PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صحيفه نور



صفحه ها : 1 2 [3] 4 5 6 7 8 9

afsanah82
07-24-2011, 11:19 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 138

تاريخ: 20/2/58

بيانات امام خمينى در جمع معلمن منطقه تجريش و اهالى سراب

كسب پيروزى‏هاى عظيم به مدد پيروى از تعاليم اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين انقلاب بزرگ ملت ما، اين نهضت عظيم تاريخى اسلامى ايران تا به اينجا رسيده است، تا سرنگونى رژيم فاسد، تا قطع ايادى اجانب، تا به دست آوردن آزادى، تا نائل شدن به استقلال آمده‏ايم. اينها كه بين ملت ما پخش مى كنند كه نهضت اسلامى چه كرد، تا اينجا كه نيمه راه است بايد بدانند كه كارى كرد كه در تاريخ سابقه نداشت. اين نهضت به آخر نرسيده است، در اين نيمه راه، يك كار عظيمى كرد كه تمام حساب‏هاى حسابگران را باطل كرد. حسابگران ما ديگرا در حسابشان نمى آمد كه يك ملتى با دست خالى بر قدرت‏هاى شيطانى با همه جهازهاى مدرن، با همه سلاح‏هاى روز كه هيچ در دست ملت نبود و همه در دست مقابل ملت، پيروزى حاصل بشود. محال مى‏نمود و محال مى‏دانستند كه اين قدرت شيطانى و سد عظيم ابليسى شكسته شود، حالا كه ديدند با قدرت الهى كه بر خلاف همه موازين ماديت است و خط بطلان بر مكتب‏هاى مادى كشيد، حالا كه ديدند ملتى كه هيچ نداشت بر قدرت هائى كه همه چيز داشت غلبه كرده است و اين بطلان ماديت هست، به دست و پا افتاده‏اند مى‏گويند چه شد، چه بيشتر از اين بايد بشود. امروز شما همه اينجا هستيد، با كمال آزادى هر چه مى خواهيد مى گوئيد، اين چه نعمتى است كه به شما ارزانى شده است، اين را كى داد غير از اسلام. آنها كه مى‏گويند اسلام چه كرد، مى‏دانند كه اسلام چه كرده است، مى خواهند جلو نرود. آنها نه اينكه نمى‏دانند كه چه شده است، مى‏دانند

afsanah82
07-24-2011, 11:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 141

تاريخ: 21/2/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير نورآباد ممسنى و دانشجويان و معلمان دانشسراى عالى يزد

نقش قيام و استقامت در راه خدا در پيشبرد مقاصد بزرگ اسلام

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انبيا در تبليغاتشان ابتدائاً يك بودند، موسى عليه السلام يك نفر بود، رسول اكرم (ص) اول كه مامور شد خودش تنها مامور شد قم فانذر نهضت كن و مردم را دعوت كن. دعوت ابتدا از خود حضرت شروع شد و آن روز كه اعلام نبوت فرمود، يك زن و يك بچه به اوايمان آورد لكن استقامت كه لازمه رهبرى انبياء گرام است به طور كامل در رسول اكرم بود فاستقم كما امرت نهضت كن و استقامت كن. اين دو خاصيت در پيشبرد مقاصد بزرگ پيغمبر اسلام دخالت داشت: قيام و استقامت. اين استقامت موجب شد كه با اينكه هيچ در دست نداشت و تمام قواى قدرتمندان بر خلاف او بود به طورى كه در مكه نمى‏توانست به طور علن دعوت كند لكن مايوس نمى‏شد از اينكه نمى‏تواند علناً مردم را دعوت كند، مايوس نبود، دعوت زيرزمينى بود يكى يكى‏ها را به خود جذب كرد تا وقتى كه تشريف بردند به مدينه مامور شدند كه مردم را دعوت كنند به قيام قل انما اعظكم بواحده ان تقومو الله در اينجا دعوت به قيام است، دعوت به قيام جمع است و مهم قيام لله است براى خدا، رمز پيروزى لشگر اسلام در صدر اسلام با اينكه هيچ ابزار جنگى مى‏شود بگوئى نداشتند. قيام لله بود. نهضت براى خدا،ايمان به خدا پيروز كرد پيغمبر اكرم را. مايوس نشدن، استقامت كردن در راه خدا پيروزى را نصيب پيغمبر كرد.

اصحاب رسول اكرم (ص) در صدر اسلام قدرت‏ايمان داشتند و با قدرت‏ايمان به پيش رفتند به طورى كه با جمعيت بسيار كم و با نداشتن ابزار جنگ بر دو امپراطورى بزرگ آن روز دنيا روم ايران غلبه كردند. نهضت كردند و براى خدا نهضت كردند و استقامت كردند.

نهضت الهى شكست ندارد

شما ملت ايران، شما ملت بزرگ ايران همان معنايى كه در صدر اسلام بود محقق كرديد. ابتدائاً از مدرسه فيضيه بلند شد صدا و مدرسه فيضيه را خراب كردند، جوان‏هاى ما را بعضى‏شان را شهيد كردند لكن استقامت اسباب اين شد كه شكست نخوردند، شكست روحى نخوردند. اين استقامت

صحيفه نور ج 6 صفحه 142

موجب شد كه اقشار بعضى به بعض پيوستند، دعوت‏هاى اسلامى را به جان خريدند و شنيدند و اين قطره‏ها به هم پيوستند و سيل عظيمى ايجاد كردند. قيام همگانى و براى اسلام، قيام براى خدا، قيام براى جمهورى اسلام، اين قيام در تمام اقشار ملت ما ريشه كرد و تمام اقشار را به هم پيوند داد وايمان در همه ظهور پيدا كرد، يك تحول روحى، يك تحول فكرى با اراده مصمم از بچه‏هاى كوچك تا مردهاى بزرگ، از دخترهاى كوچك تا خانم‏هاى بزرگ، همه اقشار با هم قيام كردند و استقامت كردند ان تقومو الله قيام براى خدا جمعاً و فرداً. مادامى كه اين قيام براى خداست، مادامى كه اين وحدت باقى است پيروز هستيد. مادامى كه اين اجتماعات هست، از اقطاب مملكت در اينجا حاضر مى‏شوند و با هم صدا بلند مى‏كنند، از عشاير گرفته تا شهرستان‏ها، از يزد آمده‏اند، خداوند تأييد كند آنها را، از عشاير آمده‏اند، از ممسنى آمده‏اند خداوند تأييد كند آنها را، دانشگاهى و غير دانشگاهى با هم مجتمع، مدرسه‏اى و بازارى با هم مجتمع، كوهستانى و شهرستانى با هم مجتمع، همه با هم اين نهضت را به پيش مى‏بريم. با اين اراده مصمم كه ملت ما دارد و با آن اراده‏اى كه سد بزرگ رژيم منحوس را در هم شكست اين پشه‏هاى ضعيف نمى‏توانند خودنمايى كنند. ملت ما از ترور نمى‏ترسد. ملت ما شهادت را فوز عظيم مى‏داند. برادران! اين نهضت را حفظ كنيد، مستقيم باشيد انما اعظكم بواحده ان تقومو الله يك، فقط يك موعظه خداى تبارك و تعالى به وسيله رسول اكرم (ص) به شماها كرده است اينكه نهضت كنيد و براى خدا نهضت كنيد. اگر نهضت براى خدا باشد از شهادت خوف نيست. شكست در نهضتى كه براى خدا باشد نيست. مسلمين صدر اسلام مى‏گفتند اگر بكشيم بهشت است و اگر كشته شويم بهشت است. شما هم همين طور هستيد. خداوند همه شما را و همه ملت ايران را و همه ملت‏هاى مسلمين را به سعادت و سلامت برساند. خداوند شما را، مجتمع را براى اسلام حفظ كند. همه با هم به پيش بايد برويم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 143

تاريخ:21/2/58

بيانات امام خمينى در جمع پزشكان و كاركنان بيمارستان دكتر مصدق و هيأت مديره جمعيت هلال احمر اراك

پنجاه سال خيانت و جنايت خاندان پهلوى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اولاً از آقايان كه زحمت كشيده‏اند و تشريف آورده‏اند براى ملاقات من و تسليت بر اين مصيبت، تشكر مى‏كنم و اميدوارم خداوند همه آقايان را و خانم‏ها را توفيق عنايت كند كه در خدمت به اسلام كه در حقيقت خدمت به بشريت است شما و ما موفق باشيم انشاء الله.

شما مى‏دانيد كه در ظرف پنجاه و چند سال در ايران چه گذشت و شايد همه شما، يعنى مسلماً همه شما شاهد نبوديد از باب اينكه جوان هستيد اغلب، لكن من از همان زمان از كودتاى رضاخان تا امروز شاهد همه مسائل بوده‏ام، رضا خان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار ديانت و سينه زدن و روضه بپا كردن و از اين تكيه به آن تكيه رفتن در ماه محرم، مردم را اغفال كرد، پس از آنكه مستقر شد حكومتش، شروع كرد به مخالفت با اسلام و روحانيين به طورى كه مجالس روضه ما هيچ امكان نداشت كه منعقد بشود، اگر بعضى مجالس مى‏خواست منعقد بشود قبل از اذان صبح منعقد مى‏شد كه اول اذان تمام بشود. مامورين دور مى‏گرديدند براى اينكه نگذارند مجالسى باشد، روحانيون را در هر جا كه بودند يا به حبس كشيد و يا بعضى را تلف كرد و كشت و در همان وقت آنهائى كه قيام كردند بر ضد رضاشاه، روحانيون بودند كه يكدفعه مشهد قيام كرد و قضيه مسجد گوهرشاد پيش آمد و قتل عموم قتل عامى كه در مسجد گوهر شاد واقع شد و يكدفعه از تبريز قيام واقع شد و دنبال آن علماى بزرگ تبريز را گرفتند و تبعيد كردند، ظاهراً به سقز تبعيد كردند و بعدش علماى اصفهان قيام كردند كه در اين قيام ساير علماى بلاد هم از همه جاها به قم آمدند و مركز را قم قرار دادند لكن باز با حيله و با فشار اين را هم ساكت كرد و خفه كرد و ديديد كه در مدت چندين سال كه اين مشغول به فعاليت بود و مشغول به سلطنت بود با مردم چه كرد و با ذخائر ما چه كرد كه شايد نتواند تاريخ درست اطلاع در آن پيدا بكند و آنوقت كه بنا شد برود و رفت، انگلستان اعلام كرد به وسيله راديو دهلى (كه آنوقت تحت نظر انگلستان بود) كه رضا شاه را ما آورديم و بعد از اينكه خيانت كرد به ما، او را برديم. وقتى كه بردند او را، جواهرهاى ايران را در چمدان‏ها گذاشتند و در كشتى گذاشتند آن را، يعنى جواهرها را خود او جمع كرد، چمدان‏ها را پر كرد از جواهر و با كشتى حركتش دادند براى بيرون از ايران و در بين دريا آنطورى كه به ما آنوقت اطلاع دادند، در بين دريا يك كشتى ديگرى آوردند و متصل به اين كشتى

صحيفه نور ج 6 صفحه 144

كردند و به او گفتند بيا توى اين كشتى، رفت و گفت پس چمدان‏ها چه، گفتند خوب آن هم مى‏آيد. او را بردند به جزيره موريس و چمدان‏ها هم به انگلستان رفت.

و بعد از او بر حسب آنطورى كه خود محمدرضا در يكى از كتاب‏هايش نوشت اينكه متفقين كه آمدند به ايران صلاح ديدند كه من باشم، اعتراف كرد كه متفقين اين را تحميل كرده‏اند منتها بعد اين را از قرارى كه گفتند از كتاب حذف كرده‏اند، نگذاشتند بفهمند. اين هم كه خيانتش را ديگر همه شما و جنايت‏هائى كه كرده خصوصاً در اين چند سال اخير، همه اطلاع داريد جناياتى كه اين كرده است. نمى‏شود همه مطلع باشند همه جنايات را براى اينكه بعضى از جنايات همچو مخفى بوده است كه كسى اطلاع در آن پيدا نكرده جز خود او و بعضى از اشخاصى كه خواص بودند و كارش را هيچ كس مطلع نشده است غير از خودش و مثلاً كارتر يا امثال آنها، اين هم وقتى كه خواست برود، اين هم جواهرات را جمع كرد و علاوه بر او قرض‏هاى زياد در ايران گذاشته است از بانك‏ها، هر چه توانستند اينها قرض كردند و رفتند.

اين وحدت كلمه بايد محفوظ بماند

لكن با خواست خداى تبارك و تعالى و همت والاى ملت ما اين ديوار شكسته شد و خائن‏ها رفتند و بسياريشان به جزاى خودشان رسيدند و خود او هم مى‏رسد و اينها رفتند و مملكت را آشفته كردند و رفتند يعنى الان براى مملكت ما تقريباً مى‏شود گفت هيچى نمانده، از جهت اقتصاد خراب است، از جهت فرهنگ خراب است و محتاج به اين است كه دوباره ساخته بشود و آن بايد به همت همه باشد يعنى يك قشر كه نمى‏تواند بسازد، همه اقشار بايد رويهمرفته، همانطور كه اين نهضت را اگر يك قشر مى‏خواست كه به آخر برساند نمى‏شد و همه اقشار وقتى باهم شدند اين سد شكسته شد از اينجا به بعد هم بايد همه اقشار با هم باشند تا بتوانند اين بار را به آخر برسانند و اين نهضت را به آخر، نبايد هر كسى به عهده ديگرى بگذارد، هر فردى موظف است مكلف است كه به اندازه‏اى كه مى‏تواند عمل كند، در هر جا كه هست به همان‏اندازه‏اى كه مى‏تواند همراهى كند و اين وحدت كلمه بايد محفوظ بماند كه اگر خداى نخواسته اين وحدت كلمه از دست برود و خداى نخواسته به شكست برگرديم، تا آخر ديگر ايران روى خوش به خودش نخواهد ديد. بنابراين همه ما موظف هستيم كه اين نهضت را حفظ كنيم و وحدت كلمه را حفظ كنيم و رمز مهم اين است كه براى خدا باشد، چنانچه اين نهضت اسلامى بود كه اينطور زود به ثمر رسيد و به آخر رسيد و اين سد بزرگ را شكست و انشاء الله كه همه شماها موفق باشيد و همه ما موفق باشيم و مصمم باشيم براى اينكه اين نهضت را به آخر برسانيم و كشور مال خود شما باشد، ذخائرتان مال خودتان باشد، زراعت‏تان مال خودتان باشد، همه چيزش را خودتان درست بكنيد براى خودتان. حالا كه اين بعضى ريشه‏ها ماندند و بعضى از عمال كه با اسم‏هاى مختلف هستند در ايران و نمى‏گذارند اين مسائل حل بشود و آرام بگيرد ايران، موظفيم ما به اينكه اينها، هر طورى كه بتوانيم جلوشان را بگيريم و لااقل نگذاريم در قشرها نفوذ كنند، در

صحيفه نور ج 6 صفحه 145

دبيرستان‏ها نگذاريم نفوذ كنند، مثلاً اولادهاى خودتان را سفارش كنيد كه اينها اگر آمدند در دبيرستان‏ها و در دبستان‏ها و در اينها، جلوشان رابگيرند نگذارند كه در آنجا نفوذ كنند.اگر كارخانه‏هائى را روابط داريد - جلو - به آنها بگوئيد كارگرها را، كه نگذارند اينها نفوذ كنند. اينها نمى‏خواهند ايران آرام باشد اينها مى‏خواهند مغشوش و منقلب باشد كه در خارج منعكس بشود كه ايران رشد ندارد و نمى‏تواند خودش را اداره كند و آنوقت خداى نخواسته يك كودتائى به پيش بياورند و باز برگردد به همان حال سابق. بايد اين قشرهاى مختلفى كه موجب اين ناراحتى‏ها مى‏شوند، گاهى آدم مى‏كشند، گاهى در كارخانه‏ها مى‏روند و از اين كارها مى‏كنند، اينها را بايد، بيدار باشيد، توجه داشته باشيد كه اينها غرض‏هاى سوئى دارند و مقصودشان اين است كه برگردانند اين حيثيت سابق را به حال اول، ارباب‏ها بيايند و بخورند و به اينها هم بدهند.

afsanah82
07-24-2011, 11:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 146

تاريخ: 23/2/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اعضاى تيم ملى و هيأت وزنه بردارى تهران

به على (ع) در تهذيب نفس و زهد و تقوا و ورزش اقتدا كنيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

عقل سالم در بدن سالم است. ورزش همانطور كه بدن را تربيت مى‏كند و سالم كند، عقل را هم سالم مى‏كند و اگر عقل سالم باشد تهذيب نفس هم بدنبال او بايد باشد. شما همانطور كه ورزش مى‏كنيد و اعصاب خودتان را قوى مى‏كنيد و انشاءالله براى آتيه مملكت مفيد خواهيد شد، لازم است كه همه ابعاد روحى خودتان را تحت تربيت ورزشى قرار بدهيد. على عليه السلام كه در هر جا مى‏رويم اسم او هست، پيش فقها وقتى مى‏رويم فقه على، پيش زاهد وقتى كه مى‏رويم زهد على، پيش صوفى‏ها وقتى كه مى‏رويم آنها هم مى‏گويند تصوف على، پيش ورزشكاران هم كه رويم آنها هم مى‏گويند كه على و با اسم على شروع مى‏كنند. اين على همه چيز است يعنى در همه ابعاد انسانيت درجه يك است. و لهذا هر طايفه‏اى خودشان را به او نزديك مى‏كنند و خاصيت هر طبقه‏اى را هم دارد. خاصيت قدرت ورزشكارها به طور وافى دارد. مى‏گويند كه حضرت اين بازوى ايشان تا اينجا (اشاره به بازو) مثل آهن بوده است و قدرت‏هائى كه در شمشير زنى به كار برده است، ضربت‏هاى على را مى‏گويند كه يكى بوده، از اين طرف كه مى‏زده دو تا مى‏كرده، از آن طرف هم كه مى‏زده دو تا مى‏كرده، با يك ضربت يكدفعه اگر بر فرق مى‏زده كه اينطور هم مى‏زده و نيم مى‏كرد... اين على همه چيز ماست و ما همه بايد تابع او باشيم. در عبادت، فوق تمام عبادت كنندگان بود، در زهد، فوق همه زاهدها بوده در جنگ، فوق همه جنگجويان بود، در قدرت، فوق همه قدرتمندان بود و اين يك اعجوبه‏اى است كه جمع ما بين چيزهاى متضاد با هم كرده است.

آدم عابد ديگر نمى‏تواند ورزشكار باشد، آدم زاهد ديگر نمى‏تواند جنگجو باشد، آدم فقيه ديگر نمى‏تواند از اين كارها داشته باشد، اين يك موجودى نمونه است، عين حالى كه زهدش را همه بالاتر از همه مى‏دانند، طعامش را آنطورى كه شنيديد و در همه تاريخ هست كه يك ظرفى ايشان داشته است كه در آن ظرف، آن چيزى را كه خودش مى‏خواسته بخورد مى‏ريخته و سرش را مهر مى‏كرده كه مبادا فرزندش، دخترش براى دلسوزى به حال او توى اين طعام روغنى، چيزى بريزد كه قوه داشته باشد، و سرش را مهر مى‏كرده كه اينها دست به آن نزنند. در همان شب آخر كه شب آخر حياتشان بود آنطور كه نقل مى‏كنند ايشان مهمان حضرت ام‏كلثوم بوده و براى ايشان افطار آوردند شير و نمك، گفته مى‏شود

صحيفه نور ج 6 صفحه 147

كه فرمود چه وقت ديديد كه من دو تا خورشت داشته باشم. خواست نمك را بردارد، فرمود نخير آن شير را بردار و ببر و افطار كردند با همان نمك و خودشان مى‏گويند كه اين تعجب است كه با اين خوردن، اين قدرت هست، بعد مى‏فرمايد كه درخت‏هائى كه در بيابان است محكمتر هست. اين درخت‏هائى كه در بيابان هست كم آب مى‏خورند و اينها، هم آتششان محكمتر است و هم صلابتشان زيادتر است و اينطور نيست كه انسان با خوردن قدرت پيدا مى‏كند. در هر صورت اين على كه مى‏گوئيد، كه گويند اين على كيست، اين على است كه همه چيز است. و من اميدوارم كه شما ورزشكاران همانطورى كه قدرت بدنى براى خودتان تحصيل مى‏كنيد (و ما شاء الله با بازوهاى ستبر اينجا الان نشسته‏ايد و من هم خيلى خوشم مى‏آيد) همانطور به على عليه السلام اقتدا كنيد در آن مطالبى كه او داشته و آن زهدى كه او داشته و آن تقوائى كه او داشته است. البته ماها هيچ كدام قدرت نداريم مثل او باشيم ما تا يك‏اندازه‏اى كه قدرت داريم، تبعيت بكنيم از آن آقا و تهذيب نفس بكنيم و اميدوارم كه براى ملت خودتان مفيد باشيد و موجب سربلندى كشور خودتان باشيد. خداوند انشاءالله به شما قدرت زيادتر، قوه‏ايمان، قوه تهذيب نفس، قدرت بر تسلط بر نفس عنايت كند. سلام بر همه شما جوانان برومند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 148

تاريخ: 23/2/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت قضات اصفهان

توجه به اسلام و وحدت كلمه عامل ايجاد تحول روحى در جامعه‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من متشكرم از آقايان كه تشريف آورده‏اند و از نزديك با ما مواجه شده‏اند و يكى از بركات اين نهضت همين معناست كه ماها از هم دور بوديم و حالا الحمدلله با هم مواجه و نزديك هستيم و مى‏توانيم مطالب خودمان را از نزديك در ميان بگذاريم و از آقاى جنتى هم متشكرم كه با همراهى شما تشريف آورده‏اند و البته ايشان از اشخاص بزرگ اينجا هستند و لياقت براى همه مسائل را دارند و اميدوارم كه با همراهى ايشان همه آقايان در خدمتى كه محول به آنهاست به طور شايسته عمل كنند. مى دانيد كه تا اينجا كه نهضت آمده است در اثر وحدت كلمه همه اقشار و مهمتر، توجه به اسلام است. يعنى يك تحول روحى در جامعه پيدا شد كه من غير از اينكه بگويم يك معجزه بود و يك اراده الهى، نمى‏توانم اسمى رويش بگذارم. يك مردمى كه از يك پاسبان اگر در بازارهاى بزرگ مثل بازار اصفهان، يك پاسبان مى‏آمد مى‏گفت چهارم آبان بايد همه بيرق بزنيد، جشن بگيريد، نه اينكه مخالفت نمى‏كردند، در ذهنشان هم نمى‏آمد كه مى‏شود مخالفت كرد، اصلا تو ذهن اقشار نمى‏آمد كه با پاسبان مى‏شود كه مخالفت كرد و در ظرف مدت كوتاهى همين مردم، يك نسل ديگر نه، همين‏هائى كه سابقا پاسبان پيششان آنطور بود ريختند توى خيابان و گفتند كه ما اين سلسله را نمى‏خواهيم، با شخصى كه شخص اول مملكت خودش را حساب مى‏كرد مخالفت كردند. اين يك تحول بود كه نمى‏شود روى مسائل عادى حسابش را كرد كه يك تربيت طولانى شد، يك قشرهاى ديگر آمدند روى كار و اين كار را كردند. اين يك تحول الهى بود يعنى با اراده خدا اين مطلب واقع شد. يك تحول ديگرى هم كه پيدا شد، اين انسانيت كه پيدا شد در بين جوامع كه بيشترش شكوفائى است، در حال انقلاب بود و حس معاونت كه در مردم پيدا شد كه در اين تظاهرات كه واقع مى‏شد كه شماها خودتان بهتر مى‏دانيد، از هر جا كه عبور مى‏كردند، مردم با اينها كمك مى‏كردند، آب مى‏دادند، ساندويچ مى‏دادند، چه مى‏كردند. يكى از دوستان من گفت كه من در تهران ديدم در اين تظاهرات يك پيرزنى يك كاسه‏اى دستش گرفته و توى آن پول است به ذهنم آمد كه اين مثلا فقيرى است كه پول مى‏خواهد وقتى تحقيق كردم، با او صحبت كردم گفت كه امروز روزى است كه تعطيل است و نمى‏شود مردمى كه از اينجا عبور مى‏كنند ممكن است كه بخواهند تلفن كنند پول خرد نداشته باشند من اين را نگه داشته‏ام اينجا كه كسانى كه

صحيفه نور ج 6 صفحه 149

مى‏خواهند تلفن كنند (تلفن هم همان جا بود) از اين پول بردارند تلفن كنند. اين البته يك چيز كوچكى است اما مطلب خيلى بزرگ است يك همچو تحول روحى در بين مردم پيدا شد و تحول به جائى رسيد كه شهادت را بر خودشان يك فوزى مى‏دانستند. بسيارى از اشخاص، از جوان‏ها، بعضى از جوان‏ها در نجف من بودم كه آمد جوانى پيش من گفت (خيلى با جديت) كه شما دعا بكنيد كه من شهيد بشوم. حالا هم گاهى وقت‏ها همين مطلب هست. كاغذى كه ديروز به من رسيده بود باز اينكه شما دعا كنيد كه بچه‏هاى من شهيد بشوند. اين هم يك تحول روحى كه اينها نظير همان كسانى كه در صدر اسلام بودند و براى شهادت استقبال مى‏كردند و پيشقدم مى‏شدند، در ملت ما هم اين مطلب پيدا شد. اينها يك تحولات روحى بود كه در مردم پيدا شد كه نمى‏شود اسمى روى آن گذاشت الا اينكه يك دست غيبى در كار بود و همين‏ها موجب اين شد كه در مقابل تانك و توپ، همه اين چيزها با مشت خالى ايستادند و كشته دادند و جلو رفتند. يك پيشبردى كه روى موازين طبيعى ممتنع به نظر مى‏آمد و لهذا خارجى‏ها حتى سياى آمريكا اعلام كردند به اينكه اين مطلب روى قواعد درست نبود و روى حساب‏هاى ما درست از كار در نمى‏آمد. و صحيح مى‏گفتند، روى حساب ماديگرى نمى‏شد صحيح باشد كه يك ملتى كه هيچ نداشت و دست تهى بود در مقابل اين قدرتهاى بزرگ كه پشت سرش قدرت آمريكا و قدرت روسيه و قدرت انگلستان هميشه بود و پشتيبانى مى‏كردند، معذلك همين ملتى كه هيچ نداشت جلو رفت و با قدرت ايمان اين سد را شكست. اين رمز بايد محفوظ بماند. اگر چنانچه بخواهيد كه نهضت شما به آخر برسد و آنطورى كه خواست خداى تبارك و تعالى است اسلام تحقق پيدا بكند، اين نهضت را بايد حفظ كرد با همين شور و شعفى كه هست.

رفراندم جمهورى اسلامى، بى‏نظير در دنيا

همانطورى كه ملاحظه كرديد در رفراندم چطور مردم با شور و شعف و با اشتياق رفتند راى دادند كه يكى از آنها را كه نقل كردند براى من (زياد از اين چيزها نقل كردند اما يكى‏اش كه نقل كردند اين است كه نمى‏دانم در روزنامه هم بود يا نه، حالا يادم نيست.) كه يك مردى داشت گريه مى‏كرد و مى‏گفت كه من يك گناهى كردم كه گمان ندارم توبه من قبول بشود، گمان ندارم خدا مرا بيامرزد و آن اينكه من اشتباهى بايد راى مثبت بيندازم راى منفى راانداختم. يا بعضى از اشخاص با چرخ و مريضى كه نقل كردند در محلى، مريض را با آن حال مريضى گفته مرا ببريد، رايش را داده و در همان مجلس فوت شده است. يك همچو چيزى كه در دنيا سابقه ندارد، هيچ سابقه ندارد كه در دنيا هر جا شما بگرديد مردم به اين شور و شعف بروند براى راى دادن. اينقدر تبليغات مى‏كنند، اين روساى جمهور وقتى كه مى‏خواهند چيز بشوند اين قدر خرج مى‏كنند، اينقدر تبليغات مى‏كنند، از يك ماه دو ماه قبل پول‏هاى گزاف خرج مى‏كنند و تبليغات زياد، راست و دروغ تا اينكه يك عده مردم را جمع كنند و راى بدهند. اينجا اين مسائل نبود، مساله اسلام بود و مردم روى عقايد اسلامى خودشان باآن شور و شعف رفتند و راى دادند. در سى و پنج ميليون جمعيت، بيست ميليون بيشتر راى موافق دادند. اين هم

صحيفه نور ج 6 صفحه 150

سابقه در دنيا ندارد كه آنقدرى كه مى‏شد راى بدهند، راى داده‏اند و از آن طرف بچه هاى اينقدرى (اشاره به يك كودك نه، ده ساله حاضر در مجلس) كه به حسب قانون كه درست كرده بودند كه راى نبايد بدهند، اينها ناراحت بودند كه پيش من بعضى از آنها آمدند و ناراحتى مى‏كردند و يك عده اجتماع كردند در آن حياط از همين بچه‏ها و اظهار ناراحتى از اينكه چرا به ما اجازه راى ندادند. اينها يك مسائلى است كه نظير ندارد در دنيا و اين براى همين است كه مساله اسلامى است و نظير ندارد در دنيا.

هدف از ايجاد احزاب مختلف، تشتت و اختلاف است‏

قضيه، قضيه ملى بودن نيست، قضيه، قضيه - عرض مى‏كنم كه - حزبى بودن نيست. از اين ملى‏ها و از اين حزب‏ها بودند كه همه شكست خوردند و تا اينجا كه ما آمديم با روحيه پاك و ضمير صاف، مردم، با توجه به اسلام، توجه به ديانت تا اينجا آمدند و پيش بردند. اگر اين روحيه از مردم خداى نخواسته گرفته بشود، ما رو به شكست خواهيم رفت. ما با اين رمز پيش آمديم اگر اين رمز از دست ما گرفته بشود و اختلافات حاصل بشود، كه الان يك قشرهاى مختلفى هى خودشان را خودنمائى مى‏كنند و اين جزء اشتباهاتى است كه مى‏كنند، اگر چنانچه مثلا مردم ملى باشند و صحيح باشند، اشتباه مى‏كنند كه درست مى‏كنند يك جبهه‏هائى، يك حزب‏هاى مختلفى. اين حزب‏هاى مختلف هيچ وقت از اينها كار نمى‏آيد جز اينكه يك تشتتى ايجاد بكنند و يك اختلافى ايجاد بكنند و موجب تشتت و اختلاف بشوند كارى از اينها نمى‏آيد و اگر خداى نخواسته نظر سوء دارند، حساب شده آمده‏اند براى اينكه ايجاد اختلاف بكنند. بايد ما بيدار باشيم و توجه داشته باشيم به اينكه نگذاريم اينها كارشان به ثمر برسد و اين امر مهمى است الان، يعنى ما الان در يك وضعى حساسى هستيم كه از آنوقت كه داشتيم حمله مى‏كرديم براى شكستن اين سد، حالا بدتر است، حساستر است. آنوقت همه يك وجهه داشتند و داشتند و مى‏رفتند، آنوقتى كه انسان به يك نقطه‏اى رسيد به اينكه عقيده‏اش اين شد كه پيروز شدند، هى، هم سستى پيدا مى‏شود و هم توجه به احتياجات.

فقر پنجاه ساله را نمى وان با چند روز از ميان برد

الان مى‏بينيد كه همين اشخاصى كه پنجاه سال يا بيشتر بوده است كه اينها همه فقير بودند در اطراف ايران، ايل‏هاى مختلف، عشاير مختلف در خود تهران، در شهرها، همه جا، خوب، فقر زياد بوده است در بين مردم. فقر يك چيزى نبوده است كه به واسطه انقلاب آمده باشد سابقا اين فقر بوده است بين مردم، فقر يك چيزى نيست كه از انقلاب آمده باشد سابقا اين فقر بوده، البته يك مقدارش از اين انقلاب هست، اما اينهائى كه اظهار مى‏كنند كه ما هيچ نداريم، خوب، هيچ نداشتند قبلا. الان يك دسته‏اى توى اينها افتاده‏اند كه خوب چه شد، اين هم جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامى چه شد؟ شده‏هايش را هيچ نمى‏كنند آنهائى كه تا حالا چه شده است را حساب نمى‏كنند، حساب

صحيفه نور ج 6 صفحه 151

نمى‏كنند كه اگر در زمان سابق بود شما امكان نداشت كه بيائيد و اينجا بنشينيد و با من صحبت بكنيد. آقا (اشاره به آقاى جنتى) امكان نداشت كه بيايند در اصفهان با شما تماس بگيرند. امكان نداشت كه شما بتوانيد يك كلمه حرف بزنيد، يك احقاق حقى بكنيد، فورا شما را مى‏گرفتند و مى‏بردند به زندان‏ها و با آن حبس‏ها و با آن بساط. خوب، اين حبس‏ها شكسته شد. چى مى‏خواهد بشود؟ اين حبس‏ها همه خراب شد و از بين رفت و حالا جز آن اشخاصى كه خائن هستند و به شما خيانت كردند كسى ديگر تو حبس نيست. اين چه شد يعنى چه؟ خوب، همين شده است كه حالا ما آزادانه نشسته‏ايم با هم صحبت مى‏كنيم. شما آزادانه در هر جا دلتان مى‏خواهد صحبت مى‏كنيد و حرف‏هايتان را مى‏زنيد روزنامه‏ها هم ولو مزخرفات هم مى‏نويسند لكن آزادانه دارند مى‏نويسند و در حبس‏ها بكلى بسته شد الا براى اين خائن‏هائى كه مردم را تا حالا چاپيده‏اند. اين شده را هيچ حساب نمى‏كنند، خوب، يك كار ديگرى كه شده اين نفت ما را مى‏بردند، عوضش چه مى‏دادند؟ عوضش يك قدرى اسلحه به اسم اينكه ما اسلحه مى‏دهيم - عوض - واقعش اين بود كه اسلحه براى خود آنها بود براى اينكه ما نمى‏توانستيم اين اسلحه را به كار ببريم. اسلحه براى خود آنها كه بيايند اگر يك وقتى شوروى بخواهد حمله كند به اين طرف، اينها مقابله داشته باشند. نفت ما را مى‏گرفتند پولش را براى خودشان مى‏آوردند، اسلحه مى‏دادند براى خودشان در ايران. در اين بسته شد و الان نفت به اختيار خود دولت است هر كس كه پول بدهد به او نفت مى‏دهند، نخواهد به او نفت نمى‏دهند. اين چه شد، اين هم يك چيزى كه شده. آنى كه شده است را بايد حساب كرد و بايد بشود را مهلت داد. فقر از سابق بوده است، آنوقت صحبتش را نمى‏كردند حالا كه يك تحول حاصل شده است و بساط به اينجا رسيد فريادشان در آمده كه حالا چه شده، چرا فقر ما تمام نمى‏شود؟ آخر فقر پنجاه ساله را مى‏شود با دو روز، با يك ماه، با دو ماه از بين برد؟ خوب، بايد مهلت بدهند كارخانه‏ها راه بيفتد كه مهلت نمى‏دهند، مهلت بدهند كه زراعت و كشاورزى راه بيفتد، اين هم توى كشاورزها مى‏روند و نمى‏گذارند انجام بگيرد.

هدف مزدوران اجنبى ايجاد آشوب در كارخانه‏ها

در هر صورت الان يك قشرهائى هستند كه نمى‏خواهند كه اين نهضت به آخر برسد. يك دسته‏شان كه بيشتر و عمده است همين تتمه رژيم و اينهاست كه با صورت‏هاى مختلف مى‏خواهند نگذارند و مى‏خواهند همان مسائل سابق را برگردانند و نمى‏توانند انشاء الله. اما اين را مى‏خواهند كه اين كار را بشود، اين شلوغى‏ها و اينها را مى‏خواهند بكنند كه آرامش در مملكت نباشد و كم‏كم وقتى آرامش نشد راهى باز بشود براى اينكه يك كودتاى مشروعى به قول خودشان درست بشود، خداى نخواسته به حال اول برگردد و اين انشاءالله نمى‏شود. لكن ما بايد بيدار باشيم، بايد توجه داشته باشيم اينهائى كه مى‏آيند توى كارخانه‏ها تبليغ مى‏كنند كه كم كارى و بيكارى و ترك كار، اينها دلشان براى كارگر نسوخته، اينها دلشان براى آمريكا سوخته يا براى شوروى، براى آنها دلشان سوخته، يعنى براى خودشان كه منافعشان تابع منافع آنهاست اينها اجيرند از غير به واسطه اينكه مزدور آنها هستند. اينها

صحيفه نور ج 6 صفحه 152

مى‏آيند نمى‏گذارند كه كارها انجام بگيرد. اينها را راه ندهند در كارخانه‏هايشان، شما برويد سراغشان و بگوئيد كه اينها را راه ندهيد اينها را توى كارخانه‏ها. اينها مى‏خواهند شما را دوباره برگردانند بر همان حال اول. شماها كار بكنيد و كارهايتان را درست انجام بدهيد و دولت هم مشغول رسيدگى است، براى كارگرها، براى همه منزل درست مى‏كنند، رفاه درست مى‏كنند لكن مهلت مى‏خواهد، نمى‏شود يكدفعه همه اين كارها بشود اين بايد مهلت داده بشود كارخانه‏ها راه بيفتد، كشاورزى راه بيفتد. اينها خراب كرده‏اند همه را و رفتند و حالا بايد درست بشود.

كم كارى در ادارات عملى است نامشروع

و من اميدوارم كه با همت همه آقايان و هركس در هر قشرى كه هست، آن قشر و آن اشخاص بايد در همان محلى كه هستند كارهايشان را موافق با اسلام بكنند و كار بكنند. همين امروز به من گفتند كه بسيارى از ادارات هست كه كم كار مى‏كنند و اهمال مى‏كنند در كارهايشان. خوب، اين اشخاصى كه در ادارات حالا كم كار مى‏كنند كه شايد يك قدرى هم عادت از سابقشان باشد، اينها برايشان مشروع نيست كه اجرت بگيرند از اداره، اجرت وقتى است كه كار در مقابلش باشد و ما به دولت مى‏گوئيم كه اشخاصى كه كم كار مى‏كنند به‏اندازه‏اى كه كم كار مى‏كنند اجرت از ايشان كسر بگذارد و ندهند به اينها.كسى كه مى‏آيد آنجا مى‏نشيند و سيگار مى‏كشد و در آخر ماه چند هزار تومان مى‏خواهد، او نبايد بگيرد. اينها بايد متوجه باشند كه مملكت حالا مال خودشان است بايد كار بكنند، هر كس در هر محلى هست بايد كار بكند تا چرخ‏هاى مملكت راه بيفتد و تحولى بايد پيدا بشود در اين ادارات.

لزوم تحول در ادارات خصوصا دادگسترى و اجراى قوانين اسلامى‏

خصوصاً در دادگسترى تحول مى‏خواهد. اين را من سابقا گفته‏ام لكن خوب بايد وقتى مستقر شد و مجلس پيدا شد، اين تحولات بايد پيدا بشود كه اينطور طول و عرض محاكمات به‏اينقدر طولانى شدن هم موجب اين مى‏شود كه وقت مردم صرف بشود. آدم ده سال توى اين سالن‏هاى دادگسترى هى راه برود و هى برود و برگردد و آخرش معلوم نشود كه حقش مى‏رسد يا نه. كارهائى را كه يك قاضى اسلامى در يك روز و دو روز تمام مى‏كرد وقتى به دادگسترى ما مى‏رسد يك سال طول مى‏كشد تا اين وكيل بگذارد در آن محاكمه در مجرا واقع بشود. از اول مى‏آيد به صلاحيت دادگاه اعتراض مى‏كند. چند وقت بايد طول بكشد كه شما بيائيد صلاحيت آن دادگاه را اثبات بكنيد كه خير اين دادگاه صالح است، بعد چند وقت بيايد صحبت بكند. يك وقتى امضا كرده بود يك شاهدى، يكى از علما، كه العاصم فلان... مدتى طول داده بود كه اين اقرار به ذنب است و اين فاسق است كه دارد العاصم، وكلا اينطورى هستند كه نمى‏گذارند كه پيش برود. حالا ابتدائى، بعدش استيناف، بعد چه، چند دفعه بر مى‏گردد از اول چه مى‏شود. اينها جز تضييع اوقات مردم چيز ديگرى نيست. محاكمات بايد يك درجه باشد. يك قاضى صحيح باشد كار مردم را تمام كند بروند مردم سراغ كارشان. همان كارى كه

صحيفه نور ج 6 صفحه 153

پيشتر قاضى‏هاى ما مى‏كردند و مى‏نشاندند اينها را و حرف‏هايشان را گوش مى‏كردند شاهدشان را مى‏گرفتند و چه مى‏كردند، دو روز، سه روز، يك روز و گاهى يك ساعت، دو ساعت تمام مى‏شد مساله. مردم وقتشان شريف است نبايد صرف يك محاكمه بشود كه آن، يك نفر وكيل داد گسترى بود كه من مى‏شناختم او را، ديده بودم، شيخ رضا اسمش بود، معروف بود آنوقت، نقل مى‏كنند كه گفته بود اين محاكمه‏اى را كه الان ما شروع كرديم تا من هستم اين محاكمه هست. وقتى من مردم، پسرم اين كار را انجام مى‏دهد كه نمى‏گذاريم به آخر برسد. وضع دادگسترى اينطورى است كه مى‏تواند يك وكيلى نگذارد به اين زودى‏ها مساله ختم بشود. اينها بايد تحول پبدا بكند، بايد طورى بشود كه اگر ما نتوانيم صد در صد اسلامى‏اش بكنيم لااقل نزديكش بكنيم به اسلام و انشاءالله اميدواريم بتوانيم.اما حالا فرض مى‏كنيم نتوانيم، لااقل نزديك بشود به او، همچو نباشد كه او در يك قطبى و هر چه در غرب عمل شد ما بايد تبع آنها باشيم و همه اداراتمان غربى باشد. اين از اغلاطى است كه، يعنى به خاطر ضعف مسلمين بوده است كه هر چه را از آنجا ديدند خيال كرده‏اند اين خوب است كه به آن عمل كردند، ديگر خودشان نظر نكردند كه ببينند كه خود اين آيا صحيح است يا غير صحيح است. وقتى ديدند آنها طياره را درست كردند خيال كردند كه ديگر جهات اخلاقى‏شان هم صحيح است و حال اينكه مساله اينطور نيست، در هر صورت تحولات لازم است هم در اشخاص براى پاك بودن، براى مهذب بودن، براى خدمتگزار و ملى بودن تحول مى‏خواهد كه با ارشادات اقشار مختلف، بزرگترها، بايد اينها عملى بشود و هم در كيفيت خود اين ادارات و فرم ادارات، بايد اينها عوض بشوند و انشاءالله اميدوارم كه اين امور تحقق پيدا بكند و يك مملكت اسلامى بزرگ بشود و بالاتر از آن كه انشاء الله سرايت بكند به ساير ممالك اسلامى و بشود يك مملكت اسلامى بزرگ، در مقابل همه ابرقدرت‏ها، اگر ممالك اسلامى با جمعيتى كه يك ميليارد تقريباً هست، مخازن بزرگى كه دارند، اينها اگر چنانچه به يك نحو اتحادى با هم پيدا بكنند بزرگترين قدرت هستند. خداوند انشاءالله به همه شما سعادت و سلامت عنايت كند.

لزوم اسلامى عمل نمودن دادگاه‏هاى انقلاب

اينكه من عرض مى‏كنم، از اول هم گفته‏ام كه دادگاه‏ها نبايد روى آن مسائل سابق عمل بكنند. دادگاه‏ها بايد به تمام معنا اسلامى و توجه به اينكه خداى نخواسته يك بيگناهى يك وقتى گرفتار نباشد يا يك كم گناهى زياد ازاندازه به او تحميل نشود. اين از مسائل مهم است. قضيه مصادره اموال هم كه اين مساله‏اى است كه به نظر من مگر در يك استثناهائى كه معلوم است كه همه اموالش از سرقت و دزدى بوده و از خيانت و چپاول و امثال ذلك بود، والا اگر كسى فرض كنيد ساواكى بوده يا كسى فرض كنيد وكيل مجلس بوده متحمل است كه خودش مال داشته است اين را نبايد مصادره كرد زيرا اينها زن و بچه دارند، اينها زندگى دارند. همين چند روز اخير نامه‏اى آمده است از عيال علامه وحيد كرمانشاهى (كه او را كشته‏اند) كه اموال ما را مصادره كرده‏اند و ما چيزى نداريم. و من گفته‏ام كه

صحيفه نور ج 6 صفحه 154

تماس بگيرند كه آخر نمى‏شود همچو چيزى. حالا ما فرض مى‏كنيم كه فلان آدم، آدم خائنى بوده و مستحق قتل هم بوده (همه اينها را ما فرض مى‏كنيم) اما خوب خانواده‏اش و عيالش و بچه‏هاى كوچكش چه تقصيرى دارند. بله، اين آقايان مى‏گويند كه ما راجع به اين مصادرات اينطور نيست كه مصادره همه اموال بكنيم به آن معنى، بلكه به‏اندازه كفافشان اموال مى‏گذاريم. لكن اين زن كه كاغذ نوشته بود خيلى الحاح كرده بود كه براى ما چيزى نگذاشتند و ما نمى‏توانيم زندگى كنيم. كه بايد به او توجه بكنيد. در هر صورت اين يكى از مسائل است كه اموال مردم را بيخودى نمى‏شود مصادره كرد. به مجرد اينكه وكيل مجلس بوده حالا خودش قتل و اموالش مصادره! وكالت مجلس اسباب قتل نمى‏شود. اينها البته خلافكارى كرده‏اند، اين حقوقى كه گرفته‏اند بايد پس بدهند اما اين حقوق معنايش اين نيست كه بايد همه اموالش را مصادره كنند. حقوقى كه گرفته‏اند خلاف قاعده بود كه از دولت گرفته‏اند بايد پس بدهند و يك تاديبى هم بايد بشوند.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:20 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 155

تاريخ: 23/2/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى قم‏

شهادت، عروج اززندگى حيوانى به عالم بالا

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اگر يك راهى راه حق شد انسان نبايد از شهادت بترسد. وقتى كه ما براى اسلام و براى احياى سنت پيغمبر و اقامه عدل بپا خاستيم نبايد از اين بترسيم كه از ما شهيد شهادت پيدا مى‏كند، اولادمان شهيد مى‏شود، خودمان شهيد مى‏شويم. اين يك سيره‏اى بوده است در اسلام از اول بوده، از اول اسلام براى خدا - و اسلام براى خدا - پيغمبر اسلام و ائمه ما فداكارى كردند، شهادت نصيبشان شد، اولاد دادند، حضرت على بن الحسين به پدر بزرگوارشان عرض مى‏كنند كه ما بحق نيستيم؟! مى‏فرمايد چرا، ما بحقيم. مى‏فرمايد پس از مردن نمى‏ترسيم لانبالى بالموت

كسى بايد از مردن بترسد كه خيال كند كه بعد از مردن خبرى نيست، همه‏اش همين است، اين زندگانى حيوانى. اين كه عقيده‏اش اين است كه همين است و ديگر چيز ديگرى نيست، خوب بايد اين چند روزى كه هستش، حفظش كند و بترسد از اينكه از اين دنيا برود اما مسلمين، كسانى كه اعتقاد به قرآن دارند، اعتقاد به اسلام دارند و براى عالم ديگرى موجوديت بالاترى قائل هستند و اين زندگى اينجا را زندگى حيوانى مى‏دانند، زندگى انسانى در يك عالم ديگرى است، بالاتر از اينجاست، اين ديگر ترسى ندارد، خوفى ندارد، انسان از اين محل به يك محل ديگرى منتقل مى‏شود كه بهتر از اينجاست. بنابراين، اين معنايى كه در صدر اسلام هم بوده است كه اصحاب پيغمبر - براى شهادت - استقبال شهادت مى‏كردند، براى شهادت به هم پيشى مى‏گرفتند، اصحاب حضرت سيدالشهدا براى شهادت استقبال مى‏كردند و پيشى مى‏گرفتند، اين روى همين‏ايمان راسخ بوده است كه شهادت اين مطلبى نيست كه انسان بكلى از بين برود تا اينكه ديگر غير از اين خبرى نباشد. شهادت از اين عالم منتقل شدن به يك عالم بالاترى، نورانى‏تر، همه چيزش از اينجا بهتر.

تاكيد بر جديت در پاسدارى از نهضت

بنابراين - ما - الان تكليف همه ما اين است كه همه مان پاسدار اسلام هستيم، همه سرباز اسلام هستيم و همه بايد در اين زمانى كه قشرهاى مختلفى در بين مردم افتادند و مفسده و مى‏خواهند نهضت ما را متوقف كنند يا به عقب برگردانند، همه ما تكليف داريم كه جديت كنيم كه اين نهضت جلو

صحيفه نور ج 6 صفحه 156

برود و انشاءالله اسلام به آنطورى كه بايد، پياده بشود و همه نواقص به واسطه اسلام از بين برود.

من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما جوان‏ها را مى‏خواهم و تشكر مى كنم از اين قوه اراده، از اين قدرت بازو، از اين زحماتى كه شما در راه اسلام مى‏كشيد. خداوند همه شما را حفظ كند و به سعادت دو دنيا برساند انشاءالله.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:24 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 157

تاريخ: 23/2/58

بيانات امام خمينى در مورد نقش حساس مادران در تربيت فرزند و اصلاح و افساد جامعه

خانم‏ها شرف مادرى و مسووليت تربيت فرزند دارند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما خانم‏ها شرف مادرى داريد كه در اين شرف از مردها جلو هستيد و مسووليت تربيت بچه در دامن خودتان داريد. اول مدرسه‏اى كه بچه دارد، دامن مادر است. مادر خوب بچه خوب تربيت مى‏كند و خداى نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن منحرف بيرون مى‏آيد و چون بچه‏ها آن علاقه‏اى كه به مادر دارند به هيچ كس ندارند و در دامن مادر كه هستند تمام چيزهائى كه دارند، آرزوهايى كه دارند خلاصه مى‏شود در مادر و همه چيز را در مادر مى‏بينند. حرف مادر، خلق مادر، عمل مادر، در بچه‏ها اثر دارد. لامحاله يك بچه در دامن مادر كه اول كلاس است، اين دامن اگر يك دامن طاهر پاكيزه مهذب باشد، بچه از همين اول كه دارد رشد مى‏كند، با آن اخلاق صحيح و با آن تهذيب نفس و با آن عمل خوب رشد مى‏كند. بچه وقتى در دامن مادرش هست مى‏بيند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحيح دارد، گفتار خوش دارد، آن بچه‏ها از همان جا اعمالش و گفتارش به تقليد از مادر كه از همه تقليدها بالاتر است و به تزريق مادر كه از همه تزريق‏ها موثرتر است، تربيت مى‏شود.

شما اين مسووليت بزرگ را داريد كه بايد بچه‏هاى خودتان را كه نوزاد هستند و نفوسشان زود چيز را قبول مى‏كند، تربيت را زود قبول مى‏كند، خوب و بد را زود قبول مى‏كند، شما در اول كه اين بچه‏ها در دامن شما بزرگ مى‏شوند، مسوول افعال و اعمال آنها هم شما هستيد همانطورى كه اگر يك بچه خوب تربيت كنيد، ممكن است كه سعادت يك ملت را همان يك بچه تامين كند. اگر يك بچه بد هم خداى نخواسته در دامن شما بزرگ بشود، ممكن است كه يك فساد در جامعه پيدا بشود. گمان نكنيد كه يك بچه است، يك بچه گاهى وقت‏ها در جامعه وقتى كه وارد شد، در راس جامعه واقع مى‏شود و محتمل است كه جامعه را به فساد بكشد، نه اينكه فسادش فقط اين است كه ذخائر ما را برده است، نه اين است فقط كه مملكت ايران را دو دستى تقديم ديگران كرده است و هر چه ما داشتيم به ديگران داده است بالاتر از اين اينكه قشرهايى از اين مملكت را همچو فاسد كرده است و همچو دزد بار آورده كه حالا وقتى ما مى‏خواهيم يك نفر آدم سالم پيدا بكنيم، دنبالش بايد بگرديم يعنى چراغ برداريم و بگرديم در دنبال اينكه يك آدمى پيدا بكنيم كه سالم باشد، بك آدمى پيدا بكنيم دزد نباشد، يك آدمى پيدا بكنيم امين باشد و خيانت به مملكت نكند، كم هستند حالا، چرا؟ براى اينكه پنجاه و چند

صحيفه نور ج 6 صفحه 158

سال اينها در راس اين مملكت بودند و خرابكارى كردند و خودشان چون خراب بودند، آنهايى كه نزديك به اينها بودند خراب شدند، دسته بعد كه نزديك به اين خرابى‏ها بودند آنها هم خراب شدند، همين طور از بالا خرابى شروع شد تا قشرهاى پائينى همه جا را فاسد كردند اينها كه الان قحط الرجال است، در مملكتمان نمى‏توانيم يك افراد صحيح مهذب را پيدا كنيم الا چند، كم هستند اينها و اين براى اين است كه اينها پنجاه و چند سال آنقدر كه به ذخائر انسانى ما صدمه زدند، به ذخائر ملى و مملكتى ما آنقدر صدمه نزدند بلكه همه را هم دزديدند لكن مهم اينها بود. اگر يك انسان، يك شاه، يك رئيس مملكت، مهذب و صحيح باشد، آنهائى كه اطرافش هستند همه صحيح خواهند شد، آنها هم سرايت مى كند صحت عملشان به پايين‏ترها. يك وقت مى‏بينيد كه اگر بيست سال يك حاكم عادل در بين مردم باشد، يك مملكت عادل پيدا مى‏شود.

اينكه ما فرياد مى‏زنيم كه جمهورى اسلامى، براى اين است كه اسلام فرد مهذب درست مى‏كند. قرآن كتاب آدم سازى است. پيغمبرها آمدند آدم‏ها را درست كنند، كارى ديگر جز اين ندارند. در طول زندگى‏شان، پيغمبرهاى بزرگ و ائمه اطهار(ع) دنبال اين بودند كه تربيت كنند مردم راه خداى تبارك و تعالى انبيا را فرستاده براى تهذيب مردم، براى اصلاح مردم، اگر چنانچه اصلاح بشود يك فردى كه در راس جامعه است، يك ملايى كه در يك جامعه‏اى است اگر اين ملا يك ملاى صحيح باشد جامعه هم صحيح مى‏شود از باب اينكه همه توجه به او دارند. اگر يك حكومت صحيح در يك جايى باشد، مردم چون توجه به او دارند آنها هم صحيح مى‏شوند، اين هم از دامن شما خانم‏ها بايد شروع بشود، از دامن شما بايد اين مطلب شروع بشود كه بچه‏ها را تربيت كنيد، يك تربيت صحيح اسلامى به اينكه خودتان بچه در دامنتان هست، همراه‏تان است، همه چشم و گوشش به حول و قول شما هست، از شما دروغ نشنود بعد دروغگو درآيد از كار. اگر اين ديد مادر دروغ مى‏گويد، بعد هم ديد پدر دروغ مى‏گويد اين دروغگو مى‏شود. اگر ديد مادر آدم صحيحى است، پدر آدم صحيحى است اين صحيح بار مى‏آيد. اين صحيح كه بار آمد و شما تحويل مدرسه مى‏دهيد اگر معلم، يك معلم صحيحى باشد، از مدرسه اين افراد صحيح بيرون مى‏آيد، يك جامعه صحيح مى‏شود. شما بعدها معلم مى‏شويد انشاءالله، حالا بعدها هر كدام مادر نيستيد مادر مى‏شويد انشاءالله، معلم مى‏شويد، در مادرى‏تان بايد بچه‏ها را تهذيب كنيد، در معلمى‏تان هم بايد تهذيب كنيد تحويل جامعه بدهيد يك افراد صحيح، يك جامعه را صحيح كنيد و اگر خداى نخواسته عكس اين معنا باشد، زجر آنها هم به عهده شما مى‏آيد. همانطورى كه هر كار خوبى كه اينها بكنند چون شما مبداء اين كار خوب بوديد براى شما هم خوبى دارد، اجر و ثواب دارد، اگر خداى نخواسته يك قشر فاسدى شما تحويل جامعه بدهيد، آنها بروند فسادكارى بكنند، اين دودش توى چشم شما هم مى‏رود.

من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه شما خانم‏ها را و همه آقايان را مى‏خواهم و سلامت و سعادت همه‏تان را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏كنم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:25 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 159

تاريخ: 24/2/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان

اين دوره‏اى كه الان ما در آن هستيم دوره انتقال است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

با اينكه وقت من ديگر تقريباً گذشته است و قبلاً هم يك صحبت‏هائى كردم لكن بعضى تنبهات لازم است عرض كنم. اين دوره‏اى كه الان ما در آن هستيم دوره انتقال است يعنى انتقال آن قدرت شيطانى به يك قدرت ديگرى و دولت، دولت انتقالى است، دولت استقرارى نيست. ما الان مجلس موسسان لازم داريم تا اينكه قانون اساسى را تصويب كند و بعد از آن هم مجلس شورا لازم داريم كه آن هم رسيدگى به امور كشور بكند و يك حكومت مستقر و مستدام پيدا بشود. در دوره‏هاى انتقالى نبايد اينطور نظر كرد كه همه كارها در اين دوره انتقالى بشود، هيچ وقت يك همچو چيزى ممكن نيست. دوره‏هاى انتقالى همين است كه اين سه تا مطلبى كه از اول هم ما ماموريت داديم به آقاى مهندس بازرگان، اين بود كه شما متكفل شويد و رفراندم را درست بكنيد و بعد هم مجلس موسسان و بعد هم مجلس شورا، وقتى كارشان تمام شد، ايشان هم كنار مى‏رود. كارهاى اساسى كه بايد بشود منحصر به اينكه شما ذكر كرديد نيست، زياد آشفتگى ما داريم، يعنى بايد يك تحول كلى در همه قشرها بشود. الان اين حكومتى كه، يعنى طرز حكومت، نه خود حكومت، طرز وزارتخانه‏ها، طرز ادارات، بار تتمه‏اى ازهمان زمان طاغوت است، اينها تحول لازم دارد، لكن تحول مال آنوقتى است كه حكومت مستقرى ماداشته باشيم. الان يك حكومت، يك حكومتى است كه مى‏خواهد اين قدرت را منتقل كند به يك حكومتى مستقر و اين مشغول به كار بشود، يعنى يك حكومت پيدا بشود كه خود مردم آن حكومت را ايجاد كنند. ما تا حالا نداشتيم يك همچو حكومتى كه مال ملت باشد، اسمش بود، اصلاً بعد از زمان مشروطه تا حالا نشده، اين اسمش بود كه ملت نمى‏دانم خودشان انتخابات بكنند، خودشان وكيل بدهند، لكن شما مى‏دانيد كه هيچ وقت شماها راى نداشتيد، در اين طول تاريخ، اينها همه را خود آنها مى‏كردند و كاش خودشان مى‏كردند، شاه گفت در يك از نطق‏هايش، همين شاه دوم در يكى از نطق‏هايش گفت كه ليست مى دادند از سفارتخانه‏ها و مجبور بوديم كه اين ليست را عمل بكنيم، وكلا را آنها ليست مى‏دادند كه ما وكلا را تعيين بكنيم ما هم تعيين‏كرديم. منتها او مى‏خواست بگويد كه حالا ديگر آنطور

صحيفه نور ج 6 صفحه 160

نيست و حال آنكه اين وقت بدتر بود.

مردم‏ايمان داشتند به اينكه حكومت اسلامى خوب است و اين‏ايمان آنها را پاى صندوق‏هاى راى برد

الان وضع تا اينجا پيش آمده است كه شما خودتان بدون اينكه كسى به شما فشارى بياورد در رفراندم راى داديد، خودتان راى داديد، يعنى مردم كوچك و بزرگ، اينكه وقت انتخابش بود، زن و مرد، مريض‏ها از مريضخانه‏ها همه اينها با شور و اشتياق رفتند راى دادند، هيچ كس به آنها فشارى نياورد و يك سرنيزه‏اى در كار نبود و قدرت‏ايمان بود.ايمان داشتند به اينكه حكومت اسلامى خوب است، اين‏ايمان مردم را پاى صندوق‏ها برد و اشخاص هم كه نمى‏توانستند بروند، زير بغلشان را گرفتند يا در چرخ نشاندند و بردند راى دادند و بعد هم شما براى مجلس موسسان كه مقدرات مملكتتان دست خودتان باشد (اگر نباشد كه انتخاب قانون را به رفراندم نكرديم) و مجلس موسسان بنا شد باشد، باز دست خودتان است، خودتان مى‏رويد وكلاتان را تعيين مى‏كنيد، هيچ كس به شما فشار نمى‏آورد كه فلان وكيل را تعيين بكنيد. فرضاً اگر چنانچه ما هم يك كلمه‏اى بگوئيم قضيه اين است كه ما ميل داريم، اين براى شما خوب است، بيشتر از اين نيست، ما مى‏گوئيم اين خوب است براى شما مثل اينكه در رفراندم ما گفتيم راى به رفراندم خوب است من خودم اين راى را دارم الزام در كار نبود. هر كس مجاز بود و آزاد بود كه خودش برود راى خودش را بريزد هر چه مى‏خواهد باشد، حالا هم بعد از اين خود شما هم بايد وكيل تعيين كنيد و بعد هم وكلاى مجلس شورا را خودتان تعيين مى‏كنيد، همه چيزها دست خودتان است خودتان بايد بگرديد وكيل خوب تعيين بكنيد كه مقدرات مملكتتان دست مجلستان باشد.

ضرورت جلوگيرى قاطعانه از اخلالگران جهت حفظ نهضت اسلامى‏

اين مسائلى كه حالا شما طرح مى‏كنيد و اشتباه اين مسائل زياد است، خيلى مسائل هست، اينها مال دوره‏اى است كه استقرار پيدا مى‏كند حكومت. الان همه ما بايد دنبال اين مطلب باشيم كه اينهائى كه افتاده‏اند دوره، يك وقت مى‏روند توى كارخانه‏ها اخلال مى‏كنند، يك وقت مى‏روند پيش كشاورزها اخلال مى‏كنند، يك وقت مى‏آيند توى مدرسه‏ها اخلال مى‏كنند، بايد همه چشم‏هايمان را باز بكنيم و نگذاريم اينها اخلال بكنند. همه چيز اين مملكت را آشفته كردند.

اگر اخلال اينها به نفع خودشان به ثمر برسد ما ديگر آن دوره استقرار را نخواهيم ديد، ما بر مى‏گرديم سراغ اول. الان وظيفه همه ما و شما دانشجوهاى محترم و ساير طبقات اينست كه خودتان و هر كس كه دستتان به او مى‏رسد و هر كس حرفتان به او مى‏رسد وادار كنيد كه اين نهضت را اينطورى كه تا حالا آمده نگهش دارند، يعنى همين، به همين گرمى كه هست، به همين شور و شعفى كه رفتند پاى صندوقها و راى دادند براى جمهورى اسلامى، اين محفوظ بماند كه بعد رأيتان به مجلس موسسان

صحيفه نور ج 6 صفحه 161

و به مجلس شورا هم بدهيد و استقرار پيدا بكند حكومت. اين اخلال‏ها حالا بايد جلويش گرفته بشود، الان وقت اينست كه ما جلو اخلال‏ها را بگيريم. بعد از اينكه مستقر شد حكومت، آنوقت اين نيازهائى كه همه دارند (ماهم داريم، همه دارند) اين نيازها بعد بايد البته همه درست بشود. ما هم مى‏دانيم الان نابسامانى زياد است يعنى اينها رفتند و همه چيز اين مملكت را آشفته كردند، همه چيزش را. الان ما يك اقتصاد سالم نداريم. اينها هر چيزى كه اين مملكت داشته است دزديده‏اند، قرض كرده‏اند و رفته‏اند، همه بانك‏ها الان از اينها طلب دارند، ميليون‏ها قرض كرده‏اند و فرار كرده‏اند هر چه هم داشتيم اينها برداشته‏اند رفته‏اند، كشاورزى‏مان هم كه مى‏بينيد چه جورش كردند كه ما كشاورزى نداريم. الان كارخانه‏ها هم الان اينها ريخته‏اند توى كارخانه‏ها نمى‏گذارند كار بشود، از قرارى كه شنيدم خود كارمندانى كه در آنجاها هستند و كارگرهائى كه آنجا هستند كم كار مى‏كنند يا كار نمى‏كنند، اين چيزها براى اين است كه اينها نمى‏گذارند. ما الان بايد همه‏مان دست به هم بدهيم و نگذاريم اين نهضتى كه نهضت الهى بود، براى خدا بود، براى اسلام بود نگذاريم اين خاموش بشود، اين را نگه داريم تا اينكه اين مسائل حل بشود، آنوقت مى‏آئيم سراغ اين مسائل دومى كه در درجه دوم است اين مسائل.

من خوف اين را دارم كه اين آشفتگى‏هاى فكرى، اسباب غفلت از اين نقطه اصلى كه ما داريم بشود

مبادا يك وقتى ما غفلت كنيم از اين مسائل اساسى كه اساس حكومتمان است و همه توجه‏مان را دنبال اين بكنيم كه فلان كس خانه ندارد، فلان كس درست با او رفتار نشده، مدرسه مثلاً خوب تحصيل نمى‏شود، معلمان چطور هستند. اينها الان وقتش نيست. آنوقت همانطورى كه همه فشار مى‏آوردند كه تانك‏ها را عقب بزنيد و يك كسى مى‏آمد و مى‏گفت كه آقا من منزل ندارم، شما مى‏گفتيد الان وقت اين حرف نيست، حالا كار ديگرى داريم، كار بزرگ داريم. الان اينجورى است. الان يك وقتى است كه به نظر من حساسترين اوقات مملكت ما حالاست، نه آن وقتى كه همه فشار مى‏داديم مى‏گفتيم و مى‏خواستيم سد را خراب كنيم. اين سد كه خراب شد، پشت سر، مردم توجه كردند كه، اين گفت خانه ندارم و آن گفت مريضم و آن گفت مدرسه‏ام درست نيست، آن گفت معلم چطور است، آن گفت توى ارتش چه جورى است، آن گفت توى اداره چه جورى است، يك آشفتگى فكرى پيدا شد. من خوف اين را دارم كه اين آشفتگى‏هاى فكرى اسباب غفلت از اين نقطه اصلى كه ما داريم بشود و خداى نخواسته شياطينى كه با مطالعه‏ها دنبال اين مسائل هستند، آنها بيايند و يك وقت آشفتگى‏ها را دامن بزنند و يك وقتى ما متوجه بشويم به اينكه شكست خورده‏ايم و مى‏دانيد كه خداى نخواسته اگر حالا شكستى پيدا بشود، ديگر اين ملت سرش را نمى‏تواند بلند بكند. اگر ما اين پيروزى را به آخر رسانديم، دست اينها را تا آخر كوتاه كرديم و اميدوارم برسيم و مى‏رسيم انشاءالله، مى‏رسيم انشاء الله ولى همه بايد همت داشته باشند يعنى شما دانشجوهاى عزيز و آن كارگرهاى توى كارخانه‏ها، آنها هم

صحيفه نور ج 6 صفحه 162

عزيز و آن كسانى كه در كشاورزى مشغول كشاورزى هستند و آنها هم عزيز و همه ملت، بازارى، دانشگاهى، دانشجو، معلم، همه بايد وجهه نظرمان را به آن مقصدى كه داريم بكنيم، دنبال او، اين مسائل را پيش بياوريم، غفلت نكنيم از آن مسائل اصلى و برويم سراغ مسائل فرعى، اين اصل از دست ما خواهد رفت.

نياز به وقت و امكانات كافى براى ترميم خرابكارى‏هاى گسترده رژيم طاغوت

آن كه من مى‏فهمم اينست و آن كه من مى‏خواهم از شما اينست كه همه دست به هم بدهيم و اين بار را به منزل برسانيم، حكومت مستقر وقتى پيدا شد، حكومت مستقر اين كار را بايد بكند. اين امور يك امورى است كه قانون بايد برايش باشد. اين قوانينى كه تا حالا بوده طاغوتى است، اينها همه‏شان خرابكارى بوده. براى هر فردى قانون مى‏خواهد و اين محتاج به اين است كه مجلس شورا پيدا بشود و مجلس شوراى خودتان، نه مجلس شوراى آريا مهرى يا فرض كنيد كه آمريكائى، مجلس شوراى خودتان، خودتان وكيل براى خودتان تعيين بكنيد، اشخاص مطمئن، اشخاص ملى، اشخاصى كه خدمتگزارند براى شما، تعيين بكنيد و ما هم هر مقدار كه مى‏توانيم مطالب را به آنها بگوئيم وانشاءالله استقرار و دوره استقرار پيش بيايد، دوره استقرار كه پيش بيايد آنوقت كشاورزى طرح‏ها دارد، البته طرحش بايد داده شود، مدارس بايد، فرهنگ اصلاً بايد منقلب بشود و يك جور تحولى پيدا بكنند، دادگسترى بايد تحول پيدا بكند. همه اينها محتاج به تحول است منتها هركداممان اين نقطه‏اى را كه در آن هستيم توجه به آن داريم، هر كس هم از هر جا مى‏آيد همان مسائل منطقه خودشان را مى‏گويند و درست هم مى‏گويند، آنها هم درست مى‏گويند و الان وقتى اينجا نشستيم از اطراف مى‏آيند اينجا، بختيارى‏ها مى‏آيند و مى‏گويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست، هيچ نداريم، راست مى‏گويند. از طرف بلوچستان مى‏آيند و همين مطلب را مى گويند، از خراسان مى‏آيند همين مطلب را مى‏گويند، شما هم مى‏آئيد مطلب را بگوئيد و من صحيح مى‏دانم همه را.

اما وجه اينست كه هر كدام منطقه خودتان را مى‏بينيد و گرفتارى خودتان را. همه ملت گرفتارند، اين خانه خراب‏ها ملت را اصلاً خراب كردند، اينطور نيست كه يك جا صحيح است و يك جا غير صحيح همه باطل است لكن مهلت مى‏خواهد. بعضى وقت‏ها مى‏آيند و مى‏گويند كه فلان جا فقر و فلاكت است و چه هست، من مى‏پرسم كه اين فقر حالا پيدا شده يا از اول بوده، مى‏گويند نه، از اول بوده، مى‏گويم پس حالا چه مى‏گوئيد كه يكدفعه حمله مى‏كنيد، خوب اين فقرى بوده كه سابق هم داشتيد، آنوقت صدا در نمى‏آورديد، حالا مى‏گوئيد، الان بده الان بده كه نمى‏شود، خوب، بايد درست بشود، كشاورزى درست بشود، كارخانه‏ها راه بيفتد، اقتصاد ملت درست بشود، پول نفت دستشان بيايد (حالا پول نفت هم دستشان نيامده خوب حالا نفتش را داده‏اند و پولشان را مى‏گيرند) بايد اقتصاد درست بشود و وضع مملكت يك وضع مستقرى بشود، يك وضع قانونى بشود همه اين مسائل انشاءالله حل مى شود.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:25 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 167

تاريخ: 24/2/58

بيانات امام خمينى در جمع معلولين

ميزان انسانيت و سعادت،ايمان و صبر است

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ان الانسان لفى خسر الا الذين آمنوا و عملو الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر همه انسان‏ها در خسرانند مگر آن طايفه‏اى كه مومن باشند و عمل صالح داشته باشند و مردم را، ملت را به صبر و به حق دعوت كنند. در اين استثناء نيست كه اگر كسى چشمش معيوب باشد يا اگر كسى دستش معيوب باشد، همه در خسرند الا الذين آمنوا اصلاً در اسلام جسم مطرح نيست، بدن مطرح نيست، روح مطرح است،ايمان مطرح است. شما بچه‏ها كه مثل فرزندان من هستيد، از اينكه پاى شما معيوب است هيچ غصه نخوريد. آنچه ميزان انسانيت است همين آيه‏اى كه شما خوانديد، آنچه ميزان سعادت است اين است كه انسان مومن باشد و صبر داشته باشد و ديگران را به صبر وادار كند و حق بگويد و ديگران را به حق وادار مى‏كنيد شما سعادتمنديد. آنهائى كه همه چيز دنيا دارند، هم سلامت بدن دارند، هم مادياتشان تامين است لكن‏ايمان ندارند، اينها غرق در خسارات هستند، معنوى و بلكه خسارات مادى هستند.

سعادت مربوط به روح و قلب انسان است‏

سعادت به داشتن دست نيست و به داشتن پا نيست، سعادت به داشتن مال نيست، سعادت يك امرى است كه مربوط به روح است، مربوط به قلب انسان است. شما بچه‏هاى عزيز من كه روحتان سالم است، قلبتان پاك است و انشاءالله بر مبناى‏ايمان و تواصى به صبر و حق رشد مى‏كنيد، شما سعادتمنديد و من از خداى تبارك و تعالى سعادت همگى شما را مى‏خواهم و اين چيزى را كه خواستيد انشاءالله اميدوارم كه يك قدرى اوضاع آرامش پيدا بكند، به همه امور انشاءالله رسيدگى بشود و دولتها رسيدگى بكنند. خداوند همه شما را حفظ بكند. من شماها را مثل فرزند خودم مى‏دانم همه شماها نور چشم من هستيد. خدا به شما سلامت عنايت بكند و شفا عنايت بكند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:25 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 163

تاريخ: 24/2/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جامعه كليميان ايران

انسان‏سازى و تربيت، برنامه همه اديان الهى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما در پاريس كه بوديم اين تبليغاتى كه مى‏شد و تبليغات همه جانبه، كه منجمله تبليغاتى مى‏شد كه اگر چنانچه ايران، مسلمين پيروز بشوند، يهودى‏ها و نصرانى‏ها را قتل عام مى‏كنند، بناى مسلمين بر اين است كه تمام يهودى‏ها را قتل عام بكنند من در آنجا در صحبت‏هائى كه كردم، آن حقيقتى كه اسلام روى آن حقيقت مشى مى‏كند، كراراً گفتم و نماينده جامعه يهود هم آمد آنجا و من با او هم صحبت كردم و گفتم كه طريقه اسلام چيست. همه اديان كه از جانب خداى تبارك و تعالى نازل شده است و همه پيغمبران گرامى كه مامور ابلاغ بودند، براى آسايش بشر آمده‏اند و براى انسان سازى آمده‏اند. خداوند تعالى با وحى به انبياء بزرگ مى‏خواسته‏اند كه مردم را، همه بشر را هدايت كنند و آدم بسازند، آدم با همه ابعادى كه دارد. ساير قدرت‏ها، ساير مملكت‏ها، اينها كارى به معنويات مردم ندارند. تمام مسلك‏هائى كه در دنيا هست (غير مسلك‏هاى توحيدى) كار ندارند به اينكه انسان در باطن ذاتش چه باشد، نفسيتش چه باشد و يواشكى هر كارى مى‏خواهد بكند، آنها فقط متوجه به اين هستند كه حفظ دنيايشان را بكنند و حفظ اينكه انتظامات باقى باشد، فقط دنبال اين هستند كه نظم برقرار باشد و اگر نظم برقرار باشد، ديگر بشر هر كارى مى‏خواهد بكند، زير پرده هر خلافى مى‏خواهد بكند به حكومت‏ها مربوط نيست. هيچ قانونى در قوانين غير توحيدى نيست كه بشر را در توى صندوقخانه‏اش هم از يك چيزهائى جلوگيرى بكنند، كارى به اين ندارند كه در باطن ذات خودش و در منزل خودش در خفا چه واقع مى‏شود، نخير كارى به اين ندارند، فقط در خيابان نيايند و عربده نكشند و نظم را به هم نزنند. اين چيزى است كه مسلك‏هاى غير توحيدى همه آنطور هستند، به خلاف مسلك‏هاى توحيدى، اديانى كه از آسمان نازل شده است به انبياء بزرگ. اديان به همه ابعاد بشر كار دارند، انسان خودش از قبل از اينكه بچه متولد بشود، ازدواج چه جور بايد باشد، باز آن بچه نيامده است، ازدواج چه جور بايد باشد، شرايط ازدواج چيست، چه زنى را بايد انتخاب كرد، زن چه مردى را بايد انتخاب بكند براى اينكه خوب، اين ازدواج، كشتى است براى پيدا شدن يك بشر. قبل از اينكه اصلاً ازدواجى باشد پيش بينى اينكه اين بچه وقتى كه به دنيا مى‏آيد به طورى باشد كه سلامت باشد و سلامت نفس داشته باشد و لهذا توجه به اين نيز قبل از ازداوج شده است، شرايط ازدواج، با چه

صحيفه نور ج 6 صفحه 164

بيرون آمد پدر چه جور بايد باشد، عائله چه جور باشند براى تربيت اين بچه، معلم چه جور باشد، در جامعه كه مى‏آيد در جامعه چه‏جور وضعى داشته باشد تمام اينها براى اين است كه اين انسان كه در خارج مى‏خواهد تحقق پيدا مى‏كند، يك انسان مهذب باشد، صحيح العمل باشد و داراى محاسن اخلاقى، اعتقادات صحيح باشد، اعمال صحيح انجام بدهد، با مردم سلوكش چه باشد، در جامعه سلوك چه بايد باشد، با همسايه بايد چطور باشد، با اهل شهر بايد چطور باشد، با اهل دين خودش بايد چطور باشد، با اديان ديگر بايد چطور باشد. اينها براى اين است كه آن اديانى كه از طرف خداى تبارك و تعالى مى‏آيد از باب اينكه خداوند تمام ابعاد انسان را آفريده است و توجه به آن دارد، انسان را با همه ابعادش مى‏خواهد تربيت بكند، اين ديگر در اين جهت ما بين اديان فرقى نيست كه همه اديان آمده‏اند براى تربيت بشر. در اسلام همين معنا كه گفته شد، در احكامش، در قرآن و در حديث، همه اين مسائل كه من تذكر بعضيش را دادم مطرح است و اسلام آنقدر به رفاه مردم، آسايش مردم و اينطور چيزها توجه دارد و هيچ در اين جهت فرقى مابين قشرى با قشر ديگر نمى‏گذارد و نگذاشته است.

حساب جامعه يهود از صهيونيست‏ها جداست

اقليت‏هاى مذهبى كه از صدر اسلام، بعد از فتح اسلام بين مسلمين بودند، اينها غير از آن مشركين كه توطئه‏گر بودند يا بعضى از اقشارى كه توطئه مى‏كردند و مى‏خواستند بشر را به هم بزنند و وضعش را، اينهائى كه از اقليت‏هاى مذهبى بودند، تمام در اسلام احترام داشتند. در قضيه‏اى كه، در يكى از قضايا كه لشكرى از معاويه شايد بود آمد و يك خلخالى از پاى يك زن يهوديه ربود (به حسب نقل) و حضرت امير فرمودند كه من شنيدم كه آمدند و يك خلخالى از ذميه‏اى ربوده‏اند و اگر انسان بميرد قريب به اين معنا) اين اشكالى برايش نيست. اينطور عنايت داشتند به حفظ مصالح همه اقشار. ما حساب جامعه يهود را از حساب صهيونيزم و صهيونيست‏ها جدا مى‏دانيم، آنها جزء اهل مذهب اصلاً نيستند. تعاليم حضرت موسى سلام الله عليه كه تعليمات الهى بوده است و در قرآن بيشتر از همه انبيا ذكر حضرت موسى شده است و تاريخ حضرت موسى در قرآن گفته شده است، يك تعليمات ارزنده‏اى است و ترتيبى كه حضرت موسى رفتار كرده است با فرعون، يك شبان بوده است با يك عالم قدرت و اراده و اين بر ضد قدرت بزرگ فرعون قيام كرد و فرعون را از بين برد. قدرت الهى و توجه به مصالح مستضعفين در قبال مستكبرين كه اولش فرعون بوده، قيام بر ضد

صحيفه نور ج 6 صفحه 165

مستكبرين طريقه حضرت موسى سلام‏الله عليه بوده و درست اين معنى بر خلاف آن چيزى است كه اين طايفه و صهيونست‏ها برنامه دارند. اينها اتصال به مستكبرين پيدا كردند، جاسوس آنها هستند، نوكر آنها هستند و بر ضد مستضعفين عمل مى‏كنند، عكس تعليمات حضرت موسى كه از همين مردم عادى مثل ساير انبيا، از همين مردم عادى بازار و كوچه و اينها، اشخاص را برداشت و بر ضد فرعون و قدرت فرعونى قيام كرد. از مستضعفين حمله شد به مستكبرين كه آنها را از استكبارشان پائين بكشد، به خلاف طريقه اين صهيونيست‏ها كه اينها با مستكبرين مربوط هستند بر ضد مستضعقين عمل مى‏كنند. اين مقدار از يهودى‏هائى كه بازى خوردند و از اقشار عالم جمع شدند آنجا شايد آنها الان پشيمان باشند از اينكه آنان كه يهودى هستند و نمى‏خواهند غير تعاليم عاليه موسى را داشته باشند پشيمان باشند از اينكه رفته‏اند آنجا، براى اينكه كسى كه برود و ببيند اينها چه برنامه دارند و چه جور آدمكشى بيخود مى‏كنند و چه جور اتصال به آمريكا و ديگر اقشار دارند، اين نمى‏تواند تحمل كند كه يك طايفه‏اى به اسم اينكه ما از جامعه يهود هستيم بر ضد تعاليم حضرت موسى عمل بكنند. ما مى‏دانيم كه حساب جامعه يهود غير حساب جامعه آنهاست و ما با آنها مخالف هستيم و مخالفتمان براى اين است كه آنها با همه اديان مخالف هستند، آنها يهودى نيستند، آنها يك مردم سياسى هستند كه به اسم يهودى يك كارهائى را مى‏كنند و يهودى‏ها هم از آنها متنفر هستند و همه انسان‏ها از آنها بايد متنفر باشند.

برخورد اسلام با ساير جوامع غير اسلامى

و اما جامعه يهود و ساير جوامعى كه در ايران هستند و اهل اين ملت هستند، اسلام با آنها همان رفتار را مى‏كند كه با ساير اقشار ملت مى‏كند، اسلام بر آنها ابدا اجحاف جايز نمى‏داند، ابداً اينطور نيست كه آنها را بخواهد در مضيقه بگذارد، بر خلاف اصل تربيت اسلام است، برخلاف وحى است، برخلاف آن چيزى است كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد همه بشر به رفاه باشند، به سعادت باشند. اسلام تابع احكام الهى است و همانطورى كه خداى تبارك و تعالى براى اقشار ملت ما احترام قائل است، اسلام هم احترام قائل است و مطمئن باشيد، اين را من در پاريس قبل از اينكه اين چيز پيدا بشود و اين نهضت غلبه بكند، در پاريس هم تنبه دادم به آن كسى كه از طرف جامعه يهود آمده بود پيش من به اسم اينكه نماينده بود از آنها، كه اسلام بنايش بر اين نيست كه يك قشرى را در مضيقه بگذارد، اسلام براى همه است و مى‏خواهد همه در سعادت باشند، مى‏خواهد كه همه در رفاه باشند و اين مسائل كه طرح مى‏شود كه يهودى‏ها را مسلمين چه مى‏كنند، شما ديديد غلبه پيدا كردند و به يهودى كارى نداشتند، زرتشتى‏ها كارى نداشتند، به ساير اقشار هم كارى نداشتند. اين شما به عين ديديد كه اين مطلبى كه آنوقتى كه ما غلبه كرديم، هيچ كس تعرضى به يهودى كرد؟ تعرض به نصرانى كرد؟ تعرضى به زرتشتى كرد؟ تعرضى در كار نبود و بعد هم كه حكومت اسلامى انشاء الله به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهند برقرار بشود و پياده بشود، خواهيد ديد كه اسلام از همه مسلك‏هاى

صحيفه نور ج 6 صفحه 166

ديگر راجع به مراعات همه اقشار ملت بهتر است و از همه بهتر عمل خواهد كرد. من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه مردم و همه بشر در رفاه باشند، همه به سعادت برسند، همه به هدايت برسند، خداوند همه را هدايت كند به راه راست، خداوند به همه سعادت عنايت كند و شما مطمئن باشيد كه در جمهورى اسلامى ظلم نيست. مانه ظلم مى‏كنيم نه مظلوم مى‏شويم. اين چيزى است كه اسلام به ما نشان داده ظلم نكنيد، مظلوم هم نشويد تا مى‏توانيم مظلوم نمى‏شويم و هيچ وقت هم ظلم نخواهيم كرد. انشاءالله خداوند شماها را موفق نگه دارد و همه‏تان با هم در اين نهضت شركت كنيد، داشته باشيد با شركتتان آن را تا انشاءالله اين نهضت به ثمر برسد و اين نهضتى است كه نهضت انسانى است كه همه انسان‏ها بايد با اين نهضت موافقت داشته باشند و اميدوارم كه همه سعادتمند باشند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:25 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 168

تاريخ: 24/2/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسلمانان پاكستانى و هندى‏

تكليف بر گسترش نهضت مستضعف در مقابل مستكبر

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما اميدواريم، ما اميد آن داريم كه همه اقشار ملت‏هاى مستضعف به هم بپيوندند. ما از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهيم در تمام اقشار عالم بيدار شوند. مسلمين از تفرقه، از اختلاف دست بردارند. من اميدوارم كه شما جوانان پاكستانى كه به ديدار من آمديد و هم پيوستگى خود را با نهضت ما اعلام داشتيد، همه موفق و سالم باشيد. بايد اين نهضت در تمام عالم، نهضت مستضعف در مقابل مستكبر در تمام عالم گسترده شود. ايران مبداء و نقطه اول و الگو براى همه ملت‏هاى مستضعف، ملت‏هاى مستضعف ببينند كه ايران با دست خالى و با قدرت‏ايمان و با وحدت كلمه و تمسك به اسلام در مقابل قدرت‏هاى بزرگ ايستاد و قدرت‏هاى بزرگ را شكست داد. ساير اقشار ملت‏ها به اين رمز اسلامى، به اين رمزايمانى اقتدا كنند. در تمام اقشار عالم مسلمين بپا خيزند بلكه مستضعفين بپا خيزند وعده الهى كه مستضعفين را شامل است و فرمايد كه ما منت بر مستضعفين مى‏گذاريم كه آنها امام بشوند در دنيا و وارث باشند، امامت حق مستضعفين است، وراثت از مستضعفين است، مستكبرين غاصبند، مستكبرين بايد از ميدان خارج بشوند. ما مستكبرين ايران را از صحنه بيرون كرديم و به جاى آن مستضعفين نشستند.

وحدت كلمه و اتكال به خدا رمز نيل به پيروزى نهائى

قشرهاى كمى كه هست و مشغول توطئه هستند، انشاء الله به همين زودى منقطع خواهند شد. آنها گمان باطل كردند كه مى‏توانند در مقابل يك ملت بپاخاسته توطئه كنند، توطئه آنها مدفون خواهد شد لكن به شرط اينكه مستضعفين وحدت كلمه را از دست ندهند اقشار با هم باشند. همانطورى كه تا اينجا همه باهم بودند و نهضت را با وحدت كلمه و اتكال به خداى عالم به اينجا رساندند و سدهاى بزرگ را شكستند، از اين به بعد هم با هم باشند، رمز را حفظ كنند، كليد پيروزى را حفظ كنند. اگر اين رمز كه وحدت كلمه اتكال به خداى عظيم، توجه به اسلام بزرگ باشد، محفوظ بماند، اگر اين رمز را حفظ كنند، پيروزى با آنهاست، پيروزى نهائى.

صحيفه نور ج 6 صفحه 169

خداوند، ولى و خارج كننده مومنين از ظلمات به نور

پيروزى نهائى وقتى است كه اسلام به همه ابعاد و به همه احكامش در ايران پياده شود و پيروزى بالاتر آنكه در همه اقطار عالم، اسلام حكومت كند. اسلام مايه سعادت بشر است. اسلام براى انسان سازى آمده است، براى اين آمده است كه انسان‏ها را، آدم‏ها را از ظلمات بيرون كند و به نور برساند. خداوند ولى مومنين است و آنها را از ظلمات خارج مى‏كند و به درياى نور وارد مى‏كند آنهائى كه كافر هستند، طاغوت پيشواى آنهاست، آنها را از نور بيرون مى‏برد و به ظلمت فرو مى‏برد. شما مومنين، شما جوانان مومن ايرانى، پاكستانى ساير اقشار كه‏ايمان داريد، خداوند وعده فرموده است كه شما را از همه ظلمت‏ها، از همه گرفتارى‏ها خارج كند و به نور برساند آن هم نور الهى الله نور السموات و الارض. الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور. الله نور السموات و الارض .

از همه ظلمت‏ها، از همه گرفتارى‏ها خارجتان مى‏كند و به نور الهى مى‏رساندتان، آن نورى كه روشن كننده همه ابعاد انسان‏هاست، آن نورى كه تابش او تمام عالم را بوجود آورده است. شما توجه به اسلام و تعليمات اسلامى داشته باشيد، اقشارى كه در بين شما مى‏خواهند اختلاف بيندازند دست رد به سينه آنها بزنيد، اينها عمال طاغوت، اينها مى‏خواهند شما را از نور خارج كنند و به ظلمات وارد كنند، اينها مخالف خدا هستند، طاغوت هستند، عمال طاغوت هستند، اين ريشه‏هاى گنديده را بكنيد. خداوند همه شما را تأييد كند. خداوند مسلين را آشناى به وظائف اسلامى خودش بكند، خداوند تمام مسلمين را ائمه عالم قرار بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:25 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 170

25/2/58

بيانات امام خمينى در جمع كارگران و صاحبان كوزه‏پزخانه‏هاى تهران و حومه

اهداف مزدوران خائن از دسيسه‏سازى ميان كارگران كارخانه‏ها

بسم الله الرحمن الرحيم‏

حالا ما از اين جمعيتى كه با صورت‏هاى مختلف افتاده‏اند توى مردم نمى‏گذارند شما كارتان را انجام بدهيد، ما از اينها مى‏پرسيم كه خوب، ما مى‏خواهيم براى ضعفا، براى آنهائى كه خانه ندارند، براى آنهائى كه نمى‏توانند خانه تهيه كنند، براى اين زاغه‏نشين‏هاى اطراف تهران كه وضعشان اينطورى است مى‏خواهيم خانه درست كنيم، آقايان هم خواهند كه كمك كنند (آنقدرى كه بتوانيد تخفيف بدهيد و كمك بكنيد) اينها چه مى‏گويند؟ اينها دلسوز ملتند؟! اينها فدائى ملتند؟! اينها براى ملت مى‏خواهند كار بكنند؟! خوب، اگر براى ملت بخواهند كار بكنند بيايند و كمك بكنند.

فخارها دارند عمل مى‏كنند و تخفيف مى‏دهند، خوب، شما بيائيد كمك كنيد، بيائيد تبليغ كنيد، بيائيد به اين كارگرها بگوئيد كه خوب، حالا كه مى‏خواهند براى مستمندان كار كنند شما زيادتر كار بكنيد، كمتر مزد بگيريد.

اينها خائنند آقا، اينها دستشان، دست اربابانشان از مملكت ما كوتاه شده، مى‏خواهند كه دست آنها را باز بكنند والا يك مساله ملى، يك مساله‏اى كه براى طبقه ضعيف است، خانه‏سازى براى طبقه ضعيف است، براى ثروتمندها كه كسى خانه نمى‏سازد، براى اين زاغه‏نشين‏هاى اطراف تهران و اطراف شهرستان‏هاى ديگر، براى كارگرهائى كه خانه ندارند و بيچاره‏اند، خانه‏سازى براى اينهاست، عوض اينكه اينها هم بيايند كمك كنند، بيايند اينها هيچ تبليغ كنند، كمك كنند و هماهنگ كنند تا اين بيچاره‏ها به اين خانه برسند، نمى‏گذارند كه اين كار انجام بشود. البته مى‏خواهند نگذارند، ولى غلط مى‏كنند و انجام مى‏گيرد اين كار، اما من مى‏خواهم معرفى‏شان بكنم، شما از آنها بپرسيد كه آقايان كه آمده‏ايد توى اين كارخانه‏ها و به اين كارگر مى‏گوئيد كار نكن، پول مى‏دهى كه كار نكند (مى گويند پول هم مى‏دهند كه كار نكنند) اين پول كه در جيب تو است، از همانى است كه از آمريكا آمده يا از شوروى آمده است. اين پول از آنهاست كه به جيب تو كردند كه مى‏كنى به جيب اينها، تو كه پول ندارى، تو براى پول دارى مى‏دوى. تو كه پول ندارى اگر پول داشتى كه اين كارها را نمى‏كردى.

اين پولى است كه آنها مى‏دهند كه شما نگذاريد اين كارخانه‏ها كار بكنند، نگذاريد اين مسكين‏ها خانه پيدا بكنند تا صدا بلند بشود، اين انقلاب بشود، تا ما دوباره بيائيم و همه نفت‏هاى شما را ببريم و همه

صحيفه نور ج 6 صفحه 171

جواهراتتان را ببريم و همه معادن زيرزمينى‏تان را ببريم و جنگل‏هايتان را ببريم و مراتعتان را ببريم و همه چيزتان را ببريم.

اينها خائنند، اينها بدتر از اين خائن‏هائى هستند كه آدم كشتند، اينها دارند حيثيت اين ملت را از بين مى‏برند لكن اگر اين حس انسانيت، اين حس مقاومت در شما موجود باشد كه براى اين ضعفا دلسوز باشد و ملاحظه بكنيد، آن روزى كه توى خانه‏تان راحت نشسته‏ايد ملاحظه بكنيد كه آن فردى كه با هفت هشت نفر عائله توى اين زاغه نشسته است، در سرماى زمستان بر او چه مى‏گذرد، در گرماى تابستان بر او چه مى‏گذرد، يك خرده‏اى فكر اين معنا را بكنيد و براى اينها و براى خداى تبارك و تعالى، رضاى خداى تبارك و تعالى، براى اينها تخفيف بدهيد، براى اينها زحمت بكشيد. انشاء الله با حفظ اين انسانيت و تعاون پيش مى‏بريد، پيروز مى‏شويد.

من انشاءالله اميدوارم كه اگر حفظ بشود اين نهضت ما، اين حس تعاون، نيفتند يك دسته استفاده جو، حالا كه مثلاً يك وقتى يك قدرى آرام شده، اينها بيفتند استفاده كنند، گرانفروشى و - نمى‏دانم - قاچاقگرى و اين حرف‏ها، اگر نكنند اينطور و روى موازين انسانى و روى انصاف عمل بكنند من اميدوارم كه حكومت عدل اسلامى آنطورى كه ما مى‏خواهيم، آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد تحقق پيدا بكند و براى همه رفاه و سعادت، هم در اينجا و هم در آنجا فراهم بشود.

مدرس قدرتمند بود براى اينكه الهى بود

اين عكسى كه ملاحظه مى‏كنيد، شخصى است كه ملك الشعرا گفته است كه از زمان مغول تا حالا مثل اين شخص در عالم نيامده، يعنى مرحوم مدرس. اين حرف اوست. آنى كه ما خودمان ديديم تنها آدمى كه در مقابل رضاخان قلدر ايستاد اين است، اين شخص است، يك روحانى كه لباسش از ساير اشخاص كمتر بود و كرباس به تن مى‏كرد، آنوقت وقتى كه شعر گفته بودند، براى تنبان كرباس مدرس، آن فاسد شعر گفته بود، او در مقابل قدرت بزرگ رضاخان ايستاد و آن كه هجوم كرده بود به مجلس كه مجلس را چه بكند و زنده باد زنده باد رضاخان مى‏گفتند ايستاد و گفت كه مرده باد او و زنده باد من.

يك چنين مرد قدرتمندى بود براى اينكه الهى بود براى خدا مى‏خواست كار بكند، نمى‏ترسيد. خداوند انشاءالله او را رحمت كند و شما را هم توفيق بدهد كه اين اشرار را عقب بزنيد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:26 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 172

تاريخ: 25/2/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت بازرگانان ايرانى

مدافعان دروغين حقوق بشر، چشم خود را بر جنايات رژيم سابق بسته‏اند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

البته آنهائى كه منافع خودشان را در خطر مى‏بينند يا منافع ارباب‏هاى خودشان را، از اين نهضت به هر صورتى كه باشد شكايت دارند و با هر توطئه‏اى مى‏خواهند اين نهضت را خاموش كنند. گاهى به بهانه حقوق بشر از اين اعدام‏هائى كه در ايران شده است انتقاد مى‏كنند و اين را يك امر خشونت آميز مى‏دانند. اينها در ايران نبودند ببينند چه شد و در پنجاه سال و بيشتر بر ايران چه گذشت و بر جوان‏هاى ما اخيراً چه گذشت، لكن اطلاع دارند، همچو نيست كه اينها بى‏اطلاع باشند. اينها مطلع هستند كه شاه سابق و شاه جلوتر با ايران چه كرد و جنايات اين دو تا مرد يا نامرد به ايران چه بود، خيانات اينها را اينها اطلاع دارند. اين جمعيتى كه ادعا مى‏كنند جمعيت حقوق بشر و حالا براى حقوق بشر دارند سينه مى‏زنند كه چرا اين عده را كه تا حالا كشته شده است چرا كشته شد، اين يك خشونتى است اينها خشونت‏هائى كه در عصر اين پدر و پسر بود ناديده گرفتند، آن قتل‏هائى كه به دست عمال اينها واقع شد و گاهى هم به دست خود محمدرضا واقع شد آنها را اصلش نظرى به آن ندارند. نه آنوقت كه ملت ايران آنجور ابتلاء داشت و آنطور اينها غارت و قتل مى‏كردند يك كلمه گفتند و از حقوق بشر اسم بردند و نه در آخر كه تمام جناياتى كه در ايران واقع مى‏شد در ظرف تقريباً دو سال آخر كه همه ملت‏ها اطلاع بر آن پيدا كردند و ملت ايران آنطور گرفتار شد كه جوان‏هاى ما را در خيابانها و دستجمعى كشتند. پانزده خرداد را اينها اصلش ذكرى از آن نمى‏كنند. پانزده خرداد به طورى كه گفته‏اند (من در حبس بودم لكن آنطورى كه براى من بعد از بيرون آمدن گفتند) قريب پانزده هزار نفر را آنها كشتند و از قرارى كه باز گفتند خود محمد رضا با هليكوپتر عامل قتل هم بوده است خودش. اينها، اين طرفدارى‏هاى حقوق بشر، اين پانزده هزار جمعيتى كه در يك روز كشته شد اينها را مثل اينكه بشر نمى‏دانند يا بشر مى‏دانند و براى آنها حقوق قائل نيستند. اگر اينها بشر هستند و حقوق دارند و اين شصت هزار نفر يا بيشترى كه در اين چند صباح در اين چند ماه از ايران كشته شد، از بهترين جوان‏هاى ما كشته شد، از همه طبقات، طبقه روحانيين، طبقه دانشگاهى، طبقه تجار، ادارى، همه جور جمعيتى، دهقان، كارگر كشته شد اينها اصلش به روى خودشان نمى‏آوردند كه اين كارها شده است، هيچ ما نديديم كه فريادى از اينها در آيد كه خير، چرا حقوق بشر را ملاحظه نمى‏كنيد، چرا اينقدر

صحيفه نور ج 6 صفحه 173

آدم مى‏كشيد، حالا كه ما اين جنايتكارها را كه هر كدامشان، بعضى از اينها چندين نفر آدم را كشته‏اند يا آنطور اينها را شكنجه داده‏اند كه در زير شكنجه مردند يا پاهاى آنها را اره كردند يا آنها را در تاوه گذاشتند و بو دادند، از همه طبقات، در زندان‏ها آنطور عمل كردند كه يك شب را من در آن حبس كه بودم صداى ضجه و ناله اشخاصى كه چه مى‏كردند خودم مى‏شنيدم كه بعد كه آمدند اين حبسى‏ها يعنى صاحبان حبس پيش من آمدند، اعتراض كردم و گفتم زندان‏ها بايد جاى تربيت باشد نه جاى اينطور وحشيگرى‏ها. گفتند نه، اين چيزى نبوده، اين يك سربازى بود كه فرار كرده بود يك سيلى به او زدند. در صورتى كه شايد بيشتر از يك ساعت، شايد شكنجه مى‏كردند و من فرياد مى‏شنيدم.

آنها كه تاكنون مجازات شده‏اند قتال و مفسد فى‏الارض بوده‏اند

اين طرفدارهاى حقوق بشر، اين حقه بازها كه مى‏خواهند همه منافع ماها را بدهند به ارباب‏هايشان، آن روز خفه شده بودند قلم‏هايشان شكسته بود. حالا كه ما اينها را پيدا كرديم و چند تايشان را كشتيم، محاكمه كرده‏اند و اقرار كرده‏اند به اينكه چه كردند و چه كردند (پرونده‏هايشان معلوم است كه چه كردند) حالا صدايشان در آمده. در عين حال كه مساله اينطور است و آنهائى كه تاكنون كشته شدند اشخاص فاسد و مفسد و بسياريشان قاتل و قتال و مفسدالارض بودند، معذلك ما اخيراً يك قدرى تضييق كرديم دائره اين جنايات را، يك قدرى تخفيف داديم، كه كسانى كه ثابت شده قاتل هستند يا كسانى كه شكنجه كردند و به قتل منتهى شده است، يا كسانى كه امر كرده‏اند كه دستجمعى مردم را بكشند، اينها را گفتيم حالا از اين به بعد اينها مورد اعدام باشند، ديگرانى كه شكنجه كردند و اينها، البته آنها هم اعدام نمى‏شوند لكن به جزاى خودشان مى‏رسند، به حبس يا تعزيز و اينطور چيزها، يك كسى كه پاى كسى را اره كرده لكن نمرده، آن كه پايش اره كرده، اين را نمى‏شود ما بگوئيم كه تو بسم الله تشريف ببريد و اهلاً وسهلاً خوب اين بايد به مجازات برسد. اگر آن آدمى كه پايش را اره كردند پيدا بشود، پاى او را به حسب حكم شرع بايد اره بكند، قصاص. اگر آن آدمى را كه آنجور شكنجه كردند الان ما پيدا كنيم و ببينيم كه مى‏خواهد اين هم تقاص كند، ما به او اجازه مى‏دهيم كه برود تقاص بكند.

اين براى حقوق بشر است. خوب، اين بشر حق دارد آن بشر هم حق دارد. اين بشر سلامت اين را سلب كرده است، حق اين است كه سلامت او را سلب كند. اين بشر يكى را كشته است، حق ورثه او اين است كه او را بكشند. ما ورثه را پيدا نكنيم، حق حاكم است كه او را بكشد. ما تا حالا كه اين عده‏اى كه كم هم بودند تعداد زيادى نبودند، اين عده را دادگاه‏هاى انقلابى كشته‏اند، اينها براى احقاق حقوق بشر اينها را كشته‏اند. اينهائى كه ادعاى حقوق بشر مى‏كنند و براى القانيان هياهو مى‏كنند و يا براى هويدا هياهو مى‏كنند، اينها هستند كه حقوق بشر را پايمال دارند مى‏كنند.

پانزده سال اين هويدا يا سيزده سال تقريبا اين هويدا نخست‏وزير بود و تمام جنايات گردن نخست وزير است. ما هر نخست وزيرى كه در آن عصر پيدا شد، اگر پيدا كنيم، مثل شريف امامى، مثل

صحيفه نور ج 6 صفحه 174

بختيار، محكوم به قتلند اينها. بختيار خودش اقرار كرد كه به امر من قتل واقع شد. اينها عامل قتلند به اينطور كه وادار كردند جمعيت را به قتل عام. اينها مفسدند، اينها فاسدند. ما براى حقوق بشر اين كار را داريم انجام مى‏دهيم و اين جمعيتى كه صدا مى‏كنند كه حقوق بشر، حقوق بشر، اينها عمال استعمارند. اصل اين جمعيت‏هائى كه در آمريكا يا در جاهاى ديگر درست شده است به عنوان جمعيت حقوق بشر، جمعيت كذا و كذا اينها را همه آنها درست كرده‏اند براى اينكه حقوق بشر را ضايع كنند. اين همه‏خيانت اين مرد نانجيب به ايران كرده است و اين همه‏قتل و غارت كرده است، حالا كه مى‏گويند اين بايد به قتل برسد (حالا هم كه حكمى صادر نشده براى قتل محمد رضا لكن صادر مى‏شود، اگر چنانچه ما پيدايش بكنيم، او بايد كشته بشود) اينهائى كه مى‏گويند حقوق بشر، حالا صدايشان در آمده و اظهار تاسف مى‏كنند.

اظهار تاسف آمريكا و اسرائيل براى محمدرضا و القانيان‏

البته آمريكا بايد اظهار تاسف بكند، براى اينكه محمد رضا يك نوكر بسيار خوبى براى آمريكا بود كه همه منافع ما را به كام آمريكا كرد، ايران را فقير كرد و همه را داد به آمريكا و به رفقاى او، او البته بايد اظهار تاسف بكند. البته بايد اسرائيل اظهار تاسف بكند از مرگ القانيان براى اينكه القانيان، اين مردى كه اينقدر جنايت كرده در اينجا و اينقدر خيانت كرده و اموال اين ملت را به اسرائيل داده، اين البته بايد اظهار تاسف بكند لكن بايد واقعيت را ببينيم چيست، آيا واقعيت اين است كه ما داريم حقوق بشر را ضايع مى‏كنيم؟

ما در حبس‏ها سفارش كرده‏ايم كه حتى به اين اشخاص شكنجه‏گر يك كلمه درشت نگويند

ما در تمام اين مدتى كه اين حكومت ما، اين حكومت ايران الان هست، در تمام اين مدتى كه چيز است و تمام مدت بعد از انقلاب، آن بعد از انقلابى كه در انقلاب‏ها آنقدر مى‏كشتند، يك نفر آدمى كه بى‏جرم كشته شده باشد، بيايند و بگويند، بيايند بگويند اين جرم نداشت، يك آدمى. آنطورى كه فوج فوج جوان‏هاى ما را مى‏گرفتند به عنوان اينكه كتاب توى خانه تو است، به عنوان اينكه اعلاميه تو خانه تو است، به عنوان اينكه با كسى كه اعلاميه دارد يا در كتابفروشى تو يك دانه كتاب رساله پيدا مى‏شود، با اين عنوانها مى‏گرفتند، مى‏بردند، شكنجه مى‏دادند، مى‏كشتند.

شما در تمام اين مدتى كه اين نخست وزير، نخست وزير اسلامى آمده است روى كار، يكى را پيدا بكنيد كه در اين دادگاه انقلاب يا در نخست وزيرى يا در ارتش يا در جاى ديگر در اين حكومت بدون جرم يك نفر را گرفته باشند يك روز حبس كرده باشند، به يك كسى فحش داده باشند. اين جمعيت حقوق بشر متوجه نيستند اينها را، يا مى‏دانند و خودشان را به كرى مى‏زنند؟ خائنند اينها، اينها مى‏خواهند ما را باز زير بار همان چيزهائى كه سابق‏ها بود بكشند. ما به اين حرف‏ها گوش نمى‏دهيم. ما

صحيفه نور ج 6 صفحه 175

براى احقاق حق بشر، براى حقوق بشر، تا حالا اين جمعيتى كه كشته شده است براى احقاق حقوق بشر بوده است و دادگاه‏هاى ما با دقت و با همه جور چيزى كه بودند و اشخاص امين بوده‏اند اين كار را كرده‏اند از اين به بعد باز يك قدرى تخفيف داده شده است كه، يك قدرى مثلاً ما به آن حدت نباشد، بعدها هم زيادتر تخفيف داده مى‏شود لكن ما با همين، همين اشخاصى كه اينطور شكنجه كردند، اينطور آدم كشتند، ما در حبس‏ها سفارش كرديم كه حتى به اين يك كلمه درشت نگويند. من اعلام كردم اين را، اعلاميه داده‏ام كه حبسى را در حكومت اسلامى ولو هر چه مجرم باشد، حبسى را حق ندارند با اينكه گرسنگى بدهند، حق ندارند به اينكه او را شكنجه بكنند، حق ندارند كه يك كلمه درشت به او بگويند، آنقدرى كه حقش اين است كه محاكمه‏اش بكنند، هر طور جرمى كه دارد به آن جرم چيزش بكنند، جزاء به او بدهند، بيشتر از اين نه، زائد بر اين نه. يك حبس اينطورى كه اين شكنجه‏گرها را اگر يكى از ماها گرفتار آنها مى‏شد و نسبت به آنها يك تو گفته بوديم آنطور با ماها رفتار مى‏كردند. اين شكنجه‏گرها الان در حبس ما موجودند، الان در حبس ايران اينها موجودند، آمدند ديدند از خارج و گفتند مطابق با تمدن است اينطور چيز، اينطور حبس.

اينها (جمعيت‏هاى حقوق بشر) مزدورانى هستند كه مى‏خواهند حقوق بشر را پايمال كنند

بيايند و ببينند. همان جا در خارج نشسته‏اند و اجرت مى‏گيرند و فرد مى‏گيرند و قلم را برداشتند و همين طور دارند چيز مى‏نويسند به عنوان حقوق بشر. اينها اشخاصى هستند كه مى‏خواهند حقوق بشر پايمال بشود، نه اينكه مى‏خواهند حقوق بشر را استفاده كنند و بگويند حقوق بشر. اينها، جوان‏هاى ما اين همه‏كشته شدند، اين همه‏زجر ديدند، برايشان هيچ حق قائل نيستند، براى ما، ما را انسان اينها مى‏گويند نيستند، اينها ما را بشر مثل اينكه نمى‏دانند، آنوقت چهار نفر را ما اعدام كرديم براى اينكه پانزده سال، ده سال زجر داده‏اند، كشته‏اند، قتل عام كردند، ريختند توى خيابان‏ها به قتل عام، خوب شما همه ديديد اين را و همه ديدند اين را، آنها مطلعند از اين معنى، نه اينكه آنجا نشسته‏اند و بى‏خبر هستند، همين طورى كه جزئيات حالا را مطلعند، جزئيات سابق هم مطلع بوده‏اند، مطلعند لكن خيانتكارند، بى‏انصافند، بشر نيستند اينها، اينها يك مزدورانى هستند كه مى‏خواهند حقوق بشر را پايمال كنند. تا حالا اينطور شده است و بحمدالله - ما - تا يك قدرى جزاى بعضى از آنها (البته هستند باز هم) داده شده است، لكن الان توطئه‏ها هست، الان همان اشخاصى كه اهل اين كارها بوده‏اند يك مقدارى‏شان هستند و مشغول توطئه هستند مى‏خواهند دوباره كار را از سر بگيرند، اينهائى كه مشغول توطئه هستند، اينهائى كه مى‏خواهند دوباره مسائل را به حال اول برگردانند، دوباره يك ملت را به زير بار بكشند. دوباره يك ملت را ذليل كنند، دوباره حقوق يك ملت را به باد فنا بدهند، اينها را ما اگر پيدايشان بكنيم البته به جزا مى‏رسانيم و انشاءالله پيدايشان مى‏كنيم.

صحيفه نور ج 6 صفحه 176

چه شد اين حقوق بشرى‏ها راجع به (شهادت) آقاى مطهرى يك كلمه ننوشته‏اند و نگفته‏اند؟

اين وضع حقوق بشرى‏هاى مادى است، اينهائى كه مثل آقاى مطهرى كه اذيتش به يك مور نرسيده است، من قريب بيست سال اين مرد را مى‏شناسم، يك آدم به آن سالمى، يك آدم به آن ادب، به آن انسانيت، اين را محكوم به قتلش مى‏كنند. چرا؟ چه كرد آقاى مطهرى؟ كى را كشته؟ چه كرده؟ اين بشر نيست؟! اين انسان فيلسوف، عالم، فقيه، اين بشر نيست؟ اين بشر را اينطور مى‏كشند بدون اينكه يك جرمى داشته باشد. جرم آقاى مطهرى چه بوده؟ چه كرده بود؟ جرم قرنى چه بود؟ اينها چه جرمى كرده بودند كه مستحق قتل بودند؟ حالا هم ليست دارند براى كشتن يك عده‏اى. خيال مى‏كنند كه با كشتن آقاى مطهرى يا با كشتن امثال آقاى مطهرى اين نهضت خاموش مى‏شود و دوباره حقوق ملت ما پايمال مى‏شود و دوباره چه، چه شد. خوب، راجع به آقاى مطهرى اين حقوق بشرى‏ها يك كلمه ننوشته‏اند و نگفته‏اند، ما كه نشنيده‏ايم كه بگويند، اين بشر نيست؟! اعتراض نكردند، هيچ نگفتند، محكوم نكردند آن كسى را كه كشته است، حالا نمى‏شناسندش آقا، خوب آن طائفه‏اى كه اين كار را كرده است. چرا محكوم نكرده‏اند. حالا اگر ما قاتل آقاى مطهرى را پيدا بكنيم او را مجازات بدهيم، قصاص بكنيم، آنوقت صدايشان در مى‏آيد كه خشونت است. اين خشونت نيست كه شب بدون جهت؟! آخر يك وقت يك آدمى بود كه كارى كرده بود، جز تعليم و تعلم اين مرد كارى نداشت، يك آدمى كه من قريب به بيست سال است او را مى‏شناسم و مطلع از وضع و حال او هستم و مى‏دانم كه اذيت به كسى نكرده، يك آدمى كه زحمت براى اين ملت كشيده است، يك آدمى كه كتاب‏نويس بوده است، يك آدمى كه فيلسوف و متفكر بوده مستحق قتل است كه اين را كشتند؟! اين جمعيت حقوق بشر كجا هستند كه يك كلمه نمى‏گويند. حالا ما اگر آن كسى كه اين را كشته است پيدا كنيم و بكشيم، يكدفعه سر قلم حقوق بشر باز شود و شروع مى‏كنند به نوشتن و به چيز كردن كه خشونت است، ايران خشونت است، حقوق بشر را ملاحظه نمى‏كند. اينها چه جمعيتى هستند، من نمى‏دانم چه تربيتى اينها دارند، چه حيواناتى اينها هستند. اين وضع دنياى مادى است، اين وضع، اين حقوق بشرى‏ها مادى‏اند، اين وضع دنياى مادى است كه غير از منافع مادى و غير از منافع ارباب‏هاى خودشان هيچ چيز را ملاحظه نمى‏كنند چون مطلع بر هيچ چيزى نيستند، همه را غمض عين مى‏كنند تا آنجائى كه منفعت خودشان را در خطر مى‏بينند فريادشان بلند مى‏شود. اين خاصيت تربيت‏هاى مادى است و اين نحو حكومتى كه الان هست، خاصيت تربيت‏هاى اسلامى است، معنوى است.

حدود الهى براى حفظ حقوق بشر است

تربيت است، جامعه بايد تربيت بشود، حدود الهى براى تربيت جامعه است، نه براى انتقامجوئى اگر قاتل را نكشند، قتل زياد مى‏شود و فى القصاص حيوه در قصاص زندگى است. اگر ما در قصاص را ببنديم، هر كسى بكشد كارش نداشته باشيم، قتل زياد مى‏شود، زندگى مردم از بين

صحيفه نور ج 6 صفحه 177

مى‏رود، هركس دلش خواست هر كسى را مى‏كشد. قصاص براى اين است كه زندگى بشر تامين بشود، تربيت است، براى مصلحت جامعه است، تمام حدود الهى براى مصلحت جامعه است. اگر آن آدمى كه فلان كار را مى‏كند و در شرع برايش فلان جزا را قرار داده‏اند، اگر اين جزا نباشد، امثالش زياد مى‏شود.آن كسى كه رفته مثلاً با زن كسى چه كرده است، اگر چنانچه اين را جزا به او ندهند اين فحشا زياد مى‏شود. جلو فحشا را بايد گرفت. دزدها را مى‏گرفتند و مى‏بردند توى حبس آنجا تعليم دزدى مى‏كردند مى‏گفتند كلاس باز شده براى كيفيت جيب برى، چگونه و چه جور جيب برى، چه جور بهتر است. اگر چهار تا دزدى كه روى موازينى كه البته هست، بگيرند و جزاى آنها را بدهند، دست دزدى از ايران قطع مى‏شود، از عالم قطع مى‏شود. چهار نفر دزد را به آنطورى كه شارع فرموده است، آن شارعى كه راضى نيست به يك بشر، به يك بشر، به يك بشر كه هيچ به يك حيوان ظلم بشود امر مى‏كند كه بايد اين كه اين جرم را كرده است اين حد را هم بخورد، اين براى اين است كه مصلحت بشر را دارد ملاحظه مى‏كند، براى حفظ حقوق بشر است. حدود الهى براى حفظ حقوق بشر است. بشر همه حق حيات دارند.اگر نكشند آن آدم جانى را و آن آدمى كه آدم كشته است آدمكشى زياد مى‏شود. اگر جرم دزدى، به جرم دزدى چهار نفر را كه دزدى كرده‏اند و رفتند منزل مردم را برده‏اند و از بين برده‏اند مالش را، جزا به آنها ندهند، اين، اين جنايت زياد مى‏شود. گرفتن و بردن توى حبس نگه داشتن و چيز به آنها دادن، در همان جا هم باز جيب برى را تعليم و تعلم كردن، اين اسباب زياديش مى‏شود. اين را حبس نبايد كرد بايد همان جرمى كه گفتند بكنند و رهايش كنند برود، ديگر نمى‏شود. اگر آن كسى كه به نواميس مردم چيز كرده است، با آن شرايطى كه دارد بياورند بكشندش، زياد نمى‏شود ديگر اين. حق بشر را دارد اسلام ادا مى‏كند. شما كه فرياد حقوق بشر را مى‏زنيد مى‏خواهيد حقوق بشر را ضايع كنيد و پايمال كنيد. شما اين همه‏بشر كشته شده است، حق ندارند؟! دو تا بشرى كه اين همه را كشته حالا كشتن خلاف حق بشر است؟! آخر اين حرف است در عالم، منطق است اين منطق؟ ما اميدواريم كه يك حكومت اسلامى عدل بتوانيم ايجاد كنيم، دعا كنيد بشود انشاء الله آنوقت مردم عالم مى‏فهمند كه حكومت اسلامى يعنى چه، چى هست. الان ماهيتش مجهول است الان نمى‏دانند كه وضع حكومت اسلامى چه جورى است خيال مى‏كنند كه نه، اگر اسلام آمد ديگر همه زن‏ها را مى‏كنند توى اتاق و درش را مى‏بندند، ديگر همه مردم را. خوب، تبليغات است.

اگر حكومت اسلامى تحقق پيدا كند، دست اجانب از ممالك اسلامى قطع مى‏شود

پيش از اين يهودى‏ها آمده بودند اينجا. گفته بودند به اين يهودى‏ها، به اينها، به اين جمعيتى كه اگر چنانچه اين نهضت پيش برود و حكومت، حكومت اسلامى بشود، همه يهودى‏ها را از بين مى‏برند، همه را مى‏كشند. به آنها گفتم كه خوب، نهضت پيش برد، الان هم پيش برده، به شما يهودى‏ها تا حالا يك كسى تو گفته؟ اذيت كرده شما را؟ خوب اينها مى‏خواهند كه با اين حرف‏ها، و با اين مفت‏گوئى‏ها نهضت را نگذارند برسد و حكومت اسلامى تحقق پيدا نكند، براى اينكه اگر حكومت اسلامى تحقق

صحيفه نور ج 6 صفحه 178

پيدا كند، ديگر دست اجانب از ممالك اسلامى قطع مى‏شود و آنها خواهند كه دستشان باز باشد، ديگر امثال محمد رضاى پهلوى نمى‏تواند سلطنت و رياست بكند و آنها مى‏خواهند اين باشد تا اينكه براى آنها هر جورى دلشان مى‏خواهد عمل بكند. انشاءالله اين حكومت تحقق پيدا بكند و مزه حكومت اسلامى را كه چند صباحى در صدر اسلام بوده است (كم بوده است نگذاشتند آنوقت هم) مزه حكومت اسلامى را مردم بفهمند يعنى چه.

با وحدت كلمه و حفظ اسلاميت نهضت، ما پيروز هستيم

و حالا تكليف ما چيست؟ تا حال اين شكايت‏هائى است كه ما از حقوق بشرى‏ها داريم. الان تكليف ما چيست؟ تكليف ما، الان زياد تكاليف ما داريم، طبقات مختلف تكاليف مختلف دارند. يك تكليف عمومى هست و آن اينكه همه ما با همه قدرت و قوت كه داريم سعى كنيم كه اين نهضت محفوظ بماند، اين وحدت كلمه محفوظ بماند، اين خدائى بودن نهضت محفوظ بماند كه همه براى اسلام كار بكنند. همين كه ما را تا حالا آورده و پيروز كرده است كه چون براى اسلام بود، وحدت كلمه بود، همه ملت براى اسلام قيام كردند و پيروز شدند، خداوند تأييد كرده. الان تكليف همه ما اين است كه سعى بكنيم و هر چه قدرت داريم، هر فردى هر مقدارى كه قدرت دارد سعى بكند كه اين وحدت كلمه و اين اسلاميت نهضت محفوظ بماند، اگر اين محفوظ ماند ما پيروزيم، هيچ شك نكنيد. اگر ما وحدت كلمه‏مان و اسلاميت، اين دو تا اگر محفوظ بماند، فساد مى‏كنند و توطئه مى‏كنند همه را از بين مى‏بريم اما شرط همين است كه همه مردم، همه ملت با هم دست به هم بدهند و اين نهضت را حفظش بكنند. اين يك هديه‏اى است كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كرده است، ما اين هديه و امانت را اگر چنانچه حفظ كرديم و خيانت به آن نكرديم پيروزيم. اگر خداى نخواسته خيانت به اين معنا كرديم آنوقت خوف اين است كه خداى نخواسته برگردد حالمان به حال اول و بدتر.

مملكت احتياج به كار دارد

اقشار مختلف از مردم تكاليف مختلف دارند. الان ما مى‏بينيم كه گفته مى‏شود در ادارات كم كارى است، در كارخانه‏ها كم كارى است. اين خيانت به يك مملكتى است. الان وقت اين است كه كار را زياد بكنند، نه كار را كسر بكنند. ما الان مواجه با يك مشكلاتى هستيم در اين مملكت. اقتصاد ما يك اقتصاد ضعيفى است. الان همه اموال را برداشته‏اند و غارت كردند و رفتند. كشاورزى ما الان كشاورزى صحيح نيست. الان وقت اين است كه اين ملت كه تا الان رنج ديده است و با رنج به دست آورده است اين هديه الهى را كار را زياد كنند، نه كار را كم بكنند. در ادارات كم كارى چرا الان مملكت ديگر براى خودتان است بايد كار بكنيد. در كارخانه‏ها كار كم كردن چرا، سستى چرا، بيكارى چرا، مال خودتان است بايد كار بكنيد. در زراعت چرا كم كارى بشود. كسانى كه در اين قشرها هستند

صحيفه نور ج 6 صفحه 179

بايد كار بكنند، هر مقدارى كه مى‏توانند كار بكنند. اگر بتوانند، زيادتر از سابق كار بكنند و كسر نگذارند. مملكت احتياج به كار دارد، احتياج به كشاورزى دارد وزارتخانه‏ها احتياج دارند كه كار بكنند، كار بشود، معطل نكنند مردم را.

گرانفروشى، خيانت است به مملكت اسلامى‏

بيائيم سراغ تاجر و بازرگان و كاسب و اين سنخ جمعيت. الان روزى است كه بايد به اين ملتى كه در طول زمان تاريخ زندگى اين پدر و پسر و بعد هم در حال انقلاب كه بازارها تقريباً حدود يك سال و نيم يا چقدر يا تعطيل بود يا نيمه تعطيل بود و بسيارى از مردم ضعيف، ضعيف‏تر شدند، امروز روزى نيست كه استفاده‏چى‏ها راه بيفتند و بخواهند استفاده كنند. روز حمايت است امروز. از برادرانشان بايد حمايت كنند نه اينكه يك جنسى را كه به ده تومان مى‏خرند به صد تومان بفروشند. گرانفروشى امروز خيانت است به يك مملكت اسلامى، اين خيانت را نكنند اينها، يك قدرى با مردم ملايمت كنند. برادران خودتان هستند، با اين برادرهائى كه خون داده‏اند، شما تاجرهاى محترم كه نبوديد در اين ميدان‏ها، من كه مى‏دانم شماها نبوديد، آنهائى كه بودند اين كاسب جزء بود و اين حمال بود و اين كارگر بود و اين طلبه بود و اين عرض مى‏كنم دانشگاهى بود كه همه فقيرند، اين طبقه بودند كه اين نهضت را پيش بردند و خون خودشان را و جوانان خودشان را دادند و اين نهضت را پيش بردند. حالا انصاف است كه يك تاجر معتبرى كه داراى يك كارخانه كذاست، داراى كذا و كذاست و آن بالاها نشسته و تماشا كرده و اينها خون خودشان را داده‏اند و پيش برده‏اند، حالا همراهى نمى‏كند؟ اجحاف كند با اين طايفه؟ يك قيمت اجناس را همچو بالا ببرد كه اين ضعفا نتوانند بخرند، زندگى‏شان مختل بشود؟ خوب، بايد اينها برادرهاى خودشان، با آنهائى كه در اين راه زحمت كشيده‏اند، اهل وطنشان هست، اهل دينشان هست، با اينها بايد همراهى كنند، گرانفروشى نكنند، نگذارند يك وقتى ما روى تكليف‏هاى الهى باهاشان عمل بكنيم، خودشان جلوگيرى كنند از مسائل. يك روز اگر ما يك تكليف الهى عمل بكنيم، كارشان زار است، نگذارند اينطور بشود. اين هم يك باب است كه مال يك طايفه. يك طايفه هم اين قاچاقچى‏ها، هروئين فروش و قاچاقچى و اسلحه قاچاق مى‏آورد، اين هم يك درد و بلائى است كه به جان اين ملت الان افتاده است و اينها درجه اول خائنين هستند به اين مملكت. ترياك آوردن و پخش كردن بين مردم، هروئين آوردن و پخش كردن بين جوان‏هاى ما، ملت ما را اين از بين خواهد برد. اينها خودشان قبل از اينكه اين عذاب الهى برايشان بيايد، قبل از اينكه آن شلاق الهى به آنها بخورد، خودشان ملاحظه بكنند و نكنند و ترك كنند. اين جنايت است، اين كشيدن جوان‏هاى برومند ماست به از بين رفتن، اين فساد نسل است، نسل را فاسد مى‏كند. كاسبى مگر قحط است كه انسان هروئين فروشى بكند. كاسبى ديگر بكن، قاچاقچى باشد، برو كار ديگرى بكن، آن هم قاچاق هروئين و ترياك و قاچاق اسلحه از خارج كه يك وقت به دست دشمن‏ها بيفتد و مملكت را به

صحيفه نور ج 6 صفحه 180

هم بزند. اين هم يك باب است. يك باب هم قضيه زراعت است كه بايد آن كسانى كه زراعت مى‏كردند و حالا به حسب يك جهاتى فرار كردند از آنجا و آمدند و بازيشان دادند و آوردند و در اطراف شهرها اسكانشان كردند با آن وضع، برگردند سراغ زراعت خودشان، زمين‏هاى خودشان. اينها الان ديگر آزادند زراعت بكنند و دولت هم به قيمت خوب ازشان مى‏خرد.

اينها بايد، ما الان وضعمان طورى است كه همه‏مان بايد كمك بكنيم به اين كشور، همه بايد دلسوزى بكنيم براى اين ملت. ملتى است كه مثل ملت جنگزده، جنگزده است واقعاً، ملتى است كه در خيابان‏ها جنگ كردند، مگر جنگ غير از اين بود منتها آنها توپ و تانك داشتند اينها مشت داشتند و اراده قوى. يك ملت جنگزده، يك ملت خيانت زده، يك ملت جنايت زده، يك ملتى كه فقيرش كردند و رفتند، انصاف نيست كه حالا اقشار مختلفى كه دستشان به دهنشان مى‏رسد با اين ملت باز همان كارى را بكنند كه آنها مى‏كردند به صورت ديگر، همان خيانت‏هائى كه آنها كردند، آنها مى‏بردند مى‏كشتند تو حبس‏ها و اينها، اينها با هروئين مى‏كشند، اينها بدتر از قبل است. بايد ما بيدار بشويم آقا، بايد موافق اسلام عمل كنيم، انسان باشيم و بايد انصاف داشته باشيم. دردها زياد است و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى همانطورى كه تا حالا با رحمت خودش با ما عمل كرده است، باز هم با رحمت خودش عمل بكند كه ما بتوانيم اين نهضت را به آخر برسانيم و مملكت خودمان را از چنگال اجنبى‏ها نجات بدهيم و اشخاص خائن را هم به سزاى خودشان برسانيم. انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد، سلامت باشيد، براى مملكت خودتان خدمت بكنيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:26 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 181

تاريخ: 26/2/58

پيام امام خمينى در جمعى از بانوان مشهد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اختناقى كه در زمان اين پدر و پسر بود در طول تاريخ ايران سابقه نداشت من قبلاً بايد از شما بانوان محترمه كه در اين آفتاب گرم، زير آفتاب سوزان نشسته‏ايد عذر بخواهم و تشكر كنم. من در خارج كه بودم و همين طور داخل، آن فعاليت‏هاى ارزنده بانوان مشهد را مى‏شنيدم و بايد فخر كنم به همچو خانم‏ها، به همچو بانوان. من در عين حال كه مى‏بينم شما در زحمت گرما هستيد مختصراً دو سه كلمه با شما عرض مى‏كنم. ما از كارهائى كه دولت‏ها يا صاحبان قدرت انجام مى‏دهند آن چيزهائى كه نقطه ابهام ممكن است داشته باشد كشف مى‏كنيم. رضا شاه آمد، كودتا كرد و ايران را، دولت ايران را ساقط كرد و خودش جانشين شد، بعد هم محمدرضا. اينها كارهائى كردند كه بعضى از آن كارها ابتدائاً شايد به نظر اشخاص غافل يك كار مثبت مفيد بود و كارهاى ديگرى كردند كه با اسم اصلاح، با اسم تمدن انجام دادند، كارهائى را كه فسادش كشف شد مثلا اصلاحات ارضى. اصلاحات ارضى ابتدائاً خيلى سر و صدا كردند كه (ما مى‏خواهيم براى دهقانان چه، ديگر رعيت و اربابى از بين رفت، دهقان شدند، همه چه) از اين حرف‏هائى كه در روزنامه‏ها نوشتند، در راديوها گفتند در نطق‏ها پخش كردند كه مردم را گول بزنند لكن حالا ما فهميديم، قبلاً هم مى‏دانستيم، حالا ملت فهميد كه قضيه اصلاحات نبود نمى‏خواستند دهقان را آزاد كنند، نمى‏خواستند دهقان و طبقه مستمند را به نوائى برسانند بلكه مقصد اين بود كه ايران را بازارى كنند از براى آمريكا و كشاورزى ايران را تباه كنند تا محتاج بشود ايران به آمريكا در همه چيز كه الان باز اين احتياج به خارج هست. صحبت از اصلاحات ارضى بود لكن فهميديم كه به فساد كشيدند مملكت را. يا مثلاً (آزادى براى قشرها، براى زن‏ها، براى مردها، آزاد زنان، آزاد مردان!!) ما و شما همه ديديد كه در زمان اين پدر و پسر آن اختناقى بود كه شايد در طول تاريخ ايران سابقه نداشت، نه مرد آزاد بود و نه زن، همه در اختناق بودند، همه در رنج بودند. يك روز جشن‏ها بر پا مى‏شد كه ما كاپيتولاسيون را لغو كرديم (زمان رضاخان) يك روز حرف‏ها زده مى‏شد و در روزنامه‏ها، در نطق‏ها براى اينكه مملكت پيش رفته است، يك وقتى همان معنا را باز برقرار مى‏كردند و مصونيت مى‏دادند به آمريكائى‏ها. اين تابع اين بود كه قدرتمند چه بكند، هر چه آن قشر قدرتمند يك كارى مى‏كرد ديگران دنبال او هياهو مى‏كردند، در مجلس دست نشانده هياهو مى‏شد و مداحى مى‏شد.

صحيفه نور ج 6 صفحه 182

قضيه (كشف حجاب) قضيه‏اى نبود كه اينها بخواهند براى خانم‏ها خدمت بكنند از جمله چيزهائى كه در زمان رضاخان به تبع آتا ترك انجام گرفت يكى اتحاد شكل بود و يكى كشف حجاب. آنوقت اين اتحاد شكل و اين كشف حجاب را در بوق و سرنا، بلند گوهاى آنها چه تعريف‏هائى كردند، چه مداحى‏هائى كردند. از آخوند كه مخالف با اين مسائل بود چه تكذيب‏هائى كردند، چه شعرهائى گفتند، شايد شعرهايش را بعضى‏اش را شنيده باشيد، چه شعرهاى هجوى مى‏گفتند و گفتنى نيست. بعد ديديم كه قضيه كشف حجاب قضيه‏اى نبود كه اينها بخواهند براى خانم‏ها خدمت بكنند، اينها مى‏خواستند كه براى اين طبقه هم با زور آزمائى و با فشار، با زور اين قشر را هم نابود كنند، آن ماثرى كه اينها دارند، آن خدمت‏هائى كه اين قشر مى‏خواهند به ملت بكنند، آن خدمت‏هاى ارزنده‏اى كه بانوان ما عهده‏دار آن هستند، آن از دستشان گرفته بشود و نگذارند اينها آن خدمت اصيلى كه بايد بكنند و آن تربيت بچه‏ها كه بعدها مقدرات مملكت به دست آنهاست اينها نگذارند كه اين خدمت انجام گرفته بشود، مبادا بچه‏ها در دامن اينها تقوا پيدا بكنند، در دامن اينها تربيت اسلامى بشوند، تربيت ملى بشوند و بعد در دبستان‏ها كه آمدند و بعد در دبيرستان‏ها كه رفتند نتوانند آنها با تبليغاتى كه آنجا مى‏كنند و استادهائى كه از خودشان آنجا مى‏گذارند و مبلغينى كه در آنجا دارند نتوانند اينها را برگردانند، از اين جهت نقشه اين بود كه اين بانوان را از آن مقام اصيل بزرگى كه دارند كنار بزنند و به خيال خودشان نيمى از اين جمعيت ايران را آزاد كنند. ديديد كه چه جور آزاد كردند، من ديدم كه، شماها شايد اكثراً يادتان نباشد، من ديدم كه چه كردند با اين بانوان محترم ايران، چه فشارها آوردند، با چه سرنيزه‏ها اين كار بيجا را انجام دادند و بعد هم خواستند نتيجه بگيرند كه كار اصيل را از دست اينها بگيرند و تربيت اولاد را اينها نتوانند بكنند. اينها اگر وارد بشوند در شغل‏هاى مثلاً ديگر، شغل‏هاى غير اساسى نمى‏توانند به طور اصالت رفتار كنند. البته شغل براى زن، شغل صحيح براى زن هيچ مانعى ندارد لكن نه آنطورى كه آنها مى‏خواستند، آنها نظرشان به اين نبود كه زن يك اشتغالى پيدا بكند، نظرشان به اين بود كه زن را مثل مردها هم، زن‏ها را و مردها را از آن مقامى كه دارند منحط كنند نگذارند يك رشد طبيعى از براى قشر زن پيدا بشود يا يك رشد طبيعى از براى قشر مرد، نگذارند بچه‏هاى ما تربيت صحيح بشوند و لهذا از آن اول جلويش را گرفتند، دامن بانوان كه مركز تربيت اطفال است محروم شد بسياريش از اين. بعد در دبستان‏ها بچه‏ها رفتند آنجا هم با تبليغات سوئى، با كتاب‏هاى منحرفى آنها را منحرف كردند بعد در دانشگاه كه رفتند عمال خود آنها نگذاشتند رشد صحيح بكنند، نگذاشتند دانشمندان صحيح تربيت بشود، اشخاص ملى صحيح، اشخاص اسلامى صحيح تربيت بشود. ما از آن كارهائى كه اينها كردند كه ديديم برضد مليت ما، برضد مصالح كشور ما بود مثل قضيه كاپيتولاسيون، مثل قضيه عرض مى‏كنم كه كشاورزى، مثل ساير قضايا، مى‏فهميم كه اصل اساس بر اين بود كه انحراف درست كنند، اساس بر اصلاحات نبود اساس اين بود كه نگذارند يك مملكتى رشد بكند و لهذا از آن مى‏فهميم كه آن كشف حجابى كه رضاخان به تبع تركيه و به تبع غرب و به ماموريتى كه داشت، آن بر خلاف مصلحت مملكت ما بود و ما ديديم كه عضو فعالى كه

صحيفه نور ج 6 صفحه 183

كار از او مى‏آيد، آن كه در اين نهضت خدمت كرد شماها بوديد، شما بوديد كه با همين وضعى كه الان اينجا حضور داريد با همين وضع در خيابان‏ها ريختيد و به نهضت ما كمك كرديد. آنهائى كه تربيت شده آنها بودند اگر هم دخالت كردند، باز يك قشرى‏شان بود كه نزديك بودند به آنطورى كه شماها هستيد، آنهائى كه تربيت‏شان آنطور بود، آنها كارى به اين مسائل نداشتند همانطورى كه بعضى از مردها در اين نهضت هيچ دخالت نداشتند حالا آمده‏اند خواهند كه استفاده كنند. حالا كه اين طبقه مستضعف، اين طبقه‏اى كه ديگران ضعيف مى‏شمردند و بحمد الله قوى بودند، اين طبقه‏اى كه اينها مى‏گويند طبقه سوم و اينها طبقه اول هستند و آنها طبقه جهنمى سوم بلكه هفتم، اينها بودند كه براى كشور كار كردند، اينها اين سد بزرگ را شكستند، اين طبقه بودند كه راه را باز كردند، حالا آقايان از آمريكا و اروپا سرازير شدند به اينجا و مى‏خواهند استفاده كنند. بعضى بانوان هم كه هيچ دخالت در اين مسائل نداشتند حالا سر اين خوان يغما خيال خودشان اين است كه استفاده كنند. الان هم شما طبقه‏اى كه خداوند حفظتان كند، خداوند سعادت به شما بدهد شما هيچ توقعى نداريد شما همان خدمتگزار براى اسلام بوديد، حالا هم هستيد هيچ كدام توقع نداريد به اينكه چه بشويد و چه بشويد، خدمت را شما كرديد و بعد هم شما مى‏كنيد، آن توقع دارهاى بيجا كه هيچ به اين امور كار نداشتند يك نفر كشته ندادند آنها حالا آمدند يكى مى‏خواهد وزير بشود، يكى مى‏خواهد وكيل بشود، يكى مى‏خواهد چه بشود. اين يك خيال خامى است به سر اينها. خوب است كه در كارهاى خودشان تجديد نظر بكنند.

اين طبقه محروم بودند كه اين نهضت را به پيش راندند

اين يك خيال باطلى است كه ديگران زحمت بكشند و شما آرام باشيد و در محل خودتان يا در خارج و حالا بيائيد و بخواهيد زحمت ديگران را از آن منفعت، شما ببريد. اول كسى كه حق به اين ملت پيدا كرد همين جمعيت هستند كه الان اينجا نشستند و آن جمعيتى كه اينها نماينده آنها هستند از بانوان محترم مشهد و ساير بانوان ايران. در مردها هم همان طبقه كارگر و همان طبقه كشاورز و همان كاسب‏هاى جزء و همان اشخاصى كه در دانشگاه‏ها هستند و محروم، در قشرهاى ما هستند و محروم، اينها بودند كه اين نهضت را به پيش راندند و حالا هم اينها توقع شان اينقدرها نيست كه آنها هست. آن توقع دارها آنهائى هستند كه هيچ كارى نكردند، آنها حالا آمده‏اند مى‏خواهند مثلاً فرض كنيد رئيس جمهور بشوند، آنها حالا آمده‏اند مى‏خواهند نخست وزير بشوند، آنهائى كه بلندگوى همين دستگاه بودند حالا مى‏خواهند كه يك كارى انجام بدهند دوباره در اينجا بيايند. انقلابى شده‏اند همه، امروز هر كس مى‏آيد پيش ما مى‏گويد كه ما مبارزبوديم من مى‏بينم، مى‏دانم دروغ دارد به من مى‏گويد لكن خوب من چه بگويم به اين آدم. (ما در آن زمان مبارز بوديم ما حبس‏ها ديديم چه ديديم) از اين گزافگوئى‏ها، خيال مى‏كنند كه من بى اطلاعم. خوب من اطلاع دارم كه شما آنوقت همه‏تان يا بسياريتان نوكر بوديد، بسياريتان كارهايتان براى آنها بود حالا آمده‏ايد انقلابى شده‏ايد. خير شما انقلابى نيستيد و نخواهيد بود. هر روزى كه خداى نخواسته يك تقى بلند بشود و يك شكستى خداى

صحيفه نور ج 6 صفحه 184

نخواسته پيدا بشود شما از آن اشخاصى هستيد كه فوراً جلو مى‏آئيد و مى‏گوئيد زنده باد كذا. ما شماها را مى‏شناسيم، خودتان را اصلاح كنيد، يك قدرى توجه داشته باشيد. ما بايد براى اين طبقه كارگر و كارمند كه طبقه ضعيف هستند، طبقه‏اى هستند كه شماها اينها را پائين مى‏دانيد و اينها از همه شما بالاتر و بلند مقام‏تر هستند، بايد دولت‏ها براى اينها كار بكنند. شما كه آلات والوف داريد و در بانك‏ها داريد و در خارج داريد و در داخل داريد و شركت‏ها داريد و تجارت‏ها داريد، شماها چه گوئيد؟ اينهائى كه هيچ چيز ندارند و در اين امور دخالت كردند، خدا مى‏داند آن روزى كه من در تلويزيون ديدم كه نمايش مى‏داد اين زاغه‏نشينان تهران را، وقتى پرسيد از يكى‏شان كه خوب شما اينجا چه مى‏كنيد گفت ما صبح‏ها كه مى‏شود با بچه‏هامان مى‏رويم به تظاهر. اين زاغه‏نشين بيچاره تظاهر كرده است و اين پيروزى را آورده است، دولت‏ها براى اين زاغه‏نشين يك كارى بكنند، شماها كه كنار نشسته بوديد حالا آمديد خواهيد كه استفاده كنيد، استفاده‏چى‏ها بروند سراغ كارشان. خداوند انشاء الله اين طبقه را حفظ كند، خداوند شما بانوان عزيز محترم را حفظ كند، خداوند به شما سعادت عنايت كند. شما از قبل من به همه بانوان مشهد كه از طرف آنها نمايندگى داريد سلام برسانيد. من خدمتگزار همه شما هستم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:26 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 5 صفحه 185

تاريخ: 26/2/58

پيام امام خمينى به مناسبت روز زن

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

فردا روز تولد صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليهاست، روز زن است. تمام ابعادى كه براى زن متصور است و براى يك انسان متصور است در فاطمه زهرا سلام الله عليها جلوه كرده و بوده است يك زن معمولى نبوده است، يك زن روحانى، يك زن ملكوتى، يك انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانيت، تمام حقيقت زن، تمام حقيقت انسان. او زن معمولى نيست، او موجود ملكوتى است كه در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلكه موجود الهى جبروتى در صورت يك زن ظاهر شده است. پس، فردا روز زن است. تمام هويت‏هاى كمالى كه در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام در اين زن است. و فردا همچو زنى متولد مى‏شود كه تمام خاصه‏هاى انبيا در اوست، زنى كه اگر مرد بود نبى بود، زنى كه اگر مرد بود به جاى رسول الله بود. پس، فردا روز زن است. تمام حيثيت زن و تمام شخصيت زن فردا موجود شد. معنويات، جلوه‏هاى ملكوتى، جلوه‏هاى الهى، جلوه‏هاى جبروتى، جلوه‏هاى ملكى و ناسوتى همه در اين موجود مجتمع است. انسانى است به تمام معنا انسان، زنى است به تمام معنا زن. از براى زن ابعاد مختلفه است، چنانچه براى مرد و براى انسان. اين ورق صورى طبيعى نازل‏ترين مرتبه انسان است و نازلترين مرتبه زن است و نازلترين مرتبه مرد است. لكن از همين مرتبه نازل حركت به سوى كمال است. انسان موجود متحرك است، از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيبت، تا فنا بر الوهيت. براى صديقه طاهره اين مسائل، اين معانى حاصل است. از مرتبه طبيعت، شروع كرده است، حركت كرده است، حركت معنوى، با قدرت الهى، با دست غيبى، با تربيت رسول الله (ص) مراحل را طى كرده است تا رسيده است به مرتبه‏اى كه دست همه از او كوتاه است، پس، فردا تمام جلوه زن تحقق پيدا كرده است، و زن به تمام معنا متحقق است. فردا روز زن است. مع‏الاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است: يكى در جاهليت. در جاهليت، زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلوميتى كه در جاهليت داشت بيرون كشيد. مرحله جاهليت مرحله‏اى بود كه زن را مثل حيوانات بلكه پائين‏تر از او، زن در جاهليت مظلوم بود. اسلام زن را از آن لجنزار جاهليت بيرون كشيد در يك موقع ديگر در ايران ما زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابق بود و شاه لاحق بود، با اسم اينكه زن را مى‏خواهند آزاد كنند ظلم كردند به زن. ظلم‏ها كردند به زن، زن را

صحيفه نور ج 6 صفحه 186

آن مقام شرافت و عزت كه داشت پائين كشيدند، زن را از آن مقام معنويت كه داشت شئى كردند. به اسم آزادى، آزاد زنان و آزاد مردان، آزادى را از زن و مرد سلب كردند. زن‏ها و جوانان ما را فاسد الاخلاق كردند. شاه براى زن اين خاصيت را قائل بود كه گفت، زن بايد فريبا باشد، البته با آن نظر حيوانى كه او داشت، با آن نظر جسمانى، مادى، حيوان پست كه او داشت زن را نظر مى‏كرد بايد فريبا باشد. از مقام انسانيت زن را فرو كشيد به مرتبه يك حيوان. به اسم اينكه براى زن مى‏خواهد مقام درست كند زن را از مقام خودش پائين‏تر آورد. زن را مثل يك عروسك درست كرد، در صورتى كه زن انسان است، آن هم يك انسان بزرگ. زن مربى جامعه است. از دامن زن انسان‏ها پيدا مى‏شوند. مرحله اول مرد و زن صحيح، از دامن زن است. مربى انسان‏ها زن است. سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زن است. زن با تربيت صحيح خودش انسان درست مى‏كند و با تربيت صحيح خودش كشور را آباد مى‏كند. مبداء همه سعادت‏ها از دامن زن بلند مى‏شود. زن مبدا همه سعادت‏ها بايد باشد و مع‏الاسف زن را بصورت يك لعبه در آوردند اين پدر و پسر و خصوصاً اين پسر، آنقدر جنايات كه به زن كردند به مردان نكردند. زن مبدا همه خيرات است. شما ديديد، ما ديديم كه زن در اين نهضت چه كرد. تاريخ ديده است كه چه زن‏هايى در دنيا بوده است و زن چيست. تاريخ دور است، ما خود ديديم كه چه زن‏هايى تربيت كرده است اسلام، چه زن‏هايى در اين عصر اخير قيام كردند و آنها كه قيام كرده‏اند همين زن‏هاى محجوبه جنوب شهر، قم و ساير بلاد اسلامى بودند، آنها كه به تربيت آريا مهرى تربيت شدند ابداً در اين امور دخالت نداشتند، آنها تربيت‏هاى فاسد شده بودند، از تربيت‏هاى اسلامى آنها دور نگه داشتند. اينهايى كه تربيت اسلامى داشتند خون دادند، كشته دادند، به خيابان‏ها ريختند، نهضت را پيروز كردند. ما نهضت خودمان را مديون زن‏ها مى‏دانيم. مردها به تبع زن‏ها در خيابان‏ها مى‏ريختند، تشويق مى‏كردند زن‏ها مردان را، خودشان در صف‏هاى جلو بودند. زن يك همچو موجودى است كه مى‏تواند يك قدرت لايزال، يك قدرت شيطانى را بكشد. اين زن را در اين دوره رضاخان و محمد رضاخان منحط كردند از مقام خودش، مرد را هم منحط كردند، جوان‏ها را هم منحط كردند. مراكز فحشا الى ما شاء الله براى جوان‏هاى ما درست كردند. به اسم آزادى، به اسم پيشرفت، به اسم تمدن، جوان‏هاى ما را به فحشا كشيدند. به اسم آزادى، همه آزادى‏ها را از ماها سلب كردند. آنهايى كه زمان رضاخان را درك كرده‏اند مى‏دانند چه مى‏گويم، آنها ديدند كه چه كردند با ما و چه كردند با زن‏هاى محترمه ما. آنها كه زمان محمدرضا را درك كردند، آنها هم مى‏بينند. با اسم‏هاى فريبنده، با الفاظ بزك كرده مملكت ما را رو به خرابى بردند. بالاتر از همه، بالاتر از همه جوان‏هاى ما را فاسد كردند. نيروى انسانى ما را به عقب نشاندند. زن در زمان محمدرضا و رضا پهلوى عنصر مظلومى بود و خودش نمى‏داند، آنقدر كه ظلم در اين دو زمان شد در زمان جاهليت معلوم نيست، شده باشد. آنقدر كه انحطاط براى زنها در اين قرن بشر معلوم نيست كه در قرن جاهليت شده باشد. در هر دو قرن مظلوم بوده‏اند زن‏ها، آنوقت اسلام آنها را از اسارت بيرون آورد و در اين زمان هم اميدوارم كه اسلام باز دست آنها را بگيرد و از غرقاب ذلت‏ها و مظلوميت‏ها نجات بدهد. اى زن‏هاى محترم بيدار بشويد،

صحيفه نور ج 6 صفحه 187

توجه كنيد، بازى نخوريد، گول اين شياطين كه مى‏خواهند شما را به ميدان بكشند، گول اينها را نخوريد، اينها فريبنده‏اند، اينها دنبال فريبا هستند، مثل شاه ملعون. به اسلام پناه بياوريد، اسلام براى شما سعادت ايجاد مى‏كند. فردا روز زن است، روز زنى است كه عالم به او افتخار دارد، روز زنى است كه دخترش در مقابل حكومت‏هاى جبار ايستاد و آن خطبه را خواند و آن حرف را زد، آن حرف‏ها را زد كه همه مى‏دانيد. زنى كه در مقابل يك جبارى ايستاد كه اگر نفس مردها مى‏كشيدند همه را كشتند و نترسيد و ايستاد و محكوم كرد حكومت را، يزيد را محكوم كرد يزيد فرمود تو قابل آدم نيستى، تو انسان نيستى. زن يك همچو مقامى بايد داشته باشد. زن‏هاى عصر ما بحمدالله شبيه به همان‏ها هستند، ايستادند در مقابل جبار با مشت گره كرده، بچه‏ها در آغوششان و به نهضت كمك كردند. خداوند ما را از شر شياطين نجات بدهد، خداوند جوانان ما را از شر اين شياطين انسى نجات بدهد. خداوند بانوان ما و دوشيزگان ما را از شر اينها نجات بدهد. سلام بر همه شنوندگان.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:26 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 188

تاريخ: 26/2/58

پاسخ امام خمينى به تلگرام. آيت الله خادمى

بسمه تعالى

خدمت جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى خادمى دامت بركاته تلگرام تسليت آن جناب در مورد شهادت مرحوم حجت الاسلام و المسلمين استاد مطهرى واصل گرديد. تلگرافات ديگرى نيز به همين مناسبت از طرف اصناف محترم و ساير طبقات اصفهان واصل شده، مراتب تشكر و سلام اينجانب را به عموم آقايان محترم ابلاغ فرمائيد. از خداوند تعالى موفقيت و سعادت همگان را خواستاريم

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:26 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 189

تاريخ: 26/2/58

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم و عشاير خرم آباد لرستان‏

مستضعفين در همه طول تاريخ به كمك انبيا برخاسته‏اند

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

تمام اديان آسمانى از بين توده‏ها برخاسته است و با كمك مستضعفين بر مستكبرين حمله برده است. مستضعفين در همه طول تاريخ به كمك انبياء برخاسته‏اند و مستكبرين را به جاى خود نشانده‏اند. در اسلام پيغمبر اكرم از بين مستضعفين برخاست و با كمك مستضعفين، مستكبرين زمان خودش را آگاه كرد يا شكست داد. مستضعفين بر تمام اديان حق دارند، مستضعفين به اسلام حق دارند زيرا در طول تاريخ 1400 ساله اين جمعيت بودند كه كمك كردند دين اسلام را، ترويج كردند از دين اسلام. رژيم‏هاى شاهنشاهى و مستكبرين وابسته به آن رژيم، هميشه راه آنها غير راه اسلام بوده است و با مبارزه با اسلام زندگى منحوس خود را ادامه مى‏دادند. مستضعفين بودند كه دنبال انبيا بودند، دنبال علما بودند، دنبال اوليا بودند. نهضت ما هم با مستضعفين پيش رفت، مستكبرين يا فرار كردند يا در منازل خود نشستند. آنهائى كه امروز براى استفاده نامشروع مى‏خواهند سر اين سفره بنشينند كجا بودند آن روز كه مستضعفين خون خود را مى‏دادند، يا در بيغوله‏ها بودند و يا در خارج. اين مستضعفينند كه نهضت ما را به پيش بردند، اينها هستند كه خون خود را ريختند. جوانان دانشگاهى، جوانان مدارس قديم، جوانان بازارى، عشاير محترم، اين طبقه بودند كه با قيام خود رژيم منحوس را به عقب نشاندند و دست نفتخواران مفتخوار را قطع كردند.

ظلم و ستم رژيم پهلوى گريبانگير تمامى اقشار ايران

از خيانت هائى كه رژيم سلطنتى پهلوى به اسلام كرد و به ايران، تخته قاپو كردن عشاير بود، اين پشتيبانى، اين پشتيبان اسلام را او خواست بگيرد، عشاير و ايلات ما را خواست به شكست برساند تا وحدت ملى ما از دست برود، تا وحدت اسلامى ما از دست برود. در طول سلطنت جائرانه اين پدر و پسر تنها شما بختيارى‏ها نيستيد كه گرفتار ظلم و ستم بوديد و گرفتار كمبودى‏ها، تمام عشاير ايران، تمام اقشار ايران اين گرفتارى را داشتند و با زحمت و رنج دست به گريبان بودند. تنها كشاورزى شما از بين نرفته است، كشاورزى تمام ايران از بين رفته است. تنها شما مظلوم نبوديد، همه ايران مظلوم

صحيفه نور ج 6 صفحه 190

بود. ايران يك محبسى بود و در آن 35 ميليون جمعيت حبسى. الان بحمد الله تعالى همه از حبس بيرون آمديد و با شكرانه اين نعمت بايد صبر انقلابى داشته باشيد، مهلت بدهيد جمهورى اسلام مستقر بشود، تمام شما به حقوق خودتان خواهيد رسيد انشاء الله.

اراده آهنين ملت آنطور نيست كه بتوان با اين حركات مذبوحانه به او شكست داد

اسلام طبقه‏اى را بر طبقه ديگر ترجيح نداده است. اسلام گرايش ماديگرى ندارد. اسلام تمام طبقات را مساوى دانسته است فقط به تقوا مردم را بر ديگرى، بر ديگران ترجيح داده است. لكن ما الان مبتلا هستيم به گرفتارى‏هاى زياد، به خرابى‏هاى زياد كه بايد با دست قدرتمند تمام طبقات و به خصوص عشاير، اين گرفتارى‏ها رفع بشود. كوشش كنيد كه آرامش پيدا بشود در كشورتان. دنباله‏هاى رژيم با اسم‏هاى مختلف مى‏خواهند آرامش نگذارند تحقق پيدا بكند چون مى‏بينند با آرامش ملت به حق خود مى‏رسد و دست آنها كوتاه مى‏شود. الان كه شكست خودشان را ديدند در رفراندم، شكست قطعى خودشان را ديدند، حس كردند توجه ملت را به اسلام، لمس كردند شكست خودشان را، به كارهاى مذبوحانه، به جنبش‏هاى مذبوحانه دست زدند، بزرگان ما را ترور مى‏كنند و گمان مى‏كنند با ترور كار آنها درست مى‏شود. اين ترور ثابت كرد كه ملت ايران هر چه خون ببيند و هر چه رنج ببيند قويتر مى‏شود.اراده آهنين ملت ما آنطور نيست كه بتوان بااين حركات مذبوحانه به او شكست داد. ملت ما راه خودش را يافته است و از پا نمى‏نشيند تا اينكه اسلام عزيز را پياده كند، تا آنكه دست همه خائنان را قطع كند، تا آنكه مفتخواران را از مفتخوارى منع كند. شما اى برادران! اى برادران عشايرى من! آگاه باشيد، نگذاريد تبليغات سوء اينها در جوانان شما تاثير كند، اينها را راه ندهيد در بين خودتان كه با تبليغات خودشان بخواهند باز مسائل سابق را برگردانند و آمريكا را بر خزائن ما مسلط كنند. اينها پيوستگان به آمريكا هستند با هر صورتى كه هستند. سلام و درود من بر عشاير ايران و سلام و درود من بر عشاير بختيارى.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 191

تاريخ: 26/2/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان روزنامه كيهان

نقش مطبوعات در تربيت جامعه و انعكاس آرمان ملت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

نقش مطبوعات در كشورها منعكس كردن آرمان‏هاى ملت است. مطبوعات بايد مثل معلمينى باشند كه مملكت را و جوانان را تربيت مى‏كنند و آرمان ملت را منعكس مى‏كنند. در مملكتى كه آن همه خونريزى شد و آن همه ملت ما خون دادند تا اينكه يك جمهورى اسلامى موافق آراء اكثريت قريب به اتفاق محقق شد و دست خائنين كوتاه گرديد و دست چپاولگران قطع شد، اگر مطبوعات در مطبوعات بخواهند باز به پشتيبانى از جنايتكاران و خيانتكاران چيزى بنويسند، اين مطبوعات ما نيست، اين خيانت است. بايد مطبوعات آنچه كه ملت مى‏خواهند بنويسند، نه آنچه كه بر خلاف مسير ملت است. مع الاسف در بعضى از مطبوعات چيزهائى كه بر خلاف مسير ملت است و برخلاف آمال جامعه ملت است منعكس مى‏شود و ما تاكنون به مسامحه رفتار كرده‏ايم و من اميدوارم كه مطبوعات را خود صاحبان مطبوعات اصلاح كنند.

من از شما كارمندان و كارگران روزنامه كيهان تشكر مى‏كنم كه با اراده صميمانه و با عزم مصمم جلوى اشخاصى كه بر خلاف مسير ملت مى‏خواهند بروند گرفتيد. گفتيد كه شايد كيهان امروز موافق ميل ملت نباشد، كيهان امروز موافق ميل ملت است. ملت روزنامه‏اى را خواهد كه مطابق آراى خودش، مطابق آراى ملت، مطابق خواسته‏هاى ملت رفتار كند، مقاله‏نويسى نمى‏خواهد، قصه‏نويسى نمى‏خواهد، چيزهائى را مى‏خواهد كه مطابق مسير ملت باشد. بايد جديت كنيد، مسائلى را بنويسند كه موافق مسير ملت باشد.

همه رسانه‏هاى تبليغاتى بايد خودشان را اصلاح كنند

خون‏هاى ملت ما را هدر ندهند، ملت ما زحمت كشيده‏اند، ملت ما خون داده‏اند، بخواهند باز با اباطيل برگردانند به حال اول، اين قابل تحمل نيست. ما تا آنجا صبر مى‏كنيم كه توطئه نباشد و اگر خداى نخواسته توطئه باشد، صبر نخواهيم كرد، تحمل نخواهيم كرد. بايد خودشان را اصلاح كنند، همه رسانه‏هاى تبليغاتى بايد خودشان را اصلاح كنند كه خداى نخواسته بر خلاف مسير ملت نروند، گمان نكنند كه باز مى‏شود آن دستگاه سابق را برگرداند ديگر گذشت آن مسائل و آنها دفن شده‏اند.

صحيفه نور ج 6 صفحه 192

خداوند شماها را توفيق عنايت كند و من از شما متشكرم كه در اينجا آمده‏ايد و از نزديك من شما را ملاقات كردم و اميدوارم كه روزنامه را خودتان اداره كنيد و آنطور كه دلخواه ملت است درج كنيد در آن.

قلم آزاد است مسائل را بنويسد لكن نه اينكه توطئه برضد انقلاب بكند

مطبوعات در عين حال كه يك موسسه محترم و بسيار موثرند لكن بايد روى موازين مطبوعاتى و خدمت به ملت رفتار كنند. آزادى قلم و آزادى بيان معنايش اين نيست كه كسى بر ضد مصلحت كشور قلمش آزاد است كه بنويسد، برخلاف انقلابى كه مردم خون پايش داده‏اند بنويسد، همچو آزادى صحيح نيست. قلم آزاد است كه مسائل را بنويسد لكن نه اينكه توطئه بر ضد انقلاب بكند. بيان آزاد است كه مطالبى اگر دارد بنويسد آن هم مطالبى كه به او داده مى‏شود، از همه اشخاص بنويسد بدون توطئه. وقتى ما ديديم كه در يك روزنامه‏اى از يك اشخاصى مطالب نوشته مى‏شود كه اينها عمال اجانب هستند و خواهند مملكت ما را باز به خرابى بكشانند، از آن طرف مقالاتى و مطالبى كه راجع به مسائل نهضت است، راجع به مسائل اسلام است، يا تحريف مى‏شود يا نوشته نمى‏شود، اينطور مطبوعات را ما نمى‏توانيم برايش احترام قائل بشويم. براى مطبوعاتى ما احترام قائل هستيم كه بفهمد آزادى بيان و آزادى قلم يعنى چه. گفته مى‏شود كه مردم آزادند، يعنى آزاد است انسان كه بزند سر مردم را بشكند؟! آزاد است كه قانون شكنى بكند؟! آزاد است كه برخلاف مسير ملت عمل بكند؟! آزاد است كه توطئه بكند بر ضد ملت؟! اينها آزادى نيست. در حدود قوانين، در حدود كارهاى عقلايى آزاد است. و ما در بعضى مطبوعات، حالا من اسم مطبوعات را نمى‏برم لكن در بعضى مطبوعات مى‏بينيم كه اينها از آزادى سوء استفاده مى‏كنند، به گمان اينكه يا به خيال اينكه آزادى است مى‏خواهند از مردم آزادى را سلب كنند. اين مردم با اين زحمتى كه در اين سالهاى طولانى كشيده‏اند و با اين خون‏هائى كه در اين دو سال اخير داده‏اند مى‏خواهند آزاد باشند، بعضى مطبوعات مى‏خواهند اينها را ازشان سلب آزادى بكنند، به اسم آزادى قلم بر خلاف مسير ملت عمل بكنند. دست اشخاصى كه مى‏خواهند اختناق در ملت ايجاد بكنند، مى‏خواهند چپاولگرى كنند، بعضى مطبوعات دست آنها را دارند باز مى‏كنند و اين معنى آزادى نيست اين معنى خيانت است. اينكه داده مى‏شود به ملت آزادى است، نه خيانت، آزادى قلم است، نه خيانت قلم، آزادى بيان است، نه بيان خائنانه.

توصيه به مطبوعات در خدمت به انقلاب و انعكاس آمال ملت

بايد مطبوعات در خدمت كشور باشند، نه برضد انقلاب كشور. مطبوعاتى كه بر ضد انقلاب كشور هستند اينها خائن هستند. مطبوعات بايد منعكس كننده آمال و آرزوى ملت باشند، مسائلى كه ملت مى‏خواهند، آنها را منعكس بكنند، البته آزادند كه يك مطلب ديگرى هم كه كسى مى‏گويد منعكس كنند لكن در توطئه آزاد نيستند. ما از بعضى مطبوعات توطئه مى‏فهميم براى اينكه مى‏بينيم كه مسائلى

صحيفه نور ج 6 صفحه 193

كه به ضد انقلاب است با آب و تاب و با تفسير و طول مى‏نويسند، مسائلى كه وفق انقلاب است يا نمى‏نويسند يا بااشاره رد مى‏شوند. اينطور مطبوعات مورد قبول ملت نيست و مردم نمى‏خرند يك همچو روزنامه‏هايى را و اگر گفته بشود بهشان كه اين روزنامه اينطور است، مردم خودشان نمى‏خرند. مردم آزادند در اينكه نخرند چنين روزنامه‏اى را، وقتى روزنامه خريده نشد روزنامه بسته مى‏شود، همانطورى كه بعضى روزنامه‏ها وقتى مردم نخريدند خودش بسته شود.

شما از اين به بعد توجه به اين معنا داشته باشيد كه به روى همين مسير ملت رفتار كنيد، همانطورى كه ملت دارد مى‏رود رفتار كنيد نه اينكه به اسم آزادى قلم بر خلاف مسير ملت مشى بكنيد. آنهايى كه، بعضى از اين كسانى كه جزء هيات تحريريه‏اند و مى‏دانيد كه اينها اصلاح نمى‏شوند و اينها نمى‏توانند اصلاح بشوند، اينها عمال غير هستند، اينها خواهند دست اجانب را باز به مملكت ما باز بكنند، آنها را بايد كنار بگذاريم و نويسنده زياد است،نويسنده ديگرى وارد كار بشود.

تمام رسانه‏ها مربى يك كشور هستند، بايد تربيت كنند كشور را

در هر صورت تمام رسانه‏ها مربى يك كشور هستند، بايد تربيت كنند كشور را، افراد يك كشور را و بايد خدمت كنند به ملت. روزنامه از ملت است و براى ملت است و چنانچه برخلاف مسير ملت بخواهد يك روزنامه‏اى يا چيز ديگرى رفتار بكند، خود ملت با او مخالفت مى‏كنند. لازم هم نيست كه مخالفتش اين باشد كه بريزد و بزند و بشكند، نه، اينها اين كار را نمى‏كنند، لكن روزنامه براى خواننده است وقتى خواننده نباشد روزنامه نيست. راديو براى اين است كه گوش كنند مردم، وقتى راديو را درش را بستند و هيچ كس گوش نكرد راديو نيست. در هر صورت اين چيزها به خدمت ملت است، نه برخلاف مسير ملت. هر نويسنده‏اى كه بر خلاف مسير ملت بخواهد بنويسد، اين اسباب اين مى‏شود كه روزنامه بدنام بشود، گفته بشود كه اين روزنامه ملى نيست، اين روزنامه براى اجانب است و اين البته برخلاف مصلحت روزنامه است و برخلاف شغل روزنامه‏نويسى است. روزنامه‏نويس بايد حفظ كند احترام خودش را و حفظ احترام اين است كه روى مسير ملت رفتار كند، خدمتگزار به ملت باشد. اگر چنانچه برخلاف مسير ملت و برخلاف خواست ملت عمل بكند، اين پيش ملت ديگر احترام ندارد. اين نصيحتى است كه من به شما كه حالا آمديد اينجا مى‏كنم و البته از اين كار شما هم كه اعتصاب كرديد سابق و با هم اعتصاب كرديد و با اعتصاب، كار خودتان را انجام داديد من متشكرم. انشاءالله موفق باشيد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 194

تاريخ: 27/2/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان

زن، مظهر تحقق آمال بشرى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مى‏بينيم كه مسائلى روز بزرگ و اجتماع عظيم و محل مبارك، روز ولادت زهراى مرضيه كه روز زن است، روز پيروزى زن است و روز نمونه زن در عالم است. زن نقش بزرگى در اجتماع دارد. زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش ده زنان و مردان ارجمنداست. از دامن زن مرد به معراج مى‏رود. دامن زن محل تربيت بزرگ زنان و بزرگ مردان است. روز بزرگى است، يك زن در دنيا آمد كه مقابل همه مردان است، يك زن به دنيا آمد كه نمونه انسان است، يك زن به دنيا آمد كه تمام هويت انسانى در او جلوه‏گر است. پس روز، روز بزرگى است، روز شما زنان است.

زنان ايران پيشقدم در جهاد با جان و مال‏

زنان در عصر ما ثابت كردند كه در مجاهده همدوش مردان بلكه مقدم بر آنانند. زنان ايران، هم مجاهدات انسانى عظيم كرده‏اند و هم مجاهدات مالى. اين طبقه محترم زن‏ها كه در جنوب تهران و در شهر قم و در ساير شهرها هستند، همين خانم‏هاى محجبه، همين‏ها كه مظهر عفاف هستند، در نهضت پيشقدم بودند و در ايثار مال هم پيشقدم. ايثار كردند جواهرات و طلاهايى كه دارند، براى مستضعفين، عمده در اين امور آن قصد پاك است. خداوند چند آيه براى چند قرص نان كه حضرت امير سلام الله عليه و عائله‏اش صدقه دادند، چندين آيه، چند آيه نازل فرمود. اين آيات براى قرص نان نيست، اين آيات براى اخلاص، براى آنكه براى خدا بود. ارزش اعمال به معنويات اعمال است. خواهرهاى ما كه در عصر نهضت شركت داشتند ارزش اعمال آنها بيشتر بود از ارزش اعمال مردها، آنها از پرده‏هاى عفاف بيرون آمدند و با پرده عفاف با مردان همصدا شدند و پيروزى را تحصيل كردند و حالا هم با قصد خالص آنچه كه در ايام عمر تهيه كردند براى مستمندان دادند. اين ارزش دارد، متمكنين اگر ميليون‏ها بدهند، به قدر ارزش اين نيست. پس روز زن، روز با اهميتى است و امروز روز زن است و امروز روز مخدرات است و اجتماع عظيم، اجتماع از اقشار مختلفه آنهايى كه نمى‏توانستند با هم مجتمع باشند، آنهايى كه اختناق نمى‏گذاشت با هم مجتمع شوند، همه با هم مجتمع شدند، همه با هم، برادر و خواهر، برادر و خواهروار مجتمع شدند در مكان مقدس، مكان مقدس فيضيه،

صحيفه نور ج 6 صفحه 195

محلى كه علم از آنجا به همه اقطار سرازير مى‏شود، محلى كه احكام الهى در آن بيان‏شود، از آن علم به همه جا رفت و از علم جهاد به همه جا. زن و مرد قم نمونه‏اند در علم و در عمل، زن ومرد ايران نمونه‏اند در علم و در عمل. در جوار حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و روز ولادت صديقه عليها سلام واجتماع امت اسلامى بر محلى كه از اسلام است.

تا قيام شما براى خداست پيروز هستيد

دوستان من! اين اجتماع را، اين وحدت را حفظ كنيد. شياطين در صدد اختلاف انداختن هستند، اين وحدت كلمه را حفظ كنيد. اين قيام لله را حفظ كنيد. تا قيام شما براى خداست پيروز هستيد. آنان كه به عناوين مختلف در صدد تفرقه هستند خيانت به ملت مى‏كنند، خيانت به كشور مى‏كنند، خيانت به اسلام كنند، با هوشيارى فعاليت و توطئه‏هاى آنها را خنثى كنيد. اينها كه بين اقشار ملت در اطراف مملكت آشوب مى‏كنند و در صدد اختلاف انداختن هستند، عمال خارجى هستند، عمال آمريكا هستند، جيره‏خوار آنها هستند، از آن طرف مرزها پول مى‏آيد پيش اينها و اينها بين كارگرها تقسيم مى‏كنند كه كار نكنيد كه كارخانه‏ها راه‏نيفتد، كشاورزها را مانع مى‏شوند از اينكه به شغل خودشان ادامه دهند. اى كارگران محترم! اى كشاورزان عزيز! به كار خود ادامه دهيد، از اختلاف كلمه دست برداريد. امروز روزى است كه همه بايد براى اسلام و براى كشور خودتان كار كنيد، همه مكلف هستيد. اينها كه جلوگيرى از كار شما كنند، مى‏خواهند براى ارباب‏هاى خودشان راه باز كنند! مى‏خواهند ما را باز به آن ذلت زحمت بكشند. خداوند شما را از شر آنان حفظ كند. خداوند اسلام و مسلمين را پيروز فرمايد. خداوند به ما قدرت تفكر بدهد. خداوند به شما سعادت و سلامت عنايت فرمايد. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 196

تاريخ: 28/2/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير جوانمرد و اورامانات

در پنجاه و چند سال حكومت غاصب سلسله پهلوى به اقشار ملت چه گذشت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از برادرانم متشكرم كه از راه دور آمده‏اند كه از نزديك با هم صحبت كنيم و مطالبى كه مورد نظر است به گوش يكديگر برسانيم. آقايان مى‏دانند كه در اين پنجاه و چند سال حكومت غاصب سلسله پهلوى به اقشار ملت چه گذشت. شما مرزنشين‏ها در مرز مورد تجاوز و تعدى بوديد و آنهائى كه در مركز بودند، در مركز مورد تعدى بودند، منتها هر كس در هر جا كه هست آن تعديات آنجا را خوب ادراك مى‏كند، ماها كه اينجا هستيم، در طول مدت سلطنت غاصبانه اينها، اينجا را مشاهده كرديم و از مرزها چند خبرى گاهى شنيده مى‏شد لكن اطلاع صحيح نداشتيم. شما آقايان هم كه در مرزها بوديد همان مرزها را و محل خودتان را و گرفتارى‏ها را مى‏دانستيد و مشاهده مى‏كرديد لكن از اين مراكز اطلاعى نداشتيد مگر اينكه آن چيزى كه مى‏شنيديد. همه اقشار ملت در زحمت و رنج بودند، همه گرفتار بودند.

وحدت كلمه زير لواى اسلام و پرچم توحيد حاصل شد

در اين دو سال اخير كه ظلم آنها اوج گرفت و ملت هم كم كم طاقتش تمام شد و قيام كرد، نهضت كرد، يك نهضت اسلامى براى اسلام، براى احياى سنت رسول الله (ص) و يك وحدتى به خواست خداى تبارك و تعالى در همه جا از مرزها گرفته تا مراكز، از شهرستان‏ها تا دهات و قصبات، يك وحدت كلمه حاصل شد و اين وحدت كلمه زير لواى اسلام و پرچم توحيد حاصل شد كه اگر اسلام نبود و يك جنبش ملى، فرض كنيد يك جنبش سياسى بود، به اين طور گسترش نمى‏شد. جنبش‏هاى سياسى، جنبش‏هاى ملى از باب اينكه به اسلام ارتباطى ندارد، در يك محدوده كوچكى يك اشخاص محدودى گسترش پيدا مى‏كنند اينطور گسترش كه بچه‏هاى كوچك تا پيرمردها احزاب، قشرهاى مختلف بدون اينكه يك طايفه‏اى بين طايفه‏اى باشد، اين نهضت گسترش پيدا كرد اين نبود الا اين اراده خداى تبارك و تعالى، براى اينكه ملت اسلام را مى‏خواست، همه، در هر جا كه ملاحظه كرديد مى‏گفتند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، ما سلسله پهلوى نمى‏خواهيم، از اين جهت اين نهضت پيش برد و يك مطلبى كه همه، همه متفكرين، سياسيون محال مى‏دانستند، به اراده خدا تحقق پيدا كرد و

صحيفه نور ج 6 صفحه 197

الان كه ما با هم مجتمع هستيم همه درقم و شما از مرز، بدون اينكه خوفى از كسى داشته باشيد از سازمان امنيتى و از ارتشى و از دولتى خوف داشته باشيد آمديد با ما در اين اطاق مجتمع شديد.

هوشيارى در مقابل توطئه منحرفين و ريشه‏هاى گنديده رژيم سابق‏

و اين از بركات اين پيشرفت است كه اين سد طاغوتى شكسته شد و قشرهاى ظالمانه فرو ريخت و ما آزاد شديم و مملكت ما از دست چپاولگرها هم بيرون رفت مهمش. حالا كه ما آزاد شديم و مملكتمان را از دست ديگران گرفتيم آنها آرام نمى‏نشينند، آنها الان در صدد هستند كه توطئه‏هائى بكنند، يك اشخاصى را مامور كردند كه در اطراف مملكت طرف شمابيايند يك چيزى بگويند، در تهران يك جور، در خوزستان يك طور، در كردستان يك طور، در بلوچستان يك طور، در خراسان، در كرمان، اينها مأمورهايى هستند كه از طرف اجانب منتشرند الان و يك ريشه‏هائى از همان رژيم سابقند و يك مقدار هم از همين منحرفين با اسم‏هاى مختلف، اينها مأمورند كه نگذارند مملكت آرام باشد، اختلاف ايجاد كنند هر جا به يك صورتى، طرف مرزها كه برادرهاى ما در آنجا هستند به صورت اين مذهب و آن مذهب اختلاف ايجاد مى‏كنند، در آنهائى كه لسانشان ترك است، با آنهائى كه لسانشان كرد است، با آنهائى كه لسانشان فارس است به عنوان عشيره‏اى، به عنوان اينكه اين گروه با آن گروه دو زبان دارند، دو فرهنگ دارند، از اين راه، كردستان عليحده، آذربايجان عليحده، خراسان عليحده، به اين اسباب مختلف و تشبثات مختلفه مى‏خواهند كه بين برادرها را به هم بريزند. درتهران كه هم بيائيد مى‏بينيد كه به يك صورت‏هاى ديگرى مى‏ريزند توى دانشگاه‏ها، نمى‏گذارند دانشگاه‏ها باز بشود، هر چند روزى يك بهانه‏اى درست مى‏كنند با اين بهانه يك تظاهراتى مى‏كنند و يك اجتماعى مى‏كنند و يك اختلافاتى مى‏خواهند ايجاد بكنند. الان كه ما و شما برادرها با هم نشستيم اينجا، بايد با هم درد دلمان را بگوئيم كه چى است درد ما و درمان چى است. درد فعلى ما همين ريشه‏هائى است كه، ريشه‏هاى گنديده‏اى كه از رژيم سابق مانده است و مشغول مفسده هستند، در كارخانه‏ها مى‏روند نمى‏گذارند كارخانه‏ها به كار بيفتد، در صحراها و بيابان‏ها و كشاورزى مى‏روند نمى‏گذارند كشاورزى به‏راه بيفتد، بين رعايا اختلاف مى‏اندازند در هر جا به يك صورتى اينها دارند اختلاف مى‏اندازند. اين درد است اگر اين درد خداى نخواسته علاج نشود، من خوف اين را دارم كه همان مسائلى كه ما پنجاه و چند سال به آن مبتلا بوديم و همه شما تلخى آن را چشيديد به صورت بدترى باز برگردد به صورت غير صورت شاهنشاهى يك صورت ديگرى، يا اگر بتوانند به همان صورت. من خوف اين را دارم كه اگر ما علاج اين مصيبت را، اين درد را نكنيم همان مسائل برگردد دوباره، همان سازمان امنيت و همان مأمورين دولت و همان بساط كه امكان نداشت براى ما يك همچو روزى با هم بنشينيم صحبت كنيم. اگر رژيم سابق بود حالا شما همه توى حبس بوديد، از دم اين در كه آمده بوديد همه را گرفته بودند و بعد هم ريخته بودند ما را برده بودند. به شكرانه اين نعمتى كه خداى تبارك و تعالى به ما اعطا فرمود و ما را بر طاغوت غلبه داد و براى علاج اين دردى كه الان هست، هيچ چيز علاج نيست و هيچ

صحيفه نور ج 6 صفحه 198

چيز شكرانه اين نعمت نيست الا اينكه ما با هم برادروار مجتمع باشيم.

(قيام لله) تنها موعظه خداوند تبارك و تعالى‏

دو مطلب را در نظر بگيريد: يكى وحدت كلمه كه همه با هم باشيد و يكى براى خدا بودن كه قياممان و نهضتمان براى خدا باشد. خداى تبارك و تعالى دستور داده است به رسول اكرم (ص) كه بگو به امت ما كه من يك موعظه دارم فقط يك دانه موعظه و آن اين است كه براى خدا قيام كنيد، قيام كنيد براى خدا. (اعظكم بواحده ان تقوموالله) اگر چنانچه يك نفر هستيد و مى‏خواهيد براى خدا قيام كنيد، قيام كنيد. براى خدا باشد، اگر اجتماعى هم هست قيامتان براى خدا باشد. اين موعظه‏اى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله وحى براى ما ملت فرستاده و فرموده همين يك موعظه را من دارم. توى اين موعظه همه چيز هست اگر چنانچه ملت قيام بكند و قيام براى خدا باشد اين ملت پيروز است. الان ما بايد به اين دستور الهى رفتار كنيم و اين نهضت كه تا اينجا رسانديد و بحمد الله قيام را كرديد و تا حالا هم آنطورى كه من‏فهمم لله بود يعنى همه‏مان اسلام را خواستيم، اين مطلب را ما بايد نگهش داريم يعنى اين يك مسأله‏اى است الهى، مكلفيم ما، مائى كه مسلمان هستيم، تابع دستورات خدا هستيم، مكلفيم كه اين نهضت را كه براى خدا بود حفظش كنيم، حفظش به اين است كه با كمال هوشيارى ملاحظه كنيد كه اينهائى كه مى‏آيند و مى‏گويند كه شما باكى دو طايفه‏ايد، شما كردستانى هستيد، آنها لرستانى هستند، آنها كجا، با كمال هوشيارى ببينيد كه اينها كى هستند، چرا اين حرف را حالا مى‏زنند يك ملتى كه همه با هم پا شدند مى‏خواهند زندگى خودشان را اداره كنند، مى‏خواهند دست اجانب را از مملكت خودشان كوتاه كنند و كوتاه هم كردند، آنى كه حالا مى‏آيد مى‏گويد كه شما سنى هستيد شيعه هستند، شما كردستانى هستيد و آنها لرستانى هستند و شما جبهه گذا هستيد، در شهرها هم شما جزء چه حزبى هستيد، فلان توى چه حزبى هست، اينها را ما بايد با هوشيارى دقت كنيم، ملاحظه كنيم، مطالعه كنيم در حالشان كه اينها از كجا الهام مى‏گيرند كه مى‏آيند مردم را نمى‏گذارند آرام باشند، اينها را كى وادار مى‏كند، پشت پرده چه دستى هست كه اينها را وادار مى‏كند كه (نگذاريد كارخانه‏ها راه بيفتد) در صورتى كه اگر كارخانه‏ها راه بيفتد، خوب، زندگى روزمره مردم اداره مى‏شود (نگذاريد كشاورزى تحقق پيدا كند) اگر كشاورزى تحقق پيدا كند به صلاح ملت است. چه اشخاصى اينها هستند؟ از كجا اينها الهام ميگيرند؟ از كجا آمدند؟ از آن طرف مرز بسيارى از اينها در آنوقتى كه شلوغ شد و انقلاب شد و و جلو افتادند مسلمين و ريشه اينها را خواستند بكنند، اين اشخاصى كه تهيه شده بودند براى آشوب، هى از آن طرف مرزبا تذكره‏هاى ساختگى و امثال ذلك، خيلى‏شان اينجورى آمدند، يك اقشارى هم بودندكه در خود آنجاها بودند و از تتمه همان دستگاه بودند و جيره‏خوار آنها بودند، ديدند كه الان خطر برايشان هست وقتى دست ارباب‏ها كوتاه شد، نوكرها هم محروم شوند، اينها هستند كه افتادند توى جمعيت، بين شما مى‏آيند يك حرف را زنند، بين دسته ديگر مى‏روند ديگر مى‏روند يك حرف مى‏زنند، آذربايجان يك جور حرف

صحيفه نور ج 6 صفحه 199

مى‏زنند، كردستان يك جور حرف مى‏زنند، هر جا يك طور. ماها اگر تحت تاثير اينها واقع بشويم كه دنبال آنى را كه آنها مى‏خواهند كه همه به هم بريزند و برادرها بريزند به جان هم، اگر يك همچو چيزى بشود، آنها قدرت پيدا مى‏كنند و از پشت خنجر مى‏زنند به ما.

رفتار برادرانه و حفظ وحدت كلمه از دستورات مهم اسلام‏

ما بايد همه با هم توجه به اين بكنيم كه همانطورى كه اسلام فرموده‏است (واعتصمو ا بحبل الله حميعاً ولاتفرقوا) همه با هم دست به هم بدهيد و اعتصام به حبل خدا بكنيد و براى خدا اجتماع كنيد و تفرقه نباشد در كار، از تفرقه بترسيد، همه‏مان، اين مساله واضحى است كه امروز آنچه ما را پيش برد اين وحدت كلمه بود، تفرقه اين وحدت كلمه را از بين مى‏برد، وقتى كه از بين برد اين رمزى كه رمز پيروزى ما بود از دستمان گرفته مى‏شود، گرفته كه شد شكست مى‏خوريم. اگر خداى نخواسته ما در اين نهضت شكست بخوريم ديگر ايران به حال استقلال بر نخواهد گشت، ديگر ايران به حال آزادى بر نخواهد گشت براى اينكه يك نمونه بود اين نهضت، يعنى شايد در طول تاريخ يك همچو نهضتى تحقق نداشته است. اين يك امر نمونه‏اى بود و يك چيزى نيست كه بشود تكرار بشود، دوباره از سر گيرد، كسى بتواند يك همچو نهضتى را ايجاد بكند، بايد آنوقت ما تن در بدهيم به اسارت تا آخر، نسل‏هاى بعد هم همين طور تا آخر. بنابراين عقل و دين و وجدان انسان اقتضاء مى‏كند همانطور كه اسلام فرموده است كه همه برادريد، (المومنين اخوه) برادرند همه، همانطور كه اسلام دستور داده است كه شماها برادريد با هم، بايد به برادرى رفتار كنيد يعنى اگر دو تابرادر را يك كسى به او حمله بكند، دوتائى با هم آن را دفع و نابود مى‏كنند. الان ما مورد حمله اين قشر قليلى كه از اينها مانده است هستيم، حمله‏شان يك حمله سياسى است كه بريزند نگذارند ما مجتمع بشويم، متفرق از هم باشيم. شماها بايد بيدار بشويد، همه باهم دست برادرى بدهيد و براى خاطر قرآن، براى خاطر حفظ احكام خدا، براى خاطر خدا دست از اختلافات و حرفهائى كه اينها منتشر مى‏كنند دست برداريد، همه با هم برادروار اين اقشار را هم بيرون بريزيم، همه با هم در هم در يك محيط انسانى اسلامى آرام زندگى بكنيم. من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه همه مسلمين را در هر جا هستند ارشاد كند، همه مسلمين را در هر جا هستند سعادتمند كند، وحدت كلمه را بين همه مسلمين در هر جا هستند متحقق گرداند و خصوصاً برادرهاى ايرانى ما.

در مرزهائى كه شما هستيد مسووليت زيادتر هست‏

از خدا مى‏خواهم كه اين برادرهاى ايرانى ما را هم هوشيار كند، هم توجه به ايشان بدهد كه گوش به اين حرفهائى كه اينها مى‏آيند مى‏زنند، اينها همه غرض دارند، مرض دارند، گوش به حرف اينها ندهند، همه باهم برادروار انشاء الله به زندگى خودشان ادامه بدهند و آنجا در سر حدات شما، در مرزهايى كه شما هستيد مسؤوليت در مرز خيلى زيادتر هست، چنانكه در مركز هم زياد است. اينجا يك‏

صحيفه نور ج 6 صفحه 200

نحو مسؤوليتى است براى اهل مركز، آنجا يك نحو مسؤوليتى است براى اهل مرز. مرزنشين‏ها به وظيفه شرعى مرزنشينى‏شان عمل بكنند و مركزنشين‏ها به وظيفه شرعى مركزنشينى‏شان عمل بكنند تا انشاءالله با وحدت كلمه و رفع اختلافات و نبودن اختلافات و نترسيدن، اينها مى‏ترسانند، منتشر كرده بودند كه مسلمانان مى‏خواهند يهودى‏ها را قتل عام كنند، چند روز پيش از اين يهودى‏ها روسايشان آمده بودند اينجا، گفتيم كه خوب، شما ديديد كه مسلمان‏ها پيروز شدند، يهودى‏ها هم دارند زندگى‏شان را مى‏كنند، به يهودى‏ها كارى ندارند. اينها مى‏خواهند نگذارند كه دو نفر با هم باشند و ما بايد علاج كنيم اين درد را به اينكه در مقابل آنها بايستيم و با هم باشيم. از خداى تعالى خواستارم كه همه مسلمين را در هر جا هستند ارشاد كند، همه مسلمين را در هر جا هستند سعادتمند كند، وحدت كلمه را بين همه مسلمين در هر جا هستند متحقق فرمايد و خصوصاً برادرهاى ايرانى ما.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 201

تاريخ: 29/2/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم بحرين و پاكستان

توطئه جدائى اقشار جهت دستيابى اجنبى‏ها بر منابع شرق‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يكى از بزرگترين نتايجى كه ما از اين نهضت مى‏بريم و برديم، همين مواجه شدن با برادرهائى كه در طول اين مدت‏ها مواجه نشديم. در اين مجلس، الان برادرهاى ايرانى، بحرينى، پاكستانى دور هم نشسته‏ايم و مشكلات خودمان را مى‏توانيم بيان كنيم. در طول بيش از سيصد سال كه اجنبى‏ها راه پيدا كردند به شرق مشغول شدند در همه جا، جهات شرق، در جهات مادى، در جهات معنوى، در روحيات گروه‏هاى مختلفى كه در شرق موجود است، مطالعات دقيق كرده‏اند و بررسى‏ها و به اينجا رسيدند كه اولاً در شرق يك ممالك غنى هست از حيث مخازن زير زمينى و همين طور روى زمينى از قبيل مراتع بزرگ و غنى و جنگل‏هاى بسيار زياد و غنى مخازن نفتى كه مطلع هستيد و ساير مخازن كه بسيارى از آنها را شايد الان هم خود شرقى‏ها مطلع نيستند، لكن آنها آمدند و رفته‏اند و گرديده‏اند. آنوقت كه آن اتومبيل و امثال اينها نبوده است، اينها با شتر و با قافله حركت مى‏كردند و به اسم سياح مى‏آمدند اطراف همان كشورهائى را كه مى‏ديدند و ابزار و آلاتى كه داشتند، عكسبردارى مى‏كردند و بر مخازن زير زمينى را، اطلاع بر آن پيدا مى‏كردند و مطالعاتى هم در روحيات مردم داشتند و به اينجا رسيدند كه اگر بخواهند اين مخازن را تصاحب كنند، بايد چه بكنند. فكر كردند كه اگر چنانچه اينها با هم باشند، اگر همه ممالك شرقى با هم باشند و اجتماع داشته باشند امكان ندارد كه به مخازن اينها دست بيابند پس بايد قشرها را از هم جدا كرد.

تبليغات وسيع ضد اسلامى جهت چپاولگرى بيشتر

يكى از مسائلى كه خيلى مورد اهميت است براى ما و براى آنها هم بوده است اينكه اگر اسلام آنطورى كه هست، مسلمين بر آن دست بيابند، باز منافع آنها به خطر مى‏افتد. كوشش كردند با تبليغات مختلفه، كارشناس‏هاى مختلف كه مطلق اديان را از چشم مردم بيندازند، بخصوص اسلام را از چشم مردم بيندازند، تبليغات كردند كه اسلام اصلش افيون جامعه است و اديان براى اين آمده است كه مردم را خواب بكند تا اشخاص مقتدر و سلاطين بيايند و مردم رابچاپند، اين قشرهاى دينى مردم را خواب كنند، و همين طور دنبال اين افتادند كه قشر روحانى را در بين مردم منحط كنند. (روحانيين مردم

صحيفه نور ج 6 صفحه 202

كهنه پرستى هستند فناتيك هستند، اينها دربارى هستند،اينها براى سلاطين كار مى‏كنند) اين هم يك تبليغ وسيعى بود كه مع الاسف در هر دو تبليغ توفيق‏هائى پيدا كردند. يك قشر جوان كه بى‏اطلاع از مسائل و عمق مسائل را ادراك نمى‏كردند، اينها راجع به آن تبليغ اول هم كه اديان افيون جامعه هستند باورشان آمد و شروع كردند اينها هم به تبع آنها اينجور تبليغات را كردند. و اين درست بر عكس آن چيزى است كه اديان به حسب تاريخ و دين اسلام كه تاريخش ديگر نزديك است به ما، درست بر خلاف آنطور مسائل بود. آنها مى‏گفتند اديان را سلاطين ايجاد كردند براى اينكه مردم را اينها خواب كنند و آنها بچاپند و اينها هجمه نكنند، اينها قيام نكنند و نهضت نكنند، در صورتى كه هر كس تاريخ را ببيند مى‏بيند كه اديان بودند كه مردم مستضعف را به ضد سلاطين شوراندند.

قيام كنندگان برضد طاغوت در طول تاريخ روحانيون بودند

حضرت موسى يك شبان با يك عصا حركت كرد و فرعون را سرنگون كرد با همين جمعيت مستضعف، نه اينكه فرعون موسى را درست كرد براى خواب كردن. موسى مردم را بيدار كرد براى به هم زدن اوضاع او. تاريخ اسلام نزديك است به ما، هر كس كه مطالعه كرده باشد مى‏داند كه پيغمبر اسلام در مكه كه بودند از همين مردم مستضعف و طبقه به اصطلاح آنها صفر، و تجار قريش و ثروتمندان آنوقت و قدرتمندان آنوقت همه با او مخالف بودند، نه اينكه قدرتمندان او را آورده بودند كه مردم را خواب بكند ايشان بود كه تا مكه بود نمى‏توانست اظهار وجود بكند، زير زمينى مشغول فعاليت بود ودار و دسته ترتيب مى‏داد براى خودش، وقتى كه ديدند آنجا نمى‏شود، از آنجا هجرت فرمودند به مدينه، در مدينه هم كه آمدند وارد شدند به يك نفر از همين مردم طبقه سه به اصطلاح آنها و اشخاصى هم كه جمع شدند دور ايشان عبارت از همين فقرا بودند. جنگ‏هاى پيغمبر همه‏اش با اغنيا بود و با گردن كلفت‏ها بود و با ثروتمندها بود.

اين عكس آنطورى است كه آنها تبليغ كردند و جوان‏هاى بى‏اطلاع ما هم تبعيت كردند. نه اينكه فرعون موسى را درست كرد كه مردم را خواب كند، موسى مردم را بيدار كرد براى اينكه فرعون را از بين ببرد. نه اينكه قريش و ثروتمندان پيغمبر را درست كردند براى اينكه مردم را خواب كند، پيغمبر اين فقرا را بلند كرد و نهضت داد براى اينكه اغنيا را سركوب كند و سرجاى خودشان بنشاند. بعد هم كه يك قدرى نضج پيدا كرد اسلام، باز همين طبقه ضعيف و مستضعف بودند كه حمله كردند به دو امپراطورى بزرگ دنيا كه رم و ايران بودند. رم و ايران پيغمبر را درست نكردند پيغمبر رم و ايران را راند و شكست داد.

از آن طرف مى‏آئيم سراغ روحانيون كه تبليغ روى آنها باشد كه روحانيون دربارى هستند، اينها را انگليسى‏ها آوردند اينجا براى اينكه نگذارند مردم بيدار بشوند، نگذارند مردم بر خلاف مصالح آنها عمل بكنند، در صورتى كه هر كس تاريخ را بداند مى‏داند كه در طول تاريخ آنى كه بر ضد قدرت قيام كرده روحانيون بود نه اينكه آنها روحانيون را درست كردند، روحانيون مردم را بعث كردند بر ضد آنها.

صحيفه نور ج 6 صفحه 203

محمدرضا و پدرش خيانتكارترين افراد در تاريخ ايران‏

و ما در ايران، در اين مدتى كه خودمان يادمان هست (كه من از همه شما بيشتر يادم هست) اين است كه از آن اولى كه رضاخان آمد در ايران كودتا كرد تا حالائى كه بحمدالله غلبه حاصل شد، در طول اين پنجاه سال كه شايد سخت‏ترين ايام بود بر ملت ايران، و اينها اگر جنايتكارتر از همه سلاطين سابق نبودند، خيانتكارتر بودند.

ممكن است كسى بگويد كه آقا محمد قجر هم مثل آنها جنايتكار بوده، اما آقا محمد قجر مثل اينها خيانتكار نبود، در تاريخ نيست كه محمد خان قجر براى مملكت ديگرى منافع مملكت خودش را داده باشد. جنايتكار بود اما خيانتكار نبود. همين طور سلاطين سابق جنايتكار بودند همه شان، همه بد بودند، اما خيانت مثل اين عنصر فاسد، هيچ يك از سلاطين ايران خيانت اين جورى نكردند. اينها از پدر و پسر، در اين مملكت خيانت‏هاكردند كه به اين زودى ما نمى‏توانيم مطلع شويم. الان قراردادهائى كه با اين ممالك بزرگ كردند پيش اين حكومت حكومت ما محير العقول است كه اين چه جور قراردادهائى هست. مى‏گويند اين قراردادها جورى است كه ما هر طرفش را بگيريم ضرردارد. همه كارهائى كه اينها كردند خيانت به مملكت خودشان، به ملت خودشان بود. سلاطين سابق خيانت به اين معنى كم داشتند، شايد در قاجار بود يك قدرى، اما كم بوده است. قبل از اينها خيانت به اين معنى نبوده است اما اينها خيانت‏هائى كردند كه به اين زودى تاريخ نمى‏تواند كشف كند و شايد بعضى از آنها تا آخر هم كشف نشود. آنقدرى از آن كه كشف شده مورد تعجب اشخاص است كه الان مطالعه مى‏كنند درباره آنها. وزارتخانه‏ها فرصت پيدا كرده‏اند و مطالعه مى‏كنند راجع به قراردادهائى كه اينها با ممالك كرده‏اند كه چطور قراردادهاى فاسدى بوده كه اينها كردند و الان يك از گرفتارى‏هاى بزرگ دولت ما اين است كه با اين قراردادها بايد چه كرد. مى‏گويند هر طرفش را مى‏گيريم اشكال دارد، جورى درست كرده‏اند كه در آنها على ايحال ضرراست.

آن كه پنجاه سال بر ضد رژيم شاهنشاهى قيام كرد علما بودند

در هر صورت، در اين طول تاريخ كه ما يادمان هست آن كه قيام كرد بر ضد اين قدرت‏ها، روحانيون بودند كه در همين پنجاه و چند سال چند دفعه قيام كردند و البته قدرت آنها زياد بود شكست خوردند. آذربايجان و مشهد قيام كرد، تقريباً يك قيام عمومى اصفهان كرد از همه علماى بلاد بودند، لكن قدرت زياد بود و اين قدرت زياد شكست اينها را، حبس كردند اينها را، تبعيد كردند اينها را، علماى

afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 208

تاريخ: 29/2/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران مسجد الرضا تهران

به دنبال گفتار، بايد عمل باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مسائل و مطالب همين بود كه آقا خواندند. مهم عمل است، يك مطالبى است كه معلوم است، همه به طور كلى مى‏دانيم، مى‏دانيم كه تاكنون با وحدت كلمه وتوجه به‏اسلام به‏اينجارسيديم و مى‏دانيم كه تا اين وحدت كلمه نباشد و تا توجه به اسلام نباشد نمى‏توانيم پيشرفت بكنيم. مسائل به حسب علمى و به حسب كلى معلوم است لكن عمده اين است كه ما دنبال اين مسائل معلوم عمل بكنيم يعنى همانطورى كه ملت با عمل خودش، با توجه خودش به اسلام و قيام و نهضت خودش و با عدم خوف از تانك‏ها و مسلسل‏ها و نظامى‏ها و قدرت‏هاى شيطانى حركت كرد، نهضت كرد، ريخت به خيابان‏ها و هجوم كرد و شكست داد طرف را، البته با يارى خداى تبارك و تعالى، اين حركت، اين نهضت، بايد محفوظ بماند يعنى عملاً ماها كه همه‏مان پاسداران انقلاب اسلامى هستيم و همه خدمتگزار به اسلام هستيم، چنين نباشد كه هميشه بگوئيم و عمل نباشد، بايد دنبال گفتار عمل باشد، چنانچه اگر هزار گفتار بود و عمل نبود، اين قدرت سر جاى خودش بود، لكن تبليغات شد و مردم عمل كردند، اين عمل بود، عمل دست جمعى بود كه پيروزى را آورد، و اتكال به خداى تبارك و تعالى.

ترميم خرابى‏هاى مملكت با اتكال به خدا و وحدت همه جانبه‏

حالا هم ما باز احتياج به همين عمل و همين وحدت و همين توجه به خدا داريم و اينطور نيست كه ما پيروز شده باشيم. ما يك سدى را شكستيم، ريشه‏هايش باز يك قدرى هست و علاوه بر اينكه اين ريشه‏ها را بايد باز قطع كرد و از بين برد علاوه بر اين، كار مشكلتر اين است كه يك سازمانى داد به اوضاع مملكت و خرابى‏هائى كه در طول اقلاً پنجاه و چند سال در اين زمان (سابقا هم بود) خرابى‏هائى كه براى كشور حاصل شده است، چه از ناحيه فرهنگ، چه از ناحيه اقتصاد و چه از نواحى ديگر حاصل شده است، بايد آنها را بعد از پيروزى تام و كامل، آنها را منقلب كرد و اصلاح كرد و اين امريست كه بايد با دست همه، نه تنها دولت مى‏تواند و نه تنها روحانيت مى‏تواند و نه تنها ساير اقشار، چنانچه در پيشبرد تاكنون اگر يك قشرى از اقشار خواست نهضتى ايجاد كند و خودش و خودش برود دنبال اين كارها، هيچ امكان نداشت، اين وقتى امكان پيدا كرد و يك امر محال

صحيفه نور ج 6 صفحه 209

به نظر اشخاص مادى تحقق پيدا كرد كه با معنويت و اسلام حاصل شد.

پيشبرد نهضت با پرهيز از آمال شخصى و توجه به مقصد

بايد اين كارهائى كه بعد مى‏خواهد بشود، كارهائى كه بعد از اين بايد تحقق پيدا بكند، چه اين پاكسازى در اين قشرهاى گنديده‏اى كه الان بين مردم مجتمع‏اند، بين مردم منتشرند و مى‏خواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد و چه بعد از اين پاكسازى، براى نوسازى مملكت كه خراب كرده‏اند حالا بايد آباد بشود، اينها با لفظ درست نمى‏شود، اينها عمل خواهد، چنانكه تا حالا كه آمده‏ايم باعمل آمده‏ايم، هر چه لفظ هم بود فايده نداشت، بايد همه ما همانطورى كه تا حالا شما جوان‏ها و مرد و زن همه با هم حركت كردند و اين سد را شكستند، به حركت خودشان ادامه بدهند، سست نشوند، حالا بر نگردند سراغ اينكه من مثلاً فلان حاجت را دارم.

الان ما باز نرسيديم به آنجائى كه حاجات را بتوانيم برآوريم، همانطورى كه قبل از اينكه اين سد را، سد بزرگى كه جلو ملت ما افتاده بود، مى‏خواستيم بشكنيم، چطور در آنوقتى كه همه توجه به اين داشتيم كه اين سلسله بايد برود، هيچ ديگر توجه به اين نبود كه من حالا مثلاً زندگيم چطور است، خانه دارم يا ندارم، اين حرف‏ها اصلاً مطرح نبود اگر آن وقت هم اين حرف‏ها مطرح بود پيشرفت نمى‏شد. آن وقت مردم همه يك توجه داشتند و از ساير چيزها غفلت كرده بودند، آن يك توجه اينكه بايد اين سلسله برود كه خائن است و بايد يك حكومت اسلامى پيدا بشود. همانطور كه قبل از اينكه ما اين سد بزرگ را بشكنيم، در حالى كه توجه داشتيم به شكستن اين سد، از كارها و از حالات خودمان غافل بوديم كه من مثلاً فلان حاجت را دارم، غافل بوديم و اين غفلت و توجه به مقصد پيشبرد كرد، همين طور حالا هم بايد اين چيزها رعايت بشود چون ما بين راه هستيم، باز نرسيديم به مقصد، ما راه داريم، طولانى است راه.

تأكيد به ملت در آماده باش و حفظ روحيه تحرك‏

بايد باز ملت اين حال آماده باش را كه داشته است و حال تحركى كه داشته است، اين را حفظش بكند و از اين چيزهائى كه دست‏هاى اجانب و ناپاك بين مردم منتشر مى‏كنند اعتنا نكند به اينها، اينهائى كه مى‏آيند و نمى‏گذارند كارها انجام بگيرد از ايشان جلوگيرى بشود تا اينكه اين نهضت به آخر برسد. نهضت بين راهى مثمر ثمر نيست، نهضت به آخر برسد، يك دولت مستقر پيدا بشود، يك مجلس شوراى ملى، نه به آن معنائى كه در زمان‏هاى سابق پيدا مى‏شد كه مردم بى اطلاع بودند، يك مجلسى كه به نظر خود مردم باشد، مردم خودشان نظر داشته باشند، مقدرات دست خود مردم باشد، اينها تحقق پيدا بكند، آنوقت مردم بروند سراغ اينكه ما فقير هستيم.

صحيفه نور ج 6 صفحه 210

دعوت ملت و دولت به صبر و همت در اصلاح امور

خيلى‏ها مى‏آيند، مثلاً يك جمعيت‏هائى كه (در ناحيه ما فقر است و هيچ يك از آثار تمدن نيست و مريض خانه نداريم و اسفالت نداريم و آب نداريم)، و از اين مسائل، من گفتم به بعضى‏ها كه خوب اين حالا پيدا شده است، يا از اول بوده است؟ معلوم است كه اين هميشه بوده، قبلاً بوده، چيزى كه از اول بوده است، به مجرد اينكه آنهائى كه خراب كردند، يا عمل نكردند و رفتند، اين يكدفعه بايد درست بشود؟! اينكه امكان ندارد. خوب، حالا ما يك كارى كرديم كه اينها رفتند، فرض كنيد كه ما ديگر عرضه اينكه كار ديگر انجام بدهيم نداريم، حالا دست خودتان است، خودتان درست كنيد. البته اينكه عرض مى‏كنم، نه اين است كه عرضه‏اش نباشد، هست، انشاء الله درست هم مى‏شود اما اين يك همتى ملى و الهى خواهد، از ملت صبر و كار، از دولت صبر و كار، هر دو بايد هم صبر داشته باشند و هم كار بكنند. دولت صبر بر اين هجوم‏هائى كه از اطراف به او مى‏شود بكند، ملت صبر كند در اينكه اين نادارى و اين گرفتارى كه همه مى‏دانيم از سابق بوده، حالا پيدا نشده، اين چيزى كه از سابق بوده يك قدرى ديگر تامل كنند، يك قدرى ديگر صبر كنند تا اينكه بتواند دولت اقتصاد خودش را درست كند، كارخانه‏ها را راه بياندازد، كشاورزى راه بيفتد تا اينكه اين امور اصلاح بشود.

ناراضى تراشى و اخلالگرى عمال اجانب با علم به دستاوردهاى عظيم انقلاب اسلامى‏

اين معنا كه مرتب جمعيت‏ها بيايند و بگويند كه ما چيز نداريم، اين ناچار يك دست‏هائى از پشت پرده اينها را بعث مى‏كنند، همان‏هائى كه مى‏خواهند اين گرفتارى تا آخر باشد، اينهائى كه مى‏روند مى‏گويند (خوب حالا چه شد؟ باز هم دولت اسلامى شد و براى شما الان نه اسفالتى هست، نه چيزى). مثل اينكه همين كه مهر دولت اسلامى خورد به يك جائى، همان مهر بايد يكدفعه همه كارها را درست بكند، ملت ما بايد بداند كه اين چيزى كه اينها مى‏آيند و مى‏گويند (چه شد و دولت اسلام هم آمد و كارى نكرد) اينها آنهائى هستند كه مى‏خواهند هيچ كارى نشود، نه آنهائى هستند كه مى‏خواهند يك كارى بشود، براى اينكه اينها اشخاصى نيستند كه بى‏اطلاع باشند، اينها اشخاصى هستند كه مطالعه كرده‏اند، عمال يك دولت‏هائى هستند كه در اين امور مطالعه كرده‏اند، اينها بنايشان بر اين است كه با هر جورى كه هست ناراضى درست كنند، بروند داخل دهات بگويند كه (چه شد، حالا چه شد) اين دهاتى بيچاره هم نمى‏تواند به او بگويد كه اين شد كه ما حالا نمى‏ترسيم از دولت، نمى‏ترسيم از ساواك، نمى‏ترسيم از اينكه يك كسى بيايد با شلاق روى سر ما بزند و ما را اذيت بكند، بهتر از اين چه مى‏خواستى بشود؟ حالا ما فرض مى‏كنيم هيچ چيز هم نشده، آزادى بهترين نعمتى است كه خدا براى بشر قرار داده، اينها كه مى‏آيند و مى‏گويند كه چه شد، نه اينكه ندانند چه شده، مى‏دانند كارى شده است كه دست ارباب‏ها را كوتاه كرده، مى‏دانند كه خيلى كار شده، مى‏دانند كه يك معجزه‏اى شده است. كه دست ارباب‏ها كوتاه شده چه بكنيم كه دست ارباب‏ها دوباره باز بشود؟ برويم بگوئيم كه (چه‏

صحيفه نور ج 6 صفحه 211

شد؟ چيزى نشد، هيچ خبرى نشد.) اينها مى‏دانند كه اين قدرت شيطانى شكست و رفت، اينها مى‏دانند كه نفت براى خودمان شده است و خودمان بايد ديگر از آن برداشت بكنيم، اينها دانند كه آمريكا و شوروى و انگلستان و ساير ابرقدرت‏ها نمى‏توانند ديگر الان در مملكت ما تصرفى بكنند، ولو شياطين‏شان مشغولند لكن خودشان نمى‏توانند بيايند مستقيماً يك دخالتى بكنند چنانچه مى‏كردند، اينها مى‏دانند اينها را، نه اينكه غافلند، اينها استادند در فن خودشان، تحصيل كرده‏اند اينها، اينها را آنها تربيت كرده‏اند، اجنبى‏ها تربيت كرده‏اند براى اينكه يك همچو موقعى به دردشان بخورند. مى‏خواهند الان اذهان را از آن معنائى كه همه دنبالش بوديم كه پهلوى و امثالش نه و حكومت اسلامى آرى، (نه) آن شد ولى (آرى) هنوز نشده، ما فقط راى داديم، همه شما راى داديد به اينكه (جمهورى اسلامى) اما تا حالا جمهورى اسلامى پياده نشده، اينها خوف اين را دارند كه اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، يعنى بعد از راى، واقعش هم واقع بشود، از اين مى‏ترسند، مى‏خواهند نگذارند اين بشود، چنانچه مى‏خواستند نگذارند راى بدهند مردم. خيلى از صندوق‏ها را از قرارى كه به ما اطلاع دادند سوزاندند، خيلى جاها مسلح رفتند كه نگذارند مردم راى بدهند، با اينكه اين راى ملى بود و مردم خواستند راى خودشان را بدهند، همه هم با اشتياق، چرا مى‏خواستند نگذارند؟ براى اينكه مى‏ديدند با اين راى دستشان كوتاه مى‏شود حالا هم بينند كه خوب رايش را دادند، تا حالا كه نشده، بگذاريم نشود، يك كارى بكنيم كه نشود، چه بكنيم كه نشود؟ برويم در بين اقشار ملت، هر جا كه به هر كس برسيم، بگوئيم تا حالا چه شد هيچ چيز كه نشد، پس ناراضى درست كنيم، يك دست كارگر را از كار باز بداريم، يك دسته دهقان را از كشاورزى باز بداريم، مدارس را از اينكه مشغول كارشان باشند، دانشگاه‏ها را از اينكه مشغول كارشان باشند باز بداريم. نگذاريم كه يك سامانى پيدا بكند اين مملكت و از آن نهضتى كه اينها داشتند و هيچ كارى به اينكه حالا من چه دارم و چه ندارم، نبود، آن وقت كه مى‏ريختند توى خيابان‏ها و فرياد مى‏كردند كه مرگ بر اين كذا، هيچ ابداً به فكر اين نبودند، كه من شب مى‏روم منزل شايد شام نداشته باشم، هيچ به فكر نبود، اين روحيه بود كه پيروزى آورد، اين روحيه را مى‏خواهند از ما بگيرند. حالا باز متوجه به اينكه (من خانه‏ام چطور است و خوب چه شد، حالا كه نشد، حالا كجاست خانه)، الان مى‏خواهند خانه بسازند براى اينها، اينها باز نمى‏گذارند، اينها باز مى‏آيند و مانع مى‏شوند، به هر اسمى، دارند به شما مستضعف مى‏گويند، شما قبول نكنيد. آنها فهمند مستضعف يعنى چه، به اينها بد حالى مى‏كنند. ما همه جزء مستضعفين هستيم، يعنى ما اشخاصى بوديم كه ابرقدرت‏ها ما را ضعيف شمردند، ما را هيچ مى‏دانستند، ما مى‏خواهيم از اين جهت بيرون بيائيم. مى‏افتند دنبال اينها كه (اينها مى‏گويند ما مى‏خواهيم خانه براى مستضعفين بسازيم، مگر شما مستضعفيد؟ خير، شما خيلى كذا هستيد) از اينها. هر راهى كه بتوانند يك اخلالى بكنند، اخلال مى‏كنند و همه نظر اخلالگرها به اين است كه نگذارند كه ايران براى خودش يك سامانى پيدا بكند كه دست آنها تا ابد كوتاه بشود.

صحيفه نور ج 6 صفحه 212

به حرف‏هاى باطل گوش نكرده و خون جوانان را به هدر ندهيد

شما جوان‏ها كه تا حالا رسانديد مطلب را به اينجا، ملت ما كه با همه اقشارش، باجان و خون خودش رساند مطلب را به اينجا، مبادابه اين حرف‏ها گوش بكند و خون جوانان خودش را هدر بدهد. اگر به حرف‏هاى اينها گوش بكنيد، اگر اينها وارد دانشگاهى شوند، جوان‏هاى دانشگاهى ما به حرف اينها گوش بدهند، اگر در كارخانه‏ها كه اينها وارد مى‏شوند جوانان كارخانه‏اى ما به اينها گوش بدهند، اگر در كشاورزى وارد مى‏شوند و در صحرا و بيابان‏ها مى‏ريزند و نمى‏گذارند كشاورزى بشود، گوش بدهند به اين حرف‏ها، اگر ما همه گوش بدهيم به اين حرف‏ها، اين حرف‏ها معنايش اين است كه باز همان آش و همان كاسه، همان خارجى‏ها و همان بردن همه چيز ما، همان قلدرى‏ها يك كس ديگر را مى‏آورند بالاى سر ما با همان قلدرى و بدتر از اول.

خيال نكنيد كه اين قلدرى اگر پيدا بشود مثل قلدرى اين است، خير، پوست را از سر همه شما مى‏كند اگر خداى نخواسته عود كند آن مسائل. اينها فهميدند كه ما يك چنين پاسدارانى داريم داخل مملكت، شما را اول خواهند كشت، اول آن جوان‏هائى كه قدرتمند هستند و اينها از آنها ضربه خوردند، اول حساب شما را صاف مى‏كنند، بعد هم حساب همه را. الان نبايد رعيت به فكر اين باشد كه آب من كم است، آب تو از اول كم بود، امسال هم كه خدا به شما باران داد. نبايد كارخانه‏اى خيال كند كه من حالا چه كم دارم و چه نقصى دارم، اين نقص از اول بوده. نبايد حالا مردم به فكر اين باشند كه من حالا خانه ندارم، تو خانه از اول نداشتى، تازه نشده است اين.

دست به دست هم بدهيد براى تحقق حكومت عدل اسلامى‏

شما بايد همه دست به دست هم بدهيد كه اين نهضت را به آخر برسانيد، حكومت عدل اسلامى پيدا بشود، محقق بشود، خارجيت پيدا بكند، بعداً برويم سراغ اين فروع كه خوب، حالا حكومت اسلامى پيدا شد يا الله شروع كنيد، اما نه اين كه (يا الله) يعنى الان بده، شروع كنيد. به كار، مشغولند آقا، ملت بداند كه دولت مشغول كار است اما كار اينقدر زياد است كه به اين زودى انجام نمى‏گيرد.

هوشيارانه و با توجه به مسائل اصولى در قطع ريشه‏هاى فساد بكوشيد

اما اگر ما غفلت كنيم از آن مقصد اصلى مان كه كندن اين ريشه‏هاى فاسدى كه زير خاك هست در اين مملكت ما و دارند اخلال مى‏كنند، اگر ما غفلت كنيم از كندن اين ريشه‏ها، اين ريشه‏ها رشد مى‏كنند، بعد درخت تناور مى‏شوند و بعد ريشه ما را قطع مى‏كنند. غفلت از اين نكنيد، نرويد سراغ اينكه خانه‏ام چه و زندگيم چه، برويد مملكتتان بينيد مملكت چه جور است، اول مملكت را اصلاح بكنيم بعد برويم سراغ خانه و لانه خودمان. مبادا كه اينها ما را اغفال بكنند و اين تبليغات غلط و سوئى كه مى‏كنند كه براى خودشان و اربابانشان خيلى خوب است و براى ملت ما ذلت آور است، مبادا بين شما بيايند و بگويند كه خوب چطور شد حالا، و از اين حرف‏هائى كه مى‏زنند و شما را اغفال كنند از

صحيفه نور ج 6 صفحه 213

آن مقصد اصلى كه عبارت از پيشبرد اين نهضت است و به آخر رساندن، آخر رساندن آن وقتى كه بكلى ريشه‏ها كنده‏بشود و يك مملكت اسلامى با احكام نورانى اسلامى و عدل اسلامى پيدا بشود، دنبال آن برويم، سراغ اين فروعى كه هست. من هم گرفتارى دارم، مردم همه گرفتارند، اين آقا هم گرفتارى دارند، شما هم گرفتاريد، اما الان وقت گريه و زارى نيست، الان وقت الله اكبر و باز جلو رفتن است. بايد هوشيار و بيدار باشيم همه، آنها هوشيارند، بيدارند، آنهائى كه افتاده‏اند دور، توى دانشگاه، دانشگاه را تعطيل مى‏كنند، مى‏روند عرض مى‏كنم كه توى كارخانه‏ها، كارخانه را يا تعطيل مى‏كنند و يا نمى‏گذارند كار بكنند يا مى‏گويند كم كار كنيد، توى ادارات مى‏روند و كم كارى ايجاد مى‏كنند، آنها هوشيارند و مى‏دانند دارند چه مى‏كنند، آنها روى نقشه دارند عمل مى‏كنند، شما هوشيار باشيد، ما هوشيار باشيم، ملت هوشيار باشد، توجه به فروع نكند و از چيزهاى اصلى غفلت بكند.

شما پاسداران به عالم ثابت كرديد كه ايران يك مملكت زنده است‏

خداوند انشاءالله همه شما پاسدارها را براى اسلام نگه دارد، شما افتخار ما هستيد، شما كسانى هستيد كه آن از زندگيتان را اين عالم ثابت كرديد، شما به عالم ثابت كرديد كه ايران يك مملكت زنده است، مملكتى است كه مى‏تواند خودش روى پاى خودش بايستد، مملكتى است كه مى‏تواند جلوى اشخاصى كه مى‏خواهند بچاپند آنها را بگيرد. خداوند به شما قدرت زيادتر بدهد. همه را به وظائف اسلاميمان، به وظائف كشورمان و ملى مان آشنا بكند.

سلام بر همه شما.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 214

تاريخ: 30/2/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان ثبت احوال كشور

همگامى و همصدائى اقشار ملت در نهضت، مساله‏اى الهى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلاً عرض كنم كه اين پيروزى ارتباط به من نداشت، من يك طلبه هستم و نبايد اين را به من متصل كنيد، پيروزى ارتباط به ملت هم نداشت، اين پيروزى مربوط به خدا بود. من همان وقت هم كه در پاريس بودم، وقتى كه مى‏شنيدم كه آمدند بعضى‏ها پيش من مى‏گفتند كه يك نفر آمد گفت كه من در دهات كجا و كجا رفتم و ديدم كه صبح كه مى‏شود آخوند ده جلو مى‏افتد و مردم دنبالش تظاهر مى‏كنند، حتى يك قلعه‏اى كه من آن قلعه را ديدم و در اطراف ماست، آن قلعه را اسم برد (كه آن قلعه شايد آنوقت كه من ديدمش يك قلعه‏اى ده، پانزده مثلاً خانوار در آن ممكن بود كه هر خانوارى يك اطاق داشته باشد و توى بيابان پهلوى يك كوهى بود كه اين طرف و آن طرفش هم هيچ چيزى نبود) گفت كه من در آن قلعه هم (قلعه حسن فلك به آن مى‏گويند) رفتم و ديدم توى آن قلعه همان حرف‏هاست كه در تهران است. من همان وقت مطمئن شدم به اينكه مساله، مسأله بشرى نيست. شعاع فعاليت انسان تا يك حدودى است، با اختلاف، يكى مى‏تواند يك محله را، يك مسجد را اداره كند، يكى مى‏تواند يك شهر را بسيج كند، يكى مى‏تواند يك استان را بسيج كند اما كسى بتواند همه ايران را، اين 35 ميليون جمعيت را به يك راه بسيج كند به حيثى كه اين بچه‏هاى كوچك دبستان (وقتى كه چيزهايشان را به من مى‏گفتند) اين بچه‏هاى كوچك دبستان هم همان حرف را مى‏زدند كه دبيرستانى‏ها مى‏گفتند، آنها هم همان كه در بالاترى‏ها مى‏گف‏

تند. آن پيرمردها و آن بچه‏ها و آن زن‏ها و دخترها همه يك چيز مى‏گفتند، همه مى‏گفتند كه ما اين سلسله را نمى‏خواهيم و ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. من به نظرم اينطور آمد، مطمئن شدم به اينكه (ما آن وقت اصلاً اين صحبت‏ها نبود، آن وقت وقتى بود كه قدرت آنها سر جاى خودش بود) من به نظرم آمد كه ما پيروز خواهيم شد براى اينكه اين مساله ديگر به ما مربوط نيست، يك مسألهاى است كه به جاى ديگر مربوط است و اين را هم شايد كراراً در پاريس هم آن وقت من گفتم كه مسأله شده يك مسأله الهى و اينكه يك تحولى در يك جامعه‏اى در يك مدت كم پيدا بشود، هم تحول روحى پيدا بشود و هم ساير تحولات.

صحيفه نور ج 6 صفحه 215

پيروزى نهضت از ادله بزرگ توحيد و بطلان حسابگرى ابر قدرت‏ها

شما ملاحظه كنيد اين تحول روحى كه در ملت پيدا شد، همين ملت بود كه يك پاسبان اگر در بازار مى‏آمد بازار را مى‏بست و مردم بخودشان حق نمى‏دادند كه مقابل پاسبان حرف بزنند، همين ملت، همين ملت، در ظرف كوتاهى ريختند توى خيابان‏ها فرياد زدند كه مرگ بر شاه، همه ديوارها را پر كردند از مرگ برشاه كه الان هم آثارش باز باقى هست. اين تحول كه آن خوف مبدل شد به آن شجاعت كه ايستادند، توپ‏ها و تانك‏ها توى خيابان‏ها آدم مى‏كشت مردم حمله مى‏كردند به توپ و تانك و مى‏گفتند اثر ندارد. بااينكه مى‏كشت آدم را ولكن اثر خودش را از روحيه ملت به طورى قوى شده بود كه آنها همه آثار خودشان را از دست دادند. آن روحيه قوى ملت كه در اثر همين تبعيت از اسلام و توجه به اينكه ما اسلام را مى‏خواهيم، يك ملت مسلم توجه كردند به يك نقطه و آن اين است كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، ما سلسله پهلوى را نمى‏خواهيم، اين اسباب اين شد كه اين وحدت كلمه و اجتماع مردم بر اين مطلب و توجه به اينكه يك نقطه را مى‏خواهيم و آن اسلام است، اين پيروزى را به ما داد. چه پيروزى، پيروزى كه همه حساب‏ها را باطل كرد، حساب ماديگرى را همه را باطل كرد، يكى از ادله بزرگ توحيد است. روى حساب‏هاى ماديگرى آن دستگاه‏هاى جاسوسى آمريكا مثل سيا و امثال اينها تصديق كردند كه اين بر خلاف آن حساب‏هائى بود كه ما مى‏كرديم، راست هم مى‏گفتند حساب - روى حساب ماديگرى، يك قدرت شيطانى با يك تجهيزات بزرگ، مجهز به همه جهازها و اسلحه‏ها، دنبالش هم آن قدرت‏هاى بسيار بزرگ و ابر قدرت‏ها در مقابل يك جمعيتى كه هيچ چيز ندارند، زن است و مرد، زن‏ها و مردها ريختند ، بامشت خالى ريختند توى خيابان‏ها و در مقابل ايستادند، هيچ حساب درست نمى‏شود كه اين قدرت، اين چيزى نداشت، آن همه چيز را داشت، اين چه شد؟اين يك تحولى پيدا شد در قشرهاى نظامى‏ها كه يا روحيه‏ها را دادند از دست يا متحول شدند و متصل شدند به، البته مختلف بودند، اينها متصل شدند به اين جمعيت كه در اين آخر كه اين آدم بسيار بى عقل، اين بختيار بسيار بى عقل كه من نصيحتش كردم و اگر نصيحت مرا قبول كرده بود، حالا نخست وزير بود، من نصيحت كردم به او آن وقت كه پاريس بودم كه تو حالا كه شاه رفته، يك چيزى دستت آمده ،بيا بگو كه من مى‏خواستم يك خدمتى به ملت بكنم، حالا من در اختيار ملت. اگر اين را مى‏كرد، قهرمان مى‏شد، نفهميد كه چه بكند. در هر صورت اين اجتماع مردم بر اين امر و وحدت كلمه‏اى كه پيدا كردند ملت ما و توجه به اسلام اسباب اين شد كه اين پيروزى پيداشد و آن حساب‏ها همه حسابش غلط از كار در آمد، آنها مى‏گفتند اين همه تجهيزات در يك طرف، دنبالش هم آمريكا بود، شوروى بود، انگلستان بود منتها شوروى كمتر صدايش در آمد لكن بود، الان هم دارد مفسده مى‏كند، آمريكا و انگلستان به صراحت مى‏گفتند كه نخير ما پشتيبانيم و ما هستيم لكن ملت گوش نكرد به اين حرف‏ها، خداوند همچو قدرتى به ملت داد كه گوش نكرد به اين حرف ها و حساب‏ها همه باطل در آمد، هيچ بر همه چيز غلبه كرد، هيچى بر حسب جهات مادى و الا همه چيز بر حسب معنويت. معنويت كرد غلبه كرد بر ماديت از راه خدا، فوق همه چيز بود. اين اسباب اين شد كه ما غلبه كرديم.

صحيفه نور ج 6 صفحه 216

اين شعرها كه خوانديد شعرش خوب بود اما براى من اينها صحيح نيست و همان نثرها، شما ثناى خدا را بكنيد كه يك همچو توفيقى نصيب ما شد. ما هيچ هستيم، اين همه عالم هيچ است، سر تا ته عالم يك جلوه‏اى است از خداى تبارك و تعالى. هر چه هست اوست. الحمدلله تا حالا به واسطه همين توجهى كه همه پيدا كردند به خدا، بچه كوچولو مى‏گفت جمهورى اسلامى و پير مرد در بستر هم اين معنا را مى‏گفت و آنها هم كه وقتى كه مى‏خواستند راى به جمهورى اسلامى بدهند و رفراندم كردند، پير مردى كه نمى‏توانست حركت بكند با چرخ مى‏آوردندش راى مى‏داد، بعضى‏ها هم همان جا كه راى داده بودند مردند، همان جا به من اطلاع دادند در شهر ما يك شهر سابق ما يك نفر آمده (خوب آوردندش) پيرمرد مى‏خواسته برود، راى داده، بعد هم مرده است. بچه‏هائى كه راى ندادند، ناراحت شده بودند. يك بچه‏هائى بودند كه مربوط به ما بودند، ناراحت بودند از اينكه خوب، چرا ما راى نبايد بدهيم. اين يك مطلبى بود كه خدا درست كرد مردم را، اينطور اشتياق در آنها ايجاد كرد، اينطور شوق و شعف در آنها ايجاد كرد، اينطور جانبازى در آنها ايجاد كرد كه مى‏آيند مى‏گويند كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم، دعا بكنيد بچه من شهيد بشود. اين تحول روحى كه در مردم پيدا شد و موجب اين شد كه مابحمدالله ملت ما پيروز شد، اين تحولى بود كه خداى تبارك و تعالى به فضل عنايت خودش اين را نصيب كرد به ما.

اين را حفظش كنيم، اين هديه خداست حفظش كنيد. اگر اين از دستمان برود، آن طرفيم، اگر اين معناى وحدت كلمه‏اى كه در اثر توجه به اسلام براى ما پيدا شد، اگر اين از دست ما گرفته بشود، ما همان اشخاص ضعيف هستيم و همان اشخاصى هستيم كه هيچ دستمان نيست. چهار تا تفنگى كه دست مثلا اين پاسداران هست، با آن چيزى كه آنها دارند كه مقابله نمى‏تواند بكند. اين خداست كه آنها را عقب زده است و كيد آنها را باطل كرده است. اين را شكر گزارى كنيد براى اين معنا و اين را حفظش كنيد. اين نهضت را حفظ كنيد. با حفظ اين نهضت همه به پيش خواهيم رفت و اسلام آنطورى كه هست و نه آنطورى كه براى ما، خارجى‏ها معرفى كردند و ما هم باورمان آمد، آنطورى كه هست، آنطورى كه صدر اسلام بود، آنطور در خارج انشاء الله تحقق پيدا بكند. سعادت براى همه اقشار، سلامت براى همه اقشار، رفاه براى همه اقشار ، تعدى هيچ در دولت اسلامى، هيچ كس از حكومت نمى‏ترسد براى اينكه حكومت كارى به مردم ندارد، نمى‏خواهد، همه بايد از خودشان بترسند كه مبادا جرم بكنند، جرم كه بكنند حكومت او را مى‏گيرد براى جرمش اما ديگر يك ساواكى باشد كه مردم را با بهانه بخواهد بگيرد و حالا هم كه گرفت زجر بكند، اينها ديگر در كار نيست، انشاء الله نخواهد شد. الان شما بحمد الله آزادى كه بهترين نعمت‏هاى الهى است به دست آورديد، الان اينجا مطمئن هستيد كه بلند بشويد برويد بيرون، نمى‏آيند شما را بگيرند شما را ببرند كه چرا رفتيد آنجا اجتماع كرديد. اگر چند وقت پيش از اين بود يك همچو اجتماعى را الان ساواكى‏ها ريخته بودند و همه‏تان را گرفته بودند و برده بودند، ما را هم شكنجه مى‏كردند. حالا بحمد الله اينها ديگر نيست در كار و الحمدلله كه دست آنهائى هم كه غارتمان مى‏كردند، آنها هم دستشان كوتاه شد، آن را هم بريدند دستشان را. بنابراين ما

صحيفه نور ج 6 صفحه 217

الان سنگرى را كه پيش برديم يكى دست اين چپاولگرها را كوتاه كرديم و يكى آزادى براى خودمان تهيه كرديم. استقلال داريم و آزادى. الان آن معنائى كه مى‏خواستيم حاصل شده است. اين يك مقدار يك ريشه‏هاى كوچكى كه هستند و گنديده‏اى كه هستند و فساد مى‏كنند، اينها چيزى نيستند و اينها تمام مى‏شود كارشان، آن قدرت بزرگ رفت اينها ديگر چيزى نيستند، اينها به يك فوت تمام مى‏شوند لكن عمده اين است كه ما آن نعمتى كه به ما دادند شكرش را بجا بياوريم و شكر به اين است كه حفظ كنيم آن چيزى كه به ما اعطا كرده است، حفظش كنيم. اين يك هديه است كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما عنايت كرده است، ملت تا اين هديه را حفظ كرده است پيش مى‏رود، اگر خداى نخواسته اين از دستش برود، باز همان است ضعيف و بيچاره و يك پاسبان بيايد زور بگويد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و براى مملكتتان مفيد واقع بشويد. حالا از اين به بعد ديگر يك مملكت اسلامى است و همه موظفيم خدمت بكنيم، مثل خدمت به خانه خودتان باشد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 222

تاريخ: 31/2/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت مؤسس بانك اسلامى ايران

بدترين انواع استثمار رباست‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اصلاً بهره از پول يك امرى است بسيار خلاف انصاف و خلاف انسانيت. يك پولى آنجا گذاشته‏اند، بعد از اين پول نه كارى، نه چيزى يك چيزى، در آورند. و بدترين انواع استثمار همين رباست كه در مقابل هيچ، خود پول كه هست و در مقابل هيچ، اين بزايد، بهره بردارد. در اسلام، اين البته به هر صورتش حرام است حتى اين فرارهائى كه بعضى‏ها جائز مى‏دانند، اين فرارها هم صحيح نيست. فرار از ربا هم صحيح نيست. يك راه‏هائى گفته شده است، لكن آنها هم صحيح نيست. بهره بردارى از اين نقود و از پول به هيچ وجه در اسلام جائز نيست. از جهتى كه يك همچو بانك اسلامى كه مبنايش بر اين باشد كه بهره در كار نباشد و ربا در كار نباشد، اين يك خدمت بزرگى است به جامعه و به اسلام، هر دو، كه اميد است كه احتياج مردم از ساير بانك‏ها به واسطه اين بانك سلب بشود و مردم توجه بكنند به اين بانك كه اسلام است مبنايش، اسلام است، اسلامى است و مبنايش بر اين است كه استثمار نكند مردم را، بهره بردارى از انسان بى‏خودى نكند.

نيت‏ها را بايد براى خدا صادق كرد

و من توفيق شما را از خدا مى‏خواهم كه در اين راه با صداقت، با نيت صادقانه عمل بكنيد، چنانچه هر كارى كه بانيت صادقانه شد، آن كار به نتيجه مى‏رسد و به نتيجه‏اى كه بخواهيد مى‏رسد. نيت‏ها را بايد صادق كرد و براى خدا. يك همچو كار بزرگى كه شما الان انجام مى‏دهيد انشاءالله براى خدا باشد تا منابع آخرتى هم براى همه‏تان انشاءالله داشته باشد و من اميدوارم كه توفيق پيدا بكنيد و بانك شما يك وقت بانك اول باشد و ساير بانك‏ها كه بر مبناى بهره بردارى و بر مبناى خلاف و فساد است، اينها از بين بروند، يا بهره‏ها از بين بروند كه همه اسلامى بشوند، آن وقت شما هم يكى از بانك‏ها. اگر اسلامى شدند آنها هم بمانند، والا بالاخره بايد بر چيده بشوند اگر اسلامى نشوند. انشاءالله كه موفق و مويد باشيد.

در خاتمه سرپرست هيات طى سخنانى گفت: شنيدم كه، براى اينكه همه بتوانند داراى سهم باشند

صحيفه نور ج 6 صفحه 223

حداقل صد تومان و حداكثر صدهزار تومان گذاشته‏اند كه همه بتوانند و آقايان ضمناً علاقمندند كه افتخار بدهيد به ايشان و اين هم مشوقى است براى آنها.

امام در پاسخ فرمودند : يك سهم هم من. انشاءالله كه موفق و مويد باشيد.

و در خاتمه اساسنامه اين بانك كه طرز و نحوه عملكرد اين بانك را مشخص مى‏كرد، تقديم امام شد.

امام: انشاءالله موفق باشيد. خداوند تأييد كند شماها را. سلامت باشيد. خداحافظ شما.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 218

تاريخ: 31/2/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان شيعيان جنوب لبنان

هشدار به بيدارى مسلمين در مقابله با استكبار، تحت سيطره قرآن‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از سال‏هاى طولانى راجع به اسرائيل و راجع به جنايات او هميشه در خطبه‏ها و در نوشته‏ها گوشزد كرده‏ام به مسلمين كه اين يك غده سرطانى است در يك گوشه ممالك اسلامى و اينطور نيست كه اكتفا بكند به همان قدس و اينها، اينها بنايشان بر اين است كه پيش بروند، يعنى اينها تابع سياست آمريكا هستند، آمريكا هم آمالش فقط يك جانيست چنانچه همه ابر قدرت‏ها مى‏خواهند همه ممالك را تحت سيطره قرار بدهند اگر بتوانند. لبنان را ما يك جزئى از ايران مى‏دانيم براى اينكه ما و آنها از هم جدا نيستيم و ما آنها هستيم و آنها ما هستند و آقاى صدر يك مردى است كه من مى‏توانم بگويم كه او را بزرگ كرده و به منزله يك اولاد عزيز است براى من و من اميدوارم كه انشاء الله ايشان با سلامت برگردند به محل خودشان و بسيار مورد تأسف است كه ايشان را ما الان نمى‏بينيم در بين خودمان. اصلاً بايد مسلمين بيدار بشوند. امروز روزى نيست كه مسلمان‏ها هر كدام يك گوشه‏اى زندگى تنهائى بكنند و خودشان بين خودشان در هر كشورى يك زندگى خاصى به خود داشته باشند، نمى‏شود اين معنا. در يك همچو زمانى كه سياست‏هاى ابر قدرت‏ها بلعيدن همه جاست مسلمين بايد بيدار بشوند، ملت‏ها، دولت‏ها رامن از اكثرشان مأيوس هستم لكن ملت‏ها بايد بيدار بشوند و همه تحت لواى اسلام و تحت سيطره قرآن باشند.الحمد لله مسلمين ، هم عده شان قريب به يك ميليارد هست و هم ممالكشان يك ممالكى است غنى و ثروتمند و هم افرادشان افراد لايق، لكن آنهائى كه مى‏خواهند در اين ممالك حكومت كنند به واسطه تبليغات سوئى كه در طول چند صد سال تقريباً كرده‏اند و نفوذى كه در دانشگاه‏ها، در جاهائى كه مراكز تربيت ابناء مسلمين است كرده‏اند، مسلمين را طورى كردند كه از خودشان مأيوس شدند، يعنى خودشان را گم كردند. بايد مسلمين جديت كنند مجد خودشان را پيدا كنند.

وظيقه مسلمانان نفى سلطه فرهنگى اجنبى و نشر فرهنگ غنى اسلام است‏

اين غرب يا شرق كه سلطه پيدا كرده است بر همه ممالك اسلامى مهمش اين سلطه فرهنگى بوده است كه در آن مراكز تربيت مى‏شدند بچه‏هاى ما به تربيت هائى كه وقتى كه از دانشگاه‏ها بيرون‏

صحيفه نور ج 6 صفحه 219

مى‏آمدند طرفدار غرب يا طرفدار شرق بودند. همين جوان‏هائى كه شما ملاحظه مى‏كنيد كه الان يا براى چين يا براى شوروى يا براى آمريكا فعاليت در ممالك مختلف و الان در ايران مخصوصاً مى‏كنند اينها بسيارشان از همين دانشگاه‏ها بيرون آمده‏اند يعنى با اين تربيت بيرون آمده‏اند كه خودتان چيزى نيستند. عمال آنها، چه آنهائى كه قلمفرسايى مى‏كردند و غربزده بودند و چه آنهائى كه در مدارس ما مشغول تربيت بودند، اينها همه اين معنى را متفق الكلمه بودند كه از خود ما چيزى نمى‏آيد ما بايد دنباله غرب باشيم يا دنباله شرق باشيم. مصيبت بزرگ براى مسلمين همين فرهنگى است كه در بين مسلمين رواج پيدا كرده است و جوان‏هاى ما را مى‏كشاند يا به آن طرف يا به اين طرف و در ايران اكثر طرف آمريكا هستند با صورت اينكه ما كمونيست هستيم، براى اينكه بعضى‏هاشان كه از كمونيسم خودشان را مى‏دانستند يا خيال كردند بودند، در دربار شاه خدمت مى‏كردند. در هر صورت آن چيزى كه وظيفه همه ما مسلمين هست، وظيفه علماى اسلام است، وظيفه دانشمندان مسلمين است، وظيفه نويسندگان و گويندگان در بين طبقات مسلمين است اين است كه هشدار بدهند به اين ممالك اسلامى كه ما خودمان فرهنگ داريم، ما خودمان فرهنگ غنى داريم، فرهنگ ما طورى بوده است كه فرهنگ ما صادر شده است به خارج كه آنها گرفتند از ما. كتبى كه در ايران يا در ممالك اسلامى نوشته شده است، كتبى بوده است كه آنها گرفتند و از آن استفاده كرده‏اند. فرهنگ اين شرق يعنى شرق اوسط كه ما هستيم در آن، فرهنگ مسلمين غنى ترين فرهنگ‏ها بوده و هست، مع الاسف مسلمين نتوانستند از آن استفاده كنند. آن قضيه ابوعبيده راكه شمشيرش چقدر بود، كسى گفت آن را خود ابوعبيده بايد به كار بيندازد، شمشيرى است كه خودش از آن كارى نمى‏آيد، بايد اشخاص اين شمشير رابه كار بيندازند. اسلام همه چيز براى مسلمين آورده است، همه چيز، قرآن در آن همه چيز است لكن مع الاسف ما استفاده از آن نكرده‏ايم و مسلمين مهجورش كردند يعنى استفاده‏اى كه بايد از آن بكنند نكردند. بايد مردم را توجه داد، گرايش داد به اسلام و قرآن... انقلاب ما معجزه بود از اين بچه‏هاى اينقدر كوچك تا آن پيرمردهائى كه در بيمارستان‏ها خوابيده بودند، يكصدا براى اسلام فرياد كردند. اين يك اعجازى بود كه در ايران واقع شد و همين بود كه پيروز كرد اينها را بر يك همچو قدرت‏هائى كه تخيل اين در ذهن كسى در عالم پيدا نمى‏شد. يك ايرانى كه فاقد همه چيز سلاح مدرن باشد يا اگر در آن باشد استعمالش برايشان مشكل است، اين بتواند اين قدرتى كه همه قدرت‏ها دنبالش بودند بتواند در هم بشكند و بيرون كند اين را، در صورتى كه همه ابرقدرت‏ها بلكه همه قدرت‏هاى مسلمين هم تقريباً پشتيبانش بودند. بنده كه در پاريس بودم بيشتر از همه از آمريكا هى سفارش مى‏شد كه شما بگذاريد اينها بمانند، شما نرويد، حالا اخيراً كه خود مرديكه رفته بود و بختيار كه جنايتش كمتر از او معلوم نيست باشد بود، در ايران بود و نخست وزير بود به خيال خودش، از طرف آمريكا هى سفارش مى‏شد. مى‏آمدند گاهى به اسم اينكه من يك بازرگان هستم و گاهى با ساير آقايانى كه آنجا بودند ملاقات مى‏كردند با خود من، ملاقات مى‏كردند كه آنها به من برسانند كه شما حالا نرويد ايران، حالا زود است شما برويد ايران. من از همان اول فهميدم كه وقتى دشمن ما مى‏گويد شما نرويد، معلوم مى‏شود كه رفتن

صحيفه نور ج 6 صفحه 220

ما صلاح است و لهذا ما كوشش كرديم براى آمدن و اعلام كرديم كه هر وقت باز شد راه، ما مى‏رويم، اينها راه را بستند. ما گفتيم هر روزى كه راه باز شد ما حركت مى‏كنيم، آنها هم كه نمى‏توانستند تا آخر راه را ببندند، همان روز هم كه راه باز شد ما آمديم و بعد هم معلوم شد كه به صلاح بوده است.

سرانجام مبارزه مسلمين با ظلم به دست آوردن يكى از دو پيروزى است‏

مسلمان‏ها بايد خودشان را پيدا كنند يعنى بفهمند كه خودشان يك فرهنگى دارند، خودشان يك كشورى دارند، خودشان يك شخصيتى دارند. اينكه در ذهن جوان‏هاى ما كرده‏اند كه بايد مثلاً (فلان مكتب در اينجا پياده بشود، مكاتب شما چيزى نيستند) اينها همين تعليماتى است كه ابر قدرت‏ها در ايران پياده كرده‏اند. آنها يك همچو فرهنگى را براى ما درست كردند كه ما از خودمان بيخود بشويم و آنها تمام چيزى كه ما داريم و حيثيتى كه ما داريم ببرند. بايد ما برگرديم به حال اول اسلام، بايد مسلمين بر گردند به همان حال كه با جمعيت كم غلبه كردند بر همه قدرت‏ها. مسلمين با داشتن اين همه ذخائر و با داشتن اين همه مكنت‏ها و با داشتن اين همه جمعيت، مع الاسف اينها را چون تكه تكه كردند بعد ازجنگ عمومى، عثمانى را تكه تكه كردند و هر جا را دادند دست يك نوكرى از نوكرهاى خودشان كه حالا اين گرفتارى‏ها پيدا شده است، مسلمين بايد يكپارچه بشوند و با ابر قدرت‏ها مقابله كنند و هيچ ابرقدرتى هم نمى‏تواند با آنها مقابله كند. ما الان با جمعيت كمى كه داريم، ما سى و پنج ميليون جمعيت داريم در صورتى كه حريف‏هاى ما ميليارد جمعيت دارند، ما با جمعيت كم عازم اين شديم كه مقابله كنيم و هيچ هم بنا نداريم به اينكه پيروز بشويم، ما بنا داريم به تكليف عمل كنيم، ما مكلفيم كه با ظلم مقابله كنيم. در پاريس هم كه مى‏آمدند به من بعضى خير انديشان و اشخاصى كه ملتفت قضايا نبودند مى‏گفتند كه نمى‏شود، ديگر امكان ندارد، ديگر شما يك فكر مثلاً بكنيد كه يك تنازلى بكنيد و اينها، من به آنها گفتم ما تكليف داريم ادا مى‏كنيم، مى‏شود و نمى‏شود براى ما مطرح نيست، ما مكلفيم از طرف خداى تبارك و تعالى كه با ظلم مقابله كنيم، با آن آدمخوارها و با اين خونخوارها مقابله كنيم. ما با آن اندازه‏اى كه قدرت داريم مقابله مى‏كنيم، اگر پيروز شديم كه خوب، الحمدلله و اگر پيروز هم نشديم الحمد لله كه به تكليف عمل كرديم. مسلمين بايد خودشان را مكلف بدانند و گمان نكنند كه اگر پيروز نشدند پيروز نيستند. اگر معنويات ما محفوظ بشود، گرايشمان به قرآن محفوظ باشد، چه شهادت براى ما حاصل بشود كه نيل بزرگى است و چه پيروز بشويم، ما الحمد لله در همه جا پيروز هستيم واحدى الحسنيين براى ماست انشاءالله.

شكست ابرقدرت‏ها و صدور انقلاب اسلام با اتحاد ممالك اسلامى‏

و ما اميدواريم كه يك روزى با جنابعالى، با آقاى آسيد موسى صدر سلام الله تعالى در قدس با هم برويم نماز بخوانيم انشاءالله. و ما مأيوس نيستيم و مسلمين بايد با قدرت پيش بروند و امروز تقريباً ابرقدرت‏ها رو به شكست هستند، رو به شكست هستند، آنطور نيست كه خيال بشود مثل ده

صحيفه نور ج 6 صفحه 221

سال پيش از اين است. امروز هر جا، آمريكا الان گرفتار همين مسلمان‏هاى سياهپوست است كه مجبور بشود در چندين شهر، هشت شهر اعلام حكومت نظامى بدهد. اين مسأله يك جنبشى است كه در بشر پيدا شده كه زير بار نمى‏خواهد برود، يك چيزى است در همه جا پيدا شده. الان در عراق جنبش پيدا شده است، در عرض مى كنم پاكستان، در هندوستان، در جاهاى ديگر همه جا پيدا شده، اين مسلمان‏ها بايد هم را پيدا بكنند، هم خودشان را پيدا بكنند و خيال نكنند كه ابرقدرت‏ها چه هستند. نخير، همچو حرف‏هائى نيست در كار. هم خودشان را پيدا بكنند و هم با هم اجتماع بكنند، با هم وحدت داشته باشند تا انشاءالله پيروز بشوند و پيروز مى شوند انشاءالله. انشاءالله اميدواريم كه اين انقلابات و نهضت‏هائى كه در بين مسلمين پيدا شده است همه جا برود و همه جا باهم باشند و با وحدت كلمه و اتكال به خداى تبارك و تعالى كه منشاء همه پيروزى‏هاست مابه پيش برويم و همه ممالك اسلامى وحدت كلمه وزير بيرق اسلام زندگى مرفه آبرومندانه بكنند انشاء الله تعالى. خداوند تعالى انشاءالله لبنان عزيز را نگه دارد و مسلمانان لبنان را، مسلمانانى كه براى اسلام در جنگ هستند پيروز كند انشاءالله تعالى.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 224

تاريخ: 31/2/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگده حقوق

توجه به خدا و اتحاد در سايه اسلام، اساس پيروزى نهضت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما يك قسم مسائل اصولى داريم كه الان مطرح است، يك قسم مسائلى فرعى داريم كه بعد از اينكه مسائل اصولى تحقق پيدا كرد بايد مطرح كرد كه ما اگر مسائل فرعى را الان مطرح بكنيم ممكن است كه از آن مسائل اصولى كه اساس مسائل است عقب بمانيم، يا به واسطه طرح اين مسائل كه گاهى موجب يك اختلافاتى مى‏شود ما در نهضت شكست بخوريم از اين جهت آنچه من الان به نظرم مى‏آيد اين است كه شما مى‏دانيد كه در اين نهضت آن چيزى كه ما را پيش برد دو مطلب بود، كه يكى از آنها اساس بود و يكى از آنها به واسطه آن اساس تحقق پيدا كرد. آن كه اساس بود اينكه مردم به عنوان اسلام و به عنوان ايمان و عقيده وارد اين ميدان شدند، چون براى ايمان و اسلام وارد شدند، همه قشرها با هم متحد شدند كه آن رمز حقيقى كه اتحاد همه در يك جهت، وحدت همه در يك مسير، موجب شد كه تا حالا ما مطلب را رسانديم، يعنى مطلب را، آن مطلبى كه همه ممتنع مى‏دانستند، در ايران تحقق پيدا كرد. ممتنع مى‏دانستند كه يك ملتى با نداشتن ابزار و با نداشتن يك نظام سياسى كه همه را روى آن نظام سياسى هدايت كند و خالى بودن دستشان از همه اسلحه‏هاى روز بلكه همه اسلحه‏ها كه اسلحه‏هاى آنها (حالا را يك قدرى غمض عين كنيد كه يك قدرى تفنگ پيدا شده است ) آنطور كه به ما مى‏گفتند كاردتوى مطبخ، چوب توى خانه بود و باقى هم با دست خالى، زن‏ها هم بچه‏هايشان را بغل مى‏كردند مى‏آمدند بيرون. آن كه رمز بود اين بود كه همه باهم بودند و همه هم فريادشان اين بود كه ما اين رژيم فاسد را نمى‏خواهيم و ما يك جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. اين اسباب اين شد كه ما آن مطلبى را كه دنيا ممتنع مى‏دانست كه هيچ بر همه چيز غلبه پيدا بكند (البته روى حساب‏هاى ما ديگرى) ملت ايران روى حساب معنويت و توجه به خداى تبارك و تعالى و ايمان پيش برد و اين قدرت‏هاى شيطانى را كه پشت سرش هم قدرت ابرقدرت‏ها بود شكست به طورى كه نتوانستند آنهايى كه مى‏خواستند اين مرد را نگه دارند نتوانستند نگه دارند، كوشش كردند ، تهديد كردند، ما كه در پاريس بوديم تماس مى‏گرفتند با ما از طرف آمريكا كه ابتدائاً به اينكه (ما پشتيبان هستيم، چه، چه) بعد هم كه به اينكه (شما يك قدرى صبر كن حالا زود است، حالا نرويد حالا زود است) كه ما هم توطئه را فهميده بوديم. با هيچ ما غلبه كرديم بر همه چيز و اين را براى همين نكته بود كه ما همه با هم بوديم و از مركز تا

صحيفه نور ج 6 صفحه 225

آخر بلدى كه در ايران بود، ده و شهر و قصبه و بزرگ و كوچك و همه اقشار در همه جا با هم اتحاد پيدا كردند و اين نبود جز در سايه اسلام، هيچ چيز ديگر نمى‏توانست اينطور قدرت داشته باشد كه همه را با هم توافق بدهد و آن چيزى كه شما را در اين ميدان پيروز كرد همين بود و ما الان به پيروزى نهائى نرسيديم.

تبليغات منفى مزدوران اجانب و تضعيف جمهورى اسلامى به قصد خاموش ساختن نهضت

الان به نظر من امروز ايران حساسيتش بيشتر از آن روزى است كه هجوم مى‏كرديم و مردم را بسيج مى‏كرديم براى مبارزه، براى اينكه آن وقت همه توجه‏شان به اين بود كه اين سد را بشكنند اين سد بزرگى كه مانع از پيشرفت ما بود و همه نظرشان به اين بود كه اين سد را بشكنند، توجه به مسائل خودشان نداشتند، همه توجه به اين داشتند كه اين سد بايد شكسته بشود، همه با هم بدون اينكه ملتفت اين باشند كه امروز مثلاً ناهار خوردند يا نه، قرض دارند يا نه عرض كنم سفته در كجا دارند يا نه، هيچ اين توجه نبود در كار، همه با هم فشار آوردند و آن سد بزرگ را شكستند. در هر انقلابى وقتى كه به يك نقطه‏اى رسيد كه يك پيروزى پيدا شد آن وقت وقت حساسيت انقلاب است كه مردم خودشان را پيروز ديدند، بعد توجه مى‏كنند به اينكه خوب حالا ما چه، چه شد، حالا زندگى‏مان چه، حالا قرض داريم، حالا سفته‏هايمان چه، حالا بازارمان چه. اين اسباب اين مى‏شود با ضميمه اينكه اين كارشناس‏هايى كه آنها دارند، آمريكا به اين زودى دست از ما بر نمى‏دارد، كارشناس‏هائى كه اينها دارند، اينها روانشناسى را از صد سال پيش از اين يا بيشتر روانشناسى در ايران را شروع كرده‏اند و مى‏دانند چه بكنند. الان عمال آنها بين اقشار مردم افتاده‏اند كه: (خوب، اين هم رفتن شاه و اين هم حكومت جمهورى، چه شد؟) عمال اينها توى اقشار مردم افتاده‏اند براى اينكه مردم را سرد كنند و اين نهضت را به سستى بگرايانند و موجب اين بشود كه اين نهضت خاموش بشود، آنها سر بلند كنند. در صورتى كه وقتى روى محاسبات ما حساب بكنيم و ببينيم كه تا حالا چه شده است و بعدها ما مى‏خواهيم چه بشود. تا حالا معجزه شده است، چه شده يعنى چه؟ تا حالا شما اسير بند و قيد سازمان امنيت كه در همه جا ريشه داشت و همه را به رنج مى‏كشيد از اين حبس‏هاى بزرگ كه بعضى عكس‏هايشان را وقتى كه نشان مى‏دهند انسان وحشت مى‏كند، زير زمين چه كردند اينها با مردم، خوب اين كم كارى بود كه اين نهضت كرد؟ اين (چه شد) يعنى اينكه اين كم كارى بود. كارى است كه همه دنيا، آنهائى كه متفكر هستند در دنيا، حيرت كردند كه اين چه جور واقع شد، چه جور اين سد شكسته شد. از آن طرف دست اجانب كه باز بود در خزائن ما، نفت ما را همه‏اش را مى‏بردند در ازايش براى خودشان پايگاه درست مى‏كردند و اينجا به اسم اينكه ما مى‏خواهيم عوض بدهيم مى‏فرستادند آن آهن پاره‏هايشان را يا آن عرض مى‏كنم اسلحه‏هائى كه ايران اصلاً اطلاع بر آن نداشت كه اين را چه جور بايد چه بكنند، مى‏فرستادند اينها را به ازاء اينكه ما نفت را مى‏گيريم و اينها را مى‏دهيم. اينها براى‏

صحيفه نور ج 6 صفحه 226

خودشان بودند، نه براى ما، براى اينكه ما كه اطلاع از اينها نداشتيم. اينها براى اين بود كه پايگاه اينجا درست كنند و اگر چنانچه با شوروى يك وقتى بناست دعوا كنند، اينجا پايگاه داشته باشند. هم نفت را مى‏بردند، هم عوضش براى خودشان پايگاه درست مى‏كردند با اسم اينكه ما مى‏خواهيم عوض بدهيم كه مبادا صدا در آيد پس يك كار بزرگ محير العقول ديگر واقع شد و آن اينكه دست آمريكا و دست انگلستان، شوروى و همه اينها از خزائن ما كوتاه شد. الان نفت مال خودمان است و عرض مى‏كنم چيزهاى ديگر هم مال خودمان است و نفتش هم از خودمان، همه چيز از خودمان (هيچ نشد) را، (چه شد) را، اينهائى كه مى‏خواهند نهضت را خاموش كنند اين مسائل را پيش مى‏آورند كه حالا چه شد. مى‏روند توى كارخانجات به اين كسانى كه آنجا كار مى‏كنند و بيچاره‏ها اطلاعى از مسائل ندارند، طرح مى‏كنند اين مسائل را (خوب حالا ديگر، خوب چه شد؟ چه شد؟) از آن طرف مى‏روند در كشاورزى نمى‏گذارند كشاورزها كار خودشان را بكنند و تبليغات مى‏كنند، در صورتى كه اگر اينها بگذارند، آن برنامه‏هاى آتيه زود انجام مى‏گيرد. شما ملاحظه بكنيد راجع به رفراندم يك مسألهاى بود كه همه ملت اين را مى‏خواستند، با شوق و شعف مى‏خواستند، اينها براى خاطر ملت بود كه مى‏ريختند و صندوق‏ها را آتش مى‏زدند و با عرض مى‏كنم اسلحه مردم را منع مى‏كردند از اينكه بروند راى بدهند، خودشان هم تحريم مى‏كردند؟! اينها هوادار ملت بودند كه اين كار را مى‏كردند؟! يا خير مى‏خواستند اين ملت رفراندم را نكند آشوب باشد و حكومت باز همان، حكومت سابق باشد يا شبيه به آن باشد، والا رفراندم يك امر ملى بود كه همه ملت مى‏خواستند و ما ديديم كه 5/99% را ملت راى دادند و نيم درصد تقريباً راى مخالف داد، در صورتى كه همه اقشارشان با هم جمع شدند و راى مخالف دادند نيم درصد بود، يك چيزى كه همه ملت مى‏خواستند، چرا اينها جلوگيرى مى‏كردند؟ يا حالا براى مستضعفين مى‏خواهند خانه درست بكنند، مردم مى‏خواهند خانه درست كنند، زن‏ها پول‏هايشان را دادند، زر و عرض مى‏كنم كه جواهراتشان را، اقشار مختلف و زيادى از خانم‏ها آمده‏اند آن چيزهائى كه در عمرشان ذخيره كرده‏اند، حالا براى مستضعفين دارند مى‏دهند كه خانه بسازند، اينها افتاده‏اند توى مردم با اقسام مختلفه براى جلوگيرى از اينكه نشود اين كار، چرا نشود؟ اين مضر به حال مردم است؟! اين براى آنهائى كه شما مى‏گوئيد ما براى آنها مى‏خواهيم كار بكنيم، اين براى آنها كار نيست؟! نه، مسأله اين نيست، مسأله اين است كه اينها مى‏خواهند كه آرامش در ايران پيدا نشود، كارى انجام گرفته نشود. وقتى آرامش نشد و كار براى مردم انجام گرفته نشد، شلوغ مى‏شود. وقتى شلوغ شد آنها به مقاصد خودشان مى‏رسند والا خانه‏سازى براى مستضعفين و براى مردم كارمند و كارگر و ساير مردم يك چيز بدى هست؟! يك چيزى مخالف با مثلا مصلحت ملت است؟! يانه، اين موافق مصلحت ملت است؟ اين هم مى‏خواهند جلوگيرى بكنند. يا كشاورزى، آيا كشاورزى براى مملكت ما يك چيزى مضرى است كه اينها مى‏روند نمى‏گذارند بشود؟ يا كار كردن در كارخانه‏ها، راه افتادن كارخانه‏ها، اين مضر است به حال ملت؟! اينها مى‏خواهند آشوب كنند و دنبال اين آشوب شايد به فكر اين باشند كه اگر آشوب كردند، در خارج دولت‏هائى كه مى‏خواهند ما را

صحيفه نور ج 6 صفحه 227

بچاپند، در خارج منعكس كنند كه ايران خودش را نمى‏تواند اداره كند، يكى بايد برود اداره‏اش كند، يك كودتا بكنند و همان مسائل را با يك وضع بدتر از سابق پيش بياورند و ما باز در سال‏هاى طولانى ديگر، تا خدا مى‏داند چه وقت بشود، باز زير همان چيزهائى كه پيشتر بوده ،باشيم.

مطلب اساسى سازندگى، لزوم رسيدن به خودكفائى‏

آنكه من الان به شما آقايان عرض مى‏كنم اين است كه ما الان بين راه هستيم ما نرسيديم به مقصد. يك مقصد اين بود كه اين اشخاص دزد و چپاولگرها را دستشان را كوتاه كنيم، تا يك قدرى كوتاه شد يعنى يك قدر مهمى كوتاه شد، آنها هم مال ملت را برداشتند و خوردند و بردند و فرار كردند اما دستشان الان از اينجا كوتاه است و انشاءالله از آنها هم پس گرفته مى‏شود انشاءالله. و ما آن مقدارى كه تا حالا كاركرديم موانع را برداشتيم، موانع رشد انسانى و رشد ملى و رشد طبيعى را برداشتيم. اما الان همه موانع برداشته نشده، يك مقدار از اين اقشارش باقى مانده و الان دارند مفسده مى‏كنند و باهر حيله‏اى كه باشد، مى‏خواهند يك اختلافى ايجاد كنند. و اما مهم اين است كه ما مملكت حالا كه مى‏گوئيم دست خودمان است، يك مملكتى باشد كه خود كفا باشد و سازندگى شروع بشود تا ما مملكت را به طورى كه اقتصادش صحيح باشد، كشاورزيش درست بشود، دانشگاه هايش درست بشود، قضاوتش درست بشود، همه اينها آشفته‏اند چون كه اززمان طاغوتند ديگر، الان باز متحول نشده براى اينكه دولت الان دولت انتقالى است، يك دولت مستقرى نيست اين. بنابراين آنكه الان براى همه ما لازم است اين است كه تمام توجه‏مان به اين باشد كه اين نهضت محفوظ باشد، تمام توجه به اين باشد كه قشر دانشگاهى با قشر عرض مى‏كنم كه مدارس قديمه اينها باهم جوش بخورند. يكى از كارهائى كه اينها در سال‏هاى طولانى كردند اين بود كه دانشگاهى كه يك عضو مهمى‏در هر كشورى است، با روحانيت كه يك عضو مهمى در كشور ماست اينها را از هم جدا كنند ،اين را دشمن او كنند او را دشمن اين با تبليغات، تبليغاتشان هم مع الاسف در خود ماها در همه اثر كرده بود كه اين طايفه آن طايفه را قبول نداشتند و احياناً لعن مى‏كردند، آن طايفه هم آن طايفه را همين طور. اثرش اين بود كه نتيجه را ديگران مى‏گرفتند، ما دعوا مى‏كرديم ديگران نتيجه مى‏بردند. قشرهاى ديگر هم همين طور هى از هم جدا مى‏كردند، بازارى را از كارگر، كارگر را از ديگران، ديگران همه را، مى‏خواستند آشفته باشد. اين نهضت اسباب اين شد كه يك قدرى نزديك شديم ماها به هم، يعنى دانشگاهى هم همان حرف‏ها را مى‏زد كه بازارى مى‏گفت، بازارى هم همان حرف را مى‏زد كه معممين مى‏گفتند، همه هم همان حرف را مى‏زدند كه كشاورزان مى‏گفتند. اگر چنانچه ما اين مطلبى كه الان يك مقدارش موجود است ولكن يك خرده رو به سستى دارد مى‏رود اگر به داد اين نهضت نرسيم و اين نهضت خداى نخواسته رو به سستى برود و يك وقت خاموش بشود، خواهيد ديد كه خداى نخواسته مسائل سابق شديدتر عود مى‏كند.

afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM
previos page menu page next page

صحيفه نور ج 6 صفحه 233

تاريخ: 1/3/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان سنديكاهاى كارگرى و كاركنان شركت نفت

شريان حياتى اجانب در دست كاركنان شركت نفت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من با اينكه حالم مساعد نيست معذلك چند كلمه‏اى با شما دوستان، با شما عزيزان و بانوان محترمه و با برادران عزيزم صحبت مى‏كنم. نهضت ما گر چه مرهون همه اقشار ملت است، گر چه همه اقشار ملت نهضت را همراهى كردند، بانوان ايران و چه مردان ما، لكن بعضى اقشار يك ويژگى خاصى داشتند و از آنجمله كاركنان و كارمندان شركت نفت، براى اينكه اينها در مقامى بودند كه شريان حيات اجانب به دست اينها بود، شريان حيات رژيم منحوس در دست اينها بود. اعتصاب آنها يك ويژگى خاصى داشت و همراهى آنها از نهضت، يك خصوصيت بيشترى داشت از اين جهت ما به آنها از ساير اقشار ارج مى‏گذاريم. شما برادران بوديد كه در اعتصابات خودتان در مقابل رژيم طاغوتى ايستاديد و نهضت را پيش برديد و اسلام را تقويت كرديد. من بايد از شما تشكر كنم، من دعا به شما كردم و مى‏كنم.

در زمان طاغوت همه در عسرت زندگانى مى‏كردند

لكن اين معنا كه گفتيد شما زير فشار بوديد و بيشتر فشار ديديد، بايد بفرمائيد كه شما فشار خودتان را بيشتر احساس كرديد والا در اين مملكت كى بود كه تحت فشار نبود، كدام قشر بودند كه اختناق بر آنها حكومت نمى‏كرد، كدام قشر بودند كه محروميت نداشتند. آيا قشر روحانى محروميت نداشت؟ آنها را از تمام وعظ و ارشادى كه مى‏خواستند بكنند محرومشان كردند، آنها را در وضع اختناق چنان فشار دادند كه نمى‏توانستند نفس بكشند، ساير اقشار ملت هم همين طور بودند، همه در رنج بودند، همه در عسرت زندگانى مى‏كردند.

شركت نفت مورد هدفگيرى شياطين برا ى فلج نمودن اقتصاد ما

زندگانى كه در آن آزادى نباشد زندگانى نيست. زندگانى كه در آن استقلال نباشد، به زحمت كار بكنند براى استفاده دشمن‏ها، اينكه زندگانى نيست. الان زندگانى شما داريد براى اينكه استقلال داريد، براى اينكه كار شما امروز به نفع ملت خودتان است، لكن بايد با هوشيارى و با توجه زياد، توجه‏

صحيفه نور ج 6 صفحه 234

داشته باشيد كه اين اقشارى كه نمى‏گذارند كارگرهاى محترم ما به كار ادامه بدهند، خيابان‏ها را غوغا مى‏كنند به يك نظاهرات مثلاً، اينها بدانند كه اين قشرها همان دشمن‏هاى اولى شما هستند، اينها مى‏خواهند شما كه شريان مملكت در دست شما، شريان حيات مملكت در دست شماست اعتصاب كنيد، كم كارى كنيد تا اينكه فلج بشود دولت ما، اقتصاد ما. با فلج شدن اقتصاد، فرصت به دست بگيرند اين عده و همان مسائل سابق را اعاده كنند، البته با يك صورت حق به جانب مى‏آيند در بين قشرهاى كارگر، لكن شيطنت در

afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 236

تاريخ: 1/3/58

بيانات امام خمينى در جمع فرهنگيان اصفهان

كليد سعادت و شقاوت جوامع به دست معلمين است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آنچه در رژيم سابق شد كه ديديد گذشت و ننگ براى عمال استعمار باقى ماند و آنچه كه ملت ما در طول اين مدت زجر كشيد گذشت و اجر براى ملت ما باقى است. و آنچه كه ملت ما به عالم ثابت كرد كه مى‏شود با ايمان و با عزم و تصميم راسخ بر قواى شيطانى غلبه كرد گذشت و آنچه كه از حالا به بعد ما مكلف به آن هستيم، گذشته‏ها گذشت لكن ما آينده را بايد نگاه كنيم حالا ما چه تكليف داريم، در آينده چه تكليفى داريم. فرهنگى‏ها كه با فرهنگيان علوم قديمه در صف واحد هستند يعنى علماى اسلام، معلمين علوم اسلامى با فرهنگى‏ها كه شغلشان شغل واحد است، اين شغل شريف‏ترين شغل‏ها و پر مسووليت‏ترين شغل‏هاست. شريف‏ترين شغل‏هاست براى اينكه شغل انسان سازى است، همان شغلى است كه تمام انبيا براى همين معنا آمدند. قرآن يك كتاب انسان سازى است و نازل شده است براى اينكه انسان درست كند و اين شغلى كه فرهنگى‏ها دارند، چه فرهنگى‏هاى علوم قديمه و چه فرهنگى‏هاى ساير علوم، اين شغل هم شغل آدم سازى است. اگر آدم ما بسازيم مملكت ما نجات پيدا مى‏كند. هميشه آدم‏ها هستند كه مقدرات كشورها را در دست مى‏گيرند منتها بعضى‏ها آدم‏هاى به صورت آدم و واقع شيطان و بعضى‏ها آدم و هميشه از فرهنگ اين اشخاص بزرگ قيام مى‏كنند. اشخاصى كه ملت‏ها را مى‏توانند نجات بدهند و كشور را مى‏توانند آباد كنند و دنيا و آخرت ملت را مى‏توانند تعمير كنند فرهنگى ها هستند. پس فرهنگ يك كارخانه آدم سازى است چنانچه انبيا هم براى همين معنا آمدند كه آدم درست كنند. تعليم سر مشق همه انبياست كه از طرف خداى تبارك و تعالى به آنها ماموريت داده شده، ماموريت خدا به انبيا همين است كه بيايند و آدم درست كنند و آنهائى كه به انبيا نزديكترند آنها به مقام آدميت نزديكترند. آن وقت كه ملائكه اشكال كردند كه آدمى كه مفسد در ارض هست چرا خلق فرموديد؟ جواب اين بود كه من مى‏دانم چيزهائى كه شما نمى‏دانيد. دنبالش هم خداوند تعليم همه اسماء را به آدم كرد و وقتى كه عرضه داشت به ملائكه، آنها ديدند كه نمى‏توانند اينطورى كه آدم مى‏تواند ادراك كند حقايق را، آنها نمى‏توانند. از اول اين بود كه آدم كه آمد با تعليم الهى آمد و معلم بشر بود، انبيا هم معلم بشر بودند. شغل معلمى يك شغل عمومى است براى انبيا گرفته تا اوليا تا فلاسفه و امام تا علما و تا فرهنگى‏ها كه ماها انشاء الله باشيم از آنها. پس شغل، شغل بسيار بزرگى است

صحيفه نور ج 6 صفحه 237

شغل آدم سازى، ديگر شغل‏ها به اين درجه نمى‏رسند براى اينكه آنها مربوط به جهات ديگراست. در عالم هيچ موجودى به پايه انسان نمى‏رسد و هيچ شغلى به پايه انسان سازى نمى‏رسد. پس شغل بسيار بزرگ است، بسيار شريف است لكن براى فرهنگى‏ها مسؤوليت بسيار هست. هر چه شغل عظيم باشد، مسؤوليت به همان مقدار بزرگ و عظيم است. مسوول تمام مقدراتى كه براى يك كشورى پيش مى‏آيد، مسئول تمام انسان‏هائى كه بايد انسان بشوند، مسوول تمام جوان‏هائى كه زير دست جوان‏هائى كه زير دست آنها بايد تربيت بشوند، تربيت بايد بشود انسان در مكتب فرهنگيان، معلم و مقدرات هر مملكتى به دست همين‏هاست كه از فرهنگ بيرون مى‏آيند و پيشرفت هر كشورى و عقب ماندگى هر كشورى باز به دست معلمين است. معلم است كه با ساختن خود، افراد را، كشور را پيش مى‏برد و معلم است كه اگر خداى نخواسته در پيش او انحراف حاصل بشود ، كشور را خراب مى‏كند. معلم است كه انسان‏ها را يا مهذب‏بار مى‏آورد، متعهد بار مى‏آورد و يا انگل بار مى‏آورد و وابسته، همه از مدرسه‏ها بلند مى‏شود، همه سعادت‏ها و همه شقاوت‏ها انگيزه‏اش از مدرسه‏هاست و كليدش دست معلمين است. بايد معلمين توجه داشته باشند اولا به شغل شريف خودشان كه شغل انبياست و ثانياً به مسؤوليت خودشان كه همان مسؤوليت انبياست. انبيا مسوولند لكن درست آنها عمل مى‏كنند، از مسؤوليت درست بيرون مى‏آيند، از امتحان درست بيرون مى‏آيند. آنها مامور به تربيت هستند و تربيت مى‏كنند و آنقدرى كه از عهده شان بر آمد عمل كردند. شما هم همان مسؤوليت را داريد و همان شرافت را، كانه فرهنگ سايه‏اى است از نبوت و فرهنگى‏ها سايه هستند از نبى. اين سايه بايد عمل كند به آنطورى كه ذى ظل عمل كرد. اينكه مى‏گويم سايه، براى اين است كه سايه از خودش هيچ نبايد داشته باشد همانطورى كه يك سايه‏اى وقتى كه مى‏افتد روى زمين از يك شخصى، حركت، حركت شخص است و سايه به حركت شخص حركت مى‏كند. اينكه سلطان را مى‏گويند ظل الله، اين بزرگترين چيزى است كه اگر ما تصور كنيم، تميز مى‏دهيم ما بين حق و باطل. ظل خدا، وقتى ظل الله است كه حركتش حركت خدا باشد، از خود هيچ نداشته باشد. پيغمبر اكر ظل الله است براى اينكه هيچ (و مارميت اذرميت ولكن الله رمى) آنهائى كه با تو مبايعه كردند (يبايعون الله) بيعت با پيغمبر، بيعت خداست. چرا؟ براى اينكه پيغمبر هر چه دارد، از خدا و هر چه مى‏بيند خدا و فانى است در او. هر حركتى پيغمبرها مى‏كنند همانى است كه مطابق رضاى خداست، به حركت او، به تحريك او حركت مى‏كنند، از خودشان حركت ندارند، به تحريك او حركت مى‏كنند. شما هم، فرهنگى‏ها هم ظل انبيا بايد باشيد و همه كسانى كه شغل انبيا را دارند كه فرهنگى‏ها هم همان شغل را دارند. مسؤوليت زياد است براى فرهنگى‏ها، چنانچه براى علماء دين زياد است، يعنى يك مسؤوليت است براى همه. همه يك جور مسؤوليت در مقابل خدا دارند، شما مسووليد كه آنهائى كه در كلاس‏هاى شما هستند و تحت تربيت شما هستند مسووليد كه آنها را انسان كنيد و معلمين علوم قديمه هم مسوولند كه آنهائى كه پيش آنها هست آنها را انسان كنند. اگر درست اين شغل را انجام دادند اين هم براى آنها شرافت زياد هست و هم براى مملكت خود و كشور خودشان يا مايه‏هاى شرافتمندى گذاشته‏اند كه با تربيت صحيح ممكن نيست كه يك مملكتى تحت نظر استعمار

صحيفه نور ج 6 صفحه 238

برود و لهذا آنهائى كه مى‏خواهند اين ممالك تحت نفوذ، ممالكى كه حالا بايد بگوئيم ممالك شرق، آنهائى كه مى‏خواستند ممالك شرق را بچاپند، اينها به اين دو جناح حمله كردند: به جناح علماء قديم و به جناح فرهنگ، منتها گاهى حمله ظاهر بود و گاهى پشت پرده. حمله ظاهر آن بود كه در زمان رضا شاه به علماء اسلام شد كه شايد اكثر شما يا همه شما يادتان نباشد كه چه كردند. با علماى اسلام طورى كردند كه اين مدرسه‏هاى قم، مدرسه فيضيه، طلبه‏ها نمى‏توانستند توى مدرسه روز باشند، روز مى‏رفتند توى باغات آخر شب بر مى‏گشتند. نمى‏توانستند يك جلسه درس داشته باشند، يك مجلس وعظ داشته باشند و هكذا. و حمله بدتر از آن، حمله پس پرده است كه نگذارند يك فرهنگى رشد بكند، عقب نگه دارند، نگذارند آنطورى كه بايد تربيت كند تربيت كند فرهنگ را غير اسلامى‏بار بياورند. اين مسأله تصادفى نيست، مسأله اينكه در مدارس ما در زمان اينها ضد اسلامى نمو مى‏كرد تصادفى نبود مسأله، مسأله حساب شده بود، حساب كرده بودند كه آن چيزى كه بتواند يك كشورى را از دست آنها نجات بدهد انسان اسلامى متعهد است. آنهائى كه اسلامى بار نمى‏آيند و همه توجه‏شان به همين عالم ماده است آنها دنبال اينند كه اتومبيل داشته باشند، اين اتومبيل از دست شيطان به آنها برسد يا از دست خدا برسد فرقى ندارد در آن كه مى‏دهد، او اتومبيل مى‏خواهد، او پارك مى‏خواهد، او زندگى مرفه مى‏خواهد، اين زندگى مرفه را يك نفر دزد به او بدهد يا يك نفر نبى به او بدهد هيچ فرقى پيش او نيست براى اينكه به آن دهنده‏اش كارى ندارد. انسان متعهد است كه اگر چنانچه پارك‏ها را يك آدم منحرف به او بدهد قبول نمى‏كند و اگر يك چيز مختصر را يك آدم صحيح به او بدهد برايش ارزش قائل است. اين انسان است كه اينطور است. آن كه مى‏تواند منفعت يك مملكت و يك كشورى را حفظ كند آنى است كه فرق مى‏گذارد ما بين زندگى‏اى كه از كارتر به او برسد يا زندگى‏اى كه از يك فرد مسلم به او برسد، بين اين دو تا فرق مى‏گذارد. اين نمى‏رود دنبال اينكه از شاه باشد، خوبتر باشد، بهتر باشد ولو از يك آدم جنايتكار باشد، او دنبال اين است كه از كجا پيدا شد، نه چى هست. آن كه مادى است دنبال اين است كه اينكه دست من آمد چى هست، كار به اين ندارد كه از كجاست. آن كس كه متعهد است دنبال اين است كه از كجا آمد، آيا از طريق حلال آمد؟ آيا از مال مردم دارند به اين مى‏دهند؟ مال دزدى است اينكه دارد به او مى‏دهد؟ مال حلال است كه دارد به او مى‏دهد؟ اين دو طايفه باهم فرق مى‏كنند. آنى كه مى‏تواند حفظ منافع يك كشورى را بكند اين هست كه (از كجا آمد) نه آنى كه (چى هست). آن كه مى‏بيند، خود همين (چى هست) را مى‏خواهد، اتومبيل مى‏خواهد، خوب، شركت نفت به او اتومبيل مى‏دهد، شركت نفتى كه آنها مثلاً تاسيس كرده‏اند به او مى‏دهد بهتر، خوب، او خوبترش را مى‏دهد براى او كار مى‏كند، سفارتخانه به او مى‏دهد براى او كار مى‏كند براى اينكه منفعتش را اينجا مى‏بيند، كار ندارد كه كى مى‏دهد به او و از كجا آمده لكن انسان متعهد اگر چنانچه صدها ميليون سفارتخانه به او بدهد قبول نمى‏كند براى اينكه مى‏بيند كه از جائى آمده است كه مى‏خواهد اين را منحرف كند. اين مى‏دهد كه عوض بگيرد، مجان نمى‏دهد. سفارت آمريكا اگر به كسى چيز مى‏دهد يا سفارت انگلستان به كسى چيزى مى‏دهد مجان نمى‏دهد، او مى‏دهد كه از او كار بكشد.

صحيفه نور ج 6 صفحه 239

فرهنگ مى‏تواند حل عقده‏ها را بكند. اگر فرهنگ يك فرهنگى شد كه انسان بار آورد، متعهد بار آورد، معتقد به يك ماوراء بار آورد، معتقد به اينكه اگر اين از ديگرى باشد اين مسؤوليت دارد، اگر اين دزدى باشد مسؤوليت دارد، آن كه اعتقاد به اين معنا دارد و ايمان دارد به يك پرده ماوراى اين عالم، اين است كه مى‏تواند مملكت حفظ بكند، اين است كه اگر در مقابل اينكه يك خيانت بكند همه چيزها را بهش بدهند زير بار نمى‏رود. او مثل حضرت امير سلام الله عليه قسم مى‏خورد (به حسب روايتى كه هست توى نهج البلاغه) كه اگر چنانچه همه اقاليم دنيا را به من بدهند كه بخواهم يك ظلمى بكنم، اينقدر كه يك چيزى را از دهن يك مورچه من بگيرم ظلم است من نمى‏كنم. البته كسى نمى‏شود، لكن مقدرات يك كشورى دست شماست. اينها كه به فرهنگ حمله كردند، به مدارس قديمه حمله كردند، به دانشگاه‏ها حمله كردند، حمله باطنى يا ظاهرى، اينها مى‏خواهند نگذارند از دانشگاه آدم بيرون بيايد، از مدارس قديمه انسان پيدا بشود و لهذا جلوى فرهنگ ما را محكم گرفتند كه جلو پيش نرويم براى اينكه اگر چنانچه از فرهنگ كسانى كه بعد مقدرات مملكت دست آنهاست از فرهنگ يك اشخاص متعهد و صحيح بيرون بيايند، كلاه آنها پس معر كه است و اگر يك اشخاصى بيرون بيايند كه مبالات به هيچى ندارند، جز طعمه چيزى نمى‏فهمند آنها، آنهائى است كه آنها صيدش مى‏كنند، طعمه‏ها را آنها بهتر از كسان ديگر مى‏دهند، منصب‏ها را آنها بهتر مى‏دهند، مال‏ها را آنها بهتر مى‏دهند و اينها را تحت استعمار و استثمار قرار مى‏دهند. پس شغل ماها همه، همه‏مان، شغل من و شغل شما، هر دو شغلى است كه از انبيا به ما رسيده است. اگر ما به اين شغل كه داريم خيانت كنيم، به انبيا خيانت كرده‏ايم، به خداى تبارك و تعالى خيانت كرده‏ايم و خيانتمان اين است كه جوان‏هائى كه پيش ما بايد تربيت بشوند يك تربيت منحرفى بشوند. جوان‏ها را مستقيم بار بياوريد، آدم بار بياوريد، اگر علاقه داريد به اينكه كشور شما، دين شما محفوظ بماند اين محفوظيت كليدش دست شماست. كليد سعادت و شقاوت يك ملت دست فرهنگى است. فرهنگى اگر خوب باشد مملكت خوب مى‏شود، معلم اگر خوب باشد مملكت خوب مى‏شود، معلم اگر منحرف باشد مملكت خراب مى‏شود. پس شمائيد كه مى‏توانيد يك مملكتى را به پيش برانيد، هم معنوياتش را و هم مادياتش را. و شمائيد كه مى‏توانيد يك مملكتى را خداى نخواسته به عقب برانيد، هم معنويتش را و هم ماديتش را. پس شغل شريف، مسؤوليت زياد. اين شغل شريفى كه الان به عهده شما آمده است و ما هم با شما هستيم. تبع شما انشاءالله، اين شغل شريف را، اين امانتى است كه خدا به شما داده، به اين امانت خيانت نكنيد و نكنيم انشاء الله.

اگر يك ملتى بيدار بشود، الهى بشود، پيش مى‏برد مقاصدش را

انشاءالله خداوند شمارا حفظ كند و اميدوارم كه فرهنگ تغيير كند وقتى كه يك قدرى فرصت پيدا بشود. الان مى‏بينيد كه فرصت‏ها كم است و الان باز شياطين اطراف هستند و مى‏خواهند نگذارند، باز احساس كردند به اينكه اگر يك ملتى بيدار بشود، يك ملتى هوشيار بشود، متحد بشود، الهى بشود، اين پيش مى‏برد مقاصد خودش را. احساس كردند، لمس كردند شكست خودشان را،بعد از اين لمس

صحيفه نور ج 6 صفحه 240

الان توطئه‏هازياد است، بيخود نيست كه سناى آمريكا اينطور حرف‏ها را مى‏زند، آنها مى‏فهمند چه از دستشان رفت. سناى آمريكا براى انسان چيزى قائل نيستند آنها، آنها انسان‏ها را مى‏كشند، در هر جا گير بياورند انسان‏ها را فوج فوج مى‏كشند، آنها همه فريادشان براى اين است كه چه از دستشان رفت، يك كشور از دستشان رفت و كشورهاى اسلامى ديگر هم ترس اين را دارند كه آنها هم برود و انشاءالله برود و انشاءالله شرق بيدار بشود، انشاءالله. خداوند به همه شما توفيق بدهد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 241

تاريخ: 1/3/58

بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى ايران

حل مشكلات نيازمند وقت است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من تمام مشكلاتى كه شما گفتيد و آن مشكلاتى كه ايشان گفتند و زيادتر از اينها من مى‏دانم و به اين مشكلات مطلعم. من مى‏دانم كه ارتش تا سلسله مراتبش محفوظ نباشد و تا تحت يك ضابطه نباشد نمى‏شود به او ارتش گفت. ارتشى كه پائين‏تر از بالاتر اطاعت نكند اين ارتش نمى‏تواند يك ارتشى باشد كه دفاع بكند از ايران، اين شكى نيست، چنانچه مى‏دانم كه روحيه بعضى از قشرهاى اينها هم به واسطه همين مسائلى كه مع‏الاسف بيشتر بوده است و بعضى چيزها كه واقع شده است اينها هم يك قدرى سست شده‏اند در مسائل. اين را هم من مى‏دانم كه كميته‏ها در همه ايران، در همه جا يك نابسامانى‏هائى دارند و يك اختلافاتى هست همه اينها را من اطلاع دارم. مشكلات معلوم است، حل مشكلات يك قدرى محتاج به زمان است، خوب، الان مشكلات براى دولت زياد است، براى ارتش زياد است براى ساير اقشار زياد است و مع‏الاسف در اين وقت زيادتر شده و حالا هم رو به زيادى است لكن رفع مشكلات يك امرى است كه آنى نمى‏شود، در چند لحظه و چند روز و چند ماه نمى‏شود، اين بايد به تدريج رفع بشود.

