صفحه 1 از 208 123451151101 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 2079

موضوع: صحيفه نور

  1. #1
    afsanah82
    مهمان

    صحيفه نور

    

    

    صحيفه نور، جلد 1

    مجموعه رهنمودهاى امام خمينى‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 3

    11 جمادى الاول 1363

    تاريخى‏ترين سند مبارزاتى امام خمينى‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    قيام لله، يگانه راه اصلاح جهان‏

    قال الله تعالى:

    قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادا

    خداى تعالى در اين كلام شريف، از سرمنزل تاريك طبيعت تا منتهاى سير انسانيت را بيان كرده و بهترين موعظه‏هايى است كه خداى عالم از ميان تمام مواعظ انتخاب فرموده و اين يك كلمه را پيشنهاد بشر فرموده، اين كلمه تنها راه اصلاح در جهان است. قيام براى خداست كه ابراهيم خليل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوه‏هاى گوناگون عالم طبيعت رهانده.

    خليل‏آسا در علم‏اليقين زن نداى لااحب الافلين زن

    قيام لله است كه موسى كليم را با يك عصا به فرعونيان چيره كرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نيز او را به ميقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو كشاند. قيام براى خداست كه خاتم‏النبيين صلى الله عليه وله را يك تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بت‏ها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسين او ادنى رساند.

    بدبختى و تيره روزى ما به خاطر قيام براى منافع شخصى است.

    خودخواهى و ترك قيام براى خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاى اسلامى را زير نفوذ ديگران درآورده. قيام براى منافع شخصى است كه روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه كرده. قيام براى نفس است كه بيش از دهها ميليون جمعيت شيعه را به طورى از هم متفرق و جدا كرده كه طعمه مشتى شهوت‏پرست پشت ميزنشين شدند. قيام براى شخص است كه يك نفر مازندرانى بيسواد را بر يك گروه چندين ميليونى چيره مى‏كند كه حرث و نسل آنها را دستخوش شهوات خود كند. قيام براى نفع شخصى است كه الان هم چند نفر كودك خيابانگرد را در تمام كشور بر اموال و نفوس و اعراض مسلمانان حكومت داده. قيام براى نفس اماره است كه مدارس علم و دانش را تسليم مشتى كودك ساده كرده و مراكز علم قرآن را مركز فحشا كرده. قيام براى خود است كه موقوفات مدارس و محافل دينى را به رايگان تسليم مشتى هرزه‏گرد بى‏شرف

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 4

    كرده و نفس از هيچ كس در نمى‏آيد. قيام براى نفس است كه چادر عفت را از سر زن‏هاى عفيف مسلمان برداشت و الان هم اين امر خلاف دين و قانون در مملكت جارى است و كسى بر عليه آن سخن نمى‏گويد. قيام براى نفع‏هاى شخصى است كه روزنامه‏ها كه كالاى پخش فساد اخلاق است، امروز هم همان نقشه‏ها را كه از مغز خشك رضاخان بى‏شرف تراوش كرده تعقيب مى‏كنند و در ميان توده پخش مى‏كنند. قيام براى خود است كه مجال به بعضى از اين وكلاى قاچاق داده كه در پارلمان بر عليه دين و روحانيت هر چه مى‏خواهند بگويند و كسى نفس نكشد.

    براى نجات دين از دست مشتى شهوتران قيام كنيد.

    هان اى روحانيين اسلامى! اى علماء ربانى!اى دانشمندان ديندار! اى گويندگان آيين‏دوست! اى دينداران خداخواه! اى خداخواهان حق پرست! اى حق‏پرستان شرافتمند! اى شرافتمندان وطنخواه! اى وطنخواهان باناموس! موعظت خداى جهان را بخوانيد و يگانه راه اصلاحى را كه پيشنهاد فرموده بپذيريد و ترك نفع‏هاى شخصى كرده تا به همه سعادتهاى دو جهان نائل شويد و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شويد. ان لله فى ايام دهركم نفحاث الافتعر ضوالها امروز روزى است كه نسيم روحانى الهى وزيدن گرفته و براى قيام اصلاحى بهترين روز است، اگر مجال را از دست بدهيد و قيام براى خدا نكنيد و مراسم دينى را عودت ندهيد، فرداست كه مشتى هرزه‏گرد شهوتران بر شما چيره شوند و تمام آيين و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود كنند. امروز شماها در پيشگاه خداى عالم چه عذرى داريد؟ همه ديديد كتاب‏هاى يك نفر تبريزى بى‏سروپا را كه تمام آيين شماها را دستخوش ناسزا كرد و در مركز تشيع به امام صادق و امام غايب روحى له الفدا آن همه جسارت‏ها كرد و هيچ كلمه از شماها صادر نشد. امروز چه عذرى در محكمه خدا داريد؟ اين چه ضعف و بيچارگى است كه شماها را فرا گرفته؟ اى آقاى محترم كه اين صفحات را جمع‏آورى نموديد و به نظر علماى بلاد و گويندگان رسانديد، خوب است يك كتابى هم فراهم آوريد كه جمع تفرقه آنان را كند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه كرده، از همه امضا مى‏گرفتيد كه اگر در يك گوشه مملكت به دين جسارتى مى‏شد، همه يك دل و يك جهت از تمام كشور قيام مى‏كردند. خوب است ديندارى را دست كم از بهائيان ياد بگيريد كه اگر يك نفر آنها در يك ديه زندگى كند، از مراكز حساس آنها با او رابطه دارند و اگر جزئى تعدى به او شود، براى او قيام كنند شماها كه به حق مشروع خود قيام نكرديد، خيره‏سران بيدين از جاى برخاستند و در گوشه زمزمه بيدينى را آغاز كردند، به همين زودى بر شما تفرقه‏زده‏ها چنان چيره شوند كه از زمان رضاخان روزگارتان سخت‏تر شود: و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله

    سيد روح الله خمينى

    

    

  2. #2
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    

    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 8

    تاريخ: 10/ 1/ 41

    بيانات امام خمينى در مورد نقش روحانيت در احياى اسلام

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خداوندا! زبان ما را از بيهوده گفتن و جدال و لغو و دروغ حفظ بفرما. (الهى آمين) خداوندا! قلوب ما را به نور اسلام و روحانيت روشن بفرما. (الهى آمين) خداوندا! گوش شنوا عنايت بفرما به سلاطين دول اسلام به روساى جمهور دول اسلامى، به نمايندگان مجلسين دول اسلامى، به نخست‏وزيران و وزراى دول اسلامى، به روساى دانشگاه‏هاى دول اسلامى، به كارفرمايان و كارمندان دول اسلامى خداوندا! آنها را قرار بده ....

    رژيم پهلوى، خونخوارتر از مغول.

    و اين سال براى روحانيت، از جهتى بسيار بد سالى بود و از جهتى بسيار خوب سالى بود. بد بود براى اينكه يك مملكتى كه بايد به دنيا معرفى بشود به اينكه مملكت صحيحى است، هيأت حاكمه درستى دارد، دستگاه عدالت دارد، دادگسترى دارد، محاكم قضائى دارد، اقتصادش خوب است، زراعتش خوب است، يك مملكتى كه بايد به صلاح و به صحت معرفى بشود، در جامعه بشر معرفى شد به مركز فساد و مركز هرچيزى كه شما بخواهيد اسمش رابگذاريد، از آن برتر بخواهيم بگوييم مثل زمان مغول است، نمى‏توانيم همچنين بى‏احترامى‏اى رابه مغول بكنيم. آنها يك جمعيتى بودند كفار و شايد مهدور مى‏دانستند دم ما را و وارد شدند در مملكت براى گرفتن مملكت اجنبى، آنهم مملكتى كه برخلاف مسلك آنها و ديانت آنها بود و كردند آن كارهايى را كه كردند. اينجا در اين قضايا، اينها مدعى اسلام هستند، مدعى ايمان هستند، مدعى تشيع هستند، در عين حال كه با اين ادعاها امرار روز مى‏كنند و امرار حيات مى‏كنند كارهايشان همان كارهايى است كه مغول بايد انجام بدهد، چنگيز بايد انجام بدهد. در مراكز علمى مى‏ريزند، خون بچه‏هاى 16 ساله و 17 ساله مى‏ريزند، خراب مى‏كنند مكتبهاى علمى را، به علما اهانت مى‏كنند، فحش‏هاى ناموسى مى‏دهند، در حبس مى‏برند، زجر مى‏كنند، مى‏كشند، مى‏زنند، خونخوارى مى‏كنند، در عين حال نطق مى‏كنند، اظهار اسلاميت مى‏كنند، اظهار تشيع مى‏كنند، اظهار كسب كرامت مى‏كنند. آنها ديگر نمى‏گفتند كه ما شيعه هستيم، دشمن بودند با ما، در حال تهاجم وارد شدند در مملكت ما، اينها با حال دوستى و ادعاى دوستى ادعاى تشيع،بالاتر از تشيع، با اين ادعاها اين اعمال را انجام داده‏اند و مى‏دهند.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 9

    نقشه رژيم، نابودى قم شهر جنود حق.

