توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صحيفه نور
صفحه ها :
1
2
[
3]
4
5
6
7
8
9
afsanah82
07-24-2011, 11:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 138
تاريخ: 20/2/58
بيانات امام خمينى در جمع معلمن منطقه تجريش و اهالى سراب
كسب پيروزىهاى عظيم به مدد پيروى از تعاليم اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
اين انقلاب بزرگ ملت ما، اين نهضت عظيم تاريخى اسلامى ايران تا به اينجا رسيده است، تا سرنگونى رژيم فاسد، تا قطع ايادى اجانب، تا به دست آوردن آزادى، تا نائل شدن به استقلال آمدهايم. اينها كه بين ملت ما پخش مى كنند كه نهضت اسلامى چه كرد، تا اينجا كه نيمه راه است بايد بدانند كه كارى كرد كه در تاريخ سابقه نداشت. اين نهضت به آخر نرسيده است، در اين نيمه راه، يك كار عظيمى كرد كه تمام حسابهاى حسابگران را باطل كرد. حسابگران ما ديگرا در حسابشان نمى آمد كه يك ملتى با دست خالى بر قدرتهاى شيطانى با همه جهازهاى مدرن، با همه سلاحهاى روز كه هيچ در دست ملت نبود و همه در دست مقابل ملت، پيروزى حاصل بشود. محال مىنمود و محال مىدانستند كه اين قدرت شيطانى و سد عظيم ابليسى شكسته شود، حالا كه ديدند با قدرت الهى كه بر خلاف همه موازين ماديت است و خط بطلان بر مكتبهاى مادى كشيد، حالا كه ديدند ملتى كه هيچ نداشت بر قدرت هائى كه همه چيز داشت غلبه كرده است و اين بطلان ماديت هست، به دست و پا افتادهاند مىگويند چه شد، چه بيشتر از اين بايد بشود. امروز شما همه اينجا هستيد، با كمال آزادى هر چه مى خواهيد مى گوئيد، اين چه نعمتى است كه به شما ارزانى شده است، اين را كى داد غير از اسلام. آنها كه مىگويند اسلام چه كرد، مىدانند كه اسلام چه كرده است، مى خواهند جلو نرود. آنها نه اينكه نمىدانند كه چه شده است، مىدانند
afsanah82
07-24-2011, 11:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 141
تاريخ: 21/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير نورآباد ممسنى و دانشجويان و معلمان دانشسراى عالى يزد
نقش قيام و استقامت در راه خدا در پيشبرد مقاصد بزرگ اسلام
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
انبيا در تبليغاتشان ابتدائاً يك بودند، موسى عليه السلام يك نفر بود، رسول اكرم (ص) اول كه مامور شد خودش تنها مامور شد قم فانذر نهضت كن و مردم را دعوت كن. دعوت ابتدا از خود حضرت شروع شد و آن روز كه اعلام نبوت فرمود، يك زن و يك بچه به اوايمان آورد لكن استقامت كه لازمه رهبرى انبياء گرام است به طور كامل در رسول اكرم بود فاستقم كما امرت نهضت كن و استقامت كن. اين دو خاصيت در پيشبرد مقاصد بزرگ پيغمبر اسلام دخالت داشت: قيام و استقامت. اين استقامت موجب شد كه با اينكه هيچ در دست نداشت و تمام قواى قدرتمندان بر خلاف او بود به طورى كه در مكه نمىتوانست به طور علن دعوت كند لكن مايوس نمىشد از اينكه نمىتواند علناً مردم را دعوت كند، مايوس نبود، دعوت زيرزمينى بود يكى يكىها را به خود جذب كرد تا وقتى كه تشريف بردند به مدينه مامور شدند كه مردم را دعوت كنند به قيام قل انما اعظكم بواحده ان تقومو الله در اينجا دعوت به قيام است، دعوت به قيام جمع است و مهم قيام لله است براى خدا، رمز پيروزى لشگر اسلام در صدر اسلام با اينكه هيچ ابزار جنگى مىشود بگوئى نداشتند. قيام لله بود. نهضت براى خدا،ايمان به خدا پيروز كرد پيغمبر اكرم را. مايوس نشدن، استقامت كردن در راه خدا پيروزى را نصيب پيغمبر كرد.
اصحاب رسول اكرم (ص) در صدر اسلام قدرتايمان داشتند و با قدرتايمان به پيش رفتند به طورى كه با جمعيت بسيار كم و با نداشتن ابزار جنگ بر دو امپراطورى بزرگ آن روز دنيا روم ايران غلبه كردند. نهضت كردند و براى خدا نهضت كردند و استقامت كردند.
نهضت الهى شكست ندارد
شما ملت ايران، شما ملت بزرگ ايران همان معنايى كه در صدر اسلام بود محقق كرديد. ابتدائاً از مدرسه فيضيه بلند شد صدا و مدرسه فيضيه را خراب كردند، جوانهاى ما را بعضىشان را شهيد كردند لكن استقامت اسباب اين شد كه شكست نخوردند، شكست روحى نخوردند. اين استقامت
صحيفه نور ج 6 صفحه 142
موجب شد كه اقشار بعضى به بعض پيوستند، دعوتهاى اسلامى را به جان خريدند و شنيدند و اين قطرهها به هم پيوستند و سيل عظيمى ايجاد كردند. قيام همگانى و براى اسلام، قيام براى خدا، قيام براى جمهورى اسلام، اين قيام در تمام اقشار ملت ما ريشه كرد و تمام اقشار را به هم پيوند داد وايمان در همه ظهور پيدا كرد، يك تحول روحى، يك تحول فكرى با اراده مصمم از بچههاى كوچك تا مردهاى بزرگ، از دخترهاى كوچك تا خانمهاى بزرگ، همه اقشار با هم قيام كردند و استقامت كردند ان تقومو الله قيام براى خدا جمعاً و فرداً. مادامى كه اين قيام براى خداست، مادامى كه اين وحدت باقى است پيروز هستيد. مادامى كه اين اجتماعات هست، از اقطاب مملكت در اينجا حاضر مىشوند و با هم صدا بلند مىكنند، از عشاير گرفته تا شهرستانها، از يزد آمدهاند، خداوند تأييد كند آنها را، از عشاير آمدهاند، از ممسنى آمدهاند خداوند تأييد كند آنها را، دانشگاهى و غير دانشگاهى با هم مجتمع، مدرسهاى و بازارى با هم مجتمع، كوهستانى و شهرستانى با هم مجتمع، همه با هم اين نهضت را به پيش مىبريم. با اين اراده مصمم كه ملت ما دارد و با آن ارادهاى كه سد بزرگ رژيم منحوس را در هم شكست اين پشههاى ضعيف نمىتوانند خودنمايى كنند. ملت ما از ترور نمىترسد. ملت ما شهادت را فوز عظيم مىداند. برادران! اين نهضت را حفظ كنيد، مستقيم باشيد انما اعظكم بواحده ان تقومو الله يك، فقط يك موعظه خداى تبارك و تعالى به وسيله رسول اكرم (ص) به شماها كرده است اينكه نهضت كنيد و براى خدا نهضت كنيد. اگر نهضت براى خدا باشد از شهادت خوف نيست. شكست در نهضتى كه براى خدا باشد نيست. مسلمين صدر اسلام مىگفتند اگر بكشيم بهشت است و اگر كشته شويم بهشت است. شما هم همين طور هستيد. خداوند همه شما را و همه ملت ايران را و همه ملتهاى مسلمين را به سعادت و سلامت برساند. خداوند شما را، مجتمع را براى اسلام حفظ كند. همه با هم به پيش بايد برويم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 143
تاريخ:21/2/58
بيانات امام خمينى در جمع پزشكان و كاركنان بيمارستان دكتر مصدق و هيأت مديره جمعيت هلال احمر اراك
پنجاه سال خيانت و جنايت خاندان پهلوى
بسم الله الرحمن الرحيم
من اولاً از آقايان كه زحمت كشيدهاند و تشريف آوردهاند براى ملاقات من و تسليت بر اين مصيبت، تشكر مىكنم و اميدوارم خداوند همه آقايان را و خانمها را توفيق عنايت كند كه در خدمت به اسلام كه در حقيقت خدمت به بشريت است شما و ما موفق باشيم انشاء الله.
شما مىدانيد كه در ظرف پنجاه و چند سال در ايران چه گذشت و شايد همه شما، يعنى مسلماً همه شما شاهد نبوديد از باب اينكه جوان هستيد اغلب، لكن من از همان زمان از كودتاى رضاخان تا امروز شاهد همه مسائل بودهام، رضا خان آمد و ابتدا با چاپلوسى و اظهار ديانت و سينه زدن و روضه بپا كردن و از اين تكيه به آن تكيه رفتن در ماه محرم، مردم را اغفال كرد، پس از آنكه مستقر شد حكومتش، شروع كرد به مخالفت با اسلام و روحانيين به طورى كه مجالس روضه ما هيچ امكان نداشت كه منعقد بشود، اگر بعضى مجالس مىخواست منعقد بشود قبل از اذان صبح منعقد مىشد كه اول اذان تمام بشود. مامورين دور مىگرديدند براى اينكه نگذارند مجالسى باشد، روحانيون را در هر جا كه بودند يا به حبس كشيد و يا بعضى را تلف كرد و كشت و در همان وقت آنهائى كه قيام كردند بر ضد رضاشاه، روحانيون بودند كه يكدفعه مشهد قيام كرد و قضيه مسجد گوهرشاد پيش آمد و قتل عموم قتل عامى كه در مسجد گوهر شاد واقع شد و يكدفعه از تبريز قيام واقع شد و دنبال آن علماى بزرگ تبريز را گرفتند و تبعيد كردند، ظاهراً به سقز تبعيد كردند و بعدش علماى اصفهان قيام كردند كه در اين قيام ساير علماى بلاد هم از همه جاها به قم آمدند و مركز را قم قرار دادند لكن باز با حيله و با فشار اين را هم ساكت كرد و خفه كرد و ديديد كه در مدت چندين سال كه اين مشغول به فعاليت بود و مشغول به سلطنت بود با مردم چه كرد و با ذخائر ما چه كرد كه شايد نتواند تاريخ درست اطلاع در آن پيدا بكند و آنوقت كه بنا شد برود و رفت، انگلستان اعلام كرد به وسيله راديو دهلى (كه آنوقت تحت نظر انگلستان بود) كه رضا شاه را ما آورديم و بعد از اينكه خيانت كرد به ما، او را برديم. وقتى كه بردند او را، جواهرهاى ايران را در چمدانها گذاشتند و در كشتى گذاشتند آن را، يعنى جواهرها را خود او جمع كرد، چمدانها را پر كرد از جواهر و با كشتى حركتش دادند براى بيرون از ايران و در بين دريا آنطورى كه به ما آنوقت اطلاع دادند، در بين دريا يك كشتى ديگرى آوردند و متصل به اين كشتى
صحيفه نور ج 6 صفحه 144
كردند و به او گفتند بيا توى اين كشتى، رفت و گفت پس چمدانها چه، گفتند خوب آن هم مىآيد. او را بردند به جزيره موريس و چمدانها هم به انگلستان رفت.
و بعد از او بر حسب آنطورى كه خود محمدرضا در يكى از كتابهايش نوشت اينكه متفقين كه آمدند به ايران صلاح ديدند كه من باشم، اعتراف كرد كه متفقين اين را تحميل كردهاند منتها بعد اين را از قرارى كه گفتند از كتاب حذف كردهاند، نگذاشتند بفهمند. اين هم كه خيانتش را ديگر همه شما و جنايتهائى كه كرده خصوصاً در اين چند سال اخير، همه اطلاع داريد جناياتى كه اين كرده است. نمىشود همه مطلع باشند همه جنايات را براى اينكه بعضى از جنايات همچو مخفى بوده است كه كسى اطلاع در آن پيدا نكرده جز خود او و بعضى از اشخاصى كه خواص بودند و كارش را هيچ كس مطلع نشده است غير از خودش و مثلاً كارتر يا امثال آنها، اين هم وقتى كه خواست برود، اين هم جواهرات را جمع كرد و علاوه بر او قرضهاى زياد در ايران گذاشته است از بانكها، هر چه توانستند اينها قرض كردند و رفتند.
اين وحدت كلمه بايد محفوظ بماند
لكن با خواست خداى تبارك و تعالى و همت والاى ملت ما اين ديوار شكسته شد و خائنها رفتند و بسياريشان به جزاى خودشان رسيدند و خود او هم مىرسد و اينها رفتند و مملكت را آشفته كردند و رفتند يعنى الان براى مملكت ما تقريباً مىشود گفت هيچى نمانده، از جهت اقتصاد خراب است، از جهت فرهنگ خراب است و محتاج به اين است كه دوباره ساخته بشود و آن بايد به همت همه باشد يعنى يك قشر كه نمىتواند بسازد، همه اقشار بايد رويهمرفته، همانطور كه اين نهضت را اگر يك قشر مىخواست كه به آخر برساند نمىشد و همه اقشار وقتى باهم شدند اين سد شكسته شد از اينجا به بعد هم بايد همه اقشار با هم باشند تا بتوانند اين بار را به آخر برسانند و اين نهضت را به آخر، نبايد هر كسى به عهده ديگرى بگذارد، هر فردى موظف است مكلف است كه به اندازهاى كه مىتواند عمل كند، در هر جا كه هست به هماناندازهاى كه مىتواند همراهى كند و اين وحدت كلمه بايد محفوظ بماند كه اگر خداى نخواسته اين وحدت كلمه از دست برود و خداى نخواسته به شكست برگرديم، تا آخر ديگر ايران روى خوش به خودش نخواهد ديد. بنابراين همه ما موظف هستيم كه اين نهضت را حفظ كنيم و وحدت كلمه را حفظ كنيم و رمز مهم اين است كه براى خدا باشد، چنانچه اين نهضت اسلامى بود كه اينطور زود به ثمر رسيد و به آخر رسيد و اين سد بزرگ را شكست و انشاء الله كه همه شماها موفق باشيد و همه ما موفق باشيم و مصمم باشيم براى اينكه اين نهضت را به آخر برسانيم و كشور مال خود شما باشد، ذخائرتان مال خودتان باشد، زراعتتان مال خودتان باشد، همه چيزش را خودتان درست بكنيد براى خودتان. حالا كه اين بعضى ريشهها ماندند و بعضى از عمال كه با اسمهاى مختلف هستند در ايران و نمىگذارند اين مسائل حل بشود و آرام بگيرد ايران، موظفيم ما به اينكه اينها، هر طورى كه بتوانيم جلوشان را بگيريم و لااقل نگذاريم در قشرها نفوذ كنند، در
صحيفه نور ج 6 صفحه 145
دبيرستانها نگذاريم نفوذ كنند، مثلاً اولادهاى خودتان را سفارش كنيد كه اينها اگر آمدند در دبيرستانها و در دبستانها و در اينها، جلوشان رابگيرند نگذارند كه در آنجا نفوذ كنند.اگر كارخانههائى را روابط داريد - جلو - به آنها بگوئيد كارگرها را، كه نگذارند اينها نفوذ كنند. اينها نمىخواهند ايران آرام باشد اينها مىخواهند مغشوش و منقلب باشد كه در خارج منعكس بشود كه ايران رشد ندارد و نمىتواند خودش را اداره كند و آنوقت خداى نخواسته يك كودتائى به پيش بياورند و باز برگردد به همان حال سابق. بايد اين قشرهاى مختلفى كه موجب اين ناراحتىها مىشوند، گاهى آدم مىكشند، گاهى در كارخانهها مىروند و از اين كارها مىكنند، اينها را بايد، بيدار باشيد، توجه داشته باشيد كه اينها غرضهاى سوئى دارند و مقصودشان اين است كه برگردانند اين حيثيت سابق را به حال اول، اربابها بيايند و بخورند و به اينها هم بدهند.
afsanah82
07-24-2011, 11:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 146
تاريخ: 23/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اعضاى تيم ملى و هيأت وزنه بردارى تهران
به على (ع) در تهذيب نفس و زهد و تقوا و ورزش اقتدا كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
عقل سالم در بدن سالم است. ورزش همانطور كه بدن را تربيت مىكند و سالم كند، عقل را هم سالم مىكند و اگر عقل سالم باشد تهذيب نفس هم بدنبال او بايد باشد. شما همانطور كه ورزش مىكنيد و اعصاب خودتان را قوى مىكنيد و انشاءالله براى آتيه مملكت مفيد خواهيد شد، لازم است كه همه ابعاد روحى خودتان را تحت تربيت ورزشى قرار بدهيد. على عليه السلام كه در هر جا مىرويم اسم او هست، پيش فقها وقتى مىرويم فقه على، پيش زاهد وقتى كه مىرويم زهد على، پيش صوفىها وقتى كه مىرويم آنها هم مىگويند تصوف على، پيش ورزشكاران هم كه رويم آنها هم مىگويند كه على و با اسم على شروع مىكنند. اين على همه چيز است يعنى در همه ابعاد انسانيت درجه يك است. و لهذا هر طايفهاى خودشان را به او نزديك مىكنند و خاصيت هر طبقهاى را هم دارد. خاصيت قدرت ورزشكارها به طور وافى دارد. مىگويند كه حضرت اين بازوى ايشان تا اينجا (اشاره به بازو) مثل آهن بوده است و قدرتهائى كه در شمشير زنى به كار برده است، ضربتهاى على را مىگويند كه يكى بوده، از اين طرف كه مىزده دو تا مىكرده، از آن طرف هم كه مىزده دو تا مىكرده، با يك ضربت يكدفعه اگر بر فرق مىزده كه اينطور هم مىزده و نيم مىكرد... اين على همه چيز ماست و ما همه بايد تابع او باشيم. در عبادت، فوق تمام عبادت كنندگان بود، در زهد، فوق همه زاهدها بوده در جنگ، فوق همه جنگجويان بود، در قدرت، فوق همه قدرتمندان بود و اين يك اعجوبهاى است كه جمع ما بين چيزهاى متضاد با هم كرده است.
آدم عابد ديگر نمىتواند ورزشكار باشد، آدم زاهد ديگر نمىتواند جنگجو باشد، آدم فقيه ديگر نمىتواند از اين كارها داشته باشد، اين يك موجودى نمونه است، عين حالى كه زهدش را همه بالاتر از همه مىدانند، طعامش را آنطورى كه شنيديد و در همه تاريخ هست كه يك ظرفى ايشان داشته است كه در آن ظرف، آن چيزى را كه خودش مىخواسته بخورد مىريخته و سرش را مهر مىكرده كه مبادا فرزندش، دخترش براى دلسوزى به حال او توى اين طعام روغنى، چيزى بريزد كه قوه داشته باشد، و سرش را مهر مىكرده كه اينها دست به آن نزنند. در همان شب آخر كه شب آخر حياتشان بود آنطور كه نقل مىكنند ايشان مهمان حضرت امكلثوم بوده و براى ايشان افطار آوردند شير و نمك، گفته مىشود
صحيفه نور ج 6 صفحه 147
كه فرمود چه وقت ديديد كه من دو تا خورشت داشته باشم. خواست نمك را بردارد، فرمود نخير آن شير را بردار و ببر و افطار كردند با همان نمك و خودشان مىگويند كه اين تعجب است كه با اين خوردن، اين قدرت هست، بعد مىفرمايد كه درختهائى كه در بيابان است محكمتر هست. اين درختهائى كه در بيابان هست كم آب مىخورند و اينها، هم آتششان محكمتر است و هم صلابتشان زيادتر است و اينطور نيست كه انسان با خوردن قدرت پيدا مىكند. در هر صورت اين على كه مىگوئيد، كه گويند اين على كيست، اين على است كه همه چيز است. و من اميدوارم كه شما ورزشكاران همانطورى كه قدرت بدنى براى خودتان تحصيل مىكنيد (و ما شاء الله با بازوهاى ستبر اينجا الان نشستهايد و من هم خيلى خوشم مىآيد) همانطور به على عليه السلام اقتدا كنيد در آن مطالبى كه او داشته و آن زهدى كه او داشته و آن تقوائى كه او داشته است. البته ماها هيچ كدام قدرت نداريم مثل او باشيم ما تا يكاندازهاى كه قدرت داريم، تبعيت بكنيم از آن آقا و تهذيب نفس بكنيم و اميدوارم كه براى ملت خودتان مفيد باشيد و موجب سربلندى كشور خودتان باشيد. خداوند انشاءالله به شما قدرت زيادتر، قوهايمان، قوه تهذيب نفس، قدرت بر تسلط بر نفس عنايت كند. سلام بر همه شما جوانان برومند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 148
تاريخ: 23/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت قضات اصفهان
توجه به اسلام و وحدت كلمه عامل ايجاد تحول روحى در جامعه
بسم الله الرحمن الرحيم
من متشكرم از آقايان كه تشريف آوردهاند و از نزديك با ما مواجه شدهاند و يكى از بركات اين نهضت همين معناست كه ماها از هم دور بوديم و حالا الحمدلله با هم مواجه و نزديك هستيم و مىتوانيم مطالب خودمان را از نزديك در ميان بگذاريم و از آقاى جنتى هم متشكرم كه با همراهى شما تشريف آوردهاند و البته ايشان از اشخاص بزرگ اينجا هستند و لياقت براى همه مسائل را دارند و اميدوارم كه با همراهى ايشان همه آقايان در خدمتى كه محول به آنهاست به طور شايسته عمل كنند. مى دانيد كه تا اينجا كه نهضت آمده است در اثر وحدت كلمه همه اقشار و مهمتر، توجه به اسلام است. يعنى يك تحول روحى در جامعه پيدا شد كه من غير از اينكه بگويم يك معجزه بود و يك اراده الهى، نمىتوانم اسمى رويش بگذارم. يك مردمى كه از يك پاسبان اگر در بازارهاى بزرگ مثل بازار اصفهان، يك پاسبان مىآمد مىگفت چهارم آبان بايد همه بيرق بزنيد، جشن بگيريد، نه اينكه مخالفت نمىكردند، در ذهنشان هم نمىآمد كه مىشود مخالفت كرد، اصلا تو ذهن اقشار نمىآمد كه با پاسبان مىشود كه مخالفت كرد و در ظرف مدت كوتاهى همين مردم، يك نسل ديگر نه، همينهائى كه سابقا پاسبان پيششان آنطور بود ريختند توى خيابان و گفتند كه ما اين سلسله را نمىخواهيم، با شخصى كه شخص اول مملكت خودش را حساب مىكرد مخالفت كردند. اين يك تحول بود كه نمىشود روى مسائل عادى حسابش را كرد كه يك تربيت طولانى شد، يك قشرهاى ديگر آمدند روى كار و اين كار را كردند. اين يك تحول الهى بود يعنى با اراده خدا اين مطلب واقع شد. يك تحول ديگرى هم كه پيدا شد، اين انسانيت كه پيدا شد در بين جوامع كه بيشترش شكوفائى است، در حال انقلاب بود و حس معاونت كه در مردم پيدا شد كه در اين تظاهرات كه واقع مىشد كه شماها خودتان بهتر مىدانيد، از هر جا كه عبور مىكردند، مردم با اينها كمك مىكردند، آب مىدادند، ساندويچ مىدادند، چه مىكردند. يكى از دوستان من گفت كه من در تهران ديدم در اين تظاهرات يك پيرزنى يك كاسهاى دستش گرفته و توى آن پول است به ذهنم آمد كه اين مثلا فقيرى است كه پول مىخواهد وقتى تحقيق كردم، با او صحبت كردم گفت كه امروز روزى است كه تعطيل است و نمىشود مردمى كه از اينجا عبور مىكنند ممكن است كه بخواهند تلفن كنند پول خرد نداشته باشند من اين را نگه داشتهام اينجا كه كسانى كه
صحيفه نور ج 6 صفحه 149
مىخواهند تلفن كنند (تلفن هم همان جا بود) از اين پول بردارند تلفن كنند. اين البته يك چيز كوچكى است اما مطلب خيلى بزرگ است يك همچو تحول روحى در بين مردم پيدا شد و تحول به جائى رسيد كه شهادت را بر خودشان يك فوزى مىدانستند. بسيارى از اشخاص، از جوانها، بعضى از جوانها در نجف من بودم كه آمد جوانى پيش من گفت (خيلى با جديت) كه شما دعا بكنيد كه من شهيد بشوم. حالا هم گاهى وقتها همين مطلب هست. كاغذى كه ديروز به من رسيده بود باز اينكه شما دعا كنيد كه بچههاى من شهيد بشوند. اين هم يك تحول روحى كه اينها نظير همان كسانى كه در صدر اسلام بودند و براى شهادت استقبال مىكردند و پيشقدم مىشدند، در ملت ما هم اين مطلب پيدا شد. اينها يك تحولات روحى بود كه در مردم پيدا شد كه نمىشود اسمى روى آن گذاشت الا اينكه يك دست غيبى در كار بود و همينها موجب اين شد كه در مقابل تانك و توپ، همه اين چيزها با مشت خالى ايستادند و كشته دادند و جلو رفتند. يك پيشبردى كه روى موازين طبيعى ممتنع به نظر مىآمد و لهذا خارجىها حتى سياى آمريكا اعلام كردند به اينكه اين مطلب روى قواعد درست نبود و روى حسابهاى ما درست از كار در نمىآمد. و صحيح مىگفتند، روى حساب ماديگرى نمىشد صحيح باشد كه يك ملتى كه هيچ نداشت و دست تهى بود در مقابل اين قدرتهاى بزرگ كه پشت سرش قدرت آمريكا و قدرت روسيه و قدرت انگلستان هميشه بود و پشتيبانى مىكردند، معذلك همين ملتى كه هيچ نداشت جلو رفت و با قدرت ايمان اين سد را شكست. اين رمز بايد محفوظ بماند. اگر چنانچه بخواهيد كه نهضت شما به آخر برسد و آنطورى كه خواست خداى تبارك و تعالى است اسلام تحقق پيدا بكند، اين نهضت را بايد حفظ كرد با همين شور و شعفى كه هست.
رفراندم جمهورى اسلامى، بىنظير در دنيا
همانطورى كه ملاحظه كرديد در رفراندم چطور مردم با شور و شعف و با اشتياق رفتند راى دادند كه يكى از آنها را كه نقل كردند براى من (زياد از اين چيزها نقل كردند اما يكىاش كه نقل كردند اين است كه نمىدانم در روزنامه هم بود يا نه، حالا يادم نيست.) كه يك مردى داشت گريه مىكرد و مىگفت كه من يك گناهى كردم كه گمان ندارم توبه من قبول بشود، گمان ندارم خدا مرا بيامرزد و آن اينكه من اشتباهى بايد راى مثبت بيندازم راى منفى راانداختم. يا بعضى از اشخاص با چرخ و مريضى كه نقل كردند در محلى، مريض را با آن حال مريضى گفته مرا ببريد، رايش را داده و در همان مجلس فوت شده است. يك همچو چيزى كه در دنيا سابقه ندارد، هيچ سابقه ندارد كه در دنيا هر جا شما بگرديد مردم به اين شور و شعف بروند براى راى دادن. اينقدر تبليغات مىكنند، اين روساى جمهور وقتى كه مىخواهند چيز بشوند اين قدر خرج مىكنند، اينقدر تبليغات مىكنند، از يك ماه دو ماه قبل پولهاى گزاف خرج مىكنند و تبليغات زياد، راست و دروغ تا اينكه يك عده مردم را جمع كنند و راى بدهند. اينجا اين مسائل نبود، مساله اسلام بود و مردم روى عقايد اسلامى خودشان باآن شور و شعف رفتند و راى دادند. در سى و پنج ميليون جمعيت، بيست ميليون بيشتر راى موافق دادند. اين هم
صحيفه نور ج 6 صفحه 150
سابقه در دنيا ندارد كه آنقدرى كه مىشد راى بدهند، راى دادهاند و از آن طرف بچه هاى اينقدرى (اشاره به يك كودك نه، ده ساله حاضر در مجلس) كه به حسب قانون كه درست كرده بودند كه راى نبايد بدهند، اينها ناراحت بودند كه پيش من بعضى از آنها آمدند و ناراحتى مىكردند و يك عده اجتماع كردند در آن حياط از همين بچهها و اظهار ناراحتى از اينكه چرا به ما اجازه راى ندادند. اينها يك مسائلى است كه نظير ندارد در دنيا و اين براى همين است كه مساله اسلامى است و نظير ندارد در دنيا.
هدف از ايجاد احزاب مختلف، تشتت و اختلاف است
قضيه، قضيه ملى بودن نيست، قضيه، قضيه - عرض مىكنم كه - حزبى بودن نيست. از اين ملىها و از اين حزبها بودند كه همه شكست خوردند و تا اينجا كه ما آمديم با روحيه پاك و ضمير صاف، مردم، با توجه به اسلام، توجه به ديانت تا اينجا آمدند و پيش بردند. اگر اين روحيه از مردم خداى نخواسته گرفته بشود، ما رو به شكست خواهيم رفت. ما با اين رمز پيش آمديم اگر اين رمز از دست ما گرفته بشود و اختلافات حاصل بشود، كه الان يك قشرهاى مختلفى هى خودشان را خودنمائى مىكنند و اين جزء اشتباهاتى است كه مىكنند، اگر چنانچه مثلا مردم ملى باشند و صحيح باشند، اشتباه مىكنند كه درست مىكنند يك جبهههائى، يك حزبهاى مختلفى. اين حزبهاى مختلف هيچ وقت از اينها كار نمىآيد جز اينكه يك تشتتى ايجاد بكنند و يك اختلافى ايجاد بكنند و موجب تشتت و اختلاف بشوند كارى از اينها نمىآيد و اگر خداى نخواسته نظر سوء دارند، حساب شده آمدهاند براى اينكه ايجاد اختلاف بكنند. بايد ما بيدار باشيم و توجه داشته باشيم به اينكه نگذاريم اينها كارشان به ثمر برسد و اين امر مهمى است الان، يعنى ما الان در يك وضعى حساسى هستيم كه از آنوقت كه داشتيم حمله مىكرديم براى شكستن اين سد، حالا بدتر است، حساستر است. آنوقت همه يك وجهه داشتند و داشتند و مىرفتند، آنوقتى كه انسان به يك نقطهاى رسيد به اينكه عقيدهاش اين شد كه پيروز شدند، هى، هم سستى پيدا مىشود و هم توجه به احتياجات.
فقر پنجاه ساله را نمى وان با چند روز از ميان برد
الان مىبينيد كه همين اشخاصى كه پنجاه سال يا بيشتر بوده است كه اينها همه فقير بودند در اطراف ايران، ايلهاى مختلف، عشاير مختلف در خود تهران، در شهرها، همه جا، خوب، فقر زياد بوده است در بين مردم. فقر يك چيزى نبوده است كه به واسطه انقلاب آمده باشد سابقا اين فقر بوده است بين مردم، فقر يك چيزى نيست كه از انقلاب آمده باشد سابقا اين فقر بوده، البته يك مقدارش از اين انقلاب هست، اما اينهائى كه اظهار مىكنند كه ما هيچ نداريم، خوب، هيچ نداشتند قبلا. الان يك دستهاى توى اينها افتادهاند كه خوب چه شد، اين هم جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامى چه شد؟ شدههايش را هيچ نمىكنند آنهائى كه تا حالا چه شده است را حساب نمىكنند، حساب
صحيفه نور ج 6 صفحه 151
نمىكنند كه اگر در زمان سابق بود شما امكان نداشت كه بيائيد و اينجا بنشينيد و با من صحبت بكنيد. آقا (اشاره به آقاى جنتى) امكان نداشت كه بيايند در اصفهان با شما تماس بگيرند. امكان نداشت كه شما بتوانيد يك كلمه حرف بزنيد، يك احقاق حقى بكنيد، فورا شما را مىگرفتند و مىبردند به زندانها و با آن حبسها و با آن بساط. خوب، اين حبسها شكسته شد. چى مىخواهد بشود؟ اين حبسها همه خراب شد و از بين رفت و حالا جز آن اشخاصى كه خائن هستند و به شما خيانت كردند كسى ديگر تو حبس نيست. اين چه شد يعنى چه؟ خوب، همين شده است كه حالا ما آزادانه نشستهايم با هم صحبت مىكنيم. شما آزادانه در هر جا دلتان مىخواهد صحبت مىكنيد و حرفهايتان را مىزنيد روزنامهها هم ولو مزخرفات هم مىنويسند لكن آزادانه دارند مىنويسند و در حبسها بكلى بسته شد الا براى اين خائنهائى كه مردم را تا حالا چاپيدهاند. اين شده را هيچ حساب نمىكنند، خوب، يك كار ديگرى كه شده اين نفت ما را مىبردند، عوضش چه مىدادند؟ عوضش يك قدرى اسلحه به اسم اينكه ما اسلحه مىدهيم - عوض - واقعش اين بود كه اسلحه براى خود آنها بود براى اينكه ما نمىتوانستيم اين اسلحه را به كار ببريم. اسلحه براى خود آنها كه بيايند اگر يك وقتى شوروى بخواهد حمله كند به اين طرف، اينها مقابله داشته باشند. نفت ما را مىگرفتند پولش را براى خودشان مىآوردند، اسلحه مىدادند براى خودشان در ايران. در اين بسته شد و الان نفت به اختيار خود دولت است هر كس كه پول بدهد به او نفت مىدهند، نخواهد به او نفت نمىدهند. اين چه شد، اين هم يك چيزى كه شده. آنى كه شده است را بايد حساب كرد و بايد بشود را مهلت داد. فقر از سابق بوده است، آنوقت صحبتش را نمىكردند حالا كه يك تحول حاصل شده است و بساط به اينجا رسيد فريادشان در آمده كه حالا چه شده، چرا فقر ما تمام نمىشود؟ آخر فقر پنجاه ساله را مىشود با دو روز، با يك ماه، با دو ماه از بين برد؟ خوب، بايد مهلت بدهند كارخانهها راه بيفتد كه مهلت نمىدهند، مهلت بدهند كه زراعت و كشاورزى راه بيفتد، اين هم توى كشاورزها مىروند و نمىگذارند انجام بگيرد.
هدف مزدوران اجنبى ايجاد آشوب در كارخانهها
در هر صورت الان يك قشرهائى هستند كه نمىخواهند كه اين نهضت به آخر برسد. يك دستهشان كه بيشتر و عمده است همين تتمه رژيم و اينهاست كه با صورتهاى مختلف مىخواهند نگذارند و مىخواهند همان مسائل سابق را برگردانند و نمىتوانند انشاء الله. اما اين را مىخواهند كه اين كار را بشود، اين شلوغىها و اينها را مىخواهند بكنند كه آرامش در مملكت نباشد و كمكم وقتى آرامش نشد راهى باز بشود براى اينكه يك كودتاى مشروعى به قول خودشان درست بشود، خداى نخواسته به حال اول برگردد و اين انشاءالله نمىشود. لكن ما بايد بيدار باشيم، بايد توجه داشته باشيم اينهائى كه مىآيند توى كارخانهها تبليغ مىكنند كه كم كارى و بيكارى و ترك كار، اينها دلشان براى كارگر نسوخته، اينها دلشان براى آمريكا سوخته يا براى شوروى، براى آنها دلشان سوخته، يعنى براى خودشان كه منافعشان تابع منافع آنهاست اينها اجيرند از غير به واسطه اينكه مزدور آنها هستند. اينها
صحيفه نور ج 6 صفحه 152
مىآيند نمىگذارند كه كارها انجام بگيرد. اينها را راه ندهند در كارخانههايشان، شما برويد سراغشان و بگوئيد كه اينها را راه ندهيد اينها را توى كارخانهها. اينها مىخواهند شما را دوباره برگردانند بر همان حال اول. شماها كار بكنيد و كارهايتان را درست انجام بدهيد و دولت هم مشغول رسيدگى است، براى كارگرها، براى همه منزل درست مىكنند، رفاه درست مىكنند لكن مهلت مىخواهد، نمىشود يكدفعه همه اين كارها بشود اين بايد مهلت داده بشود كارخانهها راه بيفتد، كشاورزى راه بيفتد. اينها خراب كردهاند همه را و رفتند و حالا بايد درست بشود.
كم كارى در ادارات عملى است نامشروع
و من اميدوارم كه با همت همه آقايان و هركس در هر قشرى كه هست، آن قشر و آن اشخاص بايد در همان محلى كه هستند كارهايشان را موافق با اسلام بكنند و كار بكنند. همين امروز به من گفتند كه بسيارى از ادارات هست كه كم كار مىكنند و اهمال مىكنند در كارهايشان. خوب، اين اشخاصى كه در ادارات حالا كم كار مىكنند كه شايد يك قدرى هم عادت از سابقشان باشد، اينها برايشان مشروع نيست كه اجرت بگيرند از اداره، اجرت وقتى است كه كار در مقابلش باشد و ما به دولت مىگوئيم كه اشخاصى كه كم كار مىكنند بهاندازهاى كه كم كار مىكنند اجرت از ايشان كسر بگذارد و ندهند به اينها.كسى كه مىآيد آنجا مىنشيند و سيگار مىكشد و در آخر ماه چند هزار تومان مىخواهد، او نبايد بگيرد. اينها بايد متوجه باشند كه مملكت حالا مال خودشان است بايد كار بكنند، هر كس در هر محلى هست بايد كار بكند تا چرخهاى مملكت راه بيفتد و تحولى بايد پيدا بشود در اين ادارات.
لزوم تحول در ادارات خصوصا دادگسترى و اجراى قوانين اسلامى
خصوصاً در دادگسترى تحول مىخواهد. اين را من سابقا گفتهام لكن خوب بايد وقتى مستقر شد و مجلس پيدا شد، اين تحولات بايد پيدا بشود كه اينطور طول و عرض محاكمات بهاينقدر طولانى شدن هم موجب اين مىشود كه وقت مردم صرف بشود. آدم ده سال توى اين سالنهاى دادگسترى هى راه برود و هى برود و برگردد و آخرش معلوم نشود كه حقش مىرسد يا نه. كارهائى را كه يك قاضى اسلامى در يك روز و دو روز تمام مىكرد وقتى به دادگسترى ما مىرسد يك سال طول مىكشد تا اين وكيل بگذارد در آن محاكمه در مجرا واقع بشود. از اول مىآيد به صلاحيت دادگاه اعتراض مىكند. چند وقت بايد طول بكشد كه شما بيائيد صلاحيت آن دادگاه را اثبات بكنيد كه خير اين دادگاه صالح است، بعد چند وقت بيايد صحبت بكند. يك وقتى امضا كرده بود يك شاهدى، يكى از علما، كه العاصم فلان... مدتى طول داده بود كه اين اقرار به ذنب است و اين فاسق است كه دارد العاصم، وكلا اينطورى هستند كه نمىگذارند كه پيش برود. حالا ابتدائى، بعدش استيناف، بعد چه، چند دفعه بر مىگردد از اول چه مىشود. اينها جز تضييع اوقات مردم چيز ديگرى نيست. محاكمات بايد يك درجه باشد. يك قاضى صحيح باشد كار مردم را تمام كند بروند مردم سراغ كارشان. همان كارى كه
صحيفه نور ج 6 صفحه 153
پيشتر قاضىهاى ما مىكردند و مىنشاندند اينها را و حرفهايشان را گوش مىكردند شاهدشان را مىگرفتند و چه مىكردند، دو روز، سه روز، يك روز و گاهى يك ساعت، دو ساعت تمام مىشد مساله. مردم وقتشان شريف است نبايد صرف يك محاكمه بشود كه آن، يك نفر وكيل داد گسترى بود كه من مىشناختم او را، ديده بودم، شيخ رضا اسمش بود، معروف بود آنوقت، نقل مىكنند كه گفته بود اين محاكمهاى را كه الان ما شروع كرديم تا من هستم اين محاكمه هست. وقتى من مردم، پسرم اين كار را انجام مىدهد كه نمىگذاريم به آخر برسد. وضع دادگسترى اينطورى است كه مىتواند يك وكيلى نگذارد به اين زودىها مساله ختم بشود. اينها بايد تحول پبدا بكند، بايد طورى بشود كه اگر ما نتوانيم صد در صد اسلامىاش بكنيم لااقل نزديكش بكنيم به اسلام و انشاءالله اميدواريم بتوانيم.اما حالا فرض مىكنيم نتوانيم، لااقل نزديك بشود به او، همچو نباشد كه او در يك قطبى و هر چه در غرب عمل شد ما بايد تبع آنها باشيم و همه اداراتمان غربى باشد. اين از اغلاطى است كه، يعنى به خاطر ضعف مسلمين بوده است كه هر چه را از آنجا ديدند خيال كردهاند اين خوب است كه به آن عمل كردند، ديگر خودشان نظر نكردند كه ببينند كه خود اين آيا صحيح است يا غير صحيح است. وقتى ديدند آنها طياره را درست كردند خيال كردند كه ديگر جهات اخلاقىشان هم صحيح است و حال اينكه مساله اينطور نيست، در هر صورت تحولات لازم است هم در اشخاص براى پاك بودن، براى مهذب بودن، براى خدمتگزار و ملى بودن تحول مىخواهد كه با ارشادات اقشار مختلف، بزرگترها، بايد اينها عملى بشود و هم در كيفيت خود اين ادارات و فرم ادارات، بايد اينها عوض بشوند و انشاءالله اميدوارم كه اين امور تحقق پيدا بكند و يك مملكت اسلامى بزرگ بشود و بالاتر از آن كه انشاء الله سرايت بكند به ساير ممالك اسلامى و بشود يك مملكت اسلامى بزرگ، در مقابل همه ابرقدرتها، اگر ممالك اسلامى با جمعيتى كه يك ميليارد تقريباً هست، مخازن بزرگى كه دارند، اينها اگر چنانچه به يك نحو اتحادى با هم پيدا بكنند بزرگترين قدرت هستند. خداوند انشاءالله به همه شما سعادت و سلامت عنايت كند.
لزوم اسلامى عمل نمودن دادگاههاى انقلاب
اينكه من عرض مىكنم، از اول هم گفتهام كه دادگاهها نبايد روى آن مسائل سابق عمل بكنند. دادگاهها بايد به تمام معنا اسلامى و توجه به اينكه خداى نخواسته يك بيگناهى يك وقتى گرفتار نباشد يا يك كم گناهى زياد ازاندازه به او تحميل نشود. اين از مسائل مهم است. قضيه مصادره اموال هم كه اين مسالهاى است كه به نظر من مگر در يك استثناهائى كه معلوم است كه همه اموالش از سرقت و دزدى بوده و از خيانت و چپاول و امثال ذلك بود، والا اگر كسى فرض كنيد ساواكى بوده يا كسى فرض كنيد وكيل مجلس بوده متحمل است كه خودش مال داشته است اين را نبايد مصادره كرد زيرا اينها زن و بچه دارند، اينها زندگى دارند. همين چند روز اخير نامهاى آمده است از عيال علامه وحيد كرمانشاهى (كه او را كشتهاند) كه اموال ما را مصادره كردهاند و ما چيزى نداريم. و من گفتهام كه
صحيفه نور ج 6 صفحه 154
تماس بگيرند كه آخر نمىشود همچو چيزى. حالا ما فرض مىكنيم كه فلان آدم، آدم خائنى بوده و مستحق قتل هم بوده (همه اينها را ما فرض مىكنيم) اما خوب خانوادهاش و عيالش و بچههاى كوچكش چه تقصيرى دارند. بله، اين آقايان مىگويند كه ما راجع به اين مصادرات اينطور نيست كه مصادره همه اموال بكنيم به آن معنى، بلكه بهاندازه كفافشان اموال مىگذاريم. لكن اين زن كه كاغذ نوشته بود خيلى الحاح كرده بود كه براى ما چيزى نگذاشتند و ما نمىتوانيم زندگى كنيم. كه بايد به او توجه بكنيد. در هر صورت اين يكى از مسائل است كه اموال مردم را بيخودى نمىشود مصادره كرد. به مجرد اينكه وكيل مجلس بوده حالا خودش قتل و اموالش مصادره! وكالت مجلس اسباب قتل نمىشود. اينها البته خلافكارى كردهاند، اين حقوقى كه گرفتهاند بايد پس بدهند اما اين حقوق معنايش اين نيست كه بايد همه اموالش را مصادره كنند. حقوقى كه گرفتهاند خلاف قاعده بود كه از دولت گرفتهاند بايد پس بدهند و يك تاديبى هم بايد بشوند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 155
تاريخ: 23/2/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى قم
شهادت، عروج اززندگى حيوانى به عالم بالا
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر يك راهى راه حق شد انسان نبايد از شهادت بترسد. وقتى كه ما براى اسلام و براى احياى سنت پيغمبر و اقامه عدل بپا خاستيم نبايد از اين بترسيم كه از ما شهيد شهادت پيدا مىكند، اولادمان شهيد مىشود، خودمان شهيد مىشويم. اين يك سيرهاى بوده است در اسلام از اول بوده، از اول اسلام براى خدا - و اسلام براى خدا - پيغمبر اسلام و ائمه ما فداكارى كردند، شهادت نصيبشان شد، اولاد دادند، حضرت على بن الحسين به پدر بزرگوارشان عرض مىكنند كه ما بحق نيستيم؟! مىفرمايد چرا، ما بحقيم. مىفرمايد پس از مردن نمىترسيم لانبالى بالموت
كسى بايد از مردن بترسد كه خيال كند كه بعد از مردن خبرى نيست، همهاش همين است، اين زندگانى حيوانى. اين كه عقيدهاش اين است كه همين است و ديگر چيز ديگرى نيست، خوب بايد اين چند روزى كه هستش، حفظش كند و بترسد از اينكه از اين دنيا برود اما مسلمين، كسانى كه اعتقاد به قرآن دارند، اعتقاد به اسلام دارند و براى عالم ديگرى موجوديت بالاترى قائل هستند و اين زندگى اينجا را زندگى حيوانى مىدانند، زندگى انسانى در يك عالم ديگرى است، بالاتر از اينجاست، اين ديگر ترسى ندارد، خوفى ندارد، انسان از اين محل به يك محل ديگرى منتقل مىشود كه بهتر از اينجاست. بنابراين، اين معنايى كه در صدر اسلام هم بوده است كه اصحاب پيغمبر - براى شهادت - استقبال شهادت مىكردند، براى شهادت به هم پيشى مىگرفتند، اصحاب حضرت سيدالشهدا براى شهادت استقبال مىكردند و پيشى مىگرفتند، اين روى همينايمان راسخ بوده است كه شهادت اين مطلبى نيست كه انسان بكلى از بين برود تا اينكه ديگر غير از اين خبرى نباشد. شهادت از اين عالم منتقل شدن به يك عالم بالاترى، نورانىتر، همه چيزش از اينجا بهتر.
تاكيد بر جديت در پاسدارى از نهضت
بنابراين - ما - الان تكليف همه ما اين است كه همه مان پاسدار اسلام هستيم، همه سرباز اسلام هستيم و همه بايد در اين زمانى كه قشرهاى مختلفى در بين مردم افتادند و مفسده و مىخواهند نهضت ما را متوقف كنند يا به عقب برگردانند، همه ما تكليف داريم كه جديت كنيم كه اين نهضت جلو
صحيفه نور ج 6 صفحه 156
برود و انشاءالله اسلام به آنطورى كه بايد، پياده بشود و همه نواقص به واسطه اسلام از بين برود.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت شما جوانها را مىخواهم و تشكر مى كنم از اين قوه اراده، از اين قدرت بازو، از اين زحماتى كه شما در راه اسلام مىكشيد. خداوند همه شما را حفظ كند و به سعادت دو دنيا برساند انشاءالله.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 157
تاريخ: 23/2/58
بيانات امام خمينى در مورد نقش حساس مادران در تربيت فرزند و اصلاح و افساد جامعه
خانمها شرف مادرى و مسووليت تربيت فرزند دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
شما خانمها شرف مادرى داريد كه در اين شرف از مردها جلو هستيد و مسووليت تربيت بچه در دامن خودتان داريد. اول مدرسهاى كه بچه دارد، دامن مادر است. مادر خوب بچه خوب تربيت مىكند و خداى نخواسته اگر مادر منحرف باشد، بچه از همان دامن منحرف بيرون مىآيد و چون بچهها آن علاقهاى كه به مادر دارند به هيچ كس ندارند و در دامن مادر كه هستند تمام چيزهائى كه دارند، آرزوهايى كه دارند خلاصه مىشود در مادر و همه چيز را در مادر مىبينند. حرف مادر، خلق مادر، عمل مادر، در بچهها اثر دارد. لامحاله يك بچه در دامن مادر كه اول كلاس است، اين دامن اگر يك دامن طاهر پاكيزه مهذب باشد، بچه از همين اول كه دارد رشد مىكند، با آن اخلاق صحيح و با آن تهذيب نفس و با آن عمل خوب رشد مىكند. بچه وقتى در دامن مادرش هست مىبيند مادر اخلاق خوش دارد، اعمال صحيح دارد، گفتار خوش دارد، آن بچهها از همان جا اعمالش و گفتارش به تقليد از مادر كه از همه تقليدها بالاتر است و به تزريق مادر كه از همه تزريقها موثرتر است، تربيت مىشود.
شما اين مسووليت بزرگ را داريد كه بايد بچههاى خودتان را كه نوزاد هستند و نفوسشان زود چيز را قبول مىكند، تربيت را زود قبول مىكند، خوب و بد را زود قبول مىكند، شما در اول كه اين بچهها در دامن شما بزرگ مىشوند، مسوول افعال و اعمال آنها هم شما هستيد همانطورى كه اگر يك بچه خوب تربيت كنيد، ممكن است كه سعادت يك ملت را همان يك بچه تامين كند. اگر يك بچه بد هم خداى نخواسته در دامن شما بزرگ بشود، ممكن است كه يك فساد در جامعه پيدا بشود. گمان نكنيد كه يك بچه است، يك بچه گاهى وقتها در جامعه وقتى كه وارد شد، در راس جامعه واقع مىشود و محتمل است كه جامعه را به فساد بكشد، نه اينكه فسادش فقط اين است كه ذخائر ما را برده است، نه اين است فقط كه مملكت ايران را دو دستى تقديم ديگران كرده است و هر چه ما داشتيم به ديگران داده است بالاتر از اين اينكه قشرهايى از اين مملكت را همچو فاسد كرده است و همچو دزد بار آورده كه حالا وقتى ما مىخواهيم يك نفر آدم سالم پيدا بكنيم، دنبالش بايد بگرديم يعنى چراغ برداريم و بگرديم در دنبال اينكه يك آدمى پيدا بكنيم كه سالم باشد، بك آدمى پيدا بكنيم دزد نباشد، يك آدمى پيدا بكنيم امين باشد و خيانت به مملكت نكند، كم هستند حالا، چرا؟ براى اينكه پنجاه و چند
صحيفه نور ج 6 صفحه 158
سال اينها در راس اين مملكت بودند و خرابكارى كردند و خودشان چون خراب بودند، آنهايى كه نزديك به اينها بودند خراب شدند، دسته بعد كه نزديك به اين خرابىها بودند آنها هم خراب شدند، همين طور از بالا خرابى شروع شد تا قشرهاى پائينى همه جا را فاسد كردند اينها كه الان قحط الرجال است، در مملكتمان نمىتوانيم يك افراد صحيح مهذب را پيدا كنيم الا چند، كم هستند اينها و اين براى اين است كه اينها پنجاه و چند سال آنقدر كه به ذخائر انسانى ما صدمه زدند، به ذخائر ملى و مملكتى ما آنقدر صدمه نزدند بلكه همه را هم دزديدند لكن مهم اينها بود. اگر يك انسان، يك شاه، يك رئيس مملكت، مهذب و صحيح باشد، آنهائى كه اطرافش هستند همه صحيح خواهند شد، آنها هم سرايت مى كند صحت عملشان به پايينترها. يك وقت مىبينيد كه اگر بيست سال يك حاكم عادل در بين مردم باشد، يك مملكت عادل پيدا مىشود.
اينكه ما فرياد مىزنيم كه جمهورى اسلامى، براى اين است كه اسلام فرد مهذب درست مىكند. قرآن كتاب آدم سازى است. پيغمبرها آمدند آدمها را درست كنند، كارى ديگر جز اين ندارند. در طول زندگىشان، پيغمبرهاى بزرگ و ائمه اطهار(ع) دنبال اين بودند كه تربيت كنند مردم راه خداى تبارك و تعالى انبيا را فرستاده براى تهذيب مردم، براى اصلاح مردم، اگر چنانچه اصلاح بشود يك فردى كه در راس جامعه است، يك ملايى كه در يك جامعهاى است اگر اين ملا يك ملاى صحيح باشد جامعه هم صحيح مىشود از باب اينكه همه توجه به او دارند. اگر يك حكومت صحيح در يك جايى باشد، مردم چون توجه به او دارند آنها هم صحيح مىشوند، اين هم از دامن شما خانمها بايد شروع بشود، از دامن شما بايد اين مطلب شروع بشود كه بچهها را تربيت كنيد، يك تربيت صحيح اسلامى به اينكه خودتان بچه در دامنتان هست، همراهتان است، همه چشم و گوشش به حول و قول شما هست، از شما دروغ نشنود بعد دروغگو درآيد از كار. اگر اين ديد مادر دروغ مىگويد، بعد هم ديد پدر دروغ مىگويد اين دروغگو مىشود. اگر ديد مادر آدم صحيحى است، پدر آدم صحيحى است اين صحيح بار مىآيد. اين صحيح كه بار آمد و شما تحويل مدرسه مىدهيد اگر معلم، يك معلم صحيحى باشد، از مدرسه اين افراد صحيح بيرون مىآيد، يك جامعه صحيح مىشود. شما بعدها معلم مىشويد انشاءالله، حالا بعدها هر كدام مادر نيستيد مادر مىشويد انشاءالله، معلم مىشويد، در مادرىتان بايد بچهها را تهذيب كنيد، در معلمىتان هم بايد تهذيب كنيد تحويل جامعه بدهيد يك افراد صحيح، يك جامعه را صحيح كنيد و اگر خداى نخواسته عكس اين معنا باشد، زجر آنها هم به عهده شما مىآيد. همانطورى كه هر كار خوبى كه اينها بكنند چون شما مبداء اين كار خوب بوديد براى شما هم خوبى دارد، اجر و ثواب دارد، اگر خداى نخواسته يك قشر فاسدى شما تحويل جامعه بدهيد، آنها بروند فسادكارى بكنند، اين دودش توى چشم شما هم مىرود.
من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه شما خانمها را و همه آقايان را مىخواهم و سلامت و سعادت همهتان را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 159
تاريخ: 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان
اين دورهاى كه الان ما در آن هستيم دوره انتقال است
بسم الله الرحمن الرحيم
با اينكه وقت من ديگر تقريباً گذشته است و قبلاً هم يك صحبتهائى كردم لكن بعضى تنبهات لازم است عرض كنم. اين دورهاى كه الان ما در آن هستيم دوره انتقال است يعنى انتقال آن قدرت شيطانى به يك قدرت ديگرى و دولت، دولت انتقالى است، دولت استقرارى نيست. ما الان مجلس موسسان لازم داريم تا اينكه قانون اساسى را تصويب كند و بعد از آن هم مجلس شورا لازم داريم كه آن هم رسيدگى به امور كشور بكند و يك حكومت مستقر و مستدام پيدا بشود. در دورههاى انتقالى نبايد اينطور نظر كرد كه همه كارها در اين دوره انتقالى بشود، هيچ وقت يك همچو چيزى ممكن نيست. دورههاى انتقالى همين است كه اين سه تا مطلبى كه از اول هم ما ماموريت داديم به آقاى مهندس بازرگان، اين بود كه شما متكفل شويد و رفراندم را درست بكنيد و بعد هم مجلس موسسان و بعد هم مجلس شورا، وقتى كارشان تمام شد، ايشان هم كنار مىرود. كارهاى اساسى كه بايد بشود منحصر به اينكه شما ذكر كرديد نيست، زياد آشفتگى ما داريم، يعنى بايد يك تحول كلى در همه قشرها بشود. الان اين حكومتى كه، يعنى طرز حكومت، نه خود حكومت، طرز وزارتخانهها، طرز ادارات، بار تتمهاى ازهمان زمان طاغوت است، اينها تحول لازم دارد، لكن تحول مال آنوقتى است كه حكومت مستقرى ماداشته باشيم. الان يك حكومت، يك حكومتى است كه مىخواهد اين قدرت را منتقل كند به يك حكومتى مستقر و اين مشغول به كار بشود، يعنى يك حكومت پيدا بشود كه خود مردم آن حكومت را ايجاد كنند. ما تا حالا نداشتيم يك همچو حكومتى كه مال ملت باشد، اسمش بود، اصلاً بعد از زمان مشروطه تا حالا نشده، اين اسمش بود كه ملت نمىدانم خودشان انتخابات بكنند، خودشان وكيل بدهند، لكن شما مىدانيد كه هيچ وقت شماها راى نداشتيد، در اين طول تاريخ، اينها همه را خود آنها مىكردند و كاش خودشان مىكردند، شاه گفت در يك از نطقهايش، همين شاه دوم در يكى از نطقهايش گفت كه ليست مى دادند از سفارتخانهها و مجبور بوديم كه اين ليست را عمل بكنيم، وكلا را آنها ليست مىدادند كه ما وكلا را تعيين بكنيم ما هم تعيينكرديم. منتها او مىخواست بگويد كه حالا ديگر آنطور
صحيفه نور ج 6 صفحه 160
نيست و حال آنكه اين وقت بدتر بود.
مردمايمان داشتند به اينكه حكومت اسلامى خوب است و اينايمان آنها را پاى صندوقهاى راى برد
الان وضع تا اينجا پيش آمده است كه شما خودتان بدون اينكه كسى به شما فشارى بياورد در رفراندم راى داديد، خودتان راى داديد، يعنى مردم كوچك و بزرگ، اينكه وقت انتخابش بود، زن و مرد، مريضها از مريضخانهها همه اينها با شور و اشتياق رفتند راى دادند، هيچ كس به آنها فشارى نياورد و يك سرنيزهاى در كار نبود و قدرتايمان بود.ايمان داشتند به اينكه حكومت اسلامى خوب است، اينايمان مردم را پاى صندوقها برد و اشخاص هم كه نمىتوانستند بروند، زير بغلشان را گرفتند يا در چرخ نشاندند و بردند راى دادند و بعد هم شما براى مجلس موسسان كه مقدرات مملكتتان دست خودتان باشد (اگر نباشد كه انتخاب قانون را به رفراندم نكرديم) و مجلس موسسان بنا شد باشد، باز دست خودتان است، خودتان مىرويد وكلاتان را تعيين مىكنيد، هيچ كس به شما فشار نمىآورد كه فلان وكيل را تعيين بكنيد. فرضاً اگر چنانچه ما هم يك كلمهاى بگوئيم قضيه اين است كه ما ميل داريم، اين براى شما خوب است، بيشتر از اين نيست، ما مىگوئيم اين خوب است براى شما مثل اينكه در رفراندم ما گفتيم راى به رفراندم خوب است من خودم اين راى را دارم الزام در كار نبود. هر كس مجاز بود و آزاد بود كه خودش برود راى خودش را بريزد هر چه مىخواهد باشد، حالا هم بعد از اين خود شما هم بايد وكيل تعيين كنيد و بعد هم وكلاى مجلس شورا را خودتان تعيين مىكنيد، همه چيزها دست خودتان است خودتان بايد بگرديد وكيل خوب تعيين بكنيد كه مقدرات مملكتتان دست مجلستان باشد.
ضرورت جلوگيرى قاطعانه از اخلالگران جهت حفظ نهضت اسلامى
اين مسائلى كه حالا شما طرح مىكنيد و اشتباه اين مسائل زياد است، خيلى مسائل هست، اينها مال دورهاى است كه استقرار پيدا مىكند حكومت. الان همه ما بايد دنبال اين مطلب باشيم كه اينهائى كه افتادهاند دوره، يك وقت مىروند توى كارخانهها اخلال مىكنند، يك وقت مىروند پيش كشاورزها اخلال مىكنند، يك وقت مىآيند توى مدرسهها اخلال مىكنند، بايد همه چشمهايمان را باز بكنيم و نگذاريم اينها اخلال بكنند. همه چيز اين مملكت را آشفته كردند.
اگر اخلال اينها به نفع خودشان به ثمر برسد ما ديگر آن دوره استقرار را نخواهيم ديد، ما بر مىگرديم سراغ اول. الان وظيفه همه ما و شما دانشجوهاى محترم و ساير طبقات اينست كه خودتان و هر كس كه دستتان به او مىرسد و هر كس حرفتان به او مىرسد وادار كنيد كه اين نهضت را اينطورى كه تا حالا آمده نگهش دارند، يعنى همين، به همين گرمى كه هست، به همين شور و شعفى كه رفتند پاى صندوقها و راى دادند براى جمهورى اسلامى، اين محفوظ بماند كه بعد رأيتان به مجلس موسسان
صحيفه نور ج 6 صفحه 161
و به مجلس شورا هم بدهيد و استقرار پيدا بكند حكومت. اين اخلالها حالا بايد جلويش گرفته بشود، الان وقت اينست كه ما جلو اخلالها را بگيريم. بعد از اينكه مستقر شد حكومت، آنوقت اين نيازهائى كه همه دارند (ماهم داريم، همه دارند) اين نيازها بعد بايد البته همه درست بشود. ما هم مىدانيم الان نابسامانى زياد است يعنى اينها رفتند و همه چيز اين مملكت را آشفته كردند، همه چيزش را. الان ما يك اقتصاد سالم نداريم. اينها هر چيزى كه اين مملكت داشته است دزديدهاند، قرض كردهاند و رفتهاند، همه بانكها الان از اينها طلب دارند، ميليونها قرض كردهاند و فرار كردهاند هر چه هم داشتيم اينها برداشتهاند رفتهاند، كشاورزىمان هم كه مىبينيد چه جورش كردند كه ما كشاورزى نداريم. الان كارخانهها هم الان اينها ريختهاند توى كارخانهها نمىگذارند كار بشود، از قرارى كه شنيدم خود كارمندانى كه در آنجاها هستند و كارگرهائى كه آنجا هستند كم كار مىكنند يا كار نمىكنند، اين چيزها براى اين است كه اينها نمىگذارند. ما الان بايد همهمان دست به هم بدهيم و نگذاريم اين نهضتى كه نهضت الهى بود، براى خدا بود، براى اسلام بود نگذاريم اين خاموش بشود، اين را نگه داريم تا اينكه اين مسائل حل بشود، آنوقت مىآئيم سراغ اين مسائل دومى كه در درجه دوم است اين مسائل.
من خوف اين را دارم كه اين آشفتگىهاى فكرى، اسباب غفلت از اين نقطه اصلى كه ما داريم بشود
مبادا يك وقتى ما غفلت كنيم از اين مسائل اساسى كه اساس حكومتمان است و همه توجهمان را دنبال اين بكنيم كه فلان كس خانه ندارد، فلان كس درست با او رفتار نشده، مدرسه مثلاً خوب تحصيل نمىشود، معلمان چطور هستند. اينها الان وقتش نيست. آنوقت همانطورى كه همه فشار مىآوردند كه تانكها را عقب بزنيد و يك كسى مىآمد و مىگفت كه آقا من منزل ندارم، شما مىگفتيد الان وقت اين حرف نيست، حالا كار ديگرى داريم، كار بزرگ داريم. الان اينجورى است. الان يك وقتى است كه به نظر من حساسترين اوقات مملكت ما حالاست، نه آن وقتى كه همه فشار مىداديم مىگفتيم و مىخواستيم سد را خراب كنيم. اين سد كه خراب شد، پشت سر، مردم توجه كردند كه، اين گفت خانه ندارم و آن گفت مريضم و آن گفت مدرسهام درست نيست، آن گفت معلم چطور است، آن گفت توى ارتش چه جورى است، آن گفت توى اداره چه جورى است، يك آشفتگى فكرى پيدا شد. من خوف اين را دارم كه اين آشفتگىهاى فكرى اسباب غفلت از اين نقطه اصلى كه ما داريم بشود و خداى نخواسته شياطينى كه با مطالعهها دنبال اين مسائل هستند، آنها بيايند و يك وقت آشفتگىها را دامن بزنند و يك وقتى ما متوجه بشويم به اينكه شكست خوردهايم و مىدانيد كه خداى نخواسته اگر حالا شكستى پيدا بشود، ديگر اين ملت سرش را نمىتواند بلند بكند. اگر ما اين پيروزى را به آخر رسانديم، دست اينها را تا آخر كوتاه كرديم و اميدوارم برسيم و مىرسيم انشاءالله، مىرسيم انشاء الله ولى همه بايد همت داشته باشند يعنى شما دانشجوهاى عزيز و آن كارگرهاى توى كارخانهها، آنها هم
صحيفه نور ج 6 صفحه 162
عزيز و آن كسانى كه در كشاورزى مشغول كشاورزى هستند و آنها هم عزيز و همه ملت، بازارى، دانشگاهى، دانشجو، معلم، همه بايد وجهه نظرمان را به آن مقصدى كه داريم بكنيم، دنبال او، اين مسائل را پيش بياوريم، غفلت نكنيم از آن مسائل اصلى و برويم سراغ مسائل فرعى، اين اصل از دست ما خواهد رفت.
نياز به وقت و امكانات كافى براى ترميم خرابكارىهاى گسترده رژيم طاغوت
آن كه من مىفهمم اينست و آن كه من مىخواهم از شما اينست كه همه دست به هم بدهيم و اين بار را به منزل برسانيم، حكومت مستقر وقتى پيدا شد، حكومت مستقر اين كار را بايد بكند. اين امور يك امورى است كه قانون بايد برايش باشد. اين قوانينى كه تا حالا بوده طاغوتى است، اينها همهشان خرابكارى بوده. براى هر فردى قانون مىخواهد و اين محتاج به اين است كه مجلس شورا پيدا بشود و مجلس شوراى خودتان، نه مجلس شوراى آريا مهرى يا فرض كنيد كه آمريكائى، مجلس شوراى خودتان، خودتان وكيل براى خودتان تعيين بكنيد، اشخاص مطمئن، اشخاص ملى، اشخاصى كه خدمتگزارند براى شما، تعيين بكنيد و ما هم هر مقدار كه مىتوانيم مطالب را به آنها بگوئيم وانشاءالله استقرار و دوره استقرار پيش بيايد، دوره استقرار كه پيش بيايد آنوقت كشاورزى طرحها دارد، البته طرحش بايد داده شود، مدارس بايد، فرهنگ اصلاً بايد منقلب بشود و يك جور تحولى پيدا بكنند، دادگسترى بايد تحول پيدا بكند. همه اينها محتاج به تحول است منتها هركداممان اين نقطهاى را كه در آن هستيم توجه به آن داريم، هر كس هم از هر جا مىآيد همان مسائل منطقه خودشان را مىگويند و درست هم مىگويند، آنها هم درست مىگويند و الان وقتى اينجا نشستيم از اطراف مىآيند اينجا، بختيارىها مىآيند و مىگويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست، هيچ نداريم، راست مىگويند. از طرف بلوچستان مىآيند و همين مطلب را مى گويند، از خراسان مىآيند همين مطلب را مىگويند، شما هم مىآئيد مطلب را بگوئيد و من صحيح مىدانم همه را.
اما وجه اينست كه هر كدام منطقه خودتان را مىبينيد و گرفتارى خودتان را. همه ملت گرفتارند، اين خانه خرابها ملت را اصلاً خراب كردند، اينطور نيست كه يك جا صحيح است و يك جا غير صحيح همه باطل است لكن مهلت مىخواهد. بعضى وقتها مىآيند و مىگويند كه فلان جا فقر و فلاكت است و چه هست، من مىپرسم كه اين فقر حالا پيدا شده يا از اول بوده، مىگويند نه، از اول بوده، مىگويم پس حالا چه مىگوئيد كه يكدفعه حمله مىكنيد، خوب اين فقرى بوده كه سابق هم داشتيد، آنوقت صدا در نمىآورديد، حالا مىگوئيد، الان بده الان بده كه نمىشود، خوب، بايد درست بشود، كشاورزى درست بشود، كارخانهها راه بيفتد، اقتصاد ملت درست بشود، پول نفت دستشان بيايد (حالا پول نفت هم دستشان نيامده خوب حالا نفتش را دادهاند و پولشان را مىگيرند) بايد اقتصاد درست بشود و وضع مملكت يك وضع مستقرى بشود، يك وضع قانونى بشود همه اين مسائل انشاءالله حل مى شود.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 167
تاريخ: 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع معلولين
ميزان انسانيت و سعادت،ايمان و صبر است
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
ان الانسان لفى خسر الا الذين آمنوا و عملو الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر همه انسانها در خسرانند مگر آن طايفهاى كه مومن باشند و عمل صالح داشته باشند و مردم را، ملت را به صبر و به حق دعوت كنند. در اين استثناء نيست كه اگر كسى چشمش معيوب باشد يا اگر كسى دستش معيوب باشد، همه در خسرند الا الذين آمنوا اصلاً در اسلام جسم مطرح نيست، بدن مطرح نيست، روح مطرح است،ايمان مطرح است. شما بچهها كه مثل فرزندان من هستيد، از اينكه پاى شما معيوب است هيچ غصه نخوريد. آنچه ميزان انسانيت است همين آيهاى كه شما خوانديد، آنچه ميزان سعادت است اين است كه انسان مومن باشد و صبر داشته باشد و ديگران را به صبر وادار كند و حق بگويد و ديگران را به حق وادار مىكنيد شما سعادتمنديد. آنهائى كه همه چيز دنيا دارند، هم سلامت بدن دارند، هم مادياتشان تامين است لكنايمان ندارند، اينها غرق در خسارات هستند، معنوى و بلكه خسارات مادى هستند.
سعادت مربوط به روح و قلب انسان است
سعادت به داشتن دست نيست و به داشتن پا نيست، سعادت به داشتن مال نيست، سعادت يك امرى است كه مربوط به روح است، مربوط به قلب انسان است. شما بچههاى عزيز من كه روحتان سالم است، قلبتان پاك است و انشاءالله بر مبناىايمان و تواصى به صبر و حق رشد مىكنيد، شما سعادتمنديد و من از خداى تبارك و تعالى سعادت همگى شما را مىخواهم و اين چيزى را كه خواستيد انشاءالله اميدوارم كه يك قدرى اوضاع آرامش پيدا بكند، به همه امور انشاءالله رسيدگى بشود و دولتها رسيدگى بكنند. خداوند همه شما را حفظ بكند. من شماها را مثل فرزند خودم مىدانم همه شماها نور چشم من هستيد. خدا به شما سلامت عنايت بكند و شفا عنايت بكند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 163
تاريخ: 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جامعه كليميان ايران
انسانسازى و تربيت، برنامه همه اديان الهى
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در پاريس كه بوديم اين تبليغاتى كه مىشد و تبليغات همه جانبه، كه منجمله تبليغاتى مىشد كه اگر چنانچه ايران، مسلمين پيروز بشوند، يهودىها و نصرانىها را قتل عام مىكنند، بناى مسلمين بر اين است كه تمام يهودىها را قتل عام بكنند من در آنجا در صحبتهائى كه كردم، آن حقيقتى كه اسلام روى آن حقيقت مشى مىكند، كراراً گفتم و نماينده جامعه يهود هم آمد آنجا و من با او هم صحبت كردم و گفتم كه طريقه اسلام چيست. همه اديان كه از جانب خداى تبارك و تعالى نازل شده است و همه پيغمبران گرامى كه مامور ابلاغ بودند، براى آسايش بشر آمدهاند و براى انسان سازى آمدهاند. خداوند تعالى با وحى به انبياء بزرگ مىخواستهاند كه مردم را، همه بشر را هدايت كنند و آدم بسازند، آدم با همه ابعادى كه دارد. ساير قدرتها، ساير مملكتها، اينها كارى به معنويات مردم ندارند. تمام مسلكهائى كه در دنيا هست (غير مسلكهاى توحيدى) كار ندارند به اينكه انسان در باطن ذاتش چه باشد، نفسيتش چه باشد و يواشكى هر كارى مىخواهد بكند، آنها فقط متوجه به اين هستند كه حفظ دنيايشان را بكنند و حفظ اينكه انتظامات باقى باشد، فقط دنبال اين هستند كه نظم برقرار باشد و اگر نظم برقرار باشد، ديگر بشر هر كارى مىخواهد بكند، زير پرده هر خلافى مىخواهد بكند به حكومتها مربوط نيست. هيچ قانونى در قوانين غير توحيدى نيست كه بشر را در توى صندوقخانهاش هم از يك چيزهائى جلوگيرى بكنند، كارى به اين ندارند كه در باطن ذات خودش و در منزل خودش در خفا چه واقع مىشود، نخير كارى به اين ندارند، فقط در خيابان نيايند و عربده نكشند و نظم را به هم نزنند. اين چيزى است كه مسلكهاى غير توحيدى همه آنطور هستند، به خلاف مسلكهاى توحيدى، اديانى كه از آسمان نازل شده است به انبياء بزرگ. اديان به همه ابعاد بشر كار دارند، انسان خودش از قبل از اينكه بچه متولد بشود، ازدواج چه جور بايد باشد، باز آن بچه نيامده است، ازدواج چه جور بايد باشد، شرايط ازدواج چيست، چه زنى را بايد انتخاب كرد، زن چه مردى را بايد انتخاب بكند براى اينكه خوب، اين ازدواج، كشتى است براى پيدا شدن يك بشر. قبل از اينكه اصلاً ازدواجى باشد پيش بينى اينكه اين بچه وقتى كه به دنيا مىآيد به طورى باشد كه سلامت باشد و سلامت نفس داشته باشد و لهذا توجه به اين نيز قبل از ازداوج شده است، شرايط ازدواج، با چه
صحيفه نور ج 6 صفحه 164
بيرون آمد پدر چه جور بايد باشد، عائله چه جور باشند براى تربيت اين بچه، معلم چه جور باشد، در جامعه كه مىآيد در جامعه چهجور وضعى داشته باشد تمام اينها براى اين است كه اين انسان كه در خارج مىخواهد تحقق پيدا مىكند، يك انسان مهذب باشد، صحيح العمل باشد و داراى محاسن اخلاقى، اعتقادات صحيح باشد، اعمال صحيح انجام بدهد، با مردم سلوكش چه باشد، در جامعه سلوك چه بايد باشد، با همسايه بايد چطور باشد، با اهل شهر بايد چطور باشد، با اهل دين خودش بايد چطور باشد، با اديان ديگر بايد چطور باشد. اينها براى اين است كه آن اديانى كه از طرف خداى تبارك و تعالى مىآيد از باب اينكه خداوند تمام ابعاد انسان را آفريده است و توجه به آن دارد، انسان را با همه ابعادش مىخواهد تربيت بكند، اين ديگر در اين جهت ما بين اديان فرقى نيست كه همه اديان آمدهاند براى تربيت بشر. در اسلام همين معنا كه گفته شد، در احكامش، در قرآن و در حديث، همه اين مسائل كه من تذكر بعضيش را دادم مطرح است و اسلام آنقدر به رفاه مردم، آسايش مردم و اينطور چيزها توجه دارد و هيچ در اين جهت فرقى مابين قشرى با قشر ديگر نمىگذارد و نگذاشته است.
حساب جامعه يهود از صهيونيستها جداست
اقليتهاى مذهبى كه از صدر اسلام، بعد از فتح اسلام بين مسلمين بودند، اينها غير از آن مشركين كه توطئهگر بودند يا بعضى از اقشارى كه توطئه مىكردند و مىخواستند بشر را به هم بزنند و وضعش را، اينهائى كه از اقليتهاى مذهبى بودند، تمام در اسلام احترام داشتند. در قضيهاى كه، در يكى از قضايا كه لشكرى از معاويه شايد بود آمد و يك خلخالى از پاى يك زن يهوديه ربود (به حسب نقل) و حضرت امير فرمودند كه من شنيدم كه آمدند و يك خلخالى از ذميهاى ربودهاند و اگر انسان بميرد قريب به اين معنا) اين اشكالى برايش نيست. اينطور عنايت داشتند به حفظ مصالح همه اقشار. ما حساب جامعه يهود را از حساب صهيونيزم و صهيونيستها جدا مىدانيم، آنها جزء اهل مذهب اصلاً نيستند. تعاليم حضرت موسى سلام الله عليه كه تعليمات الهى بوده است و در قرآن بيشتر از همه انبيا ذكر حضرت موسى شده است و تاريخ حضرت موسى در قرآن گفته شده است، يك تعليمات ارزندهاى است و ترتيبى كه حضرت موسى رفتار كرده است با فرعون، يك شبان بوده است با يك عالم قدرت و اراده و اين بر ضد قدرت بزرگ فرعون قيام كرد و فرعون را از بين برد. قدرت الهى و توجه به مصالح مستضعفين در قبال مستكبرين كه اولش فرعون بوده، قيام بر ضد
صحيفه نور ج 6 صفحه 165
مستكبرين طريقه حضرت موسى سلامالله عليه بوده و درست اين معنى بر خلاف آن چيزى است كه اين طايفه و صهيونستها برنامه دارند. اينها اتصال به مستكبرين پيدا كردند، جاسوس آنها هستند، نوكر آنها هستند و بر ضد مستضعفين عمل مىكنند، عكس تعليمات حضرت موسى كه از همين مردم عادى مثل ساير انبيا، از همين مردم عادى بازار و كوچه و اينها، اشخاص را برداشت و بر ضد فرعون و قدرت فرعونى قيام كرد. از مستضعفين حمله شد به مستكبرين كه آنها را از استكبارشان پائين بكشد، به خلاف طريقه اين صهيونيستها كه اينها با مستكبرين مربوط هستند بر ضد مستضعقين عمل مىكنند. اين مقدار از يهودىهائى كه بازى خوردند و از اقشار عالم جمع شدند آنجا شايد آنها الان پشيمان باشند از اينكه آنان كه يهودى هستند و نمىخواهند غير تعاليم عاليه موسى را داشته باشند پشيمان باشند از اينكه رفتهاند آنجا، براى اينكه كسى كه برود و ببيند اينها چه برنامه دارند و چه جور آدمكشى بيخود مىكنند و چه جور اتصال به آمريكا و ديگر اقشار دارند، اين نمىتواند تحمل كند كه يك طايفهاى به اسم اينكه ما از جامعه يهود هستيم بر ضد تعاليم حضرت موسى عمل بكنند. ما مىدانيم كه حساب جامعه يهود غير حساب جامعه آنهاست و ما با آنها مخالف هستيم و مخالفتمان براى اين است كه آنها با همه اديان مخالف هستند، آنها يهودى نيستند، آنها يك مردم سياسى هستند كه به اسم يهودى يك كارهائى را مىكنند و يهودىها هم از آنها متنفر هستند و همه انسانها از آنها بايد متنفر باشند.
برخورد اسلام با ساير جوامع غير اسلامى
و اما جامعه يهود و ساير جوامعى كه در ايران هستند و اهل اين ملت هستند، اسلام با آنها همان رفتار را مىكند كه با ساير اقشار ملت مىكند، اسلام بر آنها ابدا اجحاف جايز نمىداند، ابداً اينطور نيست كه آنها را بخواهد در مضيقه بگذارد، بر خلاف اصل تربيت اسلام است، برخلاف وحى است، برخلاف آن چيزى است كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد همه بشر به رفاه باشند، به سعادت باشند. اسلام تابع احكام الهى است و همانطورى كه خداى تبارك و تعالى براى اقشار ملت ما احترام قائل است، اسلام هم احترام قائل است و مطمئن باشيد، اين را من در پاريس قبل از اينكه اين چيز پيدا بشود و اين نهضت غلبه بكند، در پاريس هم تنبه دادم به آن كسى كه از طرف جامعه يهود آمده بود پيش من به اسم اينكه نماينده بود از آنها، كه اسلام بنايش بر اين نيست كه يك قشرى را در مضيقه بگذارد، اسلام براى همه است و مىخواهد همه در سعادت باشند، مىخواهد كه همه در رفاه باشند و اين مسائل كه طرح مىشود كه يهودىها را مسلمين چه مىكنند، شما ديديد غلبه پيدا كردند و به يهودى كارى نداشتند، زرتشتىها كارى نداشتند، به ساير اقشار هم كارى نداشتند. اين شما به عين ديديد كه اين مطلبى كه آنوقتى كه ما غلبه كرديم، هيچ كس تعرضى به يهودى كرد؟ تعرض به نصرانى كرد؟ تعرضى به زرتشتى كرد؟ تعرضى در كار نبود و بعد هم كه حكومت اسلامى انشاء الله به آن طورى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهند برقرار بشود و پياده بشود، خواهيد ديد كه اسلام از همه مسلكهاى
صحيفه نور ج 6 صفحه 166
ديگر راجع به مراعات همه اقشار ملت بهتر است و از همه بهتر عمل خواهد كرد. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه مردم و همه بشر در رفاه باشند، همه به سعادت برسند، همه به هدايت برسند، خداوند همه را هدايت كند به راه راست، خداوند به همه سعادت عنايت كند و شما مطمئن باشيد كه در جمهورى اسلامى ظلم نيست. مانه ظلم مىكنيم نه مظلوم مىشويم. اين چيزى است كه اسلام به ما نشان داده ظلم نكنيد، مظلوم هم نشويد تا مىتوانيم مظلوم نمىشويم و هيچ وقت هم ظلم نخواهيم كرد. انشاءالله خداوند شماها را موفق نگه دارد و همهتان با هم در اين نهضت شركت كنيد، داشته باشيد با شركتتان آن را تا انشاءالله اين نهضت به ثمر برسد و اين نهضتى است كه نهضت انسانى است كه همه انسانها بايد با اين نهضت موافقت داشته باشند و اميدوارم كه همه سعادتمند باشند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 168
تاريخ: 24/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مسلمانان پاكستانى و هندى
تكليف بر گسترش نهضت مستضعف در مقابل مستكبر
بسم الله الرحمن الرحيم
ما اميدواريم، ما اميد آن داريم كه همه اقشار ملتهاى مستضعف به هم بپيوندند. ما از خداى تبارك و تعالى مىخواهيم در تمام اقشار عالم بيدار شوند. مسلمين از تفرقه، از اختلاف دست بردارند. من اميدوارم كه شما جوانان پاكستانى كه به ديدار من آمديد و هم پيوستگى خود را با نهضت ما اعلام داشتيد، همه موفق و سالم باشيد. بايد اين نهضت در تمام عالم، نهضت مستضعف در مقابل مستكبر در تمام عالم گسترده شود. ايران مبداء و نقطه اول و الگو براى همه ملتهاى مستضعف، ملتهاى مستضعف ببينند كه ايران با دست خالى و با قدرتايمان و با وحدت كلمه و تمسك به اسلام در مقابل قدرتهاى بزرگ ايستاد و قدرتهاى بزرگ را شكست داد. ساير اقشار ملتها به اين رمز اسلامى، به اين رمزايمانى اقتدا كنند. در تمام اقشار عالم مسلمين بپا خيزند بلكه مستضعفين بپا خيزند وعده الهى كه مستضعفين را شامل است و فرمايد كه ما منت بر مستضعفين مىگذاريم كه آنها امام بشوند در دنيا و وارث باشند، امامت حق مستضعفين است، وراثت از مستضعفين است، مستكبرين غاصبند، مستكبرين بايد از ميدان خارج بشوند. ما مستكبرين ايران را از صحنه بيرون كرديم و به جاى آن مستضعفين نشستند.
وحدت كلمه و اتكال به خدا رمز نيل به پيروزى نهائى
قشرهاى كمى كه هست و مشغول توطئه هستند، انشاء الله به همين زودى منقطع خواهند شد. آنها گمان باطل كردند كه مىتوانند در مقابل يك ملت بپاخاسته توطئه كنند، توطئه آنها مدفون خواهد شد لكن به شرط اينكه مستضعفين وحدت كلمه را از دست ندهند اقشار با هم باشند. همانطورى كه تا اينجا همه باهم بودند و نهضت را با وحدت كلمه و اتكال به خداى عالم به اينجا رساندند و سدهاى بزرگ را شكستند، از اين به بعد هم با هم باشند، رمز را حفظ كنند، كليد پيروزى را حفظ كنند. اگر اين رمز كه وحدت كلمه اتكال به خداى عظيم، توجه به اسلام بزرگ باشد، محفوظ بماند، اگر اين رمز را حفظ كنند، پيروزى با آنهاست، پيروزى نهائى.
صحيفه نور ج 6 صفحه 169
خداوند، ولى و خارج كننده مومنين از ظلمات به نور
پيروزى نهائى وقتى است كه اسلام به همه ابعاد و به همه احكامش در ايران پياده شود و پيروزى بالاتر آنكه در همه اقطار عالم، اسلام حكومت كند. اسلام مايه سعادت بشر است. اسلام براى انسان سازى آمده است، براى اين آمده است كه انسانها را، آدمها را از ظلمات بيرون كند و به نور برساند. خداوند ولى مومنين است و آنها را از ظلمات خارج مىكند و به درياى نور وارد مىكند آنهائى كه كافر هستند، طاغوت پيشواى آنهاست، آنها را از نور بيرون مىبرد و به ظلمت فرو مىبرد. شما مومنين، شما جوانان مومن ايرانى، پاكستانى ساير اقشار كهايمان داريد، خداوند وعده فرموده است كه شما را از همه ظلمتها، از همه گرفتارىها خارج كند و به نور برساند آن هم نور الهى الله نور السموات و الارض. الله ولى الذين امنوا يخرجهم من الظلمات الى النور. الله نور السموات و الارض .
از همه ظلمتها، از همه گرفتارىها خارجتان مىكند و به نور الهى مىرساندتان، آن نورى كه روشن كننده همه ابعاد انسانهاست، آن نورى كه تابش او تمام عالم را بوجود آورده است. شما توجه به اسلام و تعليمات اسلامى داشته باشيد، اقشارى كه در بين شما مىخواهند اختلاف بيندازند دست رد به سينه آنها بزنيد، اينها عمال طاغوت، اينها مىخواهند شما را از نور خارج كنند و به ظلمات وارد كنند، اينها مخالف خدا هستند، طاغوت هستند، عمال طاغوت هستند، اين ريشههاى گنديده را بكنيد. خداوند همه شما را تأييد كند. خداوند مسلين را آشناى به وظائف اسلامى خودش بكند، خداوند تمام مسلمين را ائمه عالم قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 170
25/2/58
بيانات امام خمينى در جمع كارگران و صاحبان كوزهپزخانههاى تهران و حومه
اهداف مزدوران خائن از دسيسهسازى ميان كارگران كارخانهها
بسم الله الرحمن الرحيم
حالا ما از اين جمعيتى كه با صورتهاى مختلف افتادهاند توى مردم نمىگذارند شما كارتان را انجام بدهيد، ما از اينها مىپرسيم كه خوب، ما مىخواهيم براى ضعفا، براى آنهائى كه خانه ندارند، براى آنهائى كه نمىتوانند خانه تهيه كنند، براى اين زاغهنشينهاى اطراف تهران كه وضعشان اينطورى است مىخواهيم خانه درست كنيم، آقايان هم خواهند كه كمك كنند (آنقدرى كه بتوانيد تخفيف بدهيد و كمك بكنيد) اينها چه مىگويند؟ اينها دلسوز ملتند؟! اينها فدائى ملتند؟! اينها براى ملت مىخواهند كار بكنند؟! خوب، اگر براى ملت بخواهند كار بكنند بيايند و كمك بكنند.
فخارها دارند عمل مىكنند و تخفيف مىدهند، خوب، شما بيائيد كمك كنيد، بيائيد تبليغ كنيد، بيائيد به اين كارگرها بگوئيد كه خوب، حالا كه مىخواهند براى مستمندان كار كنند شما زيادتر كار بكنيد، كمتر مزد بگيريد.
اينها خائنند آقا، اينها دستشان، دست اربابانشان از مملكت ما كوتاه شده، مىخواهند كه دست آنها را باز بكنند والا يك مساله ملى، يك مسالهاى كه براى طبقه ضعيف است، خانهسازى براى طبقه ضعيف است، براى ثروتمندها كه كسى خانه نمىسازد، براى اين زاغهنشينهاى اطراف تهران و اطراف شهرستانهاى ديگر، براى كارگرهائى كه خانه ندارند و بيچارهاند، خانهسازى براى اينهاست، عوض اينكه اينها هم بيايند كمك كنند، بيايند اينها هيچ تبليغ كنند، كمك كنند و هماهنگ كنند تا اين بيچارهها به اين خانه برسند، نمىگذارند كه اين كار انجام بشود. البته مىخواهند نگذارند، ولى غلط مىكنند و انجام مىگيرد اين كار، اما من مىخواهم معرفىشان بكنم، شما از آنها بپرسيد كه آقايان كه آمدهايد توى اين كارخانهها و به اين كارگر مىگوئيد كار نكن، پول مىدهى كه كار نكند (مى گويند پول هم مىدهند كه كار نكنند) اين پول كه در جيب تو است، از همانى است كه از آمريكا آمده يا از شوروى آمده است. اين پول از آنهاست كه به جيب تو كردند كه مىكنى به جيب اينها، تو كه پول ندارى، تو براى پول دارى مىدوى. تو كه پول ندارى اگر پول داشتى كه اين كارها را نمىكردى.
اين پولى است كه آنها مىدهند كه شما نگذاريد اين كارخانهها كار بكنند، نگذاريد اين مسكينها خانه پيدا بكنند تا صدا بلند بشود، اين انقلاب بشود، تا ما دوباره بيائيم و همه نفتهاى شما را ببريم و همه
صحيفه نور ج 6 صفحه 171
جواهراتتان را ببريم و همه معادن زيرزمينىتان را ببريم و جنگلهايتان را ببريم و مراتعتان را ببريم و همه چيزتان را ببريم.