تكليف شرعى هر فرد، خدمت به اسلام است‏

و مهم اين است كه ما همه‏مان و هر فردى خودش را مكلف بداند به اينكه بايد حالا خدمت بكند. يك وقت مثلاً بود كه ما مى‏گفتيم چه كار داريم به اينكه مرزها چه است، اين با ارتش است شما مى‏گفتيد ما چه كار داريم كه در داخل شهر، بين شهرها چه رخ مى‏دهد، بين شهرها ژاندارمرى بايد حل بكند. ژاندارمرى مى‏گفتند چه كار داريم كه داخل شهر چه مى‏گذرد، اين را بايد شهربانى حل كند. هر كدام به ديگرى واگذار مى‏كردند. البته در مواقعى كه مواقع عادى است مسأله همين طور است، هر رشته از اينها مامور يك فتنه هستند، اما در مواقعى كه غير عادى است مملكت عادى نيست، مثلاً فرض بفرمائيد كه جلوگيرى از خرابكارى‏هائى كه در قشر زارع و قشر دهقان مى‏شود، ژاندارمرى بايد جلويش را بگيرد، اما وقتى كه شما ديديد كه كشورتان اگر زراعت نداشته باشد، اگر نتوانند اينها زراعتى را كه كرده‏اند جمع بكنند، كشور به خطر مى‏افتد، احتياج زياد مى‏شود، گرسنگى زياد مى‏شود،

صحيفه نور ج 6 صفحه 242

اينجا ديگر نبايد وقتى كه گفته مى شود كه ارتش هم به كمك ژاندارمرى برود، روسا بگويند به ما مربوط نيست. ما بايد سر حدات را نگه داريم. يا اگر ديديم كه سر حدات ما الان طورى است كه از آن طرف اسلحه وارد مى كنند، اشخاص فاسد وارد مى‏شوند، يا اسلحه وارد بشود و دست اشخاص فاسد بيفتد، اين باعث مى‏شود كه يك وقت ما بفهميم كه يك دسته فاسد مخالف با كشورى، مخالف با ملتى، مخالف با اسلامى مسلح شده‏اند. يك وقت بيدار بشويم كه ديگر نتوانيم جلو آنها را بگيريم، اينجا نبايد ديگر ژاندارمرى فكر اين را بكند كه من مال بين شهرها هستم، ژاندارمرى بايد كمك كند به ارتش و سپاه انقلاب هم كمك بكند به اينها. يك وقت‏هائى كه وقت آشفتگى است مثلاً فرض كنيد كه يك وقت زلزله بيايد، زلزله بيايد و جائى را خراب بكند، شما ببينيد كه برادرانتان زير خرابى‏ها مانده‏اند و دارند جان مى‏دهند شما نمى‏توانيد بگوئيد اين كار مال شير و خورشيد سرخ است و به من ربطى ندارد، هر انسانى خودش را مكلف مى‏داند به هر طورى كه باشد برود اينها را نجات بدهد.

با بيدارى بايد جلوى دشمن را هر چند هم كم باشد بگيريم

مملكت ما امروز يك آشفتگى‏هائى دارد، البته نه آشفتگى كه نشود اصلاحش كرد، اينها كه حالا دارند آشوب مى كنند الان چيزى نيستند لكن ما اگر غفلت كنيم ممكن است اين چيز نبوده، چيز بشود. من الان هيچ از اينها خوفى ندارم براى اينكه يك وقتى كه ملتى همه اقشارش با هم بودند و همه يك مطلب را خواستند، همانطور كه ديديد ملت كه باهم بودند، نتوانستند قدرت‏هاى خارجى ملت را از آن راهى كه دارد منحرف كند. ما خوف از اين نداريم كه اين چند تا فاسد كه مانده‏اند، يك چيزى باشند لكن دشمن هر چه باشد نبايد ما او را كم بشماريم، اين كم ممكن است كم كم زياد بشود. ما بايد بيدار باشيم، بيدارى، با توجه، يك نفر را هم كه ديديم مخالف است برويم سراغش و جلويش را بگيريم. نبايد ما فرض كنيم كه خوب، بياورند چند تا تفنگ از خارج، ما الحمدلله چه داريم. خير، بايد ما با تمام قدرت و قوت هر چه مى‏توانيم، اگر سر حدات را ديديم كه اسلحه وارد مى‏شود، همه قوا روى هم بروند و جلويش را بگيرند نگذارند وارد بشود. اين اوقات غير عادى كارها غير عادى بايد واقع بشود، نبايد روى آن ترتيبى كه پيشتر بوده واقع بشود. من، آقايان كه اينجا بودند، آقايان روساى ژاندارمرى و رئيس ستاد، راجع به اين سر حدات سفارش كردم. ما مى‏خواهيم خيلى بهتر بشود. من از آنوقتى كه مى‏بينم كه در ارتش گاهى اوقات يك مسائلى واقع مى‏شود كه موجب اشكال است مثلاً مثل دستور انتقال زندان‏هاى نظامى از زندان قصر، ما وقتى ببينيم كه زندانى‏هاى نظامى را مى‏خواهند يكجا بگذارند و در ذهن ملت ما بيايد كه اين يك توطئه‏اى است من نمى‏گويم هست، لكن احتمال دادند كه اينها را مى‏خواهند فرار بدهند، اينها مى‏خواهند توطئه كنند، من مى‏دانم كه اينها ديگر نمى‏توانند توطئه كنند، اين را مى‏دانم لكن وقتى واقع شد يك چنين مسأله‏اى، براى ما سوء ظن پيدا مى‏شود، براى ملت سوء ظن پيدا مى‏شود. چرا بايد اينطور باشد؟

صحيفه نور ج 6 صفحه 243

سه قوه ارتش، شهربانى و ژاندارمرى بايد قوى باشند

من هر وقت صحبت شده است، من در هر اجتماعى كه بودم، در اجتماعات زياد، مدتى است راجع به ارتش و اينكه ارتش بايد چگونه باشد و مردم با ارتش چگونه رفتار كنند، صحبت كرده‏ام، يك دفعه و دو دفعه نه، و حالا هم باز اگر اجتماعى باشد، باز هم صحبت مى‏كنم، لكن بايد ارتش هم همانطور كه مى‏خواهيم آنها مجهز باشند. مجهز بشوند. با يك لفظ نمى‏شود كار را درست كرد. ما مى‏گوئيم، نه اينكه نمى‏گوئيم، من مكرر گفته‏ام كه گناه صغيره چيزى نيست، در يك چنين وضعيتى كه اشخاص داريم كه جنايتكارند، آن كبيره است، مقابل جنايتكارها صغيره است. اين صغيره و اين كبيره غير از آن صغيره و كبيره است و لهذا ما مى‏گوئيم صغيره را بخشيديم معنايش اين است كه مادون آن جنايتكار و خيانتكار است. قضيه آمدن به پادگان‏ها و دخالت در آنجاها البته اين خلاف است، اين را من گفته‏ام و باز هم تكرار مى‏كنم كه هم در ادارات و هم در ارتش و ژاندارمرى و هم شهربانى، اين سه قوه‏اى كه بايد قوى باشد اين نبايد از تحت اختيار فرماندهان خارج بشود و يك بيخودى در شهر مثلاً شهربانى برود و دخالت كند، اين بسيار غلط است. ما اين را سفارش كرديم و انشاء الله باز هم سفارش مى‏كنيم، اين بلا اشكال است لكن فقط اين معنا كه يك جنايتكار بايد دستگير بشود، يك كسى كه بيست سال خيانت كرده اين هم بايد بخشيده بشود؟! در هر صورت اين مسأله كه در آنوقت فرض كنيد رفته مثلاً دعاگوئى هم كرده ولى نه آدم كشته، نه خيانت كرده، نه چه، خوب اين معلوم است و آنكه من گفتم ارتشى را بخشيديم، اين صغيره، مقصودمان مادون جنايت و خيانت است و انشاء الله من يك روزى تفصيلش را خواهم گفت. انشاء الله من اميدوارم كه همه‏تان موفق باشيد و مويد باشيد.

همه موظفيم به هر اندازه‏اى كه مى‏توانيم كار كنيم

امروز روز خدمت است فقط، امروز هيچ يك از افراد، شما نمى‏توانيد از زير بار مسؤوليت خارج بشويد، يك مسؤوليت وجدانى و دينى است، الهى و ملى است. امروز شما نمى‏توانيد بگوئيد كه خوب، من زحمت بكشم آنوقت يك كس ديگرى منفعتش را ببرد، من هم بگويم كه خوب، ما زحمت بكشيم و يك كس ديگر منفعتش را ببرد و چه كار بكند. امروز ديگر آن روز نيست، آنهائى كه منافع شما را از بين مى‏بردند و شما را استثمار مى‏كردند نيستند، الا شايد كمى كه نمى‏توانند كارى بكنند. الان كسى شما را نمى‏تواند استثمار كند، الان مملكت مال خود شماست يعنى الان شما هر يكى‏تان نظرتان مثل نظرتان به عائله‏تان باشد، بلكه بيشتر. همه را ما عائله خود مى‏دانيم و مملكت مال همه ماست و اين آشفتگى بايد به دست ماها درست بشود. هر فرد با اينكه يك است لكن به اندازه يك فرد از او كار مى‏آيد، اين اجتماع از افراد درست شده و از فرد كار برنمى‏آيد و يك سنگ صد خروارى را يك نفر نمى‏تواند بلند كند بايد هزار نفر جمع بشوند لكن هر يك اينها يك مقدار قوه ايجاد كرده‏اند، اينطور نيست كه من كارى نداشته باشم، من به اندازه خودم فشار دادم، شما هم به اندازه خودتان، آن هم به اندازه خودش و اين قوا رويهمرفته جمع شد آنوقت اين سنگ چند خروارى بلند مى‏شود. يك

صحيفه نور ج 6 صفحه 244

قطره باران، يك قطره است، هيچ كارى هم از قطره بر نمى‏آيد لكن اين قطره‏ها وقتى با هم جمع شدند مى‏شود سيل، اين سيل‏ها وقتى با هم جمع شدند مى‏شود دريا. افراد حكمشان اين است، مثل قطره‏ها مانند وقتى تنها هستند كار از او بر مى‏آيد اما نه آن كار بزرگ، از او يك مقدار كار برمى‏آيد. اگر يك قطره بنشيند كنار و بگويد من قطره هستم كار از من نمى‏آيد، اين قطره هم بنشيند كنار بگويد من هيچ كار ندارم، كارى انجام نمى‏گيرد. هر قطره‏اى اگر هر كار از او بر مى‏آيد انجام بدهد، وقتى اينطور يك همچو حسى در يك ملتى پيدا شد كه همه افراد خودشان را موظف دانستند به اينكه هر كسى در هر جا هست كار بكند براى كشور خودش، 35 ميليون آدمى مى‏شود كه دارند كار مى‏كنند براى كشور خودشان. ما تا حالا كارى كه نكرديم همه. اگر شما بگوئيد كه به من چه، من كارى ندارم به اين كارها، من هم بگويم كه خوب، من طلبه هستم، آن يكى هم همين طور، كارگر هم همين طور، خوب كارها مى‏ماند، سر جاى خود مى‏ماند. همه ما موظفيم به اينكه هر كدام به اندازه‏اى كه كار مى‏آيد به همان اندازه كار بكنيم الان محول نكنيد شما به ما و ما به شما، ما همه به ژاندارمرى و ژاندارمرى به ديگر، بلكه هر كس در هر جا كه هست و هر پستى كه دارد در همان جا مشغول به كارش باشد و تقويت كنند همديگر را و تهديد كنيد آنهائى را كه دارند تحريك مى‏كنند به اينكه نه، نبايد شما سلسله مراتب را حفظ كنيد. اينها خيانتكارند، مى‏خواهند اينها، خواهند نگذارند مملكت آباد بشود، اينها را بايد موعظه بكنيد و بگوئيد بايد بيايند و بگوئيد به اينها و اينها را بيدارشان بكنيد.

كسى حق ندارد احترام ارتش اسلامى را از بين ببرد

من شايد مكرر اين مطلب را گفته‏ام كه آنهائى كه خيانتكار بوده‏اند و جنايتكار، آنها يا فرار كرده‏اند يا گرفتار شده‏اند و الان اينهائى كه هست، اينها اشخاصى هستند كه براى اسلام دارند خدمت مى‏كنند. الان اين ارتش، ارتش اسلام است و ارتش اسلام احترام دارد و كسى حق ندارد اين احترام را از بين ببرد و از اينكه وادار مى‏كنند يك عده اشخاصى را كه اين كار را بكنند، اين بايد جلويش گرفته شود و انشاءالله مى‏شود.

و در هر صورت شما مطمئن باشيد كه اينطور نيست كه بيايند و بريزند و همه را بگيرند. شما برادرهاى ما هستيد و قضيه اينجور نيست كه ما با شما دشمن باشيم يا شما با ما دشمن باشيد، ما همه با هم دوست و برادريم و انشاءالله بايد اين بار را همه با هم به منزل برسانيم. و اين مسائل كه مى‏گويند، مى‏دانم و اين مسائل براى من هم تاسف‏آور است. انشاءالله اميدوارم كه اين خلاف قاعده‏ها قوياً جلوگيرى بشود و اينگونه اعمال تكرار نشود و اگر چنانچه شخصى باشد كه كذا و كذا، اين بايد روى موازين عمل بشود و دستگير بشود.

والسلام عليكم و رحمة الله و بر كاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 245

تاريخ: 2/3/58

بيانات امام خمينى در جمع كارمندان شركت مخابرات، پرسنل شهربانى و اقشار مختلف مردم تبريز

هوشيارى اقشار ملت در برابر توطئه‏هاى دشمنان اسلام و كشور

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد از آقايان عذر بخواهم كه در اين محوطه كوچك و هواى گرم زير آفتاب ايستاده‏اند. من متاثرم از اينكه مى‏بينم كه در پيشانى محترم شما عرق نشسته است. از خداوند تعالى براى همه شما سلامت، سعادت، عزت، عظمت خواهانم. ما مرهون زحمت‏هاى ملت به طور عموم هستيم و مرهون زحمات آذربايجانى‏ها هستيم. آذربايجان هميشه در صف مقدم براى دفاع از اسلام و كشور و ملت بوده است، حالا هم بايد در صف مقدم باشد توطئه‏ها در همه جا هست و شايد در آذربايجان بيشتر باشد. شما جوانان برومند، شما ماموران محترم موظفيد كه اين توطئه‏ها را خنثى كنيد، اينها الان چيزى نيستند بيخود گمان مى‏كنند كه مى‏توانند باز ارباب‏ها را بر ما مسلط كنند لكن ما بايد هوشيار باشيم و از دشمن هر چه ضعيف هم باشد احتراز كنيم و توطئه دشمن را خنثى كنيم.

پنجاه سال اهانت و ظلم رژيم پهلوى به مقدسات ملت و اسلام‏

امروز مملكت به همت همه شما اقشار محترم، به همت همه زن و مرد ايران، مال خود شماست. دست ظالم‏ها، دست مستبدها، دست ديكتاتورها، دست اجانب، دست غارتگرها از مملكت ما كوتاه شده است. امروز من و شما آزادانه مى‏توانيم با هم در يك مجمع جمع بشويم. اقشار مختلف، مامورين شهربانى، ساير برادرها، خواهرها در يك محل مجتمع بشويم و درد دل را بگوئيم، درد دل ما زياد است ما در پنجاه و چند سال اخير دردهايى كشيديم، ملت ما رنج‏هايى كشيده است كه تاريخ سراغ ندارد. من از اول كودتاى رضاخان شاهد مسائل بودم و شايد بين شما كمى باشند كه آن زمان را ياد داشته باشند. من رنج‏هايى كه به اين ملت از دست ناپاك اين مرد وارد شد و اهانت‏هايى كه به مقدسات ملت و اسلام وارد شد و ظلم‏هايى كه كه بخصوص به بانوان محترمه ما وارد شد همه را شاهد بودم، مى‏ديدم. شاهد بودم كه با روحانيون چه كردند، شاهد بودم كه دو روحانى بزرگ آذربايجان را، مرحوم حاج مير صادق آقا و مرحوم انگجى را تبعيد كردند شايد سقز بود كه ايشان را تبعيد كردند، شاهد بودم كه علماء خراسان را دستجمعى گرفتند و به تهران آوردند و به حبس كشيدند، شاهد بودم كه علماء بزرگ اصفهان قيام كردند و بسيارى از علماى بلاد ديگر تبعيت كردند و در قم مجتمع شدند براى مخالفت با

صحيفه نور ج 6 صفحه 246

اين مرد خائن لكن قدرت با آنها بود و شكستند قدرت اينها را، نگذاشتند به ثمر برسد. من شاهد گرفتارى‏هايى كه براى قشر روحانى در طول مدت حكومت رضاخان بود، گرفتارى‏هايى كه حاصل شد من خودم شاهد بودم و شريك بودم در آن گرفتارى‏ها و شما و ما شاهد خيانت‏ها و جنايت‏هاى اين پسر بدتر از پدر بوديم.

شما ملت شاهد همه اين مصيبت‏ها و جنايت‏ها و خيانت‏ها بوديد و شما ملت به خواست خداى تبارك و تعالى قيام كرديد، قيام مردانه، قيام همه جانبه، قيام براى خدا. اگر قيام براى خدا باشد و براى اسلام و براى دين باشد، هيچ وقت شكست ندارد. پيشبرد شما براى همين وحدت كلمه و قيام براى خداى تبارك و تعالى و خواستار بودن جمهورى اسلامى شد. شما تا اينجا رسانديد نهضت را و از اين به بعد بايد دنبال كنيد.

وظيفه ملت شناسايى و قطع دست عمال اجانب از كشور است‏

ما تاكنون به آن آرزوهايى كه داريم نرسيديم، به بعضى از آنها رسيديم، آرزوهايى كه رسيديم بسيار بزرگ بود و ارجمند و ارزش‏دار. سقوط سلطنت جائرانه و قطع ايادى كفار، اجانب، بزرگترين چيزى كه در تاريخ نظير نداشت، بالاتر چيزى كه تصور آن را نمى‏كردند، ما به اين مرز رسيديم و اگر در بين شما خائنانى آمدند و گفتند چه شد، جواب اين است كه چه مى‏خواهيد بشود، بالاتر از اينكه ما دست ارباب‏هاى شما را كوتاه كرديم و ما خائن‏ها را بيرون كرديم. لكن اين مقدار كافى نيست، ما بايد جلو برويم، ما بايد يك ايران، يك ايران آباد، يك ايران آزاد، يك ايران مستقل، يك ايرانى كه همه قشرهاى آن در رفاه باشند، ما مى‏خواهيم همچو ايرانى باشد و اين ريشه‏هاى گنديده هم مانع هستند. عمال اجانب باز در ايران هستند، در آذربايجان شما هست، در كردستان هست، در تهران هست، همه جا منتشرند با صورت‏هاى مختلف، اسم‏هاى مختلف، لكن برنامه واحد و آنكه نگذارند آرامش پيدا بشود، نگذارند دهقان‏هاى ما به زراعت خودشان ادامه بدهند، نگذارند كارخانه‏ها به كار خودشان ادامه بدهند. علامت خائن‏ها كه دسته‏هاى مختلفند اين است كه بخواهيد بشناسيد آنها را، مانع بشوند از كشاورزى، علامت خيانت است. مانع بشوند از كار كارخانه‏ها كه به صلاح ملت است، اين علامت خيانت آنهاست، علامت اين است كه اينها عمال اجانب هستند. نگذارند دانشگاه‏ها به كار خودشان ادامه بدهند، اين علامت اين است كه خائن هستند. تظاهرات بيجا بكنند و مردم را وادار به تظاهر بكنند بدون اينكه خود ملت و بزرگان ملت راضى باشند، اين علامت اين است كه خائن هستند. شما خائن‏ها را با اين علامت‏ها بشناسيد و دست آنها را كوتاه كنيد.

خداوند انشاءالله شما برادران من را، شما فرزندان عزيز من، شما خواهرهاى عزيز من را حفظ كند، توفيق به شما بدهد و سلامت به شما بدهد. من خدمتگزار همه هستم، من سرباز همه هستم و من خدمتگزار همه هستم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:33 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 247

تاريخ: 2/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم و عشاير كرمانشاه

من اميدوارم كه همه ما اهل حق باشيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اميدوارم كه ما همه اهل حق باشيم. رژيم‏هاى فاسد با حق مخالف بودند پس با اهل حق هم بايد مخالف باشند، آنها كوشش مى‏كردند كه حق تحقق پيدا نكند، آنها از اهل حق مى‏ترسند. اگر ما اهل حق باشيم و اگر ملت ما اهل حق باشند، نمى‏گذارند كه رژيم‏هاى فاسد هر كارى مى‏خواهند بكنند و مانع شوند از اينكه اجانب در مملكتتان حكمفرمائى كنند، من اميدوارم كه همه ما اهل حق باشيم و همه به قرآن كريم و اسلام سر به پيش بياوريم و همه عامل به احكام خداى تبارك و تعالى باشيم كه اگر همه عامل باشيم به احكام خدا و علاقه داشته باشيم به اسلام، مملكتمان پيروز خواهد شد و به پيشرفت خواهد رفت. تمام نقص ما اين است كه حق را نمى‏گذارند تحقق پيدا كند و اهل حق را نمى‏گذارند تحقق پيدا كنند و ما بايد با تمام جديت حق را زنده كنيم، اسلام را زنده كنيم و قرآن كريم را زنده كنيم و يك جمهورى اسلامى كه حق است متحقق كنيم تا اينكه تمام در زير سايه حق زندگى كنيم و همه اهل حق باشيم و من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما را مسئلت مى‏كنم.

رفع آشفتگى‏هاى بر جا مانده از رژيم سابق با وحدت و برادرى اقشار ملت‏

و مسائلى كه ايشان فرمودند، مسائل مورد بررسى انشاءالله قرار مى‏گيرد و من هم مى‏دانم كه بعضى آشفتگى‏ها هست لكن البته اين آشفتگى‏ها كه بسياريش وراثت همان رژيم سابق است، نغمه همان رژيم سابق است، الان گرفتارى‏هائى براى همه هست شما گمان نكنيد كه براى عشاير شما تنهاست، همه عشاير اينطور هستند. شما گمان نكنيد كه براى حدود شما اين نارحتى‏ها هست، همه جا اينطور است براى اينكه اينها به اين ملت آنچنان خيانت كردند، آنچنان اين ملت را فقير كردند، آنچنان آشفته كردند كشور را كه يك مدت طولانى لازم است كه با دست همه، همه با هم اين آشفتگى‏ها رفع بشود و من اميدوارم كه شما و ما همه با هم دست برادرى بدهيم و اين آشفتگى‏ها را رفع كنيم. خداوند همه شما را توفيق و تاييد كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:33 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 248

تاريخ: 3/3/58

بيانات امام خمينى در جمع وزير فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاها و مدارس عالى سراسر كشور

مسؤوليت خطير روحانيون و دانشگاهيان در تعيين مقدرات كشور

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقايان متشكرم كه تشريف آوردند كه از نزديك با هم ملاقات كنيم و مطالبى كه به نظرمان مى‏رسد در ميان بگذاريم و باز تشكر مى‏كنم كه در اين امر انسانى آقايان اظهار تمايل كردند كه خدمت بكنند و اين خدمت‏ها البته ارزنده است لكن اساس در دانشگاه مطلب ديگرى است. روحانيون با دانشگاهى‏ها يك مسير دارند و مسؤوليت اين دو طايفه از همه طوايف ديگر بيشتر است چنانچه شغلشان شريفتر است. شغل شريفتر است براى اينكه با شغل دانشگاهى و روحانى اگر چنانچه به شرايط عمل بشود، انسان درست مى‏شود و اين است كه اين شغل، شغل انبيا بوده است. تمام انبيا براى آدم درست كردن آمدند و قرآن كتاب آدم سازى است. پس اين شغل يك شغل بسيار شريفى است و مسؤوليت بسيار زياد است براى اينكه در اين دو دانشگاه، دانشگاه روحانى و دانشگاه آقايان، در اين دانشگاه‏هاست كه مقدرات كشور، چيزهائى كه بايد در كشور درست بشود منشاء آن اين دو دانشگاه است.

علم بدون ايمان منشاء بسيارى از شقاوت‏هاست

اگر گمان كنيد كه، يا ما گمان كنيم كه علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد، اين يك اشتباهى است، بلكه گاهى علم منشاء بسيارى از شقاوت‏هاست، چو دزدى با چراغ آيد گزيده‏تر برد كالا حكيم سنائى ظاهراً مال اوست. اگر روحانى علم داشته باشد لكن ايمان نداشته باشد، مسيرش مسير انبيا نباشد، منشاء مفاسد بسيار مى‏شود. اكثر اين دين سازى‏ها كه بوده است اينها از طبقه ملاها بودند، ملاهايى كه فقط علم به خيال خودشان كافى بوده است و دنبالش مسير انبيا نبوده‏اند، اگر دانشگاه فقط دنبال اين باشد كه فرزندان ايران را با معلومات بار بياورد، معلومات را هى روى هم بريزد، اين براى سعادت ملت ما يا فايده ندارد يا ضرر دارد. يك فرد دانشگاهى كه انحراف پيدا بكند غير از يك فرد بازارى است، غير از يك فرد كشاورز است. يك فرد روحانى كه انحراف پيدا كند غير از يك فرد بازارى و كارگر است. كارگر و بازارى، كشاورز و امثال اينها اگر چنانچه يك انحرافى داشته باشند، انحراف شخصى براى خودش است لكن انحراف اساتيد دانشگاه انحراف

صحيفه نور ج 6 صفحه 249

خودش تنها نيست، انحراف يك گروه است. چه گروهى؟ آن گروهى كه مى‏خواهند مملكت را اداره كنند گاهى به انحراف يك كشور منجر مى‏شود. انحراف يك روحانى انحراف خودش تنها نيست، انحراف يك ملت است، بنابراين، اين دو طايفه هستند كه مى‏توانند خدمت بكنند و كشور را نجات بدهند و ممكن است كه مسيرشان مسير حق نباشد و كشور را به تباهى بكشند. گمان نشود كه كسانى كه ايمان ندارند اينها هم خدمت به كشور مى‏كنند و فرق ما بين آنها و آن كسانى كه ايمان دارند نيست. و الذين كفروا يتمتعمون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم كسى كه ايمان ندارد نظير حيوانات خواركش هست يعنى در آخور الاغ، نبى اكرم كاه بريزد يا ابوجهل كاه بريزد هيچ فرقى به حال او نمى‏كند، او مى‏خواهد بخورد، حيوان مى‏خواهد كسى، ميل دارد كسى تيمارش كند، اين تيماركننده على بن ابيطالب باشد يا ابن ملجم، اين فرقى به حالش نمى‏كند، اگر ابن ملجم بهتر تيمار كرد با او بيشتر رفيق است. اين آيه شريفه كه اين مطلب را مى‏فرمايد، دستور كلى است براى شناخت منحرف از غير منحرف كه ما چطور منحرف‏ها را بشناسيم و چطور غير منحرف‏ها را. منحرف‏ها آنها هستند كه فرقى به حالشان نمى‏كند كه اين پارك، اين اتومبيل كه به دستشان آمده از راه صحيح آمده يا از راه دزدى، خيانت شده است و اين به دستش رسيده است يا اينكه نه روى امانت و روى يك كسب صحيح آمده است هيچ فرقى به حال او نمى‏كند، او اتومبيل را مى‏خواهد، او خوبى اتومبيل را مى‏بيند، از كجا آمده، اين را اصلاً پيش او مطرح نيست، چنانچه پيش انعام مطرح نيست كه از كجا آمد و آن اشخاص انحرافى نظير همان حيوانات كه از كجا آمده مطرح نيست، چه هست مطرح هست. شما مى‏توانيد كه جوان‏ها را تربيت كنيد به يك تربيتى كه تقوا در آن باشد، نظر اين باشد كه اين از كجا آمده است، اين شغل را كى به او داده است، اين شغل چه شغلى هست و چه كارى بايد اينجا انجام بدهد.

هدف تبليغات سوء رژيم پهلوى براى جداسازى روحانى و دانشگاه‏

اگر چنانچه شما و طبقه روحانيين كه هر دو يك شغل داريد، هر دو شغل واحد داريد و مع‏الاسف اين دو قشر را كه مربى جامعه هستند دست‏هاى ناپاك از هم جدا كرد، ما تا حالا با آقايان روبرو نمى‏شديم يعنى شما از ما فرار مى‏كرديد ما هم از شما، شما ما را قبول نداشتيد ما هم شما را قبول نداشتيم، شما براى ما يك چيزى مى‏گفتيد ما هم براى شما يك چيزى مى‏گفتيم. من نه از شما مقصودم اين افراد است و نه از ما، مقصودم خودم هستم لكن قشرها اينطور شده بود، رفتند توى دانشگاه‏ها به دانشجو و به استاد و به غير استاد و به همه يك صورت بسيار زيباى ظاهرى ارائه مى‏دادند اين آخوندها مرتجعند، اينها مى‏خواهند ما را برگردانند به آن عصر حجر محمد رضاخان در يكى از حرف‏هايش قبل از پانزده خرداد، در يكى از حرف‏هايش گفت كه اين آخوندها طياره هم سوار نمى‏شوند (همان روزها بود كه يكى از مراجع با طياره رفته بود مشهد) و اينها با طياره هم مخالفند، اصلاً با همه اساس تجدد مخالفند، اينها مى‏خواهند برگردند به آنوقتى كه مثلاً الاغ سوارى كنند و بروند اين طرف و آن طرف يا فرض كنيد كه يك شمعى بسوزانند، برق را با آن مخالفند، همه آثار

صحيفه نور ج 6 صفحه 250

تمدن را با آن مخالفند، مى‏آمدند پيش شماها يك همچو مسائلى را طرح مى‏كردند يا اينكه (آخوندها همه دربارى هستند، اينها همه براى منافع دربارها، اصلاً وجود اينها را دربارها آوردند، سلاطين اين وجودها را در خارج محقق كردند) مى‏آمدند پيش اين قشر مى‏گفتند (اينها دين ندارند، اين بى دين‏ها، يك مشت فكلى بى دين) و طورى تزريق مى‏كردند كه مع الاسف بعضى از اشخاص بى عمق باورشان مى‏آمد. اين باور آمدن اسباب اين شد كه اين دو قشر از هم جدا شدند، اين به او بدبين شد، او به اين بدبين شد. چه دو قشرى، دو قشرى كه مربى جامعه بودند، دو قشرى كه بايد جامعه را با مساعى هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بكنند، اينها را از هم جدا كردند. دو قشرى كه اگر اين دو قشر به مسير صحيح باشد، تمام ملت به مسير صحيح مى‏رود. اينطور نيست كه يك قشر مثلاً كاسب باشد كه فقط خودش اگر اصلاح بشود، صالح باشد، خودش هست و غير نيست. دو قشرى كه، با اصلاح اين دو قشر، جامعه اصلاح مى‏شود . دو قشرى كه (اذا فسد العالم فسد العالم) است، اين عالم من نيستم، شما هم هستيد، همه‏مان هستيم. شما هم جزء علما هستيد كه اگر چنانچه خداى نخواسته فاسد باشيد عالم را به فساد مى‏كشيد و اگر صالح باشيد عالم را به صلاح مى‏كشيد. صلاح و فساد يك جامعه به دست مربى‏هاى - آن هست - آن جامعه هست و آن مربى‏ها شماها هستيد و قشر روحانى. آنها به يك جور و شما به يك جور. اما دو طايفه مربى جامعه هستند.

مملكت ما احتياج به انسان مومن دارد

اگر بنا باشد كه همان تربيت علمى باشد، شما يك طبيب مى‏خواهيد درست بكنيد نظر به اينكه اين طبيب چه جور باشد نيست، اين طبيب فردا مى‏شود يك كاسب، يك كاسبى كه، اينطور كسب كه يك مريض را معطل مى‏كند براى اينكه ويزيت را زياد بكند. خيلى طبيب خوبى درست شد از حيث طب، بسيار متخصص بود اما چون اخلاق، اخلاق صحيح نبود، مهذب نشده بود، متقى نبود، خداشناس نبود، اين طبيب مريض را معطل مى‏كند، امروز يك نسخه‏اى مى‏دهد، با دواخانه هم مى‏سازد كه نسخه را هر چه گرانتر بدهد، اين بيچاره را مبتلا مى‏كند، اين نسخه فايده نكرد فردا يك نسخه ديگر باز همين، باز همين. طبيبى بود يعنى من حيث طبابت. يك مهندس درست مى‏كنيد، مهندس در علم خودش خيلى خوب بود اما وقتى كه مى‏خواهد فرض كنيد كه يك نقشه‏اى بدهد، يك چيزى بدهد، با آن استادى‏هايى كه دارد جورى مى‏دهد كه مفيد و صحيح نباشد و منفعت طلبى باشد و هكذا همه چيز. در قشر ما هم اگر بنا باشد كه همين ملايى باشد، اين ملا بسيار ملاى خوبى است، بسيار آدم فهميده‏اى است، كتاب و سنت را بسيار خوب مى‏فهمد اما اگر چنانچه تقوا در كار نباشد، همين فهم كتاب و سنت موجب اعوجاج مردم مى‏شود در سنت، يك جور سنت را بيان مى‏كند كه منحرف بكند. در كتاب، يك جور كتاب را بيان مى‏كند كه منحرف بكند. بسيارى از اين آدم‏هايى كه منحرف كردند و مى‏كنند جوان‏هاى ما را، از اينها هست كه در قشر شما و در قشر ما بودند و متقى نبودند، الهى نبودند، خدايى نبودند، فقط توجه به اين بوده است كه مقام چه باشد، توجه به اين بوده است كه حقوق چقدر باشد،

صحيفه نور ج 6 صفحه 251

تربيت كه كردند تربيت يك اشخاصى را كردند از حيث دانشمندى، دانشمند لكن دانشمند مضر، نه دانشمند مفيد، نه مثل يك بازارى كه اگر مفيد هم نباشد، مضر نيست، يك فردى است كه مضر است به جامعه. فرقى ما بين قشر شما و قشر ما در اين مسأله نيست، ما هر دو طايفه بايد تربيت كنيم قشر جامعه را. ما احتياج به آدم داريم مملكت ما احتياج دارد به اينكه انسان درست بشود در آن، مومن باشد. اين آدمى كه از زير دستگاه شما يا از دستگاه ما بيرون مى‏آيد، اگر مومن باشد، ديگر نمى‏شود كه زير بار ظلم اجانب برود و يا تطميع بتوانند بكنند او را. اين تطميع‏ها و تهديدها را همه، آنى كه تطميع مى‏شود و تهديدش آنها اثر مى‏كند آنهايى است كه ايمان ندارند. آنى كه تقوا و ايمان دارد نه تطميع در او تاثير مى‏كند كه خيانت كند براى اينكه ببرد يك چيزى و نه تهديد در او اثر مى‏كند براى اينكه تهديدها را با خلاف تكليف كردن موازنه مى‏كند، مى‏گويد نبايد بكنم. اگر شما و ما دست به هم بدهيم و يك جامعه توحيدى به معناى اينكه همه معتقد به خدا، همه معتقد به اينكه يك وقتى جزا دارد كارها، همه معتقد و مومن به همه جهات، اگر ما و شما دست به هم بدهيم و جوان‏ها را مومن، متقى بار بياوريم مملكتمان تا آخر احياء مى‏شود و اگر چنانچه ما كوتاهى بكنيم، اين مسؤوليت بزرگ را ما به دوش خودمان بكشيم و كوتاهى بكنيم در حق فرزندان اين مملكت، فرض كنيد چند روزى هم يك چيزى بشود و يك صورتى پيدا بكند، فردا بدتر از اين است، به دست اين اشخاصى كه اعتقاد ندارند، ايمان ندارند، توجه به مصالح كشور ندارند، فقط براى مصلحت خودش مى‏خواهد كار بكند. همه اينهايى كه اين بساط را، اين فضاحت‏ها را در ايران درست كردند واين گرفتارى‏ها را براى ملت ما درست كردند براى اين بود كه ايمان در كار نبود. اگر ايمان در كار بود ممكن نبود كه يك آدم يك قراردادهائى درست كند كه حالا دولت ما گرفتارش هستند كه ما هر طرف قضيه را بگيريم ضرر دارد قرار دادها جورى درست شده است كه هر طرف قضيه را مى‏گويند مى‏گيريم ضرر برايمان دارد، ماندند چه بكنند. اگر اينها ايمان داشتند، همه چيز يك مملكت را به باد نمى‏دادند براى اينكه چند تا قصر در خارج داشته باشند، چند تا بانك را در خارج پر بكنند. ايمان نبوده است كه اين كارها را كردند. مبداء همه خيرات و مبداء همه ترقياتى كه براى يك مملكت هست چه در جهت ماديت و چه در جهت معنويت اين است كه ايمان در كار باشد. بايد شما و ما دست به هم بدهيم براى قشر آتيه كه اينها مقدرات مملكت دستشان است ايمان ايجاد كنيم، شما از دانشگاه مومن بيرون بدهيد، ما از مدرسه‏ها مومن بيرون بدهيم نه عالم، عالم تنها فايده ندارد البته مومن تنها هم موثر خيلى نيست، خوب قشرهاى ديگر هم مومن هستند اما عالم وقتى مومن شد، عالم وقتى متقى شد آن است كه منشاء خيرات و بركات است و حفظ يك كشور يا خداى نخواسته از آن طرف به باد دادن يك كشور است. بنابراين يك بار سنگينى به عهده ما و شماست و اين بار سنگين به عهده ما و شماست اگر چنانچه درست راه برديم و به آن شغلى كه داشتيم درست عمل كرديم و در كنار علم، ايمان را هم تقويت كرديم و برنامه‏ها، برنامه‏هاى سابق نباشد و يك تحول در برنامه‏ها پيدا بشود و كوشش كنيد كه برنامه‏هايى كه براى عقب نگه داشتن ما بوده است اين برنامه‏ها تغيير كند، البته در موقعش ما كوشش مى‏كنيم اما شما الان بايد كوشش بكنيد، برنامه‏هايى كه

صحيفه نور ج 6 صفحه 252

ديگران براى ما درست كردند ما نبايد زير بار آن برويم، ما بايد تغييرش بدهيم.

afsanah82
07-24-2011, 11:33 PM
previos page menu page next page

صحيفه نور ج 6 صفحه 253

تاريخ: 3/3/58

پيام امام خمينى در مورد عدم تعرض به روحانى‏نماها

بسم الله الرحمن الرحيم‏

با آنكه در اسلام براى مجازات مجرمين فرقى بين گروه‏ها نيست و همه در مقابل قانون برابر هستند و بايد مجرمينى كه با پوشيدن لباس روحانيت خود را در اين صف وارد كرده‏اند به مجازات برسند، لكن به طورى كه اطلاع مى‏دهند عده‏اى مخالف اسلام و روحانيت در صدد هستند كه به اسم تصفيه، روحانيت را بكوبند و راه را براى ستمگران باز كنند، لهذا لازم است به تذكرات زير توجه شود:

1- نظر به اينكه روحانيون از حال معممين بهتر آگاه هستند، در شهرستان‏ها به وسيله علماى اعلام درجه اول هيات‏هائى مركب از سه نفر از اهل علم مورد وثوق و دو نفر از معتمدين محل تشكيل و ماموريت رسيدگى به پرونده هاى اشخاص به صورت روحانى يا اهل منبر را به آنان بدهند و پس از ثبوت جرم شرعاً تحت نظر دادگاه انقلاب اسلامى به مجازات برسند.

2- هيچ كس و هيچ گروهى حق ندارد معترض معممين بشود و به روحانيون اهانت كند. در صورت تخلف، دادگاه انقلاب محل موظف است او را تعقيب و مجازات كند. تذكرات فوق براى كوتاه كردن دست عمال اجانب از حريم محترم روحانيت كه مى‏خواهند تا نيات فاسد خود و با تز اسلام منهاى روحانيت اسلام را كه معارض منافع اربابان هستند بكوبند. ملت بايد توجه به اينطور فكر استعمارى و حيله مغرضانه غربى داشته باشد و ملت شريف موظف است اين اقشار خائن را در صفوف خود راه ندهد و در صورت تعرض به علما و روحانيون آنان را به دادگاه معرفى كند.

والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى

previos page menu page next page

afsanah82
07-24-2011, 11:33 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 254

تاريخ: 3/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران ميدان خراسان تهران‏

شما پاسداران بوديد كه در لحظات مشكل از ايران پاسدارى كرديد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از ملت ايران عموماً و از پاسداران انقلاب خصوصاً و از شما پاسداران انقلاب تهران، ميدان خراسان تشكر مى‏كنم. شما پاسداران بوديد كه در لحظات مشكل از ايران پاسدارى كرديد و كسانى كه مى‏خواستند بشكنند اين نهضت مارااز آن جلوگيرى كرديد. من بايد از شما تشكر كنم. خداوند شما را حفظ كند. در جوار ولى عصر محفوظ باشيد. ما پس از اين هم احتياج به اين نيروى بزرگ پاسدارى داريم، اسلام چشمش را به اين جوانان دوخته و از آنها انتظار دارد، انتظار نصرت و يارى، انتظار شكستن توطئه توطئه‏گران. خداوند تمام شما را سلامت و سعادت عنايت فرمايد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:34 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 255

تاريخ: 3/3/58

بيانات امام خمينى در جمع فرهنگيان و دانشجويان عضو انجمن اسلامى دانشكده ادبيات دانشگاه اهواز

ملت ما بايد يك برنامه طويل المدت و يك برنامه عاجل داشته باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

همانطور كه دولت‏ها گاهى برنامه طويل المدت و برنامه قصير المدت دارند، الان ملت ما بايد يك برنامه طويل المدت و يك برنامه عاجل قليل المدت داشته باشند. برنامه قليل المدت اين است كه اين انقلاب را و اين نهضت را كوشش كنند كه محفوظ باشد. اين انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خداى نخواسته نهضت ما نتواند با وحدت كلمه به پيش برود، همين اشكالاتى كه شما اشاره كرديد ممكن است كه پيش بيايد و دست‏هائى كه در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد، آن ريشه‏هاى گنديده كم‏كم با هم اجتماع كنند، پيدا كنند هم را و با هم متحد بشوند و ما هم خداى نخواسته به توهم پيروزى رو به سستى و سردى برويم و مشغول به اين بشويم كه حالا من چه گرفتارى دارم، گرفتارى‏هاى شخصى از قبيل كار نداشتن، بيكار بودن، مقروض بودن و خانه نداشتن، امثال گرفتارى‏هائى كه قشرها دارند. اگر ما الان در اين موقع كه هستيم و در اين موقع حساس كه مملكت ما شايد از همه اوقاتى كه بر آن گذشته الان حساستر باشد، اگر ما مشغول بشويم به كارهاى شخصى خودمان و از آن نظرى كه اول داشتيم و آن توجهى كه همه با هم داشتيم و اين نهضت را تا اينجا رسانديم اگر غفلت بكنيم، ممكن است (البته حالا چيزى نيست ولى ممكن است) كه دشمن‏ها با توطئه‏ها و نقشه‏هائى كه دارند و منافع خودشان را ديدند از دستشان رفته است، اين اقشار مختلفى كه هستند، اينها با هم اتحاد پيدا كنند و موجب زحمت بشوند و خداى نخواسته نهضت را جلوگيرى كنند.

دشمنان ما از جمهورى نمى‏ترسند، از اسلام مى‏ترسند

برنامه قليل المدت و عاجل كه حالا ما برايش مكلف هستيم اين است كه با توجه به اينكه ما پيروزى كه پيدا كرديم در اثر وحدت كلمه و اينكه همه اقشار با هم دست به دست هم و با فرياد واحد و آن اينكه ما اين سلطنت كثيف را نمى‏خواهيم و ما يك سلطنت الهى، يك جمهورى الهى مى‏خواهيم، مى خواهيم احكام الهى در خارج تحقق پيدا بكند، همه گفتيم جمهورى اسلام، بايد همين معنا را حفظ كنيم و در خلال اين معنا يك توجه خاصى همه ملت ايران به جمعيت‏هائى كه در شرف تشكيل هستند يا تشكيل شدند و دارند تشكيلات خودشان را بيشتر مى‏كنند، يك توجهى به اينها بكنيم و ببينيم كه اينها مسيرشان مسير ملت است يا مسيرشان با ملت فرق دارد. علامت اينكه مسير همان مسير ملت باشد اين

صحيفه نور ج 6 صفحه 256

است كه در صحبت‏هائى كه مى‏كنند، در مقالاتى كه مى‏نويسند، در ميتينگ‏هائى كه مى‏دهند، همانطورى كه ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا ميتينگ بخواهد بدهد و هر وقت قلم دست نويسندگان ملت مى‏افتد، ملى مى‏افتد، اينها همه فرياد مى‏زنند باز و مى‏نويسند جمهورى اسلامى، اگر اين جمعيت‏هائى كه حالا در شرف تكوين است يا تكوين شده است و دارند تقويت مى‏كنند خودشان را و مردم را از اطراف جذب مى‏كنند، اگر اينها هم همين مطلب را بگويند جمهورى اسلامى، مضايقه‏اى نيست از اينكه اينها همه هم هر كدام يك اجتماعى داشته باشند ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند اما اگر ديديد كه در حرف‏هايشان از خدا خبرى نيست، از اسلام هم خبرى نيست، هيچ به جمهورى اسلامى فكر نمى‏كنند، هيچ دمى نمى‏زنند از جمهورى اسلامى، از اينكه ملت هم با هم راى دادند با اتفاق كلمه كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم اگر شما ديديد كه اين جمعيت‏هائى كه الان مشغول فعاليت هستند، جمهورى كه مى‏گويند، يا جمهورى مى‏گويند يا جمهورى دموكراتيك مى‏گويند يا جمهورى دموكراتيك اسلامى، اگر اينها جمهورى گفتند، اين همان معنائى است كه دشمنان ما مى‏خواهند. دشمنان ما از جمهورى نمى‏ترسند از اسلام مى‏ترسند. از جمهورى صدمه نديدند از اسلام صدمه ديدند. آن كه تو دهنى به آنها زد جمهورى نبود، جمهورى دموكراتيك هم نبود، جمهورى دموكراتيك اسلامى هم نبود، جمهورى اسلامى بود. علامت اينكه شما بفهميد كه مسير اين جمعيت، هر كه مى‏خواهد باشد، اگر چنانچه جمعيتى باشد كه در پيشانى او از نماز خواندن پينه بسته نظير خوارج كه پينه بسته بود پيشانى‏شان از شدت طول سجده لكن حق را كشتند، اگر اشخاصى باشند كه صددرصد ملى به خيال شما يا به خيال خودشان هستند، اگر اشخاصى باشند كه دم از آزادى مى‏زنند، دم از استقلال مى‏زنند لكن در نوشته‏هاشان از خدا خبرى نيست، از اسلام خبرى نيست، از جمهورى اسلامى خبرى نيست، اينها همانطورى كه شيطان از بسم الله مى‏ترسد اينها از اسلام مى‏ترسند. علامت اينكه شما بشناسيد اشخاصى كه از مسير شما خارج است، از مسير اين ملتى كه خونش را مى‏داد در راه اسلام، اينهائى كه خون دادند، جوان‏هاى ما كه به خيابان ريختند، بانوان ما كه به خيابان ريختند و تظاهر كردند و با مشت گره كرده اين دشمن بزرگ را از بين بردند، بايد ديد كه اينها اشخاصى بودند كه دموكراتيك بودند؟ مذاقشان و مسلكشان دموكراتيك بود؟! اينها جمهورى مى‏خواستند مثل جمهورى كه شوروى مى‏خواهد؟! شوروى هم جمهورى است مثل جمهورى كه ساير ممالك دشمن ما مى‏خواهد، آمريكا هم جمهورى است. ملت ما كه خون خودش را ريخت و فرياد كرد الله اكبر و فرياد كرد جمهورى اسلام، اسلام اينها را وادار كرد به يك همچو جانبازى و خونريزى و فدايى دادن، يا آن معنائى كه شوروى‏ها مى‏خواهند؟ يا آن معنائى كه آمريكائى‏ها مى‏خواهند؟ يا آن معنائى كه اسرائيل مى‏خواهند؟ آنها هم جمهورى‏اند. اينهائى كه مى‏گويند جمهورى، اسلامى را دنبال آن نمى‏گذارند و فقط اين كه كلمه كه من از اول فرياد زدم كه ما همين دو كلمه را مى‏خواهيم جمهورى اسلامى، اگر ديديد يك كلمه‏اى اضافه شد، بدانيد مسيرشان با

صحيفه نور ج 6 صفحه 257

شما مختلف است. اگر كلمه اسلام هم پهلويش گذاشتند مى‏خواهند شما را بازى بدهند، اگر ديديد كه يك كلمه از آن افتاد و گفتند جمهورى، بدانيد مسيرشان با شما مختلف است. اينها مى‏خواهند شما را بكشانند به آن مطالبى كه برخلاف اسلام است. بر فرض اينكه مخالف با رژيم سابق هم باشند و بسياريشان هستند لكن ما فقط مطلبمان اين نبود كه رژيم خارج سابق از بين برود، مقدمه بود آن، مطلب مسلماً اين نيست كه فلان طايفه از بين بروند. از باب اينكه رژيم مانع بود از اينكه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، احكام اسلام تحقق پيدا بكند، به قرآن عمل بشود، از اين جهت ما با رژيم مخالفت كرديم. اگر رژيم هم احكام اسلام را به آن عمل مى‏كرد همانى كه ما مى‏گفتيم او هم مى‏گفت كه با او دعوا نداشتيم. اگر بنا باشد كه اين خون‏ها كه ريخته شده است نه براى اينكه رژيم از بين برود براى اينكه اسلام تحقق پيدا كند، مقصود از رفتن رژيم‏هاى فاسد، مقصود از قطع ايادى دشمن‏ها اين است كه ايران بشود يك مملكت اسلامى، حكومت اسلامى باشد، برنامه‏ها، برنامه‏هاى اسلامى باشند. اگر بنا باشد كه حكومت و رژيم سابق از بين رفت لكن يك رژيم غير اسلامى ديگرى آمد، خون‏هاى بچه‏ها و جوان‏هاى ما هدر رفت. ما زحمت كشيديم و اين سد را از بين برديم و ديگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرف‏هاى غير اسلامى را در خارج تحقق دادند به آن. برنامه ملت ما آنهم برنامه قليل المدت اين است كه دشمن را شناختند و از ميدان رد كردند حالا هم بشناسند دشمن را و از ميدان ردش كنند. دشمن ما فقط محمد رضا خان نبود، ما هر كس كه مسيرش مسير اسلام نباشد دشمن ماست، با هر اسم مى‏خواهد باشد. هر كس جمهورى را بخواهد دشمن ماست براى اينكه دشمن اسلام است. هر كس پهلوى جمهورى اسلامى دموكراتيك بگذارد اين دشمن ماست، هر كس جمهورى دموكراتيك بگويد، اين دشمن ماست براى اينكه اين اسلام را نمى‏خواهد.

afsanah82
07-24-2011, 11:34 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 268

تاريخ: 4/3/58

فرمان امام خمينى به مهندس بازرگان در مورد تصويب قانون اساسى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان نخست وزير دولت موقت جمهورى اسلامى:

لازم است ملت مبارز ايران هر چه زودتر سرنوشت آينده مملكت خويش را به دست گيرد و ثمره انقلاب عظيم اسلامى خود را در همه روابط و نظامات اجتماعى به دست آورد و حقوق از دست رفته خود را باز يابد، عدالت اسلام را در همه شوون جامعه پياده كند، از اين رو طرح قانون اساسى را كه شوراى طرح‏هاى انقلاب مشغول تدوين و تكميل آن هستند با سرعت تكميل و به تصويب شوراى انقلاب رسانده و هر چه زودتر در اختيار افكار عمومى بگذاريد تا همه صاحبنظران و تمامى اقشار ملت در مدت محدودى كه تعيين نمائيد، پيشنهادها و نظريات خود را درباره آن ابراز نمايند و بنا بر تصميمى كه با تبادل نظر با شوراى انقلاب و دولت گرفته شد، ترتيبى دهند تا مردم هر استان و هر يك از اقليت‏هاى مذهبى نمايندگان صاحبنظر خود را به تعدادى كه شوراى انقلاب اسلامى و دولت تعيين مى‏كنند، انتخاب كنند و مجلس متشكل از نمايندگان مردم با توجه به همه پيشنهادهاى مفيدى كه رسيده شده است مواد قانون اساسى را به صورت نهائى بررسى و تنظيم نمايند و سعى شود كه در آن كليه حقوق و آزادى‏ها و فرصت‏هاى رشد و تعالى و استقلال اين ملت بر مبناى موازين اسلامى كه ضامن حقوق همه افراد است و اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران بدان راى مثبت داده است، پيش‏بينى گردد و پس از آنكه اين قانون اساسى در جمع نمايندگان صاحبنظر مردم مورد بررسى نهائى قرار گرفت، به راى گذارده شود و طى يك همه‏پرسى نهائى همه آحاد ملت قبول و يا رد خود را مستقيم در باره آن ابراز نمايند و سعى شود كه تمام اين مراحل در اسرع وقت انجام گيرد تا با انتخاب رئيس جمهورى و نمايندگان مجلس، اركان حكومت جمهورى اسلامى استقرار يابد.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:34 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 263

تاريخ: 3/3/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى و اعضاى دادگسترى‏

همين محرومين به مملكت خدمت كردند و قيام كردند و با دست همين طبقه نهضت به اينجا رسيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين فرصت‏هائى است كه به بركت اين نهضت براى ما و شما پيدا شده است، پاسداران محترم در كنار ما و اعضاى دادگسترى باز در كنار ما، آن مطالبى كه بايد صحبت بشود ميان بگذاريم و راه حل هم انشاءالله پيدا بشود، بيان كنيم، من ابتدائاً راجع به پاسداران بعضى از كلمات را عرض مى‏كنم. ما بايد از اين پاسداران، اين جوان‏هاى برومند، اين جوان‏هاى زحمتكش تشكر كنيم كه در يك وقتى جزء محرومين بودند و بعد همين محرومين به مملكت خدمت كردند و قيام كردند و با دست همين طبقه اين نهضت به اينجا رسيد. اين يك مطلبى است كه براى ما و براى هيچ كس پوشيده نيست كه آن طبقه‏اى كه اين نهضت را به ثمر رساندند، آن طبقه محروم، از زن و مرد بود ما اينهائى كه در خيابان‏ها ريختند و با صداى الله اكبر و با مشت فشرده و با ايمان، اعتناء به قدرت‏هاى شيطانى نكردند، همين زن‏هاى محترم و مردهاى عزيز محترم بودند كه از طبقه محروم در آن رژيم بودند. اينها بودند كه توانستند اين قدرت شيطانى را بشكنند و اين سد را خرد كنند و اينها هستند كه از اين به بعد باز تكليف دارند يعنى همه تكليف داريم.

يك همچو نهضتى تاريخ نشان نداده است

ما الان نرسيديم به آن نقطه‏اى كه مى‏خواهيم و ملت مى‏خواهد و آن نقطه‏اى كه اساس برقرارى حكومت عدل است. تا اينجا كه ما آمديم موانع را تا يك حدودى رفع كرديم، چپاولگرها را تا يك حدودى خارج كرديم لكن باز ريشه‏هائى از آنها هست كه اگر به آنها مهلت داده بشود اين ريشه‏ها كم‏كم ممكن است رشد بكند، حالا چيزى نيستند لكن نبايد ما دشمن را حقير بشمريم. بايد توجه كنيم به اينكه الان توطئه در كار است، در هر جاى كشور كه مى‏رويم توجه مى‏كنيم، مى‏بينيم كه توطئه‏هائى در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به ثمر حقيقى‏اش برسد، بلكه به طمع اينكه شكست بخورد نهضت و مسائل سابق باز برگردد. از اين جهت ما الان در يك موضع حساس هستيم كه به نظر من حساسترين نقطه تاريخ است و همه ما، دانه دانه ما، فرد فرد ما مسوول هستيم، من يك طلبه هستم مسوول، آقايان

صحيفه نور ج 6 صفحه 264

علما هم كه تشريف دارند مسوول، شما پاسدارها هم، پاسدارهاى محترم هم يكى يكى مسوول، آقايان دادگسترى‏ها هم يكى يكى مسوول و همه قشر ملت مسوولند. يعنى ما الان در يك موضعى واقع شديم كه اگر مسامحه بكنيم، من بخواهم كنار بكشم بگويم خوب، ديگران بكنند، شما بخواهيد كنار بكشيد بگوئيد ديگران بكنند، اين اسباب اين مى‏شود كه نتوانيم ما اين نهضت را به آخر برسانيم. الان همه ما، هر فرد ما به اندازه خودش مى‏تواند يك كارى انجام بدهد، يك پاسدار به اندازه يك نفر مرد شجاع مى‏تواند كار بكند، يك اجتماع به اندازه افرادى كه دارد كار انجام مى‏دهد و اجتماع از اين افراد پيدا مى‏شود، اگر فرد خودش را مسوول نداند، اجتماع كه از افراد بايد پيدا بشود قهراً مسؤوليت خودش را نمى‏داند. ما الان همه‏مان در اين وقتى كه هستيم همانطور كه قبل از اينكه برسيم به اين قله بلندى كه آن ديوار بزرگ را شكستيم چطور بود كه هيچ توجه نداشتيم كه ما شب كه برويم منزل شام چه مى‏خوريم، روز كه بيائيم منزل ناهار چه داريم، گرفتاريمان چه است، قرض داريم. هر كس خودش ادراك اين معنا را مى‏كند كه آن روز كه فرياد الله اكبر مى‏كشيديد جز يك نقطه نظر كه پيشبرد اسلام باشد چيز ديگر نبود، در نظرتان چيز ديگرى نبود، گرفتارى‏هاى شخصى هيچ مورد نظر نبود. من مى‏دانم كه در آن حالى كه همه با هم داشتند مبارزه مى‏كردند، مقابل تانك رفتند، اينها جز اينكه يك پيشرفتى بكنند و اسلام را به پيش ببرند و كشور را نجات بدهند، به آن چيزهائى كه مربوط به خودشان بود، احتياجاتى كه داشتند هيچ توجه نداشتند براى اينكه در راه بودند، نظير يك قافله‏اى كه حركت مى‏كند از يك محلى به محل ديگر، مادامى كه توى راه است خستگى را نمى‏فهمد، دارد مى‏رود، وقتى كه رسيد به آن محلى كه منزل است آنوقت خستگى را ادراك مى‏كند، كم‏كم تنبل مى‏شود. آن نهضتى كه با وحدت كلمه همه اقشار ملت ما و توجه و ايمان به خداى تبارك و تعالى پيشرفت كرد و تا اينجا رسيد نبايد ما خيال بكنيم كه ما ديگر تمام شد كارمان، پيروز شديم، اين توهم پيروزى براى ما سستى مى‏آورد. وقتى انسان اعتقاد كرد. كه ديگر كار تمام شده است مثل قافله‏اى است كه به منزل رسيده است ديگر نمى‏تواند پا بشود يك نيم فرسخ هم راه برود، ديگر مى‏افتد. ما بايد توجه داشته باشيم به اينكه ما الان هم بين راه هستيم، مراحلى داريم كه طى كنيم و مهمش اين ريشه‏هاى گنديده‏اى است كه در كشور ما الان موجود است، آن توطئه‏هائى كه در پس پرده الان مى‏شود، الان اينطور نيست كه اينها بتوانند كارى بكنند، نمى‏توانند، ملت، همه باهمند لكن اگر از ما سستى و از آنها تجمع، ما رو به سستى برويم آنها رو به توطئه بروند كم‏كم آنها عددشان زياد مى‏شود و عدد ما، هى تحليل مى‏رود و ممكن است يك وقت خداى نخواسته نهضت شكست بخورد و من به شما برادرها عرض مى‏كنم كه اگر اين نهضت شكست بخورد، ايران تا آخر، تا آخر ديگر تحت ذلت و تحت رنج است. يك همچو نهضتى در طول تاريخ يك دفعه اتفاق مى‏افتد، در تاريخ ايران نمى‏توانيد پيدا بكنيد، يك همچو نهضتى تاريخ نشان نداده است، يك همچو نهضتى كه در ايران در ظرف اين يكى، دو سال واقع شده، اگر اين نهضت خداى نخواسته فرو بنشيند و به نتيجه نرسيده سستى پيدا بكند اين معنايش اين است كه تا آخر ديگر ملت ايران، نسل‏هاى آتيه شما هم تحت رنج و عذاب و اختناق و وابستگى به دولت‏هاى بزرگ بايد باشد. از اين

صحيفه نور ج 6 صفحه 265

جهت الان به دوش شما جوان‏هاى برومند بسيار عزيز و در دوش ما پيرمردهاى از كار افتاده يك بار سنگين تكليف است، يك بار بزرگى است كه الان به دوش ما واقع است و بايد ما با همت مردانه شماها و دعاى خودمان اين بار را به منزل برسانيم و اين آشفتگى‏ها را خاتمه بدهيم و اين ريشه‏هاى فاسد گنديده‏اى كه مى‏خواهد دوباره رو به رشد برود نگذاريم رشد كند و نمى‏گذاريم انشاء الله.

ارائه خط مشى و نحوه عملكرد صحيح به پاسداران اسلام

آن چيزى كه از شما پاسدارها و ساير رفقاى خودتان و همه پاسدارهاى ايران من توقع دارم اين است كه آن جهات لطيف اسلامى را حفظ كنيد، انسان اگر چنانچه آن جهت روحانيت اسلام را، آن جهت معنويت اسلام را حفظ بكند، يك آدم مى‏شود صد تا، يك آدم مى‏شود هزار تا. مالك اشتر يك نفر نبود، مالك اشتر يك آدمى بود كه يك لشكر بود و بيشتر. حضرت امير سلام الله عليه يك نفر نبود همه عالم بود، همه چيز بود روى آن جهات معنويت و واقعيتى كه داشت. انسان مادامى كه توجهش به همين ماديات دنيا و جهات پائين است يك نفر است، آن هم يك نفر حيوان. ما با حيوانات در اين معنا شركت داريم كه همه مى‏خوريم و مى‏خوابيم، اين كارهاى حيوانى را مى‏كنيم، آنى كه امتياز مى‏دهد شما را و همه ما را از حيوانات، آن معانى است كه در انسان موجود است بالقوه موجود است و بايد بالفعل بشود، آن حظ الهى و روحانى است كه در انسان موجود است و بايد رشد بدهد. اگر چنانچه آن حظ معنوى را رشد داديد يكى‏تان يك فوج مى‏شويد، يك نفر ديگر نيستيد، يكى مى‏شود، يك موجود مى‏شود موجودات، يك قطره مى‏شود دريا. آنچه مى‏خواهم من عرض كنم به شما، به وسيله شما به همه پاسدارها كه من دعا به آنها مى‏كنم و من خدمتگزارشان هستم اين است كه توجه كنيد به اينكه يك وقت برخلاف قواعد اسلام با برادرانتان و با اشخاص كه خيال مى‏كنند كه اينها مثلا چه هستند رفتار نكنيد، نظم داشته باشد، هر اجتماعى با انتظامات مى‏تواند رشد بكند مثلا اگر بنا باشد كه نظامى‏ها آن وضع نظامشان از دست برود نمى‏توانند كارى انجام بدهند، اگر پائين دست‏ها از آن بالا دست‏ها اطاعت نكنند آشفته مى‏شود، انسجام پيدا نمى‏كند. اگر بنا باشد كه مثلا پاسدارها براى خودشان يك سرپرستى كه اطاعت از آن بكنند نباشد، اطاعت نكنند و يا از مركزى كه بايد اطاعت كنند اطاعت نكنند و همين طور خودشان هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند اين تفرقه حاصل مى‏شود، اين همان است كه پاسدارها را و هر قواى اجتماعى را به تفرقه مى‏كشد. مجتمع وقتى كه روى يك نظام حركت بكند كارها را از پيش مى‏برد، وقتى متفرق بشود، يكى از اين طرف بكشد، يكى از آن طرف بكشد، اين تفرقه حاصل مى‏شود، تفرقه كه حاصل شد نمى‏توانند كار انجام بدهند شما براى خدا تا حالا كار را رسانديد به اينجا و براى خدا از اين به بعد هم با هم باشيد، با يك نظام باشيد، يك اطاعت، مورد اطاعت اشخاص كه مثلاً بزرگترند يا قرار داده شده‏اند براى شما مثلا چه، اطاعت بايد باشد تا نظم پيدا بشود. و از چيزهائى كه مى‏خواهم به شما عرض بكنم اين است كه آنطور نباشد كه اگر فرض كنيم كه يك نفر آدم در شهربانى، يك نفر آدم در ژاندارمرى، يك نفر آدم در ارتش گناهكار تشخيص داديد، خودتان

صحيفه نور ج 6 صفحه 266

برويد سراغش و بكشيد ببريد. اين موجب اين مى‏شود كه شهربانى تضعيف بشود، ژاندارمرى تضعيف بشود، ارتش تضعيف بشود، روحيه‏شان را از دست بدهند، اين براى شما مضر است، براى كشور شما مضر است، براى اسلام شما مضر است. اگر چنانچه تشخيص داده شد به اينكه فلان آدم جنايتكار است، اين روى ترتيب كه رجوع شود به صاحب منصب‏هاى خود آنها كه اين را مثلاً به فلان جا تحويل بدهيد، اما خودتان بخواهيد برويد و از پشت ميز يك نفرى را بكشيد ببريد اين اسباب تضعيف مى‏شود، اين خلاف قواعد اسلام است. بايد ملاحظه بكنيد، بايد توجه كنيد. بنابراين، اين مسائل بايد درست با يك نظامى پيش برود تا انشاء الله اين ريشه‏ها كنده بشود و شما به مقصد خودتان برسيد و اسلام و احكام اسلام آنطورى كه بايد تحقق پيدا كند.

حالا هم همه يك نظر داشته باشند و آن اينكه اين علف هرزه‏ها هم نبايد باشند

ساير مسائل كه حالا نظرم به حرف‏هاى اين آقاست كه دادگسترى هستند، ما يك مسائل اصلى الان داريم بالفعل و يك مسائل دنبال اين مسائل. آن مسأله اصلى كه ما الان داريم اين است كه همه قوا را روى هم بگذاريم كه اين مفسده‏هائى كه در شرف تكوين از بين ببريم، اين توطئه‏هائى كه توطئه‏گرهاى خارج و داخل باهم دارند اجتماع پيدا مى‏كنند و مى‏خواهند رشدش بدهند نگذاريم رشد پيدا كنند. همه قوا الان بايد مجتمع بشود، چه قواى پاسدارها، چه قواى ژاندارمرى وارتش و شهربانى و چه قواى ملت همه باهم بايد دست به هم بدهند و يك نقطه نظر داشته باشند، همانطورى كه قبلاً يك نقطه نظر داشتند و آن اينكه اين سلسله نبايد باشد و رفت از بين، حالا هم همه يك نظر داشته باشند و آن اينكه اين علف هرزه‏ها هم نبايد باشند. اينها را كه از بين برديم بازسازى مملكت بايد بشود. خيال نكنيد كه فقط دادگسترى تحول بايد پيدا بكند، فرهنگ هم تحول بايد پيدا بكند، همه چيز به هم ريخته است، اينها تحول لازم دارند. دادگسترى ما امروز دادگسترى طاغوتى است فرهنگمان هم همين طور است، همه چيز اينطورى است. اينها همه بايد در يك وقتى كه از اين مسأله اصلى ما فارغ شديم برويم سراغ آن. اگر بنا باشد كه حالا ما مسأله اصلى را فراموش كنيم و برويم سراغ اين فروع و سراغ احتياجاتى كه هر جائى، هر اداره‏اى دارد، اين اسباب اين مى‏شود كه خداى نخواسته آن ريشه‏ها هم يك وقت رشد بكنند و ما را برگردانند به آن حال كه ديگر نتوانيم بنشينيم يك همچو جائى با هم صحبت بكنيم. الان اين نعمت براى ما پيش آمده است كه من طلبه با شما كه هيچ وقت باهم نبوديم نشستيم صحبت مى‏كنيم، نظامى و پاسدار و پاسبان و ملا و همه مجتمع مى‏شوند در يك محيطى همه باهم مى‏نشينند صحبت مى‏كنند. اين آزادى براى ما الان يك نعمتى است كه بايد قدرش را بدانيم و همه باهم حفظ كنيم اين را. اين نعمتى كه خدا به ما داده است، شكر كنيم اين نعمت را و حفظ كنيم اين نعمت را و همه باهم به پيش برويم و اين نهضت را به آخر برسانيم.

صحيفه نور ج 6 صفحه 267

الان بايد اين ريشه‏ها را بكنيم و دور بريزيم كه مبادا باهم مجتمع بشوند

وقتى كه يك حكومت مستقل و يك مجلسى پيدا شد همه اين مسائلى كه اين آقا گفتند و صحيح هم دارند مى‏گويند و همه مى‏گويند و صحيح هم همه مى‏گويند، خيال نكنيد كه فقط دادگسترى اينطور است همه جا يك همچو مسائلى هست، لكن الان مثل اين مى‏ماند، اگر زلزله مثلا بيايد من بخواهم بنشينم مطالعه كنم، آقا هم بخواهند بنشينند، بروند نماز بخوانند، شما هم بخواهيد بنشينيد كسب بكنيد نمى‏شود اين، همه بايد بروند آنهائى كه از زلزله گرفتار شده‏اند نجات بدهيد، نه من مى‏توانم بروم سراغ كار ديگر، نه شما. هيچ كدام نمى‏توانيم به احتياجات فعلى خودمان برسيم بايد آنى كه الان جامعه به آن احتياج دارد، آنى كشور به آن احتياج دارد، آنى كه اسلام به ما پيشنهاد مى‏كند آن را الان تعقيب بكنيم بعد از اينكه اين مرحله تمام شد آنوقت مى‏رسد به مرحله‏هاى ديگر. البته، هم كشاورزى ما الان ناقص است، هم ادارات ما الان ناقص هستند، هم دادگسترى‏مان اينطور است، هم فرهنگمان هست، اينها همه امورى است كه معلوم است كه احتياج به پاكسازى دارد لكن وقت دارد، الان زلزله است، ما بايد آن ريشه‏ها را بكنيم دور بريزيم كه مبادا اينها باهم مجتمع بشوند و يك وقت چيزى بكنند و من اميدوارم كه همان قدرت الهى كه پشتيبان شما بود و اين سد را شكست با همان قدرت اين ريشه‏ها را بيرون بريزيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:34 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 269

تاريخ: 4/3/58

بيانات امام خمينى در جمع بانوان سازمان حمايت خانواده‏هاى قم و گروهى از اهالى بناب

خيانت و ستم به زنان و مردان، به اسم خدمت!!

بسم الله الرحمن الرحيم‏

چه خوب نهضتى بود، چه خوب قيامى. ما هر روز تقريبا با قشرهاى مختلف، با گروه‏هاى مختلف از اقشار ايران مواجه هستيم. الان در اين مجلس خانم‏هاى محترم قم كه فعالانه براى اسلام و نهضت و براى تربيت جامعه فعاليت مى كنند با آقايان بنابى كه از راه دور آمده‏اند در يك مكان مجتمعيم. اين قبل از نهضت هيچ تحققى نداشت، شما يك راهى داشتيد ما يك راهى، آقايان هم يك راهى. چه خوب نهضتى كه همه ما را در يك مكان مجتمع كرده است كه با هم صحبت كنيم، مسائلى كه احتياج به آن داريم طرح كنيم، دردهاى دل را بگوئيم به هم و راه جبرانش را هم گفته بشود و شايد با گفتن درد و درمان بتوانيم به يك جائى برسيم.

دردها زياد است و زيادتر بود و بحمدالله يك مقدارى از آن رفع شد. آنهائى كه براى ما دردهاى عظيم پيش آوردند، آنهائى كه به كشور ما خيانت كردند، آنهائى كه به بانوان ما بيشتر ظلم كردند تا به مردها، آنها كه بانوان را به طورى به آنها ظلم كردند و به صورت اينكه مى‏خواهيم خدمت بكنيم آنها را به عقب راندند، به آنها ظلم زياد شد، به مردها هم شد، به همه اقشار ظلم شد، بحمدالله دست آنها كوتاه شد و اميدواريم كه اين قشرهاى ضعيفى كه مثل حيوانات ضعيف زير زمين مى‏لولند و مى‏خواهند ريشه‏هاى گل‏ها را فاسد كنند آنها هم انشاء الله از بين بروند.

ما بيزار هستيم از اسلام منهاى روحانيت، اسلام منهاى روحانيت خيانت است

دردهاى حالا هم زياد است، دردهائى كه به واسطه خيانت‏هائى كه به ما كردند و به ملت ما كردند، تتمه آن باقى است، خيانت‏ها و تبليغاتى كه بر ضد اسلام و بر ضد قرآن كريم كردند و قشرها را خواستند از قرآن كريم جدا كنند و خواهران و برادران ما را خواستند از اسلام دور كنند، اينها باز يك مقدارشان هست با صورت‏هاى مختلف. شما زحمت كشيديد، زن و مرد زحمت كشيد، به خيابان‏ها ريخت، جورها كشيد، خون‏ها داد كه اسلام را زنده كند، براى اسلام خون داد، براى شهادت داوطلب شد، آن كه مى‏خواست ملت ما، آن كه به او راى داد ملت ما، جمهورى اسلامى بود، اسلام مورد نظر بود. الان قشرهائى هستند كه مى‏خواهند

صحيفه نور ج 6 صفحه 270

اسلام را كناربگذارند با نوشتن، با گفتن، با اجتماعات. اين درد بزرگترين دردى است كه الان ملت ما به آن مبتلا هست و ما از آن نگرانيم كه ملتى كه راى داد بر جمهورى اسلامى، 5/99 درصد راى داد بر جمهورى اسلامى، يعنى ما اسلام را مى‏خواهيم، اگر براى صرف جمهورى بود، همچو رائى نبود، اگر براى جمهورى دموكراتيك بود، همچو رائى نبود، ديگران هم از اين حرف‏ها سابقاً گفتند و شكست خوردند. ملت ما براى اسلام قيام كرد و براى اسلام راه را پيمود و براى اسلام خون داد.

الان قشرهائى هستند كه مى‏خواهند اسلام را كنار بگذارند. جمهورى تنها، از اسلام مى ترسند، جمهورى تنها، جمهورى دموكراتيك. آنها كه مى‏خواهند يك قدرى در پرده صحبت كنند، جمهورى دموكراتيك اسلام. اينها همه خدعه است. اينها براى اين است كه از اسلام مى‏ترسند. اسلام را مخالف مى‏دانند با هواهاى نفسانى خودشان، بيدار باشيد اگر انحرافى باشد از جمهورى اسلام، هر انحرافى اگر از جمهورى اسلامى باشد، خلاف مسير شماست، خلاف مسير اسلام است. مسلمين توجه داشته باشند كه در حزب‏هائى كه صحبتشان از اسلام نيست، صحبتشان از دموكراتيك است، قشرهائى كه به اسلام كار ندارند گرچه به آزادى كار دارند، آزادى را مى‏خواهند اما آزادى به غير اسلام، ملت ما توجه كنند كه لااقل داخل اينطور حزب‏ها نشوند. شما عزيزان خودتان را براى اسلام داديد، حالا كه عزيزها را داديد، به ضد اسلام بخواهيد وارد بشويد، هدر مى‏دهيد خون عزيزان خودتان را. توجه بكنيد، اينها مى‏خواهند هدر بدهند خون شما را. اجتماعات اينها بر ضد اسلام است. چند روز پيش اجتماع زياد داشتند به بهانه و حرف‏هايشان بر ضد اسلام بود. با اينها همكارى نكنيد. مسلمين با اينها همكارى نكنيد. خودتان را از اينها دور نگه داريد. از اينها اجتناب كنيد. اينها آزادى منهاى اسلام را مى‏خواهند، اين غير از طريقه شماست، شما اسلام را مى‏خواهيد. ما اسلام را مى‏خواهيم كه اسلام آزادى به ما بدهد، نه آزادى منهاى اسلام. آنها استقلال منهاى قرآن را مى‏خواهند ما قرآن را مى خواهيم ما اگر تمام آزادى‏ها را به ما بدهند، تمام استقلال‏ها را به ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگيرند ما نمى‏خواهيم. ما بيزار هستيم از آزادى منهاى قرآن، ما بيزار هستيم از استقلال منهاى اسلام. ما بيزار هستيم از اينكه بگويند اسلام منهاى روحانيت، اسلام‏ى منهاى روحانيت خيانت است. مى‏خواهند اسلام را ببرند، اول روحانيت را مى‏برند، اول مى‏گويند اسلام را مى‏خواهيم، روحانيت را نمى‏خواهيم، روحانيت استثناء شود، اسلام در كار نيست، اسلام با كوشش روحانيت به اينجا رسيده است.

بيدار باشيد، توطئه بزرگ در كار است

بيدار باشيد، خانم‏ها بيدار باشيد، آقايان بيدار باشيد، مسائل شخصى خودتان را كنار بگذاريد. مسائل جزئى را كنار بگذاريد. احتياجات را كنار بگذاريد. امروز وقت اين نيست كه من محتاج هستم، من چيز ندارم. امروز وقت اين است كه ما اسلام را تقويت كنيم. همه اقشار بيدار باشند. كارگرها بيدار باشند. دهقان‏ها بيدار باشند. بازارى‏ها بيدار باشند. دانشگاهى‏ها بيدار باشند، تز اسلام منهاى روحانيت يعنى لااسلام، درجه اولش اين است، بعد هم كتاب‏هاى روحانيت را به دريا

بريزند. بيدار

صحيفه نور ج 6 صفحه 271

باشيد. من توجه شما را به اين خطر، به اين خطر عظيم عطف مى‏كنم خطر بزرگ است با صورت‏هاى (آزادى ما مى‏خواهيم، دموكراتيك ما مى‏خواهيم، استقلال مى‏خواهيم) اسلام چه، منهاى اسلام، در تمام حرف‏هايشان اسلام در كار نيست. اگر اسلام نبود، شما حالا در زاغه‏ها بوديد، شما در خارج كشور بوديد. اگر در كشور بوديد، در زاغه‏ها زندگى مى‏كرديد، در بيغوله‏ها زندگى مى‏كرديد، نمى‏توانستيد ظاهر مى‏شويد. اسلام است كه شما را آزادى داد و آورد در ميدان، بر ضد اسلام قيام نكنيد. خواهران من! عزيزان من! برادران من! عزيزان من! توجه داشته باشيد توطئه در كار است، توطئه بزرگ در كار است، توطئه در كار است، قشرهاى مختلفى كه به اسلام پشت كرده‏اند و از اول توجه نداشتند، دارند با هم جمع مى‏شوند.

بايد تجديد نظر كنند، بايد در كارهاى خودشان تجديد نظر كنند، در اجتماعاتشان تجديد نظر كنند، ملت نمى‏تواند توطئه را تحمل كند، ما تحمل نمى‏كنيم اين توطئه را، اينها توطئه است، توطئه بر ضد اسلام توطئه بر ضد ملت. آزادى هست توطئه نيست، آزادى معنايش اين نيست كه بنشينيد بر خلاف اسلام صحبت كنيد، آزادى در حدود قانون است، دين كشور ما اسلام است، آزادى در حدود اين است كه به اسلام ضرر نخورد، قانون اساسى ما دين را اسلام مى‏داند. خداوند انشاء الله شر مفسدين را قطع كند. خدا به شماها توفيق عنايت كند، سلامت و سعادت عنايت كند. من از همه شما تشكر مى‏كنم و اميدوارم كه با اراده قاطع، با تصميم قاطع به پيش برويد. سلام بر همه شما، موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:35 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 272

تاريخ: 4/3/58

بيانات امام خمينى در جمع عشاير كهنوج و اساتيد دانشگاه‏

تعدى پنجاه و چند ساله به ملت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

چه فرصت‏هاى خوبى براى ما در اين انقلاب حاصل مى‏شود و حاصل شده است. ما از شما عشاير و از ساير عشاير اقشار ايران جدا بوديم، ما را جدا كرده بودند، ما را از دانشگاه جدا كردند، ما را از قشرهاى ديگر جدا كردند، از ارتش جدا كردند، از فرهنگيان جدا كردند و از عشاير.

نمى‏توانستيم با هم در يك محلى مجتمع بشويم و مسائلى كه لازم است با هم در ميان بگذاريم، شما مشكلات خودتان را بيان كنيد و ما هم مشكلات خودمان را. اين نهضت از بركاتش اين بود كه اين فرصت را براى ما پيش آورد كه مى‏توانيم با شما مجتمع شويم و مى‏توانيم مسائل را با شما در ميان بگذاريم. ايشان ذكر از مستكبرين و مستضعفين كردند و من بايد بيان مستضعف و مستكبر را به اندازه‏اى كه در اين مجلس مناسب است عرض كنم. مستكبرين منحصر نيستند به سلاطين، منحصر نيستند به روساى جمهور، منحصر نيستند به دولت‏هاى ستمگر، مستكبرين يك معناى اعمى دارد. يك مصداقش همان اجانبى هستند كه تمام ملت‏ها را ضعيف مى‏شمرند و مورد تجاوز و تعدى قرار مى‏دهند، يك مورد هم همين دولت‏هاى جائر و سلاطين ستمگر كه ملت‏هاى خودشان را ضعيف مى‏شمرند و به آنها تعدى مى‏كنند، دست تعدى به ملت‏ها دراز مى‏كنند، چنانكه در اين پنجاه و چند سال شما مبتلا بوديد و ما هم مبتلا بوديم و همه ملت مبتلا بودند ملت را ضعيف مى‏شمردند و ملت را از روى استكبار نظر مى‏كردند و به ملت تعدى مى‏كردند و تجاوز مى‏كردند. آنها رفتند و انشاءالله بر نمى‏گردند.

نعمت آزادى وسيله‏اى است براى خدمت به خالق و خلق

امروز روزى است كه خداى تبارك و تعالى به ما آزادى و استقلال مرحمت فرموده است و ما را با اين آزادى و استقلال امتحان مى‏كند. ما را آزادى مرحمت فرموده است كه ببيند در اين آزادى ما چه مى‏كنيم. ما مستقل شديم و خداوند به ما اين مرحمت را فرمود تا ما چه بكنيم، آيا ما هم از مستكبرين باشيم يا از مستضعفين؟ هر فرد مى‏شود كه مستكبر باشد و مى‏شود مستضعف باشد. اگر من به زير دست‏هاى خودم ولو چهار نفر باشد تعدى و تجاوز كردم و آنها را كوچك شمردم، بنده خدا را كوچك‏

صحيفه نور ج 6 صفحه 273

شمردم من مستكبرم و او مستضعف و مشمول همان معنائى است كه مستكبرين و مستضعفين هستند. اگر شما كسانى كه زير دستتان هست ضعيف شمرديد به آنها خداى نخواسته تعدى كرديد، تجاوز كرديد، شما هم مستكبر مى‏شويد و آن زير دست‏ها مستضعف. ببينيم ما از اين امتحان، از اين بوته امتحان چطور بيرون مى‏آئيم، آيا سرفراز بيرون مى‏آئيم يا گردن كج و شكسته؟ آيا ما با بندگان خدا به طور، به طورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است رفتار مى‏كنيم حالا كه آزاد شديم، آزادى را وسيله براى خدمت به خلق و خدمت به خالق قرار مى‏دهيم يا آزادى را براى مخالفت با خدا و استكبار مردم؟ هيچ فرق نيست ما بين من طلبه و اين آقايان اهل علم و شمايى كه از عشاير محترم هستيد و بازارى و ارتشى و ادارى و همه و همه، ما الان در تحت مراقبت هستيم، مراقبت شديد، امتحان الهى. نعمت‏ها گاهى براى امتحان است تا آن اشخاصى كه نالايقند، آن اشخاصى كه فرصت طلبند اينها كارهاى خودشان را بكنند و مستحق عذاب بشوند آنهائى كه لايقند، آنهائى كه شريفند آنها هم كارهاى شرافتمندانه خودشان و خدمت به هموطن خودشان را بكنند تا سعادتمند باشند. بسيار مشكل است، بسيار مشكل است كه از اين امتحانى كه خداى تبارك و تعالى ما را در معرض آن قرار داده است از عهده برآئيم، و بسيار مراقبت مى‏خواهد كه مبادا خداى نخواسته ما از امتحان بد درآييم. اگر از امتحان بد درآييم ممكن است كه باز عنايت خدا برگردد و آزادى سلب شود، استقلال گرفته بشود. همين دنيا ممكن است كه ما اگر چنانچه بر خلاف موازين الهى رفتار كنيم و اين آزادى را اسباب دست براى تعدى به مظلومان قرار بدهيم، در همين دنيا ممكن است ما مجازات بشويم. و اميد است كه در همين دنيا مجازات بشويم، مجازات ما به عالم ديگر نرسد. مجازات عالم ديگر غير از اين مجازات‏هاست. ما نمى‏توانيم تصور آن مجازات‏ها را بكنيم اگر ما خطاكار هستيم، خدايا! اگر ما خطاكار هستيم، اگر اين آزادى را ما وسيله قرار دهيم از براى تعدى به مظلومان ولو يك نفر باشد، تعدى به زيردستان ولو يك نفر باشد، خدايا! ما را در همين عالم عذاب كن نگذار برسد به عالم ديگر.

مسؤوليت پاسدارى از مملكت امام زمان(عج) بر دوش يكايك افراد ملت

دوستان من! عزيزان من! من‏دانم كه عشاير هر جا كه هستند، در مرزها، مرزها را نگهدارى مى‏كنند، در جاهاى ديگر جلوگيرى از مفسده‏ها مى‏كنند. من مى‏دانم كه شما عشاير از زمان رژيم سابق مظلوم بوديد، ما هم مظلوم بوديم، روحانيون هم مظلوم بودند، بازارى هم مظلوم بود، كى نبود مظلوم؟ من مى‏دانم كه ارزش‏ها مرز دارها و عشاير ما چيست. آنها عشاير را سركوب مى‏خواستند بكنند براى اينكه راه را براى اجانب باز كنند، آنها به جزاى خودشان رسيدند و مى‏رسند و به جزاى آخرت كه سخت‏ترين جزاست هم مى‏رسند. ما بايد الان كه در بوته امتحان گذاشته شديم و اختيار به ما دادند و ما را آزاد كردند، خداى تبارك و تعالى ما را از قيد و بندهاى استعمار و استضعاف آزاد كرد، حالا كه آزاد هستيم، چه مى‏كنيم؟ چه بايد بكنيم؟ نباشد كه يك وقت ما هم در صف محمد رضا خان واقع بشويم او آزادى را از يك امت سلب كرد و ما آزادى را از يك قشر كوچك سلب بكنيم. او در وسط

صحيفه نور ج 6 صفحه 274

واقع بشود و ما در يمين و يسار او و همه از جند او. چشم‏هاى خودتان را باز كنيد، توجه خودتان را و دقت خودتان را در اين مسائل بكنيد. امروز روز امتحان الهى است، شما قدرتمنديد، شما جوانيد، شما برومنديد و من اين جوان‏هاى برومند را كه مى‏بينم افتخار مى‏كنم لكن شما جوان‏ها امروز جوان‏هائى هستيد كه پاسدار اسلام هستيد. ديروز مملكت، مملكت طاغوتى بود و شما در مظلوميت واقع بوديد در ظل مملكت طاغوتى. امروز مملكت اسلامى است و شما در سايه اسلام هستيد و شما پاسداران اسلام، پاسداران اسلام بايد احتراز كنند از تمام چيزهائى كه بر خلاف اسلام است. پاسدارى فقط پاسدارى مرز نيست. پاسدارى يك معناى وسيعى دارد. هر يك از ما پاسداريم نسبت به ديگران، من بايد نصيحت بكنم به شما، شما به من نصيحت كنيد. من به شما بگويم كه امروز كه روز امتحان است خوب از امتحان بيرون بيائيد، شما هم به من همين معنا را بگوئيد من به شما عرض مى‏كنم كه با مظلوم‏ها و زيردست‏هاى خودتان خوب رفتار كنيد، عادلانه رفتار كنيد. شما هم به من بگوئيد همه ما مسووليم كلكم راع و كلكم مسوول همه ما مثل شبان‏ها هستيم و همه ما مسوول هستيم از اين شبانى. همانطورى كه مى‏دانيد شبان نسبت به آن گوسفندهائى كه زير دستش است محبت دارد، آنها را در جائى كه علفزار باشد، در جائى كه آب خوب باشد مى‏برد و آنجا تربيت مى‏كند. همه ما نسبت به هم اينطور بايد باشيم، مثل شبانى كه گوسفندهاى خودش را با محبت بدون آزار تربيت مى‏كند ما هم اينطور باشيم. مبادا كه يكى از ما خداى نخواسته حالا كه آزاد است، به آن دوست زير دستش، به آن شخص زير دستش تعدى بكند، تجاوز بكند و تعدى و تجاوز عبارت از همان هائى است كه اسلام منع كرده است ما همه مسوول هستيم و خداى تبارك و تعالى الان همه ما را، همه ملت ايران را در تحت امتحان قرار داده است. از امتحان خدا خوب بيرون بيائيد. ما از شما مى‏خواهيم كه اين مرزها را خودتان حفظ كنيد. مملكت امروز مال خود شماست. ديروز اجانب در آن تصرف داشتند، امروز يك مملكتى است اسلامى، يك مملكتى است مال پيغمبر اسلام، يك مملكتى است مال امام زمان سلام الله عليه. مملكت از آن وجود مقدس است و ما همه پاسدار آن هستيم و بايد اين مملكت را حفظ كنيم هر كس به هر اندازه‏اى كه مى‏تواند. شما جوان‏هاى برومند مسلح به آن مقدارى كه مى‏توانيد بايد مرزها را حفظ كنيد، ما هم در اينجاها كه هستيم به اندازه‏اى كه مى‏توانيم بايد حفظ كنيم جهات را، مملكت مال خودتان است، الان همانطورى كه با عائله خودتان رفتار مى‏كنيد، محبت نسبت به عائله خودتان داريد، نسبت به كشور خودتان داشته باشيد، نسبت به برادرهاى خودتان داشته باشيد. اينها برادر شما هستند و ملت برادر هم هست. خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه المومنون اخوه برادر هستند اينها، بايد به برادرى رفتار كرد. چطور شما برادر خودتان را دلتان نمى‏آيد كه اذيت كنيد، بايد همين طور با هم رفتار كنيد و با ديگران، با ديگران همين طور رفتار كنيد. نفوس خودتان را تربيت كنيد، تهذيب كنيد. اين دنيا پايان دارد براى همه ما، من زودتر و شما بعد. پايان دارد، نمى‏مانيم. آن كه مى‏ماند خوبى و بدى است شما صفحه اعمالتان منور به نور اسلام باشد، به عمل و احكام اسلام باشد تا در همه جا سعادتمند باشيد. در اينجا دلتان خوش باشد به اينكه خدمت به ملتتان كرديد، خدمت به زير دستتان كرديد، خدمت به كشورتان

صحيفه نور ج 6 صفحه 275

كرديد، در آنجا هم در ازاى اين خدمت جزاهاى بسيار بزرگ است، عوض‏هاى بسيار بزرگ. من چون بايد آن طرف هم باز بروم، به آن آقايان هم عرض ارادت بكنم، از اين جهت من دعا مى‏كنم خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند. خداوند همه ما را، همه ما را به راه راست هدايت كند. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:35 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 276

تاريخ: 4/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از معلمان و دانشجويان دانشسراى دختران تبريز و پزشكان كاشان و روشندلان

امر بر قيام براى خدا و استقامت در آن قيام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين آيه‏اى كه اين خواهر خواندند فاستقم كما امرت.... در دو جاى قرآن است يكى در سوره شوراست كه همين آيه بود كه ايشان خواندند فاستقم كما امرت و يك در سوره هود است كه در آنجا فاستقم كما امرت و من تاب معك... در روايت وارد شده است كه نبى اكرم (ص) فرمود شسيبتنى سوره هود لمكان هذه الاية در سوره شورا - در سوره شورا - امر شده است كه پيغمبر استقامت كند. در سوره هود امر شده است كه پيغمبر و امت استقامت كنند. استقامت امت را هم در سوره هود خواسته است خداى تبارك و تعالى. اين سوره است كه اين آيه است كه پيغمبر مى‏فرمايد مرا پير كرد اين آيه براى اينكه امر مشكل و مهمى است. قيام براى خدا و استقامت دنبال آن قيام. در وصيت خدا به وسيله پيغمبر براى امت اين است كه قيام كنيد براى خدا، يكى يكى قيام كنيد، جمع جمع قيام كنيد، لكن قيام براى خدا. در اين آيه است كه استقامت كنيد. شما ملت قيام كرديد و بحمدالله قيام شما براى خدا بود، همه فرياد مى‏زديد كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. براى احكام اسلام قيام كرديد. امر اول را كه فرموده‏اند قيام كنيد براى خدا، اطاعت كرديد، باقى مانده است امر دوم فاستقم كما امرت و من تاب معك استقامت كنيد، اين قيام را حفظ كنيد، اين تحول روحى كه براى شما ملت حاصل شده است، حفظ كنيد، استقامت كنيد، نگه داريد اين تحول انسانى كه بالاتر از تحول‏هاى فعال خارجى است، اين تحولى كه شما را براى رسيدن به آمال مشتاق كرد كه خون بدهيد، اين تحول انسانى كه شما براى برادرانتان حاضريد جان بدهيد و حاضريد مال بدهيد حاضريد وقت صرف كنيد، اين تحول مهم بود، اين تحول بالاتر از اصل مبارزه بود.

تحول نفسانى، تحول روحى، تحول انسانى، اين تحول را حفظ كنيد، مستقيم باشيد، استقامت كنيد، دشمن در توطئه است. دشمن در حال توطئه و نقشه است. اگر استقامت نكنيد، اگر اين تحول را حفظ نكنيد، شايد خداى نخواسته دشمن پيروز شود. اين تحول روحى، اين تحول انسانى، اين تحولى كه اساس پيروزى شما بود، اين تحول را حفظ كنيد تا پيروز شويد. خداوند انشاءالله به شما سلامت و سعادت عنايت كند و استقامت كه بالاترين نعمت است. قيام براى خدا و استقامت در آن قيام. تا اينجا قيام كرديد و پيروز شديد، اگر استقامت كنيد پيروز خواهيد شد، اگر استقامت كنيد اين عده‏اى كه در

صحيفه نور ج 6 صفحه 277

صدد توطئه هستند ريشه‏كن خواهند شد. خداوند شما را هدايت كند و شما را به استقامت دعوت كند و شما را به استقامت و اطاعت خودش راهنمائى فرمايد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:35 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 278

تاريخ: 5/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از تكنسين‏هاى پزشكى اورژانس تهران

تمام اعمال نيك و بد انسان در ماوراء طبيعت يك صورت مجسم دارد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

البته فرق است مابين شنيدن و ديدن. ما در اين جنايات آخر مصيبت‏هائى كه بر جوان‏هاى ما و اطفال ما وارد شد از دور مى‏شنيديم و شما ديديد و اين خيلى فرق مى‏كند، ما در خارج خدمت‏هاى لفظى مى‏كرديم و شما عملى، شما در ميدان بوديد در ميدان مبارزه به كار خودتان و مسؤوليت خودتان عمل مى‏كرديد و شما در كارتان از كار ما بالاتر بود. البته ما هم در زمان شاه سابق كه جوان بوديم با مشاهده، چيزهائى ديديم لكن اخيراً شماها ديديد كه بر سر اين ملت چه آمد و شما حالا احساس مى‏كنيد كه اينهائى كه مى‏خواهند اخلال كنند كه همان رژيم را با صورت ديگرى، نه رژيم شاهنشاهى، با يك صورت ديگرى همان مسائل سابق پيش بيايد و به ملت ما همان بگذرد كه ديديد. شما بيشتر احساس ناراحتى مى‏كنيد شما بهتر خيانت‏هاى اين قشرهائى كه مى‏خواهند آشوب كنند و در آشوب، از خارج، ديگران، آنهائى كه ما را غارت كردند، آنهائى كه جوان‏هاى ما را با توطئه‏هاى آنها به خاك و خون كشيدند، برگردند، شما بيشتر احساس ناراحتى بايد بكنيد براى اينكه شما ديديد كه چه كردند و ما شنيديم كه چه كردند، هر چه بايد بكنند، و رفتند و انشاء الله به جزاى خودشان، هم در اينجا و هم در آنجائى كه جاى جزاست خواهند رسيد. بعضى از كارهاست كه جزاى او در اين دنيا نمى‏شود، امكان ندارد، هر جانى يك نفر آدم است، مثل ساير مردم است، يك جان دارد و يك حيات دارد، اين جانى اگر چنانچه ده هزار نفر را كشته باشد ما بخواهيم براى ده هزار نفر اين را مجازات كنيم چطور مجازات كنيم؟ يك جانى كه صد نفر را به آن طرزى كه مى‏دانيد در شكنجه قرار داده يعنى آن طرزى كه شنيديد در شكنجه قرار داده، حالا ما بخواهيم اين را مجازات كنيم، چطور مجازات كنيم؟ نمى‏شود، يك جان دارد و غايت امر اين است كه او را بكشيم يا با مجازات و شكنجه بكشيم، - اما اين كه - او كه يك شكنجه نكرده، يك نفر نكشته كه يك كشتن در مقابل يك كشتن و يك شكنجه در مقابل يك شكنجه باشد. شكنجه‏گرهاى ما كه از خارج هم تعليم ديده‏اند، اينها فوج فوج مردم را شكنجه كرده‏اند، آنهائى كه جوان‏هاى ما را كشته‏اند، بعضى از آنها عدد بسيارى از جوان‏هاى ما را كشتند و از بين بردند، اينها آنقدرى كه ماها مى‏توانيم شكنجه‏شان كنيم و ماها مى‏توانيم جزايشان بدهيم يك امر ناچيزى است. لكن يك جاى ديگرى هم هست كه در آنجا شكنجه‏هائى است كه ما نمى‏توانيم بفهميم و

صحيفه نور ج 6 صفحه 279

آن از خود اعمال است، اينطور نيست كه نظير اينجا يك فراشى از خارج بيايد و شكنجه كند، خود عمل انسان اگر چنانچه صالح باشد، خود آن عمل در آنجا به انسان مى‏رسد و اگر چنانچه عمل ناصالح باشد، همان عمل به او مى‏رسد. فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شراً يره خود عمل را مى‏بيند. هر ذره‏اى كه انسان عمل مى‏كند يك صورت ماوراء طبيعت دارد، اينجا زبانش را آدم دراز مى‏كند. زبان درازى مى‏كند، يك مسلمانى را، يك مومنى را فحش مى‏دهد، غيبت مى‏كند، آن مومن فرض كنيد در آمريكاست شما از اينجا به او فحاشى مى‏كنيد يا غيبتش را مى‏كنيد، در آنجا كه اين زبان اينقدر دراز شده است در آنجا صورتش اين است كه همين زبان دراز شود تا آنجا از رويش عبور مى‏كنند. در حديث است كه زبان درازى اينجا، آنجا صورت دارد. اين شكنجه‏هاى ناجوانمردانه‏اى كه به جوان‏هاى ما كردند، هر شكنجه صورت دارد در آنجا، هر داغى كه كردند داغ مى‏شوند آنجا، همين عمل آنجا صورت پيدا مى‏كند، همين عمل شكنجه مى‏شود آنجا. اين اعمال انسانى كه شما كرديد و در يك موقعى بود كه همه در زجر و در شكنجه بودند و شما يك چنين عمل انسانى كرديد و آنها را براى معالجه برديد، همين در آنجا صورت دارد، همين عمل شما يك صورتى در ماوراى طبيعت دارد كه ماوراى طبيعت را حالا نمى‏توانيم بفهميم، انبياء مى‏فهميدند و خداى تبارك و تعالى اطلاع داده است. پس شما هر كارى كه انجام بدهيد و ما هر كارى كه انجام بدهيم، چه كار خوب و چه كار بد، همان را خواهيم ديد، اينطور نيست كه مخفى شود از كسى، خود عملى كه انجام مى‏دهيم در آنجا متحقق مى‏شود ملكات انسان، يكى هست كه ملكه خوب دارد و يكى هست كه ملكه زشت دارد، همين ملكات در آنجا تجسمى دارد، تحققى دارد. در نفس انسان ملكه است، ملكه خيانت، طبيعتش طبيعت خائن است، در اينجا انسان ابتدا كه به دنيا مى‏آيد، همه چيز در انسان به طور استعداد هست يعنى تحقق باز ندارد، اما قابل است. اين بچه‏اى كه به دنيا مى‏آيد قابل است كه ملكات صالحه پيدا كند و قابل است كه ملكات رذيله، اگر سعى كرد در آن طرف ملكات رذيله كم‏كم اينها تحقق پيدا مى‏كنند و باطن ذات انسان يك موجود رذل مى‏شود. گاهى انسان يك كارهائى مى‏كند كه مناسب با يك جور حيوانى است، درندگى لفظى هم باشد كه مردم را با فحاشى، با اينطور چيزها آبرويشان را مى‏ريزد (درندگى است اينها) يا درندگى‏هاى ديگرى دارد، اين ملكه‏اى در انسان پيدا مى‏شود كه يك ملكه درندگى است. انسان وقتى از اينجا منتقل مى‏شود به يك ماوراى اينجا، همان ملكه درندگى مطابق با يك صورتى كه مناسب با آن هست مى‏شود، به يك صورت حيوانى، حيوانى درنده متناسب با آن متحول مى‏شود. مى‏گويند گاهى اوقات انسان چند تا صورت آنجا دارد صورت‏هاى مختلف دارد، در طرف اعمال صالحه هم اينطورى است.

afsanah82
07-24-2011, 11:35 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 6 صفحه 282

تاريخ: 5/3/58

بيانات امام خمينى در جمع بانوان خانواده‏هاى فضلاى حوزه علميه قم و ديگر گروهها

خدا و مومنين حافظ و حامى دين اسلام و اهداف الهى پيامبر اسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين چه خطاب افتخار آميزى است براى مومنين، چه خطاب مسؤوليت آورى است براى مومنين. افتخار آميز براى اينكه، با اينكه خداى تبارك و تعالى كافى است و هيچ كس در مقابل حق تعالى قدرتى ندارد، قوه‏اى ندارد، همه هيچ هستند ولى خداى تبارك و تعالى به مومنين كه مومنات هم داخل مومنينند، اين افتخار را مرحمت فرموده است كه در پهلوى اسم مبارك خودش مومنين را هم ذكر فرمود براى تو خدا و كسانى كه متابعت كردند، مومنينى كه از تو متابعت كردند كافى است با اينكه خدا كافى است لكن همچو تشريفى را به مومنين كه مومنات هم داخل هستند مرحمت فرموده است كه خدا و مومنين، كسانى كه از تو تبعيت كردند، براى تو كفايت مى‏كنند. چقدر افتخار آميز است براى ما، براى مومنين براى شما مخدرات، براى شما مومنات كه شما در يك رديف خداى تبارك و تعالى قرار داده است و چقدر مسؤوليت آور است اين خطاب مومنين بايد كفايت كنند از اسلام، حفاظت كنند از اسلام، پيغمبر اسلام را كافى هستند، پيغمبر اسلام هست و احكام اسلام، اهداف اسلام. خداى تبارك و تعالى در اين آيه به ما فرموده‏اند كه اهداف اسلام و خود نبى اكرم و هركس مربوط به نبى اكرم است، شماها بايد كفايت كنيد. ما ماموريم، ماموريم كه حفاظت كنيم از دين خدا، حفاظت كنيم از اهداف الهى. شما مومنات، شما مخدرات كه از بيوت علما و فضلاء هستيد، اولى هستيد از ديگران، شما از بيت نبوت هستيد، اولى هستيد به اينكه اهداف اسلام را حفاظت كنيد. خداوند به ما اين مرحمت را فرموده است كه شما با خدا حفاظت كنيد از اسلام و از دين اسلام. حسبك الله و من اتبعك من المومنين.

مسؤوليت خطير مادران، تربيت اولاد صالح و حافظ اسلام

بانوان محترم! مسووليد همه، مسووليم همه، شما مسوول تربيت اولادها هستيد، شما مسووليد كه در دامن‏هاى خودتان اولادهاى متقى بار بياوريد، تربيت كنيد، به جامعه تحويل بدهيد. همه مسوول هستيم كه اولادها را تربيت كنيم لكن در دامن شما بهتر تربيت مى‏شوند. دامن ما در بهترين مكتبى است از براى اولادها. مسؤوليت داريد نسبت به فرزندان خود، مسؤوليت داريد نسبت به كشور خودتان

صحيفه نور ج 6 صفحه 283

و شما مى‏توانيد بچه‏هايى تربيت كنيد كه يك كشور را آباد كنند. شما مى‏توانيد بچه‏هايى را تربيت كنيد كه حفاظت از انبياء بكنند، حفاظت از آمال انبياء بكنند. شما هم خود حافظ بايد باشيد و هم نگهبان درست كنيد، نگهبان، اولادهاى شما هستند، آنها را تربيت كنيد. خانه‏هاى شما بايد خانه تربيت اولاد باشد. منزل علماست منزل شما و منزل تربيت علمى، تربيت دينى، تهذيب اخلاق. توجه به سرنوشت اينها در عهده پدران است و در عهده مادرها، مادرها بيشتر مسوول هستند و مادرها اشرف هستند، شرافت مادرى از شرافت پدرى بيشتر است، تاثير مادر هم در روحيه اطفال از تاثير پدر بيشتر است.

ترور اشخاص، ترور نهضت نيست‏

شما مسووليد، ما همه مسووليم، خداى تبارك و تعالى همه را مسوول قرار داده است، و در اين آيه شريفه فرموده است حسبك الله و من اتبعك من المومنين خدا كسانى كه تبعيت كردند ترا، از مومنين، مومنينى كه تابع اسلام هستند، تابع پيغمبر اسلام هستند، اينها اشخاصى هستند كه كافى هستند براى رسول، براى پيغمبر كافى هستند. يك تكليف بزرگى است به عهده همه، به عهده همه متابعين، به عهده همه ملت كه تبعيت دارند از پيغمبر، بايد اين نشان حسبك الله و من اتبعك من المومنين هم در پيشانى آنها باشد، حفاظت كنند از دين خدا، حفاظت كنند از اسلام، از قرآن كريم. نلغزند از اين جنبش‏هاى ضعيفى كه اين اقشار غير انسان در ايران ايجاد مى‏كنند، نترسند از اينكه اين اقشار ضعيف به جنبش در آمدند و به خيال خود براى ارعاب ملت ترور مى‏كنند. ملت ما هرگز از اين معانى نمى‏ترسد و نهضت ما هرگز ترور نمى‏شود. ترور اشخاص، ترور نهضت نيست. نهضت ما قائم است ولو اشخاصى مثل مرحوم (مطهرى) و مثل آقاى (هاشمى) هم و مثل سايرين هم نباشند. خداى تبارك و تعالى و من اتبع نبى را من المومنين كافى است، ملت كافى است و ملت ما راه خود را پيدا كرده است، هيچ خوفى نيست، هرگز ما نمى‏ترسيم از اين ترورها و هرگز به عقب بر نمى‏گرديم و هرگز اجازه نمى‏دهيم شرق و غرب دخالت كند در مملكت ما.

خدمات ارزنده زنان به نهضت اسلامى

خداوند شما مومنات را حفظ كند كه در نهضت اسلامى حظ كافى داشتيد و الان هم براى مستمندان كمك كرديد و كمك‏هاى شما بسيار با ارزش است، كمك‏هاى بانوان ارزشش چند برابر كمك‏هاى مردان است. خداوند شما را حفظ كند و شما را براى تربيت انسان‏ها كه شغل انبياء است، براى تربيت انسان‏ها كه شغل انبياء است حظ كند. سلام بر همه شما و رحمت بر همه شما.


previos page menu page next page


afsanah82
07-24-2011, 11:36 PM

previos page menu page


صحيفه نور ج 6 صفحه 284

تاريخ: 5/3/58

پيام امام خمينى به حجة الاسلام و المسلمين هاشمى رفسنجانى در مورد ترور نافرجام ايشان

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب حجت الاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمى زنده است چون نهضت زنده است. آمريكا و ديگر ابرقدرت‏ها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اينان با اين تلاش‏هاى احمقانه نمى‏توانند انقلاب اسلامى ما را ترور كنند، نمى‏توانند شخصيت انسانى اسلامى مطهرى و هاشمى را ترور كنند، هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابرقدرت‏ها و جنايتكاران بين‏المللى به چشم بخورد. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسه‏ها مقاومت كند، توطئه‏ها را بشكنند، با كمال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسائى كنند و به دادگاه‏هاى انقلابى معرفى كنند. پاسداران انقلاب و روساى آنان موظفند از اين شخصيت‏هاى ارزنده انقلابى حفاظت كنند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند، اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بزرگ اسلامى مصمم است به نهضت اسلامى خود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما ملت‏هاى بزرگ اسلامى را به همكارى در اين نهضت اسلامى ايران دعوت مى‏كنيم. بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامى و از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملت‏هاى اسلامى تحقق يابد. من به آقاى هاشمى فرزند برومند اسلام تبريك مى‏گويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم.

والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page


afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM
جلد هفتم

menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 1

تاريخ سخنرانى:5/3/58

پيام امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمين‏هاشمى‏رفسنجانى درمورد ترور نافرجام ايشان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب حجت‏الاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمى‏زنده است چون نهضت زنده است. آمريكا و ديگر ابر قدرت‏ها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اينان با اين تلاش‏هاى احمقانه نمى‏توانند انقلاب اسلامى‏ما را ترور كنند نمى‏توانند شخصيت انسانى اسلامى‏مطهرى و هاشمى‏را ترور كنند هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابر قدرتها و جنايتكاران بين المللى به چشم بخورد. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسه‏ها مقاومت كند توطئه‏ها را بشكند با كمال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسايى كنند و به دادگاههاى انقلابى معرفى كنند. پاسداران انقلاب و رؤساى آنان موظفند از اين شخصيت‏هاى ارزنده انقلابى حفاظت كنند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بزرگ اسلامى‏مصمم است به نهضت اسلامى‏خود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما ملت‏هاى بزرگ اسلامى‏را به همكارى در اين نهضت اسلامى‏ايران دعوت مى‏كنيم. بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامى‏و از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملت‏هاى اسلامى‏تحقق يابد. من به آقاى هاشمى‏فرزند برومند اسلام تبريك مى‏گويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم.

والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين‏

روح الله الموسوى الخمينى


menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 2

تاريخ 5/3/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه امداد بروجرد

براى اصلاح آشفتگى‏ها همه ما بايد گروه امداد باشيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

زحمات شما پيش خداى تبارك و تعالى محفوظ است. ما همه بايد گروه امداد باشيم. اسلام همه مردم را به رعايت يكديگر دعوت فرمودهاند كلكم راع همه ما مسووليم و كلكم مسوول همه بايد رعايت همه ملت را بكنيم و همه بايد از لشكر اسلام باشيم و از گروه امداد. شما البته به اين اسم مسمى‏هستيد و اميدوارم كه عملتان موافق با اسم باشد. همين طورى كه اسمتان گروه امداد است و تا حالا امداد كرديد، از اين به بعد هم به برادران خودتان، به كشور خودتان، به شهر خودتان گروه امداد باشيد و مطابق با آنچه خداى تبارك و تعالى فرموده است مطابق دستورات او عمل كنيد و دعا كنيد كه همه ما گروه امداد باشيم و همه عمل كنيم به وظائف اسلامى‏خودمان. امروز ايران محتاج است به گروه امداد. ايران محتاج است كه همه گروه‏ها گروه امداد باشند براى آنكه آن چيزى كه براى ايران گذاشتهاند خرابى است، آشفتگى است و با امداد همه بايد اين آشفتگى‏ها رفع بشود.

تلاش مذبوحانه مخالفين نهضت براى ايجاد جو بدبينى و متوقف ساختن مردم

يكى از امدادهائى كه ملت مى‏توانند بكنند اين است كه ايرادها را كم بكنند. الان وقت اين است كه ما باز اين نهضت را به پيش ببريم وقت اين نيست كه ايراد بكنيم. آنهائى كه وادار مى‏كنند مردم را به ايراد، آنها مى‏خواهند نهضت پيش نرود، آنها از پيشرفت نهضت نگران هستند مى‏دانند كه اگر اين نهضت پيش برود براى آنها ديگر جائى نيست از اين جهت اشكال تراشى مى‏كنند- مردم را وادار به ايراد مى‏كنند وادار به ايراد مى‏كنند - و اينها براى اين است كه متوقف كنند مردم را يا بدبين كنند. گاهى مى‏گويند كه خوب چه شده است تا حالا كه چيزى نشده است. ملت مى‏داند كه چه شده است دنيا هم مى‏داند كه چه شده است و از اين شده‏ها نگرانند اينهائى كه مى‏گويند چه شده است از اين شدن‏ها نگرانند براى اينكه آنچه شده است اين بوده است كه تمام متفكرين دنيا را به تحير واداشته است. يك ملتى كه به دستش هيچ نبود قدرت‏هاى بزرگ را شكست، آزادى براى خودش تهيه كرده. چه شده است يعنى چه؟ الان اين شده است كه ما نشستهايم - با هم - آزاد با هم صحبت مى‏كنيم. در چند سال پيش يك چنين اجتماعى، كمتر از اين هم براى ما ممكن نبود براى شما ممكن نبود. ما الان دست‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 3

ديگران را از سر مملكتمان كوتاه كردهايم و چند وقت پيش از اين هر چه بود آنها مى‏بردند حالا نمى‏برند. اينها كه مى‏گويند چه شده است براى اين است كه مردم را بدبين كنند و اشخاص غافل هستند، شايد بسيارى از اين چه شده است بسيارى غفلت بكنند و اگر اينها بگذارند چيزهائى ديگر هم مى‏شود لكن البته به تدريج بايد اين آشفتگى‏ها رفع بشود. همه ايران بايد گروه امداد باشند. اگر همه گروه امداد شدند و رفع اين اشكالات همه خواهد شد و اگر ايرادگير شوند اشكالات رفع نمى‏شود و احتمال اينكه يك وقتى خداى نخواسته به عقب برگرديم، يك وقت شكست بخوريم، يك وقت باز همان مسائل برگردد هست. انشاءالله خداوند شما را گروه امداد براى اسلام قرار بدهد و اجر گروه امداد را به شما عنايت كند و همه موفق و مويد باشيد و همه باشيم براى خدمت انشاء الله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 4

تاريخ 6/3/58

بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى كاشان

عبرت گرفتن ازتاريخ موجود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

چيزهائى كه در دنيا اتقاق مى‏افتد كه آنها تاريخ را تحقق مى‏دهد، اين براى عبرت گرفتن ما، سرمشق بودن براى ماست. از جمله اين قضيهاى كه در ايران اتفاق افتاد. پنجاه و چند سال سلطنت غاصبانه رژيم پهلوى كه سرتاسرش مشحون بود ازكارهائى كه مخالف مسير ملت بود كه شايد اكثرش را شماها يادتان نيست، شماها جوانيد، من از اولش بودم، از آن وقتى كه كودتا شد، كودتاى رضا شاه شد تا حالا ناظر قضايا بودهام. كارهايشان گاهى به ظاهر خيلى فريبنده بود لكن برخلاف مسير ملت بود. وقتى كه او آمد ابتدائا شروع كرد به اظهار ديانت و اظهار چه و روضه خوانى و سينه‏زنى و گاهى ماه محرم در همه (در تهران) همه تكيه‏هائى كه در تهران بود مى‏رفت مى‏گرديد خودش تا وقتى كه سوار مطلب شد، سلطه پيدا كرد.

همين آدمى‏كه اينطور مجلس روضه داشت، هم‏آنطور سينه زن و ارتش مى‏آمد به سينه زنى (كه من خودم دسته‏هاى ارتش را هم ديدم). همين آدم شروع كرد به ضد او عمل كردن، تا قبل از اينكه قدرت پيدا بكند، خواست براى بازى دادن مردم آنطور امور را انجام داد، وقتى كه قدرت پيدا كرد درست بر ضد آن كارهائى كه كرده بود شروع كرد به فعاليت، منجمله همين آدمى‏كه اين دستگاه روضه را داشت همچو قدغن كرد دستگاه خطابه و وعظ و روضه و همه اينها را، كه در تمام ايران شايد يك مجلس علنى نبود، اگر بود در خفا، در بعضى شهرها در خفا و به صورت‏هاى مختلف و با اسم‏هاى مختلف. چيزهائى كه موجب نارضايتى مردم بودانجام مى‏داد، مثل قضيه كشف حجاب. كشف حجاب شما نميدانيد آنوقت چه مصيبتى براى مردم بود، نمى‏دانيد چه كرد و مامورها چه كردند با مردم و با زن‏ها كه اسباب نارضايتى عموم مردم بود، منتها قدرت زياد شده بود، مردم هم هدايت نمى‏شدند با يك مثلاً قدرت‏هائى، از اين جهت نمى‏توانستند كارى بكنند لكن عقده‏ها زياد بود. بعد هم شروع كرد به اسم اينكه مى‏خواهد قدرت مركزى را درست كند، عشاير كه همه‏شان، البته در عشائر يك اشخاص غيرباب هم بود، لكن اينها يك پشتوانهاى براى ملت بودند، تمام اينها را از بين برد و آنطور فشار آورد به مردم و نارضايتى ايجاد كرد كه وقتى كه آن سه قدرت خارجى در جنگ عمومى‏اينها حمله كردند به ايران، آمريكا و انگلستان و روسيه، اينها همه با هم حمله كردند، در جايى كه مخالفت با آلمان

صحيفه نور ج 7 صفحه 5

مى‏خواستند بكنند حمله كردند به ايران، در عين حالى كه همه چيز ايران در خطر بود و مردم براى همه چيزشان نگران بودند، لكن وقتى گفتند كه رضاخان را اينها بردهاند مردم شادى مى‏كردند. اينطور رفتار كرد، رفتار غير عقلائى، رفتارى كه براى خاطر انگلستان بود. آنوقت انگلستان اين را آورد روى كار، بعد از او نوبت به پسرش رسيد كه اين را ديگر بيشتر شما يادتان است اين هم كارهايى كرد كه به حسب صورت فريبنده بود لكن كم كم هى هر چه پرده بالا رفت ديدند كه بر خلاف مسير ملت است. ملت با او مخالف شد منتها در طول اين سى و چند سالى كه بود، هى عقده‏ها روى هم آمد، عقده‏هاى مردم روى هم آمد و هى نارضايتى‏ها زياد شد و هى خدمت‏هاى او به اجانب يكى بعد از ديگرى هى فاش شد تا رسيد به آنجا كه من شايد مكرر اين را در بعضى از صحبت‏هايم گفتم كه نكن كارى كه وقتى بروى، همه مردم شادى كنند، نكن اين كارى را كه همين مطلب را، كه وقتى كه پدر تو رفت همه شادى كردند در عين حالى كه همه در خطر بودند، تو نكن اين كار را، كه وقتى رفتى همه شادى كنند. حكومت اگر حكومت ملى باشد و به دست ملت يك حكومتى وجود پيدا بكند، چون از خودشان است، اگر يك وقتى از بين برود همه ناراحت مى‏شوند، اگر بخواهد از بين برود، همه پشتيبانش هستند، لكن حكومت اگر چنانچه پايه قدرتش بر دوش ملت نباشد، به اين وضع در مى‏آيد كه آن روزى كه مى‏گويند رفت، خيابان‏ها آنطور شد كه ديديد (من نبودم لكن نقل مى‏كنند) شادى‏ها آنطور شد كه ديديد. همان كه من به او تنبه دادم كه نكن كه اينطور بشود. اين بايد مايه تنبه براى ماها بشود، فرق نمى‏كند، يك قدرتى كه در راس است و همه مملكت تحت سيطرهاش است، يا يك قدرتى كه در يك استان است، يا يك قدرتى كه در يك شهر است، يا يك قصبه است، اگر چنانچه عقل داشته باشند، قدرت‏ها بايد از اين تاريخ موجود عبرت ببرند كه وقتى حكومتى پايه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشند، هر چه قدرتمند باشد هم نمى‏تواند پايدارى كند. ديديد كه قدرت خودش چه بود و علاوه بر او همه قدرت‏ها با او موافق بودند، يعنى ما در تمام دنيا يك كسى كه با او مخالف باشد حالا شايد يك نفر مثلاً يكى از دولت‏ها شايد آن هم اظهار مى‏كرد حالا راست گفته يا نه نمى‏دانم اما تمام دول بزرگ با او موافق بودند. ابرقدرت‏ها موافق بودند، تمام دول غربى با او موافق بودند، اين خليج و اين كويت واين - عرض مى‏كنم كه - دول عربى با او موافق بودند، در عين حال چون پايه قدرت بر قلوب مردم نبود، روى دوش ملت نبود، همه قدرت‏ها دستشان را روى هم گذاشتند كه و قدرت‏هايشان را روى هم گذاشتند كه نگه دارند او را و نتوانستند، رفت ! اين يك تاريخ موجود است و بايد براى ما همه عبرت باشد.

فرو ريختن حكومت نتيجه از دست دادن پايگاه ملى است‏

شما كه در شهربانى كاشان هستيد، آن هم كه در شهربانى قم است، آن هم كه رئيس شهربانى كل است، آن هم كه رئيس ارتش كل است، آن هم كه رئيس ژاندارمرى كل است، آن هم كه رئيس دولت است، اينها توجه داشته باشند كه آن كه مى‏تواند اينها را نگه دارد و حفظ كند، ملت است، ملت‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 6

مى‏تواند اين قدرت‏ها را حفظ كند، اگر ملت پشتيبان اين جمعيت شد، اينها همه كارى مى‏توانند بكنند و اگر ملت يك وقتى نارضايتى پيدا كرد، اگر امروز صحبت نكنند، چند روز ديگر صدايشان در مى‏آيد چند وقت ديگر صدايشان در مى‏آيد، آن روزى كه ملت صدايش در بيايد ديگر نمى‏تواند يك قدرتى با او مقابله بكند. از اين جهت بايد همه ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه اينكه ملت را راضى مى‏كند اين است كه ببينند كه شهربانى براى آنهاست، نه شهربانى ضد آنهاست. در زمان طاغوت مردم شهربانى را، ارتش را، ژاندارمرى را، دولت را تا برسد به خود آن آدم ضد خودشان مى‏ديدند، اگر هم فرض كنيم يك شهربانى يا يك رئيس شهربانى بود كه اين موافق با ملت بود، نمى‏توانست عملى بكند كه مردم احساس كنند كه اين موافق است و لهذا خوب و بدش در نظر همه مردم بد بود و آن پايگاهى كه بايد از آن اول تا آن آخر داشته باشد، در ملت آن پايگاه را از دست داد. وقتى بناشد كه پايگاه ملت از دست رفت و نتوانستند هم جورى بكنند كه دوباره اعادهاش بكنند، اين است كه فرو مى‏ريزد. اين الان براى شما و ما و همه قشرهاى دولت و ملت و خصوصاً قشرهائى كه قواى انتظامى‏هستند، اين بايد يك سرمشق و يك الگو باشد كه ببينيم كه يك قدرت بزرگ وقتى پايگاه ملى ندارد، اين قدرت نمى‏تواند بايستد سرپاى خودش. يك قدرت ولو بزرگ نباشد، اگر پايگاه ملى داشته باشد، اين غلبه مى‏كند.

afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 8

تاريخ: 6/3/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات و دانشجويان دانشكده دندانپزشكى دانشگاه تهران

نقش موثر دايره مخابرات در پيشرفت نهضت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اول با خانم‏ها كه از مخابرات هستند چند كلمه صحبت كنم. اين دايره مخابرات، ما كه در پاريس بوديم به ما خيلى محبت كردند و به نهضت خدمت. آنوقتى كه اعتصاب بود، آنها اعتصاب كردند لكن تلفن‏ها را براى اينكه ما با ملت اتصال پيدا كنيم در اختيار ما گذاشتند و اين بسيار در آنوقت موثر بود در پيشرفت نهضت، از اين جهت من بايد از اين دايره تشكر كنم.

حصول پيروزى به واسطه اتفاق آراء و توجه يكپارچه مردم به شكست طاغوت‏

حالا من يك صحبتى به همه راجع به همه آقايان و خانم‏ها عرض مى‏كنم. من اصل نابسامانى‏هائى كه در ايران هست فعلا، و آشفتگى‏هائى كه در همه قشرهاى ملت هست، هم مطلعم و هم متاثرم لكن بايد الان ما حساب اين را بكنيم كه وظيفه فعلى براى ما، براى ملت ما، چه بانوان محترمات و چه آقايان معظم، براى همه چه هست؟ الان ما درچه حال واقع هستيم؟ و بايد چه بكنيم؟ قبل از اينكه ما به اين مرتبه از نهضت برسيم همه مى‏دانستيم كه بايد چه بكنيم و لهذا همه ملت باهم همصدا شدند و مقصدشان هم اين بود كه ما سلسله پهلوى را و رژيم شاهنشاهى را نمى‏خواهيم و ما يك حكومت اسلامى، جمهورى اسلامى‏مى‏خواهيم. همه با هم همصدا بوديم و همه با هم پيش رفتيم تا رسيديم به آنجايى كه با اين وحدت كلمه و با اين وحدت مقصد، همه با هم اسلام خواستند و تأييد خداى تبارك و تعالى يك سد بزرگى را شكستيد و شكستيم. در آنوقتى كه دنبال اين قضيه بوديد همه مى‏دانيد كه هيچ قشرى توجه به اينكه من حالا چى ندارم، چى دارم، گرفتارى خانوادگيم چى هست، آيا منزلم مثلاً برقش مرتب است، آيا تلفن من چطورى است، هيچ توجه به اين مسائل نبود مطرح نبود اين مسائل، اينكه مطرح بود بين همه اين بود كه اين رژيم نباشد، يك رژيم الهى باشد. اين اسباب اين شد كه پيروز شديد.

اگر در آنوقت هم كه همه داشتند -مثلاً فرض كنيد- كه توى خيابان آمده بودند، هر كسى فكر اين بود كه خوب، حالا ما امشب وقتى كه برويم منزل شام‏مان چه هست، برقمان چطورى است، تلفن‏مان چه هست؟ قرض داريم، بچه‏هامان مثلاً چطور هستند، مريض داريم، اگر اينطور تشتت افكار

صحيفه نور ج 7 صفحه 9

بود، هرگز اين پيشرفت را نمى‏كرديد. شما هر كدام وارد بوديد و همه وارد بودند همان روز در اين نهضت و در آنوقتى كه شور اين نهضت بود و فشار از آن طرف و از اين طرف، اين توجه اين معنا را داريد و خودتان الان برگرديد به آن حالى كه در آنوقت داشتيد، مى‏دانيد كه هيچ چيز مطرح نبود آنوقت، همه يك توجه، و از خودمان غفلت كرده بوديم آنهايى كه توى خيابان‏ها و بالاى پشت بام‏ها شب و روز فرياد مى‏زدند و الله اكبر مى‏گفتند و مبارزه مى‏كردند و با هيچ، با همه چيز مقابله مى‏كردند اينها ابدا توجه به اينكه ما منزلمان چه جورى است، خانه‏مان آيا داريم يا نه، هيچ ابدا اين مطرح نبود. آن زاغه نشين‏هاى اطراف تهران كه يك دفعه من در تلويزيون ديدم وضعشان را، و ديدم روحشان را، كه وضعشان، خوب به مشاهده ديدم كه عده زيادى در يك زاغهاى، در يك سوراخى رفت و آمد مى‏كنند و بعد كه پرسيد يكى از آنها، كه شماچه مى‏كنيد؟ روزها چه مى‏كنيد؟ گفت ما صبح كه مى‏شود با بچه‏هايمان راه مى‏افتيم مى‏رويم تظاهرات. فكر اينكه حالا ما منزلمان اين زاغه است و زندگى‏مان اينطورى است، اين فكر از سر مردم پريده بود. همه فكر متوجه و متمركز شده بود در يك جهت و آن اينكه اين رژيم نبايد باشد، ما نمى‏خواهيم اينها را مرگ بر شاه، ما جمهورى اسلامى‏مى‏خواهيم. اين رمز بود از براى اينكه شما پيروز شديد. توجه به خودمان نه، توجه به مقصد. همه رو به مقصد بوديم. رو به خودمان نبوديم. همه آن طرف نگاه مى‏كرديم. اين طرف كه عبارت از وضع خودمان بود، هيچ توجه به آن نداشتيم. از اين جهت پيروز شديم. لكن خوب پيروزى تا كجا رسيده است، تا اينجا كه اين بنيان ظلم اساسش شكسته شد و رفت لكن ريشه‏هاش كه هست، حالا به پيروزى ما نرسيديم.

پرداختن به گرفتارى‏هاى شخصى و غفلت از مقصد مايه توقف نهضت‏

آنى كه الان ما رايك قدرى به نگرانى مى‏كشد، اين است كه ملت حالا برگشته به اينكه حال خودش را دارد مى‏بيند، بين راه از مقصد دست برداشته، متوجه شده است به حال خودش. خانه نداريم يك عده كثيرى به اينكه ما خانه نداريم، خانه مى‏خواهيم. يك عده كثيرى به اينكه ما، در اداره‏مان مثلاً چطور است. يك عده كثيرى به اينكه مثلاً در دانشگاه چطورى است. از آن حال انقلابى كه اين ملت داشت و حال توجه به مقصد و غفلت از حالات خودش و گرفتارى خودش بيرون آمده است ملت، سرتاسر كشور اينجورى است الان كه همه الان يك توجه به چيز ديگرى هم پيدا كردهاند و آن اينكه گرفتارى‏هاى خودمان. هر كسى الان، الان روزى چقدر كاغذ براى ما مى‏آيد، چقدر مراجعات به جاهاى ديگرى هست، چقدر مراجعات به دولت هست و همه شكايت از وضع خودشان و دامن مى‏زند به اين مطلب اينكه دست‏هايى كه الان در كار است كه اين نهضت را در نيمه راه متوقف كند.

آنها دست زدند به يك تبليغاتى و آن اينكه: چه شد تاكنون چه شده است؟ خوب، اين هم جمهورى اسلامى، باز هم براى فقرا فكرى نشده است، براى ادارى فكر نشده است، باز هم بعضى از همان مهره‏ها هستند باز هم كذا هى اشكالتراشى، از همه اطراف عمال آنهايى كه مى‏خواهند نگذارند

صحيفه نور ج 7 صفحه 10

اين نهضت به آخر برسد اينها افتادهاند توى قشرهاى مختلف ملت و هر جا به يك صورت به حسب ظاهر فريبنده همان فريب‏هايى كه شاه در آنوقت، شاه سابق در وقت سلطنتش مى‏داد، ماها را و صورت فريبنده درست مى‏كرد دروازه تمدن بزرگ، عرض مى‏كنم دهقان كذا، آزاد زنان و آزاد مردان، بيرون آوردن نيمى‏از ملت را براى خدمت همين حرف‏هايى كه حرف است، محتوا ندارد، همين حرفهاى فريبنده الان روى هر نقشهاى كه كشيده شده است و با دقت كشيده شده است و كاردارها و آن اشخاص كه درست مطالعات در همه روحيات مردم داشتند و دارند، همين مسائل را حالا مى‏بينند كه تا اينجا كه رسيده است، نگذارند جلو برود. اينها فهميدهاند كه اگر اين نهضت به اين قدرتى كه تا حالا آمده است برود جلو، اين اسباب اين مى‏شود كه بكلى تا آخر دست آنها كوتاه بشود. اين را مى‏خواهند دراين نيمه راه خفهاش كنند و لهذا در همه قشرهاى مختلفى كه اينها عمالشان هست، تبليغاتى شروع شده است دامنه‏دار. توى كارگرها مى‏روند يك صورتى با يك وضعى صحبت مى‏كنند كه خوب، براى كارگر هم كه باز فكرى نشد، كو خانه؟ كو زندگى؟ كو چطور؟ آن روزى كه كارگر اعتصاب كرد و هيچ توجه به خانه و به زندگى نداشت و با اعتصاب خودش جلو رفت، حالا مى‏آيند به او مى‏گويند كه خوب، اين هم جمهورى اسلامى‏پس چه شد الان كو خانه‏تان؟ كو چطور؟ آنها هم غفلت مى‏كنند از اينكه ما باز نرسيديم، به جمهورى اسلامى، حالا باز الفاظ است، معانى تا حالا نيست، مابين راه هستيم باز به مقصد نرسيديم، مثل اينكه مثلاً يك رئيس كاروانى به دوستان و اعضاى كاروان بگويد كه ما وقتى به منزل رسيديم خير، همه اسباب و وسايل راحتى آنجا فراهم است، بعد كه دارند حركت مى‏كنند، يك جا اينها اعتقادشان اين اصل بشود كه رسيدهايم، باز مى‏بينند كه نه ديگر باز زحمت و باز جور و باز راه رفتن و باز چيز است، هى بروند ايراد بگيرند كه خوب، ما كه رسيدهايم حالا پس كو اين وعده‏هايى كه تو كردى. اين غفلت از اين است كه ما نرسيدهايم باز به آنجايى كه بايد برسيم، نرسيديم.

الان ريشه‏هايى از آن رژيم سابق و عمالش هست، آنطورى كه گفته مى‏شود در سر حدات و كنار سرحدات بيرون از كشور، چه در طرف تركيه و چه در طرف افغانستان و چه در طرف عراق و آنجاها هستند اشخاص، جاهاى ديگر هم هستند و اينها يك توطئهاى الان دارند و مى‏خواهند يك اجتماعى داشته باشند، با هم روابط پيدا مى‏كنند و عمالشان توى جمعيت‏ها افتادهاند و توى قشرهاى مختلف ملت افتادهاند و اشكالتراشى مى‏كنند.

امروز بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه وقت اشكالتراشى و وقت اينكه حالا ماچه شد كارمان، يك قدرى زود است حالا، همه را بايد توجه به اين بدهيم كه ما بين راه هستيم الان، يك رايى ملت دادهاند به جمهورى اسلامى، با رأى ملت جمهورى اسلامى‏رسميت دارد اما محتوايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، اسلام كه اين نيست. ما مى‏دانيم كه همه قشرهايى كه هست باز رنگ‏هايش رنگ‏هاى غيراسلامى‏است لكن الان اگر چنانچه همه ما توجه به اين بدهيم كه برويم سراغ اينكه فلان اداره وضعش چه جورى است، فلان رئيس اداره وضعش چه جورى است، فلان كس چه جورى است، فلانى خوب عمل نمى‏كند، فلانى خوب عمل مى‏كند، اگر از آن معنايى كه الان ما دنبالش هستيم و مى‏خواهيم‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 11

متحققش بكنيم، مى‏خواهيم قانونش را بگذرانيم، مى‏خواهيم مجلسش را درست بكنيم، اگر از اين مرز برگرديم به اين مسائل فرعى و اصل را از دست بدهيم خوف اين است كه دوباره برگردد مطلب به حال اول. الان وقت اين نيست كه تا عرض كنم كه ناراحت بشويم از اينكه چرا خوب دولت كار نمى‏كند. خود دولت هم مى‏داند كه آنطور نمى‏تواند با شدت كار بكند اما سوء نيت ندارند كار زياد است، گرفتارى زياد است، آشفتگى زياد است و اين اضافه كنيد به اين زيادى آشفتگى و كار، اينكه اشكالتراشى زياد است. مى‏روند نمى‏گذارند كه اين كارگرهاى نفت، كارگرهاى ادارات، كارخانه‏ها، نمى‏گذارند اينها كار بكنند. مى‏گويند كه بايد ما همين حالا اين كارفرماها را همه را از بين ببريم و چه بكنيم. در صورتى كه الان وقت اين حرف نيست و اينهايى كه دارند اين را مى‏گويند از فرصت دارند استفاده مى‏كنند براى اينكه نهضت را جلويش را بگيرند، مهار كنند. مى‏روند توى رعيت‏ها و اينها نمى‏گذارند كشت بكنند، بعد، از آن هم كه كشت شده الان نمى‏گذارند برداشت كنند.

آنها از اين كلمه اسلام مى‏ترسند

شما ديديد كه در رفراندم كه آمال يك ملت بود، مسأله ملى بود. تاريخ سراغ ندارد يك همچنين ملى بودن يك رفراندمى‏را، يك چنين اشتياقى را كه همه داشتند، زن و مرد و جوان، پير و مريض و عليل و همه آمدند پاى صندوق و رأى دادند، باز يك دستهاى پيدا شدند كه تحريم كردند، يك دستهاى پيدا شدند كه رفتند با تفنگ جلويش را گرفتند، يك دستهاى پيدا شدند كه صندوق‏ها را آتش زدند. اينها دلشان براى ملت سوخته بود كه اين كارها را مى‏كردند؟ يك كار غير ملى بود؟ يك كار تحميلى بود؟ يك زورى در كار بود؟ يك فشارى در كار بود؟ يا با كمال آزادى و اشتياق نه اينكه فقط رأى بخواهند بدهند. اين بچه‏هاى كوچكى كه وقت رأى دادنشان نشده بود و به آنها گفته بودند رأى ندهيد، متاثر بودند، اعتراض مى‏كردند كه يك دسته شان آمدند اينجا من نصيحت‏شان كردم، دلدارى شان دادم. يك همچو مسالهاى كه همه ملت مى‏خواست، همه قشرها مى‏خواستند زن و مرد رفتند رأى دادند و قريب به اتفاق رأى دادند و آنها همه قوايشان را كه روى هم جمع كردند نيمى‏از صد، شايد شد يا فرض كنيد قدرى بيشتر. چه شد كه تحريم كردند؟ چه شد كه جلويش را مى‏خواستند بگيرند؟ چه شد كه صندوق را آتش مى‏زدند؟ جز اين است كه اينها نمى‏خواستند تحقق پيدا كند؟ اينها مى‏خواستند جمهورى اسلامى‏نشود. از جمهوريش مى‏ترسيدند؟ نه، جمهورى كه ترسى ندارد شوروى هم جمهورى است. از اسلامش مى‏ترسيدند، از اين كلمه اسلام مى‏ترسند آنها، از جمهورى اسلامى‏مى‏ترسند، از دولت اسلامى‏مى‏ترسند، الان اين توطئه در كار است كه نگذارند اين نهضت جلو برود. رأى فقط ما داديم كار ديگرى كه انجام نداديم.

ما همه مى‏دانيم كه نتوانستهايم تا حالا، براى اينكه كار كم نيست كار زياد است و الان اين ايرادهايى كه گرفته مى‏شود، چه ايرادهاى باشد كه صحيح باشد (من هم مى‏دانم بسياريش صحيح‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 12

است، ايشان كه خواندند الان من هم تصديق دارم كه بسياريش صحيح است ) چه آن چيزهايى باشد كه صحيح نيست، هر دوى اينها الان به حال نهضت ما كه تو راه است مضر است. همه بايد دست به هم بدهيم. همه ما، همه قشرها، همه دانشگاهى‏ها، همه تاجر و كاسب و عرض كنم كذا، همه زن و مرد همانطورى كه تا حالا دست به هم داده بوديم و تا اينجا رسانديم كه موجب حيرت همه متفكرين شد، از اينجا به بعدش كه مهمتر است بايد دست به هم بدهيم تا اين مراحل را بگذرانيم. بعد هم نبايد ما بنشينيم منتظر اينكه يك قشرى اين كار را انجام بدهد. يك مملكتى است مال همه‏تان، آشفته هم هست، فقير زياد، بيكار زياد لكن ما بايد بپرسيم ازشان كه اين فقر زياد و بيكارى زياد مال انقلاب است؟ چون شاه رفته است فقير زياد شده است! چون رژيم به هم خورده است بيكارى زياد شده است! يا نه يك مسالهاى است كه الان ما وارث آن خرابى‏ها هستيم؟ دولت وارث آنها هست. يعنى خرابى را كردهاند و رفتهاند، دزدى‏هايشان را كردهاند و رفتهاند، قرض‏ها رابه بانك‏ها گذاشتهاند و رفتهاند، از هر بانكى چند صد ميليون دلار قرض كردند و رفتند. الان وقت اين است كه ما با هم باشيم و بعد هم نبايد ما بگوئيم چرا او نكرد؟ بايد بگوئيم خودمان هم بايد بكنيم، همه بايد بكنيم، همه بايد بكنيم، همه هم وادار كنيم ديگران بكنند اما اشكالتراشى و عرض بكنم كه اينطور چيزها كه احتمال اينكه موجب يك وقفهاى بشود، موجب يك عرض بكنم كه تزلزلى در نهضت ما بشود، امروز صلاح هيچ يك از قشرهاى ملت نيست. امروز، هم دانشگاهى و هم من طلبه و هم آقا كه آقا هستند و هم شما كه از آقايان هستيد و هم خانم‏ها و همه ملت امروز بايد با هم برويم جلو، فردا هم با هم بسازيم. توقع نداشته باشيد كه ما بسازيم، خوب ما چكاره هستيم؟ شما هستيد، ما هستيم، ديگران هستند. نه من بايد بنشينم بگويم كه خانم‏ها اين كارها را انجام بدهند، نه خانم‏ها بنشينند بگويند فلانى انجام بدهد. آنها به اندازه خودشان، ما به اندازه خودمان، شما به اندازه خودتان، دولت به اندازه خودش، ارتش به اندازه خودش، اداره به اندازه خودش چيزى نيست كه يك دولت بتواند انجام بدهد. آشفتگى، آشفتگيى نيست كه يك دولت بتواند يا يك قشر از ملت بتواند. همه ما بگوئيم كه ما هيچ كارى نمى‏كنيم، دانشگاهى‏ها بكنند، دانشگاهى نمى‏تواند بكند. دانشگاهى بگويد كه ما هيچ كارى نمى‏كنيم، آخوندها بكنند. آخوندها هم هيچ چيز. ما همه هر دو بنشينيم بگوئيم تاجرها اين كار را بكنند، كاسب‏ها اين كار را بكنند، ازشان نمى‏آيد. ملت اگر چنانچه همه با هم نباشند، اگر دست به دست هم ندهند، اگر هر كسى هر مقدارى كه ازش مى‏آيد كار نكند، اين مملكت نمى‏تواند اين آشفتگى را از دست بدهد، بايد همه‏مان باهم. اگر همه با هم مشغول شديم پيروز مى‏شويم، پيش مى‏بريم.

همين طور كه ديديد همه با هم بوديد و يك همچنين سد بزرگى كه هيچ كس احتمال شكستش را نمى‏داد، شكستيد. با دست الهى شكستيد. اجتماع شكست اين را. براى سازندگى هم و براى پيشرفت از حالا به بعد هم همين مطلب لازم است. از حالا به بعد ما بايد اين راه را طى كنيم. ما بين راه هستيم. ما نرسيديم به آخر. يعنى اوايل هستيم فقط يك موانعى را آن هم نه به تمام ريشه‏هايش، مهمش البته از بين رفته است و اين هم كه از بين رفته است هيچ كس احتمال نمى‏داد، هيچ متفكرى. سياى آمريكا

صحيفه نور ج 7 صفحه 13

گفت: ما اشتباه كرده بوديم، حسابمان غلط در آمد براى اينكه آنها حساب ماديت مى‏كردند و اين قضيه، قضيه الهى بود.

ما الان بين راه هستيم يعنى نصف راه هم نرفتيم ديوارها را شكستيم، رد كرديم، حالا مى‏خواهيم برويم. يك رأى داديم، رأى كه براى ما خانه نمى‏شود، رأى براى ما اين چيزها را تمام نمى‏كند، عمل مى‏خواهد، رايش را داديم عملش را بايد بكنيم، دنبال اين بايد عمل بكنيم، بايد همانطورى كه الان مطرح است نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه قانون اساسى درست بشود، نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه مجلس درست بشود مجلس ملى باشد يك مجلس فرمايشى نباشد، يك مجلسى نباشد كه به قول محمدرضا خان ليستش را مى‏نوشتند و مى‏دادند مى‏گفتند اينها را، خود اين اقرار كرد كه ليست را مى‏نوشتند منتها مى‏خواست براى خودش تعريف درست بكند، پدرش را تكذيب مى‏كرد. براى حالاى خودش تعريف درست كند، جلوى خودش را، جلوتر خودش را خراب مى‏كرد كه ليست را مى‏فرستادند از سفارتخانه‏ها و ما هم مجبور بوديم كه همان ليست را، وكلا را همانطورى تعيين بكنيم. اين چيزى بود كه اقرار كرد خودش. منتها او مى‏خواست بگويد كه حالا ديگر اينجور نيست و حال آنكه بدتر بود. حالا يك مملكتى هست كه نصف راه را بلكه كمتر از نصف را ما رفتيم و البته اين قدرت‏هاى بزرگ كه مانع بودند اصولش از بين رفته است و ريشه‏هايش مانده است كه اين هم با دست شماها بايد از بين برود. اين توطئه‏ها را شما ملت بايد بشكنيد، هم بانوان مكلفند هم آقايان مكلفند كه بشكنند اين چيز را. بعد كه اين ريشه‏ها از بين رفت و موانع از بين رفت، آنوقت وقت اين است كه سازندگى پيش بيايد يعنى اين، تا آنجائى كه بايد اين دولت موقت كارش را بكند و بعد مجلس بيايد در كار و قضيه سازندگى. اميد اينكه مجلس هم براى ما كار بكند صحيح نيست، مجلس هم يك چند صد نفرند، ازشان كارى نمى‏آيد. بايد همه قشرها براى خودشان تكليف فرض كنند. بگويند ما موظفيم. همانطورى كه هر آدمى‏خودش راموظف مى‏داند كه بچه خودش را، اطفال خودش را اداره كند و مى‏رود دنبال اينكه اداره كند او را، اين احساس بايد در ما پيدا بشود كه اين مملكت عائله ما هستند و خانه‏ماست. اين خانه را بايد درستش بكنند. صاحبخانه‏ها هم يكى نيست، دو تا نيست، همهاند. اينطور نيست كه صاحبخانهاى داشته باشيم. همه ملت است و همه كشور. همه كشور مال همه ملت است. اينها بايد خودشان بنشينند درستش بكنند و بايد همه با هم دست به هم بدهيم و الان وقت اين نيست كه مااشكال كنيم به اين طرف و آن طرف اشكالى كه شما مى‏كنيد من هم دارم خودشان هم دارند لكن الان وقت طرحش نيست كه باز يك آشفتگى بر آشفتگى‏ها اضافه بشود. امروز وقت اين است كه ما همه با هم اين سد را بشكنيم. يعنى اين ريشه‏ها را، سد را شكستيم الحمدلله، اين ريشه‏ها را درآوريم از زير خاك و بريزيم بيرون.

اهميت شناسايى ضدانقلاب‏

اين مفسدهايى كه الان دور مى‏گردند توى دانشگاه مى‏روند - عرض بكنم كه - تظاهرات راه‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 14

مى‏اندازند، توى خيابان‏ها مى‏روند چه مى‏كنند، با هر بهانهاى يك بساطى درست مى‏كنند، اينها را بشناسيم. همه قشرها اينها را بشناسند كه چه جور اشخاصى هستند، چى دارند مى‏كنند؟ اجتماعاتشان روى چه ميزان است؟ آيا به اسلام اعتقاد دارند يا ندارند؟ آيا اينها جمهورى اسلامى‏مى‏خواهند يا جمهورى دموكراتيك مى‏خواهند؟ يعنى جمهورى منهاى اسلام. بايد همين معانى در ذهن ما باشد كه اين جمعيت‏هايى كه تو كار كارخانه‏ها مى‏روند و توى كشاورزها مى‏روند و توى دانشگاه‏ها مى‏روند و سر نمى‏دانم اين طرف و آن طرف مى‏روند، بايد اينها را بشناسيم كه اينها چه اشخاصى هستند و اينها را بشناسانيم به ملت تا ملت از اينها احتراز كند و اينها را دمشان رابگيرد بيرونشان بكند و بعد اين مراحل كه طى شد و اين قشرها از بين رفتند آنوقت سازندگى هم با همه ملت است همه با هم، همه با هم شكستيم، همه با هم بايد اين سازندگى را بكنيم. الان وقت اين كار است. من هم قبول دارم آشفتگى‏ها هست اما آشفتگى علاجش به اين است كه همه كار بكنيم، همه دقت بكنيم در امورمان. هر كس خيال نكند كه از من چه كارى مى‏آيد هر آدمى‏از او يك كارى مى‏آيد. يك قطره باران از آن كارى نمى‏آيد اما به اندازه يك قطره است. يك قطره كار يك قطره را مى‏كند همين قطره‏هاى باران است كه سيل را راه مى‏اندازد و سيل سدها را مى‏شكند. همين قطره‏ها، يكى، يكى، يكى‏هاى ما كه مثل قطره باران هستيم بود كه با هم وقتى مجتمع مى‏شد و در خيابان فرياد مى‏زديم، سدى را مى‏شكست. اگر آن روز هم مى‏گفت خوب من يك آدم هستم، من كه نمى‏توانم در مقابل توپ حرفى بزنم، هر كسى اين فكر را مى‏كرد حالا باز همان بساط بود و همان آريامهر و همان نصيرى بود و همان هويدا و همان بساط. اما اين قطره‏ها كه به نظر مى‏آيد چيزى نيستند و هستند وقتى پهلوى هم جمع شدند از بين بردند اينها را. الان هم همين طور است اين قطره‏ها متفرق نشوند. اينها دنبال اين هستند كه اين قطره‏ها را از حال اجتماع بيرون كنند، متفرق كنند، بشوند قطره، قطره، قطره را بعد هم مى‏شود از بين برد. يك پاسبانى از بين مى‏برد. الان وقت اين است كه همه با هم دست به هم بدهيم، همه با هم تأييد هم را بكنيم. من تأييد شما را بكنم شما تأييد مرا بكنيد. ما همه تأييد دانشگاهى‏ها را بكنيم. دانشگاهى‏ها تأييد بازارى‏ها را بكنند، بازارى‏ها تأييد چيز را بكنند تا اين كار را پيش ببرند. تا اين آشفتگى‏ها كم كم رفع بشود، تا اين موانع برداشته بشود و بعد دنبالش سازندگى پيش بيايد.

انشاءالله خداوند همه شما را، مى‏دانم كه حسن نيت داريد همه‏تان، مى‏دانم دلتان براى اين مملكت مى‏سوزد لكن در عين حالى كه الان اين آشفتگى‏ها هست الان اين كندروى‏ها هست لكن بايد كمك بكنيد. نبايد يك بارى را روى بار بگذاريد بايد يك بارى را كم كنيد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد. بانوان را حفظ كند، آقايان را حفظ كند و همه موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 15

تاريخ 8/3/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران، مرزنشينان دشت مغان و بانوان مكتب ولى عصر

انسان سازى و تهذيب نفس، مقصد نهائى انبيا و اولياء است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

نهضت‏هائى كه به وسيله انبيا و اوليا عليهم السلام واقع شده است، قابل مطالعه است. ما كه تابع مكتب انبياء هستيم بايد آن نهضت‏ها را مطالعه كنيم و بفهميم نهضت چه بوده است، براى چه بوده است، مقصد انبيا چه بوده است، مقصد پيغمبر اسلام (ص) از نهضت اسلامى‏چه بوده است مقصد ائمه عليهم السلام چه بوده است، آيا فقط اين بوده است كه دست ستمكاران راكوتاه كنند؟ آيا دعوت انبيا فقط براى اين بوده است كه مزاحمين با مستضعفين را كنار بزنند و همين كه غلبه بر آنها كردند و كار را به پيروزى و راندن آنها رساندند كار تمام است؟ آيا مقصد انبيا اين است كه ظالم نباشد فقط؟ يا مقصد بالاتر از اين است؟ اگر مقصد بالاتر از اين است بايد ما هم كه تابع انبيا هستيم و تابع مكتب اسلام هستيم، به تبعيت از آن بزرگان دين و دنيا مقصدمان همان مقاصد باشد. آيا راندن رژيم پهلوى و ابطال رژيم شاهنشاهى تمام مقصد بود؟ آيا رفاه ملت و رسيدن ملت به چيزهاى مادى آخر مقصد است؟ انبيا آمدهاند تا مردم را، تا جامعه را ترتيبى بدهند كه رفاه زندگى مادى آنها باشد؟ مقصد انبياء اين بوده است كه مستكبرين بروند و مستضعقين به نواى دنيا برسند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ مقصد انبيا دنيا بوده است؟ اينهمه انبيا آمدهاند و دعوت كردند و كشته شدند، جنگ‏ها كردند و زحمت‏ها كشيدند، فقط براى اين بود كه مستكبرين را كنار بزنند و توده‏هاى مردم را براى آنها رفاه حاصل كنند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ خداى تبارك و تعالى كه انبياء را فرستاده است، براى تعمير دنيا فقط فرستاده است؟ يا مقصد بيشتر از اينهاست و بالاتر از اينهاست؟ اگر مقصد همين شكست مستكبرين بود، ما به مقصد تقريبا رسيديم و آنها را شكست دادهايم، ملت ما شكست داد اجانب را، دست خيانتكاران را قطع كرد و اين ريشه‏هائى هم كه مانده است آن را هم قطع مى‏كنند لكن مقصد همين نيست، اگر مقصد اين بود كه زاغه‏نشين‏ها از زاغه‏نشينى بيرون بيايند و يك سر و سامانى پيدا كنند، اين هم انشاءالله مى‏شود و با همت همه بايد بشود لكن باز مقصد اين نيست مقصد اين است كه كشور ما يك كشور اسلامى‏باشد كشور ما در تحت رهبرى قرآن، تحت رهبرى پيغمبر اكرم و ساير اولياء عظام اداره بشود. رفتن مستكبرين مقدمه است، رفاه مستضعفين يكى از مقاصد اسلام است. رژيم اسلامى‏مثل رژيم‏هاى مكتب‏هاى مادى نيست مكتب‏هاى مادى تمام همتشان اين است كه مرتع

صحيفه نور ج 7 صفحه 16

درست بشود، تمام همت اين است كه منزل داشته باشند، رفاه داشته باشند (آنهائى كه راست مى‏گويند). اسلام مقصدش بالاتر از اينهاست. مكتب اسلام يك مكتب مادى نيست، يك مكتب مادى معنوى است. ماديت را در پناه معنويت اسلام قبول دارد، معنويات، اخلاق، تهذيب نفس. اسلام براى تهذيب انسان آمده است، براى انسان سازى آمده است. همه مكتب‏هاى توحيدى براى انسان سازى آمدهاند. ما مكلفيم انسان بسازيم. شما خانم‏ها كه زحمت كشيديد و به اينجا آمديد در اين زحمت، مكلفيد انسان بسازيد، مكلفيد در دامن‏هاى خودتان انسان مهذب بار بياوريد. مقصد اسلام و مقصد همه انبيا اين است كه آدم‏ها راتربيت كنند، صورت‏هاى آدمى‏را آدم معنوى و واقعى كنند. مهم در نظر انبيا اين است كه انسان درست بشود، اگر انسان تربيت شد، همه مسائل حل است. يك مملكتى كه دارأى انسان مهذب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه مهذب، همه ابعاد سعادت را براى كشور تامين مى‏كند. انسانى كه ايمان به خداى تبارك و تعالى دارد، انسانى كه متعهد است، انسانى كه مهذب است، دست ظالم را كوتاه مى‏كند لكن مقصد همين نيست، اين يكى از خدمت‏هائى است كه مى‏كنند، آزادى براى مردم تامين مى‏كنند، لكن اين يكى از مقاصد است همه اين نيست، استقلال براى كشور تامين مى‏كند لكن همه مقصد اين نيست، رفاه براى امت درست مى‏كند لكن مقصد اين نيست. انسان حيوان نيست، انسان يك موجودى است كه در طرف سعادت به بالاترين مقام مى‏رسد، در طرف كمال به بالاترين مقام موجود است مى‏رسد و اگر انحراف داشته باشد از پست‏ترين موجودات پست‏تر است. انبياء كه ديدند مردم در هلاكت هستند از حيث اخلاق، از حيث عقايد، از حيث اعمال، مكتب‏هائى را خداى تبارك و تعالى به آنها الهام كرد تا نجات بدهد انسان را به همه ابعادى كه دارد. اگر انسان حيوانى بود مثل ساير حيوانات، لكن حيوانى كه تدبير دارد، حيوانى كه اهل صنعت است، اگر اين بود احتياج به آمدن انبيا نداشت. براى اينكه اين راه، راهى است كه ماديين خودشان ادراك مى‏كنند. آمدن انبيا براى اين است كه آن راه‏هائى كه بشر نمى‏داند، آن حقايقى را كه انسان نمى‏داند، به آنها تعليم بفرمايند. انبياء براى راهنمائى يك مقام بالاتر، يك مقام انسانى بالاتر آمدهاند. قرآن كتاب آدم سازى است، براى آدم ساختن آمدهاند، كتاب حيوان سازى نيست، كتاب تعمير ماديت نيست، همه چيز است، انسان را به تمام ابعاد تربيت مى‏كند، ماديات را قبول دارد در پناه معنويات و ماديات را تبع معنويات قرار مى‏دهد.

ايجاد مملكت اسلامى‏مشروط بر اجراى احكام اسلام

مملكت وقتى مملكت اسلامى‏است كه تعاليم اسلام در آن باشد. اگر تعاليم اسلامى‏در آن نباشد، اسلامى‏نيست. هر چه ما بگوييم جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامى‏لفظ نيست، با رأى ما جمهورى اسلامى‏تحقق پيدا نمى‏كند، بله رژيم رسمى‏رژيم جمهوريت مى‏شود لكن اسلامى‏نمى‏شود مگر آنكه احكام اسلام در او جارى بشود با جريان قانون اساسى هم اسلام نمى‏شود. با مجلس شورا هم اسلام نمى‏شود. اينها همه مقدمه است. وقتى مى‏توانيد بگوئيد كه مملكت اسلامى‏است كه بازارى اسلامى‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 17

بشود، تهذيب نفس باشد، نه مثل بازار ما كه سنگر گرانفروشى و تعدى است، وقتى اسلامى‏مى‏شود كه مرد و زن اسلامى‏بشوند، همه افراد اسلامى‏باشند. الگو حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، الگو پيغمبر اسلام است. ما وقتى مملكت‏مان اسلامى‏است، وقتى مى‏توانيم ادعا كنيم كه جمهورى اسلامى‏داريم كه تمام اين معانى كه در اسلام است تحقق پيدا بكند. ما الان اول راه هستيم، ما جمهورى اسلامى‏را به رأى اثبات كرديم، دست خيانتكاران هم بريديم و مى‏بريم لكن اين كافى نيست، بعد از آن باز راه زياد است، هم راه تحصيل زندگى صحيح براى مستمندان كه در پيش است و بايد پيش برود، هم راه معنويات است كه آن راه بالاتر است.

لبيك به نداى اسلام در تحصيل معنويات‏

خانم‏هاى محترم، خودتان را تهذيب كنيد و كودكان خودتان راتهذيب كنيد، كودكان خودتان را اسلامى‏بار بياوريد كه در اسلام همه چيز است. خودتان در پناه اسلام و به اخلاق اسلامى‏متخلق بشويد كه همه چيز در اسلام است. آقايان محترم! خانم‏هاى محترمات! نداى اسلام را لبيك بگويند. اسلام براى تامين علف نيامده، اسلام براى تامين معنويات آمده است، همهاش فرياد از ماديات نباشد، بر خلاف مسلك اسلام است. معنويات اگر تحقق پيدا كرده، ماديات معنوى مى‏شود و به دنبالش هست. اسلام ماديات را به تبع معنويات قبول دارد، ماديات را مستقلا قبول ندارد. اساس، معنويات است. يك كشور با معنوياتش كشور است.

علم و ادب در خدمت معنويات‏

آزاد باشد و هر چه بخواهد بكند! ولو دزدى بكند! ولو خيانت بكند! امروز روز امتحان است براى شما. شما آزاد شديد، شما مستقل شديد. آزاد شديد كه هر چه بخواهيد بگوئيد؟! و هر چه بخواهيد بكنيد؟! خير، خداى تبارك و تعالى به شما آزادى عنايت كرد و شما را در اين آزادى امتحان مى‏فرمايد ببيند تا ما چه بكنيم، در اين آزادى چه بكنيم، با زير دستان چه بكنيم، با برادران خود چه بكنيم، با خواهران خود چه بكنيم، آزادى تنها سعادت ملت نيست، استقلال تنها سعادت ملت نيست، ماديت تنها سعادت ملت نيست، اينها در پناه معنويات سعادتند، معنويات مهم است. بكوشيد تا معنويات تحصيل كنيد، علم تنها فايده ندارد، علم با معنويات علم است، ادب تنها فايده ندارد، ادب با معنويات. معنويات است كه تمام سعادت بشر را بيمه مى‏كند و كوشش كنيد در تحصيل معنويات، در خلال علم كه تحصيل مى‏كنيد معنويات را تحصيل كنيد، دانشگاه‏ها معنويت پيدا بكنند، مدارس معنويت پيدا بكند، مكتب‏ها معنويت پيدا بكنند تا انشاءالله سعادتمند بشوند. خداوند همه شما را سعادتمند كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 18

تاريخ 8/3/58

بيانات امام خمينى در جمع كارگزاران و كاركنان روزنامه كيهان

وظايف خطير مطبوعات‏

بسم الله الرحمن الرحيم

من به طور كلى مسائل را طرح مى‏كنم، افراد چطور هستند من اطلاعى ندارم. به طور كلى در هر كشورى مطبوعات آن كشور و تلويزيون و راديو آن كشور بايد در مسير آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات بايد ببيند كه ملت چه مى‏خواهد، مسير ملت چيست، روشنگرى از اين طريق داشته باشد و مردم را هدايت كند. اگر مطبوعاتى پيدا بشود مسير آنها بر خلاف مسير ملت است، راهى كه آنها مى‏روند غير از راهى است كه ملت مى‏رود و اين بر فرض اينكه ملت هم و دولت هم اجازه بدهند كه بنويسند و بگويند، لكن مورد تأييد اين ملت نمى‏تواند باشد و نبايد آن را حساب كرد كه يك رسانه ملى است و يك روزنامه كشورى و ملى است و اگر خداى نخواسته در نوشتن و ننوشتن، نوشتن مقالات انحرافى و ننوشتن مقالاتى كه در مسير ملت است اين نحو عمل بكنند، اين به نظر مى‏آيد كه توطئه در كار باشد، اين غير از آزادى مطبوعات است.

آزادى واقعى يعنى اجراى قوانين اسلام‏

آقايانى كه اسم از آزادى مى‏آورند، چه آقايانى كه داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهاى ديگرى فريادى از آزادى مى‏زنند، اينها آزادى را درست بيان نمى‏كنند يا نمى‏دانند. در هر مملكتى آزادى در حدود قانون است، در حدود قوانين آن مملكت است. مردم آزاد نيستند كه قانون را بشكنند. معنى آزادى اين نيست كه هر كس بر خلاف قوانين، بر خلاف قانون اساسى يك ملت، برخلاف قوانين ملت هم هر چه دلخواهش مى‏خواهد بگويد. آزادى در حدود قوانين يك مملكت است. مملكت ايران مملكت اسلامى‏است و قوانين ايران قوانين اسلام است. در قانون اساسى زمان سابق هم اين معنا كه هر چه بر خلاف قانون اسلام باشد قانونى نيست و قانون بايد موافق با قوانين اسلام باشد، هست و هر قانونى كه در ايران، قانون اساسى كه در ايران بخواهد قانونيت داشته باشد، نمى‏تواند قانونى باشد كه بر خلاف گفته پيغمبر اسلام، بر خلاف گفته قرآن باشد. پس آزادى كه گفته مى‏شود كه مطبوعات آزادند، بيان آزاد است اينها معنايش اين نيست كه مردم آزادند كه هر كارى مى‏خواهند بكنند مثلاً آزادند دزدى بكنند، آزادند به فحشا بروند، آزادند مراكز فحشا درست كنند. اين آزادى، آزادى غربى است (البته به

صحيفه نور ج 7 صفحه 19

استثناء دزديش) اين آزادى غربى است كه هر كس هر كارى دلش مى‏خواهد بكند ولو اينكه فحشا باشد، ولو اينكه يك كارهايى باشد ناشايسته. اينطور آزادى در ايران نمى‏تواند باشد، آزادى در حدود قانون بايد باشد. قوانين اسلام را بايد ملاحظه كرد، در چهار چوب قوانين اسلام، در چهارچوب قانون اساسى، بيان آزاد و بحث آزاد. اين اشتباهى است مى‏كنند اينهائى كه فرياد از آزادى مى‏زنند، اينها غربزدهاند، آزادى غربى مى‏خواهند. اينها كه دم از دمكراسى مى‏زنند، اينها همان دمكراتيك غربى مى‏خواهند، آزادى غربى را مى‏خواهند يعنى بى‏بند و بارى. در غرب هر چه شده است ما هم بايد تبع آنها باشيم، اينها جزو غربزده‏ها هستند. روزنامه‏ها آزادند مطالب بنويسند، مسائل بنويسند، اما آزاد هستند كه اهانت به مثلاً مقدسات مردم بكنند؟! آزادند كه فحش به مردم بدهند؟! آزادند كه تهمت به مردم بزنند؟ همچو آزادى نمى‏تواند باشد، آزادى توطئه نمى‏تواند باشد. اگر روزنامهاى فرضا(من نمى‏خواهم يك روزنامهاى را بگويم اينطور است) اگر يك روزنامهاى توطئه بر ضد مسير ملت مى‏خواهد بكند با نوشتن چيزهائى كه بر خلاف مسير ملت است و با ننوشتن چيزهائى كه بر مسير ملت است، اگر بخواهد توطئه بكنند و راهى برود كه دشمن‏هاى يك ملت آن راه را مى‏روند، ترويج بكند از كارهاى دشمن‏هاى يك ملتى، بنويسد چيزهايى كه مربوط به دشمن‏هاى يك ملت است، اگر اينطور باشد، اينطور آزادى‏ها را ملت ما نمى‏توانند بپذيرند.

ملت ما اينهمه زحمت كشيدند و اينهمه خون دادند و اينهمه گرفتارى پيدا كردند و اينهمه فرياد زدند، اينها براى اسلام اين كارها را كردند، اسلام را مردم مى‏خواهند. اگر چنانچه ما اسلام نداشتيم، الان همه همان معانى سابق بود. مردم براى جهات ديگرى غير از اسلام نمى‏روند خون خودشان را بريزند. مردم شهادت را مى‏خواهند. الان هم باز اشخاصى مى‏آيند از من استدعا مى‏كنند كه دعا كنيد كه ما شهيد بشويم. شهادت را براى چه مى‏خواهند؟ شهادت را براى اين مى‏خواهند كه مثلاً غير اسلام چيز ديگرى تحقق پيدا كند؟! يك دمكراسى غربى باشد؟ يك آزادى مثل شوروى باشد؟ يك آزادى مثل مثلاً امريكا باشد؟ يا اسلام را مى‏خواهند؟ اگر اسلام نبود همه اينها كه دارند مى‏گويند آزادى، آزادى، همه اينها يا در اروپا بايد زندگى بكنند يا در بيغوله‏ها. اسلام اينها را از بيغوله‏ها بيرون آورد و از خارج كشور آورد به داخل، حالا كه آورده باز حرف‏هايى مى‏زنند كه مسير، مسير اسلام نيست. اين كارى كه اسلام كرد اين بود كه شماها را آزاد كرد، شماها را از حبس‏ها بيرون آورد، شماها را از تبعيدات برگرداند. شماهايى كه رفتيد در خارج نشستيد و تماشا كرديد تا خون مردم ريخته شد، حالا فرصت به دستتان آمد و آمديد به ايران. همچو كرد كه شما حالا آزاد شديد، لكن آزادى كه بر ضد اسلام صحبت كنيد. آزادى كه بر ضد همان كه شما را آزاد كرده است، بحث بكنيد. آزاديى كه همه چيز بگوئيد، الا اسلام. همه حرف‏ها را بزنيد، همه چيز خوب است، لكن از اسلام صحبت نشود. اگر يك كسى از اسلام صحبت مى‏كند به ا و حمله بكنيد. اين حرف‏ها نيست در كار، مطبوعات و كليه چيزهايى كه در يك كشورى هست به خدمت ملت بايد باشد. براى يك ملتى بايد آموزنده باشد. مسير ملت را بايد روشن كند نه اينكه بر خلاف مسير ملت عمل بكند. هر جا و هر روزنامهاى، هر مطبوعاتى و هر چه‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 20

كه از اين رسانه‏هاى تبليغاتى هست، همه اينها بايد مسيرشان همان مسير ملت باشد و تخلف از اين نكنند. اين هم بر صلاح خودشان است، هم بر صلاح كشور است و هم موافق با قوانين موضوعه در يك كشورى است. من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه شماها موفق باشيد به خدمت. امروز روزى است كه بايد همه خدمت بكنند. امروز روزى نيست كه هر كسى به يك طرف بكشد. همه اين مسير ملت كه راه افتاده است. ملت، ببينم چه كرد، ملت چه مى‏خواهد. - ملت - همان كه ملت مى‏خواهد همه با هم بايد دنبال اين برويم. همان كه اين قدرت بزرگ را به هم زد و شكست بايد دنبال او رفت تا بتوانيم نجات بدهيم ملت را. اگر اين مسير را ما دست از آن برداريم، حرف‏هايى، هى بنشينند يك مطلب بگويند، اختلاف ايجاد بكنند، اين اسباب اين مى‏شود كه ما نتوانيم اين نهضت را به آخر برسانيم. من يك هشدارى مى‏دهم به روزنامه نويس‏ها، به راديو و تلويزيون، به جمعيت‏هايى كه هر كدام حالا پيدا شدند، به همه جمعيت‏ها، اين يك هشدارى است به اينكه همه جمعيت‏ها اگر بخواهند خيانت نكنند به ملت، اگر بخواهند خدمت كنند به كشور، مطالعه كنند ببينند مسير اين ملت چه بود، چرا اين ملت به خيابان‏ها ريخت و الله اكبر گفت، چرا جوان‏هايش را داد و شب پشت بام‏ها رفت و فرياد زد و مرگ بر كه و زنده باد بر كه گفتند، اين براى چه بود؟ براى اسلام بود، اينها اسلام مى‏خواستند فقط مسأله اين نبود كه ما آزادى مى‏خواهيم، آزادى منهاى اسلام نمى‏خواهند ملت ايران، ملت ايران اسلام را مى‏خواهد. آزادى باشد لكن مثل شوروى باشد؟ آزادى باشد لكن مثل مملكت ديگرى باشد، اجنبى باشد؟ كى همچون چيزى را ملت ما مى‏خواست. اين آقايان در اشتباهند، من نمى‏گويم خائنند، من مى‏گويم در اشتباهند بايد اشتباهات خودشان را رفع كنند، بايد همه با هم باشند، همانطورى كه همه با هم به اينجا رسيدند، همه با هم از اينجا تا آخر مسير كه در اولش حالا هستيم، همه باهم اين مسير را طى بكنيم. انشاءالله خداوند همه را هدايت كند و همه ما به راهى كه خداى تبارك و تعالى راضى است قدم برداريم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 21

تاريخ: 8/3/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و اهالى يزد

هدايت جامعه، وظيفه علماى اسلام است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يزد از شهرهايى بود كه نمونه بود، چنانچه قم از شهرهاى نمونه بود، لكن اينكه علماى آنجا خصوصاً آقاى صدوقى كه مورد علاقه شديد من است، آنجا بودند، بحمدالله در اين نهضت پيشقدم بودند و اين نهضت راكمك شايان كردند، ساير علما، يزد هم كه ارادت به همه دارم در اين معنا شركت داشتند، چنانچه طبقات مختلف محترم يزد هم بسيار به اين نهضت كمك كردند خداوند همه آنها را حفظ كند و خداوند سعادت به همه اينها عنايت كند. من از شما آقايان كه اظهار لطف كرديد و از راه دور، از كويت و از يزد آمديد براى ملاقات من، براى تفقد، تشكر خودم را از شما و ساير اهالى يزد، به واسطه شما ابلاغ مى‏كنم. خداوند آنها را هم سلامت و سعادت عنايت كند. بايد ما بدانيم كه همه مكلف هستيم، علماء اسلام مكلفند در صف جلو، وظيفه آنها زيادتر از ديگران است، وظيفه آنها هدايت جامعه است. الان ما احتياج داريم به اينكه جامعه را هدايت كنيم، از اين تقرفهاى كه مى‏خواهند بين جامعه بيندازند جلوگيرى كنيم و اين به عهده علما در درجه اول است كه مردم را آگاه كنند كه از شر اين شياطينى كه مى‏خواهند بين قشرها تفرقه بيندازند و از توطئه‏هاى باقيمانده رژيم سابق جلوگيرى كنند، مردم را آگاه كنند كه اگر چنانچه اين قشرها در بين شما نفوذ كنند و خداى نخواسته تفرقه بيندازند بين مومنين و بين مردم ممكن است كه مسائل سابق برگردد، و مسائل سابق اگر برگردد اسلام در خطر است، كشور تا آخر در خطر است.

امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد

بايد در اين وقتى كه از همه اوقات براى ايران حساستر است، علماء ايران و فقهم‏الله و ساير اقشار، جوانان محترم، دانشگاهى‏ها، دانشجوها، طلاب علوم دينيه، بازارى‏ها ساير اقشار، دهقان و كارگر توجه داشته باشند به اينكه شياطين در كمين‏اند و اگر خداى نخواسته غفلت بشود و اين ريشه‏هاى پوسيده باز رشد كنند بين جامعه، زحمت‏ها هدر مى‏رود. الان چيزى نيستند لكن اگر هوشيارى نباشد،اگر جلوگيرى نشود ممكن است كه رشد كنند. شما آقايان از قبل من سلام به همه علماء يزد دامت بركاتهم برسانيد و از قول من استدعا كنيد كه قشرهاى مردم را آگاه كنند. الان وقت‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 22

بهانه گيرى نيست، الان وقت نيست كه ما راجع به جزئيات امور ملاحظه بكنيم، جزئيات امور را نظر بكنيم و از اصول غفلت كنيم. امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد، حفظ اصول به اين است كه اين ريشه‏هاى گنديده را از بن در آوريم و اين حرف‏هايى كه بين مردم انداختهاند كه اسباب نارضايتى مردم مى‏شوند، بايد هدايت كنيد مردم را كه اينها اغراض دارند. ما امروز احتياج به وحدت كلمه داريم بيشتر از ديروز، ما امروز احتياج به اين داريم كه همه با هم به سوى اسلام، به سوى جمهورى اسلامى.....

صحيفه نور ج 7 صفحه 23

تاريخ: /8/3/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى‏شهر قزوين

فساد و خرابى‏هاى معنوى از دستاوردهاى رژيم سلطنتى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قزوين هم از شهرهايى بود كه خرابى و مصيبت از اكثر جاها درش بيشتر واقع شد و شما قزوينى‏هاى محترم، هم مصيبت ديديد و هم خرابى در شهرتان واقع شد و هم پايمردى كرديد و من وقتى كه اين جوان‏هاى برومند را مى‏بينم خوشحال مى‏شوم و موجب افتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواستارم. تا كنون ما از اسلام، الان باز حرف است، البته جمهورى اسلامى، همه هم رأى داديد به جمهورى اسلامى، لكن باز اينكه بايد بشود و انشاءالله بعدها خواهد شد نشده است. الان باز آن خرابى‏هاى اخلاقى كه در طول سلطنت اين پدر و پسر در ايران تحقق پيدا كرد و آن فسادهايى كه در اين مملكت پيدا شد، و دامن به آن زدند به عنوان ترقى به عنوان تعالى، به عنوان تمدن بزرگ، اينها طولانى است تا اينكه ترميم بشود. آن كه از همه چيز به كشور ما صدمهاش بيشتر بود اين بود كه نيروى انسانى ما را خراب كردند و نگذاشتند رشد بكند. مراكز فساد در شهرها و بخصوص در تهران آنقدر زياد بود و آنقدر تبليغ در كشاندن جوان‏هاى مابه اين مراكز فساد شد و آنقدر راه‏هاى فساد براى جوان‏هاى ما باز كردند و دامن زدند به اينها و كشاندند اينها را در مراكز فساد كه اين خرابى از همه خرابى‏ها بدتر بود. خرابى‏هاى مادى جبرانش آسانتر از خرابى‏هاى معنوى است.

غربزدگى، اسفناكترين نوع وابستگى‏

نفت ما را دادند و رفت و از بين رفت. حالا نفت را دوباره از سر براى خود ايران است. كشاورزى را از بين رفته بود، بعد دوباره قابل جبران است انشاءالله زود جبران مى‏شود -لكن مى‏شود- لكن نيروهاى انسانى مهم است. اينها نيروهاى انسانى ما را از بين بردند، نگذاشتند رشد بكند، در بين خود كشور ما جورى كردند كه محتواى انسان را از بين بردند، يك صورتى گذاشتند و محتوا را گرفتند، طورى كردند كه اعتماد ما هم به خودمان تمام شد. استقلال فكرى ما را، استقلال روحى ما را از دستمان گرفتند. اين بدتر از آن استقلال گرفتنى بود كه كشور ما استقلال نداشت، ما روحيه خودمان را از دست داده بوديم هر چه مى‏شد در ذهن همه اين بود كه بايد از خارج اين كارها درست بشود. مى‏خواستند اسفالت كنند يك خيابانى را يا -يك - بين اين شهر با آن شهر يك خطى‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 24

بشكند، آن بايد از خارج بيايد. اهانت كردند به نيروهاى انسانى ما، محتوا را گرفتند. تا يكى مريض مى‏شد اين بايد انگلستان برود و حالا هم با تتمهاش هست. اطباء كه گاهى مى‏آيند اينجا مى‏گويند ما خودمان مى‏توانيم معالجه كنيم اينهايى كه مى‏برند آنجا، ما هم مى‏توانيم معالجه كنيم، لكن مردم را جورى بار آوردند كه سلب اطمينان كردند از خودشان، استقلال فكرى را از ما گرفتند، ما در فكر و در انديشه و در روح وابسته شديم. اين وابستگى بسيار اسفناك است. وابستگى نظامى‏را با يك روز يا يك ماه مى‏شود رفعش كرد، بيرونشان كرد، وابستگى اقتصادى قابل جبران است، زود مى‏شود جبران كرد. اما وابستگى روحى و انسانى است كه بسيار مشكل است. يك بچه را از آن بچگى، كوچكى كه بوده است در دامن مادرش و تارفته است به دبستان، تا رفته است به دبيرستان و تارفته است در دانشگاه، هر جا رفته تبليغات جورى بوده است كه اين را وابسته بار آورده اعتقادش اين شده كه به غير ارتباط با خارج نمى‏شود كارى كرد، خودمان چيزى نداريم، حتى گمان اين است كه خودمان، حتى اخلاقمان هم اخلاق صحيح نباشد، اين است كه مشكل است ترميمش، به اين زودى‏ها هم ترميم نمى‏شود و همه بايد دست به هم بدهند براى ترميم اين جهت كه اين وابستگى از بين برود و يك مملكتى باشد كه هم اقتصادش مستقل باشد، هم فرهنگش مستقل باشد، هم انسانش مستقل باشد، هم فكرش مستقل باشد. استقلال فكرى، استقلال روحى. الان هم در هر جا كه برويد، هر مجلسى از اين روشنفكران ما درست مى‏كنند، باز حرف‏ها همان حرف‏هاى غربزدگى است، همان حرف‏هاست، همان حرف‏هائى كه در زمان طاغوت وقتى جمع مى‏شدند دور هم مى‏گفتند، حالا هم باز همان حرف‏ها را مى‏زنند. از وابستگى و غربزدگى ما بيرون نيامديم و بهاين زودى بيرون نمى‏آئيم. آن گوينده‏شان كه خدا رحمتش كند (حالا فوت شده است) گفته بود كه ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد، يكى از معاريف اينها كه: ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد. اينطور محتوا را از دست داده بود و ميان تهى شده بود. صورت، صورت يك آدم مثل ساير مردم، ولى محتوا، و محتواى وابسته. اين، به اين زودى‏ها ما نمى‏توانيم اين قشرهاى روشنفكر و اين قشرهاى آزادى طلب را -به اين زودى نمى‏شود كه -اينها از آن محتوائى كه درشان 50 سال، 30 سال، 20 سال تزريق شده است و تهى كردند خودشان را از خودشان، خودشان از خودشان غافل شدند، به اين زودى نمى‏شود اصلاحش كرد. يك فرهنگ تازه مى‏خواهد، يك فرهنگ متحول مى‏خواهد كه حالا از اول بچه‏هاى ما را بار بياورند به يك فرهنگ انسانى، اسلامى، استقلالى. يك فرهنگى كه مال خودمان باشد كه اين بچه از اول بار بيايد به اينطور كه من خودم هستم كه سرنوشتم را مى‏توانم دستم بگيرم هى تو گوشش نخوانيد كه فرهنگ -نمى‏دانم- اروپا و آمريكا. هى تو گوش‏ها خواندند اين را، همه چيز بايد از آنجا باشد، همه چيز ما وابسته بايد باشد، اخلاقمان هم بايد وابسته باشد، وقتى هم كه آزادى مى‏خواهيم يك آزادى غربى مى‏خواهيم، ما بايد غربى باشيم، يك آزادى مى‏خواهيم كه همان شبيه آزادى غرب باشد. اين معنا به اين زودى از توى مغزهائى كه شستشو شده است 40 و 50 سال، 20 و 30 سال و به جاى مغز ايرانى، مغز اروپائى آمده است، به جاى فكر ايرانى، فكر غربى جانشين آن شده است، اين به اين زودى نمى‏شود رفعش كرد، اين‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 25

محتاج به يك طول مدتى است كه فرهنگ، يك فرهنگ مستقل، نه يك فرهنگ استعمارى كه آنها برا ى ما ديكته كردند. آنها براى ما ديكته كردند، فرهنگ ما را طورى كردند كه ما همه چيزمان الان عوض شده، غربى شده، وقتى هم حرف مى‏زنيم حرفمان غربى است، وقتى اسم خيابان مى‏گذاريم، اسم خيابان‏هاى غرب را مى‏گذاريم، اسم اشخاص غربى را مى‏گذاريم، خيابان روز ولت، خيابان كندى، خيابان كذا. اينها غربزدگى است، در تمام اروپا بگرديد يك خيابان محمدرضا پيدا نمى‏كنيد، يك خيابان نادر پيدا نمى‏كنيد. خيابان‏هايمان هم خيابان غربى است، تعارف‏هايمان هم تعارف غربى است، آداب و معاشرتمان هم، با هم معاشرت غربى است، همه چيز. ما يك وابستگى روحى پيدا كرديم، اين وابستگى روحى از همه چيزها براى ما بدتر است. اسلام يك وقتى سيطرهاش بر همه ممالك بود، آنوقت روم و ايران بود كه هردوى اينها از همه ممالك- آنها ديگر آنوقت به وحشيگرى بودند- اين دو تا مملكت مستقل متمدن، آن روز اسلام سيطرهاش بر اينها شد و همه را اسلامى‏مى‏خواست بكند.

گرفتارى قلم‏هاى سوء، بدتر از گرفتارى سرنيزه‏

در هر صورت من از شما جوان‏ها متشكرم كه آمديد از نزديك با هم ملاقات كنيم و درد دلمان را بگوئيم. زياد است، درد دل‏ها زياد است. مااز سرنيزه‏ها و مسلسل‏ها و اينها فارغ شديم. سرقلم‏ها حالا ضد ماست، قلم‏ها به جاى نيزه‏ها آمده است، مقاله‏ها به جاى مسلسل‏ها، حالا به روى اسلام بسته شده است. الان ما گرفتار سرنيزه نيستيم، ما گرفتار قلم هستيم، اهل قلم، ما گرفتار روشنفكرها هستيم، ما گرفتار آزاديخواه‏ها كه آزادى را نمى‏دانند چى است، هستيم. يعنى چه آزادى. ماالان گرفتار اينها هستيم و من اميدوارم كه بيدار بشود يك وقت ملت ما، يك وقت آزاديخواه‏هاى ما هم بيدار بشوند، از اين غربى بودن بيرون بيايند، توجه بكنند به خودشان، خودشان را مستقل قرار بدهند. يك وقت از اسلام همه جا، به همه جا چيز صادر مى‏شد فرهنگ صادر مى‏شد، حالا ما همه چيزهامان بايد تبع باشد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و براى مملكتمان مفيد باشيد و براى اسلام مفيد باشيد و مملكت خودتان را خودتان حفظ كنيد ديگر ننشينيد به اينكه ژاندارمرى و پاسبان اينها بيايند. خودتان همه پاسبان و خودتان همه ژاندارمرى و خودتان همه ارتشى و همه چيز خودتان هستيد، مملكت هم مال خودتان است، خودتان حفظش كنيد (حضار: در سايه رهبرى شما حضرتعالى) خداوند همه‏تان را حفظ كند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 26

تاريخ 8/3/58

بيانات امام خمينى در جمع پهلوانان ورزش باستانى

ما همه زندهايم براى احياء سنت پيغمبر اسلام (ص)

بسم الله الرحمن الرحيم

از اينكه جوان‏ها از دست شما رفته و مصيبت واقع شده است من متاثرم لكن براى اسلام و براى قرآن كريم ارزش دارد كه همه از بين برويم. ما همه زندهايم براى احياء سنت پيغمبر اسلام و احياء قرآن كريم و بايد دين خودمان را به اسلام ادا كنيم. من وقتى كه شما جوان‏ها را مى‏بينم، ماشاءالله جوان‏هاى برومند و پهلوان خيلى خوشم مى‏آيد و افتخار مى‏كنم به اينكه جوان‏ها علاوه بر برومندى بدنى توجه به ديانت و اسلام دارند و همانطورى كه ورزش كردند براى تقويت بدن انشاءالله ورزش براى تقويت روح هم كردهاند و مى‏كنند. وقتى اين دو تا قوه با هم شد، قوه جسمانى و قوه روحانى، اين ارزش خيلى پيدا مى‏كند، قوه جسمانى براى خدمت و قوه روحانى هم براى هدايت، با قوه روحانى انسان هدايت كند خودش ر ا و با قوه جسمانى خدمت كند. اين دو قوه وقتى كه مجتمع شد، يك انسان به تمام معنا انسان مى‏شود. همانطور كه در يك جامعه، يك قواى فعاله و يك قواى هاديه مى‏خواهد، يك جامعه را هدايت كن لازم است و جامعه هم بايد به آن هدايت عمل بكند. وقتى هدايت صحيح باشد و عمل، عمل صحيح باشد، يك جامعه را راه مى‏اندازد و يك جامعه را معتدل مى‏كند، صحيح بار مى‏آورد. در شخص هم همين طور است. شخص هم مثل يك جامعه مى‏ماند، يك قوه هادى مى‏خواهد هدايت كند و يك قوه عامله مى‏خواهد، كه عمل بكند. يك عقل فعال مى‏خواهد، يك عقل نظرى مى‏خواهد و يك عقل عملى مى‏خواهد، ادراك كند به آن عقل نظرى مطالب را و هدايت كند همين انسان خودش را به اينكه در راه آن مقصودى كه دارد عمل بكند. همانطور كه جامعه با اين دو قوه اصلاح مى‏شود، انسان هم با اين دو قوه اصلاح مى‏شود و من اميدوارم كه همانطورى كه شما قوه جسمى‏تان بحمدالله سالم و خوب است، قواى روحى‏تان همانطور باشد و با اين دو قوه به اسلام خدمت بكنيد.

تمام مقصد ما بايد اسلام باشد

الان وقتى است كه ما بخواهيم اين كشور را از اين آشفتگى‏هائى كه دارد نجات بدهيم، بايد همه وجهه نظر را به اسلام بكنيم، تمام مقصد اسلام باشد. اسلام است كه مى‏تواند ما را به سعادت دنيا و آخرت

صحيفه نور ج 7 صفحه 27

برساند. اسلام است كه براى ما آزادى، يك آزادى سالم، آزادى صحيح تامين مى‏كند.اسلام است كه مى‏تواند ما را مستقل كند. اسلام است كه مى‏تواند روح ما را قوى كند و به تبع آن جسم ما هم قوى بشود. ما همه الان محتاج به اين هستيم. كه با اين آشفتگى‏هائى كه البته بعد از هر انقلاب آشفتگى‏ها هست و بحمدالله انقلاب ايران يك انقلاب كم‏آشفتگى است، آشفتگى هست نه مثل آنها كه در جاهاى ديگر انقلاباتى ديگر بوده است. انقلاب روسيه و انقلاب فرانسه ضايعاتش خيلى بوده است. بحمدالله ايران، آن هم از بركت اسلام است براى اينكه اين مردمى‏كه انقلاب كردند، اسلامى‏بودند، مردمى‏نبودند كه بخواهند بيجا خرابكارى بكنند به حد خودشان كردند، به آن اندازهاى كه مفيد بود مى‏كردند، به آن اندازهاى كه مجاز بود مى‏كردند و لهذا بعد از انقلاب اينطور آشفتگى‏هائى كه در جاهاى ديگر بود، اينطور آشفتگى‏ها نيست، البته يك گوشه‏هائى از آن رژيم باز باقى است و يك عمالى هم از خارجى‏ها باز در بين مردم باقى هست لكن آنهم بايد به همت ملت، به همت همه با هم اين آشفتگى‏ها انشاءالله رفع بشود و بعد هم با همت همه سازندگى شروع بشود، به همت همه اسلام آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است تحقق پيدا بكند.

استقرار حكومت الله به همت تمام اقشار ملت

الان ما الفاظ است، باز پا را از الفاظ بيرون نگذاشتهايم، جمهورى اسلامى‏رأى هم داديم اما آن معنا و آن محتوايى كه بايد تحقق پيدا بكند باز نشده است. الان آشفتگى‏ها همه جور هست، تحول لازم دارد. از همه چيز آن كه بخواهد بشود، همه آن آثار طاغوتى كه در همه جا الان هست، الان هم آثار در همه جا هست، همه اينها بايد متحول بشود تا اينكه اسلام به آنطورى كه، به آن چهره زيبايى كه دارد -اسلام- تحقق پيدا بكند، يك مملكت الهى بشود در مقابل يك مملكت طاغوتى. طاغوت را كه از بين برديد بايد به جاى آن يك مملكت اسلامى‏و يك مملكت الهى درست بشود. مقابل طاغوت، الله است. با رفتن طاغوت بايد مملكت الله پيدا بشود، مملكت الهى پيدا بشود و آن هم با همت همه است، نه -ما - روحانيون مى‏توانند تنها كار انجام بدهند و نه دولت مى‏تواند تنهائى انجام بدهد و نه قشرى از اقشار ملت. همانطورى كه همه پيش برديد، با هم مسأله را پيش برديد، با هم پيروزى را تا اين حدود ايجاد كرديد، نائل شديد به پيروزى، باز هم با هم بايد اين قافله را به منزل برسانيد. اگر با هم نباشيد، اگر اين قوا همه با هم مجتمع نشوند نمى‏توانند كارى انجام بدهند. اين حرف‏هائى كه اينطرف و آنطرف گفته مى‏شود، اين اختلافاتى كه دارد هى دامن به آن زده مى‏شود، همه اينها مخالف بامسير ملت است. ملت ما با هم همه اسلام ر ا خواستند، همه ملت فرياد كردند با الله اكبر كه ما اسلام را مى‏خواهيم، ما حكومت اسلامى‏مى‏خواهيم، جمهورى اسلامى‏مى‏خواهيم. مقصد ملت اسلام است، اينها كه گذشت اينها مقدمات بود، اينها چون مانع بودند از اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، مردم اين مانع‏ها را رد كردند، ظالم‏ها را كنار زدند، آنهايى كه غارت مى‏كردند اينها را كنار زدند لكن مقصد اصلى اين است كه يك حكومت اسلامى‏تحقق پيدا بكند، رژيم يك رژيم انسانى - اسلامى‏بشود و مملكت، يك مملكت‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 28

اسلامى- انسانى بشود كه اسلام در همه قشرهاى مملكت، در همه قشرهاى مملكت همه جا اسلام باشد، هر جا برويد رنگ اسلام ببينيد و من اميدوارم كه با همت همه شما آقايان و با همت همه اقشار ملت آن آرزوئى كه ماداريم تحقق پيدا بكند. خداوند انشاءالله شما را توفيق دهد.

محبت اقتضا مى‏كند كه اختلاف در كار نباشد

من اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و اختلاف كه ريشه همه مفاسد است كنار گذاشته بشود همه با هم برادر، همه با هم برابر و دوست. در بين شما آن چيزى كه از همه بيشتر به چشم مى‏خورد، محبتى است كه در شماهاست. شماها اهل محبت هستيد و محبت اقتضا مى‏كند كه اختلاف در كار نباشد. دو نفر كه هم را دوست دارند باهم اختلاف نمى‏كنند و شماها بين‏تان محبت رايج است و مردانگى، و اميدوارم كه آن صفات بزرگى كه هر دو آن صفت از طرف خداوند تبارك و تعالى است اين اسباب اين باشد كه اختلافات در كار نباشد، همه با هم، همه‏مان باهم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 29

تاريخ: 9/3/58

بيانات امام خمينى در جمع علماى سبزوار و بانوان چهار مردان قم‏

آنچه كه تحمل مشقت را آسان مى‏كند كار براى خداست

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد از آقايان كه از راه دور تشريف آوردهاند و در اين هواى گرم و در اين منزل كوچك زير آفتاب تشريف دارند و تحمل زحمت مى‏كنند و از خانم‏هائى كه تشريف آوردهاند و در اين هواى گرم مستمع هستند تشكر كنم و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏نمايم. آنچه كه زحمت‏ها را آسان مى‏كند اين است كه براى خداست، كارى كه براى خدا باشد، تحملش آسان است ولو در آفتاب باشد، ولو در گرما باشد. اولياء خدا براى خدا زحمت‏ها كشيدند، اسلام با خون پيش رفت، با زحمت پيش رفت، با فداكارى پيش رفت و ما بايد با فداكارى پيشرفت كنيم. اسلام محتاج به فداكار است، قرآن كريم محتاج به فداكارى قشرهاى ملت است، پيغمبر اكرم به اين ملت چشم دوخته است، نامه‏هاى اعمال پيش ايشان مى‏رود و ما بايد كوشش كنيم كه رضايت خداى تبارك و تعالى را به دست بياوريم.

اشخاصى كه قلم دست مى‏گيرند بر ضد اسلام، برضد روحانيت، بشناسند آنها را

شما با زحمت‏هاى خودتان، با رنج‏هاى خودتان، چه آقايان و چه خانم‏ها، اين پيروزى را تحصيل كرديد و بايد با زحمت‏هاى خودتان، با رنج‏هاى خودتان، با فداكارى‏هاى خودتان ادامه بدهيد. الان موقعى است كه احتياج به ادامه نهضت است، نهضت نارس است، بين راه است و شياطين توطئه مى‏كنند. بايد همه ملت با هم، همه قشرها با هم، آنها كه براى اسلام دلشان مى‏طپد، آنهائى كه كشور خودشان را مى‏خواهند، بايد از مسائل خصوصى، از مطالبى كه مربوط به خودشان هست، از آمال و آرزوهاى شخصى دست بردارند و به فكر ملت باشند و به فكر اسلام باشند و به فكر كشور باشند و توطئه‏ها را با وحدت كلمه خنثى كنند. آنهائى كه در بين مردم، كارگرها، دهقان‏ها، دانشكده‏ها، دانشگاه‏ها مى‏روند و تخم فساد مى‏كارند، آنها را بشناسند، ببينند كه اينها چه كسانى هستند و از كجا تأييد مى‏شوند و كى آنها را تأييد مى‏كند. قلم‏هاى مسموم را بشناسند، اشخاصى كه قلم دست مى‏گيرند بر ضد اسلام، بر ضد روحانيت، بر ضد مسير ملت قلم فرسائى مى‏كنند، بشناسيد آنها را. سوابق اينها را به دست بياورند. مطالعه در احوال و سوابق اينها بكنند.

صحيفه نور ج 7 صفحه 30

آزادى را اسلام به ما داد، قدر اين آزادى و اسلام را بدانيد

ما احتياج به وحدت كلمه داريم. زحمت ملت ما براى اسلام است. براى اسلام بود. اسلام است كه سعادت همه را تامين مى‏كند و اسلام است كه ما را پيروزى رساند و اسلام است كه ما را به پيروزى مى‏رساند. اگر اسلام نبود و اگر اسلام نباشد، ملت باز معنائى كه سابق بود بر مى‏گردد. آنهائى كه حكومت مى‏خواهند بين ما بكنند، عمالشان را وادار كردند بر ضد اسلام، بر ضد روحانيت عمل كنند و قلم فرسائى كنند. بيدار باشيد ملت بيدار باشيد علماى اعلام! خطباى عظام! دانشگاهى! بازارى! كارگر! دهقان! همه بيدار باشيد و دشمن‏هاى خودتان را بشناسيد. دشمن‏هاى اسلام را بشناسيد. اگر اسلام نبود اينها كه براى آزادى قلم فرسائى مى‏كنند، اينجا نبودند، آزادى نداشتند. آزادى را اسلام به ما داد، قدر اين آزادى را بدانيد و قدر اين اسلام را بدانيد. كسانى كه براى كشور مى‏خواهند خدمت كنند، به اسلام خدمت كنند، بايد روحانيت را تقويت كنند، دانشگاه را تقويت كنند. من از خداى تبارك و تعالى بيدارى ملت را مسئلت مى‏كنم. من از خداى تعالى سعادت همه ملت را و سعادت و سلامت شما آقايان و خانم‏ها كه تشريف داريد مسئلت مى‏كنم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 31

تاريخ: 9/3/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون، فرهنگيان و مردم كرج به مناسبت شهادت شهيد مطهرى و سوء قصد به حجت‏السلام رفسنجانى

جديت در حفظ حيثيت اسلام و شناساندن چهره حقيقى جمهورى اسلامى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اينكه پيش من اهميت دارد اين اموال نيست، اين دارائى‏هاى جنايتكاران نيست. اينكه من خيلى به آن اهميت مى‏دهم اين است كه امروز كه جمهورى اسلامى‏اعلام شده است و مردم ايران را از شر آنها، از شر رژيم فارغ مى‏دانند و جمهورى را اسلامى‏مى‏دانند، همه اقشار ملت خصوصاً آنهائى كه در راس كار هستند، خصوصاً روحانيينى كه در راس كار هستند اينها جديت كنند به اينكه نبادا خداى نخواسته چهره جمهورى اسلام به طور قبيح بين مردم وجود پيدا كند. اين اهميت در راس همه امور اين معناست. اموال چيزى نيست ببرند، بخورند يا بگيرند، يا براى مستضعفين كار بكنند، البته مى‏شود، آنكه اهميت دارد حيثيت اسلام است كه بايد كوشش كرد اين حيثيت را حفظ كرد. تا حالا مردم مى‏ديدند كه خوب، يك دولت طاغوتى است و كارهايش كذا و كذاست. وقتى كه دولت طاغوتى رفت مردم توقع دولت اسلامى‏دارند. مردم توقع دارند كه حالا كه نمى‏توانيد همه كارها را يكدفعه اصلاح كنيد لكن آنهايى كه در راس كار هستند جورى نباشد كه اسلام را هم مثل يك دولت طاغوتى ما عرضه بكنيم. اگر ما مسامحه كنيم در امور يا تخطى كنيم از آن مشيى كه اسلام و حكومت‏هاى اسلامى‏دارد، اين اسباب اين مى‏شود كه اسلام را ما در نظر عالم، در نظر غير، در نظر جوان‏هاى بى‏اطلاع از اسلام، قشرهايى كه اسلام را درست اطلاع بر آن ندارند در نظر اينها يك صورت طاغوتى به آن داده بشود. اين شكست است كه تا آخر اسلام را به شكست مى‏رساند.

ديروز به بعضى از اين آقايان كه اينجا بودند گفتم كه آن روزى كه وجهه اسلام بخواهد درش خدشه وارد بشود، آن روز است كه بزرگان اسلام جانشان را دادند براى او. در زمان معاويه و در زمان پسر خلف معاويه مسأله اينطور بود كه چهره اسلام را اينها داشتند قبيح مى‏كردند، به عنوان خليفهالمسلمين، به عنوان خليفه رسول الله آن جنايات را مى‏كردند. مجالسشان، مجالس چه بود. اينجا بود كه تكليف اقتضا مى‏كرد براى بزرگان اسلام كه مبارزه كنند و معارضه كنند و اين چهره قبيحى كه اينها دارند از اسلام نشان مى‏دهند و اشخاص غافل ممكن است كه خيال كنند كه اسلام خلافتش همين است كه معاويه دارد و يزيد دارد، اين است كه خطر مى‏اندازد اسلام را و اين است كه مجاهده برايش

صحيفه نور ج 7 صفحه 32

بايد كرد ولو انسان به كشتن برود.

تا حالا همه قشرها (خداوند همه‏شان را سعادت و سلامت بدهد) مبارزه كردند و اين قشرى كه ظالم بودند، ستمكار بودند خائن بودند، اين رژيم فاسد را شكستند و از بين بردند، حالا كه دست خود مردم افتاده است مملكت، و ادعا اين است كه يك حكومت اسلامى‏است، كه يك جمهورى اسلامى‏است، حالاست كه خطر زياد است حالاست كه براى قشر روحانيت از همه بيشتر (براى اينكه اينها نمونهاى از اسلام هستند، نمونهاى از انبياء هستند) براى ساير قشرها هم همين معنا، اين كه به اسلام عقيده دارد، به خدا عقيده دارد، برايش الان يك تكليف هست كه در اينوقتى كه آن رژيم طاغوتى رفته است و حالا يك رژيم ما ادعا مى‏كنيم اسلامى‏و انسانى هست، يك وقتى طورى نشود كه كميته‏ها در سرتاسر كشور عرض بكنم پاسدارها در سرتاسر كشور، ساير قشرها در سرتاسر كشور خودشان را آزاد بدانند كه هر كارى مى‏خواهند بكنند، آزاد بدانند كه هر جور مى‏خواهند رفتار بكنند. اين است كه اگر چنانچه كميته‏ها روى موازين اسلامى‏عمل نكنند، اگر روحانيون كه در راس جامعه هستند روى موازين مقررات به طور دقت عمل نكنند، اگر دولت به طور دقت عمل نكند، اگر ارتش به طور دقت عمل نكند و اعمالشان را تطبيق ندهند با اسلام، يك صورت قبيحى از اسلام در خارج منعكس مى‏شود كه حالا هم كه دولت اسلامى مثلاً شد، حالا هم كه جمهورى اسلامى‏شد مثلاً پاسدارهاى اسلام مى‏ريزند خانه‏هاى مردم را غارت مى‏كنند، چه مى‏كنند. يك قضيه كه بشود، كافى است كه بگويند همه مى‏كنند، دو تا قضيه وقتى كه واقع بشود كه بيخود بريزند به خانه‏هاى مردم و از آنجا مثلاً غارتگرى بكنند، اين كافى است براى اينكه بگويند كميته‏هايى كه، بگويند پاسدارهاى اسلامى‏وضعشان غارتگرى است. يك كميته در يك محلى اگر واقع بشود، دو تا كميته در يك محلى اگر واقع بشود و بر خلاف مقررات شرع درش عمل بشود كافى است كه بگويند كميته‏هاى اسلامى‏هم اينطور هستند كه اينطور كارها را انجام مى‏دهند. اگر دو تا حبسى بر خلاف مقررات اسلام با او عمل بشود كافى است كه بگويند حبس اسلام هم مثل حبس ساواك مى‏ماند. الان يك تكليف بسيار بزرگى به عهده همه ماست. من كه يك طلبه هستم اين تكليف را دارم، آقايان هم كه از آقايان (روحانيون) هستند اين تكليف را دارند، ساير قشرها هم دارند كه كوشش كنيم وجهه اسلام و صورت اسلام را آنطور كه هست نمايش بدهيم، نه آنطورى كه خلفاى مثل معاويه و يزيد و بعضى از، يا بسيارى از خلفاى اموى و بنى عباس جلوه مى‏دادند. به عنوان اينكه ما نماينده اسلام هستيم، كارهايى مى‏كردند كه با اسلام مخالف بود و اسباب اين مى‏شد كه يك وجهه اسلام را در دنيا دگرگون كنند.

الان ما در يك امتحان بزرگ واقع هستيم. الان خدا ما را امتحان مى‏كند كه آيا ما در اين وقتى كه يك مطلب دستمان آمده، يك قدرتى دستمان آمده است، آيا ما چه مى‏كنيم؟ ما هم همان هستيم به صورت ديگر؟ يا خير، ما روى مقررات عمل مى‏كنيم آنى كه مهم است پيش من اين است كه امروز خطر هست در كار، خطر كمونيست در كار اينقدرها نيست، هست ولى اينقدرها نيست، خطر ساواكى ديگر اينقدرها نيست در كار، اين خطرها مهم نيست، اموال شاه سابق برود يا نرود پيش من چيز مهمى‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 33

نيست، قصرهاى كذا و كذا پيش ما چيز اهميت دارى نيست، آنى كه اهميت دارد اين است كه وجهه اسلام محفوظ باشد، صورت اسلام آنطورى كه هست باشد، امروز كه دست ما افتاده يك جورى نمايش ندهيم كه بگويند اسلام اين است. يك وقت مى‏گويند كه فلان آدم اينطورى است، اين اشكالى ندارد، فلان شخص اينطورى است. يك وقت اگر بنا شد كه مثلاً در قشر معممين خداى نخواسته، در قشر علما خداى نخواسته يك مطلب خلافى واقع بشود، دو تا مطلب خلاف واقع بشود مردم مى‏گويند كه خوب اينها نمايندگان اسلام هستند، نمايندگان اسلام هم همين طورند، پس معلوم مى‏شود اسلام اينطورى است. كميته‏هايى كه براى كميته اسلامى‏هست و كميته در حكومت اسلامى‏هست اگر چنانچه يك قضيهاى بر آن واقع بشود، صورت اسلام را بد نمايش مى‏دهد و اگر يك همچنين كارى به دست ماها واقع بشود، جرمى‏است كه بخشودنى نيست، پيش خداى تبارك و تعالى بخشودنى نيست. اين مثل ساير گناه‏ها نيست، اين يك گناه بزرگى است كه اسلام را ما در خطر انداختيم، اسلام را بر خلاف آن چيزى كه هست نمايش داديم.

و لهذا من از همه، از همه كميته‏ها، از همه پاسدارها، از همه معممين، از همه اهل منبر، از همه اهل محراب، از همه مسلمان‏ها عاجزانه با كمال عجز و تواضع استدعا مى‏كنم كه اين اسلامى‏كه الان به دست شما افتاده است وارونه نشانش ندهيد، همانطور كه هست عرضه كنيد. اگر اسلام همانطور كه هست عرضه كنيد، دنيا قبولش مى‏كند، متاع خوبى است. اما اگر چنانچه امروز خداى نخواسته ما يك جور عملى بكنيم كه اين عمل اسباب اين بشود كه بگويند اسلام اينطورى هست، بزرگتر خيانت را ما به اسلام كرديم.

سفارش عمومى‏به اقشار ملت در نظارت بر كليه امور و اعتراض به اعمال خلاف اسلام

اين يك سفارش عمومى‏است كه پيش من اهميت دارد و بايد عرض بكنم به همه، به همه قشرهاى ملت بايد عرض بكنم. با كمال دقت توجه كنيد كه يك قدم خلاف اسلام نباشد، يك قدم. با كمال دقت ملاحظه كنيد كه كميته‏هايى كه در تحت كفالت شماست اشخاصى توى آن نباشند كه خلاف اسلام عمل مى‏كنند. باكمال دقت ملاحظه كنيد كه كسانى كه به عنوان اسلام، به عنوان مسلمين، به عنوان چه، معممين كذا اينها يك قدم خلاف برندارند كه خداى نخواسته چهره اسلام را بر خلاف آنطورى كه هست قبيح نشان بدهند. اين در نظر من از همه چيزها اهميتش بيشتر است و مسؤوليتش هم بيشتر. همه ما مسووليم كه اين كار را انجام بدهيم يعنى آنطور كه، آنقدرى كه قدرت داريم اين كار را انجام بدهيم كه گمان نشود كه اسلام هم مثل ساير حكومت‏هاى ديگرى هست و تا حالا دستشان چيزى نبوده حالا كه دستشان آمده همانند كه بودند و همانند كه هستند. اين مسأله مهم است. و آقايان توجه كنند و همه و همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر اين امور، نظارت كنند اگر من يك پايم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم ملت موظف است كه بگويند پايت را كج گذاشتى خودت را حفظ كن. مسأله،

صحيفه نور ج 7 صفحه 34

مسأله مهم است. همه ملت موظفند به اينكه نظارت داشته باشند در همه كارهايى كه الان مربوط به اسلام است، اگر ديدند كه يك كميته خداى نخواسته بر خلاف مقررات اسلام دارد عمل مى‏كند، بازارى بايد اعتراض كند عرض بكنم كه كشاورز بايد اعتراض كند، معممين و علما بايد اعتراض كنيد، اعتراض كنند تا اين كج را راست كنند. اگر ديدند يك معمم بر خلاف موازين اسلام خداى نخواسته مى‏خواهد عمل بكند، همه موظفند كه جلويش را بگيرند كه امروز غير روزهاى ديگر است. آنوقت هم بايد بگيرند اما حالا كار مهم است. حالا اساس، اساس وجهه اسلام است، اساسى است كه الان اسلام به دست ما افتاده، داريم چه مى‏كنيم؟ بنابراين آنى كه به نظر بنده مهم است اين است و البته اينها هم بايد عمل بشود اما اينها در درجه دوم است درجه اولش عبارت از اين است كه همه ما، همه قشرها، همه، اينها همه بايد اين جهت را توجه داشته باشند و همه آنها مراعات اين مسأله كلكم راع همه بايد مراعات اين مسائل را بكنند، توجه داشته باشند كه نبادا من يك وقت يك كلمه بر خلاف مقررات اسلام بگويم. اعتراض كنند، بنويسند، بگويند، آقا، خداى نخواسته آقا، شما، ايشان، اينهايى كه الان مردم توجه به آنها دارند و مى‏گويند اينها مثلاً دارند اداره مى‏كنند، چه حكومت باشد و چه كسانى كه عرض بكنم كه از اين دادگاه‏ها باشد هر جا باشد، الان وقت اين است كه همه اينها مواظبت كنند خودشان، مواظبت كنند در اينكه يك قدم كج نگذارند و اسلام را حفظ كنند، صورت اسلام را آنطورى كه هست نشان بدهند و اگر خداى نخواسته يك كسى پيدا شد كه يك كار خلاف كرد اعتراض كنند مردم و مردم همه به او اعتراض كنند كه آقا چرا اين كار را مى‏كنى؟ در صدر اسلام هست كه عمر وقتى كه گفت در منبر بود، كجا كه اگر من يك كارى كردم، شما چه بكنيد، يك عربى شمشيرش را كشيد گفت ما با اين، با اين شمشير راستش مى‏كنيم. بايد اينطور باشد، بايد مسلمان اينطور باشد كه اگر هر كه مى‏خواهد باشد، خليفه مسلمين و عرض بكنم هر كه مى‏خواهد باشد اگر ديد پايش را كنار گذاشت شمشيرش را بكشد كه پايت را راست بگذار.

امور بايد موافق اسلام باشد

اگر ما بخواهيم اسلام را حفظ كنيم و اينطورى كه بخواهيم يك نمونه در عالم نشان بدهيم، ايران رابگوييم يك نمونه است، يك الگو هست، با رفتن شاه درست نمى‏شود، بارفتن ظالم‏ها درست نمى‏شود. اگر بنا شد كه ظالم‏ها رفتند و ما يك دسته ديگر جايشان نشستيم همان كارها را به اندازهاى كه قدرت داريم بكنيم، ما هم همان هستيم، ما هم همان رژيم هستيم، ما هم همان ظالم هستيم. اين يك مطلبى است كه بايد همه بدانند و همه ملت بايد بدانند و در راس آنها اين است كه روحانيون و كسانى كه مرجع امورند در همه جاها، دولت اسلامى‏عرض بكنم كه ارتش اسلامى، همه قواى انتظاميهاى كه حالا همه مى‏گويند ما اسلامى‏هستيم و از طاغوت بيرون آمديم و به اسلام گرايش پيدا كرديم، مجرد لفظ فايده ندارد، بايد محتوا داشته باشد، بايد شهربانى حالا وضعش با آنوقت تغيير بكند، نه لفظش تغيير بكند و وضعش همان باشد، بايد شهردارى‏ها همين طور باشند، ارتشى‏ها

صحيفه نور ج 7 صفحه 35

همين طور باشند، وزارتخانه‏ها همين طور باشند، ادارات همين طور باشند، بازار همين طور باشد، بازار بايد بازار اسلامى‏باشد، نه بازار چپاولگرى، نه بازار قاچاق، بازار اسلامى‏باشد به حال مردم رسيدگى بكنند، اين مردم دارند از بى‏بضاعتى چه مى‏شوند، آنهائى كه فرصت طلبند حالا اجناس را چند مقابل بالا مى‏برند، اينها با وضع اسلام موافق نيست، مخالف است عرض بكنم كه بنابراين الان بر عهده ما همه، همه افراد ملت از صدر تا ذيل، چه در دستگاه‏هاى حكومتى باشند، چه نباشند، چه در دستگاه‏هايى باشد كه تمشيت امور را مى‏كنند چه نباشند، الان به عهده همه ما اين است كه ما كارهايمان را موافق اسلام قرار بدهيم و اسلام را حالا كه مى‏گوييم جمهورى اسلامى‏هست و حالا كه مى‏گوييم مملكت اسلامى‏است و حالا كه مى‏خواهيم عرضه كنيم به خارج كه اين ايران الگو باشد از براى ساير جاها، يك وقت جورى نباشد كه يك الگويى باشد الگوى شيطانى باشد و ما غفلت از آن بكنيم. بايد يك الگوى اسلامى‏باشد واين وظيفه برعهده همه ماهاست. انشاءالله خداوند همه شما را موفق بدارد و من تشكر مى‏كنم از اينكه آقايان از راه دور آمدند براى ملاقات ما و اميدوارم كه اين امور هم اصلاح بشود انشاء الله.

امام خمينى در جواب سوال يكى از حضار فرمودند:

امور بايد موافق اسلام باشد. ثروت اگر ثروتى است كه مخالف اسلام است مصادره خواهد شد، حساب خواهد شد. اين املاكى كه گفته شدند كه مصادره مى‏شوند و دولت چه مى‏كند املاك مردم نيست عبارت از زمين‏هاى مواتى كه دولت سابق بدون اينكه مالك باشد فروخته است يا اشخاص بدون اينكه مالك شده باشند فروختهاند. اينها هست نه اينكه يك كسى خودش زمينى را احيا كرده و بروند از او بگيرند. اين حرف‏ها نيست در كار، اسلام اين حرف‏ها راه ندارد كه براى هواى نفس اشخاص مال مردم را از آنها بگيرد، نيست. مال مردم روى حقوق حقه شرعى و روى موازين الهى بايد درست بشود و اگر موازين الهى عمل بشود، همه امور درست مى‏شود.


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 36

تاريخ: 10/3/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت قائميه تهران

در قيام لله شكست راه ندارد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اميدوارم كه ما همه جزء هيات قائميه باشيم و همه به آن وظايفى كه اسلام، قرآن، تحت لواى حضرت صاحب سلام الله عليه براى ما تعيين فرمودهاند عمل كنيم و صورت‏ها را محتواى واقعى به آن بدهيم و الفاظ را معانى حقيقى. شايد اين وصفى كه براى حضرت صاحب سلام الله عليه ذكر شده است دنبال همين آيه شريفه كه مى‏فرمايد كه : قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى دنبال همين معنا باشد كه همه بايد قيام بكنيم قيام واحد كه بالاترين قيام همان آن شخص واحد است و همه قيام‏ها بايد دنبال آن قيام باشد و قيام لله باشد. خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد كه: من فقط يك موعظه دارم به شما قل انما اعظكم بواحده به امت بگو كه فقط من يك موعظه دارم به شما و آن موعظه اين است كه قيام كنيد و قيام لله باشد، قيام لله كنيد. البته آن حضرت قيام لله مى‏فرمايند و آن للهى كه و آن خلوصى كه براى ايشان هست براى ديگران نيست لكن شيعه‏هاى بزرگوار آن حضرت هم بايد پيروى از او بكنند در اينكه قيام كنند لله، براى خدا. كه اگر قيام براى خدا باشد، اگر عمل براى خدا باشد، اگر نهضت براى خدا باشد، شكست ندارد، براى اينكه آن چيزى كه براى خدا هست اگر در صورت هم خيال بشود كه شكست خورد به حسب واقع شكست نخورده است، حضرت امير سلام الله عليه با معاويه جنگ كردند و شكست خوردند لكن شكست نبود. اين شكست صورى شكست حقيقى نبود چون قيام لله بود قيام لله شكست ندارد. تا امروز هم او غالب است، تا ابد هم او غالب است. سيد الشهدا سلام الله عليه با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدراتشان قيام كردند. چون قيام لله بود اساس سلطنت آن خبيث را به هم شكستند. در صورت، ايشان كشته شدند لكن اساس سلطنت را شكستند، اساس سلطنتى كه مى‏خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتى در آورد. خطرى كه معاويه و يزيد بر اسلام داشتند اين نبود كه غصب خلافت كردند، اين يك خطر كمتر از آن بود. خطرى كه اينها داشتند اين بود كه اسلام را به صورت سلطنت در مى‏خواستند بياورند، مى‏خواستند معنويت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اينكه ما خليفه رسول الله هستيم اسلام را منقلب كنند به يك رژيم طاغوتى. اين مهم بود. آنقدرى كه اين دو نفر ضرر به اسلام مى‏خواستند بزنند يا زدند جلوترى‏ها آنطور نزدند. اينها اصل اساس اسلام را وارونه مى‏خواستند بكنند. سلطنت بود،

صحيفه نور ج 7 صفحه 37

شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان. خليقه رسول الله و در مجلس شرب و خمر؟ و در مجلس قمار؟! و باز خليقه رسول الله نماز هم مى‏رود در جماعت مى‏خواند. اين خطر از براى اسلام خطر بزرگ بود، اين خطر را سيدالشهدارفع كرد. قضيه، قضيه غصب خلافت فقط نبود، قيام سيدالشهدا سلام الله عليه قيام برضد سلطنت طاغوتى بود، آن سلطنت طاغوتى كه اسلام را مى‏خواست به آن رنگ درآورد كه اگر توفيق پيدا مى‏كردند، اسلام يك چيز ديگر مى‏شد، اسلام مى‏شد مثل رژيم دو هزار و پانصد ساله سلطنت. اسلامى‏كه آمده بود و مى‏خواست رژيم سلطنتى را و امثال اين رژيم‏ها را به هم بزند و يك سلطنت الهى در دنيا ايجاد كند، مى‏خواست طاغوت رابشكند والله را جاى آن بنشاند، اينها مى‏خواستند كه الله را بردارند، طاغوت راجايش بنشانند، همان مسائل جاهليت و همان مسائل سابق. شكست نبود كشته شدن سيدالشهدا سلام الله عليه چون قيام لله بود قيام لله شكست ندارد. خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد فقط يك موعظه همه موعظه‏ها را يك موعظه من دارم. پيغمبر اكرم واسطه، خدا واعظ، ملت متعظ، من فقط يك موعظه، بيشتر از يك موعظه ندارم انما اعظكم بواحده ان تقومو الله اينكه براى خدا قيام كنيد وقتى كه ديديد كه دين خدا در معرض خطر است براى خدا قيام كنيد. اميرالمومنين مى‏ديد كه دين خدا در خطر است معاويه دارد وارونه مى‏كند دين خدا را، براى خدا قيام كرد. سيدالشهدا هم همين طور براى خدا قيام كرد. اين يك مطلبى است كه براى يك وقت نيست، موعظه خدا هميشگى است هر وقت ديديد كه بر ضد اسلام، بر ضد رژيم انسانى اسلامى‏الهى خواستند كه قيام كنند، خواستند وارونه كنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام، اسلام را بكوبند، اينجا لله بايد قيام كرد و نترسيد از اينكه شايد نتوانيم، شايد شكست بخوريم، شكست تويش نيست.

آنچه براى ما مهم است عمل به تكليف شرعى است

من در پاريس كه بودم بعضى خيرانديش‏ها مى‏گفتند كه نمى‏شود ديگر، وقتى كه نمى‏شود، بايد چه كرد، بايد يك قدرى گفتم ما تكليف شرعى داريم عمل مى‏كنيم و مقيد به اين نيستيم كه پيش ببريم، براى اينكه آن راما نمى‏دانيم قدرتش را هم الان نداريم اما تكليف داريم، ما تكليف شرعى خودمان را عمل مى‏كنيم. من اينطور تشخيص دادم كه بايد اين كار را بكنيم. اگر پيش برديم هم تكليف شرعى‏مان عمل كردهايم، هم رسيدهايم به مقصد. اگر پيش نبرديم به تكليف شرعى‏مان عمل كردهايم، نتوانستيم، حضرت امير هم نتوانست، تكليف را عمل كرد ولى در مقابلش ايستادند، اصحاب خودش ايستادند در مقابلش، نتوانست. اين چيزى نيست، خوب مابه اندازه قدرتمان ما مى‏توانيم كار بكنيم. وقتى كه ما ديديم كه يا شما ديديد كه يك رژيمى‏اسلام را دارد وارونه مى‏كند، به اسم عدالت اسلامى‏دارد ظلم را ترويج مى‏كند مى‏خواهد اسلام را اينجورى معرفى كند، يك وقت مى‏ايستد و مى‏گويد من كارى به اسلام ندارم، اين سبكتر است تكليف براى انسان. يك وقت يك كسى قران طبع مى‏كند و زيارت حضرت رضا سلام الله عليه مى‏رود و در ملاء عام نماز مى‏خواندو حرف‏هايش هم اين است كه: عدالت اسلامى‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 38

را ما مى‏خواهيم جارى كنيم، ما مى‏خواهيم اسلام را و فرياد مى‏زند كه ما اسلام را مى‏خواهيم درست كنيم، وارونه درست مى‏كنند، اينجاست كه تكليف مشكل است. اينجاست كه اسلام در خطر است كه انعكاسش در خارج و گاهى در داخل هم. اگر اينها موفق مى‏شدند در داخل هم گاهى انعكاس اين بود كه خوب همين است ديگر، اين رژيم اسلامى‏همين است. ما قياممان، شما قيامتان براى خدا بايد باشد. وقتى دين خدا را انسان در خطر ديد براى خدا بايد قيام كند. وقتى احكام اسلام را در خطر ديد براى خدا بايد قيام كند. توانست، عمل كرده به وظيفه و پيش هم برده، نتوانست، عمل به وظيفه كرده. گاهى وقت‏ها تقيه حرام است. آنوقتى كه انسان ديد كه دين خدا در خطر است نمى‏تواند تقيه بكند، آنوقت بايد هر جه بشود برود. تقيه در فروع است در اصول نيست، تقيه براى حفظ دين است. جائى كه دين در خطر بود جاى تقيه نيست، جاى سكوت نيست.

جمهورى اسلامى‏همهاش بايد اسلامى‏و با محتوا باشد

حالا ما ببينيم وظيفه‏مان چيست. تا حالا انجام داديد وظائف اسلامى‏تان را خداوند به همه شما اجر عنايت كند. تا حالا همه با هم دست به هم داديد، جناح روحانى، جناح دانشگاهى، جناح بازارى، جناح ادارى، جناح ارتشى (يك قشرشان البته) همه دست به هم دادند و اين ديوار بلندى كه واقع شده بود بين ملت و آن چيزى كه بايد به آن برسد - و اسلام - آن را شكستيد. خداوند به شما اجر عنايت كند. اما حالا تمام شده ديگر قضيه؟ ما حالا ديگر آسوده هستيم و هر كدام بايد برويم سراغ كارهايمان؟ يا خير آسوده نيستيم باز هم؟ باز هم بين راه هستيم. الان ما باز محتواى اسلام را، واقعيت اسلام را در ايران پياده نكرديم. همه ما رأى داديم به جمهورى اسلامى، صحيح، با رأى تنها اسلام نمى‏آيد. به حسب رسميت، رسميت مملكت ايران الان جمهورى اسلامى‏است به حسب رأى همه مردم، اما محتواى اسلام بايد در اين جمهورى اسلامى‏تحقق پيدا بكند. فقط ما بگوئيم جمهورى اسلامى‏و همه جهاتش غير اسلامى‏باشد اين اسلام نمى‏شود كه. آن هم سابق مى‏گفت اسلام، معاويه هم داد مى‏كرد اسلام، نماز جماعت هم مى‏رفت مى‏خواند، امام جماعت هم بود. خلفاء بنى‏العباس هم بعضى شان از فضلا و علما بودند و بعضى شان يا همه شان هم نماز جماعت مى‏خواندند و آداب صورى را عمل مى‏كردند لكن محتواى اسلام را اينها، محتواى قرآن را اينها مى‏خواستند تهى كنند. اينها با اعمالشان مى‏خواستند كه يك اسلام منهاى محتوا (مثل حالا اسلام منهاى روحانيت، اسلام منهاى محتواست. محتواى اسلام را اينها دارند درست مى‏كنند) باشد. اينها مى‏خواستند كه يك اسلامى، اسلام را قبول داريم، بله اسلام)، اما الفاظ فقط، ديگر از حد لفظ نرود به محتوا.

محمد رضا خان هم اسلام را مى‏گفت قبول داريم، هيچ هم مضايقه نداشت از اينكه شما برويد در مساجد نمازتان را بخوانيد ولو اينكه اين مضايقه اين هم داشت از ترس يك جيز ديگر. انگليس‏ها كه آمده بودند عراق را گرفته بودند شنيدم كه آن سردارشان ديده بود كه يك كسى دارد بالاى ماذنه يك چيزى مى‏گويد، اذان مى‏گفتند. گفته بود اين چيست؟ گفته بودند اذان مى‏گويد. گفته بود كه به

صحيفه نور ج 7 صفحه 39

امپراطورى انگلستان هم ضرر دارد اين؟ گفته بودند نه. گفت بگويد، هر چه مى‏خواهد بگويد نماز و روزه ما به امپراطورى انگلستان ضررى نداشت، هيچ هم كارى نداشتند به تو، هر چه مى‏خواهيد نماز بخوانيد، هر چه مى‏خواهيد روزه بگيريد، آنى كه به امپراطورى همه ضرر داشت آن اسلام و محتواى واقعى اسلام بود كه مع‏الاسف بسياريش منسى واقع شده است. سياسات اسلام همچومنسى شده است كه اصلاً سياست يك ننگى بود در اينجا، مى‏گفتند فلان آخوند سياسى است و ساسهالعباد كه در زيارت جامعه مى‏خوانيم، اگر به يك مقدس مآبى هم گفتند، تعبيرش لابد مى‏كرد اگر جرات نمى‏كرد بگويد كه آن هم سياسى است، اين يك چيز بود كه يك كسى در حكومت دخالت بكند كه اين حكومت بايد صحيح باشد جريان صحيح بايد باشد. اين از تبليغات همان شياطين بود كه مى‏خواستند قشر اسلام را صورتش را نگه دارند و ماها مشغول به همين صورت‏ها باشيم و محتوا نباشد در كارهايشان را انجام بدهند. محتواى اسلام كه مهمش اسلام قيام لله، نهضت لله، جلوگيرى از ظلم ظالمين، از ستم ستمكاران، اجراى عدالت اسلامى‏اينها منسى باشد، برويم هر چه دلمان مى‏خواهد مسأله بگوئيم، هر چه مى‏خواهيم نماز بخوانيم. مسأله گفته نشود كه بايد جلوگيرى از طاغوت كرد. اين را نگوئيد مسأله، هر چه ديگر مى‏خواهيد بگوئيد اما اين نبايد گفته بشود. سينه بزنيد لكن هيچ صحبت از سياست نكنيد همان سينه بزنيد بى‏محتوا. بايد سينه‏زدن هم محتوا داشته باشد امسال بايد چراغان بكنيد با محتوا، نه صرف چراغان صرف چراغان خوب است اما آن فايدهاى كه براى اسلام بايد داشته باشد خصوصاً چراغان براى كسى كه قيام مى‏كند، چراغان براى قيام لله، يك پرتوى باشد اين چراغان از قيام لله، از جلوگيرى از مفاسد، از ريشه كندن اين ريشه‏هاى مفاسدى كه الان بين مردم منتشر هستند باز، اين ريشه‏هائى كه مى‏خواهند نگذارند اين نهضت پيش برود با هر صورت، چراغان در كمال خوبى، در كمال عظمت با محتوا، بايد امسال فرق كند با همه سال‏ها، شما امسال بايد جبران كنيد آن جهات سابق را. يك وقت به وقوف است، يك وقت به حمله. آن جهاد بود كه آن روز كرديد اين هم جهاد است كه امروز مى‏كنيد اما متوجه باشيد كه ان تقوموا لله، انما اعظكم بواحده ان تقومو الله اينكه نهضت، قيام براى خدا باشد، هر كارى مى‏كنيد براى خدا باشد نمايش نباشد براى خدا باشد، پرنمايش (اما نه براى نمايش، براى خدا) محتوايش را حفظ كنيد. گويندگانى بيايند در مجالس شما كه مسائل را درست بگويند برايتان. ما الان به آخر نرسيديم ما تا حالا جز يك الفاظى بيشتر نبوده، البته كارهائى كردهاند اما آنى كه ما مى‏خواهيم تا حالا نشده است آنها، يك رايى داديم به جمهورى اسلامى‏و آن رژيم رفت و يك رژيم ديگرى است لكن بايد همه چيز اسلامى‏بشود. آن روزى ما به آخر مقصد رسيديم كه همه چيزمان اسلامى‏باشد، بازار يك بازار اسلامى‏باشد. بازارى كه يك متاعى را يك تومان مى‏خرد و سى تومان به اين فقرا و ضعفا مى‏دهد اين بازار اسلامى‏نيست. بازارى كه قاچاق وارد مى‏كند و به قيمت‏هاى گزاف مى‏دهد و اقتصاد اسلام را مى‏خواهد به هم بزند اين اسلامى‏نيست، اين بازار اسلامى‏نيست اينها بايد اسلامى‏بشود، خودشان اسلاميش كنند. بازارى كه به فكر ضعفا و فقرا نباشد، بازارى كه پهلويش ضعيف باشد و به فكر نباشد، اين بازار اسلامى‏نيست. ملتى كه اينجا

صحيفه نور ج 7 صفحه 40

قصرهاى روى هم روى هم درست كنند و آنجا زاغه‏نشين‏ها باشند (شما همه زاغه‏نشين را ديديد چطورند لابد شماها ديديد من هم صورتش را ديدم) يك مملكتى كه زاغه‏نشين‏ها آنطور باشند و مردم به فكر اينها نباشند اين مملكت، مملكت اسلامى‏نيست صورت است محتوا ندارد اين. حضرت امير مى‏فرمايد (به حسب نقل) كه شايد در سر حدات يك كسى گرسنه باشد، به خودش رنج مى‏دهد كه مبادا يك كسى از او گرسنه‏تر باشد. آن امير ماست، او آقاى ماست، امام ماست. ما، هى بگوئيم امام و اقتدا نكنيم به او، در كارها هيچ اقتدا نباشد. امام معنايش اين است، شيعه معنايش اين است كه مشايعت كند همانطورى كه تابوت را كه مى‏برند اگر همه از اين طرف دنبال تابوت رفتند تشييع كردند، اگر تابوت را از اين طرف مى‏برند يكى از اين طرف برود اين را تشييع نكردند. شيعه بايد اينطورى باشد مشايعت كن على را. البته قدرت نداريم ما مثل او، هيچ كس قدرت ندارد، اما به زهد، به تقوا، به رسيدگى به مظلوم‏ها، به رسيدگى به فقرا مشايعت كنيم از او نمى‏توانيم مثل او زندگى بكنيم، نمى‏توانيم كه مشى او را داشته باشيم، قادر بر اين نيستيم. او يك موجودى بوده، معجزهاى، جمع ما بين تضاد، جمع بين همه ضدها ر ا كرده بود. يك آدم در قدرت آنطور كه به حسب نقل از اين طرف مى‏زد دو تا مى‏كرد، در جنگ مى‏زد مى‏كشت تمام كسانى كه بر ضد اسلام بودند. از آن طرف يك آدم زاهد، يك آدم عابد تا صبح بنشيند نماز بخواند. آدم زاهد و عابد اهل جنگ نيست، آدم جنگجو هم بيشترش اهل زهد و تقوا و امثال ذلك نيست، جمع مى‏كرده او بين همه. ماها نمى‏توانيم اما مى‏توانيم كه اقتدا كنيم به او تا حدودى، مى‏توانيم رسيدگى كنيم به فقراى مملكتمان، به ضعفايمان.

حفظ انقلاب درونى و تحول روحى، بالاترين پيروزى‏هاست

يك تحولى در ايران پيدا شد تحول روحى كه اين تحول روحى از اين غلبهاى كه كرديد بر طاغوت و او را عقب زديد و همه دنيا به قول شما متحير بود، اين تحول از آن بالاتر بود. تحول روحى كه در ملت پيدا شد، ملتى كه از يك پاسبان مى‏ترسيد ريخت در خيابان‏ها بچه و بزرگش گفت ما شاه را نمى‏خواهيم، از يك پاسبان مى‏ترسيد ديروز، امروز اينطور شد. اين تحول، تحول روحى بود كه خدا داد. ملتى كه چك و چك مى‏كرد در معاملاتش براى زياد شدن و كم شدن، در يك برهه از زمان همچو انسانى رفتار مى‏كرد با اهل ملت خودش و همچو تحول برايش حاصل شده بود كه يكى از آقايان مى‏گفت كه ديدم يك زنى يك چيزى در آن تظاهرات، آنوقت كه تظاهر مى‏كردند يك زنى يك كاسهاى دستش است پول در آن است گفتم لابد مثلاً فقير است تا رسيديم به او ديديم مى‏گويد كه امروز تعطيل است و اينهائى كه دارند مى‏روند ممكن است بعضى‏شان بخواهند تلفن كنند پول هم كه حالا نمى‏توانند پيدا كنند من اينها را گذاشتهام براى تلفن. اين يك امر كوچكى است ولى خيلى بزرگ است، يك تحولى است كه عظمتش خيلى زياد است. در يك برهه از زمان آنوقتى كه انقلاب بود و فشار بود وقتى كه آنطور كه من مى‏شنيدم وقتى كه اين آقايان كه در خيابان مى‏آمدند عبور مى‏كردند از اطراف، از خانه‏ها چيز به آنها مى‏دادند، آب مى‏آوردند گلاب مى‏زدند، چه مى‏دادند، ساندويچ مى‏دادند. يك حس انسانى

صحيفه نور ج 7 صفحه 41

تعاون پيدا شده بود در آن حال انقلاب. اين انقلاب روحى از آن انقلابى كه در خارج واقع شد عظمتش زيادتر است. اگر اين انقلاب را ما حفظ بكنيم و آقايان حفظ بكنند، بدانند كه از همه پيروزى‏ها بالاتر است، اين انقلاب روحى را حفظش بكنيد، حالا كه رسيديم ما به مثلاً يك قسم از پيروزى و آن رفع موانع است، حالا مدتى اعتصاب شده است و مثلاًكم دخلى شده است، حالا اينطور نباشد كه تلاقى بخواهيد در آوريد. تلافى آن اعتصاب‏هائى كه كرديد حالا بخواهيد به جان مردم بيفتيد و تلافى كنيد. اگر اينطور باشد، آن روحيه اسلامى‏الهى از دست رفته است و اگر آن روحيه از دست رفت پيروزى هم از دست ما مى‏رود. اين را بايد حفظش كنيد، اين تحول روحى را بايد حفظش كنيد. نگويند كه حالا گذشت و ديگر چطور هر كه برود سراغ كار خودش و هر كه سر كسب خودش و آنطورى كه هر روز تقريبا (حالا با كم و زيادش) به ما هى مى‏آيند شكايت مى‏كنند كه گرانفروشى چقدر شده. گرانفروشى چه شده، قاچاق‏گرى چقدر شده، هروئين فروشى چقدر شده، ترياك فروشى چقدر شده، اگر برگردد آن تحول روحى كه يك برهه از زمان بود و شما را به پيش برد اگر خداى نخواسته آن برگردد خوف اين است كه جهات ديگر هم برگردد. عنايت خدا برگردد. عنايت خدا به اين ملت، عنايت خدا به اين ملت اين پيروزى را به ما داد، هيچ كس نكرد خدا كرد. هيچ كس نيست آن كه هست خداست عنايت كرد به ما، اين حس تعاون كه در مردم پيدا شد رحمت خدا به اينها توجه پيدا كرد. خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به بندگان خودش، به ضعفا عنايت دارد. اين حس تعاون كه پيدا شد رحمت خدا دنبالش بود، اين رحمت خدا و عنايت خدا شما را به پيروزى رساند كوشش كنيد اين را نگهش داريد. اگر نگه داشتيد پيروزى شما تا آخر است، تا آخر آخر و اگر خداى نخواسته از دست ما برود نمى‏دانم چه مى‏شود. من اميدوارم كه امسال با شكوه هر چه تمامتر و با محتواى هر چه تمامتر اين جشن بزرگ انشاءالله تعالى انجام بگيرد و آقايان همه با سلامت و سعادت و آقا انشاءالله . به سلامت و همه‏مان با هم اين نهضت را به پيش ببريم كه همه باهم يك جمهورى اسلامى، با محتواى اسلامى‏در همه جهات خداوند تأييدتان كند انشاءالله .

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 42

تاريخ: 11/3/58

بيانات امام خمينى در ديدار با پرسنل نيروى دريائى بندرعباس

آزادى، امانت بزرگ الهى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اول بايد تشكر كنم از شما آقايان كه از راه دور آمديد براى ملاقات ما و خوشوقتم از اينكه مواجه با هم هستيم و مى‏توانيم صحبت‏ها را با هم بكنيم. ما گذشته را پشت سر گذاشتيم و بحمدالله موفقيت آميز بود. به گذشته خيلى نبايد نظر كرد، عمده آينده است. تكليف فعلى ما چيست؟ و تكليف بعد از اين و آينده ما؟ فرق نيست بر اينكه ما همه مكلف هستيم به تكليف‏هاى الهى براى حال و براى آينده. در حال حاضر مى‏دانيد كه آشفتگى‏هايى در كار است و توطئه‏هائى براى اخلال، تكليف ما در اين حال كه اخلالگرها كه مى‏خواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد چيست و تكليف آينده ما چيست؟ ما تا كنون آزادى را به دست آورديم. همه الان آزادانه از محل خودتان آمديد و با هم ملاقات مى‏كنيم كه قبل از اين چنين آزادى براى شما نبود، براى ما هم نبود. ماالان آزاد هستيم. آزادى يك نعمت بزرگ الهى است آيا در اين موقع كه آزاد هستيم، ببينيم كه از اين آزادى آيا سوء استفاده مى‏كنيم يا استفاده مشروع؟ آزادى يك امانت الهى است كه خداوند نصيب ما كرد، آيا اين امانتى كه خداى تبارك و تعالى به ما داد و ما را آزاد كرد، با اين آزادى چه مى‏كنيم؟ آيا آزادى را صرف صلاح ملت و اسلام مى‏كنيم؟ يا آزادى را صرف جهاتى كه بر خلاف مسير نهضت و بر خلاف رضاى خداست؟ خداوند با نعمت آزادى ما را امتحان مى‏كند الان ما همه در حيطه امتحان گذاشته شديم. قشرهاى ملت همه از روحانيون گرفته است تا دانشگاهى، از نيروى هوائى گرفته است تانيروى زمينى و تا نيروى دريايى، بازارهاى اسلام، سرحدات اسلام، عشاير ايران همه ما الان آزاديم و در تحت امتحان خداوند ما را با اين نعمت امتحان خواهد كرد. اگر ما آزادى را در مسير خودش براى صلاح ملت، براى صلاح اسلام، در خدمت كشور، از اين آزادى استفاده كرديم، از امتحان درست بيرون آمدهايم و اگر خداى نخواسته آزادى را صرف كرديم بر خلاف مسير ملت و اسلام، حالا كه آزاد شديم خودمان را به هرج و مرج بكشيم، حالا كه آزاد هستيم به زير دستان خودمان ظلم كنيم، حالا كه آزاد هستيم بر خلاف نظامات اسلامى‏و بر خلاف نظامات ملى عمل كنيم. هرج و مرج بپا كنيم چون آزاد هستيم، تحت هيچ قاعده نباشيم تحت هيچ يك‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 43

از قواعد اسلامى‏و ملى نباشيم، اگر اينطور باشد، آزادى را سلب كرديم بر خلاف مسير ملت و برخلاف مسير اسلام. توجه داشته باشيد كه از اين امتحان آبرومند بيرون بياييم. اگر من طلبه وقتى آزاد شدم به رفقاى خودم، به زيردستان خودم، به دوستان خودم تعدى كردم، برخلاف مسير نهضت عمل كردم، برخلاف مسير ملت عمل كردم، من به اين آزادى كه خداى تبارك و تعالى داده است خيانت كردهام. اگر شما برادرهاى نظامى‏من هم حالا كه آزادى پيدا كرديد بخواهيد از اين آزادى سوء استفاده كنيد، برخلاف مسير ملت، برخلاف مسير كشور عمل بكنيد، برخلاف نظامات مقرر عمل بكنيد، شما هم مثل من از اين امتحان بيرون نيامديد و خداى نخواسته خيانت كرديد. امانت خدا را حفظ كنيد. به امانت خدا خيانت نكنيد.

آزادى را در صلاح ملت و صلاح كشور صرف كنيد

شما آزاديد، آزادى را صرف كنيد در صلاح ملت، در صلاح كشور. و آزادى براى اين نيست كه هر كسى هر كارى مى‏خواهد بكند، قاچاق فروشى بكند، گرانفروشى بكند، سرحدات را به هم بزند، نظام را به هم بزند، جهات مقررات ملى و دولتى و اسلامى‏را ملاحظه نكند، معناى آزادى اين نيست، آزادى در حدود مقررات است، مقررات را بايد حفظ كرد و كسى حق ندارد به شما تعدى بكند، شما آزاديد و كسى حق ندارد شما را محدود كند لكن مقررات را بايد همه حفظ بكنيم، من كه در اينجا هستم و شما كه در سرحدات هستيد، بايد مقررات را حفظ بكنيم بايد نظامات راحفظ بكنيم، بايد جهاتى را كه مقرر شده براى ما و شما هم حفظ بكنيم تا انشاءالله اين كشور را به سامان برسانيم. اگر من كه اينجا هستم بر خلاف مقررات عمل كنم و آن كه در تهران است بر خلاف مقررات عمل كند و آن كه در سرحدات است برخلاف مقررات عمل كند، خداى نخواسته اين نعمت را كه خدا به ما داده است و بايد شكر او را بكنيم، كفران او را كردهايم و خداى نخواسته از ما گرفته مى‏شود و باز بر مى‏گرديم به سال‏هاى سابق و به گرفتارى‏هاى سابق. شما آقايان و ما اينجا، شما آنجا و همه ملت در هر جا كه هستند بايد از آزادى استفاده صحيح بكنند، از آزادى استفاده‏هاى سوء نكنند. همه بايد با مقرراتى كه شرع و عقل معين مى‏كند، با نظاماتى كه بايد عمل به آن كرد، همه با هم به اين نظامات عمل بكنيم، به اين مقررات عمل بكنيم. من از شما دوستان عزيز، فرزندان محترم كه در سرحدات هستيد و در آنجا زحمت مى‏كشيد و در هواى گرم براى اسلام و براى كشور خودتان خدمت مى‏كنيد كمال تشكر را دارم و اميدوارم كه شما خودتان سرحدات راحفظ كنيد و نگذاريد قاچاق وارد بشود، خصوصا اسلحه قاچاق و مواد مخدرهاى كه براى ملت ما مضر است، خود شما بايد آنجا فعاليت كنيد و جلوگيرى از اين مطالب بكنيد. خداوند به همه شما سلامت و سعادت و عزت و عافيت عنايت كند شما را جزء فداكاران اسلام قرار بدهد.

والسلام عليكم ور حمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 44

تاريخ: 11/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان اهواز

نهضت اسلامى‏عامل مجتمع شدن همه اقشار

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين نهضت بحمدالله تا كنون بسيار ثمر بخش بوده است گر چه ما در اوايل امر هستيم. اين نهضت موجب شد كه ما و شما در يك محل مجتمع بشويم و مسائلى كه داريم طرح بكنيم. قبل از اين يك همچو امرى ميسور نبود، ما در كنار بوديم و شما در كنارى ديگر و ساير اقشار ملت هم متفرق. اين نهضت الهى موجب شد كه آن متفرقات مجتمع بشوند و آن مطلبى كه بايد بشنوند و بگويند، با هم در ميان بگذارند تا انشاءالله مسائل حل بشود و ما به آن مقصدى كه داريم نائل بشويم.

مقصدمان اين نبود كه فقط محمد رضا برود، مقصد اسلام است

مسائل زياد است لكن مهم، الان كه ما دربين راه هستيم و به مقصد نرسيديم، فقط موانع را رفع كردهايم والا مقصد ما بالاتر از اين معانى است، مهم اين است كه نهضت محفوظ باشد. اين نهضتى كه اين قدرت را داشت كه يك همچو قدرت شيطانى را در هم شكست و محمدرضا در عين حال كه خودش يك قدرت عظيم بود دنبال او هم همه قدرت‏ها، همه قدرت‏هائى كه در عالم بودند با او موافق بودند و با ما مخالف، معذلك اين نهضت چون يك نهضت الهى بود، نه يك نهضت ماديگرائى، نهضت ملى، يك نهضت الهى، يك نهضت اسلامى‏بود از اين جهت پيروز شد و تمام قدرت‏ها نتوانستند اين شيطان را نگه دارند. او رفت و ديگر برگشت ندارد، لكن مسأله اين نبود كه او برود، مسأله اين بود كه دنبال رفتن او قطع ايادى همه قدرتمندها بشود و اين هم شده است، البته ريشه‏هائى دارد و انشاءالله اينها هم از بين خواهند رفت، لكن مسأله اين هم نبود، مسأله اساسى ما اين نبود كه رژيم سلطنتى برود و قطع ايادى ديگران بشود، اينها همه مقدمه بود براى مسأله اساسى ما، او اسلام است. انبيا كه جنگ مى‏كردند با مخالفين توحيد، مقصدشان اين نبود كه جنگ بكنند و طرف را از بين ببرند، مقصد اصلى اين بود كه توحيد را در عالم منتشر كنند، دين حق را در عالم منتشر كنند. آنها مانع بودند اينها مى‏ديدند كه اين مانع را بايد برداشت و به مقصد رسيد. رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مقصدشان اين نبود كه مشركين مكه را از بين ببرند و يا مشركين جزيره العرب را از بين ببرند، مقصد اين بود كه دين اسلام را منتشر كنند و حكومت، حكومت

صحيفه نور ج 7 صفحه 45

قرآن باشد، حكومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اينكه اين حكومت اسلامى‏تحقق پيدا بكند منتهى به جنگ مى‏شد و معارضه، آنها معارضه مى‏كردند با حكومت اسلامى، اينها مقابله مى‏كردند. جنگ‏ها، جنگ‏هاى زيادى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است، همه براى اين معنا بوده است كه موانع را از سر اين مقصد الهى، مقصد اعلى كه دارند و آن تحكيم حكومت اسلامى، حكومت الله، حكومت قرآن، همه براى اين بود، به طورى كه اگر چنانچه معارض با اين نبودند معلوم نبود كه جنگ پيش بيايد. معارضه داشتند و نمى‏گذاشتند كه اين حكومت تحقق پيدا بكند، جنگ پيش آمد. ملت ايران و ما مقصدمان اين نيست و نبود كه فقط محمدرضا برود، رژيم سلطنتى از بين برود، دست اجانب كوتاه بشود، اينها همه مقدمه بود، مقصد اسلام است.

ما مى‏خواهيم كه اسلام حكومت كند در اين مملكت، احكام اسلام در اين مملكت جريان پيدا بكند. اگر ما فرض كنيم كه حكومت رژيم سلطنتى از بين برود و يك رژيم ديگرى بيايد كه آن رژيم ديگر، ايادى ديگران هم از او، از مملكت ما قطع بشود، يك رژيمى‏بيايد اما رژيم اسلامى‏نباشد، برخلاف اسلام باشد، اين مقصد ما حاصل نشده. اگر مقصد اين بود كه محمدرضا برود و دست اجانب قطع بشود، بله، اما اگر مقصد اصلى ما اين است كه اسلام تحقق پيدا بكند، اگر مقصد اصلى ملت ايران اين است كه جمهورى اسلامى‏تحقق پيدا بكند، حكومت عدل الهى تحقق پيدا بكند، رفتن آنها همه مقدمه برى اين مطلب است.

اين اشتباه نشود كه ما مى‏خواستيم كه او برود، رفت، تمام شد، خير، تمام نشده است. اين مانع از كار بود چون مانع بود كه ما به مقصد برسيم با او معارضه كرديم. او نمى‏گذاشت كه عدل الهى تحقق پيدا بكند، او نمى‏گذاشت كه مملكت ما يك مملكت اسلامى‏با يك حكومت عادل باشد و محقق بشود اين رژيم، از اين جهت معارضه شد با او، او رفت. اگر به جاى اينكه او رفت يك رژيم ديگرى تحقق پيدا كند مثل يك رژيمى‏كه در اروپا هست مثلاً، مثلاً مثل فرانسه ما بخواهيم بشويم كه ما رژيم محمدرضا را كنار بگذاريم، يك رژيمى‏مثل رژيم فرانسه كه كارى به اسلام ندارد، اگر اينطور باشد اينهمه خون ريختن ملت ما براى اين نبوده است كه حالا يك مملكتى باشد، مملكت اسلامى‏نباشد ولو رژيم سلطنتى هم نباشند. يك رژيم غير اسلامى‏خير. بسيارند رژيم آزاد منشانه، رژيمى‏كه استقلال هم دارد، آزادى هم مى‏دهد اما يك آزادى مى‏دهد كه بروفق اسلام نيست. احكام، احكام اسلام نيست. رژيم، رژيم اسلام نيست. عدالت اسلامى‏به آنطورى كه در اسلام است نيست، ما همچو چيزى را نمى‏خواستيم و نمى‏خواهيم.

ما دنبال تحقق اسلام هستيم، نه اسم اسلام

حالا كه ما مى‏گوئيم جمهورى اسلامى، معنايش اين نيست كه فقط ما رأى به جمهورى اسلامى‏داديم ديگر به باقى كارهاى ديگر كار نداريم. جمهورى اسلامى‏معنايش اين است كه همه مردم رأى بدهند يا اكثريت رأى بدهند به اينكه جمهورى لكن احكام، احكام اسلام، جمهورى كه در او قانونش‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 46

قانون اسلام باشد. اگر يك جمهورى باشد كه قانونش قانون اسلام نباشد، اين آن نيست كه ملت ما مى‏خواهند و رأى بر آن دادند. اينهمه خون دادند مردم به اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، دنباله كار انبياست، دنباله كار رسول خداست، دنباله كار اميرالمومنين عليه السلام است، دنباله كار سيدالشهدا است سيدالشهدا خونش را داده براى همين كه اسلام تحقق پيدا بكند، يزيد مى‏خواست اسلام را از بين ببرد. ما دنبال اين هستيم كه اسلام تحقق پيدا بكند، جمهورى اسلامى‏پيدا كرديم كافى است براى ما. ما در هر يك از مواردى كه هست، در تمام شؤون مملكت مان مى‏خواهيم كه احكام اسلام باشد، قرآن حكومت كند بر ما، قانون اسلام بر ما حكومت كند، هيچ كس ديگر حكومت نداشته باشد و ما الان بين راه هستيم و نرسيدهايم به مقصد.

عمال اجانب چون از اسلام مى‏ترسند، هر چيزى كه ترويج از اسلام بكند از او مى‏ترسند

مع‏الاسف مى‏بينيد كه در اطراف، خصوصاً در اطراف شما، مفسده جوها افتادهاند و مى‏خواهند نگذارند اين كار را انجام بگيرد. اينها عمال خارجى هستند، اينها اشخاصى نيستند كه براى ملت ما بخواهند دلسوز باشند، اينها مى‏خواهند كه اين جمهورى اسلامى‏كه از آن مى‏ترسند و اربابانشان هم از همين جمهورى اسلامى، از اسم اسلام مى‏ترسند و لهذا عمالشان به اين راه افتادند كه جمهورى لازم نيست جمهورى اسلامى‏باشد، خوب، جمهورى باشد، جمهورى ايرانى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد. اين براى اين است كه اينها از اسلام مى‏ترسند، از اسلام آن چيزهائى كه بايد نبينند ديدند، اسلام تو دهنى به آنها زد و بيرونشان كرد از مملكت. اينها از اين مى‏ترسند و لهذا كوشش مى‏كنند خودشان و عمالشان كه به هر صورت هستند، آنهايى كه به هر صورت هستند كوشش مى‏كنند كه اين كلمه اسلام تو كار نباشد هر چه مى‏خواهد جايش باشد. آنها راضى هستند كه هر چه جاى كلمه جمهورى اسلامى، هر چه مى‏خواهيد بگذاريد، اسلام نباشد ديگر هر چه مى‏خواهد باشد.

در مملكت ما روحانى قدرت نداشته باشد ولو كمونيست قدرت داشته باشد. اينها دنبال اين هستند، اينها از روحانى مى‏ترسند و از اسلام مى‏ترسند، چون از اسلام مى‏ترسند، از آن كسانى كه مروج اسلام هستند مى‏ترسند. از منبرى مى‏ترسند براى اينكه مروج اسلام است، از روحانى و اهل محراب مى‏ترسند براى اينكه مروج اسلام است. چون از اسلام مى‏ترسند هر چيزى كه دنباله اسلام باشد، هر چيزى كه ترويج از اسلام بكند از او مى‏ترسند و نمى‏خواهند او را.

و لهذا نعمه اينكه لازم نيست كه اسلام باشد، جمهورى باشد جمهورى دمكراتيك باشد، لازم نيست كه اسلام پهلويش بگذاريد، اسلام باشد منهاى روحانيت، روحانيت نباشد ولو اسلام باشد. معنايش اين است كه اسلام باشد منهاى اسلام. اگر روحانيت نباشد اسلام را هيچ كس نمى‏تواند نگه دارد. اينها اصلاً نقشه بر اين است كه اسلام نباشد براى اينكه اينها سيلى خوردند از اسلام احساس كردهاند الان كه اسلام است كه اين پيروزى را حاصل كرده، شهادت است كه اين پيروزى را حاصل

صحيفه نور ج 7 صفحه 47

كرده، شهادت است كه اين پيروزى را حاصل كرده، شهادت هم حفظ اسلام است، از اول اسلام با شهادت پيش برده، حالا هم كه مى‏بينيد كه جوان‏هاى ما شهادت را مى‏خواهند. همين امروز هم كه من اين بيرون ايستاده بودم يك جوان برومندى فرياد مى‏كرد از آنجا كه شما دعا كنيد كه من شهيد بشوم. اين حس بود كه ما را پيش برد، اين حس شهادت بود و اين حس جلو آمدن براى اسلام و شهادت بود كه ما را به پيروزى رساند و اينها از اين مى‏ترسند. از اسلام، اينها مى‏ترسند.

مى‏شود گفت كه بانوان اين نهضت را پيش بردند

شما فكرى بكنيد كه اين معناى اسلامى، اين جمهورى به معناى اسلامى، به همين معنا كه عرض كردم كه محتوا اسلام باشد، تو دانشگاه وقتى برويم اسلام باشد، تو دادگسترى وقتى برويم اسلام باشد، تو وزارت خارجه برويم اسلام باشد، تو ادارات برويم اسلام باشد، تو بازار برويم اسلام باشد، صحرا برويم اسلام باشد، شهر برويم اسلام باشد، كوشش كنيد كه اين معنا حاصل بشود. اگر اين معنا حاصل شد شما تا آخر پيروز هستيد. با هم باشيد همه‏تان، همه با هم باشيد. شما يك نصيب زيادى در اين نهضت داريد. مى‏شود گفت كه بانوان اين نهضت را پيش بردند براى اينكه بانوان ريختند توى خيابان‏ها، در صورتى كه بانوان بنابراين نبود كه بريزند در خيابان‏ها ريختند توى خيابان‏ها. مردها اگر يك سستى هم احتمال مى‏رفت در آنها باشد همان معنا آنها را شجاع كرد. مرد وقتى ديد زن‏ها آمدهاند مشغول يك عملى هستند، مردها شجاع مى‏شوند. شما بوديد اين پيروزى را نصيب اسلام كرديد و شما سهم زيادى در اين پيروزى داريد، اين سهم را نگه داريد. اين پيروزى كه دنبال اين بود كه همه با هم يك تحول روحانى پيدا كرده بوديد، يك تحولى كه از عالم غيب شما را متحول كرده بودند، اين تحول روحانى را حفظ كنيد، وحدت كلمه را حفظ كنيد. الان ما بين راه هستيم، ما كار زياد داريم تا همه احكام اسلام جريان پيدا نكند، ما در راهيم. آنوقتى كه همه احكام اسلام جريان پيداكرد، آنوقت ما رسيديم به مقصد. مقصد اسلام است. اين را حفظ كنيد، اين وحدت كلمهاى كه پيدا شد و اين اسلاميتى كه پيدا شد و اين تحول روحى كه پيدا شد، اين را حفظ كنيد. انشاءالله تعالى پيروز هستيد. خداوند انشاءالله شماها را پيروز كند و شماها را سعادتمند كند و در دنيا و آخرت شما سعيد باشيد و انشاءالله هستيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:42 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 48

تاريخ: 12/3/58

بيانات امام خمينى در ديدار با ورزشكاران و كارمندان تربيت بدنى

شما با اسلام اين پيروزى را پيدا كرديد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين چه قدرتى است كه شما و ورزشكاران را با يك طلبه مجتمع كرده است؟ اين چه قدرتى است كه دانشگاهى را با ساير اقشار همراه كرد؟ و اين چه قدرتى بود كه تمام اقشار ملت ما را، زن و مرد، بچه و بزرگ در هر كسوتى كه بودند به خيابان‏ها كشيده و بر ضد طاغوت آنها را مجهز كرد؟ غير از اسلام بود؟ اين اسلام بود كه همه را با هم مجتمع كرد و اين اسلام بود كه شما را پيروز كرد و اين اسلام است كه سعادت همه انسان‏ها را تامين مى‏كند. نه سعادت دنيائى فقط، سعادت دنيا و آخرت. آزادى كه در پناه اسلام باشد، استقلال كه در پناه اسلام باشد، سعادت براى كشورها و براى كشور ما تهيه مى‏كند، تامين مى‏كند. شما با اسلام اين پيروزى را پيدا كرديد و با اسلام بايد اين پيروزى را تعقيب كنيد.

ما بايد بيدار باشيم توطئه‏ها را خنثى كنيم

شما بايد الان توجه كنيد به اينكه دشمن در توطئه است و مى‏خواهد كه اين وحدتى كه در اقشار ملت ما حاصل شد اين را از بين ببرد، الان همه آن اشخاصى كه بر خلاف مسير شما هستند، بر خلاف مسير ملت ما هستند، بر خلاف مسير قرآن و اسلام هستند، بر خلاف مسير پيغمبر و ائمه اطهار (ع) هستند اينها دارند با هم مجتمع مى‏شوند و توطئه مى‏كنند، البته نمى‏توانند، كارى هم از آنها نمى‏آيد لكن ما هم نبايد غافل باشيم ما بايد بيدار باشيم و توطئه‏هاى آنها را قبل از اينكه اينها با هم مجتمع بشوند خنثى كنيم. مطالعه كنيد در حال اينهائى كه الان دارند خرابكارى مى‏كنند ببينيد كه اينها از كجا آمدند،منشأش چيست، از كجا پيدا شدند، اينهائى كه نبودند، بعد از اينكه انقلاب پيروز شد پيدا شدند، حالا هر كدام در يك جائى بودند و اگر بودند در خفا بودند و اگر در خارج ايران بودند، در خارج بودند، حالا كه انقلاب رسيد اينجا يكى يكى از اطراف آمدند و با هم دارند خودنمائى مى‏كنند. اين اقشار مختلفى كه حالا تازه پيدا شدند با اسم‏هاى مختلف، مى‏بينيد كه مسيرشان بر خلاف مسير شماست، حرف‏هايشان غير از اين حرف‏هائى است كه شما مى‏زنيد. شما فريادتان اسلام است آنها چيزهاى ديگر مى‏گويند. اينها رابايد مطالعه كنيد. شماها ببينيد كه از كجا پيدا شدهاند اينها تازه پيدا شدند، از كجا

صحيفه نور ج 7 صفحه 49

آمدند، چطور شده است كه حالا آمدند و مى‏خواهند نگذارند اين نهضت ما به ثمر برسد. توطئه‏ها را خنثى كنيد.

ورزشكاران با ايمان پشتوانه ملت و اسلام

مملكت ما همين طورى كه به علما و دانشمندان احتياج دارد به اين قدرت شماها هم احتياج دارد به اين قدرت شما هم احتياج دارد. اين قدرت وقتى با ايمان باشد، وقتى كه زورخانه با قرآن باشد، با ايمان باشد، پشتوانه يك ملت است. وقتى قهرمان‏ها قهرمان‏هاى اسلامى‏باشند پشتوانه يك ملت هستند، باوزى يك ملت هستند. آنها مى‏خواستند قهرمان باشد لكن قهرمان آريامهرى باشد چون پشتوانه ملت نمى‏توانست باشد. آنها همه چيز را مى‏خواستند براى خودشان، ما و شما همه چيز را مى‏خواهيم براى خدا، براى اسلام، آنچه كه پشتوانه ملت است، پشتوانه اسلام است، آن مردهاى با ايمان هستند، ورزشكار با ايمان، روحانى با ايمان، دانشگاهى با ايمان، بازارى با ايمان، دهقان و كشاورز و كارگر با ايمان، اينها مى‏توانند پشتوانه يك ملت باشند و نگذارند دست‏هاى خائنانه كسانى كه مى‏خواهند همه چيز ما را ببرند، قدرت مادى ما، قدرت معنوى ما را از بين ببرند، اينها هست كه نمى‏گذارند. ايمانتان را تقويت كنيد، به اسلام پناه ببريد، همه مان به اسلام پناه ببريم، همه جا ياد خدا باشيم. من مى‏دانم كه ورزشكارها در گودهاى زورخانه ياد خدا هستند، ياد اميرالمومنين هستند، تقويت كنيد اين ياد خدا را تقويت كنيد، اين ياد مولا را و همه با قدرت، همه با ايمان انشاءالله به پيش ببريد. خداوند همه شما را موفق كند و همه سالم و سعادتمند باشيد. من خدمتگزار همه شما هستم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:42 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 50

تاريخ: 12/3/58

پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت 15 خرداد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

با فرا رسيدن پانزدهم خرداد خاطره غم انگيز و حماسه آفرين اين روز تاريخى تجديد مى‏شود، روزى كه بنابر آنچه كه مشهود است قريب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستم كشيده ما به خاك و خون كشيده شد، روزى كه طليعه نهضت اسلامى‏اين ملت شجاع و غيور گرديده نهضت عظيمى‏كه بيش از شانزده سال پيش به دنبال قيام روحانيت مسئول و متعهد، در مقابل محمدرضا پهلوى كه مخالفتش با اسلام عزيز آشكار و آشكارتر شد، شكل گرفت. روحانيت به اعتراض برخاست و عصر عاشورا پس از حادثهاى ناگوار اعتراض با موج عظيم انسانى اسلامى‏بالا گرفت و به اوج رسيد و پس از آن دست ناپاك استعمار از آستين شاه مخلوع در آمد و غائله پانزده خرداد 12 محرم را هر چه دردناكتر بوجود آورد.

محرم چه ماه پرغائلهاى و چه ماه خونى، و چه ماه حماسه آفرينى، ماهى كه دستگاه شاهنشاهى بنى‏اميه را در هم كوبيد و ماهى كه رژيم شاهنشاهى دو هزار و پانصد ساله جنايتكاران را در هم پيچيد.

ملت ما نه محرم را كه شاهد قتل عام‏هاى وحشيانه جباران است فراموش مى‏كند و نه پانزده خرداد را كه سرآغاز نهضت اسلامى‏روحانيت است.

نهضت از حوزه علميه قم مركز فقاهت راستين برخاست و برق‏آسا در ساير حوزه‏هاى علميه و دانشگاه‏ها و در تهران و ساير شهرها قشرهاى عظيم ملت را فرا گرفت و همه را به ميدان مبارزه كشيد و در سال‏هاى اخير كه حوادث به دنبال حوادث به وجود آمد و ملت بزرگ با شعار اسلام و فرياد الله اكبر و نور ايمان و وحدت كلمه بنياد پهلوى را از بن كند و ملت ما اين روز را عزيز مى‏شمارد و من روز پانزدهم خرداد را براى هميشه عزاى عمومى‏اعلام مى‏كنم و براى بزرگداشت شهداى خويش در اين روز بزرگ در مدرسه فيضيه به سوگ مى‏نشينم به اميد آنكه با خواست خداوند متعال باقيمانده ريشه‏هاى گنديده استعمار از بيخ و بن كنده شود و جمهورى اسلامى‏مبنى بر احكام نورانى قرآن مجيد در كشور ما مستقر گردد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:42 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 53

تاريخ: 15 / 3 / 58

بيانات امام خمينى به منسبتت سالگرد 15 خرداد

پانزده خرداد براى اسلام بود و به اسم اسلام بود و به راهنمائى روحانيت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

پانزده خرداد چرا بوجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟در دنباله آن در سابق چه بود؟و الان چيست؟و بعدها چه خواهد بود؟

پانزده خرداد را كى بوجود آورد؟ و دنباله آن را كى تعقيب كرد؟ و الان كى همان دنباله راتعقيب مى‏كند؟و پس از اين اميد به كيست؟

پانزده خرداد براى چه مقصدى بود؟ و تاكنون براى چه مقصدى است و بعدها براى چه مقصدى خواهد بود؟

پانزده خرداد را بشناسيد و مقصد پانزده خرداد را بشناسيد و كسانى كه پانزده خرداد رابوجود آوردند بشناسيد و كسانى كه پانزده خرداد، را دنبال كردند بشناسيد و كسانى كه از اين به بعد اميد تعقيب آنها هست بشناسيد و مخالفين پانزده خرداد و مقصد پانزده خرداد را بشناسيد.

پانزده خرداد از همين مدرسه شروع شد. عصر عاشورا در همين مدرسه اجتماع عظيم بود و بعد از اينكه صحبت‏هائى و افشاگرى‏هائى شد، دنباله آن منتهى به پانزده خرداد شد.

پانزده خرداد براى اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدائيت اسلام و راهنمائى روحانيت و همين جمعيت‏ها كه الان اينجا هستند، اينها بودند كه 15 خرداد را بوجود آوردند. همين صنف جمعيت بودند كه 15 خرداد را بوجود آوردند و همين صنف جمعيت بودند كه كشته شدند. همين طبقه از افراد اسلامى‏كه براى اسلام قيام كردند و هيچ نظرى جز اسلام نداشتند، 15 خرداد را بوجود آوردند همين جمعيتى كه مقصدى غير از اسلام ندارند، در تعقيب 15 خرداد تا حالا دنباله كردند. از همين جمعيت كه مقصدى غير از اسلام ندارند اميد آن است كه تعقيب كنند و نهضت ما را به ثمر برسانند.

بايد ديد اين جمعيت كى هستند، اينها كه 15 خرداد را بوجود آوردند و آن‏ها كه در 15 خرداد به طورى كه مشهور است 15000 فدائى دادند و آنهائى كه پس از پانزده خرداد و پانزده‏هاى خرداد و پس از قتل عام 15 خرداد و قتل عام‏هاى ديگر در ميدان‏ها آمدند، چه قشرى از جمعيت بودند؟ آنهائى كه پانزده خرداد را بوجود آوردند، آنهائى كه دنباله 15 خرداد را تاكنون رساندند، آنهائى كه براى شكستن سد رژيم فعاليت كردند، آنهائى كه به خيابان‏ها ريختند و فرياد الله اكبر كردند، همين قشر از

صحيفه نور ج 7 صفحه 54

جمعيت بودند. حق مال همين قشر از جمعيت است، ديگران هيچ حقى ندارند.

الان كى منحرف دارد مى‏كند مسير ملت ما را؟ چه گروه‏هائى هستند كه ملت ما را از اين مسير مى‏خواهند منحرف كنند؟ چه جمعيت‏هائى هستند كه نهضت اسلامى‏را مى‏خواهند از اسلاميتش منحرف كنند؟ اينها گروه‏هائى هستند كه عدهاى از آنها نمى‏دانند قضايا را جاهلند و عدهاى هستند عالما، عامدا با اسلام مخالفند.

آنهائى كه جاهلند بايد هدايت كرد، بايد گفت به آنها كه اى آقايان كه خيال مى‏كنيد به غير اسلام در ايران مى‏تواند چيزى پيش ببرد، اى كسانى كه گمان مى‏كنيد غير اسلام رژيم را ساقط كرده است، اى كسانى كه احتمال مى‏دهيد كه غير مسلمين و غير اسلام كس ديگر دخالت داشته است، شما مطالعه كنيد، بررسى كنيد اشخاصى كه در پانزده خرداد جان دادند، سنگ‏هاى قبرهاى آنها را ببينيد كى بودند اينها، اگر يك سنگ قبر از اين قشرهاى ديگر غير اسلامى‏پيدا كرديد، آنها هم شركت داشتهاند. اگر در قشرهاى اسلامى، يك سنگ قبر از آن درجه‏هاى بالا پيدا كرديد، آنها هم شركت داشتهاند ولى پيدا نمى‏كنيد، هر چه هست اين قشر پائين است، اين قشر كشاورز است، اين قشر كارگر است، اين تاجر مسلم است، اين كاسب مسلم است، اين روحانى متعهد است هر چه هست از اين قشر است. پس 15 خرداد را به تبع اسلام اينها بوجود آوردند و به تبع اسلام اينها حفظ كردند و به تبع اسلام اينها نگهدارى مى‏كنند.

نظر آن ملتى كه نهضت را بوجود آورد و قدرت‏هاى بزرگ را شكست، ميزان است

كسانى كه گمان مى‏كنند غير قدرت اسلام مى‏توانست يك همچو سدى رابشكند، در خطا هستند. و اما آن قشرى كه به واسطه مخالفت با اسلام با ما مخالفت مى‏كنند، آنها بايد علاج به هدايت (اگر ممكن است علاج) كرد و الا با همان مشتى كه رژيم را از بين برديد، آن وابسته‏ها را هم از بين خواهيد برد.

از 15 خرداد تا كنون آنچه شده است، آنچه تحقق پيدا كرده است با فعاليت همين قشر و با جان‏نثارى همين جمعيت و با خون دادن همين طبقه بوده است. اينها حق دارند در همه چيزهائى كه بايد تحقق پيدا بكند رأى بدهند. آنهائى كه در خارج بودند و حالا آمدهاند و آنهائى كه در خارج صف بودهاند و حالا وارد صف شدهاند هيچ حقى در اين نهضت ندارند و نظر آنها هيچ اعتبارى ندارد. نظر آن ملتى كه نهضت را بوجود آورد و قدرت‏هاى بزرگ را شكست و بعد از اين هم دنبال همين قدرت خواهد بود، تمام حق مال اينهاست، نظرهاى اينها ميزان است. نظرهاى ديگران اگر موافق با نظر اينهاست، اگر دنباله اسلام است، اگر با حفظ اسلام و احكام اسلام است، اهلا و مرحبا و اگر انحراف است و اگر انحرافات است، آنها بايد بروند آنجائى كه قبلا بوده‏اند.

انحرافات را از كجا بشناسيم؟ از كجا بدانيم كه قشر نهضت بوجود آور، با قشرهاى مخالف نهضت كيست؟ از كجا بفهميم؟ از نوشته‏هاى آنها، ازگفتار آنها، از اجتماعات آنها، از ميتينگ‏هاى

صحيفه نور ج 7 صفحه 55

آنها. هر اجتماعى كه بر اساس اسلام و قوانين اسلام است، بر مسير اين ملت است و هر اجتماع و هر نطق و هر خطابه و هر قلمفرسائى كه بر خلاف مسيراسلام است، هر چه باشد خلاف اين نهضت است. مخالفين شما مى‏خواهند خون را شما داديد، استفاده را آنها ببرند. مخالفين شما مى‏خواهند زحمت‏ها را شما كشيديد ميوه‏ها را آنها بچينند. مخالفين شما ملت ستمديده هيچ رنجى نبردند، در زمان طاغوت هم هيچ رنجى نبردند براى اينكه تبع بودند، موافق بودند يا ساكت بودند، حالا كه شما سفره را پهن كرديد، اينها به دور سفره نشستهاند براى استفاده. كاش مى‏گفتند شما هم شريك لكن مى‏گويند ما و شما نه. ما و روحانيت نه. ما و قشرهاى ديگر نه. همه چيز را براى خودشان مى‏خواهند ما و اسلام نه.

اى غرب زدگان، انسان بى‏محتوا به خود آئيد!

اى غربزده‏ها! اى اجنبى‏زده‏ها! اى انسان‏هاى ميان تهى! اى انسان‏هاى بى‏محتوا، به خود آئيد، همه چيزخودتان را غربى نكنيد. ملاحظه كنيد چيزهائى كه در غرب است، چيزهاى خوبى كه در غرب است، ملاحظه كنيد جمعيت حقوق بشر كه در غرب است، ببينيد چه اشخاصى هستند و چه مقاصدى دارند، اينها حقوق بشر را مى‏خواهند ملاحظه كنند يا حقوق ابرقدرت‏ها، را؟ اينها دنبال ابرقدرت‏ها هستند و حقوق ابر قدرت‏ها رامى‏خواهند تامين كنند.

شما اى حقوقدان‏هاى ما، اى جمعيت حقوق بشر! دنباله اين حقوقدان‏ها نرويد، شما مثل اين قشر، اين قشر زحمتكش، حقوق رااجرا كنيد. اينها جمعيت حقوق بشر هستند، اينها براى حقوق بشر زحمت مى‏كشند، اينها تامين آسايش بشر را مى‏كنند و شما صحبت مى‏كنيد، اينها عمل مى‏كنند. اين كارگرها، اين دهقان‏ها، اينها جمعيت حقوق بشر و حقوقدان هستند. اينها عمل مى‏كنند و شما مى‏نويسيد. هيچ يك از شما در راه رسيدن بشر به حقوق خودش فعاليت ندارد. آن كه فعاليت دارد، همين جمعيتى است كه امروز قيام كرده و 15 خرداد قيام كرد، اينها برا ى بشر دلسوزند براى اينكه مسلمند، اينها مسلمند. اسلام براى بشر دلسوز است. شما كه مسيرتان غير اسلام است براى بشر هيچ كارى نمى‏كنيد، مى‏نويسيد و مى‏خواهيد نهضت رامنحرف كنيد. مى‏گوئيد و مى‏خواهيد نهضت را منحرف كنيد.

از 15 خرداد تا حالا كه آمديم، خون داديم يعنى شما خون داديد، من كه نشستهام اينجا، من هم هيچ حقى ندارم شماها خون داديد، شماها به ميدان رفتيد، شماها مبارزه كرديد، ماها هيچ حقى نداريم. ما بايد براى شما خدمت كنيم. خودمان نبايد استفاده كنيم. نه استفاده عنوانى، خاك بر سر من كه بخواهم استفاده عنوانى از شما بكنم، خاك بر سر من كه بخواهم خون شما ريخته بشود و من استفادهاش را ببرم. طبقه‏هاى بالا، آنهائى كه فعاليت هيچ نداشتند و مخالفت هم ندارند، حقى ندارند و نبايد حقى داشته باشند لكن اگر از حالا خدمت بكنند، صاحب حق مى‏شوند، و من مأيوسم كه خدمت بكنند. آنهائى كه نظر انحرافى دارند، آنهائى كه نظر خيانت به اسلام و اين ملت دارند، آنهائى كه اسلام

صحيفه نور ج 7 صفحه 56

1400 ساله راكافى نمى‏دانند، آنها بايد حسابشان را از ملت جدا كنند، جدا هم هست. ما از اين به بعد، احتياج به شما داريم، احتياج به همين طبقه و بى‏نياز از آن طبقات.

اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل اجراست

امروز روزى است كه اسلام بايد تحقق پيدا كند. اين حرف‏ها كه گفته مى‏شود، نظير همان حرف‏ها بود كه گفته شد كه حالا زود است صبر كنيد.مااگراسلام را دراين انقلاب، در اين نهضت احكام اسلام را پياده نكنيم، كى پياده خواهيم كرد؟ چه وقت همچو نهضتى تحقق پيدا مى‏كند؟ اگر اين نهضت خداى نخواسته بخوابد و به خاموشى بگرايد، كى مى‏تواند ديگر اسم اسلام را بياورد؟ اگر ما امروز قوانين اسلام را اجرا نكنيم، كى اجرابكنيم؟ آقايانى كه مى‏گوئيد نمى‏شود، پس كى مى‏شود؟

پس بگوئيد هيچ وقت اسلام نه، بگوئيد نهضت منهاى اسلام. همانطورى كه گفتيد اسلام منهاى روحانيت، حالا هم بگوئيد نهضت منهاى اسلام. اگر با اين نهضت، اسلام رامتحقق نكنيد و احكام اسلام را مو به مو جارى نكنيد، مأيوس باشيد، ديگر نخواهد شد. آنهئى كه به اسلام عقيده دارند، آنهائى كه دلشان براى قرآن مى‏تپد، امروز بايد فعاليت كنند.

15 خرداد براى همين بود. قبل از 15 خرداد براى اسلام بود قيام روحانيون، قيام 15 خرداد براى همين بود، بعد از آن هم دنباله همين بود، اسلام بود ليس الا. ما غير اسلام نمى‏خواهيم و اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل اجراست.

آقايان توجه كنيد به گفته‏هاى خودتان، توجه كنيد به نوشته‏هاى خودتان، توجه كنيد كه شما را اسلام از قيد و بند آزاد كرد، توجه كنيد كه شما را اسلام از خارج بلاد به داخل كشاند، توجه كنيد كه اسلام شما از زاويه‏ها بيرون كشيد، از كنج خانه‏ها بيرون كشيد، توجه كنيد كه اسلام قلم شمارا آزاد كرد، توجه كنيد كه اسلام بيان شما را آزاد كرد، اسلام آزاد كرد، حالا بر ضد اسلام؟! مسلمين مى‏توانند تحمل كنند كه اسلام و خون مسلمين شما را آزاد كرد و حالا بر ضد اسلام قيام مى‏كنيد؟ چيز مى‏نويسيد؟ اين كفران نعمت است. خداوند اين نعمت را به شما داد شكرانه اين نعمت اين است كه تبعيت كنيد از اسلام، توبه كنيد از حرف‏هائى كه مى‏زنيد، توبه كنيد از نوشته‏هائى كه مى‏نويسيد، گرايش كنيد به اسلام، گرايش كنيد به طبقات پائينى كه شما پائين مى‏دانيد و از شما بالاترند. اينها چهره نورانى اسلام و مسلمين اند، اينها چهره‏هائى هستند كه رسول خدا آنها را مى‏پذيرند، اينها چهره‏هائى هستند كه محبوب خدا هستند. شما هم وارد اينها بشويد، چهره خودتان را با اينها منطبق كنيد، آراء خودتان را با اينها منطبق كنيد.

صحيفه نور ج 7 صفحه 57

من به شما اخطار مى‏كنم كه به اسلام وفادار باشيد

هى دم از غرب چقدر مى‏زنيد، چقدر ميان تهى شديد! بايد احكام اسلام را با احكام غرب بسنجيم! چه غلطى است.

شكر نعمت اين است كه به اسلام وفادار باشيد. من به شما اخطار مى‏كنم كه به اسلام وفادار باشيد. من شما را نصيحت مى‏كنم، من در همين مدرسه شاه را نصيحت كردم و نشنيد، شما كه چيزى نيستيد. عصر عاشورا من گفتم كارى نكن كه ملت تو را بيرون كند، نشنيد و كارى كرد كه ملت بيرونش كرد.

برادرهاى من، از هر قشرى كه هستيد وقت نگذشته است وقت توبه باقى است، بيائيد با اين ملت برادروار در اين راه، راهپيمائى كنيد. يكى از شما توى اين جمعيت نيست. يك دانه از شما توى اين جمعيت نيست. بيائيد با اين مردم هم رأى باشيد، همصدا باشيد. بيائيد اسلام كه همه شما را نجات داد، به شكرانه نعمت از اسلام وفادارى كنيد. براى اسلام باشيد. برادرهاى من! آنچه مى‏خواهيد در اسلام است آنچه مى‏خواهيد در اين كنج مدرسه‏هاست. زندگى آنها را ببينيد و مقايسه كنيد با آنهائى كه براى بشر دلشان مى‏تپد يعنى با قلم يعنى با بيان ببينيد اينها در چه حال هستند، ببينيد زندگى روحانيت چه است، ببينيد زندگى اين طبقه كارگر چه است، ببينيد زندگى كشاورز چه است، ببينيد زندگى كاسبكار چه است، براى اينها فكر كنيد. دلسوزى اين نيست كه قلم برداريد به ضد اسلام چيز بنويسيد، به اسم حقوق بشر و به اسم حقوقدان با اينها همراهى كنيد. شماها تا حالا براى اين ملت از جيبتان چيزى خرج كرديد؟ به وجدان خودتان من ارجاع مى‏كنم. آنهائى كه دلشان براى اين مستمندان و اين بشر مى‏سوزد، اين زن‏هاى اطراف شهر قم و زن‏هاى جنوب تهران و زن‏هاى جنوب همه شهرستان‏ها (جنوب به معناى اينكه شما مى‏گوئيد اينها از طبقه پائين هستند) اينها حقوق بشر را مى‏دانند و عمل مى‏كنند. اينها طلاهاى خود را كه ذخيره 50 سال، 20 سال، 30 سالشان بود آمدند براى مستمندان دادند. شما چه كرديد؟ شماها چه كرديد؟ بگوئيد. شماهم همراهى كنيد با اين مستمندان، شما با اين طبقه همراه بشويد. نمى‏گويم پول بدهيد، مى‏گويم قلمتان موافق باشد، قدمتان موافق باشد، رأى رأى‏تان موافق باشد، اسلام را حفظ كنيد. اسلام براى شما خوب است براى دنيايتان خوب است، اگر آخرت را هم قبول نداريد براى دنيايتان خوب است.

با روحانيون مخالفت نكنيد، براى دنيايتان خوب است، اينها هستند، اين قشر روحانى متعهد، اين قشر روحانى كه توى اين حجره‏هاى كوچك دو تا، سه تا زندگى مى‏كنند كه بيرونشان كردند اين جمعيت زاغه‏نشين‏هاى اطراف شهرها كه هر هفت نفر، هشت نفر آنها در يك سوراخى زندگى مى‏كنند، اينها حقوق بشر را بهتر از ما مى‏دانند. اينها جمعيت دلسوزى براى بشرند، اينها جمعيت حقوق بشرند، نه من و شما. بيائيد براى اينها فكرى بكنيد. براى اينها دولت و ملت فكر كنند، اينها حق دارند، حق اينها را ادا كنيد و همين‏ها حق بشر را دارند ادا مى‏كنند.

