز بايد به آنها اقتدا كنيم و از اينكه طولانى شده است جنك نهراسيم كه جنك به نفع اسلام است و ما حق هستيم و حق بر باطل پيروز است و مرگ مخالفين با اسلام و جمهورى اسلامى نزديك است و قواى مسلح ايران با كمال رشادت در مرزها مشغول مجاهده هستند و تمام ملت پشتيبان آنهاست. زن
صحيفه نور ج 14 صفحه 190
و مرد اين ملت در پشتيبانى آنها مشغول اقدام است و يك همچو كشورى كه تمام افرادش حاضر در صحنه هستند و تمام افرادش براى پيشبرد اسلام و پيشبرد مقاصد اسلامى مهيا هستند، يك همچو كشورى آسيب نخواهد ديد. و من اميدوارم كه به زودى اين نوكرهاى اجانب و اين ريشههاى فاسد از بين بروند و شما ملت عزيز سر فرازتر از آنچه تاكنون بوديد، در دنيا قدرت خودتان را نشان بدهيد. خداوند تمام شما را، تمام عزيزان ما را، تمام عزيزان آذربايجانى ما را توفيق و سعادت و عزت عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:22 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 191
تاريخ: 27/1/60
پيام امام خمينى به مناسبت روز ارتش جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
فرا رسيدن روز 29 فروردين روز ارتش شجاع و متعهد جمهورى اسلامى را به ملت ايران و به قواى مسلح و ارتش مجاهد تبريك مىگويم. اين سال، تبريك به ارتش و قواى مسلح و ملت كه چنين ارتشى دارند كه با مجاهدات بزرگ و فداكارىهاى شجاعانه، كشور عزيز خود را از شر جنود ابليس كه با پشتيبانى دو قدرت بزرگ و ساير قدرتهاى وابسته، به كشور عزيزمان هجوم نمودهاند، نجات داده و چون سدى عظيم و بنيانى مرصوص در مقابل آن ايستادگى كردهاند و مىكنند، افزون و مضاعف است. روز ارتش در اين سال، روز حماسه ملت است، روز افتخار كشور است، روز سر افرازى ارتش و ساير قواى مسلح است. تبريك به ارتش و ملت شعار نيست، شعور و حقيقت است، حقيقتى كه در جبهههاى كارزار جلوه گرفت، حقيقتى كه صداميان و جنود ابليس آن را لمس نموده و مىنمايند. ضربههاى پى در پى و مداوم قواى مسلح شاهد اين حقيقت است. دنيا اين واقعيت را به ثبت رسانده، بگذار تا رسانههاى گروهى مزدور، هر چه مىخواهند بگويند و هر چه به فكر زبونشان مىرسد بنويسند، بگذار تا شياطين خارج و داخل، هر توطئهاى كه بيانگر ضعف و شكست آنان است، براى تفرقه افكنى بين قواى مسلح قدرتمند بنمايند. اكنون تمام قواى عزيز همرزم ما با خاطرى آسوده و قلبى مطمئن و دلى سرشار از ايمان، يكدل و يك جهت، برادرانه در كنار هم، با دژخيمان از خدا بيخبر، در نبردند و تا انهدام اساس كفر، پا بر جا از حقوق انسانها و مظلومان و مستضعفان جهان دفاع مىكنند. خداوند بزرگ يار و مددكار آنان باد. لازم است تذكراتى گرچه تكرارى است عرض نمايم:
1 - اين سال كه سال قانون اعلام شده است، لازم است كه در ارتش و ساير قواى مسلح، حفظ نظام و سلسله مراتب را كه قانون داخلى قواى مسلح است، بيش از پيش مراعات نمايند تا ارتش و ساير قواى اسلامى، قدرتمندتر و هر چه بيشتر منسجم، و تخلاف از اين امور، تخلف از قانون است و من اميدوارم با برادرى و حفظ نظام و حذف خشونت قواى مسلح اسلامى آسيب ناپذير شود.
2 - فرماندهان و ساير افراد ارتش مطمئن باشند كه زحمت و فداكارىهاى آنان در پيشگاه مقدس خداى بزرگ و در نزد ملت شريف مورد تقدير است و لازم است به ياوه گوئىهاى بعضى مغرضين و گروهكها گوش ندهند و سستى و نگرانى به خود راه ندهند و بدانند كه از نقشههاى شيطانى دشمن ايجاد ياس و تزلزل است و قدردانى از مجاهدات قواى مسلح كه يكى از وظايف
صحيفه نور ج 14 صفحه 192
اسلامى - انسانى است كه ملت شريف از آن غافل نيستند و شما هر چه به قدرت و پيشروى خود و شكست دشمن بيفزائيد، ملت به تقدير و تشكر و پشتيبانى خود مىافزايد. خداوند تعالى پشت و پناه شما و ملت يار وفادارتان مىباشد.