    من به شما عرض كنم كه مطلبى نيست كه مال اين چند ماهه باشد، اين يك مطلب ريشه‏دار است، مطلبى است كه مال چندين سال پيش از اين است، اگر نگويم چهل و چند سال پيش از اين لااقل بيست سال پيش از اين است كه اينها نقشه‏شان اين بود كه قم نباشد. در زمان حيات مرحوم آقاى بروجردى رضوان الله عليه هم نقشه اين بود كه ايشان نباشند و قم نباشد. قم را با منافع خودشان مضر مى‏دانند. قم يك شهر حق است، جنود ابليس جنود حق را با مقاصد خودشان مخالف مى‏دانند. در همان زمان ايشان هم نسبت به ايشان تعبيراتى مى‏شده است كه من نمى‏توانم در اين منبر عرض كنم. همان وقت بوده است كه، نقشه خارجى اين بوده است كه قم نباشد تا ما هركارى مى‏خواهيم انجام بدهيم و يك نفس‏كش در مقابل ما صحبت نكند، حرف نزند، بحث نكند، ايراد نكند، اعتراض نكند. اينها از همان زمان مرحوم آقاى بروجردى (اگر نظر است )چهل و چند سال پيش از اين، از زمان مرحوم آقاى بروجردى اين نقشه را داشتند منتهى با بودن ايشان مى‏ديدند كه مفسده دارد اگر بخواهند كارهايى را انجام بدهند. بعد از اينكه ايشان تشريف بردند به جوار رحمت حق تعالى، از همان اول اينها شروع كردند به اسم احترام از مركزى، كوبيدن آن مركز ديگر را، نه از باب اينكه حبى به آن مركز راداشتند، به هيچ مركزى از مراكز ديانت،اينها احساس حب نمى‏كنند، نه از باب اينكه به نجف علاقه داشتند، از باب اينكه قم را نمى‏خواستند، قم موى دماغ بود، نزديك بود به اينها، مفاسد را زود ادراك مى‏كرد و كارهاى اينها زود در آن منتشر مى‏شد. اينها قم را نمى‏خواستند منتها نمى‏توانستند به صراحت لهجه بگويند قم نه، مى‏گفتند نجف آره، مشهد آره. در قم چيزى به نظر نمى‏خورد، فهميدند كه چيزهايى به نظر مى‏خورد، چيزهايى به چشم مى‏خورد، چيزهايى به دهان مى‏خورد، به گوش مى‏خورد، فهميدند كه نه، آنطور نبوده است. اينها از آنوقت نقشه كشيدند براى نابودى روحانيت و دنبالش نابودى اسلام و دنبالش به نفع رساندن اسرائيل و عمال اسرائيل.

    از اول مطلب اينطور بود. منتهى در پرده بود،اعلان نكرده بودند مطالبشان را، گاهى اعلام مى‏كردند لكن مضمضه مى‏كردند مطالب كفر خودشان را. بعد از فوت ايشان ابتدائا يك نقشه شيطانى كشيدند و در بلاد ايران، آنجاهايى كه من مطلع شدم، از مردم مى‏خواستند التزام بگيرند به اينكه شمابه فلان مركز تلگراف كنيد و انتخاب كنيد فلان مركز را، نه از باب اينكه علاقه به آن مركز داشتند، از باب اينكه اين مركز را نمى‏خواستند. مردم اعتنا نكردند به آنها.

    دنبال آن نقشه‏ها كشيده شد، دولت‏ها سر كار آمد، نمى‏دانم به آن دولت‏ها اين پيشنهادها شد و قبول نكردند، يا اينكه نتوانستند اينقدر بى شرافتى بكنند. شايد شريف بودند، عالم بودند، دكتر بودند، مهندس بودند و نتوانستند با همه مراكز علم مخالفت كنند، تااينكه منتهى شد به اينكه بايد دولت، دولتى باشد كه علم نداشته باشد، قدر علم را نداند، تاكلاس پنج بيشتر درس نخوانده باشد آنهم در كرج تحصيل اجازه نامه با اعمال نفوذ كرده باشد، نداند معناى علم چه است، نداند معناى ديانت چه هست، نداند نقش روحانيت در بقاى اين مملكت چيست، نفهمد مطالب را، سربسته و چشم بسته به او ديكته

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 10

    كنند و بگويد و نفهمد چه مى‏گويد و بكند و نفهمد چه مى‏كند.

    قضيه، معارضه با اسلام است

    ديديم كه از اولى كه اين دولت بيسواد و بى‏حيثيت روى كار آمد، از اول هدف، اسلام را قرار داد، در روزنامه‏ها با قلم درشت نوشتند كه بانوان را حق دخالت در انتخابات داده‏اند لكن شيطنت بود، براى انعكاس نظر عامه مردم به آن موضوع بود كه نظرشان به الغاى اسلام و الغاى قرآن، درست نيفتد و لهذا در اولى كه اينجا ما متوجه شديم و اجتماع شد و آقايان مجتمع شدند با هم براى علاج كار، توجه ما در دفعه اول منعطف شد به همان قضيه، بعد كه مطالعه كرديم، ديديم آقا قضيه، قضيه بانوان نيست، اين يك امر كوچكى است، قضيه معارضه با اسلام است. منتخب و منتخب، مسلمان لازم نيست باشد، حلف به قرآن لازم نيست باشد، قرآن را ميخواهيم چه كنيم؟! بعد كه مصادف شدند با تودهنى از ملت مسلم، تعبير كردند حرفشان را به اينكه خير مراد ما از كتاب آسمانى قرآن است. ما هم از آنها پذيرفتيم به حسب ظواهر شرع لكن به مجرد اينكه اينها يك چند نفر عمله را دور خودشان ديدند و يك زنده باد و مرده باد را ديدند، باز همان مسائل خبيثشان را از سر گرفتند، همان مطلبى را كه ابطال كرده بودند دوباره از سر گرفتند، دوباره تساوى حقوق من جميع الجهات تساوى حقوق من جميع الجهات پايمال كردن چند تا حكم ضرورى اسلام است، نفى كردن چند تا حكم صريح قرآن است. بعدش باز ديدند كه مصادف شد با يك ناراحتى‏ها و يك حرف‏ها و يك چيزهايى، حاشا كردند، وزيرشان يك جا حاشا كرد، اميرشان يك جا حاشا كرد. در روزنامه‏ها به صراحت لهجه نوشتند كه بردن بانوان به سربازى، تصويبش در دست تنظيم است لكن بعد از آنكه ديدند كه خيلى فضاحت بار آمد، مردم ناراحت شدند، همان نوكرهاى ارباب به حسب واقع هم ناراحت شدند، وقتى ديدند ناراحت شدند، گفتند اكاذيب است. پرونده سازى خواستند بكنند، پرونده سازى‏هاى بچگانه، مضحك بكنند.

    حمله عمال رژيم تحت لواى دهقان‏ها به اسلام و مراكز علم.

    اين سال بد بود براى اينكه حمله به اسلام زياد شد، حمله به قرآن زياد شد، مراكز علم را كوباندند به حسب توهم خودشان، بچه‏هاى ما را، عزيزهاى ما را زدند، سرهايشان را شكستند، پاهايشان را شكستند، بعضى‏شان را كشتند، ازپشت بام‏ها انداختند. اگر اينها دهقان‏ها بودند پس چرا اين دستگاه انتظامى كمكشان مى‏كرد؟ اينكه ديگر مخفى نبود، اين را صدهزار جمعيت از توى خيابان‏ها و از توى شهر و از توى مدرسه خوب مى‏ديدند كه دستگاه شهربانى دارد كمك مستقيم مى‏كند، اين دهقان‏ها را كمك مى‏كرد بر ضد اسلام. اگر راست مى‏گويند كه دهقان‏ها بودند، پس چرا وقتى كه مرضاى ما را بردند در مريضخانه‏ها، شهربانى و اينها فرستادند گفتند: دشمن‏هاى اعليحضرت رامى‏بريد در مريضخانه؟ پدرتان را در مى‏آوريم، اينها بايد بروند. اگر دهقان‏ها بودند، به‏

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 11

    اعليحضرت چه كار دارند؟ اگر كماندوها بودند و آنهايى كه مربوط به خود ايشان است و از دستگاه خود ايشان هست، با قول ايشان بوده؟ با فرمان ايشان بوده است و يا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع هست، خوب بگويند ما تكليفمان را با ايشان بفهميم، خوب بفهميم ما طرفمان كى هست؟ يك نفر است اصلا؟ اگر اينطور نيست خوب بگويند تا ما بفهميم كه اين كماندوها سرخود آمدند و همين طور بيخود، بيخودى آمدند يا سازمان امنيت اينها را آورد، يا شهربانى‏ها آوردند، يا نخست‏وزير امر كرد، يا فلان وزير فلان امير امر كرد؟ خوب بگويند چه كسى اين كارها را كرده، چرا حاشا مى‏كنند، پيش هر كسى مى‏روى، گردن ديگرى مى‏گذارند. به هر كسى اعتراض مى‏كنى، به ديگرى نسبت مى‏دهد. دستگاه شهربانى مى‏گويد كه سازمان امنيت، سازمان امنيت مى‏گويد شهربانى، دوتاى آنها مى‏گويند امر اعليحضرت. راست مى‏گويند كه امر اعليحضرت است؟ اعليحضرت با ديانت اسلام مخالف است؟ واقعا با قرآن مخالف است اعليحضرت به حسب قول اينها؟ اگر مخالف هست آن حرفها چى هست ديگر؟ آنهمه كسب و كرامت كجاست؟ اگر مخالف نيستند پس چرا جلوگيرى نمى‏كنند از اين وحشيگرى‏ها؟ چرا تو دهنى نمى‏زنند به اين شهربانى‏ها، به اين سازمان‏ها، به اين نخست وزيرها؟ ايشان كه فعال مايشائند، مى‏توانند يك همچو كارى را بكنند. حالا كه ديگر مطلبى نيست، برگرد به عصر سابق و قبل از صد سال پيش از اين، حالا كه مطلب اينطورى است، خوب بزنند تو دهنى به اينهايى كه كار بد مى‏كنند، كارهاى خلاف اسلام مى‏كنند، كارهاى خلاف ديانت مى‏كنند و نسبت مى‏دهند به ايشان، تبرئه كند خودش را. آقا، نمى‏شود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد، نمى‏شود اين. اگر نيستند بگويند،اظهار كنند، اظهار تاسف كنند به اينكه مردك آمده است ريخته مدرسه فيضيه را خراب كرده است. بنده باز مسايل اين جوان‏هاى خودمان را نديدم و بعد از مباحثه مى‏روم مى‏بينم، اول وقتى است كه مى‏روم مى‏بينم، بروم آنجا يك فاتحه‏اى بخوانيم براى آنهايى كه كشته شدند، يك اظهار تاثرى بكنم براى آنها، اينها كه نمى‏گذارند ما فاتحه هم بگيريم. اگر دهقان‏ها كردند، پس چرا نمى‏گذاريد، فاتحه بگيريم؟ چرا فاتحه تهران را به هم مى زنيد؟