اينها خائنند، اينها بدتر از اين خائنهائى هستند كه آدم كشتند، اينها دارند حيثيت اين ملت را از بين مىبرند لكن اگر اين حس انسانيت، اين حس مقاومت در شما موجود باشد كه براى اين ضعفا دلسوز باشد و ملاحظه بكنيد، آن روزى كه توى خانهتان راحت نشستهايد ملاحظه بكنيد كه آن فردى كه با هفت هشت نفر عائله توى اين زاغه نشسته است، در سرماى زمستان بر او چه مىگذرد، در گرماى تابستان بر او چه مىگذرد، يك خردهاى فكر اين معنا را بكنيد و براى اينها و براى خداى تبارك و تعالى، رضاى خداى تبارك و تعالى، براى اينها تخفيف بدهيد، براى اينها زحمت بكشيد. انشاء الله با حفظ اين انسانيت و تعاون پيش مىبريد، پيروز مىشويد.
من انشاءالله اميدوارم كه اگر حفظ بشود اين نهضت ما، اين حس تعاون، نيفتند يك دسته استفاده جو، حالا كه مثلاً يك وقتى يك قدرى آرام شده، اينها بيفتند استفاده كنند، گرانفروشى و - نمىدانم - قاچاقگرى و اين حرفها، اگر نكنند اينطور و روى موازين انسانى و روى انصاف عمل بكنند من اميدوارم كه حكومت عدل اسلامى آنطورى كه ما مىخواهيم، آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد تحقق پيدا بكند و براى همه رفاه و سعادت، هم در اينجا و هم در آنجا فراهم بشود.
مدرس قدرتمند بود براى اينكه الهى بود
اين عكسى كه ملاحظه مىكنيد، شخصى است كه ملك الشعرا گفته است كه از زمان مغول تا حالا مثل اين شخص در عالم نيامده، يعنى مرحوم مدرس. اين حرف اوست. آنى كه ما خودمان ديديم تنها آدمى كه در مقابل رضاخان قلدر ايستاد اين است، اين شخص است، يك روحانى كه لباسش از ساير اشخاص كمتر بود و كرباس به تن مىكرد، آنوقت وقتى كه شعر گفته بودند، براى تنبان كرباس مدرس، آن فاسد شعر گفته بود، او در مقابل قدرت بزرگ رضاخان ايستاد و آن كه هجوم كرده بود به مجلس كه مجلس را چه بكند و زنده باد زنده باد رضاخان مىگفتند ايستاد و گفت كه مرده باد او و زنده باد من.
يك چنين مرد قدرتمندى بود براى اينكه الهى بود براى خدا مىخواست كار بكند، نمىترسيد. خداوند انشاءالله او را رحمت كند و شما را هم توفيق بدهد كه اين اشرار را عقب بزنيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 172
تاريخ: 25/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت بازرگانان ايرانى
مدافعان دروغين حقوق بشر، چشم خود را بر جنايات رژيم سابق بستهاند
بسم الله الرحمن الرحيم
البته آنهائى كه منافع خودشان را در خطر مىبينند يا منافع اربابهاى خودشان را، از اين نهضت به هر صورتى كه باشد شكايت دارند و با هر توطئهاى مىخواهند اين نهضت را خاموش كنند. گاهى به بهانه حقوق بشر از اين اعدامهائى كه در ايران شده است انتقاد مىكنند و اين را يك امر خشونت آميز مىدانند. اينها در ايران نبودند ببينند چه شد و در پنجاه سال و بيشتر بر ايران چه گذشت و بر جوانهاى ما اخيراً چه گذشت، لكن اطلاع دارند، همچو نيست كه اينها بىاطلاع باشند. اينها مطلع هستند كه شاه سابق و شاه جلوتر با ايران چه كرد و جنايات اين دو تا مرد يا نامرد به ايران چه بود، خيانات اينها را اينها اطلاع دارند. اين جمعيتى كه ادعا مىكنند جمعيت حقوق بشر و حالا براى حقوق بشر دارند سينه مىزنند كه چرا اين عده را كه تا حالا كشته شده است چرا كشته شد، اين يك خشونتى است اينها خشونتهائى كه در عصر اين پدر و پسر بود ناديده گرفتند، آن قتلهائى كه به دست عمال اينها واقع شد و گاهى هم به دست خود محمدرضا واقع شد آنها را اصلش نظرى به آن ندارند. نه آنوقت كه ملت ايران آنجور ابتلاء داشت و آنطور اينها غارت و قتل مىكردند يك كلمه گفتند و از حقوق بشر اسم بردند و نه در آخر كه تمام جناياتى كه در ايران واقع مىشد در ظرف تقريباً دو سال آخر كه همه ملتها اطلاع بر آن پيدا كردند و ملت ايران آنطور گرفتار شد كه جوانهاى ما را در خيابانها و دستجمعى كشتند. پانزده خرداد را اينها اصلش ذكرى از آن نمىكنند. پانزده خرداد به طورى كه گفتهاند (من در حبس بودم لكن آنطورى كه براى من بعد از بيرون آمدن گفتند) قريب پانزده هزار نفر را آنها كشتند و از قرارى كه باز گفتند خود محمد رضا با هليكوپتر عامل قتل هم بوده است خودش. اينها، اين طرفدارىهاى حقوق بشر، اين پانزده هزار جمعيتى كه در يك روز كشته شد اينها را مثل اينكه بشر نمىدانند يا بشر مىدانند و براى آنها حقوق قائل نيستند. اگر اينها بشر هستند و حقوق دارند و اين شصت هزار نفر يا بيشترى كه در اين چند صباح در اين چند ماه از ايران كشته شد، از بهترين جوانهاى ما كشته شد، از همه طبقات، طبقه روحانيين، طبقه دانشگاهى، طبقه تجار، ادارى، همه جور جمعيتى، دهقان، كارگر كشته شد اينها اصلش به روى خودشان نمىآوردند كه اين كارها شده است، هيچ ما نديديم كه فريادى از اينها در آيد كه خير، چرا حقوق بشر را ملاحظه نمىكنيد، چرا اينقدر
صحيفه نور ج 6 صفحه 173
آدم مىكشيد، حالا كه ما اين جنايتكارها را كه هر كدامشان، بعضى از اينها چندين نفر آدم را كشتهاند يا آنطور اينها را شكنجه دادهاند كه در زير شكنجه مردند يا پاهاى آنها را اره كردند يا آنها را در تاوه گذاشتند و بو دادند، از همه طبقات، در زندانها آنطور عمل كردند كه يك شب را من در آن حبس كه بودم صداى ضجه و ناله اشخاصى كه چه مىكردند خودم مىشنيدم كه بعد كه آمدند اين حبسىها يعنى صاحبان حبس پيش من آمدند، اعتراض كردم و گفتم زندانها بايد جاى تربيت باشد نه جاى اينطور وحشيگرىها. گفتند نه، اين چيزى نبوده، اين يك سربازى بود كه فرار كرده بود يك سيلى به او زدند. در صورتى كه شايد بيشتر از يك ساعت، شايد شكنجه مىكردند و من فرياد مىشنيدم.
آنها كه تاكنون مجازات شدهاند قتال و مفسد فىالارض بودهاند
اين طرفدارهاى حقوق بشر، اين حقه بازها كه مىخواهند همه منافع ماها را بدهند به اربابهايشان، آن روز خفه شده بودند قلمهايشان شكسته بود. حالا كه ما اينها را پيدا كرديم و چند تايشان را كشتيم، محاكمه كردهاند و اقرار كردهاند به اينكه چه كردند و چه كردند (پروندههايشان معلوم است كه چه كردند) حالا صدايشان در آمده. در عين حال كه مساله اينطور است و آنهائى كه تاكنون كشته شدند اشخاص فاسد و مفسد و بسياريشان قاتل و قتال و مفسدالارض بودند، معذلك ما اخيراً يك قدرى تضييق كرديم دائره اين جنايات را، يك قدرى تخفيف داديم، كه كسانى كه ثابت شده قاتل هستند يا كسانى كه شكنجه كردند و به قتل منتهى شده است، يا كسانى كه امر كردهاند كه دستجمعى مردم را بكشند، اينها را گفتيم حالا از اين به بعد اينها مورد اعدام باشند، ديگرانى كه شكنجه كردند و اينها، البته آنها هم اعدام نمىشوند لكن به جزاى خودشان مىرسند، به حبس يا تعزيز و اينطور چيزها، يك كسى كه پاى كسى را اره كرده لكن نمرده، آن كه پايش اره كرده، اين را نمىشود ما بگوئيم كه تو بسم الله تشريف ببريد و اهلاً وسهلاً خوب اين بايد به مجازات برسد. اگر آن آدمى كه پايش را اره كردند پيدا بشود، پاى او را به حسب حكم شرع بايد اره بكند، قصاص. اگر آن آدمى را كه آنجور شكنجه كردند الان ما پيدا كنيم و ببينيم كه مىخواهد اين هم تقاص كند، ما به او اجازه مىدهيم كه برود تقاص بكند.
اين براى حقوق بشر است. خوب، اين بشر حق دارد آن بشر هم حق دارد. اين بشر سلامت اين را سلب كرده است، حق اين است كه سلامت او را سلب كند. اين بشر يكى را كشته است، حق ورثه او اين است كه او را بكشند. ما ورثه را پيدا نكنيم، حق حاكم است كه او را بكشد. ما تا حالا كه اين عدهاى كه كم هم بودند تعداد زيادى نبودند، اين عده را دادگاههاى انقلابى كشتهاند، اينها براى احقاق حقوق بشر اينها را كشتهاند. اينهائى كه ادعاى حقوق بشر مىكنند و براى القانيان هياهو مىكنند و يا براى هويدا هياهو مىكنند، اينها هستند كه حقوق بشر را پايمال دارند مىكنند.
پانزده سال اين هويدا يا سيزده سال تقريبا اين هويدا نخستوزير بود و تمام جنايات گردن نخست وزير است. ما هر نخست وزيرى كه در آن عصر پيدا شد، اگر پيدا كنيم، مثل شريف امامى، مثل
صحيفه نور ج 6 صفحه 174
بختيار، محكوم به قتلند اينها. بختيار خودش اقرار كرد كه به امر من قتل واقع شد. اينها عامل قتلند به اينطور كه وادار كردند جمعيت را به قتل عام. اينها مفسدند، اينها فاسدند. ما براى حقوق بشر اين كار را داريم انجام مىدهيم و اين جمعيتى كه صدا مىكنند كه حقوق بشر، حقوق بشر، اينها عمال استعمارند. اصل اين جمعيتهائى كه در آمريكا يا در جاهاى ديگر درست شده است به عنوان جمعيت حقوق بشر، جمعيت كذا و كذا اينها را همه آنها درست كردهاند براى اينكه حقوق بشر را ضايع كنند. اين همهخيانت اين مرد نانجيب به ايران كرده است و اين همهقتل و غارت كرده است، حالا كه مىگويند اين بايد به قتل برسد (حالا هم كه حكمى صادر نشده براى قتل محمد رضا لكن صادر مىشود، اگر چنانچه ما پيدايش بكنيم، او بايد كشته بشود) اينهائى كه مىگويند حقوق بشر، حالا صدايشان در آمده و اظهار تاسف مىكنند.
اظهار تاسف آمريكا و اسرائيل براى محمدرضا و القانيان
البته آمريكا بايد اظهار تاسف بكند، براى اينكه محمد رضا يك نوكر بسيار خوبى براى آمريكا بود كه همه منافع ما را به كام آمريكا كرد، ايران را فقير كرد و همه را داد به آمريكا و به رفقاى او، او البته بايد اظهار تاسف بكند. البته بايد اسرائيل اظهار تاسف بكند از مرگ القانيان براى اينكه القانيان، اين مردى كه اينقدر جنايت كرده در اينجا و اينقدر خيانت كرده و اموال اين ملت را به اسرائيل داده، اين البته بايد اظهار تاسف بكند لكن بايد واقعيت را ببينيم چيست، آيا واقعيت اين است كه ما داريم حقوق بشر را ضايع مىكنيم؟
ما در حبسها سفارش كردهايم كه حتى به اين اشخاص شكنجهگر يك كلمه درشت نگويند
ما در تمام اين مدتى كه اين حكومت ما، اين حكومت ايران الان هست، در تمام اين مدتى كه چيز است و تمام مدت بعد از انقلاب، آن بعد از انقلابى كه در انقلابها آنقدر مىكشتند، يك نفر آدمى كه بىجرم كشته شده باشد، بيايند و بگويند، بيايند بگويند اين جرم نداشت، يك آدمى. آنطورى كه فوج فوج جوانهاى ما را مىگرفتند به عنوان اينكه كتاب توى خانه تو است، به عنوان اينكه اعلاميه تو خانه تو است، به عنوان اينكه با كسى كه اعلاميه دارد يا در كتابفروشى تو يك دانه كتاب رساله پيدا مىشود، با اين عنوانها مىگرفتند، مىبردند، شكنجه مىدادند، مىكشتند.
شما در تمام اين مدتى كه اين نخست وزير، نخست وزير اسلامى آمده است روى كار، يكى را پيدا بكنيد كه در اين دادگاه انقلاب يا در نخست وزيرى يا در ارتش يا در جاى ديگر در اين حكومت بدون جرم يك نفر را گرفته باشند يك روز حبس كرده باشند، به يك كسى فحش داده باشند. اين جمعيت حقوق بشر متوجه نيستند اينها را، يا مىدانند و خودشان را به كرى مىزنند؟ خائنند اينها، اينها مىخواهند ما را باز زير بار همان چيزهائى كه سابقها بود بكشند. ما به اين حرفها گوش نمىدهيم. ما
صحيفه نور ج 6 صفحه 175
براى احقاق حق بشر، براى حقوق بشر، تا حالا اين جمعيتى كه كشته شده است براى احقاق حقوق بشر بوده است و دادگاههاى ما با دقت و با همه جور چيزى كه بودند و اشخاص امين بودهاند اين كار را كردهاند از اين به بعد باز يك قدرى تخفيف داده شده است كه، يك قدرى مثلاً ما به آن حدت نباشد، بعدها هم زيادتر تخفيف داده مىشود لكن ما با همين، همين اشخاصى كه اينطور شكنجه كردند، اينطور آدم كشتند، ما در حبسها سفارش كرديم كه حتى به اين يك كلمه درشت نگويند. من اعلام كردم اين را، اعلاميه دادهام كه حبسى را در حكومت اسلامى ولو هر چه مجرم باشد، حبسى را حق ندارند با اينكه گرسنگى بدهند، حق ندارند به اينكه او را شكنجه بكنند، حق ندارند كه يك كلمه درشت به او بگويند، آنقدرى كه حقش اين است كه محاكمهاش بكنند، هر طور جرمى كه دارد به آن جرم چيزش بكنند، جزاء به او بدهند، بيشتر از اين نه، زائد بر اين نه. يك حبس اينطورى كه اين شكنجهگرها را اگر يكى از ماها گرفتار آنها مىشد و نسبت به آنها يك تو گفته بوديم آنطور با ماها رفتار مىكردند. اين شكنجهگرها الان در حبس ما موجودند، الان در حبس ايران اينها موجودند، آمدند ديدند از خارج و گفتند مطابق با تمدن است اينطور چيز، اينطور حبس.
اينها (جمعيتهاى حقوق بشر) مزدورانى هستند كه مىخواهند حقوق بشر را پايمال كنند
بيايند و ببينند. همان جا در خارج نشستهاند و اجرت مىگيرند و فرد مىگيرند و قلم را برداشتند و همين طور دارند چيز مىنويسند به عنوان حقوق بشر. اينها اشخاصى هستند كه مىخواهند حقوق بشر پايمال بشود، نه اينكه مىخواهند حقوق بشر را استفاده كنند و بگويند حقوق بشر. اينها، جوانهاى ما اين همهكشته شدند، اين همهزجر ديدند، برايشان هيچ حق قائل نيستند، براى ما، ما را انسان اينها مىگويند نيستند، اينها ما را بشر مثل اينكه نمىدانند، آنوقت چهار نفر را ما اعدام كرديم براى اينكه پانزده سال، ده سال زجر دادهاند، كشتهاند، قتل عام كردند، ريختند توى خيابانها به قتل عام، خوب شما همه ديديد اين را و همه ديدند اين را، آنها مطلعند از اين معنى، نه اينكه آنجا نشستهاند و بىخبر هستند، همين طورى كه جزئيات حالا را مطلعند، جزئيات سابق هم مطلع بودهاند، مطلعند لكن خيانتكارند، بىانصافند، بشر نيستند اينها، اينها يك مزدورانى هستند كه مىخواهند حقوق بشر را پايمال كنند. تا حالا اينطور شده است و بحمدالله - ما - تا يك قدرى جزاى بعضى از آنها (البته هستند باز هم) داده شده است، لكن الان توطئهها هست، الان همان اشخاصى كه اهل اين كارها بودهاند يك مقدارىشان هستند و مشغول توطئه هستند مىخواهند دوباره كار را از سر بگيرند، اينهائى كه مشغول توطئه هستند، اينهائى كه مىخواهند دوباره مسائل را به حال اول برگردانند، دوباره يك ملت را به زير بار بكشند. دوباره يك ملت را ذليل كنند، دوباره حقوق يك ملت را به باد فنا بدهند، اينها را ما اگر پيدايشان بكنيم البته به جزا مىرسانيم و انشاءالله پيدايشان مىكنيم.
صحيفه نور ج 6 صفحه 176
چه شد اين حقوق بشرىها راجع به (شهادت) آقاى مطهرى يك كلمه ننوشتهاند و نگفتهاند؟
اين وضع حقوق بشرىهاى مادى است، اينهائى كه مثل آقاى مطهرى كه اذيتش به يك مور نرسيده است، من قريب بيست سال اين مرد را مىشناسم، يك آدم به آن سالمى، يك آدم به آن ادب، به آن انسانيت، اين را محكوم به قتلش مىكنند. چرا؟ چه كرد آقاى مطهرى؟ كى را كشته؟ چه كرده؟ اين بشر نيست؟! اين انسان فيلسوف، عالم، فقيه، اين بشر نيست؟ اين بشر را اينطور مىكشند بدون اينكه يك جرمى داشته باشد. جرم آقاى مطهرى چه بوده؟ چه كرده بود؟ جرم قرنى چه بود؟ اينها چه جرمى كرده بودند كه مستحق قتل بودند؟ حالا هم ليست دارند براى كشتن يك عدهاى. خيال مىكنند كه با كشتن آقاى مطهرى يا با كشتن امثال آقاى مطهرى اين نهضت خاموش مىشود و دوباره حقوق ملت ما پايمال مىشود و دوباره چه، چه شد. خوب، راجع به آقاى مطهرى اين حقوق بشرىها يك كلمه ننوشتهاند و نگفتهاند، ما كه نشنيدهايم كه بگويند، اين بشر نيست؟! اعتراض نكردند، هيچ نگفتند، محكوم نكردند آن كسى را كه كشته است، حالا نمىشناسندش آقا، خوب آن طائفهاى كه اين كار را كرده است. چرا محكوم نكردهاند. حالا اگر ما قاتل آقاى مطهرى را پيدا بكنيم او را مجازات بدهيم، قصاص بكنيم، آنوقت صدايشان در مىآيد كه خشونت است. اين خشونت نيست كه شب بدون جهت؟! آخر يك وقت يك آدمى بود كه كارى كرده بود، جز تعليم و تعلم اين مرد كارى نداشت، يك آدمى كه من قريب به بيست سال است او را مىشناسم و مطلع از وضع و حال او هستم و مىدانم كه اذيت به كسى نكرده، يك آدمى كه زحمت براى اين ملت كشيده است، يك آدمى كه كتابنويس بوده است، يك آدمى كه فيلسوف و متفكر بوده مستحق قتل است كه اين را كشتند؟! اين جمعيت حقوق بشر كجا هستند كه يك كلمه نمىگويند. حالا ما اگر آن كسى كه اين را كشته است پيدا كنيم و بكشيم، يكدفعه سر قلم حقوق بشر باز شود و شروع مىكنند به نوشتن و به چيز كردن كه خشونت است، ايران خشونت است، حقوق بشر را ملاحظه نمىكند. اينها چه جمعيتى هستند، من نمىدانم چه تربيتى اينها دارند، چه حيواناتى اينها هستند. اين وضع دنياى مادى است، اين وضع، اين حقوق بشرىها مادىاند، اين وضع دنياى مادى است كه غير از منافع مادى و غير از منافع اربابهاى خودشان هيچ چيز را ملاحظه نمىكنند چون مطلع بر هيچ چيزى نيستند، همه را غمض عين مىكنند تا آنجائى كه منفعت خودشان را در خطر مىبينند فريادشان بلند مىشود. اين خاصيت تربيتهاى مادى است و اين نحو حكومتى كه الان هست، خاصيت تربيتهاى اسلامى است، معنوى است.
حدود الهى براى حفظ حقوق بشر است
تربيت است، جامعه بايد تربيت بشود، حدود الهى براى تربيت جامعه است، نه براى انتقامجوئى اگر قاتل را نكشند، قتل زياد مىشود و فى القصاص حيوه در قصاص زندگى است. اگر ما در قصاص را ببنديم، هر كسى بكشد كارش نداشته باشيم، قتل زياد مىشود، زندگى مردم از بين
صحيفه نور ج 6 صفحه 177
مىرود، هركس دلش خواست هر كسى را مىكشد. قصاص براى اين است كه زندگى بشر تامين بشود، تربيت است، براى مصلحت جامعه است، تمام حدود الهى براى مصلحت جامعه است. اگر آن آدمى كه فلان كار را مىكند و در شرع برايش فلان جزا را قرار دادهاند، اگر اين جزا نباشد، امثالش زياد مىشود.آن كسى كه رفته مثلاً با زن كسى چه كرده است، اگر چنانچه اين را جزا به او ندهند اين فحشا زياد مىشود. جلو فحشا را بايد گرفت. دزدها را مىگرفتند و مىبردند توى حبس آنجا تعليم دزدى مىكردند مىگفتند كلاس باز شده براى كيفيت جيب برى، چگونه و چه جور جيب برى، چه جور بهتر است. اگر چهار تا دزدى كه روى موازينى كه البته هست، بگيرند و جزاى آنها را بدهند، دست دزدى از ايران قطع مىشود، از عالم قطع مىشود. چهار نفر دزد را به آنطورى كه شارع فرموده است، آن شارعى كه راضى نيست به يك بشر، به يك بشر، به يك بشر كه هيچ به يك حيوان ظلم بشود امر مىكند كه بايد اين كه اين جرم را كرده است اين حد را هم بخورد، اين براى اين است كه مصلحت بشر را دارد ملاحظه مىكند، براى حفظ حقوق بشر است. حدود الهى براى حفظ حقوق بشر است. بشر همه حق حيات دارند.اگر نكشند آن آدم جانى را و آن آدمى كه آدم كشته است آدمكشى زياد مىشود. اگر جرم دزدى، به جرم دزدى چهار نفر را كه دزدى كردهاند و رفتند منزل مردم را بردهاند و از بين بردهاند مالش را، جزا به آنها ندهند، اين، اين جنايت زياد مىشود. گرفتن و بردن توى حبس نگه داشتن و چيز به آنها دادن، در همان جا هم باز جيب برى را تعليم و تعلم كردن، اين اسباب زياديش مىشود. اين را حبس نبايد كرد بايد همان جرمى كه گفتند بكنند و رهايش كنند برود، ديگر نمىشود. اگر آن كسى كه به نواميس مردم چيز كرده است، با آن شرايطى كه دارد بياورند بكشندش، زياد نمىشود ديگر اين. حق بشر را دارد اسلام ادا مىكند. شما كه فرياد حقوق بشر را مىزنيد مىخواهيد حقوق بشر را ضايع كنيد و پايمال كنيد. شما اين همهبشر كشته شده است، حق ندارند؟! دو تا بشرى كه اين همه را كشته حالا كشتن خلاف حق بشر است؟! آخر اين حرف است در عالم، منطق است اين منطق؟ ما اميدواريم كه يك حكومت اسلامى عدل بتوانيم ايجاد كنيم، دعا كنيد بشود انشاء الله آنوقت مردم عالم مىفهمند كه حكومت اسلامى يعنى چه، چى هست. الان ماهيتش مجهول است الان نمىدانند كه وضع حكومت اسلامى چه جورى است خيال مىكنند كه نه، اگر اسلام آمد ديگر همه زنها را مىكنند توى اتاق و درش را مىبندند، ديگر همه مردم را. خوب، تبليغات است.
اگر حكومت اسلامى تحقق پيدا كند، دست اجانب از ممالك اسلامى قطع مىشود
پيش از اين يهودىها آمده بودند اينجا. گفته بودند به اين يهودىها، به اينها، به اين جمعيتى كه اگر چنانچه اين نهضت پيش برود و حكومت، حكومت اسلامى بشود، همه يهودىها را از بين مىبرند، همه را مىكشند. به آنها گفتم كه خوب، نهضت پيش برد، الان هم پيش برده، به شما يهودىها تا حالا يك كسى تو گفته؟ اذيت كرده شما را؟ خوب اينها مىخواهند كه با اين حرفها، و با اين مفتگوئىها نهضت را نگذارند برسد و حكومت اسلامى تحقق پيدا نكند، براى اينكه اگر حكومت اسلامى تحقق
صحيفه نور ج 6 صفحه 178
پيدا كند، ديگر دست اجانب از ممالك اسلامى قطع مىشود و آنها خواهند كه دستشان باز باشد، ديگر امثال محمد رضاى پهلوى نمىتواند سلطنت و رياست بكند و آنها مىخواهند اين باشد تا اينكه براى آنها هر جورى دلشان مىخواهد عمل بكند. انشاءالله اين حكومت تحقق پيدا بكند و مزه حكومت اسلامى را كه چند صباحى در صدر اسلام بوده است (كم بوده است نگذاشتند آنوقت هم) مزه حكومت اسلامى را مردم بفهمند يعنى چه.
با وحدت كلمه و حفظ اسلاميت نهضت، ما پيروز هستيم
و حالا تكليف ما چيست؟ تا حال اين شكايتهائى است كه ما از حقوق بشرىها داريم. الان تكليف ما چيست؟ تكليف ما، الان زياد تكاليف ما داريم، طبقات مختلف تكاليف مختلف دارند. يك تكليف عمومى هست و آن اينكه همه ما با همه قدرت و قوت كه داريم سعى كنيم كه اين نهضت محفوظ بماند، اين وحدت كلمه محفوظ بماند، اين خدائى بودن نهضت محفوظ بماند كه همه براى اسلام كار بكنند. همين كه ما را تا حالا آورده و پيروز كرده است كه چون براى اسلام بود، وحدت كلمه بود، همه ملت براى اسلام قيام كردند و پيروز شدند، خداوند تأييد كرده. الان تكليف همه ما اين است كه سعى بكنيم و هر چه قدرت داريم، هر فردى هر مقدارى كه قدرت دارد سعى بكند كه اين وحدت كلمه و اين اسلاميت نهضت محفوظ بماند، اگر اين محفوظ ماند ما پيروزيم، هيچ شك نكنيد. اگر ما وحدت كلمهمان و اسلاميت، اين دو تا اگر محفوظ بماند، فساد مىكنند و توطئه مىكنند همه را از بين مىبريم اما شرط همين است كه همه مردم، همه ملت با هم دست به هم بدهند و اين نهضت را حفظش بكنند. اين يك هديهاى است كه خداى تبارك و تعالى به ما عنايت كرده است، ما اين هديه و امانت را اگر چنانچه حفظ كرديم و خيانت به آن نكرديم پيروزيم. اگر خداى نخواسته خيانت به اين معنا كرديم آنوقت خوف اين است كه خداى نخواسته برگردد حالمان به حال اول و بدتر.
مملكت احتياج به كار دارد
اقشار مختلف از مردم تكاليف مختلف دارند. الان ما مىبينيم كه گفته مىشود در ادارات كم كارى است، در كارخانهها كم كارى است. اين خيانت به يك مملكتى است. الان وقت اين است كه كار را زياد بكنند، نه كار را كسر بكنند. ما الان مواجه با يك مشكلاتى هستيم در اين مملكت. اقتصاد ما يك اقتصاد ضعيفى است. الان همه اموال را برداشتهاند و غارت كردند و رفتند. كشاورزى ما الان كشاورزى صحيح نيست. الان وقت اين است كه اين ملت كه تا الان رنج ديده است و با رنج به دست آورده است اين هديه الهى را كار را زياد كنند، نه كار را كم بكنند. در ادارات كم كارى چرا الان مملكت ديگر براى خودتان است بايد كار بكنيد. در كارخانهها كار كم كردن چرا، سستى چرا، بيكارى چرا، مال خودتان است بايد كار بكنيد. در زراعت چرا كم كارى بشود. كسانى كه در اين قشرها هستند
صحيفه نور ج 6 صفحه 179
بايد كار بكنند، هر مقدارى كه مىتوانند كار بكنند. اگر بتوانند، زيادتر از سابق كار بكنند و كسر نگذارند. مملكت احتياج به كار دارد، احتياج به كشاورزى دارد وزارتخانهها احتياج دارند كه كار بكنند، كار بشود، معطل نكنند مردم را.
گرانفروشى، خيانت است به مملكت اسلامى
بيائيم سراغ تاجر و بازرگان و كاسب و اين سنخ جمعيت. الان روزى است كه بايد به اين ملتى كه در طول زمان تاريخ زندگى اين پدر و پسر و بعد هم در حال انقلاب كه بازارها تقريباً حدود يك سال و نيم يا چقدر يا تعطيل بود يا نيمه تعطيل بود و بسيارى از مردم ضعيف، ضعيفتر شدند، امروز روزى نيست كه استفادهچىها راه بيفتند و بخواهند استفاده كنند. روز حمايت است امروز. از برادرانشان بايد حمايت كنند نه اينكه يك جنسى را كه به ده تومان مىخرند به صد تومان بفروشند. گرانفروشى امروز خيانت است به يك مملكت اسلامى، اين خيانت را نكنند اينها، يك قدرى با مردم ملايمت كنند. برادران خودتان هستند، با اين برادرهائى كه خون دادهاند، شما تاجرهاى محترم كه نبوديد در اين ميدانها، من كه مىدانم شماها نبوديد، آنهائى كه بودند اين كاسب جزء بود و اين حمال بود و اين كارگر بود و اين طلبه بود و اين عرض مىكنم دانشگاهى بود كه همه فقيرند، اين طبقه بودند كه اين نهضت را پيش بردند و خون خودشان را و جوانان خودشان را دادند و اين نهضت را پيش بردند. حالا انصاف است كه يك تاجر معتبرى كه داراى يك كارخانه كذاست، داراى كذا و كذاست و آن بالاها نشسته و تماشا كرده و اينها خون خودشان را دادهاند و پيش بردهاند، حالا همراهى نمىكند؟ اجحاف كند با اين طايفه؟ يك قيمت اجناس را همچو بالا ببرد كه اين ضعفا نتوانند بخرند، زندگىشان مختل بشود؟ خوب، بايد اينها برادرهاى خودشان، با آنهائى كه در اين راه زحمت كشيدهاند، اهل وطنشان هست، اهل دينشان هست، با اينها بايد همراهى كنند، گرانفروشى نكنند، نگذارند يك وقتى ما روى تكليفهاى الهى باهاشان عمل بكنيم، خودشان جلوگيرى كنند از مسائل. يك روز اگر ما يك تكليف الهى عمل بكنيم، كارشان زار است، نگذارند اينطور بشود. اين هم يك باب است كه مال يك طايفه. يك طايفه هم اين قاچاقچىها، هروئين فروش و قاچاقچى و اسلحه قاچاق مىآورد، اين هم يك درد و بلائى است كه به جان اين ملت الان افتاده است و اينها درجه اول خائنين هستند به اين مملكت. ترياك آوردن و پخش كردن بين مردم، هروئين آوردن و پخش كردن بين جوانهاى ما، ملت ما را اين از بين خواهد برد. اينها خودشان قبل از اينكه اين عذاب الهى برايشان بيايد، قبل از اينكه آن شلاق الهى به آنها بخورد، خودشان ملاحظه بكنند و نكنند و ترك كنند. اين جنايت است، اين كشيدن جوانهاى برومند ماست به از بين رفتن، اين فساد نسل است، نسل را فاسد مىكند. كاسبى مگر قحط است كه انسان هروئين فروشى بكند. كاسبى ديگر بكن، قاچاقچى باشد، برو كار ديگرى بكن، آن هم قاچاق هروئين و ترياك و قاچاق اسلحه از خارج كه يك وقت به دست دشمنها بيفتد و مملكت را به
صحيفه نور ج 6 صفحه 180
هم بزند. اين هم يك باب است. يك باب هم قضيه زراعت است كه بايد آن كسانى كه زراعت مىكردند و حالا به حسب يك جهاتى فرار كردند از آنجا و آمدند و بازيشان دادند و آوردند و در اطراف شهرها اسكانشان كردند با آن وضع، برگردند سراغ زراعت خودشان، زمينهاى خودشان. اينها الان ديگر آزادند زراعت بكنند و دولت هم به قيمت خوب ازشان مىخرد.
اينها بايد، ما الان وضعمان طورى است كه همهمان بايد كمك بكنيم به اين كشور، همه بايد دلسوزى بكنيم براى اين ملت. ملتى است كه مثل ملت جنگزده، جنگزده است واقعاً، ملتى است كه در خيابانها جنگ كردند، مگر جنگ غير از اين بود منتها آنها توپ و تانك داشتند اينها مشت داشتند و اراده قوى. يك ملت جنگزده، يك ملت خيانت زده، يك ملت جنايت زده، يك ملتى كه فقيرش كردند و رفتند، انصاف نيست كه حالا اقشار مختلفى كه دستشان به دهنشان مىرسد با اين ملت باز همان كارى را بكنند كه آنها مىكردند به صورت ديگر، همان خيانتهائى كه آنها كردند، آنها مىبردند مىكشتند تو حبسها و اينها، اينها با هروئين مىكشند، اينها بدتر از قبل است. بايد ما بيدار بشويم آقا، بايد موافق اسلام عمل كنيم، انسان باشيم و بايد انصاف داشته باشيم. دردها زياد است و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى همانطورى كه تا حالا با رحمت خودش با ما عمل كرده است، باز هم با رحمت خودش عمل بكند كه ما بتوانيم اين نهضت را به آخر برسانيم و مملكت خودمان را از چنگال اجنبىها نجات بدهيم و اشخاص خائن را هم به سزاى خودشان برسانيم. انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد، سلامت باشيد، براى مملكت خودتان خدمت بكنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 181
تاريخ: 26/2/58
پيام امام خمينى در جمعى از بانوان مشهد
بسم الله الرحمن الرحيم
اختناقى كه در زمان اين پدر و پسر بود در طول تاريخ ايران سابقه نداشت من قبلاً بايد از شما بانوان محترمه كه در اين آفتاب گرم، زير آفتاب سوزان نشستهايد عذر بخواهم و تشكر كنم. من در خارج كه بودم و همين طور داخل، آن فعاليتهاى ارزنده بانوان مشهد را مىشنيدم و بايد فخر كنم به همچو خانمها، به همچو بانوان. من در عين حال كه مىبينم شما در زحمت گرما هستيد مختصراً دو سه كلمه با شما عرض مىكنم. ما از كارهائى كه دولتها يا صاحبان قدرت انجام مىدهند آن چيزهائى كه نقطه ابهام ممكن است داشته باشد كشف مىكنيم. رضا شاه آمد، كودتا كرد و ايران را، دولت ايران را ساقط كرد و خودش جانشين شد، بعد هم محمدرضا. اينها كارهائى كردند كه بعضى از آن كارها ابتدائاً شايد به نظر اشخاص غافل يك كار مثبت مفيد بود و كارهاى ديگرى كردند كه با اسم اصلاح، با اسم تمدن انجام دادند، كارهائى را كه فسادش كشف شد مثلا اصلاحات ارضى. اصلاحات ارضى ابتدائاً خيلى سر و صدا كردند كه (ما مىخواهيم براى دهقانان چه، ديگر رعيت و اربابى از بين رفت، دهقان شدند، همه چه) از اين حرفهائى كه در روزنامهها نوشتند، در راديوها گفتند در نطقها پخش كردند كه مردم را گول بزنند لكن حالا ما فهميديم، قبلاً هم مىدانستيم، حالا ملت فهميد كه قضيه اصلاحات نبود نمىخواستند دهقان را آزاد كنند، نمىخواستند دهقان و طبقه مستمند را به نوائى برسانند بلكه مقصد اين بود كه ايران را بازارى كنند از براى آمريكا و كشاورزى ايران را تباه كنند تا محتاج بشود ايران به آمريكا در همه چيز كه الان باز اين احتياج به خارج هست. صحبت از اصلاحات ارضى بود لكن فهميديم كه به فساد كشيدند مملكت را. يا مثلاً (آزادى براى قشرها، براى زنها، براى مردها، آزاد زنان، آزاد مردان!!) ما و شما همه ديديد كه در زمان اين پدر و پسر آن اختناقى بود كه شايد در طول تاريخ ايران سابقه نداشت، نه مرد آزاد بود و نه زن، همه در اختناق بودند، همه در رنج بودند. يك روز جشنها بر پا مىشد كه ما كاپيتولاسيون را لغو كرديم (زمان رضاخان) يك روز حرفها زده مىشد و در روزنامهها، در نطقها براى اينكه مملكت پيش رفته است، يك وقتى همان معنا را باز برقرار مىكردند و مصونيت مىدادند به آمريكائىها. اين تابع اين بود كه قدرتمند چه بكند، هر چه آن قشر قدرتمند يك كارى مىكرد ديگران دنبال او هياهو مىكردند، در مجلس دست نشانده هياهو مىشد و مداحى مىشد.
صحيفه نور ج 6 صفحه 182
قضيه (كشف حجاب) قضيهاى نبود كه اينها بخواهند براى خانمها خدمت بكنند از جمله چيزهائى كه در زمان رضاخان به تبع آتا ترك انجام گرفت يكى اتحاد شكل بود و يكى كشف حجاب. آنوقت اين اتحاد شكل و اين كشف حجاب را در بوق و سرنا، بلند گوهاى آنها چه تعريفهائى كردند، چه مداحىهائى كردند. از آخوند كه مخالف با اين مسائل بود چه تكذيبهائى كردند، چه شعرهائى گفتند، شايد شعرهايش را بعضىاش را شنيده باشيد، چه شعرهاى هجوى مىگفتند و گفتنى نيست. بعد ديديم كه قضيه كشف حجاب قضيهاى نبود كه اينها بخواهند براى خانمها خدمت بكنند، اينها مىخواستند كه براى اين طبقه هم با زور آزمائى و با فشار، با زور اين قشر را هم نابود كنند، آن ماثرى كه اينها دارند، آن خدمتهائى كه اين قشر مىخواهند به ملت بكنند، آن خدمتهاى ارزندهاى كه بانوان ما عهدهدار آن هستند، آن از دستشان گرفته بشود و نگذارند اينها آن خدمت اصيلى كه بايد بكنند و آن تربيت بچهها كه بعدها مقدرات مملكت به دست آنهاست اينها نگذارند كه اين خدمت انجام گرفته بشود، مبادا بچهها در دامن اينها تقوا پيدا بكنند، در دامن اينها تربيت اسلامى بشوند، تربيت ملى بشوند و بعد در دبستانها كه آمدند و بعد در دبيرستانها كه رفتند نتوانند آنها با تبليغاتى كه آنجا مىكنند و استادهائى كه از خودشان آنجا مىگذارند و مبلغينى كه در آنجا دارند نتوانند اينها را برگردانند، از اين جهت نقشه اين بود كه اين بانوان را از آن مقام اصيل بزرگى كه دارند كنار بزنند و به خيال خودشان نيمى از اين جمعيت ايران را آزاد كنند. ديديد كه چه جور آزاد كردند، من ديدم كه، شماها شايد اكثراً يادتان نباشد، من ديدم كه چه كردند با اين بانوان محترم ايران، چه فشارها آوردند، با چه سرنيزهها اين كار بيجا را انجام دادند و بعد هم خواستند نتيجه بگيرند كه كار اصيل را از دست اينها بگيرند و تربيت اولاد را اينها نتوانند بكنند. اينها اگر وارد بشوند در شغلهاى مثلاً ديگر، شغلهاى غير اساسى نمىتوانند به طور اصالت رفتار كنند. البته شغل براى زن، شغل صحيح براى زن هيچ مانعى ندارد لكن نه آنطورى كه آنها مىخواستند، آنها نظرشان به اين نبود كه زن يك اشتغالى پيدا بكند، نظرشان به اين بود كه زن را مثل مردها هم، زنها را و مردها را از آن مقامى كه دارند منحط كنند نگذارند يك رشد طبيعى از براى قشر زن پيدا بشود يا يك رشد طبيعى از براى قشر مرد، نگذارند بچههاى ما تربيت صحيح بشوند و لهذا از آن اول جلويش را گرفتند، دامن بانوان كه مركز تربيت اطفال است محروم شد بسياريش از اين. بعد در دبستانها بچهها رفتند آنجا هم با تبليغات سوئى، با كتابهاى منحرفى آنها را منحرف كردند بعد در دانشگاه كه رفتند عمال خود آنها نگذاشتند رشد صحيح بكنند، نگذاشتند دانشمندان صحيح تربيت بشود، اشخاص ملى صحيح، اشخاص اسلامى صحيح تربيت بشود. ما از آن كارهائى كه اينها كردند كه ديديم برضد مليت ما، برضد مصالح كشور ما بود مثل قضيه كاپيتولاسيون، مثل قضيه عرض مىكنم كه كشاورزى، مثل ساير قضايا، مىفهميم كه اصل اساس بر اين بود كه انحراف درست كنند، اساس بر اصلاحات نبود اساس اين بود كه نگذارند يك مملكتى رشد بكند و لهذا از آن مىفهميم كه آن كشف حجابى كه رضاخان به تبع تركيه و به تبع غرب و به ماموريتى كه داشت، آن بر خلاف مصلحت مملكت ما بود و ما ديديم كه عضو فعالى كه
صحيفه نور ج 6 صفحه 183
كار از او مىآيد، آن كه در اين نهضت خدمت كرد شماها بوديد، شما بوديد كه با همين وضعى كه الان اينجا حضور داريد با همين وضع در خيابانها ريختيد و به نهضت ما كمك كرديد. آنهائى كه تربيت شده آنها بودند اگر هم دخالت كردند، باز يك قشرىشان بود كه نزديك بودند به آنطورى كه شماها هستيد، آنهائى كه تربيتشان آنطور بود، آنها كارى به اين مسائل نداشتند همانطورى كه بعضى از مردها در اين نهضت هيچ دخالت نداشتند حالا آمدهاند خواهند كه استفاده كنند. حالا كه اين طبقه مستضعف، اين طبقهاى كه ديگران ضعيف مىشمردند و بحمد الله قوى بودند، اين طبقهاى كه اينها مىگويند طبقه سوم و اينها طبقه اول هستند و آنها طبقه جهنمى سوم بلكه هفتم، اينها بودند كه براى كشور كار كردند، اينها اين سد بزرگ را شكستند، اين طبقه بودند كه راه را باز كردند، حالا آقايان از آمريكا و اروپا سرازير شدند به اينجا و مىخواهند استفاده كنند. بعضى بانوان هم كه هيچ دخالت در اين مسائل نداشتند حالا سر اين خوان يغما خيال خودشان اين است كه استفاده كنند. الان هم شما طبقهاى كه خداوند حفظتان كند، خداوند سعادت به شما بدهد شما هيچ توقعى نداريد شما همان خدمتگزار براى اسلام بوديد، حالا هم هستيد هيچ كدام توقع نداريد به اينكه چه بشويد و چه بشويد، خدمت را شما كرديد و بعد هم شما مىكنيد، آن توقع دارهاى بيجا كه هيچ به اين امور كار نداشتند يك نفر كشته ندادند آنها حالا آمدند يكى مىخواهد وزير بشود، يكى مىخواهد وكيل بشود، يكى مىخواهد چه بشود. اين يك خيال خامى است به سر اينها. خوب است كه در كارهاى خودشان تجديد نظر بكنند.
اين طبقه محروم بودند كه اين نهضت را به پيش راندند
اين يك خيال باطلى است كه ديگران زحمت بكشند و شما آرام باشيد و در محل خودتان يا در خارج و حالا بيائيد و بخواهيد زحمت ديگران را از آن منفعت، شما ببريد. اول كسى كه حق به اين ملت پيدا كرد همين جمعيت هستند كه الان اينجا نشستند و آن جمعيتى كه اينها نماينده آنها هستند از بانوان محترم مشهد و ساير بانوان ايران. در مردها هم همان طبقه كارگر و همان طبقه كشاورز و همان كاسبهاى جزء و همان اشخاصى كه در دانشگاهها هستند و محروم، در قشرهاى ما هستند و محروم، اينها بودند كه اين نهضت را به پيش راندند و حالا هم اينها توقع شان اينقدرها نيست كه آنها هست. آن توقع دارها آنهائى هستند كه هيچ كارى نكردند، آنها حالا آمدهاند مىخواهند مثلاً فرض كنيد رئيس جمهور بشوند، آنها حالا آمدهاند مىخواهند نخست وزير بشوند، آنهائى كه بلندگوى همين دستگاه بودند حالا مىخواهند كه يك كارى انجام بدهند دوباره در اينجا بيايند. انقلابى شدهاند همه، امروز هر كس مىآيد پيش ما مىگويد كه ما مبارزبوديم من مىبينم، مىدانم دروغ دارد به من مىگويد لكن خوب من چه بگويم به اين آدم. (ما در آن زمان مبارز بوديم ما حبسها ديديم چه ديديم) از اين گزافگوئىها، خيال مىكنند كه من بى اطلاعم. خوب من اطلاع دارم كه شما آنوقت همهتان يا بسياريتان نوكر بوديد، بسياريتان كارهايتان براى آنها بود حالا آمدهايد انقلابى شدهايد. خير شما انقلابى نيستيد و نخواهيد بود. هر روزى كه خداى نخواسته يك تقى بلند بشود و يك شكستى خداى
صحيفه نور ج 6 صفحه 184
نخواسته پيدا بشود شما از آن اشخاصى هستيد كه فوراً جلو مىآئيد و مىگوئيد زنده باد كذا. ما شماها را مىشناسيم، خودتان را اصلاح كنيد، يك قدرى توجه داشته باشيد. ما بايد براى اين طبقه كارگر و كارمند كه طبقه ضعيف هستند، طبقهاى هستند كه شماها اينها را پائين مىدانيد و اينها از همه شما بالاتر و بلند مقامتر هستند، بايد دولتها براى اينها كار بكنند. شما كه آلات والوف داريد و در بانكها داريد و در خارج داريد و در داخل داريد و شركتها داريد و تجارتها داريد، شماها چه گوئيد؟ اينهائى كه هيچ چيز ندارند و در اين امور دخالت كردند، خدا مىداند آن روزى كه من در تلويزيون ديدم كه نمايش مىداد اين زاغهنشينان تهران را، وقتى پرسيد از يكىشان كه خوب شما اينجا چه مىكنيد گفت ما صبحها كه مىشود با بچههامان مىرويم به تظاهر. اين زاغهنشين بيچاره تظاهر كرده است و اين پيروزى را آورده است، دولتها براى اين زاغهنشين يك كارى بكنند، شماها كه كنار نشسته بوديد حالا آمديد خواهيد كه استفاده كنيد، استفادهچىها بروند سراغ كارشان. خداوند انشاء الله اين طبقه را حفظ كند، خداوند شما بانوان عزيز محترم را حفظ كند، خداوند به شما سعادت عنايت كند. شما از قبل من به همه بانوان مشهد كه از طرف آنها نمايندگى داريد سلام برسانيد. من خدمتگزار همه شما هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 5 صفحه 185
تاريخ: 26/2/58
پيام امام خمينى به مناسبت روز زن
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
فردا روز تولد صديقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله عليهاست، روز زن است. تمام ابعادى كه براى زن متصور است و براى يك انسان متصور است در فاطمه زهرا سلام الله عليها جلوه كرده و بوده است يك زن معمولى نبوده است، يك زن روحانى، يك زن ملكوتى، يك انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانيت، تمام حقيقت زن، تمام حقيقت انسان. او زن معمولى نيست، او موجود ملكوتى است كه در عالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلكه موجود الهى جبروتى در صورت يك زن ظاهر شده است. پس، فردا روز زن است. تمام هويتهاى كمالى كه در انسان متصور است و در زن تصور دارد، تمام در اين زن است. و فردا همچو زنى متولد مىشود كه تمام خاصههاى انبيا در اوست، زنى كه اگر مرد بود نبى بود، زنى كه اگر مرد بود به جاى رسول الله بود. پس، فردا روز زن است. تمام حيثيت زن و تمام شخصيت زن فردا موجود شد. معنويات، جلوههاى ملكوتى، جلوههاى الهى، جلوههاى جبروتى، جلوههاى ملكى و ناسوتى همه در اين موجود مجتمع است. انسانى است به تمام معنا انسان، زنى است به تمام معنا زن. از براى زن ابعاد مختلفه است، چنانچه براى مرد و براى انسان. اين ورق صورى طبيعى نازلترين مرتبه انسان است و نازلترين مرتبه زن است و نازلترين مرتبه مرد است. لكن از همين مرتبه نازل حركت به سوى كمال است. انسان موجود متحرك است، از مرتبه طبيعت تا مرتبه غيبت، تا فنا بر الوهيت. براى صديقه طاهره اين مسائل، اين معانى حاصل است. از مرتبه طبيعت، شروع كرده است، حركت كرده است، حركت معنوى، با قدرت الهى، با دست غيبى، با تربيت رسول الله (ص) مراحل را طى كرده است تا رسيده است به مرتبهاى كه دست همه از او كوتاه است، پس، فردا تمام جلوه زن تحقق پيدا كرده است، و زن به تمام معنا متحقق است. فردا روز زن است. معالاسف زن در دو مرحله مظلوم بوده است: يكى در جاهليت. در جاهليت، زن مظلوم بود و اسلام منت گذاشت بر انسان، زن را از آن مظلوميتى كه در جاهليت داشت بيرون كشيد. مرحله جاهليت مرحلهاى بود كه زن را مثل حيوانات بلكه پائينتر از او، زن در جاهليت مظلوم بود. اسلام زن را از آن لجنزار جاهليت بيرون كشيد در يك موقع ديگر در ايران ما زن مظلوم شد و آن دوره شاه سابق بود و شاه لاحق بود، با اسم اينكه زن را مىخواهند آزاد كنند ظلم كردند به زن. ظلمها كردند به زن، زن را
صحيفه نور ج 6 صفحه 186
آن مقام شرافت و عزت كه داشت پائين كشيدند، زن را از آن مقام معنويت كه داشت شئى كردند. به اسم آزادى، آزاد زنان و آزاد مردان، آزادى را از زن و مرد سلب كردند. زنها و جوانان ما را فاسد الاخلاق كردند. شاه براى زن اين خاصيت را قائل بود كه گفت، زن بايد فريبا باشد، البته با آن نظر حيوانى كه او داشت، با آن نظر جسمانى، مادى، حيوان پست كه او داشت زن را نظر مىكرد بايد فريبا باشد. از مقام انسانيت زن را فرو كشيد به مرتبه يك حيوان. به اسم اينكه براى زن مىخواهد مقام درست كند زن را از مقام خودش پائينتر آورد. زن را مثل يك عروسك درست كرد، در صورتى كه زن انسان است، آن هم يك انسان بزرگ. زن مربى جامعه است. از دامن زن انسانها پيدا مىشوند. مرحله اول مرد و زن صحيح، از دامن زن است. مربى انسانها زن است. سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زن است. زن با تربيت صحيح خودش انسان درست مىكند و با تربيت صحيح خودش كشور را آباد مىكند. مبداء همه سعادتها از دامن زن بلند مىشود. زن مبدا همه سعادتها بايد باشد و معالاسف زن را بصورت يك لعبه در آوردند اين پدر و پسر و خصوصاً اين پسر، آنقدر جنايات كه به زن كردند به مردان نكردند. زن مبدا همه خيرات است. شما ديديد، ما ديديم كه زن در اين نهضت چه كرد. تاريخ ديده است كه چه زنهايى در دنيا بوده است و زن چيست. تاريخ دور است، ما خود ديديم كه چه زنهايى تربيت كرده است اسلام، چه زنهايى در اين عصر اخير قيام كردند و آنها كه قيام كردهاند همين زنهاى محجوبه جنوب شهر، قم و ساير بلاد اسلامى بودند، آنها كه به تربيت آريا مهرى تربيت شدند ابداً در اين امور دخالت نداشتند، آنها تربيتهاى فاسد شده بودند، از تربيتهاى اسلامى آنها دور نگه داشتند. اينهايى كه تربيت اسلامى داشتند خون دادند، كشته دادند، به خيابانها ريختند، نهضت را پيروز كردند. ما نهضت خودمان را مديون زنها مىدانيم. مردها به تبع زنها در خيابانها مىريختند، تشويق مىكردند زنها مردان را، خودشان در صفهاى جلو بودند. زن يك همچو موجودى است كه مىتواند يك قدرت لايزال، يك قدرت شيطانى را بكشد. اين زن را در اين دوره رضاخان و محمد رضاخان منحط كردند از مقام خودش، مرد را هم منحط كردند، جوانها را هم منحط كردند. مراكز فحشا الى ما شاء الله براى جوانهاى ما درست كردند. به اسم آزادى، به اسم پيشرفت، به اسم تمدن، جوانهاى ما را به فحشا كشيدند. به اسم آزادى، همه آزادىها را از ماها سلب كردند. آنهايى كه زمان رضاخان را درك كردهاند مىدانند چه مىگويم، آنها ديدند كه چه كردند با ما و چه كردند با زنهاى محترمه ما. آنها كه زمان محمدرضا را درك كردند، آنها هم مىبينند. با اسمهاى فريبنده، با الفاظ بزك كرده مملكت ما را رو به خرابى بردند. بالاتر از همه، بالاتر از همه جوانهاى ما را فاسد كردند. نيروى انسانى ما را به عقب نشاندند. زن در زمان محمدرضا و رضا پهلوى عنصر مظلومى بود و خودش نمىداند، آنقدر كه ظلم در اين دو زمان شد در زمان جاهليت معلوم نيست، شده باشد. آنقدر كه انحطاط براى زنها در اين قرن بشر معلوم نيست كه در قرن جاهليت شده باشد. در هر دو قرن مظلوم بودهاند زنها، آنوقت اسلام آنها را از اسارت بيرون آورد و در اين زمان هم اميدوارم كه اسلام باز دست آنها را بگيرد و از غرقاب ذلتها و مظلوميتها نجات بدهد. اى زنهاى محترم بيدار بشويد،
صحيفه نور ج 6 صفحه 187
توجه كنيد، بازى نخوريد، گول اين شياطين كه مىخواهند شما را به ميدان بكشند، گول اينها را نخوريد، اينها فريبندهاند، اينها دنبال فريبا هستند، مثل شاه ملعون. به اسلام پناه بياوريد، اسلام براى شما سعادت ايجاد مىكند. فردا روز زن است، روز زنى است كه عالم به او افتخار دارد، روز زنى است كه دخترش در مقابل حكومتهاى جبار ايستاد و آن خطبه را خواند و آن حرف را زد، آن حرفها را زد كه همه مىدانيد. زنى كه در مقابل يك جبارى ايستاد كه اگر نفس مردها مىكشيدند همه را كشتند و نترسيد و ايستاد و محكوم كرد حكومت را، يزيد را محكوم كرد يزيد فرمود تو قابل آدم نيستى، تو انسان نيستى. زن يك همچو مقامى بايد داشته باشد. زنهاى عصر ما بحمدالله شبيه به همانها هستند، ايستادند در مقابل جبار با مشت گره كرده، بچهها در آغوششان و به نهضت كمك كردند. خداوند ما را از شر شياطين نجات بدهد، خداوند جوانان ما را از شر اين شياطين انسى نجات بدهد. خداوند بانوان ما و دوشيزگان ما را از شر اينها نجات بدهد. سلام بر همه شنوندگان.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 188
تاريخ: 26/2/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام. آيت الله خادمى
بسمه تعالى
خدمت جناب حجت الاسلام و المسلمين آقاى خادمى دامت بركاته تلگرام تسليت آن جناب در مورد شهادت مرحوم حجت الاسلام و المسلمين استاد مطهرى واصل گرديد. تلگرافات ديگرى نيز به همين مناسبت از طرف اصناف محترم و ساير طبقات اصفهان واصل شده، مراتب تشكر و سلام اينجانب را به عموم آقايان محترم ابلاغ فرمائيد. از خداوند تعالى موفقيت و سعادت همگان را خواستاريم
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 189
تاريخ: 26/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم و عشاير خرم آباد لرستان
مستضعفين در همه طول تاريخ به كمك انبيا برخاستهاند
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
تمام اديان آسمانى از بين تودهها برخاسته است و با كمك مستضعفين بر مستكبرين حمله برده است. مستضعفين در همه طول تاريخ به كمك انبياء برخاستهاند و مستكبرين را به جاى خود نشاندهاند. در اسلام پيغمبر اكرم از بين مستضعفين برخاست و با كمك مستضعفين، مستكبرين زمان خودش را آگاه كرد يا شكست داد. مستضعفين بر تمام اديان حق دارند، مستضعفين به اسلام حق دارند زيرا در طول تاريخ 1400 ساله اين جمعيت بودند كه كمك كردند دين اسلام را، ترويج كردند از دين اسلام. رژيمهاى شاهنشاهى و مستكبرين وابسته به آن رژيم، هميشه راه آنها غير راه اسلام بوده است و با مبارزه با اسلام زندگى منحوس خود را ادامه مىدادند. مستضعفين بودند كه دنبال انبيا بودند، دنبال علما بودند، دنبال اوليا بودند. نهضت ما هم با مستضعفين پيش رفت، مستكبرين يا فرار كردند يا در منازل خود نشستند. آنهائى كه امروز براى استفاده نامشروع مىخواهند سر اين سفره بنشينند كجا بودند آن روز كه مستضعفين خون خود را مىدادند، يا در بيغولهها بودند و يا در خارج. اين مستضعفينند كه نهضت ما را به پيش بردند، اينها هستند كه خون خود را ريختند. جوانان دانشگاهى، جوانان مدارس قديم، جوانان بازارى، عشاير محترم، اين طبقه بودند كه با قيام خود رژيم منحوس را به عقب نشاندند و دست نفتخواران مفتخوار را قطع كردند.
ظلم و ستم رژيم پهلوى گريبانگير تمامى اقشار ايران
از خيانت هائى كه رژيم سلطنتى پهلوى به اسلام كرد و به ايران، تخته قاپو كردن عشاير بود، اين پشتيبانى، اين پشتيبان اسلام را او خواست بگيرد، عشاير و ايلات ما را خواست به شكست برساند تا وحدت ملى ما از دست برود، تا وحدت اسلامى ما از دست برود. در طول سلطنت جائرانه اين پدر و پسر تنها شما بختيارىها نيستيد كه گرفتار ظلم و ستم بوديد و گرفتار كمبودىها، تمام عشاير ايران، تمام اقشار ايران اين گرفتارى را داشتند و با زحمت و رنج دست به گريبان بودند. تنها كشاورزى شما از بين نرفته است، كشاورزى تمام ايران از بين رفته است. تنها شما مظلوم نبوديد، همه ايران مظلوم
صحيفه نور ج 6 صفحه 190
بود. ايران يك محبسى بود و در آن 35 ميليون جمعيت حبسى. الان بحمد الله تعالى همه از حبس بيرون آمديد و با شكرانه اين نعمت بايد صبر انقلابى داشته باشيد، مهلت بدهيد جمهورى اسلام مستقر بشود، تمام شما به حقوق خودتان خواهيد رسيد انشاء الله.
اراده آهنين ملت آنطور نيست كه بتوان با اين حركات مذبوحانه به او شكست داد
اسلام طبقهاى را بر طبقه ديگر ترجيح نداده است. اسلام گرايش ماديگرى ندارد. اسلام تمام طبقات را مساوى دانسته است فقط به تقوا مردم را بر ديگرى، بر ديگران ترجيح داده است. لكن ما الان مبتلا هستيم به گرفتارىهاى زياد، به خرابىهاى زياد كه بايد با دست قدرتمند تمام طبقات و به خصوص عشاير، اين گرفتارىها رفع بشود. كوشش كنيد كه آرامش پيدا بشود در كشورتان. دنبالههاى رژيم با اسمهاى مختلف مىخواهند آرامش نگذارند تحقق پيدا بكند چون مىبينند با آرامش ملت به حق خود مىرسد و دست آنها كوتاه مىشود. الان كه شكست خودشان را ديدند در رفراندم، شكست قطعى خودشان را ديدند، حس كردند توجه ملت را به اسلام، لمس كردند شكست خودشان را، به كارهاى مذبوحانه، به جنبشهاى مذبوحانه دست زدند، بزرگان ما را ترور مىكنند و گمان مىكنند با ترور كار آنها درست مىشود. اين ترور ثابت كرد كه ملت ايران هر چه خون ببيند و هر چه رنج ببيند قويتر مىشود.اراده آهنين ملت ما آنطور نيست كه بتوان بااين حركات مذبوحانه به او شكست داد. ملت ما راه خودش را يافته است و از پا نمىنشيند تا اينكه اسلام عزيز را پياده كند، تا آنكه دست همه خائنان را قطع كند، تا آنكه مفتخواران را از مفتخوارى منع كند. شما اى برادران! اى برادران عشايرى من! آگاه باشيد، نگذاريد تبليغات سوء اينها در جوانان شما تاثير كند، اينها را راه ندهيد در بين خودتان كه با تبليغات خودشان بخواهند باز مسائل سابق را برگردانند و آمريكا را بر خزائن ما مسلط كنند. اينها پيوستگان به آمريكا هستند با هر صورتى كه هستند. سلام و درود من بر عشاير ايران و سلام و درود من بر عشاير بختيارى.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 191
تاريخ: 26/2/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان روزنامه كيهان
نقش مطبوعات در تربيت جامعه و انعكاس آرمان ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
نقش مطبوعات در كشورها منعكس كردن آرمانهاى ملت است. مطبوعات بايد مثل معلمينى باشند كه مملكت را و جوانان را تربيت مىكنند و آرمان ملت را منعكس مىكنند. در مملكتى كه آن همه خونريزى شد و آن همه ملت ما خون دادند تا اينكه يك جمهورى اسلامى موافق آراء اكثريت قريب به اتفاق محقق شد و دست خائنين كوتاه گرديد و دست چپاولگران قطع شد، اگر مطبوعات در مطبوعات بخواهند باز به پشتيبانى از جنايتكاران و خيانتكاران چيزى بنويسند، اين مطبوعات ما نيست، اين خيانت است. بايد مطبوعات آنچه كه ملت مىخواهند بنويسند، نه آنچه كه بر خلاف مسير ملت است. مع الاسف در بعضى از مطبوعات چيزهائى كه بر خلاف مسير ملت است و برخلاف آمال جامعه ملت است منعكس مىشود و ما تاكنون به مسامحه رفتار كردهايم و من اميدوارم كه مطبوعات را خود صاحبان مطبوعات اصلاح كنند.
من از شما كارمندان و كارگران روزنامه كيهان تشكر مىكنم كه با اراده صميمانه و با عزم مصمم جلوى اشخاصى كه بر خلاف مسير ملت مىخواهند بروند گرفتيد. گفتيد كه شايد كيهان امروز موافق ميل ملت نباشد، كيهان امروز موافق ميل ملت است. ملت روزنامهاى را خواهد كه مطابق آراى خودش، مطابق آراى ملت، مطابق خواستههاى ملت رفتار كند، مقالهنويسى نمىخواهد، قصهنويسى نمىخواهد، چيزهائى را مىخواهد كه مطابق مسير ملت باشد. بايد جديت كنيد، مسائلى را بنويسند كه موافق مسير ملت باشد.
همه رسانههاى تبليغاتى بايد خودشان را اصلاح كنند
خونهاى ملت ما را هدر ندهند، ملت ما زحمت كشيدهاند، ملت ما خون دادهاند، بخواهند باز با اباطيل برگردانند به حال اول، اين قابل تحمل نيست. ما تا آنجا صبر مىكنيم كه توطئه نباشد و اگر خداى نخواسته توطئه باشد، صبر نخواهيم كرد، تحمل نخواهيم كرد. بايد خودشان را اصلاح كنند، همه رسانههاى تبليغاتى بايد خودشان را اصلاح كنند كه خداى نخواسته بر خلاف مسير ملت نروند، گمان نكنند كه باز مىشود آن دستگاه سابق را برگرداند ديگر گذشت آن مسائل و آنها دفن شدهاند.
صحيفه نور ج 6 صفحه 192
خداوند شماها را توفيق عنايت كند و من از شما متشكرم كه در اينجا آمدهايد و از نزديك من شما را ملاقات كردم و اميدوارم كه روزنامه را خودتان اداره كنيد و آنطور كه دلخواه ملت است درج كنيد در آن.
قلم آزاد است مسائل را بنويسد لكن نه اينكه توطئه برضد انقلاب بكند
مطبوعات در عين حال كه يك موسسه محترم و بسيار موثرند لكن بايد روى موازين مطبوعاتى و خدمت به ملت رفتار كنند. آزادى قلم و آزادى بيان معنايش اين نيست كه كسى بر ضد مصلحت كشور قلمش آزاد است كه بنويسد، برخلاف انقلابى كه مردم خون پايش دادهاند بنويسد، همچو آزادى صحيح نيست. قلم آزاد است كه مسائل را بنويسد لكن نه اينكه توطئه بر ضد انقلاب بكند. بيان آزاد است كه مطالبى اگر دارد بنويسد آن هم مطالبى كه به او داده مىشود، از همه اشخاص بنويسد بدون توطئه. وقتى ما ديديم كه در يك روزنامهاى از يك اشخاصى مطالب نوشته مىشود كه اينها عمال اجانب هستند و خواهند مملكت ما را باز به خرابى بكشانند، از آن طرف مقالاتى و مطالبى كه راجع به مسائل نهضت است، راجع به مسائل اسلام است، يا تحريف مىشود يا نوشته نمىشود، اينطور مطبوعات را ما نمىتوانيم برايش احترام قائل بشويم. براى مطبوعاتى ما احترام قائل هستيم كه بفهمد آزادى بيان و آزادى قلم يعنى چه. گفته مىشود كه مردم آزادند، يعنى آزاد است انسان كه بزند سر مردم را بشكند؟! آزاد است كه قانون شكنى بكند؟! آزاد است كه برخلاف مسير ملت عمل بكند؟! آزاد است كه توطئه بكند بر ضد ملت؟! اينها آزادى نيست. در حدود قوانين، در حدود كارهاى عقلايى آزاد است. و ما در بعضى مطبوعات، حالا من اسم مطبوعات را نمىبرم لكن در بعضى مطبوعات مىبينيم كه اينها از آزادى سوء استفاده مىكنند، به گمان اينكه يا به خيال اينكه آزادى است مىخواهند از مردم آزادى را سلب كنند. اين مردم با اين زحمتى كه در اين سالهاى طولانى كشيدهاند و با اين خونهائى كه در اين دو سال اخير دادهاند مىخواهند آزاد باشند، بعضى مطبوعات مىخواهند اينها را ازشان سلب آزادى بكنند، به اسم آزادى قلم بر خلاف مسير ملت عمل بكنند. دست اشخاصى كه مىخواهند اختناق در ملت ايجاد بكنند، مىخواهند چپاولگرى كنند، بعضى مطبوعات دست آنها را دارند باز مىكنند و اين معنى آزادى نيست اين معنى خيانت است. اينكه داده مىشود به ملت آزادى است، نه خيانت، آزادى قلم است، نه خيانت قلم، آزادى بيان است، نه بيان خائنانه.
توصيه به مطبوعات در خدمت به انقلاب و انعكاس آمال ملت
بايد مطبوعات در خدمت كشور باشند، نه برضد انقلاب كشور. مطبوعاتى كه بر ضد انقلاب كشور هستند اينها خائن هستند. مطبوعات بايد منعكس كننده آمال و آرزوى ملت باشند، مسائلى كه ملت مىخواهند، آنها را منعكس بكنند، البته آزادند كه يك مطلب ديگرى هم كه كسى مىگويد منعكس كنند لكن در توطئه آزاد نيستند. ما از بعضى مطبوعات توطئه مىفهميم براى اينكه مىبينيم كه مسائلى
صحيفه نور ج 6 صفحه 193
كه به ضد انقلاب است با آب و تاب و با تفسير و طول مىنويسند، مسائلى كه وفق انقلاب است يا نمىنويسند يا بااشاره رد مىشوند. اينطور مطبوعات مورد قبول ملت نيست و مردم نمىخرند يك همچو روزنامههايى را و اگر گفته بشود بهشان كه اين روزنامه اينطور است، مردم خودشان نمىخرند. مردم آزادند در اينكه نخرند چنين روزنامهاى را، وقتى روزنامه خريده نشد روزنامه بسته مىشود، همانطورى كه بعضى روزنامهها وقتى مردم نخريدند خودش بسته شود.
شما از اين به بعد توجه به اين معنا داشته باشيد كه به روى همين مسير ملت رفتار كنيد، همانطورى كه ملت دارد مىرود رفتار كنيد نه اينكه به اسم آزادى قلم بر خلاف مسير ملت مشى بكنيد. آنهايى كه، بعضى از اين كسانى كه جزء هيات تحريريهاند و مىدانيد كه اينها اصلاح نمىشوند و اينها نمىتوانند اصلاح بشوند، اينها عمال غير هستند، اينها خواهند دست اجانب را باز به مملكت ما باز بكنند، آنها را بايد كنار بگذاريم و نويسنده زياد است،نويسنده ديگرى وارد كار بشود.
تمام رسانهها مربى يك كشور هستند، بايد تربيت كنند كشور را
در هر صورت تمام رسانهها مربى يك كشور هستند، بايد تربيت كنند كشور را، افراد يك كشور را و بايد خدمت كنند به ملت. روزنامه از ملت است و براى ملت است و چنانچه برخلاف مسير ملت بخواهد يك روزنامهاى يا چيز ديگرى رفتار بكند، خود ملت با او مخالفت مىكنند. لازم هم نيست كه مخالفتش اين باشد كه بريزد و بزند و بشكند، نه، اينها اين كار را نمىكنند، لكن روزنامه براى خواننده است وقتى خواننده نباشد روزنامه نيست. راديو براى اين است كه گوش كنند مردم، وقتى راديو را درش را بستند و هيچ كس گوش نكرد راديو نيست. در هر صورت اين چيزها به خدمت ملت است، نه برخلاف مسير ملت. هر نويسندهاى كه بر خلاف مسير ملت بخواهد بنويسد، اين اسباب اين مىشود كه روزنامه بدنام بشود، گفته بشود كه اين روزنامه ملى نيست، اين روزنامه براى اجانب است و اين البته برخلاف مصلحت روزنامه است و برخلاف شغل روزنامهنويسى است. روزنامهنويس بايد حفظ كند احترام خودش را و حفظ احترام اين است كه روى مسير ملت رفتار كند، خدمتگزار به ملت باشد. اگر چنانچه برخلاف مسير ملت و برخلاف خواست ملت عمل بكند، اين پيش ملت ديگر احترام ندارد. اين نصيحتى است كه من به شما كه حالا آمديد اينجا مىكنم و البته از اين كار شما هم كه اعتصاب كرديد سابق و با هم اعتصاب كرديد و با اعتصاب، كار خودتان را انجام داديد من متشكرم. انشاءالله موفق باشيد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 194
تاريخ: 27/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان
زن، مظهر تحقق آمال بشرى
بسم الله الرحمن الرحيم
مىبينيم كه مسائلى روز بزرگ و اجتماع عظيم و محل مبارك، روز ولادت زهراى مرضيه كه روز زن است، روز پيروزى زن است و روز نمونه زن در عالم است. زن نقش بزرگى در اجتماع دارد. زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش ده زنان و مردان ارجمنداست. از دامن زن مرد به معراج مىرود. دامن زن محل تربيت بزرگ زنان و بزرگ مردان است. روز بزرگى است، يك زن در دنيا آمد كه مقابل همه مردان است، يك زن به دنيا آمد كه نمونه انسان است، يك زن به دنيا آمد كه تمام هويت انسانى در او جلوهگر است. پس روز، روز بزرگى است، روز شما زنان است.
زنان ايران پيشقدم در جهاد با جان و مال
زنان در عصر ما ثابت كردند كه در مجاهده همدوش مردان بلكه مقدم بر آنانند. زنان ايران، هم مجاهدات انسانى عظيم كردهاند و هم مجاهدات مالى. اين طبقه محترم زنها كه در جنوب تهران و در شهر قم و در ساير شهرها هستند، همين خانمهاى محجبه، همينها كه مظهر عفاف هستند، در نهضت پيشقدم بودند و در ايثار مال هم پيشقدم. ايثار كردند جواهرات و طلاهايى كه دارند، براى مستضعفين، عمده در اين امور آن قصد پاك است. خداوند چند آيه براى چند قرص نان كه حضرت امير سلام الله عليه و عائلهاش صدقه دادند، چندين آيه، چند آيه نازل فرمود. اين آيات براى قرص نان نيست، اين آيات براى اخلاص، براى آنكه براى خدا بود. ارزش اعمال به معنويات اعمال است. خواهرهاى ما كه در عصر نهضت شركت داشتند ارزش اعمال آنها بيشتر بود از ارزش اعمال مردها، آنها از پردههاى عفاف بيرون آمدند و با پرده عفاف با مردان همصدا شدند و پيروزى را تحصيل كردند و حالا هم با قصد خالص آنچه كه در ايام عمر تهيه كردند براى مستمندان دادند. اين ارزش دارد، متمكنين اگر ميليونها بدهند، به قدر ارزش اين نيست. پس روز زن، روز با اهميتى است و امروز روز زن است و امروز روز مخدرات است و اجتماع عظيم، اجتماع از اقشار مختلفه آنهايى كه نمىتوانستند با هم مجتمع باشند، آنهايى كه اختناق نمىگذاشت با هم مجتمع شوند، همه با هم مجتمع شدند، همه با هم، برادر و خواهر، برادر و خواهروار مجتمع شدند در مكان مقدس، مكان مقدس فيضيه،
صحيفه نور ج 6 صفحه 195
محلى كه علم از آنجا به همه اقطار سرازير مىشود، محلى كه احكام الهى در آن بيانشود، از آن علم به همه جا رفت و از علم جهاد به همه جا. زن و مرد قم نمونهاند در علم و در عمل، زن ومرد ايران نمونهاند در علم و در عمل. در جوار حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها و روز ولادت صديقه عليها سلام واجتماع امت اسلامى بر محلى كه از اسلام است.
تا قيام شما براى خداست پيروز هستيد
دوستان من! اين اجتماع را، اين وحدت را حفظ كنيد. شياطين در صدد اختلاف انداختن هستند، اين وحدت كلمه را حفظ كنيد. اين قيام لله را حفظ كنيد. تا قيام شما براى خداست پيروز هستيد. آنان كه به عناوين مختلف در صدد تفرقه هستند خيانت به ملت مىكنند، خيانت به كشور مىكنند، خيانت به اسلام كنند، با هوشيارى فعاليت و توطئههاى آنها را خنثى كنيد. اينها كه بين اقشار ملت در اطراف مملكت آشوب مىكنند و در صدد اختلاف انداختن هستند، عمال خارجى هستند، عمال آمريكا هستند، جيرهخوار آنها هستند، از آن طرف مرزها پول مىآيد پيش اينها و اينها بين كارگرها تقسيم مىكنند كه كار نكنيد كه كارخانهها راهنيفتد، كشاورزها را مانع مىشوند از اينكه به شغل خودشان ادامه دهند. اى كارگران محترم! اى كشاورزان عزيز! به كار خود ادامه دهيد، از اختلاف كلمه دست برداريد. امروز روزى است كه همه بايد براى اسلام و براى كشور خودتان كار كنيد، همه مكلف هستيد. اينها كه جلوگيرى از كار شما كنند، مىخواهند براى اربابهاى خودشان راه باز كنند! مىخواهند ما را باز به آن ذلت زحمت بكشند. خداوند شما را از شر آنان حفظ كند. خداوند اسلام و مسلمين را پيروز فرمايد. خداوند به ما قدرت تفكر بدهد. خداوند به شما سعادت و سلامت عنايت فرمايد. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 196
تاريخ: 28/2/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير جوانمرد و اورامانات
در پنجاه و چند سال حكومت غاصب سلسله پهلوى به اقشار ملت چه گذشت
بسم الله الرحمن الرحيم
من از برادرانم متشكرم كه از راه دور آمدهاند كه از نزديك با هم صحبت كنيم و مطالبى كه مورد نظر است به گوش يكديگر برسانيم. آقايان مىدانند كه در اين پنجاه و چند سال حكومت غاصب سلسله پهلوى به اقشار ملت چه گذشت. شما مرزنشينها در مرز مورد تجاوز و تعدى بوديد و آنهائى كه در مركز بودند، در مركز مورد تعدى بودند، منتها هر كس در هر جا كه هست آن تعديات آنجا را خوب ادراك مىكند، ماها كه اينجا هستيم، در طول مدت سلطنت غاصبانه اينها، اينجا را مشاهده كرديم و از مرزها چند خبرى گاهى شنيده مىشد لكن اطلاع صحيح نداشتيم. شما آقايان هم كه در مرزها بوديد همان مرزها را و محل خودتان را و گرفتارىها را مىدانستيد و مشاهده مىكرديد لكن از اين مراكز اطلاعى نداشتيد مگر اينكه آن چيزى كه مىشنيديد. همه اقشار ملت در زحمت و رنج بودند، همه گرفتار بودند.
وحدت كلمه زير لواى اسلام و پرچم توحيد حاصل شد
در اين دو سال اخير كه ظلم آنها اوج گرفت و ملت هم كم كم طاقتش تمام شد و قيام كرد، نهضت كرد، يك نهضت اسلامى براى اسلام، براى احياى سنت رسول الله (ص) و يك وحدتى به خواست خداى تبارك و تعالى در همه جا از مرزها گرفته تا مراكز، از شهرستانها تا دهات و قصبات، يك وحدت كلمه حاصل شد و اين وحدت كلمه زير لواى اسلام و پرچم توحيد حاصل شد كه اگر اسلام نبود و يك جنبش ملى، فرض كنيد يك جنبش سياسى بود، به اين طور گسترش نمىشد. جنبشهاى سياسى، جنبشهاى ملى از باب اينكه به اسلام ارتباطى ندارد، در يك محدوده كوچكى يك اشخاص محدودى گسترش پيدا مىكنند اينطور گسترش كه بچههاى كوچك تا پيرمردها احزاب، قشرهاى مختلف بدون اينكه يك طايفهاى بين طايفهاى باشد، اين نهضت گسترش پيدا كرد اين نبود الا اين اراده خداى تبارك و تعالى، براى اينكه ملت اسلام را مىخواست، همه، در هر جا كه ملاحظه كرديد مىگفتند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما سلسله پهلوى نمىخواهيم، از اين جهت اين نهضت پيش برد و يك مطلبى كه همه، همه متفكرين، سياسيون محال مىدانستند، به اراده خدا تحقق پيدا كرد و
صحيفه نور ج 6 صفحه 197
الان كه ما با هم مجتمع هستيم همه درقم و شما از مرز، بدون اينكه خوفى از كسى داشته باشيد از سازمان امنيتى و از ارتشى و از دولتى خوف داشته باشيد آمديد با ما در اين اطاق مجتمع شديد.
هوشيارى در مقابل توطئه منحرفين و ريشههاى گنديده رژيم سابق
و اين از بركات اين پيشرفت است كه اين سد طاغوتى شكسته شد و قشرهاى ظالمانه فرو ريخت و ما آزاد شديم و مملكت ما از دست چپاولگرها هم بيرون رفت مهمش. حالا كه ما آزاد شديم و مملكتمان را از دست ديگران گرفتيم آنها آرام نمىنشينند، آنها الان در صدد هستند كه توطئههائى بكنند، يك اشخاصى را مامور كردند كه در اطراف مملكت طرف شمابيايند يك چيزى بگويند، در تهران يك جور، در خوزستان يك طور، در كردستان يك طور، در بلوچستان يك طور، در خراسان، در كرمان، اينها مأمورهايى هستند كه از طرف اجانب منتشرند الان و يك ريشههائى از همان رژيم سابقند و يك مقدار هم از همين منحرفين با اسمهاى مختلف، اينها مأمورند كه نگذارند مملكت آرام باشد، اختلاف ايجاد كنند هر جا به يك صورتى، طرف مرزها كه برادرهاى ما در آنجا هستند به صورت اين مذهب و آن مذهب اختلاف ايجاد مىكنند، در آنهائى كه لسانشان ترك است، با آنهائى كه لسانشان كرد است، با آنهائى كه لسانشان فارس است به عنوان عشيرهاى، به عنوان اينكه اين گروه با آن گروه دو زبان دارند، دو فرهنگ دارند، از اين راه، كردستان عليحده، آذربايجان عليحده، خراسان عليحده، به اين اسباب مختلف و تشبثات مختلفه مىخواهند كه بين برادرها را به هم بريزند. درتهران كه هم بيائيد مىبينيد كه به يك صورتهاى ديگرى مىريزند توى دانشگاهها، نمىگذارند دانشگاهها باز بشود، هر چند روزى يك بهانهاى درست مىكنند با اين بهانه يك تظاهراتى مىكنند و يك اجتماعى مىكنند و يك اختلافاتى مىخواهند ايجاد بكنند. الان كه ما و شما برادرها با هم نشستيم اينجا، بايد با هم درد دلمان را بگوئيم كه چى است درد ما و درمان چى است. درد فعلى ما همين ريشههائى است كه، ريشههاى گنديدهاى كه از رژيم سابق مانده است و مشغول مفسده هستند، در كارخانهها مىروند نمىگذارند كارخانهها به كار بيفتد، در صحراها و بيابانها و كشاورزى مىروند نمىگذارند كشاورزى بهراه بيفتد، بين رعايا اختلاف مىاندازند در هر جا به يك صورتى اينها دارند اختلاف مىاندازند. اين درد است اگر اين درد خداى نخواسته علاج نشود، من خوف اين را دارم كه همان مسائلى كه ما پنجاه و چند سال به آن مبتلا بوديم و همه شما تلخى آن را چشيديد به صورت بدترى باز برگردد به صورت غير صورت شاهنشاهى يك صورت ديگرى، يا اگر بتوانند به همان صورت. من خوف اين را دارم كه اگر ما علاج اين مصيبت را، اين درد را نكنيم همان مسائل برگردد دوباره، همان سازمان امنيت و همان مأمورين دولت و همان بساط كه امكان نداشت براى ما يك همچو روزى با هم بنشينيم صحبت كنيم. اگر رژيم سابق بود حالا شما همه توى حبس بوديد، از دم اين در كه آمده بوديد همه را گرفته بودند و بعد هم ريخته بودند ما را برده بودند. به شكرانه اين نعمتى كه خداى تبارك و تعالى به ما اعطا فرمود و ما را بر طاغوت غلبه داد و براى علاج اين دردى كه الان هست، هيچ چيز علاج نيست و هيچ
صحيفه نور ج 6 صفحه 198
چيز شكرانه اين نعمت نيست الا اينكه ما با هم برادروار مجتمع باشيم.
(قيام لله) تنها موعظه خداوند تبارك و تعالى
دو مطلب را در نظر بگيريد: يكى وحدت كلمه كه همه با هم باشيد و يكى براى خدا بودن كه قياممان و نهضتمان براى خدا باشد. خداى تبارك و تعالى دستور داده است به رسول اكرم (ص) كه بگو به امت ما كه من يك موعظه دارم فقط يك دانه موعظه و آن اين است كه براى خدا قيام كنيد، قيام كنيد براى خدا. (اعظكم بواحده ان تقوموالله) اگر چنانچه يك نفر هستيد و مىخواهيد براى خدا قيام كنيد، قيام كنيد. براى خدا باشد، اگر اجتماعى هم هست قيامتان براى خدا باشد. اين موعظهاى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله وحى براى ما ملت فرستاده و فرموده همين يك موعظه را من دارم. توى اين موعظه همه چيز هست اگر چنانچه ملت قيام بكند و قيام براى خدا باشد اين ملت پيروز است. الان ما بايد به اين دستور الهى رفتار كنيم و اين نهضت كه تا اينجا رسانديد و بحمد الله قيام را كرديد و تا حالا هم آنطورى كه منفهمم لله بود يعنى همهمان اسلام را خواستيم، اين مطلب را ما بايد نگهش داريم يعنى اين يك مسألهاى است الهى، مكلفيم ما، مائى كه مسلمان هستيم، تابع دستورات خدا هستيم، مكلفيم كه اين نهضت را كه براى خدا بود حفظش كنيم، حفظش به اين است كه با كمال هوشيارى ملاحظه كنيد كه اينهائى كه مىآيند و مىگويند كه شما باكى دو طايفهايد، شما كردستانى هستيد، آنها لرستانى هستند، آنها كجا، با كمال هوشيارى ببينيد كه اينها كى هستند، چرا اين حرف را حالا مىزنند يك ملتى كه همه با هم پا شدند مىخواهند زندگى خودشان را اداره كنند، مىخواهند دست اجانب را از مملكت خودشان كوتاه كنند و كوتاه هم كردند، آنى كه حالا مىآيد مىگويد كه شما سنى هستيد شيعه هستند، شما كردستانى هستيد و آنها لرستانى هستند و شما جبهه گذا هستيد، در شهرها هم شما جزء چه حزبى هستيد، فلان توى چه حزبى هست، اينها را ما بايد با هوشيارى دقت كنيم، ملاحظه كنيم، مطالعه كنيم در حالشان كه اينها از كجا الهام مىگيرند كه مىآيند مردم را نمىگذارند آرام باشند، اينها را كى وادار مىكند، پشت پرده چه دستى هست كه اينها را وادار مىكند كه (نگذاريد كارخانهها راه بيفتد) در صورتى كه اگر كارخانهها راه بيفتد، خوب، زندگى روزمره مردم اداره مىشود (نگذاريد كشاورزى تحقق پيدا كند) اگر كشاورزى تحقق پيدا كند به صلاح ملت است. چه اشخاصى اينها هستند؟ از كجا اينها الهام ميگيرند؟ از كجا آمدند؟ از آن طرف مرز بسيارى از اينها در آنوقتى كه شلوغ شد و انقلاب شد و و جلو افتادند مسلمين و ريشه اينها را خواستند بكنند، اين اشخاصى كه تهيه شده بودند براى آشوب، هى از آن طرف مرزبا تذكرههاى ساختگى و امثال ذلك، خيلىشان اينجورى آمدند، يك اقشارى هم بودندكه در خود آنجاها بودند و از تتمه همان دستگاه بودند و جيرهخوار آنها بودند، ديدند كه الان خطر برايشان هست وقتى دست اربابها كوتاه شد، نوكرها هم محروم شوند، اينها هستند كه افتادند توى جمعيت، بين شما مىآيند يك حرف را زنند، بين دسته ديگر مىروند ديگر مىروند يك حرف مىزنند، آذربايجان يك جور حرف
صحيفه نور ج 6 صفحه 199
مىزنند، كردستان يك جور حرف مىزنند، هر جا يك طور. ماها اگر تحت تاثير اينها واقع بشويم كه دنبال آنى را كه آنها مىخواهند كه همه به هم بريزند و برادرها بريزند به جان هم، اگر يك همچو چيزى بشود، آنها قدرت پيدا مىكنند و از پشت خنجر مىزنند به ما.
رفتار برادرانه و حفظ وحدت كلمه از دستورات مهم اسلام
ما بايد همه با هم توجه به اين بكنيم كه همانطورى كه اسلام فرمودهاست (واعتصمو ا بحبل الله حميعاً ولاتفرقوا) همه با هم دست به هم بدهيد و اعتصام به حبل خدا بكنيد و براى خدا اجتماع كنيد و تفرقه نباشد در كار، از تفرقه بترسيد، همهمان، اين مساله واضحى است كه امروز آنچه ما را پيش برد اين وحدت كلمه بود، تفرقه اين وحدت كلمه را از بين مىبرد، وقتى كه از بين برد اين رمزى كه رمز پيروزى ما بود از دستمان گرفته مىشود، گرفته كه شد شكست مىخوريم. اگر خداى نخواسته ما در اين نهضت شكست بخوريم ديگر ايران به حال استقلال بر نخواهد گشت، ديگر ايران به حال آزادى بر نخواهد گشت براى اينكه يك نمونه بود اين نهضت، يعنى شايد در طول تاريخ يك همچو نهضتى تحقق نداشته است. اين يك امر نمونهاى بود و يك چيزى نيست كه بشود تكرار بشود، دوباره از سر گيرد، كسى بتواند يك همچو نهضتى را ايجاد بكند، بايد آنوقت ما تن در بدهيم به اسارت تا آخر، نسلهاى بعد هم همين طور تا آخر. بنابراين عقل و دين و وجدان انسان اقتضاء مىكند همانطور كه اسلام فرموده است كه همه برادريد، (المومنين اخوه) برادرند همه، همانطور كه اسلام دستور داده است كه شماها برادريد با هم، بايد به برادرى رفتار كنيد يعنى اگر دو تابرادر را يك كسى به او حمله بكند، دوتائى با هم آن را دفع و نابود مىكنند. الان ما مورد حمله اين قشر قليلى كه از اينها مانده است هستيم، حملهشان يك حمله سياسى است كه بريزند نگذارند ما مجتمع بشويم، متفرق از هم باشيم. شماها بايد بيدار بشويد، همه باهم دست برادرى بدهيد و براى خاطر قرآن، براى خاطر حفظ احكام خدا، براى خاطر خدا دست از اختلافات و حرفهائى كه اينها منتشر مىكنند دست برداريد، همه با هم برادروار اين اقشار را هم بيرون بريزيم، همه با هم در هم در يك محيط انسانى اسلامى آرام زندگى بكنيم. من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه همه مسلمين را در هر جا هستند ارشاد كند، همه مسلمين را در هر جا هستند سعادتمند كند، وحدت كلمه را بين همه مسلمين در هر جا هستند متحقق گرداند و خصوصاً برادرهاى ايرانى ما.