صحيفه نور ج 7 صفحه 58

قدرت روحانيت راكه يك قدرت الهى است از دست ندهيد

من به شما جمعيت‏ها جمعيت كه هر چند روز دور هم مى‏نشينيد نصيحت مى‏كنم، من علاقه دارم كه همه سعادتمند باشيد، من نصيحت مى‏كنم كه مسير خودتان را از اسلام جدا نكنيد، مسير خود را از روحانيت جدا نكنيد، اين قدرت الهى را، اين قدرت روحانيت را كه يك قدرت الهى است از دست ندهيد. اگر اين قدرت از دست برود شما هيچ خواهيد بود. اين قدرت روحانى است كه مردم را به كوچه‏ها مى‏كشد، قدرت اسلام است كه از حلقوم روحانيت بيرون مى‏آيد، اينها را نشكنيد. خدايا تو مى‏دانى كه من براى اينكه معمم هستيم از روحانيت طرفدارى نمى‏كنم، براى اينكه مى‏دانم اين قشرند، اين قشرند كه مى‏توانند ملت را نجات بدهند، اين قشرند كه مردم آنها را مى‏خواهند.

اين مساجد است كه نهضت را درست كرد

اين مساجد است كه اين بساط را درست كرد، اين مساجد است كه نهضت را درست كرد. در عهد رسول الله هم و بعد از آن هم تا مدت‏ها مسجد مركز اجتماع سياسى بود مركز تجييش جيوش بود. محراب يعنى مكان حرب مكان جنگ، هم جنگ با شيطان و هم جنگ با طاغوت. از محراب‏ها بايد جنگ پيدا بشود چنانچه پيشتر از محراب‏ها و از مسجدها پيدا مى‏شد.

اى ملت! مسجدهاى خودتان را حفظ كنيد. اى روشنفكران! مسجدها را حفظ كنيد، روشنفكر غربى نباشيد روشنفكر وارداتى نباشيد اى حقوقدان‏ها! مسجدها را حفظ كنيد، برويد به مسجد، نمى‏رويد اين مسجدها را حفظ كنيد تا اين نهضت به ثمر برسد، تا مملكت شما نجات پيدا كند. خداوند انشاءالله اين مسجدها را براى ما حفظ كند. خداوند انشاءالله روحانيون را براى ما حفظ كند خداوند انشاءالله مخالفين را هدايت كند خداوند انشاءالله ملت ما را سعادتمند كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:42 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 59

تاريخ: 16/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان دانشگاه شيراز

دانشگاه، مركز تعيين سعادت و شقاوت ملت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

دانشگاه مركز سعادت و در مقابل، شقاوت يك ملت است. از دانشگاه بايد سرنوشت يك ملت تعيين بشود. دانشگاه خوب، يك ملت را سعادتمند مى‏كند و دانشگاه غير اسلامى، دانشگاه بد، يك ملت را به عقب مى‏زند. در رژيم سابق شايد از همه جنايت‏ها، جنايت اينكه دانشگاه را به طور صحيح نگذاشتند عمل بكند شايد از همه جنايات بالاتر باشد. آنچه كه در اسلام مطرح است اموال نيست، ماديات نيست، معنويات است كه بايد از دانشگاه به همه اقشار سرايت بكند يعنى، چه دانشگاه شما و چه دانشگاه روحانيون، اين دو قشر هستند كه تربيت امت به عهده اين دوقشر است، اين دو قشر از همه قشرها عملشان شريفتر و از همه قشرها مسؤوليتشان بيشتر است، عمل شريف، براى اينكه مركز انسان درست كردن است دانشگاه بايد مركز درست كردن انسان باشد، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما و اين يك امرى بوده است كه انبيا عليهم السلام مأمور بر همين امر بوده‏اند كه انسان درست كنند. كتب آسمانى، همه كتب آسمانى، براى انسان ساختن آمده است. اگر انسان ساخته بشود، همه چيز به صورت معنويت در مى‏آيد يعنى ماديت هم به صورت معنويت در مى‏آيد. بعكس، اگر چنانچه قشرها شيطانى باشند و از دانشگاه ما و شما انسان‏هاى منحرف بيرون بيايد، معنويات هم به صورت ماديات در مى‏آيد، فانى در ماديات مى‏شود.

رسالت انبيا، الهى كردن انسان‏ها در همه ابعاد و جوانب

آن چيزى كه انبيا مى‏خواستند اين بود كه همه امور را الهى كنند. تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را كه خلاصه عالم است، عصاره عالم است، انبيا براى اين آمدند كه همه اينها را الهى كنند يعنى انسان كه خلاصه، عصاره همه عالم است، يك انسان الهى بشود كه وقتى كه هر كارى مى‏كند روى جنبه الهيت بكند. انبيا اينطور بودند كه معاشرت‏هايشان هم جنبه الهى داشته است، ازدواج‏هاشان هم جنبه الهى داشته، همه چيزهايشان، هر جهتى كه ما به نظرمان يك جهت مادى حيوانى هست آنها اين جنبه را انسانى، اين جنبه را الهى كرده‏اند. اگر جنگ مى‏كنند جنگ‏هايشان الهى است و براى اوست، اگر صلح مى‏كنند، صلح‏شان هم الهى است و براى اوست در مقابل

صحيفه نور ج 7 صفحه 60

طاغوت، يك جنبه الهى در مقابل طاغوت است. طاغوت همه چيزش مادى است، شيطانى است، معنويات راهم مى‏كشد طرف ماديات و طرف دنيا، لكن آنها كه تابع دستورات الهى هستند، همين مادياتى كه همه از آن استفاده مى‏كنند همين ماديات را با يك صورت معنويت به آن مى‏دهند، با جنبه معنويت به اينها نگاه مى‏كنند، همه عالم را به جنبه الهيت نگاه مى‏كنند، همه رامظاهر خدا مى‏دانند، اگر محبت به مردم داشته باشد، نه به عنوان اينكه اين پسر من است، دختر من است، اين برادر من است، به آن عنوان معنويت كه هست كه بنده خداست، فرستاده خداست. شيطان عكس اين است، طاغوت عكس اين است. انبيا آمدند كه مردم را از ظلمات به نور دعوت كنند.

الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات يا اخراج از ظلمت‏ها به نور است. اين كار انبياست، اين كارى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله انبيا انجام مى‏دهد. و يا از نور به ظلمت است، فطرت انسانى كه يك فطرت نورانى است به حسب خلقت، اينها اين فطرت را مى‏كشند طرف ظلمت، از نور به ظلمت مى‏آيد. اين كار طاغوت است. اين دو جنبه است و هر كدام اصحابى دارد. مؤمنين، آنهائى كه به خدا ايمان دارند از همه ظلمت‏ها به نور كشيده مى‏شوند و كفار، آنهايى كه ايمان به خدا ندارند از نور به طرف ظلمت‏ها كشيده مى‏شوند.

نجات اسلام و قرآن، انگيزه روح شهادت طلبى و ايثار ملت در انقلاب‏

چيزهائى كه در عالم واقع مى‏شود و ما بايد از آن چيزها تنبه بكنيم يكى از امور همين نهضت ايران است. از اين نهضت ايران بايد ما تعلم پيدا بكنيم، تنبه پيدا بكنيم، مطالعه كنيم در اين نهضت ببينيم كه اين نهضت چه بود، برا ى چه بود؟ و چه شد كه تا اينجا پيروز شده است؟و بايد چه كرد كه تا آخر پيروز بشود؟نهضت‏ها در عالم خيلى بوده است، انقلابات در عالم خيلى بوده است.

انقلاب در شوروى هم بود، انقلاب در فرانسه هم بود، انقلاب ايران با آنجا چه فرقى دارد؟ وانقلاب ايران براى چه هست؟ و انقلاب شوروى براى چه بود؟مردم ايران چرا در خيابان‏ها ريختند و فرياد كردند و همه الله اكبر گفتند و فرياد كردند، اين چه بود قضيه؟آيا مردم ايران هم مثل شورشى‏هاى شوروى فرياد مى‏كردند و علف مى‏خواستند! فرياد مى‏كردند و دنيا مى‏خواستند؟! خونشان را جوان‏هاى ما براى اينكه يك زندگى مرفهى در دنيا داشته باشند خون مى‏دادند؟اين مى‏شود كه يك كسى خودش را بكشد كه زندگيش خوب باشد؟ يا خير اين يك نهضتى الهى بود. نهضت مثل نهضت‏هاى آنهائى كه به خدا اعتقاد ندارند يا آنهائى كه نهضت‏هايشان نهضت‏هاى جهت مادى بوده است، نبوده است. نهضت ايران نهضتى بود كه خداى تبارك و تعالى در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهورى اسلامى، به عنوان اسلام، به عنوان احكام اسلام درخيابان‏ها ريختند و همه گفتند ما اين رژيم را نمى‏خواهيم و حكومت عدل اسلامى‏و جمهورى اسلامى‏مى‏خواهيم. اين چيزى كه انگيزه اين ملت بود، انگيزه همه قشرها الا بعضى‏ها. زن‏ها در خيابان‏ها ريختند، مردها در خيابان‏ها ريختند،

صحيفه نور ج 7 صفحه 61

بچه‏ها آمدند. همين ديشب كسى مى‏گفت كه من شاهد قضيه بودم كه يك بچه ده، دوازده ساله سوار موتورسيكلت شده بود و حمله كرد طرف يك تانك و از آن ور هم بچه را تكه تكه كردند، اما او يك بيرق دستش بودو حمله كرد. اين چه بود؟ قضيه، قضيه چه بود كه يك چنين تحول در ملت پيدا شد؟ اين تحول عظيمى كه در اين ملت پيدا شد، يك تحولى بود كه فقط براى اين معنا كه مثلاً رژيم نباشد؟ يا دنباله داشت؟ رژيم نباشد، حكومت اسلامى باشد، اساس او بود، اساس آن بود كه مى‏خواستند قرآن حكومت كند در اين كشور. موانع را برداشتند كه حكومت، حكومت اسلامى باشد نه اينكه همه مقصد اين بود كه فقط آزاد باشيم. همه مقصد اين بود كه مستقل باشيم؟ ايران مى‏خواست كه مثل مملكت مثلاً سوئد باشد؟ آزاد هستند، مستقل هم هستند. اما اگراز قرآن در آن خبرى نباشد، باز هم چنين مى‏خواهد؟! ايرانى‏ها اين را مى‏خواستند كه قرآن باشد يا نباشد؟ اسلام باشد يا نباشد؟ ما آزاد باشيم، ما آن جهت حيوانى‏مان، آن جهت حيوانى‏مان اشباع بشود كارى به معنويات ديگر ما نداريم!! ايران جوان‏هاى خودش را براى اين داد؟ يا ايران متحول شده بود به يك ملت صدر اسلامى، يك جوان‏هايى مثل جوان‏هاى صدر اسلام كه شهادت را براى خودشان فوز مى‏دانستند مى‏گفتند شهيد هم بشويم سعادتمنديم. مسأله اين بود و مسأله اين هست.

براى اسلامى كردن دانشگاه جديت كنيد

دانشگاه مبدأ همه تحولات است. از دانشگاه، چه دانشگاه علوم قديمه، چه دانشگاه علوم جديده، از دانشگاه سعادت يك ملت و در مقابل سعادت، شقاوت يك ملت سرچشمه مى‏گيرد. دانشگاه را بايد جديت كرد، جديت بكنيد دانشگاه را درستش كنيد، دانشگاه را اسلاميش كنيد. مملكت ما براى اسلام زحمت كشيده است و بايد براى اسلام زحمت بكشد و مى‏كشد و همه چيزش بايد اسلامى بشود.

همين توقع نباشد كه دولت اسلامى باشد، خير، همه چيز بايد اسلامى بشود، همه قشرها بايد قشر اسلامى باشد كه هر كس كه بيايد و ببيند جمعيت را، ببيند كه يك جمعيت الهى اينها هستند، يك جمعيت اسلامى اينها هستند.

تمام مقصد ما اسلام است

الان وقتى است كه خداى تبارك و تعالى ما راامتحان مى‏كند. همين حالا، همين عصر ما الان بعد از اينكه انقلاب به پيروزى رسيده است تا حدودى، الان وقتى است كه ما در امتحان هستيم كه حالا كه ما آزادى پيدا كرديم، اين آزادى را صرف چه مى‏كنيم. آزادى پيدا كرديم، آزادى، حالا من آزادم كه هر كارى مى‏خواهم بكنم؟! آزادم كه به هر كه مى‏خواهم اذيت بكنم؟ آزادم كه هر چه مى‏خواهم بنويسم؟ ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملكت باشد. اين آزادى است؟اين را ما مى‏خواستيم؟ما آزادى مى‏خواستيم يا آزادى در پناه اسلام ما مى‏خواستيم؟ما اسلام مى‏خواستيم، اسلام هم آزادى دارد اما آزادى بى بندوبارى نه، آزادى غربى ما نمى‏خواهيم، بى‏بندو بارى است او.

صحيفه نور ج 7 صفحه 62

هر كس با هر كه هر طورى مى‏خواهد، هر چه، هر چه، نيست اينطور. آزادى كه ما مى‏خواهيم، آزادى در پناه قرآن ما مى‏خواهيم. استقلال مامى‏خواهيم، آن استقلالى كه اسلام به ما بدهد، آن كه اسلام بيمه اش كند. تمام مقصد ما اسلام است، همه اسلام براى اينكه اسلام مبدأ همه سعادت‏ها و همه قشرها را از ظلمات به نور مى‏رساند.

امور مادى، مقدمه اى براى هدايت و رشد انسان‏ها

ما مى‏خواهيم يك جمعيتى نورانى پيدا بكنيم، يك قشرهاى نورانى كه وقتى وارد مى‏شويم در يك دانشگاهى، عملش نورانى، علمش نورانى، اخلاقش نورانى، همه چيزش نورانى باشد، الهى باشد. پيروزى نه براى اين است كه ما برسيم به يك مثلاً آزادى، برسيم به يك استقلالى و منافع براى خودمان باشد، همين، همين ديگر تمام؟ حالا كه ديگر منافع مال خودمان شد، ديگر كارى ديگر نداريم اينها مقدمه است، همه‏اش مقدمه اين است كه يك ملت انسان پيدا بشود، يك ملتى كه روح انسانيت در آن باشد پيدا بشود، تحول پيدا بشود در خود اشخاص. آن چيزى كه مطرح است پيش انبيا انسان است آن چيز، چيز ديگرى نيست، انسان مطرح است پيش انبيا، چيز ديگر پيش انبيا مطرح نيست، همه چيز به صورت انسان بايد در آيد. مى‏خواهند انسان درست كنند. انسان كه درست شد، همه چيز درست مى‏شود. رژيم‏ها به تبع خارجى‏ها مى‏خواستند كه در اين ممالك شرقى انسان درست نشود. آنها از انسان مى‏ترسند. آنها مى‏خواهند كه يك انسانى پيدا نشود. انسان اگر پيدا شد زير بار زور نمى‏رود انسان، انسان اگر پيدا شد منافع مملكتش را به خارج نمى‏دهد، امين است انسان. انسان براى خدا كار مى‏كند و براى خداست. زندگيش براى خداست و مردنش هم براى خداست. يك چنين موجودى ممكن نيست كه براى اجانب خدمت بكند و به ضد كشور خودش قيام بكند. اينها نخواستند در دانشگاه‏هاى ما انسان درست بشود از انسان مى‏ترسيدند، كوشش كردند كه نيروى انسانى ما را نگذارند رشد بكند، نيروى انسانى ما را نگذارند جلو برود، كوشش كردند، با هر ترتيبى كه توانستند، با هر نقشه‏اى كه داشتند، عمده كارشان روى انسان‏ها بود كه انسان‏ها را نگذارند رشد بكنند. وقتى انسان تربيت نشد در يك مملكت، وقتى تمام نظر يك فرد به ماديت بود، وقتى تربيت، تربيت مادى بود، خوب، اين آدم مى‏خواهد كه دارأى يك پارك باشد،اين از هر راهى شد بشود، اين فرقى به حالش نمى‏كند براى اينكه مادى است. آدم مادى همين جهت ماده را نگاه مى‏كند، كار ندارد كه اين ماده، اين پاركى كه پيدا شده است، اين اتومبيلى كه پيدا شده است از كجاست. هر چيز، خودش رامى‏خواهد، به مبدأش كار ندارد. انسان الهى است كه اگر چنانچه يك چيزى را به او بدهند مى‏پرسد از كجاست؟ چه هست استفاده اين آيا صحيح است يا نه؟ اين اتومبيل آيا از راه حلال است يا حرام؟ خيانت است يا امانت؟ اين انسان است كه اين چيزها را پيشش مطرح است، ما هم اين را مى‏خواهيم. اين اشتباه است كه ما مى‏گفتيم كه يا مى‏گوئيم كه رژيم نباشد بس است ديگر، استقلال باشد بس است، آزادى باشد بس است، نخير، مسأله اين نيست. ما همه اينها را فداى انسان مى‏كنيم. ما انسان مى‏خواهيم، همه فداى انسان.

صحيفه نور ج 7 صفحه 63

انسان وقتى درست بشود همه چيز درست مى‏شود. در اين چند سال كوشش كردند كه انسان نباشد، انسان رانگذارند يك انسانى پيدا بشود. اينها مى‏ديدند كه يك فرد انسان اگر پيدا بشود ممكن است يك ملت را هدايت كند ممكن است كه يك ملت را به خلاف آنها چيز بكند، از اين ناراحت بودند نمى‏گذاشتند كسى تحقق پيدا بكند.

آنهااز مدرس مى‏ترسيدند. مدرس يك انسان بود، يكنفرى نگذاشت پيش برود كارهاى او را تا وقتى كشتندش. يكنفرى غلبه مى‏كرد بر همه مجلس، بر اهالى كه در مجلس بودند غلبه مى‏كرد يكنفرى، يكنفرى تا توى مجلس نبود (من آنوقت مجلس رفتم، ديدم، براى تماشا، بچه بودم، جوان بودم رفتم) مجلس آنوقت تامدرس نبود مثل اينكه چيزى در آن نيست، مثل اينكه محتوا ندارد. مدرس با آن عباى نازك و با آن - عرض بكنم - قباى كرباسى وقتى وارد مى‏شد، مجلس مى‏شد - يك مجلس - طرح‏هايى كه درمجلس داده مى‏شد، آن كه مخالف بود مدرس مخالفت مى‏كرد و مى‏ماساند مطلب را.

وقتى كه روسيه در يك قضيه‏اى (كه الان يادم نيست) اولتيماتوم داد به ايران و آوردند به مجلس و قواى نظامى‏اش هم حركت كرده بودند به طرف تهران يا قزوين كه اين را قبول كنند، مجلس (آنطور كه حالا نقل مى‏كنند) مجلس بهت شان زده بود كه بايد چه بكنند. قوا، قواى شوروى است، مقاومت نمى‏توانيم بكنيم، قبول اين هم كه خيانت است. آنجا نوشته است كه يك روحانى با دست لرزان آمد و گفت حالا كه ما بايد از بين برويم چرا خودمان از بين ببريم؟ما اين را ردش مى‏كنيم. رد كرد، همه هم قبول كردند. آنهاهم هيچ كارى نكردند. اينها مى‏بينند يك انسان وقتى در يك ملت پيدا بشود مى‏تواند كه مجراى امور را از آن طريقى كه آنها مى‏خواهند برگرداند، آن چيزى كه آنها مى‏خواهند نگذارد پيدا بشود، كوشش كردند نگذارند انسان پيدا بشود.

كوشش كنيد كه انسان درست كنيد

شما دانشگاهى‏ها كوشش كنيد كه انسان درست كنيد. اگر انسان درست كرديد مملكت خودتان را نجات مى‏دهيد. اگر انسان متعهد درست كرديد، انسان امين، انسان معتقد به يك عالم ديگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر اين انسان در دانشگاه‏هاى شما و ما تربيت شد مملكتتان را نجات مى‏دهد. بنابراين، كار، كار بسيار شريف و مسؤوليت، مسؤوليت بسيار زياد. الان اين مسؤوليت به دوش ما و شماست. اين مسؤوليت بزرگ، يعنى سعادت ملت را شما و ما بايد بيمه كنيم، قشر روحانى و قشر دانشگاهى. سعادت ملت را شماها بايد بيمه كنيد، اين مسؤوليت به دوشتان آمده، نرفتيد زارع بشويد، اگر زارع بوديد، مسؤوليت داشتيد اما نه اين مسؤوليت را. اگر يك كاسبى بوديد، مسؤوليت‏داشتيد درحدود شعاع خودتان اما الان مسؤوليت، مسؤوليت يك ملت است، مسؤوليت يك كشوراست، مسؤوليت براى اسلام است. مقابل خدا، الان همه مسؤوليم. بايد همه ما كوشش كنيم، دانشگاه كوشش كند، دانشگاه‏هاى دينى كوشش كنند، دانشگاه‏هاى علمى شما كوشش كنند انسان درست كنند.

همه دنبال اين باشيد، انسان. اگر انسانيت را استثناء بكنيد يك فردى درست بكنيد دانشمند، يك

صحيفه نور ج 7 صفحه 64

طبيبى كه بهتر از همه اطباء دنياست اگر اين وجهه انسانى نداشته باشد همين طبيب مضر است، همين طبيب وقتى كه مى‏خواهد يك كسى را معالجه كند دنبال منافع است، نه دنبال معالجه، دنبال آن است از اين چقدر در مى‏آيد، هر چه بشود بيشتر بدوشد او را. اگر يك طبيب درست كنيد كه انسانى بار بيايد، او دنبال معالجه است، نه دنبال اينكه ازاين چقدر در مى‏آيد. قضيه كسب نيست، قضيه علاج انسانى است، الهى است. يك طبيب مى‏تواند معالجه‏اش الهى باشد، مى‏شود معالجهاش شيطانى وطاغوتى باشد. معالجه طاغوتى، اينكه برود دنبال اينكه چقدر از اين درمى‏آيد چقدر ما قضيه استخوان لاى زخم چقدر ما مى‏توانيم از اين استفاده كنيم، هر چقدر مى‏توانيم استفاده كنيم معطلش كنيم. الهى، مى‏خواهد اين را نجات بدهد ولو چيزى گيرش نيايد مى‏خواهد اين را نجات بدهد. اگر در دانشگاه شما انسان درست شد او مى‏خواهد ملت را نجات بدهد در فكر اين نيست كه خودم چى باشم، مقام خودم چى باشد؟ مى‏خواهد نجات بدهد و اگر طاغوتى شد مى‏خواهد استفاده كند، نمى‏خواهد نجات بدهد، مى‏خواهد خودش را، براى خودش كار كند، نه براى كشور.

كوشش كنيد كه الان همه مسؤول هستيم و بايد همه از اين عهده مسؤوليت‏بيرون بيائيم و همه بايد خدمت كنيم. الان مملكت ما محتاج به خدمت است، چه آنهائى كه انسان مى‏خواهند درست كنند و نيروى انسانى در دست آنهاست و چه آنهائى كه در قشرهاى ديگر هستند. همه بايد به اين مملكت خدمت بكنيم بلكه اين آشفتگى‏هائى كه هست اين آشفتگى‏هاانشاءالله از بين برود و شما به يك مملكتى از خودتان باشد خودتان در آن خدمت بكنيد، براى ملت خودتان و خودتان و عمده اينكه براى نجات كشورتان و براى خدا. خداوند همه شما را انشاءالله موفق كند و همه مارا به خدمتگزارى براى كشورمان براى ملتمان موفق كند.

امام در جواب سوال يكى از حضار فرمودند : من ديگر وقت اينكه حالا بنشينم و هى صحبت كنم ندارم، من حرف‏هايم همين‏هاست. من عرض مى‏كنم ديگر، من الان ديگر حالم مقتضى نيست، حرف‏هاى ما همين‏هاست، ديگر بيشتر از اين ما حرفى نداريم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:42 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 65

تاريخ: 19 / 3 / 58

پيام امام خمينى به شيعيان لبنان

بسم الله الرحمن الرحيم‏

برادران ما بعد از سلام و تحيات، توجه ما به اوضاع لبنان و مصيبت‏هايى كه به برادران ما وارد مى‏شود هست و با كمال تأسف از اين اقدامات ضد انسانى كه از جانب صهيونيست‏ها به كمك آمريكا به بلاد مسلمين مخصوصا مردم لبنان و برادران ما وارد مى‏شود، بسيار متأسف هستيم و اميدواريم خداوند تبارك و تعالى كه پشتيبان مستضعفين و مظلومين است، در اين موقع هم به مددهاى خود به شما و همه برادران ما كمك كند. ما در كنار شما با اسرائيل و آمريكا در حال مبارزه هستيم و اميدواريم كه لشكر حق بر لشكرهاى طاغوتى و شيطانى غلبه كند. مصيبت‏ها و ناراحتى‏هاى شما براى اسلام و مسلمين تازگى ندارد، هميشه نيروهاى طاغوتى با اسلام مخالف بوده‏اند و با مسلمين مبارزه مى‏كردند.

نصرت شما و موفقيت همه مسلمين را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 66

تاريخ: 20/ 3 / 58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شورأى مركزى ايران

خواست و مقصد واحد اقشار ملت در نهضت، عنايتى الهى است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين از خصوصيت نهضت اسلامى است كه همه قشرها در خدمت صادقانه‏اند، نه خدمت به حسب وظيفه ظاهرى بلكه همه يك وظيفه الهى براى خودشان احراز كردند و يك خدمتى همه جامعه كردند كه شما كاركنان آمار هم از همان جمعيت هستيد. يعنى همه، همه و همه براى اسلام. اگر اين يك نهضت ملى بود، نه شما اينقدر فعاليت مى‏كرديد و نه ما و نه ساير ملت. ملت اسلام رامى‏خواهد، ملت كشور خودش را هم كه مى‏خواهد براى اسلام است. از بچه‏هاى كوچك تا پيرمردها همه فرياد اسلام مى‏زدند و اين نهضت براى همين صيغه اسلاميش و براى همين كه مقصد اسلام بود و قيام بر ضد طاغوت، قيام بر ضد كسانى كه اسلام را مى‏خواستند بشكنند و كارهايى كردند كه اسلام را مى‏خواستند به فراموشى بسپارند، يك قيامى بود كه خداى تبارك و تعالى مدد فرمود كه شما جمعيتى كه همه متفرق بوديد، همه از هم جدا بوديد، همه با هم مجتمع شديد، ارتشى‏ها كه بر ضد مابودند، متصل شدند آنهايى كه اصلش كارى به اين مسائل نداشتند وارد شدند، آنهائى كه اگر كار داشتند، كم كار بودند پركار شدند و همه با هم يك مقصد، همه باهم يك مقصد، يعنى از مركز تا شعاع آن طرف، تا آخر مملكت، از آن طرف هم تا آخر از آنور، از آن ورهم تا آخر همه با هم يك چيز مى‏گفتند. يعنى در بيابان‏ها هم اگر شما مى‏رفتيد از يك چوپان مى‏پرسيديد كه تو چه مى‏خواهى؟ مى‏گفت كه جمهورى اسلامى. آن يك مسأله الهى بود، خدايى بود. يعنى خدا تأييد كرد شمارا، و اين را خيلى برا ى خودتان و براى خودمان افتخار مى‏دانيم كه در يك مرحله‏اى كه رو به نابودى داشت يك مملكتى مى‏رفت، اسلام رو به فراموشى مى‏خواست برود، در يك چنين مرحله‏اى خداوند عنايت كرد و دست رحمتش رادراز كرد به طرف ملت و ملت همه باهم هر كس از هر جا مى‏آمد داد مى‏زد اسلام، طاغوت نه، رژيم نه، اين يك مطلبى نبود كه يك كسى بتواند خودش درست كند اين را خدا درست كرده.

محقق ساختن احكام اسلام، ضامن دوام رحمت و عنايت الهى

از اين جهت كه دست خدا در كار است، بايد شما و ما و همه، كارى بكنيم كه اين دست رحمت بسته نشود، از روى سر ما برداشته نشود و آن كار اين است كه همانطورى كه تا حالا همه باهم بوديم

صحيفه نور ج 7 صفحه 67

و يدالله مع الجماعه و همه براى خدا بود و خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود. حالا هم توجه به يك گرفتارى‏هاى شخصى عجالتانكنيم، الان هم توجهمان به همان مقصد باشد كه اين جمهورى اسلامى كه حالا لفظش آمده است، معنا و محتوايش باز نيامده است، شما مى‏بينيد كه در همه ادارات، در فرهنگ، در دادگسترى، درساير جاها باز يك صيغه اسلامى پيدا نكرده است كه ما اسمش را بگذاريم جمهورى اسلامى، ما رأى داديم به جمهورى اسلامى، شما هم رأى داديد، الان جمهورى اسلامى‏است در ايران، اما محتوايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، يعنى در هر اداره‏اى كه برويم باز يك رنگ و بويى از سابق مى‏بينيم و ما مى‏خواهيم اين رنگ و بو برود، و شسته بشود.

استقلال فكرى را از ما گرفته‏اند

و در رأس همه چيزها همانطورى كه اشاره كرديد فرهنگ است، فرهنگ ما كه حالا مى‏شود گفت از اولى كه وجود پيدا كرد، اين مدارس وجود پيدا كرد، از اول آن مخالفين ما توجه بدان داشتند براى اينكه آنها مى‏دانستند كه هر چه پيدا بشود از فرهنگ بايد پيدا بشود. دو جناح بود كه اين دو جناح بيشتر از هر چيزى مورد توجه مخالفين ما بود، مخالفين اسلام بود. يكى جناح روحانيت، يكى جناح فرهنگ، اين دوتا قوه را اينها مى‏ديدند كه اين دوتاست كه مى‏توانند يك مملكتى را استقلال به آن بدهند و اداره‏اش كنند و لهذا در هر دوى اينها كارشكنى كردند. در فرهنگ روى برنامه‏هايى كه درست كردند، برنامه‏هايى نبود كه درست به درد ما بخورد.

در روحانيت، كوبيدند روحانيت را در هر نوبت. از زمانى كه رضاخان آمد، جز يك چند صباحى كه مى‏خواست بازى بدهد مردم را و اظهار ديانت كرد و اظهار چه كرد، از همان زمان عمده نظرش را دوخت روى روحانيت كه اينها را از بين ببرد با هر بهانه‏اى توانست. او مى‏ديد كه مجالس روضه‏هايى كه بر پا مى‏شود و در تمام ايران است در تمام ده و قصبه و شهر و بيرون شهرها، اين مجالس پر بركت هست و از اين مجالس پر بركت ممكن است كه اشخاصى پيدا شوند و گروه‏هايى پيدا بشوند كه جلوگيرى از اين استفاده‏هاى غير مشروع را بكنند.اين مجالس رااگر هر كدام شماها يادتان نيست، اكثرا شايد آقا (اشاره به يك پيرمرد روحانى) يادشان باشد، اين مجالس را قدغن كردند در سرتاسر ايران، ديگر ما مجلس روضه نداشتيم در يك موقعى كه اينطور بود، هيچى نداشتيم، سر تا سر مملكت را اينها كنترل مى‏كردند مأمورينشان، كه مبادا يك صدايى يك جا بلند بشود، روضه‏اى در يك جايى باشد و از آن طرف فشار به اينها براى اينكه عمامه‏ها را برداريد و عمامه‏ها را برداشتند.

و همين طور فرهنگ را، برنامه‏هايش را يك جورى درست كردند كه آنجا ديگر نمى‏توانستند بگويند كه فرهنگ نباشد، مى‏گفتند باشد اما برنامه‏ها جورى درست شد كه به درد خود ملت نخورد و بالاتر از اين، اين است كه تبليغات زياد براى اينكه محتواى ما را از ما بگيرند، خودمان را به خودمان بدبين بكنند، دانشگاهى را از روحانى جدا كنند بلكه دشمن كنند، روحانى را با دانشگاهى جدا بكنند بلكه دشمن بكنند، بازارى را با كذا، همين طور اينها را محتوايشان را بگيرند و بدبين كنند و بدتر، از

صحيفه نور ج 7 صفحه 68

اين است كه محتواى اشخاص را بگيرند كه اطمينان به خودشان نداشته باشند. مثلاً ما طبيب داريم نه اين است كه ايران طبيب ندارد، طبيب دارد، الى ما شاء الله طبيب داريم، چه شده است كه يك مريض وقتى پيدا مى‏كنيم فورا صحبت اين است كه برود اروپا اين براى اين است كه ما را به طبيب‏هاى خودمان بدبين كردند، طبيب داريم و بدبين شديم. ما مهندس داريم، نمى‏توانيم بگوييم مهندس ما نداريم، اما اين محتوا را از ما گرفته‏اند كه اگر بخواهيم يك جاده‏اى را اسفالت كنند، مهندسش بايد از خارج بيايد، از خارج مى‏آوردند، يك كارخانه بخواهيد درست كنيد، يك بناى بزرگ بخواهيد درست كنيد، از خارج بايد بيايد. اين براى اين است كه همچنين تبليغات كرده بودند كه ما را از خودمان به خودمان بدبين كرده بودند، محتوايمان را بيرون كشيده بودند، ما يك آدم‏هائى بوديم كه همه‏اش توجهمان به غرب بود. الان هم كه ملاحظه مى‏كنيد الان همين طور است، الان هم كه ما مى‏گوئيم اسلام، اسلام، شما مى‏گوئيد اسلام، اسلام، اين گروه‏ها هم دور هم نشسته‏اند و مى‏گويند دموكراسى، دموكراسى! چرا؟ براى اينكه اينها همچنين غربى شده‏اند، همچو غربزده شده‏اند كه نمى‏توانند تصور بكنند كه يك كشورى با برنامه اسلامى مى‏تواند اداره بشود، اينها غفلت از اين مى‏كنند يا خودشان را به غفلت مى‏زنند كه 700 - 800 سال اين اسلام بر همه ممالك حكومت كرد، حالا مى‏گويند نه! ما جمهورى اسلامى نه، جمهورى دمكراتيك، اين براى اين است كه محتوا ندارند اينها، اينها را تبليغات همه جانبه‏اى كه كردند همه را از اين باطنشان بيرون آورده‏اند، مغزهايشان را به اصطلاح شستند و به جاى او غرب را نشانده‏اند. استقلال فكرى را از ما گرفته‏اند، استقلال خودمان را، شخصيتمان را از ما گرفته‏اند. ما استقلال شخصيت الان نداريم و بايد فكر اين باشيم كه خودمان شخصيت پيدا بكنيم، توجه بكنيم به تاريخ اسلام كه ببينيم اسلام در دنيا چه كرده و چه كارهايى اسلام كرده است كه اينها كه مى‏گويند كه از اسلام كارى نمى‏آيد يا اينكه الان ديگر مثلاً قديمى شده است اينها، از بابت اينكه نمى‏فهمند، اينها بسيارشان ملتفت نيستند، توجه نكردند، براى همين معنا كه محتوا را غربى‏ها كشيدند و به جاى آن تزريق غربيت كرده‏اند و لهذا همه چيز را مى‏گويند از آنجا بياور. خوب، شما مى‏خواهيد يك خيابان را آسفالت كنيد شما نداريد اشخاصى را كه خيابان اسفالت كنند؟شما مى‏خواهيد يك سمپاشى بكنيد،نداريد اشخاص شما؟

مى‏خواهيد يك عرض مى‏كنم كارخانه را راه بيندازيد، داريد اشخاص لكن شما را از اشخاص خودتان جدا كردند، از شخصيت خودتان جدا كردند، ما مى‏توانيم خودمان را اداره كنيم و بهتر هم مى‏توانيم.

اسلام انسان ساز است و غرب نابود كننده انسانيت شما خيال نكنيد كه غرب خبرى هست در آنجا خبرى نيست ما نمى‏گوئيم كه آنها كارخانجات ندارند آنها درست كردند همه اينها را، اما اساس انسانيت در آنجا نيست اينها هر چه درست كردند، يعنى هر چه نه، بسيارى از چيزهايى كه درست كرده‏اند بر ضد انسانيت درست كرده‏اند، اين غرب است كه دارد اساس اخلاق انسانى را از بين مى‏برد، اين غرب است كه دارد شخصيت انسانيت را از

صحيفه نور ج 7 صفحه 69

بين مى‏برد و ما خيال مى‏كنيم كه غرب همه چيز دارد، حالا كه غرب اتومبيل درست كرد پس بايد غرب همه چيز داشته باشد. درقوانين، ما قوانينمان غنى‏تر از همه قوانين عالم است. قوانين اسلام از آن قبل از اينكه شما ازدواج كنيد براى ازدواجتان ترتيب درست كرده است براى اينكه اين ازدواج طريق به اين است كه آدم درست بشود، از آنجا شروع كرده است. شما حالا مى‏خواهيد ازدواج كنيد هيچ، هيچ قانونى در عالم كار به اين ندارد كه شما مى‏خواهيد ازدواج كنيد. چه جورى بكنيد، شما ثبت كنيد، در اداره‏اى كه بايد ازدواج را ثبت كنيد، بكنيد، باقى آن به خودتان مربوط است. اسلام از قبل از اين كه شما ازدواج كنيد تصرف كرده، توجه كرده كه اين ازدواج مبدأ يك بچه است. اين بچه بايد درست بجا بيايد. نظير يك كشاورز بسيار عطوفت‏دار، به اينكه كشاورزيش خوب بشود از اول زمين را يك زمين صالحى درست مى‏كند، آب را يك آب صالحى درست مى‏كند، كشت را و تخم را يك تخم صالحى درست مى‏كند. اسلام انسان ساز است مى‏خواهد انسان درست كند. از قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، گفته، به زن گفته است چه مردى را انتخاب كند و به مرد گفته چه زنى را انتخاب كن، چه ادبى داشته باشد، و همين طور آن ازدواج را بعد از ازدواج را، آن عرض مى‏كنم كه چه را، بعد از او را، آن حمل را، بعد از او را، بچه‏دارى را، براى اينكه اسلام انسان مى‏خواهد درست كند. از آن اولى كه مى‏خواهد بناى يك اولاًدى بشود اسلام در آن تصرف دارد، اينكه همه، همه قوانين دنيا از آ ن غفلت دارد، هيچ توجهى بدان ندارند، اسلام بدان توجه دارد. اسلام مى‏خواهد كارى بكند كه شما در داخل صندوقخانه هم هيچ كارى نكنيد بر خلاف قوانين عالم، قوانين ديگر چه كار دارند به باطن، داخل خانه‏ات هر كارى مى‏خواهى بكن. به من چرا، شما نيا بيرون و نظم رابه هم بزن، هر كارى مى‏خواهى بكن. اسلام اينجور نيست. اسلام مى‏خواهد انسان درست كند. اين انسان را جورى مى‏كند كه در صندوقخانه و پشت در هم همان باشد كه در خيابان است نه اينكه در صندوقخانه هر كارى مى‏خواهد بكند، در خيابان نكند.

در صندوقخانه اين آدم بايد همان آدمى باشد كه در خيابان است، در مجامع است، اسلام انسان مى‏خواهد درست كند، انسانى كه درهمه حالات انسان باشد.

غرب از اين اصلا خبرى ندارد. غرب دنبال اين است كه طياره درست كند به انسان كار ندارد.

عالم را انسان بايد درست بكند، غرب به انسان كارى ندارد. غرب به طياره كار دارد و اينطور چيزها، انسان را رو به تباهى دارد مى‏برد. دارد انسان را وحشى بار مى‏آورد، يعنى آدمكش، بالاتر وحش، آن است كه بيشتر آدم مى‏كشد، بيشتر حيوان مى‏خورد. غرب دارد انسان را وحشى بار مى‏آورد. آن وحشى كه آدمخوار است، آدمكش است، آدمكش بار مى‏آورد.

اسلام انسان را محب آدم بار مى‏آورد. به آدم عطوفت مى‏دهد. آنجائى هم كه اسلام جنگ كرده و اشخاص فاسد را از بين برده، براى عطوفت به جامعه است، آنها مفسد بودند. فاسدها را از بين مى‏بردند براى اينكه اين غده سرطانى برود از بين، اين جامعه درست بار بيايد. همه‏اش عطوفت است ما كه اين چند نفر فاسد را مى‏گوئيم بايد بكشند براى اينكه غده سرطانى مفسدند، فاسد مى‏كنند اين جامعه را و فاسد كردند اين جامعه را، حالا كه اين فاسدها و مفسدها رادارند مى‏كشند،صداى غرب

صحيفه نور ج 7 صفحه 70

در آمده است كه چرا اين فاسدها را مى‏كشند، اينها دوستان ما هستند، خوب، ما براى همين مى‏كشيم آنها را. اينها ازما هستند، اينها به ما خدمت كردند، اينها هياهو در مى‏آوردند به اينكه خدمتگزارهاى ما را چرا مى‏بريد از اينجا، ما روى همين زمينه كه خدمتگزارهاى شما هستند و برخلاف مليت ما عمل كردند، برخلاف اسلام عمل كردند، آدم كشتند، روى اين منظور است كه ما آنها را، جزاى آنان را به آنها مى‏دهيم.

آن روزى كه امثال مرحوم مطهرى را مى‏كشند، يك كلمه حرف نيست كه چرا كشتيد، يك كلمه هويدا را وقتى مى‏كشند داد مى‏زنند، اين مجلس سناى امريكا اينقدر فرياد كرد. براى اينكه آدمكش‏ها از آنها بايد پرسيد كه آمار اين آدم‏كشى‏ها كه ما كرديم، كو؟ سوابقشان راهم بگوييد، نمى‏گويند آنها، آنهابله خير خواه امت هستند، خيرخواه مردم هستند، دوست هستند، حقوق جامعه را مى‏خواهند حفظ كنند، طرفدار حقوق بشرند. از اين الفاظ لامعنى كه باز يك قدرى از اين الفاظ فاسد در ايران هم هست باز، طرفدار حقوق، اين الان در اينجا هم هست و مانصيحت به اينها كرديم كه بابا شما حسابتان را از ما جدا بكنيد، آنها حقوق بشر را نمى‏خواهند، ملاحظه بكنند آنها طرفدار ابرقدرت‏ها هستند ولهذا مى‏بينيد كه اين بشرى كه با دست اينها تقريبا چند صد هزار، حالا چند هزار را نمى‏دانم، چند هزار نفر را از ما كشتند. 15 خرداد مى‏گويند 15000 كشته شده است، از 15 خرداد تا حالا شايد دويست هزار تا يا بيشتر كشته داديم، زخمى‏الى ما شاء الله، اين طرفدارهاى حقوق بشر نمى‏گفتند كه آخر چرا؟ چرا دارد اينجور مى‏شود؟ نمى‏گفتند چرا حالا كه ما اينهائى كه آدم كشتند، فساد كردند، به تباهى كشاندند مملكت ما را چهار تا ا ز آنها را داريم در دادگاه‏ها بعد از رسيدگى، بعد از شهادت شهود، بعد از اقرار خودشان، به جزايشان مى‏رسانيم حالا فرياد، داد طرفداران حقوق بشر بلند شده، اين طرفداران حقوق بشر را بشناسند مردم كه اينها چه مردمى هستند اينها طرفدار كى هستند و اين طرفداران حقوق بشر خودمان توجه كنند به اين مسائل كه اينها چه اشخاصى هستند و براى چه اين كارها را مى‏كنند.

تداوم نهضت، تا تحقق حكومت اسلام و قرآن

در هر صورت ما الان احتياج به شماها داريم به همه داريم، بيشتر از سابق، اينكه مى‏گوييم بيشتر از سابق براى اين است كه بيشتر همه مردم توجه داشتند به اينكه‏اين رژيم برود و ما يك حكومت عدل داشته باشيم. همه توجهشان يك جا بود، هيچ توجه به اينكه ما امشب وقتى برويم منزل ناهار، شام، چه بخوريم نبود در كار، هيچ اين مطلب نبود، يا حقوق من كم يا زياد است. د ر اين حال انقلابى كه همه داشتيم مى‏رفتيم جلو، نه من به فكر اين بودم كه حالا بعد از اينكه شب شد چه بايد كرد نه شما در فكر اين بوديد كه حقوقتان كم است، زياده، اينها اصلا مطرح نبود، چون مطرح نبود و همه هم الهى بوديد اين سد را شكستيد، سدى كه ممتنع مى‏دانستند آن را كه همچو چيزى بشود. شما با دست خالى و با اراده الهى اين سد را شكستيد، حالا كه رسيديم به اينجا الان يك سستى پيدا شده كه توجه

صحيفه نور ج 7 صفحه 71

به اينكه حالا ما حقوقمان چيست، خانه نداريم، زندگى نداريم، حقوق چطور است، در جه چطور است، اين حرف‏ها حالا پيش آمده است، از اين جهت الان توجه بايد بيشتر به نهضت باشد، يعنى فعاليت بكنيد كه مردم را متوجه به نهضت بكنيد براى اينكه ما بين راه هستيم نرسيديم به مقصد، ماباز محتواى جمهورى اسلامى را در ايران پياده نكرديم، مقصد ما اين بود كه اسلام، سر تا سر ايران اسلام باشد، حكومت مال اسلام باشد، تا حالا نشده البته يك مقدار راه را جلو رفتيم لكن مانده است، راه زياده است، حالا وقتى است كه همه با هم باشيم، همه توجهمان به مقصد باشد و اينقدر بهانه‏گيرى براى اينكه حالا حقوق من كم است، انشاءالله زياد مى‏شود يا خانه نداريم، انشاءالله خانه پيدا مى‏كنيم، زراعتمان چطور است، زراعت پيدا مى‏كنيم. اما بايد حالا همانطورى كه د ر آن قدم‏هاى اول فراموش كرديد همه اينها را، نه كارگر متوجه اين بود كه من مزدم كم است يا زياد و نه كشاورز متوجه اين بود كه امسال كشاورزيش چطور است همه متوجه يك مقصد بودند لكن عمل شد و خوب شد، از حالا به بعد هم بايد همين معنى را ادامه بدهيم، همين توجه به مقصد را ادامه بدهيم، همين الوهيت را حفظ كنيم، يعنى قصدمان را براى خدا و براى جمهورى اسلام و براى احكام قرآن بكنيم تا عنايت خدا محفوظ باشد و دست لطف الهى بالاى سر همه باشد و انشاءالله اگر اين مطلب بشود، پيروزيد و مملكتمان انشاءالله مال خودتان، و خودتان اداره‏اش مى‏كنيد، همه دست‏ها هم منقطع خواهد شد ولى عمده همين معناست كه اين معنا را حفظ بكنيم. من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مى‏خواهم و سعادت اين ملت كه شما هم از اين ملت هستيد و خداوند همه شمارا تأييد كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 72

تاريخ: 21 / 3 / 58

بيانات امام خمينى به وزير امور خارجه تركيه

اسلام براى تمام كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من متقابلا سلام به ملت ترك و نخست وزير ابلاغ مى‏كنم و لازم است كه ما اساس اين نهضت را بطور اجمال براى شما و دولت شما بيان كنيم. اساس اين نهضت از دو جا سرچشمه گرفت، يكى از شدت فشار خارجى و داخلى و چپاولگرى‏هاى خارجى و داخلى، و اختناق فوق‏العاده، كه در ظرف پنجاه و چند سال ايران، ملت ايران يك روز خوش نديد و اخيرا هم كشتارهاى فوق العاده دست جمعى كه در اكثر بلاد ايران پيش آمد، مردم را به جان آورد كه اين نهضت را همراهى كنند و يكى ديگر آرزوى ما براى يك حكومت اسلامى و يك حكومت عدل كه يك رژيمى در مقابل رژيم‏هاى طاغوتى باشد و ما مسائل اسلامى را مثل صدر اسلام در ايران پياده كنيم.

و اميد ما آن است كه ساير ملت‏ها، ساير دولت‏ها به اين نهضت اسلامى بپيوندند و وجهه نظرشان اسلام باشد. اسلام براى همه كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست لكن تبليغات خارجى و دنبال آن هم تبليغات داخلى، اسباب اين شد كه ملت‏هاى ما را از اسلام جدا كردند و دولت‏هاى ما را هم جدا كردند. و مع الاسف تبليغات به طورى شد كه جوان‏هاى شرق، تمام آمالشان را به تحقق معانى غربى خرج كردند و تمام حيثيت ملى خودشان را، بعضى از جوان‏هاى ما فداى غرب كردند و اين شكست روحى بود كه براى ما از همه شكست‏هايى كه داشتيم بالاتر بود.

نظر ما به اقتصاد نيست مگر به طور آلت، نظر ما به فرهنگ اسلامى است كه اين فرهنگ اسلامى را از ما جدا كردند. و غرب در شرق آنطور نفوذ كرد كه شرق خودش را باخت و محتواى بسيار از جوان‏هاى ما را گرفت، اما ما گمان مى‏كنيم كه بايد تمام ملت‏ها ودولت‏ها توجه خودشان را به اين نقطه نظر منعطف كنند كه اين شكست روحى را از ملت‏ها جدا كنند و گمان نكنند جوان‏هاى ما كه هر چه هست، در غرب است و خودشان چيزى ندارند.

اسلام حكومت‏ها را موظف به خدمت كرده است

اسلام در مقابل همه دولت‏هاى طاغوتى، براى انسان سازى آمده است، قرآن كتاب انسان سازى است. انسان اگر چنانچه در اين ممالك اسلامى تحقق پيدا بكندو اسلام برنامه دولت‏ها و ملت‏ها باشد،

صحيفه نور ج 7 صفحه 73

امكان ندارد كه ديگران بتوانند استفاده‏هاى نامشروع از ما بكنند، ما بايد اقتصادمان تابع اسلام باشد، فرهنگمان تابع اسلام باشد، ارتشمان، ارتش اسلام باشد.

در صدر اسلام ارتش يك پناهگاهى براى ملت‏ها بوده است، محيط ارتش از محيط مردم جدا نبوده است، محيط رعب نبوده است، محيط وحشت نبوده است، اگر چنانچه ارتش، دولت، به وظايف ارتشى خودشان، به وظائف دولتى خودشان، به وظائف اسلامى عمل كنند، محيط در يك كشور، محيط محبت مى‏شود، محيط آرامش روحى مى‏شود و اين هم براى ملت مفيد است و هم براى دولت و هم براى ارتش، و اگر محيط، محيط ارعاب باشد، چنانچه در حكومت‏هاى طاغوتى است، محيط وحشت باشد، اين براى ملت و خود دولت و خود ارتش بد است و اينكه طاغوتى‏ها محيط ارعاب ايجاد مى‏كنند، براى اين است كه آنها براى ملت كار نكرده‏اند و خودشان را از ملت جدا كرده‏اند و از ملت وحشت دارند، از اين جهت محيط را ارعاب، محيط ارعابى درست مى‏كنند كه مردم را سركوب كنند. در صدر اسلام اين معانى نبوده است، ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است محيط هيچ وقت محيط ارعابى نبوده است، حكومتى كه در رأس جامعه بوده است، با مردم ديگر فرقى نداشته است بلكه زندگيش پائين‏تر بوده است. حكومت‏ها نمى‏خواستند كه به مردم حكومت كنند، مى‏خواستند خدمت كنند. اسلام حكومت‏ها را موظف به خدمت كرده است، ارتش در خدمت ملت بايد باشد.

حكومت‏ها در خدمت مردم بايد باشند، اگر يك چنين برنامه‏اى تحقق پيدا بكند، محيط رعب از بين مى‏رود، محيط دوستى پيش مى‏آيد، مبدل به محيط برادرى مى‏شود، يك چنين محيطى كه محيط برادرى باشد ملت پشتيبان دولت است، و اگر ملت پشتيبان يك دولتى شد، دولت سقوط نمى‏كند.

اگر شاه به نصايح روحانيون توجه كرده بوده و خدمت به اين ملت كرده بود، سقوط نمى‏كرد لكن خدمت نكرد و خيانت كرد و پشتوانه مردمى را از دست داد و وقتى كه مردم شنيدند رفت شادى كردند، چنانچه در رفتن پدرش هم شادى كردند. حكومت‏ها بايد عبرت بگيرند از اين وضعى كه در ايران پيش آمد و بدانند كه وضع براى اين بود كه محيط اختناق به طورى پيش آوردند كه اختناق انفجار آورد. برادر باشند با هم، با ملت دوست باشند، ملت احساس كند كه دولت از خود اوست، دولت خدمتگزار اوست. ملت‏ها احساس كنند كه ارتش از خود آنهاست، ارتش كه در خيابان مى‏آيد براى او گل بريزند، نه از او فرار كنند. آن عمده در برنامه‏هاى حكومتى، در برنامه‏هاى دولتى اين معناست كه محيط اخلاقى درست كنند. محيط برادرى درست كنند. اين در رأس همه برنامه‏هاست، اگر اين برنامه درست شد، اگر دولت بخواهد كارى بكند، همه ملت با او همراهى مى‏كنند. اگر دولت بخواهد برنامه اى را، اگر دولت بخواهد برنامه اى را اجرا بكند، ملت در خدمت او هست ما اين دو حكومت راكه در ايران بود، الان با هم مقايسه مى‏كنيم، دولت سابق اگر مى‏خواست برنامه اى را اجرا بكند، مردم با او موافق نبودند بلكه حتى الامكان كارشكنى مى‏كردند. الان دولت ما وقتى مى‏خواهد برنامه‏اى را اجرا كند، از اطراف به ما پيشنهاد مى‏شود كه ما درخدمت حاضريم، طبقات مختلف مردم مى‏گويند: كه ما در اجراى اين برنامه حاضريم، از جان و دل حاضريم كه كمك بكنيم. الان كه بعض برنامه‏ها را مى‏خواهد

صحيفه نور ج 7 صفحه 74

باشد، اجرا بكند، ملت همچو اظهار همراهى مى‏كند كه اعجاب آور است.

اين يك مطلبى است كه درعين حال كه به تمام معنا الان ما نتوانستيم اسلام را در ايران پياده بكنيم لكن همان نسيمى كه از اسلام به ايران وزيده است، نتيجه‏اش اين شده است كه دولت ما يك دولتى است كه ملى است، ملت او را مى‏خواهد. نخست وزير ما هيچ وحشت ندارد كه توى مردم برود و با مردم بنشيند و صحبت بكند، بر خلاف نخست وزيرهاى رژيم سابق كه امكان نداشت كه توى مردم بيايند براى اينكه مردم با آنها دشمن بودند، چنانكه آنها با مردم دشمن بودند. دولت‏ها اگر چنانچه اينطور بشوند كه به اسلام توجه كنند و روح اسلام را در مردم ايجاد كنند و در خودشان، اين هم به صلاح خودشان هست و هم به صلاح كشورشان و هم همه برنامه‏ها را با آسانى مى‏توانند انجام بدهند.

و من اميدوارم كه بين دولت‏هاى اسلامى‏يك اخوتى، اخوت اسلامى، همانطورى كه قرآن امر فرموده است، پيدا بشود كه اگر اين اخوت اسلامى‏در بين ممالك اسلامى پيدا بشود، يك قدرت عظيمى است كه هيچ يك از قدرت‏هاى دنيا نمى‏توانند به پاى او باشند.

و من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏كنم. كه اين معنا در همه دولت‏ها تحقق پيدا بكند و همه موفق بشوند كه براى اسلام باشند و همه موفق باشند كه اخوت اسلامى خودشان را حفظ بكنند و همه موفق باشند كه در خدمت ملتشان باشند كه ملت هم پشتيبان آنها باشد.

وزير امور خارجه تركيه: باتشكر از حضرت امام خمينى مايل هستم كه دو مطلب را بيان كنم. مسأله اول رابطه مذهب و سياست است و مشكل اينكه چگونه ما بتوانيم ظرفيت‏هاى انسانى را توسعه بدهيم و تقويت بكنيم. نكته دوم: درباره تفاوتى كه نبايد بين كسانى كه حكومت مى‏كنند و كسانى كه بر آنها حكومت مى‏شود، وجود داشته باشد، اين همان چيزى است كه مواضع و اصول دموكراسى را بيان مى‏كند و اجرا مى‏كند. من از اين پذيرائى گرمى كه شما از من و از هيأت اعزامى ما كرديد بسيار سپاسگزارم و متشكر هستيم.

امام خمينى: آنچه كه اما، قضيه تربيت يك ملت به اين است كه فرهنگ آن ملت فرهنگ صحيح باشد.

شما كوشش كنيد كه فرهنگ را، فرهنگ مستقل اسلامى درست كنيد. جوان‏هايى كه در اين فرهنگ تربيت مى‏شوند همان‏هايى هستند كه مقدرات كشور در دست آنهاست. اگر اينها درست بار بيايند، همه خدمتگزار به مردم، امين به بيت المال، و همه اينها در تحت رهبرى اسلام تحقق پيدا مى‏كند.

اگر يك ملتى فرهنگش اينطور تربيت بشود، اين فرهنگ، فرهنگ غنى اسلامى‏است و مملكت يك مملكت آرام مترقى خواهد بود. و اما اينكه مى‏گوئيد كه يك مسأله دموكراسى است صحيح است لكن مع‏الاسف در ممالك غرب كه بيشتر دم از دموكراسى مى‏زنند و در ممالك ما، كه باز آنها هم دم از

صحيفه نور ج 7 صفحه 75

دموكراسى مى‏زنند، خبرى از دموكراسى نيست غربى‏ها با اين افسون مى‏خواهند ما راخواب كنند و بهره‏بردارى از ما بكنند و ما هم در تحت لواى اسلام نباشيم دموكراسى را نمى‏توانيم آنطورى كه صحيح است به آن عمل بكنيم.

من از خداى تبار ك و تعالى مى‏خواهم كه همه دولت‏هاى مارااسلامى‏را توفيق بدهد كه همه در سايه اسلام و زيريك پرچم، كه آن پرچم اسلام است با هم برادروار دركنار هم با هم بر مشكلات خودشان غلبه كنند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 76

تاريخ: 21 / 3 / 58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان دزفول

مسؤوليت‏خطير و شريف مادران و معلمان، تربيت انسان‏ها

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما خانم‏ها به طورى كه حالا خودتان مى‏گوئيد معلم هستيد، دو شغل شريف داريد، شما خانم‏ها دو تا شغل بسيار شريف داريد. يكى شغل تربيت فرزند كه اين از همه شغل‏ها بالاتر است. يك فرزند خوب، شما اگر به جامعه تحويل بدهيد براى شما بهتر است از همه عالم. اگر يك انسان شما تربيت كنيد، براى شما به قدرى شرافت دارد كه من نمى‏توانم بيان كنم. پس شما يك شغلتان اين است كه بچه‏هاى خوب تربيت كنيد. دامن مادرها، دامنى است كه انسان از آن بايد درست بشود يعنى اول مرتبه تربيت، تربيت بچه است در دامن مادر براى اينكه علاقه بچه به مادر بيشتر از همه علائق‏هاست و هيچ علاقه‏اى بالاتر از علاقه مادرى و فرزندى نيست، بچه‏ها از مادر بهتر چيز اخذ مى‏كنند. آنقدرى كه تحت تأثير مادر هستند، تحت تأثير پدر نيستند، تحت تأثير معلم نيستند، تحت تأثير استاد نيستند. از اين جهت بچه‏هايتان را در دامنتان تربيت اسلامى، تربيت انسانى بكنيد تا وقتى تحويل مى‏دهيد شما اين بچه را به دبستان، يك بچه صحيح، اخلاق خوب، آداب خوب، آنطور تحويل بدهيد. پس يك شغل، شغل تربيت اولاًد است كه مع الاسف در آن حكومت طاغوتى اين شغل را مى‏خواستند از اين مادرها بگيرند، تبليغ كردند به اينكه زن چرا بچه دارى بكند. اين شغل شريف را منحطش كردند در نظر مادرها، براى اينكه مى‏خواستند كه مادرها از بچه‏ها جدا بشوند، بچه‏ها را ببرند در پرورشگاه‏ها بزرگ كنند، مادرها هم على حده بروند يك كارهائى كه آنها دلشان مى‏خواهد بكنند، بچه در پرورشگاه وقتى كه بزرگ بشود، يك بچه‏اى كه در دامن مادر بزرگ بشود نيست، عقده پيدا مى‏كند، وقتى بچه در پرورشگاه و بدون مادر با اجنبى بخواهد سر و كار داشته باشد و محبت مادر از سر او كم بشود، اين بچه عقده پيدا مى‏كند. بسيارى از اين مفسده‏هايى كه در جامعه واقع مى‏شود، از اين بچه‏هايى هستند كه عقده دارند، از اين انسان‏هايى هستند كه عقده دارند، مبدأ يك عقده بزرگ اين جدا كردن بچه از مادر است. محبت مادرى لازم دارد بچه. بنابراين، اين شغل كه شغل انبياء است و انبياء هم آمدند براى اينكه انسان درست كنند، اين شغل اول شما هست در اول تربيت بچه. و چون شما معلم هستيد از اين جهت يك شغل شريف ديگرى به شما محول شده است و به‏آنقدر كه اين شغل شريف است، مسؤوليت آن هم بزرگ است.شغل شما شغل انسان سازى است. معلم انسان درست مى‏كند، همان

صحيفه نور ج 7 صفحه 77

شغل انبياء است. انبياء آمدند از اول، هر نبى آمده است تا آخر، فقط شغلش اين بوده است كه انسان درست بكند، تربيت كند انسان‏ها را. شغل معلمى همان شغل انبياء است. پيغمبر اكرم معلم همه بشر است و بعد ا ز او حضرت امير (سلام الله عليه) باز معلم همه بشر است. آنها معلم همه بشر هستند، شما معلم يك عده از بشر. شغل همان شغل است يعنى شعبه همان است، كار، يك كار است. آنها در محيط وسيع‏تر و ماها در يك محيط كوچكتر. بنابراين، اين شغل شما باز يك شغل بسيار شريفى است لكن مسؤوليتش هم بسيار زياد است، چنانچه مسؤوليت انبياء بسيار زياد بود، انبياء به همان مقدار كه براى آدم سازى آمده بودند مسؤوليتشان زياد بود منتهى آنها مسؤوليتشان را به انجام رساندند، كارهائى كه به آنها محول بود به انجام رساندند. شما شغلتان بسيار شريف است و همان شغل انبياء است مسووليتتان هم همان مسؤوليت‏است.

اصلاح و افساد جامعه در گرو نحوه تربيت معلمين

و بايد توجه داشته باشيد كه اين بچه‏هايى كه پيش شما تربيت مى‏شوند، تربيت دينى بشوند، تربيت اخلاقى بشوند. اگر يك بچه متدين را شما تحويل جامعه بدهيد، يك وقت مى‏بينيد همين يك بچه متدين متعهد، يك جامعه را اصلاح مى‏كند. يك فرد ممكن است يك جامعه را اصلاح بكند، بنابراين اگر چنانچه خداى نخواسته اين بچه از دامن شما درست از كار نيايد، از تحت تربيت شما كه معلم هستيد درست از كار در نيايد، ممكن است يك بچه يك جامعه را فاسد بكند و شما مسؤول باشيد.

شما از آن طرف يك فرد راتربيت صحيح بكنيد، آنقدر شرافت داريد كه همان شرافت انبياء است، از اين طرف اگر خداى نخواسته تربيتتان نسبت به بچه‏هائى كه توى دامنتان هست، يا بعدا كه بچه‏هائى كه تحت تربيت شما هستند، اگر خداى نخواسته فاسد تربيت بشوند، ممكن است كه يك جامعه را فاسد كنند.

خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و سعادتمند كند و مربى خوب باشيد براى بچه‏ها و مربى خوب باشيد براى دخترهايى كه مى‏آيند پيش شما تربيت بشوند. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 78

تاريخ: 21/3/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات

قضيه، قضيه اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما در پاريس كه بوديم و در شدت مبارزه بين مسلمان‏ها و طاغوت قشرهاى مختلف هر كدام خدمت‏هايى كردند از آنجمله گروه مخابراتى خدمت بزرگى كردند. اگر اينها نبودند، مطالب ما به ايران نمى‏رسيد. اينها مطالب ما را در كمال اخلاص به ايران رساندند و در نهضت، پيروزى نهضت سهم بسزايى داشتند. من از خداوند تعالى سعادت همه را خواستارم و دعاگوى همه هستم. از حالا به بعد هم همين تكاليف هست. ماها الان بايد براى اسلام زحمت بكشيم.

قضيه، قضيه اقتصاد نيست. قضيه، قضيه كشور نيست. قضيه، قضيه ايران نيست. قضيه، قضيه اسلام است. از قضاياى ديگر انسان مى‏تواند صرفنظر كند، از خانه‏اش بگذرد، از اولاًدش صرفنظر كند، از جهات ديگر بگذرد لكن از اسلام نمى‏تواند بگذرد. هيچ كس حق ندارد كه از اسلام بگذرد. هيچ كس حق ندارد كه از اين رژيمى كه تمام سعادت‏ها در آن است و تمام چيزهائى كه ملت‏ها مى‏خواهند در پرتو آن است، نمى‏تواند انسان بگذرد و نبايد بگذرد.

تكليف ملت،كوشش و جديت براى اصلاح امور و سازندگى كشور تا تحقق جمهورى اسلامى‏

ما الان در وضعى واقع هستيم كه قشرهاى مختلف با زبان‏هاى مختلف بر ضد اين نهضت فعاليت مى‏كنند، چه در كارخانه‏ها و كارگاه‏ها و چه در قشر كشاورزى و عمرانى و چه در دانشگاه‏ها و ساير جاها، در ادارات و ساير جاها فعاليت مى‏كنند برخلاف نهضت. گر چه اين قشرهاى ضعيف ديگر نمى‏توانند يك كار اساسى بكنند لكن خوب موجب زحمت مى‏شوند، موجب ابتلاء مى‏شوند. الان ما همه موظفيم، چه شما خانم‏ها و چه آقايان موظفند كه هر كدام در هر رشتهاى كه هستند، در هر مقامى كه هستند، مشغول هر كارى كه هستند، اين نهضت را ادامه بدهند. الان وضع اين است كه، ادامه نهضت به اين است كه كارهايى كه اينها مى‏خواهند انجام بدهند به وجه خوبتر انجام بدهند. كارخانه‏ها به كار خودشان ادامه بدهند. كشاورزها به كار كشاورزى ادامه بدهند و هر گروهى كه مشغول يك كارى هستند، اين كار را خوب انجام بدهند. اختلال در كار پيدا نشود، كم كارى نباشد، اهمال كارى نباشد،

صحيفه نور ج 7 صفحه 79

اينها به سازش و ساختن ايران مضر است. شما الان بعد از اينكه اين سد بزرگ را شكستيد، ديديد كه آن طرف سد كه شكسته شد چه خرابى‏ها هست و ايران به چه وضعى مبتلا است و حالا ما بايد يك ايران ويرانى را از سر بسازيم و ساختن يك مملكت با دست يك گروه امكان ندارد. محول كردن مطالب را به دولت يا به روحانيت صحيح نيست براى اينكه اينها قدرت اين كار را ندارند، تمام گروه‏ها و تمام افراد، هر فردى وظيفه دارد كه در اين نهضت خدمت بكند. چنانچه در وقتى كه مى‏خواستيد بكشنيد اين سد را، هر فردى يك تأثير داشت. نمى‏توانست يك فرد بگويد كه من تنها كه نمى‏توانم اين رژيم را به هم بزنم پس كنار بروم، قطره‏ها جمع مى‏شود و دريا و رودخانه‏ها و سيل‏ها را تشكيل مى‏دهند. انسان‏ها هم مثل قطراتى مى‏مانند كه يكى يكى يك جزئى كار از ايشان مى‏آيد. از هر قطره توقعى نيست كه يك سد را بشكند لكن اگر قطره كنار برود، قطرات كنار بروند، سد شكسته نمى‏شود. قطرات وقتى كه با هم مجتمع شدند سيل درست مى‏كنند، سيل‏هاى عظيمى درست مى‏كنند، اين سيل‏هاى عظيم از همان قطرات باران است. اين قطرات باران است كه وقتى به كوهسارها مى‏ريزد، سيل از آن درست مى‏شود و سيل كوه را درهم مى‏شكند. قطرات انسان هم همين طور است كه يكى يكى از آنها كار نمى‏آيد يعنى كار مهم اما هر يك دخالت دارند در آن كارى كه بايد بكنند.

همانطورى كه براى شكستن آن سد افراد هر يك دخالت داشتند، براى سازندگى يك مملكت هم... افراد هر يك دخالت دارند. هر يك از افراد يك كار از آنها مى‏آيد و نمى‏تواند اين فرد بگويد من كار خودم را انجام نمى‏دهم، يا كار خودم را بد انجام مى‏دهم. الان بايد كار كرد و كار را خوب انجام داد، حفظ كرد اين نهضت را به اينكه همه با هم مشغول ساختن بشويم، همه با هم مشغول تصحيح اين امورى كه آنها خراب كردند باشيم.

و همانطورى كه شما دستگاه مخابراتى، يك قسمت عظيمى از كار را در موقعى كه ما احتياج مبرم به آن داشتيم شما حاجت ما را برآورديد و اين در دفتر شماثبت است و پيش خداى تبارك و تعالى ضبط است، همانطور حالا هم احتياج به وجود شماها هست، احتياج به وجود همه افراد هست. همه، هر فردى مورد احتياج است و هر فردى مكلف است و هر فردى مسوول است. همه ما مسووليم الان در مقابل خداى تبارك و تعالى. مطلب، مطلب اسلام است، نه مطلب اينكه بتوانيم ما از آن بگذريم. در اين مطلب بايد همه ما كوشش بكنيم و با كوشش همه انشاءالله اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا مى‏كند و با تحقق جمهورى اسلامى آرمان همه شماها برآورده مى‏شود.

دستيابى به مملكتى نمونه با تحقق احكام و قوانين اسلام در همه ابعاد و جوانب مملكت

اسلام تاكنون (مگر يك چندى كه در صدر اسلام بوده است) تاكنون وجود خارجى به آن معنايى كه بايد پيدا بكند، پيدا نكرده. الان هم كه ما جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم، تاكنون كارى كه ما كرديم مانع را به طور عمده رفع كرديم. آنطورى كه ملت تاكنون عمل كرده است، موانع برقرارى

صحيفه نور ج 7 صفحه 80

جمهورى اسلامى‏را رفع كرده است كه آن رژيم سلطنتى بود. رأى هم به جمهورى اسلامى همه داديد و الان مملكت ما رژيمش، رژيم جمهورى است لكن با رأى به جمهورى اسلامى آرمان‏هاى اسلام تحقق پيدا نمى‏كند. دنبال اين رأى عمل بايد باشد، بايد يك‏يكى احكام شرع در خارج تحقق پيدا بكند، بايد دادگسترى، دادگسترى اسلامى‏باشد، بايد فرهنگ، فرهنگ اسلامى باشد، بايد بازار، بازار اسلامى باشد، مدارس، مدارس اسلامى‏باشند، بايد همه قشرها اسلامى بشوند و همه قوانين اسلام انشاءالله تحقق پيدا بكند. اگر چنانچه به اين آرمانى كه همه داريم انشاءالله برسيم، يك مملكت نمونه خواهيد پيدا كرد.

شما گمان نكنيد كه غربى‏ها پيشرفت كرده‏اند، غربى‏ها در جهات مادى پيشرفت كرده‏اند لكن معنويات ندارند. اسلام و همين طور مكتب‏هاى توحيدى، اينها انسان مى‏خواهند درست كنند و غرب از اين معنى بكلى بركنار است، غرب مواد طبيعت را كشف كرده است و قواى طبيعت را كشف كرده است و آنهم بر ضد انسان اين قوا را به كار مى‏برد، براى هدم انسانيت، براى هدم شهرهاى ممالك. چنانچه كه مى‏بينيد كه هر يك از اين كشورها كه به اصطلاح پيشرفته‏تر هستند بيشتر انسان‏ها را در فشار قرار مى‏دهند. ما يك مملكت پيشرفته به اصطلاح خودشان كه عبارت از آمريكاست، گرفتار آن بوديم و الان هم ممالك بسيار گرفتار همين مملكت پيشرفته هستند. آن چيزهايى كه آنها پيشبرد كردند، بر ضد مقصد انسانيت به كار مى‏برند و آدمخوارى را در عالم ترويج مى‏كنند، جنگ و جدال را در عالم ترويج مى‏كنند، پيشرفت‏ها براى پيشرفت جنگ و پيشرفت آدمكشى است.

لكن ممالكى كه اگر پيدا بشود، مملكتى است اسلامى كه هر چه بكند درخدمت معنويات است، در خدمت انسان است، براى انسان سازى است. اگر ما موفق بشويم به اينكه فرهنگمان، يك فرهنگ اسلامى‏بشود، مدارسمان، يك مدارس اسلامى‏بشود و آنوقت افرادى كه از آن تحقق پيدا مى‏كند و افرادى كه تربيت مى‏شود در آن فرهنگ و در آن مدارس، انسان هستند. انسان امين است،انسان رحيم است، انسان رفتارش با برادرها و خواهرهاى خودش رفتار رحيمانه است، با عطوفت است. ما اميدواريم كه شما به فعاليت خودتان همانطورى كه قبلا ادامه داديد، حالا هم ادامه بدهيد و در هر جا كه هستيد، آن فعاليتى كه بايد داشته باشيد و آن خدمتى كه بايد به كشور خودتان و آن اسلام بكنيد انشاءالله موفق باشيد. خداوند همه شما را سعادتمند بكند و همه شما را عزت و سعادت عنايت كند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 81

تاريخ: 21 / 3 / 58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگاه تهران

سرنوشت يك ملت دردست دو قطب دانشگاه و روحانيت است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

نقش دانشگاه در هر كشورى ساختن انسان است. ممكن است از دانشگاه انسانى خارج بشود كه يك كشور را نجات بدهد و ممكن است كه يك انسان درست بشود كه كشور را به هلاكت بكشاند. اين نقش مهم از دانشگاه مى‏باشد. مقدرات هر كشورى به دست دانشگاه و آنهائى كه از دانشگاه بيرون مى‏آيند هست. بنابراين دانشگاه بزرگترين مؤسسه موثر است در كشور و بزرگترين مسؤوليت‏ها را هم دانشگاه دارد. اينكه اجانب به وسيله عمال‏شان اين كار را انجام دادند كه دانشگاه‏هاى ما را عقب نگه داشتند و به اصطلاح استعمارى درست كردند، برنامه ها،برنامه‏هاى استعمارى بود، اين براى ترس از دانشگاه بود. همين مطلب در روحانيت هم هست، روحانيت هم نقش دارد. در روحانيت هم ممكن است يك روحانى يك كشور را نجات بدهد و ممكن است يك روحانى يك كشور را به هلاكت برساند. اين دو قطب كه عبارت از قطب دانشگاه به معناى تمام كلمه، دانشگاه و روحانيت، اين دو قطب تمام سرنوشت يك ملت را در دست دارند. و لهذا كار از همه كارها بالاتر و شريفتر است و برا ى اينكه كار، همان كار انبياست. همه انبيا براى آدم سازى آمده اند. قرآن كريم يك كتاب آدم‏سازى است. همه انبيا آمده‏اند كه آدم‏ها را درست كنند، با درست كردن آدم همه بساط درست مى‏شود. اين دوقطب كه هر دومامور آدم سازى هستند، قطب دانشگاه مامور آدم سازى هست و قطب روحانيت مامور آدم سازى هست و كارشان شريفترين كارهاست و براى اينكه همان كارها انبياست و هم مسؤوليت‏شان بالاتر از همه مسؤوليت‏هاست براى اينكه دراينجا همه چيز درست مى‏شود. تمام نظر اجانب به اين دو قطب دوخته شده است منتها هر جا را يك جور كوبيدند. رضا خان كه آمد شماها هيچ كدام يادتان نيست، من ديدم. از اول رضاخان كه آمد بعد از چندى كه ابتدائا به صورت يك مسلمان و يك آدم مثلاً ملى، وقتى كه پايه حكومتش محكم شد، اول حمله‏اى كه كرد به روحانيين كرد، اينها را از همه طرف و از هر طرفى كوبيد به طورى كه من در فيضيه يك جلسه درس داشتم، يك روز كه رفتم ديدم يك نفر است، گفتم چطور؟ گفت كه همه‏شان فرار كردند. قبل از آفتاب از مدرسه و از حجره‏ها فرار مى‏كردند و آخر شب بر مى‏گشتند منزل براى اينكه نمى‏توانستند، پليس مى‏آمد و مى‏گرفت و مى‏بردشان يا لباس‏شان را مى‏كند، ياالتزام از ايشان مى‏گرفت و يا حبس‏شان مى‏كرد و روحانيون سرتاسر كشور را در مضيقه و در

صحيفه نور ج 7 صفحه 82

فشار گذاشته بودند.

در رژيم طاغوت تعاليم دانشگاهى بر اساس غربزدگى بود

راجع به دانشگاه، چون انعكاس دنيائيش به نظرشان اين بود كه دانشگاه را نمى‏شود بست، دانشگاه را باز گذاشتند، لكن نه دانشگاهى كه به درد يك ملتى بخورد و دردى را از ملت بردارد. دانشگاه را به يك صورتى در آوردند كه اشخاصى كه از آنجا خارج مى‏شوند به درد همان بخورند. آنقدر تبليغات كردند از غرب، از جلو رفتن به طرف غرب آنقدر تبليغات كردند كه جوان‏هاى ما را در دانشگاه، غربى بار آوردند. از همان دانشگاه روى تعليماتى كه بعضى از اساتيدى را كه از خود آنها بودند تبليغات كردند، جورى كه جوان‏هاى ما جوان‏هائى شدند كه به درد آنها مى‏خوردند، نه به درد كشور ما. مغزهاى اينها را شستشو كردند، به جاى مغزهاى انسانى ايرانى، غربى گذاشتند به طورى كه اعتقاد بچه‏ها و جوانان ما اين شد و حالا هم شايد خيلى‏شان اين باشد كه بايد همه چيز ما غربى باشد. به طورى تبليغات كردند كه الان هم همين طور است. در عين حالا كه طبيب داريم يكى كه مريض مى‏شود مى‏گويند اروپا بايد ببريم. اين براى اين است كه خودمان را از دست داديم. استقلال فكرى ديگر حالا نداريم. همه‏اش دنبال اين هستيم كه غرب چكاره است.

الان هم كه جمهورى اسلامى را ما مى‏خواهيم انشاءالله مستقر بشود و مى‏خواهيم حساب‏مان را از غرب جدا بكنيم و استقلال همه جانبه پيدا بكنيم، الان هم يك دسته غربزده‏هائى هستند كه اينها الان در فكر اين هستند كه يك جمهورى بوجود آيد ولى اسلاميش نباشد، جمهورى باشد يك جمهورى دموكراتيك. اين براى اين است كه اينها، آنهائى شان كه مردمى نيستند كه جنايتكار باشند، اشتباه دارند. اينها از بس به آنها تزريق شده و تعليم شده در اين مدارس، هر جا مى‏رفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب و بوده است، هر جا مى‏رفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب بوده است، هر جا رفتند صحبت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر و جمعيت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر در غرب بوده. اينها آنهائى‏شان كه خيانتكار نيستند، اشخاص بدى نيستند لكن باورشان آمد و از بس به آنها گفته‏اند باورشان آمده.

تربيت غرب انسان را از انسانيت خلع كرده‏

و حال آنكه غرب پيشرفت‏هائى كه دارد، پيشرفت‏هاى مادى دارد و دنيا را به صورت يك جنگنده، به صورت يك وحشى بار مى‏آورد. تربيت غرب انسان را از انسانيت خودش خلع كرده، به جاى او يك حيوان آدمكش گذاشته است. الان شما در هر جاى دنيا كه ملاحظه كنيد، الان هم كه يك آرامشى فرض كنيد كه در دنيا هست و جنگ عمومى نيست، در هر مملكتى مى‏بينيد با دخالت همين آمريكا و با دخالت همين شوروى آدمكشى هست. افغانستان الان آدمكشى است به دخالت شوروى، در بسيارى از جاها. لبنان هم آدمكشى است به دخالت امريكا. غرب حيوان بار مى‏آورد آن هم نه حيوان آرام، يك حيوان وحشى، آدمكش، آدمخوار، پيشرفت، پيشرفت انسانى نيست، پيشرفت

صحيفه نور ج 7 صفحه 83

حيوانى است، تربيت انسانى نيست. در غرب، تربيت حيوانى است. من حكومت‏ها را مى‏گويم، ملت‏ها را نمى‏گويم. حكومت‏ها و پرورش‏هائى كه درحكومت هست، حكومت‏هاى انسانى نيست. غرب پيشرفت كرده در اينكه حيوان تربيت كرده، آلات قتاله درست كرده. در روزنامه ديشب يا پريشب بود كه يك چيزى درست كرده‏اند كه پنج مرتبه بالاتر از آنى است كه در آن جنگ روى ژاپن ريختند. كار غرب اين است يك همچو چيزى درست كند براى آدمكشى. و اين افتخارى است كه دويست هزار نفر را در يك شهر، يك بمب كشت، اين پيشرفت غرب است، ما باورمان آمده است كه همه چيزها در غرب است، خير، آن چيزى كه در غرب است تربيت حيوان درنده است، حيوان درنده دارند درست مى‏كنند. الانى هم كه درست مى‏كنند، همان چنگ و دندان حيوان درنده است منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر.

تنها مكتب‏هاى توحيدى -الهى انسان سازند

غرب انسان درست نمى‏كند آن كه انسان درست مى‏كند آن مكتب‏هاى الهى است، مكتب‏هاى توحيدى است كه تمام هم انبيا اين بوده كه آدم درست كنند كه آدم توى يك مملكتى باشد. آزادى به جورى كه آزادى ضرر به غير نزند، استقلال فكرى، استقلال روحى، استقلال انسانى. آنها انسان مى‏خواهند درست بكنند. قرآن كتاب انسان سازى است، مى‏خواهند كه انسان درست كنند. انسان اگر درست شد آرامش در يك مملكتى پيدا مى‏شود. اگر يك مملكتى روى تعليمات توحيدى، روى تعليمات انسانى اسلامى افرادش بار آمدند اينها به تعبير قرآن اينطورى بار مى‏آيند كه بين خودشان با هم رحيمند، دوستند، بين خودشان اينطور هستند اما اگر كسى باشد به آنها تعدى بكند و بخواهد حمله كند به آنها، نسبت به آنها اشداء است، سخت است. بايد يك مملكتى كه عهده‏دار تربيتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما، عهده‏دار انسان سازى باشد كه وقتى جوان‏ها از دانشگاه بيرون آمدند انسان بيرون آمده باشند، غربى نباشند، اسلامى باشند. غربى بودن ملازم با همان معانى است.

زحمات پانزده ساله ملت براى تحقق يك مملكت اسلامى بود

آزادى كه غرب مى‏خواهد، يك آزادى بى‏بند و بار است هر كه كارى دلش بخواهد مى‏كند، يك آزادى است كه مخالف با اخلاق است مخالف، با سنن انسانى است، نه يك آزادى محدودى كه روى قواعد و روى چهارچوب قوانين باشد. آنها يك همچو آزادى مى‏خواهند. جمهورى دموكراتيك كه اين آقايان مى‏خواهند همان جمهورى طرز جمهورى‏هاى غرب را مى‏خواهند. مملكت ما آنقدر خون داده‏اند كه حالا بشود يك مملكت غربى!! مردم ما براى اسلام خون داده است، براى اسلام اينقدر تحمل زحمت كشيده‏اند كه يك مملكت اسلامى درست بشود، يك قوانين اسلامى در كار باشد، قوانين غربى ما نمى‏خواهيم. ما نمى‏خواهيم تربيت، تربيت غربى باشد. ما مى‏خواهيم يك تربيت

صحيفه نور ج 7 صفحه 84

انسانى باشد به طورى كه همه با هم دوست باشند، همه رفيق باشند، نه من ازشما بترسم، نه شما از من بترسيد. محيط، محيط رحمت باشد، نه محيط رعب و وحشت. اين خدمت كه خدمت به انسانيت است و خدمت به اسلام است بر عهده ما و شماست. بر عهده ما هست از جانب روحانيت، بر عهده شما هست در جهت دانشگاه‏هاى خودتان.

مسؤوليت دانشگاه پليس سنگين‏تر و حساستر از ساير قسمت‏هاست‏

مسؤوليت دانشگاه پليس بيشتر از ساير قسمت‏هاست براى اينكه اينها كارشان حساستراست. اگر از دانشگاه پليس آدم‏هاى اسلامى بيرون بيايد، آدم‏هائى كه نسبت به مردم محبت داشته باشند بيرون بيايد اين اصلاح مى‏كند يك مملكت را. به خلاف اينكه اگر آدم‏هائى باشند كه بخواهند تحميل كنند بر مردم، مردم را اذيت كنند، تربيت آنطور باشد كه ايجاد وحشت و رعب كنند در مردم، دين به فساد كشيده مى‏شود، به فساد كه كشيده شد خودشان هم رو به فساد مى‏روند. بنابراين، اين شغل شريفترين شغل‏هاست و مسؤوليتش بزرگترين مسؤوليت‏هاست. و ما و شما كه اين شغل را داريم، ما در طرف روحانيت و شما در طرف دانشگاه‏ها مسوول اين جوان‏ها هستيم. در پيشگاه خداى تبارك و تعالى مسوول هستيم كه اينها را خوب بار بياوريم تا اشخاصى كه به درد يك مملكت بخورند، اشخاصى كه خدمتگزار باشند به اسلام، خدمتگزار باشند به كشور خودشان، امين باشند و خيانتكار نباشند، همه اينها زير بيرق توحيد است و اسلام است. اسلامى بار بياوريد و اسلامى بشويد. خداوند همه شما را حفظ كند، سعادتمند كند و همه شما را براى مملكت خودتان مفيد قرار بدهد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 85

تاريخ: 22/3/58

بيانات امام خمينى در جمع وزير امور خارجه و هيأت سفراى ايران در كشورهاى خارج

شستشوى مغزى ملت ايران در جهت بى‏محتوائى و گرايش به غرب‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آنچه كه به نظر من مهم است اين است كه در زمان اين پدر و پسر نالايق بيشتر در ايران واقع شده است اين است كه با تبليغات دامنه‏دار هر طرفى اينها كارى كردند كه مهم اين است كه محتواى ما را از ما گرفتند و ما را همچو مومن به غرب كردند كه حاضر نيستيم غير از مطالب غرب چيزى را قبول بكنيم. جوان‏هاى ما تقريبا خيلى‏هايشان اينطور شدند كه از يك ايرانى، متحول شدند به غربى و اين يك خطرى است براى كشورى كه اصلا خودش را ديگر قبول نداشته باشد هر چه قبول دارد، اجنبى را قبول داشته باشد جاى خود، يك كس ديگر نشسته باشد و به اصطلاح شما، مغز شويى شده، آنها را شستشوى مغزى دادند و آن مليت خودشان را، اسلاميت خودشان را شسته‏اند وبه جاى آن غرب را نشاندند و به حيث اينكه ما اگر چيزى هم خودمان داشته باشيم، باز دست‏مان را دراز مى‏كنيم پيش غرب، مثلاً ما مى‏دانيم كه مهندسينى داريم كه مى‏توانند اسفالت كنند، مى‏توانند عمارت بسازند، مى‏توانند عرض بكنم كه راهسازى كنند معذلك وقتى كه صحبت مى‏شود، يك معمار غربى بايد بيايد و عمل كند. ما طبيب داريم ولى وقتى كه يك نفر مريض مى‏شود، بايد بفرستيم به خارج با اينكه طبيب در ميان ما هست لكن طورى ما را الان تحقير كردند اينها و ما را ميان تهى كردن كه ما باورمان آمده است كه ما هيچى نداريم و آنها همه چيز دارند و در صورتى كه ما راجع به همين پيشرفت‏هائى كه اينها كرده‏اند، بايد بنشينيم حساب كنيم ببينيم كه آيا اين پيشرفت‏ها رو به تمدن دارد مى‏رود يا رو به توحش دارد مى‏رود؟ من تعبيرم اين است كه امريكا و ساير اين دول غربى و شرقى اينها ترقياتى كرده‏اند به اين معنا كه انسان‏ها را دارند حيوان درنده بار مى‏آورند، تمام اين كارها كه كرده‏اند، براى درندگى است (ملت رانمى‏گويم، دولت‏ها را مى‏گويم) تمام افكار متوجه اين شده است كه يك چيزى درست كنند كه كوبندگيش از آن سابق بيشتر باشد. همين پريروز بود كه روزنامه من ديدم كه فلان چيز را درست كرده‏اند كه پنج مرتبه بالاتر از آن بمبى است كه در ژاپن ريختند و چند هزار نفر را كشته‏اند. دنبال اين هستند كه يك آلت قتاله درست كنند يعنى دنبال اين هستند يك حيواناتى درست كنند كه اين حيوانات درنده باشند، بدتر از حيوانات درنده قبلى. تمدن نيست، رو به توحش دارد مى‏رود، غرب دارد رو به توحش، دارد مى‏سازد يك مردمى را كه بريزند به جان هم و با چنگ و دندانشان هم را پاره

صحيفه نور ج 7 صفحه 86

كنند. برخلاف تمدن كه مكتب‏هاى الهى مى‏خواهند انسان درست كنند كه همه دركنار هم آسوده و آرام باشند، مكتب‏هاى اينها همه‏اش دنبال اين معناست كه بايد اين آنجا رابگيرد و آنجا را بگيرد بزند، بكشد، چه بكند. ما بايد حالا كه يك همچو انقلابى پيش آمد، يك همچو نهضتى پيش آمد و اينها هم، اين طبقه متوسط و پائينى احساس كرد كه يك استقلالى دارد، بايد همه ما دنبال اينها باشيم و اين استقلال فكرى را حفظ كنيم.

توصيه به سفراى ايران در حفظ استقلال و عدم خودباختگى در برابر محافل غربى

آقايان حالا دارند تشريف مى‏برند به ممالك خارج و بيشترش به ممالك غرب است. اين جهت در نظرشان باشد كه آن خود باختگى‏ها را كه دولت سابق و دولت‏هاى سابق داشتند و چشم‏گو بودند، هر چه آنها مى‏گويند قبول بكنند، آنها ديگر نبايد باشند. همانطورى كه ايشان (اشاره به وزير امور خارجه) سفير امريكا را رد كرد و هيچ كارى هم نمى‏شود بكنند، نمى‏توانند بكنند، شما هم وقتى كه تشريف مى‏بريد در سفارتخانه‏هايتان، در محل كارتان مى‏بينيد يك انسان متحول از آن حاصل مى‏شود و آنطورى كه شاه بله قربان گو بود و من اين را مكرر گفته‏ام و از بس متاثرم باز هم پيش شما عرض مى‏كنم كه من وقتى عكس شاه را پهلوى جانسون ديدم كه جانسون عينكش را برداشته و از اين طرف دارد چشم‏هايش آنطور مى‏كند و نگاه مى‏كند و به او نگاه نمى‏كند و او آن طرف ميز او سر جاى خودش بود، او آن طرف ميز او ايستاده بود مثل يك بچه مكتبى كه ايستاده پيش معلمش چيز مى‏كند، من همچو متاثر شدم كه ما در چه حالى هستيم كه اين شخص اول مملكت ما به اصطلاح هست، در مقابل او اينطورى ايستاده و آن هم اينطور بى‏اعتنا چشم‏هايش را آن طرف گذاشته و در روزنامه انداخته بود اين عكس را و تحميل هم گمان مى‏كنم كرده بودند كه در روزنامه‏هاى ايران منعكس بشود، اينجور نباشد. ما الان يك مملكتى هستيم كه مستقليم، كسى در ما دخالت نمى‏تواند بكند شما هم الان نماينده هستيد از يك مملكتى كه مستقل است، احتياج اصلا نداريد، آنها به ما احتياج دارند، ما احتياجى به آنها نداريم، آنجا كه مى‏رويد با كمال استقلال عمل كنيد. اينطور نباشد كه آنجا وقتى شما رفتيد باز همان حرف‏هاى سابق باشد و همان چيزهائى كه سابق آنها مى‏آمدند. شاه به صراحت بيان گفت كه ليست وكلا را مى‏فرستادند پيش دولت‏ها و آنها لازم بود كه همين‏ها را تعيين بكنند. مى‏گفت (مى‏خواست تأييد خودش را بكند، تكذيب پدرش راميكرد) ليست را تا حالا اينطور مى‏داد. تكذيب چند سال قبل خودش را هم مى‏كرد كه خير حالا ديگرآنطور نيست حالا همان وقت هم آنطور بود لكن خوب، دستور بود كه اينجورى بگويد. اينجور نباشد كه هر چه آنها به ما مى‏گويند، قبول بكنيم. نخير شما بايد مستقل باشيد و شجاع باشيد، مملكت شما يك كارى كرد كه دنيا را متحير كرد. الان هم شما رفتيد آنجا مى‏بينيد كه چه جور به شما احترام خواهند گذاشت، ملت احترام خواهد گذاشت لكن آنها ممكن است بخواهند باز سوء استفاده بكنند، محكم بايستيد در مقابل‏شان، مسائل را به طور جدى و به طور اينكه يك ابر قدرت با يك ابر قدرت دارد صحبت مى‏كند، نه يك ضعيف با يك قوى. ما الان‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 87

هيچ ضعفى از خودمان نشان نمى‏توانيم بدهيم و نمى‏دهيم و ابرقدرت‏ها هم كنار زده‏ايم و خودمان هم مستقل داريم كارخودمان را انجام مى‏دهيم. شما هم الان از طرف يك دولتى كه ابرقدرت‏ها را كنار گذاشته و خودش جايش نشسته و خودش در حكومت نشسته و استقلال دارد، يك حكومت اسلامى است، به عنوان اسلام مستقل است، اسلامى كه هفتصد سال تقريبا تمام قاره آسيا و اكثر بسيارى از جاهاى اروپا را تحت سلطهاش بوده است.

بعد اسلامى و ايمانى نهضت را كه موجب پيروزى شد حفظ كنيد

در هر صورت و مهمتر از اين، اينكه اين جهت اسلاميت را نگه داريد. آنكه اين نهضت را پيش برد قدرت اسلام بود، نه ما بوديم، نه شما بوديد، نه دولت بود، نه جبهه‏ها بودند، نه نهضت‏ها بودند، نه عرض بكنم كه احزاب بودند، هيچ يك از اينها، نه بازار بود، همه اينها وقتى آن روح اسلام آمد در آنها، اين كارها انجام گرفت، آن روحى كه الان هم يك قدرى فرض كنيد دارد سست مى‏شود كه مكرر پيش من آمده‏اند، جوان‏ها قسم داده‏اند به من كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، حالا هم دارند مى‏گويند خوب، حالا كه ديگر قضيه ميدان جنگ نيست الان هم به من مى‏آيند مى‏گويند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. اين تحول اسباب اين شد كه ما پيش برديم. شما اين جهت ايمان و اسلام را حفظ كنيد، در سفارتخانه‏هايتان رنگ اسلامى بدهيد، نترسيد از اينكه بگويند اينها عرض بكنم عقب افتاده‏اند. آنها عقب افتاده‏اند، آنها كه دارند مردم را مى‏كشند به عصر حجر عقب افتاده‏اند، نه ما كه مى‏خواهيم مردم را بكشيم به تمدن، به تمدن به معناى واقعيتش. نترسيد از حرف‏هائى كه اينها مى‏زنند. هيچ قدرتى در مقابل اسلام نيست، همين قدرت است كه يك عده كمى غلبه كرد بر يك عده زيادى، بر قدرت‏هاى زياد. سفارتخانه‏هايتان را، اداراتتان كه در آنجا داريد، همه را اسلامى كنيد، آن جهات غربى‏اش را اصلاح كنيد. هر چه جهت اسلاميش بكنيد آنها بيشتر از شما حساب مى‏برند، هر چه طرف غرب برويد آنها از شما بهره مى‏برند، شما اين مطلب را كه با آن از يك مملكت اسلامى رفته‏ايد، با يك حال اسلامى رفته‏ايد و مسائل را اسلامى مى‏خواهيد حل بكنيد اين مطلب را در همه جا كه هستيد در نظر داشته باشيد، بعد از يك چند دفعه تجربه كنيد ببينيد احترام بيشتر خواهد شد. وقتى ديدند شما يك ايده‏اى داريد كه سر آن ايده باقى هستيد و پافشارى داريد مى‏كنيد، اينها هم با شما چيز مى‏شوند، اگر شما يك قدم كنار برويد، يك قدم عقب برويد آنها جلوتر مى‏آيند. وضع همين است، يك قدم شما عقب برويد آنها يك قدم جلوتر مى‏آيند، بيشتر از شما توقع دارند.

تاكيد فراوان بر شروع مطالب با بسم الله الرحمن الرحيم

مجالستان را هم مجالس اسلامى كنيد. عرض بكنم كه سفارتخانه‏هايتان، سفارتخانه اسلامى كنيد، همه جهات را چيز بكنيد، اسم خدا را آن بالا يك جا بنويسيد، بسم الله الرحمن الرحيم را بنويسيد، در كاغذهايتان بسم الله الرحمن الرحيم باشد، خوف نكنيد از اينكه به ما مى‏گويند چى، همين تعليمات

صحيفه نور ج 7 صفحه 88

آنهاست كه ما را غربزده كرده كه مى‏ترسيم كه بسم الله الرحمن الرحيم را بنويسيم روى كاغذهايمان. من اين را به آقايان هم گفتم كه اين را رسمى‏اش بكنند كه بسم الله الرحمن الرحيم در همه كاغذها باشد. اين دولت عراق با اينكه سرانشان اعتقاد به اين مسائل اصلش شايد بسياريشان نداشته باشند لكن در كاغذهايشان بسم الله الرحمن الرحيم همه هست، همه كاغذها را، وقتى هم كه صحبت مى‏خواهند بكنند، همان جا كه مى‏نشينند بسم الله الرحمن الرحيم مى‏گويند و صحبت مى‏كنند. از بسم الله الرحمن الرحيم نترسيد، شيطان مى‏ترسد، شما ملك هستيد انشاء الله.

لزوم پرهيز از مجالس طاغوتى و برپائى محافل ساده اسلامى‏

در هرصورت آنكه من زياد به نظرم اهميت دارد اين است كه آقايان از غرب نترسيد، اينقدر ما را كه ترسانده‏اند، در غرب هم خبرى نيست، نترسيد هر وقت خودتان مستقل و عرض بكنم اسلامى و مطالب اسلامى، مجالس اسلامى، آنجور مجالسى كه آن طاغوت داشت، نداشته باشيد، آن مهمانى كذا را نكنيد، مهمانى اگر كرديد ساده باشد، وقتى ساده باشد عرض بكنم كه مراسم دينى‏اش محفوظ باشد و امثال ذلك جهات سياسى‏اش هم آقاى دكتر و خود شما بهتر اطلاع داريد و من دعا مى‏كنم براى شما، انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه ما را آشناى به وظائف‏مان بكند كه يك مملكتى كه حالا دست شما آقايان و ما افتاده است، بتوانيم آن را درست اداره كنيم، بعد نگويند كه اينها نتوانستند، حالا كه نتوانستند قيم مى‏خواهند و ما قيم‏شان بايد باشيم. اينجور نباشد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 89

تاريخ: 22/3/58

بيانات امام خمينى در ديدار با سفير شوروى

از شوروى مى‏خواهيم در افغانستان دخالت نكند

احكام اسلام، احكامى است مسالمت آميز و مى‏خواهيم همه قشرها، مسالمت آميز باشند. همانطور كه قبلا تذكر داده‏ام ما مى‏خواهيم با كسانى كه مى‏خواهند با ما روابط دوستانه داشته باشند روابط دوستانه داشته باشيم و اميدواريم كه كشور شما و دولت شما احترام متقابل را حفظ كند و طورى عمل كند كه در ايران منعكس نشود كه شما در امور كشور ما دخالت داريد. من ميل ندارم كه وانمود شود در اهواز دخالت داشته‏ايد. رفتار شما بايد طورى باشد كه رفع سوء تفاهم شود. نبايد كارى انجام شود تا وانمود گردد از شوروى اسلحه وارد مى‏شود و اگر اين مسأله درست باشد، من از شما گله دارم. ايران در سابق بيشتر تجارتش با روسيه شوروى فعلى بود. سابق كه اصلا آمريكايى در كار نبود و ما هم مايليم با شما روابط حسنه و روابط اقتصادى و سياسى داشته باشيم و اين موكول است به احترام متقابل رعايت شود. ما از شما مى‏خواهيم مسائلى كه باعث شود عده‏اى بعضى چيزها را بگويند، پيش نيايد و مهمش همين قضيه رساندن اسلحه است، چنان كه ما ميل داريم افغانستان كه يك مملكت اسلامى‏است، مسائل اسلامى حل شود. دخالت شوروى در آنجا در ايران هم اثر خواهد گذاشت و ما از شوروى مى‏خواهيم درافغانستان دخالت نكند. باز تكرار مى‏كنيم كه ما خواستار روابط دوستانه هستيم.

اينكه جوانان ما مى‏گويند نه شرق و نه غرب، معنايش اين است كه هيچ كدام در ايران دخالت نكنند، و اين كاملا بجا و بحق است. شما بايد ثابت كنيد كه اسلحه‏هاى ساخت شوروى از شوروى به ايران وارد نمى‏شود. روابط ما بايد صحيح و سالم و بدون دخالت كسى در كشور ما و يا دخالت ما در كشور ديگر باشد.

اگر تره‏كى به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود

امام با تاكيد بر اسلامى بودن جنبش مردم افغانستان و رد اظهارات سفير شوروى مبنى بر وجود جنبش ضد انقلابى در آن كشور، فرمودند: معلوم مى‏شود كه شما از اوضاع افغانستان خيلى اطلاع نداريد. من به طور كلى بگويم كسانى كه در ايران و افغانستان اعمالى به اسم كمونيست انجام مى‏دهند به نفع شوروى نيست. گر چه اعتقاد من اين است كه كمونيست‏هائى كه درايران هستند روابطشان با

صحيفه نور ج 7 صفحه 90

آمريكا بيشتر است. در افغانستان حكومت فعلى فشار زيادى به نام كمونيست به مردم وارد مى‏آورد و به اطلاع ما رسيده كه حدود پنجاه هزار نفر از مردم در افغانستان كشته شده‏اند و علماى اسلام را در آنجا دستگير كرده‏اند. اگر تره‏كى همچنان به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود. و من ميل ندارم كه كشورهاى اسلامى روابطشان با شوروى غير حسنه شود.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:44 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 91

تاريخ: 23/3/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهر رى و بازاريان تهران

مقصد نهائى ملت، تحقق احكام اسلام در سراسر بلاد مسلمين

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اميدوارم كه همه ما پاسدار اسلام و از نگهبانان دين مبين اسلام باشيم و شما برادران را خداى تبارك و تعالى در جزو پاسداران اسلام و دوستان اهل بيت (ع) ثبت كند. البته همه اقشار ملت در اين نهضت شركت داشتند و شما پاسدارها در اين نهضت شركت داشتيد. جوانان ما همه در اين نهضت شريك بودند و اميدوارم از اين به بعد هم به اين شركت باقى بمانند. مهم اين است كه ما تكليف حال و آينده را بدانيم. آنچه گذشته است بحمدالله خوب گذشت لكن آنچه مهم است اين است كه تكليف ما در حال چه است و در آينده. ما باز جمهورى اسلامى را به آنطور كه مى‏خواهيم تحقق پيدا نكرده، البته الان رژيم فعلى به حسب رفراندمى كه شد رژيم جمهورى اسلامى است لكن ما مقصودمان نبود كه فقط رأى بدهيم به جمهورى اسلامى و برويم كنار. ما جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم كه احكام اسلام در آن جمهورى تحقق پيدا بكند. احكام اسلام در سرتاسر كشور و انشا ء الله در سرتاسر بلاد مسلمين و اميد است كه سرتاسر كشورهاى همه جا باشد.

معناى آزادى در جمهورى اسلامى، آزادى عمل در چهار چوب قوانين اسلام

آنچه كه مورد نگرانى هست فى الجمله اين است كه الان كه شما آقايان و همه اقشار احساس يك آزادى كرديد و آزاد هستيد، ببينيم كه آيا آزادى كه ما الان داريم با اين آزادى چه مى‏كنيم ما الان از قيد و بندى كه رژيم سابق داشت آزاد هستيم و لهذا آزادانه شما پيش ما آمديد و سابقا نمى‏توانستيد و ما هم آزادانه با شما صحبت مى‏كنيم و شما هم با ما صحبت مى‏كنيد، لكن ما با اين آزادى بايد چه بكنيم؟ آيا حالا كه آزاد هستيم، ديگر تمام قيد و بندها را كنار بگذاريم؟ به مجرد اينكه آزاد شديم هر چه مى‏خواهيم بگوئيم؟ هر چه مى‏خواهيم بنويسيم؟ هر كارى كه مى‏خواهيم بكنيم، بكنيم؟ اين است معناى آزادى كه در جمهورى اسلامى است كه قيد و بندها ديگر برداشته بايد بشود؟! هر كس هر چه مى‏خواهد بگويد ولو ضد ملت باشد، ولو ضد اسلام باشد، ولو برخلاف قرآن مجيد باشد؟ يا نه، آزادى كه مى‏خواهيم ما، آن آزادى كه اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادى، آزادى در حدود قانون است. همه جاى دنيا اينطور است كه آزادى كه هر ملتى دارد، در حدود قانون آزادى دارد. نمى‏تواند كسى به‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 92

اسم آزادى قانون شكنى بكند. آزادى اين نيست كه شما بايستيد در كوچه به هر كس رد مى‏شود يك مثلاً ناسزائى بگوئيد خداى نخواسته يا با چوب بزنيد او را من آزادم آزادى اين نيست كه قلم را برداريد و هر چه دلتان مى‏خواهد بنويسيد ولو بر ضد اسلام باشد ولو بر ضد قانون باشد.

نعمت آزادى، امتحانى الهى است

الان اين آزادى را خداى تبارك و تعالى كه به ما عنايت كرده است، ما را براى اين آزادى امتحان مى‏كند. يك وقت نمى‏توانستيد هيچ كارى بكنيد، حالا خدا به شما اين عنايت را فرموده است كه آنهائى كه جلو آزادى شما را گرفته بودند، آنها را از اين مملكت اخراج كرد، حالا كه اخراج كرد و آزادى به شما عنايت فرمود، شما را با اين آزادى امتحان مى‏كند. نعمت‏هاى خدا امتحان است براى بندگان خدا. ببينيم كه آيا نعمتى كه خدا به ما عنايت كرده است، اين نعمت راكفران مى‏كنيم يا شكر اين نعمت را مى‏كنيم. كفران اين است كه آزادى را ما وسيله كارهاى زشت قرار بدهيم من آزادم، هر كارى مى‏خواهم مى‏كنم ولو، شكر نعمت اين است كه كه اين آزادى را صرف بكنيم در آنچه كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است. اين آزادى كه خدا به ما عنايت فرموده است و يك هديه الهى است، اگر چنانچه شما خيانت به اين آزادى واين هديه خدا بكنيد، ممكن است خداى تبارك و تعالى هديه خودش را پس بگيرد از ما و ما باز برگرديم، به آن حالى كه سابق بوديم. بايد همه ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه از اين آزادى سوء استفاده نكينم. گرانفروشى يكى از سوء استفاده‏هاست كه كسى بگويد من آزادم، حالا هر چه دلش مى‏خواهد به اين مستمندها اجحاف بكند و قيمت‏ها را بالا ببرد و بازار را به وضع طاغوتى درست كند. اجحاف در معاملات، بى‏انصافى در معاملات يك امرى نيست كه عقل انسان بپذيرد و خداى تبارك و تعالى راضى باشد به اين معنا. بايد بازارها را يك بازارهاى اسلامى بكنيد.

در جمهورى اسلامى همه چيز بايد اسلامى باشد

جمهورى اسلامى همه چيزش بايد اسلامى باشد، اداراتش، بايد اسلامى باشد، تحول لازم دارد. حالا باز نيست. دادگسترى بايد اسلامى باشد، قضات، بايد قضاتى كه اسلام تعيين كرده است باشند. تا حالا نشده است اين. فرهنگ بايد يك فرهنگ اسلامى و از اين فرهنگ وابسته و استعمارى بيرون بيايد، و حالا نشده است باز. الان بازار كه در دست بازارهاى به ظاهر متدين است، به اسم اينكه حالا ديگر كسى نيست كه به ما فشار بياورد و بگويد نرخ كذا، نبايد اجحاف بكند. با حاكم وقت است كه جلوگيرى كند و ما ممكن است اجازه بدهيم جلوگيرى كنند از يك اجحافاتى كه مى‏شود در بازار. ما آزاديم هروئين بفروشيم، آزاديم ترياك بفروشيم، آزاديم قمار خانه باز كنيم، آزاديم شرابخانه باز كنيم، شراب فروشى باز كنيم همچو آزادى نيست، اين آزادى‏ها يك آزادى‏هاى غربى است كه اينطور چيزها را مى‏آورد. آزاديى كه در اسلام است، در حدود قوانين اسلام است. آن چيزى

صحيفه نور ج 7 صفحه 93

كه خدا فرموده است نبايد بشود، شما آزاد نيستيد كه الزام كنيد. همچو آزادى نيست كه كسى بخواهد قمار كند، بگويند آزاد است، خودش مى‏داند. بله اگر چنانچه آزادى دموكراتيك بود و جمهورى، جمهورى دموكراتيك بود، آن آزادى‏ها به حسب قاعده‏اش هست، هر كس دلش مى‏خواهد كه دكان شراب فروشى باز كند، باز كند. اگر دلش مى‏خواهد هم قمار خانه باز بكند. مراكز فحشا هيچ مانعى با جمهورى دموكراتيك ندارد. اينها كه جمهورى دموكراتيك مى‏خواهند اين را مى‏خواهند، يك همچو آزادى، ما كه عرض مى‏كنيم جمهورى اسلامى اين است كه روى قواعد اسلام بايد باشد. بايد مراكز فحشا بسته بشود. جوان‏هاى ما به مراكز فحشا وارد نشوند. جوان‏هاى ما را بد بار آوردند، هروئينى بار آوردند، ترياكى بار آوردند، قمار باز بار آوردند، شرابخوار بار آوردند و يك صدمه بزرگى به كشور ما زدند كه نيروى انسانى را از ما گرفتند، نيروهاى انسانى راهدر دادند.

نابودى نيروهاى انسانى، از جنايات 50 ساله خاندان پهلوى‏

بايد در جمهورى اسلامى، نيروهاى انسانى محفوظ بماند. نيروى انسانى صرف يك امر صحيح بشود تا كشور ما نجات پيدا بكند. ما الان يك كشورى داريم كه سال‏هاى طولانى و خصوصا در اين پنجاه و چند سالى كه اين پدر و پسر غير صحيح، اين پدر و پسر جنايتكار در اين مملكت حكومت كردند، نيروى انسانى ما را از بين بردند. الان شما بايد چراغ برداريد و بگرديد دوره كه انسان پيدا بكنيد. نگذاشتيد انسان پيدا بشود. دانشگاه‏ها رانگذاشتند دانشگاه اسلامى باشد، دانشگاه انسانى باشد. مدارس ما را نگذاشتند درست ما درس بخوانيم. فشارها، اختناق‏ها در آن زمان، در اين زمان هر كدام به يك شكلى. جوان‏هاى ما را برايشان مراكز فحشا تهيه كردند و تشويق كردند به اين مراكز فحشا. مراكز فحشا را مى‏گويند بيشتر از كتابخانه هست و همين طور هم هست. حالا انشاءالله اميدوارم جلوگيرى شده باشد. در هر صورت اين صدمه‏اى كه به ايران خورد، از حيث نيروى انسانى بيشتر از آن صدماتى است كه از حيث اقتصاد خورد از حيث جهات ديگر اقتصاد زود قابل جبران است اما نيروى انسانى سال طولانى لازم است تا يك انسانى به رشد انسانى برسد.

وظيفه پاسداران، صيانت از اسلام و نفوس خود

من اميدوارم كه همان طورى كه شما پاسدارهاى اسلام هستيد، پاسدارى از خودتان هم بكنيد، پاسدارى از نفس خودتان بكنيد. نگذاريد نفس سركشى بكند، هركارى مى‏خواهد بكند، مهار كنيد نفس خودتان را كه تابع اسلام باشد، هر چه خدا مى‏خواهد عمل بكنيد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند. انشاءالله اين مملكت به سر و سامان برسد و همه سعادتمند باشيد خدا حفظتان كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:44 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 94

تاريخ: 23/3/58

بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان و درجه داران پادگان‏ها و يگان‏هاى شهرستان تبريز

تلاش گسترده ريشه‏هاى گنديده رژيم سابق‏

بسم الله الرحمن الرحيم

من قبلا از شما آقايان كه تشريف آورديد و از نزديك با من ملاقات مى‏كنيد و مطالبى كه شما داريد و من دارم، در ميان مى‏گذاريم مثل برادرها، تشكر مى‏كنم و آنچه كه به نظرم مى‏رسد در يك همچو موقع حساس، براى همه پادگان خصوصا پادگان‏هاى آذربايجان عرض مى‏كنم. موقعيت حساس را همه مى‏دانيد كه گر چه رژيم رفته است، برگشت هم ندارد و اگر چه دست اجانب كوتاه شده است و انشاءالله آن هم بر نمى‏گردد، لكن الان در همه قشرها يك اشخاصى كه استفاده مى‏بردند، استفاده‏هاى نامشروع مى‏بردند، چه در ادارات، چه در ارتش و چه در جاهاى ديگر، اينها الان باز در فكر اين هستند كه يااگر بتوانند همان جور رژيم را برگردانند كه نمى‏توانند و اگر هم آن را نتوانند، تضعيف كنند اين نهضت اسلامى را، چون نهضت اسلامى استفاده غير مشروع به كسى نمى‏دهد و استفاده مشروع مى‏دهد و آنها استفاده غير مشروع مى‏خواهند بكنند. از اين جهت الان در همه اقشار از اين ريشه‏هاى گنديده هست بنابراين حالا كه ما تا اينجا رسيديم، از اينجا به بعد بايد بسيار هوشيار باشيم و توجه داشته باشيد به اينكه آن توطئه‏هائى كه از داخل و خارج دارد مى‏شود، نگذاريد كه اينها رشد پيدا بكند و اينها را همين حالا از بين ببريد و آن كه به جهت وحدت كلمه اولاً و ايمان ثانيا يعنى ايمان مقدم بر همه چيز، دنبال او وحدت كلمه، همانطورى كه شما ملاحظه كرديد كه ايمان به خدا و وحدت كلمه اين معنا را پيش آورد كه ابرقدرت‏ها را كنار زديد. همه قشرها، چه دولت‏هاى اسلامى (الاكمى‏از آنها) و چه ابر قدرت‏ها كه همه‏شان پشتيبان محمد رضا بودند، همه بودند، به من پيغام‏ها مى‏دادند خصوصا از آمريكا و مى‏خواستند كه او باشد چنانچه خودش هم وسائطى ايجاد كرد كه باشد و هر چه قدرت است دست ماها باشد و ايشان سلطنت بكنند (و من مى‏دانستم دروغ مى‏گويد) معذلك اين قدرت‏ها نتوانستند نگه دارند او را براى اينكه در مردم يك ايمانى پيدا شده بود كه شهادت را براى خودشان فوز مى‏دانستند. يك ملتى كه شهادت را براى خودش فوز مى‏داند و مى‏رود دنبال شهادت، اين را نمى‏شود با توپ و تانك جوابش را داد، چنانچه نشد.

الان يك سستى مشاهده مى‏شود كه پيدا شده است و اين سستى در اثر اين است كه خودشان را پيروز دانسته‏اند و چون خودشان را پيروز دانسته‏اند از اين جهت يك قدرى سست شده‏اند، و توجه به

صحيفه نور ج 7 صفحه 95

جهات شخصى شروع شده، خانه ندارم، حقوقم كم است، درجه مى‏خواهم از اين حرف‏هائى كه آنوقت انقلاب رو به جلو رفتن بود اين حرف هيچ نبود، حالا كه رسيده است به يك حدى كه يك شكستى به طرف داده است، قهرا در هر انقلابى اينطور است كه بعد از اينكه طرف را شكست دادند و به پيروزى رسيدند باز بر مى‏گردند به حالات خودشان و حالات اوليه و چيزهائى كه احتياج دارند مورد نظرشان مى‏شود خانه ندارم و حقوق ندارم و من فرضا مريض هستم و اين حرف‏ها پيش مى‏آيد. الان ما در نصفه راه واقع هستيم، ما راه را به آخر نرسانده‏ايم. راى داديم به جمهورى اسلامى، الان هم رسما جمهورى اسلامى است ايران شناختند همه ممالك هم شناخته‏اند ايران را به جمهوريت اسلامى، لكن ما محتواى جمهورى اسلامى را مى‏خواهيم. زحمت ما، آنكه ملت ماداد، زحمت‏هاى چيزهائى كه تحمل كرد، براى اين بود كه اسلام تحقق پيدا بكند. جمهورى اسلامى لفظى ما نمى‏خواهيم كه، يك جمهورى اسلامى كه فقط به آن رأى بدهيم و خودش را كار نداشته باشيم. ما بايد اسلام را به همان طورى كه در صدر اسلام بود، آرزوى ما اين است كه اسلام را آنطور كه در صدر اسلام بود پياده كنيم، آنطورى كه در زمان خود رسول الله بود پياده بكنيم و اين محتاج به جديت تام است در همه اقشار. الان يك مسؤوليت بزرگى به دوش همه ما هست. من كه يك طلبه هستم و در قم هستم و شما آقايانى كه در مراكز حساس هستيد، مسؤوليت داريد، يعنى به جائى رسيده است كه اگر چنانچه ما سستى بكنيم، ممكن است آن ريشه‏ها تقويت بشوند، رشد پيدا بكنند، به هم متصل بشوند و غائله بار بياورند. اگر نتوانند هم توفيق پيروزى پيدا بكنند، لكن غائله مى‏توانند ايجاد كنند كه زحمت براى مملكت ما ايجاد كنند و ما اگر چنانچه سستى بكنيم، ممكن است كه آنها روابطشان را با هم درست بكنند و لااقل براى ما، براى شما زحمت ايجاد بكنند.

وظائف خطير ارتش اسلام در رابطه با خدا و خلق‏

الان ما بايد هر كدام وظائف خودمان را انجام بدهيم، من كه يك نفر طلبه هستم، وظيفه طلبگى خودم را و شماها كه در ارتش هستيد وظيفه ارتشى خودتان را. من براى شما عرض بكنم ارتش‏هاى صدر اسلام وضعش اين بوده رئيس ارتش، امام جماعت بود يعنى انتخاب كه مى‏شد اين رئيس ارتش كه برود كجا، امام جمعه هم همان انتخاب مى‏شد. مالك اشتر را وقتى مى‏فرستادندش كجا، همان مالك اشتر رئيس ارتش بوده و استاندار فلان جا هم بوده است و امام جماعت و امام جمعه هم بوده است براى اينكه وضع ارتش در اسلام با وضع ارتش در، ساير رژيم فرق داشته است شما ببينيد الان كه ما اينجا با هم نشستيم و يك محيط محبت است، اين بهتر است يا يك محيط رعب كه وقتى يكى از شما وارد مى‏شود ما بترسيم؟ در روح خود شما، اين محيطى كه محيط دوستى و محبت است در روح شما آرامش بيشتر ايجاد مى‏كند يا اينكه وقتى وارد بشويد و مردم از شما فرار كنند؟ ارتش بايد وقتى ارتش اسلامى شد، رئيس ارتشش جورى باشد كه ديگران به او اقتدا بكنند، افراد ارتش طورى باشند كه مردم وقتى كه وارد شدند در يك جلسه‏اى، مردم از آنها استقبال بكنند گل سرشان بريزند. چنانچه

صحيفه نور ج 7 صفحه 96

در اين آخر شديد، اين بهتر بود كه گل بريزند سر ارتش، يا از آنها فرار بكنند؟ براى خودتان، براى خودمان، براى همه. اين طاغوت‏ها كه محيط رعب ايجاد مى‏كنند براى اين است كه خائن هستند، مى‏ترسند از مردم، چون مى‏ترسند از مردم يك محيط رعب ايجاد مى‏كنند كه مبادا مردم احقاق حق بخواهند بكنند، لكن ارتش اسلامى از باب اينكه خيانت نكرده به مردم، عدالت كرده است، خدمت كرده است، براى خدمت آمده است، چون براى خدمت آمده است، خيانت هم نكرده هيچ خوفى از مردم ندارند مردم هم از آنها خوف ندارند. در عين حالى كه مردم پشتيبان اينها هستند، از آنها خوف ندارند. مثل پشتيبانى يك برادر از برادر است. اگر چنانچه ملت پشتيبان شما باشد بهتر است يا اينكه ملت پشت بكند به شماو شما تنها بمانيد و بخواهيد هى با تانك و توپ و سرنيزه و خونريزى كار انجام بدهيد؟ اگر اين آدم كه هنوز سى و چند سال حكومت كرد بر اينجا اگر دست يك دستى به ملت دراز كرده بود قبل از اينكه وقت گذشته باشد (اين آخر دستش را دراز كرد لكن اين دست غلط بود) اگر اين نصيحت روحانيون را پذيرفته بود و توجه به ملت كرده بود و خدمت كرده بود به ملت، سقوط مى‏كرد؟ ملت پشتيبانش بود، سقوط نمى‏كرد. همين ملتى كه با فرياد مرگ بر شاه قيام كردند اگر آنوقت يك فرض كنيد كه جبهه‏اى بر خلاف آن مى‏شد همان وقت مردم با زنده باد شاه مى‏آمدند جلو. من اين معنا را به او تذكر دادم كه من يادم هست كه وقتى كه متفقين از اطراف ريختند به ايران و ايران را قبضه كردند و مردم بر همه چيزشان مى‏ترسيدند لكن وقتى كه اطلاع رسيد كه رضاخان را فرستادند و فرار كردند، مردم شادى مى‏كردند. من به اين پيغام دادم كارى نكن كه وقتى تو بروى مردم شادى بكنند واين نشنيد و وقتى كه رفت ديديد كه مردم چه كردند، چقدر شادى كردند.

آقا كارى بايد بكنيد كه محبت مردم را جلب كنيد. اين، هم رضاى خدا در آن هست، هم راحتى خودتان در آن هست و هم براى كشورتان مفيد است. اگر بنا باشد كه ارتش جورى باشد كه مردم از آن بترسند و پشت به او بكنند، اين براى ارتش، خودش بد است، ارتش بايد خدمت به ملت بكند، بايد خدمت به كشور بكند همان طورى كه در صدر اسلام بوده است كه ارتش اسلام مردم از آنها خوفى نداشتند مردم با هم رفيق و برادر بودند. رئيس اول اسلام هم اينطور بود كه با مردم معاشرت مى‏كرد مثل معاشرت يك نفر آدم بايك نفر ديگر، مثل دو نفر برادر كه اينجا نشسته بودند. پيغمبر اكرم كه رئيس اسلام بود در مسجد مى‏آمدند مى‏نشستند و رفقايشان هم اصحابشان هم دورشان مى‏نشستند با هم، جورى بود جلسه كه وقتى يك كسى مى‏آمد از خارج، نمى‏شناخت كه اينها كدام يكى پيغمبرند كدام يكى غير پيغمبر، مى‏پرسيد كه كدام يكى‏تان هستيد، وضع اينطورى بود، اينطور با جامعه رفتار، اينطور با مردم رفتار مى‏كردند. اينطور نبود كه وقتى كه وارد مى‏شود هزار تا پرده جلو باشد و بعد هم بايد ديد كجا بنشينيد و سان بدهند و چه، اين حرف نبود در كار. از آن طرف اينطور، از آن طرف قدرت اينطور بود كه ايران را، آن امپراطورى بزرگ ايران را شكست دادند، آن امپراطورى بزرگ روم را هم شكست دادند، در عين حالى كه وضع يك وضع ساده‏اى بود، بين خودشان به دستور قرآن رحمت بود و بر ديگران شدت. لشكر ما هم بايد اينطور باشد، بايد اينطور باشد كه بين خودشان، يعنى خودشان و

صحيفه نور ج 7 صفحه 97

ملت، ملت را عائله خودشان حساب بكنند، همانطورى كه با فرزند خودشان رفتار، با برادر خودشان رفتار مى‏كنند، با مردم هم اينجور باشند. در مقابل وقتى كه اجنبى، غير مسلمين كه حمله‏اى به شما كردند، اجنبى خواست حمله بكند، آنجا شديد محكم، اينطور نباشد كه بين خودتان وقتى ضعفا را گير بياوريد اذيت بكنيد و وقتى كه يك صدا از يك جا بلند شود فرار كنيد. خوب، ما ديديم وقتى كه متفقين آمدند آن مضمونى كه آنوقت مى‏گفتند، كه مى‏گفتند آن يكى كه دو نشد اعلاميه چيز است، لشكر زمان اينها بود كه اعلاميه چيز كردند، اعلاميه شماره يك، دوم نداشت و سه ساعت از قرارى كه گفتند مقاومت كردند و فرار كردند. من فرارى‏هايشان را كه در خود تهران آنجا صدا در آمده بود در تهران سربازها داشتند فرار مى‏كردند. تمام صاحب منصب‏ها از تهران فرار كردند، طرف اصفهان رفتند، براى چه؟ براى اينكه اينها نه پايگاه ملى داشتند بين مردم؟ پايگاه نداشتند. از آن طرف هم قدرت نظامى نداشتند، قدرت نظامى نداشتند. به رضا خان گفته بودند كه (گفته بود چرا به اين زودى آخر چرا؟) گفته بودند كه اين هم ما تعارف داريم مى‏كنيم و الا همان، همان حمله اول بود. سه ساعت طول نكشيد همان حمله اول. آنها از آن طرف آمدند ما از اين طرف فرار كرديم براى اينكه قدرت نظامى نبود ترس بود.

قدرت نظامى در مقابل غير مى‏ايستد تا آنوقتى كه كشته بشود شهادت. نظامى اسلام شهادت را براى خودش زندگى مى‏داند كسى كه شهادت را زندگى دانست براى خودش، زندگى ابدى دانست براى خودش، اين در مقابل غير مى‏ايستد و آخر نفس را مى‏كشد و شهادت طلب مى‏كند اما آن كسى كه نظرش به همين زرق و برق و ماديات است و اصلا ايمانى در قلبش نيست، آن البته از آنجا صدا بلند مى‏شود، در تهران فرار مى‏كند، در سر حد بود، باز نيامده بودند همان سر حد كه صدا بلند شد ما شاهد قضيه بوديم در تهران فرار كردند و از اينجا رفتند. شما بايد همان دستور قرآن را عمل كنيد كه بين خودتان، بين خودتان با ساير ملت روابط دوستى داشته باشيد كه وقتى شما مى‏آئيد توى مردم، مردم شما را بپذيرند، شما را دوست داشته باشند براى اينكه شما حامى آنها هستيد، آدم حامى خودش را دوست دارد. اما در مقابل غير، محكم بايستيد و شهادت را براى خودتان فوز بدانيد. اين سرباز اسلام است و حالا شما سرباز اسلام هستيد، و من اميدوارم كه اسماء شما ثبت بشود در دفتر امام زمان (سلام‏الله عليه) خداوند همه شمارا حفظ كند، موفق باشيد و من اميدوارم كه اين حرف‏هائى كه در تبريز يا آذربايجان يك اشخاص مفسدى حرف‏هاى نامربوط اينجا مى‏زنند، اميدوارم نباشد اين مسائل. من خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار شماها هستم، خدمتگزار روحانيت هستم.

اين مسائل نيست. اين مسائل را مفسده جوها و اشخاصى كه مى‏خواهند فساد بكنند، اينها طرح مى‏كنند والا دو تا مسلمان، دو تا انسان كه نمى‏توانند با هم مخالف باشند. ما نسبت به همه شما و نسبت به همه قشر ملت، خدمتگزار هستيم و من اميدوارم به اين خدمت بتوانيم تا به آخر برويم و همه ما خدمتگزار اسلام باشيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:44 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 98

تاريخ: 23/3/58

بيانات امام خمينى در جمع عشاير خوزستان

تحت ظلم و فشار بودن تمام اقشار دررژيم شاه‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خوب است كه در يك مكان، برادرهاى اهل سنت ما و برادران اهل تشيع حاضرند و هر دو دسته از وضع سابق نگرانند و ظلم‏هائى كه به اينها شده است ذكر مى‏كنند و اين مسأله اين نيست كه فقط شماها تحت فشار و ظلم بوديد يا آقايان اعراب تحت فشار و ظلم بودند. اين يك ظلم عمومى بود به تمام اين كشور، همه تحت فشار بودند. من اگر نگويم مراكز و خصوص مركز علميه قم بيشتر در فشار بود لكن نمى‏توانم تصديق كنم كه ديگران بيشتر در فشار بودند، همه بودند. الان هم كه با گروه‏هاى مختلف از جاهاى مختلف مواجه مى‏شويم، هر گروهى چنين ظلم را در محل خودشان احساس كرده‏اند، اعتقادشان اين است كه همان محل خودشان از همه جا بيشتر تحت ظلم قرار گرفته. شما در محل خودتان احساس كرديد، عينا ديديد كه ظلم شده است، آقايان هم در مناطق خودشان همين معنا را احساس كرده‏اند، ما هم در قم احساس كرديم، اهالى تهران هم در تهران و اهالى هر محلى در همان محل و لهذا چون ما هر كدام، هر طايفهاى شاهد همان وضعى بوده است كه پيش خودش بوده است و ساير چيزها را مى‏شنيده، از اين جهت آنى كه به عيان ديده، بيشتر در نظرش جلوه كرده است از آنكه شنيده است، لكن شما بايد بدانيد كه همه اهالى مملكت ما تحت فشار بوده‏اند. آنوقت كه به اسم كشف حجاب و براى كشاندن ملت به تباهى، آن سابقى اقدام كرد، در همين قم شايد از جاهاى ديگر بيشتر فشار آوردند، در تهران همين طور، در همه جا و آنوقت كه پسر او چپاولگرى و جنايات را به ارث برد، همه جا اينطور بود، در همه جا اين فسادها و تباهى‏ها بود. شايد در تهران بيشتر از جاهاى ديگر مراكز فساد بود، در تهران بيشتر عنايت داشتند كه جوان‏هاى ما را، اين نيروى بزرگ را نگذارند رشد بكند. اين يك مطلبى نبود كه يك جا و دو جا باشد، منتها شما آقايان در محل خودتان كه بوديد به عيان ديديد كه چه كارها كردند. آقايان در محل خودشان به عيان ديدند، ماها هم در محل خودمان به عيان ديديم كه چه كردند با اين ملت.

ايجاد تفرقه ميان اقشار توسط ريشه‏هاى فاسد

البته ما تا كنون نتوانستيم جمهورى اسلامى را به آن محتوائى كه بايد داشته باشد، متحقق كنيم.

صحيفه نور ج 7 صفحه 99

ما در بين راه الان هستيم، ما الان آنقدرى كه انجام داديم، ملت ما انجام داده است اين است كه دست جنايتكارها را تا يك حدودى قطع كرده است و البته ريشه‏هائى هم از آنها هست الان و همين ريشه‏ها هستند كه در بين آقايان اعراب مى‏روند و به آنها تزريق مى‏كنند كه اينها مى‏خواهند بين عرب و عجم فرق بگذارند، در بين شما مى‏آيند و مى‏گويند بين برادرهاى سنى و شيعه مى‏خواهند فرق بگذارند، در هر جا يك نغمهاى را سر مى‏كنند. در كارخانه‏ها مى‏روند طور ديگرى آنها را از كار باز مى‏دارند، در ميان كشاورزان مى‏روند و به طور ديگرى اخلالگرى مى‏كنند. الان از ريشه‏هاى آنها اشخاصى متفرق هست در همه جاى ايران و البته از خارج هم الهام مى‏گيرند، اينها مشغول فساد هستند.

سعى اخلالگران جهت عدم تحقق جمهورى اسلامى‏است

امروز آن چيزى كه تكليف همه ماست، شما برادرهاى اهل سنت، اينها برادران اهل تشيع، همه و همه افراد اين ملت تكليف دارند، اين است كه الان توجه به اين معنا داشته باشند كه دست‏هائى در كار است كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، با شيوه مختلف. شيوه‏هاى مختلفى الان در كار است و اين محتاج به اين است كه خارجى‏ها آنى كه به آن رسيده‏اند اين است كه اسلام كه جلو منافع آنها را مى‏گيرد. اگر اسلام تحقق پيدا بكند و مملكت يك مملكت اسلامى باشد، دست آنها ديگر تا آخر كوتاه است فلهذا الان كه همه رأى داديد به جمهورى اسلامى و همه وفادارى خودتان را اعلان مى‏كنيد و در اين وفادارى طبيعى است كه يك امر اسلامى را مى‏خواهيد و همه ما اسلام را مى‏خواهيم، الان اينها در صدد اين هستند كه بين مسلمين تفرقه بيندازند و يك برنامه‏هايى، يك پيشنهادهائى بكنند، همه اين پيشنهادها يا بيشترش براى اين است كه نگذارند جمهورى اسلامى به آنطور كه اسلام مى‏خواهد تحقق پيدا بكند.

بسط اختلافات جزئى، راهى براى بازگشت اجانب‏

الان بر همه ماست كه دست از اختلافات جزئى و شخصى و اين چيزها برداريم، دست از آن چيزهائى كه امور شخصى است، همه اهل اين مملكت در زمان سابق به واسطه فشارهائى كه سابق آوردند، اكثر اهل اين مملكت ناراضى بودند و تحت فشار بودند و اين ناراضى‏ها از سابق هستند. جمهورى اسلامى هيچ نارضايتى درست نكرده است. اين وارث يك عده‏اى است، يك عدد كثيرى از ناراضى‏هاست. الان بايد فكر اين معنا باشيم كه جمهورى اسلامى آمده است براى اين معنا كه اصلاح كند امور را، آمده ترميم كند آن خرابى‏ها را و بايد همه كمك كنيم به اين جمهورى اسلامى كه نگذاريم اينهائى كه مى‏خواهند اخلال بكنند به نتيجه برسند. اگر خداى نخواسته اين اخلالگرها بتوانند يك كارى انجام بدهند و ما نتوانيم جلو آنها را بگيريم و آنها رو به رشد بروند، اگر به واسطه اختلافات كه در بين مان ايجاد بشود رو به ضعف برويم، خوف اين است كه دوباره يك مسائلى شبيه به آن مسائل سابق پيش بيايد يا بدتر از آن. بنابراين الان همه ما موظفيم كه از آن چيزهائى كه مربوط به شخصيات

صحيفه نور ج 7 صفحه 100

خودمان است يك قدرى صرفنظر بكنيم، يك قدرى صبر بكنيم. شمائى كه پنجاه و چند سال در زير ظلم صبر كرديد، يعنى نتوانستيد حرف بزنيد، حالا يكى دو سال هم صبر كنيد، تامل كنيد. كمك كنيد به نهضت، كمك كنيد و نگذاريد كه اين اشخاص مفسد بيايند و فساد بكنند بين شما، بيايند و يك چيزى بگويند كه بخواهند بين شما جدائى بيندازند، بين آقايان بروند جور ديگرى صحبت كند و نگذارند كه با هم دوست باشند، همه با هم برادر باشيم و همه دوستيم، همه مسلمانيم، همه اهل يك ملت هستيم، همه با هم دست به هم بدهيم تا اينكه انشاءالله اين آشفتگى‏ها رفع بشود و شما بدانيد كه اگر چنانچه اسلام تحقق پيدا بكند، همان معانى كه در صدر اسلام بود و همان برابرى كه در صدر اسلام بود، همان قطع ايادى ظلمه در آنوقت بود،انشاءالله تحقق پيدا مى‏كند. من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه آقايان را مى‏خواهم و اميدوارم كه اين ملت به سعادت و سلامت بتواند اين راه را طى بكند. انشاءالله موفق باشيد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:44 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 101

تاريخ: 23/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان دانشگاه تهران

اعمال ضد مردمى عمال اجانب در لباس طرفدارى از توده‏ها

بسم الله الرحمن الرحيم

اين گروه‏ها كه در دانشگاه و در رسانه‏ها و در سطح كشاورزى و در ساير جاها مشغول سمپاشى هستند و با اسم ملت دوستى و ملت خواهى و به اصطلاح خودشان كمونيست مشغول فعاليت هستند، من گمانم اين است كه آمريكائى هستند. آمريكائى‏ها در هر جا يك چيزى درست مى‏كنند و دراين ممالك اسلامى، صورت كمونيست و شبيه ماركسيست درست مى‏كنند. دست آنها پشت سر اينهاست به حسب گمان من. بايد ازاين آقايان كه طرفدار توده‏ها هستند، پرسيد كه حساب كنند اين طرفداريشان را. ما حسابش را مى‏كنيم. رفراندم با مصالح توده مخالفت داشت؟ بر خلاف مصلحت مردم بود؟ رژيم شاهنشاهى برود و يك رژيم انسانى اسلامى بيايد، اين خلاف مصلحت توده بوده؟ اگر خلاف مصلحت توده بود، شما پس شاهنشاهى را مى‏خواهيد، پس شما كمونيست نيستيد، شما امريكائى هستيد كه رژيم طرفدار آمريكا را مى‏خواهيد. و اگر چنانچه بر خلاف مصلحت ملت نيست (چنانچه نيست، همه مى‏دانند كه نيست) چرامخالفت كرديد؟ چرا صندوق‏ها را سوزانديد؟ چرا مسلحانه از بعضى جاها جلوگيرى كرديد؟ چرا تحريم كرديد؟

شمائى كه طرفدار توده‏ها هستيد، خوب توده‏ها هر چه مى‏خواهند شما بايد با آنها باشيد. توده‏هاى ايران رفراندم را نمى‏خواستند؟ صد و نود و نه تقريبا نرفتند رأى بدهند با آن اشتياق؟ با آن وضع كه همه مى‏دانيم؟ حتى مريض‏ها، معلول‏ها رفتند و در بعضى جاها بعد از اينكه رأى را در صندوق‏ها انداختند، همان جا فوت شدند. به من اين مطلب رسيده، اينهايى كه وقت رأى دادنشان نبود مثل بچه‏هاى كمتر از سن رأى دادن، اظهار ناراحتى مى‏كردند، يك عده‏شان اينجا جمع شدند من برايشان صحبت كردم، دلدارى دادم به آنها. خوب، يك همچو چيزى كه همه ملت مى‏خواهد، چطور شد كه اين آقايانى كه طرفدار ملت هستند مخالفت كردند؟

كشاورزى مخالف با مصالح مملكت ما و ملت ماست؟ اگر كشاورزى نشود، نفعش به جيب كى مى‏رود؟ بايد اين را حساب بكنيم تا آقايان معلوم بشود چكاره‏اند. آنوقت كه كشاورزان مى‏خواستند تخم افشانى بكنند، اينها مى‏رفتند مانع مى‏شدند از آن، بعد كه اين را موفق نشدند و حالا مى‏خواهند درو بكنند، مى‏روند مانع مى‏شوند. اگر كشاورزى ما محصول نداشته باشيم، آيا خلاف مصلحت ملت است؟

صحيفه نور ج 7 صفحه 102

يا مصلحت ملت است؟ مصلحت ملت ما، توده‏هاى ما اين است كه كشاورزى ما راه نيفتد و ما همه چيزمان محتاج به آمريكا باشد؟ اين خدمت، خدمت به آمريكاست، يا به شوروى؟ به آمريكاست. اينها يا مى‏گويند ما شوروى هستيم و كمونيست چين هستيم يا اينكه آنطور كه ما مى‏گوئيم آمريكائى هستند. همه مى‏دانند كه اگر كشاورزى ما يعنى همين كارى كه شاه كرد و همين خيانتى كه شاه كرد به اسم اصلاحات ارضى، كشاورزى ما را به زمين زد و آمريكا نفعش را برد، يك مقدارش آمريكا و يك مقدارش هم صهيونيسم، اينها اگر چنانچه توده‏اى هستند به اصطلاح خودشان، كمونيست هستند، ماركسيست هستند واقعا، دلسوز براى اين ملت هستند(آن هم نيستند، آن هم دروغ مى‏گويند، اما حالا ما فرض مى‏كنيم) اگر چنانچه اينها برا ى ملت دلشان سوخته و مى‏خواهند خدمت كنند به ملت، خدمت به ملت اين است كه ما محتاج باشيم كه گندم و جو و برنج و عدس و همه چيزمان از آمريكا بيايد؟! آمريكا اين چيزها چون زياد است در آنجا مى‏سوزاند، به دريا مى‏ريزد، زياد است. اصلاحات ارضى را پيش آوردند كه كشاورزى را به زمين بزنند. من همان وقت هم، دكتر امينى آنوقت نخست وزير بود، گاهى كسى را مى‏فرستاد پيش من، من همان وقت به او پيغام دادم كه تو خودت اهل كشاورزى هستى، خودت ملاك هستى، تو مى‏دانى كه اگر چنانچه اين اوضاع به هم بخورد اداره نمى‏توانند بكنند، اين براى اداره كردن نيست. خوب حالا ما از اين آقايان كه دور مى‏گردند و كشاورزى را مى‏خواهند نگذارند كه به جريان بيفتد، مى‏پرسم كه خوب به جريان كه نيفتاد، نفعش تو جيب كى مى‏رود؟ همه مى‏دانيم كه به جيب آمريكا، پس شما از عمال آمريكا هستيد، اگر از عمال آمريكا نباشيد، بايد بگوئيد كه كشاورزى بايد چيز بشود كه نفعى توى جيب آمريكا نرود.

خوب مى‏آئيم سراغ كارخانه‏ها. به نفع ملت است كه اين كارخانه‏ها راه بيفتد و جريان پيدا بكند، يا به ضرر ملت است؟ به نفع مملكت ماست كه كارخانه‏هايش به كار بيفتد يا ما بايد در اين محصول كارخانه‏ها هم دستمان را پيش ديگران دراز كنيم نفعش باز ببرند اكثرشان؟ پس شما عمال ديگران هستيد.

مى‏آئيم سراغ دانشگاه. آيا به نفع دانشگاه هست كه جوان‏هاى ما تحصيل نكنند؟ هر روز توى دانشگاه بيايند يك بساطى درست كنند، يك ميتينگى درست كنند، يك - عرض كنم - اغتشاشى ايجاد كنند كه جوان‏هاى ما درس نخوانند؟ اين به نفع كيست؟ به نفع مملكت ماست اين؟ ما اگر دانشگاهى‏مان خوب باشد، دانشگاهى‏مان صحيح عمل بكند، به نفع ملت است يا به ضرر ملت؟ خوب شما نمى‏گذاريد كه دانشگاه راه بيفتد، اين به نفع كى تمام مى‏شود؟ اين هم به نفع خارج تمام مى‏شود، براى اينكه همانطورى كه آن دست‏ها نمى‏گذاشت كه دانشگاه جريان صحيحش را پيدا بكند كه ما در اين مطالب هم محتاج بشويم به خارج، دستمان را پيش غير دراز كنيم، اينها هم دارند همين كار را انجام مى‏دهند كه ما در همه چيزمان محتاج به خارج باشيم. حالائى كه يك مملكتى ما پيدا كرديم و دست ديگران راكوتاه كرديم، الان نفت را براى خود ما مى‏خواهند استخراج كنند، خوب شما مى‏رويد نمى‏گذاريد كه نفت هم استخراج كنند،اين به نفع كيست؟ ما هر يك از كارهاى اينها را وقتى بنشينيم‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 103

حساب بكنيم، آنها به نفع آمريكا بيشترش مى‏شود. پس بنابراين شما به اسم كمونيست، به اسم ماركسيست، به اسم توده، براى آمريكا كار مى‏كنيد. آدم‏هاى غير عاقلى نيستيد كه بيخودى براى آمريكا كار كنيد، نخير آدم‏هاى عاقلى هستيد جيبتان را آنها پر مى‏كنند. كى به شما پول مى‏دهد كه برويد جلوى كارخانه‏ها بايستيد و بگوئيد تعطيل كنيد ما بيشتر از آنها به شما پول مى‏دهيم؟ اين پول‏ها از كجا مى‏آيد كه مى‏رويد دم كارخانه‏ها مى‏ايستيد و به كارگرها مى‏گوئيد كه ما بيشتر پول به شما مى‏دهيم، شما كار نكن ما مزدتان را مى‏دهيم. اين پول از كجا براى شما مى‏آيد؟ شما كه از خودتان كه چيزى نداريد بدهيد، بى‏چيزيد، شما اگر چيزدار بوديد كه اين كارها را نمى‏كرديد. اين پول‏ها را كى به شما مى‏دهد كه نگذاريد كارخانه‏ها به راه بيفتد؟ اگر روس‏ها مى‏دهند، پس شما تابع او هستيد، پس شما عمال اجنبى هستيد، اگر انگليس‏ها مى‏دهند همين طور، و به گمان من آمريكائى مى‏دهند. پس شما در اين جهت هم كه مى‏رويد پول مى‏دهيد كه كارگر كار نكند و خودتان هم كه پول نداريد، اين پول‏ها از خارج مى‏آيد، وقتى كه از خارج آمد، خوب شما اين سرحدات ما كه مى‏خواهيم جلوى اجنبى را بگيريم، مى‏خواهيم مملكت مان يك مملكت باشد، مى‏خواهيم مستقل باشد، مى‏خواهيم تجزيه نشود، چطور رفتيد افتاديد اطراف مملكت و با هر بساطى كه مى‏توانيد، مى‏خواهيد تجزيه را درست كنيد؟ شما خدمتگزار اين مملكت هستيد؟ اگر خدمتگزاريد چطور تجزيه مى‏خواهيد بكنيد يك مملكتى را؟ اين تجزيه به نفع كيست؟ به نفع ايران است؟ به نقع ملت ماست؟ يا آن هم به نفع ديگران است؟ شما هر جاى قضيه را بگيريد، مشت اينها باز است. بايد اين را به آنها گفت، بايد نوشت، بايد تبليغ كرد.

ننشينيد تا خائنين دانشگاه را قبضه كنند

آقا شما نشسته‏ايد كه چهار تا كمونيستى بيايند در دانشگاه و قبضه كنند دانشگاه را؟ شما مگر كمتر از آنها هستيد؟ عدد شما بيشتر از آنهاست، حجت شما بالاتر از آنهاست. شما اين مسائل را كه بگوئيد، خيانت اينها را مى‏توانيد واضح كنيد در آن مكان، در دانشگاه، خيانتشان را مى‏توانيد واضح بكنيد كه خودشان بگذارند و بروند. بايستيد، صحبت كنيد، بگوئيد آقا خوب بيائيد يكى يكى بگوئيد ببينم شما چكاره هستيد كه آمده‏ايد توى دانشگاه داريد اخلال مى‏كنيد مى‏خواهيد چه بكنيد؟ مى‏خواهيد درس بدهيد بر ايمان؟ شما كار خودتان را اول حساب بكنيد كه چكاره هستيد توى اين مملكت. شما از اهل اين مملكت هستيد يا عمال غير هستيد خودتان را به ما مى‏چسبانيد؟ بايستيد آقا، بگوئيد.

البته بايد اشخاصى هم كه گوينده هستند بيايند در دانشگاه و من پيشنهاد مى‏كنم كه آقاى آقا سيد على آقا بيايند، خامنه‏اى. شما ممكن است كه برويد پيش ايشان از قول من بگوئيد ايشان بيايند به جاى آقاى مطهرى. بسيار خوب است ايشان، فهيم است، مى‏تواند صحبت كند، مى‏تواند حرف بزند. در هر صورت عمده، فعاليت خود شماهاست.

مرحوم مدرس خدا رحمتش كند، مردى بود كه ملك‏الشعرا گفته بود از زمان مغول تا حالا مثل

صحيفه نور ج 7 صفحه 104

مدرس كسى نيامده، مى‏گفت كه بزنيد كه بروند از شما شكايت كنند، نه بخوريد و برويد شكايت كنيد. من رفتم پيشش، خدا رحمتش كند، اخوى ما نوشته بود به من كه يك نفرى است اينجا رئيس غله است، آنوقت يك رئيس غله زمان رضاشاه بود، به من نوشت كه برويد به آقاى مدرس بگوئيد كه اين مرد آدم فاسدى است، دو تا سگ دارد يكى‏اش را اسمش سيد گذاشته و يكى‏اش را شيخ، شما بگوئيد كه اين را از اينجا بيرونش كنند. من رفتم به ايشان گفتم، گفت بكشيدش. گفتم آخر چطور بكشيم؟ گفت من مى‏نويسم بكشيدش. گفتم آخر شما اينجا مامور هستيد، شما اينجا هستيد آنها آنجا نمى‏توانند. گفت چطور شد كه وقتى قافله‏ها از گلپايگان مى‏آيند عبور كنند و بروند، از كمره مى‏خواهند عبور كنند مى‏فرستيد لختشان مى‏كنند، حالا نمى‏توانيد بكشيد يك كسى را؟

جلوگيرى قاطعانه از اخلالگران مزدور

اينها تودهنى مى‏خواهند آقا. عدد شما زيادتر است، حجت شما بالاتر است، خيانت آنها واضح است. گفتن مى‏خواهد، اجتماع بكنيد، بگوئيد مطالب را، يك رئيسى، يك معلمى را كه مى‏بينيد كمونيست است بيرونش كنيد از دانشگاه، من نمى‏گويم حالا جنگ بكنيد با آنها، جنگ نمى‏خواهيم حالا بشود، اگر يك وقتى منتهى به اينها شد كه يك روز اينها را بيرونشان مى‏كنيم اما حالا نمى‏خواهيم يك جنگى بشود، مى‏خواهيم حالا با ملايمت بشود، اما خوب، با صحبت، آنها صحبت مى‏كنند، شما هم صحبت بكنيد. شما ننشينيد يكى ديگر برايتان صحبت بكند. يك روحانى بيايد صحبت كند، خودتان بگوئيد، هر كدامتان مى‏توانيد، در مقابل آنها بايستيد، صحبت كنيد، آن مى‏گويد، شما هم بگوئيد. آنوقت يكى يكى انگشت بگذاريد روى كارهايشان كه تو اين كارى كه مى‏كنى براى چيست؟ تو تابع كى هستى كه اين كارها را مى‏كنى؟ تو ايرانى هستى و اين كار را مى‏كنى يا آمريكائى هستى يا شوروى؟ يا براى آنها كار مى‏كنى يا براى ايران، اگر براى آنها كار مى‏كنى جايش اينجا نيست، برو آنجاها كار كن. تو براى آنها دارى كار مى‏كنى، واضح است كه منفعتى كه به دست مى‏آيد از نبود زراعت در ايران، جيب آمريكا مى‏رود، همه مى‏دانند اين را.

ما چه چيزهايمان از آمريكا وارد مى‏شود و اين بازارى بود كه شاه درست كرد و حالا شما تابع او هستيد، شما دنبال او هستيد، شما مى‏خواهيد همان رژيم را پيش بياوريد، نمى‏خواهيد كه يك رژيم صحيحى باشد، شما تابع همان هستيد، شما مى‏خواهيد همان بساط را درست كنيد براى ما. ما هم تا حالا زحمت كشيديم، اين ملت اينقدر خون داده است، اينقدر زحمت كشيده است شما آن كنارها نشستيد تماشا كرديد، مثل بسيارى از اين روشنفكرها آن كنار نشستند تماشا كردند.

اين جوان‏هاى ما از دانشگاهى و از - عرض مى‏كنم - كه جنوب شهرى و از اينها ريختند و كارها را انجام دادند، حالا كه كارها را انجام دادند، اينها از آن طرف مرزها راه افتاده‏اند و آمده‏اند اينجا و با تذكره‏هاى نمى‏دانم درست يا غير درست، ايرانى‏اند اما بيرون بودند اينها بسيارشان، حالا آمده‏اند اينجا و مى‏خواهند باز اخلال بكنند، مى‏خواهند باز همان مسائل را ايجاد كنند، نه اينكه اينها

صحيفه نور ج 7 صفحه 105

مى‏خواهند كه يك رژيمى باشد مثلاً فرض كنيد كه (با اسلام مخالفند) اسلامى نباشد، لكن يك رژيم آزادمنش دموكراتيك به اصطلاح آنها باشد. نخير، اين مسأله اينها نيست، مسأله اينست كه اينها مى‏خواهند همان مسائل پيش بيايد، نشد با عنوان شاهنشاهى، يك عنوان ديگر رويش بگذارند، باز قضيه، قضيه آمريكائى باشد لكن با يك صورت ديگرى غير شاهنشاهى، حالا ديگر شاهنشاهى تمام شد. اگر بتوانند او را مى‏آورند، اما حالا نمى‏توانند مى‏خواهند يك بساط ديگرى درست كنند، همان مسائل، همان منافع اين ملت رنجديده باز برود تو جيب آمريكائى‏ها و باز برود توى جيب نفتخوارهاى مفتخوار. اينها عمال آنها هستند براى اين كار، دليلش هم همين‏ها است كه من دارم مى‏گويم و واضح است جواب آنها.

هى مكتب، مكتب كدام مكتب، مكتب ماركسيسم؟ اين شكست خورده در دنيا، حالا گير اين بچه‏ها افتاده. اگر راست بگويند، لكن درست نمى‏گويند. قضيه، قضيه مكتب نيست، قضيه، قضيه منافع است، منافع را مى‏خواهند ببرند، آنها بهتر به آنها منفعت مى‏رسانند، تابع آنها هستند والا خوب يك مملكتى كه كه مى‏خواهد، ادعايش اينست كه ما مى‏خواهيم دست همه (خوب، بنابر همين است) ما مى‏خواهيم دست همه اجانب بريده بشود از اين مملكت، اين به نفع ملت ماست يا به ضرر؟ اگر به نفع ملت ماست و شما ملى هستيد، شما هم دلسوز هستيد براى اين مملكت، تودهاى هستيد، خوب شما كمك كنيد، ما مى‏خواهيم قطع بشود دست اجنبى‏ها (وقطع شد الحمد لله) حالا، شما كمك كنيد كه دوباره برنگردد، نه اخلال كنيد كه دوباره برگردند آن مسائل. كمك به اين است كه برويد كارخانه‏ها را كارى كنيد راه بيفتد، كارگرهاى نفت را كارى كنيد كه كارهايشان را انجام بدهند، حالا كه نفت منافعش براى خود شما هست، راه بيفتد اينها، كشاورزها را برويد تشويق كنيد كه كار بكنند، دانشگاه را تشويق كنيد كه راه بيفتد. شما همه جا اخلال مى‏كنيد پس شما يك مردم اخلالگر هستيد، نه يك مردم مثلاً دانشمندى كه مى‏خواهيد به ما چيز ياد بدهيد، شما مى‏خواهيد اخلال بكنيد. و بايد جلويشان را بگيريد، مسائل را به آنها بگوئيد، در دانشگاه بنويسيد، منتشر كنيد. كسانى كه برخلاف اين هستند برويد يكى يكى پيش آنها، برويد بگوئيد شما اين كاره هستيد، شما چه مى‏گوئيد باز به ما؟ پس چطور مى‏خواهيد يك دانشگاهى را در دست بگيريد در صورتى كه اخلالگر هستيد؟ يك اخلالگر دزد كه نمى‏تواند دانشگاه ر ا اداره كند.

تكيه بر اصلاح دانشگاه از طريق سخنرانى و روشنگرى

ما اگر دانشگاهمان اداره نشود، كارمان زار است. دانشگاه، تمام مسائل به دست دانشگاه است، يعنى اين دو تا قطب دانشگاه و روحانى همه مقدرات مملكت تو مشت اينهاست. دانشگاهى، دانشجو چه دانشجوى قديمى و چه دانشجوى جديد، همه مسائل توى دست اينها بايد حل بشود، اينها قوه متفكره ملت هستند. اگر دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست ما برود، همه چيزمان از دستمان رفته است.

صحيفه نور ج 7 صفحه 106

يك مسأله ايست كه نبايد شما بنشينيد كه من عمل بكنم و نه من هم بايد بنشينم كه شما تنها. ما هر دو بايد دست به دست هم بدهيم، آنقدرى كه من مى‏توانم من انجام بدهم و آنقدرى كه شما مى‏توانيد، شما انجام بدهيد. جوان هستيد، در مقابلشان بايستيد، صحبت كنيد، حرف بزنيد، اشخاصى كه مى‏توانند در اينجا بيايند حرف بزنند، برويد پيدايشان كنيد برداريد برويد دعوتشان كنيد به دانشگاه، ننشينيد كه من تعيين كنم، البته من آسيد على آقا را صالح مى‏دانم براى اين كار، لكن ننشينيد كه من دعوت كنم. لازم نيست كه يكى باشد، هر چند روز يك دفعه يك نفر، اجتماع كنيد در همان دانشگاه و يك نفر از همين آقايانى كه صحبت مى‏توانند بكنند، حرف مى‏توانند بزنند، بياوريد دانشگاه صحبت بكنند برايشان. حاضر به صحبت هم اينقدرها نيستند اينها، فقط اخلال مى‏خواهند بكنند. در هر صورت من اميدوارم كه مايوس نباشيد و با قدرت جلو برويد و با قدرت دانشگاه را خودتان اصلاح كنيد، هر معلمى كه مى‏بينيد انحراف دارد برويد با او صحبت كنيد، دعوا نكنيد صحبت كنيد بگوئيد شماها اين كاره هستيد و اين كاره نمى‏تواند در دانشگاه بيايد و رئيس دانشگاه يا استاد دانشگاه بشود، نمى‏شود. و البته اگر مسائلى باشد كه من هم از دستم برآيد كه خدمت بكنم، من خدمتگزارم و مى‏كنم و اگر چنانچه اينهائى كه گفتيد، بايد به جائى رجوع بشود، بنويسيد روى ورقه‏اى، بدهيد اينجا تا من با آنها صحبت كنم تا درست بشود.

در اينجا امام در پاسخ سوالى كه از طرح جهاد براى روستاها شده بود، چنين جواب فرمودند: بله، اين مورد تأييد است، لكن به طور مفيد. من گفتم به آقايانى كه آمدند پيش من راجع به اين معنى، گفتم كه اين مورد تاييد است، صحيح است اين كار لكن بايد اينطور نباشد كه هر كس مى‏خواهد برود در دهات و به اسم اينكه از طرف دولت آمده و هر كارى بكند، نباشد. بايد به نظر معتمدين، اشخاصى كه مى‏شناسند آن اشخاص را، انتخاب بشود كه گروه‏هائى كه مى‏روند در ده و اينها اگر كه يك وقت گروه منحرف باشد، دهات را منحرف مى‏كنند. اين بايد انتخاب بشوند از اشخاصى كه متعهدند، از اشخاصى كه صحيح‏اند. و البته يك خدمتى است به جامعه، اين چيز خوبى است براى مملكت ما.

و نيز امام در پاسخ سوال ديگر در مورد بعضى گروه‏ها، چنين بيان داشتند: بله، اينها مصيبت‏شان بدتر از آنهاست. يك وقت اينست كه يك كسى مى‏آيد تكليفش معلوم است. آنوقت كه ما بچه بوديم، در خمين مى‏گفتند امير مفخم (آنوقت از بختيارى‏ها بود آنجا رئيس بود در آنجاها) گفته بود كه من سردار حشمت (اين يكى از خوانين آنجا بود، يكى از شاهزاده‏ها بود) اين تكليفش معلوم است، دشمنى‏اش معلوم و دوستى‏اش هم معلوم، اما فلان آدم، گفته بود امان از اين آدم كه با ظاهر دوست است لكن كمر آدم را مى‏شكند.

خطر دشمنان به ظاهر دوست و لزوم احتراز از آنان

اين ظاهر دوست‏ها كارش مشكل‏تر از آن غير دوست‏هاست. آنها تكليفشان معلوم است ما مى‏دانيم چه بكنيم. اگر يك همچو، حالا من نمى‏گويم كه كى اينطور است، من آنها را الان درست

صحيفه نور ج 7 صفحه 107

نمى‏توانم بگويم، اما اينهائى كه سر خود هر چه دلشان مى‏خواهد گردن قرآن مى‏گذارند، اينها كارشان مشكلتر از آنهاست - هر كى دلش هر طورى - اينكه در صدر اسلام اين كلمه مكرر وارد شده است كه اگر كسى قرآن را به رأى خودش تفسير كند فليتبوء مقعده من النار اين جايش در آتش است، اين پيش بينى يك همچو مطالبى است كه يك وقتى هر كسى به رأى خودش يك چيزى درست مى‏كند، بر خلاف آنكه مى‏گويد قرآن، مى‏خواهند درست كنند. اينها كارشان يك قدرى مشكلتر است براى اينكه - از- تشبث به قرآن مى‏كنند.

من نجف كه بودم، يك نفر از همين افراد آمد (قبل از اين بود كه آن منافقين پيدا بشوند آمد) پيش من، شايد بيست روز، بعضى‏ها مى‏گفتند بيست و چهار روز، مدتى بود پيش من، هر روز مى‏آمد آنجا قدرى به نظرم آمد كه اين وسيله است، نهج‏البلاغه و قرآن وسيله براى مطلب ديگرى است و شايد، بايد يادم بياورم آن مطلبى كه مرحوم آسيد عبدالمجيد همدانى به آن يهودى گفته بود. يك يهودى مى‏گويند در همدان مسلمان شده بود بعد خيلى به آداب اسلام پايبند شده بود، خيلى زياد، اين موجب سوءظن مرحوم آسيد عبدالمجيد كه يكى از علماى همدان بود شده بود كه اين قضيه چيست. يك وقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا مى‏شناسى؟ گفت بله. گفت: من كيم؟ گفت: شما آقاى آسيد عبدالمجيد. گفت من از اولاًد پيغمبرم گفت بله. تو كى؟ من يك يهودى بودم و پدرانم يهودى بودند و تازه مسلمان شده‏ام. گفته بود نكته اينكه تو تازه مسلمان كه همه پدرانت هم يهودى بودند و من همه سيد و اولاًد پيغمبر و ملا و اين چيزها و تو از من بيشتر مقدسى، اين نكته اين چيست؟ من شنيدم كه از آنجا گذاشت و رفت معلوم شد حقه زده و يك قضيه‏اى بوده، مى‏خواسته با صورت اسلامى كارش را بكند. در يهودى‏ها اين كارها هست. من به نظرم آمد كه اين قضيه، اينقدر نهج‏البلاغه و خوب، من هم يك طلبه هستم من اينقدر نهج‏البلاغه خوان و قرآن و اينها نبودم كه ايشان بود، ده، بيست روز من گوش كردم به حرف‏هايش، جواب به او ندادم، همه‏اش گوش كردم و آمده بود كه تأييد بگيرد از من، من هم گوش كردم و يك كلمه هم جواب ندادم فقط اينكه گفت كه ما مى‏خواهيم كه قيام مسلحانه بكنيم، من گفتم نه، قيام مسلحانه حالا وقتش نيست و شما نيروى خودتان را از دست مى‏دهيد و كارى هم ازتان نمى‏آيد. ديگر بيش از اين من به او چيزى نگفتم. او مى‏خواست من تأييدش بكنم. بعد هم معلوم شد كه مسأله همانطورها بوده. بعد هم كه آقايان آمدند، از ايران هم براى آنها اشخاصى سفارش كرده بودند كه اينها را تأييد كنيد، اينها مردم كذائى هستند، فلان، معذلك من باور نكردم. حتى از آقايان خيلى محترم اين تهران چيز كرده بودند كه اينها مردم چطور هستند و من باورم نيامده بود. اينهائى كه اينقدر از قرآن و از نهج‏البلاغه و از ديانت زياد دم مى‏زنند و بعد جملات قرآن را يك جور ديگرى غير از آنچه بايد معنا مى‏كنند و جملات نهج‏البلاغه را يك جورى ديگر غير از آنچه كه بايد معنا مى‏كنند، اينها را نمى‏توانيم ما خيلى رويشان اطمينان داشته باشيم.

اين بعثى‏هاى عراق همين فقرات نهج‏البلاغه را كه امثال اينها استشهاد مى‏كنند، آنها هم در

صحيفه نور ج 7 صفحه 108

چيزها مى‏نويسند در پلاكاردشان مى‏نويسند و منتشر مى‏كنند همين، همين فقرات نهج‏البلاغه را. اين بعثى‏هائى كه اصلاً كارى به اين مسائل ندارند، اينها را مى‏نويسند و به ديوارهاى نجف و به خيابان‏هاى نجف منتشر مى‏كنند. به اينها ما نمى‏توانيم، من نمى‏گويم چه جورند، ممكن هم هست كه يكنفرشان صادق باشد يا شايد اشتباه داشته باشد، لكن ما نمى‏توانيم به آنها اعتماد كنيم، به آنها نمى‏شود اعتماد كرد.

سپس يكى از دانشجويان سوال كرد: در مقابل، موضع ما چگونه بايد باشد؟

امام در جواب فرمودند: موضع شماهمين است كه با آنها خيلى دوستانه نباشيد، البته نبايد طردشان كرد، نبايد درگيرى با آنها كرد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:44 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 109

تاريخ: 24 / 3 / 58

بيانات امام خمينى در جمع پزشكان، كاركنان و گروهى از مجروحين بيمارستان شفا يحيائيان

همه جان‏ها فداى اسلام عزيز و احياء آن

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من نمى‏دانم چطور اظهار تأثر كنم در اينطور مصيبت‏ها كه به ما وارد شده است. نمى‏دانم با شما برادران خودم و فرزندان خودم چطور مواجه باشم و چطور ببينم من سالم نشسته‏ام و شما مجروح و رنجيده هستيد.

آنچه كه مايه دلخوشى است اين است كه اين امور براى اسلام واقع شده است و براى خدا بوده است، آنچه كه براى خداست پيش خدا محفوظ است. شما سلامتى خودتان را از دست داديد براى اسلام، چنانچه اولياء خدا جان خودشان را براى اسلام دادند. اسلام عزيزتر از آن است كه ما تصور مى‏كنيم. اسلام آن است كه رسول خدا(ص) براى آن چه زحمت‏ها كشيد و چه مصيبت‏ها كشيد و چه جوان‏ها داد و چه اشخاص برومند را فدا كرد. اسلام همچو عزيز است كه فرزندان پيغمبر جان خودشان را فداى اسلام كردند. حضرت سيد الشهدا (سلام الله عليه) با آن جوان‏ها، با آن اصحاب براى اسلام جنگيدند و جان دادند و اسلام را احياء كردند. شما زحمت كشيديد، شما رنج برديد. جوان‏هاى ما فدا شدند و اسلام را در اين وقت كه مى‏رفت رو به تباهى برود زنده كرديد. خداوند شما را اجر عنايت كند كه اسلام در اين زمان به خاطر كوشش شما تجديد شد اگر نبود اين كوشش‏هاى جوان‏هاى ما و اقشار ملت، مى‏رفت كه اسلام را دست جنايتكاران از بين ببرد. شما قيام كرديد، فداكارى كرديد و اسلام را زنده كرديد و خداوند به شما زندگى ابدى خواهد داد. من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت و توفيق شما را خواهانم و تشكر مى‏كنم از شما و از كسانى كه به شما خدمت مى‏كنند، چه پزشكان و چه اشخاص ديگر. من هم يكى از خدمتگزاران شما هستم و يكى از دعاگويان شما. خداوند انشاءالله شما را شفا بدهد رحمت خودش را بر همه ما و بر همه ملت ايثار فرمايد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:45 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 110

تاريخ: 24/3/58

بيانات امام خمينى به آيت‏الله محمد باقر صدر

حضرت آيت الله آقاى حاج سيد محمد باقر صدر دامت بركاته - نجف اشرف

بسم الله الرحمن الرحيم‏

پيشامدهاى اخير يكى پس از ديگرى موجب تأسف است. انتظار آن نبود كه به جنابعالى شخصيت علمى و اسلامى چنين رفتار شود، چنانچه انتظار نبود، و نيست كه مأمورين دولت عراق در سرحدات رفتارى كنند كه مخالف حسن همجوارى است. ملت ايران كه با نهضت اسلامى خود اميد دارد دست اجانب را از جميع ممالك اسلامى كوتاه كند و استقلال را به آنها برگرداند، همچنين انتظار دارد كه همان نحو كه ملت‏ها با نهضت عظيم اسلامى ايران موافق و پشتيبان آن هستند، دولت‏ها نيز پشتيبان آن باشند. حوزه علميه نجف اشرف كه در خدمت اسلام و مسلمين است، در طول تاريخ حافظ استقلال عراق بلكه ساير كشورهاى اسلامى بوده است، انتظار ندارد كه مورد اهانت واقع شود و يكى از شاخص‏ترين بزرگان آن مورد تهاجم واقع شود.

من به دولت عراق نصيحت مى‏كنم كه اين دژ محكم را كه حافظ كيان مصالح كشور است حفظ كند، اين نصيحتى بود كه من در دوران گذشته به شاه مخلوع و دولت ايران كردم. از خداوند تعالى عظمت اسلام و استقلال كشورهاى اسلامى‏را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 111

تاريخ: 24/3/58

بيانات امام خمينى در جمع كارمندان بانك مركزى ايران

اين مملكت در طول پنجاه و چند سال با اسم تمدن رو به‏تباهى رفته است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آقايانى كه در بانك‏ها هستيد بهتر مى‏دانيد كه اين رژيم سابق با بانك چه كرده است و بانك‏ها نسبت به اين ملت چه كرده‏اند و همين طور مى‏دانيد كه با كارخانه‏ها و كشاورزان چه كرده‏اند. شما ببينيد اينها با دانشگاه چه كرده‏اند. ما به طور اجمال اين را مى‏دانيم كه اين مملكت در اين پنجاه و چند سال رو به تباهى رفته است، به اسم تمدن بزرگ اين مملكت را خراب كرده‏اند، لكن هر قشر ما آنچه را كه لمس كرده است فقط به محل كار خودش مربوط مى‏شود. الان ما مواجه هستيم با دستجات مختلفى كه از اطراف ايران پيش من مى‏آيند، هر دسته‏اى كه مى‏آيد مى‏گويد كه هيچ جا خرابتر از جاى ما نيست. مثلاً از بختيارى مى‏آيند و مى‏گويند كه هيچ جا بدتر از بختيارى نيست و بختيارى‏ها هيچ ندارند. از بلوچ مى‏آيند همين حرف را مى‏زنند و آنها هم مى‏گويند هيچ جا بدتر از جاى ما نيست. از كردستان مى‏آيند همين مطلب را مى‏گويند و از هر جاى ديگر همين حرف است و من مى‏بينم كه همه صحيح مى‏گويند، لكن اينكه مى‏گويند هيچ جا بدتر از ما نيست، اين براى اين است كه آنها را ديده‏اند و جاهاى ديگر را نشنيده‏اند. آن كس كه در بختيارى مانده، ديده است كه در بختيارى چه گذشته اما شنيده كه در جاهاى ديگر هم ظلم و ستم بوده اما آنها را نديده، از اين جهت محل خودش را از همه جا بدتر مى‏داند. اينها همه درست مى‏گويند براى اينكه همه جا خراب است، اصلا برنامه اين بوده است كه خرابى بكنند. كشاورزى را با اسم اصلاحات ارضى بكلى از بين ببرند و بازار درست كنند براى آمريكائى، براى آمريكائى كه گندم‏هايش زياد است. آمريكا مى‏خواهد كه ايران با ساير كشورهائى كه تحت نفوذ است كشاورزيش به هم بخورد تا محتاج به او شوند چنانچه ما الان محتاج هستيم همه چيزمان از خارج بايد بيايد، دامدارى را از بين نبردند تا اينكه در گوشت محتاج به خارج باشيم و همين طور در اين پنجاه سال همه چيزمان را با اسم‏هاى بسيار فريبنده و اغفال كننده خراب كرده‏اند و از بين بردند. منتها شما خرابى‏هاى بانك را بهتر مطلع هستيد، كشاورز، خرابى كشاورزى را بهتر از شما مى‏داند و هر قشرى خرابى محل خودشان را بهتر احساس مى‏كنند.

صحيفه نور ج 7 صفحه 112

تكليف كارمندان بانك كوشش درجهت اصلاح مفاسد آن است‏

لكن بحث اين است كه حالا بايد چه كرد. اگر بنا باشد كه حالا ما باز بنشينيم و كليات بگوئيم كه بايد چه بشود، كارى از پيش نمى‏بريم. الان شما كه كارمندان بانك هستيد مشغول بشويد به درست كردن بانك‏ها. تكليف اين است كه شمائى كه كارمند بانك مركزى هستيد كوشش كنيد كه آن را اصلاح كنيد. شما اينجا را اصلاح كنيد آن كس هم كه مى‏گويد فلان اداره خراب است مشغول درست كردن آن اداره باشد. الان شهردار تهران با عده‏اى از كارمندانشان اينجا بودند و آنها هم همين شكايت‏ها را داشتند، لكن آنها هم بايد مشغول بشوند به درست كردن شهردارى و خدمت به شهر، نه اينكه همه‏مان بنشينيم و كليات را بگوئيم و دردها را بگوئيم و درمانش را از خدا بطلبيم. نه، بايد همه‏مان كار بكنيم. از حالا بايد اين طبقه جوان و بچه كوچك را كم كم تربيت كنيم. بزرگ‏ها را طورى تربيت كردند كه كمتر مى‏توان اصلاحش كرد. الان شما در بانك هستيد، نبايد بگوئيد كه در شهربانى خرابى است و بايد چه كرد. شما بايد ببينيد كه در بانك چه خبر است و عمل بكنيد. بانك را ببينيد مفاسدش چه بوده، اشكالاتش چه بوده، چه جور بايد بانكى درست بكنيم كه مفيد براى كشورمان باشد. شماها خودتان همه با هم تفاهم كنيد و مشكلات بانك را از ميان برداريد. اين تكليف شماست. اگر اينطور بشود كه هر كس در محلى كه هست همان محل را وجهه نظر خودش قرار بدهد و بنا بگذارد كه آن محل را درست بكند بعد از يك مدتى انشاءالله مى‏بينيم كه همه جا درست شده، شهردارى‏مان درست شده، بانك‏هامان درست شده و كشاورزى‏مان هم درست شده.

ما مى‏خواهيم همه جا يك رنگ اسلامى پيدا كند

اميدوارم خداوند به شما توفيق بدهد و اين مسائلى هم كه شما گفتيد مورد نظر هست، اميد است كه تحقق پيدا كند. ما مى‏خواهيم اينطور باشد كه وقتى در يك بانك وارد شديد مثل اين باشد كه به مسجد رفته‏ايد، آنطور باشد كه وقتى در وزارتخانه رفتيد مثل اين باشد كه توى مسجد رفته‏ايد و همه جا يك صبغه اسلامى پيدا كند و اگر انشاءالله اين معنا تحقق پيدا كند كه من اميدوارم تحقق پيدا كند همه چيز ما اصلاح مى‏شود. خداوند همه تان را تأييد كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 113

تاريخ: 25/3/58

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم

هر گاه براى اسلام احساس خطر كنم تكليفم را ادا مى‏كنم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من هر وقت احساس خطر بكنم براى اسلام، براى مسلمين، لازم مى‏دانم تكليف خودم را ادا كنم و مسلمين را آگاه كنم. من در اين موقع كه برا ى رأى‏گيرى در قانون اساسى است احساس خطر مى‏كنم، احساس توطئه مى‏كنم و لازم مى‏دانم تذكراتى به ملت ايران بدهم تا تكليف خودم را ادا كرده باشم.

اين چند روز، اين چند روز كه صحبت از قانون اساسى و نشر قانون اساسى است، مسائلى طرح مى‏شود كه به نظر من توطئه‏اى در كار است، توطئه‏اى كه براى اسلام و مسلمين و براى كشور ما خطر پيش مى‏آورد. اين چند روز كه صحبت از قانون اساسى است و مطالعه در قانون اساسى و به رفراندوم قرار دادن قانون اساسى بعد از مجلس و بعد از مطالعه كارشناسان، مطالبى پيش آمده است كه من احساس خطر مى‏كنم و لازم مى‏دانم ملت را از اين خطر آگاه كنم.

امروز طرح اشكال، يا توطئه است يا جهالت

در اجتماعاتى كه مى‏شود، گروه‏هائى كه در اينجا اجتماع مى‏كنند از اقشار مختلف، مسائلى را طرح مى‏كنند كه امروز وقت آن مسائل نيست. اشكالاتى را طرح مى‏كنند كه امروز وقت آن اشكالات نيست.من احتمال مى‏دهم كه اين مسائل،اين اشكالات ناخودآگاه از طرف اشخاصى طرح مى‏شود كه يا مستقيما يا به واسطه، تحت تأثير توطئه‏ها شده‏اند. ما امروز گرفتار مسأله‏اى هستيم كه بايد تمام افكار ملت ما متوجه به همان مسأله باشد. صحبت از گرفتارى‏ها، صحبت از نابسامانى‏ها، صحبت از اشتباهات دولت، صحبت از خرابى اوضاع بى موقع است. آقايان توجه داشته باشند امروز روزى نيست كه طرح اشكالات بشود، در ارتش طرح اشكال بشود، در وزارتخانه‏ها طرح اشكال بشود، در كميته‏ها طرح اشكال بشود، در دادگاه‏ها طرح اشكال بشود. امروز اشكال به اين قشرها محتمل است از ناحيه اشخاصى باشد كه توطئه بزرگ را مى‏خواهند انجام دهند. در وقتى كه قانون اساسى را مى‏خواهند طرح كنند و به نظر ملت برسانند، ذكر اين مسائل يا توطئه است يا جهالت.

صحيفه نور ج 7 صفحه 114

با به تعويق افتادن تصويب قانون اساسى بايد فاتحه اسلام را خواند

آن مطلبى كه بسيار مهم است اين است كه من اول بايد بگويم صحبتم با كيست و با چه اشخاصى و بعد عرض كنم. اشخاص مختلفند در مخالفت، يك اشخاصى هستند كه حسن نيت دارند لكن توجه به عمق مسائل ندارند، يك اشخاصى هستند كه تحت تأثير تبليغات و صحبت‏هاى اشخاص مغرض واقع مى‏شوند در عين حال كه حسن نيت دارند، يك اشخاصى هم هستند كه با كمال سوء نيت مشغول توطئه هستند. توطئه اين است كه تصويب قانون اساسى را به تعويق بيندازند يك سال، دو سال به بحث و شور قرار بدهند و ريشه‏هاى گنديده به هم متصل بشود و اساس اسلام را از بين ببرند.

تعويق تصويب قانون اساسى و برقرارى جمهورى اسلامى، استقرار حكومت اسلامى، اين تعويق موجب اين مى‏شود كه اشخاص توطئه‏گر در مرزهاى ما در داخل، در خارج با هم متصل بشوند و با اتصال با هم اصل قانون اساسى و اصل اساس اسلام را پايمال كنند. اشخاصى كه حسن نيت دارند بايد توجه كنند كه اگر چنانچه به آنطور كه مجلس مؤسسان صحبت مى‏شود و به آنطور كه قانون اساسى در مجلس مؤسسان واقع بشود كه اين مطلب از اشخاصى كه سوء نيت دارند طرح شده است و به اشخاصى كه با كمال تأسف حسن نيت دارند سرايت كرده است، اين معنا اين است كه دو سال، سه سال به مباحثات و معارضات دامن زده بشود و توطئه مجتمع شود. الان دارند مزدورانى در ايران از آن طرف مرز تربيت مى‏كنند كه اگر ما به زودى مطلب را خاتمه ندهيم، اين مزدوران مجتمع مى‏شوند و با اجتماع آنها ممكن است مصيبتى به بار بياورد، باز شما رابه زحمت بيندازد ولو سركوب مى‏شوند لكن زحمت ايجاد مى‏كنند.

طرح مجلس مؤسسان الهام گرفته از شياطين و خطرى براى اسلام است

مجلس مؤسسان براى اين است كه مردم منتخبين خودشان را تعيين كنند و اين فرق ندارد بين آنكه طرح فعلى دولت باشد يا طرح‏هائى كه اشخاصى كه توجه ندارند يا تحت تأثير واقع شده‏اند يا شياطين به آنها چيزهائى را تزريق كرده‏اند كه تعويق بيندازد و استقرار حكومت اسلامى يكى دو سال طول بكشد تا توطئه‏ها نضج بگيرند و اساس را از بين ببرند. اين طرحى كه دولت داده است اين است كه همان مجلس مؤسسان با افراد كمتر، از خود ملت، به تصويب ملت، به انتخاب ملت اشخاصى انتخاب بشوند و آنها در قانون اساسى كه پيش‏نويس شده است مطالعه كنند و اشكالاتى كه روشنفكران و حقوقدانان و ساير مردم به قانون اساسى كه پيش‏نويس شده است، طرح كنند و منتخبين مردم مطالعه كنند و بعد از اينكه آنها تصويب كردند باز هم به رفراندم گذاشته شود، با اينكه احتياج نيست لكن ما براى اينكه تحكيم بشود مطلب، به نظر عموم مى‏گذاريم لكن اگر آن مجلس مؤسسان با طول و عرض و عمق آن كه دو سال، سه سال بايد طول بكشد تا قانون تصويب بشود اگر آن طرح را ما مى‏خواهيم از آن روشنفكران غربزده كه بعضى از اين قشرهاى روشنفكر هستند، از اين مزدوران با توجه، از آنهايى كه مى‏خواهند رژيم سابق را برگردانند و يا شبيه آن را، از آنهائى كه از آن طرف مرزها به آنها كمك

صحيفه نور ج 7 صفحه 115

مى‏شود، از آنهائى كه مزد مى‏دهند به كارگران كه كار نكنند، از آنهائى كه اسلام را كهنه مى‏دانند، از آنهائى كه ازاسلام مى‏ترسند، اگر ما بخواهيم تعويق بيندازيم و آنطورى كه آنها با شيطنت طرح كردند و مع‏الاسف بعضى از اشخاصى كه حسن نيت دارند باورشان آمده است، بايد براى اسلام فاتحه بخوانيم، بايد براى كشور خودمان فاتحه بخوانيم.

من امروز ملت را آگاه كردم كه طرح مجلس مؤسسان به آن معنائى كه از غرب طرح شده است و الهام از شياطين گرفته شده است موجب تعويق مى‏شود و موجب فساد.

چه كسانى رفراندم را تحريم كردند؟

اينها كه در مراحل اول شكست خوردند، اينها كه رفراندم را تحريم كردند، اينها كه انحرافات اسلامى دارند، بعداز شكست از رفراندم به اين فكر افتاده كه نگذارند قانون اساسى به اين زودى‏ها تصويب شود تا بلكه (و به خيال خودشان) توطئه‏ها نضج پيدا كند و به خيال خودشان باز مسائل سابق برگردد. ملت ايران! بدانيد و بشناسيد اينها را. آنهائى كه غفلت كرده‏اند توجه فرمايند، آنهائى كه سابقا رفراندم را تحريم كردند حالا هم دارند مى‏گويند ما شركت نمى‏كنيم تا مجلس مؤسسان پيدا بشود. ببينيد چه اشخاصى هستند آنها، آنهائى كه از آن طرف مملكت مى‏گويند ما شركت نمى‏كنيم، از آنجائى كه مركز توطئه است، از كردستان كه مركز توطئه است، آنهائى كه مى‏گويند ما شركت نمى‏كنيم، چه نظر دارند؟ آنهائى كه تبع كمونيست‏ها هستند، چه نظر دارند؟!

اينقدر تحت تأثير غربزده‏ها نباشيد

بزرگان ما توجه كنند، به عمق مطالب برسند، اقشار مختلفه دارند با هم مجتمع مى‏شوند. اولى كه اسلام بناشد تحقق پيدا بكند، شيطان بزرگ رفت و شياطين را فرياد زد كه اگر اين اسلام درست بشود، كارها همه لنگ است. حالا هم فرياد بلند شده است، فرياد بلند كردند براى اينكه قانون اساسى را به تعويق بيندازند. بايد آقايان توجه كنند، آنهائى كه حسن نيت دارند مطالعه كنند، دقت كنند، تحت تأثير اشخاصى كه مفسد هستند نروند، روشنفكران ما تحت تأثير روشنفكران حرفه‏اى نروند، حقوقدان‏هاى ما تحت تأثير حقوقدان‏هاى غربى نروند، وكلاى دادگسترى ما تحت تأثير غربزده نروند، قضات ما تحت تأثير اشخاصى كه غربزده‏اند نروند، دانشگاه ما تحت تأثير اشخاصى كه در دانشگاه افساد مى‏كنند نروند، كارگرهاى ما، دهقانان ما تحت تأثير اشخاص مفسد نروند. اينها شياطينى هستند كه در صدر اسلام هم شيطان بزرگشان فرياد زد و همه را با هم مجتمع كرد، الان هم مى‏خواهند همين كار را بكنند. ملت! متوجه باش. وقت اين نيست كه اشكال بكنى به دولت، اشكال بكنى به ارتش و اشكال كنى به بازار. وقت اين است همه با هم مجتمع براى تصويب قانون اساسى و تسريع در آن كه در ظرف يكى دو ماه تمام بشود و نه يكى دو سال طول بكشد تا اينكه توطئه‏ها نضج بگيرد.

صحيفه نور ج 7 صفحه 116

صلاح اسلام و مسلمين در تصويب قانون اساسى است

خدايا! تو مى‏دانى كه من صلاح ملت را، صلاح اسلام را، صلاح قرآن مجيد را، صلاح روحانيت را، صلاح مسلمين را دارم عرض مى‏كنم. تعويق در تصويب قانون اساسى و گذاشتن آن را در نظر يك مجلس بزرگ مؤسسان كه مناقش آنها و تأسيس آن 6 ماه طول مى‏كشد و مناقشات آن معلوم نيست يكى و دو سال، سه سال طول بكشد، خطر است براى اسلام، خطر است براى رسول الله. تأسيس مجلس مؤسسان به آنطورى كه غربى‏ها الهام كردند، خطر است براى اسلام، خطراست، خطر است براى كشور اسلامى، خطر است براى امام زمان. آنهائى كه در اشتباه هستند، برگردند و بدانند توطئه در كار است و بدانند من كمال علاقه را به آنها دارم و نمى‏خواهم به آنها سوء ظن پيدا بشود. آن شياطينى هم كه مى‏خواهند توطئه را بكنند، بدانند كه ملت ما بيدار است و اين توطئه را خنثى خواهد كرد.

خداوند ما را از خواب غفلت بيدار كند. خداوند اسلام و مسلمين را تقويت كند. دست اجانب را از ممالك ما كوتاه كند. اين ريشه‏هاى گنديده را كه مى‏خواهند توطئه كنند خدايا قطع كن اين ريشه‏ها را. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 117

تاريخ: 25/3/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون، وعاظ و گويندگان مشهد

و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين‏

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

نه سستى كنيد و نه محزون باشيد اگر مؤمن هستيد، علو رتبه داريد و از همه بالاتريد لكن مهم ايمان است و چطور تحصيل كنيم ايمان را؟ اسلام شهادتين است، ايمان حظ قلب است، آن چيزى را كه زبان بگويد و تلقين كند به قلب و قلب قبول كند، باور كند. اگر باور كرديد كه خداى تبارك و تعالى قادر مطلق است، حى مطلق است، وجود مطلق است، قادر عظيم‏الشأن است، اگر باور كرديد اين معنى را، ديگر نه حزنى است و نه سستى. يك جلوه‏اى در از اين ايمان در شما پيدا شد و به واسطه همين جلوه ايمان اين سد عظيمى كه باوركردنى نبود شكستيد، سدى كه تمام قدرت‏هاى، تمام ابرقدرت‏ها، تمام حكومت‏ها پشتيبان او بودند، تمام حكومت‏هاى اسلامى، شايد استثناءشان كرد كه يكى دو تا، تمام حكومت اسلامى پشتيبان بودند و تمام قدرت‏هاى بزرگ پشتيبان بودند. امريكا كرارا پشتيبانى خودش را اظهار كرد، انگلستان كرارا اظهار كرد. نوكر خوبى بود براى اينها و اظهار تأسف آنها بعد هم دليل بر اين بود كه خوب نوكرى بود و البته بايد هم اظهار تأسف كند. كى اظهار تأسف نكند براى كسى كه طول عمرش، وطنش را براى آنها داد. چرا اظهار تأسف نكند، چرا سناى امريكا اظهار تأسف نكند از اينكه ايران چند نفر قاتل را مى‏كشد. اظهار تأسف براى اين است كه اين نوكرها را از دست داده‏اند و حق دارند اظهار تأسف كنند. آنها پيششان انسان مطرح نيست، منافع مطرح است. ايمان مطرح نيست، نفع مطرح است و چون فكرها، فكر مادى بود و از ايمان اطلاع نداشتند و از خدابى اطلاع بودند، ممتنع مى‏دانستند كه يك مشت اشخاصى كه هيچ ندارند، بر يك قدرت شيطانى غلبه كنند با داشتن تمام ابزار جنگ و پشتيبانى تمام قدرت‏هاى بزرگ. آنها حساب ماديات را كرده بودند، حساب ايمان را نكرده بودند، روى قواعد مادى، صحيح مى‏گفتند، روى قواعد مادى همين بود كه آنها مى‏گفتند، ما هيچ نداشتيم، يك مشت خالى بود و آنها همه چيز داشتند، لكن قدرت ايمان آمد و با قدرت ايمان شكست آن سدهاى بزرگ را و تا اين قدرت ايمان هست، شما انتم الاعلون تا اين قدرت ايمان را حفظ كرديد، شما بالاترين موجودات هستيد. كوشش كنيد، ايمان را تحصيل كنيد و ايمان را نگه داريد. يك جلوه ايمان اين سد بزرگ را شكست و دست اجانب را، قدرت‏هاى بزرگ را كوتاه‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 118

كرد. ايمان بود كه در صدر اسلام دو امپراطورى بزرگ را درهم كوبيد، و الا قدرت مادى نبود در كار. در جنگ روم طليعه جنگجويان روم 60 هزار بودند و تمام جمعيت مسلمين 30 هزار نفر بودند و پشت سر آن طليعه 700 هزار نفر رومى بودند يكى سرداران اسلام گفت 30 نفر با من بيايد تا من شب بروم و با اين 60 هزار نفر جمعيت جنگ كنم بعد از اينكه اصرار كردند به او (بر حسب تاريخ) 60 هزار رفتند، 60 هزار نفر مسلم با 60 هزار نفر جنگجوى رومى كه تا دندان مسلح بودند، رفتند و آنها را شكست دادند و 700 هزار نفر جمعيت رومى به دنبال آن شكست خورد و رفت. بود كه قدرت ايمان بود كه اين كار را كرد و شما ديديد كه قدرت ايمان هم در ايران همين كار را كرد.

تحول روحى كه پيدا شد در ملت ما، بالاتراز اين شكستن سد بود. اين را كرارا من گفته‏ام كه يك نفر پاسبان مى‏آمد در بازار تهران، بزرگترين بازارهاى ايران و مى‏گفت چهارم آبان است بيرق بزنيد، احدى به خودش اجازه نمى‏داد كه تخلف كند، در ذهنش نمى‏آمد كه مى‏شود تخلف كرد. همين جمعيت، همين مردم در ظرف قريب به دو سال كه اخيرا تقريبا نهضت نضج گرفت، همين جمعيت در كوچه و خيابان ريختند و گفتند مرگ بر اين رژيم. همين كه از يك پاسبان آنطور مى‏ترسيدند، بازارها مى‏ترسيدند، همين‏ها ريختند در خيابان‏ها و با مشت خالى گفتند مرگ بر رژيم و ما رژيم را نمى‏خواهيم، ما اسلام را مى‏خواهيم. پيشبرد براى اين بود كه اسلام را مى‏خواستند، نه جمعيت، نه شخص، هيچ كس دخالت در اين امور نداشت، خدا بود، قدرت، قدرت الهى بود. اين قدرت الهى را، اين عنايت الهى را حفظ كنيد. تا حالا شما را قدرت الهى رسانده است به اينكه آزاد شديد، استقلال پيدا كرديد و هيچ يك از ممالك در مملكت شما نمى‏تواند تصرف كند. اين ايمان بود، اين قدرت الهى بود، اين وديعه الهى را حفظ كنيد. مادامى كه اين وديعه حفظ شده است انتم الاعلون . اگر خداى نخواسته اين وديعه را ما از دست بدهيم، دنبالش سستى است و بعدش حزن است، اندوه است، شكست است، بخواهيد كه پيروز شويد رمز پيروزى را بايد حفظ كنيد. رمز پيروزى ايمان بود. آن وحدت كلمه را، ايمان آورد. ايمان، وحدت كلمه آورد كه سر تا سر اين مملكت همه با هم، همه با هم فرياد زدند و يك مطلب را خواستند. اجتماع كردند از مركز تا هر جا شعاع مملكت است رفت صدا وفرياد زدند جمهورى اسلامى، اسلام. شهادت را براى خودشان فوز دانستند. آنهائى كه فرار مى‏كردند از همه چيز، حمله كردند بر تانك‏ها و توپ‏ها، غلبه كردند بر لشكر شيطان، بر طاغوت. اين رمز را حفظ كنيد، اين نهضت را حفظ كنيد، اين وحدت كلمه را حفظ كنيد، همه قشرها با هم باشيد، روحانى با دانشگاهى باشد، دانشگاهى با روحانى باشد، همه با بازارى باشند، همه با دهقان باشند، همه با ادارى باشند، همه با كارمندان باشند، همه با هم. از حالا به بعد ما احتياجمان به وحدت كلمه بيشتراست. الان من مى‏بينم كه رو به سستى داريم مى‏رويم و اين لازمه هر پيروزى است، وقتى عقيده شد كه پيروز است، سست مى‏شود لكن ما پيروز نشديم باز، سست نشويد. ريشه‏هاى گنديده رژيم و اجانب در مملكت ما هست و در هر گوشه و كنار هست اگر سستى كنيد، اين ريشه‏ها با هم مجتمع خواهند شد و اگر مجتمع بشوند خطر دارد. بايد اين نهضت حفظ بشود، اين وحدت كلمه حفظ بشود، بر نگرديد، ملت ما

صحيفه نور ج 7 صفحه 119

بر نگردند سراغ اينكه خانه ندارند، سراغ اينكه كاشانه ندارند، شما پيروز بشويد، همه چيز داريد لكن پيروز نشديم ما. اين ريشه‏ها را بشناسيد، اينهائى كه در هر امرى اشكال‏تراشى مى‏كنند، بشناسيد. اينهائى كه نمى‏خواهند جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، بشناسيد. اينها همان‏ها بودند كه تا شاه بود شاه را مى‏خواستند و حالا هم آرزوى او را دارند و اين آرزو را به گور مى‏برند. من متشكرم از شما علما، فضلا، مؤمنين كه از راه دور آمديد و با ما ملاقات مى‏كنيد و درد دل ما را مى‏شنويد. ما امروز مواجه هستيم با يك گروه‏هايى كه اينها بر ضد ملت ما هستند به صورت مختلف و من اميدوارم كه هدايت بشوند اينها. من از آقاى مرعشى كه تشريف آوردند تشكر مى‏كنم و از همه آقايان تشكر مى‏كنم و اين صورت‏هاى نورانى را كه مى‏بينم مسرور مى‏شوم. خداوند همه شمارا سعادتمند كند. خداوند همه شما را از لشكر امام زمان سلام الله قرار بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 120

تاريخ: 25/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اقشار مردم

پيروزى بى‏نظير ملت و شكست مفتضحانه شاه و عمالش در تاريخ ثبت گرديد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

وقت من كم و هوا گرم و شما عزيزان من در توى آفتاب و مكان ضيق و فشرده در زحمت هستيد ولى من چند كلمه با شما صحبت مى‏كنم. بعضى مسائل، مسائل اصلى است، مسائلى است كه بنياد مسائل ديگر است، مسائلى كه حفظ كيان اسلام و حفظ استقلال كشور به آنها بسته است و بعد از اينكه اين مسائل اصلى تحقق پيدا كرد مسائل ديگرى است كه آن مسائل بايد دنبال بشود. ما الان مبتلا هستيم به يك رشته از مسائل اصلى كه اسلام به آن بسته است و استقلال كشور. بايد همه ما تمام هممان را و تمام قدرتمان را صرف در اين مسائل اصلى بكنيم و بعد از آنكه ايران مستقلى و اسلام پياده‏شده‏اى داشتيم، دنبال مسائل فرعى برويم وانشاءالله آن مسائل را هم متحقق كنيم.

الان مسأله‏اى كه در پيش است يكى مسأله قانون اساسى است و يكى تشكيل مجلس شورا. اين دو مسأله بر ساير مسائل مقدم است. كوشش‏ها هست براى اينكه نگذارند اين قدم ثانى را ما برداريم، چنانچه كوشش‏ها كردند كه نگذارند رفراندم حاصل بشود راجع به اصل جمهورى. قشرهاى مختلف، ريشه‏هاى فاسد رژيم سابق، عمال فاسد اجانب جديت كردند كه پس از آنكه شكست خوردند و رژيم منحوس شاهنشاهى مدفون شد، نگذارند جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند. طرح‏ها ريختند و كارشكنى‏ها كردند. طراحان نوكر اجانب طرح ريختند و ريشه‏هاى فاسد رژيم سابق كارشكنى‏ها كردند، تحريم كردند رفراندم را، آتش زدند صندو ق‏هاى بعضى از بلاد را، مانع شدند از اينكه رأى بدهند در بعضى از موارد، لكن شكست خوردند، آن هم شكستى كه در تاريخ نظير نداشت.

دو شكست اينها تاكنون خورده‏اند كه هر دوى اين شكست‏ها در تاريخ بى‏نظير يا كم‏نظير است. يكى شكست در مبارزه بين ملت و رژيم، با همه قدرت كه داشت و با همه پشتوانه‏ها كه از قدرت‏هاى بزرگ داشت. اين شكست، شكستى بود كه در دنيا سابقه نداشت كه يك ملتى با دست خالى، يك ملتى كه هيچ نداشت، بر يك رژيمى كه همه چيز داشت غلبه كند، البته نيروى ايمان، نيروى اسلام موجب اين غلبه شد. وقتى نيروى اسلامى بود تمام قشرها متصل شدند به هم، قشر روحانى، قشر دانشگاهى، قشر ارتش همه به هم متصل شدند و همه با هم اين سنگر بزرگ را، اين سد بزرگ را شكستند و اين‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 121

نيروى ايمان بود.قدم بعد قدم رفراندم بود. مخالفين ما با رفراندم مخالفت كردند و كارشكنى كردند لكن ملت ما با نيروى ايمان پيش برد و رفراندمى كه در ايران واقع شد، نه در ايران و نه در ساير جاها سابقه نداشت. با اين عشق و علاقه، با اين محبت و همبستگى كه 99 و بيشتر يا 99 درصد قدرى اين طرف آن طرف، شما پيروز شديد. در اين دو قدم، پيروزى مال شما و خذلان و رسوايى مال مخالفين شماست.

عدم صلاحيت حقوقدانان غربزده در تدوين قانون اساسى

حالا به قدم سوم رسيده است كه باز مخالفت‏ها شروع شده است. با بهانه مختلف، جنود شياطين دور هم دارند جمع مى‏شوند، بهانه‏هاى مختلفى كه سابقا هم اين بهانه‏ها را داشته‏اند. حالا كه بناست قانون اساسى به دسترسى ملت گذاشته شود تا هركس هر مطلبى دارد پيشنهاد كند و بعد نمايندگان مردم، نمايندگان منتخب از طرف خود ملت قانون اساسى را بررسى كنند، با همه مطالبى كه قشرهاى مختلف و به اصطلاح، حقوقدان‏ها بررسى كنند و همه مطالب را روى هم بريزند و قانونى كه نوشته شده است اگر نقص دارد، رفع كنند نقص را و اگر اشكال دارد، اشكال را مرتفع كنند، حالا هم بهانه‏گيرها، آنهايى كه شكست خورده‏اند در آن مراحل، مى‏خواهند در اين مرحله خرابكارى كنند. بيدار باشيد برادران، دشمنان خودتان را بشناسيد، مى‏خواهند نگذارند قانون اساسى بر طبق آنطورى كه اسلام حكم مى‏كند تصويب شود. بايد حقوقدان‏هاى غربى نظر بدهند؟! ما مى‏خواهيم قانون اسلامى بنويسيم، از غرب بيايند نظر بدهند؟! يا غربى‏ها بيايند نظر بدهند؟ يا غربزده‏ها بيايند نظر بدهند؟ حقوقدان اسلامى ما مى‏خواهيم و اين حقوقدان‏ها اسلام رانمى‏دانند يعنى چه، البته بعضى از آنها من وقتى كه به طور كلى مى‏گويم، از باب اينكه آنهائى كه در قشر اسلامى هستند و مطالعات اسلامى دارند خارج هستند، من با آن غربزده‏ها صحبت دارم، با آنهائى كه تحت تأثير غربزده‏ها واقع مى‏شوند صحبت دارم. بايد قانون اسلامى‏ما را از غرب بگيريم؟ از غربزده بگيريم؟ بايد ديد كى صلاحيت دارد، چه حقوقدانى صلاحيت دارد كه در قانون اساسى ما نظر بدهد. ما كه مى‏خواهيم جمهورى اسلامى‏تحقق پيدابكند و قانون اساسى جمهورى اسلامى مى‏خواهيم تدوين كنيم، ما بايد دنبال آنهائى باشيم كه حقوقدان غربى هستند؟ اگر باشند روشنفكرانى كه از اسلام بى‏اطلاع هستند و نمى‏دانند اسلام چيست، هر وقت ما خواستيم قانون اساسى جمهورى يا جمهورى دموكراتيك را تدوين كنيم شما آقايانى كه حقوقدان هستيد، شما آقايان روشنفكر غربى صلاحيت داريد كه نظر بدهيد لكن ما هر وقت خواستيم قانون اسلامى بنويسيم، خواستيم مسائل اسلام را طرح بكنيم شما صلاحيت نداريد، شما از اسلام اطلاعى نداريد، شما اسلام را مى‏گوئيد براى اين زمان نيست براى اينكه اسلام را نمى‏دانيد، براى اينكه اعتقاد نداريد كه آن كه قانون اسلام را آورده است، خداست، خداست كه محيط بر همه چيزهاست، بر همه اعصار است، قرآن است كه كتاب همه اعصار است، دستورات رسول الله است كه براى همه اعصار است. شما اطلاعى نه از قرآن داريد و نه از

صحيفه نور ج 7 صفحه 122

سنت داريد و نه از اسلام و ما به شما اجازه نمى‏دهيم كه دخالت در معقولات كنيد، بله در بعض مسائل ادارى، در بعضى مسائل اجرايى شما هم حق نظر داريد لكن عمده اين است كه شما نمى‏خواهيد يك قانون اساسى اسلامى‏باشد. شماها از اسلام وحشت داريد، حق هم داريد براى اينكه اسلام در استفاده‏هاى شما را بست، اسلام دوستان شما را از ايران بيرون كرد، اسلام، جنايتكارها كه رفقاى بعضى از شما بودند به درك فرستاد. شما وحشت داريد از اسلام و حق داريد وحشت داشته باشيد ولى ملت اسلام، ملت ايران نمى‏تواند تابع هواى نفس شما باشد، نمى‏تواند قرآن را كنار بگذارد و قانون اساسى غربى را قبول كند، به شما اجازه نمى‏دهد كه در امرى كه بى‏اطلاع هستيد و جاهل هستيد دخالت كنيد. شما اطلاعاتتان در حدود مسائل غربى است، قوانين غرب را مى‏دانيد، شما تاكنون قرآن را مطالعه نكرده‏ايد. عرض مى‏كنم كه، من به همه اقشار نمى‏گويم، در بين اينها اشخاص اسلامى، اشخاص مطالعه‏دار هست، من آنها را مى‏گويم كه مى‏گويند اسلام ديگر فايده ندارد، من آنهايى را مى‏گويم كه مى‏گويند اسلام مال 14 قرن پيش است. ما به اشخاصى كه اطلاع ندارند از قوانين اسلام، اطلاع ندارند از روح اسلام، نمى‏دانند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند چه خواهد شد، ما به آنها اجازه نمى‏دهيم كه دخالت در اين امور بكنند، بله، حق رأى دارند، رأى بدهند كه اسلام نه، چنانچه دادند. مختارند كه رأى بدهند لكن نگويند كه ما مجلس مؤسسان كوچك را نمى‏خواهيم، يك مجلس مؤسسان 500 - 600 نفرى مى‏خواهيم، بهانه نگيرند. مگر مجلس مؤسسان چيست؟ جز اين است كه اشخاصى كه مردم آنها را انتخاب مى‏كنند، بايد بنشينند و قانون را ملاحظه كنند ؟بايد حتما 600 - 700 نفر باشند تا نوبت به شما هم برسد؟! اگر تمام ملت پنجاه نفر را تعيين كنند، اينها وكيل ملت نيستند؟ اين مجلس، مجلس مؤسسان نيست؟ ما بعد از اينكه بررسى شد در قانون اساسى به نظر خبرگان اسلامى رسيد، به نظر روحانى اسلامى رسيد، به نظر علماء متعهد رسيد به نظر نمايندگان مردم رسيد، باز هم در افكار عمومى مى‏گذاريم، ميزان است.

ميزان، رأى ملت است

مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد براى اين است كه مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأى بدهد لكن وكيل ملت حق دارد؟ اين چه غلطى است؟ خود من حق ندارم تصرف بكنم در مالم، وكيل من حق دارد؟ خود شما حق نداريد رأى بدهيد، وكيل شما حق دارد؟! وكلا براى اين حق دارند كه وكيل شما هستند و الا چه حقى دارند. يك نفر چه حقى دارد براى 35 ميليون جمعيت رأى بدهد؟ پنجاه نفر ششصد نفر چه حقى دارد براى يك ملت 35 ميليونى رأى بدهد؟ اين حق براى اين است كه شما مى‏خواهيد رأى بدهيد، رأى شماست، ميزان، رأى ملت است. ملت يك وقت خودش رأى مى‏دهد، اين اساس يك وقت يك عده‏اى را تعيين مى‏كند كه آنها رأى بدهند، آن در مرتبه دوم صحيح است و الا مرتبه اول، حق مال خود ملت است. شما خون داديد، حقوقدانان براى شما تكليف معين كنند؟ خودتان بايد تكليف معين كنيد. شمائيد، همين ملت، همين مردم محروم دانشگاه، جوان‏هاى

صحيفه نور ج 7 صفحه 123

محروم دانشگاه، همين جوان‏هاى محروم مدرسه فيضيه، همين جوان‏هاى محروم در ارتش، همين جوان‏هاى محروم در بازار، همين جوان‏هاى محروم در كارخانه‏ها و در كشاورزى، اينها بايد رأى بدهند. بهانه‏ها را كنار بگذاريد، از خدا بترسيد، با ملت شوخى نكنيد، رأى مردم را هيچ حساب نكنيد، مردم را به حساب بياوريد.

ما حتما بايد تابع طرح‏هاى غربى باشيم؟ اسلام را كار نداريم؟! غرب هر چه بگويد تابع او هستيم؟ غرب تا حالا همين بساط بود كه بود. ما تا حالا مبتلاى به غرب بوديم و بيش از پنجاه سال كه اكثر شما يا بعض از شما يادشان است، بعضى از شما و من يادم است و بيست و چند سال كه اكثر شما يادتان است، طرح‏هاى ما غربى بود، گرفتارى‏هاى ما از غرب بود. باز همان گرفتارى‏ها پيش بيايد؟ قانون اساسى را هم آنها بنويسند؟ آنها رأى بدهند؟! غربزده‏ها رأى بدهند؟ ميزان، شما هستيد. آن كسى هم كه اينها خودشان قبول دارند، ولو دروغ مى‏گويند، دكتر مصدق هم وقتى كه يك مطلبى پيش آمد كه من حالا يادم نيست، آمد بالا ايستاد گفت:من با خود مردم صحبت مى‏كنم، به وكلا كار ندارم، وكلا صداى مردمند، من با خودشان صحبت مى‏كنم. ما از خودتان رأى مى‏خواهيم، مااگر چنانچه هيچ هم وكيل نگيريم، شما هستيد ميزان.

يك قدرى در مطالبتان تعقل كنيد، نگذاريد ملت به تنگ بيايد

ما براى خاطر اينكه اين نق‏نق‏ها كم بشود، گفتيم يك مجلسى هم درست بشود، شما اسمش را مجلس مؤسسان بگذاريد. اگر خيلى دلتان مى‏خواهد غربى باشيد، اگر خيلى دلتان مى‏خواهد كه مردم را به خودتان متوجه كنيد، اسمش را بگذاريد مجلس مؤسسان و الا ما با مردم كار داريم. ما قانون را قاعده اين بود قانون را بنويسيم، منتشر كنيم در همه بلاد و همه مردم ببينند، بعد به آنها بگوئيم اين را مى‏خواهيد يا نه؟ رفراندم كنيم. ما براى اينكه شماها خيلى دم از روشنفكرى مى‏زنيد، يك قدرى هم با شما مسالمت بكنيم. با اينكه هر چه مسالمت بكنيم شما بدتر خواهيد كرد، ما مى‏گوئيم كه مردم خودشان افرادى را تعيين كنند كه اين قانون اساسى كه نوشته شده است بيايند ببينند، هر رأيى دارند، هر طرحى دارند بدهند، مى‏خواهد اين رأى‏ها رأى‏هاى مخالف با قرآن باشد، مى‏خواهد موافق، منتها ما مخالف‏هايش را قبول نمى‏توانيم بكنيم و شما دنبال اين هستيد كه اين كار را بكنيد. اين مجلس را شما اسمش را مجلس مؤسسان بگذاريد، ما بعداز اين مجلس مؤسسان هم به خود موكل‏ها، به وكلا ما چكار داريم، ما شما را مى‏شناسيم، ما نوكر شمائيم.

آقايان مى‏گويند كه ملت اطلاع است، من مى‏گويم شما بى‏اطلاع هستيد. اگر ملت بى‏اطلاع است شما بى‏اطلاع‏تر هستيد براى اينكه در اينجااطلاعات اسلامى مى‏خواهد و بعضى از شما اصلا اطلاع نداريد، بعضى از شما نمى‏داند نماز چند تاست. چرا ملت ما اطلاع ندارد؟ چرا اينقدر ملت ما را ضعيف قرار مى‏دهيد؟ چرا اهانت به ملت مى‏كنيد؟ چه حقى داريد ؟ ملت ما، درش همه چيز هست. اگر اسلام فقط عيب است، بله شما حق داريد. ملت ما مسلم است، شما هم اسلام را قبول نداريد، پس ملت

صحيفه نور ج 7 صفحه 124

ما چيزى نمى‏داند براى اينكه اسلامى است و اسلام چيزى است كه مخالف با همه دانش‏هاست! حرف شمااين است. يك قدرى در حرف‏هايتان تفكر كنيد، يك قدرى در مطالبتان تعقل كنيد، نگذاريد كه ملت يك وقت به تنگ بيايد، رژيم سابق ملت را به تنگ آورد نگذاريد يك قدرى تعقل كنيد، يك قدرى براى اسلام حق قائل شويد، يك قدرى براى مسلمين حق قائل بشويد، يك قدرى براى برادران اسلامى حق قائل بشويد.

امروز اختلاف سليقه و تشتت برخلاف مسير ملت است

مسأله اصلى كه حالا بايد شماى ارتشى، من طلبه، مراجع عظام، علماء اعلام، دانشگاهى بازارى، دهقان، ادارى و كارمندها، همه به آن توجه بكنند اين است كه اين قانون اساسى كه اساس اسلام را ما مى‏خواهيم پياده بكنيم، اين قانون اساسى درست بشود، بعد كه قانون اساسى‏مان را انشاءالله - به رغم - به رغم اينهائى كه نمى‏خواهند بشود، باز شما رأى داديد و درست شد و مجلس شورا و شما رأى داديد آزادانه، بر خلاف اين پنجاه سال، آزاد رأى داديد و وكلايتان را فرستاديد و رئيس جمهور را خودتان تعيين كرديد، باز نگفتيد شما حق نداريد، ما غربى‏ها بايد رئيس جمهور برايتان تعيين كنيم، خود شما تعيين كرديد، آنوقت مى‏آئيم سراغ اينكه اين مسائل دوم را بايد پيش بياوريم و من هم مى‏دانم شما مشكلات داريد، ما هم مشكلات داريم.

شما ارتش را مى‏دانيد كه يك اشكالاتى در آن هست، ما هم ارتش را مى‏دانيم اشكالات دارد، هم ادارات را، هم وزارتخانه‏ها را، هم بازار را و هم محله‏ها را و هم مدارس خودمان را. اين مدارس خودمان هم اشكال دارد. اما حالا ما نبايد آن چيزى كه ما بايد در آن مسير همه با هم برويم، هر كداممان مسيرش را رها كند، من بيايم بروم حجره‏هاى مدرسه مثلاً چند تا هست، نمراتش چطورى هست، طلبه‏هايش چند تاست و شما برويد بگوئيد در ارتش، حالا چه اشكالى هست، شورا لازم است يا چه لازم است. تشتت الان مخالف با مسير ماست، ملتفت باشيد. الان اختلاف سليقه‏ها را نياوريد پيش، الان همه‏مان بايد برويم سراغ اين كارها. چطور آنوقت كه (من يك گاهى مثال مى‏زنم) اگر يك وقت زلزله خداى نخواسته بيايد و يك شهر را خراب كند و من بنشينم توى مدرسه درس بخوانم، شما هم برويد در نظام - عرض مى‏كنم كه - رژه برويد صحيح است؟ نه، بايد همه بيائيم اين زلزله‏زده‏ها را نجات بدهيم.

آقا، امروز مملكت ما غربزده است كه از زلزله‏زده بدتر است امروز بعضى از اشخاص در اين مملكت مى‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، اغفال مى‏كنند بعضى مقامات را، مى‏خواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند امروز وقت اين نيست كه نق بزنم كه من فلان قسمش را نمى‏خواهم فلان قسمش را مى‏خواهم امروز وقت اين است كه همه دست به هم بدهيد بگوئيد اسلام را ما مى‏خواهيم، چنانچه همه گفتيد، با اسلام همه پيش رفتيد. شما اشكالات خودتان را حالا پيش نياورديد، بگذاريد براى بعد، بگذاريد اسلام تحقق پيدا بكند، بگذاريد مملكت، مملكت بشود بعد بيائيم سراغ‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 125

اينكه اين مملكت نظامش چه جور بايد باشد، طلبهاش چه جور بايد باشد، كاسبش چه جور بايد باشد. من هم مى‏دانم همه جا اشكال هست لكن الان ما زلزله‏زده هستيم، غربزده هستيم، همه بايد دست به هم بدهيم و اين راه را تا اينجا كه آمديم، باقيش هم برويم. ما بين راه هستيم، باز گردنه‏ها داريم كه دزدها توى آن گردنه است. ما يك گردنه را از آن گذشتيم، يا دو گردنه را، باز دزدها توى آن گردنه‏هاى ديگر هست، در كمين نشسته‏اند با هر صورت. ما بايد همه، همه دست به هم بدهيم از اين گردنه‏ها بگذريم، بعد كه گذشتيم از گردنه‏ها و رسيديم به منزل بنشينيم بگوئيم حالا اشكالاتمان چيست. الان وقت اشكال‏تراشى نيست، الان وقت جلو رفتن است. من از همه مى‏خواهم، من التماس مى‏كنم به ملت ايران، من دست ملت ايران را مى‏بوسم، اسلام را مى‏خواهند ببرند.

صفوف خود را از غربزدگان و عمال رژيم فاسد جدا سازيد

اين قشرهاى اين قشرهاى دانشگاهى و دانشجو و وكلا و روشنفكرها حساب خودشان را از اين چندين نفر، چند نفرى كه عمال غربند و عمال محمدرضا، جدا كنند. كانون وكلا كه همه‏اش غربزده نيست، كانون وكلا تويشان پيدا مى‏شود، اين غربزده‏ها را كنار بگذارند. يكيشان رفت، باقى هم بروند. روشنفكرها، روشنفكرهاى اسلامى، روشنفكرهاى وارداتى را كنار بزنند. غربزده‏ها را كنار بگذاريد، عده‏شان خيلى زياد هم نيست اما فضوليشان زياد است. عده زيادنيست، ادعايشان زياد است. خود قشر روشنفكر متعهد اسلامى براى خاطر خدا،براى خاطر اسلام، براى خاطر استقلال كشور، براى خاطر حفظ آزادى، اين روشنفكر متعهد اسلامى، آنهايى را كه در بينشان پيدا مى‏شود كه نق مى‏زنند و مى‏خواهند نگذارند كارها پيش برود، اينها را كنار بزنند. التماس دعا بكنند پيش گوششان، بروند به اروپا باز سر عياشى‏اى كه مى‏كردند، حالا آمده‏اند. آن كانون وكلا، آنهائى كه بر ضد اسلامند، و كنار بگذارند. همه كه نيستند، بعضى از وكلا بسيار مردم صحيح و سالمى هستند، بسيارشان ولى آنهايى كه فضولى مى‏كنند، آنها را كنار بگذارند، از كانون بيرون كنند.

ترس غربزدگان از روحانى و دانشگاهى صالح

دانشگاه ما كه مركز آدم سازى بايد باشد، قشر دانشجو كه متعهد براى اسلام است و خونش را براى اسلام داد و فعاليت براى اسلام كرد، حالا بيدار باشد كه يك عده معدودى توى اين دانشگاه دارند مى‏روند و نمى‏خواهند اسلام پيدا بشود، نه اينكه مى‏خواهند دانشگاه درست بشود، خير، آنها از درست شدن دانشگاه مى‏ترسند.

خدا رحمت كند مرحوم فيض رضوان الله عليه را - قمى - توى همين مدرسه فيضيه، نزديك اينجايى كه حوض بود، زمان رضاخان فرمودند به من كه چى عيبى دارد، خوب اينها مى‏خواهند صالح را از غير صالح جدا كنند (مى‏خواستند امتحان بكنند و آن امتحان‏هايى كه مى‏خواستند بكنند و روحانيت را از بين ببرند) ايشان باورش آمده بود، مى‏فرمود كه خوب، اينها مى‏خواهند صالح‏ها را

صحيفه نور ج 7 صفحه 126

كنار بگذارند باشد، بدها را بفرستند. من عرض كردم آقا، اينها از صالح مى‏ترسند، اينها از روحانى صالح مى‏ترسند،، از بدش چه ترسى دارند؟ بدش كه همراه هست - همراهشان - اينها از صالح مى‏ترسند. دانشگاه هم بايد خودش را اصلاح كند، خود دانشگاهى، خود دانشگاهى صالح. اينهايى كه حالا آمده‏اند و مى‏خواهند به قول خودشان اصلاح بكنند، اينها از اصلاح دانشگاه مى‏ترسند. اينها مى‏ترسند كه در دانشگاه يك آدمى پيدا بشود كه يك وقت مشت بزند به دهانشان. آنها هم مى‏ترسيدند كه از روحانيت يكى پيدا بشود مشت بزند به دهانشان. همه از آدم مى‏ترسند، از آدمك كه كسى نمى‏ترسد. اينها مى‏خواهند دانشگاه را نگذارند آدم تويش پيدا بشود و شما جديت كنيد كه آدم پيدا بشود. شما جديت كنيد كه اين اشخاصى كه حالا افتاده توى دانشگاه‏ها و دارند فساد مى‏كنند، خودتان بيرونشان كنيد. نبايد شكايت كنيد كه در دانشگاه يك كسى آمده و دارد حرف مى‏زند. خوب، برو مقابلش بايست، بگو آقا تو چه مى‏گوئى؟ تو براى ملت دلت مى‏سوزد؟ اگر براى ملت دلت مى‏سوزد، چرا رفراندم را نمى‏گذاشتيد بشود؟ چرا نمى‏گذاريد كشاورزها الان رزاعتشان را بردارند؟ جز اين است كه مى‏خواهيد براى آمريكا بازار درست كنيد؟ پيشتر، شاه درست مى‏كرد، حالا شاهك. چرا نمى‏گذاريد كارخانه‏ها راه بيفتد؟اگر كارخانه‏ها براى ما راه بيفتد، خوب احتياجمان از بيرون كم مى‏شود، از غرب كم مى‏شود و اينها عمالند براى اينكه ما را محتاج به آنها كنند. بشناسيد دوستان خودتان و دشمنان خودتان را. قشرهاى روشنفكر، دشمن اسلام را بيرون كنند از مراكز خودشان. كانون وكلا، وكلاى دشمن با اسلام را يا نفهم را كنار بگذارند. من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مى‏خواهم و عذر مى‏خواهم كه شما را در اين گرما مزاحمتتان كردم ولى خوب چه بايد كرد. بايد دردها را گفت و ملت را بيدار كرد كه مبادا خداى نخواسته تحت تأثير اين حرف‏ها يك وقت واقع بشوند. خداوند ملت ما را سعادتمند كند. خداوند مملكت ما را از شر شياطين نجات بدهد. خداوند شما را از مسلمين متعهد و از لشكر امام زمان سلام الله عليه قرار بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 127

تاريخ: 26/3/58

بيانات امام خمينى در ديدار با جامعه وعاظ تهران

در صدر اسلام، مسجد مركز فعاليت‏هاى سياسى بوده است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مسجد و منبر در صدراسلام مركز فعاليت‏هاى سياسى بوده است. جنگ‏هائى كه در اسلام شده است بسيارى از آن از مسجد طرحش ريخته مى‏شد. حضرت امير سلام الله عليه به حسب خطبه‏هائى كه در نهج البلاغه جمع شده است - بعضى - خطيب بزرگ و فخر خطباست و با آن خطبه‏هاى بزرگ مردم را تجهيز مى‏كردند براى دفاع از اسلام و همين طور دستورهاى اخلاقى و دستورهاى عقيدتى و همه چيز در اين كتاب مقدس هست. مسجد جائى بوده است كه از آنجا شروع مى‏شده است به قعاليت‏هاى سياسى، منبر هم جائى بوده است كه محل خطبه‏ها بوده است، خطبه‏هاى سازنده و سياسى، مع الاسف تبليغات زيادى كه شايد از سيصد سال پيش شده است يعنى از آنوقتى كه غرب به اينجا راه پيدا كرده و مطالعات در حال مردم مشرق عموما كرده‏اند و رسيدگى به اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى و اخلاقى مردم شرق آنها كرده‏اند. در آنوقتى كه وسايل رفت و آمد مثل حالا نبوده است در تاريخ مى‏بينيد كه با شتر حركت مى‏كردند اين بيابان‏هاى مملكت ما را بررسى مى‏كردند، تمام جاها را اينها بررسى كردند و تمام مخازن ما را بهتر از ما مطلع‏اند و تمام گروه‏هاى كشور را چه مرزنشين‏ها و عشاير و چه مركزنشين‏ها و روشنفكرها، همه اينها را، اينها مطالعه كردند و به آن نتيجه رسيدند كه مسجد و محراب را و دانشگاه را بايد به يك وضعى درست كرد كه نتيجه نداشته باشد، يعنى آن نتيجه‏اى كه از مسجد و محراب و منبر و از دانشگاه بايد حاصل بشود، خنثى كنند، چه بكنند؟ مسجد و منبر و روحانيت، مامورشان كه رضاخان بود آمد و شايد (اگر) شما يادتان نباشد كه چه كرد، تمام منابر تعطيل شد، تمام مساجد نيمه تعطيل، تمام مجالس روضه‏خوانى همه از بين رفت، تمام روحانيت دستخوش مفسده‏هائى كه آنها داشتند (عمامه‏ها را برداشتند، لباس‏ها را از چيز آنها كندند تغيير دادند، منبرى، محرابى، كوچك، بزرگ همه در تحت فشار قرار گرفتند) واقع شدند.

تبليغات دامنه‏دار جهت جدا نمودن روحانيت از سياست

و يك چيز مهمى كه هم در دانشگاه عمل شده است و هم در منبر و محراب و روحانيت، اين‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 128

است كه تبليغات دامنه‏دار شده است كه به خود روحانيون هم مطلب را مشتبه كنند كه شما چه كار داريد به سياست، شما برويد نمازتان را بخوانيد، عبا را به سرتان بكشيد و برويد نماز را بخوانيد و بعد از نماز هم اگر مى‏توانيد چند كلمه مسأله بگوئيد و بعد هم برگرديد خانه‏تان، چه كار داريد به مملكت، به احتياجات ملت شما چه كار داريد، اين كارش با ماهاست. ما وقتى كه از آن حبس بنا بود بيائيم به آن حصر، اين پاكروان (مثل اينكه مقتول هم شد و آنوقت رئيس سازمان بود) آمد آنجا، من و آقاى قمى هر دو با هم نشسته بوديم آن هم آمد و گفت به اينكه اين سياست كارى است كه دروغگوئى در آن هست، بدجنسى مثلاً در آن هست چه هست، آخر كلمه‏اش اين بود كه پدر سوخته‏اى در آن هست، اين را شما بگذاريد براى ما، من گفتم سياست به اين معنائى كه شما مى‏گوئيد مال شماست. اينها همچو تبليغات كرده بودند كه اگر يك ملائى وارد مى‏شد در ا مر سياسى، راجع به حكومت مى‏خواست صحبت بكند، راجع به مجلس مى‏خواست صحبت بكند، راجع به گرفتارى‏هاى سياسى مردم مى‏خواست صحبت بكند، در خود جامعه روحانيت مى‏گفتند اين آدم سياسى است ديگر به درد نمى‏خورد همان خاصيتى كه در على ابن ابيطالب (ع) بود كه يك رجل سياسى بود، از خطش معلوم است كه مرد سياست بوده واز كاغذى كه به مالك اشتر نوشته و دستورهائى كه داده، همه‏اش دستورهاى سياسى است ما غفلت كرديم، از مبادى امر و از صدر اسلام و از كيفيت سياست رسول اكرم (ص) و از سياست اميرالمومنين سلام الله عليه و سياست ائمه عليهم السلام كه به صورت تقيه سياست‏ها را اجر مى‏كردند غفلت كرديم. به ما اينها تزريق كردند و حتى به خود ما تعميه كردند كه شما حق دخالت دراين امور را نداريد، اصلا به شأن شما نيست و آن اسم كه ما هم يك قدرى خوشحال بشويم كه آقا شما بالاتر از اين هستيد كه در سياست دخالت بكنيد شما يك رجل روحانى هستيد، شما بايد مردم را تهذيب اخلاق شان بكنيد، اخلاق براى مردم بگوئيد و امثال اين حرف‏ها. هم منبرها را از محتوائى كه بايد داشته باشد كه آن دخالت در امور سياست و مملكت است و هم مسجدها را و هم ساير طبقات روحانيون را و هم حوزه علميه را از آن محتوائى كه اسلام از اول مى‏خواسته اينها باشند و اين كارها را بكنند، حوادث واقعه بايد به روحانيين رجوع بشود. حوادث واقعه چه چيز است، حادثه‏ها، همين حوادث سياسى است، حالا احكام جزء حوادث نيست و اما الحوادث الواقعه رجوع كنيد به فقها حوادث همين سياست‏هاست، اين حادثه‏ها عبارت از اين است كه براى ملت‏ها پيش مى‏آيد، اين است كه بايد مراجعه كنند به كسانى ديگرى كه در رأس مثلاً هستند و الا مسأله گفتن، احكام شرعى جزء حوادث نيست، يك چيزهائى است كه بوده است. در هر صورت من طلبه را و شماى خطيب را از آن خاصيتى كه بايد داشته باشيم، از آن خاصيت انداختند و اين بزرگترين جرمى بود كه اينها مرتكب شدند. آن فشارهاى رضا شاه، آنها معلوم بود كه به جائى نخواهد رسيد، فشار و زور كار را انجام نمى‏دهد و لهذا ديديد تمام شد آنها، با فشار نمى‏شد، نمى‏شد كا ر را درست كرد، با حيله بايد كار را درست كرد، دست دوم اين بود كه با حيله به صورت اينكه من هوادار اسلام هستم من عدالت اجتماعى اسلام را قبول دارم حالا هم دست بر نمى‏دارد.

صحيفه نور ج 7 صفحه 129

ايجاد تحول روحى در جامعه، اراده الهى بود

همين چند روز پيش از اين در يك مجله‏اى ديدم كه نوشته است كه من از مردن نمى‏ترسم براى اينكه من يك آدم مسلمانى هستم - باز هم به خيالش كه باز مى‏شود - در هر صورت آنكه براى ما مهم است اين است كه ما همانطورى كه در اين سه سال، بحمد الله واقع شد و تقريبا راه صد ساله منبرى و محرابى رفت و ساير مردم و دانشگاهى‏ها راه صد ساله رفتند اينها، يعنى يك تحول روحى در تمام جوامع پيدا شد. آن منبرى كه اصلش يا جرأت نمى‏كرد از ترس اين مردمى كه پاى منبرش نشسته‏اند مطلب سياسى را عنوان بكند يا خودش اعتقادش اين بود كه نه نبايد اين كارها بشود، در اين يكى، دو سال ديديم كه متحول شدند به يك مردم متعهد كه همان چيزى كه درصدر اسلام مطرح بوده اينها مطرح كردند، محراب‏ها همانطورى كه محراب‏هاى صدر اسلام بوده است متحول شدند، منبرها همانطور، بازار متحول شد، بازارى كه براى خودش هيچ قائل نبود كه در امور سياسى داخل بشود در امور سياسى و در متن سياست داخل شد، دانشگاه‏ها متحول شدند، آنهائى كه خيال مى‏كردند كه بعضى‏شان اسلام اين نمى‏شود، تحرك ندارد، آنها فهميدند كه همه تحرك‏ها از اسلام است. قرآن كتاب تحرك است، جنبش است. آنها هم متصل شدند به شما، بازار هم متصل شد به همه، كارگرها هم متصل شدند به همه، كارمندان هم متصل شدند به همه، آخرش هم ارتش متصل شد. اين يك مطلب الهى بود، نمى‏شود اين را پاى كسى حساب كرد كه اين كار را كرده، اين را ما به پاى خدا حساب مى‏كنيم، خدا اين كار را كرد، اراده خدا بود كه منت بر همه گذاشت و همه اقشار را با هم متحد كرد به طورى كه ارتش هم متصل شد، ژاندارمرى هم متصل شد همه متصل شدند به هم و همه يكصدا يك مطلب را خواستند و آن مطلب اينكه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، ما اين رژيم را نمى‏خواهيم، اين يك تحولى بود كه بشر نمى‏توانست اين تحول را درست كند، اين تحول الهى بود، يعنى مقلب القلوب اين كار را كرد، قلب‏ها را از آن وحشت بيرون آورد، از آن وحشتى كه از اين رژيم‏ها همه داشتند از آن وحشت بيرون آورد و به جاى آن تصميم و شجاعت به ايشان داد به طورى كه زن‏ها، بچه‏ها و مردها، همه به مبارزه برخاستند. كى سابقه داشت كه زن در مبارزه بيايد، مقابل توپ و تانك بيايد، اين يك تحول روحى بود كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت تحول را ايجاد فرمود و مادامى كه ما اين تحول را حفظ بكنيم و نهضت را به همانطورى كه تا حالا آمده است حفظش بكنيم، براى ما پيروزى هست، جديت بكنيد. شما آقايان كه وظيفه‏تان سنگين‏تر از ساير طبقات است، شغل شريف‏تر و مسؤوليت زيادتر، آگاه كنيد مردم را به اينكه يك چند قدم ديگر ما داريم كه برسيم به اينكه همين طور كه گفتيد رئيس درست بشود، مجلس شورا درست بشود و قانون اساسى تصويب بشود، شما و من و همه اهل منبر و محراب و همه روحانيون و طبقات ديگر و همه دانشگاهى و دانشمندان موظفند كه امروز همه با هم و همه مجتمع كوشش كنيد كه زود اين مطلب بگذرد.

صحيفه نور ج 7 صفحه 130

مخالفين، با جمهورى مخالف نيستند، بااسلام مخالفند

شما ببينيد ما رفراندمى كه مى‏خواستيم بكنيم و همه ملت همراه بودند، كسى مخالف نبود، آنهائى كه به اسلام اعتقاد نداشتند، آنهائى كه مى‏خواستند كه اسلامى توى كار نباشد تحريم كردند، بعضى‏شان در كردستان تحريم كردند، يك اشخاصى كه كمونيست بودند و متصل به آنها، در تهران هم شركت نكردند، چند طبقه و چند حزب ولو جمعيت كم بود. خوب، در بعضى از شهرستان‏ها هم صندوق‏ها را سوزاندند ودربعضى جاها هم با تفنگ مانع شدند از اينكه بيايند رأى بدهند. همين اشخاصى كه براى رأى به جمهوريت اسلامى‏كوشش مى‏كردند كه نشود، از جمهوريش حرفى نداشتند، از اسلاميش حرف داشتند و الا آنها جمهورى را، اگر شرقى بودند جمهورى هست، اگر غربى هم بودند جمهورى هست، از اينش هيچ حرفى نداشتند، كلمه اسلاميش را برداريد جمهورى جايش بگذاريد، همه‏مان رفيقيم، اما يعنى چه؟ يعنى ما اسلام را كنار بگذاريم تا آنها با ما رفيق بشوند كه اسلام را كنار گذاشتند. حالا همان جمعيت ملاحظه كنيد آنهائى كه مى‏گويند ما راهپيمائى مى‏كنيم تا مجلس مؤسسان درست بشود ببينيد چه اشخاصى هستند، كى‏ها متصل شدند به هم و چه نظرى دارند از اين كار. نظر اين است كه مجلس مؤسسان شش ماه طول بكشد تاتعيين بشود اشخاصش، دو ماه طول بكشد تا يكى يكى، پانصد، ششصد، هفتصد نفر را تعرفه‏هايشان را ببينند و ببينند درست است يا نه، اين تقريبا حدود يك سال، دو سه سال طول بكشد كه مناقشات در يكى يكى‏اش، اين بعضى از اين شياطين بيايند يك ماه دو ماه معطل كنند سر يك ماده‏اى از اين قانون. آنوقت چه بشود؟ اين ريشه‏هائى كه الان زود قابل كندن و دور ريختن است، اينها جان بگيرند، اينها به هم متصل بشوند؟ اين اشخاص مختلف به هم متصل بشوند، با اتصال به هم مانع بشوند از اينكه اصل رأى داده بشود (جمهورى اسلامى) با اتصال به‏هم همچو بكنند كه مسائل سابق دوباره عود كند. در اصل مقصد اين است منتها در بين اينها بعضى در اشتباهند، سوء نيت ندارند، اطلاعشان ناقص است، اشتباه دارند، در تحت تأثير آنهايى كه سوء نيت دارند واقع مى‏شوند و بعضى‏شان سوء نيت دارند و روى نقشه دارند كار مى‏كنند اينهائى كه با هم دارند متصل مى‏شوند شما مطالعه كنيد، چه جمعيت‏هائى بودند، آيا بازارى هستند، آيا منبرى‏ها هستند آيا محرابى‏ها هستند يا يك دسته‏هائى هستند كه اين دسته‏ها هيچ كدام يك كار به اسلام كارى ندارند، بعضى‏شان هم جدا مخالف با اسلامند. اينهائى كه مى‏گويند ما از ديكتاتورى پهلوى خارج شديم به ديكتاتورى عمامه و كفش رسيديم، از ديكتاتورى نمى‏ترسند حاضرند كه يك كمونيست بيايد ديكتاتورى كند، از آخوند مى‏ترسند، از عمامه و كفش مى‏ترسند، از اسلام مى‏ترسند، نه از ديكتاتورى. بدترين ديكتاتورى‏ها آنى است كه در كمونيست‏هاست، غرب آنطور ديكتاتورى ندارد، اينها از او نمى‏ترسند، اينها از اسلام سيلى خوردند از آنكه سيلى خوردند از آن مى‏ترسند.

afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 133

تاريخ: 26/3/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى جوانان و حزب جمهورى اسلامى و فرهنگيان شهرستان ملاير

قدرت اسلام عامل تجمع طوايف مختلف درزير يك سقف

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين قدرت اسلام است كه طوايف مختلفه را در زير يك سقف جمع كرده است. قبل از اين يك همچو اتفاقى نمى‏افتاد كه از بيجار، از دورود، از ملاير، از خوزستان و از جاهاى ديگر با ما ملاقات كنند، مطالبشان را بفرمايند، ما هم مطالبى عرض كنيم. لكن قدرت اسلام قوه ايمان، اين مطلب را محقق كرد كه الان ما اشخاص مختلف المحل در يك جا مجتمع هستيم و مطالب خودمان را مى‏گوئيم.

مطلب همان است كه مكرر عرض كردم و بايد تاكيد كنم كه ما يك مطلب حتمى داشتيم كه دشمن‏هاى خودمان را عقب بزنيم و آنها را از مملكت بيرون كنيم و موانع را مرتفع كنيم كه الحمدلله شده است و اگر هم مانده است، يك ريشه گنديدهاى هست اين، و يك مطالبى داريم كه در مقام سازندگى كشور است. در راس همه قضيه قانون اساسى است... به اسم تمدن بزرگ همه را به هم بريزد، لكن ما بايد اول اصول مطلب را درست كنيم، ايرانى داشته باشيم، اسلامى داشته باشيم، تا بعد راجع به آبادى اين و راجع به فروعش صحبت كنيم.

الان مطلب اين است كه دشمن شما، دشمن‏هاى اسلام الان مشغول توطئه هستند و مشغول جمع‏آورى قوا هستند و مى‏خواهند يك توطئه اى بكنند و توطئه‏اى كه آنها مى‏خواهند بكنند قبلا هم در صدد بودند كه نگذارند....

... خوب امريكاست كه دارد و به همه جا مى‏دهد و ما هم از آنجا بايد بخريم. اگر كشاورزى ما تحقق پيدا بكند، ما خود كفا هستيم، بلكه زيادتر داريم. مملكت ما يك مملكت كشاورزى است، زيادتر از مقدار خودش دارد. اگر يكى از استان‏هاى ايران درست كشت شود، مثل خراسان، مثل آذربايجان كافى است براى مملكت ما، باقيش را بايد بفروشيم. اينها آمده‏اند نمى‏گذارند. اين به نفع كيست؟ به نفع آمريكا. پس اين دليل بر اين است كه اينها براى آمريكا دارند كار مى‏كنند. كارخانه‏ها را نمى‏گذارند كه جريان پيدا بكند. اين به نفع كيست؟ به نفع اجنبى. پس اينها براى اجنبى دارند كار مى‏كنند اينها ادعا مى‏كنند كه ما صلاح ملت را مى‏خواهيم، صلاح مملكتمان را مى‏خواهيم. خير، اينها اعمالشان بعكس است.

الان ما مى‏خواهيم قانون اساسى يك مملكتى را درست كنيم و به نظر ملت برسانيم، خوب يك

صحيفه نور ج 7 صفحه 134

همچو چيزى، يك همچو امر مهمى را اينها حالا افتاده‏اند دوره كه نه، ما مى‏خواهيم مجلس مؤسسان باشد. و آن مجلس مؤسسان عريض و طويلى كه ششصد، هفتصد نفر بايد جمع بشوند كه اگر بخواهد اصلش تحقق پيدا بكند، يك شش ماهى لازم است تا مجلس مؤسسان درست بشود و بعد هم افراد مختلف، افراد مغرض نمى‏گذارند كه اين قانون درست تحقق پيدا بكند و نظرشان به اين است كه طول بكشد. يك چيزى كه با دو ماه مى‏شود اصلاحش كرد، به دو سه سال، سه چهار سال طولش بدهند و آنها توطئه‏ها را بكنند، كارهايشان را انجام بدهند و اجتماعاتشان را با هم بكنند و يكدفعه نه اسلام و نه كشور و نه قانون اساسى و همان حرف‏هاى سابق.

لزوم شركت در جهاد سازندگى به عنوان يك وظيفه الهى

الان همه ما كه در اينجا مجتمع هستيم، شما كه از بيجار آمده‏ايد، آقايانى كه او دورود آمده‏اند، آقايانى كه از ملاير آمده‏اند، آقايانى كه از اهواز آمده‏اند، همه ما بايد با هم دست به هم بدهيم كه اين مرحله اصلى را، اينها را محقق كنيم مراحل بعد آسان است ديگر. مهم اين است كه اين مراحل بگذرد كه مملكت ما يك حكومت مستقر پيدا بكند، يك رئيس جمهورى پيدا بكند، يك مجلس شورا پيدا بكند كه اساس حكومت كه اصل است تحقق پيدا بكند، بعد برويم سراغ اينكه گرفتارى داريم. و الان هم دولت در صدد اين است كه به طور گسترده در همه جا مشغول بشوند به پاكسازى و مشغول بشوند به كار. كه همين امروز هم پيامش را ما خواهيم داد به همه ملت كه جهاد سازندگى يك كارى است كه بايد بشود و همه ملت، همه مردم موظفند كه در كار شركت كنند و اگر با همه ملت اين كار شروع بشود، ايران بعد از چندى يك ايران آباد انشاءالله خواهد بود. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما آقايان را مى‏خواهم و متشكرم از شما كه از بلاد دور آمديد و در يك اتاق تنگ و تاريكى نشستيد و عرق مى‏ريزيد.

انشاءالله خداوند همه‏تان را تأييد كند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 135

تاريخ:26/3/58

بيانات امام خمينى به ملت ايران در مورد تشكيل جهاد سازندگى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما در مشكلات بايد متوسل بشويم به ملت، ملتى كه بحمدالله مهيا براى كمك و فداكارى بوده و هستند. با فداكارى ملت بحمدالله مراحلى را بسيار اهميت داشت پشت سر گذاشتيم. موانع مرتفع شد، خائنين رفتند و اگر تتمه‏اى هم باشد با همت ملت خواهند رفت، لكن اين ديوار شيطانى بزرگ كه شكست، پشت آن ديوار خرابى‏هاى زياد هست و ما بايد به همت ملت آن خرابى‏ها را ترميم كنيم. ناچاريم كه به ملت متوجه بشويم براى سازندگى براى اينكه ترميم كنيم اين خرابى كه در طول مدت حكومت جائر پهلوى در مملكت ما حاصل شده است و بحمدالله ملت ما راجع به سازندگى اين مهيا بودن خودشان را اعلام كرده‏اند. دانشجوهاى عزيز، متخصصين، مهندسين و بازارى، كشاورز، همه قشرهاى ملت داوطلب براى اين است كه ايرانى كه به طور مخروبه به دست ما آمده است بسازند، از اين جهت بايد ما بگوئيم يك جهاد سازندگى، موسوم كنيم اين جهاد را به جهاد سازندگى كه همه قشرهاى ملت، زن و مرد، پير و جوان، دانشگاهى و دانشجو، مهندسين و متخصصين، شهرى و دهاتى همه با هم بايد تشريك مساعى كنند و اين ايران را كه خراب شده است بسازند و البته آن جاهائى كه بيشتر خرابى هست مثل آنجاهايى كه روستاها، جاهائى كه مساكن عشائر هست، دهات دور افتاده كه تقريبا هر كدام از گروه‏ها مى‏آيند شكايت از وضعشان دارند مى‏گويند برق نداريم، خانه نداريم، آب نداريم، اسفالت نداريم، بهدارى نداريم و همه هم صحيح مى‏گويند، بنابراين بوده است كه اينطور ايران را خراب كنند و الان كه بحمد الله آن سد شكسته شد، براى مرحله ثانى كه مرحله سازندگى است، ما دستمان را پيش ملت دراز مى‏كنيم و از ملت مى‏خواهيم كه همه در اين نهضت شركت كنند و همه دست برادرى به هم بدهند و اين سازندگى و جهاد سازندگى را شروع كنند و البته مأمورين دولت در هر جا آنها هم مردم با آنها تشريك مساعى كنند در تحت نظر اشخاص كارشناس، دولت كارها را انجام بدهند و روحانيونى كه در همه جا در بلاد بحمدالله هستند، در اين امر آنها هم تشريك مساعى كنند، نظارت كنند و من به همه ملت، به همه اشخاص كه در اين روستاها و دهات بسر مى‏برند، پس از اينكه به همه‏شان دعا مى‏كنم و عرض ارادت، يك سفارش دارم و آن اينكه توجه كنند كسانى كه براى ساختن و براى سازندگى و براى جهاد سازندگى در دهات مى‏آيند در روستاها مى‏آيند، توجه كنند كه مبادا خداى نخواسته در بين آنها يك اشخاصى باشد كه بر خلاف رويه ملت،

صحيفه نور ج 7 صفحه 136

بر خلاف اسلام مسائلى داسته باشند. اگر يك همچو اشخاص ديدند، فورا آنها را از ده كنار بگذارند و نگذارند در بين جوان‏هاى ما، در بين روستائيان ما تبليغات سوئى بكنند. انشاءالله خداوند به همه ملت و به همه كسانى كه در اين راه تشريك مساعى مى‏كنند و اين وظيفه اخلاقى شرعى را ادا مى‏كنند، به همه توفيق عنايت كند. همه موفق باشند كه در اين جهاد شركت كنند و آن خرابه‏ها را بسازند و برادران خودشان را كمك كنند كه شايد هيچ عبادتى بالاتر از اين عبادت نباشد. بلكه من مى‏خواهم از اشخاص كه براى زيارت‏ها، براى مكه معظمه، براى مدينه منوره مى‏خواهند بروند لكن به طور استحباب مى‏خواهند بروند، من مى‏خواهم از آنها هم تقاضا كنم كه شما براى ثواب مى‏خواهيد برويد مكه مشرف بشويد، مى‏خواهيد برويد مدينه منوره، عتبات عاليات مشرف بشويد، امروز ثوابى بالاتر از اينكه به برادرهاى خودتان كمك كنيد و اين سازندگى را همه با هم شروع كنيد كه ايران خودتان درست ساخته بشود و برادرهاى خودتان نجات پيدا بكنند خداوند به همه شما اجر عنايت مى‏كند و همان ثوابى را كه شما از زيارت‏ها مى‏خواهيد، خداوند به شما در اين جهاد خواهد داد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 137

تاريخ: 27/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم تهران‏نو، نمايندگان كاركنان كشتارگاه اصفهان و عشاير كرد

توجه كنيد كه ما مسلمانيم و فقط قانون اسلام را مى‏خواهيم
بسم الله الرحمن الرحيم‏

از بركات اين انقلاب است كه برادرها همه دور هم جمع شده‏اند، شما آقايان كه از كردستان، از اصفهان و از جاهاى ديگر همه با هم جمع شديد تا مطالبى را كه داريم در ميان بگذاريم.

شما همه مى‏دانيد كه در اين پنجاه و چند سال در مملكت ما به جوان‏هاى ما چه گذشت و خزائن اين مملكت چطور به باد رفت و نيروهاى اين ممكلت چطور عقب ماند. حالا كه بحمد الله به واسطه اجتماع همه اين سد بزرگ شكسته شد و قشر خائن يا كشته شد و يا فرار كرد، حالا ما بايد در اين فكر باشيم كه الان تكليف‏مان چيست. همان‏هائى كه رفراندم را تحريم كردند، همان مى‏خواهند كه نگذارند قانون اساسى را به تصويب برسانيم چون اين قانون اساسى اسلام و جمهورى اسلام است و اينها از اسلام مى‏ترسند و لذا مى‏خواهند نگذارند جمهورى اسلامى در ايران مستقر بشود. قبلا مى‏گفتند كه ما جمهورى مى‏خواهيم و به اسلام هيچ كارى نداريم ما جمهورى دموكراتيك يا جمهورى غربى مى‏خواهيم. ولى ما مسلمان هستيم و مسلمان نمى‏تواند از اسلام بگذرد. مسلمان از همه چيز مى‏تواند بگذرد اما از اسلام نمى‏تواند بگذرد. اين عده قليلى كه مى‏گفتند كه ما جمهورى و يا جمهورى دموكراتيك مى‏خواهيم، آنها در اقليت بسيار ضعيف واقع شدند. ما كه مى‏خواهيم قانون اساسى جمهورى اسلامى را بگذرانيم اينها به فكر افتادند كه اين را هم نگذارند تحقق پيدا كند و لذا مى‏گويند بايد مجلس مؤسسانى‏نظير مجلس غرب در اينجا باشد و ششصد يا هفتصد نفر عضو داشته باشد. اولاً چند ماه طول بكشد تا عضوها تعيين بشوند و ثانياً چند سال طول بكشد تا تصويب بشود و اين تأخير بدان جهت است كه شايد بتوانند ريشه گنديده دور هم جمع بشوند و يك مفسده‏اى بار بياورند. شما آقايان بايد توجه داشته باشيد كه طرحى كه دولت داده است طرح صحيحى است و بايد زودتر مطلب را تمام كرد كه مبادا اينها دوباره اجتماعى بكنند و همان مفاسد سابق را پيش را پيش بياورند. بعضى از اين افراد در كردستان باز همين معنا را تحريم كرده‏اند كه ما مجلس مؤسسان مى‏خواهيم و الا تحريم مى‏كنيم. آنوقت هم رفراندم را تحريم كرده بودند و الان هم همان‏ها هستند آنهائى هستند كه با اسلام مخالفند. ما به مردم مى‏گوئيم شما نماينده‏هاى خود را تعيين كنيد و حدود هفتاد و پنج نفر بنا شده است تعيين شوند تا بيايند اين قانون را بررسى كنند. تمام مردم نماينده‏هاى خود را بفرستند، بعد از

صحيفه نور ج 7 صفحه 138

اينكه اين نماينده‏ها قانون را قبول كردند آنوقت به رأى مردم گذارده مى‏شود و يك روز مطلب تمام مى‏شود و تمام جريان، دو ماه بيشتر طول نمى‏كشد، نه سه سال و چهار سال طول بكشد تا از آن طرف مرزها به اين طرف و از داخل هم ايادى آمريكا و انگلستان و جاهاى ديگر دست به هم بدهند و غائله‏اى بپا كنند.

شما عشاير محترم خرابكاران را در بين خود راه نداده هدايت‏شان كنيد

ما مى‏خواهيم هر چه زودتر مملكت ما مملكت اسلامى بشود و همه شما همين معنا را مى‏خواهيد. شما هم كه به كردستان مى‏رويد سلام را به همه دوستان برسانيد و بگوئيد اساس اين است كه مى‏خواهند همان رژيم سابق يا نظير آن را پيش بياورند و آنها را بايد در بين خود راه ندهيد، از آنها اعراض بكنيد يا هدايتشان بكنيد. شما هم براى ملت مى‏خواهيد كار بكنيد، بيائيد كمك كنيد، چرا كارشكنى مى‏كنيد؟ رفراندم مى‏خواهيم بكنيم، شما كارشكنى مى‏كنيد خرابكارى مى‏كنيد قانون اساسى اسلامى مى‏خواهيم درست كنيم باز هم شما خرابكارى مى‏كنيد. پس شما يك دسته خرابكار هستيد، نه يك دسته ملى. شما مى‏خواهيد همان مسائل را دوباره برگردانيد و ما هم انشاءالله نمى‏گذاريم. انشاءالله همه شما سالم باشيد، همه موفق باشيد، همه مويد باشيد و سلام من را به همه دوستان در همه جا برسانيد. خداوند همه را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 139

تاريخ: 28/3/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن نداى اسلام قم

بايد تمامى هم و غمتان متوجه مسائل اصولى مثل تصويب قانون اساسى باشد.

بسم الله الرحمن الرحيم‏

عرض مى‏كنم كه اول بايد تشكر كنم از شماها كه در جنوب شهر يك همچو فعاليت‏ها را مى‏كنيد واين يك جهاد بزرگى است براى شما و خداوند شمارا انشاءالله تأييد مى‏كند. قضيه اينكه براى رفاه آنجا، براى چى آنجا، اينها همه در نظر گرفته شده است و شايد زود هم اين كارها بشود. بنابراين است كه در همين جهاد براى ساختن، جهاد سازندگى، به قشرهاى پائين‏تر بيشتر توجه بشود و جنوب شهرى‏ها و روستاها و اينها، بيشتر به آن توجه بشود، اينطور نيست كه از آن غفلت بشود.

البته خوب يك قدرى معطلى دارد، يك قدرى مسائل مشكل‏تر كه اساسى‏تر است الان در كار است. شما مى‏دانيد كه الان قضيه قانون اساسى در كار است، قضيه قانون اساسى، اساس حكومت اسلام است. ما اساس حكومت را بايد درست بكنيم و بعد برسيم سراغ اينكه كارهاى حكومت بايد چه باشد. و غالباً البته در هر انقلابى وقتى كه يك پيروزى حاصل شد، آنوقت مردم متوجه به گرفتارى خودشان مى‏شوند. قبل از پيروزى توجه دارند به اينكه برسند به پيروزى وقتى كه فهميدند حالا پيروز شدند يك سستى پيدا مى‏شود، توجه به گرفتارى‏ها زياد مى‏شود، نظير اينكه يك قافله‏اى وقت كه از اين منزل مى‏خواهد به يك منزل ديگرى برود مثلاً چهار فرسخ مثل قوافل سابق تا توى راه بودند خستگى نبود همچو كه مى‏رسيدند به منزل، آنجا خستگى حاصل مى‏شود، خستگى توى منزل حاصل مى‏شود. آنوقت ديگر اگر به آنها مى‏گفتند كه پا شويد يك نيم فرسخ ديگر برويد نمى‏توانستند، آنجا چون رسيدند به منزل سستى مى‏كنند. قضيه انقلابات هم اينطورى است كه وقتى كه همه داريم با هم حركت مى‏كنيم كه آن سد را بشكنيم خسته نمى‏شويم، سستى پيدا نمى‏شود، هر چه جلو مى‏رويم قويتر مى‏شويم. وقتى كه رسيديم به يك جايى كه سد را شكستيم و اعتقادمان اين شد كه الحمدالله پيروز شديم، آنوقت بر مى‏گرديم سراغ اينكه زاغه نشينان وضعشان چه جورى است؟ اداره‏اى‏ها وضعشان چه جورى است؟ارتش‏ها وضعشان چه جورى است؟ مردم كوچه و بازار را بايد چه كرد؟مدارس را بايد چه كرد؟ اينها براى اين است كه ما خودمان را پيروز فرض كرديم. حالا بر مى‏گرديم به مسائل خودمان. اگر در اين انقلاب درست دقت كنيم پيروزى ما در آنوقتى است كه آن مسائل اصلى ما لااقل درست تحقق پيدا بكند. از مسائل اصلى ما يكيش تحقق پيدا كرده است و آن رفراندم براى جمهورى اسلامى‏است، اما

صحيفه نور ج 7 صفحه 140

قانون اساسى كه اساس يك ممكلت است و بعد هم مجلس شورا كه بايد باشد در يك مملكتى، رئيس جمهور بايد باشد، اين مراحل باز برايمان مانده است. اگر بنا باشد كه ما حالا به خيال خودمان پيروز شده باشيم، آنوقت من كه طلبه هستم بروم سراغ طلبگى خودم و شما آقايان هم برويد هر كدام سراغ كارهاى خودتان، گرفتارى‏هاى خودتان، اين مسائل اصلى ممكن است يك وقت خلا به آن وارد بشود و خطرناك است به نظر من مى‏آيد كه شما، همه آقايان، همه قشرها، زن‏ها، مردها،دانشمندها، غير دانشمندها، همه الان همشان را صرف اين بكنند كه اين قانون اساسى به تصويب برسد. يعنى كسانى كه مى‏خواهند مخالفت با اين بكنند الان زيادند، زيادند كه مخالفت مى‏خواهند بكنند و عمده مخالفتشان هم همين است كه نمى‏خواهند اسلام تحقق پيدا بكند آنها مى‏ترسند از اسلام چنانچه اربابانشان هم از اسلام مى‏ترسيدند. الان همه ما تكليفمان اين است كه گرفتارى‏هاى خودمان را كه زياد است، من مى‏دانم گرفتارى زياد است، گرفتارى زاغه‏نشينان را مى‏دانم چقدر زياد است، گرفتارى‏هاى خودمان را عجالتاً تا يكى دو سه ماهى كه اين قانون اساسى بايد تصويب بشود و مجلس شورا درست بشود و رئيس جمهور تهيه شود، عجالتاً اينها را يك قدرى سبك بگيريم، خيال نكنيم مطالب اينهاست. اصول را بايد ما حفظ بكنيم، وقتى اصول تحقق پيدا كرد اينها فروعش است. بايد هم اينها بشود، شكى نداريم كه بايد بشود. در عين حالى كه اينطور است، معذلك خوب دولت بنا گذاشته است كه اين كار را بكند اما حالا آنى كه به نظر من بسيار اهميت دارد و شياطين دارند كارشكنى مى‏كنند اين است كه همين جورى كه طرح كرده دولت و صحيح هم هست، اين قانون اساسى را منتشر كنند، بعد هم يك عده 75 نفرى را تعيين كردند كه مردم آنها را خودشان انتخاب كنند. آنها هم بررسى كنند در قانون اساسى بعد هم به رفراندم مردم بگذاريم و آنها هم رأى بدهند كه قانون اساسى‏مان درست بشود چون اساس است. دنبال آن مجلس شورا درست بشود آن ديگر آسان مى‏شود كارها. وقتى ما اين اساس را درست كرديم، آنوقت بياييم سراغ اينكه بايد چه بكنيم راجع به جهات ديگر. البته نمى‏گويم حالا اين فعاليت نشود، اينها هم بايد بشود اما تمام هممان صرف اين نشود كه ما مثلاً زاغه‏نشينانمان چطور است، يا مثلاً مدارس‏مان چطور است، يا محله‏مان چطور است، همه هم ما صرف اين نشود. و مهم‏مان اين قضيه باشد كه اساس مسأله اصل باشد، ما اساس مسأله را درست بكنيم و بعد بيائيم سراغ اين متفرعاتش. حالا هم اين فعاليت‏ها مى‏شود، مشغول هستند، از اين طرف خانه‏سازى شروع كردند ديگر براى خانه‏سازى، منتها از بيرون،از كناره‏اى ايران مى‏آيد جلو، از اين طرف هم براى اين جهادى كه هست اين هم انشاءالله دارند عمل مى‏كنند و همه قوا بحمدالله بسيج مى‏شوند براى اين كار و اين كارها اميد است كه زود هم درست بشود. اما چيز مهم اين اصول است، قانون اساسى مهم كه يك دسته الان افتادند تو دور كه نه، مجلس بايد مجلس مؤسسان باشد، چون در غرب مجلس مؤسسان بوده، آقايان هم ميل دارند مجلس مؤسسان باشد و اينها هم نه اينكه براى مجلس مؤسسان دلشان سوخته، اينها مى‏خواهند مطلب را به تعويق بيندازند، معطل كنند بلكه آن ريشه‏هاى گنديده‏اى كه دارند به هم متصل مى‏شوند قوه پيدا

صحيفه نور ج 7 صفحه 141

كنند بيايند اساس را از كار بيندازند.

تكليف بر گسترش مساجد، اين مراكز تبليغات اسلام و بسيج قشون

الان ما بايد همه هممان را صرف اين قضيه بكنيم. اينها البته مورد توجه هست، هميشه مورد توجه بوده و ما اميدواريم كه همه مسائل بعد از اينكه يك استقرارى حكومت اسلامى پيدا كند و ما بتوانيم انشاءالله حكومت اسلامى آنطور كه اسلام مى‏خواهد چه بشويم، اول نظر راجع به مستمندان، اول نظر، همانطور كه اسلام اينطور مى‏گويد، اسلام براى مستضعفين آمده است و اول نظرش به آنهاست.

سخنگوى انجمن: اگر اجازه بفرمائيد مسأله مهمى‏كه مطرح است كه اول خدمتتان عرض كردم، آن مسأله تبليغاتى است كه در جنوب شهر خيلى كم است.

امام: خوب، اينها هم بايد در مقابلش بشود، اينها هم بايد بشود. مى‏دانم بايد مساجد، انشاءالله در يك طرحى مى‏شود كه، بايد بروند سراغ مساجد. مساجد بايد مركز، همانطور كه صدر اسلام مركز سياست بوده مساجد، مساجد مثل اينها نبوده است كه فقط مركز چه باشد. خطبه نماز جمعه، خطبه سياسى بوده هميشه. مساجد مركز بسيج قشون بوده، مركز تبليغات اسلام بوده است.

اينها انشاءالله تدبير مى‏شود.

سخنگوى انجمن: چون به اصطلاح ضد انقلاب،از همين مسأله سوء استفاده مى‏كند.

امام: بله مى‏دانم اينهارا، مى‏دانم اينها را.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 142

تاريخ: 28/3/58

پيام امام خمينى به ژيستكار دستن رئيس جمهور فرانسه

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب آقاى رئيس جمهور

براى پذيرائى و مهمان نوازى كه در مدت اقامت در فرانسه از من به عمل آورديد تشكر مى‏كنم.

از كشور شما بود كه من توانستم نداى حق و حقيقت را به ملت ستمديده ايران برسانم و انقلاب استثنائى ايران را رهبرى كنم. انقلابى كه سال‏هاى متمادى در حال تكوين بود و دليل نضج آن فساد و ظلمتى بود كه در تمام كشور حكفرما وعلت اصلى آن وجود سلطنتى بود كه از خارج حمايت مى‏شد.

روابطى كه ما را به فرانسه پيوند مى‏دهد همواره بر مبناى اخلاقى و تمدن‏هاى ما احترام متقابل پايه‏گذارى شده است. بنابراين تعجب كردم وقتى دريافتم بعضى از محافل فرانسوى براى محكوميت جنايتكاران، غارتگران و فاسدان رژيم منحله گذشته كه مرتكب جنايات عظيمى نسبت به مردم كشور شدند و طبق اصول اسلامى و قرآن مجيد مقصر شناخته و محاكمه شدند دخالت مى‏كنند. آنان بايد احساس همدردى و توجه بيشترى نسبت به انقلاب ما از خود نشان دهند. انقلابى كه ما را از يوغ امپرياليسم و ستم پادشاهى مستبد كه جنون عظمت و خود بزرگ‏بينى داشت رها كرد.

اين قادر متعال است كه به ما كمك كرد و مارا از چنگال عامل بدبختى‏ها و نابسامانى‏ها رهائى بخشيد. ما دست شما را مى‏فشاريم و اميدواريم كه روابط دوستى‏مان بيش از پيش توسعه يابد و استحكام يابد.

آقاى رئيس جمهورى خواهشمندم مراتب حق‏شناسى من و آرزوهاى مرا براى سعادت ملت فرانسه بپذيريد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 143

تاريخ: 28/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران مسجد نبى اكرم (ص)تهران

به غير اسلام نبايد فكر كنيم

بسم الله الرحمن الرحيم

من اميدوارم كه همه ما پاسداران اسلام باشيم. من اميدوارم كه همه مسلمين از پاسداران قرآن كريم باشند و همه مسلمين از پاسداران امام زمان باشند. من از شما پاسدارها كه لباس پاسدارى پوشيده‏ايد تشكر مى‏كنم. در هر جا هستيد پاسدارى كنيد از اين نهضت طرفدارى كنيد و از آقاى بطحائى هم تشكر مى‏كنم كه زحمت كشيدند و با شما آمدند اينجا.

ما آنچه مقصدمان است اسلام است، به غير اسلام نبايد فكر كنيم، به غير قوانين اسلام نبايد فكر كنيم. مقصود ما اين است كه هر جاى اين مملكت برويم اسلام را ببينيم، اينطور نباشد كه رأى بدهيم به جمهورى اسلامى لكن هر جا برويم از اسلام خبرى نباشد. جمهورى اسلامى معنايش اين است كه يك جمهورى باشد و قوانينش همان قوانين اسلام. تمام قوانينى كه غير از قانون اسلام است، قانون نيست، مورد رضاى ما و ملت ما نيست. ملت ما كه به خيابان‏ها ريختند، به پشت بام‏ها رفتند و شب و روز زحمت كشيدند، جوان‏هايشان را دادند، خونشان را دادند، براى اسلام بود، اگر اسلام نبود همچو كارى نمى‏كردند.

اين تحولى بود كه به دست خدا واقع شد

اسلام بود كه شما را راه انداخت و به شما همچو قدرتى داد كه در مقابل اين قدرت‏هاى شيطانى بزرگ ايستاديد و نترسيديد، اين غيرتى بود كه خدا به شما داد و الا ما كه بندگان ضعيفى هستيم و چيزى نداريم، همه‏مان در مقابل اين تفنگ عاجزيم و همين ما كه در مقابل يك تفنگ عاجز بوديم و از يك پاسبان مى‏ترسيديم، همين ملتى كه از پاسبان مى‏ترسيد، خدا يك قدرت به همه ما داد كه بيائيم در خيابان و فرياد بزنيم كه ما اين رژيم را نمى‏خواهيم. اين قدرتى بود كه خدا به شما داد و بايد از خدا تشكر كنيم، اين قدرتى بود كه ايمان به خدا بعداً به شما داد، اين تحولى بود كه به دست خدا واقع شد. الان هم باز جوان‏هائى مى‏آيند پيش من و مى‏گويند دعا كنيد كه ما شهيد بشويم، ما شهادت را مى‏خواهيم.

اين يك تحولى بود كه براى اين ملت پيدا شد و گرايش زندگى اين دنيا خيلى مطرح نبود، شهادت را مى‏خواستند. اگر چنانچه دنيا و اين امور مادى و اين زندگى مطرح بود نمى‏رفتند در مقابل توپها و در

صحيفه نور ج 7 صفحه 144

مقابل تانك‏ها و مسلسل‏ها. آنان در مقابل توپ و تانك رفتند، از بچه كوچك گرفته تا بزرگ‏ها، از دانشگاهى تا علماى مذهب، از بازارى تا كارگر و ارتشى.

حفظ عنايت خدا منشأ تمام پيروزى‏هاست

ارتشى كه سال‏هاى طولانى اينها براى خودشان درست كرده بودند، ديديد كه در ظرف مدت كمى پشت به آنها كرد و رو به شما آورد. اين قدرت خدا بود، اين چيزى بود كه خدا به شما عنايت كرد و بايد اين عنايت خدا را حفظ كنيد. حفظ اين عنايت خدا كه منشأ همه پيروزى‏هاست به اين است كه قدم‏هاى ديگرى هم برداريد، همه با هم پشتيبانى كنيم، همانطورى كه در اول، اين نهضت با ايمان پيش رفت و اجتماع همه شما به واسطه ايمانى كه در دلتان بود سبب شد كه يك همچو قدرت شيطانى را درهم كوبيديد. اين يك عنايتى بود، عنايت خاصى بود از خداى تبارك و تعالى و لذا حساب همه اشخاصى كه به ماديات فكر مى‏كردند، آن اشخاصى كه توجه به معنويات نداشتند هم حساب‏هايشان باطل شد، ولى حساب‏هائى كه روى دنياست و به معنويات نظر ندارد، روى آن حساب، حق با آنها بود كه به معنويات نظر نداشتند امكان ندارد اين قدرت از بين برود اين را مكرر مى‏گفتند، خصوصاً اين آخر كه در پاريس دستجات مى‏آمدند و بعضى‏ها نه اينكه سوء نيت داشتند، خيرخواه بودند لكن اشتباه داشتند و روى حساب ماديت، روى حساب‏هاى دنيا و اهل دنيا، نبايد يك ملتى كه هيچ ندارد، حالا چهار تا اسلحهاى كه داريد قبل از انقلاب كه هيچ چيز نداشتيد، اين غنيمت است كه قبلاً نداشتيد، جز يك مشت خالى، يك ملتى كه زن‏هايش هميشه در پرده بودند و پايشان را بيرون نمى‏گذاشتند، يك ملتى كه حاضر نبودند يك قدم براى امرى بردارند، در آنها يك تحولى واقع شد. تحول الهى كه همين ملت با اينكه هيچ نداشتند، بر آنها كه همه چيز داشتند مقدم شدند مشت‏هاى شما با ايمانى كه دنبالش بود، بر اين تانك‏هاى غول پيكر غلبه كرد. خون‏هاى جوانان ما بر مسلسل‏ها غلبه كرد. اين چيزى بود كه خدا به شما داد و بايد اين را حفظ كنيد. الان به فكر اين نباشيد كه به ما پاسدارها حقوق نمى‏دهند و يا كم مى‏دهند. همانطورى كه سابق درحال انقلاب بوديد و در حال جلو رفتن و شكستن، يك كدام مى‏نشستيد فكر كنى كه ما اگر شب به منزل برويم شام چى هست؟ نه، اين فكر در ذهن هيچ كسى نبود و مى‏دانم نبود اگر بود نمى‏آمدند جان بدهند. آن روزى كه شما راه افتاديد به ميدان و توى خيابان‏ها، آنها با ابزار غول پيكر و شما با مشت، هيچ به فكر آن نبوديد كه حقوقم كم است، حقوق مطرح نبود، جان مطرح نبود. اين روحيه شما را غلبه داد، اين چيزى كه شما را غلبه داد مادامى كه او هست شما پيروزيد دعا كنيد كه باشد، جديت كنيد كه نگهش داريد. خدا به شما يك عنايتى كرده است كه اين عنايت را حفظ كنيد، نگهش داريد. تا آن قدم‏هاى اصولى و مسائل اصلى درست نشود، تا آن كارها درست نباشد به فكر اينكه من حقوقم كم است ويا من رتبهام كم است به اين فكرها نباشيد. حالا بايد همه همانطورى كه از اول مقصد را نگاه مى‏كرديد و به مصائب خودتان توجه نداشتيد، حالا هم مقصد را نگاه كنيد، به مطالب خودتان توجه نكنيد. بازارى حالا نبايد به فكر منفعت بردن باشد، كارگر به فكر اين

صحيفه نور ج 7 صفحه 145

نباشد كه حقوقش كم است، دهقان به فكر اين نباشد كه امسال زراعت چطور است، باران آمده يا نه، اينها فكرهائى است كه شما را از اين قدرت الهى باز مى‏دارد. شما قيام لله كرديد.

شما كه موعظه خدا را پذيرفتيد حافظ آن باشيد آن وصيتى كه خداى تبارك و تعالى به پيغمبر اكرم فرمود اين بود كه به مردم بگو من يك حرف دارم، يك موعظه دارم، هيچ ديگر من نمى‏گويم، يك موعظه دارم قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله نهضت كنيد براى خدا. يك نفرى براى خدا نهضت كن، همه با هم براى خدا نهضت كنيد. شما براى خدا نهضت كرديد، دليلش اين است كه جان را گذاشتيد كف دست و راه افتاديد در خيابان‏ها و فرياد كرديد اسلام، اين دليل بر اين است كه شما براى خدا كار كرديد، اگر اينكار براى خدا نبود، كسى جانش را نمى‏داد. ميدانى كه گلوله تفنگ دارد، مسلسل مى‏بندند، توپ مى‏آيد، تانك مى‏آيد، سرباز مسلح است، اين دليل بر اين است كه براى خدا كار انجام داديد. همين وصيتى كه خدا، موعظه‏اى كه خدا كرده است عمل شد اعظكم بواحده اين يكى انما اعظكم بواحده به ايشان بگو كه من فقط يك موعظه دارم و آن اينست كه نهضت شما، قيام شما براى خداباشد. توى اين همه چيز هست، در اين يك كار و يك موعظه همه چيز هست. شما اين موعظه خدا را پذيرفتيد تا حالا، نگذاريد از دست برود،قيام شما لله باشد، براى خدا، از حالا به بعد هم جديت كنيد. شما شب‏ها خيلى‏هاتان تا صبح بيداريد و آنوقتى كه جوان بايد بخوابد و درها بسته است، شما ايستاده‏ايد و شما به دوشتان تفنگ است، اين اگر براى خدا نباشد، براى كيست؟ كسى زور به شما نگفته است. يك وقت اين است كه يك صاحب منصبى ايستاده آنجا و تفنگش را كشيده و مى‏گويد بايد بايستد، آن براى خدا نيست براى صاحب منصب است، براى تفنگ است. كسى حالا به شما فشارى نياورده كه پا شويد بايستيد تا صبح.

اين لله است، كار شما براى خداست. جوانى كه بايد در دل شب بخوابد و اقتضاى جوانى است كه بخوابد، نمى‏خوابيد تفنگ را به دوش كشيديد، خودتان را در معرض هلاكت گذاشتيد، شياطين باز به دنبال هستند كه خداى نخواسته بزنند و شما ايستاده‏ايد و داريد از اسلام طرفدارى مى‏كنيد، اين براى خداست. اگر براى خدا نبود، اين چه كارى بود كه انسان خوابش را كنار بگذارد كه بيايد در جائى كه معرض خطر است و از معرض اطمينان و از معرض آمال دست بردارد و بيايد در معرض اين خطر و خواب عزيزش را از دست بدهد، اين نمى‏شود مگر براى خدا. زور هم كه نيست، هيچ كس هم به شما نگفته، فقط يك قدرت ايمان است. اين را حفظ كنيد، اين همان است كه شما را تا اينجا پيروز كرده است و همه حرف‏هاى ماديين را باطل كرده است. حرف‏هاى كمونيستى با همين كارها باطل مى‏شود.

اگر فقط دنياست و فقط همين است، اين قدرت زمين زدن آن قدرت‏هاى بزرگ را ندارد، اگر دنيا بود معقول نيست كه شما بتوانيد قدرت‏بزرگ را از بين ببريد.

صحيفه نور ج 7 صفحه 146

بايد قانون اساسى را به نفع اسلام تحكيم بخشيم

ما حالا بايد قانون اساسى را آنطورى كه براى اسلام باشد، تحكيم كنيم، تصويب كنيم و اين هم بايد زود تصويب شود. اين طرحى است كه دولت داده است، همين طرح صحيح است و اگر بخواهد آنطورى كه اين غربزده مى‏گويند مبنى بر اينكه شما مطابق چيزهاى دنياپسند يك مجلسى درست كنيد با پانصد، ششصد نفر آدم و پانصد، هشتصد نفر آمدند يكى يكى بنشينند آنجا، اين معانى اش آن است كه ما تا دو سه سال ديگر بنشينيم و عزا بگيريم و آنان قوت پيدا كنند، طرحى است كه يا از غرب ريخته شده است و يا از آنجائى كه شاه در آنجاست. اين طرح وارداتى است، آيا اين طرح قبول است؟ ما مى‏گوئيم زود كلك قضيه كنده شود و اسلامى بشود و الان همه ما بايد در دنبال همان معنا باشيم و همين طرحى را كه دولت گفته است، صحيح است. دشمنانتان مى‏خواهند كه جيب‏هايشان پر بشود و اسلام جيب پر كن نيست، اسلام با ضعفا است. اسلام آن است كه اميرش مى‏فرمايد كه من مى‏ترسم در آن طرف مملكت يك كسى گرسنه باشد، شايد آنجاها چيزى نداشته باشد بخورد من بايد زندگيم اين باشد، خودم دلم آرام نباشد كه اگر آنجا گرسنه است من هم اينجا گرسنه‏ام. اسلام اين است، البته خودش مى‏فرمايد شما قدرت نداريد و صحيح مى‏فرمايد، ماها قدرت نداريم مثل او باشيم. اما اينقدر قدرت داريم كه جيب‏هايمان را ديگر پر نكنيم براى املاك بيابان‏ها قصرهاى روى هم انباشته، اين را قدرت داريم كه از مال اين فقرا از مال اين ضعفا جيب‏مان را پر نكنيم اين پول‏هاى نقد زيادى كه ما نمى‏توانيم تصورش را بكنيم، اكثرش به جيب اين خانواده رفته، اكثرش جيب اينها رفته، به همان مقدار هم به جيب امريكا رفته، ما مى‏خواهيم اين لقمه را از دهن اينها بيرون بياوريم به فقرا بدهيم. اين كارگرهاى صنعت نفت ما با آن زحمت و با آن بيچارگى كار بكنند، آنوقت برود توى شكم اين خارجى ها و اين پولدارها، آنهائى كه در خارج براى خودشان املاك درست كردند، براى خودشان پارك درست كردند. اين صحيح است ؟!

ما مى‏خواهيم از توى شكم اينها بيرون بياوريم و بين همين ملت پخش كنيم، همين‏هائى كه اين انقلاب را بپا كردند. و من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت شما را مى‏خواهم و دلم به شماها خوش است. انشاءالله خداوند همه‏تان را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 147

تاريخ: 28/3/58

بيانات امام خمينى در جمع بانوان مكتب الزهرا و اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم

بانوان ايران در اين نهضت پيشقدم بودند

بسم الله الرحمن الرحيم

من از شما بانوان محترم تشكر مى‏كنم كه از راه دور آمديد و با من ملاقات كرديد. من دعا به شما مى‏كنم كه خداوند همه را سعادتمند كند و تشكر مى‏كنم كه در اين نهضت پيشقدم بوديد. بانوان ايران در اين نهضت پيشقدم بودند و مثل بانوان صدر اسلام بودند و نهضت ما به واسطه آنها به پيش رفت و اميدوارم كه اين نهضت به واسطه شما به پيش برود.

اين قدرت ايمان بود كه شما را به خيابان‏ها كشيد

چيزى كه هم به بانوان و هم به آقايان برومند كه عمرتان، وقت‏تان را، جوانى‏تان را صرف داريد مى‏كنيد در راه اسلام و اين اسلام است شما را در نيمه‏هاى شب كه جوان بايد بخوابد شمارا بيدار نگه مى‏دارد و اين ايمان است كه جوانى كه از مورد مطمئن بيايد در مورد خطرناك، از رختخواب منزلش كه هم مطمئن است و هم محل خواب است بيايد در كوچه‏ها، در خيابان پاسدارى كند در صورتى كه هم خواب از چشمش رفته است و هم احتمال خطر است، اين يك خدمت ارزش‏دارى است كه شما الزامى به اين معنا نداريد، خودتان آمديد. ارزش اين خدمت اين است كه بدون اينكه كسى شما را الزام بكند به اينكه اين خدمت را كنيد خودتان انتخاب كرديد كه خدمت را بكنيد، چنانچه بانوان هم در همين معنا شريكند كه در وقتى كه همه خطرها بود، هم شما در خيابان رفتيد، هم آن بانوان محترمه و هيچ كس هم شما را الزام نكرده بود كه بيائيد بريزيد در خيابان و برويد پشت بام‏ها الله اكبر بگوئيد و مورد اصابه گلوله مثلاً بعد واقع شويد. اين قدرت ايمان است كه شماها را به خيابان‏ها كشيد و بانوان را به خيابان‏ها و ارزش عمل همين است. يك وقت اين است كه يك سازمانى است كه اين سازمان الزام دارد انسان به اينكه برود بيرون خودش را به خطر بيندازد، يك وقت اين است كه نه، يك سازمانى كه او را ملزم كند نيست، داوطلب است براى اينكه برود و خدمت كند. اينكه ارزش به خدمت و عمل زياد مى‏دهد همين معناست كه با همه مشكلات و با همه خطرها در اول نهضت همه‏تان به خيابان رفتيد و مقابل توپ و تانك بدو ن اينكه كسى شما را الزام كرده باشد و حالا هم همه به همين حاضريد و داريد شما پاسدارى مى‏كنيد و ارزش اين پاسدارى خيلى زياد است و من اميدوارم كه همه ما و همه شما را

صحيفه نور ج 7 صفحه 148

خداوند از پاسداران اسلام قرار بدهد، خدمت امام زمان باشيد.

قدرت ايمان را براى رسيدن به جمهورى اسلامى حفظ كنيد

همه چيزى كه الان مهم است اين است، همين پاسدارى كه شما مى‏كنيد و بانوان هم همين پاسدارى كه كرديد و نهضت را رسانديد به اينجا و يك امر اعجازى را، معجزه‏آميزى را تحقق كرديد و قدرت بزرگى را شكستيد. همين قدرت ايمان بايد باز هم محفوظ بماند.

اگر چنانچه بخواهيد روى آن مقصدى كه شما از اول آمديد و اسلام را خواستيد، جمهورى اسلام را خواستيد، اگر بخواهيد جمهورى اسلامى به همه معنا كه دارد، با همه محتوا كه دارد، در خارج تحقق پيدا بكند بايد كه ا ز حالا به بعد هم همان ايمان را، همان قدرت ايمان را حفظ كنيد، با هم باشيد. همه فكرها، همه فكر اينكه جمهورى اسلامى محقق بشود. جمهورى اسلامى‏فقط به اين نيست كه بگوئيم ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم رأى بدهيم. رأى دادن اسباب اين نمى‏شود كه جمهورى اسلامى تحقق داشته باشد. بله، البته الان رسماً ايران جمهورى اسلامى‏است، لكن جمهورى اسلامى، احكام اسلامى بايد در او جارى بشود، يعنى در هر جاى ايران، در اداراتش، در وزارتخانه‏ها، در بازارش، در محله‏هايش، در دانشگاهش، در دادگسترى، همه جا بايد اسلام باشد.

آنكه ملت ما مى‏خواهند و خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد كه ما باشيم اين است كه ما همه جاى مملكت را به صورت اسلامى در بياوريم، در صورتى كه در زمان طاغوت همه جا خراب بود، حالا هم باز خرابى هست. بنابراين ما الان باز بين راه هستيم، باز به مقصد نرسيديم. كسى كه بين راه است بايد تمام نظرش به اين باشد كه به مقصد برسد. من مى‏دانم كه در بين همه قشرها يك اختلالاتى هست، يك نابسامانى‏هائى هست، اينطور نيست كه نه، من ندانم. خوب هر روز آنطور كه شما آمديد و مشكلاتتان را مى‏گوئيد، تقريبا ماهر روز مبتلا هستيم و از اطراف مى‏آيند و مشكلات را مى‏گويند و ما مى‏دانيم كه مشكلات زياد است و در بين ارتش مشكلات زياد است، در بين ژاندارمرى مشكلات زياد است، در شهربانى زياد است، در خود پاسدارها زياد است، در كميته‏ها زياد است، در راديوها زياد است، همه اينها چيزى نيست كه معلوم نباشد، ما مى‏دانيم كه اشكالات زياد است و بعد از هر انقلابى اين اشكالات هست، نمى‏شود كه يك انقلابى واقع بشود آن هم يك همچو انقلاب بزرگى، يك همچو انقلابى كه در غرب مى‏گويند كه اين اعجاز واقع شده است حساب اين انقلاب حساب‏ها را از هم باطل كرد، يك همچو انقلابى واقع بشود. آنوقت پنجاه و چند سال هم دست‏هاى ناپاك خارج و داخل خراب كرده باشند، هر چه منفعت داشته به جيب زدند و يك مملكت خرابه‏اى گذاشتند. بعد از انقلاب با اين خرابى مملكت توقع اين نيست كه همچو كه شد و اينها رفتند همه چيزها درست بشود.

اگر هر كسى در هر پستى هست آنجا را خوب اداره كند مملكت خوب مى‏شود

الان همه ما دست به هم بدهيم همه با هم دست به هم بدهيم و با هم اين خرابه‏ها را آبادش كنيم و

صحيفه نور ج 7 صفحه 149

اينكه مى‏گويم همه ما با هم، براى اين است كه هر كس در هر پستى است آنجا خوب اداره كند. شما متوقع اين نباشيد كه همه كارها را من بكنم، من هم متوقع نباشم كه شما همه كارها را بكنيد. من به اين طلبگى كه دارم اين شغل خودم را خوب اداره كنم، شما هم كه پاسبان هستيد هر يك‏تان پاسبانى خودتان را خوب انجام بدهيد، اين خانم‏ها كه شغل ديگرى دارند، اين شغل خودشان را خوب انجام بدهند، وزارتخانه‏ها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند، دهقان‏ها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند، كارگرها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند. وقتى بناشد همه قشرها اسلامى باشند، همه فكرشان اين باشد كه يك مملكت اسلامى را اداره بكنند، يك كشور اسلامى كه حالا جمهورى اسلامى است اداره‏اش بكنند، خرابى‏ها را ترميم بكنند. ما يك قشرمان نمى‏تواند خرابى‏ها را ترميم بكند، همانطورى كه شما نمى‏توانيد همه ايران را پاسدارى بكنيد ما هم نمى‏توانيم همه ايران را مثلاً صحيح اداره بكنيم . همه ما بايد همه جمعيت ايران، همه ايران را، شما در قم هستيد پاسدار هستيد، هر كس اين پاسدارى را كه مى‏كند خوب انجام بدهد، با صداقت انجام بدهد، با امانت انجام بدهد، براى خدا انجام بدهد. من هم كه يك طلبه هستم طلبگى خودم را همين طور، آقا هم كه آقا هستند آقائى خودشان را و همه قشرها وقتى كه آن كارى كه دستشان هست خوب انجام بدهند، يك مملكت خوب مى‏شود. مملكت عبارت است از اين آب و خاك، جمعيتش هم عبارت از اين ملت است اين آب و خاك است، اين ملت است. اين ملت وقتى همه‏شان دست به هم دادند، يعنى هر كدام در آن محلى كه هست آنجا را خوب اداره بكند، باغبان باغ است باغ را خوب اداره بكند، كشاورز هم در صحرائى كه هست كشاورزيش خوب اداره بكند، نخست وزير هم در نخست وزيريش خوب اداره بكند، وزراء ديگر هم همين طور، اداره ديگر هم همين طور، پاسبان هم همين طور، همه اگر بنا شد كه با چنين نظرى تو كار باشند و همانطورى كه همه‏تان با يك فرياد الله اكبر كنديد يك كوه بزرگ را و ساقط كرديد يك امپراطورى دو هزار و پانصد ساله را و اين ايمان بود كه اين كار را كرد و اين اسلام بود كه اين كاررا كرد، اينجا راهم مى‏توانيد.