    سال 41، سال مفتضح شدن هيأت حاكمه‏

    سال بدى بود براى اينكه مفتضح شد هيأت حاكمه، مفتضح شد دستگاه جبار و ما نمى‏خواستيم. ما نمى‏خواهيم كه مملكت ما در خارج معرفى بشود كه همچنين عناصر خبيثى سر كارند، ما نمى‏خواستيم اين را. ما مى‏خواهيم كه مملكت ما از آن نقطه اوليش تا آن آخرش جورى باشند، طورى سلوك بكنند كه مايه افتخار يك مملكتى باشد، بگويند آقا ما امير كبير داريم، وزراء سابق، مشاورين سلاطين سابق علما بودند، على بن يقطين بوده است، گاهى ائمه اطهار عليهم‏السلام - بوده‏اند، حالا مشاورين چه كسانى هستند؟ اسرائيل! مشاورها اسرائيل! از يهود آن بزرگ شده است. دو هزار نفر بهايى را به اقرار خودشان در روزنامه دنيا (بعد فردا مردك نگويد كه اشاعه اكاذيب است، در روزنامه دنيا دو هزار نوشته است) اسرائيل بهايى را، اسم بهائى نياورده‏است، بعضى وابستگان به بعضى از

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 12

    مذاهب (اسمشان را مذهب گذاشت!) دو هزار نفر را و مى‏گويند پنجهزار است، دو تايش را اينجا نوشته است (اين كه نوشته حالا) اينها با كمال احترام، نه مثل حاجى‏هاى بدبخت ما كه وقتى مى‏خواهند تذكره به آنها بدهند، بايد چقدر زحمت بكشند، چقدر رشوه بدهند، چقدر بيچارگى بكشند تااينكه يك چند تااز آنها را رد كنند، چند تاى آنها را قبول بكنند، آن وقت در فرستادنشان چه فضاحت‏ها باشد، در برگشتشان چه فضاحت‏ها باشد، وقتى هم مكه ميروند در منا، حتى آن نماينده بى عرضه آنجا هم شكايت مى‏كند كه فلان آقا را بگيريد از باب اينكه اينجا يك حرف حقى زده است گفته اسلام در خطر است از دست يهود، آقا مگر شما يهوديد؟ مگر مملكت ما، ممكلت يهود است؟ دو هزار نفر را با كمال احترام، با دادن به هر يك از اينها پانصد دلار ارز، به هر يك پانصد دلار از مال اين ملت مسلم به بهايى داده‏اند، ارز داده‏اند، به هر يك هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما، چه بكنند؟ بروند در جلسه‏اى كه بر ضد اسلام در لندن تشكيل شده است شركت كنند.

    سكوت، موجب پايمال نواميس مسلمين زير چكمه عمال اسرائيل است.

    واى بر اين مملكت، واى بر اين هيأت حاكمه، واى بر اين دنيا، واى بر ما، واى بر اين علماى ساكت، واى بر اين نجف ساكت، اين قم ساكت، اين تهران ساكت، اين مشهد ساكت. اين سكوت مرگبار اسباب اين‏شود كه زير چكمه اسرائيل به دست همين بهايى‏ها، اين مملكت ما، اين نواميس ما پايمال بشود. واى بر دين ما، واى براين اسلام، واى براين مسلمين. اى علما ساكت ننشينيد، نگوييد الان مسلك شيخ رضوان الله عليه، والله شيخ اگر حالا بود تكليفش اين بود امروز سكوت همراهى با دستگاه جبار است، نكنيد سكوت. دو هزار بهايى را با پانصد دلار ارز به هر يك و هزار و دويست تومان تخفيف هواپيما فرستادن به لندن (و اينها در روزنامه دنياست) يك شخصى به من گفت كه يك معامله‏اى كرده است شركت نفت با ثابت پاسال و در اين معامله تخفيفى داده است كه بيست و پنج ميليون تومان در اين تخفيف نفع برده است، براى نفع اين جمعيتى كه فرستادند به لندن بر ضد اسلام. اين وضع نفت ما، اين وضع ارز مملكت ما، اين وضع هواپيمايى ما، اين وضع وزير ما، اين وضع همه ما، سكوت كنيم باز؟! هيچ حرف نزنيم؟! حرف هم نزنيم؟! ناله هم نكنيم؟! خانه‏هايمان را خراب كنند آخ هم نگوييم؟! مردك مى‏فرستد رئيس شهربانى را، رئيس اين حكومت خبيث را مى‏فرستد منزل آقايان، من راهشان ندادم، ايكاش راه داده بودم تا آنروز دهنشان را خرد كرده بودم. مى‏فرستند منزل آقايان كه اگر نفستان در فلان قضيه در آيد، فرمودند، اعليحضرت فرمودند اگر نفس شما در آيد، مى‏فرستم منزل‏هايتان را خراب مى‏كنيم، خودتان را هم مى‏كشيم، نواميستان را هتك مى‏كنيم. اين وضع ماست با اين اعليحضرت، اگر اينها راست‏گويند. اگر دروغ مى‏گويند، پس ايشان بگويند دروغ مى‏گويند، ايشان بفرمايند، اعلام كنند كه حكومت قم دروغ گفته است تا من پدر حكومت قم را در بياورم، بگويند رئيس شهربانى دروغ گفته تا من زير چكمه اهل علم، پدرش را در بياورم د نمى‏گويد كه.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 13

    سال 41، سال اعلام ارزش و موجوديت روحانيت به دنيا

    واما سال خوبى بود براى اينكه روحانيت ارزش خودش را به دنيا اعلام كرد، فهماند كه آن كه صحبت مى‏كند، باز روحانى است، آن كه ايستادگى مى‏كند در مقابل ظلم و جور، ظالم و جاهل، باز حوزه‏هاى علميه است، كتك مى‏خورد داد مى‏زند، كشته مى‏دهد، فرياد مى‏كند، مدرسه فيضيه‏اش را خراب مى‏كنند اعتنا نمى‏كند، باز صحبت خودش رامى‏كند، هر كارى سرش بياورند اين صحبت مى‏كند. روحانيت موجوديت خودش را به همه عالم اعلام كرد. پس بد بود چون هيأت حاكمه فضاحت ايران را در همه جا اعلام كرد و خوب بود براى اينكه روحانيت حيثيت خودش را به عالم معرفى كرد، فهماند به عالم كه آدميم ما، روحانى هستيم ما، همه‏اش قضيه ذكر و دعا نيست، ما داد مى‏زنيم، ما مى‏گوئيم نبايد بكنيد اين كارها را، ما نصيحت مى‏كنيم به شما.

    رفراندومى كه حتى زور سرنيزه نتوانست افتضاح آن را جبران كند.

    من نصيحت كردم به شاه، فرستاد آدم آنجا، در آن اول امر قبل از رفراندوم، به وسيله بهبودى، به وسيله پاكروان پيغام دادم به او، آقا نكن اين كار را، اين رفراندوم را نكن، اين خوب نيست براى شما اين كار را بكنيد، دست به اين قانون نزن، اگر امروز "ارسنجانى" چهار تا رعيت را بياورد، برقصاند و بگويند زنده باد، فردا چهار تا رعيت مى‏آيند وگويند مرده باد، نكن اين كار را، صلاح نيست بكنى اين كار را. گوش نكرد، ديديد چه جور شد، دو هزار نفر راى نداشتند، باقى‏اش زور بود، همه مى‏دانند بازار تهران بسته شد كه راى ندهد، بازار قم بسته شد كه راى ندهد، ساير شهرستان‏ها راى ندادند، اينها دو هزار تا راى آزاد بدون سرنيزه نتوانستند تهيه كنند. ما نمى‏خواستيم اينطور مفتضح بشويد، ما نمى‏خواستيم ملت از تو رويگردان بشوند، ما مى‏خواستيم شما آدمى باشيد كه وقتى يك چيزى را بگوئى، ملت، تمام ملت لبيك بگويند، ما ميل داريم شاه ما اينجور باشد، ما ميل داريم وزير ما اينجور باشد كه اگر يك مطلبى را گفت تمام ملت با او موافق باشند نه اينكه با حرف‏هايش (6 ميليون ) (6ميليون). به جان عزيز شما اگر اينها چند هزار هم داشتند، باقى‏اش يا پر كردن صندوق شايد به سمع ايشان نرسيده است. شايد آنها گفته‏اند به او كه (6 ميليون، اكثريت قاطع) و الا شاه كه دروغ نمى‏گويد! نمى‏شود كه دروغ بگويد. (با اكثريت قاطع! تمام قاطبه اهل ايران!)پس بازار تهران از اهل ايران نيست؟! خيابان‏هاى تهران اهل ايران نيستند؟! قم از اهل ايران نيست؟! روحانيون از اهل ايران نيستند؟! ساير شهرستان‏ها ايرانى نيستند؟! اين ايران كجاست؟ اين آراء از كجا آمد؟

    ايستادگى روحانيت در مقابل ظلم، عامل احياى اسلام.

    بد شد امسال براى اينكه اين مطالب واقع شد و خوب شد براى اينكه شما آقايان زنده كرديد اسلام را، ايستاديد، در مقابل ظلم ايستاديد. اگر نايستاده بوديد خدا مى‏داند كه حالا رفته بودند تا آن آخر، ايستادگى شما اسباب اين شد كه حاشا كردند مطالبشان را، گفتند خير طلاق به دست مرد است، كى ما گفتيم؟ د مردك از حزب مردم است. آن مردك هم كه داد زد تساوى حقوق من جميع الجهات، تساوى حقوق من جميع الجهات از اين طرف مى‏گويند، از آن طرف مى‏گويند كى ما گفتيم طلاق به دست زن باشد، نخير طلاق به دست مرد است. از آن طرف مى‏گويند نخير كى ما راجع به ارث گفتيم، نخير ارث هم همانطورى كه خدا گفته است. از آن طرف هم مى‏گويند كى ما گفتيم زنان بروند به نظام وظيفه. تو روزنامه‏هايتان هست آقا.اين روزنامه‏هائى كه ديكته مى‏كند سازمان امنيت و مى‏نويسند.