در مرزهائى كه شما هستيد مسووليت زيادتر هست
از خدا مىخواهم كه اين برادرهاى ايرانى ما را هم هوشيار كند، هم توجه به ايشان بدهد كه گوش به اين حرفهائى كه اينها مىآيند مىزنند، اينها همه غرض دارند، مرض دارند، گوش به حرف اينها ندهند، همه باهم برادروار انشاء الله به زندگى خودشان ادامه بدهند و آنجا در سر حدات شما، در مرزهايى كه شما هستيد مسؤوليت در مرز خيلى زيادتر هست، چنانكه در مركز هم زياد است. اينجا يك
صحيفه نور ج 6 صفحه 200
نحو مسؤوليتى است براى اهل مركز، آنجا يك نحو مسؤوليتى است براى اهل مرز. مرزنشينها به وظيفه شرعى مرزنشينىشان عمل بكنند و مركزنشينها به وظيفه شرعى مركزنشينىشان عمل بكنند تا انشاءالله با وحدت كلمه و رفع اختلافات و نبودن اختلافات و نترسيدن، اينها مىترسانند، منتشر كرده بودند كه مسلمانان مىخواهند يهودىها را قتل عام كنند، چند روز پيش از اين يهودىها روسايشان آمده بودند اينجا، گفتيم كه خوب، شما ديديد كه مسلمانها پيروز شدند، يهودىها هم دارند زندگىشان را مىكنند، به يهودىها كارى ندارند. اينها مىخواهند نگذارند كه دو نفر با هم باشند و ما بايد علاج كنيم اين درد را به اينكه در مقابل آنها بايستيم و با هم باشيم. از خداى تعالى خواستارم كه همه مسلمين را در هر جا هستند ارشاد كند، همه مسلمين را در هر جا هستند سعادتمند كند، وحدت كلمه را بين همه مسلمين در هر جا هستند متحقق فرمايد و خصوصاً برادرهاى ايرانى ما.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 201
تاريخ: 29/2/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم بحرين و پاكستان
توطئه جدائى اقشار جهت دستيابى اجنبىها بر منابع شرق
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از بزرگترين نتايجى كه ما از اين نهضت مىبريم و برديم، همين مواجه شدن با برادرهائى كه در طول اين مدتها مواجه نشديم. در اين مجلس، الان برادرهاى ايرانى، بحرينى، پاكستانى دور هم نشستهايم و مشكلات خودمان را مىتوانيم بيان كنيم. در طول بيش از سيصد سال كه اجنبىها راه پيدا كردند به شرق مشغول شدند در همه جا، جهات شرق، در جهات مادى، در جهات معنوى، در روحيات گروههاى مختلفى كه در شرق موجود است، مطالعات دقيق كردهاند و بررسىها و به اينجا رسيدند كه اولاً در شرق يك ممالك غنى هست از حيث مخازن زير زمينى و همين طور روى زمينى از قبيل مراتع بزرگ و غنى و جنگلهاى بسيار زياد و غنى مخازن نفتى كه مطلع هستيد و ساير مخازن كه بسيارى از آنها را شايد الان هم خود شرقىها مطلع نيستند، لكن آنها آمدند و رفتهاند و گرديدهاند. آنوقت كه آن اتومبيل و امثال اينها نبوده است، اينها با شتر و با قافله حركت مىكردند و به اسم سياح مىآمدند اطراف همان كشورهائى را كه مىديدند و ابزار و آلاتى كه داشتند، عكسبردارى مىكردند و بر مخازن زير زمينى را، اطلاع بر آن پيدا مىكردند و مطالعاتى هم در روحيات مردم داشتند و به اينجا رسيدند كه اگر بخواهند اين مخازن را تصاحب كنند، بايد چه بكنند. فكر كردند كه اگر چنانچه اينها با هم باشند، اگر همه ممالك شرقى با هم باشند و اجتماع داشته باشند امكان ندارد كه به مخازن اينها دست بيابند پس بايد قشرها را از هم جدا كرد.
تبليغات وسيع ضد اسلامى جهت چپاولگرى بيشتر
يكى از مسائلى كه خيلى مورد اهميت است براى ما و براى آنها هم بوده است اينكه اگر اسلام آنطورى كه هست، مسلمين بر آن دست بيابند، باز منافع آنها به خطر مىافتد. كوشش كردند با تبليغات مختلفه، كارشناسهاى مختلف كه مطلق اديان را از چشم مردم بيندازند، بخصوص اسلام را از چشم مردم بيندازند، تبليغات كردند كه اسلام اصلش افيون جامعه است و اديان براى اين آمده است كه مردم را خواب بكند تا اشخاص مقتدر و سلاطين بيايند و مردم رابچاپند، اين قشرهاى دينى مردم را خواب كنند، و همين طور دنبال اين افتادند كه قشر روحانى را در بين مردم منحط كنند. (روحانيين مردم
صحيفه نور ج 6 صفحه 202
كهنه پرستى هستند فناتيك هستند، اينها دربارى هستند،اينها براى سلاطين كار مىكنند) اين هم يك تبليغ وسيعى بود كه مع الاسف در هر دو تبليغ توفيقهائى پيدا كردند. يك قشر جوان كه بىاطلاع از مسائل و عمق مسائل را ادراك نمىكردند، اينها راجع به آن تبليغ اول هم كه اديان افيون جامعه هستند باورشان آمد و شروع كردند اينها هم به تبع آنها اينجور تبليغات را كردند. و اين درست بر عكس آن چيزى است كه اديان به حسب تاريخ و دين اسلام كه تاريخش ديگر نزديك است به ما، درست بر خلاف آنطور مسائل بود. آنها مىگفتند اديان را سلاطين ايجاد كردند براى اينكه مردم را اينها خواب كنند و آنها بچاپند و اينها هجمه نكنند، اينها قيام نكنند و نهضت نكنند، در صورتى كه هر كس تاريخ را ببيند مىبيند كه اديان بودند كه مردم مستضعف را به ضد سلاطين شوراندند.
قيام كنندگان برضد طاغوت در طول تاريخ روحانيون بودند
حضرت موسى يك شبان با يك عصا حركت كرد و فرعون را سرنگون كرد با همين جمعيت مستضعف، نه اينكه فرعون موسى را درست كرد براى خواب كردن. موسى مردم را بيدار كرد براى به هم زدن اوضاع او. تاريخ اسلام نزديك است به ما، هر كس كه مطالعه كرده باشد مىداند كه پيغمبر اسلام در مكه كه بودند از همين مردم مستضعف و طبقه به اصطلاح آنها صفر، و تجار قريش و ثروتمندان آنوقت و قدرتمندان آنوقت همه با او مخالف بودند، نه اينكه قدرتمندان او را آورده بودند كه مردم را خواب بكند ايشان بود كه تا مكه بود نمىتوانست اظهار وجود بكند، زير زمينى مشغول فعاليت بود ودار و دسته ترتيب مىداد براى خودش، وقتى كه ديدند آنجا نمىشود، از آنجا هجرت فرمودند به مدينه، در مدينه هم كه آمدند وارد شدند به يك نفر از همين مردم طبقه سه به اصطلاح آنها و اشخاصى هم كه جمع شدند دور ايشان عبارت از همين فقرا بودند. جنگهاى پيغمبر همهاش با اغنيا بود و با گردن كلفتها بود و با ثروتمندها بود.
اين عكس آنطورى است كه آنها تبليغ كردند و جوانهاى بىاطلاع ما هم تبعيت كردند. نه اينكه فرعون موسى را درست كرد كه مردم را خواب كند، موسى مردم را بيدار كرد براى اينكه فرعون را از بين ببرد. نه اينكه قريش و ثروتمندان پيغمبر را درست كردند براى اينكه مردم را خواب كند، پيغمبر اين فقرا را بلند كرد و نهضت داد براى اينكه اغنيا را سركوب كند و سرجاى خودشان بنشاند. بعد هم كه يك قدرى نضج پيدا كرد اسلام، باز همين طبقه ضعيف و مستضعف بودند كه حمله كردند به دو امپراطورى بزرگ دنيا كه رم و ايران بودند. رم و ايران پيغمبر را درست نكردند پيغمبر رم و ايران را راند و شكست داد.
از آن طرف مىآئيم سراغ روحانيون كه تبليغ روى آنها باشد كه روحانيون دربارى هستند، اينها را انگليسىها آوردند اينجا براى اينكه نگذارند مردم بيدار بشوند، نگذارند مردم بر خلاف مصالح آنها عمل بكنند، در صورتى كه هر كس تاريخ را بداند مىداند كه در طول تاريخ آنى كه بر ضد قدرت قيام كرده روحانيون بود نه اينكه آنها روحانيون را درست كردند، روحانيون مردم را بعث كردند بر ضد آنها.
صحيفه نور ج 6 صفحه 203
محمدرضا و پدرش خيانتكارترين افراد در تاريخ ايران
و ما در ايران، در اين مدتى كه خودمان يادمان هست (كه من از همه شما بيشتر يادم هست) اين است كه از آن اولى كه رضاخان آمد در ايران كودتا كرد تا حالائى كه بحمدالله غلبه حاصل شد، در طول اين پنجاه سال كه شايد سختترين ايام بود بر ملت ايران، و اينها اگر جنايتكارتر از همه سلاطين سابق نبودند، خيانتكارتر بودند.
ممكن است كسى بگويد كه آقا محمد قجر هم مثل آنها جنايتكار بوده، اما آقا محمد قجر مثل اينها خيانتكار نبود، در تاريخ نيست كه محمد خان قجر براى مملكت ديگرى منافع مملكت خودش را داده باشد. جنايتكار بود اما خيانتكار نبود. همين طور سلاطين سابق جنايتكار بودند همه شان، همه بد بودند، اما خيانت مثل اين عنصر فاسد، هيچ يك از سلاطين ايران خيانت اين جورى نكردند. اينها از پدر و پسر، در اين مملكت خيانتهاكردند كه به اين زودى ما نمىتوانيم مطلع شويم. الان قراردادهائى كه با اين ممالك بزرگ كردند پيش اين حكومت حكومت ما محير العقول است كه اين چه جور قراردادهائى هست. مىگويند اين قراردادها جورى است كه ما هر طرفش را بگيريم ضرردارد. همه كارهائى كه اينها كردند خيانت به مملكت خودشان، به ملت خودشان بود. سلاطين سابق خيانت به اين معنى كم داشتند، شايد در قاجار بود يك قدرى، اما كم بوده است. قبل از اينها خيانت به اين معنى نبوده است اما اينها خيانتهائى كردند كه به اين زودى تاريخ نمىتواند كشف كند و شايد بعضى از آنها تا آخر هم كشف نشود. آنقدرى از آن كه كشف شده مورد تعجب اشخاص است كه الان مطالعه مىكنند درباره آنها. وزارتخانهها فرصت پيدا كردهاند و مطالعه مىكنند راجع به قراردادهائى كه اينها با ممالك كردهاند كه چطور قراردادهاى فاسدى بوده كه اينها كردند و الان يك از گرفتارىهاى بزرگ دولت ما اين است كه با اين قراردادها بايد چه كرد. مىگويند هر طرفش را مىگيريم اشكال دارد، جورى درست كردهاند كه در آنها على ايحال ضرراست.
آن كه پنجاه سال بر ضد رژيم شاهنشاهى قيام كرد علما بودند
در هر صورت، در اين طول تاريخ كه ما يادمان هست آن كه قيام كرد بر ضد اين قدرتها، روحانيون بودند كه در همين پنجاه و چند سال چند دفعه قيام كردند و البته قدرت آنها زياد بود شكست خوردند. آذربايجان و مشهد قيام كرد، تقريباً يك قيام عمومى اصفهان كرد از همه علماى بلاد بودند، لكن قدرت زياد بود و اين قدرت زياد شكست اينها را، حبس كردند اينها را، تبعيد كردند اينها را، علماى
afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 208
تاريخ: 29/2/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران مسجد الرضا تهران
به دنبال گفتار، بايد عمل باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائل و مطالب همين بود كه آقا خواندند. مهم عمل است، يك مطالبى است كه معلوم است، همه به طور كلى مىدانيم، مىدانيم كه تاكنون با وحدت كلمه وتوجه بهاسلام بهاينجارسيديم و مىدانيم كه تا اين وحدت كلمه نباشد و تا توجه به اسلام نباشد نمىتوانيم پيشرفت بكنيم. مسائل به حسب علمى و به حسب كلى معلوم است لكن عمده اين است كه ما دنبال اين مسائل معلوم عمل بكنيم يعنى همانطورى كه ملت با عمل خودش، با توجه خودش به اسلام و قيام و نهضت خودش و با عدم خوف از تانكها و مسلسلها و نظامىها و قدرتهاى شيطانى حركت كرد، نهضت كرد، ريخت به خيابانها و هجوم كرد و شكست داد طرف را، البته با يارى خداى تبارك و تعالى، اين حركت، اين نهضت، بايد محفوظ بماند يعنى عملاً ماها كه همهمان پاسداران انقلاب اسلامى هستيم و همه خدمتگزار به اسلام هستيم، چنين نباشد كه هميشه بگوئيم و عمل نباشد، بايد دنبال گفتار عمل باشد، چنانچه اگر هزار گفتار بود و عمل نبود، اين قدرت سر جاى خودش بود، لكن تبليغات شد و مردم عمل كردند، اين عمل بود، عمل دست جمعى بود كه پيروزى را آورد، و اتكال به خداى تبارك و تعالى.
ترميم خرابىهاى مملكت با اتكال به خدا و وحدت همه جانبه
حالا هم ما باز احتياج به همين عمل و همين وحدت و همين توجه به خدا داريم و اينطور نيست كه ما پيروز شده باشيم. ما يك سدى را شكستيم، ريشههايش باز يك قدرى هست و علاوه بر اينكه اين ريشهها را بايد باز قطع كرد و از بين برد علاوه بر اين، كار مشكلتر اين است كه يك سازمانى داد به اوضاع مملكت و خرابىهائى كه در طول اقلاً پنجاه و چند سال در اين زمان (سابقا هم بود) خرابىهائى كه براى كشور حاصل شده است، چه از ناحيه فرهنگ، چه از ناحيه اقتصاد و چه از نواحى ديگر حاصل شده است، بايد آنها را بعد از پيروزى تام و كامل، آنها را منقلب كرد و اصلاح كرد و اين امريست كه بايد با دست همه، نه تنها دولت مىتواند و نه تنها روحانيت مىتواند و نه تنها ساير اقشار، چنانچه در پيشبرد تاكنون اگر يك قشرى از اقشار خواست نهضتى ايجاد كند و خودش و خودش برود دنبال اين كارها، هيچ امكان نداشت، اين وقتى امكان پيدا كرد و يك امر محال
صحيفه نور ج 6 صفحه 209
به نظر اشخاص مادى تحقق پيدا كرد كه با معنويت و اسلام حاصل شد.
پيشبرد نهضت با پرهيز از آمال شخصى و توجه به مقصد
بايد اين كارهائى كه بعد مىخواهد بشود، كارهائى كه بعد از اين بايد تحقق پيدا بكند، چه اين پاكسازى در اين قشرهاى گنديدهاى كه الان بين مردم مجتمعاند، بين مردم منتشرند و مىخواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد و چه بعد از اين پاكسازى، براى نوسازى مملكت كه خراب كردهاند حالا بايد آباد بشود، اينها با لفظ درست نمىشود، اينها عمل خواهد، چنانكه تا حالا كه آمدهايم باعمل آمدهايم، هر چه لفظ هم بود فايده نداشت، بايد همه ما همانطورى كه تا حالا شما جوانها و مرد و زن همه با هم حركت كردند و اين سد را شكستند، به حركت خودشان ادامه بدهند، سست نشوند، حالا بر نگردند سراغ اينكه من مثلاً فلان حاجت را دارم.
الان ما باز نرسيديم به آنجائى كه حاجات را بتوانيم برآوريم، همانطورى كه قبل از اينكه اين سد را، سد بزرگى كه جلو ملت ما افتاده بود، مىخواستيم بشكنيم، چطور در آنوقتى كه همه توجه به اين داشتيم كه اين سلسله بايد برود، هيچ ديگر توجه به اين نبود كه من حالا مثلاً زندگيم چطور است، خانه دارم يا ندارم، اين حرفها اصلاً مطرح نبود اگر آن وقت هم اين حرفها مطرح بود پيشرفت نمىشد. آن وقت مردم همه يك توجه داشتند و از ساير چيزها غفلت كرده بودند، آن يك توجه اينكه بايد اين سلسله برود كه خائن است و بايد يك حكومت اسلامى پيدا بشود. همانطور كه قبل از اينكه ما اين سد بزرگ را بشكنيم، در حالى كه توجه داشتيم به شكستن اين سد، از كارها و از حالات خودمان غافل بوديم كه من مثلاً فلان حاجت را دارم، غافل بوديم و اين غفلت و توجه به مقصد پيشبرد كرد، همين طور حالا هم بايد اين چيزها رعايت بشود چون ما بين راه هستيم، باز نرسيديم به مقصد، ما راه داريم، طولانى است راه.
تأكيد به ملت در آماده باش و حفظ روحيه تحرك
بايد باز ملت اين حال آماده باش را كه داشته است و حال تحركى كه داشته است، اين را حفظش بكند و از اين چيزهائى كه دستهاى اجانب و ناپاك بين مردم منتشر مىكنند اعتنا نكند به اينها، اينهائى كه مىآيند و نمىگذارند كارها انجام بگيرد از ايشان جلوگيرى بشود تا اينكه اين نهضت به آخر برسد. نهضت بين راهى مثمر ثمر نيست، نهضت به آخر برسد، يك دولت مستقر پيدا بشود، يك مجلس شوراى ملى، نه به آن معنائى كه در زمانهاى سابق پيدا مىشد كه مردم بى اطلاع بودند، يك مجلسى كه به نظر خود مردم باشد، مردم خودشان نظر داشته باشند، مقدرات دست خود مردم باشد، اينها تحقق پيدا بكند، آنوقت مردم بروند سراغ اينكه ما فقير هستيم.
صحيفه نور ج 6 صفحه 210
دعوت ملت و دولت به صبر و همت در اصلاح امور
خيلىها مىآيند، مثلاً يك جمعيتهائى كه (در ناحيه ما فقر است و هيچ يك از آثار تمدن نيست و مريض خانه نداريم و اسفالت نداريم و آب نداريم)، و از اين مسائل، من گفتم به بعضىها كه خوب اين حالا پيدا شده است، يا از اول بوده است؟ معلوم است كه اين هميشه بوده، قبلاً بوده، چيزى كه از اول بوده است، به مجرد اينكه آنهائى كه خراب كردند، يا عمل نكردند و رفتند، اين يكدفعه بايد درست بشود؟! اينكه امكان ندارد. خوب، حالا ما يك كارى كرديم كه اينها رفتند، فرض كنيد كه ما ديگر عرضه اينكه كار ديگر انجام بدهيم نداريم، حالا دست خودتان است، خودتان درست كنيد. البته اينكه عرض مىكنم، نه اين است كه عرضهاش نباشد، هست، انشاء الله درست هم مىشود اما اين يك همتى ملى و الهى خواهد، از ملت صبر و كار، از دولت صبر و كار، هر دو بايد هم صبر داشته باشند و هم كار بكنند. دولت صبر بر اين هجومهائى كه از اطراف به او مىشود بكند، ملت صبر كند در اينكه اين نادارى و اين گرفتارى كه همه مىدانيم از سابق بوده، حالا پيدا نشده، اين چيزى كه از سابق بوده يك قدرى ديگر تامل كنند، يك قدرى ديگر صبر كنند تا اينكه بتواند دولت اقتصاد خودش را درست كند، كارخانهها را راه بياندازد، كشاورزى راه بيفتد تا اينكه اين امور اصلاح بشود.
ناراضى تراشى و اخلالگرى عمال اجانب با علم به دستاوردهاى عظيم انقلاب اسلامى
اين معنا كه مرتب جمعيتها بيايند و بگويند كه ما چيز نداريم، اين ناچار يك دستهائى از پشت پرده اينها را بعث مىكنند، همانهائى كه مىخواهند اين گرفتارى تا آخر باشد، اينهائى كه مىروند مىگويند (خوب حالا چه شد؟ باز هم دولت اسلامى شد و براى شما الان نه اسفالتى هست، نه چيزى). مثل اينكه همين كه مهر دولت اسلامى خورد به يك جائى، همان مهر بايد يكدفعه همه كارها را درست بكند، ملت ما بايد بداند كه اين چيزى كه اينها مىآيند و مىگويند (چه شد و دولت اسلام هم آمد و كارى نكرد) اينها آنهائى هستند كه مىخواهند هيچ كارى نشود، نه آنهائى هستند كه مىخواهند يك كارى بشود، براى اينكه اينها اشخاصى نيستند كه بىاطلاع باشند، اينها اشخاصى هستند كه مطالعه كردهاند، عمال يك دولتهائى هستند كه در اين امور مطالعه كردهاند، اينها بنايشان بر اين است كه با هر جورى كه هست ناراضى درست كنند، بروند داخل دهات بگويند كه (چه شد، حالا چه شد) اين دهاتى بيچاره هم نمىتواند به او بگويد كه اين شد كه ما حالا نمىترسيم از دولت، نمىترسيم از ساواك، نمىترسيم از اينكه يك كسى بيايد با شلاق روى سر ما بزند و ما را اذيت بكند، بهتر از اين چه مىخواستى بشود؟ حالا ما فرض مىكنيم هيچ چيز هم نشده، آزادى بهترين نعمتى است كه خدا براى بشر قرار داده، اينها كه مىآيند و مىگويند كه چه شد، نه اينكه ندانند چه شده، مىدانند كارى شده است كه دست اربابها را كوتاه كرده، مىدانند كه خيلى كار شده، مىدانند كه يك معجزهاى شده است. كه دست اربابها كوتاه شده چه بكنيم كه دست اربابها دوباره باز بشود؟ برويم بگوئيم كه (چه
صحيفه نور ج 6 صفحه 211
شد؟ چيزى نشد، هيچ خبرى نشد.) اينها مىدانند كه اين قدرت شيطانى شكست و رفت، اينها مىدانند كه نفت براى خودمان شده است و خودمان بايد ديگر از آن برداشت بكنيم، اينها دانند كه آمريكا و شوروى و انگلستان و ساير ابرقدرتها نمىتوانند ديگر الان در مملكت ما تصرفى بكنند، ولو شياطينشان مشغولند لكن خودشان نمىتوانند بيايند مستقيماً يك دخالتى بكنند چنانچه مىكردند، اينها مىدانند اينها را، نه اينكه غافلند، اينها استادند در فن خودشان، تحصيل كردهاند اينها، اينها را آنها تربيت كردهاند، اجنبىها تربيت كردهاند براى اينكه يك همچو موقعى به دردشان بخورند. مىخواهند الان اذهان را از آن معنائى كه همه دنبالش بوديم كه پهلوى و امثالش نه و حكومت اسلامى آرى، (نه) آن شد ولى (آرى) هنوز نشده، ما فقط راى داديم، همه شما راى داديد به اينكه (جمهورى اسلامى) اما تا حالا جمهورى اسلامى پياده نشده، اينها خوف اين را دارند كه اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، يعنى بعد از راى، واقعش هم واقع بشود، از اين مىترسند، مىخواهند نگذارند اين بشود، چنانچه مىخواستند نگذارند راى بدهند مردم. خيلى از صندوقها را از قرارى كه به ما اطلاع دادند سوزاندند، خيلى جاها مسلح رفتند كه نگذارند مردم راى بدهند، با اينكه اين راى ملى بود و مردم خواستند راى خودشان را بدهند، همه هم با اشتياق، چرا مىخواستند نگذارند؟ براى اينكه مىديدند با اين راى دستشان كوتاه مىشود حالا هم بينند كه خوب رايش را دادند، تا حالا كه نشده، بگذاريم نشود، يك كارى بكنيم كه نشود، چه بكنيم كه نشود؟ برويم در بين اقشار ملت، هر جا كه به هر كس برسيم، بگوئيم تا حالا چه شد هيچ چيز كه نشد، پس ناراضى درست كنيم، يك دست كارگر را از كار باز بداريم، يك دسته دهقان را از كشاورزى باز بداريم، مدارس را از اينكه مشغول كارشان باشند، دانشگاهها را از اينكه مشغول كارشان باشند باز بداريم. نگذاريم كه يك سامانى پيدا بكند اين مملكت و از آن نهضتى كه اينها داشتند و هيچ كارى به اينكه حالا من چه دارم و چه ندارم، نبود، آن وقت كه مىريختند توى خيابانها و فرياد مىكردند كه مرگ بر اين كذا، هيچ ابداً به فكر اين نبودند، كه من شب مىروم منزل شايد شام نداشته باشم، هيچ به فكر نبود، اين روحيه بود كه پيروزى آورد، اين روحيه را مىخواهند از ما بگيرند. حالا باز متوجه به اينكه (من خانهام چطور است و خوب چه شد، حالا كه نشد، حالا كجاست خانه)، الان مىخواهند خانه بسازند براى اينها، اينها باز نمىگذارند، اينها باز مىآيند و مانع مىشوند، به هر اسمى، دارند به شما مستضعف مىگويند، شما قبول نكنيد. آنها فهمند مستضعف يعنى چه، به اينها بد حالى مىكنند. ما همه جزء مستضعفين هستيم، يعنى ما اشخاصى بوديم كه ابرقدرتها ما را ضعيف شمردند، ما را هيچ مىدانستند، ما مىخواهيم از اين جهت بيرون بيائيم. مىافتند دنبال اينها كه (اينها مىگويند ما مىخواهيم خانه براى مستضعفين بسازيم، مگر شما مستضعفيد؟ خير، شما خيلى كذا هستيد) از اينها. هر راهى كه بتوانند يك اخلالى بكنند، اخلال مىكنند و همه نظر اخلالگرها به اين است كه نگذارند كه ايران براى خودش يك سامانى پيدا بكند كه دست آنها تا ابد كوتاه بشود.
صحيفه نور ج 6 صفحه 212
به حرفهاى باطل گوش نكرده و خون جوانان را به هدر ندهيد
شما جوانها كه تا حالا رسانديد مطلب را به اينجا، ملت ما كه با همه اقشارش، باجان و خون خودش رساند مطلب را به اينجا، مبادابه اين حرفها گوش بكند و خون جوانان خودش را هدر بدهد. اگر به حرفهاى اينها گوش بكنيد، اگر اينها وارد دانشگاهى شوند، جوانهاى دانشگاهى ما به حرف اينها گوش بدهند، اگر در كارخانهها كه اينها وارد مىشوند جوانان كارخانهاى ما به اينها گوش بدهند، اگر در كشاورزى وارد مىشوند و در صحرا و بيابانها مىريزند و نمىگذارند كشاورزى بشود، گوش بدهند به اين حرفها، اگر ما همه گوش بدهيم به اين حرفها، اين حرفها معنايش اين است كه باز همان آش و همان كاسه، همان خارجىها و همان بردن همه چيز ما، همان قلدرىها يك كس ديگر را مىآورند بالاى سر ما با همان قلدرى و بدتر از اول.
خيال نكنيد كه اين قلدرى اگر پيدا بشود مثل قلدرى اين است، خير، پوست را از سر همه شما مىكند اگر خداى نخواسته عود كند آن مسائل. اينها فهميدند كه ما يك چنين پاسدارانى داريم داخل مملكت، شما را اول خواهند كشت، اول آن جوانهائى كه قدرتمند هستند و اينها از آنها ضربه خوردند، اول حساب شما را صاف مىكنند، بعد هم حساب همه را. الان نبايد رعيت به فكر اين باشد كه آب من كم است، آب تو از اول كم بود، امسال هم كه خدا به شما باران داد. نبايد كارخانهاى خيال كند كه من حالا چه كم دارم و چه نقصى دارم، اين نقص از اول بوده. نبايد حالا مردم به فكر اين باشند كه من حالا خانه ندارم، تو خانه از اول نداشتى، تازه نشده است اين.
دست به دست هم بدهيد براى تحقق حكومت عدل اسلامى
شما بايد همه دست به دست هم بدهيد كه اين نهضت را به آخر برسانيد، حكومت عدل اسلامى پيدا بشود، محقق بشود، خارجيت پيدا بكند، بعداً برويم سراغ اين فروع كه خوب، حالا حكومت اسلامى پيدا شد يا الله شروع كنيد، اما نه اين كه (يا الله) يعنى الان بده، شروع كنيد. به كار، مشغولند آقا، ملت بداند كه دولت مشغول كار است اما كار اينقدر زياد است كه به اين زودى انجام نمىگيرد.
هوشيارانه و با توجه به مسائل اصولى در قطع ريشههاى فساد بكوشيد
اما اگر ما غفلت كنيم از آن مقصد اصلى مان كه كندن اين ريشههاى فاسدى كه زير خاك هست در اين مملكت ما و دارند اخلال مىكنند، اگر ما غفلت كنيم از كندن اين ريشهها، اين ريشهها رشد مىكنند، بعد درخت تناور مىشوند و بعد ريشه ما را قطع مىكنند. غفلت از اين نكنيد، نرويد سراغ اينكه خانهام چه و زندگيم چه، برويد مملكتتان بينيد مملكت چه جور است، اول مملكت را اصلاح بكنيم بعد برويم سراغ خانه و لانه خودمان. مبادا كه اينها ما را اغفال بكنند و اين تبليغات غلط و سوئى كه مىكنند كه براى خودشان و اربابانشان خيلى خوب است و براى ملت ما ذلت آور است، مبادا بين شما بيايند و بگويند كه خوب چطور شد حالا، و از اين حرفهائى كه مىزنند و شما را اغفال كنند از
صحيفه نور ج 6 صفحه 213
آن مقصد اصلى كه عبارت از پيشبرد اين نهضت است و به آخر رساندن، آخر رساندن آن وقتى كه بكلى ريشهها كندهبشود و يك مملكت اسلامى با احكام نورانى اسلامى و عدل اسلامى پيدا بشود، دنبال آن برويم، سراغ اين فروعى كه هست. من هم گرفتارى دارم، مردم همه گرفتارند، اين آقا هم گرفتارى دارند، شما هم گرفتاريد، اما الان وقت گريه و زارى نيست، الان وقت الله اكبر و باز جلو رفتن است. بايد هوشيار و بيدار باشيم همه، آنها هوشيارند، بيدارند، آنهائى كه افتادهاند دور، توى دانشگاه، دانشگاه را تعطيل مىكنند، مىروند عرض مىكنم كه توى كارخانهها، كارخانه را يا تعطيل مىكنند و يا نمىگذارند كار بكنند يا مىگويند كم كار كنيد، توى ادارات مىروند و كم كارى ايجاد مىكنند، آنها هوشيارند و مىدانند دارند چه مىكنند، آنها روى نقشه دارند عمل مىكنند، شما هوشيار باشيد، ما هوشيار باشيم، ملت هوشيار باشد، توجه به فروع نكند و از چيزهاى اصلى غفلت بكند.
شما پاسداران به عالم ثابت كرديد كه ايران يك مملكت زنده است
خداوند انشاءالله همه شما پاسدارها را براى اسلام نگه دارد، شما افتخار ما هستيد، شما كسانى هستيد كه آن از زندگيتان را اين عالم ثابت كرديد، شما به عالم ثابت كرديد كه ايران يك مملكت زنده است، مملكتى است كه مىتواند خودش روى پاى خودش بايستد، مملكتى است كه مىتواند جلوى اشخاصى كه مىخواهند بچاپند آنها را بگيرد. خداوند به شما قدرت زيادتر بدهد. همه را به وظائف اسلاميمان، به وظائف كشورمان و ملى مان آشنا بكند.
سلام بر همه شما.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 214
تاريخ: 30/2/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان ثبت احوال كشور
همگامى و همصدائى اقشار ملت در نهضت، مسالهاى الهى است
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلاً عرض كنم كه اين پيروزى ارتباط به من نداشت، من يك طلبه هستم و نبايد اين را به من متصل كنيد، پيروزى ارتباط به ملت هم نداشت، اين پيروزى مربوط به خدا بود. من همان وقت هم كه در پاريس بودم، وقتى كه مىشنيدم كه آمدند بعضىها پيش من مىگفتند كه يك نفر آمد گفت كه من در دهات كجا و كجا رفتم و ديدم كه صبح كه مىشود آخوند ده جلو مىافتد و مردم دنبالش تظاهر مىكنند، حتى يك قلعهاى كه من آن قلعه را ديدم و در اطراف ماست، آن قلعه را اسم برد (كه آن قلعه شايد آنوقت كه من ديدمش يك قلعهاى ده، پانزده مثلاً خانوار در آن ممكن بود كه هر خانوارى يك اطاق داشته باشد و توى بيابان پهلوى يك كوهى بود كه اين طرف و آن طرفش هم هيچ چيزى نبود) گفت كه من در آن قلعه هم (قلعه حسن فلك به آن مىگويند) رفتم و ديدم توى آن قلعه همان حرفهاست كه در تهران است. من همان وقت مطمئن شدم به اينكه مساله، مسأله بشرى نيست. شعاع فعاليت انسان تا يك حدودى است، با اختلاف، يكى مىتواند يك محله را، يك مسجد را اداره كند، يكى مىتواند يك شهر را بسيج كند، يكى مىتواند يك استان را بسيج كند اما كسى بتواند همه ايران را، اين 35 ميليون جمعيت را به يك راه بسيج كند به حيثى كه اين بچههاى كوچك دبستان (وقتى كه چيزهايشان را به من مىگفتند) اين بچههاى كوچك دبستان هم همان حرف را مىزدند كه دبيرستانىها مىگفتند، آنها هم همان كه در بالاترىها مىگف
تند. آن پيرمردها و آن بچهها و آن زنها و دخترها همه يك چيز مىگفتند، همه مىگفتند كه ما اين سلسله را نمىخواهيم و ما جمهورى اسلامى مىخواهيم. من به نظرم اينطور آمد، مطمئن شدم به اينكه (ما آن وقت اصلاً اين صحبتها نبود، آن وقت وقتى بود كه قدرت آنها سر جاى خودش بود) من به نظرم آمد كه ما پيروز خواهيم شد براى اينكه اين مساله ديگر به ما مربوط نيست، يك مسألهاى است كه به جاى ديگر مربوط است و اين را هم شايد كراراً در پاريس هم آن وقت من گفتم كه مسأله شده يك مسأله الهى و اينكه يك تحولى در يك جامعهاى در يك مدت كم پيدا بشود، هم تحول روحى پيدا بشود و هم ساير تحولات.
صحيفه نور ج 6 صفحه 215
پيروزى نهضت از ادله بزرگ توحيد و بطلان حسابگرى ابر قدرتها
شما ملاحظه كنيد اين تحول روحى كه در ملت پيدا شد، همين ملت بود كه يك پاسبان اگر در بازار مىآمد بازار را مىبست و مردم بخودشان حق نمىدادند كه مقابل پاسبان حرف بزنند، همين ملت، همين ملت، در ظرف كوتاهى ريختند توى خيابانها فرياد زدند كه مرگ بر شاه، همه ديوارها را پر كردند از مرگ برشاه كه الان هم آثارش باز باقى هست. اين تحول كه آن خوف مبدل شد به آن شجاعت كه ايستادند، توپها و تانكها توى خيابانها آدم مىكشت مردم حمله مىكردند به توپ و تانك و مىگفتند اثر ندارد. بااينكه مىكشت آدم را ولكن اثر خودش را از روحيه ملت به طورى قوى شده بود كه آنها همه آثار خودشان را از دست دادند. آن روحيه قوى ملت كه در اثر همين تبعيت از اسلام و توجه به اينكه ما اسلام را مىخواهيم، يك ملت مسلم توجه كردند به يك نقطه و آن اين است كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما سلسله پهلوى را نمىخواهيم، اين اسباب اين شد كه اين وحدت كلمه و اجتماع مردم بر اين مطلب و توجه به اينكه يك نقطه را مىخواهيم و آن اسلام است، اين پيروزى را به ما داد. چه پيروزى، پيروزى كه همه حسابها را باطل كرد، حساب ماديگرى را همه را باطل كرد، يكى از ادله بزرگ توحيد است. روى حسابهاى ماديگرى آن دستگاههاى جاسوسى آمريكا مثل سيا و امثال اينها تصديق كردند كه اين بر خلاف آن حسابهائى بود كه ما مىكرديم، راست هم مىگفتند حساب - روى حساب ماديگرى، يك قدرت شيطانى با يك تجهيزات بزرگ، مجهز به همه جهازها و اسلحهها، دنبالش هم آن قدرتهاى بسيار بزرگ و ابر قدرتها در مقابل يك جمعيتى كه هيچ چيز ندارند، زن است و مرد، زنها و مردها ريختند ، بامشت خالى ريختند توى خيابانها و در مقابل ايستادند، هيچ حساب درست نمىشود كه اين قدرت، اين چيزى نداشت، آن همه چيز را داشت، اين چه شد؟اين يك تحولى پيدا شد در قشرهاى نظامىها كه يا روحيهها را دادند از دست يا متحول شدند و متصل شدند به، البته مختلف بودند، اينها متصل شدند به اين جمعيت كه در اين آخر كه اين آدم بسيار بى عقل، اين بختيار بسيار بى عقل كه من نصيحتش كردم و اگر نصيحت مرا قبول كرده بود، حالا نخست وزير بود، من نصيحت كردم به او آن وقت كه پاريس بودم كه تو حالا كه شاه رفته، يك چيزى دستت آمده ،بيا بگو كه من مىخواستم يك خدمتى به ملت بكنم، حالا من در اختيار ملت. اگر اين را مىكرد، قهرمان مىشد، نفهميد كه چه بكند. در هر صورت اين اجتماع مردم بر اين امر و وحدت كلمهاى كه پيدا كردند ملت ما و توجه به اسلام اسباب اين شد كه اين پيروزى پيداشد و آن حسابها همه حسابش غلط از كار در آمد، آنها مىگفتند اين همه تجهيزات در يك طرف، دنبالش هم آمريكا بود، شوروى بود، انگلستان بود منتها شوروى كمتر صدايش در آمد لكن بود، الان هم دارد مفسده مىكند، آمريكا و انگلستان به صراحت مىگفتند كه نخير ما پشتيبانيم و ما هستيم لكن ملت گوش نكرد به اين حرفها، خداوند همچو قدرتى به ملت داد كه گوش نكرد به اين حرف ها و حسابها همه باطل در آمد، هيچ بر همه چيز غلبه كرد، هيچى بر حسب جهات مادى و الا همه چيز بر حسب معنويت. معنويت كرد غلبه كرد بر ماديت از راه خدا، فوق همه چيز بود. اين اسباب اين شد كه ما غلبه كرديم.
صحيفه نور ج 6 صفحه 216
اين شعرها كه خوانديد شعرش خوب بود اما براى من اينها صحيح نيست و همان نثرها، شما ثناى خدا را بكنيد كه يك همچو توفيقى نصيب ما شد. ما هيچ هستيم، اين همه عالم هيچ است، سر تا ته عالم يك جلوهاى است از خداى تبارك و تعالى. هر چه هست اوست. الحمدلله تا حالا به واسطه همين توجهى كه همه پيدا كردند به خدا، بچه كوچولو مىگفت جمهورى اسلامى و پير مرد در بستر هم اين معنا را مىگفت و آنها هم كه وقتى كه مىخواستند راى به جمهورى اسلامى بدهند و رفراندم كردند، پير مردى كه نمىتوانست حركت بكند با چرخ مىآوردندش راى مىداد، بعضىها هم همان جا كه راى داده بودند مردند، همان جا به من اطلاع دادند در شهر ما يك شهر سابق ما يك نفر آمده (خوب آوردندش) پيرمرد مىخواسته برود، راى داده، بعد هم مرده است. بچههائى كه راى ندادند، ناراحت شده بودند. يك بچههائى بودند كه مربوط به ما بودند، ناراحت بودند از اينكه خوب، چرا ما راى نبايد بدهيم. اين يك مطلبى بود كه خدا درست كرد مردم را، اينطور اشتياق در آنها ايجاد كرد، اينطور شوق و شعف در آنها ايجاد كرد، اينطور جانبازى در آنها ايجاد كرد كه مىآيند مىگويند كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم، دعا بكنيد بچه من شهيد بشود. اين تحول روحى كه در مردم پيدا شد و موجب اين شد كه مابحمدالله ملت ما پيروز شد، اين تحولى بود كه خداى تبارك و تعالى به فضل عنايت خودش اين را نصيب كرد به ما.
اين را حفظش كنيم، اين هديه خداست حفظش كنيد. اگر اين از دستمان برود، آن طرفيم، اگر اين معناى وحدت كلمهاى كه در اثر توجه به اسلام براى ما پيدا شد، اگر اين از دست ما گرفته بشود، ما همان اشخاص ضعيف هستيم و همان اشخاصى هستيم كه هيچ دستمان نيست. چهار تا تفنگى كه دست مثلا اين پاسداران هست، با آن چيزى كه آنها دارند كه مقابله نمىتواند بكند. اين خداست كه آنها را عقب زده است و كيد آنها را باطل كرده است. اين را شكر گزارى كنيد براى اين معنا و اين را حفظش كنيد. اين نهضت را حفظ كنيد. با حفظ اين نهضت همه به پيش خواهيم رفت و اسلام آنطورى كه هست و نه آنطورى كه براى ما، خارجىها معرفى كردند و ما هم باورمان آمد، آنطورى كه هست، آنطورى كه صدر اسلام بود، آنطور در خارج انشاء الله تحقق پيدا بكند. سعادت براى همه اقشار، سلامت براى همه اقشار، رفاه براى همه اقشار ، تعدى هيچ در دولت اسلامى، هيچ كس از حكومت نمىترسد براى اينكه حكومت كارى به مردم ندارد، نمىخواهد، همه بايد از خودشان بترسند كه مبادا جرم بكنند، جرم كه بكنند حكومت او را مىگيرد براى جرمش اما ديگر يك ساواكى باشد كه مردم را با بهانه بخواهد بگيرد و حالا هم كه گرفت زجر بكند، اينها ديگر در كار نيست، انشاء الله نخواهد شد. الان شما بحمد الله آزادى كه بهترين نعمتهاى الهى است به دست آورديد، الان اينجا مطمئن هستيد كه بلند بشويد برويد بيرون، نمىآيند شما را بگيرند شما را ببرند كه چرا رفتيد آنجا اجتماع كرديد. اگر چند وقت پيش از اين بود يك همچو اجتماعى را الان ساواكىها ريخته بودند و همهتان را گرفته بودند و برده بودند، ما را هم شكنجه مىكردند. حالا بحمد الله اينها ديگر نيست در كار و الحمدلله كه دست آنهائى هم كه غارتمان مىكردند، آنها هم دستشان كوتاه شد، آن را هم بريدند دستشان را. بنابراين ما
صحيفه نور ج 6 صفحه 217
الان سنگرى را كه پيش برديم يكى دست اين چپاولگرها را كوتاه كرديم و يكى آزادى براى خودمان تهيه كرديم. استقلال داريم و آزادى. الان آن معنائى كه مىخواستيم حاصل شده است. اين يك مقدار يك ريشههاى كوچكى كه هستند و گنديدهاى كه هستند و فساد مىكنند، اينها چيزى نيستند و اينها تمام مىشود كارشان، آن قدرت بزرگ رفت اينها ديگر چيزى نيستند، اينها به يك فوت تمام مىشوند لكن عمده اين است كه ما آن نعمتى كه به ما دادند شكرش را بجا بياوريم و شكر به اين است كه حفظ كنيم آن چيزى كه به ما اعطا كرده است، حفظش كنيم. اين يك هديه است كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما عنايت كرده است، ملت تا اين هديه را حفظ كرده است پيش مىرود، اگر خداى نخواسته اين از دستش برود، باز همان است ضعيف و بيچاره و يك پاسبان بيايد زور بگويد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و براى مملكتتان مفيد واقع بشويد. حالا از اين به بعد ديگر يك مملكت اسلامى است و همه موظفيم خدمت بكنيم، مثل خدمت به خانه خودتان باشد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 222
تاريخ: 31/2/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت مؤسس بانك اسلامى ايران
بدترين انواع استثمار رباست
بسم الله الرحمن الرحيم
اصلاً بهره از پول يك امرى است بسيار خلاف انصاف و خلاف انسانيت. يك پولى آنجا گذاشتهاند، بعد از اين پول نه كارى، نه چيزى يك چيزى، در آورند. و بدترين انواع استثمار همين رباست كه در مقابل هيچ، خود پول كه هست و در مقابل هيچ، اين بزايد، بهره بردارد. در اسلام، اين البته به هر صورتش حرام است حتى اين فرارهائى كه بعضىها جائز مىدانند، اين فرارها هم صحيح نيست. فرار از ربا هم صحيح نيست. يك راههائى گفته شده است، لكن آنها هم صحيح نيست. بهره بردارى از اين نقود و از پول به هيچ وجه در اسلام جائز نيست. از جهتى كه يك همچو بانك اسلامى كه مبنايش بر اين باشد كه بهره در كار نباشد و ربا در كار نباشد، اين يك خدمت بزرگى است به جامعه و به اسلام، هر دو، كه اميد است كه احتياج مردم از ساير بانكها به واسطه اين بانك سلب بشود و مردم توجه بكنند به اين بانك كه اسلام است مبنايش، اسلام است، اسلامى است و مبنايش بر اين است كه استثمار نكند مردم را، بهره بردارى از انسان بىخودى نكند.
نيتها را بايد براى خدا صادق كرد
و من توفيق شما را از خدا مىخواهم كه در اين راه با صداقت، با نيت صادقانه عمل بكنيد، چنانچه هر كارى كه بانيت صادقانه شد، آن كار به نتيجه مىرسد و به نتيجهاى كه بخواهيد مىرسد. نيتها را بايد صادق كرد و براى خدا. يك همچو كار بزرگى كه شما الان انجام مىدهيد انشاءالله براى خدا باشد تا منابع آخرتى هم براى همهتان انشاءالله داشته باشد و من اميدوارم كه توفيق پيدا بكنيد و بانك شما يك وقت بانك اول باشد و ساير بانكها كه بر مبناى بهره بردارى و بر مبناى خلاف و فساد است، اينها از بين بروند، يا بهرهها از بين بروند كه همه اسلامى بشوند، آن وقت شما هم يكى از بانكها. اگر اسلامى شدند آنها هم بمانند، والا بالاخره بايد بر چيده بشوند اگر اسلامى نشوند. انشاءالله كه موفق و مويد باشيد.
در خاتمه سرپرست هيات طى سخنانى گفت: شنيدم كه، براى اينكه همه بتوانند داراى سهم باشند
صحيفه نور ج 6 صفحه 223
حداقل صد تومان و حداكثر صدهزار تومان گذاشتهاند كه همه بتوانند و آقايان ضمناً علاقمندند كه افتخار بدهيد به ايشان و اين هم مشوقى است براى آنها.
امام در پاسخ فرمودند : يك سهم هم من. انشاءالله كه موفق و مويد باشيد.
و در خاتمه اساسنامه اين بانك كه طرز و نحوه عملكرد اين بانك را مشخص مىكرد، تقديم امام شد.
امام: انشاءالله موفق باشيد. خداوند تأييد كند شماها را. سلامت باشيد. خداحافظ شما.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 218
تاريخ: 31/2/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان شيعيان جنوب لبنان
هشدار به بيدارى مسلمين در مقابله با استكبار، تحت سيطره قرآن
بسم الله الرحمن الرحيم
من از سالهاى طولانى راجع به اسرائيل و راجع به جنايات او هميشه در خطبهها و در نوشتهها گوشزد كردهام به مسلمين كه اين يك غده سرطانى است در يك گوشه ممالك اسلامى و اينطور نيست كه اكتفا بكند به همان قدس و اينها، اينها بنايشان بر اين است كه پيش بروند، يعنى اينها تابع سياست آمريكا هستند، آمريكا هم آمالش فقط يك جانيست چنانچه همه ابر قدرتها مىخواهند همه ممالك را تحت سيطره قرار بدهند اگر بتوانند. لبنان را ما يك جزئى از ايران مىدانيم براى اينكه ما و آنها از هم جدا نيستيم و ما آنها هستيم و آنها ما هستند و آقاى صدر يك مردى است كه من مىتوانم بگويم كه او را بزرگ كرده و به منزله يك اولاد عزيز است براى من و من اميدوارم كه انشاء الله ايشان با سلامت برگردند به محل خودشان و بسيار مورد تأسف است كه ايشان را ما الان نمىبينيم در بين خودمان. اصلاً بايد مسلمين بيدار بشوند. امروز روزى نيست كه مسلمانها هر كدام يك گوشهاى زندگى تنهائى بكنند و خودشان بين خودشان در هر كشورى يك زندگى خاصى به خود داشته باشند، نمىشود اين معنا. در يك همچو زمانى كه سياستهاى ابر قدرتها بلعيدن همه جاست مسلمين بايد بيدار بشوند، ملتها، دولتها رامن از اكثرشان مأيوس هستم لكن ملتها بايد بيدار بشوند و همه تحت لواى اسلام و تحت سيطره قرآن باشند.الحمد لله مسلمين ، هم عده شان قريب به يك ميليارد هست و هم ممالكشان يك ممالكى است غنى و ثروتمند و هم افرادشان افراد لايق، لكن آنهائى كه مىخواهند در اين ممالك حكومت كنند به واسطه تبليغات سوئى كه در طول چند صد سال تقريباً كردهاند و نفوذى كه در دانشگاهها، در جاهائى كه مراكز تربيت ابناء مسلمين است كردهاند، مسلمين را طورى كردند كه از خودشان مأيوس شدند، يعنى خودشان را گم كردند. بايد مسلمين جديت كنند مجد خودشان را پيدا كنند.
وظيقه مسلمانان نفى سلطه فرهنگى اجنبى و نشر فرهنگ غنى اسلام است
اين غرب يا شرق كه سلطه پيدا كرده است بر همه ممالك اسلامى مهمش اين سلطه فرهنگى بوده است كه در آن مراكز تربيت مىشدند بچههاى ما به تربيت هائى كه وقتى كه از دانشگاهها بيرون
صحيفه نور ج 6 صفحه 219
مىآمدند طرفدار غرب يا طرفدار شرق بودند. همين جوانهائى كه شما ملاحظه مىكنيد كه الان يا براى چين يا براى شوروى يا براى آمريكا فعاليت در ممالك مختلف و الان در ايران مخصوصاً مىكنند اينها بسيارشان از همين دانشگاهها بيرون آمدهاند يعنى با اين تربيت بيرون آمدهاند كه خودتان چيزى نيستند. عمال آنها، چه آنهائى كه قلمفرسايى مىكردند و غربزده بودند و چه آنهائى كه در مدارس ما مشغول تربيت بودند، اينها همه اين معنى را متفق الكلمه بودند كه از خود ما چيزى نمىآيد ما بايد دنباله غرب باشيم يا دنباله شرق باشيم. مصيبت بزرگ براى مسلمين همين فرهنگى است كه در بين مسلمين رواج پيدا كرده است و جوانهاى ما را مىكشاند يا به آن طرف يا به اين طرف و در ايران اكثر طرف آمريكا هستند با صورت اينكه ما كمونيست هستيم، براى اينكه بعضىهاشان كه از كمونيسم خودشان را مىدانستند يا خيال كردند بودند، در دربار شاه خدمت مىكردند. در هر صورت آن چيزى كه وظيفه همه ما مسلمين هست، وظيفه علماى اسلام است، وظيفه دانشمندان مسلمين است، وظيفه نويسندگان و گويندگان در بين طبقات مسلمين است اين است كه هشدار بدهند به اين ممالك اسلامى كه ما خودمان فرهنگ داريم، ما خودمان فرهنگ غنى داريم، فرهنگ ما طورى بوده است كه فرهنگ ما صادر شده است به خارج كه آنها گرفتند از ما. كتبى كه در ايران يا در ممالك اسلامى نوشته شده است، كتبى بوده است كه آنها گرفتند و از آن استفاده كردهاند. فرهنگ اين شرق يعنى شرق اوسط كه ما هستيم در آن، فرهنگ مسلمين غنى ترين فرهنگها بوده و هست، مع الاسف مسلمين نتوانستند از آن استفاده كنند. آن قضيه ابوعبيده راكه شمشيرش چقدر بود، كسى گفت آن را خود ابوعبيده بايد به كار بيندازد، شمشيرى است كه خودش از آن كارى نمىآيد، بايد اشخاص اين شمشير رابه كار بيندازند. اسلام همه چيز براى مسلمين آورده است، همه چيز، قرآن در آن همه چيز است لكن مع الاسف ما استفاده از آن نكردهايم و مسلمين مهجورش كردند يعنى استفادهاى كه بايد از آن بكنند نكردند. بايد مردم را توجه داد، گرايش داد به اسلام و قرآن... انقلاب ما معجزه بود از اين بچههاى اينقدر كوچك تا آن پيرمردهائى كه در بيمارستانها خوابيده بودند، يكصدا براى اسلام فرياد كردند. اين يك اعجازى بود كه در ايران واقع شد و همين بود كه پيروز كرد اينها را بر يك همچو قدرتهائى كه تخيل اين در ذهن كسى در عالم پيدا نمىشد. يك ايرانى كه فاقد همه چيز سلاح مدرن باشد يا اگر در آن باشد استعمالش برايشان مشكل است، اين بتواند اين قدرتى كه همه قدرتها دنبالش بودند بتواند در هم بشكند و بيرون كند اين را، در صورتى كه همه ابرقدرتها بلكه همه قدرتهاى مسلمين هم تقريباً پشتيبانش بودند. بنده كه در پاريس بودم بيشتر از همه از آمريكا هى سفارش مىشد كه شما بگذاريد اينها بمانند، شما نرويد، حالا اخيراً كه خود مرديكه رفته بود و بختيار كه جنايتش كمتر از او معلوم نيست باشد بود، در ايران بود و نخست وزير بود به خيال خودش، از طرف آمريكا هى سفارش مىشد. مىآمدند گاهى به اسم اينكه من يك بازرگان هستم و گاهى با ساير آقايانى كه آنجا بودند ملاقات مىكردند با خود من، ملاقات مىكردند كه آنها به من برسانند كه شما حالا نرويد ايران، حالا زود است شما برويد ايران. من از همان اول فهميدم كه وقتى دشمن ما مىگويد شما نرويد، معلوم مىشود كه رفتن
صحيفه نور ج 6 صفحه 220
ما صلاح است و لهذا ما كوشش كرديم براى آمدن و اعلام كرديم كه هر وقت باز شد راه، ما مىرويم، اينها راه را بستند. ما گفتيم هر روزى كه راه باز شد ما حركت مىكنيم، آنها هم كه نمىتوانستند تا آخر راه را ببندند، همان روز هم كه راه باز شد ما آمديم و بعد هم معلوم شد كه به صلاح بوده است.
سرانجام مبارزه مسلمين با ظلم به دست آوردن يكى از دو پيروزى است
مسلمانها بايد خودشان را پيدا كنند يعنى بفهمند كه خودشان يك فرهنگى دارند، خودشان يك كشورى دارند، خودشان يك شخصيتى دارند. اينكه در ذهن جوانهاى ما كردهاند كه بايد مثلاً (فلان مكتب در اينجا پياده بشود، مكاتب شما چيزى نيستند) اينها همين تعليماتى است كه ابر قدرتها در ايران پياده كردهاند. آنها يك همچو فرهنگى را براى ما درست كردند كه ما از خودمان بيخود بشويم و آنها تمام چيزى كه ما داريم و حيثيتى كه ما داريم ببرند. بايد ما برگرديم به حال اول اسلام، بايد مسلمين بر گردند به همان حال كه با جمعيت كم غلبه كردند بر همه قدرتها. مسلمين با داشتن اين همه ذخائر و با داشتن اين همه مكنتها و با داشتن اين همه جمعيت، مع الاسف اينها را چون تكه تكه كردند بعد ازجنگ عمومى، عثمانى را تكه تكه كردند و هر جا را دادند دست يك نوكرى از نوكرهاى خودشان كه حالا اين گرفتارىها پيدا شده است، مسلمين بايد يكپارچه بشوند و با ابر قدرتها مقابله كنند و هيچ ابرقدرتى هم نمىتواند با آنها مقابله كند. ما الان با جمعيت كمى كه داريم، ما سى و پنج ميليون جمعيت داريم در صورتى كه حريفهاى ما ميليارد جمعيت دارند، ما با جمعيت كم عازم اين شديم كه مقابله كنيم و هيچ هم بنا نداريم به اينكه پيروز بشويم، ما بنا داريم به تكليف عمل كنيم، ما مكلفيم كه با ظلم مقابله كنيم. در پاريس هم كه مىآمدند به من بعضى خير انديشان و اشخاصى كه ملتفت قضايا نبودند مىگفتند كه نمىشود، ديگر امكان ندارد، ديگر شما يك فكر مثلاً بكنيد كه يك تنازلى بكنيد و اينها، من به آنها گفتم ما تكليف داريم ادا مىكنيم، مىشود و نمىشود براى ما مطرح نيست، ما مكلفيم از طرف خداى تبارك و تعالى كه با ظلم مقابله كنيم، با آن آدمخوارها و با اين خونخوارها مقابله كنيم. ما با آن اندازهاى كه قدرت داريم مقابله مىكنيم، اگر پيروز شديم كه خوب، الحمدلله و اگر پيروز هم نشديم الحمد لله كه به تكليف عمل كرديم. مسلمين بايد خودشان را مكلف بدانند و گمان نكنند كه اگر پيروز نشدند پيروز نيستند. اگر معنويات ما محفوظ بشود، گرايشمان به قرآن محفوظ باشد، چه شهادت براى ما حاصل بشود كه نيل بزرگى است و چه پيروز بشويم، ما الحمد لله در همه جا پيروز هستيم واحدى الحسنيين براى ماست انشاءالله.
شكست ابرقدرتها و صدور انقلاب اسلام با اتحاد ممالك اسلامى
و ما اميدواريم كه يك روزى با جنابعالى، با آقاى آسيد موسى صدر سلام الله تعالى در قدس با هم برويم نماز بخوانيم انشاءالله. و ما مأيوس نيستيم و مسلمين بايد با قدرت پيش بروند و امروز تقريباً ابرقدرتها رو به شكست هستند، رو به شكست هستند، آنطور نيست كه خيال بشود مثل ده
صحيفه نور ج 6 صفحه 221
سال پيش از اين است. امروز هر جا، آمريكا الان گرفتار همين مسلمانهاى سياهپوست است كه مجبور بشود در چندين شهر، هشت شهر اعلام حكومت نظامى بدهد. اين مسأله يك جنبشى است كه در بشر پيدا شده كه زير بار نمىخواهد برود، يك چيزى است در همه جا پيدا شده. الان در عراق جنبش پيدا شده است، در عرض مى كنم پاكستان، در هندوستان، در جاهاى ديگر همه جا پيدا شده، اين مسلمانها بايد هم را پيدا بكنند، هم خودشان را پيدا بكنند و خيال نكنند كه ابرقدرتها چه هستند. نخير، همچو حرفهائى نيست در كار. هم خودشان را پيدا بكنند و هم با هم اجتماع بكنند، با هم وحدت داشته باشند تا انشاءالله پيروز بشوند و پيروز مى شوند انشاءالله. انشاءالله اميدواريم كه اين انقلابات و نهضتهائى كه در بين مسلمين پيدا شده است همه جا برود و همه جا باهم باشند و با وحدت كلمه و اتكال به خداى تبارك و تعالى كه منشاء همه پيروزىهاست مابه پيش برويم و همه ممالك اسلامى وحدت كلمه وزير بيرق اسلام زندگى مرفه آبرومندانه بكنند انشاء الله تعالى. خداوند تعالى انشاءالله لبنان عزيز را نگه دارد و مسلمانان لبنان را، مسلمانانى كه براى اسلام در جنگ هستند پيروز كند انشاءالله تعالى.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 224
تاريخ: 31/2/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگده حقوق
توجه به خدا و اتحاد در سايه اسلام، اساس پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
ما يك قسم مسائل اصولى داريم كه الان مطرح است، يك قسم مسائلى فرعى داريم كه بعد از اينكه مسائل اصولى تحقق پيدا كرد بايد مطرح كرد كه ما اگر مسائل فرعى را الان مطرح بكنيم ممكن است كه از آن مسائل اصولى كه اساس مسائل است عقب بمانيم، يا به واسطه طرح اين مسائل كه گاهى موجب يك اختلافاتى مىشود ما در نهضت شكست بخوريم از اين جهت آنچه من الان به نظرم مىآيد اين است كه شما مىدانيد كه در اين نهضت آن چيزى كه ما را پيش برد دو مطلب بود، كه يكى از آنها اساس بود و يكى از آنها به واسطه آن اساس تحقق پيدا كرد. آن كه اساس بود اينكه مردم به عنوان اسلام و به عنوان ايمان و عقيده وارد اين ميدان شدند، چون براى ايمان و اسلام وارد شدند، همه قشرها با هم متحد شدند كه آن رمز حقيقى كه اتحاد همه در يك جهت، وحدت همه در يك مسير، موجب شد كه تا حالا ما مطلب را رسانديم، يعنى مطلب را، آن مطلبى كه همه ممتنع مىدانستند، در ايران تحقق پيدا كرد. ممتنع مىدانستند كه يك ملتى با نداشتن ابزار و با نداشتن يك نظام سياسى كه همه را روى آن نظام سياسى هدايت كند و خالى بودن دستشان از همه اسلحههاى روز بلكه همه اسلحهها كه اسلحههاى آنها (حالا را يك قدرى غمض عين كنيد كه يك قدرى تفنگ پيدا شده است ) آنطور كه به ما مىگفتند كاردتوى مطبخ، چوب توى خانه بود و باقى هم با دست خالى، زنها هم بچههايشان را بغل مىكردند مىآمدند بيرون. آن كه رمز بود اين بود كه همه باهم بودند و همه هم فريادشان اين بود كه ما اين رژيم فاسد را نمىخواهيم و ما يك جمهورى اسلامى مىخواهيم. اين اسباب اين شد كه ما آن مطلبى را كه دنيا ممتنع مىدانست كه هيچ بر همه چيز غلبه پيدا بكند (البته روى حسابهاى ما ديگرى) ملت ايران روى حساب معنويت و توجه به خداى تبارك و تعالى و ايمان پيش برد و اين قدرتهاى شيطانى را كه پشت سرش هم قدرت ابرقدرتها بود شكست به طورى كه نتوانستند آنهايى كه مىخواستند اين مرد را نگه دارند نتوانستند نگه دارند، كوشش كردند ، تهديد كردند، ما كه در پاريس بوديم تماس مىگرفتند با ما از طرف آمريكا كه ابتدائاً به اينكه (ما پشتيبان هستيم، چه، چه) بعد هم كه به اينكه (شما يك قدرى صبر كن حالا زود است، حالا نرويد حالا زود است) كه ما هم توطئه را فهميده بوديم. با هيچ ما غلبه كرديم بر همه چيز و اين را براى همين نكته بود كه ما همه با هم بوديم و از مركز تا
صحيفه نور ج 6 صفحه 225
آخر بلدى كه در ايران بود، ده و شهر و قصبه و بزرگ و كوچك و همه اقشار در همه جا با هم اتحاد پيدا كردند و اين نبود جز در سايه اسلام، هيچ چيز ديگر نمىتوانست اينطور قدرت داشته باشد كه همه را با هم توافق بدهد و آن چيزى كه شما را در اين ميدان پيروز كرد همين بود و ما الان به پيروزى نهائى نرسيديم.
تبليغات منفى مزدوران اجانب و تضعيف جمهورى اسلامى به قصد خاموش ساختن نهضت
الان به نظر من امروز ايران حساسيتش بيشتر از آن روزى است كه هجوم مىكرديم و مردم را بسيج مىكرديم براى مبارزه، براى اينكه آن وقت همه توجهشان به اين بود كه اين سد را بشكنند اين سد بزرگى كه مانع از پيشرفت ما بود و همه نظرشان به اين بود كه اين سد را بشكنند، توجه به مسائل خودشان نداشتند، همه توجه به اين داشتند كه اين سد بايد شكسته بشود، همه با هم بدون اينكه ملتفت اين باشند كه امروز مثلاً ناهار خوردند يا نه، قرض دارند يا نه عرض كنم سفته در كجا دارند يا نه، هيچ اين توجه نبود در كار، همه با هم فشار آوردند و آن سد بزرگ را شكستند. در هر انقلابى وقتى كه به يك نقطهاى رسيد كه يك پيروزى پيدا شد آن وقت وقت حساسيت انقلاب است كه مردم خودشان را پيروز ديدند، بعد توجه مىكنند به اينكه خوب حالا ما چه، چه شد، حالا زندگىمان چه، حالا قرض داريم، حالا سفتههايمان چه، حالا بازارمان چه. اين اسباب اين مىشود با ضميمه اينكه اين كارشناسهايى كه آنها دارند، آمريكا به اين زودى دست از ما بر نمىدارد، كارشناسهائى كه اينها دارند، اينها روانشناسى را از صد سال پيش از اين يا بيشتر روانشناسى در ايران را شروع كردهاند و مىدانند چه بكنند. الان عمال آنها بين اقشار مردم افتادهاند كه: (خوب، اين هم رفتن شاه و اين هم حكومت جمهورى، چه شد؟) عمال اينها توى اقشار مردم افتادهاند براى اينكه مردم را سرد كنند و اين نهضت را به سستى بگرايانند و موجب اين بشود كه اين نهضت خاموش بشود، آنها سر بلند كنند. در صورتى كه وقتى روى محاسبات ما حساب بكنيم و ببينيم كه تا حالا چه شده است و بعدها ما مىخواهيم چه بشود. تا حالا معجزه شده است، چه شده يعنى چه؟ تا حالا شما اسير بند و قيد سازمان امنيت كه در همه جا ريشه داشت و همه را به رنج مىكشيد از اين حبسهاى بزرگ كه بعضى عكسهايشان را وقتى كه نشان مىدهند انسان وحشت مىكند، زير زمين چه كردند اينها با مردم، خوب اين كم كارى بود كه اين نهضت كرد؟ اين (چه شد) يعنى اينكه اين كم كارى بود. كارى است كه همه دنيا، آنهائى كه متفكر هستند در دنيا، حيرت كردند كه اين چه جور واقع شد، چه جور اين سد شكسته شد. از آن طرف دست اجانب كه باز بود در خزائن ما، نفت ما را همهاش را مىبردند در ازايش براى خودشان پايگاه درست مىكردند و اينجا به اسم اينكه ما مىخواهيم عوض بدهيم مىفرستادند آن آهن پارههايشان را يا آن عرض مىكنم اسلحههائى كه ايران اصلاً اطلاع بر آن نداشت كه اين را چه جور بايد چه بكنند، مىفرستادند اينها را به ازاء اينكه ما نفت را مىگيريم و اينها را مىدهيم. اينها براى
صحيفه نور ج 6 صفحه 226
خودشان بودند، نه براى ما، براى اينكه ما كه اطلاع از اينها نداشتيم. اينها براى اين بود كه پايگاه اينجا درست كنند و اگر چنانچه با شوروى يك وقتى بناست دعوا كنند، اينجا پايگاه داشته باشند. هم نفت را مىبردند، هم عوضش براى خودشان پايگاه درست مىكردند با اسم اينكه ما مىخواهيم عوض بدهيم كه مبادا صدا در آيد پس يك كار بزرگ محير العقول ديگر واقع شد و آن اينكه دست آمريكا و دست انگلستان، شوروى و همه اينها از خزائن ما كوتاه شد. الان نفت مال خودمان است و عرض مىكنم چيزهاى ديگر هم مال خودمان است و نفتش هم از خودمان، همه چيز از خودمان (هيچ نشد) را، (چه شد) را، اينهائى كه مىخواهند نهضت را خاموش كنند اين مسائل را پيش مىآورند كه حالا چه شد. مىروند توى كارخانجات به اين كسانى كه آنجا كار مىكنند و بيچارهها اطلاعى از مسائل ندارند، طرح مىكنند اين مسائل را (خوب حالا ديگر، خوب چه شد؟ چه شد؟) از آن طرف مىروند در كشاورزى نمىگذارند كشاورزها كار خودشان را بكنند و تبليغات مىكنند، در صورتى كه اگر اينها بگذارند، آن برنامههاى آتيه زود انجام مىگيرد. شما ملاحظه بكنيد راجع به رفراندم يك مسألهاى بود كه همه ملت اين را مىخواستند، با شوق و شعف مىخواستند، اينها براى خاطر ملت بود كه مىريختند و صندوقها را آتش مىزدند و با عرض مىكنم اسلحه مردم را منع مىكردند از اينكه بروند راى بدهند، خودشان هم تحريم مىكردند؟! اينها هوادار ملت بودند كه اين كار را مىكردند؟! يا خير مىخواستند اين ملت رفراندم را نكند آشوب باشد و حكومت باز همان، حكومت سابق باشد يا شبيه به آن باشد، والا رفراندم يك امر ملى بود كه همه ملت مىخواستند و ما ديديم كه 5/99% را ملت راى دادند و نيم درصد تقريباً راى مخالف داد، در صورتى كه همه اقشارشان با هم جمع شدند و راى مخالف دادند نيم درصد بود، يك چيزى كه همه ملت مىخواستند، چرا اينها جلوگيرى مىكردند؟ يا حالا براى مستضعفين مىخواهند خانه درست بكنند، مردم مىخواهند خانه درست كنند، زنها پولهايشان را دادند، زر و عرض مىكنم كه جواهراتشان را، اقشار مختلف و زيادى از خانمها آمدهاند آن چيزهائى كه در عمرشان ذخيره كردهاند، حالا براى مستضعفين دارند مىدهند كه خانه بسازند، اينها افتادهاند توى مردم با اقسام مختلفه براى جلوگيرى از اينكه نشود اين كار، چرا نشود؟ اين مضر به حال مردم است؟! اين براى آنهائى كه شما مىگوئيد ما براى آنها مىخواهيم كار بكنيم، اين براى آنها كار نيست؟! نه، مسأله اين نيست، مسأله اين است كه اينها مىخواهند كه آرامش در ايران پيدا نشود، كارى انجام گرفته نشود. وقتى آرامش نشد و كار براى مردم انجام گرفته نشد، شلوغ مىشود. وقتى شلوغ شد آنها به مقاصد خودشان مىرسند والا خانهسازى براى مستضعفين و براى مردم كارمند و كارگر و ساير مردم يك چيز بدى هست؟! يك چيزى مخالف با مثلا مصلحت ملت است؟! يانه، اين موافق مصلحت ملت است؟ اين هم مىخواهند جلوگيرى بكنند. يا كشاورزى، آيا كشاورزى براى مملكت ما يك چيزى مضرى است كه اينها مىروند نمىگذارند بشود؟ يا كار كردن در كارخانهها، راه افتادن كارخانهها، اين مضر است به حال ملت؟! اينها مىخواهند آشوب كنند و دنبال اين آشوب شايد به فكر اين باشند كه اگر آشوب كردند، در خارج دولتهائى كه مىخواهند ما را
صحيفه نور ج 6 صفحه 227
بچاپند، در خارج منعكس كنند كه ايران خودش را نمىتواند اداره كند، يكى بايد برود ادارهاش كند، يك كودتا بكنند و همان مسائل را با يك وضع بدتر از سابق پيش بياورند و ما باز در سالهاى طولانى ديگر، تا خدا مىداند چه وقت بشود، باز زير همان چيزهائى كه پيشتر بوده ،باشيم.
مطلب اساسى سازندگى، لزوم رسيدن به خودكفائى
آنكه من الان به شما آقايان عرض مىكنم اين است كه ما الان بين راه هستيم ما نرسيديم به مقصد. يك مقصد اين بود كه اين اشخاص دزد و چپاولگرها را دستشان را كوتاه كنيم، تا يك قدرى كوتاه شد يعنى يك قدر مهمى كوتاه شد، آنها هم مال ملت را برداشتند و خوردند و بردند و فرار كردند اما دستشان الان از اينجا كوتاه است و انشاءالله از آنها هم پس گرفته مىشود انشاءالله. و ما آن مقدارى كه تا حالا كاركرديم موانع را برداشتيم، موانع رشد انسانى و رشد ملى و رشد طبيعى را برداشتيم. اما الان همه موانع برداشته نشده، يك مقدار از اين اقشارش باقى مانده و الان دارند مفسده مىكنند و باهر حيلهاى كه باشد، مىخواهند يك اختلافى ايجاد كنند. و اما مهم اين است كه ما مملكت حالا كه مىگوئيم دست خودمان است، يك مملكتى باشد كه خود كفا باشد و سازندگى شروع بشود تا ما مملكت را به طورى كه اقتصادش صحيح باشد، كشاورزيش درست بشود، دانشگاه هايش درست بشود، قضاوتش درست بشود، همه اينها آشفتهاند چون كه اززمان طاغوتند ديگر، الان باز متحول نشده براى اينكه دولت الان دولت انتقالى است، يك دولت مستقرى نيست اين. بنابراين آنكه الان براى همه ما لازم است اين است كه تمام توجهمان به اين باشد كه اين نهضت محفوظ باشد، تمام توجه به اين باشد كه قشر دانشگاهى با قشر عرض مىكنم كه مدارس قديمه اينها باهم جوش بخورند. يكى از كارهائى كه اينها در سالهاى طولانى كردند اين بود كه دانشگاهى كه يك عضو مهمىدر هر كشورى است، با روحانيت كه يك عضو مهمى در كشور ماست اينها را از هم جدا كنند ،اين را دشمن او كنند او را دشمن اين با تبليغات، تبليغاتشان هم مع الاسف در خود ماها در همه اثر كرده بود كه اين طايفه آن طايفه را قبول نداشتند و احياناً لعن مىكردند، آن طايفه هم آن طايفه را همين طور. اثرش اين بود كه نتيجه را ديگران مىگرفتند، ما دعوا مىكرديم ديگران نتيجه مىبردند. قشرهاى ديگر هم همين طور هى از هم جدا مىكردند، بازارى را از كارگر، كارگر را از ديگران، ديگران همه را، مىخواستند آشفته باشد. اين نهضت اسباب اين شد كه يك قدرى نزديك شديم ماها به هم، يعنى دانشگاهى هم همان حرفها را مىزد كه بازارى مىگفت، بازارى هم همان حرف را مىزد كه معممين مىگفتند، همه هم همان حرف را مىزدند كه كشاورزان مىگفتند. اگر چنانچه ما اين مطلبى كه الان يك مقدارش موجود است ولكن يك خرده رو به سستى دارد مىرود اگر به داد اين نهضت نرسيم و اين نهضت خداى نخواسته رو به سستى برود و يك وقت خاموش بشود، خواهيد ديد كه خداى نخواسته مسائل سابق شديدتر عود مىكند.
afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 233
تاريخ: 1/3/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان سنديكاهاى كارگرى و كاركنان شركت نفت
شريان حياتى اجانب در دست كاركنان شركت نفت
بسم الله الرحمن الرحيم
من با اينكه حالم مساعد نيست معذلك چند كلمهاى با شما دوستان، با شما عزيزان و بانوان محترمه و با برادران عزيزم صحبت مىكنم. نهضت ما گر چه مرهون همه اقشار ملت است، گر چه همه اقشار ملت نهضت را همراهى كردند، بانوان ايران و چه مردان ما، لكن بعضى اقشار يك ويژگى خاصى داشتند و از آنجمله كاركنان و كارمندان شركت نفت، براى اينكه اينها در مقامى بودند كه شريان حيات اجانب به دست اينها بود، شريان حيات رژيم منحوس در دست اينها بود. اعتصاب آنها يك ويژگى خاصى داشت و همراهى آنها از نهضت، يك خصوصيت بيشترى داشت از اين جهت ما به آنها از ساير اقشار ارج مىگذاريم. شما برادران بوديد كه در اعتصابات خودتان در مقابل رژيم طاغوتى ايستاديد و نهضت را پيش برديد و اسلام را تقويت كرديد. من بايد از شما تشكر كنم، من دعا به شما كردم و مىكنم.
در زمان طاغوت همه در عسرت زندگانى مىكردند
لكن اين معنا كه گفتيد شما زير فشار بوديد و بيشتر فشار ديديد، بايد بفرمائيد كه شما فشار خودتان را بيشتر احساس كرديد والا در اين مملكت كى بود كه تحت فشار نبود، كدام قشر بودند كه اختناق بر آنها حكومت نمىكرد، كدام قشر بودند كه محروميت نداشتند. آيا قشر روحانى محروميت نداشت؟ آنها را از تمام وعظ و ارشادى كه مىخواستند بكنند محرومشان كردند، آنها را در وضع اختناق چنان فشار دادند كه نمىتوانستند نفس بكشند، ساير اقشار ملت هم همين طور بودند، همه در رنج بودند، همه در عسرت زندگانى مىكردند.
شركت نفت مورد هدفگيرى شياطين برا ى فلج نمودن اقتصاد ما
زندگانى كه در آن آزادى نباشد زندگانى نيست. زندگانى كه در آن استقلال نباشد، به زحمت كار بكنند براى استفاده دشمنها، اينكه زندگانى نيست. الان زندگانى شما داريد براى اينكه استقلال داريد، براى اينكه كار شما امروز به نفع ملت خودتان است، لكن بايد با هوشيارى و با توجه زياد، توجه
صحيفه نور ج 6 صفحه 234
داشته باشيد كه اين اقشارى كه نمىگذارند كارگرهاى محترم ما به كار ادامه بدهند، خيابانها را غوغا مىكنند به يك نظاهرات مثلاً، اينها بدانند كه اين قشرها همان دشمنهاى اولى شما هستند، اينها مىخواهند شما كه شريان مملكت در دست شما، شريان حيات مملكت در دست شماست اعتصاب كنيد، كم كارى كنيد تا اينكه فلج بشود دولت ما، اقتصاد ما. با فلج شدن اقتصاد، فرصت به دست بگيرند اين عده و همان مسائل سابق را اعاده كنند، البته با يك صورت حق به جانب مىآيند در بين قشرهاى كارگر، لكن شيطنت در
afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 236
تاريخ: 1/3/58
بيانات امام خمينى در جمع فرهنگيان اصفهان
كليد سعادت و شقاوت جوامع به دست معلمين است
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه در رژيم سابق شد كه ديديد گذشت و ننگ براى عمال استعمار باقى ماند و آنچه كه ملت ما در طول اين مدت زجر كشيد گذشت و اجر براى ملت ما باقى است. و آنچه كه ملت ما به عالم ثابت كرد كه مىشود با ايمان و با عزم و تصميم راسخ بر قواى شيطانى غلبه كرد گذشت و آنچه كه از حالا به بعد ما مكلف به آن هستيم، گذشتهها گذشت لكن ما آينده را بايد نگاه كنيم حالا ما چه تكليف داريم، در آينده چه تكليفى داريم. فرهنگىها كه با فرهنگيان علوم قديمه در صف واحد هستند يعنى علماى اسلام، معلمين علوم اسلامى با فرهنگىها كه شغلشان شغل واحد است، اين شغل شريفترين شغلها و پر مسووليتترين شغلهاست. شريفترين شغلهاست براى اينكه شغل انسان سازى است، همان شغلى است كه تمام انبيا براى همين معنا آمدند. قرآن يك كتاب انسان سازى است و نازل شده است براى اينكه انسان درست كند و اين شغلى كه فرهنگىها دارند، چه فرهنگىهاى علوم قديمه و چه فرهنگىهاى ساير علوم، اين شغل هم شغل آدم سازى است. اگر آدم ما بسازيم مملكت ما نجات پيدا مىكند. هميشه آدمها هستند كه مقدرات كشورها را در دست مىگيرند منتها بعضىها آدمهاى به صورت آدم و واقع شيطان و بعضىها آدم و هميشه از فرهنگ اين اشخاص بزرگ قيام مىكنند. اشخاصى كه ملتها را مىتوانند نجات بدهند و كشور را مىتوانند آباد كنند و دنيا و آخرت ملت را مىتوانند تعمير كنند فرهنگى ها هستند. پس فرهنگ يك كارخانه آدم سازى است چنانچه انبيا هم براى همين معنا آمدند كه آدم درست كنند. تعليم سر مشق همه انبياست كه از طرف خداى تبارك و تعالى به آنها ماموريت داده شده، ماموريت خدا به انبيا همين است كه بيايند و آدم درست كنند و آنهائى كه به انبيا نزديكترند آنها به مقام آدميت نزديكترند. آن وقت كه ملائكه اشكال كردند كه آدمى كه مفسد در ارض هست چرا خلق فرموديد؟ جواب اين بود كه من مىدانم چيزهائى كه شما نمىدانيد. دنبالش هم خداوند تعليم همه اسماء را به آدم كرد و وقتى كه عرضه داشت به ملائكه، آنها ديدند كه نمىتوانند اينطورى كه آدم مىتواند ادراك كند حقايق را، آنها نمىتوانند. از اول اين بود كه آدم كه آمد با تعليم الهى آمد و معلم بشر بود، انبيا هم معلم بشر بودند. شغل معلمى يك شغل عمومى است براى انبيا گرفته تا اوليا تا فلاسفه و امام تا علما و تا فرهنگىها كه ماها انشاء الله باشيم از آنها. پس شغل، شغل بسيار بزرگى است
صحيفه نور ج 6 صفحه 237
شغل آدم سازى، ديگر شغلها به اين درجه نمىرسند براى اينكه آنها مربوط به جهات ديگراست. در عالم هيچ موجودى به پايه انسان نمىرسد و هيچ شغلى به پايه انسان سازى نمىرسد. پس شغل بسيار بزرگ است، بسيار شريف است لكن براى فرهنگىها مسؤوليت بسيار هست. هر چه شغل عظيم باشد، مسؤوليت به همان مقدار بزرگ و عظيم است. مسوول تمام مقدراتى كه براى يك كشورى پيش مىآيد، مسئول تمام انسانهائى كه بايد انسان بشوند، مسوول تمام جوانهائى كه زير دست جوانهائى كه زير دست آنها بايد تربيت بشوند، تربيت بايد بشود انسان در مكتب فرهنگيان، معلم و مقدرات هر مملكتى به دست همينهاست كه از فرهنگ بيرون مىآيند و پيشرفت هر كشورى و عقب ماندگى هر كشورى باز به دست معلمين است. معلم است كه با ساختن خود، افراد را، كشور را پيش مىبرد و معلم است كه اگر خداى نخواسته در پيش او انحراف حاصل بشود ، كشور را خراب مىكند. معلم است كه انسانها را يا مهذببار مىآورد، متعهد بار مىآورد و يا انگل بار مىآورد و وابسته، همه از مدرسهها بلند مىشود، همه سعادتها و همه شقاوتها انگيزهاش از مدرسههاست و كليدش دست معلمين است. بايد معلمين توجه داشته باشند اولا به شغل شريف خودشان كه شغل انبياست و ثانياً به مسؤوليت خودشان كه همان مسؤوليت انبياست. انبيا مسوولند لكن درست آنها عمل مىكنند، از مسؤوليت درست بيرون مىآيند، از امتحان درست بيرون مىآيند. آنها مامور به تربيت هستند و تربيت مىكنند و آنقدرى كه از عهده شان بر آمد عمل كردند. شما هم همان مسؤوليت را داريد و همان شرافت را، كانه فرهنگ سايهاى است از نبوت و فرهنگىها سايه هستند از نبى. اين سايه بايد عمل كند به آنطورى كه ذى ظل عمل كرد. اينكه مىگويم سايه، براى اين است كه سايه از خودش هيچ نبايد داشته باشد همانطورى كه يك سايهاى وقتى كه مىافتد روى زمين از يك شخصى، حركت، حركت شخص است و سايه به حركت شخص حركت مىكند. اينكه سلطان را مىگويند ظل الله، اين بزرگترين چيزى است كه اگر ما تصور كنيم، تميز مىدهيم ما بين حق و باطل. ظل خدا، وقتى ظل الله است كه حركتش حركت خدا باشد، از خود هيچ نداشته باشد. پيغمبر اكر ظل الله است براى اينكه هيچ (و مارميت اذرميت ولكن الله رمى) آنهائى كه با تو مبايعه كردند (يبايعون الله) بيعت با پيغمبر، بيعت خداست. چرا؟ براى اينكه پيغمبر هر چه دارد، از خدا و هر چه مىبيند خدا و فانى است در او. هر حركتى پيغمبرها مىكنند همانى است كه مطابق رضاى خداست، به حركت او، به تحريك او حركت مىكنند، از خودشان حركت ندارند، به تحريك او حركت مىكنند. شما هم، فرهنگىها هم ظل انبيا بايد باشيد و همه كسانى كه شغل انبيا را دارند كه فرهنگىها هم همان شغل را دارند. مسؤوليت زياد است براى فرهنگىها، چنانچه براى علماء دين زياد است، يعنى يك مسؤوليت است براى همه. همه يك جور مسؤوليت در مقابل خدا دارند، شما مسووليد كه آنهائى كه در كلاسهاى شما هستند و تحت تربيت شما هستند مسووليد كه آنها را انسان كنيد و معلمين علوم قديمه هم مسوولند كه آنهائى كه پيش آنها هست آنها را انسان كنند. اگر درست اين شغل را انجام دادند اين هم براى آنها شرافت زياد هست و هم براى مملكت خود و كشور خودشان يا مايههاى شرافتمندى گذاشتهاند كه با تربيت صحيح ممكن نيست كه يك مملكتى تحت نظر استعمار
صحيفه نور ج 6 صفحه 238
برود و لهذا آنهائى كه مىخواهند اين ممالك تحت نفوذ، ممالكى كه حالا بايد بگوئيم ممالك شرق، آنهائى كه مىخواستند ممالك شرق را بچاپند، اينها به اين دو جناح حمله كردند: به جناح علماء قديم و به جناح فرهنگ، منتها گاهى حمله ظاهر بود و گاهى پشت پرده. حمله ظاهر آن بود كه در زمان رضا شاه به علماء اسلام شد كه شايد اكثر شما يا همه شما يادتان نباشد كه چه كردند. با علماى اسلام طورى كردند كه اين مدرسههاى قم، مدرسه فيضيه، طلبهها نمىتوانستند توى مدرسه روز باشند، روز مىرفتند توى باغات آخر شب بر مىگشتند. نمىتوانستند يك جلسه درس داشته باشند، يك مجلس وعظ داشته باشند و هكذا. و حمله بدتر از آن، حمله پس پرده است كه نگذارند يك فرهنگى رشد بكند، عقب نگه دارند، نگذارند آنطورى كه بايد تربيت كند تربيت كند فرهنگ را غير اسلامىبار بياورند. اين مسأله تصادفى نيست، مسأله اينكه در مدارس ما در زمان اينها ضد اسلامى نمو مىكرد تصادفى نبود مسأله، مسأله حساب شده بود، حساب كرده بودند كه آن چيزى كه بتواند يك كشورى را از دست آنها نجات بدهد انسان اسلامى متعهد است. آنهائى كه اسلامى بار نمىآيند و همه توجهشان به همين عالم ماده است آنها دنبال اينند كه اتومبيل داشته باشند، اين اتومبيل از دست شيطان به آنها برسد يا از دست خدا برسد فرقى ندارد در آن كه مىدهد، او اتومبيل مىخواهد، او پارك مىخواهد، او زندگى مرفه مىخواهد، اين زندگى مرفه را يك نفر دزد به او بدهد يا يك نفر نبى به او بدهد هيچ فرقى پيش او نيست براى اينكه به آن دهندهاش كارى ندارد. انسان متعهد است كه اگر چنانچه پاركها را يك آدم منحرف به او بدهد قبول نمىكند و اگر يك چيز مختصر را يك آدم صحيح به او بدهد برايش ارزش قائل است. اين انسان است كه اينطور است. آن كه مىتواند منفعت يك مملكت و يك كشورى را حفظ كند آنى است كه فرق مىگذارد ما بين زندگىاى كه از كارتر به او برسد يا زندگىاى كه از يك فرد مسلم به او برسد، بين اين دو تا فرق مىگذارد. اين نمىرود دنبال اينكه از شاه باشد، خوبتر باشد، بهتر باشد ولو از يك آدم جنايتكار باشد، او دنبال اين است كه از كجا پيدا شد، نه چى هست. آن كه مادى است دنبال اين است كه اينكه دست من آمد چى هست، كار به اين ندارد كه از كجاست. آن كس كه متعهد است دنبال اين است كه از كجا آمد، آيا از طريق حلال آمد؟ آيا از مال مردم دارند به اين مىدهند؟ مال دزدى است اينكه دارد به او مىدهد؟ مال حلال است كه دارد به او مىدهد؟ اين دو طايفه باهم فرق مىكنند. آنى كه مىتواند حفظ منافع يك كشورى را بكند اين هست كه (از كجا آمد) نه آنى كه (چى هست). آن كه مىبيند، خود همين (چى هست) را مىخواهد، اتومبيل مىخواهد، خوب، شركت نفت به او اتومبيل مىدهد، شركت نفتى كه آنها مثلاً تاسيس كردهاند به او مىدهد بهتر، خوب، او خوبترش را مىدهد براى او كار مىكند، سفارتخانه به او مىدهد براى او كار مىكند براى اينكه منفعتش را اينجا مىبيند، كار ندارد كه كى مىدهد به او و از كجا آمده لكن انسان متعهد اگر چنانچه صدها ميليون سفارتخانه به او بدهد قبول نمىكند براى اينكه مىبيند كه از جائى آمده است كه مىخواهد اين را منحرف كند. اين مىدهد كه عوض بگيرد، مجان نمىدهد. سفارت آمريكا اگر به كسى چيز مىدهد يا سفارت انگلستان به كسى چيزى مىدهد مجان نمىدهد، او مىدهد كه از او كار بكشد.