3 - اينجانب براى شهداى عزيز ارتش و ساير قواى مسلح، طلب رحمت از پيشگاه خداوند مىنمايم و طلب عافيت براى معلولين و مدافعين اسلام، و تبريك و تسليت به بازماندگان آنانمىدهم. بايد اين عزيزان بدانند كه مصيبتهائى كه به آنان وارد شده است، ملت شريف با آنان شريك مىباشند.
من فرزندان عزيزى كه افتخار آفرين بودند از دست دادم و شما عزيزان دلبندى كه موجب سر افرازيتان بودند به جوار رحمت حق فرستاديد. خداوند پناه شما و مددكارتان باد. من بار ديگر اين روز بزرگ را گرامى مىدارم و از خداوند سلامت و سعادت شما فرزندان را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روحاللهالموسوىالخمين
previos page menu page next page
afsanah82
07-28-2011, 02:22 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 14 صفحه 193
تاريخ: 31/1/60
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل صنايع نظامى كشور و اعضاى مكتب الزهراى يزد
كشورهاى قدرتمند دنبال اين بودند كه با تبليغات به ممالك ضعيف باور بياورند كه ناتوانند
بسم الله الرحمن الرحيم
اساس همه شكستها و پيروزىها از خود آدم شروع مىشود. انسان اساس پيروزى است و اساس شكست است. باور انسان اساس تمام امور است. غربيان و در سابق انگلستان و بعد از او امريكا و ساير كشورهاى قدرتمند دنبال اين بودند كه با تبليغات دامنهدار خودشان به ممالك ضعيف باور بياورند كه ناتوانند، باور بياورند كه اينها نمىتوانند هيچ كارى انجام بدهند، اينها بايد در صنعت، در نظام، در اداره كشورها، دستشان به طرف قدرتهاى بزرگ از شرق و غرب دراز باشد. آنهائى كه مىخواستند مخازن اين كشورهاى ضعيف را ببرند، نقشههاى درست فكر كرده آنها اين بود كه مردم اين كشور را، ملت اين كشورها را باور بياورند كه خودشان ناتوانند، ناتوانى را به خورد كشورهاى مستضعف بدهند و خود مردم با اين باور كه ما توانيم صنعتى را خودمان ايجاد كنيم و نمىتوانيم لشكرى را خودمان اداره كنيم و نمىتوانيم اداره مملكت خودمان را بكنيم، اين باور كه به وسيله تبليغات غربزدگان در اين ممالك پياده شد اين كشورها را به تباهى و عقب ماندگى كشاند. هر كارى را كه انسان باورش اين است كه ضعيف است نسبت به آن كار، نمىتواند آن كار را انجام بدهد. هر قدر، قدرت ارتشى زياد باشد، لكن قدرت روحى نداشته باشد و با باورش آمده باشد كه در مقابل فلان قدرت و فلان قدرت نمىتواند ايستادگى كند، اين ارتش محكوم به شكست است و هر كشورى كه اعتقادش اين باشد كه نمىتواند خودش صنعتى را ايجاد كند اين ملت ملت محكوم به اين است كه تا آخر نتواند و اين اساس نقشههائى بوده است كه براى ملل ضعيف دنيا قدرتهاى بزرگ كشيدهاند و قلمفرسايانى كه در راه آنها قلمفرسايى مىكردند و غربزدگانى كه وابسته به آنها بودند اين مطلب را به طور وسيع تبليغ كردند، به طورى كه اين ممالك باورشان آمده بود كه هيچ كارى از آنها ساخته نيست و هيچ امرى از امور كشورى و لشكرى و صنعت و ساير امورى كه در تمدن بشر دخالت دارد از عهده اينها ساخته نيست و بايد از غرب و از قدرتهاى بزرگ اينها تبعيت كنند، لشكرشان مستشار لازم دارد و كشورشان مدبر. اين باور مادامى كه در كشورهاى جهان و كشورهاى مستضعف هست براى خاطر همين باور تا آخر مبتلا و وابسته هستند.
صحيفه نور ج 14 صفحه 194
اگر ملت اين باور را داشته باشد كه ما مىتوانيم در مقابل قدرتبزرگ بايستيم، توانائى پيدا مىكند
شما اگر چنانچه باورتان باشد كه نمىتوانيد صنعت بكنيد و نمىتوانيد صنايع بزرگ و كوچك را و چيزهائى كه احتياج به غرب بوده است خودتان آنها را درست بكنيد، تا اين باور هست نمىتوانيد كه انجام بدهيد. اول بايد خودتان را درست كنيد، اول بايد باورتان بيايد كه ما هم انسانيم، ما هم قدرت تفكر داريم. ما هم قدرت صنعت داريم، اين قدرت در همه افراد بشر به قوه هست اگر اين باور براى شما پيدا شد و اين تجربهاى كه در اين دو سال شماها كرديد و ديديد كه آن حرفهائى كه گفته مىشده است تبليغات بوده است و مسائل آنطور نبوده است، اين تبليغات بوده است كه در مقابل قدرت هاى بزرگ نمىشود نفس كشيد و بايد تسليم قدرتهاى بزرگ شد.