    بى‏حيثيتى مطبوعات.

    مى‏گويند كه مدير كيهان گفته است ما ديگر راحتيم براى اينكه آنوقت ما مى‏نوشتيم و اينها نظر مى‏كردند، حالا خودشان مى‏نويسند، ما ديگر راحتيم. منتهى اين اعتراض هست كه آقا چرا اينقدر بى‏حيثيت هستيد كه آنها بنويسند و شما هم بنويسيد؟ چرا بايد مطبوعات ما اينقدر بى‏حيثيت باشند؟

    خطر براى اسلام.

    خوب بگوئيد آقا حرف را، چه مى‏كنند؟ اگر همه علماى اسلام يك مطلبى را بگويند، حالا كه خطر براسلام وارد شده است و آن خطر يهود است و حزب يهود كه همين حزب بهائيت است، اين خطر كه حالا نزديك شده است، اگر آقايان علماى اعلام، خطبا، طلاب، همه با هم همصدا بگويند كه آقا ما نمى‏خواهيم كه يهود بر مقدرات مملكت ما حكومت كند، ما نمى‏خواهيم كه مملكت ما با مملكت يهود هم پيمان بشود در مقابل پيمان اسلامى آنها، مسلمين با هم، هم پيمان مى‏شوند، آقايان بايهود هم پيمان مى‏شوند! چه وضعى است اين مملكت؟ اگر نوكر هم هستيد چرا اينقدر نوكر؟ من سرم درد مى‏كند و من براى خواندن يك فاتحه لازم مى‏دانم بروم به مدرسه فيضيه و از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه در اين سال و سال‏هاى بعد، همه سالم باشيد، اسلام مؤيد باشد، اسلام مؤيد باشد.

    والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته

    

    

  3. #3
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    


    صحيفه نور جلد 1 صفحه 15

    تاريخ: 15 / 8 / 1341

    تلگراف امام خمينى به اسدالله علم و تذكار عواقب تخلف از شرع و قانون

    تهران جناب آقاى اسدالله علم‏

    عطف به تلگراف سابق اشعار مى‏دارد، معلوم مى‏شود شما بنا نداريد به نصيحت علماى اسلام كه ناصح ملت و مشفق امتند توجه كنيد و گمان كرديد ممكن است در مقابل قرآن كريم و قانون اساسى و احساسات عمومى قيام كرد. علماى اعلام قم و نجف اشرف و ساير بلاد، تذكر دادند كه تصويبنامه غير قانونى شما بر خلاف شريعت اسلام و بر خلاف قانون اساسى و قوانين مجلس است، اگر گمان كرديد مى‏شود با زور چند روزه، قرآن كريم را در عرض اوستاى زردشت و انجيل و بعض كتب ضاله قرار داد و به خيال از رسميت انداختن قرآن كريم (تنها كتاب بزرگ آسمانى چند صد ميليون مسلم جهان) افتاده‏ايد و كهنه‏پرستى رامى‏خواهيد تجديد كنيد، بسيار در اشتباه هستيد، اگر گمان كرديد با تصويبنامه غلط و مخالف قانون اساسى مى‏شود پايه‏هاى قانون اساسى را كه ضامن مليت و استقلال مملكت است، سست كرد و راه را براى دشمنان خائن به اسلام و ايران باز كرد، بسيار در خطا هستيد. اينجانب مجددا به شما نصيحت مى‏كنم كه به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهيد و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماى ملت و زعماى مسلمين و تخلف از قانون بترسيد و بدون موجب، مملكت را به خطر نياندازيد و الا علماى اسلام درباره شما از اظهار عقيده خوددارى نخواهند كرد.

    والسلام على من اتبع الهدى‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    

    

  4. #4
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    

    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 16

    تاريخ: 11 / 9 / 1341

    بيانات امام خمينى در مورد شيوه‏هاى مبارزاتى مسلمين

    بسم الله الرحمن الرحيم

    سكوت و قيام در برابر سلاطين، دو شيوه مسلمين براى صيانت اسلام‏

    ضمنا تذكرات لازمى بود كه بايد دولت‏ها متوجه باشند. از اول ظهور اسلام، مسلمين حافظ دين مبين اسلام بوده‏اند، حتى براى حفظ دين از حق خود مى‏گذشتند. حضرت اميرالمومنين (ع) با خلفا همكارى كردند چون ظاهرا مطابق دستور دين عمل مى‏نمودند و تشنجى در كار نبود تا موقعى كه معاويه روى كار آمد و از طريقه و روش خلفا منحرف گشته و خلافت را مبدل به سلطنت نمود. در اين موقع حضرت ناچار شد قيام كند، چون نمى‏توانست قيام نكند زيرا روى موازين شرع و عقل نمى‏توانستند معاويه را يك روز بر مقام خلافت پايدار ببينند. ناصحينى كه حضرت را از روى غفلت نصيحت مى‏كردند و مى‏گفتند بگذاريد معاويه بماند تا پايه سلطنت و خلافت شما محكم شود بعدا او را از مقامى كه دارد پايين بياوريد نمى‏دانستند كه اگر حضرت صبر مى كرد بعدا مورد اعتراض مسلمين واقع مى‏شد و پس از محكم شدن كار ممكن نبود او را خلع كرد.

    حالا شايد اشخاص غافل، اين نكته در ذهنشان باشد كه خوب بود حضرت وقتى جاى پاى خودش را محكم مى‏كرد معاويه را خلع كند و لكن اشتباه است، لهذا وقتى ملاحظه فرمودند يك حكومت جائر مى‏خواهد حكومت كند، قيام وظيفه الهى بود و عمل فرمودند همين طور ائمه معصومين قيام كردند، ولو با عده كم تا كشته شدند و اقامه فرايض نمودند و هر كدام مى‏ديدند قيام صلاح نيست، در خانه مى‏نشستند و ترويج مى‏كردند، اين شيوه‏اى بود كه از اول اسلام بوده است.

    هميشه علما و زعماى اسلام ملت را نصيحت به حفظ آرامش‏كردند. خيلى از زمان ميرزاى بزرگ مرحوم حاج ميرزا محمد حسن شيرازى نگذشته است، ايشان با اينكه يك عقل بزرگ متفكر بود و در سامره اقامت داشت، در عين حالى كه نظرشان آرامش و اصلاح بود، لكن وقتى ملاحظه كردند براى كيان اسلام خطر پيش آمده است و شاه جائر آن روز مى‏خواهد وسيله كمپانى خارجى اسلام را از بين ببرد، اين پيرمرد كه در يك شهر كوچك نشسته و سيصد نفر طلبه بيشتر دورش نبود، ناچار شد سلطان مستبد را نصيحت كند، مكتوبات او هم محفوظ است، آن سلطان گوش نمى‏داد و با تعبيرات سوء و بى‏ادبى به مقام شامخ عالم بزرگ روبرو شد تا آنجايى كه آن عالم بزرگ مجبور شد يك كلمه بگويد كه استقلال برگردد.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 17

    مرحوم ميرزا محمد تقى شيرازى بعد از اينكه ديدند عراق در معرض خطر است، كه اگر ايشان نبود عراق از بين رفته بود يك كلمه فرمودند، عرب پشتيبانى كردند، مطلب را برگردانيد.

    تمام ممالك اسلامى مرهون اين طايفه هستند، اينهايند كه تا به حال استقلال ممالك اسلامى را حفظ كرده‏اند، اين ذخاير هستند كه هميشه با نصايح خود مردم سركش را خاموش كرده‏اند، در عين حال روزى كه ببينند اسلام در معرض خطراست، تا حد امكان كوشش مى‏كنند، اگر با نشر مطالب شد و با گفتگو شد، با فرستادن اشخاص شد فبها و اگر نشد ناچار هستند قيام و اقدام كنند.

    اينها كسانى هستند كه در عين حال كه علاقه به اتحاد و وحدت تمام طوايف مسلمين دارند، لكن تا آن حدى مى‏توانند تامل كنند كه استقلال مملكت را در خطر نبينند، به يك چيزهايى كه ممكن است خود دولت‏ها هم وارد و متوجه نباشند، اينجا شرع تكليف معين فرموده است، چيزى نيست كه علما بتوانند از خودشان بگويند، قيام ،قيام قرآنى و دينى بود. بنده در شبى كه بنا بود فرداى آن در مسجد سيد عزيزالله براى تنبه دولت‏ها دعا كنند، اطلاع دادند دولت بنا دارد مقاومت كند، ما ديديم علما در اينجا تكليف ديگرى دارند، من تصميم آخر را ضمن ابتهال به خداوند متعال گرفتم و به هيچ كس هم نگفتم و لكن خداوند بر دولت و شاه و ملت منت گذاشت.اگر خداى نكرده جسارتى به علماى تهران شده بود، من يك تصميم خطرناكى گرفته بودم اما دولت بعد از نيمه شب متوجه شد نمى‏شود با قواى مردم مقاومت كرد. در همان نيمه شب از علماى بزرگ تهران كاغذ گرفت كه اين غائله خاموش شود تا اينكه صبح براى علماى قم هم تلگراف زد و ما در منزل آقاى شريعتمدارى بوديم. تلگراف خوب است و لكن خوفى بود كه براى حيله باشد تا اينكه ديروز مذاكرات زياد بين اينجا و تهران شد تا در جرايد نوشتند و لكن مقدمات حرف‏هاى ايشان (نخست وزير) تمام نيست راجع به قانون شهردارى كه ايشان مدعى است گذشته، نگذشته است و اعتراضى هم شده است.