صحيفه نور ج 6 صفحه 239
فرهنگ مىتواند حل عقدهها را بكند. اگر فرهنگ يك فرهنگى شد كه انسان بار آورد، متعهد بار آورد، معتقد به يك ماوراء بار آورد، معتقد به اينكه اگر اين از ديگرى باشد اين مسؤوليت دارد، اگر اين دزدى باشد مسؤوليت دارد، آن كه اعتقاد به اين معنا دارد و ايمان دارد به يك پرده ماوراى اين عالم، اين است كه مىتواند مملكت حفظ بكند، اين است كه اگر در مقابل اينكه يك خيانت بكند همه چيزها را بهش بدهند زير بار نمىرود. او مثل حضرت امير سلام الله عليه قسم مىخورد (به حسب روايتى كه هست توى نهج البلاغه) كه اگر چنانچه همه اقاليم دنيا را به من بدهند كه بخواهم يك ظلمى بكنم، اينقدر كه يك چيزى را از دهن يك مورچه من بگيرم ظلم است من نمىكنم. البته كسى نمىشود، لكن مقدرات يك كشورى دست شماست. اينها كه به فرهنگ حمله كردند، به مدارس قديمه حمله كردند، به دانشگاهها حمله كردند، حمله باطنى يا ظاهرى، اينها مىخواهند نگذارند از دانشگاه آدم بيرون بيايد، از مدارس قديمه انسان پيدا بشود و لهذا جلوى فرهنگ ما را محكم گرفتند كه جلو پيش نرويم براى اينكه اگر چنانچه از فرهنگ كسانى كه بعد مقدرات مملكت دست آنهاست از فرهنگ يك اشخاص متعهد و صحيح بيرون بيايند، كلاه آنها پس معر كه است و اگر يك اشخاصى بيرون بيايند كه مبالات به هيچى ندارند، جز طعمه چيزى نمىفهمند آنها، آنهائى است كه آنها صيدش مىكنند، طعمهها را آنها بهتر از كسان ديگر مىدهند، منصبها را آنها بهتر مىدهند، مالها را آنها بهتر مىدهند و اينها را تحت استعمار و استثمار قرار مىدهند. پس شغل ماها همه، همهمان، شغل من و شغل شما، هر دو شغلى است كه از انبيا به ما رسيده است. اگر ما به اين شغل كه داريم خيانت كنيم، به انبيا خيانت كردهايم، به خداى تبارك و تعالى خيانت كردهايم و خيانتمان اين است كه جوانهائى كه پيش ما بايد تربيت بشوند يك تربيت منحرفى بشوند. جوانها را مستقيم بار بياوريد، آدم بار بياوريد، اگر علاقه داريد به اينكه كشور شما، دين شما محفوظ بماند اين محفوظيت كليدش دست شماست. كليد سعادت و شقاوت يك ملت دست فرهنگى است. فرهنگى اگر خوب باشد مملكت خوب مىشود، معلم اگر خوب باشد مملكت خوب مىشود، معلم اگر منحرف باشد مملكت خراب مىشود. پس شمائيد كه مىتوانيد يك مملكتى را به پيش برانيد، هم معنوياتش را و هم مادياتش را. و شمائيد كه مىتوانيد يك مملكتى را خداى نخواسته به عقب برانيد، هم معنويتش را و هم ماديتش را. پس شغل شريف، مسؤوليت زياد. اين شغل شريفى كه الان به عهده شما آمده است و ما هم با شما هستيم. تبع شما انشاءالله، اين شغل شريف را، اين امانتى است كه خدا به شما داده، به اين امانت خيانت نكنيد و نكنيم انشاء الله.
اگر يك ملتى بيدار بشود، الهى بشود، پيش مىبرد مقاصدش را
انشاءالله خداوند شمارا حفظ كند و اميدوارم كه فرهنگ تغيير كند وقتى كه يك قدرى فرصت پيدا بشود. الان مىبينيد كه فرصتها كم است و الان باز شياطين اطراف هستند و مىخواهند نگذارند، باز احساس كردند به اينكه اگر يك ملتى بيدار بشود، يك ملتى هوشيار بشود، متحد بشود، الهى بشود، اين پيش مىبرد مقاصد خودش را. احساس كردند، لمس كردند شكست خودشان را،بعد از اين لمس
صحيفه نور ج 6 صفحه 240
الان توطئههازياد است، بيخود نيست كه سناى آمريكا اينطور حرفها را مىزند، آنها مىفهمند چه از دستشان رفت. سناى آمريكا براى انسان چيزى قائل نيستند آنها، آنها انسانها را مىكشند، در هر جا گير بياورند انسانها را فوج فوج مىكشند، آنها همه فريادشان براى اين است كه چه از دستشان رفت، يك كشور از دستشان رفت و كشورهاى اسلامى ديگر هم ترس اين را دارند كه آنها هم برود و انشاءالله برود و انشاءالله شرق بيدار بشود، انشاءالله. خداوند به همه شما توفيق بدهد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 241
تاريخ: 1/3/58
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى ايران
حل مشكلات نيازمند وقت است
بسم الله الرحمن الرحيم
من تمام مشكلاتى كه شما گفتيد و آن مشكلاتى كه ايشان گفتند و زيادتر از اينها من مىدانم و به اين مشكلات مطلعم. من مىدانم كه ارتش تا سلسله مراتبش محفوظ نباشد و تا تحت يك ضابطه نباشد نمىشود به او ارتش گفت. ارتشى كه پائينتر از بالاتر اطاعت نكند اين ارتش نمىتواند يك ارتشى باشد كه دفاع بكند از ايران، اين شكى نيست، چنانچه مىدانم كه روحيه بعضى از قشرهاى اينها هم به واسطه همين مسائلى كه معالاسف بيشتر بوده است و بعضى چيزها كه واقع شده است اينها هم يك قدرى سست شدهاند در مسائل. اين را هم من مىدانم كه كميتهها در همه ايران، در همه جا يك نابسامانىهائى دارند و يك اختلافاتى هست همه اينها را من اطلاع دارم. مشكلات معلوم است، حل مشكلات يك قدرى محتاج به زمان است، خوب، الان مشكلات براى دولت زياد است، براى ارتش زياد است براى ساير اقشار زياد است و معالاسف در اين وقت زيادتر شده و حالا هم رو به زيادى است لكن رفع مشكلات يك امرى است كه آنى نمىشود، در چند لحظه و چند روز و چند ماه نمىشود، اين بايد به تدريج رفع بشود.
تكليف شرعى هر فرد، خدمت به اسلام است
و مهم اين است كه ما همهمان و هر فردى خودش را مكلف بداند به اينكه بايد حالا خدمت بكند. يك وقت مثلاً بود كه ما مىگفتيم چه كار داريم به اينكه مرزها چه است، اين با ارتش است شما مىگفتيد ما چه كار داريم كه در داخل شهر، بين شهرها چه رخ مىدهد، بين شهرها ژاندارمرى بايد حل بكند. ژاندارمرى مىگفتند چه كار داريم كه داخل شهر چه مىگذرد، اين را بايد شهربانى حل كند. هر كدام به ديگرى واگذار مىكردند. البته در مواقعى كه مواقع عادى است مسأله همين طور است، هر رشته از اينها مامور يك فتنه هستند، اما در مواقعى كه غير عادى است مملكت عادى نيست، مثلاً فرض بفرمائيد كه جلوگيرى از خرابكارىهائى كه در قشر زارع و قشر دهقان مىشود، ژاندارمرى بايد جلويش را بگيرد، اما وقتى كه شما ديديد كه كشورتان اگر زراعت نداشته باشد، اگر نتوانند اينها زراعتى را كه كردهاند جمع بكنند، كشور به خطر مىافتد، احتياج زياد مىشود، گرسنگى زياد مىشود،
صحيفه نور ج 6 صفحه 242
اينجا ديگر نبايد وقتى كه گفته مى شود كه ارتش هم به كمك ژاندارمرى برود، روسا بگويند به ما مربوط نيست. ما بايد سر حدات را نگه داريم. يا اگر ديديم كه سر حدات ما الان طورى است كه از آن طرف اسلحه وارد مى كنند، اشخاص فاسد وارد مىشوند، يا اسلحه وارد بشود و دست اشخاص فاسد بيفتد، اين باعث مىشود كه يك وقت ما بفهميم كه يك دسته فاسد مخالف با كشورى، مخالف با ملتى، مخالف با اسلامى مسلح شدهاند. يك وقت بيدار بشويم كه ديگر نتوانيم جلو آنها را بگيريم، اينجا نبايد ديگر ژاندارمرى فكر اين را بكند كه من مال بين شهرها هستم، ژاندارمرى بايد كمك كند به ارتش و سپاه انقلاب هم كمك بكند به اينها. يك وقتهائى كه وقت آشفتگى است مثلاً فرض كنيد كه يك وقت زلزله بيايد، زلزله بيايد و جائى را خراب بكند، شما ببينيد كه برادرانتان زير خرابىها ماندهاند و دارند جان مىدهند شما نمىتوانيد بگوئيد اين كار مال شير و خورشيد سرخ است و به من ربطى ندارد، هر انسانى خودش را مكلف مىداند به هر طورى كه باشد برود اينها را نجات بدهد.
با بيدارى بايد جلوى دشمن را هر چند هم كم باشد بگيريم
مملكت ما امروز يك آشفتگىهائى دارد، البته نه آشفتگى كه نشود اصلاحش كرد، اينها كه حالا دارند آشوب مى كنند الان چيزى نيستند لكن ما اگر غفلت كنيم ممكن است اين چيز نبوده، چيز بشود. من الان هيچ از اينها خوفى ندارم براى اينكه يك وقتى كه ملتى همه اقشارش با هم بودند و همه يك مطلب را خواستند، همانطور كه ديديد ملت كه باهم بودند، نتوانستند قدرتهاى خارجى ملت را از آن راهى كه دارد منحرف كند. ما خوف از اين نداريم كه اين چند تا فاسد كه ماندهاند، يك چيزى باشند لكن دشمن هر چه باشد نبايد ما او را كم بشماريم، اين كم ممكن است كم كم زياد بشود. ما بايد بيدار باشيم، بيدارى، با توجه، يك نفر را هم كه ديديم مخالف است برويم سراغش و جلويش را بگيريم. نبايد ما فرض كنيم كه خوب، بياورند چند تا تفنگ از خارج، ما الحمدلله چه داريم. خير، بايد ما با تمام قدرت و قوت هر چه مىتوانيم، اگر سر حدات را ديديم كه اسلحه وارد مىشود، همه قوا روى هم بروند و جلويش را بگيرند نگذارند وارد بشود. اين اوقات غير عادى كارها غير عادى بايد واقع بشود، نبايد روى آن ترتيبى كه پيشتر بوده واقع بشود. من، آقايان كه اينجا بودند، آقايان روساى ژاندارمرى و رئيس ستاد، راجع به اين سر حدات سفارش كردم. ما مىخواهيم خيلى بهتر بشود. من از آنوقتى كه مىبينم كه در ارتش گاهى اوقات يك مسائلى واقع مىشود كه موجب اشكال است مثلاً مثل دستور انتقال زندانهاى نظامى از زندان قصر، ما وقتى ببينيم كه زندانىهاى نظامى را مىخواهند يكجا بگذارند و در ذهن ملت ما بيايد كه اين يك توطئهاى است من نمىگويم هست، لكن احتمال دادند كه اينها را مىخواهند فرار بدهند، اينها مىخواهند توطئه كنند، من مىدانم كه اينها ديگر نمىتوانند توطئه كنند، اين را مىدانم لكن وقتى واقع شد يك چنين مسألهاى، براى ما سوء ظن پيدا مىشود، براى ملت سوء ظن پيدا مىشود. چرا بايد اينطور باشد؟
صحيفه نور ج 6 صفحه 243
سه قوه ارتش، شهربانى و ژاندارمرى بايد قوى باشند
من هر وقت صحبت شده است، من در هر اجتماعى كه بودم، در اجتماعات زياد، مدتى است راجع به ارتش و اينكه ارتش بايد چگونه باشد و مردم با ارتش چگونه رفتار كنند، صحبت كردهام، يك دفعه و دو دفعه نه، و حالا هم باز اگر اجتماعى باشد، باز هم صحبت مىكنم، لكن بايد ارتش هم همانطور كه مىخواهيم آنها مجهز باشند. مجهز بشوند. با يك لفظ نمىشود كار را درست كرد. ما مىگوئيم، نه اينكه نمىگوئيم، من مكرر گفتهام كه گناه صغيره چيزى نيست، در يك چنين وضعيتى كه اشخاص داريم كه جنايتكارند، آن كبيره است، مقابل جنايتكارها صغيره است. اين صغيره و اين كبيره غير از آن صغيره و كبيره است و لهذا ما مىگوئيم صغيره را بخشيديم معنايش اين است كه مادون آن جنايتكار و خيانتكار است. قضيه آمدن به پادگانها و دخالت در آنجاها البته اين خلاف است، اين را من گفتهام و باز هم تكرار مىكنم كه هم در ادارات و هم در ارتش و ژاندارمرى و هم شهربانى، اين سه قوهاى كه بايد قوى باشد اين نبايد از تحت اختيار فرماندهان خارج بشود و يك بيخودى در شهر مثلاً شهربانى برود و دخالت كند، اين بسيار غلط است. ما اين را سفارش كرديم و انشاء الله باز هم سفارش مىكنيم، اين بلا اشكال است لكن فقط اين معنا كه يك جنايتكار بايد دستگير بشود، يك كسى كه بيست سال خيانت كرده اين هم بايد بخشيده بشود؟! در هر صورت اين مسأله كه در آنوقت فرض كنيد رفته مثلاً دعاگوئى هم كرده ولى نه آدم كشته، نه خيانت كرده، نه چه، خوب اين معلوم است و آنكه من گفتم ارتشى را بخشيديم، اين صغيره، مقصودمان مادون جنايت و خيانت است و انشاء الله من يك روزى تفصيلش را خواهم گفت. انشاء الله من اميدوارم كه همهتان موفق باشيد و مويد باشيد.
همه موظفيم به هر اندازهاى كه مىتوانيم كار كنيم
امروز روز خدمت است فقط، امروز هيچ يك از افراد، شما نمىتوانيد از زير بار مسؤوليت خارج بشويد، يك مسؤوليت وجدانى و دينى است، الهى و ملى است. امروز شما نمىتوانيد بگوئيد كه خوب، من زحمت بكشم آنوقت يك كس ديگرى منفعتش را ببرد، من هم بگويم كه خوب، ما زحمت بكشيم و يك كس ديگر منفعتش را ببرد و چه كار بكند. امروز ديگر آن روز نيست، آنهائى كه منافع شما را از بين مىبردند و شما را استثمار مىكردند نيستند، الا شايد كمى كه نمىتوانند كارى بكنند. الان كسى شما را نمىتواند استثمار كند، الان مملكت مال خود شماست يعنى الان شما هر يكىتان نظرتان مثل نظرتان به عائلهتان باشد، بلكه بيشتر. همه را ما عائله خود مىدانيم و مملكت مال همه ماست و اين آشفتگى بايد به دست ماها درست بشود. هر فرد با اينكه يك است لكن به اندازه يك فرد از او كار مىآيد، اين اجتماع از افراد درست شده و از فرد كار برنمىآيد و يك سنگ صد خروارى را يك نفر نمىتواند بلند كند بايد هزار نفر جمع بشوند لكن هر يك اينها يك مقدار قوه ايجاد كردهاند، اينطور نيست كه من كارى نداشته باشم، من به اندازه خودم فشار دادم، شما هم به اندازه خودتان، آن هم به اندازه خودش و اين قوا رويهمرفته جمع شد آنوقت اين سنگ چند خروارى بلند مىشود. يك
صحيفه نور ج 6 صفحه 244
قطره باران، يك قطره است، هيچ كارى هم از قطره بر نمىآيد لكن اين قطرهها وقتى با هم جمع شدند مىشود سيل، اين سيلها وقتى با هم جمع شدند مىشود دريا. افراد حكمشان اين است، مثل قطرهها مانند وقتى تنها هستند كار از او بر مىآيد اما نه آن كار بزرگ، از او يك مقدار كار برمىآيد. اگر يك قطره بنشيند كنار و بگويد من قطره هستم كار از من نمىآيد، اين قطره هم بنشيند كنار بگويد من هيچ كار ندارم، كارى انجام نمىگيرد. هر قطرهاى اگر هر كار از او بر مىآيد انجام بدهد، وقتى اينطور يك همچو حسى در يك ملتى پيدا شد كه همه افراد خودشان را موظف دانستند به اينكه هر كسى در هر جا هست كار بكند براى كشور خودش، 35 ميليون آدمى مىشود كه دارند كار مىكنند براى كشور خودشان. ما تا حالا كارى كه نكرديم همه. اگر شما بگوئيد كه به من چه، من كارى ندارم به اين كارها، من هم بگويم كه خوب، من طلبه هستم، آن يكى هم همين طور، كارگر هم همين طور، خوب كارها مىماند، سر جاى خود مىماند. همه ما موظفيم به اينكه هر كدام به اندازهاى كه كار مىآيد به همان اندازه كار بكنيم الان محول نكنيد شما به ما و ما به شما، ما همه به ژاندارمرى و ژاندارمرى به ديگر، بلكه هر كس در هر جا كه هست و هر پستى كه دارد در همان جا مشغول به كارش باشد و تقويت كنند همديگر را و تهديد كنيد آنهائى را كه دارند تحريك مىكنند به اينكه نه، نبايد شما سلسله مراتب را حفظ كنيد. اينها خيانتكارند، مىخواهند اينها، خواهند نگذارند مملكت آباد بشود، اينها را بايد موعظه بكنيد و بگوئيد بايد بيايند و بگوئيد به اينها و اينها را بيدارشان بكنيد.
كسى حق ندارد احترام ارتش اسلامى را از بين ببرد
من شايد مكرر اين مطلب را گفتهام كه آنهائى كه خيانتكار بودهاند و جنايتكار، آنها يا فرار كردهاند يا گرفتار شدهاند و الان اينهائى كه هست، اينها اشخاصى هستند كه براى اسلام دارند خدمت مىكنند. الان اين ارتش، ارتش اسلام است و ارتش اسلام احترام دارد و كسى حق ندارد اين احترام را از بين ببرد و از اينكه وادار مىكنند يك عده اشخاصى را كه اين كار را بكنند، اين بايد جلويش گرفته شود و انشاءالله مىشود.
و در هر صورت شما مطمئن باشيد كه اينطور نيست كه بيايند و بريزند و همه را بگيرند. شما برادرهاى ما هستيد و قضيه اينجور نيست كه ما با شما دشمن باشيم يا شما با ما دشمن باشيد، ما همه با هم دوست و برادريم و انشاءالله بايد اين بار را همه با هم به منزل برسانيم. و اين مسائل كه مىگويند، مىدانم و اين مسائل براى من هم تاسفآور است. انشاءالله اميدوارم كه اين خلاف قاعدهها قوياً جلوگيرى بشود و اينگونه اعمال تكرار نشود و اگر چنانچه شخصى باشد كه كذا و كذا، اين بايد روى موازين عمل بشود و دستگير بشود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بر كاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 245
تاريخ: 2/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كارمندان شركت مخابرات، پرسنل شهربانى و اقشار مختلف مردم تبريز
هوشيارى اقشار ملت در برابر توطئههاى دشمنان اسلام و كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد از آقايان عذر بخواهم كه در اين محوطه كوچك و هواى گرم زير آفتاب ايستادهاند. من متاثرم از اينكه مىبينم كه در پيشانى محترم شما عرق نشسته است. از خداوند تعالى براى همه شما سلامت، سعادت، عزت، عظمت خواهانم. ما مرهون زحمتهاى ملت به طور عموم هستيم و مرهون زحمات آذربايجانىها هستيم. آذربايجان هميشه در صف مقدم براى دفاع از اسلام و كشور و ملت بوده است، حالا هم بايد در صف مقدم باشد توطئهها در همه جا هست و شايد در آذربايجان بيشتر باشد. شما جوانان برومند، شما ماموران محترم موظفيد كه اين توطئهها را خنثى كنيد، اينها الان چيزى نيستند بيخود گمان مىكنند كه مىتوانند باز اربابها را بر ما مسلط كنند لكن ما بايد هوشيار باشيم و از دشمن هر چه ضعيف هم باشد احتراز كنيم و توطئه دشمن را خنثى كنيم.
پنجاه سال اهانت و ظلم رژيم پهلوى به مقدسات ملت و اسلام
امروز مملكت به همت همه شما اقشار محترم، به همت همه زن و مرد ايران، مال خود شماست. دست ظالمها، دست مستبدها، دست ديكتاتورها، دست اجانب، دست غارتگرها از مملكت ما كوتاه شده است. امروز من و شما آزادانه مىتوانيم با هم در يك مجمع جمع بشويم. اقشار مختلف، مامورين شهربانى، ساير برادرها، خواهرها در يك محل مجتمع بشويم و درد دل را بگوئيم، درد دل ما زياد است ما در پنجاه و چند سال اخير دردهايى كشيديم، ملت ما رنجهايى كشيده است كه تاريخ سراغ ندارد. من از اول كودتاى رضاخان شاهد مسائل بودم و شايد بين شما كمى باشند كه آن زمان را ياد داشته باشند. من رنجهايى كه به اين ملت از دست ناپاك اين مرد وارد شد و اهانتهايى كه به مقدسات ملت و اسلام وارد شد و ظلمهايى كه كه بخصوص به بانوان محترمه ما وارد شد همه را شاهد بودم، مىديدم. شاهد بودم كه با روحانيون چه كردند، شاهد بودم كه دو روحانى بزرگ آذربايجان را، مرحوم حاج مير صادق آقا و مرحوم انگجى را تبعيد كردند شايد سقز بود كه ايشان را تبعيد كردند، شاهد بودم كه علماء خراسان را دستجمعى گرفتند و به تهران آوردند و به حبس كشيدند، شاهد بودم كه علماء بزرگ اصفهان قيام كردند و بسيارى از علماى بلاد ديگر تبعيت كردند و در قم مجتمع شدند براى مخالفت با
صحيفه نور ج 6 صفحه 246
اين مرد خائن لكن قدرت با آنها بود و شكستند قدرت اينها را، نگذاشتند به ثمر برسد. من شاهد گرفتارىهايى كه براى قشر روحانى در طول مدت حكومت رضاخان بود، گرفتارىهايى كه حاصل شد من خودم شاهد بودم و شريك بودم در آن گرفتارىها و شما و ما شاهد خيانتها و جنايتهاى اين پسر بدتر از پدر بوديم.
شما ملت شاهد همه اين مصيبتها و جنايتها و خيانتها بوديد و شما ملت به خواست خداى تبارك و تعالى قيام كرديد، قيام مردانه، قيام همه جانبه، قيام براى خدا. اگر قيام براى خدا باشد و براى اسلام و براى دين باشد، هيچ وقت شكست ندارد. پيشبرد شما براى همين وحدت كلمه و قيام براى خداى تبارك و تعالى و خواستار بودن جمهورى اسلامى شد. شما تا اينجا رسانديد نهضت را و از اين به بعد بايد دنبال كنيد.
وظيفه ملت شناسايى و قطع دست عمال اجانب از كشور است
ما تاكنون به آن آرزوهايى كه داريم نرسيديم، به بعضى از آنها رسيديم، آرزوهايى كه رسيديم بسيار بزرگ بود و ارجمند و ارزشدار. سقوط سلطنت جائرانه و قطع ايادى كفار، اجانب، بزرگترين چيزى كه در تاريخ نظير نداشت، بالاتر چيزى كه تصور آن را نمىكردند، ما به اين مرز رسيديم و اگر در بين شما خائنانى آمدند و گفتند چه شد، جواب اين است كه چه مىخواهيد بشود، بالاتر از اينكه ما دست اربابهاى شما را كوتاه كرديم و ما خائنها را بيرون كرديم. لكن اين مقدار كافى نيست، ما بايد جلو برويم، ما بايد يك ايران، يك ايران آباد، يك ايران آزاد، يك ايران مستقل، يك ايرانى كه همه قشرهاى آن در رفاه باشند، ما مىخواهيم همچو ايرانى باشد و اين ريشههاى گنديده هم مانع هستند. عمال اجانب باز در ايران هستند، در آذربايجان شما هست، در كردستان هست، در تهران هست، همه جا منتشرند با صورتهاى مختلف، اسمهاى مختلف، لكن برنامه واحد و آنكه نگذارند آرامش پيدا بشود، نگذارند دهقانهاى ما به زراعت خودشان ادامه بدهند، نگذارند كارخانهها به كار خودشان ادامه بدهند. علامت خائنها كه دستههاى مختلفند اين است كه بخواهيد بشناسيد آنها را، مانع بشوند از كشاورزى، علامت خيانت است. مانع بشوند از كار كارخانهها كه به صلاح ملت است، اين علامت خيانت آنهاست، علامت اين است كه اينها عمال اجانب هستند. نگذارند دانشگاهها به كار خودشان ادامه بدهند، اين علامت اين است كه خائن هستند. تظاهرات بيجا بكنند و مردم را وادار به تظاهر بكنند بدون اينكه خود ملت و بزرگان ملت راضى باشند، اين علامت اين است كه خائن هستند. شما خائنها را با اين علامتها بشناسيد و دست آنها را كوتاه كنيد.
خداوند انشاءالله شما برادران من را، شما فرزندان عزيز من، شما خواهرهاى عزيز من را حفظ كند، توفيق به شما بدهد و سلامت به شما بدهد. من خدمتگزار همه هستم، من سرباز همه هستم و من خدمتگزار همه هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:33 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 247
تاريخ: 2/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم و عشاير كرمانشاه
من اميدوارم كه همه ما اهل حق باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم كه ما همه اهل حق باشيم. رژيمهاى فاسد با حق مخالف بودند پس با اهل حق هم بايد مخالف باشند، آنها كوشش مىكردند كه حق تحقق پيدا نكند، آنها از اهل حق مىترسند. اگر ما اهل حق باشيم و اگر ملت ما اهل حق باشند، نمىگذارند كه رژيمهاى فاسد هر كارى مىخواهند بكنند و مانع شوند از اينكه اجانب در مملكتتان حكمفرمائى كنند، من اميدوارم كه همه ما اهل حق باشيم و همه به قرآن كريم و اسلام سر به پيش بياوريم و همه عامل به احكام خداى تبارك و تعالى باشيم كه اگر همه عامل باشيم به احكام خدا و علاقه داشته باشيم به اسلام، مملكتمان پيروز خواهد شد و به پيشرفت خواهد رفت. تمام نقص ما اين است كه حق را نمىگذارند تحقق پيدا كند و اهل حق را نمىگذارند تحقق پيدا كنند و ما بايد با تمام جديت حق را زنده كنيم، اسلام را زنده كنيم و قرآن كريم را زنده كنيم و يك جمهورى اسلامى كه حق است متحقق كنيم تا اينكه تمام در زير سايه حق زندگى كنيم و همه اهل حق باشيم و من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما را مسئلت مىكنم.
رفع آشفتگىهاى بر جا مانده از رژيم سابق با وحدت و برادرى اقشار ملت
و مسائلى كه ايشان فرمودند، مسائل مورد بررسى انشاءالله قرار مىگيرد و من هم مىدانم كه بعضى آشفتگىها هست لكن البته اين آشفتگىها كه بسياريش وراثت همان رژيم سابق است، نغمه همان رژيم سابق است، الان گرفتارىهائى براى همه هست شما گمان نكنيد كه براى عشاير شما تنهاست، همه عشاير اينطور هستند. شما گمان نكنيد كه براى حدود شما اين نارحتىها هست، همه جا اينطور است براى اينكه اينها به اين ملت آنچنان خيانت كردند، آنچنان اين ملت را فقير كردند، آنچنان آشفته كردند كشور را كه يك مدت طولانى لازم است كه با دست همه، همه با هم اين آشفتگىها رفع بشود و من اميدوارم كه شما و ما همه با هم دست برادرى بدهيم و اين آشفتگىها را رفع كنيم. خداوند همه شما را توفيق و تاييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:33 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 248
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع وزير فرهنگ و آموزش عالى و رؤساى دانشگاها و مدارس عالى سراسر كشور
مسؤوليت خطير روحانيون و دانشگاهيان در تعيين مقدرات كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان متشكرم كه تشريف آوردند كه از نزديك با هم ملاقات كنيم و مطالبى كه به نظرمان مىرسد در ميان بگذاريم و باز تشكر مىكنم كه در اين امر انسانى آقايان اظهار تمايل كردند كه خدمت بكنند و اين خدمتها البته ارزنده است لكن اساس در دانشگاه مطلب ديگرى است. روحانيون با دانشگاهىها يك مسير دارند و مسؤوليت اين دو طايفه از همه طوايف ديگر بيشتر است چنانچه شغلشان شريفتر است. شغل شريفتر است براى اينكه با شغل دانشگاهى و روحانى اگر چنانچه به شرايط عمل بشود، انسان درست مىشود و اين است كه اين شغل، شغل انبيا بوده است. تمام انبيا براى آدم درست كردن آمدند و قرآن كتاب آدم سازى است. پس اين شغل يك شغل بسيار شريفى است و مسؤوليت بسيار زياد است براى اينكه در اين دو دانشگاه، دانشگاه روحانى و دانشگاه آقايان، در اين دانشگاههاست كه مقدرات كشور، چيزهائى كه بايد در كشور درست بشود منشاء آن اين دو دانشگاه است.
علم بدون ايمان منشاء بسيارى از شقاوتهاست
اگر گمان كنيد كه، يا ما گمان كنيم كه علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد، اين يك اشتباهى است، بلكه گاهى علم منشاء بسيارى از شقاوتهاست، چو دزدى با چراغ آيد گزيدهتر برد كالا حكيم سنائى ظاهراً مال اوست. اگر روحانى علم داشته باشد لكن ايمان نداشته باشد، مسيرش مسير انبيا نباشد، منشاء مفاسد بسيار مىشود. اكثر اين دين سازىها كه بوده است اينها از طبقه ملاها بودند، ملاهايى كه فقط علم به خيال خودشان كافى بوده است و دنبالش مسير انبيا نبودهاند، اگر دانشگاه فقط دنبال اين باشد كه فرزندان ايران را با معلومات بار بياورد، معلومات را هى روى هم بريزد، اين براى سعادت ملت ما يا فايده ندارد يا ضرر دارد. يك فرد دانشگاهى كه انحراف پيدا بكند غير از يك فرد بازارى است، غير از يك فرد كشاورز است. يك فرد روحانى كه انحراف پيدا كند غير از يك فرد بازارى و كارگر است. كارگر و بازارى، كشاورز و امثال اينها اگر چنانچه يك انحرافى داشته باشند، انحراف شخصى براى خودش است لكن انحراف اساتيد دانشگاه انحراف
صحيفه نور ج 6 صفحه 249
خودش تنها نيست، انحراف يك گروه است. چه گروهى؟ آن گروهى كه مىخواهند مملكت را اداره كنند گاهى به انحراف يك كشور منجر مىشود. انحراف يك روحانى انحراف خودش تنها نيست، انحراف يك ملت است، بنابراين، اين دو طايفه هستند كه مىتوانند خدمت بكنند و كشور را نجات بدهند و ممكن است كه مسيرشان مسير حق نباشد و كشور را به تباهى بكشند. گمان نشود كه كسانى كه ايمان ندارند اينها هم خدمت به كشور مىكنند و فرق ما بين آنها و آن كسانى كه ايمان دارند نيست. و الذين كفروا يتمتعمون و ياكلون كما تاكل الانعام و النار مثوى لهم كسى كه ايمان ندارد نظير حيوانات خواركش هست يعنى در آخور الاغ، نبى اكرم كاه بريزد يا ابوجهل كاه بريزد هيچ فرقى به حال او نمىكند، او مىخواهد بخورد، حيوان مىخواهد كسى، ميل دارد كسى تيمارش كند، اين تيماركننده على بن ابيطالب باشد يا ابن ملجم، اين فرقى به حالش نمىكند، اگر ابن ملجم بهتر تيمار كرد با او بيشتر رفيق است. اين آيه شريفه كه اين مطلب را مىفرمايد، دستور كلى است براى شناخت منحرف از غير منحرف كه ما چطور منحرفها را بشناسيم و چطور غير منحرفها را. منحرفها آنها هستند كه فرقى به حالشان نمىكند كه اين پارك، اين اتومبيل كه به دستشان آمده از راه صحيح آمده يا از راه دزدى، خيانت شده است و اين به دستش رسيده است يا اينكه نه روى امانت و روى يك كسب صحيح آمده است هيچ فرقى به حال او نمىكند، او اتومبيل را مىخواهد، او خوبى اتومبيل را مىبيند، از كجا آمده، اين را اصلاً پيش او مطرح نيست، چنانچه پيش انعام مطرح نيست كه از كجا آمد و آن اشخاص انحرافى نظير همان حيوانات كه از كجا آمده مطرح نيست، چه هست مطرح هست. شما مىتوانيد كه جوانها را تربيت كنيد به يك تربيتى كه تقوا در آن باشد، نظر اين باشد كه اين از كجا آمده است، اين شغل را كى به او داده است، اين شغل چه شغلى هست و چه كارى بايد اينجا انجام بدهد.
هدف تبليغات سوء رژيم پهلوى براى جداسازى روحانى و دانشگاه
اگر چنانچه شما و طبقه روحانيين كه هر دو يك شغل داريد، هر دو شغل واحد داريد و معالاسف اين دو قشر را كه مربى جامعه هستند دستهاى ناپاك از هم جدا كرد، ما تا حالا با آقايان روبرو نمىشديم يعنى شما از ما فرار مىكرديد ما هم از شما، شما ما را قبول نداشتيد ما هم شما را قبول نداشتيم، شما براى ما يك چيزى مىگفتيد ما هم براى شما يك چيزى مىگفتيم. من نه از شما مقصودم اين افراد است و نه از ما، مقصودم خودم هستم لكن قشرها اينطور شده بود، رفتند توى دانشگاهها به دانشجو و به استاد و به غير استاد و به همه يك صورت بسيار زيباى ظاهرى ارائه مىدادند اين آخوندها مرتجعند، اينها مىخواهند ما را برگردانند به آن عصر حجر محمد رضاخان در يكى از حرفهايش قبل از پانزده خرداد، در يكى از حرفهايش گفت كه اين آخوندها طياره هم سوار نمىشوند (همان روزها بود كه يكى از مراجع با طياره رفته بود مشهد) و اينها با طياره هم مخالفند، اصلاً با همه اساس تجدد مخالفند، اينها مىخواهند برگردند به آنوقتى كه مثلاً الاغ سوارى كنند و بروند اين طرف و آن طرف يا فرض كنيد كه يك شمعى بسوزانند، برق را با آن مخالفند، همه آثار
صحيفه نور ج 6 صفحه 250
تمدن را با آن مخالفند، مىآمدند پيش شماها يك همچو مسائلى را طرح مىكردند يا اينكه (آخوندها همه دربارى هستند، اينها همه براى منافع دربارها، اصلاً وجود اينها را دربارها آوردند، سلاطين اين وجودها را در خارج محقق كردند) مىآمدند پيش اين قشر مىگفتند (اينها دين ندارند، اين بى دينها، يك مشت فكلى بى دين) و طورى تزريق مىكردند كه مع الاسف بعضى از اشخاص بى عمق باورشان مىآمد. اين باور آمدن اسباب اين شد كه اين دو قشر از هم جدا شدند، اين به او بدبين شد، او به اين بدبين شد. چه دو قشرى، دو قشرى كه مربى جامعه بودند، دو قشرى كه بايد جامعه را با مساعى هم دست به هم بدهند و جامعه را اصلاح بكنند، اينها را از هم جدا كردند. دو قشرى كه اگر اين دو قشر به مسير صحيح باشد، تمام ملت به مسير صحيح مىرود. اينطور نيست كه يك قشر مثلاً كاسب باشد كه فقط خودش اگر اصلاح بشود، صالح باشد، خودش هست و غير نيست. دو قشرى كه، با اصلاح اين دو قشر، جامعه اصلاح مىشود . دو قشرى كه (اذا فسد العالم فسد العالم) است، اين عالم من نيستم، شما هم هستيد، همهمان هستيم. شما هم جزء علما هستيد كه اگر چنانچه خداى نخواسته فاسد باشيد عالم را به فساد مىكشيد و اگر صالح باشيد عالم را به صلاح مىكشيد. صلاح و فساد يك جامعه به دست مربىهاى - آن هست - آن جامعه هست و آن مربىها شماها هستيد و قشر روحانى. آنها به يك جور و شما به يك جور. اما دو طايفه مربى جامعه هستند.
مملكت ما احتياج به انسان مومن دارد
اگر بنا باشد كه همان تربيت علمى باشد، شما يك طبيب مىخواهيد درست بكنيد نظر به اينكه اين طبيب چه جور باشد نيست، اين طبيب فردا مىشود يك كاسب، يك كاسبى كه، اينطور كسب كه يك مريض را معطل مىكند براى اينكه ويزيت را زياد بكند. خيلى طبيب خوبى درست شد از حيث طب، بسيار متخصص بود اما چون اخلاق، اخلاق صحيح نبود، مهذب نشده بود، متقى نبود، خداشناس نبود، اين طبيب مريض را معطل مىكند، امروز يك نسخهاى مىدهد، با دواخانه هم مىسازد كه نسخه را هر چه گرانتر بدهد، اين بيچاره را مبتلا مىكند، اين نسخه فايده نكرد فردا يك نسخه ديگر باز همين، باز همين. طبيبى بود يعنى من حيث طبابت. يك مهندس درست مىكنيد، مهندس در علم خودش خيلى خوب بود اما وقتى كه مىخواهد فرض كنيد كه يك نقشهاى بدهد، يك چيزى بدهد، با آن استادىهايى كه دارد جورى مىدهد كه مفيد و صحيح نباشد و منفعت طلبى باشد و هكذا همه چيز. در قشر ما هم اگر بنا باشد كه همين ملايى باشد، اين ملا بسيار ملاى خوبى است، بسيار آدم فهميدهاى است، كتاب و سنت را بسيار خوب مىفهمد اما اگر چنانچه تقوا در كار نباشد، همين فهم كتاب و سنت موجب اعوجاج مردم مىشود در سنت، يك جور سنت را بيان مىكند كه منحرف بكند. در كتاب، يك جور كتاب را بيان مىكند كه منحرف بكند. بسيارى از اين آدمهايى كه منحرف كردند و مىكنند جوانهاى ما را، از اينها هست كه در قشر شما و در قشر ما بودند و متقى نبودند، الهى نبودند، خدايى نبودند، فقط توجه به اين بوده است كه مقام چه باشد، توجه به اين بوده است كه حقوق چقدر باشد،
صحيفه نور ج 6 صفحه 251
تربيت كه كردند تربيت يك اشخاصى را كردند از حيث دانشمندى، دانشمند لكن دانشمند مضر، نه دانشمند مفيد، نه مثل يك بازارى كه اگر مفيد هم نباشد، مضر نيست، يك فردى است كه مضر است به جامعه. فرقى ما بين قشر شما و قشر ما در اين مسأله نيست، ما هر دو طايفه بايد تربيت كنيم قشر جامعه را. ما احتياج به آدم داريم مملكت ما احتياج دارد به اينكه انسان درست بشود در آن، مومن باشد. اين آدمى كه از زير دستگاه شما يا از دستگاه ما بيرون مىآيد، اگر مومن باشد، ديگر نمىشود كه زير بار ظلم اجانب برود و يا تطميع بتوانند بكنند او را. اين تطميعها و تهديدها را همه، آنى كه تطميع مىشود و تهديدش آنها اثر مىكند آنهايى است كه ايمان ندارند. آنى كه تقوا و ايمان دارد نه تطميع در او تاثير مىكند كه خيانت كند براى اينكه ببرد يك چيزى و نه تهديد در او اثر مىكند براى اينكه تهديدها را با خلاف تكليف كردن موازنه مىكند، مىگويد نبايد بكنم. اگر شما و ما دست به هم بدهيم و يك جامعه توحيدى به معناى اينكه همه معتقد به خدا، همه معتقد به اينكه يك وقتى جزا دارد كارها، همه معتقد و مومن به همه جهات، اگر ما و شما دست به هم بدهيم و جوانها را مومن، متقى بار بياوريم مملكتمان تا آخر احياء مىشود و اگر چنانچه ما كوتاهى بكنيم، اين مسؤوليت بزرگ را ما به دوش خودمان بكشيم و كوتاهى بكنيم در حق فرزندان اين مملكت، فرض كنيد چند روزى هم يك چيزى بشود و يك صورتى پيدا بكند، فردا بدتر از اين است، به دست اين اشخاصى كه اعتقاد ندارند، ايمان ندارند، توجه به مصالح كشور ندارند، فقط براى مصلحت خودش مىخواهد كار بكند. همه اينهايى كه اين بساط را، اين فضاحتها را در ايران درست كردند واين گرفتارىها را براى ملت ما درست كردند براى اين بود كه ايمان در كار نبود. اگر ايمان در كار بود ممكن نبود كه يك آدم يك قراردادهائى درست كند كه حالا دولت ما گرفتارش هستند كه ما هر طرف قضيه را بگيريم ضرر دارد قرار دادها جورى درست شده است كه هر طرف قضيه را مىگويند مىگيريم ضرر برايمان دارد، ماندند چه بكنند. اگر اينها ايمان داشتند، همه چيز يك مملكت را به باد نمىدادند براى اينكه چند تا قصر در خارج داشته باشند، چند تا بانك را در خارج پر بكنند. ايمان نبوده است كه اين كارها را كردند. مبداء همه خيرات و مبداء همه ترقياتى كه براى يك مملكت هست چه در جهت ماديت و چه در جهت معنويت اين است كه ايمان در كار باشد. بايد شما و ما دست به هم بدهيم براى قشر آتيه كه اينها مقدرات مملكت دستشان است ايمان ايجاد كنيم، شما از دانشگاه مومن بيرون بدهيد، ما از مدرسهها مومن بيرون بدهيم نه عالم، عالم تنها فايده ندارد البته مومن تنها هم موثر خيلى نيست، خوب قشرهاى ديگر هم مومن هستند اما عالم وقتى مومن شد، عالم وقتى متقى شد آن است كه منشاء خيرات و بركات است و حفظ يك كشور يا خداى نخواسته از آن طرف به باد دادن يك كشور است. بنابراين يك بار سنگينى به عهده ما و شماست و اين بار سنگين به عهده ما و شماست اگر چنانچه درست راه برديم و به آن شغلى كه داشتيم درست عمل كرديم و در كنار علم، ايمان را هم تقويت كرديم و برنامهها، برنامههاى سابق نباشد و يك تحول در برنامهها پيدا بشود و كوشش كنيد كه برنامههايى كه براى عقب نگه داشتن ما بوده است اين برنامهها تغيير كند، البته در موقعش ما كوشش مىكنيم اما شما الان بايد كوشش بكنيد، برنامههايى كه
صحيفه نور ج 6 صفحه 252
ديگران براى ما درست كردند ما نبايد زير بار آن برويم، ما بايد تغييرش بدهيم.
afsanah82
07-24-2011, 11:33 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 253
تاريخ: 3/3/58
پيام امام خمينى در مورد عدم تعرض به روحانىنماها
بسم الله الرحمن الرحيم
با آنكه در اسلام براى مجازات مجرمين فرقى بين گروهها نيست و همه در مقابل قانون برابر هستند و بايد مجرمينى كه با پوشيدن لباس روحانيت خود را در اين صف وارد كردهاند به مجازات برسند، لكن به طورى كه اطلاع مىدهند عدهاى مخالف اسلام و روحانيت در صدد هستند كه به اسم تصفيه، روحانيت را بكوبند و راه را براى ستمگران باز كنند، لهذا لازم است به تذكرات زير توجه شود:
1- نظر به اينكه روحانيون از حال معممين بهتر آگاه هستند، در شهرستانها به وسيله علماى اعلام درجه اول هياتهائى مركب از سه نفر از اهل علم مورد وثوق و دو نفر از معتمدين محل تشكيل و ماموريت رسيدگى به پرونده هاى اشخاص به صورت روحانى يا اهل منبر را به آنان بدهند و پس از ثبوت جرم شرعاً تحت نظر دادگاه انقلاب اسلامى به مجازات برسند.
2- هيچ كس و هيچ گروهى حق ندارد معترض معممين بشود و به روحانيون اهانت كند. در صورت تخلف، دادگاه انقلاب محل موظف است او را تعقيب و مجازات كند. تذكرات فوق براى كوتاه كردن دست عمال اجانب از حريم محترم روحانيت كه مىخواهند تا نيات فاسد خود و با تز اسلام منهاى روحانيت اسلام را كه معارض منافع اربابان هستند بكوبند. ملت بايد توجه به اينطور فكر استعمارى و حيله مغرضانه غربى داشته باشد و ملت شريف موظف است اين اقشار خائن را در صفوف خود راه ندهد و در صورت تعرض به علما و روحانيون آنان را به دادگاه معرفى كند.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:33 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 254
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران ميدان خراسان تهران
شما پاسداران بوديد كه در لحظات مشكل از ايران پاسدارى كرديد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از ملت ايران عموماً و از پاسداران انقلاب خصوصاً و از شما پاسداران انقلاب تهران، ميدان خراسان تشكر مىكنم. شما پاسداران بوديد كه در لحظات مشكل از ايران پاسدارى كرديد و كسانى كه مىخواستند بشكنند اين نهضت مارااز آن جلوگيرى كرديد. من بايد از شما تشكر كنم. خداوند شما را حفظ كند. در جوار ولى عصر محفوظ باشيد. ما پس از اين هم احتياج به اين نيروى بزرگ پاسدارى داريم، اسلام چشمش را به اين جوانان دوخته و از آنها انتظار دارد، انتظار نصرت و يارى، انتظار شكستن توطئه توطئهگران. خداوند تمام شما را سلامت و سعادت عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 255
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع فرهنگيان و دانشجويان عضو انجمن اسلامى دانشكده ادبيات دانشگاه اهواز
ملت ما بايد يك برنامه طويل المدت و يك برنامه عاجل داشته باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
همانطور كه دولتها گاهى برنامه طويل المدت و برنامه قصير المدت دارند، الان ملت ما بايد يك برنامه طويل المدت و يك برنامه عاجل قليل المدت داشته باشند. برنامه قليل المدت اين است كه اين انقلاب را و اين نهضت را كوشش كنند كه محفوظ باشد. اين انقلاب اگر محفوظ نباشد و اگر خداى نخواسته نهضت ما نتواند با وحدت كلمه به پيش برود، همين اشكالاتى كه شما اشاره كرديد ممكن است كه پيش بيايد و دستهائى كه در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد، آن ريشههاى گنديده كمكم با هم اجتماع كنند، پيدا كنند هم را و با هم متحد بشوند و ما هم خداى نخواسته به توهم پيروزى رو به سستى و سردى برويم و مشغول به اين بشويم كه حالا من چه گرفتارى دارم، گرفتارىهاى شخصى از قبيل كار نداشتن، بيكار بودن، مقروض بودن و خانه نداشتن، امثال گرفتارىهائى كه قشرها دارند. اگر ما الان در اين موقع كه هستيم و در اين موقع حساس كه مملكت ما شايد از همه اوقاتى كه بر آن گذشته الان حساستر باشد، اگر ما مشغول بشويم به كارهاى شخصى خودمان و از آن نظرى كه اول داشتيم و آن توجهى كه همه با هم داشتيم و اين نهضت را تا اينجا رسانديم اگر غفلت بكنيم، ممكن است (البته حالا چيزى نيست ولى ممكن است) كه دشمنها با توطئهها و نقشههائى كه دارند و منافع خودشان را ديدند از دستشان رفته است، اين اقشار مختلفى كه هستند، اينها با هم اتحاد پيدا كنند و موجب زحمت بشوند و خداى نخواسته نهضت را جلوگيرى كنند.
دشمنان ما از جمهورى نمىترسند، از اسلام مىترسند
برنامه قليل المدت و عاجل كه حالا ما برايش مكلف هستيم اين است كه با توجه به اينكه ما پيروزى كه پيدا كرديم در اثر وحدت كلمه و اينكه همه اقشار با هم دست به دست هم و با فرياد واحد و آن اينكه ما اين سلطنت كثيف را نمىخواهيم و ما يك سلطنت الهى، يك جمهورى الهى مىخواهيم، مى خواهيم احكام الهى در خارج تحقق پيدا بكند، همه گفتيم جمهورى اسلام، بايد همين معنا را حفظ كنيم و در خلال اين معنا يك توجه خاصى همه ملت ايران به جمعيتهائى كه در شرف تشكيل هستند يا تشكيل شدند و دارند تشكيلات خودشان را بيشتر مىكنند، يك توجهى به اينها بكنيم و ببينيم كه اينها مسيرشان مسير ملت است يا مسيرشان با ملت فرق دارد. علامت اينكه مسير همان مسير ملت باشد اين
صحيفه نور ج 6 صفحه 256
است كه در صحبتهائى كه مىكنند، در مقالاتى كه مىنويسند، در ميتينگهائى كه مىدهند، همانطورى كه ملت هر جا با هم مجتمع بشود و هر جا ميتينگ بخواهد بدهد و هر وقت قلم دست نويسندگان ملت مىافتد، ملى مىافتد، اينها همه فرياد مىزنند باز و مىنويسند جمهورى اسلامى، اگر اين جمعيتهائى كه حالا در شرف تكوين است يا تكوين شده است و دارند تقويت مىكنند خودشان را و مردم را از اطراف جذب مىكنند، اگر اينها هم همين مطلب را بگويند جمهورى اسلامى، مضايقهاى نيست از اينكه اينها همه هم هر كدام يك اجتماعى داشته باشند ملت هم با آنها، آنها هم با ملتند اما اگر ديديد كه در حرفهايشان از خدا خبرى نيست، از اسلام هم خبرى نيست، هيچ به جمهورى اسلامى فكر نمىكنند، هيچ دمى نمىزنند از جمهورى اسلامى، از اينكه ملت هم با هم راى دادند با اتفاق كلمه كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم اگر شما ديديد كه اين جمعيتهائى كه الان مشغول فعاليت هستند، جمهورى كه مىگويند، يا جمهورى مىگويند يا جمهورى دموكراتيك مىگويند يا جمهورى دموكراتيك اسلامى، اگر اينها جمهورى گفتند، اين همان معنائى است كه دشمنان ما مىخواهند. دشمنان ما از جمهورى نمىترسند از اسلام مىترسند. از جمهورى صدمه نديدند از اسلام صدمه ديدند. آن كه تو دهنى به آنها زد جمهورى نبود، جمهورى دموكراتيك هم نبود، جمهورى دموكراتيك اسلامى هم نبود، جمهورى اسلامى بود. علامت اينكه شما بفهميد كه مسير اين جمعيت، هر كه مىخواهد باشد، اگر چنانچه جمعيتى باشد كه در پيشانى او از نماز خواندن پينه بسته نظير خوارج كه پينه بسته بود پيشانىشان از شدت طول سجده لكن حق را كشتند، اگر اشخاصى باشند كه صددرصد ملى به خيال شما يا به خيال خودشان هستند، اگر اشخاصى باشند كه دم از آزادى مىزنند، دم از استقلال مىزنند لكن در نوشتههاشان از خدا خبرى نيست، از اسلام خبرى نيست، از جمهورى اسلامى خبرى نيست، اينها همانطورى كه شيطان از بسم الله مىترسد اينها از اسلام مىترسند. علامت اينكه شما بشناسيد اشخاصى كه از مسير شما خارج است، از مسير اين ملتى كه خونش را مىداد در راه اسلام، اينهائى كه خون دادند، جوانهاى ما كه به خيابان ريختند، بانوان ما كه به خيابان ريختند و تظاهر كردند و با مشت گره كرده اين دشمن بزرگ را از بين بردند، بايد ديد كه اينها اشخاصى بودند كه دموكراتيك بودند؟ مذاقشان و مسلكشان دموكراتيك بود؟! اينها جمهورى مىخواستند مثل جمهورى كه شوروى مىخواهد؟! شوروى هم جمهورى است مثل جمهورى كه ساير ممالك دشمن ما مىخواهد، آمريكا هم جمهورى است. ملت ما كه خون خودش را ريخت و فرياد كرد الله اكبر و فرياد كرد جمهورى اسلام، اسلام اينها را وادار كرد به يك همچو جانبازى و خونريزى و فدايى دادن، يا آن معنائى كه شوروىها مىخواهند؟ يا آن معنائى كه آمريكائىها مىخواهند؟ يا آن معنائى كه اسرائيل مىخواهند؟ آنها هم جمهورىاند. اينهائى كه مىگويند جمهورى، اسلامى را دنبال آن نمىگذارند و فقط اين كه كلمه كه من از اول فرياد زدم كه ما همين دو كلمه را مىخواهيم جمهورى اسلامى، اگر ديديد يك كلمهاى اضافه شد، بدانيد مسيرشان با
صحيفه نور ج 6 صفحه 257
شما مختلف است. اگر كلمه اسلام هم پهلويش گذاشتند مىخواهند شما را بازى بدهند، اگر ديديد كه يك كلمه از آن افتاد و گفتند جمهورى، بدانيد مسيرشان با شما مختلف است. اينها مىخواهند شما را بكشانند به آن مطالبى كه برخلاف اسلام است. بر فرض اينكه مخالف با رژيم سابق هم باشند و بسياريشان هستند لكن ما فقط مطلبمان اين نبود كه رژيم خارج سابق از بين برود، مقدمه بود آن، مطلب مسلماً اين نيست كه فلان طايفه از بين بروند. از باب اينكه رژيم مانع بود از اينكه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، احكام اسلام تحقق پيدا بكند، به قرآن عمل بشود، از اين جهت ما با رژيم مخالفت كرديم. اگر رژيم هم احكام اسلام را به آن عمل مىكرد همانى كه ما مىگفتيم او هم مىگفت كه با او دعوا نداشتيم. اگر بنا باشد كه اين خونها كه ريخته شده است نه براى اينكه رژيم از بين برود براى اينكه اسلام تحقق پيدا كند، مقصود از رفتن رژيمهاى فاسد، مقصود از قطع ايادى دشمنها اين است كه ايران بشود يك مملكت اسلامى، حكومت اسلامى باشد، برنامهها، برنامههاى اسلامى باشند. اگر بنا باشد كه حكومت و رژيم سابق از بين رفت لكن يك رژيم غير اسلامى ديگرى آمد، خونهاى بچهها و جوانهاى ما هدر رفت. ما زحمت كشيديم و اين سد را از بين برديم و ديگران آمدند و همان مطالب سابق و همان حرفهاى غير اسلامى را در خارج تحقق دادند به آن. برنامه ملت ما آنهم برنامه قليل المدت اين است كه دشمن را شناختند و از ميدان رد كردند حالا هم بشناسند دشمن را و از ميدان ردش كنند. دشمن ما فقط محمد رضا خان نبود، ما هر كس كه مسيرش مسير اسلام نباشد دشمن ماست، با هر اسم مىخواهد باشد. هر كس جمهورى را بخواهد دشمن ماست براى اينكه دشمن اسلام است. هر كس پهلوى جمهورى اسلامى دموكراتيك بگذارد اين دشمن ماست، هر كس جمهورى دموكراتيك بگويد، اين دشمن ماست براى اينكه اين اسلام را نمىخواهد.
afsanah82
07-24-2011, 11:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 268
تاريخ: 4/3/58
فرمان امام خمينى به مهندس بازرگان در مورد تصويب قانون اساسى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان نخست وزير دولت موقت جمهورى اسلامى:
لازم است ملت مبارز ايران هر چه زودتر سرنوشت آينده مملكت خويش را به دست گيرد و ثمره انقلاب عظيم اسلامى خود را در همه روابط و نظامات اجتماعى به دست آورد و حقوق از دست رفته خود را باز يابد، عدالت اسلام را در همه شوون جامعه پياده كند، از اين رو طرح قانون اساسى را كه شوراى طرحهاى انقلاب مشغول تدوين و تكميل آن هستند با سرعت تكميل و به تصويب شوراى انقلاب رسانده و هر چه زودتر در اختيار افكار عمومى بگذاريد تا همه صاحبنظران و تمامى اقشار ملت در مدت محدودى كه تعيين نمائيد، پيشنهادها و نظريات خود را درباره آن ابراز نمايند و بنا بر تصميمى كه با تبادل نظر با شوراى انقلاب و دولت گرفته شد، ترتيبى دهند تا مردم هر استان و هر يك از اقليتهاى مذهبى نمايندگان صاحبنظر خود را به تعدادى كه شوراى انقلاب اسلامى و دولت تعيين مىكنند، انتخاب كنند و مجلس متشكل از نمايندگان مردم با توجه به همه پيشنهادهاى مفيدى كه رسيده شده است مواد قانون اساسى را به صورت نهائى بررسى و تنظيم نمايند و سعى شود كه در آن كليه حقوق و آزادىها و فرصتهاى رشد و تعالى و استقلال اين ملت بر مبناى موازين اسلامى كه ضامن حقوق همه افراد است و اكثريت قريب به اتفاق مردم ايران بدان راى مثبت داده است، پيشبينى گردد و پس از آنكه اين قانون اساسى در جمع نمايندگان صاحبنظر مردم مورد بررسى نهائى قرار گرفت، به راى گذارده شود و طى يك همهپرسى نهائى همه آحاد ملت قبول و يا رد خود را مستقيم در باره آن ابراز نمايند و سعى شود كه تمام اين مراحل در اسرع وقت انجام گيرد تا با انتخاب رئيس جمهورى و نمايندگان مجلس، اركان حكومت جمهورى اسلامى استقرار يابد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 263
تاريخ: 3/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى و اعضاى دادگسترى
همين محرومين به مملكت خدمت كردند و قيام كردند و با دست همين طبقه نهضت به اينجا رسيد
بسم الله الرحمن الرحيم
اين فرصتهائى است كه به بركت اين نهضت براى ما و شما پيدا شده است، پاسداران محترم در كنار ما و اعضاى دادگسترى باز در كنار ما، آن مطالبى كه بايد صحبت بشود ميان بگذاريم و راه حل هم انشاءالله پيدا بشود، بيان كنيم، من ابتدائاً راجع به پاسداران بعضى از كلمات را عرض مىكنم. ما بايد از اين پاسداران، اين جوانهاى برومند، اين جوانهاى زحمتكش تشكر كنيم كه در يك وقتى جزء محرومين بودند و بعد همين محرومين به مملكت خدمت كردند و قيام كردند و با دست همين طبقه اين نهضت به اينجا رسيد. اين يك مطلبى است كه براى ما و براى هيچ كس پوشيده نيست كه آن طبقهاى كه اين نهضت را به ثمر رساندند، آن طبقه محروم، از زن و مرد بود ما اينهائى كه در خيابانها ريختند و با صداى الله اكبر و با مشت فشرده و با ايمان، اعتناء به قدرتهاى شيطانى نكردند، همين زنهاى محترم و مردهاى عزيز محترم بودند كه از طبقه محروم در آن رژيم بودند. اينها بودند كه توانستند اين قدرت شيطانى را بشكنند و اين سد را خرد كنند و اينها هستند كه از اين به بعد باز تكليف دارند يعنى همه تكليف داريم.
يك همچو نهضتى تاريخ نشان نداده است
ما الان نرسيديم به آن نقطهاى كه مىخواهيم و ملت مىخواهد و آن نقطهاى كه اساس برقرارى حكومت عدل است. تا اينجا كه ما آمديم موانع را تا يك حدودى رفع كرديم، چپاولگرها را تا يك حدودى خارج كرديم لكن باز ريشههائى از آنها هست كه اگر به آنها مهلت داده بشود اين ريشهها كمكم ممكن است رشد بكند، حالا چيزى نيستند لكن نبايد ما دشمن را حقير بشمريم. بايد توجه كنيم به اينكه الان توطئه در كار است، در هر جاى كشور كه مىرويم توجه مىكنيم، مىبينيم كه توطئههائى در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به ثمر حقيقىاش برسد، بلكه به طمع اينكه شكست بخورد نهضت و مسائل سابق باز برگردد. از اين جهت ما الان در يك موضع حساس هستيم كه به نظر من حساسترين نقطه تاريخ است و همه ما، دانه دانه ما، فرد فرد ما مسوول هستيم، من يك طلبه هستم مسوول، آقايان
صحيفه نور ج 6 صفحه 264
علما هم كه تشريف دارند مسوول، شما پاسدارها هم، پاسدارهاى محترم هم يكى يكى مسوول، آقايان دادگسترىها هم يكى يكى مسوول و همه قشر ملت مسوولند. يعنى ما الان در يك موضعى واقع شديم كه اگر مسامحه بكنيم، من بخواهم كنار بكشم بگويم خوب، ديگران بكنند، شما بخواهيد كنار بكشيد بگوئيد ديگران بكنند، اين اسباب اين مىشود كه نتوانيم ما اين نهضت را به آخر برسانيم. الان همه ما، هر فرد ما به اندازه خودش مىتواند يك كارى انجام بدهد، يك پاسدار به اندازه يك نفر مرد شجاع مىتواند كار بكند، يك اجتماع به اندازه افرادى كه دارد كار انجام مىدهد و اجتماع از اين افراد پيدا مىشود، اگر فرد خودش را مسوول نداند، اجتماع كه از افراد بايد پيدا بشود قهراً مسؤوليت خودش را نمىداند. ما الان همهمان در اين وقتى كه هستيم همانطور كه قبل از اينكه برسيم به اين قله بلندى كه آن ديوار بزرگ را شكستيم چطور بود كه هيچ توجه نداشتيم كه ما شب كه برويم منزل شام چه مىخوريم، روز كه بيائيم منزل ناهار چه داريم، گرفتاريمان چه است، قرض داريم. هر كس خودش ادراك اين معنا را مىكند كه آن روز كه فرياد الله اكبر مىكشيديد جز يك نقطه نظر كه پيشبرد اسلام باشد چيز ديگر نبود، در نظرتان چيز ديگرى نبود، گرفتارىهاى شخصى هيچ مورد نظر نبود. من مىدانم كه در آن حالى كه همه با هم داشتند مبارزه مىكردند، مقابل تانك رفتند، اينها جز اينكه يك پيشرفتى بكنند و اسلام را به پيش ببرند و كشور را نجات بدهند، به آن چيزهائى كه مربوط به خودشان بود، احتياجاتى كه داشتند هيچ توجه نداشتند براى اينكه در راه بودند، نظير يك قافلهاى كه حركت مىكند از يك محلى به محل ديگر، مادامى كه توى راه است خستگى را نمىفهمد، دارد مىرود، وقتى كه رسيد به آن محلى كه منزل است آنوقت خستگى را ادراك مىكند، كمكم تنبل مىشود. آن نهضتى كه با وحدت كلمه همه اقشار ملت ما و توجه و ايمان به خداى تبارك و تعالى پيشرفت كرد و تا اينجا رسيد نبايد ما خيال بكنيم كه ما ديگر تمام شد كارمان، پيروز شديم، اين توهم پيروزى براى ما سستى مىآورد. وقتى انسان اعتقاد كرد. كه ديگر كار تمام شده است مثل قافلهاى است كه به منزل رسيده است ديگر نمىتواند پا بشود يك نيم فرسخ هم راه برود، ديگر مىافتد. ما بايد توجه داشته باشيم به اينكه ما الان هم بين راه هستيم، مراحلى داريم كه طى كنيم و مهمش اين ريشههاى گنديدهاى است كه در كشور ما الان موجود است، آن توطئههائى كه در پس پرده الان مىشود، الان اينطور نيست كه اينها بتوانند كارى بكنند، نمىتوانند، ملت، همه باهمند لكن اگر از ما سستى و از آنها تجمع، ما رو به سستى برويم آنها رو به توطئه بروند كمكم آنها عددشان زياد مىشود و عدد ما، هى تحليل مىرود و ممكن است يك وقت خداى نخواسته نهضت شكست بخورد و من به شما برادرها عرض مىكنم كه اگر اين نهضت شكست بخورد، ايران تا آخر، تا آخر ديگر تحت ذلت و تحت رنج است. يك همچو نهضتى در طول تاريخ يك دفعه اتفاق مىافتد، در تاريخ ايران نمىتوانيد پيدا بكنيد، يك همچو نهضتى تاريخ نشان نداده است، يك همچو نهضتى كه در ايران در ظرف اين يكى، دو سال واقع شده، اگر اين نهضت خداى نخواسته فرو بنشيند و به نتيجه نرسيده سستى پيدا بكند اين معنايش اين است كه تا آخر ديگر ملت ايران، نسلهاى آتيه شما هم تحت رنج و عذاب و اختناق و وابستگى به دولتهاى بزرگ بايد باشد. از اين
صحيفه نور ج 6 صفحه 265
جهت الان به دوش شما جوانهاى برومند بسيار عزيز و در دوش ما پيرمردهاى از كار افتاده يك بار سنگين تكليف است، يك بار بزرگى است كه الان به دوش ما واقع است و بايد ما با همت مردانه شماها و دعاى خودمان اين بار را به منزل برسانيم و اين آشفتگىها را خاتمه بدهيم و اين ريشههاى فاسد گنديدهاى كه مىخواهد دوباره رو به رشد برود نگذاريم رشد كند و نمىگذاريم انشاء الله.
ارائه خط مشى و نحوه عملكرد صحيح به پاسداران اسلام
آن چيزى كه از شما پاسدارها و ساير رفقاى خودتان و همه پاسدارهاى ايران من توقع دارم اين است كه آن جهات لطيف اسلامى را حفظ كنيد، انسان اگر چنانچه آن جهت روحانيت اسلام را، آن جهت معنويت اسلام را حفظ بكند، يك آدم مىشود صد تا، يك آدم مىشود هزار تا. مالك اشتر يك نفر نبود، مالك اشتر يك آدمى بود كه يك لشكر بود و بيشتر. حضرت امير سلام الله عليه يك نفر نبود همه عالم بود، همه چيز بود روى آن جهات معنويت و واقعيتى كه داشت. انسان مادامى كه توجهش به همين ماديات دنيا و جهات پائين است يك نفر است، آن هم يك نفر حيوان. ما با حيوانات در اين معنا شركت داريم كه همه مىخوريم و مىخوابيم، اين كارهاى حيوانى را مىكنيم، آنى كه امتياز مىدهد شما را و همه ما را از حيوانات، آن معانى است كه در انسان موجود است بالقوه موجود است و بايد بالفعل بشود، آن حظ الهى و روحانى است كه در انسان موجود است و بايد رشد بدهد. اگر چنانچه آن حظ معنوى را رشد داديد يكىتان يك فوج مىشويد، يك نفر ديگر نيستيد، يكى مىشود، يك موجود مىشود موجودات، يك قطره مىشود دريا. آنچه مىخواهم من عرض كنم به شما، به وسيله شما به همه پاسدارها كه من دعا به آنها مىكنم و من خدمتگزارشان هستم اين است كه توجه كنيد به اينكه يك وقت برخلاف قواعد اسلام با برادرانتان و با اشخاص كه خيال مىكنند كه اينها مثلا چه هستند رفتار نكنيد، نظم داشته باشد، هر اجتماعى با انتظامات مىتواند رشد بكند مثلا اگر بنا باشد كه نظامىها آن وضع نظامشان از دست برود نمىتوانند كارى انجام بدهند، اگر پائين دستها از آن بالا دستها اطاعت نكنند آشفته مىشود، انسجام پيدا نمىكند. اگر بنا باشد كه مثلا پاسدارها براى خودشان يك سرپرستى كه اطاعت از آن بكنند نباشد، اطاعت نكنند و يا از مركزى كه بايد اطاعت كنند اطاعت نكنند و همين طور خودشان هر كارى دلشان مىخواهد بكنند اين تفرقه حاصل مىشود، اين همان است كه پاسدارها را و هر قواى اجتماعى را به تفرقه مىكشد. مجتمع وقتى كه روى يك نظام حركت بكند كارها را از پيش مىبرد، وقتى متفرق بشود، يكى از اين طرف بكشد، يكى از آن طرف بكشد، اين تفرقه حاصل مىشود، تفرقه كه حاصل شد نمىتوانند كار انجام بدهند شما براى خدا تا حالا كار را رسانديد به اينجا و براى خدا از اين به بعد هم با هم باشيد، با يك نظام باشيد، يك اطاعت، مورد اطاعت اشخاص كه مثلاً بزرگترند يا قرار داده شدهاند براى شما مثلا چه، اطاعت بايد باشد تا نظم پيدا بشود. و از چيزهائى كه مىخواهم به شما عرض بكنم اين است كه آنطور نباشد كه اگر فرض كنيم كه يك نفر آدم در شهربانى، يك نفر آدم در ژاندارمرى، يك نفر آدم در ارتش گناهكار تشخيص داديد، خودتان
صحيفه نور ج 6 صفحه 266
برويد سراغش و بكشيد ببريد. اين موجب اين مىشود كه شهربانى تضعيف بشود، ژاندارمرى تضعيف بشود، ارتش تضعيف بشود، روحيهشان را از دست بدهند، اين براى شما مضر است، براى كشور شما مضر است، براى اسلام شما مضر است. اگر چنانچه تشخيص داده شد به اينكه فلان آدم جنايتكار است، اين روى ترتيب كه رجوع شود به صاحب منصبهاى خود آنها كه اين را مثلاً به فلان جا تحويل بدهيد، اما خودتان بخواهيد برويد و از پشت ميز يك نفرى را بكشيد ببريد اين اسباب تضعيف مىشود، اين خلاف قواعد اسلام است. بايد ملاحظه بكنيد، بايد توجه كنيد. بنابراين، اين مسائل بايد درست با يك نظامى پيش برود تا انشاء الله اين ريشهها كنده بشود و شما به مقصد خودتان برسيد و اسلام و احكام اسلام آنطورى كه بايد تحقق پيدا كند.
حالا هم همه يك نظر داشته باشند و آن اينكه اين علف هرزهها هم نبايد باشند
ساير مسائل كه حالا نظرم به حرفهاى اين آقاست كه دادگسترى هستند، ما يك مسائل اصلى الان داريم بالفعل و يك مسائل دنبال اين مسائل. آن مسأله اصلى كه ما الان داريم اين است كه همه قوا را روى هم بگذاريم كه اين مفسدههائى كه در شرف تكوين از بين ببريم، اين توطئههائى كه توطئهگرهاى خارج و داخل باهم دارند اجتماع پيدا مىكنند و مىخواهند رشدش بدهند نگذاريم رشد پيدا كنند. همه قوا الان بايد مجتمع بشود، چه قواى پاسدارها، چه قواى ژاندارمرى وارتش و شهربانى و چه قواى ملت همه باهم بايد دست به هم بدهند و يك نقطه نظر داشته باشند، همانطورى كه قبلاً يك نقطه نظر داشتند و آن اينكه اين سلسله نبايد باشد و رفت از بين، حالا هم همه يك نظر داشته باشند و آن اينكه اين علف هرزهها هم نبايد باشند. اينها را كه از بين برديم بازسازى مملكت بايد بشود. خيال نكنيد كه فقط دادگسترى تحول بايد پيدا بكند، فرهنگ هم تحول بايد پيدا بكند، همه چيز به هم ريخته است، اينها تحول لازم دارند. دادگسترى ما امروز دادگسترى طاغوتى است فرهنگمان هم همين طور است، همه چيز اينطورى است. اينها همه بايد در يك وقتى كه از اين مسأله اصلى ما فارغ شديم برويم سراغ آن. اگر بنا باشد كه حالا ما مسأله اصلى را فراموش كنيم و برويم سراغ اين فروع و سراغ احتياجاتى كه هر جائى، هر ادارهاى دارد، اين اسباب اين مىشود كه خداى نخواسته آن ريشهها هم يك وقت رشد بكنند و ما را برگردانند به آن حال كه ديگر نتوانيم بنشينيم يك همچو جائى با هم صحبت بكنيم. الان اين نعمت براى ما پيش آمده است كه من طلبه با شما كه هيچ وقت باهم نبوديم نشستيم صحبت مىكنيم، نظامى و پاسدار و پاسبان و ملا و همه مجتمع مىشوند در يك محيطى همه باهم مىنشينند صحبت مىكنند. اين آزادى براى ما الان يك نعمتى است كه بايد قدرش را بدانيم و همه باهم حفظ كنيم اين را. اين نعمتى كه خدا به ما داده است، شكر كنيم اين نعمت را و حفظ كنيم اين نعمت را و همه باهم به پيش برويم و اين نهضت را به آخر برسانيم.
صحيفه نور ج 6 صفحه 267
الان بايد اين ريشهها را بكنيم و دور بريزيم كه مبادا باهم مجتمع بشوند
وقتى كه يك حكومت مستقل و يك مجلسى پيدا شد همه اين مسائلى كه اين آقا گفتند و صحيح هم دارند مىگويند و همه مىگويند و صحيح هم همه مىگويند، خيال نكنيد كه فقط دادگسترى اينطور است همه جا يك همچو مسائلى هست، لكن الان مثل اين مىماند، اگر زلزله مثلا بيايد من بخواهم بنشينم مطالعه كنم، آقا هم بخواهند بنشينند، بروند نماز بخوانند، شما هم بخواهيد بنشينيد كسب بكنيد نمىشود اين، همه بايد بروند آنهائى كه از زلزله گرفتار شدهاند نجات بدهيد، نه من مىتوانم بروم سراغ كار ديگر، نه شما. هيچ كدام نمىتوانيم به احتياجات فعلى خودمان برسيم بايد آنى كه الان جامعه به آن احتياج دارد، آنى كشور به آن احتياج دارد، آنى كه اسلام به ما پيشنهاد مىكند آن را الان تعقيب بكنيم بعد از اينكه اين مرحله تمام شد آنوقت مىرسد به مرحلههاى ديگر. البته، هم كشاورزى ما الان ناقص است، هم ادارات ما الان ناقص هستند، هم دادگسترىمان اينطور است، هم فرهنگمان هست، اينها همه امورى است كه معلوم است كه احتياج به پاكسازى دارد لكن وقت دارد، الان زلزله است، ما بايد آن ريشهها را بكنيم دور بريزيم كه مبادا اينها باهم مجتمع بشوند و يك وقت چيزى بكنند و من اميدوارم كه همان قدرت الهى كه پشتيبان شما بود و اين سد را شكست با همان قدرت اين ريشهها را بيرون بريزيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 269
تاريخ: 4/3/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان سازمان حمايت خانوادههاى قم و گروهى از اهالى بناب
خيانت و ستم به زنان و مردان، به اسم خدمت!!
بسم الله الرحمن الرحيم
چه خوب نهضتى بود، چه خوب قيامى. ما هر روز تقريبا با قشرهاى مختلف، با گروههاى مختلف از اقشار ايران مواجه هستيم. الان در اين مجلس خانمهاى محترم قم كه فعالانه براى اسلام و نهضت و براى تربيت جامعه فعاليت مى كنند با آقايان بنابى كه از راه دور آمدهاند در يك مكان مجتمعيم. اين قبل از نهضت هيچ تحققى نداشت، شما يك راهى داشتيد ما يك راهى، آقايان هم يك راهى. چه خوب نهضتى كه همه ما را در يك مكان مجتمع كرده است كه با هم صحبت كنيم، مسائلى كه احتياج به آن داريم طرح كنيم، دردهاى دل را بگوئيم به هم و راه جبرانش را هم گفته بشود و شايد با گفتن درد و درمان بتوانيم به يك جائى برسيم.
دردها زياد است و زيادتر بود و بحمدالله يك مقدارى از آن رفع شد. آنهائى كه براى ما دردهاى عظيم پيش آوردند، آنهائى كه به كشور ما خيانت كردند، آنهائى كه به بانوان ما بيشتر ظلم كردند تا به مردها، آنها كه بانوان را به طورى به آنها ظلم كردند و به صورت اينكه مىخواهيم خدمت بكنيم آنها را به عقب راندند، به آنها ظلم زياد شد، به مردها هم شد، به همه اقشار ظلم شد، بحمدالله دست آنها كوتاه شد و اميدواريم كه اين قشرهاى ضعيفى كه مثل حيوانات ضعيف زير زمين مىلولند و مىخواهند ريشههاى گلها را فاسد كنند آنها هم انشاء الله از بين بروند.
ما بيزار هستيم از اسلام منهاى روحانيت، اسلام منهاى روحانيت خيانت است
دردهاى حالا هم زياد است، دردهائى كه به واسطه خيانتهائى كه به ما كردند و به ملت ما كردند، تتمه آن باقى است، خيانتها و تبليغاتى كه بر ضد اسلام و بر ضد قرآن كريم كردند و قشرها را خواستند از قرآن كريم جدا كنند و خواهران و برادران ما را خواستند از اسلام دور كنند، اينها باز يك مقدارشان هست با صورتهاى مختلف. شما زحمت كشيديد، زن و مرد زحمت كشيد، به خيابانها ريخت، جورها كشيد، خونها داد كه اسلام را زنده كند، براى اسلام خون داد، براى شهادت داوطلب شد، آن كه مىخواست ملت ما، آن كه به او راى داد ملت ما، جمهورى اسلامى بود، اسلام مورد نظر بود. الان قشرهائى هستند كه مىخواهند
صحيفه نور ج 6 صفحه 270
اسلام را كناربگذارند با نوشتن، با گفتن، با اجتماعات. اين درد بزرگترين دردى است كه الان ملت ما به آن مبتلا هست و ما از آن نگرانيم كه ملتى كه راى داد بر جمهورى اسلامى، 5/99 درصد راى داد بر جمهورى اسلامى، يعنى ما اسلام را مىخواهيم، اگر براى صرف جمهورى بود، همچو رائى نبود، اگر براى جمهورى دموكراتيك بود، همچو رائى نبود، ديگران هم از اين حرفها سابقاً گفتند و شكست خوردند. ملت ما براى اسلام قيام كرد و براى اسلام راه را پيمود و براى اسلام خون داد.
الان قشرهائى هستند كه مىخواهند اسلام را كنار بگذارند. جمهورى تنها، از اسلام مى ترسند، جمهورى تنها، جمهورى دموكراتيك. آنها كه مىخواهند يك قدرى در پرده صحبت كنند، جمهورى دموكراتيك اسلام. اينها همه خدعه است. اينها براى اين است كه از اسلام مىترسند. اسلام را مخالف مىدانند با هواهاى نفسانى خودشان، بيدار باشيد اگر انحرافى باشد از جمهورى اسلام، هر انحرافى اگر از جمهورى اسلامى باشد، خلاف مسير شماست، خلاف مسير اسلام است. مسلمين توجه داشته باشند كه در حزبهائى كه صحبتشان از اسلام نيست، صحبتشان از دموكراتيك است، قشرهائى كه به اسلام كار ندارند گرچه به آزادى كار دارند، آزادى را مىخواهند اما آزادى به غير اسلام، ملت ما توجه كنند كه لااقل داخل اينطور حزبها نشوند. شما عزيزان خودتان را براى اسلام داديد، حالا كه عزيزها را داديد، به ضد اسلام بخواهيد وارد بشويد، هدر مىدهيد خون عزيزان خودتان را. توجه بكنيد، اينها مىخواهند هدر بدهند خون شما را. اجتماعات اينها بر ضد اسلام است. چند روز پيش اجتماع زياد داشتند به بهانه و حرفهايشان بر ضد اسلام بود. با اينها همكارى نكنيد. مسلمين با اينها همكارى نكنيد. خودتان را از اينها دور نگه داريد. از اينها اجتناب كنيد. اينها آزادى منهاى اسلام را مىخواهند، اين غير از طريقه شماست، شما اسلام را مىخواهيد. ما اسلام را مىخواهيم كه اسلام آزادى به ما بدهد، نه آزادى منهاى اسلام. آنها استقلال منهاى قرآن را مىخواهند ما قرآن را مى خواهيم ما اگر تمام آزادىها را به ما بدهند، تمام استقلالها را به ما بدهند و بخواهند قرآن را از ما بگيرند ما نمىخواهيم. ما بيزار هستيم از آزادى منهاى قرآن، ما بيزار هستيم از استقلال منهاى اسلام. ما بيزار هستيم از اينكه بگويند اسلام منهاى روحانيت، اسلامى منهاى روحانيت خيانت است. مىخواهند اسلام را ببرند، اول روحانيت را مىبرند، اول مىگويند اسلام را مىخواهيم، روحانيت را نمىخواهيم، روحانيت استثناء شود، اسلام در كار نيست، اسلام با كوشش روحانيت به اينجا رسيده است.
بيدار باشيد، توطئه بزرگ در كار است
بيدار باشيد، خانمها بيدار باشيد، آقايان بيدار باشيد، مسائل شخصى خودتان را كنار بگذاريد. مسائل جزئى را كنار بگذاريد. احتياجات را كنار بگذاريد. امروز وقت اين نيست كه من محتاج هستم، من چيز ندارم. امروز وقت اين است كه ما اسلام را تقويت كنيم. همه اقشار بيدار باشند. كارگرها بيدار باشند. دهقانها بيدار باشند. بازارىها بيدار باشند. دانشگاهىها بيدار باشند، تز اسلام منهاى روحانيت يعنى لااسلام، درجه اولش اين است، بعد هم كتابهاى روحانيت را به دريا
بريزند. بيدار
صحيفه نور ج 6 صفحه 271
باشيد. من توجه شما را به اين خطر، به اين خطر عظيم عطف مىكنم خطر بزرگ است با صورتهاى (آزادى ما مىخواهيم، دموكراتيك ما مىخواهيم، استقلال مىخواهيم) اسلام چه، منهاى اسلام، در تمام حرفهايشان اسلام در كار نيست. اگر اسلام نبود، شما حالا در زاغهها بوديد، شما در خارج كشور بوديد. اگر در كشور بوديد، در زاغهها زندگى مىكرديد، در بيغولهها زندگى مىكرديد، نمىتوانستيد ظاهر مىشويد. اسلام است كه شما را آزادى داد و آورد در ميدان، بر ضد اسلام قيام نكنيد. خواهران من! عزيزان من! برادران من! عزيزان من! توجه داشته باشيد توطئه در كار است، توطئه بزرگ در كار است، توطئه در كار است، قشرهاى مختلفى كه به اسلام پشت كردهاند و از اول توجه نداشتند، دارند با هم جمع مىشوند.
بايد تجديد نظر كنند، بايد در كارهاى خودشان تجديد نظر كنند، در اجتماعاتشان تجديد نظر كنند، ملت نمىتواند توطئه را تحمل كند، ما تحمل نمىكنيم اين توطئه را، اينها توطئه است، توطئه بر ضد اسلام توطئه بر ضد ملت. آزادى هست توطئه نيست، آزادى معنايش اين نيست كه بنشينيد بر خلاف اسلام صحبت كنيد، آزادى در حدود قانون است، دين كشور ما اسلام است، آزادى در حدود اين است كه به اسلام ضرر نخورد، قانون اساسى ما دين را اسلام مىداند. خداوند انشاء الله شر مفسدين را قطع كند. خدا به شماها توفيق عنايت كند، سلامت و سعادت عنايت كند. من از همه شما تشكر مىكنم و اميدوارم كه با اراده قاطع، با تصميم قاطع به پيش برويد. سلام بر همه شما، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 272
تاريخ: 4/3/58
بيانات امام خمينى در جمع عشاير كهنوج و اساتيد دانشگاه
تعدى پنجاه و چند ساله به ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
چه فرصتهاى خوبى براى ما در اين انقلاب حاصل مىشود و حاصل شده است. ما از شما عشاير و از ساير عشاير اقشار ايران جدا بوديم، ما را جدا كرده بودند، ما را از دانشگاه جدا كردند، ما را از قشرهاى ديگر جدا كردند، از ارتش جدا كردند، از فرهنگيان جدا كردند و از عشاير.
نمىتوانستيم با هم در يك محلى مجتمع بشويم و مسائلى كه لازم است با هم در ميان بگذاريم، شما مشكلات خودتان را بيان كنيد و ما هم مشكلات خودمان را. اين نهضت از بركاتش اين بود كه اين فرصت را براى ما پيش آورد كه مىتوانيم با شما مجتمع شويم و مىتوانيم مسائل را با شما در ميان بگذاريم. ايشان ذكر از مستكبرين و مستضعفين كردند و من بايد بيان مستضعف و مستكبر را به اندازهاى كه در اين مجلس مناسب است عرض كنم. مستكبرين منحصر نيستند به سلاطين، منحصر نيستند به روساى جمهور، منحصر نيستند به دولتهاى ستمگر، مستكبرين يك معناى اعمى دارد. يك مصداقش همان اجانبى هستند كه تمام ملتها را ضعيف مىشمرند و مورد تجاوز و تعدى قرار مىدهند، يك مورد هم همين دولتهاى جائر و سلاطين ستمگر كه ملتهاى خودشان را ضعيف مىشمرند و به آنها تعدى مىكنند، دست تعدى به ملتها دراز مىكنند، چنانكه در اين پنجاه و چند سال شما مبتلا بوديد و ما هم مبتلا بوديم و همه ملت مبتلا بودند ملت را ضعيف مىشمردند و ملت را از روى استكبار نظر مىكردند و به ملت تعدى مىكردند و تجاوز مىكردند. آنها رفتند و انشاءالله بر نمىگردند.
نعمت آزادى وسيلهاى است براى خدمت به خالق و خلق
امروز روزى است كه خداى تبارك و تعالى به ما آزادى و استقلال مرحمت فرموده است و ما را با اين آزادى و استقلال امتحان مىكند. ما را آزادى مرحمت فرموده است كه ببيند در اين آزادى ما چه مىكنيم. ما مستقل شديم و خداوند به ما اين مرحمت را فرمود تا ما چه بكنيم، آيا ما هم از مستكبرين باشيم يا از مستضعفين؟ هر فرد مىشود كه مستكبر باشد و مىشود مستضعف باشد. اگر من به زير دستهاى خودم ولو چهار نفر باشد تعدى و تجاوز كردم و آنها را كوچك شمردم، بنده خدا را كوچك
صحيفه نور ج 6 صفحه 273
شمردم من مستكبرم و او مستضعف و مشمول همان معنائى است كه مستكبرين و مستضعفين هستند. اگر شما كسانى كه زير دستتان هست ضعيف شمرديد به آنها خداى نخواسته تعدى كرديد، تجاوز كرديد، شما هم مستكبر مىشويد و آن زير دستها مستضعف. ببينيم ما از اين امتحان، از اين بوته امتحان چطور بيرون مىآئيم، آيا سرفراز بيرون مىآئيم يا گردن كج و شكسته؟ آيا ما با بندگان خدا به طور، به طورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است رفتار مىكنيم حالا كه آزاد شديم، آزادى را وسيله براى خدمت به خلق و خدمت به خالق قرار مىدهيم يا آزادى را براى مخالفت با خدا و استكبار مردم؟ هيچ فرق نيست ما بين من طلبه و اين آقايان اهل علم و شمايى كه از عشاير محترم هستيد و بازارى و ارتشى و ادارى و همه و همه، ما الان در تحت مراقبت هستيم، مراقبت شديد، امتحان الهى. نعمتها گاهى براى امتحان است تا آن اشخاصى كه نالايقند، آن اشخاصى كه فرصت طلبند اينها كارهاى خودشان را بكنند و مستحق عذاب بشوند آنهائى كه لايقند، آنهائى كه شريفند آنها هم كارهاى شرافتمندانه خودشان و خدمت به هموطن خودشان را بكنند تا سعادتمند باشند. بسيار مشكل است، بسيار مشكل است كه از اين امتحانى كه خداى تبارك و تعالى ما را در معرض آن قرار داده است از عهده برآئيم، و بسيار مراقبت مىخواهد كه مبادا خداى نخواسته ما از امتحان بد درآييم. اگر از امتحان بد درآييم ممكن است كه باز عنايت خدا برگردد و آزادى سلب شود، استقلال گرفته بشود. همين دنيا ممكن است كه ما اگر چنانچه بر خلاف موازين الهى رفتار كنيم و اين آزادى را اسباب دست براى تعدى به مظلومان قرار بدهيم، در همين دنيا ممكن است ما مجازات بشويم. و اميد است كه در همين دنيا مجازات بشويم، مجازات ما به عالم ديگر نرسد. مجازات عالم ديگر غير از اين مجازاتهاست. ما نمىتوانيم تصور آن مجازاتها را بكنيم اگر ما خطاكار هستيم، خدايا! اگر ما خطاكار هستيم، اگر اين آزادى را ما وسيله قرار دهيم از براى تعدى به مظلومان ولو يك نفر باشد، تعدى به زيردستان ولو يك نفر باشد، خدايا! ما را در همين عالم عذاب كن نگذار برسد به عالم ديگر.