بعد از متمركز شدن اصول، همه امور به جاى خود عمل شود

الان مملكت دست خودتان است، خودتان مى‏توانيد اداره‏اش بكنيد به شرط اينكه الان كه اصول، يعنى قانون اساسى الان بناست درست بشود بايد بعدش مجلس شوراى ملى درست بشود، رفراندم درست بشود، الان كه اين اصول در دست است و شياطين دنبال اين هستند كه هر كسى را وادار كنند كه اشكالاتى درست بكنند، اشكالاتش توجهش مى‏دهند، مى‏روند پيش دهقانان مى‏گويند كه كو اينكه، حالا هم جمهورى اسلام، اسلام شد كه براى شماكارى نكرد. مثل اينكه همچو كه گفتند جمهورى اسلامى‏يك خرابى‏هائى يكدفعه خودرو سبز مى‏كند. يا بيايند به پاسدارها بگويند (كه گفت) خوب حالا جمهورى اسلامى شد، الان اين چيزها ى مختلفى كه اينجا هستند، اين اشخاص بدى كه هستند، انتصابات بدى كه هست، همه را متوجه كنند به يك چيزهائى كه غير آن مسأله است كه الان ما دنبالش

صحيفه نور ج 7 صفحه 150

برويم. اين نظير اين مى‏ماند كه آن روزى كه شما كه همه با هم داشتيد الله‏اكبر مى‏گفتيد و مى‏خواستيد بشكنيد اين سد را بيايند به شما بگويند كه مثلاً اداره فلان رئيسش چه جورى است. بگو حالا وقت اين حرف نيست، حالا وقت اين است كه برويم و بشكنيم. حالا همين است. الان وقت اين است كه نه اين خانم‏ها به اشكالات خودشان، داخلى خودشان توجه كنند و نه شما برادرها به اشكالات خودتان و داخلى خودتان توجه كنيد و نه من و نه آقا و نه ديگران. الان تا اين اصول مستقر نشده، يعنى ما يك مملكتى مى‏خواهيم تا باشد، آنوقت بگوئيم كه پاسدارش كى و ملايش كى و بانوانش كى و چه. الان وقت اين است كه ما مى‏خواهيم اين مملكت را مستقلش، آزادش، قانون اسلامش، همه چيزها درست بشود. وقتى كه تا دو سه ماه ديگر انشاءالله اين مطلب پيش رفت، جمهورى يعنى رئيس جمهور هم درست شد، قانون هم تصويب شد، رفراندم هم شد، مجلس شوراى ملى هم درست شد كه ديگر تزلزل توى كار نباشد، الان يك حكومتى است كه انتقالى است، حكومت آمده است كه انتقال قدرت را بدهد به كس ديگرى كه اين قدرت متمركز بشود، وقتى متمركز شد، همه اين امور به جاى خودش عمل مى‏شود. حالا هم الان در عين حال كه حكومت انتقالى است بايد خوب يك كارهاى اساسى دارند مى‏كنند، حالا همين سازندگى كه بناست مى‏كنند، همين خانه‏سازى كه بناست بكنند، همين پل‏سازى و خيابان‏ها و همه اينها را مشغولند.

شياطين درپى آنند كه نگذارند قانون اساسى تصويب شود

اما الان آنى كه مهم است اين است، آن اصل را فراموش نكنيم، اصل اين است كه الان مى‏خواهند قانون اساسى درست بكنند، شياطين افتادند كه نگذارند. همه بايستيم در مقابلشان كه ما نخير، مى‏خواهيم. اين طرح خوبى است، همين را مى‏خواهيم. ما مجلس مؤسسانى كه غربى‏ها مى‏گويند، نمى‏خواهيم. ما همين معنائى كه دولت گفته است و زود انجام مى‏گيرد، نه آنى كه يك سال، دو سال، سه سال شايد طول بكشد كه خداى نخواسته يك وقت اين تزلزل اسباب اين بشود كه به هم بخورد اينها. الان وقت اين معناست و من مى‏دانم كه چيزهائى كه شما گفتيد كه ما تنها نيستيم، همه هستند كه ناراحتى دارند، اما ناراحتى را بگذارند براى يك وقت ديگر، يك قدرى تأمل كنيد و بگذاريد براى وقت ديگرى.

الان هر كدام هر پستى كه داريد محكم دنبالش را بگيريد و محكم انجام وظيفه بكنيد و اين وظيفه، وظيفه‏اى است كه براى خداست، نه كسى شما را الزام كرده و نه خيلى چيزى است كه شما به طمع آن باشيد. چيزى تو كار نيست، يك مشت فقرا، يك مشت از مستمندها، الان مسائل الهى اهميتش زياد است و ما انشاءالله اميدواريم كه همه مان با هم اسلام را پياده كنيم و همه قشرها اسلامى شوند. وقتى بشود عدالت اسلامى، عدالت اسلامى براى همه است، يك فردى اين نيست كه به فرد ديگر تقدم داشته باشد، مگر اينكه تقوا داشته باشد. خدا همه شما را انشاءالله حفظ كند، موفق كند. من به همه شما دعا مى‏كنم و من خدمتگزار همه شما هستم. خدا همه‏تان را انشاءالله حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 151

تاريخ: 30/3/58

فرمان امام خمينى به حجة الاسلام نورى

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب مستطاب آقاى حجت الاسلام حاج ميرزا حسين نورى دامت افاضاته

لازم است جنابعالى مسافرتى به كشورهاى اروپائى بنمائيد و از نزديك با دانشجويان عزيز و برادران ايرانى آشنا شويد و نيازمندى‏ها و مشكلات مذهبى آنان را بررسى نموده و در حدود امكاناتى كه در اختيار داريد در رفع آنها بكوشيد و به وظايف خطيرى كه در اين موقع حساس به عهده دارند آنان را آشنا سازيد و از تفرقه و اختلاف بر حذر داريد و نسبت به تقويت معتقدات مذهبى ايشان در برابر دشمنان اسلام سعى كافى مبذول داريد و سلام اينجانب را به عموم آنان ابلاغ نمائيد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى

25 رجب الخير 99


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 152

تاريخ: 30/3/58

بيانات امام خمينى در جمع وعاظ خراسان

درباره قانون اساسى اسلام، اسلام‏شناس بايد نظر بدهد نه روشنفكران خارجى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مسأله مهم فعلا اين است كه پيش‏نويسى از قانون اساسى شده است و آن به معرض افكار عمومى گذاشته شده است و الان بايد همه قشرها و همه روحانيون بلاد و همه روشنفكران متفكرين اسلامى با ديد اسلامى، براى جمهورى اسلامى اين قانون را بررسى كنند و نظر بدهند.

اين قانون كه پيش‏نويس شده است براى اين است كه همه نظر بدهند. شما آقايان، شما علماى اعلام، شما متفكرين اسلامى، شما اشخاصى كه علاقه به ديانت مقدسه اسلام داريد و عقيده داريد به اينكه هيچ حكومتى مثل حكومت اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل رژيم اسلام نيست، بايد نظر كنيد به يك‏يك مواد اين قانون. يك ماه مهلت داريد كه هرچه به نظرتان رسيد براى اسلام مفيد است و موافق جمهورى اسلامى است و در اين قانون به آن توجه نشده است، تذكر بدهيد و بنويسيد و در روزنامه‏هائى كه هست منتشر كنيد. آقايان ننشينند كه ديگران قلم‏ها را بردارند و قانون را بررسى كنند و به خيال خودشان آن را اصلاح كنند. اين حق شماست، درباره قانون اسلام، بايد اسلام‏شناس نظر بدهد. قانون اساسى جمهورى اسلامى يعنى قانون اساسى اسلام. حق اين مطلب با شماست، با علماى اعلام و با مراجع عظام است، با همه روشنفكران اسلامى است. ننشينيد تا اينكه روشنفكران خارجى، روشنفكرانى كه به اسلام عقيده ندارند اظهار نظر بكنند و اين حرف‏هائى كه مى‏نويسند، بنويسند. شماها قلم را برداريد، در همه مساجد، در همه منابر، در همه كوچه و بازار مسائلى را كه به نظرتان مى‏رسد بايد دراين قانون اساسى باشد، طرح كنيد.

علما مسائل را مطرح كنند، ننشينيد ديگران براى شما تكليف معين كنند خودتان تكليف را معين كنيد. خودتان قانون اساسى را بررسى كنيد، خودتان نظر بدهيد، روزنامه‏ها را از مقالات خودتان پر كنيد. ننشينيد ديگران و دشمنان شما براى شما مقاله بنويسند و مسائلى را كه خداى نخواسته بر خلاف مسائل اسلامى و بر خلاف شؤون اسلام باشد مطرح كنند. همه موظفيم كه اين كار را انجام بدهيم. همه حق نظر داريم و شما علماى اعلام بيشتر حق نظر داريد. آنهائى كه اسلام را مى‏شناسند و علاقه به اسلام دارند در اين امر بيشتر جديت كنند و پيشقدم باشند.

صحيفه نور ج 7 صفحه 153

لزوم انتخاب علماى اسلام‏شناس و آشنا به مسائل روز جهت نمايندگى مجلس

مسأله بعد كه بسيار مهم است، مسأله انتخاب اشخاصى است كه بايد بعد از اينكه همه ايشان و مطلب‏شان را گفتند، نظر بدهند اين عده تعدادشان هفتادوپنج نفر مى‏باشد كه بايد بنشينند و اين قانون اساسى را با توجه به آرائى كه از همه مى‏آيد مورد بررسى قرار دهند كه بعد به رفراندم گذاشته شود.

مهم اين است كه ملت بفهمند چه اشخاصى بايد براى بررسى قانون اساسى تعيين بشوند. بفهمند كه مسأله اسلامى‏است، نه مسأله غربى و نه مسأله شرقى است. ما نمى‏خواهيم قانون اساسى نه غربى و شرقى را بررسى كنيم. مامى‏خواهيم قانون اساسى جمهورى اسلامى‏را بررسى كنيم و لازم است اشخاصى را كه مردم انتخاب مى‏كنند و آقايان روحانيون و مراجع پيشنهاد مى‏كنند اشخاصى باشند مردمى‏و علاقمند به اسلام و اشخاصى باشند كه بدانند اسلام يعنى چه.

در اين زمان كه بناست اين قانون اساسى بررسى شود و مطلب به دست خود شما افتاده است، ملت علما را تعيين كنند. البته اختيار ملت دست خودش است لكن پيشنهاد مى‏شود علمائى را كه از قانون اسلام و مسائل روز اطلاع دارند تعيين كنند و علما هم بايد از رفتن به مجلس خوددارى نكنند براى اينكه مجلس، مجلسى است كه در آن سرنوشت اسلام تعيين مى‏شود. وقتى سرنوشت اسلام بايد در يك مجلس تعيين شود، حق علما است كه بروند و اين سرنوشت را به دست مبارك خودشان تعيين كنند. پس مطلبى كه مهم است دو مطلب است : يكى بررسى از قانون اساسى كه همه قشرها بايد بررسى كنند و من توصيه مى‏كنم كه علماى اعلام بررسى كنند و نظر بدهند و بعد از اينكه مردم آراء خودشان را گفتند و طرح‏هاى خودشان را دادند، اين كار بايد انجام پذيرد. حرف ما اين است كه براى اسلام بايد مردم اشخاص اسلام‏شناس و كسانى را كه مسائل اسلام را مى‏دانند و علاقه به اسلام دارند انتخاب كنند و ما انشاءالله بعد از اين هم اوصاف چنين اشخاصى را خواهيم گفت و خواهيم نوشت.

خداوند شما را براى كمك به اسلام و جامعه اسلامى موفق كند و بتواند اسلام را آنطورى كه دلخواه اسلام است در خارج پياده كنيد. من از همه شما و از همه علماى بزرگ مشهد و همه خطبا و فضلا كه در اينجا هستند تشكر مى‏كنم و خدمتگزار همه شما هستم و دعاگوى شما مى‏باشم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 154

تاريخ: 30/3/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از طلاب حوزه علميه مشهد

اصل حركت روحانيت و ساير اقشا ر ملت، جايگزين نمودن اسلام به جاى طاغوت است

بسم الله الرحمن الرحيم

من ميل نداشتم كه آقايان فضلا در اين آفتاب گرم، در اين خانه محقر با اين هواى گرم زير آقتاب، اينجا تشريف داشته باشند و گمان داشتم - كه - و گفتم به بعضى آقايان كه از آقايان بخواهند كه در سالن مدرسه فيضيه تشريف داشته باشند تا من آنجا خدمتشان برسم لكن بعد مثل اينكه اينطور مقرر فرمودند آقايان كه اينجا تشريف داشته باشيد و من از اينكه شما الان در زحمت هستيد، هم خواهران، هم برادران، هم علماى اعلام در زحمت هستيد بسيار معذرت مى‏خواهم و اين زحمت را هم جزء خدمت‏هاى به امام زمان سلام الله عليه و به اسلام عزيز بايد محسوب بداريد. مسائل زياد است مطالبى كه پيش خواهد آمد زياد است لكن ما بايد در مسائل، هر مسأله‏اى كه پيش آمد و جلو پيش آمد آن مسأله را بررسى كنيم و در آن مسأله، فعاليت. تا كنون مسائل بزرگى را با همت همه قشرهاى ملت و خصوصا روحانيت عظيم‏الشأن پشت سر گذاشتيم و بحمدالله موفق شديد شما آقايان و ملت بزرگ و همه قشرها بر اينكه اين خدمت بزرگ را به اسلام كرديد و اين اشخاصى كه به اسلام خيانت كردند و بناى خيانت بزرگتر داشتند و كسانى كه آنها را تأييد مى‏كردند و بناى تأييد بيشتر داشتند، آنها را شكست مفتضح‏

داديد و رفتند و دست خيانتشان كوتاه شد، چنانچه دست چپاولى ابرقدرت‏ها هم كوتاه شد.

آنچه كه پشت سر گذاشتيم، بحمدالله موفقيت‏آميز بود لكن ما نبايد به همين معنا قناعت كنيم و مسرور باشيم كه مطالب تمام شده است. مطالب تمام نشده است و مسائل اصولى هم باقى مانده است براى اينكه اصل حركت روحانيت و حركت همه قشرهاى ملت براى جانشين كردن اسلام در محل طاغوت بود.

البته براى مقدمه اين جانشينى، اول بايد طاغوت برود و رفت، حالا وقت اين است كه ما به جاى آن طاغوت يك حكومت عدل اسلامى، يك حكومت انسانى، يك حكومت قرآنى به جاى آن جايگزين كنيم و اين حالا اول كار است. البته اصل تغيير رژيم و برقرار شدن جمهورى اسلامى الان هست يعنى اصل رژيم تغيير كرد و الان رسما ايران جمهورى اسلامى است و همه هم شناختند ايران را

صحيفه نور ج 7 صفحه 155

به اين معنا لكن ما فقط اين معنا را نمى‏خواهيم كه جمهورى اسلامى رأيى باشد، لفظى باشد. مهم همه ما، همه شما و همه ملت و همه علماى اعلام اين است كه اسلام به همه ابعاد تحقق پيدا بكند به طورى كه هر كس وارد اين مملكت مى‏شود، از سرحد كه وارد شد آثار اسلام ببيند تا مركز كه آمد آثار اسلام، دانشگاه رفت اسلامى، وزارتخانه رفت اسلامى، ادارات دولتى رفت اسلامى، بازار آمد اسلامى، در كشاورزها و پيش كارگرها رفت اسلامى. آنكه مقصد ما هست اين معنا هست، نه فقط رفتن چپاولگرها و ما راجع به اين معنا در اول قدم هستيم و مسائل پشت سر است. بعضى مسائل الان آنوقت است كه ما تمام همتمان را به آن مسأله بگماريم و با تمام قوا توجه بكنيم و بعضى مسائل بعد از اين است و بعضى مسائل هم مسائل فرعى است كه دنباله اينها بايد تحقق پيدا بكند.

اظهار نظر در مورد قانون اسلام بر عهده اسلام شناس است نه روشنفكران خارجى!

آنكه الان محل ابتلاء همه ما هست اين است كه يك پيش‏نويسى از قانون اساسى شده است و اين پيش‏نويس به معرض افكار عمومى گذاشته شده است، الان بايد همه قشرها و شما روحانيون و همه روحانيون همه بلاد و همه روشنفكران اسلامى و همه متفكرين اسلامى، با ديد اسلامى، براى جمهورى اسلامى، اين قانون را بررسى كنند و نظر بدهند، اين قانونى كه پيش‏نويس شده است براى اين است كه همه نظر بدهند.

شما آقايان، شما علماى اعلام، شما متفكرين اسلامى، شما اشخاصى كه علاقه به اسلام و علاقه به ديانت مقدسه اسلامى داريد و عقيده داريد به اينكه هيچ حكومتى مثل حكومت اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل رژيم اسلامى نيست، بايد نظر كنيد به اين قانون، يكى‏يكى موادش را، يك ماه مهلت داريد، يكى‏يكى موادش را در نظر بگيريد و هر چه به نظرتان رسيد كه براى اسلام مفيد است و موافق با جمهورى اسلامى است و در اين قانون ناقص است، در آن جهت تذكر بدهيد و بنويسيد و در روزنامه‏هائى كه هست منتشر كنيد. آقايان! ننشينيد كه ديگران قلم‏ها را بردارند و بررسى از قانون بكنند و به خيال خودشان، آنها را به خيال خودشان اصلاح بكنند. اين حق، حق شماست. قانون اسلام را، اسلام شناس بايد نظر بدهد. قانون اساسى جمهورى اسلام يعنى قانون اساسى اسلام. حق اين مطلب با شماست، با علماء اعلام است، با مراجع عظام است، با همه روشنفكران اسلامى است، ننشينيد تا اينكه روشنفكران خارجى، روشنفكرانى كه به اسلام عقيده ندارند اظهار نظر بكنند و اين حرف‏هائى كه مى‏نويسند، بنويسند. شماها قلم را برداريد، در همه مساجد، در همه مدارس، در همه كوچه و بازار، مسائلى را كه به نظرتان مى‏رسد بايد در اين قانون اساسى باشد طرح كنيد. علماء طرح كنند و مردم دنباله، ننشينيد ديگران براى شما تكليف معين كنند. خودتان تكليف را معين كنيد، خودتان قانون را بررسى كنيد، خودتان نظر بدهيد، خودتان روزنامه‏ها را پر كنيد از مقالات خودتان. ننشينيد ديگران براى شما مقاله بنويسند و مسائلى طرح بكنند كه يك وقت خداى نخواسته بر خلاف مسائل اسلامى و بر خلاف شؤون اسلام باشد. همه موظفيم، همه بايد اين كار را انجام بدهيم و نظر بدهيم و همه

صحيفه نور ج 7 صفحه 156

حق نظر داريم و شما علماء اعلام بيشتر حق نظر داريد. آنهائى كه اسلام را مى‏شناسند، آنهائى كه علاقه به اسلام دارند آنها بيشتر بايد در اين امر جديت كنند و پيشقدم باشند.

لزوم جديت ملت در انتخاب علماء مطلع براى تدوين قانون اساسى و تعيين سرنوشت

و بعد آن چيزى كه بسيار مهم است، قضيه انتخاب اشخاصى است كه بايد نظر كنند به اين قانون و بايد بعد از اينكه همه رأى خودشان را دادند و همه مطالب خودشان را گفتند اين عده 75 نفرى مثلاً اين عده بنشينند و اين قانون اساسى را با آرائى كه از همه مى‏آيد نگاه كنند و جرح و تعديل كنند و بنويسند كه بعد به رفراندم واقع بشود.

مهم اين است كه اشخاصى كه براى بررسى اين قانون تعيين مى‏كند ملت، بفهمد چه اشخاصى بايد تعيين كند. بفهمد كه مسأله، مسأله اسلامى است، نه مسأله، مسأله غربى، نه مسأله مسأله شرقى، ما نمى‏خواهيم قانون اساسى غربى يا نمى‏خواهيم قانون اساسى شرقى را بررسى كنيم، ما مى‏خواهيم قانون اساسى جمهورى اسلامى را بررسى كنيم و اين لازم است كه اشخاصى كه انتخاب مى‏كنند، مردم انتخاب مى‏كنند، آقايان روحانيين پيشنهاد مى‏كنند، مراجع پيشنهاد مى‏كنند، اشخاصى را پيشنهاد كنند، مردم را پيشنهاد كنند كه اينها علاقمند به اسلام باشند، اينها بدانند اسلام يعنى چه. در مجلسى كه سابقاً با اينكه طاغوت آن مجلس را بر پا كرد، مجلس مؤسسانى كه در زمان رضاخان در ايران تحقق پيدا كرد علماى اول، طراز اول علماى ايران در آن مجلس بودند البته آنوقت با سرنيزه بود لكن علماى درجه اول بودند. در اين زمان هم بناست اين قانون اساسى بررسى بشود و دست ظالم كوتاه شده است و مطلب به دست خود شما افتاده است، ملت علما را تعيين كنند، اختيار هست، الزامى نيست لكن پيشنهاد است، علمائى كه اطلاع دارند از قانون اسلام، اطلاع دارند از مسائل روز، آنها را تعيين كنند و علماء هم ابا نكنند از رفتن در مجلس براى اينكه مجلس، مجلسى است كه سرنوشت اسلام در آن تعيين مى‏شود وقتى سرنوشت اسلام در يك مجلسى بايد تعيين بشود حق علماست كه بروند و اين سرنوشت را به دست مبارك خودشان تعيين كنند.

پس مطلبى كه الان مهم است دو مطلب است يكى بررسى از قانون اساسى كه همه قشرها بايد بررسى كنند و من توصيه مى‏كنم كه علماى اعلام بررسى كنند و نظر بدهند، بعد از اين تعيين اشخاصى كه بايد بعد از رأى، بعد از اينكه مردم آراء خودشان را گفتند و طرح‏هاى خودشان را دادند آن اشخاصى كه بايد تعيين بشود و مردم تعيين مى‏خواهند بكنند براى بررسى كردن همه آراء اين اشخاص، ملت ما بداند كه بايد اين اشخاص، اشخاصى باشند كه علاقه به اسلام داشته باشند، طرح ما اين است لكن ملت مختار است. طرح ما اين است كه براى اسلام بايد اسلام‏شناس، كسى كه اسلام را مى‏داند چه است، كسى كه مصالح اسلام را مى‏داند چه است، كسى كه علاقه به اسلام دارد، كسى كه علاقه به قرآن مجيد دارد، كسى كه علاقه به كشور اسلامى دارد، يك همچو اشخاصى را تعيين كنند و ما انشاءالله تعالى باز هم راجع به اوصاف اين اشخاص، راجع به اشخاصى كه وصفشان چه باشد باز هم خواهيم‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 157

گفت و نوشت.

و خداوند همه ما را و همه شما را موفق كند كه خدمت كنيم به اين جامعه و خدمت كنيم به اسلام و اسلام را به آنطورى كه دلخواه اسلام است در خارج محقق كنيم و من از همه شما تشكر مى‏كنم و از همه علماى بزرگ مشهد، آيت الله (اشاره به يكى از حضار)، همه آيات عظام را كه الان در اينجا تشريف دارند و همه علماى اعلام كه اظهار تفقد مى‏كنند به من و همه خطبا و همه اعاظم از فظلاى مشهد مقدس كه در سنگر جلو هست راجع به مسائل دينى، من از همه شما تشكر مى‏كنم و دعاگوى همه شما و خدمتگزار همه شما هستم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 158

تاريخ: 30/3/58

بيانات امام خمينى در جمع ورزشكاران و فرهنگيان بابل

دو قوه مادى و معنوى انسان وقتى ارزش دارد كه در خدمت خدا باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انسان دو جنبه دارد يكى جنبه معنوى و يكى جنبه ظاهرى و مادى، انسان‏ها در جنبه‏هاى معنوى يك نحو تعلميات دارند و در جنبه‏هاى ظاهرى و مادى يك نحو ديگر، و اگر اين دو تا با هم جمع بشوند يك انسان به تمام معنى بوجود خواهد آمد.

من از اين خوشحالم كه كسانى جهت معنوى را تقويت مى‏كنند و اشخاصى هم جهت مادى را، و اميد است هر دوى آنها دو جنبه مادى و معنوى را جمع بكنند. شما معلمان محترم و آقايان ورزشكاران عزيز اگر اين دو جنبه را تقويت كنيد و همچنين در همه قشرهاى كشور اگر اين دو جنبه تقويت بشود، جنبه معنوى با آن تعليمات معنوى كه اسلام آورده است و جنبه‏هاى مادى با آن طرزهائى كه لازم است، اين ملت سعادتمند مى‏شود. آنها كه جنبه ورزشكارى و مادى را دارند، آنها جوان‏هائى هستند كه قواى جسمى‏شان به خاطر همين ورزش نشاط و آمادگى پيدا مى‏كند، آنوقت روح آنها معنويات و ايمان را زودتر قبول مى‏كند. يك وقت است كه ورزشكارى و تعليم و تربيت در خدمت طاغوت است كه اين جز خسران براى يك كشورى به بار نمى‏آورد، ولى وقتى اين دو قوه و نيروى بزرگ در خدمت خداست، آنوقت ايمان در آنها تقويت شده و براى پيشبرد مقاصد اسلام نيروى عظيمى پيدا مى‏شود كه هيچ نيروئى نمى‏تواند جلويش را بگيرد. چنانچه به عيان ديديد كه اجتماعات با قواى مادى و معنوى و نيروى ايمان پيش رفتند تا اينجا و اين نهضت عظيم را بپا كردند و آن قدرت‏هاى شيطانى را شكستند و آن قدرت طاغوتى و بزرگ كه مجهز به همه سلاح‏هاى مدرن بود و پشت سر او هم تمام قواى مادى و تمام ابرقدرت‏ها بود و از او حمايت مى‏كردند و البته امريكا بيشتر حمايت مى‏كرد، با اين حال با همه قدرتها نتوانستند اين قدرت ايمان را كه در كشور ما و در ملت ما پيدا شد از بين ببرند و نتوانستند خود و منافع خود را حفظ كنند. ما در آنوقت اسلحه نداشتيم، حالا كه چهار تا اسلحه در دست پاسداران قرار دارد، اينها غنائم جنگى است. قبل از انقلاب و در حال انقلاب ما اسلحه نداشتيم ولى آنها همه چيز داشتند. بنابر حساب‏هائى كه ماديون مى‏كردند امكان نداشت يك قدرتى به آن بزرگى كه همه قوا دنبال آن بود و حتى حكومت‏هاى به اصطلاح اسلامى پشت سر او ايستاده بودند شكست بخورد.

صحيفه نور ج 7 صفحه 159

ممالك به اصطلاح اسلامى تمام‏شان مشترك المنافع و پشتيبان يكديگر هستند

ابر قدرت‏ها مثل آمريكا، شوروى، چين، انگلستان، اينها همه پشتيبان قدرت طاغوتى بودند. بى‏جهت نبود كه من وقتى خواستم از كويت عبور كنم اجازه ندادند، بيخود نبود كه دولت عراق جديت كرد كه يا ما ساكت باشيم و يا آنجا نباشيم، براى اينكه همه با هم بودند، قواى شيطانى با هم بودند. و من در آنجا وقتى ديدم حتى از رفتن من به كويت مانع شدند و گفتند از هر جا كه آمده‏اى برگرد، و ما مجبور شديم به عراق برگرديم. مهم مسأله اين نيست كه فقط كويت اينچنين باشد، اين ممالك به اصطلاح اسلامى تمام‏شان با هم مشترك‏المنافع و همه پشتيبان يكديگر هستند. اينها نخواهند گذاشت ما در آنجا بمانيم و بدين خاطر بنا گذاشتيم به مملكتى برويم كه ديگر تحت تأثير نباشد. ما فرانسه را انتخاب كرديم و آنجا رفتيم و آنها هم پشيمان شدند، هم عراق و هم دولت ايران، چرا كه در پاريس دست ما براى تبليغات باز بود. ما مطالب و مسائل ايران را به همه جاى دنيا رسانديم و با بعضى كه از آمريكا مى‏آمدند مصاحبه‏هاى تلويزيونى انجام مى‏شد و در تمام آمريكا (آنطور كه مى‏گفتند) و در بسيارى از مناطق مثل كانادا پخش و مطالب ما در آمريكا هم پخش مى‏شد. آنهائى كه خودشان را منتسب به اسلام مى‏دانستند و هم آنهائى كه از اسلام خارج بودند به پشتيبانى طاغوت پرداختند، اما ملت ما با قدرت پيش رفت. آيا در آنوقت ملت تفنگ داشت؟ مسلسل داشت؟ تانك داشت؟ توپ داشت؟ هيچ نداشت، لكن يك چيز ديگر بود و آن معنويات و ايمان به خدا بود و ايمان آنچنان قدرت به ملت داد كه افرادى كه قبلاً از صداى تفنگ مى‏ترسيدند ديگر از تانك هم هراسى در دل راه ندادند.

قدرت الهى باعث جمع شدن قواى روحانى و قواى مادى شد.

آن كه در دو سال قبل از سايه يك پاسبان مى‏ترسيد حالا از سپهبد هم نمى‏ترسد. يكى از دوستان ما گفت چند تا بچه در شيراز دور يك صاحب منصبى جمع شدند و به او گفتند كه بگو زنده باد فلانى و مرده باد فلانى. صاحب منصب همين طور كه ايستاده بود و مى‏گفت برويد، وقتى مرا ديد، گفت آقا بيا و مرا از دست اينها نجات بده و بعد ايستاد و همان را كه بچه‏ها به او مى‏گفتند با فرياد بلند گفت. ملت ما همه با هم يك مطلب مى‏گفتند و اين باعث شد كه قواى روحانى و قواى مادى با هم جمع شوند. اين كار از غير خدا بر نمى‏آمد. اين قدرت، يك قدرت الهى بود. در پاريس شخصى پيش من آمد، از دهات اطراف خود كه رفته بود تعريف كرد و مى‏گفت صبح كه مى‏شود آن عالم ده جلو مى‏افتد و مردم دنبال او تظاهرات مى‏كنند. گفت همه دهات اينطور شده است و يكى را اسم برد كه من به يكى از دهات آنجا رفتم. يك قلعه‏اى است در بيابان در نزد يك كوه، ديدم اينها هم همان معنى را مى‏گويند. من در همان جا اعتقادم اين شد كه يك دست غيبى در كار است، و الا كارهاى بشرى يك شعاع خاصى دارد. اين همان عقيده و ايمان است كه در صدر اسلام هم بوده است. در آنوقت مسلمانان 10 تا 15 نفرشان يك شتر داشتند، لشكرهاى رسول الله و لشكر مسلمين هر چند نفرشان يك شمشير داشتند آن هم يك شمشير كهنه، اما با اين حال بر امپراطورى ايران و روم غلبه كردند. عده پيشقراول روم 60 هزار نفر و

صحيفه نور ج 7 صفحه 160

دنبال آن 700 نفرند 830 هزار نفر بودند. يكى از سرداران اسلام گفت كه 30 نفر با من بيايند تا با اين 60 هزار نفر مقابله نمايم، ولى بر حسب تاريخ بنابراين شد كه 60 نفر باشند كه يك نفر مقابل هزار نفر برود و بعد هم رفتند و پيروز شدند و اين به اين خاطر بود كه ملائكه پشت سرشان بودند و خداوند به آنها توجه كرد. خداوند شما را موفق كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 161

تاريخ: 30 / 3 / 58

بيانات امام خمينى در جمع هيأت اعزامى از سيستان و بلوچستان

بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از شما آقايانى كه از دور آمديد تا مطالب خودتان را بگوئيد و مطالب ما را هم بشنويد و همين طور از خواهرهاى محترمات كه آمده‏اند من تشكر مى‏كنم و مطالبى كه من الان بايد به شما عرض كنم اين است كه اولاً اين گرفتارى‏هائى كه شما ذكر كرديد، اين اشكال صحيح است و شما يا مى‏دانيد و يا بايد بدانيد كه اين گرفتارى اختصاص به ناحيه سيستان ندارد، اختصاص به مازندران ندارد، هر جاى مملكت را كه شما برويد و هر دستهاى از اهالى مختلف مملكت كه پيش ما آمده‏اند، همين گرفتارى‏ها و شبيه همين گرفتارى را گفته‏اند، حتى كوچ كردن از محلى به محله ديگر و باز در جاهاى ديگر هم بوده است و هست، مثل بختيارى‏ها و از عشاير ديگر. اين شكى ندارد كه رژيم سابق بنايش بر اين بود كه مردم را متشتت كند و زندگى آنها را بر هم بزند، بنابراين بود كه كشاورزى ما را از بين ببرند و ما را محتاج به آمريكا كنند، بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند و ما را حتى براى طبيب، براى مهندس، براى همه چيز محتاج به آمريكا و ساير ممالك كنند. اين بلا اشكال همين طور بوده و هيچ هم اشكال در اين نيست كه برنامه اسلام بر خلاف اين است. اگر اسلام تحقق پيدا كند، اگر حكومت اسلامى به آنطورى كه دلخواه ماست تحقق پيدا بكند، مسير، اين مسير نيست، اينطور نيست كه آن هم كمك كند به اينكه آشفتگى پيدا شود، براى اصلاح است حكومت اسلامى.

تحصيل استقلال براى مملكت با تصويب قانون اساسى

لكن آنكه من مى‏خواهم، حالا اساسى است كه مى‏خواهم عرض كنم و الان موظفم كه هر طايفه‏اى آمدند اين مطلب را بگويم، اين است كه الان ما يك گرفتارى اصولى داريم كه اگر اين گرفتارى اصولى تمام نشود و نتوانيم به پيروزى در اين گرفتارى برسيم، نه ديگر اميد اين است كه سيستان درست بشود و بلوچستان درست بشود و نه اميد اين است كه تهران و قم و ساير جاها درست شود باز ممكن است خداى نخواسته به وضع بدترى برگردد، به آن حالات سابق، و آن گرفتارى اين است كه اول ما بايد اساس استقلال مملكتمان را درست بكنيم كه مملكت بشود مملكت ايران براى ما و كسى ديگر نتواند در آن تصرف كند. اگر ما كشور خودمان را استقلالش را تحصيل نكنيم، تضمين

صحيفه نور ج 7 صفحه 162

نكنيم، ساير چيزها درست نخواهد شد. پس الان آن چيزى كه بر ما لازم است اين است كه همه برادرها، همه خواهرها، همه قشرهاى ملت دراين امرى كه الان راجع به اصل مطلب است و آن قانون اساسى است (اساس يك مملكت قانون آن مملكت است) راجع به اين همه قوا را روى هم بگذاريم، الان كه طرح شده است قانون اساسى و به دسترس مردم گذاشته شده است، كسانى كه صاحب نظرند، مسلمان‏هائى كه صاحب نظرند، علمائى كه صاحب نظرند، اسلام شناس‏هائى كه مى‏دانند اسلام چه هست، آنها بررسى كنند، نظر بدهند، بنويسند، در روزنامه‏ها منتشر كنند، نگذارند كه ديگران مشغول بشوند به نوشتن و سرنوشت ما را ديگران درست كنند، خودشان با همه اشخاصى كه مى‏توانند قانون را بفهمند و مى‏توانند اسلام را بفهمند كه اين آيا فلان ماده‏اش منطبق با قوانين اسلام است يا نه و آيا صلاح براى مملكت اسلام چه است. اين، الان اين چيزى كه مهم است اين معناست كه همه شما با هم نظر كنيد به قانون اساسى و اهل نظرتان، حقوقدان‏هاى مسلم، روشنفكرهاى متعهد به اسلام، مهندسين، روحانيون، همه اينها الان نظر بدهند راجع به قانون اساسى، نگذارند كه ديگران نظر بدهند و بعد ببينند چه خواهد شد، حالا خودشان نظر بدهند. هر ماده‏اى از مواد قانون اساسى را كه روحانيون تشخيص دادند كه اين برخلاف اسلام است، ساير طبقات هم، آنهائى كه مى‏دانند خلاف اسلام است، آنها هم نظر بدهند و آنها كه اطلاع از اين معنا ندارند تبعيت كنند و بخواهند كه بايد اينجور باشد و بعد از اينكه اين مرحله را گذارانديم، يك مرحله ديگرى است كه آن بسيار مهم است و آن اين است كه بعد از اينكه قانون اساسى به نظر همه رسيد، يك ماه گذاشتند به آراء عمومى و همه نظر دادند، يك جمعيت كه مثلاً 70 نفر، 75 نفرى در همه ايران، خود اهالى هر طرفى، هر ناحيه‏اى وكيل تعيين بكنند براى اينكه بررسى كنند در قانون اساسى و نظر بدهند كه بعد از اينكه نظر دادند، آنوقت به آراء عمومى بگذارند. الان آن چيزى كه بسيار براى ما ضرورى است اين است كه آن افرادى كه بايد در هر جا تعيين شوند اين افراد چه افرادى باشند، ممكن است كه در بين بعضى از اين افراد يك اشخاص منحرفى باشند و اين اشخاص منحرف اسباب اين بشوند كه به انحراف كشيده بشوند. بايد فكر كنند، دنباله كنند، بررسى كنند، يك اشخاص كه مؤمن به اين نهضت هستند و اين هم مورد نظرشان است و مى‏خواهند هم انجام دهند.

جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است‏

و الان هم بررسى‏هائى شده است، طرح‏هائى داده شده است و شايد در راديوها ديده باشيد - شنيده باشيد كه طرح‏هائى است براى اينكه هم كار پيدا شود براى بيكارها و هم ساخته شود يك چيزهائى، هم راجع به خانه‏سازى‏ها در همه سطح كشور و هم راجع به راه سازى كه البته اين جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است و اينطور نيست كه همه مثل سابق همه چيز منحصر بشود به مراكز و بنابراين است آن جاهائى كه دور افتاده‏تر است، احتياجشان بيشتر است، جلو باشند، مقدم باشند. و من از خدا مى‏خواهم كه انشاءالله دعا كنيد موفق بشويم و همانطورى كه آن خواهر محترم من مسائل را

صحيفه نور ج 7 صفحه 163

گفت، همانطور حالا فكر بكنيم كه الان راجع به اساس مطلب، اينها انشاءالله در موقعش درست مى‏شود با يك صبرى، حوصله‏اى و البته بايد همه اين مسائل درست شود لكن با يك صبرى كه الان ما در حال انقلاب هستيم، حالا باز ما انقلابمان تمام نشده، ما باز جمهوريمان تمام نشده، ما فقط يك رأى داديم حالا چيزهاى ديگرش درست نشده، انشاءالله اينها درست بشود به تدريج و اميدوارم كه همه امور اصلاح بشود. و اميدوارم خداوند توفيق بدهد به شما، عنايت كند خداى تبارك و تعالى، چنانچه تا حالا به عنايت خداى تبارك و تعالى پيش رفتيد و از اين به بعد با عنايت خدا انشاءالله پيشروى كنيد و مسائل همه‏اش انشاءالله حل مى‏شود. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 164

تاريخ: 31 / 3 / 58

بيانات امام خمينى در جمع هيأت نيوزيلندى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

بايد روابط بين ملت‏ها بر اساس مسائل معنوى باشد و در اين رابطه بعد مسافت تأثيرى ندارد و چه بسا كشورهائى كه همجوار هستند اما رابطه معنوى بين آنها نيست، بنابراين روابط ديگر هم نمى‏تواند مثمر ثمر باشد. ما روابطمان با كشورها براساس مبانى اسلام خواهد بود. چنانچه ملت‏ها از اسلام اطلاع پيدا كنند خواهند فهميد كه هر چه مى‏خواهند در اسلام وجود دارد. ما اميدواريم كه با كشور نيوزيلند روابط حسنه داشته باشيم. در پايان سلام ما را به ملت و دولت نيوزيلند ابلاغ نمائيد. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 165

بيانات امام خمينى در جمع علماء و روحانيون مشهد

اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، توانست بر قدرت هائى كه همه چيز داشتند غلبه كند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين ديانت اسلام و قدرت ايمان بود كه حتى بچه‏هاى خردسال ما را جلوى تانك و توپ برد. من وقتى در پاريس مى‏شنيدم كه در تمام قراء و قصبات ايران، در تمام اقشار ملت، زن و مرد، بزرگ و كوچك، دبستانى و دبيرستانى و دانشگاهى، روحانى عاليقدر و ساير طبقات، همه با هم يك مطلب را مى‏گفتند، آنجا فهميدم كه دست غيب در كار است. شعاع افعال انسان (هر انسانى باشد) يك حدودى دارد. يك نفر ممكن است يك خانه را بتواند متبدل كند به يك وضعى، يك محله را، يك شهر را، يك استان را، يك قشر را. اما انسان نمى‏تواند تمام سى و چند ميليون جمعيت، با افكار مختلفه و شغل‏هاى مختلفى كه دارند و امكنه مختلفه و از هم دور همه يك شعار بدهند، از بچه دبستانى تا بيمارستانى و پير مردهاى بيمارستانى، همه دنبال يك مطلب باشند. آن نمى‏شود الا اينكه يك عنايت غيبى در كار باشد. آن كه بود اين دست غيبى بود و اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، بر يك قدرت‏هائى كه همه چيز داشتند غلبه كند. اين همان قدرت صدر اسلام بود كه يك عده از اعرابى كه هيچ وسيله نداشتند، هر چندتايشان يك شمشير، يك شتر داشت غلبه كنند بر تقريباً تمام معموره دنيا در آنوقت، بر آن قدرت‏هاى بزرگ سلطنتى ايران و روم اين نبود الا قدرت الهى و تأييدات غيبى. اين را از تأييدات الهى و غيبى بدانيد نه از شخص، نه از مثل من كه حقير هستم و خدمتگزار شما. و اين معنايى كه حاصل شده است و بايد بگويم يك عنايتى از خداى تبارك و تعالى به اين ملت شده است اين هديه خداى تبارك و تعالى راحفظ كنيد. اين يك هديه غيبى بود كه به ما داده، اين آزادى كه الان به ما داده است و دست ستمكارها را كوتاه كرده است و اين استقلالى كه خداى تبارك و تعالى به ما داده است و دست اجانب را كوتاه كرده است، اين براى خاطر آن قدرت ايمان و وحدت كلمه و توجه به خداى تبارك و تعالى بود كه دست عنايت حق تعالى بر سر اين ملت سايه افكند و اين پيروزى حاصل شد.

صحيفه نور ج 7 صفحه 166

آنكه مردم خونشان را درراه او دادند، اسلام بود

اين هديه خداى تبارك و تعالى را حفظ كنيد، حفظ به اين است كه همانطورى كه با هم بوديد، دل‏ها با هم يكصدا بودند، همانطور از حالا به بعد هم اين معنا راحفظ كنيد. وقتى كه شما دل‏هايتان با هم صاف باشد، قلب‏ها يك قلب باشد، دست‏ها دست واحد باشد، دست خدا هم باشماست. يدالله مع الجماعه اين دست مبارك الهى كه بر سر شما و عنايت حق تعالى كه بر شما سايه افكند اين را قدر بدانيد و حفظ كنيد. اگر حفظ شد، در همه مراحل پيروز هستيد، همانطورى كه در وقتى كه انقلاب حاصل شد و همه رو به پيروزى رفتيد و توجه به يك مقصد داشتيد و آن نبود رژيم فاسد و تحقق رژيم الهى و توجه به چيز ديگر نبود، توجه به اينكه من گرفتارى دارم، وقتى منزل مى‏روم شام چه دارم، آيا من فرض كنيد فلان گرفتارى دارم، هيچ توجه به اين معانى نبود. نه زارع به فكر زراعت بود و نه كاسب به فكر كسب. و لهذا ديديد كه كسب‏ها را رها كردند و بازارها را تعطيل كردند و كارها را تعطيل كردند و همه با هم توجه به يك معنا و آن خدا، توجه به دين خدا. اين توجه عمومى به دين خدا موجب اين شد كه خداى تبارك و تعالى هم توجه فرمود و اين معجزه حاصل شد. آن چيزى كه همه حساب‏هاى ماديين را فاسد كرد و غلط از آب در آمد، آنى كه دولت آمريكا هم، كارشناسان آنها هم تصديق كردند به اينكه مسائل فوق فكر ما بود و حساب‏هاى مادرست نبود و حق هم داشتند براى اينكه حساب‏هاى آنها حساب مادى و طبيعى بود، ماوراى طبيعت را نديده بودند، طبيعت را ديده بودند. روى موازين طبيعت همانطور است كه آنها مى‏گفتند كه نبايد يك ملتى كه هيچ ندارد اين غلبه كند بر يك قدرت‏هايى كه پشتيبانش قدرت‏هاى همه عالم بود، نه قدرت‏ها، تقريباً عرض مى‏كنم نه فقط ابر قدرت‏ها، همه ممالك اسلامى‏دنبالش بودند. اينكه ما را نگذاشتند عبور كنيم از كويت، از اين طرف كويت به آن طرف كويت هم اجازه عبور ندادند براى اين بود كه پشتيبانش بودند. اينكه عراق فشار آورد كه شما فعاليت سياسى نكنيد ما تعهدات داريم و ما هم فشار آورديم كه ما تا هستيم فعاليت سياسى تكليف شرعى ماست، مى‏كنيم و بالاخره ما را تهديد كردند به اينكه شما بر فرض اينكه به شما كار نداشته باشيم، اصحاب شما، رفقاى شما را خواهيم چه كرد و من ديدم كه ديگر نمى‏شود، اين براى اين بود كه آنها مى‏گفتند ما تعهد داريم با دولت ايران و من فهميدم كه اينهمه دولت‏هاى اسلامى(به اصطلاح اسلامى) وضع همين است كه نگذارند ما وارد شويم و هر كجا برويم ردمان بكنند، ما هم رفتيم به خارج كه اينها ديگر نفوذ نداشتند آنجا و آنها هم پشيمان شدند از اين معنا.

اين قدرت الهى را از دست ندهيد. اين امانت الهى را حفظ كنيد. همانطورى كه آنوقت به فكر گرفتارى‏هاى خودتان نبوديد و فكر، يك فكر بود و آن هم اسلام و اين رمز پيروزى شد. شما الان پيروز نيستيد باز، براى اينكه آنكه شما مى‏خواهيد، آنكه ما همه مى‏خواهيم اين است كه اسلام به همه معنا در ايران و انشاءالله در همه ممالك انشاءالله تحقق پيدا كند. غرض اين نبود كه فقط ظالم از بين برود، مانع از بين برود، آن هم يكى بود اما آنها مقدمه بودند. آنكه مقصد بود اسلام بود، آنكه مردم خونشان را در راه آن دادند اسلام بود، آنكه مردم جوان‏هايشان را دادند و زن‏ها جوان‏هايشان را دادند و

صحيفه نور ج 7 صفحه 167

بعد هم اظهار تشكر مى‏كردند، آن اسلام بود و اعتقاد به اينكه بايد اسلام تحقق پيدا بكند. ما تا حالا اين مطلب برايمان حاصل نيست، الان باز آن رنگ‏هاى رژيم سابق هست، نتوانستيم و نتوانستند كه آن صبغه‏ها و رنگ‏ها را بزدايند، ما بين راه هستيم، ما بين راه هستيم.

به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند

ما بايد سازندگى كنيم، چه سازندگى‏هاى مادى و چه معنوى. معنويات اين كشور را اينها از بين برده‏اند، نيروهاى انسانى را از بين برده‏اند، كوشش كردند كه نگذارند روحانيت به شغل مقدس خودش آنطور كه مى‏خواهد ادامه بدهد، كوشش كردند كه نگذارند دانشگاه به آنطورى كه بايد دانشگاه باشد انجام وظيفه كند و همين طور همه قشرها را، هم معنويات را از ما گرفتند و قواى انسانى را و هم اقتصاد مملكت را از بين بردند و همه جهات مادى را، هم خيانت به ماديات كردند و هم خيانت به معنويات و خيانتشان به معنويات عظيم‏تر بوده از خيانتشان به ماديات.

شما اكثراً يادتان نيست مصيبت‏هايى كه بر حوزه علميه در زمان رضاخان وارد شد. بعضى از اين آقايان عظيم كه اينجا تشريف دارند يادشان است والا طبقه جوان يادش نيست كه چه كردند اينها با حوزه‏هاى علميه، چه كردند اينها با ملت در آن زمان دراين زمان هم كه شما يادتان هست ديديد كه چه كردند. تمام حيثيت ملى، حيثيت انسانى، حيثيت اسلامى‏ما را اينها تباه كردند. آنوقت مساجد ما را بستند، مدارس ما از بين رفت، عمامه‏هاى فصاحت اهل علم را از سرشان برداشتند و آن فضاحت‏ها و نسبت به خواهرهاى ما هم آن فضاحت‏ها. در زمان اين بدتر از زمان او شد. در آنوقت فشار بود و فشار امد داشت، در اينوقت حيله بود حيله‏هاى زياد و فشار هم بود اما حيله هم زياد بود. به اسم اسلام، به اسم عدالت اجتماعى، عدالت اسلامى، به اسم اسلام، احكام اسلام را از بين مى‏خواستند ببرند، به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند و مى‏خواستند بزنند. بحمدالله اينها از بين رفتند و خواهند رسيد به جرائم خودشان در آنجايى كه آنجا دار جزاست.

محدوديت پاداش و كيفر در دنياى مادى گواهى بر وجود يك عالم نامتناهى است

ما نمى‏توانيم يك نفر آدمى كه به اندازه محمدرضا ارتكاب جرائم كرده، بشر با تمام قوايش نمى‏تواند او را، اين جنايت‏هائى كه او كرده است جزا بدهد براى اينكه بالاخره تا آخرش اين است كه يك نفر آدم مرده است، يك نفر آدم مقابل يك نفر آدم است. كسى كه هزاران جمعيت را، بسيارى از اشخاص

را خودش در 15 خرداد، آنطورى كه مى‏گفتند خودش در هليكوپتر، در آن بالاها، خودش مرتكب اين قتال شده است و با امر او اين ملت با امر او به اين قتلگاه‏ها خيابان‏هاى ما مبدل شد. يك ملت را از بين برده است، يك ملت را، ما چه جورى مى‏توانيم او را - ارتكاب اين جنايت را ما عوضش را به او بدهيم. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى است كه درآنجا همه اين معانى حاصل مى‏شود. يك عالمى‏كه ابدى است، جهنمى‏كه خالد است، هميشه است. يك عذابى كه

صحيفه نور ج 7 صفحه 168

تصورش را ما نمى‏توانيم بكنيم. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى بايد باشد تا اين مجرم ها را در آن عالم جزايشان را بدهند. ما دراين عالم نمى‏توانيم جزاى آنها را بدهيم. انشاءالله خداوند تعالى به ما و شما كمك كند و به روحانيت قدرت عنايت كند، به ملت ما قدرت عنايت كند كه ما بتوانيم اسلام را آنطور كه هست پياده كنيم و متحقق كنيم و من بايد ثانياً از حضرات آيات عظام و حضرات فضلا و علماى اعلام و همه شما آقايان تشكر كنم و من نسبت به همه شما خدمتگزارم و اميدوارم كه همه ما نسبت به اسلام خدمتگزار باشيم و اين منزل را با همه سختى‏ها كه هست طى كنيم و انشاءالله به مقصد اصلى برسيم.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 169

تاريخ: 31/3/58

بيانات امام خمينى خطاب به وزير امور اقتصاد و دارائى و معاونين اين وزارتخانه

از وجوه تمايز حكومت اسلامى با حكومت طاغوت، داشتن پايگاه مردمى است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اگر يك كشور بخواهد يك كشور سالمى باشد بايد بين دستگاه حاكمه با ملت تفاهم باشد و مع‏الاسف در رژيم‏هاى شاهنشاهى و بخصوص در رژيم اخير اين معنا عكس بود يعنى دستگاه حاكمه (همه دستگاه حاكمه) در يك قطب واقع شده بود و ملت هم دريك قطب. اين دستگاه حاكمه كوشش مى‏كرد كه با ارعاب و با فشار و با آزار و شكنجه و حبس و امثال اينها با ملت رفتار كند و ملت هم اگر زور نداشت كوشش مى‏كرد كه ماليات بتواند، نپردازد، از زير بار همه چيز در برود، هر چه بتواند كارشكنى كند براى دولت و از اين جهت هى شكاف بين مردم و دولت حاصل مى‏شد و دولت هم هيچ پشتيبان نداشت و دستگاه حاكمه يك امر به خيال خودش مستقلى بود كه هيچ ارتباطى با ملت نداشت، ملت هم به او هيچ اعتماد نداشت، او را دشمن خودش مى‏دانست. ارتش وقتى مى‏آمد توى مردم مثل اينكه دشمن آمده است و جمعيت از او فرار مى‏كردند و پشت مى‏كردند به او و پاسبان وقتى كه مى‏آمد در بين مردم، مردم از او فرار مى‏كردند، تنفر داشتند و اينها اسباب اين شد كه نتواند حكومت باقى بماند و با پايگاه نداشتن در پيش ملت ناچار بايد كنار برود و رفت. اين بايد يك عبرتى باشد براى دولت‏ها. در رژيم اسلامى شايد در رأس برنامه همين تفاهم ما بين دولت و ملت باشد يعنى نه دولت خودش را جدا مى‏داند و بخواهد تحميل بكند و مردم را تهديد بكند، ارعاب بكند، اذيت بكند و نه مردم در صدد اين بودند كه دولت را تضعيف بكنند از مقررات دولتى. اسلام وضعش از اول اينطور بوده است كه آن حاكمش كه رأس بوده است، در زندگى، در معاشرت، در اينها با مردم يا پائين‏تر بوده است يا همانجور. و ما بهترين حاكمى كه در اسلام بعد از رسول الله پيدا شد، حضرت امير سلام‏الله عليه بود و مع‏الاسف حكومت كوتاهى داشت و ما وقتى كه سيره ايشان را در عمل از تاريخ اخذ بكنيم و فرمايشات ايشان را در خطبه‏ها، درنامه‏ها اخذ بكنيم و رفتار ايشان را با رعيت و همين طور رفتار رعيت با او، رفتار استاندارهايى كه مى‏فرستادند در اطراف، يك مملكت بسيار بزرگ بود ديگر، حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يك مقدار از اروپا و اينها همه تحت سيطره بودند و وقتى كه مى‏فرستادند سفارش‏هايى كه مى‏كردند نسبت به اينكه چه جور بايد رفتار بكنيد و چه جور هم رفتار مى‏كردند آنها و مردم با آنها چه وضعى داشتند، اينها همه در تاريخ هست. زندگى

صحيفه نور ج 7 صفحه 170

خود اميرالمومنين كه معروف است كه... يك آدم متعارف نمى‏تواند آنطور زندگى كند. حتى اشكال كرده بودند كه خوب شما اگر زندگى‏ات اين است، پس چرا همچه قوى هستيد؟ در يك جايى مى‏فرمايند كه اين درخت‏هائى كه در بيابان پيدا مى‏شود، هم چوبش محكمتر است هم آتشش قوى‏تر است براى اينكه آب كم خورده است. اينطور نيست كه هر كس زياد خورد و چرب خورد و شيرين خورد، اين يك آدم قويى بشود بلكه شايد بسيارى از اين غذاها خصوصاً اين غذاهاى غير عادى براى انسان شايد سستى و ضعف و اينها هم مى‏آورد. در هر صورت در زندگيش وقتى كه انسان مى‏بيند، مى‏بيند كه يك پوستى بوده است (اينطور نقل مى‏كنند) كه شب‏ها اين پوست را مى‏انداختند و خودشان با حضرت فاطمه سلام الله عليها رويش مى‏خوابيدند و روزها همين پوست را علوفه رويش مى‏ريختند براى شترشان. و در خوراك هم كسى نمى‏توانست آنطور زندگى بكند، هيچ كس همچو زندگى‏اى و خودشان هم مى‏فرمايند شماها نمى‏توانيد لكن در تقوا و در ورع با من اشتهاد كنيد، با من موافقت كنيد. وضع حكومت اينطورى بود واينطور خاضع در مقابل قانون، رئيس يك ملت كه توسعه رياستش اينقدر زياد بود و قدرت ارتشش آنطور، آنطور خاضع در مقابل قانون كه وقتى قاضى‏اى كه خودش نصب كرده او را دعوت مى‏كند كه يك كسى را ادعائى داشته يا ايشان ادعا داشتند كه راجع به يك زرهى، يهودى هم بوده آن طرف، وقتى كه (به حسب نقل) قاضى ايشان را احضار مى‏كند (همان قاضى كه خودش نصب كرده) تشريف مى‏برند وقتى قاضى مى‏گويد يا اباالحسن، مى‏گويد نه، بايد من و او را على السواء حساب بكنى، قاضى بايد نظرش به هر دو على‏السواء باشد و مرا با كنيه كه يك احترام است اسم نبر، ياعلى بگو. و وقتى هم كه قاضى رسيدگى مى‏كند و حكم بر ضد حضرت امير مى‏دهد، حق مى‏دهد، منتهى يهودى مى‏آيد ايمان مى‏آورد اسلام مى‏آورد مى‏بيند كه اسلام اين است. وضع معاشرتشان با مردم، وضع زندگى‏شان، وضع عدالتشان، رسيدگى‏شان به فقرا و معروف است و ديگر تاريخ هم هست كه خانه‏هايى بوده است كه مطلع نبودند كه كى مى‏آيد برايشان چيز مى‏آورد، ايشان مى‏بردند و در يك جايى كه رفتند و بچه‏ها وقتى كه مى‏رفتند گريه مى‏كردند و ايشان وارد شده بود و به آنها غذا داد و تلطف كرد و اينها، بعدش شروع كردند يك صداى مثل صداى شتر كه بچه‏ها را بخندانند. گفتند: من وقتى آمدم اين بچه‏ها گريه مى‏كردند دلم مى‏خواهد حالا كه مى‏روم بخندند بچه‏ها . اى يك حاكمى است كه توسعه حكومتش از حجاز تا مصر تا ايران تا افريقا تا همه اينها بوده است. خوب البته هر كس كه نمى‏تواند (هيچ كس نمى‏تواند). لكن اگر حكومت‏ها خودشان را جدا ندانند از مردم، رؤسا اينطور نباشد كه بروند هر كس در هر جائى يك رياستى داشت بخواهد اعمال قدرت بكند، اعمال رياست بكند، مردم را پائين‏تر بداند، با مردم رفتارى بكند كه رفتار يك مثلاً زورمند خيلى كذا است با ديگران، اسباب اين مى‏شود كه مردم از او جدا بشوند، مردم ماليات ندهند و فرار كنند از ماليات، دو دفتر داشته باشند. الان كراراً از من سؤال شده است كه مادر زمان طاغوت دو تا دفتر داشتيم يك دفترى بود كه در دسترس مأمورين مى‏گذاشتيم اين غير آن بود كه ما داشتيم. حالا چه بكنيم؟ ما گفتيم نه، حالا ديگر شما از خودتان مى‏دانيد ديگر. اينها براى اين است كه از آنطرف زور و ارعاب و فشار، از آنطرف هم ملت نمى‏تواند

صحيفه نور ج 7 صفحه 171

اينقدر بپذيرد، از اين جهت او هم قدر بتواند تخلف مى‏كند، بتواند علناً تخلف مى‏كند چنانچه اخيراً كرد، اگر نتواند اينطورند خوب در خفا تخلف مى‏كند، هر چه بتواند از مال دولت بر مى‏دارد. اين بايد يك سرمشقى باشد براى دولت‏ها،براى ادارات، براى همه جا كه مردم را از خودشان جدا نكنند، مردم را از خودشان بدانند، مردم هم آنها را از خودشان بدانند. اگر يك همچو تفاهمى بين دولت و ملت پيدا شد اين دولت متكى به ملت است و سقوط ندارد، اين ديگر قابل سقوط نيست و من اميدوارم كه بشود انشاءالله يك صبغه اسلامى پيدا بكند، يك شبيهى، يك قدرى شباهت به حكومت اسلام باشد و اگر باشد (اميدواريم كه بشود همه اش، اما هر چه بتوانيم) اگر بشود يك مملكت آرامى كه هيچ كس در فكر اين نيست كه به ديگرى تعدى بكند، نه دولت به ملت و نه ملت به دولت و مردم هم از روى رضا و رغبت مالياتى كه براى حفظ خودشان است، براى حفظ سرحدات خودشان است، خودشان رضا ورغبت مى‏دهند. هركسى‏فرض كنيد كه يك كسى گوسفند دارد، ده هزار گوسفند دارد، اگر يك نفر بيايد بگويد، اينها را حفاظت مى‏كنم، او بداند كه اين امين است و حفظ مى‏كند، اين از روى رضا و رغبت به او اجرت مى‏دهد، چيز مى‏دهد كه حفظش كند. يك كسى كه خودش نمى‏تواند حفظ كند، آن اشخاصى كه بيايند و بگويند ما حفظ مى‏كنيم، خودش از روى رضا و رغبت به او پول مى‏دهد. خوب يك مملكتى است كه مردم كه نمى‏تواند اين مملكت را اداره بكنند و حالا كه نمى‏توانند اداره كنند خوب يك طايفه‏اى بايد اداره كنند، سرحداتش راحفظ بكنند همچو جهات ديگرش درست بشود. خوب، يك مملكتى مملكت خود مردم است و دولت مى‏خواهد حفاظت كند اين را، انتظامات را ايجاد كند، شهردارى مى‏خواهد شهر را آباد كند، دولت مى‏خواهد راه‏ها را درست بكند و اين چيزى است كه مال خود مردم است و به دسترس خود مردم، براى خود مردم دارد انجام مى‏دهد. وقتى اينطور شد، خود مردم با رضا و رغبت (ديگر دو دفتر هم درست نمى‏كنند) و مى‏دهند براى اصلاح امورشان و اگر يك دغل هم پيدا بشود آنوقت كم مى‏شود، اينطور نيست كه همه باشند.

خمس تمام عايدى يك مملكت در سال رقم هنگفتى است كه ميتواند كشور را اداره كند

و اگر يك روزى هم انشاءالله توانستيم، توانستيد كه همان ماليات اسلامى را بگيريم و آن هم كم رقمى نيست، البته از زكات خيلى نيست اما اندازه فقرا هست كه ديگر فقير را نمى‏گذارد وجود پيدا كند. اما خمس يك ماليات بسيار هنگفتى است و اين ماليات بسيار هنگفت براى همه چيز است يعنى سيستمش طورى است كه،اينطور نيست كه خيال بشود كه براى فقرا است. خمس تمام عايدى تمام يك مملكت در هر سال يك قلم بسيار درشت است و اين مى‏تواند اداره بكند. اگر انشاءالله توانستيد، توانستيم همين سيستم اسلامى را كه ديگر در ماليات هم هيچ احتياج به اينكه يك چيز ديگرى زايد بر آن باشد نداشته باشيم، همين خمس تمام درآمدها و بسيار عادلانه است براى اينكه اين بقال سر محله به اندازه خودش ماليات مى‏دهد، آن آدمى هم كه صاحب كارخانه‏هاى كذاست آن هم به اندازه

صحيفه نور ج 7 صفحه 172

خودش ماليات مى‏دهد.اين يك طور سيستمى است كه يك جور با عدالت رفتار شده و اگر چنانچه انشاءالله هم بشود، كه ديگر هيچ احتياجى به اينكه مردم زايد بر آن چيزى بدهند ندارد و البته حالا كه باز آن ترتيب نشده است و اميد است كه بشود و اگر بشود هم يك درآمد بسيار سرشارى است كه شايد همه چيز ما را اداره بكند و انشاءالله مملكت صحيح و سالم بشود و خودتان اداره‏اش بكنيد. مقصود عرضم اين است كه حتى رؤساى ماليه وقتى كه در آنوقت كه من بچه بودم و در آن طرف‏ها بودم رئيس ماليه‏اش هم حراص بود نسبت به مردم و (را) چه مى‏كرد واز ژاندارمرى مثلاً چه مى‏كرد تا از مردم به زور چيز مى‏گرفت، به زور نه اينكه همان ماليات را ماليات و غلق به اصطلاح آنوقت كه ماليات مى‏گرفت و مأمور هم غلق مى‏خواهد و آنجا هم بايد برود وقتى كه وارد مى‏شود بايد آن كسى كه به او وارد شد كدخداى ده چه بكند و چى برايش بياورد. چه مصيبت‏هائى مردم داشتند از دست همين كسانى كه به عنوان مأموريت، چه مأمور ماليه بود چه مأمور حكومت بود، مأمورين هم وقتى مى‏رفتند مردم را عذاب مى‏كردند و آنطور نبود كه حضرت امير (ع) دستور مى‏دهد كه برويد صدا كنيد آن آدم‏هايى كه هستند براى زكات صدا كنيد. بگوئيد كه (به حسب روايت) كه زكات‏تان را داده‏ايد يا نداده‏ايد؟ اگر گفتند داده‏ايم برگرديد و آنها هم تخلف نمى‏كردند. وقتى يك حكومت آنطور شد و مردم در مقابل خدا مسؤول شدند و خداوند را شاهد ديدند آنها هم تخلف نمى‏كردند و آنها هم مالياتى را كه بايد بدهند مى‏دادند، زكات را مى‏دادند، خمس را مى‏دادند.

امر بر جديت مسؤولين در رفتار نيك با مردم و ايجاد يك محيط برادرى

در هر صورت عمده اين است كه همه ماها بدانيم كه مسؤول هستيم پيش خداى تبارك و تعالى و همه بدانيم كه عقل هم اقتضاء مى‏كند كه به همانطورى كه اسلام دستور داده با مردم رفتار بشود، حكومت‏ها همانطور رفتار بكنند. وقتى كه در صدر اسلام مأمورين رامى‏فرستادند، همان كه سردار بود، همان كه استاندار بود امام جماعت هم بود يعنى اينقدر مورد اعتماد مردم بود و مردم او را به عدالت مى‏شناختند كه به او اقتدا مى‏كردند و با او نماز مى‏خواندند و همان هم جنگ مى‏رفت و مردم هم به او احترام مى‏كردند. اگر يك همچو چيزى بشود و ما بتوانيم كه يك دستگاه دولتى‏اى كه دولت اسلامى‏باشد، با مردم باشد. شما الان الحمدلله تا يك حدودى پيش رفته است اين. مى‏دانيد كه ارتش همچو با مردم دور بود كه در يك جمعيتى ارتش وارد نمى‏شد براى اينكه اگر مى‏آمد تا او مى‏آمد مثل اينكه لشكر مغول حمله كرده مردم مى‏رفتند كنار و اگر مردم مى‏خواستند بيايند توى اينها با سرنيزه كنارشان مى‏كردند اينجور بود وضع، حالا ما اينجا هر چند روز يك دفعه يك عده‏اى از ارتش مى‏آيند، يك عده‏اى از ژاندارمرى مى‏آيند، يك عده مردم ديگر، همه مردم مخلوط به هم، داخل در هم و همه با هم مخلوط و همه باهم يكصدا و همه اظهار اسلام، اظهار اطاعت به احكام اسلام مى‏كنند و اين چقدر خوب است من به آنان مى‏گفتم كه شما حالا برايتان بهتر است كه با دل راحت اينجا نشسته‏ايد و نمى‏ترسيد كه كسى شما را اذيت كند و مردم هم نمى‏ترسند كه شما اذيتشان كنيد، حالا وجدان كنيد حالا وجدان شما

صحيفه نور ج 7 صفحه 173

راحت‏تر است يا آنوقتى كه مى‏ريختند و با سر نيزه مردم را، خود آن آدمى هم كه سرنيزه مى‏كشد ناراحت است و وجدانش ناراحت است، نمى‏شود انسان اينطور باشد. بله، ممكن است يك وقت يك كسى اينقدر جنايت بكند كه عادى بشود برايش، لكن مردم عادى نمى‏توانند. اين ارعابى كه اينها ايجاد مى‏كردند براى اين بود كه از ملت مى‏ترسيدند. اصلاً اساس ارعاب مردم و ترساندن مردم و عرض بكنم كه دور كردن مردم از خودشان، اساس اين بوده است كه اينها از بس كه به مردم تعدى كرده‏اند، از مردم مى‏ترسند. حالا كه از مردم مى‏ترسند چه بكنند كه مأمون باشند؟ ايجاد رعب مى‏كردند، مى‏ريختند عرض بكنم كه توى مردم يك بساطى درست مى‏كردند كه مردم از آنها بترسند، اين مردم از آنان بترسند، براى حفظ خودشان بود. خودشان به مردم بد كرده بودند، حالا اينطور مى‏كردند كه بترسند. اين شاه سابق جرأت نمى‏كرد بيايد توى مردم، هيچ امكان نداشت برايش كه بيايد با مردم بنشيند. دو گل بود كه آمده بود اينجا، رفته بودند نزديكى‏هاى بازار و با آن همه حفاظت و اينها، دو گل پياد شده بود رفته بود توى جمعيت، براى اينكه او نمى‏ترسيد از جمعيت ايران، شايد در جمعيت خودش هم آنجا نمى‏ترسيد. وقتى كه اينطور بشود كه بتواند يك سلطان مملكت، فرض كنيد يا يك نخست وزير مملكت بتواند برود توى مردم، با مردم باشد، صحبت بكند، حرف بزند، چه بكند، وقتى اينطور باشد خوب اساس به احترام... حكومتى‏اش اضافه اينكه مردم پشتيبان او هستند، مردم او را چون پاسبان خودشان مى‏دانند پشتيبانشان هستند اما وقتى كه بگويند پاسبان عقرب است و مى‏زند آدم را، به اسم پاسبانى اخاذى مى‏كند، مردم را مى‏چاپد خوب اين ديگر معلوم است كه مردم به او بدبين مى‏شوند. اگر ديدند كه روساى ماليه مثلاً، اينها يك قدرى ماليات مى‏گيرند يك قدرى هم زيادتر از ماليات براى خودشان، يك قدرى هم مأمورشان مى‏رود چه مى‏كند، مردم حتى الامكان ماليات نمى‏دهند، حتى الامكان بتوانند از زير بارش فرار مى‏كنند اما وقتى ديدند آنكه آمده است براى حفظ خودشان و براى حفظ مملكتشان و براى حفظ دارايى شان، براى حفظ جانشان اينها دارند زحمت مى‏كشند، خوب قهراً آدم وقتى ديد يك كسى به او كمك مى‏كند به او محبت مى‏كند، آنوقت ماليات‏ها را با رضا و رغبت و با صورت گشاده به آنها مى‏دهد. جديت بكنيد كه با مردم رفتارتان خوب باشد. اينها بندگان خدا هستند، با اينها رفتارتان خوب باشد. همه جا و همه كس همه مردم با هم جديت بكنند كه همه باهم خوب باشند، يك محيط برادرى ايجاد بشود. در مملكت اگر يك محيط برادرى ايجاد شد، محيطى كه قرآن كريم مى‏فرمايد كه مؤمنين اخوه هستند، برادر هستند، همه مؤمن‏ها با هم برادر هستند، وقتى يك محيط برادرى پيداشد، صلح و صفا پيدا شد ديگر اينطور ناراحتى‏ها و اينطور چيزها در كار بشود، نمى‏شود.

روش بررسى قانون اساسى و تصويب آن در دنيا نمونه است‏

انشاءالله خداوند همه شمارا تأييد كند، موفق باشيد و همه را تأييد كند كه اين بار كه حالا در نيمه راه است به آخر برسانيم و اين مجلس كه بنا است درست بشود و بررسى قانون اساسى، هر كه

صحيفه نور ج 7 صفحه 174

نظر دارد نظر بدهد و بعد از نظر دادن به اين مجلسى كه بنا است درست بشود، مردم خودشان اين مجلس را تأسيس بكنند آنجا آنها بررسى بكنند، آنها تصويب بكنند بعد هم خوب مردم، و من گمان ندارم كه در دنيا ازاين فرمى كه طرح شده است الان، بهتر فرمى است كه هست و در دنيا از اين بهتر نداريم ما كه در اختيار ملت در دو دفعه باشد. در هر جا به اصطلاح اينها هيچ دموكراسيى بالاتر از اين نيست كه يك مطلبى در اختيار مردم دو دفعه قراربگيرد. مجلس مؤسسان كه درست مى‏كردند يك دفعه اختيار مردم بود و آن اين است تعيين آن آقا را بكنند. رفراندم اگر بود يك دفعه در اختيار مردم بود كه يكى ديگر قانونش را بنويسد مثل فرانسه در جمهورى پنجمش كسان ديگر از اجزاى دولت و وزارتخانه‏ها و اينها قانون را نوشتند، يك چند نفرى هم از مجلس شورا و اينها بود كه بعد به رفراندم گذاشتند قانون اساسى‏شان را اما اين قانون اساسيى كه الان بنا هست بر آن، دو دفعه در اختيار مردم است، يك دفعه اينكه مردم اين اشخاصى كه اطلاعات دارند از قوانين، اطلاعات دارند از اسلام اطلاعات دارند از آن، براى مردم هستند، دلسوزند براى مردم، امين هستند، يك همچو اشخاصى را تعيين كنند براى بررسى قانون اساسى و درست كردن و اينطور چيزهايش، به اين هم اكتفا نكنند باز يك دفعه ديگر در اختيار مردم بگذارند كه حالا بعد از اينكه نمايندگان شما اين را تصويب كردند يا تصديق كردند به اينكه اين بسيار خوب است و صحيح است و موافق با اسلام است و موافق با مصلحت كشور است ثانياً بيايند به مردم بگويند آقا اينى كه، كسانى كه شما تعيين كرديد، تعيين كردند، بيائيد باز خودتان هم باز بفرمائيد. در دنيا يك همچو چيزى نيست و حالا هم كه مى‏بينيد كه بعضى‏ها نق نق مى‏زنند اينها همانها هستند كه نمى‏خواهند اين مملكت يك آرامشى پيدا بكند. هر جايش را بگيرى باز يك صدايى ديگرى در مى‏آورند، هر جايش را، مردم را شما از اينجا بشناسيد ببينيد كه حرف‏هائى كه مى‏زنند روى چه اساسى دارد. اينهائى كه الان دارند هى داد و قال مى‏كنند اينها خوب، حرفشان چيزى نيست كه قابل ذكر باشند لكن ببينيم چه جور اشخاصى نق مى‏زنند راجع به همين معنا هم كه بهترين ترتيبى است كه در دنيا واقع شده است و مى‏خواهد واقع بشود. براى همين هم باز يك اشخاصى اشكال مى‏كنند. اين براى يا مى‏خواهند اظهار فضلى بكنند، خوب آن مانعى ندارد، خوب اشخاصى دلشان مى‏خواهد اسمشان توى روزنامه باشد و اظهار فضلى بكنند، اظهار روشنفكرى بكنند، ما مضايقه از اين نداريم كه آقايان اظهار فضل خودشان را بكنند لكن جورى نباشد كه بخواهند يك مطلبى را كه مى‏خواهيم زودى تمام بشود و اين مملكتى كه الان توطئه دارند مى‏كنند توطئه‏ها جمع به هم بشود و يك وقت خداى نخواسته بعد از دو سه سال كه قانون اساسى را ما تا دو سه سال طول بدهيم و مجلس مؤسسان تا دو سه سال، اين اسباب زحمت بشود. و بهترين طريقى كه اصلاً در دنيا هم سابقه دارد يعنى به استثناء آن جهتش خود مردم و وكلايشان را تعيين مى‏كنند و چيز، رفراندم سابق دارد و بررسى از قانون اساسى هم با اهل خبره اين هم سابقه دارد در فرانسه‏اى كه اين به قول همين شماها، يعنى به قول همين روشنفكرها، مهد آزادى و مهد دمكراسى است اين سابقه دارد اين بهتر از آن است. براى اينكه آنجا از وزرا و از نخست وزيرى و از اشخاصى كه منتخب مردم نبوده است با چند نفر هم از منتخبين مردم،

صحيفه نور ج 7 صفحه 175

اينها با هم جمع شدند، اين منتخبين در غير اين جهت، آنها هم منتخب براى اين جهت نبودند. مجلس شورا و مجلس سنا منتخب براى نگاه كردن درقانون اساسى نبوده، انتخاب كرده‏اند اما نه انتخاب براى قانون اساسى، از منتخبين آنها كه انتخاب براى قانون اساسى هم نبوده و از وزرا و از امثال اينها يك گروه‏هايى جمع شدند با هم، تدوين كردند، اينكه تدوين شد به آراء عمومى‏گذاشتند رأى دادند اين تمام شد. اين بهتر است كه ديگر بالاترين (به اصطلاح شما) دمكراسى در دنيا و مهد آزادى اينطور درست كرده است يا اينكه حالا ايران كه شماها روشنفكرها اعتقادتان اين است كه يك مملكتى است كه مردمش هيچ نمى‏فهمند عرض بكنم همچو اهانت مى‏كنيد به مردم و همچو خودتان را باختيد در مقابل غرب كه خيال مى‏كنيد ما هيچ چيز نداريم و آنها همه چيز دارند، حالا آن بهتر است يا اين بهتر است؟ در همان معنائى كه مهد عرض بكنم آزادى و اساس و دمكراسى است آن بهتر است يا اين كه آنى كه مى‏خواهد بررسى كند در قانون اساسى، منتخب خود مردم باشد و بعد از اين هم كه چيز شد خود مردم رأى بدهند. آنى كه بهترين طريقش به خيال آنها بوده، اين است كه يك اشخاص ديگرى اين را بررسى بكنند كه مبعوث از مردم نيستند و بعد مردم خودشان رأى بدهند. ما مى‏گوئيم نه، آنى هم كه مى‏خواهد بررسى بكند، آن هم مبعوث از مردم، بعد هم خود مردم رأى بدهند. ديگر بهتر از اين چيزى اصلاً نيست و اين نق نق‏ها هم جز اينكه يا اظهار فضيلت است (كه هيچ مضايقه‏اى نيست) يا خدمت به اين است كه نگذارند درست بشود بلكه اين پاليزبان - نمى‏دانم - و اين اويسى و اينها كه در سر حدات دارند فتنه مى‏كنند بلكه بتوانند، لكن آقايان بايد بدانند ديگر گذشت، نمى‏توانند و نمى‏شود اين چنين چيزى. انشاءالله همه موفق و مويد باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:50 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 176

تاريخ: 1 / 4 / 58

بيانات امام خمينى در ديدار با سفير يمن شمالى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

تشكر مى‏كنم از اينكه به ملاقات من آمده‏ايد و همين طور از ملت شما. اسلام يك دين آسمانى است كه براى ارشاد ملت‏ها و رفع اختلاف بين آنان و هدايت به كمالات انسانى و رفع ظلم و بيدادگرى آمده است لكن مسلمين مجموعاً و تقريباً همين طور دولت‏هاى اسلامى از آن سرى كه اسلام براى آن آمده است يا غافل بودند و يا تغافل كردند و همه گرفتارى‏هائى كه براى مسلمين در طول تاريخ ايجاد شده است براى همين جهت است كه از تعليمات اسلام دور بودند و نتوانستند آن هدايتى را كه اسلام براى آن آمده است ادراك كنند و يا به واسطه اغراضى كه داشتند نتوانستند انجام بدهند. مشكل عمده مسلمين همان دورى از اسلام و قرآ ن است و اگر مسلمين به حسب امرى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا اگر به همين يك امر و نهى عمل مى‏كردند تمام مشكلاتشان، مشكلات سياسى، اجتماعى و اقتصاديشان رفع مى‏شد و هيچ قدرتى نمى‏توانست با آن مقابله كند لكن مع‏الاسف به واسطه غفلت بعضى و عدم توجه بعضى و تغافل بعضى از اين امر محروم ماندند و تا اين امر الهى تحقق پيدا نكند بايد مسلمين انتظار گرفتارى‏هاى بيشتر داشته باشند. مشكل ديگرى كه هست عدم تفاهم بين دولت‏ها و ملت است. جدائى ملت از دولت بلكه رو در رو قرار گرفتن آنها موجب ضعف آنها و گرفتارى دولت و ملت شده است و تا اين مشكل خود را دولت‏ها رفع نكنند، روى سعادت را نخواهند ديد و هميشه گرفتار دست خيانتكاران و اجانب خواهند بود. من از خدا مى‏خواهم كه مسلمين را بيدار و آشنا به وظائف اسلامى‏بكند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:50 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 177

تاريخ: 1/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن كاراته ايران

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انشاءالله خداوند به همه شما توفيق بدهد و قدرت شما را، هم قدرت جسمى و هم قدرت روحى عنايت كند.

الان مملكت ما احتياج به قدرت روحى دارد و هم احتياج به قدرت جسمى. و اميدوارم كه شما در هر دو مرتبه، هم درجانب روح و هم در جانب جسم خودتان را تقويت كنيد. و تقويت در جانب روح به اين است كه توجه‏تان به خداى تبارك و تعالى زياد باشد، اتكائتان به قدرت لايزال حق تعالى باشد و نظرتان نظر الهى باشد و تبعيت از احكام خدا بكنيد و در جسم و جان هر دو فداكار اسلام باشيد و همه فداكار اسلام باشيد. و من اميدوارم كه در پناه اسلام همه قدرت‏ها، همه قواه‏ها قدرتمندتر بشوند، قوت دارتر بشوند و شماها انشاءالله براى مملكت آبرومندى تهيه كنيد و مملكت ما را معروف كنيد در همه جا، چنانچه در اين نهضت بحمدالله همه جا معروف شد و همه با چشم احترام به اين ملت نگاه مى‏كنند و عمده اين است كه از اين به بعد هم ما اين احترام را حفظ بكنيم، به اينكه همه با اخلاق اسلامى و با آداب اسلامى باشيم تا انشاءالله اين قدرت و اين قوت در جاى خودش خرج بشود و نهضت اسلامى ما به ثمر برسد. خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند در دنيا و در آخرت.


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:50 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 178

تاريخ: 1 / 4 / 58

پاسخ امام خمينى به نامه آقاى يوسف كرمعلى

بسمه تعالى

جناب آقاى يوسف كرمعلى دامت توفيقه‏

نامه جنابعالى و اعضاى محترم جمعيت خوجا اثنى عشرى كشور كنيا واصل گرديد. از اظهار تبريك و پشتيبانى از استقرار جمهورى اسلامى در كشور ايران كه نموده بوديد، متشكرم و از خداى تعالى عظمت و موفقيت عموم مسلمانان جهان و پيروزى آنان را بر دشمنان خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:50 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 179

تاريخ: 2 / 4 / 58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان لنگرود و پاسداران انقلاب اسلامى همدان

رسالت انبيا، تزكيه نفوس و مهار جهات مادى افسار گسيخته انسان

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من چند كلمه با آقايان و خواهران د ر مفاد اين آيه شريفه كه آن خواهر خواند عرض كنم. خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايند كه من منت گذاشتم بر مردم به اينكه پيغمبر را فرستادم كه آيات مرا براى مردم تلاوت كند ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه تزكيه رامقدم ذكر فرموده است از علم، از حكمت. آيات شريفه قرآن در هر ذره از آن نكات هست. جهت اينطور نيست كه مثل يك نويسنده باشد كه مقدم و مؤخر بودنش ممكن است كه در نظر نباشد. تلاوت آيات شريفه، خوب همان رسالت است يعنى رسول آمده است كه آيات قرآن را بر مردم تلاوت كند، تلاوت براى چه؟ تلاوت كند و مردم را تزكيه كند، نفوس مردم را تزكيه كند تطهير كند.

انسان دو جنبه دارد: جنبه معنوى و جنبه ظاهرى. جنبه ظاهرى همين است كه مى‏بينيد و همين دنياست كه مى‏بينيد و همين ماديات است كه مشهود است و جنبه معنوى جنبه ديگرى است كه ماوراى اين عالم است، در انسان است. اما انسان مجموعه همه عالم است كانه خداى تبارك و تعالى دو نسخه موجود فرموده‏اند : يك نسخه تمام عالم، يك نسخه كوچك اين است. انسان عصاره همه موجودات عالم است يعنى در انسان همه چيز هست و خداى تبارك و تعالى توجه و عنايت فرموده است و منت گذاشته است بر انسان به اينكه پيغمبرانى فرستاده است براى اينكه هم آن جهت معنويت را كه اهم است و تمام نظر به اوست تربيت كند، تزكيه كند مردم را، تهذيب كند مردم را، تعليم بدهد مردم را، حكمت تعليم كند، كتاب تعليم كند و هم اين جهات مادى افسار گسيخته رامهار كند. اينها كه مادى هستند ماديت را به طور افسار گسيختگى توجه به آن دارند و انبيا آمده‏اند كه همين ماديات را و همين امورات مادى كه انسان نسخهاى از آن هم هست، عصارهاى از آن هم هست و انسان را طورى تربيت كند كه ماديات هم در مهار معنويات باشد. اصل اساس، معنويات اوست. اصل اساس اين است كه هيچ تعليم و تربيتى در دنيا و هيچ رژيمى در عالم (از تمام رژيم‏ها كه بگيريد) توجه به آن معنويت انسان ندارند. اينكه توهم مى‏شود كه فرق ما بين رژيم اسلامى و انسانى با ساير رژيم‏ها اين است كه در اين عدالت هست، اين صحيح است لكن فرق اين نيست، فرق‏ها هست، يكى از فرق‏هايش قضيه عدالت اجتماعى است. هيچ يك از رژيم دنيا غير از اين رژيم توحيدى انبيا توجهش به معنويات انسان

صحيفه نور ج 7 صفحه 180

نبوده است، در نظر نداشته است كه معنويات را ترقى بدهد. آنها همه در دنبال اين بوده‏اند كه اين ماديات را استفاده از آن بكنند و يك نظام مادى در عالم ايجاد بشود و انبيا اصلش آمده‏اند براى تزكيه نفوس انسانى، تعليم و تربيت كتاب و حكمت و مهاركردن اين طبيعت كه انسان قبل از مهار كردن طبيعت به دست انبيا به طور اصلاح همه چيز را مى‏خواهد. در انسان كما اينكه يكى از موجودات عالم است كه يك حيوانى است منتها حيوان قابل تربيت. هيچ يك از چيزهائى كه در انسان، قوائى كه در انسان است محدود نيست. انسان شهوتش محدود نيست به اينكه نظام داشته باشد مثل ساير حيوانات، بلكه از ساير حيوانات هم بدتر است. غضب انسان محدود نيست به اينكه در يك موردى اعمال غضب بكند، در يك موردى نكند، غير محدود است. اين مثل اين است كه سلطه بر ساير كشورها،بر ساير گروه‏ها محدود نيست كه با يك نظمى بر آنها غلبه كند، غير محدود است. انسان شهوتش همچو غير محدود است كه هيچ مرزى ندارد، هيچ فرقى مابين افراد نيست، اگر غضب كند مرزى ندارد كه در آن مرز محدود باشد. مهار تا نشود، تا اشخاصى كه بايد مهار كنند اين قواى انسان را، تا مهار نكنند غير محدودى و مطلق است. انبيا آمده‏اند كه با تعليم و تربيت الهى و با تزكيه نفوس مهار كنند اين قوه‏هاى غيرمحدود انسان را.

بر طبق موازين كتاب و سنت اعمال قدرت كنيد

اين مقدمه را كه من عرض كردم برا ى اين است كه ماالان در معرض يك خطر عظيم واقع هستيم كه اين خطر از خطر رژيم سابق براى ما بيشتر است و آن خطر افسار گسيختگى است. خطر افسار گسيختگى كه انسان بعد از اينكه خودش را آزاد ديد، بعد از اينكه ديوارهاى استبداد را شكسته ديد، بعد از اينكه از زندان 35 ميليونى بيرون آمد، حالا افسار گسيخته بشود، هر چه مى‏خواهد بكند، يعنى برخلاف اين تعليماتى كه انبيا از صدر عالم تا حالا آورده‏اند كه مهار كنند اين قواى انسان را، مهار كنند اين قدرت هائى كه انسان دارد، مهار كنند اين شهواتى كه انسان دارد، حالا كه ما، ملت ما به واسطه همتى كه كردند و به واسطه همتى كه كردند و به واسطه آن ايمانى كه داشتند خداى تبارك و تعالى آنها را موفق كرد و غالب شده‏اند بر طاغوت، حالا مهار گسيخته بشود. اين خطر، خطر بزرگى است كه تعاليم انبيا را به باد مى‏دهد، زحمت‏هاى رسول اكرم را به باد مى‏دهد، آبروى اسلام را از بين مى‏برد. الان آبروى اسلام بسته است به اعمال شما مردم ايران كه مردم عالم متوجه‏اند به اينكه ببينند چه مى‏كنيد. اينكه الان آزادى به دست شما آمد و از اختناق بيرون رفتيد، آيا چه مى‏كنيد؟ آيا افسار گسيخته شديد؟ ديگر حدى ندارد كارها؟ مرزى ندارد كارها؟ پاسداريد و تفنگ داريد و قوه داريد و قدرت داريد و به خانه‏ها مى‏ريزيد، مال مردم را مى‏بريد، هتك آبروى مردم را مى‏كنيد؟ يا نه، تربيت، تربيت اسلامى‏است، حد و مرز دارد، حدود دارد در اسلام، اگر چنانچه يك كسى با ديگرى هم دشمنى داشته باشد (كه در اسلام نبايد داشته باشد) اگر چنانچه كسى فرزند كسى را كشته باشد، حقى كه اسلام به او داده اين است كه روى موازين آن را قصاص بكنند هيچ حق ديگرى ندارد يعنى اگر چنانچه فرزند يك نفر را،

صحيفه نور ج 7 صفحه 181

فرزندهاى يك نفر را، عشيره يك نفر را، يك نفر قتل عام بكند و همه را بكشد، در اسلام اين است كه اين را بايد قصاص كرد بيش از اين حقى براى كسى قائل نيست، يك فحش حق ندارد بدهد، يك سيلى حق ندارد بزند.

آيا امروز كه قدرت دست مردم آمده است و در مقابل قدرت‏ها خود مردم هم قدرت پيدا كرده اند، پاسبان‏ها قدرت دارند، سپاهى‏ها قدرت دارند، آيا قدرت را روى موازين كتاب و سنت، روى تعليمات رسول اكرم صلى الله عليه و آله اعمال مى‏كنند، يا هر چه پيش آمده، آمد. حالا كه قدرت داشت، هر جا كه مى‏تواند اين قدرت را اعمال مى‏كند، دنبال اين نيست كه روى حق باشد، دنبال اين نيست كه روى عدالت باشد، دنبال اين است كه اعمال قدرت خودش را بكند، همان افسار گسيختگى كه حيوانات دارند، حيوانات افسار گسيخته‏اند، ميزان ندارد كارشان انسان را كه انبيا تربيت مى‏خواهند بكنند، مى‏خواهند محدودش كنند به حدودى، روى قوانينى، روى مرز و بومى‏باشد. آيا امروز كه ايران يك مركزى شده است كه چشم‏هاى دنيا به اين مركز دوخته شده و همه عالم دارند دانشمندانشان مطالعه مى‏كنند در احوال اين مملكت و اين ملت، آيا اين ملت حالا دنبال اين مطلب هست كه ما يك كارى بكنيم كه حفظ آبروى اسلام بشود؟ما مى‏گوئيم جمهورى اسلامى، آيا رباخورها به جمهورى اسلامى اعتقاد دارند و باز مشغولند؟ آيا آن اشخاصى كه ظلم مى‏كردند و حالا قدرت دست يك اشخاص ديگر افتاده و اينها با قدرت هستند، به جمهورى اسلامى معتقد هستند؟اگر معتقد هستند به جمهورى اسلامى، بايد حكومت اسلامى مثل حكومت على ابن ابيطالب سلام الله عليه باشد. مردمى كه در اين حكومت زندگى مى‏كنند همه اسلامى باشند، تابع باشند. اينطور نباشد كه كارهائى بشود كه در خارج منعكس بشود كه اينها يك مشت وحشى بودند، وقتى كه از دام بيرون افتادند خودشان وحشت كردند.

مسؤوليت خطير روحانيون در حفظ حيثيت اسلام

برادرهاى من! خواهرهاى من ! امروز آبروى اسلام بسته به اعمال ماها، اعمال شماهاست، امروز آبروى اسلام بسته به اعمال روحانيون است. روحانيون كه مربى انسان‏ها هستند به جاى انبيا نشسته‏اند، مبعوث از طرف انبيا هستند. آبروى اسلام امروز، آبروى اسلام در ايران و امروز بسته به اعمال همه است و خصوصاً روحانيون. اگر خداى نخواسته از اين طايفه يك اشتباهى صادر بشود، يك خطايى صادر بشود، اين به پاى اسلام تمام مى‏شود. متوجه باشيد كه مسؤوليت بزرگ است، همه مسؤوليم، همه مسؤوليد لكن روحانيون بيشتر مسؤولند. مبادا يك وقت اعمالى صادر بشود از اين طايفه كه همانطور كه گفته مى‏شود و اشخاص مغرض گفته‏اند و مى‏گويند كه ما از زيربار ديكتاتورى رضاخان بيرون آمديم و زير بار ديكتاتورى آخوندها واقع شديم. آخوند ديكتاتور نيست و ديكتاتور آخوند نيست. اگر رسول اكرم، اميرالمومنين سلام‏الله عليه خداى نخواسته ديكتاتور بودند، آخوند هم بايد ديكتاتور باشد لكن آنها نبودند، آنها هيچ وقت اعمال قدرت را بر غير موضعش نمى‏كردند، آنها

صحيفه نور ج 7 صفحه 182

بودند كه به حسب نقل وقتى كه حضرت اميرسلام الله غلبه كرد بر يك دشمن و او تف انداخت به صورت اميرالمومنين، پاك كرد. گفته مى‏شود كه آمدند بعد او را از بين بردند و از ايشان سؤال شد، گفت ترسيدم كه براى خدا نباشد براى اين باشد كه او به من اهانت كرده. اهانت را، اهانت به يك موجودى كه هر كه او را اهانت كند واجب القتل است، هر كه به رسول خدا اهانت كند، هر كه به ائمه خدا اهانت كند واجب القتل است، در عين حال براى اينكه خودش بوده و حقى براى خودش بوده و مى‏خواسته كه خالص باشد اين كارى را كه مى‏فرمايد، تحمل كرد تااينكه مبادا يك وقت يك خللى در قصد واقع بشود. آقايان علماء اعلام مسؤوليتشان زياد است چنانچه شغلشان از همه شغل‏ها شريفتر است. شغل، شغل انبيا است و مسؤوليت انبياء و همه و همه مسؤول هستيم. همه هستيم كه بايد با رعايت صحيح رفتار كنيم كلكم راع همه بايد مراعات حدود بكنيم. مراعات امورى را كه بايد بكنيم، بكنيم. همه بايد بنده خدا باشيم، بنده خدا در احكام، هر چه فرموده است عمل بكنيم، نه هر چه خواستيم. امروز آبروى اسلام بسته به اعمال شما آقايان، شما برادرها، شما خواهرها و بالاتر علما، براى اينكه علما در رأس هستند و اگر در رأس يك خطائى خداى نخواسته واقع بشود سرايت مى‏كند، در رأس علما هستند و اگر در رأس يك خطائى واقع بشود مردم او راپاى انبيا دارند و مى‏گويند تعليم آنهاست، لااقل دشمن‏هاى ما مى‏گويند اسلام همين بوده است. الان دشمن‏ها دنبال اين هستند كه اين نهضت را، اين نهضت اسلامى را يك كارى بكنند كه لكه‏دار بشود. شكست مهم نيست، لكه دار شدن مهم است.اگر ما با آبرومندى شكست بخوريم اهميتى ندارد، انبيا هم شكست خوردند، اگر نهضت ما خداى نخواسته با آبرومندى از بين برود آبرو محفوظ است، در تاريخ محفوظ خواهد ماند. شكست بخوريم، حضرت امير هم از معاويه شكست خورد، اما اگر شكست معنوى بخوريم، اگرحالا كه اسلام دست ما آمده است، امانت است پيش ما، اگر ما به اين امانت خيانت بكنيم، اگر خداى نخواسته از حدود تجاوز بكنيم، اين نهضت آلوده مى‏شود و در خارج گفته مى‏شود اين هم اسلام، پاى اسلام حساب مى‏كنند نمى‏دانند كه اسلام اين نيست. اگر ما خطا بكنيم، ما خطا كاريم نه اسلام. كارى نكنيد و كارى نكنند و علما كارى نكنند و بزرگان قوم كارى نكنند و متفكران كارى نكنند كه اسلام لكه‏دار بشود، كه مكتب لكه‏دار بشود. ما خودمان از بين برويم اشكالى ندارد، نهضتمان هم از بين برود اشكالى ندارد لكن اگر خداى نخواسته مكتبمان از بين برود، مكتب، مكتب توحيد است، مكتب اسلام است، مكتب خداست. اگر ما كارى بكنيم كه اين مكتب لكه‏دار بشود، در دنيا بگويند كه وقتى كه كار به دست خود مردم افتاد، وقتى كار به دست پاسداران اسلام افتاد، گفتند ما پاسداران اسلاميم، اگر كار به دست علماى اسلام افتاد، گفتند ما علماى اسلام هستيم، ما جانشين انبيا هستيم، اگر يك وقت خطا واقع بشود، اين مسأله از آن خطاهاى كوچك نيست، امروز مسائل بزرگ است، امروز خطاها كوچكش هم بزرگ است، امروز اسلام در دست ماست تا ما چه بكنيم، قرآن كريم در دست ماست تا ما چه بكنيم. آيا كارى بكنيم كه به ما بگويند كه اين هم اسلام؟پاى اسلام حساب مى‏شود.

صحيفه نور ج 7 صفحه 183

پاسداران قرآن و اسلام باشيد

برادرها! از پاسدارى خوب پاسدارى كنيد. محور اسلام باشيد. پاسدار اسلام و قرآن باشيد. پاسدارى از اسلام بكنيد. همين ديروز به من اطلاع دادند كه يك پاسدارى در قم يك كسى را همينطور كشته است.(يكى از حضار :برادر ايشان است برادر هر كس باشد بايد كشته بشود بايد، بله؟ امام در جواب سخنان يكى از حضار سؤال مى‏فرمايند: برادر مقتول است؟ قصاص مى‏شود، شما حق داريد او را قصاص كنيد و به دست شما مى‏دهند و كشته خواهد شد. من امروز گفتم بايد كشته بشود. هر كه قدرت دستش هست هر كارى مى‏خواهد نبايد بكند. موازين دارد، ميزان دارد مطلب. كشتن يك مسلمان ميزان دارد، بيخود است مگر؟ كشتن يك بشر ميزان دارد بى ميزان نمى‏شود كسى را كشت.

من اميدوارم كه خداوند ماها را بيدار كند. خداوند ماها را هوشيار كند. خداوند به ما ايمان عنايت كند. خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند. خواهران و برادران من را هر جا هستند سعادتمند كند و از عهده اين مسؤوليت بزرگى كه بردوش همه است انشاءالله با توفيق خداى تبارك و تعالى همه از اين عهده بيرون بيائيم. خداوند همه را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:50 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 184

تاريخ: 2 / 4 / 58

پاسخ امام خمينى به تلگرام لئونيد برژرف

بسمه تعالى‏

حضرت لئونيد برژنف صدر هيات رئيسه شورايعالى اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى

از پيام محبت آميز آن حضرت و ابراز محبتى كه نسبت به جمهورى اسلامى‏ايران ابراز داشته ايد كمال تشكر را دارم. از خداوند تعالى سعادت و رستگارى ملل اتحاد جماهير شوروى را مسئلت داشته و اميدوارم جمهورى اسلامى ما كه بر اساس اتحاد كلمه و بر مبناى پر ارج انقلاب اسلامى و محو رژيم طاغوتى بنا شده، در همبستگى و اتفاق ملل جهان و آسايش ابناء بشر نقش ارزندهاى ايفاء نمايد و جناب آقاى دكتر محمد مكرى حامل اين پيام هستند آرزو دارم ملت‏هاى جهان در راه صلح و آرامش همچنانكه خواست اسلام و ملت ماست پيوسته كوشا باشند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 185

تاريخ: 2/4/58

پيام امام خمينى به اهالى آذربايجان در مورد كمك به سيل‏زدگان

بسم الله الرحمن الرحيم‏

حادثه دردناك و آتش سوزى و سيل ويران كننده در تبريز كه موجب وفات بعضى از برادران شده است، موجب كمال تاسف و تاثر است. به خانواده‏هاى برادران آذربايجانى كه پيوسته در مسير انقلاب اسلامى بوده‏اند و از جان و مال دريغ نكرده‏اند تسليت عرض مى‏كنم و از خداى تعالى صبر و اجر آنان را خواستارم و دولت جمهورى اسلامى و موسسه شير و خورشيد سرخ و استاندار آذربايجان موظفند هر چه زودتر به ترميم خسارات وارده بر برادران عزيزمان بشتابند و از برادران آذربايجانى تقاضا مى‏كنم كه با همت والاى خود برادران عزيز خود راكمك نمايند و اگر از بابت سهم مبارك امام عليه السلام همراهى نمايند، مورد قبول و مرضى ولى عصر عجل الله فرجه الشريف است.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 186

تاريخ: 2/4/58

بيانات امام خمينى در ديدار با طلاب و روحانيون شهرستان تبريز

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اميدوارم كه شما آقايان كه در اين راه قدم برداشتيد و در مدرسه دينى و علمى‏وارد شديد، بعدها ازذخائر اين امت و از مبلغين اسلام باشيد. راه، راه خوبى است و خطرناك. راه خوبى است كه راه انبياست، انبيا، هم براى تربيت بشر آمده‏اند و علماء امت هم مربيان بشر بايد باشند. پس شغل، شغل انبياست راه، راه انبياء خطرناك است كه اگر ما به وظايف محوله خود عمل نكنيم، غير از اين است كه ديگران نكنند. اگر يك بقال، يك كارمند، يك شخصى كه سمت روحانيت ندارد، يك كار زشتى خداى نخواسته انجام بدهد، اين براى خودش عيب است اما اگر شما انشاءالله روحانى شديد و هر كدامتان در يك بلدى يا در يك مملكتى انشاءالله سرشناس شديد و مروج دين اسلام، اگر خداى نخواسته يك انحرافى در شما پيدا بشود. اين انحراف، انحرافى نيست كه مثل ساير مردم باشد. شما نشانه خدا هستيد، نشانه اسلام انشاءالله خواهيد بود و كسى كه نشانه خدا و نشانه اسلام است، بايد همه حركاتش، همه سكناتش، همه اعمالش، همه گفتار و كردارش الهى باشد، روى موازين الهى باشد. مردم به روحانيون نظر دارند، توجه دارند، توجه به پيغمبر اكرم كه اينها نمايندگان پيغمبر اكرم و امام زمان سلام الله عليه هستند. اگر خداى نخواسته از اينهائى كه نماينده هستند از طرف اولياء خدا، از طرف رسول خدا، اينها اگر يك وقت، يك انحرافى از آنها پيدا بشود، شايد اشخاص غرضمند اين را به پاى اسلام حساب كنند، خيال كنند تعليمات اسلامى‏اينطور است و لهذا راه، راه پر خطرى است و راه شريفى. جديت كنيد كه از اين راه پر خطر خوب عبور كنيد كه اين صراط است. صراط مستقيم الهى از اينجا شروع مى‏شود. جسر جهنم از دنيا تا بهشت امتداد دارد و شما الان در بين راه هستيد و در صراط هستيد. توجه كنيد كه اين راه را منحرف نشويد. مستقيم اين راه را تا بهشت انشاءالله با سعادت پيدا كنيد و توجه داشته باشيد كه شما درآتيه انشاءالله در آتيه مربى مردم هستيد و مربى مردم بايد خودش منزه باشد، مهذب باشد. توجه داشته باشيد كه آخوند شغلش بزرگترين شغل‏ها و مسووليتش بزرگترين مسؤوليت‏هاست. يك شخص روحانى مى‏تواند يك ملت را نجات بدهد و يك شخص روحانى مى‏تواند يك ملت را به تباهى بكشد. توجه داشته باشيد كه مبادا از آن اشخاص بشويد كه يك ملت رابه تباهى بكشيد. از آن اشخاص باشيد كه يك ملت را به سعادت برسانيد، يا شعاع شما در هر جا هست، آنها را به سعادت برساند. با ارشاد شما مردم هدايت بشوند. نكند كه يك وقت با

صحيفه نور ج 7 صفحه 187

عمل شما، با قول شما، با رفتار شما يك اعوجاجى در مردم پيدا بشود، يك انحرافى پيدا بشود. اين انحراف براى شما ضررش زياد است. شما انشاءالله بعد كه هر يك از علماى اعلام شديد، توجه كنيد كه در خلال تحصيل علم، تقوا تحصيل كنيد، مهذب بشويد، اخلاقتان را مهذب كنيد، اعمالتان را مهذب كنيد. بايد بر طبق كتاب و سنت باشد كه شما خودتان كتاب و سنت بشويد يعنى كتاب و سنت عملى. روحانى بايد طورى باشد كه مردم وقتى كه او را ديدند به ياد رسول خدا بيفتند و شما اين بار را به دوش گرفتيد و بايد اين بار را به سلامت به آخر برسانيدو مردم را هدايت كنيد. خداوند شما ودوستان شما و رفقاى شما كه در مدرسه و در ساير مدارس هستند همه را سلامت و سعادت عنايت كند و همه شما را خداوند از علماى اعلام مهذب كه براى خدا قدم برداشتيد قرار بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 188

تاريخ: 3/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان صنعت نفت تهران‏

هجوم اشخاص فرصت طلب وقبضه امور، پس از پيروزى نهضت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اين جهت رامى‏دانم كه اين نهضت و انقلاب تا رفتن رژيم شاه و به هم خوردن اين دستگاه ظلم خوب جلو رفت، لكن بعد از اين پيشرفت، يك آزادى پيدا شد و آن اختناق‏ها از بين رفت و اشخاصى كه فرصت طلب بودند از اطراف به ايران هجوم آوردند و كارها را به وسائلى قبضه كردند و نمى‏گذارند كارها به صورت اسلامى پيش برود. اين را من مى‏دانم، اين انحصار به شركت نفت ندارد، در ساير جاها هم همين مسائل هست و از همان افراد ناصالح هستند، بلكه بسياريشان از همان رژيم سابق الان هستند، وجود دارند و تصفيه نشده‏اند لكن الان يك قدرى بايد آقايان صبر كنند تا اين مراحلى كه مراحل ابتدائى است، از آنها بگذرند بعدش مشغول تصفيه بشوند و يك تصفيه صحيح بشود كرد.

ما مى‏خواهيم يك مملكتى باشد اسلامى، اشخاصى كه اداره مى‏كنند اين مملكت را، اعتقاد به اسلام داشته باشند و اسلام مبناى اعمالشان باشد، نه اشخاصى كه به اسلام خيلى توجه ندارند. اينها بايد تصفيه بشوند لكن ما براى مصالحى عجالتاً اين مطلب را مسكوت عنه گذاشتهايم و در عين حال كه مى‏دانيم بعضى افراد، افراد غيرصالح هستند و در خصوص شركت نفت هم به من اطلاعاتى داده‏اند كه روى يك روابطى دارد پيش مى‏رود لكن من باز در اين باب سكوت كردم كه عجالتاً اين مسائل اصلى مان حل بشود، بعد از اينكه اين مسائل اصلى حل شد، آنها آسان است، مشكل نيست، آنها در يك روز تصفيه مى‏شوند، يا دو روز تصفيه مى‏شوند. و من اميدوارم انشاءالله يك روز يك رژيم اسلامى با محتواى اسلامى داشته باشيم، نه فقط لفظ اسلام باشد و عمل، عمل طاغوتى. الان در بعضى جاها لفظ اسلام است و فقط گفته مى‏شود اسلام، آنهائى كه الان اعتقاد به اسلام ندارند كلمه اسلام را مى‏گويند، براى اينكه مى‏دانند الان اسلام خريدار دارد و آنها هم يك اشخاصى هستند كه دنبال اين هستند كه مشترى پيدا بكنند اين مشترى آن روز كه طاغوت بود، طاغوت بود و اسم او را مى‏بردند، حالا كه اسلام است اسلام مى‏گويند. اين فرق نكرده، فرق، اين مشترى است كه ببيند، دنبال مشترى مى‏گردند كه مشترى هر جور هست، آنها هم خود را آنجورى كنند. لهذا ما هم نه اينست كه توجه نداريم كه اينهائى كه اينطور هستند و بعضى شان هستند كه معلوم نيست اعتقاد به اسلام داشته باشند و

صحيفه نور ج 7 صفحه 189

بعضى هم ندارند، لكن معذلك يك مصالحى الان اقتضا مى‏كند كه اين مطالب اول مستقر بشود، يك حكومت، حكومت انتقالى به حكومت استقرارى تبديل بشود و مجلس پيدا بشود و وقتى مجلس از اشخاص ملى بوجود آمد حل خواهد شد. ما اميدواريم كه انشاءالله بتوانيم مردم را هدايت كنيم به اينكه چه اشخاصى را به مجلس بفرستند، وقتى مجلس يك مجلس ملى اسلامى شد اين مسائل دنبالش حل است. اينكه من راجع به بسيارى از افراد كه مى‏دانم افراد سالمى نيستند، سكوت كردم، اين براى همين مصلحت است و انشاءالله اميدوارم كه موفق بشويد شما وهمه به اينكه خدمت بكنيد به اين كشور و بدانيد تا برنامه اسلام نباشد خدمت صحيح نخواهد بود. از اشخاصى كه به اسلام توجه ندارند، توقع اينكه خائن نباشند هيچ وقت نداشته باشيد، آنها دنبال اين هستند كه يك راهى پيدا بكنند براى مقاصد خودشان، هر راهى كه پيدا شد، هر راهى كه هر روزى پيدا شد آن راه را مى‏گيرند.

همه اقشار از اختلاف و تفرق كه مضر براى اسلام و ملت است پرهيز كنند

من اميدوارم كه انشاءالله همه توجه بكنند، همه قشرها به اسلام توجه بكنند، و اين اختلافات و اين مسائل كه همه مضر براى كشور ماست، همه مضر بر مليت ماست، برا سلام ماست، از اينها دست بردارند، گروه گروه نشوند، اين گروه گروه شدن اسباب اين مى‏شود كه مسائل عقب بيفتد. هر گروهى و دستهاى جمع مى‏شوند، يك گروه درست مى‏كنند، مااين گروه‏ها را همه ادغام كرديم، دور هم جمع كرديم تا يك قدرت بزرگ شدند كه آن قدرت‏هاى ابر قدرت را شكستند، حالا آقايان دوباره برگشتند گروه درست كردند، هر روز هم يك گروهى پيدا مى‏شود كه اگر چه عددشان چيزى نيست، ادعايشان زياد است نه واقعيتى دارند و نه يك برنامه اى دارند، هيچ چيز نيست لكن همين مقدار كه گروه كذا، گروه كذا، حزب كذا، همين‏ها مضر به حال مملكت ماست. ما مى‏خواهيم اين گروه‏ها برگردند يك گروه بشوند و آن گروه، گروه اسلامى كه براى اين مملكت مفيد باشند، خدمت بكنند به اين كشور اين نابسامانى‏هائى كه هست، اين خرابى‏هائى كه هست، ترميم بكنند. اين اختلافات و گروه گروه درست كردن نمى‏گذارند خرابى‏ها ترميم بشود، نمى‏گذارد دولت كارش را انجام بدهد، نمى‏گذارد كه مردم به كارشان برسند البته ممكن هم هست كه سوء نيت نداشته باشند. لكن فهمشان خيلى نيست و ادراكشان زياد نيست، فهم سياسى ندارند، خيلى دم مى‏زنند از اينكه ما كذا هستيم، لكن فهم سياسى ندارند. اگر فهم سياسى داشتند، امروز روز اين نبود كه هى گروه‏هاى مختلف و دستجات درست كنند، آن يك حزب درست كند، آن يك گروه، آن يك گروه، هر كس يك چيزى درست كند و يك عدهاى دور خودش جمع بكند، در عين حال كه عده‏شان چيزى نيست لكن مضر هست.

انشاءالله خدا همه را بيدار كند و همه توجه به مصلحت مملكت بكنند و انشاءالله پيش ببريم و اين مسائل حل بشود، لكن مطمئن باشيد كه ديگر نمى‏توانند آنها بيايند و كارى انجام بدهند، اين كار گذشته است، ديگر تمام شده است. خدا همه تان را توفيق بدهد و مويد باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 190

تاريخ: 3/4/58

پيام امام خمينى به مردم فردوس‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اهالى محترم شهرستان فردوس ايدهم الله تعالى

طبق درخواست آقايان محترم، جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى آقا شيخ اسماعيل فردوسى دامت افاضاته جهت رسيدگى به امور مذهبى و مشكلات محلى بدان شهر مى‏آيند. اميد است اهالى محترم فرصت را مغتنم داشته از وجود ايشان بهره‏مند شده و براى پيشبرد اهداف عاليه اسلام از هرگونه همكارى لازم با ايشان دريغ ننماييد و انشاءالله تعالى با همكارى علماى اعلام دامت بركاتهم و اهالى محترم، بتوانند وظائف محوله را به نحو احسن انجام دهند. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله‏و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 191

تاريخ: 3/4/58

بيانات امام خمينى در جمع طلاب حوزه علميه اصفهان

وارسته كردن نفس از تعلقات دنيا سرمنشأ همه كمالات است

بسم الله الرحمان الرحيم

شما از صفر شروع كرديد و بحمد الله تا اينجا رسيديد و از حال اختناق شروع كرديد و به آزادى رسيديد و من اميدوارم كه تا آخر، تا آنجا كه مقام انسان است، يعنى لايتناهى، همه برسيد. اميدوارم كه انسان‏هاى آگاه و آگاهى دهندهاى باشيد. شما آقايان همانطورى كه شغلتان محترم و شريف است مسؤوليت‏تان زياد است. شمابايد خودتان را بسازيد و بعد ملت را بسازيد، خودسازى به اينكه تمام قشرهائى، ابعادى كه انسان دارد و انبياء آمدند براى تربيت آن، تمام ابعاد را ترقى دهيد، جنبه علمى، همه ابعاد علم. جنبه اخلاقى، همه ابعاد اخلاق. تهذيب نفس، وارسته كردن نفس از تعلقات دنيا كه سرمنشأء همه كمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است و بدبختى هر انسان تعلق به ماديات است. توجه و تعلق نفس به ماديات، انسان را از كاروان انسان‏ها باز مى‏دارد و بيرون رفتن از تعلقات مادى و توجه به خداى تبارك و تعالى انسان را به مقام انسانيت مى‏رساند. انبياء هم براى همين دو جهت آمده بودند، بيرون كردن مردم را از تعلقات و تشبث به مقام ربوبيت.

نيل به مقام انسانيت، با منزه شدن از تعلقات دنيوى

شما آقايان اهل علم كه بعضى ملبس به لباس علم هستيد، و بعضى يا اكثراً انشاءالله بعد ملبس خواهيد شد، انشاءالله اين مراتب را طى مى‏كنيد. علم تنها اثر ندارد بلكه گاهى مضر است عمل بدون علم بى‏نتيجه است. علم و عمل دو بالى است كه انسان را به مقام انسانيت مى‏رساند. علم به همه شوون و عمل، عمل نفسانى، عمل جسمانى، عمل عقلانى، انسان را به مراتب انسانيت مى‏رساند. اميد است كه شما آقايان در خلال تحصيل توجه به اين مطلب داشته باشيد كه در مدرسه‏ها منزه كنيد خودتان را از تعلقات دنيا. تمام گرفتارى‏هاى بشر از اين تعلقات است. اگر اين تعلقات نبود، اگر اين توجه به دنيا و تعلق به دنيا نبود، ما اينقدر گرفتارى در ظرف بيش از پنجاه سال و قريب شصت سال نداشتيم. محمد رضا پهلوى به واسطه تعلقى كه به دنيا داشت، نفسش غير از دنيا چيزى نمى‏فهميد، سر منشا اينهمه فساد براى ملت و اين همه بدبختى براى خودش شد. دوستان او كه جنود شيطان بودند، براى تعلقى كه به دنيا داشتند كه نفوسشان غير از دنيا ادراك نمى‏كرد، به واسطه همين تعلق، منشأاين همه

صحيفه نور ج 7 صفحه 192

بدبختى براى ملت و بدتر آنكه براى خودشان شدند، هم بدبخت كردند ملت را و به باد دادند همه چيز ملت را و هم بدبخت كردند خودشان را.

انبياء در عين حال كه دنيا را اداره مى‏كردند، مملكت‏ها رااداره مى‏كردند كه در اسلام نمونه بارزش نزديك به ماست وتاريخ نشان مى‏دهد كه در ظرف نيم قرن تقريباً اكثر معموره را فتح كردند، در عين حال تعلق نداشتند به دنيا. فتح براى مملكت گيرى در اسلام نيست. مملكت گيرى براى حكومت در اسلام نيست. حكومت جائرانه مطرح نيست. فتح براى اين است كه انسان‏ها را، آدم‏ها را به كمال برساند. فتوحات اسلام غير از فتوحات رژيم‏هاى ديگر است. آنها فتوحاتشان، رژيم‏فتوحاتشان، فتوحات براى دنياست و انبيا فتوحاتشان براى خداست، براى توجه دادن مردم به خداست. آنها مردمى‏كه اسير ماده هستند و اسير نفس و شيطان هستند، آنها را مى‏خواهند تحت تأثير خودشان و مكتب خودشان قرار بدهند و آنها را از حزب شيطان به حزب الله وارد كنند.

(الله ولى الذين امنوا بخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت بخرجونهم من النور الى الظلمات) اين دو، اين دو جنبه است، اين دو جبهه است، جبهه طاغوت و جبهه الله، جبهه الله را كه توجه به خدا دارند و ايمان به خدا دارند، خداى تبارك و تعالى آنها را از همه ظلمت‏ها از تمام ظلمت‏ها اخراج مى‏كند و به نور مى‏رساند. آن نور، نور خود حق است. اينكه نور است (الله نور السموات و الارض) از همه ظلمت‏ها كه ما عداى الله است، آنها را خارج مى‏كند و به نور مى‏رساند و به الله مى‏رساند. طاغوت مردم را از نور خارج مى‏كند و به ظلمات مى‏رساند.(ظلمات بعضها فوق بعض) اين دو راه است، راه انبيا و راه طاغوت. راه انبيا راه خداست و خدا ولى است و خدا فاعل است و به دست خدا انسان تربيت مى‏شود و راه طاغوت راه شيطان است كه شيطان مربى انسان است.

با تعلم و تهذيب نفس به جند الهى وارد شويد

عزيزان من! توجه داشته باشيد كه در جند الهى وارد باشيد. درس خواندن تنها انسان را در جند الهى وارد نمى‏كند، علم تنها خصوصاً علم‏هاى قانونى، رسمى، انسان را به مراتب انسانيت نمى‏رساند بايد باشد لكن در جنب او بايد توجه به غيب باشد. درس را براى خدا بخوانيد. از صفر شروع كرديد و اميدوارم تا غير متناهى برويد و برويد تا برسيد به آنجا كه غير از خدا كسى را نبينيد. همه چيز را از او ببينيد، همه كس را جلوه او بدانيد. اگر همچو تربيتى در انسان‏ها واقع بشود، انسان‏ها الهى مى‏شوند. انسان الهى جنگ و زور ندارد، جنگ و جدال ندارد، همه جنگ و جدال‏هائى كه واقع مى‏شود براى اين است كه توجه به طبيعت است. جنگ‏هائى كه در اسلام وارد شده است براى اينكه اينها رااز ظلمات به نور وارد كنند. جنگ‏اسلامى، جنگ‏هاى رژيم‏هاى ديگر نيست. اينها از ظلمات به ظلمات ديگر وارد مى‏كنند، از ظلمت به ظلمات وارد مى‏كنند. انبيا مى‏خواهند از ظلمات اينها را به نور وارد مى‏كنند. خداوند همه شما را تأييد كند. من از شما فرزندان عزيز كه دلم به شما خوش است. دلم به

صحيفه نور ج 7 صفحه 193

چهره‏هاى شما خوش است و از اين صورت نورانى حظ مى‏برم، تشكر مى‏كنم كه از راه دور آمديد و در اين هواى گرم و در اين منزل تنگ در زحمت واقع شديد. خداوند همه شما را از علماى عاملين و از مجاهدين اسلام قرار بدهد. خداوند همه شمارا از ظلمات بيرون كند و به نور برساند.

والسلام عيكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 194

تاريخ: 4/4/58

بيانات امام خمينى در جمع مردم اردكان فارس

پيروزى اصيل آن است كه ما بتوانيم متبدل بشويم به يك موجود انسانى، الهى و اسلامى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انقلاب‏هائى كه در دنيا واقع مى‏شود دو جور است. يك انقلابى، انقلاب اسلامى است و يك انقلاب غير اسلامى. انقلاب اگر انقلاب غير اسلامى‏باشد، اين انقلاب بعد از انقلاب ديگر بند و بارى در كار نيست و هر طورى كه مى‏خواهند با مردم عمل مى‏كنند، مهارى در كار نيست. لكن انقلاب اگر اسلامى باشد يعنى متكى به ايده اسلام، متكى به احكام اسلام باشد اين بايد از اول انقلاب تا آخر ابد كه اين انقلاب آثارش هست اين اسلامى‏باشد و تحت احكام اسلام. ملت ما تا اينجا آمده است و بحمد الله با پيروزى به اينجا رسيده است لكن پيروزى اين نيست كه مافقط طاغوت را از بين ببريم پيروزى اصيل آن است كه ما بتوانيم متبدل بشويم به يك موجود انسانى، الهى، اسلامى كه همه كارهايمان، همه عقايدمان، همه اخلاقمان، همه اسلامى باشد.

اصل، محفوظ ماندن مكتب است نه به دست آوردن پيروزى ظاهر

الان چشم همه متفكرين دنيا تقريباً دوخته شده است به ايران و توجه به اين الان هست كه آيا اين ايرانى‏ها كه به اين پيروزى رسيدند و مدعى هستند به اينكه اسلام بالاترين مكتب است، اسلام از همه مكتب‏هاى عالم منزه‏تر است، آيا اين مردمى كه اين ادعا را دارند، اينها چه جور هستند الان؟ الان كه جمهورى اسلامى در ايران مستقر شده است يعنى رژيم الان رژيم جمهورى اسلامى است، آيا اين نظام اسلامى در ايران چه اثرى داشته است؟ همان مسائل سابق است منتها مهره‏ها تفاوت كرده است؟ آن روز مأمورين انتظامى و مأمورين دولتى، آنها ظلم مى‏كردند و حالا پاسداران اسلامى و مردم اسلامى و بازار اسلام ظلم مى‏كنند؟ فقط اسم تغيير كرد و افراد تغيير كردند لكن مطلب باقى است و مطالب باقى است؟ يا خير، آن هم، محتوا هم تغيير كرده است؟ من خوف اين را دارم كه در دنيا يك شكست بزرگ بخوريم و آن شكست مكتبمان باشد. من از اين بسيار خوف دارم. شكست ما اگر مكتبمان محفوظ باشد و شكست بخوريم اشكالى در كار نيست، بسيارى از اولياء خدا در مقابل غير، شكست خوردند اما مكتبشان محفوظ بود. اگر خداى نخواسته ما پيروز بشويم به اين معنا كه آن دستهاى از

صحيفه نور ج 7 صفحه 195

ظالم‏ها كه بودند و آن دستهاى از چپاولگران كه بودند بيرون كرديم لكن به جاى آنها يك دسته ظلمه ديگرى با يك محدوديت خاصى و چپاولگرهاى ديگرى با يك محدوديتى به جاى او نشست، اين موجب اين مى‏شود كه مكتب ما در دنيا منعكس بشود كه مكتب درستى نبوده، شكست در مكتب واقع بشود. آ ن شكستى كه جبران نمى‏تواند بپذيرد اين شكست است.

هشدار به رعايت حدود و عمل به موازين شرعى براى پيشگيرى از شكست

الان ما در تمام سطح ايران مى‏بينيم كه يك نابسامانى‏هائى هست، يك اختلافاتى هست، يك كارهائى هست كه نبايد بشود. چيزهائى كه بر خلاف رضاى خداست، بر خلاف دستور پيغمبر اكرم است، بر خلاف دستور اسلام است، در همه سطح كشور واقع مى‏شود. نه همه مى‏كنند، لكن در تمام سطح كشور هستند اشخاصى كه همچو كارهائى مى‏كنند و خوف اين است كه اين به پاى اسلام نوشته بشود، به پاى جمهورى اسلام نوشته بشود و در خارج بگويند اين هم نظام اسلام و اين هم جمهورى اسلام كه مثل سابق است با اختلاف افراد. همانطورى كه سابق مى‏ريختند توى خانه‏هاى مردم و مى‏گرفتند و هيچ تحت قاعده اى نبود الا قاعده جباريت و ظلم، حالا هم بى‏ميزان مثلاً دربعضى جاها مى‏روند خانه مردم و چه مى‏كنند،اين پاى اسلام حساب بشود.اگر پاى خود ما حساب مى‏شد، خوب مسلك بود، مسلك صحيح. لكن آنهائى كه مى‏خواهند در اين مملكت باشند آنها دارند خلاف مى‏كنند، مثل كارهاى رژيم سابق، آن را به پاى اسلام حساب نمى‏كردند آنها يك دستهاى بودند كه كارهائى مى‏كردند وروى رژيم طاغوتى بود، اين به مسلك ما هيچ ضررى وارد نمى‏آورد، به مملكت ما ضرر وارد مى‏آورد اما مسلك ما محفوظ مى‏ماند و آنها راخلاف اسلام مى‏دانستند، خلاف رژيم اسلام مى‏دانستند. لكن اگر امروز خداى نخواسته در طبقات مردم خصوصاً در طبقات روحانيين كه آنها در راس هستند و آنها نماينده اسلام هستند اگر خداى نخواسته بعضى اشخاص ملبس به لباس روحانيين يك كارى بكنند به اسم روحانى، يك كارى بكنند به اسم كميته كذا و اين كار بر خلاف موازين شرعيه باشد،اين را ديگر نمى‏آيند حساب كنند به اينكه اين رژيم طاغوتى است، مى‏گويند رژيم اسلامى است و اين هم كارهايش، اين هم حرف‏هائى است كه دارند مى‏زنند و لهذا امروز يك مسأله خطرناكى مطرح است. ما آنوقت اگر شكست خورده بوديم از طاغوت هيچ ابائى نداشتيم خوب ما شكست خورديم حضرت امير سلام الله عليه هم از معاويه شكست خورد آن ابائى نبود خوب ما يك مطلبى را مى‏گفتيم، مطلب حقى داشتيم مى‏گفتيم، نتوانستيم پيش ببريم آنها غلبه كردند بر ما. اما امروز مسأله آن نيست امروز يك صفحه ديگرى در كار است و آن اين است كه مسلمين ملت ما شكست داد طاغوت را و راى داد به جمهورى اسلامى و شد مملكت، مملكت اسلامى. اگر امروز ما يك خطاهائى بكنيم كه دشمن‏هاى ما در خارج دامن به آن بزنند، در داخل دامن به آن بزنند و منعكس كنند در خارج و داخل به اينكه اسلام هم مثل ساير مكتب‏ها بلكه پائين‏تر از او، اين شكست، شكستى است كه جبران ناپذير است شكست حضرت امير از معاويه هيچ اهميتى نداشت براى اينكه شكست مسلك

صحيفه نور ج 7 صفحه 196

نبود شكست شخص بود. اما اگر ما الان مدعى هستيم كه اسلام است رژيم ما، ولى وقتى برويم سراغ بازار ببينيم بازار همان بازار سابق است، ربا همان رباى سابق است، چپاولگرى همان چپاولگرى سابق است، اجحاف و گرانفروشى فوق العاده همان است كه سابق بود، برويم توى ادارات هم ببينيم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانى آنجا هم هست، برويم در مثلاً دانشگاه ببينيم آنجا هم مسائل همان مسائل است، هر جا برويم همان مسائل باشد اين موجب اين مى‏شود كه انعكاس پيدا بكند. كه رژيم فاسدى رفت يك رژيم فاسدى جايش نشست. كارى ما نكرديم جز اينكه يك رژيم فاسدى را ما از بين برديم كه آن رژيم فاسد كارهايش پاى اسلام حساب نمى‏شد. اين خطر نبود كه اگر چنانچه محمد رضا يك ظلمى بكند يا سازمان امنيت مردم را چه بكند اين به اسلام مربوط است. هيچ، جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. اين خطر آن روز هيچ نبود بلكه هر چه آنها ظلم مى‏كردند اسلام تقويت بيشتر مى‏شد.(لازال يويد هذا الدين الرجل الفاجر) رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم هر چه ظلم بكند تأييد دين است براى اين كه دين عدل است او هر چه ظلم بكند مردم توجهشان به دين زيادتر مى‏شود اما امروز كه مملكت يك مملكت اسلامى است، رژيم يك رژيم اسلامى است و يك آزادى براى مردم پيدا بشود، از اين آزادى اگر بخواهد خداى نخواسته يك استفاده‏هاى سوئى بشود و از اين آزادى يك ظلمى بشود، تعدى بشود عرض مى‏كنم كه كارهائى كه بر خلاف مسير انقلاب است بشود، اينطور نيست كه ما مثل شكست از محمد رضا باشد كه بر ايمان اهميت هيچ نداشت. امروز شكست مسلك شكست مى‏خورد، اين است كه مهم است. بايد ما همه بيدار باشيم، متوجه باشيم به اينكه از آزادى سوء استفاده نكنيم. حالا كه آزاد هستيم هرج و مرج بشود، هر كسى بخواهد براى خودش، همچو آزادى در بين بشر نبايد باشد، در اسلام مطرح نيست يك همچو آزادى كه كسى آزاد باشد كه مردم را اذيت كند، كسى آزاد باشد كه اجحاف بكند و همين طور از ساير چيزها. امروز همه ما امانتدار اسلام هستيم، اسلام الان سايه افكنده بر سر ما از باب اينكه رژيم سلطنتى مبدل شد به رژيم اسلامى. الان كه اين امانت دست ما آمده است اگر خداى نخواسته ما به اين امانت خيانت بكنيم و اين را در نظر غربى‏ها، در نظر دشمن‏هاى ما، در نظر دشمن‏هاى داخلى و خارجى و آن اشخاصى كه مى‏خواهند اين نهضت را آلوده كنند، ننگين كنند، اگر ما الان يك عملى بكنيم كه بهانه دست اينها بدهيم ما خيانت به اسلام كردهايم و بايد همه چشم‏هايمان را باز بكنيم. بالاتر از همه طبقه روحانيون هستند كه بايد بسيار با توجه، حالا غير سابق است سابق روحانيون نمى‏توانستند كارى بكنند اگر كارى هم مى‏كردند مى‏گفتند كه اين ساواكى است. اگر يك معممى يك كار خلافى مى‏كرد مردم مى‏گفتند اين ساواكى است، اين از خدمه مثلاً ظلمه است. امروز كه همچو چيزى را نمى‏شود گفت امروز اگر خداى نخواسته يك نفر روحانى كه نمى‏كند او، يك نفر صورت روحانى بيايد در بينشان واقع بشود، يا در كميته‏ها برود ويك خلافى بكند، امروز ديگر نمى‏گويند ساواكى است، امروز مى‏گويند روحانى است دارد اين كار را مى‏كند، ديروز ساواكى اين كار را مى‏كرد امروز روحانى اين كار را مى‏كند و همين طور شماها ديروز بازار، بازار طاغوت بود امروز بازار اسلام است. محتوايش

صحيفه نور ج 7 صفحه 197

فرق كرد؟ نه، رباخور همان رباخور، گرانفروش همان گرانفروش، احجاف كن همان احجاف كن و همين طور در هر جاى مملكت كه برويم اگر محتوا تغيير نكند خوف اين است كه مكتب مامورد اهانت واقع بشود، مردم از مكتب ما برگردند و اين بالاترين شكستى است كه ممكن است بر ما وارد بشود و الا فرض كنيد يك كسى هم اينها هم نمى‏شود اما فرض كنيد شد اينها روابطشان را باهم درست كردند و امريكا هم پشت سرش آمد و يك كودتا هم شد ما را هم همه را كشتند و از بين بردند و خودشان جايش نشستند، اين شكست مسلك نيست ما شكست نخورديم ماشكست طبيعى خورديم، نه شكست معنوى. اما اگر خود ما يك كارهايى بكنيم كه در بين مردم، در بين جوامع، در بين متفكرين بادامن زدن دشمن‏هاى ما در داخل و خارج بر مسائل و مكتب ما اسباب اين بشود كه شكست بخورد، اين شكست است كه ديگر جبران ندارد، اين شكستى است كه در مقابل اين، انبيا ايستادند، درمقابل اين، اوليا ايستادند كه اين شكست واقع نشود جانشان رادادند براى اينكه مكتبشان محفوظ بماند. در هر صورت ما الحمدلله تا حالا آمده‏ايم لكن از اين به بعد مشكلتر است مسأله و اهميتش بيشتر است. و من از شما آقايان هم تشكر مى‏كنم كه از راه دور آمده‏ايد با ما ملاقات كنيد و به رفقاى شما خودتان و به دوستان ما و به برادرهاى ما سلام من را تبليغ كنيد. خداوند همه شما را تأييد كند و موفق.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 198

تاريخ: 4/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان شيلات جنوب‏

همه موظفيم كه خودمان را اصلاح كنيم

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از آقايانى كه به اينجا آمده‏اند تشكر مى‏كنم، خداوند شماها را سعادتمند كند در دنيا و در آخرت، شما مى‏دانيد كه امروز ايران احتياج دارد به كار و كارگر و زياد كاركردن، روز سازندگى است. اينها رفتند و مملكت خرابى گذاشتند كه در همه چيز احتياج به سازندگى دارد و اين سازندگى بايد به دست همه، همه جمعيت ايران واقع بشود. دولت تنها نمى‏تواند، روحانيون نمى‏توانند، قشر واحد نمى‏تواند، همه با هم بايد دست به هم بدهند و اين خرابه را بسازند.

الان شما در يك شركتى واقع شديد كه در آن شركت هم بايد به طور امانت، به طور ديانت عمل كنيد و همان طورى كه در اين نهضت پيشبرد كرديد، در نهضت مقابل جنود ابليس هم پيشبرد كنيد. جنودى كه ما را مى‏خواهد به فساد بكشاند، جنودى كه ما را مى‏خواهد به ظلم و به تاريكى بكشاند، در مقابل آنها هم بايد نهضت كرد، قيام كرد، هر كس مكلف است كه خودش را اصلاح كند قبل از اينكه ديگران رااصلاح بكند، همه موظفيم كه خودمان را اصلاح كنيم.

تلاش شياطين براى ايجاد تفرقه و فساد ميان اقشار مردم

امروز ايران محتاج است به اينكه مردهاى صالح در كارها دخالت كنند. هر جا هستيد بايد با صلاح و باسداد و با امانت و باديانت مشغول كار باشيد. خداوند همه شما را تأييد كند و خداوند مملكت شما را مستقل كند و از شر شياطين حفظ كند. البته مى‏دانيد كه الان هم شياطين در كارند كه بين كارگران، كارمندان، همه اقشار فساد ايجاد كنند، تفرقه ايجاد كنند، شما برادرها بيدار باشيد كه مبادا در بين شما بيايند و موجب تفرقه بشوند، اينها گمان كردند كه مى‏توانند با تفرقه آن حالات سابق را برگردانند، آن رژيم‏هاى فاسد را برگردانند ولى بحمد الله ديگر دير شده است و نخواهند توانست لكن آنها كوشش مى‏كنند كه تفرقه نفاق بين شماها بيندازند و زحمت ايجاد كنند و شما توجه داشته باشيد كه اگر يك همچنين اشخاصى در بين شماها آمدند، آنها را از بين خودتان دور كنيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 199

تاريخ: 4/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى همدان

خويشتن دارى و حفظ احكام اسلام بالاترين پاسدارى است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از شما پاسداران از دو جهت تشكر مى‏كنم: يكى اينكه از راه دور آمديد براى ملاقات و حرف‏هاى خودتان را بزنيد، ما هم اگر حرفى داريم بزنيم به شما، يكى هم براى اينكه پاسدار هستيد، پاسدار اسلام هستيد و من اميدوارم كه همه ما پاسدار اسلام و قرآن مجيد باشيم. پاسدارى از اسلام، يكى‏اش همين است كه الان در سطح كشور بحمد الله جمعيت كثيرى مشغول هستند و نظم مملكت الان در دست آنهاست و اگر آنها نبودند، اين انتظامات نبود و يك پاسدارى بالاتر از اين است و آن پاسدارى از اسلام، از احكام اسلام و پاسدارى انسان از خودش. همانطورى كه براى يك كشور دزدهائى هست، خيانتكارهائى هست، جنايتكارهائى هست و بايد با پاسدارى جلو اين خيانت‏ها و جنايت را گرفت و بحمدالله پاسدارهاى اسلامى جلو مى‏گيرند، همين طور در خود انسان از اين جنود شيطانى زياد است كه انسان اگر پاسدارى نكند، انسان را به هلاكت مى‏رساند.

وظيفه خطير پاسداران خدمت صادقانه بر طبق موازين اسلام است

اگر پاسدارهاى اسلامى ما پاسدارى از خودشان هم بكنند كه در اين خدمتى كه هستند يك خدمت صادقانه، يك خدمت عاشقانه براى اسلام و يك خدمتى كه مستقيم در راه اسلام باشد، اگر بكنند اينها پاسدارى را حقش را عمل كردند و اگر خداى نخواسته يك انحرافى حاصل بشود، يك تعدى از طرف آنهائى كه ميگويند ما پاسدار اسلام هستيم، به برادرانشان بشود، حالائى كه قدرتمند هستند و قوى هستند و آزاد هستند، از اين قدرت و قوه و آزادى سوء استفاده كنند، به برادرهاى خودشان خداى نخواسته تعدى كنند، به منازل مردم تعدى خداى نخواسته بكنند، آنوقت نه اينكه يك آدم عادى اين كار را كرده است آن آدم عادى هم مجرم است لكن يك جمعيتى است كه به اسم پاسدارهاى جمهورى اسلامى هستند و ملبس به لباس پاسداران جمهورى اسلامى هستند، اگر خداى نخواسته از پاسدارهاى جنود اسلامى، پاسدارهاى جمهورى اسلامى يك اشتباه و خطائى حاصل بشود، اين فرق دارد تا اينكه از يك آدم عادى حاصل شود، براى اينكه اينها خودشان را معرفى مى‏كنند كه ما جنود اسلام هستيم، ما پاسدار اسلام هستيم و همه توقع از پاسدارهاى اسلام دارند كه روى خط

صحيفه نور ج 7 صفحه 200

اسلام مشق كنند، كارهايشان كارهاى اسلامى باشد. همانطورى كه در طبقه روحانيون كه آنها پاسدار اسلام و احكام اسلام هستند اگر خداى نخواسته يك ملبس به لباس روحانيون يك كار خلاف بكند، اين فرق دارد با اشخاص عادى، براى اينكه اينها پاسدار اسلام هستند، ملبس به لباس روحانيت هستند، ملبس به لباس پاسدارى از قرآن و سنت هستند اگر خداى نخواسته از اينها يك وقت اشتباه، خطائى حاصل بشود فرق دارد تا اينكه از يك آدم عادى حاصل بشود و لهذا شما جوان‏ها كه پاسدار جمهورى اسلامى هستيد و روحانيون كه پاسدار احكام اسلام و قرآن هستند وظيفه‏تان زياد است و شغلتان شريف. شغل، شغل شريف براى اينكه پاسدارى از اسلام يك شغل بسيار شريف است و مسؤوليتش هم زياد است. بايد حفظ كنيم اين حدود ثغور اسلامى را، فقط اين نباشد كه ما پاسدار هستيم، ما هم بگوئيم ما روحانى هستيم، شما هم بگوئيد ما پاسدار و خداى نخواسته به وظايفى كه پاسداران و روحانيون بايد عمل بكنند ما يك وقت خداى نخواسته نكنيم. بايد همانطورى كه مدعى هستيم ما كه ما پاسدار هستيم و پاسدار جمهورى اسلام و پاسدار احكام اسلام هستيم، بايد خودمان ابتداء مرزمان همان مرز اسلام باشد، راه مان همان راه مستقيم اسلام باشد تا اين ادعاى ما پيش خدا قبول بشود. اگر فرض بفرمائيد كه مردم هم مطلع نشوند كه ما برخلاف داريم عمل مى‏كنيم، خدا كه مى‏داند، در محضر خداست. در پيشگاه خدا ما نمى‏توانيم آنوقت ادعا كنيم كه ما پاسدار هستيم، براى اينكه ما كه خودمان بر خلاف موازين اسلام، خداى نخواسته عمل بكنيم، بعد بخواهيم ادعا كنيم كه ما نگهبان اسلام هستيم، كسى كه خودش بر خلاف اسلام عمل مى‏كند نمى‏تواند بگويد من نگهبان هستم، يك كسى كه خودش دزد است نمى‏تواند بگويد من نگهبان هستم، من پاسبان هستم. پاسبان وقتى دزد باشد، پاسبان نيست، دزد است. پاسدار خداى نخواسته اگر برخلاف موازين اسلام باشد، پاسدار نيست، اين يك آدمى است كه برخلاف اسلام است.

كوشش در اصلاح خويش و دفع توطئه‏گران

كوشش كنيد برادرها كه خودتان را اصلاح كنيد و پاسدارى از خودتان بكنيد، پاسدارى از خودتان كرديد، پاسداريتان از جمهورى اسلامى پيش خداى تبارك وتعالى مقبول است و ارزشمند، بسيار ارزشمند. در يك همچو زمانى كه احتياج دارد اسلام به اينكه پاسدار داشته باشد و مردمى كه برخلاف هستند و آنهائى كه برخلاف جمهورى اسلامى‏هستند، در توطئه هستند، مشغولند آنها به عمل در سرحدات ما، در خود شهرهاى ما مشغول به توطئه هستند، دريك همچو موقعى احتياج به پاسدارها هست. هم پاسدارى از خودتان بكنيد و هم پاسدارى از جمهورى اسلامى. انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد و مويد و موفق باشيد و آقاى مدنى هم انشاءالله بعد از اينكه در تبريز كارهايشان را يك مقدارى رو به راه كردند انشاءالله مى‏آيند به همدان. موفق باشيد انشاء الله.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:52 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 201

تاريخ: 4/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران قرچك ورامين‏

در مملكت اسلامى‏غير قانون خدا هيچ چيز حكومتى ندارد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما موظفيم حالا كه جمهورى اسلامى رژيم رسمى ما شده است همه طبق جمهورى اسلامى عمل كنيم. جمهورى اسلامى يعنى اينكه رژيم به احكام اسلامى و به خواست مردم عمل كند و الان رژيم رسمى ما جمهورى اسلام است و فقط مانده است كه احكام، همه احكام اسلامى بشود. مجرد بودن رژيم اسلامى مقصود نيست، مقصود اين است كه در حكومت اسلام، اسلام و قانون اسلام حكومت كند، اشخاص براى خودشان و به فكر خودشان حكومت نكنند، ما مى‏خواهيم احكام اسلام در همه جا جريان پيدا كند و احكام خداى تبارك و تعالى حكومت كند. در اسلام حكومت، حكومت قانون، حتى حكومت رسو ل الله و حكومت امير المومنين حكومت قانون است يعنى قانون خدا آنها را تعيين كرده است، آنها به حكم قانون واجب الاطاعه هستند پس حكم از آن قانون خداست و قانون خدا حكومت مى‏كند. در مملكت اسلامى بايد قانون خدا حكومت كند و غير قانون خدا هيچ چيز حكومتى ندارد. اگر رئيس جمهورى در مملكت اسلامى وجود پيدا بكند، اين اسلام است كه او را رئيس جمهور مى‏كند، قانون خداست كه حكمفرماست. در هيچ جا در حكومت اسلامى نمى‏بينيد كه خود سرى باشد حتى رسول‏الله از خودشان رايى نداشتند، رأى قرآن بوده است، وحى بوده، هر چه مى‏فرموده از وحى سرچشمه مى‏گرفته است و از روى هوا و هوس سخن نمى‏گفتند و همين طور حكومت‏هايى كه حكومت اسلامى هستند آنها تابع قانونند، رأى آنها قانون اسلامى است و حكومتشان حكومت الله. اينكه ما دائماً راجع به اين معنى سفارش مى‏كنيم كه بايد حالا كه رژيم، رژيم اسلامى شده است، محتوا، محتواى اسلامى باشد براى اين است كه يك مملكتى كه افرادش ادعا مى‏كنند كه مسلمان هستيم بايد در آنجا احكام اسلام حكومت كند لكن مى‏بينيم در بسيارى جاها ديده مى‏شود كه افراد پايبند احكام اسلام نيستند. بسيارى از اشخاص ادعاى اسلام مى‏كنند ولى فقط ادعاست، ديگر در عمل خبرى از اسلام نيست. ما كه مى‏گوئيم حكومت بايد همانطور كه اسلامى است محتوايش هم اسلامى باشد، يعنى هر جا كه شما برويد، در هر وزارتخانه‏اى شما برويد، در هر ادارهاى كه شما برويد، در هر كوى و برزن و در هر بازار كه شما برويد، در هر مدرسه و دانشگاه كه برويد آنجا اسلام و احكام اسلام را ببينيد. ما حكومت اسلامى خواستيم، ما جمهورى اسلامى لفظى نخواستيم، ما خواستيم كه حكومت الله در

صحيفه نور ج 7 صفحه 202

مملكتمان و انشاءالله در ساير ممالك اجرابشود.

آزادى بايد منطقى و طبق قانون الهى باشد

بنابراين، اين تو هم كه حالا كه جمهورى اسلامى شده است و هر كس خودش هر كارى مى‏خواهد بكند آزاد است، اين درست نيست، آزادى در حدود قانون است يعنى آن مقدارى كه خداى تبارك و تعالى به ما آزادى داده است در آن مقدار آزاد هستيم. آزاد نيستيم كه فساد بكنيم، هيچ انسانى آزاد نيست كه كار خلاف عفت بكند، هيچ انسانى آزاد نيست كه برادر خودش را اذيت بكند. اين مقدار آزادى كه خداى تبارك و تعالى به مردم داده است بيش از آن آزادى‏هائى است كه ديگران داده‏اند آنها آزادى غير منطقى داده‏اند و آزادهايى كه خدا داده است آزادى منطقى است، همه چيزهائى را كه آنها دادهاند آزادى نيست، آزادى بايد منطقى و طبق قانون باشد. بنابراين ما از آن چيزى را كه مى‏خواهيم حكومت الله است، مى‏خواهيم خدا و قرآن بر ما حكومت كند، ما هيچ حكومتى را جز حكومت الله نمى‏توانيم بپذيريم و هيچ دستگاهى را كه برخلاف قوانين اسلام باشد نمى‏توانيم بپذيريم و هيچ رايى را كه برخلاف رأى اسلام باشد، خواه رأى شخصى باشد و يا رأى گروهى و حزبى نمى‏توانيم بپذيريم. ما تابع اسلام هستيم، ما تابع قانون اسلام هستيم و جوان‏هاى ما خونشان را براى اسلام داده‏اند جوان‏هاى ما ما اسلام و احكام اسلامى را مى‏خواهيم.

اصلاح و تهذيب نفس، مسووليتى خطير براى تحقق احكام اسلام

الان وظيفه ما اين است كه هر كدام مان در هر جا كه هستيم و در هر سرحدى كه هستيم جديت كنيم كه قوانين اسلام را از خودمان شروع كنيم. اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح نكنيم و قوانين اسلام را نسبت به خودمان اجرا نكنيم، نمى‏توانيم يك حكومت اسلامى تشكيل بدهيم. اگر آن كسى كه در راس حكومت است مثلاً رئيس جمهور و نخست وزير خودش را اصلاح نكند و خودش تابع قوانين اسلام نباشد و قوانين اسلام را در مملكت اجرا نكند، چنين شخصى نمى‏تواند در راس حكومت اسلامى و حاكم اسلام باشد. هر يك از اين صاحب قدرت‏ها و كسانى كه در راس قدرت هستند مثل رئيس ستاد يا رئيس كل ژاندارمرى و ساير روسا تا قوانين اسلام را در وجود خودشان اجرا نكنند، نمى‏توانند رياست اسلامى داشته باشند. اسلام يك رئيسى را كه برخلاف قوانين اسلام عمل بكند نمى‏پذيرد. لشگر اسلام كسى را كه در راس آن باشد و عمل به اسلام نكند نمى‏پذيرد، يك ادارهاى كه احكام اسلام در آن جارى نباشد نمى‏پذيرد و ما الان نواقصى داريم، مملكت ما الان اسلامى نيست، شما هر جا كه دست بگذاريد باز مى‏بينيد كه آثارى از طاغوت هست، يك عده افراد توطئه‏گر هستند و ما نمى‏توانيم بپذيريم كه در وزارتخانه‏ها، در ادارات افراد توطئه‏گر باشند. بايد اصلاح بشود، مملكت بايد اسلامى بشود و شما هم كه پاسدار هستيد، اول بايد خودتان را اصلاح كنيد، خيال نكنيد كه ما حالا آزاد هستيم، تفنگ هم كه داريم بايد مردم را اذيت كنيم. شما الان وظيفه سنگينى داريد، شما الان تحت

صحيفه نور ج 7 صفحه 203

نظر خدا و تحت نظر امام زمان سلام‏الله عليه هستيد، ملائكه، شما را مراقبت مى‏كنند، نامه اعمال شما را به امام زمان عليه السلام عرضه مى‏دارند. بايد متوجه باشيد مبادا از اين اختياراتى كه حالا پيدا كرده‏ايد و از اين قدرتى كه الان پيدا كرديد و زير بار آن قدرت ظالم بيرون رفتيد، خودتان يك قدرت ظالمه باشيد و به برادران خودتان تعدى كنيد، مبادا يك كسى را بيجا بگيريد يا به واسطه اغراض شخصى يك كسى را بيجا محاكمه كنيد، يك كسى را بيجا محكوم كنيد، چون شما تحت مراقبت هستيد، خداى تبارك و تعالى از ما سوال خواهد كرد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و همه ما را توفيق بدهد كه انسان بشويم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:52 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 204

تاريخ: 5/4/58

بيانات امام خمينى در جمع افراد جهاد سازندگى و كاركنان شركت نفت

هر جنبشى كه اين صد سال اخير شده از طرف روحانيون بوده است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اسلام مكتب تحرك است و قرآن كريم كتاب تحرك، تحرك از طبيعت به غيب، تحرك از ماديت به معنويت، تحرك در راه عدالت، تحرك در برقرارى حكومت عدل و مع الاسف آنهايى كه مى‏خواستند شرق را كه حتى خود شرقى‏ها هم، آنهايى كه غافل بودند از اسلام و از مكتب‏هاى توحيدى باورشان آمد. آنها بعكس آن چيزى كه مكتب‏هاى توحيد ى هست كه همه مكتب تحرك بوده‏اند، گفته‏اند ديانت افيون جامعه است يعنى دين آمده است كه مردم را خواب كند، روحانيت دربارى است، روحانيون دربارى هستند، روحانيون در خدمت سرمايه دارها هستند. اين تبليغاتى بوده است كه در طول شايد چند صد سال شده است و در اين سال‏هاى اخير و زمان اين پدر و پسر خيلى زيادتر شد و اين مطلب درست بعكس آن چيزى است كه واقع است. شما اگر حالت و تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد و تاريخ اسلام را و صدر اسلام را كه به ما نزديك است ملاحظه كنيد مى‏بينيد بعكس آن چيزى كه اينها تبليغ كرده‏اند چيزى كه اينها تبليغ كرده‏اند كه ديانت افيون است يعنى ديانت آمده است كه مردم را خواب كند و مثل يك افيونى كه به چرت فرو مى‏رود و مردم را اينطور كند تا اينكه آن سرمايه دارها مردم را بچاپند، بعكس آن، وقتى كه تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد مى‏بينيد كه انبيا آمده‏اند مردم را بيدار كنند، اين مردم افيونى را هشيار كنند اين مردمى كه به خواب رفته بودند اينها را هشيار كنند. موسى عليه السلام كه تفصيل تاريخش در قرآن هم هست و در كتب آسمانى هم هست، ملاحظه مى‏كنيد كه يك آدمى بوده است، يك شبانى بوده است، شبان حضرت شعيب بود مدت‏ها و با يك عصا مردم را، همين مردم توده را برضد فرعون كه در زمان او بزرگترين قدرت بود بسيج كرد نه اينكه مردم را خواب كرد تا فرعون بچاپد آنها را، مردم را بيداركرد كه فرعون نچاپد آنها را، عكس آن چيزى كه گفتند و جوان‏هاى ما باور كردند. اسلام كه نزديك به ماست، تاريخ پيغمبر اسلام در دسترس همه است، ملاحظه كنند ببينند كه آيا اسلام آمده است كه مردم را تخدير كند؟ خواب كند؟ يا اينكه قرآن يك كتاب سلحشورى است، قرآن يك كتاب جنگجويى است در مقابل مشركين، مشركينى كه قدرتمند بودند. اينكه مى‏فرمايد قاتلو المشركين كافه مشركين در آنوقت همان قدرتمندها بودند، مشركين قريش همه قدرت دست آنها بود. آيا پيغمبر را مشركين، قدرتمندها بسيج

صحيفه نور ج 7 صفحه 205

كردند، درست كردند كه مردم را خواب كند و مشركين بچاپند مردم را؟! يا پيغمبر اسلام مردم را بسيج كرد؟ همين سر و پا برهنه‏ها را بسيج كرد بر ضد مشركين و قتال كرد و جنگ‏ها كرد تا مشركين را دماغشان را به خاك ماليد و عدالت اجتماعى را ايجاد كرد. عكس آن مطلبى كه براى شرقى‏ها، غربى ديكته كردند و مع‏الاسف بسيارى از ما هم باورمان آمد. تبليغات آنها تبليغات دامنه‏دارى بود. در زمان رضاخان كه اكثر شما يا هيچ يك از شما يادتان نيست، در زمان رضاخان اول هدفى كه بعد از قدرتمندى داشت اول هدف به زمين زدن روحانيون بود، هدف اولش بود، مدرسه‏ها را از بين برد، روحانيون را لباس‏هاشان را كند، گرفتند بعضى از روحانيون محترم را، در خيابان بردند در آن محالى كه داشتند در كلانترى‏ها، و مى‏بردند نه اينكه مى‏گفتند برو لباست را عوض كن، همانجا عبا و قبا را وسطش را پاره مى‏كردند مى‏ريختند دور كه اين يك كت و شلوار مثلاً بشود. اينطور رفتار كردند و اين دستور بود. آيا اسلام تخدير كرده است مردم را؟ يا تاريخ اسلام نشان مى‏دهد كه پيغمبر اسلام در مكه كه بودند از ترس همين قريش و مشركين در پنهان بودند و تبليغات زيرزمينى مى‏كردند، وقتى كه آنجا ديگر نتوانستند و آنها با هم شدند كه او را بكشند و ايشان فرار كرد و به مدينه تشريف برد، آنهايى كه همراه پيغمبر بودند و دعوت پيغمبر را قبول كردند، همين مردم طبقه سه بود، همين فقرا. اصحاب صفه كه معروف است اينها يك عده‏اى بودند كه توى مسجد از باب اينكه منزل نداشتند توى مسجد مى‏آمدند روى صفه‏اى، يك سكوئى آنجا مى‏خوابيدند. در جنگ‏هايى كه مى‏شد اينها نداشتند چيزى، يك خرما را (اينطور مى‏گويند) يك خرما را اين دهنش مى‏گذاشت در مى‏آورد مى‏داد به آن، آن دهنش مى‏گذاشت در مى‏آورد مى‏داد به آن، اينطور بود وضعشان. اينها را پيغمبر بسيج كرد بر ضد اين سرمايه‏دارها بر ضد اين قدرتمندها، بر ضد اين مشركين كه مردم را غارت مى‏كردند. تبليغات غرب اين بود كه نه، اين عكس بود كه اينطور بود كه پيغمبرها آمده‏اند كه مردم را تخدير كنند و قدرتمندان آنها را بچاپند در صورتى كه پيغمبرها تاريخشان معلوم است واينها آمده‏اند كه بسيج كنند اين مستمندان را كه بروند و اين غارتگرها را سر جاى خودشان بنشانند و عدالت اجتماعى درست كنند. در روحانيون هم مى‏گويند كه اينها اهل دربارى هستند، قدرتمندها اينها را درست كرده‏اند كه اينها مردم را تخدير كنند و آنها بچاپند.

من خودم در يك اتوبوسى در تهران با دو نفر از آقايان نشسته بودم، در زمان رضاشاه بود از طرف شمال شهر مى‏آمدم به طرف جنوب، چند نفر هم توى اتوبوس بودند، دو نفر با هم شروع كردند صحبت كردن، يكى از آنها به ديگرى گفت كه من سال‏ها بود كه اين هيكل‏ها را نديده بودم (اشاره كرد به ما، ما سه نفر معمم بوديم) بعد گفت كه اينها را انگليسى‏ها درست كردند كه در نجف و در قم مردم را چه بكنند و به نفع آنها چه بكنند. البته آن آدم جاهل بود نه اينكه چه بود، تزريق كرده بودند، گفته بودند، باورش آمده بود. بسيارى از جوان‏هاى ما باورشان آمده بود. در صورتى كه تاريخ خود ما همين چند سال - اين 100 سال اخير - اين 100 سال اخير را وقتى ما ملاحظه كنيم جلويش هم همين طور بوده، ما اين 100 سال اخير را كه ما ملاحظه كنيم هر جنبشى كه واقع شده است از طرف روحانيون بوده است

صحيفه نور ج 7 صفحه 206

بر ضد سلاطين.

جنبش تنباكو بر ضد سلطان وقت آن بود، جنبش مشروطه بر ضد رژيم بود، البته با قبول داشتن رژيم، عدالت مى‏خواسته‏اند ايجاد كنند. در زمان خود ما چندين دفعه قيام كردند روحانيون بر ضد رضاخان، چندين دفعه، يك دفعه از خراسان، يك دقعه از آذربايجان، يك دفعه از اصفهان و همه اطراف ايران را دعوت كردند به قم كه ما اينها را شاهد بوديم و اينها همه قيام بر ضد رضاخان بود، البته قدرت او داشت و شكست مى‏داد، علماى آذربايجان را گرفت و برد، در سنقر گمان مى‏كنم بود، دو نفر بزرگان علماى آنجا مرحوم آميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى، اينها را بردند در سنقر يا آنجاها طرف كردستان آنجاها مدت‏ها آنها در آنجا تبعيد بودند، بعد هم كه رهايشان كردند مرحوم آميرزا صادق آقا آمد قم ماند و ديگر نرفت به آذربايجان و در همانجا فوت شد. علماى مشهد هم كه قيام كردند تمامشان را گرفتند آوردند تهران حبس كردند و علماى بزرگشان را مى‏بردند در كلانترى‏ها يا در عدليه مى‏بردند توى خيابان‏ها با سر برهنه هم راه مى‏رفتند كه بروند آنجا استنطاقشان كنند. علماى اصفهان هم كه آمدند اينجا، شكستند آن اعتصابشان را با فشار، با حيله، بلكه آنوقت معلوم شد، مى‏گفتند كه مرحوم حاج آقانورالله كه بزرگشان بود او را مسموم كردند. قيام بر ضد اينها از روحانيون شروع مى‏شد البته مردم هم تا يك حدودى كمك مى‏كردند لكن در عوض مردم را اينطور گفتند كه آخوند جماعت اصلش دربارى است، اينها براى دربار كار مى‏كنند، مى‏خواهند سلطنت محفوظ باشد، مى‏خواهند دربار باشد. حال آنكه اينها بر خلاف آنها بودند و درست عكس تبليغ مى‏كردند. چرا؟ براى اينكه اينها مى‏ديدند كه دو تا قوه است كه اگر اين دو تا قوه بماند نمى‏شود ارباب‏هاى اينها منافع ايران را ببرند. كارشناس‏هاى اينها فهميده بودند كه اين دو تا قوه اگر چنانچه در ممالك شرق باشد، بايد آنها دستشان را از شرق بشويند، يكى قوه اسلام كه اگر اسلام قدرتش در شرق باشد و قدرت اسلام حكومت كند، نمى‏گذارند كه بيايند آنها هر چه ما داريم ببرند و هر چه از نيروهاى انسانى و غير انسانى داريم از بين ببرند. يكى هم روحانيت كه اگر اين طايفه باشند، مردم چون با اينها همراه هستند، نمى‏گذارند كه آنها به منافعشان برسند. پس اين دو تا قدرت بايد شكسته بشود، هم قدرت اسلام و قدرت روحانيون. قدرت اسلام را به اينكه دين افيون جامعه است، حتى نويسندگان خبيث ما هم گاهى اين حرف را مى‏زدند، حتى در امروز هم اين حرف هست، در امروز هم اين حرف هست، در عين حالى كه دارند با چشمشان مى‏بينند كه اين قدرت روحانيون بود كه مردم را بسيج كرد و بر ضد اين رژيم قيام كردند، نمى‏توانند اينها ببينند آن را، آن قدرت روحانيون بود كه مردم را بسيج كرد و بر ضد اين رژيم قيام كردند، نمى‏توانند اينها ببينند آن را، آن قدرت را مى‏خواهند بشكنند يعنى اينها عمال همان‏ها هستند كه مى‏خواهند اين قدرت را بشكنند. اينها مطالعه كردند ديدند كه اگر اين قدرت هم محفوظ باشد، چون مردم و توده همراه اينها هستند، اگر يك وقت صدايشان در آيد ديگران هم بسيج مى‏شوند. چه بكنند كه در بين خود مردم اينها را بشكنند؟ در زمان رضاخان طورى كردند، طورى كردند كه شوفرها مى‏گفتند كه آخوند را سوار ماشين نمى‏كردند. يكى از دوستان من از علماى آنوقت مى‏گفتند كه (خدا رحمتش كند من از عراق كه مى‏خواستم بيايم به قم رفتم ماشين بگيرم شوفر گفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را

صحيفه نور ج 7 صفحه 207

سوار نكنيم يكى فواحش را، يكى آخوندها را. زمان رضا شاه اينطور تبليغ بود يعنى تبليغ نه اينكه آن شوفر چيز را، آن شوفر را به او همچو فهمانده بودند، تبليغات اينطور بود كه فهمانده بودند به اينها، عمال آنها همه جا، در همه جا مشغول تبليغ بودند بر ضد اينها، براى چه؟ براى اينكه اگر اينها يك رشدى داشتند، اگر اينها در بين جامعه همانطورى كه بايد باشند، باشند، نمى‏گذارند كه هر طايفه‏اى بيايد، هر مملكتى بيايد يك گوشه اى اينجا را ببرد. مردك مى‏گفت كه اگر من نباشم، ايران تجزيه مى‏شود، ايران مى‏شود ايرانستان. ايشان نيستند و ايران هم همان ايران است، نه تجزيه شد، نه ايرانستان شد، و دست آنها هم قطع شد.

توجه و هوشيارى در مقابل توطئه شياطين،بر ضد اسلام و روحانيت

برادرها! توجه داشته باشيد باز هم شياطين هستند، باز هم آنهائى كه مى‏خواهند اين دو مسأله را به كرسى بنشانند، اسلام را بگويند كه نه حالا ديگر وقتش نيست، همين ملعون‏ها حالا هم مى‏گويند، همين‏هائى كه از عمال ديگران هستند الان هم اين حرف را مى‏زنند كه اسلام مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است. اين اسلامى كه حالا تحركش همچو شد كه اين رژيم را از بين برد، تحرك از اسلام بود، فرياد اسلام بود كه رژيم را از بين برد، اينها مى‏خواهند اين رابشكنندش، اينها خدمتگزار آنها هستند يا عالماً آمده‏اند كه خيانتكارند، يا از روى نفهمى. همين‏ها باز آن قدرت دوم را مى‏خواهند بشكنند. حالا بدتر از آنوقت است، حالا خارجى‏ها لمس كرده‏اند اسلام هم همچو كارى مى‏تواند بكند لمس كرده‏اند كه روحانيون همچو كارى مى‏توانند بكنند، حالا بيشتر از آنوقت تبليغات مى‏كنند، عمال آنها حالا بيشتر از آنوقت تبليغ مى‏كنند، آنهايى كه از خارج آمدند حالا در اينجا و مشغول توطئه هستند، بيشتر از آنوقت اين تبليغات را خواهند كرد و مى‏كنند و لهذا مى‏خوانيد در بعض مقالاتشان باز همان مسائل است منتها نمى‏توانند علنى بگويند، در پرده، در پرده بايك جهاتى، علنى صاف نمى‏توانند بگويند، در پرده‏اى، در چيزى همان مسائل رامى‏گويند. اين همان مطلبى است كه از اول زمان رضاخان (پيشترها هم بوده اما از اول زمان رضاخان) تا امروز و تا وقتى كه پسرش از ايران رفت، اين دو تا مسأله بود، اين دو تا تبليغ بود بر ضد اسلام، تبليغ بر ضد روحانيت، يعنى اسلام و خدمتگزاران اسلام. اين دو تا تبليغ از زمان رضاشاه بود، در زمان او بسيارى از مردم هم به واسطه تبليغات زيادى كه كردند و فشارى كه از آن طرف آوردند و اذيت‏هايى كه كردند به اين طايفه آنوقت عده زيادى باورشان آمده بود. در زمان اين هم باز عده زيادى از جوان‏هاى ما بازى خوردند، گول خوردند، پشت كردند بر اسلام، پشت كردند بر روحانيون و حالا هم كه فهميدند كه اين قدرت اسلام بود كه اين سد بزرگ را شكست و اين قدرت روحانيون بود كه در همه جا مردم را بسيج كرد، هر جا رفتيد آخوند آن شهر مردم را بسيج كرد و همه را با هم متحد كردند و همه در منبر و محراب مردم را جمع كردند و جوش دادند به هم تا اين سد را شكست، حالا هم بازيك طايفه‏اى، اشخاصى با نغمه‏هاى مختلف زير پرده و روى پرده مى‏خواهند همين مسائل را بگويند، يعنى همان مطلبى كه آنوقت از حلقوم افرادى كه در زمان

صحيفه نور ج 7 صفحه 208

رضاخان بود در آمد، حالا هم از حلقوم يك طايفه‏اى در حالا در مى‏آيد كه همان دو مسأله است اسلام كهنه شده است، اسلام نمى‏شود ديگر، روحانيون، آخوندها بايد بروند سراغ كارشان، بايد بروند سراغ چه، ديكتاتورى آخوندى مى‏خواهد درست بشود. من نمى‏دانم اين ديكتاتورى آخوندى كجاست؟ كدام آخوند ديكتاتور است كه اينها مى‏گويند؟

تنها با تمسك به حبل الله و وحدت كلمه پيروزى تثبيت مى‏شود

در هر صورت بيدار باشيد برادرها كه همان دام‏هايى كه آنوقت بود و ما را به سياه روزى رساند و اسلام را از نظر ملت، نه همه البته ملت، زياد از روشنفكرها انداخت و روحانيون را از نظر آنها انداخت، همان نقشه الان هست، همان نقشه، الان هم همان مطالب هست و همان حرف‏ها هست. گروه گروه با هم مى‏نشينند، هى گروه درست مى‏كنند، گروه. ما زحمت كشيديم، روحانيون زحمت كشيدند اين قشرهاى مختلف را جوش دادند به هم تا اين كار را انجام دادند، تا اين سد را شكستند، الان جمعيت‏هاى زيادى پيدا شده‏اند، شما در روزنامه‏ها بخوانيد ببينيد، هر روز مى‏بينيد كه گروه كذا، گروه كذا، گروه كذا، هى تيكه تيكه، چيزى نيستند اما خوب هى تيكه تيكه مى‏شوند، وقتى گروه گروه كنار رفتند يعنى آنى كه اسلام مى‏خواست با هم جوششان بدهد و روحانيون زحمت كشيدند و جوششان دادند به هم، حالا همين‏هائى كه دعوى اين را مى‏كنند كه ما ملت را مى‏خواهيم ما خلق رامى‏خواهيم، همين‏هائى كه دعوت روشنفكرى دارند - اينقدر اگر - اگر چنانچه خائن باشند كه خوب معلوم است كه از روى فهم مى‏گويند و اگر نباشند، اينقدر فهم ندارند كه اين گروه‏ها كه به هم متصل شد، اين سيل عظيم پيدا شد و اين سد بزرگ را شكست حالا دوباره تا حالا با هم منسجم شده بودند حالا يك جديت دارد مى‏شود كه گروه گروهشان كنند، هى اين گروه برود كنار، آن گروه برود كنار، آن گروه برود كنار، همه از هم جدا، تا باز راه باز بشود براى آنهائى كه مى‏خواهند استفاده بكنند. متوجه باشيد گروه گروه نكيند، اين مملكت با وحدت كلمه پيش برد، متفرقشان نكنيد واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا اين آيه قرآن را بپذيريد همه بچسبيد به ريسمانى كه بين شما و خداست و آن اسلام است، متفرق نشويد، از هم جدا، جدا نشويد، هى حساب را جدا نكنيد، آن حساب جبهه كذا، آن حساب نهضت كذا، آن حساب حزب كذا، آن حساب گروه كذا، آن حساب حزب چه، كذا جدا نكنيد، همه را، همه با هم باشيد، همه دوست باشيد. حزب‏سازى دشمن درست كردن است، هى اين يكى از آن طرف بكشد، آن از آن طرف بكشد، آن از آن طرف بكشد. همه تحت يك رايت باشيد. همه تحت يك پرچم باشيد همان پرچمى‏كه شما را پيروز كرده است تا حالا از اين به بعد هم دنبال همان باشيد و اگر باشيد انشاءالله پيروز خواهيد شد. و من اميدوارم كه نتوانند اينها ديگر شكاف صحيحى وارد كنند. انشاءالله خداوند همه‏تان را توفيق بدهد، سلامت باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:52 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 209

تاريخ: 5/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان كارخانه اتمسفر ايران

اساس اقتصادى كشورها بسته به وجود كارگر و كشاورز است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در هر كشور كارگر و كشاورز اساس آن كشور هستند. اساس اقتصادى كشور بسته به كار كارگر و كشاورز است و مع‏الوصف اين دو جلوه اقتصادى كه اساس اقتصاد كار آن دو گروه مى‏باشد، در زمان رژيم سابق شكست خورد. كشاورزى راديديد كه چگونه با اسم اصلاحات ارضى بكلى از بين بردند. ايران كه بايد در كشاورزى صادرات داشته باشد، يك استان ايران مثل استان آذربايجان يا خراسان كه قادر به تأمين محصولات كشاورزى كشور مى‏باشد ولى اينها كارى كردند كه ايران بازار براى آمريكا شد و هر چه ما بخواهيم بايداز آمريكا يا كشورهاى ديگر وارد كنيم. كارگرهاى ما راهم طورى كردند كه زندگى آنها زندگى اضطرارى باشد و كار آنها هم در خدمت دشمن. شما كارگران محترم و كشاورزان محترم، شما برادران كه اساس اقتصاد ايران دست شماست در سابق تحت نظارت طاغوت بوديد و كارهاى شما ناديده گرفته مى‏شد اما امروز انشاءالله در رژيم اسلامى هستيد و اسلام به كارگر و كشاورز بسيار اهميت مى‏دهد. دولت در فكر شماست، ما دعاگوى شما و در فكر شما هستيم لكن خرابى‏ها به اندازه‏اى است كه به اين زودى ترميم نمى‏شود، گرفتارى‏ها به اندازه‏اى است كه به اين زودى از چنگال آن نمى‏توانيم خود را نجات دهيم. قدرى صبر لازم دارد. شما كه 50 سال تحت فشار طاغوت صبر كرديد، اينكه هم مقدارى بايد صبر كنيد تا جمهورى اسلامى مستقر بشود و بتواند در فكر همه شما باشد. حالا هم چنانچه مى‏بينيد در فكر هستند، برنامه‏هائى ريخته شده است كه هم براى كارگران و كشاورزان و هم براى مستمندان مفيد بوده لكن محتاج به وقت است.

به ثمر رساندن نهضت، به يد قدرت كارگران و جوانان برومند

آنچه كه الان لازم است من به شما برادران و جوانان برومند، تذكرى كه مى‏دهم اين است، شما ديديد رژيم گذشته را با فرياد مردانه خودتان كه از حلقوم همه ملت بلند شد شكست داديد، در عين حالى كه رژيم يك قدرت بزرگ شيطانى بود و پشتيبان او همه قدرت ممالك ديگر بودند خصوصاً ابرقدرت‏ها ولى نتوانستند او را نگه دارند و به همت والاى شما جوان‏ها و با ايمانى كه به اسلام داشتيد آن رژيم را شكست داديد و بحمد الله زير بار ظلم و اختناق نرفتيد و از زير بار آنها بيرون

صحيفه نور ج 7 صفحه 210

آمديد، تا به اينجا همه با هم بوديد و از زير بار اختناق بيرون آمديد، از اينجا به بعد هم بايد با قدرت شمااين نهضت به آخر برسد. شما جوان‏هاى برومند، شما جوان‏هاى كارگر كه اساس مملكت هستيد بايد از اين به بعد هم اين مملكت را اداره كنيد و اقتصاد ايران را به ثمر برسانيد. گاهى شنيده مى‏شود كه در ادارات و در كارخانجات كم‏كارى مى‏شود، همين امروز كسى گفت كه دراين ادارات گاهى بيكارى است و بسيارى هم كم كارى در كارخانه‏ها، هم چنين مطالبى شنيده مى‏شود، در صورتى كه الان وقت اين است كه همه كار بكنيم و همه با هم اين آشفتگى‏ها و خرابى‏هائى كه اينها به جاى گذاشتند با همت همديگر ترميم بكنيم. الان مملكت مال خود شماست منافع مملكت هم بايد مال خود شما باشد و انشاءالله اگر احكام اسلام تحقق پيدا كند، خواهيد ديد كه عدالت اسلامى چيست، خواهيد ديد كه عدالت اسلامى غير از آن ادعاهائى است كه در زمان سابق و در رژيم سابق از حلقوم محمدرضا بيرون مى‏آمد كه فقط ادعا بود و براى هيچ كس كارى نكرد بلكه زاغه نشين‏ها را زياد كرد و به اسم اينكه مملكت صنعتى باشد، زراعت را به هم زدند و صنعتى هم در كار نبود، الان هم كه بعضى از كارخانه‏هاى صنعتى رابه اصطلاح خودشان به اينجا آوردند، باز به نفع خارجى‏هاست و براى ما نفعى ندارد بلكه ضرر دارد، مثل ذوب آهن كه براى ايران ضررهاى زياد دارد و نمى‏توانند تركش كنند و ادامه آنها هم ضررهاى زياد دارد. كارها همه از روى خيانت و جنايت بود و مملكت ما را به تباهى كشيدند كه حالا بايد به همت همه شما، من كه طلبه‏اى هستم آنقدرى كه مى‏توانم و شما كه بحمدالله قدرتمند هستيد، آنقدرى كه در قدرتتان است با هم كوشش كنيم و مشكلات را حل نمائيم. كم كارى نكيند، نبايد كارى بكنيد مملكت كه الان براى خود شماست و از دست دشمن نجات پيدا كرده است در اثر كم كارى و بيكارى طورى بشود كه ما و شما نتوانيم مملكت را اداره كنيم و بعد بگويند اينها احتياج به سرپرست دارند، احتياج به اين دارند كه كسى ديگر بيايد و مملكتشان را اداره كند. بايد همه دست به دست هم بدهيد و اين مملكت را اداره بكنيد و همه دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را اداره بكنيم و همه دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را سالم بكنيم و اين چرخ‏ها را به راه بيندازيم. كارخانه بايد به همت شما به راه بيفتد، وقتى كه به راه بيفتد منفعتش هم مال مملكت خودتان و از آن خود شماست اميد است ظلم‏هائى كه سابق مى‏شد تكرار نشود و ديگر به شما هم ظلم نشود. من مى‏دانم كه به شما ظلم شده است، نه فقط به شما بلكه به همه قشرهاى ملت ظلم شده است لكن شايد كارگرها بيشتر مورد ظلم و ستم واقع شده‏اند. اميدوارم خداوند به شما قدرت و سعادت عنايت كند، شما ستون‏هاى اين مملكت باشيد و اقتصاد اين مملكت را به راه بيندازيد و همه شما سعادتمند باشيد و برادرانتان هم به قدرت شما و خودشان سعادتمند باشند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:54 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 211

تاريخ: 5/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان

مقدمترين جهادها، سازندگى انسان و جهاد اكبر است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اساسا اسلام براى سازندگى آمده است و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد براى سازندگى، سازندگى انسان خودش را، مقدم بر همه جهادهاست. اين است كه رسول اكرم جهاد اكبر فرموده‏اند هست، جهادى بس بزرگ است و مشكل و همه فضيلت‏ها دنبال آن جهاد است.

جهاد اكبر است، جهادى است كه با نفس طاغوتى خودش انسان انجام مى‏دهد. شما جوان‏ها از حالا بايد شروع كنيد به اين جهاد، نگذاريد كه قواى جوانى از دستتان برود، هر چه قواى جوانى از دست برود ريشه‏هاى اخلاق فاسد در انسان زيادتر مى‏شود و جهاد مشكلتر. جوان زود مى‏تواند در اين جهاد پيروز بشود، پير به اين زودى نمى‏تواند. نگذاريد اصلاح حال خودتان را از زمان جوانى به زمان پيرى بيفتد، يكى از كيدهائى كه نفس انسانى به انسان مى‏كند و شيطان به انسان پيشنهاد مى‏كند اين است كه بگذار براى آخر عمر خودت را اصلاح كن، حالا از جوانى استفاده كن و بعد آخر عمر توبه كن. اين يك طرح شيطنت‏آميز است كه نفس انسان مى‏كند به تعليم شيطان بزرگ. انسان تا قواى جوانيش هست و تا روح لطيف جوانى هست و تا ريشه‏هاى فساد در او كم است مى‏تواند اصلاح كند خودش را. لكن اگر چنانچه ريشه‏هاى فساد در انسان ريشه‏اش قوى شد، ملكه انسان شد فسادها، آنوقت است كه امكان ندارد. شما جوان‏ها كه الان مهيا هستيد براى جهاد در راه ساختن، اين يك جهاد است لكن جهاد اكبر، جهاد در راه سازندگى خودتان است كه براى مملكت خودتان بعدها مفيد واقع بشويد، خدمتگزار باشيد. از همين سنين شما بايد شروع بشود به ساختن افرادى كه بعدها يك مملكت، يك كشور را ممكن است نجات بدهد. اگر چنانچه شما ساختيد خودتان را و فضائل انسانى را در خودتان ريشه دار كرديد، آنوقت در همه مراحل پيروز هستيد، مملكتتان را مى‏توانيد نجات بدهيد، اينها كه مملكت ما را به تباهى كشيدند براى اين بود كه ساختمان خودشان فاسد بود، خودشان يك اخلاق فاسد داشتند، يك عقايد فاسد داشتند، يك اعمال فاسد. اگر چنانچه خودشان را ساخته بودند، به ملت خيانت نمى‏كردند، به اسلام خيانت نمى‏كردند.

صحيفه نور ج 7 صفحه 212

براى خدمت به اسلام و كشور كوشش كنيد

شما كوشش كنيد كه به ملت خدمت كنيد، به اسلام خدمت كنيد و كوشش كنيد كه جهاد اكبر را انشاءالله به آخر برسانيد و يك انسان كامل، يك انسان اسلامى، يك انسان متعهد بشويد كه براى خودتان و براى كشورخودتان و براى ملت خودتان مفيد واقع بشويد.

خداوند انشاءالله شما را تأييد كند و خداوند شما را به مراتب عاليه برساند. شما جوان‏ها امروز روز شماست، امروز روزى است كه شما بايد سازنده باشيد در اين راه‏ها. البته خدمت به خلق، خدمت به خداست. خدمت به انسان‏ها، خدمت به خداست. خدمت به بندگان خدا، خدمت به خداست و دراين خدمت انشاءالله موفق باشيد و من هم هميشه مهيا هستم از براى ملاقات آقايان و هيچ مانعى از قبل ما نيست، نماينده بيايد يا خود آقايان بيايند. ما آنقدرى كه مى‏توانيم خدمت به همه بشر، همه ملت‏ها مى‏كنيم و اميدواريم كه شما خدمتگزار به انسانيت و خدمتگزار به اسلام باشيد. خداوند همه شما را تأييد كند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:54 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 213

تاريخ: 5/4/58

بيانات امام خمينى در جمع علماى اصفهان

اصفهان، مركز علم و علماى بزرگ اسلام

بسم الله الرحمن الرحيم

اصفهان هميشه مركز علم بوده است در بعضى اوقات كه من شنيده‏ام هفت هزار يا بيشتر، اهل علم در اصفهان، طلبه در اصفهان بوده است و علماء بسيار بزرگ از اصفهان برخاسته است و متفكرين عظيم‏الشأن. الان هم مركز علم است، الان هم علماى بزرگ در آنجاست و من اميدوارم كه آن حوزه، با بركت و عظمت و پشتيبان اسلام و مروج احكام اسلام باشد. حوزه‏ها بايد توجه داشته باشند كه در اينوقت، در اين حالى كه الان ما واقع هستيم و دشمن‏ها مى‏خواهند خرده‏گيرى كنند، خصوصاً نسبت به اهل علم و علما ء و فظلا و طلاب، بايد بسيار توجه داشته باشند كه اگر خداى نخواسته در اين زمان كه مورد بررسى هستند اينها و مورد توجه هستند، اگر خداى نخواسته يك انحرافى از بعض اشخاص ملبس به اين لباس واقع بشود، ممكن است اين پاى اسلام حساب بشود.

در رژيم سابق اگر چنانچه يك معمم، يك ملبس به اين لباس، يك كار خلاف انجام مى‏داد، به اسلام نسبت معلوم نبود بدهند، مى‏گفتند اين منحرف است، اين ساواكى است، اين دربارى است. الان كه رژيم، رژيم جمهورى اسلامى است و همه نظرها به شما دوخته شده است، اگر خداى نخواسته يك انحرافى واقع بشود در مدارس، در كميته‏ها، در جاهاى ديگر، در دادگاه‏ها، اين پاى اسلام حساب مى‏شود، گفته مى‏شود كه جمهورى اسلامى است و جمهورى اسلامى هم همين‏هاست، همين است كه مى‏بينيد.

تكليف ما، حفظ وجاهت و ترويج اسلام

و لهذا امروز تكليف ما بسيار سنگين است. تكليف ما حفظ وجاهت اسلام است. تكليف ما اين است كه با اعمال خودمان، با گفتار و رفتار خودمان اسلام را ترويج كنيم و وجاهتش را حفظ كنيم و اگر خداى نخواسته يك انحرافى باشد، بايد جلوگيرى كنيد. اگر يك شخصى را ديديد كه از وظيفه اهل علم، از وظيفه انسانى - اسلامى تخطى مى‏كند، او را نهى كنيد. اگر نمى‏شنود، كنار بگذاريد. بايد همه به وظيفه اسلامى عمل كنيم و به دست ديگران فرصت ندهيم بهانه ندهيم دست دشمنان كه ما را آلوده كنند و بگويند كه اهل علم يا ديكتاتور هستند يا انحرافات دارند يا براى خودشان مى‏خواهند يك‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 214

بساطى درست كنند. امروز بسيار مسأله مهم است و با سابق بسيار فرق دارد. بايد آقايان همانطورى كه در تحصيل علم كوشا هستند، در تهذيب اخلاق، در اعمال، در عقايد، در فضايل اخلاقى كوشا باشند كه علم بدون عمل و بدون تقوى بسيارى از اوقات مضر است. بايد عالم متقى باشد و متوجه به خداى تبارك و تعالى باشد تا بتواند جامعه را تربيت كند. بايد خودش تربيت شده باشد تا بتواند جامعه را تربيت كند.

پيش‏نويس قانون اساسى را بررسى، و نظريات خود را اعلام كنيد

و اميد است از آقايان كه در اينوقتى كه بناست قانون اساسى بررسى بشود، هر كس هر نظرى دارد، مستقيما خودش اظهار نظر كند و بفرستد در آنجائى كه بناست همه نظرها جمع بشود، الان براى من فرستادن هيچ نتيجه ندارد، بايد بفرستيد و نظرهاى خودتان را بگوئيد و توجه كنيد كه ننشينيد ديگران نظر بدهند و شما ساكت. صاحبنظرها نظرهاى خودشان را بدهند، علماى اعلام نظر خودشان را بدهند، هر اشكالى كه در اين پيش‏نويس دارند، بكنند و آن اشكالات را بعد بررسى بايد بكنند و بالاتر از آن اينكه توجه داشته باشيد كه در آتيه‏اى كه بناست وكلا تعيين بشوند براى نظر كردن به قانون اساسى، توجه بكنيد كه اشخاص متدين، اشخاص مطلع، اشخاص متعهد، اشخاصى كه اعتقاد به اسلام دارند، اشخاصى كه اعتقاد به اين نهضت اسلامى دارند، تعيين بكنند كه انشاءالله با نظر آنها يك قانون اساسى اسلامى به تمام معنا بشود. من از همه آقايان تشكر مى‏كنم، كه مشايخ معظم و آقايان فضلا و ائمه جماعت و ديگران كه تشريف آوردند و آقايان در اين هواى گرم با ناراحتى اينجا نشسته‏اند. خداوند همه شما را تأييد كند و سلامت بدارد و سعادت نصيب همه بكند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:54 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 215

تاريخ: 6/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان عضو انجمن اسلامى دانشگاه تربيت معلم

ضرر عالم بى‏تهذيب بيشتر از جاهل بى‏دانش است

بسم الله الرحمن الرحيم

مهم در دانشگاه‏ها، دانشسراها، تربيت‏هاى معلم، تربيت‏هاى دانشجو، اين است كه همراه با تعليمات و تعلمات، تربيت انسانى باشد. چه بسا اشخاصى كه در علم به مرتبه اعلا رسيده‏اند لكن تربيت انسانى ندارند، كه يك همچو اشخاصى ضررشان بر كشور، ضررشان بر ملت، ضررشان بر اسلام، از ديگران زيادتر است.

آن كسى كه دانش دارد لكن دانشش توام با يك تهذيب اخلاق و يك تربيت روحى نيست. اين دانش موجب اين مى‏شود كه ضررش بر ملت و كشور زيادتر باشد از آنهائى كه دانش ندارند. همين دانش را يك شمشيرى مى‏كند در دست خودش و با آن شمشير دانش ممكن است كه ريشه يك كشور را از بين ببرد و قطع كند.

نوك تيز حمله اجانب هميشه متوجه دو قشر روحانى و دانشگاه بوده است

اينكه خارجى‏ها، كارشناش‏هاى اجانب، آنهائى كه مى‏خواستند اين مملكت‏ها را غارت كنند عنايت زيادشان به دو جبهه بود، يكى جبهه روحانيون، يكى جبهه دانشگاه‏ها، براى همين نكته بود كه اين دو جبهه اگر چنانچه يك تربيت صحيح بشوند كه در پهلوى علم، تربيت و عمل صحيح باشد، آنها اين معنا را فهميدند كه اگر اين دو جبهه به آنطورى كه بايد باشد، بشود، دست آنها از منافع كوتاه خواهد شد.

اگر يك دانشگاه صحيح ما داشته باشيم يا يك جبهه روحانى به تمام معنا روحانى داشته باشيم، نخواهد اجازه داد به اجانب كه همه حيثيت يك مملكت را از بين ببرند، از اين جهت چون اين دو جبهه را آنها براى خودشان خطر مى‏دانستند، حمله‏شان به اين دو جبهه بود منتها فرم حمله شان فرق داشت. در زمان رضاخان كه من يادم است و اكثر شما يادتان نيست، در آن زمان با سرنيزه حمله مى‏كردند و لهذا حمله مى‏كردند مدارس را، افراد را مى‏گرفتند مى‏بردند، عمامه‏ها را بر مى‏داشتند، لباس‏ها را مى‏كندند، مدرسه‏ها را مى‏بستند، مساجد را تعطيل مى‏كردند، مجالس را تعطيل مى‏كردند، مجالس وعظ و روضه و اينها را بكلى از بين بردند، به خيال اينكه با اين فرم مى‏شود از بين برد. منتها در دانشگاه چون انعكاس‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 216

خارجى‏اش را مى‏ترسيدند، به اين فرم وارد نمى‏شدند، به فرم ديگر وارد مى‏شدند كه نگذارند دانشجويان رشد كنند، بعد فهميدند كه اين طرز نتيجه ندارد، فشار هر چه زيادتر باشد، بدتر خواهد شد، براى اينها بدتر خواهد شد. در زمان محمدرضا حمله به روحانيت را تغيير دادند و شروع كردند به تبليغات كردن كه مردم را از روحانيت جدا كنند چون اين دو قوه اسلام، قوه روحانيت و قوه دانشگاه مى‏توانست در مقابل اينها بايستد. آن ترتيبى كه با فشار بخواهند روحانيت را از بين ببرند، اين ترتيب نشد. تغيير دادند وضع را شروع كردند تبليغات به ضد روحانيت كه جدا كنند روحانيت را از دانشگاه و همه را از مردم. بين مردم، هم دانشگاهى و هم روحانيون را مى‏خواستند - در بين مردم - يك طورى قلمداد كنند كه اينها ديانت صحيح ندارند، اينها هم دربارى و انگليسى و نمى‏دانم آمريكائى و اينها هستند، نقشه اين بود كه ملت جدا بشود از اين دو قشرى كه از آنها كار مى‏آمد. بين خود اين، اين دو تا هم جدائى انداختند، به طورى كه روحانيون بدبين بودند به دانشگاهى‏ها، دانشگاهى‏ها بدبين بودند به روحانيون و اين نقشه‏اى بود براى اينكه اين قشرهاى مؤثر را از هم جدا بكنند و همه را از ملت جدا بكنند تا نتوانند اينها كارى انجام بدهند و آنها بهره‏بردارى خودشان را از اين كشور بكنند.

در اين نهضت، يكى از بركات اين نهضت اين بود كه اين قشرها را به هم نزديك كرد، قشر دانشگاهى با قشر روحانى و طبقه جوان روحانى، اينها با هم نزديك شدند، همكار شدند و همه با ساير طبقات مردم نزديك شدند، همكار شدند و همه اينها در اين كلمه رژيم طاغوتى نبايد باشد و بايد يك جمهورى عدل اسلامى‏باشد، همه با هم مشترك شدند. اين غرض همه بود و مقصود همه اين معنا بود. اين نزديك شدن اين قشرها به هم، متحد شدن اين قشرهائى كه از هم جدا بودند، با تأييد خداى تبارك و تعالى و با اينكه همه مقصدشان يك مقصد الهى بود، اين سد عظيم كه همه امكان نمى‏دانستند، ممكن نمى‏دانستند كه اين سد شكسته بشود، اين سد را شكست، حالا كه اين سد شكسته شد و آشفتگى‏ها ظاهر شده و دزدى‏هاى اينها فاش شده و بعد هم فاش‏تر مى‏شود، حالا از براى اين ملت، به نظر خود افراد نوعاً يك آرامشى پيدا شده است، و يك نقشه ديگرى آنها دارند پياده مى‏كنند، يعنى آن نقشه‏اى كه قبل اسلامى بود و اين قشرها رابه هم نزديك مى‏كرد و منسجم مى‏كرد و جوش مى‏داد به هم، اينها فهميدند كه از اين جوش خوردن اين قوا به هم اين سد شكسته شده است، حالا در صدد اين برآمده‏اند كه اينها را از هم جدا كنند. الان تمام اين اشخاصى كه براى اجنبى‏ها دارند كار مى‏كنند آن اشخاصى كه سوءنيت ندارند لكن توجه به واقعيات ندارند همه آمده‏اند دارند گروه گروه مى‏شوند. زحمت تا حالا اين بود كه اين گروه‏هاى مختلف با هم باشند تا اين كار را انجام بدهند و از حالا به بعد هم هر كارى بخواهد بشود، بايد با اجتماع بشود. اينها آمدند حالا با نقشه‏هائى كه دارند، دارند گروه گروه درست مى‏كنند. ديشب بود در روزنامه ديدم كه صد گروه، تا حالا، يا صد و پنج گروه تا حالا اظهار وجود كرده‏اند. يعنى صد طايفه ايجاد اختلاف دارند مى‏كنند. نتيجه اين خواهد شد كه اگر چنانچه اين صد طايفه هر كدام توانستند يك عده زيادى دور خودشان جمع بكنند، نتيجه اين مى‏شود كه از آنطرف مرزها و از داخل و خارج، بعد از اينكه ديدند اين قوا از هم جدا شد، راه خودشان را باز

صحيفه نور ج 7 صفحه 217

ببينيد براى اينكه يا يك كودتائى بكنند يا يك حمله‏اى بكنند يا لااقل شلوغكارى‏ها را زياد بكنند، فلج بكنند مملكت را، درست الان آن نقشه‏اى كه اول بود به يك جور ديگر. اول كه رضاخان آمد آن نقشهاى كه آنوقت بود براى جدا كردن اين قوا از هم، دانشگاه را از مدارس دينى، بازار را از اينها هر دو، كشاورزها را از همه، همه را عليحده. عليحده، احزاب سياسى زياد درست مى‏كردند، جبهه‏هاى مختلف درست مى‏كردند، همه براى اين بود كه مبادا يك وقت اينها، آنها با هم مجتمع بشوند. آنوقت احساس نكرده بودند، لمس نكرده بودند مطلب را لكن به طور كلى مى‏دانستند، مى‏فهميدند اين مطلب را، مى‏خواستند اين كار بشود.

بعد كه اين نهضت الهى پيدا شد و اين گروه‏هاى مختلف با هم جمع شدند و يك گروه پيدا شد ديگر صحبت از اين گروه‏هاى ديگر نبود، همه يك گروه اسلامى بودند، در دانشگاه مى‏رفتى فرياد اين بود كه مرگ بر اين كذا و اسلام كذا، در پيش كشاورزان مى‏رفتى همين طور، در كارخانه‏ها هم مى‏رفتيد، همين طور، در - عرض كنم كه - بازار هم مى‏رفتيد همين طور. هر جا كه مى‏رفتيد، همه با هم يكصدا يك مطلب داشتيد و اين سد را شكستيد. اين دشمن‏هاى شما لمس كردند اين مطلب را. آنوقت علمى بود، حالا عينى شد كه لمس كردند اين مطلب را كه با انسجام اين قوا با هم، دانشگاه و روحانى با هم، همه بازار با هم، با كارگر و - عرض بكنم - سايرين، ادارى و غير ادارى با هم، اينها وقتى منسجم شدند حتى ابر قدرت‏ها نمى‏توانند كارى انجام بدهند چنانچه نتوانستند و همه در صدد اين بودند كه محمدرضا را نگه دارند، نه ابرقدرت‏ها تنها، تمام قدرت‏هائى كه بود، همه اين مملكت اسلامى هم، همه پشتيبانى مى‏كردند يعنى من نيافتم يك كسى را كه لفظا، بعضى از اينها به ما پيام مى‏دادند كه ما همراهيم، لكن ما نمى‏توانستيم باور كنيم لكن همه‏شان با هم متحد بودند براى اينكه اين جانور را حفظش كنند اينجا و نتوانستند. چرا نتوانستند؟ براى اينكه همه‏تان با هم يك صحبتى مى‏كرديد. يك ملت وقتى همه آن يك چيزى داشت - نمى‏شود - يك چيزى را خواست، نمى‏شود خلافش كرد. خلاف خواست يك ملت نمى‏شود عمل كرد، عملى نيست در دنيا. حالا كه اينها لمس كردند اين مطلب را كه اين اتحاد و انسجام يك همچو ضررى برايشان دارد و اين نفت را ازشان گرفته است كه الان دارند دنبالش روضه خوانى مى‏كنند و گريه مى‏كنند كه نفت از دستمان رفته است، حالا دنبال اين آمده‏اند كه باز آن مسائل را برگردانند، جدا كنند ملت را از هم، همه را از هم جدا كنند و مع‏الاسف روشنفكرهاى ما هم غافلند از اين معنا، غير از آنهاشان كه خائنند، يك دسته خائنند كه با حساب كار مى‏كنند و براى غير كار مى‏كنند، و بيشتر غافلند از مطلب. گروه گروه، صد گروه، صدها بيشتر، مثل اينكه صد گروه مثل اينكه تا حالا درست شده است، در اين دو ماهى كه شما به پيروزى رسيديد كه با اتحاد به پيروزى رسيديد. حالا آن انسجام دارد باز مى‏شود، دارد از هم باز مى‏شود، گروه گروه مى‏شوند، هر گروهى جداى از هم، حسابشان جداى از هم، قلمشان مخالف با هم، قدمشان مخالف باهم. نتيجه چه مى‏شود؟ نتيجه مى‏شود كه يك ملتى همانطورى كه سابقاً و در اين پنجاه و چند سال به واسطه اين اختلافات مانتيجه برده‏اند، دوباره همان مسائل پيش بيايد و همان اختلافات موجب اين بشود كه آنها

صحيفه نور ج 7 صفحه 218

باز بيايند و برگردند به حال اول و لااقل يك رژيمى دست‏نشانده امريكا بيايد ولو اسمش رژيم سلطنتى نباشد، يك رژيمى بيايد دمكراتيك باشد اما نوكر امريكا.

در برابر نقشه‏هاى اجانب بيدار باشيد

الان نقشه اين است و شروع شده به اين تكه تكه كردن. صد تا در اين دو ماه، دو سه ماه، صد تا گروه اظهار وجود كرده است ولو چيزى نيستند اينها، اينها چيزى نيستند، يك عده معدودى هستند، لكن فساد ايجاد مى‏كنند، اين اسباب فساد مى‏شود در اين مملكت، اين كم كم زياد مى‏شود يك وقت ما باز بر مى‏گرديم به اينكه قشر متجدد و متفكر و - عرض كنم - كه دانشگاهى جدا شده است از روحانى، روحانى رفت آن طرف و شروع كرد باز هم حرف‏هاى سابق را زدن، دانشگاهى هم رفت آن طرف و شروع كرد آن حرف‏هاى سابق را زدند. اين دو تا با هم مخالف. بازارى هم به تبع اينها يك دسته با اين موافق و با آن مخالف، يك دسته مخالف يا همه با هم نتيجه اين مى‏شود كه ما اينقدر خون جوان‏هايمان از بين رفت براى اينكه يك مملكتى داشته باشيم مال خودمان، اينقدر مردم جان‏فشانى كردند و زن‏هاو جوانهاشان را دادند براى اينكه يك مملكت عدل اسلامى پيدا بشود، مخالفين اسلام نمى‏توانند ببينند اين مطلب را، مى‏بينيد با قدرت اسلام است كه مى‏شود جلوى اينها را بگيرند. نمى‏توانند آن معنا را ببينند. حالا در صدد اين بر آمده‏اند كه باز از هم جدا كنند اينها را، وقتى جدا كردند اينها را از هم باز همان مسائل پيش مى‏آيد. امروز بايد شما معلمين، آن متعلمين آن دانشگاهى، آن بازارى، آن روحانى، آن كارگر و كارمند، آن كشاورز و همه بيدار باشيد كه الان نقشه دقيق‏تر از سابق است.

سابق چون علما به طور كلى مى‏گفتند كه اگر اينها با هم بشوند، چه خواهد شد و آن نقشه‏ها را مى‏كشيدند، حالا عيناً ديدند كه شد، اينها با هم شدند و يك همچنين كارى شد، يك همچنين كارى كه همه ممتنع مى‏دانستند و همه حساب‏ها بر خلاف در آمد، شد. حالا كه شده است بيشتر آنها در صدد هستند كه بشكنند اين نهضت را. راه شكستن هم همين است كه شماها رااز هم جدا كنند، هر كدام را به ديگرى بدبين بكنند، هر كدام را با ديگرى در يك جبهه مخالف قرار بدهند و آنها نتيجه ببرند. متفكرهاى ما، روشنفكرهاى ما، همه دانشجويان و دانشگاهيان بدانند كه نقشه اين است و آثارش را ما داريم مى‏بينيم. اين گروه گروه شدن‏ها براى همين است كه نگذارند اين انسجامى كه بوده حفظ شود، مى‏خواهند نگذارند مردم بيدار بشوند و راه خودشان را پيدا كنند. همان راهى را كه اسلام دستور داده كه همه با هم باشيد خداوند واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا را به مردم واجب كرده. همه با هم باشيد و تفرق در كار نباشد. با تفرق همه فسادها هست و با تمسك به خداوند همه صلاح و سعادت‏ها هست. خداوند انشاءالله همه شما را و همه ما را و همه ملت را بيدار كند و همه ما در راه اسلام و در راه استقلال مملكت و در راه حقيقت و آزادى قدم بردارد و اين نهضت را به آخر برسانيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:54 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 219

تاريخ: 6/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران منطقه 12 تهران

پاسدار بايد خودش داراى عدالت باشد تا بتواند پاسدارى از عدالت كند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

همانطورى كه انقلاب اسلامى ما وجهه‏هاى مختلف دارد: انقلاب براى برانداختن رژيم فاسد، انقلاب براى بپا داشتن رژيم حق، و اميد است كه انقلاب براى ساختن انسان و يك مملكت انسانى، پاسداران هم بايد پاسداريشان به طرز و شكل انقلاب باشد. تا آنوقت كه انقلاب براى شكستن سد رژيم بود، پاسداران، پاسداران آن انقلاب بودند، يعنى آن جهت انقلاب بايد قيام كنند و كردند و فرياد زدند و مقابله كردند با همه جنود ابليسى و بحمدالله از اين جهت در انقلاب پيروز شديد. لكن انقلاب يك جهتش پيروز، آن هم نه تمام پيروز، بيشتر اين سد از بين رفته است و ريشه‏هاى مختصرى مانده است كه اميد است از بين برود. انقلاب براى تحقق حكومت عدل و جمهورى اسلامى كه قدم بعد است، پاسدارها هم بايد از اين معنا پاسدارى كنند و همه بايد پاسدارى بكنند، همه پاسدار اسلام و حكومت حق بايد باشيد در اينجا پاسدارى اين است، كه اين حكومت، حكومت عدل باشد، پاسدارى از عدالت باشد. پاسدارى از عدالت اين است كه پاسدار خودش داراى عدالت باشد تا بتواند پاسدارى از عدالت كند. اگر خداى نخواسته يك گروهى در جامعه ما داراى عدالت نيستند و همانطورى كه دستگاه سابق، دستگاه تعدى و ظلم و تجاوز به مردم بود، اين گروه يا اين پاسدار يا اين جمعيت هر كس باشد، اين هم تا آن اندازه كه دستش مى‏رسد همان كارهاى رژيم سابق را مى‏كند، اين پاسدار نمى‏تواند باشد. اگر فرض كنيد كه ماها كه مدعى هستيم پاسدار اسلام هستيم و در اين انقلاب، اين جهت انقلاب كه بر قرارى حكومت عدل اسلامى‏است اگر بنا باشند ما مدعى پاسدارى هستيم از انقلاب (لكن از آنجائى كه خراب كردن و زدن و كشتن، كشته شدن بود، درست آمديم و به انقلابمان وفادار بوديم) اما در اين مرحله كه مرحله سازندگى يك حكومت عدل اسلامى‏است، خداى نخواسته پاسداريمان از يك همچو حكومت عدل اسلامى به طور صحيح نباشد، يعنى خودمان در اين مرحله انقلابى نباشيم، در اين مرحله خودمان را نساخته باشيم كه موصوف به عدالت باشيم، كه پاسدار عدالت باشيم، پاسدار حكومت عادلانه چنانچه اگر حكومت ما هم يك حكومت عدل نبود نمى‏توانيم بگوئيم كه اين جهت انقلاب ما تحقق پيدا كرده است، كه جهت حكومت عدل اسلامى بود. اگر در ادارات ما، در بازارها، در ساير جاهاى ديگرى كه اين افراد ايرانى نشيمن دارند و مشغول به كارهاى خودشان‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 220

هستند، اگر اينها هم آن عدل اسلامى كه بايد باشد مراعات نكنند، باز افراد انقلابى اسلامى نيستند. پاسدار، چه شماها كه با اسم پاسدارى مشغول خدمت هستيد و چه ساير قشرها (يكى هم قشر روحانيت است، آنها هم پاسدار هستند ولو لفظ پاسدار بر آنها اطلاق نمى‏شود، لكن به حسب واقع پاسدار اسلام هستند) اگر اين جمعيت آنطورى كه بايد اين وجهه از انقلاب را كه انقلاب، آمدن يك رژيم عادل جاى يك رژيم فاسد، اگر در اين مرحله كه آمدن يك رژيم، نشستن به جاى يك رژيم فاسد، مراعات نكند آن جهت انقلابى را، مراعات نكند آن عدالت اسلامى را، كه عدالت اسلامى از خود انسان شروع مى‏شود تا هدايت در خود انسان، عدالت با رفيق، عدالت با همسايه، عدالت با هم محله، عدالت با همشهرى، عدالت با هم استانى، عدالت با هم كشورى، عدالت با همسايه‏هاى كشورهائى كه با ما هستند و با همه بشر، اگر حاصل نشود، نه حكومت اسلامى است و نه پاسدار اسلامى. به مجرد اينكه من ادعا كنم كه پاسدار اسلام هستم، از باب اينكه يك نفر طلبه هستم و طلبه شغلش پاسدارى است، مجرد اين تا يك نمونه‏اى نداشته باشد، نشانه و علامتى نداشته باشد، اين ادعاست، ولو بتوانيم اين ادعا را به مردم جا بزنيم، پيش خدا واضح است كه درست نيست. كوشش كنيد كه دراين مرحله دوم كه ما الان هستيم و بعد هم مرحله‏هاى ديگر هست، پاسدار باشيد. شماها كه الان پاسدارى كرديد تا حالا (و خداوند همه تان را تأييد كند) كوشش كنيد در اين مرحله دوم كه مرحله حكومت عدل است، رژيم عادلانه است، رژيم اسلامى‏است، جمهورى اسلامى‏است، در اين مرحله به وظائف پاسدارى در اين مرحله قيام كنيد.

اعمال شما تحت مراقبت و مناقشه دشمنان است

پاسدارى در اين مرحله اين است كه از عدالت پاسدارى كنيد، از حكومت عدل پاسدارى كنيد. اگر خداى نخواسته فرض كنيد يك نفر جوان مسماى پاسدار به دوستش، به منزل يك كسى، به خانه يك كسى، به مال يك كسى تعدى بكند، آن از پاسدارى خودش همين طورى مخلوع است، لكن شماها جديت كنيد، او را هدايت كنيد يا از صف خودتان كنارش بزنيد، كه ممكن است يك كار خلاف از يك نفر در يك جمعيت تحقق پيدا بكند و همه جمعيت به او آلوده بشود و بگويند پاسدارها اينطور هستند.

يك وقت مى‏گفتند كه فلان آدم اينطورى است، يك وقت است مى‏گويند پاسدارها اينجورى‏اند. كوشش كنيد كه مبادا يك همچو مطلبى پيدا بشود كه گفته بشود كه پاسدارها فلان جور هستند . خيلى كوشش لازم دارد. چنانچه ما آقايان هم بايد كوشش كنيم به اينكه گفته نشود روحانيون اينجور هستند، آخوندها اينجورند. امروز همه چشم‏ها دوخته به اين كشور است و بيشتر چشم آنها كه مى‏خواهند مناقشه كنند، مى‏خواهند اشكال‏تراشى كنند، مى‏خواهند اين نهضت ما را يك نهضت صحيح ندانند، چشم‏ها الان به اين مطلب دوخته شده است و مناقشه مى‏كنند، مى‏نويسند در روزنامه‏هاى خارج، زياد مى‏نويسند. اينجا در روزنامه‏ها شايد با اشاره و اين چيزها باشد، اما آنجاها با صراحت مى‏نويسند. بايد ما بهانه به دست آنها ندهيم. آنها خلاف مى‏نويسند لكن اگر ما يك قدم خلاف برداريم،

صحيفه نور ج 7 صفحه 221

بهانه به دست آنها مى‏آيد و يك كار را هزار كار نمايش مى‏دهند.

سعى كنيد طورى رفتار كنيد كه خدا اين تكليف الهى را قبول كند

تكليف امروز براى شما پاسدارها و ما هم كه مدعى پاسدارى هستيم تكليف زياد است، مشكل است. ببنيد از اين تكليف الهى چطور امتحان خودتان را مى‏دهيد. حالا كه پاسدار هستيد، حالا كه داراى اسلحه هستيد، حالا كه قدرتمند هستيد ببينيد كه با اين اسلحه خودتان، با اين قدرت خودتان چطور با مردم رفتار مى‏كنيد، چطور با برادرانتان كه همه كشور است، همه مردم است، رفتار مى‏كنيد، رفتار، رفتار عادلانه است و آنطور كه اسلام مى‏خواهد، تا بشويد پاسدار انقلاب اسلامى، يا خداى نخواسته از بعضى اشخاص بر خلاف باشد تا بشود پاسدار جنود شيطان و از پاسدارى اسلام، مخلوع باشد و خدا او را قبول نكند. خداوند همه شما را و همه ملت ما را به وظايف خودمان آشنا كند و همه انشاءالله خدمتگزار باشيم به اين ملت و به اين كشور. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:54 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 222

تاريخ: 6/4/58

بيانات امام خمينى به مردم مرودشت

بسمه تعالى‏

اهالى محترم شهرستان مرودشت ايدهم الله تعالى‏

طومارهاى آقايان محترم و اصل و از مضمون آن اطلاع گرديد. در مورد اعزام جناب مستطاب ثقةالاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ احمد خدايى به آنجا پس از مذاكره با ايشان قرار شد براى رفع مشكلات و گرفتاريهاى محل به آنجا بيايند و از نزديك با همكارى آقايان محترم در رفع آنها بكوشند و چنانچه مصلحت دانسته نماز جمعه نيز در محل اقامه نموده، با تشكل و اجتماع بيشتر مردم آنجا را به وظايفى كه دارند آشنا نمايند. اميد است اهالى محترم از وجود ايشان بهره‏مند گشته از همكارى‏هاى لازمه دريغ ننمايد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را خواستارم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 223

تاريخ: 7/4/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و طلاب حوزه علميه قم

موضوع علم انبياء تربيت انسان است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اگر براى هر علمى موضوعى است، چنانچه شما آقايان مى‏فرماييد، علم همه انبياء هم موضوعش انسان است و اگر براى هر دولتى برنامه‏اى است، برنامه رسول اكرم (صل الله عليه و اله وسلم) را مى‏شود گفت سوره‏اى كه در اول وارد شده است آن برنامه رسول خداست: بسم الله الرحمن الرحيم. اقراء باسم ربك، اقرا باسم ربك الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقراء و ربك الاكرم الذى علم بالقلم، علم الانسان مالم يعلم . تمام انبياء موضوع بحثشان، موضوع تربيتشان، موضوع علمشان انسان است. آمده‏اند انسان را تربيت كنند، آمده‏اند اين موجود طبيعى را از مرتبه طبيعت به مرتبه عالى مافوق الطبيعه ماوفوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبيا در انسان است. از اول، هر كس هر يك از انبياء كه مبعوث شدند، مبعوث شدند براى انسان و براى تربيت انسان. برنامه هم اين آيه شريفه به حسب اعتبار و به حسب احتمال تعيين مى‏فرمايد، به خود رسول اكرم خطاب است لكن خطابات قرآن آن هم كه به خود رسول اكرم است غالبا عام است: اقراء باسم ربك از اول كه قرائت شروع مى‏شود تعيين مى‏فرمايد كه قرائت چه جور بايد باشد، به اسم رب بايد باشد. تمام قرائت‏هائى كه، تمام كلماتى كه از اسم رب، جدا باشد شيطانى است. دو جنبه است! يك جنبه رحمانى و يك جنبه شيطانى. قرائت به اسم قرائت كه شروع شد با اسم رب شروع شد علم با اسم رب قرائت با اسم رب، ديدن با اسم رب، شنيدن با اسم رب، گفتن با اسم رب، درس خواندن با اسم رب، همه چيز با اسم رب، عالم با اسم رب شروع شده است.

خداى تبارك و تعالى عالم را با اسم خودش شروع كرده است، بناى عالم با اسم خداست و انسان كه يك عالمى است، عالم صغير و به حسب واقع كبير، قرائت، اول تعليمى كه به او مى‏شود و اول برنامه‏اى كه براى رسول اكرم آمده است اين است كه: اقراء باسم ربك نه همين طور قرائت كن، نه همين طور درس بخوانيد، نه همين طور ترويج بكنيد، نه همين طور منبر برويد نه همين طور تبليغ بكنيد. درس بخوانيد به اسم رب، برنامه است، تبليغ بكنيد به اسم رب، منبر برويد به اسم رب، گوش كنيد به اسم رب، صحبت كنيد به اسم رب، كه اگر اسم رب را از اشياء جدا كنند، به يك معنا هيچ هستند و هيچ مى‏شوند. همه چيز با اسم رب چيز است، همه آوازها از خداست. با اسم رب عالم شروع شده

صحيفه نور ج 7 صفحه 224

است و با اسم رب ختم مى‏شود.

همه موجودات عالم اسماء خدا هستند

شما هم بايد با اسم رب شروع كنيد و با اسم رب ختم كنيد. علامت خدا در همه چيز هست و بايد ما استشعار كنيم اسم خدا، همه عالم اسم خداست. شماها همه اسم خدا هستيد با اسم خدا همه چيز تحقق پيدا كرده است و همه اسم خدا هستيد. ما بايد اين معنا را ادراك كنيم بفهميم كه همه از اوست و همه به او رجوع مى‏كنند انا لله و انا اليه راجعون از او هستيم و به او، اوست همه چيز، ديگران نيستند، هيچ‏اند، هر چه هست اوست. ما بايد ادراك اين معنا را بكنيم. انبياء آمدند كه مارا هشيار كنند، تربيت كنند. انبياء براى انسان آمده‏اند و براى انسان‏سازى آمده‏اند، كتب انبياء كتب انسان‏سازى است. قرآن كريم كتاب انسان است. موضوع علم انبياء انسان است هر چه هست با انسان حرف است، انسان منشأء همه خيرات است و اگر انسان نشود منشأ همه ظلمات است. در سر دوراهى واقع است اين موجود، يك راه، راه انسان، يك راه، راه منحرف از انسانيت تا از چه حيوانى سر بيرون بياورد. تعليم تنها، تعلم تنها، فقه تنها، فلسفه تنها، علم توحيد تنها فايده ندارد تا مقرون با اسم رب نباشد اقراء به اسم ربك، باسم ربك الذى خلق . همه خلق را به اسم رب نسبت مى‏دهد، اسم رب مبداء همه خلق‏هاست، خلق است، خلق مطلق اقراء باسم ربك الذى خلق درس هم بخوانيد به اسم ربك الذى خلق، مباحثه هم بكنيد به اسم رب. نه همان اول بگوييد بسم الله الرحمن الرحيم . بفهميد قضيه چه است و بفهميم قضيه چه است. انبياء آمدند كه بفهمانند به ما كه قضايا چه هست. ما همه حيران، سرگردان، همه عالم سرگردانند نمى‏دانند قضايا چيست، اينهائى كه ادعاى انسان‏شناسى و اسلام شناسى مى‏كنند ادعاست. كى انسان را مى‏شناسد و كى اسلام را؟ يك پرده‏هائى، يك ورق‏هاى بسيار مختصرى از انسان، يك ورق‏هاى بسيار مختصرى ا ز اسلام وقتى كه كسى بشناسد خيال مى‏كند انسان را شناخته، اسلام را شناخته.

انسان به معناى حقيقى انسان، به آن معنائى كه انسان است جز ذات مقدس حق و آنهائى كه ملهمند به الهام او، كسى نمى‏شناسد. ملائكه ايراد گرفتند كه اين مفسد را (انسان) چرا خلق مى‏كنى، فرمود شما نمى‏دانيد بعد كه تعليم اسماء كرد و هيچ كس نمى‏تواند حمل اسماء بكند الا انسان و حمل امانت بكند الا انسان، وقتى كه اسماء را به او تعليم كرد فرمود كه عرضه كن بر اين ملائكه‏اى كه اشكال داشتند، همه عاجز ماندند ملائكه هم عاجز ماندند، ملائكه مقربين هم عاجزند اما نه ما، انسان، ماها يك موجودى هستيم كه سر دوراهى واقع شده‏ايم، باز آنهايمان كه خوب هستند راه را معوج نرفتند و الا توى راهند تا ببينيم چه بشود. دنبالش مى‏فرمايد اقراء و ربك الاكرم با خدا قرائت كن (شايد معنايش اين باشد) آنجا اقراء باسم ربك الذى خلق البته طولانى است صحبت خلق الانسان من علق انسان از اين علق، از اين آب، يك همچو قدرت، يك همچو قدرت كه آن انسانى كه همه عالم است.

صحيفه نور ج 7 صفحه 225

صراط مستقيم از علق شروع مى‏شود و تا الوهيت ادامه مى‏يابد

مى‏گويند والعصر ان الانسان لفى خسر عصر، انسان كامل است، امام زمان سلام الله عليه است يعنى عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات يعنى قسم به انسان كامل ان الانسان لفى خسر - الا - اين انسان كه اينجا مى‏گويند، همين انسان يك سر و دو گوشى است كه ماها انسانش مى‏گوئيم خطاب با ماست، سر دو راهى واقع شده‏ايم، يك راه، راه انسانيت است كه اين صراط مستقيم است، صراط مستقيم يك سرش به طبيعت است، يك طرفش به الوهيت. راه مستقيم از علق شروع مى‏شود منتها بعضى از آنها طبيعى است و آنجائى كه مهم است آنجائى است كه ارادى است. يك سرش طبيعت است و يك طرفش مقام الوهيت و انسان از طبيعت شروع مى‏كند تا اينكه برسد به آنجائى كه در وهم من و تو نمى‏آيد. آنچه در وهم تو نايد آن شوم اختيار با شماست كه اين دو راه را اختيار كنيد يا صراط مستقيم انسانيت را، يا انحراف چپ، يا انحراف به راست.

از هر طرف انحراف باشد از انسانيت دور مى‏شود، هر چه جلو برود دورتر مى‏شود، كسى كه از راه مستقيم منحرف شد هر چه پيش برود دورتر مى‏شود به راه. اگر از راه مستقيم انسانيت يعنى آن راهى كه انبياء آمدند معرفى كنند آن راه را، مأمورند براى اينكه آن راه را معرفى كنند، خداى تبارك و تعالى در سوره حمد مى‏فرمايد كه: اهدانا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم آنهائى كه تو به آنها نعمت دادى، آنها را منعم كردى، رحمت را بر آنها وارد كردى، هدايت را بر آنها وارد كردى، غير المغضوب عليهم و لا الضالين مغضوب عليهم يك طايفه‏اند منحرف، ضالين هم يك طرفند منحرف، از هدايت دورند و هر چه پيش بروند دورتر مى‏شوند. هر چه درس بخوانيد و به اسم ربك نباشد، از صراط مستقيم دوريد و هر چه زيادتر درس بخوانيد دورتر مى‏شويد. اگر اعلم من فى الارض بشويد و به اسم ربك نباشد، ابعد از خداى تبارك و تعالى هستيد، از صراط مستقيم بعيدتر مى‏شويد. يا صراط مستقيم است كه يك سرش جسر جهنم است، يك طرفش طبيعت است يك طرفش بهشت است، آخر مرتبه بهشت لقاءالله است، آنجائى است كه غير انسان هيچ كس راه ندارد فقط انسان راه دارد و ما همه الان در جسر جهنم واقع شديم، طبيعت متن جهنم است. در آن عالم ظهور كه مى‏كند، طبيعت جهنم است، الان ما در متن جهنم داريم حركت مى‏كنيم، اگر اين راه را طى كرديم آن روز كه جسر جهنم ظاهر مى‏شود، در اين چشم‏هاى مردم در آن عالم ظاهر مى‏شود، آن كه اين راه را طى كرده است از آن جسر عبور مى‏كند آن كه اين راه را طى نكرده است در جهنم واقع مى‏شود، مى‏افتد از راه، كج است ديگر. يك راه مستقيم كه اوصافش هم كه گفتند و شنيديد و دقيقتر او موست، راه باريك است و تاريك است و نور هدايت مى‏خواهد. اهدنا الصراط المستقيم خداوند هدايت كند ما را. مقام انسانيت با قرائت به اسم رب حاصل مى‏شود شما آقايان كه در راه اسلام و علم قدم بر مى‏داريد و متلبس به لباس اسلام و لباس انبياء شده‏ايد و متلبس به لباس روحانيت شده‏ايد، گمان نكنيد كه درس خواندن بدون اينكه قرائت به اسم رب باشد

صحيفه نور ج 7 صفحه 226

برايتان فايده دارد، گاهى ضرر دارد، گاهى علم غرور مى‏آورد، گاهى علم انسان را پرت مى‏كند از صراط مستقيم. اينهائى كه دين‏ساز بودند، اكثراً اهل علم بودند. اينهائى كه دعوت بر خلاف واقع كردند، اكثراً از اهل علم هستند، چون علم قرائت به اسم رب نبوده است، انحراف داشته است از اول، اين راه انحرافى هر چه پيش رفت، بيشتر انحراف حاصل مى‏شود، دورتر مى‏شود از انسانيت. چه بسا يك نفر آدم فيلسوف اعظم است به حسب نظر مردم، فقيه اكرم است به حسب نظر مردم، همه چيز مى‏داند، انبار معلومات است لكن چون قرائت به اسم رب نبوده است از صراط مستقيم دور شده است و از همه دورتر. هر چه انبار زيادتر و زرش زيادتر، هر انبار بزرگتر و زر و ظلماتش بيشتر، ظلمات، بعضها فوق بعض گاهى علم ظلمت است، نور نيست. آن علمى كه شروع بشود به اسم رب، نور هدايت دارد اين علمى كه براى اين است كه ياد بگيرد، آن خوبش اين است كه مى‏خواهد ياد بگيرد و الا مى‏خواهم مسند بگيرم، مى‏خواهم امام جماعت بشوم، مى‏خواهم اهل منبر بشوم، مى‏خواهم مقبول عامه باشم، مقبول مردم باشم، انحراف است، اينها انحرافات است و همه دقيق. صراط مستقيم، به حسب وصفى كه شده است باريكتر از موست بسيار دقيق است. چه بسا انسان يك عمر در ريا بوده و خودش نفهميده، يك عمر هر عملى كرده ريا بوده است و نفهميده خودش رياست، اينقدر دقيق است كه خود آدم هم نمى‏فهمد، موازين دارد برايش، آنهائى كه اهل عمل هستند موازين تعيين نكردند كه ما بفهميم كه چه هستيم و خودمان را تشخيص بدهيم. در علم انبياء كه علم انسان‏سازى است موازين دارد اينها.

اسلام را به اين زودى نمى‏شود شناخت، اسلام را با دو تا جنگ نمى‏شود، اسلام جنگ نيست، جنگ به اسلام مربوطى نيست. مكتب اسلام، اينكه حالا به آن گفته مى‏شود مكتب، اين يك چيزى است كه مقدمه‏اى براى آن مكتبى است كه اسلام دارد، آن مكتب را من و تو نمى‏شناسيم، چنانچه انسان را ما نمى‏شناسيم، اينكه مى‏شناسيم همين موجود طبيعى است، اين انسان نيست، از علق مى‏آيد يك قدرى بالاتر، يك قدرى بالاتر، تا مى‏شود حيوان. اين حيوانيش خيلى طولانى است، اين مقام حيوانيت خيلى طولانى است و انسان ممكن است تا آخر عمرش در همين حيوانيت متوقف شده باشد. تا قرائت به اسم رب نباشد فايده ندارد، همه چيز بايد به اسم رب باشد.

با اسم خدا و با محبت و رحمت به اصلاح انحرافات بپردازيد

شما حالا آقايان از قرارى كه گفتند بنا داريد كه تشريف ببريد در قراء و قصبات و شهرها براى ترويج، براى هدايت، توجه داشته باشيد اگر قدمى بر خلاف موازين، بر خلاف رضاى خدا برداريد يك جرمى است كه به اين زودى نمى‏توانيد جبران كنيد. شمائى كه به اسم هدايت بين مردم مى‏رويد غير عامه مردم است وضعتان، غير وضع عامه مردم است. شمائى كه براى هدايت مى‏رويد شما رسول از طرف اسلام هستيد، رسول رسول خدا هستيد. بايد بفهميد كه در اين رسالت چه بايد بكنيد، اين كارهائى كه بنا داريد بكنيد آيا به اسم رب است؟ آيا از اول كه شروع مى‏كنيد به اينكه هدايت كنيد مردم را، اسلام را معرفى كنيد بر مردم، ولو همين قدر كه مى‏دانيد، آيا اين به اسم رب است؟از اسم خدا

صحيفه نور ج 7 صفحه 227

شروع مى‏شود يا خداى نخواسته نفسانيت آدم در آن دخالت دارد. اعدا عدوك همين نفسى است كه در انسان است، اين از همه دشمن براى انسان دشمن‏تر است همه دشمن‏هاى عالم آنقدرى كه از آنها مى‏آيد اين است كه انسان را بكشند زجرش بدهند اما آن كه بين جنبيك، آن نفس اماره انسان، آن غير اين است كه انسان را بكشد، انسانيت را مى‏كشد. همه عالم جمع بشوند كه انسانيت شما را بكشند تا آن چيزى كه در خود شما هست، آن نباشد و تغيير نكند، كسى نمى‏تواند اعدا عدوك همين نفسى است كه بين جنبيك. ببينيد كه حالا كه تشريف مى‏بريد و مى‏خواهيد مردم را هدايت كنيد، به اسم رب هدايت مى‏كنيد يابه اسم نفس كه همان به اسم شيطان است؟ ببينيد با آقايانى كه در محل هستند، شما چه جور رفتار مى‏كنيد؟ ما فرض مى‏كنيم كه شما در محل كه رفتيد بعضى از اشخاص منحرف هستند، پيغمبر اكرم (صل الله عليه و آله و سلم) براى همين‏ها غصه مى‏خورد، براى همين مردم منحرف غصه مى‏خورد و لعلك باخع نفسك اينكه مومن نشدند، همچون غصهاى كه مثل اينكه مى‏خواهى خودت را بكشى. ما فرض مى‏كنيم كه شما وقتى كه رفتيد يك انحرافات ديديد، انحرافات را با انحراف اصلاح خيال نكيند بكيند. انحراف نمى‏تواند انحراف را مستقيم كند. انحرافات را با نور هدايت خدا و باسم ربك مستقيم كنيد.

با اسم خدا حركت كنيد و با اسم خدا هدايت كنيد. و با اسم خدا ترويج كنيد و با اسم خدا انحرافات را مستقيم كنيد. اگر ديديد آنجا مى‏خواهد نفس اماره بگويد كه حالا اين آقا كه اينجا مدتى بوده است و عنوانى دارد و بخواهيد عنوانش را يك وقت خداى نخواسته از دستش بگيريد، بدانيد كه اين الهى نيست، اين شيطانى است. بخواهيد مقابل يك اهل علمى كه آنجا هست بايستيد و بشكنيد خداى نخواسته حيثيت او را، بدانيد كه انسانى نيست و اين الهى نيست شيطانى است. با همه محبت كنيد، با محبت مى‏شود منحرف‏ها را مستقيم كرد، بهتر از اينكه با شدت وحدت، گاهى نمى‏شود و الا غالباً مى‏شود. پيغمبر اكرم نبى رحمت است كه براى رحمت آمده است آنجائى هم كه آن منحرف‏هاى غير قابل اصلاح را امر به قتل مى‏كرد، مثل يك غده سرطانى كه در يك بدن باشد، براى اصلاح بدن آن غده را بايد بيرون آورد، چاره نيست، اين غده‏هاى سرطانى گاهى يك جامعه را فاسد مى‏كنند، اين هم رحمت بر جامعه است. اينهائى كه اسلام را اصلا نمى‏دانند چيست، نمى‏فهمند اصلا اسلام چه است، خيال مى‏كنند اين غربى‏ها، اينهائى كه دنبال غرب هستند، كه احكام اسلام خشونت دارد. اينها اصلا نمى‏دانند كه اين احكام چه چيز هست، براى چه هست. اين مثل اين است كه به يك طبيبى كه كارد را برداشته و شكم را پاره مى‏كند و غده سرطانى را بيرون مى‏آورد بگويند اين خشونت دارد مى‏كند. اين رحمت است يا خشونت؟ آن طبيبى كه مى‏برد دست را براى اينكه دست فاسد مى‏كند انسان را، كارد را در آورده مى‏برد دست را، اين طبيب با خشونت دارد رفتار مى‏كند و بايد فرياد برآورد كه اين طبيب خشن است يا اين طبيب، طبيب رحمت است، با رحمت دارد رفتار مى‏كند، يك انسان را براى يك عضو نجات مى‏دهد.

اين جامعه مثل يك انسان مى‏ماند، گاهى وقت براى اصلاح جامعه يك كسى را تهديد

صحيفه نور ج 7 صفحه 228

مى‏كنند آن هم تهديدى كه گاهى وقت ها منتهى به كشتن مى‏شود. يك نفر آدمى كه يك مملكت را مى‏خواهد فاسد بكند، يك كشور را، يك گروه را فاسد مى‏خواهد بكند و قابل اصلاح نيست آن را بايد براى تهذيب جامعه، براى حفظ جامعه اين را، اين غده سرطانى را بايد از اين جامعه دور كرد، دور كردنش هم به اينكه اعدامش كنند. اعدام‏هاى اسلامى‏اينطورى است، نه مثل اعدام غربى مى‏ماند. آنها مى‏ريزند مى‏كشند، مى‏برند از بين و همه آن براى اين است كه جا براى خودشان باز كنند. اعدام‏هائى كه در اسلام است، اعدام‏رحمت است، يك طبيبى است كه چاقو را برداشته و اين جامعه را از شر يك موجودى كه اگر باشد فاسد مى‏كند جامعه را، از شر اين نجات مى‏دهد جامعه را. يك حد از حدود الهى وقتى كه واقع بشود، يك جامعه اصلاح مى‏شود. اگر چهار تا دزد را دستش را ببرند در مجمع عمومى، دزدى تمام مى‏شود. اگر چهار تا آدمى كه به فحشا مبتلاست آن را شلاق بزنند، در جامعه، فحشا از بين مى‏رود. اين همان غده سرطانى است كه طبيب براى حفظ يك انسان ناچار است كه اين غده را بيرون بياورد. گاهى چاقو بر مى‏دارد چشم آدم را بيرون مى‏آورد، رحمت است، اين حفظ است.

جارى نمودن حدود الهى در جامعه يعنى رحمت بر امت

انبياء آمدند اين جامعه را حفظ كنند از فسادها. اين حقوقدانان نمى‏فهمند اصلش اصل اسلام را نمى‏شناسند چيست. اين غربى‏هائى كه دور هم جمع شدند براى منافع ابر قدرت‏ها، اينها از انسانيت اطلاعى ندارند، اينها فقط اين حيوان يك سر و دو گوش رامى‏بينند و اين طبيعت و اين سطح طبيعت، نه عمق طبيعت، اين سطح طبيعت را مى‏بينند، اينها مى‏خواهند حقوق بشر، تو چه مى‏دانى بشر چه هست تا حق بشر چه باشد؟ تو انسان را مى‏شناسى تا حق انسان را بشناسى؟ تو جامعه را مى‏شناسى كه حق جامعه را بشناسى؟ همه آنها همين طور هستند، همه اين حرف‏ها كه مى‏شنويد در آن طرف‏ها هست و اين طرف‏ها هم از آنها تقليد مى‏كنند، همه براى اين است كه بچاپند اين جامعه را، براى چاپيدن است، براى اصلاح نيست. جنگ‏هائى كه الان هم در دنيا ممالك زيادى پشت سر هم بجنگند و آمريكا از آن طرف، شوروى از اين طرف و آن طرف و از آنور كمك مى‏كنند به اينها، اينها همه جنگ‏هاى انحرافى است، بر خلاف انسانيت است. اينجاهائى كه اين جنگ‏ها مى‏شود و اينهمه كشتار، اينهمه كشتار در اين ممالك مى‏شود اين طرفدارهاى حقوق بشر نشسته‏اند و سيگار مى‏كشند و پاهايشان را روى هم مى‏اندازند و يك كلمه صحبت نمى‏كنند اما آن روز كه يك عده اشخاصى كه غده هستند براى اين جامعه، غده سرطانى هستند براى اين جامعه اگر بمانند يك جامعه را به باد مى‏دهند، حكم اسلام را در اينها جارى مى‏كنند، همين‏هائى كه آن روز فوج‏ها از مردم، هزارها از انسان‏ها را اربابانشان مى‏كشند و پاهايشان را روى هم مى‏اندازند و تكيه مى‏دهند و يك كلمه حرف نمى‏زنند، واويلا بلند مى‏كنند چرا هويدا را كشتند يا چرا نصيرى را كشتند يا چرا كسانى كه فوج، فوج جوان‏هاى ما را از بين برده‏اند، اينها مى‏كشند. كشتن اينها رحمت است بر امت. حدود الهى رحمت است بر امت. البته آن دستى كه

صحيفه نور ج 7 صفحه 229

بريده مى‏شود،اگر زبان داشت گله مى‏كرد اما براى انسان يك عضو فدا مى‏شود، براى يك جامعه يك اشخاص بايد از بين بروند، براى حفظ حقوق يك جامعه بايد يك غده‏هاى سرطانى از اين جامعه جدا بشود. اينها براى رفتن محمد رضاخان هم همين عزاها را داشتند، همين آدمى كه، حالا هم از او تعريف مى‏كنند، حالا هم در مجله‏هاى خارجى يا در مطبوعاتشان از او تعريف مى‏كنند، كه نه اين اصلاح مى‏كرد، مى‏خواست درست كند مملكت را آن كنار نشسته‏اند، نه مطلع نيستند، لكن آن كنار هستند، كنار معركه هستند نديده‏اند اينجا چه شده است، مى‏دانند چه شده اما به خودشان كه واقع نشده، هزاران آدم اينجا هم كشته بشود اصلا انسان مطرح نيست پيش آنها، حق و حقوق انسان اصلا مطرح نيست در اين جوامعى كه طرفدار حقوق بشر هستند، ابداً حقوق بشر مطرح نيست، حقوق ابر قدرت‏ها مطرح است، آنها براى ابر قدرت‏ها حق قائلند حقشان هم اين است كه همه ممالك را اينها بچاپند.

دعوت اقشا رملت به وحدت با تشبث به حبل الله

شما آقايان كه انشاءالله تشريف مى‏بريد و موفق مى‏شويد و مردم را هدايت مى‏كنيد، اولاً دعوت كنيد همه را به وحدت كلمه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است: واعتصمو بحبل الله اجتماع لكن اجتماع با تشبث به حبل الله. هر اجتماعى مطلوب نيست واعتصموا بحبل الله مطلوب است، همان است كه اقراء باسم ربك اسم رب همان ريسمانى است كه همه به آن بايد اعتصام كنند.

مردم را دعوت كنيد به وحدت، دعوت كنيد به اينكه گروه گروه نشوند. الان مشغولند شياطين به اينكه اين انسجامى كه پيدا شد براى ملت ما و با اين انسجام پيش بردند و بحمدالله پيروز شدند تا اينجا، اين را بهمش بزنند، گروه گروه كنند، حزب كذا، حزب كذا، جمعيت كذا. چه اسم رويش بگذارند جمعيت اسلامى كذا، چه اسم بگذارند جمعيت دمكراتيك كذا، امروز، روز اين نيست كه تكه تكه بشود اين مملكت، گروه گروه بشوند اينها امروز تمام گروه‏ها بايد ادغام بشود در يك گروه و آن گروه اسلامى‏است. همانطورى كه تمام گروه‏ها ادغام شد در يك گروه و تمام قول‏ها و تمام فريادها ادغام شد در يك فرياد و آن فرياد مرگ بر اين رژيم و عرض بكنم كه جمهورى اسلامى مى‏خواهيم. آن ادغام گروه‏ها در هم و توجه به اسلام بود كه اين سد بزرگ شيطانى را شكست و همه حساب ماديين را باطل كرد، آنها حساب عالم طبيعت و ماده را مى‏كردند حساب جنبه الوهيت آن را نمى‏كردند، ايمانش را حساب نمى‏كردند كه ايمان چه قدرتى دارد، آن را نمى‏توانند حساب كنند و ايمان نمى‏دانند چه است. حساب اينكه، به حسب حساب ماديت محال بود كه يك عده معمم كه بايد درس بخوانند و يك عده دانشگاهى كه بايد سر كلاس بروند، يك عده بازارى كه بايد كسب بكنند و يك عده دهقان كه بايد كشت بكنند و (ولو كشتى برايشان نگذاشتند) يك عده كارگر كه بايد كار بكنند، نظامى هيچ كدام اينها نبودند، اينها قيام بكنند و نظام يك غولى را به هم بزنند، آن نظامى كه همه قدرت‏ها دنبالش بودند، نه ابرقدرت‏ها تنها، همه قدرت‏ها، البته روى حساب طبيعت، روى حساب ماديت، آنهائى كه اطلاع از ماوراى اين عالم ندارند، آنهائى كه اطلاع از ايمان ندارند، روى حساب آنها يك

صحيفه نور ج 7 صفحه 230

امر محالى بود،يك امر محال واقع شد، آنها محال مى‏دانستند. اما روى حساب اقراء باسم ربك الذى خلق وقتى اسم خدا شد همين مقدار (ما به عمق مسائل نمى‏رسيم) همين مقدارى كه همه اسلام گفتند و اسلام اسم خداست همين پيروز كرد اينها را، همه قدرت‏ها را به هم زد، نتوانستند نگهش دارند. همه قدرت‏ها دنبالش بودند، من مطلع هستم همه قدرت‏ها دنبالش بودند كه نگهش دارند همه چنگال‏ها چسبيده بودند به اين تخت و تاج منحوس كه نگه دارند و قدرت ايمان شما، اسلام، قدرت اسلام همه اين قدرت را عقب زد و اين را از اين مملكت بيرونش كرد، ريشه‏هاى ديگر را هم بيرون مى‏كنيم.

پرهيز از اعمال انحرافى و خلاف موازين به منظور حفاظت از مكتب

اما بايد توجه داشته باشيد كه امروز يك خطر بزرگى جلوى پاى ماست كه من از اين خطر بيشتر مى‏ترسم تا از خطر اينكه بيايند و بريزند و بكشند و ما را از بين ببرند و آن خطر اين است كه مبادا ما پاهايمان را انحرافى برداريم، قدم‏هاى انحرافى برداريم و مكتبمان را بد منعكس كنيم، اسلام را بد معرفى كنيم. آنى كه مهم است اين است كه مكتب به قدرت خودش باقى باشد ولو ما همه از بين برويم. ما شيعه ائمه اطهار هستيم، ائمه اطهار اكثراً يا كشته شدند يا چه شدند لكن مكتبشان محفوظ بود. سيدالشهدا كشته شد مكتبش محفظ بود بلكه مكتب را زنده كرد، با اين كشته شدن مكتب را زنده كرد. سيدالشهدا ديدند كه مكتب دارد از بين مى‏رود. قضيه قيام سيدالشهدا و قيام اميرالمؤمنين در مقابل معاويه، قيام انبياء در مقابل قدرتمندان و كفار، مسأله اين نيست كه بخواهند يك مملكت بگيرند، همه عالم پيش آنها هيچ است. مكتب آنها اين نيست كه، مقصد آنهااين نيست كه‏كشورگشائى بكنند. اينهائى كه از اسلام تعريف مى‏كنند كه كشورگشائى كرد اينها اصلا اسلام را نمى‏شناسند چه است، خيال مى‏كنند اسلام هم مثل رژيم، اسلام مثل آمريكا مى‏ماند كه هر چه كشورش وسيعتر بهتر. كشورگشائى انبياء سنخش فرق دارد با كشورگشائى سلاطين، سلاطين براى دنيايشان فرياد مى‏زنند، براى دنيايشان كشورگشائى مى‏كنند، براى قدرت شيطانيشان كشورگشائى مى‏كنند انبياء مى‏روند كه يك جمعيتى را آدم كنند، توى سرش مى‏زنند كه آدم بشو. آنها كشورگشائى‏شان براى اين است كه انسان درست كنند. حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه ديدند كه معاويه و پسرش (خداوند لعنتشان كند) اينها دارند مكتب را از بين مى‏برند، دارند وارونه اسلام را جلوه مى‏دهند اسلامى كه آمده است براى اينكه انسان درست كند، نيامده است قدرت براى خودش درست كند، آمده است انسان درست كند، اينها، اين پدر و اين پسر (مثل اين پدر و پسر) اسلام را وارونه داشتند نشان مى‏دادند شرب خمر مى‏كردند، امام جماعت هم بودند، مجالسشان مجالس لهو و لعب بود، همه چيز درآنها بود، دنبالش هم جماعت بود، امام جماعت هم مى‏شدند امام جماعت قمارباز، امام جمعه هم بودند و منبر هم مى‏رفتند و اهل منبر هم بودند، منبر هم مى‏رفتند. به اسم خلافت رسول الله بر ضد رسول‏الله قيام كرده بودند، فريادشان لااله الاالله بود و بر ضد الوهيت قيام كرده بودند. اعمالشان، رفتارشان رفتار شيطانى لكن فريادشان فرياد خليفه رسول‏الله. اين است كه مكتب را متزلزل مى‏كند و يك وقت در دنيا منعكس

صحيفه نور ج 7 صفحه 231

مى‏شود كه اسلام هم همين است. من خوف اين را دارم امروز و خدايا به فرياد اسلام برس، امروز كه مكتب ما منحرف جلوه داده بشود يا از اعمال من و شما يا از اعمال كميته‏ها يا از اعمال دادگاه‏ها يا از اعمال ادارات و وازارتخانه‏ها و امثال ذالك. رژيم سابق براى ما خطر نداشت رژيم سابق ادعا نمى‏كرد كه من، ادعايش را مى‏كرد لكن كسى از آن قبول نمى‏كرد، رژيم سابق خطرى نداشت، اگر يك معممى در رژيم سابق كار خلاف مى‏كرد مى‏گفتند اين ساواكى است، اين دربارى است، اين ساواكى است. امروز كه ساواكى در كار نيست و هم دفن شده‏اند، اگر از شما آقايان يك چيزى صادر بشود مى‏گويند جمهورى اسلامى اين است، مكتب ما متزلزل مى‏شود. مسؤوليتتان زياد است، آقايان، خيال نكنيد كه برويد يك حرفى بزنيد، خير چيزى نشده. خير، هر يك از شما مسؤوليت داريد و مسؤوليت بزرگ، خيلى بزرگ.

امروز مكتب ما بسته به اعمال ماست، مكتب ما بسته به اعمال روحانيون است. اگر روحانيون سابق خداى نخواسته يك حرف خلافى، يك كار خلافى مى‏كردند، مردم خود او را يك طعن و لعنى مى‏كردند ولو يك دسته‏شان هم مى‏گفتند روحانيون اينجور هستند، آخرش اين بود كه مى‏گفتند روحانيون اينجور هستند اما رژيم، رژيم اسلامى نبود، نمى‏گفتند رژيم اسلامى، نمى‏گفتند مكتب اسلام اينطور است. امروز قلم‏هاى دشمن‏هاى ما در خارج گاهى در داخل برداشته شده است، قلمفرسائى مى‏شود كه مكتب ما را بد جلوه بدهند. آ ن مكتبى كه آمده است، اسلامى كه آمده است و تهذيب مى‏خواهند بكند همه قشرها را، همه فسادها را از بين ببرد. با اعمال من و شما، با اعمال دادگاه‏ها و با اعمال پاسدارها و با اعمال كميته‏ها و اينهائى كه همه الان دم از اسلام مى‏زنند همه دم از اسلام (حالا اين ديگر اين به اصطلاح شما مد شده كه بگويند اسلام و جمهورى اسلامى) همه - دم مى‏زنند از - اسلام، حالا اينهائى كه الان دم از اسلام مى‏زنند و اينهائى كه دار و دسته اسلام هستند مثل شما كه اولى هستيد از همه، اگر خداى نخواسته در اينها يك خلاف واقع بشود، يك كارى واقع بشود كه صحيح نباشد، مكتب ما متزلزل مى‏شود اسلام لكه‏دار مى‏شود. اين اهميت دارد و الا من و تو را بكشند چه اهميتى دارد اسلام هست. سيدالشهدا را كشتند اسلام ترقيش بيشتر شد. ماها از اگر با مظلوميت بكشند، ترويج از اسلام است. خوب شما ديديد بعضى از افراد را كشتند و ترويج شد، اما اگر كار ما اسلام را از بين ببرد، كار ما اسلام را بكشد، عمل ما، حرف ما، قول ما، اين است كه مصيبت است. اين مصيبت، مصيبت اعظم است و بايد شما آقايان كه تشريف مى‏بريد مواظبت كنيد.

تأكيد بر انتخاب وكلاى متدين و مطلع براى تعيين سرنوشت اسلام

امروز اسلام رهين كارهاى من و شماست، مثل ديروز نيست. برويد در اين قراء و قصبات و نخواهيد هم كه در آنجا خيلى زياد به شما اهميت بدهند، نخواهيد، خدا مى‏دهد شما خودتان لازم نيست دست و پا كنيد، نمى‏توانيد هم بكنيد، گاهى بدترش هم مى‏كنيد شما اقراء باسم ربك ، كارها درست مى‏شود. برويد در اين قراء و قصبات مردم را هدايت كنيد، امرور بايد هدايت كرد و هدايت بزرگ اين

صحيفه نور ج 7 صفحه 232

است كه مردم را آشنا كنيد به وظايف امروزشان كه وكلائى كه مى‏خواهند تعيين كنند كه سرنوشت اسلام بايد تعيين بشود، وكلا چه اشخاصى باشند، اشخاص متدين، مطلع، دانشمند اسلام‏شناس آنقدرى كه مى‏توانند، نه اين اشخاصى كه مى‏نشينند مى‏نويسند و كارى به اسلام ندارند.از اينها احتراز كنيد، اينها را تعيين نكنيد، اينها خراب مى‏كنند، نمى‏دانند اصلا اسلام چيست تا اينكه بيايند قانون اسلام را درست كنند. قوانين اسلام و قانون اساسى اسلام بايد به دست اشخاصى كه يك مقدار لااقل اسلام را بدانند، يعنى چه علاقه داشته باشند به اسلام، دشمن نباشند با اسلام، به دست آن اشخاص كه اسلام را اصلش مخالف با طريقه‏هاى خودشان مى‏دانند بلكه مخالف با تمدن (به اصطلاح آنها) مى‏دانند البته آن تمدنى كه آنها مى‏گويند، مثل تمدن شاه است ديگر، دروازه تمدن او اين مقدرات را دست اينها ندهند، ملت ما مقدراتشان را دست اين اشخاصى كه به اصطلاح خودشان روشنفكر، نه هر روشنفكرى، روشنفكرها بسياريشان خوب هستند، آنهائى كه علاقه‏اى به اسلام ندارند، آنهائى كه از گفتار و اعمال سابق و لاحق‏شان معلوم مى‏شود كه اينها چه هستند. در تمام اين مدتى كه همه اين ملت فرياد مى‏كردند جمهورى اسلامى، اين بيچاره‏ها براى تقيه هم يك دفعه نگفتند جمهورى اسلامى، اينها از اسم اسلام همچنان مى‏ترسند كه شيطان از بسم‏الله، مى‏ترسند اينها و حق هم دارند بترسند براى اينكه اسلام جلوى شهوات را مى‏گيرد، اسلام نمى‏گذارند كه لخت بروند توى اين درياها شنا كنند، پوستشان را مى‏كند با زن‏ها لخت بروند آنجا و بعد زن‏ها لخت بياند توى شهرها، مثل كارهائى كه در زمان طاغوت مى‏شد همچو كارى اگر بشود، پوستشان را مردم مى‏كنند، مسلمانند مردم، نمى‏گذارند زن‏ها و مردها با هم داخل هم بشوند و توى دريا بريزند و به جان هم بيفتند. تمدن اينها، اين است. اينها از تمدن اين را مى‏خواهند. اينها از آزادى اينها را مى‏خواهند، آزادى غربى مى‏خواهند و آن اين است زن و مرد با هم لخت بشوند و بروند توى دريا بروند توى نمى‏دانم - جاهاى ديگر شنا كنند. اين تمدنى است كه آقايان مى‏خواهند، اين تمدنى است كه در رژيم سابق تحميل بر مملكت ما شد كه بعد از اينكه مى‏رفتند زن و مرد در دريا، زن همانطور لخت و همانطور لخت مى‏آمدند توى شهر، مردم هم جرأت نمى‏كردند حرف بزنند. امروز اگر يك همچو چيزى بشود اينها را ما خواهيم تكليفشان را معين كرد و دولت هم معين كرد، البته دولت طورى كه وزير كشور گفتند، گفتند كه ما جلويش را گرفتيم، اگر نگيرند مردم مى‏گيرند. مگر مازندرانى‏ها مى‏گذارند يا رشتى‏ها مى‏گذارند كه باز كنار درياشان مثل آنوقت باشد؟ مگر بندر پهلوى‏ها مرده‏اند كه زن و مرد با هم در يك دريا بروند و مشغول عيش و عشرت بشوند، مگر مى‏گذارند اينها را؟ تمدن‏هاى اينها اين است و آزادى كه آنها مى‏خواهند همين است، اينجور آزادى بروند قمار كنند و با هم لخت بشوند و با هم چه بشوند و اين آزادى. آزادى در حدود قانون است، اسلام از فسادها جلو گرفته و همه آزادى‏ها را كه مادون فساد باشد داده، آنى كه جلو گرفته فسادهاست كه جلويش را گرفته است و ما تا زنده هستيم نمى‏گذاريم اين آزادى‏هائى كه آنها مى‏خواهند تا آن اندازه‏اى كه مى‏توانيم آن آزادى‏ها تحقق پيدا كند. شما آقايان هم حالا آزاد هستيد، تشريف مى‏بريد در شهرها در قراء، در قصبات براى هدايت،

صحيفه نور ج 7 صفحه 233

ملتفت باشيد كه از اين آزادى حسن استفاده كنيد، خداى نخواسته سوء استفاده نكيند. مردم را همه دعوت كنيد به اينكه وكلاى خودشان را بشناسند، علماء برايشان معرفى كنند، آنهائى كه آدم شناس هستند معرفى كنند كه اين سابقه‏اش چه بوده، ديروز در آن رژيم چه مى‏كرده حالا آمده البته تسبيح هم دستش ممكن است بگيرد و خيلى هم فرياد اسلام بزند، من ببينم ديروز چه جور بوده، چه جنايت‏هائى را يا كرده يا اجازه كردن داده است. بايد اينها را بشناسند و علماى بلادشان به آنها معرفى كنند، اشخاصى كه براى اسلام دلشان مى‏تپد آنها را تعيين كنند. خداوند انشاءالله همه شما را موفق كند و همه قرائت كنيد، قدم برداريد، منبر برويد، همه چيز باسم ربك الذى خلق .

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 234

تاريخ: 8/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان وزارت كشاورزى عازم كشور اتحاد جماهير شوروى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در برخورد با گروه‏هاى ديگرى كه راجع به ايران مى‏خواهيد بحث بكنيد، شما خودتان نهضت را مى‏دانيد چه بوده است و براى چه بوده است و مقصد آخرى چيست. ايران بعد از آن زحمت‏ها و مرارت و اختناق‏ها و چپاولگرى‏ها و اينها، به جان آمد ملت ايران و قيام كرد. و صرف قيام، ما را به جائى نمى‏رساند، بلكه قيام چون اسلامى بود و جوان‏هاى ما براى اسلام كوشش كردند و همه مقصدشان اسلام بود و از جان گذشته بودند براى اسلام، از اين جهت، با وحدت كلمه و با اتكاء به اسلام اين نهضت پيشرفت كرد و اميد است كه اين نهضت باز باقى بماند و وحدت كلمه باقى بماند و پيش برود نهضت تا آخر شما در آنجا بايد اين چيزى كه علت پيش آمدن اين نهضت بود، چون در خارج حتى حالا هم باز در روزنامه‏هائى كه اجير هستند از طرفش يا خود آن مرد يا كسانى كه هوادار او هستند باز هم براى او توصيف مى‏كنند كه: اين مى‏خواست مملكت را پيش ببرد، شما به گروه‏هائى كه بر مى‏خوريد، توضيح بدهيد كه اين با اسم پيشرفت، با اسم تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ همه چيز ايران را به باد داد و نگذاشت حتى دانشگاه آنطورى كه بايد رشد بكند، رشد بكند و اقتصاد ما را بكلى به هم زد و همه چيز ايران را وابسته به اجانب كرد، همه چيز مردم ايران به باد رفت و خسته شدند مردم از اين جهت قيام كردند و اين نهضت را بپا داشتند و اين دست رابريدند و قطع كردند از كشورشان و حالا هم نه اين است كه به مقصد رسيدند، مقصد اين است كه يك حكومت عدل يك حكومتى كه وابسته به هيچ جناحى نباشد، يك كشورى كه هيچ يك از جناح نتوانند در او دخالت بكنند، به يك كشور اسلامى كه مبنى بر احكام اسلام باشد، كه احكام اسلام همه‏اش عدالت است، يك همچو آرزوئى هست و اگر چنانچه بگذارند اين دست‏هاى پليد وابسته به خارجى‏ها، اين كار انجام مى‏گيرد و ما اميدواريم كه اين توطئه‏هائى هم كه الان در ايران است و به صورت‏هاى مختلف توطئه هست، اميدواريم كه با همت همه جوان‏ها و همه جناح‏ها اينها هم از بين برود. در هر صورت معرفى اينكه وظيفه‏اى كه گفتيد راجع به آن اصل، معرفى اينكه براى چه مردم قيام كردند و چه شد علت قيام آنها و مقصد آنها چه هست، اينها را البته آنقدرى كه شما مى‏توانيد، آنجا براى آنها توضيح بدهيد. و اما برخورد با همه گروه‏ها برخورد سالم بايد باشد يعنى اسلام همين طور است كه حتى با دشمن‏ها هم با مسالمت رفتار مى‏كند مگر آنكه توطئه بر ضد مصالح يك كشورى، مصالح اسلام توطئه بكند، آنجاست

صحيفه نور ج 7 صفحه 235

كه با شدت عمل مى‏كند. لكن همه بشر را اسلام مى‏خواهد كه سعادتمند باشند و با همه هم معاشرت صحيح، برخورد صحيح، برخورد دوستانه بايد باشد، حتى آنهائى هم كه هيچ اعتقادى به اسلام ندارند برخورد، برخورد دوستانه باشد.

و اما آن مطلب سومتان: در ميزى كه مشروب محرم است، مثل مسكرات، سر آ ن ميز نشستن، به حسب اسلام حرام است. حتى كسى كه هيچ مشروبات هم نمى‏خورد و سر يك ميزى اگر يك ظرف مسكر باشد، سر آن ميز حرام است بنشيند. اين حكم خداست و ديگر البته استعمالش ديگر معلوم است. بنابراين، البته وقتى كه شما آنجا برويد، به شما احترام مى‏كنند، چيزى را كه بخواهيد، مى‏كنند. بگوئيد ميزتان را عليحده كنند و جلوتر بگوئيد. (سؤال: ممكن است عوامل شوروى به يك حالت كوچكى بگيرند) جواب امام: گمان ندارم كه آنها حالا شما را كوچك نگاه كنند، آنوقتى - كه - شما را كوچك نگاه مى‏كردند كه مى‏ديدند كه آن شخصى كه خودش را شخص اول مملكت مى‏دانست، براى آنها آنقدر خضوع مى‏كرد كه من اين را يادم نمى‏رود كه جانسون بود و شاه رفته بود آنجا در عكس هم آنجا در روزنامه‏ها منتشر شد كه اين ياد من نمى‏رود از ناراحتى كه آنوقت پيدا كردم، آن مرد، جانسون ايستاده بود آنجا عينكش را برداشته بود و به دستش گرفته بود و چپ به آن طرف نگاه مى‏كرد، اين شخص، آن سر، همان آنجائى كه جاى نشيمن خودش بود، محمدرضا جلو او ايستاده بود مثل اينكه يك بچه مكتبى پهلوى استاد ايستاده بود. وقتى مى‏ديدند آنها كه شخصى كه حالا دارد حكومت مى‏كند به يك جمعيتى اينطور است وضعش، نسبت به آحاد مملكت هم آنها نظرشان آنطور مى‏شد اما وقتى كه حالا ديدند كه يك مملكتى است كه مشتش را گره كرد و همه را بيرون كرده، الان نظر همه نسبت به شماها منقلب شده است. خودتان را بايد حفظ كنيد، خودتان را براى اينكه اينقدر تبليغات بر ضد خود شماها شده است كه ماها را، باطنمان را متحول كردند به يك چيز ديگر از آن شخصيتى كه انسان بايد داشته باشد، اينقدر اينها تبليغات كردند كه شخصيت را از ما گرفتند كه ما الان هم تا صحبت مى‏شود انگلستان، امريكا، همه اين خيابان‏هاى ما را به اسم اينها گذاشته بودند. ميدان‏ها را به اسم اينها گذاشته بودند و هكذا همه چيز. حالا شما آن نيستيد و مملكت ايران هم آن نيست. شما از قرارى كه از خارج مى‏آيند، مى‏گويند كه شما نمى‏دانيد خارج نسبت به ايران چه نگاه مى‏كند. خود ايران باز عظمت اين نهضت را درست ادراك نكرده است. عظمت اين نهضت در خارج بيشتر از اين مسائل است. الان هم اينهائى كه از طرف شوروى مى‏آيند اينجا، گاهى آن سفيرشان مى‏آيد اينجا، معلوم است كه نظرشان به اينجا آن نظرها ديگر نيست و بنابراين شما خودتان را يك ملت غالب بدانيد و اشخاص كه غلبه كرديد ديگر، و به اسم غلبه برويد در آنجا ابداً از آنها هيچ باكى نداشته باشيد و به اسم يك ملت غالب برويد در آنجا، نه مثل سابق كه يك ملت ضعيف بود، يك ملت قوى كه هم شوروى را كنار گذاشت و هم آمريكا را و هم انگلستان و هم همه را، بنابراين هيچ به شما نگاه كوچكى نمى‏كنند مگر اينكه خودتان كوچك كنيد خودتان را و خودتان نكنيد اين كار را. خداوند انشاءالله همه شما را تأييد كند و توفيق بدهد. انسان باشيد و با سلامتى برويد و با پيروزى برگرديد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 236

تاريخ:9/4/58

پيام امام خمينى به مناسبت روز پاسدار

بسم الله الرحمن الرحيم‏

روز مبارك سوم شعبان المعظم را كه روز طليعه پاسدار و پاسدارى از مكتب مترقى اسلام است به عموم هم ميهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامى تبريكات عرض و بحق بايد اين روز معظم را روز پاسدار بناميم. روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن كريم و اسلام عزيز است، پاسدارى كه هر چه داشت، در راه هدف اهداء كرد و اسلام عزيز را از پرتگاه انحراف رژيم طاغوت بنى‏اميه نجات داد. رژيم منحط بنى‏اميه مى‏رفت تا اسلام را رژيم طاغوتى و بنيانگذار اسلام را برخلاف آنچه بوده معرفى كند، معاويه و فرزند ستمكارش به اسم خليفه رسول الله با اسلام آن كرد كه چنگيز با ايران، و اساس مكتب وحى را تبديل به رژيم شيطانى نمود. اگر فداكارى پاسداران عظيم‏الشأن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداكار او نبود، اسلام در خفقان رژيم بنى‏اميه و رژيم ظالمانه آن وارونه مى‏شد و زحمات نبى اكرم (ص) و اصحاب فداكارش به هدر مى‏رفت.

هان اى پاسداران عصر حاضر و انقلاب اسلامى! به امام امت و پاسدار قرآن كريم و اسلام عزيز اقتداء نموده حق پاسدارى از انقلاب اسلامى را به خوبى ادا كنيد و از اين منصب بزرگ كه منصب انبياء عظام و اولياء خداوند تعالى است به خوبى حفاظت كنيد. نكند خداى نخواسته كارى كنيد كه مقام پاسدارى لكه‏دار شود و مبادا در لباس پاسدارى از شما عملى صادر شود كه موجب سرشكستگى اسلام باشد و خداى نخواسته گفته شود پاسداران اسلام چون مأموران سازمان هستند. اكيداً از شما جوانان عزيز خواستارم كه عناصر ناپاك را از خود دور كنيد و عمل خلاف يك نفر ممكن است گروهى را بدنام كند. ما امروز مواجه هستيم با گروه‏هائى كه در كمين نشسته‏اند و مى‏خواهند اسلام را و انقلاب شكوهمند اسلام را بر خلاف آنچه هست معرفى كنند و به قشرهاى مختلف اسلامى خرده گيرند و آنچه در افراد غير مسؤول مى‏گذرد به حساب نهضت و اسلام بياورند، لهذا لازم است علماى اعلام كه راهنماى جامعه هستند و كميته‏ها و دادگاه‏ها و پاسداران انقلاب كوشش كنند و نگذارند كسانى از روى شيطنت و توطئه يا از روى جهالت يا بى‏اطلاعى از مبانى اسلام رفتارى كنند كه نهضت پاك اسلامى را واژگونه و مكتب مقدس اسلام و جمهورى اسلامى را لكه‏دار كنند. من از تمام گروه‏هاى مذكور مى‏خواهم كه به دولت موقت اسلامى كمك كنند و دخالت‏هاى

صحيفه نور ج 7 صفحه 237

مستقيم در امور دولتى و در عزل و نصب مأموران نكنند، دخالت‏هائى كه موجب تضعيف دولت اسلامى مى‏شود بر خلاف رضاى خداست و بايد از آن احتراز شود.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 238

تاريخ: 10/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات (تلفن بين شهرى)

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من سلامت و توفيق همه آقايان را از خدا مى‏خواهم و آن چيزى كه از حالا به بعد تكليف ماست، مهم اين است كه انسان در آنوقتى كه وقت كار است تكليفش را بداند. شما مى‏دانيد كه اين مملكت احتياج به كار دارد، احتياج به بازسازى دارد و رژيم سابق همه چيز ايران را فاسد كرد، از بين برد و الان به قوه‏هاى شما جوان‏هاى برومند احتياج است.

خدمت به هر كشورى اين است كه آن كسى كه مشغول يك خدمتى است آن خدمت را خوب عمل كند. شما نمى‏توانيد كه كارى كه ارتش مى‏كند، بكنيد. ارتش هم نمى‏تواند كارى كه شما مى‏كنيد بكند لكن هر دو جمعيت مى‏تواند آن كارى را كه به خود شما محول است خوب انجام بدهيد. اگر همه اجزاء اين مملكت يا هر مملكت ديگرى كارى كه به آنها محول است خوب انجام بدهند مملكت آباد مى‏شود. كشاورز، كشاورزى را خوب انجام بدهد كسانى كه در كارخانجات هستند كار آنجا را خوب انجام بدهند، كسانى كه در ادارات هستند در ادارات كار را خوب انجام بدهند، كسانى كه در وزارتخانه‏ها هستند آنجاها خوب انجام بدهند. الان شنيده مى‏شود كه كارمندهاى دولتى كم كارى مى‏كنند، بلكه گاهى گفته مى‏شود كه اصلا كار نمى‏كنند خيلى‏هايشان، اين بر خلاف مسير يك ملتى است كه الان بايد اين مملكت را بسازد. در زمانى كه آنها بودند اگر كم كارى يا بيكارى بود، خوب، مى‏گفتيد كه براى چه ما كار بكنيم اجنبى منافع ببرد. اما امروز كه اينطور نيست، امروز دست اجنبى كوتاه است الحمدلله، دست اين چپاولچى‏هائى هم كه از داخل بودند، اينها هم دستشان كوتاه است. امروز يك مملكتى است مال خودتان و همانطورى كه هر نفرى نسبت به عائله خودش موظف مى‏داند اخلاقاً خودش را، شرعا خودش را به اينكه اداره كند آن زندگى داخلى خودش را و از روى اخلاص عمل مى‏كند، الان مملكت از خود شما شده است و به منزله عائله شما هست جمعيت مملكت، بايد با محبت و با اخلاص كار بكنيد تا اينكه اين آشفتگى انشاءالله ترميم بشود.

و آن تحولى كه در حال نهضت، در آنوقتى كه مشغول به انقلاب بودند و مشغول به اقدام بودند، يك تحول روحى پيدا شده بود از براى همه قشرها كه آن تحول خيلى اهميت داشت و به نظر من آن تحول روحى كه براى ملت حاصل شد از آن تحولى كه ايجاد كردند و رژيم را بيرون كردند، آن اهميتش بيشتر است براى اينكه آن يك تحول معنوى بود، مردم همه نسبت به هم محبت مى‏كردند. از

صحيفه نور ج 7 صفحه 239

قرارى كه به من كراراً اطلاع داده‏اند اينكه وقتى كه آن اشخاص مى‏آمدند توى خيابان تظاهر مى‏كردند، از خانه‏ها به آنها همراهى مى‏شد و خود آنها، كسى مى‏گفت كه من ديدم كه يك ساندويج را وقتى كه دست يك كسى مى‏رسيد تكه تكه مى‏كرد و به رفقائى كه، به اين اشخاصى كه اين بين بودند مى‏داد، يك حس تعاونى در مردم پيدا شده بود كه اين حسن تعاون مورد نظر خدا بود و خداى تبارك و تعالى به اين ملت مرحمت فرمود كه يك ملتى كه دست خالى بود، بر يك قدرتى كه همه چيز داشت غلبه كرد. اين نبود الا اينكه اين ملت يك روح تعاون پيدا كرده بود، يك ايمان پيدا كرده بود. اين ايمان بود كه شما را پيروز كرد. الان بايد شما همين نهضت را حفظ كنيد به اينكه هم اختلافات نباشد بين قشرهاى مختلف كه مع‏الاسف تازگى هى كم كم دارد يك اختلافاتى پيدا مى‏شود و هم آن جهت اخلاصش، جهت اسلاميتش محفوظ باشد، جهت ايمانش محفوظ باشد كه با اخلاص و ايمان كار بكنيد. همانطورى كه با اخلاص و ايمان، شمااين سد را شكستيد، با اخلاص و ايمان جاى او را پر كنيد و سازندگى كنيد و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه شما سعادت عنايت كند و مملكتتان را يك مملكت مستقلى كه هيچ كسى در آن تصرف نداشته باشد و نتواند تصرف بكند انشاالله نصيب ما يك همچنين استقلالى بشود. خداوند همه شما را حفظ كند. موفق باشيد انشاء الله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 240

تاريخ: 10/4/58

بيانات امام خمينيى در جمع هيأت شركت كننده در سمينار محاسبات وزارت دارايى

درس عبرت از سرانجام فلاكت‏بار حكام ظلم و جور و غير مردمى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

تاريخ و آنچه كه به ملت‏ها مى‏گذرد اين بايد عبرت باشد براى مردم، از جمله تاريخ عصر حاضر ببينيم كه چه شد كه يك چنين قدرتى از بين رفت، دولت‏ها ببينند كه براى چه اينطور منهدم شد يك چنين قدرتى و اجزاء دولتى، ادارات ببينند كه چه شد قضيه و موجب عبرت همه باشد. هر دولتى كه متكى بر ملت نباشد بلكه مقابل ملت بايستد، اين عاقبتش، ولو يك قدرى هم طولانى باشد، عاقبتش به همين عاقبتى كه اين پدر و پسر منتهى شدند، منتهى خواهد شد. رضاخان كارى كرد كه بين ملت هيچ پايگاهى نداشت و من شاهد قضيه بودم كه متفقين كه به ايران رو آوردند و ايران را گرفتند و همه چيز ايرانى‏ها در معرض خطر بود، وقتى كه نتيجه اين شد كه رضاخان رفت شادى كردند، مردم. من به اين پسر نادانش گفتم كه تو نكن كارى كه همانطورى كه پدرت رفت و شادى كردند براى رفتن تو هم شادى بكنند و نشنيد و ديديد كه براى رفتن اين بيشتر شادى كردند و حق هم همين بود، چرا؟ براى اينكه بين مردم پايگاه نداشت. اساس اين بود كه يك دولتى كه خيانتكار است، اين نمى‏تواند با مردم بسازد و براى خيانتكارى كه دارد و چپاولگرى كه مى‏كند و وابستگى به بيگانگان كه دارد، اين هميشه از خودش مى‏ترسد. يك دولت هميشه نگران است كه مبادا اين خيانت‏ها كه كرده است، ملت جبران بكند و ملت تلافى كند. از اين جهت اينها مجبورند به اينكه با ملت به فشار و ارعاب عمل كنند و لهذا هر روز كه مى‏گذرد فشار آنها زيادتر مى‏شود، تنفر ملت هم از اين طرف زيادتر. در اين پنجاه و چند سال، اينها هر روز فشارشان زيادتر شد و هر روز ملت از آنها تنفرش زياد شد تا رسيد به آنجائى ديديد كه تمام ملت، نه يك قشر، دو قشر، همه ملت يكدفعه از او رو برگرداندند و چون هيچ بين مردم پايگاه نداشت نتوانست، نه خودش توانست و نه قدرت‏هاى بزرگ توانستند او را نگه دارند. وقتى يك ملت يك چيزى را خواست، نمى‏شود خلافش را كسى عمل بكند و ملت ما همه با هم خواستند كه رژيم طاغوتى نباشد و لهذا كوشش‏هايى كه دولت‏هاى بزرگ و ابرقدرت‏ها هم كردند براى نگه داشتن او به جايى نرسيد و نتوانستند نگهش دارند. اين بايد يك سرمشقى براى دولت‏ها باشد، دولت‏هايى كه در عالم هستند كه ببينند كه چه شد كه يك چنين قدرت بزرگى كه همه قدرت‏ها هم دنبالش بودند، همه هم از او پشتيبانى مى‏كردند، نه فقط ابرقدرت‏هاى كوچكتر هم، اينها هم از او پشتيبانى

صحيفه نور ج 7 صفحه 241

مى‏كردند و مى‏شود گفت كه همه قدرت‏هاى شيطانى جمع شده بودند با هم كه اين را حفظش كنند و نتوانستند. اين بايد يك سرمشقى باشد از براى دولت‏ها كه وظيفه خودشان را بدانند. چه دولت‏هايى كه بعدها در ايران تشكيل مى‏شود و اميد است كه دولت اسلامى - انسانى و چه دولت‏هايى كه در خارج اين مملكت هستند، اين بايد يك سرمشقى براى آنها باشد كه با ملت چه بكنند، چه جور رفتار بكنند. اگر با ملت اينها رفتار خوب كرده بودند، همه قدرت‏ها مى‏خواستند اخراجش كنند نمى‏توانستند. اگر ملت پشتبيان او بود و مردم مى‏خواستند او را، فرض كنيد كه دولت‏هاى بزرگ مى‏خواستند او را بيرونش كنند، قدرت ملت او را نگهش مى‏داشت، نمى‏توانستند كارى با او بكنند. چنانكه عكسش هم همين طور بود كه همه خواستند باشد، ملت گفت نه، تمام شد. ملت‏ها و دولت‏ها بايد با هم تفاهم داشته باشند يعنى دولت جورى باشد، ارتش جورى باشد، شهربانى جورى باشد، ژاندارمرى جورى باشد كه مردم به آنها محبت داشته باشند، احساس دوستى و محبت بكنند نه اينكه وقتى كه شهربانى بيايد يا مامور شهربانى بيايد توى بازار، مردم از او بترسند و از او تنفر داشته باشند چنانكه در اين نقاط اينطور بود بلكه در طول سلطنت اينطور بوده است. در سلطنتى كه (يعنى در حكومتى كه، سلطنت كه نبايد گفت) در حكومتى كه در اسلام هست اينطور است كه آن كه رأس است با آن كه در لشگر واقع شده است و در ارتش واقع شده است و آن كه در ادارات واقع شده، همه اينها با ساير ملت فرقى ندارند كه از هم جدا باشند، همين ملت هستند كه يك مقدارى از آنها ارتش شده و يك چند تا از آنها هم حكومت را اداره مى‏كنند و اينها. و وقتى كه رئيسشان بيايد توى جمعيت، هيچ باكى از اين ندارد كه مردم با او چه مى‏كنند، هيچ، براى اينكه با آنها خوبى كرده است، وقتى خوبى كرد مردم هم با او خوب هستند. شما ديديد كه يك روز نمى‏توانست، يك ساعت نمى‏توانست محمدرضا بيايد توى مردم، اگر مى‏خواست از اين خيابان عبور كند، قبل از اينكه بيائيد از اين عبور كند آنطور كه مى‏گفتند تمام منازلى كه در سر راه او بود كنترل مى‏شد، سازمان امنيت مى‏فرستاد تمام اينجاها را مى‏گرفتند و كنترل مى‏كردند، براى چه؟ براى اينكه خوف اين را داشتند كه از اينجاها يك كسى سوء قصد بكند كه حسن قصد اسمش بود اما يك حكومتى كه براى مردم باشد، مردم او را بخواهند اين نمى‏ترسد از اينكه توى بازار مردم بيايد، توى جمعيت بيايد و با آنها بنشيند صحبت كند، هيچ از اينها باكى ندارد چنانكه صدر اسلام اينطور بوده است كه آن كه رأس هم بوده هم توى مسجد مى‏آمده مى‏نشسته و منبر مى‏رفته و مى‏نشسته و با مردم صحبت مى‏كردند. بلى، وقتى كه بساط مثل معاويه شد، آنوقت او هم ديگر نمى‏توانست، او مى‏آمد نماز، اما برايش يك محفظهاى درست كردند و درش را قفل مى‏كردند كه او توى آنجا نماز مى‏خواند و مردم بيرون به او اقتدا مى‏كردند و با او نماز مى‏خواندند يعنى آنهايى كه بايد با او نماز بخوانند، او نمى‏توانست بيايد توى صفوف بايستد، او را قواى انتظامى مى‏آوردند و مى‏كردندش توى آن سوراخ و در آن را مى‏بستند. آنجا در بسته نماز مى‏خواند و بعد هم مى‏آمدند در را باز مى‏كردند و با قواى انتظامى مى‏رفت، براى اينكه پايگاه نداشت در بين مردم اما آن كه حكومت عدل مى‏كرد آن توى مردم بود و با هم بودند و - عرض بكنم كه - رفاقت داشتند و نه خوف آنها از او

صحيفه نور ج 7 صفحه 242

داشتند و نه آنها از او. چرا بايد مردم از ارتش بترسند چرا بايد مردم از قواى انتظامى بترسند؟ از ژاندارمرى بترسند؟ از شهربانى بترسند؟ خوب، اينها بر حسب قاعده بايد شهربانى بايد شهر را حفظ كند، بايد مردم او را اينطور ببينند كه حافظ جانشان هست، نه دشمن جانشان. ارتش بايد مملكت را حفظ كند نه اينكه مردم خيال كنند كه اين ارتش مى‏خواهد با مردم چه بكند و مى‏خواهد مردم را اذيت بكند. حكومت اسلامى كه ما مى‏خواهيم، يك چنين چيزى ما مى‏خواهيم كه آن كسى كه در رأس است، او هم با مردم رفيق باشد و بنشيند و خودش را نگيرد، در بين مردم بنشيند با آنها صحبت بكند، هر كس حاجتى دارد به او بگويد، وقت داشته باشد با او صحبت بكند، آن هم كه رئيس ارتش است و آن هم كه رئيس شهربانى است و آن هم كه رئيس ژاندارمرى است، آن هم در بين مردم همانطور باشد، وارد بشود بين مردم، نه او از مردم وحشت كند، نه مردم از او وحشت بكنند، اين بايد دستور باشد براى همه حكومت‏ها و ملت‏ها. وقتى يك حكومت اينطور شد، ملت دنبالش است، ملت حافظش است همانطور كه او حافظ ملت است، ملت هم حافظ او هستند و ما مى‏خواهيم يك چنين چيزى پيدا بشود كه ملت حافظ دولت به همه جهات باشد و دولت هم حافظ منافع ملت به همه جهات باشد. اگر يك چنين چيزى شد، يك مملكت آرامى است كه هيچ كس هم نمى‏تواند در آن تصرف بكند. تا خيانت بزرگان نباشد، دولت‏هاى خارج نمى‏توانند تصرف بكنند. خيانت هست كه اسباب اين مى‏شود كه اينها راهشان را باز مى‏كنند، مستشار مى‏آورند نمى‏دانم كارشناس مى‏آورند، از اين بساطها درست مى‏كنند. اين خيانت است كه راه آنها را باز مى‏كنند. اگر يك دولت غير خائن باشد، راه باز نمى‏شود بر آنها كه بيايند منافع ما را ببرند و حالائى كه مملكت رسيده به خودمان ببينيم كه يك مملكت آشفته و از بين رفته و همه چيزش از بين رفته و بايد همه با هم كمك كنند تا اينكه اصلاح بشود.

تكليف بر كمك و هميارى اقشار براى آباد ساختن خرابى‏هاى مملكت

حالا از اين به بعد تكليف همه ما چيست؟ تكليف همه ما اين است كه همه كمك كنيم براى ساختن اين مملكت، شما در هر جا كه هستيد كمك كنيد، ما هم اگر كارى ازمان برآيد كمك بكنيم، كشاورزها هم كمك بكنند، كارگرها هم كمك بكنند، همه كارمندها هم كمك بكنند، تا كمك همه نباشد نمى‏شود اين خرابه را آبادش كرد، كمك لازم است. خيال نكند يك كسى كه من يك نفرم، من يك نفر چه از من بر مى‏آيد. هر يك نفرى به اندازه يك نفر از او كار مى‏آيد به اندازه همان يك نفر مكلف است كارش را انجام بدهد. الان همه ما، همه قشرهاى اين ملت مكلفند كه براى اين مملكت كار بكنند تا اينكه با كار، اين مملكت اداره بشود، درست بشود. مملكت مال خودتان است، خودتان براى خودتان داريد كار مى‏كنيد و انشاءالله من اميدوارم كه همه ما به وظائفمان آشنا بشويم و شما كه محلتان هم حساس است، انشاءالله وظائفتان را خوب عمل كنيد و اين كم‏كارى كه گفته مى‏شود در بين ادارات هست، انشاءالله نباشد بلكه گفته مى‏شود گاهى بيكارى هست. امروز كم‏كارى مخالف با نهضت است، بايد كار بكنيم همه‏مان، بايد براى مملكتمان، براى كشورمان كه از خودمان هست الان، الان كسى در

صحيفه نور ج 7 صفحه 243

آن دخالت ندارد، البته در بين اين مملكت اشخاصى الان هستند خائن، لكن رؤوسشان از بين رفت، آنهايى كه سر بودند از بين رفتند، ديگر هم قابل عود نيست. اين حرف‏هائى كه مى‏زنند كه نمى‏دانم در سرحدات فلان آقا هست و فلان هست، اينها اصلا جرأت نمى‏كنند يك مملكتى كه مجاور اينجا هم باشد، باشند. اينها از اين مملكت‏ها فرار كردند و آن دور دورها رفته‏اند. خيال نكنيد اويسى مى‏تواند در سرحدات اينجا باشد يا پاليزبان مى‏تواند در سرحدات باشد. اينها از سرحدات اينجا همچو مى‏ترسند كه شيطان از بسم‏الله مى‏ترسد. اينها فرار كردند پول‏ها را برداشتند رفتند آن طرف در آمريكا و آن دور دورها زندگى مى‏كنند. اين حرف‏ها را هيچ وقت خيال نكنيد كه واقع بشود. البته شلوغى مى‏كنند، الان البته شلوغى‏ها هست، آن هم از يك دسته مفسدى كه نمى‏خواهند اين مملكت آباد بشود، مى‏خواهند هميشه آشوب باشد تا استفاده بكنند، اين هست. البته اين هم انشاءالله با عمل خود شما جوان‏ها و خود شما ملت انشاءالله اصلاح خواهد شد. خداوند همه‏تان را حفظ كند و همه موفق باشيم و همه وظيفه‏شناس باشيم و هر كس در هر عملى مى‏كند خوب انجام بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 244

تاريخ: 11/4/58

بيانات امام خمينى در ديدار با خواهران دانشجوى دانشگاه دماوند

گروه‏بندى‏ها و مطرح شدن مسائل شخصى بعد از پيروزى نيم‏رس انقلاب

بسم الله الرحمن الرحيم‏

لازمه هر انقلابى - كه شايد قابل اجتناب نباشد - اين است كه بعد از پيروزى يا بعد از اعتقاد به پيروزى، اين مسائل شخصى پيش مى‏آيد. مادامى كه در حال انقلاب هست يك ملتى (هر ملتى باشد) در حال انقلاب مسائل شخصى و مسائل گروهى پيششان مطرح نيست، همه اجتماعاً رو به مقصد مى‏روند. چنانچه در انقلاب ايران ملاحظه كرديد كه همه قشرهاى ملت مسائل شخصى و مسائل حزبى و گروهى خودشان را كنار گذاشته بودند و رو به يك مقصد مى‏رفتند، حتى آن گروه‏هائى كه موافق با نهضت هم نبودند آنها هم سكوت مى‏كردند، طرح نمى‏كردند مخالفت را براى اينكه مى‏ديدند مقابل ملت نمى‏توانند عرض وجود بكنند. لكن بعد از اينكه اين پيروزى تا همين حد حاصل شد و مردم دريافتند كه حريف را از ميدان بيرون كرده‏اند، آن هم يك همچو حريف قدرتمندى و ريشه‏دارى كه رژيم دو هزار و پانصد ساله بود، بعد كه مردم احساس پيروزى كردند مثل اينكه سى و پنج ميليون جمعيت را از زندان بيرون كرده باشند. اينها از اختناق و از زورها و چپاولگرها و اينها، يكدفعه زدند بيرون و بعد از اينكه خودشان را پيروز ديدند، اين معنائى كه لازمه انقلاب است در ايران هم حاصل شد و آن اينكه بعد از انقلاب توجه مى‏شود به خواست‏هاى شخصى. در حال انقلاب اصلا صحبت مسكن هيچ مطرح نبود كه مسكن كى دارد، كى ندارد حتى آن زاغه‏نشين‏ها هم آنطورى كه يك وقت نشان دادند، آنها هم در مصاحبه گفت يكيشان كه ما صبح كه مى‏شود همه‏مان با هم مى‏رويم براى تظاهر. اصلا مطرح نبود كه كسى مسكن دارد يا ندارد، كسى فلان احتياج را دارد، فلانكس حقوقش كم است، زياد است، اين حرف‏ها اصلش در حال انقلاب مطرح نيست و در ايران هم ديديد كه نبود. اما مع‏الاسف در ايران قبل از اينكه ما به پيروزى نهائى برسيم اين پيروزى نيم‏رس اسباب اين معنا شد كه مردم، گروه‏ها متوجه به مسائل شخصيه شدند و توجه به آن نابسامانى‏هائى كه در رژيم گذشته باقى گذاشته بود و آن گرفتارى‏هائى كه براى همه قشرها بود و از ارث همان رژيم سابق بود. اين توجه يك جهت شد كه مردم از آن وحدت كلمه و از آن توجه خاصى كه همه با هم داشتند بيرون آمدند.