    هرچه موافق قرآن باشد با كمال تواضع گردن مى‏نهيم

    قياس انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى هم به قانون شهردارى‏ها كه: مشابه است، مشابه نيست و قياس باطل است. در آنجا و اينجا به نص قانون، مرد و مسلم بودن قيد شده و گذشته است، از اين گذشته ما از طريق الزموهم بما الزموا عليه انفسهم با ايشان بحث مى‏كنيم نه اينكه قانون اساسى در نظر ما تمام باشد، بلكه اگر علما از طريق قانون صحبت كنند براى اين است كه اصل دوم متمم قانون اساسى، قانون خلاف قرآن را از قانونيت انداخته است و الا ما لنا و القانون، مائيم و قانون اسلام، علماى اسلامند وقرآن كريم، علماى اسلامند و احاديث نبوى و علماى اسلامند و احاديث ائمه اسلام. هر چه موافق دين و قوانين اسلام باشد ما با كمال تواضع گردن مى‏نهيم و هر چه مخالف دين و قرآن باشد، ولو قانون اساسى باشد، ولو الزامات بين‏المللى باشد، ما با آن مخالفيم.

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 18

    چرا دولت‏ها متوجه نمى‏شوند؟

    لكن بحمدالله مطلب گذشت و آقاى اسدالله علم متنبه شدند كه مطلب را بايد خاتمه داد و بحمدالله خاتمه دادند. ما هم خاتمه مطلب را تقدير مى‏كنيم كه بحمدالله بدون يك جنگ و نزاع، بدون ريختن يك قطره خون، چنين مطلبى كه با قيام بزرگ ملتى توام بود كه تمام عشاير حركت كنند، يك سيلى كسى نخورد. در يك قيام و جنگ موضعى و كوچك با اينكه هزار نفر مجتمع مى‏شوند، گاهى چند نفر كشته مى‏شوند، پنجاه نفر زخمى مى‏دهند، معقول نيست در يك قيام بيست ميليونى از دماغ كسى خون نچكد! دولت نمى‏داند اين را كى حفظ كرد، بيايند ببينند كاغذهايى كه آمده، اشخاصى كه آمدند با ما صحبت كردند، چه نوشتند و چه گفتند.اشخاصى با چشم‏هاى گريان آمدند گفتند: شما دستور بدهيد، همان حيات روحى را تامين بدهيد تا ببينيد چه مى‏شود گفتيم ما اهل اين حرف‏ها نيستيم. اگر يك كلمه صادر شده بود انفجار ظاهر مى‏شد، اين آتش را كى خاموش كرد؟ چرا نمى‏خواهند باور كنند؟ چرا اين پشتوانه را با هر نحوى مى‏خواهند بشكنند؟ چرا با تمام قوا اين قوه بزرگ را كه پشتيبان استقلال است مى‏خواهند بشكنند؟ خداداند من متاسفم. اين روحانيت است كه با اين وضع ساخته است و دارد خدمت به اسقلال مملكت مى‏كند. چرا بايد متوجه نباشند كه فرهنگ ما را به اين روز كشانده‏اند؟ چرا خود را مستند نمى‏كنند به اين روحانيت؟ چرااز مرگ يك عالم، عالم متشنج مى‏شود ولى از شكست دولت مردم چراغان مى‏كنند؟ دولت بايد طورى باشد كه اگر شكست خورد، مردم عزا بگيرند و براى حفظش قيام كنند. اينها نمى‏توانند جلب منفعت خودشان را بكنند، اگر مردم ديدند اينها نفع مسلمين راخواهند، باقرضه‏هاى ملى و فروش خانه خانه‏هايشان براى مصالح مسلمين خرج مى‏كنند. چرا اين مطبوعات را آزاد مى‏گذارند؟ چرا نسبت ناجوانمردانه و ناروا مى‏دهند؟ اگر روحانيت برود، مملكت پشتوانه ندارد.

    جشن هفده دى، وسيله منفوريت رژيم‏

    چرا اين مطبوعات اين قدر آزاد است؟ چرا جشن هفده دى را آزاد مى‏گذارند؟ اينها وسيله منفوريت است، منفور نكنيد سلطان مملكت را. ما نصحيت مى‏كنيم اين هفده دى را بوجود نياوريد، ما مفاسد را مى‏دانيم، حفظ كنيد اين مملكت را، ترقيات مملكت به هفده دى نيست.

    وضع فرهنگ‏

    ترقى مملكت به دانشگاه است كه آنرا به اين صورت درآورده‏ايد صد سال است به يك معنى دانشگاه داريم اما هنوز يك لوزتين سلطان راخواهند عمل كنند بايد از خارج طبيب بيايد! سد كرج رابايد خارجى‏ها درست كنند! يك خط و جاده را بايد خارجى‏ها بيايند بكشند! اينها را التزامات بين‏المللى اقتضا نمى‏كند؟ اگر مهندس و طبيب داريد، فرهنگ داريد، اگر مى‏گوييد فرهنگ داريم، ذخاير داريم، محصل داريم، طبيب و مهندس داريم، پس چرا از خارج استخدام مى‏كنيد؟ !چراماهى

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 19

    صدهزارتومان به يك خارجى مى‏دهيد؟! جواب بدهيد. اگر نداريد وااسفا به اين مملكت، صد سال است فرهنگ و دانشگاه دارد ولى دكتر ندارد، مهندس ندارد....

    تحريف مقاصد روحانيت

    روحانى حرفش اين است، روحانى با اقتصاد مملكت مخالف نيست، تهمت مى‏زنند. پانصد سال روحانيت تمام قطب ارض را حفظ و اداره كرد، رجوع كنيد به تاريخ، با اينكه خلفا، خلفاى جور بودند، با همين برنامه اسلامى بر عالم حكومت كردند. آيا اسلام راه ترقى ندارد؟ علما با چه امر اقتصادى مخالفند؟ شما سد خواستيد بسازيد جلوتان راگرفتند؟ !كارخانه خواستيد وارد كنيد نگذاشتند؟! ما مى‏گوييم ذوب آهن را خراب نكنيد. ذوب آهن كرج را خيال مى‏كنيد ما خبر نداريم چه كرديد؟ علما با استقلال مخالف نيستند، مذهب علما استقلال است، دين اقتضا مى‏كند بگوييم. ما وسيله نداريم، مطبوعات دست ما نيست، علما را بد معرفى كرده‏اند. شما ببينيد بيست و چند سال است از اين كشف حجاب مفتضح گذشته است، حساب كنيد چه كرده‏ايد؟ زن‏ها را وارد كرديد در ادارات، ببينيد در هر اداره‏اى كه وارد شدند آن اداره فلج شد، فعلا محدود است، علما مى‏گويند توسعه ندهيد، به استان‏ها نفرستيد، زن اگر وارد دستگاهى شد، اوضاع را به هم مى‏زند،خواهيد استقلالتان را زن‏ها تامين كنند؟

    كسانى كه شما از آنها تقليد مى‏كنيد دارند به آسمان مى‏پرند، شما به زن‏ها ور مى‏رويد؟!بد معرفى نكنيد روحانيون خود را به دنيا، براى شما عيب است اينها دردهايى است، اينها نصيحت است ولى چه سود ، آنها كه بايد بشنوند نيستند، اگر هم كسى باشد، آنچه را كه قلب ما از آن درد دارد، نخواهد رساند.

    وزانت اسلام را حفظ كنيد

    اما شما آقايان! وظيفه شما اين است در هر مقام كه هستيد وزانت و حيثيت اسلام را حفظ كنيد. اگر يك نفر از افراد شما برخلاف زى خودش عمل كند، جامعه روحانيت را بد معرفى مى‏كند، راضى نشويد ديگران كه بد معرفى كنند، خودمان هم بد معرفى كنيم.

    شكست روحى نخوريد كه متصل به خداوند شكست نمى‏خورد.

    ما دراين قضايا كه وارد بوديم مطالب بسيار شيرينى داشتيم و مطالب بسيار تلخ. مطلب شيرين اينها بود كه گفتيم، احساسات مردم اللهم اعل كلماتهم. بعضى مطالب هم از اشخاصى احساس كرديم كه تلخ بود و خدا آنها رابيامرزد. به خواست خدا استقلال و حيات مملكت دست شماست. هر چه پيش بيايد به نفع شماست يا به ضرر شما. اگر به ضررتان تمام شد بايد شكست روحى نخوريد، شكست ظاهرى مهم نيست، آنچه مهم است شكست روحى است. اگرانسان شكست روحى خورد تا

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 20

    آخر بايد به گورستان برگردد. شما كه استناد داريد به ذات مقدس حق تعالى، شما كه روحانى هستيد، شما كه قلبتان با ماوراءالطبيعه است، اين عالم شكست ندارد، عالم چيزى نيست كسى كه رابطه با خدا دارد شكست ندارد. شكست مال كسى است كه آمالش دنيا باشد. اگر آمال دنيا باشد، شكست است. اگر آمال غيب و ماوراى غيب باشد، شكست ندارد، شكست مال بيچاره‏هاست، شكست مال كسانى است كه معتمد به شيطانند و ذخاير دنيا قلبشان را فراگرفته است. اگر يك جايى به ضرر شما تمام شد، قلبتان محكم باشد، تا آخرين فردتان بايستيد. گمان نكنيد اين آدم شكست خورد تمام شد، تو هم يك موحدى، تو هم يك مسلمى، تو متصل به خداوندى، خدا شكست نمى‏خورد. و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين اگر به نفع تمام شد دست و پاى خود را گم نكنيد، محكم باشيد، نه در آن طرف فزع داشته باشيد و نه در اين طرف زياده‏روى داشته باشيد. حق اينكه به دولت ناسزا گفته شود نيست. شمابزرگتر از اين هستيد كه حرفى كه مناسب شما نيست بزنيد. از امروز مشغول كار خودمان هستيم. در اين دو ماه كه اين پيشامد كرد، ما نتوانستيم درست كار كنيم. شب‏هايى شد كه من دو ساعت خواب كردم. از اين به بعد مشغول تحصيل باشيم كه از همه عبادات بزرگتر است. ان كان القلب مخلصا باز اگر ديديم شيطانى از خارج متوجه مملكت ما شد، ما همين هستيم و دولت همان و ملت همان.