مسؤوليت پاسدارى از مملكت امام زمان(عج) بر دوش يكايك افراد ملت
دوستان من! عزيزان من! مندانم كه عشاير هر جا كه هستند، در مرزها، مرزها را نگهدارى مىكنند، در جاهاى ديگر جلوگيرى از مفسدهها مىكنند. من مىدانم كه شما عشاير از زمان رژيم سابق مظلوم بوديد، ما هم مظلوم بوديم، روحانيون هم مظلوم بودند، بازارى هم مظلوم بود، كى نبود مظلوم؟ من مىدانم كه ارزشها مرز دارها و عشاير ما چيست. آنها عشاير را سركوب مىخواستند بكنند براى اينكه راه را براى اجانب باز كنند، آنها به جزاى خودشان رسيدند و مىرسند و به جزاى آخرت كه سختترين جزاست هم مىرسند. ما بايد الان كه در بوته امتحان گذاشته شديم و اختيار به ما دادند و ما را آزاد كردند، خداى تبارك و تعالى ما را از قيد و بندهاى استعمار و استضعاف آزاد كرد، حالا كه آزاد هستيم، چه مىكنيم؟ چه بايد بكنيم؟ نباشد كه يك وقت ما هم در صف محمد رضا خان واقع بشويم او آزادى را از يك امت سلب كرد و ما آزادى را از يك قشر كوچك سلب بكنيم. او در وسط
صحيفه نور ج 6 صفحه 274
واقع بشود و ما در يمين و يسار او و همه از جند او. چشمهاى خودتان را باز كنيد، توجه خودتان را و دقت خودتان را در اين مسائل بكنيد. امروز روز امتحان الهى است، شما قدرتمنديد، شما جوانيد، شما برومنديد و من اين جوانهاى برومند را كه مىبينم افتخار مىكنم لكن شما جوانها امروز جوانهائى هستيد كه پاسدار اسلام هستيد. ديروز مملكت، مملكت طاغوتى بود و شما در مظلوميت واقع بوديد در ظل مملكت طاغوتى. امروز مملكت اسلامى است و شما در سايه اسلام هستيد و شما پاسداران اسلام، پاسداران اسلام بايد احتراز كنند از تمام چيزهائى كه بر خلاف اسلام است. پاسدارى فقط پاسدارى مرز نيست. پاسدارى يك معناى وسيعى دارد. هر يك از ما پاسداريم نسبت به ديگران، من بايد نصيحت بكنم به شما، شما به من نصيحت كنيد. من به شما بگويم كه امروز كه روز امتحان است خوب از امتحان بيرون بيائيد، شما هم به من همين معنا را بگوئيد من به شما عرض مىكنم كه با مظلومها و زيردستهاى خودتان خوب رفتار كنيد، عادلانه رفتار كنيد. شما هم به من بگوئيد همه ما مسووليم كلكم راع و كلكم مسوول همه ما مثل شبانها هستيم و همه ما مسوول هستيم از اين شبانى. همانطورى كه مىدانيد شبان نسبت به آن گوسفندهائى كه زير دستش است محبت دارد، آنها را در جائى كه علفزار باشد، در جائى كه آب خوب باشد مىبرد و آنجا تربيت مىكند. همه ما نسبت به هم اينطور بايد باشيم، مثل شبانى كه گوسفندهاى خودش را با محبت بدون آزار تربيت مىكند ما هم اينطور باشيم. مبادا كه يكى از ما خداى نخواسته حالا كه آزاد است، به آن دوست زير دستش، به آن شخص زير دستش تعدى بكند، تجاوز بكند و تعدى و تجاوز عبارت از همان هائى است كه اسلام منع كرده است ما همه مسوول هستيم و خداى تبارك و تعالى الان همه ما را، همه ملت ايران را در تحت امتحان قرار داده است. از امتحان خدا خوب بيرون بيائيد. ما از شما مىخواهيم كه اين مرزها را خودتان حفظ كنيد. مملكت امروز مال خود شماست. ديروز اجانب در آن تصرف داشتند، امروز يك مملكتى است اسلامى، يك مملكتى است مال پيغمبر اسلام، يك مملكتى است مال امام زمان سلام الله عليه. مملكت از آن وجود مقدس است و ما همه پاسدار آن هستيم و بايد اين مملكت را حفظ كنيم هر كس به هر اندازهاى كه مىتواند. شما جوانهاى برومند مسلح به آن مقدارى كه مىتوانيد بايد مرزها را حفظ كنيد، ما هم در اينجاها كه هستيم به اندازهاى كه مىتوانيم بايد حفظ كنيم جهات را، مملكت مال خودتان است، الان همانطورى كه با عائله خودتان رفتار مىكنيد، محبت نسبت به عائله خودتان داريد، نسبت به كشور خودتان داشته باشيد، نسبت به برادرهاى خودتان داشته باشيد. اينها برادر شما هستند و ملت برادر هم هست. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه المومنون اخوه برادر هستند اينها، بايد به برادرى رفتار كرد. چطور شما برادر خودتان را دلتان نمىآيد كه اذيت كنيد، بايد همين طور با هم رفتار كنيد و با ديگران، با ديگران همين طور رفتار كنيد. نفوس خودتان را تربيت كنيد، تهذيب كنيد. اين دنيا پايان دارد براى همه ما، من زودتر و شما بعد. پايان دارد، نمىمانيم. آن كه مىماند خوبى و بدى است شما صفحه اعمالتان منور به نور اسلام باشد، به عمل و احكام اسلام باشد تا در همه جا سعادتمند باشيد. در اينجا دلتان خوش باشد به اينكه خدمت به ملتتان كرديد، خدمت به زير دستتان كرديد، خدمت به كشورتان
صحيفه نور ج 6 صفحه 275
كرديد، در آنجا هم در ازاى اين خدمت جزاهاى بسيار بزرگ است، عوضهاى بسيار بزرگ. من چون بايد آن طرف هم باز بروم، به آن آقايان هم عرض ارادت بكنم، از اين جهت من دعا مىكنم خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند. خداوند همه ما را، همه ما را به راه راست هدايت كند. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 276
تاريخ: 4/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از معلمان و دانشجويان دانشسراى دختران تبريز و پزشكان كاشان و روشندلان
امر بر قيام براى خدا و استقامت در آن قيام
بسم الله الرحمن الرحيم
اين آيهاى كه اين خواهر خواندند فاستقم كما امرت.... در دو جاى قرآن است يكى در سوره شوراست كه همين آيه بود كه ايشان خواندند فاستقم كما امرت و يك در سوره هود است كه در آنجا فاستقم كما امرت و من تاب معك... در روايت وارد شده است كه نبى اكرم (ص) فرمود شسيبتنى سوره هود لمكان هذه الاية در سوره شورا - در سوره شورا - امر شده است كه پيغمبر استقامت كند. در سوره هود امر شده است كه پيغمبر و امت استقامت كنند. استقامت امت را هم در سوره هود خواسته است خداى تبارك و تعالى. اين سوره است كه اين آيه است كه پيغمبر مىفرمايد مرا پير كرد اين آيه براى اينكه امر مشكل و مهمى است. قيام براى خدا و استقامت دنبال آن قيام. در وصيت خدا به وسيله پيغمبر براى امت اين است كه قيام كنيد براى خدا، يكى يكى قيام كنيد، جمع جمع قيام كنيد، لكن قيام براى خدا. در اين آيه است كه استقامت كنيد. شما ملت قيام كرديد و بحمدالله قيام شما براى خدا بود، همه فرياد مىزديد كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم. براى احكام اسلام قيام كرديد. امر اول را كه فرمودهاند قيام كنيد براى خدا، اطاعت كرديد، باقى مانده است امر دوم فاستقم كما امرت و من تاب معك استقامت كنيد، اين قيام را حفظ كنيد، اين تحول روحى كه براى شما ملت حاصل شده است، حفظ كنيد، استقامت كنيد، نگه داريد اين تحول انسانى كه بالاتر از تحولهاى فعال خارجى است، اين تحولى كه شما را براى رسيدن به آمال مشتاق كرد كه خون بدهيد، اين تحول انسانى كه شما براى برادرانتان حاضريد جان بدهيد و حاضريد مال بدهيد حاضريد وقت صرف كنيد، اين تحول مهم بود، اين تحول بالاتر از اصل مبارزه بود.
تحول نفسانى، تحول روحى، تحول انسانى، اين تحول را حفظ كنيد، مستقيم باشيد، استقامت كنيد، دشمن در توطئه است. دشمن در حال توطئه و نقشه است. اگر استقامت نكنيد، اگر اين تحول را حفظ نكنيد، شايد خداى نخواسته دشمن پيروز شود. اين تحول روحى، اين تحول انسانى، اين تحولى كه اساس پيروزى شما بود، اين تحول را حفظ كنيد تا پيروز شويد. خداوند انشاءالله به شما سلامت و سعادت عنايت كند و استقامت كه بالاترين نعمت است. قيام براى خدا و استقامت در آن قيام. تا اينجا قيام كرديد و پيروز شديد، اگر استقامت كنيد پيروز خواهيد شد، اگر استقامت كنيد اين عدهاى كه در
صحيفه نور ج 6 صفحه 277
صدد توطئه هستند ريشهكن خواهند شد. خداوند شما را هدايت كند و شما را به استقامت دعوت كند و شما را به استقامت و اطاعت خودش راهنمائى فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 278
تاريخ: 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از تكنسينهاى پزشكى اورژانس تهران
تمام اعمال نيك و بد انسان در ماوراء طبيعت يك صورت مجسم دارد
بسم الله الرحمن الرحيم
البته فرق است مابين شنيدن و ديدن. ما در اين جنايات آخر مصيبتهائى كه بر جوانهاى ما و اطفال ما وارد شد از دور مىشنيديم و شما ديديد و اين خيلى فرق مىكند، ما در خارج خدمتهاى لفظى مىكرديم و شما عملى، شما در ميدان بوديد در ميدان مبارزه به كار خودتان و مسؤوليت خودتان عمل مىكرديد و شما در كارتان از كار ما بالاتر بود. البته ما هم در زمان شاه سابق كه جوان بوديم با مشاهده، چيزهائى ديديم لكن اخيراً شماها ديديد كه بر سر اين ملت چه آمد و شما حالا احساس مىكنيد كه اينهائى كه مىخواهند اخلال كنند كه همان رژيم را با صورت ديگرى، نه رژيم شاهنشاهى، با يك صورت ديگرى همان مسائل سابق پيش بيايد و به ملت ما همان بگذرد كه ديديد. شما بيشتر احساس ناراحتى مىكنيد شما بهتر خيانتهاى اين قشرهائى كه مىخواهند آشوب كنند و در آشوب، از خارج، ديگران، آنهائى كه ما را غارت كردند، آنهائى كه جوانهاى ما را با توطئههاى آنها به خاك و خون كشيدند، برگردند، شما بيشتر احساس ناراحتى بايد بكنيد براى اينكه شما ديديد كه چه كردند و ما شنيديم كه چه كردند، هر چه بايد بكنند، و رفتند و انشاء الله به جزاى خودشان، هم در اينجا و هم در آنجائى كه جاى جزاست خواهند رسيد. بعضى از كارهاست كه جزاى او در اين دنيا نمىشود، امكان ندارد، هر جانى يك نفر آدم است، مثل ساير مردم است، يك جان دارد و يك حيات دارد، اين جانى اگر چنانچه ده هزار نفر را كشته باشد ما بخواهيم براى ده هزار نفر اين را مجازات كنيم چطور مجازات كنيم؟ يك جانى كه صد نفر را به آن طرزى كه مىدانيد در شكنجه قرار داده يعنى آن طرزى كه شنيديد در شكنجه قرار داده، حالا ما بخواهيم اين را مجازات كنيم، چطور مجازات كنيم؟ نمىشود، يك جان دارد و غايت امر اين است كه او را بكشيم يا با مجازات و شكنجه بكشيم، - اما اين كه - او كه يك شكنجه نكرده، يك نفر نكشته كه يك كشتن در مقابل يك كشتن و يك شكنجه در مقابل يك شكنجه باشد. شكنجهگرهاى ما كه از خارج هم تعليم ديدهاند، اينها فوج فوج مردم را شكنجه كردهاند، آنهائى كه جوانهاى ما را كشتهاند، بعضى از آنها عدد بسيارى از جوانهاى ما را كشتند و از بين بردند، اينها آنقدرى كه ماها مىتوانيم شكنجهشان كنيم و ماها مىتوانيم جزايشان بدهيم يك امر ناچيزى است. لكن يك جاى ديگرى هم هست كه در آنجا شكنجههائى است كه ما نمىتوانيم بفهميم و
صحيفه نور ج 6 صفحه 279
آن از خود اعمال است، اينطور نيست كه نظير اينجا يك فراشى از خارج بيايد و شكنجه كند، خود عمل انسان اگر چنانچه صالح باشد، خود آن عمل در آنجا به انسان مىرسد و اگر چنانچه عمل ناصالح باشد، همان عمل به او مىرسد. فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شراً يره خود عمل را مىبيند. هر ذرهاى كه انسان عمل مىكند يك صورت ماوراء طبيعت دارد، اينجا زبانش را آدم دراز مىكند. زبان درازى مىكند، يك مسلمانى را، يك مومنى را فحش مىدهد، غيبت مىكند، آن مومن فرض كنيد در آمريكاست شما از اينجا به او فحاشى مىكنيد يا غيبتش را مىكنيد، در آنجا كه اين زبان اينقدر دراز شده است در آنجا صورتش اين است كه همين زبان دراز شود تا آنجا از رويش عبور مىكنند. در حديث است كه زبان درازى اينجا، آنجا صورت دارد. اين شكنجههاى ناجوانمردانهاى كه به جوانهاى ما كردند، هر شكنجه صورت دارد در آنجا، هر داغى كه كردند داغ مىشوند آنجا، همين عمل آنجا صورت پيدا مىكند، همين عمل شكنجه مىشود آنجا. اين اعمال انسانى كه شما كرديد و در يك موقعى بود كه همه در زجر و در شكنجه بودند و شما يك چنين عمل انسانى كرديد و آنها را براى معالجه برديد، همين در آنجا صورت دارد، همين عمل شما يك صورتى در ماوراى طبيعت دارد كه ماوراى طبيعت را حالا نمىتوانيم بفهميم، انبياء مىفهميدند و خداى تبارك و تعالى اطلاع داده است. پس شما هر كارى كه انجام بدهيد و ما هر كارى كه انجام بدهيم، چه كار خوب و چه كار بد، همان را خواهيم ديد، اينطور نيست كه مخفى شود از كسى، خود عملى كه انجام مىدهيم در آنجا متحقق مىشود ملكات انسان، يكى هست كه ملكه خوب دارد و يكى هست كه ملكه زشت دارد، همين ملكات در آنجا تجسمى دارد، تحققى دارد. در نفس انسان ملكه است، ملكه خيانت، طبيعتش طبيعت خائن است، در اينجا انسان ابتدا كه به دنيا مىآيد، همه چيز در انسان به طور استعداد هست يعنى تحقق باز ندارد، اما قابل است. اين بچهاى كه به دنيا مىآيد قابل است كه ملكات صالحه پيدا كند و قابل است كه ملكات رذيله، اگر سعى كرد در آن طرف ملكات رذيله كمكم اينها تحقق پيدا مىكنند و باطن ذات انسان يك موجود رذل مىشود. گاهى انسان يك كارهائى مىكند كه مناسب با يك جور حيوانى است، درندگى لفظى هم باشد كه مردم را با فحاشى، با اينطور چيزها آبرويشان را مىريزد (درندگى است اينها) يا درندگىهاى ديگرى دارد، اين ملكهاى در انسان پيدا مىشود كه يك ملكه درندگى است. انسان وقتى از اينجا منتقل مىشود به يك ماوراى اينجا، همان ملكه درندگى مطابق با يك صورتى كه مناسب با آن هست مىشود، به يك صورت حيوانى، حيوانى درنده متناسب با آن متحول مىشود. مىگويند گاهى اوقات انسان چند تا صورت آنجا دارد صورتهاى مختلف دارد، در طرف اعمال صالحه هم اينطورى است.
afsanah82
07-24-2011, 11:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 6 صفحه 282
تاريخ: 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان خانوادههاى فضلاى حوزه علميه قم و ديگر گروهها
خدا و مومنين حافظ و حامى دين اسلام و اهداف الهى پيامبر اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايها النبى حسبك الله و من اتبعك من المومنين چه خطاب افتخار آميزى است براى مومنين، چه خطاب مسؤوليت آورى است براى مومنين. افتخار آميز براى اينكه، با اينكه خداى تبارك و تعالى كافى است و هيچ كس در مقابل حق تعالى قدرتى ندارد، قوهاى ندارد، همه هيچ هستند ولى خداى تبارك و تعالى به مومنين كه مومنات هم داخل مومنينند، اين افتخار را مرحمت فرموده است كه در پهلوى اسم مبارك خودش مومنين را هم ذكر فرمود براى تو خدا و كسانى كه متابعت كردند، مومنينى كه از تو متابعت كردند كافى است با اينكه خدا كافى است لكن همچو تشريفى را به مومنين كه مومنات هم داخل هستند مرحمت فرموده است كه خدا و مومنين، كسانى كه از تو تبعيت كردند، براى تو كفايت مىكنند. چقدر افتخار آميز است براى ما، براى مومنين براى شما مخدرات، براى شما مومنات كه شما در يك رديف خداى تبارك و تعالى قرار داده است و چقدر مسؤوليت آور است اين خطاب مومنين بايد كفايت كنند از اسلام، حفاظت كنند از اسلام، پيغمبر اسلام را كافى هستند، پيغمبر اسلام هست و احكام اسلام، اهداف اسلام. خداى تبارك و تعالى در اين آيه به ما فرمودهاند كه اهداف اسلام و خود نبى اكرم و هركس مربوط به نبى اكرم است، شماها بايد كفايت كنيد. ما ماموريم، ماموريم كه حفاظت كنيم از دين خدا، حفاظت كنيم از اهداف الهى. شما مومنات، شما مخدرات كه از بيوت علما و فضلاء هستيد، اولى هستيد از ديگران، شما از بيت نبوت هستيد، اولى هستيد به اينكه اهداف اسلام را حفاظت كنيد. خداوند به ما اين مرحمت را فرموده است كه شما با خدا حفاظت كنيد از اسلام و از دين اسلام. حسبك الله و من اتبعك من المومنين.
مسؤوليت خطير مادران، تربيت اولاد صالح و حافظ اسلام
بانوان محترم! مسووليد همه، مسووليم همه، شما مسوول تربيت اولادها هستيد، شما مسووليد كه در دامنهاى خودتان اولادهاى متقى بار بياوريد، تربيت كنيد، به جامعه تحويل بدهيد. همه مسوول هستيم كه اولادها را تربيت كنيم لكن در دامن شما بهتر تربيت مىشوند. دامن ما در بهترين مكتبى است از براى اولادها. مسؤوليت داريد نسبت به فرزندان خود، مسؤوليت داريد نسبت به كشور خودتان
صحيفه نور ج 6 صفحه 283
و شما مىتوانيد بچههايى تربيت كنيد كه يك كشور را آباد كنند. شما مىتوانيد بچههايى را تربيت كنيد كه حفاظت از انبياء بكنند، حفاظت از آمال انبياء بكنند. شما هم خود حافظ بايد باشيد و هم نگهبان درست كنيد، نگهبان، اولادهاى شما هستند، آنها را تربيت كنيد. خانههاى شما بايد خانه تربيت اولاد باشد. منزل علماست منزل شما و منزل تربيت علمى، تربيت دينى، تهذيب اخلاق. توجه به سرنوشت اينها در عهده پدران است و در عهده مادرها، مادرها بيشتر مسوول هستند و مادرها اشرف هستند، شرافت مادرى از شرافت پدرى بيشتر است، تاثير مادر هم در روحيه اطفال از تاثير پدر بيشتر است.
ترور اشخاص، ترور نهضت نيست
شما مسووليد، ما همه مسووليم، خداى تبارك و تعالى همه را مسوول قرار داده است، و در اين آيه شريفه فرموده است حسبك الله و من اتبعك من المومنين خدا كسانى كه تبعيت كردند ترا، از مومنين، مومنينى كه تابع اسلام هستند، تابع پيغمبر اسلام هستند، اينها اشخاصى هستند كه كافى هستند براى رسول، براى پيغمبر كافى هستند. يك تكليف بزرگى است به عهده همه، به عهده همه متابعين، به عهده همه ملت كه تبعيت دارند از پيغمبر، بايد اين نشان حسبك الله و من اتبعك من المومنين هم در پيشانى آنها باشد، حفاظت كنند از دين خدا، حفاظت كنند از اسلام، از قرآن كريم. نلغزند از اين جنبشهاى ضعيفى كه اين اقشار غير انسان در ايران ايجاد مىكنند، نترسند از اينكه اين اقشار ضعيف به جنبش در آمدند و به خيال خود براى ارعاب ملت ترور مىكنند. ملت ما هرگز از اين معانى نمىترسد و نهضت ما هرگز ترور نمىشود. ترور اشخاص، ترور نهضت نيست. نهضت ما قائم است ولو اشخاصى مثل مرحوم (مطهرى) و مثل آقاى (هاشمى) هم و مثل سايرين هم نباشند. خداى تبارك و تعالى و من اتبع نبى را من المومنين كافى است، ملت كافى است و ملت ما راه خود را پيدا كرده است، هيچ خوفى نيست، هرگز ما نمىترسيم از اين ترورها و هرگز به عقب بر نمىگرديم و هرگز اجازه نمىدهيم شرق و غرب دخالت كند در مملكت ما.
خدمات ارزنده زنان به نهضت اسلامى
خداوند شما مومنات را حفظ كند كه در نهضت اسلامى حظ كافى داشتيد و الان هم براى مستمندان كمك كرديد و كمكهاى شما بسيار با ارزش است، كمكهاى بانوان ارزشش چند برابر كمكهاى مردان است. خداوند شما را حفظ كند و شما را براى تربيت انسانها كه شغل انبياء است، براى تربيت انسانها كه شغل انبياء است حظ كند. سلام بر همه شما و رحمت بر همه شما.
previos page menu page next page
afsanah82
07-24-2011, 11:36 PM
previos page menu page
صحيفه نور ج 6 صفحه 284
تاريخ: 5/3/58
پيام امام خمينى به حجة الاسلام و المسلمين هاشمى رفسنجانى در مورد ترور نافرجام ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمى زنده است چون نهضت زنده است. آمريكا و ديگر ابرقدرتها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اينان با اين تلاشهاى احمقانه نمىتوانند انقلاب اسلامى ما را ترور كنند، نمىتوانند شخصيت انسانى اسلامى مطهرى و هاشمى را ترور كنند، هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابرقدرتها و جنايتكاران بينالمللى به چشم بخورد. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسهها مقاومت كند، توطئهها را بشكنند، با كمال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسائى كنند و به دادگاههاى انقلابى معرفى كنند. پاسداران انقلاب و روساى آنان موظفند از اين شخصيتهاى ارزنده انقلابى حفاظت كنند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند، اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بزرگ اسلامى مصمم است به نهضت اسلامى خود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما ملتهاى بزرگ اسلامى را به همكارى در اين نهضت اسلامى ايران دعوت مىكنيم. بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامى و از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملتهاى اسلامى تحقق يابد. من به آقاى هاشمى فرزند برومند اسلام تبريك مىگويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page
afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM
جلد هفتم
menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 1
تاريخ سخنرانى:5/3/58
پيام امام خمينى به حجت الاسلام و المسلمينهاشمىرفسنجانى درمورد ترور نافرجام ايشان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام مجاهد متعهد آقاى هاشمى عزيز مرحوم مدرس كه به امر رضاخان ترور شد از بيمارستان پيام داد به رضاخان بگوييد من زنده هستم. مدرس حالا هم زنده است. مردان تاريخ تا آخر زنده هستند. بدخواهان بايد بدانند هاشمىزنده است چون نهضت زنده است. آمريكا و ديگر ابر قدرتها بدانند ملت ما زنده است. اجتماعات عظيم اين دو سه روز شاهد زنده بودن انقلاب است. اينان با اين تلاشهاى احمقانه نمىتوانند انقلاب اسلامىما را ترور كنند نمىتوانند شخصيت انسانى اسلامىمطهرى و هاشمىرا ترور كنند هر چند ترورها حساب شده و سازمان يافته باشند و از لابلاى آنها جاى پاى ابر قدرتها و جنايتكاران بين المللى به چشم بخورد. ملت با تمام قوا بايد در مقابل دسيسهها مقاومت كند توطئهها را بشكند با كمال مراقبت انقلابى اين جنايتكاران را شناسايى كنند و به دادگاههاى انقلابى معرفى كنند. پاسداران انقلاب و رؤساى آنان موظفند از اين شخصيتهاى ارزنده انقلابى حفاظت كنند و رفت و آمدهاى مشكوك را تحت نظر بگيرند اگر چه خود آنان راضى نباشند. ملت بزرگ اسلامىمصمم است به نهضت اسلامىخود ادامه دهد و اجازه دخالت خيانتكاران را در كشور خود ندهد. ما ملتهاى بزرگ اسلامىرا به همكارى در اين نهضت اسلامىايران دعوت مىكنيم. بايد دست جنايتكاران از ممالك اسلامىو از عموم مستضعفين قطع شود و وعده الهى نسبت به اقشار ملتهاى اسلامىتحقق يابد. من به آقاى هاشمىفرزند برومند اسلام تبريك مىگويم كه در راه هدف تا نزديك شهادت به پيش رفت و سلامت و ادامه خدمت ايشان را از خداى تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 2
تاريخ 5/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه امداد بروجرد
براى اصلاح آشفتگىها همه ما بايد گروه امداد باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
زحمات شما پيش خداى تبارك و تعالى محفوظ است. ما همه بايد گروه امداد باشيم. اسلام همه مردم را به رعايت يكديگر دعوت فرمودهاند كلكم راع همه ما مسووليم و كلكم مسوول همه بايد رعايت همه ملت را بكنيم و همه بايد از لشكر اسلام باشيم و از گروه امداد. شما البته به اين اسم مسمىهستيد و اميدوارم كه عملتان موافق با اسم باشد. همين طورى كه اسمتان گروه امداد است و تا حالا امداد كرديد، از اين به بعد هم به برادران خودتان، به كشور خودتان، به شهر خودتان گروه امداد باشيد و مطابق با آنچه خداى تبارك و تعالى فرموده است مطابق دستورات او عمل كنيد و دعا كنيد كه همه ما گروه امداد باشيم و همه عمل كنيم به وظائف اسلامىخودمان. امروز ايران محتاج است به گروه امداد. ايران محتاج است كه همه گروهها گروه امداد باشند براى آنكه آن چيزى كه براى ايران گذاشتهاند خرابى است، آشفتگى است و با امداد همه بايد اين آشفتگىها رفع بشود.
تلاش مذبوحانه مخالفين نهضت براى ايجاد جو بدبينى و متوقف ساختن مردم
يكى از امدادهائى كه ملت مىتوانند بكنند اين است كه ايرادها را كم بكنند. الان وقت اين است كه ما باز اين نهضت را به پيش ببريم وقت اين نيست كه ايراد بكنيم. آنهائى كه وادار مىكنند مردم را به ايراد، آنها مىخواهند نهضت پيش نرود، آنها از پيشرفت نهضت نگران هستند مىدانند كه اگر اين نهضت پيش برود براى آنها ديگر جائى نيست از اين جهت اشكال تراشى مىكنند- مردم را وادار به ايراد مىكنند وادار به ايراد مىكنند - و اينها براى اين است كه متوقف كنند مردم را يا بدبين كنند. گاهى مىگويند كه خوب چه شده است تا حالا كه چيزى نشده است. ملت مىداند كه چه شده است دنيا هم مىداند كه چه شده است و از اين شدهها نگرانند اينهائى كه مىگويند چه شده است از اين شدنها نگرانند براى اينكه آنچه شده است اين بوده است كه تمام متفكرين دنيا را به تحير واداشته است. يك ملتى كه به دستش هيچ نبود قدرتهاى بزرگ را شكست، آزادى براى خودش تهيه كرده. چه شده است يعنى چه؟ الان اين شده است كه ما نشستهايم - با هم - آزاد با هم صحبت مىكنيم. در چند سال پيش يك چنين اجتماعى، كمتر از اين هم براى ما ممكن نبود براى شما ممكن نبود. ما الان دست
صحيفه نور ج 7 صفحه 3
ديگران را از سر مملكتمان كوتاه كردهايم و چند وقت پيش از اين هر چه بود آنها مىبردند حالا نمىبرند. اينها كه مىگويند چه شده است براى اين است كه مردم را بدبين كنند و اشخاص غافل هستند، شايد بسيارى از اين چه شده است بسيارى غفلت بكنند و اگر اينها بگذارند چيزهائى ديگر هم مىشود لكن البته به تدريج بايد اين آشفتگىها رفع بشود. همه ايران بايد گروه امداد باشند. اگر همه گروه امداد شدند و رفع اين اشكالات همه خواهد شد و اگر ايرادگير شوند اشكالات رفع نمىشود و احتمال اينكه يك وقتى خداى نخواسته به عقب برگرديم، يك وقت شكست بخوريم، يك وقت باز همان مسائل برگردد هست. انشاءالله خداوند شما را گروه امداد براى اسلام قرار بدهد و اجر گروه امداد را به شما عنايت كند و همه موفق و مويد باشيد و همه باشيم براى خدمت انشاء الله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 4
تاريخ 6/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى كاشان
عبرت گرفتن ازتاريخ موجود
بسم الله الرحمن الرحيم
چيزهائى كه در دنيا اتقاق مىافتد كه آنها تاريخ را تحقق مىدهد، اين براى عبرت گرفتن ما، سرمشق بودن براى ماست. از جمله اين قضيهاى كه در ايران اتفاق افتاد. پنجاه و چند سال سلطنت غاصبانه رژيم پهلوى كه سرتاسرش مشحون بود ازكارهائى كه مخالف مسير ملت بود كه شايد اكثرش را شماها يادتان نيست، شماها جوانيد، من از اولش بودم، از آن وقتى كه كودتا شد، كودتاى رضا شاه شد تا حالا ناظر قضايا بودهام. كارهايشان گاهى به ظاهر خيلى فريبنده بود لكن برخلاف مسير ملت بود. وقتى كه او آمد ابتدائا شروع كرد به اظهار ديانت و اظهار چه و روضه خوانى و سينهزنى و گاهى ماه محرم در همه (در تهران) همه تكيههائى كه در تهران بود مىرفت مىگرديد خودش تا وقتى كه سوار مطلب شد، سلطه پيدا كرد.
همين آدمىكه اينطور مجلس روضه داشت، همآنطور سينه زن و ارتش مىآمد به سينه زنى (كه من خودم دستههاى ارتش را هم ديدم). همين آدم شروع كرد به ضد او عمل كردن، تا قبل از اينكه قدرت پيدا بكند، خواست براى بازى دادن مردم آنطور امور را انجام داد، وقتى كه قدرت پيدا كرد درست بر ضد آن كارهائى كه كرده بود شروع كرد به فعاليت، منجمله همين آدمىكه اين دستگاه روضه را داشت همچو قدغن كرد دستگاه خطابه و وعظ و روضه و همه اينها را، كه در تمام ايران شايد يك مجلس علنى نبود، اگر بود در خفا، در بعضى شهرها در خفا و به صورتهاى مختلف و با اسمهاى مختلف. چيزهائى كه موجب نارضايتى مردم بودانجام مىداد، مثل قضيه كشف حجاب. كشف حجاب شما نميدانيد آنوقت چه مصيبتى براى مردم بود، نمىدانيد چه كرد و مامورها چه كردند با مردم و با زنها كه اسباب نارضايتى عموم مردم بود، منتها قدرت زياد شده بود، مردم هم هدايت نمىشدند با يك مثلاً قدرتهائى، از اين جهت نمىتوانستند كارى بكنند لكن عقدهها زياد بود. بعد هم شروع كرد به اسم اينكه مىخواهد قدرت مركزى را درست كند، عشاير كه همهشان، البته در عشائر يك اشخاص غيرباب هم بود، لكن اينها يك پشتوانهاى براى ملت بودند، تمام اينها را از بين برد و آنطور فشار آورد به مردم و نارضايتى ايجاد كرد كه وقتى كه آن سه قدرت خارجى در جنگ عمومىاينها حمله كردند به ايران، آمريكا و انگلستان و روسيه، اينها همه با هم حمله كردند، در جايى كه مخالفت با آلمان
صحيفه نور ج 7 صفحه 5
مىخواستند بكنند حمله كردند به ايران، در عين حالى كه همه چيز ايران در خطر بود و مردم براى همه چيزشان نگران بودند، لكن وقتى گفتند كه رضاخان را اينها بردهاند مردم شادى مىكردند. اينطور رفتار كرد، رفتار غير عقلائى، رفتارى كه براى خاطر انگلستان بود. آنوقت انگلستان اين را آورد روى كار، بعد از او نوبت به پسرش رسيد كه اين را ديگر بيشتر شما يادتان است اين هم كارهايى كرد كه به حسب صورت فريبنده بود لكن كم كم هى هر چه پرده بالا رفت ديدند كه بر خلاف مسير ملت است. ملت با او مخالف شد منتها در طول اين سى و چند سالى كه بود، هى عقدهها روى هم آمد، عقدههاى مردم روى هم آمد و هى نارضايتىها زياد شد و هى خدمتهاى او به اجانب يكى بعد از ديگرى هى فاش شد تا رسيد به آنجا كه من شايد مكرر اين را در بعضى از صحبتهايم گفتم كه نكن كارى كه وقتى بروى، همه مردم شادى كنند، نكن اين كارى را كه همين مطلب را، كه وقتى كه پدر تو رفت همه شادى كردند در عين حالى كه همه در خطر بودند، تو نكن اين كار را، كه وقتى رفتى همه شادى كنند. حكومت اگر حكومت ملى باشد و به دست ملت يك حكومتى وجود پيدا بكند، چون از خودشان است، اگر يك وقتى از بين برود همه ناراحت مىشوند، اگر بخواهد از بين برود، همه پشتيبانش هستند، لكن حكومت اگر چنانچه پايه قدرتش بر دوش ملت نباشد، به اين وضع در مىآيد كه آن روزى كه مىگويند رفت، خيابانها آنطور شد كه ديديد (من نبودم لكن نقل مىكنند) شادىها آنطور شد كه ديديد. همان كه من به او تنبه دادم كه نكن كه اينطور بشود. اين بايد مايه تنبه براى ماها بشود، فرق نمىكند، يك قدرتى كه در راس است و همه مملكت تحت سيطرهاش است، يا يك قدرتى كه در يك استان است، يا يك قدرتى كه در يك شهر است، يا يك قصبه است، اگر چنانچه عقل داشته باشند، قدرتها بايد از اين تاريخ موجود عبرت ببرند كه وقتى حكومتى پايه قدرتش به دوش ملت نباشد و ملت با قلبش با آن موافق نباشند، هر چه قدرتمند باشد هم نمىتواند پايدارى كند. ديديد كه قدرت خودش چه بود و علاوه بر او همه قدرتها با او موافق بودند، يعنى ما در تمام دنيا يك كسى كه با او مخالف باشد حالا شايد يك نفر مثلاً يكى از دولتها شايد آن هم اظهار مىكرد حالا راست گفته يا نه نمىدانم اما تمام دول بزرگ با او موافق بودند. ابرقدرتها موافق بودند، تمام دول غربى با او موافق بودند، اين خليج و اين كويت واين - عرض مىكنم كه - دول عربى با او موافق بودند، در عين حال چون پايه قدرت بر قلوب مردم نبود، روى دوش ملت نبود، همه قدرتها دستشان را روى هم گذاشتند كه و قدرتهايشان را روى هم گذاشتند كه نگه دارند او را و نتوانستند، رفت ! اين يك تاريخ موجود است و بايد براى ما همه عبرت باشد.
فرو ريختن حكومت نتيجه از دست دادن پايگاه ملى است
شما كه در شهربانى كاشان هستيد، آن هم كه در شهربانى قم است، آن هم كه رئيس شهربانى كل است، آن هم كه رئيس ارتش كل است، آن هم كه رئيس ژاندارمرى كل است، آن هم كه رئيس دولت است، اينها توجه داشته باشند كه آن كه مىتواند اينها را نگه دارد و حفظ كند، ملت است، ملت
صحيفه نور ج 7 صفحه 6
مىتواند اين قدرتها را حفظ كند، اگر ملت پشتيبان اين جمعيت شد، اينها همه كارى مىتوانند بكنند و اگر ملت يك وقتى نارضايتى پيدا كرد، اگر امروز صحبت نكنند، چند روز ديگر صدايشان در مىآيد چند وقت ديگر صدايشان در مىآيد، آن روزى كه ملت صدايش در بيايد ديگر نمىتواند يك قدرتى با او مقابله بكند. از اين جهت بايد همه ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه اينكه ملت را راضى مىكند اين است كه ببينند كه شهربانى براى آنهاست، نه شهربانى ضد آنهاست. در زمان طاغوت مردم شهربانى را، ارتش را، ژاندارمرى را، دولت را تا برسد به خود آن آدم ضد خودشان مىديدند، اگر هم فرض كنيم يك شهربانى يا يك رئيس شهربانى بود كه اين موافق با ملت بود، نمىتوانست عملى بكند كه مردم احساس كنند كه اين موافق است و لهذا خوب و بدش در نظر همه مردم بد بود و آن پايگاهى كه بايد از آن اول تا آن آخر داشته باشد، در ملت آن پايگاه را از دست داد. وقتى بناشد كه پايگاه ملت از دست رفت و نتوانستند هم جورى بكنند كه دوباره اعادهاش بكنند، اين است كه فرو مىريزد. اين الان براى شما و ما و همه قشرهاى دولت و ملت و خصوصاً قشرهائى كه قواى انتظامىهستند، اين بايد يك سرمشق و يك الگو باشد كه ببينيم كه يك قدرت بزرگ وقتى پايگاه ملى ندارد، اين قدرت نمىتواند بايستد سرپاى خودش. يك قدرت ولو بزرگ نباشد، اگر پايگاه ملى داشته باشد، اين غلبه مىكند.
afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 8
تاريخ: 6/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات و دانشجويان دانشكده دندانپزشكى دانشگاه تهران
نقش موثر دايره مخابرات در پيشرفت نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول با خانمها كه از مخابرات هستند چند كلمه صحبت كنم. اين دايره مخابرات، ما كه در پاريس بوديم به ما خيلى محبت كردند و به نهضت خدمت. آنوقتى كه اعتصاب بود، آنها اعتصاب كردند لكن تلفنها را براى اينكه ما با ملت اتصال پيدا كنيم در اختيار ما گذاشتند و اين بسيار در آنوقت موثر بود در پيشرفت نهضت، از اين جهت من بايد از اين دايره تشكر كنم.
حصول پيروزى به واسطه اتفاق آراء و توجه يكپارچه مردم به شكست طاغوت
حالا من يك صحبتى به همه راجع به همه آقايان و خانمها عرض مىكنم. من اصل نابسامانىهائى كه در ايران هست فعلا، و آشفتگىهائى كه در همه قشرهاى ملت هست، هم مطلعم و هم متاثرم لكن بايد الان ما حساب اين را بكنيم كه وظيفه فعلى براى ما، براى ملت ما، چه بانوان محترمات و چه آقايان معظم، براى همه چه هست؟ الان ما درچه حال واقع هستيم؟ و بايد چه بكنيم؟ قبل از اينكه ما به اين مرتبه از نهضت برسيم همه مىدانستيم كه بايد چه بكنيم و لهذا همه ملت باهم همصدا شدند و مقصدشان هم اين بود كه ما سلسله پهلوى را و رژيم شاهنشاهى را نمىخواهيم و ما يك حكومت اسلامى، جمهورى اسلامىمىخواهيم. همه با هم همصدا بوديم و همه با هم پيش رفتيم تا رسيديم به آنجايى كه با اين وحدت كلمه و با اين وحدت مقصد، همه با هم اسلام خواستند و تأييد خداى تبارك و تعالى يك سد بزرگى را شكستيد و شكستيم. در آنوقتى كه دنبال اين قضيه بوديد همه مىدانيد كه هيچ قشرى توجه به اينكه من حالا چى ندارم، چى دارم، گرفتارى خانوادگيم چى هست، آيا منزلم مثلاً برقش مرتب است، آيا تلفن من چطورى است، هيچ توجه به اين مسائل نبود مطرح نبود اين مسائل، اينكه مطرح بود بين همه اين بود كه اين رژيم نباشد، يك رژيم الهى باشد. اين اسباب اين شد كه پيروز شديد.
اگر در آنوقت هم كه همه داشتند -مثلاً فرض كنيد- كه توى خيابان آمده بودند، هر كسى فكر اين بود كه خوب، حالا ما امشب وقتى كه برويم منزل شاممان چه هست، برقمان چطورى است، تلفنمان چه هست؟ قرض داريم، بچههامان مثلاً چطور هستند، مريض داريم، اگر اينطور تشتت افكار
صحيفه نور ج 7 صفحه 9
بود، هرگز اين پيشرفت را نمىكرديد. شما هر كدام وارد بوديد و همه وارد بودند همان روز در اين نهضت و در آنوقتى كه شور اين نهضت بود و فشار از آن طرف و از اين طرف، اين توجه اين معنا را داريد و خودتان الان برگرديد به آن حالى كه در آنوقت داشتيد، مىدانيد كه هيچ چيز مطرح نبود آنوقت، همه يك توجه، و از خودمان غفلت كرده بوديم آنهايى كه توى خيابانها و بالاى پشت بامها شب و روز فرياد مىزدند و الله اكبر مىگفتند و مبارزه مىكردند و با هيچ، با همه چيز مقابله مىكردند اينها ابدا توجه به اينكه ما منزلمان چه جورى است، خانهمان آيا داريم يا نه، هيچ ابدا اين مطرح نبود. آن زاغه نشينهاى اطراف تهران كه يك دفعه من در تلويزيون ديدم وضعشان را، و ديدم روحشان را، كه وضعشان، خوب به مشاهده ديدم كه عده زيادى در يك زاغهاى، در يك سوراخى رفت و آمد مىكنند و بعد كه پرسيد يكى از آنها، كه شماچه مىكنيد؟ روزها چه مىكنيد؟ گفت ما صبح كه مىشود با بچههايمان راه مىافتيم مىرويم تظاهرات. فكر اينكه حالا ما منزلمان اين زاغه است و زندگىمان اينطورى است، اين فكر از سر مردم پريده بود. همه فكر متوجه و متمركز شده بود در يك جهت و آن اينكه اين رژيم نبايد باشد، ما نمىخواهيم اينها را مرگ بر شاه، ما جمهورى اسلامىمىخواهيم. اين رمز بود از براى اينكه شما پيروز شديد. توجه به خودمان نه، توجه به مقصد. همه رو به مقصد بوديم. رو به خودمان نبوديم. همه آن طرف نگاه مىكرديم. اين طرف كه عبارت از وضع خودمان بود، هيچ توجه به آن نداشتيم. از اين جهت پيروز شديم. لكن خوب پيروزى تا كجا رسيده است، تا اينجا كه اين بنيان ظلم اساسش شكسته شد و رفت لكن ريشههاش كه هست، حالا به پيروزى ما نرسيديم.
پرداختن به گرفتارىهاى شخصى و غفلت از مقصد مايه توقف نهضت
آنى كه الان ما رايك قدرى به نگرانى مىكشد، اين است كه ملت حالا برگشته به اينكه حال خودش را دارد مىبيند، بين راه از مقصد دست برداشته، متوجه شده است به حال خودش. خانه نداريم يك عده كثيرى به اينكه ما خانه نداريم، خانه مىخواهيم. يك عده كثيرى به اينكه ما، در ادارهمان مثلاً چطور است. يك عده كثيرى به اينكه مثلاً در دانشگاه چطورى است. از آن حال انقلابى كه اين ملت داشت و حال توجه به مقصد و غفلت از حالات خودش و گرفتارى خودش بيرون آمده است ملت، سرتاسر كشور اينجورى است الان كه همه الان يك توجه به چيز ديگرى هم پيدا كردهاند و آن اينكه گرفتارىهاى خودمان. هر كسى الان، الان روزى چقدر كاغذ براى ما مىآيد، چقدر مراجعات به جاهاى ديگرى هست، چقدر مراجعات به دولت هست و همه شكايت از وضع خودشان و دامن مىزند به اين مطلب اينكه دستهايى كه الان در كار است كه اين نهضت را در نيمه راه متوقف كند.
آنها دست زدند به يك تبليغاتى و آن اينكه: چه شد تاكنون چه شده است؟ خوب، اين هم جمهورى اسلامى، باز هم براى فقرا فكرى نشده است، براى ادارى فكر نشده است، باز هم بعضى از همان مهرهها هستند باز هم كذا هى اشكالتراشى، از همه اطراف عمال آنهايى كه مىخواهند نگذارند
صحيفه نور ج 7 صفحه 10
اين نهضت به آخر برسد اينها افتادهاند توى قشرهاى مختلف ملت و هر جا به يك صورت به حسب ظاهر فريبنده همان فريبهايى كه شاه در آنوقت، شاه سابق در وقت سلطنتش مىداد، ماها را و صورت فريبنده درست مىكرد دروازه تمدن بزرگ، عرض مىكنم دهقان كذا، آزاد زنان و آزاد مردان، بيرون آوردن نيمىاز ملت را براى خدمت همين حرفهايى كه حرف است، محتوا ندارد، همين حرفهاى فريبنده الان روى هر نقشهاى كه كشيده شده است و با دقت كشيده شده است و كاردارها و آن اشخاص كه درست مطالعات در همه روحيات مردم داشتند و دارند، همين مسائل را حالا مىبينند كه تا اينجا كه رسيده است، نگذارند جلو برود. اينها فهميدهاند كه اگر اين نهضت به اين قدرتى كه تا حالا آمده است برود جلو، اين اسباب اين مىشود كه بكلى تا آخر دست آنها كوتاه بشود. اين را مىخواهند دراين نيمه راه خفهاش كنند و لهذا در همه قشرهاى مختلفى كه اينها عمالشان هست، تبليغاتى شروع شده است دامنهدار. توى كارگرها مىروند يك صورتى با يك وضعى صحبت مىكنند كه خوب، براى كارگر هم كه باز فكرى نشد، كو خانه؟ كو زندگى؟ كو چطور؟ آن روزى كه كارگر اعتصاب كرد و هيچ توجه به خانه و به زندگى نداشت و با اعتصاب خودش جلو رفت، حالا مىآيند به او مىگويند كه خوب، اين هم جمهورى اسلامىپس چه شد الان كو خانهتان؟ كو چطور؟ آنها هم غفلت مىكنند از اينكه ما باز نرسيديم، به جمهورى اسلامى، حالا باز الفاظ است، معانى تا حالا نيست، مابين راه هستيم باز به مقصد نرسيديم، مثل اينكه مثلاً يك رئيس كاروانى به دوستان و اعضاى كاروان بگويد كه ما وقتى به منزل رسيديم خير، همه اسباب و وسايل راحتى آنجا فراهم است، بعد كه دارند حركت مىكنند، يك جا اينها اعتقادشان اين اصل بشود كه رسيدهايم، باز مىبينند كه نه ديگر باز زحمت و باز جور و باز راه رفتن و باز چيز است، هى بروند ايراد بگيرند كه خوب، ما كه رسيدهايم حالا پس كو اين وعدههايى كه تو كردى. اين غفلت از اين است كه ما نرسيدهايم باز به آنجايى كه بايد برسيم، نرسيديم.
الان ريشههايى از آن رژيم سابق و عمالش هست، آنطورى كه گفته مىشود در سر حدات و كنار سرحدات بيرون از كشور، چه در طرف تركيه و چه در طرف افغانستان و چه در طرف عراق و آنجاها هستند اشخاص، جاهاى ديگر هم هستند و اينها يك توطئهاى الان دارند و مىخواهند يك اجتماعى داشته باشند، با هم روابط پيدا مىكنند و عمالشان توى جمعيتها افتادهاند و توى قشرهاى مختلف ملت افتادهاند و اشكالتراشى مىكنند.
امروز بايد توجه به اين معنا داشته باشيم كه وقت اشكالتراشى و وقت اينكه حالا ماچه شد كارمان، يك قدرى زود است حالا، همه را بايد توجه به اين بدهيم كه ما بين راه هستيم الان، يك رايى ملت دادهاند به جمهورى اسلامى، با رأى ملت جمهورى اسلامىرسميت دارد اما محتوايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، اسلام كه اين نيست. ما مىدانيم كه همه قشرهايى كه هست باز رنگهايش رنگهاى غيراسلامىاست لكن الان اگر چنانچه همه ما توجه به اين بدهيم كه برويم سراغ اينكه فلان اداره وضعش چه جورى است، فلان رئيس اداره وضعش چه جورى است، فلان كس چه جورى است، فلانى خوب عمل نمىكند، فلانى خوب عمل مىكند، اگر از آن معنايى كه الان ما دنبالش هستيم و مىخواهيم
صحيفه نور ج 7 صفحه 11
متحققش بكنيم، مىخواهيم قانونش را بگذرانيم، مىخواهيم مجلسش را درست بكنيم، اگر از اين مرز برگرديم به اين مسائل فرعى و اصل را از دست بدهيم خوف اين است كه دوباره برگردد مطلب به حال اول. الان وقت اين نيست كه تا عرض كنم كه ناراحت بشويم از اينكه چرا خوب دولت كار نمىكند. خود دولت هم مىداند كه آنطور نمىتواند با شدت كار بكند اما سوء نيت ندارند كار زياد است، گرفتارى زياد است، آشفتگى زياد است و اين اضافه كنيد به اين زيادى آشفتگى و كار، اينكه اشكالتراشى زياد است. مىروند نمىگذارند كه اين كارگرهاى نفت، كارگرهاى ادارات، كارخانهها، نمىگذارند اينها كار بكنند. مىگويند كه بايد ما همين حالا اين كارفرماها را همه را از بين ببريم و چه بكنيم. در صورتى كه الان وقت اين حرف نيست و اينهايى كه دارند اين را مىگويند از فرصت دارند استفاده مىكنند براى اينكه نهضت را جلويش را بگيرند، مهار كنند. مىروند توى رعيتها و اينها نمىگذارند كشت بكنند، بعد، از آن هم كه كشت شده الان نمىگذارند برداشت كنند.
آنها از اين كلمه اسلام مىترسند
شما ديديد كه در رفراندم كه آمال يك ملت بود، مسأله ملى بود. تاريخ سراغ ندارد يك همچنين ملى بودن يك رفراندمىرا، يك چنين اشتياقى را كه همه داشتند، زن و مرد و جوان، پير و مريض و عليل و همه آمدند پاى صندوق و رأى دادند، باز يك دستهاى پيدا شدند كه تحريم كردند، يك دستهاى پيدا شدند كه رفتند با تفنگ جلويش را گرفتند، يك دستهاى پيدا شدند كه صندوقها را آتش زدند. اينها دلشان براى ملت سوخته بود كه اين كارها را مىكردند؟ يك كار غير ملى بود؟ يك كار تحميلى بود؟ يك زورى در كار بود؟ يك فشارى در كار بود؟ يا با كمال آزادى و اشتياق نه اينكه فقط رأى بخواهند بدهند. اين بچههاى كوچكى كه وقت رأى دادنشان نشده بود و به آنها گفته بودند رأى ندهيد، متاثر بودند، اعتراض مىكردند كه يك دسته شان آمدند اينجا من نصيحتشان كردم، دلدارى شان دادم. يك همچو مسالهاى كه همه ملت مىخواست، همه قشرها مىخواستند زن و مرد رفتند رأى دادند و قريب به اتفاق رأى دادند و آنها همه قوايشان را كه روى هم جمع كردند نيمىاز صد، شايد شد يا فرض كنيد قدرى بيشتر. چه شد كه تحريم كردند؟ چه شد كه جلويش را مىخواستند بگيرند؟ چه شد كه صندوق را آتش مىزدند؟ جز اين است كه اينها نمىخواستند تحقق پيدا كند؟ اينها مىخواستند جمهورى اسلامىنشود. از جمهوريش مىترسيدند؟ نه، جمهورى كه ترسى ندارد شوروى هم جمهورى است. از اسلامش مىترسيدند، از اين كلمه اسلام مىترسند آنها، از جمهورى اسلامىمىترسند، از دولت اسلامىمىترسند، الان اين توطئه در كار است كه نگذارند اين نهضت جلو برود. رأى فقط ما داديم كار ديگرى كه انجام نداديم.
ما همه مىدانيم كه نتوانستهايم تا حالا، براى اينكه كار كم نيست كار زياد است و الان اين ايرادهايى كه گرفته مىشود، چه ايرادهاى باشد كه صحيح باشد (من هم مىدانم بسياريش صحيح
صحيفه نور ج 7 صفحه 12
است، ايشان كه خواندند الان من هم تصديق دارم كه بسياريش صحيح است ) چه آن چيزهايى باشد كه صحيح نيست، هر دوى اينها الان به حال نهضت ما كه تو راه است مضر است. همه بايد دست به هم بدهيم. همه ما، همه قشرها، همه دانشگاهىها، همه تاجر و كاسب و عرض كنم كذا، همه زن و مرد همانطورى كه تا حالا دست به هم داده بوديم و تا اينجا رسانديم كه موجب حيرت همه متفكرين شد، از اينجا به بعدش كه مهمتر است بايد دست به هم بدهيم تا اين مراحل را بگذرانيم. بعد هم نبايد ما بنشينيم منتظر اينكه يك قشرى اين كار را انجام بدهد. يك مملكتى است مال همهتان، آشفته هم هست، فقير زياد، بيكار زياد لكن ما بايد بپرسيم ازشان كه اين فقر زياد و بيكارى زياد مال انقلاب است؟ چون شاه رفته است فقير زياد شده است! چون رژيم به هم خورده است بيكارى زياد شده است! يا نه يك مسالهاى است كه الان ما وارث آن خرابىها هستيم؟ دولت وارث آنها هست. يعنى خرابى را كردهاند و رفتهاند، دزدىهايشان را كردهاند و رفتهاند، قرضها رابه بانكها گذاشتهاند و رفتهاند، از هر بانكى چند صد ميليون دلار قرض كردند و رفتند. الان وقت اين است كه ما با هم باشيم و بعد هم نبايد ما بگوئيم چرا او نكرد؟ بايد بگوئيم خودمان هم بايد بكنيم، همه بايد بكنيم، همه بايد بكنيم، همه هم وادار كنيم ديگران بكنند اما اشكالتراشى و عرض بكنم كه اينطور چيزها كه احتمال اينكه موجب يك وقفهاى بشود، موجب يك عرض بكنم كه تزلزلى در نهضت ما بشود، امروز صلاح هيچ يك از قشرهاى ملت نيست. امروز، هم دانشگاهى و هم من طلبه و هم آقا كه آقا هستند و هم شما كه از آقايان هستيد و هم خانمها و همه ملت امروز بايد با هم برويم جلو، فردا هم با هم بسازيم. توقع نداشته باشيد كه ما بسازيم، خوب ما چكاره هستيم؟ شما هستيد، ما هستيم، ديگران هستند. نه من بايد بنشينم بگويم كه خانمها اين كارها را انجام بدهند، نه خانمها بنشينند بگويند فلانى انجام بدهد. آنها به اندازه خودشان، ما به اندازه خودمان، شما به اندازه خودتان، دولت به اندازه خودش، ارتش به اندازه خودش، اداره به اندازه خودش چيزى نيست كه يك دولت بتواند انجام بدهد. آشفتگى، آشفتگيى نيست كه يك دولت بتواند يا يك قشر از ملت بتواند. همه ما بگوئيم كه ما هيچ كارى نمىكنيم، دانشگاهىها بكنند، دانشگاهى نمىتواند بكند. دانشگاهى بگويد كه ما هيچ كارى نمىكنيم، آخوندها بكنند. آخوندها هم هيچ چيز. ما همه هر دو بنشينيم بگوئيم تاجرها اين كار را بكنند، كاسبها اين كار را بكنند، ازشان نمىآيد. ملت اگر چنانچه همه با هم نباشند، اگر دست به دست هم ندهند، اگر هر كسى هر مقدارى كه ازش مىآيد كار نكند، اين مملكت نمىتواند اين آشفتگى را از دست بدهد، بايد همهمان باهم. اگر همه با هم مشغول شديم پيروز مىشويم، پيش مىبريم.
همين طور كه ديديد همه با هم بوديد و يك همچنين سد بزرگى كه هيچ كس احتمال شكستش را نمىداد، شكستيد. با دست الهى شكستيد. اجتماع شكست اين را. براى سازندگى هم و براى پيشرفت از حالا به بعد هم همين مطلب لازم است. از حالا به بعد ما بايد اين راه را طى كنيم. ما بين راه هستيم. ما نرسيديم به آخر. يعنى اوايل هستيم فقط يك موانعى را آن هم نه به تمام ريشههايش، مهمش البته از بين رفته است و اين هم كه از بين رفته است هيچ كس احتمال نمىداد، هيچ متفكرى. سياى آمريكا
صحيفه نور ج 7 صفحه 13
گفت: ما اشتباه كرده بوديم، حسابمان غلط در آمد براى اينكه آنها حساب ماديت مىكردند و اين قضيه، قضيه الهى بود.
ما الان بين راه هستيم يعنى نصف راه هم نرفتيم ديوارها را شكستيم، رد كرديم، حالا مىخواهيم برويم. يك رأى داديم، رأى كه براى ما خانه نمىشود، رأى براى ما اين چيزها را تمام نمىكند، عمل مىخواهد، رايش را داديم عملش را بايد بكنيم، دنبال اين بايد عمل بكنيم، بايد همانطورى كه الان مطرح است نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه قانون اساسى درست بشود، نمايندگان را تعيين بكنيم براى اينكه مجلس درست بشود مجلس ملى باشد يك مجلس فرمايشى نباشد، يك مجلسى نباشد كه به قول محمدرضا خان ليستش را مىنوشتند و مىدادند مىگفتند اينها را، خود اين اقرار كرد كه ليست را مىنوشتند منتها مىخواست براى خودش تعريف درست بكند، پدرش را تكذيب مىكرد. براى حالاى خودش تعريف درست كند، جلوى خودش را، جلوتر خودش را خراب مىكرد كه ليست را مىفرستادند از سفارتخانهها و ما هم مجبور بوديم كه همان ليست را، وكلا را همانطورى تعيين بكنيم. اين چيزى بود كه اقرار كرد خودش. منتها او مىخواست بگويد كه حالا ديگر اينجور نيست و حال آنكه بدتر بود. حالا يك مملكتى هست كه نصف راه را بلكه كمتر از نصف را ما رفتيم و البته اين قدرتهاى بزرگ كه مانع بودند اصولش از بين رفته است و ريشههايش مانده است كه اين هم با دست شماها بايد از بين برود. اين توطئهها را شما ملت بايد بشكنيد، هم بانوان مكلفند هم آقايان مكلفند كه بشكنند اين چيز را. بعد كه اين ريشهها از بين رفت و موانع از بين رفت، آنوقت وقت اين است كه سازندگى پيش بيايد يعنى اين، تا آنجائى كه بايد اين دولت موقت كارش را بكند و بعد مجلس بيايد در كار و قضيه سازندگى. اميد اينكه مجلس هم براى ما كار بكند صحيح نيست، مجلس هم يك چند صد نفرند، ازشان كارى نمىآيد. بايد همه قشرها براى خودشان تكليف فرض كنند. بگويند ما موظفيم. همانطورى كه هر آدمىخودش راموظف مىداند كه بچه خودش را، اطفال خودش را اداره كند و مىرود دنبال اينكه اداره كند او را، اين احساس بايد در ما پيدا بشود كه اين مملكت عائله ما هستند و خانهماست. اين خانه را بايد درستش بكنند. صاحبخانهها هم يكى نيست، دو تا نيست، همهاند. اينطور نيست كه صاحبخانهاى داشته باشيم. همه ملت است و همه كشور. همه كشور مال همه ملت است. اينها بايد خودشان بنشينند درستش بكنند و بايد همه با هم دست به هم بدهيم و الان وقت اين نيست كه مااشكال كنيم به اين طرف و آن طرف اشكالى كه شما مىكنيد من هم دارم خودشان هم دارند لكن الان وقت طرحش نيست كه باز يك آشفتگى بر آشفتگىها اضافه بشود. امروز وقت اين است كه ما همه با هم اين سد را بشكنيم. يعنى اين ريشهها را، سد را شكستيم الحمدلله، اين ريشهها را درآوريم از زير خاك و بريزيم بيرون.
اهميت شناسايى ضدانقلاب
اين مفسدهايى كه الان دور مىگردند توى دانشگاه مىروند - عرض بكنم كه - تظاهرات راه
صحيفه نور ج 7 صفحه 14
مىاندازند، توى خيابانها مىروند چه مىكنند، با هر بهانهاى يك بساطى درست مىكنند، اينها را بشناسيم. همه قشرها اينها را بشناسند كه چه جور اشخاصى هستند، چى دارند مىكنند؟ اجتماعاتشان روى چه ميزان است؟ آيا به اسلام اعتقاد دارند يا ندارند؟ آيا اينها جمهورى اسلامىمىخواهند يا جمهورى دموكراتيك مىخواهند؟ يعنى جمهورى منهاى اسلام. بايد همين معانى در ذهن ما باشد كه اين جمعيتهايى كه تو كار كارخانهها مىروند و توى كشاورزها مىروند و توى دانشگاهها مىروند و سر نمىدانم اين طرف و آن طرف مىروند، بايد اينها را بشناسيم كه اينها چه اشخاصى هستند و اينها را بشناسانيم به ملت تا ملت از اينها احتراز كند و اينها را دمشان رابگيرد بيرونشان بكند و بعد اين مراحل كه طى شد و اين قشرها از بين رفتند آنوقت سازندگى هم با همه ملت است همه با هم، همه با هم شكستيم، همه با هم بايد اين سازندگى را بكنيم. الان وقت اين كار است. من هم قبول دارم آشفتگىها هست اما آشفتگى علاجش به اين است كه همه كار بكنيم، همه دقت بكنيم در امورمان. هر كس خيال نكند كه از من چه كارى مىآيد هر آدمىاز او يك كارى مىآيد. يك قطره باران از آن كارى نمىآيد اما به اندازه يك قطره است. يك قطره كار يك قطره را مىكند همين قطرههاى باران است كه سيل را راه مىاندازد و سيل سدها را مىشكند. همين قطرهها، يكى، يكى، يكىهاى ما كه مثل قطره باران هستيم بود كه با هم وقتى مجتمع مىشد و در خيابان فرياد مىزديم، سدى را مىشكست. اگر آن روز هم مىگفت خوب من يك آدم هستم، من كه نمىتوانم در مقابل توپ حرفى بزنم، هر كسى اين فكر را مىكرد حالا باز همان بساط بود و همان آريامهر و همان نصيرى بود و همان هويدا و همان بساط. اما اين قطرهها كه به نظر مىآيد چيزى نيستند و هستند وقتى پهلوى هم جمع شدند از بين بردند اينها را. الان هم همين طور است اين قطرهها متفرق نشوند. اينها دنبال اين هستند كه اين قطرهها را از حال اجتماع بيرون كنند، متفرق كنند، بشوند قطره، قطره، قطره را بعد هم مىشود از بين برد. يك پاسبانى از بين مىبرد. الان وقت اين است كه همه با هم دست به هم بدهيم، همه با هم تأييد هم را بكنيم. من تأييد شما را بكنم شما تأييد مرا بكنيد. ما همه تأييد دانشگاهىها را بكنيم. دانشگاهىها تأييد بازارىها را بكنند، بازارىها تأييد چيز را بكنند تا اين كار را پيش ببرند. تا اين آشفتگىها كم كم رفع بشود، تا اين موانع برداشته بشود و بعد دنبالش سازندگى پيش بيايد.
انشاءالله خداوند همه شما را، مىدانم كه حسن نيت داريد همهتان، مىدانم دلتان براى اين مملكت مىسوزد لكن در عين حالى كه الان اين آشفتگىها هست الان اين كندروىها هست لكن بايد كمك بكنيد. نبايد يك بارى را روى بار بگذاريد بايد يك بارى را كم كنيد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد. بانوان را حفظ كند، آقايان را حفظ كند و همه موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 15
تاريخ 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران، مرزنشينان دشت مغان و بانوان مكتب ولى عصر
انسان سازى و تهذيب نفس، مقصد نهائى انبيا و اولياء است
بسم الله الرحمن الرحيم
نهضتهائى كه به وسيله انبيا و اوليا عليهم السلام واقع شده است، قابل مطالعه است. ما كه تابع مكتب انبياء هستيم بايد آن نهضتها را مطالعه كنيم و بفهميم نهضت چه بوده است، براى چه بوده است، مقصد انبيا چه بوده است، مقصد پيغمبر اسلام (ص) از نهضت اسلامىچه بوده است مقصد ائمه عليهم السلام چه بوده است، آيا فقط اين بوده است كه دست ستمكاران راكوتاه كنند؟ آيا دعوت انبيا فقط براى اين بوده است كه مزاحمين با مستضعفين را كنار بزنند و همين كه غلبه بر آنها كردند و كار را به پيروزى و راندن آنها رساندند كار تمام است؟ آيا مقصد انبيا اين است كه ظالم نباشد فقط؟ يا مقصد بالاتر از اين است؟ اگر مقصد بالاتر از اين است بايد ما هم كه تابع انبيا هستيم و تابع مكتب اسلام هستيم، به تبعيت از آن بزرگان دين و دنيا مقصدمان همان مقاصد باشد. آيا راندن رژيم پهلوى و ابطال رژيم شاهنشاهى تمام مقصد بود؟ آيا رفاه ملت و رسيدن ملت به چيزهاى مادى آخر مقصد است؟ انبيا آمدهاند تا مردم را، تا جامعه را ترتيبى بدهند كه رفاه زندگى مادى آنها باشد؟ مقصد انبياء اين بوده است كه مستكبرين بروند و مستضعقين به نواى دنيا برسند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ مقصد انبيا دنيا بوده است؟ اينهمه انبيا آمدهاند و دعوت كردند و كشته شدند، جنگها كردند و زحمتها كشيدند، فقط براى اين بود كه مستكبرين را كنار بزنند و تودههاى مردم را براى آنها رفاه حاصل كنند؟ يا مقصد بالاتر از اينهاست؟ خداى تبارك و تعالى كه انبياء را فرستاده است، براى تعمير دنيا فقط فرستاده است؟ يا مقصد بيشتر از اينهاست و بالاتر از اينهاست؟ اگر مقصد همين شكست مستكبرين بود، ما به مقصد تقريبا رسيديم و آنها را شكست دادهايم، ملت ما شكست داد اجانب را، دست خيانتكاران را قطع كرد و اين ريشههائى هم كه مانده است آن را هم قطع مىكنند لكن مقصد همين نيست، اگر مقصد اين بود كه زاغهنشينها از زاغهنشينى بيرون بيايند و يك سر و سامانى پيدا كنند، اين هم انشاءالله مىشود و با همت همه بايد بشود لكن باز مقصد اين نيست مقصد اين است كه كشور ما يك كشور اسلامىباشد كشور ما در تحت رهبرى قرآن، تحت رهبرى پيغمبر اكرم و ساير اولياء عظام اداره بشود. رفتن مستكبرين مقدمه است، رفاه مستضعفين يكى از مقاصد اسلام است. رژيم اسلامىمثل رژيمهاى مكتبهاى مادى نيست مكتبهاى مادى تمام همتشان اين است كه مرتع
صحيفه نور ج 7 صفحه 16
درست بشود، تمام همت اين است كه منزل داشته باشند، رفاه داشته باشند (آنهائى كه راست مىگويند). اسلام مقصدش بالاتر از اينهاست. مكتب اسلام يك مكتب مادى نيست، يك مكتب مادى معنوى است. ماديت را در پناه معنويت اسلام قبول دارد، معنويات، اخلاق، تهذيب نفس. اسلام براى تهذيب انسان آمده است، براى انسان سازى آمده است. همه مكتبهاى توحيدى براى انسان سازى آمدهاند. ما مكلفيم انسان بسازيم. شما خانمها كه زحمت كشيديد و به اينجا آمديد در اين زحمت، مكلفيد انسان بسازيد، مكلفيد در دامنهاى خودتان انسان مهذب بار بياوريد. مقصد اسلام و مقصد همه انبيا اين است كه آدمها راتربيت كنند، صورتهاى آدمىرا آدم معنوى و واقعى كنند. مهم در نظر انبيا اين است كه انسان درست بشود، اگر انسان تربيت شد، همه مسائل حل است. يك مملكتى كه دارأى انسان مهذب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه مهذب، همه ابعاد سعادت را براى كشور تامين مىكند. انسانى كه ايمان به خداى تبارك و تعالى دارد، انسانى كه متعهد است، انسانى كه مهذب است، دست ظالم را كوتاه مىكند لكن مقصد همين نيست، اين يكى از خدمتهائى است كه مىكنند، آزادى براى مردم تامين مىكنند، لكن اين يكى از مقاصد است همه اين نيست، استقلال براى كشور تامين مىكند لكن همه مقصد اين نيست، رفاه براى امت درست مىكند لكن مقصد اين نيست. انسان حيوان نيست، انسان يك موجودى است كه در طرف سعادت به بالاترين مقام مىرسد، در طرف كمال به بالاترين مقام موجود است مىرسد و اگر انحراف داشته باشد از پستترين موجودات پستتر است. انبياء كه ديدند مردم در هلاكت هستند از حيث اخلاق، از حيث عقايد، از حيث اعمال، مكتبهائى را خداى تبارك و تعالى به آنها الهام كرد تا نجات بدهد انسان را به همه ابعادى كه دارد. اگر انسان حيوانى بود مثل ساير حيوانات، لكن حيوانى كه تدبير دارد، حيوانى كه اهل صنعت است، اگر اين بود احتياج به آمدن انبيا نداشت. براى اينكه اين راه، راهى است كه ماديين خودشان ادراك مىكنند. آمدن انبيا براى اين است كه آن راههائى كه بشر نمىداند، آن حقايقى را كه انسان نمىداند، به آنها تعليم بفرمايند. انبياء براى راهنمائى يك مقام بالاتر، يك مقام انسانى بالاتر آمدهاند. قرآن كتاب آدم سازى است، براى آدم ساختن آمدهاند، كتاب حيوان سازى نيست، كتاب تعمير ماديت نيست، همه چيز است، انسان را به تمام ابعاد تربيت مىكند، ماديات را قبول دارد در پناه معنويات و ماديات را تبع معنويات قرار مىدهد.
ايجاد مملكت اسلامىمشروط بر اجراى احكام اسلام
مملكت وقتى مملكت اسلامىاست كه تعاليم اسلام در آن باشد. اگر تعاليم اسلامىدر آن نباشد، اسلامىنيست. هر چه ما بگوييم جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامىلفظ نيست، با رأى ما جمهورى اسلامىتحقق پيدا نمىكند، بله رژيم رسمىرژيم جمهوريت مىشود لكن اسلامىنمىشود مگر آنكه احكام اسلام در او جارى بشود با جريان قانون اساسى هم اسلام نمىشود. با مجلس شورا هم اسلام نمىشود. اينها همه مقدمه است. وقتى مىتوانيد بگوئيد كه مملكت اسلامىاست كه بازارى اسلامى
صحيفه نور ج 7 صفحه 17
بشود، تهذيب نفس باشد، نه مثل بازار ما كه سنگر گرانفروشى و تعدى است، وقتى اسلامىمىشود كه مرد و زن اسلامىبشوند، همه افراد اسلامىباشند. الگو حضرت زهرا (سلام الله عليها) است، الگو پيغمبر اسلام است. ما وقتى مملكتمان اسلامىاست، وقتى مىتوانيم ادعا كنيم كه جمهورى اسلامىداريم كه تمام اين معانى كه در اسلام است تحقق پيدا بكند. ما الان اول راه هستيم، ما جمهورى اسلامىرا به رأى اثبات كرديم، دست خيانتكاران هم بريديم و مىبريم لكن اين كافى نيست، بعد از آن باز راه زياد است، هم راه تحصيل زندگى صحيح براى مستمندان كه در پيش است و بايد پيش برود، هم راه معنويات است كه آن راه بالاتر است.
لبيك به نداى اسلام در تحصيل معنويات
خانمهاى محترم، خودتان را تهذيب كنيد و كودكان خودتان راتهذيب كنيد، كودكان خودتان را اسلامىبار بياوريد كه در اسلام همه چيز است. خودتان در پناه اسلام و به اخلاق اسلامىمتخلق بشويد كه همه چيز در اسلام است. آقايان محترم! خانمهاى محترمات! نداى اسلام را لبيك بگويند. اسلام براى تامين علف نيامده، اسلام براى تامين معنويات آمده است، همهاش فرياد از ماديات نباشد، بر خلاف مسلك اسلام است. معنويات اگر تحقق پيدا كرده، ماديات معنوى مىشود و به دنبالش هست. اسلام ماديات را به تبع معنويات قبول دارد، ماديات را مستقلا قبول ندارد. اساس، معنويات است. يك كشور با معنوياتش كشور است.
علم و ادب در خدمت معنويات
آزاد باشد و هر چه بخواهد بكند! ولو دزدى بكند! ولو خيانت بكند! امروز روز امتحان است براى شما. شما آزاد شديد، شما مستقل شديد. آزاد شديد كه هر چه بخواهيد بگوئيد؟! و هر چه بخواهيد بكنيد؟! خير، خداى تبارك و تعالى به شما آزادى عنايت كرد و شما را در اين آزادى امتحان مىفرمايد ببيند تا ما چه بكنيم، در اين آزادى چه بكنيم، با زير دستان چه بكنيم، با برادران خود چه بكنيم، با خواهران خود چه بكنيم، آزادى تنها سعادت ملت نيست، استقلال تنها سعادت ملت نيست، ماديت تنها سعادت ملت نيست، اينها در پناه معنويات سعادتند، معنويات مهم است. بكوشيد تا معنويات تحصيل كنيد، علم تنها فايده ندارد، علم با معنويات علم است، ادب تنها فايده ندارد، ادب با معنويات. معنويات است كه تمام سعادت بشر را بيمه مىكند و كوشش كنيد در تحصيل معنويات، در خلال علم كه تحصيل مىكنيد معنويات را تحصيل كنيد، دانشگاهها معنويت پيدا بكنند، مدارس معنويت پيدا بكند، مكتبها معنويت پيدا بكنند تا انشاءالله سعادتمند بشوند. خداوند همه شما را سعادتمند كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 18
تاريخ 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كارگزاران و كاركنان روزنامه كيهان
وظايف خطير مطبوعات
بسم الله الرحمن الرحيم
من به طور كلى مسائل را طرح مىكنم، افراد چطور هستند من اطلاعى ندارم. به طور كلى در هر كشورى مطبوعات آن كشور و تلويزيون و راديو آن كشور بايد در مسير آن ملت و در خدمت ملت باشد. مطبوعات بايد ببيند كه ملت چه مىخواهد، مسير ملت چيست، روشنگرى از اين طريق داشته باشد و مردم را هدايت كند. اگر مطبوعاتى پيدا بشود مسير آنها بر خلاف مسير ملت است، راهى كه آنها مىروند غير از راهى است كه ملت مىرود و اين بر فرض اينكه ملت هم و دولت هم اجازه بدهند كه بنويسند و بگويند، لكن مورد تأييد اين ملت نمىتواند باشد و نبايد آن را حساب كرد كه يك رسانه ملى است و يك روزنامه كشورى و ملى است و اگر خداى نخواسته در نوشتن و ننوشتن، نوشتن مقالات انحرافى و ننوشتن مقالاتى كه در مسير ملت است اين نحو عمل بكنند، اين به نظر مىآيد كه توطئه در كار باشد، اين غير از آزادى مطبوعات است.
آزادى واقعى يعنى اجراى قوانين اسلام
آقايانى كه اسم از آزادى مىآورند، چه آقايانى كه داخل در مطبوعات هستند و چه قشرهاى ديگرى فريادى از آزادى مىزنند، اينها آزادى را درست بيان نمىكنند يا نمىدانند. در هر مملكتى آزادى در حدود قانون است، در حدود قوانين آن مملكت است. مردم آزاد نيستند كه قانون را بشكنند. معنى آزادى اين نيست كه هر كس بر خلاف قوانين، بر خلاف قانون اساسى يك ملت، برخلاف قوانين ملت هم هر چه دلخواهش مىخواهد بگويد. آزادى در حدود قوانين يك مملكت است. مملكت ايران مملكت اسلامىاست و قوانين ايران قوانين اسلام است. در قانون اساسى زمان سابق هم اين معنا كه هر چه بر خلاف قانون اسلام باشد قانونى نيست و قانون بايد موافق با قوانين اسلام باشد، هست و هر قانونى كه در ايران، قانون اساسى كه در ايران بخواهد قانونيت داشته باشد، نمىتواند قانونى باشد كه بر خلاف گفته پيغمبر اسلام، بر خلاف گفته قرآن باشد. پس آزادى كه گفته مىشود كه مطبوعات آزادند، بيان آزاد است اينها معنايش اين نيست كه مردم آزادند كه هر كارى مىخواهند بكنند مثلاً آزادند دزدى بكنند، آزادند به فحشا بروند، آزادند مراكز فحشا درست كنند. اين آزادى، آزادى غربى است (البته به
صحيفه نور ج 7 صفحه 19
استثناء دزديش) اين آزادى غربى است كه هر كس هر كارى دلش مىخواهد بكند ولو اينكه فحشا باشد، ولو اينكه يك كارهايى باشد ناشايسته. اينطور آزادى در ايران نمىتواند باشد، آزادى در حدود قانون بايد باشد. قوانين اسلام را بايد ملاحظه كرد، در چهار چوب قوانين اسلام، در چهارچوب قانون اساسى، بيان آزاد و بحث آزاد. اين اشتباهى است مىكنند اينهائى كه فرياد از آزادى مىزنند، اينها غربزدهاند، آزادى غربى مىخواهند. اينها كه دم از دمكراسى مىزنند، اينها همان دمكراتيك غربى مىخواهند، آزادى غربى را مىخواهند يعنى بىبند و بارى. در غرب هر چه شده است ما هم بايد تبع آنها باشيم، اينها جزو غربزدهها هستند. روزنامهها آزادند مطالب بنويسند، مسائل بنويسند، اما آزاد هستند كه اهانت به مثلاً مقدسات مردم بكنند؟! آزادند كه فحش به مردم بدهند؟! آزادند كه تهمت به مردم بزنند؟ همچو آزادى نمىتواند باشد، آزادى توطئه نمىتواند باشد. اگر روزنامهاى فرضا(من نمىخواهم يك روزنامهاى را بگويم اينطور است) اگر يك روزنامهاى توطئه بر ضد مسير ملت مىخواهد بكند با نوشتن چيزهائى كه بر خلاف مسير ملت است و با ننوشتن چيزهائى كه بر مسير ملت است، اگر بخواهد توطئه بكنند و راهى برود كه دشمنهاى يك ملت آن راه را مىروند، ترويج بكند از كارهاى دشمنهاى يك ملتى، بنويسد چيزهايى كه مربوط به دشمنهاى يك ملت است، اگر اينطور باشد، اينطور آزادىها را ملت ما نمىتوانند بپذيرند.
ملت ما اينهمه زحمت كشيدند و اينهمه خون دادند و اينهمه گرفتارى پيدا كردند و اينهمه فرياد زدند، اينها براى اسلام اين كارها را كردند، اسلام را مردم مىخواهند. اگر چنانچه ما اسلام نداشتيم، الان همه همان معانى سابق بود. مردم براى جهات ديگرى غير از اسلام نمىروند خون خودشان را بريزند. مردم شهادت را مىخواهند. الان هم باز اشخاصى مىآيند از من استدعا مىكنند كه دعا كنيد كه ما شهيد بشويم. شهادت را براى چه مىخواهند؟ شهادت را براى اين مىخواهند كه مثلاً غير اسلام چيز ديگرى تحقق پيدا كند؟! يك دمكراسى غربى باشد؟ يك آزادى مثل شوروى باشد؟ يك آزادى مثل مثلاً امريكا باشد؟ يا اسلام را مىخواهند؟ اگر اسلام نبود همه اينها كه دارند مىگويند آزادى، آزادى، همه اينها يا در اروپا بايد زندگى بكنند يا در بيغولهها. اسلام اينها را از بيغولهها بيرون آورد و از خارج كشور آورد به داخل، حالا كه آورده باز حرفهايى مىزنند كه مسير، مسير اسلام نيست. اين كارى كه اسلام كرد اين بود كه شماها را آزاد كرد، شماها را از حبسها بيرون آورد، شماها را از تبعيدات برگرداند. شماهايى كه رفتيد در خارج نشستيد و تماشا كرديد تا خون مردم ريخته شد، حالا فرصت به دستتان آمد و آمديد به ايران. همچو كرد كه شما حالا آزاد شديد، لكن آزادى كه بر ضد اسلام صحبت كنيد. آزادى كه بر ضد همان كه شما را آزاد كرده است، بحث بكنيد. آزاديى كه همه چيز بگوئيد، الا اسلام. همه حرفها را بزنيد، همه چيز خوب است، لكن از اسلام صحبت نشود. اگر يك كسى از اسلام صحبت مىكند به ا و حمله بكنيد. اين حرفها نيست در كار، مطبوعات و كليه چيزهايى كه در يك كشورى هست به خدمت ملت بايد باشد. براى يك ملتى بايد آموزنده باشد. مسير ملت را بايد روشن كند نه اينكه بر خلاف مسير ملت عمل بكند. هر جا و هر روزنامهاى، هر مطبوعاتى و هر چه
صحيفه نور ج 7 صفحه 20
كه از اين رسانههاى تبليغاتى هست، همه اينها بايد مسيرشان همان مسير ملت باشد و تخلف از اين نكنند. اين هم بر صلاح خودشان است، هم بر صلاح كشور است و هم موافق با قوانين موضوعه در يك كشورى است. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه شماها موفق باشيد به خدمت. امروز روزى است كه بايد همه خدمت بكنند. امروز روزى نيست كه هر كسى به يك طرف بكشد. همه اين مسير ملت كه راه افتاده است. ملت، ببينم چه كرد، ملت چه مىخواهد. - ملت - همان كه ملت مىخواهد همه با هم بايد دنبال اين برويم. همان كه اين قدرت بزرگ را به هم زد و شكست بايد دنبال او رفت تا بتوانيم نجات بدهيم ملت را. اگر اين مسير را ما دست از آن برداريم، حرفهايى، هى بنشينند يك مطلب بگويند، اختلاف ايجاد بكنند، اين اسباب اين مىشود كه ما نتوانيم اين نهضت را به آخر برسانيم. من يك هشدارى مىدهم به روزنامه نويسها، به راديو و تلويزيون، به جمعيتهايى كه هر كدام حالا پيدا شدند، به همه جمعيتها، اين يك هشدارى است به اينكه همه جمعيتها اگر بخواهند خيانت نكنند به ملت، اگر بخواهند خدمت كنند به كشور، مطالعه كنند ببينند مسير اين ملت چه بود، چرا اين ملت به خيابانها ريخت و الله اكبر گفت، چرا جوانهايش را داد و شب پشت بامها رفت و فرياد زد و مرگ بر كه و زنده باد بر كه گفتند، اين براى چه بود؟ براى اسلام بود، اينها اسلام مىخواستند فقط مسأله اين نبود كه ما آزادى مىخواهيم، آزادى منهاى اسلام نمىخواهند ملت ايران، ملت ايران اسلام را مىخواهد. آزادى باشد لكن مثل شوروى باشد؟ آزادى باشد لكن مثل مملكت ديگرى باشد، اجنبى باشد؟ كى همچون چيزى را ملت ما مىخواست. اين آقايان در اشتباهند، من نمىگويم خائنند، من مىگويم در اشتباهند بايد اشتباهات خودشان را رفع كنند، بايد همه با هم باشند، همانطورى كه همه با هم به اينجا رسيدند، همه با هم از اينجا تا آخر مسير كه در اولش حالا هستيم، همه باهم اين مسير را طى بكنيم. انشاءالله خداوند همه را هدايت كند و همه ما به راهى كه خداى تبارك و تعالى راضى است قدم برداريم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 21
تاريخ: 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و اهالى يزد
هدايت جامعه، وظيفه علماى اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
يزد از شهرهايى بود كه نمونه بود، چنانچه قم از شهرهاى نمونه بود، لكن اينكه علماى آنجا خصوصاً آقاى صدوقى كه مورد علاقه شديد من است، آنجا بودند، بحمدالله در اين نهضت پيشقدم بودند و اين نهضت راكمك شايان كردند، ساير علما، يزد هم كه ارادت به همه دارم در اين معنا شركت داشتند، چنانچه طبقات مختلف محترم يزد هم بسيار به اين نهضت كمك كردند خداوند همه آنها را حفظ كند و خداوند سعادت به همه اينها عنايت كند. من از شما آقايان كه اظهار لطف كرديد و از راه دور، از كويت و از يزد آمديد براى ملاقات من، براى تفقد، تشكر خودم را از شما و ساير اهالى يزد، به واسطه شما ابلاغ مىكنم. خداوند آنها را هم سلامت و سعادت عنايت كند. بايد ما بدانيم كه همه مكلف هستيم، علماء اسلام مكلفند در صف جلو، وظيفه آنها زيادتر از ديگران است، وظيفه آنها هدايت جامعه است. الان ما احتياج داريم به اينكه جامعه را هدايت كنيم، از اين تقرفهاى كه مىخواهند بين جامعه بيندازند جلوگيرى كنيم و اين به عهده علما در درجه اول است كه مردم را آگاه كنند كه از شر اين شياطينى كه مىخواهند بين قشرها تفرقه بيندازند و از توطئههاى باقيمانده رژيم سابق جلوگيرى كنند، مردم را آگاه كنند كه اگر چنانچه اين قشرها در بين شما نفوذ كنند و خداى نخواسته تفرقه بيندازند بين مومنين و بين مردم ممكن است كه مسائل سابق برگردد، و مسائل سابق اگر برگردد اسلام در خطر است، كشور تا آخر در خطر است.
امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد
بايد در اين وقتى كه از همه اوقات براى ايران حساستر است، علماء ايران و فقهمالله و ساير اقشار، جوانان محترم، دانشگاهىها، دانشجوها، طلاب علوم دينيه، بازارىها ساير اقشار، دهقان و كارگر توجه داشته باشند به اينكه شياطين در كميناند و اگر خداى نخواسته غفلت بشود و اين ريشههاى پوسيده باز رشد كنند بين جامعه، زحمتها هدر مىرود. الان چيزى نيستند لكن اگر هوشيارى نباشد،اگر جلوگيرى نشود ممكن است كه رشد كنند. شما آقايان از قبل من سلام به همه علماء يزد دامت بركاتهم برسانيد و از قول من استدعا كنيد كه قشرهاى مردم را آگاه كنند. الان وقت
صحيفه نور ج 7 صفحه 22
بهانه گيرى نيست، الان وقت نيست كه ما راجع به جزئيات امور ملاحظه بكنيم، جزئيات امور را نظر بكنيم و از اصول غفلت كنيم. امروز روزى است كه بايد اصول را حفظ كرد، حفظ اصول به اين است كه اين ريشههاى گنديده را از بن در آوريم و اين حرفهايى كه بين مردم انداختهاند كه اسباب نارضايتى مردم مىشوند، بايد هدايت كنيد مردم را كه اينها اغراض دارند. ما امروز احتياج به وحدت كلمه داريم بيشتر از ديروز، ما امروز احتياج به اين داريم كه همه با هم به سوى اسلام، به سوى جمهورى اسلامى.....
صحيفه نور ج 7 صفحه 23
تاريخ: /8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامىشهر قزوين
فساد و خرابىهاى معنوى از دستاوردهاى رژيم سلطنتى
بسم الله الرحمن الرحيم
قزوين هم از شهرهايى بود كه خرابى و مصيبت از اكثر جاها درش بيشتر واقع شد و شما قزوينىهاى محترم، هم مصيبت ديديد و هم خرابى در شهرتان واقع شد و هم پايمردى كرديد و من وقتى كه اين جوانهاى برومند را مىبينم خوشحال مىشوم و موجب افتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواستارم. تا كنون ما از اسلام، الان باز حرف است، البته جمهورى اسلامى، همه هم رأى داديد به جمهورى اسلامى، لكن باز اينكه بايد بشود و انشاءالله بعدها خواهد شد نشده است. الان باز آن خرابىهاى اخلاقى كه در طول سلطنت اين پدر و پسر در ايران تحقق پيدا كرد و آن فسادهايى كه در اين مملكت پيدا شد، و دامن به آن زدند به عنوان ترقى به عنوان تعالى، به عنوان تمدن بزرگ، اينها طولانى است تا اينكه ترميم بشود. آن كه از همه چيز به كشور ما صدمهاش بيشتر بود اين بود كه نيروى انسانى ما را خراب كردند و نگذاشتند رشد بكند. مراكز فساد در شهرها و بخصوص در تهران آنقدر زياد بود و آنقدر تبليغ در كشاندن جوانهاى مابه اين مراكز فساد شد و آنقدر راههاى فساد براى جوانهاى ما باز كردند و دامن زدند به اينها و كشاندند اينها را در مراكز فساد كه اين خرابى از همه خرابىها بدتر بود. خرابىهاى مادى جبرانش آسانتر از خرابىهاى معنوى است.