صحيفه نور ج 7 صفحه 245

گروه بندى‏هاى مختلف منفعت طلبان به منظور ايجاد اختلاف و فعاليت‏هاى تخريبى

و يك جهت ديگر كه شايد در خصوص انقلاب ما بود، آن اين است كه آن گروه‏هائى كه با جمهورى اسلامى و با اسلام روى خوشى نداشتند، يا به حسب مكتب انحرافى‏شان مخالف بودند و يا ترس داشتند از اسلام و گمان‏هاى باطلى درباره اسلام مى‏بردند، اين گروه‏ها هم شروع كردند عرض وجود كردن. اين عرض وجود اين گروه‏هاى بسيار فراوان كه در روزنامه‏ها تا صد تا (يك قدرى هم بيشتر يا همان حدود صد تا) گفته مى‏شود كه تا كنون گروه‏هاى مختلف تا اينقدر با اسماء مختلف پيدا شده است، اين گروه‏هاى مختلفى كه پيدا شده است به نظر آدم مى‏آيد كه علاوه بر اينكه يك گروه‏هائى با اسلام مخالفند و يك گروه‏هائى هم از اسلام مى‏ترسند ولو اينكه يك مكتب مخالفى ندارند، لكن از اسلام ترسيده‏اند و بى‏جهت هم ترسيده‏اند، لكن خوب ترسيده‏اند. علاوه بر اين يك دست‏هائى زير پرده در كار هست براى درست كردن اين گروه‏هاى مختلف و ايجاد اختلاف كردن كه الان در ايران اين عوامل هست. يكى احساس پيروزى كه دنبال احساس پيروزى برگشت به اين است كه حال، ما بعد از پيروزى مى‏خواهيم ثمراتى داشته باشد و همچو گمان كردند كه فوراً تا پيروز شدند همه چيز درست مى‏شود، يك مملكتى كه همه چيزش به باد رفته يكدفعه همه چيزش درست مى‏شود. اين يك عامل بود يك عامل ديگر هم آن گروه‏بندى‏هائى كه شده است و دست‏هائى كه در كار است، آنهائى كه مى‏خواهند منافع ماها را ببرند و خوف اين را دارند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند و رژيم جمهورى اسلامى درست پا برجا بشود ديگر براى آنها جايى نيست، آنها شروع كردند به ايجاد اينطور گروه‏ها براى ايجاد اختلافات. دستجات مختلفى، چه باقيمانده آن رژيم سابق و تفاله آن و چه آن قدرت‏هاى بزرگى كه طمع به ايران دارند و باز هم نمى‏توانند دست بردارند و چه اين گروه‏هائى كه هر كدام براى مقصد خاص خودشان و خوف از اسلام يا مخالفت با اسلام درست شده‏اند، اينها همه اسباب اين شده است كه الان يك اختلافاتى در سطح كشور وجود دارد و دستجات مختلفى هم فعاليت‏هاى به قول خودشان سياسى دارند و يك دسته‏هائى هم هستند كه اينها فعاليت‏هاى تخريبى دارند كه خرابكارى مى‏كنند. از اين جهت مسأله‏اى است كه بعد از هر انقلابى اجتناب ناپذير است و در ايران كه يكى از انقلاب‏هاست، به واسطه اين جهات مختلفه و شايد بعضى جهات ديگر، اين اختلافات پيش آمده است.

تكليف بر حفظ نهضت اسلامى و جارى نمودن احكام اسلام

تكليف همه ما، چه شما بانوان محترم و چه ساير ملت، همه، بانوان و برادران و خواهران و همه اين است كه در يك همچو مقطعى كه ما واقع شده‏ايم از تاريخ كه ما سر دو راهى الان واقع شده‏ايم، دو راهى يكى پيروزى نهائى، يكى خداى نخواسته شكست و برگشت به حال‏هاى اول، تكليف همه ملت اين است كه همانطورى كه اين نهضت را با وحدت كلمه و وحدت مقصد كه همه مقصدشان اسلام بود، همه با هم فرياد اسلام مى‏زدند، حالا هم همان را حفظ بكنند، اجتماعات خودشان را حفظ بكنند، مساجد را پر بكنند از جمعيت‏ها، جاهايى كه اجتماعات عمومى مى‏شود، در جاى اجتماعات عمومى‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 246

اجتماع بكنند و مطالب را، آن مطالبى كه مقصدشان است و آن اينكه همه احكام اسلام در ايران جارى بشود، اينها را باز در نظر بگيرند. با اين اجتماعات و با اينطور گرم نگه داشتن نهضت، اين را گرم نگه دارند تا اين مسائل بعدى كه بايد بگذرد و اين حكومت انتقالى مبدل به يك حكومت مستقر بشود، مستقل بشود، مجلس شورا پيدا بشود، رئيس جمهور معلوم بشود تا اينكه بساط آن احزاب، آنهائى كه مخالفت‏هايى با رژيم اسلامى دارند، آنها از بين بروند و انشاءالله مملكتتان را خودتان اداره‏اش بكنيد و خودتان مستقل، بدون اختناق استقلالش را حفظ بكنيد و به پيش برويد.

البته ما براى آتيه هم احتياج داريم به مسائلى. ما نبايد همين، فرض اين بكنيم كه حالا ما يك جمهورى اسلامى پيدا كرديم (و انشاءالله همه جهاتش هم اميد است كه درست بشود) ما نبايد قناعت به اين بكنيم كه در عصر خودمان جمهورى اسلامى محقق شده است، ما براى عصرهاى بعد بايد حالا فكر بكنيم يعنى ما همانطورى كه خودمان مقاصدى داريم و روى آن مقاصد اين نهضت را كرديم اعقاب ما هم همان مقاصد را دارند و آنها هم احتياج دارند به اينكه اجتماع داشته باشند، بينش داشته باشند كه بتوانند اين چيزى را كه شماها به دست آورديد، آنها نگهدارى كنند و مملكتمان تا آخر يك مملكت مستقل و يك مملكتى كه از تحت فشار ديگران خارج شده است و مال خودمان باشد و خودمان اداره‏اش كنيم.

اميدوارم انشاءالله كه خانم‏ها كه تشريف آورده‏اند اينجا و خيلى هم در اين مسائل سهيم و شريك هستند، در اين نهضت سهيم هستند، شريك هستند بلكه بايد گفت اينها پيشقدم هستند، بايد گفت كه مردها از اينها الهام گرفته‏اند در اين نهضت، انشاءالله خداوند همه‏تان را تاييد كند، موفق باشيد، سعادتمند باشيد و مملكت خودتان را خودتان اداره بكنيد و بچه‏ها را خوب تربيت بكنيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 247

تاريخ: 11/4/58

فرمان امام خمينى به حجت‏الاسلام آذرى قمى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ احمد آذرى دامت افاضاته

با توجه به وضع كنونى زندان‏هاى تهران و احتياج به تسريع در كار رسيدگى به پرونده‏هاى متهمين، بدين وسيله جنابعالى به دادستانى دادگاه انقلاب اسلامى تهران و حومه انتخاب و منصوب مى‏شويد. اميد آنكه پيرو اين مأموريت اقدام به رسيدگى و تسريع كارها نموده و در هر حال احتياط را مراعات نمائيد. از خداى تعالى موفقيت آن جناب را خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 248

تاريخ: 11/4/58

بيانات امام خمينى در جمع بانوان اهواز

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من مى‏توانم بگويم كه در زمان اين پدر و پسر به بانوان ما بيشتر ظلم شد تا به ساير اقشار. شما شايد اكثراً يادتان نباشد كه در زمان رضاشاه با بانوان چه كردند اينها، چه مصيبت‏هائى به بار آوردند با اسم اينكه مى‏خواهيم ايران را نظير اروپا مثلاً بكنيم، ايران را متجدد بكنيم، نصف از جمعيت ايران را مى‏خواهيم در جامعه بياوريم. با بانوان نمى‏دانيد چه كردند، اينها دو طايفه را در آنوقت از همه بيشتر بهشان ظلم كردند يكى بانوان بود كه با اين اسم آنقدر ظلم كردند و يكى هم روحانيون بود. اين دو طايفه را شايد در زمان رضاشاه بيشتر از ساير مردم بهشان تعدى كردند.

بانوان را الزام كردند به اينكه در مجالس كذائى كه داشتند حاضر بشوند. مردها با زن‏هايشان، با دخترهايشان در آن مجلس‏هاى فاسد الزام داشتند كه حاضر بشوند. حتى در قم، در قم كه مركز روحانيت بود، در قم هم اين مسائل بود و در همه شهرستان‏ها. اينها نمى‏خواستند كه به جمعيت ايران يك نيمى افزوده بشود، براى اينكه اينها همه جمعيت ايران را مى‏خواستند كه نباشد آنطورى كه بايد باشند.

اينها نمى‏خواستند كه بانوان را آزاد كنند، براى اينكه مردها هم در زمان اينها آزاد نبودند. نه بانوان آزاد بودند نه مردها. آنها آزادى را در چيزهاى ديگر مى‏ديدند كه در آن همه‏اش فساد بود. آزادى را در اين مى‏ديدند كه زن‏ها با مردها توى دريا لخت بشوند و با هم شنا كنند، در مراكز فحشا با هم مجتمع باشند و به قول خودشان آزادانه هر كارى مى‏خواهند، بكنند. اينها تربيت انسانى را از ايران بكلى از بين بردند و تربيت‏هاى غربى، نه آنهم تربيت‏هاى صحيح غربى، تربيت‏هاى فاسد غربى در بين ما رواج دادند. و در زمان اين پسر شايد بيشتر معنويات از بين رفت. در زمان او ظلم شايد ظهورش، ظاهرش بيشتر بود، بانوان را بيشتر اذيت كردند، ساير مردم را بيشتر اذيت كردند. ولى در زمان اينها معنويات مملكت را بيشتر از بين بردند، نگذاشتند كه يك رشد فكرى بكنند. با اسم تمدن و با اسم تمدن بزرگ اين مملكت را به هدر دادند، همه چيز اين مملكت را و خصوصاً نيروى انسانى را به هدر دادند و خيانتى كه در اين جهت به مملكت ما كردند بيشتر از خيانتى است كه در اقتصاد كردند، يا در ارتش كردند، يا در فرهنگ كردند. نيروى انسانى ما را نگذاشتند رشد بكند، فرهنگ را نگذاشتند ترقى بكند، نگذاشتند كه جوان‏هاى ما رشد پيدا بكنند. هر كارى كردند همه‏اش‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 249

بر خلاف مصلحت مملكت بود. حالا هم كه رفته‏اند اينقدر قرض به بانك‏ها باقى گذاشته‏اند كه دولت معلوم نيست بتواند از زير اين قرض‏ها بيرون برود. همه چيز مملكت ما را بردند و يك مملكت خرابى گذاشتند.

شما بانوان كه در اين نهضت شركت داشتيد و خداوند شما را حفظ كند، از اين به بعد هم در اين نهضت شركت كنيد و اين نهضت را به پيش ببريد و مهم شما اين است كه اولادها را خوب تربيت كنيد، بانوان را آنطور اينها مى‏خواستند باشند كه بچه‏هايشان از آنها جدا باشد، بانوان را بكشند به ادارات، نه براى اينكه اداره درست بشود، يكى اينكه ادارات را فاسد بكنند، يكى اينكه بچه‏ها را از دامن مادر جدا بكنند و بچه‏ها از اول كه در دامن مادر نباشد عقده پيدا مى‏كنند و اكثر مفاسد از اين عقده‏هائى است كه بچه‏ها پيدا مى‏كنند.

شما بچه‏هاى خودتان را خوب حفظ كنيد، بچه‏هاى خودتان را خوب تربيت كنيد، اين بچه‏ها هستند كه كشورى را نجات مى‏دهند. در دامن شما اينها اسلامى بار بيايند، در دامن شما اينها با فضيلت بار بيايند، با ايمان بار بيايند تا در اين مملكت بتوانند خدمت بكنند. خداوند همه شما را انشاءالله سعادتمند كند و همه شما را براى مملكت خودتان مفيد قرار بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 250

تاريخ: 12/4/58

بيانات امام خمينى در ديدار اعضاى هيأت بحرينى و كرد و پاسداران قائميه

دشمنان در صدد بد جلوه دادن نهضت اسلامى هستند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از بركات اين نهضت يكى اين است كه طوائف مختلفه را زير يك سقف توى يك اطاق كوچك جمع كرده است، فارس و كرد و عرب و عجم، همه برادرها را در يك جا مجتمع كرده است تا مسائل و مطالبى كه دارند بگويند و ما هم اگر عرائضى داريم به آنها عرض مى‏كنيم.

آنچه كه الان به نظر من اهميت دارد و اهميت حياتى دارد يعنى حيات اسلام به آن بستگى دارد اين است كه از حالا به بعد ما چه بكنيم، تكليف حالا را معين كنيم. آنچه كه گذشت، گذشت و بحمدالله به خير گذشت، ما چه بكنيم كه از اين به بعد هم به خير بگذرد، به نفع اسلام بگذرد. آن كه الان ما را تهديد مى‏كند و موجب نگرانى است و نگرانيش بيشتر از نگرانى‏اى است كه سابق داشتيم راجع به مبارزه با طاغوت اين است كه الان يك قشرهائى هستند، يك اشخاصى در بين ملت هستند كه اينها مى‏خواهند اين نهضت اسلامى را با اينكه اسلامى است بد نمايش بدهند، يعنى مكتب ما را يك طورى نمايش بدهند به دنيا كه اين مكتب اسلامى هم مثل همين مكاتب ديگر و مثل همين رژيم‏هاى فاسد ديگر است، منتها آنوقت قدرت دست يك طائفه‏اى بود و كارهاى خلاف مى‏كردند، حالا دست يك طائفه ديگر آمده ولى همان كارها را مى‏كنند.

ما اگر چنانچه در اين مبارزه كه با طاغوت مى‏كرديم و همه شما جوان‏هاى عزيز و همه طبقات ملت با هم مجتمع شدند و به پيش رفتند اگر در آن رژيم ما شكست مى‏خورديم، قتل عام مى‏شديم چيز مهمى نبود براى اينكه در راه حق بوده است و مكتب ما محفوظ بود و كوشش خودمان را آنقدرى كه مى‏توانستيم كرديم منتها زورمان نرسيد آنها غلبه كردند، چنانچه اولياء حق هم بسياريشان مغلوب شدند لكن مكتب محفوظ ماند. سيدالشهدا سلام‏الله عليه با همه اصحاب و عشيره‏اش قتل عام شدند، لكن مكتب‏شان را جلو بردند. شكست در مكتب نبود پيشروى بود، يعنى بنى‏اميه را تا ابد شكست داد، قتل سيدالشهدا، يعنى اين اسلامى كه بنى‏اميه مى‏خواست بد نمايش بدهد و با ادعاى خلافت بر خلاف موازين انسانى عمل بكند آن را، سيدالشهدا سلام‏الله عليه با نثار خون خودشان آن رژيم را، رژيم فاسد را شكست داد و خود مقتول شد. ما اگر در اين رژيم سابق در اين مبارزه شكست مى‏خورديم و آن مكتب‏مان محفوظ مى‏ماند، دست نخورده مى‏ماند و خودمان از بين مى‏رفتيم خيلى اهميت نداشت براى

صحيفه نور ج 7 صفحه 251

اينكه سيدالشهدا هم كشته شد، اميرالمؤمنين هم در جنگ با معاويه شكست خورد.

امروز هر قدم كجى كه برداشته شود به نام اسلام تمام مى‏شود

اما حالا سر يك دوراهى واقع شديم اين اهميت دارد. اين دوراهى اين است كه چه بكنيم كه مكتب‏مان محفوظ باشد، و چه اعمالى مكتب ما را به باد مى‏دهد، شما پاسدارهاى عزيز محترم كه علاقمند هستيم ما همه به شما، چه بكنيد؟ چه اعمالى از شما صادر بشود كه اين اعمال در اين رژيمى كه الان رژيم اسلامى است، الان جمهورى اسلامى است، مملكت ما رژيمش الان با رفراندم، جمهورى اسلامى شده، اگر الان يك اعمالى بجا بياوريم، ارتكاب يك كارهائى بكنيم كه بر خلاف موازين شرعيه باشد، بر خلاف موازين عدالت باشد مثلاً فرض كنيد كه جوانى از ما بر خلاف موازين يك تعدى به غير بكند، يك جوانى كه به عنوان پاسبان اسلام است بريزد در خانه يك كسى و يك كار زشتى بكند، امروز اين كار را ديگر پاى اين شخص حساب نمى‏كنند مى‏گويند پاسبان، پاسدار اسلام هم اينطورى است، در رژيم سابق ساواكى‏ها اين كارها را مى‏كردند، در رژيم حالا هم پاسداران اسلام اين كارها را مى‏كنند. اگر به پاى شخص حساب مى‏شد و مكتب محفوظ مى‏ماند و نسبت به اسلام نمى‏دادند اشكال خيلى نبود. آدم فاسد در عالم خيلى هست، آدم مخالف با موازين عمل كن زياد است، اما اگر ما خودمان را پاسدار اسلام بدانيم ما كه در لباس روحانيت هستيم، اين صف و شما كه پاسداران اسلام هستيد و همه‏مان انشاءالله پاسداران اسلام باشيم، اگر امروز از ما از اين طبقه و از شما و اين طبقه و از آقايان و آن طبقه اگر امروز يك خلافى صادر بشود، اين اشخاصى كه با قلم‏هاى زهرآلود چشم‏ها را دوخته‏اند كه يك چيزى پيدا بكنند برايش، يكى را هزار تا اضافه بكنند و به اسلام نسبت مى‏دهند نه به شما نه به من، اگر يك كارى يك وقتى من كردم مى‏گفتند خمينى يك آدم مخالف با عقل و اسلام است، اين اشكالى نداشت، خوب، خيلى اشخاص مخالف بودند يكى‏اش هم من، اما اگر من حالا يك كارى بكنم و بگويند كه رژيم اسلام اينطورى است، يا آقا خداى نخواسته يك كارى بكنند كه نسبت داده بشود به اينكه اين حكومت اسلام هم همين است، اينهائى كه نشسته‏اند و الان در داخل و خارج چشم‏ها را دوخته‏اند كه يك مناقشه‏اى بكنند، يك چيزى از شما، از من، از آقا ببينند، از روحانيون، از پاسداران، از كميته‏ها، از دادگاه انقلاب، از حكومت - عرض مى‏كنم كه - ملى، از همه اينها يك چيزى ببينند يكى را هزار مى‏كنند، آنهم پاى من و آقا حساب نمى‏كنند، پاى اسلام حساب مى‏كنند. امروز مكتب ما در خطر است و آنوقت كه رژيم بود، مكتب‏مان سر جايش بود، خودمان در خطر بوديم. اگر در زمان طاغوت ما با آنها مبارزه مى‏كرديم و ما را مى‏كشتند اشكال نداشت شكست خورده بوديم و اگر در زمان طاغوت از يك معمم يك چيزى صادر مى‏شد، نمى‏گفتند اسلام، مى‏گفتند اين ساواكى هست، به اسلام نسبت نمى‏دادند. الان اگر از پاسدارهاى اسلام، چه شما كه پاسداريد و چه ما كه پاسداريم يك مطلبى صادر بشود، اين اشخاصى كه در صددند كه تخطئه كنند مكتب ما را، اسلام را تخطئه كنند، اينها قلم‏ها را بر مى‏دارند اينجا به كنايه و در خارج به صراحت مى‏نويسند و مكتب

صحيفه نور ج 7 صفحه 252

ما يك وقت در دنيا شكست مى‏خورد. شكست مكتب مصيبت بزرگ است. امروز مسؤوليت طبقه روحانى، مسؤوليت پاسدارهاى اسلام، مسؤوليت حكومت است، رئيس الوزراء اسلام، نخست وزير اسلام، مسؤوليت امروز مثل سابق نيست، امروز مسؤوليت زياد است. مسؤوليت اين است كه اگر يك كارى ما بكنيم، روحانى خداى نخواسته يك كارى بكند، در كميته‏ها يك كارى بشود، در دادگاه‏هاى انقلابى يك كار خلافى بشود، پاسدارهاى انقلاب يك كارى بكنند، مردم يك كارى بكنند، بازار يك بازار غير اسلامى باشد، آنهائى كه براى مناقشه نشسته‏اند و چشم‏هايشان را دوخته‏اند به ما، آنها براى ما يك كارى مى‏كنند كه اصل مكتب ما شكست بخورد، يعنى تا ابد اسلام دفن بشود. مصيبت اين است و الا مصيبت كشته شده كه مصيبتى نيست، خوب، جوان‏هاى ما كشته شدند، در راه اسلام كشته شدند، شهيد شدند، هنياًلهم ، اما كشته شدن، دفن شدن مكتب اهميت دارد، اين را حفظش كنيد اى برادرهاى پاسدار من! اى عزيزان ما! مبادا از شما يك مطلبى صادر بشود كه قلم‏ها برداشته بشود و نوشته بشود كه اسلام اينجورى هست، اينها مثل ساواكى‏هايند. اى آقايان روحانيون! مبادا از روحانيون يك وقتى، حالائى كه يك قدرتى پيدا شده است يك چند نفر تفنگدار دور خودشان جمع كنند و يك كارى بكنند كه اسلام را لكه‏دار بكنند.

امروز اگر از يك روحانى يك مطلبى صادر بشود كه بر خلاف موازين باشد، آنهائى كه بايد ما را لكه‏دار كنند مى‏گويند اينها هم، آخوندها، الان ديكتاتورى كفش و عمامه است. بهانه دست مردم ندهيد، اسلام ديكتاتورى نيست، آن كه ديكتاتور است مسلم نيست، روحانيت ديكتاتور نيست، آن كه ديكتاتور است روحانى نيست، لكن قلم برداشته مى‏شود و نوشته مى‏شود اينها همان‏ها هستند، آنوقت ساواك بود، حالا پاسدار هست. نكند خداى نخواسته يك وقت يك چيزى از شما صادر بشود، از ما صادر بشود، از روحانيون صادر بشود، از كميته‏ها صادر بشود. اينها هم الان اجزاء مملكت اسلام است. ما ادعا داريم كه يك مملكت اسلامى حالا داريم. الان اينهائى كه به اسم دادگاه اسلام و كميته اسلام عرض مى‏كنم پاسداران اسلام و روحانيون اسلام الان ديگر آنطور نيست كه مثل رژيم سابق باشد كه اگر شما يك كارى مى‏كرديد به شما نسبت بدهند، اگر من يك كارى مى‏كردم به من نسبت بدهند الان يك وضعى داريم كه اگر خداى نخواسته يك قدم كجى برداريم اين را به اسم اسلام تمام مى‏كنند.

كارى نكنيم كه امام زمان سلام الله عليه پيش خدا خجالت بكشد

اين راجع به دشمن‏هاى ما، و اما اولياء خدا و خداوند تبارك و تعالى مراقب ما هستند. ما رقيب داريم، خداى تبارك و تعالى رقيب ما هست، ملائكة الله رقيب ما هستند يعنى پاسدارى از ما مى‏كنند، مبادا يك وقتى نامه عمل شما برود پيش امام زمان سلام‏الله عليه و آنجا گفته بشود به امام زمان كه اين پاسدارهاى شما، و ايشان سرشكسته بشوند، آقا مسأله مهم است. قضيه، قضيه كشت و كشتار نيست، قيام و نهضت ما، نهضت يك رژيم طاغوتى نيست، قيام و نهضت ما يك نهضت انسانى است، يك

صحيفه نور ج 7 صفحه 253

نهضت اسلامى است، ما به كتاب و سنت مى‏خواهيم عمل بكنيم، شما به كتاب و سنت بايد عمل بكنيد. اگر يك وقت نامه عمل يك روحانى را بردند و به امام زمان سلام‏الله عليه دادند و آن ملائكة اللهى كه بردند دادند گفتند كه اين هم روحانى شماست، اينها پاسداران اسلام شما، و امام زمان خجالت بكشد نعوذ بالله، او علاقه دارد به شما. شما ببينيد اگر اين آقا خودشان خيلى منزه است از پسرشان يك چيزى صادر بشود خودشان سرافكنده مى‏شوند، اگر از خادم‏شان يك چيزى صادر بشود خودشان سرافكنده مى‏شوند. ما همه خادم هستيم، از ما توقع هست، از شما توقع هست.

حكومتى كه مردم حامى‏اش باشند، سقوط نمى‏كند

امروز روزى است كه بايد حفظ كنيد شمااسلام را، اسلام را بايد حفظ كنيد. حفظ اسلام به اين است كه اعمالتان را تعديل كنيد، با مردم رفتار خوب بكنيد، برادر باشيد با مردم، مردم را اينطور حساب نكنيد. رژيم‏هاى سابق مردم را از خودشان جدا مى‏دانستند. آنها در يك طرف بودند، مردم هم در يك طرف بودند. آنها مردم را مى‏كوبيدند، مردم هم آنها را اگر مى‏توانستند. امروز كه مردم جدا نيستند از پاسداران اسلام، حكومت اسلام كه از مردم جدا نيست، تو مردم است، از همين مردم و از همين جمعيت است شما هم از همين مردميد، از همين جمعيتيد، شما كارى نكنيد كه مردم از شما بترسند، شما كارى بكنيد كه مردم به شما متوجه بشوند، كارى بكنيد كه مردم محبت به شما بكنند، پشتيبان شما باشند. اگر مردم پشتبيان يك حكومتى باشند، اين حكومت سقوط ندارد، اگر يك ملت پشتيبان يك رژيمى باشند، آن رژيم از بين نخواهد رفت اينكه رژيم سابق از بين رفت براى اينكه پشتبيان نداشت، ملت پشتيبانش نبود، ملت پشت به او كرد بلكه خود ملت او را بيرونش كرد. رضاخان را وقتى متفقين از اين مملكت بيرون كردند، مردم شادى مى‏كردند با اينكه در خطر بودند، جانشان در خطر بود، لشكر غير بود، لشكر اجنبى بود، لشكرهاى اجنبى بودند ريختند به ايران ولى چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالى مى‏كردند. ما خودمان مطلع بوديم در بين مردم اين مردم هم كه رفت كه ديديد كه چه شاديها كردند براى اينكه پشتيبان نداشتند كارى نكنيد كه مردم بگويند كه ايكاش نبود اين پاسدار، كارى نكنيم كه مردم بگويند ايكاش روحانيتى در كار نبود. مسأله مهم است. قضيه اين نيست كه من ساقط باشم، قضيه اين نيست آقا ساقط باشند، قضيه اين است كه اسلام در خطر است. امروز اينطورى است وضع ما، همه انشاءالله با هم متوجه به اسلام و وظائف.

نگذاريد عملى از شما صادر بشود كه اجر شما از بين برود

پاسدارى و وظائف پاسدارى شغل بسيار شريف و بسيار پر مسؤوليت است. شما تا صبح بيداريد و از اين مردم پاسدارى مى‏كنيد و براى خداست و در خطر هم هستيد. چه چيزى بالاتر از اين، لكن كارى بكنيد كه مقبول درگاه خدا باشيد اين زحمت‏هاى شما خداى نخواسته هدر نرود و آن اين است كه به وظائف پاسدارى عمل بكنيد و اين است كه خودتان پاسدار خودتان هم باشيد. اين جنود

صحيفه نور ج 7 صفحه 254

ابليسى كه به باطن انسان هجوم مى‏كنند، پاسدارى كنيد نگذاريد، ردشان كنيد، طردشان كنيد، نگذاريد كه وسوسه بكنند شياطين و خداى نخواسته يك عملى از شما صادر بشود كه اجر شما را از بين ببرد. شما خيلى اجر داريد پيش خدا، نگذاريد اين از بين برود.

در اسلام همه ميزان، تقواست

و من اميدوارم كه همه طبقات اين ملت در تحت لواى اسلام با رفاه، با سلامت، با سعادت، همه با سعادت باشند. اگر اسلام بيايد، در اسلام اين حرف‏ها نيست كه اين سفيد است آن سياه است، آن كرد است و آن لر است، آن روحانى است و آن چى، تقوا ميزان است، اسلام اگر آمد انسان بايد از خودش فقط بترسد، نه از حكومت مى‏ترسد، نه از ارتش اسلامى كسى مى‏ترسد، نه از ژاندارمرى‏اش مى‏ترسد، نه از پاسبانش مى‏ترسد، نه از پاسدارش مى‏ترسد، هر كسى بايد از خودش بترسد كه اعمالش مبادا بد باشد. و من اميدوارم اسلام به آنطورى كه ما مى‏خواهيم به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مى‏خواهد، در ايران پياده بشود و همه اقشار بدون اينكه فرقى باشد ما بين مرزنشين و ما بين مركز نشين، بين فارس و كرد، بين عرب و عجم، بين كرد و غير كرد، هيچ فرقى در اسلام نيست و همه به حقوق خودشان مى‏رسند. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه را مى‏خواهم و خداوند همه را حفظ كند، غلبه بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM
previos page menu page next page

صحيفه نور ج 7 صفحه 255

تاريخ: 12/4/58

بيانات امام خمينى در جمع جامعه ورزشكاران باستانى مشهد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از خداوند تعالى مسئلت مى‏كنم كه ظهور ولى عصر سلام الله عليه را نزديك فرمايد و چشم‏هاى ما را به جمال مقدسش روشن. ما همه انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار، خدمت كنيم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا بكند و مقدمات ظهورانشاءالله تهيه بشود.

من از شما جوان‏ها، از شما ورزشكارها كه از آستان قدس آمديد تشكر مى‏كنم و به دوستان اسلام و مسلمين و دوستان ولى عصر سلام‏الله عليه و ورزشكاران آستان قدس عرض مى‏كنم كه همانطورى كه با ورزش قوت جسمانى خودتان را تقويت مى‏كنيد، قواى روحانيتان را هم تهيه و تقويت كنيد. همانطورى كه كوشش مى‏كنيد كه جسمتان قوى باشد، كوشش كنيد كه روحتان قوى باشد. آن قوت روح و قوت ايمان بود كه شما را غلبه داد بر جنود شيطانى و بر طاغوت و بايد آن قوت ايمان و قوت باطنى، شما را غلبه بدهد بر جنود شيطانى كه در باطن انسان، انسان را مى‏خواهد اغواء كند. اصلاح كنيد حال خودتان را، همانطورى كه تقويت مى‏كنيد جسم خودتان را.

شما كه در جوار امام (ع) هستيد و به حرم آن حضرت مشرف مى‏شويد، وظيفه شما شايد از ديگران كه دورند بيشتر باشد. شما خدمتگزار نزديك هستيد، از نزديكان هستيد و نزديكان امام (ع)، بايد همانطورى كه جسماً و مكاناً نزديك هستيد، روحاً و مكانتاً هم نزديك باشيد. بايد ببينيد كه ائمه ما (ع) در راه اسلام چه فداكارى‏ها كردند و هر چه داشتند در راه اسلام تقديم كردند، ما هم بايد اگر شيعه آنها هستيم، اگر تابع آنها هستيم، در راه اسلام هر چه داريم بدهيم. اسلام عزيزتر از هر چيزى است و چون عزيزتر از هر چيزى است، نبى اكرم (ص) و ائمه ما هر چه داشتند در راه او دادند. خداوند انشاءالله همه ما را توفيق بدهد به اينكه اين وحدت كلمه‏اى كه موجب عزت اسلام شد از دست ندهيم. اين وحدت كلمه، اين قدرت ايمان، توجه به اسلام، شما را به پيروزى تا اينجا رساند. از اين به بعد هم با همين قدرت پيش برويد، با همين قوه اسلامى، با همين وحدت كلمه. توجه به گرفتارى‏هاى دنيوى خودتان كمتر بكنيد، توجه به اسلام داشته باشيد، توجه به گرفتارى‏هائى كه اسلام الان هم دارد از دست

صحيفه نور ج 7 صفحه 256

اين قشرهائى كه نمى‏خواهند بگذارند جمهورى اسلامى تحقق پيدابكند، كوشش‏ها مى‏كنند كه جمهورى اسلامى نباشد، شما بايد كوشش بكنيد در مقابل همه كوشش‏هاى آنها و همانطورى كه با كوشش شما، همه قدرت‏ها در هم پيچيده شد و نتوانستند اين قدرت شيطانى را نگاه دارند، با قدرت و قوه و قدرت اسلامى شما، قوه ايمانى شما انشاءالله از اين به بعد هم اين راه را ما برويم و آنهائى كه بايد تعيين بشوند براى رسيدگى به قانون اساسى كه اساس مملكت ماست و اساس اسلام است، آن اشخاص صحيح، اشخاص متدين، اشخاص متعهد، اشخاصى كه علماى بلادتان تعيين مى‏كنند، همه به آنها رأى بدهيد تا انشاءالله يك قانون اساسى پسند اسلام درست بشود و گرفتارى‏ها انشاءالله رفع بشود. من از خداى تبارك و تعالى قدرت جسمى و روحى شما را خواستارم و همين طور قدرت روحى و جسمى همه ملت را و قدرت روحى و جسمى رفقائى كه در آستان قدس داريد و ورزشكارهائى كه در آنجا هستند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
1- مكانت : منزلت و مقام و جايگاه

previos page menu page next page

afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM
previos page menu page next page

صحيفه نور ج 7 صفحه 257

تاريخ: 12/4/58

بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از جوانان اصفهان

امروز طرح مسائل تفرقه آميز خلاف مصالح اسلام است

بسم الله الرحمن الرحيم‏

امروز روز اين بحث‏ها نيست و دنبال كردن اين حرف كه چه كسى بد است و چه كسى خوب است خلاف اسلام است و خلاف مصالح اسلامى. اين جزء نقشهاى از خارج است كه نگذارند اين مملكت آرام گيرد، نگذارند شما يك مملكت اسلامى‏درست كنيد. اين نقشهاى است كه از خارج اشخاصى شيطان الهام مى‏كنند به اشخاص متدين و آنها هم بى‏توجه دنبال مى‏كنند. و شما مردم را آماده كنيد كه امروز روزى نيست كه ما مسجدمان را صرف اين بكنيم كه زيد بهتر است يا عمرو، مسيرتان، كارتان و منبرتان، بازارتان همه دنبال اين باشد. الان بايد همه روى اين جمع شويم كه اين قانون اساسى درست از كار در بيايد و اشخاصى را كه تهيه مى‏كنيد براى بررسى قانون اساسى، اشخاص صحيح باشند، مسلمان و متدين باشند، شرقى و غربى نباشند، امين باشند. امروز وقت‏تان را صرف اين بكنيد، صرف اينكه زيد خوب است يا نيست نكنيد. خوب باشد پيش خدا خوب است بد باشد پيش خدا بد است، به شما چكار؟ اين مگر يكى از اركان اسلام است كه زيد خوب است يا عمرو! امروز سر ولايت حضرت امير (ع) هم نبايد دعوا كرد. امروز بايد همه با هم مجتمع شويد و جمهورى اسلامى را به آخر برسانيم.

اينها همه روى نقشه است. نقشه كشيدند كه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد و لذا از همه طرف خرابكارى مى‏كنند. يك خرابكاريشان همين است كه نگذارند جوان‏هاى ما صحيح بار بيايند و حالا كه بايد از نيروى جوانى استفاده بشود، نگذارند اين نيروى جوانى به ثمر برسد. بنابراين بايد از همه جوانب جلوگيرى بشود، هر دسته‏اى بايد يك گوشهاش را بگيرد و درست كند. يك دسته مبارزه با مواد مخدر بكنند، يك دسته با مشروبات مبارزه بكنند، يك دسته هم با فسادهاى ديگر مبارزه كنند و همين طور تا انشاءالله اين نهضت به ثمر برسد و دولت اسلامى آنطورى كه اسلام فرموده است، نه آنطورى كه هواى نفس بخواهد، عمل بكند كه اگر اسلام تحقق پيدا كند، اين سعادتى است براى ملت و ساير ملت‏ها. من توفيق شما را دراين مجاهدت از خدا مى‏خواهم. البته هر كس هم مى‏تواند به شما كمك كند، كمك به امر خيرى كرده است. خداوند همه شما را موفق كند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته

previos page menu page next page

afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 258

تاريخ: 12/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران اسلامى منطقه 12 تهران

پاسدارى از مكتب اسلام با عمل به قوانين و مقررات آن‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از شما برادران و جوانان عزيز تشكر مى‏كنم كه در اين مدت پاسدارى كرديد و حفظ امنيت را شما كرديد و از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت و عزت شما را خواستارم. لكن نكتهاى را بايد عرض كنم كه به ساير پاسدارها هم كه با من ملاقات كرده‏اند گفته‏ام و او اين است كه امروز چشم‏هائى به شما دوخته شده است، به مملكت شما، چشم دشمن‏ها و چشم‏هاى گستاخ. دشمن‏ها مى‏خواهند بهانه پيدا كنند و اين انقلاب را آلوده كنند. يك وقت هست كه يك شخص به عنوان اينكه يك شخص است، يك خلاف مى‏كند اين خلاف البته صحيح نيست لكن اين اسباب اين نمى‏شود كه يك نهضت آلوده بشود، يك شخص است. يك وقت هست كه يك شخصى كه منتسب به نهضت است، از نهضت است، مثل شماها كه پاسدار نهضت هستيد و نگهبان جمهورى اسلامى هستيد اگر خداى نخواسته از بعضى از شما يك مطلبى صادر بشود، يك عملى انجام بگيرد كه اين عمل موافق با اسلام نباشد، موجب اين بشود كه اين چشم‏ها كه دوخته شده است كه اشكال بكند، آنوقت اشكالشان را متوجه به شخص اين آدم نكنند كه اين شخص يك همچو كارى كرده است، اشكال را متوجه بكنند به اسلام و جمهورى اسلامى و نهضت اسلامى كه نهضت اسلامى را يك جورى ديگرى غير از آنچه بايد باشد نمايش بدهند. اين مسؤوليتش خيلى زياد است، مسؤوليت اصل كار، همه دارند اگر خلاف بكنند، اما يك مسؤوليت‏هاى شخصى است كه بين خودش و خدا تمام مى‏شود وقتى توبه بكند، اما يك مسؤوليتى است كه يك نهضت، اسلام، اينها بسته به آن دارد. اگر چنانچه يكى از شماها امروز كه در لباس شريف پاسدارى هستيد، مثلاً با مردم رفتارش يك رفتارى باشد كه مثل رفتارى كه سابق اجزاء ساواك مثلاً خداى نخواسته داشت، امروز نمى‏گويند كه اين آقا اين كار را كرد، آنهائى كه دشمن هستند مى‏گويند كه خوب ما ديديم كه اينها هم آمدند روى كار و جمهورى اسلامى هم شد و جمهورى اسلامى هم كه همان كارهائى كه ساواكى‏ها مى‏كردند مى‏كنند. به جمهورى اسلامى نسبت مى‏دهند، به اسلام نسبت مى‏دهند. اين مسؤوليت خيلى مسؤوليت بزرگى است كه الان به گردن همه ما هست، يعنى من همين مسؤوليت را دارم، شما هم همين مسؤوليت راداريد. ما بايد پاسدار اسلام باشيم كه پاسدارى از ملت است، يك پاسدارى از بازار مسلمان‏ها و خانه مسلمان‏ها و از اشخاصى كه

صحيفه نور ج 7 صفحه 259

مى‏خواهند شلوغ بكنند و از اينها پاسدارى مى‏شود كه اينها شلوغكارها را نگذارند شلوغ كنند، دزدها را نگذارند چه بشود، خيانت‏ها را بگيرند. اين يك قسم پاسدارى است. يك پاسدارى هم پاسدارى از مكتب اسلام است. اين مهم است كه پاسدارى ماها بكنيم از مكتب اسلام،از جمهورى اسلامى. پاسدارى از جمهورى اسلامى، مكتب اسلام اين است كه ما اعمالمان همانطورى كه اسلام مقرر فرموده است باشد. اگر اعمال پاسدارهاى جمهورى اسلامى همان اعمال اسلام باشد، موافق رضاى خدا باشد، با بندگان خدا رفتارش رفتار برادرانه باشد، حتى آنهائى هم كه معصيت كار هستند، پيغمبر اسلام (ص) همانطورى كه براى مؤمنين رحمت و دلسوز بود، براى كفار هم بود، دلسوز بود براى كفار يعنى متاثر مى‏شد كه اين كفار به كفر خودشان باقى باشند و منتهى به آتش جهنم بشوند، براى آنها دلسوزى مى‏كرد، دعوتش براى اين بود كه نجات بدهد اين اشخاص كافر را، آن اشخاص عاصى را. خداى تبارك و تعالى خطاب مى‏فرمايد كه: مثل اينكه مى‏خواهى خودت را بكشى براى اينها كه اينها ايمان نياورده‏اند همچو متاثر بود كه اينها چرا ايمان نمى‏آورند، اينها چرا نجات پيدا نمى‏كنند. وقتى يك دستهاى را در يك جنگى در تاريخ هست كه بسته بودند آنها را و مى‏آوردند از كفار، مى‏فرمود كه ما اينها را بايد با زنجير وارد بهشت كنيم، حالا بايد با اينطور بياوريم و هدايتشان بكنيم. نور هدايت بود، همانطورى كه با مؤمنين سر صلح و صفا داشت، با ديگران هم داشت، مگر آنهائى كه يك غده سرطانى بودند كه بايد كنده بشوند، از جامعه بايد كنار بروند.

پاسدارى از هواهاى نفسانى و رفتار دلسوزانه با مردم از اهم تكاليف است.

شما آقايان كه الان پاسدار انقلاب هستيد (يعنى انقلاب اسلامى) همانطورى كه از انقلاب پاسدارى مى‏كنيد، تكليف بالاتراين است كه از اسلام پاسدارى بكنيد و آن به اين است كه از خودتان پاسدارى كنيد، از هواهاى نفسانى خودتان، از شهوات خودتان، از ميل‏هائى كه ميل‏هائى است كه در هر انسان هست و ميل شيطانى است، از اينها پاسدارى بكنيد به طورى كه وقتى كه شما پاسدارها را مردم مى‏بينند و يا آن چشم‏هائى كه مى‏خواهند يك اشكالى بكنند ببينند، ببينند كه شما مردمى هستيد كه سلامت هستيد، در عين حالى كه قدرت داريد، در عين حالى كه با اشخاصى كه فاسدند قدرتمندى هم نشان مى‏دهيد لكن با مردم رحيم هستيد، با مردم رفيق هستيد. رژيم سابق و رژيم‏هاى شيطان، اينهائى كه مردم را به داغ مى‏كشند، داغ مى‏كردند ملت را، اذيت مى‏كردند، ارعاب مى‏كردند با هر طورى بود مردم را مى‏خواستند از خودشان بترسانند، اين نكته اثر اين بود كه خودشان خيانتكار بودند و ازمردم مى‏ترسيدند و هر چه زيادتر ارعاب مى‏كردند، دليل بر اين بود كه زيادتر مى‏ترسند، براى حفظ خودشان چاره نمى‏ديدند الا اينكه مردم را اذيت كنند و ارعاب كنند كه مردم بترسند از اين ولهذا نمى‏توانستند اينها چهره خودشان رادر جامعه نشان بدهند. اين محمد رضا يك وقت توى جامعه نتوانست بيايد، هر وقت اينها مى‏خواستند عبور بكنند از يك خيابانى، اين خيابان قرق مى‏شد، اجزاء سازمان امنيت تحت نظر مى‏گرفتند همه خانه‏هاى مشرف به خيابان را، همه جا قرق مى‏كردند و

صحيفه نور ج 7 صفحه 260

تحت نظر مى‏گرفتند و آنها هم كه هياهو مى‏كردند از خودشان بودند نه مردم، مردم كه براى اينها هياهو نمى‏كردند. تا همچو نمى‏شد و همه چيز كنترل نمى‏شد و تحت نظر و مراقبت قرار نمى‏گرفت، اين جرأت نمى‏كرد از اين خيابان عبور كند، چرا؟ براى اينكه مردم با او خوب نبودند، او از هر فردى مى‏ترسيد مبادا يك وقتى يك مثلاً تفنگى به او بزنند.يك سنگى به از بزنند مى‏ترسيدند از مردم. ژاندارمرى ما و عرض بكنم كه ارتش ما و شهربانى ما همه آنها وضعشان اينطورى بود كه با مردم از باب اينكه نبودند، مردم را ارعاب مى‏كردند براى اينكه كلاه خودشان را حفظ كنند. اسلام اينطور نيست، اسلام سردارهايش هم توى مردم هستند. پيغمبر اسلام (ص)، خوب سردار همه بود، بزرگ همه بود توى مردم بود، با مردم مى‏آمد مى‏نشست، توى مسجد مى‏نشست مثل ساير مردم. حضرت امير (سلام الله عليه) آنوقت كه حكومت يك مملكتى بود كه چندين مقابل ايران بود، مصر بود، حجاز بود عراق بود، ايران بود، سوريه بود عرض كنم يمن بود، همه اينها تحت سيطره او بود، مثل ساير مردم مى‏آمد با مردم مى‏نشست، معاشرت مى‏كرد براى اينكه از مردم نمى‏ترسيد، ظلم نكرده بود به مردم تا بترسد، خلافى نكرده بود كه از مردم بترسد، براى مردم بود، مردم او را حامى خودشان مى‏دانستند. مردم شما را بايد حامى خودشان بدانند. شما جورى رفتار كنيد كه مردم شما را تشخيص بدهند كه يك برادرهاى دلسوزى هستيد براى آنها و براى حمايت آنها شما شب‏ها بيدار هستيد و شب‏ها كشته مى‏دهيد. اگر خداى نخواسته يك جوانى در بين شما پيدا شد (از باب اينكه جوان است گاهى بى‏توجه به مسائل است) يك وقت خواست يك كارى بكند كه كج رفتارى باشد،با مردم يك خشونتى بخواهد به دست بدهد، حالا كه يك تفنگى دارد، روى مردم مثلاً چه بكند نصيحتش كنيد به اينكه اسلام است، ديگر قضيه، قضيه رژيم طاغوت نيست كه سربازش با مردم دعوا بكند، سربازش برادر مردم است و براى مردم است. وقتى اينطور شد مردم هم براى شما مى‏شوند. محبت متقابل است، وقتى شما محبت به مردم كرديد مردم به شما محبت مى‏كردند. آن روزى كه ارتش ايران شمشير كشيده بود دنبال مردم، مردم هم با تمام قوا با آنها مى‏جنگيدند. آن روزى كه ارتش آمد توى مردم و با مردم چيز كرد، گل سرش مى‏ريختند، محبت متقابل است.

تأكيد بر حفظ حيثيت اسلام و جلوگيرى از بهانه جوئى دشمنان

الان يك وقتى است كه ما احتياج به اين داريم كه همه‏مان رفتارمان، گفتارمان، اعمالمان يك طورى باشد كه اين دشمن‏هاى ما به ما اشكال نكنند كه اينها هم همانند، آنروز نمى‏توانستند، حالا مى‏توانند، آن روز چون آب نبود شنا نمى‏كردند، حالا آب هست، حالا وقتى كه آب هست شناگر قابلى هم هستند. نبايد اينطور بشود، ما بايد حفظ كنيم خودمان را، حفظ كنيم حيثيت اسلام را، حفظ كنيم حيثيت جمهورى اسلامى را و حفظ كنيم بازار و خيابان و اينها. اينها اهميتش كمتر از آن حفظهائى است كه عرض كردم، آنها بسيار مهم است و من دعاگوى همه شما هستم، و خدمتگزار همه شما هستم و از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت، عزت، قدرت شما را مى‏خواهم و انشاءالله اميدوارم كه با

صحيفه نور ج 7 صفحه 261

همين قدرت پيش برويد و با همين قدرت نهضت را پيش ببريد و اسلام آنطورى كه دلخواه همه است تحقق پيدا بكند و همه‏مان انشاءالله مملكت خودمان را، خودمان اداره بكنيم و دست ديگران مقطوع از آن باشد و اسلام به آن طورى كه هست و به آن طورى كه مكتب مترقى است در خارج انشاءالله با كمك همه و قدرت شما برادران برومند انشاءالله تحقق پيدا بكند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 262

تاريخ: 12/4/58

بيانات امام خمينى در جمع بانوان سواحل جنوب

تحول همه جانبه فكرى و روحى را خداوند نصيب ملت كرد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين بركات نهضت است كه شما بانوان ساحل را و ساير بانوان محترم ايران را در مسائل روز و در مسائل سياسى وارد كرده است دست‏هاى جنايتكار كه مظهرش دست محمدرضا و پدر او بود همه قشرهاى ملت را از امور اجتماعى و سياسى كنار گذاشته بود. مسائل سياسى در پيش بانوان اصلاً مطرح نبود و پيش برادرها هم مطرح نبود، يا اگر بعضى مطرح مى‏كردند روى همان جريان سياست چپاولگرى بود. اگر بعضى قشرهاى به اصطلاح سياسى هم در آنوقت در مسائل سياسى وارد مى‏شده‏اند، آن سياست‏هاى ديكته كرده از غرب براى چپاول كردن شرق بود. اين تحول كه در ايران پيدا شد تحول همه جانبه بود، تحول فكرى و تحول روحى كه خداى تبارك و تعالى نصيب شما ملت كرد. دراين زمان كه مى‏بينيم گوينده شما بانوان ساحلى، سخنگوى شما بانوان ساحلى مسائلى را كه مطرح مى‏كند مسائل روز است، مسائل سياسى روز است، مسائل اجتماعى روز است، همانطور كه بانوان ديگر در مراكز و در ساير جاهاى ايران مسائلى را كه مطرح مى‏كنند مسائل روز و مسائل سياسى و اجتماعى است، كه اين تحول به بركت اين نهضت اسلامى پيدا شده. من اميدوارم كه اين تحول باقى بماند. و شما بانوان و شما برادران و ساير برادران و خواهران ما جديت كنند و اين تحول روحى را حفظ كنيد و در مسائل سياسى خودتان، در مسائل اجتماعى خودتان دخالت كنيد.

اين نهضت شما را از قيد و بندها نجات داد

در رژيم سابق، به اسم اينكه نيمى از جمعيت را در مسائل وارد بكنند همه جمعيت را از مسائل روز و از مسائل زندگى و از مسائل سياسى كنار گذاشتند. امروز است كه همه قشرها در مسائل خودشان و در مسائل كشورشان و در مسائل سياسى دولت دخالت مى‏كنند. امروز است كه تمام ملت، چه بانوان محترم و چه برادران در سرنوشت خودشان دخالت مى‏كنند. آنها مدعى بودند كه ما نيمى از جمعيت را آزاد كرديم، با اسم آزادى نيمى از جمعيت، تمام جمعيت را از آزادى محروم كردند. شما امروز آزاد هستيد، همه برادران و خواهران امروز آزادند و آزادانه از دولت انتقاد مى‏كنند، از هر چيزى كه برخلاف مسير ملت و اسلام باشد انتقاد مى‏كنند، مسائل اساسى را از دولت تقاضا مى‏كنند. اين

صحيفه نور ج 7 صفحه 263

نهضت شما را آزاد كرد و از آن بندهائى كه بر ملت بود نجات داد. اگر آزادانه در اينجا مجتمع هستيد و آزادانه مسائل سياسى و اجتماعى محل احتياج ملت را طرح مى‏كنيد، و وظايف سنگين كه در اين برهه از تاريخ به عهده يكايك افراد ملت است.

تأكيد بر ادامه نهضت و انتخاب وكلاى متدين و مطلع

تأكيد مى‏كنم شما موظفيد كه نهضت را به همانطور كه تا اينجا رسانديد تا آخر برسانيد و در انتخاب وكلائى كه خبره هستند و مى‏خواهند مطالعه قانون اساسى كه سرنوشت ملت است بكنند، انتخاب اشخاص متدين، اشخاص مطلع و متعهد و عقيده مندبه نهضت اشخاصى كه نه مايل به طرف شرق هستند و نه مايل به طرف غرب بلكه در صراط مستقيم انسانيت و اسلام هستند، آنها را انتخاب كنيد. سرنوشت خودتان را به اشخاص امين بدهيد.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:57 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 264

تاريخ: 12/4/58

بيانات امام خمينى در جمع مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى سراسر كشور

واقعيت هر رژيمى‏از اجزاء آن رژيم معلوم مى‏شود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما تحت مراقبت هستيم. همانطور كه شما پاسداران عزيز و همه پاسداران اين ملت مراقبت مى‏كنند از كشور، دست‏هائى به دنبال اين هستندكه دست‏هائى كه مى‏خواهند با توطئه‏هاى شيطانى اين نهضت را خاموش كنند يا سست كنند، شماها مراقبت داريد تا اينكه جلوگيرى بكنيد، چشم‏هائى هم هست كه از شما مراقبت مى‏كند، چه چشم‏هاى دشمنانتان و چه چشم‏هاى دوستانتان و چه مراقبت‏هاى ملائكه الله و چه مراقبت خداى تبارك و تعالى. همه تحت مراقبت هستيد. همانطورى كه شما مراقبت مى‏كنيد از خرابكارها، تحت مراقبت هستيد كه مبادا خرابكارى بكنيد. امروز غير از ديروز است. ديروز كه كشور ما طاغوتى بود، اگر افراد يك خلافى مى‏كردند در دولت طاغوت بود، جرم سبكتر بود و افراد عادى اگر خلاف بكنند خلاف است لكن جرم سبكتر است. امروز از دو جهت خلاف‏ها سنگين تر است و خطاها بزرگتر.از يك جهت كه مملكت جمهورى اسلامى‏است و چشم آنان دوخته شده است به اين جمهورى اسلامى. دشمنان دارند مراقبت مى‏كنند دارند توجه مى‏كنند، ما را تحت مراقبت قرار داده‏اند كه ببينند اين جمهورى اسلامى چيست، واقعيت اين جمهورى اسلامى چيست. واقعيت هر رژيمى و هر حكومتى، از اجزاء آن رژيم و اجزاء آن حكومت و اعمال آنها اين واقعيت پيدا مى‏شود و معلوم مى‏شود. اگر چنانچه امروز كه ما جمهورى اسلامى ادعا مى‏كنيم كه هست، رژيم فاسد بحمدالله كه رفت و حالا به حسب رأيى كه همه داديد به جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامى‏مستقر شد، اگر از مردم عادى هم خطائى صادر بشود جرمش زيادتر است از ديروز. ديروز در حكومت طاغوت بود، امروز در حكومت حزب الله است. در حكومت پيغمبر اكرم اگر چنانچه كسى خلاف بكند فرق دارد تا اينكه در حكومت طاغوت خلاف بكند. از اين جهت همه ملت تحت مراقبت هستند، هم چشم‏هاى دشمن‏ها دوخته شده است كه از شماها، از ماها، از اجزاء اين ملت، از افراد اين ملت كه اينها رأى دادند كه حكومت اسلام، جمهورى اسلامى، مناقشه كنند، خرده گيرى كنند. خرده‏گيرى، نه خرده‏گيرى شخصى به افراد كه بگويند فلان اينطور بود، مناقشه به اينكه جمهورى اسلامى‏اين است. آنها مراقب اين مطلب هستند. آنهائى كه با جمهورى اسلامى مخالفند كم نيستند، در مسلمين هم زيادند. حكومت‏هاى طاغوتى كه الان در بلاد مسلمين هست بسيارى از آنها، آنها هم با حكومت

صحيفه نور ج 7 صفحه 265

جمهورى اسلامى‏مخالفند. درصورتى كه اكثر افراد خارجى‏هائى هستند كه به اسلام اعتقاد ندارند، آنها هم اكثرشان، البته خيلى‏هاشان اسلام را محترم مى‏دارند يعنى بسيارى‏شان حكومت‏هاشان مخالفند بااسلامى و جمهورى اسلامى. در داخل هم ما زياد داريم اينطور. همين الان در داخل هم بسيار هست از اينهائى كه با جمهورى اسلامى مخالفند. با جمهورى مخالف نيستند با جمهورى اسلامى‏اش مخالفند. اينها همه چشم‏هايشان را دوختته‏اند كه از ما يك خطائى ببينند يكى را هزار تا كنند، در نوشته‏هاشان، در مجله‏هاشان در روزنامه‏هاشان خارج، داخل يك مطلب جزئى را بزرگش كنند. اين اشخاص دشمن با ما هستند كه با قلم‏هاى زهر آلودشان مى‏خواهند اين نهضت را آلوده كنند، ننگين كنند، به عالم نمايش بدهند كه اسلام هم همين است حالائى كه اسلامى شده است و اينها ادعا مى‏كردند كه حكومت اسلامى يك حكومت عدالت است، دولت اسلام دولت عادل است، پاسبان اسلام يك پاسبان عادل است. اگر خداى نخواسته يك اشتباه و خطائى بكنيم اينطور نيست كه يك شخص اشتباه كرده، يك شخص خطا كرده، پاى شخص اينها حساب نمى‏كنند، اينها كه مى‏خواهند مكتب ما را آلوده كنند پاى مكتب حساب مى‏كنند يعنى بى‏انصافى مى‏كنند. شخص اگر يك كارى كرد به مكتب مربوط نيست لكن آنها دنبال اينند كه گناه شخص را پاى مكتب بگذارند. بنابراين از من تا آقا، تا همه اقشار ملت الان پاسدارى از اسلام به اين معنا كه همچو پاسدارى بكنند كه بهانه دست اين اشخاصى كه بهانه گير هستند و جرم من و جرم شما را پاى مكتب حساب مى‏كنند، يك همچو بهانهاى دست اينها ندهيد، از خودمان پاسدارى كنيم، بدانيم كه ما تحت مراقبت دشمن هستيم، تحت مراقبت دوست هستيم، تحت مراقبت اولياء خدا هستيم، تحت مراقبت خدا هستيم.

همه ملت اسلام، پاسدار اسلامند

عالم محضر خداست، الان ما در محضر خدا هستيم، خدا همه جا هست، حضور دارد. اگر خلافى بكنيم در حضور خدا خلاف كرديم، در محضر خدا خلاف كرديم. و با ادعا به اينكه جمهورى اسلامى‏است و الان هم رژيم، رژيم جمهورى اسلامى است، اگر خداى نخواسته به وظائفى كه بايد پاسدار عمل كند عمل نكنيم، من هم پاسدارم آقا هم پاسدار است و شما همه، همه ملت اسلام پاسدار اسلامند كلكم راع و كلكم مسؤول همه بايد رعايت بكنند، همه مسؤول هستند. اگر بنا باشد كه خداى نخواسته در يك قطعه از زمان كه حساسترين قطعات زمان است بر كشور ما و بر اسلام، اگر خداى نخواسته از پاسدار، چه پاسدار روحانى كه آنها هم همه پاسدارند (روحانيون) و چه شما آقايان كه پاسدار هستيد، اگر از اين دو قشر پاسدار اشتباه و خطائى واقع بشود، اينهائى كه دشمنند پاى اسلام حساب مى‏كنند، دوستان نه، دشمن‏ها پاى اسلام حساب مى‏كنند و مكتب ما را مى‏كوبند. و اين يك مسؤوليت بزرگى است براى همه.

اينطور نيست كه من خيال كنم يا شما خيال كنيد كه خوب معصيت كارم و بينى و بين الله مثلاً چه. نه مسأله اين نيست مسأله مكتب است، مسأله اسلام است. الان ما در يك وقتى واقع شديم كه حيثيت

صحيفه نور ج 7 صفحه 266

اسلام دست ماهاست. اگر ما در رژيم سابق يك اشتباه و خطائى مى‏كرديم پاى اسلام حساب نمى‏شد اين يك رژيم طاغوتى بود، نمى‏گفتند كه دولت اسلامى كذا، مى‏گفتند در دولت طاغوت اين واقع شده است. دشمنان هم نمى‏گفتند كه دولت اسلامى، دراسلام اين است. دولت‏ها هم نمى‏گفتند. امروز كه اسلام است امروز كه دولت اسلامى‏است، مملكت رژيمش جمهورى اسلامى‏است، شماها پاسدار اسلام، همه ما انشاءالله پاسدار اسلام هستيم، اگر چنانچه حالا يك خطائى واقع بشود فرم اين خطا با خطاى سابق فرق دارد، برداشت دشمن‏هاى ما در اين جمهورى اسلامى با برداشت‏شان در رژيم طاغوتى فرق دارد پاى اسلام حساب مى‏شود. اين يك مسؤوليت بزرگى است به عهده ما، مسؤوليت بسيار بزرگى است به عهده اين آقا كه سر پرست پاسداران هست، اين مسؤوليت بزرگى است به عهده هر يك ، يك شما كه عده‏اى در تحت نظارت شما هست، مسؤوليتى است براى خود آن افرادى كه پاسدار هستند، همه در اين مسأله مشترك هستيم كه مسؤوليت داريم. من يك جور مسؤوليت دارم، آقا يك جور مسؤوليت دارد، شما آقايان يك جور مسؤوليت داريد، قشرهاى ملت، پاسدارهاى ديگر، قشرهاى ديگر همه مسؤوليت داريم براى اينكه امروز خطاى ما خصوصاً خطاى قشر روحانى و قشر پاسدار، قشر پاسدارهاى اسلام، اينها پاى اسلام حساب مى‏شود يعنى دشمن ما مى‏آيند ثبتش مى‏كنند به نام اسلام و در خارج و داخل، در خارج با صراحت، در داخل با اشاره منعكش مى‏كنند كه جمهورى اسلامى همين است. حالا كه ما هيچ كارى نكرديم، معممين ديكتاتورى نكردند، خوب حالا دارند به ما مى‏گويند ديكتاتور. معممين متوجه باشند كه اشخاص مى‏خواهند براى شما مناقشه كنند. اگر خداى نخواسته در يك جا يك معممى‏يك خلافى بكند، يك روزى خداى نخواسته به كسى زور بگويد، مى‏گويند همه آخوندها ديكتاتور هستند همه ديكتاتورند، از آنوقت تا حالا ديكتاتورى محمد رضا بود، حالا ديكتاتورى عمامه و كفش است. اينها دنبال اينند كه درست كنند و ما بايد مراقبت كنيم. اين مراقبت يك مراقبتى كه شما از دزدها مى‏كنيد، خيانتكارها مى‏كنيد، اين مراقبت بالاتر است. اين مراقبت يك مراقبتى است كه اساس اسلام در خطر است، مكتب در خطر است. اگر فرض كنيد كه توطئه‏ها جمع بشود خداى نخواسته (همه توطئه‏هائى كه مى‏گويند هست ولو باور نكنيد كه اساسى دارد، لكن خوب شايعات است) شما اگر فرض كنيد كه توطئه‏ها همه با هم جمع بشود و شما پاسدارها و اين آقا و اين بنده و همه را بيايند از بين ببرند اما مكتب‏مان محفوظ باشد، ما شكست نخورديم، ما به وظيفه‏مان عمل كرديم، نتوانستيم مطلب را به آخر برسانيم چون قدرت نداشتيم. حضرت امير صلوات الله عليه نتوانست در جنگ معاويه غلبه كند، مغلوب شد يعنى همان اشخاصى كه با خودش بودند، همان اشخاص مخالفت كردند با او و مغلوبش كردند، لكن مكتبش محفوظ بود. سيدالشهدا مكتبش محفوظ بود و خودش شهيد شد. شهادت گاهى مكتب را پيش مى‏برد و شايد اكثراً اينطور باشد. خدا نكند كه يك وقت شهادت مكتب پيش بيايد، اسلام را لكه‏دار كنند، جمهورى اسلامى را بگويند اين رژيم مثل همان رژيمى، براى اينكه ما بايد از افرادش، از اشخاصى كه تبع او هستند بشناسيم و ما وقتى كه اطراف و افرادش را ملاحظه مى‏كنيم مى‏بينيم اينها از همان سنخ كارها مى‏كنند،

صحيفه نور ج 7 صفحه 267

اينها هم منزل مردم مى‏ريزند. بحق هم باشد نبايد كرد، در صورتى كه بحق هم باشد، نبايد يك كارى كرد كه صورت، صورت باطل است، ولو واقع حق است، بعضى به او صورت باطل مى‏دهند. تحت مراقبت هستيم و هستيد. اين مراقبت از دشمن كه دنبال اينند كه ما را معرفى كنند به دنيا كه اينها اينطور هستند. شما ملاحظه كرديد كه يك عده معدود جنايتكارى كه اگر وجودش محفوظ مى‏ماند، مثل يك غده سرطانى جامعه را فاسد مى‏كرد، اين عده معدود را شما ملاحظه كرديد كه وقتى كه دادگاه اسلامى اينها را حكم به اعدام كرد و اعدام كرد سروصدا از اطراف بلند شد و ما را به عنوان هيتلر خواندند. قضيه را مى‏دانند، لكن دنبال اينند كه يك چيزى از ما پيدا بكنند و يكى را هزار تا بكنند.

كارى نكنيم كه امام زمان سلام الله عليه پيش خدا شرمنده شود

و ما بايد مراقب باشيم. اين مراقبت دشمن‏ها و مراقبت اولياء خدا و دوستان شما كه آنها هم انشاءالله دوستان شما هستند شما هم دوستان آنها هستيد و مراقبت ذات مقدس حق تعالى از همه‏مان، همه تحت مراقبت هستيم. پاسدارهاى معنوى ملائكه الله به همه ما اشراف دارند كه ما چه مى‏كنيم، در اين پاسدارى ما چه مى‏كنيم در اين آزادى كه الان پيدا شده، اين قدرتى كه الان به دست شماها افتاده است. الان شما قدرتمند شده‏ايد ديگر. پيشتر آنها قدرتمند بودند چه كردند و چه كردند، حالا ببينيد كه الان كه قدرت دست شما افتاده است و شما بحمد الله غنائم جنگى را گرفتيد، تفنگ‏ها رااز دست آنها گرفتيد و دست خودتان است و الحمدالله پاسدارى هم داريد مى‏كنيد و اميد است كه انشاءالله تا آخر برويد، حالا ببينيد كه تحت مراقبت هستيد. نامه اعمال ما مى‏رود پيش امام زمان سلام الله عليه هفتهاى دو دفعه (به حسب روايت) من مى‏ترسم ما كه ادعاى اين را داريم كه تبع اين بزرگوار هستيم، شيعه اين بزرگوار هستيم اگر نامه اعمال را ببيند و مى‏بيند تحت مراقبت خداست نعوذ بالله شرمنده بشود. شما اگر يك فرزندتان خلاف بكند شما شرمنده مى‏شويد اگر اين نوكر شما خلاف بكند شما شرمنده‏ايد در جامعه آدم شرمنده مى‏شود كه پسرش اين كار را كرده يا نوكرش اين را كرد يا اتباعش اين كار را كرده من خوف دارم كه كارى بكنيم كه امام زمان سلام الله عليه پيش خدا شرمنده بشود. اينها شيعه تو هستند اين كار را مى‏كنند. نكند يك وقت خداى نخواسته يك كارى از ماها صادر بشود كه وقتى نوشته برود، نوشته‏هائى كه ملائكه الله مراقب ما هستند، رقيب هستند، هر انسانى رقيب دارد و مراقبت مى‏شود، ذره‏هائى كه بر قلب‏هاى شما مى‏گذرد رقيب دارد، چشم ما رقيب دارد، گوش ما رقيب دارد زبان ما رقيب دارد، قلب ما رقيب دارد. كسانى كه مراقبت مى‏كنند اينها را، نكند كه خداى نخواسته از من و شما و ساير دوستان امام زمان سلام الله عليه يك وقت چيزى صادر بشود كه موجب افسردگى امام زمان سلام الله عليه باشد. مراقبت كنيد از خودتان، پاسدارى كنيد از خودتان. اگر بخواهيد اين پاسدارى شما، در دفترى كه پاسداران صدر اسلام در او ثبت است در آن دفاتر ثبت بشود، همانطور كه آنها پاسدارى مى‏كردند از خودشان، شما هم از خودتان پاسدارى كنيد تا ثبت بشود آنجا.

صحيفه نور ج 7 صفحه 268

متاع بزرگمان اسلام را آنطورى كه هست به عالم عرضه كنيم‏

خداى تبارك و تعالى شما را انشاءالله از پاسداران اسلام، قرآن و احكام خدا قرار بدهد و همه ملت را پاسدار قرار بدهد. خداى تبارك و تعالى به شما سعادت عنايت كند و شما را پاسدار خودتان قرار بدهد. خداى تبارك و تعالى همه شما را عزت سلامت و عظمت و قدرت دهد كه اين مملكت را همانطور كه تا حالا به پيش را نديد و دست‏هاى خائنين را قطع كرديد از اين به بعد هم به پيش برانيد و اين تتمه‏ها را از بين ببريد. يك مملكت اسلامى كه ما بتوانيم عرضه كنيم كه ما اين را مى‏خواستيم و اگر شما متاعتان را آنطورى كه هست عرضه كنيد همه از شما مى‏پذيرند. متاع خوب را همه مى‏پذيرند و متاع ما خوب است، مگر خودمان خرابش بكنيم. متاع، قرآن است، اسلام است. اگر خداى نخواسته ما يك تصرفى از پيش خودمان نكنيم، يك كارهاى خلافى نكنيم و متاع بزرگمان آنطورى كه هست به عالم عرضه كنيم كه اين جمهورى اسلامى بود كه ما مى‏خواستيم، اين وزارتخانه‏هاى ماست كه اسلام مى‏خواهد، اين ارتش ماست، اين ژاندارمرى ماست، اين پاسبان شهربانى ماست، اين ادارات و ساير قشرهاى ما هستند، اين پاسدارهاى ما هستند، اين را اگر ما عرضه كنيم، آنطورى كه خدا مى‏خواهد باشيم و عرضه كنيم به عالم، يك متاع بسيار خوب است، همه طالبش هستند و انشاءالله خواهيد ديد كه ممالك اسلامى يكى پس از ديگرى به شما اقتداء مى‏كنند و يك وقت هم اسلام آن قدرتى كه در صدر اسلام براى اسلام بود، آن قدرت را پيدا مى‏كند كه دو امپراطورى بزرگ عالم را كه آنوقت از آنها بالاتر نبود شكست داد. يك جمعيت كه غلبه كرد بر دو امپراطورى بزرگ عالم، كه اميدوارم شما همين طور. خداوند انشاءالله همه تان را تائيد كند، اين برادر عزيز ما را تائيد كند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:57 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 269

تاريخ: 12/4/58

بيانات امام خمينى در كاركنان سازمان مبارزه با اعتياد

لزوم جلوگيرى از خريد و فروش مواد مخدر و مبارزه با مطلق فساد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اصل قضيه مبارزه با فساد مطلقاً و با اين قسم از فساد كه اعتياد باشد، هيچ اشكالى ندارد و مطلبى است كه بايد بشود و بايد هم دولت و اشخاصى كه مى‏توانند كمك كنند كه اين فساد برداشته شود، در اين هيچ اشكالى نيست و هر عقلى و هر عاقلى اين معنا را تصديق دارد كه با اينطور فسادها كه جوان‏هاى ما را به نيستى تقريباً مى‏كشاند بايد مبارزه بشود و آنهائى كه معتاد هستند بايد آنها را در مراكزى، از اعتياد بيرون بياورند و بالاتر، جلوگيرى از فروش و خريد و پخش اينگونه مواد بسيار لازم است، از نظر شرع، اين كار هم بايد بشود. من حالا كيفيت اينكه چه جور است و وضعش چه جور است اينها را ديگر من الان اطلاعى ندارم، اگر آقايان مثلاً يك برنامهاى دارند و آن برنامه موافق با مصالح است و موافق با همين قضيه است كه براى جلوگيرى از اعتياد و براى اينكه معتادين را معالجه بكنند، بسيار امر صحيحى است و لازم است. البته فساد در اين مملكت هم منحصر به اعتياد نيست، به اعتياد و اينطور فسادها دامن زدند، زياد كردند، اصل برنامه اين بوده است كه جوان ما را به فساد بكشند. اينها براى اينكه مبادا يك قدرتى يك وقتى در مقابلشان قيام كند، هر جا كه احتمال قدرتى مى‏دادند آن را با تمام قوا سركوب كردند. احتمال مى‏دادند كه روحانيت جلوى آنها را بگيرد، زمان رضاخان هر كه يادش است مى‏داند كه با روحانيت چه كردند و بعدش هم به آن طرز نبود، به طرز شيطنت‏گرى بدترى درزمان اين يكى بود. دانشگاه را احتمال مى‏دادند كه يك وقتى در مقابل اينها بايستيد، دانشگاه را هم با طرح‏هائى نگذاشتند كه دانشگاه صحيح براى اين مملكت باشد مردم را احتمال مى‏دادند كه اگر اتكا بكنند به اسلام يا اتكا كنند به روحانيت بلكه بتوانند بدبين بكنند به اصل همه مكتب توحيدى و اسلامى. از اين جهت تبليغات دامنه دارى كه بايد گفت چند ساله طورى كرده بود كه جوان‏هاى مااشخاصى كه درست، به عمق مسائل سياسى نمى‏رسيدند، اينها هم باورشان آمده بود كه اسلام يا هر مكتب توحيدى بر خلاف مسير ملت‏هاست و جلوگيرى از رشد انسانى مى‏كند، جلوگيرى از تمدن مى‏كند. اگر يادتان باشد در زمان محمدرضا و در اوائل اين نهضت يك وقتى در يكى از كلامش گفت كه اين معممين، روحانيون مى‏خواهند كه مملكت برگردد به حال سابق، حتى كسى

صحيفه نور ج 7 صفحه 270

سوار اتومبيل هم نشود، سوا ر طياره هم نشود، اينها با اين هم مخالفند، اينها مى‏خواهند مثل همان سابق مثلاً با الاغ اين طرف و آن طرف بروند. همان وقتى كه بعضى مراجع با طياره رفته بودند به مشهد، همان وقت هم ايشان همين حرف را مى‏زد كه ما هم بالاى منبر گفتيم همين حرفى كه اين مى‏زند الان بعضى مراجع با طياره رفتند مشهد، چطور اين حرف را مى‏زند؟ روحانيت با فساد مخالف است نه با تمدن. اين رژيم بود كه به اسم تمدن فساد را رايج كرد، مراكز فحشا در تهران آنطورى كه مى‏گويند بيشتر از مراكز كتابفروشى بود، مشروب - فروشى از كتابفروشى مى‏گويند در تهران زيادتر بوده، حالا البته انشاءالله نيست.

آن كسى كه در سرحدات شلوغ كارى مى‏كند و آن كسى كه هروئين را در مملكت رواج مى‏دهد هر دو طبق يك نقشه براى شكست اين نهضت عمل مى‏كنند.

اينها مى‏خواستند كه هر قوه‏اى كه احتمال بدهند كه در مقابل اجانب و ارباب‏ها مى‏ايستد و هر فكرى را كه احتمال بدهند كه اين فكر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند فكر را از آنها بگيرند. فكر را چطور بگيرند؟ با اعتياد به مشروبات، با اعتياد به هروئين و امثال اين مخدرات كه فكر انسان را مى‏گيرد، انسان را از ميان تهى مى‏كند و مراكز فحشائى كه سرتاسر مملكت بود، مراكز فسادى كه سرتاسر مملكت بوده، خوب، اين هم جوان‏ها را مشغول مى‏كرد به امور شهوانى كه بكلى افكار را از دستشان مى‏گرفت. اين يك برنامه اى بود كه روى يك حساب دقيق اين كارها انجام مى‏گرفت. و الان روى يك حساب دقيق دارد يك كار ديگر انجام مى‏گيرد. شماگمان نكنيد كه، همين طورى الان صد تا گروه پيدا شده، صد تا گروه اظهار وجود كرده، صد تا بيشتر مى‏گويند اظهار وجود كرده‏اند، اين همين طورى نيست صد گروه در يك مملكتى اظهار وجود كنند، يعنى صد گروه با هم اختلاف پيدا بكنند، يعنى صد گروه با اسلام مخالف باشند، بيشترشان، اين همين طورى نيست كه من باب اتفاق هر گروهى دلشان خواسته، خير، يك دستى در كار است كه يا اينها دانسته هستند كه خيانتكارند چنانچه بسياريشان اينطورند يا ملتفت نيستند و توجه به مسائل سياسى ندارند. در يك موقعى كه همه قدرت‏ها جمع شد با هم و ملت را با هم منسجم كرد، الان كه وقت اين است كه نتيجه گرفته بشود و سازندگى بشود، در اين موقع آمدند گروه‏هاى مختلف، دستجات مختلف، احزاب مختلف، هر كسى يك طرفى يك گروه درست كرد، بسياريشان در مقابل نهضت و در مقابل اسلام و بسياريشان هم اسم اين را نمى‏برند لكن واقعش همين طور است. اينها يك مسائلى است كه حساب كردند رويش خارجى‏ها، حساب كردند رويش آنهائى كه مطالعه كردند در افكار و در عادات ما، در جمعيت‏هاى ما. آنها از هر راهى مى‏خواهند نگذارند كه اين نهضت به ثمر برسد و تا بتوانند ازاين شلوغكارى شلوغكارى‏هايى كه در مرزها و در جاهاى ديگر مى‏شود، نتيجه بگيرند. الان يك جمعيتى آمده‏اند اينجا كه خرمن‏هاى ماراآتش زدند و يامشغول آتش زدن خرمن هستند. فرض كنيد كه يك دستهاى هستند كه اينهائى كه آتش مى‏زنند خرمن‏ها را، اولاً نمى‏گذاشتند كشت‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 271

بكنند، بعد نمى‏گذاشتند برداشت بكنند، حالا هم كه خرمن كردند، آتش مى‏زنند واين همان گروهى هستند كه مى‏گويند ما طرفدار مردم هستيم، طرفدار خلق. طرفدارى از خلق را به اينطور مى‏دانند كه نگذارند زراعت كنند، بعد هم نگذارند اينها زراعت‏شان را بردارند، بعد هم اگر خرمن كردند خرمن‏ها را آتش بزنند. اين طرفدارى آنهاست كه مثل تمدن بزرگ شاه است. طرفدارى آنها اين است كه اين ملت را بخواهند ضعيف نگاه دارند اين ملت را بخواهند فقير نگه دارند، اين ملت را مختلف و متشتت قرار بدهند تا اينها مشغول به اين كار هستند، آنها بيايند قبضه بكنند همه چيز مارا. به هر حال از چيزهاى مهمى كه دراين باب بوده همين قضيه موادمخدر بود كه با حساب، مواد مخدره مى‏آيد نه اين است كه يك قاچاقچى اين كار را مى‏كند يا قاچاقچى‏هائى، خير، اينها حساب دارد، اينها روى حساب فهميدند دانشگاه را بايد چطورى نگذارند عمل بكند، مدارس علمى را بايد چه جورى نگذارند كار بكند عرض كنم كه جوان‏ها را چه جورى بايد نگذارند كه مفيد براى جامعه باشند و نگذارند رشد بكنند و يك قسمش هم همين است كه با اعتياد، با هروئين و با ترياك و امثال ذالك اين كارها را رواج بدهند. اينها يك مسائل حساب شده است، شما اينها را پاى چهار تا قاچاقچى حساب نكنيد، اين قاچاقچى‏هاى بزرگ اين كارها را مى‏كنند، اين دست‏هاى خارجى دارد اين كارها را مى‏كند، اينطور نيست كه اين مفسده‏هائى كه الان در ايران دارد مى‏شود مثلاً شما اين را پاى يك جمعيتى حساب بكنيد كه شلوغكار هستند. نخير، اين روى حساب صحيح دقيق، پيش خودشان حساب شده است. بايد اين مملكت كه بناست اسلامى بشود و اگر انشاءالله اسلامى بشود، دست اينها ديگر تا آخر كوتاه است، نه به نفتش مى‏توانند دست بزنند، نه به مس‏اش و نه به ساير چيزهايش. اينها مى‏خواهند كه نگذارند اين نهضت به آخر برسد. تا مى‏توانستند همه جمع شدند كه نگذارند محمدرضا برود، همه قوا جمع شدند كه نگذارند او برود. خوب، نشد، ملت قيام كردند و نشد، بعد كه او رفت جمع شده بودند كه بختيار را نگه دارند كه آن هم تالى اوست، او هم يكى از نوكرهاست. بعد كه آن هم ملت خارجش كرد و اين چيزها كوشش مى‏كردند كه باشد، بعد از اينكه يك عده‏اى حتى اشخاص محترم هم كوشش كردند به اينكه بماند، خود او بعدش كوشش كرد به اينكه بختيار باشد و بعد از كوشش به اينكه اين چيز يا شوراى سلطنتى باشد و ما انتخابات را درست كنيم. اينها همه يك چيزهائى است كه هى تزريق مى‏كردند كه يك اشخاص بى‏اطلاعى از آنها قبول مى‏كردند و طرح مى‏دادند. ملت قبول نكرد اين حرف را از آنها، همه اينها را زد كنار. حالا كه همه زدند كنار و از آن جهت هم مأيوس هستند و بعد آمدند سراغ انتخابات، انتخابات را منع مى‏كردند، يك دسته تحريم مى‏كردند، بعضى‏ها تحريم كردند قضيه رفراندم را، بعضى‏ها تحريم كردند رفراندم را و بعضى‏ها آتش زدند، گروهى آتش زدند صندوق‏ها را، باسلاح نگذاشتند مردم رأى بدهند، خوب، اينجا هم شكست خوردند و مردم رأى دادند، رأيى كه در دنيا سابقه نداشت، اكثريتى كه در دنيا سابقه نداشت. دادند اينها. از اين هم دستشان كوتاه شد، بعد آمد سراغ قانون اساسى. باز بنا كردند يك كارشكنى كردن كه نه، بايد مجلس مؤسسان باشد اگر مجلس مؤسسان نباشد چه و چه خواهد شد، براى اينكه نگذارند جلو برود از اين هم دستشان كوتاه شده، حالا افتادند

صحيفه نور ج 7 صفحه 272

دنبال همين كه همين هيأت هم نگذارند درست بشود، آنطور چيزها. اينها، اصلاً تمام اينها يك نقشه‏هاى حساب شده است، نه آن كسى در سرحدات و اينها به اسم مثلاً كمونيستى و به اسم نمى‏دانم كذا شلوغكارى مى‏كنند، اينطور است كه دست خودشان است كه آمده‏اند مى‏كنند، نه اينكه هروئين و رواج هروئين در سرتاسر مملكت يك چيز همين طورى شده و من باب اتفاق شده است، نه، اينها همه روى نقشه است، نقشه كشيده‏اند اينها كه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد، چه بكنند. از همه اطراف خرابكارى. يكى از خرابكارى‏هايشان همين است كه جوان‏ها را نگذارند يك جوان صحيح بار بيايد و اگر يك نهضتى بشود، از اين نيروى جوانى بايد استفاده بشود، نگذارند اين نيروى جوانى به ثمر برسد. بنابراين، خوب مسأله‏اى است كه همه جوانب بايد جلوگيرى بشود و البته همه جوانب را هم همه كس نمى‏تواند، هر دستهاى بايد يك گوشه‏اش را بگيرند و درست بكنند. يك دسته مبارزه با مواد مخدره بكنند، يك دسته مبارزه با مشروبات بكنند، يك دسته مبارزه - عرض بكنم - با فسادهاى ديگر بكنند و همين طور تا انشاءالله بلكه اين نهضت به ثمر برسد و دولت اسلامى آنطورى كه اسلام فرموده است نه آنطورى كه هواهاى نفسانى بخواهد بكند. آنى كه اسلام فرموده است اگر انشاءالله اين تحقق پيدا بكند، سعادت براى اين ملت و ساير ملت‏ها، انشاءالله كشيده مى‏شود به ساير ملت‏ها، انشاءالله.

و من توفيق شما را در اين مجاهدت از خدا مى‏خواهم و البته هركس هم بتواند كمك بكند به شما، كمك به امر خيرى است لكن اصل حالا تشكيلات‏تان چه جور است و وضع چه جورى است، اينها را ديگر من اطلاعى ندارم. آن كليات را من عرض كردم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:57 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 273

تاريخ: 12/4/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان و عشاير استان فارس و كهكيلويه

فقر و محروميت موجود در جامعه، ميراثى بر جاى مانده از رژيم منفور پهلوى

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اشكال حالا اين است كه هر طايفهاى گمان مى‏كنند كه همان محروم بودند و از همه آثار تمدن بى‏بهره، در صورتى كه مسأله اختصاص به عشاير شما ندارد، اين مسأله عمومى‏است كه در همه ايران هست. اينطور نيست كه فقط شما محروم هستيد از اين مدرسه و راه و ساير جهاتى كه مربوط به زندگى است. همين تهران كه مركز است، شايد قريب (آنطورى كه به من صورت داده‏اند) سى تا محله است كه اينها همه چيزهائى كه براى زندگى يك فردسالم هست، محرومند، آب ندارند، برق ندارند، بهدارى ندارند. تهران، نه اينكه اطراف تهران خود شهر، خود شهر تهران از اين زاغه‏نشين‏ها، چادرنشين‏ها تقريباً (از قرارى كه گفته مى‏شود) حدود قريب سى محله از اينها مركب هست كه در اثر به اصطلاح اصلاحات ارضى اينها كوچ كرده‏اند و آمده‏اند در اطراف شهر، در خود شهر، در اطراف شهر چادر زده‏اند و يك جايى كنده‏اند و آنجاها يك زندگى مى‏كنند كه زندگى آنها بسيار بدتر از زندگى عشاير است. خيال نكنيد كه جاهاى ديگر در رفاه هستند و شما نه، مسأله اين بوده است كه يك مملكتى را به آن عنايت نشده كه هيچ، مثل اين است كه يك دشمنى، يك مملكتى را بخواهد سلطه به آن پيدا بكند و مردم را از زندگى باز دارد و اشكال ديگر اين است كه آقايان گمان مى‏كنند كه اينطور امورى كه از سابق بوده، از حالا كه اين مسائل نيست، مسأله نداشتن برق و نداشتن آب و نداشتن راه و نداشتن بهدارى و نداشتن همه چيز، اينها از امورى است كه در رژيم سابق بوده است و حالا از رژيم سابق ارث رسيده، حالا چند ماه است كه الان انقلاب هست و توى انقلاب ما هستيم. الان چهار ماه و نيم است كه اينها رفته‏اند، اين دزدها رفته‏اند و هر چه هم ايران داشته برداشتته‏اند و رفته‏اند، هر چه مى‏توانستند حمل كرده‏اند و هر چه نمى‏توانستند قرض كرده‏اند از بانك‏ها و بانك‏ها را چاپيده‏اند و رفته‏اند و الان هم مانده است گردن دولت كه بايد مال بانك‏ها را بدهد. ما حالا قريب پنج ماه است كه از دست اين چپاولگرها نجات پيدا كرده‏ايم و يك مملكتى به دست دولت آمده است، به دست ملت آمده است كه هيچ چيز ندارد، اقتصادش ورشكسته است، فرهنگش عقب مانده است، مناطق ايران از مركز گرفته تا آخر الا بعضى مراكز، باقى‏اش مردم از همه آثار تمدن اينها محرومند و حالا هم بعد از اينكه يك آزادى پيدا شده است و آن زورها و فشارها برداشته شده

صحيفه نور ج 7 صفحه 274

است، يك عده‏اى ريخته‏اند توى مردم و به عناوين چپاولگرى يا مى‏كنند يا شلوغكارى مى‏كنند، چه آنهايى كه انحرافات مسلكى دارند و چه آنهايى كه انحراف مسلكى ندارند لكن از تتمه همان رژيم و از تتمه همان بساط هستند. همه جاى ايران الان اينطورى است. خوب شما تصور مى‏كنيد كه يك ايرانى كه همه چيزش را بردند و خوردند و مانده است يك خرابهاى كه نه اقتصاد صحيحى دارد و نه فرهنگ صحيحى دارد و نه ژاندارمرى صحيحى دارد و نه ارتش صحيح دارد و نه هيچ چيز و الان هم آن كه اداره مى‏كند مملكت را خود مردم هستند كه حفظ نظام و نظم را مى‏كنند، شما تصور مى‏كنيد كه بشود، امكان داشته باشد كه فوراً اين كارها همه درست بشود، همه چيزها يكدفعه صحيح بشود يا مسأله‏اى است كه همه ما بايد دست به هم بدهيم، دولت و ملت و اين خرابه را بسازيم دولت به آن مقدارى كه قدرت دارد.

بايد به مسئولين مملكتى كه وارث خرابى است مهلت داد.

شما خيال نكنيد كه دولت نمى‏خواهد بكند، دولت در صدد است، مشغول است. الان خانه‏سازى در اطراف ايران شروع شده است، راه سازى شروع شده است، امايك ايران پهناور با نداشتن وسايل آنطورى كه بايد باشد، اين لابد با تدريج بايد درست بشود، يكدفعه نمى‏شود. شما خيال كنيد كه يكدفعه بعداز انقلاب بشود همه چيز را يك روز و دو روز و يك ماه و دو ماه و يك سال درست كرد، اين نمى‏شود. اگر يك ناحيه بود، يك جا بود، ده جا بود، خوب مى‏گفتند كه اين ده جا را به موقع درست كند امايك مملكت است، يك مملكت پهناور بزرگ، همه چيزش را برده‏اند و مانده است يك مملكت چيز دست اينها. من بايد بگويم به شما كه باز هنر مى‏كنند كه اينقدر كار كرده‏اند الان مشغول به رشته‏هاى مختلف براى تعمير چيز هستند و از آن دورها شروع كرده‏اند كه مبادا اين زاغه نشينان همين جا بمانند و نروند سراغ زراعتشان، نروند سراغ كسبى كه آنجا داشتند. در هر صورت همه اين امورى كه گفتيد، صحيح است ما مى‏دانيم اينها را لكن اختصاص به محل شما هم ندارد. از خوزستان هم كه مى‏آيند همين حرف‏هايى كه شما مى‏زنيد، مى‏زنند درست هم هست. از هر جايى كه از مملكت مى‏آيند اينجا اجتماع كه مى‏كنند همين مسائل را مى‏خواهند و مى‏گويند، درست هم مى‏گويند منتها خيال مى‏كنند اين همان محل خودشان است كه اينطور است. بسياريشان مى‏گويند كه هيچ جا بدتر از محل ما نيست و حال آنكه برادرهاى ديگر نيز هم مى‏آيند و مى‏گويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست. راست مى‏گويند، همه جا خراب است. قضيه بدترى نيست، همه جا بداست و اينطور نيست كه دولت در فكر نباشد. الان يك دولت انتقالى متزلزل است، يك دولت مستقرى ماالان نداريم، يك دولت انتقالى است. اين دولت انتقالى رابايد يك مقدارى به آن مهلت داد كه انتقال تحقق پيدا كند، جمهوريت استقرار پيدا كند، يك حكومت مستقرى بيايد، يك مجلس صحيحى باشد و بعد از اين آنوقت به فكر اين كارها بيفتيم كه بايد البته اشخاصى كه متعدى هستند آسان است، آنوقت ديگر خيلى مهم نيست اينها. شماها آن قدرت بزرگ را شكستيد اينها ديگر چيزى نيستند. در هر صورت الان بايد يك

صحيفه نور ج 7 صفحه 275

مقدارى مهلت داد. اگر راجع به خود اين رژيم يك كارى شده بود، خوب حق بود كه بگوئيدكه رژيمى‏آمده و ادعا مى‏كند من رژيم اسلامى هستم و دارد فساد مى‏كند. اما اگر يك رژيمى هست و آمده است و وارث يك مملكتى است كه همه چيز آن را برده‏اند، خورده‏اند و برده‏اند، هم آن پدر برد جواهرات ايران را و مخازن ايران را منتها گير انگليس‏ها (از قرارى كه گفته‏اند) افتاد و هم اين پسر برد. همه بانك خارج را پركردند از اموال دار و دسته اينها و هر چه هم آنجاها نتوانستند، از اينجا توانستند حمل كردند و بردند. هر چه هم امكان داشته است (از قرارى كه مطلعين مى‏گويند) از بانك‏ها قرض كرده‏اند و برده‏اند مانده يك مملكتى كه ندارد به طورى كه بتواند. الان همچو نيست كه يك خزينه‏پرى باشد و گذاشته باشند و نخواهند عمل كنند. يك خزينه خالى است نسبت به يك مملكتى. شما بايد حساب كنيد، بنابراين يك مقدارى بايد مهلت داد و همه اشكالاتى كه شما مى‏گوئيد، اشكالات صحيح است.

نياز به برقرارى آرامش براى دفع آشوبگران و استقرار جمهورى اسلامى

ما مى‏دانيم مطالب همين است كه شما مى‏گوئيد، هم باقيمانده‏هاى رژيم سابق مانده‏اند و فساد مى‏كنند و هم اشخاصى كه انحراف دارند و از خارج الهام مى‏گيرند دارند فساد مى‏كنند و ما حالا بايد همه دست به هم دهيم، كوشش كنيم كه اين حكومت دولت انتقالى منتقل بشود يعنى يك مملكتى بشود كه يك حكومت مستقرى داشته باشد. ماالان رئيس جمهور نداريم، مجلس نداريم ما مجلس لازم داريم، رئيس جمهور لازم داريم. قانون اساسى نداريم، اساس يك مملكتى قانون اساسى آن است، رئيس جمهورش است، مجلسش است، دولت مستقرش است، ما الان هيچ يك از اينها را نداريم. ماالان اينها را الحمدلله بيرون كرديم لكن به جاى او الان مايك چيز مشت پركن نداريم، نيمه كاره است اينها. و الان هم اگر شما خيال كنيد كه بخواهند مشغول بشوند به اينكه مثلاً آنهائى كه شما مى‏گوئيد، دستشان را كوتاه كنند، يك آشوبى در يك حالى هست كه آشوب بلند مى‏شود، الان براى مملكت شما آشوب ضرر دارد. الان بايد يك قدرى آرامش باشد تا كارها راه بيفتد. اگر بخواهند با فرض كنيد آشوبگرى و با جلوگيرى از اينها يك شدتى به خرج بدهند، اين جز اينكه يك آشوبى بلند بشود و ما نتوانيم اصل اين حكومت مستقرى كه در نظر است، اين را برقرار كنيم. الان بايد يك قدرى آرامش كرد شما پنجاه و چند سال شماها صبر كرديد و اعقابتان و آنهائى كه جلوتر از شماها بودند در طول تاريخ شاهنشاهى تحت اين فشارها و ظلم‏ها بودند و شما هم هرچه يادتان است از اين مسائل بوده است، هر چه يادتان است حبس بوده گرفتارى بوده است و اينها و چارهاى نداشتيد جز اينكه صبر كنيد، حالا البته الحمدلله آزاد شديد، دست‏هاى آنها كوتاه شده است و كسى نيست كه شما را بگيرد ببرد حبس بكند، چه بكند، باقى مانده است يك دستهاى و تفالهاى از اينهائى كه حالا خيال مى‏كنند مى‏شود يك ماهى از آب گل آلود گرفت. الان اگر بخواهند (تنها عشاير شما كه نيست، سرتاسر ايران است) اگر بخواهند الان شروع كنند به اينكه اينهائى كه دارند آشوب مى‏كنند، سركوبى بكنند، الان اسباب اين مى‏شود كه يك

صحيفه نور ج 7 صفحه 276

اختلافاتى در همه ايران پيدا بشود. از آن طرف هم كه دارند دامن مى‏زنند به اين اختلافات. در خود شهر تهران چقدر دامن مى‏زنند به اختلافات. چقدر ايجاد اختلاف كرده‏اند، در ساير شهرها همين طور، در عشاير همين طور، در جاهاى ديگر همه جا خرابكاران مشغول خرابكاريند كه يك فرصتى پيدا بكنند و يك آشوبى درست بشود و نتوانيد مملكت خودتان را چه بكنيد و بگويند اينها مردمى هستند كه آشوبگرند و اينها مردمى هستند كه نمى‏توانند اداره بكنند و محتاج به اين هستند كه يك كسى بيايد و اداره‏اش بكند و خداى نخواسته دوباره يك قلدرى را بياورند بگذارند اينجا و بساط اول را برگردانند. بايد يك قدرى صبر كرد تا يك حكومت مستقر پيدا بشود و شما بدانيد كه الان هم در همين حكومت انتقالى، اينها شب و روز مشغول اين هستند كه طرح بدهند براى اصلاح، براى اينكه درست بكنند، براى اينكه به حال مردم رسيدگى بكنند لكن مجال مى‏خواهد اينطور نيست بشود يكدفعه يك دولت انتقالى، دولتى كه همه چيز را مى‏بيند خراب است، يكدفعه بتواند درست كند، نمى‏توانند درست كنند. نه اينكه نخواهند درست كنند، خيلى هم مى‏خواهند، از خدا هم مى‏خواهند كه بتوانند چند روزه مسأله را درست كنند، مطلبى نيست كه بشود. شما يك خانه وقتى كه در يك جائى خراب بشود، بخواهيد درست كنيد 6 ماه لازم است اگر همه چيز آن مهيا باشد اگر نباشد كه هيچى. يك مملكت اينطورى است حالش، نه شما، همه جا، شما محيط خودتان را مى‏بينيد، مى‏بينيد گرفتارى‏ها چه هست و آن هم كه از بختيارى مى‏آيد محيط خودش را مى‏بيند، آن هم كه از اطراف خراسان مى‏آيد محيط خودش را مى‏بيند و از محيط ديگر خبر شنيده، آنجا را ديده، علناً ديده، عيناً ديده. بايد قدرى صبر بكنيد آقا. الان اگر بخواهيد اينطور اختلافات را درست بكنيد، همين نقشه‏اى است كه اينهائى مى‏خواهند، آنهائى كه مى‏خواهند ما را نگذارند يك حكومتى پيدا بكنيم، يك جمهورى اسلامى محقق بشود، همين‏ها دامن مى‏زنند به اختلافات و اگر بنا باشد خودمان هم زياد بكنيم اختلافات را، آنها از آن طرف دامن بزنند، سرحدات و مرزهاى ما هم كه از اطراف دارند اخلالگرى مى‏كنند، يك وقت يك مملكتى بشود كه نشود سر و ته آن را به هم آورد، خداى نخواسته نتوانيد اداره كنيد مملكتتان را و گرفتارى و مصيبت بار بيايد. يك قدرى بايد تحمل كرد، البته راه نداريد واضح است، آشوبگرها هستند آنجا، همه جا هستند. نمى‏دانم حمام و بيمارستان و اينها، از اول نداشتيد حالا هم نداريد، ما هم مى‏دانيم نداريد، خيال نكنيد كه نخواهند درست كنند، مى‏خواهند و انشاءالله هم مى‏شود اينها، اما يك قدرى، يك قدرى صبر، به اصطلاح اينها صبر انقلابى لازم است و اين تحمل و صبر مى‏خواهد كه انشاءالله به تدريج اين كارها درست بشود.

براى تثبيت نظام، بايد به انتخاب اشخاص متعهد به اسلام همت گماشت‏

من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه همه ما را در راه اسلام و در راه كشورمان همه ما توفيق بدهد كه همه ما در نظرمان اين بايد كه كمك كنيم و بسازيم اين را. البته اينطور خرده اشخاصى كه از سابق مانده‏اند و اينها پايگاهى هم ندارند در بين مردم، اينها چيزهايى نيستند كه قابل

صحيفه نور ج 7 صفحه 277

باشند. اينهايكدفعه تمام مى‏شود. اساس اين است كه اين حكومت مستقر بشود. ما اين مراحلى كه الان توى راه هستيم، مراحلى كه بايد طى بكنيم، ما الان قانون اساسى‏مان در دست رسيدگى است كه رسيدگى به آن كنند. بعد هم اشخاصى را بايد انتخاب كنيد، خود شماها انتخاب كنيد، انتخاب كه مى‏كنيد، يك اشخاصى كه عالم باشند، اسلامى باشند، متعهد به اسلام باشند و اعتقاد به جمهورى اسلامى داشته باشند و ملى باشند، به چپ و راست گرايش نداشته باشند، يك همچو اشخاصى را خودتان كه در بين خودتان البته هستند انتخاب مى‏كنيد و مى‏فرستيد براى اينكه قانون اساسى را ببينند. سرنوشت شما با قانون اساسى است ببينند قانون اساسى را، بعد كه قانون اساسى تصويب شد، مجلس شوراى ملى را درست كنند، بعد هم رئيس جمهور و بعد از اين آنوقت با جديت اين كارها را بكنند. الان دارند مى‏كنند نه اينكه خيال كنيد نمى‏كنند، الان مشغولند، هم خانه سازى را در اطراف ايران مشغول شده‏اند و دارند مى‏سازند و هم پاكسازى را كه انشاءالله مى‏شود و خواهد شد و هم چيزها و راه‏ها را. اينها به فكر هستند و مشغولند و منتها كار بزرگ است، يك مملكت است، يك ناحيه نيست كه زودى بشود اداره‏اش كرد، يك مملكت است، بايد به تدريج دست بشود. انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد، مويد باشيد و همه مان براى اسلام انشاءالله كوشا باشيم، كار بكنيم و همه ما در سازندگى كمك بكنيم، كمك دولت را بكنيم و كمك اسلام را بكنيم.

والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:57 PM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 7 صفحه 278

تاريخ: 13/4/58

پيام امام خمينى در جمع گروهى از عشاير بويراحمد

سركوبى و تضعيف عشائر ايران از اقدامات رضاخان براى جلوگيرى از قيام يكپارچه آنان

بسم الله الرحمن الرحيم‏

عشائر ايران يكى از پشتوانه‏هاى بزرگ كشور بودند كه در زمان رضاخان مامور بود كه، يكى از ماموريت‏هايش اين بود كه عشائر را از بين ببرد. نقشه بود، بااسم اينكه ما مى‏خواهيم عشائر را شهرى كنيم، آنهائى كه در كوهستان‏ها زندگى مى‏كنند در شهر باشند (و تخته قاپو كنيم) اينها حتى حرف بود. اصل مطلب اين بود كه خارجى‏ها با مطالعاتى كه كرده بودند، چه مطالعاتى كه در كشور ما و تمام شهر در زمين‏هاى (حالا ما ايران را مى‏گوئيم) در زمين‏معادن را بررسى كرده بودند و آنوقتى كه اين وسائل نقليه حالا نبود اينها كارشناسانشان با شتر مى‏آمدند و به اين بيابان‏ها به اين جاهائى كه حتى آب و علف هم نبود، آنجاها مى‏رفتند و نقشه بردارى مى‏كردند و آن معادن زيرزمينى را با نقشه‏هائى كه كارشناس‏ها داشتند و با وسائلى كه داشتند آنها را كشف مى‏كردند مى‏فهميدند كه چه دارد اين كشور. اختصاص به ايران هم نداشت، جاهاى ديگر هم، ممالك شرق همه تحت نظرشان بود و همانطور مطالعاتى در روحيه مردم اينجاها كرده بودند. گروه‏هائى كه هستند، عشائر، بايد چطور جلويشان را گرفت، هر عشيرهاى را چه جور مى‏شود جلويش را گرفت كه مبادا مخالف با چيزهاى آنها، منافع آنها باشند يا در شهرها بايد چه كرد و چه اشخاصى و چه گروه‏هائى را بايد از آنها جلوگيرى كرد و كنترل كرد و سركوبى كرد كه همه مملكت آرام بشود و آنها هر چه مى‏خواهند ببرند. مقصد اين بود كه مملكت را از قوه‏هائى كه مى‏توانند اين قدرت‏ها جلوگيرى كنند از منافع آنها، پاك كنند، آن قدرت‏ها را سركوب كنند. در مراكز آنكه ادراك كرده بودند قدرت روحانيون بود و قبل از اينكه دانشگاه پيدا بشود روحانيون را مورد نظر داشتند بعد هم كه دانشگاه‏ها يك قدرى زياد شد و جمعيتشان زياد شد آنها هم تحت نظر در آمدند اينها را به يك جور سركوب كردند و عشاير هم همين طور چون آنها ادراك اين را كرده بودند كه اين عشائر هستند كه اگر يك وقت مثلاً قيام كنند نمى‏گذارند اينها به منافعى كه دارند برسند. عشائر را هم مى‏خواستند از آن محالى كه دارند، اينها را كوچ بدهند به يك محل ديگر، از محلى

صحيفه نور ج 7 صفحه 279

كه محل قدرتشان بود اينها را دور كنند و كوچ هم دادند، زيادى از عشائر را از محل خودشان كوچ دادند به يك محل‏هاى ديگر و معلوم است كه وقتى عشائر از آن محل‏هائى كه آشنا بودند به وضعيت كوهستان‏هاى محل دور بشوند و بروند به يك جاى غربتى، اينها قدرتشان را از دست مى‏دهند. نقشه هم همين بود كه عشائر كه مى‏توانند يك وقتى قيام كنند برخلاف مصالح آنها، اينها را خلع سلاح بكنند. علاوه براين از محل‏هاى خودشان دورشان كنند و كوچشان بدهند به محال ديگر.

ظلم و اختناق، ويرانى و ايجاد نارضايتى از موجبات انفجار ملت‏

در زمان رضاشاه اين كارها شايد شما اكثرتان يادتان نباشد، اين كارها شد و در مراكز از قبيل تهران و قم و اصفهان و مشهد، اينجاها كه مركز روحانيت بود، با روحانيت مخالفت‏هاى شديد كردند و سركوبى كردند و روحانيت را. اين ظلم‏هائى كه شما در محل خودتان ادراك كرديد و معاينه كرديد ظلم‏هاى اينها را، همه ماها اينها را ديديم منتها ما به يك وضعى، شما به يك وضع ديگرى و اقشار ديگر ملت ما هر كدام به يك وضعى. اين ظلم‏ها، اين اختناق و اينها را ديده‏اند و يكى از چيزهائى كه موجب پيروزى شماها شد همين زيادى ظلم و زيادى اختناق كه اين اختناق وقتى زياد شد انفجار از آن پيدا مى‏شود، دنبال يك اختناق طولانى هى عقده‏ها زياد مى‏شود و منتظرند كه يك صدائى درآيد، صداى اولى، فريادى در آيد، ديگران دنبالش بروند. اينكه در اين پيروزى همه ايران با هم مجتمع شدند و همه با هم همصدا شدند و گفتند ما اين رژيم را نمى‏خواهيم و اسلام را مى‏خواهيم براى اين بود كه اينها از رژيم هر چه ديده بودند، بد ديده بودند، هر چه ديده بودند ظلم ديده بودند با اسم آباد كردن، خراب كردند با اسم اينكه مى‏خواهند اينها را شهرى كنيم و به تمدن به اصطلاح خودشان برسانيم خرابى كردند و مملكت را تقريبا به هلاكت كشاندند. همه اقشار ملت ناراضى شدند منتها جرأت صدا نداشتند تا يك وقتى كه كم كم صدا بلند شد، از مراكز صداها بلند شد، آن عقده‏ها يكدفعه با هم مجتمع شد و انفجار حاصل شد و اين انفجار موجب اين شد كه در عين حالى كه دست همه خالى بود و آنها هم با همه قدرتى كه داشتند نتوانند آنها مقاومت كنند و مهم هم اين بود كه اين انفجار دنبال علاوه بر اختناق، يك توجهى به اسلام بود. ايمان مردم اسباب اين معنا شد كه اينها با هم فرياد كنند و با هم جلو بروند. بنابراين آن معنائى كه شماها را پيروز كرد و آنها را شكست داد آن معنا اين بود كه آنها ستمگر بودند و شما كه مظلوم بوديد كم كم يك عقده‏ها پيدا شد و بعد هم توجه به اسلام پيدا شد و همه با هم با توجه به اسلام جلو رفتيد. در عين حالى كه وسائل جنگ نداشتيد، در عين حال بر اينهائى كه همه وسائل را داشتند پيروز شديد.

حفظ ايمان و وحدت كلمه و دفع توطئه‏ها، رمز تداوم نهضت

حالا بايد ما چه بكنيم؟ آنهايى كه ما پشت سر گذاشتيم، خوب، تاريخ است، گذشت، ماها بايد حالا فكر بكنيم كه الان كه اينجا نشستيم و باز هم مسائلى داريم حالا تكليفمان چه هست. مهم اين

صحيفه نور ج 7 صفحه 280

است كه حالا را ما بفهميم كه بايد چه بكنيم. بايد همان نهضت به همانطور كه بود همان كليد پيروزى كه وحدت كلمه و ايمان بود همان را نگه داريد. وحدت كلمه و ايمان، شما را براين قدرت پيروز كرد، حالا هم توطئه‏هاى همه جانبه هست، گر چه اين توطئه‏ها خيلى چيز مهمى نيست لكن آشوب مى‏كند، اسباب يك آشوب و ناراحتى براى دولت، براى ملت هست. بايد حالا هم همان نهضت را با همان رمز، با همان كليد پيروزى كه همه با هم بوديد و همه هم اسلام را مى‏خواستيد بايد اين را حفظش كنيد. اگر اين حفظ شد، شما را تا آخر نقطه پيروزى مى‏رساند. اگر خداى نخواسته وحدت كلمه را از دست بدهيد يا مقصدتان غير مقصد حكومت اسلامى باشد، خوف اين است كه ديگر نتوانيد قدم برداريد، نتوانستن قدم برداشتن دنبالش اين است كه آنها قدمشان را پيش بگذارند، شماها سست بشويد عقب نشينى كنيد آنها يك قدمى جلو بگذارند، آنها توطئه‏ها را زياد كنند. الان چيزى نيستند لكن ممكن است كه ماها هر چه عقب برويم آنها جلو بيايند توطئه زياد بشود اين ريشه‏ها همه با هم مجتمع بشوند ماها از هم متفرق بشويم آنها با هم مجتمع بشوند، عكس آنكه با آن پيروزى حاصل شد تحقق پيدا كند، گروه‏هاى مختلف با هم مجتمع شدند همه با هم همصدا شدند و سد را شكستند و حالا كه سد را شكستند باز هم ما يك سد ديگرى داريم يك كارهاى ديگرى داريم. اگر بنا باشد كه ما حالا ديگر آن اجتماعاتى كه داشتيم آنها را از دست بدهيم و يكى يكى گروه مختلف، جمعيت‏هاى مختلف، جمعيت مخالف با هم بشويم، آن توجهى كه به مقصد داشتيم و اينكه حكومت اسلام را مى‏خواهيم آن هم كم كم سرد بشود، اين آتشى كه در دل‏ها افروخته شده بود و اين نور خدا، نورى كه خدا در دل‏ها هدايت او روشن كرده بود، اينها سرد بشود، سست بشود، از آن طرف آنها اجتماعاتشان زياد بشود از اين طرف ما اجتماعاتمان را از دست بدهيم نتيجه اين مى‏شود كه آنها خداى نخواسته يك وقتى غلبه كنند و اگر غلبه كنند اين دفعه خداى نخواسته مثل آنوقت نيست كه رها كنند شما يك زندگى بكنيد ولو توى كوهستان، ولو توى عشائر خودتان، نخير بكلى از بينتان مى‏برند يعنى هم دانشگاه را از بين مى‏برند، هم مدارس را از بين مى‏برند، هم شهر نشين‏ها را از بين مى‏برند، هم عشائر را از بين مى‏برند. از بين خواهند برد ما را اگر خداى نخواسته اينها غلبه كنند و انشاءالله نمى‏كنند لكن ما بايد بيدار باشيم، توجه كنيم كه آن معنائى كه ما را رساند به اينجا ما حفظش كنيم. آن معنا اين بود كه اختلافات را كنار گذاشته بوديد همه با هم آن روز، آن روزى كه فرياد، همه مردم الله اكبر مى‏گفتند و در شهرها و ده و در همه جا يك فرياد مى‏زدند و مى‏گفتند مرگ بر اين سلطنت كه آنوقت هيچ فكر اختلاف نبودند اما با هم اجتماع داشتند، اختلافات كنار گذاشته شده بود اين اسباب اين شد كه شما پيروز شديد يك پيروزى اعجاز آور، هيچ كس تصور اين معنا را نمى‏كرد كه يك همچنين پيروزى براى ملتى كه هيچ ندارد، در مقابل يك قدرتى كه همه چيز دارد پيروز بشود. اگر چنانچه اين رمز را حفظ بكنيد، اجتماع خودتان را حفظ بكنيد، دست از اختلافات قبيلهاى، اختلافات شخصى، اختلافات ملكى، اختلافات عشيرهاى دست اگر برداريد و آن رمز دوم كه عبارت از اين است كه خواست همه يك جمهورى اسلامى، يك حكومت عدل، يك حكومت انسانى، اگر اين دو تا جهت را حفظ بكنيد، هم دست از آن اختلافات برداريد

صحيفه نور ج 7 صفحه 281

نگذاريد اختلاف پيدابشود اگر يك وقتى خواست بين دو نفر ولو از عشيره‏تان بخواهد اختلاف كند، جمع بشويد نگذاريد، آنها را صلح بدهيد، با هم برادر باشيد و از آن طرف هم توجه داشته باشيد كه ما بناست كه يك حكومت اسلامى باشد كه ديگر ظلم در كار نباشد ديگر اختناق در كار نباشد ديگر زير بار ظلم اجانب در كار نباشد كه ما منافعمان را هر چه داريم بيايند بر دارند و ببرند و هيچ كس هم حرفى نزند، اينها نباشد، اگر ما حفظ كنيم اين وحدت كلمه و وحدت مقصد، كه آن اسلام است، حفظ كنيم، تا آخر پيروز هستيم يعنى مملكتمان را بكلى از اينها از اين شياطينى كه الان هستند و فتنه‏گرى مى‏كنند خالى مى‏كنيم و ديگران هم اجازه نمى‏دهيم دخالت بكنند در مملكتمان و خودمان براى خودمان مملكتمان را اداره مى‏كنيم و منافع مملكت براى خود شما مى‏شود. يك مملكت پر منفعتى است كه مى‏خوردند و مى‏بردند و حالا هم اينقدر قرض گذاشتند در بانك‏ها و جاهاى ديگر كه مدت‏ها بايد قرض‏هاى اينها ادا بشود تا آيا بشود پس گرفت از آنها، يا دولت‏هاى خارج نگذارند، آن هم باب ديگرى است.

در هر صورت برادرها! شما تا اينجا با برادرى، با اجتماع، با دوستى، با محبت، با توجه به اسلام پيش برديد، از حالا به بعد هم حفظ كنيد اين معنا را، برادرى خودتان را حفظ كنيد، عشيره خودتان را حفظ كنيد از اينكه با يك عشيره ديگر اختلاف پيدا بكنيد. اگر خداى نخواسته خواست يك اختلاف پيدا بشود، كدخداهاى شما، پيرمردهاى شما، محترمين شما جمع بشوند جلوى اين اختلافات را بگيرند، نگذارند اگر يك جوانى مى‏خواهد با يك جوان ديگرى اختلاف پيدا كند، نگذاريد اختلاف پيدا كند. همه مصيبت‏هائى كه به يك كشورى وارد مى‏شود از روى اختلافاتى كه در بين آنها هست پيدا مى‏شود اگر يك كشورى متحدالكلمه باشند، هيچ ظلمى بر آنها نميتواند وارد بشود.

خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و سلامت و سعادت به شما عنايت كند و عشيره‏تان را حفظ كند. عشائر ما خزائن اين مملكت هستند، خداوند همه‏شان را حفظ كند و موفق و مويد باشند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-25-2011, 10:57 PM

previos page menu page


صحيفه نور ج 7 صفحه 282

تاريخ: 13/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان آباده

نامحدود بودن شعاع بينش مكاتب توحيدى در تربيت انسان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اينكه ما مى‏گوئيم و شما هم اشاره به آن كرديد كه هيچ رژيمى مثل حكومت اسلامى نمى‏تواند انسان را و ملت‏هاى انسانى را آنطورى كه بايد اداره كند و تربيت، اين براى اين است كه همه رژيم‏هاى غير توحيدى و رژيم هائى كه به دست غير انبياء وجود پيدا كرده است آنقدرى كه بينش دارند، اگر ما فرض بكنيم كه اينها صد در صد هم امين هستند و دلسوز براى ملت‏ها، لكن شعاع بينش بشر را بايد ديد تا كجاست و انسان تا كجا مى‏تواند سير بكند و احتياجات انسان چقدر است. آيا به مقدار سعه وجود انسان و قابليت رشد انسان اين رژيم‏هاى غير الهى ديدشان وافى است؟ تا فرض بكنيم اگر هم اشخاصى باشند دلسوز و اشخاصى باشند كه بخواهند خدمت بكنند به ملت‏ها، بتوانند خدمت بكنند. يا ديد اينها محدود است تا يك حدودى و اگر آنها هم بخواهند خدمت بكنند تا همين حدود مى‏توانند خدمت بكنند؟ اگر ما اين معنا را ديديم كه انسان مراتب سيرش از طبيعت است تا مافوق طبيعت، تا برسد به آنجائى كه مقام الوهيت است، سير از طبيعت تا رسيدن به مقامى كه غير از خدا هيچ نمى‏بيند، مراتب معنوى انسان. و اين موجود كه قابل اين است كه از اين طبيعت سير بكند و تمام معنويت‏ها را در خودش ايجاد بكند باتربيت‏هاى صحيح و برسد به يك مقامى‏كه حتى فوق مقام ملائكه الله باشد، احتياجات انسان يك همچو احتياج است. انسان مثل يك حيوان نيست كه احتياجش به خوردن و خوابيدن باشد، انسان يك موجودى است كه خداى تبارك و تعالى تا حالا او را خلق كرده است براى اينكه همه جهاتى كه در عالم هست درانسان هست، منتها به طور قوه است، به طور استعداد است و اين استعدادها بايد فعاليت پيدا بكند، تحقق پيدا بكند. تمام رژيم‏هاى غير الهى كه به دست غير انبياء تحقق پيدا كرده است، حدود ديدشان همين طبيعت است،احتياجات طبيعى را مى‏توانند آنها بر آورند، مى‏توانند احتياجات طبيعى هم خيلى خوب برآورده كنند. سابق مسافرت‏ها با الاغ و اسب بود، حالا با طياره است، سابق طبابت ناقص بود، حالا كامل است و از اين هم كاملتر خواهد شد، سابق علوم طبيعى ناقص بود، حالا كامل است و كاملتر هم خواهد شد، همه اينها حدود طبيعت است. تمام آن چيزهائى كه دست بشر به آن مى‏رسد همين حدود طبيعت و چيزهائى كه با چشمشان مى‏بينند و با ادراك ناقصشان ادراك مى‏كنند. از عالم طبيعت به آن طرف دست بشر از آن كوتاه است و تربيت‏هائى كه بخواهند غير

صحيفه نور ج 7 صفحه 283

الهيين، غير انبيا كه به الهام خدا تربيت مى‏كنند، تربيت‏هائى كه اينها بخواهند بكنند، همان تربيت‏هاى طبيعى است. طبيب معالجه جسم ما را مى‏كند، طبيب خيلى خوب هر مرضى را، مرض جسمانى را معالجه مى‏كند اما امراض روحانى به طبيب مربوط نيست، هيچ ابداً طبيب كارى به او ندارد، نمى‏تواند هم داشته باشد براى اينكه اطلاع بر آن ندارد. هر چه علوم طبيعى ترقى بكند انسان را به آن چيزهائى كه در طبيعت به آن احتياج دارد مى‏رساند، آن ورق بالا كه فوق طبيعت است، هيچ يكى از اين علوم بشرى به آنجا نمى‏رسد. رژيم‏هاى بشرى بر فرض اينكه صالح باشند و حال آنكه مى‏دانيم كه اكثراً نيستند، بر فرض اينكه صالح باشند تاحدودى كه ديدشان هست، انسان را پيش مى‏برند. آنجا كه نمى‏دانند، ديگر نمى‏توانند پيش ببرند و لهذا مى‏بينيم كه تمام رژيم‏هاى غير وحى‏اى، آنهائى كه مربوط نيستند به مبدأ وحى، كارى به انسان ندارند راجع به آن چيزهائى كه مربوط به باطن انسان است حكومت‏ها هيچ كار ندارند كه شما پيش خودتان چه فكر مى‏كنيد، پيش خودتان چه اعتقاد داريد، پيش خودتان چه ملكاتى داريد، هيچ كارى به اين ندارند، آنقدرى كه آنها كار دارند، اين است كه نظام اين عالم طبيعت را آنهائى كه مردم صحيح هستند، آن حكومت‏هاى عادل نظام اين طبيعت را به طورى كنند كه محفوظ باشد، بازارشان يك بازار منظم باشد، مملكتشان يك مملكت منظم باشد، دزدها را جلويش را بگيرند، بى‏عدالتى‏ها را جلويش را بگيرند، آنقدرى كه رژيم ها به آن نظر دارند همين مقدار است اما هيچ كارى به اين ندارند كه شما توى منزلتان چه خودتان چه مى‏كنيد، چه كار دارند به توى منزلتان، شما بيرون كه آمديد بايد نظام را حفظش كنيد اما در داخل منزل بين خودت و خداى خودت چه كاره هستى. هيچ ابداً اين نظام‏ها قانونى هم برايش ندارند و كارى هم به آن ندارند، تنها رژيمى كه و تنها مكتبى كه كار دارد به انسان از قبل اينكه اين تخم و اين دانه كشته بشود، تا آنوقتى است كه آخر است و آخر ندارد كار دارند، اين مكتب‏هاى انبياء است. هيچ مكتبى غير از مكتب انبياء كارى به اين ندارند كه تو چه زنى انتخاب كن، وصلت كنى، و زن چه مردى را انتخاب كند. به آنها چه ربطى دارد، كارى به اين ندارند، هيچ ابداً در قوانينشان اين نيست كه چه زنى انتخاب كن و چه مردى انتخاب كن. هيچ در قوانينشان نيست كه در ايام حمل بچه، مادر چه كارهائى را بكند، ايامى كه بچه را شير مى‏خواهد بدهد. چه كار بكند، ايامى‏كه بچه در دامن مادرش است، مادرش چه وظيفهاى دارد، آنوقتى كه تحت تربيت پدرش هست پدرچه. ابداً به اين كارها قوانين مادى و طبيعى و رژيم‏هاى غير انبياء و هيچ كارى به اينها ندارند آنها فقط وقتى كه انسان انسانى شد كه آمد توى جامعه، جلو مفسده‏هائى كه اينها مى‏خواهند، آن هم مفسده‏هائى كه مضر به نظم باشد و الا مفاسدى كه عيش و نوش و عشرت باشد، هيچ كارى به آن ندارند بلكه دامن هم به او مى‏زنند، كارى به اينكه بخواهند كه انسان بسازند، آدم درست كنند، كارى به اين ندارند در نظر آنها انسان با حيوان فرقش همين مقدار است كه در طبيعت اين بيشتر پيشرفتگى دارد، حيوان نمى‏تواند طياره درست كند، انسان مى‏تواند، حيوان طبيب نمى‏تواند بشود، انسان مى‏تواند، اما حدود، حدود طبيعت است . آن كه به همه چيز كار دارد، آن كه انسان را قبل از ازدواج، قبل از اينكه بخواهد ازدواج كند دنبال اين است كه آن چيزى كه از اين ازدواج مى‏خواهد حاصل بشود بايد يك آدم

صحيفه نور ج 7 صفحه 284

صحيحى باشد، انسان بايد باشد، قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، دستور دارد چه زنى را انتخاب كن، چه مردى را انتخاب كن. چرا اين را دستور دارند؟ براى اينكه همانطورى كه يك زارع، يك دهقان وقتى كه مى‏خواهد يك مزرعهاى را بسازد، اول نظر مى‏كند كه زمين چه جور زمينى است، يك زمين صالح انتخاب مى‏كند، آن تخمى را كه مى‏خواهد بكارد چه جور تخمى‏است، يك تخم گندم صالحى انتخاب مى‏كند، چى لازم دارد براى تربيت، تمام اينها را در نظر دارد تااينكه اين مزرعه را آباد كند و يك منفعتى از آن ببرد، اسلام در انسان اين نظر را داشته است كه آن زوجى كه انتخاب مى‏شود چه جور باشد تا از اين زوج يك انسان صحيح پيدا بشود، آن زنى كه انتخاب مى‏كنى چه جور زنى باشد تا از اين دو نفر زوجين يك انسان پيدا بشود، بعد هم به چه ادبى بايد باشد، روى چه ادبى اين ازدواج بايد باشد، بعد هم در چه حالى بايد تلقيح بشود و چه ادبى دارد، بعد هم در ايام حمل چه ادب‏هائى هست بعد هم در ايام شير دادن چه ادب‏هائى هست، همه اينها براى اين است كه اين مكتب‏هاى توحيدى كه بالاترينش اسلام است آمده‏اند براى اينكه انسان درست كنند، نيامده‏اند كه يك حيوانى منتها داراى ادراكاتى كه حدود همان حيوانيت و همان مقصدهاى حيوانى باشد، منتها يك قدرى زيادتر، نيامده‏اند اينها را درست كنند آمده‏اند انسان درست كنند. اينكه شما گفتيد كه هيچ مكتبى مثل اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل اسلام نيست، نكته‏اش اين معناست كه اسلام است كه مى‏تواند انسان را از مرتبه طبيعت تا مرتبه روحانيت، تا فوق روحانيت تربيت كند. غير اسلام و غير مكتب‏هاى توحيدى اصلاً كارى به ماوراء ندارند، عقلشان هم به ماوراء طبيعت نمى‏رسد، علمشان هم به ماوراء طبيعت نمى‏رسد، آنى كه علمش به ماوراء طبيعت مى‏رسد آنى است كه از راه وحى باشد، آنى است كه ادراكش ادراك متصل به وحى باشد و آن انبياء هستند.

بررسى تفاوت‏هاى اساسى ميان حكومت اسلامى و حكومت‏هاى ديگر

اسلام مثل حكومت‏هاى ديگر نيست، اينطور نيست كه اسلام فرقش با حكومت‏هاى ديگر اين است كه اين عادل است و آنها غير عادل، خير فرق‏ها هست يكى‏اش همين است، فرق‏هاى زياد بين حكومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيم‏هاى ديگر، يكى از فرق‏هايش هم اين است كه حكومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيم‏هاى ديگر، يكى از فرق‏هايش هم اين است كه حكومت اسلام يك حكومت عادل است. آن اوصافى كه در حاكم است چيست، آن اوصافى كه در پليس است چيست، آن اوصافى كه در لشگرى است چيست، آن اوصافى كه در مثلاً ساير كارمندان دولتى است بايد چه باشد، اين يكى از فرق هاست، يك فرق نازلى است و بالاتر از اين آن چيزهائى است كه انسان را رو به معنويات مى‏برد. اسلام آمده است كه اين طبيعت را بكشد طرف روحانيت، مهار كند. طبيعت را به همان معنائى كه همه ميگويند، آن هم مى‏گويد اينجور نيست كه به طبيعت كار نداشته باشد، تمدن را به درجه اعلايش اسلام قبول دارد و كوشش مى‏كند براى تحققش و لهذا حكومت‏هائى كه در اسلام بوده‏اند يك حكومت‏هائى بوده‏اند كه همه جور تمدنى در آنها بوده است اما نظر به اين نبوده است كه در عين حالى كه همان چيزهائى كه در ممالك متمدن باشد، اسلام هم آنها را قبول دارد و كوشش هم‏

صحيفه نور ج 7 صفحه 285

برايش مى‏كند، در عين حال آنها به اين نگاه مى‏كنند و همين است، او به اين نگاه مى‏كند كه بكشدش طرف روحانيت، بكشدش طرف توت فرق است ما بين اسلام و غير اسلام، بين حكومت اسلامى و حكومت غير اسلامى، بين آن چيزى كه مكتب اسلام آورده با مكتب‏هاى ديگر، مكتب‏هاى ديگر يك مكتب‏هاى ناقص هست كه خودشان خيال مى‏كنند خيلى كامل است لكن حدودش تا همين ديدى است كه دارند، بيشتر از اين نيست. مكتب اسلام ديدش تا آخر است، طبيعت را به آن دنيا مى‏گويند، در لسان انبيا دنيا يعنى خيلى پست، پس كلمه دنيا يعنى خيلى پست، اسفل سافلين هم كه در قرآن هست همين طبيعت است و آثار طبيعت، بالاتر است اعلى عليين است، خدا مى‏خواهد مردم را به اعلى عليين برساند از اسفل سافلين بكشاندشان تا اعلى عليين و اين در غير رژيم‏هاى انبيا جاهاى ديگر اصلا مطرح نيست. چكار دارند به اينكه مردم بشوند يك مردم الهى، به ما چه ربط دارد، اينجا خلاف نظم نكنند، اينجا كارى نكنند به حكومت ما ضرر بزند، هر چه مى‏خواهد باشد. انبيا اينطور نيستند، انبيا به شما كار دارند، توى صندوقخانه هم كه هستى به تو كار دارند. هيچ كس نيست، لكن حكم خدا هست دنبال شما. آنها مى‏خواهند يك انسانى تربيت كنند كه خلوتش و جلوتش فرقى نداشته باشد، همانطورى كه خيانت نمى‏كند در جلوت و در پيش مردم براى اينكه از مردم ملاحظه مى‏كند، انبيا مى‏خواهند كه انسانى درست كنند كه پيش مردمش و غياب مردمش ديگر فرقى نباشد، هر دويش آدم باشد، وقتى كه آدم شد، چه در خلوت آدم است، چه در بين مردم هم آدم است. نظرشان به اين معنا هست و ما ميلمان اين است، آرزومان اين است كه يك همچو مكتبى در خارج بشود، تحقق پيدا كند، ميل انبيا هم همين بوده است، ميل همه ما اين است كه ما يك حكومتى داشته باشيم، همانجور حكومت‏هائى كه در صدر اسلام بود كه عدالت بود، همه‏اش عدالت بود و زائد بر او آن مسائلى كه در قرآن كريم و در اسلام هست آنها هم باشد، همه چيز و حالا راجع به جمهورى اسلاميش كه اول قدم است و تاحالا، الان، اسلام، جمهورى اسلامى‏الان رژيم ماست، براى اينكه رأى دادند، تمام شد، رژيم رفت، دفن شد تا ابد. دفن شد و حالا رژيم شما رژيم اسلامى‏است، در اين رژيم اسلامى الان ما خيلى مسؤوليت داريم. مسؤوليت بزرگ داريم و آن حفظ آبروى اسلام است.

ما مكلفيم به پياده كردن محتواى اسلام در تمامى امور

الان ما همه مان مكلفيم حالائى كه جمهورى اسلامى شد ما هم اسلامى باشيم. اگر بنا شد جمهورى اسلامى باشد اما ماها ديگر اسلامى‏نباشيم، حكومت اسلام نيست، اين جمهورى اسلامى نمى‏شود. اگر بنا شد كه جمهورى اسلامى باشد، پاسبان‏هايش اسلامى نباشند خداى نخواسته، دادگاه‏هايش اسلامى نباشد، وزارتخانه‏هايش اسلامى نباشد، اين حكومت طاغوتى است به اسم اسلام، همان طاغوت است منتها اسمش را ما عوض كرديم. ما نمى‏خواهيم اسم عوض بشود مى‏خواهيم محتوا درست بشود بايد كوشش كنيد محتوا درست بشود.

امروز اسلام بسته به اعمال شما است، حكومت اسلامى‏اگر شما خوب رفتار كرديد، همه

صحيفه نور ج 7 صفحه 286

قشرهاى ايران خوب رفتار كردند يك حكومت اسلامى و يك رژيم اسلامى است، حكومتش اسلامى، ملتش اسلامى اگر همه وزارتخانه‏ها اسلامى شد و همه ادارات اسلامى شد، ارتش اسلامى شد و شهربانى اسلامى شد و ژاندارمرى اسلامى شد، آنوقت حكومت ما يك حكومت اسلامى است و اگر ماها هم كه يك اشخاصى هستيم كه هر كدام وارد يك كسبى هستيم، يك شغلى هستيم ماها هم روى دستور اسلام عمل كرديم يك ملت اسلامى هستيم و الا الفاظ است و معنا ندارد، هى من بگويم اسلام ولكن عملم برخلاف او باشد، هى حاكم بگويد اسلامى ولكن عمل برخلاف او باشد، اين، نه رژيم آنوقت اسلامى مى‏شود، نه ملت، ملت اسلامى مى‏شود. كوشش كنيد كه ملت اسلامى باشد و دولت اسلامى و از خداى تبارك و تعالى من مى‏خواهم اين اتحاد شماها و اين روحيه قوى شما محفوظ باشد تا اين مراتب سير بشود، تا اين مراحل بگذرد. خداوند همه تان را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page


afsanah82
07-26-2011, 10:04 AM
جلد هشتم

menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 1

تاريخ: 13/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان آباده‏

نامحدود بودن شعاع بينش مكاتب توحيدى در تربيت انسان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اينكه ما مى‏گويم و شما هم اشاره به آن كرديد كه هيچ رژيمى مثل حكومت اسلامى نمى‏تواند انسان را و ملت‏هاى انسانى را آنطورى كه بايداداره كند و تربيت، اين براى اين است كه همه رژيم‏هاى غير توحيدى و رژيم‏هائى كه به دست غير انبياء وجود پيدا كرده است آنقدرى كه بينش دارند، اگر ما فرض بكنيم كه اينها صد در صد هم امين هستند و دلسوز براى ملت‏ها، لكن شعاع بينش بشر را بايد ديد تا كجاست و انسان تا كجا مى‏تواند سير بكند و احتياجات انسان چقدر است. آيا به مقدار سعه وجود انسان و قابليت رشد انسان اين رژيم‏هاى غير الهى ديدشان وافى است؟ تا فرض بكنيم اگر هم اشخاصى باشند دلسوز و اشخاصى باشند كه بخواهند خدمت بكنند. به ملت‏ها، بتوانند خدمت بكنند يا ديد اينها محدود است تا يك حدودى و اگر آنها هم بخواهند خدمت بكنند تا همين حدود مى‏توانند خدمت بكنند؟ اگر ما اين معنا را ديديم كه انسان مراتب سيرش از طبيعت است تا ما فوق طبيعت، تا برسد به آنجائى كه مقام الوهيت است، سير از طبيعت تا رسيدن به مقامى كه غير از خدا هيچ نمى‏بيند، مراتب معنوى انسان. و اين موجود كه قابل اين است كه از اين طبيعت سير بكند و تمام معنويت‏ها را در خودش ايجاد بكند با تربيت‏هاى صحيح و برسد به يك مقامى كه حتى فوق مقام ملاء كه الله باشد، احتياجات انسان يك همچو احتياج است. انسان مثل يك حيوان نيست كه احتياجش به خوردن و خوابيدن باشد، انسان يك موجودى است كه خداى تبارك و تعالى تا حالا او را خلق كرده است براى اينكه همه جهاتى كه در عالم هست در انسان هست، منتها به طور قوه است، به طور استعداد است و اين استعدادها بايد فعاليت پيدا بكند، تحقق پيدا بكند. تمام رژيم‏هاى غير الهى كه به دست غير انبياء تحقق پيدا كرده است، حدود ديدشان همين طبيعت است، احتياجات طبيعى را مى‏توانند آنها بر آورند، مى‏توانند احتياجات طبيعى هم خيلى خوب برآورده كنند. سابق مسافرت‏ها با الاغ و اسب بود، حالا با طياره است، سابق طبابت ناقص بود، حالا كامل است و از اين هم كاملتر خواهد شد، سابق علوم طبيعى ناقص بود، حالا كامل است و كاملتر هم خواهد شد، همه اينها حدود طبيعت است. تمام آن چيزهائى كه دست بشر به آن مى‏رسد همين حدود طبيعت و چيزهائى كه با چشمشان مى‏بينند و با ادراك ناقصشان ادراك مى‏كنند. از عالم طبيعت به آن طرف دست بشر از آن كوتاه است و تربيت‏هائى كه بخواهند غير

صحيفه نور ج 8 صفحه 2

الهيين، غير انبيا كه به الهام خدا تربيت مى‏كنند، تربيت‏هائى كه اينها بخواهند بكنند، همان تربيت‏هاى طبيعى است. طبيب معالجه جسم ما را مى‏كند، طبيب خيلى خوب هر مرضى را، مرض جسمانى را معالجه مى‏كند اما امراض روحانى به طبيب مربوط نيست، هيچ ابداً طبيب كارى به او ندارد، نمى‏تواند هم داشته باشد براى اينكه اطلاع بر آن ندارد. هر چه علوم طبيعى ترقى بكند انسان را به آن چيزهائى كه در طبيعت به آن احتياج دارد مى‏رساند، آن ورق بالا كه فوق طبيعت است، هيچ يكى از اين علوم بشرى به آنجا نمى‏رسد. رژيم‏هاى بشرى بر فرض اينكه صالح باشند و حال آنكه مى‏دانيم كه اكثراً نيستند، بر فرض اينكه صالح باشند تا حدودى كه ديدشان هست، انسان را پيش مى‏برند . آنجا كه نمى‏دانند، ديگر نمى‏توانند پيش ببرند و لهذا مى‏بينيم كه تمام رژيم‏هاى غير و حياى، آنهائى كه مربوط نيستند به مبدا وحى، كارى به انسان ندارند راجع به آن چيزهائى كه مربوط به باطن انسان است حكومت‏ها هيچ كار ندارند كه شما پيش خودتان چه فكر مى‏كنيد، پيش خودتان چه اعتقاد داريد، پيش خودتان چه ملكاتى داريد، هيچ كارى به اين ندارند، آنقدرى كه آنها كار دارند، اين است كه نظام اين عالم طبيعت را آنهائى كه مردم صحيح هستند، آن حكومت‏هاى عادل نظام اين طبيعت را به طورى كنند كه محفوظ باشد، بازارشان يك بازار منظم باشد، مملكتشان يك مملكت منظم باشد، دزدها را جلويش را بگيرند، بى عدالتى‏ها را جلويش را بگيرند، آنقدرى كه رژيم‏ها به آن نظر دارند همين مقدار است اما هيچ كارى به اين ندارند كه شما توى منزلتان چه خودتان چه مى‏كنيد، چه كار دارند به توى منزلتان، شما بيرون كه آمديد بايد نظام را حفظش كنيد اما در داخل منزل بين خودت و خداى خودت چه كاره هستى. هيچ ابداً اين نظام‏ها قانونى هم برايش ندارند و كارى هم به آن ندارند، تنها رژيمى كه و تنها مكتبى كه كار دارد به انسان از قبل اينكه اين تخم و اين دانه كشته بشود، تا آنوقتى است كه آخر است و آخر ندارد كار دارند، اين مكتب‏هاى انبياء است هيچ مكتبى غير از مكتب انبياء كارى به اين ندارند كه تو چه زنى انتخاب كن، وصلت كنى، و زن چه مردى را انتخاب كند. به آنها چه ربطى دارد، كارى به اين ندارند، هيچ ابداً در قوانينشان اين نيست كه چه زنى انتخاب كن و چه مردى انتخاب كن. هيچ در قوانينشان نيست كه در ايام حمل بچه، مادر چه كارهائى را بكند، ايامى كه بچه را شير مى‏خواهد بدهد. چه كار بكند، ايامى كه بچه در دامن مادرش است، مادرش چه وظيفه‏اى دارد، آنوقتى كه تحت تربيت پدرش هست پدرچه. ابداً به اين كارها قوانين مادى و طبيعى و رژيم‏هاى غير انبياء و هيچ كارى به اينها ندارند آنها فقط وقتى كه انسان انسانى شد كه آمد توى جامعه، جلو مفسده‏هائى كه اينها مى‏خواهند، آن هم مفسده‏هائى كه مضر به نظم باشد والا مفاسدى كه عيش و نوش و عشرت باشد، هيچ كارى به آن ندارند بلكه دامن هم به او مى‏زنند، كارى به اينكه بخواهند كه انسان بسازند، آدم درست كنند، كارى به اين ندارند. در نظر آنها انسان با حيوان فرقش همين مقدار است كه در طبيعت اين بيشتر پيشرفتگى دارد، حيوان نمى‏تواند طياره درست كند، انسان‏تواند، حيوان طبيب نمى‏تواند بشود، انسان مى‏تواند، اما حدود، حدود طبيعت است . آن كه به همه چيز كار دارد، آن كه انسان را قبل از ازدواج، قبل از اينكه بخواهد ازدواج كند دنبال اين است كه آن چيزى كه از اين ازدواج مى‏خواهد حاصل بشود بايد يك آدم‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 3

صحيحى باشد، انسان بايد باشد، قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، دستور دارد چه زنى را انتخاب كن، چه مردى را انتخاب كن. چرا اين را دستور دارند؟ براى اينكه همانطورى كه يك زارع، يك دهقان وقتى كه مى‏خواهد يك مزرعه‏اى را بسازد، اول نظر مى‏كند كه زمين چه جور زمينى است، يك زمين صالح انتخاب مى‏كند، آن تخمى را كه مى‏خواهد بكارد چه جور تخمى است، يك تخم گندم صالحى انتخاب مى‏كند، چى لازم دارد براى تربيت، تمام اينها را در نظر دارد تااينكه اين مزرعه راآباد كند و يك منفعتى از آن ببرد، اسلام در انسان اين نظر را داشته است كه آن زوجى كه انتخاب مى‏شود چه جور باشد تا از اين زوج يك انسان صحيح پيدا بشود، آن زنى كه انتخاب مى‏كنى چه جور زنى باشد تا از اين دو نفر زوجين يك انسان پيدا بشود، بعد هم به چه ادبى بايد باشد، روى چه ادبى اين ازدواج بايد باشد، بعد هم در چه حالى بايد تلقيح بشود و چه ادبى دارد، بعد هم در ايام حمل چه ادب‏هائى هست بعد هم در ايام شيردادن چه ادبهائى هست، همه اينها براى اين است كه اين مكتب‏هاى توحيدى كه بالاترينش اسلام است آمده‏اند براى اينكه انسان درست كنند، نيامده‏اند كه يك حيوانى منتها دارأى ادراكاتى كه حدود همان حيوانيت و همان مقصدهاى حيوانى باشد، منتها يك قدرى زيادتر، نيامده‏اند اينها را درست كنند آمده‏اند انسان درست كنند. اينكه شما گفتيد كه هيچ مكتبى مثل اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل اسلام نيست، نكته‏اش اين معناست كه اسلام است كه مى تواند انسان را از مرتبه طبيعت تا مرتبه روحانيت، تا فوق روحانيت تربيت كند. غير اسلام و غير مكتب‏هاى توحيدى اصلاًكارى به ماوراء ندارند، عقلشان هم به ماوراء طبيعت نمى‏رسد، علمشان هم به ماوراء طبيعت نمى‏رسد، آنى كه علمش به ماوراء طبيعت مى‏رسد آنى است كه از راه وحى باشد، آنى است كه ادراكش ادراك متصل به وحى باشد و آن انبياء هستند.

بررسى تفاوت‏هاى اساسى ميان حكومت اسلامى و حكومت‏هاى ديگر

اسلام مثل حكومتهاى ديگر نيست، اينطور نيست كه اسلام فرقش با حكومت‏هاى ديگر اين است كه اين عادل است و آنها غير عادل، خير فرق‏ها هست يكياش همين است، فرق‏هاى زياد بين حكومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيم‏هاى ديگر، يكى از فرق‏هايش هم اين است كه حكومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيم‏هاى ديگر، يكى از فرق‏هايش هم اين است كه حكومت اسلام يك حكومت عادل است. آن اوصافى كه در حاكم است چيست، آن اوصافى كه در پليس است چيست، آن اوصافى كه در لشگرى است چيست، آن اوصافى كه در مثلاً ساير كارمندان دولتى است بايد چه باشد، اين يكى از فرق هاست، يك فرق نازلى است و بالاتر از اين آن چيزهائى است كه انسان را رو به معنويات مى‏برد. اسلام آمده است كه اين طبيعت را بكشد طرف روحانيت، مهار كند. طبيعت را به همان معنائى كه همه ميگويند، آن هم مى گويد اينجور نيست كه به طبيعت كار نداشته باشد، تمدن را به درجه اعلايش اسلام قبول دارد و كوشش مى‏كند براى تحققش و لهذا حكومت‏هائى كه در اسلام بوده‏اند يك حكومت‏هائى بوده‏اند كه همه جور تمدنى در آنها بوده است اما نظر به اين نبوده است كه در عين حالى كه همان چيزهائى كه در ممالك متمدن باشد، اسلام هم آنها را قبول دارد و كوشش هم‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 4

برايش مى‏كند، در عين حال آنها به اين نگاه مى‏كنند و همين است، او به اين نگاه مى‏كند كه بكشدش طرف روحانيت، بكشدش طرف توحيد. از اين جهت فرق است ما بين اسلام و غير اسلام، بين حكومت اسلامى و حكومت‏هاى غير اسلامى، بين آن چيزى كه مكتب اسلام آورده با مكتب‏هاى ديگر، مكتب‏هاى ديگر يك مكتب‏هاى ناقص هست كه خودشان خيال مى‏كنند خيلى كامل است لكن حدودش تا همين ديدى است كه دارند، بيشتر از اين نيست. مكتب اسلام ديدش تا آخر است، طبيعت را به آن دنيا مى‏گويند، در لسان انبيا دنيا يعنى خيلى پست، پس كلمه دنيا يعنى خيلى پست، اسفل سافلين هم كه در قرآن هست همين طبيعت است و آثار طبيعت، بالاتر است اعلى عليين است، خدا مى‏خواهد مردم را به اعلى عليين برساند از اسفل سافلين بكشاندشان تا اعلى عليين و اين در غير رژيم‏هاى انبيا جاهاى ديگر اصلاً مطرح نيست. چكار دارند به اينكه مردم بشوند يك مردم الهى، به ما چه ربط دارد، اينجا خلاف نظم نكنند، اينجا كارى نكنند به حكومت ما ضرر بزند، هر چه مى‏خواهد باشد. انبيا اينطور نيستند، انبيا به شما كار دارند، توى صندوقخانه هم كه هستى به تو كار دارند. هيچ كس نيست، لكن حكم خدا هست دنبال شما. آنها مى‏خواهند يك انسانى تربيت كنند كه خلوتش و جلوتش فرقى نداشته باشد، همانطورى كه خيانت نمى‏كند در جلوت و در پيش مردم براى اينكه از مردم ملاحظه مى‏كند، انبيا مى‏خواهند كه انسانى درست كنند كه پيش مردمش و غياب مردمش ديگر فرقى نباشد، هر دويش آدم باشد، وقتى كه آدم شد، چه در خلوت آدم است، چه در بين مردم هم آدم است . نظرشان به اين معنا هست و ما ميلمان اين است، آرزومان اين است كه يك همچو مكتبى در خارج بشود، تحقق پيدا كند، ميل انبياء هم همين بوده است، ميل همه ما اين است كه ما يك حكومتى داشته باشيم، همانجور حكومت‏هائى كه در صدر اسلام بود كه عدالت بود، همه‏اش عدالت بود و زاء د بر او آن مساء لى كه در قرآن كريم و در اسلام هست آنها هم باشد، همه چيز و حالا راجع به جمهورى اسلاميش كه اول قدم است و تا حالا، الان، اسلام، جمهورى اسلامى الان رژيم ماست، براى اينكه رأى دادند، تمام شد، رژيم رفت، دفن شد تا ابد. دفن شد و حالارژيم شما رژيم اسلامى است، در اين رژيم اسلامى الان ما خيلى مسؤوليت‏داريم. مسؤوليت‏بزرگ داريم و آن حفظ آبروى اسلام است.

ما مكلفيم به پياده كردن محتواى اسلام در تمامى امور

لان ما همه مان مكلفيم حالائى كه جمهورى اسلامى شد ما هم اسلامى باشيم. اگر بنا شد جمهورى اسلامى باشد اما ماها ديگر اسلامى نباشيم، حكومت اسلام نيست، اين جمهورى اسلامى نمى‏شود. اگر بنا شد كه جمهورى اسلامى باشد، پاسبان‏هايش اسلامى نباشند خداى نخواسته، دادگاه‏هايش اسلامى نباشد، وزارتخانه‏هايش اسلامى نباشد، اين حكومت طاغوتى است به اسم اسلام، همان طاغوت است منتها اسمش را ما عوض كرديم. ما نمى‏خواهيم اسم عوض بشود مى‏خواهيم محتوا درست بشود.

بايد كوشش كنيد محتوا درست بشود امروز اسلام بسته به اعمال شما است، حكومت اسلامى اگر شما خوب رفتار كرديد، همه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 5

قشرهاى ايران خوب رفتار كردند يك حكومت اسلامى و يك رژيم اسلامى است، حكومتش اسلامى، ملتش اسلامى. اگر همه وزارتخانه‏ها اسلامى شد و همه ادارات اسلامى شد، ارتش اسلامى شد و شهربانى اسلامى شد و ژاندارمرى اسلامى شد، آنوقت حكومت ما يك حكومت اسلامى است و اگر ماها هم كه يك اشخاصى هستيم كه هر كدام وارد يك كسبى هستيم، يك شغلى هستيم ماها هم روى دستور اسلام عمل كرديم يك ملت اسلامى هستيم و الاالفاظ است و معنا ندارد، هى من بگويم اسلام ولكن عملم برخلاف او باشد، هى حاكم بگويد اسلامى ولكن عمل برخلاف او باشد، اين، نه رژيم آنوقت اسلامى مى‏شود، نه ملت، ملت اسلامى مى‏شود. كوشش كنيد كه ملت اسلامى باشد و دولت اسلامى و از خداى تبارك و تعالى من مى‏خواهم اين اتحاد شماها و اين روحيه قوى شما محفوظ باشد تا اين مراتب سير بشود، تا اين مراحل بگذرد. خداوند همه تان را حفظ كند.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:04 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 6

تاريخ: 13/4/58

بيانات امام خمينى در جمع استادان دانشگاه‏

مقصد اسلام از علوم مادى، رساندن عالم طبيعت به مرتبه توحيد است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

فرق بين دانشگاه‏هاى غربى و دانشگاه‏هاى اسلامى بايد در آن طرحى باشد كه اسلام براى دانشگاه‏ها طرح مى‏كند. دانشگاه‏هاى غربى به هر مرتبه‏اى هم كه برسند، طبيعت را ادراك مى‏كنند طبيعت را مهار نمى‏كنند براى معنويت. اسلام به علوم طبيعى نظر استقلالى ندارد. تمام علوم طبيعى به هر مرتبه‏اى كه برسند باز آن چيزى كه اسلام مى‏خواهد نيست. اسلام طبيعت را مهار مى‏كند براى واقعيت و همه را رو به وحدت و توحيد مى‏برد. تمام علومى كه شما اسم مى‏بريد و از دانشگاه‏هاى خارجى تعريف مى‏كنيد و تعريف هم دارد، اينها يك ورق از عالم است آن هم يك ورق نازكتر از همه اوراق. عالم از مبداه خير مطلق تا منتها اليه، يك موجودى است كه حظ طبيعى‏اش يك موجود بسيار نازل است و جميع علوم طبيعى در قبال علوم الهى بسيار نازل است، چنانچه تمام موجودات طبيعى در مقابل موجودات الهى بسيار نازل هستند. فرق مابين اسلام و ساير مكتب‏ها (نه، مكتب‏هاى توحيدى را عرض نمى كنم) بين مكتب‏هاى توحيدى كه بزرگترينش اسلام است و ساير مكتب‏ها اين است كه اسلام در همين طبيعت يك معناى ديگرى را مى‏خواهد، در همين طب يك معناى ديگر مى‏خواهد، در همين هندسه يك معناى ديگرى را مى‏خواهد، در همين ستاره‏شناسى يك معناى ديگر مى‏خواهد. كسى كه مطالعه كند در قرآن شريف اين معنى را مى‏بيند كه جميع علوم طبيعى جنبه معنوى آن در قرآن مطرح است، نه جنبه طبيعى آن. تمام تعقلاتى كه در قرآن واقع شده است و امر به تعقل، امر به اينكه محسوس را به عالم تعقل ببريد و عالم تعقل عالمى است كه اصالت دارد و اين طبيعت يك شبحى است از عالم، منتها ما تا در طبيعت هستيم اين شبح را، اين حظ نازل رابينيم. در حديث است كه "ان الله تعالى ما نظر الى الدنيا" يا "الى الطبيعه منذ خلقها نظر رحمه" نه اينكه اين جزء رحمت نيست لكن نظر به ماوراء اين عالم است، به ماوراء اين طبيعت است. اينهائى كه ادعا مى‏كنند كه ما عالم را شناختيم و اعيان عالم را شناختيم، اينها يك ورق نازل كوچكى از عالم را ديدند و اقناع شدند به همان. آنهائى كه مى‏گويند كه ما انسان را شناختيم، اينها يك شبحى از انسان آن هم نه انسان، شبحى از حيوانيت انسان را شناختند و گمان كردند كه انسان همين هست. آنهائى كه ادعا مى‏كنند كه ما اسلام شناس هستيم، اينها هم يك چيزى از اين مرتبه نازل اسلام را ديدند به همين قناعت كردند و گمان كردند كه اسلام را شناختند.

صحيفه نور ج 8 صفحه 7

انسان يك مراتبى كه دارد، مرتبه طبيعتش از همه مراتبش نازل‏تر است منتها محسوس ماست. آن چيز چون محسوس ماست، ماها كه طبيعى هستيم و الان در عالم طبيعت هستيم، اين محسوس، ما را گاهى اشباع مى‏كند. معنويت نيست الان، محسوسات هست. اسلام براى برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحيد است. تعليمات اسلام، تعليمات طبيعى نيست، تعليمات رياضى نيست، همه را دارد، تعليمات طب نيست، همه اينها را دارد لكن اينها مهار شده به توحيد. برگرداندن همه طبيعت و همه ظل‏هاى ظلمانى به آن مقام نورانى كه آخر، مقام الوهيت است. بنابراين بايد اين معنا كه علوم (ما از آن هم تمجيد مى‏كنيم، تعريف مى‏كنيم، همه علوم طبيعى، همه علوم مادى لكن آن خاصيتى كه اسلام از اينها مى‏خواهد، در غرب از آن خبرى نيست، اگر هم باشد كم است، يك چيز نازلى است). آن معنائى كه از علوم دانشگاه‏ها ما مى‏خواهيم و آن معنائى كه از علوم مدارس قديمه ما مى‏خواهيم همين معنا نيست كه در سطح ظاهر الان هست و متفكرين ما همان سطح ظاهر را دارند در آن مى‏كنند و بسيار هم ارجمند است كارهايشان، لكن آنكه اسلام ميخواهد اين نيست، آنكه اسلام مى‏خواهد تمام علوم، چه علوم طبيعى باشد و چه علوم غيرطبيعى باشد آنكه از آن اسلام مى‏خواهد، آن مقصدى كه اسلام دارد اين است كه تمام اينها مهار شود به علوم الهى و برگشت به توحيد بكند. هر علمى كه جنبه الوهيت در آن باشد يعنى انسان طبيعت را كه مى‏بيند خدا را در او ببيند، ماده را كه مى‏بيند خدا را در او ببيند، ساير موجودات را كه مشاهده بكند خدا را در او ببيند. آنكه اسلام براى او آمده است براى برگرداندن تمام موجودات طبيعى به الوهيت و تمام علوم طبيعى به علم الهى. و از دانشگاه‏ها هم اين معنى مطلوب است نه اينكه خود طب را، البته طب هم بايد باشد، علوم طبيعى هم همه بايد باشد، معالجات بدنى هم بايد باشد،لكن مهم آن مركز ثقل است كه مركز توحيد است. تمام اينها بايد برگردد به آن جهت الوهيت نبايد ما خيال كنيم كه اسلام هم مثل، مثلاً اگر علومى در اسلام هم باشد، نظر مثل علومى است كه ساير مردم دارند يا ساير رژيم‏ها دارند. اسلام در همه چيزش اصلش آن مقصد اعلى را خواسته، هيچ نظرى به اين موجودات طبيعى ندارد، الا اينكه در همان نظر، نظر به آن معنويت دارد و به آن مرتبه عاليه دارد. اگر نظر به طبيعت بكند، به عنوان اينكه طبيعت يك صورتى است از الوهيت، يك موجى است از عالم غيب. اگر نظر به انسان بكند، به عنوان اين است كه يك موجودى است كه از او مى‏شود يك موجود الهى درست كرد. تربيت‏هاى اسلام تربيت‏هاى الهى است، چنانچه حكومت اسلام، حكومت الهى است. فرق ما بين حكومت‏هاى ديگر با حكومت اسلام اين است كه آنها حكومت رامى‏خواهند براى اينكه غلبه كنند بعضى بر بعضى و سلطه پيدا كنند يك عده‏اى بر عده ديگر. اسلام اين منظورش نيست، اسلام از كشورگشائى‏ها، نمى خواهد كشورگشائى كند، اسلام مى‏خواهد كه كشور گشائى كند كه همه را بكشد طرف يك عالم ديگرى، همه را تربيت انسانى بكند نه اينكه استفاده از آنها بكند مثل اين رژيم‏ها كه شما ملاحظه كرديد و مى‏كنيد كه چه در غرب باشد و چه آنهائى كه در شرق بوده است كه همه نظر به اين بوده است كه يك سلطه‏اى پيدا كنند و يك استفاده‏هاى مادى بكنند. اسلام اصلش ماده در نظرش مطرح نيست. هر كس قرآن را مشاهده كند مى‏بيند همه چيزهاى ماده در آن هست لكن نه به عنوان‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 8

مادى، همه‏اش به عنوان يك مرتبه ديگرى، تعليم به يك مرتبه ديگرى. حكومت اسلامى هم اينطورى است كه مى‏خواهد حكومت الله در عالم پيدا بشود، يعنى مى‏خواهد سرباز مسلمان با سربازهاى ديگر فرق داشته باشد، اين سرباز الهى باشد. نخست وزير مسلم با نخست وزير ساير رژيم‏ها فرق داشته باشد، اين يك موجود الهى باشد. هر جا يك مملكتى باشد كه هر جايش ما برويم صداى الله در او باشد. اسلام اين را مى‏خواهد. اسلام از كشورگشائى مى‏خواهد كه الله را در همه عالم نمايش بدهد، تربيت الوهيت بكند در همه عالم، تربيت انسانى بكند، انسان را برساند به آنجائى كه در و هم تو نايد آن شود. بنابراين ما بايد فرق بگذاريم بين علومى كه خودشان مستقيماً آنها را مى‏بينند و آن علومى كه اسلام آنها را طرح كرده. علوم اسلامى همه اينها هست بعلاوه،اينها همين‏ها هستند، آن علاوه را ندارند. فرق مابين علوم اسلامى در همه طرف، در همه جا باساير علوم اين است كه يك علاوه در اسلام هست كه اين علاوه در آنجا نيست. آن علاوه‏اى كه در اسلام هست، آن جنبه معنويت و روحانيت و الوهيت مساله است. و اما قضيه خواجه نصيرو امثال خواجه نصير را شما مى‏دانيد اين را كه خواجه نصير كه در اين دستگاه‏ها وارد مى‏شد نمى‏رفت وزارت كند، مى‏رفت آنها را آدم كند نمى‏رفت كه براى اينكه در تحت نفوذ آنها باشد،خواست آنها را مهار كند تا اندازه‏اى كه بتواند كارهائى كه خواجه نصير براى مذهب كرد، آن كارهاست كه خواجه نصير را خواجه نصير كرد، نه طب خواجه نصير و نه رياضيات خواجه نصير. آن خدمتى كه به اسلام كرد خواجه نصير كه رفت در دنبال هلاكو و امثال آنها لكن نه براى اينكه وزارت بكند، نه براى اينكه يك براى خودش يك چيزى درست بكند، او رفت آنجا براى اينكه آنها را مهار كند و آنقدرى كه قدرت داشته باشد، آن خدمت بكند به عالم اسلام و خدمت به الوهيت بكند و امثال او مثل محقق ثانى، مثل مرحوم مجلسى و امثال مرحوم مجلسى كه در دستگاه صفويه بود، صفويه را آخوند كرد، نه خودش را صفويه كرد. آنها را كشاند توى مدرسه و توى علم و توى دانش و اينها تا آن اندازه‏اى كه البته توانستند. بناء عليه ما نبايد مقايسه بكنيم كه روحانيون يك وقتى وارد شدند، الان هم ما اگر بتوانيم، ما آنوقت هم اگر مى‏توانستيم، آنطورى كه آنها مى‏خواستند خدمت كنند، ما هم وارد مى‏شديم براى اينكه مقصد اين است كه انسان درست بكنيم. اگر انسان بتواند كه محمدرضا را انسان كند، بسيار كار خوبى است. انبيا براى همين آمده‏اند. پيغمبر اكرم براى خاطر اينكه اين كفار مسلمان نمى‏شدند و اعتنا به اين مسائل را نمى كردند غصه مى‏خورد. فعلك باخع نفسك كه بر آثار تو اينها توجه نكردند. در هر صورت انبيا آمدند كه همه مردم را آدم كنند، علم انبيا علم آدم سازى است. قرآن هم يك كتاب آدم سازى است، نه كتاب طب است، نه كتاب فلسفه است، نه كتاب فقه است، نه كتاب عرض مى‏كنم - ساير علوم است. هر چه در قرآن هست اگر كسى مطالعه كند درست، مى‏بيند آن چيزى كه در قرآن است آن جنبه الوهيتش است، هميشه هر چيزى طرح شده به جنبه الوهيت طرح شده است، همه چيز در آن است اما به جنبه الوهيتش. اسلام براى خدمت به خدا آمده است. انبيا خدمه خدا هستند و براى خدا آمده‏اند و براى توجه دادن همه موجودات اينجا و همه انسانهاى اينجا به خداى تبارك و تعالى.

صحيفه نور ج 8 صفحه 9

نياز به يك تبدل معنوى در دانشگاه‏ها و حفظ وحدت كلمه‏

و من اميدوارم كه دانشگاه ما يك تبدل معنوى پيدا بكند، يك تحول پيدا كند. همانجورى كه بسيارى از چيزها در اين نهضت تحول پيدا كرد و شما ملاحظه كرديد كه يك تحول بزرگ روحى كه در ايران پيدا شد بالاتر از اين فتحى بود كه كردند و آن تحول روحى اين بود كه يك روز پاسبان مى‏آمد توى بازار مى‏گفت چهارم آبان است همه بايد بيرق بزنيد، هيچ كس به خودش اجازه نمى داد كه، توى مغزش نمى‏آمد كه مى‏شود با اين پاسبان مخالفت كرد. هيچ كس، همه اطاعت، هر جا مى‏رفت اطاعت، توى دانشگاه هم كه مى‏آمد اطاعت مى‏كردند، يك وقت بعد از يكى، دو سال چنين شد كه مردم ريختند توى خيابان و گفتند :ما شاه نمى خواهيم و پيروز هم شدند. اين تحول روحى، آن خوفى كه از پاسبان بود متبدل شد به يك شجاعتى كه از تانك نترسيدند. همان آدمى كه از آن چوبى كه دست پاسبان بود مى‏ترسيد، همان آدم آمد در خيابان مشتش را گره كرد و حمله كرد به تانك، كشته هم شد، اما حمله كرد به تانك. اين تحول، يك تحولى بود كه در نهضت پيدا شد و اين يك دست الهى بود، نه يك چيزى بود كه ماها بتوانيم اين كارها را بكنيم، انسانى بتواند اين كارها را بكند. اصلاً اين حرفها نيست، اين يك نظر الهى بود، يك نظرى بود كه خداى تبارك تعالى به اين ملت كرد و متحولشان كرد به يك صورتى كه مثل سربازهاى صدر اسلام كه مى‏گفتند كه ما جنگ مى‏كنيم كشته شويم نفع با ماست و بكشيم هم نفع با ماست، اينها را اينجورى كرده بودند. مكرر پيش ما آمدند الان هم باز، الان هم گاهى وقت‏ها شايد همين ديروز بود كه اينجا مى‏رفتم يك كسى در گوشم گفت كه دعا كنيد من شهيد بشوم. اين تحول كه مردم شهادت رابراى خودشان فوز عظيم مى‏دانستند و مى‏آمدند توى خيابان‏ها به عشق اينكه شايد هم شهيد بشوند اين تحول اسباب اين شد كه اين پيروزى حاصل شد و الان اين تحول را بايد حفظش كنيم. آن چيزى كه لازم است اين است كه شما كه در دانشگاه هستيد، شما كه تماس با جوانها داريد اين معنا را تذكر بدهيد كه اين تحولى كه رمز پيروزى شما بود و شما را تا اينجا رساند و اين سد بزرگ شيطانى را شكستيد، اين تحول و اين نهضت را به اين معنا كه هست حفظش كنيد تا اينكه بعدها بتوانيم يك دانشگاه داشته باشيم مستقل براى خودمان، يك مدرسه علمى داشته باشيم مستقل براى خودمان، يك ارتش داشته باشيم مستقل براى خودمان. ما هيچ چيز نداشتيم، ما نمى‏توانيم ادعا كنيم، نه شما دانشگاه داشتيد، نه ما مدرسه علمى، همه دست آنها بود، همه، همه با امر آنها بود. سازمان امنيت همه را مى‏خواست اداره بكند، مساجد ما دست سازمان امنيت بود هر كدامش يك نفر باز نشسته را نشسته بودند آنجا كه نظارت بكند. همه امور دست آنها بود. اين تحول اسباب اين شد كه ما دست همه را انشاءالله كوتاه كرديم و مى‏كنيم بعدها هم به شرط اينكه شما دانشگاهى‏ها و اساتيد محترم در محل خودتان، من كه يك طلبه هستم در محل خودم آقايان كه از علما هستند در محل خودشان، همه‏مان دنبال اين معنا باشيم كه اين نهضت به اينجورى كه تا اينجا آمده حفظ بشود. اگر اين نهضت به همين طورى يعنى با وحدت كلمه باقى بماند و گروه گروه نشويم اميد پيروزى نهائى هست اما الان ملاحظه مى‏كنيد صد گروه اظهار وجود كرده‏اند، صد گروه مخالف با اسلام، ولو خودشان نفهمند، ولو خودشان بگويند

صحيفه نور ج 8 صفحه 10

ما اين كار را براى اسلام كرديم. اگر دانشگاه از روحانيت جدا بشوند، روحانيت از دانشگاه و هر دو از مردم جدا بشوند و احزاب متعدد و متشتت پيدا بشوند ما خوف اين معنى را داريم كه نهضت ما به ثمر نرسد و دانشگاه هم به آن معنى كه دلتان مى‏خواهد نرسد. ما بايد دنبال اين باشيم كه وحدت خود را حفظ كنيم و دانشگاه و مدارس را به وحدت كلمه دعوت كنيم تا مردم با وحدت كلمه و توجه به اينكه ما همه جمهورى اسلامى مى‏خواهيم آزاد فكر كنند. آزاد نظر بدهند و آزاد عمل كنند، استقلال داشته باشند. من خوف اين را دارم كه دست‏هائى در كار باشد براى ايجاد اين تشتت‏ها و گروه گروه درست كردن‏ها. من اميدوارم كه يك مسجد و محراب مستقل داشته باشيم، يك دانشگاه مستقل داشته باشيم و همه با عقيده بر اينكه كشور ما اسلامى است و زحمات ما از خود ماست جديت كنيم. اگر همه با هم باشيم همانطورى كه تا حالا بوديم، پيروز هستيم. من از خداوند تبارك و تعالى توفيق همه شما را مى‏خواهم و اميدوارم كه همه ما در راهى كه خداوند مى‏خواهد قدم برداريم و همه موفق باشيم.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:05 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 11

تاريخ: 13/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسدران و روحانيون تربت حيدريه‏

روحانيون پاسداران اسلام هستند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در اين مجلس، هم پاسدارها هستند و هم علما و هم طبقات ديگر. آن چيزى كه من را حالا نگران دارد و اگر عرض كنم، آقايان هم نگران خواهند شد، اين است كه در اينوقت كه با همت همه قشرها، همه طبقات، اين نهضت را به اينجا رسانده‏اند و دشمن را از صحنه بيرون كرده‏اند و دست اجانب را كوتاه كردند، حالا يك خطرى بدتر از آن خطرها متوجه ماست و آن خطر اين است كه از اين دو طايفه يعنى طايفه روحانيون و پاسدارها (كه روحانيون هم جزء پاسدارها هستند روحانيون پاسدار اسلامند ديگران هم پاسدارند بلكه همه ملت پاسدار اسلام بايد بشاند كلكم راع و كلكم مسوول آن خطرى كه الان من را نگران كرده است و من تكرار مى‏كنم، هر دسته‏اى كه بيايند اينجا تكرار ميكنم آن را، آن خطر اين نيست كه ما شكست بخوريم، شكست خوردن خطر نيست. اولياء خدا هم بسياريشان در جنگها شكست مى‏خورده‏اند و حتى خود پيغمبر هم گاهى شكست مى‏خورد. حضرت امير هم از معاويه شكست خورد. اگر ما در آن رژيمى كه بود و قيام كرديم و شما قيام كرديد، فرض شد كه ما را شكست مى‏دادند، هيچ اشكالى در كار نبود، ما را هم مى‏كشتند براى اسلام بود، كارى نبود.

آنكه الان موجب نگرانى است اين است كه از اين دو قشر (مهم اين دو قشر است و سايرين هم هستند كه الان اسم مى‏برم) قشر روحانيون كه پاسداران اسلام و قرآن هستند، از صدر اسلام تا حالا و قشر پاسدارهاى اسلامى و اضافه كنيد به اينها كميته‏ها، دادگاه‏هاى انقلاب اسلامى، اگر خداى نخواسته اينها كه در نظام اسلام الان هستند، ما مدعى هستيم كه پاسدار احكام اسلام هستيم و شما هم پاسداريد از اين انقلاب اسلامى و همه ملت هم بايد پاسدار از اسلام باشند، الان كه نظام اسلامى است و ما رژيم را رژيم جمهورى اسلامى مى‏دانيم، رأى داديد، همه ملت رأى دادند و الان رسماً مملكت ما رژيم آن جمهورى اسلامى است، اگر از ما يا از شما يا از كميته‏ها يا از دادگاه‏هاى انقلاب يك اعمالى صادر بشود كه در نظر عالم اين اعمال بر خلاف رويه باشد، اين اسباب اين مى‏شود كه آنهايى كه با ما دشمن هستند و عدد آنها هم در خارج خيلى زياد است و در داخل هم هست و مراقب اين هستند كه يك قدم خلافى از ماها ببينند و يكى را هزارها كنند و منعكس كنند در روزنامه‏هاى خارج ، در مجلات خارج

صحيفه نور ج 8 صفحه 12

و در داخل هم با اشارات و بگويند كه نظام اسلامى هم همين است، اينها پاسدارهايش و اينها روحانيونش و اينها بازارى هايش و آنها هم ساير طبقاتش و مكتب ما را متزلزل كنند، اسلام را معرفى كنند به اينكه اينها پاسدارهاى اسلامند، الان جمهورى اسلامى است و جمهورى اسلامى هم با سابق فرق نكرد، آنوقت محمدرضا پهلوى و سازمان امنيت خلافكارى مى‏كردند، حالا آقايان روحانيون و آقايان پاسداران و دادگاه‏هاى انقلاب و كميته‏ها خلافكارى مى‏كنند، پس معلوم ميشود كه اسلام هم همين، مثل ساير رژيم‏ها مى‏ماند. نمى گويند كه من يك كارخلاف كردم، آقا يك كار خلاف كرده شما - مى‏گويند كه الان رژيم اسلامى و جمهورى اسلامى است و اينها هم كه مى‏گويند ما پاسدار جمهورى اسلامى هستيم، روحانيون هم كه مى‏گويند ما از اول پاسدار اسلام بوديم و دادگاه‏ها هم مى‏گويند دادگاه انقلاب اسلامى و كميته‏ها هم مى‏گويند كميته‏هاى اسلامى، اينها همه با اسم اسلام الان اين جماعات هستند و به ما بگويند كه جمهورى اسلامى هم مثل رژيم شاهنشاهى است منتها آنوقت يك دسته‏اى آن كارها را مى‏كردند حالا يك دسته ديگرى. آنوقت آن دسته مى‏ريختند توى خانه‏هاى مردم و كارهاى خلافى مى‏كردند، حالا هم اين دسته هست. آن وقت آن دسته كارى مى‏كردند حالا به اسم كميته اسلامى تعدى مى‏كنند. آنوقت محمد رضا و اتباعش اين كارها را مى‏كردند حالا روحانيون اين كار را مى‏كنند. مهره‏ها عوض شده، مسائل همان مسائل است.

اين خطرى است كه، مصيبتى است كه از همه مصيبت‏ها بالاتر است. در كشتن حضرت سيدالشهدا هيچ اشكال نبود براى اينكه مكتب را داشتند آنها از بين مى‏بردند و شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد. خودش شهيد شد مكتب اسلام زنده شد و رژيم طاغوتى معاويه و پسرش را دفن كرد و سيدالشهدا هم چون ديد اينها دارند مكتب اسلام را آلوده مى‏كنند بااسم خلافت اسلام، خلافكارى مى‏كنند و ظلم مى‏كنند و اين منعكس مى‏شود در دنيا كه خليفه رسول الله است دارد اين كارها را مى‏كند، حضرت سيدالشهدا تكليف براى خودشان دانستند كه بروند و كشته هم بشوند و محو كنند آثار معاويه و پسرش را. پس كشتن، شهادت سيدالشهدا چيزى نبود كه براى اسلام ضرر داشته باشد. نفع داشت براى اسلام، اسلام را زنده كرد. اگر ما هم همه در اين نهضتى كه كرده بوديم، در اين راهى كه داشتيم مى‏رفتيم براى مبارزه و معارضه، كشته مى‏شديم، آن هم اشكال نداشت براى اينكه ما هم راهمان را رفته بوديم، كشته شده بوديم در راه اسلام، اسلام در خطر نبود، اسلام زنده‏تر مى‏شد، اما حالا كه دست ما افتاده است، حريف را بيرون كرديد و خودتان قبضه كرديد مملكت خودتان را و خودتان داريد اداره مى‏كنيد و پاسدار هستيد و آقايان هم پاسدار هستند، اگر در اين وضع از ماها يك كار خلاف صادر بشود، خداى نخواسته روحانيون در بلاد اختلافى با هم بكنند، معارضه با هم بكنند، پاسدارها با هم اختلاف بكنند، به هم تفنگ بكشند، كميته‏ها خلاف بكنند، دادگاه‏ها درست رسيدگى نكنند، امروز نمى‏گويند كه اگر يك آقايى كارى بكند، بگويند ساواكى است، امروز مى‏گويند روحانى است و روحانيون اين هستند، ديكتاتورى عمامه و كفش است. و مكتب ما آلوده مى‏شود نه خودمان، خودمان مهم نيست، مكتبمان آلوده مى‏شود. منعكس مى‏كنند اين اشخاصى‏كه با كمال دقت كارهاى ما را

صحيفه نور ج 8 صفحه 13

تحت نظر دارند و با ما هم دشمنند و با اسلام هم دشمنند. نمى‏گويند كه فلان آدم يك كار خلافى كرد، مى‏گويند رژيم هم الان اسلامى شده و الان هم اينها همه مدعى‏اند كه ما پاسدار اسلام هستيم و ما نگهبان اسلام هستيم و روحانيون هم ميگويند ما نگهدار اسلام هستيم و اين است وضعشان، پس معلوم شد كه اسلام اينطورى است. اينطور منعكس مى‏كنند كه اين اسلام اين است و اين آخوندها دروغ مى‏گفتند كه اسلام مكتب مترقى است. اين است، اين خطر، خطر بزرگى است براى ما و اين خطر را بايد از آن جلوگيرى كنيم. چطور جلوگيرى كنيم ؟ روحانى به وظيفه روحانيتش، به وظيفه‏اى كه اسلام براى روحانى تعيين كرده عمل كند، پاسداراسلام به وظيفه پاسداريش عمل بكند، پاسدار انقلاب است، نه مخل به انقلاب معارض با انقلاب. اگر ما يك خلافى بكنيم، روحانى نيستيم، يك اشخاص شيطانى هستيم كه صورت روحانيت به خودمان، لباس روحانيت پوشيديم. اگر شما پاسدارها كه قدرت الان دست تان است يك كارى بكنيد كه بر خلاف وظيفه پاسدارى است، شما پاسدار اسلام و انقلاب نيستيد، شما پاسدار هواى نفس خودتان هستيد، به هواى نفستان عمل مى‏كنيد، به الهام شيطان عمل مى‏كنيد. اگر بازارى در جمهورى اسلامى همان بازارى باشد كه در رژيم طاغوتى بود نبايد ادعا كند كه بازار اسلامى است، نه بازار طاغوت است. آن اجحافات زيادى كه الان دارد به اين مستمندان مى‏شود، اين رباخوارى كه الان رواج دارد،اين هروئين فروشى و نمى‏دانم زهر مارفروشى كه الان رواج دارد اينها رابه عهده بازار اسلام حساب مى‏كنند، به عهده جمهورى اسلامى حساب مى‏كنند، مكتب ما شكست مى‏خورد، اسلام شكست مى‏خورد، اسلام دفن مى‏شود و ديگر كسى نمى‏تواند بيرونش بياورد. برادرهاى روحانى من ! برادرهاى پاسدار من ! دريابيد اسلام را، اختلافات را كنار بگذاريد، با هم برادر باشيد، همه با هم دست به هم بدهيد و اسلام را نجات بدهيد، خطر است امروز. حالا كه ما آزاد شديم، هر كارى دلمان مى‏خواهد بكنيم ؟! اسلام يك همچو آزادى نمى‏دهد به كسى. حالا كه ما از زير بار ظلم رژيم سابق بيرون آمديم خودمان ظلم بكنيم ؟ !خوب، پس ما فرقمان با آنها چه هست ؟ شما همه لباس پاسدارى داريد، آقايان لباس روحانيت دارند، مسؤوليت‏زياد است براى آنها. امروز روزى است كه مسؤوليت‏براى همه ما، براى همه طبقات، براى همه مسلمان‏ها، مسؤوليت‏امروز زياد است در ايران. رژيم سابق نيست كه گردن من و شما نگذارند بگويند ظالم‏ها دارند اين كارها را مى‏كنند، رژيم اسلامى است اگر از دولت اسلامى خلاف صادر بشود، اسلام را لكه دار مى‏كنند، اگر از روحانى در اين زمان يك خلاف صادر بشود مكتب را متزلزل مى‏كنند، اگر از پاسدارها ى ما خداى نخواسته يك خلافى صادر بشود،همان كارهايى كه در رژيم سابق مى‏شد حالا با اين اسم بشود، مكتب ما متزلزل مى‏شود،اگر كميته‏هاى ما يك خلافى بكنند، اگر دادگاه‏هاى ما، اين دادگاه‏ها را، دادگاه‏هاى طاغوتى كه نيست دادگاه‏هاى اسلامى است،از دادگاه‏هاى اسلامى توقع اين دارند كه احكام اسلام جارى بشود و همين طور از همه ما. اين مساله جزءمصيبت‏هايى است كه من الان برايش ناراحتم و شما هم ناراحت بايد بشويد و علاجش به اين است كه هر يك ما به وظيفه‏اى كه خدا براى او معين كرده عمل كنيم، روحانيون عمل كنند به وظايفى كه اسلام برايشان تعيين كرده.

صحيفه نور ج 8 صفحه 14

الزام قرآن كريم بر اعتصام بحبل الله و دورى از اختلاف و تفرقه‏

قرآن كريم فرموده است : واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا اين يك دستور است، دستور الزامى است، امر است، مشتمل بر يك امر است و يك نهى. مجتمع باشيد با هم، به اسلام تمسك بكنيد، همه با هم به اسلام تمسك بكنيد، تفرقه بينتان نباشد، اينطور نباشد كه ملت‏ها، آنهايى كه ناظر ما هستند، آنهايى كه دشمن ما هستند و نظارت به ما مى‏كنند بگويند كه در هر شهرى آن شلوغكار، عبارت از معممين آن است. اين براى ما سر شكستگى دارد عرض بكنم خلاف ما براى امام زمان سرشكستگى دارد، دفاتر را وقتى بردند خدمت ايشان و ايشان ديد شيعه‏هاى او (خوب، ما شيعه او هستم) شيعه او دارد اين كار را مى‏كند، اين ملائكه الله كه بردند پيش او ديد، سرشكته مى‏شود امام زمان. بيدار بشويد كه مساله خطرناك است و خطر هم خطر شخص نيست، خطر ملت نيست، خطر اسلام است. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند به وظايف عمل بكنيد، همه مان را خداوند موفق كند به وظائف اسلامى، وظايف روحانى، به وظايف پاسدارى به اين وظايف عمل بكنيم و انشاءالله اين نهضت را به پيش ببريد و مملكت مال خودتان باشد ومملكت يك مملكت اسلامى بشود.

والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:05 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 15

تاريخ: 13/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان اداره بهدارى و بهزيستى آذربايجان شرقى‏

بروز يك تحول روحى همه جانبه به بركت نهضت اسلامى و عنايت الهى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از بركات اين نهضت يكى اين است كه ما با آقايان محترمى كه دور از مراكز علمند، در مراكز ديگرند،از نزديك آنها مى‏شويم و مطالبى اگر دارند و داريم به هم مى‏رسانيم و اگر درد دلى هم داريم ذكر مى‏كنيم بلكه شما كه مأمور بهدارى و بهزيستى هستيد معالجه كنيد.

يكى از بركات اين نهضت قضيه تحول روحى در جامعه ما هست، كه من مكرر اين را گفته‏ام كه اين تحول روحى كه در ايران پيدا شده است و اين نهضت توانست اين تحول روحى را ايجاد كند به خواست خداى تبارك و تعالى، از اين پيروزى كه نصيب ما شده است و دست اجانب را كوتاه كرديم و دست خيانتكارها را، اهميتش بيشتر است. اين تحولات روحى به اين زودى براى يك شخص هم حاصل نمى‏شود تا برسد به گروه‏ها، تا برسد به سرتاسر يك كشور. شما ملاحظه مى‏كنيد كه چند جور تحول، تحولهاى روحى پيدا شد در اين جمعيت‏ها. يكى كه من كرارا گفتم و باز هم تكرار مى‏كنم اين تحولى كه از خوف و ترس به شجاعت متحول شدند. شما ملاحظه كرديد، ديگر اينها همه يادتان هست كه يك پاسبان اگر مى‏آمد در بازارها، بازار تهران، بازار تبريز و مى‏گفت كه چهارم ابان است و بايد بيرق بزنيد سردكان‏ها، توى ذهن مردم اصلاً نمى‏آمد كه مى‏شود هم با پاسبان معارضه كرد و گفت نه، همه اطاعت مى‏كردند روى اينكه خوب، دنبالش خوف اينكه حبس باشد، زجر باشد، شكنجه باشد، بود. در ظرف كمتر از دو سال آخر اين انقلاب، در ظرف كمتر از دو سال همين جمعيت‏ها يك تحولى درشان پيدا شد كه ايستادند در مقابل توپ وتانك و مسلسل و گفتند ما اصلاً رژيم نمى‏خواهيم. آن كه به خودش جرأت نمى‏داد كه بگويد من امشب اين كار را نمى‏كنم و بيرق نمى‏زنم، اين جرات را پيدا كرد كه مشتش را گره كند و جلو برود، بريزند توى خيابان‏ها و فرياد بزنند كه مرگ بر اين سلطنت كذا. اين تحول آسانى نيست. بله، يك نفر، دو نفر، ده نفر، يك همچو تحولى پيدا بكنند، خوب مى‏شود اما يك ملتى اينطور بود، همانطورى كه در آذربايجان بود، در مشهد بود، در تهران بود، در شيراز بود، در دهات بود، در قصبات بود. اختصاص به يك محيطى نداشت سرتاسر كشور يكدفعه متحول شد و اين نبود جز اينكه يك عنايت خاصى از طرف خداى تبارك و تعالى به اين ملت شد، يك نظر معنوى خداى تبارك و تعالى بر اين ملت انداخت و ملت را فوق النظر متحول كردكانه يك چيزى ديگر شدند.

صحيفه نور ج 8 صفحه 16

جمعيت‏ها سرتاسر كشور يك چيز ديگرى شدند، يك چيزى بودند يك چيز ديگر شدند، متحول شدند يك جمعيتى به يك جمعيت ديگر. و باز جزء تحولات اين تحول حس اعانت بود كه مردمى كه از هم جدا بودند و كارى به هم نداشتند واينها، يك وقت ما ديديم كه وقتى جمعيت راه مى‏افتد، از اطراف به اينها اعانت مى‏كنند، زن و مرد خانه اين خيابان هائى كه هست و خانه‏هائى كه در خيابان هست (آنطور كه به مانقل مى‏كردند) مكرر اينها آب مى‏آوردند، چه مى‏كردند و به مردم اعانت مى‏كردند دراين كارى كه داشتند. يك دسته تظاهر مى‏كردند يك دسته هم اعانت به اين اشخاصى كه تظاهر مى‏كردند.

يك قصه‏اى كه در نظر من خيلى جالب است اين بود كه يكى از اشخاص به من گفت، گفت من در خيابان تهران ديدم كه در اين تظاهرات يك زنى يك كاسه‏اى دستش هست و اينطور ايستاده و تويش هم پول هست، من فكر كردم كه خوب اين حالا فقير هست و پولى مى‏خواهد، پيرزن هم بود گفت وقتى كه نزديك شدم و از استفسار كردم، گفت كه امروز تعطيل است، اينجا هم مركز تلفن است، من اين را نگه داشته‏ام كه هر كه بخواهد تلفن كند اين پول را بردارد و بندازد آنجا و تلفن كند. اين يك قضيه كوچك جزئى است اما معنايش زياد است. اين جزو همان تحول هائى است كه پيدا شد. يا كسى باز نقل مى‏كرد كه اگر يك ساندويچى را به يك نفر تعارف مى‏كردند در اين اجتماعات (ايشان گفت من خودم ديدم) اين تكه تكه مى‏كرد، لقمه لقمه هى به اين و آن مى‏داد تا آخر. اينها يك مسائلى است كه به نظر اولى كوچك مى‏آيد لكن اينها بزرگ است. يك تحول بوده اين، اين حس اعانت كه تعاون مردم از هم داشتند اين يك مساله عادى نيست باز يك مساله الهى است كه اشخاصى كه آنوقت ارتباط به هم نداشتند، كارى نداشتند، اينها هم همچو مرتبط به هم شدند و همچو جوش پيدا كردند كه شدند يك خانواده كانه مردم يك خانواده بودند اين خانواده هم از هيچ چيز نمى‏ترسيد. گفت شخصى كه يك بچه ده دوازده ساله‏اى در اين مبارزات سوار موتورسيكلت ظاهرا (يا دوچرخه يا موتور سيكلت) اين همان طور رفت طرف تانكى كه داشت مى‏آمد حمله كرد اين بچه و بچه هم زير تانك خرد شد از بين رفت. اما اينطور شده بود. اين تحول يك تحول الهى بود و يك دست غيبى مردم را اينطور متحول كرد و تا اين نحو تحول نبود اين پيروزى نبود. يك ملتى كه دست خالى بود، هيچ نداشت (حالا چهار تا تفنگ پيدا شده است كى آنوقت اين حرف‏ها بود) دست خالى، آنها همه مسلح و همه تانك و توپ و مسلسل دار و اينها هيچ نداشتند جز اينكه يك فرياد لااله الا الله و الله اكبر و يك مشت پرو يك ايمان قوى. اين ايمان بود كه اين مردم را به اين پيروزى رساند كه همه حساب‏ها فاسد از كار در آمد. حساب اينكه دست خالى نمى‏شود غلبه كرد بر اين سلاح‏ها مدرن، اين حساب‏ها خلاف در آمد چون آن‏ها حساب معنويات را نمى‏كردند حساب ماديات را مى‏كردند. معنويت غلبه كرد بر ماديت، خدا غلبه كرد بر شيطان و غلبه‏دارد بر شيطان.

صحيفه نور ج 8 صفحه 17

لزوم حفظ يكپارچگى و قدردانى از نعمت‏هاى خدا براى تثبيت پيروزى‏

اين تحول يك نعمت بزرگى است كه اگر ما نگهش داريم اين نعمت خدا را، براى ما همه چيز هست. اول بفهميم كه نعمتى بوده خدا داده است ما خودمان ضعيف بوديم و خداوند ما را تقويت كرد و قوتى داد كه همه قدرت‏هاى خارجى را شكست داديد. اينهائى كه از خارج مى‏آيند، از آمريكا مى‏آيند، از جاهاى ديگر مى‏آيند مى‏گويند كه ايرانى‏ها نمى‏دانند چه كردند، خارج مى‏دانند چه خبر است، آنها مى‏فهمند كه چه شده است، خود ايرانى‏ها توجه ندارند، داخل معركه هستند نمى‏دانند چه شده است. تمام دول پشتيبان محمدرضا بودند، نه دولت آمريكا و شوروى و ابرقدرت‏ها، خير، همين دولت‏هاى پائين‏تر، همين دولت‏هاى اسلامى همه طرفدار بودند و با همه طرفدارى‏هائى كه كردند و با همه قدرت‏هائى كه خود اين هم داشت نتوانستند اين را نگهش دارند. ملت با دست خالى شكست داد هم قدرت محمدرضا را و هم آنهائى را كه پشتيبان او بودند. اين يك مساله‏اى نيست كه ما بتوانيم روى موازين طبيعى حلش كنيم اين دليل بر اين است كه يك مبدأ فوق اين مبادى هست، اين دليل بر اين است كه خدا هست. اگر اين را حفظش بكنيد همه چيز داريد، اگر اين انسجامى كه ملت پيدا كرد و گروه‏ها، متفرقات به هم مجتمع شدند، همه با هم شدند، آنهائى كه دور از هم بودند به هم نزديك شدند و آن ايمانى كه قلب‏ها مملو از ايمان و همه داد مى زدند جمهورى اسلامى، اگر اين را ما نگهش داريم، اين نعمت را قدرش را بدانيم، نگهش داريم يك ملت پيروزى هستيم كه ديگر نمى‏توانند اين ريشه‏هاى فاسد كارى انجام بدهند. لكن مهم همين است كه نگهش داريم. مهم اين است كه ما آن وحدتى كه داشتيم حفظش كنيم، حالائى كه رسيديم به يك مرتبه‏اى از پيروزى و دشمن‏ها را بيرون كرديم، حالا خيال نكنيم كه تمام شد قضيه و برگرديم سراغ اينكه من خانه ندارم، كسب من حالا چطورى است. شما ديديد آن روزى كه توى خيابان‏ها مى‏ريختند (همه تان بوديد لابد) توى خيابان‏ها مى‏ريختند و فرياد (الله اكبر) رابلند ميكرديد، هيچ فكر اين بوديد كه كسب شما امروز چه جورى است؟ شما كسب‏ها را رها كرده بوديد شما پنج ماه، شش ماه بيشتر كسب‏ها را رها كرديد. يك همچو موجودى خدا ساخت. آنى كه حاضر نبود يك روز دكانش را رها بكند شش ماه رها كرد. نه شش ماه رها كرد و نگران بود، شش ماه رها كرد و عاشقانه رها كرد. اين را يك چيزآسانى حساب مى‏كنيد ؟ اينها يك نعمت‏هائى است كه، عناياتى است كه خداى تبارك و تعالى بر شما كرد و اين عنايت را، اين رحمت را دو دستى بگيريد نگهش داريد، حفظش كنيد. همه با هم برادر، همه فداكار هم باشيد و فداكار اسلام باشيد. اگر اين روحيه محفوظ بماند، اين شجاعت محفوظ بماند و شما آذربايجانى‏ها مركز شجاعتيد، اگر اين شجاعت محفوظ بماند و اين توجه به خدا محفوظ بماند و اين وحدت كلمه محفوظ بماند ديگر كسى نمى‏تواند، هيچ قدرتى نمى‏تواند شما را عقب بزند و هيچ كس نمى‏تواند همه دارائى شما را بگيرد و بخورد و ببرد و خيانت به شما بكند. نه دولتى ديگر مى‏تواند كه خلاف بكند و نه ارتشى مى‏تواند به شما تحميل بشود و نه ژاندارمرى مى‏تواند تحميل بشود و نه هيچ چيز، خودتان هستيد و استقلال، آنها هم از شما هستند، آنها هم قواى شما هستند.

صحيفه نور ج 8 صفحه 18

آرمان جمهورى اسلامى پيروى از شيوه سرداران اسلام است‏

وحدت كلمه و اسلامى بودن يك مملكت اين است كه از آن رئيس جمهورش كه آن بالا هست به حسب اعتبار تا آن كسى كه آن پائين هاست اينها يك جور باشند، نه اين از او بترسد نه او توقع داشته باشد كه اين از او بترسد، اسلام اينطورى است.

حضرت امير سلام الله عليه كه خليفه مسلمين بود، خليفه يك مملكتى كه شايد ده مقابل مملكت ايران بود از حجاز تا مصر، آفريقا، كذا، كذا، يك مقدار هم از اروپا،اين خليفه الهى وقتى توى جمعيت بود مثل همه ما كه نشسته‏ايم با هم، اين هم زير پايش نبود، همين بود كه يك پوست داشتند به حسب نقل. يك پوست داشتند كه شب خودش و حضرت فاطمه رويش مى‏خوابيدند و روز روى همين پوست علوفه شترش را مى‏ريخت، پيغمبر هم همين شيوه را داشت. اسلام اين است، آن كه ما مى‏خواهيم اين است. البته هيچ كسى قدرت ندارد مثل او باشد اما ما مى‏خواهيم يك خرده نزديك، يك بوئى از اسلام بيايد در ايران ما مى‏خواهيم اينطور بشود كه وقتى رئيس يك مملكتى، فرض كنيد رئيس جمهور، نخست وزيرش توى جمعيت مى‏آيد همچو امتيازى نباشد كه مردم كنار بروند، آى آه واه بشود. زمان رژيم سابق اگر مى‏خواست اين شخص از يك خيابانى عبور كند، سازمان امنيت و مأمورها قبل از اينكه بيايد، دو روز، سه روز قبل اين جاها را همه را تحت نظر مى‏گرفتند، خانه‏ها را اين خانه‏ها را خالى مى‏كردند از مردم تحت نظر ميگرفتند كه ايشان مى‏خواهد يك عبورى از اينجا بكند. چرا؟ براى اينكه خودش خائن بود و خائن مى‏ترسد. خيانت به مملكت كرده بود و خائن خائف است، از خودش مى‏ترسد، ميترسد بكشندش. اما مالك اشتر هم اينطور بود؟ توى مردم بودند، حضرت امير تو مردم بود، با مردم بود. پيغمبر اكرم توى مسجد به حسب نقل وقتى نشسته بودند با اصحابشان يك عربى كه از خارج مى‏آمد نمى‏شناخت اينها كدام يكى پيغمبرند، كدام يكى ديگران هستند. مى‏پرسيد كه: كدام يكى تان هستيد ؟ پيغمبر كدام‏ها هستيد ؟ وضع اينطور بود كه دور مى‏نشستند، يك صدرى يك ذيلى نبود دور هم مى‏نشستند، وقتى يك كسى مى‏آمد، خوب اينها كه دور هم نشسته‏اند كدام يكى‏شان هستند. وضع حكومت اسلام اين است ارتش اسلام اينطور نبوده است كه وقتى بيايد مردم از خوف فرار كنند از دست آنها، پشت بكنند به انها. رژيم‏هاى طاغوتى ارتششان براى اين است كه مردم را اول سركوب كنند. ارتش ايران هيچ وقت براى اين نبوده است كه بروند دشمنان را سركوب كنند اين ارتش‏ها براى سركوب كردن شماهاست. شما هم شايد بسيارى‏تان يادتان باشد كه متفقين وقتى كه آمدند در سرحدات، زمان رضاخان شايد بعضى تان يادتان باشد وقتى كه آمدند در سرحدات به مجرد اينكه اينها حمله كردند، آنها فرار كردند سرحد، اين را ديگر من خودم شاهد بودم سرحد را ما شاهد نبوديم اما سرحد حمله كردند تهران خالى شد. تمام صاحب منصبان از تهران رفتند طرف اصفهان، چمدانشان را پر كردند و فرار كردند. رضا خان گفته بود آخر اين ارتش و اين بساط چطور سه ساعت طول كشيد. گفته بودند سه ساعت طول نكشيد آنها آمدند و ما رفتيم. ما براى اينكه اظهار قدرت بكنيم مى‏گوئيم سه ساعت، كى سه ساعت طول كشيد ؟ مساله اينطور بود. در سرحد اينطور شد. من تهران بودم در سرحد

صحيفه نور ج 8 صفحه 19

اين قضيه واقع شده بود، سربازها در تهران از سربازخانه‏ها بيرون ريخته بودند و فرار كردند، تو خيابان‏ها راه مى‏رفتند، فرار مى‏كردند. به هم ريخت، آنها در سرحدات آمدند، تهران به هم ريخت. فرار كردند صاحب منصب‏هاى ارشد، ارتشبدها و نمى‏دانم فرض كنيد كه سپهبدها، چمدان‏ها را برداشتند و سوار اتوبوس شدند رفتند طرف اصفهان كه از يك طرفى كه مثلاً پناهگاه پيدا كنند. ارتش براى اين نبود كه مقابل يك قدرت خارجى باشد ارتش براى اين بود كه ماها را سركوب كنند تا ديگران بيايند بخورند ما نتوانيم حرف بزنيم، براى اين بود. يك همچو ارتشى نمى‏تواند مقاومت كند در مقابل يك قدرتى، بلكه نتوانست مقابله كند در مقابل شماها. البته پيوند هم شدند به ما، آنهائى كه روح انسانى‏شان باقى بود متصل شدند به ملت آن هم براى اينكه مى‏ديدند كه حق با اينهاست. آنها را هم چاپيده بودند، آنها را هم خود آنها چاپيده بوند. شايد از حقوق آنها هم باز در بار يك چيزى مى‏برد. مى‏گويند از پاسبان‏ها هم مى‏بردند. من اطلاعى ندارم. اسلام اگر خدا بخواهد انشاءالله با خواست خدا در خارج تحقق پيدا كند ولو به يك وجود كوچكى نازلى، غير از اين مسائل است كه اينها خيال مى‏كنند، غير از اين مطالبى است كه مردم خيال مى‏كنند و اينهائى كه خيال مى‏كنند كه ما اسلام را مى‏فهميم، غير از اين مسائل است. اگر اسلام پيدا بشود، اسلام آن است كه همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير سلام الله عليه، همان روز (در تاريخ هست) كه بيعت كردند، بيعتى كه طول و عرض مملكتش آنقدر بود كه عرض كردم، بيعت تمام شد بيل و كلنگش را برداشت رفت يك چشمه‏اى بود كه مشغول بود براى كندنش، رفت آنجا براى سر كارش، كارگر بود. حالا چشمه در آمد مى‏گويند كه چشمه هم وقتى كه كلنگ آخر را زدند مثل گردن شتر آب بيرون آمد. يك كسى گفت خوب است، گفت كه اين ورثه را چيز بده. بعد آن را وقفش كرد. يك همچو سردارهائى اسلام داشته است. يك همچو لشگرى اسلام داشته كه جنگ وقتى كه مى‏كردند (تاريخ هست اين) گرسنه بودند، اين جهازات جنگى در كار نبود، هر چند نفرشان يك دانه شمشير و هر چند نفرشان يك دانه شتر داشتند اين حرف‏ها نبود كه خيال كنيد كه حالا ساز و برگ چيز. يك دانه خرماگير اين مى‏آمد مى گذارد دهانش، همان شيرينى‏اش كه به دهانش مى‏رسيد در مى‏آورد مى داد به رفيقش آن بگذارد دهانش، مى‏داد رفيقش آن مى‏داد رفيقش تا آن آخر. اينطور اسلام را اينها نگه داشتند و حالا ما بايد نگه داريم اين اسلام را اسلام خيلى عزيز است.

هدف اصلى از جهاد در اسلام،انسان سازى است‏

اسلام خيلى فدائى داده است. پيغمبر اسلام براى اسلام خيلى زحمت كشيده، تمام عمرش در زحمت بوده، تمام عمرش آنوقتى كه در مكه بود زحمتش يك طور بود با آن رنجى و تعبى كه بود و مدت‏ها در حبس، يعنى بيرون بود و نمى‏توانست اصلاً خودش را نشان بدهد. آنوقت هم كه مدينه آمدند اين جنگ‏هاى زيادى كه با مشركين واقع شد و با خائن‏ها و با گردن كلفت‏ها و با ثروتمندها تا اينها را بخواهند خاضع كنند براى اسلام. بسته بودند چند نفر را داشتند مى‏آوردند، اسير كرده بودند، فرمود ببين ما با زنجير اينها را بهشت مى‏بريم. جنگ‏هايشان براى اين بودكه مردم را آدم كنند، نه اين بود كه

صحيفه نور ج 8 صفحه 20

مملكت بگيرند. مملكت گيرى چيز اسلام نيست. ممالك را فتح مى‏كردند براى اين بود كه قلوب اينها فتح بشود، نه براى اين بود كه يك مملكت زيادى درست كنند ماليات زياد بشود، براى اين بود كه اينها را آدم كنند انسان كنند. اسلام خيلى عزيز است و اسلام خيلى فدائى داده. اسلام امام حسين (ع) را فدائى داده اين را بايد نگهش داشت. الان نوبت ماست. الان اسلام به دست ما افتاده. الان جمهورى اسلامى است، طاغوتى در كار نيست. ما بايد فكر اين باشيم كه اين اسلام را حفظ كنيم، نگه داريم. ما بايد از اين اختلافاتى كه تازگى دارد هى پيدا مى‏شود و دامن به آن مى‏زنند، آنهائى كه مى‏خواهند نگذارند اين اسلام تحقق پيدا كند به آن دامن مى‏زنند، به اختلافات دامن ميزنند ما بايد اين اختلافات را كوشش كنيم كه از بين برود و اين وحدت كلمه‏اى كه نعمت خدا، نعمت بزرگ خدا بود به ما داد محفوظ بماند تا اينكه اين بار را انشاءالله با سلامت، سعادت به منزل برسانيم. خداوند انشاءالله همه شما را تائيد كند. موفق باشيد. خداوند همه شما را سعادتمند كند. مملكت مال خودتان باشد خودتان زحمت بكشيد براى خودتان نه اينكه شماها زحمت بكشيد و ديگران ببرند و بچاپند.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:05 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 21

تاريخ: 14/4/58

فرمان امام خمينى به ثقةالاسلام جعفرى ورامينى‏

بسمه تعالى‏

جناب مستطاب سيدالاعلام و ثقةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد محمد جعفرى ورامينى دامت افاضاته‏

با توجه به وضع موجود زندان قصر لازم است جنابعالى مجددا به تهران مراجعت نموده و از نزديك وضع زندانيان را بررسى كنيد و نسبت به امور رفاهى ايشان همانند گذشته سعى و كوشش نمائيد و در تسريع رسيدگى به اتهامات ايشان با قضات و بازپرسان محترم همكارى‏هاى لازمه را بنمائيد. از خداى تعالى موفقيت همگان را خواستارم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:05 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 22

تاريخ: 14/4/58

بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين و كاركنان مجله خواندنيها

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خدمتى كه مجله‏ها و روزنامه‏ها و ساير رسانه‏هاى اين مملكت مى‏توانند به كشور خودشان و به اسلام بكنند اين است كه وضع اين مجله‏ها را تغيير بدهند. اين مجله‏ها در زمان رژيم سابق يك وضعى داشت از حيث مطالب، از حيث عكسها و از اين جهات، اگر شما بخواهيد خدمتى بكنيد به كشور خودتان، خدمتى بكنيد به اسلام، بايد از چيزهائى كه انحراف مى‏آورد، اينكه در مجله‏ها اين عكس شهوانى مبتذل و آن مقالات منحرف كننده بود، شما خيال نكنيد كه اين همين طور واقع شده بود، اين هم يك راه حساب شده‏اى بود كه جوان‏هاى ما را به انحراف بكشاند. جوانهاى ما را از طريق‏هاى مختلف اينها مى‏خواستند محتوايشان را از آنچه هستند خالى كنند يك چيز ديگرشان كنند. يك وقت از راه مواد مخدره، خوب اين يك راه بود. مواد مخدر الان هم رايج است. يك راه از باب مراكز فساد كه مى‏دانيد كه چقدر مراكز فساد درست كردند و جوانهاى ما را به آن مراكز كشاندند و از آنى كه بايد يك جوان بشود، كه استفاده از او بشود براى اسلام، استفاده بشود براى كشور خودش، اينها را از آن استفاده انداختند، يك آدم همين جورى بار آوردند. كسانى كه در مراكز فحشا مى‏روند اينها ديگر نمى‏توانند نه فكرشان يك فكر صحيح باشد، نه عملشان يك عمل صحيح و اينها مى‏خواهند همين معنا را كه جوانهاى ما را كارى با آنها بياورند كه محتواى خودشان را بگيرند به جاى آن يك چيز ديگرى تزريق كنند و يكى از چيزهاى مهم هم از قضيه مطبوعات و سينماها و تئاترها، راديوها، و اينها بود، تمام اينها روى يك نقشه حساب شده براى اين بود كه اين كشور را از آدم خالى كنند، از يك انسانى كه بتواند در مقابل كسانى كه به كشورش مى‏خواهند خيانت بكنند، به اسلام مى‏خواهند تجاوز بكنند بتواند در مقابل بايستد. اين بساطى كه اينها درست كرده‏اند و به آن دامن زده‏اند و زيادتر از همه در همين زمان‏هاى نزديك به ما، در اين پنجاه سال و اين سالهاى اخيرش ديگر بيشتر، براى اين بود كه جوانهاى ما را از صحنه خارج كنند. از صحنه تفكر، از صحنه سياست خارج كنند، به چه خارج كنند؟ اين يك رشته طولانى قضيه مواد مخدراست كه شما خيال مى‏كنيد كه اين قاچاقچى‏ها همان يك كاسب‏هائى هستند قاچاقچى بى‏حساب مسأله، من احتمال مى‏دهم كه اين هم جزء همان حساب‏هائى است كه آنها مى‏كنند. آنهائى كه مى‏خواهند شما را بچاپند، آنهائى كه نمى‏خواهند ايران به پاى خودش بايستد (هر كشورى با جوانهايش به پاى خودش مى‏ايستد) از يك راه جوانهاى ما را عادى كردند به‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 23

اين مخدرات كه ديگر يك كسى كه عادى به هروئين شد ديگر آدم اسمش را نمى‏شود گذاشت، يك موجودى است كه آنجا نفس مى‏كشد، اين نمى‏تواند مبدأ يك كارى بشود، نمى‏تواند يك اداره‏اى را اداره كند، نمى‏تواند تفكر بكند در امورى كه مملكتش احتياج به او دارد و همين طور مراكز فحشا كه درست كردند، هر جا مى‏رفتى يك مركز فحشا بود كه جمع مى‏شدند در آن اين اشخاصى كه عادى شدند به اين، جوان است، جوان وقتى عادى شد به اين مراكز فحشا همه چيزش مى‏شود آن فحشا، آن ديگر نمى‏تواند تفكر كند كه مملكتش دارد چه ميشود، نمى‏تواند تفكر كند كه كى دارد مملكت را اداره ميكند چه جورى دارد اداره مى‏كند، كارى به اين كار ندارد. او فقط دنبال اين است كه ببيند كه آن مركز بهتر ارضاء مى‏كند او را يا آن مركز ديگر. دنبال همين است. يك عده كثيرى از جوان‏هاى ما را هم كشيدند در اين مراكز. سينماهاى آن زمان هم همين بود حالايش را من نمى‏دانم، سينماها آن زمان هم همين بود كه كسانى كه عادى شده بودند بروند سينما، اينها ديگر نمى‏توانستند فكر كنند، بنشينند فكر كنند كه كشورشان به چه احتياج دارد، كى دارد كلاه سرشان مى‏گذارد. اصلاً - فكر - همچو فكرى در آنها نمى‏آيد، چنان خيالى منعكس نمى‏شود، هر چه در ذهنش مى‏آيد آن پرده سينما و آن بساطى كه آنجا هست. سينمائى كه بايد معلم اين جوان‏ها باشد، مربى اين جوانها باشد، اصلاح كند اينها را، جورى درستش كردند كه به فساد مى‏كشاند آنها را.

آنهائى كه، عقلائى كه اينها را درست كردند اگر براى ماها درست كرده باشند روى همان عقل خودشان براى مهار ما براى اين است كه جوانهاى ما را از دستمان بگيرند و اما براى خودشان اگر درست كرده باشند ممكن است كه يك اغراض صحيحى هم داشته باشند لكن مطبوعات، سينما، تلويزيون، راديو، مجله‏ها، همه اينها براى خدمت به يك كشور است، اينها بايد در خدمت باشند، نه اينكه هر كس پا شود و يك مجله‏اى درست كند و هر چه دلش بخواهد در آن باشد و هر عكسى بهتر مشترى داشته باشد توى آن بيندازد. عكس مهيج، عكس‏هاى مهوع در آن بيندازد كه مشترى‏هايش زياد بشود آنوقت اسمش مطبوعات است و عرض مى‏كنم صاحب قلم است و آزادى هم مى‏خواهد!! بايد ديد تو چه مى‏كنى، چه خدمتى دارى به اين مملكت مى كنى، با قلمت دارى چه مى‏كنى؟ با قلمت بچه‏هاى ما را دارى به باد فنا مى‏دهى يا تربيت مى‏كنى؟ مطبوعاتى كه در زمان اين پدر و پسر بود حساب شده، نه همين طورى، حساب شده اينها به خدمت خارجى‏ها بودند، به خدمت اجانب بودند، ولو خودش نمى‏فهميد، ولو خودش هم نمى‏فهميد لكن با حساب درست كرده بودند اينطور كه اين مجله بايد حتما در آن يك صورت‏هاى كذايى باشد، يك چيزهائى باشد كه اعوجاج بياورد كه بچه‏ها و جوانهاى ما وقتى عادت كردند به اين مجله ديگر نروند سراغ يك فكر ديگرى، همه‏اش فكر روى اين نقشه‏ها باشد و روى اين صورت‏ها باشد، روى اين بساط، يا اگر جوان‏هاى ما رفتند در سينما و عادت كردند به اين، ديگر نروند سراغ يك فكر ديگرى، فكر ديگر را از آنها بگيرند. تا حالا اينجور بوده، حالا از اين به بعد هم مى‏خواهد اينجور باشد؟ اگر از اين به بعد هم مى‏خواهد اينجور باشد، ما از جمهورى اسلامى، لفظ جمهورى دستمان آمده باقى همان طاغوت، همان است. اگر بيدار شدند اين‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 24

جوانهاى ما، اين نويسنده‏هاى ما، اين گوينده‏هاى ما، اين متفكرين ما، اگر بيدار شدند، حالا بايد همه چيز فرمش تغيير بكند. مجله بايد در خدمت كشور باشد، خدمت به كشور اين است كه تربيت كند، جوان تربيت كند، انسان درست كند، انسان برومند درست كند، انسان متفكر درست كند تا براى مملكت مفيد باشد. مجله بايد وقتى كسى بخواند، ببيند، اگر عكس دارد، عكسى باشد كه تهييج كند براى اينكه مقابله با ديگران بكند. اگر مطلبى دارد، مطلبى باشد كه بسيج كند اين را براى حفظ استقلال خودش، براى حفظ آزادى خودش، براى حفظ مملكت خودش. اگر مجله، اين مجله است، مجله اسلامى است و مجله جمهورى اسلامى. اگر مجله همان مسائل سابق است منتها حالا يك خرده تخفيفش داده‏اند لكن باز هست، اگر آن باشد نبايد اسمش را مجله جمهورى اسلامى گذاشت، بايد اسمش را مجله طاغوتى گذاشت كه در آنجائى كه گفته مى‏شود ما جمهورى اسلام هستيم پياده مى‏شود و ساير چيزها هم همين طور. ملت ايران، ملت مسلم ايران اسم را نمى‏خواستند عوض بشود، محتواى همان يا بدتر، مى‏خواستند كه عوض بشود اين مملكت، يك مملكتى كه همه چيزش از بين رفته بود به هلاكت كشيده بود، به نابودى رفته بود، اين برگردد به حال خودش و مهمش انسان‏هاست. يك كشور اگر انسان‏هايش، آدم‏هايش صحيح باشد، كشور است، اگر آدم‏هايش آدم صحيح نباشد، كشور نمى‏تواند صحيح باشد. تمام اين خيانت‏هائى كه به اين مملكت ما شده براى اينكه ما آدم نداشتيم، اگر ما آدم داشتيم نمى شد اين خيانت‏ها، مملكت ما را از آدم خالى كردند.

ديشب آقاى بازرگان مى‏گفت خوب ما هر چه مى‏گرديم پيدا مى‏كنيم، درست هم مى‏گويد. براى پنجاه سال كوشش شد كه نگذارند آدم پيدا بشود، پنجاه سال، پنجاه و چند سال كوشش، سابق همين كوشش‏ها بود اما زيادش در اين پنجاه و چند سالى كه اين پدر و پسر خيانتكار در اين مملكت بودند و همه قدرت‏ها كمك كردند اينها را نگه داشتند و اينها هم با همه قدرت اين مملكت را تهى كردند و مهمش تهى كردن از نيروى انسانى است. جوان‏هاى ما، نيروى جوانى ما را از بين بردند با اسم‏هاى مختلف، با يك اسماء خيلى فريبنده، با يك بساط ما مى‏خواهيم آزادمردان، آزادزنان، مملكت، حالا ديگر همه آزاد شدند،اين دهقان‏ها ديگر، حالا دهقان است ديگر رعيت نيست اين دهقان‏هاى بيچاره آمدند توى اين زاغه‏ها، زاغه‏هاى اطراف تهران و اطراف شهرستان از اينكه زراعت از دستشان گرفته شد هيچ چيز هم نداشتند، حالا ديگر دهقان شدند! زاغه‏نشين شدند بيچاره‏ها. هر جا دست بگذارى خراب كردند و آنكه در يك موقعى از همه خيانت بالاتر است اين است كه نيروى انسانى ما را عقب بزنند و نگذارند درست بشود و آنكه از همه خدمت‏ها بالاتر است اين است كه نيروى انسانى ما را رشد بدهد و اين به عهده مطبوعات است، مجله‏هاست، راديو تلويزيون است، سينماهاست، تئاترهاست. اينها مى‏توانند نيروى انسانى ما را تقويت كنند و تربيت صحيح بكنند و خدمتشان ارزشمند باشد و مى‏توانند مثل رژيم سابق باشند كه همه چيز به هم ريخته بود و همه چيز در خدمت استعماربود، آنها خودشان هم نمى‏دانستند، خيلى‏ها خودشان نمى‏دانستند نمى‏دانست كه اين عكسى كه از اين زن لخت مى‏اندازد چند تا جوان را آشفته مى‏كند، از بين مى‏برد، در هر هفته‏اى كه يك مثلاً

صحيفه نور ج 8 صفحه 25

مجله‏اى در مى‏آيد كه در آن ده تا عكس كذاست، اين چند نفر از جوان‏هاى ما را از دست ما مى‏گيرد. يا خودشان هم متوجه نبودند يا خودشان هم از آنها بودند ما چه مى‏دانيم. اگر خودتان را متحول كرديد، كشورتان را هم مى‏توانيد نجات دهيد، اگر به همان حال باشيد و اسمتان را عوض كرديد، با اسم نمى‏تواند يك كشورى اداره بشود، با لفظ، با لفظ جمهورى اسلام، با رأى به جمهورى اسلام نمى‏تواند يك مملكتى اسلامى بشود. مملكت اسلامى محتوايش بايد اسلامى باشد. شما هم كه مجله مى‏نويسيد مى‏توانيد خدمت كنيد، جوان‏ها را برومند كنيد با مقالاتتان، مقالات صحيحتان، دنبال اين باشيد كه از نويسنده‏هاى متعهد اسلامى و انسانى نيرو بگيريد، مقالات صحيح بنويسيد، درد و دوايش را بنويسيد همه چيز را انتقاد كنيد و مى‏توانيد باز از آن عكس‏ها و از آن بساط و از آن كار درست كنيد تا جوانها را از دست بدهيد، از بين ببريد.

خدا انشاءالله همه شما را توفيق بدهد كه خدمت بكنيد و همه ما را توفيق بدهد كه خدمت كنيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:06 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 35

تاريخ: 15/4/58

بيانات امام خمينى در جمع صاحبان صنايع و بازاريان تهران‏

موعظه به صاحبان كارخانه‏ها در رعايت حقوق كارگران و پيشگيرى از انفجار عمومى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من يك كلمه به طور موعظه با شما صحبت مى‏كنم، يك كلمه هم راجع به اساس قضايا كه شما مى‏گوئيد اينكه بطور موعظه عرض مى‏كنم اين است كه آقايان صاحب كارخانه‏ها بايد وضعشان را يك قدرى از آن رژيم سابق تغيير بدهند براى اينكه در رژيم سابق كه مردم آن را رژيم اسلامى نمى‏دانستند و طاغوتى مى‏دانستند، اگر كارى مى‏شد مى‏گفتند كه در رژيم طاغوتى شده است و اگر يك ناراحتى‏هايى براى كارگرها پيدا مى‏شد يا يك تحريكاتى مى‏شد كه اينها اعتصاب كنند، شورش كنند، آنها با فشار و اگر چنانچه نوبت به روحانيين هم مى‏رسيد با موعظه اما الان با آنوقت فرق دارد. الان همه ما اين ادعا را داريم كه يك مملكت اسلامى است و روى احكام اسلام بايد عمل بشود. اگر خداى نخواسته در يك مملكت اسلامى طورى بشود كه در كارخانه‏ها كارگرها به واسطه اينكه درست به آنها رسيدگى نمى‏شود انفجار حاصل بشود، اين انفجار از محيط يك مملكتى است كه مدعى اسلام است، نه روحانى مى‏تواند اين را خاموش كند و نه كس ديگر. براى اينكه روحانى آنوقت مى‏تواند چيز بكند كه بگويد خوب يك اشخاصى غير اسلامى اين كارها را كرده‏اند اما اگر مملكت اسلامى به اينكه اسلامى است يك طورى بشود كه انفجار در كارگرها حاصل بشود، اين انفجار ديگر قابل كنترل نيست و اين يك خطرى است كه بر همه شماها و بر همه ما هست و ما را تهديد مى كند. از اين جهت بايد صاحبان كارخانه‏ها توجه به اين داشته باشند كه با كارگرها نظير سابق عمل نكنند، با اينها برادر و دوست باشند و تا آن حدودى كه آنها، كارگرها هم چنين نيست كه خيلى بلندپرواز باشند، اينهايك زندگى مى‏خواهند. آقايان كارى بكنند كه يك زندگى براى اينها حاصل بشود و جلوگيرى بشود از يك انفجارى كه قابل كنترل نيست. عرض كردم انفجار، اگر ياس از حكومت اسلامى باشد و انفجار پيدا بشود هيچ چيز نمى‏تواند جلويش را بگيرد به خلاف آنجايى كه انفجار حاصل بشود و پناه به اسلام بخواهند بياورند، آن قابل كنترل است اما اگر يك مملكتى اسلامى شد و باز بساط، همان بساط سابق باشد كه لفظ، لفظ اسلامى است، عمل، عمل طاغوتى باشد و خداى نخواسته انفجار حاصل بشود، با اينهمه تحريكاتى كه مى‏بينيد الان هست، توطئه كه الان هست اگر انفجار بشود،

صحيفه نور ج 8 صفحه 36

انفجار بر ضد اسلام است. يك همچو انفجارى، انفجارى است كه از باطن يك مملكتى كه مدعى اسلامى است پيدا شده و مأيوس از اسلام شده‏اند، مأيوس از برنامه‏هاى اسلام شده‏اند، يك همچو انفجارى را هيچ كس نمى‏تواند جلويش را بگيرد، ديگران هم كه دامن مى‏زنند و همان مسائل را دارند طرح مى‏كنند كه تغييرى نكرده است، يك اسمى تغيير كرده، آنوقت مى‏گفتيم حكومت شاهنشاهى، حالا مى‏گوئيم جمهورى اسلامى، واقع مسائل همان مسائل است، كارگرها همان كارگرها هستند، كارمندها همان كارمندها هستند، مردم همان مردمند، رباخوارها همان رباخوارها هستند، زورگوها همان زورگوها هستند اگر در يك همچو محيطى خداى نخواسته انفجار حاصل بشود، غير از انفجارهاى ديگر است، اين ديگر چيزى براى كسى باقى نخواهد گذاشت و لهذا بايد خود آقايان در فكر اين معنا باشند كه يك همچو چيزى نشود و آن به اين است كه شماها يك قدرى پايين‏تر بيائيد، كارگرها را هم يك قدرى بالاتر ببريد، آنها نمى‏خواهند در عرض شما باشند، آنها يك زندگانى مى‏خواهند، شماها كه الحمدلله دارا هستيد و داراى كارخانه‏ها هستيد و دارأى كارمندان زياد هستيد، يك قدرى براى مصلحت خودتان و براى اينكه خداى ناخواسته يك وقت انفجارى نشود كه همه چيز به باد رود، همه چيز يك كشور به باد برود، شماها هم يك مقدارى خودتان با دست خودتان به اينها يك كمك‏هايى بكنيد، يك كارهائى بكنيد كه آنها ببينند كه در اين وضعى كه حالا شده است به آنها رسيدگى مى‏شود. البته دولت هم رسيدگى مى‏كند ما هم موعظه‏شان مى‏كنيم و رسيدگى مى‏كنيم اما مسأله اين است كه اينها ببينند كه در يك جمهورى اسلامى، اين كارگرها ببينند كه اين اشخاصى كه در رأس هستند و كارفرما آنوقت به آنها مى‏گفتند اينها بنا دارند كه با اينها يك جور ديگرى رفتار كنند، آنچه كه كمونيست‏ها يا اشخاص منحرف تبليغ مى‏كنند، اينجور نيست، بنابراين است كه با اينها يك طرز بهترى رفتار بشود، به زندگى آنها رسيدگى بشود، به احتياجات آنها رسيدگى بشود. اين معنا امروز ديگر عملى نيست كه يك دسته‏اى آن بالاها باشند و همه آن چيزهايى را كه بخواهند، به طور اعلى تحقق پيدا بكند، پارك‏ها و اتومبيل‏ها و بساط، يك دسته هم اين زاغه‏نشين‏ها باشند كه اطراف تهرانند و مى‏بينند آنها را اين نمى‏شود. اين نه منطق اسلامى دارد، نه منطق انصافى دارد، نه صحيح است. و اگر خداى نخواسته اينها صدايشان درآيد ديگر قابل خاموشى نيست، شماها بايد يك فكرى بكنيد براى اينها. شما براى حفظ خودتان، حفظ خانواده‏تان، حفظ ثروتتان، حفظ حيثيت خودتان، خودتان بنشينيد با هم تفاهم بكنيد، دسته‏هاى ديگر هم كه آمدند، از اصفهان يك دسته‏اى آمده بودند و من همين حرف‏هايى كه به نظرم مى‏آيد به آنها گفتم كه بايد يك فكرى خودتان بكنيد كه اين تفاوت طبقاتى به اينطور نباشد، يك تعديلى بشود. اسلام تعديل مى‏خواهد، نه جلو سرمايه را مى‏گيرد و نه مى‏گذارد سرمايه آنطور بشود كه يكى صدها ميليارد دلار داشته باشد و براى سگش هم اتومبيل داشته باشد و شوفر داشته باشد و امثال ذلك و اين يك شب كه برود پيش بچه‏هايش نان نداشته باشد. نمى‏شود اين عملى نيست، نه اسلام با اين موافق است نه هيچ انسانى با اين موافق است، اين با دست شماها نصفش حل مى‏شود، نصفش، اگر نگويم همه‏اش، نصفش با دست شما حل مى‏شود يك قسمت ديگرش هم با دولت است كه براى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 37

اينها خانه درست بكند، بسازد - عرض كنم كه - يك زندگى، همانقدرى كه آن بيچاره‏هامى‏خواهند. شما خيال نكنيد آن كارگرها مى‏گويند ما اتومبيل مى‏خواهيم، ما پارك مى‏خواهيم اين حرف‏ها نيست آنها يك زندگى مى‏خواهند وقتى بروند منزلشان اگر بچه‏اش بگويد من كفش ندارم بتواند كفش بخرد برايش، بشرند آنها، ناراحت مى‏شوند خود شما فكر كنيد، كه خودتان برويد منزل، يك بچه عزيز داشته باشيد از شما يك چيز بخواهد نداشته باشيد، يك وقت ندهيد، نه؟ ناراحتى ندارد؟ يك وقت بخواهيد و نداشته باشيد به او بدهيد. فرضاً از اينكه يك وقت برود منزل و ببينيد كه پدرش برايش نان نياورده، خوب شما فكر اين را بكنيد، اين منطق ديگر درست نمى‏شود كه بگوييد كه ما اختيار داريم و همه اختيارات را داريم و ما بايد چه باشيم و چه باشيم و ديگران هيچ. نمى‏شود اين، اين، من حالا كه عرض مى‏كنم از نظر جهت سياسيش مى‏گويم كه جهت سياسى براى خود كارخانه دارها و براى خود كارفرماها جهت سياسى اقتضاء مى‏كند كه خودشان فكر بكنند و اين مسائل را بين خودشان حل كنند. من به آن اصفهانيها هم كه آمدند گفتم شما خودتان يك چيزى تشكيل بدهيد يك مجلسى تشكيل بدهيد با هم صحبت بكنيد با هم قرار بدهيد كه كمكهايى بكنيد به اينها كه اينها دلخوش بشوند به شما هم كار خوب بكنند برايتان و هم آن انفجارى كه احتمال هست و من ترس از او دارم آن حاصل نشود. اين آن مطلبى است كه عرض كردم كه به طور موعظه مى‏گويم و مسأله اساسى است و سبك نگيريد اين را. شما حالا ممكن است كه خيلى توجه به مسائل نكنيد اما يك وقت از دست بگذرد، وقتش بگذرد و علاج براى هيچ كس ممكن نباشد نه ما بتوانيم مهارش كنيم و نه شما بتوانيد، اين يك فكر مى‏خواهد.

عمل بر خلاف مسير اسلام ممنوع!!

اما آنچه راجع به قضاياست، آنكه مربوط به من است بايد صحبت بكنم البته يك چيزهائيش مربوط به دولت است يكى مربوط به وزارت كار است، يكى مربوط به - عرض كنم كه - ديگر است و آن اين است كه ما اجازه نخواهيم داد كه يك قدم خلاف اسلام بردارند. اسلام مالكيت را به طور مالكيت مشروع تثبيت كرده، اجازه داده و كسانى كه دارأى كارخانه‏اى هستند، صنعتى هستند، آنها اگر چنانچه به غير مشروع نباشد، اينها بايد باشند سر جايشان و طرح دولت هم اين نيست كه صنايع خاص مردم را چه بكنند، دولت هم آن طرحى كه حالا داده‏اند كه من باز درست تمامش را با دقت نگاه نكردم اين است كه گفتند يك دسته‏اى هستند كه اموالشان اموالى بوده است كه چه كرده‏اند و برده‏اند و خورده‏اند واز بين برده‏اند و اموال غير است و كذا، و صاحب كارخانه‏هايى كه آنطور هستند، آنها ملى مى‏شود و اين حق است. يك دسته هم آنها هستند كه بدهكار به دولت هستند، بيشتر از آن اندازه‏اى كه دارند در آنجا. يك دسته اشخاص هستند كه به اندازه‏اى نه، بدهكار نيستند، خودشان شريكند آن شريكشان عبارت از كسى بوده است كه مثلاً صاحب منصب و امثال اينها بوده است، يكى هم شريك خاصى داشته‏اند اينها هم بيايند اينها شركتشان محفوظ است. يك دسته هم هستند كه خودشان‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 38

مى توانند اداره كنند خودشان را. پس اين نبوده است كه دولت بخواهد، اينجا مملكت كمونيست نيست كه دولت، حرفى از كمونيست كه نيست، اينجا دولت اسلامى است، آنقدرى كه اسلامى مى‏شناسد مالكيت را، دولت نمى‏تواند تخطى بكند، بخواهد تخطى بكند، بخواهد تخطى بكند كنارش مى‏گذارند، اينطور نيست كه شما خيال بكنيد كه بخواهند هر كس هر كارخانه‏اى دارد بگيرند. چنانچه در زمينها گفته بودند كه خوب زمين‏ها را مى‏خواهند بگيرند، مسأله اين نبود. زمين موات بود، زمين موات آن است كه هيچ كس در آن چيز نكرده آنوقت اين موات را فروخته بودند همين فروش غلط بود زمين موات را نمى‏تواند كسى بفروشد يا يك خطكشى كرده بودند و فروخته بودند، آن هم غلط است، آن موات را مى‏گيرند بلكه ارفاق هم مى‏كنند كه هر كه خودش مى‏تواند برود چه بكند اما زمينى كه كسى احياء كرده و مالك هست، كى مى‏گيرد آن را كى مى‏تواند بگيرد آن را. اين مسائل مطرح نيست، اين مسائل يك مسائل اسلامى است، يك برنامه اسلامى است و تاكنون هم هر چه اينها گفته‏اند و طرح داده‏اند من نديدم يك چيزى باشد كه خلاف اسلام باشد و بخواهند اين را، ولى شايعات زياد است. يك كلمه كه گفته مى‏شود كه اراضى موات گرفته مى‏شود يكدفعه شايع مى‏شود به اينكه مى‏خواهند خانه‏هاى مردم و زمين‏ها را بگيرند از مردم. اما اشخاص غير مسؤول اگر يك حرفى، نطقى بكنند، توى روزنامه يك چيزى بنويسند، اينها ميزان نيست. هر وقت خود دولت صحبت كرد، سخنگوى دولت صحبت كرد آن ميزان است. روزنامه‏ها خيلى چيزها همين طورى مى‏نويسند يا يك اشخاصى كه غير مسؤولند يك حرف‏هايى مى‏زنند اين مربوط به دولت و مربوط به اسلام نيست ما روى خط اسلام بايد عمل كنيم من تا زنده هستم از خط اسلام نمى‏گذارم دولت خارج بشود و من اميدوارم خودمان هم خارج نشويم.

لزوم هميارى دولت وملت در رفع حوائج يكديگر و بازسازى ايران اسلامى‏

و شماها سرگرم كارتان باشيد لكن اين مطلبى را كه به شما گفتم خيلى در نظر داشته باشيد، خيلى توجه داشته باشيد، شما فكر بكنيد اينها فرزندان خودتان هستند شما فكر كنيد كه يك فرزندى داريد برود منزل براى بچه‏اش نان نداشته باشد به شما چه مى‏گذرد. فكر اين را بكنيد يك قدرى افكارتان را بياوريد توى اين جمعيتى كه زير دستتان هست، توى اين جمعيتى كه زاغه‏نشين هستند، توى اين جمعيتى كه هيچى ندارند. البته دولت هم مشغول است لكن بى‏انصاف‏ها اينقدر خرابى كرده‏اند و رفته‏اند كه به اين زودى نمى‏شود اصلاحش كرد. هر جا شما دست بگذاريد خرابى است. هر چه توانستند بانك‏ها را چاپيدند و رفتند، به عنوان قرض. الان اين چيزهايى كه اينها گذاشته‏اند از قبيل عمارات و اينطور چيزهايى كه گذاشته‏اند، همه‏اش را قرض كرده‏اند و برده‏اند كه بايد قرض اينها را بدهند. اينطور نيست كه اين ثروت را ما اكثراً خيال مى‏كرديم خوب، براى اصلاح حال فقرا همين كه اينها گذاشتند كافى است، ما هم اينها را بنياد مستضعفين درست كرديم بعد كه رسيدگى كردند ديدند چه. اينقدرى كه اينها چاپيدند و رفتند و اين اخيراً قرض كردند و همچو كه فهميدند كه امكان دارد كه بروند قرض كردند از همه بانك‏ها با هر طورى كه توانستند چاپيدند و بردند اين بنياد مستضعفين هم‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 39

آنقدر سرمايه ديگر ندارد. معلوم شد اينطورها نيست كه ما خيال مى‏كرديم كه كافى است براى ما. ما بايد دستمان را باز پيش ملت دراز كنيم براى اينكه اين مستضعفين و اين بيچاره‏ها و اين زاغه‏نشين‏ها را نجاتشان بدهيم، بايد به ملت رجوع كنيم و ملت اين كارها را بكند. همه‏مان يعنى با هم، همه‏مان روى هم رفته دست به هم بدهيم كه يك وضع متوسطى براى اينها حاصل بشود كه نه بى‏انصافى باشد نسبت به برادرهاى هم نوع شما اينها را برادر خودتان حساب كنيد، كارگرها، كارگردان‏ها را نوكر حساب نكنيد، برادر حساب كنيد، فرزند حساب بكنيد. حوائجشان را ببينيد چه، براى اولادتان حوائجى اگر داشته باشد هر چه بتوانيد بر مى‏آوريد، اينها آنقدرها نمى‏خواهند، آنقدرى كه يك زندگى متوسطى، همچو نباشد كه هر چه را دست بگذارد، نداشته باشد، اين اسباب اين مى‏شود كه خداى نخواسته يك وقت غير آنطورى كه ما فكر مى‏كنيم بشود. خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و همه‏تان، همه‏تان در فكر اين باشيد كه اين مملكت را راهش بيندازيد. اينكه شما خيال كنيد دولت تنها بتواند، نمى‏تواند. مسأله اين نيست كه دولت بتواند كار بكند. يك قشر از مردم بتوانند، نمى‏توانند. بايد هر كس در هر جا هست مشغول بشود به خدمت تا اينكه بشود اين كار را انجام بدهيم. من كه اينجا نشسته‏ام و يك طلبه هستم به اندازه طلبه‏اى به مردم سفارش كنم و چه بكنم و شما كه صاحب كارخانه هستيد و خداوند به شما عنايت كرده، شما هم به اندازه خودتان كار را انجام بدهيد. كشاورزان هم به اندازه خود، هر كس در آن محيطى كه هست آنجا را درست بكند. انشاءالله بلكه ايران به دست همه درست بشود تا دوباره چپاولگران نيايند همه چيز شما را ببرند. هر چه نتيجه عملتان است چپاولگران به صورتهاى مختلف و به جهات مختلف ببرند. اين بسته به اين است كه خود ما قيام كنيم به امر و گمان نكنيم كه مطلب ديگر تمام است. نخير، مطلب تمام نيست. الان ساختن برتر از سابق است، سابق براى بيرون كردن آنها خيلى معونه نمى‏خواست يعنى جز معونه مشت و فرياد، اما حالا محتاج به عمل است و همه عمل مى‏كنند. و همه براى خدا عمل بكنند. انشاءالله خداوند همه شما را مؤيد كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:06 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 26

تاريخ: 14/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نابينايان مدرسه ابابصير اصفهان‏

مطالعات گسترده استعمارگران در اوضاع مشرق زمين به منظور غارت و چپاولگرى هر چه بيشتر

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من ابتدا يك نكته‏اى راجع به اين مطلبى كه آن آقا گفتند عرض كنم. اينكه تذكر داديد كه در حدود پنجاه سال پيش يك نفر آمده است و مدرسه تأسيس كرده است، شما باور نكنيد كه اينها مدرسه‏اى براى نصرانيت درست كنند، اين چپاولگرها نه به نصرانيت اعتقاد دارند نه به اسلام و نه به هيچ مبدائى از مبادى. اينها براى اين بوده است كه بچه‏هاى ما را از اسلام منصرف كنند و اين نقشه تنها در سازمان ابوبصير نيست، اين نقشه در همه سازمان‏ها بوده است. از وقتى كه غربى‏ها راه پيدا كردند به شرق، از سالهاى بسيار قديم شايد حدود قريب سيصد سال كه اينها راه پيدا كردند به ايران، كارشناس‏هاى خودشان را فرستادند و مطالعه كردند ايران را و شرق را، تنها نه ايران را، همه شرق را مطالعه كردند. يك قسم مطالعات، مطالعات در خصوص زمين اينجا، معادن اينجا، چيزهاى، ذخائر زيرزمينى اين ممالك شرقى، اين يك قسم مطالعات بوده است كه در آنوقتى هم كه اين وسائل نقليه حالا نبوده است در تاريخ است كه اينها با شتر مى‏رفتند و حتى آن بيابانهاى بى‏آب و علف را هم گردش مى‏كردند و لابد نقشه‏بردارى مى‏كردند و معادنى كه در اين ممالك است، آنها با نقشه‏بردارى‏ها و با وسائل علمى كه داشتند اطلاع بر آنها پيدا مى‏كردند. من در يك سالى كه (خيلى سابق) همدان بودم يكى از آشنايان ما يك ورقه‏اى آورد كه تقريبا حدود يك متر بيشتر در يك متر بيشتر، اين راجع به نقشه همدان بود كه آنها نقشه‏كشى كرده بودند و روى آن نقشه نقطه‏هاى به رنگ ديگرى زياد بود، آن آقا كه اين را آورد گفت اين نقطه‏ها هر يك علامت اين است كه در اين ده، در اين بيابان يك معدنى است، يك ذخيره زيرزمينى هست. اين يك قسم از مطالعاتشان بوده است كه بفهمند اين ممالك شرقى چه دارند، چه چيزهائى هست كه مى‏شود از آنها استفاده كرد و چپاول كرد. يك مطالعات ديگر راجع به عقائد اين مردم بوده است و اينكه اين عقائدى كه اينها دارند تا چه حدود مى‏تواند فعاليت داشته باشد و تا چه حدود مى‏تواند جلوگيرى كند از چپاولگرى كه اين هم يك مطالعات دامنه دارى اينها در اين معنا داشتند. يك صنف مطالعاتشان هم مطالعات روحيات گروه‏هاى مختلفه‏اى كه در اين ممالك بوده است كه حالا مملكت خودمان را حساب كنيم، ايل‏هائى كه در مملكت ما بوده، عشائرى كه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 27

بوده است مطالعه كرده‏اند، در بين اين عشائر رفته‏اند با آنها صحبت كرده‏اند، روحيات آنها را مطالعه كرده‏اند كه ببينند كه اينها هر كدام را به چه جور مى‏شود مهار كرد. اينها چيزهائى بوده است و بيشتر از اينها كه اينها مطالعه كرده‏اند و شرق را تماماً مطالعه كرده‏اند كه بايد چه جور اين شرق را چاپيد و چه قدرت‏هائى مى‏تواند جلوى اين چاپيدن را بگيرد و چه جور بايد اين قدرت را مهار كنند كه نتوانند. تبليغات دامنه دار غربى‏ها برضد روحانيت، اين دژ مستحكم اسلام از چيزهائى كه آنها، قدرتى كه آنها فهميدند كه مى‏شود اين قدرت از ساير قدرتها بيشتر جلو چپاولگرى و سلطه آنها را بگيرد، قدرت اسلام بود در اين ممالك اسلامى و عقيده اسلامى، با اصل اسلام شروع كردند مخالفت كردن و مبلغين آنها به طور وسيع با همه دين‏ها و در اين ممالك اسلامى با خصوص اسلام مخالفت كردند و مى‏خواستند كه اسلام را غير از آنى كه هست به مردم نمايش بدهند و خود اين مردمى كه در اينجاها زندگى مى‏كنند و عقائد اسلامى دارند، اينها را از اسلام منحرف كنند و اسلام را پيش آنها كوچك كنند و بد نمايش بدهند و مع‏الاسف از تفاله آنهائى كه اين مسائل را چشم بسته قبول كرده‏اند حالا هم موجود است. الان هم اشخاصى پيدا مى‏شود كه از همان‏ها ارتزاق فكرى كرده‏اند بدون اينكه اصلاً از اسلام اطلاعى داشته باشند و احكام اسلام را، حكومت اسلامى را، رژيم اسلامى رااصلاً بدانند چيست. همين كه غربى راجع به اسلام بدبين هستند و تبليغات كرده‏اند، اينها هم براى اينكه بگويند ما روشنفكر هستيم، دنبال آنها رفتند و از اصل اسلام انتقاد كرده‏اند. الان هم شما در همين قشرهائى كه به اسم روشنفكر هستند، اشخاصى را مى‏بيند، نه همه، در اينها اشخاص متفكر خوب زياد است اما باز شما در بين اينها اشخاصى را مى‏بينيد كه اين اشخاص در همين جمهورى اسلامى، اسلامى‏اش را نمى‏خواستند، مى‏گقتند جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد. اين دنباله آن تزريقات بود كه آنها كردند، تبليغاتى بود كه خارجى‏ها كردند و اينها گوش و چشم بسته بدون اطلاع از اسلام تسليم آنها شدند و غربزده شدند. يكى از قدرتهائى كه آنها باز احراز كردند كه بايد شكسته بشود، قدرت روحانيت بود كه اينها با تجربه و با عينيت در جاهاى مختلف ديدند كه قدرت روحانيت مى‏تواند جلوگيرى كند از مفاسدى كه آنها مى‏خواهند ايجاد كنند، از انتفاعاتى كه آنها مى‏خواهند از ما ببرند و ما را عقب نگه دارند اينها مى‏توانند يك چنين كارى بكنند. قضيه تنباكو در زمان مرحوم ميرزا به اينها فهماند كه با يك قتواى يك آقائى كه در يك ده در عراق سكونت دارد يك امپراطورى را شكست داد و سلطان وقت هم با همه كوششى كه كرد براى اينكه حفظ كند آن قرارداد را نتوانست حفظ بكند و مردم ايران قيام كردند و شكستند آن پيمانى كه آنها داشتند. اين يك تجربه‏اى شد براى آنها كه ببينند كه يك آقائى در يك ده وقتى يك كلمه مى‏نويسد كه امروز استعمال تنباكو در حكم محاربه با امام زمان است و اين موجش مى‏آيد همه ايران را فرا مى‏گيرد به طورى كه شاه مستبد با آن قدرت را مى‏كوبد، قلم اين آقا مى‏كوبد آن سرنيزه‏هاى آن روز را. اينها فهميدند كه بايد اين قدرت را بگيرند، تا اين قدرت زنده است نمى‏گذارد كه اينها هر كارى دلشان مى‏خواهد بكنند و دولت‏ها عنان‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 28

گسيخته شده باشند و هر طورى دلشان مى‏خواهد عمل بكنند.

لهذا با كمال كوشش تبليغات كردند بر ضد روحانيت و زائد بر اصل تبليغات عمل خارجى كردند. در زمان رضاخان (كه اكثر شما يادتان نيست و شايد كمى از شما يادتان باشد ابتداء زمان رضاخان را و من همه‏اش را يادم هست و از اولى كه آمد تا حالا مسائل را يادم هست) با دست رضاخان شروع كردند كوبيدن روحانيون، عمامه‏ها را برداشتن و مدرسه‏ها را جلويش را گرفتن، لباس‏ها را تغييردادن با آن شدتى كه انسان شرم مى‏كند كه چه كردند با اين طايفه و اين هم به اسم اينكه مى‏خواهيم اصلاح بكنيم (همين اصلاحاتى كه پسر مى‏خواست بكند) با اسم اصلاحات، با اسم اينكه همه ايران يك رنگ باشند، ملت ما كذا باشد، با اين حرف‏هاى ناروا اين قدرت را هم مى‏خواستند بشكنند و شكستند در آنوقت و سخت هم شكستند و چند قيامى كه در ايران از جانب روحانيون شد كه يكى از آنها از اصفهان بود كه با يك دايره وسيعى كه تقريباً از همه شهرهاى ايران اتصال پيدا شد و در قم مجتمع شدند و مرحوم حاج آقا نورالله رأسشان بود و مخالفت با رضاخان كردند، اين را هم با قدرت و حيله شكستند چنانچه قيام آذربايجان و علماء آذربايجان و قيام خراسان و علماء خراسان، اينها را همه را با قدرت، شكستند و آنوقت هم به ما بعضى گفتند كه مرحوم حاج آقا نورالله را كه در قم فوت شد ايشان را مسموم كردند (ما مطلع نيستيم اما اينطور مى‏گفتند بعضى از اشخاص كه از اصفهان، از علماء اصفهان آمده بودند اينجا) و علماء تبريز را دو نفر شخصى كه در رأس بود از آنجا گرفتند و بردند (گمانم اين است كه) در سنقر، آنجا مدتى تبعيد بودند و بعد هم كه اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج ميرزا صادق آقا كه شخص اول آنوقت روحانيت تبريز بود آمد و در قم ماند و در همين جا هم فوت شد و ديگر نرفت آنجا، مى‏رفت هم كارى نمى‏توانست بكند. و علماء مشهد را دست‏جمعى گرفتند و آوردند به تهران و حبس كردند و مرحوم آقازاده كه در رأس علماء آنوقت خراسان بود، به محاكمه مى‏بردند با سر برهنه و يك نفر سرباز همراهش مى‏بردند كه در عدليه محاكمه‏اش كنند. آنوقت قدرت شيطانى، اين قوه را مى‏خواستند بشكنند منتها خوب نتوانستند و خدا حفظ كرد اين جمعيت را.

ملاحظه تاريخ اسلام و سرگذشت انبيا باطل كننده ياوه‏سرائى دشمنان‏

در زمان اين يكى كه آنطور قلدرى ديگر وقتى گذشته بود يا آنها هم صلاح نمى‏دانستند كه به اين نحو باشد شروع به تبليغات كردند، تبليغات زياد كردند، نسبت به اهل علم، روحانيت تبليغات زياد شد (آن سرنيزه برداشته شده بود اما نه به آن شدت) مساجد را نگذاشتند تبليغات صحيح بشود، درست كردند مبلغينى كه بر ضد اسلام به صورت روحانى لكن ضد اسلامى بود، خود آنها هم تبليغات در همه جا و خصوصاً در دانشگاه، در دانشگاه دامنه تبليغات ضد روحانى خيلى اوج گرفت به طورى كه بكلى دانشگاه را از روحانيين جدا كردند و هم دانشگاه را شكستند و هم روحانيون را شكستند يعنى مى‏خواستند بشكنند. اينها كه مى‏گوئيد كه مدرسه درست كردند در آنجاها يا بعداً در همه جا داشتند

صحيفه نور ج 8 صفحه 29

مدارس، نه اينكه آنها يك اعتقاد به يك مبادى داشتند منتها مى‏گفتند اسلام نباشد و نصرانيت باشد، آن‏ها نه نصرانيت را مى‏خواهند و نه اسلام را مى‏خواهند و نه كارى به اين مسائل دارند، آنها منافع مادى خودشان را، مى‏خواهند به هر جورى شده بچه‏هاى ما را منحرف كنند، از اسلام منحرف بشوند، نصرانيت هم كارى از او نمى‏آيد براى اينكه آن چيزى كه الان در نصرانيت است اين است كه مردم يك دعائى بكنند و يك ذكرى بگويند و يكشنبه كليسا بروند و ديگر كارى به دولتشان نداشته باشند چنانچه الان هم اين دستگاه نصرانيت كارى ندارد با نفوذ اينها، اگر نگوئيم دنبال آنهاست. اسلام بود كه تحرك داشت و مع‏الاسف ما را از اسلام جدا كرده بودند. اين قرآن كريمى كه هر كه مطالعه بكند مى‏بيند كه يك كتابى است كه در آن جنگ‏ها هست، تحرك‏ها هست بر ضد اين اشخاصى كه مى‏خواهند مستتضعفين را از بين ببرند، اين قرآن را نگذاشتند حتى ما خودمان درست مطالعه كنيم. همچو تبليغات كردند كه ما ديگر از قرآن آن استفاده را نگذاشتند بكنيم كه خودمان ببينيم چه نوشته قرآن، چى بوده است. در صدر اسلام همين قرآن بود كه مردم را تجهيز كرد و دو تا امپراطورى بزرگ را با يك عده معدود عربى كه اسلحه نداشتند، هر چند تايشان يك شتر داشتند، هر چند تايشان يك شمشير، آن هم آن شمشيرهاى آنوقت در مقابل يك قدرت‏هائى كه در آنوقت روم داشت وآن قدرت قدرتهايى كه در آنوقت ايران داشت كه در جنگى كه در روم بين ايران و آنجا - بين چيز واقع شد - بين لشكر اسلام واقع شد آن كتيبه‏شان كه عبارت از پيشقراول‏ها بود شصت هزار نفر بود از آنها و دنبال او هم هفتصد هزار يا هشتصد هزار از لشكر بود. يكى از سردارهاى اسلام گفت كه ما اگر بخواهيم با اينها به ميدان برويم از ما نمى‏آيد. تمام لشكر اسلام سى هزار بودند. يك سى هزار نفرى كه ابزار جنگى نداشتند بلكه درست خوراك هم نداشتند، يك مردم فقيرى بودند لكن ايمان داشتند. اين سردار گفت ما اگر بخواهيم با اينهابه طرز متعارف جنگ بكنيم ما حريف اينها نيستيم من سى نفر انتخاب مى‏كنم و امشب با اين شصت هزار نفر مى‏روم جنگ مى‏كنم. مسلمان‏ها گفتند آخر با سى نفر چطور مى‏شود؟ بالاخره قرار شد كه با شصت نفر برود كه هر نفرى مقابل هزار نفر باشد، يعنى هر نفر با يك شمشيرى آنوقتى كند (اگر حالا تندش كردند نمى‏دانم، لابد با آن بساطى كه آنها داشتند) اين شصت نفر شبيخون زدند و شصت هزار را عقب نشاندند. اين اسباب اين شد كه لشكر روم بكلى شكست خورد از اينها. اينها از اسلام تاريخ را ديده‏اند و - عرض مى‏كنم كه - به عين در وقت خودش ديده‏اند و از اسلام ضربه خورده‏اند و ديده‏اند قدرت اسلام چيست و اين قدرت ايمان است. اين قدرت را بايد بگيرند. خوب، چه كنند كه قدرت را بگيرند؟ بخصوص اسلام توجه كنند؟ نه، اول به تمام اديان. اصل دين افيون است دين را اينها اينطور تبليغات كردند و مع‏الاسف در خود ايران و در جوانهاى ما هم تاًثير گذاشت و گذاشته و در بعضى از اين روشنفكرهاى ما هم باز اثرش هست. اينها از همان تفاله‏هايند حالا كه حالا باز اثرش هست هست در آنها، دين افيون است،افيون جامعه است معنايش اين است كه دين را همين قدرتمندها درست كردند براى اينكه مردم را خواب كنند و آنها بچاپند. همانطورى كه افيونى وقتى افيون كشيد چرت مى‏زند و ديگر توجه به چيزى ندارد، دين را هم اينها تبليغ‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 30

كردند كه يك همچو چيزى است كه قدرتمندها درست كردند كه مردم توجه به دين بكنند و مثل آدمى كه افيون مى‏كشد خواب بروند و آنها بيايند غارت كنند و از بين ببرند. راجع به دين اينطور گفتند، آنوقت اسلام را كه قدرتمندتر دين بود كشاند همين حرف‏ها اسلام براى هزار و چهار صد سال پيش خوب است اين را حالا بعضى از اشخاصى كه از تفاله‏هاى آنها ماندند حالا هم باز اين را مى‏گويند كه نمى‏شود همه احكام اسلام الان تحقق پيدا بكند، اين مال سابق است، مال حالا نيست، و از اين حرفهائى كه همين‏ها گاهى هم نفهميده اكثراً هم شايد از روى نفهمى مى‏زنند نه اينكه عداوت دارند، از روى نفهمى كه اسلام را نمى‏دانند چيست تا اينكه اسلام مال چه وقت است، اينهااصلاً اطلاع ندارند كه اسلام چيست در صورتى كه هر كس تاريخ را ديده باشد و لااقل تاريخ اسلام را ديده باشد كه نزديك است به ما، تاريخ را ديده باشد كه چه اشخاصى در قبال چه اشخاصى بوده‏اند، اين انبيا كه اينها مى‏گويند كه درست كرده‏اند انبيا را براى اينكه دين درست بشود، براى اينكه قدرتمندها را حفظ كنند، هر كه تاريخ انبيا را ملاحظه كند كه اين انبيا از چه طبقه‏اى بوده‏اند و اينها با كى مخالفت داشتند، مى‏بيند كه انبيا از اين طبقه مستضعفين بوده‏اند، از همين طبقه سوم مردم بوده‏اند و مردم را وادار كردند كه جنگ كنند با آن مستكبرين. يكى حضرت موسى است كه به ما باز يك قدرى نزديك‏تر است. حضرت موسى يك آدمى بوده، شبان بوده است با عصاى شبانى مدت‏ها هم در خدمت حضرت شعيب بوده و شبانى او را مى‏كرده است و از همان مردم عادى بوده است در صورت، و همين حضرت موسى كه از توى همين جمعيت پا شد، همين‏ها را تجهيز كرد بر ضد فرعون. فرعون موسى را درست نكرد براى اينكه تختش را حفظ كند، موسى مردم را برداشت رفت تخت فرعون را به هم زد، نه اينكه دين افيون است. به نظر آنها فرعون موسى را درست كرده كه مردم را خواب كند تا خودش سلطنت كند، عكس آنى كه واقع هست كه موسى مردم را تجهيز كرده يعنى اين طبقه سه را تجهيز كرده و برده و تاج و تخت فرعون را به باد فنا داد. خوب تاريخ اسلام كه نزديك است، آيا قريش و قدرتمندهاى قريش رسول اكرم را درست كردند كه مردم را خواب كنند كه آنها به رباخوارى خودشان و به تجارت خودشان و به اخاذى خودشان و به غارتگرى خودشان ادامه بدهند؟! يا پيغمبر اكرم در مقابل قريش بود؟ خودش هم از قريش بود اما يك آدمى بود كه از همين طبقات پائين بود، از اشراف به آن معنى كه طايفه‏دار بوده، بود اما هيچ چيز نداشت، نتوانست در مدينه زندگى كند، از دست همين پولدارها و همين قلدرها مدتى در يك كوهستانى رفت، در يك غارى بود تا اينكه كارهاى زيرزمينى را انجام داد و بعد تشريف بردند مدينه. مدينه كى همراه پيغمبر بود؟ باز آن قدرتمندها بودند؟! باز قلدرها بودند؟! باز رباخوارها بودند؟ تاجرها بودند؟! يهودى‏هائى كه آنوقت جزء متمكنين بودند، آنها بودند؟! يا پيغمبر وارد شد به يك آدم درجه سه‏اى و اشخاصى كه دورش جمع شده بودند يك اشخصاص فقير بى‏بضاعتى و خودش هم يك منزل و اطاق (نه مثل اين اطاق) يك اطاقى با ساقه خرما چند تا اتاق براى خودش و مسجدش هم آنطور و اصحاب حضرت هم يك دسته‏شان كه اصحاب صفه بوند آنهائى بودند كه منزل هم نداشتند ومى‏آمدند روى سكوئى در آنجا مى‏خوابيدند و زندگيشان همين بود. اينها را برداشت برد و آنها را از بين برد. اين‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 31

فقرا را، اين مستضعفين را، اينهائى كه درجه سه بودند و حتى خانه رانداشتند، حتى در جنگ يكى‏شان يك خرما وقتى پيدا مى‏كرد دهن خودش مى‏گذاشت و در مى‏آورد به دهن رفيقش مى‏گذاشت و او در مى‏آورد و به دهن رفيقش و... يك خرما را اينطورى دور مى‏زدند، اينها بودند كه پيغمبر تجهيز كرد و در جنگ‏هاى با قريش، آنها با همه بساطى كه داشتند و اينها با همه فقر و فلاكتى كه داشتند، لكن ايمان داشتند. واقعه غير آنى است كه به جوانهاى ما گفته‏اند و تبليغات كرده‏اند كه خير اينها، اسلام يا ساير اديان، همه‏اش افيون بوده. خير، اسلام و ساير اديان همه محرك بودند، بيدار كردند مردم را، تعليمات انبيا مردم را بيدار كرد، تجهيز كرد مردم را بر ضد قدرتمندان، بر ضد مشركين. قرآن مى‏شود گفت كتاب جنگ است، كتابى است كه تجهيز مى‏كند مردم را به جنگ كردن، در عين حالى كه همه تعليمات انسانى در آن هست لكن اشداء على الكفار رحماء بينهم قاتلوا المشركين كافه قرآن وادار كرد مردم را و بيدار كرد مردم را، دلدارى داد به مردم كه ملائكه همراه شماست. ملائكه هم بود همراهشان. يك دسته كوچكى حركت مى‏كرد يك قدرت بزرگ را مى‏شكست با همان قدرت ايمان و آن تحركى كه پيغمبر اكرم و قرآن كريم ايجاد كرده بود در آنها، پس اين تعليم كه مع‏الاسف در بعض از جوان‏هاى ما هم اثر گذاشته است، اين تبليغى است كه آنها كرده‏اند كه بشكنند اين قدرت را كه مى‏تواند در مقابل ساير قدرت‏ها بايستد و آنها ما را بچاپند. مى‏آئيم سراغ روحانيين كه ببينيم كه آيا اينها دربارى‏اند،اينها را انگليس‏ها درست كردند كه مردم را خواب كنند و آنها بچاپند؟! اين قيام‏هائى كه در اين صد سال شده است از كى بوده؟ چند قيام در اين صد سال؟ كى راس اينها بوده؟ قيام تنباكو، مرحوم ميرزا بود، قيام مشروطه از نجف، آقايان نجف، از ايران، علماى ايران ايجاد كردند. اين چند قيامى كه ما شاهدش بوديم همه از علما بود. علماى اصفهان قيام كردند رأسشان مرحوم حاج آقا نورالله رحمت الله بود. علماى تبريز قيام كردند، علماى مشهد قيام كردند. يك وقت مرحوم آقاى قمى خودش تنها پاشد راه افتاد آمد كه من تهران بودم، ايشان به حضرت عبدالعظيم آمدند و ما رفتيم خدمتشان و ايشان قيام كردند، منتها حبس كردند در همانجا حبسش كردند و بعد هم تبعيدش كردند. قدرت بود ديگر، در اين صد سال هر چه قيام بوده است، تقريباً از اينها بوده، تبريز هم خيابانى يكى از آقايان بود، از علما بود. البته جنگل هم بوده‏اند، اينها هم بوده‏اند لكن در اقليت بودند، عمده‏اش اينها بودند. پس اينكه مى‏گويند كه روحانيون دربارى‏اند يعنى براى دربار دارند كار مى‏كنند، اينها كارى مى‏كنند كه مردم را خواب كنند و دربار بچاپندشان اين حرف صحيح نيست. باز در هر شهرى از شهرها برويد آن روحانى آن شهر اگر علناً نتواند مخالفت كند با اينها، مخالفت مى‏كرده است. من نمى‏گويم صد درصد معمم درست است. ما معمم‏هائى داشتيم كه از سازمان امنيتى‏ها بدتر بودند. من روحانيون را مى‏گويم. آنها بطور مطلق مى‏گويند روحانيون اينطور هستند و من عرض مى‏كنم نه، مسأله اين نيست. من نمى‏خواهم بگويم كه هر كس عمامه سرش گذاشت اين روحانى است و هر كس عمامه سرش گذاشت اين مخالفت كرده، نه. خيلى از عمامه به سرها هم موافقت كرده‏اند، زياد هم موافقت كرده‏اند، اما روحانيين مطلقاً اينطور بودند صحيح نيست. اين هم براى اين بود كه اين قدرت را بشكنند و وقتى كه اين قدرت را شكستند،

صحيفه نور ج 8 صفحه 32

از آنطرف اسلام را در نظر مردم كوچك كردند، از اين طرف روحانيون را در نظر مردم كوچك كردند. اين دو تا قدرت را از ما گرفتند آنوقت هر كارى مى‏خواستند مى‏كنند،از آن طرف آمدند دانشگاه‏ها را جدا كردند از روحانيون، در دانشگاه‏ها تبليغات بر ضد روحانيين، در مساجد و منابر و عرض مى‏كنم كه جاهاى ديگر گروه‏هاى روحانى تبليغات بر ضد دانشگاه راه انداختند و اين نه براى اسلام بود كه اينها مى‏آمدند مى‏گفتند كه دانشگاهى‏ها مثلاً اشخاصى هستند كذا، خير، اين نبود، اين نقشه بود، اين يك مطلب حساب شده بود، مى‏خواستند اين دو تا قدرتى كه مى‏تواند كار بكند (دانشگاهى مى‏تواند كار بكند، روحانى هم مى‏تواند كار بكند) مى‏خواستند اين دو تا قدرت را از هم جدا بكنند و جدا هم كردند. دانشگاه مى‏رفتى اسم روحانى را نمى‏شد بياورى (حالا نه، آنوقت) اسم معمم را نمى‏شد بياورى، در محيط روحانى هم اسم دانشگاهى را نمى‏شد برد. جدا كردند اين دو تا قدرت را از هم، يعنى دو قدرت فعاله‏اى كه مى‏توانست اگر با هم پيوند كند اساس اين چپاولى‏ها و اين دست‏هائى كه از خارج به اين سفره يغما دراز شده اينها مى‏توانستند قطع كنند، اين دو تا طايفه را از هم جدا كردند. اينها يك نقشه‏هائى بود. هوشيارى در مقابل نقشه‏هاى تفرقه‏انگيز اجانب و توجه به تصويب قانون اساسى خوب، الحمدالله در اين نهضت اين پيروزى حاصل شد براى مسلمان‏ها كه همه بيدار شدند و همه با هم انسجام پيدا كردند. پيوند پيدا كردند مع‏الاسف حالائى كه ما رسيديم به يك مرتبه‏اى از پيروزى، دست آنها را كوتاه كرديم، چپاولگرها هم به همت همه مردم بيرون رفتند مع‏الاسف حالا باز نقشه‏ها اين است كه تفرقه بيندازند، گروه گروه بكنند مردم را، همان نقشه‏اى كه در زمان سابق، زمان همين رژيم سابق بود، چه قبل از ماه رمضان و قبل از محرم و صفر، اين دو موعد جاى تفرقه‏اندازى بود براى اينكه ماه رمضان شهرالله بود و قدرت روحانيون در ماه رمضان نمايشش زياد بود، اجتماع مسلمين زياد بود، ماه محرم هم ماه امام حسين بود و قدرت اينها، اهل منبر و روحانيون آنوقت هم زياد بود. جلو ماه رمضان يك چيزى درست مى‏كردند، جلوى ماه محرم هم يك چيزى درست مى‏كردند، حالا هم ما جلو ماه رمضان هستيم الان هم درست كرده‏اند الان اصفهان يك قصه‏اى درست شده است، مشهد هم همين طور، سر يك مطلب پوچى ريخته‏اند به هم. اين چقدر غفلت مى‏خواهد، يك حالى كه الان مقدرات اسلام مطرح است، قانون اساسى اسلام مطرح است حكومت اسلام مطرح است، رئيس جمهور اسلام مطرح است، از اينها دست برداشتند يك جبهه‏هائى كه حساب شده آنها كارهاى خودشان كرده‏اند و بسيارى‏شان هم از روى بى‏اطلاعى چند تا گروه درست كرده اند، صد تا حزب و گروه در همين چند وقت درست كرده‏اند، هر كدام گروه گروه شدند و مع‏الاسف در اصفهان، در تهران هم يك مقدارى، در مشهد هم، حالائى كه قبل از ماه رمضان است و حالائى كه بايد قدرت‏ها با هم جمع بشوند و اين مقدرات مملكت را درست بكنند و اسلامى‏كنند حكومت را، سر يك شخصى دعوا مى‏كنند آيا اين مسلمان است يا نه ؟ مسلمان است به من چه، مسلمان نيست به تو چه ؟ چرا همه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 33

قدرتها را به باد فنا مى‏دهيد براى اينكه زيد مسلمان است يا غير مسلمان؟ قضيه مرحوم شمس‏آبادى شما خيال كرديد كه يك چيز عادى بود، اينهم جزء همان‏ها بود كه با طريق‏هاى مختلف اينها مى‏آمدند و درست مى‏كردند. يك وقت شهيد جاويد را پيش مى‏آوردند از اين طرف و از آن طرف و يك ماه محرم و صفر و بيشتر را منبرها همه خرج اين مى‏شد كه شهيد جاويد چى. از اين طرف و از آن طرف يك دسته‏اى تأييد، از آن طرف يك دسته‏اى تكذيب. يك قدرى كه اين سست مى‏شد، باز يك چيز ديگرى درست مى‏كردند. مرحوم شمس آبادى هم از اين امور بود كه شايد هم خودشان اين كار را كردند (من نمى‏دانم) كه يك كسى را بكشند و صدا در بياورند يك دسته از آن طرف و يك دسته از اين طرف و بساط درست كنند و يك قدرى كه اين كمتر مى‏شد آنوقت يك كس ديگر را به ميدان مى‏آوردند كه اين كتاب‏هايش چطور است. او مى‏گفت كافر است، اين مى‏گفت مسلمان است، آن مى‏گفت كه مسلمانى است در تالى مثلاً انبيا، آن ديگرى مى‏گفت كافرى است از ابوجهل بدتر. اما نقشه توى كار است، آنهائى كه اينها را درست مى‏كنند نه به اسلام عقيده دارند و نه به روحانيت عقيده دارند و نه به هيچ چيز،آنها ماديت در نظرشان هست و مسلمان‏ها را به جان هم بريزند تا آنها چپاول كنند. امروزى كه ما احتياج‏مان به وحدت كلمه از همه اوقات بيشتر است، امروزى كه اين توطئه‏ها، مرزى و غير مرزى، در كار است، باز ما سر يك چيز مختصرى دعوا مى‏كنيم، اين نيست جز اينكه يك جهالت است در ما، رشد ما نداريم كه مواقع را تشخيص بدهيم كه چه وقت بايد چى گفت و آنها كه نقشه مى‏كشند مى‏فهمند كه دارند چه مى‏كنند، آنها مى‏دانند كه بايد چه وقت چه چيز را چاپ كرد و منتشر كرد، كسانى را واداشت ضدش، كسانى را واداشت تأييدش.

ما بايد بيدار باشيم آقا، توجه داشته باشيم، وقت اين نيست كه امروز سر افراد ما دعوا بكنيم، وقت اين است كه امروز همه قوايمان را متحد كنيم و اين گروه گروه‏ها يكى بشوند و همانطورى كه با يكى بودن به جلو برويم، نه اينكه حالائى كه با يكى بودن قدرت را به زمين زديم حالا متفرق‏مان كنند و بعد هم يك قدرتى بيايد و همه ما را از بين ببرد. الان وقت وحدت كلمه است، الان وقت اين است كه همه ما قدرت‏هايمان را روى هم بگذاريم، از من كه يك طلبه هستم، از شما آقايان، از اين علماى اعلام اصفهان يا جاهاى ديگر، وقت اين است كه همه فكرهايشان را متوجه به اين بكنند كه حالا بايد چه كرد. حالا كه قانون اساسى مطرح است طرح بدهند، نظر بدهند، مسائل را بگويند به مردم، بگويند فردا كه بناست مجلس خبرگان درست بشود، خبره اسلامى تعيين كنند. حالائى كه وقت اين حرف‏هاست، يك وقت ما مى‏بينيم كه يك طرحى آوردند او فحاشى به يك كسى كرده، يك دسته هم از آن طرف فحاشى، يك دسته هم از آن طرف تأييد، يك دسته هم از آن طرف، باز همان مسائل كه در زمان محمدرضا درست مى‏شد قبل از ماه رمضان، دوباره حالا قبل ماه رمضان ما، آن هم در يك همچو موقعى. و اين ماه رمضان و ماه شعبان، غير ماه شعبان و رمضان‏هاى ديگر است، ماه رمضانى است كه سرنوشت ما را مى‏خواهد درست بكند. ما بايد همه قوا را روى هم بريزيم و برويم سراغ اين مصيبت. نبايد ما مشغول يك چيزى بشويم كه هيچ ارزشى پيش اسلام ندارد، هيچ ارزشى به هيچ وجه ندارد. ما

صحيفه نور ج 8 صفحه 34

نبايد برويم دنبال اين مسائل، بايد برويم دنبال اين مسائل اساسى، اين يك جمله‏اى بود راجع به عموم.

ارزش انسان به قلب و بصيرت اوست، نه به بصر

اما چيزى كه راجع به اين عزيزها، راجع به اين فرزندان عزيز بگويم، اين است كه انسان با روح انسان است، با بصيرت انسان است. ما همه با همه حيوانات شركت داريم در اينكه گوش داريم، چشم داريم، پا داريم و ما دست داريم چه، اما اين مناط و انسانيت نيست، آنى كه انسان را از همه موجودات جدا مى‏كند، از همه موجودات طبيعى جدا مى‏كند، آن قلب انسان است، آن بصيرت انسان است. شما بصيرت داشته باشيد، انسانيد. اگر بصيرت نداشته باشد، ابوجهل چشم داشت اما انسان نبود، بعضى از انبيا هم چشم نداشتند و نبى بودند. ميزان در انسانيت معنويت انسان است. كوشش كنيد كه خودتان را با محتوا كنيد، معنويت در خودتان ايجاد بكنيد و از اين هيچ باكى نداشته باشيد كه انسان دست ندارد، پا ندارد، چه ندارد. در روايت است كه بعضى از انبيابودند كه چشم نداشتند و دست و پا هم حتى نداشتند. حضرت مى‏فرمايد كه مى‏بينم فلان را (كه الان من درست يادم نيست) دست و پا نداشتند ولى نبى بودند و البته مرسل به آن معنى نبودند اما نبى بودند. بسيارى از علما، بسيارى از نوابغ بودند كه چشم نداشتند، در زمان ما هم بعضى را ما ملاقات كرديم كه از علما بودند، نابغه بودند، اطلاعات زياد و وسيعى داشتند، اسنان بودند هيچ از اين معنى نگران نباشيد كه حالا شما صاحب يك حسى نيستيد، شما معنويت‏تان را انشاءالله تقويت كنيد، روحتان را تقويت كنيد و از همه بصيرها شما انشاءالله بصيرتر باشيد. خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و همه ما را براى اسلام خدمتگزار كند و همه ما اين راهى را كه آمده‏ايم بتوانيم تا آخر انشاءالله برسانيم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:06 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 44

تاريخ: 15/4/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و پاسداران انقلاب اسلامى اروميه‏

شكست ظاهرى و شهادت اهل حق به نفع اسلام است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد با آقايان روحانيون و پاسدارهاى محترم و ساير آقايان محترم كه تشريف دارند، خطرهائى كه حالا به ما متوجه است و اشكالاتى كه در حال حاضر ما داريم و موضعى كه ما در اينوقت داريم فى الجمله عرض كنم و من در مجامع ديگر هم مطلب را چون اهميت دارد گفته‏ام و باز هم تكرار مى‏كنم.

موضع ما الان از دو جهت حساستر از اوقات ديگر است. در رژيم سابق و آنوقتى كه همه شما و همه قشرها مشغول مبارزه بودند با رژيم سابق، آنوقت رژيم، رژيم طاغوتى بود و شما هم بر ضد طاغوت قيام كرده بوديد اگر ما در آن روز شكست مى‏خورديم، كشته مى‏شديم اشكالى خيلى نداشت براى اينكه يك لشكر اسلامى، يك لشكر الهى با لشكر طاغوتى مقابله كردند و شكست خوردند، يك شكستى كه اولياء خدا هم در مقابل طاغوت گاهى شكست مى‏خوردند و اين شكست در آن حال به ضرر اسلام تمام نمى‏شد، به نفع اسلام بود و قدرت اسلام و صحت مكتب ما بيشتر ثابت مى‏شد. به وجهى نظير مبارزه حضرت سيدالشهدا سلام‏الله عليه با دولت وقت كه دولت طاغوتى بود. شهادت سيدالشهدا به اسلام هيچ لطمه‏اى وارد نياورد، اسلام را جلو برد. اگر نبود شهادت ايشان، معاويه و پسرش اسلام را يك يك جور ديگرى در دنيا جلوه داده بودند به اسم خليفه رسول الله، با رفتن در مسجد، اقامه جمعه و امام جمعه بودن، اقامه جماعت و امام جماعت بودن. اسم، اسم خلافت رسول الله و حكومت، حكومت اسلام لكن محتوا بر خلاف. نه حكومت، حكومت اسلامى بود به حسب محتوا و نه حاكم حاكم اسلامى. سيدالشهدا سلام‏الله عليه اين نقشى كه اينها داشتند براى برگرداندن اسلام به جاهليت و نمايش دادن اسلام را به اينكه اين هم نظير همان چيزهاى سابق است آن را باطل كرد. و اگر هم در اين مبارزه‏اى كه مى‏كرديم شكست مى‏خورديم، كشته مى‏شديم، اسلام از او ضررى نمى‏ديد بلكه اسلام نفع مى‏ديد براى اينكه يك جبهه مجاهد اسلامى با يك عده طاغوت مبارزه كردند، مبارزه‏شان هم بين حق و باطل بود منتها باطل قوه‏اش زياد بود و آنهائى كه اهل حق بودند شهيد شدند، لكن حالا وضع چه جور است؟ آنوقت رژيم، رژيم طاغوتى بود و حكومت وقت حكومت طاغوتى بود و همه دستگاه‏ها دستگاه‏هاى طاغوتى بودند و لكن حالا كه حكومت ما مى‏گوئيم اسلامى، همه‏تان رأى داديد به‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 45

جمهورى اسلامى و رژيم تغيير كرد از رژيم سلطنتى به حكومت جمهورى اسلامى، الان ما كه معمم هستيم و شما كه پاسدار هستيد و ساير قشرهائى كه در اين مملكت هستند، همه در حكومت اسلامى هستيد، همه ما در جمهورى اسلامى واقعيم، الان رژيم ما جمهورى اسلامى است، آن خطرى كه الان متوجه به ماست خطر كشته شدن نيست، خطر شكست يك جمعيت اسلامى در مقابل طاغوت نيست، آنها اصلاً خطر نيست. آن خطرى كه الان براى ماست اينست كه مكتب ما شكست بخورد، اسلام شكست بخورد. اين خطر بزرگترين خطرى است كه الان متوجه به ماست و آنكه ما را تا اينجا رساند و پيروز كرد اين بود كه با هم قشرها اختلاف نداشتند، همه با هم فرياد مى‏كردند كه جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، فرقى ما بين شهر و ده نبود، مركز و سرحدات نبود، همه دست به هم دادند و فرياد كردند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم و اين دو جهت كه يكى وحدت كلمه همه بود، اكثرا با هم بودند و يكى هم مقصد، مقصد اسلامى بود، شما را پيروز كرد. شما الان يك لشكر فاتح هستيد. اما لشكرهاى فاتح در سابق هم غالبا اينطور بوده كه بعد از فتح طورى مى‏شد كه شكست مى‏خوردند. امروز من براى يك جمع ديگر كه صحبت كردم هيتلر را مثال زدم كه حركت كرد و نهضت كرد و زد و كشت و فرانسه را فتح كرد و ساير كشورها را فتح كرد و حمله كرد به شوروى، با آن قدرتى كه شوروى داشت، فتح كرد بسيارى از جاها را لكن نتوانست نگه دارد، آن فتح و پيروزى كه كرده است نتوانست نگه دارد. چون نتوانست نگه دارد شكست خورد و منتهى شد به آنجائى كه خودكشى مى‏گويند كرد. فاتح‏ها هميشه تقريبا اينطورى بودند كه بعد از اينكه فتح مى‏كردند، يك عواملى پيدا مى‏شد كه اينها را به شكست منتهى مى‏كرد.

تخطى از موازين، خطرى براى اسلام و حربه‏اى به دست دشمنان‏

من خوف اين را دارم كه شما كه يك لشكر اسلامى، ملت اسلامى فاتح هستيد الان و فتحى هم كرديد كه همه دنيا را به اعجاب آورديد، عواملى پيدا بشود كه شكست بخوريد و شكست هم از ناحيه خودتان باشد، نه از ناحيه دشمن. من خوف اين را دارم كه ما، چه طبقه روحانيون و چه ساير طبقات كه مهمش اينهائى است كه مستقيما اسم اسلامى رويشان هست، دولت اسلامى، وزارتخانه‏هاى اسلامى، كميته اسلامى، پاسداران اسلامى و دادگاه‏هاى اسلامى و اين‏هائى كه الان به اسم اسلام و لباس اسلامى دارند در حكومت اسلامى پاسداران اسلامى داريم و دادگاه اسلامى و همين طور كميته، اگر در يك همچو موقعى ماها كه ادعا مى‏كنيم كه ما هم پاسدار هستيم و شماها هم كه پاسدار هستيد، در يك همچو موقعى ما يك كارهائى انجام بدهيم كه آنهائى با ما مخالف‏اند و دشمن‏اند، آنها مراقب هستند و با كمال مراقبت به كارهاى ما چشم دوخته‏اند، ما يك كارهائى انجام بدهيم كه اين كارها با محتواى جمهورى اسلامى موافق نباشد. اين شكست مسلم در مقابل كافر نيست، شكست سيدالشهدا در مقابل يزيد نيست، اين شكست اسلام است. ما ادعا كرديم كه جمهورى اسلامى داريم و ادعا كرديم كه حكومت اسلامى تنها حكومت عادلانه است، تنها حكومتى است كه از رئيس جمهورش تا پاسبانش تابع اسلام‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 46

است، نه رئيس جمهورش مى‏خواهد بزرگى بفروشد به پائين‏ترها نه پائين‏ترها مى‏خواهند مردم را از باب اينكه مثلاً نظامى است، پاسدار است مردم را آزار بدهند، اين چيزى است كه ما ادعايش داريم مى‏كنيم. جمهورى اسلامى يعنى يك حكومت عادلانه اسلامى چنانچه مملكتى كه اسلامى است و جمهورى در تحت لواى اسلام دارد اداره مى‏شود، اين مملكت هم بايد اجزائش اسلامى باشد. اگر چنانچه در اين مقطعى كه از زمان ما هستيم و در اينوقتى كه ما ادعاى تبديل طاغوت به اسلام، همچو ادعائى را داريم، اگر چنانچه ما كه معمم هستيم و شما كه پاسدار هستيد بر خلاف آنطورى كه بايد پاسدارهاى اسلامى، روحانيون كه پاسدارند و شماها كه پاسداريد بر خلاف آن اگر يك وقت يك عملى صادر بشود ولو از يك مصداق، يك فرد صادر بشود و ديگران جلويش را نگيرند، آنهائى كه الان متوجه‏اند كه به ما اشكال كنند، يكى را هزار مى‏كنند و در بوق تبليغاتى در خارج و در داخل منتها در داخل به يك طرز ديگر و در خارج با صراحت كه: اسلام هم همانست، تغييرى حاصل نيست، اسلام اصلش همين طورى است، اسلام هم مثل رژيم شاهنشاهى است منتها اينها حالا يك اسمى جاى يك اسمى گذاشته‏اند. رأى داده‏اند فقط به يك چيزى اما محتوا، محتواى ديگرى است. يك چيز ديگرى است. اسلام اينجورى است آنوقت سازمان امنيت مردم را آزار مى‏كرد، حالا پاسداران اسلامى، آنوقت روساى طاغوتى به مردم تعدى مى‏كردند حالا روساى جمهورى اسلامى.

آنوقت روحانيون در زمان طاغوت بودند، اگر يك كارى از بعضى‏شان صادر مى‏شد مردم مى‏گفتند كه اينها ساواكى هستند، يكى كار خلاف مى‏كرد نمى‏گفتند كه اينها نوكر اسلامند و اين كار را مى‏كنند مى‏گفتند اينها جزء ساواكند. امروز اگر از يك روحانى صادر بشود كى مى‏گويد ساواكى است؟ هيچ كس، كى مى‏گويد كه الزام دارد به اين كار؟ اگر امروز يك خطائى از يك نفر معمم صادر بشود و سايرين جلويش را نگيرند و اعتراض نكنند، جنگ لازم نيست، اعتراض، گفتن، نهى از منكر. در خارج آنهائى كه دشمن شماها هستند منعكس مى‏كنند كه جمهورى اسلامى با رژيم شاهنشاهى هيچ فرقى ندارد فقط يك اسمى تغيير كرده و الا واقع همان واقع است، دليلش هم اينست كه اين پاسدارها ببينيد مثل ساواكى عمل مى‏كنند، اين كميته‏ها ببينيد مثل مثلاً چه عمل مى‏كنند، اين دادگاه‏ها را ببينيد مثل همان دادگاه‏هاى طاغوتى است و هكذا و هكذا. آنكه امروز نگرانى دارد، آنكه امروز مصيبت است براى ما اين است كه مكتبمان يعنى اسلاممان در معرض اين است كه دنيا به آن پشت بكنند و با اعمال ما دفنش كنند، فكرى براى اين بايد كرد. تا ما خودمان را اصلاح نكنيم نمى‏توانيم بگوئيم كه ما يك اشخاصى هستيم كه براى خدا داريم كار مى‏كنيم، مى‏خواهيم اصلاح كنيم مردم را. تا آقا خودشان صالح نباشند نمى‏توانند دعوت به صلاح بكنند. كسى كه خودش خداى نخواسته پايش را كج مى‏گذارد اگر به مردم بگويد پايت را راست بگذار مسخره‏اش مى‏كنند، مى‏گويند اگر پا راست گذاشتن صحيح بود خودت بگذار. اگر شما كه پاسداريد و مدعى هستيد كه ما براى پاسدارى خدمت مى‏كنيم به اسلام مى‏خواهيم خدمت كنيم، اگر خداى نخواسته همانطور كه در رژيم سابق گاهى مى‏ريختند منزل يك كسى و اثاثش را مى‏بردند، زن و بچه‏اش را به زحمت مى‏انداختند، اگر حالا هم از يكى از شما خداى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 47

نخواسته يك همچو چيزى صادر بشود و ديگران جلويش را نگيرند و تربيتش نكنند، نهى‏اش نكنند، اين حربه را دست دشمن ما مى‏دهد و مى‏گويد پاسداران اينجورى‏اند. نمى‏گويد آن يك آدم اينجورى است، نمى‏گويند اين يك روحانى ملبس به اين لباس اينطورى است، مى‏گويند آخوندها اينطورند و پاسدارها اينطورند. اين خطر را چه جور بايد رفع كرد؟ ما الان مواجهيم با اين.

امر به معروف و نهى از منكر، تكليف همگانى امت است‏

الان مكلفيم ما، مسووليم همه مان مسووليم، نه مسؤول براى كار خودمان مسؤول كارهاى ديگران هم هستيم كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته همه بايد نسبت به همه رعايت بكنند، همه بايد نسبت به ديگران، مسؤوليت من هم گردن شماست، شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم شما مسووليد اگر نگوئيد چرا پايت را كج گذاشتى، همه روحانيون بايد به او هجوم كنند كه چرا بر خلاف موازين؟ ساير مردم هم بايد بكنند و نهى از منكر اختصاص به روحانى ندارد، مال همه است، امت بايد نهى از منكر بكند، امر به معروف بكند. اگر ما ملت كه الان مدعى هستيم كه رژيم ما اسلام است، حكومت، حكومت عدل است و امثال ذالك و به دنيا هم اعلام كرديم و دنيا هم شناخته مملكت ما را به اسم جمهورى اسلامى، ممالك ديگر شناختند اكثرا و الان ما را يك رژيم اسلامى مى‏دانند، اگر چنانچه ما محتواى اين رژيممان اسلامى نباشد و كارهائى كه مى‏كنيم منطبق نباشد با قوانين اسلام، سر يك قضاياى جزئيه‏اى با هم معارضه بكنيم، سر يك قضاياى جزئيه‏اى با هم دشمنى بكنيم، سر يك قضاياى جزئيه اى براى ديگران كارشكنى بكنيم كه همه اينها مخالف با قواعد اسلام است، اگر يك همچو چيزى بشود و دنيا بگويد كه اسلام هم همين است، همين رژيم است، ديگر همه سر يك كرباس هستيد. اين قضيه اين نيست كه ما در يك جنگى شكست خورديم، سيدالشهدا سلام‏الله عليه از يزيد شكست خورد همه را كشتند لكن همچو شكستى به رژيم معاويه داد كه تا ابد دفن‏شان كرد. ما اگر كشته مى‏شديم در اين نهضت شايد ما هم دفن مى‏كرديم رژيم را، اما حالا كه ما پيروز شديم و رسيديم به اين مرتبه، اگر اختلافات بين خودمان حالا شروع بشود، اگر نزاع‏هاى شخصى بين خودمان حالا شروع بشود، اگر سر يك كارهائى جزئى با هم اختلاف بكنيم، اگر خداى نخواسته پاسدارى برود منزل مردم و تعدى بكند، اگر دادگاهى رأى بر خلاف اسلام بدهد، اگر كميته‏اى بر خلاف موازين اسلامى عمل بكند، اين ديگر پاى اين حساب نمى‏شود كه در رژيم طاغوتى دارد اين كارها مى‏شود. در رژيم اسلامى دارد اين كار مى‏شود، در حكومت اسلامى دارد اين كار مى‏شود، اين پاى اسلام حساب مى‏شود، دشمن‏هاى ما اين را پاى اسلام حساب مى‏كنند. يكدفعه مى‏بينيم كه در همه روزنامه‏هاى خارج صريحا نوشتند به اينكه اينها همان است فرقى ندارد. اينجا هم كه جرات نمى‏كنند به طور صحيح بنويسند، به طور كنايه مى‏نويسند. الان خوف از اين دشمن‏ها بيشتر از خوف محمدرضا بود، محمدرضا جنگ بود و نزاع بود و زد و خورد بود و بحمدالله زديد و بيرونش كرديد. حالا كه جنگ نيست، الان جنگ قلم است، الان‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 48

جنگ اعصاب است، آن جنگ نيست كه آسان است. الان يك همچو جنگى هست كه در خارج و داخل قلم‏ها را برداشته‏اند و مى‏خواهند بر ضد اسلام چيزى بنويسند، نه برضد من و شما و زيد و بكر، بر ضد اسلام. اينها از اسلام مى‏ترسند، از من و تو نمى‏ترسند اينها از اسلام مى‏ترسند. اسلام بود كه جوانهاى ما را غلبه داد بر توپ و تانك و همه چيزها، بر همه قدرت‏ها ملت ما را غلبه داد. اگر اين پاسبان‏هاى ما بعد از اين غلبه يك كارى بكنند كه اسباب شكست اسلام بشود، اين مسؤوليت غير مسؤوليت آدمكشى است، غير مسؤوليت گناه‏هاست، اين يك گناهى است كه قابل بخشيدن نيست. اگر ما اسلام را آنطورى كه هست بر خلاف آنطورى كه هست نمايش بدهيم به خارج،عرضه كنيم به خارج، اين شكست اسلام است، نه يك معصيت، قضيه معصيت نيست. اين آنى است كه انبيا سرش كشته شدند، آنى است كه اوليا سرش كشته شدند. دين حق دينى است كه اوليا و انبيا كشته شدند سرش! اگر كسى يكى از انبيا را بكشد، يا اسلام را كارى بكند، اين گناهش بالاتر از او هست. انبيابراى اسلام كشته شدند، اين از نبى كشتن بالاتر است، اين از سيدالشهدا كشتن بدتر است. سيدالشهدا براى اسلام خودش را به كشتن داد، همان اسلامى كه حالا دست ما افتاده و مع‏الاسف بعضى از ما بازى مى‏كنند با او.