شما در اين مدتى كه انقلاب كرديد و قيام كرديد، خودتان باورتان آمد و به دولتهاى مستضعف و ملتهاى مستضعف هم باورانديد كه مىشود در مقابل امريكاى جهانخوار و شوروى جهانخوار ايستادگى كرد. شما دو سال است كه قيام مردانه كرديد و در مقابل آنها ايستاديد و همه آنها را دستشان را از كشور خودتان قطع كرديد و ديديد كه يك مطلبى است امكان دارد و شما خودتان مىتوانيد در عين حالى كه قدرت نظامىتان مثل آنها نيست و قدرت صنعتىتان مثل آنها نيست، لكن مىتوانيد ايستادگى كنيد و يك ملت وقتى كه يك مطلب را باور كرد كه مىتواند انجام بدهد، انجام خواهد داد. اساس باور اين دو مطلب است، باور ضعف و سستى و ناتوانى و باور قدرت و قوه و توانائى. اگر ملت اين باور را داشته باشد كه ما مىتوانيم در مقابل قدرتهاى بزرگ بايستيم، اين باور اسباب اين مىشود كه توانائى پيدا مىكنند و در مقابل قدرتبزرگ ايستادگى مىكنند.
اين پيروزى كه شما به دست آورديد، براى اينكه باورتان آمده بود كه مىتوانيد، باورتان آمده بود كه آمريكا نمىتواند به شما تحميل بكند. اين باور اسباب اين شد كه آن كار بزرگ معجزه آسا را شماها انجام داديد و اگر چنانچه شما ملاحظه كنيد كه در اين دو سال در كشور ما صنعتهاى زيادى كه آنها انجام مىدادند خودشان انجام مىدهند و باورتان باشد كه خود ما هم مىتوانيم صنعتى داشته باشيم و مىتوانيم ابتكارى داشته باشيم همين باور توانائى، شما را توانا مىكند. اساس اين باور است كه آنها از ما گرفته بودند، آنها ما را از همه چيز تهى كرده بودند به طورى كه افكار ما، باورهاى ما همه وابستگى داشت.
اگر افكار يك ملتى وابستگى به قدرت بزرگى باشد تمام چيزهاى آن ملت وابستگى پيدا مىكند، عمده اين است كه افكار شما آزاد بشود، افكار شما از وابستگى به قدرتهاى بزرگ آزاد بشود. اگر افكار شما آزاد شد و باورتان آمد كه ما مىتوانيم كه صنعتمند و صنعتكار باشيم، خواهيد بود. اگر افكارتان و باورتان اين باشد كه ما مىتوانيم مستقل باشيم و وابسته به غير نباشيم، خواهيد توانست. اگر كشاورزان ما باورشان اين باشد كه ما مىتوانيم در كشاورزى به جائى برسيم كه صادر كنيم و وابسته به غير نباشيم بلكه ديگران به ما محتاج باشند، مىتوانند. اگر شماهائى كه در صنعت
صحيفه نور ج 14 صفحه 195
هستيد و در پرسنل صنعتى كار مىكنيد در ارتش، اين باور را داشته باشيد و به تجربه اين باور را امروز داريد كه مىتوانيد صناع باشيد و مىتوانيد كارهاى ابتكارى بكنيد، خواهيد توانست.
آنطورى كه به من اطلاع دادند در اين پرسنل صنعت، كارهاى بسيار مثبت انجام گرفته است و من اميدوارم كه از اين به بعد كارهاى بالاتر از شما انجام بگيرد به طورى كه دست ما به طرف غرب و شرق دراز نباشد و خود ما بتوانيم كارهاى خودمان را انجام بدهيم، خود ما بتوانيم كه كشور خودمان را به استقلال تام تمام، بدون وابستگى در هيچ امرى از امور به غير، بتوانيم اداره بكنيم. باورمان بيايد كه ما هم مثل ساير موجودات عالم مىتوانيم كارهائى انجام بدهيم. با اين باور انشاء الله به پيش برويم. انشاء الله خداى تبارك و تعالى به شما كمك كند، همانطورى كه تاكنون به كمكهاى غيبى خداى تبارك و تعالى بوده است و اين كشورى كه كشور ائمه هدى و كشور صاحب الزمان سلام الله عليه است كشورى باشد كه تا ظهور موعود ايشان به استقلال خودش ادامه بدهد، قدرت خودش را در خدمت آن بزرگوار قرار بدهد كه عالم را انشاءالله به عدل و داد بكشد و از اين جورهائى كه بر مستضعفان مىگذرد جلوگيرى كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.