غربزدگى، اسفناكترين نوع وابستگى
نفت ما را دادند و رفت و از بين رفت. حالا نفت را دوباره از سر براى خود ايران است. كشاورزى را از بين رفته بود، بعد دوباره قابل جبران است انشاءالله زود جبران مىشود -لكن مىشود- لكن نيروهاى انسانى مهم است. اينها نيروهاى انسانى ما را از بين بردند، نگذاشتند رشد بكند، در بين خود كشور ما جورى كردند كه محتواى انسان را از بين بردند، يك صورتى گذاشتند و محتوا را گرفتند، طورى كردند كه اعتماد ما هم به خودمان تمام شد. استقلال فكرى ما را، استقلال روحى ما را از دستمان گرفتند. اين بدتر از آن استقلال گرفتنى بود كه كشور ما استقلال نداشت، ما روحيه خودمان را از دست داده بوديم هر چه مىشد در ذهن همه اين بود كه بايد از خارج اين كارها درست بشود. مىخواستند اسفالت كنند يك خيابانى را يا -يك - بين اين شهر با آن شهر يك خطى
صحيفه نور ج 7 صفحه 24
بشكند، آن بايد از خارج بيايد. اهانت كردند به نيروهاى انسانى ما، محتوا را گرفتند. تا يكى مريض مىشد اين بايد انگلستان برود و حالا هم با تتمهاش هست. اطباء كه گاهى مىآيند اينجا مىگويند ما خودمان مىتوانيم معالجه كنيم اينهايى كه مىبرند آنجا، ما هم مىتوانيم معالجه كنيم، لكن مردم را جورى بار آوردند كه سلب اطمينان كردند از خودشان، استقلال فكرى را از ما گرفتند، ما در فكر و در انديشه و در روح وابسته شديم. اين وابستگى بسيار اسفناك است. وابستگى نظامىرا با يك روز يا يك ماه مىشود رفعش كرد، بيرونشان كرد، وابستگى اقتصادى قابل جبران است، زود مىشود جبران كرد. اما وابستگى روحى و انسانى است كه بسيار مشكل است. يك بچه را از آن بچگى، كوچكى كه بوده است در دامن مادرش و تارفته است به دبستان، تا رفته است به دبيرستان و تارفته است در دانشگاه، هر جا رفته تبليغات جورى بوده است كه اين را وابسته بار آورده اعتقادش اين شده كه به غير ارتباط با خارج نمىشود كارى كرد، خودمان چيزى نداريم، حتى گمان اين است كه خودمان، حتى اخلاقمان هم اخلاق صحيح نباشد، اين است كه مشكل است ترميمش، به اين زودىها هم ترميم نمىشود و همه بايد دست به هم بدهند براى ترميم اين جهت كه اين وابستگى از بين برود و يك مملكتى باشد كه هم اقتصادش مستقل باشد، هم فرهنگش مستقل باشد، هم انسانش مستقل باشد، هم فكرش مستقل باشد. استقلال فكرى، استقلال روحى. الان هم در هر جا كه برويد، هر مجلسى از اين روشنفكران ما درست مىكنند، باز حرفها همان حرفهاى غربزدگى است، همان حرفهاست، همان حرفهائى كه در زمان طاغوت وقتى جمع مىشدند دور هم مىگفتند، حالا هم باز همان حرفها را مىزنند. از وابستگى و غربزدگى ما بيرون نيامديم و بهاين زودى بيرون نمىآئيم. آن گويندهشان كه خدا رحمتش كند (حالا فوت شده است) گفته بود كه ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد، يكى از معاريف اينها كه: ما همه چيزمان بايد انگليسى باشد. اينطور محتوا را از دست داده بود و ميان تهى شده بود. صورت، صورت يك آدم مثل ساير مردم، ولى محتوا، و محتواى وابسته. اين، به اين زودىها ما نمىتوانيم اين قشرهاى روشنفكر و اين قشرهاى آزادى طلب را -به اين زودى نمىشود كه -اينها از آن محتوائى كه درشان 50 سال، 30 سال، 20 سال تزريق شده است و تهى كردند خودشان را از خودشان، خودشان از خودشان غافل شدند، به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد. يك فرهنگ تازه مىخواهد، يك فرهنگ متحول مىخواهد كه حالا از اول بچههاى ما را بار بياورند به يك فرهنگ انسانى، اسلامى، استقلالى. يك فرهنگى كه مال خودمان باشد كه اين بچه از اول بار بيايد به اينطور كه من خودم هستم كه سرنوشتم را مىتوانم دستم بگيرم هى تو گوشش نخوانيد كه فرهنگ -نمىدانم- اروپا و آمريكا. هى تو گوشها خواندند اين را، همه چيز بايد از آنجا باشد، همه چيز ما وابسته بايد باشد، اخلاقمان هم بايد وابسته باشد، وقتى هم كه آزادى مىخواهيم يك آزادى غربى مىخواهيم، ما بايد غربى باشيم، يك آزادى مىخواهيم كه همان شبيه آزادى غرب باشد. اين معنا به اين زودى از توى مغزهائى كه شستشو شده است 40 و 50 سال، 20 و 30 سال و به جاى مغز ايرانى، مغز اروپائى آمده است، به جاى فكر ايرانى، فكر غربى جانشين آن شده است، اين به اين زودى نمىشود رفعش كرد، اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 25
محتاج به يك طول مدتى است كه فرهنگ، يك فرهنگ مستقل، نه يك فرهنگ استعمارى كه آنها برا ى ما ديكته كردند. آنها براى ما ديكته كردند، فرهنگ ما را طورى كردند كه ما همه چيزمان الان عوض شده، غربى شده، وقتى هم حرف مىزنيم حرفمان غربى است، وقتى اسم خيابان مىگذاريم، اسم خيابانهاى غرب را مىگذاريم، اسم اشخاص غربى را مىگذاريم، خيابان روز ولت، خيابان كندى، خيابان كذا. اينها غربزدگى است، در تمام اروپا بگرديد يك خيابان محمدرضا پيدا نمىكنيد، يك خيابان نادر پيدا نمىكنيد. خيابانهايمان هم خيابان غربى است، تعارفهايمان هم تعارف غربى است، آداب و معاشرتمان هم، با هم معاشرت غربى است، همه چيز. ما يك وابستگى روحى پيدا كرديم، اين وابستگى روحى از همه چيزها براى ما بدتر است. اسلام يك وقتى سيطرهاش بر همه ممالك بود، آنوقت روم و ايران بود كه هردوى اينها از همه ممالك- آنها ديگر آنوقت به وحشيگرى بودند- اين دو تا مملكت مستقل متمدن، آن روز اسلام سيطرهاش بر اينها شد و همه را اسلامىمىخواست بكند.
گرفتارى قلمهاى سوء، بدتر از گرفتارى سرنيزه
در هر صورت من از شما جوانها متشكرم كه آمديد از نزديك با هم ملاقات كنيم و درد دلمان را بگوئيم. زياد است، درد دلها زياد است. مااز سرنيزهها و مسلسلها و اينها فارغ شديم. سرقلمها حالا ضد ماست، قلمها به جاى نيزهها آمده است، مقالهها به جاى مسلسلها، حالا به روى اسلام بسته شده است. الان ما گرفتار سرنيزه نيستيم، ما گرفتار قلم هستيم، اهل قلم، ما گرفتار روشنفكرها هستيم، ما گرفتار آزاديخواهها كه آزادى را نمىدانند چى است، هستيم. يعنى چه آزادى. ماالان گرفتار اينها هستيم و من اميدوارم كه بيدار بشود يك وقت ملت ما، يك وقت آزاديخواههاى ما هم بيدار بشوند، از اين غربى بودن بيرون بيايند، توجه بكنند به خودشان، خودشان را مستقل قرار بدهند. يك وقت از اسلام همه جا، به همه جا چيز صادر مىشد فرهنگ صادر مىشد، حالا ما همه چيزهامان بايد تبع باشد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و براى مملكتمان مفيد باشيد و براى اسلام مفيد باشيد و مملكت خودتان را خودتان حفظ كنيد ديگر ننشينيد به اينكه ژاندارمرى و پاسبان اينها بيايند. خودتان همه پاسبان و خودتان همه ژاندارمرى و خودتان همه ارتشى و همه چيز خودتان هستيد، مملكت هم مال خودتان است، خودتان حفظش كنيد (حضار: در سايه رهبرى شما حضرتعالى) خداوند همهتان را حفظ كند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 26
تاريخ 8/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پهلوانان ورزش باستانى
ما همه زندهايم براى احياء سنت پيغمبر اسلام (ص)
بسم الله الرحمن الرحيم
از اينكه جوانها از دست شما رفته و مصيبت واقع شده است من متاثرم لكن براى اسلام و براى قرآن كريم ارزش دارد كه همه از بين برويم. ما همه زندهايم براى احياء سنت پيغمبر اسلام و احياء قرآن كريم و بايد دين خودمان را به اسلام ادا كنيم. من وقتى كه شما جوانها را مىبينم، ماشاءالله جوانهاى برومند و پهلوان خيلى خوشم مىآيد و افتخار مىكنم به اينكه جوانها علاوه بر برومندى بدنى توجه به ديانت و اسلام دارند و همانطورى كه ورزش كردند براى تقويت بدن انشاءالله ورزش براى تقويت روح هم كردهاند و مىكنند. وقتى اين دو تا قوه با هم شد، قوه جسمانى و قوه روحانى، اين ارزش خيلى پيدا مىكند، قوه جسمانى براى خدمت و قوه روحانى هم براى هدايت، با قوه روحانى انسان هدايت كند خودش ر ا و با قوه جسمانى خدمت كند. اين دو قوه وقتى كه مجتمع شد، يك انسان به تمام معنا انسان مىشود. همانطور كه در يك جامعه، يك قواى فعاله و يك قواى هاديه مىخواهد، يك جامعه را هدايت كن لازم است و جامعه هم بايد به آن هدايت عمل بكند. وقتى هدايت صحيح باشد و عمل، عمل صحيح باشد، يك جامعه را راه مىاندازد و يك جامعه را معتدل مىكند، صحيح بار مىآورد. در شخص هم همين طور است. شخص هم مثل يك جامعه مىماند، يك قوه هادى مىخواهد هدايت كند و يك قوه عامله مىخواهد، كه عمل بكند. يك عقل فعال مىخواهد، يك عقل نظرى مىخواهد و يك عقل عملى مىخواهد، ادراك كند به آن عقل نظرى مطالب را و هدايت كند همين انسان خودش را به اينكه در راه آن مقصودى كه دارد عمل بكند. همانطور كه جامعه با اين دو قوه اصلاح مىشود، انسان هم با اين دو قوه اصلاح مىشود و من اميدوارم كه همانطورى كه شما قوه جسمىتان بحمدالله سالم و خوب است، قواى روحىتان همانطور باشد و با اين دو قوه به اسلام خدمت بكنيد.
تمام مقصد ما بايد اسلام باشد
الان وقتى است كه ما بخواهيم اين كشور را از اين آشفتگىهائى كه دارد نجات بدهيم، بايد همه وجهه نظر را به اسلام بكنيم، تمام مقصد اسلام باشد. اسلام است كه مىتواند ما را به سعادت دنيا و آخرت
صحيفه نور ج 7 صفحه 27
برساند. اسلام است كه براى ما آزادى، يك آزادى سالم، آزادى صحيح تامين مىكند.اسلام است كه مىتواند ما را مستقل كند. اسلام است كه مىتواند روح ما را قوى كند و به تبع آن جسم ما هم قوى بشود. ما همه الان محتاج به اين هستيم. كه با اين آشفتگىهائى كه البته بعد از هر انقلاب آشفتگىها هست و بحمدالله انقلاب ايران يك انقلاب كمآشفتگى است، آشفتگى هست نه مثل آنها كه در جاهاى ديگر انقلاباتى ديگر بوده است. انقلاب روسيه و انقلاب فرانسه ضايعاتش خيلى بوده است. بحمدالله ايران، آن هم از بركت اسلام است براى اينكه اين مردمىكه انقلاب كردند، اسلامىبودند، مردمىنبودند كه بخواهند بيجا خرابكارى بكنند به حد خودشان كردند، به آن اندازهاى كه مفيد بود مىكردند، به آن اندازهاى كه مجاز بود مىكردند و لهذا بعد از انقلاب اينطور آشفتگىهائى كه در جاهاى ديگر بود، اينطور آشفتگىها نيست، البته يك گوشههائى از آن رژيم باز باقى است و يك عمالى هم از خارجىها باز در بين مردم باقى هست لكن آنهم بايد به همت ملت، به همت همه با هم اين آشفتگىها انشاءالله رفع بشود و بعد هم با همت همه سازندگى شروع بشود، به همت همه اسلام آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است تحقق پيدا بكند.
استقرار حكومت الله به همت تمام اقشار ملت
الان ما الفاظ است، باز پا را از الفاظ بيرون نگذاشتهايم، جمهورى اسلامىرأى هم داديم اما آن معنا و آن محتوايى كه بايد تحقق پيدا بكند باز نشده است. الان آشفتگىها همه جور هست، تحول لازم دارد. از همه چيز آن كه بخواهد بشود، همه آن آثار طاغوتى كه در همه جا الان هست، الان هم آثار در همه جا هست، همه اينها بايد متحول بشود تا اينكه اسلام به آنطورى كه، به آن چهره زيبايى كه دارد -اسلام- تحقق پيدا بكند، يك مملكت الهى بشود در مقابل يك مملكت طاغوتى. طاغوت را كه از بين برديد بايد به جاى آن يك مملكت اسلامىو يك مملكت الهى درست بشود. مقابل طاغوت، الله است. با رفتن طاغوت بايد مملكت الله پيدا بشود، مملكت الهى پيدا بشود و آن هم با همت همه است، نه -ما - روحانيون مىتوانند تنها كار انجام بدهند و نه دولت مىتواند تنهائى انجام بدهد و نه قشرى از اقشار ملت. همانطورى كه همه پيش برديد، با هم مسأله را پيش برديد، با هم پيروزى را تا اين حدود ايجاد كرديد، نائل شديد به پيروزى، باز هم با هم بايد اين قافله را به منزل برسانيد. اگر با هم نباشيد، اگر اين قوا همه با هم مجتمع نشوند نمىتوانند كارى انجام بدهند. اين حرفهائى كه اينطرف و آنطرف گفته مىشود، اين اختلافاتى كه دارد هى دامن به آن زده مىشود، همه اينها مخالف بامسير ملت است. ملت ما با هم همه اسلام ر ا خواستند، همه ملت فرياد كردند با الله اكبر كه ما اسلام را مىخواهيم، ما حكومت اسلامىمىخواهيم، جمهورى اسلامىمىخواهيم. مقصد ملت اسلام است، اينها كه گذشت اينها مقدمات بود، اينها چون مانع بودند از اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، مردم اين مانعها را رد كردند، ظالمها را كنار زدند، آنهايى كه غارت مىكردند اينها را كنار زدند لكن مقصد اصلى اين است كه يك حكومت اسلامىتحقق پيدا بكند، رژيم يك رژيم انسانى - اسلامىبشود و مملكت، يك مملكت
صحيفه نور ج 7 صفحه 28
اسلامى- انسانى بشود كه اسلام در همه قشرهاى مملكت، در همه قشرهاى مملكت همه جا اسلام باشد، هر جا برويد رنگ اسلام ببينيد و من اميدوارم كه با همت همه شما آقايان و با همت همه اقشار ملت آن آرزوئى كه ماداريم تحقق پيدا بكند. خداوند انشاءالله شما را توفيق دهد.
محبت اقتضا مىكند كه اختلاف در كار نباشد
من اميدوارم كه خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و اختلاف كه ريشه همه مفاسد است كنار گذاشته بشود همه با هم برادر، همه با هم برابر و دوست. در بين شما آن چيزى كه از همه بيشتر به چشم مىخورد، محبتى است كه در شماهاست. شماها اهل محبت هستيد و محبت اقتضا مىكند كه اختلاف در كار نباشد. دو نفر كه هم را دوست دارند باهم اختلاف نمىكنند و شماها بينتان محبت رايج است و مردانگى، و اميدوارم كه آن صفات بزرگى كه هر دو آن صفت از طرف خداوند تبارك و تعالى است اين اسباب اين باشد كه اختلافات در كار نباشد، همه با هم، همهمان باهم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 29
تاريخ: 9/3/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى سبزوار و بانوان چهار مردان قم
آنچه كه تحمل مشقت را آسان مىكند كار براى خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد از آقايان كه از راه دور تشريف آوردهاند و در اين هواى گرم و در اين منزل كوچك زير آفتاب تشريف دارند و تحمل زحمت مىكنند و از خانمهائى كه تشريف آوردهاند و در اين هواى گرم مستمع هستند تشكر كنم و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىنمايم. آنچه كه زحمتها را آسان مىكند اين است كه براى خداست، كارى كه براى خدا باشد، تحملش آسان است ولو در آفتاب باشد، ولو در گرما باشد. اولياء خدا براى خدا زحمتها كشيدند، اسلام با خون پيش رفت، با زحمت پيش رفت، با فداكارى پيش رفت و ما بايد با فداكارى پيشرفت كنيم. اسلام محتاج به فداكار است، قرآن كريم محتاج به فداكارى قشرهاى ملت است، پيغمبر اكرم به اين ملت چشم دوخته است، نامههاى اعمال پيش ايشان مىرود و ما بايد كوشش كنيم كه رضايت خداى تبارك و تعالى را به دست بياوريم.
اشخاصى كه قلم دست مىگيرند بر ضد اسلام، برضد روحانيت، بشناسند آنها را
شما با زحمتهاى خودتان، با رنجهاى خودتان، چه آقايان و چه خانمها، اين پيروزى را تحصيل كرديد و بايد با زحمتهاى خودتان، با رنجهاى خودتان، با فداكارىهاى خودتان ادامه بدهيد. الان موقعى است كه احتياج به ادامه نهضت است، نهضت نارس است، بين راه است و شياطين توطئه مىكنند. بايد همه ملت با هم، همه قشرها با هم، آنها كه براى اسلام دلشان مىطپد، آنهائى كه كشور خودشان را مىخواهند، بايد از مسائل خصوصى، از مطالبى كه مربوط به خودشان هست، از آمال و آرزوهاى شخصى دست بردارند و به فكر ملت باشند و به فكر اسلام باشند و به فكر كشور باشند و توطئهها را با وحدت كلمه خنثى كنند. آنهائى كه در بين مردم، كارگرها، دهقانها، دانشكدهها، دانشگاهها مىروند و تخم فساد مىكارند، آنها را بشناسند، ببينند كه اينها چه كسانى هستند و از كجا تأييد مىشوند و كى آنها را تأييد مىكند. قلمهاى مسموم را بشناسند، اشخاصى كه قلم دست مىگيرند بر ضد اسلام، بر ضد روحانيت، بر ضد مسير ملت قلم فرسائى مىكنند، بشناسيد آنها را. سوابق اينها را به دست بياورند. مطالعه در احوال و سوابق اينها بكنند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 30
آزادى را اسلام به ما داد، قدر اين آزادى و اسلام را بدانيد
ما احتياج به وحدت كلمه داريم. زحمت ملت ما براى اسلام است. براى اسلام بود. اسلام است كه سعادت همه را تامين مىكند و اسلام است كه ما را پيروزى رساند و اسلام است كه ما را به پيروزى مىرساند. اگر اسلام نبود و اگر اسلام نباشد، ملت باز معنائى كه سابق بود بر مىگردد. آنهائى كه حكومت مىخواهند بين ما بكنند، عمالشان را وادار كردند بر ضد اسلام، بر ضد روحانيت عمل كنند و قلم فرسائى كنند. بيدار باشيد ملت بيدار باشيد علماى اعلام! خطباى عظام! دانشگاهى! بازارى! كارگر! دهقان! همه بيدار باشيد و دشمنهاى خودتان را بشناسيد. دشمنهاى اسلام را بشناسيد. اگر اسلام نبود اينها كه براى آزادى قلم فرسائى مىكنند، اينجا نبودند، آزادى نداشتند. آزادى را اسلام به ما داد، قدر اين آزادى را بدانيد و قدر اين اسلام را بدانيد. كسانى كه براى كشور مىخواهند خدمت كنند، به اسلام خدمت كنند، بايد روحانيت را تقويت كنند، دانشگاه را تقويت كنند. من از خداى تبارك و تعالى بيدارى ملت را مسئلت مىكنم. من از خداى تعالى سعادت همه ملت را و سعادت و سلامت شما آقايان و خانمها كه تشريف داريد مسئلت مىكنم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 31
تاريخ: 9/3/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون، فرهنگيان و مردم كرج به مناسبت شهادت شهيد مطهرى و سوء قصد به حجتالسلام رفسنجانى
جديت در حفظ حيثيت اسلام و شناساندن چهره حقيقى جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
اينكه پيش من اهميت دارد اين اموال نيست، اين دارائىهاى جنايتكاران نيست. اينكه من خيلى به آن اهميت مىدهم اين است كه امروز كه جمهورى اسلامىاعلام شده است و مردم ايران را از شر آنها، از شر رژيم فارغ مىدانند و جمهورى را اسلامىمىدانند، همه اقشار ملت خصوصاً آنهائى كه در راس كار هستند، خصوصاً روحانيينى كه در راس كار هستند اينها جديت كنند به اينكه نبادا خداى نخواسته چهره جمهورى اسلام به طور قبيح بين مردم وجود پيدا كند. اين اهميت در راس همه امور اين معناست. اموال چيزى نيست ببرند، بخورند يا بگيرند، يا براى مستضعفين كار بكنند، البته مىشود، آنكه اهميت دارد حيثيت اسلام است كه بايد كوشش كرد اين حيثيت را حفظ كرد. تا حالا مردم مىديدند كه خوب، يك دولت طاغوتى است و كارهايش كذا و كذاست. وقتى كه دولت طاغوتى رفت مردم توقع دولت اسلامىدارند. مردم توقع دارند كه حالا كه نمىتوانيد همه كارها را يكدفعه اصلاح كنيد لكن آنهايى كه در راس كار هستند جورى نباشد كه اسلام را هم مثل يك دولت طاغوتى ما عرضه بكنيم. اگر ما مسامحه كنيم در امور يا تخطى كنيم از آن مشيى كه اسلام و حكومتهاى اسلامىدارد، اين اسباب اين مىشود كه اسلام را ما در نظر عالم، در نظر غير، در نظر جوانهاى بىاطلاع از اسلام، قشرهايى كه اسلام را درست اطلاع بر آن ندارند در نظر اينها يك صورت طاغوتى به آن داده بشود. اين شكست است كه تا آخر اسلام را به شكست مىرساند.
ديروز به بعضى از اين آقايان كه اينجا بودند گفتم كه آن روزى كه وجهه اسلام بخواهد درش خدشه وارد بشود، آن روز است كه بزرگان اسلام جانشان را دادند براى او. در زمان معاويه و در زمان پسر خلف معاويه مسأله اينطور بود كه چهره اسلام را اينها داشتند قبيح مىكردند، به عنوان خليفهالمسلمين، به عنوان خليفه رسول الله آن جنايات را مىكردند. مجالسشان، مجالس چه بود. اينجا بود كه تكليف اقتضا مىكرد براى بزرگان اسلام كه مبارزه كنند و معارضه كنند و اين چهره قبيحى كه اينها دارند از اسلام نشان مىدهند و اشخاص غافل ممكن است كه خيال كنند كه اسلام خلافتش همين است كه معاويه دارد و يزيد دارد، اين است كه خطر مىاندازد اسلام را و اين است كه مجاهده برايش
صحيفه نور ج 7 صفحه 32
بايد كرد ولو انسان به كشتن برود.
تا حالا همه قشرها (خداوند همهشان را سعادت و سلامت بدهد) مبارزه كردند و اين قشرى كه ظالم بودند، ستمكار بودند خائن بودند، اين رژيم فاسد را شكستند و از بين بردند، حالا كه دست خود مردم افتاده است مملكت، و ادعا اين است كه يك حكومت اسلامىاست، كه يك جمهورى اسلامىاست، حالاست كه خطر زياد است حالاست كه براى قشر روحانيت از همه بيشتر (براى اينكه اينها نمونهاى از اسلام هستند، نمونهاى از انبياء هستند) براى ساير قشرها هم همين معنا، اين كه به اسلام عقيده دارد، به خدا عقيده دارد، برايش الان يك تكليف هست كه در اينوقتى كه آن رژيم طاغوتى رفته است و حالا يك رژيم ما ادعا مىكنيم اسلامىو انسانى هست، يك وقتى طورى نشود كه كميتهها در سرتاسر كشور عرض بكنم پاسدارها در سرتاسر كشور، ساير قشرها در سرتاسر كشور خودشان را آزاد بدانند كه هر كارى مىخواهند بكنند، آزاد بدانند كه هر جور مىخواهند رفتار بكنند. اين است كه اگر چنانچه كميتهها روى موازين اسلامىعمل نكنند، اگر روحانيون كه در راس جامعه هستند روى موازين مقررات به طور دقت عمل نكنند، اگر دولت به طور دقت عمل نكند، اگر ارتش به طور دقت عمل نكند و اعمالشان را تطبيق ندهند با اسلام، يك صورت قبيحى از اسلام در خارج منعكس مىشود كه حالا هم كه دولت اسلامى مثلاً شد، حالا هم كه جمهورى اسلامىشد مثلاً پاسدارهاى اسلام مىريزند خانههاى مردم را غارت مىكنند، چه مىكنند. يك قضيه كه بشود، كافى است كه بگويند همه مىكنند، دو تا قضيه وقتى كه واقع بشود كه بيخود بريزند به خانههاى مردم و از آنجا مثلاً غارتگرى بكنند، اين كافى است براى اينكه بگويند كميتههايى كه، بگويند پاسدارهاى اسلامىوضعشان غارتگرى است. يك كميته در يك محلى اگر واقع بشود، دو تا كميته در يك محلى اگر واقع بشود و بر خلاف مقررات شرع درش عمل بشود كافى است كه بگويند كميتههاى اسلامىهم اينطور هستند كه اينطور كارها را انجام مىدهند. اگر دو تا حبسى بر خلاف مقررات اسلام با او عمل بشود كافى است كه بگويند حبس اسلام هم مثل حبس ساواك مىماند. الان يك تكليف بسيار بزرگى به عهده همه ماست. من كه يك طلبه هستم اين تكليف را دارم، آقايان هم كه از آقايان (روحانيون) هستند اين تكليف را دارند، ساير قشرها هم دارند كه كوشش كنيم وجهه اسلام و صورت اسلام را آنطور كه هست نمايش بدهيم، نه آنطورى كه خلفاى مثل معاويه و يزيد و بعضى از، يا بسيارى از خلفاى اموى و بنى عباس جلوه مىدادند. به عنوان اينكه ما نماينده اسلام هستيم، كارهايى مىكردند كه با اسلام مخالف بود و اسباب اين مىشد كه يك وجهه اسلام را در دنيا دگرگون كنند.
الان ما در يك امتحان بزرگ واقع هستيم. الان خدا ما را امتحان مىكند كه آيا ما در اين وقتى كه يك مطلب دستمان آمده، يك قدرتى دستمان آمده است، آيا ما چه مىكنيم؟ ما هم همان هستيم به صورت ديگر؟ يا خير، ما روى مقررات عمل مىكنيم آنى كه مهم است پيش من اين است كه امروز خطر هست در كار، خطر كمونيست در كار اينقدرها نيست، هست ولى اينقدرها نيست، خطر ساواكى ديگر اينقدرها نيست در كار، اين خطرها مهم نيست، اموال شاه سابق برود يا نرود پيش من چيز مهمى
صحيفه نور ج 7 صفحه 33
نيست، قصرهاى كذا و كذا پيش ما چيز اهميت دارى نيست، آنى كه اهميت دارد اين است كه وجهه اسلام محفوظ باشد، صورت اسلام آنطورى كه هست باشد، امروز كه دست ما افتاده يك جورى نمايش ندهيم كه بگويند اسلام اين است. يك وقت مىگويند كه فلان آدم اينطورى است، اين اشكالى ندارد، فلان شخص اينطورى است. يك وقت اگر بنا شد كه مثلاً در قشر معممين خداى نخواسته، در قشر علما خداى نخواسته يك مطلب خلافى واقع بشود، دو تا مطلب خلاف واقع بشود مردم مىگويند كه خوب اينها نمايندگان اسلام هستند، نمايندگان اسلام هم همين طورند، پس معلوم مىشود اسلام اينطورى است. كميتههايى كه براى كميته اسلامىهست و كميته در حكومت اسلامىهست اگر چنانچه يك قضيهاى بر آن واقع بشود، صورت اسلام را بد نمايش مىدهد و اگر يك همچنين كارى به دست ماها واقع بشود، جرمىاست كه بخشودنى نيست، پيش خداى تبارك و تعالى بخشودنى نيست. اين مثل ساير گناهها نيست، اين يك گناه بزرگى است كه اسلام را ما در خطر انداختيم، اسلام را بر خلاف آن چيزى كه هست نمايش داديم.
و لهذا من از همه، از همه كميتهها، از همه پاسدارها، از همه معممين، از همه اهل منبر، از همه اهل محراب، از همه مسلمانها عاجزانه با كمال عجز و تواضع استدعا مىكنم كه اين اسلامىكه الان به دست شما افتاده است وارونه نشانش ندهيد، همانطور كه هست عرضه كنيد. اگر اسلام همانطور كه هست عرضه كنيد، دنيا قبولش مىكند، متاع خوبى است. اما اگر چنانچه امروز خداى نخواسته ما يك جور عملى بكنيم كه اين عمل اسباب اين بشود كه بگويند اسلام اينطورى هست، بزرگتر خيانت را ما به اسلام كرديم.
سفارش عمومىبه اقشار ملت در نظارت بر كليه امور و اعتراض به اعمال خلاف اسلام
اين يك سفارش عمومىاست كه پيش من اهميت دارد و بايد عرض بكنم به همه، به همه قشرهاى ملت بايد عرض بكنم. با كمال دقت توجه كنيد كه يك قدم خلاف اسلام نباشد، يك قدم. با كمال دقت ملاحظه كنيد كه كميتههايى كه در تحت كفالت شماست اشخاصى توى آن نباشند كه خلاف اسلام عمل مىكنند. باكمال دقت ملاحظه كنيد كه كسانى كه به عنوان اسلام، به عنوان مسلمين، به عنوان چه، معممين كذا اينها يك قدم خلاف برندارند كه خداى نخواسته چهره اسلام را بر خلاف آنطورى كه هست قبيح نشان بدهند. اين در نظر من از همه چيزها اهميتش بيشتر است و مسؤوليتش هم بيشتر. همه ما مسووليم كه اين كار را انجام بدهيم يعنى آنطور كه، آنقدرى كه قدرت داريم اين كار را انجام بدهيم كه گمان نشود كه اسلام هم مثل ساير حكومتهاى ديگرى هست و تا حالا دستشان چيزى نبوده حالا كه دستشان آمده همانند كه بودند و همانند كه هستند. اين مسأله مهم است. و آقايان توجه كنند و همه و همه ملت موظفند كه نظارت كنند بر اين امور، نظارت كنند اگر من يك پايم را كنار گذاشتم، كج گذاشتم ملت موظف است كه بگويند پايت را كج گذاشتى خودت را حفظ كن. مسأله،
صحيفه نور ج 7 صفحه 34
مسأله مهم است. همه ملت موظفند به اينكه نظارت داشته باشند در همه كارهايى كه الان مربوط به اسلام است، اگر ديدند كه يك كميته خداى نخواسته بر خلاف مقررات اسلام دارد عمل مىكند، بازارى بايد اعتراض كند عرض بكنم كه كشاورز بايد اعتراض كند، معممين و علما بايد اعتراض كنيد، اعتراض كنند تا اين كج را راست كنند. اگر ديدند يك معمم بر خلاف موازين اسلام خداى نخواسته مىخواهد عمل بكند، همه موظفند كه جلويش را بگيرند كه امروز غير روزهاى ديگر است. آنوقت هم بايد بگيرند اما حالا كار مهم است. حالا اساس، اساس وجهه اسلام است، اساسى است كه الان اسلام به دست ما افتاده، داريم چه مىكنيم؟ بنابراين آنى كه به نظر بنده مهم است اين است و البته اينها هم بايد عمل بشود اما اينها در درجه دوم است درجه اولش عبارت از اين است كه همه ما، همه قشرها، همه، اينها همه بايد اين جهت را توجه داشته باشند و همه آنها مراعات اين مسأله كلكم راع همه بايد مراعات اين مسائل را بكنند، توجه داشته باشند كه نبادا من يك وقت يك كلمه بر خلاف مقررات اسلام بگويم. اعتراض كنند، بنويسند، بگويند، آقا، خداى نخواسته آقا، شما، ايشان، اينهايى كه الان مردم توجه به آنها دارند و مىگويند اينها مثلاً دارند اداره مىكنند، چه حكومت باشد و چه كسانى كه عرض بكنم كه از اين دادگاهها باشد هر جا باشد، الان وقت اين است كه همه اينها مواظبت كنند خودشان، مواظبت كنند در اينكه يك قدم كج نگذارند و اسلام را حفظ كنند، صورت اسلام را آنطورى كه هست نشان بدهند و اگر خداى نخواسته يك كسى پيدا شد كه يك كار خلاف كرد اعتراض كنند مردم و مردم همه به او اعتراض كنند كه آقا چرا اين كار را مىكنى؟ در صدر اسلام هست كه عمر وقتى كه گفت در منبر بود، كجا كه اگر من يك كارى كردم، شما چه بكنيد، يك عربى شمشيرش را كشيد گفت ما با اين، با اين شمشير راستش مىكنيم. بايد اينطور باشد، بايد مسلمان اينطور باشد كه اگر هر كه مىخواهد باشد، خليفه مسلمين و عرض بكنم هر كه مىخواهد باشد اگر ديد پايش را كنار گذاشت شمشيرش را بكشد كه پايت را راست بگذار.
امور بايد موافق اسلام باشد
اگر ما بخواهيم اسلام را حفظ كنيم و اينطورى كه بخواهيم يك نمونه در عالم نشان بدهيم، ايران رابگوييم يك نمونه است، يك الگو هست، با رفتن شاه درست نمىشود، بارفتن ظالمها درست نمىشود. اگر بنا شد كه ظالمها رفتند و ما يك دسته ديگر جايشان نشستيم همان كارها را به اندازهاى كه قدرت داريم بكنيم، ما هم همان هستيم، ما هم همان رژيم هستيم، ما هم همان ظالم هستيم. اين يك مطلبى است كه بايد همه بدانند و همه ملت بايد بدانند و در راس آنها اين است كه روحانيون و كسانى كه مرجع امورند در همه جاها، دولت اسلامىعرض بكنم كه ارتش اسلامى، همه قواى انتظاميهاى كه حالا همه مىگويند ما اسلامىهستيم و از طاغوت بيرون آمديم و به اسلام گرايش پيدا كرديم، مجرد لفظ فايده ندارد، بايد محتوا داشته باشد، بايد شهربانى حالا وضعش با آنوقت تغيير بكند، نه لفظش تغيير بكند و وضعش همان باشد، بايد شهردارىها همين طور باشند، ارتشىها
صحيفه نور ج 7 صفحه 35
همين طور باشند، وزارتخانهها همين طور باشند، ادارات همين طور باشند، بازار همين طور باشد، بازار بايد بازار اسلامىباشد، نه بازار چپاولگرى، نه بازار قاچاق، بازار اسلامىباشد به حال مردم رسيدگى بكنند، اين مردم دارند از بىبضاعتى چه مىشوند، آنهائى كه فرصت طلبند حالا اجناس را چند مقابل بالا مىبرند، اينها با وضع اسلام موافق نيست، مخالف است عرض بكنم كه بنابراين الان بر عهده ما همه، همه افراد ملت از صدر تا ذيل، چه در دستگاههاى حكومتى باشند، چه نباشند، چه در دستگاههايى باشد كه تمشيت امور را مىكنند چه نباشند، الان به عهده همه ما اين است كه ما كارهايمان را موافق اسلام قرار بدهيم و اسلام را حالا كه مىگوييم جمهورى اسلامىهست و حالا كه مىگوييم مملكت اسلامىاست و حالا كه مىخواهيم عرضه كنيم به خارج كه اين ايران الگو باشد از براى ساير جاها، يك وقت جورى نباشد كه يك الگويى باشد الگوى شيطانى باشد و ما غفلت از آن بكنيم. بايد يك الگوى اسلامىباشد واين وظيفه برعهده همه ماهاست. انشاءالله خداوند همه شما را موفق بدارد و من تشكر مىكنم از اينكه آقايان از راه دور آمدند براى ملاقات ما و اميدوارم كه اين امور هم اصلاح بشود انشاء الله.
امام خمينى در جواب سوال يكى از حضار فرمودند:
امور بايد موافق اسلام باشد. ثروت اگر ثروتى است كه مخالف اسلام است مصادره خواهد شد، حساب خواهد شد. اين املاكى كه گفته شدند كه مصادره مىشوند و دولت چه مىكند املاك مردم نيست عبارت از زمينهاى مواتى كه دولت سابق بدون اينكه مالك باشد فروخته است يا اشخاص بدون اينكه مالك شده باشند فروختهاند. اينها هست نه اينكه يك كسى خودش زمينى را احيا كرده و بروند از او بگيرند. اين حرفها نيست در كار، اسلام اين حرفها راه ندارد كه براى هواى نفس اشخاص مال مردم را از آنها بگيرد، نيست. مال مردم روى حقوق حقه شرعى و روى موازين الهى بايد درست بشود و اگر موازين الهى عمل بشود، همه امور درست مىشود.
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 36
تاريخ: 10/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت قائميه تهران
در قيام لله شكست راه ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
اميدوارم كه ما همه جزء هيات قائميه باشيم و همه به آن وظايفى كه اسلام، قرآن، تحت لواى حضرت صاحب سلام الله عليه براى ما تعيين فرمودهاند عمل كنيم و صورتها را محتواى واقعى به آن بدهيم و الفاظ را معانى حقيقى. شايد اين وصفى كه براى حضرت صاحب سلام الله عليه ذكر شده است دنبال همين آيه شريفه كه مىفرمايد كه : قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى دنبال همين معنا باشد كه همه بايد قيام بكنيم قيام واحد كه بالاترين قيام همان آن شخص واحد است و همه قيامها بايد دنبال آن قيام باشد و قيام لله باشد. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه: من فقط يك موعظه دارم به شما قل انما اعظكم بواحده به امت بگو كه فقط من يك موعظه دارم به شما و آن موعظه اين است كه قيام كنيد و قيام لله باشد، قيام لله كنيد. البته آن حضرت قيام لله مىفرمايند و آن للهى كه و آن خلوصى كه براى ايشان هست براى ديگران نيست لكن شيعههاى بزرگوار آن حضرت هم بايد پيروى از او بكنند در اينكه قيام كنند لله، براى خدا. كه اگر قيام براى خدا باشد، اگر عمل براى خدا باشد، اگر نهضت براى خدا باشد، شكست ندارد، براى اينكه آن چيزى كه براى خدا هست اگر در صورت هم خيال بشود كه شكست خورد به حسب واقع شكست نخورده است، حضرت امير سلام الله عليه با معاويه جنگ كردند و شكست خوردند لكن شكست نبود. اين شكست صورى شكست حقيقى نبود چون قيام لله بود قيام لله شكست ندارد. تا امروز هم او غالب است، تا ابد هم او غالب است. سيد الشهدا سلام الله عليه با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدراتشان قيام كردند. چون قيام لله بود اساس سلطنت آن خبيث را به هم شكستند. در صورت، ايشان كشته شدند لكن اساس سلطنت را شكستند، اساس سلطنتى كه مىخواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتى در آورد. خطرى كه معاويه و يزيد بر اسلام داشتند اين نبود كه غصب خلافت كردند، اين يك خطر كمتر از آن بود. خطرى كه اينها داشتند اين بود كه اسلام را به صورت سلطنت در مىخواستند بياورند، مىخواستند معنويت را به صورت طاغوت در آورند، به اسم اينكه ما خليفه رسول الله هستيم اسلام را منقلب كنند به يك رژيم طاغوتى. اين مهم بود. آنقدرى كه اين دو نفر ضرر به اسلام مىخواستند بزنند يا زدند جلوترىها آنطور نزدند. اينها اصل اساس اسلام را وارونه مىخواستند بكنند. سلطنت بود،
صحيفه نور ج 7 صفحه 37
شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان. خليقه رسول الله و در مجلس شرب و خمر؟ و در مجلس قمار؟! و باز خليقه رسول الله نماز هم مىرود در جماعت مىخواند. اين خطر از براى اسلام خطر بزرگ بود، اين خطر را سيدالشهدارفع كرد. قضيه، قضيه غصب خلافت فقط نبود، قيام سيدالشهدا سلام الله عليه قيام برضد سلطنت طاغوتى بود، آن سلطنت طاغوتى كه اسلام را مىخواست به آن رنگ درآورد كه اگر توفيق پيدا مىكردند، اسلام يك چيز ديگر مىشد، اسلام مىشد مثل رژيم دو هزار و پانصد ساله سلطنت. اسلامىكه آمده بود و مىخواست رژيم سلطنتى را و امثال اين رژيمها را به هم بزند و يك سلطنت الهى در دنيا ايجاد كند، مىخواست طاغوت رابشكند والله را جاى آن بنشاند، اينها مىخواستند كه الله را بردارند، طاغوت راجايش بنشانند، همان مسائل جاهليت و همان مسائل سابق. شكست نبود كشته شدن سيدالشهدا سلام الله عليه چون قيام لله بود قيام لله شكست ندارد. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد فقط يك موعظه همه موعظهها را يك موعظه من دارم. پيغمبر اكرم واسطه، خدا واعظ، ملت متعظ، من فقط يك موعظه، بيشتر از يك موعظه ندارم انما اعظكم بواحده ان تقومو الله اينكه براى خدا قيام كنيد وقتى كه ديديد كه دين خدا در معرض خطر است براى خدا قيام كنيد. اميرالمومنين مىديد كه دين خدا در خطر است معاويه دارد وارونه مىكند دين خدا را، براى خدا قيام كرد. سيدالشهدا هم همين طور براى خدا قيام كرد. اين يك مطلبى است كه براى يك وقت نيست، موعظه خدا هميشگى است هر وقت ديديد كه بر ضد اسلام، بر ضد رژيم انسانى اسلامىالهى خواستند كه قيام كنند، خواستند وارونه كنند مسائل اسلام را، به اسم اسلام، اسلام را بكوبند، اينجا لله بايد قيام كرد و نترسيد از اينكه شايد نتوانيم، شايد شكست بخوريم، شكست تويش نيست.
آنچه براى ما مهم است عمل به تكليف شرعى است
من در پاريس كه بودم بعضى خيرانديشها مىگفتند كه نمىشود ديگر، وقتى كه نمىشود، بايد چه كرد، بايد يك قدرى گفتم ما تكليف شرعى داريم عمل مىكنيم و مقيد به اين نيستيم كه پيش ببريم، براى اينكه آن راما نمىدانيم قدرتش را هم الان نداريم اما تكليف داريم، ما تكليف شرعى خودمان را عمل مىكنيم. من اينطور تشخيص دادم كه بايد اين كار را بكنيم. اگر پيش برديم هم تكليف شرعىمان عمل كردهايم، هم رسيدهايم به مقصد. اگر پيش نبرديم به تكليف شرعىمان عمل كردهايم، نتوانستيم، حضرت امير هم نتوانست، تكليف را عمل كرد ولى در مقابلش ايستادند، اصحاب خودش ايستادند در مقابلش، نتوانست. اين چيزى نيست، خوب مابه اندازه قدرتمان ما مىتوانيم كار بكنيم. وقتى كه ما ديديم كه يا شما ديديد كه يك رژيمىاسلام را دارد وارونه مىكند، به اسم عدالت اسلامىدارد ظلم را ترويج مىكند مىخواهد اسلام را اينجورى معرفى كند، يك وقت مىايستد و مىگويد من كارى به اسلام ندارم، اين سبكتر است تكليف براى انسان. يك وقت يك كسى قران طبع مىكند و زيارت حضرت رضا سلام الله عليه مىرود و در ملاء عام نماز مىخواندو حرفهايش هم اين است كه: عدالت اسلامى
صحيفه نور ج 7 صفحه 38
را ما مىخواهيم جارى كنيم، ما مىخواهيم اسلام را و فرياد مىزند كه ما اسلام را مىخواهيم درست كنيم، وارونه درست مىكنند، اينجاست كه تكليف مشكل است. اينجاست كه اسلام در خطر است كه انعكاسش در خارج و گاهى در داخل هم. اگر اينها موفق مىشدند در داخل هم گاهى انعكاس اين بود كه خوب همين است ديگر، اين رژيم اسلامىهمين است. ما قياممان، شما قيامتان براى خدا بايد باشد. وقتى دين خدا را انسان در خطر ديد براى خدا بايد قيام كند. وقتى احكام اسلام را در خطر ديد براى خدا بايد قيام كند. توانست، عمل كرده به وظيفه و پيش هم برده، نتوانست، عمل به وظيفه كرده. گاهى وقتها تقيه حرام است. آنوقتى كه انسان ديد كه دين خدا در خطر است نمىتواند تقيه بكند، آنوقت بايد هر جه بشود برود. تقيه در فروع است در اصول نيست، تقيه براى حفظ دين است. جائى كه دين در خطر بود جاى تقيه نيست، جاى سكوت نيست.
جمهورى اسلامىهمهاش بايد اسلامىو با محتوا باشد
حالا ما ببينيم وظيفهمان چيست. تا حالا انجام داديد وظائف اسلامىتان را خداوند به همه شما اجر عنايت كند. تا حالا همه با هم دست به هم داديد، جناح روحانى، جناح دانشگاهى، جناح بازارى، جناح ادارى، جناح ارتشى (يك قشرشان البته) همه دست به هم دادند و اين ديوار بلندى كه واقع شده بود بين ملت و آن چيزى كه بايد به آن برسد - و اسلام - آن را شكستيد. خداوند به شما اجر عنايت كند. اما حالا تمام شده ديگر قضيه؟ ما حالا ديگر آسوده هستيم و هر كدام بايد برويم سراغ كارهايمان؟ يا خير آسوده نيستيم باز هم؟ باز هم بين راه هستيم. الان ما باز محتواى اسلام را، واقعيت اسلام را در ايران پياده نكرديم. همه ما رأى داديم به جمهورى اسلامى، صحيح، با رأى تنها اسلام نمىآيد. به حسب رسميت، رسميت مملكت ايران الان جمهورى اسلامىاست به حسب رأى همه مردم، اما محتواى اسلام بايد در اين جمهورى اسلامىتحقق پيدا بكند. فقط ما بگوئيم جمهورى اسلامىو همه جهاتش غير اسلامىباشد اين اسلام نمىشود كه. آن هم سابق مىگفت اسلام، معاويه هم داد مىكرد اسلام، نماز جماعت هم مىرفت مىخواند، امام جماعت هم بود. خلفاء بنىالعباس هم بعضى شان از فضلا و علما بودند و بعضى شان يا همه شان هم نماز جماعت مىخواندند و آداب صورى را عمل مىكردند لكن محتواى اسلام را اينها، محتواى قرآن را اينها مىخواستند تهى كنند. اينها با اعمالشان مىخواستند كه يك اسلام منهاى محتوا (مثل حالا اسلام منهاى روحانيت، اسلام منهاى محتواست. محتواى اسلام را اينها دارند درست مىكنند) باشد. اينها مىخواستند كه يك اسلامى، اسلام را قبول داريم، بله اسلام)، اما الفاظ فقط، ديگر از حد لفظ نرود به محتوا.
محمد رضا خان هم اسلام را مىگفت قبول داريم، هيچ هم مضايقه نداشت از اينكه شما برويد در مساجد نمازتان را بخوانيد ولو اينكه اين مضايقه اين هم داشت از ترس يك جيز ديگر. انگليسها كه آمده بودند عراق را گرفته بودند شنيدم كه آن سردارشان ديده بود كه يك كسى دارد بالاى ماذنه يك چيزى مىگويد، اذان مىگفتند. گفته بود اين چيست؟ گفته بودند اذان مىگويد. گفته بود كه به
صحيفه نور ج 7 صفحه 39
امپراطورى انگلستان هم ضرر دارد اين؟ گفته بودند نه. گفت بگويد، هر چه مىخواهد بگويد نماز و روزه ما به امپراطورى انگلستان ضررى نداشت، هيچ هم كارى نداشتند به تو، هر چه مىخواهيد نماز بخوانيد، هر چه مىخواهيد روزه بگيريد، آنى كه به امپراطورى همه ضرر داشت آن اسلام و محتواى واقعى اسلام بود كه معالاسف بسياريش منسى واقع شده است. سياسات اسلام همچومنسى شده است كه اصلاً سياست يك ننگى بود در اينجا، مىگفتند فلان آخوند سياسى است و ساسهالعباد كه در زيارت جامعه مىخوانيم، اگر به يك مقدس مآبى هم گفتند، تعبيرش لابد مىكرد اگر جرات نمىكرد بگويد كه آن هم سياسى است، اين يك چيز بود كه يك كسى در حكومت دخالت بكند كه اين حكومت بايد صحيح باشد جريان صحيح بايد باشد. اين از تبليغات همان شياطين بود كه مىخواستند قشر اسلام را صورتش را نگه دارند و ماها مشغول به همين صورتها باشيم و محتوا نباشد در كارهايشان را انجام بدهند. محتواى اسلام كه مهمش اسلام قيام لله، نهضت لله، جلوگيرى از ظلم ظالمين، از ستم ستمكاران، اجراى عدالت اسلامىاينها منسى باشد، برويم هر چه دلمان مىخواهد مسأله بگوئيم، هر چه مىخواهيم نماز بخوانيم. مسأله گفته نشود كه بايد جلوگيرى از طاغوت كرد. اين را نگوئيد مسأله، هر چه ديگر مىخواهيد بگوئيد اما اين نبايد گفته بشود. سينه بزنيد لكن هيچ صحبت از سياست نكنيد همان سينه بزنيد بىمحتوا. بايد سينهزدن هم محتوا داشته باشد امسال بايد چراغان بكنيد با محتوا، نه صرف چراغان صرف چراغان خوب است اما آن فايدهاى كه براى اسلام بايد داشته باشد خصوصاً چراغان براى كسى كه قيام مىكند، چراغان براى قيام لله، يك پرتوى باشد اين چراغان از قيام لله، از جلوگيرى از مفاسد، از ريشه كندن اين ريشههاى مفاسدى كه الان بين مردم منتشر هستند باز، اين ريشههائى كه مىخواهند نگذارند اين نهضت پيش برود با هر صورت، چراغان در كمال خوبى، در كمال عظمت با محتوا، بايد امسال فرق كند با همه سالها، شما امسال بايد جبران كنيد آن جهات سابق را. يك وقت به وقوف است، يك وقت به حمله. آن جهاد بود كه آن روز كرديد اين هم جهاد است كه امروز مىكنيد اما متوجه باشيد كه ان تقوموا لله، انما اعظكم بواحده ان تقومو الله اينكه نهضت، قيام براى خدا باشد، هر كارى مىكنيد براى خدا باشد نمايش نباشد براى خدا باشد، پرنمايش (اما نه براى نمايش، براى خدا) محتوايش را حفظ كنيد. گويندگانى بيايند در مجالس شما كه مسائل را درست بگويند برايتان. ما الان به آخر نرسيديم ما تا حالا جز يك الفاظى بيشتر نبوده، البته كارهائى كردهاند اما آنى كه ما مىخواهيم تا حالا نشده است آنها، يك رايى داديم به جمهورى اسلامىو آن رژيم رفت و يك رژيم ديگرى است لكن بايد همه چيز اسلامىبشود. آن روزى ما به آخر مقصد رسيديم كه همه چيزمان اسلامىباشد، بازار يك بازار اسلامىباشد. بازارى كه يك متاعى را يك تومان مىخرد و سى تومان به اين فقرا و ضعفا مىدهد اين بازار اسلامىنيست. بازارى كه قاچاق وارد مىكند و به قيمتهاى گزاف مىدهد و اقتصاد اسلام را مىخواهد به هم بزند اين اسلامىنيست، اين بازار اسلامىنيست اينها بايد اسلامىبشود، خودشان اسلاميش كنند. بازارى كه به فكر ضعفا و فقرا نباشد، بازارى كه پهلويش ضعيف باشد و به فكر نباشد، اين بازار اسلامىنيست. ملتى كه اينجا
صحيفه نور ج 7 صفحه 40
قصرهاى روى هم روى هم درست كنند و آنجا زاغهنشينها باشند (شما همه زاغهنشين را ديديد چطورند لابد شماها ديديد من هم صورتش را ديدم) يك مملكتى كه زاغهنشينها آنطور باشند و مردم به فكر اينها نباشند اين مملكت، مملكت اسلامىنيست صورت است محتوا ندارد اين. حضرت امير مىفرمايد (به حسب نقل) كه شايد در سر حدات يك كسى گرسنه باشد، به خودش رنج مىدهد كه مبادا يك كسى از او گرسنهتر باشد. آن امير ماست، او آقاى ماست، امام ماست. ما، هى بگوئيم امام و اقتدا نكنيم به او، در كارها هيچ اقتدا نباشد. امام معنايش اين است، شيعه معنايش اين است كه مشايعت كند همانطورى كه تابوت را كه مىبرند اگر همه از اين طرف دنبال تابوت رفتند تشييع كردند، اگر تابوت را از اين طرف مىبرند يكى از اين طرف برود اين را تشييع نكردند. شيعه بايد اينطورى باشد مشايعت كن على را. البته قدرت نداريم ما مثل او، هيچ كس قدرت ندارد، اما به زهد، به تقوا، به رسيدگى به مظلومها، به رسيدگى به فقرا مشايعت كنيم از او نمىتوانيم مثل او زندگى بكنيم، نمىتوانيم كه مشى او را داشته باشيم، قادر بر اين نيستيم. او يك موجودى بوده، معجزهاى، جمع ما بين تضاد، جمع بين همه ضدها ر ا كرده بود. يك آدم در قدرت آنطور كه به حسب نقل از اين طرف مىزد دو تا مىكرد، در جنگ مىزد مىكشت تمام كسانى كه بر ضد اسلام بودند. از آن طرف يك آدم زاهد، يك آدم عابد تا صبح بنشيند نماز بخواند. آدم زاهد و عابد اهل جنگ نيست، آدم جنگجو هم بيشترش اهل زهد و تقوا و امثال ذلك نيست، جمع مىكرده او بين همه. ماها نمىتوانيم اما مىتوانيم كه اقتدا كنيم به او تا حدودى، مىتوانيم رسيدگى كنيم به فقراى مملكتمان، به ضعفايمان.
حفظ انقلاب درونى و تحول روحى، بالاترين پيروزىهاست
يك تحولى در ايران پيدا شد تحول روحى كه اين تحول روحى از اين غلبهاى كه كرديد بر طاغوت و او را عقب زديد و همه دنيا به قول شما متحير بود، اين تحول از آن بالاتر بود. تحول روحى كه در ملت پيدا شد، ملتى كه از يك پاسبان مىترسيد ريخت در خيابانها بچه و بزرگش گفت ما شاه را نمىخواهيم، از يك پاسبان مىترسيد ديروز، امروز اينطور شد. اين تحول، تحول روحى بود كه خدا داد. ملتى كه چك و چك مىكرد در معاملاتش براى زياد شدن و كم شدن، در يك برهه از زمان همچو انسانى رفتار مىكرد با اهل ملت خودش و همچو تحول برايش حاصل شده بود كه يكى از آقايان مىگفت كه ديدم يك زنى يك چيزى در آن تظاهرات، آنوقت كه تظاهر مىكردند يك زنى يك كاسهاى دستش است پول در آن است گفتم لابد مثلاً فقير است تا رسيديم به او ديديم مىگويد كه امروز تعطيل است و اينهائى كه دارند مىروند ممكن است بعضىشان بخواهند تلفن كنند پول هم كه حالا نمىتوانند پيدا كنند من اينها را گذاشتهام براى تلفن. اين يك امر كوچكى است ولى خيلى بزرگ است، يك تحولى است كه عظمتش خيلى زياد است. در يك برهه از زمان آنوقتى كه انقلاب بود و فشار بود وقتى كه آنطور كه من مىشنيدم وقتى كه اين آقايان كه در خيابان مىآمدند عبور مىكردند از اطراف، از خانهها چيز به آنها مىدادند، آب مىآوردند گلاب مىزدند، چه مىدادند، ساندويچ مىدادند. يك حس انسانى
صحيفه نور ج 7 صفحه 41
تعاون پيدا شده بود در آن حال انقلاب. اين انقلاب روحى از آن انقلابى كه در خارج واقع شد عظمتش زيادتر است. اگر اين انقلاب را ما حفظ بكنيم و آقايان حفظ بكنند، بدانند كه از همه پيروزىها بالاتر است، اين انقلاب روحى را حفظش بكنيد، حالا كه رسيديم ما به مثلاً يك قسم از پيروزى و آن رفع موانع است، حالا مدتى اعتصاب شده است و مثلاًكم دخلى شده است، حالا اينطور نباشد كه تلاقى بخواهيد در آوريد. تلافى آن اعتصابهائى كه كرديد حالا بخواهيد به جان مردم بيفتيد و تلافى كنيد. اگر اينطور باشد، آن روحيه اسلامىالهى از دست رفته است و اگر آن روحيه از دست رفت پيروزى هم از دست ما مىرود. اين را بايد حفظش كنيد، اين تحول روحى را بايد حفظش كنيد. نگويند كه حالا گذشت و ديگر چطور هر كه برود سراغ كار خودش و هر كه سر كسب خودش و آنطورى كه هر روز تقريبا (حالا با كم و زيادش) به ما هى مىآيند شكايت مىكنند كه گرانفروشى چقدر شده. گرانفروشى چه شده، قاچاقگرى چقدر شده، هروئين فروشى چقدر شده، ترياك فروشى چقدر شده، اگر برگردد آن تحول روحى كه يك برهه از زمان بود و شما را به پيش برد اگر خداى نخواسته آن برگردد خوف اين است كه جهات ديگر هم برگردد. عنايت خدا برگردد. عنايت خدا به اين ملت، عنايت خدا به اين ملت اين پيروزى را به ما داد، هيچ كس نكرد خدا كرد. هيچ كس نيست آن كه هست خداست عنايت كرد به ما، اين حس تعاون كه در مردم پيدا شد رحمت خدا به اينها توجه پيدا كرد. خداى تبارك و تعالى عنايت دارد به بندگان خودش، به ضعفا عنايت دارد. اين حس تعاون كه پيدا شد رحمت خدا دنبالش بود، اين رحمت خدا و عنايت خدا شما را به پيروزى رساند كوشش كنيد اين را نگهش داريد. اگر نگه داشتيد پيروزى شما تا آخر است، تا آخر آخر و اگر خداى نخواسته از دست ما برود نمىدانم چه مىشود. من اميدوارم كه امسال با شكوه هر چه تمامتر و با محتواى هر چه تمامتر اين جشن بزرگ انشاءالله تعالى انجام بگيرد و آقايان همه با سلامت و سعادت و آقا انشاءالله . به سلامت و همهمان با هم اين نهضت را به پيش ببريم كه همه باهم يك جمهورى اسلامى، با محتواى اسلامىدر همه جهات خداوند تأييدتان كند انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 42
تاريخ: 11/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با پرسنل نيروى دريائى بندرعباس
آزادى، امانت بزرگ الهى
بسم الله الرحمن الرحيم
اول بايد تشكر كنم از شما آقايان كه از راه دور آمديد براى ملاقات ما و خوشوقتم از اينكه مواجه با هم هستيم و مىتوانيم صحبتها را با هم بكنيم. ما گذشته را پشت سر گذاشتيم و بحمدالله موفقيت آميز بود. به گذشته خيلى نبايد نظر كرد، عمده آينده است. تكليف فعلى ما چيست؟ و تكليف بعد از اين و آينده ما؟ فرق نيست بر اينكه ما همه مكلف هستيم به تكليفهاى الهى براى حال و براى آينده. در حال حاضر مىدانيد كه آشفتگىهايى در كار است و توطئههائى براى اخلال، تكليف ما در اين حال كه اخلالگرها كه مىخواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد چيست و تكليف آينده ما چيست؟ ما تا كنون آزادى را به دست آورديم. همه الان آزادانه از محل خودتان آمديد و با هم ملاقات مىكنيم كه قبل از اين چنين آزادى براى شما نبود، براى ما هم نبود. ماالان آزاد هستيم. آزادى يك نعمت بزرگ الهى است آيا در اين موقع كه آزاد هستيم، ببينيم كه از اين آزادى آيا سوء استفاده مىكنيم يا استفاده مشروع؟ آزادى يك امانت الهى است كه خداوند نصيب ما كرد، آيا اين امانتى كه خداى تبارك و تعالى به ما داد و ما را آزاد كرد، با اين آزادى چه مىكنيم؟ آيا آزادى را صرف صلاح ملت و اسلام مىكنيم؟ يا آزادى را صرف جهاتى كه بر خلاف مسير نهضت و بر خلاف رضاى خداست؟ خداوند با نعمت آزادى ما را امتحان مىكند الان ما همه در حيطه امتحان گذاشته شديم. قشرهاى ملت همه از روحانيون گرفته است تا دانشگاهى، از نيروى هوائى گرفته است تانيروى زمينى و تا نيروى دريايى، بازارهاى اسلام، سرحدات اسلام، عشاير ايران همه ما الان آزاديم و در تحت امتحان خداوند ما را با اين نعمت امتحان خواهد كرد. اگر ما آزادى را در مسير خودش براى صلاح ملت، براى صلاح اسلام، در خدمت كشور، از اين آزادى استفاده كرديم، از امتحان درست بيرون آمدهايم و اگر خداى نخواسته آزادى را صرف كرديم بر خلاف مسير ملت و اسلام، حالا كه آزاد شديم خودمان را به هرج و مرج بكشيم، حالا كه آزاد هستيم به زير دستان خودمان ظلم كنيم، حالا كه آزاد هستيم بر خلاف نظامات اسلامىو بر خلاف نظامات ملى عمل كنيم. هرج و مرج بپا كنيم چون آزاد هستيم، تحت هيچ قاعده نباشيم تحت هيچ يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 43
از قواعد اسلامىو ملى نباشيم، اگر اينطور باشد، آزادى را سلب كرديم بر خلاف مسير ملت و برخلاف مسير اسلام. توجه داشته باشيد كه از اين امتحان آبرومند بيرون بياييم. اگر من طلبه وقتى آزاد شدم به رفقاى خودم، به زيردستان خودم، به دوستان خودم تعدى كردم، برخلاف مسير نهضت عمل كردم، برخلاف مسير ملت عمل كردم، من به اين آزادى كه خداى تبارك و تعالى داده است خيانت كردهام. اگر شما برادرهاى نظامىمن هم حالا كه آزادى پيدا كرديد بخواهيد از اين آزادى سوء استفاده كنيد، برخلاف مسير ملت، برخلاف مسير كشور عمل بكنيد، برخلاف نظامات مقرر عمل بكنيد، شما هم مثل من از اين امتحان بيرون نيامديد و خداى نخواسته خيانت كرديد. امانت خدا را حفظ كنيد. به امانت خدا خيانت نكنيد.
آزادى را در صلاح ملت و صلاح كشور صرف كنيد
شما آزاديد، آزادى را صرف كنيد در صلاح ملت، در صلاح كشور. و آزادى براى اين نيست كه هر كسى هر كارى مىخواهد بكند، قاچاق فروشى بكند، گرانفروشى بكند، سرحدات را به هم بزند، نظام را به هم بزند، جهات مقررات ملى و دولتى و اسلامىرا ملاحظه نكند، معناى آزادى اين نيست، آزادى در حدود مقررات است، مقررات را بايد حفظ كرد و كسى حق ندارد به شما تعدى بكند، شما آزاديد و كسى حق ندارد شما را محدود كند لكن مقررات را بايد همه حفظ بكنيم، من كه در اينجا هستم و شما كه در سرحدات هستيد، بايد مقررات را حفظ بكنيم بايد نظامات راحفظ بكنيم، بايد جهاتى را كه مقرر شده براى ما و شما هم حفظ بكنيم تا انشاءالله اين كشور را به سامان برسانيم. اگر من كه اينجا هستم بر خلاف مقررات عمل كنم و آن كه در تهران است بر خلاف مقررات عمل كند و آن كه در سرحدات است برخلاف مقررات عمل كند، خداى نخواسته اين نعمت را كه خدا به ما داده است و بايد شكر او را بكنيم، كفران او را كردهايم و خداى نخواسته از ما گرفته مىشود و باز بر مىگرديم به سالهاى سابق و به گرفتارىهاى سابق. شما آقايان و ما اينجا، شما آنجا و همه ملت در هر جا كه هستند بايد از آزادى استفاده صحيح بكنند، از آزادى استفادههاى سوء نكنند. همه بايد با مقرراتى كه شرع و عقل معين مىكند، با نظاماتى كه بايد عمل به آن كرد، همه با هم به اين نظامات عمل بكنيم، به اين مقررات عمل بكنيم. من از شما دوستان عزيز، فرزندان محترم كه در سرحدات هستيد و در آنجا زحمت مىكشيد و در هواى گرم براى اسلام و براى كشور خودتان خدمت مىكنيد كمال تشكر را دارم و اميدوارم كه شما خودتان سرحدات راحفظ كنيد و نگذاريد قاچاق وارد بشود، خصوصا اسلحه قاچاق و مواد مخدرهاى كه براى ملت ما مضر است، خود شما بايد آنجا فعاليت كنيد و جلوگيرى از اين مطالب بكنيد. خداوند به همه شما سلامت و سعادت و عزت و عافيت عنايت كند شما را جزء فداكاران اسلام قرار بدهد.
والسلام عليكم ور حمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 44
تاريخ: 11/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان اهواز
نهضت اسلامىعامل مجتمع شدن همه اقشار
بسم الله الرحمن الرحيم
اين نهضت بحمدالله تا كنون بسيار ثمر بخش بوده است گر چه ما در اوايل امر هستيم. اين نهضت موجب شد كه ما و شما در يك محل مجتمع بشويم و مسائلى كه داريم طرح بكنيم. قبل از اين يك همچو امرى ميسور نبود، ما در كنار بوديم و شما در كنارى ديگر و ساير اقشار ملت هم متفرق. اين نهضت الهى موجب شد كه آن متفرقات مجتمع بشوند و آن مطلبى كه بايد بشنوند و بگويند، با هم در ميان بگذارند تا انشاءالله مسائل حل بشود و ما به آن مقصدى كه داريم نائل بشويم.
مقصدمان اين نبود كه فقط محمد رضا برود، مقصد اسلام است
مسائل زياد است لكن مهم، الان كه ما دربين راه هستيم و به مقصد نرسيديم، فقط موانع را رفع كردهايم والا مقصد ما بالاتر از اين معانى است، مهم اين است كه نهضت محفوظ باشد. اين نهضتى كه اين قدرت را داشت كه يك همچو قدرت شيطانى را در هم شكست و محمدرضا در عين حال كه خودش يك قدرت عظيم بود دنبال او هم همه قدرتها، همه قدرتهائى كه در عالم بودند با او موافق بودند و با ما مخالف، معذلك اين نهضت چون يك نهضت الهى بود، نه يك نهضت ماديگرائى، نهضت ملى، يك نهضت الهى، يك نهضت اسلامىبود از اين جهت پيروز شد و تمام قدرتها نتوانستند اين شيطان را نگه دارند. او رفت و ديگر برگشت ندارد، لكن مسأله اين نبود كه او برود، مسأله اين بود كه دنبال رفتن او قطع ايادى همه قدرتمندها بشود و اين هم شده است، البته ريشههائى دارد و انشاءالله اينها هم از بين خواهند رفت، لكن مسأله اين هم نبود، مسأله اساسى ما اين نبود كه رژيم سلطنتى برود و قطع ايادى ديگران بشود، اينها همه مقدمه بود براى مسأله اساسى ما، او اسلام است. انبيا كه جنگ مىكردند با مخالفين توحيد، مقصدشان اين نبود كه جنگ بكنند و طرف را از بين ببرند، مقصد اصلى اين بود كه توحيد را در عالم منتشر كنند، دين حق را در عالم منتشر كنند. آنها مانع بودند اينها مىديدند كه اين مانع را بايد برداشت و به مقصد رسيد. رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم مقصدشان اين نبود كه مشركين مكه را از بين ببرند و يا مشركين جزيره العرب را از بين ببرند، مقصد اين بود كه دين اسلام را منتشر كنند و حكومت، حكومت
صحيفه نور ج 7 صفحه 45
قرآن باشد، حكومت اسلام باشد. آنها چون مانع بودند از اينكه اين حكومت اسلامىتحقق پيدا بكند منتهى به جنگ مىشد و معارضه، آنها معارضه مىكردند با حكومت اسلامى، اينها مقابله مىكردند. جنگها، جنگهاى زيادى كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرموده است، همه براى اين معنا بوده است كه موانع را از سر اين مقصد الهى، مقصد اعلى كه دارند و آن تحكيم حكومت اسلامى، حكومت الله، حكومت قرآن، همه براى اين بود، به طورى كه اگر چنانچه معارض با اين نبودند معلوم نبود كه جنگ پيش بيايد. معارضه داشتند و نمىگذاشتند كه اين حكومت تحقق پيدا بكند، جنگ پيش آمد. ملت ايران و ما مقصدمان اين نيست و نبود كه فقط محمدرضا برود، رژيم سلطنتى از بين برود، دست اجانب كوتاه بشود، اينها همه مقدمه بود، مقصد اسلام است.
ما مىخواهيم كه اسلام حكومت كند در اين مملكت، احكام اسلام در اين مملكت جريان پيدا بكند. اگر ما فرض كنيم كه حكومت رژيم سلطنتى از بين برود و يك رژيم ديگرى بيايد كه آن رژيم ديگر، ايادى ديگران هم از او، از مملكت ما قطع بشود، يك رژيمىبيايد اما رژيم اسلامىنباشد، برخلاف اسلام باشد، اين مقصد ما حاصل نشده. اگر مقصد اين بود كه محمدرضا برود و دست اجانب قطع بشود، بله، اما اگر مقصد اصلى ما اين است كه اسلام تحقق پيدا بكند، اگر مقصد اصلى ملت ايران اين است كه جمهورى اسلامىتحقق پيدا بكند، حكومت عدل الهى تحقق پيدا بكند، رفتن آنها همه مقدمه برى اين مطلب است.
اين اشتباه نشود كه ما مىخواستيم كه او برود، رفت، تمام شد، خير، تمام نشده است. اين مانع از كار بود چون مانع بود كه ما به مقصد برسيم با او معارضه كرديم. او نمىگذاشت كه عدل الهى تحقق پيدا بكند، او نمىگذاشت كه مملكت ما يك مملكت اسلامىبا يك حكومت عادل باشد و محقق بشود اين رژيم، از اين جهت معارضه شد با او، او رفت. اگر به جاى اينكه او رفت يك رژيم ديگرى تحقق پيدا كند مثل يك رژيمىكه در اروپا هست مثلاً، مثلاً مثل فرانسه ما بخواهيم بشويم كه ما رژيم محمدرضا را كنار بگذاريم، يك رژيمىمثل رژيم فرانسه كه كارى به اسلام ندارد، اگر اينطور باشد اينهمه خون ريختن ملت ما براى اين نبوده است كه حالا يك مملكتى باشد، مملكت اسلامىنباشد ولو رژيم سلطنتى هم نباشند. يك رژيم غير اسلامىخير. بسيارند رژيم آزاد منشانه، رژيمىكه استقلال هم دارد، آزادى هم مىدهد اما يك آزادى مىدهد كه بروفق اسلام نيست. احكام، احكام اسلام نيست. رژيم، رژيم اسلام نيست. عدالت اسلامىبه آنطورى كه در اسلام است نيست، ما همچو چيزى را نمىخواستيم و نمىخواهيم.
ما دنبال تحقق اسلام هستيم، نه اسم اسلام
حالا كه ما مىگوئيم جمهورى اسلامى، معنايش اين نيست كه فقط ما رأى به جمهورى اسلامىداديم ديگر به باقى كارهاى ديگر كار نداريم. جمهورى اسلامىمعنايش اين است كه همه مردم رأى بدهند يا اكثريت رأى بدهند به اينكه جمهورى لكن احكام، احكام اسلام، جمهورى كه در او قانونش
صحيفه نور ج 7 صفحه 46
قانون اسلام باشد. اگر يك جمهورى باشد كه قانونش قانون اسلام نباشد، اين آن نيست كه ملت ما مىخواهند و رأى بر آن دادند. اينهمه خون دادند مردم به اينكه اسلام تحقق پيدا بكند، دنباله كار انبياست، دنباله كار رسول خداست، دنباله كار اميرالمومنين عليه السلام است، دنباله كار سيدالشهدا است سيدالشهدا خونش را داده براى همين كه اسلام تحقق پيدا بكند، يزيد مىخواست اسلام را از بين ببرد. ما دنبال اين هستيم كه اسلام تحقق پيدا بكند، جمهورى اسلامىپيدا كرديم كافى است براى ما. ما در هر يك از مواردى كه هست، در تمام شؤون مملكت مان مىخواهيم كه احكام اسلام باشد، قرآن حكومت كند بر ما، قانون اسلام بر ما حكومت كند، هيچ كس ديگر حكومت نداشته باشد و ما الان بين راه هستيم و نرسيدهايم به مقصد.
عمال اجانب چون از اسلام مىترسند، هر چيزى كه ترويج از اسلام بكند از او مىترسند
معالاسف مىبينيد كه در اطراف، خصوصاً در اطراف شما، مفسده جوها افتادهاند و مىخواهند نگذارند اين كار را انجام بگيرد. اينها عمال خارجى هستند، اينها اشخاصى نيستند كه براى ملت ما بخواهند دلسوز باشند، اينها مىخواهند كه اين جمهورى اسلامىكه از آن مىترسند و اربابانشان هم از همين جمهورى اسلامى، از اسم اسلام مىترسند و لهذا عمالشان به اين راه افتادند كه جمهورى لازم نيست جمهورى اسلامىباشد، خوب، جمهورى باشد، جمهورى ايرانى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد. اين براى اين است كه اينها از اسلام مىترسند، از اسلام آن چيزهائى كه بايد نبينند ديدند، اسلام تو دهنى به آنها زد و بيرونشان كرد از مملكت. اينها از اين مىترسند و لهذا كوشش مىكنند خودشان و عمالشان كه به هر صورت هستند، آنهايى كه به هر صورت هستند كوشش مىكنند كه اين كلمه اسلام تو كار نباشد هر چه مىخواهد جايش باشد. آنها راضى هستند كه هر چه جاى كلمه جمهورى اسلامى، هر چه مىخواهيد بگذاريد، اسلام نباشد ديگر هر چه مىخواهد باشد.
در مملكت ما روحانى قدرت نداشته باشد ولو كمونيست قدرت داشته باشد. اينها دنبال اين هستند، اينها از روحانى مىترسند و از اسلام مىترسند، چون از اسلام مىترسند، از آن كسانى كه مروج اسلام هستند مىترسند. از منبرى مىترسند براى اينكه مروج اسلام است، از روحانى و اهل محراب مىترسند براى اينكه مروج اسلام است. چون از اسلام مىترسند هر چيزى كه دنباله اسلام باشد، هر چيزى كه ترويج از اسلام بكند از او مىترسند و نمىخواهند او را.
و لهذا نعمه اينكه لازم نيست كه اسلام باشد، جمهورى باشد جمهورى دمكراتيك باشد، لازم نيست كه اسلام پهلويش بگذاريد، اسلام باشد منهاى روحانيت، روحانيت نباشد ولو اسلام باشد. معنايش اين است كه اسلام باشد منهاى اسلام. اگر روحانيت نباشد اسلام را هيچ كس نمىتواند نگه دارد. اينها اصلاً نقشه بر اين است كه اسلام نباشد براى اينكه اينها سيلى خوردند از اسلام احساس كردهاند الان كه اسلام است كه اين پيروزى را حاصل كرده، شهادت است كه اين پيروزى را حاصل
صحيفه نور ج 7 صفحه 47
كرده، شهادت است كه اين پيروزى را حاصل كرده، شهادت هم حفظ اسلام است، از اول اسلام با شهادت پيش برده، حالا هم كه مىبينيد كه جوانهاى ما شهادت را مىخواهند. همين امروز هم كه من اين بيرون ايستاده بودم يك جوان برومندى فرياد مىكرد از آنجا كه شما دعا كنيد كه من شهيد بشوم. اين حس بود كه ما را پيش برد، اين حس شهادت بود و اين حس جلو آمدن براى اسلام و شهادت بود كه ما را به پيروزى رساند و اينها از اين مىترسند. از اسلام، اينها مىترسند.
مىشود گفت كه بانوان اين نهضت را پيش بردند
شما فكرى بكنيد كه اين معناى اسلامى، اين جمهورى به معناى اسلامى، به همين معنا كه عرض كردم كه محتوا اسلام باشد، تو دانشگاه وقتى برويم اسلام باشد، تو دادگسترى وقتى برويم اسلام باشد، تو وزارت خارجه برويم اسلام باشد، تو ادارات برويم اسلام باشد، تو بازار برويم اسلام باشد، صحرا برويم اسلام باشد، شهر برويم اسلام باشد، كوشش كنيد كه اين معنا حاصل بشود. اگر اين معنا حاصل شد شما تا آخر پيروز هستيد. با هم باشيد همهتان، همه با هم باشيد. شما يك نصيب زيادى در اين نهضت داريد. مىشود گفت كه بانوان اين نهضت را پيش بردند براى اينكه بانوان ريختند توى خيابانها، در صورتى كه بانوان بنابراين نبود كه بريزند در خيابانها ريختند توى خيابانها. مردها اگر يك سستى هم احتمال مىرفت در آنها باشد همان معنا آنها را شجاع كرد. مرد وقتى ديد زنها آمدهاند مشغول يك عملى هستند، مردها شجاع مىشوند. شما بوديد اين پيروزى را نصيب اسلام كرديد و شما سهم زيادى در اين پيروزى داريد، اين سهم را نگه داريد. اين پيروزى كه دنبال اين بود كه همه با هم يك تحول روحانى پيدا كرده بوديد، يك تحولى كه از عالم غيب شما را متحول كرده بودند، اين تحول روحانى را حفظ كنيد، وحدت كلمه را حفظ كنيد. الان ما بين راه هستيم، ما كار زياد داريم تا همه احكام اسلام جريان پيدا نكند، ما در راهيم. آنوقتى كه همه احكام اسلام جريان پيداكرد، آنوقت ما رسيديم به مقصد. مقصد اسلام است. اين را حفظ كنيد، اين وحدت كلمهاى كه پيدا شد و اين اسلاميتى كه پيدا شد و اين تحول روحى كه پيدا شد، اين را حفظ كنيد. انشاءالله تعالى پيروز هستيد. خداوند انشاءالله شماها را پيروز كند و شماها را سعادتمند كند و در دنيا و آخرت شما سعيد باشيد و انشاءالله هستيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:42 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 48
تاريخ: 12/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با ورزشكاران و كارمندان تربيت بدنى
شما با اسلام اين پيروزى را پيدا كرديد
بسم الله الرحمن الرحيم
اين چه قدرتى است كه شما و ورزشكاران را با يك طلبه مجتمع كرده است؟ اين چه قدرتى است كه دانشگاهى را با ساير اقشار همراه كرد؟ و اين چه قدرتى بود كه تمام اقشار ملت ما را، زن و مرد، بچه و بزرگ در هر كسوتى كه بودند به خيابانها كشيده و بر ضد طاغوت آنها را مجهز كرد؟ غير از اسلام بود؟ اين اسلام بود كه همه را با هم مجتمع كرد و اين اسلام بود كه شما را پيروز كرد و اين اسلام است كه سعادت همه انسانها را تامين مىكند. نه سعادت دنيائى فقط، سعادت دنيا و آخرت. آزادى كه در پناه اسلام باشد، استقلال كه در پناه اسلام باشد، سعادت براى كشورها و براى كشور ما تهيه مىكند، تامين مىكند. شما با اسلام اين پيروزى را پيدا كرديد و با اسلام بايد اين پيروزى را تعقيب كنيد.
ما بايد بيدار باشيم توطئهها را خنثى كنيم
شما بايد الان توجه كنيد به اينكه دشمن در توطئه است و مىخواهد كه اين وحدتى كه در اقشار ملت ما حاصل شد اين را از بين ببرد، الان همه آن اشخاصى كه بر خلاف مسير شما هستند، بر خلاف مسير ملت ما هستند، بر خلاف مسير قرآن و اسلام هستند، بر خلاف مسير پيغمبر و ائمه اطهار (ع) هستند اينها دارند با هم مجتمع مىشوند و توطئه مىكنند، البته نمىتوانند، كارى هم از آنها نمىآيد لكن ما هم نبايد غافل باشيم ما بايد بيدار باشيم و توطئههاى آنها را قبل از اينكه اينها با هم مجتمع بشوند خنثى كنيم. مطالعه كنيد در حال اينهائى كه الان دارند خرابكارى مىكنند ببينيد كه اينها از كجا آمدند،منشأش چيست، از كجا پيدا شدند، اينهائى كه نبودند، بعد از اينكه انقلاب پيروز شد پيدا شدند، حالا هر كدام در يك جائى بودند و اگر بودند در خفا بودند و اگر در خارج ايران بودند، در خارج بودند، حالا كه انقلاب رسيد اينجا يكى يكى از اطراف آمدند و با هم دارند خودنمائى مىكنند. اين اقشار مختلفى كه حالا تازه پيدا شدند با اسمهاى مختلف، مىبينيد كه مسيرشان بر خلاف مسير شماست، حرفهايشان غير از اين حرفهائى است كه شما مىزنيد. شما فريادتان اسلام است آنها چيزهاى ديگر مىگويند. اينها رابايد مطالعه كنيد. شماها ببينيد كه از كجا پيدا شدهاند اينها تازه پيدا شدند، از كجا
صحيفه نور ج 7 صفحه 49
آمدند، چطور شده است كه حالا آمدند و مىخواهند نگذارند اين نهضت ما به ثمر برسد. توطئهها را خنثى كنيد.
ورزشكاران با ايمان پشتوانه ملت و اسلام
مملكت ما همين طورى كه به علما و دانشمندان احتياج دارد به اين قدرت شماها هم احتياج دارد به اين قدرت شما هم احتياج دارد. اين قدرت وقتى با ايمان باشد، وقتى كه زورخانه با قرآن باشد، با ايمان باشد، پشتوانه يك ملت است. وقتى قهرمانها قهرمانهاى اسلامىباشند پشتوانه يك ملت هستند، باوزى يك ملت هستند. آنها مىخواستند قهرمان باشد لكن قهرمان آريامهرى باشد چون پشتوانه ملت نمىتوانست باشد. آنها همه چيز را مىخواستند براى خودشان، ما و شما همه چيز را مىخواهيم براى خدا، براى اسلام، آنچه كه پشتوانه ملت است، پشتوانه اسلام است، آن مردهاى با ايمان هستند، ورزشكار با ايمان، روحانى با ايمان، دانشگاهى با ايمان، بازارى با ايمان، دهقان و كشاورز و كارگر با ايمان، اينها مىتوانند پشتوانه يك ملت باشند و نگذارند دستهاى خائنانه كسانى كه مىخواهند همه چيز ما را ببرند، قدرت مادى ما، قدرت معنوى ما را از بين ببرند، اينها هست كه نمىگذارند. ايمانتان را تقويت كنيد، به اسلام پناه ببريد، همه مان به اسلام پناه ببريم، همه جا ياد خدا باشيم. من مىدانم كه ورزشكارها در گودهاى زورخانه ياد خدا هستند، ياد اميرالمومنين هستند، تقويت كنيد اين ياد خدا را تقويت كنيد، اين ياد مولا را و همه با قدرت، همه با ايمان انشاءالله به پيش ببريد. خداوند همه شما را موفق كند و همه سالم و سعادتمند باشيد. من خدمتگزار همه شما هستم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:42 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 50
تاريخ: 12/3/58
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت 15 خرداد
بسم الله الرحمن الرحيم
با فرا رسيدن پانزدهم خرداد خاطره غم انگيز و حماسه آفرين اين روز تاريخى تجديد مىشود، روزى كه بنابر آنچه كه مشهود است قريب به پانزده هزار نفر از ملت مظلوم و ستم كشيده ما به خاك و خون كشيده شد، روزى كه طليعه نهضت اسلامىاين ملت شجاع و غيور گرديده نهضت عظيمىكه بيش از شانزده سال پيش به دنبال قيام روحانيت مسئول و متعهد، در مقابل محمدرضا پهلوى كه مخالفتش با اسلام عزيز آشكار و آشكارتر شد، شكل گرفت. روحانيت به اعتراض برخاست و عصر عاشورا پس از حادثهاى ناگوار اعتراض با موج عظيم انسانى اسلامىبالا گرفت و به اوج رسيد و پس از آن دست ناپاك استعمار از آستين شاه مخلوع در آمد و غائله پانزده خرداد 12 محرم را هر چه دردناكتر بوجود آورد.
محرم چه ماه پرغائلهاى و چه ماه خونى، و چه ماه حماسه آفرينى، ماهى كه دستگاه شاهنشاهى بنىاميه را در هم كوبيد و ماهى كه رژيم شاهنشاهى دو هزار و پانصد ساله جنايتكاران را در هم پيچيد.
ملت ما نه محرم را كه شاهد قتل عامهاى وحشيانه جباران است فراموش مىكند و نه پانزده خرداد را كه سرآغاز نهضت اسلامىروحانيت است.
نهضت از حوزه علميه قم مركز فقاهت راستين برخاست و برقآسا در ساير حوزههاى علميه و دانشگاهها و در تهران و ساير شهرها قشرهاى عظيم ملت را فرا گرفت و همه را به ميدان مبارزه كشيد و در سالهاى اخير كه حوادث به دنبال حوادث به وجود آمد و ملت بزرگ با شعار اسلام و فرياد الله اكبر و نور ايمان و وحدت كلمه بنياد پهلوى را از بن كند و ملت ما اين روز را عزيز مىشمارد و من روز پانزدهم خرداد را براى هميشه عزاى عمومىاعلام مىكنم و براى بزرگداشت شهداى خويش در اين روز بزرگ در مدرسه فيضيه به سوگ مىنشينم به اميد آنكه با خواست خداوند متعال باقيمانده ريشههاى گنديده استعمار از بيخ و بن كنده شود و جمهورى اسلامىمبنى بر احكام نورانى قرآن مجيد در كشور ما مستقر گردد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:42 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 53
تاريخ: 15 / 3 / 58
بيانات امام خمينى به منسبتت سالگرد 15 خرداد
پانزده خرداد براى اسلام بود و به اسم اسلام بود و به راهنمائى روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم
پانزده خرداد چرا بوجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟در دنباله آن در سابق چه بود؟و الان چيست؟و بعدها چه خواهد بود؟
پانزده خرداد را كى بوجود آورد؟ و دنباله آن را كى تعقيب كرد؟ و الان كى همان دنباله راتعقيب مىكند؟و پس از اين اميد به كيست؟
پانزده خرداد براى چه مقصدى بود؟ و تاكنون براى چه مقصدى است و بعدها براى چه مقصدى خواهد بود؟
پانزده خرداد را بشناسيد و مقصد پانزده خرداد را بشناسيد و كسانى كه پانزده خرداد رابوجود آوردند بشناسيد و كسانى كه پانزده خرداد، را دنبال كردند بشناسيد و كسانى كه از اين به بعد اميد تعقيب آنها هست بشناسيد و مخالفين پانزده خرداد و مقصد پانزده خرداد را بشناسيد.
پانزده خرداد از همين مدرسه شروع شد. عصر عاشورا در همين مدرسه اجتماع عظيم بود و بعد از اينكه صحبتهائى و افشاگرىهائى شد، دنباله آن منتهى به پانزده خرداد شد.
پانزده خرداد براى اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدائيت اسلام و راهنمائى روحانيت و همين جمعيتها كه الان اينجا هستند، اينها بودند كه 15 خرداد را بوجود آوردند. همين صنف جمعيت بودند كه 15 خرداد را بوجود آوردند و همين صنف جمعيت بودند كه كشته شدند. همين طبقه از افراد اسلامىكه براى اسلام قيام كردند و هيچ نظرى جز اسلام نداشتند، 15 خرداد را بوجود آوردند همين جمعيتى كه مقصدى غير از اسلام ندارند، در تعقيب 15 خرداد تا حالا دنباله كردند. از همين جمعيت كه مقصدى غير از اسلام ندارند اميد آن است كه تعقيب كنند و نهضت ما را به ثمر برسانند.
بايد ديد اين جمعيت كى هستند، اينها كه 15 خرداد را بوجود آوردند و آنها كه در 15 خرداد به طورى كه مشهور است 15000 فدائى دادند و آنهائى كه پس از پانزده خرداد و پانزدههاى خرداد و پس از قتل عام 15 خرداد و قتل عامهاى ديگر در ميدانها آمدند، چه قشرى از جمعيت بودند؟ آنهائى كه پانزده خرداد را بوجود آوردند، آنهائى كه دنباله 15 خرداد را تاكنون رساندند، آنهائى كه براى شكستن سد رژيم فعاليت كردند، آنهائى كه به خيابانها ريختند و فرياد الله اكبر كردند، همين قشر از
صحيفه نور ج 7 صفحه 54
جمعيت بودند. حق مال همين قشر از جمعيت است، ديگران هيچ حقى ندارند.
الان كى منحرف دارد مىكند مسير ملت ما را؟ چه گروههائى هستند كه ملت ما را از اين مسير مىخواهند منحرف كنند؟ چه جمعيتهائى هستند كه نهضت اسلامىرا مىخواهند از اسلاميتش منحرف كنند؟ اينها گروههائى هستند كه عدهاى از آنها نمىدانند قضايا را جاهلند و عدهاى هستند عالما، عامدا با اسلام مخالفند.