رعايت حدود الهى و پرهيز از اختلاف به منظور حفظ اسلام‏

بايد اصلاح كنيد خودتان را، مسئوليت زياد است آقا، خيال نكنيد كه مسؤول نيستيم، من مسئول نيستم، او مسئول نيست. من عمامه‏اى مسئولم، شماى غير عمامه‏اى هم مسئوليد، بازارى مسئول است، دانشگاهى مسئول است. همه مسئول هستيم، همه مراقب اين باشيم كه اين مكتب محفوظ باشد. دشمن‏ها الان دنبال اين هستند كه مكتب ما را به تباهى بكشند براى اينكه آنى كه از آن مى‏ترسند اين است. دشمن‏هاى ما از من و شما نمى‏ترسند. از مكتب ما مى‏ترسند. آنها - شكسته خورده‏اى - كه خودشان را شكست خورده مى‏دانند، شكت خورده از من و شما نمى‏دانند، شكست خورده از ايمان شما مى‏دانند. آنها فهميدند، لمس كردند كه يك دسته‏اى با هيچ با قدرت الله اكبر بر آنها غلبه كردند. اينها اين قدرت را مى‏خواهند از شما بگيرند و شما حفظش كنيد، حفظش كنيد، حفظش به اين است كه من معمم و هر كس كه معمم هست، از حدود الهى يك كلمه، يك قدم برنداريد، شماى پاسدارهاى معظم (كه خداوند حفظتان كند) از حدود پاسدارى اسلام قدمى تجاوز نكنيد. آن طبقه بازارى و آن طبقه ادارى و آن دولت و آن ملت هم، همه در رژيم اسلامى الان واقع هستيم، همه در دولت اسلام الان هستيم، وظيفه دولت اسلامى را از دست ندهيد. اختلافات را در يك امورى كه نبايد هم در آن اختلاف كرد اين اختلافات را كنار بگذاريد همه. اين حزب بازى و نمى‏دانم گروه گروه كه صد گروه به حسب آنطورى كه در روزنامه‏ها بود، قريب صد گروه، در اين چند هفته صد گروه اظهار وجود كرده‏اند، يعنى صد گروه كارى دارند مى‏كنند كه اين انسجامى كه پيدا شد و رمز قدرت شما بود به هم بزنند. صد گروه دشمن داريد شما منتها يك عده مى‏فهمند و شايد اكثرا توجه ندارند.

اين گروه گروه شدن همين طورى نيست كه خيال بكنيد كه من باب اتفاق اظهار وجود مى‏كنند،

صحيفه نور ج 8 صفحه 49

هر روز در روزنامه‏ها مى‏خوانيد كه گروه كذا هم اظهار وجود كرد، بسيارشان به اسم اسلام است و خيلى‏شان هم غير اسلامى، هم آن كه به اسم اسلام است حالا اشتباه دارد مى‏كند، هم آن كه به اسم غير اسلام است اشتباه مى‏كند. همه بايد تحت لواى لااله الا الله باشيم، همه يكى باشيم انشاءالله.

توصيه به حسن استفاده از نعمت آزادى‏

خطر بزرگ است، مسئوليت بزرگ، مسئوليت من و آقايان زيادتر از شماست، مسؤوليت شما هم بزرگ است. از تحت اين مسئوليت بايد صحيح بيرون بيائيم. اصلاً امتحان است، خداوند يك نعمت بزرگى به شما داده است و الان تحت امتحان هستيد. نعمت آزادى بالاترين نعمتى است كه بشر دارد، شما فاقد بوديد اين نعمت را نمى‏توانستيد يك كلمه حرف بزنيد، نمى‏توانستيد اينجا با هم مجتمع بشويد. امكان داشت براى شما؟ قبلاً امكان داشت كه ماها بنشينيم با هم صحبت كنيم؟ نمى‏گذاشتند كسى از اين در داخل بشود، اگر يك وقتى قاچاقچى داخل مى‏شديد وقتى بيرون مى‏رفتيد توى سازمان امنيت بايد برويد.

خدا به شما نعمت آزادى را داده و شما را در امتحان اين آزادى قرار داده كه ببيند كه شما با اين آزادى چه مى‏كنيد. آيا اين نعمت خدا را كفران مى‏كنيد و با آزادى خودتان مردم را رنج مى‏دهيد يا اين نعمت را تشكر از آن مى‏كنيد و اين آزادى را حسن استفاده از آن مى‏كنيد. اين چيزى است كه من خودم را موظف مى‏دانم در اين زمان هر گروهى كه مى‏آيند همين مسائل را بگويم، براى اينكه درد اين است. درد اين است كه الان اختلافات زياد، گروه گروه‏ها زياد، آنها دارند باهم مجتمع مى‏شوند ماها داريم از هم متفرق مى‏شويم. بايد همه بيدار بشويم، همه توجه بكنيم، همه اصلاح كنيم خودمان را كه خداى نخواسته تخلف نكنيم و همه توجه كنيم به اينكه اگر يكى تخلف كرد جلويش را بگيريم، نه به داد و دعوا، گفتن با ملايمت. اگر يك كسى يك كار خلافى كرد و صد نفر آدم با ملايمت سلام كرد، تعارف كرد، بگويد آن كار خوب نبوده، تأثير مى‏كند در انسان و نمى‏تواند تخلف بكند.

خداوند انشاءالله شما پاسدارها رابراى اسلام حفظ كند و شما آذربايجانى‏ها را كه هميشه عزت اسلام بوديد باز هم عزت اسلام قرار بدهد و همه ما را موفق كند به خدمت به اسلام و به مسلمين و به ساير كشورهائى كه مستضعف هستند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:06 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 40

تاريخ: 15/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اقشار مختلف مردم‏

واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من بايد به يك واقعيتى ملت ايران را تذكر دهم واقعيتى كه شايد باز هم تذكر داده باشم لكن اهميت موضوع موجب مى‏شود كه من باز به ملت ايران تذكر دهم.

كوشش‏هاى زيادى در ظرف قريب 20 سال شد تا گروه‏هاى مختلف ملت را به هم پيوست، كوشش‏هايى شد تا آنكه تبليغات اجنبى‏ها، آنهائى كه مى‏خواستند ما را غارت كنند و عقب نگه دارند خنثى شد. كوشش‏ها شد تا گروه‏هاى مختلف ملت را به هم پيوست، جوانان دانشگاهى را با جوانان روحانى پيوند داد، كارمندان دولت را با بازارى و روحانى و دانشگاهى به هم پيوست. اين قشرها، قشرهاى مختلف از كارگر تا دهقان تا كشاورز، بازارى، روحانى، دانشگاهى، تمام قشرهابه هم پيوستند و به هم جوش خوردند. زحمت‏هاى زياد، كوشش فراوانى شد تا اين متفرقات مجتمع شدند تا اين قطره‏ها دريا شدند، تا اين قطره جداى از هم به يك شكل سيل بنيان‏كن در آمدند و بنيان ظلم و جور و دست‏هاى اجنبى را از بيخ و بن كندند و قطع كردند و شما ملت بزرگ ايران، از شهرستانى‏ها گرفته تا دهات و قصبات، بانوان محترم و برادران عزيز، بدون توجه به گرفتارى‏هاى خودتان همصدا با هم اين سد بزرگ انسانيت را شكستيد. من مى‏ترسم كه در اين نيمه راه زحمت‏هايى كه تاكنون كشيده شده است، به واسطه نادانى يك عده و غرض‏ورزى عده ديگر از بين برود و خون جوانان ما هدر رود. شما مى‏بينيد كه در ظرف دو ماه، سه ماه كه از پيروزى شما گذشته است و همه ديديد در پناه وحدت كلمه و در پناه قدرت اسلام اين پيروزى را تحصيل كرديد و رمز پيروزى شما ايمان و وحدت كلمه بود، در ظرف يكى دو ماه قريب صد گروه با اسم‏هاى مختلف اظهار وجود كردند يعنى آن انسجامى كه ملت به هم پيدا كرد و آن وحدتى كه ملت پيدا كرد و اجانب احساس كردند كه با وحدت كلمه ملت و با قدرت ايمان هيچ قدرتى نمى‏تواند مقابله كند با اين قدرت، در صدد بر آمدند اين قدرت را تضعيف كنند، هم قدرت اسلامى را و هم وحدت كلمه را. زحمت‏هاى چندين ساله‏اى كه براى انسجام گروه‏هاى مختلف و براى وحدت كمله بود، اجانب درصدد بر آمدند كه به هدر بدهند اين زحمت‏ها را و با دستهاى ناپاك خودشان و با بى توجهى به بسيارى از اشخاصى كه ادعاى همه چيز مى‏كنند، اين زحمت‏ها نزديك است به هدر برود. ما گروه‏هاى مختلف را مجتمع كرديم و اين سد را

صحيفه نور ج 8 صفحه 41

شكستيم و الان گروه‏هاى مختلف حدود صد گروه تاكنون اظهار وجود كرده‏اند و اين اظهار وجود منتهى به معدوميت همه خواهد شد.

اى احزاب مختلفه!اى گروه‏هاى مختلف !اگر شما براى كشور خودتان دلسوز هستيد و براى ملت خودتان دلسوز هستيد،بايد بدانيد كه اين ايجاد گروه‏هاى مختلف براى ملت سم قاتل است و كشور شما را باز به حال اول خداى نخواسته بر مى‏گرداند.اى اشخاصى كه داد از مليت مى زنيد، داد از دوستى با ملت مى‏زنيد، داد از دوستى با مستضعفين مى‏زنيد، اين اظهار وجودها، اين گروه گروه كردن ملت موجب اين مى‏شود كه ملت شما باز به حالت اول برگردد. شما داريد رمز پيروزى ملت را از دست مى‏دهيد. شماها كه حسن نيت داريد در تحت تأثير شياطينى كه سوء نيت دارند واقع شده‏ايد. خداى تبارك و تعالى مى‏فرمايد واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا امر به اجتماع و نهى از تفرق. شماها اجتماع مسلمين را به هم مى‏زنيد و موجب تفرقه مى‏شويد.

هواهاى نفس را كنار بگذاريد، با ملت در يك مسير برويد. اين ملت جوانهاى خودش را از دست داد، اين دانشگاه زحمت كشيد، اين مدرسه‏ها زحمت كشيدند، اين مدرسه فيضيه كشته داد، قرآن‏ها را در اين مدرسه فيضيه بى‏احترامى كردند ،بلكه گفته بود آتش زدند. ما زحمت كشيديم و روحانيون را با دانشگاه آشتى داديم و تبليغات سوء اجانب را خنثى كرديم و شما در اين وقت، در وقتى كه ما احتياجمان به وحدت بيشتر است موجب تفرق داريد مى‏شويد. اين خدمت به خلق است؟! اين خدمت به كشور است؟! اين گروه گروه شدن خدمت به انسانيت است؟! خدمت به مستضعفين است؟! يك قدرى تأمل كنيد و يك قدرى در كارهايتان تجديد نظر كنيد.

گروه گروه مى‏شويد و هر گروهى مخالف گروه ديگر. اگر همه در يك مسير مى‏رفتيد، باز مضايقه نبود كه گروه‏هايى همه در مسير واحد لكن دست‏هاى خبيث اجانب در كار است كه شما را ندانسته گروه گروه كند و مخالف با هم. آنهايى كه مى‏خواهند ما را بچاپند و ذخائر ما را ببرند و ما را به اسارت بكشند، مشاهده عينى كردند كه دو چيز براى ما پيروزى آورده است و به اين دو چيز حمله كردند: يكى ايمان، اسلام، يكى وحدت كلمه. با دست عمال خودشان، اين رمز پيروزى كه داراى دو جهت بود به هر دو حمله كردند و در سطح وسيعى در ايران مشغول تفرقه افكندن شدند، تفرقه در همه اطراف ايران، احزاب مختلفه، گروه‏هاى مختلفه، جبهه‏هاى مختلفه و مع‏الاسف همه با هم مخالف. اين وحدت كلمه را دارند از ما مى‏گيرند. قدرت ايمان بود كه شما رابه اين پيروزى رساند و آنها مشاهده عينى كردند كه ايمان منشاء شكست آنها شده است اين را هم دارند در آن خدشه مى‏كنند. آنهايى كه با اسلام مخالفند، امروز اگر چنانچه عقل دارند مخالفت نكنند كه‏اسلام پيروز مى كند آنها را. آنها كه نوكر اجنبى هستند حسابشان معلوم است. اين يك نگرانى است براى من كه زحمت‏هاى چندين ساله اشخاصى كه دنبال اين بودند بين قشرهاى مختلف آشتى بيندازند و تبليغات باطل اجانب را خنثى كنند و بحمدالله كردند و پيروز شدند، اين اجتماع به هم بخورد و تفرقه حاصل شود.

يك نگرانى ديگرى كه ما داريم اين است كه دوست‏هائى كه نادان هستند توجه به مسائل ندارند

صحيفه نور ج 8 صفحه 42

موجب اين بشوند كه اسلام را طور ديگرى نشان بدهند. ما امروز رژيم جمهورى اسلامى داريم. ما امروز تمام قشرهايمان مدعى هستند كه جمهورى اسلامى هستيم، كه رژيم ما جمهورى اسلامى است، دادگاه‏هاى ما دادگاه‏هاى اسلامى است، كميته‏هاى ما كميته‏هاى اسلامى است، پاسدارهاى ما پاسدار اسلامى است، ارتش ما، ژاندارمرى ما، شهربانى ما، قواى انتظامى ما اسلامى است، دولت ما اسلامى، ادارات ما اسلامى ما همچو ادعا داريم. من خوف آن دارم كه به واسطه كارهايى كه از قشرهايى كه غرض ندارند لكن نادان هستند كارهائى صورت بگيرد كه مكتب ما را آلوده كند و بد معرفى كند، ما شكست بخوريم در مكتب،اسلام دفن بشود.

اگر كميته‏ها، چه آنهايى كه در آنها بعضى معممين هست و چه آنهائى كه نيست اگر خداى نخواسته بر خلاف موازين اسلامى عمل كنند، مكتب ما را شكست مى‏دهند و اين مسؤوليت بزرگى است براى معممين. اگر خداى نخواسته در شهرستان‏ها، در جاهايى كه علما و روحانيون هستند يك اختلاف نظرى باشد كه منتهى به اختلاف ظاهر بشود، مكتب ما خدشه‏دار مى‏شود و اين مسئوليت بزرگى است متوجه به روحانيون. اگر دادگاه‏هاى ما بر خلاف موازين اسلامى، بر خلاف عدالت رفتار كنند مكتب ما خدشه‏دار مى‏شود. اگر پاسدارهاى ما كه پاسدار جمهورى اسلامى هستند، پاسدار انقلاب اسلامى هستند كارى بكنند كه بر خلاف موازين پاسدارى باشد، مكتب ما خدشه‏دار مى شود و اين مسؤوليت بزرگى است. ما اگر در رژيم سابق شكست مى‏خورديم و كشته مى‏شديم لكن مكتب ما محفوظ بود غم نداشتيم، نگرانى نداشتيم.

ما اگر در رژيم سابق بعضى كارهاى خلاف فرض كنيد مى‏كريدم به مكتبمان مربوط نبود، امروز اگر كار خلاف بكنيم مكتب شكست مى‏خورد. مصيبت آن است كه مكتب شكست بخورد سيدالشهدا (ع) شهيد شد با همه اصحاب و عشيره لكن مكتب جلو رفت، شهادت او مكتب را جلو برد. ما هم اگر در آن رژيم شهيد مى‏شديم و شما هم اگر شهيد مى‏شديد، مكتب جلو مى‏رفت لكن با اعمال ما، با كردار ما، با گفتار ما، با قلم‏هاى ما، با قدم‏هاى ما اگر امروز كارهاى خلاف واقع بشود، مكتب متزلزل مى‏شود. مصيبت بزرگ اين است كه مكتب از دست برود، مكتبى كه انبيا براى آن كشته شده‏اند، مكتبى كه اوليا براى آن كشته شده‏اند.

ملت ايران! بانوان محترم! بردادران محترم! به داد اسلام برسيد اسلام امروز امانت است در دست شما، خيانت نكنيد به اين امانت. روحانى! دانشگاهى! بازرگان! دهقان! كارگر! شهرى! دهاتى! عشاير! اسلام امروز در خطر است، نه ما. خطر براى ما بود اشكال نبود. اسلام را دريابيد، كارهاى خلاف ما اسلام را بد جلوه مى‏دهد، اسلام را دفن مى‏كند كه تا آخر به آن توجه نشود. قلم ناپاك، چشم‏هاى ناپاك در صددند كه از شما خرده‏گيرى كنند و مكتب شما را بد جلوه دهند و بگويند اين هم جمهورى اسلامى، چنانچه در كارخانه‏ها مى‏روند و مى‏گويند، چنانچه قلم‏هاى خائن مى‏نويسد. ما امروز از دوستان مى‏ترسيم، ديروز از دشمن‏ها مى‏رسيديم. آن ترس خيلى زياد نبود، اشكالى نبود. امروز از دوست‏ها مى‏ترسيم كه اين دوست‏هاى بى‏توجه به عمق مسائل، بى‏توجه به موقعيتى كه الان ما

صحيفه نور ج 8 صفحه 43

در آن واقع هستيم كارى بكنند كه مكتب ما در دنيا مكتب فاسد قلمداد شود، مكتب عقب مانده قلمداد شود.

اين است كه ما را رنج مى‏دهد، اين است كه ما را نگران كرده. امروز بر همه ما، بر همه ملت، بر بانوان، بر برادران، بر علما، بر دانشگاهى‏ها، بر وكلا، بر وزرا، بر همه قشرهاى ملت است كه احتراز كنند از اختلاف و احتراز كنند از كارهائى كه مخالف با نهضت اسلامى است، مخالف با جمهورى اسلامى است. دست از اختلافات برداريد، در يك امور جزئى با هم اختلاف نكنيد، امروز روز اختلاف نيست. دست از هواهاى نفسانى برداريد، براى رياست كميته و پاسدارى و اينها خداى ناخواسته خلاف نكنيد. امروز روز هواى نفس نيست. امروز روزى است كه سرنوشت شما، سرنوشت اسلام، سرنوشت قرآن بايد معلوم شود. با هم برادر باشيد. دانشگاهى‏ها با ما برادرند، ما خدمتگزار آنها هستيم. برادران دانشگاهى! توجه كنيد كه شما را جدا نكنند از روحانيون. برادران روحانى! توجه كنيد كه شما را جدا نكنند از دانشگاهى‏ها. همين چند روز در اصفهان، در مشهد، در تهران اساس يك خلاف را دارند طرح‏ريزى مى‏كنند كه دانشگاه را از روحانى جدا كنند. بعضى منبرهاى نادان و بعضى دانشگاهى‏هاى نادان مى‏خواهند اين دو قشر را از هم جدا كنند، طرحش را ريخته‏اند در يك موقعى كه موقع طرح قانون اساسى است، در يك موقعى كه موقع نتيجه‏گيرى است، در يك موقعى كه نزديك به ماه مبارك رمضان است و اجتماعات شما براى آنهائى كه مى‏خواهند ايران را از بين ببرند خطر دارد. ماه مبارك، ماه اجتماع است، ماه وحدت است، ماه خداست. در يك همچو موقعى قبل از ماه رمضان و موقع نتيجه‏گيرى از اين خون‏ها، از اين زحمت‏ها، از اين رنج‏ها طرح يك اختلاف بزرگ بين روحانيون و دانشگاهى ريخته شد، يكى جزوه مى‏دهد لعن مى‏كند يك كسى را، يكى جزوه مى‏دهد تعريف مى‏كند از كسى. هر دو خلاف است. هر دو امروز غلط است. دست برداريد از نادانى، شما را تحريك نكنند آنهائى كه با اسلام دشمن هستند. خيانت به اسلام نكنيد. اين تفرقه امروز خيانت به اسلام است با هر اسمى كه باشد. امروز سر ولايت اميرالمؤمنين (ع) اختلاف كردن خيانت به اسلام است. امروز اين حرف‏ها را طرح نكنيد همه توجه به اين معنا داشته باشيد كه اين سرنوشتى كه بناست براى ايران تحقق پيدا كند خوب باشد. با اعمال شما مبادا اسلام فراموش بشود، با اعمال شما مبادا اسلام دفن بشود. اگر دلسوز به اسلام هستيد دست از تفرق برداريد، اگر دلسوز به ملت هستيد دست از تفرق برداريد، اگر دلسوز به كشورتان هستيد دست از اين تفرقات برداريد. اين طرح شيطانى كه در اصفهان ظهور كرده و در مشهد و در تهران هم، اين طرح شيطانى را خنثى كنيد. سر يك نفر آدم كه آيا كافر است يا مسلم، تو سر هم نزنيد، توجه به مسائل كنيد، شما را مى‏خواهند به جان هم بريزند و آنها نتيجه بگيرند. خداوند انشاءالله ما را از غفلت بيدار كند. خداوند انشاءالله اجتماع ما را حفظ كند. خداوند انشاءالله تفرقه‏اندازها را هدايت كند. خداوند انشاءالله اسلام را پيروز كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:06 AM
previos page menu page next page

صحيفه نور ج 8 صفحه 53

تاريخ: 16/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران كميته انقلاب اسلامى حصارك كرج‏

جديت در شناخت عوامل پيروزى و كوشش فراوان جهت حفظ آن‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اول راجع به آنچه گذشته است يك كلمه عرض مى‏كنم و بعد آنچه بايد در آينده بشود و ما تكليف داريم راجع به آنچه گذشت و بحمدالله خوب گذشت. چه چيز اسباب شد كه اين ملت، اين راه را رفت و پيروز شد و چه بايد كرد كه اين پيروزى ادامه پيدا كند؟ چه بسا يك لشكرى، يك جمعيتى پيروز بشوند به يك جمعيت يا ملت ديگر و خوب از عهده بر آيند لكن نتوانند حفظ كنند پيروزى خودشان را. بسيارى از اين كشورگشاها بوده‏اند كه زده‏اند، رفته‏اند و جلو رفته‏اند و فتح كرده‏اند لكن نتوانستند حفظ كنند. وقتى كه به يك حدى رسيدند، يك جهاتى پيش آمد كه نتوانستند حفظ كنند، شكست خوردند. اين بايد عبرت بشود براى كسانى كه در يك ميدان پيروز شدند و باز تتمه دارد، نرسيده‏اند به مقصد. در همين جنگ‏هاى عمومى كه شده است، يك وقت، يك سردارى با فشار و زور و با لشكر خيلى جرار جاهايى را گرفت و پيش رفت مثل هيتلر، پيش رفت فرانسه را گرفت و - عرض مى‏كنم - حمله كرد به شوروى و يك مقدارى هم از شوروى گرفت لكن جهاتى پيش آمد كه در همان جا شكست خورد و شكستن هم تا آخر تا ملزم شد (به طورى كه گفته‏اند) خودش را بكشد.

ما نبايد مغرور بشويم به اين پيروزى كه پيدا كرده‏ايم با اينكه پيروزى بزرگى بود، يعنى يك پيروزى بود كه احتمالش را نمى دادند، شايد اين حركات ما را يك حركات غير عاقلانه مى‏دانستند، حتى در اين اواخر هم كه خود آن مردك رفته بود و بختيار جايش بود باز ناصح‏هاى بى‏اطلاع نصيحت مى‏كردند كه بايد ساخت ديگر با اينها، بايد شوراى سلطنتى را تأييد كرد و بعد رفت وكيل درست كرد و بعد از راه او مسأله را ختم كرد و شايد اين پافشارى‏هائى كه از طرف بعضى مى‏شد، اينها صحيح نمى‏دانستند. حالا شما به يك پيروزى بحمدالله رسيديد و يك پيروزى بزرگى بود كه هم يك قدرت بسيار بزرگ را شكستيد و هم از كشور خودتان دست قدرت‏هاى بزرگ را كوتاه كرديد. تا اينجا بايد ما از همه ملت تشكر كنيم و اين خدمتى كه ملت كرد، اين وحدت كلمه‏اى كه پيدا كرد، اين كوششى كه كرد، اين جان نثارى و فداكارى كه كرد، در محضر خداى تبارك و تعالى مأجور است و مورد نظر ولى عصر (سلام الله عليه) است. تا اينجا خوب رفتيم و نتيجه هم خوب گرفتيم اما ما كارمان كه به آخر نرسيده است، الان نه يك حكومت مستقر داريم، يك دولت انتقالى است، در عين حال كه خوب است‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 54

لكن يك دولت متزلزل انتقالى است، و نه قانون اساسى كه اساس هر كشورى هست الان داريم و نه يك رئيس جمهور داريم و نه يك مجلس شورا داريم كه اينها اساس يك حكومت است و همه اينها بايد باشد آنقدرى كه ما تا حالا به آن رسيديم اين است كه با رأى و رفراندم عمومى آن رژيم از بين رفت و به جاى او جمهورى اسلامى آمد، الان ايران به عنوان جمهورى اسلامى در دنيا شناخته شده است، اما جمهورى اسلامى كه فقط ما به آن رأى داديم اما مجلس نداريم و رئيس جمهور نداريم و قانون اساسى نداريم اينها را بايد درست كنيم. پس ما بين راهيم، مثل يك لشكر فاتح مى‏ماند كه زده و رفته و يك جايى را گرفته است لكن معلوم نيست كه بتواند حفظش بكند. ما الان معلوم نيست كه با اين توطئه‏ها كه هست و با اين تفرق‏ها كه موجود شده است و با اين كارها كه انجام مى‏گيرد، بعد از پيروزى معلوم نيست سرنوشتمان چه خواهد شد، نگرانى داريم. تكليف ما امروز چه هست؟ ما اگر بخواهيم پيروزيمان كه تا اينجا رسيده به آخر برسد، چه بكنيم كه حفظ بشود اين پيروزى و مثل قضيه هيتلر نشود كه محتاج بشود به خودكشى. ما بايد بفهميم چرا پيروز شديم، اين چرا را اگر فهميديم آنوقت بايد كوشش كنيم كه همان چيزى را كه ما را پيروز كرده حفظش كنيم، اگر حفظش نكنيم، همان است كه يك لشكر فاتحى آمده و نتوانسته بعدش را حفظ كند. اكثر فتح‏هائى كه شده نتوانستند حفظ كنند بعد رفتند و رها كردند. حتى نادرشاه هم كه رفت هندوستان را گرفت، آنجا ديد نمى‏تواند حفظ كند يك قراردادى كرد و برگشت. حفظ يك نظامى، حفظ يك پيروزى از اصل يك پيروزى مشكلتر است و نكته‏اش هم اين است: در آنوقت كه يك جمعيتى دارند حمله مى‏كنند براى گرفتن يك قلعه‏اى، همه توجه‏شان به گرفتن قلعه است، هيچ توجه ديگرى ندارند، هيچ كس فكرش اين نيست كه ما امشب وقتى شب شد شام چه داريم، ناهار چه داريم، بچه‏مان كسالت دارد، هيچ در فكر نيستند، تمام قواى هر فرد دنبال اين است كه اين فتح را بكنند، اين قلعه را بگيرد و يك گروهى كه با هم مجتمع شدند، همه يكصدا و قواى مختلفه جمع شده است و به حال حمله است، همه قوا مجتمع شده است و همه هم نظرشان يك چيز است و آن اين است كه اين قلعه رابايد ما فتح بكنيم، تا وقتى كه رسيدند و فتح كردند و آنوقتى كه در داخل قلعه بودند و نشستند و ديدند الحمدالله فتح كرديم، سستى‏ها شروع مى‏كند پيدا شدن، خستگى‏ها، سستى‏ها، اختلاف‏ها، در داخل همان قلعه ممكن است كه هم سستى براى اين افرادى كه آنوقت با اين قدرت پيش رفتند، پيش بيايد و قدرت خودشان را از دست بدهند و هم تا حالا همه متحدالكلمه براى اين فتح و پيروزى بودند حالا كه خودشان را پيروز مى‏بينند مى‏افتند به گله‏هايى كه از هم دارند، اشكالاتى كه برايشان هست، زندگيمان چطورى هست، بچه‏هايمان چطورند، مناقشاتى كه بعضى با بعضى دارند، اغراضى كه دارند، آن سستى بعد از پيروزى و اين اختلاف بعد از پيروزى موجب اين مى‏شود كه نتواند اين فاتح حفظ كند فتح خودش را و آنهايى كه شكست خورده‏اند بسيار اينطور اتفاق افتاده آنهائى كه شكست خورده‏اند، آنها براى اينكه عقده شكست خوردن درشان هست شروع مى‏كنند به پيوند با هم. از آن طرف شكست خورده‏ها روى عقده‏اى كه پيدا كردند بنا مى‏كنند اين جزيى جزيى‏ها به هم متصل بشوند و وحدت پيدا بكنند،از اين طرف اينهائى كه فتح كرده‏اند، براى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 55

اينكه عمق مسائل را درست ادراك نكرده‏اند شروع مى‏كنند به اينكه استراحت بكنند، سستى پيدا مى‏كنند و عمده، اختلافات، جدا از هم بشوند، آنوقت كه با هم مجتمع بودند فتح كردند، حالا آنهايى كه شكست خوردند دارند با هم مجتمع مى‏شوند، اينهايى كه فتح كردند دارند از هم جدا مى‏شوند، نتيجه چه ميشود؟ نتيجه اين مى‏شود كه همان رمزى كه در فتح شما بود در اينها پيدا مى‏شود و همان رمزى كه در شكست آنها بود در شماپيدا مى‏شود. پس ما بايد چه بكنيم؟ اين فتحى را كه كرديد، يك فتح كوچكى نبود، ما باز ادراكش را خيلى نمى كنيم، اينهائى كه از خارج مى‏آيند، از امريكا مى‏آيند، از انگلستان مى‏آيند، از بلاد خارج و غرب مى‏آيند، اينها گاهى به ما مى‏گويند كه ايرانيان نمى‏دانند كه چه كرده‏اند، نمى‏دانند كه چه فتحى كرده‏اند، يك فتحى بوده است كه همه عالم را به تعجب واداشته است كه چطور يك جمعيتى كه هيچ چيز دستشان نبود بر يك قوائى كه همه قواى عالم با هم جمع شده بودند، شما خيال مى‏كنيد كه فقط محمد رضا بود و امريكا؟ مسأله اين نبود، محمدرضا بود و دنبال سرش همه دولت‏ها، چه اسلامى و چه غير اسلامى، همه دنبال سرش بودند. بى جهت بود كه ما را در كويت راه ندادند؟ با ما دشمنى نداشتند آنها، براى اينكه پشت سر او بودند. بى‏جهت بود كه ما را كارى كردند كه نتوانيم عراق بمانيم؟ بى‏جهت بود كه من ممالك اسلامى را رها كردم و رفتم به خارج، در يك مملكت كفرى؟ اينها همه جهت داشت براى اينكه من ديدم همين كارى كه عراق دارد مى‏كند و همين كارى كه كويت مى‏كند نمى‏گذارد ما از اين طرف شهر برويم آن طرف شهر سوار طياره بشويم و برويم، اينقدر هم مانع شدند، گفتند از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. اين براى اين بود كه همه اينها طرفدار بودند با آن رژيم، آنوقت آن قدرتهاى بزرگ هم همه پشت سرش بودند، بعضى‏ها صريح مى‏گفتند مثل امريكا و انگلستان، بعضى‏ها هم صريح نمى‏گفتند لكن بودند براى اينكه منافع خودشان را به وجود او مى‏دانستند و متأسف بودند از رفتن او.

در عين حال كه همه قوه‏هاى عالم بر خلاف يك 35 ميليون جمعيت، يك جمعيت ايرانى، همه قوه‏هاى عالم مخالف، معذلك نتوانستند نگه دارند او را چه اسباب اين شد كه يك همچو پيروزى پيدا شد؟ ماها چنين عرضه‏اى داشتيم؟ نه، ايمان و نظر خدا بوده وقتى همه شما از ظلم بيزاريد و همه شما به عدالت اسلامى رو آورديد خداى تبارك و تعالى به شما كمك مى‏كنند، ملائكة الله به شما كمك مى‏كنند، اين ملائكة الله كه در جنگ‏هاى اسلامى به جمعيت‏هاى كوچك كمك مى‏كردند كه پيروز مى‏شدند بر جمعيت‏هاى بزرگ، منتها خود مردم آنجا نمى‏دانستند، پيغمبر(ص) مى‏دانست به وحى، الان هم اگر پيغمبر بودند، شايد مى‏فرمودند كه شما اين پيروزى را كه پيدا كرديد ملائكةالله با شما موافق بود، همه اسلام را مى‏خواستيد، دين حق را مى‏خواستيد و از رژيم فاسد اعراض كرديد، اين اسباب اين معنا شد، اين دو تا كلمه، همه با هم وحدت كلمه و همه با هم اسلام. اين دو تا كلمه رمز پيروزى شما بود و عمل به آيه كريمه: واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا در اين آيه همين رمز است كه همه‏تان با هم به خدا بپيونديد و جدا از هم نباشيد، اجتماع با هم باشد و توجه به خدا باشد، تفرقه هم نباشد در كارهايتان، اين اسباب اين شد كه يك جمعيت كمى با نداشتن هيچ ساز و برگ‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 56

جنگى مشتى داشتند و ايمانى داشتند، غلبه كردند بر جمعيت‏هاى بزرگ و با اشخاصى كه منافعشان در خطر بود، منافع حياتشان در خطر بود و پشتيبان او بودند، هيچ كس هم نتوانست اين را نگهش دارد. ما تا اينجا آمده‏ايم، پس ما يك فاتحى هستيم كه در نيمه راهيم. از اينجا به بعد چه بكنيم كه اين فتح را به آخر برسانيم، حفظ كنيم اين فتح را، اين پيروزى را حفظ كنيم، مثل هيتلر نشويم كه بين راه برش گرداندند، توى دهنش زدند برش گرداندند و محتاج به خودكشى شد؟ آنچه كه بايد بكنيم اين است كه همين رمز را، همين دو تا كلمه را حفظ كنيم: يكى جدا نشويم از هم و الان دستهايى در كار است كه مى‏خواهند اين رمز را از ما بگيرند، دست‏هاى زياد، دست‏هايى كه مع‏الاسف اغفال كرده‏اند دوستان ما را، نه همان دشمن‏ها، دوستان را هم اغفال كرده‏اند و دارند بذر نفاق و جدائى را در اين مملكت پخش مى‏كنند. اين مملكتى كه از مركز تا سرحدات همه جا يك كلمه مى‏گفتند، مى‏گفتند: جمهورى اسلامى، يك كلمه مقدمه آن بود، مى‏گفتند: كه اين رژيم نه، از مركز اين بود تا سرحدات،از هر طرف بروى، هر جائى مى‏رفتى همين كلمه بود، فهميدند آنهايى كه مى‏خواهند غارت كنند ما را كه رمز پيروزى ما اين وحدت كلمه بود و مقصد، يك مقصد بودن، هر كس يك طرف نمى‏كشيد، همه يك چيز مى‏گفتند، همه مى‏گفتند: جمهورى اسلامى. حالائى كه ما رسيده‏ايم به اينجا، الان آنهايى كه اين معنا را لمس كردند كه اين وحدت كلمه و وحدت مقصد، همه با هم و همه با هم اسلام، اين پيروز كرده ما را، مى‏خواهند اين را از ما بگيرند، همه را بگيرند، اسلامش را هم بگيرند. اين دو تا كلمه‏اى كه اساس پيروزى شما بود، الان شياطين در صددند كه از شما اين رمز را بگيرند و اگر اين رمز را حفظش نكنيد و شياطين خداى نخواسته غلبه كنند بر شما و رمز را بگيرند، مملكت ما مى‏شود مثل همان قضيه هيتلر مى‏شود، در نيمه راه برش مى‏گردانند، مى‏زنند توى دهنش بيرونش مى‏كنند. مابايد اين را حفظش كنيم.

بيدارى در برابر نقشه‏هاى حساب شده شياطين و پيشگيرى از اختلاف و افتراق‏

الان شما ببينيد، در تهران از قرارى كه روزنامه‏ها مى‏نويسند قريب صد گروه پيدا شده‏اند، اظهار وجود كرده‏اند، گروه، گروه،گروه، ولو چيزى نيستند اينها، در مقابل ملت اينها چيزى نيستند لكن اين زنگ خطر است. اين زنگ خطر براى اينكه آن رمز پيروزى كه اجتماع بود از ما بگيرند. آنوقت ما گروه گروه‏ها را به هم پيوند داديم، ملت، گروه، گروه‏ها را به هم پيوند داد، حالا در مقابل او بعد از اينكه به اين حد رسيديد، دارد پيوندها از هم گسسته مى‏شود و گروه گروه مى‏شوند. اين كيست؟ حزب چه اين كيست؟ حزب چه. اين كيست؟ جبهه چه. آن كى؟ بسيارش هم اسم اسلام رويش هست، اما غفلت از اينكه حالا تكه تكه كردن صحيح نيست، محله محله كردن، گروه گروه كردن الان صحيح نيست، ما در يك حالى الان هستيم كه بايد اين مراحل را طى كنيم تا بتوانيم بگوئيم ما حالا پيروز شده‏ايم. آنوقت هم بايد حفظش بكنيم. هميشه بايد حفظش بكنيم اما حالا نيمه پيروزى است، نه پيروزى، الان ما يك مقدارى جلو رفتيم، مقدار ديگرش مانده است. اگر در اين نيمه راه كه ما هستيم غلبه كنند بر ما، ما از هم جدا بشويم، كم كم آنها از زير پيوند كنند،مثل همان فاتحى كه قلعه رافتح كرده‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 57

و لشكرش رو به سستى و رو به افتراق گذاشته است و اهالى قلعه‏اى كه شكست خورده بودند رو به اجتماع و روى دسته‏بندى كه با هم يكى بشوند، نتيجه‏اش اين مى‏شود كه بعد از چندى اين گروه فاتح شكست خورده مى‏شوند و از قلعه بيرونشان مى‏كنند. اگر ما اين رمز را حفظ نكنيم (ما مقصودم همه ايران است، همه مملكت، طبقه روحانى، طبقه دانشگاهى، پاسداران، بازارى، كارمند، كارگر، دهقان، همه مكلفيم) اگر ما نگه نداريم اين پيروزى كه برايمان پيدا شده است و اين فتح عظيمى كه براى شما پيدا شده است، اگر حفظش نكنيم، در حالى كه بين راه هستيم، آنها دارند با هم مجتمع مى‏شوند ما داريم گروه گروه مى‏شويم الان بسيارى از اين منحرفين، زيرزمينى با هم مجتمع دارند مى‏شوند، با هم پيوند مى‏كنند. اضافه كنيد دست هم از خارج هست كه دست‏ها، آن كمك‏هاى خارجى هم اين مطلب را به آن باد مى‏زنند، كمك مى‏كند. از مرزها الان باز اشخاصى وارد مى‏شوند اسلحه وارد مى‏شود، از اين چيزها، در داخل باز اينطور روابط دارد درست مى‏شود، گروه‏ها با هم مجتمع مى‏شوند. آنها دارند مجتمع مى‏شوند، ماها داريم متفرق مى‏شويم. ما خودمان را فاتح ديديم به سستى گرائيديم و جدا داريم از هم مى‏شويم، آنها خودشان را مغلوب ديدند و عقده پيدا كردند و دارند با هم پيوند مى‏كنند و ما را متفرق مى‏كنند، رمز را از ما مى‏گيرند خودشان رفتار مى‏كنند رمز پيروزى يعنى يك رمزش را و آن وحدت كلمه و آن اجتماع، اجتماع را دارند از ما مى‏گيرند، گروه گروهش مى‏كنند. آقا اين بى‏جهت نيست كه صد گروه يك وقت، در حدود يك ماه يا يك خرده بيشتر در تهران پيدا بشود، اين يك مسأله عادى نيست كه يك دسته‏اى دلشان خواسته، دلشان خواسته، اين يك نقشه‏اى است و يك چيزى است كه زير پرده يك دستى پشت سر اينهاست، آنهايى كه آدم‏هاى صحيح هستند و حسن نيت دارند، غفلت مى‏كنند، بايد بيدار بشوند، آنهايى كه شياطين هستند روى نقشه كار مى‏كنند. اگر اين دسته‏هايى كه علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به كشور خودشان، علاقه دارند به ملت خودشان، اين دسته‏ها از اين تفرق‏ها دست بردارند، براى آنها چيزى خيلى نمى‏ماند، ديگر آنها صد گروه نيستند. از آن طرف دارد آنها مجتمع، از اين طرف گسسته مى‏شود. نتيجه اين مى‏شود كه خداى نخواسته اگر ما سستى كنيم، اگر ما غفلت كنيم، شياطين هم با هم مجتمع بشوند، يك وقت چشممان را باز كرديم كه يك كودتا شد و همه بساط را به هم ريخت. همه بساطى كه تا حالا، همه خون‏هائى كه تا حالا داديد هدر مى‏رود، همه زحمت‏هايى كه كشيديد باطل شد، بايد چه كرد؟ نبايد امروز ما هى فرياد كنيم كه ما چنين كرديم، ما امروز بايد فرياد كنيم كه بايد اين كار را بكنيم. نبايد يك لشكر فاتح هى بنشيند از فتحش بگويد، اين ثناخوانى از فتح اسباب اين مى‏شود كه دلگرم بشوند كه الحمدلله ديگر گذشت، سستى پيدا مى‏شود. - ما بايد از آن طرف صحبت كرد، فرياد كنيم كه ما بايد جلو برويم، همان فريادهاى الله اكبرى كه كرديد و با قدرت الهى پيش برديد اين پيشبرد عظيم را، همين را بايد حفظش بكنيد.

اين مساجد را بايد مسلمان‏ها پر كنند از جمعيت‏

الان ماه مبارك رمضان جلو است، ماه بسيار شريف شعبان هم درش واقع هستيم،اين مساجد

صحيفه نور ج 8 صفحه 58

را بايد مسلمان‏ها پر كنند از جمعيت، اين سنگرهاى اسلامى را پر كنند از جمعيت‏ها و در آنجا مسائل روز رابگويند و فرياد كنند. الان ما احتياج به الله‏اكبر بيشتر داريم. تا آن وقتى كه آن مردك بود. الان احتياج ما بيشتر است، الان ما به اجتماعات بيشتر احتياج داريم. حربه دست شماست، اگر بتوانيد نگهش داريد. شما همه چيز داريد، اگر بتوانيد نگه داريد. شماقدرت ايمان داريد بايد نگهش داريد. شمايك ملت رنجديده بوديد كه از وقتى چشمتان را باز كرديد و هوشتان بوده است هى سازمان امنيت به گوشتان خورده، هى در سازمان امنيت چه شده، هى دلتان لرزيده براى اينكه سازمان امنيت مبادا چه بكند، پاسبان مبادا چه بكند. شما با اين تنفرى كه پيدا كرديد از اين رژيم و با آن توجهى كه پيدا كرديد به اسلام، پيروز شديد.

اين وحدت كلمه را حفظش كنيد و اين ايمان را، اين ايمان را كه جوانهاى عزيز ما، بسيار عزيز ما مى‏آيند استدعا مى‏كنند كه دعا كنيد ما شهيد بشويم، اين جوان 30 ساله، 20 ساله، 25 ساله، كمتر، 18 ساله مى‏آيد كه دعا كنيد من شهيد بشوم اين رمز پيروزى است. اين احساس، اين تحولى كه در جامعه ما پيدا شد، اينها رمز پيروزى ما بود، اين را نگهش داريد. اين روحيه، اين روحيه بزرگ، اين روحيه الهى، غيبى، اين را حفظش كنيد و از تفرقات، از اين افتراق‏ها پرهيز كنيد. من همه را دارم مى‏گويم، من خطابم به هر جا برسد صدايم. معنا ندارد امروز در يك مملكتى كه فتحش نيمه كاره است احزاب مختلف بگذارند استقرار پيدا بكند بعد هر كارى مى‏خواهند بكنند. بگذارند ما درست مستقر بشويم، اقتصادمان درست بشود، زراعتمان درست بشود، لااقل دستمان دراز نباشد براى ديگران كه گندم بده، جو بده، چه بده، همه چيزمان را از ديگران بگيريم بگذاريد اينها قدرى درست بشود، اگر شما خدا را مى‏شناسيد، براى خاطر خدا، اگر شما ملت را دوست داريد، براى خاطر ملت، اگر كشورتان را مى‏خواهيد، براى خاطر كشور بازى نخوريد از اين يك مشتى كه دارند كارى مى‏كنند كه همه چيز ما به باد برود، تا مى‏توانستند نمى‏گذاشتند كسى زراعت درست بكند، بعدش نمى‏گذاشتند كسى زراعتش را بردارد، حالا كه برداشت كرده‏اند آتش مى‏زنند. اينها دلشان براى ملت سوخته؟ ارزاق يك ملتى را كه اينطور دارند به باد مى‏دهند آنوقت مى‏گويند كه ما ملى هستيم، ما با ملت آشنا هستيم. نيست مطلب اينطور، باز نخورند اين جوانان عزيز ما، اينهائى كه قصدشان اين است كه خدمت بكنند لكن راهش را نمى‏دانند، دست بردارند اينها از اين متفرق شدن و گروه گروه درست كردن.

با رفتار موافق موازين و انجام وظايف انسانى - اسلامى پاسدار مكتب باشيد

مطلب زياد است و من هم نمى‏توانم ديگر ادامه بدهم، محول به خودتان. اسلام را امروز به دوش من و شما گذاشته‏اند كه اين را حفظش كنيم، مسئوليتش به دوش من و شماست، به دوش اين ملت است اين را حفظش كنيد. شما پاسداران خدمت مى‏توانيد بكنيد به اين نهضت، و خداى نخواسته مى‏توانيد كارى بكنيد كه اسلام از دست برود، شما پاسدارها اگر پاسدارى واقعاً از اسلام مى‏كنيد،

صحيفه نور ج 8 صفحه 59

پاسدارى از مملكت اسلامى مى‏خواهيد بكنيد، توجه كنيد به اينكه خودتان يك قدم خلاف بر نداريد. اگر شمايى كه الان پاسدار اسلاميد از شما يك خلاف ببينند، مى‏گويند اسلام اينطورى است، چنانچه اگر از روحانيون يك چيزى ببينند، مى‏گويند اسلام اين است. بايد شماها وظايف پاسدارى از اسلام، پاسدارى از جمهورى اسلامى پاسدارى از مملكت اسلام، شمائى كه الان به اين شغل بسيار شريف و لباس بسيار مبارك در آمديد، قدرش را بدانيد. اگر الان شما يك خلافى بكنيد، گردن شما نيست مى‏گذارند گردن جمهورى اسلامى، مى‏گويند جمهورى اسلامى هم همين است، آنوقت سازمان امنيت به ما ظلم مى‏كرد و حالا پاسداران اسلامى. مكتب ما را، آن مكتب بزرگ ما را دفن مى‏كند. اگر در اين نهضت مكتب ما شكست بخورد، دفن مى‏شود و ديگر كسى نمى‏تواند بيرونش بياورد. كارى بكنيد كه شكست نخوريد، كارى بكنيد كه مكتبتان شكست نخورد. شما به وظايف انسانى و اسلامى خودتان رفتار كنيد و ما هم همين طور انشاءالله و همه گروه‏ها هم همين طور تا اينكه اين فتحى كه تا اينجا رسانديم بتوانيم نگهش داريم تا به آخر برسانيم و بتوانيم ما عرضه كنيم به دنيا كه ما يك چنين متاعى داريم، اسلام يك چنين چيزى است. اگر بنا باشد كه حالايى كه يك پيروزى نصيب ملت ما شده است، كميته‏ها تعدى بكنند خداى نخواسته، پاسدارها تعدى بكنند خداى نخواسته، روحانيون خلاف مسلك روحانيت عمل بكنند خداى نخواسته، دولت خلاف دولت اسلامى رفتار كند خداى نخواسته، ارتش خلاف ارتش اسلامى رفتار كند خداى نخواسته، و همين طور، اگر يك چنين قصه‏اى پيش بيايد، در دنيا منعكس مى‏شود، آنهايى كه در صددند كه اين نهضت را آلوده كنند و اسلام را - دشمن دارد اسلام - آنها در خارج و در داخل منعكس كنند كه اعمال همان تا عمال است مهره‏ها عوض شده آنوقت نصيرى بود حالا بصيرى، عمل چه عملى است. اگر ما اعمالمان را موافق با آنكه جمهورى اسلامى اقتضا دارد منطبق نكنيم، اگر ما كه پاسدار احكام و شما پاسدار اسلام (همه‏مان الحمدلله اميدورام پاسدار باشيم) اگر ما اعمالمان را مطابق با آن وظيفه پاسدارى نكنيم، ما را متهم مى‏كنند به اينكه، (خودمان را متهم نمى‏كنند، آنها ديگر حالا كارى به شخص ندارند) مكتب ما را متهم مى‏كنند به اينكه اين هم همان رژيم شاهنشاهى است، افراد فرق كرده‏اند، اسمش فرق كرده، آنوقت مى‏گفتند رژيم شاهنشاهى و حالا مى‏گويند جمهورى اسلامى، آنوقت مى‏گفتند شاهنشاه حالا مى‏گويند يكى ديگر، اما معنا همان معناست، محتوا همان محتواست، اشكالات هم همان اشكالات است و تعديات همان تعديات است. اگر يك كارى بكنيد، زيادش مى‏كنند، اگر كسى يك تعدى بكند، نمى‏گويند اين كرده، مى‏گويند پاسدارهاى اسلام اينطور، از اينجا هم برش مى‏دارند و مى‏گذارند روى اسلام و مى‏گويند اسلام اين است، آن اسلامى كه اينها فرياد مى‏كردند ما اسلام مى‏خواهيم، ما رژيم شاهنشاهى نمى‏خواهيم، ما رژيم اسلام را مى‏خواهيم، اين هم اسلامشان. اينطور براى ما مى‏گويند.

توصيه به اصلاح خويشتن و مؤاخذه از خلافكاران‏

امروز اسلام به شما محتاج است، قرآن كريم محتاج به شماست، خودتان را اصلاح كنيد. شما هم‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 60

خودتان را اصلاح كنيد، اين طبقه هم خودش را اصلاح كند. اگر هر كس يك جايى فرض كنيد يك صورت روحانى به خودش داد و چهار تا از اين تفنگدارها را دور خودش جمع كرد و شروع كرد خلاف آن چيزى كه وظيفه روحانى است عمل بكند، اسلام را باد داده، امروز نمى‏گويند زيد اين كار را كرده مى‏گويند جمهورى اسلامى اين است، منعكس مى‏كنند اين جمهورى اسلامى است. وظيفه سنگين، مسئوليت سنگين و همه‏تان مسؤول خواهيد بود. اگر يكى‏تان يك كارى بكند ديگرى ساكت باشد او هم مسؤول است يكى يك خلاف كرد، همه بايد برويد دنبالش كه آقا چرا. لازم نيست كه كتك‏كارى بكنيد، مؤاخذه كنيد. اگر يك نفر خلاف كرد، 20 نفر از شماها رفت گفت نكن اين كار صحيح نيست، تحت تأثير واقع مى‏شود. اگر يك معمم، يك صورت معمم، يك كار خلاف كرد، از اطراف، معممين هجوم به آن آوردند كه چرا اين كار را مى‏كند، ديگر اگر من دخالتى كردم همه‏تان هجوم آورديد كه چرا اين كار را مى‏كنى من سر جايم مى‏نشينم، همه‏تان مسؤوليد همه‏مان مسؤوليم، امروز مسؤوليت بزرگ است براى ما، ما نصف راه هستيم و من خوف اين را دارم كه قضيه ما قضيه هيتلر بشود.

خداوند انشاءالله شما را سلامت بدارد. ماها همه را به وظايف خودمان آشنا كند و مملكت ما را از همه شرها نجات بدهد و نادان‏هاى ما را دانا كند و آن كسانى كه خيانت مى‏خواهند بكنند به اين مملكت، هدايت كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

previos page menu page next page

afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 61

تاريخ: 16/4/58

بيانات امام خمينى در جمع بانوان مكتب ولى عصر

نقش عظيم تعليم و تربيت در رشد معنوى انسان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اميدوارم كه همه خواهرها و برادرها و همه قشرهاى اين ملت و همه ما از خدمتگزاران به اسلام و ولى عصر سلام‏الله عليه باشيم.

ما در يك مملكتى هستيم كه مملكت ولى عصر است و وظيفه آنهائى كه در مملكت ولى عصر زندگى مى‏كنند، يك وظيفه سنگين است. نمى‏توانيم ما لفظا بگوئيم ما در زير پرچم ولى عصر سلام‏الله عليه هستيم و عملا توى آن مسير نباشيم، چنانچه نمى‏توانيم بگوئيم كه ما جمهورى اسلامى داريم و عملا آنطور نباشيم اسلامى نباشيم. شما كه به نام مقدس ولى امر يك گروه متشكلى تشكيل داده‏ايد و زحمت مى‏كشيد و خدمت مى‏كنيد و احكام اسلام را ترويج مى‏كنيد و تعليم و تربيت مى‏كنيد، تعليم بايد پهلويش تربيت باشد، تربيت صحيح، تربيت اسلامى. اگر تعليم تنها باشد بى‏تربيت، فايده ندارد بلكه گاهى مضر است، تربيت بى‏تعليم هم نمى‏شود، به نتيجه نمى‏رسد. اين دوتا بايد با هم باشند، توأم باشند، تعليم و تربيت. انسان يك موجودى است كه با تعليم و تربيت رشد مى‏كند. يك رشد نباتى و حيوانى انسان دارد كه با نباتات و با حيوانات شريك است، همه با هم، اين قافله حركت دارند مى‏كنند، انسان هم يكى از آنهاست، يك نباتى است اول و بعد يك حيوانى مثل ساير حيوانات است و تا سرحد حيوانيت با حيوانات شريك است چنانچه تا سرحد نبات با نباتات شريك است. يك موجودى است كه هم نبات است و هم حيوان و تا سرحد حيوانيت با همه حيوانات شركت دارد. و از آنجا راهش جلوتر مى‏رود. حيوانات با انسان شركت دارند در همين امور مادى، همان خوردن و خوابيدن و توليد مثل كردن، همه حيوانات همينند، انسان هم اگر همين باشد، حيوانى است مثل ساير حيوانات ولو اينكه خوراكش با او فرق داشته باشد، حيوانات هم بعضى‏شان با بعضى خوراكشان فرق دارد، يكى گوشتخوار است، يكى علفخوار است و انسان هم جزء آنهاست كه علفخوار است منتها حالا گوشتخوار هم شده. اگر انسان تربيت و تعليم نداشته باشد توأم با هم، در همين حد حيوانيت باقى مى‏ماند و انسان از ساير حيوانات اگر آن تربيت و تعليم نباشد، بدتر است.

صحيفه نور ج 8 صفحه 62

شعاع آمال و آرزوها و شهوات انسان نامحدود است‏

حيوانات حدود شعاع فعاليتشان خيلى محدود است و حدود تجاوز و تعديشان هم محدود است، يك طعمه‏اى گير مى‏آورد و مى‏خورد و ديگر ذخيره نمى‏كند الا بعضى‏شان و همان وقتى كه سير شد مى‏رود سراغ كارش مى‏خوابد. انسان يعنى اين حيوانى كه حالا نرسيده به حد انسانيت، اين حيوان، اين قسم از حيوان كه ما اسمش را انسان مى‏گذاريم براى اينكه بعدها ممكن است انسان بشود، اين هيچ حدى ندارد، نه در شهوت حد دارد و نه در آمال و آرزوهائى كه بايد باشد حد دارد. شما اگر فرض كنيد براى يك انسانى، يكى از همين‏ها، ابتدائاً خودش خيال مى‏كند كه من اگر يك خانه خوبى داشتم بس بود. وقتى به خانه مى‏رسد مى‏بيند بس نيست، خوب يك باغى هم پهلوى آن خانه بود بس بود، به باغ رسيد مى‏بيند بس نيست، يك مزرعه‏اى داشتيم، خوب، بد نبود. به مزرعه هم مى‏رسد، يك دهكده خوب بود داشته باشيم، به آن مى‏رسد. هر چه بالا مى‏رود زيادتر مى‏شود، ابتدائاً يك چيز مختصرى مى‏خواست، هر چه بالاتر رفت، زيادتر مى‏شود، طمعش زيادتر مى‏شود، آرزويش زيادتر مى‏شود. اينهائى كه يك مملكت دارند، مى‏بينيد كه مى‏روند دنبال يك مملكت ديگر، مملكت‏گيرى مى‏كنند. اگر همه ممالك دنيا را يك انسانى بگيرد، آنوقت به فكر مى‏افتد برود كره ماه، برود آنجا را هم بگيرد، بعد به فكر مى‏افتد برود كره مريخ، آنجا را هم بگيرد، بعد مى‏رود سراغ جاهاى ديگر. آخر ندارد، اين يك موجودى است كه خدا اينطور خلقش كرده است كه در حد حيوانيت، يعنى همان‏هائى كه حيوان مى‏خواست اين زيادترش را دارد، حدود هم ندارد. حيوانات در يك وقت خاصى شهوت دارند، در وقتى كه وقت حمله است، وقتى است كه مى‏خواهند توليد مثل بكنند، در ما بقيش آنطورها نيستند. انسان اينجور نيست، انسان شهوتش هم حد ندارد، نه حدود دارد و نه يك طور خاصى كه غير از آنطورى كه انبيا آمده‏اند محدودش كردند به حدودى، انسان هيچ اين حرف‏ها ندارد، با آن بهترين محارمش هم فرق نمى‏كند پيشش با او، دخترش با اجنبى فرقى ندارد پيش او. يك همچو حيوانى است، در هر چيز نامحدود است. شما يك موجود نامحدود هستيد. اگر اين نامحدودى در طرف حيوانيت صرف شد، يك حيوان نامحدود، يك حيوانى كه با ساير حيوانات فرق دارد، حيوانات ديگر شهواتشان محدود است، آمالشان محدود است، اين انسان نامحدود است، اگر به همين حال حيوانيت باشد و دنبال همين كارهاى حيوانى، دنبال همين شهوات، دنبال همين آمال و آرزوهاى حيوانى كه همه اين آمال و آرزوهائى كه مربوط به طبيعت است، تمام آمال و آرزوهائى كه مربوط به امور طبيعى است، حيوانى است، اگر به اين حد باقى بماند اين تا آخر حيوان است، اينجا صورتش، صورت انسان است وقتى اين پرده برگشت و آن عالم پيدا شد، صورتش هم يك صورت ديگر مى‏شود. همچو نيست كه به صورت انسانيت آنجا محشور بشود، اگر انسان اينجا شد، آنجا انسان است، اگر كسى در اينجا توانست خودش را انسان بكند، آنجا كه برود، آنجا انسانيتش به طور كمال و آنطورى كه چشم‏هاى اين عالم نمى‏تواند او را ببيند، به طور كمال در آنجا تحقق پيدا مى‏كند و اگر چنانچه نتواند اين كار را بكند، مهار را رها كند، خوب بسيارى هستند كه مهار ندارند، رها هستند، آزادند، اين آزاديى كه غربى‏ها

صحيفه نور ج 8 صفحه 63

مى‏خواهند همين است، آزادند، هر چه مى‏خواهند، هر كارى مى‏خواهند بكنند، ظلم بكنند آزاد است، شهوات غير مشروع، آزاد است، بدگوئى به هر كس، آزاد است، قلمفرسائى به ضد هر كس، آزاد است. اگر اين آزاديى كه همين غير محدود بودن اين قسم حيوان، غير محدود بودن اين قسم حيوان، اين حدى ندارد براى خودش، آزاديش را حدى قائل نيست، هر جا جلو برود باز در اين آزادى مى‏خواهد جلوتر برود.

نياز انسان به هدايت انبيا در پيمودن مسير كمال و كنترل غرائز

اگر ما تربيت و تعليم نداشته باشيم، تربيتى كه انبيا آورده‏اند براى اينكه غير انبيا راه را نمى‏دانند، ما الان يك راهى را داريم قهراً مى‏رويم خودمان هم ملتفت نيستيم و آن راهى كه انبيا براى ما آوردند كه از آن راه بايد برويد آن صراط مستقيم كه منتهى مى‏شود به آنجائى كه ماها ديگر الان نمى‏توانيم ادراك بكنيم، اين را انبيا آورده‏اند، مكتب غير انبيااطلاع از ماوراء طبيعت ندارد، هر چه مكتب هست همين طبيعت است، مكتب انبيا است كه ماوراء طبيعت را هم طرح مى‏كند. در مكتب‏هاى ديگر اصلاً طرح نمى‏شود ماوراءالطبيعه، بله مى‏گويند دروغ است. يك آدمى كه اصل نمى‏داند ماوراء طبيعت چيست، همين طور نشسته توى خانه‏اش و مى‏گويد نخير، نيست. انبيا مى‏دانند راه چه هست، از كجا بايد رفت، چه جورى بايد رفت. راهى است كه تا بوسيله انبيا و تعليمات انبيا نباشد، انسان نمى‏تواند به مقصدش برسد. از راه مستقيمى كه انسان را به مقصد مى‏رساند اگر راه انبيا نباشد معوج مى‏شود يا اين طرف مى‏رود يا آن طرف مى‏رود. انبيا هستند كه ما را به راه مستقيم هدايت مى‏كنند و كيفيت تربيت و تعليمى كه براى آن عالم هم باشد، هم اين عالم و هم آن عالم، نه اينكه انبيا به اين عالم كارى ندارند، اين عالم هم با هر چيزى كه بگوئيد، آنها منافى و مخالف با آن نيستند، مخالف با دل بستن به دنيا هستند، اين دو تا اشتباه مى‏شود. آنهائى كه مى‏خواهند عيب‏گيرى كنند مى‏گويند كه با همه تمدن‏ها مخالف است. اسلام با همه تمدن‏ها مخالف است، اين اشتباه است، اسلام با هيچ تمدنى مخالف نيست، اسلام يك تمدنى را ايجاد كرد، ششصد، هفتصد سال يك دنيا را تقريباً اكثر معموره را چيز كرد، با اينكه باز اسلام نبود درست. با تمدن، اسلام مخالف نيست، با دلبستگى و محدود شدن مخالف است كه همه آمال و آرزوى ما همين باشد، همه هم ما همان علفمان باشد، تمام همت ما اين باشد كه خوب بخوريم، خوب بخوابيم و خوب شهوات. دلبستگى را مخالف است. اين هم انسان علفش باشد يا الفش باشد، با اين مخالف است اسلام. تمدن به اعلى مرتبه، مهار، مهار در معنويت. همه مظاهر تمدن را انبيا قبول دارند لكن مهار شده، نه مطلق و رها. شهوات را جلويش را نگرفتند، جلوى اطلاقش را گرفتند، جلو رهائى و آزادى را گرفتند. يك كسى، در همان زمان‏هاى سابق به يك ظريفى كه از آشناهاى ماست راجع به امور جنسى گفته بود كه فلان، اين حل شده. اين گفته بود اين را در صدر خلقت، خرها حل كرده بودند. آن آزادى كه شما مى‏گوئيد كه حل شده همان است كه حيوانات در صدر خلقت آزاد بودند. انبيا آمدند اين آزادى را جلويش را بگيرند و الا اصلش را مخالف نيستند،

صحيفه نور ج 8 صفحه 64

دعوت هم به آن كرده‏اند، اين دعوت به ازدواج، اينقدر تعريف از ازدواج براى اينكه هم ازدواج بشود، هم انحراف نباشد. از اين شهوات مطلق، از اين مراكز فساد و فحشا انبيا جلوگيرى مى‏كنند، نه از اصل شهوت. اصل شهوت طبيعى است و بايد هم كار خودش را انجام بدهد اما حدود دارد. اگر تربيت و تعليم آنطورى كه انبيا و تحت تربيت انبياست تحقق پيدا بكند، انسان، هم اينجايش صحيح مى‏شود و روى يك نظمى تحقق پيدا مى‏كند و اين آكل و مأكول و اين تعديات و اين تجاوزها و اين اختلاف‏هاى طبقاتى پيدا نمى‏شود و هم آن طرف، كه عمده آن طرف است، آن حيات جاويدى كه آخر ندارد، هم آن طرف تأمين مى‏شود. كوشش كنيد كه شما كه حالا منتسب به ولى امر سلام‏الله عليه هستيد، مكتب ولى امر را به آن توجه كنيد كه براى تعليم و تربيت اين انسان است كه از حد حيوانيت برساندش به حد انسانيت و رشد انسانى پيدا كند و تربيت انسانى پيدا كند و تعليمات، تعليمات صحيح باشد. خداوند همه شما را انشاءالله موفق بدارد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 50

تاريخ: 16/4/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان اهواز

بايد از طريق عمل محتواى اسلام را متحقق سازيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اميدوارم كه حالا كه مملكت‏مان يك مملكت اسلامى است و جمهورى اسلامى الان حكومت ماست و رژيم طاغوتى از بين رفته است و دست خيانتكارها و ظلمه كوتاه شده است، ما همه و شما دانشجوهاى محترم و اين داشنجويان، خواهران ما همه كوشا باشيم به اينكه اينطورى كه بايد و آنطورى كه لازم است در جمهورى اسلام ما عمل كنيم. همچو نباشد كه فقط لفظ باشد كه ما جمهورى اسلامى هستيم لكن نه دانشگاه‏هايمان، نه دانشسراهايمان و نه دادگاه‏هايمان و نه پاسدارهايمان و نه كميته‏هايمان هيچ كدام آن معنايى كه بايد در اسلام باشد در آنها نباشد. اگر خدا نخواسته اينطور باشد كه فقط يك رأى به جمهورى اسلامى داديم و ديگر فكر اين نباشيم كه اين جمهورى اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد، نه اينكه لفظ جمهورى اسلامى و محتوا غير اسلامى، و اين بسته به عمل همه هست خصوصاً قشر دانشجو و قشر اساتيد دانشگاه، استادهاى دانشسراها و آنهائى كه جوانند و در صدد تعلم و دانش هستند و دانشجو هستند و مى‏خواهند بعدها براى كشور خودشان مفيد واقع بشوند.

اهميت تزكيه و تربيت همراه با تحصيل‏

بسيار اشخاص هستند كه دانشمندند، خيلى هم دانشمندند لكن چون تربيت اسلامى ندارند وجودشان گاهى ضرر مى‏زند به كشور و ضرر مى‏زند به اسلام، اين فرقى نيست مابين اينكه دانش، دانش علوم قديمه باشد يا دانش علوم جديده، چه در جانب علماء اسلام و روحانيون و چه در جانب شما دانشجوها و دانشگاهى‏ها و ساير طبقاتى كه در صدد تعليم و تعلم هستند، اگر چنانچه فقط دنبال ياد گرفتن باشيد، حالا اين ياد گرفتن همراه با يك تربيت صحيح و تزكيه نفس و درست راه رفتن نباشد، يك انبارى از معلومات يا به قول سعدى كه به تعبيرى ديگر، قرآن هم همان تعبير مثل الذين حملوا التورية ثم لم يحملواها كمثل الحمار يحمل اسفاراً كسى كه ياد مى‏گيرد لكن ياد گرفتنش همان ياد گرفتن است و به كار نمى‏بندد آن يادگرفتن‏ها را، تربيت، تربيت انسانى نيست، در تعبير قرآن كريم اين است كه مثل يك حيوانى، الاغى مى‏ماند كه به پشتش كتاب بار باشد. اين كتاب فرق نمى‏كند كه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 51

پشت يك كسى باشد يا خير، در مغز و در فكرش باشد، بلكه آن كه در مغز و كتاب هست، تعليمات هست لكن مربا به تربيت انسانى نيست اين ضرر دارد براى جامعه، چه در جانب ما باشد و چه در جانب شما باشد هيچ فرقى نيست، چه علوم اسلامى و فلسفه اعلا باشد و چه علوم طبيعى و امور مربوط به طبيعت باشد. اگر همراه با تعليم، تربيت نباشد، همراه با تعلم تربيت نباشد، تربيت انسانى نباشد يك حيوانى هست كه انبارى از معلومات دارد. اكثر اين دين‏هائى كه باطل بوده و درست شده است، به وسيله اهل علم درست شده است، غير اهل علم دين‏سازى نكرده اهل علم دين‏سازى كرده و بسيار از اين خيانت‏هايى كه به كشور ما شده است از همين درس خوانده‏هاست. اين درس‏خوانده‏ها هستند كه كمك كردند به دستگاه و دكترها و نمى‏دانم كذا و اينها كمك كردند به دستگاه و پنجاه سال مملكت ما را به باد فنا دادند.

اگر دانشگاه‏ها درست نشود و مدرسه‏هاى ما هم درست نشود اميد اينكه يك جمهورى اسلامى ما پيدا بكنيم نداريم. اگر اين دو قشر تربيت شدند به طورى كه اسلام مى‏خواهد، تربيت انسانى شدند، هم مملكت ما مصون مى‏شود از تصرف شياطين و روى چرخ خودش گردش مى‏كند بدون وابستگى به خارج و بدون خيانت‏هاى داخلى و هم ترقيات حاصل مى‏شود براى شما. مهم در دانشجويى و در دانشيارى و در استادى و در شاگردى و در تربيت، در علم اين است كه يك تربيت صحيح همراه علم باشد، عالم تربيت شده به تربيت انسانى، كه همان تربيت اسلامى است. كوشش كنيد كه هر قدمى كه براى علم بر مى‏داريد، براى عمل ظاهرى و براى اعمال باطنى، ايجاد تقوا در خودتان، ايجاداستقامت، امانت در خودتان بكنيد كه وقتى از دانشگاه انشاءالله بيرون مى‏آييد يك انسانى باشيد كه هم معلومات داشته باشيد و هم امانتدار باشيد. براى معلوماتتان، هم امانتدار باشيد و هم تزكيه نفس كرده باشيد، نفس خودتان را مهار كرده باشيد. نفس انسان سركش است و سركشى آن انسان رابه زمين مى‏زند. همانطورى كه انسان اگر سوار يك اسب سركش باشد و مهار نداشته باشد اين اسب سركش انسان را به هلاكت مى‏رساند، نفس انسان بدتر از هر سركشى است. سركشى نفس، انسان را به هلاكت مى‏رساند. هر قدمى كه براى تعليم و تعلم بر مى‏داريد همراه آن قدم، قدم باشد براى مهار كردن نفستان كه از اين سركشى كه دارد و آزادى كه براى خودش فرض مى‏كند كه هيچ مهارى در كار نباشد خودتان مهار كنيد نفس خودتان را. اگر يك همچو تعليم و تربيتى در يك كشورى باشد اين كشور مى‏تواند مستقل باشد، مى‏تواند آزاد باشد، اقتصادش را مى‏تواند تأمين كند، مى‏تواند فرهنگش را درست كند و مى‏تواند همه چيزش را اصلاح كند يك همچو كشورى ديگر حكومتش نمى‏تواند معوج بشود، ارتشش نمى‏تواند زورگو باشد، ژاندارمرى‏اش نمى‏تواند تعدى بكند، شهربانى‏اش نمى‏تواند خلاف بكند. عمده اين است كه از دانشگاه‏ها، چه دانشگاه‏هاى علوم جديد باشد و چه دانشگاه‏هاى علوم قديمه باشد، كه مقدرات يك مملكت دست اين دو قشر است، از اينها انسان بيرون بيايد، نه چهارپايى و بر دوشش كتابى چند، اينطور نباشد كه تعلم باشد، دنبال دقايق علوم، شما در طرف علوم طبيعى و اين طايفه هم در طرف علوم فقهى و الهى، دقايق علوم را بررسى كنيد لكن از آن جهالاتى كه در نفس است‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 52

و از آن سركش‏هايى كه در نفس است غفلت بكنيد. اگر غفلت بكنيد هر قدمى كه در علم برداريد از انسانيت دور شده‏ايد، هى دورتر. انسانيت يك راه مستقيمى است، يك راه مستقيم كه اگر از اين طرف كسى برود معوج است و بر خلاف انسانيت است و اگر از آن طرف هم برود بر خلاف است و آن كسى كه اعوجاج پيدا كرد و راه مستقيم نرفت، هر چه پيش برود دور مى‏شود از راه انسانيت. مثل اين مى‏ماند كه يك خط مستقيم بكشيد، دو خط اينطور، هر چه اين خط جلوتر بروند، از خط مستقيم دورتر مى‏شود. هر چه درس بخوانيد و بخوانيم، اگر چنانچه به راه مستقيم نباشيم و مهار نكنيم معلومات خودمان را و مهار نكنيم نفس خودمان را و در اين راه مستقيم نكشيم نفس را، هر چه معلومات زيادتر بشود، از انسانيت، انسان دورتر مى‏شود و مشكلتر مى‏شود انسان خودش را برگرداند. شما كه الان جوان هستيد و قواى جوانى را الحمدلله داريد و مبتلاى به سستى پيرى نشديد زود مى‏توانيد خودتان را اصلاح كنيد. خيال نكنيد كه بگذاريم آخر عمر، آنوقت توبه كنيم. آخر عمر توبه ممكن نيست براى آدم، اگر از اول عمر دنبال قضيه نباشد، خودش، خودش را نسازد، آخر عمر ديگرنمى‏تواند، قواى شيطانى در انسان ريشه كرده و قوى شده و قوه خود آدم ضعيف شده و اراده‏اش ضعيف شده و كارى از او نمى‏آيد. جوان‏ها قدر جوانى‏شان را بدانند كه صرف كنند در علم و در تقوا و در سازندگى خودشان كه اشخاص امين صالح بشوند كه مملكت با اشخاص امين صالح مى‏تواند مستقل باشد. همه اين پيوستگى‏هايى كه ما به خارج پيدا كرديم، دنبال اين بود كه ما رجال صالح نداشتيم، آنوقت اگر رجال صالحى بودند، كنار بوند، كنار گذاشته بودند، آنهايى كه در ميدان بودند آنها رجال صالح نبودند، دانشمند هم بودند اما رجال صالح نبودند، به درد مملكت نمى‏خوردند و آنها بودند كه ما را پيوسته به خارج كردند و سال‏هاى طولانى مملكت ما در حلقوم خارجى منافعش فرو رفت و به ما آن كردند كه الان مى‏بينيد كه هيچ نداريم. شماها ذخائر اين مملكت هستيد، جوانيد، دانشجو هستيد، ذخيره اين مملكت هستيد طورى بكنيد كه اين ذخيره‏ها براى مملكت مفيد واقع بشود و خودتان رااصلاح بكنيد تا انشاءالله يك انسان‏هاى متعهد صحيح‏العمل امين، كشورتان دست خودتان و خودتان اداره‏اش بكنيد. آدم امين را هيچ كس نمى‏تواند معوجش كند، اشخاصى كه اعوجاج دارند اينها امانت ندارند، اينها صلاحيت ندارند.

خداوند انشاءالله همه شما را، هم خواهرها را و هم برادرها را كه همه ارجمند هستيد و ذخيره هستيد براى اين مملكت همه‏تان را حفظ كند و همه‏مان را به راه راست هدايت فرمايد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 65

تاريخ: 17/4/58

بيانات امام خمينى در جمع وعاظ و روحانيون تهران‏

وقتى كه قلب الهى شد همه چيز انسان الهى مى‏شود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من چند جمله راجع به تكاليف كلى روحانيون و اهل محراب و منبر بايد عرض بكنم و بعد مشكلاتى كه هست. آقايان روحانيون و خصوص اهل منبر، خطبا، اينها سخنگوى اسلام هستند. اگر حكومتى سخنگو مى‏خواهد، سخنگوى اسلام آقايان خطبا هستند و وقتى مى‏توانند آقايان خطبا سخنگوى يك اسلامى باشند، آن اسلامى كه همه چيز در آن هست، اين اگر خودشان را اسلامى كنند و مطالبى كه گفته مى‏شود، اسلامى باشد و از قلب پاكيزه اسلامى بيرون بيايد، اين صلاحيت سخنگويى براى اسلام را دارد. سخنگوى دولت‏هاى ديگر هيچ كارى به اين ندارند كه اين حرفى كه تو مى‏زنى، باوردارى، از روى قلب است. به قلب هيچ كارى ندارند اينها، فقط كار دارند كه اين خوب صحبت بكند و مطالب دولت را خوب ادا بكند، حالا به حسب قلبش معتقد باشد يا نباشد كارى به آنها ندارد و از سخنگويى او هم چيزى كسر نمى‏شود اما اسلام اينطور نيست، اسلام آنقدرى كه به قلب اعتنا دارد، به زبان اعتنا ندارد. مركز، قلب است، مركز، لب انسانى است. اگر خداى نخواسته شما حرف‏هايى كه مى‏زنيد همه‏اش اسلامى باشد، لكن از يك قلب اسلامى بيرون نيايد، اين شايستگى براى سخنگويى در اسلام ندارد ولو خيلى هم خوب صحبت بكند. و اگر از قلب اسلامى بيرون بيايد، يعنى قلبى كه اعتقاد دارد به مبانى اسلام، ايمان آورده است به اينكه اسلام همه چيز است و مكتب اسلام مكتبى است كه تنها اين مكتب و مكتب‏هاى الهى كه آنها هم همه اسلامند، اين مكتب است كه مى‏تواند انسان‏ها را به همه ابعادى كه دارد، تربيت كند و نظام را به همه ابعاد برقرار كند و انسان‏ها را برساند به آنجايى كه مقام انسانيت است. با همچو اعتقادى، با همچو ايمانى اگر چنانچه خطيب خطبه بخواند و ملا موعظه بكند و روحانى عمل بكند، اگر از روى يك همچو قلبى بيرون بيايد، روحانى، روحانى است خطيب هم خطيب اسلامى است و اهل منبر هم سخنگوى اسلام هستند، روحانيون هم باز سخنگوى اسلام. ابتدا از قلب شروع مى‏شود، همه چيزها از قلب انسان شروع مى‏شود، نه اين قلبى كه حيوانى است، قلب انسانى، همه مسائل از قلب انسانى شروع مى‏شود و اگر چنانچه قلب، يك سرچشمه نور و هدايتى در آن باشد، زبان هم به نورانيت قلب منور مى‏شود، چشم هم به نورانيت قلب منور مى‏شود، همه اعضاى انسان كه تابع قلب است، وقتى قلب الهى شد، همه چيز انسان الهى مى‏شود يعنى حرف كه مى‏زند،

صحيفه نور ج 8 صفحه 66

حرفش هم الهى است، استماع هم كه مى‏كند، استماعش هم الهى است، راه هم كه مى‏رود، راه رفتنش هم الهى است. اين همان است كه انبيا آمده‏اند براى تربيت انسان‏ها كه اين انسانى كه يك حيوانى است، با ساير حيوانات فرق ندارد يا بدتر از ساير حيوانات است مى‏خواهند كه اين انسان را از اين لجنزار بيرون بياورند و يك انسان الهى، يك انسانى كه سر تا پايش معرفت الله باشد، توحيد باشد، حركتى نكند الا به حركت الهى و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمى نه اين است كه معنايش اين است كه خدا تير را با دست انداخت. اين دست، دست خداست و نفسانيت در تو نبوده است تا اينكه رمييى كه مى‏كنى، رمى تو باشد. تو الهى بودى، تو يك موجود الهى بودى، موجود الهى همه چيزش الهى است، رميش رمى الله است، عينش، عين الله است، همه چيزش خداست.

بايد كوشش كنيم ما معممين، ما كه خودمان را اسممان روحانى گذاشتيم، چه طبقه اهل منبر باشند، چه اهل محراب باشند، چه از قشرهاى ديگر، همين بنگاه، اين بنگاه را بنگاه اسلامى‏اش كنيم. ما كه امروز همچو قدرتى خدا به ما داد و اعطاى خدا بود، ليس الا براى اين نيم توجهى بود كه به اسلام شد و همه گفتند اسلام را مى‏خواهيم، يك همچو قدرت‏هايى را از بين برديم، برديد و همه قشرها هم در اين شركت داشتند، زن‏ها، مردها، بچه، بزرگ‏ها، ما همه، روحانى، دانشگاهى، همه، ما كه الان آن قدرت‏ها را از بين برديم و الان هم مدعى هستيم كه رژيم ما رژيم اسلامى است و جمهورى ما جمهورى اسلامى است، بايد اكتفاى به اين نكنيم كه يك لفظى را برداشتيم و يك لفظ ديگر جايش گذاشتيم يا يك رژيمى را منقرض كرديم، يك رژيم ديگرى جايش گذاشتيم. بايد ما همه متوجه اين معنا باشيم كه لااقل اين محيط بنگاه روحانى، اين محيطى كه سر و كار دارند با قلوب مردم، دعوت مى‏كنند مردم را و سر و كارشان با دل‏هاى مردم است، شمائى كه سر و كارتان با جان مردم است، بايد كوشش كنيد كه جان خودتان را، قلب خودتان را اصلاح كنيد، الهى كنيد كه وقتى كه منبر مى‏رويد مثل منبرهاى، البته نمى‏شود، اما شيعه آن صاحب منبر حقيقى كه حضرت امير سلام‏الله عليه هست باشد كه هر چه مى‏گفت و از قلب الهى سرچشمه مى‏گرفت ضربت على يوم الخندق كافضل من كذا.. اين نه اينكه مسأله اين بود كه تمام كفر با تمام اسلام مقابله كردند، از اين جهت شده است. ما اگر فرض مى‏كرديم كه غير حضرت امير همين ضربه را زده بود و همان شكست را هم داده بود، باز اصلاً معلوم نبود كه يك فضيلتى داشته باشد تا فضيلتش از نماز انبيا هم بالاتر باشد اين ضربه ضربتى بود كه از روح اميرالمومنين سرچشمه گرفته بود همه ايامى كه ضربت مى‏زد، فضيلتش بالاتر از همه بود براى اينكه قلب، قلب الهى بود، قلبى بود كه غير از خدا در او راه نداشت. ضربتى كه از آن قلب سرچشمه بگيرد، تصميمى كه از آن قلب سرچشمه بگيرد، اين ارزشش همان است كه فرموده است افضل از همه چيزهائى كه در عالم واقع شده است. البته براى ماها و بالاتر از ماها اين مقام ميسور نيست لكن آن تا حدودى كه ميسور است ما بايد كوشش كنيم حالا كه نشد، هيچ، نباشد حالا كه ما نمى‏توانيم حضرت امير سلام‏الله عليه باشيم شيعه‏اش هم نبايد باشيم؟! نه، خود ايشان هم فرمودند كه شماها نمى‏توانيد اينطور باشيد لكن اعانت كنيد مرا به تقوا و به امثال ذلك.

صحيفه نور ج 8 صفحه 67

رسالت عظيم روحانيت در حفظ شؤونات و اداى مقاصد اسلام‏

بايد شما سخنگوى اسلام باشيد، اين شغل شماست و اين شغل اگر چنانچه واقعيتى داشته باشد از همه شغل‏ها بالاتر است براى اينكه مقاصد اسلام با زبان شما ادا مى‏شود، همه مقاصد اسلام، و مسؤوليتش از همه چيز زيادتر است. اگر خداى نخواسته يك نفر از كسانى كه ادعاى اهل منبرى مى‏كنند يا محرابى، يا در منبر مى‏روند و يا در محراب اگر چنانچه آن كسى كه منبر مى‏رود، زبانش يك وقتى يك زبانى باشد كه بر خلاف مسير اسلام باشد، اين غير از يك آدم عادى است كه توى دكانش يك خلافى مى‏كند، يك كم فروشى مى‏كند، اين خطر، خطر به مكتب است. شماها سخنگوى اسلام هستيد اگر سخنگوى اسلام يك چيزى بگويد كه با برنامه اسلام مخالف باشد، با مقاصد اسلام مخالف باشد، اين مسؤوليتش غير از آن مسؤوليتى است كه يك نفر آدم عادى يك چيزى مى‏گويد. يا بايد اين ادعا را نكنيد و اين شغل را قبول نكنيد يا اگر قبول كرديد و اين ادعا را كرديد، بايد سرش بايستيد همه‏مان، همه ما الان اين لباسى كه الان شعار است لباس اسلام است، شعار است لباس روحانيت است، ما كه اين لباس را پوشيديم، به لوازم اين لباس بايد التزام پيدا بكنيم دنبال اين باشيم كه شؤون اين لباس كه مى‏گوئيم لباس اسلام است شؤون اين را بايد حفظ بكنيم اگر خداى نخواسته ما شؤون اين را حفظ نكنيم لباس، يك لباس غصبى است، ماقاچاق هستيم براى اينكه لباسى كه بايد يك فردى بپوشد كه اسلامى باشد ما اين لباس را از او غصبا پوشيده ايم. بايد مافكر اين مطالب باشيم كه اول شرط روحانى بودن، چه آن قشر از روحانى كه اهل منبر و خطبا هستند كه سرو كار با روحانيت دارند، سر و كار با روح دارند و چه آن قشرى كه اهل محراب و اهل تحصيل و اهل فتوى و اهل اين چيزها هستند، اين يك مسئله‏اى است كه براى همه سنگينى دارد و مشكلات دارد و براى همه مسئوليت دارد منتها مسئوليت‏ها كم و زياد دارد. يك كسى است فرض كنيد كه اگر چنانچه يك خلافى بكند يك مملكت به واسطه خلاف او يك وقت خداى نخواسته به اعوجاج كشيده مى‏شود، يك وقت يك كسى هست كه يك شهر، يك وقت يك كسى است كه يك ده، يك وقت كسى يك كسى است كه يك مسجد، البته فرق مى‏كنند اينها،لكن همه مشتركند در اينكه مسئول هستند و همه مشتركند در اينكه بايد از اين مسئوليت درست از كار بر آيند. الان يك رژيم اسلامى به حسب رأى همه مردم، رژيم ما ديگر رژيم سلطنتى نيست و جمهورى اسلامى است، اما آنقدرى كه تا حالا واقع شده است همين است كه ما رأى داديم به يك مسأله‏اى و دنيا هم ايران را شناخت به اينكه جمهورى اسلامى است، اما محتواى اين جمهورى اسلامى كه يك مقداريش مربوط به دولت است و دستگاه‏هاى دولتى كه آن الان به ما، محل صحبت ما نيست، يك قسمت مهمش هم مربوط به اين بنگاه است، به اين بنگاه روحانيت است، ما بايد اين بنگاه روحانيت را يك كارى بكنيم كه اسلامى بشود و ما بتوانيم بگوئيم كه ما در جمهورى اسلامى واقع شديم، ما حالا ديگر آزاد هستيم، اختناق نداريم و مسائل اسلامى را آنطور كه بايد مى‏گوئيم، آنطور كه بايد عمل مى‏كنيم پيشتر نمى‏توانستيم، آزاد نبوديم، منبر آزاد نبود، محراب آزاد نبود، حالا آزاد شديم اما نه آزاد به اينكه حالا بخواهيم هر چه دلمان مى‏خواهد بگوئيم و هر چه

صحيفه نور ج 8 صفحه 68

بخواهيم بكنيم، نه آزاديم كه پيشتر نمى‏توانستيم عمل به اسلام و مقاصد اسلامى را بگوئيم، حالا آزاديم كه مقاصد اسلامى را بگوئيم.

امروز تمامى چشم‏ها براى طرح اشكال متوجه جمهورى اسلامى است‏

الان همه چشم‏ها دوخته شده است به اين مملكت و شايد بيشتر به اين بنگاه كه اين بنگاهى كه در اسلام در طبقه بالا واقع شده‏اند، مربى هستند، تربيت مى‏خواهند بكنند، سخنگوى اسلام هستند، اينها چه مى‏كنند وضع همان وضع است و لفظ تغيير كرده است يا خير حالا وضع را دارند تغيير مى‏دهند محتوا را دارند تغيير مى‏دهند، متبدل شده‏اند، همين طورى كه حكومتشان، رژيمشان متبدل شد از طاغوتى به رژيم اسلامى، اين قشر هم كه قشر روحانى باشند اعم از مراجع اسلام، از علماى اسلام و از خطباى اسلام، از همه اينها، مسأله‏گوى اسلام، همه اينها كه در اين بنگاه واقع شده‏اند، نظرها الان دوخته شده است به اينكه اينها چه مى‏كنند، الان در چه حالى هستند، تغييرى در ورحيه اينها پيدا شده، در اعمال اينها پيدا شده است يا اعمال همان اعمال و روحيه همان روحيه و يك لفظى را برداشتند يك لفظ ديگرى جايش گذاشتند. در دولت هم همين طور، در وزارتخانه‏ها هم همين طور، در ادارات دولتى هم همين طور است، در ارتش هم همين طور، همه جا همين است مطلب، منتها يك چشم‏هاى دشمن است كه به ما دوخته شده است و يك چشمها هم از غير دشمن آن چشم دشمن كه به ما دوخته شده است، هم در داخل كم نيستند و هم در خارج زيادند. اينها چشم‏هايشان را دوخته‏اند به ما كه از ماها اشكال بگيرند، به ما اشكال بكنند و اشكال را به آن باد بزنند تا زياد بشود، يكى را چندين هزار كنند و در مجلات اينجا و روزنامه‏هاى اينجا به طور كنايه و رمز و در خارج به طور صريح حمله كنند، نه حمله به بنده و شما، حمله به مكتب. مسأله اين است كه از اعمال ماها يك بهانه‏اى دست دشمن داده بشود كه مكتب ما را بگويند اينطورى است. اين مكتب دارها شما هستيد اگر مكتب دارها خدشه در آنها پيدا شد، آنها مى‏گويند مكتب خدشه دارد، براى اينكه ساير قشرها سر و كار با موارد طبيعت دارند، با اسلام هم اگرسر و كار دارند، به اين رژيم طبيعى اسلام آنها سر و كار دارند اما شماها و ماها همه ادعايمان اين است كه ما سر و كار با ارواح مردم داريم ما خواهيم روح مردم را تربيت كنيم، اگر چنانچه ما كه سروكارمان با معنويات اسلام است و با واقعيات اسلام است، از ما يك مسائلى ببينند، در محراب ببينند، در مسند ببينند، در منبر ببينند، اگر ببينند، نمى‏گويند كه اين آقا كه منبر است يك آدم كذائى است، مى‏گويند كه روحانيون اينطورند، اهل منبر، خطباى اسلام اينطورند، بعد جرش مى‏كنند به اسلام كه اصلاً اين همين است ديگر،اين رژيم هم همان رژيم است منتها يك اسمى را تغيير دادند و يك افرادى رفتند، يك ظلمه‏اى رفتند و يك ظلمه‏اى ديگر جايشان نشستند، يك منحرفينى رفتند يك منحرف‏هاى ديگر جايش نشستند. اينها براى ما يك همچو چيزهايى درست مى‏كنند. امروز مسئوليت‏مان مسئوليت شخصى نيست كه من موظفم كه حفظ آبروى خودم را بكنم. اين وظيفه است براى همه، هر كسى وظيفه دارد حفظ حيثيت و آبروى خودش را بكند، اختيار ندارد كه آبروى خودش

صحيفه نور ج 8 صفحه 69

رابريزد. قضيه اين نيست كه حيثيت شخص من، حيثيت شخص شما يك وقتى خدشه دار بشود تا مسئوليت به حدود همان خود آدم برگردد، صحبت در اين است كه با عمل ما، مكتب ما دفن بشود، يعنى حالائى كه ما جمهورى اسلامى پيدا كرديم و هياهو كرديم كه ما ظلم نمى خواهيم و عدالت مى‏خواهيم، حالا ما كه اولى هستيم به اينكه اين عدالت را اجرا بكنيم، اولى هستيم به اينكه اعوجاجات را مستقيم كنيم، خداى نخواسته از ما عملى صادر بشود كه بر خلاف مجارى عدالت است، انحرافى است اگر اينطور شد جمهورى اسلامى شكست مى‏خورد. اگر اين جمهورى اسلامى شكست خورد اسلام مدفون مى‏شود، ديگر خيال نكنيد بعدها شما بتوانيد دوباره يك كارى انجام بدهيد. مسئوليت يك همچو مسئوليتى است. مسئوليت يك مسئوليتى است كه انبيا و اوليا و همه خونشان را دادند براى حفظ اين، همه براى حفظ مكتبشان خون‏هايشان را دادند، چه انبياء سابق و چه نبى اكرم كه همه تاريخش را مى‏دانيد، همه چيزشان را دادند براى اينكه حفظ بشود اين مكتب و يك وقت اعوجاجانى در آن پيدا نشود. سيدالشهدا سلام الله عليه كه آن قيام را كردند، براى اينكه معاويه و پسرش اسلام را وارونه كرده بودند، هم امام جماعت بود و هم امام جمعه بود و هم خطيب بود و هم شارب الخمر و هم همه چيز، مكتب داشت از بين مى‏رفت. يك وقت يك كسى است كه مى‏گويد من رضاخان پهلوى هستم، هر غلطى بكند به مكتب ضرر نمى‏زند مردم مى گويند مرديكه كذاست. يك وقت يك كسى است كه مى‏گويد من خليفه رسول الله هستم، مى‏آيد خطبه مى‏خواند و مى‏آيد جماعت خواند و خلافت رسول‏الله است و با اينكه خلافت رسول الله است، آن اعوجاج‏ها را مى‏كند،آن خطاها را مى‏كند، اين غير خطاى محمد رضا و رضاست. خطاى يزيد قضيه اين نبود كه سيدالشهدا را كشت، اين يكى از خطاهاى كوچكش بود، خطاى بزرگ اين بود كه اسلام را وارونه‏اش كرده بودند و سيدالشهدا به داد اسلام رسيد، سيدالشهدا اسلام را نجات داد.

روضه و مصيبت سيدالشهدا، مايه حفظ مكتب اسلام‏

روضه سيدالشهدا براى حفظ مكتب سيدالشهداست. آن كسانى كه مى‏گويند روضه سيدالشهدا را نخوانيد، اصلاً نمى فهمند مكتب سيدالشهدا چه بوده و نمى دانند يعنى چه، نمى‏دانند اين گريه‏ها و اين روضه‏ها حفظ كرده اين مكتب را. الان هزار و چهار صد سال است كه با اين منبرها با اين روضه‏ها و با اين مصيبت‏ها و با اين سينه زنى‏ها ما را حفظ كرده‏اند، تا حالا آورده‏اسلام را. اين عده از جوانهايى كه اينطور نيست كه سوء نيت داشته باشند، خيال مى‏كنند ما حالا بايد حرف روز بزنيم. حرف سيدالشهدا حرف روز است، هميشه حرف روز است، اصلاً حرف روز را سيدالشهدا آورده است دست ماها داده و سيدالشهدا را اين گريه‏ها حفظ كرده است مكتبش را، اين مصيبت‏ها و داد و قال حفظ كرده اين سينه زنى‏ها و اين دستجات و عرض مى‏كنم اينها حفظ كرده. اگر فقط مقدسى بود و توى اطاق و توى خانه مى‏نشست براى خودش و هى زيارت عاشورا مى‏خواند و تسبيح مى‏گرداند، نمانده بود چيزى. هياهو مى خواهد، هر مكتبى هياهو مى‏خواهد،بايد پايش سينه

صحيفه نور ج 8 صفحه 70

بزنند، هر مكتبى تا پايش سينه‏زن نباشد، تا پايش گريه كن نباشد، تا پايش توى سر و سينه زدن نباشد، حفظ نمى‏شود. اينها اشتباه مى‏كنند،بچه‏اند اينها، نمى دانند كه اين نقش روحانيت واين نقش اهل منبر چه هست در اسلام، خودتان هم شايد خيلى ندانيد. اين نقش يك نقشى است كه اسلام را هميشه زنده نگه داشته، آن گلى است كه هى آب به آن مى‏دهند زنده نگه داشته،اين گريه‏هازنده نگه داشته مكتب سيدالشهدا را،اين ذكر مصيبت‏ها زنده نگه داشته مكتب سيدالشهدا را . ما بايد براى يك شهيدى كه از دستمان مى‏رود، علم بپا كنيم، نوحه خوانى كنيم،گريه كنيم، فرياد كنيم. ديگران مى‏كنند، ديگران فريادزنند وقتى يكى از آنها كشته بشود، فرض كنيد كه از يك حزبى يكى كشته بشود ميتينگ‏ها مى‏دهند، فريادها مى‏كنند. اين يك ميتينگ و فريادى است براى احياء مكتب سيدالشهدا واينها ملتفت نيستند، توجه ندارند به مسائل، همين گريه‏ها نگه داشته اين مكتب را تا اينجا و همين نوحه سرايى‏ها، همين‏هاست كه ما را زنده نگه داشته، همين‏هاست كه اين نهضت راپيش برده، اگر سيدالشهدا نبود، اين نهضت هم پيش نمى برد، سيدالشهدا همه جا هست كل ارض كربلا همه جا محضر سيدالشهداست، همه منبرها محضر سيدالشهدا است،همه محراب از سيدالشهداست اگر سيدالشهدا نبود، يزيد و پدرش و اعقابشان اسلام را منسى كرده بودند،اگر نسيان شده‏بود، يك رژيم طاغوتى در خارج منعكس شده بود. معاويه و يزيد، يك رژيم اسلامى را رژيم طاغوتى داشتند معرفى مى‏كردند،اگر سيدالشهدا نبود اين رژيم طاغوتى را اينها تقويت مى‏كردند، به جاهليت بر مى‏گرداندند،اگر حالا من و تو هم مسلم بوديم مسلم طاغوتى بوديم، نه مسلم امام حسينى. امام حسين نجات داد اسلام را، ما براى يك آدمى كه نجات داده اسلام را و رفته كشته شده هى سكوت كنيم؟ ما هر روز بايد گريه كنيم، ما هر روز بايد منبر برويم براى حفظ اين مكتب، براى حفظ اين نهضت‏ها، اين نهضت ها مرهون امام حسين سلام الله عليه هست. نمى‏فهمند اينها، بچه‏اينها، سوءنيت ندارند، بله خوب، ممكن است بعضى از آنها هم سوءنيت داشته باشند، بعضى‏ها هم روى نقشه كار مى‏كنند همانطورى كه زمان رضاخان، منتهااو يك قدرى روى نفهمى كرد، بعدها روى فهميدگى، جلوى منبرها را همه را گرفت، نگذاشت كسى منبر برود، محراب‏ها را هم همه را يك جور ديگرى گرفت، يك مجلس روضه‏اى نداشتند. در همه قم، آنقدرى كه من،آنوقت‏ها بود، مى‏گفتند يك مجلس آقاى صدوقى بود كه قبل از اذان شايد،يا قبل از آقتاب تمام مى شد. شب بود...اين يك مطلبى بود، نه اين است كه من باب اتفاق رضاخان آمد منبرها را نگذاشت و محراب‏ها را جلويش را گرفت و روحانيون را متحدالشكل كرد. نخير،اين مسأله نقشه بود، نقشه اينكه اين قوه را بكوبند،اين قوه محراب منبر كه از آن مى‏آيد يكدفعه يك ملت را هول بدهد به يك طرف و يك همچو سلطنت را از بين ببرد. اين رااز بين ببرند اين قدرت را از دست ما بگيرند. نمى‏دانند اين قشرهاى سياسى كه چه خدمتى اين منبر،اين محراب به اين كشور كرده.

اينها اگر چنانچه ملى هستند ما كار نداريم كه آيا به خدا هم كار دارند يا نه اگر ملى هستند،اگر كشورشان را مى‏گويند مى‏خواهيم اگر ملت را مى‏گويند كه ما مى‏خواهيم،اينها بايد دامن بزنند به اين روضه خوانى‏ها براى اينكه

صحيفه نور ج 8 صفحه 71

اين روضه خوانى‏ها اين ملت شما را حفظ كرده،اين روضه خوانى‏ها و مصيبت و گريه است كه كشور شما را حفظ كرده. بله، اگر چنانچه يك مردمى هستند كه روى همان نقشه‏اى كه طرح شده است كه بايد قدرت اسلام گرفته بشود و قدرت روحانى گرفته بشود و قدرت خطيب گرفته بشود تا راه باز بشود براى آنهائى كه بايد استفاده كنند و استفاده كردند،آنها يك مردم ديگرى هستند كه با آنها نمى توانيم حرف بزنيم اما ساير مردم، اينهايى كه مسجد مى‏آيند، منبر را گوش مى‏كنند ،مطالب را گوش مى‏كنند، همچو كه به روضه مى‏رسند، رد مى‏شوند روند، اين از باب اين است كه ملتفت نيستند چه هست. آن روضه است كه اين محراب،كه اين منبر را حفظ كرده، اگر آن روضه نبود،اين منبر هم نبود،اين مطالب هم نبود، آن حفظ كرده. مابايد به شهيدمان گريه كنيم، فرياد كنيم، مردم را بيدار كنيم. البته يك مطلبى هم كه بين همه ما بايد باشد اين است كه اين نكته را به مردم بفهمانيم همه‏اش قضيه اين نيست كه ما مى‏خواهيم ثواب ببريم، قضيه اين است كه ما مى‏خواهيم پيشرفت كنيم. سيدالشهدا هم كه كشته شد، نه اينكه رفتند يك ثوابى ببرند، ثواب براى او خيلى مطرح نبود، آنطور رفت كه اين مكتب را نجاتش بدهد، اسلام را پيشرفت بدهد اسلام را زنده كند. شما هم كه داريد نوحه خوانى مى‏كنيد، حرف مى‏زنيد، خطبه خوانيد، نوحه مى‏خوانيد، مردم را به گريه وادار مى‏كنيد، مردم هم كه گريه مى‏كنند، همه روى اين مقصد باشد كه اين اسلام را ما خواهيم با همين هياهو حفظش كنيم. با اين هياهو، با اين گريه، با اين نوحه خوانى، با اين شعر خوانى، با اين نثر خوانى ما مى‏خواهيم اين مكتب را حفظ كنيم چنانچه تا حالا هم حفظ شده. بايد اين نكته را هم به مردم گفته بشود، تذكر داده بشود كه آقا قضيه روضه خوانى قضيه اين نيست كه من يك چيزى بگويم و يكى هم گريه كند، قضيه اين است كه با گريه حفظ شده است اين، با گريه اين حفظ شده، حتى تباكى هم ثواب دارد، خوب تباكى چرا ثواب دارد ؟ براى اينكه تباكى كمك مى‏كند به اين مكتب، كمك به مكتب مى‏كند. اينها اشتباه است كه اينهايك طرف قضيه را مى‏بينند يك طرف قضيه را نمى بينند و مع‏الاسف ما هميشه، يعنى اسلام هميشه مبتلا بوده به اين يك طرف ديدن‏ها،هميشه مبتلا بوده. اينكه در روايت است كه اسلام غريب است، از اول غريب بوده و الان هم غريب است، براى اينكه غريب آن است كه نمى شناسند او را، در يك جامعه‏اى هست او اما نمى شناسند، نمى شناسند اسلام را، هيچ وقت شناخته نشده به آنطورى كه بايد باشد، مگر پيش خودمان، هميشه يك ورق را گرفته‏اند، آن ورق ديگر را حذفش كرده يا مخالفت با آن كرده‏اند. يك مدت زيادى گرفتار عرفا ما بوديم، اسلام گرفتار عرفا بود. آنها خدمتشان خوب بود اما گرفتارى براى اين بود كه همه چيز بر مى‏گردانند به آن طرف، هر چه دستشان، هر آيه‏اى دستشان مى‏آمد مى‏رفت آن طرف، مثل تفسير ملا عبدالرزاق، خوب بسيار مرد دانشمند بسيار مرد با فضيلتى اما همه قرآن را برگدانده به آن طرف كانه قرآن با اين كارها كار ندارد. يك وقت هم گرفتار شديم به يك دسته ديگرى كه همه معنويات را بر مى‏گردانند به اين طرف،اصلا به معنويات كار ندارند، كانه اسلام آمده براى اينكه اسلام هم طريقه‏اش مثل هيتلر كه او آمد كه دنيا گيرى كند و كشورگشائى كند،اسلام هم آمده كشورگشائى كند. هر چه مربوط به عرض مى‏كنم

صحيفه نور ج 8 صفحه 72

زندگى است و هر چه مربوط به طبيعت است و هر چه، اينها را گرفته‏اند، هر چه معنويات است برگردانده‏اند به اين طرف. بعضى از تفسيرها،بعضى از اشخاصى كه مى‏خواهند اظهار فضيلت مثلاً بكنند، ملاحظه كنيد همه مسائل را برگردانده‏اند به اين آب و خاك، همه چيز را فداى حيوانيت كرده‏اند. عرفا همه چيز را فداى انسانيت كرده‏اند، خوب باز او، اما اينها غفلت از آن كرده‏اند. اسلام همه چيز است آقا ،اسلام آمده انسان درست كند و انسان همه چيز است، همه عالم است انسان. آن كه مربى انسان است بايد همه عالم را آشنا بر آن باشد و انسان را به همه مراتب آشنا به آن باشد تا بتواند اين انسان را به آن مدارجى كه دارد برساند، اسلام را به همه جهاتش بشناسد. يكى مى‏آيد چهار تا از جنگ‏هاى اسلام را بررسى مى‏كند، بعد مى‏شود اسلام شناس. خوب تو جنگ شناسى، از اسلام بگو، من اين ورقش را مى‏شناسم. فقيه حق ندارد بگويد كه من اسلام شناسم، فقيه بايد بگويد من فقه شناسم، من فقه اسلام را مى‏شناسم، آن كه از همه بهتر مى‏داند همان است كه فقه اسلام را مى‏داند. فيلسوف حق ندارد بگويد من اسلام شناسم، اين بگويد من يك قسمى از مثلاً معقولات اسلام را ادراك كردم. آن هم كه حكومت اسلامى را بررسى كرده و اطلاع پيدا كرده كه وضع حكومت چه بوده او حق ندارد بگويد من اسلام شناسم، بگو من حكومت اسلام شناسم. ادعاى اسلام‏شناسى جز براى آن كه همه جهات اسلام را بداند چه جورى است و همه مراتب معنويت اسلام و ماديت اسلام را بداند، او مى‏تواند بگويد من اسلام شناسم. على ابن ابيطالب اسلام شناس بود، در عملش هم آنطور بود كه عملش هم اعجاز است، يك معجزه‏اى بود ولهذا مى‏بينيد كه فقها حضرت امير را از خودشان مى‏دانند، خطبا هم از خودشان مى‏دانند، پهلوان‏ها هم از خودشان مى‏دانند، زورخانه كارها هم از خودشان. زورخانه كارها وقتى اينجا مى‏آيند، همه دم از على است، شما هم همين طور. يك موجود اعجوبه‏اى بوده است كه همه كس او را از خودش مى‏دانسته، از همه بوده و از هيچ كدام نبوده، از همه بوده براى اينكه هر كدام يك جهت على را توجه به آن داشته، آن كه خوب توجه دارد، از اين جهت، از آن جهتش از شما هم بوده، از اين جهتش از يك دسته ديگر بوده، نبوده از باب اينكه يك جهت نبوده، همه چيز بوده، كيست كه همه چيز باشد.

پيروزى نهضت مرهون اظهار ارادت ملت به اسلام و توجه به مقصد

حالا طولانى شد صحبت و اسباب زحمت آقايان، لكن ما حالا بايد بگوئيم چه بكنيم. الان ما گرفتار هستيم به يك گرفتارى‏هاى زيادى يعنى حالا گرفتارى ما بيشتر از آن گرفتارى است كه قبل از پيروزى بود. قبل از پيروزى يك گرفتارى بود و آن است كه دو تا قدرت، يكى با هيچ و يكى با همه چيز رو به هم رفته بودند يعنى يك قدرت ايمان و يك قدرت‏هاى شيطانى زياد، دعوا بود و مبارزه ديگر طرح چيز ديگرى نبود، همه از اين راه داشتند مى‏رفتند. آن كه با برنامه مى‏رفت، مى‏رفت، آنهاى ديگرى هم كه برنامه نداشتند، كشيده مى‏شدند. ديگر وقتى يك جامعه‏اى راه افتاد، آن هم كه نخواهد، قهراً كشيده مى‏شود. اگر الان همه شما يك فريادى بزنيد، چاره نداريم ما هم فريادبزنيم، وضع جامعه

صحيفه نور ج 8 صفحه 73

و اجتماع اينطورى است. همه اينها كشيده شدند يك طرف. خوب، دنبال آن همه رفتند و همه مقصد اين بود كه اين سد را بشكنند و الحمدلله شكستند و رفتند، آن وقت گرفتارى فقط يك كلمه بود و آن اينكه برويم بشكنيم، همه الله اكبر مى‏گفتند، بچه‏هاى كوچك هم با اينكه نمى‏دانستند دارند چه مى‏گويند، لكن از پدرها ياد گرفته بودند كه الله اكبر مى گفتند - و چيز مى‏كردند - بچه‏هاى كوچولو هم كه روى دوش پدر بودند، آنها هم يك چيزى به تبع مى‏گفتند، براى اينكه همه داشتندگفتند. حالا آنطور نيست حالا يك مقصد كه مقصد اصلى ماست باقى مانده است و يك جهات مختلفه و گرفتارى‏هاى مختلف پيش آمده. آنوقت هيچ صحبت اين نبود كه در سرحدات چه مى‏گذرد، هيچ صحبت نبود، صحبت نبود كارخانه‏ها چه مى‏كنند، همه با هم موافق بودند، كارخانه‏ها و كارمندها و علما و شما، همه قشرها با هم دست به هم داده بودند و فرياد مى‏كردند ما اسلام را مى‏خواهيم. همين مقدار كه ما فرياد مى‏كرديم اسلام، اگر چه قلب ما هم خيلى با اسلام آشنا نبود اما همين اظهار ارادت و اظهار اسلاميت و توجه به مقصد، شما را پيروز كرد.

پرهيز از تشتت و كوشش براى انتخاب وكلاى مطلع و معتقد به مكتب حياتبخش اسلام‏

امروز قشرهاى مختلفى توطئه دارند مى بينند و به عبارت اخرى مع‏الاسف ماها كه آنوقت با هم مجتمع بوديم، همه با هم بوديم، الان داريم از باطن مى‏پوسيم. آنهايى كه شكست خوردند، از باطن دارند رشد مى‏كنند، آنها دارند، همين امروز بود، كى بود كه كاغذ نوشته بود، هر روز از اين حرف‏ها هست كه در فلان جا فلان اشخاص با هم اتحاد پيدا كرده‏اند با هم وحدت پيدا كرده‏اند با هم اجتماع دارند پيدا مى‏كنند، شايد همين چند روز مثلاً چه بكنند، ولو حرف است اما خوب، اشتغال دارند. اينها نتوانند يك مطلبى است اما اشتغال دارند و اگر چنانچه كوشش نشود،يك وقت هم مى‏توانند. فرق ما - بين حالا وآنوقت اين است كه آنوقت همه با هم منسجم مى‏شديم به هم و كار را انجام مى‏داديد و داديد، اين انسجام حالا دارد گسسته مى‏شود، از باطن مى‏پوسد آنها آنوقت انسجامشان را از دست دادند و شكست خوردند يعنى ارتش پشت كرد، ژاندارمرى پشت كرد عرض كنم شهربانى پشت كرد ادارات پشت كردند، كارگرها پشت كردند، كارمندان، همه پشت كردند به او و آن انسجامى كه آنوقت بود، همه قواى آنهابا هم منسجم بودند، آن انسجام گسيخته شده، از اين طرف انسجام بود از آن طرف گسيختگى، پيش برديد شما. الان عكس است، الان دارد دست‏هايى، دست‏هايى توطئه مى‏كند كه اين قشرهائى كه با هم انسجام پيدا كرده بودند حلش كنند و همان‏ها هم دارند انسجام براى خودشان درست مى‏كنند. آنها دارند باهم روابط پيدا مى‏كنند، ماها داريم با هم قهر مى‏كنيم. عاقبت اين امر چه خواهد شد كه دشمن ما دارد با هم روابطش را زياد مى‏كند و ما داريم روابطمان را از دست دهيم؟ نتيجه شكست است، چاره نيست. همان رمزى كه در پيروزى ما بود آنها دارند به دست مى‏آورند و همان چيزى كه در شكست آنها بود براى ما الان دارد حاصل مى‏شود. از سابق اينطور بود كه قبل از ماه

صحيفه نور ج 8 صفحه 74

رمضان و قبل از ماه محرم كه وقت يك نتايج اسلامى بود، در همان رژيم سابق شما اگر توجه كنيد به اين قضايايى كه پيش آمده، ببينيد اينها چه وقتى پيش آمده. يك قصه يك وقت مى‏بينيد درست شد شهيد جاويد آقا،اين منبرى، آن منبرى، آن محراب، آن محراب، آن محراب، در سطح كشور همه حرف‏ها شهيد جاويد بود، شهيد جاويد چه بود كه اينقدر داد بكنيد؟ براى چه؟ نزديك محرم مى‏شد مى‏ديدند كه اگر اين قوه‏ها با هم باشند و يك وقت نكند كه توجه بكنند به گرفتارى‏هاى خودشان، توجه بكنند به آنكه گرفتارشان كرده، شهيد جاويد را پيش مى‏آورند ما هم غفلت از مسائل روز و از مسائل سياسى، همه به جان هم مى‏افتاديم، همين قم تمام وقتش را صرف كرد سر شهيد جاويد، تا تمام شده، بعد كه تمام شد حالا يك وقت ديگر نزديك مى‏شود، آقاى شمس آبادى را پيش كشيدند، شايد هم خودشان كشتند تا پيش بياورند، بعد اين هم يك خرده‏اى كم شد شريعتى راپيش كشيدند، هى دامن بزن، از اين طرف تكفير،از آن طرف تمجيد، هر دو طايفه غافل از اينكه كى دارد كلاه سرشان مى‏گذارد، هر دو طايفه غافل، هر دو براى خدا، براى خدا يعنى محرابى و منبرى عرض مى‏كنم چيزى كه اشكال مى‏كرد مى‏گفت كه براى خدا، دارد دين خدا از دست مى‏رود، آن جوان و چه مى گفت نه باز هم او براى خدا،اين ما را آشنا كرد به اسلام هر دو كلاه سرتان رفته و آنها نتيجه بردند و الان فكر اين هستند همين كه اين صدا را بلند كنند تكليف منبرى و محرابى اين است كه يك كلمه راجع به اين مسائل حالا صحبت نكنند. الان روز اين مطلب نيست، الان روز اين است كه شما همه قوايتان را روى هم بگذاريد و آن كه بايد براى مجلس خبرگان تعيين بشود، انتخاب كنيد و مردم را وادار كنيد كه اينها را منتخب كنند.اگر امروز چهار نفر از اين معوج‏ها بروند در اين مجلس خبرگان ممكن است اين چهار نفر آدم توطئه چى مطلع از مسائل خارج،اين ديگران را هم بسياريشان را تحت تأثير قرار بدهند. بايد شماها، همه ما، شماها كوشش كنيد به اينكه اشخاصى كه انتخاب شوند اشخاصى باشند مطلع بر اسلام، اشخاصى باشند دلسوز براى اسلام، اشخاصى كه معتقدند كه اسلام مى‏تواند استقلال ما را حفظ كند و اسلام مى تواند آزادى ما را حفظ كند، اسلام مى‏تواند ما را ترقى بدهد اسلام مى تواند كه اقتصاد ما را حفظ كند، يك اشخاصى معتقد به اسلام كه قبول كرده باشند اسلام يك مكتب مترقى است و مملكت ما بايد اسلامى بشود. يك همچو اشخاص اگر رفتند و قانون اساسى ما را عرض مى‏كنم مطالعه كردند و بررسى كردند و تنظيم كردند، ما برده‏ايم. اگر چنانچه از الان غفلت بكنيم، هى بنشينيم و طرح بدهيم، آن هم طرح پيش من، من حالا دخالتى در اين امر ندارم طرحى كه مى‏دهند بايد بدهند مجلس سنا كه آنجا اجتماع هست براى اين كار، هر كس هر طرحى دارد آنجا بايد بدهد، الان بايد همه شما، همه ما بايد قوايمان را روى هم بگذاريم كه مبادا ديگران‏ببرند اين مطلب را و ما را وقتمان را صرف اين بكنند كه آيا اسب حسين خان بهتر است يا اسب حسن خان، دعوا را يك جاى ديگر، ما را منحرف كنند از مقصد خودمان به طرف جاى ديگر، جاى ديگر ما برويم آنها هم كار خودشان را انجام بدهند. الان نقشه اين است كه ماها از صحنه خارج بشويم خودمان با رضا و رغبت، اين منبر، اين منبر، آن منبر، خوب مردم هم توى همين منبرها و توى همين مساجد هستند، وقتى

صحيفه نور ج 8 صفحه 75

منبرى رفت و شروع كرد به مثلاً يك مسأله‏اى كه انحرافى بود ولو حق بود لكن در اين زمان انحراف است، اگر يك مسأله را طرح كرديد، آن اشخاصى هم كه آنجا نشستند آنها هم كم كم ذهنشان اين طرف آيد، از آن مسأله اساسى كه ما الان پيشمان مطرح است كه بايد اساس و شالوده يك حكومت اسلامى حق انجام بگيرد از اين ما را منحرف مى‏كنند شياطين به يك طرف ديگرى و خودشان مى‏روند سراغ آن كارها ،به ما مى‏خندند،به ريش ما مى‏خندند، خودشان مى‏روند كارها راانجام مى‏دهند. الان بايد فكر اين مطلب باشيد، اين ماه مبارك شعبان، اين ماه مبارك رمضان كه خداى تبارك و تعالى يك حربه‏اى دست شما داده، الان اين حربه دست شماست و ديگران ندارند اين را و اين هم از بركت امام حسين سلام الله عليه است، اين حربه الان دست شماست، اين حربه را به كار ببريد، مثل شمشير ابى عبيده است كه خودش بايد به كار ببرد، هر كسى نمى تواند اين شمشيرى كه دست شماست بتواند به كار ببرد. غفلت نكنيد، اغفالتان نكنند. ممكن است الان اشخاصى بيايند هى بيخ گوش شما بخوانند كه ديدى اسلام از بين رفت، چطور شد اين نظر سوء دارد نظر حسن ندارد، شما بگوئيد ما الان مى‏خواهيم اسلام را درستش كنيم بعد كه اسلام درست شد، آنوقت مى‏رويم سراغ اشخاص كه كى مسلم است يا غير مسلم. ما الان را همان اين راه است، شما هم بايد در مساجدتان، در منابرتان عرض مى‏كنم مردم را دعوت به اجتماع بكنيد. اين اجتماعات است كه اسلام را حفظ كرده، اين اجتماعات، اين فريادها، اين زنده بادها اين مرده بادها، اينهاست كه ما را پيش برد. اين اجتماعات مساجد را زياد كنيد،مردم را دعوت كنيد به مساجد، بفهمانيد به آنها كه نكته گريه چيست گريه فقط براى اين نيست كه ما عزادار هستيم، مردم براى پدرشان هم و فرزندشان هم دو، سه روز گريه مى‏كنند و تمام شد، چرا اين تمام نشد؟ براى اينكه مكتب تمامى ندارد و اين مكتب ماست، اين سند مكتب ماست، ما مى‏خواهيم مكتبمان را با اين حفظش كنيم.

مسائل ديگرى كه ايشان فرمودند كه راجع به همين قضيه انتخابات و قضيه اينها باشند، اينها از مسائلى است كه من الان نبايد دخالت در آن بكنم به يك جهاتى، اينها هر كدام هر كس مسأله‏اى داردبدهد به همان مجلسى كه براى اين قضيه هست كه بررسى بكنند. ومهم مطلب اين است كه اشخاصى را انتخاب بكنند آقايان آنجا، آقايان هر بلدى، علماى هر بلدى، اشخاصى را انتخاب كنند و به اهل منبر بگويند وآنها هم معرفى بكنند و شايد اين مسأله بشود كه اشخاصى درصدد بررسى الان هستند اشخاصى كه پيدا بكنند و بايد هم اكثرا از علما باشند،بدانند چه مى‏كنند.انشاءالله خداوند همه شما را تاييد بكند و موفق باشيد، ادامه بدهيد به اين شغل شريف و محترم و بگريانيد مردم را، گريه بكنيد خودتان بر شهيدى كه اسلام را زنده كرده.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 76

تاريخ: 17/4/ 58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سازندگى قم‏

آتش زدن خرمن‏ها به دست عمال امريكا وبه نفع ابرقدرت‏ها

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اميد است پيش خداى تبارك و تعالى كارتان مقبول باشد و توجه داشته باشيد كه كارهاى اسلامى بايد در اطرافش توجه بشود كه صد در صد اسلامى باشد. شما الان داريد مى‏رويد در دهات و در جاها ديگر مى‏خواهيد برويد، ممكن است كه در آنجا يك عناصر ضد اسلامى پيدا بشوند، آنها را هدايت كنيد، آنها را نگذاريد كه يك كارهاى خلافى بكنند، تبليغات خلافى بكنند، البته در حدود همان كه از ايشان بپرسيد خوب، شما چه مى گوئيد، شما كه مى‏گوئيد ما براى مردم و براى توده مى‏خواهيم يك كارى بكنيم، خوب زراعت راآتش زدن، اين براى خلق يك خدمتى است؟! خرمن را آتش زدن يعنى چه؟ قبلا اين عده مى‏رفتند و نمى گذاشتند كشت بكنند، بعد از آن نمى گذاشتند درو بكنند، بعد از آن درو كردند، خرمن كردند، حالا خرمن‏ها را آتش مى‏زنند. اين نفعش به جيب چه كسى مى‏رود؟ ما حساب بكنيم. ما بخواهيم عمال يك رژيم را بشناسيم بايد ببينيم كه اين كارى كه اينها مى‏كنند نفعش تو جيب چه كسى مى‏رود؟ توى جيب هر كس كه رفت اين نوكر اوست. مستقيما توى جيب امريكا مى‏رود، براى اينكه ما وقتى كه زراعت نداشته باشيم، گندم نداشته باشيم، در جائى كه صادر مى‏شود امريكاست، مهمش اوست، شوروى كه گندم نمى دهد، خودش هم محتاج است، از امريكا به شوروى صادر مى‏شود،نفع اين كارها مستقيما توى جيب امريكا مى‏رود. پس اينكه ما مى‏گفتيم كه اينها كه با اسم چپى و به اسم كذا دارند عمل مى‏كنند اينها از عمال امريكا هستند، منتها خودشان نمى دانند وضع خودشان را،اين براى اين است كه كار، كار آمريكائى است. كار، كارى است كه مى‏خواهد گندم نباشد، ما زراعت نداشته باشيم و آنها كه زراعت شان زياد است و آتش مى‏زنند و به دريا مى‏ريزند، آنها زراعت‏شان را بدهند به ما، شما كه مى‏گوئيد ما براى مردم دلسوز هستيم، براى خلق مى‏خواهيم كار بكنيم، خوب بيائيد كمك كنيم تا گندم زياد بشود، بيائيد شما هم با اين آقايان درو كنيد، برويد گندم‏ها را جمع بكنيد، برويد زراعت‏ها را تصفيه كنيد تا براى مردم باشد. اگر خلاف اين شد و بنابر شلوغكارى و به هم زدن شد، اين را بايد ديد آن كه بيشتر در اين كار فايده مى‏برد كيست،آن كه شما را وادار مى‏كند به اين كار كيست. و ما ديديم كه امريكا بيشتر نفع مى‏برد براى اينكه امريكا در اين شكست از همه بيشتر شكست خورد و بيشتر از دول منفعت مى‏برد، شكست او هم بيشتر است، ناراحتى او هم بيشتر

صحيفه نور ج 8 صفحه 77

است و دسيسه او هم بيشتر است. شما توجه داشته باشيد به اينكه اينها را هدايت كنيد، اين جوانهاى ما بسيارشان گول خورده‏اند نمى دانند چه مى‏كنند.

ايجاد حزب توده، به دست انگليس‏ها

اصل اين حزب توده را من اولش را مى‏دانم اين ابتدا حزب توده، آن كسى كه حزب توده را ايجاد كرد، همسفر مكه ما بود، مى‏خواهم بگويم از اول توده‏اى نبود، توده‏اى آنوقت بود كه شوروى درست كرده بود، اين همسفر مكه ما بود، سليمان ميرزا يك آدم مقدس مآبى بود و دو، سه نفر هم همراه خودش آورده بود. خودش اولاد نداشت لكن يك كسى را به اولادى قبول كرده بود و او رابرداشته بود آورده بود مكه، خودش هم يك آدم نمازخوانى در آن شهرها. آنوقت هم كه تكبير سليمان نمازى وكذا كه برايش مى‏خواندند، كه، اين نماز مى‏خواند، چرا شما تكفيرش‏كنيد؟ حزب توده به دست سليمان ميرزاى نمازى و طاعتى و مكه برو ايجاد شد و اين مستقيما از انگليس‏ها بود. آنوقت انگليس‏ها اينجاچيز داشتند، حالا امريكائى‏ها هستند. در دربار همين محمدرضا خان از همين كمونيست‏ها خدمتگزار بودند، از همين سران اينها خدمتگزار بودند. پس مطلب اينطور نيست كه ما خيال كنيم كه نه، اينها كمونيست‏اند، كمونيست نيستند،اصلا كمونيست به آن معنا كه خودشان ادعاكنند كه ما طرفدار ضعفا و مستضعفين هستيم و مى خواهيم به مردم برسيم، اصلاً اينها آن نيستند، اينها طرفدار سرمايه‏دارها و طرفدار قلدرها هستند و مى‏خواهند ما محتاج به آنها باشيم و گندم‏ها را از آنها بياوريم و پولش را بدهيم و بعد هم نفت را بيايند ببرند. اينها را هدايت كنيد، نگذاريد توى ده رخنه بكنند. توى آن دهاتى كه مى‏رويد،اگر آنها يكى‏شان آمدند، شما هم بايستيد صحبت كنيد، مسأله بگوئيد. اگر اين مطلبى را كه من عرض مى‏كنم به شما،درست بگوئيد، از اين ده مى‏رود، از آن دهات مى‏رود، مى‏روند جاى ديگر پيدا مى‏كنند. انشاءالله خداوند همه شما را تاييد كند و موفق باشيد و به خدمت خودتان ادامه بدهيد.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 78

تاريخ: 17/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان و دانشجويان دانشگاه شيراز و گروه اطباء سنتى اسلامى‏

ضرورت پرداختن به تدوين قانون اساسى و عدم طرح مسائل غير اساسى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما بالفعل يك مسائل اساسى داريم كه بايد فكر آن مسائل اساسى باشيم. در يك همچو موقعى كه اين مسائل اساسى مطرح هست، طرح مسائل ديگر اشتباه است. من كرارا گفته‏ام كه اگر چنانچه يك زلزله‏اى بيايد و يك خانه‏هايى را خراب و يك مردمى زير آوار باشند، ديگر شما به خودتان اجازه مى‏دهيد كه بنشينيد راجع به مسائل طب صحبت كنيد، يا مسائل رياضى، يا مسائل ديگر مطالعه كنيد؟ يا همه بايد هجوم بياوريد و اين زلزله زده‏ها را بيرون بياوريد؟

ما الان يك مملكتى داريم كه يك خرابى‏هايى دارد اساسى و يك مسائلى ما الان داريم كه اين مسائل، اساس مملكت ماست. مسائل اساسى را ما الان بايد طرح كنيم و همه با هم دنبال اين مسائل اساسى باشيم. بعد كه اين مسائل اساسى را درست كرديم و اساس مملكت مان را مستقر كرديم ،آنوقت شما برويد سراغ طب سنتى،آنها هم بروند سراغ طب وارداتى. امروز روزى نيست كه شما صرف كنيد همه قوايتان را در اينكه آياطب اسلامى به اصطلاح شما، يا طب سنتى ابوعلى و رازى بايد عمل بشود يا طب‏هاى ديگر. اين الان نبايد مطرح بشود. الان شما در يك وضعى واقع هستيد كه بين وجود و عدم كشورتان، بين وجود و عدم مذهب و اسلامتان واقع شده‏ايد، سر دو راهى الان واقع شده‏ايد، گمان نكنيد حالا كه رژيم سابق را عقب زديد، ديگر مسائل تمام است. الان شما ملاحظه مى‏كنيد كه در اين مملكت ريشه‏هايى كه از همان رژيم سابق هست كه مشغول فعاليتند، يك اشخاصى از خارج آمده‏اند با اسمهاى مختلف آنها هم مشغول فعاليتند، مى خواهند نگذارند كه اين مملكت رژيمش مستقر بشود. سابق با رفراندم مخالفت مى‏كردند، بعد با طرح قانون اساسى مخالفت مى‏كنند. بعد هم هرقضيه‏اى را كه پيش بياوريد. يك قشرى هستند كه از عمال خارجى‏ها مخالفت مى‏كنند. در يك روزى كه راجع به اساس مذهب، راجع به اساس كشور، ما مواجه با مخالفين هستيم، همه ما بايد توجه به همين معنا بكنيم. چطور آن روز كه مى خواستيد اين رژيم را خارج كنيد، هيچ طرحى نمى كرديد مسائل خودتان را، گرفتارى‏هاى خودتان را با اينكه داشتيد آنوقت هم گرفتارى لكن مى‏ديديد كه الان وقت طرح اين نيست. الان هم همانطور است، الان وقت طرح اينكه دانشگاه وضعش چطور است، طب سنتى يا طب جديد وضعش چه جور است، يا ساير چيزهايى كه ما به آن احتياج داريم و همه خرابى‏هايى كه الان

صحيفه نور ج 8 صفحه 79

گذاشتند و رفتند، الان وقت طرح اينها نيست، اينها يك وقتى دارد. الان ما يك دولت متزلزل انتقالى داريم، استقرار پيدا نكرده است الان رژيم ما، استقرار پيدا نكرده حكومت ما. ما قانون اساسى خواهيم كه اساس يك مملكتى بر قانونش هست، بعد از آن رئيس جمهور خواهيم كه الان نيست، بعد از آن مجلس شوراى ملى خواهيم كه با رأى مردم تحقق پيدا كند، بعد كه مجلس تحقق پيدا كرد و رئيس جمهورى تحقق پيدا كرد و دولتى تحقق پيدا كرد، يك دولت مستقرى، و دست اينها و طمع اينها از اين مملكت بريد، آنوقت، وقت اين است كه من مشكلاتى كه دارم، بگويم، شما مشكلاتى كه داريد، آقايان هم مشكلاتى كه دارند، نه اينكه ما نمى دانيم، مشكلات زياد است و نه اينكه ما نمى دانيم كه علومى كه در شرق بود، دسيسه اسباب اين شد كه عقب بزنند آنها را و به جاى آن علوم غرب را بياورند، دانش‏هايى كه در شرق بود و اروپا از آن تقليد مى‏كرد، دست‏هايى آمد آنها را عقب زد و محتوا را از ما گرفت و الان وضع ما وضعى شده است كه خيال مى‏كنيم كه هر چه هست، در غرب است و ما هيچ چيز نداريم. محتواى خودمان را گرفتند،يعنى مغزهاى ما را شستشو كردند جايش يك مغز ديگرى گذاشتند كه از همان غرب ارتزاق مى‏كند و اين يك مطلب مهم است كه بايد به تدريج اين مملكت از زير آن بار بيرون برود. يكى هم از مسائل، همان مسأله طب قديم است. آنها همه اين دردهايى كه الان هست، با همين دواهاى علفى معالجه مى‏كردند و معالجه‏شان يك معالجات اساسى بود و اروپا از طب بوعلى تا همين آخر استفاده كردند. كتاب بوعلى تا همين آخر، شايد حالا هم مورد نظر آنها باشد، بروزش را نمى‏دهند. من نه اين است كه ندانم اينهارا. مى‏دانم اشكالات زياد است لكن همه چيز اينطور است، همه مسائل اينطوراست كه ما را، به ما اينطور فهماندند كه خودتان هيچ چيز نيستيد و همه چيز آنها هستند و اينها مى‏خواستند همچو ما را از صحنه انسانيت بيرون بكنند، بگويند ما اصلاً هيچ چيز نداريم، الان هم شما مى‏بينيد كه ما طبيب داريم، معالج داريم لكن تا يك كسى يك مرضى پيدا مى‏كند، راهش را مى‏رود به انگلستان، مى‏رود به امريكا، همين جا مى‏تواند معالجه كنند لكن اينها مى‏روند به آنجا، بعد از مدتى كه آنجا ديدند آنجا هم معالجه‏شان نكرده‏اند، گاهى هم معالجه كردند. اين از باب اين است كه ما را جورى الان بار آوردند كه خيال مى‏كنيم كه غير از آنجا چيزى نيست در كار و حال آنكه نه، هست، اينجا هم هست در كار. در هر صورت ما همه اشكالات را دانيم لكن وقت دارد اينها، الان شما بايد تمام همتان را صرف اين معنا بكنيد كه اين مراحلى كه ما داريم و دارند با آن مخالفت مى‏كنند، اين مراحل را ماطى بكنيم. الان مااحتياج داريم كه قانون‏اساسى‏مان بكنند و تصويب بكنند يك عده آدم مطلع، خبير، مجلس خبرگان پيدا بشود، بايد همه افكار را متوجه اين بكنيد كه يك اشخاص صحيحى، يك اشخاص مسلمانى، يك اشخاص متعهد به اسلامى، يك اشخاص معتقد به اينكه اين مكتب است كه مى‏تواند ما را مستقل قرار بدهد، يك همچو اشخاصى را تعيين بكنيد تا بروند به مجلس و انشاءالله قانون اساسى را آنها چه بكنند و بعد هم به رفراندم گذاشته بشود و اين مرحله را ما طى بكنيم. در همين مرحله‏اى كه ماهستيم، الان ما مخالف داريم. الان همين حرف‏هايى كه شما مى‏زنيد من احتمال مى دهم كه يك كسى بيخ گوشتان است خودتان هم متوجه

صحيفه نور ج 8 صفحه 80

نيستيد. گفتيد كه ببين طب ما از بين رفته، بيائيد برويم آنجا طرحش بكنيم. وقت طرح نيست الان، الان وقت اين نيست كه ما بنشينيم بگوييم كه طب ما چه جور است. دانشگاه ما چه جور است همه اينها اشكال دارد دادگسترى ما چه جور است همه اينها بايد متحول بشود اما موقعش وقتى است كه ما يك حكومت صحيح پيدا بكنيم، ما بتوانيم در دنيا بگويى كه اين مملكت ما، اين رژيم ما، اين قانون ما،اين رئيس جمهور ما، اين مجلس ما، كه مردم، كه دنيا ما را بپذيرد به اينكه ما يك رژيم تام العيارى هستيم. بعد از اينكه اينطور شد،آنوقت بيائيم سراغ اين خرده ريزهايى كه چه شده است، چه عقب افتادگى داريم، چه گرفتارى‏هايى براى ما اين رژيم منحوس سابق درست كرده است، همه چيزها را به هم ريختند، رفتند.

انشاءالله خداوند همه‏تان را تاييد بكند و وظيفه فعلى‏تان را به آن توجه پيدا كنيد. و شماى دانشگاهى و آن طب سنتى و ديگران، همه اين خواهرهاى محترم و شمابرادرها و همه ايران، همه با هم الان بايد توجه به همين مسير داشته باشيم كه نهضت‏مان تو راه هست، اين نهضت را بايد همچنان زنده نگه داريد تا اين مسائل بگذرد. اگر يك سستى بكنيد و برويد سراغ كارهاى ديگر، آن بگويد من خانه ندارم و آن بگويد طب من چطور است و آن بگويد دانشگاه من چطور، در بين راه ما مى‏ترسيم كه يك وقتى يك عايقى پيدا بشود،يك مانعى پيدا بشود و همه اين حرف‏هاى شما بشود ديگر هيچ و تمام بشود و تا آخر ديگر باز ما زير بار همان مسائل باشيم. خدا همه تان را انشاءالله حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 88

تاريخ: 18/4/58

بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان تهرانى‏

كوشش كنيد كه عملتان براى خدا و مقصدتان جلب رضاى او باشد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اگر اين راه را براى خدا مى‏رويد، اگر اين طريق را براى خدا طى مى‏كنيد، افسرده نباشيد از اينكه به شما اعتنا نمى‏شود، خداوند به شما عنايت دارد. كوشش كنيد كه راه براى خدا باشد، كوشش كنيد كه چشمتان را از مخلوق، از ما سواى خدا ببنديد، توجه‏تان به اين نباشد كه اگر خدمتى براى خدا مى‏كنيد، ديگران پيش شما بيايند تواضع كنند. شما جوان‏هائى هستيد كه در طول اين مدت زحمت كشيديد براى خدا رنج برديد، براى خدا عمل كرديد، حالا يك راه طولانى را براى خدا طى كرديد و آمديد اينجا با ما صحبت كنيد، و درد دل كنيد. كارى كه براى خداست خدا توجه مى‏كند و اگر براى خدا نباشد، همه عالم هم توجه كنند چيزى نيست.

رفع آشفتگى‏ها و گرفتارى‏هاى حاصل از افساد رژيم منحوس با روحيه‏اى قوى‏

من هم مى‏دانم كه الان مشكلات زياد است. توطئه زياد است، تفرق‏ها زياد است و گرفتارى همه قشرهاى ملت زياد، لكن شما هم مى‏دانيد كه چه مشكلاتى را براى اين مملكت اينها بار آورده‏اند و چه كارها كرده‏اند كه به اين زودى‏ها نمى‏شود درستش كرد. اين فسادى كه پنجاه سال اينها دامن به آن زده‏اند، اين جوان‏هاى ما كه پنجاه سال است تربيت فاسد كرده‏اند، مراكز فحشا برايشان درست كرده‏اند، همه جا را مركز فحشا قرار داده‏اند، سينماها كه بايد مركز تربيت جوان‏هاى ما باشد، مركز فساد و مركز فساد اخلاق بود، مدرسه‏ها كه بايد مركز سازندگى باشد، نگذاشتند به آنطور باشد، جوان‏ها كه بايد ذخيره اين ملت باشند و مقررات اين مملكت را به دست بگيرند، نگذاشتند يك تربيت صحيح بشود كه اينها بتوانند يك همچو كارى را بكنند. الان شما بعد از انقلاب هستيد، يعنى در حال انقلاب، باز بعد از انقلاب نيست الان شما در حال انقلاب هستيد در همه جاى دنيا حال انقلاب و بعد از انقلاب آشفتگى است. و بحمدالله ايران نه حال انقلابش آنطور آشفتگى بود نه بعد از انقلاب. شما اگر انقلاب‏هاى بزرگ دنيا را ملاحظه كنيد، فسادهائى كه در آن انقلاب‏ها بوده است، قتل عام‏هائى كه بوده‏است، گرفتارى‏هائى كه بعد از انقلاب بوده است، طرف مقايسه نيست با اينجا. نكته‏اش اين است كه اين انقلاب، انقلاب اسلامى بود، انقلاب اسلامى آن مفسده‏هائى كه در ساير انقلابات هست كم است

صحيفه نور ج 8 صفحه 89

مشكلات زياد است اما ما نبايد روحيه خود را ببازيم لكن همه مى‏دانيم، شما مى‏دانيد، ما ميدانيم، دولت مى‏داند، ملت مى‏داند كه الان آشفتگى زياد است و گرفتارى هم زياد و دست‏هاى خبيثى هم هستند كه در كارند كه در توطئه هستند و مى‏خواهند نگذارند اين نهضت ما به ثمر نهائى برسد. ما الان يك مسائل بزرگ ديگر داريم كه آن مسائل بايد حل بشود، بايد به آن برسيم تا يك دولت مستقرى، يك مجلسى، يك رئيس جمهورى، يك قانون اساسى داشته باشيم و بعد از اينكه اينها شد، آنوقت باز اول اين است كه سازندگى بشود،نه اينكه دولت نخواهد بشود، اينها شب و روز مشغولند ،لكن آشفتگى زياد است. من كه اينجا هستم شب و روز تقريبا مواجهم با اين مشكلات. مشكلات مال شما تنها نيست، از هر جاى ايران كه‏آيند، مشكلات زياد دارند و اتفاقا هر گروهى كه مى‏آيند، مى‏گويند مشكلات ما از همه جا بيشتر است، خرابى ما از همه جا بيشتر است، از بختيارى‏ها مى‏آيند همين را مى‏گويند،از اهواز مى‏آيند همين راگويند، از هر جا مى‏آيند همين مسائل مطرح است و ما هم نبايد روحيه خودمان را از دست بدهيم براى اين مشكلات.

پيشبرد نهضت بسته به ايمان راسخ و حفظ روحيه الهى است‏

با روحيه قوى شما جوان‏ها وبا توجه‏هاى خدا اين مشكل بزرگى كه عبارت از اين رژيم فاسد بود آن را برانداختيد و از بين برديد،اين روحيه را حفظ كنيد،اين روحيه قوى را حفظ كنيد، خدا با شماست. وقتى خدا با كسى باشد كارها درست شود. البته پشت سر هر انقلابى مشكلات زياد هست لكن آنهائى كه اعتقاد به‏اين انقلاب دارند، ايمان به اين نهضت دارند،اين روحيه قوى‏اى كه با آن روحيه قوى و آن ايمان راسخ و آن توجه به خداى تبارك و تعالى شما را پيش برد، مادامى كه‏اين روحيه محفوظ باشد، شما پيش مى‏رويد. حالا گاهى كندى دارد، گاهى تندى دارد، گرفتارى دارد، راه حق گرفتارى دارد، هر راه حقى مشكلات دارد، شياطين نشسته‏اند سر راه حق كه مردم را منحرف كنند، مال حالا نيست، زمان پيغمبر هم همين طور بوده، مشكلات پيغمبر از مشكلات ماها زيادتر بوده است، مشكلات اميرالمومنين سلام الله عليه از مشكلات ما بيشتر بوده ،گرفتارى آنها از گرفتارى ما بيشتر بوده، آنها از دوستانشان مخالفت‏ديدند،اين دسته‏اى كه قيام كردند در صفين در مقابل حضرت امير و ايستادند و شمشير كشيدند به روى حضرت، اينها از دوستان حضرت بودند، مخلصين حضرت بودند. گرفتارى حضرت از مخلصينش شايد بيشتر بود از سايرين. امام حسن سلام الله عليه آنقدر گرفتارى كه از اين دوستان و اصحابش داشت از ديگران نداشت. اصحابى كه توجه نداشتند كه امام زمانشان روى چه نقشه دارد عمل كند با خيال كوچكشان با افكار ناقصشان در مقابلش مى‏ايستادند و غارتش كردند، اذيتش كردند و عرض مى‏كنم كه شكستش دادند، معاهده با دشمنش كردند و هزار جور بساط درست كردند. گمان نكنيد كه اين مشكلات براى من و شماست، هر چه مشكلات زيادتر باشد، اجرش زيادتر است، الهيتش زيادتر است. اگر آدم در حال خيلى وسعت، در حال خيلى تفريح و تفرح، گرايش به اسلام كند، اينكه چيزى نيست، خوب همه وقتى كه وقت نتيجه

صحيفه نور ج 8 صفحه 90

بردن است حاضرند. آن روزى كه براى اسلام زحمت پيش مى آيد، آن روزى كه زحمت و مرارت دارد، آن روزى كه خون دارد، آن روزى كه رنج دارد،آن روزى كه باسر نيزه آدم مقابل است، آن روزى كه با توپ و تانك مقابله مى‏كند، آن روز، روزى است كه مرد از غير مرد تميز داده مى‏شود، مسلمان از غير مسلمان. آن روز، روزى است كه روز اجراست، روزى است كه خداوند توجهش را به اين ملت كرد.

تحول روحى و حصول پيروزى در اثر عنايات مقلب القلوب‏

آن رمزى كه شما را پيروز كرد كه ايمان به خدا، توجه به خدا بود (كه من در قيافه شما دارم مى بينم) اين را حفظش كنيد، گله نكنيد از ديگران. شما براى خدا داريد مى كنيد، هر چه توانستيد، اينهائى كه مبتلا هستند،اينها را نجات بدهيد. هر چه‏نتوانستيد، عذر داريد پيش خدا. هر چه ما توانستيم، آنهائى كه افتاده‏اند بايد دستشان را بگيريم. آنهائى كه مبتلاى به اين مخدرات هستند، اينها برادران ما هستند و ما بايد اينها را نجات بدهيم و با چشم پدرى، برادرى به اينها نگاه كنيم، اينها را هدايت كنيم، نجات بدهيم، كوشش كنيم براى نجات اين جمعيت نجات اين ملت. شما با اين عزم راسخ، با اين قوه ايمان پياده آمده‏ايد، خواهرها بالاتر پياده آمده‏اند و من خجلم ازاين عواطف، من خجالت مى‏كشم كه خودم اينجا نشسته‏ام و دوستانم اينطور بيابانگردى مى‏كنند. من دعاگوى شما هستم. خداوند انشاء الله شما را حفظ كند. شما ذخيره‏اسلام هستيد، شما جوان‏هائى هستيد كه ذخائر اين ملت هستيد اين عواطف شما را پيروز كرد، اين تحول روحى، اين تحولى كه در جوان‏هاى ما پيدا شد، اين دست خدا بود، بشر نمى‏تواند در ارواح مردم اينطور موثر باشد. آن خداست كه مقلب القلوب است، قلب‏ها دست اوست، متحول مى‏كند، قلب ضعيف را قوى مى‏كند، آن قلبى كه از يك پاسبان مى‏ترسيد، حالا مقابل توپ و تانك مى‏رود، استقبال مى‏كند از مردن، از شهادت، اين كار خدا بود، خدا را در اين امور بايد ديد، اعتمادتان به خدا باشد خلق از شما پذيرفتند يا نپذيرفتند چيزى نيست كوشش‏تان همين باشد كه برادرهاى خودتان را نجات بدهيد، ملت خودتان را نجات بدهيد، كوشش اين باشد كه اسلام را ما بتوانيم در اين مملكت، آنطورى كه اسلام است، آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مقرر فرموده است، آنطور ما بتوانيم در ايران پياده كنيم. راه طولانى است و قوى باشيد،قدرتمند باشيد، اراده تان‏قوى باشد. انشاءالله كه اين چهره‏نورانى ذخيره براى اسلام باشد و متصل بشود اين زمان به زمان ظهور مهدى سلام الله عليه.

والسلام عليكم ورحمةالله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 91

تاريخ: 18/4/58

پيام امام خمينى به مناسبت نيمه شعبان، ميلاد حضرت سلام الله عليه‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ميلاد شكوهمند امام امت و عصاره خلقت، وارث نبوت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف را به عموم مسلمين و مستضعفين تبريك عرض مى‏كنم. سال قبل در چنين ايامى براى مصيبات وارده بر اسلام و مسلمين عيد مبارك به صورت تعطيل در آمده، گرچه وابستگان به رژيم شاهنشاهى كوشش مى‏كردند كه ملت را براى مراسم اسلامى، از مصالح اسلامى باز دارند بحمدالله موفق نشدند ولى در اين سال جشن‏هاى توام با پيروزى هر چه شكوهمندتر بر پاست و مراسم عظيم مذهبى، مشتى محكم به دهان بدخواهان، شرق وغرب را مأيوس نموده و خط بطلان بر نقشه‏هاى تار عنكبوتى آنان كشيد و بايد اين ريشه‏هاى گنديده بدانند كه حركات مذبوحانه آنان جز به رسوائى خود و اربابان تبهكار تمام نمى‏شود و ملت حماسه آفرين ما كه با مشت خالى و قدرت ايمان قدرت‏هاى شيطانى را به خاك سپرد، اين ريشه‏هاى پوسيده را دفن خواهد كرد. من به اين منحرفين كه باصورت‏هاى مختلفه رو در روى ملت ايستاده و به نفع اجانب به خرابكارى مشغولند، اخطار مى‏كنم كه تا وقت نگذشته و جرم‏ها و خيانت‏ها ثابت نشده به صفوف فشرده ملت بازگرديد و از روز انتقام حق تعالى كه به دست تواناى ملت انجام مى‏گيرد، بهراسيد. اكنون اينجانب با تشكر وافر از همت والاى ملت بزرگ ايران از بد و نهضت عظيم اسلامى تا بزرگداشت با شكوه جشن ميلاد مسعود ولى الله الاعظم ارواحنا فداه لازم است تذكراتى بدهم :

1- بارها تذكر داديم كه بايد ايرانى بسازيم كه بتواند بدون اتكاء به امريكا و شوروى و انگلستان، اين جهانخواران بين المللى، استقلال سياسى، نظامى، فرهنگى، اقتصادى خويش را به دست گيرد و روى پاى خود بايستد و هويت اصيل خويش را به جهان عرضه كنند افسوس كه هنوز عده‏اى‏از روشنفكران نمى توانند دست از غرب و يا شرق بكشندواين دو را سر مشق كارهاى خود قرارداده‏اند اميدواريم با تحول فرهنگ حاكم اسلامى، اين گروه به خود مشغول و از مردم بريده به خود آيند و اصالت خويش را دريابند و از وابستگى نجات پيدا كنند.

2- كليه متهمين كه در رژيم سابق مرتكب تقصيراتى شده‏اند بخشوده مى‏شوند به استثناى اشخاصى كه مبادرت به قتل مردم نموده يا دستورآن را صادركرده‏اند يا زندانيان انقلابى ما را شكنجه داده‏اند تشخيص جرائم فوق را بايد هياتى مؤمن به انقلاب اسلامى به عهده بگيرند.

صحيفه نور ج 8 صفحه 92

3- حفظ استقلال و امنيت و بقاء جنبه‏هاى سياسى و اجتماعى و اقتصادى هر كشور مستقيم يا غير مستقيم وابسته به قواى انتظامى ارتش، ژاندارمرى و شهربانى آن است و در كشور ما كه در حال انقلاب به سر مى برد، در كنار قواى انتظامى پاسداران انقلاب نيز موجود و به حفاظت انقلابى اشتغال دارند و بايد ملت محترم با تمام قوا كوشش در حفظ اين قواى انتظامى و فعال نمايند و از پشتيبانى آنها دريغ ننمايند كه اين قوا در خدمت اسلام و از جنود اسلامند كه مولا اميرالمؤمنين درباره آنها فرموده : فى الجنود باذن الله حصون الرعيه وزين الولاه و عزالدين و سبل الا من و ليس تقوم الرعيه الا يحم و چون اين قواى انتظاميه كه در خدمت خالق و خلق هستند، بايد با روحيه قوى سربازى و در امن و امان به سر ببرند و نيز در چنين حالى كه سربازان اسلامند، مورد نظر مقدس ولى عصر عجل الله فرجه هستند، قواى سه گانه مورد عفو هستند و اينجانب و ملت شريف آنها را عفو نموديم و البته موارد استثناء شده در بند يك در اينجا نيز جارى است لكن تا جرم آنها به ثبوت شرعى نرسيده است احدى حق تعرض به آنها را ندارد و متهمين به جرم‏هائى كه بخشوده نشده، بايد از طريق ارتش و ژاندارمرى و شهربانى تسليم دادگاه انقلاب شوند و ديگران حق هيچ گونه تعرض به آنها را ندارند.

4- چون ملت مبارز رمز پيروزى را يافته است و با هوشيارى دريافته كه بسيج عمومى از سنگرهاى الهى مساجد و منابر و محافل دينى گرديد، لازم است اين سنگرهاى اسلامى را حفظ نمائيم و در اين موقع حساس سرنوشت ساز كه با ماه مبارك رمضان نيز مصادف است، بايد اجتماعات در مساجد و محافل مذهبى هر چه بيشتر و با شكوهتر بر پا شود و اهل منبر و خطباء محترم به روشنگرى و سازندگى هر چه بيشتر قيام و اقدام نمايند و توطئه خيانتكاران و وابستگان به اجانب را خنثى نمايند و نهضت اسلام عظيم را حفظ نموده و به پيش ببرند. و ملت شريف با اجتماعات خود قطع طمع اجانب و مفتخوار را بنمايند.

5- لازم است ملت بدانند كه ما در نيمه راه پيروزى هستيم و پيروزى نهائى وقتى است كه ريشه‏هاى گنديده رژيم سابق طرفداران آن قطع و دندان طمع چپاولگران از كشور ما كنده شود و جمهورى اسلامى وقتى متحقق مى‏شود كه محتواى آن صد در صد اسلامى شود. در كشور، احكام قرآن و خداوند تعالى اجرا شود و از قوانين طاغوتى و انحرافى بكلى تصفيه شود و عناصر انحرافى از توطئه مأيوس شوند و اين به خواست خداوند تعالى و همت والاى ملت انجام خواهد گرفت و خداى تعالى با شماست.

6 - از جمله چيزهائى كه محتمل است توطئه باشد براى تضعيف دولت اسلامى، مطالبى است كه در بين ملت پخش مى‏شود و در رسانه‏ها تعقيب مى‏شود و از دولت انتقادهاى غير صحيح مى‏شود و كوشش مى‏شود دولت را در نظر مردم بد جلوه دهند. دوستان از اين توطئه غافل و دشمنان در كمين هستند. من نمى‏گويم دولت صد در صد موفق است لكن مى‏گويم خدمتگزار است و كوشش دارد انجام خدمت بدهد. لكن خرابى‏ها به قدرى است كه با فوريت قابل ترميم نيست. انتقادهاى بيجا سوء استفاده از

صحيفه نور ج 8 صفحه 93

آزادى است و كسانى كه به كشور و اسلام علاقه دارند در موارد صحيح دولت را هدايت كنند و از او پشتيبانى نمايند و تحت تأثير تبليغات دشمنان نروند و دولت اسلامى خدمتگزار را تضعيف نكنند.

7- آنچه اينجانب را نگران مى‏دارد آن است كه ملت ما چون لشكر فاتحى است كه پس از فتح مغرور شود و از داخل رو به پوسيدگى و تشتت گذارد و حريف و يا حريفان لشكر بزرگ شكست خورده‏اى است كه با حساب و توطئه مشغول به انسجام و بسيج قواست. درست به عكس آنچه قبل از پيروزى بود و عاقبت اين امر تكان دهنده است. من از تمام قشرهاى مذهبى و ملى و اسلامدوست و ملت و كشور خواه اكيداً و با تواضع مى‏خواهم كه به انجام قبل از پيروزى برگردند و از تفرق و گروه گروه شدن در اين موقع حساس بپرهيزند كه اين تفرقه‏ها به منزله انتحار است و ممكن است خداى نخواسته نهضت را به عقب براند.

دوستان عزيز امروز همه چيز ما در معرض خطر است، خطر از جانب دوستان نادان تفرقه افكن و يا با نقشه حساب شده از ناحيه دشمنان توطئه گر. بيدار شويد كه حفظ پيروزى و نهضت بسيار مشكل‏تر از اصل آن است. از خداوند متعال عزت اسلام و مسلمين را خواهانم.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 81

تاريخ: 17/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان جامعه اسلامى وزارت امور اقتصاد و دارائى‏

هدف خداوند از بعثت انبيا و نقش سازنده تعاليم آنان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

كوشش‏هايى كه انبيا مى‏كردند و جنگ‏هايى كه با مخالفين راه حق مى‏كردند و خصوصاً جنگ‏هايى كه در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ نبوده است و مقصد كشورگشايى هم نبود، مقصد اين بوده است كه يك نظامى عادلانه كه در آن نظام عادلانه، احكام خدا جارى بشود. انبيا آنهمه زحمت كشيدند نه فقط براى اينكه طرف را از صحنه خارج كنند و خودشان صحنه را دست بگيرند، بلكه مقصد اصلى اين بوده است كه اين انسان‏هائى كه انسانيت ندارند، اين اشخاصى كه در راه خلاف دارند سير مى‏كنند و آنها مى‏ديدند كه اين راه خلاف، راه شقاوت است،راه ضلالت است، راهى است كه مردم را در اين دنيا به شقاوت و در آن دنيا هم به مهلكه مى‏كشاند، انبيا از طرف خداى تبارك و تعالى مأمور شدند براى نجات مردم. مردم را اگر به حال خودشان مى‏گذاشتند جز يك حيوانى كه خوردن و خوابيدن را و شهوات را ادراك بكند و در راه آن عمل بكند، چيز ديگر را نمى توانستند بفهمند، از باب اينكه ورق ماوراى طبيعت برمردم پوشيده است. اينكه مردم مى‏دانند، همين عالم را عالم طبيعت را، آنهايى كه علمشان ديگر زياد هست، يك خصوصيات طبيعت را زيادتر مى‏فهمند، لكن همه آنها همين است كه از طبيعت بهره‏ور مى‏شوند و به طبيعت توجه دارند و انسان را هم به همين جنبه طبيعى مى‏شناسند و براى همين جنبه طبيعى انسان هم زحمت مى كشند. تمام زحمات ماديين كه مربوط به مكتب الهى نباشد صرف ادراك طبيعت و خصوصياتى كه در طبيعت است مى‏شود و استفاده از طبيعت، آنهم طبيعت انسان از طبايع عالم. هر چه نگاه بكنيد از اين تمدن‏هاى بزرگ، جديد، از اين پيشرفت‏هاى عظيم انسانى مى‏بينيد كه همه آن مربوط به همين طبيعت است و مربوط به‏استفاده انسان از طبيعت است، آنهم استفاده انسان طبيعى از عالم طبيعت. از عالم طبيعت به آن طرف اين موجودات طبيعى نمى‏توانند بفهمند و لهذا اينها راهى به آن عالم ندارند مگر از راه وحى كه همه عالم را در تحت سيطره‏اش هست و چون اين انسان مثل ساير حيوانات نيست كه همان حيات طبيعى و دنيايى باشد بلكه انسان يك طور خلق شده است كه علاوه بر حيات طبيعى، حيات مابعدالطبيعه هم دارد و آن حيات مابعدالطبيعه، حيات صحيح انسان است، اينجا همان حيات حيوانى است، از اين جهت مردم محتاج شده‏اند به اينكه در پيدا كردن راه صحيح از طريق وحى به اين‏ها گزارش داده بشود و خداى تبارك و

صحيفه نور ج 8 صفحه 82

تعالى هم منت بر مردم گذاشت و انبيا را مبعوث فرمود تا اينكه راه را به اينها نشان بدهند. تمام تعليمات انبيا براى مقصد، نشان دادن راهى است كه انسان ناچار از اين راه بايد عبور كند. ناچار انسان از اين عالم طبيعت به يك عالم ديگرى عبور مى‏كند،اگر سر خود باشد يك حيوانى است كه از اين عالم به عالم ديگر مى‏رود و اگر چنانچه به راه انبيا برود انسانيتش كامل مى‏شود و هر چه بيشتر اطاعت كند بيشتر انسانيتش رشد مى‏كند. تمام كوشش انبيا براى اين بوده است كه انسان را بسازند، تعديل كنند، انسان طبيعى را مبدل كنند به يك انسان الهى، در همين عالم كه هست هم، باز اينطور باشد. نظر انبيا به اين عالم بانظر اشخاص ديگر فرق دارد، آنهامى‏خواهند اين عالم را الهى كنند، يعنى به هر چه نگاه مى‏كنند آثار الهيت در آن ملاحظه كنند. ساير قشرها چه فلاسفه باشند و چه ساير دانشمندان باشند خصوصاً دانشمندان طبيعى، اينها تمام نظرشان به اين است كه آثار طبيعت را كشف كنند و استفاده از طبيعت بكنند. انبيا طبيعت را قبول دارند لكن طبيعت را مهار مى‏كنند به طورى كه در تحت الوهيت مهار بشود،در تحت عالم بالاتر باشد. همان استفاده‏اى را كه ماها كه اطلاعى از آن واقعيات نداريم از اين عالم طبيعت مى‏كنيم آن آدمى كه از ما عداى طبيعت هم اطلاع دارد همين استفاده را مى‏كند با فرق اينكه، اين كه استفاده مى‏كند نظرش به همين طبيعت است و او كه استفاده ميكند طبيعت را آثار آن عالم مى‏بيند و حق تعالى را در طبيعت مشاهده مى‏كند.

اينهمه جنگ‏هايى كه در اسلام شده است و زحماتى كه اولياء خدا كشيده‏اند و اينها براى اينكه اسلام را پابرجا كنند، احكام اسلام را پياده كنند آنهم براى اينكه انسان‏ها را هدايت كنند به يك واقعياتى كه اطلاع بر آن ندارند، راه را نمى‏دانند، آنها مى دانند راه را اينطور بايد بروند.

تكليف بر تحقق عملى احكام اسلام در كليه امور فردى و اجتماعى‏

ما تا حالا كه اين جمهورى اسلامى را، همه شماها زحمت كشيديد و همه قشرهاى ملت متحد شدند با هم و خون‏ها را دادند و زحمت‏ها كشيدند و زجرها را كشيدند و اين سد را شكستند و رأى به جمهورى اسلامى هم دادند، اين براى اين نبود كه فقط حريف را از ميدان در بكنند و خودشان به جاى او بنشينند، اين براى اين بود كه يك رژيم فاسد راتبديل كنند به يك رژيم صحيح، رژيم عادل كه وقتى رژيم عادل تحقق پيدا كرد و احكام اسلام آنطورى كه بايد تحقق پيدا كرد، آنوقت افراد اگر عمل كنند، راه صحيح واقعيت را پيدا مى كنند و رژيم هم اگر چنانچه اسلامى باشد و عمل، عمل اسلام باشد و همه نظام، نظام اسلام باشد، يك نظام عادلانه‏اى كه به هيچ يك از افراد تعدى نشود، در هر اداره‏اى برويد آنجا اسلام را ببينيد، در هر بنگاهى برويد آنجا هم ببينيد اسلام هست، اينكه حكومت مى‏كند اسلام حكومت بكند،غير اسلام در كار نباشد. ما تا حالا نرسيديم به اين. ما رأى داديم به اينكه جمهورى اسلامى باشد، حالا هم رژيم ما جمهورى اسلامى است اما اينطور نيست كه ما تا رأى داديم، جمهورى اسلامى، يك جمهورى اسلامى شده باشد، فقط نظام الان نظام جمهورى اسلامى و دنيا هم شناخته ايران را به اينكه اينجا رژيمش جمهورى اسلامى است اما اسلام كه اين را نمى‏خواسته كه ما

صحيفه نور ج 8 صفحه 83

يك رأى بدهيم و بگوئيم جمهورى اسلامى، اسلام مى‏خواسته كه در رژيمش اينطور باشد كه هر جا پا بگذارى احكام اسلام باشد،غيرش نباشد. اگر ما با همه زحمت‏ها با همه خون دادن‏ها به اين جا رسيديم كه جمهورى اسلامى، و باز رهايش بكنيم تمام كارهايمان هدر رفته،يعنى طاغوت فرق نمى كند كه محمدرضا باشد يا من و شما. حيطه شعاع عمليات مختلف است يك كسى طاغوت است در خانواده خودش، يك كسى طاغوت است در خودش و همسايه‏هايش، يك كسى طاغوت است در محله‏اش، يك كسى در شهر، يك كسى هم در يك استان، يك كسى هم در سطح كشور. در طاغوتى فرقى نيست، در شعاع عمل فرق است. همين طاغوتى كه در خانواده خودش طاغوت است، اگر دستش برسد در محله هم طاغوت است، اگر دستش برسد، در همه سطح كشور طاغوت است، براى اينكه خودش وقتى طاغوت هست ديگر شعاع عمل كم و زيادش پيش او فرقى ندارد، دستش نمى‏رسد، دستش برسد همان كارهايى كه محمد رضا مى‏كرد، اين آدم هم همان كارها را مى‏كند تا تربيت اسلامى و انسانى و تحت تربيت انبيا كسى نباشد، دستش نمى‏رسد و الا وقتى دستش برسد همه آن كارها را مى‏كند حالا هم خيال مى‏كند نمى كند. اين آدمى كه در منزل خودش ظلم مى‏كند،در منزل خودش تعدى بر اولادش،بر فرزندش، بر خادمش مى‏كند اين اگر زيادتر بشود خدمه‏اش ،زيادتر بشود اولادش، زيادتر بشود تابعش همان قدر كه آنها زيادتر شوند اين وسعت ظلمش زياد مى‏شود، براى اينكه آدم ظالم است. ظالم اگر ده نفر تحت سيطره‏اش باشند، ظلمش به اندازه ده نفر است، اگر سى و پنج ميليون جمعيت هم باشند، ظلمش به اندازه سى و پنج ميليون نفر است،آدم، همان آدم است براى اينكه آدم نشده است، يك موجودطاغوتى شيطانى است. اين موجود طاغوتى شيطانى اگر تحت سيطره انبيا نرود، تحت تعليم و تربيت انبيا نرود هيچ فرقى مابين اين فرد با آن فردى كه يك عالم را دارد مى‏چاپد، در روحيات نيست، در عمل هست از باب اينكه اين دستش نمى‏رسد، او دستش مى‏رسد. اينهايى كه مثلاً فرض كنيد در ايران سيطره داشتندمثل محمد رضا اگر در عراق هم سيطره‏اش مى‏رفت همين ظلم‏هايى كه اينجا مى‏كرد آنجا هم كرد،اگر در همه ممالك اسلامى هم سلطه پيدا مى‏كرد همين كارهايى كه اينجا كرد در همه مى‏كرد اگر در همه عالم هم سلطه پيدا مى‏كرد همان مطلب بود. مى بينيد كه اين ابرقدرت‏ها كه دستشان را همه جا دراز كنند، دستشان را همه جا دراز مى‏كنند براى چاپيدن، آن آدمى كه چاپيدنش يك حدود خاص داشت وقتى كه شد رئيس، يك قدرى وسعت پيدا مى‏كند و همان كارها را هم آنجا مى‏كند. گمان نكنيد كه من و شما اگر دستمان برسد به آنها نكنيم، تا آدم نشويم همان حرف هست، بايد همه فكر اين معنا را بكنيم كه رژيممان را رژيم اسلامى بكنيم. رژيم اسلامى به اين است كه اين افرادى كه در كار هستند، اين افرادى كه در اين رژيم سر كار هستند، مشغول به فرض كنيد كه خدمتگزارى هستند، كارمندهاى دولتى همه‏شان، هر كدام آنجا كه كار مى‏كنند كارشان كار اسلامى باشد، اين فكر نباشد كه حالا كه اين اداره آنجايش خراب است خوب، بگذاريد اينجايش هم خراب باشد، حالا كه آن آدم آنجا خلاف مى‏كند خوب، بگذار اينجا هم خلاف كند. همه ملكفيم، همه ما. اگر همه عالم خلاف بكنند،يك آدمى كه تربيت شده تحت مكتب

صحيفه نور ج 8 صفحه 84

انبياست او خلاف نمى كند، تمام عالم وقتى كه به هم بخورد و ظلم بشود، حضرت موسى خلاف نمى‏كند. از اينكه حالا همه دارند مى‏چاپند پس بايد من هم اين كار را بكنم، نه، در تربيت انبيا اينجور نيست، على بين ابيطالب سلام الله عليه همه عالم اگر كافر مى‏شدند به حال او فرقى نمى كرد جز غصه خوردن به اينكه چرا اينها دارند خلاف مى‏كنند و الا در مشى او هيچ تغييرى نمى‏كرد آن روزى كه تو خانه نشسته بود با آن روزى كه يك خلافت داراى آن وسعت كه ايران يك جزئش بود تا مصر و در حجاز و همه اينها تحت سيطره بود و از اروپا هم يك مقدارى، هيچ فرقى در حال روحى‏اش نبود كه حالا كه من داراى يك همچو چيزى هستم،بايد مثلاً چه بشود، هيچ ابداً در روح او هيچ فرقى نمى كرد براى اينكه روح، روح الهى بود. روح الهى در آن فرقى نمى كند كه يك جمعيت كمى تحت نظر او باشد يا يك دنيا باشد، در حال روحى او فرقى نمى كند، او موظف است عدالت كند، مى تواند با اين چهار تا كه هست عدالت بكند، اگر توانست با همه جا و همه جا عدالت را گسترش مى‏دهد. همه ما الان كه اسم جمهورى اسلامى روى خودمان گذاشتيم و رژيم سابق را فرستاديم بحمدالله به خارج و دفنش كرديم و ديگر هم زنده نخواهد شد انشاءالله، همه ما الان مكلفيم كه اين رژيمى كه ادعا داريم كه تحقق پيدا كرده، واقعيتش تحقق پيدا كند، از حد لفظ به حد معنا بيايد، از حد رأى به حد خارج بيايد. شما كه مأمورين يك وزارتخانه هستيد يك طور بايد عمل بكنيد، آنها هم كه در وزارتخانه ديگرند يك طور، همه بايد يك مأمورين اسلامى باشند. هر فرد بايد خودش را موظف بداند به اينكه اين كارى كه الان، اين كار جزئى كه پشت ميز نشسته به او محول است، اين كارى كه به او محول است به عدالت عمل كند، منتظر نشود كه وزير عادل بشود. وزير عادل باشد يا نباشد، شما بايد عادل باشيد. نخست وزير عادل باشد يا نه، براى خودش ضرر دارد و نفع دارد، آن حسابش عليحده هست، شما هم حسابتان عليحده است، پيش خدا حسابش عليحده است، پيش ملت هم حسابش عليحده است. شما كه اين كار جزئى، پيشخدمتى كه اين كار جزئى دستش هست، اين عدالت در آن كارش بايد بكند. آن رئيس اداره هم كه در آنجا نشسته آن هم عدالت در همان كار بايد بكند، منتظر نشود ديگران عادل بشوند تا او عادل بشود. مثل اين است كه من منتظر بشوم ديگران نماز بخوانند تا من نماز بخوانم، يا منتظر بشوم ديگران ناهار بخورند تا من ناهار بخورم. چطور وظايف طبيعى را آدم اينطورى عمل مى‏كند، وظايف طبيعى را هر كسى شخصى عمل مى‏كند. شما هيچ وقت انتظار كشيديد ديگران نفس بكشند تا شما بكشيد؟ ديگران نگاه كنند تا شما نگاه كنيد؟ هيچ همچو نيست. شما به حسب طبيعت‏تان وظايف طبيعى را شخصا عمل مى‏كنيد، وظايف الهى را هم همينطور است همانطور كه وظايف طبيعى را شخصا عمل مى‏كنيد وظايف الهى را شخصا شما موظفيد عمل كنيد بعلاوه موظفيد كه ديگران را هم وادار كنيد كه به اين كار در اين جا موظف نيستيد كه ديگران را وادار كنيد كه نگاه كن اما در آنجا موظفيد كه تعديل كنيد ديگران را هم تربيت كنيد. هر كدام ما موظفيم خودمان عمل كنيم و موظفيم ديگران را هم وادار كنيم، اگر يك همچو روحيه‏اى در يك ملتى پيدا بشود كه انشاءالله اميدوارم پيدا بشود، اگر يك همچو روحيه تعاون معنوى همانطورى كه در اين برهه‏اى كه انقلاب بود يك تعاون مادى پيدا شده بود،اين هم

صحيفه نور ج 8 صفحه 85

معنا بود، امامعاونت راجع به اين بود كه اينهائى كه مى‏آمدند در خيابان‏ها تظاهر مى‏كردند، خانه‏ها به آنها آب مى‏دادند، غذا مى‏دادند عرض كنم مردم كمك مى‏كردند و معاونت مى‏كردند، اگر يك روحيه معاونت معنوى پيدابشود در انسان، در همه، كه هر كس خودش را موظف بداند به اينكه علاوه بر اينكه خودش يك آدمى است كه مى‏خواهد عدالت بكند، وظيفه شناس است، پشت ميز كه نشسته كار خودش را كه مى‏كند و كار مردم را كه مى‏خواهد انجام بدهد، روى وظايف است، نه روى طمع است،نه روى ترس و خوف است، روى وظيفه است، آنطورى كه وظايف شخصى خود راآدم عمل مى‏كند براى خودش وظيفه مى‏داند كه براى بچه‏هايش لباس بخرد، اين يك وظيفه‏اى است پيش آدم، نه خوف است و نه طمع. اگر انسان، آن كسى كه متصدى يك كار ياست، وظيفه بداند اين را كه من حقوق مثلاً مى‏گيرم وظيفه‏ام اين است، نخيز، حقوق هم نمى گيرم وظيفه انسانى‏ام اين است، وظيفه اسلامى‏ام اين است كه حالا كه متكفل يك امرى شدم و يك دسته‏اى به من محتاجند كه كار آنها را راه بيندازم، كارها را تعويق نيندازم، همانقدرى كه مى‏توانم ،به هر ترتيبى كه جريان دارد، جريان بدهم با رفاقت، جلو وعقب انجام ندهم، خلاف عدالت نكنم، اگر جلو و عقب انجام بدهم اين همان كارهاى طاغوت است، طاغوت در يك چيز كم، در يك شعاع كم. چنانچه هر كداممان توجه به همين معنا داشته باشيم، هر كسى به خودش متوجه باشد، خودش را درست كند، اداره‏اى كه داراى پانصد نفر مأمور است، هر مأمورى آن كارى را كه به او محول است سرش را زير بيندازد و كارش را انجام بدهد، يك اداره درست مى‏شود، يك وزارتخانه درست مى‏شود، باقى درست مى‏شود، همه كشور درست مى شود.اگر يك همچو چيزى در يك كشورى پيداشد، اين كشور مترقى است كشور مترقى اين نيست كه سينماهاى كذا داشته باشد و آن كارهايى كه در آن مى‏شد، يا مترقى آن است كه مراكز فحشا آن قدر زياد باشد، مشروب خورى آنقدر زياد باشد اين انحطاط است، كشور مترقى اين است كه افرادش مترقى باشند، فرد مترقى آن است كه وظيفه شناس باشد، وظايف ادارى‏اش، وظايف الهى‏اش، اگر انسان وظيفه شناس شد يك انسان مترقى است، يك انسان عادل است. يك مملكتى اگر انشاءالله موفق بشويم، موفق بشويد به اينكه اين مملكت، همه وظيفه شناس بشوند و جمهورى اسلامى بشود. جمهورى اسلامى اين است كه اداره مالى آن هم اسلامى بشود، اداره عدليه‏اش هم اسلامى بشود. تحول بايد پيدا بشود،تحول در نظام و تحول در افراد كه اين نظام را مى‏خواهند پيش ببرند. به مجرد اينكه تحول در نظام هم باشد و تحول در افراد نباشد، فايده ندارد براى اينكه وقتى تحول در افراد نباشد،اگر حالا هم يك كسى، يك تحولى در نظام درست كند، فردا همين افرادند كه اين نظام را مى‏خواهند پيش ببرند، همين افراد، نظام را معوجش كنند، بر خلاف مى‏كنند.

تحول در افراد، در روحيه افراد ميزان است و اين با اين است كه همه آقايان بناى بر اين بگذارند كه كارهايشان را روى وظيفه‏شان عمل بكنند، خودشان را ببينند در يك جمهورى اسلامى، ببينند در يك مملكتى هستند كه رأس اين مملكت امام زمان سلام الله عليه مراقبشان هست، مأمورهاى مخفى دارد، ملائكه الله مأمورند، خودش را تحت مراقبت ببيند، بگويد كه ما يك مملكتى الان هستيم

صحيفه نور ج 8 صفحه 86

كه يك مراقبى داريم معصوم و ماتحت مراقبت هستيم،اعمالمان بايد يك اعمالى باشد كه يك وقتى به عرض‏ايشان رسيد، راضى از ما باشند. در هر جا كه كار مى‏كنيد، شما براى مسلمان‏ها مى خواهيد خدمت بكنيد. دولت‏ها خدمتگزار مردم هستند، نه فرمانفرما. اين رژيم طاغوتى است كه مثلاً يك نخست وزيرش، يك رئيس جمهورش فرمانفرمايى بخواهد بكند. اين طاغوت، همين است. بله،اين مقدارى كه وظيفه هست كه امر و نهى بكند وظيفه است بكند، اما بخواهد زايد بر آن وظيفه فرمانفرمايى بكند، حالا كه رسيده به اينجا سوء استفاده بكند،اين همان رژيم طاغوتى است حالا دستش به زيادتر نمى‏رسد يا خوف دارد از اينكه مردم به او اشكال بكنند، اگر دستش باز بشود، همان كارهايى كه محمد رضا مى‏كرد شايد من هم بكنم اگر دستم برسد. تا تربيت يك تربيت صحيح نباشد، فايده ندارد. و شما آقايان انشاءالله من اميدوارم و از خودتان، رفقايتان، ديگران، سفارش كنيد همه كه ما الان در يك نظامى واقع شده‏ايم كه ما مى‏گوئيم ما اسلامى هستيم،شما يك گروه اسلامى هستيد الان. يك گروه اسلامى اگر همان ادعا باشد، خوب، همه عالم مى‏توانند ادعا كنند، مگر محمدرضا نمى گفت من مسلمانم، قرآن هم طبع مى‏كرد، خدمت حضرت رضا هم‏رفت و مى‏ايستاد و برايش زيارت نامه هم مى‏خواندند و نماز هم مى‏خواند و همه اين كارها را مى‏كرد اما نبود اينطور. ما اگر بخواهد رژيممان اسلامى باشد و اين ادعايى كه مى‏كنيم كه ما مسلم هستيم و ما طرفدار اسلام هستيم و طرفدار رژيم اسلامى هستيم بايد اين قدم راهم برداريم كه مهمش اين قدم است كه محتواى يك مملكتى اسلامى باشد، هر جايش برويم در مملكت اسلامى رفتيم، نه اينكه وقتى رفتيم، بازار ببينيم بازار همان بازار و همان رباخورى و همان اجحاف و همان گرانفروشى بيجا و همان‏ها و بعد هم فرياد مى‏كنند كه اسلام، بعد هم چراغانى مى‏كنند. خيال مى‏كنند با اين مى‏شود امام زمان را بازى داد، نمى‏شود. تا يك نورى در قلب ما پيدا نشود فايده ندارد، هر چه هم از اين اعمال بكنيم اعمال است. خير، از اين اعمال همه مى‏كنند بايد اين اعمال بشود، نه اينكه اينها نشود، اين اعمال بشود، پيوند با قلب داشته باشد، با قلبمان يك كارى كنيم كه اين عمل را قلب ما آورده باشد.

در هر صورت ما الان در يك جمهورى لفظى اسلامى هستيم، نه جمهورى اسلامى، جمهورى، طرح جمهوريت است، حالا طرحش هست، طرحش هم حالا تمامى باز نيست. وقتى مملكت ما جمهورى اسلامى است كه همه چيزش اسلامى باشد. هر چه ناقص باشد جمهورى اسلامى ناقص ما داريم، حالا جمهورى اسلامى لفظى داريم. اگر چهار تا اداره‏مان درست بشود،يك جمهورى اسلامى ناقصى باندازه اين اسلامى شده، اگر انشاءالله همه آن اسلامى بشود آنوقت مدعى هستيم، ادعاى ما اين است كه جمهورى اسلامى و اين ادعا صحيح است و از ما مى‏پذيرند اين را و اين را هم نبايد هر يك فكر كند كه ديگران بشوند تا من بشوم، هر كس بايد آن كارى را كه مى‏كند، آن كار را خوب انجام

صحيفه نور ج 8 صفحه 87

بدهد. شما شبيه خوان‏هاى سابق راديده‏ايد، اين شبيه كه مى‏خواندند، شمر خوب آن بود كه خوب شمر باشد، اگر آن شمر بنا بود كه يك كارى بكند كه سيدالشهدا بايد كند،اين خوب شمرى نيست، سيدالشهدا بر حسب شبيه هم آن است كه آن عمل را خوب انجام بدهد، اگر آن عمل را خوب انجام بدهد يك شبيه خوان خوبى است. هريك ما بايد آن عملى كه دستش مى‏دهند خوب انجام بدهد،نرود سراغ اينكه ديگران چه مى‏كنند، بخواهد دخالت كند در كار ديگران. نه، دخالت در كار ديگران نكنيد، شما آن كارى كه به آن موظف هستى همان كار را خوب انجام بده، برادرت هم كه پهلويت نشسته اگر انجام خواست بدهد، ديدى يك خلافى مى‏خواهد بكند به او بگو كه آقا ما جمهورى‏مان اسلامى است. جمهورى اسلامى معنايش اين است كه عدالت باشد عدالت اين است كه اين آدمى كه الان احتياج به من دارد،از خارج آمده الان، از راه دور آمده،به اين اداره احتياج دارد، زود رسيدگى بشود به احتياج اين. اينطور نباشد كه يك كسى كه آشناى ما هست، جلو كارش را انجام بدهيم، يك كسى كه خير، غريبه هست، عقبتر انجام بدهيم و هكذا چيزهايى كه شما مى‏دانيد شود،اين چيزهايى كه مى‏شد، ديگر نگذاريد بشود.

خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند، توفيق بدهد و اميدوارم كه همه ما با هم بتوانيم كه يك جمهورى اسلامى درست كنيم.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 98

تاريخ: 20/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى سپيد دشت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما برادران پاسدار كه از سپيد دشت آمده‏ايد، من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه سفيد رو باشيد. انشاءالله همه ما در اين نهضت، كارى بكنيم كه پيش خداى تبارك و تعالى سفيد رو باشيم. امروز ملتفت هستيد كه هر جا يك نغمه‏هاى ضعيف البته، اما ناراحت كننده هست و پاسدارها بحمدالله همه جا قدرت دارند و همه جا جلوگيرى مى‏كنند از اين ريشه‏هاى فاسدى كه در صدد توطئه هستند و با هوشيارى، ما از زحمات هوشيارانه شماها تشكر مى‏كنيم.

و اميدوارم كه اين خدمت را كه خدمت به اسلام است و خدمت به امام زمان سلام الله عليه است به آخر برسانيد و برسانيم و همه با هم اين منزل را طى بكنيم و انشاءالله وكلائى كه، اشخاصى كه براى اهل خبره هستند، خوب تعيين بشود و قانون را خوب، به طورى كه با اسلام موافق باشد و با مصلحت مسلمين موافق باشد بررسى بكنند و انشاء الله تصويب بشود اساس مملكت كه عبارت از قانونش است. درست بشود و در اين مدت كه اين قانون بايد تصويب بشود و بعدش يك رئيس جمهور تعيين بشود و مجلس شورا تعيين بشود، از موارد حساسى است كه پاسداريش با شما آقايان است. همه بايد پاسدارى بكنيم لكن يك پاسدارى است كه از قوه جوان بر مى‏آيد، يك پاسدارى است كه از ماها كه با صحبت بايد، من از خدا مى‏خواهم كه شماها انشاءالله همانطورى كه اسمتان پاسدار است و در اين زيب شرافتمندانه وارد هستند، پاسداران امام زمان سلام الله عليه باشيد و خداى تبارك و تعالى شما را حفظ كند و سعادتمند كند، قدرت و قوه بدهد و همه در همين راهى كه نهضت باشد، در اين راه برويم و حفظ كنيم اين نهضت را و نگذاري

afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 94

تاريخ: 19/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان كشورهاى اسلامى‏

ايمان به اسلام و روحيه شهادت طلبى رمز پيروزى مسلمين در صدر اسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من ابتدائا تشكر مى‏كنم از اينكه آقايان آمدند اينجا و از شعب آنها هم تشكر مى‏كنم. و بعد ما بايد ببينيم كه چه شد كه اسلام در صدر اول با يك جمعيت كمى و با يك دست خالى كه هيچ ساز و برگ جنگى نداشتند قريب نيم قرن گذشت و معموره را فتح كردند، و چه شد كه مسلمين بعدها با اينكه جمعيت‏هايشان خيلى زياد و ساز و برگ جنگى هم دارند و از حيث ذخاير هم غنى هستند و معذلك همه چيزشان را از دست داده‏اند. اين چه شد كه آنها آنطور و ما اينطور. علت اين است كه در صدر اسلام افرادى كه بارسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بيعت كرده‏اند و بودند، اينها افراد كمى بوده‏اند لكن متعهد به مسلك خودشان و معتقد به اسلام و براى آنها طرح نبود اينكه زندگى بكنند ولو با هر ذلت و زحمت، اينها شهادت را براى خودشان سعادت دانستند و اين روحيه كه در آنها بود آنها را غلبه داد بر روم و ايران دو امپراطورى بسيار بزرگ، كه آن دو امپراطورى روم و ايران هر دو قويتر از حالاى اين دو معموره است و بعدها مسلمين كم كم آن قدرت ايمان را از دست دادند و وارد شدند در شوون دنيا و دلبستگى به همين ماديات و آنهائى هم كه مى‏نشستند و صحبت مى‏كردند و حالا هم كه ما اجتماع مى‏كنيم و صحبت مى‏كنيم، بحث‏هاى عددى است، يك بحث‏هائى نيست كه سازنده باشد. در اين ممالك اسلامى كه ممالك بسيار وسيعى هستند و قدرت‏هائى هم دارند وقتى كه انسان ملاحظه مى‏كند، مى‏بيند كه مسئله شعر و خطابه و فلسفه و آنهائى كه ديگر خيلى چيز هستند، عرفان و امثال اينها مطرح است و آن چيزى كه در صدر اسلام رمز پيروزى بود مطرح نمى‏شود.اگر آنكه در صدر اسلام در اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و لشكر اسلام بود، عشر او در اين مملكت اسلامى بود، قدرتى بودند كه از تمام ابرقدرت‏ها مقدم بودند لكن بكلى آن روحيه ايمان را از دست دادند و آن كه خيلى مؤمن بود آن بود كه به مسجد برود و از مسجد برگردد منزل و دعا بخواند، ديگر آن جهاتى كه در صدر اسلام مطرح بود اصلاً در بين ممالك اسلامى مطرح نيست، الان هم مطرح نيست. الان هم وقتى كه مجالسى كه تهيه مى‏شود براى اينكه ببينند بايد چه بكنيم، از حدود نطق (و هر كه بهتر نطق بكند) معلوم نيست بيشتر باشد، همچو نيست كه واقعاً رسيدگى بكنند به اينكه چرا ما عقب افتاده هستيم و چرا و چه چيز ممكن است كه ما را از اين عقب افتادگى نجات بدهد، طرح بكنيم و دنبالش

صحيفه نور ج 8 صفحه 95

برويم، عمل بكنيم. نه در هر سالى، هر چند سال يك جلسه‏اى درست بكنيم و هر كس هم از هر جا بيايد يك مقدارى خطابه و شعر و يك مقدار هم از مسائل اسلامى و احتياجات مسلمين و بعد هم كه از آن مجلس خارج شدند ديگر اصلش همه چيزها مغفول عنه بمانند. بايد بگوئيم كه دشمن‏هاى اسلام، ممالكى كه به اسلام سلطه پيدا كردند و به مسلمين، آنها مرد عمل بودند، نه حرف، و مسلمين در اين بعد از صدر اول مرد حرف بودند، نه عمل. خيلى خوب شعر مى‏گفتند، خيلى خوب خطابه مى خواندند وقتى هم مطرح مشكلات مى‏شد، خيلى هم خوب طرح مى‏كردند امااز حدود گفتار خارج نمى‏شد، به عمل نمى‏رسيد. اگر از حدود گفتار خارج مى‏شد نمى‏تواند انسان باورش بيايد كه بيشتر از صد ميليون عرب در مقابل اسرائيل آنطور زبون باشند و انسان نمى‏تواند باور كند كه با داشتن همه چيز، و احتياج غرب در بسيارى از امور به ممالك اسلامى، اينها همه تحت سلطه آنها باشند با داشتن جمعيت‏هاى زياد و ذخاير زياد. اين نيست جز اينكه آن روحيه‏اى كه در صدر اسلام بود و منشاء غلبه شد، آن روحيه را ما از دست داديم. دليل بر اينكه يك همچو روحيه‏اى مى‏تواند غلبه كند بر مشكلاتش، قصه ايران است. اگر در ايران هم مثل سابق، مثل سالهاى گذشته تمام مسائل بر مى‏گشت به اينكه مشكلات گفته بشود و هيچ عمل نشود، مصيبت‏ها را ذكر بكنند و بروند منزلشان بخوابند، اگر اينطور بود الان هم زير بار همان رژيم و همان گرفتارى‏ها بوديم لكن خداوند خواست كه اين ملت از حد حرف به حد عمل بيايد و آن روحيه‏اى كه در صدر اسلام بين مسلمين بود، تا حدودى در اين ملت پيدا شد و همان رمز پيروزى يك مشت فاقد همه چيز بر يك قدرتهاى شيطانى بزرگ، همان روحيه كه در صدر اسلام بود و مسلمين دنبال شهادت مى‏رفتند، جنگ مى‏رفتند و اگر از جنگ بر مى‏گشتند شايد پيش خودشان معلوم بودند، اين تا يك حدودى در ايران پيدا شد به طورى كه جوان‏هاى برومندى كه اول جوانى‏شان بود و هست چه در آنوقتى كه من نجف بودم و چه حالا كه ايران هستم و چه قبل از اين پيروزى و چه بعد، اينها از من مى‏خواهند كه دعا كنم شهيد بشوند و جدا دعا ميخواهند و بعضى‏ها تأسف مى‏خورند، اظهار تأسف مى‏كنند كه ما نشديم. اين روحيه تا در مسلمين پيدا نشود همينند كه هستند، مجلس‏ها اثرى ندارد، اجتماعات اثرى ندارد، كنفرانس دولت‏هاى مختلف و اجتماعاتشان اثرى ندارد، صحبت است. دل خوش كردن به اين چيزها موجب تنفر ما شده است و مى‏شود. مسلمين فكرى بكنند كه اين تحول در آنها حاصل بشود، تحول از خوف به شجاعت و تحول از توجه به دنيا به ايمان به خدا. منشاء همه پيروزى‏ها همين كلمه است، ما متحول بشويم به يك موجودى اسلامى انسانى با ايمانى كه خداوند تبارك و تعالى از ما خواسته است، والا شما تشريف مى‏آوريد اينجا با ما صحبت مى‏كنيد ما هم با شما صحبت مى‏كنيم دردها را گوئيم و درمانش هم گاهى گفته مى‏شود لكن شما كه ميرويد و ما كه اينجا هستيم هيچ ديگر در فكر اين نيستيم كه يك عملى انجام بگيرد.

منشاء مصائب و گرفتارى‏هاى مسلمين‏

اضافه بر همه اين مسائل قضيه دولت‏هاى اسلامى است كه مصيبت مسلمين بسيارش از

صحيفه نور ج 8 صفحه 96

دولت‏هاى اسلامى سرچشمه مى‏گيرد. دولت اسلامى كه بايد با هم همصدا باشند، همفكر باشند، همه از يك ديانت، صاحب يك كتاب، و همه هم مى‏بينند كه با اختلافاتى كه بينشان هست ديگران نتيجه مى‏گيرند، درد را مى‏دانند لكن دنبال دوا نمى‏روند، بلكه هر روز اختلافاتشان بيشتر مى‏شود و جدائى از هم بيشتر پيدا مى‏كنند و دولت‏هاى بزرگ هم حرفشان همين است كه ماها از هم جدا باشيم و با هم بلكه دشمن باشيم و اشتغال پيدا كنيم به حال هم و آنها استفاده كنند. بايد مسلمين فكر اساسى براى خودشان بكنند و دولت‏هاى اسلامى فكر اساسى بكنند. فكر اين نباشند كه چند روزى كه هستند مرفه باشند و داراى سلطه بر كشور خودشان، و اين درد تفرق را خودشان دوا كنند، والا هيچ علاجى ديگر نيست در كار و هيچ مجلس و هيچ كنفرانس و هيچ اجتماعى اثرى نخواهد گذاشت. من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه مسلمين را عموماً و دولت‏هاى اسلامى را خصوصاً بيدار كند و بر مشكلات خودشان غالب بشوند و اسلام آنطور كه هست در ممالك اسلامى تحقق پيدا بكند، آن‏طور كه در صدر اسلام بود.

(آنگاه يكى از نمايندگان سخنانى را به زبان عربى معروض داشت و امام در پاسخ وى فرمودند:)

بله يكى از مشكلات كه باز مسلمين، من گرفتارش هستم و مشكله دولت و ملت است، و دولت‏ها در آن قدرى كه ما اطلاع داريم و شما هم مطلع هستيد، دولت‏ها، دولت‏هائى هستند كه با ملتشان تفاهم ندارند، معامله دولت‏ها با ملت‏ها، معامله دشمن بادشمن است، ملت پشت مى‏كند بر دولت و دولت مى‏خواهد تحميل كند بر ملت از اين جهت ملت‏ها پشتوانه دولت‏ها نيستند بلكه معامله دشمن با دشمن مى‏كنند و اين موجب ضعف دولت‏هاست. ما ديديم كه اين پدر و پسر كه در ايران حكومت كردند، حكومت جابرانه، هم در زمان پدر همچو ملت پشت به او كرده بود كه وقتى متفقين آمدند و همه جهات مملكت ما در خطر بود، وقتى كه رضا شاه رفت مردم شادى كردند و شكست او را در جنگ با شادى تلقى كردند براى اينكه او را هم دشمن خودشان مى‏دانستند و محمدرضا وقتى كه با قدرت مردم بيرون رفت، مردم در روز رفتن او مثل عيد رفتار مى‏كردند و عيد گرفتند و اين يك مطلبى است كه در اكثر دولت‏هاى اسلامى (اگر نگويم در همه) هست كه دولت‏هاى اسلام ما با ملتشان هيچ تفاهم ندارند، معامله دشمن با دشمن است، ملت از آنها فرار مى‏كنند آنها مى‏خواهند به ملت تحميل كنند. و اين هم يكى از مشكلاتى است كه در ممالك ما هست و شايد حلش به اين زودى‏ها امكان نداشته باشد. ما الان كه يك دولتى داريم كه با مردم تفاهم دارد، الان تظاهرات مردم در خيابان‏ها له اوست در عين حالى كه خيلى نتوانستند تاكنون براى ملت كارى بكنند لكن ملت با او موافق است، با دولتشان موافقند، پشتيبان آن هستند يعنى يك دولت ملى است، يعنى دولتى است كه يك ملت پشت سرش هست، و اما اگر حساب بكنيد در ساير ممالك اكثراً (اگر همه نباشند) مسأله اينطور نيست، مردم با رضاى نفس از آنها پشتيبانى ندارند، آنها هم مصالح مردم را نمى‏خواهند مصالح خودشان رامى‏خواهند و تا اين مشكل هست باز ما به همين حال هستيم و باز من از خداى تبارك و تعالى مى‏خواهم كه اين مشكل حل بشود.

صحيفه نور ج 8 صفحه 97

دولت‏ها توجه بكنند به اينكه چه شد كه اين قدرت شيطانى از بين رفت و ملت ما غلبه كرد. اين براى اين بود كه ارتش او هم وقتى كه ملت را ديد يك طرف مى‏رود، پشت به او كرد، قواى خودش بر خود او پشت كرد چون كه ديدند كه ملت يك راهى دارد و آنها راه مخالف. از اين جهت اينها غلبه كردند و دولت‏ها اگر چنانچه با مردم تفاهم كنند و خدمتگزار مردم باشند، مردم پشتيبان آنها هستند و شكست براى آنها ديگر نيست لكن مع الاسف، هم دست‏هاى خارجى نمى‏گذارند و هم عدم رشد خودمان.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 100

تاريخ: 20/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان پالايشگاه تبريز

تغيير روحى ملت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما بايد فكر بكنيم كه چه كرديم و بعد از اين كار چه بايد بشود و بعد ما چه تكليف داريم. آنكه ملت ما انجام داده است يك امر اعجاز آميزى است كه به حسب قواعد طبيعى نمى‏شد يك همچو امرى واقع بشود، براى اينكه يك ملتى بود اولاً خيلى ترسناك از سازمان‏ها و اينها، كه وقتى اسم سازمان را مى‏شنيد، هر كس مى‏شنيد شايد به خودش مى‏لرزيد و ثانياً نداشت هيچ چيزى كه مقابله كند با يك قدرت بزرگ. معذلك، هم در روحيه متبدل شد به يك موجود ديگرى و يك موجود ترسو به يك موجود شجاع، يك موجودى كه از سايه پليس مى‏ترسيد، متبدل شد به يك موجودى كه با شاه در افتاد و بيرونش كرد و ثانياً هيچ نداشت و آنها همه چيز داشتند و يك كارى انجام داديد.

نياز به مهلت و صرف وقت برا اصلاح آشفتگى‏هاى پس از انقلاب و پاكسازى دستگاه‏هاى دولتى‏

خوب حالا يك انقلابى شما كرديد و يك پيروزى بسيار مهمى به دست آورديد. پشت هر انقلابى يك آشفتگى‏هاى بسيار زيادى هست و بحمدالله آشفتگى‏هايى كه در اين انقلاب ماست خيلى كم است اما خودش فى نفسه زياداست، اما وقتى كه مقايسه بشود با آشفتگى‏هايى كه در انقلابات دنيا واقع شده است اين كم است نسبت به آنها. و بعد از اين انقلاب و هر انقلابى كه اين آشفتگى‏هست و خصوصاً انقلاب ما كه خرابكارى اينها كردند و رفتند، قرض‏هاى زياد گذاشتند، نيروى انسانى ما را عقب زده بودند، اقتصاد ما را ورشكسته كرده بودند، ارتش به يك صورت ديگر در آمده بود همه قوا و همه جهات در هم و بر هم، همه وزارتخانه‏ها يك جاهاى بسيار ناراحت كننده. و حالا كه انقلاب حاصل شد و مى‏خواهيد همه چيز منقلب بشود ديگر، همه چيز بخواهد منقلب بشود نمى‏شود كه يكدفعه بشود. شما فرض مى‏كنيد كه ما مى‏خواهيم همه وزارتخانه‏هايى كه هستند اينها اشخاصى كه در آنجامثلاً طاغوتى بودند، اينها عوض بشوند و يك اشخاص ديگرى بيايند. اينها پنجاه سال زحمت كشيدند كه ما آدم نداشته باشيم حالا دولت به زحمت افتاده است كه چه بكنند. گردش مى‏كنند اين طرف، آن طرف يكى را بردارند، يكى را مى‏گذارند. بخواهند يكدفعه در را باز كنند و بگويند همه برويد، خوب به هم‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 101

مى‏خورد اوضاع، با تدريج اينها دارند عمل مى‏كنند، دولت شب و روز زحمت مى‏كشد، حسن نيت دارند، زحمت مى‏كشند لكن امورى است كه با تدريج بايد درست بشود. به اين زودى نبايد ما توقع داشته باشيم كه يك رژيمى رفته و همه چيز را هم خراب كرده و اينهمه هم قرض گذاشته براى اين مملكت، حالا تا اين پايش را بيرون گذاشت تمام كارها درست بشود. و البته آنهايى كه طمع به اين مملكت دارند به اين زودى دست بردار نيستند، آنها توطئه مى‏كنند، اسباب فساد ايجاد مى‏كنند، اسباب شلوغى و ناراحتى ايجاد مى‏كنند، نمى‏گذارند كشت بشود، وقتى كشت شد نمى‏گذارند بر دارند، وقتى برداشتند مى‏سوزانند. اينها همه امورى است كه بعد از انقلاب هست در كار شما نبايد قدرت ايمانى‏تان را هيچ در آن تزلزل ايجاد كنيد. شما قوى باشيد، شما پيروز هستيد، اينها رفتنى هستند منتها تحمل زحمت مى‏خواهد. شما پنجاه سال ظلم كشيديد و حرف نزديد، نتوانستيد هم حرف بزنيد. پنجاه سال از شهربانى و از ارتش و ازژاندارمرى و از سازمان بالخصوص همه ما رنج برديم، همه ما زحمت كشيديم، حبس رفتند رفقاى شما، شكنجه ديدند رفقاى شما پنجاه سال اينطور بود، حالا پنجاه سال اين كارها شده است و شما هيچ وقت خطابه نخوانديد كه چرا اينجورى مى‏شود، حالا پنج ماه است، پنجاه ماه هم نيست، پنج ماه است كه اينها رفته‏اند، آنوقت هم خرابى كرده‏اند و رفته‏اند، شما با آن قدرت و قوه الهى كه خدا به شما داده به پيش برويد. دولت از يك طرف و شماها از يك طرف و ماها از يك طرف همه با هم مجتمع اين نهضت را پيش ببريم و انشاءالله همه چيز درست بشود و همه اين چراها جواب داده مى‏شود. اشكالات وارد است اما وقت دارد.

ارجحيت تدوين قانون اساسى و انتخاب نمايندگان مؤمن و اهل علم بر ساير امور

الان شما بايد همه قدرت‏تان راصرف بكنيد براى اينكه الان قانون اساسى بايد، اساس مملكت بايد درست بشود، اساس مقدم بر اينطور چيزهاست. الان قانون اساسى را بايد درست بكنيد، اشخاص خبره را فكر بكنيد چه اشخاصى بايد انتخاب بكنيد، اشخاص سالم، اشخاصى كه نه شرقى باشند نه غربى باشند، اعتقاد به جمهوريت اسلامى داشته باشند، ايمان به خدا داشته باشند، اهل علم باشند، امثال ذلك، انشاءالله وقتى مجلس درست شد و قانون اساسى درست شد و رئيس جمهور درست شد، اينها هم بتدريج درست شود. قدرت الان دست خود شماست و اينها هم هيچ آدمى نيستند كه بتوانند كارى بكنند.

خدا انشاءالله همه‏تان را حفظ كند. موفق باشيد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:08 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 102

تاريخ: 21/4/58

بيانات امام خمينى در جمع برادران اهل مريوان و سنندج و پرسنل گران 62

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما مى‏دانيد كه الان موقع حساسى است كه بايد ما اين مراحلى كه پيش داريم، جلو برويم و بايد در اين مراحل اوليه كه قانون اساسى و خبرگان و مجلس شوراى ملى و رئيس جمهور و اينهائى كه اساس يك مملكت است، اينها را ما الان جلو داريم و بايد همه برادرها با هم متحد باشيم و اين مسائل را پيش ببريم. در يك همچو موقع حساسى دشمن‏هاى شما و ما در صدد هستند كه نگذارند اين مراحل پيش برود و لهذا ديديد كه در رفراندم شلوغكارى كردند و الان هم مى‏خواهند شلوغ بكنند و نگذارند مسائل اسلامى پيش برود.

اينها از اسلام مى‏ترسند براى اينكه اسلام دين برابرى و برادرى است و در آن اصلاً نژاد مطرح نيست. كرد و فارس، ترك و عرب و فارس ابداً در اسلام مطرح نيست و آن چيزى كه در اسلام مطرح هست تقوا و صفا و برادرى و برابرى است. و اينها مى‏دانند كه اگر اسلام به آنطورى كه هست، در اين مملكت تحقق پيدا بكند، دستشان كوتاه خواهد شد. آنها مى‏خواهند كه همان قلدرى‏هائى كه در سابق مى‏كردند، همان چپاولگرى‏هائى كه مى‏كردند همان‏ها را ادامه بدهند يا برگردانند و تنها اسلام است كه مى‏تواند جلو اينها را بگيرد از اين جهت اينها مى‏خواهند يك شلوغى‏هائى بكنند، يك نفاق‏هائى ايجاد كنند، يك اختلاف‏هائى ايجاد كنند كه اين مراحل ابتدائى نگذرد و منعكس كنند در خارج كه ايران نمى‏تواند خودش را اداره كند. با تبليغاتى كه در خارج و در خارج از مرزها و در داخل هم يك مقدارى بكنند اين است كه اينها رشد ندارند. ايران باز رشد اينكه خودش. خودش را اداره بكند ندارد محتاج به اين است كه يك كسى، يك قيمى بيايد او را اداره بكند، و مى‏خواهند همان مسائل را برگردانند. امروز روزى است كه ما، همه برادرها، برادرهاى مرزنشين و مركز نشين با هم همانطورى كه در ابتداء نهضت همه با هم بوديد و همه با هم اين نهضت را پيش برديد از حالا به بعد هم اين نهضت را پيش ببريد به طورى كه يك حكومت اسلامى مستقر شود. الان يك حكومت انتقالى است، بايد قدرت را انتقال بدهد، يك حكومت اسلامى مستقر ما پيدا بكنيم با قوانين اسلام آنوقت خواهيد و خواهند دنيا فهميد كه آن رژيمى كه عدالت پرور است، آن رژيمى كه براى دهقان بيشتر مقام قائل است تا براى بالاترى‏ها آن رژيم اسلام است. آن رژيمى كه اصلاً در آن گروه‏ها و زبان‏ها هيچ در آن مطرح نيست اسلام است. ما بايد كوشش كنيم كه اين مطلب را به دنيا ثابت كنيد كه مملكت ما يك مملكتى است كه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 103

متحول شد از رژيم طاغوتى به رژيم اسلامى انسانى و محتوايش، واقعش تغيير كرده، تحول واقعى. فقط اسم نبود كه ما بگوئيم جمهورى اسلامى، نه ما مى‏خواهيم تمام قواعد اسلامى همانطور كه در صدر اسلام بوده است در ايران تحقق پيدا بكند و ما ارائه بدهيم به دنيا كه اسلام اين است، اسلام مترقى اين است، احكام مترقى اسلام اين است. آن كه به حال مستمندان و ضعفا بيشتر عنايت دارد تا به حال ديگران، آن كه طرفدار مستضعفين است، آن رژيمى كه مى‏خواهد مستضعفين را از قيد و بند آن گرفتارى‏ها بيرون بياورد آن اسلام است. آن كه پيشش اصلاً مطرح نيست مرزنشينى و مركز نشينى، بالانشينى و پائين نشينى پيشش مطرح نيست اسلام است آن كه وقتى حكومتش، راسش مثل رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) وقتى كه با اينكه راس بود، بااينكه اداره يك كشور ميكرد وقتى كه مى‏آمدند در يك مجلسى كه نشسته بودند اصحاب حضرت و حضرت نشسته بودند، بالا و پائين معلوم نبود چيه. مى‏آمد مى‏گفت كدام يكى‏تان پيغمبر هستيد ؟ از باب اينكه دور مى‏نشستند اصحابشان با خودشان، همه با هم دور هم مى‏نشستند. يكى بالا و يكى پائين، يكى اين زيرش باشد نبوده است، روى همان زمين و اگر هم يك بوريائى بوده، بورياى آنوقت براى مسجد بوده روى آن بوريا همه مى‏نشستند دور هم و از همان مسجد كه اينطور زندگى مى‏كردند تجهيز قوا مى‏كردند و ممالك را مى‏گرفتند. يك همچون حكومتى ما مى‏خواهيم كه اينطور باشد كه اين طبقات مختلفه‏اى كه چپاولگرند يك دسته شان ،اينها نباشد و اين دهقان‏ها به حالشان رسيدگى بشود، اين مستمندها، اين زاغه‏نشين‏ها. شما بدانيد كه در خود تهران الان زاغه‏نشين‏هائى هست كه در كردستان شبيهش را نمى‏بينيد، در اطراف خودتان شبيهش را نمى‏بينيد، آنقدر اينها مستمند هستند و همه اينهارا اين شاه مخلوع ايجاد كرد، به اسم اصلاحات ارضى همه اين گرفتارى‏ها را براى اين مستمندها پيش آورد. من اميدوارم كه بعد از اينكه ما الان بنا بگذاريم همانطور كه تا حالا بوده است كه الان صف خودمان را محكم نگه داريم، شما كه در مرز هستيد و اميدوارم كه مرزها را شما خودتان باقدرت خودتان حفظ كنيد و ماها كه در اينجا هستيم همه يك كلام داشته باشيم و او اسلام، جمهورى اسلامى، برگشت به صدر اسلام. وقتى كه اين را داشته باشيم اين مسائل خود به خود حل مى‏شود ديگر آن مسائلى كه اينها بخواهند پيش بياورند، وقتى قوانين اسل

afsanah82
07-26-2011, 10:08 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 104

تاريخ: 21/4/58

فرمان امام خمينى به حجت الاسلام موسوى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب حجت الاسلام آقاى سيد محمد موسوى دامت افاضاته مقتضى است جنابعالى تشريف ببريد در سازمان راديو و تلويزيون باهمكارى جناب آقاى قطب زاده‏امور و برنامه‏هاى آنجا را تنطيم كنيد كه موجب شكايت مردم نباشد. البته توجه داريد كه اين دستگاه اسلامى است و بايد جدا از برنامه‏هاى انحرافى احتراز شود. توفيق جنابعالى را خواستارم.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 112

تاريخ: 22/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروه كثيرى از اقشار مختلف مردم‏

هوشيارى در مقابل وقوع توطئه‏ها در آستانه تعيين سرنوشت ملت واسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در آستانه بررسى قانون اساسى، در آستانه تعيين خبرگان براى بررسى از قانون اساسى، در آستانه تعيين سرنوشت ملت ما و سرنوشت اسلام، در آستانه سرنوشت استقلال ايران، توطئه‏هايى را در كار بينم. در اين موقع كه از هر وقت حساستر و سرنوشت ملت ما در اين موقع بايد تعيين شود و اساس مملكت ما بايد تعيين شود، توطئه در دست اجر است. ملت هوشيار باشد. حمله‏هايى مستقيماً بر بعضى قوانين اسلام، حمله‏هائى بر من، اهانت‏هايى بر من براى اينكه اغتشاش ايجاد كنند.من به ملت ايران اخطار مى‏كنم و تاكيد مى‏كنم كه اگر چنانچه هر كس با هر عنوان در اين موقع حساس به من اهانت كند و بخواهد تفرقه ايجاد كند نبايد در اين موقع عكس العمل نشان دهيد. در اين دو روز بعضى مراجعات شد كه براى بعضى مجلات كه اهانت كرده‏اند، عكس العمل نشان دهند و من در اين موقع حساس جايزنمى دانم. بدخواهان گمان نكنند كه بتوانند صفوف فشرده ملت ما را با اين دسيسه‏ها به تفرقه بكشند. ملت ايران بايد با هوشيارى اين مراحلى را كه داريم طى كند.اگر فر ضا به من سب كنند يا عكس مرا بسوزانند يا به من حمله كنند، در اين موقع حساس كسى حق ندارد عكس العمل نشان بدهد. دشمن در كمين است و در توطئه، مى‏خواهند اذهان شما را از طريقى كه داريد و از راهى كه براى نجات اسلام است و داريد طى مى‏كنيد منحرف كنند. مى‏خواهند نهضت را از طريق خودش منحرف كنند. مى‏خواهند شما را سرگرم كنند به مسائل ديگرى غير از مسائل اساسى . در اين چند روز من مى‏بينم كه گروه‏هاى مختلفى مى‏آيند و شكايات مختلفى دارند، اين را من، من باب اتفاق نمى دانم. اهانت به بعضى از احكام اسلام و اهانت به من و شكايات متعدد از امورى كه در كشور گذرد، من باب اتفاق نيست، نقشه است، توطئه است. نقشه براى اينكه شما را از راه مستقيمى كه داريد، از اين نهضتى كه داريد منحرف كنند و به امور ديگر غير از اين امر مهم منصرف كنند. ملت ايران بايد با هوشيارى اين توطئه‏ها را خنثى كند. در اين روزها اجتماعاتى مى‏شود ، از طرق مختلفه مى‏خواهند ايجاد نفاق كنند، ايجاد هياهو كنند. ملت بايد با كمال خونسردى اين توطئه‏ها را و اين شيطنت‏ها را خنثى كند. اگر شما سرگرم كارهاى ديگر بشويد، اگر راجع به مسائل جزئى، راجع به مسائل تفرقه افكن توجه كنيد، از مسائل اصلى باز مى‏مانيد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 113

بررسى قانون اساسى و تعيين خبرگان مسئله اصلى است‏

مسأله اصلى ما طى كردن اين راه است، تعيين خبرگان است، بررسى قانون اساسى است و بعد از اين قدم، قدم‏هاى ديگر، بايد در هر قدمى همان مطلب را توجه بهش كرد ولو شياطين مى‏خواهند شما را به واسطه احساسى كه از بعضى از امور داريد شما را متوجه به مسائل ديگر بكنند و ايجاد اختلاف بين شما بكنند، توجه به اين كارها نداشته باشيد. تمام توجه، تمام توجه شما به بررسى از قانون اساسى و هر اشكالى كه در قانون اساسى داريد طرح كنيد و به مجلس سنا بفرستيد و بعد هم نمايندگان خودتان را تعيين كنيد، خبرگان را تعيين كنيد تا بررسى كنند از قانون اساسى. من توصيه مى‏كنم كه خبرگان خودتان را اشخاص متدين، اشخاص عالم، علماى بزرگ بلاد، اشخاصى كه نه به راست و نه به چپ انحراف دارند، اشخاصى كه به صراط مستقيم انسانيت، به صراط مستقيم اسلام، در صراط مستقيم اسلام هستند، اشخاص معتبر ، اشخاص امين، اشخاص و طنخواه، اشخاصى اسلام خواه، اين اشخاص را تعيين كنيد براى تعيين سرنوشت خودتان. امروز سرنوشت شما در دست خود شماست.

لزوم حفظ خونسردى و احتراز از هرگونه تشنج و اختلاف كلمه‏

امروز هر تشنج و هر اختلاف كلمه براى هر چيز كه باشد، بر خلاف مسير نهضت و انقلاب است، از آن احتراز كنيد. بى جهت نيست كه در يك همچو موقع حساس شياطين دست به هم داده‏اند تا اختلاف ايجاد كنند، بيخود نيست كه در بعضى مجلات اهانت به اسلام مى‏كنند. در اين موقع نبايد از خونسردى خودتان غفلت كنيد. خونسرد باشيد، ترتيب اثر به اين حرف شياطين ندهيد. انشاءالله در موقع خودش، ملت سرنوشت اين اشخاصى كه توطئه گرند تعيين خواهد كرد. شياطين بدانند كه در اين موقع ملت ما آرام است هر چه فحش بدهيد ملت خونسردى خودش را حفظ مى‏كند و بايد حفظ كند ، هر چه اهانت به اسلام بكنيد، در اين موقع حساس بايد ملت خونسردى خودش را حفظ كند و هيچ ترتيب اثر ندهد. من از قشرهاى مختلفى كه در اين هواى گرم، در اين مكان ضيق، با اين فشار و با اين زحمت مجتمع شده‏اند تشكر مى‏كنم و از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه شما را خواستارم. خداوند همه شما را به سعادت ابدى برساند. خداوند دست شياطين را از اين مملكت قطع بكند. خداوند توطئه‏ها را خنثى بكند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 114

تاريخ: 23/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت اعزامى از كشور يوگسلاوى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از ملت و دولت و اين هيأتى كه از آنجا آمده‏اند تشكر مى‏كنم و سعادت همه را از خداوند مى‏خواهم. نهضت ايران نهضت اسلامى است و نهضت اسلامى نهضتى است انسانى كه اگر اطلاع بر عمق آن پيدا بكند بشر، همه طرفدار او خواهند بود مگر آنها كه از انسانيت به دور هستند. برنامه دولت اسلامى آنست كه همه بشر به سعادت برسند و همه در كنار هم به طور سلامت و رفاه زندگى كنند. اسلام با همه كشورهايى كه در جهان هستند مى‏خواهد كه دوست باشد و دولت اسلامى با همه ملت‏ها و با همه دولت‏ها مى‏خواهد كه تفاهم و ارتباط صحيح داشته باشد در صورتى كه آنها متقابلاً احترام دولت اسلامى را مراعات كنند. برنامه جمهورى اسلامى اينست كه يك دولتى بوجود بيايد كه با همه قشرها به عدالت رفتار كند و امتياز بين قشرها را ندهد مگر به امتيازات انسانى كه خود آنها دارند. ما اگر موفق بشويم و جمهورى اسلامى را با محتواى اسلام پياده كنيم و يك حكومت اسلامى به تمام معنا در ايران بپا كنيم اين الگو خواهد شد از براى همه كشورها كه معنى دمكراسى را به آن معناى حقيقى، نه به آن معناى طرحى بدون حقيقت، و معنى آزادى را به آن معناى حقيقى، نه به آن معنايى كه براى اغفال ديگران است، انشاءالله پياده بشود. ما اميدواريم كه با همه ملت‏ها و دولت‏ها با حسن جوار، با حسن نيت و با حسن رفتار و با ارتباطات حسنه رفتار كنيم و دولت ما با همه دولت روابط حسنه متقابله داشته باشد. سلامت و توفيق همه بشر را و همه مستضعفين را از خداوند مى‏خواهم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 105

تاريخ: 21/4/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان كاركنان روزنامه جمهورى اسلامى‏

كوشش رژيم شاهنشاهى در انحراف نيروى انسانى و از بين بردن اتكاء به نفس‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلا يك قصه‏اى را عرض كنم كه شايد شماها هيچ كدام يادتان نيست. در اين جنگ عمومى دوم كه هيتلر پيش برد و فرانسه را گرفت و خيلى جاهاى ديگر و حمله كرد به شوروى و اينها، چرچيل آن سياستمدار انگليسى آمد در مجلس انگلستان و شروع كرد راجع به ضعف خودشان و راجع به گرفتارى‏ها و راجع به شكست خوردن‏ها ما كجا را از دست داديم و كجا را از دست داديم كار ما چطور است، مملكت ما چه خواهد شد، زندگى ما چه خواهد شد خيلى طولانى شكايت و اينكه ما از بين رفتيم، آخرش يك كلمه گفت، گفت لكن پيروزى مال كسى است كه روى موج‏هاى نفت سوار است وحدسش هم درست بود و پيروزى هم مال اينها شد كه نفت‏هاى ما را بردند من هم حالا اين معنا را عرض مى‏كنم كه الان كه بعد از انقلاب است و در همه انقلابات يك آشفتگى‏هاى فراوان هست، ما هم مبتلاى به آشفتگى هستيم، مضافا به اينكه در طول، اگر نگوييم دو هزار و پانصد سال رژيم شاهنشاهى، لكن آنقدرى كه ما مشاهده كرديم در طول پنجاه و چند سال رژيم پهلوى كوشش شده است كه مملكت ما را از هر جهت عقب بزنند، از جهت نيروى انسانى كه از همه بالاتر است كه الان بايد بگرديد، شما درسى و پنج ميليون جمعيت بگرديد اين طرف و آن طرف چند نفر پيدا كنيد كه دولت تشكيل بدهند. يك نفر بخواهيد پيدا كنيد رئيس جمهور بشود، بايد شمع برداريد و دور همه جا بگرديد و چه بكنيد. اينها يك نيروى انسانى را بكلى نه به باد دادند، منحرف كردند. يك وقت اين است كه نيروى انسانى به باد داده شده، يك وقت يك نيروى مقابل با نيروى انسانى درست كرده‏اند، يعنى انسانى كه بايد متكى به خودش باشد، متكى به ملتش باشد، متكى به عقايدش باشد، اين را متحول كردند به يك نيروئى كه متكى به غرب است، به يك نيروئى كه خودش را از دست داده، به خيال خودش، خودش هيچ نيست، هر چه هست خارجى‏ها هستند. نه اينكه نيرو را ما از دست داده‏ايم، نيروى متضاد با نيروئى كه ما بايد داشته باشيم به جاى آن نيرو نشسته. درست يك انسانى كه بايد متكى به خودش باشد و به فرهنگ خودش باشد و به رژيم خودش باشد اين را متحولش كردند به يك آدمى كه بدبين شده است راجع به فرهنگ خودش، راجع به نيروى ملت خودش، راجع به همه اينها بدبين شده است، خودش را از دست داده و به جاى يك انسان شرقى، شده يك آدم غربى. مصيبت اينجا اين‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 106

است كه طولانى سال‏ها مى‏خواهد تا اين غربزده‏ها برگردند به حال طبيعى، نه به حال يك انسان مترقى، به حال يك انسانى كه هيچ نيست حالا مى‏خواهد از سر شروع كند. اين خيلى طولانى است يك شستشوهاى مغزى داده بشود به اين ملت كه يعنى آنهائى كه در اين امور وارد بودند، كه اينها برگردند به آن حالى كه در اول قبل از اينكه غربزده بشوند داشتند. اين يك مشكله است كه شايد از همه مشكل‏هاى ما زيادتر باشد و خيلى هم از اين مشكلات داريم، لكن ما هم حرف چرچيل را نظيرش را مى‏گوئيم، ما به نفت اتكاء نداريم، ما اتكاء داريم به اينكه مى‏گوئيم پيروزى مال آن كسى است كه ملت با او موافق است و ملت با اسلام و با سعادت اسلامى، با جمهورى اسلامى موافق است. بنابراين ما هيچ خوفى از اين ريشه‏هايى كه حالا دارند انقلابات مى‏كنند نداريم منتها اگر خوفى باشد، براى اين است كه شلوغ مى‏كنند، ناراحت مى‏كنند، دولت را ناراحت مى‏كنند، ملت را ناراحت مى‏كنند عرض بكنم كه اينطور چيزها والا اينها يك چيزى كه ما بتوانيم بگوئيم مشكلى است و نمى‏شود حلش كرد نيست.

استقرار حكومت و محدود شدن هرج و مرج با بررسى قانون اساسى و تشكيل مجلس‏

و آنچه مى‏خواهم عرض بكنم اين است كه اصل اين قضايا را، اصلاح اين قضايا را به نظر من آسان است و آن در وقتى است كه ما يك مجلسى داشته باشيم. اگر مجلس شورا آن‏طورى كه ما بخواهيم ملى و اسلامى باشد، همه اين مطبوعات اصلاح خواهند شد، همه اين راديو تلويزيون‏ها اصلاح خواهند شد، همه اين ادارات تصفيه خواهند شد، يعنى ملت بايد تصفيه كند به وسيله اشخاصى كه مى‏فرستد. انشاء الله در اين دوره بر خلاف دروه‏هائى از زمان، يكى دو دوره شايد بعد از مشروطه تا حالا و يا از زمان رضا شاه تا حالا ديگر آنطورها نخواهد شد كه يك كسى به قول محمدرضا ليست را از چيزها، سفارتخانه‏ها بفرستند و ما هم مأمور اجرا باشيم. ايشان خودشان اين مطلب را به صراحت گفتند منتها خواست تعريف از خودش بكند كه ما حالا ديگر آنطور نيست. از پدرش تكذيب كرد و از خودش ماقبل اينوقت را، اصلش هم دروغ گفت. انشاءالله ما اميدواريم كه ديگر ليستى در كار نباشد كه يكى ليستى بدهد و شما ملزم باشيد، بله ليست بدهيد كه هدايت كند ملت را به اينكه اينها افراد خوبى هستند، اما الزام كند ملت را كه اينها را تعيين كنيد يا اصلاً به ملت كارى نداشته باشد، خودش تعيين كند و ببرد مجلس چون اصلش از خيلى وقت‏ها اينطور بود، اينها ديگر پيش نمى‏آيد و انشاءالله وقتى كه يك مجلسى ملى اسلامى به همت همه ملت تهيه شد اين مسائل كه حالا يك قدرى هرج و مرج است و يك قدرى از اين آزادى سوء استفاده مى‏كنند، اينها محدود خواهدشد و مجلس اصلاح خواهد كرد اينها را. الان شما بخواهيد كه در اين مسائل وارد بشويد، من چون مى‏بينم كه حالا كه صحبت قانون اساسى است هى طرح‏هاى زياد مى‏آيد كه بسيارش انقلاب آميز است و بسياريش شلوغ بازى و بر هم كردن است، مخالف ايجاد كردن است. در همين چند روزى كه صحبت قانون اساسى است، زيادتر اين هجوم به اينجا شود، مشكلات را مى‏گويند، من هم قبول دارم مشكلات

صحيفه نور ج 8 صفحه 107

هست، از اطراف مى‏آيند و مشكلات خودشان را مى‏گويند و من هم به همه آنها اين سفارشى را كه به شما حالا عرض مى‏كنم به همه شان عرض كرده‏ام كه ما يك مسائل اصلى داريم كه الان به آن مبتلاييم و آن اينكه تدوين قانون اساسى شده منتشر هم كرده‏اند و بايد نظر داده بشود. الان وقتى است كه ما همه قوايمان را صرف كنيم در اينكه طرح بدهيم، اشكالاتى كه راجع به قانون اساسى داريم بكنيم و بدهيم به مجلس سنا كه بعدها خبرگان بيايند و نظر كنند و بالاتر از آن اينكه همه قوا را صرف كنيم در انتخاب اشخاص صحيح، اشخاصى كه غربى نباشند كه بعد ما را بكشانند به طرف غرب، شرقى نباشند كه ما را بكشانند از آن طرف، به صراط مستقيم اسلام باشند و مسلم باشند، متعهد باشند، عالم به اوضاع وقت، عالم به اسلام و عرض مى كنم كه امين در كارهايشان، اينطور باشند. يك همچو اشخاصى با همت همه قشرهاى ملت تعيين بشود تا اينكه اين قانون اساسى بررسى بشود و عرض مى‏كنم كه نقايصى اگر دارد رفع بشود و اگر يك چيزى بايد به آن زياد بشود، زياد بشود و چيزى بايد كم بشود، كم بشود و بعد هم به دسترسى ملت بدهند و ملت نگاه كند و رأى بدهد، يا آرى يا نه. آنوقت اساس مملكت ما يك پايه‏اش درست شده و آن پايه قانون اساسى است. دو پايه ديگر مانده و آن اينكه مجلس شورا را بايد ملت خودش وكلا تعيين كنند وكلا هم همين جورى كه عرض كردم وكلاى ملى، وكلائى كه مردم در بلاد خودشان شناختند كه اينها مردم صالحى هستند، اينها مردم اسلامى هستند، اينها گرايش به شرق و غرب، گرايشى به مكتب‏هاى فاسد ندارند، اينها را تعيين كنند. يك مجلس شورا داشته باشيم، آنوقت رئيس جمهور هم انشاءالله تعيين بشود و مملكت ما رسمى، يك دولت مستقر رسمى داشته باشد با قانون اساسى، با آن جهاتى كه اساس مطلب است، بعدش بيائيم برسيم به قضيه مطبوعات كه مى‏دانيم مطبوعات صحيح نيستند، راديو تلويزيون اشكال در آن هست عرض كنم ادارات در آنها اشكال هست، در وزارتخانه‏ها اشكال هست، در بازارخيلى اشكال هست، در همه جا اشكالات زياد است اما ما الان بخواهيم برويم سراغ آن اشكالات فرعى، ممكن است كه نقشه باشد كه ذهن ما را به آن طرف منحرف كنند و خودمان هم متوجه نباشيم ، ذهن ما را برگردانند به يك طرف ديگرى و آنهائى كه مى‏خواهند نتيجه بگيرند، ما كه الان مى‏خواهيم نتيجه بگيريم نتيجه‏اش را آنها بگيرند ، يعنى آنها در قانون اساسى طرح بدهند. من اشخاص مختلفى كه از علماى بلاد و از اشخاصى آمده‏اند اينجا صحبت شده است گفتم آقا ننشينيد تا دشمن‏هاى شما طرح بدهند، شما خودتان طرح بدهيد ، خودتان صحبت كنيد، نيائيد پيش من بگوئيد، طرح را بنويسيد بدهيد به آنجاهائى كه بايد بررسى بشود و بعد هم خودتان بايد، ملت خودش بايد انتخاب كند اشخاصلى الله عليه وآله را، البته يك معرفى هم از طرف اشخاصى كه مطلع بر اوضاع هستند و مطلع بر افراد هستند، يك معرفى هم از آنها خواهد شد لكن ملت خودش بايد نظر بدهد. ما الان مى‏ترسيم كه در اينوقتى كه وقت نتيجه گرفتن از اين نهضت است و بايد ما جديت كنيم كه اساس را درست بكنيم، بخواهند ذهن ما را از اين مطلب منصرف كنند به يك مشكلاتى كه همه اينها مشكلات صحيح است، مشكل است همه اينها ذهن ما را منصرف كنند و خود آنها مسائل اصلى را خود آنها تصرف در آن بكنند. از اين جهت به نظر من مى‏آيد كه بايد ما همانطورى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 108

كه اقلا شماها تا آنوقتى كه چشمتان باز شد و توجه پيدا كرديد، زير مشكل بوديد و زير بار - عرض كنم كه انحرافات بوديد يكى دو ماه ديگر، دو سه ماه، ديگر بايد تحمل كنيد و اذهانتان متوجه باشد به اين مسائل اصلى كه قدم به قدم پيش برود. بايد انسان هر وقت به آن مسأله‏اى كه راجع به آنوقت است توجهش را بكند اين مسائل، مسائل دست دومند و اين مسائل دست دوم انشاءالله حل مى‏شود و انشاءالله كم كم هم روزنامه ها ترتيبش حل مى‏شود و هم سايرچيزهائى كه هست، انشاءالله درست مى شود، لكن اين نكته را من هر وقت و هر آن مى‏گويم از باب اينكه خوب، دردى است كه بايد گفت و نبايد اينكه ترسيد كه چرا هى گوئيد اين راه ما، هى بايد اين را بگوئيم، يك نفر آدم كه سرش درد مى‏كند، براى اينكه تكرار نشود، يك دفعه هم بگويد دلم درد مى‏كند؟! خوب سرم درد مى كند، بترسد از اينكه تكرار مى‏كند؟! اين طبيب مى‏آيد، به طبيب بايد بگويد سرم درد مى‏كند، اگر يك طبيب ديگرى آمد، به او بگويد دلم درد مى‏كند كه مبادا آن دفعه گفتم سرم درد مى‏كند اين دفعه بگويم دلم ؟! نه ما الان سرمان درد مى‏كند، هر كس را مى‏بينيم بايد اين ناله را بزنيم كه آقا آه سرم درد مى‏كند، هر كسى را مى‏بينيم بايد بگوئيم الان وقت اين است كه راجع به اين قدمى كه الان پيش داريم ما الان طرحى كه هست نظر بدهيم و راجع به وكلايى كه مى‏خواهيم تعيين كنيم و اشخاصى كه مى خواهيم تعيين كنيم كه خبره مسأله هستند ، چشممان را باز كنيم كه مبادا يك اشخاصى نابابى وارد بشوند ولا اقل اشكال توليد كنند، نتوانند ولو اينكه يك كارى بكنند، لكن اشكال و هياهو و بساط براى ما درست بكنند. انشاءالله من اميدوارم كه همه مسائل با توجه به خدا، با حفظ وحدت كلمه، با حفظ اين انقلابى كه در خود روحيه‏ها شد كه روحيه را متبدل كرد به يك روحيه صحيح اسلامى، اين مسائل انشاءالله با قدرت خودتان حل بشود و حل مى‏شود انشاءالله وخواهد شد انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 109

تاريخ: 21/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بازاريان تهران‏

پرداختن به قانون اساسى و مجلس خبرگان از مسائل ضرورى و تعيين كننده كنونى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مطالب شما دو بخش بود: يكى راجع به امور بازرگانى و بازار و برگرداندن بازار را به يك بازار اسلامى كه اشخاصى كه بر خلاف موازين اعمالى مى‏كنند جلوگيرى بشود، يكى هم راجع به قانون اساسى و وضع قانون اساسى. من حالا اعتقادم اين است كه آن قسمت اول يك قدرى ما صبر بكنيم و قسمت ثانى كه الان اولويت دارد، در آن صحبت بكنيم و بعد مربوط به آن اقدام بكنيم. الان چيزى كه مطرح است آن چيزى است كه اساس اسلام و اساس مذهب مبتنى بر آن است و آن قانون اساسى مملكت است. در قانون اساسى مملكت، يك صحبت در اين است كه شما گفتيد كه بايد روى موازين شرعيه باشد. شك نداريد اين، لكن شماها مطالعه كنيد، همين قانونى كه منتشر شده است و هر جا كه نظر داريد يا اصحاب نظر، نظر داده‏اند نظرتان را بنويسيد و به مجلس سنا كه بناست همه نظرها مجتمع بشود آنجا بدهيد تا انشاءالله بعد آن خبرگانى كه آنجا مى‏روند، آنجا روى هم بريزند و اصلاح كنند و يك مسأله ديگر كه مهم است قضيه خبرگان است. در قضيه خبرگان اهميت خيلى زياد است براى اينكه ممكن است كه يك وقتى اگر ماها، شماها غفلت كنيد يا سستى كنيد يا انظارتان را متوجه به يك مسائل ديگر بكنيد، اشتغال به مطالب ديگر پيدا بكنيد، اشخاصى كه با مسير شما مخالف هستند چند نفرى بفرستند در مجلس و موجب زحمت بشوند. از اين جهت در اينوقت بايد همه توجه به آن دو تا مطلب باشد: يكى تدوين قانون اساسى يعنى نظر در قانون اساسى كه شماها هر كس صاحبنظرند نظر بدهند و يكى هم انتخاب اشخاصى كه بايد بشود ، اشخاصى كه متدين باشند، اشخاصى كه اهل نظر باشند، شرقى و غربى نباشند، مورد اطمينان جامعه باشند. اين چند نفرى كه در تهران شده است بايد يك همچو اشخاصى باشند، كه البته يك معرفى هم بعضى اشخاص صاحبنظر مى‏كنند. در هر صورت الان طرح همه چيزها (چون طرح‏هاى زيادى الان هى مى‏آيد) طرح همه چيز الان يك قدرى با مسير مخالفت دارد. آن چيزها قدم قدم بايد پيش رفت، يعنى هر چى در هر وقتى كه موقعش هست. يك مسائلى است كه حالا موقعش است، يك مسائلى است كه بعد موقعش است، يك مسائلى است كه متاخرتر.

صحيفه نور ج 8 صفحه 110

خدشه در اصول قانون اساسى مايه ضربه به پيكر يك جامعه‏

آن كه الان مطرح است آنهايى است كه اساس حكومت ماست اگر در اساس قانون اساسى ما يك خدشه‏اى بشود، يك اشتباهاتى باشد يا عمدى يا خطئى ، اين سرنوشت يك مملكتى را عوض مى‏كند. بنابراين الان راجع به اصناف و گرفتارى‏هائى كه در اصناف است و چيزهائى كه در بازار واقع مى شود، الان طرح اين مسأله يك قدرى زود است. اين، طرح اين مسأله بايد بشود كه همه نظر بدهيد راجع به قانون اساسى، قوايتان راصرف اين مطلب بكنيد. الان ما احتياج‏مان به اين مسأله است، نه احتياجمان به بازار. الان اگر راجع به ما همه احتياجات داريم، خوب مدارس ما نواقص دارد بايد رفع بشود، دانشگاه هم نواقص دارد، دادگسترى هم نواقص دارد، همه اينها بايد رفع بشود، اما اگر ما حالا از اين مطلبى كه الان اساسى است براى ما، دست برداريم و برويم سراغ آن مسائل ، خداى نخواسته رخنه مى‏كنند در اين مسأله اساسى ما، بعد هم اگر خداى نخواسته آنها غلبه بكنند، ديگر نه بازارى براى شما مى‏ماند و نه مدرسه‏اى براى ما. پس حالا بايد اين دو تا مسأله‏اى كه الان موقعش است، دو مسأله ديگر هم بعد از اين موقعش است: يكى انتخابات است ، يكى انتخاب رئيس جمهور. انتخابات مجلس شوراست كه امسال غير سالهاى سابق است، غير دوره‏هاى سابق است. دوره‏هاى سابق فرمايشى بود، هيچ كدامتان هم اطلاع نداشتيد كه كى وكيل مى‏شود و كى مى شود. چه بخواهيد چه نخواهيد مى‏شود، اما حالا اينطور نيست. خود شما بايد تعيين بكنيد ودر آنجا هم آن قدم بعد بايد برداشته بشود و وكلايى كه آنجا تعيين مى‏شود هم بايد بعد نظر همه‏تان بدهيد كه و بعد از اينكه اين مسائل تمام شد ويك استقرارى در حكومت پيدا شد ، آنوقت اين مسائل بايد به طور دقيق بررسى بشود. پس حالا همه ما، نه من به احتياجات خودم و نه شما به احتياجات خودتان الان نظر نكنيد ، خيال كنيد كه، كه دو سال ديگر هم خداى نخواسته اين حكومت آن بود. يك چند ماهى است. انشاءالله با يك چند ماهى تمام مى‏شود مسأله و اين چند ماه هم روى همان سال‏هاى طولانى كه گذشت است.

ايجاد اختلاف، حركتى است در مقابل پيشرفت نهضت‏

و مهم اين است كه يك اختلافاتى الان ايجاد مى‏كنند يعنى اشخاصى كه مى‏خواهند نگذارند كه نهضت ما نتيجه بگيرد. ما يك نهضتى كرده‏ايد شما، يك قدرت بزرگى را شكست داديد لكن نتيجه اين نبوده است كه فقط به قدرت برسيد. اگر عوض آن قدرت، يك قدرتى نظير آن بيايد، خوب همان است كه بود پس عمده اين است كه ما بعد از رفتن آن قدرت نتيجه‏اى كه اسلام مى‏خواهد نتيجه‏اى كه صلاح مسلمين است بگيريم. در همين حالى كه براى نتيجه مشغول بررسى و اقدام است، يك دستهايى از خارج و داخل مشغول ايجاد اختلافاتند، يك اختلافاتى بين مردم به جهات مختلفه، به اسماء مختلف، به جهات مختلف، خيلى توجه به اين معنا بكنيد و به دوستانتان و بازارى‏ها هم بعداز اينكه سلام من را رسانيد اين مطلب را بگوئيد كه توجه‏تان به اين معنا داشته باشيد كه هر كس‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 111

بخواهد ايجاد اختلافى بكند، بدانيد كه يا آدم نادانى است، تحت تأثير واقع شده است، يا آدم شيطانى است كه مى‏خواهد نگذارد نهضت درست بشود. الان اختلاف سر هيچ نكنيد. من در آن صحبت‏هاى طولانى هم كه كردم سفارش كرده‏ام اين مطلب را. شما هم رفقايتان، دوستانتان، خودتان توجه به اين معنا را داشته باشيد كه الان اختلاف ايجاد نشود، يكى بيايد بگويد كتاب كى چطور است، كى بگويد چطور است اينها. الان اختلافات اسباب اين مى‏شود كه ما نتوانيم اين قدم را كه الان لازم است برداريم.

استمداد از افراد خير براى جلوگيرى از اجحاف و گرانفروشى و كوشش براى آبادانى‏

بنابراين، اين مسأله اول شما انشاءالله بعد از يك مدتى كه يك استقرارى پيدا بكند، لااقل يك حكومت چه مستقرى پيدا بكنيم و اين نقيص و خيلى نقايص ديگر ، يكى، دو تا نيست براى اينكه 50 سال، اقلاً پنجاه و چند سال و 25000 سال هم جلوتر كوشش كرده‏اند تا اينكه خراب كنند، براى اينكه آبادى كوششى نكرده‏اند، منتها يك كسى خراب مى‏كرد و نمى گفت كه من دارم آباد مى‏كنم، اين محمد رضا خراب مى‏كرد و فرياد مى‏كرد كه ما خواهيم به تمدن بزرگ برسيم. ما را عقب راندند، فرهنگ ما عقب است الان، اقتصاد ما سالم نيست، درست انشاءالله مى‏شود و همه چيز ما خراب است، همه جا را خراب، هى وعده دادند. الان از هر طرفى كه از ايران مى‏آيند اينجا پيش ما، تقريبا هر چند روز يك دفعه يك گروهى از اطراف مى‏آيند، همه شكايت از اينكه ما هيچى نداريم، نه بهدارى داريم، نه آسفالت داريم، نه چى داريم. من گاهى به آنها مى‏گويم كه آقا ، شما خيال نكنيد كه شما هيچى نداريد، تهران هم ندارد. تهران اين زاغه‏نشين‏ها را برويد ببينيد كه اينها هيچ ندارند، يك تكه‏اى از تهران است كه چيز دارد. اين بيچاره‏ها و مستضعفينى كه اطراف تهران الان خيمه دارند و نمى‏دانم كپر دارند و امثال ذلك، آنها هم هيچى ندارند. اينها كوشش كرده‏اند به اينكه نگذارند يك مملكتى آباد بشود، با اسم اينكه مى‏خواهند تمدن بزرگ درست كنند بكلى خراب كردند. انشاءالله اينها بايد بعداً زاينكه اساس مطلب درست بشود به اينها رسيدگى بشود. يكى‏اش هم قضيه بازار است، يكى‏اش هم كه حالا هم خوب ، صحبتش هست قضيه گرانفروشى‏هاى زياد. آخر فكر نمى‏كنند اينهايى كه اجحاف اينقدر مى‏كنند، گرانفروشى اينقدر مى‏كنند كه اين برادرهايشان، اين بيچاره‏ها، اين سراپا برهنه‏ها كه فرياد كردند توى اين خيابان‏ها و خونشان را دادند، حالا بايد اينطور باهاشان معامله كنند كه يك كس كه هيچ ندارد نتواند هندوانه بخرد و در تابستان يك فقيرى كه چند تا بچه دارد نتواند هندوانه بخرد، نتواند يك ميوه‏اى براى زن و بچه‏اى ببرد براى اينكه وضع گرانى آنطور است و ما نمى‏دانيم بايد چه بكنيم. آيا مى‏شود كه در بازار يك خيرمندانى باشند يك دكان‏هايى باز كنند عمومى براى مردم با يك قيمت مناسبترى رويش بگذارند تا اين گرانفروشى تمام بشود؟ اين را كه نمى‏دانم حالا. على ايحال خداوند همه‏تان را تاييد كند و موفق باشيد كه يك بازار اسلامى، يك مملكت اسلامى پيدا بكنيد كه اين الگو بشود براى همه جا انشاءالله.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 115

تاريخ: 23/4/58

پيام امام خمينى به حجت‏الاسلام توحيدى‏

شاهرود - حضرت مستطاب حجت‏الاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ على توحيدى دامت بركاته تلگراف تسليت آقايان علماى اعلام شاهرود در مورد رحلت مرحوم حجت‏الاسلام و المسلمين آقاى مهدوى قدس سره و اصل و موجب تأثر گرديد. مراتب تأثر و تسليت اينجانب را به آقايان محترم و بازماندگان ابلاغ فرمائيد. سلامتى و توفيق شما را از خداى تعالى خواستاريم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 116

تاريخ: 23/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان شهرستان شهرضا

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آموزش تنها اثر ندارد و پرورش پهلوى آموزش بايد باشد، يعنى جوانها وقتى كه در دانشگاه‏ها و دانشسراها بروند براى تحصيل، اگر همان تحصيل محض باشد، گاهى وقت‏ها شايد مضر هم باشد به حال كشور. بسيارى از ضررهايى كه به كشور ما وارد شده است، از همين تحصيلكرده‏ها وارد شده است. طرح‏هاى منافى با كشورما بسيارش به دست همين تحصيلكرده‏ها شده است، تحصيلكرده‏هايى كه آموزشى داشته‏اند لكن پرورش نداشته‏اند، تحصيلكرده‏هايى كه فقط براى منافع شخصى خودشان كارها را انجام مى‏دادند. كسى كه پرورش صحيح ندارد و آموزش هم صحيح فرض كنيد دارد، خيلى هم آموزشش به سطح عالى است، اين ضررش به كشور از مردم عادى بيشتر است. مردم عادى نمى‏توانند آنطور ضرر به كشور بزنند، اينها تحصيلكرده‏ها هستند كه مى‏توانند يك طرح‏هايى بريزنند براى استفاده ديگران.

اشخاصى كه در اطراف اين پدر و پسر بودند، اينها از همان تحصيلكرده‏هايى بودند كه در اروپا و آمريكا تحصيل كرده بودند لكن فقط آموزش بود، پرورش اسلامى، پرورش انسانى نداشتند و لهذا آن ضررى كه به كشور ما از ناحيه دانشمندان اين كشور وارد شده است، آن ضرر از ناحيه ديگران وارد نشده است، حتى ساواكى هم مثل آنها به ما ضرر نزده است. آنها افكار را ضايع كردند، آنها جوانهاى ما را فاسد كردند.

از اين جهت فرهنگ در كنار آموزش بايد پرورش داشته باشد. همان اسم نباشد كه آموزش و پرورش، واقعيت باشد، هم تحصيل باشد به مدارج عاليه و هم همراه تحصيل تربيت باشد و جوانهاى ما تربيت بشوند به يك تربيت‏هاى انسانى، به يك تربيت‏هاى اسلامى كه همان تربيت‏هاى انسانى است. اگر چنانچه تربيت انسانى بشوند جوان‏هاى ما، اينها ديگر خيانتكار به كشور خودشان نمى‏شوند، اينها ديگر طراح نيستند براى اينكه منافع كشور ما را به ديگران بدهند.

عمده اين است كه فرهنگ، يك فرهنگ متحول بشود، يك فرهنگى كه از آن غربزدگى بيرون بيايد. همه چيزمان بايد اينطور بشود، استقلال فكرى، استقلال باطنى داشته باشد، علاوه بر اينكه استقلال بايد داشته باشد و كسى در فرهنگ دخالت نبايد بكند، بايد استقلال فكرى داشته باشد. خودش را مستقل و آزاد و روى پاى خودش باشد. اينطور نباشد كه توجهش به اين باشد كه غرب چه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 117

مى‏كند ما هم دنبال آن، آنها چه مى‏گويند و ما هم دنبال او.

اين مصيبت بزرگى كه بر ايران و ممالك شرقى مطلقاً وارد شده است كه گوششان به اين است كه غربى‏ها چه كنند و چه مى‏گويند و چه عمل مى‏كنند و خودشان را از دست بكلى داده‏اند، استقلال فكرى خودشان را، محتواى خودشان را از دست داده‏اند، اين ضررى است كه بالاتر از ضرر نفت و - نمى‏دانم - امثال اينهاست. اين را بايد فرهنگ جبران بكند كه فرهنگ ما طورى باشد كه بعد از انشاءالله چند سال ديگر افرادى كه از فرهنگ بيرون مى‏آيند يك افرادى متكى به نفس كه خودشان را ببينند، نه تبع ببينند، نه دنباله ببينند و گمان كنند كه هر چه آنها كردند، ما بايد دنبال آنها باشيم. بايد مملكت خودشان را و خودشان را مستقل ببينند و خودشان اداره بكنند مملكتشان را، خودشان با استقلال فكرى خودشان دنبال مملكت و مصالح مملكت باشند.

من انشاءالله اميدوارم كه همه شما موفق باشيد و همه ما موفق باشيم به اينكه انسان‏ها ساخته بشوند در اين مملكت، انسان سازى باشد مملكت. چنانچه برنامه اسلام انسان سازى است فرهنگ انشاءالله انسان ساز باشد. خداوند همه شما را تأييد كند انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 118

تاريخ: 23/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كانون دارالتعليم مهدويه قزوين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

سوره‏اى را كه اين خانم خواندند، اين مى‏تواند برنامه باشد از براى مسلمين و برنامه اسلام باشد. مى‏فرمايد: اقراء بسم ربك الذى خلق قرائت را شروع مى‏كند كه اول امر، قرائت را شروع مى‏كند كه اول امر، قرائت است اما قرائت به اسم خداى تبارك و تعالى. برنامه اين است كه قرائت اول رشد انسانى است و براى رشد انسانى است، قرائت تنها نباشد، آموزش تنها نباشد، آموزش تنها ممكن است كه براى يك كشورى مضر هم باشد، آموزش باشد با تربيت كه در آيه مى‏فرمايد: اقراء بسم ربك قرائت كن، به اسم رب قرائت كن، با اسم رب شروع كن به قرائت. اگر قرائت با اسم رب شروع شد اين هم پرورش است و هم آموزش. قرائت پرورش است، آموزش است و با اسم رب وقتى كه شد آموزش است، پرورش است. هم پرورش را و هم آموزش را در آيه شريفه مى‏فرمايد بلكه دستور كليه همه كارهاى انسانى در اين آيه شريفه هست كه فقط قرائت نيست كه بايد به اسم رب باشد، قرائت هم يكى از مصاديقى است كه بايد به اسم رب باشد و با توجه به خدا باشد. همه كارهائى كه شما انجام مى‏دهيد، همه تحصيلاتى كه مى‏كنيد، همه اقداماتى كه مى‏كنيد تمام اينها با اسم رب شروع بشود، اگر همه با اسم رب شروع بشود، آموزش ممكن است مفيد باشد از براى اينكه آموزش توام با پرورش است. تمام صدماتى كه، بيشتر صدماتى كه به بشر وارد مى‏شود از طريق آموزش بى‏پرورش است. تمام اين آلاتى كه درست شده است، تمام اين آلات جنگى كه درست شده است، آلات منهدم كنى كه درست شده است، به دست اشخاصى بوده است كه آموزش داشته لكن پرورش صحيح نداشته‏اند و لهذا با علم خودشان طرح فناى برادرهاى خودشان و همجنس‏هاى خودشان را مى‏ريزند.

در مملكت ما هم، آن مقدار كه از دست آموزش و آموزش خواهان و آنهائى كه آموزششان زياد بوده است صدمه ديده‏اند ملت ما، از دست ديگران نديده‏اند براى اينكه اين متفكران و اين دانشمندان بوده‏اند كه طرح‏هاى تخريبى را، طرح‏هاى فنا كننده ملت را مى‏ريختند براى اينكه آموزش داشتند لكن آموزش در كنار پرورش نبود. شماها كه مربى هستيد يا خواهيد تربيت بكنيد فرزندان خودتان را يا جامعه را، بايد توجه به اين آيه شريفه داشته باشيد كه اقراء بسم ربك مى‏خواهيد آموزش بدهيد و مى‏خواهيد آموزش پيدا كنيد، قرائت كنيد، با اسم رب باشد، با توجه به خدا باشد، با تربيت الهى باشد. اگر يك انسانى، هم علم داشت و هم تربيت الهى داشت اين مفيد خواهد شد براى مملكت‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 119

خودش و هرگز يك مملكتى از دست آن كه آموزش و پرورش دارد صدمه نمى‏بيند. صدمه‏هائى كه وارد مى‏شود بر مملكت غالبا از اين متفكرين بى‏پرورش، آموزش‏هاى بى‏پرورش واقع مى‏شود، علم را تحصيل مى‏كنند لكن تقوى ندارند، لكن پرورش باطنى ندارند، از اين جهت عمال خارجى مى‏شوند، از اين جهت نقشه‏ها را براى فناى مملكت خودشان مى‏كشند.

خداوند انشاءالله شما بانوان را كه مركز پرورش بچه‏هاى كوچك هستيد، تا آخر موفق كند شما را به اينكه اين بچه‏ها را خوب آموزش و پرورش بدهيد و پرورش از دامن شما شروع مى‏شود. دامن بانوان است كه بچه‏هاى خوب را پرورش دهد. ممكن است كه يك بچه‏اى كه شما خوب تربيت بكنيد يك ملت را نجات بدهد و توجه داشته باشيد كه بچه‏ها را خوب تحويل جامعه بدهيد و آموزشتان با پرورش باشد. خداوند به همه شما توفيق بدهد و سلامت بدهد، سعادت بدهد. سلام بر همه شما.


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 120

تاريخ: 23/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جامعه ورزشى اصفهان‏

تلاش دامنه‏دار ابرقدرت‏ها جهت سركوب و انحراف نيروهاى مبارز و مؤمن‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

نقشه اين بود كه همه نيروها را يا متوقف كنند و يا منحرف. نقشه اين بود كه هر جايى كه احتمال بدهند كه در مقابل اجانب يك نيرويى باشد، يا سركوب كنند يا منحرف. اين يك نقشه‏اى بود كه با اين نقشه رضاخان آمد روى كار و ادامه داد به جنايات خود و با اين نقشه محمدرضا آمد براى تكميل كار و خدمت به خارجى‏ها. رضاخان را آنوقت انگليسى‏ها آوردند، چون آنوقت زور آنها بيشتر بود. آنها رضاخان را آوردند، چنانچه جنگ عمومى كه پيدا شد، در راديو دهلى انگليسى‏ها اعلام كردند به اينكه ما رضاخان را آورديم و به سلطنت رسانديم و چون خيانت كرد او را برديم. و محمدرضا را متفقين روى كار آوردند به اعتراف خودش كه در يك كتابى نوشت (ولو بعد او را محوش كردند) نوشت كه متفقين كه آمدند صلاح ديدند كه من باشم، سلسله ما باشد. و اين يك نقشه‏اى بود كه، اين يك نقشه‏اى بود كه خارجى‏ها و آنهايى كه نقشه‏كش هستند براى چاپيدن اين ممالك اسلامى، ممالك شرق مثلها، اينها نقشه داشتند كه در همه جا نيروهايى كه احتمال مقاومت در مقابل اجانب در آنها مى‏دادند اين نيروها را يا خفه كنند و يا منحرف كنند از آن راهى كه دارند. و لهذا ديديم و شماها اكثراً يادتان نيست، بعضى از شما يادتان هست كه زمان رضاخان نقشه را به اينطور پياده مى‏كردند كه روحانيت را سركوب مى‏كردند، سركوب كردند سخت و مجالس وعظ و خطابه و مصيبت را قدغن كردند به طورى كه شايد در تمام ايران يك مجلس علنى نبود، اگر بود سرى. در قم من يك مجلس سراغ داشتم كه سرى، قبل از آنكه صبح بشود يا قبل از آفتاب تمام بود و آن هم مثل اينكه گرفته شد. براى اينكه اينها اينطور تشخيص داده بودند كه روحانيت يك قوه‏اى است و اين مجالس وعظ و مجالس خطابه و مجالس سيدالشهدا سلام‏الله عليه يك قدرتى است كه ممكن است يك وقتى از اين قدرت استفاده بشود و جلوى آن چپاولگرى‏ها را بگيرد. آنها با اطلاع كامل از وضع خزائن زيرزمينى كه اين دولت‏ها، اين ملتها، اين كشورها، كشورهاى شرقى دارند و بالخصوص ايران زياد مورد نظرشان بود و قدرتى را كه احتمال مى‏دادند آنوقت كه بتواند يك مقاومتى بكند و ديده بودند كه در طول تاريخ همين قدرت‏ها مقاومت كرده‏اند، اين قدرت را سركوب كردند با دست رضاخان و پليس آنروز و سازمان‏هاى آن روز. منتها بعد نقشه عوض شد. نقشه اين شد كه با تبليغات، علاوه بر فشارهايى كه مى‏آورند، تبليغات

صحيفه نور ج 8 صفحه 121

بر ضد آن قدرتهايى كه ممكن است يك وقتى بر خلاف آنها يك خودنمايى بكنند و نقشه اينها را بشكنند و تبليغات را شروع كردند. و در زمان رضاشاه هم تبليغات زياد بود به طورى كه مردم را (آنهايى كه آگاه نبودند) از روحانيت تقريباً بسيارشان را برگرداندند.

در زمان اين پسر كه بدتر از آن پدر در يك دهاتى بود، در اين زمان تبليغات زياد شد به طورى كه اين تبليغات در دانشگاه هم، جوانها هم كه جوان‏هاى خوبى بودند، تبليغات در آنها هم اثر كرد. چه حيف كه يك وقتى بود كه در دانشگاه اسم يك معمم را شايد نمى‏شد ببرند، بلكه در دانشگاه بعضى از آيات قرآن را در ديوار مى‏نوشتند و مسخره كردند، براى اينكه آنها كه منحرف مى‏كردند اينها را از راه حق نقشه‏شان اين بود كه مبادا يك وقت اسلام قدرت پيدا بكند در جامعه و روحانيت كه خدمتگزار اسلام است آن هم قدرت پيدا بكند و جامعه را بكشد به طرف مخالفت با دستگاه‏ها و مخالفت با اجانب.

در همه قشرهايى كه يك احتمالى مى‏دادند كه شايد مقاومتى در اينها باشد، به يك وضعى وارد مى‏شدند و يا آنها را منحرف مى‏كردند و يا سركوب مى‏كردند. قشر شما پهلوانان هم مستثنى نبوده، قشر ورزشكارها هم مستتثنى نبوده از اين، براى اينكه اينها هم يك جمعيت متدين بودند، علاقه‏مند به اسلام بودند و قدرتمند. اينها را هم به يك جورى سرگرم مى‏كردند، نمى‏توانستند از اسلام منحرفشان كنند، گوش نمى‏دادند به حرف اينها در آن باب اما منحرف مى‏كردند از مسائل اصلى. يك بساطى درست مى‏كردند كه سرگرم بشوند به آن بساط و از مسائل اساسى مملكت غفلت بكنند. در همه قشرها اين مسائل پيش مى‏آمد، مستقيماً يا سركوبى مى‏كردند، اگر نمى‏توانستند انحراف ايجاد كنند، سركوبى مى‏كردند و يا اگر سركوبى را صلاح نمى‏دانستند يا او را انحراف را بهتر مى‏دانستند به تبليغات منحرفشان مى‏كردند از آن راه و اگر اين هم نبود، سرگرمشان مى‏كردند به يك كارهاى ديگر. قشر روحانى را سركوب كرد رضاشاه و با بهانه‏هاى مختلف كه شايد اكثراً يادتان نباشد كه چه بساطى بود و بعد كه دانشگاه پيدا شد و دانشگاه هم يك قدرتى به نظر آنها بود كه در مقابل ممكن است بايستند شروع كردند تبليغات انحرافى در ايجاد يك انحرافات كه اذهان جوان را با تبليغات كه زود مى‏شود برگردانيد او را، تبليغات دامنه‏دار از اصل مذهب شروع كردند تا اسلام اصل و اساس را تبليغات دامنه‏دار به خلاف كردند. و بعد هم جدا كردند روحانيت را از دانشگاه، هر كدام را مفقود كردند. آنها را هم بسيارشان منحرف كردند، البته در آنها، آنهايى بودند كه بسيارى منحرف نبودند لكن نمى‏توانستند، چون قدرت در دست آنها بود و بعضى از آنها هم منحرف كردند به طورى كه ايجاد دشمنى بين دانشگاه و روحانى كردند. مى‏ديدند كه اگر اين دوبار مستمر شوند، خطرناك است. بنابراين چند جور اينها نقشه داشتند. يكى نقشه سركوبى كه آنى را كه نمى‏شود الا به سركوبى، سركوبش كنند، حبس ببرند، زجر بدهند، به بهانه‏هاى مختلف بگيرند (زمان رضاشاه بدتر بود در قضيه، گرفتار شديم، زمان اين هم بود) و آنكه را مى‏شود منحرفش كرد، منحرفش كنند، آنكه نه، انحراف عقيدتى مى‏تواند در او تأثير بكند، آنها را بيايند و سرگرمشان كنند به يك مسائلى كه سراغ همان مسائلى را كه خودشان است‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 122

سرگرم كنند و به دستجات زيادى را، شماها را سرگرم كنند به همان محيطى كه خودتان داريد و جورى وضع راپيش بياورند كه شما به مسائل سياسى كم توجه كنيد يا نكنيد. يك دسته‏هاى زيادى هم از جوانهاى ما را براى اينكه منحرفشان كنند از اساس، به مراكز فحشا كشيدند كه بيشتر جوان‏هاى ما از اين راه انحراف پيدا كردند. مراكز فحشا در همه جا و خصوصاً در شهرهاى بزرگ و بالاخص در تهران مراكز زياد براى فحشا و براى آن كارهايى كه مى‏دانند، درست كردند، دامن زدند، آسان كردند رسيدن به شهوات را. راديو و تلويزيونى كه بايد مربى جوانها باشد منحرف كننده شد، سينما و تئاتر كه بايد مربى جامعه باشد منحرف كنند شد. با تمام قوا كوشش كردند كه اين ملت را اولاً از هم جدا كنند، تكه تكه‏اش كنند، صنف دانشگاهى عليحده براى خودش يك مطلبى باشد، روحانى عليحده باشد، ورزشكار عليحده باشد، بازارى عليحده باشد، همه را تكه تكه كنند، آنقدرى كه مى‏توانند منحرف كنند و نيروى جوانى را به باد بدهند.

تبليغات سوء اجانب در شستشوى مغزى و از خود بيگانه ساختن ملت‏

و يك راه ديگر هم قضيه تبليغات دامنه‏دارى براى ترقياتى كه در غرب هست كه جوانهاى ما را غربزده كنند، اعتماد به كشور خودشان را از آنها بگيرند، اينها ديگر اتكال به خودشان نداشته باشند، هر صحبتى كه مى‏شود صحبت از غرب پيش بيايد، خيابان‏ها را به اسم آنها اسم‏گذارى كنند، ميدان‏ها را به اسم آنها اسم‏گذارى كنند، مراكز علم را با اسم آنها چه بكنند، جورى تربيت كنند اين ملت را كه خودش را ببازد و خودش را از دست بدهد، بجاى آن يك آدم غربى بنشيند. يك آدم اسلامى شرقى كه بايد متكى به خودش باشد، متكى به مكتب خودش باشد اين را شستشو كنند، شستشوى مغزى به اصطلاح بكنند و به جاى يك آدم شرقى، يك آدم غربزده درست بكنند كه هر چه صحبت بكنند، از آنها. گوينده‏هايشان بگويند كه ما همه چيزمان را انگليسى مى‏سازد، ما اگر بخواهيم به تمدن برسيم، همه چيزمان بايد انگليسى باشد. گوينده معروفشان، اينطور. الان هم ملاحظه مى‏كنيد كه اين مسأله هست تا يك كسى مريض مى‏شود بايد برود اروپا. طبيب نداريم ما؟ داريم طبيب، اما جورى تربيت شده‏اند اينها كه حتى خود طبيب‏ها هم اتكاء به نفس‏شان از دست رفته، خود طبيب هم وقتى بروند، مى‏گويد ديگر گذشته بايد برود به جاى ديگر، مى‏رود آنجا هم اكثراً نتيجه معلوم نيست حاصل بشود. ما را از خودمان جدا كردند. آن شجاعت انسانى كه در انسان بايد باشد و همه چيز را طرد كند و بگويد من هستم در مقابل همه، از او گرفته‏اند، مى‏گويد من هيچ هستم و همه آنها هستند. در صورتى كه اين اشكال در كار نيست و آنها ترقيات مادى زياد كردند، ما اين را در آن اشكالى نداريم لكن اشكال سر اين است كه ما آدابمان را هم از آنها مى‏خواهيم بگيريم، قوانين‏مان را هم مى‏خواهيم از آنها بگيريم، آنوقت هم كه قانون اساسى را نوشتند، از بلژيك و بعضى جاهاى ديگر گرفتند و نوشتند. همه چيزمان را خيال مى‏كنيم آنها مقدمند، در صورتى كه در تمدن مقدم نيستند بلكه بسيار عقب افتاده‏اند، آنى كه جلو هستند اين است كه آلاتى درست كردند آدمكش. دنيا را به آتش مى‏زنند اينها. اخيراً هم مى‏گويند يك چيزى درست كرده‏اند، يك بمبى

صحيفه نور ج 8 صفحه 123

درست كرده‏اند، كه پنج مقابل زيادتر از آنى است كه در آن 200 هزار نفر را در يك بمب كشتند. افتخارشان به اين كه دنيا را متبدل كرده‏اند و مى‏خواهند بكنند. يك جمعيت آدمكش و آدمخوار، اگر تمدن اين است، همه عالم بايد از تمدن بيزار باشند. مجرد اينكه طياره درست كنند، ما قبول داريم خوب جهت ماديش صحيح است، اما جهت انسانيش، آن چيزى كه بشر را به آرامش مى‏كشد، آن چيزى كه انسان را متمدن مى‏كند، در غرب از آن خبرى نيست. اگر باشد، در شرق است. آنكه ضامن اين است كه يك كشورى درست بكند كه متمدن باشد، آزاديخواه به معناى حقيقيش باشد، استقلال داشته باشد به معناى حقيقيش، آن مكتب انسانيت است، غير از او هيچ نيست. آنكه مى‏تواند آزادى به مردم بدهد، آن آزادى كه در غرب است يك قدرى فحشاست كه هر جورى دلشان مى‏خواهد عمل كند در شهوات، هيچ قيد و بندى نباشد، آزادند هر طورى دلشان مى‏خواهد در فحشا غوطه‏ور شوند. يك مقدارش هم كلاه سر ما گذاشتن است كه ما آزادى مى‏دهيم. در زمان رژيم سابق مى‏گفتند كه آزادى زياد دادند كارتر مى‏گفت كه زياد آزادى دادند به اين ملت، اين فريادى كه از مردم بلند مى‏شود، براى اينكه آزادى زياد است!! اين حبس و اين زجر و اين بساطى كه در ايران بود و يك حبس بود مملكت ما كه 35 ميليون جمعيت توى حبس بودند، نه يك مطبوعات ما آزاد بود، يك كلمه نمى‏توانستند بنويسند، نه راديو آزاد بود، يك كلمه نمى‏توانستند خلاف بگويند، همه آن ديكته بود و از طرف سازمان امنيت درست مى‏كردند و دست اينها و از طرف بالاترها هم درست مى‏كردند و دست آنها هم مى‏دادند. يك وكيل را ملت تعيين نكرده، اينكه حالا فلان جمعيت مى‏گويند كه نخير ما آزادى داشتيم و وكيل خودمان است، براى اينكه مى‏خواهند اين را از آن چيزى كه دادگاه‏ها دارند مطالعه مى‏كنند، مى‏خواهند نجات بدهند نه اين است كه وكيل را خودشان تعيين كردند، خودى در كار نبود كه تعيين كند. آزادى به اين معنا كه مردم در انتخابشان آزاد باشند، در اقوالشان آزاد باشند، مطالبى كه دارند بتوانند بگويند، هيچ اصلاً نبود.

جديت در تحقق محتواى اسلام در داخل و خارج‏

آنى كه آزادى به مردم مى‏دهد، آزادى در حدودى كه فحشا نباشد، آنى كه مخالف با شخصيت انسانى است، نباشد، اين را مكتب‏هاى توحيدى مى‏دهند كه در رأس آنها اسلام است. گرايش بايد پيدا كرد به اين مكتب. اگر بخواهيد سعادتمند بشويد، جديت كنيد كه اين مكتب تحقق پيدا كند در خارج. حالا يك اسمى هست، در عين حالى كه اسمى هست، از همه آن رسمى‏ها بهتر است. همين حالايش هم از آنها بهتر است، دليلش اين است كه ما اشخاص مختلف كه آن روز نمى‏توانستيم در يك مجمعى در يك مجلسى با هم مجتمع بشويم، اگر شما مى‏آمديد اينجا وقتى بيرون رفتيد بايد برويد حبس، الان آزاد نشسته‏ايد، قلم‏ها هم آزاد است. حتى آنهائى كه بر خلاف نهضت هم هستند، به آنها حرفى نمى‏زنند، دارند مى‏نويسند و مى‏گويند و مزخرفات خودشان را مى‏گويند. الان هم كه باز ما يك اسمى از جمهورى اسلامى داريم و باز محتوايش به آنطورى كه دلخواه است تحقق پيدا نكرده است، باز نه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 124

قانون اساسى جمهورى اسلامى درست شده است و نه رئيس جمهورى ما داريم و نه مجلس شوراى ملى داريم و يك دولت انتقالى است، معذلك خدمت همين دولت انتقالى در همين پنج ماه از خدمت‏هايى كه آنها كرده‏اند (بگويم كه خدمتى نكرده بودند) خدمت‏هائى كه اينها كرده‏اند ارزشمند است، منتها قلم‏هاى مسموم است كه هى مى‏گويند چه شد، چه شد.

چه مى‏خواهيد بشود آقا؟ يك قدرت بزرگى كه همه چيز شما را به باد داده بود اين نهضت برد از بين. اگر هيچ چيز نشود الا اين، بس است ديگر، باقى‏اش را خودتان درست كنيد. اگر ما هيچ نداشتيم الا اينكه دست مفتخوارها را از نفت قطع كرديم، نفت مال خودتان است الان، دست جنايتكارها از خزينه دولت قطع شد، اينها همه نفت را، آنقدرش را كه به آنها مى‏دادند عوضش هم به خودشان دادند، پايگاه درست مى‏كردند برايشان، آنقدرى هم كه تو جيب اين ملت بايد بيايد، خود اينها مى‏خوردند. به صورت حساب‏هايشان برسيد، هر فردشان از اين نفت مى‏بردند، برسيد به حساب‏هايشان و مى‏رسند به حساب‏هايشان. همين چهار، پنج ماهى كه اين دولت انتقالى هست، باز يك دولت مستقر ما نداريم، همين چهار، پنج ماهى كه يك بويى از جمهوريت اسلامى هست و باز آنقدرى كه بايد بشود، نشده است و طولانى است باز راهمان، همين قدرش هم نمى‏شود مقايسه كرد حتى با مملكت‏هاى ديگر اين چيزى كه الان هست، اين كارهائى كه الان شده، مقايسه با آنها نمى‏شود كرد. ممالك ديگر الان تحت سيطره همين ابرقدرت‏ها هستند و اينجا سيطره آنها را شكست در هم اين نهضت و از بين برد. باز گرفتار آنهايى هستند كه مى‏كشند و مى‏برند و مى‏زنند و همين امروز يك آقايى كه آمده بود گفت كه من و بچه‏هايم و بچه شيرخوارم و زنم و همه را در حبس برده‏اند از يك مملكت ديگر آمده بودند. اين حرف‏ها نيست الان، الان آن كه مى‏ترسد، جنايتكاران هستند كه مى‏ترسند. مردم عادى ديگر چه ترسى دارند؟ براى اينكه بناى بر ظلم نيست، بناى بر اين نيست كه مردم را غارت كنند، در اين پنج ماه اگر يكى پيدا شد كه بگويد دولت اينجا به ما ظلم كرد ما را غارت كرد، پيدا نمى‏شود همچو چيزى. بله صاحب قلم‏هايى كه مى‏خواهند انتقاد بكنند، انتقاد مى‏كنند منتها انتقاداتشان راه‏هاى ديگر است. آنها كه نمى‏گويند دزدى كردند، آنها هم چيزهاى ديگر مى‏گويند. همين دست دزدى از خزاين يك مملكت كوتاه شدن، اسباب اين مى‏شود كه انشاءالله بعد از يك چندى اقتصاد ما اقتصاد صحيحى بشود، انتساب به ساير ممالك را احتياج نداشته باشيم. يك مملكتى خودش خودكفا بشود، خودش بتواند ارزاق خودش را اداره بكند. اين خانه خراب‏ها به اسم اصلاحات ارضى بكلى از بين بردند زراعت‏ها را، بكلى كشاورزى را از بين بردند و يك بازارى درست كردند براى خارجى‏ها.

برادرها! به اسلام روى بياوريد، همه. توجه به اسلام بكنيد. از تفرقه دست برداريد. توجه كنيد وحدت كلمه، اينى كه رمز پيروزى شما شد، اسلام و وحدت كلمه، اين دو تا مطلب را نگهش داريد محكم. خداوند انشاءالله شما پهلوان‏ها را پهلوان‏تر كند و ما معممين را هم معمم‏تر كند. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 125

تاريخ: 24/4/58

بيانات امام خمينى در جمع علما و لشگر 16 زرهى قزوين‏

ترسيم چهره ارتش در رژيم‏هاى فاسد و حكومت اسلامى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

حالا كه ما در اين اتاق كوچك مى‏بينيم كه جمع شده است بين علما و ارتشيان، اين بهتر است يا آنوقت كه ارتشى يك طرف بود و علما يك طرف و ملت جداى از ارتش و ارتش جداى از ملت؟ رژيم‏هاى فاسد با حكومت اسلامى يكى از فرق‏هايش هم همين است كه در رژيم فاسد از باب اينكه خيانتكارند به ملت، از ملت مى‏ترسند و براى اينكه مبادا يك وقت ملت كه ناراضى از آنهاست قيامى بكند، يك ارتشى درست مى‏كند كه اين ارتش ملت را بترساند. در رژيم‏هاى فاسد، ارتش براى ارعاب ملت ايجاد مى‏شود و ملت هم ارتش را دشمن خودش مى‏داند، ارتش هم ملت را. از اين جهت اينها هميشه از هم جدا هستند و بدخواه هم هستند. شايد آنهايى كه مسجد مى‏روند عوض اينكه دعا بكنند نفرين مى‏كنند آنها هم كه در ارتش هستند، ارتش رژيم فاسد به جاى اينكه حفاظت كنند از ملت، ملت را به تفنگ مى‏كشند. اين مال رژيم فاسدى كه ايجاد ارتش براى اين است كه خودش مى‏ترسد و مردم را مى‏ترساند كه مبادا مردم بر ضدش قيام كنند. در حكومت اسلام اين مطلب مطرح نيست براى اينكه حاكم اسلام و رئيس دولت اسلام از مردم هيچ نمى‏ترسد چون خيانتكار نيست، از خود مردم است و توى مردم است.

شما شايد شاهد اين مطلب بوده‏ايد يا شنيده‏ايد كه همين محمدرضا وقتى كه مى‏خواست از خيابانى عبور كند برود مثلاً به يك جايى، يكى دو روز قبل اين مأمورين ساواك مى‏آمدند و اين خانه‏هايى كه سر راه بودند همه را تحت نظر مى‏گرفتند و كنترل مى‏كردند و مأمور مى‏گذاشتند و اشخاص را از خانه بيرون مى‏كردند، خيابان‏ها را تحت نظر قرار دادند و از مأمورين خودشان آنجا مى‏گذاشتند، براى چه بود؟ براى اينكه او خائف بود، آدم خائن خوف دارد، مى‏ترسد، مى‏ترسد كه از اينجا كه عبور بكند، مردم با او بد هستند، چه چون مردم بدند شايد او را ترور كنند، شايد بريزند سر او. اما حكومت اسلامى از مردم نمى‏ترسد به مردم چون خيانتى نكرده و لهذا در صدر اسلام همان مسجدى كه عالم در آن بود، همان مسجد هم ارتشى بود و سردارهاى سپاه هم همانجا بودند و با هم نماز مى‏خواندند و با هم اطاعت مى‏كردند و با هم، هم جنگ مى‏كردند. يك همچين وضعى داشت.

صحيفه نور ج 8 صفحه 126

اجتماع اقشار مختلف در كنار يكديگر و در كمال آرامش، از بركات نهضت است‏

شما قبل از اينكه اين نهضت بشود هيچ وقت با اين آقايان مجتمع نمى‏شديد يك جائى و هيچ وقت هم پيش ما نمى‏آمديد. ماها با هم گاهى هم مجتمع مى‏شديم، شما هم با هم و هر دو از هم جدا. اين نهضت اسباب اين شد كه ما همه با هم حالا هستيم، نه من از شما مى‏ترسم، نه شما از من و نه آقايان از شما فرار مى‏كنند و نه شما از آقايان فرار مى‏كنيد، همه رفيق و دوستيد. اين آرامش خاطرى كه الان در ما هست و در شما كه شما آرامش داريد از اينكه نمى‏ترسيد از ملت و آرامش دارد ملت از اينكه نمى‏ترسد از شما اين، يكى از بركات اسلام است كه به ما رسيده است و اين ارزشمند است خيلى. آنهائى كه در رژيم سابق، همين ساواكى‏ها و امثالشان كه در رژيم سابق مردم را اذيت مى‏كردند آنطورها، وجدانشان ناراحت بوده است. بله، گاهى مى‏شود كه انسان ديگر وجدانش هم تغيير مى‏كند اما اكثراً ناراحت مى‏شدند از اينكه يك همچنين كارهايى را مى‏كردند با وحشت بودند توى مردم وقتى كه همچين كارهايى مى‏كردند آرامش خاطر، اطمينان خاطر كه از نعمت‏هاى بزرگ است نداشتند. الان آرامش خاطر است، همه‏مان حالا با اينكه نيمه راه هستيم، اگر انشاءالله راه را به آخر برسانيم و اين ريشه فاسدى كه خيال مى‏كنند با مثلاً سوء قصد به كسى، با ترور يك كسى ديگر كارشان انجام مى‏گيرد و حال آنكه نه، ديگر گذشته وقتش. لابد شنيديد كه امروز هم يكى از علماى تهران را سوء قصد به او كرده‏اند، آقاى آقارضى را به اصطلاح سوء قصد كردند، سه تير هم به ايشان زدند لكن به جايى نشده است، ايشان نجات پيدا كردند. اينها خيال مى‏كنند كه با اين مسائل مى‏شود ديگر برگرداند يك ملتى كه جوان‏هايش مى‏آيند پيش من يك دفعه و دو دفعه نه، زياد و از من تقاضا مى‏كنند كه تو دعا كن كه ما شهيد بشويم. اين از ترور ديگر نمى‏ترسد، اين شهادت هم مى‏خواهد، با آغوش باز دنبال شهادت مى‏رود. اين تعليم اسلامى اينطورى است. رمز پيروزى ملت ما همين بود كه ديگر نمى‏ترسيدند از اينكه بروند توى خيابان بكشندشان، مى‏رفتند، خيلى هم كشته مى‏شدند، بالاخره هم با همين فريادها و دادها و الله اكبرها پيروز شدند. رژيم اسلامى اينطور است كه افرادش از مسجد هستند، از مسجد نهضت مى‏شد و از مسجد مى‏رفتند به ميدان، به ميدان جنگ‏ها. در جمعه‏ها كه خطابه مى‏خواندند يا غير جمعه كه مى‏رفت آن سردارشان منبر و صحبت مى‏كرد، از آنجا راهش را مى‏انداخت براى اينكه بروند مبارزه كنند و يك همچين روحيه‏اى كه از مسجد تحقق پيدا مى‏كند، اين ديگر نمى‏ترسد از اينكه حالا من بروم شايد چه بشود، اين مسجدى است، الهى است، آدم الهى نمى‏ترسد از اينكه حالا شايد من هم بكشند. بهتر، ما جاى بهترى داريم، آنها بايد بترسند از مردن كه خيال مى‏كنند وقتى مردند تمام شد، يا اگر تمام نشده، آنجا كه بروند چه خواهند كرد با آنها، اما آنهايى كه راهشان و حسابشان درست است با خالق خودشان، اينها چرا بترسند؟ نمى‏ترسند.

در هر صورت حالا از بركات اين نهضت همين اجتماع ما در اينجاست. ما و علماى بزرگ و محترم قزوين و شما آقايان ارتشى‏ها همه با هم اينجا مجتمع و همه برادر و دوست و با آرامش خاطر اينجا نشسته‏ايم و با آرامش خاطر هم مى‏رويم و اين يكى از بركاتى است كه از اسلام به ما رسيده است.

صحيفه نور ج 8 صفحه 127

تلاش در عرضه محتواى اسلام به عالم، به عنوان يك مكتب نمونه‏

اميدوارم كه اين راه را همه با هم طى كنيم و آن حكومتى را كه اسلام خواهد (حالا باز نشده است، اول مطلب است، يك نسيمى از اسلام آمده و الا الان باز نشده است) آن حكومتى را كه اسلام مى‏خواهد و آن رژيمى را كه اسلام مى‏خواهد متحقق باشد، انشاءالله متحقق بشود به طورى كه شما هر جا برويد، بازار برويد ببينيد بازار اسلامى است، ديگر اجحاف نمى‏شود، زيادفروشى بيجا نمى‏شود، كم‏فروشى نمى‏شود، ربا نمى‏شود، مفتخورى نيست، در ارتش برويد ببينيد كه اسلامى هست، همه‏شان توجه به اسلام دارند، نماز مى‏خوانند، روزه مى‏گيرند ماه رمضان و هكذا در مسجد برويد مى‏بينيد كه همه چيز درست است، در ارتش برويد مى‏بينيد كه مثل اين است كه توى مسجد رفته‏ايد و همه جاى مملكت، وزارتخانه‏هايش، اداراتش همه اسلامى بشود. اگر انشاءالله آنى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است بشود، كه تحقق پيدا بكند، آنوقت يك نمونه‏اى است كه در عالم عرضه بشود به اينكه آنكه ما مى‏خواستيم اين است و الان هم كه تا اينجا رسيديد، كارى انجام گرفته است كه دنيا باورش نمى‏آيد، اين كار را اسلام كرد. مردم چون فرياد كردند اسلام، توده‏هاى مردم داد زدند اسلام، وقتى كه از پهلوى ارتش رفتند ارتش هم به اينها متصل شد، وقتى از پهلوى ژاندارمرى رفتند ژاندارمرى هم به اينها متصل شد، همه متصل شدند به هم و اين مطلب اعجازآميز را متحقق كردند و اميدوارم كه اين تتمه‏اش هم، همه مجتمعاً با هم انشاءالله برسيد. و قضيه، قضيه قانون اساسى را هم با آن مجلس خبرگان كه بايد اشخاص بسيار خبير و اسلامى باشند، آنها هم متحقق بشود، كه قانون اساسى اسلامى، يك مجلس شوراى اسلامى، يك رئيس جمهور اسلامى، همه اينها تحقق پيدا بكند و بعد كه اينها تحقق پيدا كرد، كارهاى اصلاحى آسان پيش رود. انشاءالله خدا همه شما را حفظ كند و موفق باشيد به اينكه همه‏مان خدمت كنيم به اين. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 128

تاريخ :24/4/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده داروسازى دانشگاه تهران‏

طرح مسائل غير اصولى، توطئه‏اى براى انحراف از مسائل اصلى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مسائلى كه شما حالا طرح كرديد بسياريش را يا اكثرش را و يا همه‏اش را من مى‏دانم و مشكلات تحصيلى‏تان را هم مى‏دانم لكن من حالا احساس مى‏كنم اين اجتماعاتى كه در اين چند روز اينجا مى‏شود و مسائل غير اصولى طرح مى‏شود دنباله يك توطئه‏اى است كه اين گروه‏هائى كه مى‏آيند توجه به آن ندارند. الان ما بعضى از مسائل اصولى داريم كه اگر از طرف همه قشرهاى ملت، چه بانوان و چه آقايان به آن توجه نشود، اصل مسائلمان و اصل استقلال مملكتمان ممكن است به خطر بيفتد. ما امروز بايد تمام توجه‏مان را به طرح قانون اساسى و انتخاب خبرگان منعطف كنيم، كه در قانون اساسى كه طرح شده است و كسانى كه صاحب رأى هستند رأى بدهند و انتقاد كنند، چيزى بايد اضافه بشود اضافه كنند، چيزى بناست كسر بشود كسر كنند، قيدى بايد در آن اضافه بشود، شرطى بايد اضافه بشود، اينها را بررسى كنند و بنويسند و به مجلس خبرگان كه الان براى اين كار مهياست تسليم كنند و دنبال آن هم توجه كنند به اينكه سرنوشت مملكت ما و سرنوشت اسلام به اين خبرگانى است كه بايد تعيين شوند و توجه بكنيد به اينكه چه جور اشخاص بايد تعيين بشوند، اشخاصى كه متدين باشند، اشخاصى كه اسلام را قابل انطباق بدانند و نگويند اسلام مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است و ديگر حالا به درد نمى‏خورد، چپى نباشند، راستى نباشند، امين باشند و امثال ذالك، عالم به اوضاع باشند، عالم به اسلام باشند اسلام‏شناس باشند، از اين قبيل اشخاص تعيين كنيد تا اينكه بروند و مطالعه كنند در قانون اساسى و اين طرحى كه داده شده است تصحيح كنند و بعد به آراء عمومى گذاشته بشود.

توطئه جهت انحراف اذهان‏

الان توجه به مسائل فرعى كه بايد بعد از اساس مسائل طرح بشود، اين الان صلاح نيست. بلكه من در اين چند روزى كه صحبت قانون اساسى است و مى‏بينم كه اشخاص مختلف و گروه مختلف مى‏آيند شكاياتى دارند از همه اطراف و بعد يك مسائل ديگرى در روزنامه‏ها و در مجلات طرح مى‏شود كه همه اينها به نظر من مى‏آيد يك توطئه‏اى در كار باشد كه بخواهند اذهان ملت ما را منحرف‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 129

كنند و توجه‏شان را از قانون اساسى كه اساس است منصرف كنند به جاهاى ديگر، چه حق باشد و چه باطل، به آنجاها سوق بدهند و آنها نتيجه بگيرند و ماها مشغول بشويم به يك مسائل و اختلاف‏هائى كه خودشان ايجاد مى‏كنند و به يك مسائل جزئى كه يك احتياجات محلى، ذهنمان ار از اصل قانون اساسى، از انتخابات خبرگان و بعد هم از مجلس شوراى ملى كه بعد بايد تعيين بشود و رئيس جمهور كه بايد تعيين بشود كه اينها اساس مملكت هستند منحرف كنند. اگر غفلت از اينها بشود ممكن است كه ما دوباره برگرديم به وضعى كه اميدواريم برنگرديم. بنابراين من الان از همه شماها كه مسائل‏تان هم صحيح است، حق است، از همه شماها من خواهش مى‏كنم كه يك قدرى صبر كنيد در اين امور و مهلت بدهيد در اين امور و الان تمام ذهنتان را، تمام قوايتان را متوجه به اين مسائل اصلى بكنيد. اين مسائل اصلى كه اگر درست شود و ما يك مجلس شوراى ملى داشتيم، نه مجلس شوراى فرمايشى مثل سابق، يك مجلس شورائى كه اشخاص آن صحيح، اسلامى هستند، اسلام را كهنه نمى‏دانند، اشخاصى كه چپ و راستى نيستند، اگر يك همچو مجلسى درست شود، اين مسائل همه حل شود. من مى‏دانم كه الان در همه قشرهاى مختلف اشخاص مختلفى هستند كه صلاحيت ندارند، لكن حالا وقت اين نيست كه ما صدا در بياوريم، حالا وقت اين نيست كه ما اختلاف ايجاد بكنيم، از همه اطراف هم دارند اختلاف ايجاد مى‏كنند، در شهرها، در مرزها، در كردستان، در جاهاى ديگر و الان اشخاصى كه نمى‏خواهند اين نهضت درست بشود، دارند اختلافات ايجاد مى‏كنند. همين امروز اگر شنيده باشيد راديو اعلام كرد كه در مريوان يك جنگى واقع شده است و تقريبا بيست و چند نفر كشته شدند. اينها توطئه است. اينها را ايجاد مى‏كنند آن كسانى كه مى‏خواهند كه اين نهضت به آخر نرسد و قانون اساسى ما درست نشود، در آنجا به يك جور، در مركز به يك جور، در كارخانه‏ها به يك جور، در مركز هر جا به يك طور. الان توطئه‏ها در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به آخر برسد و نگذارند كه ما قانون اساسى را به طور صحيح درستش كنيم و يك دولت مستقر و مستمرى كه همه امور را اصلاح بكند درست بشود.