    قلب مردم متوجه روحانيت است، آيا براى دولت هم چنين است؟

    اين اجتماع كه براى ديگران خرج دارد، براى ما با يك كلمه تهيه‏شود، مردم فهميده‏اند ما دوست آنها هستيم و مردم به دوستشان علاقه دارند. روحانيين پدر ملتند، به فرزندانشان علاقه دارند. يك پيرمردى نصف شب مى‏نويسد جمع شويد دعا كنيم، تهران حركت مى‏كند. يك پيرمرد هم اينجا بنويسد ما مى‏خواهيم يك ختم امن‏يجيب بگيريم، ببينيد چه مى‏شود چون ملت ادراك كرده است كه علما صلاح ما را ميخواهند، علما مصلح هستند، مفسد نيستند. ما ميل داريم دولت اينطور باشد، ميل داريم اگر عزاى ملى اعلام كند، همه عزا بگيرند، برخلاف نباشند، مى‏خواهيم همانطور كه مردم قلبشان متوجه روحانيين است و با اشاره آنها جمعيت انبوه فراهم مى‏شود، با دولت هم اينطور باشند.

    از رى نوشتند ما پنج هزار نفر با كفن آماده‏ايم، از جاپلق نوشتند ما صد هزار نفريم، طايفه‏هايى با كفن حاضريم. مردم بيدارند، يك مملكت بيدار عقب افتاده است؟! شما خلع سلاح كنيد، بياييم در تهران، شما بگوييد ما يك اجتماع مى‏خواهيم در شرق، ما مى‏گوييم يك اجتماع مى‏خواهيم در غرب. بياييد قم، شما بگوييد مايك اجتماع مى‏خواهيم در اينجا، ما مى‏گوييم يك اجتماع مى‏خواهيم در خاك‏فرج در دو فرسخى، شما نزديك ما دور برويد خوزستان، جاى ديگر، تابفهمند اين پشتوانه رااز دست ندهند. من به شاه مملكت نصيحت مى‏كنم اين قوه را از دست ندهند.

    دو قضيه را همه ديديم: يك قضيه فوت آيت الله بروجردى كه ديدند. از آنها هم فوت واقع مى‏شود

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 21

    از ما هم فوت شد. مى‏گويند آخوند چيزى نيست، چطور آخوند چيزى نيست؟! مى‏گويد من با آخوند كار ندارم، آخوند با تو كار دارد.

    علما بايد همه را نصيحت كنند

    نصيحت از واجبات است، تركش شايد از كبائر باشد. از شاه گرفته تا اين آقايان تا آخر مملكت، همه رابايد علما نصيحت كنند.

    اسلام، راه به دست آوردن قلوب مسلمين

    راه به دست آوردن قلوب ملت اين است، دل مردم مسلم، با اسلام به دست مى‏آيد. رگ خوابشان را ما فهميديم، قلوب مسلمين را بايد توسط اسلام جلب كرد الى الله تطمئن القلوب تمام قلوب دست خداست. مقلب القلوب خداست. به خدا متوجه شو تا دل‏هاى مردم به تو متوجه شود، اهل علم اين كاره است، شما هم اينطور باشيد، نمى‏گويم عمامه بگذار، مى‏گويم آنچه را او درك كرده است تو هم ادراك كن.

    اى دولت‏ها! فتح كشور مهم نيست فتح قلوب مهم است.

    ما مى‏گوئيم دولت‏ها بايد مردم را خوب اداره كنند كه مردم بفهمند دولت خيرخواه ملت است ولى اگر ديدند اينطور نيست مى‏گويند كى باشد از بين برود. اى دولت‏ها! اى بيچاره‏ها! فتح مملكت كه چيزى نيست (آن را هم كه الحمدلله نداريد) فتح قلوب مهم است، اگرخواهيد بكنيد،اگر نخواستيد نكنيد والامر اليكم.

    والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏

    
    

  5. #5
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    

    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 22

    تاريخ: 11/9/1341

    پيام تشكر امام خمينى از مردم در رابطه با لغو تصويب‏نامه انجمنهاى ايالتى و ولايتى

    بسم الله الرحمن الرحيم

    خدمت عموم برادران ايمانى ايدهم الله تعالى

    با كمال توقير معروض مى‏دارد:

    پس از اهدا سلام و تحيت، از احساسات پاك و عواطف عموم مسلمانان در اين امر حياتى كه براى همه پيشامد كرده بود تشكر مى‏كنم و توفيق و سلامت و تاييد همه رااز خداوند تعالى خواستارم. الحق در اين نهضت اسلامى، خود را در پيشگاه مقدس خداوند تعالى سربلند و در نزد حضرت ولى عصر و سلطان دهر عجل الله تعالى فرجه روسفيد نموديد. دست تواناى خداوند تعالى با شماست. اميد است از ثمرات اين نهضت دينى در دنيا و آخرت بهره‏مند شويد.

    قيام عمومى دينى شما موجب عبرت براى اجانب گرديد، ليكن لازم است متذكر شوم كه مسلمين بايد بيش از پيش بيدار و هوشيار بوده، مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند و صفوف خود را فشرده‏تر كنند كه اگر خداى نخواسته دست‏هاى ناپاكى به سوى مقدسات آنها دراز شود، قطع كنند. والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    

  6. #6
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    

    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 23

    تاريخ: 2 / 11 / 1341

    استفتاء از محضر امام خمينى

    حضور محترم حضرت مستطاب حجه الاسلام و المسلمين آيت الله العظمى فى الارضين آقاى حاج آقا روح الله خمينى دام ظله العالى على رووس الانام. تقاضا داريم نظريه خودتان را در موضوع تصويب ملى كه مطبوعات اعلام شده بيان فرمائيد.

    جمعى از متدينين تهران

    پاسخ امام‏

    بسم الله الرحمن الرحيم

    هر چند ميل نداشتم مطلب به اظهار نظر برسد، لهذا مصالح و مفاسد را به وسيله آقاى بهبودى به اعليحضرت تذكر دادم و انجام وظيفه نمودم و مقبول واقع نشد. اينك بايد به تكليف شرعى عمل كنم. به نظر اينجانب، اين رفراندم كه به لحاظ رفع برخى اشكالات به اسم تصويب ملى خوانده شده، راى جامعه روحانيت اسلام و اكثريت قاطع ملت است در صورتى كه تهديد و تطميع در كار نباشد و ملت بفهمد كه چه مى‏كند.

    اين جانب عجالتا" از بعضى جنبه‏هاى شرعى آن كه اساسا" رفراندم يا تصويب ملى در قبال اسلام ارزشى ندارد و از بعضى اشكالات اساسى قانونى آن براى مصالحى صرفنظر مى‏كنم، فقط به پاره‏اى اشكالات اشاره مى‏نمايم.

    1 - در قوانين ايران رفراندم پيش بينى نشده و تاكنون سابقه نداشته، جز يك مرتبه آنهم از طرف مقاماتى غير قانونى اعلام شد و به جرم شركت در آن جمعى گرفتار شدند و از بعضى حقوق اجتماعى محروم گرديدند. معلوم نيست چرا آنوقت اين عمل غير قانونى بود و امروز قانونى است.

    2- معلوم نيست چه مقامى صلاحيت دارد رفراندم نمايد و اين امرى است كه بايد قانون معين كند.

    3- در ممالكى كه رفراندم قانونى است بايد به قدرى به ملت مهلت داده شود كه يك يك مواد آن مورد نظر و بحث قرار گيرد و در جرايد و وسايل تبليغاتى، آراء موافق و مخالف

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 24

    منعكس شود و به مردم برسد، نه آنكه به طور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.

    4- راى دهندگان بايد معلوماتشان به اندازه‏اى باشد كه بفهمند به چه راى مى‏دهند، بنابراين اكثريت قاطع حق راى دادن در اين مورد را ندارند و فقط بعضى اهالى شهرستان‏ها كه قوه تشخيص دارند صلاحيت راى دادن در مواد ششگانه را دارند كه آنان هم بى‏چون و چرا مخالف هستند.

    5 - بايد راى دادن در محيط آزاد باشد و بدون هيچ گونه فشار و زور و تهديد و تطميع انجام شود و در ايران اين امر، عملى نيست و اكثريت مردم را سازمان‏هاى دولتى در تمام نقاط و اطراف كشور ارعاب كرده و در فشار و مضيقه قرار داده و مى‏دهند.

    اساسا"پيش آوردن رفراندم براى آن است كه تخلفات قانونى قابل تعقيب كه ناچار مقامات مسوول گرفتار آن مى‏شوند لوث شود و كسانى كه در مقابل قانون و ملت مسوول هستند اعليحضرت را اغفال كرده‏اند كه به نفع آنان اين عمل را انجام دهند.

    اينان اگر براى ملت مى‏خواهند كارى انجام دهند چرا به برنامه اسلام و كارشناسان اسلامى رجوع نكرده و نمى‏كنند تا با اجراى آن براى همه طبقات، زندگى مرفه تامين شود و در دنيا و آخرت سعادتمند باشند. چرا صندوق تعاونى درست مى‏كنند كه حاصل دسترنج زارع را ببرند؟ با تاسيس اين چنين صندوق تعاونى، بازار ايران بكلى از دست مى‏رود و بازرگانان و كشاورزان به خاك سياه مى‏نشينند و در نتيجه ساير طبقات نيز به همين روز مبتلا مى‏شوند.اگر ملت ايران تسليم احكام اسلام شوند و از دولت‏ها بخواهند برنامه مالى اسلام را با نظر علماى اسلام اجرا كنند، تمام ملت در رفاه و آسايش زندگى خواهند كرد. مقامات روحانى براى قرآن و مذهب احساس خطر مى‏كنند، به نظر مى‏رسد اين رفراندم اجبارى مقدمه براى از بين بردن مواد مربوط به مذهب است. علماى اسلام از عمل سابق دولت راجع به انتخابات انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى براى اسلام و قرآن و مملكت احساس خطر كرده‏اند و به نظر مى‏رسد كه همان معانى را دشمنان اسلام مى‏خواهند به دست جمعى مردم ساده دل اغفال شده اجرا كنند. علماى اسلام وظيفه دارند هر وقت براى اسلام و قرآن احساس خطر كردند به مردم مسلم گوشزد كنند تا در پيشگاه خداوند متعال مسوول نباشند.