آنهائى كه جاهلند بايد هدايت كرد، بايد گفت به آنها كه اى آقايان كه خيال مىكنيد به غير اسلام در ايران مىتواند چيزى پيش ببرد، اى كسانى كه گمان مىكنيد غير اسلام رژيم را ساقط كرده است، اى كسانى كه احتمال مىدهيد كه غير مسلمين و غير اسلام كس ديگر دخالت داشته است، شما مطالعه كنيد، بررسى كنيد اشخاصى كه در پانزده خرداد جان دادند، سنگهاى قبرهاى آنها را ببينيد كى بودند اينها، اگر يك سنگ قبر از اين قشرهاى ديگر غير اسلامىپيدا كرديد، آنها هم شركت داشتهاند. اگر در قشرهاى اسلامى، يك سنگ قبر از آن درجههاى بالا پيدا كرديد، آنها هم شركت داشتهاند ولى پيدا نمىكنيد، هر چه هست اين قشر پائين است، اين قشر كشاورز است، اين قشر كارگر است، اين تاجر مسلم است، اين كاسب مسلم است، اين روحانى متعهد است هر چه هست از اين قشر است. پس 15 خرداد را به تبع اسلام اينها بوجود آوردند و به تبع اسلام اينها حفظ كردند و به تبع اسلام اينها نگهدارى مىكنند.
نظر آن ملتى كه نهضت را بوجود آورد و قدرتهاى بزرگ را شكست، ميزان است
كسانى كه گمان مىكنند غير قدرت اسلام مىتوانست يك همچو سدى رابشكند، در خطا هستند. و اما آن قشرى كه به واسطه مخالفت با اسلام با ما مخالفت مىكنند، آنها بايد علاج به هدايت (اگر ممكن است علاج) كرد و الا با همان مشتى كه رژيم را از بين برديد، آن وابستهها را هم از بين خواهيد برد.
از 15 خرداد تا كنون آنچه شده است، آنچه تحقق پيدا كرده است با فعاليت همين قشر و با جاننثارى همين جمعيت و با خون دادن همين طبقه بوده است. اينها حق دارند در همه چيزهائى كه بايد تحقق پيدا بكند رأى بدهند. آنهائى كه در خارج بودند و حالا آمدهاند و آنهائى كه در خارج صف بودهاند و حالا وارد صف شدهاند هيچ حقى در اين نهضت ندارند و نظر آنها هيچ اعتبارى ندارد. نظر آن ملتى كه نهضت را بوجود آورد و قدرتهاى بزرگ را شكست و بعد از اين هم دنبال همين قدرت خواهد بود، تمام حق مال اينهاست، نظرهاى اينها ميزان است. نظرهاى ديگران اگر موافق با نظر اينهاست، اگر دنباله اسلام است، اگر با حفظ اسلام و احكام اسلام است، اهلا و مرحبا و اگر انحراف است و اگر انحرافات است، آنها بايد بروند آنجائى كه قبلا بودهاند.
انحرافات را از كجا بشناسيم؟ از كجا بدانيم كه قشر نهضت بوجود آور، با قشرهاى مخالف نهضت كيست؟ از كجا بفهميم؟ از نوشتههاى آنها، ازگفتار آنها، از اجتماعات آنها، از ميتينگهاى
صحيفه نور ج 7 صفحه 55
آنها. هر اجتماعى كه بر اساس اسلام و قوانين اسلام است، بر مسير اين ملت است و هر اجتماع و هر نطق و هر خطابه و هر قلمفرسائى كه بر خلاف مسيراسلام است، هر چه باشد خلاف اين نهضت است. مخالفين شما مىخواهند خون را شما داديد، استفاده را آنها ببرند. مخالفين شما مىخواهند زحمتها را شما كشيديد ميوهها را آنها بچينند. مخالفين شما ملت ستمديده هيچ رنجى نبردند، در زمان طاغوت هم هيچ رنجى نبردند براى اينكه تبع بودند، موافق بودند يا ساكت بودند، حالا كه شما سفره را پهن كرديد، اينها به دور سفره نشستهاند براى استفاده. كاش مىگفتند شما هم شريك لكن مىگويند ما و شما نه. ما و روحانيت نه. ما و قشرهاى ديگر نه. همه چيز را براى خودشان مىخواهند ما و اسلام نه.
اى غرب زدگان، انسان بىمحتوا به خود آئيد!
اى غربزدهها! اى اجنبىزدهها! اى انسانهاى ميان تهى! اى انسانهاى بىمحتوا، به خود آئيد، همه چيزخودتان را غربى نكنيد. ملاحظه كنيد چيزهائى كه در غرب است، چيزهاى خوبى كه در غرب است، ملاحظه كنيد جمعيت حقوق بشر كه در غرب است، ببينيد چه اشخاصى هستند و چه مقاصدى دارند، اينها حقوق بشر را مىخواهند ملاحظه كنند يا حقوق ابرقدرتها، را؟ اينها دنبال ابرقدرتها هستند و حقوق ابر قدرتها رامىخواهند تامين كنند.
شما اى حقوقدانهاى ما، اى جمعيت حقوق بشر! دنباله اين حقوقدانها نرويد، شما مثل اين قشر، اين قشر زحمتكش، حقوق رااجرا كنيد. اينها جمعيت حقوق بشر هستند، اينها براى حقوق بشر زحمت مىكشند، اينها تامين آسايش بشر را مىكنند و شما صحبت مىكنيد، اينها عمل مىكنند. اين كارگرها، اين دهقانها، اينها جمعيت حقوق بشر و حقوقدان هستند. اينها عمل مىكنند و شما مىنويسيد. هيچ يك از شما در راه رسيدن بشر به حقوق خودش فعاليت ندارد. آن كه فعاليت دارد، همين جمعيتى است كه امروز قيام كرده و 15 خرداد قيام كرد، اينها برا ى بشر دلسوزند براى اينكه مسلمند، اينها مسلمند. اسلام براى بشر دلسوز است. شما كه مسيرتان غير اسلام است براى بشر هيچ كارى نمىكنيد، مىنويسيد و مىخواهيد نهضت رامنحرف كنيد. مىگوئيد و مىخواهيد نهضت را منحرف كنيد.
از 15 خرداد تا حالا كه آمديم، خون داديم يعنى شما خون داديد، من كه نشستهام اينجا، من هم هيچ حقى ندارم شماها خون داديد، شماها به ميدان رفتيد، شماها مبارزه كرديد، ماها هيچ حقى نداريم. ما بايد براى شما خدمت كنيم. خودمان نبايد استفاده كنيم. نه استفاده عنوانى، خاك بر سر من كه بخواهم استفاده عنوانى از شما بكنم، خاك بر سر من كه بخواهم خون شما ريخته بشود و من استفادهاش را ببرم. طبقههاى بالا، آنهائى كه فعاليت هيچ نداشتند و مخالفت هم ندارند، حقى ندارند و نبايد حقى داشته باشند لكن اگر از حالا خدمت بكنند، صاحب حق مىشوند، و من مأيوسم كه خدمت بكنند. آنهائى كه نظر انحرافى دارند، آنهائى كه نظر خيانت به اسلام و اين ملت دارند، آنهائى كه اسلام
صحيفه نور ج 7 صفحه 56
1400 ساله راكافى نمىدانند، آنها بايد حسابشان را از ملت جدا كنند، جدا هم هست. ما از اين به بعد، احتياج به شما داريم، احتياج به همين طبقه و بىنياز از آن طبقات.
اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل اجراست
امروز روزى است كه اسلام بايد تحقق پيدا كند. اين حرفها كه گفته مىشود، نظير همان حرفها بود كه گفته شد كه حالا زود است صبر كنيد.مااگراسلام را دراين انقلاب، در اين نهضت احكام اسلام را پياده نكنيم، كى پياده خواهيم كرد؟ چه وقت همچو نهضتى تحقق پيدا مىكند؟ اگر اين نهضت خداى نخواسته بخوابد و به خاموشى بگرايد، كى مىتواند ديگر اسم اسلام را بياورد؟ اگر ما امروز قوانين اسلام را اجرا نكنيم، كى اجرابكنيم؟ آقايانى كه مىگوئيد نمىشود، پس كى مىشود؟
پس بگوئيد هيچ وقت اسلام نه، بگوئيد نهضت منهاى اسلام. همانطورى كه گفتيد اسلام منهاى روحانيت، حالا هم بگوئيد نهضت منهاى اسلام. اگر با اين نهضت، اسلام رامتحقق نكنيد و احكام اسلام را مو به مو جارى نكنيد، مأيوس باشيد، ديگر نخواهد شد. آنهئى كه به اسلام عقيده دارند، آنهائى كه دلشان براى قرآن مىتپد، امروز بايد فعاليت كنند.
15 خرداد براى همين بود. قبل از 15 خرداد براى اسلام بود قيام روحانيون، قيام 15 خرداد براى همين بود، بعد از آن هم دنباله همين بود، اسلام بود ليس الا. ما غير اسلام نمىخواهيم و اسلام در همه وقت و خصوصا حالا قابل اجراست.
آقايان توجه كنيد به گفتههاى خودتان، توجه كنيد به نوشتههاى خودتان، توجه كنيد كه شما را اسلام از قيد و بند آزاد كرد، توجه كنيد كه شما را اسلام از خارج بلاد به داخل كشاند، توجه كنيد كه اسلام شما از زاويهها بيرون كشيد، از كنج خانهها بيرون كشيد، توجه كنيد كه اسلام قلم شمارا آزاد كرد، توجه كنيد كه اسلام بيان شما را آزاد كرد، اسلام آزاد كرد، حالا بر ضد اسلام؟! مسلمين مىتوانند تحمل كنند كه اسلام و خون مسلمين شما را آزاد كرد و حالا بر ضد اسلام قيام مىكنيد؟ چيز مىنويسيد؟ اين كفران نعمت است. خداوند اين نعمت را به شما داد شكرانه اين نعمت اين است كه تبعيت كنيد از اسلام، توبه كنيد از حرفهائى كه مىزنيد، توبه كنيد از نوشتههائى كه مىنويسيد، گرايش كنيد به اسلام، گرايش كنيد به طبقات پائينى كه شما پائين مىدانيد و از شما بالاترند. اينها چهره نورانى اسلام و مسلمين اند، اينها چهرههائى هستند كه رسول خدا آنها را مىپذيرند، اينها چهرههائى هستند كه محبوب خدا هستند. شما هم وارد اينها بشويد، چهره خودتان را با اينها منطبق كنيد، آراء خودتان را با اينها منطبق كنيد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 57
من به شما اخطار مىكنم كه به اسلام وفادار باشيد
هى دم از غرب چقدر مىزنيد، چقدر ميان تهى شديد! بايد احكام اسلام را با احكام غرب بسنجيم! چه غلطى است.
شكر نعمت اين است كه به اسلام وفادار باشيد. من به شما اخطار مىكنم كه به اسلام وفادار باشيد. من شما را نصيحت مىكنم، من در همين مدرسه شاه را نصيحت كردم و نشنيد، شما كه چيزى نيستيد. عصر عاشورا من گفتم كارى نكن كه ملت تو را بيرون كند، نشنيد و كارى كرد كه ملت بيرونش كرد.
برادرهاى من، از هر قشرى كه هستيد وقت نگذشته است وقت توبه باقى است، بيائيد با اين ملت برادروار در اين راه، راهپيمائى كنيد. يكى از شما توى اين جمعيت نيست. يك دانه از شما توى اين جمعيت نيست. بيائيد با اين مردم هم رأى باشيد، همصدا باشيد. بيائيد اسلام كه همه شما را نجات داد، به شكرانه نعمت از اسلام وفادارى كنيد. براى اسلام باشيد. برادرهاى من! آنچه مىخواهيد در اسلام است آنچه مىخواهيد در اين كنج مدرسههاست. زندگى آنها را ببينيد و مقايسه كنيد با آنهائى كه براى بشر دلشان مىتپد يعنى با قلم يعنى با بيان ببينيد اينها در چه حال هستند، ببينيد زندگى روحانيت چه است، ببينيد زندگى اين طبقه كارگر چه است، ببينيد زندگى كشاورز چه است، ببينيد زندگى كاسبكار چه است، براى اينها فكر كنيد. دلسوزى اين نيست كه قلم برداريد به ضد اسلام چيز بنويسيد، به اسم حقوق بشر و به اسم حقوقدان با اينها همراهى كنيد. شماها تا حالا براى اين ملت از جيبتان چيزى خرج كرديد؟ به وجدان خودتان من ارجاع مىكنم. آنهائى كه دلشان براى اين مستمندان و اين بشر مىسوزد، اين زنهاى اطراف شهر قم و زنهاى جنوب تهران و زنهاى جنوب همه شهرستانها (جنوب به معناى اينكه شما مىگوئيد اينها از طبقه پائين هستند) اينها حقوق بشر را مىدانند و عمل مىكنند. اينها طلاهاى خود را كه ذخيره 50 سال، 20 سال، 30 سالشان بود آمدند براى مستمندان دادند. شما چه كرديد؟ شماها چه كرديد؟ بگوئيد. شماهم همراهى كنيد با اين مستمندان، شما با اين طبقه همراه بشويد. نمىگويم پول بدهيد، مىگويم قلمتان موافق باشد، قدمتان موافق باشد، رأى رأىتان موافق باشد، اسلام را حفظ كنيد. اسلام براى شما خوب است براى دنيايتان خوب است، اگر آخرت را هم قبول نداريد براى دنيايتان خوب است.
با روحانيون مخالفت نكنيد، براى دنيايتان خوب است، اينها هستند، اين قشر روحانى متعهد، اين قشر روحانى كه توى اين حجرههاى كوچك دو تا، سه تا زندگى مىكنند كه بيرونشان كردند اين جمعيت زاغهنشينهاى اطراف شهرها كه هر هفت نفر، هشت نفر آنها در يك سوراخى زندگى مىكنند، اينها حقوق بشر را بهتر از ما مىدانند. اينها جمعيت دلسوزى براى بشرند، اينها جمعيت حقوق بشرند، نه من و شما. بيائيد براى اينها فكرى بكنيد. براى اينها دولت و ملت فكر كنند، اينها حق دارند، حق اينها را ادا كنيد و همينها حق بشر را دارند ادا مىكنند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 58
قدرت روحانيت راكه يك قدرت الهى است از دست ندهيد
من به شما جمعيتها جمعيت كه هر چند روز دور هم مىنشينيد نصيحت مىكنم، من علاقه دارم كه همه سعادتمند باشيد، من نصيحت مىكنم كه مسير خودتان را از اسلام جدا نكنيد، مسير خود را از روحانيت جدا نكنيد، اين قدرت الهى را، اين قدرت روحانيت را كه يك قدرت الهى است از دست ندهيد. اگر اين قدرت از دست برود شما هيچ خواهيد بود. اين قدرت روحانى است كه مردم را به كوچهها مىكشد، قدرت اسلام است كه از حلقوم روحانيت بيرون مىآيد، اينها را نشكنيد. خدايا تو مىدانى كه من براى اينكه معمم هستيم از روحانيت طرفدارى نمىكنم، براى اينكه مىدانم اين قشرند، اين قشرند كه مىتوانند ملت را نجات بدهند، اين قشرند كه مردم آنها را مىخواهند.
اين مساجد است كه نهضت را درست كرد
اين مساجد است كه اين بساط را درست كرد، اين مساجد است كه نهضت را درست كرد. در عهد رسول الله هم و بعد از آن هم تا مدتها مسجد مركز اجتماع سياسى بود مركز تجييش جيوش بود. محراب يعنى مكان حرب مكان جنگ، هم جنگ با شيطان و هم جنگ با طاغوت. از محرابها بايد جنگ پيدا بشود چنانچه پيشتر از محرابها و از مسجدها پيدا مىشد.
اى ملت! مسجدهاى خودتان را حفظ كنيد. اى روشنفكران! مسجدها را حفظ كنيد، روشنفكر غربى نباشيد روشنفكر وارداتى نباشيد اى حقوقدانها! مسجدها را حفظ كنيد، برويد به مسجد، نمىرويد اين مسجدها را حفظ كنيد تا اين نهضت به ثمر برسد، تا مملكت شما نجات پيدا كند. خداوند انشاءالله اين مسجدها را براى ما حفظ كند. خداوند انشاءالله روحانيون را براى ما حفظ كند خداوند انشاءالله مخالفين را هدايت كند خداوند انشاءالله ملت ما را سعادتمند كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:42 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 59
تاريخ: 16/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان دانشگاه شيراز
دانشگاه، مركز تعيين سعادت و شقاوت ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
دانشگاه مركز سعادت و در مقابل، شقاوت يك ملت است. از دانشگاه بايد سرنوشت يك ملت تعيين بشود. دانشگاه خوب، يك ملت را سعادتمند مىكند و دانشگاه غير اسلامى، دانشگاه بد، يك ملت را به عقب مىزند. در رژيم سابق شايد از همه جنايتها، جنايت اينكه دانشگاه را به طور صحيح نگذاشتند عمل بكند شايد از همه جنايات بالاتر باشد. آنچه كه در اسلام مطرح است اموال نيست، ماديات نيست، معنويات است كه بايد از دانشگاه به همه اقشار سرايت بكند يعنى، چه دانشگاه شما و چه دانشگاه روحانيون، اين دو قشر هستند كه تربيت امت به عهده اين دوقشر است، اين دو قشر از همه قشرها عملشان شريفتر و از همه قشرها مسؤوليتشان بيشتر است، عمل شريف، براى اينكه مركز انسان درست كردن است دانشگاه بايد مركز درست كردن انسان باشد، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما و اين يك امرى بوده است كه انبيا عليهم السلام مأمور بر همين امر بودهاند كه انسان درست كنند. كتب آسمانى، همه كتب آسمانى، براى انسان ساختن آمده است. اگر انسان ساخته بشود، همه چيز به صورت معنويت در مىآيد يعنى ماديت هم به صورت معنويت در مىآيد. بعكس، اگر چنانچه قشرها شيطانى باشند و از دانشگاه ما و شما انسانهاى منحرف بيرون بيايد، معنويات هم به صورت ماديات در مىآيد، فانى در ماديات مىشود.
رسالت انبيا، الهى كردن انسانها در همه ابعاد و جوانب
آن چيزى كه انبيا مىخواستند اين بود كه همه امور را الهى كنند. تمام ابعاد عالم را و تمام ابعاد انسان را كه خلاصه عالم است، عصاره عالم است، انبيا براى اين آمدند كه همه اينها را الهى كنند يعنى انسان كه خلاصه، عصاره همه عالم است، يك انسان الهى بشود كه وقتى كه هر كارى مىكند روى جنبه الهيت بكند. انبيا اينطور بودند كه معاشرتهايشان هم جنبه الهى داشته است، ازدواجهاشان هم جنبه الهى داشته، همه چيزهايشان، هر جهتى كه ما به نظرمان يك جهت مادى حيوانى هست آنها اين جنبه را انسانى، اين جنبه را الهى كردهاند. اگر جنگ مىكنند جنگهايشان الهى است و براى اوست، اگر صلح مىكنند، صلحشان هم الهى است و براى اوست در مقابل
صحيفه نور ج 7 صفحه 60
طاغوت، يك جنبه الهى در مقابل طاغوت است. طاغوت همه چيزش مادى است، شيطانى است، معنويات راهم مىكشد طرف ماديات و طرف دنيا، لكن آنها كه تابع دستورات الهى هستند، همين مادياتى كه همه از آن استفاده مىكنند همين ماديات را با يك صورت معنويت به آن مىدهند، با جنبه معنويت به اينها نگاه مىكنند، همه عالم را به جنبه الهيت نگاه مىكنند، همه رامظاهر خدا مىدانند، اگر محبت به مردم داشته باشد، نه به عنوان اينكه اين پسر من است، دختر من است، اين برادر من است، به آن عنوان معنويت كه هست كه بنده خداست، فرستاده خداست. شيطان عكس اين است، طاغوت عكس اين است. انبيا آمدند كه مردم را از ظلمات به نور دعوت كنند.
الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت يخرجونهم من النور الى الظلمات يا اخراج از ظلمتها به نور است. اين كار انبياست، اين كارى است كه خداى تبارك و تعالى به وسيله انبيا انجام مىدهد. و يا از نور به ظلمت است، فطرت انسانى كه يك فطرت نورانى است به حسب خلقت، اينها اين فطرت را مىكشند طرف ظلمت، از نور به ظلمت مىآيد. اين كار طاغوت است. اين دو جنبه است و هر كدام اصحابى دارد. مؤمنين، آنهائى كه به خدا ايمان دارند از همه ظلمتها به نور كشيده مىشوند و كفار، آنهايى كه ايمان به خدا ندارند از نور به طرف ظلمتها كشيده مىشوند.
نجات اسلام و قرآن، انگيزه روح شهادت طلبى و ايثار ملت در انقلاب
چيزهائى كه در عالم واقع مىشود و ما بايد از آن چيزها تنبه بكنيم يكى از امور همين نهضت ايران است. از اين نهضت ايران بايد ما تعلم پيدا بكنيم، تنبه پيدا بكنيم، مطالعه كنيم در اين نهضت ببينيم كه اين نهضت چه بود، برا ى چه بود؟ و چه شد كه تا اينجا پيروز شده است؟و بايد چه كرد كه تا آخر پيروز بشود؟نهضتها در عالم خيلى بوده است، انقلابات در عالم خيلى بوده است.
انقلاب در شوروى هم بود، انقلاب در فرانسه هم بود، انقلاب ايران با آنجا چه فرقى دارد؟ وانقلاب ايران براى چه هست؟ و انقلاب شوروى براى چه بود؟مردم ايران چرا در خيابانها ريختند و فرياد كردند و همه الله اكبر گفتند و فرياد كردند، اين چه بود قضيه؟آيا مردم ايران هم مثل شورشىهاى شوروى فرياد مىكردند و علف مىخواستند! فرياد مىكردند و دنيا مىخواستند؟! خونشان را جوانهاى ما براى اينكه يك زندگى مرفهى در دنيا داشته باشند خون مىدادند؟اين مىشود كه يك كسى خودش را بكشد كه زندگيش خوب باشد؟ يا خير اين يك نهضتى الهى بود. نهضت مثل نهضتهاى آنهائى كه به خدا اعتقاد ندارند يا آنهائى كه نهضتهايشان نهضتهاى جهت مادى بوده است، نبوده است. نهضت ايران نهضتى بود كه خداى تبارك و تعالى در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهورى اسلامى، به عنوان اسلام، به عنوان احكام اسلام درخيابانها ريختند و همه گفتند ما اين رژيم را نمىخواهيم و حكومت عدل اسلامىو جمهورى اسلامىمىخواهيم. اين چيزى كه انگيزه اين ملت بود، انگيزه همه قشرها الا بعضىها. زنها در خيابانها ريختند، مردها در خيابانها ريختند،
صحيفه نور ج 7 صفحه 61
بچهها آمدند. همين ديشب كسى مىگفت كه من شاهد قضيه بودم كه يك بچه ده، دوازده ساله سوار موتورسيكلت شده بود و حمله كرد طرف يك تانك و از آن ور هم بچه را تكه تكه كردند، اما او يك بيرق دستش بودو حمله كرد. اين چه بود؟ قضيه، قضيه چه بود كه يك چنين تحول در ملت پيدا شد؟ اين تحول عظيمى كه در اين ملت پيدا شد، يك تحولى بود كه فقط براى اين معنا كه مثلاً رژيم نباشد؟ يا دنباله داشت؟ رژيم نباشد، حكومت اسلامى باشد، اساس او بود، اساس آن بود كه مىخواستند قرآن حكومت كند در اين كشور. موانع را برداشتند كه حكومت، حكومت اسلامى باشد نه اينكه همه مقصد اين بود كه فقط آزاد باشيم. همه مقصد اين بود كه مستقل باشيم؟ ايران مىخواست كه مثل مملكت مثلاً سوئد باشد؟ آزاد هستند، مستقل هم هستند. اما اگراز قرآن در آن خبرى نباشد، باز هم چنين مىخواهد؟! ايرانىها اين را مىخواستند كه قرآن باشد يا نباشد؟ اسلام باشد يا نباشد؟ ما آزاد باشيم، ما آن جهت حيوانىمان، آن جهت حيوانىمان اشباع بشود كارى به معنويات ديگر ما نداريم!! ايران جوانهاى خودش را براى اين داد؟ يا ايران متحول شده بود به يك ملت صدر اسلامى، يك جوانهايى مثل جوانهاى صدر اسلام كه شهادت را براى خودشان فوز مىدانستند مىگفتند شهيد هم بشويم سعادتمنديم. مسأله اين بود و مسأله اين هست.
براى اسلامى كردن دانشگاه جديت كنيد
دانشگاه مبدأ همه تحولات است. از دانشگاه، چه دانشگاه علوم قديمه، چه دانشگاه علوم جديده، از دانشگاه سعادت يك ملت و در مقابل سعادت، شقاوت يك ملت سرچشمه مىگيرد. دانشگاه را بايد جديت كرد، جديت بكنيد دانشگاه را درستش كنيد، دانشگاه را اسلاميش كنيد. مملكت ما براى اسلام زحمت كشيده است و بايد براى اسلام زحمت بكشد و مىكشد و همه چيزش بايد اسلامى بشود.
همين توقع نباشد كه دولت اسلامى باشد، خير، همه چيز بايد اسلامى بشود، همه قشرها بايد قشر اسلامى باشد كه هر كس كه بيايد و ببيند جمعيت را، ببيند كه يك جمعيت الهى اينها هستند، يك جمعيت اسلامى اينها هستند.
تمام مقصد ما اسلام است
الان وقتى است كه خداى تبارك و تعالى ما راامتحان مىكند. همين حالا، همين عصر ما الان بعد از اينكه انقلاب به پيروزى رسيده است تا حدودى، الان وقتى است كه ما در امتحان هستيم كه حالا كه ما آزادى پيدا كرديم، اين آزادى را صرف چه مىكنيم. آزادى پيدا كرديم، آزادى، حالا من آزادم كه هر كارى مىخواهم بكنم؟! آزادم كه به هر كه مىخواهم اذيت بكنم؟ آزادم كه هر چه مىخواهم بنويسم؟ ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملكت باشد. اين آزادى است؟اين را ما مىخواستيم؟ما آزادى مىخواستيم يا آزادى در پناه اسلام ما مىخواستيم؟ما اسلام مىخواستيم، اسلام هم آزادى دارد اما آزادى بى بندوبارى نه، آزادى غربى ما نمىخواهيم، بىبندو بارى است او.
صحيفه نور ج 7 صفحه 62
هر كس با هر كه هر طورى مىخواهد، هر چه، هر چه، نيست اينطور. آزادى كه ما مىخواهيم، آزادى در پناه قرآن ما مىخواهيم. استقلال مامىخواهيم، آن استقلالى كه اسلام به ما بدهد، آن كه اسلام بيمه اش كند. تمام مقصد ما اسلام است، همه اسلام براى اينكه اسلام مبدأ همه سعادتها و همه قشرها را از ظلمات به نور مىرساند.
امور مادى، مقدمه اى براى هدايت و رشد انسانها
ما مىخواهيم يك جمعيتى نورانى پيدا بكنيم، يك قشرهاى نورانى كه وقتى وارد مىشويم در يك دانشگاهى، عملش نورانى، علمش نورانى، اخلاقش نورانى، همه چيزش نورانى باشد، الهى باشد. پيروزى نه براى اين است كه ما برسيم به يك مثلاً آزادى، برسيم به يك استقلالى و منافع براى خودمان باشد، همين، همين ديگر تمام؟ حالا كه ديگر منافع مال خودمان شد، ديگر كارى ديگر نداريم اينها مقدمه است، همهاش مقدمه اين است كه يك ملت انسان پيدا بشود، يك ملتى كه روح انسانيت در آن باشد پيدا بشود، تحول پيدا بشود در خود اشخاص. آن چيزى كه مطرح است پيش انبيا انسان است آن چيز، چيز ديگرى نيست، انسان مطرح است پيش انبيا، چيز ديگر پيش انبيا مطرح نيست، همه چيز به صورت انسان بايد در آيد. مىخواهند انسان درست كنند. انسان كه درست شد، همه چيز درست مىشود. رژيمها به تبع خارجىها مىخواستند كه در اين ممالك شرقى انسان درست نشود. آنها از انسان مىترسند. آنها مىخواهند كه يك انسانى پيدا نشود. انسان اگر پيدا شد زير بار زور نمىرود انسان، انسان اگر پيدا شد منافع مملكتش را به خارج نمىدهد، امين است انسان. انسان براى خدا كار مىكند و براى خداست. زندگيش براى خداست و مردنش هم براى خداست. يك چنين موجودى ممكن نيست كه براى اجانب خدمت بكند و به ضد كشور خودش قيام بكند. اينها نخواستند در دانشگاههاى ما انسان درست بشود از انسان مىترسيدند، كوشش كردند كه نيروى انسانى ما را نگذارند رشد بكند، نيروى انسانى ما را نگذارند جلو برود، كوشش كردند، با هر ترتيبى كه توانستند، با هر نقشهاى كه داشتند، عمده كارشان روى انسانها بود كه انسانها را نگذارند رشد بكنند. وقتى انسان تربيت نشد در يك مملكت، وقتى تمام نظر يك فرد به ماديت بود، وقتى تربيت، تربيت مادى بود، خوب، اين آدم مىخواهد كه دارأى يك پارك باشد،اين از هر راهى شد بشود، اين فرقى به حالش نمىكند براى اينكه مادى است. آدم مادى همين جهت ماده را نگاه مىكند، كار ندارد كه اين ماده، اين پاركى كه پيدا شده است، اين اتومبيلى كه پيدا شده است از كجاست. هر چيز، خودش رامىخواهد، به مبدأش كار ندارد. انسان الهى است كه اگر چنانچه يك چيزى را به او بدهند مىپرسد از كجاست؟ چه هست استفاده اين آيا صحيح است يا نه؟ اين اتومبيل آيا از راه حلال است يا حرام؟ خيانت است يا امانت؟ اين انسان است كه اين چيزها را پيشش مطرح است، ما هم اين را مىخواهيم. اين اشتباه است كه ما مىگفتيم كه يا مىگوئيم كه رژيم نباشد بس است ديگر، استقلال باشد بس است، آزادى باشد بس است، نخير، مسأله اين نيست. ما همه اينها را فداى انسان مىكنيم. ما انسان مىخواهيم، همه فداى انسان.
صحيفه نور ج 7 صفحه 63
انسان وقتى درست بشود همه چيز درست مىشود. در اين چند سال كوشش كردند كه انسان نباشد، انسان رانگذارند يك انسانى پيدا بشود. اينها مىديدند كه يك فرد انسان اگر پيدا بشود ممكن است يك ملت را هدايت كند ممكن است كه يك ملت را به خلاف آنها چيز بكند، از اين ناراحت بودند نمىگذاشتند كسى تحقق پيدا بكند.
آنهااز مدرس مىترسيدند. مدرس يك انسان بود، يكنفرى نگذاشت پيش برود كارهاى او را تا وقتى كشتندش. يكنفرى غلبه مىكرد بر همه مجلس، بر اهالى كه در مجلس بودند غلبه مىكرد يكنفرى، يكنفرى تا توى مجلس نبود (من آنوقت مجلس رفتم، ديدم، براى تماشا، بچه بودم، جوان بودم رفتم) مجلس آنوقت تامدرس نبود مثل اينكه چيزى در آن نيست، مثل اينكه محتوا ندارد. مدرس با آن عباى نازك و با آن - عرض بكنم - قباى كرباسى وقتى وارد مىشد، مجلس مىشد - يك مجلس - طرحهايى كه درمجلس داده مىشد، آن كه مخالف بود مدرس مخالفت مىكرد و مىماساند مطلب را.
وقتى كه روسيه در يك قضيهاى (كه الان يادم نيست) اولتيماتوم داد به ايران و آوردند به مجلس و قواى نظامىاش هم حركت كرده بودند به طرف تهران يا قزوين كه اين را قبول كنند، مجلس (آنطور كه حالا نقل مىكنند) مجلس بهت شان زده بود كه بايد چه بكنند. قوا، قواى شوروى است، مقاومت نمىتوانيم بكنيم، قبول اين هم كه خيانت است. آنجا نوشته است كه يك روحانى با دست لرزان آمد و گفت حالا كه ما بايد از بين برويم چرا خودمان از بين ببريم؟ما اين را ردش مىكنيم. رد كرد، همه هم قبول كردند. آنهاهم هيچ كارى نكردند. اينها مىبينند يك انسان وقتى در يك ملت پيدا بشود مىتواند كه مجراى امور را از آن طريقى كه آنها مىخواهند برگرداند، آن چيزى كه آنها مىخواهند نگذارد پيدا بشود، كوشش كردند نگذارند انسان پيدا بشود.
كوشش كنيد كه انسان درست كنيد
شما دانشگاهىها كوشش كنيد كه انسان درست كنيد. اگر انسان درست كرديد مملكت خودتان را نجات مىدهيد. اگر انسان متعهد درست كرديد، انسان امين، انسان معتقد به يك عالم ديگر، انسان معتقد به خدا، مؤمن به خدا، اگر اين انسان در دانشگاههاى شما و ما تربيت شد مملكتتان را نجات مىدهد. بنابراين، كار، كار بسيار شريف و مسؤوليت، مسؤوليت بسيار زياد. الان اين مسؤوليت به دوش ما و شماست. اين مسؤوليت بزرگ، يعنى سعادت ملت را شما و ما بايد بيمه كنيم، قشر روحانى و قشر دانشگاهى. سعادت ملت را شماها بايد بيمه كنيد، اين مسؤوليت به دوشتان آمده، نرفتيد زارع بشويد، اگر زارع بوديد، مسؤوليت داشتيد اما نه اين مسؤوليت را. اگر يك كاسبى بوديد، مسؤوليتداشتيد درحدود شعاع خودتان اما الان مسؤوليت، مسؤوليت يك ملت است، مسؤوليت يك كشوراست، مسؤوليت براى اسلام است. مقابل خدا، الان همه مسؤوليم. بايد همه ما كوشش كنيم، دانشگاه كوشش كند، دانشگاههاى دينى كوشش كنند، دانشگاههاى علمى شما كوشش كنند انسان درست كنند.
همه دنبال اين باشيد، انسان. اگر انسانيت را استثناء بكنيد يك فردى درست بكنيد دانشمند، يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 64
طبيبى كه بهتر از همه اطباء دنياست اگر اين وجهه انسانى نداشته باشد همين طبيب مضر است، همين طبيب وقتى كه مىخواهد يك كسى را معالجه كند دنبال منافع است، نه دنبال معالجه، دنبال آن است از اين چقدر در مىآيد، هر چه بشود بيشتر بدوشد او را. اگر يك طبيب درست كنيد كه انسانى بار بيايد، او دنبال معالجه است، نه دنبال اينكه ازاين چقدر در مىآيد. قضيه كسب نيست، قضيه علاج انسانى است، الهى است. يك طبيب مىتواند معالجهاش الهى باشد، مىشود معالجهاش شيطانى وطاغوتى باشد. معالجه طاغوتى، اينكه برود دنبال اينكه چقدر از اين درمىآيد چقدر ما قضيه استخوان لاى زخم چقدر ما مىتوانيم از اين استفاده كنيم، هر چقدر مىتوانيم استفاده كنيم معطلش كنيم. الهى، مىخواهد اين را نجات بدهد ولو چيزى گيرش نيايد مىخواهد اين را نجات بدهد. اگر در دانشگاه شما انسان درست شد او مىخواهد ملت را نجات بدهد در فكر اين نيست كه خودم چى باشم، مقام خودم چى باشد؟ مىخواهد نجات بدهد و اگر طاغوتى شد مىخواهد استفاده كند، نمىخواهد نجات بدهد، مىخواهد خودش را، براى خودش كار كند، نه براى كشور.
كوشش كنيد كه الان همه مسؤول هستيم و بايد همه از اين عهده مسؤوليتبيرون بيائيم و همه بايد خدمت كنيم. الان مملكت ما محتاج به خدمت است، چه آنهائى كه انسان مىخواهند درست كنند و نيروى انسانى در دست آنهاست و چه آنهائى كه در قشرهاى ديگر هستند. همه بايد به اين مملكت خدمت بكنيم بلكه اين آشفتگىهائى كه هست اين آشفتگىهاانشاءالله از بين برود و شما به يك مملكتى از خودتان باشد خودتان در آن خدمت بكنيد، براى ملت خودتان و خودتان و عمده اينكه براى نجات كشورتان و براى خدا. خداوند همه شما را انشاءالله موفق كند و همه مارا به خدمتگزارى براى كشورمان براى ملتمان موفق كند.
امام در جواب سوال يكى از حضار فرمودند : من ديگر وقت اينكه حالا بنشينم و هى صحبت كنم ندارم، من حرفهايم همينهاست. من عرض مىكنم ديگر، من الان ديگر حالم مقتضى نيست، حرفهاى ما همينهاست، ديگر بيشتر از اين ما حرفى نداريم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:42 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 65
تاريخ: 19 / 3 / 58
پيام امام خمينى به شيعيان لبنان
بسم الله الرحمن الرحيم
برادران ما بعد از سلام و تحيات، توجه ما به اوضاع لبنان و مصيبتهايى كه به برادران ما وارد مىشود هست و با كمال تأسف از اين اقدامات ضد انسانى كه از جانب صهيونيستها به كمك آمريكا به بلاد مسلمين مخصوصا مردم لبنان و برادران ما وارد مىشود، بسيار متأسف هستيم و اميدواريم خداوند تبارك و تعالى كه پشتيبان مستضعفين و مظلومين است، در اين موقع هم به مددهاى خود به شما و همه برادران ما كمك كند. ما در كنار شما با اسرائيل و آمريكا در حال مبارزه هستيم و اميدواريم كه لشكر حق بر لشكرهاى طاغوتى و شيطانى غلبه كند. مصيبتها و ناراحتىهاى شما براى اسلام و مسلمين تازگى ندارد، هميشه نيروهاى طاغوتى با اسلام مخالف بودهاند و با مسلمين مبارزه مىكردند.
نصرت شما و موفقيت همه مسلمين را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 66
تاريخ: 20/ 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شورأى مركزى ايران
خواست و مقصد واحد اقشار ملت در نهضت، عنايتى الهى است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين از خصوصيت نهضت اسلامى است كه همه قشرها در خدمت صادقانهاند، نه خدمت به حسب وظيفه ظاهرى بلكه همه يك وظيفه الهى براى خودشان احراز كردند و يك خدمتى همه جامعه كردند كه شما كاركنان آمار هم از همان جمعيت هستيد. يعنى همه، همه و همه براى اسلام. اگر اين يك نهضت ملى بود، نه شما اينقدر فعاليت مىكرديد و نه ما و نه ساير ملت. ملت اسلام رامىخواهد، ملت كشور خودش را هم كه مىخواهد براى اسلام است. از بچههاى كوچك تا پيرمردها همه فرياد اسلام مىزدند و اين نهضت براى همين صيغه اسلاميش و براى همين كه مقصد اسلام بود و قيام بر ضد طاغوت، قيام بر ضد كسانى كه اسلام را مىخواستند بشكنند و كارهايى كردند كه اسلام را مىخواستند به فراموشى بسپارند، يك قيامى بود كه خداى تبارك و تعالى مدد فرمود كه شما جمعيتى كه همه متفرق بوديد، همه از هم جدا بوديد، همه با هم مجتمع شديد، ارتشىها كه بر ضد مابودند، متصل شدند آنهايى كه اصلش كارى به اين مسائل نداشتند وارد شدند، آنهائى كه اگر كار داشتند، كم كار بودند پركار شدند و همه با هم يك مقصد، همه باهم يك مقصد، يعنى از مركز تا شعاع آن طرف، تا آخر مملكت، از آن طرف هم تا آخر از آنور، از آن ورهم تا آخر همه با هم يك چيز مىگفتند. يعنى در بيابانها هم اگر شما مىرفتيد از يك چوپان مىپرسيديد كه تو چه مىخواهى؟ مىگفت كه جمهورى اسلامى. آن يك مسأله الهى بود، خدايى بود. يعنى خدا تأييد كرد شمارا، و اين را خيلى برا ى خودتان و براى خودمان افتخار مىدانيم كه در يك مرحلهاى كه رو به نابودى داشت يك مملكتى مىرفت، اسلام رو به فراموشى مىخواست برود، در يك چنين مرحلهاى خداوند عنايت كرد و دست رحمتش رادراز كرد به طرف ملت و ملت همه باهم هر كس از هر جا مىآمد داد مىزد اسلام، طاغوت نه، رژيم نه، اين يك مطلبى نبود كه يك كسى بتواند خودش درست كند اين را خدا درست كرده.
محقق ساختن احكام اسلام، ضامن دوام رحمت و عنايت الهى
از اين جهت كه دست خدا در كار است، بايد شما و ما و همه، كارى بكنيم كه اين دست رحمت بسته نشود، از روى سر ما برداشته نشود و آن كار اين است كه همانطورى كه تا حالا همه باهم بوديم
صحيفه نور ج 7 صفحه 67
و يدالله مع الجماعه و همه براى خدا بود و خداى تبارك و تعالى عنايت فرمود. حالا هم توجه به يك گرفتارىهاى شخصى عجالتانكنيم، الان هم توجهمان به همان مقصد باشد كه اين جمهورى اسلامى كه حالا لفظش آمده است، معنا و محتوايش باز نيامده است، شما مىبينيد كه در همه ادارات، در فرهنگ، در دادگسترى، درساير جاها باز يك صيغه اسلامى پيدا نكرده است كه ما اسمش را بگذاريم جمهورى اسلامى، ما رأى داديم به جمهورى اسلامى، شما هم رأى داديد، الان جمهورى اسلامىاست در ايران، اما محتوايش تا حالا تحقق پيدا نكرده، يعنى در هر ادارهاى كه برويم باز يك رنگ و بويى از سابق مىبينيم و ما مىخواهيم اين رنگ و بو برود، و شسته بشود.
استقلال فكرى را از ما گرفتهاند
و در رأس همه چيزها همانطورى كه اشاره كرديد فرهنگ است، فرهنگ ما كه حالا مىشود گفت از اولى كه وجود پيدا كرد، اين مدارس وجود پيدا كرد، از اول آن مخالفين ما توجه بدان داشتند براى اينكه آنها مىدانستند كه هر چه پيدا بشود از فرهنگ بايد پيدا بشود. دو جناح بود كه اين دو جناح بيشتر از هر چيزى مورد توجه مخالفين ما بود، مخالفين اسلام بود. يكى جناح روحانيت، يكى جناح فرهنگ، اين دوتا قوه را اينها مىديدند كه اين دوتاست كه مىتوانند يك مملكتى را استقلال به آن بدهند و ادارهاش كنند و لهذا در هر دوى اينها كارشكنى كردند. در فرهنگ روى برنامههايى كه درست كردند، برنامههايى نبود كه درست به درد ما بخورد.
در روحانيت، كوبيدند روحانيت را در هر نوبت. از زمانى كه رضاخان آمد، جز يك چند صباحى كه مىخواست بازى بدهد مردم را و اظهار ديانت كرد و اظهار چه كرد، از همان زمان عمده نظرش را دوخت روى روحانيت كه اينها را از بين ببرد با هر بهانهاى توانست. او مىديد كه مجالس روضههايى كه بر پا مىشود و در تمام ايران است در تمام ده و قصبه و شهر و بيرون شهرها، اين مجالس پر بركت هست و از اين مجالس پر بركت ممكن است كه اشخاصى پيدا شوند و گروههايى پيدا بشوند كه جلوگيرى از اين استفادههاى غير مشروع را بكنند.اين مجالس رااگر هر كدام شماها يادتان نيست، اكثرا شايد آقا (اشاره به يك پيرمرد روحانى) يادشان باشد، اين مجالس را قدغن كردند در سرتاسر ايران، ديگر ما مجلس روضه نداشتيم در يك موقعى كه اينطور بود، هيچى نداشتيم، سر تا سر مملكت را اينها كنترل مىكردند مأمورينشان، كه مبادا يك صدايى يك جا بلند بشود، روضهاى در يك جايى باشد و از آن طرف فشار به اينها براى اينكه عمامهها را برداريد و عمامهها را برداشتند.
و همين طور فرهنگ را، برنامههايش را يك جورى درست كردند كه آنجا ديگر نمىتوانستند بگويند كه فرهنگ نباشد، مىگفتند باشد اما برنامهها جورى درست شد كه به درد خود ملت نخورد و بالاتر از اين، اين است كه تبليغات زياد براى اينكه محتواى ما را از ما بگيرند، خودمان را به خودمان بدبين بكنند، دانشگاهى را از روحانى جدا كنند بلكه دشمن كنند، روحانى را با دانشگاهى جدا بكنند بلكه دشمن بكنند، بازارى را با كذا، همين طور اينها را محتوايشان را بگيرند و بدبين كنند و بدتر، از
صحيفه نور ج 7 صفحه 68
اين است كه محتواى اشخاص را بگيرند كه اطمينان به خودشان نداشته باشند. مثلاً ما طبيب داريم نه اين است كه ايران طبيب ندارد، طبيب دارد، الى ما شاء الله طبيب داريم، چه شده است كه يك مريض وقتى پيدا مىكنيم فورا صحبت اين است كه برود اروپا اين براى اين است كه ما را به طبيبهاى خودمان بدبين كردند، طبيب داريم و بدبين شديم. ما مهندس داريم، نمىتوانيم بگوييم مهندس ما نداريم، اما اين محتوا را از ما گرفتهاند كه اگر بخواهيم يك جادهاى را اسفالت كنند، مهندسش بايد از خارج بيايد، از خارج مىآوردند، يك كارخانه بخواهيد درست كنيد، يك بناى بزرگ بخواهيد درست كنيد، از خارج بايد بيايد. اين براى اين است كه همچنين تبليغات كرده بودند كه ما را از خودمان به خودمان بدبين كرده بودند، محتوايمان را بيرون كشيده بودند، ما يك آدمهائى بوديم كه همهاش توجهمان به غرب بود. الان هم كه ملاحظه مىكنيد الان همين طور است، الان هم كه ما مىگوئيم اسلام، اسلام، شما مىگوئيد اسلام، اسلام، اين گروهها هم دور هم نشستهاند و مىگويند دموكراسى، دموكراسى! چرا؟ براى اينكه اينها همچنين غربى شدهاند، همچو غربزده شدهاند كه نمىتوانند تصور بكنند كه يك كشورى با برنامه اسلامى مىتواند اداره بشود، اينها غفلت از اين مىكنند يا خودشان را به غفلت مىزنند كه 700 - 800 سال اين اسلام بر همه ممالك حكومت كرد، حالا مىگويند نه! ما جمهورى اسلامى نه، جمهورى دمكراتيك، اين براى اين است كه محتوا ندارند اينها، اينها را تبليغات همه جانبهاى كه كردند همه را از اين باطنشان بيرون آوردهاند، مغزهايشان را به اصطلاح شستند و به جاى او غرب را نشاندهاند. استقلال فكرى را از ما گرفتهاند، استقلال خودمان را، شخصيتمان را از ما گرفتهاند. ما استقلال شخصيت الان نداريم و بايد فكر اين باشيم كه خودمان شخصيت پيدا بكنيم، توجه بكنيم به تاريخ اسلام كه ببينيم اسلام در دنيا چه كرده و چه كارهايى اسلام كرده است كه اينها كه مىگويند كه از اسلام كارى نمىآيد يا اينكه الان ديگر مثلاً قديمى شده است اينها، از بابت اينكه نمىفهمند، اينها بسيارشان ملتفت نيستند، توجه نكردند، براى همين معنا كه محتوا را غربىها كشيدند و به جاى آن تزريق غربيت كردهاند و لهذا همه چيز را مىگويند از آنجا بياور. خوب، شما مىخواهيد يك خيابان را آسفالت كنيد شما نداريد اشخاصى را كه خيابان اسفالت كنند؟شما مىخواهيد يك سمپاشى بكنيد،نداريد اشخاص شما؟
مىخواهيد يك عرض مىكنم كارخانه را راه بيندازيد، داريد اشخاص لكن شما را از اشخاص خودتان جدا كردند، از شخصيت خودتان جدا كردند، ما مىتوانيم خودمان را اداره كنيم و بهتر هم مىتوانيم.
اسلام انسان ساز است و غرب نابود كننده انسانيت شما خيال نكنيد كه غرب خبرى هست در آنجا خبرى نيست ما نمىگوئيم كه آنها كارخانجات ندارند آنها درست كردند همه اينها را، اما اساس انسانيت در آنجا نيست اينها هر چه درست كردند، يعنى هر چه نه، بسيارى از چيزهايى كه درست كردهاند بر ضد انسانيت درست كردهاند، اين غرب است كه دارد اساس اخلاق انسانى را از بين مىبرد، اين غرب است كه دارد شخصيت انسانيت را از
صحيفه نور ج 7 صفحه 69
بين مىبرد و ما خيال مىكنيم كه غرب همه چيز دارد، حالا كه غرب اتومبيل درست كرد پس بايد غرب همه چيز داشته باشد. درقوانين، ما قوانينمان غنىتر از همه قوانين عالم است. قوانين اسلام از آن قبل از اينكه شما ازدواج كنيد براى ازدواجتان ترتيب درست كرده است براى اينكه اين ازدواج طريق به اين است كه آدم درست بشود، از آنجا شروع كرده است. شما حالا مىخواهيد ازدواج كنيد هيچ، هيچ قانونى در عالم كار به اين ندارد كه شما مىخواهيد ازدواج كنيد. چه جورى بكنيد، شما ثبت كنيد، در ادارهاى كه بايد ازدواج را ثبت كنيد، بكنيد، باقى آن به خودتان مربوط است. اسلام از قبل از اين كه شما ازدواج كنيد تصرف كرده، توجه كرده كه اين ازدواج مبدأ يك بچه است. اين بچه بايد درست بجا بيايد. نظير يك كشاورز بسيار عطوفتدار، به اينكه كشاورزيش خوب بشود از اول زمين را يك زمين صالحى درست مىكند، آب را يك آب صالحى درست مىكند، كشت را و تخم را يك تخم صالحى درست مىكند. اسلام انسان ساز است مىخواهد انسان درست كند. از قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، گفته، به زن گفته است چه مردى را انتخاب كند و به مرد گفته چه زنى را انتخاب كن، چه ادبى داشته باشد، و همين طور آن ازدواج را بعد از ازدواج را، آن عرض مىكنم كه چه را، بعد از او را، آن حمل را، بعد از او را، بچهدارى را، براى اينكه اسلام انسان مىخواهد درست كند. از آن اولى كه مىخواهد بناى يك اولاًدى بشود اسلام در آن تصرف دارد، اينكه همه، همه قوانين دنيا از آ ن غفلت دارد، هيچ توجهى بدان ندارند، اسلام بدان توجه دارد. اسلام مىخواهد كارى بكند كه شما در داخل صندوقخانه هم هيچ كارى نكنيد بر خلاف قوانين عالم، قوانين ديگر چه كار دارند به باطن، داخل خانهات هر كارى مىخواهى بكن. به من چرا، شما نيا بيرون و نظم رابه هم بزن، هر كارى مىخواهى بكن. اسلام اينجور نيست. اسلام مىخواهد انسان درست كند. اين انسان را جورى مىكند كه در صندوقخانه و پشت در هم همان باشد كه در خيابان است نه اينكه در صندوقخانه هر كارى مىخواهد بكند، در خيابان نكند.
در صندوقخانه اين آدم بايد همان آدمى باشد كه در خيابان است، در مجامع است، اسلام انسان مىخواهد درست كند، انسانى كه درهمه حالات انسان باشد.
غرب از اين اصلا خبرى ندارد. غرب دنبال اين است كه طياره درست كند به انسان كار ندارد.
عالم را انسان بايد درست بكند، غرب به انسان كارى ندارد. غرب به طياره كار دارد و اينطور چيزها، انسان را رو به تباهى دارد مىبرد. دارد انسان را وحشى بار مىآورد، يعنى آدمكش، بالاتر وحش، آن است كه بيشتر آدم مىكشد، بيشتر حيوان مىخورد. غرب دارد انسان را وحشى بار مىآورد. آن وحشى كه آدمخوار است، آدمكش است، آدمكش بار مىآورد.
اسلام انسان را محب آدم بار مىآورد. به آدم عطوفت مىدهد. آنجائى هم كه اسلام جنگ كرده و اشخاص فاسد را از بين برده، براى عطوفت به جامعه است، آنها مفسد بودند. فاسدها را از بين مىبردند براى اينكه اين غده سرطانى برود از بين، اين جامعه درست بار بيايد. همهاش عطوفت است ما كه اين چند نفر فاسد را مىگوئيم بايد بكشند براى اينكه غده سرطانى مفسدند، فاسد مىكنند اين جامعه را و فاسد كردند اين جامعه را، حالا كه اين فاسدها و مفسدها رادارند مىكشند،صداى غرب
صحيفه نور ج 7 صفحه 70
در آمده است كه چرا اين فاسدها را مىكشند، اينها دوستان ما هستند، خوب، ما براى همين مىكشيم آنها را. اينها ازما هستند، اينها به ما خدمت كردند، اينها هياهو در مىآوردند به اينكه خدمتگزارهاى ما را چرا مىبريد از اينجا، ما روى همين زمينه كه خدمتگزارهاى شما هستند و برخلاف مليت ما عمل كردند، برخلاف اسلام عمل كردند، آدم كشتند، روى اين منظور است كه ما آنها را، جزاى آنان را به آنها مىدهيم.
آن روزى كه امثال مرحوم مطهرى را مىكشند، يك كلمه حرف نيست كه چرا كشتيد، يك كلمه هويدا را وقتى مىكشند داد مىزنند، اين مجلس سناى امريكا اينقدر فرياد كرد. براى اينكه آدمكشها از آنها بايد پرسيد كه آمار اين آدمكشىها كه ما كرديم، كو؟ سوابقشان راهم بگوييد، نمىگويند آنها، آنهابله خير خواه امت هستند، خيرخواه مردم هستند، دوست هستند، حقوق جامعه را مىخواهند حفظ كنند، طرفدار حقوق بشرند. از اين الفاظ لامعنى كه باز يك قدرى از اين الفاظ فاسد در ايران هم هست باز، طرفدار حقوق، اين الان در اينجا هم هست و مانصيحت به اينها كرديم كه بابا شما حسابتان را از ما جدا بكنيد، آنها حقوق بشر را نمىخواهند، ملاحظه بكنند آنها طرفدار ابرقدرتها هستند ولهذا مىبينيد كه اين بشرى كه با دست اينها تقريبا چند صد هزار، حالا چند هزار را نمىدانم، چند هزار نفر را از ما كشتند. 15 خرداد مىگويند 15000 كشته شده است، از 15 خرداد تا حالا شايد دويست هزار تا يا بيشتر كشته داديم، زخمىالى ما شاء الله، اين طرفدارهاى حقوق بشر نمىگفتند كه آخر چرا؟ چرا دارد اينجور مىشود؟ نمىگفتند چرا حالا كه ما اينهائى كه آدم كشتند، فساد كردند، به تباهى كشاندند مملكت ما را چهار تا ا ز آنها را داريم در دادگاهها بعد از رسيدگى، بعد از شهادت شهود، بعد از اقرار خودشان، به جزايشان مىرسانيم حالا فرياد، داد طرفداران حقوق بشر بلند شده، اين طرفداران حقوق بشر را بشناسند مردم كه اينها چه مردمى هستند اينها طرفدار كى هستند و اين طرفداران حقوق بشر خودمان توجه كنند به اين مسائل كه اينها چه اشخاصى هستند و براى چه اين كارها را مىكنند.
تداوم نهضت، تا تحقق حكومت اسلام و قرآن
در هر صورت ما الان احتياج به شماها داريم به همه داريم، بيشتر از سابق، اينكه مىگوييم بيشتر از سابق براى اين است كه بيشتر همه مردم توجه داشتند به اينكهاين رژيم برود و ما يك حكومت عدل داشته باشيم. همه توجهشان يك جا بود، هيچ توجه به اينكه ما امشب وقتى برويم منزل ناهار، شام، چه بخوريم نبود در كار، هيچ اين مطلب نبود، يا حقوق من كم يا زياد است. د ر اين حال انقلابى كه همه داشتيم مىرفتيم جلو، نه من به فكر اين بودم كه حالا بعد از اينكه شب شد چه بايد كرد نه شما در فكر اين بوديد كه حقوقتان كم است، زياده، اينها اصلا مطرح نبود، چون مطرح نبود و همه هم الهى بوديد اين سد را شكستيد، سدى كه ممتنع مىدانستند آن را كه همچو چيزى بشود. شما با دست خالى و با اراده الهى اين سد را شكستيد، حالا كه رسيديم به اينجا الان يك سستى پيدا شده كه توجه
صحيفه نور ج 7 صفحه 71
به اينكه حالا ما حقوقمان چيست، خانه نداريم، زندگى نداريم، حقوق چطور است، در جه چطور است، اين حرفها حالا پيش آمده است، از اين جهت الان توجه بايد بيشتر به نهضت باشد، يعنى فعاليت بكنيد كه مردم را متوجه به نهضت بكنيد براى اينكه ما بين راه هستيم نرسيديم به مقصد، ماباز محتواى جمهورى اسلامى را در ايران پياده نكرديم، مقصد ما اين بود كه اسلام، سر تا سر ايران اسلام باشد، حكومت مال اسلام باشد، تا حالا نشده البته يك مقدار راه را جلو رفتيم لكن مانده است، راه زياده است، حالا وقتى است كه همه با هم باشيم، همه توجهمان به مقصد باشد و اينقدر بهانهگيرى براى اينكه حالا حقوق من كم است، انشاءالله زياد مىشود يا خانه نداريم، انشاءالله خانه پيدا مىكنيم، زراعتمان چطور است، زراعت پيدا مىكنيم. اما بايد حالا همانطورى كه د ر آن قدمهاى اول فراموش كرديد همه اينها را، نه كارگر متوجه اين بود كه من مزدم كم است يا زياد و نه كشاورز متوجه اين بود كه امسال كشاورزيش چطور است همه متوجه يك مقصد بودند لكن عمل شد و خوب شد، از حالا به بعد هم بايد همين معنى را ادامه بدهيم، همين توجه به مقصد را ادامه بدهيم، همين الوهيت را حفظ كنيم، يعنى قصدمان را براى خدا و براى جمهورى اسلام و براى احكام قرآن بكنيم تا عنايت خدا محفوظ باشد و دست لطف الهى بالاى سر همه باشد و انشاءالله اگر اين مطلب بشود، پيروزيد و مملكتمان انشاءالله مال خودتان، و خودتان ادارهاش مىكنيد، همه دستها هم منقطع خواهد شد ولى عمده همين معناست كه اين معنا را حفظ بكنيم. من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهم و سعادت اين ملت كه شما هم از اين ملت هستيد و خداوند همه شمارا تأييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 72
تاريخ: 21 / 3 / 58
بيانات امام خمينى به وزير امور خارجه تركيه
اسلام براى تمام كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست
بسم الله الرحمن الرحيم
من متقابلا سلام به ملت ترك و نخست وزير ابلاغ مىكنم و لازم است كه ما اساس اين نهضت را بطور اجمال براى شما و دولت شما بيان كنيم. اساس اين نهضت از دو جا سرچشمه گرفت، يكى از شدت فشار خارجى و داخلى و چپاولگرىهاى خارجى و داخلى، و اختناق فوقالعاده، كه در ظرف پنجاه و چند سال ايران، ملت ايران يك روز خوش نديد و اخيرا هم كشتارهاى فوق العاده دست جمعى كه در اكثر بلاد ايران پيش آمد، مردم را به جان آورد كه اين نهضت را همراهى كنند و يكى ديگر آرزوى ما براى يك حكومت اسلامى و يك حكومت عدل كه يك رژيمى در مقابل رژيمهاى طاغوتى باشد و ما مسائل اسلامى را مثل صدر اسلام در ايران پياده كنيم.
و اميد ما آن است كه ساير ملتها، ساير دولتها به اين نهضت اسلامى بپيوندند و وجهه نظرشان اسلام باشد. اسلام براى همه كشورها يك آرمانى است كه در آن همه چيز هست لكن تبليغات خارجى و دنبال آن هم تبليغات داخلى، اسباب اين شد كه ملتهاى ما را از اسلام جدا كردند و دولتهاى ما را هم جدا كردند. و مع الاسف تبليغات به طورى شد كه جوانهاى شرق، تمام آمالشان را به تحقق معانى غربى خرج كردند و تمام حيثيت ملى خودشان را، بعضى از جوانهاى ما فداى غرب كردند و اين شكست روحى بود كه براى ما از همه شكستهايى كه داشتيم بالاتر بود.
نظر ما به اقتصاد نيست مگر به طور آلت، نظر ما به فرهنگ اسلامى است كه اين فرهنگ اسلامى را از ما جدا كردند. و غرب در شرق آنطور نفوذ كرد كه شرق خودش را باخت و محتواى بسيار از جوانهاى ما را گرفت، اما ما گمان مىكنيم كه بايد تمام ملتها ودولتها توجه خودشان را به اين نقطه نظر منعطف كنند كه اين شكست روحى را از ملتها جدا كنند و گمان نكنند جوانهاى ما كه هر چه هست، در غرب است و خودشان چيزى ندارند.
اسلام حكومتها را موظف به خدمت كرده است
اسلام در مقابل همه دولتهاى طاغوتى، براى انسان سازى آمده است، قرآن كتاب انسان سازى است. انسان اگر چنانچه در اين ممالك اسلامى تحقق پيدا بكندو اسلام برنامه دولتها و ملتها باشد،
صحيفه نور ج 7 صفحه 73
امكان ندارد كه ديگران بتوانند استفادههاى نامشروع از ما بكنند، ما بايد اقتصادمان تابع اسلام باشد، فرهنگمان تابع اسلام باشد، ارتشمان، ارتش اسلام باشد.
در صدر اسلام ارتش يك پناهگاهى براى ملتها بوده است، محيط ارتش از محيط مردم جدا نبوده است، محيط رعب نبوده است، محيط وحشت نبوده است، اگر چنانچه ارتش، دولت، به وظايف ارتشى خودشان، به وظائف دولتى خودشان، به وظائف اسلامى عمل كنند، محيط در يك كشور، محيط محبت مىشود، محيط آرامش روحى مىشود و اين هم براى ملت مفيد است و هم براى دولت و هم براى ارتش، و اگر محيط، محيط ارعاب باشد، چنانچه در حكومتهاى طاغوتى است، محيط وحشت باشد، اين براى ملت و خود دولت و خود ارتش بد است و اينكه طاغوتىها محيط ارعاب ايجاد مىكنند، براى اين است كه آنها براى ملت كار نكردهاند و خودشان را از ملت جدا كردهاند و از ملت وحشت دارند، از اين جهت محيط را ارعاب، محيط ارعابى درست مىكنند كه مردم را سركوب كنند. در صدر اسلام اين معانى نبوده است، ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است محيط هيچ وقت محيط ارعابى نبوده است، حكومتى كه در رأس جامعه بوده است، با مردم ديگر فرقى نداشته است بلكه زندگيش پائينتر بوده است. حكومتها نمىخواستند كه به مردم حكومت كنند، مىخواستند خدمت كنند. اسلام حكومتها را موظف به خدمت كرده است، ارتش در خدمت ملت بايد باشد.
حكومتها در خدمت مردم بايد باشند، اگر يك چنين برنامهاى تحقق پيدا بكند، محيط رعب از بين مىرود، محيط دوستى پيش مىآيد، مبدل به محيط برادرى مىشود، يك چنين محيطى كه محيط برادرى باشد ملت پشتيبان دولت است، و اگر ملت پشتيبان يك دولتى شد، دولت سقوط نمىكند.
اگر شاه به نصايح روحانيون توجه كرده بوده و خدمت به اين ملت كرده بود، سقوط نمىكرد لكن خدمت نكرد و خيانت كرد و پشتوانه مردمى را از دست داد و وقتى كه مردم شنيدند رفت شادى كردند، چنانچه در رفتن پدرش هم شادى كردند. حكومتها بايد عبرت بگيرند از اين وضعى كه در ايران پيش آمد و بدانند كه وضع براى اين بود كه محيط اختناق به طورى پيش آوردند كه اختناق انفجار آورد. برادر باشند با هم، با ملت دوست باشند، ملت احساس كند كه دولت از خود اوست، دولت خدمتگزار اوست. ملتها احساس كنند كه ارتش از خود آنهاست، ارتش كه در خيابان مىآيد براى او گل بريزند، نه از او فرار كنند. آن عمده در برنامههاى حكومتى، در برنامههاى دولتى اين معناست كه محيط اخلاقى درست كنند. محيط برادرى درست كنند. اين در رأس همه برنامههاست، اگر اين برنامه درست شد، اگر دولت بخواهد كارى بكند، همه ملت با او همراهى مىكنند. اگر دولت بخواهد برنامه اى را، اگر دولت بخواهد برنامه اى را اجرا بكند، ملت در خدمت او هست ما اين دو حكومت راكه در ايران بود، الان با هم مقايسه مىكنيم، دولت سابق اگر مىخواست برنامه اى را اجرا بكند، مردم با او موافق نبودند بلكه حتى الامكان كارشكنى مىكردند. الان دولت ما وقتى مىخواهد برنامهاى را اجرا كند، از اطراف به ما پيشنهاد مىشود كه ما درخدمت حاضريم، طبقات مختلف مردم مىگويند: كه ما در اجراى اين برنامه حاضريم، از جان و دل حاضريم كه كمك بكنيم. الان كه بعض برنامهها را مىخواهد
صحيفه نور ج 7 صفحه 74
باشد، اجرا بكند، ملت همچو اظهار همراهى مىكند كه اعجاب آور است.
اين يك مطلبى است كه درعين حال كه به تمام معنا الان ما نتوانستيم اسلام را در ايران پياده بكنيم لكن همان نسيمى كه از اسلام به ايران وزيده است، نتيجهاش اين شده است كه دولت ما يك دولتى است كه ملى است، ملت او را مىخواهد. نخست وزير ما هيچ وحشت ندارد كه توى مردم برود و با مردم بنشيند و صحبت بكند، بر خلاف نخست وزيرهاى رژيم سابق كه امكان نداشت كه توى مردم بيايند براى اينكه مردم با آنها دشمن بودند، چنانكه آنها با مردم دشمن بودند. دولتها اگر چنانچه اينطور بشوند كه به اسلام توجه كنند و روح اسلام را در مردم ايجاد كنند و در خودشان، اين هم به صلاح خودشان هست و هم به صلاح كشورشان و هم همه برنامهها را با آسانى مىتوانند انجام بدهند.
و من اميدوارم كه بين دولتهاى اسلامىيك اخوتى، اخوت اسلامى، همانطورى كه قرآن امر فرموده است، پيدا بشود كه اگر اين اخوت اسلامىدر بين ممالك اسلامى پيدا بشود، يك قدرت عظيمى است كه هيچ يك از قدرتهاى دنيا نمىتوانند به پاى او باشند.
و من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم. كه اين معنا در همه دولتها تحقق پيدا بكند و همه موفق بشوند كه براى اسلام باشند و همه موفق باشند كه اخوت اسلامى خودشان را حفظ بكنند و همه موفق باشند كه در خدمت ملتشان باشند كه ملت هم پشتيبان آنها باشد.
وزير امور خارجه تركيه: باتشكر از حضرت امام خمينى مايل هستم كه دو مطلب را بيان كنم. مسأله اول رابطه مذهب و سياست است و مشكل اينكه چگونه ما بتوانيم ظرفيتهاى انسانى را توسعه بدهيم و تقويت بكنيم. نكته دوم: درباره تفاوتى كه نبايد بين كسانى كه حكومت مىكنند و كسانى كه بر آنها حكومت مىشود، وجود داشته باشد، اين همان چيزى است كه مواضع و اصول دموكراسى را بيان مىكند و اجرا مىكند. من از اين پذيرائى گرمى كه شما از من و از هيأت اعزامى ما كرديد بسيار سپاسگزارم و متشكر هستيم.
امام خمينى: آنچه كه اما، قضيه تربيت يك ملت به اين است كه فرهنگ آن ملت فرهنگ صحيح باشد.
شما كوشش كنيد كه فرهنگ را، فرهنگ مستقل اسلامى درست كنيد. جوانهايى كه در اين فرهنگ تربيت مىشوند همانهايى هستند كه مقدرات كشور در دست آنهاست. اگر اينها درست بار بيايند، همه خدمتگزار به مردم، امين به بيت المال، و همه اينها در تحت رهبرى اسلام تحقق پيدا مىكند.
اگر يك ملتى فرهنگش اينطور تربيت بشود، اين فرهنگ، فرهنگ غنى اسلامىاست و مملكت يك مملكت آرام مترقى خواهد بود. و اما اينكه مىگوئيد كه يك مسأله دموكراسى است صحيح است لكن معالاسف در ممالك غرب كه بيشتر دم از دموكراسى مىزنند و در ممالك ما، كه باز آنها هم دم از
صحيفه نور ج 7 صفحه 75
دموكراسى مىزنند، خبرى از دموكراسى نيست غربىها با اين افسون مىخواهند ما راخواب كنند و بهرهبردارى از ما بكنند و ما هم در تحت لواى اسلام نباشيم دموكراسى را نمىتوانيم آنطورى كه صحيح است به آن عمل بكنيم.
من از خداى تبار ك و تعالى مىخواهم كه همه دولتهاى مارااسلامىرا توفيق بدهد كه همه در سايه اسلام و زيريك پرچم، كه آن پرچم اسلام است با هم برادروار دركنار هم با هم بر مشكلات خودشان غلبه كنند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 76
تاريخ: 21 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان دزفول
مسؤوليتخطير و شريف مادران و معلمان، تربيت انسانها
بسم الله الرحمن الرحيم
شما خانمها به طورى كه حالا خودتان مىگوئيد معلم هستيد، دو شغل شريف داريد، شما خانمها دو تا شغل بسيار شريف داريد. يكى شغل تربيت فرزند كه اين از همه شغلها بالاتر است. يك فرزند خوب، شما اگر به جامعه تحويل بدهيد براى شما بهتر است از همه عالم. اگر يك انسان شما تربيت كنيد، براى شما به قدرى شرافت دارد كه من نمىتوانم بيان كنم. پس شما يك شغلتان اين است كه بچههاى خوب تربيت كنيد. دامن مادرها، دامنى است كه انسان از آن بايد درست بشود يعنى اول مرتبه تربيت، تربيت بچه است در دامن مادر براى اينكه علاقه بچه به مادر بيشتر از همه علائقهاست و هيچ علاقهاى بالاتر از علاقه مادرى و فرزندى نيست، بچهها از مادر بهتر چيز اخذ مىكنند. آنقدرى كه تحت تأثير مادر هستند، تحت تأثير پدر نيستند، تحت تأثير معلم نيستند، تحت تأثير استاد نيستند. از اين جهت بچههايتان را در دامنتان تربيت اسلامى، تربيت انسانى بكنيد تا وقتى تحويل مىدهيد شما اين بچه را به دبستان، يك بچه صحيح، اخلاق خوب، آداب خوب، آنطور تحويل بدهيد. پس يك شغل، شغل تربيت اولاًد است كه مع الاسف در آن حكومت طاغوتى اين شغل را مىخواستند از اين مادرها بگيرند، تبليغ كردند به اينكه زن چرا بچه دارى بكند. اين شغل شريف را منحطش كردند در نظر مادرها، براى اينكه مىخواستند كه مادرها از بچهها جدا بشوند، بچهها را ببرند در پرورشگاهها بزرگ كنند، مادرها هم على حده بروند يك كارهائى كه آنها دلشان مىخواهد بكنند، بچه در پرورشگاه وقتى كه بزرگ بشود، يك بچهاى كه در دامن مادر بزرگ بشود نيست، عقده پيدا مىكند، وقتى بچه در پرورشگاه و بدون مادر با اجنبى بخواهد سر و كار داشته باشد و محبت مادر از سر او كم بشود، اين بچه عقده پيدا مىكند. بسيارى از اين مفسدههايى كه در جامعه واقع مىشود، از اين بچههايى هستند كه عقده دارند، از اين انسانهايى هستند كه عقده دارند، مبدأ يك عقده بزرگ اين جدا كردن بچه از مادر است. محبت مادرى لازم دارد بچه. بنابراين، اين شغل كه شغل انبياء است و انبياء هم آمدند براى اينكه انسان درست كنند، اين شغل اول شما هست در اول تربيت بچه. و چون شما معلم هستيد از اين جهت يك شغل شريف ديگرى به شما محول شده است و بهآنقدر كه اين شغل شريف است، مسؤوليت آن هم بزرگ است.شغل شما شغل انسان سازى است. معلم انسان درست مىكند، همان
صحيفه نور ج 7 صفحه 77
شغل انبياء است. انبياء آمدند از اول، هر نبى آمده است تا آخر، فقط شغلش اين بوده است كه انسان درست بكند، تربيت كند انسانها را. شغل معلمى همان شغل انبياء است. پيغمبر اكرم معلم همه بشر است و بعد ا ز او حضرت امير (سلام الله عليه) باز معلم همه بشر است. آنها معلم همه بشر هستند، شما معلم يك عده از بشر. شغل همان شغل است يعنى شعبه همان است، كار، يك كار است. آنها در محيط وسيعتر و ماها در يك محيط كوچكتر. بنابراين، اين شغل شما باز يك شغل بسيار شريفى است لكن مسؤوليتش هم بسيار زياد است، چنانچه مسؤوليت انبياء بسيار زياد بود، انبياء به همان مقدار كه براى آدم سازى آمده بودند مسؤوليتشان زياد بود منتهى آنها مسؤوليتشان را به انجام رساندند، كارهائى كه به آنها محول بود به انجام رساندند. شما شغلتان بسيار شريف است و همان شغل انبياء است مسووليتتان هم همان مسؤوليتاست.
اصلاح و افساد جامعه در گرو نحوه تربيت معلمين
و بايد توجه داشته باشيد كه اين بچههايى كه پيش شما تربيت مىشوند، تربيت دينى بشوند، تربيت اخلاقى بشوند. اگر يك بچه متدين را شما تحويل جامعه بدهيد، يك وقت مىبينيد همين يك بچه متدين متعهد، يك جامعه را اصلاح مىكند. يك فرد ممكن است يك جامعه را اصلاح بكند، بنابراين اگر چنانچه خداى نخواسته اين بچه از دامن شما درست از كار نيايد، از تحت تربيت شما كه معلم هستيد درست از كار در نيايد، ممكن است يك بچه يك جامعه را فاسد بكند و شما مسؤول باشيد.
شما از آن طرف يك فرد راتربيت صحيح بكنيد، آنقدر شرافت داريد كه همان شرافت انبياء است، از اين طرف اگر خداى نخواسته تربيتتان نسبت به بچههائى كه توى دامنتان هست، يا بعدا كه بچههائى كه تحت تربيت شما هستند، اگر خداى نخواسته فاسد تربيت بشوند، ممكن است كه يك جامعه را فاسد كنند.
خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و سعادتمند كند و مربى خوب باشيد براى بچهها و مربى خوب باشيد براى دخترهايى كه مىآيند پيش شما تربيت بشوند. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 78
تاريخ: 21/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات
قضيه، قضيه اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در پاريس كه بوديم و در شدت مبارزه بين مسلمانها و طاغوت قشرهاى مختلف هر كدام خدمتهايى كردند از آنجمله گروه مخابراتى خدمت بزرگى كردند. اگر اينها نبودند، مطالب ما به ايران نمىرسيد. اينها مطالب ما را در كمال اخلاص به ايران رساندند و در نهضت، پيروزى نهضت سهم بسزايى داشتند. من از خداوند تعالى سعادت همه را خواستارم و دعاگوى همه هستم. از حالا به بعد هم همين تكاليف هست. ماها الان بايد براى اسلام زحمت بكشيم.
قضيه، قضيه اقتصاد نيست. قضيه، قضيه كشور نيست. قضيه، قضيه ايران نيست. قضيه، قضيه اسلام است. از قضاياى ديگر انسان مىتواند صرفنظر كند، از خانهاش بگذرد، از اولاًدش صرفنظر كند، از جهات ديگر بگذرد لكن از اسلام نمىتواند بگذرد. هيچ كس حق ندارد كه از اسلام بگذرد. هيچ كس حق ندارد كه از اين رژيمى كه تمام سعادتها در آن است و تمام چيزهائى كه ملتها مىخواهند در پرتو آن است، نمىتواند انسان بگذرد و نبايد بگذرد.
تكليف ملت،كوشش و جديت براى اصلاح امور و سازندگى كشور تا تحقق جمهورى اسلامى
ما الان در وضعى واقع هستيم كه قشرهاى مختلف با زبانهاى مختلف بر ضد اين نهضت فعاليت مىكنند، چه در كارخانهها و كارگاهها و چه در قشر كشاورزى و عمرانى و چه در دانشگاهها و ساير جاها، در ادارات و ساير جاها فعاليت مىكنند برخلاف نهضت. گر چه اين قشرهاى ضعيف ديگر نمىتوانند يك كار اساسى بكنند لكن خوب موجب زحمت مىشوند، موجب ابتلاء مىشوند. الان ما همه موظفيم، چه شما خانمها و چه آقايان موظفند كه هر كدام در هر رشتهاى كه هستند، در هر مقامى كه هستند، مشغول هر كارى كه هستند، اين نهضت را ادامه بدهند. الان وضع اين است كه، ادامه نهضت به اين است كه كارهايى كه اينها مىخواهند انجام بدهند به وجه خوبتر انجام بدهند. كارخانهها به كار خودشان ادامه بدهند. كشاورزها به كار كشاورزى ادامه بدهند و هر گروهى كه مشغول يك كارى هستند، اين كار را خوب انجام بدهند. اختلال در كار پيدا نشود، كم كارى نباشد، اهمال كارى نباشد،
صحيفه نور ج 7 صفحه 79
اينها به سازش و ساختن ايران مضر است. شما الان بعد از اينكه اين سد بزرگ را شكستيد، ديديد كه آن طرف سد كه شكسته شد چه خرابىها هست و ايران به چه وضعى مبتلا است و حالا ما بايد يك ايران ويرانى را از سر بسازيم و ساختن يك مملكت با دست يك گروه امكان ندارد. محول كردن مطالب را به دولت يا به روحانيت صحيح نيست براى اينكه اينها قدرت اين كار را ندارند، تمام گروهها و تمام افراد، هر فردى وظيفه دارد كه در اين نهضت خدمت بكند. چنانچه در وقتى كه مىخواستيد بكشنيد اين سد را، هر فردى يك تأثير داشت. نمىتوانست يك فرد بگويد كه من تنها كه نمىتوانم اين رژيم را به هم بزنم پس كنار بروم، قطرهها جمع مىشود و دريا و رودخانهها و سيلها را تشكيل مىدهند. انسانها هم مثل قطراتى مىمانند كه يكى يكى يك جزئى كار از ايشان مىآيد. از هر قطره توقعى نيست كه يك سد را بشكند لكن اگر قطره كنار برود، قطرات كنار بروند، سد شكسته نمىشود. قطرات وقتى كه با هم مجتمع شدند سيل درست مىكنند، سيلهاى عظيمى درست مىكنند، اين سيلهاى عظيم از همان قطرات باران است. اين قطرات باران است كه وقتى به كوهسارها مىريزد، سيل از آن درست مىشود و سيل كوه را درهم مىشكند. قطرات انسان هم همين طور است كه يكى يكى از آنها كار نمىآيد يعنى كار مهم اما هر يك دخالت دارند در آن كارى كه بايد بكنند.
همانطورى كه براى شكستن آن سد افراد هر يك دخالت داشتند، براى سازندگى يك مملكت هم... افراد هر يك دخالت دارند. هر يك از افراد يك كار از آنها مىآيد و نمىتواند اين فرد بگويد من كار خودم را انجام نمىدهم، يا كار خودم را بد انجام مىدهم. الان بايد كار كرد و كار را خوب انجام داد، حفظ كرد اين نهضت را به اينكه همه با هم مشغول ساختن بشويم، همه با هم مشغول تصحيح اين امورى كه آنها خراب كردند باشيم.
و همانطورى كه شما دستگاه مخابراتى، يك قسمت عظيمى از كار را در موقعى كه ما احتياج مبرم به آن داشتيم شما حاجت ما را برآورديد و اين در دفتر شماثبت است و پيش خداى تبارك و تعالى ضبط است، همانطور حالا هم احتياج به وجود شماها هست، احتياج به وجود همه افراد هست. همه، هر فردى مورد احتياج است و هر فردى مكلف است و هر فردى مسوول است. همه ما مسووليم الان در مقابل خداى تبارك و تعالى. مطلب، مطلب اسلام است، نه مطلب اينكه بتوانيم ما از آن بگذريم. در اين مطلب بايد همه ما كوشش بكنيم و با كوشش همه انشاءالله اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا مىكند و با تحقق جمهورى اسلامى آرمان همه شماها برآورده مىشود.
دستيابى به مملكتى نمونه با تحقق احكام و قوانين اسلام در همه ابعاد و جوانب مملكت
اسلام تاكنون (مگر يك چندى كه در صدر اسلام بوده است) تاكنون وجود خارجى به آن معنايى كه بايد پيدا بكند، پيدا نكرده. الان هم كه ما جمهورى اسلامى را مىخواهيم، تاكنون كارى كه ما كرديم مانع را به طور عمده رفع كرديم. آنطورى كه ملت تاكنون عمل كرده است، موانع برقرارى
صحيفه نور ج 7 صفحه 80
جمهورى اسلامىرا رفع كرده است كه آن رژيم سلطنتى بود. رأى هم به جمهورى اسلامى همه داديد و الان مملكت ما رژيمش، رژيم جمهورى است لكن با رأى به جمهورى اسلامى آرمانهاى اسلام تحقق پيدا نمىكند. دنبال اين رأى عمل بايد باشد، بايد يكيكى احكام شرع در خارج تحقق پيدا بكند، بايد دادگسترى، دادگسترى اسلامىباشد، بايد فرهنگ، فرهنگ اسلامى باشد، بايد بازار، بازار اسلامى باشد، مدارس، مدارس اسلامىباشند، بايد همه قشرها اسلامى بشوند و همه قوانين اسلام انشاءالله تحقق پيدا بكند. اگر چنانچه به اين آرمانى كه همه داريم انشاءالله برسيم، يك مملكت نمونه خواهيد پيدا كرد.
شما گمان نكنيد كه غربىها پيشرفت كردهاند، غربىها در جهات مادى پيشرفت كردهاند لكن معنويات ندارند. اسلام و همين طور مكتبهاى توحيدى، اينها انسان مىخواهند درست كنند و غرب از اين معنى بكلى بركنار است، غرب مواد طبيعت را كشف كرده است و قواى طبيعت را كشف كرده است و آنهم بر ضد انسان اين قوا را به كار مىبرد، براى هدم انسانيت، براى هدم شهرهاى ممالك. چنانچه كه مىبينيد كه هر يك از اين كشورها كه به اصطلاح پيشرفتهتر هستند بيشتر انسانها را در فشار قرار مىدهند. ما يك مملكت پيشرفته به اصطلاح خودشان كه عبارت از آمريكاست، گرفتار آن بوديم و الان هم ممالك بسيار گرفتار همين مملكت پيشرفته هستند. آن چيزهايى كه آنها پيشبرد كردند، بر ضد مقصد انسانيت به كار مىبرند و آدمخوارى را در عالم ترويج مىكنند، جنگ و جدال را در عالم ترويج مىكنند، پيشرفتها براى پيشرفت جنگ و پيشرفت آدمكشى است.
لكن ممالكى كه اگر پيدا بشود، مملكتى است اسلامى كه هر چه بكند درخدمت معنويات است، در خدمت انسان است، براى انسان سازى است. اگر ما موفق بشويم به اينكه فرهنگمان، يك فرهنگ اسلامىبشود، مدارسمان، يك مدارس اسلامىبشود و آنوقت افرادى كه از آن تحقق پيدا مىكند و افرادى كه تربيت مىشود در آن فرهنگ و در آن مدارس، انسان هستند. انسان امين است،انسان رحيم است، انسان رفتارش با برادرها و خواهرهاى خودش رفتار رحيمانه است، با عطوفت است. ما اميدواريم كه شما به فعاليت خودتان همانطورى كه قبلا ادامه داديد، حالا هم ادامه بدهيد و در هر جا كه هستيد، آن فعاليتى كه بايد داشته باشيد و آن خدمتى كه بايد به كشور خودتان و آن اسلام بكنيد انشاءالله موفق باشيد. خداوند همه شما را سعادتمند بكند و همه شما را عزت و سعادت عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 81
تاريخ: 21 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگاه تهران
سرنوشت يك ملت دردست دو قطب دانشگاه و روحانيت است
بسم الله الرحمن الرحيم
نقش دانشگاه در هر كشورى ساختن انسان است. ممكن است از دانشگاه انسانى خارج بشود كه يك كشور را نجات بدهد و ممكن است كه يك انسان درست بشود كه كشور را به هلاكت بكشاند. اين نقش مهم از دانشگاه مىباشد. مقدرات هر كشورى به دست دانشگاه و آنهائى كه از دانشگاه بيرون مىآيند هست. بنابراين دانشگاه بزرگترين مؤسسه موثر است در كشور و بزرگترين مسؤوليتها را هم دانشگاه دارد. اينكه اجانب به وسيله عمالشان اين كار را انجام دادند كه دانشگاههاى ما را عقب نگه داشتند و به اصطلاح استعمارى درست كردند، برنامه ها،برنامههاى استعمارى بود، اين براى ترس از دانشگاه بود. همين مطلب در روحانيت هم هست، روحانيت هم نقش دارد. در روحانيت هم ممكن است يك روحانى يك كشور را نجات بدهد و ممكن است يك روحانى يك كشور را به هلاكت برساند. اين دو قطب كه عبارت از قطب دانشگاه به معناى تمام كلمه، دانشگاه و روحانيت، اين دو قطب تمام سرنوشت يك ملت را در دست دارند. و لهذا كار از همه كارها بالاتر و شريفتر است و برا ى اينكه كار، همان كار انبياست. همه انبيا براى آدم سازى آمده اند. قرآن كريم يك كتاب آدمسازى است. همه انبيا آمدهاند كه آدمها را درست كنند، با درست كردن آدم همه بساط درست مىشود. اين دوقطب كه هر دومامور آدم سازى هستند، قطب دانشگاه مامور آدم سازى هست و قطب روحانيت مامور آدم سازى هست و كارشان شريفترين كارهاست و براى اينكه همان كارها انبياست و هم مسؤوليتشان بالاتر از همه مسؤوليتهاست براى اينكه دراينجا همه چيز درست مىشود. تمام نظر اجانب به اين دو قطب دوخته شده است منتها هر جا را يك جور كوبيدند. رضا خان كه آمد شماها هيچ كدام يادتان نيست، من ديدم. از اول رضاخان كه آمد بعد از چندى كه ابتدائا به صورت يك مسلمان و يك آدم مثلاً ملى، وقتى كه پايه حكومتش محكم شد، اول حملهاى كه كرد به روحانيين كرد، اينها را از همه طرف و از هر طرفى كوبيد به طورى كه من در فيضيه يك جلسه درس داشتم، يك روز كه رفتم ديدم يك نفر است، گفتم چطور؟ گفت كه همهشان فرار كردند. قبل از آفتاب از مدرسه و از حجرهها فرار مىكردند و آخر شب بر مىگشتند منزل براى اينكه نمىتوانستند، پليس مىآمد و مىگرفت و مىبردشان يا لباسشان را مىكند، ياالتزام از ايشان مىگرفت و يا حبسشان مىكرد و روحانيون سرتاسر كشور را در مضيقه و در
صحيفه نور ج 7 صفحه 82
فشار گذاشته بودند.
در رژيم طاغوت تعاليم دانشگاهى بر اساس غربزدگى بود
راجع به دانشگاه، چون انعكاس دنيائيش به نظرشان اين بود كه دانشگاه را نمىشود بست، دانشگاه را باز گذاشتند، لكن نه دانشگاهى كه به درد يك ملتى بخورد و دردى را از ملت بردارد. دانشگاه را به يك صورتى در آوردند كه اشخاصى كه از آنجا خارج مىشوند به درد همان بخورند. آنقدر تبليغات كردند از غرب، از جلو رفتن به طرف غرب آنقدر تبليغات كردند كه جوانهاى ما را در دانشگاه، غربى بار آوردند. از همان دانشگاه روى تعليماتى كه بعضى از اساتيدى را كه از خود آنها بودند تبليغات كردند، جورى كه جوانهاى ما جوانهائى شدند كه به درد آنها مىخوردند، نه به درد كشور ما. مغزهاى اينها را شستشو كردند، به جاى مغزهاى انسانى ايرانى، غربى گذاشتند به طورى كه اعتقاد بچهها و جوانان ما اين شد و حالا هم شايد خيلىشان اين باشد كه بايد همه چيز ما غربى باشد. به طورى تبليغات كردند كه الان هم همين طور است. در عين حالا كه طبيب داريم يكى كه مريض مىشود مىگويند اروپا بايد ببريم. اين براى اين است كه خودمان را از دست داديم. استقلال فكرى ديگر حالا نداريم. همهاش دنبال اين هستيم كه غرب چكاره است.
الان هم كه جمهورى اسلامى را ما مىخواهيم انشاءالله مستقر بشود و مىخواهيم حسابمان را از غرب جدا بكنيم و استقلال همه جانبه پيدا بكنيم، الان هم يك دسته غربزدههائى هستند كه اينها الان در فكر اين هستند كه يك جمهورى بوجود آيد ولى اسلاميش نباشد، جمهورى باشد يك جمهورى دموكراتيك. اين براى اين است كه اينها، آنهائى شان كه مردمى نيستند كه جنايتكار باشند، اشتباه دارند. اينها از بس به آنها تزريق شده و تعليم شده در اين مدارس، هر جا مىرفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب و بوده است، هر جا مىرفتند هى صحبت غرب بوده، هر جا رفتند صحبت آزادى در غرب بوده است، هر جا رفتند صحبت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر و جمعيت حقوق بشر و طرفدار حقوق بشر در غرب بوده. اينها آنهائىشان كه خيانتكار نيستند، اشخاص بدى نيستند لكن باورشان آمد و از بس به آنها گفتهاند باورشان آمده.