لزوم انتخاب اشخاص متعهد و امين كه گرايش به چپ و راست ندارند

الان به نظر من كارهاى ديگر هر چه باشد دست دوم است، دست اول همين كارى است كه الان بالفعل هست كه هر كدام شما كه اهل نظر هستيد به قانون اساسى، مطالعه كنيد قانون اساسى را و نظر بدهيد و بعد از اين هم توجه به اين نكته بكنيد كه آرائى كه مى‏دهيد، راجع به اشخاص متعهد، اشخاص صحيح، اشخاص اسلامى، اشخاصى كه بشناسيد كه اينها مسلمانند و متعهدند و امين هستند، گرايش به چپ و راست ندارند، اين اشخاص را تعيين كنيد تا آنها آن قانون را بررسى كنند و بعد از بررسى و پيدا شدن استقرار و دادن رأى بر آن و اين مرحله را طى كرديم و داراى قانون اساسى شديم و دنبالش هم مجلس شورا است كه انشاءالله بعد به همت همه ملت، ملى و صحيح و با اختيار تام، مردم منتخبين‏شان را تعيين كنند كه در امورات نظر بدهند و آنوقت هم ما بايد بگوئيم كه منتخبين چه جور

صحيفه نور ج 8 صفحه 130

اشخاصى بايد باشند. در هر صورت الان وقت اين است. من مى‏دانم مشكلات هست و مشكلات نه اينكه شما تنها داشته باشيد، ما هم مشكلات داريم همه قشرها مشكلات دارند، از همه اطراف مى‏آيند مشكلاتشان را مى‏گويند، لكن اين مشكلات را حالا بايد يك قدرى پائين بياوريم، حالا بايد قدرى صرفنظر كرد، اين اشكالات را بايد يك قدرى صرفنظر كرد تا انشاءالله اين مسائل درست بشود، بعد برسيم به آن مسائلى كه بايد چه بكنيم، تحصيل بايد چه بشود. در تحصيل ما هم اشكال هست، نه در تحصيل شما فقط. انشاءالله من اميدوارم كه همه موفق و سالم باشيد و اين عرضى را كه كردم عمل بكنيد و الان كه پا مى‏شويد در نظرتان اين باشد كه اشخاصى كه بايد تعيين بشوند و صالح هستند در نظر بگيريد، ممكن هم هست كه از علماى تهران اشخاصى منتخب بشوند يعنى پيشنهاد بشوند كه اينها را تعيين كنيد و اينكه علماى تهران اگر تعيين كردند صحيح است. انشاءالله سلامت و موفق باشيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 131

تاريخ: 24/4/58

پيام امام خمينى به حجت‏السلام رضى شيرازى‏

بسمه تعالى‏

خدمت جناب مستطاب حجت‏الاسلام آقاى حاج آقا رضى شيرازى دامت افاضاته‏

خبر ناگوار سوءقصد به جنابعالى از طرف عناصر فاسد رژيم منحط سابق موجب نگرانى و تاثر گرديد. در اين موقع كه نهضت اسلامى با قاطعيت به راه خود ادامه مى‏دهد و بدخواهان رابه ياس و نوميدى مى‏كشد، با اين حركات مذبوحانه مى‏خواهند به خيال فاسد خودشان ايجاد وحشت در ملت مسلم كنند غافل از آنكه ملتى كه جوانان نورسشان از شهادت در راه هدف كه همان اسلام است استقبال مى‏كنند، از سوءقصدها و ترورها نمى‏هراسند. سوءقصد به اشخاصى كه در طول عمر به خدمت خالق و خلق اشتغال داشته‏اند، اراده آنان را مصمم‏تر و حقانيت مكتب را واضح‏تر مى‏نمايد. گروهى كه به اسم اسلام، فرزندان اسلام را ترور مى‏كنند و به اسم خلق، زندگى خلق را به تباهى مى‏كشند، مى‏توان آنها را جز هواخواهان اجانب و خيانتكاران به اسلام و خلق مسلمان دانست؟ از خداوند تعالى سلامت و بهبودى جنابعالى را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 132

تاريخ: 24/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور و استادان و دانشگاهيان اصفهان‏

اقدامات عمال اجانب اعم از ترور يا تخريب نمايانگر ياس و نابودى جبهه باطل است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اينطور احساس مى‏كنم كه باقيمانده رژيم مأيوس شدند، مأيوس شدند از اينكه بتوانند ديگر يك كارى انجام بدهند. دليل مأيوس شدن، اين دست زدن به اين ترورها و به اين كارهاى خرابكارى است. خوب لابد شنيديد كه امروز هم يكى از علماى تهران را ترور كردند لكن موفق نشدند كه بكشند، سه تا گلوله اصابت كرده است به يكى از علماى تهران. اينها دليل بر ضعف است، كسى كه خودش را ديگر ضعيف مى‏داند و از بين رفته مى‏داند به اين امور تخريبى دست مى‏زند و در اطراف كشور مى‏خواهد يك شلوغكارى‏هائى بكند و اذهان را مشوش كند و به خيال خودشان ارعاب كنند، در صورتى كه ملت ما ديگر نمى‏ترسند از اينها. خود آنها كه بودند با همه قوايشان ملت از آنها نترسيد، در خيابان رفت، در خيابان‏ها از بچه‏هاى كوچك تا مردهاى بزرگ، زن‏ها مردها رفتند در كوچه‏ها و در خيابانها و فرياد كشيدند و با فرياد الله اكبر و اسلامى شكست دادند اينها را. بنابراين يك خيال باطلى است كه اينها مى‏كنند كه با يك ترور يك شخصى يا فرض كنيد كه يك پايگاهى را يك وقت يك تخريبى بكنند ديگر كارى مى‏توانند انجام بدهند. اين‏ها مأيوس از اين مسائلند از اين جهت يك همچو خرابكارى‏هايى مى‏كنند و بايد ملت قوى باشد و با قوت نفس، با اراده مصمم پيش برود و بايد ما يك سؤالى از اينهائى كه، بعضى از اين طايفه‏هايى كه دست به اين شلوغكارى‏ها مى‏زنند و خودشان را اسلامى معرفى مى‏كنند يا طرفدار خلق و توده و امثال ذلك، طرفدار آنها حساب مى‏كنند، ما يك سوالى از اينها بكنيم كه خوب و شما اگر اسلامى هستيد و مسلمان هستيد، چطور بر خلاف اسلام اقدام مى‏كنيد؟ و كشتن يك شخصى كه در عمرش هميشه مشغول به ترويج اسلام بوده است، به تائيد از مكتب اسلام بوده است مثل مرحوم آقاى مطهرى يا سوء قصد به عالمى كه در تمام عمرش مشغول به خدمت بوده است، هيچ كس از او يك چيزى كه بر خلاف مصلحت اسلام باشد نديده است، مثل آقاى، آقا سيد رضى كه الان هم در بيمارستان خوابيده‏اند، اين باكجاى اسلام (اين) جور در مى‏آيد؟ شما مدعى هستيد كه ما مسلمان هستيم و براى اسلام مى‏خواهيم خدمت كنيم و علماى اسلام را، اولاد پيغمبر را مورد اصابه قرار مى‏دهيد.اگر آن دسته باشند، و اگر آن دسته‏اى باشند كه مى‏گويند ما طرفدار توده‏ها و خلق و اينها هستيم، مى‏گوئيم شما در اين پنج ماهى كه جمهورى اسلامى متحقق شده است،

صحيفه نور ج 8 صفحه 133

جز خدمت به مردم در اين پنج ماه چيزى ديديد كه حكومت فعلى، مأمورينش ريخته باشند منزل يك كسى و يك آدم بيگناهى غارتى كرده باشند، بيگناهى را گرفته باشند جز اينكه آن اشخاص فاسد را محاكمه مى‏كنند و كسانى كه فوج فوج مردم را كشتند يا امر به كشتن كردند. آيا شما زراعت‏هاى مردم را آتش مى‏زنيد نمى‏گذاريد كه زراعت كنند و كشت كنند، وقتى هم كشت كردند، نمى‏گذاريد برداشت كنند وقتى هم خرمن كردند، خرمن‏ها را مى‏سوزانيد، اين خدمتى است به ملت؟ خدمتى است به توده مردم؟ آن رفراندمى كه همه مردم با آن موافق بودند و رأى دادند و صد، نود و هشت، نود و هشت و نيم رأى دادند، شما اگر چنانچه توده مردم را مى‏خواهيد، مصالح مردم را مى‏خواهيد، خوب اين مردم مى‏خواهند همه‏شان، چه شد كه خرابكارى كرديد؟ چه شد كه تحريم كرديد بعضى شماها؟ صندوق‏هائى كه، بعضى صندوق‏ها را آتش زديد با اسلحه مانع شديد از اينكه بعضى‏ها رأى بدهند، اين موافق با مصلحت توده‏بود؟ حالا كه دارند براى اين مردم خدمت مى‏كنند، خانه سازى مشغولند الان، پاكسازى مشغولند الان، مردم دارند خدمت مى‏كنند، شما در مقابل اينها اينطور دست به هرج و مرج مى‏زنيد، اينها موافق با مصلحت مردم است؟ و ما از اين كارهائى كه اينها مى‏كنند هميشه در دادگاه‏ها، همين است كه در دادگاه‏ها اگر يك كسى يك كارى مى‏كرد، مى‏روند دنبال اينكه چه شخصى از اين نفع برده، آن كسى كه صاحب نفع است كى هست تا اينكه راه پيدا كنند بر اينكه از چه طريقى اين جرم واقع شده است. ما هم در اينجا وقتى كه ملاحظه مى‏كنيم كه اين خرابكارى مثلاً خرمن‏سوزى‏ها، نگذاشتن اينكه مردم زراعت كنند، جلوگيرى از كارمندانى كه مى‏خواهند كار بكنند، جلوگيرى از كارخانه‏هايى كه مى‏خواهد به راه بيفتد، بايد ببينيم اين به نفع كه تمام مى‏شود، تا ما برويم سراغ آن كه اينها از عمال آن طايفه‏اند كه به نفع آنها تمام مى‏شود و به نظر مى‏آيد كه در باب زراعت كه حتماً به نفع آمريكاست. آمريكاست كه عرضه دارد، زراعت‏هاى خودش را زيادى دارد و اگر چنانچه مشترى نداشته باشد، بايد بسوزاند يا بايد به دريابريزد. ساير كشورها اينطور نيستند. آنها هم محتاج (هستند) به شوروى هم از آمريكا صادر، مى‏شود.اين خرمن‏سوزى و جلوگيرى از كشاورزى به نفع آمريكاست و اما، حدسى كه ما مى‏زديم كه اين اشخاصى كه خودشان را چپى معرفى كنند يا به نفع خلق به خيال خودشان معرفى مى‏كنند اينها عمال آمريكا هستند، نه اينكه مربوط به آن طايفه ديگر باشند. مى‏شود به آنها هم باشند اما بيشتر احتمالش اين است كه اينها آمريكائى باشند، ساخته آنها باشند چنانكه اساس حزب توده را من يادم است، آن كسى كه حزب توده را در ايران ايجاد كرد سليمان ميرزا بود. سليمان ميرزا همسفر من بود در مكه، آدم نمازخوان و آدم مؤمن. دو تا هم، بچه از سر راه برداشته بود كه معامله اولادى با آنها مى‏كرد، آن هم برداشته بود آورده بود مكه، اين توده به آن معنا كه اينها مى‏گويند نبود كه اعتقاد هيچ نداشته باشد. اصلا اين از طريق انگليس‏ها اين طرح را ريخته بود. آنوقت، در آنوقتى كه سليمان ميرزا بود. زمان سابق بود، آمريكائى‏ها خيلى در اينجا چيز نداشتند بلكه هيچ، اين كه زياد دست داشت انگليس‏ها بودند ولهذا رضاشاه (را) هم انگليس‏ها آوردند، به طورى كه خود آنها در راديو گفتند، گفتند ما اين را آورديم و بعد كه خيانت كرد بيرونش كرديم. حالا ديگر انگليس‏ها نيستند، هر چه هست‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 134

آمريكاست كه زيادتر، در اينجاها، هم نفع و طمع زيادتر است هم نفوذش در اين ممالك شرقى بيشتر است و انشاءالله اين نفوذ در ايران ديگر قطع شد و قطع مى‏شود.

از اين جهت به نظر آدم مى‏آيد كه اين شلوغكارها به نفع آمريكا دارند كار مى‏كنند. اگر مدعى‏اند كه به نفع ملت و آنطور كه ادعا مى‏كنند كه ما مى‏خواهيم ملت چه بشود، خوب اينها مى‏بينند كه الان كارهاى زيادى براى اين ملت شده است، كارهائى شده است كه همه‏اش به نفع ملت مى‏بوده، اگر واقعاً اينها ملى هستند، خوب چيزى كه به نفع ملت است بايد بيايند كمك بكنند، همانطورى كه مى‏بينيد كه در جاهايى كه الان دارند زراعت بر مى‏دارند اجزاء ادارات و عرض مى‏كنم كه دكترها و مهندسين و زن‏ها و مردها توى بيابان مى‏روند و با مردم كمك مى‏كنند كه اين سابقه ندارد در ايران يك همچو وضعى، خوب، وقتى يك همچو وضعى در ايران حالا پيش آمده كه دكترها هم مى‏روند توى كشت‏ها و براى مردم كمك مى‏كنند، معممين هم، علماى بلاد هم بعضى وقت‏ها مى‏روند كمك مى‏كنند به مردم، در تلويزيون من ديدم كه اشخاصى كه آنجا بودند، اشخاص، خلاصه ازاين صنف جمعيت بودند، رعيت‏ها نبودند كمك مى‏كردند، زن بود، مرد بود. اگر اينها راست ميگويند كه رأى ملت اينها مى‏خواهند خدمت بكنند، خوب آنها هم بيايند بااينها شريك بشوند در برداشتن زراعت، در كشت و زراعت، چرا جلوگيرى از كشت مى‏كنند؟ بعد هم كه كشت كردند مردم، زحمت يك ساله يك كشاورز يا چند كشاورز كه يك خرمن است آن را آتشش مى‏زنند. اين صحيح است كه يك كسى ادعا بكند كه من موافق با خلقم، من خدمتگزار به خلقم، خدمتگزار به توده هستم لكن خرمنش را آتش مى‏زنم، زراعتش را به باد فنا مى‏دهم؟ اينها، آدم بايد ازشان بپرسد، آن طايفه را ازشان بپرسد كه شما مى‏گوئيد من مسلمانم، آدم مسلمان، مى‏شود كه يك كسى مسلم باشد و اينطور شلوغكارى بكند و آدمكشى بكند و اينها؟ يا توده‏اى هستيد و اهل مثلاً طرفدارى از خلق به قول خودتان، آدمى كه طرفدار است، مى‏شود كه يك آدم طرفدار مردم و ضعفا و مستمندان برود دم چيزها بايستد بگويد كه كار نكنيد، بيائيد حقوق را از ما بگيريد و كار نكنيد؟ اين پول از كجا مى‏آيد كه اينها مى‏دهند به كارمندان كه كار نكنند و حقوق بگيرند؟ براى كار نكردن حقوق بگيرند؟ اين جز اين است كه مى‏خواهند اختلال (پيدا بشود؟)، آن پول مبدأش آن خزانه‏هاى ديگران است و مى‏خواهند هم اختلال پيدا بشود در امر مملكت بلكه دوباره آن ارباب‏ها بيايند و اينها هم به نوائى برسند؟ لكن بايد بدانند كه نه، ديگر مسأله از اينها گذشته، راه طى شده تا نيمه راه و اين باقى‏اش هم طى خواهد شد.

تأكيد بر گسترش تحول اسلامى در كليه دستگاه‏هاى مملكتى‏

شما همه مى بينيد كه يك نهضت اسلامى در همه جا پيدا شده، يك تحول اسلامى پيدا شده. اين تحول اسلامى كه در مردم پيدا شده است و همه يك علاقه‏اى پيدا كرده‏اند به اسلام و توجه كرده‏اند كه با اسلام مى‏شود پيشرفت كرد، اين علاقه رابه اين زودى نمى‏شود ديگر از مردم گرفت. مردم ديدند كه اسلام كار از آن مى‏آيد، اين هم كه مى‏بينيد كه اينها الان جديت مى‏كنند كه مثلاً اشخاص مبرزى را چه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 135

بكنند، براى اينكه اينها هم از اسلام ترسيده‏اند، اينها ديده‏اند به اينكه اسلام از آن همچو كارى آمده است كه يك ملتى كه هيچ نداشت بر همه چيز مقدم شد، فقط ايمان داشت، فقط فرياد مى‏كرد الله اكبر و با فرياد الله اكبر بيرون كردند اينها را، دست همه اينها را قطع كرد. الان همه چيز مال خودتان هست منتها از بس كه خرابى به جا گذاشته‏اند، دولت تا آمده بيايد يك خرده‏اى ترميم بكند خرابى‏ها را، يك مقدارى البته طول دارد و البته بايد همه وزارتخانه‏ها، همه ادارات، همه دستگاه‏ها بايد يك تحول اسلامى پيد ابكند. يعنى ما كه حالا مدعى هستيم همه‏مان به اينكه رژيم‏مان رژيم اسلامى است، جمهورى اسلامى داريم، انجمن‏هاى اسلامى بپا مى‏كنيم، بايد كوشش كنيم به اينكه فرم‏هائى كه در وزارتخانه‏هاست اسلامى بشود كه كسى كه وارد مى‏شود در وزارت مثلاً كشور، ببيند كه وارد شده در يك جايى كه همه چيزش اسلامى است و همه، همه‏شان اسلامى هستند، يك چيزهاى غير اسلامى به چشمش نخورد. نمى‏شود كه ما مدعى بشويم كه جمهوريمان اسلامى است لكن وقتى برويم در اين اداره، باز همان مسائل سابق باشد، در آن اداره. هم اين نمى‏سازد با هم، تناقض (است) اين، من مدعى باشم اسلامى هستيم، رژيم‏مان اسلامى است لكن محتوايش نباشد. بايد با كوشش شما آقايان كه انجمن اسلامى درست كرديد آنجا و اميدوارم كه همه ايران يك انجمن اسلامى باشد. انجمن اسلامى انشاءالله با كوشش شما جوانها، با كوشش همه زن و مرد ايران، يك مملكت اسلامى بشود كه آنطورى كه احكام اسلام همه جا برود و بدانند مردم كه يك همچو رژيمى هم مى‏شود در دنيا باشد كه در آن ظلم نباشد، در آن خلاف عدالت نباشد، در آن دزدى نباشد، در آن فحشا نباشد، بازارش بازار اسلامى باشد. البته اينها يك مقدارى كوشش لازم دارد، يك مقدار تعقيب لازم دارد، يك مقدارى رنج مى‏خواهد اين چيزها، اين مملكت از خودتان است، مثل اينكه براى منزل خودتان شما زحمت مى‏كشيد حالا بايد براى مملكت‏تان زحمت بكشيد. يك روزى بود كه اين منطق بود كه خوب ما زحمت بكشيم و ديگران ببرند، چرا؟ امروز آنطور نيست كه يك ديگرى داشته باشيم كه زحمت‏هاى شما را ببرد، اين عايد خود مملكت‏مان مى‏شود، عايد خود كشور مى‏شود و زحمت‏ها هدر نمى‏رود و آنچه باز من بايد حالا عرض كنم به شما قضيه كوشش كردن در اين قانون اساسى و خبرگان است كه وقتى كه بنا شد خبرگانى تهيه بشوند، بايد كوشش كنيد كه يك اشخاصى كه متعهد باشند، مؤمن باشند، چپ و راستى نباشند، امين باشند، يك همچو اشخاصى را (كه) مطلع از اسلام باشند، اسلامى باشند، ما مى‏خواهيم يك قانون اسلامى را رسيدگى بكنيم و آن اسلام را كه بخواهيم رسيدگى بكنيم بايد يك اشخاصى باشند كه اسلام را بدانند چه است، احكام اسلام را بفهمند چه است، معتقد باشند كه اسلام يك رژيمى است كه لازم است كه در مملكت ما باشد. الان بايد همه قوا را روى هم بگذاريد براى اينكه اين قدم، قدم كه دارد نهضت پيش مى‏رود در هر قدم همان قدم راتعقيب كنيد كه انشاءالله پيش برويد و اميدوارم كه خداوند همه شما را حفظ كند و موفق باشيد و به خدمتگزارى، همه ما انشاءالله به خدمت به اين مردم، خدمت به اين مستمندان موفق باشيم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 136

تاريخ: 24/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اساتيد و علماى اصفهان‏

جدا كردن دو قدرت روحانى و دانشگاهى از مأموريت‏هاى رژيم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اين چند روز كه شنيدم و خواندم كه دانشگاهى‏هاى اصفهان با علماى اصفهان مجتمع شده‏اند، بسيار از همه متشكرم و اميدوارم كه ادامه پيدا كند اين وحدت. اين اختلافى كه بين دانشگاه، روحانى، مع‏الاسف در زمان رژيم بود يك چيز من باب اتفاق نبود، يك مطلب حساب شده بود كه هم روحانى از او بى‏خبر بود و هم دانشگاهى.

به دانشگاه كه مى‏رفتند، دستگاهى كه بايد مأمورند كه اين دو را از هم جدا كنند، راجع به روحانيين مطالبى مى‏گفتند كه مع لاسف جوان‏هاى ما باورشان آمد. پيش روحانيون هم كه مى‏رفتند مطالبى از دانشگاه‏گفتند كه آنها هم باور مى‏كردند و هر دو قشر غالباً غافل از اين بودند كه دارند آنها را به كجا مى‏كشند. هر دو قشر توجه نداشتند كه آنها قصد اين ندارند كه يك دانشگاه خوبى درست بشود و يا يك روحانى خوبى، آنها دنبال اين بودند كه اين دو قدرتى كه قدرت متفكر ملت هست و ممكن است كه ملت‏ها را اينها بيدار بكنند، اينها را از هم جدا بكنند، نه فقط جدا، طورى بكنند كه مقابل هم بايستند، صف آرائى بكنند. آنها به اينها مطالبى بگويند، آنها به اينها، اينها سرگرم خودشان باشند و غافل از مسائل اصلى كه بر ملت و مملكت مى‏گذرد چنانچه حالا هم، كه من اين را بايد تكرار كنم و اين را گفتم كه ما از اين تكرار هيچ اشكالى نمى‏بينيم براى اينكه يك مريضى اگر چنانچه سرش درد بكند پيش صد تا طبيب كه برود مى‏گويد سرم، نبايد بگويد كه چون تكرار مى‏شود و يك دفعه بگويد سرم، يك دفعه بگويد پايم، يك دفعه بگويد دلم كه مبادا تكرار بشود.

درج مطالب تحريك آميز، توطئه‏اى براى انحراف از مسائل اساسى‏

ما الان حكم يك مريضى را داريم كه بايد آن مرض خودمان را افشا كنيم، بگوئيم، هر دسته‏اى كه آمدند همان مرض كه هست بايد بگوئيم. براى شما، براى ديگران هر چه كه هست، هر واقعى كه هست ما بايد بگوئيم. دردى كه بالفعل ما دچارش هستيم بايد بگوئيم. آن دردى كه دچارش هستيم الان اين است كه در اين حالى كه قانون اساسى دارد، طرح شده است و مى‏خواهد تصويب بشود تا مراحل نهائى‏اش، در اين حال من مى‏بينم كه قشرهاى مختلفى مى‏آيند و يك مسائل ديگرى طرح مى‏كنند و

صحيفه نور ج 8 صفحه 137

گاهى هم يك مسائلى كه دنبال او ممكن است كه برخوردها باشد و در روزنامه‏ها و مجلات هم بعضى مطالب را مى‏نويسند كه اين مطالب محرك است، تحريك‏آميز است. و اين روى يك (آنطور كه به نظر آدم مى‏رسد) نقشه و حسابى است، يك توطئه‏اى است كه الان ماها را يا متوجه كنند به يك مسائلى غير از مسائل اصلى كه ما داريم، يا منحرفمان كنند به طورى كه تا آخر منحرف بشويم از مسائل، يا به جان هم بيندازند، دعوامان بيندازند كه آن هم اسباب انحراف است و آنها نگذارند كه ما اين مراحلى كه الان داريم: يكى بررسى در قانون اساسى، يكى انتخاب خبرگان، دنبالش مجلس شوراى ملى، دنبالش يا همراه او رئيس جمهور كه اينها اساس يك مملكت است كه بايد اين اساس درست بشود، بعد كه اين اساس درست شد روى او و مسائل ديگر بايد حل بشود.

ايجاد استقلال و جمهورى اسلامى از اهداف ماو ملت‏

و ما الان آنى كه گرفتارش هستيم اين اساس است و الان بالفعل هم آنكه گرفتارش هستيم، قضيه بررسى قانون اساسى است. شماها دانشگاهى هستيد و اهل نظر، مطالعه كنيد قانون اساسى را، هر نظرى داريد بنويسيد و به مجلس سناى تهران بفرستيد تا آنها بعد كه خبرگان آمدند تا رسيدگى بكنند و دنبالش آنوقت كه اعلام مى‏شد كه انتخاب بكنيد خبرگان را، شما ببينيد كه چه اشخاصى بايد انتخاب بشوند، اشخاص مطلع از اسلام. ما اسلام را خواهيم درست بكنيم، ما نمى‏خواهيم يك مطلب اروپائى درست كنيم تا برويم سراغ كارشناس‏هاى اروپا، نمى‏خواهيم يك مسأله حقوق اروپائى و غربى درست كنيم تا برويم سراغ حقوقدان اروپائى فهم، ما مى خواهيم يك مسائل اسلامى. همه اين ملت فرياد زدند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، اين فرياد ملت بود. آنهايى كه مخالف با اين بودند، آنوقت نفس‏شان هم در نمى‏آمد آنها رفته بودند، يا خارج از اين مملكت بودند و هيچ كاره، يا داخل در مملكت بودند و آن كنار نشسته بودند و تماشا مى‏كردند و شايد به شهيدهاى ما هم مى‏خنديدند. اينها اهل اين نيستند كه اسلام را بدانند چى هست تا اينكه قوانين را وقتى نگاه مى‏كنند ببينند به اسلام مربوط هست يا نه. شمابايد اشخاص را تعيين كنيد كه علاقه‏مند به اسلام باشند. اينطور نباشد كه فرض كنيد يك جايش كه راجع به اسلام است يك قلمى رويش بكشند و آن هم كنارش بگذارند. علاقه‏مند باشند به اينكه اسلام بايد در اين مملكت، در اين كشور تحقق پيدا كند. از اينور و از آنور هم نرفته باشند كه بخواهند منافع غرب را يا منافع شرق را تأمين بكنند، مستقل در نظر باشند، مستقل در روحيه و فكر باشند، امين باشند، شناخته شده باشند. يك آدم مجهول را هر چه هم به شما بگويند خيلى آدم خوبى است، تا خودتان نشناسيدش اين را تعيين نكنيد. اشخاصى كه مى‏شناسيد كه مسلمانند، مطلع بر اسلامند و گرايش نداشتند در عمرشان به اين طرف و آن طرف، گرايش‏شان، گرايش اسلامى بود، مشى‏شان، مشى اسلامى بود، مطلع هستند از اوضاع كشورشان، يك همچو اشخاصى را بايد تعيين بكنيد كه انشاءالله اين قانون اساسى را آنها مطالعه كنند و بر طبق آنكه مصلحت ملت ما هست.

صحيفه نور ج 8 صفحه 138

اسلام تا ابد زنده است‏

اين را شما بدانيد، همه بايد بدانيد كه آنچه مصلحت ماست كه از زير بار خارجى‏ها و افكار خارجى‏ها و اعمال خارجى‏ها اين ايران را بيرون بكند و يك مملكت عدل به تمام معنا آزاد، آزادى صحيح، نه آزادى غربى، و عرض كنم كه اقتصادش صحيح باشد، همه چيزش صحيح باشد، آنكه بتواند يك همچو كارى بكند اسلام است، اسلامى است كه خدا قوانينش را وحى فرموده و بهتر ميداند كه براى اينها تا ابد چى لازم است. خيال نشود كه اسلام سابقاً شده است پياده بشود، حالا نه، ديگر نمى‏شود يا بعدش نمى‏شود. اينها انحراف است بى‏توجهى است، نفهمى است، بايد شما اشخاصى كه صد در صد معتقد باشند كه اسلام كهنه نيست،الان تا ابد زنده است.

اين نهضت شما ثابت كرد به اينكه اسلام الان متحرك است و كوبنده است. الان هم ظلم را دستگاه ظلم را اسلام مى‏كند. اگر شما پيوند به اسلام نداشته بوديد و اشخاصى بوديد كه هر كس براى مقصد خودش يك حرفى‏زد، حالا هم باز زير همان بارها بوديم و محمدرضا هم اينجا باز سلطنت مى‏كرد و فرياد مى‏كرد تمدن بزرگ و ما را به آتش مى‏كشيد.

اين وحدت كلمه شما و همه توجه‏تان به اسلام، جوانها توجه‏شان به اسلام كه الان هم آيند مى‏گويند شما دعا كنيد ما شهيد بشويم و من مى‏گويم دعا كنم كه شما ثواب شهيد داشته باشيد ديگر ما حالا انشاءالله مى‏دانى پيدا نمى‏كنيم تا شهادتى باشد ما حالا ديگر دزدها را و كلاهبردارها را داريم چه مى‏كنيم در هر صورت يك همچو روحيه‏اى كه متحول شده بود از آن ترس به اين شجاعت، از آن فرار به اين هجوم، يك همچو روحيه‏اى شما را پيروز كرد و اين روحيه، روحيه‏اى بود كه اسلام به ما داده يعنى مردم حالا متحول شده‏اند به همان اشخاصى كه در صدر اسلام، سى هزارتاشان يك روم و يك ايران را به هم كوبيد و عرض كنم كه فتح كرد. آنها هم براى همين بود كه اسلام را سعادت مى‏دانستند، چه زنده باشند چه نباشند، شهادت را براى خودشان زندگى ابدى دانستند. اين روحيه در جوانهاى ما، من مى‏بينم كه پيدا شده است و جدا مى‏آيند و از من تقاضا مى‏كنند كه من دعا كنم شهيد بشوند. اين اسباب اين شد كه ما پيروز شديم.

الان كه وظيفه فعلى ما اين است كه همه مسائلى كه بعدها بايد درست بشود، همه گرفتارى‏هائى كه بعدها بايد درست بشود، همه را كنار بگذاريم و همه متوجه به اين باشيم كه اين قانون اساسى كه بناست تصويب بشود، چى هست، اشكالاتش چى هست، اشكالات را بگوئيد، كى بايد اين را بررسى بكند و چه اشخاصى بايد بررسى بكنند، همان اشخاص را تعيين بكنيد.

انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند وهمه مسائل بعد از تحقق يك دولت غير انتفاعى، يك دولت مستقر و مستمر، بعد از او و يك قانون اساسى و يك مجلس شورائى كه ملى باشد، نه فرمايشى، انشاءالله همه اين مسائل حل مى‏شود و به دست خود ملت همه اينها واقع مى‏شود. خداوند همه شما را حفط كند و موفق.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 139

تاريخ: 25/4/58

فرمان امام خمينى به دادستان دادگاههاى انقلاب‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب آقاى دادستان دادگاه‏هاى انقلاب اسلامى كشور

نظر به اينكه در نيمه شعبان معظم 99، روز ميلاد مسعود حضرت ولى عصر (عج) كليه متهمين كه در رژيم سابق مرتكب تقصيراتى شده‏اند، به استثناى اشخاصى كه ذيلاً ذكر خواهد شد، مورد عفو قرار گرفته، لازم است دستور دهيد تمام دادگاه‏هاى انقلاب اسلامى سرتاسر كشور در اسرع وقت به پرونده متهمين رسيدگى نموده و بخشوده شدگان را فوراً آزاد نمايند. استثناشدگان عبارتند از:

1- كسانى كه شخصاً مبادرت به قتل شخص يا اشخاصى نموده‏اند.

2- آنهائى كه دستور قتل شخص يا اشخاصى راصادر كرده‏اند.

3- افرادى كه زندانيان را شكنجه داده و يا دستور آن را داده‏اند.

4- اشخاصى كه به نحوى از انحاء از بيت‏المال سوء استفاده نموده‏اند.

ضمناً توجه داشته باشيد كه بخشودگى مذكور شامل كسانى كه قبل از عفو 15 شعبان 99 حكم دادگاه درباره آنها صادر شده است نمى‏شود و نيز بعد از حكم عفو اگر كسى مرتكب جرمى شد بايد تعقيب و مجازات شود و اكيداً اعلام كنيد كه هيچ كس حق ندارد مستقيماً متعرض قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى و شهربانى بشود و متهمان در اين دستگاه‏ها بايد بوسيله رؤساى خود آنان تسليم دادگاه شوند و متخلفين از اين امر مورد تعقيب و مجازات قرار گيرند.

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 140

تاريخ: 25/4/58

پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد شركت در راهپيمايى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خدمت عموم ملت شريف و مبارز ايران ايدهم الله تعالى‏

به طورى كه ملاحظه مى‏كنيد، پس از نهضت مقدس اسلامى كه با تأييد خداوند متعال و همت والاى ملت، كنگره‏هاى كاخ ستمگران را معجزه آسا فرو ريخت و قدرت ايمان و فداكارى مؤمنان بر قدرت‏هاى شيطانى پيروز شد و ديوار اختناق و استعمار در هم شكست، فرصت‏طلبان از سوئى و مفسده‏جويان از سوى ديگر مى‏خواهند وانمود كنند كه نهضت از پشتيبانى عظيم ملت پس از پيروزى برخوردار نيست و با اين حيله شيطانى مردم ناآگاه را به ترديد بكشانند و به خيال خام خود از آب گل آلود ماهى بگيرند، لهذا براى اثبات وحدت ملى و ابطال باطل و احقاق حق و خاتمه دادن به دروغپردازى‏ها و فتنه‏انگيزى‏هاى مخالفين با اسلام و نهضت مقدس اسلامى مقتضى است روز سه شنبه 26 تير ماه 58 عموم اقشارى كه به اسلام و قرآن مجيد و جمهورى اسلامى و استقلال كشور علاقه دارند، در راهپيمائى شركت كنند تا حساب گروه‏هائى كه بر خلاف مسيرانقلاب اسلامى هستند روشن شود. در حقيقت اين مانور اسلامى ملى عرضه جنود حق و حزب الله است در مقابل جنود شيطانى.

از خداوند متعال عظمت اسلام و ملت را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:11 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 141

تاريخ: 25/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم عرب زبان خوزستان‏

اتفاق مخالفين اسلام در ايجاد توطئه، براى انحراف اذهان مؤمنين از تنظيم قانون اساسى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اولاً از اينكه آقايان در اين محل گرم، توى آفتاب، خانه كوچك مجتمع هستيد معذرت مى‏خواهم و بايد كلماتم را كوتاه كنم كه آقايان در زحمت نباشند. و از همه تشكر مى‏كنم كه از راه دور آمدند و با من ملاقات كردند و ما درد دل خودمان را به آنها بگوئيم و آنها هم مطالبى كه دارند با ما در ميان بگذارند. شما اولى به اسلام هستيد از ديگران. شما عرب هستيد و اسلام از عرب است و پيغمبر اسلام عرب است. بنابراين عرب نسبت به اسلام بيشتر بايد توجه داشته باشد چون اسلام از خود اوست و ديگران دنباله. امروز روزى است كه سرنوشت اسلام، سرنوشت مملكت اسلامى بايد با دست تواناى ملت من غير فرق بين طوائف مختلفه، اين سرنوشت حقق پيدا بكند. امروز روزى است كه حساسترين اوقات است براى مملكت ما، از يك طرف مشغول بررسى به قانون اساسى بايد بشوند وكلاى بلاد، اهل خبره تعيين بشوند و مطالعه كنند قانون اساسى را كه اساس مملكت و سرنوشت اسلام و مملكت در آن است. و از يك طرف ملاحظه مى‏كنيد كه در همه جا توطئه‏هائى در كار است كه نگذارند اين اساس و پايه درست متحقق بشود، در هر جاى از بلاد به وجهى ايجاد اختلاف مى‏كنند و بالخصوص در اين چند روز و چند هفته‏اى كه مسأله قانون اساسى در پيش آمده است و مخالفين اسلام و مخالفين شماخوف اين را دارند كه قانون اساسى طورى تنظيم بشود و تصويب بشود كه دست آنها براى هميشه كوتاه بشود، اينها در فكر افتاده‏اند كه اذهان ملت را، اذهان مؤمنين را، اذهان خطباى معظم را، اذهان علماى اعلام را، اذهان ساير قشرها را، از اين مسير مستقيمى كه بايد حركت كرد و منتهى شد به تصويب قانون اساسى، منحرف كنند به مسائل ديگر. اين شلوغى‏هائى كه الان در كردستان هست، در خوزستان هست و اين اختلافاتى كه در همه جاهاى مملكت هست واين توطئه‏هائى كه براى ايجاد يك خلاف، براى ايجاد و هياهو بپا كردن هست و معلوم نيست كه من باب اتفاق همين طور شده باشد، اين يك نقشه‏اى است از آنهايى كه مى‏خواهند قانون اساسى نباشد. هم قشرهاى خارج و قدرت‏هاى خارج از اسلام مى‏ترسند و هم قشرهاى منحرف داخل مى‏ترسند. الان خوف آنهااين است كه اگر قانون اساسى آنطورى كه اسلام مى‏خواهد، آنطور يكه برنامه قرآن كريم است،اسلام‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 142

است و تصويب بشود و دنبالش همين ملت كه اكثريت تام دارند و همين ملت كه در رفراندم آنطور پيروز شدند كه در دنيا سابقه نداشت، اينها خوف اين را دارند كه قانون اساسى را خبرگانى كه شما ملت تعيين مى‏كنيد آنها بررسى كنند، يك قانون اساسى اسلامى باشد و بعد هم كه به رفراندم ملت گذاشته مى‏شود مى‏دانند كه اكثريت با ملت است. خوف اين را دارند كه اين مراحل طى بشود و دست خودشان و ارباب‏هايشان از مخازن و از منافع ملت ما كوتاه بشود. از اين جهت ملاحظه كرديد كه در رفراندم بعضى از همين‏هايى كه مخالف با اساس هستند تحريم كردند و بعضى از همين‏هايى كه مخالف با اسلام هستند، بعضى از صندوق‏ها را سوزاندند يا با اسلحه جلو گرفتند از اينكه رأى بدهند. با همه وصف، ملت اسلام و ملت ما يك رأى صد الا يك يا دو داد و همه گروه‏ها يك از صد يا يك و نيم از صد رأى داشتند. اينها الان احساس شكست در خودشان كرده‏اند، در اين احساس شكست دست و پا مى‏زنند كه جدا كنند گروه‏ها را از گروه، پخش كنند بين مردم كه كردها عليحده، عرب‏ها عليحده‏اند، بلوچ‏ها عليحده‏اند، فارس‏ها عليحده‏اند، ترك‏ها عليحده‏اند، و اينها را گروه گروه كنند. در صورتى كه اسلام براى هيچ كس امتيازى قائل نيست الا براى آن كه به طريقه اسلام رفتار كند و متقى باشد. تأ

كيد بر خنثى ساختن حيله تفرقه انگيزان و توجه به پيشرفت اسلام‏

شما برادرها كه از راه دور آمده‏ايد اينجا و الان هم در رنج هستيد توى اين آفتاب گرم و سوزان، توجه‏تان را بايد معطوف كنيد به اينكه مبادا اين اشخاص مفسده‏جو و توطئه‏گر كه مى‏خواهند جدائى بيندازند مابين عرب و عجم، مابين كرد و ترك و عرب و ساير چيزها، مبادا موفق بشوند. حيله‏هاى اينها را خنثى كنيد. وقتى بناشد كه همه خطباى عرب و عجم در منابر گفتند ما همه برادر هستيم و همه اهل قرآن هستيم و همه اهل اسلام هستيم، ديگر حرفى باقى نمى‏ماند كه اينها توطئه بكنند و بخواهند كه اين قانون اساسى تأسيس آن درست نشود، بايد دقت كنيد، توجه كنيد به اينكه در يك همچو موقعى همه اذهانتان متوجه به اين باشد كه قانون اساسى درست از كار درآيد و اسلامى باشد. سرنوشت همه ما به قانون اساسى بستگى دارد و بعد هم مجلس خبرگان و بعد هم مجلس شورا، كه ملى باشد، مثل سابق نباشد كه تحت فرمان ديگران باشد. بنابراين آن چيزى را كه من از شماها خواهش كنم اين است كه گوش به حرف اينهايى كه الان مى‏خواهند تفرقه بياندازند ندهيد، توجه‏تان به مقصد باشد، توجه‏تان به پيشرفت اسلام باشد. همه قشرهاى ملت الا نادرى كه انحراف از اسلام دارند، با شما و با هم هستيد. همه بايد دست برادرى به هم بدهيد و اين توطئه‏ها را خنثى كنيد و اشخاص خبره‏اى كه مى‏خواهيد بفرستيد به ملاحظه و بررسى قانون اساسى كه اساس را درست كنند، اشخاص، با اوصافى كه اسلام باشد، مسلم باشد، معتقد باشد به مذهب، معتقد باشد به طريقه ما و انحراف راست و چپى نداشته باشد، انحرافات ديگر نداشته باشد، امين باشد، اسلام را بشناسد، اهل اسلام باشد، عالم اسلام باشد، يك همچو اشخاصى را تعيين كنيد و بفرستيد تا اينكه قانون اساسى شما را مطالعه كنند و يك قانون اساسى مطابق اسلام بررسى شده و مطابق اسلام عرضه كنند. اختلافات امروز بسيار مضر است، از

صحيفه نور ج 8 صفحه 143

همه اوقات ضرر اختلاف الان بيشتر است اگر يك اشخاصى پيدا شدند و خواستند به تبليغات سوءشان اختلافى بين شما برادرها ايجاد كنند، بين برادرهاى عرب و عجم، بين برادرهاى كرد و غيركرد، ترك و غير ترك، بدانيد كه توطئه است و مى‏خواهند همه‏تان را منحرف كنند از آن اساس و خداى نخواسته قانون اساسى ما را به طور انحرافى درست بكنند. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند و ثانياً از همه شما تشكر مى‏كنم كه در اينجا هستيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:11 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 144

تاريخ: 25/4/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان هنرجويان و دانش‏آموزان مدارس كرمان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از شما تشكر مى‏كنم كه به اينجا آمده‏ايد. سلام مرا به مردم كرمان برسانيد. يكسرى مسائل در گذشته داشتيم كه با آنها فعلاً كار نداريم، مسائلى هم در آينده خواهد بود. يكسرى مسائل امروز مطرح است كه عمده اينها هستند و آن قانون اساسى، انتخاب نمايندگان مجلس خبرگان و انتخاب رئيس جمهورى است. به اينها توجه كنيد. من در اين ملاقات‏هائى كه هفته گذشته با گروه‏هاى مختلف داشتم مى‏بينم كه يك توطئه در كار است و اينها مى‏خواهند ما را از هدف اصلى باز دارند. پيام من به مردم كرمان اين است كه در مورد قانون اساسى مطالعه كنند و نظر دهند و نمايندگان مجلس خبرگان را كسانى انتخاب كنند كه از بين علماء محل باشند، نه چپى باشند و نه راستى و نه مخالف اسلام، كه بتوانند قانون اساسى اسلام‏پسند را تهيه كنند. مسائل اصلى اينها هستند. مسائل ديگر فرعى هستند. هر شهرى مسائلى دارد. بايد به اصول فكر كرد و از تفرقه و اختلاف بايد اجتناب نمود. ضمن تأييد مجدد نمايند خود حجت‏الاسلام محمد جواد حجتى كرمانى، ايشان از اشخاص صاحبنظر هستند و بهتر است بيشتر اوقات خود را در زمينه مواد قانون اساسى صرف كرده و نظر خود را براى مجلس خبرگان ارسال دارند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:11 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 145

تاريخ: 26/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرمانداران كشور پاسداران سپيددشت و كودكان مكتب سرود

نحوه عملكرد و برخورد سران حكومت اسلامى و رژيم‏هاى طاغوتى با مردم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از حمله تحولاتى كه بايد بشود وشما آقايان بايد كوشش كنيد، اين است كه به اين كلمه فرماندار مغرور نشويد كه شما فرماندار هستيد. اين كلمه فرماندار مال وقتى است كه فرمان باشد و فرمانبر باشد و برادرى نباشد و طبقه‏اى طاغوتى باشد و مردم ديگر فرمانبردار آنها. در صورتى كه در اسلام مطرح نيست. آنهائى كه سرتاسر كشور اسلامى را اداره كردند، آن هم آن كشورى كه از حجاز تا مصر و آفريقا و عراق و ايران و همه اين ممالك اسلامى كه مى‏بينيد، اروپا هم يك مقدارش، تحت فرمان بود، معذلك اينطور نبود كه معاملاتشان با رعيت، معامله فرمانفرما و فرمانبر باشد. خود رسول اكرم (ص) وضعشان با مردم مثل يكى از سايرين بود، يكى از اشخاص بود، نه يك منزل فرمانفرمائى داشتند و نه در محافل كه بودند، يك امتيازى بود كه مردم ببينند كه اين بالا نشستن و پائين نشستن، اين مسائل مطرح نبود.

بعضى از اين عرب‏ها كه از خارج مى‏آمدند و وارد مسجد مى‏شدند و پيغمبر را با سايرين نشسته بودند، وضع جورى بود كه نمى‏شناختند كه خوب، كدام يكى پيغمبر است و كدام يكى اصحاب، مى‏پرسيدند كه كدام يكى‏تان هستى. براى اينكه وضع نشستن دور بود و حتى اينكه حالا شما اينجا مى‏بينيد كه يك پتو اينجا انداخته‏اند و يك اشخاصى هم اينطورى نشسته‏اند كه اگر يكى از خارج بيايد يك امتيازى قائل مى‏شود، نبود. حضرت امير سلام الله عليه همان روزى كه بيعت با وى كردند، بيعت به خلافت رسول الله، همان روز بيل و كلنگش را برداشته و رفت سراغ يك جائى كه كار مى‏كرد، خودش كار مى‏كرد دستش پينه داشت. وضع اين سردارهائى كه حكومت‏هاى بلاد بودند با مردم وضع، وضع فرمانفرمائى و فرمانبردارى نبوده است، وضع خدمت بوده است كه فرمانفرماها خدمتگزار مردم بودند. اين انفصالى كه شما ديديد در زمان رژيم سابق و طاغوت كه بين حكومت‏هاى بلاد، استاندارهاى بلاد با مردم يك جدائى بود كه هر كدام د شمن ديگرى بودند، مردم اينها را به صورت يك دشمن حساب مى‏كردند ولو اينكه خدمتگزار هم بودند لكن مردم نمى‏پذيرفتند، اين براى اين بود كه وضع رژيم اينطور بود. رژيم‏هاى سلطنتى و طاغوتى هر جا كه هستند، وضع رژيم اينطور اقتضاء مى‏كرد كه با يك تشريفاتى و هياهوئى مردم را از خودشان رم بدهند، بترسانند و لهذا مردم پشتيبان‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 146

نبودند. در وقتى كه من بچه بودم در خمين يك حكومتى بود كه اين، يكى از خوانين آن اطراف را گرفته بود و حبس كرده بود، بعد از همان خوانين چند نفرى با تفنگ آمدند و حكومت را گرفتند و بردند و مردم هيچ عكس‏العملى نشان ندادند بلكه خوشحالى هم مى‏كردند. اين حال حكومت مال رضاشاه سابق را حساب كنيم و مال محمدرضا. شما اكثراً يادتان نيست وقتى كه متفقين، وقتى كه آمريكا و عرض كنم كه انگلستان و روسيه و اينها آمدند به ايران و ايران را گرفتند، همه چيز مردم در معرض خطر بود، در عين حال وقتى رضاشاه را از اينجا بردند بيرون مردم شادى مى‏كردند، كانه همه آن ناراحتى‏ها به رفتن رضاشاه ترميم شد. محمدرضا هم شما شاهدش بوديد كه وقتى كه از اينجا رفت (من نبودم در ايران لكن گفتند) ايران غرق شادى بود اين را ديگر شماها ديديد. چرا؟ براى اينكه جدا بودند اينها از ملت، فرماندار به قول شما از ملت جدا بود. وقتى كه يك حكومتى، آنوقت هم اين متعارف بود كه وقتى حكومت معزول مى‏شد فرار مى‏كرد فرماندار يك جائى. اين كراراً،اين ديگر مسأله‏اى بود كه آنوقت‏ها كراراً اتفاق افتاد، شايد در زمان اينها نشد اما قبلاً اين مسأله بود كه فرماندار يك جائى، حكومت يك جائى وقتى حكم عزلش مى‏آمد، نمى‏توانست آنجا ديگر باشد فرار مى‏كرد شب فرار مى‏كرد كه مبادا مردم غارتش كنند، بريزند و چه بكنند، براى اينكه از مردم جدا بودند، آنوقتى كه قدرت دستش بود، با مردم بدرفتارى مى‏كرد، مردم از او جدا، او از مردم جدا و آنوقتى كه معزول مى‏شد، مى‏بايست فرار كند برود. اگر چنانچه اين محمدرضا گوش كرده بود آن چيزى كه به او تزريق مى‏شد، گفته مى‏شد كه با مردم ملت بايد آن كسى كه خيال مى‏كند كه رأس است، با ملت بايد بسازد تا اينها پشتيبان او باشند، اگر ملت پشتيبانش بود، خوب اين قضايا پيش نمى آمد. كارى كرده بودند و طاغوت‏ها اين كار را مى‏كنند و طاغوت‏ها هم براى اين، اين كار مى‏كنند كه خودشان از مردم مى‏ترسند، خائن هستند، به مردم خيانت كرده‏اند، ظلم كرده‏اند، از مردم مى‏ترسند، وقتى كه بنا شد از مردم ترسيدند بايد يك قوائى تهيه كنند براى حفظ خودشان و با اين قوا مردم را بترسانند. اينكه قواى انتظامى در زمان طاغوت و هر طاغوتى، قواى سركوبى ملت است، الان هم در جاهاى ديگر همين جور است، حالا الحمدلله ايران ديگر اين نيست و اميدوارم كه نشود ديگر، اما الان هم شما ملاحظه كنيد، پايتان را از ايران بگذاريد، هر جا برويد قواى انتظامى براى سركوبى مردم است، اين براى اين است كه حكومت از مردم نيست، جداست نه فقط جداست، حكومت را مردم مخالف مصالح خودشان مى‏بينند، دشمن خودشان مى‏بينند. پشتيبانى كه ندارند دشمنى دارند، اگر يك دشمنى رو بياورد اينها هم با او همراهى مى‏كنند، اين جدائى دولت‏ها از ملت‏ها منشاء همه گرفتارى‏هائى است كه در يك كشورى تحقق پيدا مى‏كند. اگر آنطورى كه اسلام طرح دارد راجع به حكومت و راجع به ملت، حقوق ملت بر حكومت، حقوق حكومت بر ملت، اگر آن ملاحظه بشود و مردم به آن عمل بكنند همه در رفاه هستند، نه مردم از حكومت مى‏ترسند، براى اينكه حكومت ظالم نيست كه از آن بترسند، همه پشتيبانش هستند و نه حكومت فرمانفرمائى مى‏خواهد بكند، حكومت هم خدمت مى‏خواهد بكند. مسأله، مسأله خدمتگزارى دولت به ملت است نه فرمانفرمائى دولت به ملت. همين فرمانفرمائى جدا مى‏كند شما را

صحيفه نور ج 8 صفحه 147

از ملت و ملت را از شما و منشاء مفاسد زياد مى‏شود. اگر جورى باشد كه وقتى رئيس دولتى نخست وزيرش، رئيس جمهورش بيايد توى مردم، با مردم باشد، فواصل نباشد، آنطور فواصل كه در طاغوت هست و فرماندارها با مردم فواصل نداشته باشند كه مردم پشت اتاقش بيايند بايستند و راهشان آنها ندهند و چه، البته با عدالت راه بايد بدهند هرج و مرج نباشد كه هر كس آمد، بخواهد جلو بيفتد، يك موازينى كه خود شما مى‏دانيد، اما مردم از كارهاى شما احساس كنند كه شما از خودشان هستيد و مى خواهيد خدمت كنيد بهشان، نمى‏خواهيد فرمانفرمائى كنيد و نمى‏خواهيد مردم را تحت فشار قرار بدهيد و نمى‏خواهيد ظلم بكنيد. اين حرف نباشد، مثل سابق نباشد كه اجاره مى‏دادند يك استانى را، اجاره رسمى، چقدر بدهد تا اينكه اين در اين استان برود، و آنوقت رفت بايد چقدر بدهد و چقدر درآورد تا آن را ادا كند و براى خودشان چقدر باشد، قضيه تيول بود. يك جائى را به يك نفرى به اجاره، تيول دادند، اين بايد برود مردم را آنقدر بدوشد كه آن مقدارى را كه بايد به مثلاً آن نخست وزير آنوقت يا آن فرض كنيد كه فرمانفرما و آن كسى كه در رأس بود بايد ادا كند، ادا كند. خوب قهراً خودش هم كه رفته براى اين كار براى خودش هم ببندد بار خودش را. وقتى وضع اينطور شد كه از اول آن كسى كه صدر اعظم بوده است (آنوقت، صدراعظم آنوقت منشاء امور بود) صدراعظم آن حكومت را، استانهائى را كه مى‏خواست بفرستد، اجاره مى‏داد آنجا يك تيول بوده اين استان، استان كرمان است، كم درآمدتر است، كمتر. استان خراسان زيادتر درآمد دارد، استان آذربايجان زيادتر، روى درآمد آنجا و اينكه ثروتمندهاى آنجا چقدر هستند، چقدر مى‏شود از آنها اين استفاده بكند. وقتى بنا شد سند اجاره‏بندى يك استانى دست يك حاكمى باشد و يك چيزى داده باشد براى اين كار، خوب، بالاخره بايد برود مردم را داغ كند و مى‏كردند و مردم را داغ مى‏كردند و از آنها چيزى مى‏گرفتند، البته سابق همين بود نه اينكه در زمان اينها، زمان اينها به فرم ديگرى اينطور بود.

اصل رژيم سلطنتى غير منطقى و باطل است‏

ما يادمان است، رژيم غير از اين رژيم، آنها هم همين طور بوده‏اند. وضع رژيم سلطنتى اصلاً اين است و از اول يك رژيم غلطى بوده است، از اول يك رژيمى بوده است كه بى‏منطق بوده است. حالا يك كلمه‏اش را براى شما مى‏گويم. ما فرض كنيم كه تمام ملت (فرض است و الا واقعيت كه ندارد) تمام ملت جمع شده‏اند و يك كسى را براى خودشان مثلاً سلطان قرار داده‏اند. اختيار دارند مردم يك كسى را انتخاب كنند، انتخاب كردند . خوب، اين ملتى كه حالا هستند حق دارند، در حومه زندگى خودشان اختيار دارند كه كسى را قرار بدهند. خوب، براى صد سال بعدى كه اين آقايان هيچ نيستند، چه حقى دارند؟ شما چه حقى داريد كه براى اولادتان و اولاد اولادتان كه الان نيستند سلطان انتخاب كنيد؟ سلطنت، سلطنت ميراثى بود. ما فرض مى‏كنيم با انتخاب دولت يك سلطنتى را امضاء كردند، به چه حقى ملت مى‏تواند براى نسل‏هاى آتيه‏اش سرپرست قرار بدهد؟ خودشان حق اختيار دارند، بايد خودشان انتخاب كنند و لهذا سلطنت از اول غلط بوده، جمهورى يك مطلب صحيحى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 148

است براى اينكه هر مملكتى وقتى قرار دادند خود اين چهار سال، پنج سال بعد از چهار سال و پنج سال باز ثانياً بايد قرار بدهند، ديگر براى نسل‏هاى آتيه ارثى نيست كه كسى اگر چنانچه پسرش هر چيز باشد بايد بشود. حالا كه رضاخان شد، بعدش محمدرضا باشد و بعد هم باز رضا وبعد هم باز محمدرضا و بعد رضا و همين طور ادامه پيدا كند. و لهذا اصلاً منطقى نيست سلطنت به اين معنايش، به اين معنا كه سلطنت ميراثى، اگر جمهورى ميراثى باشد، منطقى نيست. منطقى آن است كه كار درست خود ملت باشد. ملت يك كسى را مى‏آيد انتخاب مى‏كند، آن هم انتخاب آزاد مى‏كند، يك كسى را رئيس جمهور قرار مى‏دهد. اختيار دارد كه يك كسى را براى خودش رئيس جمهور قرار دهد. بعد كه چهار سال گذشت با همين ملت است و همين بساط، باز يكى ديگر را قرار مى‏دهند، اگر اين آدم خوبى بود، همين را قرار مى‏دهند. تكليف صد سال بعد را من و تو نمى‏توانيم تعيين كنيم، ما حق داريم براى خودمان مثل اين است كه يك نفر را فرض بفرمائيد كه وكيل كنيم از جانب آن آدمى كه مرده، براى اينكه نيامده است براى رأى دادن به من چه ربط دارد؟ اين اصلاً يك رژيم غير منطقى بوده است، حالا هم هر جا باشد غير منطقى است ولو انگلستان باشد، انگلستان حالا سلطنتى است، البته آن سلطنتى كه آنها مى‏كنند، سلطنت اينطورى نيست كه ماها مى‏كنيم معذلك يك مسأله غير منطقى است.

تأكيد بر نظارت دقيق در امر انتخابات و ايجاد زمينه مساعد براى رأى دهندگان‏

حالا شما خواهيد كه در اين انتخابات البته نظارت كنيد، شما بايد توجه كنيد كه اين رژيم، رژيم انسانى - اسلامى است، رژيم طاغوتى نيست، يك كلمه نبايد شماها مطلبى بگوئيد كه تحميل اسمش باشد مطلبى كه عمل بكنيد. مردم آزاد و همانطورى كه در رفراندم بود آزاد بودند مردم مردم را بايد آزاد بگذاريد. بله، وسائلش را شماها فراهم مى‏كنيد، نظارت بر اينها كه مبادا يك وقت خيانت بشود در اينطور چيزها. مثل سابق نباشد كه بردند و هر چه كه مى‏خواستند مى‏ريختند تويش و مى‏آوردند و عرضه مى‏داشتند. نظارت باشد بر صندوق‏ها به طورى كه هيچ كس نتواند خيانت كند. صندوق‏ها دست امين‏ها باشند، امين از ملت باشد كه بعد صحبت نشود. براى شما كه فلان فرماندار مثلاً دخالت كرد در اين امر در حكومت اسلامى وضع اين است كه شماها در انتخابات بيش از حق نظارت و فراهم كردن وسائل به آنقدرى كه بايد حكومت فراهم كنند، بيشتر از اين حق نداريد، كه خداى ناخواسته يك وقتى نسبت بدهند به اينكه اينها براى خاطر طرفدارى از يك نفر آدم - فرض كن - يك كارى كردند، صندوق عوض شده. اين را بايد خيلى توجه به آن داشته باشيد، هم آزادى ملت را، راه دادن ملت را در آنجائى كه مى‏خواهند رأى بدهند و هم امانت در حفظ آن چيز كه تحت مراقبت يك عده اشخاص امين از دولت و از ملت، اشخاص امين تحت نظرشان باشد كه بعد صحبت نشود كه خوب اين هم اين رژيم و اين هم اين انتخابات و انتخابات اينجا هم مثل آنجا. اين بايد خيلى مورد توجه آقايان باشد كه اصلاً يك تحولى در ايران انشاءالله بشود، يك تحولى روحى. تحول روحى يعنى فرماندار خودش را فرماندار حساب نكند. من دلم نمى‏خواهد اصلاً اين اسم را ببرم چنانچه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 149

سلطان هم دلم نمى‏خواهد اسم ببرم. اسم، اين اسم را هم اگر آقايان خودشان بنشينند با هم يك اسم بهترى، قشنگى انتخاب كنند، (يكى از حضار: خدمتگزار) امام: خودتان ديگر بكنيد اين را، من ديگر به اين كار ندارم، من دوست ندارم اين را، چنانچه سلطنت مثلاً سلطان. من خيلى ناراحت گاهى مى‏شوم از اينكه مثلاً امام عصر سلام‏الله عليه را مى‏گويند سلطان السلاطين، خليفةالله است در هر صورت عمده عمل است حالا اسمائش خيلى مهم نيست ولو اينكه بهتر اين است كه تغيير بكند انشاءالله، عمده عمل است كه به عمل نشان بدهيد كه در اين انتخابات كه يك انتخابات ملى آزاد، هر كس هر جا هر كس را دلش بخواهد رأى بدهد. وقتى اكثريت آوردند، البته مردم صالح اسلامى - چيز - را مردم قرار مى‏دهند اما هيچ تصرفى از جانب آقايان نباشد كه الان چشم‏هائى دوخته شده است به اينكه مناقشه كنند، اشكال كنند. اگر يك فرماندارى يك جائى يك كارى بكند كه بر خلاف موازين جمهورى اسلامى باشد، اين يكى را به همه سرايت مى‏دهند بعد مى‏گويند فرمانداران اينطورى هستند، استانداران اينطور هستند، حكومت هم هست اينطور.

تفاوت دولت اسلامى با دولت طاغوتى در عنايت خاص نسبت به مستضعفين است‏

من اميدوارم كه همه‏تان سلامت و با سعادت باشيد و همه‏مان و همه‏تان خدمتگزار به اين مردم خصوصاً به مستمندان، به ضعفا، عمده توجهات به اين طبقه‏اى باشد كه اين طبقه احتياج دارند. اينطور نباشد كه مثل رژيم سابق كه يك دسته بالاها را برايشان همه چيز فراهم كردند به علاوه كه جيب‏هايشان را هم پر كردند و فرستادند و يك دسته هم زاغه‏نشين اطراف تهران كه الان هم باز به همين طور هستند. اينها بايد تبدل پيدا كنند، بايد فرق باشد ما بين دولتى كه مى‏گويد من اسلام هستم و دولت اسلامى هستم با دولت‏هائى كه طاغوتى هستند. يك فرقش هم اين است كه عنايت شما فرماندارها يا خدمتگزاران به خلق، به اين طبقه ضعيف بيشتر باشد تا طبقه بالا. مبادا يك وقتى يك نفر آدمى كه مثلاً متمكن است و چيزدار است و با يك نفر آدم ضعيف، او را با آنكه آن يكى بايد جلو باشد او را جلو بيندازيد. من نمى‏گويم آن يكى را جلو بيندازيد، مى‏گويم عدالت بايد باشد. البته در يك فرماندارى كه با آن احتياج دارند، نمى‏تواند همه را يكدفعه بپذيرد لكن روى عدالت باشد كه آن آدمى كه ضعيف است هم بپذيريد، آن يكى هم كه غير ضعيف است او را هم بپذيرد. حضرت امير سلام‏الله عليه در يك محاكمه‏اى كه ما بين آنوقتى بود كه خليفةالله بود و خليفه مسلمين بود و قضات هم خودش تعيين مى‏كرد، يك محاكمه‏اى بود بين حضرت امير و يك نفر غير مسلم (يهودى ظاهراً بود) و قاضى خواست حضرت را، وقتى كه رفت، تشريف بردند، آنطور است كه با كنيه اسم حضرت را برد، گفت: نه حق ندارى، بايد مساوى باشيم، در نشستن مساوى، در همه چيز مساوى وقتى هم كه حكم بر خلاف كرد، پذيرفت آن خليفه بحق خدا بود و شماها بايد به او اقتدا بكنيد. همه ما بايد اقتدا بكنيم. البته هيچ كدام طاقت نداريم مثل او باشيم لكن اينقدر كه اگر نامه ما را بردند، آنجا بگويند اينها هم شيعه هستند، اينها هم تابعند. وقتى نامه‏هاى ما را بردند پيش امام زمان سلام‏الله عليه (در روايات است‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 150

كه هر هفته مى‏برند، هفته‏اى دو دفعه) وقتى كه مى‏برند، اعمال ما جورى باشد كه نمايش از اين بدهد كه ما تابعيم، ما آنطور نيست كه خود سر بخواهيم يك كارى را انجام بدهيم.

اميدوارم انشاءالله اين انتخابات و انتخابات بعد كه راجع به مجلس شورا است با نظارت شما جديت به اينكه كسى دخالت نكند، دخالت نابجا نكند، كسى نباشد كه بخواهد يك تحميلى بكند به مردم، اينطور باشد و اين انتخابات انشاءالله باشد كه براى نمونه و در طول تاريخ مشروطيت (الا بعضى الا يك كمى) نمونه باشد كه يك انتخابات آزاد. اين هم كه مى‏گويد الا يعنى دخالت دولت نبوده و الا خان‏ها دخالت مى‏كردند. همان صدر مشروطه، از آن اول مردم گرفتار خان‏ها بودند و ارباب‏ها و يك وقت هم گرفتار به دست حكومت بودند. انتخابات شود گفت كه در طول مشروطيت آزاد نبوده است و خان‏ها جمع مى‏كردند رعيت‏ها را، ارعاب مى‏كردند رعيت‏ها را، رعيت هم مى‏آمدند رأى به آنها مى‏دادند كه اين را من خودم شاهد بودم قبل از رضاشاه زمان احمدشاه آنوقت‏ها اين دست خان‏هابود، خان‏ها وكيل درست كردند و بعد كه رضاشاه آمد و اين خان‏ها را يك قدرى متمركز كرد در خودش (نه از بين برد، همه قدرت‏ها را در خودش متمركز كرد و همه ظلم‏هائى كه خان‏ها مى‏كردند خودش مى‏كرد) بعد كه اينطور شد، ديگر دست اينها بود و هيچ مردم، و ملت اصلاً مطرح نبودند، ملت كيست. حالا آنطور نيست، حالا ملت مطرح است و خود مردم. انشاءالله نمونه باشد كارهاى شما براى همه جا كه انتخابات آزاد اين است. انشاءالله خدا همه‏تان را تأييد كند و موفق باشيد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:11 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 151

تاريخ: 26/4/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران مهديه تهران‏

بسم الله‏الرحمن الرحيم‏

در اين آيه شريفه‏اى كه آقا خواندند، يك جهت مربوط به ذات مقدس حق تعالى بود كه تحقق پيدا كرد، يك جهت هم مربوط به ماست. آن كه مربوط به قدرت الهى بود، تبديل كرد خوف ما را به ايمنى. قبلا ما از قواى انتظامى، ملت ما از سازمان امنيت، از شهردارى، از شهربانى، از همه اينها، از دستگاه ظلم خوف داشتيم. خداى تبارك و تعالى تبديل كرد اين خوف را به ايمنى و الان ما با كمال امانت و ايمنى در اينجا نشسته‏ايم. يك جهت هم مربوط به ماست يعبدوننى لا يشركون بى شيئا ما بايد چه كنيم؟ عبادت خدا و كسى را شريك با او قرار ندادن، نه قدرتها را ما شريك قرار بدهيم و نه نفس اماره را و نه شياطين را، همه چيز را از او بدانيم و همه قدرت‏ها را قدرت او بدانيم، كسى را ما صاحب قدرت ندانيم الا او، اين پيروزى را از او بدانيم. ما چيزى نداشتيم، قدرتى نداشتيم، تشكيلاتى نداشتيم، مردم متفرقى بوديم، هر كسى مشغول به كار خود و حال خود و همه گرفتار دست جبارها. آن كه ما را مجتمع كرد،آن كه همه دل‏هاى ما را يك جهت كرد، آن كه همه مقاصد مختلفه ما را در يك مقصد خلاصه كرد آن ذات مقدس حق تعالى بود. هيچ بشرى نمى تواند يك همچو نهضتى ايجاد كند، نهضتى كه اغراض مختلفه، گروه‏هاى مختلف، مقصد مختلف، مكان‏ها دور از هم، افراد متشتت، اينها همه برگشت به يك، يك جامعه واحد. يك روز ما جوامع متعدد بوديم هر فرد براى خودش عليحده بود، فكر هر فرد غير فكر ديگرى بود، آن قدرت خداى تبارك و تعالى بود كه تمام افكار را متوجه كرد به يك فكر،تمام مقاصد را خلاصه كرد دريك مقصد. يك اشخاصى كه بايد بگوئيم قطره‏هائى بودند، مثل قطرات باران بودند واز هيچ قطره‏اى كارى بر نمى آمد اينها را متبدل كرد به يك سيل بنيان كن، سيلى كه در مقابل توپ‏ها و تانك‏ها، قدرت‏هاى بزرگ و با عالم، نه فقط قدرت شيطانى رژيم، همه قدرت‏ها دنبال او بودند، بعضى‏ها تصريح مى‏كردند مثل آمريكا، انگلستان و بعضى‏ها بودند ولو تصديق نمى كردند، نه فقط قدرت‏هاى خارج از سيطره اسلام، قدرت‏هاى اسلامى هم، حكومت‏هاى اسلامى همه با هم متفق الكلمه پشتيبانى مى‏كردند، از آن طرف قدرت داخلى او آنطور بود و از آن طرف قدرتهاى بزرگ و كوچك خارجى پشتيبانى مى‏كردند. ما مى‏توانستيم در مقابل قدرتى كه عالم مجتمع شده بود با هم، ما مى‏توانستيم كارى بكنيم؟! ما كه نمى‏توانيم يك محله را با هم مجتمع كنيم، ما كه نمى توانيم چند نفر افراد را با هم در يك راه ببريم، ما نمى توانيم يك ملتى را از مركز تا حدود، و از

صحيفه نور ج 8 صفحه 152

بچه تا پيرمرد، و از ملا تا غير ملا و جاهل، مى‏تواند كسى غير خدا اينها را در يك جا مجتمع كند؟ يعبدوننى لا يشركون بى شيئا هيچ خيال نكنيد كه كسى بتواند يك همچو معجزه‏اى را ايجاد كند. معجزه‏اى كه همه دستگاه‏ها و متفكرين حرف‏هائى را كه مى‏گفتند، طرحهائى را كه مى‏دادند همه خنثى شد، همه تصديق كردند كه اين غير آن مسائلى بود كه ما طرح مى‏كرديم. آنهائى كه طرح مسائل مى‏كردند براى حفظ قدرتشان در اينجا، حسابشان غلط در آمد. آنها حساب ماديت را مى‏كردند، روى حساب مادى درست مى‏گفتند. روى حساب طبيعى كسى كه جز طبيعت را نبيند. معلوم بود كه روى طبيعت ما بايد نتوانيم يك قدم برداريم،شكست بخوريم. اينها حساب معنويت را مى‏كردند. آنها غافل بودند از آن قدرتى كه با اراده خودش يك ملت را متبدل مى‏كند. يك ملتى كه از يك پاسبان مى‏ترسيد، متبدل مى‏كند به يك ملتى كه از تانك و توپ نترسد، نه بزرگ‏ها، بچه‏ها. يكى از دوستان من براى من نقل كرد كه من شاهد بودم كه يك پسر بچه دوازده، سيزده ساله سوار بر يك موتور سيكلت يا يك دوچرخه بود و با همين حمله كرد به تانك ولو زير تانك رفت. لكن يك همچو روحيه‏اى پيدا شده بود. اين خوفى كه بيش از پنجاه سال بر اين ملت سايه افكنده بود چطور در ظرف يكى، دو سال (البته از عمر نهضت از اول تا آخرش از پانزده سال بيشتر مى‏گذرد لكن آن كه نهضت بود قريب دو سال است) چطور امكان داشت آن كسى كه، آن ملتى كه پنجاه سال خائف بود، اگر اسم سازمان امنيت را مى‏شنيد مى‏لرزيد، همچنان متبدل شد كه ريخت در خيابان‏ها و فرياد زد مرگ بر شاه از هيچ چيز نترسيد ؟ چطور يك ملت متبدل شد به جوان‏هائى، به يك اشخاصى كه آرزوى شهادت كردند؟ الان هم باز با آنكه انشاءالله ديگر مبارزه تمام شده، الان هم باز بعضى‏ها مى‏آيند در همين اتاق. يك شخصى همين دو روز پيش آمد، تعقيب به اينكه شما دعا كن من شهيد بشوم حتى تا دم در باز تعقيب كرده بود. من مى‏گفتم كه خداوند به تو ثواب شهدا را بدهد و او اصرار مى كرد كه شما دعا كن من شهيد بشوم. اين تبدل روحى را كى مى‏تواند ايجاد كند ؟ كى مى‏تواند تصرف كند در ارواح مردم ؟ كى مقلب القلوب است؟

توجه به خدا داشته باشيد و هيچ در مقابل خدا كسى را شريك قرار ندهيد، نه در عبادت تنها، در همه چيز، نه عبادت تنها. همين فريادهائى كه مى‏شنويد، فرياد خداست، قدرت خداست. اين نهضت را خدا پيش برده والا به حسب موازين طبيعى ما چهار تا معمم بوديم و يك عده هم بازارى كه شغلشان كسب و كار بود و تمام قوا هم دست آنها بود. اين خدا بود كه وقتى كه اين نهضت پيدا شد، هى فوج فوج از آنها را برگرداند به اين طرف، منصرفشان كرد از اينكه آن قواى شيطانى‏شان را استعمال كنند والا اگر شصت تا از اين طياره‏ها كه از آمريكا خريده بودند مى‏آمدند بالاى سر ما و بالاى سر شما و بمباران مى‏كردند، ما قدرت نداشتيم، اما خداوند آنها را از اين هم منصرف كرد، ايجاد خوفى در آنها كرد كه دست و پايشان را بست راجع به اين، از باطن خودشان از هم پاشيد، خود قوايشان رو آورد به مردم، پائينى‏ها ديگر از بالائى‏ها اطاعت نكردند. اينكه فرار كرد عادى نبود، بهم خورده بود، ديگرپائينى‏ها از بالائى‏ها نمى‏شنوند. قدرت فرمانفرمائى از هم پاشيده شده بود. همه‏اش از خداست. خدا را در اين

صحيفه نور ج 8 صفحه 153

امورببينيد، خدا ظاهرتر از اين آفتاب است. از اين به بعد هم اگر ما حفظ كنيم اين توجه را به خدا، اگر حفظ كنيم اين اين برادرى و وحدت را، از اين به بعد هم پيش مى‏بريم، تا آخر هم پيش مى‏بريم.

دعا كنيد كه ما غفلت نكنيم از خداى تبارك و تعالى، غفلت نكنيم از اسلام، نرويم سراغ آن چيزهائى كه خودمان به آن احتياج داريم اينها مى‏گذرد . نرويم سراغ اينكه كارم چطور است؟ مسجدم چطور است؟ محرابم چطور است؟ خانه‏ام چطور است؟ اينها يك چيزهائى است كه عبور مى كند و مى‏گذرد، آن كه باقى است معنويات انسان است.

خداوند انشاءالله اين امان را هيچ وقت از ما به خوف مبدل نفرمايد. خداوند انشاءالله ما را اهل عبادت و اهل اينكه كسى را شريك خدا در هيچ چيز ندانيم قرار بدهد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:12 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 154

تاريخ 26/4/58

فرمان امام خمينى به حجت الاسلام ملك حسينى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام حاج سيد كرامت الله ملك حسينى دامت افاضاته‏

اميد است وجود محترم از بليات محفوظ و به انجام وظايف اسلامى موفق باشيد. ضمنا با توجه به وضع زندانيان و متهمين لازم است زودتر در مورد تشكيل دادگاه و رسيدگى به پرونده‏هاى آنان اقدام بفرمائيد و كسانى كه گناه صغيره دارند مورد عفوقرار داده و آنها را آزاد كنيد و ديگران را طبق مقررات شرع محاكمه نموده وحكم شرع را در مورد ايشان اجرا كنيد و نسبت به وضع منطقه هم به هر نحو صلاح مى‏دانيد، در آرامش و امنيت منطقه اقدام وسعى كافى مبذول داريد و اهالى محترم را به وحدت و پرهيز نمودن از اختلاف و تفرقه ،دعوت و ارشاد نمايند و توطئه‏هاى دشمنان اسلام را با حسن تدبير خنثى نمايند و وظيفه خطيرى را كه مردم در اين موقع حساس به عهده دارند گوشزد فرمائيد. از خداى تعالى موفقيت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب و دشمنان خواستاريم.

والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:12 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 155

تاريخ: 26/4/58

بيانات امام خمينى در جمع خواهران دانشجوى مكتب معصومه اصفهان و اعضاى سپاه پاسداران شهرضا

دستور خدا حفظ وحدت بر اساس اعتصام به حبل الله است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

دستور همان است كه آيه شريفه را كه اين خواهر خواندند فرمودند: و اعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقو ا در آيه فقط امر به اجتماع نيست، تمام دستورهاى مردم عادى و رژيم‏هاى غير الهى اين است كه همه با هم باشيد و دستور به اجتماع است لكن دستور خدا دستور و اعتصموا بحبل الله است. اينكه مهم است اين است كه تنها اين نباشد كه همه با هم در يك امرى مجتمع باشيد و متفرق نباشيد، امر اين است كه همه با هم اعتصام به حبل الله بكنيد. راه راه حق باشد و توجه به حق باشد و اعتصام به راه حق باشد. انبيا نيامده‏اند كه مردم رادر امور با هم مجتمع كنند انبيا آمده‏اند كه همه را در راه حق مجتمع كنند يعنى اين (راهى كه) راهى است كه از طبيعت شروع مى‏شود تا ماوراءالطبيعه و تا آنجاكه ماها نمى توانيم الان بفهميم و اگر همه با هم مجتمع بشوند و اين راه را بروند، دستجمعى اين راه را بروند، اين اداره امور دنيا را مى‏كند و اداره امور آخرت را، هر دو.

تأمين سعادت و پيروزى در گروه اجتماع و توجه به خداست‏

شما ديديد كه در اين اجتماعاتى كه اخيرا كرديد، همه باهم مجتمع شديد، اينكه واقع رمز بوده است از براى پيروزى شما همان جهت الهيت مسأله بود. يعنى همه اهالى ايران توجه به اين داشتند كه ما اسلام را مى‏خواهيم. اين اعتصام به حبل الله بود. اسلام حبل الله است . اينهمه با هم يك راه بروند و آن هم راه خدا،اين پيروزى را به ما هديه كرد. پس آن كه ما را در مقابل قدرت‏هاى بزرگى كه در داخل و خارج بود يعنى قدرت بزرگى كه در داخل و خارج بود يعنى قدرت بزرگى كه شاه سابق داشت و دنبالش هم،همه قدرت‏هاى ممالك ديگر بى استثناءاست تقريباً، تقريباً تمام ممالك عربى با او موافق بودند، ابر قدرت‏ها هم همه‏شان، خودش ذى قدرت، داراى قدرت شيطانى بود، همه قدرت‏هايى هم كه در عالم بود يعنى اينهايى كه توانست مربوط باشد به طرف‏هاى ما، همه اينها با او موافق بودند و خواستند نگهش دارند،در عين حال نتوانستند نگهش دارند. شما هيچ نداشتيد، اصلاً اسلحه‏اى دست شما نبود،الان چهار تا تفنگ يا چند تفنگ مى‏بينيد،اينها غنيمتى است كه بعد از شكست دادن آنها به دست شما آمده است، قبل از آن دست شما چيزى نبود. عزب بوديد شما و آنها مجهز بودندبه همه جهازات شيطانى، همه چيزداشتند.

صحيفه نور ج 8 صفحه 156

در عين حالى كه اينها همه چيز داشتند و شما هيچ نداشتيد، مغلوب كرديد آنها را. همه مى‏خواستند بماند او و بعد از رفتن او هم خواستند كه با رژيم باقى باشد و شوراى سلطنتى باشد و نشد، نتوانستند. اين يك قدرت الهى بود، نه قدرت من و شما. اين براى همين بود كه همه اجتماع اعتصام به حق كرده بودند، يعنى به اين اسلام كه بين مردم و خداى تبارك و تعالى مثل يك ريسمانى است كه تصور شده، همه معتصم شده بودند به او، همه توجه پيدا كرده بودند به اسلام. اين اسباب اين شد كه ما پيروز شديم. حالا هم بايد همين را نگهش داريم. اگر بخواهيد اين مملكت، اين كشور به سعادت برسد، پيروزى شما به آخر برسد، بين راه نمانيم يا خداى نخواسته در بين راه ما را از مقصد برگردانند، اگر بخواهيد (كه مى‏خواهيد البته) كه كشور ما تا آخر ديگر مستقل باشد، شما تا آخر آزاد باشيد و منافع كشور ما دست ديگران نباشد و راه ما راه سعادت باشد همين معنايى كه اعتصام به اسلام كه حبل الله است و متفرق نشدن از هم، همه با هم در اسلام مجتمع، در اين راه مجتمع و تفرقه بينمان نباشد. الان آن اشخاصى كه در بين ملت افتادند و تخم تفرقه دارند مى‏پاشند با قلم‏هايشان، با نطق‏هايشان، با اجتماعاتشان، اينها جنود شيطان هستند و شما كه انشاءالله جنود الله هستيد،حسب اين امرى كه خداوند تبارك وتعالى فرموده است كه واعتصموا بحبل الله و به حسب آن نهى‏اى كه فرموده كه لا تفرقوا همين يك امر و نهى الهى را اگر عمل كنيد تمام سعادت تان تأمين مى‏شود و تا حالا هم براى همين بوده است كه همه شما توجه به خدا داشتيد،همه با ذكر الله اكبر جلو رفتيد و همه چيزها را خنثى كرديد.يعنى يكى از امورى كه شد اينكه انصراف پيدا كردند از اينكه شما را بكوبند، نه اينكه نمى توانستند، همه وسايل بمباران را داشتند كه طياره‏ها را راه بيندازند همه شهرهاى ايران را بمباران كنند لكن يك رعبى خدا در دلشان خدا القاء كرد كه از اين كار منصرف شدند، منحرف شدند، نكردند. اين هم يكى از چيزهايى بود كه خدا اين رعب را در دل آنها انداخت و اين رعب را در دلشان انداخت كه وقتى شما جمعيت الله اكبر گفتيد، همه قشرهايى كه مربوط به او بود مربوط به شما شد. هى از آنها منفصل شدند به شما متصل شدند. از ارتش، از ادارى،از همه اينهايى كه مربوط به اينها به‏خيالشان بود. همه اينها براى خاطر اينكه اين راه، راه خدا بود و اعتصام به حبل الله بود همه اينها متصل شدند به شما و اين راه را تا اينجا طى كرديد و از اينجا به بعد هم بايد طى بكنيد با همين جهت: اين حربه، حربه بزرگ كه اعتصام به حبل الله و متفرق نشدن است حفظ كنيد اين وحدت را، حفظ كنيد اين اعتصام به حبل الله و اسلام را. اسلام همه چيز براى شما هست.

سعادت دنيا، سعادت آخرت، همه چيز براى شما اسلام است. و كوشش كنيد كه انشاءالله اين قانون اساسى درست تدوين بشود و كوشش كنيد كه اشخاص مؤمن، صحيح از علماى بزرگ را انتخاب كنيد تا قانون اساسى را آنطورى كه اسلام مى‏خواهد تدوين كنند، بعد هم خودتان انشاءالله تصويب كنيد و يك مملكت اسلامى آنطورى كه همه خواهيم، مملكتى كه هر جايش برويد بوى اسلام بدهد. خداوند همه تان را تاييد كند،موفق بدارد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:12 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 157

تاريخ: 26/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيات استراليائى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين پيروزى كه براى ملت ما حاصل شد، يك عنايت الهى بود، يك عنايت بزرگى كه متحول كرد روحيه ملت ما را به روحيه اسلام و مسلمين صدر اسلام و اين قدرت ايمان و اعتقاد به اسلام بود كه پيشرفتى را كه كسى احتمال نمى داد نصيب ما كرد. ملت ما با دست خالى، هيچ اسلحه نداشت، با همان قدرت ايمان در مقابل اسلحه مدرن و قدرت عظيم نظامى ايستادگى كرد و تمام قدرت‏ها را در هم شكست و اين دليل بر اين است كه ملتى اگر قيام كرد، با حفظ قدرت ايمان، هيچ قدرتى در مقابل آن نمى تواند بايستد. تمام قدرت‏ها و ابر قدرت پشتيبانى از شاه مخلوع مى‏كردند و گاهى ما را تهديد مى‏كردند ولكن قدرت اسلام با تأييد خداوند تعالى موجب شد كه ما با دست خالى بر قدرت‏هاى بزرگ غالب شويم و من اميدوارم اين نهضت ايران الگويى باشد براى ساير ملت‏هاى مستضعف و اميد است خداوند دنيا را از دست مستكبرين بگيرد و به دست مستضعفين بسپارد و من از اينكه شما اظهار محبت كرديد متشكرم. سلام گرم خود را به دوستان شما و مسلمين استراليا تقديم مى‏كنم و از خداوند تعالى تأييد همه را خواهانم.

والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 158

بهترين راه سازندگى، خدمت صادقانه با در نظر گرفتن رضاى خداست‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از شما جوانهاى نيرومند مؤمن تشكرمى كنم كه آمده‏ايد و از نزديك با من ملاقات و حضور خودتان را در همه مشكلاتى كه مملكت الان دارد اعلام كرديد. مى‏دانيد كه امروز مملكت آشفتگى زياد دارد. اينها يك مملكت آشفته‏اى درست كردند و به جا گذاشتند و رفتند و الان شما وارث يك مملكت خراب شده تقريبا هستيد و همه ما بايد كوشش كنيم كه حالا كه سد عظيم را شكستيم و پشت سد اينقدر خرابى داريم مى بينيم، كوشش كنيم در ساختن اين مملكت. و كوشش به اين است كه هر گروهى در هر محلى كه هستند در همان محل خوب عمل كنند، معنايش اين نيست كه شما كه در يك محل خاصى خدمت مى‏كنيد، كوششتان اين باشد كه در جاى ديگرى يك خدمتى بكنيد. كوشش براى ساختن اين است كه هر جمعيتى آن كار خودش را خوب انجام بدهد، اين كه به او محول شده است، آن را خوب انجام بدهد. اگر همه‏قشرهاى مملكت به اين فكر باشند كه الان مملكت اسلامى است و بايد به همانطورى كه دستور اسلام است عمل بكنند، كم كارى كه بايد كار بكنند نداشته باشند، انحراف نباشد در كار، با صداقت، با امانت، با توجه به خدا عمل بكنند.

شكست ناپذيرى كشورها در سايه تفاهم ميان ملت و دولت‏

شما ملاحظه كرديد كه در اين انقلاب، شما همه قلوبتان برگشت به طرف ملت و اين را خداى تبارك و تعالى اين قلب‏ها را برگرداند والا يك ارتشى كه در طرف ديگرى بود، بايد به حسب آن وضعى كه ارتش دارد، بايد بر خلاف مسير مقابل خودش باشد، لكن شما ملاحظه كرديد كه دل‏هايتان برگشت به اين طرف و اسباب اين شد كه گروه‏هاى مختلف پيوستند به ملت و با ملت همقدم شدند، همصدا شدند و اين موجب پيروزى ملت شد، ملتى كه هيچ نداشت و آن طرف همه چيز داشت. اين اراده خدا بود كه ما را پيروز كرد و ما بايد طورى عمل كنيم كه اين عنايت الهى محفوظ بماند براى ما، امانت داشته باشيم، توجه به خداداشته باشيم، براى ملت خدمتگزارباشيم، همه‏مان وضعمان تغيير بكند با وضعى كه رژيم‏هاى طاغوتى دارند. بناى مابر اين باشد كه به مملكتمان خدمت بكنيم، به ملت خدمت بكنيم. ارتش بايد نگهبان يك ملت باشد و نگهبان كشور باشد و ساير قواى انتظامى هم همين طور،

صحيفه نور ج 8 صفحه 159

بايد طورى عمل بكنند كه ملت را برادر خود بدانند و ملت هم آنها را برادر خود، آنها پشتيبان ملت باشند،ملت پشتيبان آنها. اگر يك مملكتى دولت و ملتش، ارتش و ملت، قواى انتظامى و ملت از هم شدند، با هم شدند و هر دو احساس كردند كه بايد خدمت به هم بكنند، يك همچو كشورى شكست نخواهد خورد. عمده شكست‏هايى كه كشورها مى‏خورند براى پوسيدگى است كه از باطن خودشان پيدا مى‏شود، ارتش شان از آنها جدا مى‏شود، ملت پشت به آنها مى‏كند. همين پيروزى كه شما مشاهده كرديد در ايران ،ديديد كه ملت پشت كرده بود به دستگاه و فرياد مى‏كرد نمى‏خواهيم خوب، ارتش هم از همين ملت بود، ژاندارمرى هم از همين ملت بودند ،اينها برادر بودند، مى‏ديدند كه نمى شود مخالفت كرد، نمى شود تا آخر سركوبى كرد ملت را، اين است كه پيوستند به ملت. خرابيها مال اين است كه يك مملكتى قواى انتظامى‏اش را جدا كنند از ملت، ارتشش از ملت جدا باشد به طورى كه ملت وقتى كه ارتش را ببيند از آن فرار كند ،ارتش هم در ذهنش اين باشد كه بايد سركوبى كند ملت را، ژاندارمرى‏اش هم همين طور، شهربانى‏اش هم همين طور، اداراتش هم همين طور . وقتى بنا شد كه يك كشورى اينطور حالش شدكه ملت عليحده شدند و دولت با همه بساطش هم عليحده، اين دولت پشتيبان ندارد. ملت بايد پشتيبان دولت‏ها باشد. دولتى كه پشتيبان ندارد شكست مى‏خورد. همه شكست‏هائى كه از اين دولت هائى كه در خارج شكست مى‏خوردند و مال خودمان هم ديديم كه رژيم سلطنت اصلاً به هم خورد ،براى همين بود كه تفاهم ما بين ملت و رژيم نبود. اگر ملت با رژيم تفاهم داشتند اين مسائل پيش نمى‏آمد، الان، الان شما مشغول كار خودتان بوديد، ما هم مشغول كارخودمان. اين مسائل روى همين زمينه پيش آمد كه دولتها در مقابل ملت مى‏ايستادند و جبهه مى‏گرفتند. ملت هم در مقابل دولت همين طور بود. وقتى اينطور شد نمى تواند دوام داشته باشد. ممكن است سرنيزه تا يك مدتى باشد امادوام نمى تواند داشته باشد.اما اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند. ممكن است سر نيزه تا يك مدتى باشد اما دوام نمى تواند داشته باشد. اما اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند، دوست باشند، اينها خودشان را خدمتگزار آنها بدانند آنها خودشان را پشتيبان اينها بدانند، هر دو به هم خدمت بخواهند بكنند، يك همچو ملت و دولتى هيچ وقت شكست نخواهد خورد. تا اينطور هستيد كه با ملت هستيد، تا اينطور هستيد كه توجه به خدا داشته باشيد شكست برايتان نيست. بپرهيزيد از اينكه از ملت جدا بشويد، شما را بخواهند جدا بكنند، ملت هم بايد بپرهيزد از اينكه از شما جدا باشد. وقتى اين دو قدرت همراه هم شدند، هيچ قدرتى نمى تواند اينها را شكست بدهد. همه قدرت‏هاى خارجى، همه قدرت‏ها تقريبا، يعنى اينهايى كه تماس داشتند، خوب بعضى تماسى نداشتند، چه ابرقدرت‏ها و چه قدرت‏هايى كه با اين ممالك ما تماس داشتند همه كوشش كردند كه محمدرضا بماند،همه كوشش شان اين بود كه بماند (اگر همه نگوييم يك اكثريتى كه يكى، دو تا از آن مى‏شود گفت مستثنى بود كه آن هم كارى نداشت) در عين حال چون ملت يك مطلبى را نمى‏خواست، نشد. وقتى ملت نخواست، قواى انتظامى هم وفادار ديگر نمى توانند باشند، به يك نفرنمى شود كه قواى انتظامى كه از همين مردم است، پسرش توى اين مردم است، برادرش توى اين مردم است، عيالش تو اين مردم است، براى خاطر يك نفر از همه چيز خودش دست بردارد. يك وقت اين است كه خدا و اسلام است، انسان مى‏تواند از خودش

صحيفه نور ج 8 صفحه 160

بگذرد براى خاطر خدا، براى خاطر اسلام، براى خاطر عقيده،يك وقت اين حرف‏ها نيست، يك رژيمى است كه طاغوتى است، معنا ندارد كه انسان براى خاط يك نفر ديگر از خودش بگذرد. از اين جهت چون پشتيبان نداشت، اين وقتى كه ملت با دست خالى فشار آورد شماها هم به او پيوستيد، همه قواى انتظامى هى رو آوردند به اين طرف و او هم وقتى ديد كه از باطن پوسيده است مسأله، نتوانست كارى بكند، ديگران هم نتوانستند. كوشش كنيد كه قواى شما با ملت يكى باشد، با ملت تفاهم داشته باشد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه شمارا از لشكر امام زمان سلام الله عليه قرار دهد.

والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:12 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 161

تاريخ: 26/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت بهدارى و بهزيستى‏

تزكيه نفس از علم و حكمت بالاتر است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين آيه كه خوانده مى‏شود از آياتى است كه در بيان آن مى‏شود مفصل صحبت كرد، لكن من يك نكته را عرض مى‏كنم و مى‏گذرم. خداوند فرموده است: لقد من الله على المومنين اذبعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه خداوند به مومنين منت گذاشته كه از خودشان كسى را فرستاد كه آيات الهى را بر آنها تلاوت كند. تلاوت آيات براى تزكيه و تعليم كتاب وحكمت است. تزكيه را مقدم ذكر فرموده است، معلوم مى‏شود تزكيه نفس از علم و حكمت بالاتر است. همين طور هم هست. اگر افراد يك ملت تزكيه و تربيت شده باشند،آن ملت پيشرو است. اگر سران قوم، آنهائى كه كشور را اداره مى‏كردند نفس شان تزكيه وتربيت شده بود،نه آن گرفتارى‏ها براى ملت پيش مى‏آمد و نه براى خودشان. منشاء تمام اين گرفتارى‏ها در همه جا اين است كه آنهائى كه عهده‏دار امور ملت هستند تزكيه نشده‏اند. يك نفر آدمى كه تزكيه نشده اگر بر يك ملت سلطه پيدا كند اينهمه گرفتارى‏هائى را كه در طول پنجاه و پنج سال براى ملت ما پيش آمد بوجود مى‏آورد. كسى كه بر ملتى سلطه و حكومت دارد اگر يك نفر عدالت پرور باشد دستگاه او عدالت پرور خواهد شد، قشرهائى كه به او مربوطند قهرا به عدالت گرايش پيدا مى‏كنند، تمام اداراتى كه تابع آن مملكت و آن حكومت است خواه ناخواه به عدالت گرايش پيدا مى‏كند. اگر همه ملت تزكيه بشوند همين دنيا بهشت آنهاست و تمام گرفتارى‏ها از بين مى‏رود.

مفاسد و مصالح از حكومت‏ها و سران آن سرچشمه مى‏گيرد

از طرف ديگر چون اشخاصى در رژيم طاغوتى بر مردم حكومت كردند اشخاص تزكيه شده‏اى نبودند و شخص اول مملكت اخلاق و عقايد و اعمالش تزكيه نشده بود، مملكت را به هلاكت كشاندند. رضاخان خودش سرچشمه تمام مفاسد بود. در پاريس كه بوديم يك نفر آمد پيش من و از كسى نقل كرد كه او گفته اگر در ايران پنج نفر فاسد بشوداين محمدرضا روى هر پنج نفر انگشت مى‏گذارد و به طرف خودش جلبشان مى‏كند. آن اشخاصى كه پاك نيستند و با تزكيه شده‏ها سر و كار ندارند، نمى‏روند سراغ اشخاص امين. آدمى كه خودش امين نيست مى‏رود سراغ اشخاصى كه نظير خودش

صحيفه نور ج 8 صفحه 162

باشند. ولهذا مفاسد و مصالح از حكومت‏ها سرچشمه مى‏گيرد. حكومت عدل تمام مصالح كشور را تأمين مى‏كند و حكومت ظلم تمام بدبختى‏ها را براى يك ملتى ايجاد مى‏كند.

دامن مادران مى‏تواند مبداء خير يا مبداءشر باشد

لذا در آيه شريفه تزيكه مقدم است. انبيا آمده‏اند كه انسان بسازند، انبيا مأمورند كه افرادى را كه بشر هستند و با حيوانات فرق ندارند، اينها را انسان كنند، تزكيه كنند. شغل انبياهمين است، بايد شغل مادرها هم همين باشد نسبت به بچه‏هائى كه در دامنشان است، و با اعمالشان آنها را تزكيه كنند. در دامن مادر، بچه‏ها بهتر تربيت مى‏شوند تا در پيش استادان. علاقه‏اى كه بچه به مادر دارد به هيچ كس ندارد و آن چيزى كه در بچگى از مادر مى‏شنود در قلبش نقش مى‏بندد و تا آخر همراهش است.مادرها بايد توجه به اين معنى كنند كه بچه‏ها را خوب تربيت كنند،پاك تربيت كنند، دامن‏هايشان يك مدرسه علمى و ايمانى باشد، و اين يك مطلب بسيار بزرگى است كه از مادرها ساخته است و از كسى ديگر ساخته نيست. آنقدرى كه بچه از مادر چيز مى‏شنود از پدرنمى شنود، آنقدرى كه اخلاق مادر در بچه كوچك نورس تأثير دارد و به او منتقل مى‏شود از ديگران عملى نيست. مادرها مبداء خيرات هستند و اگر خداى نخواسته مادرانى باشند كه بچه‏ها را بد تربيت كنند مبداء شرند. يك مادر ممكن است يك بچه را خوب تربيت كند و آن بچه يك امت را نجات بدهد، و ممكن است بد تربيت كند و آن بچه موجب هلاكت يك امت بشود. مع الوصف در طول اين سلطنت، اينها كوشش كردند كه مادران را از بچه‏ها جدا كنند به مادرها تزريق كردند كه بچه دارى چيزى نيست، شما توى ادارات بيائيد. و اينها بچه‏هاى معصوم را جدا كردند از دامن مادران و بردند در پرورشگاه‏ها و جاهاى ديگر، و اشخاص اجنبى و غير رحيم آنها را به تربيت فاسد تربيت مى‏كردند. بچه‏اى كه از مادرش جدا شد پيش هر كه باشد عقده پيدا مى‏كند، عقده كه پيدا كرد مبداء بسيارى از مفاسد مى‏شود. بسيارى از قتل‏هائى كه واقع مى‏شود از روى همين عقده‏هائى است كه پيدا شود، و بسيارى از عقده‏ها از اين پيدا مى‏شود. در همين كارى كه بايد معلم و دانشگاه‏ها بكنند، از دامن مادر شروع مى‏شود تا برسد به مدارس و به دانشگاه‏ها و به جاهاى ديگر. اگر از دامن مادر اين تربيت خوب شروع شد و مادر بچه را خوب تربيت كرد و به دبستان تحويل داد، دبستان هم خوب تربيت كرد و به دبيرستان تحويل داد آنجا هم همين طور، تا دانشگاه يا مدارس علمى ديگر، آنها هم خوب تربيت كردند، يك وقت در يك برهه از زمان مى‏بينيد كه جوانها همه خوب از كار در آمده‏اند و يك مملكت را به طرف خوبى مى‏كشانند.

تمام مبارزه رژيم شاه با تزكيه و رشد انسانى جوان‏ها بود

رژيم خائن سابق جديت كرد كه با همه جهات و همه قدرت با تزكيه مبارزه بكند و نگذارند جوان‏هاى ما صحيح بار بيايند. مى‏گويند در تهران در آن زمان شراب فروشى‏ها از كتاب فروشى‏ها بيشتر بوده و حالا انشاءالله ديگر نيست. مى‏دانيد كه چقدر مراكز فساد درست كرده‏اند،مراكزى را كه

صحيفه نور ج 8 صفحه 163

بايد آموزشى باشد به فساد كشيدند مثل سينما، مثل راديو و مطبوعات. با تمام قوا كوشيدند كه نگذارند رشد انسانى پيدا شود. بايد اين تربيت‏هاى طاغوتى در جوانهاى ما و در اين نسل به تربيت‏هاى انسانى و اسلامى متحول شود و اميد است كه از دامن مادرها شروع بشود و به دانشگاه و بالاتر ختم بشود. سعادت يك ملت به اين است كه سران آن ملت و كسانى كه مقدرات آن ملت به دستشان است تزكيه شده باشند. خداوند همه شما را به راه راست هدايت كند و همه ما را خدمتگزار به اسلام و مسلمين‏قرار بدهد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:12 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 164

تاريخ: 27/4/58

بيانات امام خمينى در جمع فارغ التحصيلان پاسيار دانشگاه پليس‏

ترسيم چهره كريه قواى انتظامى طاغوت و توصيف قواى انتظامى اسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من در اين وقت كم و اتاق گرم و فشرده از آقايان دو، سه كلمه راجع به وظيفه شما آقايان كه مى‏خواهيد پليس انشاءالله باشيد و پاسدار و پاسيار و امثال ذلك بايد عرض كنم پليس در رژيم‏هاى طاغوتى مثل ساير قواى انتظاميه از قبيل ژاندارمرى و ارتش در نظر ملت، ملت كه در تحت سلطه طاغوت بودند، پليس يك معنايى پيش ملت داشت كه آن معنا اين بود كه مردم از پليس فرار كنند و پليس هم هجوم ببرد. نه فقط پليس، قواى انتظاميه هم كه در اين دولت‏هايى كه ما ديديم بوده است اينها براى سركوبى خود ملت، در مقابل ديگران نبوده‏اند، تربيت نشده بودند كه در مقابل ديگران باشند. ما شاهدبوديم كه در زمان رضاخان اين قواى انتظاميه، سرانشان همه سركوب مى‏كردند ملت را. آن روزى كه قواى خارجى، متفقين هجوم آوردند به ايران، همين قواى انتظاميه، سرانشان در تهران همچوكه سر حد اينها هجوم آوردند، اينها از تهران فرار كردند. اين را ما شاهد بوديم كه چمدان‏هاشان را بستند و از تهران فرار كردند، مى‏گفتند طرف اصفهان مى‏روند، حالا از آنجا كجا مى روند را من نمى دانم، و در مقابل آنهايى كه هجوم كردند، مهاجمين، آنوقت گفتند كه سه ساعت مقاومت كردند و بعد گفتند كه وقتى رضاخان از يكى از صاحب منصبان پرسيده است كه آخر 3 ساعت چرا؟ گفته است اين را به شما گفته‏اند 3 ساعت، ساعتى در كار نبود، آنها از آن طرف آمدند ما از آن طرف فرار كرديم. مقابله ارتش در مقابل خارجى اينطور بود، و در مقابل ملت خودش سركوبى مى‏كرد، هر طور تعدى را مى خواست مى‏كرد و سران ارتش كه آنطور با مردم رفتار كردند به مجرد اينكه اطلاع پيدا كردند از اينكه آمدند اينها به سرحد، بدون اينكه باز واردبشوند، اينها از تهران فرار كردند و سربازخانه‏ها هم به هم خورد كه من خودم تهران بودم آنوقت، مى‏ديدم كه اين سربازها ويلان توى خيابان‏ها دارند مى‏روند. براى اين بود كه قواى انتظاميه را طاغوت در خدمت خودش مى‏خواست باشد، نه در خدمت ملت، نه در خدمت كشور. نه شهربانى را آنطور كه بايد باشد آنها تربيت مى‏كردند و نه ژاندارمرى را و نه ارتش را . اينها همه يكجا در خدمت خود آنها بودند. شخص، كسى كه خودش را شاه مى‏دانست بوده،ملت اصلاً مطرح نبود پيششان، مگر براى دوشيدنشان، مگر براى استفاده‏شان هر طورى كه مى توانستند ولهذا ملت از همه قواى انتظامى فرار مى‏كردند و متنفر بودند، قواى انتظامى هم ملت را از خودش نمى دانست بلكه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 165

يك برده‏اى مى‏دانست كه از او بايد استفاده بكند. اين اساس حكومت طاغوتى را تشكيل مى‏داد كه نسبت به ملت آنطور كوبنده و نسبت به خارج آنطور فرار.

خود اينها هم همين طور بودند، خود رضاخان و پسرش هم همين طور بودند، در مقابل ملت اينها اظهار قدرت آنطور كه مى‏ديديد ميكردند لكن خود من در عكسى كه در روزنامه انداخته بودند كه باز هم هر وقت من فكر مى‏كنم تاثرم هست كه وقتى كه رفته بود محمدرضا در امريكا، زمانى بود كه جانسون رئيس جمهورى بود، عكسى كه انداخته بودند من ديدم كه جانسون ايستاده بود و در سر جاى خودش ايستاده بود و عينكش را اينطور دست گرفته بود و چپ به جاى ديگر نگاه مى‏كرد، حتى تو روى او نگاه نمى كرد و اين مثل يك آدم بنده‏اى در مقابل او ايستاده بود. در مقابل آنها اينطور بودند، وقتى پايشان را مى گذاشتند توى مملكت بامردم اينطور رفتار مى‏كردند. اين برنامه همه اشخاصى است كه به ملت خيانت مى‏كنند. همه حكومت‏هايى كه خيانت به ملت مى‏كنند از ملت مى‏ترسند. چون از ملت مى‏ترسند قواى انتظاميه را، همه را، در خدمت خودشان براى مقابله با ملت استخدم مى‏كنند، تربيت‏هاشان هم همين طورها بوده. اين درست عكس آن معنايى است كه از اين قواى انتظاميه انتظار مى‏رفت و درست عكس آن معنائى است كه قواى انتظاميه اسلام داشته است. قواى انتظامى اسلام براى سركوبى خود ملت نبوده است، با ملت رفيق و دوست و خدمتگزار،در مقابل خارجى كوبنده و مهاجم. همين دسته بى‏ساز و برگ قواى اسلامى در صدر اسلام كه هر چند نفرشان يك اسب و يك شتر داشتند، هر چند تاشان يك شمشير داشتند و زندگى سربازى‏شان اينطور بود از باب اينكه اتكايشان به ملت بود و به خدا، همين عده كم به دو امپراطورى بزرگ آنوقت كه همه دنيا تقريبا تحت سلطه آنها بودند اينها غلبه كرده‏اند با همين دست خالى لكن قدرت ايمان، با نداشتن ساز و برگ صحيح جنگى و مجهز بودن قواى ايران و روم با همه قوايى كه داشته‏اند لكن اينها قدرت ايمان داشتند آنها نداشتند. آنها را در يكى ازجنگ‏ها كه جنگ سلاسل (يك همچو چيزى) به آن مى‏گويند اين سربازهايى كه اينها مى‏خواستند به جنگ بياورند ،از طرف ايران ميخواستند به جنگ بياورند اينها را با ريسمان و با زنجير بسته بودند كه فرار نكنند. يك همچو روحيه‏اى درمقابل خارج داشتند، در مقابل مردم سختگيرى داشتند،روحيه شان اينجور بود كه وقتى خواستند به جنگ ببرند پانصد هزارتا، پانصدتاشان،هزارتاشان با يك زنجيرهايى مى‏بستند كه اينها فرار نكنند و به جنگ بروند. معلوم است يك همچو لشكر با سلسله نمى‏تواند جنگ بكند، مثل همين لشكرهاى ما و زمان متفقين مى‏شود اسلام وضعش در حكومت، وضعش در قواى انتظامى، وضعش در شرطه كه به اصطلاح آنهاانتظامى هست درست عكس اين وضعى است كه حكومت‏هاى طاغوتى دارند. شرطه با مردم دوست، رفيق يعنى شهربانى با مردم دوست، رفيق، خدمتگزار، مردم با او دوست، پشتيبان. ارتش و لشكرى آنوقت بامردم دوست و رفيق، پشتيبان مردم،مردم پشتيبان آنها. يك همچو روحيه‏اى كه نسبت به خودشان آنطور باشند و نسبت به خارج قوى باشند و اشداءعلى الكفار رحماءبينهم كه قرآن است،وصف اينهاست،وصف مومن‏هايى است كه ارتش اسلام هستند،عكس آنى كه طاغوت‏ها دارند. در قرآن وصف آنها را

صحيفه نور ج 8 صفحه 166

عكس اينها مى‏گويد. مى‏گويد (نسبت مى‏فرمايد) نسبت به كفار اشداء هستند و قوى، نسبت به خودشان رحيم و مهربان و دوست، نه ارتش و ژاندارمرى و شهربانى از مردم ترسى دارد كه مبادا يك وقتى چه بشود،نه مردم از ارتش ترس دارند، همه دوست و رفيق و همه همين طورى كه حالا مى‏بينيد شما اينجا آمديد، نه ما از شما مى‏ترسيم كه شما هجمه كنيد به ما،ما را چه بكنيد، نه شما از ما چيزى داريد. ما رفيق و دوست و هر دو رحماءبينهم. اين دستور قرآن است. قواى انتظامى براى انتظام يك كشور است، براى حفظ مردم است، براى حفظ مال و جان مرم است، نه براى ارعاب مردم، نه براى ترساندن و عرض كنم چاپيدن مردم. شما الان در جمهورى اسلام واقع هستيد، طاغوت رفت، جايش نمى آيد ديگر.

توصيه به مردمى بودن و ايجاد تحولى همه جانبه‏

شما الان در يك جمهورى اسلامى واقع هستيد كه بايد خودتان اسلامى باشيد يعنى همانطورى كه شرطه زمان حضرت امير سلام الله عليه با مردم بوده است شما هم با مردم باشيد. همانطورى كه قواى انتظاميه در خدمت مردم بوده است و مردم با آغوش باز مى‏پذيرفتند،دوست داشتند آنها را شما هم بايد عملى بكنيد كه مردم با شما آنطور باشند. عمل شما، عمل طاغوتى ديگر نباشد. خيال نكنيد كه ما قدرتمنديم و مردم چه، قدرت وقتى داريد كه ملت دنبال شما باشد. شما ديديد در اين قضيه،عبرت مى‏گيريد از اين قضيه كه وقتى ملت يك چيزى را اراده بكند و همه با هم، مصمم، ملت يك كارى را بخواهد هيچ قوه‏اى نمى تواند جلويش بايستد. همه قوا شكست خوردند در مقابل ملت و آن چيزى كه مهم است آرامش روحى انسان است. آنى كه سعادت انسان است اين است كه آرامش داشته باشد در اينجا يا انشاءالله آنجا. الان شما آرامش داريد از باب اينكه نمى خواهيد به مردم تحميل بشويد تا اينكه در وجدانتان ناراحت باشيد.

آنهايى كه به مردم تعدى مى‏كنند وجدانشان ناراحت است، مگر بعضى شان كه ديگر از وجدان انسانى بيرون رفته‏اند اما غالبا اينطورند خصوصاً اين طبقه جوان. اما وقتى با مردم دوستند و رفيقند آرامش قلبى دارند، سعادت، دارند، سعادت همين آرامش سعادت است. شماكارى بكنيد كه اين آرامش قلبى را حفظ بكنيد و مردم را مثل فرزندهاى خودتان، مثل برادرهاى خودتان اينطور حساب بكنيد. آن مسائل طاغوتى را كنار، شما كه نبوديد آن موقع، كنار بگذاريد مطالعه كنيد در حال آن رژيم و وضع او و در عاقبت او.

الان دولت اسلامى است، شماها اسلامى، شهردارى و شهربانى و امثال ذلك انشاءالله همه اسلامى و بايد همه چيزهايى كه در ايران است همه متحول بشود به يك مملكت اسلامى به همه معنا كه در مملكت اسلامى آرامش روحى هست، رفاه همه جانبه هست، تعاون هست، برادرى هست. و من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت همه شما رامى خواهم و اميدوارم پليس‏هاى خوبى براى اسلام باشيد، پليس‏هاى امام زمان سلام الله عليه باشيد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:15 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 167

تاريخ: 28/4/58

بيانات امام خمينى در جمع برادران و خواهران نابيناى كارمند

انقلاب ما انقلاب اسلامى است،چون متكى بر اسلام است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

البته دانيد كه‏بعد از هر انقلابى يك مشكلات زيادى براى كشور و براى دولت‏ها پيش مى‏آيد، اين اجتناب ناپذير است. هيچ نمى شود تصوركرد كه انقلابى حاصل ميشود، يك رژيم دو هزار و پانصد ساله با همه قدرتى كه داشت شكسته بشود، از بين برود و آرام باشد و مملكت همه چيز به جاى خودش باشد و همه چيزها زود اصلاح بشود، همه حوائج برآورده بشود. اينها يك امورى است كه هيچ امكان ندارد براى يك انقلابى. بعضى از انقلاب‏هائى كه در حدود شصت سال پيش از اين شده است، الان هم با مشكلات روبرو هستند و من گمانم اين است كه انقلاب ما بهترين انقلابى بوده است كه با ضايعاتى كم، نتايج زيادى از آن تاكنون برداشتيم و اميدواريم كه بعد از اين هم برداشته بشود و نكته‏اش هم اين بوده است كه انقلاب‏هاى ديگر، انقلاب‏هاى يك رژيمى بر يك رژيمى و يك رژيم مشابه رژيم بوده و انقلاب ما انقلاب اسلامى است چون متكى بر اسلام است.

رفع مشكلات متضمن استقرار حكومت است‏

از اين جهت است كه بعد از انقلاب آشفتگى‏ها كم هست و نيست لكن رويهمرفته بايد يك قدرى با مشكلات ساخت. شمائى كه پنجاه وچند سال از وقت كه توجه به دنيا كرديد، از وقتى كه اندازه رشد رسيديد ديديد كه هميشه در مشكلات بوديد و هميشه تحت فشار و اختناق و همه نابسامانى‏ها بوده، حالا پنج ماه است تقريبا از عمر اين رژيم ثانى ورژيم تازه اسلامى، جمهورى اسلامى مى‏گذرد و ما الان آن اصول مسائل را باز درست نكرديم. خوب، اصول مسائل قانون اساسى است كه بايد تصويب بشود، مجلس شوراست كه بايد انتخاب بشود، رئيس جمهور است كه بايد تعيين بشود تا اين حكومت انتقالى يك حكومت استقرارى دنبالش باشد. اين مشكلات، من هم مى‏دانم هست، هم براى شما و هم براى همه قشرهاى ملت، همچو نيست كه شماخيال كنيد كه براى شما چيز هستيد - يك مشكلاتى باشد،براى ديگران نباشد، مشكلات براى همه است و من اميدوارم كه اگر آنطورى كه ماخواهيم حكومت اسلامى برقرار بشود، هيچ امتيازى نباشد بين قشرها، همه تحت لواى اسلام با هم انشاءالله رشد خودشان را بكنند و به همه رسيدگى بشود.

صحيفه نور ج 8 صفحه 168

شما دعا كنيد كه اين آشفتگى‏ها و اين توطئه‏هائى كه الان در دست است و در همه جا تقريبا توطئه است. چه از رژيم سابق و چه از منحرفين، گروه‏هاى منحرف الان هست و توطئه مى‏كنند، دعا كنيد كه انشاءالله اينها رفع بشود، يك حكومت مستقرى پيدا بشود، بعد آسان است اينها. اميدواريم كه به زودى اينطور چيزها رفع شود اين رژيم اسلامى مثل رژيم طاغوتى نيست كه همش را صرف كرد براى به هم زدن اوضاع كشور ما و همه چيز را به نفع خودشان تمام كردند، انشاءالله اميدواريم كه يك حكومت عدل اسلامى باشد و به همه رسيدگى بكند و همه قشرها به نتايجش برسند و هم دنيا و هم آخرت انشاءالله معمور بشود. خداوند همه شما را حفظ كند. موفق باشيد.

والسلام عليكم ورحمة الله‏وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 169

تاريخ: 28/4/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان گروه‏هاى مختلف مردم‏

تحت فشار قرار داشتن مدرسه فيضيه در طول سلطنت شاهنشاهى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مدرسه فيضيه نشيب و فرازهائى به خود ديده است، مدرسه فيضيه شاهد قضايائى بوده است كه اگر زبان داشت و بيان مى‏كرد ماها متاثرشديم. من شاهد قضايائى كه در مدرسه فيضيه واقع شد در زمان آن پدر و اين پسر بودم. در زمان پدر آنقدر شدت كردند، آنقدر فشار آوردند بر اين مدرسه فيضيه و همه مدرسه‏ها و همه مساجد و همه ملت و تمام روحانيت كه روى تاريخ سياه شد. طلاب مدرسه فيضيه قبل از آفتاب بايد از حجره‏هاى خودشان به باغات شهر پناه ببرند كه وقتى در مدرسه بودند مأمورين مى‏آمدند و آنها را مى‏بردند و خلع لباس‏كردند. يا به نظام وظيفه يا به نظام اجبارى مى‏بردند، و آخر شب بر مى‏گشتند به مدرسه. علماى اسلام در زمان آن پدر آنچنان تحت فشار بودند، علماى درجه اول را از خراسان به حبس كشيدند دستجمعى و از آذربايجان تبعيد بردند علماى طبقه اول را و از اصفهان كه مجتمع شدند در اين قم و از اطراف علماى بلاد آمدند، آنها را هم با فشار در هم شكستند. مدارس ما را خواستند از آثار اسلام خالى كنند. در زمان پسر هم كه شما شاهد بوديد كه حمله‏ها شد بر مدرسه فيضيه. مدرسه فيضيه شاهد سوختن كتاب‏هاى دينى بلكه كتاب آسمانى ما بود، شاهد آتش زدن عمامه‏هاى اهل و شاهد پرت كردن بعضى از طلاب ما از پشت بام به زمين بود.

اگر خلافى از ما صادر شود دشمنان آن را به اسلام نسبت مى‏دهند

والحمدلله حالا هم شاهد است كه شما علماى بلاد از كاشان، از رفسنجان مجتمع شديد و آزادانه مسائل خودتان را مى‏گوئيد. و من اميدوارم كه تا آخر، اين آزادى و اين استقلال محفوظ بماند. شما آقايان بايد حافظ حيثيت اسلام باشيد. امروز آنچه كه به شما احتياج است، آنچه شما تكليف داريد و همه روحانيت در سراسر كشور، كشورهاى اسلامى وظيفه دارند اين است كه حدود اسلام را امروز اگر چنانچه از يكى از ماها بر خلاف مقررات اسلامى،بر خلاف احكام اسلام يك مطلبى از او صادر بشود اسلام رو به شكست مى‏رود امروز مملكت، مملكت اسلامى است و محتوا بايد محتواى اسلام باشد. وقت حساسى است، روحانيت زمان حساسى را مى‏گذراند. مبادا اين كميته‏ها به اسم روحانيت كارهاى خلاف بكنند و مبادا پاسداران به اسم پاسدارى از اسلام كار خلاف بكنند و مبادا كه دادگاه‏ها

صحيفه نور ج 8 صفحه 170

كه اسلامى هستند بر خلاف موازين اسلام باشند اسلام امروز احتياج دارد به همه قشرها براى محافظت اولياى اصفهان نظر دوختند به شما روحانيون و ساير اقشار ملت كه حفظ كنيد حدود اسلام را از آزادى‏ها سوء استفاده نشود آزادى در حدود اسلام است، در حدود قانون است، تخلف از قانون نشود به خيال اينكه آزادى است. از همه بالاتر مسؤوليت روحانيت است. دشمن‏ها چشمها را دوخته‏اند كه از روحانيت چيزى ببينند و آن را بزرگ كنند و به اسلام نسبت بدهند. اگر امروز از شما،از علما خداى نخواسته از علماى اسلام، از فضلاى بنام، يك امر خلاف صادر بشود، دشمن‏هاى شما آن را هزار امر مى‏كنند و با هياهو و جنجال به‏اسلام نسبت ميدهند مى‏گويند جمهورى اسلام هم مثل ساير رژيم‏هاست است. اين مسئوليت بزرگى است. خداوند انشاءالله همه شما را و همه ما را توفيق بدهد كه خدمتگزار به اسلام باشيم و آبروى اسلام باشيم.

والسلام عليكم و رحمةالله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 171

تاريخ: 28/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم‏

نهضت ما قرآنى و اسلامى و تا آخر باقى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ما در اين دعوت به راهپيمائى نه اينكه احتمال مى‏داديم ملت ما از انقلاب منصرف شده باشد، ما براى اينكه بدخواهان بفهمند نهضت ما به قوت خود باقى است و ملت ما همانطور كه در اول انقلاب با شور و شعف به نهضت رو آوردند الان هم باقى هستند و تا آخر باقى خواهند ماند دعوت به راهپيمائى كرديم و ملت اثبات كرد كه نهضت به قوت خودباقى است. مااحتمال اينكه ملت پشت به اسلام بكند نمى‏دهيم، بدخواهان گمان نكنند ملت مسلم به اسلام پشت خواهد كرد. نهضت، نهضت سياسى نيست كه احتمال برود مردم توجه ندارند. نهضت، نهضت قرآنى است. نهضت، نهضت اسلامى است و اين نهضت اسلامى تا آخر باقى است. دعوت ما براى اين نبود كه احتمال سستى در نهضت مى‏داديم. ما هر روز شاهد تظاهرات مردم هستيم، ما خواستيم بدخواهان را بفهمانيم كه به جاى خود بنشينند و گمان نكنند بااين صحبت‏ها و توطئه‏هاتوانندملت را از راه خود باز دارند.

نهضت،براى حكومت اسلام و قوانين قرآن بود

من از ملت تشكر مى‏كنم و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى طلب مى‏كنم و آنان را دعوت به ادامه نهضت و دعوت به آرامش و دعوت به وحدت كلمه مى‏كنم. نهضت ما پيروز شد و پيروز است تا آخر. نهضت ما همانطور كه قدرتهاى بزرگ را شكست، اين ريشه‏هاى ضعيف را مدفون مى‏كند. ما آن روز كه بفهميم دشمنان توطئه‏گر دست از لجاجت بر نمى دارند، با يك روز فاتحه آنها را مى‏خوانيم. با قاطعيت به اينجا رسيديم و با قاطعيت جلو مى‏رويم و با قاطعيت مقاصد اسلامى را پياده خواهيم كرد. ما نهضت براى آن كرديم كه اسلام و قوانين اسلام و قرآن و قوانين قرآن در كشور ما حكومت كند و هيچ قانونى در مقابل قانون اسلام و قرآن عرض وجود نكند و نخواهد كرد. نهضت اسلامى است و نهضت اسلامى محتوايش بايد اسلامى باشد و احكام اسلام در سرتاسر كشور بايد جارى شود و تمام قشرها اسلامى مى‏شوند. ملت ما براى اسلام خون خود را داد و براى اسلام ادامه مى‏دهد نهضت خود را.

صحيفه نور ج 8 صفحه 172

كسانى را انتخاب كنيد كه اسلام شناس باشند

قانون اساسى ما بايد اسلامى باشد و اگر حرفى از اول اسلامى نباشد، نه من رأى خواهم به او داد و نه ملت. ملت ما كه همه‏اسلامى هستند و همه توجه به اسلام دارند و مى‏خواهند قانون اساسى ما اسلامى باشد، كسانى را انتخاب مى‏كنند كه به اسلام عقيده دارند و اسلام را دين مترقى مى‏دانند، كسانى را انتخاب مى‏كنند كه امين باشند، كسانى را انتخاب مى‏كنند كه اسلام شناس باشند. كسانى كه توجه به اسلام ندارند، كسانى كه نمى‏خواهند قوانين اسلام در ايران پياده شود ولو هر چه دانشمند باشند و نويسنده، ملت ما آنها را انتخاب نخواهند كرد. آنها كه گمان مى‏كنند با طرح شيطانى خود مى‏توانند راهى پيدا بكنند براى انحراف قانون اساسى از مجراى اسلام، اشتباه ميكنند. مسلمين همه در زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد و در سايه قرآن ادامه حيات مى‏دهند. آنها كه گمان كردند نهضت تا اينجا كه آمد ديگر سست شده است و مردم توجه به اسلام ندارند، ديدند كه مطلب اينطور نيست، راهپيمائى اخير را ديدند و هر روزى كه بخواهيم راهپيمائى كنيم، همه حاضريم. قشرهاى اينطور نيست، اكثريت ما را نخواهند منحرف كرد. من از همه طبقات، از همه جبهه‏ها، از همه حزب‏ها تقاضا مى‏كنم كه در كانديدهاى خود توافق كنند. اسلام براى همه بهتر است از ساير مسلك‏ها،اسلام است كه شما را از زير بار ظلم بيرون برد. اسلام است كه شماها را از حبس بيرون آورد. اسلام است كه شماها را از خارج به داخل آورد. اسلام است كه شماها را آزاد كرد و قلم‏هاى شما را آزاد كرد. از اين آزادى سوء استفاده نكنيد، قدر اسلام را بدانيد، همه با هم مجتمع شويد، كانديدها را با هم تعيين كنيد. اگر كانديدهاى غير اسلامى باشد، شكست مفتضحانه خواهيد خورد.

اعتصام كنيد

به حبل الله من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه قشرهاى ملت را مى‏خواهم و از همه تقاضا دارم كه با هم اين راه را طى كنند. اگر استقلال كشور را مى‏خواهيد،اگر قطع ايادى دشمنان را مى‏خواهيد اگر مى‏خواهيد آزاد باشيد، اگر مى‏خواهيد كه كشور مال خودتان باشد،بيائيد همه زير پرچم اسلام واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا امر خدا را اطاعت كنيد از آنچه نهى فرموده است، كه با هم اعتصام كنيد به حبل الله. حبل الله، اسلام است. صراط مستقيم اسلام است. ريسمان بين حق و خلق، اسلام است. واعتصموا بالاسلام متفرق نشويد، گروه گروه نشويد. مملكت شما مستقل شود، تا آزاد باشيد. قدر اسلام را بدانيد كه شماها رااز زاويه‏ها بيرون آورد. من از گروه‏هائى كه از اطراف آمده‏اند و از رفسنجان و ساير جاها آمده‏اند تشكر مى‏كنم و از علماء رفسنجان هم كه زحمت كشيده‏اند و تشريف آورده‏اند تشكر مى‏كنم و از همه ملت تشكر ميكنم كه با شور و شعف نهضت را دارند ادامه مى‏دهند و ادامه خواهند داد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 175

تاريخ: 28/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان و كارمندان بخش توليد و مالى راديو و تلويزيون‏

انسان از راه چشم و گوش و زبان مى‏تواند كسب فضيلت يا فساد كند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

انسان اينطور خلق شده است كه به حسب تمام امورى كه در خارج هست، هر چه هست در خارج، خداوند يك روزنه‏اى در انسان قرار داده كه اتصال به او پيدا مى‏كند، چشم، ديدنى‏ها را، گوش، شنيدنى‏ها را و همين طور عقل، مافوق طبيعت را. انسان يك موجودى است كه رابطه با تمام موجودات خارجى به واسطه قدرتى كه خدا به او داده است و روزنه‏هائى كه برايش قرار داده كه با خارج اتصال پيدا بكند اين موجود مى تواند اتصال پيدا بكند و از همين روزنه‏ها مى‏تواند كسب فضيلت كند و احيانا از همين روزنه‏ها فسادها در باطن انسان موجود بشود، از راه چشم، از راه گوش، از راه زبان اين عثورى كه هست،مى‏شود كه يك انسان از اين راه‏ها فضايل را و چيزهائى كه مصالح يك جامعه است و براى خودش هست ادراك كند و پس بدهد و مى‏شود كه يك انسان هم به واسطه انحرافاتى كه دارد عكس اين باشد.

راديو و تلويزيون مى‏تواند يك كشور را اصلاح كند يا به فساد بكشد

اين رسانه‏هائى كه ما الان داريم، چه مطبوعات و مجلات و روزنامه‏ها و چه سينماها و تئاترها و امثال ذلك و چه راديو و تلويزيون، اينها آنچه از همه آن دستگاه‏ها بيشتر رابطه با انسان دارد، تلويزيون است، از دو جهت، يك جهت اينكه مطبوعات هر چه هم تيراژش زياد باشد اولا در سطح يك مملكتى نيست و ثانياً همه افراد نمى توانند از اين استفاده كنند براى اينكه الان تقريبا نيمى از جمعيت ما سواد خواندن ندارند تا از مطبوعات و نوشته‏ها استفاده كنند. سينماها در يك محيط محدود مى‏توانند كار خودشان را انجام بدهند، راديو هم در همه جا هست، در همه چيز هست لكن فقط از راه سمع است. آنچه كه در همه كشور يعنى آن دهاتى كه‏در خانه است توى مرز و هيچ هم سواد ندارد، لكن چشم و گوش دارد،اين از راديو تلويزيون استفاده مى‏كند، هم استفاده سمعى مى‏كند، هم استفاده بصرى، يعنى راديو فقط استفاده سمعى دارد، راديو تلويزيون استفاده سمعى و بصرى دارد، هم آن آدم نقشه‏ها را مى‏بيند و هم طرح‏ها رابيند و هم مى‏شنود. بنابراين راديو تلويزيون از تمام رسانه‏هائى كه هست حساستر است، راديو تلويزيون مى‏تواند يك مملكت را اصلاح كند و مى تواند به فساد بكشد، اين را نه

صحيفه نور ج 8 صفحه 176

روزنامه مى‏تواند، نه سينما مى‏تواند، نه تئاتر مى‏تواند، نه تبليغات لفظى كه درمنابر است تواند، براى اينكه اينها همه شعاعشان محدود است. راديو شعاعش مثل تلويزيون است لكن فقط سمعى است. تلويزيون، هم سمعى است و هم بصرى. تبليغات تلويزيون مى‏تواند از راه سمع مردم را يا تربيت كند يا منهدم كند.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 173

تاريخ: 28/4/58

بيانات امام خمينى در جمع دانش پژوهان قزوين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از اين روحيه‏اى كه در جوان‏هاى ما در همه نقطه نقاط كشور حاصل شده است، خيلى متشكرم و خيلى اميدوار. ما اميدمان به شما جوان‏هاست، آن جوان‏هائى كه براى اسلام خدمت كرديد و رنج برديد و در مقابل طاغوت ايستادگى كرديد و يك روح انسانى اسلامى در همه زنده شده است و اين موجب اين است كه ما آن مقاصدى كه داريم و حالا در آستانه آن مقاصد هستيم، انشاءالله بتوانيم اجرابكنيم لكن دو جهت بايد، يعنى دو شرط دارد: يك شرط اينكه اين روح نهضتى و انقلابى را حفظش كنيد ولو به اينكه هر چند وقت يك دفعه در شهر خودتان اينها راهپيمائى كنيد كه اين انقلاب، روح انقلابى محفوظ باشد. و يكى كه از اين بالاتر است روح ايمانى است. انقلاب تنها ما را به مقصد نرساند، ايمان ما را به مقصد رساند، خدا ما را به مقصد رساند. همه اين حرف، همه اين كارها با دست غيبى واقع شد والا يك ملتى كه چيزى در دستش نبود، اسلحه صحيحى نداشت، چهار تا تفنگى كه حالا مى‏بينيد اينها غنايم جنگى است شما نداشتيد همچو چيزى، معذلك خداوند طورى كرد كه اسلحه‏هاى آنها را نگذاشت استعمال بشود يعنى نه اينكه آنها اسلحه نداشتند، آنها تانك داشتند، توپ داشتند،طياره داشتند، فانتوم داشتند، عده داشتند لكن خداوند شما را به رعب نصرت كرد، در دلشان يك ترسى انداخت، همان ترس اسباب شكستشان شد. ايمان شما و ايمان ملت ما، زن و مردش،بچه و بزرگش، يك مسأله‏اى بود كه نمى توانيم ما به حساب افراد، اشخاص، شخصيت‏ها بگذاريم، يك مطلبى كه در عرض يك مدت كمى طورى شد كه بچه‏ها زبان باز كردند و شعار مى‏دادند، در دبستان‏ها بچه‏هاى كوچك اعتصاب مى‏كردند شعار مى دادند، در دبيرستانها همين طور در دانشگاه‏ها همين طور، بازار همينطور، كارخانه‏ها همين طور، خود ادارات همين طور،اسباب اين شد كه، آنهاهى فوج فوج برگشتند به طرف ملت قوه‏هاى آنها، خداوند همچو كرد كه اين قوه‏ها برگشت به طرف ملت، ملت قدرت پيدا كرد، قدرت ايمان و قدرت عمل پيدا كرد و يك همچو قدرت بزرگى را در هم شكست، اين غير از يك دست غيبى هيچ چيز ديگرى نبود، همه را پاى خدا حساب كنيد و ايمان خودتان را تقويت كنيد. با اين ايمان و با اين انقلاب و روح انقلابى شما انشاءالله پيروز شويد، پيروزى را به آخر مى‏رسانيد و انشاءالله از كشورخودتان به كشورهاى خارجى،به كشورهاى اسلامى سرايت مى‏كند و اميدوارم كه انشاءالله همه شما موفق باشيد. و همين روح متحول انقلابى است كه شما را با

صحيفه نور ج 8 صفحه 174

بودن همه وسايل پياده راه مى‏اندازد. اين خداست كه شما را پياده راه انداخته است. خودتان ملتفت نيستيد اين چيزها را يك روحى خدا به آدم مى‏دهد كه يك وقت يك همچو كارهائى انجام بدهد . از آمريكا آمده بودند براى جهادسازندگى، يك دسته از جوان‏ها شايد عددشان يك قدرى كمتر از شما بود، در چندوقت پيش از اين از آمريكا آمده بودند براى جهاد سازندگى. خوب اين يك مسأله‏اى است كه سابقا هيچ مطرح نبود اين مسائل، اين مسائل نبود اصلاً شما پاشيد پياده راه بيفتيد براى اينكه مثلاً در اينجا باشيد. اين يك مطلبى است كه خدا درست كرده است و چيزى كه به دست خدا واقع بشود، شكست ندارد. انشاءالله براى شما ديگر شكست نيست و شما مقابل كفر و زندقه و ستم و چپاولگرى ايستادگى كرديد و تا اينجا هم پيروز شديد و از اين به بعد هم پيروز مى‏شويد و خداوند شما را همانطورى كه اين راه طولانى را طى كرديد و آمديد، در راه‏هائى كه در پيش داريد مثل برق شما را بگذراند. انشاءالله موفق و مويد باشيد، سلامت باشيد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 177

تاريخ: 30/4/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده بابل‏

انبيا مستضعفين را بيدار مى‏كردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در اين آيه شريفه كه تلاوت كرديد، نكات زيادى هست منجمله اينكه: (البته من همه نكات را نمى توانم عرض كنم) مى‏فرمايد كه من الله على المومنين كه از خودشان يك كسى را فرستادم. اين در مقابل آن حرفى است كه عده‏اى براى منحرف كردن مردم از اديان مى‏گويند كه اديان را قدرتمندها مثل فرعون وامثال اينها درست كردند تا اينكه مردم را خواب كنند و آنها بچاپند. در تمام ادوار مؤمنين عبارت از اين طبقه مقابل مستكبرين بودند كه آنها داراى قدرت‏هاى فوق العاده. زمان حضرت موسى مومنين عبارت از يك دسته‏اى بودند در مقابل فرعون و قدرت‏هاى فرعونى. و در آيه مى‏فرمايد كه از خودشان، از خود مومنين يعنى از اين طبقه پائين به اصطلاح، خداوند منت بر آنها گذاشته كه از اين، همين طبقه مومن‏ها در همه عصرها عبارت از همين طبقه پائين تر بودند مقابل مستكبرين كه طبقات بالا بودند. و اين يك واقعه‏اى است كه قرآن مى‏فرمايد، واقعه تاريخى است كه قرآن مى‏فرمايد و در مقابل چشم و گوش همه مردم كه در آن عصر بودند و ديدند كه چه بوده قصه. اگر چنانچه پيغمبر دستاورد آن مستكبرين بود و از آن طايفه بود، در مقابلش مردم مى‏ايستادند كه نه، قرآن در اينجا خلاف واقع گفته است از همين طبقه به حسب تاريخ هم همين طور بوده است كه حضرت موسى يك شبانى بوده است سال‏ها براى حضرت شعيب شبانى مى‏كرده است و همين شبان را چون لياقت داشته است خداوند مبعوثش كرده است و در اسلام هم پيغمبر اسلام از قريش بوده لكن قريش آن ثروتمندهايشان و آن مستكبرين شان يك دسته بودند و اين طايفه پائين تر را كه خود حضرت مى‏فرمايند من هم شبانى كرده‏ام. يك موجودى بوده است كه از طايفه فقير بوده است كه اينها خود حضرت و عموهايش، اينها فقير بوده‏اند و لهذا در يك وقتى حضرت فرمود كه ابوطالب نمى‏تواند بچه‏هايش را حفظ كند،ما برادريم هر كدام قسمت كنيم. اين براى اين بوده است كه مال نداشتند و اين طايفه پائين را هميشه اينطور بوده كه پيغمبرها اين مردم مستضعف را، اين طايفه‏اى را كه مستكبرين آنها را ضعيف مى‏شمردند و مى ديدند كه شما چيزى نيستيد در مقابل ماها،ازهمين‏ها، خداوند يكى را انتخاب مى‏فرمود روى لياقت ذاتى‏اى كه داشت و او را در مقابل مستكبرين قرار مى‏داد، درست عكس آنكه تبليغات سوئى كه مى‏شود و مى‏خواهند مردم را از اديان منحرف كنند درست عكس آن. اينها

صحيفه نور ج 8 صفحه 178

مى گويند كه پيغمبرها را مستكبرين درست كردند بر اينكه مردم پائين را، كارگر را، صنعتگر را، زارع را، اينها را، اينها با موعظه و اينها خواب كنند و اغفال كنند، وعده بدهند و آن بزرگترها بچاپند مردم را و اينها هم حرفى نزنند براى اين وعده‏ها. و حال آنكه به حسب تاريخ، تاريخ اسلام هم كه نزديك است به ما، تاريخ ديگر هم كه منقول است كه از اين طايفه تجهيز مى‏كردند انبيا مستضعفين را در مقابل مستكبرين، نه متسكبرين اينها را درست مى‏كردند كه مستضعفين را خواب كنند، اينها مستضعفين را بيدار مى‏كردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند. قيام‏هاى انبيا هميشه اينطورى بوده كه يكى از بين خود اينها، از بين خود اين مومنين كه طبقه پائين بودند،از خود همين مردم پائين يكى انتخاب مى‏شد براى اينكه تبليغ كند و كارش هم، يكى از كارهايش هم اين بود كه همين جمعيت مستضعف مقابل مستكبر را تجهيز مى‏كرد با تبليغاتى كه مى‏كرد، مهيا مى‏كرد،تجهيز مى‏كرد بر ضد آنها، بر ضد مستكبرين. مستكبرين اينها را براى منافع خودشان درست نمى كردند، اين مستضعفين بودند كه از ميان آنها يكى پا مى‏شد و خداوند انتخاب مى‏كرد و بر ضد مستكبرين قيام مى‏كردند. موسى بر ضد فرعون و رسول اكرم بر ضد قريشى كه آنوقت همه چيز دستشان بود و در آيه اين معنا را مى‏فرمايد و اين به مرئى و منظر مردم بوده است كه مطلبى را نمى‏شده است كه خلافش بگويد نعوذبالله. اين مطلبى بوده است كه همه مردم مى‏دانستند كه پيغمبر زندگى‏اش چطور بوده و مادرش در كجا بچه را بزرگ كرد و در يك بيابانى، بعد هم كه آمده هميشه تحت قدرت اين بزرگ‏ها بوده ونمى شده زندگى بكند و در مكه د رغار مدتى بوده است و هيچ نمى‏توانسته، هميشه آنجا در مكه كه بوده تبليغاتشان به طور تقيه و زيرزمينى بوده تا وقتى هم كه آمدند مدينه، مدينه هم آنى كه دور ور حضرت بود يك دسته‏اى از همين فقرا، مستمندها بودند كه - مسجد - وقتى كه ايشان در مسجد، مسجد درست كردند، آن هم نه مثل مسجدهاى ما، يك مسجدى كه يك ديوارى با چوب دورش درست كرده بودند ابتدائا و اگر هم يك سايه‏اى داشت با اين چيزهاى خرما، با اين علف‏هاى خرما، چوب‏هاى خرما با اين درست كرده بودند و يك جائى هم بود كه به آن مى‏گفتند صفه: يك دسته‏اى از اصحاب پيغمبر اصحاب صفه هستند يعنى اشخاصى بودند كه خانه نداشتند، هيچى نداشتند و مى‏آمدند توى همين مسجد روى همين زمين‏ها وصفه‏اش هم مثل صفه‏هاى مسجد حالا نبوده است كه آجر فرش مثلاً باشد يا با چيزهاى ديگر درست شده باشد يك زمينى بوده است قدرى بلندتر مثلاً جاى آن گل بوده، چيز ديگر شايد، اصلاً حصير هم نداشتند آن وقت آنجا مى‏خوابيدند و آنجا زندگى مى‏كردند. اينها را حضرت بر ضد قريش و آنهائى كه داراى اموال بزرگ بودند و از مستكبرين بودند اينها را از اينها حركت كرد و رفت سركوبى آنها را كرد. اينكه اين تبليغات شود،براى اين است كه اينها هر چه ضربه خورده‏اند از اديان خورده‏اند. حالا در اسلام كه،حالا ما بحثمان در اين است اين قدرت‏هاى بزرگى كه‏مى‏خواهند ماها را بچاپند، اينها آنى را كه معارض خودشان مى‏دانند اسلام است از اين جهت اول حمله مى‏كنند به اصل اديان و مقصودشان هم حالا آن دينى كه گذشته و رفته نيست مقصودشان اين است كه كلام را بكشند به اسلام و بيايند بگويند كه اسلام هم يك دينى است كه مخدر است. حال اينكه ما وقتى تاريخ اسلام را مى‏بينيم و بعد هم از

صحيفه نور ج 8 صفحه 179

زمان پيغمبر تا حالا درست اسلام را و كسانى كه اسلام را تبعيت كرده‏اند مطالعه كنيم مى‏بينيم كه در صدر اسلام پيغمبر از همين طبقه پائين بوده است و من الله على المومنين اذبعث فيهم رسولا من انفسهم اين از خود اين طايفه پائين، نه اينكه انسان بوده اين طايفه پائين، مومنين، خدا به اينها چيز داد كه از خود اينها يك كسى را كه هم مشرب باشند و بيايند با هم بنشينند و با هم بياشامند اينها و همانطورى كه پيغمبر توى مسجد زندگى مى‏كرد و توى همان مسجد با مردم معاشرت مى‏كرد و از همان مسجد هم تجهيز مى‏كرد جيوش را براى كوبيدن قدرت‏ها،از همين جمعيت پيغمبر را انتخاب فرمود بر ضد آنهائى كه مى‏خواستند چه بكنند. اين براى اين است كه اينكه اين تبليغات را مى‏كنند اول طرف همه اديان مى‏روند بعد مى‏كشندش به اسلام و مقصودشان اين است كه اسلام را سركوبى كنند،اين براى اين است كه از اسلام مى‏ترسند. آن كه مى تواند درمقابل اينهاعرض اندام كند و دست اينها را از ظلم و تعدى و غارتگرى و اينها كوتاه كند آن اسلام است از اين جهت اينها بايد اسلام، مى‏خواهند اسلام را درنظر جوان‏هاى ما، در نظر طبقه متنور، در نظر اين جمعيتى كه از آنها كار مى‏آيد كوچكش كنند تا اينها برگردند از اسلام، وقتى برگشتند از اسلام،ديگر از خودشان كارى نمى‏آيد.

مى‏خواهند قدرت روحانيت را از مردم بگيرند

حالا البته خيلى چيزها هست كه براى سرگرم كردن جوانهاى ما خيلى دامنه‏دار است. آن چيزهائى را كه آنها طرح كرده‏اند و طرح‏هائى كه دادند، يكى از آنها همين است كه اسلام را در نظر اينها كوچك كنند چنانچه از روحانيت هم چون مى‏ترسند و از طبقه‏اى كه مى‏تواند در مقابلشان بايستد و ايستاده است طبقه روحانى هستند از اين جهت مستقيما به اينها هم حمله مى‏كنند روحانيين دربارى هستند، هر چه آخوند است دربارى است. اين دربار است كه آخوندها را درست كرده و تربيت كرده براى اينكه مردم را بچاپند و اينها هم ثناگو باشند وعاظ السلاطينند. اين هم براى اين معناست كه مردم را از روحانيت رم بدهند، از اسلام رم بدهند و از روحانيت هم رم بدهند و اين دو تا قدرت را بگيرند از مردم. حال اينكه شما اگر ملاحظه كنيد، از اول تا حالا آن كه با اين قدرت معارضه كرده ابتدايش از روحانيين شروع شده در اين صد سال آخرى كه خوب تاريخش ديگر خيلى نزديك است و همه شما هم اطلاع داريد در اين صدساله اخير آنى كه معارضه كرده با سلاطين وقت، ابتدايش از روحانى شروع شده. قضيه تنباكو ابتدايش از روحانيون ايران و عراق، از مرحوم ميرزا فتوا بود، و از علماى تهران قيام و عمل. البته مردم هم به اينها علاقه داشتند و دنبال اينها را مى‏گرفتند و كارها را انجام مى‏دادند. در جنبش مشروطيت هم همين طور بود كه از روحانيون نجف و ايران شروع شد مردم هم تبعيت كردند و كار را تا آنجا كه توانستند آنوقت انجام دادند و رژيم استبدادى را به مشروطه برگرداندند،لكن خوب نتوانستند مشروطه را آنطور كه هست درستش كنند، متحققش كنند، باز همان بساط بود. در زمان رضاشاه كه من و مثلاً ايشان (اشاره به يكى از حضار) يادشان هست و شما اكثرا اصلاً آن زمان را يادتان نيست چند قيام كه در ايران شد همه‏اش از روحانيون بود. يك قيام از

صحيفه نور ج 8 صفحه 180

آذربايجان شد ،از علماى آذربايجان كه قيام كردند و چه ولكن خوب قدرت دست آنها بود گرفتند. آنها را ودر گمان مى‏كنم‏سنقر مدت‏ها اينها تبعيد بودند و بعدش هم كه تبعيد برداشته شد مرحوم آقا ميرزا صادق آقا در قم آمدند و ماندند اينجا و اينجا هم فوت شدند. يك قيام از خراسان بود منتها همه علما -قضيه قيام مسجد گوهرشاد تمام علماى خراسان را كه در اين قيام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و حبس كردند و محاكمه كردند و اينها.يك قيام از اصفهان شد و علماى اصفهان آمدند به قم و دعوت كردند از علماى اطراف و علماى اطراف هم خيلى‏هايشان هم آمدند اينجا، منتها اين هم قدرت دست آنها بود و نتوانستند و شكستند و ملت هم آنطور هوشيار نشده بود كه درست دنبال علما را بگيرد. عكس آنكه اينها مى‏گويند كه اينها دربارى هستند، بعكس اينها ضد دربارى هستند. ضد دربارى را اينها مى‏گويند دربارى. و هميشه در همين عصر خودمان آنى كه مورد هجوم واقع مى‏شد همين مدرسه علمى بود. همين مدرسه فيضيه قم چند دفعه مورد هجوم واقع شد و در شكستند و پنجره شكستند و كتاب‏ها را آتش زدند و عمامه‏ها را آتش زدند و بعضى از افراد را از پشت بام پرت كردند پائين و از اين وحشيگرى‏ها كه كردند اين هم براى اين بود كه مى‏خواستند اين دو تا قدرت را از مردم بگيرند.

تلاش استعمار در دور نمودن جوانان از اسلام‏

يك چيز ديگر هم راجع به دانشگاه‏ها بود و طبقه دانشجو و دانشگاهى. اينها از دانشگاه هم مى‏ترسيدند، مى‏ديدند كه خوب اينها يك قوه متفكره‏اى هستند كه جوان هم هستند ممكن است از اينجا باز يك قدرتى پيدا بشود در مقابلشان، دانشگاه را هم به طريق‏هاى مختلف كوبيدند. طريق‏هاى مختلفى داشتند تا توانستند اينها را به واسطه همين تبليغات، منحرف كردند، اذهانشان را منحرف كردند. يك كارهاى مهمى اينها كردند براى اينكه طبقه جوان هر چه هست اين را مشغول كنند به خودشان و نگذارند كه اينها در مقدرات مملكت دخالت بكنند. اگر دانشگاه را به حال خودش مى‏گذاشتند و تبليغات توى كار نبود و كارشكنى در كار نبود از دانشگاه خوب متفكرهائى پيدا مى‏شدند كه در فكر اين بودند كه دارند ديگران مى‏چاپند ما را، يك علاجى بكنيم. اينهاطبقه جوان كه اين كارها از آنها مى‏آمد و مى‏آيد به طريق‏هاى مختلف مشغول مى‏كردند تا اينها را به خودشان. تمام اين رسانه‏هاى گروهى كه هست تمام اينها را اجير مى‏كردند يااز خودشان بود كه طبقه جوان را به واسطه راديو و تلويزيون و سينما و تئاتر و مطبوعات و مجلات و اينها سرگرم به عياشى بكنند و عياش بارشان بياورند. جوان است وقتى كه رفت سينما، پنج روز، ده روز رفت سينما عادت مى‏كند به رفتن سينما و اصلاً فكر، فكر سينمائى مى‏شود شايد شب هم وقتى كه خواب ببيند خواب ستاره سينما مى‏بيند، روز هم وقتى كه چشمش را باز كند به فكر است كه كى شب بشود من بروم و چه وقت بشود كه برويم سراغ اين مركز. يك همچو دماغى كه بار آمد اينطورى، اين به فكر اين نمى افتد كه كارتر نفت ما را مى‏برد، اصلاً هيچ كارى به اين ندارد. جوانهائى كه در اين مراكز فساد كه درست كردند سرتاسر ايران و

صحيفه نور ج 8 صفحه 181

بيشتر تهران،اين مراكز فسادى كه اينها درست كردند، مراكز عياشى كه درست كردند، اين خانه‏هائى كه درست كردند براى اينكه مردم، بچه‏ها بروند، جوان‏ها بروند عياشى بكنند، دامن زدند به اين. اين ايام تابستان اين درياها با آن وضعى كه آنها درست كردند، اين دستگاه‏هائى كه بايد دستگاه تربيتى باشد مثل دستگاه راديو و تلويزيون و مطبوعات و اينها، تمام اينها را بعكس آنى كه بايد باشد درست كردند و قضيه اين نبود كه يك چيزى خود به خود شده باشد، يك قضيه‏اى بود كه روى برنامه تنظيم شده، آن هم بسيار محتمل است كه تنظيمش از همان سيا شده باشد، از آنجا شده باشد كه بايد جوان‏ها را اينطورى مى‏شود بگيريد، حبس كنيد. خوب نمى شود همه مردم كه حبس بشوند. آنجائى كه مى‏شود با آنطور، آنجائى كه همه اين حرف‏ها،همه اين چيزها دست به دست هم دادند برايشان مراكز فساد و فحشا درست كردند و دامن به آن زدند و تبليغاتى روى آن كردند و جوان هم هست كشيده مى‏شود قهرا به آنجا. تابستان است، درياچه درست كردند و دريا و اجتماعات جوان‏ها با هم زن و مرد داخل هم و، كه مى‏كشيدند اينها را به اطراف دريا و برايشان هم همه وسائل را درست مى‏كردند و مفت و مجانى مى‏رفتند آنجا و هر كارى دلشان مى‏خواست مى‏كردند. مسأله اين نبود كه طبعا اين شده باشد، مسأله اين بود كه يك برنامه خاص و يك توطئه‏اى در كار بود كه نگذارند اين جوان‏ها رشد طبيعى خودشان را و انسانى خودشان را بكنند، سرگرمشان كنند به همين مسائل. قضيه موسيقى يك مطلبى است كه خوب طبع جوان به آن توجه دارد اگر يك مدتى اين عادت كرد كه موسيقى را باز كند و گوش كند مغز اين از تفكر در امور جدى بازماند، مى‏رود دنبال همين قضيه. اينها امورى است كه با نقشه درست كردند كه جوانهاى ما را منحرف كنند و يكى از نقشه‏هايشان اين بود (نقشه‏هاى ديگر زياد) كه نگذارند در دانشگاه درس بخوانند يك دسته‏اى را درست بكنند به اسم چپ گرا بريزند توى دانشگاه و شلوغ بكنند و دعوا راه بيندازند و امثال ذلك و دانشگاهى‏ها را، جوان‏ها را از كلاس بيرون بكشند و بياورند به بيرون به جنگ و به چيزهاى ديگر، تبليغات چپى بكنند در دانشگاه‏ها كه توجه اينها را به آن مسائل كنند و هكذا از اين قبيل. اينها همه چيزهائى است كه روى نقشه‏اى درست شده است كه ماها از مقدرات مملكتمان غافل بشويم. حالا بيشتر روى اين امور تكيه مى‏شود براى اينكه حالا لمس كرده‏اند كه اسلام و ايمان به خدا اسباب اين شد كه يك جمعيتى كه هيچى دستشان نبود از تفنگ و بساط (حالا هم چهار تا تفنگ اگر پيدا شده است بعد از غنائم جنگى پيدا شده) اينها ديدند كه اينها با مشت خالى لكن با ايمان، با ايمان به خدا آمدند به ميدان و قدرت‏هاى بزرگ را شكست دادند و همه را بيرون كردند، قطع دستشان را كردند. اينها الان لمس كردند كه آنى كه اينها را شكست داد اين ايمانى بود كه اين جوان‏ها داشتند و اين توجهى بود كه به اسلام داشتند. حالا بيشتر در صدد اين هستند كه شما را از اسلام جدا كنند.

تلاش قلم اجير در تكفير مومنين‏

الان باز آن قلم‏هائى كه قلم اجير است و مزدمى گيرد تا جوانهاى ما را منحرف كند الان هم در

صحيفه نور ج 8 صفحه 182

كار هستند نطق‏ها را مى‏كنند و قلم‏ها را به كار مى‏اندازند حتى اين مسأله اطرف دريا را كه با آن فضاحت انجام گرفت، در بعضى از مطبوعات نوشتند جلوگيرى از اين ارتجاع است. اينكه تمدن عبارت از اين است كه زن و دختر و پسر با هم تو دريا به هم ور بروند و اگر اين نباشد ارتجاع است. تمدن اين است كه هر جوانى كه در سينما چند روز برود و ديگر زندگى‏اش همان بشود، تمام آمال و آرزويش همان بشود. اگر چنانچه از اينطور چيزها جلوگيرى بشود و آموزنده باشد، اين سينما آموزنده باشد، اين مطبوعات آموزنده باشد، اين مجلات، اگر كسى بگويد كه بايد اينها آموزنده باشد، اينها بايد بچه‏هاى ما را تربيت كنند، اينها بايد بچه‏هاى ما را رشد سياسى بدهند و اينها را وارد ميدان عمل سياسى بكنند و اين عكس‏ها و اين دعوت‏هاى به شهوت اينطور چيزهائى كه همه جانبه است اينها را از اين راه باز دارد، مى‏گويند ارتجاع است و شما را از ارتجاع مى‏ترساند و به اصطلاح چماق تكفير دارند، همين ارتجاع اصلاً اين تكفير مؤمنين است. اينها به هر قدرتى كه توانستند و به هر ترتيبى كه توانند مى‏خواهند شماها را منحرف كنند از آن مسيرى كه داريد.

ايجاد تحول روحى در سراسر ايران به لطف و عنايت الهى‏

الان اين نهضتى كه ملاحظه كنيد، اين نهضت الان رسيده است به يك حدى كه دست را كوتاه كرد همه دست‏هاى خارجى‏ها را كوتاه كرد و شما مى‏دانيد كه نهضت اسلامى ايران با همان توجه به مردم به اسلام و اينكه از شهادت ديگر خوفى نداشتند، براى اسلام شهيد شدن را يك چيز عظيمى براى خودشان دانستند، يك فوزى مى‏دانستند براى خودشان، اين معنا شد كه مردم ديگر نترسيدند از تانك و توپ و اينها نترسيدند و ريختند به خيابان‏ها. يك تحول روحى پيدا شد در ايران، سر تا سر ايران، يك تحول روحى پيدا شد و مردمى كه فكر در امور مملكتى نمى‏كردند، حالا جوان‏ها، بچه‏ها، زن‏ها، مردها مسائلى كه در مجالسشان طرح مى‏شود مسائل روز است و قبلا اصلاً اين مطلب هيچ نبود. ما آخوندها را كه گفتند، اگر يك كلمه مى‏گفتند، مى‏گفتند كه اين سياسى است. يكى از فحش‏هائى كه به يك آخوندى اگر مى‏خواست يك حرفى بزند كه به درد مملكتش بخورد مى‏گفتند سياسى است. اوايل كه ما آمده بوديم به قم يكى از علماى محترم - محترم - و رئيس بود در قم، اين را بعضى مقدس مآب‏ها اشكال به او داشتند مى‏گفتند منزلش روزنامه پيدا مى‏شود. اينطور مغزها را تهى كرده بودند كه اگر يك ملائى منزلش روزنامه بود اين اسباب طعنش مى‏شد. ملا بايد، چكار دارد ملا به روزنامه، ملا چكار دارد به سياست. ما را وقتى كه از حبس مى‏خواستند بيرون بياورند آمدند گفتند كه بيائيد توى آن اتاق. از حبس در آمديم رفتيم توى اتاق مجللى هم بود نشستيم. پاكروان آمد پيش ما و آن مولوى هر دو آنها هم رفتند، آمدند آنها و پاكروان در ضمن صحبت‏هايش گفت كه سياست عبارت از دروغ گفتن است، عبارت از تقلب است، عبارت از خدعه است، عبارت از فريب است، عبارت از پدر سوختگى است (اين تعبير آخرش بود) اين را بگذاريد براى ما. مى‏خواست ما را وادار كند به اينكه ما دخالت در سياست نكنيم. من به آن گفتم خوب اگر اين سياست عبارت از اينهاست اين كه مال شما

صحيفه نور ج 8 صفحه 183

هست، بله. بعد هم برداشتند توى آنجا نوشتند كه تفاهم شد بين ما و فلان. من هم كه آمدم سر منبر حسابش را رسيدم. اينها تبليغات همچو كرده بودند كه به خورد ما معممين هم داده بودند كه شماها برويد كنار سراغ مدرسه‏تان و اين منافع مملكت را بدهيد دست ما (مطلب اين بود) مقدرات مملكت را بدهيد دست ما شما برويد آن گوشه مدرسه بنشينيد و آنطور زندگى كنيد و مسأله بگوئيد آن هم نه هر مسأله‏اى - هر مسأله‏اى - را. اگر ما درست مسأله مى‏گفتيم كه وضع اينطور نبود. مسائل اسلام را كنار گذاشته بودند و يك دسته‏اى از مسائل شخصى را پيش كشيدند. مسائل اجتماعى اسلام، مسائل سياسى اسلام، مسائل جنگ اسلام. آن قرآن را شما ملاحظه مى‏كنيد كه قرآن مسائل سياسى‏اش و جنگى‏اش و مقاتله‏اش و اينهايش زياد در آن طرح شده اهلاً و سهلاً اما ديگر كار نداشته باشيد به اينكه تكليف ملت با دولت چيست و تكليف دولت با ملت چى هست؟ چه جور بايد دولت باشد، شرايط حاكم چيست، شرايط شرطه چيست؟ شرائط قاضى چيست؟ اينها را ديگر شما كار نداشته باشيد، شما هم برويد اين مسائل و ما هم باورمان آمده بود، همچو باورمان آمده بود كه - روزنامه خواندن را - اولى كه ما آمديم قم سنه چهل، روزنامه خواندن را عيب مى‏دانستند ما هم اصلاً جرات نمى‏كرديم يعنى ما هم خودمان جزء آنها بوديم. الان يك تحولى پيدا شده است كه شايد در دو سال پيش از اين نبود اينطور تحولى، دو، سه سال است كه، دو سال است كه تحول زياد پيدا شد. البته نهضت عمرش پانزده، شانزده سال است لكن اين تحول در اين آخر پيدا شد يك تحول پيدا شد كه، تحول‏هاى مختلف، شما همه و ما همه، يك پاسبان اگر پيدا مى‏شد و يك امرى كرد همين بازار تهران، توى ذهن كسبه و تجار نمى‏آمد كه مى‏شود مخالفت با پاسبان كرد. پاسبان آمده گفته است چهار آبان است بايد همه بيرق بزنيد. همه گوش و سمع و چيز بودند كه هر چه اين گفته عمل بكنيم. چندى نگذشت كه همين‏هائى كه از يك پاسبان مى‏ترسيدند و براى خودشان هم حقى قائل نبودند ريختند تو خيابان و گفتند ما شاه نمى‏خواهيم. اين يك تحول معجزه آسا بود كه آدمى كه از يك پاسبان ترسيد حالا از تانك نمى‏ترسد، حالا از سربازها هم نمى‏ترسد، سر نيزه‏ها هم كه مى‏آورند، مى‏آيند معارضه با آنها مى‏كنند. اين يك جور تحولى بود كه حاصل شد، يك تحول دخالت همه در مسائل روز و مسائل سياسى. همين جمعيتى كه روزنامه خواندن را در آنوقت اشكال مى‏كردند حالا همان‏ها منزل‏هايشان هم راديو هست و هم تلويزيون هست و هم عرض مى‏كنم اصلاً مشروعش هست، غير مشروعش نيست و هم مسائل روز طرح است. در هر جا برويد جوان‏ها مشغول به صحبت در مسائل روزند. شما خيال مى‏كنيد كه در ده سال پيش از اين اين حرف‏ها بود اصلاً چه دخالتى داشتيد، حقى نداشتيد كه دخالت در مسأله روز بكنيد، حقى نداشتيد كه بايد مثلاً ژاندارمرى وضعش اين باشد، بايد دولت وضعش اين باشد، اشكال بكنيد به دولت. حالا طورى شده است كه همه در ميدان آمده‏اند و يك تحول روحى پيدا شده است در اين جامعه و اين تحول، تحول الهى است هيچ كس نمى‏تواند، اين قلوب مردم دست خداست اين تحول الهى است. يكى از تحولاتى كه امروز يك دسته از اروپا آمده بودند، يك دسته جوان‏ها گفتند كه ما آمديم براى اينكه برويم در اين روستاها كمك بكنيم. يعنى اين چه تحولى است كه جوانى كه بحبوحه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 184

جوانى‏اش است و در اروپا است و بايد در اروپا فرض كنيد روى غريزه جوانى‏اش مشغول و پى چيزهاى ديگر باشد همچو تحولى پيدا شده است كه عده زيادى بودند زن و مرد گفتند كه ما از اروپا آمديم كه برويم روستاها كمك كنيم به مردم در چيز. به آنها گفتم كه ارزش اين عمل را خيلى بايد بدانيد كه اين عمل چه ارزشى دارد. اين روستائى كه تاكنون مى‏ديده تنها هست و همه قدرت‏ها مخالف او هست و مى‏خواهند بچاپندش، ببيند كه از اروپا يك دسته جوان تحصيلكرده مهندس و طبيب و دكتر و اينها آمده‏اند با آن زحمت به ايران و مى‏روند توى اين روستاها برايشان گندم مى‏چينند ، ولو شما بلد نيستيد درست درو كنيد خوب، درو را رعيت‏ها مى‏دانند شما بلد نيستيد درو كنيد اما شما چهار تا خوشه گندم را كه براى اينها جمع بكنيد همچو قدرتى در اين رعيت‏ها و در اين زارع‏ها و در اين دروگرها پيدا مى‏شود كه كارشان دو مقابل مى‏شود. وقتى كشاورز ديد كه خانم‏ها از خانه‏ها پاشده‏اند، از اروپا، اينجا هم همين طور، از دانشگاه‏ها و از دانشكده‏ها و از مراكز تحصيل جوان‏ها ريختند، زن و مرد ، در تلويزيون ديشب هم نشان داد اين را ريخته‏اند اينجا و دارند كمك كنند به اينها، در روحيه اين كشاورزها چقدر اين تأثير دارد، چقدر اينها را آقا كند كه مى‏بينند خدمه اينها عبارت از دكتر است و مهندس، آقايان كمك كار هستند، اين ارزشش خيلى است. شما هم كه الان مى‏گوئيد ما مهيا هستيم، اين يك همچو تحولى است كه خدا اين تحول را پيدا كرده، قلب شما پيشتر اصلاً دنبال اين مسأله نبود حالا آمده. كى آورده اين را؟ مقلب‏القلوب خداست. خداوند قلب‏هاى شما را اينطور كرده است كه مى‏خواهيد برويد روستاها كمك كنيد، آموزش، پرورش. غير آن وضعى كه سابق بود كه اگر يك دسته از سازمانى را مى‏خواستند بفرستند آنجا به اسم نمى‏دانم كذا براى تبليغ براى خودشان، حالا ديگر تبليغى در كار نيست هيچ كس از كسى تبليغ نمى‏كند شما به طبيعت خودتان مى‏خواهيد برويد كمك كنيد، آموزش بدهيد، پرورش كنيد و امثال ذلك.

همه با هم بكوشيم كه درست عمل كنيم‏

انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند كه خدمت بكنيد به كشور خودتان. مملكت مال خودتان است ديگر، ديگر دست‏هاى آنها بريد، ديگر همت كنيد كه اداره كنيد مملكت خودتان را تا نگويند نمى‏توانند، ايرانى‏ها نمى‏توانند مملكت‏شان را اداره كنند يك كسى ديگر خواهد كه بيايد سرپرستى كند. فضول‏ها الان باز هم هستند، آنهائى كه نقشه كشند باز هم هستند. خودتان بچسبيد به مملكتتان و با قدرت خودتان هر كه در هر جا هست خوب عمل كند. آقا در محراب خوب عمل كند و شما در دانشگاه خوب عمل كنيد و ما هم در مدرسه خوب عمل كنيم. همه و همه با هم دست به هم بدهيم كه درست عمل بكنيم و انشاءالله مملكت مال خودتان است.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 193

تاريخ: 30/4/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى شهرستان اسفراين‏

هدف،عقب نگاه داشتن اقشار مختلف مردم بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما توقع نداشته باشيدكه يك كشورى كه دو هزار و پانصد سال تحت سلطه سلاطين جور بوده است و و قريب شصت سال تحت سلطه رژيم ناپاك پهلوى بوده است، با همه قوا و با همه و با همه كوشش‏ها، كوشش كردند كه اين كشور را از همه حيث به عقب بزنند، توقع نداشته باشيد به مجرد اينكه آنها رفتند، اينجا بشود يك گلستان و مردمش هم بشوند ملائكه. نسل جوان ما را اينها به طورى تربيت بر خلاف انسانيت كردند كه مشكل است به اين زودى بشود اينها را برگرداند به يك حال كه از آن راه به اين راه بيايد تا راه بيفتد. هر معممى روحانى نيست و هر قائل به اسلامى مسلم نيست، و در دستگاه جور كه از همه قشرها استفاده مى‏كردند از اين قشر هم استفاده شده است و شما توقع نداشته باشيد كه در ظرف پنج ماه بشود همه را اصلاح كرد. نه همان شهر شما اين گرفتارى را دارد، شهرهاى ديگر هم همين گرفتارى‏ها را دارند، قشرهاى ديگر هم همين گرفتارى‏ها را دارند منتها هر يك از گروه‏ها كه مى‏آيد همان وضع خودشان چون محسوس شان بوده است، مى‏گويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست، از كردستان مى‏آيند همين را مى‏گويند، از لرستان مى‏آيند همين را گويند و از هر جا كه مى‏آيند همين مسائل مطرح است و همه هم درست گويند براى اينكه در طول اين مدت زحمت كشيده شده است كه همه چيز عقب كشيده بشود و خصوصاً نيروى انسانى، نگذارند نيروى انسانى... قشرها و نه در قشر ديگران، نگذارند روحانى صحيح و سالم باشد... صالح، هر چه هم صالح باشد بتواند همه قشرها را سالم كند حتى بتواند همان چيزى كه مربوط به خود رژيم هست، مربوط به خود دستگاه دولتى است سالم كند... نخواهد روحانيت مترقى كارى بكند. به قدرى آشفته است كه نمى‏توانند به اين زودى كارى انجام بدهند.

با كمك همه اقشار مشكلات رفع خواهد شد

با اينكه دولت با تمام قوا مشغول است براى اينكه مسائل را، مشكلات را حل بكند لكن مشكلات زياد است و مشكلات زياد را نمى شود حل كرد الا با دست همه ملت، همانطورى كه همه ملت اين رژيم را عقب زد و قشرى ... قشرى نمى‏تواند اين كار را بكند، اجتماع بود كه اين كار را كرده‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 194

همين طور حالا هم براى سازندگى كه كارش مشكل تر از اصل مطلب بود احتياجى به كمك دارد، دولت محتاج است كه همه مردم كمكش بكنند، زير بالش را بگيرند و اين انشاءالله با كمك همه اقشار انشاءالله درست خواهد شد و آنطور اشخاص ناباب هم انشاءالله خود مردم طردشان مى‏كنند، خود مردم رها مى‏كنند آنها را.

انشاءالله اميدواريم كه به خواست خداى تبارك و تعالى امور اصلاح بشود، و هيچ خوف اينكه نتواند، در ذهن تان نيايد. قدرتمند باشيد و همه با هم قدرتمند. شما يك همچو قدرتى را عقب زديد، اين آشفتگى‏ها ديگر داخلى، مال خودمان است غير آن بود كه همه قدرت‏ها دنبالش بودند، همه قدرت‏ها، يعنى قدرت‏هاى كوچك ممالك ...بزرگ... ما ديگر دشمن داخلى را كنار گذاشتيم، اينها يك چيزهاى داخلى است. اگر ريشه‏اى ، يك چيز گنديده‏اى هم باشد اين را هم شما مى‏كنيداندازيد دور،تمام شد. خداوند انشاءالله همه تان را حفظ كند،خواهرها را حفظ كند برادرها را هم حفظ كند و همه موفق باشيد كه اين نهضت را به آخر انشاءالله برسانيد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:17 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 185

تاريخ: 30/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن‏هاى اسلامى دانشجويان در اورپا و انشجويان اصفهان‏

ياس از جنود ابليس است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يكى از جنود ابليس ياس است در امورى كه انسان بايد با اميد و طمانينه و تسليم عمل بكند و شياطين ايجاد ياس كنند و با اين ايجاد ياس جوانهاى ما را در آن مسائلى كه بايد با تصميم جدى پيش بروند، گاهى سست مى‏كنند. من آنقدرى كه ياد دارم از اول نهضت تاحالا كه اينجا نشستم، چه آنوقت كه در حبس بودم و چه آنوقتى كه در تبعيد به تركيه بودم و چه وقتى كه در عراق بودم و چه آنوقتى كه به پاريس آمدم و چه آنوقتى كه شاه با آن طمطراق‏ها و قدرت‏ها بود و چه آنوقت كه او رفت و بختيار شروع كرد، من هيچ وقت مأيوس از مسائل نبودم و اعتقادم اين بوده است كه اين ملت وقتى كه چيزى را بخواهد، مى‏شود. خداوند حافظ ملت‏هاى اسلام خواه در برابر تعدى قدرت‏هاى بزرگ است. خصوصاً اخيرا كه در پاريس بوديم، نمى‏دانم حالا آقايان را آنجا ملاقات كردم يا بعضى شان را، پيش ما مى‏آمدند، ملاقات‏شان مى‏كرديم، اين خواهرها هم، با اينها بودند اخيراً كه در آنجا بوديم و اخبار ايران به ما مى‏رسيد و از جمله اخبار، بعضى‏ها خودشان لمس كرده بودند، براى من آمدند گفتند، اين بود كه من دردهات بعضى از مناطق رفته‏ام و اسم يك قريه‏اى ، يك قلعه‏اى را گفت، آنجا خود من هم رفتم، در اطراف ماست، او مى‏گفت كه در اين دهات صبح كه مى‏شد آن ملاى محل جلو مى‏افتد و مردم دنبال او تظاهر مى‏كنند، و آن قلعه اسم برد كه آن قلعه رامن رفته‏ام و ديده‏ام چقدر است، شايد مثلاً ده خانوار، پانزده خانواربشود توى آن قلعه زندگى بكنند، گفت:حتى آن قلعه كه من رفتم، ديدم همان حرف‏هائى كه تهران گفته مى‏شد توى آن قلعه، مردم آن قلعه مى‏گويند. اين براى من خيلى جالب بوده است، ايمان آورد كه يك مطلبى كه مطلب ملت است و اينطور مطلب ملت است كه هر جا پا بگذارى، همان مطلب هست شما كه در اروپا بوديد و آنها كه در امريكا بودند، آنهائى كه در خارج از كشور در هر جا بودند، همين مسائل را مى‏گفتند كه آنهائى كه در داخل بودند. دانشجويشان همين مى‏گفت كه علماى دينى‏شان گفت، بازاريشان همان را مى‏گفت كه كارگرشان مى‏گفت، بچه‏هاى اينقدرى شان همان مى‏گفت كه بزرگان مى‏گفتند. اين مورد اطمينان من‏شد كه يك دست غير طبيعى در كار است. شعاع عمل انسان تا يك حدودى است، يك كسى مى‏تواند يك محله را تحت تأثير قرار بدهد، يك كسى مى‏تواند يك شهر را، يك كسى مى‏تواند يك استان را، اما كسى نمى‏تواند به اين ترتيب همه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 186

قشرهاى موجود در هر جا را از يك ملتى، از بچه‏هاى كوچك و تا پيرمردهايشان و دانشجويشان با افكار متعدده كه اينها دارند و با ايده‏هاى مختلفى كه دارند، همه را تحت يك مطلب بياورد، اين نمى‏شد الا اينكه دست غيبى در كار است. من مطمئن شدم به اينكه يك عنايتى از طرف خداوند تبارك و تعالى هست و اين عنايت انشاءالله محفوظ است، شما پيروزيد تا اين توجه ملت ما به مقاصد اسلامى است، اين ملت پيروز است و اين حرف‏هائى كه گفته مى‏شد و قلم‏هائى كه هست و اينها چيزى نيستند. آنوقت كه قدرت‏ها بود كه همه قدرت‏هاى موجود پشتيبانى مى‏كردند از محمدرضا، مكرر شايد از امريكا به ما پيغام مى‏دادند، در پاريس كه من بودم، مكرر مى‏آمدند و مستقيماً با من تماس مى‏گرفتند، گاهى از بعضى از كسانى كه به من مربوط بودند تماس مى‏گرفتند، گاهى به صورت تعزير و گاهى به صورت نصيحت واينها، و مى‏خواستند كه حفظ كنند محمدرضا را، رژيم را مى‏خواستند حفظ كنند، انگلستان هم به صراحت چيز كرد كه مابايد اين را حفظش كنيم، منافع ما در اين است، ديگران هم همين طور بودند و مع‏الاسف دولت‏هاى اسلامى هم همين طور بودند، دولت‏هاى اسلامى هم پشتيبانى مى‏كردند اصلش جدا بودند از مقاصد ما و مطابق با اين مشى مى‏كردند. معذلك يك ملتى وقتى يك چيز را خواست و آن خواستش هم خواست الهى بود،يك مطلب مادى نمى خواست، گفت ما اسلام را مى‏خواهيم، جمهورى اسلامى را ما مى‏خواهيم، مى‏خواهيم ظلم نباشد، مى‏خواهيم رژيم غارتگر نباشد، مسائلى بود، همه‏اش اسلامى بود، همه‏اش انسانى بود، با يك همچو ملتى نمى‏شود كسى در بيفتد، بخواهد جور كند، نمى‏شود، اصلش ما فرض مى‏كنيم اصلاً در دنيا اينطورى است، ما فرض مى‏كنيم كه يك وقت از طرف يكى از اين ابرقدرت‏ها بريزند ايران را بگيرند، نمى‏كنند، نمى‏شود، ما حالا فرض مى‏كنيم لكن با يك ملتى كه همه يكپارچه هستند، نمى‏توانند بمانند و گرفتن يك جائى يك طور، و ماندن در آنجا يك طور ديگر است وضعش جور ديگر است، مى‏خواهند براى هر آدمى يك مأمور بگذارند؟! اينكه معقول نيست، در هر شهرى يك عده مى گذارند، بعد از چندى همين مردم اين عده را از بين مى‏برند. كشورگيرى غير كشور نگه داشتن است، اينها عاقلند اولا كه نمى‏شود ديگر در دنيا با اعمال زور، آنطورى اصلش معقول نيست ديگر، ثانياً قواى ابر قدرت همه مقابل هم مى‏ايستادند، اين مواظب اوست، آن هم مواظب اين است، آن يك قدم اگر جلو برود، آن هم مى‏گويد، من هم خواهم جلو بيايم، از اين جهت خداوند اينطور ملت‏ها رابه همين معناست، حفظ ميكند كه قدرت‏هاى بزرگ در مقابل هم بايستند و نتوانند هيچ كدام تعدى بكنند و آنها مى‏دانند كه اگر فرض كنيم كه يك قدرت هم بشود و بخواهد حمله كند و يك جا را بگيرد، نمى‏تواند ادامه به حيات خودش بدهد. اين كشورهائى كه يك وقتى مى‏ريختند و يك جائى را مى‏گرفتند، بعد از چندى همه‏شان از بين مى‏رفتند و مستهلك مى‏شدند، بعد كه جزء همين ملت مى‏شدند. بنابراين ملت وقتى كه يك مطلبى را مى‏خواهد، اين عملى خواهد شد و شما اسلام را خواستيد و جمهورى اسلامى را خواستيد و احكام اسلام را همه‏مان مى‏خواهيم و اين عملى مى‏شود، بيخود دست و پا مى‏زنند خودشان را زحمت دهند، البته ما را هم زحمت مى‏دهند اما زحمت دادن يك مطلب است ، پيروز شدن يك مطلب ديگر.

صحيفه نور ج 8 صفحه 187

آتش زدن خرمن‏ها، عملى در جهت منافع آمريكا

البته هر كسى كه يك صحبتى بكند، قلمفرسائى بكند، انتقاد بكند، خوب، يك زحمتى است يا فرض كنيد اينهائى كه مى‏روند و كشاورزها و پيش كشاورزها، پيش كارگرها و اينها ايجاد فتنه و فساد مى‏كنند خوب، يك زحمتى ايجاد مى‏كنند، اما آنطور نيست كه حالا كه چهار تا جوان گول خورده يا چهار تا جوان اجير كه خيلى محتمل است در بعضى اينها كه اينها اجير آمريكا هستند به يك صورت ديگرى.

چنانچه من توده را، در حزب توده آن اولش را، حالا ديگر كه من اطلاع پيدا نكردم، اولى كه حزب توده پيدا شد، آن شخصى كه اين حزب را درست كرد و همه مى‏گفتند كه اين از شوروى است و از اينهاست، از روسيه است، سرچشمه گرفته اينها، آن شخص همسفر من بود در مكه و در بيروت كه ما براى انتظار كشتى سيزده روز بوديم، اين هم آنجا بود و مى‏آمد پيش ما، يك آدم نمازخوان، حج برو، خير هم بود، لكن خوب، تحت نظر يك دسته آنوقت كه به نظر مى‏آمد كه انگليس‏ها، حزب توده را آنها درست كردند، حزب توده‏اى كه منتسب به يك قشر ديگرى است، آن را درستش كردند، حالا همين طور به نظر آدم مى‏آيد كه بعضى از اين احزابى كه چپگرائى مى‏كنند، خودشان را مى‏چسبانند به چين و يا چسبانند به شوروى، به نظر آدم اينطور مى‏آيد كه نه، اينها يك اشخاصى هستند كه آمريكا درست كرده براى ما كه شلوغ بكنند اينجا و صدا ايجاد كنند و دوباره آنها برگردند، دليل من بر اين مطلب اين است كه اينها يكى از كارهاشان، قضيه رفتن در پيش كشاورزها، اول مى‏رفتند و مى‏گفتند كه كشاورزى را جلو مى‏گرفتند كه كشاورزى نكنند، اينجا زورشان نرسيد، بعد مى‏رفتند كه نگذارند اينهاجمع بكنند، آنجا هم كه مأيوس شدند و مردم جمع كردند، بعد شروع كردند خرمن‏ها را آتش زدند. اين طايفه‏اى كه ادعا مى‏كنند ما طرفدار خلق هستيم، طرفدار مردم هستيم، توده را چه داريم، خلق را چه، ما از ايشان مى‏پرسيم كه‏آتش زدن خرمن‏هااولا چه منفعتى براى توده‏ها دارد، اين ضعفايند كه خرمن درست كردند، يك سال اين بيچاره زحمت كشيده يك عده‏اى يك خرمن درست كرده،اين خرمن آتش زدن طرفدارى از اين ضعفاست ؟ بعد هم مى‏گوئيم كه كى منفعت از اين مى‏برد! يكى از طرقى كه براى كشف بعضى از جرائم است اين است كه يك جرمى كه واقع مى‏شود ببينيم كى از اين جرم منفعت مى‏برد كه بگوئيم زير سر اوست. اگر ما گندم نداشته باشيم، از كجا گندم وارد مى‏كنيد؟ از آمريكا، اگر ما فرض كنيم جو نداشته باشيم، باز هم آمريكا، زراعت هر چه نداشته باشيم آن كس كه صادر كننده است براى ما، آمريكاست، نه چين ما زراعت تواند بدهد نه شوروى، خود شوروى هم از آمريكا مى‏گيرد، او هم ندارد، منفعت به جيب آمريكا مى‏رود! پس شما عمال آمريكا هستيد براى اينكه اگر منفعت به جيب آنها و ديگران مى‏رفت، ما مى‏گفتيم از عمال آنها هستند، نمى‏خواهم بگويم كه آنها چطورند و آنها هم از آنهابدتر، همه شان با وضع ما موافق نيستند، همه مى‏خواهند كه از اين سفره حظى ببرند لكن در اين قضيه كه آتش زدن خرمن‏ها و امثال ذلك باشد، اين منفعتش مستقيما توى جيب آمريكا مى‏رود. آنها گندم‏هايشان زياد است بالاخره يا بايد آتش بزنند يا به دريا بريزند وبازار

صحيفه نور ج 8 صفحه 188

مى‏خواهند، همانطورى كه ملاحظه كرديد كه قضيه اصلاحات ارضى هيچ نبود الا اينكه بازارى براى آمريكا درست كند و نگذارند ما زراعت داشته باشيم. همانطورى كه خود آن مردك از عمال آمريكا بود و براى بازار درست كردن امريكا اين كار را كرد و نقشه از آنها بود و او اجرا مى‏كرد الان هم نقشه از آنهاست و اينها اجرا مى‏كنند، منتها آن به اسم آريا مهر، اينها به اسم فلان و فلان چپگرا.

بى‏حاصل بودن نقشه‏هاى آمريكا در جهت سركوب نهضت‏

اما مسأله اينطورى است، همين‏ها بودند كه در زمانى كه او بود از او طرفدارى مى‏كردند، در در بار هم از همين‏ها بودند، از بزرگانشان در دربار هم بودند، ما از اينها ديگر وقتى خود آمريكائى هيچ كار نتوانست بكند با همه صحبت‏هائى كه كرد يك وقت به صورت ارعاب و يك وقت به صورت مصلحت انديشى. اخيرا هم كه شاه رفته بود و بختيار بود ديگر به صورت اينكه نه، صلاح نيست، حالا زود است، نورس است، حالا چه و مى‏آمدند كه من را نگذارند به ايران بيايم، جديت مى‏كردند ما نيائيم به ايران، همين جديت اينها باعث شد كه من فهميدم كه رفتن ما مضر به حال اينهاست براى اينكه آنها براى صلاح ما نمى‏گفتند كه شما زود است حالا برويد و حالا پيغام فرستادند به وسيله رئيس جمهور فرانسه كه آوردند براى ما خواندند پيغام‏شان را كه الان چطور است و كذا هست و زود است، نورس است، حالا شما يك قدرى، چند هفته‏اى باشيد. من ديدم كه معلوم مى‏شود كه در اين چند هفته مى‏خواهند اينها قوايشان را مجتمع كنند كه ديگر هيچ كارى از ما بر نيايد، مردم الان قيام كردند و نهضت كردند، حالا بايد رفت هر چه شد بشود، ما بنا گذاشتيم بيائيم، آنها فرودگاه را بستند، ما گفتيم، خوب، هر وقت باز شد مى‏رويم، معلوم است كه تا ابد نمى‏بندند كه وقتى هم كه باز شد، ما هم آمديم.

اعتصام به حبل الله عامل سركوب قدرت‏هاى شيطانى‏

على ايحال مأيوس نباشيد، اين از جنود ابليس است كه به انسان تزريق مى‏كند، قدرتمند باشيد كه اين از طرف خداست، خدا شما را قدرتمند كرده، ملت قدرتمند است.

يدالله مع الجماعه خداوند مى‏فرمايد: واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا

خوب، ما اگر اطاعت اين امر را كرديم، خداوند ما را واگذار مى‏كند كه ما را بچاپند، ما اطاعت بكنيم از امر خدا، كه ما اعتصام كنيم به اسلام، حبل الله همين اسلام است، مااعتصام كنيم به حبل خدا، به اسلام، به قرآن و توجه كنيم به او همه‏مان، تفرقه هم نداشته باشيم، بعد خدا ما را وادار مى‏كند، واگذار مى‏كند به اينكه ما را بچاپند؟ نه، ديگر نمى شود، اگر ما وفا كرديم به اين امر خدا و عمل كرديم به امر خدا و با هم شديم، همه قشرهايمان با هم شد، خارج و داخل، دانشجو و طلبه، همه با هم اين نهضت را تا اينجا كه رسانديم تا آخر ببريم، شك نكنيد كه پيروز هستيد، هيچ شك نداشته باشيم، الان مهار پيروزى دست خود ملت است، دست خودشان، كليد پيروزى دست خود ملت است، ملت بايد بفهمد كه آن چيزى كه او را پيروز كرد همين بود كه همه با هم بودند و اعتصام بحبل الله بود، همه با هم

صحيفه نور ج 8 صفحه 189

چسبيده بودند كه ما جمهورى اسلامى مى‏خواهيم، ما اسلام را مى‏خواهيم، ما قرآن رامى خواهيم، ما حكومت عدل الهى مى‏خواهيم، اين اعتصام بحبل الله بود، اين اعتصام بحبل الله اسباب اين شد كه يكدفعه يك قدرت شيطانى كه همه قدرت‏ها، نه همه قدرت‏ها فقط ابر قدرت‏ها، بلكه قدرت‏هاى كوچولو هم دنبال او بودند، بيخود نشد كه ما را به كويت راه ندادند، يعنى راه ندادند كه من از اين دروازه كويت بيايم و از آن طرف رد بشوم و سوار شوم و بروم، اينقدر هم راه ندادند گفتند از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. وقتى هم عراق آمديم ديديم كه من فكر كردم كه ما هر جا برويم همين صحبت‏ها هست براى اينكه اينها همه مربوطند به هم، يك سياست است، اينها همه پشت او ايستاده‏اند، ما ديديم كه خوب، حالا برويم در خارج، بعدش آمديم و آنها هم پشيمان شدند و من از جوانهاى آنجا متشكرم و از اين جوان‏هاى عزيز ما كه از همه جاها آمدند و احوال از ما پرسيدند و مجتمع شدند، حرف ما را شنيدند و منتشر كردند مصاحبات ما را در آنجا، گاهى در همه جا منتشر كردند و اين راهى براى پيروزى ما بحمدالله بود.

امروز زمان طرح گرفتارى‏هاى شخصى نيست‏

در هر صورت به شما عرض بكنم كه تحت وسوسه ابليس و عمال ابليس كه همين‏هايند كه مى‏نويسند و همين‏ها كه مى‏گويند هيچ وقت نرويد، شما پيروزيد و پيروزى تا آخر مال شماست. آنى كه من به شما عرض مى‏كنم، اين است كه كليد پيروزى را حفظ كنيد، كليدش را اگر حفظ كرديد عنايت خدا با شماست اجتماع‏تان را حفظ كنيد، دنبال اين الان نباشيد كه ما حوائجى داريم برآورده نشد، اين را به اين آقا دارم مى‏گويم من هم مى‏دانم كه حوائج برآورده نشده، من هم حوائجى دارم كه برآورده نشده، آقا هم حوائجى دارند و آقا و آقا، همه چيزهائى مى‏خواهند كه نشد. من كه از اول مسائل يادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم كه در بين راه‏ها ملحق شديد، زمان اين شاه را درك كرده‏ايد، از آنوقت كه چشمتان را باز كرديد، اختناق بوده، زحمت بوده، گرفتارى بوده، توى حبس بوده، تبعيد بوده، از اين مسائل بوده، گرفتارى‏هاى ديگرى كه چپاول بوده، همه چيز شما را برده‏اند اينها، جواهرات كه پشتوانه اين مملكت بوده، يك مقداريش را رضا شاه برد و انگليس‏ها در بين راه از دستش گرفتند و بردند و يك مقداريش ايشان حمل كرد وبرد، الان هم بانك‏هاى ما گرفتار قرض است، يعنى دولت گرفتار قرض‏هائى است كه اينها از بانك‏ها گرفته‏اند و برداشته‏اند و رفته‏اند. در هر صورت الان وقت اين نيست كه ما گرفتارى‏هاى شخصى كه داريم، طرح كنيم و هى به دولت اشكال بكنيم، به ملت اشكال بكنيم، به نهضت اشكال بكنيم.

نهضت اسلام در برخورد با مجرمين بى‏نظير در عالم است‏

شما بدانيد اين را، در عالم نهضتى به اين خوبى نبوده، انقلاب سفيد اين بود نه آنى كه درست كرده بودند. شمانهضت‏هائى كه، انقلاب‏هائى كه در عالم واقع شده، يكى انقلاب فرانسه است كه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 190

بزرگ است و يكى انقلاب شوروى است، آنقدرى كه آنجاها آدم كشته شده و ساير انقلابات، آنقدرى كه آنجاها خونريزى شده، اينجا نشده، براى چه؟ براى اينكه بعد از انقلاب يك نسيم اسلام بود نمى‏گويم اسلام تحقق پيدا كرده، ديگر اينها كه انقلاب كرده‏اند، ننشسته آنجا همين جور سر ببرند تا آخر هر كس را احتمال بدهند كه مخالف است به تفنگ ببندند، اين مسائل نبوده، هيچ نيست. البته يك عده‏اى كه پنجاه سال اين مردم را قتل و غارت كرده است اين عده كه حد عددشان شايد تا حالا به صد و چند نفر بيشتر تجاوز نمى‏كند من دقيقاً نمى‏دانم ولى كم بوده عددشان، جنايت‏شان زياد بوده ولو عددشان كم بوده، اينها البته به جزاى خودشان رسيدند، نه آن جزائى كه بايد برسند آن جزا در آنجا بايد واقع بشود، در اينجا نمى‏شود. يك نفر آدمى كه صدها خانواده را بى‏سرپرست كرده، صدها جوان را از مادرهايشان جدا، كرده و داغ كرده و آتش زده و بوداده روى تاوه‏هاى متصل به برق اين را نمى‏توانيم جزايش را اينجا بدهيم، يك جان دارد، ما آن يك جانش را فرض كنيم از او گرفتند، آن هزارها افراد و خانواده را چه كرده، ما نمى‏توانيم، اين دليل بر اين است كه يك جاى ديگرى هم هست كه اين بايد تا ابد بسوزد، تا ابد جناياتى را كه كرده، جبران بشود، در آنجا جبران مى‏شود انشاءالله. مقصود من اين است كه اين حرف‏هائى كه حالا دارند مى‏زنند، ما از اين بزرگترش را شنيديم و اعتنا نكرديم. اينها ديگر چيزى نيست، نيستند، يك تتمه‏اى است كه دست و پائى در اين آخر مى‏زنند، چلاپ و چلوپى مى‏كنند.

راه انبيا الگوى راه ما جهت نيل به اهداف اسلامى‏

و انشاءالله با قدرت شما و با قدرت ايمان شما، با قدرت اسلام اين نهضت به آخر مى‏رسد و بوى اسلام را آنوقت مى‏شنويد كه چه معطر است اسلام. چه نظامى است اين اسلام كه آن كه در رأس واقع شده است مثل خود پيغمبر (ص) و آنهائى كه در پائين به اصطلاح شما يا مردم، واقع شده‏اند، اينها در يك جا با هم مجتمع مى‏شوند و مى‏نشينند و صحبت مى‏كنند و - عرض مى‏كنم - قصه و صحبت تجييش جيوش مى‏كنند اينها، اين بناى پيغمبر اينطور بود. پيغمبر كه خليفةالله بود، همه او را قبول داشتند، وقتى كه توى مسجد مى‏نشست نمى‏شناختندش، كسى كه از خارج مى‏آمد، نمى‏شناخت براى اينكه بالا و پائينى در كار نبوده، آنوقت حتى يك همچو چيزى هم نبوده است كه بيندازد زيرش، آن روى يك حصير اگر خوب، بود حصير، و الا روى زمين نشست، اسلام اين است. ما دلمان مى‏خواهد يك همچو، البته قدرت ما نداريم كه اين كه هست عرضه كنيم اما هر چه، هر چه آدم بخواهد به مبداء خير نزديك بشود، بايد خودش را نزديك كند، حالا من نتوانستم مثل مالك اشتر عمل كنم خوب، هر چه بتوانم خودم را نزديك كنم به آنها، باز خوب است و من اميدوارم كه مملكت ما يك مملكت اسلامى بشود، جوانهاى ما، يك جوان‏هاى مسلم، معتقد به اسلام بشود و اگر اين ايمانى كه ما را پيش برد، باقى باشد، احدى ديگر نمى‏تواند به شما تعدى كند و انشاءالله نخواهد توانست.

صحيفه نور ج 8 صفحه 191

انقلاب روحى، بالاتر از سدى است كه شكستند

از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت مى‏خواهم و همين حس يكى از امورى كه انسان به او خيلى علاقه پيدا مى‏كند، خيلى مايه اميدوارى است، اين انقلاب روحى است كه در ملت پيدا شده، انقلاب روحى بالاتر از سدى است كه شكستيد، شما از اروپا پا شديد، آمديد كه به مردم كمك كنيد، اين انقلاب روحى مهم است، اين را هيچ كس نكرده الا خدا.

خدا مقلب‏القلوب شما در بين دست خداى تبارك، دست معنوى خداى تبارك و تعالى است كه هر جا مى‏خواهد، او بر مى‏گرداند. شما يك وقت مشغول كار خودتان بوديد، در زمان چيز من مشغول طلبگى خودم بودم، شما مشغول آقائى خودتان، كه شما را از آنجا برداشت و آورد اينجا كه برويد در يك روستا زحمت بكشيد براى برادرانتان، اين دست خداست كه قلب‏هاى شما را اينطور كرده، قدرش را بدانيد. دل شما الان در دست خدا، هر طورى مى‏خواهد مى‏گرداند و به خير گردانده، الان شما را از آنجا او آورده، جوانهاى دانشگاه و نمى‏دانم دكتر و مهندس، اينها كه هر كدام بايد در يك جاى ديگرى باشند، زن محترمه و خانم‏هاى عزيز كه بايد در جاهاى چه باشند، همه اينها توى اين روستاها رفته‏اند و دارند درو مى‏كنند، چه مى‏كنند، البته اينها دروگر نيستند به آن معنائى كه رعيت دروگرند، اما يك عمل كوچك كه اينها همچو قدرت مى‏دهد به اين دروگرها كه اگر يك جريب زمين را آنوقت درو كردند، حالا دو جريب زمين درو مى‏كنند. وقتى دروگر آمد ديد كه اين خانم‏هائى كه بايد زير سايه بنشينند، آمدند توى افتاب و گرفتند دارند جو را درو مى‏كنند و جمع مى‏كنند، و اينها يك قدرتى در نفس آنها پيدا مى‏شود، يك ارزشى دارد عمل اينها كه قدرت به آنها مى‏دهد و آنها كارشان چند برابر مى‏شود. خيلى ارزش دارد وقتى ببينند شما از اروپا پا شديد آمديد، از امريكا پاشديد آمديد اينجا براى اينكه كمك كنيد به برادرهاى خودتان، ببينيد چه حالى براى اين رعيت پيدا مى‏شود، اين رعيتى كه هر روز يك سازمان امنيت مى‏رفت بالا سرش يا شلاقش زد يا چه از او اخذ مى‏كرد، حالا مى‏بيند كه از اقصى بلاد خارج نه داخل، برادرانشان آمدند و مى‏گويند ما آمديم به شما كمك كنيم، ما آمديم كه با شما درو كنيم، ما آمديم با شما زراعت‏تان را برداريم، نمى‏دانيم اين چه حظى براى، اين چه در قلب آنها چه اثرى خواهد گذاشت و نمى‏دانيد ارزش اينكه يك قلب ضعيف را شما همچو خوشحال كرديد، اين ارزش چقدر است، معنويت عمل را ما نمى‏دانيم چقدر است، خيلى زياد است عمل، ولو كوچك هم باشد و شما از باب اينكه دروگر نيستيد، نتوانيد درست درو كنيد، لكن چند تا خوشه گندم را كه شما جمع بكنيد، اينقدر ارزش دارد، اينقدر قلوب را به شما متوجه مى‏كند و اينقدر مردم را اميدوار مى‏كند و نهضت ما را پيش مى‏برد كه خدا مى‏داند. خداوند همه‏تان را حفظ كند، و خداوند همه شما را سعادتمند كند، و اين تحول روحى كه پيدا شده است، خداوند حفظ كند اين تحول را.

نقشه‏هاى استعمار گرانه، جهت انحراف اذهان جوانان
من حالا وقت ندارم لكن از امورى، خيانت‏هائى كه دستگاه به ما كرده است يكى همين قضيه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 192

اختلاف است، از طرق مختلفه جوانهاى مارا منحرف كردند،راه‏هاى مختلف،شياطين اينها نشستندبررسى كردند و راه‏هائى پيدا كردند براى اينكه نسل جوان ما را بكشند به يك فسادهائى و از آن چيزهائى كه مربوط به خودشان و زندگى خودشان غافل كنند. اين مراكز فسادى كه بيشترش در تهران است و در همه شهرستان‏ها هست، اين با يك نقشه و حساب بوده است. اگر يك جوانى رفت در يك مركز فسادى، فردايش هم رفت، ده روز رفت، عادت مى‏كند به آن مركز فساد، دلش دنبال اوست، يك جوان يا جوانهائى كه دلشان دنبال مراكز فساد باشد وقتى كه خواب مى‏بينند، خواب همان مراكز را مى‏بينند تا بيدار هم مى‏شوند حواسشان آنجا باشد و بعد هم بروند سراغ همان مقاصد فاسده، اين ديگر به درد اينكه بتواند در مقابل قدرتها بايستد و بگويد نه، نيست، اين ديگر فكرش دنبال اين نيست كه مملكت ما گرفتارى دارد، بايد اين گرفتارى را ما خودمان رفع بكنيم، اين ذهنش منعطف است ديگراز اين مسائل. اين اختلاطهائى كه درست كرده‏اند و ايجاد كردند براى ملت ما و جوانهاى ما را مختلط كردند با هم كشيدند به يك مسائل فاسدى، اين هم جزء همان نقشه‏هائى است كه براى ما كشيدند. اين اختلاط در دريا يك چيز عادى نيست، يك چيزى نيست كه همين طورى شده باشد، يك نقشه‏اى است براى اينكه جوان‏هاى ما را منعطف كنند ذهن شان را به اين مسائل، اگر چندين هزار جوان ما جذب شدند به مراكزى كه اينطور مسائل شهوى و حيوانى در او مطرح است، همين چندين هزار جوان را ملت ما از دست داده.


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:17 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 195

تاريخ: 30/4/58

بيانات امام خمينى در ديدار با گروه تحقيقات و تبليغات دانشكده علوم اصفهان‏

نپذيرفتن قدرتى جز قدرت حق، از آداب عبوديت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از آداب عبوديت اين است كه جز قدرت حق، قدرتى را نپذيرند و جز ثناى حق و آنكه از اولياء حق است، ثناى كسى را نگويند. ما بندگانى هستيم كه هيچ نداريم و هيچ نيستيم و هر چه هست قدرت الهى است. معجزه‏هايى كه در اين نهضت واقع شد همه از جانب خداى تبارك و تعالى بود و بشر كوچكتر از آن است كه بتواند اين معجزه‏ها را انجام بدهد. تحولات روحى كه در اين مدت قليل براى ملت ما پيدا شد، تحولاتى قلبى، تحولات روحى، تحولات ارادى، هيچ كس نمى‏توانست اين تحولات را ايجاد كند. آنچه كه عظمت دارد اين تحولات روحى است كه در ملت پيدا شده و او بالاتر از اين پيشبرد و پيروزى است كه ملت ما پيدا كرد. ملتى بود كه در فكر سرنوشت خودش نبود، هر كس مشغول كارى بود و آنچه مطرح نبود مسائل سياسى، مسائل اجتماعى كشور بود، در مدت كمتر از دو سال يك تحول پيدا شد كه تمام قشرهاى ملت افكار سياسى پيدا كردند. مجالسى كه صرف مى‏شد در امورى كه بيهوده بود حالا صرف مى‏شود در امورى كه سرنوشت ساز است. خواهرهاى ما كه اشتغال به مسائل ديگر داشتند الان همدوش با برادرها و مقدم بر آنها به سرنوشت ملت و به سرنوشت كشور خودشان فكر مى‏كنند، طرح دهند، فكر مى‏كنند، انتقاد مى‏كنند. اين تحول تحولى است كه خداى تبارك و تعالى كه مقلب‏القلوب است اين تحول را ايجاد كرد. كشيده شدن كشور از ضعف به قدرت و ايجاد حق تعاون از معجزات الهى تحول مهم ديگر، تحولى بود كه از ضعف به قوت كشور ما را كشاند. كراراً گفتم اين را كه يك پاسبان در بازار بزرگ ايران كه تهران است اگر مى‏آمد و مى‏گفت بايد بيرق بزنيد كسى به خود اجازه نمى‏داد، فكر نمى‏كرد كه مى‏شود مقابل او ايستاد. همين ملت با همين ضعف در ظرف يك سال و چندى به خيابان‏ها ريخت و گفت ما شاه را نمى‏خواهيم، ما ابرقدرت‏ها را محكوم مى‏كنيم. آنهائى كه از يك پاسبان مى‏ترسيدند از توپ و تانك و مسلسل هراسى نداشتند، خانم‏هائى در قبل وضعشان يك نحو ديگرى بود و رژيم آنها را به يك مسائل ديگرى مشغول كرده بود، متحول شدند به كسانى كه در مقابل رژيم ايستادند و با برادرها همدوش بلكه مقدم در اين نهضت شركت كردند. اين تحول‏ها، تحول‏هاى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 196

اعجاز آميز بود.

از آنطرف تحول ديگرى كه پيدا شد، امروز يك دسته از جوان‏ها، زن و مرد، از اروپا آمدند پيش من و آنها گفتند ما آمديم براى اينكه در روستاها برويم و به مردم خدمت بكنيم. جوانهائى كه سابق در مسائل ديگر فكر مى‏كردند امروز در اينجور مسائل فكر مى‏كنند. مى‏آيند، از اروپا مى‏آيند، از خارج مى‏آيند، زن و مردشان مى‏آيد براى اينكه در روستاها بروند كمك كنند به روستائى‏ها. چنانچه از داخل، از دانشگاه، طبيب، مهندس، خانم‏ها همه مى‏روند در اين روستاها و كمك مى‏كنند. اين حس تعاون يك حسى است كه، يك تحولى است كه اعجاز آميز است و آنچه كه هست خداوند تبارك و تعالى انجام داده است.

با اراده حق تعالى در همه چيز پيروز شديم‏

همه چيز را از خدا بدانيد. ما بنده ضعيفى هستيم كه هيچ نيستيم، هر چه هست او هست و هر چه داريم از او داريم و پيروزى ما به دست او واقع شد. ما كه هيچ در دستمان نبود و پيروز در همه چيز شديم با اراده حق تعالى بود. اين اراده حق تعالى دنبال اينكه شما اجتماعتان، اجتماع اسلامى بود يدالله مع الجماعه اجتماع شما اسلامى بود و قيام، قيام انسانى اسلامى بود و خداوند به شما آزادى را هديه داد براى اينكه براى او قيام كرديد. اين قيامى است كه براى اوست،حفظ كنيد. مادامى كه براى او كار كنيد، اجتماعتان براى او باشد پيروز هستيد و من اميدوارم كه اين اجتماعات شما تا آخر محفوظ باشد و براى خدا باشد. خداوند همه شما را سعادتمند كند و خداوند كشور شما را مستقل و آزاد كند وآزادى را از كشور شما نگيرد.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:17 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 197

تاريخ:30/4/58

بيانات امام خمينى در جمع كاركنان راديو دريا

مى‏خواستند مملكت ما را از انسان خالى بكنند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

دستگاه رژيم سلطنتى و آن چيزهائى كه از قبيل رژيم سلطنتى كه رويهمرفته بگوئيم رژيم الهى و غير الهى، رژيم‏هاى غيرالهى براى اينكه وضع‏شان بر حسب نوع اين است كه به ملت خيانت مى‏كنند و براى خودشان دستگاه درست مى‏كنند و به منافع خودشان ملت را به كار مى‏كشند و از ملت جدا هستند، برنامه‏هاى آنها اين است كه با كوشش ملت را به تباهى بكشند و نسل جوان را فاسد كنند. اگر نسل جوان فاسد نباشد آنها از آن خوف دارند و مى‏ترسند كه يك وقت نسل جوان يك عصيانى بكند و آنها را به تباهى بكشد از اين جهت به وسائل مختلف كوشش مى‏كنند كه نسل جوان را به تباهى بكشند كه از مسائل روز و از مسائل زندگى كنار باشند. وسائل متعدده از قبيل مطبوعات كه در خدمت آنها، راديو و تلويزيون، سينما، تئاتر، تمام اينها كه در خدمت آن رژيم‏هاى غير توحيدى هست، تمام اينها براى اين است كه ملت را عقب برانند و از توجه به مقدرات خودشان غافل كنند و احياناً بكشانند به طرف خودشان و آنها سرگرم به كارهاى غير مقدرات خودشان بشوند و آنها هم منافع خودشان راببرند و مطمئن باشند كه كسى مخالفشان نيست و لهذا جميع وسائل فساد جوانها را اينها فراهم مى‏كردند از قبيل مراكز فحشا كه اطلاع لابد داريد كه در تهران خصوصاً چقدر مراكز فحشا بوده است به طرق مختلف كه بعضى از آنها گفتنى نيست اصلاً و همين طور اطراف دريا. در وقتى كه، موقعى كه مردم دريا مى‏روند يكى از امورى كه آنها دامن به آن مى‏زدند همين اختلاطى بود كه بين جوانها و زن و مرد، و اين نه از باب اين بود كه اينها مى‏خواستند به جوانهاى ما مثلاً يك خوشى بگذرد، بلكه از باب اين بود كه اينها را به تباهى بكشند. مراكزى كه در آن مخدرات بود از قبيل مشروبات و دستگاه‏هاى تخديرى ديگرى بود الى ماشاءالله. در سينما جوانهاى ما وارد مى‏شدند، اگر چنانچه چند روز وارد مى‏شدند عادت مى‏كردند و سينما با آن صورت‏هائى كه همه‏اش انحرافى بود، راديوها همه انحرافى، مطبوعات از قبيل روزنامه‏ها، از قبيل مجلات، همه چيزهائى بودند كه جوانهاى ما را منحرف كنند. و از جمله چيزهائى كه باز مغزهاى جوانها را مخدر مى‏كند و تخديرى است موسيقى است. موسيقى اسباب اين مى‏شود كه مغز انسان وقتى چند وقت به موسيقى گوش كرد تبديل مى‏شود به يك مغزى غير آن كسى كه جدى باشد، از جديت انسان را بيرون مى‏كند و متوجه مى‏كند به جهات ديگر. تمام اين‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 198

وسائلى كه حالا اين بعضى‏شان بود و الى ماشاءالله وسائل درست كرده بودند، همه براى خاطر اين بود كه ملت را از مقدرات خودشان غافل كنند و متوجه به جهات ديگر بكنند، منحرف كنند او را از مسائل روز كه مبادا مزاحمش بشوند. اين يك برنامه بسيار مفصلى بوده است كه طرح شده نه اينكه من باب اتفاق مثلاً اين مسائل واقع شده، نخير، اين يك طرح‏هائى است كه آنهائى كه طراح هستند، طرح كردند كه اين جوان‏ها را به تباهى بكشانند و علاوه بر اين آن فشارهائى كه بر مردم مى‏آوردند و آن فشارهائى كه به روحانيت آوردند و آن فشارهائى كه به دانشگاه‏ها مى‏آوردند و به ساير اقشار، رويهمرفته خواستند كه مملكت ما را از انسان خالى بكنند و نيروى انسانى را به تباهى بكشند. دستگاه‏هائى كه براى آموزش است، براى پرورش است، تبديلش كرده بودند به دستگاه‏هائى كه ضد او باشد. آموزش‏هائى كه براى انسان مفيد است، براى يك جامعه و كشورى مفيد است، آنها حذف مى‏شد و به جاى او آموزش‏هائى كه مخالف مسير ملت بود، روى شهوات خود فرد بود لكن با مسير ملت مخالفت داشت، با مصالح كشور مخالفت داشت آنها را مى‏آوردند. مقالاتى كه مربوط به سرنوشت ملت بود امكان نداشت در روزنامه نوشته بشود و در راديوها خوانده بشود. مقالاتى كه مخالف مسير ملت بود، مقالاتى كه مخالف مصالح يك ملت بود، مخالف مصالح جامعه بود، اينها رايج بود و مجلاتى كه بايد تربيت كند نسل جوان را، مبدل شده بود به آن تربيتى كه همه ملاحظه كرديد كه مجلات ما چه وضع افتضاح آميزى داشت. همه براى اين بود كه جوان‏ها را از مسيرى كه دارند و مسير انسانى كه بايد اينها بروند، منحرف كنند به يك مسير ديگرى و استفاده كنند. استفاده همچو بكنند كه تمام مصالح يك كشور را از بين ببرند، همه چيز را به تباهى بكشند، همه مخازن ما را به اجنبى دهند و كسى نباشد كه چرا بگويد، براى اينكه توجه مردم را از آن چيزى كه مربوط به زندگى‏شان است منحرف كردند. وقتى جوان‏ها كه اساس يك مملكتى هستند، پايه يك مملكت هستند، همه جوان‏ها بروند طرف فحشا، طرف مواد مخدره، متوجه بشوند به اين مجلات و به اين اوضاع و به آن وضع راديو و تلويزيون و به آن مسائلى كه بود، ديگر براى جوان نه وقتى مى‏ماند كه فكر كند در اين امور و نه مغزش كار كند. موسيقى از امورى است كه البته هر كسى بر حسب طبع خوشش مى‏آيد، لكن از امورى است كه انسان را از جديت بيرون مى‏برد و به يك مطلب هزل مى‏كشاند، ديگر يك جوانى كه عادت كرد كه روزى چند ساعت را با موسيقى سر و كار داشته باشد (كه اينها شايد اكثر راديوشان و تلويزيون‏شان از همين قسم‏ها بود) يك جوانى كه اكثر اوقاتش را صرف بكند پاى موسيقى و اكثر اوقاتش را صرف بكند در اينكه پاى موسيقى بنشيند و اينها، اين از مسائل زندگى و از مسائل جدى بكلى غافل شود، عادت مى‏كند، همانطور كه به مواد مخدره عادت مى‏كند. كسانى كه به مواد مخدره عادت مى‏كنند، ديگر نمى‏توانند يك انسان جدى باشند كه بتوانند در مسائل سياسى فكر بكنند. فكر انسان را موسيقى جورى كند كه ديگر نتواند در غير همان محيط موسيقى و مربوط به شهوات و مربوط به موسيقى نتواند اصلش فكرش را بكند. از اين جهت اينكه پافشارى داشتند به اينكه راديو آنطور باشد و تلويزيون آنطور باشد و مطبوعات و مجلات آنطور باشد و روزنامه‏ها آنطور باشند و سينماها آنطور

صحيفه نور ج 8 صفحه 199

باشند و همه رويهمرفته دست به دست هم بدهند و اين ملت را سرگرم بكنند به اين امور و همه مخازن ما را ببرند كه الان كه رفتند و گم شدند براى مملكت ما يك چيز سالم نمانده، هر جايش دست بگذارى ناسالم است. هياهو كردند، فرياد كردند كه ما مى‏خواهيم شما را به دروازه تمدن بزرگ برسانيم و واقع مطلب دور كردن ملت بود از اصل تمدن، تا چه برسد به تمدن بزرگ. همه را دور كردند از تمدن، از آنى كه استقلال انسان را درست مى‏كند، استقلال فكرى انسان را. تا انسان استقلال فكرى نداشته باشد، نمى‏تواند يك فرد مفيد باشد. و اينها خواستند فرد مفيد پيدا نشود، اصلاً اينها از انسان مى‏ترسيدند. اينها ديدند كه يك مدرس، در زمان رضاخان يك مدرس بود كه در مجلس بود نگذاشت رضاخان آنوقت كه مى‏خواست جمهورى را درست بكند، مدرس نگذاشت ولو بر خلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لكن آنوقت اينها نظر سوء داشتند، يعنى او به سلطنت كه نرسيده بود، او مى‏خواست رئيس جمهور بشود و بعدش حالا كارهاى ديگر بكند و كسى كه جلوى او را گرفت مدرس بود كه نگذاشت اين كار عملى بشود. كسى كه تا آخر ايستاد در مقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد، مدرس بود كه نگذاشت او كارهائى بكند، لكن آخرش هم در يك جائى شهيدش كردند. اينها نمى‏خواهند يك انسان پيدا بشود، كوشش دارند كه دانشگاه اينقدر كه مورد توجه‏شان است و مورد هجومشان هست و تا بتوانند نمى‏گذارند كه برنامه‏هاى دانشگاه يك برنامه‏هاى صحيح باشد. اگر هم از آنجا فرض كنيد يك برنامه صحيح باشد، نمى‏گذارند اينها استقلال داشته باشند هر روز يك غائله و يك بساط درست مى‏كنند، غائله‏هائى ايجاد مى‏كنند كه جوان‏هاى ما سرگرم بشوند. در محيط ما هم همين طور، غائله درست مى‏كنند، مى‏كردند، هر روز يك غائله‏اى درست مى‏كردند، يك بساطى درست مى‏كردند كه همه را سرگرم به او بكنند، و از مسائل اصلى و انسانى ما دور باشيم. جزء همين مسائل، قضيه درياست كه حالا شما مطرح مى‏كنيد و قضيه دريا اين بود كه اين جوان‏هاى نورس و اين دخترهاى نورس در دريا بريزند به جان هم و هر كارى مى‏خواهند بكنند نسل ضايع بشود، انسان ضايع بشود. يك انسان جوانى كه چند ماه در اطراف دريا رفت و دو تا جوان با هم مخلوط شدند، اين ديگر نمى‏تواند فكر بكند كه نفت ما را وقتى مى‏خواهند ببرند بايد چه كرد. اصلاً فكر اين معنى در ذهن جوانى كه آنطورى است نمى‏آيد، آن فقط توجه به اين دارد كه يك شعر عاشقانه بخواند و يك عاشق و معشوقى باشد، اصلاً فكر مى‏رود سراغ اينگونه مسائل، مسير عوض مى‏شود. اينها روى نقشه كار مى‏كنند من باب اتفاق اين نشده كه دريا اينطور باشد، اينجور نشده كه دريا اينطور باشد كه آنطور وسائل برايشان فراهم مى‏كردند. از قرارى كه مى‏گويند همه وسائل را برايشان فراهم مى‏كردند، تشويق‏شان كردند، به همه اين مسائل انحرافى تشويق مى‏كردند. اينها براى اين بود كه جوان‏ها را با هر ترتيبى كه شده، با هر جورى كه شده از مسير زندگى خارج كنند تا اين كه يك ملتى فقير باشد و نفهمد كه الان چيست يك مملكت فقير الان ما داريم و ملت نمى‏دانست چى هست. حالا كه اينها رفتند، چشمشان باز شده و مى‏بينند تمام انبارها را خالى كرده‏اند و قرض كردند و بردند تمام جواهرات را اينها يعنى اكثر جواهرات ما را رضاشاه برد كه به انگليس‏ها رسيد و بسياريش هم ايشان‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 200

برده كه نمى‏دانم به كه خواهد رسيد. بانك‏هاى خارج پر است از ارزهاى اينها و پول‏هاى اينها و جوان‏هاى ما توجه به اين مسائل نداشتند براى اينكه توجه خودشان را منصرف كرده بودند به يك جاهاى ديگر يك روح جوان تازه رسيده كه الان وقت شهواتش هست، اگر مسايل شهوى براى او به آنطور رايج بشود و مسائل جدى به آنطور مغفول عنه بماند، بالاخره اين جوان آنطور بار مى‏آيد، ديگر در زمان پيرى هم كه ديگر به درد نمى‏خورد، كارى از او بر نمى‏آيد. آنوقتى كه نيروى جوانى است و بايد به كار بيايد آنوقت اين نيروى جوانى منحرف است كه تهى شده از آنى كه بوده، يك چيز ديگرى جايش نشسته، مسائل ديگرى هست از قبيل همين مسائل غربى و غربزدگى كه اينها بساط طولانى دارد. بالاخره با تمام وسائل حساب كرده روى نقشه‏ها، بسيار محتمل است كه از خارج اين نقشه‏ها ريخته مى‏شود و اينهائى كه مى‏خواهند منافع ما را ببرند، آنها نقشه مى‏دهند و اينها اجرا مى‏كنند يا كارشناس‏ها مى‏آيند به اينجا و نقشه مى‏دهند و اينها اجرا مى‏كنند. اينها يك مسائل حساب شده است و روى يك مقاصد پليدى كه خارجى‏ها داشتند و خود دستگاه داشت.

راديو و تلويزيون آموزنده بايد باشد

الان انشاءالله اميدواريم كه اين مسائل يك مقدارى حل بشود و دست آنها بحمدالله الان كوتاه است و اميدواريم كه تا آخر كوتاه باشد. رژيم رفته است و اميدواريم كه ديگر برنگردد و نخواهد برگشت. حالا بايد جدى بگيريد مسائل را، از آن هزل و شوخى و مسائل غير جدى برگرديد به آن مسائل جدى، مملكت‏تان را اداره كنيد، خودتان بايد اداره كنيد. دستگاه تلويزيون يا دستگاه راديو آموزنده بايد باشد، قدرت بدهد به جوان‏هاى ما، جوان‏هاى ما را نيرومند كند نبايد دستگاه تلويزيون جورى باشد كه ده ساعت موسيقى بخوانند، جوان‏هائى كه نيرومند هستند از نيرومندى آنها را برگردانند به يك حال خمار و خلسه مثل همان ترياك و... موسيقى با ترياك فرق ندارد، ترياك يك جور خلسه مى‏آورد اين يك جور خلسه مى‏آورد. اينها بايد تبديل بشود. اگر بخواهيد مملكت‏تان يك مملكت صحيح باشد، يك مملكت آزاد باشد، يك مملكت مستقل باشد، مسائل را از اين به بعد جدى بگيريد، راديو و تلويزيون را تبديلش كنيد به يك راديو و تلويزيون آموزنده، موسيقى را حذف كنيد نترسيد از اينكه به شما بگويند كه كهنه پرست شديد. باشد ما كهنه پرستيم. از اين نترسيد. همين كلمات نقشه است براى اينكه شماها را از كار جدى عقب بزنند. اينكه مى‏گويند كه اگر چنانچه موسيقى در راديو نباشيد، آنها مى‏روند از جاى ديگر موسيقى را مى‏گيرند، بگذار بگيرند از جاهاى ديگر، شما عجالتاً آلوده نباشيد، آنها كم كم برمى‏گردند به اينجا. اين عذر نيست كه اگر موسيقى نباشد در راديو، آنها مى‏روند از جاى ديگر موسيقى مى‏گيرند. حالا اگر جاى ديگر مى‏گيرند ما بايد به آنها موسيقى بدهيم؟! ما بايد خيانت بكنيم؟! موسيقى خيانت است به يك مملكتى، خيانت است به جوان‏هاى ما، اين موسيقى را حذفش كنيد بكلى، عوض آن يك چيزى بگذاريد آموزنده باشد، كم كم مردم را و جوان‏ها را عادت به آموزندگى بدهيد، از آن عادت خبيثى كه داشتند برگردانيد. اينكه مى‏بينيد

صحيفه نور ج 8 صفحه 201

كه جوانها اگر اين نباشد مى‏روند سراغ موسيقى و جاى ديگر، براى اين است كه اينها عادت كردند و اين شاهد بر اين است كه جوان‏هاى ما فاسد شدند. الان ما موظفيم كه اين نسلى كه فاسد شد برگردانيم به صلاح و نگذاريم آن كوچك كوچك‏هاى ما فاسد بشوند و اينها را جلوشان را بگيريم. بايد جدى باشد اين مسأله. اختلاط زن و مرد در دريا هم از همان نقشه‏ها بوده بايد مردم جديت كنند، خودشان جلو بگيرند و دستگاه‏هاى انتظامى و حكومت‏ها و اينها جلوگيرى بكنند و خود مردم جلوگيرى بكنند راديو اين معنى را تبليغ بكند كه نبايد اينطور باشد، مفاسدش را به آنان بگويد و همين طور راديو يك دستگاهى باشد براى آموزندگى، براى پرورش يك ملتى. با راديو و تلويزيون از همه چيز بهتر مى‏شود پرورش داد مملكت را، براى اينكه راديو و تلويزيون هم ملا و آدمى كه سواد دارد از او استفاده مى‏كند هم آن كس كه سواد ندارد، اما از دستگاه‏هاى ديگر مثل روزنامه و مجله يك دسته مى‏توانند استفاده بكنند در يك جاهاى محدودى. اين الان راديو و تلويزيون جورى شده است كه در همه جا الان شما مى‏گوئيد كه راديوى ما را چهار ميليون جمعيت مى‏شنود. راديوها يك جورى شده است كه حالا همه قشرها مى‏شنوند. اين از راه سمع و بصر شما مى‏توانيد خدمت بكنيد به اين مملكت، چنانچه خيانت كردند به اين مملكت، بهتر مى‏شود به آن آموزندگى و تربيت داد و مترقى كرد و جوان‏ها را به آن تربيت كرد، براى اينكه همه گوش مى‏كنند و همه جوان‏ها گوش مى‏كنند و دهاتى‏ها و روستائى‏ها و آنها همه، هر كس توانست، يك راديو پيدا مى‏كند و نتوانست، رفته منزل رفيقش و گوش كرده است. در هر صورت اين دستگاه‏ها بايد تبديل بشود، اگر بخواهيد مملكت‏تان بماند در دست‏تان و اگر همان بساط و همان برنامه‏ها باشد، بدانيد كه حالا اگر نشود بعد از چند سال ديگر دوباره برگشت مى‏كند به همان مسائل و دوباره بدبختى براى اعقاب شما خواهد بود.

انشاءالله خداوند همه را تأييد كند و همه ملت ما را بيدار كند و همه ملت ما به مصالح خودشان آشنا بشوند و از آن نقشه‏هائى كه براى ما كشيده‏اند انشاءالله مطلع بشوند و خنثى كنند آنها را.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:17 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 202

تاريخ:31/4/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى نهضت راديكال ايران‏

شعار وحدت اگر با عمل همراه نباشد ريا كارى است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

الان مردم همه دارند راجع به اين مسأله فرياد مى‏زنند كه مااسلام را مى‏خواهيم. همه اين را مى‏خواهند.آقا! شما مى‏گوئيد نه، و مى‏خواهيد چه كنيد ؟ همه با هم مجتمع بشويد تحت يك بيرق و وكلايتان را تعيين بكنيد. همه به يك وكلاى اسلامى كه اعتقاد به مسائل دارد، آنى كه ايمان دارد، آنى كه اعتقاد دارد كه اگر خلاف بكند، ولو در اينجا مچش گير نكند جاى ديگر مچش گير مى‏كند. امروز روزى است كه كلمه وحدت براى ما فايده ندارد، عمل وحدت لازم است. من هم هى مى‏گويم وحدت، اگر بنا شد كه من مخالفت كنم بااين، خوب اين كلمه‏اى است ديگر، يك ريايى بيشتر نيست. فكر اين مطلب را بكنيد، خودتان بنشينيد فكر بكنيد. رفقاى ديگر، آنهائى كه اعتقادشان اين است كه مى‏خواهند خدمت بكنند به كشور، با آنها تفاهم بكنيد، بگوييد اگر خدمت مى‏خواهيد بكنيد، چرا گروه گروه مى‏شويد؟ همه خدمت بكنيد. گروه گروه شدن معنايش اين است كه من مى‏خواهم براى خودم بكشم، آن مى‏خواهد براى خودش بكشد، اظهار وجود بكنند. آقا نمى‏توانيم در مقابل اسلام اظهار وجود بكنيم، در اشتباه هستيم. جز اين معنى كه يك تشتتى پيدا بشود و يك اختلافاتى پيدا بشود و يك عرض مى كنم تأخيرى نهضت را عقب بيندازد. شما خيال نكنيد اين پيش نمى‏رود، پيش مى‏رود انشاءالله، لكن عقب مى‏شود. با اختلافاتى كه پيدا بشود و اشخاص روشنفكر، اشخاص صاحب قلم، اشخاص صاحب اطلاع و فكر، اينها دنبالش را مى‏گيرند كه، قلم‏ها را بر مى‏دارند، هر چه دلشان مى‏خواهد مى‏نويسند و موجب تشتت مى‏شوند. همين هم كه مى گويند وحدت، وحدت، وحدت، همين‏ها وقتى كه قلم دست‏شان مى‏گيرند و مطلب مى‏نويسند، يك وقت ديديم كه حمله كردند به يك مسأله‏اى از مسائلى كه مردم به آن مسأله علاقه‏مند هستند، و ايجاد اختلاف مى‏كنند. چرابايد اينطور باشد؟ اگر اينها و اقعار است مى‏گويند كه ما مملكت را ميخواهيم و ملت را مى‏خواهيم، استقلال را مى‏خواهيم، چرا بايد اينطور باشد كه قلم‏هايشان بر خلاف مسائلى است كه ادعا كنند. اول كلام مى‏گويند كه مملكت بايد با هم متحد باشد، آخر كلام‏شان مى‏بينيد كه يك كلمه‏اى گفته است كه اسباب تشتت مى‏شود. اين اطراف دريا بود كه جهات اطراف دريا را يك مرد (نمى‏دانم، حالا من كه نمى شناسم) در مجله گفته جدا بودن زنها از مردها افتضاح است . تمدن اين است كه پسرها و دخترها توى دريا به هم ور بروند !! اين تمدن‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 203

است؟!! اين تمدنى است كه پنجاه سال حالى ما كردند؟!! اين معنى‏اش تمدن است ؟!

تهى نمودن مغزهاى جوانان با ايجاد مراكز فحشا

پنجاه سال به مغزهاى ما تزريق كردند كه تمدن عبارت از اين است كه چيز كردند، سينمايش برويد تمدنش عبارت از اين است كه آن دستگاه وقاحت، مجلاتش اينطور و روزنامه‏هايش اينطور، راديو و تلويزيونش اينطور، همه اينطور بودند و ما از اين ضرر ديديم، همه مان از اين ضرر ديديم، ديديم كه زندگى ما را به هم زدند، نيروى انسانى ما را عقب زدند. نيروى انسانى، ما الان كم داريم. براى چه ؟ براى اينكه پنجاه سال ما را كشيدند به مراكز فحشا، جوانهاى ما را كشيدند به مراكز فحشا، كشيدند به مراكزى كه مغزهاى آنها را تهى كردند. به آدمى كه در اين نحو سينماهائى كه پيش بود (حالا من نمى دانم وضعش چه جورى است. آنوقت سينماهائى كه بود همه آن دستگاه فساد بود) ديگر يك جوانى كه مى‏رفت در آنجا، پنج روز، ده روز مى‏رفت عادت مى‏كرد به اين، اين ديگر نمى‏توانست جدى يك عملى بكند، اين ديگر نمى‏توانست فكرش را متوجه بكند به اينكه نفت شما را دارند مى‏برند و همه چيز ما را دارند، حيثيت ما را دارند برند و ما مشغول اينكه سينما را تماشا بكنيم، ستاره سينما را. مجلاتمان اينطور، سينماهايمان اينطور، همه چيزمان اينطور شده بود و ما را خودمان را از بين بردند كه هيچ، يكى ديگر را جاى ما نشاندند و مملكت ما متبدل شده بود به يك چيز ديگرى. الان كه در اين نهضت بسيارى از قشرها آن وضع سابق‏شان را رها كرده‏اند، متوجه شدند.

اين اسلام بود كه شما روشنفكران را از انزوا خارج كرد

اين حقوقدان‏ها، اين روشنفكرها،اين عرض مى‏كنم كذاها، اينها چرا نمى‏آيند ملحق بشوند به همين جمعيت‏ها؟ و با همين‏ها كارشان، چرا همه دست به هم نمى‏دهند؟ نوشته‏هايشان جورى باشد كه وحدت كلمه ايجاد كند، گفته‏هايشان جورى باشد، جمعيت‏هايشان اينطور باشد. چرا مى‏روند توى مجلس نمى‏دانم وكلا و مى‏گويند كه اسلام ديگر به درد نمى‏خورد ؟ جز اين است كه مى‏خواهند فساد كنند ؟ ولو يك كلمه مفتى كه به يك كسى بگويد، كه در كسى تأثير نمى كند، اما خود اين معنى نشان اين را مى‏دهد كه اين رشد نيست. الان اگر اين تميز مى‏داد كه اين اسلام بود كه همه شما را از خارج كشيد اينجا و حالا آزاد شديد، اين اسلام بود كه شما را از انزوا بيرون آورد، شما همه توسرى خور سازمان امنيت بوديد، شما همه نمى‏توانستيد اظهار وجود كنيد، حالا كه اسلام آمده و شما را از زاويه بيرون كشيده و از خارج وارد كرده در ميدان عمل، حالا بر ضد همان اسلامى كه همچو خدمتى براى شما كرده است، قيام كرديد ؟ ! اين را بايد اسمش را چى گذاشت ؟ اين را اسمش را مى‏گوييد تشخيص نمى‏دهند ؟ اينقدر با اسلام بد هستند كه حتى حاضرند كه امريكا و شوروى براينها حكومت كنند و اسلام روى كار نيايد. چه جورى است وضع؟ اصلاح كنند مردم خودشان را. بايد اين طبقه روشنفكر و اين طبقه‏اى كه عرض مى كنم كه كار آمد هستند، خودشان را اصلاح بكنند .اين‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 204

طبقه مردم زود سالم مى‏شوند، دست نخورده‏اند اينهاما هر چى داريم از اين طبقه‏اى كه ادعا كنند كه ما روشنفكريم و ماحقوقدانيم و ما نمى‏دانم طرفدار چه هستيم و اينها، ما هر چه داريم از اينها داريم صدمه مى‏خوريم. چرا دست به هم نمى دهند كه اين كار را بكنند؟ چرا جلوگيرى مى‏كنند از اين سيلى كه راه افتاده است و مى‏خواهد كارها را اصلاح بكند ؟ اين دردهايى است كه هست و شماها بايد درمان بكنيد و دست به هم بدهيد كه درمان بكنيد. حالا شماها كه آمديد، اين عمل را بكنيد تا ببينيم سايرين چه مى‏كنند. اگر من ديدم شماها كرديد آنوقت... و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:17 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 205

تاريخ: 1/5/58

فرمان امام خمينى به حجت الاسلام شاهرخى‏

بسمه تعالى جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمد تقى شاهرخى دامت افاضاته‏

با توجه به حساسيت وضع موجود و احتياج به تسريع در كارهاى دادگاه‏ها و رسيدگى به وضع زندانيان و اصلاح امور مردم بدين وسيله جنابعالى به سمت قاضى شرع در دادگاه انقلاب اسلامى بروجرد منصوب مى‏شويد كه انشاءالله تعالى زودتر به پرونده‏ها رسيدگى و حكم الهى را درباره متهمان اجرا نمائيد و افرادى را كه مشمول عفو عمومى مى‏شوند از زندان آزاد كنيد و در مورد اصلاح امور مذهبى و اجتماعى شهر نيز با همكارى و مشورت علماى اعلام محل و مؤمنين محترم اقدام نمائيد. از خداى تعالى توفيقات همگان را در راه خدمت اسلام و مسلمين خواستارم.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 206

تاريخ: 1/5/58

بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى همدان‏

تفاوت مابين قواى انتظاميه در رژيم طاغوتى و جمهورى اسلامى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

فرق مابين قواى انتظاميه در نظام و در رژيم طاغوتى و قواى انتظامى در رژيم اسلامى اين است چون رژيم طاغوتى مبنايش بر استفاده‏هاى شخصى و رساندن انتفاع به كسانى كه ارتباطات خارجى با آنها دارد و مى‏خواهد حفظ كند او را، ناچار آن رژيم به ملت خيانت مى‏كند، مى‏خواهد از چنگ ملت بر بايد و به جيب خودش و اربابهايش بكند چنانچه مشاهده كرديد و كرديم. از اين جهت قواى انتظامى كه آن رژيم خواهد اين است كه جورى تربيت بشود كه حفظ همان منافع او را بكند و چون خيانتكاراست از ملت مى‏ترسد و چون مى‏ترسد مى‏خواهد كه يك قوائى درست كند كه ملت را بترساند. اينكه قواى انتظامى در رژيم‏هاى غير انسانى و غير توحيدى كوشش دارند كه مردم را سركوب كنند وبترسانند،اين براى اين است كه خودشان از مردم مى‏ترسند و چون خيانتكارند مى‏ترسند، از اين جهت ارتش را جورى درست مى‏كنند، تربيت مى‏كنند كه در مقابل ملت بايستد. ملت را از ارتش جداكنند، ژاندارمرى را، شهربانى را، اينها را طورى تنظيم مى‏كنند كه از ملت جدا باشد و با ملت مخالف باشد. اين براى اين است كه چون دستگاه از ملت مى ترسد و مى‏خواهد كه اينها با ملت روابط نداشته باشند و مخالف ملت باشند و ملت هم مخالف اينها ولهذا قواى انتظامى در امثال ايران، نه در خود ايران تنها در امثال اين كشورها طورى هستند كه با مردم در دو جهت واقع هستند. مردم از قواى انتظامى بيزارند و قواى انتظامى هم مردم را مى‏خواهند سركوبى كنند و تمام اساس اين است كه آنها براى اينكه خودشان را حفظ كنند يك قوائى تربيت مى‏كنند كه اين قوا آنها را حفظ كند و از ملت هم جدا باشند. شما مى‏دانيد كه اگر چنانچه اين محمدرضا مى‏خواست از يك خيابانى در چند روز ديگر عبور كند، آن جاهائى كه در مسير او بود كنترل مى‏شد. خانه‏هاى اطراف خيابان بايد يا خالى بشود يا مأمور انتظامى بروند آنجاها پاس بدهند براى اينكه در يك عبورى مى‏ترسيد، از مردم مى‏ترسيد مردم را هم مى‏ترسانند از باب اينكه مى‏ترسيدند از مردم، مى‏ترسيدند از باب اينكه خيانتكار بودند. خيانت منشاء اين شد كه يك شخص خائن، اسباب اين شد كه تمام قواى انتظاميه‏اى كه بايد در خدمت مردم باشد اينها راكشيدند به ضد مردم، مردم از شما جدا بودند، متنفر هم بودند، شما هم از مردم جدا بوديد و خيال مى‏كرديد بايد تو سر مردم بزنيد. اما رژيم اسلامى اينطورى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 207

نيست براى اينكه آن كسى كه مبداء امر است ، خيانتكار نيست وقتى خيانتكار نيست از ملت نمى ترسد، ملت به او وفا دارند، قواى انتظامى در آن رژيم براى حفظ ملت است و براى اين است كه به مردم خدمت بكنند. وقتى كه قواى انتظامى اينطور تربيت شد كه به مردم خدمت بكند،آنها خدمتگزار ملت مى‏شوند، ملت هم خدمتگزار است از او پشتيبانى مى‏كند. اينكه در آن رژيم شهربانى‏ها مثل وقتى كه مردم اسم شهربانى مى‏شنيدند يا اسم سازمان امنيت را مى‏شنيدند مى‏لرزيدند به خودشان و مى‏ترسيدند از اينها و از شما روگردان بودند اين براى اين بود كه وضع را اينطورى پيش آورده بودند. در اين ممالكى كه اينها همه مى‏خواهند مردم را بچاپند، خزائن مردم را ببرند و خدمت بكنند به ارباب‏هاشان، اينها ناچارند كه براى اين كار يك قوائى تهيه كنند مناسب با اين كار و اينطور تربيت مى‏كردند، قهرا آن كسى وارد مى‏شد در شهربانى يا وارد مى‏شد در ژاندارمرى يا وارد شد در ارتش، به اين ترتيب وارد مى‏شد، از آن طرف شاهدوستى را بايد خيلى تزريق كنند كه هر روز بخوانند به گوش سربازهاى جوان و از آن طرف مردم را از اينها جدا بكنند. حساب مردم حساب عليحده، شهربانى با مردم هيچ رابطه‏اى نداشت مگر اينكه اين رابطه كه يكى را بياورند آنجا وكتكش بزنند و حبسش بكنند و آن ترتيب.

مردم با طبقات ارتشى و ژاندارمرى و شهربانى، خودشان را از هم جدا ندانند

شما امروز در رژيم اسلامى واقع هستيد يعنى رژيمى كه اساسش بر اين است كه مردم با طبقات ارتشى و ژاندارمرى و شهربانى خودشان را از هم جدا ندانند. شما خودتان را از آنها بدانيد آنها هم خودشان را از شما بدانند و با آغوش باز از شما، پذيرائى كنند، شما كوشش كنيد كه اين معنى را در ذهن مردم با اعمالتان وارد كنيد شما پنجاه ساله‏ايد، شما كه سن‏تان جوانيد مردم ملت پنجاه و چند سال از اين لباس بدى ديده‏اند، از وقتى كه شهربانى را ديدند، ديده‏اند كه اين شهربانى معنايش اين است كه آدم را بزند و بگيرد و حبس كند و زجر بدهد و از او چيز بگيرد، از ارتش هم همين طور، از ژاندارمرى هم همين طور، پنجاه سال ملت ما اينطور ديده قبلاً هم اينطور ديده. اما حالا آنكه ما واردش هستيم اين را تا بخواهيد از ذهن مردم بيرون كنيد يك قدرى طول دارد لكن مى‏توانيد كه شما اين چيزى كه در ذهن آنها در اين پنجاه سال رفته است از آنوقتى كه چشمش را باز كرده است از سازمان امنيت ترساندنش و از ارتش ترساندنش و از ژاندارمرى ترساندنش، اين را بايد با عمل كارى بكنيد كه از قلب او بيرون بيايد و بفهمد كه امروز غير ديروز است.

قواى نظامى در صدر اسلام با وجود تجهيزات ناقص برد و امپراطورى بزرگ غلبه كردند

امروز روزى است كه ملت با اين قشرهاى انتظامى رفيقند و دوستند و برادرند. آنها مى‏خواهند حفظ كنند اين انتظامات را براى ملت، ملت وقتى ديد كه اين طايفه خدمتگزار او هستند و محبت به او

صحيفه نور ج 8 صفحه 208

مى‏كنند، نسبت به كسى كه خدمت به او مى‏كند، حفظ مى‏كند نظم مملكتش را، قهراً علاقه‏مند مى‏شود. شما كوشش كنيد كه همين معنائى كه الان هست كه بنا اين است كه رژيم جمهورى اسلامى رژيم مردمى باشد، همه با هم باشند. قواى انتظامى مردم همانطور كه در صدر اسلام بوده است كه از خود اين مردم بودند، اينطور نبوده است كه آن كسى كه استاندار يك جائى مى‏شده، مى‏خواهد برود مردم را بچاپد، در آن زمانها اينطور بودند. اين را يادم هست، كه حالا در چه وقتش بود نمى‏دانم، اگر يك كسى را استاندار آذربايجان مثلاً مى‏كردند، اجاره مى‏دادند به آنها، يعنى اين آدم بايد مثل پنجاه هزار تومان يا ده هزار تومان آنوقت بدهد به آن كسى كه بايد اين را سر آن كار بگذارد (نخست وزيرش، خودش يا صدر اعظمش) بايد اينقدر بدهد كه برود استاندار آذربايجان بشود. اين به آنجا كه مى‏رفت چون اجير است و اينقدر گرفته بايد دو مقابل، آنجا بگيرد يا بيشتر تا اينكه خوب، هم مال‏لاجاره را بدهد، هم نفع ببرد. وضع اينطور بود كه اجاره بندى بود، آذبايجان چون بزرگتر بود زيادتر، همدان چون كوچكتر بود كمتر، همه روى يك اجاره بندى خاصى بود كه روى اين اجاره بندى استاندار تعيين مى‏شد يا فرض كنيد كه فرماندار تعيين مى‏شد، اين وضع‏ها در اسلام نيست، اين بساط در اسلام نيست، آن هم كه در صدر اول است و بالاتر از همه به حسب نظامش هست، با سايرين در يك طبقه نشسته‏اند، با هم دوستند، رفيقند، صحبت مى‏كنند و تفاهم دارند با هم و لهذا يك لشگر و يك ارتش، آنوقت كه اسمش را نمى‏شد ارتش بگذاريد يك عده عرب بودند كه اينها چندتاشان يك شمشير داشتند، چندتاشان يك اسب داشتند، اينها غلبه كردند بر اين دو تا امپراطورى بزرگ كه امپراطورى روم بود و ايران، بزرگترين امپراطورها آنوقت اينها بودند. اين يك مشتى عرب از باب اينكه قوى بودند، ايمان داشتند و از ملت بودند و اينطور نبود كه بخواهند براى استفاده يك كارى بكنند، مى‏خواستند خدمت بكنند اينها، در مقابل آنها ايستادند و از آن طرف با اينكه عدد زياد بود و تجهيزات زياد بود و - عرض مى‏كنم كه - اسب‏ها كذا وزين اسب‏ها طلا و اينها لكن روحيه نداشتند، اينها را در يكى از جنگ‏ها مى‏بستندشان در ذوالسلاسل ديگر، مى‏بستند اينها را كه مباد فرار كنند، با زنجير مى‏آوردند كه جنگ بكنند. عرب‏ها شمشير را كشيده بودند و ريختند همه اينها را از بين بردند و يك عدد كمى با تجهيزات ناقص، يعنى ناقص كه نمى‏شود اصلاً اسم تجهيزات روى آن بگذارى يك چند تا شمشير و يك چند تا اسب و يك چند تا شتر و اينها براى اينكه روحيه اينها روحيه مادى بود، ضعيف، روحيه آنها روحيه معنوى بود و قوى.

به مملكت رسول خدا و صاحب‏الزمان خدمت كنيد

شما امروز شهربانى دولت جمهورى اسلامى هستيد، افرادتان يكى يكى بايد ملاحظه اين را بكند كه من در شهربانى اسلامى دارم كار مى‏كنم رئيس شهربانى هم بايد همين معنا را در ذهنش بياورد، جمعيت‏تان هم بايد همين معنا در ذهنش باشد كه ما در يك مملكتى مى‏خواهيم شهربانى بكنيم كه اين مملكت مال امام زمان سلام‏الله عليه است، مال حضرت امير سلام‏الله عليه، مال پيغمبر است. ما

صحيفه نور ج 8 صفحه 209

داريم خدمت به پيغمبر و اسلام مى‏كنيم، ما نبايد به مردم حالا عرض كنم كه قدرت فروشى بكنيم، خيال بكنيم ما يك قدرتمندى هستيم و مردم چيزى نيستند، اگر اين كار را بكنيد محبوب مردم نيستيد، دل‏هاتان مطمئن، آرام، وقتى شب مى‏رويد منزل با دل آرام منزل مى‏خوابيد هيچ تشويشى در كار نيست، اما اگر يك رژيمى باشد كه مخالفت بخواهد بكند حتى آن كسى كه ظالم است به حسب نوع مردم، مگر بعضى‏شان كه ديگر متبدل به يك حيوانى شده‏اند آنها ناراحتند از اينكه اذيت كنند مردم را، اين يك چيز جبلى است، آدم وقتى هم به يكى اذيت بكند خودش هم ناراحت مى‏شود. اما در اين رژيم بايد همه با دل راحت انشاءالله و با قدرت، اما قدرت براى اشخاصى كه فساد مى‏كنند، و با رحمت براى دوستان خودتان، اشداء على الكفار رحماء بينهم دستور خداست كه وصف مؤمنين اين است كه در مقابل اجانب ايستند قوى، بين خودشان دوست و رفيق و رحيم و اينها.

انشاءالله خداوند همه‏تان را حفظ كند. موفق باشيد به اينكه خدمت بكنيد به اين مملكت.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 210

تاريخ: 1/5/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان كاشان‏

هدف عمده رژيم طاغوت انحراف نيروهاى جوان به طرف فحشا بود

بسم الله الرحمن الرحيم‏

شما خودتان در ضمن بيان گفتيد كه فرهنگ دو هزار و پانصد ساله، دو هزار و پانصد سال فرهنگ غلط رژيم طاغوتى و پنجاه و چند سال رژيمى كه ما ادراك كرديم و ده پانزده سال هم رژيمى كه شماها كه جوانيد ادراك كرديد، تمام همشان در انحراف بود، نيروى جوانى را و نيروى انسانى را مى‏خواستند كه منحرف كنند و يا مشغول كنند به چيزهائى كه مربوط به زندگى نيست. اينهمه مراكز فحشا، اينهمه مخدرات، اينهمه مراكزى كه بايد آموزشى باشد، بر خلاف آموزش و فاسد كننده، اينها همين طور من باب اتفاق واقع نشده است، اينها نقشه داشته است و با آن نقشه عمل شده است، نقشه اين بوده است كه نگذارند نيروى فعال اين مملكت رشد كند و به فعاليت انسانى خودش ادامه بدهد و لهذا از طريق‏هاى مختلف با برنامه‏هاى بسيار وسيع و مختلف كوشش كردند كه نيروى انسانى ما را نگذارند رشد بكند. آنها از نيروى انسانى مى‏ترسند، اصلاً از انسان مى‏ترسند آنها تجربه كرده‏اند كه در دوران سابق گاهى يك نفر آدم وقتى پيدا شد در مقابلشان ايستاد و منافع‏شان را مانع شد كه درست به آزادى ببرند ولذا برنامه آنها (خارجى‏هائى كه مى‏خواهند استفاده از ما ببرند) برنامه اين است كه نگذارند انسان پيدا بشود و بهتر از همه چيز اين است كه نيروى جوانى را منحرف كنند از آن راهى كه بايد برود، بكشندش به طرف فحشا، بكشندش به طرف سينمائى كه آن برنامه‏هاى فحشائى را داشت. اين از صبح كه بيدار بشود تا پيچ راديو را چيز بكند، موسيقى، تا تلويزيون را نگاه بكند، آن مناظر بد و باز گوشش و چشمش را مشغول كند تا از منزل بيرون بيايد، راهش راه اين باشد كه يا اطراف دريا برود و آن وضع يا دنبال مراكزى كه مهيا شده و آسانش كرده‏اند و ارزانش كرده‏اند برود و عادتش بدهند به اين مسائلى كه شهوى است، به اين مسائلى كه مغز انسان را فاسد مى‏كند و همه مطلب اين است كه نگذارند تفكر كند در امورى كه احتياج به آن دارد. اگر جوان‏هاى ما اينطور عادت كردند كه دائماً اذهانشان مشغول شد به آن چيزهائى كه در سينما به آنها نشان داده‏اند و آن چيزهائى كه از راديو شنيده‏اند و آن چيزهائى كه در خارج برايشان مهيا كرده‏اند، اينها تمام افكارشان متوجه به همان مسائل مى‏شود، مسائل شهوى، شب كه توى منزلش مى‏رود و فكر همان مسائل، در رختخوابش مى‏رود و شب هم اگر خواب ببيند همان مسائل را خواب مى‏بيند وقتى هم بيدار مى‏شود اول چيزى كه در ذهنش وارد

صحيفه نور ج 8 صفحه 211

مى‏شود همان مسائل است، وقتى هم مى‏رود سراغ يك كارى و اشتغالى، حواسش به آنجاست تا كى وقتش بشود كه برود سراغ آن مسائل، يك همچو موجودى نمى‏تواند در مسائل جدى فكر كند، فكرش نمى‏آيد دنبال مسائل جدى. يك مغزى را كه اينطور تربيت كرده‏اند، اين مغز اصلش وارد بشود در يك فكر روز و فكر مسائل حياتى و جدى، تمام افكارش متوجه به آن مسائل شهوانى و حيوانى است. اين يك برنامه بوده، همين طور اتفاق نيفتاده است كه در اين ممالك ما اينطور به خودى خود شده باشد كه جوان‏ها اين كارها را كرده، فكر اين يك مسأله‏اى بوده است كه روى يك نقشه‏اى كه از خارج داده‏اند به اينها و طرح كرده‏اند و اينها هم در خارج اينها را عمل كرده‏اند. اين يك باب واسعى است كه علاوه بر آن مسائل ديگرى كه دارند، يك باب واسعى است كه از همه اطراف چشم و گوش جوان‏هاى ما را به روى مسائل حياتى ببندند، به مسائل ديگر منحرف كنند. قضيه روزنامه‏ها عليحده، قضيه مجلات با آن وضعى كه مى‏دانيد عليحده و همين طور هر جا گوشت را باز بكنى مى‏بينى يكى از آن مسائل است، يك وقتى بود كه در تهران من گاهى عبور مى‏كردم همين طور كه آدم مى‏رفت موسيقى بود، در تمام دكان‏ها صداى موسيقى كه پخش شد همانطور تا آخر موسيقى بود، اين مغز را اينطور متزلزل مى‏كردند، حواس را مى‏بردند دنبال اين مسائل كه مبادا راجع به آن مسائلى كه مربوط است به زندگى‏شان، مربوط به آن مسائل انسانى‏شان هست، مربوط به استقلال مملكت‏شان است مبادا متوجه به او بشوند و همين طور هم هست، توفيق هم يافتند كه اصلاً در طول اين پنجاه و چند سال الا كمى از اوقات آنهم كمى از مردم، توجه به اين مسائل اصلش نداشتند.

پيدا شدن روزنامه در منزل يك روحانى را نقصش مى‏دانستند

از آن طرف تبليغات دامنه‏دار كه طبقه روحانى را جدا كنند از مسائل روز، آنچنان تبليغ كرده بودند كه اوائلى كه من همان سال اول، دومى كه من آمدم به قم، در قم وضع جورى بود كه يكى از روحانيون كه رئيس بود، در اينجا مورد طعن مردم بود، مى‏گفتند در منزلش روزنامه پيدا مى‏شود، روزنامه پيدا شدن در منزل يك روحانى را نقصش مى‏دانستند. فلان آخوند، سياسى است و طعن مى‏زدند آخوند سياسى است به اينكه فلان آخوند سياسى است جدا مى‏كردند روحانيون را، محدودشان مى‏كردند به همان مسائل شخصى و از مسائل اجتماعى و مسائل سياسى جدا كردند و تبليغات همچو بود كه يك آخوندى اگر چنانچه مى‏خواست در اين امور دخالت كند مى‏ترسيد از مردم، مطعون مى‏شد، كنار گذاشته شد. اينطور درست كرده بودند اين هم يك باب واسعى بود براى جدا كردن روحانيون از مسائل روز. يك باب واسع هم جدا كردن روحانيون از دانشگاه بود كه اين هم نقشه بود، براى اينكه من باب اتفاق اينها به نظر نمى‏آيد باشد، همه اينها طرح‏هائى بود كه درست كرده بودند براى اينكه استفاده‏ها را ببرند و كسى حرف نزند. جدا كردن روحانيون از دانشگاه، پيش روحانيون اينطور منعكس مى‏كردند كه دانشگاهى‏ها يك دسته فكلى نمى‏دانم كذا و كذا، پيش آنها هم مى‏گفتند آخوندها اصلاً دربارى هستند. اين دو تا قشر را از هم جدا مى‏كردند، نه فقط جدا، دشمن اين به او بد

صحيفه نور ج 8 صفحه 212

مى‏گفت، اين به او بد مى‏گفت، درگيرى تبليغاتى جدا مى‏كردند اين دو طايفه را از هم. طرح‏ها بود براى اين جدائى در قبل از ماه رمضان كه وقت اجتماعات است و قبل از ماه محرم كه وقت اجتماعات است اينها يك طرحى درست مى‏كردند ماها غافل و بيچاره طرحى درست مى‏كردند كه تمام ماه مبارك مردم در منابر سر آن طرح با هم دعوا مى‏كردند. دانشگاهى به اينها حمله مى‏كرد، اينها به دانشگاهى، تمام ماه مبارك را به يك مسائلى كه ربطى نداشت به مسائل روز و زندگى سر اينها را گرم مى‏كردند و آن كنار مى‏نشستند و به ماها مى‏خنديدند. ما اينطور بى‏اطلاع از مسائل روز و بى‏اطلاع از نقشه‏هاى شوم آنها. اين هم يك باب واسعى بود كه اينطور چيز كرده بودند و همين طور امثال اينها.

امروز بايد همه اقشار هوشيار و مجهز باشند در مقابل نقشه‏هاى شيطانى‏

حالا بايد ما فكر اين مسائل باشيم هم طبقه روحانيون و هم طبقه دانشگاهى و دانشجويان و ساير طبقات به فكر اين مطلب باشيم كه الان اينها احساس كرده‏اند، لمس كردند كه اتصال مردم به هم آنها را شكست داد و نتوانستند مقاومت كنند، روى يك وحدت كلمه جامعه نتوانستند مقاومت كنند، با تمام جديتى كه آمريكا به صراحت و انگلستان به صراحت و شوروى هم براى حفظ اين جرثومه فساد مى‏كردند نتوانستند حفظش كنند و فهميدند كه اين براى اين بود كه قشرهاى مختلف با هم مجتمع شدند و مقصود همه هم اين بود كه يك حكومت عدل اسلامى. مجتمع شدند در اين مسأله حق. الان بيشتر ما احتياج به اين داريم كه خودمان را حفظ كنيم و مجهز باشيم. پيشترها اينها همه كارها را البته مى‏كردند لكن مسائل كلى در نظرشان بود، آنكه شايد اينها با هم مجتمع بشوند، شايد اين دو قوه متفكر روحانى و دانشگاهى با هم بشوند، شايد توده‏هاى مردم با اينها بشود، شايدها بود و روى شايدها اين همه نقشه‏ها بود. حالا احساس كردند، در اين نهضت عينا ديدند كه مسأله چه بود، ديدند كه همه قدرت‏ها در مقابل قدرت ايمان و اجتماع مردم بر امر اسلامى، فشل شده است. الان بيشتر نقشه‏ها، نقشه شيطانى در كار است و الان بيشتر ما بايد هوشيار باشيم گمان نكنيم به اينكه ما حالا ديگر اين سد را شكستيم و تمام شد.

الان اينها مشغول تجيهزند. اجتماعات، اتصالات و اشخاصى كه با هم اصلش دوستى نداشتند، گروه‏هائى كه با هم هيچ ابدا ارتباط نداشتند حالا پيوند كردند، پيوند مى‏كنند، شما روزنامه‏ها را بخوانيد قضيه قانون اساسى و خبرگان، ببينيد چه گروه‏هائى با هم مجتمع شدند براى اينكه كانديد بدهند.

مهم اين است كه خبرگان بايد خبرگان اسلامى باشد

توجه داشته باشيد كانديدهايتان اسلامى باشند. ما مى‏خواهيم يك مملكت اسلامى درست بكنيم، يك مملكت غربى نمى‏خواهيم درست بكنيم. مملكت اسلامى قانونش بايد اسلامى باشد، بايد آن كسانى را كه تعيين مى‏كنيد براى بررسى، خبره اسلامى باشند، مثل اين مى‏ماند كه - مثلاً - ما

صحيفه نور ج 8 صفحه 213

بخواهيم يك كسى را معالجه كنيم برويم يك فقيه را چون فقيه است بياوريم براى معالجه - يك يك - اين را بايد طبيب باشد تا معالجه كند، فقيه هم هرچه فقيه باشد عقلش نمى‏رسد راجع به طب. ما مى‏خواهيم يك قانون اسلامى، يك جمهورى اسلامى. اين جوانهاى ما در خيابان‏ها ريختند و غلبه كرده‏اند بر اينها، روى آن حس اسلاميتشان بود و الا اگر كلمه اسلام را بر مى‏داشتيم كنار مى‏گذاشتيم، مردم مگر بى‏عقلند كه بروند جلوى توپ و تانگ، مردم براى اسلام روند. صدر اسلام، سربازهاى اسلامى براى اسلام جانشان را به خطر مى‏انداختند يعنى خطر نمى‏ديدند، خطر براى خودشان نمى‏ديدند براى اينكه مردن را خطر نمى‏دانستند. جوانهاى ما اينطور شده بودند و الان هم هستند. الان هم بعضى وقت‏ها شايد هر چند روزى يك دفعه يكى مى‏آيد بيخ گوش من مى‏گويد دعا كنيد من شهيد بشوم. جوان اينطور آمده است الان به ميدان. اين حس، حس انسانى و حس اسلامى ما را پيروز كرده است و روى اين حس است كه مردم خون خودشان را دادند. حالا بعد از اينكه رسيديم به اينجا بيائيم يك قانون آمريكائى درست كنيم، يك قانون اروپائى درست كنيم، يك قانون اساسى غربى درست كنيم، خون جوان‏هامان را هدر بدهيم، اين الان دست خودتان است. اين قانون پيش‏نويس است. پيش‏نويس هيچ چيز نيست. بايد رأى بدهيد. بايد نظر بدهيد و مهم اين است كه خبرگان بايد خبرگان اسلامى امين، مسلمان، متوجه غرب و شرق، تحت تأثير غربى و شرقى نباشند، تحت تأثير مكتب‏هاى انحرافى نباشند. اينهائى كه مى‏خواهيد قرار بدهيد اينطور نباشد كه تحت تأثير مكتب ماركس يا امثال اينها باشند، اينها بايد اسلامى باشند، مجلس خبرگان را كه مى‏خواهيد درست بكنيد بايد افراد خبير و دانشمند به احكام اسلام و اشخاصى كه امين هستند و اشخاصى كه تحت تأثير مكتب‏هاى انحرافى نيستند و اشخاصى كه با اين ملت هستند و اشخاصى كه دلسوز به اسلام هستند يك همچو اشخاصى را، البته اشخاص خبير مطلع و مطلع بر اوضاع روز، اينها را بايد تعيين بكنيد تا بررسى بكنند و يك قانونى كه مطابق با ميل همه ملت است كه آن عبارت از قانون غير مخالف با قانون اسلام است، هيچ چيزش مخالف با اسلام نباشد انشاءالله درست بشود و بعدش آنوقت به نظر همه مردم گذاشته بشود، مردم رأى به آن بدهند و آن قانون تصويب شده باشد. انشاءالله كه خداوند همه شما را حفظ كند، موفق كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 214

تاريخ: 2/5/58

بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى اميرآباد و جواديه تهران‏

پاسدارى در دولت اسلامى داراى شرافت زياد و مسئوليت بزرگ است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اميدوارم كه همه ما سرباز اسلام باشيم و گوش به فرمان خداى تبارك و تعالى و من اميدوارم كه شما پاسداران همانطور كه پاسدار اسلام الان هستيد، پاسدار جمهورى اسلام هستيد، پاسدار خودتان هم باشيد. شما امروز با سمت پاسدارى در جمهورى اسلامى يك شرافت زياد و بزرگ داريد و يك مسئوليت بزرگ. اما شرافت براى اينكه خدمتگزار به اسلام، خدمتگزار به دين اسلام شريف است و اما مسئوليت براى اينكه شمائى كه براى اسلام هستيد و سرباز اسلام هستيد بايد همه چيزتان را اسلامى كنيد. خداى نخواسته اگر چنانچه از سربازهاى اسلام به مردم يك تعدى بشود، يك چيزى واقع بشود، يك مكروهى واقع بشود، اين پاى اسلام حساب مى‏شود. در رژيم طاغوتى هر كارى كه سازمانى‏ها مى‏كردند و ديگران و قواى انتظامى، پاى طاغوت حساب مى‏شد. امروز اين رژيم رفت و رژيم اسلامى است شما هم پاسدار رژيم اسلامى هستيد. اگر خداى نخواسته از بعضى جوانهاى شما يك تندى، يك چيز مكروهى، يك چيزى واقع بشود كه مردم مثلاً خوششان نيايد، حالا ديگر نمى‏گويند رژيم طاغوتى، گويند در رژيم اسلامى هم اين مسائل هست و نمى‏گويند آن آدم اين كار را مى‏كند، مى‏گويند پاسدارها اين كار رامى‏كنند. اگر يك پاسدار قدمش را كج بگذارد، مى‏گويند پاسدارها اينجورى هستند چنانچه اگر يك روحانى پايش را كج بگذارد، مى‏گويند روحانى‏ها اينطورى هستند. اين يك مسئوليت بزرگى است كه براى ما هست و براى شما. براى ما هست براى اينكه ما خودمان را منتسب به اسلام مى‏كنيم. ما هم مثل شما پاسدار اسلام هستيم انشاءالله. و براى شما هست براى اينكه شما الان پاسدار اسلام هستيد.

در رژيم اسلامى دولت و ملت از هم جدا نيستند با همند

خيلى مواظب باشيد كه صحيح رفتار بكنيد. با مردم برادر باشيد. فرق ما بين رژيم طاغوتى و رژيم اسلامى اينست كه در رژيم طاغوتى مردم جدا بودند از قواى انتظاميه، از رژيم. هر كدام مقابل هم ايستاده بودند. ملت هر چه مى‏توانست كار شكنى مى‏كرد براى دستگاه دولتى. دولت هم هر چه ميكرد براى استفاده خودش و براى فشار به ملت بود. اما در رژيم اسلامى دولت و ملت از هم جدا نيستند،

صحيفه نور ج 8 صفحه 215

باهمند. دوست و برادرند. برادر باشيد با مردم. همين قواى انتظامى كه شما هم الان از اين قوا هستيد، اينها بايد در خدمت مردم باشند مردم احساس كنند كه شما در خدمت آنها هستيد، وقتى اين احساس بشود آنها مثل برادر با شما رفتار مى‏كنند، دعا به شما مى‏كنند، پشتيبان شما هستند. سرباز در دولت اسلامى مثل سربازان صدر اسلام با خداست اينكه در آن رژيم‏ها تا يك صدائى بلند شد همه رها كردند و متصل شدند به ملت، براى اينكه كار، كار شيطانى بود، ملت هم پشتيبان نبود، خودشان هم از باطن پوسيده بودند. اما در رژيم اسلامى كار، كارخدائى است و سرباز، سرباز خداست و قوى است. چنانچه در صدر اسلام با يك عده كمى آن فتح‏ها و پيروزى‏ها نصيبشان شد، ايران را، روم را شكست دادند. شما هم الحمدلله با روحيه قوى، ايمان به خدا، اين طاغوت را شكست داديد و طاغوتى كه در باطن خودتان هست شكست بدهيد.

مهم اين است كه آن طاغوت را شكست بدهيد. اميدوارم كه انشاءالله با سلامت و سعادت و در تحت رهبرى آقا اين راه را طى بكنيد و اين نهضت را به آخر برسانيد كه يك حكومت اسلامى با محتواى اسلامى كه تمام جاها كه انسان پا مى‏گذارد ببيند كه اسلامى است. خداوند همه شما را موفق كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 216

تاريخ: 2/5/58

فرمان امام خمينى به حجت الاسلام جبل عاملى‏

بسمه تعالى‏

خدمت حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى شيخ عبدالجواد جبل عاملى دامت بركاته‏

اميد است وجود محترم از بليات محفوظ و به وظايف الهى مشغول باشيد. ضمنا با توجه به لزوم تسريع در كار دادگاه‏هاى انقلاب و رسيدگى به پرونده متهمان، لازم است جنابعالى در شهر سده (خمينى شهر) و توابع، دستور رسيدگى و اقدام در مورد پرونده‏ها را بدهيد و به همين جهت جنابعالى به سمت قاضى شرع منصوب مى‏شويد تا مستقيماً در دادگاه‏ها شركت و قضاوت نموده و احكام صادره را اجرا نماييد و در اصلاح كارهاى محول و مشكلات اهالى نيز به هر نحو مصلحت دانيد اقدام نمائيد.

از خداى متعال ادامه توفيقات جنابعالى را خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 217

تاريخ: 2/5/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران ملكان آذربايجان‏

ايمان و وحدت،اين رمز پيروزى را حفظ كنيد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آذربايجانى‏ها هميشه در نهضت‏هاى اسلامى پيشرو بوده‏اند و هميشه چشم ما به جوان‏هاى آنها و جوان‏هاى ساير ملت ايران روشن است. شما مى‏دانيد كه اين نهضت با قدرت اسلامى و با قوت ايمان پيش برد، وگرنه ما در مقابل آنها چيزى نداشتيم و آنها همه چيز داشتند و شما جوانان با قدرت ايمان اين نهضت را تا اينجا آورديد و به پيروزى رسانديد. اين قدرت ايمان را حفظ كنيد. اگر خداى نخواسته سستى يا تفرقه‏اى پيش بيايد يا مخالفت قشرها با يكديگر پيش بيايد، خوف آن است كه دشمن‏هاى شما با هم متحد بشوند و بر ما غلبه كنند آنوقت است كه اسلام را كنار زنند و بر ما حكومت مى‏كنند، همان حكومت‏هاى جابرانه، ليكن اگر اين ايمان و اين وحدت را حفظ كنيد و همه به سوى اسلام باشيد هيچ قدرتى بر شما پيروز نخواهد شد.

آنها الان در صددند كه با هم ارتباط پيدا بكنند و شما را از هم جدا كنند. اين گروه‏ها، اين منطقه‏ها را با تبليغات غلطشان از هم جدا كنند، با اسم‏هاى فريبنده. در حاليكه ما مى‏خواهيم به ملت خدمت بكنيم در صورتى كه آنان دشمن ملت هستند.

اينها كسانى هستند كه در طول مدت رژيم منحوس شاهنشاهى به او كمك مى‏كردند و در خدمت او بودند، الان هم براى خدمتگزارى به آن رژيم است يا خدمتگزارى به ارباب‏هاى رژيم اين فساد را مى‏كنند، مى‏روند در كردستان يك جور تبليغ مى‏كنند، در خوزستان جور ديگر، پيش شماها يك جور، در دهات طور ديگر، در شهرستان‏ها از طريق ديگر، در كارخانه‏ها پيش زارعين طورى ديگر. مقصد اين است كه نگذارند جمهورى اسلامى به معناى واقعى‏اش تحقق پيدا كند، براى اينكه از اسلام مى‏ترسند، اينها مى‏دانند كه اگر عدل اسلامى محقق شود، براى توطئه گرها، براى طاغى‏ها، براى چپاولگرها ديگر راهى باقى نمى‏ماند و لهذا دست و پا مى‏زنند كه نگذارند جمهورى اسلامى آنطور كه ميل ماست تحقق پيدا بكند. ولى انشاءالله به قدرت شماها و با قدرت اسلام و به پشتيبانى ولى عصر سلام الله عليه ما پيروز هستيم و شما جوانها انشاءالله موفق و مويد باشيد. انشاءالله خداوند به شما توفيق عنايت كند و اين را با هم برويد و به مقصد برسيد تا دنيا بفهمد كه حكومت عدل على يعنى چه.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 218

تاريخ: 3/5/58

پيام امام خمينى به مناسبت حلول ماه مبارك رمضان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

باحلول ماه مبارك رمضان، ماه عبادت و سازندگى، ماه تجديد قواى معنوى، شهرالله الاعظم كه در آن عموم مسلمانان در صف واحد متوجه به موضع قدرت لايزال و تجهيز در مقابل قواى طاغوتى هستند، لازم است با توحيد قدرت و قدرت واحده در مقابل طاغوت‏هاى زمان و چپاولگران بين المللى بپا خيزند و از ممالك اسلامى دفاع كنند، دست خائنان را كوتاه و اميد آنان را قطع نمايند. اكنون عموم مسلمانان و مستضعفان و خصوصاً ايران عزيز و لبنان و فلسطين مغصوب، مراحل حساسى را در پيش دارند. ايران با اخلالگران وابسته به رژيم و منحرفين و صهيونيسم جهانى و لبنان و فلسطين با اسرائيل دشمن اسلام و مسلمين و مفسد آدمخوار روبروست. اكنون برادران مسلمان ما در فلسطين و لبنان گرفتار تجاوزات غير انسانى اسرائيل‏اند و اگر خداى نكرده اسرائيل در آن ميدان پيروز شود، دامنه تجاوزاتش را به ساير كشورها نيز خواهد كشيد. مقتضى است در اجتماعات ماه مبارك به برادران فلسطينى و لبنانى دستجمعى دعا شود.

لازم است در آستانه فرا رسيدن ماه مبارك رمضان مطالبى را تذكر دهم:

1- در اين موقع حساس كه بيش از هر وقت ديگر احتياج به اجتماعات اسلامى داريم، لازم است ملت مسلمان ما در تمام بلاد به مساجد روى آورند و نهضت را از راه مساجد كه دژهاى محكم اسلامند، زنده نگه دارند و با شعارهاى اسلامى نهضت را پيش برند.

2- خطباء محترم و اهل منبر، مردم را به وحدت كلمه و ادامه نهضت و تقوى و صبر انقلابى دعوت كنند و از اختلاف و تفرقه كه اساس شكست و عقب‏ماندگى است بترسانند و با ياد آورى جهاد سيد مظلومان و مصيبات وارده بر آن حضرت، ملت را به مجاهدت تا پيروزى نهائى و رسيدن به حكومت اسلامى در تمامى ابعادش فرا خوانند. ذكر فداكارى‏ها و مجاهدات مجاهدين صدر اسلام، نه تنها در امروز، بلكه تا ابد اسلام را زنده نگه مى‏دارد.

3- لازم است علماء جميع بلاد، از مركز تا دورترين استان‏ها و شهرستانها براى رسيدن به هدف اسلامى تشريك مساعى نمايند و براى انتخاب مجلس خبرگان، همه مجتمعاً در انتخاب كانديدا مشترك باشند و هر يك يا هر محل كانديداى جداگانه نداشته باشند، كه در اين تفرق، خوف شكست و مخاطره عقب راندن اسلام و احكام مترقى آن است. امروز، چنانچه ملاحظه مى‏نمائيد بعضى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 219

از گروه‏هائى كه با هم اتحاد نداشته‏اند، در اين امر متحد شده و كانديداى مشترك تعيين نمودند. من بيم آن دارم كه شما از حق خود متفرق شويد و خداى نخواسته سستى در انقلاب پديد آيد. لازم است در اين امر حياتى، براى مصالح اسلام از مقاصد ديگر دست برداشته و همه علما و قشرهاى علاقه‏مند به اسلام، خصوصاً جوانان پرشور اسلامى در تعيين خبرگان، متحد شوند. در اين صورت خداوند تعالى با شماست. اميدواريم كه در اين چند روز، كانديداهاى مشترك همه علماء بلاد و علاقه‏مندان به اسلام را در رسانه‏ها بشنوم و بخوانم. از خداوند تعالى قدرت اسلام و پيروان را خواهانم.

4- من با پشتيبانى ملت عظيم مسلمان، از موضع قدرت به بدخواهان نهضت اسلامى و به توطئه‏گران راست و چپ اخطار مى‏كنم كه دست از افساد و توطئه برداريد و براى مصالح كشور به ملت بپيونديد و از نفاق و خدمت به اجانب بپرهيزيد و گمان نكنيد با اين حركات جاهلانه مى‏توانيد ملت را از مسير خود باز داريد و نيز به مطبوعات و رسانه‏هاى جمعى همين اخطار را اكيداً مى‏كنم، آزادى غير از توطئه است. از توطئه‏هاى خلاف مصالح عاليه اسلام و كشور و ملت جدا جلوگيرى مى‏شود و من در صورت احساس خطر جدى، مسائل را با ملت عزيزم در ميان مى‏گذارم تا ملت دلير، خود تصميم لازم را بگيرد، كه تا به حال در مسائل مختلف، تصميم قاطعانه گرفته است.

5- اينجانب به برادران اسلامى، در همه كشورها خصوصاً به برادران عرب و ملت عظيم عرب كه پيشتازان اسلامند، خطر عظيم اجانب، خصوصاً صهيونيسم را كراراً اعلام كرده‏ام. لازم است در شهر رمضان كه ماه اجتماعات اسلامى است، مومنين در مجامع عمومى پرده از توطئه‏هاى اين غول جهانخوار برداشته و خطرات دشمن انسانيت را بر ملا كنند.

6- لازم است از متفكرين بزرگ جهان اسلام دعوتى به عمل آيد تا ابعاد مختلف انقلاب كبيراسلامى ايران تشريح گردد و ضرباتى كه اين انقلاب بر پيكر جهانخواران بين المللى زده است ارزيابى گردد تا تبليغات سوء دشمنان انقلاب اسلامى ما نقش بر آب گردد. از خداوند متعال عظمت اسلام و كشورهاى اسلامى را خواستارم .

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:19 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 222

تاريخ: 10/5/58

پيام امام خمينى به آيت‏الله دستغيب‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خدمت حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد عبدالحسين دستغيب دامت بركاته، مرقوم محترم كه حاكى از صحت مزاج شريف بود واصل گرديد طومارى هم از اهالى محترم شيراز وسيله حامل نامه رسيد كه خواستار شده بودند جنابعالى دعوت آقايان را جهت اقامه نماز جمعه بپذيريد و بدين ترتيب مناسب است جنابعالى اقدام فرموده و نماز جمعه را در شيراز بخوانيد، از خداى تعالى ادامه توفيقات و سلامتى آنجناب را خواستارم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:19 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 220

تاريخ: 8/5/58

پيام امام خمينى به ملت ايران در آستانه انتخابات مجلس خبرگان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

در آستانه انتخابات خبرگان براى بررسى پيش‏نويس قانون اساسى جمهورى اسلامى لازم است با ملت شريف و مبارز مطالبى را در ميان گذارم:

1- ملت شريف با نهضت عظيم خود و قيام مردانه، با ايثار جان و خون و از دست دادن ده‏ها هزار شهيدان ارجمند و به جا گذاشتن ده‏ها هزار معلول و معدوم، كشور را از لوث وجود خيانتكاران و اجانب پاك و با رفراندم بى‏مانند خود به جمهورى اسلامى رأى مثبت داد كه حكومت عدل اسلامى برقرار و احكام مترقى اسلام اجرا شود و از اين جهت جمهورى صد در صد اسلامى است و قانون اساسى آن بايد به هيچ وجه مخالف با احكام اسلام نباشد و براى رسيدن به اين مقصود لازم است با شور و شعف همانند رفراندم، زن و مرد و بزرگ و كوچك به صندوق آراء هجوم برده و آراء خود را در آن بريزند و هر چند ماه مبارك است و زحمت دارد لكن اين امر از عبادات بزرگ محسوب خواهد شد.

2- خبرگانى كه براى رسيدگى به قانون اساسى جمهورى اسلامى انتخاب مى‏شوند بايد آشنا به مسائل اسلام و خبره در آن باشند و نيز معتقد به اسلام و متعهد و امين و ملى و مورد اعتماد و بى‏گرايش به چپ و راست و پرهيزكار باشند. ملت عزيز! سرنوشت خود را به كسى دهيد كه در مسير شماست كه مسير اسلام است. در هر شهرستان و حوزه انتخاباتى علماى اعلام و معتمدين محل منتخبين خود را با وحدت كلمه تعيين و ملت را دعوت به انتخابات آنان كنند و من اميدوارم كه ملت شريف از ارشاد علماى اعلام خود بهره‏مند شده و اسلام و مصالح كشور اسلامى را با اين عمل انسانى - اسلامى حفظ نمايند.

اينجانب راجع به قانون اساسى و خبرگان مطالبى دارم كه انشاءالله بعد از اين بيان مى كنم.

3- اين روزها در بعضى مصاحبات و مطبوعات مطالبى مبنى بر نزديكى خطر منتشر مى‏شود كه جز جنگ اعصاب و تبليغات بى سرو پا چيزى نيست. ملت ما كه قدرت شيطانى عظيم دشمن را از دست او گرفت و رژيم شاهنشاهى را از تاريخ محو كرد از اين تبليغات بى‏مايه نمى‏هراسد. امروز به خواست خداوند متعال قدرت در دست ملت است و جوانان برومند ايران چون سدى عظيم در مقابل دسيسه‏ها و توطئه‏ها ايستاده‏اند و ما هيچ باكى از اين ريشه‏هاى گنديده نداريم و تمام توطئه‏ها را در نطفه خفه‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 221

مى‏كنيم. من به ملت مبارز اطمينان مى‏دهم كه خطرى ما را تهديد نمى‏كند و توصيه كنم كه از موضع قدرت هوشيارانه مراقب توطئه‏ها باشند و راه را بر خائنان به ملت و كشور ببندند و وحدت خود را حفظ كنند و از تبليغات منحرف رسانه‏ها نترسند كه خداوند متعال پشتيبان ماست.

4- من ارباب جرايد و رسانه‏ها و گويندگان رانصيحت مى‏كنم كه دست از اين شايعه افكنى‏ها بردارند و مسائل بيهوده و مطالب دروغ را براى زياد شدن تيراژ پخش نكنند، كه اگر احساس توطئه و فساد شود ملت با آنها به طورى ديگر عمل مى‏كنند.از آزادى سوء استفاده نكنيد و مسير ملت را رها ننمائيد و از بزرگ‏نشان دادن و قايع كوچك بپرهيزيد كه صلاح ملك و ملت در آن است. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:19 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 223

تاريخ: 12/5/58

پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد شركت در انتخابات‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ملت شريف و مبارز ايران! دشمنان اسلام و نهضت در خارج و داخل تبليغات زهر آگين خود را شروع كردند و چنين وانمود مى‏كنند كه مردم دراين انتخابات بى تفاوتند و به سردى و سستى گراييده‏اند، مى‏خواهند شما را متهم كنند كه از جمهورى اسلامى رو برگردانيده‏ايد. از شما ملت مبارز انتظار دارم كه با شركت همگانى خود ياوه سرايان را رسوا كنيد. و نيز اطلاع دادند كه در اطراف دانشگاه كه محل اقامه نماز جمعه است، گروهى براى اخلال در شركت در انتخابات بپا خاسته‏اند. دولت موظف است از آنان جلوگيرى كند و مردم موظفند به تبليغات آنان اعتنا نكنند. ملت عزيز مسلمان! از اسلام و كشور اسلامى پاسدارى كنيد و به سوى صندوق آرا هجوم آوريد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:19 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 224

تاريخ: 13/5/58

پاسخ امام خمينى به تلگراف جعفر نميرى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

حضرت جعفر محمد نميرى رئيس جمهورى دمكراتيك كشور سودان؛

پيام محبت آميز آن حضرت بوسيله آقاى دكتر حسن عبدالله ترابى نماينده جنابعالى واصل گرديد. از ابراز محبت و احساسات گرمى كه نسبت به اينجانب و انقلاب اسلامى ايران ابراز فرموده‏ايد متشكرم و از خداوند تعالى سعادت و رستگارى ملت همكيش و برادر را مسئلت داشته واميدوارم جمهورى اسلامى ما كه بر اساس اتحاد كلمه و بر مبناى انقلاب پر ارج اسلامى و محو رژيم طاغوتى بنا شده، در همبستگى و اتفاق مسلمانان جهان و پيروزى و تعالى روزافزون اسلام و آسايش مسلمين نقش موثر و ارزنده‏اى را ايفا نمايد.

والسلام على من التبع الهدى‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:20 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 225

تاريخ: 15/5/58

فرمان امام خمينى به حجت الاسلام قدوسى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى شيخ على قدوسى دامت افاضاته بدينوسيله جنابعالى به سمت دادستانى كل انقلاب اسلامى در سطح كشور منصوب مى‏شويد كه از اين تاريخ در كارهاى دادستانى اقدام و شروع به كار نمائيد و در هر حال احتياط را كاملا مراعات نمائيد. ازخداى تعالى ادامه توفيقات جنابعالى را خواستارم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:21 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 226

تاريخ: 15/5/58

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب آقاى هادوى دادستان كل انقلاب اسلامى‏

ضمن تشكر و قدردانى از زحماتى كه در طول اين چند ماهه جنابعالى در مقام دادستانى متحمل شديد، قرار شد از اين تاريخ جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ على قدوسى دامت افاضاته متصدى مقام دادستانى شده و بدين مقام منصوب گردند. مراتب جهت اطلاع آن جناب بدين وسيله ارسال شد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:21 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 227

تاريخ: 15/5/58

پيام امام خمينى به علماى قزوين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خدمت حضرات آقايان علماء اعلام شهرستان قزوين دامت بركاتهم،

اميد است وجود محترم آقايان از بليات محفوظ و به انجام وظايف الهى موفق و منصور باشيد آنچه كه لازم به تذكر است و خود آقايان محترم نيز توجه دارند اين مطلب است كه بايد در اين موقعيت حساس سعى شود از هر گونه اختلاف و تفرقه پرهيز گردد و وحدت كلمه و اتحاد به هر نحو كه مقدور است حفظ شود و براى انجام كارها هياتى را انتخاب فرموده و كارها از طريق هيات مذكور انجام پذيرد. لازم است جناب حجت الاسلام آقاى باريك بين يكى از اعضاء آن هيات باشد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را در راه ترويج شريعت مقدسه خواستارم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:21 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 228

تاريخ: 15/5/58

پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد ترميم خسارات انقلاب‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

ملت شريف و مبارز ايران، ايدهم الله تعالى‏

در اين ماه مبارك رمضان، ماه خداوند تعالى و ماه عبادت و توجه به مبداء اعلى سلامت و سعادت همه مسلمين خصوصاً شما ملت عظيم را خواستارم و مى‏خواهم يك عبادت بزرگ كه شايد در رأس عبارتها باشد، به شما ملت عزيز پيشنهاد كنم. شما ميدانيد كه در انقلاب عظيم كه بحمدالله به پيروزى رسيد و اميد است به پيروزى نهايى برسد، چه خسارت‏هاى بزرگ از طرف دستگاه جبار به مردم مسلمان و برادران و هموطنان شما وارد شده است. خساراتى كه ما و دولت نمى توانيم جبران كنيم و من كراراً تذكر دادم كه اين خسارات را بايد خسارات جنگزدگى ناميد با كمك تمام قشرهاى ملت بزرگ بايد جبران كرد ولهذا به منظور كمك به ترميم ضايعات و جبران خسارات وارده به خانه‏ها و مستغلات و فروشگاه‏ها و دارايى مردم در نقاط كشور كه در اثر حملات و خرابى‏هاى دشمن در دوران انقلاب دچار ويرانى و غارت و حريق شده‏اند، سازمانى مردمى به نام صندوق ملى ترميم خسارات دوران انقلاب به شماره دويست بانك ملى در كليه شعب تأسيس و به ثبت رسيده. اميد است بودجه اين صندوق به همت والاى خواهران و برادران عزيزم و كمك دولت تأسيس شود كه با نظارت هياتى از معتمدين هر محل و و ناحيه با كمك دولت، با دادن وام بدون بهره و جبران خسارات بلا عوض از محل صندوق انجام گيرد.