    از خداوند متعال حفظ قرآن مجيد و استقلال مملكت را خواهانيم.

    روح الله الموسوى الخمينى

    

    

  7. #7
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    

    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 25

    تاريخ: بهمن 1341

    پيام امام خمينى به ملت ايران

    بسم الله الرحمن الرحيم

    مسلمين آگاه باشند كه اسلام در خطر كفر است. مراجع و علماء اسلام بعضى محصور و بعضى محبوس و مهتوك هستند. دولت امر داد حوزه‏هاى علميه را هتك كنند و طلاب بى‏پناه را كتك بزنند و بازار مسلمين را غارت كنند و درب و پنجره مغازه‏ها را بشكنند.

    در تهران حضرت آيت الله خوانسارى و آيت الله بهبهانى را در محاصره شديد قرار دادند و عده‏اى از علماء محترم و وعاظ معظم را محبوس نمودند و ما از آنها به هيچ وسيله نمى‏توانيم اطلاع پيدا كنيم. اراذل و اوباش را تحريك مى‏كنند كه به علماء و روحانيين اهانت كنند. آقايان طلاب و مبلغين را مانع مى‏شوند كه براى تبليغ اسلام در نواحى ايران بروند و تبليغ احكام كنند. با ما معامله بردگان قرون وسطى مى‏كنند. به خداى متعال من اين زندگى را نمى‏خواهم.

    انى لا ارى الموت الا سعادة و لا الحيوة مع الظالمين الا برما كاش مامورين بيايند و مرا بگيرند تا تكليف نداشته باشم. فقط جرم علماء اسلام و ساير مسلمين آن است كه دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملكت مى‏نمايند و با استعمار مخالفت دارند. اين است حال ما تا آقاى علم و ارسنجانى چه بگويند.

    روح الله الموسوى الخمينى

    

    

  8. #8
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    
    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 26

    تاريخ: 3/11/1341

    بيانيه امام خمينى به مناسبت حمله رژيم به مدرسه فيضيه

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انالله و انا اليه راجعون. بعد از نصايح بسيار و اداء وظيفه روحانيت نتيجه اين شد كه امروز كه 26 شهر شعبان است از اوايل روز عده‏اى رجاله با مامورين دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بى‏پناه قم و طلاب و روحانيون حمله كرده و اهانت نمودند و بسيارى را كتك زدند و به زندان بردند. جمعى از مامورين و رجاله به مدرسه فيضيه مجاور حرم مطهر ريخته و تيراندازى كردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را كتك زدند و به بازار و خيابان قم ريخته و بعضى دكان‏ها را غارت كردند و درب و پنجره و شيشه مغازه‏ها را شكستند. هيچ كس پيدا نشد كه به داد مردم متدين و روحانيت برسد.

    اين است حال ما در اين ساعت كه ظهر است و عاقبت امر معلوم نيست چه خواهد شد. اين است معناى طرفدارى دولت از ديانت و اين است معناى آزادى راى و راى دهندگان. ما اين وضع را در شهر مذهبى قم و در جوار حرم مطهر و در حوزه علميه قم به قضاوت افكار عمومى مى‏گذاريم و از خداوند تعالى اسلام و استقلال مملكت را خواهانيم. خداوند تعالى ان شاء الله اسلام و قرآن را حفظ كند.

    روح الله الموسوى الخمينى

    

    

  9. #9
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    

    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 27

    تاريخ: 1341

    پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با تجاوزات دستگاه به احكام مقدسه اسلام

    تجاوز رژيم شاه به احكام مقدسه اسلام.

    بسم الله الرحمن الرحيم

    انالله و انا اليه راجعون

    دستگاه حاكمه ايران به احكام مقدسه اسلام تجاوز كرد و به احكام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نواميس مسلمين در شرف هتك است و دستگاه جابره با تصويبنامه‏هاى خلاف شرع و قانون اساسى مى‏خواهد زن‏هاى عفيف را ننگين و ملت ايران را سرافكنده كند.

    دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصويب و اجرا كند، يعنى احكام ضروريه اسلام و قرآن كريم را زير پا بگذارد، يعنى دخترهاى هيجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانه‏ها بكشد، يعنى با زور سرنيزه دخترهاى جوان عفيف مسلمانان را به مراكز فحشا ببرد.

    هدف اجانب، نابودى اسلام و روحانيت

    هدف اجانب قرآن و روحانيت است. دست‏هاى ناپاك اجانب با دست اين قبيل دولت‏ها قصد دارد قرآن را از ميان بردارد و روحانيت را پايمال كند. ما بايد به نفع يهود امريكا و فلسطين هتك شويم به زندان برويم، معدوم گرديم، فداى اغراض شوم اجانب شويم.

    آنها اسلام و روحانيت را براى اجراى مقاصد خود مضر و مانع مى‏دانند، اين سد بايد به دست دولت‏هاى مستبد شكسته شود، موجوديت دستگاه رهين شكستن اين سد است، قرآن و روحانيت بايد سركوب شود. من اين عيد را براى جامعه مسلمين عزا اعلام مى‏كنم تا مسلمين را از خطرهائى كه براى قرآن و مملكت قرآن در پيش است آگاه كنم.

    اين دولت مستبد و متخلف از احكام اسلام بايد كنار برود.

    من به دستگاه جابره اعلام خطر مى‏كنم، من به خداى تعالى، از انقلاب سياه و انقلاب از پايين نگران هستم، دستگاه‏ها با سوء تدبير و با سوءنيت گويى مقدمات آنرا فراهم مى‏كنند. من چاره در اين مى‏بينم كه اين دولت مستبد به جرم تخلف از احكام اسلام و تجاوز به قانون اساسى كنار برود و دولتى كه پاى‏بند به احكام اسلام و غمخوار ملت ايران باشد بيايد.

    بار الها! من تكليف فعلى خود را ادا كردم

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 28

    اللهم قد بلغت و اگر زنده ماندم تكليف بعدى خود را به خواست خداوند ادا خواهم كرد. خداوندا! قرآن كريم و ناموس مسلمين را از شر اجانب نجات بده.

    روح الله الموسوى الخمينى

    
    

  10. #10
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    

    

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 29

    تاريخ: اسفند 1341

    نظريه مراجع تقليد و آيات عظام حوزه علميه قم راجع به تصويب‏نامه مخالف شرع و قانون دولت در مورد انتخابات ايالتى و ولايتى

    بسم الله الرحمن الرحيم

    و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم

    چون دولت آقاى علم با شتابزدگى عجيبى بدون تفكر در اصول قانون اساسى و در لوازم مطالبى كه اظهار كرده‏اند، زن‏ها را در انتخاب شدن و انتخاب كردن به صورت تصويبنامه حق دخالت داده، لازم شد به ملت مسلمان تذكراتى داده شود كه بدانند مسلمين ايران در چه شرائطى و با چه دولت‏هائى ادامه زندگى مى‏دهند، لهذا توجه عمومى را به مطالب ذيل جلب مى‏نمايد:

    1 - آقاى وزير كشور در طرحى كه تقديم آقاى نخست وزير كرده‏اند مى‏نويسند به طورى كه استحضار دارند، در مقدمه قانون اساسى صريحا مقرر است كه هر يك از افراد اهالى مملكت در تصويب و نظارت امور عمومى محق و سهيم مى‏باشند و به موجب اصل دوم قانون اساسى، مجلس شوراى ملى نماينده قاطبه اهالى مملكت ايران است كه در امور معاش و سياسى وطن خود مشاركت دارند، بنابر اين محروم ماندن طبقه نسوان از شركت در انتخابات نه تنها در قانون اساسى و متمم آن مجوزى ندارد بلكه با توجه به جمله افراد اهالى مملكت در مقدمه قانون اساسى و با توجه به جمله قاطبه اهالى مملكت مذكور در اصل دوم، مغاير آن نيز مى‏باشد و هيأت دولت تصويب نموده‏اند كه بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سيزدهم قانون انتخابات مجلس شورا و همچنين قيد كلمه ذكور از ماده ششم و ماده نهم قانون انتخابات مجلس سنا حذف شود و وزارت كشور را مكلف كرده‏اند كه پس از افتتاح مجلسين، مجوز قانونى اين تصويبنامه را تحصيل نمايد. لازم است اشكالاتى كه به اين چند جمله است بيان شود:

    الف - اگر سهيم بودن زن‏ها در انتخابات به طورى كه آقاى وزير كشور مدعى است و از هيأت دولت نيز ظاهر مى‏شود، موافق قانون اساسى است تصويب هيأت دولت بى‏مورد است و درست مثل آن است كه شركت مردان را در انتخابات تصويب كند و اگر تصويب صحيح است معلوم مى‏شود به نظر هيأت دولت، شركت نسوان مخالف قانون اساسى است.

    ب - اگر سهيم نبودن زن‏ها به عقيده آنها مغاير قانون اساسى است، مكلف كردن هيأت

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 30

    دولت، آقاى وزير كشور را كه پس از افتتاح مجلسين مجوز قانونى تصويبنامه را تحصيل نمايد، بى‏اساس است و اگر مجوز قانونى مى‏خواهد معلوم مى‏شود به نظر دولت شركت زن‏ها مغاير قانون اساسى است، آيا بهتر نبود كه هيأت دولت با قدرى فكر و تامل تصويبنامه صادر مى‏كرد كه اين تناقض گوئى‏هاى واضح رخ ندهد؟

    2- مقدمه قانون اساسى غير قانون اساسى است بلكه كلام شاه وقت است و رسميت قانونى ندارد و آقاى وزير كشور آن را بدون تامل يا براى اغفال، مورد استدلال قرار داده‏اند لكن بهتر بود تا آخر اين مقدمه را مطالعه كنند كه واضع شود نسوان حق مداخله در انتخابات ندارند زيرا در همان مقدمه است: اينك كه مجلس شوراى ملى بر طبق نيات مقدسه ما افتتاح شده است پس اگر شركت نسوان منظور بوده، چطور ممكن است مجلس را بدون شركت زن‏ها بر طبق نيات مقدسه افتتاح نمايند؟ اين عبارت صريح است به اينكه دوره اول مجلس طبق نيات شاه بوده و زن‏ها در آن شركت نداشته‏اند، پس معلوم مى‏شود كه براى زنان حق نبوده است.

    3- از بيان سابق معلوم مى‏شود مراد از قاطبه اهالى مملكت كه در اصل دوم است، آن نيست كه هيأت وزيران فهميده‏اند بلكه مراد آن است كه وكيل تهران وكيل همه ملت است و وكيل قم نيز وكيل همه ملت است نه وكيل حوزه انتخابيه خود، چنانچه در اصل سى‏ام متمم قانون اساسى به آن تصريح شده است و دليل بر اين مدعى آنكه بيشتر از ده طبقه حق راى ندارند، با آنكه جزء قاطبه اهالى مملكت هستند، پس بايد تصديق كنند كه يا محروم كردن اين طبقات مخالف قانون اساسى است و يا شركت نسوان مخالف است.

    4- فرضا كه در تفسير اين اصل خلافى باشد، به موجب اصل بيست و هفتم از متمم قانون اساسى شرح و تفسير قوانين از مختصات مجلس شوراى ملى است و آقايان وزرا حق تفسير ندارند.

    5 - به نظر هيأت دولت كه طايفه نسوان و ساير محرومين به موجب قانون اساسى حق شركت در انتخابات دارند، از صدر مشروطيت تاكنون تمام دوره‏هاى مجلس شورا بر خلاف قانون اساسى تشكيل شده و قانونيت نداشته است زيرا كه طايفه نسوان و بيش از ده طبقه ديگر در قانون انتخابات از دخالت محروم شده‏اند و اين مخالف با قانون اساسى بوده است. در اين صورت مفاسد بسيارى لازم مى‏آيد كه ذيلاً تشريح مى‏شود:

    الف - كليه قوانين جاريه در مملكت از اول مشروطه تاكنون لغو و بى‏اثر بوده و بايد باطل و غير قانونى اعلام شود.

    ب - مجالس موسسان كه تشكيل شده به نظر دولت آقاى علم خلاف قانون اساسى و لغو و بى‏اثر بوده و اين دعوى بر حسب قانون جرم است و گوينده آن بايد تعقيب شود.

    ج - دولت آقاى علم و جميع دولت‏هائى كه از صدر مشروطيت تاكنون تشكيل شده است غير قانونى است و دولت غير قانونى حق صدور تصويبنامه و غيره را

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 31

    ندارد بلكه دخالت كردن آن در امر مملكت و خزينه كشور جرم و موجب تعقيب است.

    د - كليه قراردادها با دول خارجه از قبيل قرارداد نفت و غير آن به نظر دولت آقاى علم لغو و باطل و بى‏اثر است و بايد به ملت اعلام شود.

    6- حذف بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سيزدهم قانون انتخابات مجلس شوراى ملى مصوب شوال 1329 هجرى قمرى و حذف قيد كلمه ذكور از ماده ششم و نهم قانون انتخابات مجلس سنا مصوب 14 ارديبهشت 1339 كه به استناد مقدمه قانون اساسى و اصل دوم است غير قانونى است و براى دولت چنين حقى نيست زيرا مستند، چنانچه گفته شد باطل است بعلاوه از براى دولت نيز حق ابطال قانون مصوب در مجلس شوراى ملى نيست و به نص اصل بيست و هشتم متمم قانون اساسى قوه مجريه از قوه مقننه هميشه ممتاز و منفصل خواهد بود. آنچه مذكور شد، جنبه‏هاى قانونى تصويبنامه غيرقانونى است. اين تصويبنامه با اصل دوم و اصل بيست و هفتم متمم قانون اساسى نيز مخالف است.

    روحانيت با هر فشار و مضيقه و اهانتى كه دولت بر آن وارد كرده و در صدد وارد كردن است، تكليف دينى و وجدانى خود را در اين تشخيص داده كه مصالح و مفاسد را به دولت‏ها و به جامعه مسلمين گوشزد كند و از نصيحت مشفقانه به زمامداران و اولياى امور خوددارى نكند و آنچه را براى اين ملت بدبخت ضعيف گرسنه بناست پيشامد كند و آثار و نشانه آن يكى بعد از ديگرى نمايان مى‏شود به جامعه بشر برساند. با اين اختناق جانفرساى مطبوعات و سخت‏گيرى دستگاه انتظامى كه حتى براى طبع يك ورقه مشتمل بر نصيحت و راهنمائى يا پخش آن، اشخاصى به حبس كشيده و مورد اهانت و شكنجه واقع مى‏شوند، روحانيت ملاحظه مى‏كند كه دولت مذهب رسمى كشور را ملعبه خود قرار داده و در كنفرانس‏ها اجازه مى‏دهد كه گفته شود قدم‏هائى براى تساوى حقوق زن و مرد برداشته شده در صورتى كه هر كس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اينها كه جزء احكام ضرورى اسلام است معتقد باشد و لغو نمايد، اسلام تكليفش را تعيين كرده است. روحانيت مى‏بيند كه پايه‏هاى اقتصادى اين مملكت در شرف فرو ريختن است و بازار اين كشور در حكم سقوط است چنانكه از پرونده‏هاى مربوط به سفته‏هاى بى‏محل كه هر روز بر قطرش افزوده مى‏شود اين مطلب واضح مى‏شود و همين طور امر زراعت اين كشور در معرض سقوط است به دليل اينكه در اين مملكت كه بايد هر استانش زراعت مورد احتياج تمام مملكت را بدهد هر چند وقت به عنوان احتمال خشكسالى يا به عنوان ديگرى تصويبنامه وارد كردن گندم صادر مى‏كنند بلكه چنانچه گفته مى‏شود اخيرا"به صورت آرد مى‏آورند كه آسياهاى ايران نيز از كار بيفتد.

    با اين وضع رقت‏بار به جاى آنكه دولت در صدد چاره برآيد سر خود و مردم را گرم مى‏كند به امثال دخالت زنان در انتخابات يا اعطاى حق زن‏ها يا وارد نمودن نيمى از جمعيت ايران را در جامعه و نظائر اين تعبيرات فريبنده كه جز بدبختى و فساد و فحشا چيز ديگرى

    صحيفه نور جلد 1 صفحه 32

    همراه ندارد. آقايان نمى‏دانند كه اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بيش از هر كس نموده و احترام به حيثيت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است كه از اين نحو اختلاط مخالف با عفت و تقواى زن جلوگيرى كند، نه آنكه خداى نخواسته آنان را مانند محجورين و محكومين قرار داده، مگر فقط علامت عدم محجوريت آن است كه در اين مجلس‏ها وارد شوند؟! اگر چنين است بايد اول نظام برى و بحرى و صاحب منصبان و اجزاء امنيه و نظميه و شاهزادگان بلافصل و اشخاصى كه كمتر از بيست سال دارند از محجورين و محكومين باشند.

    روحانيون تمام اين پيشامدها را كه اكنون مى‏بينيد و بعد خواهيد ديد، پيش بينى كرده بودند و با صراحت در اعلاميه‏هاى دو سه ماه قبل ذكر نموده‏اند و حالا نيز خطرهاى بالاتر و بيشترى را اعلام مى‏كنند و از عواقب امر اين جهش‏هاى خلاف شرع و قانون اساسى بر اين مملكت و استقلال و اقتصاد و تمام حيثيات آن مى‏ترسند و وظيفه خطير خود را در اين شرائط كه همه ملت مى‏دانند و مى‏بينند اداء مى‏كنند و با صراحت مى‏گويند: تصويبنامه اخير دولت راجع به شركت نسوان در انتخابات از نظر شرع بى‏اعتبار و از نظر قانون اساسى لغو است، و با اختناق مطبوعات و فشارهاى قواى انتظامى و جلوگيرى از طبع و نشر امثال اين نصايح و حقائق، اقدام به نشر آن به مقدار مقدور مى‏كنند تا دولت‏ها نگويند ما تصويبنامه صادر كرديم و علما مخالفت نكردند و به خواست خداوند متعال در موقع خود اقدام براى جلوگيرى مى‏كنند.

    ملت ايران نيز با اين نحو تصويبنامه‏ها مخالف است به دليل آن در دو سه ماه قبل كه فشار و ارعاب قدرى كمتر بود، تبعيت خودشان را از علماى اسلام به وسيله تلگرافات و مكاتيب و طومار از اطراف و اكناف ايران اعلام نموده و لغو تصويبنامه غيرقانونى دولت را راجع به انتخابات انجمن‏هاى ايالتى و ولايتى خواستار شدند و دولت نيز قبول درخواست ملت را كرده و احاله به مجلس نمود، اينك كه به وسيله حبس و زجر و اهانت به طبقات مختلفه ملت از روحانيين و متدينين، تسلط خود را بر ملت احراز نموده بدون اعتناء به قوانين اسلام و قانون اساسى و قانون انتخابات دست به كارهايى زده كه عاقبت آن براى اسلام و مسلمين خطرناك و وحشت‏آور است. خداوند ان شاء الله دولت‏هاى ما را از خواب غفلت بيدار كند و بر ملت مسلمان و مملكت اسلام ترحم فرمايد.

    اللهم انا نشكوا اليك فقد نبينا صلواتك عليه و آله و غيبة ولينا و كثرة عدونا و قلة عددنا و شدة الفتن بنا و تظاهر الزمان علينا فصل على محمد و آله واعنا على ذلك بفتح منك تعجله و بضرتكشفه ونصر تعزه و سلطان حق تظهره فانالله و انا اليه راجعون) مرتضى الحسينى النگرودى - احمد الحسينى الزنجانى - محمدحسين طباطبائى - محمد الموسوى اليزدى - محمد رضا الموسوى الگلپايگانى - سيدكاظم شريعتمدارى - روح الله الموسوى الخمينى - هاشم الاملى - مرتضى الحائرى.

    

    

صفحه 1 از 208 123451151101 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/