دوستان عزيز در اين دوران مصيبت بار دوران انقلاب، خانواده‏هاى محترم علاوه بر خسارات جانى عزيزانشان، از هستى ساقط شده‏اند يا به قدرى خسارت ديده‏اند كه نمى توانند جبران كنند كه به زندگى شرافتمندانه خود ادامه دهند و بر ما و شماست كه با آغوش باز در رفع اين خسارت بكوشيم كه اين از عباداتى است كه نزد خداوند متعال ارزش فراوان دارد. لازم است از برادران و خواهران ارجمندى كه در خانه‏سازى براى مستمندان كه بحمدالله تعالى در نقاط مختلف كشور مشغول انجام آن هستند و كمكهاى ارزنده كردند تقدير و تشكر كنم و سعادت همگان را از خداوند متعالى بخواهم. اينجانب از بيت المال مبلغ يكصد ميليون ريال به صندوق شماره دويست بانك ملى واريز مى‏نمايم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:21 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 229

تاريخ: 16/5/58

پيام امام خمينى به مسلمانان جهان به مناسبت انتخاب آخرين جمعه ماه رمضان به عنوان روز قدس‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من در طى ساليان دراز، خطر اسرائيل غاصب را گوشزد مسلمين نمودم كه اكنون اين روزها به حملات وحشيانه خود به برادران و خواهران فلسطينى شدت بخشيده است و بويژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطينى پياپى خانه و كاشانه ايشان را بمباران مى‏كند. من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مى‏خواهم كه براى كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مى‏كنم آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدر است و مى‏تواند تعيين كننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد به عنوان روز قدس انتخاب و طى مراسمى همبستگى بين المللى مسلمانان را در حمايت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمايند. از خداوند متعال پيروزى مسلمانان را بر اهل كفر خواستارم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:22 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 230

تاريخ: 17/5/58

پيام امام خمينى به ملت ايران‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

باكمال تأسف در اين روزهاى پس از انقلاب كه بايد تمام قشرها براى ساختن و مرمت خرابى‏هاى دولت طاغوتى دست به دست هم بدهند و با پشتيبانى از دولت جمهورى اسلامى خسارات را جبران كنند، ديده و شنيده مى‏شود اعتصاب بعد از اعتصاب و تحصن پس از تحصن و راهپيمائى پس از راهپيمائى و دروغ پراكنى و دنبال دروغ پراكنى و كوشش در تضعيف دولت با هر حيله و هر شايعه سازى رواج دارد. در حالى كه دولت با كوشش به اصلاح امور و مرمت خرابى‏هاى اشتغال دارد، كارشكنى‏ها شروع، به اسم صلاح انديشى به تضعيف روحيه مردم، انتقاد بى‏منطق به دولت اسلامى، بپاخاسته‏اند. بايد به برادران و خواهران بسيار محترم تذكر دهم كه همانطور كه در حال انقلاب تحصن و اعتصاب بر ضد طاغوت موجب رضاى خداوند تعالى بود، در حال حاضر كه دولت اسلامى و ملى است و دشمن در توطئه است تحصن و اعتصاب و شايعه سازى و جنجال بى‏اساس كه باعث ضعف دولت مى‏شود موجب سخط خداوند و از معاصى بزرگ و محرمات عظيم شمرده مى‏شود. دوستان من! شما اگر به اسلام و احكام آزاديبخش آن گرايش داريد،امروز تضعيف دولت و شايعه‏سازى‏ها و دروغ پردازى‏ها مخالف صلاح ملت‏ها و مستضعفين و كمك به دشمنان ملت و كشور است و كسانى كه گروه‏ها را وادار به اعتصاب و تحصن و تضعيف دولت مى‏كنند مخالفين نهضت و از طرفداران اجانب و يا اعمال آنها به نفع اجانب است. اينجانب از تمام قشرهاى ملت عزيز تقاضا دارم كه به كمك دولت كه كمك به مستضعفين است بشتابند و تفرقه‏اندازان را به خود راه ندهند و در اين ايام ماه مبارك، كه خصوصاً ايام ليالى متبركه قدر، در محافل و مساجد اجتماع و دعا به اسلام و مسلمين نمايند.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:22 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 231

تاريخ: 22/5/58

فرمان امام خمينى به حجت الاسلام شاهرخى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمد تقى شاهرخى دامت افاضاته‏

با توجه به اختلافات منطقه بروجن و سابقه‏اى كه جنابعالى در آن منطقه داريد، مقتضى است مسافرتى بدانجا بكنيد و از نزديك به وضع محل و مشكلات رسيدگى نموده و در رفع آنها بكوشيد و به هر نحو صلاح مى‏دانيد با همكارى افراد ذيصلاح در آن منطقه و جلوگيرى از اختلاف و تفرقه سعى نمائيد و براى اصلاح وضع كميته محل و يا انحلال آن و تشكيل سپاه پاسداران و غيره نير با جلب نظر كميته مركزى و ستاد مركزى سپاه پاسداران و ساير مراجع مربوط و تأييد آنان اقدام نمائيد. از خداى تعالى ادامه توفيقات جنابعالى را خواستارم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:22 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 232

تاريخ: 25/5/58

پيام امام خمينى به مناسبت روز قدس‏

روز قدس، روز مقابله مستضعفين با مستكبرين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

روز قدس، يك روز جهانى است، روزى نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است، روز مقابله ملت‏هائى است كه در زير فشار ظلم آمريكا و غير آمريكا بودند، در مقابل ابرقدرت‏هاست، روزى است كه بايد مستضعفين مجهز بشوند در مقابل مستكبرين و دماغ مستكبرين را به خاك بمالند، روزى است كه بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد. متعهدين اين روز را روز قدس مى‏دانند و عمل مى‏كنند به آنچه بايد بكنند و منافقين،آنهائى كه با ابرقدرت‏ها در زير پرده آشنائى دارند و با اسرائيل دوستى، دراين روز بى تفاوت هستند يا ملت‏ها را نمى گذارند كه تظاهر كنند. روز قدس، روزى است كه بايد سرنوشت ملت‏هاى مستضعف معلوم شود. بايد ملت‏هاى مستضعف اعلام وجود بكنند در مقابل مستكبرين، بايد همانطور كه ايران قيام كرد و دماغ مستكبرين را به خاك ماليد و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام كنند و اين جرثومه‏هاى فساد را به زباله دان‏ها بريزند. روز قدس، روزى است كه بايد اين دنباله روهاى رژيم سابق در ايران و آن توطئه چين‏ها ى رژيم فاسد و ابرقدرت‏ها در ساير جاها خصوصاً در لبنان، تكليف خودشان را بدانند، روزى است كه بايد همت كنيد و همت كنيم كه قدس را نجات بدهيم و برادران لبنانى را از اين فشارها نجات بدهيم، روزى است كه بايد تمام مستضعفين را از چنگال مستكبرين بيرون بياوريم، روزى است كه بايد جامعه مسلمين، همه، اظهار وجود بكنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها، به اين تفاله‏هائى كه مانده است از آنها، چه در ايران و چه در ساير جاها. روز قدس، روزى است كه بايد به اين روشنفكرانى كه در زير پرده با آمريكا و عمال آمريكا روابط دارند، هشدار داد، هشدار به اينكه، اگر از فضولى دست برنداريد، سركوب خواهيد شد. ما به آنها مهلت داديم و با آنها با ملايمت رفتار كرديم كه شايد دست از شيطنت بردارند و اگر دست بر ندارند كلمه آخر را خواهيم گفت و خواهيم به آنها فهماند كه ديگر رژيم سابق قابل برگشتن نيست و ديگر آمريكا نمى تواند به اينجا حكومت كند وديگر ساير ابرقدرت‏ها نمى‏توانند در اين مملكت حكومت كنند. روز قدس، روزى است كه بايد به همه ابرقدرت‏ها هشدار داد كه بايد دست خود را از روى مستضعفين برداريد و سر جاى خود بنشينيد. اسرائيل،دشمن بشريت، دشمن انسان، كه هر روز غائله ايجاد مى‏كند و برادرهاى ما را در جنوب لبنان به آتش كشد، بايد بداند كه ديگر

صحيفه نور ج 8 صفحه 233

ارباب‏هاى اورنگى ندارند در دنيا و بايد انزوا اختيار كنند، طمع‏ها را از ايران بايد قطع كنند، دست آنها بايد از همه ممالك اسلامى قطع شود،عمال آن در همه ممالك اسلامى بايد كنار بروند. روز قدس، روز اعلام يك چنين مطلبى است، اعلام اين است به شياطينى كه ملت‏هاى اسلام را مى‏خواهند كنار بگذارند و ابرقدرت‏ها را به ميدان بياورند. روز قدس، روزى است كه قطع آمال آنهارا بكند و به آنها هشدار بدهد كه كه گذشت آن زمان‏ها.

روز قدس، روز اسلام است روز قدس، روز اسلام است‏

روز قدس، روزى است كه اسلام را بايد احياءكرد و احياء بكنيم و قوانين اسلام در ممالك اسلامى اجرا بشود. روز قدس، روزى است كه بايد به همه ابرقدرت هشدار بدهيم كه اسلام ديگر تحت سيطره شما به واسطه عمال خبيث شما،واقع نخواهد شد. روز قدس، روز حيات اسلام است، بايد مسلمين به هوش بيايند، بايد بفهمند قدرتى را كه مسلمين دارند، قدرت‏هاى مادى، قدرت‏هاى معنوى. مسلمين كه يك ميليارد جمعيت هستند و پشتوانه خدائى دارند و اسلام پشتوانه آنهاست و ايمان پشتوانه آنهاست، از چه بايد بترسند؟ ما با يك جمعيت كمى در مقابل دشمنهاى زياد، دشمن‏هاى بسيار، قيام كرديم و ابرقدرت‏ها را شكست داديم و كسى گمان نكند كه ديگر بعضى از اين قشرهاى فاسد،بعضى از اين چپ روهاى آمريكائى يا غير آمريكائى بتوانند در اين مملكت اظهار وجود كنند. آن روز كه ما بخواهيم و ملت ما بخواهند،در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله دان‏هاى فنا خواهند ريخته شد. ملت بزرگ ما ديگر از اين حركات مذبوحانه نخواهد ترسيد و حركات اسرائيل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطين، همين حركات مذبوحانه است، حركاتى است كه اواخر عمر اشخاص فاسد، مى‏كنند چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ايران اين حركات را كرد و منتهى به فنا شد. دولت‏هاى عالم بدانند كه اسلام شكست بردار نيست، اسلام و تعاليم قرآن بر همه ممالك بايد غلبه كند، دين بايد دين الهى باشد، اسلام دين خداست وبايد در همه اقطار، اسلام پيشروى كند. روز قدس، اعلام يك چنين مطلبى است، اعلام به اين است كه مسلمين به پيش! براى پيشرفت در همه اقطار عالم. روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، روز حكومت اسلامى است، روزى است كه بايد جمهورى اسلامى در سراسر كشورها، بيرق آن برافراشته شود، روزى است كه بايد به ابرقدرت‏ها فهماند كه ديگر آنها نمى توانند در ممالك اسلامى پيشروى كنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اكرم (ص) مى‏دانم و روزى است كه بايد ما، تمام قواى خودمان را مجهز كنيم و مسلمين از آن انزوائى كه آنها را كشانده بودند، خارج شوند و باتمام قدرت وقوت در مقابل اجانب بايستند و ما در مقابل اجانب، با تمام قوا ايستاده‏ايم و نخواهيم اجازه داد كسان ديگر در مملكت ما دخالت كنند ومسلمين نبايد اجازه بدهند كه كسان ديگر در ممالكشان دخالت كنند. در روز قدس، ملتها بايد به حكومت‏هائى كه خائن هستند،هشدار دهند. روز قدس، روزى است كه ما خواهيم فهميد چه اشخاصى و چه رژيم‏هائى با

صحيفه نور ج 8 صفحه 234

توطئه گرهاى بين المللى موافقت دارند وبا اسلام مخالفت. آنهائى كه شركت ندارند، مخالف با اسلام هستند و موافق با اسرائيل و آنهائى كه شركت كردند، متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام كه در راس آنها آمريكا و اسرائيل است . روز امتياز حق از باطل است، روز جدائى حق و باطل است.

من از خداوند تبارك و تعالى خواهانم كه غلبه بدهد اسلام را بر همه قشرهاى عالم،بر همه مستكبرين، مستضعفين را غلبه بدهد. واز خداى تبارك و تعالى خواهانم كه برادرهاى ما را در فلسطين، در جنوب لبنان و در لبنان و در هر جائى از عالم كه هستند، از دست مستكبرين و از دست چپاولگران نجات بدهد.

والسلام على رسول الله و على ائمه المسلمين‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:22 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 235

تاريخ: 25/5/58

بيانات امام در ديدار با وزير خارجه كشور سوريه‏

اتفاق بر اسلام قدرت مافوق طبيعت مى‏آورد

بسم الله الرحمن الرحيم‏

سلام مرا به رئيس جمهور برسانيد و از ايشان تشكر كنيد. نسبت به ما عواطف دارند. اميدوارم كه مسلمين و ملت‏هاى اسلامى همانطور كه دستور اسلام و قرآن مجيد است با هم برادر باشند و نسبت به دشمنان انسانيت، كشورهاى اسلام با شدت و قدرت رفتار كنند. و اين حاصل نمى شود الا به اينكه از اختلافات جزئى كه بين دولت‏ها هست دست بردارند و مثل برادر هم باشند.اين اختلاف موجب بهره بردارى دشمن اسلام و مسلمين است. بايد از اين بهره بردارى جلوگيرى بشود به وحدت اسلامى و اينكه همه در تحت لواى اسلام و قرآن مجيد مجتمع بشوند، زيرا آنطور كه قرآن دستور داده است رحماءبينهم واشداء بر كفار باشد. در اسلام اساساً نژاد مطرح نيست، عربى و عجمى و ساير گروه ابدا مطرح نيست. اسلام براى تربيت انسان آمده است. مطلب در برنامه اسلام، انسان است و تربيت انسانى. آنچه مطرح است تقوا و اخوت بين مسلمين و دوستى و دفع اختلافات است. و اگر مسلمين بخواهند اين عزت و عظمتى را كه در صدر اسلام بين پيغمبر اكرم (ص) و اصحاب بود، و ساير اقشار مسلمين آن سيره را متابعت كنند تا اينكه عظمت خودشان را بيابند و آن سيره همان اتفاق بر اسلام كه قدرت مافوق طبيعت مى‏آورد، و شجاعت مافوق الطبيعه. آنچه كه ملت ما با اينكه در حال ضعف و تشتت بود دريافت، همين مطلبى بود كه در صدر اسلام مسلمين دريافته بودند، اتكاء به ايمان و اسلام و وحدت كلمه. جوانهاى ما در حال انقلاب و حالا هم باز تقاضا مى‏كنند كه ما دعا كنيم تا آنها شهيد بشوند.اين تحول بزرگى كه به اراده خداى تبارك و تعالى در اين ملت پيدا شد، موجب پيروزى آنها بر يك قدرت شيطانى بزرگ كه پشتيبان او همه ابرقدرت‏ها بودند گرديد و اين پيروزى از خداى تبارك و تعالى و عمليات خاصه او بود. و من اميدوارم كه اين اخلاق در ملت ما باقى بماند و همه ملت‏ها و مسلمين همين اخلاق را و همين سير را داشته باشند، عظمت صدر اسلام را باز يابند. اگر مسلمين مجتمع بودند، هر كدام يك سطل آب به اسرائيل مى‏ريختند او را سيل مى‏برد براى من يك مطلب به شكل معماست و آن اين است كه همه دول اسلاميه و ملت‏هاى اسلام

صحيفه نور ج 8 صفحه 236

مى‏دانند كه درد چيست، مى‏دانند كه دستهاى اجانب در بين است كه اينها رامتفرق از هم بكند، مى‏بينند كه با اين تفرقه‏ها ضعف و نابودى نصيب آنها مى‏شود، مى‏بينند كه يك دولت پوشالى اسرائيل در مقابل مسلمين ايستاده كه اگر مسلمين مجتمع بودند، هر كدام يك سطل آب به اسرائيل مى‏ريختند او را سيل مى‏برد، معذلك در مقابل او زبون هستند. معما اين است كه با اينكه اينها رادانند، چرا به علاج قطعى كه آن اتحاد و اتفاق است روى نمى آورند؟ چرا توطئه‏هايى كه استعمارگرها براى تضعيف آنها به كار مى‏برند ،آن‏ها توطئه‏ها را خنثى نمى كنند؟ آيا اين معما چه وقت بايد حل شود؟ و پيش كى بايد حل بشود؟ اين توطئه‏ها راكى بايد خنثى كند غير از دولتهاى اسلام و ملت‏هاى مسلمين؟ اين معمايى است كه شما اگر جوابى داريد و حل كرديد،اين معما رابه ما هم تذكر بدهيد.

عامل ضعف و فساد در ممالك اسلامى از حكومت‏هاست‏

ميل داشتم كه اين حقيقت را از شما بشنوم و اين حقيقتى است كه ما هم بر او مطلع هستيم كه هر چه ضعف در مسلمين وفساد در ممالك اسلامى است، از حكومت‏هاست. حكومت‏ها به واسطه خودخواهى كه دارند مع‏الاسف براى اجانب به طور نوكرى عمل مى‏كنند و براى ملت خودشان آقايى مى‏كنند وتمام مفاسد را همين نوكرى و آقايى در ممالك مسلمين ايجاد كرده است و راه حل همان است كه شما گفتيد. راه حل اينها به دست ملت است. ملت‏ها بايد دولت‏هائى كه بر خلاف مصالح اسلامى و مصالح ملت‏ها عمل‏كنند، باآنها همان معامله كنند كه ملت ايران با شاه مخلوع كرد. و اگر اين مطلب در آنجاهائى كه دولت‏ها بر خلاف مسيرملتها عمل مى‏كنند عمل بشود، حل مشكلات مى‏شود و دست اجانب از ممالك اسلام كوتاه مى‏شود. و من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏كنم كه يا حكومت‏ها را به هوش بياورد كه موافق اسلام و مصالح مسلمين عمل كنند يا ملت‏ها را بر آنها غلبه بدهد كه آنها را قلع و قمع كند. سپس برادر عبدالحليم خدام گفت: از حضرت امام نهايت تشكر را دارم كه چنين فرصتى را به اينجانب عنايت فرمودند تا بتوانيم فرمايشات معظم له را به حضرت حافظ اسد رئيس جمهورى بازگو كنم. حافظ اسد با علاقه فراوان و شوق بسيار،اميد به ملاقات حضرت آيت الله در دمشق را دارد. براى ملت ايران و شخص آن حضرت آرزوى سلامت و سعادت را مى‏نمايم.

امام در پاسخ گفتند: من از ايشان و شما تشكر مى‏كنم وسعادت همه را از خدا مى‏خواهم و غلبه شما را بر اسرائيل و فتح قدس را از خداى تبارك وتعالى آرزو مى‏كنم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:22 AM
previos page menu page next page

صحيفه نور ج 8 صفحه 237

تاريخ: 26/5/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سمينار آموزشى انجمن اسلامى معلمين كشور

مكتب‏هاى توحيدى و مادى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از امتيازات مكتب توحيد با تمام مكتب هائى كه در عالم هست، اين است كه در مكتب‏هاى توحيد، مردم را تربيت مى‏كنند و آنها را از ظلمات خارج مى‏كنند و هدايت به جانب نور مى كنند. تمام مكتب‏هائى كه مكتب غير توحيدى هستند، مكتب مادى هستند و اين مكتب‏هاى مادى مردم را از عالم نور بر مى‏گردانند به سوى عالم ظلمت و دعوت مى‏كنند به ماديگرى و ماده و از عالم نور منصرف و منحرفشان مى‏كنند يا آنها راهمان دعوت به ماده مى كنند و ديگر آن طرفش را كار ندارند. نسبت به عالم نور، و در ارجاع مردم به عالم نور بيطرف هستند و على ايحال هر دو مكتب، چه آن مكتب‏هاى ضد توحيدى و چه آن مكتب‏هائى كه نسبت به توحيد كارى ندارند، بيطرفند نسبت به توحيد، اينها كارهائى كه مى‏كنند، تعليم و تعلم‏هائى كه دارند، تعليم و تعلم‏هائى است كه مربوط به ماده است و مردم را در ماديات و در ظلمات منغمس مى‏كنندواز توحيد و از نور آنها را باز مى‏دارند لكن مكتب‏هاى توحيدى كه در راس آنها مكتب اسلام است در عين حال كه به ماديات و با ماديات سر و كار دارند،لكن مقصد اين است كه مردم را طورى تربيت كنند كه ماديات، حجاب آنها براى معنويات نباشد، ماديات را در خدمت معنويات مى‏كشند، به خدمت معنويات مى‏كشند، در عين حالى كه نسبت به ماديات نظر دارند، نسبت به زندگى دنيا نظر دارند، در عين حال مردم را متوجه به معنويات مى‏كنند و از ظلمت ماده نجات مى‏دهند. توجه به ماده و به ماديات به طورى كه تمام توجه به ماديات باشد، ظلمت است، ظلمات است و انسان را به ظلمات مى‏كشد و به چيزهائى مى‏كشد كه شما مشاهده مى‏كنيد كه در همه مكتب‏هائى كه هست، مردم را مى‏كشند به جنگ ها، به خونريزى‏ها. مكتب كمونيسم، مكتب خونريزى است، مكتب اختناق است، تمام اختناق در آنجا حكمفرماست و خونريزى در آنجا هست به طورى كه سران آنها در اول امرى كه سلطه پيدا كردند، هزاران نفر،بلكه صدها هزار نفر را به قتل رساندند و ماديتى كه در آمريكا و امثال آن ممالك غربى غير كمونيستى است، آنها هم تمام جدال و نزاعشان سر ماديات است و با ماديات سر و كار دارند و مردم را به خاك وخون مى‏كشند. الان در تمام دنيا كه ملاحظه مى كنيد،

صحيفه نور ج 8 صفحه 238

اين دو مكتب و اين دو فرقه دست دارند و مردم را به خاك و خون مى‏كشند. يك طايفه در افغانستان و امثال اينها، يك طايفه ديگر در جاهاى ديگر. مكتب‏هاى توحيدى اينطور نيست، مكتب‏توحيدى نمى خواهند فتح كنند بلاد را و نمى خواهند با مردم با خشونت رفتار كنند، آنها مى‏خواهند مردم را از ظلمت‏هاى ماده به نور بكشند، به طرف خدا بكشند، توجه به خدا بدهند ولهذا تا آنجا كه امكان دارد در مكتب هاى غير مادى مدارا هست، خوشرفتارى هست، دعوت هست، تا آنجائى كه ممكن است با دعوت مردم را بر مى‏گردانند به عالم نور وهيچ وقت در صدد جنگ و جدال نيستند مگر اينكه احساس كنند توطئه هست،اگر احساس توطئه كردند، به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آن‏ها با شدت رفتار مى‏كنند، تا احساس توطئه نشده است همه را آزاد مى‏گذارند براى هر چه‏مى‏خواهند اختيار كنند، وقتى احساس توطئه شد، با شدت رفتار مى‏كنند.

عرضه مكتب غير از سوزاندن خرمن‏هاست‏

در مملكت ما هم وقتى كه اين فتح بزرگ به دست شما زنها ومردهاى محترم انجام گرفت، همه چيز را آزاد گذاشتند، تبليغات را آزاد گذاشتند، مكتب‏ها را آزاد گذاشتند و اين است كه در چند ماه، تقريبا حدود دويست تا شايد، گروه‏هاى مختلف اظهار وجود كردند. حتى كمونيست‏هائى كه فاسد و مفسدند اظهار وجود كردند لكن بعد از آن ما احساس كرديم كه اينها اظهار وجودشان فقط براى تبليغ نيست، فقط براى اين نيست كه مى‏خواهند مكتب خودشان را عرضه كنند بلكه مسأله، مسأله توطئه است . عرضه مكتب غير از سوزاندن خرمن‏هاست، غير ريختن به دانشگاه است و جلوگيرى از اينكه دانشگاهيان مشغول كار باشند، غيراز ريختن به كارخانه‏هاست و مانع شدن از اينكه كارخانه‏ها عمل بكنند، غير از اين است كه با رفراندمى كه مردم و مردمى است و مربوط به مصلحت مردم است مخالفت كنند و تحريم كنند ياآتش بزنند صندوق‏ها را يا با اسلحه جلوگيرى كنند از اينكه مردم رأى بدهند يا در راهپيمائى كه كرده، خودشان غائله درست كردند و عده كثيرى از جوانهاى ما را زخمى كردند، قريب سيصد نفر زخمى شد كه اكثرشان شايد مربوط به ما بود، خودشان غائله درست مى‏كردند و حالا كه مى‏بينند كه نزديك است كه مجلس خبرگان تحقق پيدا بكند، حالا افتادند به دست و پا كه در هر جا يك غائله‏اى ايجاد كنند و ما تا حالا كه صبر كرديم و صبر انقلابى كرديم تا حالا براى اين بود كه به مردم معلوم بشود كه اينها چه هستند، اينها چه مرا مى‏دارند. اينها نمى‏خواهند مكتب خودشان را عرضه كنند، اينها نمى خواهند با منطق صحبت كنند،اينها مى‏خواهند كه همه مكتب‏ها را سركوب كنند، اينها براى سركوبى مكتب اسلام است، اينها از اسلام ترسند، اينها از قوانين اسلام مى‏ترسند، اينها مى‏خواهند كه اسلام نباشد ولو هر چه باشد ولهذا توطئه است.

الان وقتى كه توطئه شد، ديگر نمى‏توانيم ما تا آخر تحمل كنيم و توطئه‏ها را بپذيريم. مسأله، مسأله اسلام است، مسأله مصالح مسلمين است، با مصالح مسلمين و اسلام ما نمى توانيم مسامحه كنيم. بنابراين من اعلام كردم كه اگر چنانچه اينها باز يك چنين كارهائى بكنند، ما تمام ملت را بسيج

صحيفه نور ج 8 صفحه 239

مى‏كنيم، ما تمام پاسدارانى كه هستند بسيج مى‏كنيم، ماتمام زن و مرد ايران را بسيج كنيم و ريشه آنها را در مى‏آوريم، اينها بايد برگردند به ملت و اگر مكتبى هم دارند با اينكه برگشت به ملت كردند،از روى عقل، از روى منطق صحبت بكنند. اينها را در راديو خواستند كه با ايشان صحبت بكنند، حاضر نشدند، اينها در مكتب شكست خورده‏اند، اينها يك دسته اشرار هستند، نه مكتب دارند، اينها اشرار هستند. بنابراين اشرار را ما بايد سر جاى خودشان بنشانيم و با آنها با خشونت رفتار كنيم لكن من باز مهلت دادم به آنها كه باز سر عقل بيايند و برگردند به دامن ملت و با ملت همراهى كنند. اين مربوط به اين قضايا.

نقش معلم در جامعه نقش انبياء است‏

و اما معلم، نقش معلم در جامعه، نقش انبياء است. انبياء هم معلم بشر هستند،نقش بسيار حساس و مهمى است و مسئوليت بسيار زيادى دارد. نقش مهمى است كه همان نقش تربيت است كه اخراج من الظلمات الى النور است آنهائى كه الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور، همين سمت معلمى است. خداى تبارك و تعالى اين سمت را به خودش نسبت مى‏دهد كه خداى تبارك و تعالى، ولى مومنين است و آنها را از ظلمات اخراج مى‏كند به سوى نور. معلم اول، خداى تبارك و تعالى است كه اخراج مى‏كند مردم رااز ظلمات به نور و بوسيله انبياء و به وسيله وحى مردم را دعوت مى‏كند به نورانيت، دعوت مى‏كند به كمال، دعوت مى‏كند به عشق، دعوت كند به محبت، دعوت مى‏كند به مراتب كمالى كه از براى انسان است. دنبال او انبياء هستند كه همان مكتب الهى را نشر مى‏دهند و آنها هم شغلشان تعليم است، معلمند، معلم بشرند، آنها هم شغلشان اين است كه مردم را تربيت كنند و انسان را تربيت كنند كه از مقام حيوانيت بالا برود وبه مقام انسانيت برسد. انسان مقام‏هائى دارد كه مقام اولش بعد از اينكه مراتبى را سير كرد، همين مقام حيوانيت است، يك حيوانى است مثل ساير حيوانات بلكه خطرناكتر. خطر حيوانات به اندازه خطر انسان نيست، آنقدرى كه انسان جنايت وارد مى‏كند به همنوع خودش، هيچ حيوانى حتى سبع هم آنقدر جنايت وارد نمى كند.اين چيزى است كه انسان است، اول مقامى است كه بعد از اينكه مراحلى را طى كرده، به مرتبه حيوانيت رسيده، يك حيوانى است كه هيچ افسارى ندارد، يك حيوانى است كه اگر رهايش كنند، خونخوارترين موجودات است. انبياء آمده‏اند اين انسانى كه در اين مرحله رسيده است و يك مرحله خطرناك است هم براى خودش و هم براى همنوع خودش، آنها را نجات بدهند و متوجه به نور بكنند، متوجه به مبادى نور بكند، آنها را از اخلاق فاسد، از آن اخلاق، خوى‏هاى حيوانى بيرون بياورند و به خوى‏هاى انسانى و به اخلاق انسانى برسانند، از مقام حيوانيت بالا ببرد به مقام انسانيت برساند،ماده را تابع عالم غيب بكنند، عالم طبيعت را تابع عالم الوهيت بكنند و بعد از او معلمينى كه در بشر هستند كه الان شما هم انشاءالله موفق باشيد از آن طايفه هستيد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 240

شغل معلم اخراج بچه‏ها و كودكان است از ظلمت به نور

شغل شما اخراج بچه‏ها و كودك‏هاست از ظلمت‏ها به نور. تعليم و تربيت انسانى، تعليم و تربيت اسلامى، آنها را از اخلاقى فاسد نجات بدهيد، آنها را از اين آمال و آرزوهائى كه بواسطه آن به فسادكشيده مى‏شوند، بر حذر داريد، بچه‏ها را تربيت كنيد. شما معلمين يك شغل بسيار شريف داريد كه همان شغل الله است، همان شغل انبياءاست و يك مسئوليت بسيار بزرگ داريد كه همان مسئوليت انبيا است، منتها انبيا از مسئوليت بيرون مى آيند براى اينكه عمل مى‏كنند به آنچه فرموده‏اند، به آنچه مأمور هستند، ماها هم بايد عمل بكنيم، اگر چنانچه خداى نخواسته بچه‏هائى از دامن‏هاى شما و از كلاس‏هاى شما بيرون بيايند كه بر خلاف تربيت‏هاى انسانى اسلامى باشد، شما مسئول هستيد ،مسئوليت بزرگ است. يك انسان درست ممكن است يك عالم را تربيت كند، يك انسان غير سالم و يك انسان فاسد عالم را به فساد مى‏كشد. فساد و صلاح از دامن‏هاى شما و از تربيت‏هاى شما و از مدارسى كه شما در آنجا اشتغال داريد، از آنجا شروع مى‏شود.

اينها مى‏خواهند بچه‏ها را از دامن مادرشان جدا كرده و به پرورشگاه‏ها بفرستند

اينهامى‏خواهند بچه‏هارا از دامن مادرشان جدا كرده و به پرورشگاه‏ها بفرستند براى خانم يك مطلب بالاتر است و آن مطلب، تربيت اولاد است. شما گمان نكنيد اينها كه هميشه از مادر بودن و از اولاد داشتن و از تربيت اولاد داشتن، اينها تكذيب مى‏كنند و مطلب را يك مطلب خيلى سستى مى‏گيرند و مطلب را يك مطلب بسيار پائينى مى‏گيرند،اينها غرض صحيحى دارند. اينها مى خواهند از اين دامن كه بچه خوب مى‏خواهد در آن تربيت بشود، بچه‏ها را از اين دامن‏ها دور كنند، بچه‏ها را از همان اول به پرورشگاه‏ها بفرستند، زير دست ديگران، زير دست اجانب بچه‏ها را تربيت كنند،آنهامى‏خواهند انسان درست نشود،دامن‏هاى شما دامن‏هائى است كه انسان درست مى‏كند. اينهامى‏خواهند بچه‏شما را راازاينجا نگذارند با شما باشند و نگذارند انسان درست بشود. بچه‏هائى كه از دامن مادر جدا شده‏اند و در پرورشگاه‏ها رفتند، اينها چون پيش اجنبى هستند و محبت مادر نديده‏اند، عقده پيدا مى‏كنند، اين عقده‏ها منشاء همه مفاسدى است يا اكثر مفاسدى است كه در بشر حاصل مى‏شود. اين جنگ‏هائى كه پيدا مى‏شود از عقده‏هائى است كه در قلوب اين خونخوارها هست. اين دزدى‏ها اين خيانت‏ها،اينها اكثرا از عقده‏هائى است كه در انسان است. بچه‏هاى شما را اگر از شما جدا كردند، به واسطه نداشتن محبت مادر، عقده پيدا مى‏كند،به فساد كشيده مى‏شود. مأمور بودند اين دستگاه به اينكه بچه‏هاى مارا به فساد بكشند،از آن اول نگذارند در يك دامن محبت بزرگ بشود، تربيت بشوند، تا عقده پيدا بشود. بعد هم زير دست معلم‏هائى كه خودشان تعيين كردند و بعد هم در دانشگاهى كه خودشان تأسيس كردند، از اين پائين تا آن بالا فساد، اخراج من النور الى الظلمات، نگذاشتند اينكه يك تربيت انسانى پيدا بشود. دامن مادر بزرگترين مدرسه‏اى است كه بچه در آنجا تربيت مى شود، آنچه كه بچه از مادر مى‏شنود غير از آن چيزى است كه از معلم مى شنود، بچه از مادر

صحيفه نور ج 8 صفحه 241

بهتر مى‏شنود تا از معلم، در دامن مادر بهتر تربيت مى‏شود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم. يك وظيفه انسانى است، يك وظيفه الهى است، يك امر شريف است، انسان درست كردن است. اينهائى كه مى‏خواهند انسان درست نشود از انسان مى‏ترسند. اين رژيم‏ها از انسان مى‏ترسند ، در هر رژيمى يك انسان اگر پيدا بشود، متحول مى‏كند كارها را. رضا شاه از مدرس مى‏ترسيد، آنقدرى كه از مدرس مى‏ترسيد، از دزدهاى سرگردنه نمى ترسيد، از تفنگدارها نمى ترسيد. از مدرس مى‏ترسيد ،مدرس مانع بود از اينكه يك كارهاى زشتى را انجام بدهد و آخر مدرس را گرفت و كشت. اينها از روحانى مى‏ترسند براى اينكه روحانى تربيت مى‏كند انسان را و آنها انسان نمى خواهند پيدا بشود. اينها نمى‏خواهندانسان پيدا بشود از اين جهت اينقدر تربيت اولاد را پيش مادر مبتذل كردند و اينقدر تبليغات كردند كه حتى خود مادرها هم شايد باور كردند، آنهائى كه تحت تأثير اينها واقع شدند، آن بچه‏هاى عزيز را به پرورشگاه‏ها فرستادند و از دامن‏هاى خودشان جدا كردند و در آنجا تربيت‏هاى شيطانى شدند.

موظفيم ما كه انسان درست كنيم. انسان است كه مى‏تواند جلوى مفاسد را بگيرد، انسان است كه به حال مستضعفين نظر دارد، انسان است كه از حال مستضعفين متأثر مى‏شود، پيغمبر اكرم (ص) است كه از حال مستضعفين متأثر است، اميرالمومنين سلام الله عليه است كه از حال مستضعفين در رنج و عذاب است.

دشمنان، مهلت خدمت كردن به دولت نمى‏دهند

اين رژيم‏ها همه مستضعفين را زير بار مى‏خواهند بكشند و از آنها استثمار كنند. آنها دنبال اين نيستند كه براى مستضعفين كارى بكنند، نكردند، ديديد كه پنجاه و چند سال كه ما شاهد قضايا بوديم براى مستضعفين كارى نكردند، باز زاغه‏نشينان در اطراف تهرانند و اين دولت هم كه مى‏خواهد كارى بكند، نمى‏تواند به اين زودى. اين دولت هم كه مى‏خواهد يك خدمتى به مردم بكند نمى‏گذارند،اين اقشار نمى‏گذارند كه دولت توجه داشته باشد به اين مسائل از بس غائله پيش مى‏آورند. هر روز يك غائله پيش مى‏آورند كه مبادا مهلت پيدا بكند دولت و كارهاى اساسى انجام بدهد و اساس اينها از بين برود و ما خواستيم كه مفسده نكنند، زحمت ايجاد نكنند و ما مى‏خواهيم كه اينهابه فساد نكشند جوانهاى ما را و من اميدوارم كه موفق نشوند و به خود بيايند و به ملت برگردند و به سوى جامعه انسانى بيايند.

خداوند شما همه را موفق كند و من از زحمت شما كه در اين هواى گرم آمديد اينجا و در اين اطاق گرم تشريف داريد عذر مى‏خواهم و من هم يكى از خدمتگزارهاى شماها هستم و اميدوارم خداوند اين خدمت را از ما قبول كند. سلام بر همه شما.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

previos page menu page next page

afsanah82
07-26-2011, 10:23 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 242

تاريخ: 27/5/58

بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان‏

اغتشاشات عمال اجانب هنگام تحقق جمهورى اسلامى به منظور انحراف اذهان عمومى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من مى‏خواستم اظهار تأسف كنم از اوضاعى كه پيش آوردند و هميشه اين اوضاع، اينطور خرابكارى‏ها قبل از يك كارى كه بنا بود انجام بگيرد، انجام مى‏دهند. وقتى كه رفراندم مى‏خواست بشود،يك شلوغى‏هائى ايجاد مى‏كردند. آنجا كه شكست خوردند بعد در هر مورد اينها با شكست مواجه مى‏شدند و حالا هم كه بناست اين مجلس محترم تحقق پيداكند، اين خرابكارى‏ها را پيش آوردند براى اينكه اذهان را متوجه كنند به جاى ديگر و شايد به خيال خودشان نتوانند آقايان به كار خودشان ادامه بدهند، بعد هم كه اين كار درست شد، بعد كه بخواهيم مجلس شوراى ملى درست بشود و رئيس جمهور، باز هم منتظر هستيم كه‏اين مسائل پيش بيايد، لكن ملت راه خودش را پيدا كرده است و ملت ودولت و همه قشرها به اين راه ادامه‏دهند، چه اين شلوغ كارى‏ها را اينها بكنند و چه نكنند و سركوبى اينها هم خيلى دشوار نيست، ما مى‏خواهيم حتى الامكان با ملايمت با اينها رفتار بكنيم، خونريزى نشود. در هر صورت ما منتظر اين هستيم كه اين خرابكارى‏ها به دست اين خرابكارها و به دست اين اجانب كه اينها را آلت قرار دادند بشود. اينها براى مقاصد خودشان با اين اسماء مختلف، مثل حزب دمكرات،دمكرات كذا، حزب فدائيان خلق و اينطور الفاظ بى معنا به اين كارهاى خلاف انسانى ادامه دارند مى‏دهند، با قلم گاهى، با عمل گاهى، و اين همانطور كه من پريروز عرض كردم اين گناهش گردن ماست، انقلاب نبايد اينطور باشد، ما مى‏خواستيم كه آقايان خواستند كه بعد از انقلاب هم خيلى باملايمت رفتار كنند، آزاد كردند، مرزها را باز گذاشتند، آزاد كردند همه را، قلم‏ها را آزاد كردند، گفتارها را آزاد كردند، احزاب را آزاد كردند، به خيال اينكه اينها يك مردمى هستند كه لااقل اگر مسلمان نيستند، آدم هستند، براى يك مملكتى كه براى خود آنها ملت زحمت كشيده است، لااقل آنقدر ادراك دارند كه اگر دوباره اوضاع برگردد، براى همه بد است لكن معلوم شد خير، قضيه اين حرف‏ها نيست و اينها عمال خارجى‏ها هستند، حالا يا عمال آمريكا هستند يا عمال جاهاى ديگر هستند، حالا براى ملت ماهيت اينها ،ماهيت اين نويسنده‏ها، ماهيت اين احزاب، ماهيت اين الفاظ فريبنده بى معنا براى ملت حالا روشن شد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 243

اسلام اجازه نمى دهد كه ما آزاد بگذاريم هر كس هر توطئه‏اى خواهد بكند

اگر ما الان ديگر انقلابى رفتار كنيم، نمى توانند بگويند كه شما آزادى نداديد.ما آزادى داديم، سوء استفاده شد و آزادى نخواهيم ديگر داد. آزادى به آن معنا كه اينها بخواهند خرابكارى بكنند،اين آزادى نخواهد داده شد. آزادى در حدودى كه قوانين اقتضاءكند، در حدودى كه اسلام به ما اجازه مى‏دهد، اسلام اجازه نمى دهد كه ما آزاد بگذاريم كه هر كس هر غلطى بخواهد بكند، هر توطئه‏اى مى‏خواهد بكند، هر كارى مى‏خواهد بكند كه بكشد به خاك و خون. ما بايد از دولت و از وزير كشور هم بايد گلايه كنيم كه در آن روزى كه اينها سيصد نفر را (آنطور كه گفتند) زخمى كردند، از طرف دولت جز اظهار تاسف، ما چيزى نديديم،از راديو هم نديديم چيزى. اگر بنا بود اينها با يك اظهار تاسفى، با يك مثلاً نصيحتى از كارهاى خلاف خودشان دست بر مى‏داشتند، حالا چند ماه است نصيحت شده است، توصيه شده است، التماس شده است، همه چيز با اينها رفتار شده است و اينها اهل اين نيستند كه با نصيحت دست از كار خودشان بردارند. بايد با شدت با آنها عمل كرد و من شايد امروز و فردا بسيار از اين احزاب را ممنوع اخطار و اعلام كنم و نگذاريم هيچ نوشته‏اى از اينها در هيچ جا و هيچ اثرى از اينها در هيچ جاى مملكت نگذاريم كه خروج كند، تمام نوشته‏هايشان را از بين مى‏بريم براى اينكه وقتى ملت فهميد كه اينها خرابكارند،اينها اشخاصى نيستند كه بشود با آنها با ملايمت رفتار كرد. حزب دمكرات كردستان يك جمعيت خرابكار هستند، يك جمعيت فاسد هستند، يك جمعيت مفسد هستند، اينها را ما نمى‏توانيم بگذاريم كه همين طور هركارى كه دلشان مى‏خواهد بكنند، حالا هم اعتراض كرده‏اند كه خود شماها داريد اين كارها را مى‏كنيد. نظير آنها كه در پريروز و در چند روز پيش، آن خرابكارى را كردند و بعد گفتند كه خود مردم اين كارها را كردند. خودشان ايجاد غائله مى‏كنند، بعد گردن اينها مى‏گذارند. حالا هم در روزنامه ديدم كه آنجا عزالدين حسينى فاسد و همين طور قاسملوى فاسد (كه نيست لابد اينجا) اينها مى‏گويند خود پاسدارها كه آمدند، اينها مردم را چه كردند، در صورتى كه سر پاسدارها رابريدند، سر مردم را بريدند، بچه‏هارا چه كردند. يك همچو مردمى هستند اينها،با اينها نمى شود با آشتى و مصالحه و با اين چيزها با اينها نمى شود رفتار كرد،با اينها بايد با شدت رفتار كرد و با شدت رفتار مى‏كنيم انشاءالله.

سوء استفاده جنايتكاران مدعى خلق از نعمت آزادى‏

البته حتى الامكان، حالا ما هم دلمان مى‏خواهد كه كسانى كه قلم دارند، كسانى كه - عرض مى‏كنم كه به خيال خودشان روشنفكر هستند، كسانى كه جبهه‏ها تشكيل دادند، آنها باز ما ميل داريم كه باملايمت با آنها رفتار كنيم لكن بايد دست از كار خودشان بردارند. مسير ملت معلوم است، يك چيزى نيست كه مجهول باشد. همه كسانى كه بر اوضاع ايران مطلع هستند، همه ميدانند كه‏اين ملت چه خواهد، بر كسى پوشيده‏نيست، به‏خارجى‏ها، به داخلى‏ها، به احزاب، به همه پوشيده نيست كه اين ملت آنى را كه مى‏خواهد، جمهورى اسلامى است. اسلام را مى‏خواهد اين ملت. چند نفر آدم

صحيفه نور ج 8 صفحه 244

فاسد بيايند بگويند كه نخير، اسلام نه، همان جمهورى بخواهند و چند نفر آدم به يك ملت تحميل كنند و بعد بگويند كه ما آزاد نيستيم. آزادى اين است كه شمائى كه در اقليت هستيد (نه آن اقليتى كه حزب‏ها بعضى شان اقلند وبعضى اكثرند)، آن اقليتى كه شما همه گروه‏ها را با هم جمع كرديد، همه كارها را انجام داديد و همه خرابكارى‏ها را هم كرديد و از صد، يك ونيم فوقش دو، همه رويهمرفته دو،مخالف با قضيه بود. يك همچو رفراندمى در دنيا سابقه نداشته كه اينطور رفراندم باشد، يك چنين رفراندم آزادى كه همه مردم را آزاد گذاشتند و با آزادى مردم رأى دادند، ولى بعضى‏ها هم جلو گرفتند ،بعضى از همين شياطين جلو گرفتند. اينها نمى خواهند كه اين مملكت به حال خودش باقى بماند و اين مملكت و اين نهضت پيش برود،اينها منظورشان اين است كه نگذارند پيش برود، والا خرمن سوزى و كارخانه‏ها را از كار بازداشتن و مردم را از رأى دادن باز داشتن ودر وقتى كه مردم مجلس خبرگان را مى‏خواهند تهيه كنند، اين بساط را درست كردن و وقت رأى گرفتن آنطور و وقت تشكيل اينطور (بعدها هم كه خواهد شد) اينها مسير ملت است ؟! شمائى كه مى‏گوئيد ما براى ملت و براى توده‏ها و براى خلق داريم كار مى‏كنيم، اينها مسير ملت است؟! به نفع خلق است سوزاندن حاصل رنج يك جمعيت، يك سال حاصل رنجشان را شما با يك كبريت آتش مى‏زنيد، اين مسير ملت است؟! اين به نفع توده‏ها و خلق است؟! مى‏خواهند توده‏ها و خلق رأى بدهند جلو مى گيريد اين به نفع خلق است؟! به نفع توده‏هاست؟! كه شما ادعا كنيد ما به نفع توده‏ها هستيم، به نفع خلق هستيم و اين عمامه و نعلين است كه بر خلاف است. اين عمامه و نعلين چه مى‏كنند، اين عمامه و نعلين حالا پنج ماه است كه به شما مهلت داده در صورتى كه همه قدرت دستش بوده است، قدرت در همه جا دست عمامه و نعلين بوده، چه كرده‏اينها؟ شما جز خرابكارى كرده ايد؟ بله ،اشكال به عمامه و نعلين است كه به شما مهلت دادند، اين اشكال وارد است. اگر بنا بود كه از اول مثل ساير انقلاباتى كه در دنيا واقع مى‏شود، انقلاباتى كه واقع مى‏شود، پشت سر هر انقلاب يك چند هزار از اين فاسدها را در مراكز عام دار مى‏زنند و آتش مى‏زنند، تمام مى‏شود قضيه، نمى‏گذارند كه يك روزنامه‏اى چيز بشود الا آن روزنامه‏اى كه خودشان مى‏خواهند.

الان انقلاب اكتبر كه اينقدر وقت از آن گذشته، باز روزنامه‏اى مردم ندارند، باز حزبى در كار نيست، يك حزب بيشتر نيست. اينها دارند براى آنها سينه مى‏زنند.اگر در اينجا از يك حزب فاسد جلو بگيرند مى‏گويند شد يك حزبى، شد رستاخيز. ما مى‏خواهيم رستاخيز بشود، ما يك حزب را، يا چند حزب را كه صحيح عمل مى‏كنند مى‏گذاريم عمل بكنند و باقى همه را ممنوع اعلام مى‏كنيم و همه نوشتجاتى كه اينها كرده‏اند و بر خلاف مسير اسلام و مسير مسلمين است، ما همه اينها را از بين خواهيم برد. ما بعد از اينكه فهمانديم به اينها كه شماها ديكتاتور هستيد، ما آزاديخواه بوديم و شما نگذاشتيد، ما آزادى داديم و شما نگذاشتيد اين آزادى باقى بماند، حالا كه اينطور شد ما انقلابى با شما رفتار مى‏كنيم، هر چه مى‏خواهند روزنامه‏هاى خارج بنويسند، هر چه مى‏خواهند توابع صهيونيست‏ها و امثال اينها هر چه دلشان مى‏خواهد فرياد بزنند. اينها هم اگر چنانچه هر چه دلشان مى‏خواهد توى

صحيفه نور ج 8 صفحه 245

خانه‏هايشان بروند فرياد بزنند لكن بيرون ديگر نمى توانند،اينها بايدمنزوى بشوند.

ما شرعاً موظفيم به حفظ مصالح اسلام و مسلمين‏

بعد از اين هم ما گرفتارى داريم، فردا قضيه رئيس جمهور است، همين بساط و همين خونريزى و اينها در قضيه مجلس شورا بدتر از اين خواهد شد، ديگر خيلى بدتر از اين خواهد شد. ما بايد جلوى مفاسد را بگيريم، ما موظفيم از طرف اسلام كه مصالح مسلمين را حفظ كنيم، همه موظفيم، همه ما موظفيم كه مصالح اسلام را حفظ كنيم و اين طوايف دارند مصالح اسلام را از بين مى برند. بنابراين در كمال تاسف ما ديگر نمى‏توانيم آن آزادى كه قبلاً داديم، بدهيم و نمى توانيم بگذاريم اين احزاب به كار خودشان و به فسادهائى كه داشتند مى‏كردند و مى‏كنند ادامه بدهند. مرديكه سرمايه دارى كه چه است (كه حالا من نمى خواهم اسم كثيفش را ببرم) يك مرديكه سرمايه دارى، همه اين غائله‏ها را ايجاد كرد در آن چند روز پيش از اين و بعد هم حالا فرار كرد، ما نمى توانيم مهلت بدهيم، شرعاً جايز نيست براى ما ديگر مهلت. تا آنجائى كه ما توانستيم و خطا هم كرديم و من تصديق مى‏كنم كه خطا كرديم، هم ما خطا كرديم، هم دولت خطا كرد، هم شوراى انقلاب خطا كرد، همه ما خطا كرديم. ما خيال مى‏كرديم كه ما با انسان سر و كار داريم، پس با انسانيت رفتار مى‏كنيم، معلوم شد كه نه، ما با انسان سر و كار نداريم، ما با حيوانات درنده سر و كار داريم. نمى‏شود با حيوانات درنده،ما ملايمت بكنيم و نمى‏كنيم ديگر ملايمت و من اميدوارم كه اين فريادهاى اينها و اين دست و پا زدن‏هاى اينها، اين شايعه پخش كردن اينها، حالا هم باز شايعه پخش كرده‏اند كه 28 مرداد شاه مى‏آيد، بسيار خوب بيايد، ما از خدا مى‏خواهيم كه شاه بيايد آنجا، اين شايعه‏ها چيزى نمى شود.

طرح مسائل غير اسلامى بر خلاف حدود وكالت است‏

و من اميدوارم كه بدون اينكه يك ذره آقايانى كه انشاءالله با سلامت (و مى‏دانم ديگر گفتن من زيادى است لكن براى اينكه گفته بشود باز هم) بدون يك ذره ملاحظه از غرب، از شرق، از نمى دانم حزب كذا، حزب دمكرات، از چه و چه بدون يك ذره ملاحظه، بايد اين قانون اساسى ما مطابق با شرع، در چهار چوب شرع. اگر يكى يكى از وكلا يا همه وكلا بخواهند دست از اين چهارچوب خارج بشود، اصلاً وكيل نيستند براى ما. شما آقايان وكيل هستيد كه زن‏هاى مردم راهم طلاق بدهيد؟ زن موكل‏تان را؟ نيستيد. اگر طلاق بدهيد، صحيح است؟ نه. از باب اينكه شما وكيل هستيد براى رسيدگى به قانون جمهورى اسلامى. الان اگر چنانچه شما بخواهيد، يا بعضى از شما بخواهند كه اسم جمهورى اصلاً نباشد، بحث را ببرند روى رژيم سلطنتى، شما حق داريد رسيدگى بكنيد؟ شما حق رسيدگى نداريد. براى اينكه جمهورى اسلامى را شما حق رسيدگى داريد. همانطورى كه براى طلاق دادن زن مردم،شما و ما، هر كس كه وكيل شده است براى طلاق دادن زن مردم وكالت ندارد، وكالتش محدود است. در مسائل غير اسلامى، اگر يك مسأله غير اسلامى در اينجا بيايد،طرحش

صحيفه نور ج 8 صفحه 246

مردود است. طرح مسأله غير اسلامى بر خلاف وكالت شما ست. مثل يك مباحثه‏اى مى‏ماند كه شما، يك مسأله علمى بحث بكنند، مانعى ندارد بحث بكنيد،اما بر خلاف وكالت شما است. همانطور كه طلاق دادن زن موكلين تان بر خلاف وكالت شماست. طرح كردن يك مسأله غير اسلامى هر چه باشد، هر چه مترقى باشد، شما نمى توانيد طرح بكنيد. يك دسته ديگرى درست كند، ملت خودش اختيار دارد يك دسته هم درست كند كه در مسائل غير اسلامى بحث بكند در چهار چوب مسائل اسلامى. البته مسائل ادارى راجع به اداره امور، اينها مسائل ديگرى هست. اما مطالبى كه مربوط به اسلام است، اگر يكى بخواهد طرحى كند،بر خلاف او، بر خلاف مسير ملت است و علاوه بر خلاف حدود وكالتش است، حد وكالت بيشتر از اين نيست. اگر رأى هم بدهد، رأيش، اگر خداى نخواسته همه آقايان هم رأى بدهند به يك مسأله غير اسلامى، بر خلاف وكالتشان است، مردم وكيلشان نكرده‏اند براى آن. وقتى بر خلاف وكالت شد، مثل طلاق دادن زن آنها مى‏ماند.

بدون هراس از ياوه سرائى دشمنان اسلام به طى مسير خويش ادامه مى‏دهيم‏

ما از هيچ چيز باك نداريم، نه باك داريم كه شرق ما را يكوقت اشخاص مثلاً غير آزادى طلب يا ديكتاتور حساب بكند، نه باك از اين داريم كه غرب يك همچو چيزى بكند. البته منافعشان كه در معرض خطر است، بايد همه تهمت ها را به ما بزنند و ما همه تهمت‏ها را قبول مى‏كنيم. هر چه آنها مى‏گويند بسيار خوب، اما ما مسير خودمان را طى مى‏كنيم. ما جمهورى اسلامى را به آنطورى كه دستور از خداى تبارك و تعالى داريم و به آنطورى كه مصالح مملكت ما، ملت ما اقتضاء مى‏كند، ما اين مسير را خواهيم رفت و آقايان هم همين مسير را خواهند رفت و هر چه كه بگويد هيچ مورد اعتماد و اعتنا نيست وباكى هم از اين نيست كه چه بگويند. البته بخواهيد كه همه مردم براى شما خوب بگويند، بايد برويد توى خانه هايتان بنشينيد و هيچ كس شما را نبيند. براى حضرت امير هم هزاران چيز گفتند، براى پيغمبر اكرم گفتند، حالا هم دارند مى‏گويند. ما باكى از اين نداريم. غربى براى پيغمبر ما بدتر از اين مى‏گويد كه براى شما و ماها مى‏گويد. براى همه خلفاى اسلام، براى همه آنها مى‏گويند،براى اينكه الان در معرض خطر است كارشان. وقتى در معرض خطر شدند يعنى منافعشان در معرض خطر است. البته آنهابايد بر عليه ما حرف بزنند لكن ما مسير خودمان را طى مى‏كنيم، تا آنجائى كه بتوانيم مسير خودمان را طى مى‏كنيم و آقايان هم مسير خودشان را طى مى‏كنند بدون اينكه هيچ باكى از حرف‏هاى اين ور و آن ور داشته باشيم. و جاهت ما نمى خواهيم براى خودمان درست بكنيم. نه شما خواهيد وجيه‏المله بشويد با مردم، اگر كسى شما را مى‏شناسد وجيه است، نمى‏خواهيد حالا درست كنيد، نمى‏خواهيد در اين مجلس وجاهت درست بكنيد. شما اين مجلس را مى‏خواهيد برويد و مطابق آنطورى كه ملت شما را وكيل كرده است و مطابق آنكه اسلام شما را موظف كرده است،به آنطور عمل كنيد و همين طور عمل خواهيد كرد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 247

سفارش به وكلاى مجلس در پيمودن مسير ملت‏

و من سفارش مى‏كنم به آنهائى كه خداى نخواسته يك آرائى دارند بر خلاف مسير ملت، من سفارش مى‏كنم به آنها كه طرحشان راو آرايشان را بگذارند براى يك وقت ديگرى و يك وقت‏هاى ديگرى اين كارها را بكنند،حالا وقت اين نيست كه آرائى كه خلاف مسير ملت است اظهار بكنند و حيثيت خودشان را در بين ملت از بين ببرند. من ميل ندارم حيثيت آقايان از بين برود در بين ملت. خلاف در اين مجلس يك چيزهايى و يك حرف‏هائى زده بشود كه بر خلاف مسير ملت است،اينها وجاهت خودشان را در بين ملت مى‏برند و خداى نخواسته بعدها برايشان خيلى نفع ندارد. همان مسيرى كه ملت داشتند، همين چيزى كه اگر مى‏خواهيد مطابق به قول خودتان دموكراسى عمل بكنيد، دموكراسى اين است كه آراء اكثريت و آنهم اينطور اكثريت معتبر است، اكثريت هر چه گفتند آرايشان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد. شما ولى آن‏ها نيستيد كه بگوئيد كه اين به ضرر شماست ما نمى خواهيم بكنيم. شما وكيل آنها هستيد، ولى آنها نيستيد. بر طبق، آنطورى كه خود ملت مسيرش است، خواهش مى‏كنم از اشخاصى كه ممكن است يك وقتى يك چيزى را طرح بكنند كه اين طرح بر خلاف مسير ملت است، طرحش نكنند ازاول، لازم نيست، لازم نيست هر مطلب صحيحى را اينجا گفتن. شما آن مسائلى كه مربوط به وكالتتان است و آن مسيرى كه ملت ما دارد، روى آن مسير راه برويد ولو عقيده‏تان اين است كه اين مسيرى كه ملت رفته، خلاف صلاحش است. خوب باشد، ملت مى‏خواهد اينطور بكند، به من و شما چكار دارد؟ خلاف صلاحش را مى‏خواهد انجام بدهد. ملت رأى داده و رايى كه داد، متبع است. در همه دنيا رأى اكثريت آن هم يك همچو اكثريتى، آن هم يك فرياد چند ماهه و چند ساله ملت، آن هم اين مصيبت‏هائى كه ملت ما در راه اين مقصد كشيده‏اند انصاف نيست كه حالا شما بيائيد يك مطلب بگوئيد كه بر خلاف مسير است ،يعنى انصاف نيست كه نمى شود،پيش هم نمى‏رود، اگر چنانچه يك چيزى هم گفته بشود، پيش نمى‏رود براى اينكه اولا مخالف با وضع وكالت شما هست و شما وكيل نيستيد از طرف ملت براى هر چيزى و ثانياً بر خلاف مصلحت مملكت است، بر خلاف مصلحت ملت است، بر خلاف مصلحت خود آقايان است.

اسلام مترقى ترين مكتب هاست‏

و من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه آقايان انشاءالله با سلامت و موفقيت اين راه را طى بكنند و يك قانونى كه مطابق با اسلام و مترقى و همه چيزش تمام باشد، و ما اسلام را مترقى ترين مكتب‏ها دانيم و هر مكتبى هر چه مى‏خواهد بگويد، بگويد. ما اسلام را مكتب مترقى مى دانيم و شما فرض كنيد كه مكتب مترقى نيست، ما اين را مى‏خواهيم. ما اين را مى‏خواهيم. مترقى اسمش را مى‏گذاريد، بگذاريد، غير مترقى هم اسمش را مى‏گذاريد، بگذاريد، ما را وحشى هم بدانيد، بدانيد. ما اين را مى‏خواهيم. ملت ما هم اين را مى‏خواهند و من معذرت مى خواهم از آقايان كه در اين هواى گرم تشريف آوردند. مويد باشيد.


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:23 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 248

تاريخ: 27/5/58

فرمان امام خمينى به دولت، ارتش و ژاندارمرى در رابطه با غائله پاوه‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

از اطراف ايران گروه‏هاى مختلف ارتش و پاسداران و مردم غيرتمند تقاضا كرده‏اند كه من دستور بدهم به سوى پاوه رفته و غائله را ختم كنند، من از آنان تشكر مى‏كنم و به دولت و ارتش و ژاندارمرى اخطار مى‏كنم اگر با توپ‏ها، تانك‏ها، قواى مجهز تا 24 ساعت ديگر حركت به سوى پاوه نشود، من همه را مسؤول مى‏دانم. من به عنوان ريسات كل قوا به رئيس ستاد ارتش دستور ميدهم كه فوراً با تجهيز كامل عازم منطقه شوند و به تمام پادگانهاى ارتش و ژاندارمرى دستور مى‏دهم كه بى انتظار دستور ديگر و بدون فوت وقت با تمام تجهيزات به سوى پاوه حركت كنند و به دولت دستور مى‏دهم وسائل حركت پاسداران را فوراً فراهم كند. تا دستور ثانوى، من اين كشتار وحشيانه را قواى انتظامى مى‏دانم و در صورتى كه تخلف از اين دستور نمايند، با آنان عمل انقلابى مى‏كنم. مكرر از منطقه اطلاع دهند كه دولت و ارتش كارى انجام نداده‏اند. من اگر تا 24 ساعت ديگر عمل مثبت انجام نگيرد، سران ارتش و ژاندارمرى رامسؤول مى‏دانم.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:23 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 249

تاريخ: 27/5/58

فرمان امام خمينى به رئيس ستاد ارتش، ژاندارمرى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

به رئيس ستاد ارتش و رياست كل ژاندارمرى جمهورى اسلامى و رئيس پاسداران انقلاب اكيداً دستور مى‏دهم كه به نيروهاى اعزامى به منطقه كردستان دستور دهند كه اشرار و مهاجمين را كه در حال فرار هستند تعقيب نمايند و آنان را دستگير نموده و با فوريت به محاكم صالحه تسليم كنند و تمام مرزهاى منطقه را با فوريت ببندند كه اشرار به خارج نگريزند و اكيدا دستور مى‏دهم كه سران و اشرار را با كمال قدرت دستگير نموده و تسليم نمايند. اهمال در اين امر،تخلف از وطيفه و مورد مواخذه شديد خواهد شد.

والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 250

تاريخ: 27/5/58

بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم‏

ضرورت تشكيل حزب مستضعفين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از ملت‏ها ودولت‏هائى كه در اين نداى اسلامى با ما موافقت كردند و لبيك به نداى اسلام دادند تشكر مى كنيم و سلامت و تأييد همه را از خداوند تعالى خواستاريم.

روز قدس يك روز اسلامى است و يك بسيج عمومى اسلامى بود و اميدوارم كه اين امر، مقدمه باشد از براى يك حزب مستضعفين بر تمام دنيا و من اميدوارم كه يك حزب به اسم حزب مستضعفين در تمام دنيا بوجود بيايد و همه مستضعفين با هم در اين حزب شركت كنند و مشكلاتى كه سر راه مستضعفين است از ميان بردارند و قيام در مقابل مستكبرين و چپاولگران شرق و غرب كنند و ديگر اجازه ندهند كه مستكبرين بر مستضعفين عالم ظلم كنند، و نداى اسلام را و وعده اسلام را كه حكومت مستضعفين بر مستكبرين است، و وراثت ارض براى مستضعفين است متحقق كنند. تاكنون مستضعفين متفرق بودند و با تفرقه، كارى انجام نمى گيرد. اكنون كه نمونه‏اى از پيوند مستضعفين در بلاد مسلمين تحقق پيدا كرد، اين نمونه بايد به يك سطح وسيع‏ترى در تمام قشرهاى انسانهاى تاريخ تحقق پيدا كند به اسم حزب مستضعفين كه همان حزب الله است و موافق اراده خداى تبارك و تعالى است كه مستضعفين وارث ارض بايد بشوند.

ما از جميع مستضعفين عالم دعوت مى‏كنيم كه با هم در حزب مستضعفين وارد بشوند و مشكلات خودشان را با دستجمع و اراده مصمم عمومى رفع كنند و هر مسأله‏اى كه در هر جا و در هر ملتى پيش مى‏آيد، بوسيله حزب مستضعفين رفع بشود.

ما مكرر گفته‏ايم كه اسرائيل اين جرثومه فساد، اكتفا به بيت‏المقدس نخواهد كرد

من بايد با كمال تأسف عرض كنم كه يك اشتباه دولت‏ها و ملت‏هاى اسلام و خصوصاً دولت‏ها و ملت‏هاى عرب كردند و يك اشتباه هم در ايران، ما كرديم. اشتباهى كه همه مسلمين و خصوصاً ملت‏ها و دولت‏هاى عرب كردند اين بود كه مهلت دادند كه اسرائيل به، اغراض شخصيه دولت‏ها مانع شد از اينكه صداى اسرائيل را در همان اول خفه كنند و نگذارند قدرت پيدا بكند و مع‏الاسف به نصيحت‏هاى ما كه در طول بيست سال يا قدرى كمتر فرياد زديم و آنها را دعوت كرديم به اتحادبر ضد

صحيفه نور ج 8 صفحه 251

اسرائيل، اغراض مانع شد از اينكه اجابت كنند. مهلت دادند تا اينكه مطلب به اينجا رسيد كه الان دست تعدى او دراز شده است و جنوب لبنان را به آتش مى‏كشد و فلسطين را مى‏خواهد عقب بزند و ما گفته‏ايم مكرر كه اسرائيل اين جرثومه فساد اكتفا به قدس، اكتفا به بيت‏المقدس نخواهد كرد و اگر مهلت داده شود، تمام دول اسلامى در معرض خطر است. اشتباه سابق بايد جبران بشود به اتحاد مسلمين و تشكيل حزب مستضعفين بر ضد مستكبرين كه در رأس آنها آمريكاى جانى است و نوكر بسيار فاسد او كه اسرائيل است. اين اشتباه دول اسلامى و اعراب خصوصاً بود و بايد جبران كنند اين اشتباه را و در پيشگاه خداى تبارك و تعالى توبه كنند.

ما نمى‏خواهيم در خارج از كشور وجاهت پيدا كنيم، ما مى‏خواهيم به امر خدا عمل كنيم‏

و اما اشتباهى كه ما كرديم اين بود كه به طور انقلابى عمل نكرديم و مهلت داديم به اين قشرهاى فاسد، و دولت انقلابى و ارتش انقلابى و پاسداران انقلابى، هيچ يك از اينها عمل انقلابى نكردند و انقلابى نبودند. اگر ما از اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم، به طور انقلابى عمل كرده بوديم، قلم تمام مطبوعات را شكسته بوديم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطيل كرده بوديم و رؤساى آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزب‏هاى فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و رؤساى آنها را به سزاى خودشان رسانده بوديم و چوبه‏هاى دار را در ميدان‏هاى بزرگ برپا كرده بوديم و مفسدين و فاسدين را درو كرده بوديم، اين زحمت‏ها پيش نمى‏آمد.

من از پيشگاه خداى متعال و از پيشگاه ملت عزيز عذر مى‏خواهم، خطاى خودمان را عذر مى‏خواهم. ما مردم انقلابى نبوديم، دولت ما انقلابى نيست، ارتش ما انقلابى نيست، ژاندارمرى ما انقلابى نيست، شهربانى ما انقلابى نيست، پاسداران ما هم انقلابى نيستند، من هم انقلابى نيستم. اگر ما انقلابى بوديم، اجازه نمى‏داديم اينها اظهار وجود كنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مى‏كرديم. تمام جبهه‏ها را ممنوع اعلام مى‏كرديم، يك حزب و آن حزب الله حزب مستضعفين، و من توبه مى‏كنم از اين اشتباهى كه كردم و من اعلام مى‏كنم به اين قشرهاى فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاى خودشان ننشينند ما به طور انقلابى با آنها عمل مى‏كنيم. مولاى ما اميرالمؤمنين سلام‏الله عليه آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آن كه در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آنطور و در رحم و مروت آنطور و با مستضعفين آنطور بود، با مستكبرين و با كسانى كه توطئه مى‏كنند - شمشير را - مى‏كشت هفتصد نفر را در يك روز (چنانچه نقل مى‏كنند) از يهود بنى‏قريضه كه نظير اسرائيل بود و اينها از نسل آنها شايد باشند، از دم شمشير گذراند.

خداى تبارك و تعالى در موضع عفو و رحمت، رحيم است و در موضع انتقام، انتقامجو، امام مسلمين هم اينطور بود، در موقع رحمت، رحمت، و در موقع انتقام، انتقام. ما نمى‏ترسيم از اينكه در روزنامه‏هاى سابق، در روزنامه‏هاى خارج از ايران براى ما چيزى بنويسند ما نمى‏خواهيم وجاهت در ايران در اسلام در خارج از كشور پيدا بكنيم، ما مى‏خواهيم به امر خدا عمل كنيم و خواهيم كرد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 252

مى‏آيم تهران و رؤسائى كه مسامحه مى‏كنند، با آنها انقلابى عمل مى‏كنم‏

اشداء على الكفار رحماء بينهم اين توطئه‏گرها در صف كفار واقع هستند، اين توطئه‏گرها در كردستان و غير آن در صف كفار هستند. با آنها بايد باشدت رفتار كرد. دولت با شدت رفتار كند، ژاندارمرى با شدت رفتار كند، ارتش با شدت رفتار كند. اگر با شدت رفتار نكنند، ما با آنها با شدت رفتار مى‏كنيم. ما با خود همين‏ها اگر مسامحه بكنند، با شدت رفتار مى‏كنيم. مسامحه حدودى دارد، جلب وجاهت حدودى دارد. مصالح مسلمين را نمى‏گذارند به اين امور از بين برود. دادستان انقلاب موظف است مجلاتى كه بر ضد مسير ملت است و توطئه‏گر است تمام را توقيف كند و نويسندگان آنها را دعوت كند به دادگاه و محاكمه كند. موظف است كسانى كه توطئه مى‏كنند و اسم حزب روى خودشان مى‏گذارند، رؤساى آنها را بخواهد و آنها را محاكمه كند. ما باز تا چندى مهلت مى‏دهيم به اين قشرهاى فاسد و اين اعلام آخر است و اگر چنانچه در كار خودشان تعديل نكنند و به ملت برنگردند و دست از توطئه‏ها برندارند، خدا مى‏داند انقلابى عمل مى‏كنم. مى‏آيم تهران و رؤسائى كه مسامحه مى‏كنند، با آنها انقلابى عمل مى‏كنم. قشرهائى از ارتش كه اطاعت از بالاترها نمى‏كنند و امر آنها را اطاعت نمى‏كنند، بايد بدانند كه من با آنها اگر آمدم، انقلابى عمل مى‏كنم. عذرها را كنار بگذاريد، برويد فاسدها را سركوبى كنيد، برويد توطئه‏گرها را سركوبى كنيد، مسامحه نكنيد. دولت مسامحه نكند، ارتش مسامحه نكند، ژاندارمرى مسامحه نكند، پاسداران مسامحه نكنند.

از گذشته‏ها عبرت بگيريد و در مسير اسلام و ملت عمل كنيد

من باز از همه قشرهاى ملت، از همه روشنفكران، از همه احزاب، از همه دستجات و گروه (گروه‏ها كه مع‏الاسف تاكنون شايد دويست گروه پيدا شده باشد) تقاضا مى‏كنم كه مسيرتان، مسير ملت و مسير اسلام باشد، به ملت بپيونديد، صلاح شما در اين است كه به ملت بپيونديد. اگر خداى نخواسته اين نهضت عقب بزند، شماها هم فداى غلط كارى خودتان خواهيد شد لكن نهضت ما عقب نخواهد زد و نهضت ما به پيش مى‏رود و بايد ساير ملت‏ها از نهضت ما عبرت بگيرند و حكومت‏ها از حكومت سابق ما و از وضعى كه براى او پيش آمد، عبرت بگيرند. ملت افغانستان از ايران عبرت بگيرد و اين فاسدها را كه مردم را به خون و خاك مى‏كشند به سر جاى خودشان بنشانند. ارتش افغانستان به ملت بپيوندد، حكم اسلام است. ادارات دولتى افغانستان همانطورى كه ادارات ما به ملت پيوستند، به ملت بپيوندند، ژاندارمرى آنجا به ملت بپيوندد و اين فاسد را بيرون كند. ما اميدواريم كه با وحدت كلمه مسلمين، مسائل اسلام، مسائل فلسطين، مسائل افغانستان حل بشود. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و توفيق مسلمين را خواستارم و از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه مستضعفين را بر مستكبرين غلبه بدهد و زمين را به آنها به ارث عنايت فرمايد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 253

تاريخ: 28/5/58

فرمان امام خمينى به كليه قواى انتظامى در مورد غائله سنندج‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

الساعه خبر رسيد كه در سنندج حزب دموكرات، ارتشى‏ها و سازمان‏هاى آنان را محاصره كرده‏اند و اگر تا نيم ساعت ديگر كمك نرسد اسلحه‏ها را مى‏برند. و از مسجد سنندج به ما اطلاع داده‏اند كه حزب دموكرات زن‏هاى ما را به گروگان برده‏اند. اكيداً به كليه قواى انتظامى دستور مى‏دهم به پادگان‏هاى مراكز ابلاغ كنند كه با قدرت كافى به طرف سنندج حركت كنند و با شدت اشرار را سركوب نمايند. پاسداران انقلاب در هر محلى هستند به مقدار كافى به طرف سنندج و تمام كردستان با پل هوائى بسيج شوند و با شدت تمام، اشرار را سركوب نمايند.

تأخير ولو به قدر يك ساعت، تخلف از وظيفه و به شدت تعقيب مى‏شود. از ملت ايران مى‏خواهيم كه مراقب باشند هر يك از مأمورين تخلف كردند فوراً اطلاع دهند. من انتظار دارم كه تا نيم ساعت ديگر از قواى انتظامى به من خبر بسيج عمومى برسد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 254

تاريخ: 28/5/58

پيام امام خمينى در مورد غائله پاوه‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

پيرو مسائل پاوه، گروه‏هاى بسيار زيادى از اطراف و اكناف كشور آمادگى خود را براى حركت به منطقه و سركوبى اشرار اعلام نمودند، من از مردم غيرتمند و برادران عزيزم تشكر و امر مى‏كنم پيرو مسأله سنندج كه به اطلاع رسيد و به قواى انتظاميه دستور بسيج فورى دادم، از قواى انتظامى اطلاع رسيد كه اقدام مؤثر و فورى شده است.

هم اكنون مطلع شدم كه اهالى دستجمعى پياده به طرف سنندج حركت كرده‏اند، ضمن تشكر فراوان از آنان تقاضا دارم به منازل خود مراجعت كنند. به قواى انتظاميه و سپاه پاسداران دستور اكيد داده‏ام كه غائله كردستان را ختم نموده و مردم شريف آن منطقه را از دست ضد انقلابيون نجات دهند و آن منطقه را از لوث اشرار خارج و داخل پاك نمايند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 255

تاريخ: 28/5/58

پيام امام خمينى به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اكنون كه با عنايت خداوند متعال و تأييد حضرت ولى‏الله اعظم اجل‏الله فرجه و بايمن و بركت، مجلس رسيدگى پيش‏نويس قانون اساسى كار خود را شروع مى‏كند، بجاست تذكراتى به ملت شريف و حضرات علماى عظام و ساير وكلاى محترم بدهم.

1- بر هيچ يك از آنان كه از انقلاب اسلامى ايران اطلاع دارند، پوشيده نيست كه انگيزه اين انقلاب و رمز پيروزى آن اسلام بوده و ملت ما در سراسر كشور از مركز تا دور افتاده‏ترين شهرها و قراء و قصبات با اهداء خون و فرياد الله اكبر جمهورى اسلامى را خواستار شدند و در رفراندم بيسابقه و اعجاب‏آور، با اكثريت قريب به اتفاق به جمهورى اسلامى رأى دادند و دولت‏هاى اسلامى و غير اسلامى، رژيم و دولت ايران را به عنوان جمهورى اسلامى به رسميت شناختند.

2- با توجه به مراتب فوق، قانون اساسى و ساير قوانين در اين جمهورى بايد صد در صد بر اساس اسلام باشد و اگر يك ماده هم بر خلاف احكام اسلام باشد، تخلف از جمهورى و آراء اكثريت قريب به اتفاق ملت است. بر اين اساس هر رأى يا طرحى كه از طرف يك يا چند نماينده به مجلس داده شود كه مخالف اسلام باشد، مردود و مخالف مسير ملت و جمهورى اسلامى است و اصولاً نمايندگانى كه بر اين اساس انتخاب شده باشند، وكالت آنان محدود به حدود جمهورى اسلامى است و اظهار نظر و رسيدگى به پيشنهادهاى مخالف اسلام يا مخالف نظام جمهورى، خروج از حدود وكالت آنهاست.

3- تشخيص مخالفت و موافقت با احكام اسلام منحصراً در صلاحيت فقهاء عظام است كه الحمدلله گروهى از آنان در مجلس وجود دارند و چون اين يك امر تخصصى است، دخالت وكلاى محترم ديگر در اين اجتهاد و تشخيص احكام شرعى از كتاب و سنت، دخالت در تخصص ديگران بدون داشتن صلاحيت و تخصص لازم است. البته در ميان نمايندگان، افراد فاضل و لايقى هستند كه در رشته‏هاى حقوقى و ادارى و سياسى تخصص دارند و صاحبنظرند كه از تخصصشان در همين جهات قوانين استفاده مى‏شود و در صورت اختلاف متخصصان، نظر اكثريت متخصصان معتبر است.

4- من با كمال تأكيد توصيه مى‏كنم كه اگر بعضى از وكلاى مجلس تمايل به مكاتب غرب يا شرق داشته يا تحت تأثير افكار انحرافى باشند، تمايل خودشان را در قانون اساسى جمهورى اسلامى‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 256

دخالت ندهند و مسير انحرافى خود را از اين قانون جدا كنند، زيرا صلاح و سعادت ملت ما در دورى از چنين مكتب‏هائى است كه در محيط خودشان هم عقب زده شده و رو به شكست و زوال است.

از گفته‏ها و نوشته‏هاى بعضى از جناح‏ها به دست مى‏آيد افرادى كه صلاحيت تشخيص احكام و معارف اسلامى را ندارند، تحت تأثير مكتب انحرافى، آيات قرآن كريم و متون احاديث را به ميل خود تفسير كرده و با آن مكتب‏ها تطبيق مى‏نمايند و توجه ندارند كه مدارك فقه اسلامى بر اساسى مبتنى است كه محتاج به درس و بحث و تحقيق طولانى است و با آن استدلال‏هاى مضحك و سطحى بدون توجه به ادله، معارض و بررسى همه جانبه معارف بلند پايه و عميق اسلامى را نمى‏توان به دست آورد و من انتظار دارم محيط مجلس خبرگان از چنين رويه‏اى به دور باشد.

5- علماى اسلام حاضر در مجلس اگر ماده‏اى از پيش‏نويس قانون اساسى و يا پيشنهادهاى وارده را مخالفت با اسلام ديدند، لازم است با صراحت اعلام دارند و از جنجال روزنامه و نويسندگان غربزده نهراسند، كه اينان خود را شكست خورده مى‏بينند و از مناقشات و خرده‏گيرى‏ها دست بردار نيستند.

6- نمايندگان محترم مجلس خبرگان بايد همه مساعى خويش را به كار برند تا قانون اساسى جامع و داراى خصوصيات زير باشد:

الف - حفظ و حمايت حقوق و مصالح تمام قشرهاى ملت دور از تبعيض‏هاى ناروا.

ب - پيش بينى نيازها، منافع نسل‏هاى آينده آنگونه كه مد نظر شارع مقدس در معارف ابدى اسلام است.

ج - صراحت و روشنى مفاهيم قانون به نحوى كه امكان تفسير و تأويل غلط در مسير هوس‏هاى ديكتاتورها و خودپرستان تاريخ در آن نباشد. د - صلاحيت نمونه و راهنما قرار گرفتن براى نهضت‏هاى اسلامى ديگر كه با الهام از انقلاب اسلامى ايران در صدد ايجاد جامعه اسلامى بر مى‏آيند.

در خاتمه از خداوند متعال، توفيق و تأييد همگان را خواستارم و اميدوارم به بركت تلاش آقايان، قانون اساسى واقعاً اسلامى و مترقى به تصويب برسد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 257

تاريخ: 29/5/58

پيام امام خمينى به مردم كردستان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اهالى محترم كردستان! دوستان معظم من! پس از پيروزى انقلاب و اعلام جمهورى اسلامى، گروه‏هايى كه با اسلام دشمن هستند و از وابستگان اجانب مى‏باشند شروع به فعاليت بر ضد نهضت اسلامى و بر ضد جمهورى اسلامى نمودند حتى بعضى از آنها علنى مخالفت كرده و رفراندم را تحريم نمودند و شما برادران ديديد كه حزب دموكرات كردستان وابستگى مستقيم با امريكا و صهيونيزم دارد. در آستانه تشكيل مجلس خبرگان و پس از راهپيمائى عظيم مسلمين براى قدس، سر كردگان خائن اين حزب، جوانان را اغفال نموده و به برادر كشى كشاندند. برادران مسلمان من! شما به تبليغات فريبنده اين مخالفين اسلام كه مى‏خواهند كشور مسلمان ما را به كفر بكشند گوش ندهيد و نگذاريد جوانان عزيز به دام اين منحرفين بيفتند. من از اهالى محترم كردستان تشكر وافر مى‏كنم كه به تعهد انسانى و اسلامى خود باقى هستند و از آنان تقاضا مى‏كنم كه از قواى انتظامى اسلامى پشتيبانى كنند و سران اين حزب و مفسدين را در اين منطقه بگيرند و تحويل مأمورين دهند و بدانند كه با اين عمل رضاى خداوند تعالى و پيغمبر عظيم‏الشأن اسلام را به دست آورده است. حزب دموكرات كردستان غير رسمى و غير قانونى اعلام شد و چون حزب شيطان است بايد تمام اهالى كردستان به وظيفه شرعيه عمل و جوانان خود را از عضويت در اين حزب منحل ممنوع نمايند و با قاطعيت تمام از توطئه اين جنايتكاران جلوگيرى و مخفى گاه‏هاى سران آنان را به دولت و ارتش اسلامى معرفى كنند. اميد است اين عمل شما موجب قبولى عبادات در درگاه حق تعالى بشود. در خاتمه تأكيد مى‏كنم كه اسلام تنها پناهگاه همه ماست و در زير پرچم پرافتخار آن، همه گروه‏ها به حقوق خود مى‏رسند. عوامل اجانب كه منافع خود و اربابانشان را در خطر مى‏بينند براى تحريك برادران اهل سنت و دامن زدن به برادر كشى، قضيه شيعه و سنى را طرح نموده و مى‏خواهند با شيطنت بين برادران اختلاف ايجاد كنند. در جمهورى اسلامى، همه برادران سنى و شيعه در كنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوى هستند. هر كس خلاف اين را تبليغ كرد دشمن اسلام و ايران است و برادران كرد بايد اين تبليغات غير اسلامى را در نطفه خفه كنند. از خداوند تعالى وحدت كلمه مسلمين و نابودى منافقين را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 258

تاريخ: 29/5/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران از انقلاب اسلامى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از سپاه راضى هستم و به هيچ وجه نظرم از شما بر نمى گردد. اگر سپاه نبود، كشور هم نبود. من سپاه پاسداران را بسيار عزيز و گرامى مى‏دارم. چشم من به شماست. شما هيچ سابقه‏اى جز سابقه اسلامى نداريد. سلام مرا به همه برسانيد. من از همه شما متشكرم. من به همه دعا كنم. اوضاع انشاءالله به تدريج درست مى‏شود، نارضايتى‏ها رفع مى‏شود. خطر مملكت را تهديد نمى‏كند، زحمت ما را فراوان مى‏كند. آنها را سركوب مى‏كنيم. بايد بيشتر كار كرد، بايد بيدار بود. اوضاع مملكت خوب مى‏شود و اينطور نمى‏ماند. به دولت دستور مى‏دهم صريحاً به كارهاى شما رسيدگى كند و بودجه‏تان را هر چه زودتر بپردازد. خداوند همه شما را تأييد كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 259

تاريخ: 31/5/58

فرمان امام خمينى به آيت‏الله صدوقى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى صدوقى دامت افاضاته‏

پس از اهداء سلام و تحيت، در اين موقع حساس كه لازم است مسائل اجتماعى و سياسى اسلام گوشزد ملت شود مقتضى است جنابعالى در يزد اقامه نماز جمعه نموده و مردم را به وظايف شرعى و ملى آنان آشنا فرمائيد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواهانم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:25 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 260

تاريخ: 31/5/58

پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت‏الله العظمى گلپايگانى‏

بسمه تعالى‏

حضرت آيت‏الله آقاى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى دامت بركاته - مشهد مقدس‏

تلگراف شريف و اصل و موجب تشكر شد. خائنان و استفاده جويان از مال ملت كه خود و اربابانشان را در خطر مى‏بينند به تلاش افتاده كه به خيال خود با سلب آرامش و ايجاد فجيعه و كشتار مسلمين منطقه مانع از پيشرفت سياسى و اجتماعى كشور شوند غافل از آنكه ملت به خواست خداوند متعال آنچنان با هوشيارى بپاخاسته و آماده سركوبى آنان است كه اگر جلوگيرى و تقاضاى صبر نشود، با بسيج عمومى ريشه فساد را قطع و به زندگى خائنانه آنان خاتمه مى‏دهد. از جنابعالى در تحت قبه مطهر ثامن‏الائمه عليه‏السلام اميد دعا براى اسلام و مسلمين دارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:25 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 261

تاريخ: 31/5/58

پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با مسأله كردستان‏

بسم الله المنتقم‏

از مقام رهبرى انقلاب و فرماندهى كل قوا اخطار كنم:

1- اينجانب پشتيبانى خود را از قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى ، شهربانى و پاسداران انقلاب اعلام مى‏كنم و اجازه نمى‏دهم قلم يا قدمى در تضعيف آنان به كار رود. متخلفين، مجرم و در صورت احساس توطئه در دادگاه‏هاى انقلاب محاكمه انقلابى مى‏شوند و از اين تاريخ هيچ كس و هيچ مقامى حق تضعيف آنان را ندارند.

2- افراد قواى انتظامى فوق بايد اطاعت از مافوق و حفظ سلسله مراتب را بكنند و در صورت تخلف مجرم شناخته مى‏شوند و با احساس توطئه دستور محاكمه در دادگاه‏هاى صحرائى را مى‏دهم.

3- اعتصابات قواى انتظامى اكيداً ممنوع مى‏شود و در صورت تخلف مجرم شناخته شوند و محركين، ضد انقلاب شناخته مى‏شوند و در دادگاه‏هاى انقلابى به كيفر انقلابى مى‏رسند و با احساس توطئه دستور دادگاه‏هاى صحرائى نسبت به آنان را مى‏دهيم.

4- اكيداً دستور مى‏دهم كه قواى انتظامى بخصوص ارتش و پاسداران انقلاب هماهنگ باشند و تمام گروه‏هاى پاسدار نيز هماهنگ باشند و در سركوبى اشرار و پاكسازى مناطق بخصوص كردستان و خوزستان همكارى كنند. متخلفين مجرم و محركين محاكمه انقلابى مى‏شوند.

5 - به اعضاى حزب دمكرات و كردهاى غيور و پاكدل كه از طرف سران توطئه‏گر اين احزاب و خيانتگران به اسلام و ملت اغفال شده‏اند، اعلام مى‏شود در صورتى كه خائنان را رها كرده و به ملت و به اسلام بپيوندند و خود را به پادگان‏ها و مقامات انتظامى معرفى كرده سلاح خودشان را تحويل دهند، مورد عفو واقع مى‏شوند و اگر سران خائن را دستگير و تحويل دهند پاداشى بزرگ به آنان مى‏دهم و در صورتى كه به مخالفت با ملت و دولت پايدارى كنند به سزاى اعمال ضد اسلامى خود مى‏رسند و با شدت با آنان عمل مى‏شود.

6- به مردم شريف كردستان اعلام مى‏كنم كه شما را برادر و برابر خود مى‏دانيم و از حقوق برابر با سايرين، برادران ايرانى‏تان در هر كجا باشيد برخوردار خواهيد شد و در جمهورى اسلامى هيچ فرقى بين ترك، كرد و لر و عرب و فارس و بلوچ نمى‏باشد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 262

7- به مدير عامل شركت نفت دستور داده‏ام كه با مذاكره با دولت پول يك روز نفت را به كردستان اختصاص دهد و دولت موظف است در اسرع وقت، در عرض يك هفته اين امر را انجام دهد و برادران عزيز كرد ما كه مورد هجوم اشرار قرار گرفته‏اند مورد توجه قرار دهد و نسبت به ساير استانها نيز اقدام مى‏شود. 8- از ملت رزمنده و شريف ايران بايد تشكر كنم كه باكمال صداقت و شجاعت آمادگى خود را براى سركوبى اشرار و حفظ سرحدات كشور اعلام داشتند و به پشتيبانى از قواى انتظامى برخاستند. پاسداران و ساير قواى انتظامى امروز از اسلام و در مسير اسلام هستند و پشتيبانى از آنان وظيفه شرعى و ملى همگى ماست .

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:25 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 263

تاريخ: 1/6/58

پاسخ امام خمينى به تلگراف آيت‏الله قمى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

حضرت آيت الله آقاى قمى دامت بركاته مشهد - مقدس‏

تلگراف شريف و اصل و موجب تشكر گرديد. از خداوند متعال توفيق سركوبى اشرار و قطع ايادى خيانتكاران را مسئلت مى‏نمايم. ملت شريف ايران با تصميم قاطع رشته حيات توطئه گران و وابستگان به اجانب را قطع و پرچم پر افتخار اسلام را افراشته و جمهورى عدل اسلامى را به ثمره‏هاى شيرين آن مى‏رساند. از خداوند تعالى اميد دعاى خير شما را در جوار مولا ثامن‏الحجج دارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 10:25 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 264

تاريخ 2/6/58

بيانات امام خمينى به مناسبت عيد سعيد فطر

اشاره به جهات گسترده سياسى - اقتصادى اسلام و اظهار تأسف از غفلت مسلمين‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

عيد سعيد فطر را به همه مسلمين در مشارق ارض و مغارب ارض تبريك عرض مى‏كنم. اميد است خداى تبارك و تعالى عبادات مسلمين را در اين ماه بزرگ قبول فرمايد و عيد را مبارك فرمايد. اسلام دين سياست است، دينى است كه در احكام او، در مواقف او سياست بوضوح ديده مى‏شود. در هر روز اجتماعات در تمام مساجد كشورهاى اسلامى از شهرستانها گرفته است تا دهات و قراء و قصبات، روزى چند مرتبه اجتماع براى جماعت و براى اينكه مسلمين در هر بلدى، در هر قصبه‏اى از احوال خودشان مطلع بشوند، از احوال مستضعفين اطلاع پيدا كنند و در هر هفته يك اجتماع بزرگ از همه در يك محل و نماز جمعه كه مشتمل دو خطبه است كه در آن خطبتين بايد مسائل روز، احتياجات كشور، احتياجات منطقه و جهات سياسى، جهات اجتماعى، جهات اقتصادى طرح بشود و مردم مطلع بشوند بر اين مسائل و در هر سال دو عيد كه در آن دو عيد مجتمع بشوند و دو خطبه در آن دو عيد در نماز هست. در نماز عيد دو خطبه هست كه آن دو خطبه هم بايد بعد از حمد و بعد از صلوات بر پيغمبر اكرم و ائمه عليهم‏السلام، جهات سياسى، جهات اجتماعى، جهات اقتصادى ،احتياجاتى كه كشور دارد، احتياجاتى كه منطقه دارد در آنها طرح بشود و خطبا مردم را آگاه كنند از مسائل. و از همه بالاتر در هر سال يك مرتبه اجتماع در حج كه از همه بلاد اسلامى اشخاصى كه مستطيع هستند واجب شده است بر آنها كه مجتمع بشوند و بايد در آنجا مسائل اسلام در آن مواقفى كه در حج هست، در عرفات، بخصوص در منا و بعد در خود مكه مكرمه و بعد در حرم رسول اكرم اين مواقفى كه در آنجا هست، در آنجا مردم مطلع بشوند از اوضاع مملكت و از اوضاع تمام كشورهاى اسلامى و در آنجا بالحقيقه يك مجلس عالى است و يك اجتماع عالى براى بررسى تمام اوضاع تمام كشورهاى اسلامى. پس مطلب اين است هر روز در محله‏ها اجتماع و رسيدگى به اوضاع شهر و محله، در هر هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهايى كه شرايط نماز محقق است براى بررسى اوضاع شهرستان و بالاتر، اوضاع تمام كشور و در هر سال باز دو اجتماع بزرگ براى بررسى به اوضاع كشورها و در هر سال يك اجتماع بسيار بزرگ از تمام ممالك اسلامى براى حج و آن مواقفى كه در حج هست، اجتماعات در آنجا براى رسيدگى به اوضاع تمام كشورهاى اسلامى. تمام اينها مسائل سياسى هست و

صحيفه نور ج 8 صفحه 265

مسائلى است كه بايد مسلمين به آن توجه داشته باشند و مع‏الاسف غفلت از اين مسائل هست، غفلت از اين مسائل شده است. اجتماعات مى‏شود و از اجتماعات نتيجه گرفته نمى شود. مجتمع شوند مسلمين در مكه مكرمه و در مواقف لكن مثل اينكه از هم جدا هستند و غريبه هستند. اجتماعات مى‏شود در بلاد، نمازهاى جمعه، نماز عيد لكن افراد مثل اينكه با هم وحدت كلمه ندارند. اسلام دعوت كرده است مردم را به اين اجتماعات براى مقصدهاى بزرگ، مقصدهاى عالى دارد اسلام در اين اجتماعات.

نظرى بر مسائل مطروحه در سوره مباركه جمعه‏

در روز جمعه كه اجتماعات مى‏شود، دو سوره انتخاب شده است و امام را دعوت كرده‏اند كه آن دو سوره را بخواند، در ركعت اول سوره جمعه و در ركعت دوم سوره منافقين. در سوره جمعه راجع به بعثت رسول اكرم و سر بعثت رسول اكرم ذكر مى‏فرمايد كه پيغمبر اكرم مبعوث شده‏اند از براى اينكه: ويزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه بعثت براى اين است كه مردم را تزكيه كنند. مقدم بر تعليم حكمت و تعليم كتاب، تزكيه را ذكر فرموده است كه آيات را بر آنها بخواند تا آنكه آنها تزكيه بشوند و تعليم بكند كتاب را بر آنها و حكمت را بر آنها عرضه بدارد و تعليم كند آنها را. در سوره جمعه سر بعثت رسول اكرم را ذكر مى‏فرمايد. سر بعثت رسول اكرم تزكيه امت است و تعليم و تربيت امت، آن هم تعليم، تمام قشرهاى تعليم كه كتاب و حكمت تمام قشرهاى تعليمات را واجد است. بعد از آنكه تعليم و تربيت را ذكر كرده است، ذكر علماء سوء را فرمايد، آنهايى كه علم را آموخته‏اند لكن عمل به آن علم نمى كنند و با بدترين وجه از آنها اسم برده است: مثل الذين حملو التوريه ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا مثل آنها كه عالم شده‏اند لكن علم در آنها اثر خودش را نگذاشته است مثل الاغى مى‏ماند كه بارش كتاب باشد. وقتى كه علم در انسان تأثير نكند و انسان را انسان نكند اين حمل كتاب، چه درها باشد و چه در پشت باشد مثل اينها، مثل آن اشخاص است، مثل حيوانى هست، مثل الاغى هست كه كتاب به دوش او باشد. همانطور كه كتاب براى آن حيوان هيچ فايده ندارد، اين علمى كه دنبالش تعهد نباشد، دنبالش عمل نباشد، دنبالش رشد فكرى نباشد، دنبالش هدايت مردم نباشد، اين نظير همان است كه به دوشش كتاب باشد بلكه به دوش يك حيوان و يك الاغ كتاب باشد. در اينجا اين را ذكر مى‏فرمايد براى تذكر به مردم به اينكه عالم سوء را از عالم غير سوء تميز بدهند و براى تذكر به عالم كه تكليف خودش را بفهمد. البته نكاتى ديگر هم در سوره اول هست كه من ديگر وقت اين كار را ندارم.

شناخت چهره منافقين از طريق عملكرد رسواى آنان‏

در سوره دوم منافقين ذكر فرمايد و كيفيت منافقين را كه اينها پيش تو اظهار ديانت مى‏كنند، اظهار اسلام مى‏كنند لكن دروغ مى‏گويند، اينها مسلم نيستند، اينها منافق هستند و منافقين را هم به بدترين وجه ذكر مى‏فرمايد كه مردم آنها را بشناسند. ما قبلاً تذكرات داديم براى اينكه منافقين را از

صحيفه نور ج 8 صفحه 266

غير منافقين مردم تشخيص بدهند. به مجرد اينكه كسى گفت كه من مسلم هستم و به مجرد اينكه كسى گفت من جمهورى اسلامى را قبول دارم، اين نمى‏شود باور كرد بايد اعمال آنها را ديد، بايد ديد اينها در اين جمهورى اسلامى چه تعهداتى دارند، چه كارى كردند براى مملكت خودشان، چه فكرى دارند. اينهايى كه اظهار اسلام مى‏كنند لكن مردم را در بلاد ايران به آتش مى‏كشيدند، خرمن‏هاى مردم را به آتش كشند، جوان‏هاى ما را در اطراف مى‏كشند، در كردستان عزيز آنقدر از جوان‏هاى ما را و از خود كردها را كشته‏اند و اينها در عين حال گويند ما مسلم هستيم، قرآن مى‏فرمايد كه شماها منافق هستيد، شماها مسلم نيستند، شمايى كه قولتان غير عملتان است، حرفتان غير واقعيت‏تان هست، شما مسلم نيستيد، شما منافق هستيد، شما خواهيد مردم را گول بزنيد. شمايى كه الان در كردستان دست به خرابى زده‏ايد و معذلك مى‏گوئيد ما سنى هستيم و اهل سنت هستيم، شما اگر اهل سنت هستيد به حسب فتواى علماى بزرگ اهل سنت واجب است اطاعت كنيد او از اولى‏الامر، اولى‏الامر امروز دولت ما و ما هستيم، بر شما واجب است به حكم اسلام كه تبعيت كنيد و به حكم قرآن، به حسب رأى، علماى خودتان، به حسب رأى مشايخ خودتان. شما اگر چنانچه مسلم هستيد، چرا تبعيت از قرآن نمى‏كنيد؟ چرا به حسب آنطورى كه علماى شما استفاده از آيه شريفه اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم اطاعت نمى‏كنيد؟ شما در صورت مسلمان هستيد، در ظاهر اظهار اسلام مى‏كنيد، به حسب واقع مسلم نيستيد.

مردم كرد ما، كردستان عزيز ما، جوان‏هاى كرد ما اين ميزان در دستشان باشد كه منافق را از غير منافق بشناسند. آنهايى كه اظهار اسلام مى‏كنند و مسلمين را به آتش مى‏كشند، آنهايى كه اظهار اسلام مى‏كنند و مردم را به زحمت مى‏اندازند، مردم را به مضيقه مى‏اندازند، آنهايى كه اظهار اسلام مى‏كنند و بيمارستان را آتش مى‏زنند و مجروح‏ها را سر مى‏برند، اينها را بشناسيد، اينها مسلم نيستند، اينها منافق هستند، اينها اظهار اسلام امروز مى‏كنند براى اغفال شما، اغفال نشويد، توجه بكنيد كه اينها چه مردمى هستند. آنهايى كه در مقابل حكومت طاغوت كه جمهورى اسلام به همت مسلمين بر پا شد و رأى ندادند بر جمهورى اسلام و همان طاغوت را خواستند (رأى به جمهورى اسلامى ندادن يعنى ما طاغوت مى‏خواهيم) اينها منافق هستند، اينها مسلم نيستند، مسلم بايد به جمهورى اسلامى رأى بدهد، مسلم بايد حكومت عدل اسلامى را بپذيرد. آنهايى كه تحريم كردند رأى دادن بر جمهورى اسلامى را، منافق هستند مسلم نيستند. آنهائى كه صندوق‏ها را آتش زدند، آنهايى كه مانع شدند از اينكه مردم رأى بدهند، آنها مسلم نيستند ما با آنها عمل خواهيم كرد به طورى كه با غير مسلمين عمل مى‏كنيم، با منافقين عمل مى‏كنيم و آنها را سركوب مى‏كنيم.

هشدار به ملت ايران در مطالعه اعمال منافقين و سركوب جدى اين جرثومه‏هاى فساد

ما تاكنون براى اينكه به مردم عالم بفهمانيم و بفهمند مردم كه ما با چه اشخاص مقابله داريم، ما آزادى داديم به آنها، آزادى مطلق كه در ظرف اين چند ماه قريب دويست حزب و گروه و زياد مطبوعات‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 267

و مجلات و روز نامه‏ها منتشر شد و هيچ كس جلوگيرى نكرد در عين حالى كه به همه مقدسات ما توهين كرديد، در عين حالى كه با حكومت آنطور رفتار كرديد و با اسلام آنطور رفتار كرديد در مطبوعاتتان، معذلك به شما تعرضى نشد تا آنكه فتنه را ديديم و فهميديم شما فتنه‏گر هستيد، شما منافقينى هستيد كه مى‏خواهيد فتنه بكنيد، منافقينى هستيد كه توطئه كرديد بر ضد اسلام، توطئه كرديد بر ضد كشور، توطئه كرديد بر ضد ملت، شما اشخاصى هستيد كه با سر حدات و با خارج روابط داريد، رفت و آمد شما كنترل است، اطلاع به ما دادند كه رفت و آمد داريد شما با اشخاصى كه در رژيم سابق بودند، با اشخاصى كه مى‏خواهند مملكت ما باز به حال اول برگردد. بعد از اينكه توطئه شما ثابت شد و مردم فهميدند شما چه اشخاصى هستيد، ديگر نمى‏توانيم اجازه بدهيم آزادانه هر كار مى‏خواهيد بكنيد، شما را سركوب خواهيم كرد.

من به ملت عزيز كردستان، من به مردم بزرگ كردستان هشدار دهم كه توجه داشته باشند به اعمال اينها، مطالعه كنند در حال اينها. من به جوان‏هاى عزيز كردستان هشدار مى‏دهم كه اسلام پناهگاه همه ماست، اسلام براى شما همه چيز را فراهم مى‏كند و اينها تابع اجانب هستند و در حزب اينها اگر وارد شديد بيرون بياييد و به اينها اتصال پيدا نكنيد. من از آنها مى‏خواهم كه اين سران بسيار خبيث و اين سران خائن را خودشان بگيرند و تحويل بدهند. جوان‏هاى ما اغفال نشوند، اينها يك مشتى از اراذل هستند و يك مشتى اشخاص منافق هستند كه خداى تبارك و تعالى به اسم منافقين اينها را ذكر مى‏فرمايد و اوصافشان را در كتاب ذكر مى‏كند.

من به همه قشرهاى ملت هشدار مى‏دهم كه اينها در هر جا هستند و با هر صورتى كه هستند، از آنها احتراز كنند و در موقعى كه امر مى‏آيد و در موقعى كه خواهيم انشاءالله (اگر اينها دست از شيطنت بر ندارند) يك بسيجى فوق اين بسيجى كه سابق شد انجام بدهيم و تمام را پاكسازى بكنيم، بايد هوشيار باشند و مهيا. ملت ما مهيا باشند نگذارند كه اين جر ثومه‏هاى فساد دوباره، مملكت ما را به حال اول برگردانند و رژيم شاهنشاهى را برگردانند يا بدتر از او، اگر بدترى باشد.

لزوم تأسيس حزب مستضعفين به منظور بر پا ساختن پرچم اسلام در سراسر دنيا

من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مى‏كنم كه اين عيد را و همه اعياد را بر همه مسلمين مبارك كند و همه با هم در كنار هم در همه جا، در همه جاى عالم براى مصالح مسلمين اقدام كنند، براى گرفتارى‏هايى كه ما در افغانستان داريم و آنها هم گرفتار به دست همين طايفه هستند كه منافقين هستند، اظهار اسلام مى‏كنند لكن منافق هستند و همين طور در قدس و نقاط ديگر مثل لبنان، مثل فلسطين كه برادرهاى ما گرفتار هستند و ابر قدرت‏ها با صهيونيسم موافقت مى‏كنند و آنها را به آتش مى‏كشند. مسلمين همه توجه داشته باشند و در روز دعا، دعا كنند به اينها و در روز عمل، عمل كنند و من اميدوارم كه ما بتوانيم پرچم اسلام را پرچم جمهورى اسلام را در همه جاى دنيا بر پا كنيم و اسلام كه حق همه است، از او تبعيت كنند، همه از او تبعيت كنند. و اين نكته را بايد تذكر بدهم كه ما گفتيم حزبى به نام‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 268

حزب مستضعفين در همه دنيا، معنايش اين نبود كه حزب‏هاى صحيحى كه در ايران هست نباشد، حزب‏هاى منطقه‏اى عليحده است و حزب تمام مناطق و تمام جاها يك حزب ديگر است. اگر انشاءالله مسلمين موفق بشوند و يك همچو حزبى كه حزب مستضعفين است، براى همه جاها يك همچو حزبى را تأسيس كنند بسيار بموقع است لكن به معناى اين نيست كه در محل و در منطقه‏ها حزب نباشد، خير، در منطقه احزاب هستند و آزاد هم هستند مادام كه توطئه معلوم نشده است.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:01 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 269

تاريخ: 2/6/58

بيانات امام خمينى خطاب به امت مسلمان ايران‏

اسلام در تمامى اعصار با خون شهدا و اولياء خدا رشد يافته است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

عيد سعيد فطر بر همه مسلمين مبارك باد و عيدهاى سعيد مبارك باد. سال سابق، عيد فطر ما عيد خون بود، مبارك و امسال هم براى برادران كرد ما عيد خون است و مبارك. اسلام با خون رشد پيدا كرد. دين‏هاى بزرگ پيامبران سابق و دين بسيار بزرگ اسلام در عين حالى كه يك دستشان به كتابهاى آسمانى و براى هدايت مردم، دست ديگر به اسلحه‏ها بود. ابراهيم خليل سلام الله عليه با يك دست صحف را داشت و با دست ديگر تبر براى سركوبى بت‏ها. موسى كليم سلام الله عليه با يك دست تورات را داشت و با دست ديگر تبر براى سركوبى بت‏ها. كه فرعونيان را به خاك مذلت كشاند، عصايى كه اژدها بود، عصايى كه خيانتكاران را مى‏بلعيد. پيغمبر بزرگ اسلام با يك يك دست قرآن را داشت و با دست ديگر شمشير، شمشير براى سركوبى خيانتكاران و قرآن براى هدايت. آنها كه قابل هدايت بودند، قرآن راهنماى آنها بود و آنهايى كه هدايت نمى‏شدند و توطئه‏گر بودند، شمشير بر سر آنها.

ما در عيد فطر سابق كه عيد خون بود و در اين عيد هم كه باز عيد خون است هراسى از خون نداريم. اسلام دين خون است براى فجار و دين هدايت است براى مردم ديگر. اولياء ما بى هراس خون دادند و بى هراس در جنگ‏هاى خونين وارد بودند. اميرالمؤمنين سلام الله عليه آن موجود يگانه در عين حالى كه نهج البلاغه براى هدايت داشت، شمشير براى آنهائى كه توطئه‏گر بودند. ما خون‏ها داديم و شهدا داديم. اسلام خون داد و شهدا داد. ما فرق‏هاى شكافته داديم مثل على‏ابن ابى‏طالب، على‏ابن‏الحسين و سرهاى بر نيزه رفته داديم مثل سيدالشهدا و اصحاب واعوان او. اسلام در تمام اعصار با خون و با شمشير و با اسلحه اسلام را پيش برد و نمايش پيدا كرد. ما از شهيد دادن باكى نداريم. در عيد فطر، ما سال قبل و در آن ايام شهدا داديم و در اين فطر، در اين ماه صيام هم شهدا داديم. از شهادت باكى نيست. اولياء ما هم شهيد شدند يا مسموم شدند يا مقتول . اولياء ما هم بعضى از آنها در حبس و بعضى از آنها در تبعيد بسر بردند. براى اسلام هر چه بدهيم كم داديم و جانهاى ما لايق نيست. بدخواهان ما گمان نكنند كه جوان‏هاى ما از مردن، از شهادت باكى دارند. شهادت ارثى است كه از اولياء ما به ما مى‏رسد. آنها بايد از مردن بترسند كه بعد از مرگ، موت را فنا مى‏دانند. ما كه بعد از موت را حيات بالاتر از اين حيات مى‏دانيم چه باكى داريم.


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:01 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 270

خائن‏ها بايد بترسند. خادم‏هاى به اسلام خوفى ندارند. ارتش ما، ژاندارمرى ما، شهربانى ما، پاسداران ما خوفى ندارند. پاسداران ما را كه در پاوه و امثال آن سر بريدند به حيات جاودان رسيدند.

مدعيان دروغين دموكراسى و آزاديخواهى‏

ما هر چه خواستيم هدايت كنيم اين قشرهاى فاسد را، هر چه مهلت داديم كه هدايت بشوند، هر چه مهلت داديم كه به خود بيايند، هر چه مهلت داديم كه به مصالح كشور نظر كنند، هر چه آزادى داديم كه آزادى را براى ملت وسيله رشد ملت قرار بدهند، آزادى قلم داديم، آزادى بيان داديم، آزادى اجتماعات داديم، آزادى احزاب داديم كه اينها اگر درست مى‏گويند كه براى ملت كار مى‏كنند و دموكرات هستند، حكومت مردم بر مردم مى‏خواهند، اگر اينها حكومت مردم بر مردم مى‏خواهند، چرا نمى‏گذارند مردم سرنوشت خودشان را تعيين كنند؟ چرا با خرابكارى‏ها نمى‏خواهند مردم حكومت خودشان را تعيين كنند؟ چرا با غائله آفرينى نمى‏گذارند كه ملت قانون اساسى خودش را به دست خبرگان خودش تعيين كند؟ اينها دموكرات نيستند، اينها جنايتكارانى هستند كه با اسم حزب دموكرات مى‏خواهند براى اربابان خودشان كار كنند.

ملت عزيز كردستان ما، بيدار باشند، از اعمال اينها بفهمند اينها مردم خائنى هستند و اينها منافق هستند. اينها اظهار مى‏كنند كه ما براى ملت مى‏خواهيم، براى مصالح ملت مى‏خواهيم عمل كنيم. اينها كه مى‏گويند براى مصالح ملت مى‏خواهيم عمل كنيم، چرا مصالح ملت را به باد مى‏دهند؟ چرا جوان‏هاى اين ملت را مى‏كشند؟ چرا بيمارستان را خراب مى‏كنند؟ چرا نمى‏گذارند اين ملت سرنوشت خودش را تعيين كند؟ اگر شما دمكرات هستيد، بگذاريد حكومت مردم بر مردم تحقق پيدا كند. شما دموكرات نيستيد، شما منافق هستيد، شما ديكتاتورهائى هستيد كه به صورت دموكرات بيرون آمديد و ادعا مى‏كنيد.

برادران كردستانى! به دامن اسلام باز گرديد

برادران كردستانى من! عزيزان من! كسانى كه گول خورديد از اين سران خود فروخته! برگرديد به اسلام. اسلام عفو دارد. اسلام براى همه است. اسلام باب رحمت است. برگرديد به دامن اسلام دست برداريد از اين حزب‏ها، از اين گروه‏هاى فاسد. اسلام با شما با عطوفت رفتار مى‏فرمايد و با خائن‏ها با خشونت. خائنان را سركوب مى‏كند با شمشير، با اسلحه و به شما رحمت مى‏كند و با شما مدارا مى‏كند. باب رحمت باز است. باب عفو باز است. بياييد به باب رحمت حق، گول نخوريد از اين خائنان، از اين منافقان. ما انسان رزمنده مى‏خواهيم، ما جوان‏هاى حماسه‏جو مى‏خواهيم، ما روشنفكر نمى‏خواهيم مع‏الاسف در مراكز هم يك آراء فاسد هست. اينها كه آزادى مى‏خواهند، اينها كه مى‏خواهند

صحيفه نور ج 8 صفحه 271

جوان‏هاى ما آزاد باشند قلمفرسايى كنند براى آزادى جوان‏هاى ما، چه آزادى را مى‏خواهند؟ مى‏خواهند جوانان ما آزاد بشوند، قمار خانه‏ها باز باشد به طور آزاد، مشروبخانه‏ها باز باشد به طور آزاد، عشرتخانه‏ها باز باشد به طور آزاد، هروئين‏كش‏ها - باز باشد - آزاد باشند، ترياك‏كش‏ها آزاد باشند، درياها آزاد باشند و درها باز براى جوان‏ها. جوان‏هاى ما آزاد باشند و هر مفسده‏اى را بخواهند عمل كنند، به هر فحشا كه مى‏خواهند كشيده شوند. اين چيزى است كه از غرب ديكته شده است. اين چيزى است كه مى‏خواهند جوانان ما كه مى‏شود در مقابل آنها بايستند، جوانان ما را بى‏خاصيت كنند. ما مى‏خواهيم جوانانمان را از ميكده‏ها به ميدان جنگ ببريم. ما مى‏خواهيم جوانانمان را از عشرتكده‏ها به ميدان جنگ ببريم ما مى‏خواهيم جوانانمان را از اين سينماهايى كه بود و جوان‏هاى ما را به فساد مى‏كشيد دستشان را بگيريم و به جاهايى ببريم كه براى ملت فايده داشته باشد. اين آزادى كه آقايان مى‏خواهند، آزادى است كه قدرتمندها ديكته كرده‏اند و نويسندگان ما يا غافلند و يا خائن. اين دمكرات مآب‏ها كه مى‏گويند بايد آزاد باشد، به هيچ وجه نبايد جلوى هيچ چيز را گرفت، اينها الهام مى‏گيرند از ابرقدرت‏ها، با آنها مى‏خواهند ما را غارت كنند و جوان‏هاى ما بى‏تفاوت باشند. جوان‏هايى كه در عشرتگاه هستند بى‏تفاوتند. جوان‏هايى كه مبتلا به مخدرات هستند، در امور كشورى بى‏تفاوتند. جوان‏هايى كه در مراكز فحشا بزرگ مى‏شوند نسبت به مسائل ممكلت كار ندارند. آن جوان‏ها به مصالح مملكت كار دارند كه از اين مسائل دورند، در تحت تربيت اسلامى هستند. رئيس پاسدارها به من گفت جوان‏هاى ما شب، نماز شب مى‏خوانند و در قنوت فلان دعا، دعاى مفصل را مى‏خوانند. اينها مى‏توانند مملكت نگه دارند. ما مى‏خواهيم مملكت حفظ كنيم. حفظ مملكت به آزادى كه شما مى‏گوييد نيست. باد مى‏دهد اين آزادى مملكت را، بر باد مى‏دهد. اين آزادى كه شما مى‏خواهيد، آزادى ديكته شده است براى اينكه مملكت را ببلعند و جوانى ما نداشته باشيم جواب بدهد. چنانچه ديديم كه عمل كردند و چه شد، چه مصيبت‏هايى به مملكت ما وارد شد، براى اينكه جوان‏هاى ما را به فساد كشيده بودند. ما مى‏خواهيم جوانانمان را از چوب وافور رها كنيم، مسلسل به دست آنها بدهيم. ما مى‏خواهيم جوانانمان را از پاى منقل و وافور رها كنيم و به ميدان جنگ ببريم. شما خواهيد كه ما آزاد بگذاريم تا جوانان ما فاسد بشوند و اربابان شما بهره بردارند.

بله، ما مرتجع هستيم، شما روشنفكر هستيد. شما روشنفكرها مى‏خواهيد كه ما به هزار و چهار صد سال قبل بر نگرديم. شما مى‏ترسيد كه اگر ما جوانان را مثل هزار و چهار صد سال قبل تربيت كنيم كه با جمعيت كم دو امپراطورى بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستيم، شمايى كه مى‏خواهيد جوانان ما را به تعليمات غربى بكشيد، نه آن تعليماتى كه خودشان دارند، آن تعليماتى كه براى ممالك استعمارى دارند، شما روشنفكر هستيد! شما كه آزادى مى‏خواهيد، آزادى همه چيز، آزادى فحشا، همه آزادى ما را مى‏خواهيد، شما روشنفكر هستيد! آزادى كه جوان‏هاى ما را فاسد كند، آزادى كه راه را براى مستكبرين باز كند، آزادى كه ملت ما را تا آخر به بند مى‏كشد، شما اين آزادى را مى‏خواهيد و اين‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 272

ديكته‏اى است كه از خارج به شما شده است. شما حدود آزادى را، براى آن چيزى قائل نيستيد. شما بى‏بند و بارى را آزادى مى‏دانيد. شما فساد اخلاق را آزادى مى‏دانيد. شما فحشا را آزادى مى‏دانيد. ما شما را آزاد گذاشتيم و خودتان را به فحشا كشيديد، به بدتر از فحشا كشيديد، آبروى خودتان را برديد پيش ملت. ما شما را آزاد گذاشتيم و قلم‏هاى مسموم شما توطئه‏گران، مملكت ما را خواست به باد بدهد. با اسم دموكراتى، با اسم آزاديخواهى، با اسم روشنفكرى، با اسم‏هاى مختلف، خائنان در اين مملكت با دست باز شروع كردند به فعاليت و توطئه چينى. همين خائن‏ها غائله‏هاى كردستان را بوجود آوردند و همين خائن‏ها هستند كه براى توطئه‏گرها عزا مى‏گيرند. آنهايى كه جوان‏هاى ما را سر بريدند حرفى نيست. آنهايى كه جنايتكاران را قصاص مى‏كنند، برايشان نوحه مى‏گيرند. ما كه خواهيم مملكت خودمان را از دست جنايتكاران، از دست خيانتكاران، از دست چپاولگران نجات بدهيم، ما سلب آزادى كرديم! البته آزادى كه منتهى مى‏شود به فساد، آزاديى كه منتهى بشود به تباهى ملت، به تباهى كشور، آن آزادى را نمى‏توانيم بدهيم. آن آزاديى است كه شما خواهيد، آن آزاديى كه منتهى بشود به تباهى ملت، به تباهى كشور، آن آزادى را نمى‏توانيم بدهيم. آن آزاديى است كه شماها مى‏خواهد، آن آزاديى است كه مى‏خواهيد جوان‏هاى ما را بى‏تفاوت بار بياوريد هر چه هر جا بشود و هر كه هر كارى بكند، دولت‏هاى بزرگ تمام منافع ما را ببرند و آنها مشغول عشرت باشند. عشرتخانه‏ها درست كرده‏اند، بارها درست كردند، سينماها درست كردند، دامن زدند به آن، مخلوط كردند جوان‏هاى زن و مرد را با هم و به فساد كشيدند هر دو را با اسم آزادى. مملكت ما را بردند و اينها كه آزاد بودند و به آزادى عمل كردند، بى‏تفاوت بودند. همين روشنفكرها هم بى‏تفاوت بودند، همين دموكرات‏ها هم بى‏تفاوت بودند، همين احزاب هم بى‏تفاوت بودند. آنهايى كه مملكت ما را نجات دادند همين توده جمعيت است، همين دانشگاهى‏هاى عزيز هستند، همين طلاب علوم دينيه عزيز هستند، همين علماى بلادند، همين تجار و كسبه بلاد هستند، اين جوان‏ها، همين كارگر است، همين كشاورز است. اينها مملكت ما را نجات دادند و اكنون شما با اسم آزادى و آزاديخواهى و دموكراسى و كذا مى‏خواهيد اين مردم را دوباره برگردانيد به حال اول و آنها را تحقير كنيد. آزاد بگذاريد تا اينها هر كارى مى‏خواهند بكنند و بعد از يك نسل ديگر يك انسان متعهد پيدا نشود در مملكت. اين آزادى را شما مى‏خواهيد و اين همان آزادى است كه به شما الهام كرده‏اند و شما از خارج الهام گرفتيد و ما آزادى وارداتى را قبول نمى‏كنيم. ما بايد اين ملت را حفظ كنيم. ما بايد اين جوانان را حفظ كنيم. ما بايد دست اين جوان‏ها را از تباهى‏ها بكشيم و قدرتمند كنيم. ما انسان رزمنده مى‏خواهيم. ما جوان‏هاى حماسه‏جو مى‏خواهيم. ما روشنفكر نمى‏خواهيم، اينجور روشنفكر.

اى علماى كردستان! جوان‏هاى خودتان را بيدار كنيد

البته در بين روشنفكرها، در بين طبقات تحصيلكرده بسيار اشخاصى صحيح هستند لكن اينهايى كه با قلم دارد بر ضد ملت قلمفرسايى مى‏كنند و با قدم دارند بر ضد ملت اقدام كنند و اسلحه را به روى ملت كرد عزيز ما كشيده‏اند، اينها سركوب خواهند شد.

صحيفه نور ج 8 صفحه 273

خداى تبارك و تعالى در باب مؤمنين مى‏فرمايد: اشداء على الكفار رحماء بينهم... نسبت به توطئه گروه‏ها نسبت به كفار كه توطئه‏گرها هم از آن صف هستند و سران اين احزاب هم از آن سنخ هستند، نسبت به آنها اشداء با شدت، با مشت گره كرده، به دستور اسلام با شدت عمل كنيم و با ملت رحما، رحيم هستند، دوست هم هستند. ما خادم همه هستيم. ما چون خادم شما هستيم، اين خيانتكارها را سركوب مى‏كنيم براى اينكه اينها به شما خيانت مى‏كنند. ما خادم برادران كردستانى هستيم و خادم برادران بلوچستانى و سيستانى و همه طبقات. ما مى‏خواهيم شما را نجات بدهيم از دست اين خائن‏ها، شما هم كمك كنيد اين خائن‏ها را از خود دور كنيد، سران اينها را بگيريد تحويل بدهيد. اينها به اسلام عقيده ندارند، اينها با قرآن مخالفند. اگر - از قرآن - به قرآن اعتقاد دارند، قرآن فرموده است: اطيعوا الله واطيعوا الرسول و اولى الامر منكم چرا از اولى‏الامر اطاعت نمى‏كنند؟ چرا قيام بر ضد حكومت كردند؟ چرا قيام بر ضد اولى‏الامر كردند؟ اى علماى كردستان! جوان‏هاى خودتان را بيدار كنيد. اى علماى كردستان! از اسلام پشتيبانى كنيد. اى علماى كردستان! اين خيانتكاران را برانيد و دستور دهيد اينها را بگيرند و تحويل دادگاه اسلامى دهند. نگذاريد از مرزها فرار كنند.

هماهنگى و وحدت كلمه قواى انتظامى و پاسداران براى حفظ مرزهاى كشور

ارتش مرزها را نگه دارد. تمام مرزها را مكلف است كه با قدرت نگاه دارد. قواى انتظامى وحدت كلمه پيدا كنند، هماهنگ باشند. پاسداران ما با قواى انتظامى ديگر هماهنگ باشند. اگر هماهنگ نباشيد، خائنيد. امروز مخالفت، خيانت است. امروز دسته دسته بودن، خيانت است. اگر شما هماهنگ باشيد كشته نمى‏دهيد، زود پيش بريد و انشاءالله به همين زودى اين ريشه‏هاى فاسد كنده مى‏شود و اين خيانتكاران به سزاى خودشان مى‏رسند. خداوند همه شما را و همه ما را هدايت كند. خداوند خائنان را از صفحه روزگار بردارد.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:02 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 274

تاريخ:2/6/58

پاسخ امام خمينى به تلگرام آيت‏الله شيرازى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

حضرت آيت‏الله آقاى شيرازى دامت بركاته - مشهد مقدس‏

تلگرام شريف و اصل و موجب تشكر گرديد. به خواست خداوند متعال، با پشتيبانى قاطع ملت عظيم، دست خائنين و وابستگان به آنان را از كشور كوتاه خواهيم كرد. اينان كه خود را عاجز مى‏بينند، دست به شايعه افكنى زده و به خيال خام خود مى‏خواهند مردم شريف كردستان را در مقابل نيروهاى انتظامى قرار دهند. اگر نيروى انتظامى دست به قتل عام زده است، چرا مردم شريف پاوه و سنندج و ساير نقاط از آن استقبال نموده و آنها را گلباران مى‏كنند و از جمهورى اسلامى پشتيبانى نمايند؟ اميد است بدون احتياج به بسيج نيروى عظيم ملت، نيروهاى انتظامى اشرار را قلع و قمع نموده و منطقه و مردم بيگناه را از چنگال اين خونخواران نجات دهند. از جنابعالى اميد دعاى خير در تحت قبه مطهره دارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:02 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 275

تاريخ:2/6/58

پيام امام خمينى به مهندس بازرگان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جناب آقاى مهندس بازرگان نخست وزير

براى بازماندگان شهداى قواى انتظامى پاداشى در نظر بگيريد و بپردازيد و براى بازماندگان پاسداران علاوه بر پاداش، نظير ارتشيان حقوق ماهانه، هزينه‏اى با توافق هيأت دولت و شوراى انقلاب مقرر داريد كه براى هميشه به آنان بدهند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:02 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 276

تاريخ: 3/6/58

اميد است كه بيرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز در آيد

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خواهران و برادران كويتى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من از خواهران و برادرانى كه زحمت كشيده‏اند و از كويت تشريف آورده‏اند و با ما مواجه و روبرو شدند تشكر مى‏كنم و دعاگوى همه هستم. ما آنچه كه مى‏خواهيم اين است كه اسلام با تمام محتوائى كه دارد كه آن محتوا يك ميوه شيرينى است كه هر كس آنرا بچشد به لذات ابدى مى‏رسد، مى‏خواهيم كه در تمام قشرها و در تمام آن طرف از ممالك اسلامى اين حقيقت، اين نور، اين اسلام عزيز با محتواى بسيار عزيز پياده شود، بلكه آرزو اين است كه از سرحدات ممالك اسلامى به جاهاى ديگر انشاءالله كشانده شود و اميد است كه بيرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز در آيد ليكن شرط تحقق اين مطالب اين است كه مسلمين وضع خودشان را تغيير بدهند، دولت‏هاى اسلامى هم وضع خودشان را تغيير بدهند. دولت‏هاى اسلامى مع‏الاسف اكثراً با مردم به خشونت و به حكومت رفتار مى‏كنند و از اين جهت مردم هم به آنها پشت مى‏كنند. اگر براى حكومت‏ها مشكلى پيدا بشود مردم بى تفاوت هستند، بلكه شايد تأييد بكنند آن مشكلات را. يك كلمه با دولتها هست و يك كلمه با ملت‏ها. با دولت‏ها اين است كه عبرت بگيرند از دولت سابق ما و از دولت فعلى ما. دولت سابق ما كه مردم به او پشت كرده بودند و او با تمام قدرت مردم را سركوب مى‏كرد و بالاخره به آنجا رسيد كه خود ملت با مشتهاى گره كرده بر توپ و تانك‏هاى آنها غلبه كرد و در عين حال كه يك ارتش قواى انتظامى شيطانى داشت و تمام ابرقدرت‏ها بلكه تمام قدرت‏ها پشتيبان او بودند چون ملت با او نبود و مخالف او بود، با همه كوشش‏ها نتوانستند او را نگه دارند و حالا را ملاحظه كنند كه هر مشكلى كه براى دولت پيش بيايد ملت قدم گذارد جلو براى حل او. در مشكل كردستان ملاحظه كرديد كه تمام قشرهاى ملت بلكه مسلمين جاهاى ديگر، بلاد ديگر، مسلمين خليج، جاهاى ديگر همه آمادگى خودشان را براى پشتيبانى و براى سركوبى اشرار اعلام كردند و ما ديديم احتياج به بسيج عمومى نيست، خود قواى انتظاميه آنها را سركوب مى‏كنند، از اين جهت خواهش كرديم از آنها كه دست نگه دارند. آن طرز حكومت با اين طرز حكومت اين دو تا را بايد حكومت‏ها به نظر بياورند. آن طرز حكومت كه اگر مشكلى پيدا بشود، مردم به مشكلات مى‏افزايند و اين طرز حكومت كه مردم حكومت را از خودشان مى‏دانند و همانطور كه از عائله خودشان دفاع كنند. از حكومت خودشان دفاع مى‏كنند اگر همه

صحيفه نور ج 8 صفحه 277

حكومت‏هاى اسلامى بلكه همه حكومت‏هاى جهانى اينطور بشوند كه با مردم تفاهم داشته باشند، مسلمين ملاحظه بكنند، حكومت‏هاى اسلامى ملاحظه بكنند حكومت صدر اسلام را، صدر اسلام وضع حكومت چطور بود پيغمبراسلام(ص) با مردم چطور رفتار مى‏كرد در عين حالى كه با كفار با خشونت (وقتى كه نمى‏شد هدايتشان بكنند و توطئه گرى مى‏كردند) با خشونت رفتار مى‏كرد، با ملت چطور رفتار مى‏كرد، يك پدر مهربان و بالاتر از يك پدر مهربان بود. اميرالمؤمنين چطور در زمان خلافت كه يك خلافتى بود كه سرتاسر ممالك اسلامى كه در آنوقت از حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يمن و همه اينها از اروپا هم يك مقدارى بود، اين مرد بزرگ در عين حالى كه سيطره بر همه اين ممالك داشت با مردم چطور رفتار مى‏كرد، با ضعفا، با مستضعفين چه جور رفتار كرد، زندگى خودش چطور بود. البته او يك مردى بود كه معجزه بود، كسى نمى‏تواند مثل او باشد لكن حكومت‏ها مى‏توانند عبرت بگيرند كه تعديل كنند كار خودشان را، آنطور حكومت مى‏كرد ملت هم با او آنطور بودند. الان مشهود است اين در ايران، حكومت از خود مردم است، به مردم تعدى نمى‏كند، خير مردم را مى‏خواهد، مردم هم خير او را مى‏خواهند، پشتيبانش هستند. اگر همه حكومت‏ها سيره خودشان را تغيير بدهند و با مردم اينطور باشند، اين حل يك مشكل مى‏شود و آن حل مشكل حكومت‏هاست. يك مشكل ديگر عدم رابطه بين ملت‏هاست. ملت‏ها با هم روابطشان يا هيچ نيست يا كم است. تمام مؤمنين به حسب فرمان خدا برادرند. برادرها بايد از حال برادرها مطلع باشند. برادرها بايد مشكلات برادرشان را حل كنند. اسلام در عين حالى كه نقشه اين مطلب را كه تفاهم بين همه قشرها باشد كشيده است و آن مسأله حج است، فريضه حج كه تمام كشورهاى اسلامى را موظف كرده است كه افراد مستطيع‏شان بروند به مكه، آنجا هم مواقف متعدده فراهم كرده اسباب را كه تفاهم باشد. مسلمين مع‏الاسف غفلت دارند. اگر دولت‏ها بخواهند يك مجلسى را از دويست نفر آدم از بلاد مختلفه جمع بكنند، چه زحمت‏ها و چه خرج‏ها بايد تحمل كنند تا اينكه دويست نفر جمع بشود در يك نقطه‏اى بخواهند كه يك محفلى در آن نقطه درست كنند. خداى تبارك و تعالى يك محفل چندين ميليونى براى مسلمين تهيه كرده است و گفته است بروند همه در آنجا و همه هم برادرند. مؤمن‏ها اخوه هستند، برادرند و اگر چنانچه اين برادرها به حال هم رسيدگى نكنند، اين قصور از اسلام نيست اين قصور از ماست. اگر ما آن مواقفى كه اسلام قرار داده است و مردم را هدايت كرده است به آن مواقف، آن مواقف را حفظ كنيم. اسلام پيش مى‏رود، ممالك اسلامى مشكلاتش حل مى‏شود، ديگران به ما نمى‏توانند طمع كنند، يك ميليارد جمعيت مسلم اسير يك مشت اشخاص يا دولت‏هاى كذا نمى‏شوند. يك ميليارد جمعيت با داشتن خزائن، با داشتن خزائن زيرزمينى و با داشتن پشتوانه ايمان، ايمان به خدا، يك همچو قدرت بزرگ مادى و معنوى كه براى هيچ جا نيست براى مسلمين هست، اگر استفاده نكنند خودشان قصور يا تقصير كرده‏اند. مسلمين بايد وضع خودشان را تغيير بدهند.

afsanah82
07-26-2011, 11:02 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 281

تاريخ: 6/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران كرج و نمايندگان اصناف‏

حل مشكلات و نابسامانى‏ها در سايه كوشش براى حفظ آرامش‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

آنچه كه امروز براى همه ما لازم است اين است كه حتى‏الامكان كوشش كنيم در اينكه آرامش پيدا بشود. اگر حالا كه در كردستان اشرار مشغول شرارت هستند و اذهان متوجه به اين است كه حل كند آن قضيه را، در هر جا باز يك صدائى در آورند، اينجور مى‏شود كه افكار متشتت بشود و نتوانند اين مسأله را حل كنند.

من اعتقادم اين است كه هر جا الان بايد يك قدرى آرامش باشد، يك قدرى توصيه بشود به اينكه آرامش باشد. شما آقايانى كه از كرج آمده‏ايد و به كردستان هم رفتيد من تشكر مى‏كنم از شما لكن حالا كه برگشتيد همچو عجله نكنيد در اينكه همه كارها فوراً درست بشود. بايد يك قدرى در اين وقتى كه آنجا اين انقلاب هست و اين آدمكشى و همه اذهان هم متوجه به آنجاست كارى بكنيد كه در محل خودتان، هر كس در هر محلى هست همصدا باشد، آرام باشد، تا اينكه دولت بتواند به آن امر رسيدگى بكند. اگر بنا باشد كه هر جا صدا در آيد و - عرض مى‏كنم كه - اختلافات باشد و بين قشرها مختلف باشند و اين موجب اين مى‏شود كه خداى نخواسته يك وقتى ضد انقلابى‏ها پيشه كنند و يك وقت يك فاجعه‏اى به كار بيايد. در هر صورت انشاءالله به اين امور رسيدگى مى‏شود لكن يكدفعه و در اين حالى كه الان جهاتى ديگر در كار است كه آنها اهميتش زياد است، البته به اين زودى فوراً اين امور قابل حل نيست و مهمش هم همين است كه اگر بنا باشد هى متشتت باشد هر جا، الان از قزوين آمده بودند و حرف‏هائى مى‏زدند، جاهاى ديگر هم همين طور مسائل هست و من هم مى‏دانم كه آشفتگى در كار است و نابسامانى زياد است.

لزوم انتخاب وكلاى متدين و صالح براى مجلس شوراى اسلامى‏

اما الان مسأله كردستان، يك مسأله‏اى است براى ايران براى اينكه از آن طرف مرز هم ممكن است به آنها كمك بشود ولو كارى نمى‏توانند بكنند اما خوب، يك كشتارى مى‏شود و يك جوان‏هائى از دست ما مى‏روند. يك قدرى بايد، آقايان همانطورى كه مى‏گوييد تا حالا صبر انقلابى كرديم باز هم يك صبر انقلابى بكنيد تا بلكه اين مسائل حل بشود و همه اين مسائل در مجلس شورا بايد حل بشود

صحيفه نور ج 8 صفحه 282

يعنى مردم كوشش كنند كه وكلاى صالح متدين در مجلس بفرستند. تمام گرفتارى‏ها و تمام چيزهائى كه بر خلاف موازين عمل مى‏شود آنجا حل مى‏شود. ديگر نه دولت مى‏تواند خودش يك كارى بكند، يك برنامه‏اى بدهد تا يك وقت خلاف باشد و اگر چنانچه انشاءالله آنهائى هم كه در مجلس مى‏روند، مردم، انشاءالله اميدوارم همين طور هم بشود براى اينكه مملكت ما همه متدينند اكثراً و وكيل متدين تعيين مى‏كنند وقتى بنا شد وكلاى متدين باشند و مقيد به احكام شرع باشند كه انشاءالله هستند، آنوقت اين مسائل همه‏اش حل شود. و بعضى از اين حرف‏ها هم كه مثلاً گفته شده است به اينكه اسباب اين شده است كه آقايان ترسيده‏اند، من نمى‏دانم چه چيزى بوده كه آقايان ترسيده‏اند، چه ترسى از مملكت اسلامى هست؟ چطور آقايان قبلاً نمى‏ترسيدند؟ اينهائى كه ترسيده‏اند (بعضى‏شان البته) همان‏هائى كه مى‏خواهند آشوب بپا كنند كه مى‏گويند ما ترسيديم و الا خوب چه ترسى هست. البته بعضى حرف‏هائى كه شده است، يك حرف‏هائى است كه عمل نخواهد شد. عملى كه بر خلاف شرع مقدس باشد نخواهد شد اما خوب يك خلاف‏هائى هم حالا هست كه مهمش اين است كه مجلس شورا ما نداريم. الان هر كسى هر جائى يك كارى كند و يك طرحى مى‏دهد و يك برنامه‏اى مى‏گذراند يا يك قانونى مثلاً فى‏الجمله درست مى‏كند و اينها بعد از تحقق مجلس شورا، همه اينها به هم مى‏خورد و مجلس شورا يك مجلس اسلامى اميدوارم باشد. مجلس اسلامى نگذارد كه برنامه‏هاى غير اسلامى اجرا بشود يا كارهاى خلاف شرع واقع بشود.

من هم مى‏دانم كه الان همه جاى ايران مسائلى هست، هم كميته‏ها يك مقدارى خرابكارى دارند، هم در دادگاه‏ها خيلى معلوم نيست همچو با دقت عمل بشود و هم دولت بعضى وقت‏ها برنامه‏هايش بر خلاف است، صحيح نيست. اينها را من مطلعم، مى‏دانم لكن الان يك وقتى نيست كه ما بخواهيم همه چيز را به هم بزنيم و اوضاع را دگرگون بكنيم. البته از بعضى مسائل كه آقايان گفتند و ايشان اشاره كردند، جلوگيرى خواهد شد لكن بايد اين جهت را متوجه باشيد كه اگر در بازار ديديد كه يك صحبتى است، برويد دنبال اينكه از كجا ريشه‏اش هست، دنبالش بكنيد، تعقيب بكنيد و ريشه را پيدا بكنيد كه گاهى وقت‏ها يك ريشه‏هائى دارد كه اين ريشه‏ها با مسائل شما هم جور نيست، با موازين اسلام هم جور نيست. و من اميدوارم كه اين مسائل حل بشود و بر خلاف اسلام چيزى واقع نشود انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:03 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 8 صفحه 283

تاريخ: 6/6/58

فرمان امام خمينى به حجت‏الاسلام كرمانى‏

بسمه تعالى‏

جناب مستطاب حجه‏الاسلام آقاى حاج شيخ حسن كرمانى دامه افاضاته‏

با توجه به آشنائى و سابقه‏اى كه جنابعالى نسبت به منطقه كردستان داريد مقتضى است مسافرتى بدانجا نموده و با همكارى و مشورت با آقايان علماى اعلام و روحانيون محل و همچنين ارتش و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و كليه افراد ذيصلاح در رفع مشكلات و كمبودهاى منطقه سعى كافى را مبذول داريد و به هر نحو به نظر جنابعالى و آقايان مصلحت بود در آرامش منطقه اقدام نماييد. مقصود آن نيست كه با جنايتكاران كه سران آنها هستند مذاكره كنيد، آنان بايد سركوب شوند. از خداى تعالى موفقيت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:03 AM

previos page menu page


صحيفه نور ج 8 صفحه 284

تاريخ: 6/6/58

پيام امام خمينى در رابطه با مسأله كردستان‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

بدين وسيله مراتب زير اعلام مى‏شود:

1- هماهنگى در قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى و سپاه پاسداران به طور قاطع بايد ادامه پيدا كند. متخلفين، مجرم شناخته مى‏شوند و مواخذه مى‏گردند.

2- با سران حزب منحله دموكرات و ديگر سران كه خائنان به ملت و كشور اسلامى هستند و قيام بر ضد حكومت مركزى نمودند، با شدت، عمل مى‏شود و جوانان عزيز و برومند كرد آنان را گرفته و تحويل نيروهاى انتظامى دهند.

3- علماى اسلام اهل سنت مكلفند شرعاً كه با قواى انتظامى همكارى كنند و مخفيگاه خائنان را در صورتى كه مى‏دانند به آنان نشان دهند و با آنان معامله مرتد از اسلام نمايند تا نزد خدا مسئول نباشند.

4- من مكرر اعلام كرده‏ام كه در اسلام، نژاد، زبان، قوميت و ناحيه مطرح نيست. تمام مسلمين، چه اهل سنت و چه شيعى برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزايا و حقوق اسلامى هستند. از جمله جنايت‏هايى كه بدخواهان به اسلام مرتكب شده‏اند ايجاد اختلاف بين برادران سنى و شيعى است. من از همه برادران اهل سنت تقاضا دارم كه اين شايعات را محكوم و شايعه سازان را به جزاى اعمالشان برسانند.

5- هيچ كس به هيچ عنوان حق تجاوز به جان و مال برادران كردستانى ما را ندارد. متجاوزين شديداً به جزاى اعمال خود مى‏رسند.

6- آن دسته از اعضاى حزب منحل دموكرات و ساير برادران ما كه بوسيله تبليغات باطل سران جنايتكار اين حزب اغفال شده‏اند، در صورتى كه به برادران مسلمان خود بپيوندند، اسلحه را زمين گذاشته و تسليم شوند، باز هم مورد عفو هستند و در امان حكومت جمهورى اسلامى مى‏باشند.

7- در عين حال كه بايد سلسله مراتب در قواى انتظامى دقيقاً مراعات شود و اطاعت از ما فوق حتمى است، ما فوق موظف است با زيردست رفتار اسلامى انسانى داشته باشد.

8- شايعه سازى‏هاى ضد انقلاب كه از چپ و راست بر خلاف مسير ملت مى‏شود و دولت را متهم به اختناق مى‏كنند جدا مردود است. ما در طول پيروزى انقلاب گوشزد كرديم كه آزادى مطبوعات‏

صحيفه نور ج 8 صفحه 285

مورد نظر ماست ليكن از خيانت و توطئه به طور جدى و بدون اغماض جلوگيرى مى‏شود. مطبوعاتى كه توطئه‏گر و مخالف مسير ملت نباشند، پس از تحقيق آزاد خواهند بود.

9- دادستان‏هاى دادگاه‏ها موظفند كه بار ديگر رسيدگى به مطبوعات و حال نويسندگان آنها را بر عهده گيرند و هر يك از مطبوعات را كه توطئه‏گر و مخالف مصالح ملت و كشور ندانستند، اجازه نشر دهند و از نشريات مخالف مصالح ملت و كشور جدا جلوگيرى كنند.

10- مردم به هيچ وجه حق ندارند به كتابفروشى تعرض نمايند. در صورتى كه دادستان شهرستانها نشرياتى را مضر انقلاب و مصلحت كشور تشخيص دادند موظف به جلوگيرى هستند. اشخاص غير مسئول از دخالت در اين امور جدا خوددارى كنند و الا مواخذه شوند.

11 - مطبوعات موظفند از تيترهايى كه موجب تحريك و يا تضعيف مردم مى‏شود و يا مخالف واقع است خوددارى كنند و خود را با مسير انقلاب تطبيق دهند و نيز از درج مقالاتى كه مضر به انقلاب و موجب تفرقه مى‏شود خوددارى كنند كه اين خود توطئه محسوب مى‏شود.

والسلام‏

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page


afsanah82
07-26-2011, 11:31 AM
جلد نهم

menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 1

تاريخ: 6 /6/58

پيام امام خمينى در رابطه بامسأله كردستان

بدين وسيله مراتب زير اعلام مى‏شود:

1 - هماهنگى در قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى و سپاه پاسداران به طور قاطع بايد ادامه پيدا كند. متخلفين، مجرم شناخته مى‏شوند و مؤاخذه مى‏گردند.

2 - با سران حزب منحله دموكرات و ديگر سران كه خائنان به ملت و كشور اسلامى هستند و قيام بر ضد حكومت مركزى نمودند، با شدت، عمل مى‏شود و جوانان عزيز و برومند كرد آنان را گرفته و تحويل نيرهاى انتظامى دهند.

3 - علماى اسلام اهل سنت مكلفند شرعاً كه با قواى انتظامى همكارى كنند و مخفيگاه خائنان را در صورتى كه مى‏دانند به آنان نشان دهند و با آنان معامله مرتدد از اسلام نمايند تا نزد خدا مسؤول نباشند.

4 - من مكرر اعلام كرده‏ام كه در اسلام، نژاد، زبان، قوميت و ناحيه مطرح نيست. تمام مسلمين، چه اهل سنت و چه شيعى برادر و همه برخوردار از همه مزايا و حقوق اسلامى هستند. از جمله جنايت‏هايى كه بدخواهان به اسلام مرتكب شده‏اند ايجاد اختلاف بين برادران سنى و شيعى است. من از همه برادران اهل سنت تقاظا دارم كه اين شايعات را محكوم و شايعه سازان با به جزاى اعمالشان برسانند.

5 - هيچ كس به هيچ عنوان حق تجاز به جان و مال برادران كردستانى ما را ندارد. متجاوزين شديداً به جزاى اعمال خود مى‏رسند.

6 - آن دسته از اعضاى حزب منحل دموكرات و ساير برادران ما كه به وسيله تبليغات باطل سران جنايتكار اين حزب اغفال شده‏اند، در صورتى كه به برادران مسلمان خود بپيوندند، اسلحه را زمين گذاشته و تسليم شوند، باز هم مورد عفو هستند و در امان حكومت جمهورى اسلامى ميباشند.

7 - در عين حال كه بايد سلسله مراتب در قواى انتظامى دقيقا مراعات شود و اطاعت مافوق حتمى است، مافوق موظف است با زير دست رفتار اسلام انسانى داشته باشد

8 - شايعه سازى‏هاى ضد انقلاب كه از چپ و راست بر خلاف مسير ملت ميشود و دولت را متهم به اختناق ميكنند جدا مردود است ما در طول پيروزى انقلاب گوشزد كرديم كه ازادى مطبوعات‏

صحيفه نور ج 9 صفحه‏2

مورد نظر ماست ليكن از خيانت و توطئه به طور جدى و بدون اغماض جلوگيرى ميشود. مطبوعاتى كه توطئه‏گر و مخالف مسير ملت نباشد، پس از تحقيق آزاد خواهند بود.

9 - دادستان‏هاى دادگاها موظفند كه بار ديگر رسيدگى به مطبوعات و حال نويسندگان آنها را بر عهده گيرند و هر يك از مطبوعات را كه توطئه‏گر و مخالف مصالح ملت و كشور ندانستند، اجازه نشر دهند و از نشريات مخالف مصالح ملت و كشور جدا جلوگيرى كنند.

10 - مردم به هيچ وجه حق ندارند به كتاب فروشيها تعرض نمايند. در صورتى كه دادستان شهرستان‏ها نشرياتى را مضر انقلاب و مصلحت كشور تشخيص دادند موظف به جلوگيرى هستند. اشخاص غير مسؤول از دخالت در اين امور جدا خوددارى كنند والا مؤاخذه‏شوند.

11 - مطبوعات موظفند از تيترهايى كه موجب تحريك و يا تضعيف مردم ميشود و يا مخالف واقع است خوددارى كنند و خود را با مسير انقلاب تطبيق دهند و نيز از درج مقالاتى كه مضر به انقلاب و موجب تفرقه ميشود خوددارى كنند كه اين خود توطئه محسوب مى‏شود. و السلام

روح الله الموسوى الخمينى


menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:31 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 3

تاريخ: 7/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير جوانرود

به حكم قرآن و اسلام، همه مسلمين با هم برادرند

بسم الله الرحمن الرحيم

من كراراً در خطابه‏هايى كه ايراد كردم و در نوشته‏هايى كه داشتم دو مطلب را رويش تأكيد كردم، يك مطلب اينكه در اسلام ، نژاد، گروه، دستجات، زبان، اينطور چيزها مطرح نيست اسلام براى همه است و به نفع همه و ما با شما برادر هستيم به حكم قرآن، به حكم اسلام و از همه جدا نيستيم با كردها، با تركها، با بلوچ‏هاهمه برادر و بايد با هم زندگى كنيم.

الان يك مملكتى است كه دست اجانب از آن كوتاه شده و اين جنايتكارهاى داخلى هم يا فرار كردند يا در زوايا هستند. البته آنها به اين زودى نمى‏توانند، خارجى‏ها، آنهايى كه منافع ما را مى‏بردند به اين زودى نمى‏توانند كه دست بردارند و ما هم به آنها مجال نخواهيم داد انشاء الله آن چيزى كه من تأكيد كردم يكى همين معنا بود كه گمان نكنند برادرهاى سنى ما كه در اسلام اين معنا مطرح باشد كه فرقى ما بين شما و ما باشد. همانطور كه شما چهار مذهبى كه در اهل تسنن هست، چطور آن مذهب با آن مذهب دو تاست لكن برادر هم هستند، دشمن نيستند، اين هم يك مذهب خامسى است كه دشمنى در كار نيست، همه برادرى، همه مسلمان، همه اهل قرآن، همه تابع رسول اكرم. بنابراين، اين معانى را اگر چنانچه كسى در آنجاها القاء بكند، جزء ريشه‏هاى فاسد رژيم سابق كه يك خرده‏شان مانده‏اند و طرفدارهاى اجانب كه به نفع آنها ميخواهند اغتشاش ايجاد كنند.

مفسدين و اخلالگران با اساس اسلام مخالفند

و شما برادرها بايد به اين معنا توجه داشته باشيد كه اينها يك توطئه‏هايى است براى اينكه نگذارند اسلام در ايران حكومت كند اينها با اسلام مخالفند، نه با كرد مخالفند و نه با فارس مخالفند، آنها با اساس مخالفند، با اسلام مخالفند و همه مسلمان‏ها تكليف‏شان اين هست كه اينها را جلوگيرى از آنها بكنند، اينها را سركوب كنند و من در صحبت‏هاى اخيرى كه كردم، اين مطلب را گفتم كه تمام كردستان، تمام طبقاتش را الا آن رده بالا، آن رده بالا كه توطئه‏گر و مفسد هستند، تمام آنها در امانند، احدى به آنها تعدى نخواهد كرد، دادگاهى آنها را نخواهد خواست مفسدين را ما مى‏خواهيم جلوگيرى كنيم يعنى همان‏هايى كه شما را به زحمت مى‏اندازند. الان در منطقه شما كشتار است، در

صحيفه نور ج 9 صفحه 4

منطقه ما كه نيست ما اينجا نشستيم شما هم نشستيد، آنكه ما را وادار كرده است كه همه قوا را متوجه به آنجا بكنيم ، آن مصلحت شماست، آن براى اين است كه شماها و خانواده شماها گرفتار اين قشرهاى فاسد هستيد و آنها با اسم‏هاى مختلف ميخواهند همه را سركوب بكنند وت حريكاتى كه ميخواهند بكنند براى همين است كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند والا حزب دموكرات به اسلام كارى ندارد تا بگويد من سنى هستم. اگر مى‏گويد من سنى هستم، همه فقهاى اهل سنت مى‏گويند اطاعت اولى الامر واجب است و اينها نمى‏كنند، يعنى خلاف مى‏كنند، بر خلاف رفتار مى‏كنند. پس بدان اينها سنى نيستند اينها ميخواهند شما را بازى بدهند، بگويند كه ما سنى هستيم و شيعه‏ها با ما چه. اگر شيعه‏ها با سنى مخالف بودند، چرا قبل از اينكه اينها به اين شرارت دست بزنند، شيعه‏هانيامدند با شما جنگى بكنند. چه جنگى دارند؟ ما با شما برادر هستيم، جنگى نداريم با شما.

همه مناطق گرفتار مظالم خاندان پهلوى بودند

شماها و ما همه با هم در برابر اسلام و قانون اسلام- سواء- على السواء هستيم. بنابر اين هيچ خوف نيست و من اين را بعد هم اعلام عمومى مى‏كنم. و قضيه گرفتارهايى كه داشتيد شما در زمان سابق، اين اختصاص به شما نداشته است. همين قم آنقدر گرفتارى داشت در زمان شاه سابق و پدر اين كه هر دو طرفدار خارجى‏ها و نوكرهاى آنها بودند. همين قم و همين حوزه علميه قم مصيبت‏ها از اينها كشيده‏اند، حبس‏ها رفتند، تبعيدها رفتند، كشته‏ها دادند، غارت شدند، قرآن را آتش زدند. در اين مدرسه فيضيه به طورى كه براى ما نقل كردند كتاب هاى علمى را آتش زدند، كتاب‏هاى حديث را آتش زدند. ما هم گرفتار بوديم شما هم گرفتار بوديد، ساير برادرهاى ما هم در قراء و ساير جاها گرفتار بودند. همه. الحمدلله اين گرفتارى رفع شد و اميدواريم ديگر بر نگردد.

اسلام، تنها خير خواه و دلسوز ملت

راجع به اينكه در همه جا بايد يك اصلاحاتى بشود ما مى‏دانيم كه همه مناطق را اينها عقب نگه داشتند از همه چيزهائى كه بايد ايرانى‏ها برخوردار باشند، نگذاشتند، نه آب هست، نه برق هست، نه آسفالت هست، نه چيزى و اين هم اختصاص به شما ندارد. شما برويد تهران طرف جنوب، آن محله‏هاى زيادى كه الان در تهران هست، زاغه نشين‏ها، شما باز يك خانه‏اى داريد، شما برويد تهران ملاحظه كنيد، اينها يك عده زيادى، يك محله‏هايى كه شايد حدود سى تا محله است كه الان در همين اطراف تهران، نه بيرون، متصل، همه متصل تهران، در اين گودال‏ها زندگى مى‏كنند، نه خانه دارند، نه آب دارند، نه برق دارند. اينها بايد زن هايشان بيچاره‏ها از پنجاه پله آنطور كه به من نقل كرده‏اند از پنجاه پله، شصت پله يا بيشتر، بروند بالا تا برسند به يك شير آبى، يك كوزه آب كنند بياورند براى بچه‏هاشان. اين مسأله اينطور نيست كه شما خيال كنيد الان تهران همه كارها درست كرده - سابق و يا شاه سابق يا پدرش و شما- خير، همه جا را عقب نگه داشتند. الان هم اول چيزى

صحيفه نور ج 9 صفحه 5

كه در نظر است، مناطق شماست. همين چند روز ما الان در صدديم، همين چند روز هيات‏هايى مى‏آيند براى آنجا، براى رسيدگى و اميدوارم كه همه گرفتارى‏ها را رفع بكنند انشاء الله. شما جوان هايتان را از اينكه بازى بخورند از اينها جلوگيرى كنيد، نگذاريد از اينها بازى بخورند، اينها خيرخواه شما نيستند. آن كه خير خواه همه است اسلام است. اينها شما را مى‏خواهند از اسلام دور كنند. كسى كه مى‏خواهد كسى را از اسلام دور كند اين خير خواه نيست. اينها مى‏خواهند همانطور كه سابق چپاول مى‏كردند و اربابهاشان چپاول مى‏كردند حالاهم همان قضيه باشد و چپاول باشد. چپاولگرند اينها اين چپاولگرهايى كه آدمكشى دارند مى‏كنند - عرض مى‏كنم كه - خرمن آتش مى‏زنند و همه اين حرف‏ها را ، كارها را مى‏كنند، اينها دلسوز براى ملت نيستند. آنى كه براى ملت دلسوز است اسلام است كه دلسوز است و آنهايى كه تابع اسلام هستند براى شما كار مى‏كنند. مربى همه قرآن است و آن كه براى همه است قرآن است و آن كه بايد زير سايه او همه ما باشيم آن عبارت از قرآن است.

شما مطمئن به اين معنا باشيد كه اينها همه‏اش غلط است و شما خودتان شاهد هستيد كه آنها شروع كردند به شلوغكارى و جنگ و آدمكشى و اينها، و ارتش ما براى جلوگيرى از اين بود، براى اين بود كه داشتند آنجا را به آتش مى‏كشيدند، رفتند براى جلوگيرى، آنوقت آنها منتشر مى‏كنند كه نخير اينها مى‏خواهند بيايند مناطق اينها را چه بكنند. اينها چه كارى به مناطق آنها دارند؟ مناطق آنجا، منطقه اسلامى است و ايران است و همه ما ايرانى و همه ما مسلمان و همه ما تابع قرآن انشاء الله همه‏تان موفق باشيد و مويد.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:31 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 6

تاريخ: 9/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان و كاركنان عضو انجمن‏هاى اسلامى استان خراسان

رحمات و الطاف الهى تأمين كننده سعادت دنيا و آخرت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

رحمت خداوند بر غضب او سبقت دار« يا من سبقت رحمته غضبه» مصداق كلام خدا با اسم رحمان و رحيم آغاز شده است. به اسم رحمان و رحيم و در تكرار رحمان و رحيم قرآن آغاز شده است. خداوند به همه بندگان خودش رحمت دارد و همين رحمت موجب ايجاد بندگان و فراهم كردن اسباب رفاه و زندگى آنها و همين رحمت موجب فرستادن انبياء بزرگ است . رحمت خدا اقتضاء دارد كه بندگان خدا را هم در دنيا و هم در آخرت به سعادت برساند ، تمام اسباب سعادت را مادى و معنوى فراهم فرموده است.

بندگان خدا با اسم رحمان و با اسم رحيم موجود شدند و ادامه حيات در دنيا و آخرت مى‏دهند و در عين حال كه رحمت حق تعالى سبقت دارد بر غضب، لكن اگر چنانچه اقتضاء بكند و مردم قدر رحمت حق تعالى را نداشته باشند و تخلف از فرمان حق تعالى بكنند و موجب فتنه و فساد بشوند، باب رحمت نيمه بسته مى‏شود و باب غضب باز ميشود. بترسند مردم از اينكه باب رحمت نيم بسته شود و باب غضب باز شود. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نبى رحمت بود و با مردم به رحمت رفتار مى‏فرمود و همان رحمت بود كه مردم را هدايت مى‏كرد و براى مرد مغصه ميخورد، براى اشخاصى كه در ضلالت بوده‏اند، به واسطه رحمتى كه داشت متاثر بود ولى وقتى كه ريشه‏هايى را مى‏ديد كه اينها مشغول فساد هستند و ممكن است كه فساد آنها به فساد امت منتهى بشود و اينها غده‏هاى سرطانى بودند كه ممكن بود جامعه را فاسد كنند، در عين حالى كه نبى رحمت بود باب غضب را باز ميكرد. يهود بنى قريظه همان فاسدهايى كه الان هم دنباله آنها صهيونيستها هستند و غاصب، بعد از اينكه ملاحظه فرمود اينها فاسد هستند و موجب فساد مى‏شوند امر فرمود تمام آنها را گردن زدند، اين ماده سرطانى را از بين برداشتند. اميرالمومنين سلام الله عليه با آنهمه عطوفت، با آنهمه رحمت وقتى كه ملاحظه فرمود خوارج مردمى هستند كه فاسد و مفسد هستند، شمشير كشيد و تمام آنها را الا بعضى كه فرار كردند، از دم شمشير گذراند. در وقت رحمت، رحمت و اگر كسانى لايق رحمت نباشند انتقام و غضب‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 7

كارى نكنند كه باب رحمت بسته شود، توطئه‏ها را كنار بگذارند

ما بعد از آنكه پيروزى براى ملت مان حاصل شد و خيانتكاران و جنايتكاران را از صحنه بيرون كرديم و ملت بيرون كرد، باب رحمت را به روى ملت و به روى همه قشرها به دو مصداق باز كرديم، با رحمت عمل شد، آزاد شدند، مردها آزاد، قلم‏هاآزاد، فعاليت هاى سياسى آزاد، تمام آزاد و با رحمت با همه عمل شده، در هيچ انقلابى مثل انقلاب ما رحمت نداشت و هيچ انقلابى مثل انقلاب ما با مردم و با خيانتكاران رفتار نكرد، همه را آزاد گذاشتيم، دولت ما با همه به طور رحمت رفتار كرد، قلم‏هارا آزاد گذاشتند، مطبوعات را آزاد گذاشتند، احزاب را آزاد گذاشتند، گروه‏ها را آزاد گذاشتند، باب رحمت به مصداق به روى ملت باز، همان رحمتى كه دنباله رحمت اسلام است، دنباله رحمت رسول خداست لكن خيانتكاران، جرثومه‏هاى فساد، و غده‏هاى سرطانى به اخلالگرى برخاستند، به فتنه‏گرى برخاستند. ملتى كه با خون خودش عدل و اسلام را مى‏خواست در مملكت پياده كند و به طور رحمت با همه رفتار كند، قدر اين رحمت را ندانستند و مشغول توطئه شدند. اگر ادامه پيدا كند توطئه، باب رحمت بسته بشود يا نيم بسته مى‏شود و باب غضب، غضب الهى، انتقام الله باز مى‏شود. كارى نكنند كه باب رحمت بسته شود. توطئه‏ها را كنار بگذارند، قلم هاى مسموم را كنار بگذارند، فعاليت‏هاى غير اسلامى را كنار بگذارند. همين فتح باب رحمت بود و همين مدارا و ملايمت بود كه فاجعه كردستان را به بار آورد، از فرصت و از رحمت استفاده كردند و سوء استفاده كردند، از آزادى كه رحمت خداست سوء استفاده كردند.

اسلام و كردستان را دريابيد

فاسدهايى كه با خارج پيوند دارند خائن به مملكت هستند، مى‏خواهند كردستان را به كمونيستى بكشند، مى‏خواهند اسلام را در كردستان محو كنند، الان هم مشغول تبليغات سوء هستند، الان هم با قلم‏هاى داخل و خارج به كار افتادند و تبليغات سوء مى‏كنند. از آن طرف مى‏گويند ماخواهيم ملت كرد را حفظ كنيم و از آن طرف مى‏گويند دولت مى‏خواهد كردها را سركوب كند. مساله كرد مطرح نيست، مساله كمونيست مطرح است. كرد مسلم است، ملت. جنگ ندارد. اينها مى‏خواهند مملكت ما را، كردستان ما را به ضلالت بكشند، به كمونيستى بكشند ملت كرد بايد بيدار شود، علماء كردستان توجه داشته باشند اين جرثومه‏هاى فساد را معرفى كنند. ملت كردستان توجه داشته باشند كه اينها به اسلام عقيده ندارند، اينها اسلام را منافى با منافع خودشان مى‏دانند، اينها اسلام را مخالف با ارباب هاى خودشان‏دانند، اينها نمى خواهند كردستان را آباد كنند، اينها مى‏خواهند خرابى كنند تا كردستان رابه ضلالت بكشانند، از اسلام خارج كنند. كردستانى‏ها جوانهاى خودتان را دريابيد. علماء معظم كردستان مردم كردستان را دريابيد، مجال به اين ريشه هاى فاسد ندهيد مردم شجاع كردستان كردستان را دريابيد، اسلام را دريابيد. اى ريشه‏هاى فاسد شما نمى‏توانيد كارى انجام بدهيد از صحنه برويد. ما شما را محكوم مى‏كنيم

صحيفه نور ج 9 صفحه 8

شما قابل هدايت نبوديد. آنهايى كه جوانهاى ما را اغفال كردند، آنهائى كه با اسم دموكراسى، با اسم دموكرات مى‏خواهند مملكت ما را به فساد و تباهى بكشند ، اينها بايد سركوب شوند. ملت ما آنها را سركوب خواهد كرد كارى نكنيد كه باب غضب باز شود و باب رحمت بسته شود

برادران كرد! اسلحه‏ها را كنار بگذاريد و به آغوش اسلام در آئيد

ارتش، ژاندارمرى، پاسداران ملزمند كه با هم تفاهم داشته باشند، هماهنگ باشند. اگر هماهنگ نبودند تعقيب مى‏شوند، مجرمند. روساى ارتش موظفند كه اسباب جنگ برادرهاى ما را، برادرهاى پاسدار ما را فراهم كنند، تعلل نكنند، آنها را مجهز كنند. بايد با فوريت اين ريشه‏هاى فساد را بكنند، مهلت به اين ريشه‏هاى فساد ندهند. سران اينها قابل هدايت نيستند اينها از يهود بنى‏قريظه بدترند و اينها بايد اعدام شوند. تمام كردستان به استثناء اين چند عددى كه سران آنها هستند در امان هستند. باب رحمت خدا برروى آنها باز است، برادر ما هستند. نظر ما به برادران كردستانى از ديگر برادران بيشتر است. رفاه براى آنها حاصل مى‏شود، حوائج آنها، چيزهائى كه آنها مى‏خواهند و مسموع است، به آنها داده مى‏شود. تبليغات سوء را توجه نكنيد. اسلام به شما محبت دارد، رحمت اسلام به روى شما باز است، باب رحمت اسلام به روى شما باز است. اين سران خائن را بگيريد و تحويل بدهيد. برادران كرد! اسلحه‏ها را كنار بگذاريد به آغوش اسلام در آئيد و به برادران ارتشى‏تان كمك كنيد و اين ريشه‏هاى فساد را از بيخ و بن برآوريد. اسلام براى شما پناه است. اسلام صلاح شما را مى‏خواهد. اينها كه خرمن‏هاى شما را آتش مى‏زنند، اينها كه جوانان شما را به كشتن مى‏دهند، اينها جوانانى را كه براى كمك به كشاورزان رفتند، براى پاكسازى رفتند، براى كمك رفتند اعدام مى‏كنند. اينها انسان نيستند، اينها خوى حيوانى دارند، از خوى حيوانى هم بدتر. اينها مى‏خواهند كردستان را به تباهى بكشند. خداوند شماها را از شر اين مفسده جوها نجات بدهد. خداوند كردستان را از شر اين جرثومه‏هاى فساد نجات بدهد و ما به اذن خدا و ما به امر خدا با آنها باشدت رفتار مى‏كنيم و آنها را به همين زودى سركوبى مى‏كنيم. رحمت بر تمام قشرهاى كردستانى برادر ما و غضب و لعنت بر سران مفسده جوى و مفسدان آن سامان.

از خداوند تبارك و تعالى سلامت همه مؤمنين و سعادت همه مؤمنين را خواستارم و خداوند تعالى به همه آنها رحمت كند و مفسدين را براندازد.

و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:31 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 9

تاريخ: 10/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى پرسنل نيروى هوائى جمهورى اسلامى‏

نقش تبليغات سوء اجانب و اهمال مسلمين در عدم عرضه حقيقت اسلام‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

قبلا از اين آقا تشكر كنم كه هم ما را مستفيض كردند امروز به آيات شريفه و هم آبروى ما را در جاهاى ديگر، خداوند انشاءالله شما را بپذيرد. من اميدوارم كه انجمن اسلامى شما و ساير انجمن‏هاى اسلامى كه هست بتواند اسلام را آنطور كه هست عرضه كند. اسلام يك متاعى است كه اگر عرضه بشود، معلوم نيست كه كسى كه ذره‏اى انصاف داشته باشد، اين متاع را نپذيرد و دلخواه نباشد. منتها ما در طول تاريخ بعد از غيبت امام سلام الله عليه نتوانستيم آنطور كه بايد عرضه كنيم، اسلام را عرضه نتوانستيم بكنيم و اين در طول تقريبا دويست، سيصد سال به اين طرف براى خاطر عوامل خارجى كه اينجاها كم كم آمدند و مطالعات كردند و همه چيزهاى ما را مطالعه كردند و ثبت كردند و بردند و كارشناس‏هايشان در اطرافش فكر كردند، اينها همچو يافتند كه اگر چنانچه (اينطور محتمل است) اسلام در محيط اسلام آنطور كه هست عرضه بشود، براى آنها مجالى نخواهد بود.از اين جهت با عوامل مختلفه‏اى كه داشتند، از داخل و خارج در صدد بر آمدند كه اين متاع را نگذارند نمايش پيدا بكند، اين را در تحت پوشش‏هائى مخفى نگه دارند و مع الاسف ما خودمان هم به آنها كمك كرديم و زياد هم كمك كرديم. ما از مسائل اسلام، بعضى مسائلى كه روابط بين فرد و خداى تبارك و تعالى بود گرفتيم و مابقى مسائل كه اكثر كتب فقهى ماست در كتاب‏ها مدفون شد، همين توى كتاب‏ها مدفون شد و در خارج نيامد. مباحثى كه بحث شد در حوزه‏هاى ما همين مباحث، محدود به همين مباحث بود و آنهمه اخبار و آنهمه آيات و آنهمه كتب فقهى ما نمايش خارجى پيدا نكرد، نتوانستيم ما عرضه كنيم، امور اجتماعى را، امور سياسى را، اين امورى كه مال زندگى است، اينها را نتوانستيم ما عرضه بكنيم. از اين جهت آنها از آن طرف دامن زدند، ما هم از اين طرف غافل. قلم‏هاى مسموم كه حتى حالا هم بعضى از آن انگل‏ها در ايران هستند، اسلام را معرفى كردند به اينكه اين يك ترتيبى است كه مال سابق بود كهنه است حالا ديگر، اين مال هزار و چهار صدسال پيش از اين است و بايد حالا فكر نوئى كرد. آنها از آن طرف هر چه توانستند راجع به اسلام گفتند و حالا هم ميگويند و مهمش اين است كه از اسلام مى‏ترسند. اينهائى كه قلم‏هاى مسمومشان يا قدم‏هاى بسيار كثيفشان بر ضد اسلام و جمهورى اسلام و اينها برداشته مى‏شود، اينها بعضى‏هاى‏شان يا خيلى‏هاى‏شان اصلا نمى‏دانند چيست اسلام، غافل‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 10

هستند اصلا نمى‏فهمند، يك چيزى از يك مقاله‏اى در اروپا منتشر شده است خوانده‏اند، همان را ميزان فهم خودشان و همانطورى كه (غربزده‏اند ديگر) هر چه آنها بگويند اينها بى دليل مى‏پذيرند، هيچ دليلى ديگر نمى‏خواهند، هر چه آنها در مقالاتشان بنويسند اين دليلشان اين است كه او نوشته شما در كتاب‏هائى كه در اين قرن‏ها از نويسندگان ما، از به اصطلاح محققين ما نوشته‏اند (الا بعضى ) ملاحظه كنيد كه اينها هر مطلبى را كه مى‏گويند آخرش دليلشان اين است كه فلان پروفسور در كجا اين را گفته، فلان مثلاً كى در كجا اين را گفته. تمام استشهادشان به قول آنها نظير استشهاد ما به قول خداست. ما هم استشهاد مى‏كنيم به قول پيغمبر و خدا در حرفهايمان، آنها هم استشهادشان همين نحو است كه هر چه كه فلان پروفسور گفت، همين، تمام است، ماركس هر چه گفت درست است ديگر، ديگر لازم نيست. ماركسى كه در خارج الان شكست خورده و مكتبش دفن شده است، حالا تازه آمده است توى جوانهاى ما و بچه‏هاى ما تازه حالا اينجا آنها كنارش زده‏اند، اينها گرفته‏اند و نمى‏دانند اصلاً او چه مى‏گويد و نمى‏دانند كه برنامه‏اش چى هست و نمى‏دانند برنامه‏هاى اسلام چى هست اين را، اصلاً نمى‏دانند اينها را و يك دسته‏هائى هم هستند كه اينها مى‏دانند اما اجيرند براى اينكه اگر چنانچه اسلام آنكه هست در خارج بيايدو عرضه بشود، كلاه آنها پس معركه است، نمى‏توانند اجانب در اينجا حكومت كنند. از اين جهت اين يك دسته‏اى از اينها هم اجير آنها هستند براى همين كه نگذارند اين يك مطلبى درست بشود، از آن جمله آن نويسنده‏هائى بود كه اطراف شاه مخلوع بودند. اين كتابها، كتابهائى نيست كه به قلم او باشد، او اهل قلم نبوده است و اهل فهم اين چيزها نبوده، براى اينها مى‏نوشتند در سابق هم براى ناصرالدين شاه شعر مى‏گفتند و مى‏گفتند خودش گفته است اينها هم حالا كتاب نوشتند و آنهائى كه بايد بنويسند و آنهائى كه اجيرند از آن طرف كتاب نوشتند و به اسم اعلى حضرت منتشر كردند. اينها با قلم‏هاى خودشان نخواستند كه اسلام معلوم بشود چيست و اينها ديگر يك دسته‏اند كه البته اينها در اقليتند اما موثرند، اينها يك دسته‏اى هستند كه با علم به مطلب براى انحراف اذهان مطالب را مى‏گويند، مطلعند نه اينكه نمى‏دانند لكن اگر آنكه را مى‏دانند بگويند كلاه خودشان هم پس معركه است، كلاه ارباب‏ها هم پس معركه است از اين جهت آنها هم نمى‏گذارند كه چه بشود و در اين مدتى كه اينها رفت و آمدشان زياد شده است، در شرق آن چيزى را كه توفيق زياد پيدا كرده‏اند تهى كردن جامعه ماست از محتواى خودش، در اين توفيق پيدا كردند.

استقلال شرق در گرو رهائى از بى محتوائى و خودباختگى است‏

بى جهت نيست كه هر قصه‏اى پيش مى‏آيد راجع به فرض كنيد كه اطبا، راجع به ساير طبقات، هر قصه‏اى پيش مى‏آيد قبله‏شان غرب است. آتاتورك در، من گمان مى‏كنم ديده باشم اين مجسمه را، به من هم گفتند كه اينكه ايستاده دستش را اينطور كرده يك مجسمه‏اى هست رو به غرب يعنى همه چيز از آنجاست. يكى از نويسنده‏هاى اينجا هم كه حالا مرده است او هم مى‏گفته است كه ما همه چيزمان بايد از انگلستان باشد، همه چيزمان. اين براى اين است كه تبليغات آنها اين مغز اينها را تهى كرده‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 11

است، از خودشان بيگانه شدند. شرقى‏هاى ما از ماثر شرق كه اروپا گرفته است، كتاب شيخ الرئيس حالا هم در اروپا مورد استفاده است، ماثر شرق را از دست ما آنها گرفتند و ما را همچو تهى كردند كه هر چه صحبت مى‏شود ما حرفمان آنجاست. تا يك كسى زكام مى‏شد بايد برود اروپا، مى‏خواهد لوزتينش را عمل كند، اين بايد اروپا برود يا اگر متمكن است يك طبيبى از اروپا بياورد من يك وقت (اطبا بعضى‏شان بودند) گفتم كه خوب يك همچو مساله‏اى است كه شما معلوم مى‏شود بلد نيستيد هيچى كه اينطورى، گفتند ما بلد هستيم، همانها را كه ما بلد هستيم، در آنجا هم الان اطباء ما كار مى‏كنند، اينها هم كه بروند آنجا شايد بسياريشان پيش اطباء خود ايرانى‏اند اما وضع جورى شده است كه اين مطلب در همه جا گسترش پيدا كرده. هر كه هر چه بخواهد بفهمد بايد اروپا برود ايران اصلا جاى فهمى نيست در حال حاضر، اصلا مساله‏اى نيست در ايران، اينطور نيست كه ايران خودش بتواند خودش باشد اين براى اين است كه اين تبليغات ما را از آن محتوائى كه خودمان داشتيم تهى كرده يعنى يك شرقى را از شرقيت خودش تهى كرده، مغز غربى به جايش گذاشتند و مغز غربى انگل. اين ديگر در همه قشرها هست، همه قشرها يك همچو غربزدگى در آنها هست منتها كم و زياد دارد بعضى زيادتر بعضى كمتر و آنكه بخواهيم ما اگر واقعا مملكتمان نجات پيدا كند،مقدم بر همه اين است كه از اين غربزدگى نجات پيدا كنيم. شما ملاحظه كنيد حتى اسم خيابان‏هاى ما روز ولت، چرچيل، چه و چه، چرا؟ براى اينكه ما براى خودمان شخصيتى قائل نيستيم الا شخصيت اروپائى بايد باشد. اصلا مملكت ما تزئين بايد بشود به اسماء اينها. اين مسأله است. اينها، يعنى آنها همچو كردند كه مغز ما را اينطور بار آوردند كه اگر بخواهيم يك چيزى بشويم، كتاب مى‏نويسيم اولش هم اسم يكى از آنها بايد باشد، تاكتابمان را بخرند. جوانهاى ما بخواهند كتاب بخرند اگر چنانچه به اسم ماركس باشد ولنين باشد تا كتابمان را بخرند. جوان‏هاى ما بخواهند كتاب بخرند اگر چنانچه به اسم ماركس باشد و لنين باشد، مشترى زياد است. اگر به اسم شيخ الرئيس باشد نه، با اينكه تمام اينها را يك صفحه از كتب شيخ الرئيس را نمى‏توانند بفهمند ولى معذلك چون شرقى است و غربى نيست، از اين جهت. ملاصدرا را اسمش را نشنيدند ملاصدرا اصلاً اسمش را نشنيدند و ملا هادى ما را اسمش را نشنيدند اما رجال آنها همه، همه هست. كتابهاى ما را نمى‏دانند چه است. مى‏گويند اسلام شناس، اسلام شناس، ما اسلام شناسيم، اسلام را نمى‏دانند چيست تا اسلام شناس باشند. دو تا جنگ اسلام را مى‏دانند، دو سه تا جنگ‏هائى كه واقع شده است. مگر اسلام جنگ است؟ مگر معارف اسلام جنگ است؟ از معارف اسلام بى‏اطلاعند، اسلام هم وقتى مى‏خواهند بشناسند با حرفهاى اروپائى‏ها مى‏شناسند. حرفهاى غربى‏ها را مى‏آورند، فلان غربى اسلام شناس، اسلامى كه غربى‏ها براى ما معرفى مى‏كنند. اين براى اين است كه ما خودمان را باخته‏ايم در مقابل غرب، شرق خودش را باخته است، تا از اين باختگى بيرون نيايد، تا محتواى خودش را پيدا نكند نمى‏تواند مستقل باشد. استقلال نظامى يك مسأله است، استقلال فكرى، استقلال روحى، مغز خود آدم مال خودش باشد ، همه‏اش توى آن هى غرب نباشد، هر چه مى‏خواهد بگويد غرب، كى گفته، فلان فيلسوف گفته، فلان چه گفته. اين تا شرقى‏ها آن حيثيتى كه خودشان داشتند و يك وقتى قبله همه جا بودند، آنوقتى كه آنها وحشى بودند اينها قبله بودند براى آنها،

صحيفه نور ج 9 صفحه 12

تا اينها آن محتواى خودشان را پيدا نكنند و نشوند يك موجود شرقى و خودشان را نشناسند نمى‏توانند مستقل باشند. شما هر چه هم زحمت بكشيد، تا دانشگاه ما آن مغز غربيش را كنار نگذارد و يك مغز شرقى پيدا نكند نمى‏تواند مستقل باشد. دائماً حرف، حرف آنهاست. فوج فوج از اينجا بايد بروند اروپا براى تحصيل، اگر هم اروپا نروند، اينجا نمى‏پذيرند آنها را. تمام سر اين است كه ملت هم اينطور شده، مردم هم اينطور شده‏اند، دولت هم همين طور است، همه همين طورند، همه اينجورند ديگر كه تا اين نرود يك مدتى در فرض كنيد كه فرانسه ولو آنجا برود و كارى ديگر نداشته باشد، اكثراً هم شايد اينطورى باشند، آنجا مى‏روند و كارهاى ديگرى مى‏كنند لكن وقتى كه اينجا آمد او، آنها هم زود به به اينها ورقه مى‏دهند براى اينكه نمى‏خواهند كه يك آدم دانشمند بفرستند، مى‏خواهند يك آدم ورقه دار بفرستند. اصلاً برنامه اين است كه اين اشخاصى كه مى‏روند در آنجا و صاحب ديپلم مى‏شوند و تصديق مى‏شوند، اينطور نيست كه آنها تصديق كرده باشند اينها را، اين تصديق استعمارى است. بناى آنها بر اين است كه خودشان يك جور تصديق مى‏كنند، به اين زودى‏ها به آنها تصديق نمى‏دهند، به ما هم يك جور، به ما زود تصديق مى‏دهند، براى چه؟ براى اينكه نمى‏خواهند كه ما يك چيزى داشته باشيم، نه آنها نه، هميشه ما محتاج به آنها باشيم و هميشه انگل باشيم. تا ما از آن غربزدگى در نيائيم و مغزمان را عوض نكنيم و خودمان را نشناسيم نمى‏توانيم مستقل باشيم، نمى‏توانيم هيچ داشته باشيم.

جهد و كوشش در راه معرفى و ترويج مكتب اسلام‏

كوشش كنيد اسلام را بشناسانيد به مردم. اين انجمن‏هاى اسلامى كوشش كنند كه اين متاعى كه ما داريم و هيچ كس ندارد، اين قرآنى كه ما داريم، اين سنتى كه ما داريم و هيچ كس ندارد در دنيا، اين را معرفى كنيد. كارشناس‏ها را پيش خودتان ببريد از آنها استفاده كنيد و اين را توسعه بدهيد كه يك وقت انشاءالله ايران بشود انجمن اسلامى ايران انجمن اسلامى، نه فقط فرض كنيد در نيروى هوائى يا در نيروى زمينى يك انجمن اسلامى، همه انجمن اسلامى. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد، موفق باشيد و از خدمتگزاران اسلام باشيم و باشيد انشاء الله با قصد خالص و نيت الهى انشاء الله.

و السلام عليكم و رحمه الله وبركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:31 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 13

تاريخ: 11/6/58

فرمان امام خمينى به حجت الاسلام معاديخواه

جناب حجت الاسلام آقاى معاديخواه دامت افاضاته‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

جنابعالى به اتفاق نماينده وزارت كشور و نماينده جهاد سازندگى و گروهى كه انتخاب شده‏اند، براى رسيدگى به وضع عمرانى كردستان به آن منطقه برويد و از احتياجات برادران عزيز كرد اطلاع پيدا كرده و گزارش تفصيلى از كار اين گروه را بدهيد.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 14

تاريخ: 11/6/58

بيانات امام خمينى در جمع خانواده‏هاى شهداى پايگاه هوائى بوشهر

مباهات مى‏كنم من به يك چنين جوانانى كه ما داريم كه نظير جوانان صدر اسلام هستند

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من البته از اين شهدائى كه در راه اسلام رفته‏اند، از جهتى متاثرم وبه خانواده‏هاى آنها، بستگانشان تسليت عرض مى‏كنم و از خداى تبارك و تعالى رحمت براى شهدا طلب مى‏كنم و صبر و اجر براى خانواده‏هايشان و از طرفى هم مباهات مى‏كنم من به يك چنين جوانانى كه ما داريم كه نظير جوانهاى صدر اسلام هستند. شما اگر به تاريخ صدر اسلام مراجعه كنيد مى‏بينيد كه فداكارى‏هائى كه آنها كرده‏اند و آنقدرى كه آنها در مضيقه بودند، در زحمت بودند، حتى در بعضى از جنگ‏ها يك خرما را،يك دانه خرما را اين دهانش مى‏گذاشت همان شيرينيش را كه ادراك مى‏كرد مى‏داد رفيقش و همين طور، چون كه چيزى نبود در كار و اينها با كمال شهامت و قدرت به اسلام خدمت كردند و اسلام را به ارث پيش ما گذاشتند. ما هم موظفيم كه اين ارث بزرگ را حفاظت كنيم و براى آن جانبازى كنيم. آنها كه شهيد شدند به خدمت خودشان و به سعادت خودشان و به اجر خدمت خودشان رسيدند و ماها هم اميد است كه يا پيروز شويم و يا شهيد در راه اسلام. و خداوند شماها را حفظ كند و الان اين امانتى كه در دست ماست، همه ما، چه نيروهاى انتظامى و چه ملت، چه خانمها و چه برادران، همه موظفيم در حفظ اين امانتى كه از جانب خداست اين امانت اسلام است، قرآن است.

لزوم خودسازى و حفظ تحول روحى براى رسيدن به پيروزى نهائى‏

الان براى اسلام، براى قرآن و براى كشور اسلامى و كشورهاى اسلامى كه مع الاسف در ساليان بسيار دراز در تحت فشار بودند و چپاولگران شرق و غرب اينها را در فشار گذاشته بودند، ما الان وارث يك همچو چيزهائى هستيم و يك آشفتگى‏هائى كه هميشه بعد از انقلابات هست. اجتناب از اين آشفتگى‏ها نمى‏شود كرد. هيچ انقلابى نبوده است كه دنبال آن اينطور مسائل نباشد و من بايد عرض كنم كه انقلاب ايران يك انقلابى بوده است كه نظير نداشته است از جهاتى، يكى از اينكه مقابل اين انقلاب همه نيروهاى اهريمنى چپ و راست ايستاده بودند، همه پشتيبانى مى‏كردند، اظهار پشتيبانى مى‏كردند، بلكه بسيارى از دولتهاى اسلامى هم همين طور پشتيبانى مى‏كردند و ما چيزى

صحيفه نور ج 9 صفحه 15

نداشتيم در دست،آنها همه چيز و بحمدالله به واسطه قدرت اسلام كه همه را به هم پيوند داد و نيروهاى انتظامى را هم به ملت پيوند داد، اين پيروزى حاصل شد به رغم عنف آنهائى كه خيال مى‏كردند امكان ندارد . يك چيزى را كه آنها غير ممكن مى‏دانستند واقع شد برايمان و از جهت تحولهاى روحى كه در ملت پيدا شده است هم يك نمونه است به نظر من اين تحول روحى كه در جامعه ما بحمدالله پيدا شده است و رو به رشد است و اميدوارم كه كمك كنيد هر كسى به رشد خودش برسد، اهميت اين تحول روحى بيشتر از اهميت اين پيروزى است. اين يك پيروزى معنوى است. اهميت پيروزى معنوى بيشتر از پيروزى نظامى و مادى است و اين معنا حاصل شده است. ما الان مشاهده‏مان هست كه جوانهاى ما، چه جوانهاى نيروهاى انتظامى و چه جوانهاى معمولى و پاسدارها و حتى بازارى‏ها مكرر مى‏آيند پيش من حتى امروز و آرزو مى‏كنند، به من مى‏گويند شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم. اين روحيه، اين روحيه انقلابى كه در نفوس پيدا شده است، اين يك معجزه الهى است بشر نمى‏تواند يك ملت را چنين متحول كند، اين دست غيبى در كار است و من اميدوارم كه همين دست غيبى ما را به پيروزى نهائى برساند و اين ريشه‏هاى گنديده‏اى كه الان در كار هستند، اينها هم انشاء الله سركوب بشوند و مى‏شوند انشاء الله و مملكت پاكسازى مى‏شود و مال خودتان مى‏شود، خودتان بايد از آن حفاظت كنيد و شما در صدد باشيد كه همانطورى كه حفاظت مى‏خواهيد از مملكتتان بكنيد ،از اسلام بكنيد، از خودتان هم حفاظت بكنيد، حفاظت روحى، يعنى بسازيد خودتان را. اگر بخواهيد پيشرفت بكنيد و همه چيزتان انشاء الله اسلامى بشود و پيروزى نظير پيروزى‏هاى صدر اسلام بشود، كارى بكنيد كه خودتان هم ساخته بشويد، همانطور كه سربازهاى صدر اسلام در عين حالى كه سربازى مى‏كردند، وظائف صوريه اسلام را هم به تمام معنا به جا مى‏آوردند، همانطورى كه شمشير مى‏كشيدند و مى‏كشتند. دشمنهاى اسلام را با خودشان به طور رافت، به طور دوستى، برادرى رفتار مى‏كردند. همين دستور قرآن كريم است كه از اوصاف مومنين صدر اسلام و اينها نقل مى‏فرمايد كه اينها رحيم هستند بين خودشان رحماءبينهم خودشان با هم با رحمت رفتار مى‏كنند اشداء على الكفار وقتى به كفار مى‏رسند شدت. حضرت امير وقتى كه مواجه مى‏شود با لشكر معاويه كه از كفار هم بدتر بودند، با خوارج كه آنها هم به همين طور بودند، با كمال شدت، بعد از اينكه مى‏ديد هدايت نمى‏شوند، سفارش مى‏كرد كه شماها ابتداء به جنگ نكنيد، به لشكر خودش فرمود شماها ابتدا به جنگ نكنيد ولو حق با شماست، بگذاريد آنها ابتدا كنند وقتى آنها ابتدا مى‏كردند، گاهى هم يكى دو تا كشته مى‏شدند، آن وقت اجازه مى‏داد و با كمال قدرت تا آخر مى‏كوبيد. خوارج را همچو سركوب كرد كه از آنها چند نفرى توانستند فرار كنند و خوارج هم همانها بودند كه بعد هم توطئه كردند و حضرت امير را به شهادت رساندند.

رحمت و رأفت با تمامى طبقات و شدت وحدت با توطئه گران مشى اسلام است

اسلام با كمال رافت، با كمال رحمت با همه طبقات رفتار مى‏كند و همين رحمتش هدايتى است كه مى‏خواهد همه قشرهاى عالم به سعادت برسند لكن با توطئه‏گرها با شدت رفتار مى‏كند و بايد هم

صحيفه نور ج 9 صفحه 16

اينطور باشد. و شما هم كه سرباز اسلام هستيد و من اميدوارم كه شما را در طومار امام زمان سلام الله عليه ثبت كنند اسم‏هاى‏تان را، بايد وضعتان همان باشد، سرمشق همان باشد كه اسلام طرح كرده است كه خودتان با هم دوست، رفيق، با همه قشرها رفيق و رحيم باشيد، در مقابل دشمن قوى و مصمم و كوبنده.

خداوند همه شما را انشاءالله نصرت بدهد و همه ما را خدمتگزار به اسلام قرار بدهد و به اين بازماندگان شهدا صبر عنايت كند و اجر عنايت كند و خداوند آنها را غريق رحمت خودش بفرمايد.

والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 17

تاريخ: 12/6/58

پيام امام خمينى به علماى اعلام و مردم غيور كردستان

بسم الله الرحمن الرحيم‏

امروز تلگرامى با قيد دو فوريت و با اسم امضاى 18 نفر از ائمه جماعت و رونوشت براى پانزده مقام از مهاباد و اصل شد كه در آن اظهار تأسف شده است كه اينجانب به واسطه تبليغات سوء بر ضد كردها و اهل تسنن بسيج عمومى نموده‏ام. من با اينكه مى‏دانم علماى اعلام كردستان در مهاباد و ساير شهرستانها واقعه را آنطور كه هست مى‏دانند و پر واضح است كه سران اشرار يا جعل امضاء به اسم علما نموده‏اند، و يا علما و ائمه جماعت را الزام به امضاء نموده‏اند، معذلك لازم است براى چندمين بار به استحضار علماى اعلام كردستان و برادران كردستانى و ساير طبقات برسانم. اين سران خائن چون خود را شكست خورده و مورد تنفر ملت ايران مى‏دانند دست به اين تشبثات واهى زده‏اند،از اول پيروزى انقلاب تاكنون در هر موقعيتى كه پيش آمده است اعلام كرده ايم كه در اسلام كرد و ترك و فارس و بلوچ و لر و تركمن و غير اينها مطرح نيست. اسلام براى همه است و جمهورى اسلامى حق همه گروه‏ها را با عدالت اسلامى ادا خواهد كرد. در عين حال اين خائنان به ايران، خصوصاً كردستان دست از خيانت و جنايت برنداشته و طرح‏هائى مسالمت‏آميز را با اسلحه‏هائى كه از كشورهاى خارجى و يا از غارتگرى به دست آورده‏اند جواب داده‏اند و برادران ما را كه براى حفاظت برادران كردستانى خود بسيج شده‏اند با كمال بيرحمى و شقاوت به آتش كشيده‏اند و سر بريده‏اند، حتى به برادران كردستانى ما و به كسانى كه براى جهاد سازندگى و كمك به كردستان آمده بودند رحم نكردند و آنان را اعدام نمودند. ما به اين اشرار مى‏گوئيم اگر ما بر ضد كردها بسيج عمومى نموديم، چرا در شهرستانهاى كردستان مثل نقده و سنندج و پاوه و ديگر جاها پس از پاكسازى غير از برادرى اسلامى رفتار نشده است و چرا برادران كردستانى ما از ارتش و پاسداران و ساير قواى انتظامى استقبال پرشور كردند و با آغوش باز پذيرفتند و چرا ما گروهى را براى بازسازى آن منطقه فرستاديم كه حوائج برادران اهل سنت را برآورده كرده و با تمام امكان وسايل آسايش و رفاه آنان را فراهم كند؟ آيا ما برادران اهل سنت را دشمن مى‏دانيم كه بارها و بارها اعلام كرده‏ايم هيچ فرقى بين اين دو فرقه نيست؟ ما كه تصميم گرفته‏ايم كه آن سامان را به بهترين وجه آباد كنيم و مقدماتش را فراهم كرده‏ايم، با كرد مخالفيم؟ يا شما كه اسلحه به دست گرفته و به هيچ چيز و به هيچ كس رحم نمى‏كنيد، طرفدار كرد هستيد؟ ما بسيج عمومى اگر بكنيم، براى پشتيبانى از برادران كردستانى و استخلاص آنان از اشرار

صحيفه نور ج 9 صفحه 18

است و به خواست خداوند متعال شر آنان را به زودى دفع و سران خائن را شديداً به جزاى اعمالشان رسانده و با برادران كرد، حتى آنانى كه در حزب منحله دموكرات داخل شده‏اند، اگر به آغوش ملت برگردند، با برادرى و برابرى رفتار مى‏كنيم و همه در پناه اسلام خواهند بود. والسلام على عباد الله الصالحين

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 19

تاريخ: 12/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد مركزى جهاد سازندگى و نماينده امام در اين نهاد

بروز تحول روحى و انسانى در ملت به دست خداوند تعالى‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من كراراً اين مطلب را گفته‏ام كه اين نهضت يك تحولاتى آورده است كه آن تحولات، تحولات روحى و انسانى است كه در نظر من بسيار اهميتش بيشتر از اين پيروزى در مقابل شاه سابق و قدرتهاى بزرگ است.

در ظرف يك مدت كوتاهى ملت ما متحول شد به حسب نوع، از يك حالى به يك حال مقابل او. يك طور تحول اين بود كه همه مشاهدش بوديد، مى‏ديديد كه در يك وقتى ملت ما طورى بود كه اگر يك پاسبان مى‏آمد در بازار مثل بازار تهران كه بزرگترين بازار ايران است و مى‏گفت كه چهارم آبان است و بايد بيرق بزنيد، علاوه بر اينكه خوب عمل مى‏كردند، براى خودشان اصلاً حق اين معنا را قائل نبودند كه بگويند نه، اصلاً يك همچو چيزى مطرح نبود، بى چون و چرا عمل مى‏كردند. همين ملتى كه از حرف يك پاسبانى تخلف را براى خودش مطرح نمى‏ديد، در ظرف مدت كوتاهى همين ملت ريخت در خيابان و گفت ما اصل سلطنت را نمى‏خواهيم، اين تحول، يك چيز بزرگى است، كوچكى نيست. يك آدمى كه، يك بازارى كه از يك پاسبان خوف داشت، يا يك مثلاً صاحب منصبى كه مى‏آمد و چند تا ستاره روى دوشش بود، همه از آن پرهيز مى‏كردند و مى‏ترسيدند، اين بچه‏ها و بزرگ‏ها و زن‏ها و مردها ريختند در خيابان‏ها و اساس مسأله را، اصلا شاهنشاهى را گفتند نمى‏خواهيم يعنى آنى كه دو هزار و پانصد سال با قدرت حكومت كرده بود بر ملت، آن را زيرش زدند و جلو هم زدند و عمل هم كردند و پيش هم بردند.اين تحول روحى يك تحولى بود كه اعجاب‏آور و هيچ نمى‏شد اسمى‏روى اين گذاشت الا اينكه تحولى بود كه با دست خدا انجام مى‏شد يعنى هيچ بشرى قدرت اين معنا را ندارد كه روحيه يك جمعيتى آن هم يك جمعيت سى و پنج ميليونى با عقايد مختلف، با روحيه‏هاى مختلف، از بچه كوچولويشان بگيرد تا پيرمرد توى مريض خانه‏هايشان اين يك همچو تحولى در او پيدا بشود، اين بشر نمى‏تواند اين كار را بكند. اين كارى بود كه، تحولى بود كه خداوند تبارك و تعالى درآن اراده داشت.

يك تحولى ديگرى كه از اين لطيف‏تر است آن تحول انسانى است كه پيدا شد. شايد سابق همچو چيزى نبود كه دكترها و تحصيل كرده‏ها و عرض بكنم كه اشخاص نازك نارنجى به

صحيفه نور ج 9 صفحه 20

اصطلاح ما و اينها يك وقتى فكر اين بيفتند كه بروند گندم درو كنند، زن، خانم‏ها به فكر اين اصلش نمى‏افتادند كه يك وقت بروند توى صحرا و كمك كنند به اين كشاورزها و زحمت بكشند و عرق بريزند و عشقبازى كنند با گندم و جو و زمين. اين يك تحول لطيفى بود كه در ايران پيدا شد كه حتى ايرانى‏هاى اروپا هم يك دسته آمدند اينجا، از اروپا هم يك دسته آمدند پيش من گفتند ما آمديم براى همين سازندگى. من به آنها گفتم كه شما البته نمى‏توانيد مثل كشاورزها برويد به آنطور فعاليت كنيد، لكن اين را بدانيد كه رفتن شما، از اروپا آمدن و رفتن شما توى جامعه كشاورزى، قدرت كشاورز را چند برابر مى‏كند و حالا دارم به شما عرض مى‏كنم كه البته آنها كار ديده و كار ورزيده هستند و شماها قدرت اينكه مثلاً آنقدرى كه آنها مى‏توانند عمل بكنند نداريد، اما اين معنا هست كه وقتى كشاورز ديد كه دكتر و تحصيل كرده و مهندس و عرض بكنم اينها آمدند، زن‏هاى محترم، مردهاى محترم آمدند در آنجا باهاشان كمك مى‏كنند، قدرت آنها چند برابر مى‏شود. اين قدرت مى‏آورد و اين عمل، عمل بسيار شريفى است و اين تحول هم تحول لطيفى است كه به غير دست خدا كسى ديگر نمى‏تواند داشته باشد، نمى‏تواند اين را انجام بدهد، اين تحولات روحى، تحولات انسانى، تعاون كه در ايران پيدا شده است.

يكى از دوستان من مى‏گفت كه در آن روزهائى كه تظاهرات بود زمان طاغوت و آن تظاهرات شديد بود (دو قصه را براى من نقل كردند، يكى از آنها را يادم است كى نقل كرده يكى را هم كس ديگرى نقل كرده) آن كه از دوستان من بود نقل كرد گفت كه من داشتم در همين خيابان‏ها كه داشتند عبور مى‏كردند، مردم تظاهر مى‏كردند، مى‏رفتم، ديدم يك پيرزنى يك كاسه‏اى دستش است يك مقدارى هم پول توى آن كاسه هست، دستش اينطور بود و در ذهنم آمد كه خوب اين فقير است و مردم به او، وقتى كه رفتم نزديك ديدم كه اين پيرزن بسيار محترم مى‏گويد كه امروز تعطيل است بازارها و پول خرد ممكن است پيدا نشود و بعضى‏ها احتياج داشته باشند كه تلفن كنند، من اين را نگه داشته‏ام كه هر كه بخواهد تلفن بكند بيايد از اين بر دارد و تلفن كند. اين يك كارى است كه ابتدائى، آدم خيال مى‏كند خوب يك چند قرآن باشد اما اين خيلى لطافت روح مى‏خواهد، اين يك انقلابى است كه خدا كرده است و من روى اين انقلاب‏هاى روحى و اين حس تعاونى كه در ملت ما پيدا شده است و آن شجاعتى كه در ملت ما پيدا شد و اين علاقه‏اى كه من ادراك مى‏كنم، حتى همين امروز، هر روز تقريباً، تقريباً من مواجه با يك همچو چيزى مى‏شوم. ديروز يك دسته‏اى از خانم‏ها، محترمات، اينجا بودند يكى اصرار مى‏كرد كه شما بگذاريد كه ما برويم كردستان. من گفتم آخر شما، نه، كردستان حل مى‏شود، لازم نيست شما تشريف ببريد. يكى گرفته بود جلوى من، تا آنجا آمد يكى‏شان دنبال من كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. گفتم من دعا مى‏كنم كه شما ثواب شهيد را ببريد و خدمت كنيد. اينها يك تحولاتى است كه پيدا شده است. صدر اسلام با يك همچو روحيه‏اى كه شهادت را مى‏خواستند، آنطور پيشرفت كردند و در نيم قرن تقريباً معموره را، معموره دنيا را، دنياى متمدن آنوقت را فتح كردند و الا عددشان، يك عده‏اى بودند حجازى و نه فنون جنگى به آن معناى مدرنش را كه روم و ايران‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 21

مى‏دانستند مى‏دانستند و نه ابزارش را داشتند، ابزار كه هيچ نداشتند حتى هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، يك بندى از چيز خرما، ليف خرما درست كرده بودند شمشير را با آن بند بسته بودند اينجا.

لكن روح، روح الهى بزرگ بود، آن روحى بود كه وقتى نيزه را (آن در يك جنگى مرد) آن مخالف گذاشت به اينجاى آن و فشار داد، اين ديد كه خواهد مرد، با اين فشار داد خودش را از توى نيزه، يكى نيزه توى شكمش رساند، خودش را، او را هم كشت، خودش هم مرد. يك همچو روحيه، يك همچو روحى يا مثلاً به قلعه‏هاى بزرگ وقتى كه مى‏رسيدند و كشته مى‏دادند، كشته مى‏دادند بعد براى رفتن بالا نيزه‏ها را زير يك سپر مى‏گذاشتند، سپر رويش، يكى رويش مى‏نشست مى‏رفت بالا، اگر كشته هم مى‏شد، كه مى‏شد تا در را باز مى‏كرد. اين روحيه، يك روحيه است كه روحيه الهى است، در ملت ما هم پيدا شده است الحمدلله (يكى از حضار خطاب به امام: انشاء الله خدا به شما عمر هزار ساله بدهد) و به همه ملت انشاءالله عمر با بركت كه هزار سال كه نمى‏شود لكن بركت هزار سال را، انشاء الله ملت ما اين بركت داشته باشد عمرشان همانطورى كه اين بركت بود كه سلطنت دو هزار و پانصد ساله را، اين محتاج به هزار سال فعاليت بود تا يك سلطنت دو هزار پانصد ساله را ببرند، اين بركت بود، اين بركتى بود كه خداى تبارك و تعالى به شما ملت مسلمان مومن داد و من دلخوشيم به اين تحولات است يعنى همان وقت كه من در پاريس بودم و بعضى از اين مسائل را (البته تمامشان را آنجا شنيدم يعنى بيشترش را) بعضى از اين مسائل را در پاريس مى‏شنيدم و منجمله اين بود كه يك نفرى كه رفته بود گرديده بود و به دهات اطراف ما، دهات كمره، دهات خمين، دهات چاپلق آنجاها رفته بود، به من گفت كه من در آن دهات كه رفتم، صبح همان وقتى كه بحبوحه تظاهرات و اينها بود گفت صبح كه مى‏شد در هر دهى آخوند ده جلو مى‏افتاد مردم عقبش تظاهر مى‏كردند و ايشان گفت به من در فلان جا در قلعه حسن فلك (آن قلعه حسن فلك را من رفتم مى‏دانم كجاست، در پهلوى كوهى است كه به آن كوه الوند مى‏گويند آن غير الوند همدان است. مال خمين است الوندى است، آنجا يك قلعه‏اى است مثلا به اندازه چند مقابل اين عمارت‏ها، ده بيست تا خانوار شايد داشته باشد) گفت حتى آنجا، گفت من آنجا كه رفتم، ديدم مطالبى كه در آن قلعه مردم آنجا مى‏گويند همانى است كه در تهران مى‏گويند. من آنجا در ذهنم آمد كه مساله، مساله بشرى نيست، مسأله، مسأله الهى است و اين پيش مى‏برد. وقتى مطلب توجه از جانب ماوراء الطبيعه و غيب باشد، اين ملت پشتيبان غيبى دارد و با پشتيبان غيبى شما پيش برديد والا ابزارى دست شما نبود، چهار تفنگ دست پاسبان‏هاى ما هست، اينها غنيمت جنگى است و الا كى داشتند اينها را. آنى كه در بين ملت ما بود الله اكبر و ايمان بود، فرياد الله اكبر و ايمان بود و او پيش برد.

حفظ وحدت و روحيه الهى ضامن تداوم پيروزى است‏

برادرها! حفظ كنيد اين را، خواهرها! حفظ كنيد اين را. تا اين،اين سنگر الهى، اين دژ محكم خدايى هست شما پيروزيد، نه دموكرات‏ها به شما غلبه خواهند كرد و نه كمونيست‏ها خواهند، همه اينها

صحيفه نور ج 9 صفحه 22

دفن خواهند شد لكن به شرط اينكه اين روحيه‏اى را كه خدا داده است و اين وحدت كلمه‏اى را كه از جانب غيب به شما هديه شده است، اين امانت را حفظش كنيد. الان اين يك مسأله‏اى است كه پيش ما امانت است و بايد حفظ كنيم آن را و وقتى كه توجه اين باشد كه ما براى خدا اين كار را مى‏كنيم، اين هم باز در پاريس مكرر اتفاق مى‏افتاد كه اشخاص دلسوز، اشخاصى كه هواخواه بودند، اينها به من كرارا مى‏گفتند كه نمى‏شود اصلاً، حالا كه نمى‏شود بايد يك جوريش كرد كه مثلاً به تدريج پيش برود وقدم به قدم مثلاً پيش برويم و بعضى‏ها هم از اينجا پيغام مى‏دادند كه قدم به قدم پيش برويد، حالا انتخابات را درست كنيد، بعد از انتخابات هم يك مجلس خوبى درست بكنيم و بعد از مجلس خوب و كذا و كم كم، من به بعضى‏هاشان گفتم به اينكه اين نهضتى كه الان ما پيدا شده است و همه مردم بزرگ و كوچك الان توى خيابان دارند فرياد مى‏زنند، شما اگر اين نهضت خاموش بشود، دوباره مى‏توانيد يك همچو نهضتى درست كنيد؟ نه، پس قبول داريد كه نمى‏شود. شما مى‏توانيد يك همچو قولى بدهيد و همچو اعتقادى پيدا كنيد كه اين آقاى آريامهر به قول خودش عمل مى‏كند و آمده است مى‏گويد كه ملت، علماى اعلام، اى مراجع عظام من اشتباه كردم شما احتمال نمى‏دهيد اين معنا را كه فردا همين آدمى كه آمده است مى‏گويد علماى اعلام، فردا باز همان قلدر باشد و قلم‏هاى شما را بشكند؟ جواب نداشتند بدهند. گفتند حالا كه ما اين نهضت را درست كرديم و اين هم از اينها مى‏دانيم كه اگر اينها قدرت پيدا بكنند، تمام ما را از بين خواهند برد، حالا ما بايد عمل بكنيم.

ما مكلفيم به مبارزه با مخالفين اسلام و ملت‏

و عمده مطلب اين است كه ما يك تكليفى داريم، ما مكلفيم، خدا به ما تكليف كرده است كه با اين مخالفين اسلام و مخالفين ملت اسلام مبارزه كنيم يا پيش مى‏بريم، يا نمى‏بريم اگر پيش برديم كه الحمدلله، هم ما به تكليفمان عمل كرده‏ايم و هم پيش برديم و اگر هم مرديم و كشته شديم، به تكليفمان عمل كرديم. ما چرا بترسيم، ما شكست نداريم، شكست براى ما نيست براى اينكه از دو حال خارج نيست يا پيش مى‏بريم كه پيروز هم شديم يا پيش نمى‏بريم كه پيش خدا آبرومنديم. اولياء خدا هم شكست مى‏خوردند، حضرت امير در جنگ معاويه شكست خورد، اينكه حرف ندارد، شكست خورد. امام حسين سلام الله عليه هم در جنگ با يزيد شكست خورد و كشته شد اما به حسب واقع پيروز شدند آنها. شكست ظاهرى و پيروز واقعى بود. اگر ماها هم كه براى خدا مى‏خواهيم كار كنيم شكست هم بخوريم، تكليف را عمل كرديم و به حسب واقع هم پيروزى با ما خواهد شد.

شما وارث مملكتى هستيد كه دو هزار و پانصد سال به آن ظلم شده‏

اين را عرض مى‏كنم براى اينكه به شما عرض كنم كه من مى‏دانم كه الان گرفتارى زياد است، نه براى شما، نه براى گروه شما، براى همه گروه‏ها، شماوارث يك مملكتى هستيد كه دو هزار و پانصد سال بر آن ظلم شده است و آن چيزى را كه شما خودتان مشاهد بوديد، ده پانزده سالش را

صحيفه نور ج 9 صفحه 23

شايد شماها يادتان است، از اول آمدن رضا خان به سر كار تا حالا من يادم است شما هيچ كدام يادتان نيست، از آنوقتى كه آن وارد شد به تهران و كودتا كرد تا حالا كه اينجا نشسته‏ام مسائل يادم است، يعنى مشاهد بودم، شماها هم زمان محمدرضا را يادتان است و خرابى‏هاى را كه بيشتر كرده از سايرين. اين دو پدر و پسر هر دو خيانت كردند اما خيانت‏هاى اين بيشتر از خيانت‏هاى او بود. خرابكارى اين بيشتر از خرابكارى او بود، ما وارث يك همچو مملكت خراب از همه جهت، اقتصادش، خوب دنبال هر انقلابى يك آشفتگى است، اين قابل تعرض نيست، يك رژيم بخواهد تغيير بكند، آن هم يك همچو رژيمى، آن هم به دست مردم، نه به دست يك نظامى كه روى نظم كارهايش انجام ميدهد نه كودتا، كودتا نبود، آنها مى‏خواستند كودتا بكنند، خوب البته مى‏دانيد كه در اين شب‏هاى آخرى كه ما تهران بوديم، قضيه كودتا بود و كشتن همه لكن خدا نخواست و همان‏هاى كه مى‏خواستند به دست آنها كودتا كنند همان‏ها هم برگشتند به همه آنها و خدا برگردانده است، شما غافل نشويد از اين. شما افغانستان الان را ملاحظه كنيد، افغانستان الان چند ماه است گرفتارند مردم، خداوند انشاء الله كه نجاتشان بدهد، براى اين است كه طرفشان كه عبارت از اين مرد فاسق است، مى‏كوبد آنها را با طياره و با توپ و تانك. يكى از عناياتى كه خداى تبارك و تعالى به شما كرد و به ما كرد اينكه اينها را از خدا يك خوفى در دلشان وارد كرد كه متشبث به آن اسلحه‏ها نشدند، منصرفشان كرد، آنطور نبود كه فانتوم‏ها را بياورند بالاى سر تهران و چه بكنند، بعضى‏هاى‏شان هم كه گفته بودند اطاعت نكرده‏اند از آنها. اگر چنانچه آنها قواى انتظامى‏شان را به كار انداخته بودند و تهران را سركوب كرده بودند، حالا شما اينجا مجتمع نبوديد، ما هم نبوديم. اين يكى از معجزاتى بود كه خداوند اينها را منصرفشان كرد از اين كار، اگر هم تو ذهن يكى‏شان آمد، يا ترسيد و نكرد، اگر هم دستور داد، طرف ترسيده بود يا طرف براى خاطر خدا نكرد، اين هم يكى از چيزهايى بود كه دراين نهضت واقع شد و امرى بود ماوراءالطبيعت، مثل افغانستان نشد.

يأس به خود راه ندهيد كه از جنود شيطان است‏

در هر صورت اين را مى‏خواستم عرض بكنم به شما كه شجاع باشيد. در گرفتارى‏ها كه مى‏آيد، پا بر جا باشيد مأيوس هيچ وقت نشويد. دولت اگر چنانچه نمى‏تواند به آن اندازه‏اى كه، من تصديق مى‏كنم كه دولت مشغول كار است، كار خيلى هم كردند اين هم به خود آقايان گفته‏ام، به آقاى بازرگان و ديگران گفته‏ام كه شما كار مى‏كنيد و عرضه نمى‏كنيد، ديگران كار نمى‏كنند و مى‏گويند، ديگران كار نمى‏كنند، فريادش را مى‏زنند. اينها خيلى كار كرده‏اند اما عرضه نمى‏كنند. چند دفعه تا حالا به آنها، شما اين پاكسازى را خوب عرضه كنيد، آن خانه‏سازى را عرضه كنيد، آن امداد را كه داريد در همه جا مى‏كنند و مى‏كنيد عرضه كنيد به مردم، اين چيزهايى كه تا حالا شده است بگوئى‏د. فقط در تمام اين مدت يك روز آقاى هاشمى( سلمه الله تعالى ) در مدرسه فيضيه شمرد، پنجاه تا تقريباً يا سى تا، چند تا بود شمرد يكى يكى كه اين كارها تا حالا شده است. خوب اين را بايد در روزنامه‏ها بنويسند، صدايش

صحيفه نور ج 9 صفحه 24

را در آورند كه مردم نيايند از ما سؤال كنند كه آقا اين چيزى كه در صد (شماره حساب بانكى) ريخت، خورديد يا عمل شد. نگويند مردم كه خوب، مردم آن چيزى كه در صد ريختند الان خرج شده، تمام شده، باز هم احتياج است ولى عرضه نمى‏كنند، بايد عرضه كنند. عمل كردند، اما اينقدر اشكالات در كار است كه به اين زودى نمى‏شود درستش كرد ، يك مملكت آشفته‏اى را به اين زودى نمى‏شود اصلاحش كرد، اين پافشارى لازم دارد، بايد مأيوس نشد. د راين قضيه كردستان بعضى از آقايان محترم به طور يأس‏آميزى و بعضى از سران به طور ياس آميزى با من تماس مى‏گرفتند (حتى اين روزهاى آخر) كه اگر چنانجه با اينها وارد مذاكره نشويم، چه خواهد شد و چه خواهد شد، از دست ما خواهد رفت. به ايشان گفتم اشتباه مى‏كنى به اتمام رسيد.

مقصود من اين است كه هيچ وقت يأس را در قلب خودتان وارد نكنيد، ياس از جنود شيطان است، اميد از جنود خداست، هميشه اميدوار باشيد، پشتوانه شما خدا و اسلام است. كسى كه پشتيبانش اسلام است از چه بترسد؟ با يك اشاره همه تمام مى‏شود، اتكال كنيد به خداى تبارك و تعالى، اتكال كنيد به قرآن و اسلام و پيش برويد و اينكه يك كسى مثلا فرض كنيد سردى با شما مى‏كند، همراهى با شما نمى‏كند، اينها چيز مهمى نيست خدا همراه شماست ولو حالا با شما يك قدرى هم فرض كنيد سردى مى‏كنند يا اگر همراهى نمى‏كنند يا اگر دلجوئى نمى‏كنند. كار وقتى براى خدا باشد، ديگر انسان خوف از چيزى ندارد. حضرت على بن الحسين سلام الله عليه در آن بحبوحه كذايى كه بود راجع به اينكه همه اصلا مقدراست كه بايد كشته بشويد، اينطور نقل مى‏كنند اهل منبر كه عرض كرد به امام عليه السلام كه " اولسنا على الحق" ما بحق نيستيم؟ فرمود چرا، گفت پس چرا بترسيم از مردن « فاذا لانبالى بالموت ) وقتى ما بحقيم، ما بحقيم هيچ اشكالى در اين نيست كه بحقيم ، ما در مقابل باطل ايستاده‏ايم باطل عبارت از رژيم سلطنتى جابر و شما مسلمان متعهد در مقابل يك همچو رژيمى و در مقابل دستجاتى كه تاييد او را مى‏كردند كه ابر قدرت‏ها بودند و ساير قدرت‏ها. شماها بحقيد، وقتى شماها بحقيد، از اينكه با ما فلان كس همراهى نمى‏كند چه باكى. خوب من كه بحقم من تكليفم را دارم عمل مى‏كنم حالا شما با من موافقت كنيد، نخير مخالفت كنيد، ده تا هم فرض كنيد كه كاره چوب لاى چرخ بگذاريد من كارم را دارم انجام مى‏دهم، رسيدم به آن كارى كه انجام دادم، دو تا چيز بردم يكى ثواب خدا، يكى رسيدن به مطلب. نرسيديم، ثواب خدا سر جاى آن هست. شكست توى كار نيست، شما ملت شكست نمى‏خوريد انشاء الله و به پيش مى‏رويد و انشاء الله همه اين مشكلات تمام خواهد شد. البته راجع به اين قضيه اى هم كه آقا گفتند و اينها، من اين آقايان مى‏آيند اينجا باهاشان صحبت مى‏كنم. اميدوارم كه همه موفق باشيد، مويد باشيد، همه از جنود امام زمان سلام الله عليه باشيد و در دفتر آنها اسم شما را بنويسند.


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM
previos page menu page next page

صحيفه نور ج 9 صفحه 25

تاريخ: 12/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد سرهنگ فراشاهى و بانوان مكتب ولى عصر

تبليغات و تحقيقات دامنه‏دار اجانب براى تضعيف اسلام و روحانيت‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

مهم براى هر ملتى اين است كه آن دردهايى كه دارد بشناسد و درمان آن درد را و دنبال آن به معالجه بپردازد؛ دردهايى كه در طول تاريخ و بالخصوص از آنوقتى كه غربى‏ها راه باز كردند به شرق و از همه بالاتر در اين پنجاه و چند سال حكومت سياه براى ملت ما پيش آمده است و مع‏الاسف بسيارى از قشرها غافل از آن هستند و بعضى‏ها هم با طور خيانت‏آميز دامن به آن مى‏زنند. مهم اين است كه آن دردى كه براى ملت ما پيش آمده و الان به حال يك مرض، يك مرض مزمن تقريبا هست اين است كه كوشش كرده‏اند غربيها كه ما را از خودمان بيخود كنند، ما را ميان تهى كنند، به ما اينطور بفهمانند و فهماندند كه خودتان هيچ نيستيد و هر چه هست غرب است و بايد رو به غرب بايستيد. آتاتورك، در تركيه من مجسمه او را ديدم، دستش اينطور بالا بود گفتند او دست را بالا گرفته رو به غرب كه بايد همه چيز ما غربى بشود. يكى از اشخاصى كه در زمان رضاشاه و بعد از رضاشاه هم او بود و معروف هم بود، حالا من ميل ندارم اسمش را ببرم، اولش هم معمم بود و بعد هم مكلا و بعد هم سنا و اينها راه داشت، آن هم گفته بود كه همه چيز ما بايد انگليسى بشود. اينطور نقشه بوده است، اينطور طرح بوده است كه ما را از خودمان بيخبر كنند و تهى كنند و به جاى او يك موجود غربى درست كنند، طورى باشد كه ما اسم مدرسه هم وقتى بگذاريم يكى از اسمايى كه غربى‏ها دارند بگذاريم. اسم خيابان‏هاى‏مان هم به اسماء غربى‏ها نامگذارى شود. دواخانه‏ها و موسساتمان هم با آن اسماء، اگر بخواهند خيلى برايش احترام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد. كتاب‏هايى كه در اين نيم قرن نوشته شده است استشهاد صاحب كتاب‏ها همه به حرف‏هاى غربى‏ها هست، اگر يك مطلبى را مى‏خواهند بگويند، دنبالش مى‏گويند اين را هم چه كسى گفته است، يكى از فلاسفه غرب را اسم مى‏برند. هم آنهائى كه كتاب مى‏نويسند از خودشان بيخبر شده‏اند و هم ماها و مردم از خودمان تهى شده‏ايم و به جاى يك موجود شرقى اسلامى، يك موجود غربى بر ما تحميل شده كه خودمان را گم كرده‏ايم و به جاى مغز شرقى مغز غربى نشسته است، تا استشهاد به آنها نباشد، مشترى هم كم مى‏شود. كتاب‏ها بخواهند مشترى زياد داشته باشند، موسسه‏ها بخواهند زياد مشترى داشته باشند، دواخانه‏ها بخواهند كه زياد به آنها توجه بشود اسماء غرب را بايد بگذارند رويش تا اينكه مشترى پيدا بكنند.

صحيفه نور ج 9 صفحه 26

استشهاد به كلام غربى‏ها بشود تا اينكه مردم توجه به كتاب پيدا كنند. اين يك مرضى است در شرق، يك مرضى است كه تا اين مرض هست شرق نمى‏تواند صحيح باشد. تا اين مرض هست شرق انگل است، تبع است. تا ما يكى‏مان مريض مى‏شود فورا راه مى‏افتد به انگلستان، فرانسه، به امريكا. در زمان محمدرضا، در ذهنم اين است كه يك لوزه‏اى مى‏خواستند يكى از اين بچه‏هاى آنها بود - چيزى حالا درست يادم نيست - لوزتين را مى‏خواست عمل كند، مى‏گفتند از خارج بايد بيايد. نه اين كه اينجا طبيب نبود، طبيب بود لكن هم طبيب و هم آن كه محتاج به طبيب است، از خودشان بيخبر بودند خودشان را هم نمى‏شناختند، هر چه مى‏شناختند غرب را مى‏شناختند. الان هم هر كه مريض مى‏شود در عين حالى كه در اينجا طبيب متخصص هم هست، همان طبيب متخصص هم كه اين معنا را مى‏تواند عمل بكند لكن از باب اينكه مغزش غربى شده است مى‏گويد ببريد او را انگلستان. چند وقت پيش از اين چند تا از اطباء اينجا بودند و من راجع به همين مسائل كه خوب چه شده است كه، من اينطور مى‏گفتم كه نگذاشتند كه طبيب پيدا بشود در ايران و از اين جهت است كه مى‏برند به خارج. او مى‏گفت كه نه، ما طبيب هستيم، اينها را هم كه به خارج مى‏برند، در خارج هم اطباء ايرانى زياد هستند و بسيارى از اينها را هم، همان اطباء ايرانى معالجه مى‏كنند. گفتم خوب بدتر براى اينكه شما حالا طورى شده‏ايد كه ديگر خودتان هم نمى‏توانيد خودتان را بفهميد، خودتان را گم كرديد، به جاى خودتان يك موجود غربى نشسته است. فلاسفه غرب الان هم محتاج به اين هستند كه از فلاسفه شرق ياد بگيرند، كتاب‏هاى ابوعلى الان هم من گمان مى‏كنم تا چند وقت بيش از اين بود و الان هم همين طور، مورد استفاده اطباء غرب باشد. قانون بوعلى رسما تدوين مى‏شده آنجا، استفاده از آن مى‏شده لكن اين تحفه شرقى رفته غرب، غرب از آن استفاده كرده و ما خودمان گم كرده‏ايم خودمان را، بوعلى را نمى‏شناسيم. اين براى اين است كه آنوقتى كه اينها راه پيدا كردند به ممالك شرق كه شايد سابقه‏اش حدود ششصد سال يا همچو چيزى باشد (درست من نمى‏دانم لكن طولانى است) مطالعات در همه چيز شرق مطالعه كردند. اشخاص متخصص از خارج آمد، از غرب آمد و همه جاى ايران را و همه جاى شرق را گردش كردند و بررسى كردند. در تاريخ هست، در همين تاريخ‏هاى آخرى كه با شتر مى‏رفتند اين بيابان‏هاى ما را، همان بيابان‏هاى بى‏آب و علف هم مى‏رفتند، با شتر مى‏رفتند و آنجا بررسى مى‏كردند. يك قسم از بررسى‏ها و اينها مال اين بود كه بفهمند چه دارد شرق، نفت را، كبريت را، هر چه كه دارد، مس، آهن، اين ذخاير زيرزمينى را بفهمند چه دارد و بايد به چه راه آنها را به دست آورد. آنها كشف مى‏كردند. در همدان من بودم كه يكى از آشناهاى من كه سابقه داشت (اينكه مى‏گويم مال شايد حدود بيست سال يا بيشتر باشد) كه يك ورقه‏اى آورد شايد يك متر در يك متر نقشه بود، نقشه مال همدان و دهات و قراء و قصبات همدان بود، اين را كه باز كرد من ديدم نقطه‏هايى با رنگ ديگر، زياد نقطه در آن هست. گفتم اينها چيست؟ گفت اين نقشه از خارجى‏هاست، اين نقطه‏ها جاهايى است كه يك چيزى در آنجا پيدا مى‏شود، يك زيرزمين، يك چيزى دارد آنجا، اينها همه جا را مطالعه كردند. يك راه اين بود كه يك قسم از مطالعاتشان مطالعات شناختن ذخاير شرق كه يكى از آن هم ايران بود، يك قسم از مطالعات هم

صحيفه نور ج 9 صفحه 27

كه باز در همان وقت‏ها كه اين وسائل اتومبيل و اينها نبود با قافله‏ها حركت مى‏كردند و با شترها مى‏رفتند و مطالعه در گروه‏هاى مختلف، عشاير ايران، بختيارى‏ها - عرض كنم - بلوچ‏ها، كردها، يك دسته آنجاها مى‏رفتند و مطالعه مى‏كردند آنها چه جور آدم‏هائى‏اند و چه جور مى‏شود آنها را تحت استعمار گرفت. و يك گروه ديگرى هم در شهرها مشغول مطالعه بودند كه اينها چه جور وضعى دارند و آنطورى كه من مى‏فهمم از رويهمرفته مطالعاتشان راجع به انسان‏ها اين حاصل شده است كه اين جمعيت شرقى به اسلام اعتقاد دارد و آن كه مانع مى‏شود از اينكه آن چيزهاى زيرزمينى را به غارت ببرند اينها هستند كه به اسلام عقيده دارند، اين قشرهاى ديگرى كه با اسلام سر و كار ندارند از آنها هيچ باكى نداشتند، آنها يك مردم تهى هستند كه با آنها كارى نداشتند، آن كه از آن خوف داشتند توده‏هايى بود كه به اسلام عقيده داشتند. خوب، اينهائى كه به اسلام عقيده داشتند از چه راه اين عقيده را پيدا كرده بودند از طريق روحانيت اين اعتقاد را اينها تزريق كرده بودند و مطالعاتشان به اينجا رسيده است كه، رسيده بود كه اين ملاها در دهات و قصبات و همه جا هستند و هر وقت بخواهند، اين مردم را ممكن است كه به شورش وا دارند. چه بكنند اين نشود؟ دو نقشه مى‏خواستند پياده كنند. در زمان رضاشاه پياده شد به طور سختى هم پياده شد و بعد از آنكه ديدند آن سختى‏ها مشكل است و نمى‏شود، به ترتيب شيطانى يكى اينكه اسلام را در بين توده‏ها، در بين مردم، اين را كوچكش كردند، قلم‏هاى اجير آنها و تبليغات دامنه‏دارشان راجع به اينكه اين اسلام مال زمان سابق بوده است، چيزى كه مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است ديگر حالا، حتى حالا هم اگر شما ديده باشيد گاهى وقت‏ها جرات نمى‏كنند بگويند، اما مى‏گويند در يك كلمه‏اى. اين يك راه بود كه اسلام را اصلا از نظر مردم بيندازند اسلام كهنه شده است، ديگر حالا وقت عصر نوينى است، حالا عصر تجدد است، حالا عصر موشك است، در عصر موشك ديگر اسلام نبايد مطرح بشود يك راه ديگرش هم كه در عرض همين دنبال مى‏شد اينكه روحانيت را از دست مردم بگيرند اينها دربارى‏اند، اينها انگليسى‏اند، خود انگليس‏ها تزريق مى‏كردند، خود انگليس‏ها به مردم اينطور مى‏گفتند كه اينها انگليسى‏اند، اينها منحرفند، انگليسى‏اند. خودشان به مردم اينطور مى‏گفتند، آنهايى كه اجير بودند از طرف آنها، به مردم اينطور تزريق مى‏كردند. خوب سابق، ده، بيست سال پيش از اين، بيست سال پيش از اين يا يك قدرى بيشتر، انگليس معروف بود و مطرح بود، بعد آمريكا جلو افتاد اينها دربارى‏اند، اينها انگليسى‏اند، اينها را گذاشته‏اند براى اينكه مردم را خواب بكنند، دين اصلش تخدير است، دين مثل مخدرات مى‏ماند، مردم را خواب مى‏كند كه آنها ببرند، و بچاپند، و روحانيت هم عامل انگليس‏ها هستند اينها آمده‏اند اينجا مردم را خواب كنند كه آنها بچاپند و اينها حرف نزنند، مردم را اينها خواب مى‏كنند، آنها اموالشان را مى‏برند و خودشان خوابند ملتفت نيستند. اين دو نقشه بود كه اسلام را از نظر مردم پايين بيندازند و مردم به آن بى‏اعتنا بشوند و آنها هم كه اسلام را ترويج مى‏كنند، از آنها هم مى‏ترسيدند، آنها را هم منحط كنند تا اينكه اين دو تا قدرت وقتى كه از ملت گرفته شد ديگر ملت نمى‏تواند كارى انجام بدهد، نه مى‏تواند وحدت داشته باشد و نه مى‏تواند عمق مسائل را بفهمد، از آن طرف هم نويسنده‏هايى كه از خودشان هستند يا بدتر از

صحيفه نور ج 9 صفحه 28

خودشان هستند به اين مسائل كمك مى‏كردند. يكى ا ز شعراشان در همان عصر (مضمون شعرش را مى‏گويم، شعرش هم يادم است) مى‏گويد تا آخوند و قجر در اين مملكت هست اين ننگ را كشور دارا به كجا ببرد. اين ننگ اينكه، ننگ اينكه آخوند در اين مملكت هست كشور دارا اين ننگ را به كجا ببرد آنوقت كه رضاشاه غلبه كرد، شاعر اينها منطقش اين بود كه يك ننگى است، روحانيون در اينجا ننگ است، كشور دارا بايد از روحانيون و آن چيزى كه روحانيون مى‏گويند كه اسلام است، تا اين هست چطور اين ننگ را ما، يك مجلسى درست كردند در همان زمان آن شخص (شايد در اواخر زمان) كه در آن مجلس نمايش غلبه اسلام بر ايران بود كه لشكر عرب آمد و غلبه كرد و - عرض بكنم كه چيز را - ايران را گرفت و آنوقت - چيز هم - عربستان هم جزء اينجا بود. آنجا دستمال‏ها را در آوردند به گريه، گريه اينكه اسلام آمد و ايران را اسلامى‏اش كرد، گريه كردند. در يك مجلس عمومى درست كردند وضع را به طورى كه دستمال‏ها را در آوردند و به حال ايران گريه كردند كه ايران اسلام آمده است. چه بود؟ براى اين بود كه مردم را از اسلام همچنين بترسانند كه اسلام آمد و بكلى اوضاع را به هم زد. الان كه ما اينجا نشستيم، من آن طرف بودم، يك طومار، يك چيزى آمد، تلكسى آمد كه در آن اين بود كه به امر تو ايرانى‏ها بر ضد كردها قيام كردند. اينطور الان حزب دموكرات در آنجا و آقايان كرد را هم اينها در مهاباد، چون الان ديدند مهاباد از دستشان دارد مى‏رود و وقتى رفت ديگر تمام شد و انشاء الله همين طورى مى‏شود، چون ديدند كه ديگر كارشان ديگر به آخر رسيده است به اينجا منتهى شدند كه يك تلكسى بود كه الان من آن طرف خواندم، با اسم من شروع شده و دنبالش هم عده زيادى از روزنامه‏ها و اينها رونوشت به همه آنها و همه به اينكه ما كردها، ملت كرد كه با شما يكى هستند، چطور شده است كه حالا همه مردم را شما وادار كرديد همه ايران بر ضد كردها قيام كردند؟ در صورتى كه همه ايران مى‏دانند كه بر ضد، بر ضد ضد كرد، كردها قيام كرده‏اند، نه بر ضد كردها، چون ما هميشه داد اين معنا را داريم كه كردها با ما برادر هستند معذلك - به اين - مطلب به اين روشنى را دارند به من تلگراف مى‏كنند، به مهندس بازرگان تلگراف مى‏كنند و تلكس مى‏زنند.

تاريخ مبارزاتى انبيا و علماى اسلام، افشاگر تبليغات كذب استعمار

وضع اينطورى است كه مى‏خواهند اينطور نمايش بدهند، همين اشخاص بودند، همين اشخاصى هستند كه اسلام را به مردم اينطورى نمايش مى‏دهند كه اسلام آمده است كه مردم را خواب كند، اسلام آمده است كه طبقه مستضعف را خواب كند تا بزرگ‏ها اينها را بخورند و اينها صدايشان در نيايد، غافل از اينكه تاريخ در كار هست، تاريخ هست، تاريخ اسلام كه ديگر دور نيست خيلى، در راجع به همه اديان اينها مى‏گويند. خوب اين تاريخ هست. همه اديان وقتى كه شما ملاحظه بكنيد سران اين اديان كه انبيا بودند، اينها از طبقه مستضعف قيام كردند و طبقه مستضعف را بر ضد قدرت‏ها شوراندند. حضرت ابراهيم خودش بوده و يك تبرى، از طبقه پائين در مقابل آن نمرود عصر قيام كرد و آن مظاهر آنها كه مظاهر اشرافيتشان را (بت‏پرستى هم آنوقت يك مظاهر اشرافى بود) آنها را

صحيفه نور ج 9 صفحه 29

شكست. حضرت موسى هم يك شبان و يك عصا، از همين طبقه مستضعف، اين طبقه را بر ضد فرعون و بر ضد دستگاه طاغوتى او برافراشت، اينها را بر انگيخت بر ضد آنها، نه اينها را خواب كرد تا آنها بخورند، اينها را بيدار كرد كه آنها را بكشند. عكس آنكه نويسنده‏هاى خائن ما و نويسنده‏هاى خائن‏تر خارجى‏ها مى‏گويند كه دين افيون جامعه است و انبيا آمده‏اند كه جامعه را با اين افيون خواب بكنند و قدرتمندها و طاغوت‏ها اين را، جامعه را بمكند و اينها خواب باشند. درست وقتى تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد عكس اين است يعنى طاغوت‏ها به مردم غلبه كرده بودند و خداوند در هر عصرى يك نفر را از همين قشر پائين، از همين چوپان‏ها، از همين طبقه مستضعف برانگيخت و اين طبقه مستضعف را بيدار كرد و بر ضد طاغوت‏ها قيام كرد و فرعون را غرق كرد و از بين برد. و اما اسلام كه تاريخش نزديك به ماست آنها اينقدر دورند، تاريخ نزديك به ماست، زندگى پيغمبر اكرم معلوم است براى همه چه جور بوده است. معارض‏هاى او و جنگ‏هاى او معلوم است با كى جنگ كرده. پيغمبر اكرم در مكه مكرمه از همين طبقه مردم، البته از اشراف به آن معنا كه سادات آنوقت بودند، نه اشراف به آن معنا كه سرمايه‏دار بودند، به آن معنا كه سادات بودند، از آنها بود لكن فقير بود، از طبقه فقرا بودند اينها، تا آخر هم با همين فقر زندگى كردند و معذلك اين كارها را انجام دادند. از همين طبقه در مكه پيدا شد و اشراف مكه و سرمايه‏دارها و قافله‏دارها و اينها با او مخالفت كردند به اندازه‏اى كه نمى‏توانست ديگر آفتابى بشود، توى غار رفت، مدت‏ها در غار محبوس بود آنجا تقريبا، تا كارهاى تبليغات زيرزمينى را اينجا كرد. يك عده‏اى را با خودش همراه كرد و بعد ديد اينجا زورش به اينها نمى‏رسد با مردم مدينه بست و بند كرد و تشريف بردند مدينه، در مدينه هم كه رفتند وارد نشدند به يك طايفه چيزدار، به همين فقرا، به همين مردم ضعيف. مسجد پيغمبر اكرم هم مثل اين مسجدهاى شما نبوده است مسجد اعظم، يك جاى كوچكى، يك سقفى با اين چيزهاى خرما، با اين چيزهاى خرما يك چيزى درست كرده بودند، يك ديوار اينقدرى هم براى اينكه مثلا حيوانات وارد نشوند با يك چيزى گلى يا از همين‏ها درست كرده بودند. اما سرنوشت اسلام را در يك همچو مسجدى درست مى‏كردند. مسجد بود، همچو نبود كه قبه و بارگاه باشد و ميان تهى، از آن تاسيسات خالى لكن از همان جا روم و ايران را شكست دادند، هر چه هم بخواهند اينها گريه كنند. اين پيغمبر اكرم از همين طبقه پايين به طورى كه وقتى هم مدينه تشريف بردند باز اصحابى ايشان داشتند كه خانه نداشتند، هيچ خانه نداشتند، در مسجد اينها مى‏خوابيدند، يك صفه‏اى بود كه اصحاب صفه مى‏گفتند، عده‏اى آنجا پهلوى هم همان جا مى‏خوابيدند زندگى‏شان همان بود. زندگى نداشتند وقتى هم مى‏خواستند جنگ بروند هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، اينجورى بود وضعشان. هيچى، هيچ خبرى نبود در كار. از اين طبقه بودند، در مقابل كى؟ جنگ‏هاى پيغمبر با كى بوده؟ آيا پيغمبر آمده اين طبقه مستضعف را خواب كند كه آنها بمكندش؟! يا آمد و اين طبقه ضعيف را، اين مستضعفين را برانگيخت؟ جنگ‏هاى پيغمبر همه‏اش با همين اشراف بود و با همين باغدارها و با همين سرمايه‏دارها و با همين‏ها و بعد هم با سلاطين و با كسان ديگر. كاغذهاى پيغمبر به سلطان ايران، به سلطان روم،

صحيفه نور ج 9 صفحه 30

به سلطان قبط، به كجا، كاغذهايش همه معروف است ديگر، دعوت كرده آن سلاطين را كه بياييد آدم بشويد، مسلم بشويد، نه اينكه خواسته است كه مردم را لالايى بگويد خواب كند، افيون باشد هر كه قرآن را بخواند. آخر بى‏انصافى اين است كه قرآنى كه در خانه همه مسلمان‏ها هست، همه دارند اين قرآن را مى‏بينند، قرآنى كه هر صفحه‏اش را كه باز كنى راجع، يا مثلا هر جزئيش را كه ببينيد راجع به قتال و راجع به كشتار اشخاص طاغوت و بر انگيختن مستضعفين در مقابل مستكبرين است. اين بى انصاف‏ها قرآن را كه در دسترس همه هست، ناديده گرفتند. آنوقت مى‏گويند كه اسلام آمده است كه مردم را، مستضعفين را خواب كند و مستكبرين را بر آنها غلبه بدهد. اين قرآنى كه قتال در آن هست - عرض مى‏كنم كه - جنگ مستضعف بر مستكبر هست، سر تا ته آن راجع به فرعون، راجع به اشخاص ديگر و راجع به مستكبرينى كه در آن عصر بودند هست و مردم را وادار كرده بر ضد آنها، مى‏گويند كه قرآن يا پيغمبر آمده است كه اين مردم بيچاره و فقير و رعيت و كشاورز را خواب كند تا محمدرضا بيايد بمكدشان!! اين قرآن و آن انبيا، بياييم سراغ اين علماى به اصطلاح اينها دربارى، شما يادتان است، همسن من تقريبا هستيد، مى‏شناسم شما را از آنوقت، از وقتى كه رضاخان آمد تا امروز چند مرتبه قيام شد، كى قيام كرد؟ از اين طبقات ديگر، مردم، از روشنفكرش بگير، از - نمى‏دانم - نويسنده‏اش بگير و از اينها در اين قيام‏هاى بر ضد، كى بود كه قيام كرد؟ قيام آذربايجان را كى كرد؟ علماى آذربايجان، مرحوم آميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى، ديگران كردند قيام اصفهان را كى كرد؟ مرحوم حاج آقا نورالله، ديديد كه آمده‏اند علماى اسلام به اينجا و علماى بلاد هم جمع كردند قيام بر ضد رضا خان. قيام خراسان را كى كرد؟ علماى خراسان مرحوم آميرزا يونس و مرحوم آقازاده و امثال اينها. بعد از او هم يك قيام تنهايى آقاى قمى كرد كه آمد به حضرت عبدالعظيم و ما هم حضرت عبدالعظيم بوديم و منتها اين قيام‏ها شد و قدرت، آن قدرتى بود كه اينها را شكست داد، قيام‏ها را شكستند، علماى آذربايجان را گرفتند و در يكى از بلاد كردستان، سقز بوده، كجا سنقر، كجا، اينجا تبعيدشان كردند و بعد از مدتها اجازه دادند كه مرحوم آميرزا صادق آقا آمدند همين قم و اينجا هم فوت كردند. علماى مشهد هم، همه آنها را گرفتند آوردند در تهران حبس كردند. مرحوم آقازاده يكى از علمايى بود كه درجه يك آنجا بود. من خودم مى‏ديدم كه ايشان در گوشه يك جايى كه يك منزلى داشتند، اينطور به خيابان چيز بود تنها آنجا نشسته بود، مامورها هم مواظبش، كسى نمى‏توانست با ايشان تماس بگيرد، ايشان را هم مى‏بردند در عدليه آنجا محاكمه مى‏كردند و اينطور. در مجلس كى بود كه مى‏ايستاد در مقابل اينها؟ مدرس بود. اين علماى دربارى كه اينها مى‏گويند، عكس بودند. اين پانزده، شانزده سال قيام مال كى بود؟ مال همين آقايان بود، همين آخوندهاى بلاد و اطراف. همين‏ها بودند كه اينها برضد آنها تبليغ مى‏كنند و الان هم نمى‏خواهند كه اين رژيمى كه اسلامى است باز اسم آخوند در آن باشد، الان هم نمى‏خواهند. از اينها همچو مى‏ترسند كه مبادا اين منافع نامشروعى كه اينها مى‏بردند و در خارج و در داخل براى خودشان اين بساط را درست مى‏كنند، دست اينها بيفتد كه وقتى در مجلس خبرگان مى‏روند بر ايشان بودجه قرار مى‏دهند، بگويند كه ما عبايمان را رويمان مى‏كشيم‏

صحيفه نور ج 9 صفحه 31

مى‏خوابيم، بودجه مى‏خواهيم چكار؟ اين آخوند است كه اين را مى‏گويد. همين آخوندها هستند كه شما مى‏گوييد كه اينها كذا و كذا هستند كه وقتى رفتند مجلس خبرگان و برايشان ده ميليون بودجه قرار دادند اعتراض كردند كه ما بودجه مى‏خواهيم چه كنيم برايشان - عرض مى‏كنم كه - يك جايى را گرفته بودند، تخت‏هايى گرفته بودند. ما تخت مى‏خواهيم چه كنيم؟ ما هر كداممان بياييم در مجلس همين جا عبايمان را دوش مى‏كشيم، همين جا هم مى‏خوابيم. اينها نمى‏خواهند اينها را، اينها يك رژيمى را مى‏خواهند، يك وضعى را مى‏خواهند كه جيب‏هاى اينها پر بشود بقدرى كه تخمه كنند كه ندانند چه مى‏كنند، سرمايه‏هاى اينجا را ببرند به خارج. ارز اينجا را الان هم مشغولند كه ببرند به خارج و براى خودشان آنجا تعيش كنند. من در پاريس كه بودم يكى از مطالبى كه شنيدم آنچه كه يادم ماند و تحفه بود يك كلمه‏اش بود، براى يكى از بستگان همين رژيم، بستگان همين محمدرضا، يكى (حالا از كدامشان بود آن هم يادم نيست) ويلايى در خارج هست، قيمت ويلا را هم من يادم نيست اما آنى كه يادم ماند اين است كه 6 ميليون دلار خرج گلكارى، ملتفتيد يعنى چه؟ 6 ميليون دلار يعنى 42 ميليون تومان يا پنج ميليون دلار، حالا يكى از اينها. پنج ميليون ظاهرا پنج ميليون، پنج ميليون دلار خرج گلكارى آن ويلا. آنها اين را مى‏خواهند. آنها هم كه اطراف آنها هستند و - عرض مى‏كنم كه - الان در كردستان غائله درست كرده‏اند و برادرهاى كرد ما را اغفال كرده‏اند، آنها مى‏خواهند اينطورى اين وضع را پيش بياورند كه از شما بگيرند و در جيب‏هايشان پر كنند و ويلا در آنجا درست كنند كه پنج ميليون دلار، 35 ميليون تومان خرج گلكاريش بشود. من خودم همه چيز را يادم نيست چقدر بود، اصلا نمى‏دانم چقدر بود اما اين را يادم بود. خوب سال ديگر هم همين طور. در هر صورت آن دو تا مطلبى كه اينها داشتند ما را اول ميان تهى كردند، خودمان را از خودمان گرفتند، تبليغات، تعليمات همه چيز استعمارى بود، خودمان رااز خودمان تهى كردند. اين دو قدرتى هم كه مى‏شد يك كارى بكنند از ما گرفتند، مى‏گرفتند، مى‏خواستند بگيرند، الحمدلله نتوانستند. يكى قدرت اسلام را كه از آن مى‏ترسيدند، يكى قدرت خدمه اسلام را كه عبارت از روحانيون، اينها را مى‏خواستند بگيرند و شدت هم كردند و گرفتند، در زمان رضاشاه سركوبى كردند سخت به حيث كه خود مردم هم بر ضد روحانيت، طبقات زيادى از آنها بر ضد روحانيت حرف زدند و گفتند و شنيدند و بعد كه ديدند با زور مشكل است بعد با حيله وارد شدند، با حيله و با تبليغات سوء و با اينطور چيزها وارد شدند.

اينها از روحانيت مى‏ترسند، براى اينكه روحانيت مى‏خواهد اينها را بيدار كند!!

و بحمدالله اين انقلابى كه در ايران پيدا شد كه من اين انقلاب را خيلى به آن خوشبين هستم، نه از اين باب كه محمدرضا را شكست داد، اين هم زياد بود، خيلى عظيم بود، و نه از اين باب كه غرب و شرق را شكست داد، از اين باب كه يك انقلاب انسانى پيدا شد، خودشان را شناختند. خانم‏هاى ما خودشان را شناختند يعنى چه، فهميدند چه هستند. تبليغات كردند كه شما خانم‏ها را از آن حيثيتى كه داريد بيندازيد، از شما بگيرند حيثيت خودتان را، شما را غربى كنند. آرايش‏ها از غرب بايد بيايد،

صحيفه نور ج 9 صفحه 32

مدها از غرب بايد وارد بشود، هر روز تغيير كه بكند شما هم تغييرش بدهيد. همه چيزهاى شما از غرب وارد مى‏شد. تبليغات بود ديگر، همه هم عادت كرده بودند. اگر امروز يك چيزى مى‏آمد و مى‏گفتند در مثلا انگلستان يك همچو چيزى شده است، فورا آنجا همه اينها را بايد كنار بگذارند، آن پيش بيايد، اين مد پيش بيايد. چند مرتبه در، در پيراهنى كه مى‏خواستند براى فرح درست كنند، براى تاجگذارى گمانم بود، چند مرتبه طراح‏ها با طياره‏ها رفت و آمد كردند و چقدر الان من يادم نيست، خرج اين شد، براى اينكه يك پيراهن را درست بكنند. آنوقت خوشمزه اين بود كه در يكى از گفته‏هايش اين بود كه ما بچه‏هايمان را لباس عوضى اين را به آن كوچيكه مى‏پوشانيم!! اين در روزنامه‏ها بود، اين آدمى كه سه مرتبه طياره بايد برود و برگردد تا اين طرح را درست بكند و چقدر، صد و پنجاه هزار تومان نمى‏دانم چقدر بود كه براى طرح يك پيراهن درست مى‏كنند، مى‏خواهند چه بكنند؟ مى‏خواهند شما را خواب كنند. روحانيت نمى‏خواهد شما را خواب كند. اينها از روحانيت مى‏ترسند براى اينكه روحانيت مى‏خواهد اينها را بيدار كند. از بيدارى، از آدم بيدار اينها مى‏ترسند، از آدم خواب چه ترسى دارند؟ اينها با اگر اينها را خواب مى‏كردند، روحانيت را به عرش اعلى مى‏بردند. اگر اينها اهل اين بودند كه مردم را خواب مى‏كردند، رضا شاه روحانيت را ترويج مى‏كرد و نه همچو مى‏كرد كه شوفر سوار اتومبيلشان نكند. شوفرها سوار نمى‏كردند ما را بعضى‏مان را... مى‏گفتند، يك شوفر گفت كه من قرار داده‏ام با خدا كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنم يكى فواحش را، يكى آخوندها را....

previos page menu page next page

afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 33

تاريخ: 13/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل مخابرات ارتش جمهورى اسلامى‏

صفحه قلبمان كه همه چيز درش نقش مى‏شود، همان صورت نامه اعمال است‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

اين يك واقعيتى است كه در آيه هست الذين آمنوا يقاتلون فى سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت . اين آيه محك است براى اينكه ما خودمان را بشناسيم. هر كسى مى‏داند كه خودش چه مى‏كند، مى‏داند كه چه مقصدى دارد، در كارهائى كه انجام مى‏دهد روى چه مقصدى انجام مى‏دهد. اگر چنانچه مقصد، مقصد طاغوتى است، عمل، عمل طاغوتى مى‏شود و اگر مقصد، مقصد الهى است، عمل، عمل الهى مى‏شود. و راه فهم هم خود آدم است. خود ما هم مى‏دانيم، مى‏فهميم كارهائى كه انجام مى‏دهيم، چه قتال باشد و چه كارهاى ديگر، اين آيا كارهاى ماروى مقصد طاغوتى انجام مى‏گيرد؟ بر ضد مصالح مملكت، بر ضد مصالح اسلام يا بر مسير اسلام و بر مسير ملت است. اگر بر مسير اسلام، بر مسير ملت اسلامى شد اين كسى كه عمل مى‏كند، عملش الهى است و فى سبيل الله است و اگر خداى نخواسته بر خلاف مسير ملت و ملت اسلامى و بر خلاف مسير اسلام شد بايد بفهمد كه اين مسير، مسير طاغوت است و عمل، عمل طاغوتى، حالا چه قتال باشد وجه كارهاى ديگر فرقى نمى‏كند. شماها كه در مخابرات هستيد و به منزله اعصاب يك ارتش هستيد خودتان بايد بفهميد در يك همچو كار مهمى كه وارد هستيد، آيا مقصد، مقصد خداى نخواسته طاغوتى است يا مقصد، مقصد الهى است و آيا در اين مخابرات هيچ خداى نخواسته خيانتى، كارشكنى مى‏شود يا نه، همه‏اش بر وفق مصالح كشورتان، مصالح اسلام عمل مى‏كنيد. در همين مخابرات هم مى‏تواند انسان خودش را تشخيص بدهد كه از اولياء شيطان است يا از اولياء خداست. ما خودمان مى‏توانيم اعمال خودمان را تشخيص بدهيم قبل از اينكه اين نامه اعمال ما براى پيشگاه خدا و قبل از آن براى پيشگاه امام زمان سلام الله عليه برسد خودمان بايد نظر كنيم به اين نامه اعمالمان يعنى صفحه قلبمان كه همه چيز درش نقش مى‏شود كه همان صورت نامه اعمال است. خودمان بفهميم چه كاره هستيم. آيا ما در اين كارى كه به ما محول است، با صداقت، صميميت، براى صلاح ملت، براى صلاح اسلام كار مى‏كنيم؟ چه من كه يك طلبه هستم و كارهاى طلبگى مى‏كنم و شما كه در مخابرات هستيد و كارهاى مخابراتى مى‏كنيد، يا آنهائى كه در ميدان جنگ هستند همه بايد خودمان تشخيص بدهيم چه مى‏كنيم.

صحيفه نور ج 9 صفحه 34

اين چند روز عمر را براى خدا صرف كنيد

برادرهاى ما! اين چند روز عمر را براى خدا صرف كنيد. عزيزان من! اين چند روزى كه ما هستيم براى خدا صرف كنيد. اين را، اين حيات از دست ما مى‏رود،اين دنيا براى هيچ كس باقى نمى‏ماند. آن چيزى كه براى همه باقى مى‏ماند نتيجه آن اعمالى است كه از ما صادر مى‏شود. هر عملى كه از ما صادر مى‏شود يك صورتى در آن عالم دارد و ما آن را مى‏بينم. فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره خود او را مى‏بينيد. هر ذره خيراتى كه از شما صادر مى‏شود، هر عمل انسانى كه از شما صادر مى‏شود، هر عمل اسلامى كه از شما صادر مى‏شود، يك صورتى در آن عالم دارد و شما آن را مى‏بينيد. و اگر چنانچه خداى نخواسته يك امر غير - انسانى باشد، يك امرى بر خلاف مسير اسلام، بر خلاف مصالح كشور اسلامى باشد از ما صادر بشود، صورتش در آن عالم با مناسبت هست و ما مى‏بينيم. كارى بكنيد كه وقتى از اينجا بار را بستيد، در حضور خداى تبارك و تعالى با رو سفيدى باشيد. كارى نكنيد كه خداى نخواسته در آنجا غير از اين صورتى كه در اينجا داريد داشته باشيد. كار شما مهم است. اين كار مهم را خوب انجام بدهيد. همه كارهامان مهم است. همه بايد كارهايمان را خوب انجام بدهيم. خداوند انشاء الله شما را تاييد كند، موفق كند به اينكه اعمال صالح را انجام بدهيد.

اين كارى كه در محوله شماست اگر خوب انجام داديد، اين عمل صالح است. اگر خداى نخواسته بد انجام بگيرد، عمل ناصالح و نتيجه‏اش عايد خودتان مى‏شود . انشاء الله موفق باشيد و مويد.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 35

تاريخ: 13/6/58

فرمان امام خمينى به حجت الاسلام فومنى حائرى

بسمه تعالى به طورى كه مرقوم شده است، اهالى محترم تقاضا دارند جنابعالى در منطقه فومنات اشتغال به رسيدگى به وضع منطقه داشته باشيد. مقتضى است جنابعالى تشريف ببريد و با مشورت آقايان و اشخاص معتمد به كارهاى آنجا رسيدگى نمائيد.

والسلام عليكم روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 36

تاريخ: 13/6/58

فرمان امام خمينى به حجت الاسلام كاشانى

بسمه تعالى

جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمد حسين كاشانى دامت افاضاته پيرو تقاضائى كه جهت اعزام جنابعالى به منطقه لرستان شده بود مقتضى است جنابعالى مسافرتى بدان منطقه نموده و از نزديك به وضع كميته‏ها رسيدگى نموده و با مشورت و همكارى علماى اعلام و معتمدين محل ايدهم الله تعالى در رفع مشكلات و كمبودها و جلوگيرى از توطئه‏ها بكوشيد و سعى كافى در حفظ وحدت و پرهيز از اختلاف و تفرقه مبذول داريد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين و پيروزى بر دشمنان خواستارم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته

روح الله الموسوى الخمينى


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 37

تاريخ: 13/6/58

بيانات امام خمينى در جمع روحانيون اهل سنت گنبد

خرابى و ويرانى همه جاگير، ميراثى از رژيم 2500 ساله‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

يكى از بركات اين نهضت، اجتماع علماى اين حدود، آن حدود، علماى تشيع و علماى تسنن در زير يك سقف، يك سقف كوچك، تا مسائلى كه ما داريم و خلاف آن مسائل دارد تبليغ مى‏شود به گوش آقايان برسانيد. ديروز چنانچه من قبلا هم اعلام كردم شايد همه شنيده باشيد يك تلگرافى با امضاى 18 نفر از ائمه جماعت مهاباد يا مهاباد و اطراف و رونوشت به پانزده نفر از مقامات آمد و در آن اين بود كه ما اهالى كردستان در اين نهضت شريك بوديم و زحمت كشيديم و حالا اشخاصى ذهن شما را مشوش كردند و نسبت به اهالى كردستان بدبين كردند و شما همه ايرانى‏ها را بر ضد كردستان بسيج كرديد. خوب من مى‏دانم كه علماى آنجا همچو چيزى نمى‏گويند. اين يك مطلبى است كه يا ائمه جماعت را اسمشان را نوشته‏اند آنها هم بى اطلاعند، يا با سر نيزه رفتند آنجا و گفتند بايد اين را امضاء كنيد و نمى‏توانستند نكنند. ما مى‏خواستيم ببينيم كه علماى كردستان و اهالى كردستان و علماى ساير بلاد ما كه برادران ما هستند و اهل سنت هستند، تا حالا چه مطلبى ديدند كه در اين پنج، شش ماهى كه جمهورى اسلامى هست كه نسبت به كردستان، بلوچستان، سيستان، ساير جاها يك عملى شده باشد كه بر خلاف باشد، بر خلاف مصالح آنها باشد يا يك امتيازى در اين مدت گذاشته شده باشد بين اهالى كردستان يا بلوچستان با اهالى تهران. يك گرفتاريهايى شما داريد و همه قشرهاى مملكت دارند كه هر كدام همان محيط خودشان را ديده‏اند، مشاهده كرده‏اند و گرفتارى‏هاى خودشان را ديده‏اند و شايد در ذهنشان اين آمده باشد كه جاهاى ديگر اينطور نباشد. من در اين مدتى كه اينجا بودم و گروه‏هاى مختلف آمده‏اند، چه از كردستان، چه از جاهاى ديگر، از بختيارى، از قشقايى، از همه اينها، اين گروه‏هاى مختلف آمده‏اند اينجا و هر دسته‏اى ادعا كرده‏اند كه آن قدرى كه به ما ظلم شده است به ديگران نشده، آن قدرى كه ما عقب مانده هستيم ديگران نيستند، ما نه آب داريم، نه اسفالت داريم و نه برق داريم، نه كذا. من به آنها گفتم به اينكه آقا شما محيط خودتان را مى‏بينيد، شما برويد جاهاى ديگر هم ببينيد، ببينيد آنها دارند و شما نداريد، يا همه نداريد؟ اصلا بنابر اين بوده كه نداشته باشيد. من نمى‏گويم برويد عشاير را ببينيد، دور دست‏ها را، حالا به شما عرض مى‏كنم شما برويد تهران، اين محل‏هايى كه در دور و بر تهران الان واقع است كه من در نجف بودم، يك كاغذى به من نوشته بودند و

صحيفه نور ج 9 صفحه 38

صورت محل‏ها را نوشته بودند، در ذهن من اين است كه حدود سى تا محل نوشته بودند كه در تهران هست، اينها نه آب دارند، نه برق دارند و نه اسفالت دارند و نه خانه دارند. خانه هم ندارند. اگر تلويزيون را ملاحظه كرده باشيد، من يك دفعه، يك دفعه، دو دفعه، تلويزيون را كه اين را نشان مى‏دادند نگاه كردم هفت، هشت، ده نفر بزرگ و كوچك مثلا از يك سوراخى در مى‏آيند كه اينها اسمش را خانه گذاشته‏اند. يك سوراخى بود يك عده بچه و بزرگ و به من گفتند كه اينجا، اگر بخواهد اين مثلا زنى كه مادر اين بچه‏هاست آب براى اين بچه‏ها بياورد، بايد كوزه را بردارد پنجاه پله، چند پله زيادتر از اين گودال برود تا برسد به آنجائى كه شير آب است، كوزه را آب كند و برگردد. در زمستان شما ملاحظه كنيد كه چه خواهد شد. شما خيال نكنيد كه اطراف شما خراب است، اين خرابى است كه همه جا بوده و اين ارثى است كه به ما رسيده است.

تلاش دولت با تصويب بودجه‏هاى متفاوت به منظور بازسازى مملكت‏

در جمهورى اسلامى كوشش دارند مى‏كنند براى اينكه آباد كنند لكن اينقدر خراب است كه به اين زودى نمى‏شود آباد كرد. الان - در - براى كردستان، خوب، يك بودجه چهارصد و پنجاه ميليون تومانى تصويب كرده‏اند و يك هياتى هم بناست بروند براى آنجا. براى هر يك از اين استانهايى كه هستش مثل بلوچستان، سيستان، فلان، براى هر كدام هم يك روز نفت را كه چهار صد ميليون، شايد چهار صد و پنجاه ميليون آن هم باشد، آن هم قرار داده‏اند براى تعمير آن جا يعنى درست كردن مدرسه، درست كردن زمين‏ها، درست كردن خانه، درست كردن كشاورزى. همه اينها مساله‏اى است كه در فكر هستند. اينطور نيست كه بيفكر باشند، در فكر هستند لكن خوب، الان جمهورى اسلامى يك بچه پنج ماهه است، شش ماهه است، از يك بچه شش ماهه آن هم اسم بردن يك خرابى دو هزار و پانصد ساله اولا و پنجاه و چند ساله اخير كه همه ما شاهد، البته همه كه من مى‏گويم آنهائى كه سنشان سن من است والا شما آقايان همان زمان پسر را يادتان است، زمان پدر را كم‏تان هستيد كه يادتان باشد. اسم بردن از يك خرابى كه همه دست به هم داده بودند براى اينكه بچاپند و ببرند و اين ملت را عقب نگه دارند و فرهنگ را عقب نگه دارند و - عرض كنم كه - اقتصاد را به تباهى بكشند و مردم را ناراضى و چه بكنند لكن هياهوهى كردند، هى مى‏گفتند ما چه كرديم و چه كرديم، چه مى‏كنيم، مملكت كذا درست مى‏كنيم، تمدن بزرگ مى‏كنيم. من تا حالا چند دفعه به آقاى نخست وزير كه آمدند اينجا و ساير وزرا بودند، گفتم كه آقايان شما كار مى‏كنيد و حرف نمى‏زنيد و تبليغ نمى‏كنيد. كار كردند اينها لكن تبليغ نكردند. كار هم مى‏خواهند بكنند لكن نمى‏گويند كه ما چه مى‏خواهيم بكنيم. تازه آقاى نخست وزير ديروز مثلا اين كار آخرى را كه تصويب، اينكه براى هر استانى يك روز نفت كه تقريبا چهار صد ميليون يا چهار صد و پنجاه ميليون تومان است، تازه ايشان گفتند. نه اين است كه كار نكردند، كار مى‏كنند، مشغولند، همه مشغولند، با حسن نيت هم مشغولند لكن كار، اينقدر آشفتگى است كه نمى‏توانند بكنند. آنوقت اين دموكرات‏ها كه اين كاغذ را درست كردند، اين تلگراف را درست كرده

صحيفه نور ج 9 صفحه 39

بودند و يا به اسم آقايان اسم گذارى كرده بودند يا الزام كرده بودند كه آقايان چيز بكنند كه البته بعد خودشان نسخ آن را خواهند داد انشاءالله.

در اسلام اصل بر برادرى و برابرى است

اين مردمى كه، مثلا پاسدارها و ارتشى و ژاندارمرى را كه ما بسيج كرديم براى آنجا، براى چه بسيج كرديم؟ بسيج كرديم كه كردها را سركوب كنند؟ يا بسيج كرديم كه آنهايى كه آمدند كردها را سركوب كنند، سركوب كنند. اگر بسيج كرده بوديم كه كردها را سركوب كنند، خوب وقتى كه آنها مى‏رفتند آنجا خوب بود آن كردهائى كه آنجا باشند سركوب كنند، چطور آن كردها را هم با آغوش باز پذيرفتند، هم اينها آنها را، هم آنها دارند تشكر مى‏كنند از وضع معاشرت اينها با آنها. همين ديشب در راديو راجع به آقاى چمران بود كه از آن تعريف كرده بودند كه چقدر با ما خوشرفتارى مى‏كند. لشكر اسلام است ديگر، لشكر اسلام كه بدرفتارى نمى‏كند. آن كه بدرفتارى مى‏كند مى‏خواهد جيب خودش و جيب اربابانش را پر كند و آن، اين حزب‏ها و اين سران اينها هستند كه مى‏خواهند اين كار را بكنند. آنها خرابى كردند. ما فرستاديم كه خرابى آنها را نگذاريم بشود، ترميم كنيم آنها حالا فريادشان در آمده است كه چه شده است كه شما كردستان را داريد، سنى‏ها دارند، شيعه‏ها چه مى‏كنند. سنى و شيعه مطرح نيست در اسلام، كرد و فارس مطرح نيست، در اسلام همه برادر با هم هستيم الان همه‏مان با هم نشستيم، برادر هستيم. ما با شما دشمنيم؟ شما با ما دشمن هستيد؟ نيستيم هيچ كدام.

اسلام برادرى است، برابرى است. بنابر اين آنكه شما مى‏بينيد كه در آنجاها كم كار شده است براى اينكه از بس كار زياد است. در جاهاى ديگر هم كار كم شده است. كار زياد است مشكلات زياد است. طرح الان هست، هم براى اطراف شماست هم براى اطراف كردستان هم بلوچستان هم ساير جاها. طرح‏ها هست، تصويب هم شده است و انشاءالله عمل خواهند كرد، خواهند كرد اگر اين مفسدين بگذارند. خوب كار كردن بايد يك محيط آرام باشد تا بشود در كردستان يك كارى كرد وقتى محيط را اينطور متشنج مى‏كنند، مى‏ريزند مريضخانه خراب مى‏كنند، مريضخانه را به آتش مى‏كشند، سر اين اشخاصى كه مجروح بودند سرشان را مى‏برند، اينقدر آدم را كشته‏اند، اينقدر مردم را در مضيقه گذاشتند، خوب با اين وضع كه نمى‏شود كار كرد. حالا انشاءالله وقتى شر اينها كنده شد كارها شروع مى‏شود و انشاءالله همه چيز مطابق ميل آقايان عمل خواهد شد .


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:33 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 40

تاريخ: 14/6/58

بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كميته انقلاب اسلامى شميرانات‏

من شما را مثل سربازان صدر اسلام مى‏بينم‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من ميل ندارم دوستان عزيز خود را كه در آفتاب عرق مى‏ريزند معطل كنم لكن چند كلمه‏اى براى شما عرض مى‏كنم و اميدوارم آقايان موفق و به سلامت به محل خودشان برگردند. من از اين تحولى كه در شما جوانان حاصل شده است اميدوارم و شما را پيروز مى‏بينم. من شما را مثل سربازهاى صدر اسلام مى‏بينم. من به اين چهره‏هاى نورانى علاقه دارم. من به اين چهره‏هاى نورانى و اسلامى كه براى خدمت به اسلام مهيا هستند، درود مى‏فرستيم. شما مثل لشكر اسلام در صدر اسلام براى اسلام خدمت مى‏كنيد و مورد نظر امام زمان سلام الله عليه هستيد. دلخوش باشيد كه اسلام شما را مى‏پذيرد، دلخوش باشيد كه شكست براى شما نيست، نه در حيات و نه در شهادت. شهادت فخر اوليا بوده است و فخر ما. شما چه در دنيا پيروز بشويد يا به شهادت برسيد، پيروزمنديد، مثل لشكر اسلام در صدر اسلام كه خودشان را پيروز مى‏ديدند، چه كشته بشوند و چه بكشند.

شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستاده‏ايد و حق پيروز است

من به شما مژده پيروزى مى‏دهم و تبريك عرض مى‏كنم، خداى تبارك و تعالى به شما نظر دارد. همان نظر لطف خدا بود كه شما با نداشتن سازمان و با نداشتن ساز و برگ ارتشى، بر قدرتهاى بزرگ پيروز شديد اين نظر خداى تبارك و تعالى و تاييد اسلام بود و اين نظر اسلام است كه شما را متحول كرده است. خداوند با شماست، قرآن كريم پناه همه ماست. ما براى قرآن قيام مى‏كنيم و كرديم و پيروز خواهيم بود شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستاده‏ايد و حق پيروز است. شما براى اسلام قيام كرديد و پشتيبان شما اسلام است و كسى كه پشتيبان او قرآن است و اسلام باشد پيروز است. من سلامت همه شما و پيروزى شما را از خداى تبارك و تعالى خواستارم. اين دسته اشرار كه الان مشغول شرارت هستند چيزى نيستند، اينها دفن خواهند شد. خداوند شما را بر اشرار غلبه دهد. من از شما و آقايان كه تشريف آورده‏ايد تشكر مى‏كنم و همه آقايان كه آمدند، چه از مشهد و چه از شميران و چه از جاهاى ديگر، به همه سلام مى‏فرستم و من خدمتگزار همه هستم.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:33 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 41

تاريخ: 14/6/58

بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم قارنا و كردستان

قيام براى رضاى خدا و اجراى عدالت

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من اول راجع به اين مساله‏اى كه ايشان گفتند عرضى دارم و بعد، خداوندا تو مى‏دانى كه ما در اين قيام رضاى تو را مى‏خواهيم و تو مى‏دانى كه ما از ظلم ولو بر يك نفر بيزار هستيم و تو مى‏دانى كه ما براى اجراى عدالت قيام كرده‏ايم و تو مى‏دانى كه از اين تعديات و ظلم‏ها بيزار و منزجر هستيم. من راجع به مسائلى كه شما آقايان نوشتيد مطالعه مى‏كنم و بعد هم اقدام مى‏كنم و شما بدانيد كه اين اشخاصى كه ظلم كردند به شما، قبلا هم به من ديروز، آقاى خلخالى ديشب به من گفتند اينجا، اينها اشرار بودند و سرانشان انشاءالله گرفتار مى‏شوند و محاكمه مى‏شوند و من در اين باب اقدام مى‏كنم كه به عدالت عمل بشود و اينها جزء اشخاصى كه مربوط به نظام اسلامى و جمهورى اسلامى باشد بدانيد كه اينها نبودند. اينهائى كه مربوط به اسلام باشند مربوط به جمهورى اسلامى باشند، اينها آدمكش نيستند، اينها تعدى و جور نمى‏كنند، اينها از اشرار بودند كه بايد انشاءالله تعقيب بشوند كه من اقدام مى‏كنم انشاءالله و نسبت به آن دهكده كه شما مى‏گوييد قارناست تحقيق مى‏كنم و انشاءالله اميدوارم جبران بشود و اينها بايد تحقيق بشود، بله، انشاءالله خداوند سرپرست آنهاست و انشاءالله اميدواريم كه جبران بشود انشاءالله.

حكومت قانون قرآن و اجراى احكام خدا، در اسلام‏

و من بايد از آقايان هم تشكر كنم و بايد افتخار كنم كه جوانهاى ما، آقايان ما، علماى ما در هر جا كه هستند با يك روح اسلامى، با يك روح انسانى در اين نهضت قيام كردند و ما مواجه با يك چهره‏هائى هستيم كه اينها متعهد براى اسلام هستند و همانطورى كه شما فرموديد ما همه‏مان بايد در راه اسلام عمل بكنيم و شهادت در راه اسلام براى همه ما افتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواهانم و البته ما الان يك مقدارى از راه را رفتيم و يك مقدار زيادش مانده است، و بايد در اين مقدار زياد هم، همه كمك بكنيم و همه باهم باشيم. ما الان يك مسافرى هستيم كه بين راه، در يك منزل بين راهى هستيم و دزدهاى سر گردنه هم باز هست. از اين گردنه‏ها كه بايد بالا برويم باز دزدها هستند و بايد با آشنائى به قوانين اسلام و با هشيارى و با رشدى كه براى ملتمان حاصل شده است و

صحيفه نور ج 9 صفحه 42

اميدوارم از دست نرود، اين گردنه‏هائى كه هست طى بكنيم و انشاءالله به مقصد اعلاى ما كه آن اسلام است، اسلامى كه در آن ظلم براى يك نفر نيست، نه رژيم يا جمعيتى كه اينطور كارها كه اين آقا مى‏گويند، انجام داده‏اند ما عدالت اسلامى را مى‏خواهيم در اين مملكت برقرار كنيم. اسلامى كه راضى نمى‏شود حتى به يك زن يهودى كه در پناه اسلام است تعدى بشود. اسلامى كه حضرت امير سلام الله عليه مى‏فرمايد براى ما اگر چنانچه بميريم، ملامتى نيست كه لشگر مخالف آمده است و با فلان زن يهوديه‏اى كه ملحد بوده است خلخال را از پايش در آورده است. يك همچو اسلامى كه عدالت باشد در آن، اسلامى كه در آن هيچ ظلم نباشد، اسلامى كه آن شخص اولش با آن فرد آخر همه على السواء در مقابل قانون باشند. در اسلام آن چيزى كه حكومت مى‏كند يك چيز است و آن قانون الهى. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) هم به همان عمل مى‏كرده است، خلفاى او هم به همان عمل مى‏كردند، حالا هم ما موظفيم كه به همان عمل كنيم. قانون حكومت مى‏كند، شخص هيچ حكومتى ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خليفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نيست در اسلام. در اسلام قانون است، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست، قانونى است كه از روى عدالت الهى پيدا شده است، قانونى است كه قرآن است، قرآن كريم است و سنت رسول اكرم است. همه تابع او هستيم و همه بايد روى آن ميزان عمل بكنيم. فرقى مابين اشخاص نيست در قانون اسلام، فرقى مابين گروه‏ها نيست. با اينكه پيغمبر اكرم عرب بوده است و با عرب صحبت مى‏فرموده است مى‏فرمايد كه: هيچ عربى بر عجم شرافت ندارد و هيچ عجمى هم بر عرب شرافت ندارد.

شرافت به تقواست. شرافت به اين است كه تبعيت از اسلام، هر كس بيشتر تبعيت از اسلام كرد، بيشتر شرافت دارد و هر كس كمتر، شرافتش كم است، ولو اينكه بسته به رسول اكرم باشد. حضرت صادق سلام الله عليه (از قرارى كه نقل شده است) آن آخرى كه در معرض موتشان بوده است، جمع كردند عده‏اى را دور خودشان از عشيره خودشان گفتند كه شما فرداى قيامت نيائيد بگوئيد كه من مثلا پسر حضرت صادق بودم، من برادر او بودم، من زن او بودم. نخير اينها نيست در كار، عمل در كار است، بايد همه با عملتان پيش خدا برويد ما همه بايد با اعمالمان پيش خدا برويم نه اينكه حسبى در كار باشد، نه اينكه نسبى در كار باشد. اين حرفها مطرح نيست در اسلام، در اسلام يك قانون است و آن قانون الهى حكمفرماست. يك چيز است و آن حكم خدا، همه اجراى اين حكم را مى‏كنند. پيغمبر اكرم مجرى احكام خداست. امام مجرى احكام خداست. دولت اسلامى مجرى احكام خداست. خودشان چيزى ندارند از خودشان، همه اجراى دستورات خداى تبارك و تعالى را طى كنند و من اميدوارم كه آن آرزوئى كه ما داريم و آن تقاضائى كه ما از خداى تبارك و تعالى داريم ما را موفق كند به اينكه بتوانيم آن كارى را كه خدا از ما خواسته است انجام بدهيم و آن خدمتى را كه بايد، به همه اعضاى ملت، همه افراد ملت بتوانيم بكنيم. خداوند توفيق بدهد كه ما اين كار را انجام بدهيم انشاءالله.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏


previos page menu page next page


afsanah82
07-26-2011, 11:33 AM

previos page menu page next page


صحيفه نور ج 9 صفحه 43

تاريخ: 14/6/58

بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مشهد

مسووليت سنگين روحانى و دانشجو و قشر متفكر جامعه‏

بسم الله الرحمن الرحيم‏

من تكليف را در آنجائى كه بودم تعيين كردم. اگر آقايان تشريف داشتند و شنيدند، كه ما تكليف را عرض كرديم و اگر تشريف نداشتيد حالا دو كلمه عرض مى‏كنم كه تكليف همه ما چيست. تكليف مهم آنى است كه متوجه به اين قشر است و اين قشر يعنى روحانيون و دانشگاهى‏ها و دانشجوها. آن كه مغز متفكر جامعه است همين دو طايفه‏اند، اينها مغز متفكرند، دانشگاهى‏ها، چه آنهائى كه از دانشگاه بيرون آمده‏اند و حالا وكيل دادگسترى شده‏اند و يا حقوقدان شدند يا هر چيز، چه اين قشر روحانى كه مشغول تحصيلند يا از تحصيل فارغ شده‏اند و مشغول ترويج و كارهاى ديگر هستند، مغز متفكر جامعه شما دو طايفه هستيد، و آن قشرى كه مى‏تواند خنثى كند آن توطئه‏هائى كه با كمال دقت براى شكست دادن نهضت در شرف تكوين است، آن هم شماها هستيد، تكليف براى شما دو طايفه از سايرين زيادتر است و مسووليتتان بسيار زياد، همه مسوولند لكن شما دو طايفه مسووليتتان زيادتر است. و آنها در صدد هستند كه بين شما دو طايفه‏اى كه با هم مربوط شديد و ديگر صحبتى نبود كه دانشگاهى كذا و روحانى كذا، همه با هم بوديد و پيش برديد بحمدالله و فهميديد با هم بودن پيش مى‏بريد، شما دو قشرى كه مغز متفكر بوديد، وقتى با هم مجتمع شديد قشرهاى ديگر پيوند كردند با شما، تكليف شما و اين قشر روحانيون و شما آقايان دانشگاهى‏ها اين است كه دست از هم برنداريد.

توطئه‏هاى دقيق خبائث در از بين بردن وحدت روحانى و دانشجو

الان نقشه اين است كه شما را از هم جدا كنند. فهميدند كه اين وحدت كلمه‏اى كه در ايران پيدا شده است و شايد اين دو قشر بودند كه موجب يك همچو مطلبى شدند، قشر روحانى، منبريش و محرابيش، واعظش، گوينده‏اش، اينها، شماها با فعاليت‏هاى خودتان و با نطق‏هاى خودتان، با زحمت‏هاى خودتان، مردم مجتمع شدند همه و اين پيروزى حاصل شد، آنهائى كه احساس كردند شكست خودشان را از اين اجتماع، يك وقت اين است كه آدم مى‏گويد اگر اينها با هم مجتمع بشوند ما شكست مى‏خوريم، اما احساس نكردند، يك وقت اين است كه در خارج لمس كردند پيروزى شما را و لمس كردند شكست خودشان را و لمس كردند كه اين شكست و آن پيروزى براى خاطر اجتماع

صحيفه نور ج 9 صفحه 44

شماهاست. الان توطئه است براى اينكه شماها را از هم جدا كنند، دو قشر برادر را با هم مخالف كنند، دو قشر مغز متفكر را از هم جدا كنند، اگر از هم جدا بشويد، نه اينها ازشان كار مى‏آيد نه شما. شما خيال كنيد كه دانشگاهى بدون اين قشر مى‏تواند كارى بكند، نه. اينها هم خيال كنند كه همه‏اش ما هستيم و دانشگاهى نيست، نخير اشتباه است. دو قشر بايد با هم جوش بخورند و آن تبليغات خبيث چندين ساله را كه در صدد بودند شماها را از هم جدا كنند و شما را يك طرف قرار بدهند، شما دشمن باشيد با اينها، اينها را هم يك طرف قرار بدهند و اينها هم دشمن باشند با شما، آنها هم اين ميانه بيايند استفاده‏هاى خودشان را بكنند و هيچ كس هم نباشد بگويد چرا، الان بعد از اينكه اينها لمس كردند كه يك همچو قدرتى وقتى پيدا شد، يك همچو وحدتى وقتى پيدا شد، اين موجب اين مى‏شود كه آنها شكست خورده‏اند، پيدا شد و آنها را شكست داد، امروز توطئه‏ها بيشتر و شايد دقيق‏تر باشد و الان توطئه است براى اينكه اين قشر را از اين قشر جدا كنند، در مشهد توطئه‏اش دارد پياده مى‏شود، در اصفهان هم شده است، در تهران هم هست، شايد قشرهاى ديگر را هم فرا بگيرد. سر چى دعوا داريد؟ سر اينكه يك نفر آدم آيا خيلى آدم خوبى است يا خيلى آدم بدى است؟ يك دسته‏اى بگويند بالاى منبر و پائين منبر كه اين آدم كافر است و يك دسته‏اى هم بگويند كه اين آدم مسلم است و خير، از اولياء است؟ نتيجه چى؟ نتيجه اين است كه شماها از اينها جدا، اينها از شما جدا، هر دو مقابل هم ايستاده‏ايد و آن وحدت كلمه‏اى كه داشتيد از دست داديد سر هيچى، سر هيچ وحدت كلمه را از دست بدهيد و جدا شدن شما از هم اسباب اين مى‏شود كه ساير قشرها هم از شماها جدا بشوند، مختلف بشوند، اين اختلافات اسباب اين بشود كه اين نهضت نتواند كار خودش را عمل كند. آن كه همه خارجى‏ها مى‏خواهند، آنى كه شرقى‏ها و غربى‏ها همه مى‏خواهند اين را كه شماها از هم جدا و متفرق باشيد، توطئه‏ها براى همين است كه شماها را از هم جدا كنند، دشمن كنند، قشرهاى مختلف درست كنند، گروه‏هاى مختلف درست كنند همه باهم دشمن و آنها نتيجه‏اش را ببرند. نبايد ما بيدار بشويم؟! تا كى ما بايد غافل باشيم؟ ما را سال‏هاى طولانى غافل كردند و كلاه ما را برداشتند، باز نبايد بيدار بشويم؟! شما دانشگاهى‏ها نبايد بيدار بشويد؟! شما علما نبايد بيدار بشويد؟! با همين تفرقه‏افكنى‏ها ما را چاپيدند و بردند و بر ما حكومت كردند و جوان‏هاى ما را در حبس آنقدر زجر دادند و روحانيون ما را آنطور كه ديديد كردند و ساير اقشار هم آنطور، باز ما نبايد بيدار بشويم؟! باز ما بايد سر يك امور جزئى كه هيچ نيست، با هم اختلاف كنيم، به جان هم بيفتيم؟! منبر را، محراب و دانشگاه و اينها همه بريزند به جان هم؟! نبايد ما توجه كنيم كه اين دست ديگرى است كه آمده و دارد اين كار را انجام مى‏دهد؟! نبايد اين ملت بيدار بشود كه در ظرف دو ماه صد گروه اظهار وجود كردند؟! اين هم، همچو من باب اتفاق نيست، اين يك دست حساب كرده در كار است كه اين رمزى كه دست شما بود و آن رمز پيروزى بود ازتان بگيرد.

آنها فهميدند كه با وحدت شكست خوردند، وحدت را از شما دارند مى‏گيرند، با عمل آنها و با تبليغات آنها و با طرح‏هاى آنها، اين كى است حزب كذا، آن كى است حزب كذا، صد تا، يك همچو

صحيفه نور ج 9 صفحه 45

عددى من به چشمم خورد كه در ظرف اين چند هفته صد گروه اظهار وجود كردند و مع‏الاسف وضع اين است كه گروه‏ها وقتى اظهار وجود مى‏كنند همه با هم بد مى‏شوند،اينطور نيست كه همه به نفع ملت و به نفع اسلام كار بكنند، اينها با هم مختلف مى‏شوند، گروه‏هاى مختلف و به واسطه اين اختلافات كه حاصل مى‏شود، آن وحدت كلمه گرفته مى‏شود، آن قدرت گرفته مى‏شود. آحاد كار ازشان نمى‏آيد، گروه گروه كار ازشان نمى‏آيد، ملت كار ازش مى‏آيد، ملت وقتى گروه گروه شد ازش كار نمى‏آيد.

اين اختلافات بر خلاف رضاى خدا و سم قاتل براى ملت است‏

تكليف ما و تكليف شما اين است كه توجه بكنيم به اين توطئه‏هائى كه براى تفرقه است الان و آنها را خنثى كنيم. شما كه در مشهد مى‏رويد، رفقاى خودتان را هم بگوئيد، بگوئيد آقا امروز، روز اين نيست كه سر يك قصه‏اى شما به هم بريزيد. آقايانى هم كه در هر جا تشريف مى‏برند، به اهل منبر و به اهل محراب بگويند كه تحت تاثير يك دست‏هاى خبيثى كه الان مى‏خواهند اين ملت را به هم بريزند و استفاده كنند و شكست بدهند، تحت تاثير اينها واقع نشويد، از اين اختلافات شخصى و جزئى دست برداريد الان وقت اين است كه شما قانون اساسى‏تان را توجه كنيد به آن، خبرگانتان را توجه كنيد، بعد رئيس جمهورتان را توجه كنيد، مجلستان را توجه كنيد، اين مراحل بايد بگذرد تا يك دولت مستقرى پيدا بشود. الان ايران يك شيئى متزلزل است، باز اساسش درست نشده و در اين موقع، الان اين اختلافات بر خلاف رضاى خداست، اين سم قاتل براى ملت ماست اين تكليف، از من عرض كردن و از شماها نمى‏دانم شنيدن يا نشنيدن. انشاء الله خداوند همه‏تان را حفظ كند.

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


previos page menu page next page