تربيت غرب انسان را از انسانيت خلع كرده
و حال آنكه غرب پيشرفتهائى كه دارد، پيشرفتهاى مادى دارد و دنيا را به صورت يك جنگنده، به صورت يك وحشى بار مىآورد. تربيت غرب انسان را از انسانيت خودش خلع كرده، به جاى او يك حيوان آدمكش گذاشته است. الان شما در هر جاى دنيا كه ملاحظه كنيد، الان هم كه يك آرامشى فرض كنيد كه در دنيا هست و جنگ عمومى نيست، در هر مملكتى مىبينيد با دخالت همين آمريكا و با دخالت همين شوروى آدمكشى هست. افغانستان الان آدمكشى است به دخالت شوروى، در بسيارى از جاها. لبنان هم آدمكشى است به دخالت امريكا. غرب حيوان بار مىآورد آن هم نه حيوان آرام، يك حيوان وحشى، آدمكش، آدمخوار، پيشرفت، پيشرفت انسانى نيست، پيشرفت
صحيفه نور ج 7 صفحه 83
حيوانى است، تربيت انسانى نيست. در غرب، تربيت حيوانى است. من حكومتها را مىگويم، ملتها را نمىگويم. حكومتها و پرورشهائى كه درحكومت هست، حكومتهاى انسانى نيست. غرب پيشرفت كرده در اينكه حيوان تربيت كرده، آلات قتاله درست كرده. در روزنامه ديشب يا پريشب بود كه يك چيزى درست كردهاند كه پنج مرتبه بالاتر از آنى است كه در آن جنگ روى ژاپن ريختند. كار غرب اين است يك همچو چيزى درست كند براى آدمكشى. و اين افتخارى است كه دويست هزار نفر را در يك شهر، يك بمب كشت، اين پيشرفت غرب است، ما باورمان آمده است كه همه چيزها در غرب است، خير، آن چيزى كه در غرب است تربيت حيوان درنده است، حيوان درنده دارند درست مىكنند. الانى هم كه درست مىكنند، همان چنگ و دندان حيوان درنده است منتها به صدها هزار مرتبه بالاتر.
تنها مكتبهاى توحيدى -الهى انسان سازند
غرب انسان درست نمىكند آن كه انسان درست مىكند آن مكتبهاى الهى است، مكتبهاى توحيدى است كه تمام هم انبيا اين بوده كه آدم درست كنند كه آدم توى يك مملكتى باشد. آزادى به جورى كه آزادى ضرر به غير نزند، استقلال فكرى، استقلال روحى، استقلال انسانى. آنها انسان مىخواهند درست بكنند. قرآن كتاب انسان سازى است، مىخواهند كه انسان درست كنند. انسان اگر درست شد آرامش در يك مملكتى پيدا مىشود. اگر يك مملكتى روى تعليمات توحيدى، روى تعليمات انسانى اسلامى افرادش بار آمدند اينها به تعبير قرآن اينطورى بار مىآيند كه بين خودشان با هم رحيمند، دوستند، بين خودشان اينطور هستند اما اگر كسى باشد به آنها تعدى بكند و بخواهد حمله كند به آنها، نسبت به آنها اشداء است، سخت است. بايد يك مملكتى كه عهدهدار تربيتش دانشگاه است، چه دانشگاه روحانى و چه دانشگاه شما، عهدهدار انسان سازى باشد كه وقتى جوانها از دانشگاه بيرون آمدند انسان بيرون آمده باشند، غربى نباشند، اسلامى باشند. غربى بودن ملازم با همان معانى است.
زحمات پانزده ساله ملت براى تحقق يك مملكت اسلامى بود
آزادى كه غرب مىخواهد، يك آزادى بىبند و بار است هر كه كارى دلش بخواهد مىكند، يك آزادى است كه مخالف با اخلاق است مخالف، با سنن انسانى است، نه يك آزادى محدودى كه روى قواعد و روى چهارچوب قوانين باشد. آنها يك همچو آزادى مىخواهند. جمهورى دموكراتيك كه اين آقايان مىخواهند همان جمهورى طرز جمهورىهاى غرب را مىخواهند. مملكت ما آنقدر خون دادهاند كه حالا بشود يك مملكت غربى!! مردم ما براى اسلام خون داده است، براى اسلام اينقدر تحمل زحمت كشيدهاند كه يك مملكت اسلامى درست بشود، يك قوانين اسلامى در كار باشد، قوانين غربى ما نمىخواهيم. ما نمىخواهيم تربيت، تربيت غربى باشد. ما مىخواهيم يك تربيت
صحيفه نور ج 7 صفحه 84
انسانى باشد به طورى كه همه با هم دوست باشند، همه رفيق باشند، نه من ازشما بترسم، نه شما از من بترسيد. محيط، محيط رحمت باشد، نه محيط رعب و وحشت. اين خدمت كه خدمت به انسانيت است و خدمت به اسلام است بر عهده ما و شماست. بر عهده ما هست از جانب روحانيت، بر عهده شما هست در جهت دانشگاههاى خودتان.
مسؤوليت دانشگاه پليس سنگينتر و حساستر از ساير قسمتهاست
مسؤوليت دانشگاه پليس بيشتر از ساير قسمتهاست براى اينكه اينها كارشان حساستراست. اگر از دانشگاه پليس آدمهاى اسلامى بيرون بيايد، آدمهائى كه نسبت به مردم محبت داشته باشند بيرون بيايد اين اصلاح مىكند يك مملكت را. به خلاف اينكه اگر آدمهائى باشند كه بخواهند تحميل كنند بر مردم، مردم را اذيت كنند، تربيت آنطور باشد كه ايجاد وحشت و رعب كنند در مردم، دين به فساد كشيده مىشود، به فساد كه كشيده شد خودشان هم رو به فساد مىروند. بنابراين، اين شغل شريفترين شغلهاست و مسؤوليتش بزرگترين مسؤوليتهاست. و ما و شما كه اين شغل را داريم، ما در طرف روحانيت و شما در طرف دانشگاهها مسوول اين جوانها هستيم. در پيشگاه خداى تبارك و تعالى مسوول هستيم كه اينها را خوب بار بياوريم تا اشخاصى كه به درد يك مملكت بخورند، اشخاصى كه خدمتگزار باشند به اسلام، خدمتگزار باشند به كشور خودشان، امين باشند و خيانتكار نباشند، همه اينها زير بيرق توحيد است و اسلام است. اسلامى بار بياوريد و اسلامى بشويد. خداوند همه شما را حفظ كند، سعادتمند كند و همه شما را براى مملكت خودتان مفيد قرار بدهد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 85
تاريخ: 22/3/58
بيانات امام خمينى در جمع وزير امور خارجه و هيأت سفراى ايران در كشورهاى خارج
شستشوى مغزى ملت ايران در جهت بىمحتوائى و گرايش به غرب
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه به نظر من مهم است اين است كه در زمان اين پدر و پسر نالايق بيشتر در ايران واقع شده است اين است كه با تبليغات دامنهدار هر طرفى اينها كارى كردند كه مهم اين است كه محتواى ما را از ما گرفتند و ما را همچو مومن به غرب كردند كه حاضر نيستيم غير از مطالب غرب چيزى را قبول بكنيم. جوانهاى ما تقريبا خيلىهايشان اينطور شدند كه از يك ايرانى، متحول شدند به غربى و اين يك خطرى است براى كشورى كه اصلا خودش را ديگر قبول نداشته باشد هر چه قبول دارد، اجنبى را قبول داشته باشد جاى خود، يك كس ديگر نشسته باشد و به اصطلاح شما، مغز شويى شده، آنها را شستشوى مغزى دادند و آن مليت خودشان را، اسلاميت خودشان را شستهاند وبه جاى آن غرب را نشاندند و به حيث اينكه ما اگر چيزى هم خودمان داشته باشيم، باز دستمان را دراز مىكنيم پيش غرب، مثلاً ما مىدانيم كه مهندسينى داريم كه مىتوانند اسفالت كنند، مىتوانند عمارت بسازند، مىتوانند عرض بكنم كه راهسازى كنند معذلك وقتى كه صحبت مىشود، يك معمار غربى بايد بيايد و عمل كند. ما طبيب داريم ولى وقتى كه يك نفر مريض مىشود، بايد بفرستيم به خارج با اينكه طبيب در ميان ما هست لكن طورى ما را الان تحقير كردند اينها و ما را ميان تهى كردن كه ما باورمان آمده است كه ما هيچى نداريم و آنها همه چيز دارند و در صورتى كه ما راجع به همين پيشرفتهائى كه اينها كردهاند، بايد بنشينيم حساب كنيم ببينيم كه آيا اين پيشرفتها رو به تمدن دارد مىرود يا رو به توحش دارد مىرود؟ من تعبيرم اين است كه امريكا و ساير اين دول غربى و شرقى اينها ترقياتى كردهاند به اين معنا كه انسانها را دارند حيوان درنده بار مىآورند، تمام اين كارها كه كردهاند، براى درندگى است (ملت رانمىگويم، دولتها را مىگويم) تمام افكار متوجه اين شده است كه يك چيزى درست كنند كه كوبندگيش از آن سابق بيشتر باشد. همين پريروز بود كه روزنامه من ديدم كه فلان چيز را درست كردهاند كه پنج مرتبه بالاتر از آن بمبى است كه در ژاپن ريختند و چند هزار نفر را كشتهاند. دنبال اين هستند كه يك آلت قتاله درست كنند يعنى دنبال اين هستند يك حيواناتى درست كنند كه اين حيوانات درنده باشند، بدتر از حيوانات درنده قبلى. تمدن نيست، رو به توحش دارد مىرود، غرب دارد رو به توحش، دارد مىسازد يك مردمى را كه بريزند به جان هم و با چنگ و دندانشان هم را پاره
صحيفه نور ج 7 صفحه 86
كنند. برخلاف تمدن كه مكتبهاى الهى مىخواهند انسان درست كنند كه همه دركنار هم آسوده و آرام باشند، مكتبهاى اينها همهاش دنبال اين معناست كه بايد اين آنجا رابگيرد و آنجا را بگيرد بزند، بكشد، چه بكند. ما بايد حالا كه يك همچو انقلابى پيش آمد، يك همچو نهضتى پيش آمد و اينها هم، اين طبقه متوسط و پائينى احساس كرد كه يك استقلالى دارد، بايد همه ما دنبال اينها باشيم و اين استقلال فكرى را حفظ كنيم.
توصيه به سفراى ايران در حفظ استقلال و عدم خودباختگى در برابر محافل غربى
آقايان حالا دارند تشريف مىبرند به ممالك خارج و بيشترش به ممالك غرب است. اين جهت در نظرشان باشد كه آن خود باختگىها را كه دولت سابق و دولتهاى سابق داشتند و چشمگو بودند، هر چه آنها مىگويند قبول بكنند، آنها ديگر نبايد باشند. همانطورى كه ايشان (اشاره به وزير امور خارجه) سفير امريكا را رد كرد و هيچ كارى هم نمىشود بكنند، نمىتوانند بكنند، شما هم وقتى كه تشريف مىبريد در سفارتخانههايتان، در محل كارتان مىبينيد يك انسان متحول از آن حاصل مىشود و آنطورى كه شاه بله قربان گو بود و من اين را مكرر گفتهام و از بس متاثرم باز هم پيش شما عرض مىكنم كه من وقتى عكس شاه را پهلوى جانسون ديدم كه جانسون عينكش را برداشته و از اين طرف دارد چشمهايش آنطور مىكند و نگاه مىكند و به او نگاه نمىكند و او آن طرف ميز او سر جاى خودش بود، او آن طرف ميز او ايستاده بود مثل يك بچه مكتبى كه ايستاده پيش معلمش چيز مىكند، من همچو متاثر شدم كه ما در چه حالى هستيم كه اين شخص اول مملكت ما به اصطلاح هست، در مقابل او اينطورى ايستاده و آن هم اينطور بىاعتنا چشمهايش را آن طرف گذاشته و در روزنامه انداخته بود اين عكس را و تحميل هم گمان مىكنم كرده بودند كه در روزنامههاى ايران منعكس بشود، اينجور نباشد. ما الان يك مملكتى هستيم كه مستقليم، كسى در ما دخالت نمىتواند بكند شما هم الان نماينده هستيد از يك مملكتى كه مستقل است، احتياج اصلا نداريد، آنها به ما احتياج دارند، ما احتياجى به آنها نداريم، آنجا كه مىرويد با كمال استقلال عمل كنيد. اينطور نباشد كه آنجا وقتى شما رفتيد باز همان حرفهاى سابق باشد و همان چيزهائى كه سابق آنها مىآمدند. شاه به صراحت بيان گفت كه ليست وكلا را مىفرستادند پيش دولتها و آنها لازم بود كه همينها را تعيين بكنند. مىگفت (مىخواست تأييد خودش را بكند، تكذيب پدرش راميكرد) ليست را تا حالا اينطور مىداد. تكذيب چند سال قبل خودش را هم مىكرد كه خير حالا ديگرآنطور نيست حالا همان وقت هم آنطور بود لكن خوب، دستور بود كه اينجورى بگويد. اينجور نباشد كه هر چه آنها به ما مىگويند، قبول بكنيم. نخير شما بايد مستقل باشيد و شجاع باشيد، مملكت شما يك كارى كرد كه دنيا را متحير كرد. الان هم شما رفتيد آنجا مىبينيد كه چه جور به شما احترام خواهند گذاشت، ملت احترام خواهد گذاشت لكن آنها ممكن است بخواهند باز سوء استفاده بكنند، محكم بايستيد در مقابلشان، مسائل را به طور جدى و به طور اينكه يك ابر قدرت با يك ابر قدرت دارد صحبت مىكند، نه يك ضعيف با يك قوى. ما الان
صحيفه نور ج 7 صفحه 87
هيچ ضعفى از خودمان نشان نمىتوانيم بدهيم و نمىدهيم و ابرقدرتها هم كنار زدهايم و خودمان هم مستقل داريم كارخودمان را انجام مىدهيم. شما هم الان از طرف يك دولتى كه ابرقدرتها را كنار گذاشته و خودش جايش نشسته و خودش در حكومت نشسته و استقلال دارد، يك حكومت اسلامى است، به عنوان اسلام مستقل است، اسلامى كه هفتصد سال تقريبا تمام قاره آسيا و اكثر بسيارى از جاهاى اروپا را تحت سلطهاش بوده است.
بعد اسلامى و ايمانى نهضت را كه موجب پيروزى شد حفظ كنيد
در هر صورت و مهمتر از اين، اينكه اين جهت اسلاميت را نگه داريد. آنكه اين نهضت را پيش برد قدرت اسلام بود، نه ما بوديم، نه شما بوديد، نه دولت بود، نه جبههها بودند، نه نهضتها بودند، نه عرض بكنم كه احزاب بودند، هيچ يك از اينها، نه بازار بود، همه اينها وقتى آن روح اسلام آمد در آنها، اين كارها انجام گرفت، آن روحى كه الان هم يك قدرى فرض كنيد دارد سست مىشود كه مكرر پيش من آمدهاند، جوانها قسم دادهاند به من كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، حالا هم دارند مىگويند خوب، حالا كه ديگر قضيه ميدان جنگ نيست الان هم به من مىآيند مىگويند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. اين تحول اسباب اين شد كه ما پيش برديم. شما اين جهت ايمان و اسلام را حفظ كنيد، در سفارتخانههايتان رنگ اسلامى بدهيد، نترسيد از اينكه بگويند اينها عرض بكنم عقب افتادهاند. آنها عقب افتادهاند، آنها كه دارند مردم را مىكشند به عصر حجر عقب افتادهاند، نه ما كه مىخواهيم مردم را بكشيم به تمدن، به تمدن به معناى واقعيتش. نترسيد از حرفهائى كه اينها مىزنند. هيچ قدرتى در مقابل اسلام نيست، همين قدرت است كه يك عده كمى غلبه كرد بر يك عده زيادى، بر قدرتهاى زياد. سفارتخانههايتان را، اداراتتان كه در آنجا داريد، همه را اسلامى كنيد، آن جهات غربىاش را اصلاح كنيد. هر چه جهت اسلاميش بكنيد آنها بيشتر از شما حساب مىبرند، هر چه طرف غرب برويد آنها از شما بهره مىبرند، شما اين مطلب را كه با آن از يك مملكت اسلامى رفتهايد، با يك حال اسلامى رفتهايد و مسائل را اسلامى مىخواهيد حل بكنيد اين مطلب را در همه جا كه هستيد در نظر داشته باشيد، بعد از يك چند دفعه تجربه كنيد ببينيد احترام بيشتر خواهد شد. وقتى ديدند شما يك ايدهاى داريد كه سر آن ايده باقى هستيد و پافشارى داريد مىكنيد، اينها هم با شما چيز مىشوند، اگر شما يك قدم كنار برويد، يك قدم عقب برويد آنها جلوتر مىآيند. وضع همين است، يك قدم شما عقب برويد آنها يك قدم جلوتر مىآيند، بيشتر از شما توقع دارند.
تاكيد فراوان بر شروع مطالب با بسم الله الرحمن الرحيم
مجالستان را هم مجالس اسلامى كنيد. عرض بكنم كه سفارتخانههايتان، سفارتخانه اسلامى كنيد، همه جهات را چيز بكنيد، اسم خدا را آن بالا يك جا بنويسيد، بسم الله الرحمن الرحيم را بنويسيد، در كاغذهايتان بسم الله الرحمن الرحيم باشد، خوف نكنيد از اينكه به ما مىگويند چى، همين تعليمات
صحيفه نور ج 7 صفحه 88
آنهاست كه ما را غربزده كرده كه مىترسيم كه بسم الله الرحمن الرحيم را بنويسيم روى كاغذهايمان. من اين را به آقايان هم گفتم كه اين را رسمىاش بكنند كه بسم الله الرحمن الرحيم در همه كاغذها باشد. اين دولت عراق با اينكه سرانشان اعتقاد به اين مسائل اصلش شايد بسياريشان نداشته باشند لكن در كاغذهايشان بسم الله الرحمن الرحيم همه هست، همه كاغذها را، وقتى هم كه صحبت مىخواهند بكنند، همان جا كه مىنشينند بسم الله الرحمن الرحيم مىگويند و صحبت مىكنند. از بسم الله الرحمن الرحيم نترسيد، شيطان مىترسد، شما ملك هستيد انشاء الله.
لزوم پرهيز از مجالس طاغوتى و برپائى محافل ساده اسلامى
در هرصورت آنكه من زياد به نظرم اهميت دارد اين است كه آقايان از غرب نترسيد، اينقدر ما را كه ترساندهاند، در غرب هم خبرى نيست، نترسيد هر وقت خودتان مستقل و عرض بكنم اسلامى و مطالب اسلامى، مجالس اسلامى، آنجور مجالسى كه آن طاغوت داشت، نداشته باشيد، آن مهمانى كذا را نكنيد، مهمانى اگر كرديد ساده باشد، وقتى ساده باشد عرض بكنم كه مراسم دينىاش محفوظ باشد و امثال ذلك جهات سياسىاش هم آقاى دكتر و خود شما بهتر اطلاع داريد و من دعا مىكنم براى شما، انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه ما را آشناى به وظائفمان بكند كه يك مملكتى كه حالا دست شما آقايان و ما افتاده است، بتوانيم آن را درست اداره كنيم، بعد نگويند كه اينها نتوانستند، حالا كه نتوانستند قيم مىخواهند و ما قيمشان بايد باشيم. اينجور نباشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:43 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 89
تاريخ: 22/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با سفير شوروى
از شوروى مىخواهيم در افغانستان دخالت نكند
احكام اسلام، احكامى است مسالمت آميز و مىخواهيم همه قشرها، مسالمت آميز باشند. همانطور كه قبلا تذكر دادهام ما مىخواهيم با كسانى كه مىخواهند با ما روابط دوستانه داشته باشند روابط دوستانه داشته باشيم و اميدواريم كه كشور شما و دولت شما احترام متقابل را حفظ كند و طورى عمل كند كه در ايران منعكس نشود كه شما در امور كشور ما دخالت داريد. من ميل ندارم كه وانمود شود در اهواز دخالت داشتهايد. رفتار شما بايد طورى باشد كه رفع سوء تفاهم شود. نبايد كارى انجام شود تا وانمود گردد از شوروى اسلحه وارد مىشود و اگر اين مسأله درست باشد، من از شما گله دارم. ايران در سابق بيشتر تجارتش با روسيه شوروى فعلى بود. سابق كه اصلا آمريكايى در كار نبود و ما هم مايليم با شما روابط حسنه و روابط اقتصادى و سياسى داشته باشيم و اين موكول است به احترام متقابل رعايت شود. ما از شما مىخواهيم مسائلى كه باعث شود عدهاى بعضى چيزها را بگويند، پيش نيايد و مهمش همين قضيه رساندن اسلحه است، چنان كه ما ميل داريم افغانستان كه يك مملكت اسلامىاست، مسائل اسلامى حل شود. دخالت شوروى در آنجا در ايران هم اثر خواهد گذاشت و ما از شوروى مىخواهيم درافغانستان دخالت نكند. باز تكرار مىكنيم كه ما خواستار روابط دوستانه هستيم.
اينكه جوانان ما مىگويند نه شرق و نه غرب، معنايش اين است كه هيچ كدام در ايران دخالت نكنند، و اين كاملا بجا و بحق است. شما بايد ثابت كنيد كه اسلحههاى ساخت شوروى از شوروى به ايران وارد نمىشود. روابط ما بايد صحيح و سالم و بدون دخالت كسى در كشور ما و يا دخالت ما در كشور ديگر باشد.
اگر ترهكى به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود
امام با تاكيد بر اسلامى بودن جنبش مردم افغانستان و رد اظهارات سفير شوروى مبنى بر وجود جنبش ضد انقلابى در آن كشور، فرمودند: معلوم مىشود كه شما از اوضاع افغانستان خيلى اطلاع نداريد. من به طور كلى بگويم كسانى كه در ايران و افغانستان اعمالى به اسم كمونيست انجام مىدهند به نفع شوروى نيست. گر چه اعتقاد من اين است كه كمونيستهائى كه درايران هستند روابطشان با
صحيفه نور ج 7 صفحه 90
آمريكا بيشتر است. در افغانستان حكومت فعلى فشار زيادى به نام كمونيست به مردم وارد مىآورد و به اطلاع ما رسيده كه حدود پنجاه هزار نفر از مردم در افغانستان كشته شدهاند و علماى اسلام را در آنجا دستگير كردهاند. اگر ترهكى همچنان به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش سرنوشت محمد رضا خواهد بود. و من ميل ندارم كه كشورهاى اسلامى روابطشان با شوروى غير حسنه شود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 91
تاريخ: 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهر رى و بازاريان تهران
مقصد نهائى ملت، تحقق احكام اسلام در سراسر بلاد مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه همه ما پاسدار اسلام و از نگهبانان دين مبين اسلام باشيم و شما برادران را خداى تبارك و تعالى در جزو پاسداران اسلام و دوستان اهل بيت (ع) ثبت كند. البته همه اقشار ملت در اين نهضت شركت داشتند و شما پاسدارها در اين نهضت شركت داشتيد. جوانان ما همه در اين نهضت شريك بودند و اميدوارم از اين به بعد هم به اين شركت باقى بمانند. مهم اين است كه ما تكليف حال و آينده را بدانيم. آنچه گذشته است بحمدالله خوب گذشت لكن آنچه مهم است اين است كه تكليف ما در حال چه است و در آينده. ما باز جمهورى اسلامى را به آنطور كه مىخواهيم تحقق پيدا نكرده، البته الان رژيم فعلى به حسب رفراندمى كه شد رژيم جمهورى اسلامى است لكن ما مقصودمان نبود كه فقط رأى بدهيم به جمهورى اسلامى و برويم كنار. ما جمهورى اسلامى را مىخواهيم كه احكام اسلام در آن جمهورى تحقق پيدا بكند. احكام اسلام در سرتاسر كشور و انشا ء الله در سرتاسر بلاد مسلمين و اميد است كه سرتاسر كشورهاى همه جا باشد.
معناى آزادى در جمهورى اسلامى، آزادى عمل در چهار چوب قوانين اسلام
آنچه كه مورد نگرانى هست فى الجمله اين است كه الان كه شما آقايان و همه اقشار احساس يك آزادى كرديد و آزاد هستيد، ببينيم كه آيا آزادى كه ما الان داريم با اين آزادى چه مىكنيم ما الان از قيد و بندى كه رژيم سابق داشت آزاد هستيم و لهذا آزادانه شما پيش ما آمديد و سابقا نمىتوانستيد و ما هم آزادانه با شما صحبت مىكنيم و شما هم با ما صحبت مىكنيد، لكن ما با اين آزادى بايد چه بكنيم؟ آيا حالا كه آزاد هستيم، ديگر تمام قيد و بندها را كنار بگذاريم؟ به مجرد اينكه آزاد شديم هر چه مىخواهيم بگوئيم؟ هر چه مىخواهيم بنويسيم؟ هر كارى كه مىخواهيم بكنيم، بكنيم؟ اين است معناى آزادى كه در جمهورى اسلامى است كه قيد و بندها ديگر برداشته بايد بشود؟! هر كس هر چه مىخواهد بگويد ولو ضد ملت باشد، ولو ضد اسلام باشد، ولو برخلاف قرآن مجيد باشد؟ يا نه، آزادى كه مىخواهيم ما، آن آزادى كه اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادى، آزادى در حدود قانون است. همه جاى دنيا اينطور است كه آزادى كه هر ملتى دارد، در حدود قانون آزادى دارد. نمىتواند كسى به
صحيفه نور ج 7 صفحه 92
اسم آزادى قانون شكنى بكند. آزادى اين نيست كه شما بايستيد در كوچه به هر كس رد مىشود يك مثلاً ناسزائى بگوئيد خداى نخواسته يا با چوب بزنيد او را من آزادم آزادى اين نيست كه قلم را برداريد و هر چه دلتان مىخواهد بنويسيد ولو بر ضد اسلام باشد ولو بر ضد قانون باشد.
نعمت آزادى، امتحانى الهى است
الان اين آزادى را خداى تبارك و تعالى كه به ما عنايت كرده است، ما را براى اين آزادى امتحان مىكند. يك وقت نمىتوانستيد هيچ كارى بكنيد، حالا خدا به شما اين عنايت را فرموده است كه آنهائى كه جلو آزادى شما را گرفته بودند، آنها را از اين مملكت اخراج كرد، حالا كه اخراج كرد و آزادى به شما عنايت فرمود، شما را با اين آزادى امتحان مىكند. نعمتهاى خدا امتحان است براى بندگان خدا. ببينيم كه آيا نعمتى كه خدا به ما عنايت كرده است، اين نعمت راكفران مىكنيم يا شكر اين نعمت را مىكنيم. كفران اين است كه آزادى را ما وسيله كارهاى زشت قرار بدهيم من آزادم، هر كارى مىخواهم مىكنم ولو، شكر نعمت اين است كه كه اين آزادى را صرف بكنيم در آنچه كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است. اين آزادى كه خدا به ما عنايت فرموده است و يك هديه الهى است، اگر چنانچه شما خيانت به اين آزادى واين هديه خدا بكنيد، ممكن است خداى تبارك و تعالى هديه خودش را پس بگيرد از ما و ما باز برگرديم، به آن حالى كه سابق بوديم. بايد همه ما توجه به اين معنا داشته باشيم كه از اين آزادى سوء استفاده نكينم. گرانفروشى يكى از سوء استفادههاست كه كسى بگويد من آزادم، حالا هر چه دلش مىخواهد به اين مستمندها اجحاف بكند و قيمتها را بالا ببرد و بازار را به وضع طاغوتى درست كند. اجحاف در معاملات، بىانصافى در معاملات يك امرى نيست كه عقل انسان بپذيرد و خداى تبارك و تعالى راضى باشد به اين معنا. بايد بازارها را يك بازارهاى اسلامى بكنيد.
در جمهورى اسلامى همه چيز بايد اسلامى باشد
جمهورى اسلامى همه چيزش بايد اسلامى باشد، اداراتش، بايد اسلامى باشد، تحول لازم دارد. حالا باز نيست. دادگسترى بايد اسلامى باشد، قضات، بايد قضاتى كه اسلام تعيين كرده است باشند. تا حالا نشده است اين. فرهنگ بايد يك فرهنگ اسلامى و از اين فرهنگ وابسته و استعمارى بيرون بيايد، و حالا نشده است باز. الان بازار كه در دست بازارهاى به ظاهر متدين است، به اسم اينكه حالا ديگر كسى نيست كه به ما فشار بياورد و بگويد نرخ كذا، نبايد اجحاف بكند. با حاكم وقت است كه جلوگيرى كند و ما ممكن است اجازه بدهيم جلوگيرى كنند از يك اجحافاتى كه مىشود در بازار. ما آزاديم هروئين بفروشيم، آزاديم ترياك بفروشيم، آزاديم قمار خانه باز كنيم، آزاديم شرابخانه باز كنيم، شراب فروشى باز كنيم همچو آزادى نيست، اين آزادىها يك آزادىهاى غربى است كه اينطور چيزها را مىآورد. آزاديى كه در اسلام است، در حدود قوانين اسلام است. آن چيزى
صحيفه نور ج 7 صفحه 93
كه خدا فرموده است نبايد بشود، شما آزاد نيستيد كه الزام كنيد. همچو آزادى نيست كه كسى بخواهد قمار كند، بگويند آزاد است، خودش مىداند. بله اگر چنانچه آزادى دموكراتيك بود و جمهورى، جمهورى دموكراتيك بود، آن آزادىها به حسب قاعدهاش هست، هر كس دلش مىخواهد كه دكان شراب فروشى باز كند، باز كند. اگر دلش مىخواهد هم قمار خانه باز بكند. مراكز فحشا هيچ مانعى با جمهورى دموكراتيك ندارد. اينها كه جمهورى دموكراتيك مىخواهند اين را مىخواهند، يك همچو آزادى، ما كه عرض مىكنيم جمهورى اسلامى اين است كه روى قواعد اسلام بايد باشد. بايد مراكز فحشا بسته بشود. جوانهاى ما به مراكز فحشا وارد نشوند. جوانهاى ما را بد بار آوردند، هروئينى بار آوردند، ترياكى بار آوردند، قمار باز بار آوردند، شرابخوار بار آوردند و يك صدمه بزرگى به كشور ما زدند كه نيروى انسانى را از ما گرفتند، نيروهاى انسانى راهدر دادند.
نابودى نيروهاى انسانى، از جنايات 50 ساله خاندان پهلوى
بايد در جمهورى اسلامى، نيروهاى انسانى محفوظ بماند. نيروى انسانى صرف يك امر صحيح بشود تا كشور ما نجات پيدا بكند. ما الان يك كشورى داريم كه سالهاى طولانى و خصوصا در اين پنجاه و چند سالى كه اين پدر و پسر غير صحيح، اين پدر و پسر جنايتكار در اين مملكت حكومت كردند، نيروى انسانى ما را از بين بردند. الان شما بايد چراغ برداريد و بگرديد دوره كه انسان پيدا بكنيد. نگذاشتيد انسان پيدا بشود. دانشگاهها رانگذاشتند دانشگاه اسلامى باشد، دانشگاه انسانى باشد. مدارس ما را نگذاشتند درست ما درس بخوانيم. فشارها، اختناقها در آن زمان، در اين زمان هر كدام به يك شكلى. جوانهاى ما را برايشان مراكز فحشا تهيه كردند و تشويق كردند به اين مراكز فحشا. مراكز فحشا را مىگويند بيشتر از كتابخانه هست و همين طور هم هست. حالا انشاءالله اميدوارم جلوگيرى شده باشد. در هر صورت اين صدمهاى كه به ايران خورد، از حيث نيروى انسانى بيشتر از آن صدماتى است كه از حيث اقتصاد خورد از حيث جهات ديگر اقتصاد زود قابل جبران است اما نيروى انسانى سال طولانى لازم است تا يك انسانى به رشد انسانى برسد.
وظيفه پاسداران، صيانت از اسلام و نفوس خود
من اميدوارم كه همان طورى كه شما پاسدارهاى اسلام هستيد، پاسدارى از خودتان هم بكنيد، پاسدارى از نفس خودتان بكنيد. نگذاريد نفس سركشى بكند، هركارى مىخواهد بكند، مهار كنيد نفس خودتان را كه تابع اسلام باشد، هر چه خدا مىخواهد عمل بكنيد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند. انشاءالله اين مملكت به سر و سامان برسد و همه سعادتمند باشيد خدا حفظتان كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 94
تاريخ: 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان و درجه داران پادگانها و يگانهاى شهرستان تبريز
تلاش گسترده ريشههاى گنديده رژيم سابق
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلا از شما آقايان كه تشريف آورديد و از نزديك با من ملاقات مىكنيد و مطالبى كه شما داريد و من دارم، در ميان مىگذاريم مثل برادرها، تشكر مىكنم و آنچه كه به نظرم مىرسد در يك همچو موقع حساس، براى همه پادگان خصوصا پادگانهاى آذربايجان عرض مىكنم. موقعيت حساس را همه مىدانيد كه گر چه رژيم رفته است، برگشت هم ندارد و اگر چه دست اجانب كوتاه شده است و انشاءالله آن هم بر نمىگردد، لكن الان در همه قشرها يك اشخاصى كه استفاده مىبردند، استفادههاى نامشروع مىبردند، چه در ادارات، چه در ارتش و چه در جاهاى ديگر، اينها الان باز در فكر اين هستند كه يااگر بتوانند همان جور رژيم را برگردانند كه نمىتوانند و اگر هم آن را نتوانند، تضعيف كنند اين نهضت اسلامى را، چون نهضت اسلامى استفاده غير مشروع به كسى نمىدهد و استفاده مشروع مىدهد و آنها استفاده غير مشروع مىخواهند بكنند. از اين جهت الان در همه اقشار از اين ريشههاى گنديده هست بنابراين حالا كه ما تا اينجا رسيديم، از اينجا به بعد بايد بسيار هوشيار باشيم و توجه داشته باشيد به اينكه آن توطئههائى كه از داخل و خارج دارد مىشود، نگذاريد كه اينها رشد پيدا بكند و اينها را همين حالا از بين ببريد و آن كه به جهت وحدت كلمه اولاً و ايمان ثانيا يعنى ايمان مقدم بر همه چيز، دنبال او وحدت كلمه، همانطورى كه شما ملاحظه كرديد كه ايمان به خدا و وحدت كلمه اين معنا را پيش آورد كه ابرقدرتها را كنار زديد. همه قشرها، چه دولتهاى اسلامى (الاكمىاز آنها) و چه ابر قدرتها كه همهشان پشتيبان محمد رضا بودند، همه بودند، به من پيغامها مىدادند خصوصا از آمريكا و مىخواستند كه او باشد چنانچه خودش هم وسائطى ايجاد كرد كه باشد و هر چه قدرت است دست ماها باشد و ايشان سلطنت بكنند (و من مىدانستم دروغ مىگويد) معذلك اين قدرتها نتوانستند نگه دارند او را براى اينكه در مردم يك ايمانى پيدا شده بود كه شهادت را براى خودشان فوز مىدانستند. يك ملتى كه شهادت را براى خودش فوز مىداند و مىرود دنبال شهادت، اين را نمىشود با توپ و تانك جوابش را داد، چنانچه نشد.
الان يك سستى مشاهده مىشود كه پيدا شده است و اين سستى در اثر اين است كه خودشان را پيروز دانستهاند و چون خودشان را پيروز دانستهاند از اين جهت يك قدرى سست شدهاند، و توجه به
صحيفه نور ج 7 صفحه 95
جهات شخصى شروع شده، خانه ندارم، حقوقم كم است، درجه مىخواهم از اين حرفهائى كه آنوقت انقلاب رو به جلو رفتن بود اين حرف هيچ نبود، حالا كه رسيده است به يك حدى كه يك شكستى به طرف داده است، قهرا در هر انقلابى اينطور است كه بعد از اينكه طرف را شكست دادند و به پيروزى رسيدند باز بر مىگردند به حالات خودشان و حالات اوليه و چيزهائى كه احتياج دارند مورد نظرشان مىشود خانه ندارم و حقوق ندارم و من فرضا مريض هستم و اين حرفها پيش مىآيد. الان ما در نصفه راه واقع هستيم، ما راه را به آخر نرساندهايم. راى داديم به جمهورى اسلامى، الان هم رسما جمهورى اسلامى است ايران شناختند همه ممالك هم شناختهاند ايران را به جمهوريت اسلامى، لكن ما محتواى جمهورى اسلامى را مىخواهيم. زحمت ما، آنكه ملت ماداد، زحمتهاى چيزهائى كه تحمل كرد، براى اين بود كه اسلام تحقق پيدا بكند. جمهورى اسلامى لفظى ما نمىخواهيم كه، يك جمهورى اسلامى كه فقط به آن رأى بدهيم و خودش را كار نداشته باشيم. ما بايد اسلام را به همان طورى كه در صدر اسلام بود، آرزوى ما اين است كه اسلام را آنطور كه در صدر اسلام بود پياده كنيم، آنطورى كه در زمان خود رسول الله بود پياده بكنيم و اين محتاج به جديت تام است در همه اقشار. الان يك مسؤوليت بزرگى به دوش همه ما هست. من كه يك طلبه هستم و در قم هستم و شما آقايانى كه در مراكز حساس هستيد، مسؤوليت داريد، يعنى به جائى رسيده است كه اگر چنانچه ما سستى بكنيم، ممكن است آن ريشهها تقويت بشوند، رشد پيدا بكنند، به هم متصل بشوند و غائله بار بياورند. اگر نتوانند هم توفيق پيروزى پيدا بكنند، لكن غائله مىتوانند ايجاد كنند كه زحمت براى مملكت ما ايجاد كنند و ما اگر چنانچه سستى بكنيم، ممكن است كه آنها روابطشان را با هم درست بكنند و لااقل براى ما، براى شما زحمت ايجاد بكنند.
وظائف خطير ارتش اسلام در رابطه با خدا و خلق
الان ما بايد هر كدام وظائف خودمان را انجام بدهيم، من كه يك نفر طلبه هستم، وظيفه طلبگى خودم را و شماها كه در ارتش هستيد وظيفه ارتشى خودتان را. من براى شما عرض بكنم ارتشهاى صدر اسلام وضعش اين بوده رئيس ارتش، امام جماعت بود يعنى انتخاب كه مىشد اين رئيس ارتش كه برود كجا، امام جمعه هم همان انتخاب مىشد. مالك اشتر را وقتى مىفرستادندش كجا، همان مالك اشتر رئيس ارتش بوده و استاندار فلان جا هم بوده است و امام جماعت و امام جمعه هم بوده است براى اينكه وضع ارتش در اسلام با وضع ارتش در، ساير رژيم فرق داشته است شما ببينيد الان كه ما اينجا با هم نشستيم و يك محيط محبت است، اين بهتر است يا يك محيط رعب كه وقتى يكى از شما وارد مىشود ما بترسيم؟ در روح خود شما، اين محيطى كه محيط دوستى و محبت است در روح شما آرامش بيشتر ايجاد مىكند يا اينكه وقتى وارد بشويد و مردم از شما فرار كنند؟ ارتش بايد وقتى ارتش اسلامى شد، رئيس ارتشش جورى باشد كه ديگران به او اقتدا بكنند، افراد ارتش طورى باشند كه مردم وقتى كه وارد شدند در يك جلسهاى، مردم از آنها استقبال بكنند گل سرشان بريزند. چنانچه
صحيفه نور ج 7 صفحه 96
در اين آخر شديد، اين بهتر بود كه گل بريزند سر ارتش، يا از آنها فرار بكنند؟ براى خودتان، براى خودمان، براى همه. اين طاغوتها كه محيط رعب ايجاد مىكنند براى اين است كه خائن هستند، مىترسند از مردم، چون مىترسند از مردم يك محيط رعب ايجاد مىكنند كه مبادا مردم احقاق حق بخواهند بكنند، لكن ارتش اسلامى از باب اينكه خيانت نكرده به مردم، عدالت كرده است، خدمت كرده است، براى خدمت آمده است، چون براى خدمت آمده است، خيانت هم نكرده هيچ خوفى از مردم ندارند مردم هم از آنها خوف ندارند. در عين حالى كه مردم پشتيبان اينها هستند، از آنها خوف ندارند. مثل پشتيبانى يك برادر از برادر است. اگر چنانچه ملت پشتيبان شما باشد بهتر است يا اينكه ملت پشت بكند به شماو شما تنها بمانيد و بخواهيد هى با تانك و توپ و سرنيزه و خونريزى كار انجام بدهيد؟ اگر اين آدم كه هنوز سى و چند سال حكومت كرد بر اينجا اگر دست يك دستى به ملت دراز كرده بود قبل از اينكه وقت گذشته باشد (اين آخر دستش را دراز كرد لكن اين دست غلط بود) اگر اين نصيحت روحانيون را پذيرفته بود و توجه به ملت كرده بود و خدمت كرده بود به ملت، سقوط مىكرد؟ ملت پشتيبانش بود، سقوط نمىكرد. همين ملتى كه با فرياد مرگ بر شاه قيام كردند اگر آنوقت يك فرض كنيد كه جبههاى بر خلاف آن مىشد همان وقت مردم با زنده باد شاه مىآمدند جلو. من اين معنا را به او تذكر دادم كه من يادم هست كه وقتى كه متفقين از اطراف ريختند به ايران و ايران را قبضه كردند و مردم بر همه چيزشان مىترسيدند لكن وقتى كه اطلاع رسيد كه رضاخان را فرستادند و فرار كردند، مردم شادى مىكردند. من به اين پيغام دادم كارى نكن كه وقتى تو بروى مردم شادى بكنند واين نشنيد و وقتى كه رفت ديديد كه مردم چه كردند، چقدر شادى كردند.
آقا كارى بايد بكنيد كه محبت مردم را جلب كنيد. اين، هم رضاى خدا در آن هست، هم راحتى خودتان در آن هست و هم براى كشورتان مفيد است. اگر بنا باشد كه ارتش جورى باشد كه مردم از آن بترسند و پشت به او بكنند، اين براى ارتش، خودش بد است، ارتش بايد خدمت به ملت بكند، بايد خدمت به كشور بكند همان طورى كه در صدر اسلام بوده است كه ارتش اسلام مردم از آنها خوفى نداشتند مردم با هم رفيق و برادر بودند. رئيس اول اسلام هم اينطور بود كه با مردم معاشرت مىكرد مثل معاشرت يك نفر آدم بايك نفر ديگر، مثل دو نفر برادر كه اينجا نشسته بودند. پيغمبر اكرم كه رئيس اسلام بود در مسجد مىآمدند مىنشستند و رفقايشان هم اصحابشان هم دورشان مىنشستند با هم، جورى بود جلسه كه وقتى يك كسى مىآمد از خارج، نمىشناخت كه اينها كدام يكى پيغمبرند كدام يكى غير پيغمبر، مىپرسيد كه كدام يكىتان هستيد، وضع اينطورى بود، اينطور با جامعه رفتار، اينطور با مردم رفتار مىكردند. اينطور نبود كه وقتى كه وارد مىشود هزار تا پرده جلو باشد و بعد هم بايد ديد كجا بنشينيد و سان بدهند و چه، اين حرف نبود در كار. از آن طرف اينطور، از آن طرف قدرت اينطور بود كه ايران را، آن امپراطورى بزرگ ايران را شكست دادند، آن امپراطورى بزرگ روم را هم شكست دادند، در عين حالى كه وضع يك وضع سادهاى بود، بين خودشان به دستور قرآن رحمت بود و بر ديگران شدت. لشكر ما هم بايد اينطور باشد، بايد اينطور باشد كه بين خودشان، يعنى خودشان و
صحيفه نور ج 7 صفحه 97
ملت، ملت را عائله خودشان حساب بكنند، همانطورى كه با فرزند خودشان رفتار، با برادر خودشان رفتار مىكنند، با مردم هم اينجور باشند. در مقابل وقتى كه اجنبى، غير مسلمين كه حملهاى به شما كردند، اجنبى خواست حمله بكند، آنجا شديد محكم، اينطور نباشد كه بين خودتان وقتى ضعفا را گير بياوريد اذيت بكنيد و وقتى كه يك صدا از يك جا بلند شود فرار كنيد. خوب، ما ديديم وقتى كه متفقين آمدند آن مضمونى كه آنوقت مىگفتند، كه مىگفتند آن يكى كه دو نشد اعلاميه چيز است، لشكر زمان اينها بود كه اعلاميه چيز كردند، اعلاميه شماره يك، دوم نداشت و سه ساعت از قرارى كه گفتند مقاومت كردند و فرار كردند. من فرارىهايشان را كه در خود تهران آنجا صدا در آمده بود در تهران سربازها داشتند فرار مىكردند. تمام صاحب منصبها از تهران فرار كردند، طرف اصفهان رفتند، براى چه؟ براى اينكه اينها نه پايگاه ملى داشتند بين مردم؟ پايگاه نداشتند. از آن طرف هم قدرت نظامى نداشتند، قدرت نظامى نداشتند. به رضا خان گفته بودند كه (گفته بود چرا به اين زودى آخر چرا؟) گفته بودند كه اين هم ما تعارف داريم مىكنيم و الا همان، همان حمله اول بود. سه ساعت طول نكشيد همان حمله اول. آنها از آن طرف آمدند ما از اين طرف فرار كرديم براى اينكه قدرت نظامى نبود ترس بود.
قدرت نظامى در مقابل غير مىايستد تا آنوقتى كه كشته بشود شهادت. نظامى اسلام شهادت را براى خودش زندگى مىداند كسى كه شهادت را زندگى دانست براى خودش، زندگى ابدى دانست براى خودش، اين در مقابل غير مىايستد و آخر نفس را مىكشد و شهادت طلب مىكند اما آن كسى كه نظرش به همين زرق و برق و ماديات است و اصلا ايمانى در قلبش نيست، آن البته از آنجا صدا بلند مىشود، در تهران فرار مىكند، در سر حد بود، باز نيامده بودند همان سر حد كه صدا بلند شد ما شاهد قضيه بوديم در تهران فرار كردند و از اينجا رفتند. شما بايد همان دستور قرآن را عمل كنيد كه بين خودتان، بين خودتان با ساير ملت روابط دوستى داشته باشيد كه وقتى شما مىآئيد توى مردم، مردم شما را بپذيرند، شما را دوست داشته باشند براى اينكه شما حامى آنها هستيد، آدم حامى خودش را دوست دارد. اما در مقابل غير، محكم بايستيد و شهادت را براى خودتان فوز بدانيد. اين سرباز اسلام است و حالا شما سرباز اسلام هستيد، و من اميدوارم كه اسماء شما ثبت بشود در دفتر امام زمان (سلامالله عليه) خداوند همه شمارا حفظ كند، موفق باشيد و من اميدوارم كه اين حرفهائى كه در تبريز يا آذربايجان يك اشخاص مفسدى حرفهاى نامربوط اينجا مىزنند، اميدوارم نباشد اين مسائل. من خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار شماها هستم، خدمتگزار روحانيت هستم.
اين مسائل نيست. اين مسائل را مفسده جوها و اشخاصى كه مىخواهند فساد بكنند، اينها طرح مىكنند والا دو تا مسلمان، دو تا انسان كه نمىتوانند با هم مخالف باشند. ما نسبت به همه شما و نسبت به همه قشر ملت، خدمتگزار هستيم و من اميدوارم به اين خدمت بتوانيم تا به آخر برويم و همه ما خدمتگزار اسلام باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 98
تاريخ: 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع عشاير خوزستان
تحت ظلم و فشار بودن تمام اقشار دررژيم شاه
بسم الله الرحمن الرحيم
خوب است كه در يك مكان، برادرهاى اهل سنت ما و برادران اهل تشيع حاضرند و هر دو دسته از وضع سابق نگرانند و ظلمهائى كه به اينها شده است ذكر مىكنند و اين مسأله اين نيست كه فقط شماها تحت فشار و ظلم بوديد يا آقايان اعراب تحت فشار و ظلم بودند. اين يك ظلم عمومى بود به تمام اين كشور، همه تحت فشار بودند. من اگر نگويم مراكز و خصوص مركز علميه قم بيشتر در فشار بود لكن نمىتوانم تصديق كنم كه ديگران بيشتر در فشار بودند، همه بودند. الان هم كه با گروههاى مختلف از جاهاى مختلف مواجه مىشويم، هر گروهى چنين ظلم را در محل خودشان احساس كردهاند، اعتقادشان اين است كه همان محل خودشان از همه جا بيشتر تحت ظلم قرار گرفته. شما در محل خودتان احساس كرديد، عينا ديديد كه ظلم شده است، آقايان هم در مناطق خودشان همين معنا را احساس كردهاند، ما هم در قم احساس كرديم، اهالى تهران هم در تهران و اهالى هر محلى در همان محل و لهذا چون ما هر كدام، هر طايفهاى شاهد همان وضعى بوده است كه پيش خودش بوده است و ساير چيزها را مىشنيده، از اين جهت آنى كه به عيان ديده، بيشتر در نظرش جلوه كرده است از آنكه شنيده است، لكن شما بايد بدانيد كه همه اهالى مملكت ما تحت فشار بودهاند. آنوقت كه به اسم كشف حجاب و براى كشاندن ملت به تباهى، آن سابقى اقدام كرد، در همين قم شايد از جاهاى ديگر بيشتر فشار آوردند، در تهران همين طور، در همه جا و آنوقت كه پسر او چپاولگرى و جنايات را به ارث برد، همه جا اينطور بود، در همه جا اين فسادها و تباهىها بود. شايد در تهران بيشتر از جاهاى ديگر مراكز فساد بود، در تهران بيشتر عنايت داشتند كه جوانهاى ما را، اين نيروى بزرگ را نگذارند رشد بكند. اين يك مطلبى نبود كه يك جا و دو جا باشد، منتها شما آقايان در محل خودتان كه بوديد به عيان ديديد كه چه كارها كردند. آقايان در محل خودشان به عيان ديدند، ماها هم در محل خودمان به عيان ديديم كه چه كردند با اين ملت.
ايجاد تفرقه ميان اقشار توسط ريشههاى فاسد
البته ما تا كنون نتوانستيم جمهورى اسلامى را به آن محتوائى كه بايد داشته باشد، متحقق كنيم.
صحيفه نور ج 7 صفحه 99
ما در بين راه الان هستيم، ما الان آنقدرى كه انجام داديم، ملت ما انجام داده است اين است كه دست جنايتكارها را تا يك حدودى قطع كرده است و البته ريشههائى هم از آنها هست الان و همين ريشهها هستند كه در بين آقايان اعراب مىروند و به آنها تزريق مىكنند كه اينها مىخواهند بين عرب و عجم فرق بگذارند، در بين شما مىآيند و مىگويند بين برادرهاى سنى و شيعه مىخواهند فرق بگذارند، در هر جا يك نغمهاى را سر مىكنند. در كارخانهها مىروند طور ديگرى آنها را از كار باز مىدارند، در ميان كشاورزان مىروند و به طور ديگرى اخلالگرى مىكنند. الان از ريشههاى آنها اشخاصى متفرق هست در همه جاى ايران و البته از خارج هم الهام مىگيرند، اينها مشغول فساد هستند.
سعى اخلالگران جهت عدم تحقق جمهورى اسلامىاست
امروز آن چيزى كه تكليف همه ماست، شما برادرهاى اهل سنت، اينها برادران اهل تشيع، همه و همه افراد اين ملت تكليف دارند، اين است كه الان توجه به اين معنا داشته باشند كه دستهائى در كار است كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، با شيوه مختلف. شيوههاى مختلفى الان در كار است و اين محتاج به اين است كه خارجىها آنى كه به آن رسيدهاند اين است كه اسلام كه جلو منافع آنها را مىگيرد. اگر اسلام تحقق پيدا بكند و مملكت يك مملكت اسلامى باشد، دست آنها ديگر تا آخر كوتاه است فلهذا الان كه همه رأى داديد به جمهورى اسلامى و همه وفادارى خودتان را اعلان مىكنيد و در اين وفادارى طبيعى است كه يك امر اسلامى را مىخواهيد و همه ما اسلام را مىخواهيم، الان اينها در صدد اين هستند كه بين مسلمين تفرقه بيندازند و يك برنامههايى، يك پيشنهادهائى بكنند، همه اين پيشنهادها يا بيشترش براى اين است كه نگذارند جمهورى اسلامى به آنطور كه اسلام مىخواهد تحقق پيدا بكند.
بسط اختلافات جزئى، راهى براى بازگشت اجانب
الان بر همه ماست كه دست از اختلافات جزئى و شخصى و اين چيزها برداريم، دست از آن چيزهائى كه امور شخصى است، همه اهل اين مملكت در زمان سابق به واسطه فشارهائى كه سابق آوردند، اكثر اهل اين مملكت ناراضى بودند و تحت فشار بودند و اين ناراضىها از سابق هستند. جمهورى اسلامى هيچ نارضايتى درست نكرده است. اين وارث يك عدهاى است، يك عدد كثيرى از ناراضىهاست. الان بايد فكر اين معنا باشيم كه جمهورى اسلامى آمده است براى اين معنا كه اصلاح كند امور را، آمده ترميم كند آن خرابىها را و بايد همه كمك كنيم به اين جمهورى اسلامى كه نگذاريم اينهائى كه مىخواهند اخلال بكنند به نتيجه برسند. اگر خداى نخواسته اين اخلالگرها بتوانند يك كارى انجام بدهند و ما نتوانيم جلو آنها را بگيريم و آنها رو به رشد بروند، اگر به واسطه اختلافات كه در بين مان ايجاد بشود رو به ضعف برويم، خوف اين است كه دوباره يك مسائلى شبيه به آن مسائل سابق پيش بيايد يا بدتر از آن. بنابراين الان همه ما موظفيم كه از آن چيزهائى كه مربوط به شخصيات
صحيفه نور ج 7 صفحه 100
خودمان است يك قدرى صرفنظر بكنيم، يك قدرى صبر بكنيم. شمائى كه پنجاه و چند سال در زير ظلم صبر كرديد، يعنى نتوانستيد حرف بزنيد، حالا يكى دو سال هم صبر كنيد، تامل كنيد. كمك كنيد به نهضت، كمك كنيد و نگذاريد كه اين اشخاص مفسد بيايند و فساد بكنند بين شما، بيايند و يك چيزى بگويند كه بخواهند بين شما جدائى بيندازند، بين آقايان بروند جور ديگرى صحبت كند و نگذارند كه با هم دوست باشند، همه با هم برادر باشيم و همه دوستيم، همه مسلمانيم، همه اهل يك ملت هستيم، همه با هم دست به هم بدهيم تا اينكه انشاءالله اين آشفتگىها رفع بشود و شما بدانيد كه اگر چنانچه اسلام تحقق پيدا بكند، همان معانى كه در صدر اسلام بود و همان برابرى كه در صدر اسلام بود، همان قطع ايادى ظلمه در آنوقت بود،انشاءالله تحقق پيدا مىكند. من از خداى تبارك و تعالى توفيق همه آقايان را مىخواهم و اميدوارم كه اين ملت به سعادت و سلامت بتواند اين راه را طى بكند. انشاءالله موفق باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 101
تاريخ: 23/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان دانشگاه تهران
اعمال ضد مردمى عمال اجانب در لباس طرفدارى از تودهها
بسم الله الرحمن الرحيم
اين گروهها كه در دانشگاه و در رسانهها و در سطح كشاورزى و در ساير جاها مشغول سمپاشى هستند و با اسم ملت دوستى و ملت خواهى و به اصطلاح خودشان كمونيست مشغول فعاليت هستند، من گمانم اين است كه آمريكائى هستند. آمريكائىها در هر جا يك چيزى درست مىكنند و دراين ممالك اسلامى، صورت كمونيست و شبيه ماركسيست درست مىكنند. دست آنها پشت سر اينهاست به حسب گمان من. بايد ازاين آقايان كه طرفدار تودهها هستند، پرسيد كه حساب كنند اين طرفداريشان را. ما حسابش را مىكنيم. رفراندم با مصالح توده مخالفت داشت؟ بر خلاف مصلحت مردم بود؟ رژيم شاهنشاهى برود و يك رژيم انسانى اسلامى بيايد، اين خلاف مصلحت توده بوده؟ اگر خلاف مصلحت توده بود، شما پس شاهنشاهى را مىخواهيد، پس شما كمونيست نيستيد، شما امريكائى هستيد كه رژيم طرفدار آمريكا را مىخواهيد. و اگر چنانچه بر خلاف مصلحت ملت نيست (چنانچه نيست، همه مىدانند كه نيست) چرامخالفت كرديد؟ چرا صندوقها را سوزانديد؟ چرا مسلحانه از بعضى جاها جلوگيرى كرديد؟ چرا تحريم كرديد؟
شمائى كه طرفدار تودهها هستيد، خوب تودهها هر چه مىخواهند شما بايد با آنها باشيد. تودههاى ايران رفراندم را نمىخواستند؟ صد و نود و نه تقريبا نرفتند رأى بدهند با آن اشتياق؟ با آن وضع كه همه مىدانيم؟ حتى مريضها، معلولها رفتند و در بعضى جاها بعد از اينكه رأى را در صندوقها انداختند، همان جا فوت شدند. به من اين مطلب رسيده، اينهايى كه وقت رأى دادنشان نبود مثل بچههاى كمتر از سن رأى دادن، اظهار ناراحتى مىكردند، يك عدهشان اينجا جمع شدند من برايشان صحبت كردم، دلدارى دادم به آنها. خوب، يك همچو چيزى كه همه ملت مىخواهد، چطور شد كه اين آقايانى كه طرفدار ملت هستند مخالفت كردند؟
كشاورزى مخالف با مصالح مملكت ما و ملت ماست؟ اگر كشاورزى نشود، نفعش به جيب كى مىرود؟ بايد اين را حساب بكنيم تا آقايان معلوم بشود چكارهاند. آنوقت كه كشاورزان مىخواستند تخم افشانى بكنند، اينها مىرفتند مانع مىشدند از آن، بعد كه اين را موفق نشدند و حالا مىخواهند درو بكنند، مىروند مانع مىشوند. اگر كشاورزى ما محصول نداشته باشيم، آيا خلاف مصلحت ملت است؟
صحيفه نور ج 7 صفحه 102
يا مصلحت ملت است؟ مصلحت ملت ما، تودههاى ما اين است كه كشاورزى ما راه نيفتد و ما همه چيزمان محتاج به آمريكا باشد؟ اين خدمت، خدمت به آمريكاست، يا به شوروى؟ به آمريكاست. اينها يا مىگويند ما شوروى هستيم و كمونيست چين هستيم يا اينكه آنطور كه ما مىگوئيم آمريكائى هستند. همه مىدانند كه اگر كشاورزى ما يعنى همين كارى كه شاه كرد و همين خيانتى كه شاه كرد به اسم اصلاحات ارضى، كشاورزى ما را به زمين زد و آمريكا نفعش را برد، يك مقدارش آمريكا و يك مقدارش هم صهيونيسم، اينها اگر چنانچه تودهاى هستند به اصطلاح خودشان، كمونيست هستند، ماركسيست هستند واقعا، دلسوز براى اين ملت هستند(آن هم نيستند، آن هم دروغ مىگويند، اما حالا ما فرض مىكنيم) اگر چنانچه اينها برا ى ملت دلشان سوخته و مىخواهند خدمت كنند به ملت، خدمت به ملت اين است كه ما محتاج باشيم كه گندم و جو و برنج و عدس و همه چيزمان از آمريكا بيايد؟! آمريكا اين چيزها چون زياد است در آنجا مىسوزاند، به دريا مىريزد، زياد است. اصلاحات ارضى را پيش آوردند كه كشاورزى را به زمين بزنند. من همان وقت هم، دكتر امينى آنوقت نخست وزير بود، گاهى كسى را مىفرستاد پيش من، من همان وقت به او پيغام دادم كه تو خودت اهل كشاورزى هستى، خودت ملاك هستى، تو مىدانى كه اگر چنانچه اين اوضاع به هم بخورد اداره نمىتوانند بكنند، اين براى اداره كردن نيست. خوب حالا ما از اين آقايان كه دور مىگردند و كشاورزى را مىخواهند نگذارند كه به جريان بيفتد، مىپرسم كه خوب به جريان كه نيفتاد، نفعش تو جيب كى مىرود؟ همه مىدانيم كه به جيب آمريكا، پس شما از عمال آمريكا هستيد، اگر از عمال آمريكا نباشيد، بايد بگوئيد كه كشاورزى بايد چيز بشود كه نفعى توى جيب آمريكا نرود.
خوب مىآئيم سراغ كارخانهها. به نفع ملت است كه اين كارخانهها راه بيفتد و جريان پيدا بكند، يا به ضرر ملت است؟ به نفع مملكت ماست كه كارخانههايش به كار بيفتد يا ما بايد در اين محصول كارخانهها هم دستمان را پيش ديگران دراز كنيم نفعش باز ببرند اكثرشان؟ پس شما عمال ديگران هستيد.
مىآئيم سراغ دانشگاه. آيا به نفع دانشگاه هست كه جوانهاى ما تحصيل نكنند؟ هر روز توى دانشگاه بيايند يك بساطى درست كنند، يك ميتينگى درست كنند، يك - عرض كنم - اغتشاشى ايجاد كنند كه جوانهاى ما درس نخوانند؟ اين به نفع كيست؟ به نفع مملكت ماست اين؟ ما اگر دانشگاهىمان خوب باشد، دانشگاهىمان صحيح عمل بكند، به نفع ملت است يا به ضرر ملت؟ خوب شما نمىگذاريد كه دانشگاه راه بيفتد، اين به نفع كى تمام مىشود؟ اين هم به نفع خارج تمام مىشود، براى اينكه همانطورى كه آن دستها نمىگذاشت كه دانشگاه جريان صحيحش را پيدا بكند كه ما در اين مطالب هم محتاج بشويم به خارج، دستمان را پيش غير دراز كنيم، اينها هم دارند همين كار را انجام مىدهند كه ما در همه چيزمان محتاج به خارج باشيم. حالائى كه يك مملكتى ما پيدا كرديم و دست ديگران راكوتاه كرديم، الان نفت را براى خود ما مىخواهند استخراج كنند، خوب شما مىرويد نمىگذاريد كه نفت هم استخراج كنند،اين به نفع كيست؟ ما هر يك از كارهاى اينها را وقتى بنشينيم
صحيفه نور ج 7 صفحه 103
حساب بكنيم، آنها به نفع آمريكا بيشترش مىشود. پس بنابراين شما به اسم كمونيست، به اسم ماركسيست، به اسم توده، براى آمريكا كار مىكنيد. آدمهاى غير عاقلى نيستيد كه بيخودى براى آمريكا كار كنيد، نخير آدمهاى عاقلى هستيد جيبتان را آنها پر مىكنند. كى به شما پول مىدهد كه برويد جلوى كارخانهها بايستيد و بگوئيد تعطيل كنيد ما بيشتر از آنها به شما پول مىدهيم؟ اين پولها از كجا مىآيد كه مىرويد دم كارخانهها مىايستيد و به كارگرها مىگوئيد كه ما بيشتر پول به شما مىدهيم، شما كار نكن ما مزدتان را مىدهيم. اين پول از كجا براى شما مىآيد؟ شما كه از خودتان كه چيزى نداريد بدهيد، بىچيزيد، شما اگر چيزدار بوديد كه اين كارها را نمىكرديد. اين پولها را كى به شما مىدهد كه نگذاريد كارخانهها به راه بيفتد؟ اگر روسها مىدهند، پس شما تابع او هستيد، پس شما عمال اجنبى هستيد، اگر انگليسها مىدهند همين طور، و به گمان من آمريكائى مىدهند. پس شما در اين جهت هم كه مىرويد پول مىدهيد كه كارگر كار نكند و خودتان هم كه پول نداريد، اين پولها از خارج مىآيد، وقتى كه از خارج آمد، خوب شما اين سرحدات ما كه مىخواهيم جلوى اجنبى را بگيريم، مىخواهيم مملكت مان يك مملكت باشد، مىخواهيم مستقل باشد، مىخواهيم تجزيه نشود، چطور رفتيد افتاديد اطراف مملكت و با هر بساطى كه مىتوانيد، مىخواهيد تجزيه را درست كنيد؟ شما خدمتگزار اين مملكت هستيد؟ اگر خدمتگزاريد چطور تجزيه مىخواهيد بكنيد يك مملكتى را؟ اين تجزيه به نفع كيست؟ به نفع ايران است؟ به نقع ملت ماست؟ يا آن هم به نفع ديگران است؟ شما هر جاى قضيه را بگيريد، مشت اينها باز است. بايد اين را به آنها گفت، بايد نوشت، بايد تبليغ كرد.
ننشينيد تا خائنين دانشگاه را قبضه كنند
آقا شما نشستهايد كه چهار تا كمونيستى بيايند در دانشگاه و قبضه كنند دانشگاه را؟ شما مگر كمتر از آنها هستيد؟ عدد شما بيشتر از آنهاست، حجت شما بالاتر از آنهاست. شما اين مسائل را كه بگوئيد، خيانت اينها را مىتوانيد واضح كنيد در آن مكان، در دانشگاه، خيانتشان را مىتوانيد واضح بكنيد كه خودشان بگذارند و بروند. بايستيد، صحبت كنيد، بگوئيد آقا خوب بيائيد يكى يكى بگوئيد ببينم شما چكاره هستيد كه آمدهايد توى دانشگاه داريد اخلال مىكنيد مىخواهيد چه بكنيد؟ مىخواهيد درس بدهيد بر ايمان؟ شما كار خودتان را اول حساب بكنيد كه چكاره هستيد توى اين مملكت. شما از اهل اين مملكت هستيد يا عمال غير هستيد خودتان را به ما مىچسبانيد؟ بايستيد آقا، بگوئيد.
البته بايد اشخاصى هم كه گوينده هستند بيايند در دانشگاه و من پيشنهاد مىكنم كه آقاى آقا سيد على آقا بيايند، خامنهاى. شما ممكن است كه برويد پيش ايشان از قول من بگوئيد ايشان بيايند به جاى آقاى مطهرى. بسيار خوب است ايشان، فهيم است، مىتواند صحبت كند، مىتواند حرف بزند. در هر صورت عمده، فعاليت خود شماهاست.
مرحوم مدرس خدا رحمتش كند، مردى بود كه ملكالشعرا گفته بود از زمان مغول تا حالا مثل
صحيفه نور ج 7 صفحه 104
مدرس كسى نيامده، مىگفت كه بزنيد كه بروند از شما شكايت كنند، نه بخوريد و برويد شكايت كنيد. من رفتم پيشش، خدا رحمتش كند، اخوى ما نوشته بود به من كه يك نفرى است اينجا رئيس غله است، آنوقت يك رئيس غله زمان رضاشاه بود، به من نوشت كه برويد به آقاى مدرس بگوئيد كه اين مرد آدم فاسدى است، دو تا سگ دارد يكىاش را اسمش سيد گذاشته و يكىاش را شيخ، شما بگوئيد كه اين را از اينجا بيرونش كنند. من رفتم به ايشان گفتم، گفت بكشيدش. گفتم آخر چطور بكشيم؟ گفت من مىنويسم بكشيدش. گفتم آخر شما اينجا مامور هستيد، شما اينجا هستيد آنها آنجا نمىتوانند. گفت چطور شد كه وقتى قافلهها از گلپايگان مىآيند عبور كنند و بروند، از كمره مىخواهند عبور كنند مىفرستيد لختشان مىكنند، حالا نمىتوانيد بكشيد يك كسى را؟
جلوگيرى قاطعانه از اخلالگران مزدور
اينها تودهنى مىخواهند آقا. عدد شما زيادتر است، حجت شما بالاتر است، خيانت آنها واضح است. گفتن مىخواهد، اجتماع بكنيد، بگوئيد مطالب را، يك رئيسى، يك معلمى را كه مىبينيد كمونيست است بيرونش كنيد از دانشگاه، من نمىگويم حالا جنگ بكنيد با آنها، جنگ نمىخواهيم حالا بشود، اگر يك وقتى منتهى به اينها شد كه يك روز اينها را بيرونشان مىكنيم اما حالا نمىخواهيم يك جنگى بشود، مىخواهيم حالا با ملايمت بشود، اما خوب، با صحبت، آنها صحبت مىكنند، شما هم صحبت بكنيد. شما ننشينيد يكى ديگر برايتان صحبت بكند. يك روحانى بيايد صحبت كند، خودتان بگوئيد، هر كدامتان مىتوانيد، در مقابل آنها بايستيد، صحبت كنيد، آن مىگويد، شما هم بگوئيد. آنوقت يكى يكى انگشت بگذاريد روى كارهايشان كه تو اين كارى كه مىكنى براى چيست؟ تو تابع كى هستى كه اين كارها را مىكنى؟ تو ايرانى هستى و اين كار را مىكنى يا آمريكائى هستى يا شوروى؟ يا براى آنها كار مىكنى يا براى ايران، اگر براى آنها كار مىكنى جايش اينجا نيست، برو آنجاها كار كن. تو براى آنها دارى كار مىكنى، واضح است كه منفعتى كه به دست مىآيد از نبود زراعت در ايران، جيب آمريكا مىرود، همه مىدانند اين را.
ما چه چيزهايمان از آمريكا وارد مىشود و اين بازارى بود كه شاه درست كرد و حالا شما تابع او هستيد، شما دنبال او هستيد، شما مىخواهيد همان رژيم را پيش بياوريد، نمىخواهيد كه يك رژيم صحيحى باشد، شما تابع همان هستيد، شما مىخواهيد همان بساط را درست كنيد براى ما. ما هم تا حالا زحمت كشيديم، اين ملت اينقدر خون داده است، اينقدر زحمت كشيده است شما آن كنارها نشستيد تماشا كرديد، مثل بسيارى از اين روشنفكرها آن كنار نشستند تماشا كردند.
اين جوانهاى ما از دانشگاهى و از - عرض مىكنم - كه جنوب شهرى و از اينها ريختند و كارها را انجام دادند، حالا كه كارها را انجام دادند، اينها از آن طرف مرزها راه افتادهاند و آمدهاند اينجا و با تذكرههاى نمىدانم درست يا غير درست، ايرانىاند اما بيرون بودند اينها بسيارشان، حالا آمدهاند اينجا و مىخواهند باز اخلال بكنند، مىخواهند باز همان مسائل را ايجاد كنند، نه اينكه اينها
صحيفه نور ج 7 صفحه 105
مىخواهند كه يك رژيمى باشد مثلاً فرض كنيد كه (با اسلام مخالفند) اسلامى نباشد، لكن يك رژيم آزادمنش دموكراتيك به اصطلاح آنها باشد. نخير، اين مسأله اينها نيست، مسأله اينست كه اينها مىخواهند همان مسائل پيش بيايد، نشد با عنوان شاهنشاهى، يك عنوان ديگر رويش بگذارند، باز قضيه، قضيه آمريكائى باشد لكن با يك صورت ديگرى غير شاهنشاهى، حالا ديگر شاهنشاهى تمام شد. اگر بتوانند او را مىآورند، اما حالا نمىتوانند مىخواهند يك بساط ديگرى درست كنند، همان مسائل، همان منافع اين ملت رنجديده باز برود تو جيب آمريكائىها و باز برود توى جيب نفتخوارهاى مفتخوار. اينها عمال آنها هستند براى اين كار، دليلش هم همينها است كه من دارم مىگويم و واضح است جواب آنها.
هى مكتب، مكتب كدام مكتب، مكتب ماركسيسم؟ اين شكست خورده در دنيا، حالا گير اين بچهها افتاده. اگر راست بگويند، لكن درست نمىگويند. قضيه، قضيه مكتب نيست، قضيه، قضيه منافع است، منافع را مىخواهند ببرند، آنها بهتر به آنها منفعت مىرسانند، تابع آنها هستند والا خوب يك مملكتى كه كه مىخواهد، ادعايش اينست كه ما مىخواهيم دست همه (خوب، بنابر همين است) ما مىخواهيم دست همه اجانب بريده بشود از اين مملكت، اين به نفع ملت ماست يا به ضرر؟ اگر به نفع ملت ماست و شما ملى هستيد، شما هم دلسوز هستيد براى اين مملكت، تودهاى هستيد، خوب شما كمك كنيد، ما مىخواهيم قطع بشود دست اجنبىها (وقطع شد الحمد لله) حالا، شما كمك كنيد كه دوباره برنگردد، نه اخلال كنيد كه دوباره برگردند آن مسائل. كمك به اين است كه برويد كارخانهها را كارى كنيد راه بيفتد، كارگرهاى نفت را كارى كنيد كه كارهايشان را انجام بدهند، حالا كه نفت منافعش براى خود شما هست، راه بيفتد اينها، كشاورزها را برويد تشويق كنيد كه كار بكنند، دانشگاه را تشويق كنيد كه راه بيفتد. شما همه جا اخلال مىكنيد پس شما يك مردم اخلالگر هستيد، نه يك مردم مثلاً دانشمندى كه مىخواهيد به ما چيز ياد بدهيد، شما مىخواهيد اخلال بكنيد. و بايد جلويشان را بگيريد، مسائل را به آنها بگوئيد، در دانشگاه بنويسيد، منتشر كنيد. كسانى كه برخلاف اين هستند برويد يكى يكى پيش آنها، برويد بگوئيد شما اين كاره هستيد، شما چه مىگوئيد باز به ما؟ پس چطور مىخواهيد يك دانشگاهى را در دست بگيريد در صورتى كه اخلالگر هستيد؟ يك اخلالگر دزد كه نمىتواند دانشگاه ر ا اداره كند.
تكيه بر اصلاح دانشگاه از طريق سخنرانى و روشنگرى
ما اگر دانشگاهمان اداره نشود، كارمان زار است. دانشگاه، تمام مسائل به دست دانشگاه است، يعنى اين دو تا قطب دانشگاه و روحانى همه مقدرات مملكت تو مشت اينهاست. دانشگاهى، دانشجو چه دانشجوى قديمى و چه دانشجوى جديد، همه مسائل توى دست اينها بايد حل بشود، اينها قوه متفكره ملت هستند. اگر دانشگاه را ما سست بگيريم و از دست ما برود، همه چيزمان از دستمان رفته است.
صحيفه نور ج 7 صفحه 106
يك مسأله ايست كه نبايد شما بنشينيد كه من عمل بكنم و نه من هم بايد بنشينم كه شما تنها. ما هر دو بايد دست به دست هم بدهيم، آنقدرى كه من مىتوانم من انجام بدهم و آنقدرى كه شما مىتوانيد، شما انجام بدهيد. جوان هستيد، در مقابلشان بايستيد، صحبت كنيد، حرف بزنيد، اشخاصى كه مىتوانند در اينجا بيايند حرف بزنند، برويد پيدايشان كنيد برداريد برويد دعوتشان كنيد به دانشگاه، ننشينيد كه من تعيين كنم، البته من آسيد على آقا را صالح مىدانم براى اين كار، لكن ننشينيد كه من دعوت كنم. لازم نيست كه يكى باشد، هر چند روز يك دفعه يك نفر، اجتماع كنيد در همان دانشگاه و يك نفر از همين آقايانى كه صحبت مىتوانند بكنند، حرف مىتوانند بزنند، بياوريد دانشگاه صحبت بكنند برايشان. حاضر به صحبت هم اينقدرها نيستند اينها، فقط اخلال مىخواهند بكنند. در هر صورت من اميدوارم كه مايوس نباشيد و با قدرت جلو برويد و با قدرت دانشگاه را خودتان اصلاح كنيد، هر معلمى كه مىبينيد انحراف دارد برويد با او صحبت كنيد، دعوا نكنيد صحبت كنيد بگوئيد شماها اين كاره هستيد و اين كاره نمىتواند در دانشگاه بيايد و رئيس دانشگاه يا استاد دانشگاه بشود، نمىشود. و البته اگر مسائلى باشد كه من هم از دستم برآيد كه خدمت بكنم، من خدمتگزارم و مىكنم و اگر چنانچه اينهائى كه گفتيد، بايد به جائى رجوع بشود، بنويسيد روى ورقهاى، بدهيد اينجا تا من با آنها صحبت كنم تا درست بشود.
در اينجا امام در پاسخ سوالى كه از طرح جهاد براى روستاها شده بود، چنين جواب فرمودند: بله، اين مورد تأييد است، لكن به طور مفيد. من گفتم به آقايانى كه آمدند پيش من راجع به اين معنى، گفتم كه اين مورد تاييد است، صحيح است اين كار لكن بايد اينطور نباشد كه هر كس مىخواهد برود در دهات و به اسم اينكه از طرف دولت آمده و هر كارى بكند، نباشد. بايد به نظر معتمدين، اشخاصى كه مىشناسند آن اشخاص را، انتخاب بشود كه گروههائى كه مىروند در ده و اينها اگر كه يك وقت گروه منحرف باشد، دهات را منحرف مىكنند. اين بايد انتخاب بشوند از اشخاصى كه متعهدند، از اشخاصى كه صحيحاند. و البته يك خدمتى است به جامعه، اين چيز خوبى است براى مملكت ما.
و نيز امام در پاسخ سوال ديگر در مورد بعضى گروهها، چنين بيان داشتند: بله، اينها مصيبتشان بدتر از آنهاست. يك وقت اينست كه يك كسى مىآيد تكليفش معلوم است. آنوقت كه ما بچه بوديم، در خمين مىگفتند امير مفخم (آنوقت از بختيارىها بود آنجا رئيس بود در آنجاها) گفته بود كه من سردار حشمت (اين يكى از خوانين آنجا بود، يكى از شاهزادهها بود) اين تكليفش معلوم است، دشمنىاش معلوم و دوستىاش هم معلوم، اما فلان آدم، گفته بود امان از اين آدم كه با ظاهر دوست است لكن كمر آدم را مىشكند.
خطر دشمنان به ظاهر دوست و لزوم احتراز از آنان
اين ظاهر دوستها كارش مشكلتر از آن غير دوستهاست. آنها تكليفشان معلوم است ما مىدانيم چه بكنيم. اگر يك همچو، حالا من نمىگويم كه كى اينطور است، من آنها را الان درست
صحيفه نور ج 7 صفحه 107
نمىتوانم بگويم، اما اينهائى كه سر خود هر چه دلشان مىخواهد گردن قرآن مىگذارند، اينها كارشان مشكلتر از آنهاست - هر كى دلش هر طورى - اينكه در صدر اسلام اين كلمه مكرر وارد شده است كه اگر كسى قرآن را به رأى خودش تفسير كند فليتبوء مقعده من النار اين جايش در آتش است، اين پيش بينى يك همچو مطالبى است كه يك وقتى هر كسى به رأى خودش يك چيزى درست مىكند، بر خلاف آنكه مىگويد قرآن، مىخواهند درست كنند. اينها كارشان يك قدرى مشكلتر است براى اينكه - از- تشبث به قرآن مىكنند.
من نجف كه بودم، يك نفر از همين افراد آمد (قبل از اين بود كه آن منافقين پيدا بشوند آمد) پيش من، شايد بيست روز، بعضىها مىگفتند بيست و چهار روز، مدتى بود پيش من، هر روز مىآمد آنجا قدرى به نظرم آمد كه اين وسيله است، نهجالبلاغه و قرآن وسيله براى مطلب ديگرى است و شايد، بايد يادم بياورم آن مطلبى كه مرحوم آسيد عبدالمجيد همدانى به آن يهودى گفته بود. يك يهودى مىگويند در همدان مسلمان شده بود بعد خيلى به آداب اسلام پايبند شده بود، خيلى زياد، اين موجب سوءظن مرحوم آسيد عبدالمجيد كه يكى از علماى همدان بود شده بود كه اين قضيه چيست. يك وقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا مىشناسى؟ گفت بله. گفت: من كيم؟ گفت: شما آقاى آسيد عبدالمجيد. گفت من از اولاًد پيغمبرم گفت بله. تو كى؟ من يك يهودى بودم و پدرانم يهودى بودند و تازه مسلمان شدهام. گفته بود نكته اينكه تو تازه مسلمان كه همه پدرانت هم يهودى بودند و من همه سيد و اولاًد پيغمبر و ملا و اين چيزها و تو از من بيشتر مقدسى، اين نكته اين چيست؟ من شنيدم كه از آنجا گذاشت و رفت معلوم شد حقه زده و يك قضيهاى بوده، مىخواسته با صورت اسلامى كارش را بكند. در يهودىها اين كارها هست. من به نظرم آمد كه اين قضيه، اينقدر نهجالبلاغه و خوب، من هم يك طلبه هستم من اينقدر نهجالبلاغه خوان و قرآن و اينها نبودم كه ايشان بود، ده، بيست روز من گوش كردم به حرفهايش، جواب به او ندادم، همهاش گوش كردم و آمده بود كه تأييد بگيرد از من، من هم گوش كردم و يك كلمه هم جواب ندادم فقط اينكه گفت كه ما مىخواهيم كه قيام مسلحانه بكنيم، من گفتم نه، قيام مسلحانه حالا وقتش نيست و شما نيروى خودتان را از دست مىدهيد و كارى هم ازتان نمىآيد. ديگر بيش از اين من به او چيزى نگفتم. او مىخواست من تأييدش بكنم. بعد هم معلوم شد كه مسأله همانطورها بوده. بعد هم كه آقايان آمدند، از ايران هم براى آنها اشخاصى سفارش كرده بودند كه اينها را تأييد كنيد، اينها مردم كذائى هستند، فلان، معذلك من باور نكردم. حتى از آقايان خيلى محترم اين تهران چيز كرده بودند كه اينها مردم چطور هستند و من باورم نيامده بود. اينهائى كه اينقدر از قرآن و از نهجالبلاغه و از ديانت زياد دم مىزنند و بعد جملات قرآن را يك جور ديگرى غير از آنچه بايد معنا مىكنند و جملات نهجالبلاغه را يك جورى ديگر غير از آنچه كه بايد معنا مىكنند، اينها را نمىتوانيم ما خيلى رويشان اطمينان داشته باشيم.
اين بعثىهاى عراق همين فقرات نهجالبلاغه را كه امثال اينها استشهاد مىكنند، آنها هم در
صحيفه نور ج 7 صفحه 108
چيزها مىنويسند در پلاكاردشان مىنويسند و منتشر مىكنند همين، همين فقرات نهجالبلاغه را. اين بعثىهائى كه اصلاً كارى به اين مسائل ندارند، اينها را مىنويسند و به ديوارهاى نجف و به خيابانهاى نجف منتشر مىكنند. به اينها ما نمىتوانيم، من نمىگويم چه جورند، ممكن هم هست كه يكنفرشان صادق باشد يا شايد اشتباه داشته باشد، لكن ما نمىتوانيم به آنها اعتماد كنيم، به آنها نمىشود اعتماد كرد.
سپس يكى از دانشجويان سوال كرد: در مقابل، موضع ما چگونه بايد باشد؟
امام در جواب فرمودند: موضع شماهمين است كه با آنها خيلى دوستانه نباشيد، البته نبايد طردشان كرد، نبايد درگيرى با آنها كرد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 109
تاريخ: 24 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع پزشكان، كاركنان و گروهى از مجروحين بيمارستان شفا يحيائيان
همه جانها فداى اسلام عزيز و احياء آن
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم چطور اظهار تأثر كنم در اينطور مصيبتها كه به ما وارد شده است. نمىدانم با شما برادران خودم و فرزندان خودم چطور مواجه باشم و چطور ببينم من سالم نشستهام و شما مجروح و رنجيده هستيد.
آنچه كه مايه دلخوشى است اين است كه اين امور براى اسلام واقع شده است و براى خدا بوده است، آنچه كه براى خداست پيش خدا محفوظ است. شما سلامتى خودتان را از دست داديد براى اسلام، چنانچه اولياء خدا جان خودشان را براى اسلام دادند. اسلام عزيزتر از آن است كه ما تصور مىكنيم. اسلام آن است كه رسول خدا(ص) براى آن چه زحمتها كشيد و چه مصيبتها كشيد و چه جوانها داد و چه اشخاص برومند را فدا كرد. اسلام همچو عزيز است كه فرزندان پيغمبر جان خودشان را فداى اسلام كردند. حضرت سيد الشهدا (سلام الله عليه) با آن جوانها، با آن اصحاب براى اسلام جنگيدند و جان دادند و اسلام را احياء كردند. شما زحمت كشيديد، شما رنج برديد. جوانهاى ما فدا شدند و اسلام را در اين وقت كه مىرفت رو به تباهى برود زنده كرديد. خداوند شما را اجر عنايت كند كه اسلام در اين زمان به خاطر كوشش شما تجديد شد اگر نبود اين كوششهاى جوانهاى ما و اقشار ملت، مىرفت كه اسلام را دست جنايتكاران از بين ببرد. شما قيام كرديد، فداكارى كرديد و اسلام را زنده كرديد و خداوند به شما زندگى ابدى خواهد داد. من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت و توفيق شما را خواهانم و تشكر مىكنم از شما و از كسانى كه به شما خدمت مىكنند، چه پزشكان و چه اشخاص ديگر. من هم يكى از خدمتگزاران شما هستم و يكى از دعاگويان شما. خداوند انشاءالله شما را شفا بدهد رحمت خودش را بر همه ما و بر همه ملت ايثار فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 110
تاريخ: 24/3/58
بيانات امام خمينى به آيتالله محمد باقر صدر
حضرت آيت الله آقاى حاج سيد محمد باقر صدر دامت بركاته - نجف اشرف
بسم الله الرحمن الرحيم
پيشامدهاى اخير يكى پس از ديگرى موجب تأسف است. انتظار آن نبود كه به جنابعالى شخصيت علمى و اسلامى چنين رفتار شود، چنانچه انتظار نبود، و نيست كه مأمورين دولت عراق در سرحدات رفتارى كنند كه مخالف حسن همجوارى است. ملت ايران كه با نهضت اسلامى خود اميد دارد دست اجانب را از جميع ممالك اسلامى كوتاه كند و استقلال را به آنها برگرداند، همچنين انتظار دارد كه همان نحو كه ملتها با نهضت عظيم اسلامى ايران موافق و پشتيبان آن هستند، دولتها نيز پشتيبان آن باشند. حوزه علميه نجف اشرف كه در خدمت اسلام و مسلمين است، در طول تاريخ حافظ استقلال عراق بلكه ساير كشورهاى اسلامى بوده است، انتظار ندارد كه مورد اهانت واقع شود و يكى از شاخصترين بزرگان آن مورد تهاجم واقع شود.
من به دولت عراق نصيحت مىكنم كه اين دژ محكم را كه حافظ كيان مصالح كشور است حفظ كند، اين نصيحتى بود كه من در دوران گذشته به شاه مخلوع و دولت ايران كردم. از خداوند تعالى عظمت اسلام و استقلال كشورهاى اسلامىرا خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 111
تاريخ: 24/3/58
بيانات امام خمينى در جمع كارمندان بانك مركزى ايران
اين مملكت در طول پنجاه و چند سال با اسم تمدن رو بهتباهى رفته است
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايانى كه در بانكها هستيد بهتر مىدانيد كه اين رژيم سابق با بانك چه كرده است و بانكها نسبت به اين ملت چه كردهاند و همين طور مىدانيد كه با كارخانهها و كشاورزان چه كردهاند. شما ببينيد اينها با دانشگاه چه كردهاند. ما به طور اجمال اين را مىدانيم كه اين مملكت در اين پنجاه و چند سال رو به تباهى رفته است، به اسم تمدن بزرگ اين مملكت را خراب كردهاند، لكن هر قشر ما آنچه را كه لمس كرده است فقط به محل كار خودش مربوط مىشود. الان ما مواجه هستيم با دستجات مختلفى كه از اطراف ايران پيش من مىآيند، هر دستهاى كه مىآيد مىگويد كه هيچ جا خرابتر از جاى ما نيست. مثلاً از بختيارى مىآيند و مىگويند كه هيچ جا بدتر از بختيارى نيست و بختيارىها هيچ ندارند. از بلوچ مىآيند همين حرف را مىزنند و آنها هم مىگويند هيچ جا بدتر از جاى ما نيست. از كردستان مىآيند همين مطلب را مىگويند و از هر جاى ديگر همين حرف است و من مىبينم كه همه صحيح مىگويند، لكن اينكه مىگويند هيچ جا بدتر از ما نيست، اين براى اين است كه آنها را ديدهاند و جاهاى ديگر را نشنيدهاند. آن كس كه در بختيارى مانده، ديده است كه در بختيارى چه گذشته اما شنيده كه در جاهاى ديگر هم ظلم و ستم بوده اما آنها را نديده، از اين جهت محل خودش را از همه جا بدتر مىداند. اينها همه درست مىگويند براى اينكه همه جا خراب است، اصلا برنامه اين بوده است كه خرابى بكنند. كشاورزى را با اسم اصلاحات ارضى بكلى از بين ببرند و بازار درست كنند براى آمريكائى، براى آمريكائى كه گندمهايش زياد است. آمريكا مىخواهد كه ايران با ساير كشورهائى كه تحت نفوذ است كشاورزيش به هم بخورد تا محتاج به او شوند چنانچه ما الان محتاج هستيم همه چيزمان از خارج بايد بيايد، دامدارى را از بين نبردند تا اينكه در گوشت محتاج به خارج باشيم و همين طور در اين پنجاه سال همه چيزمان را با اسمهاى بسيار فريبنده و اغفال كننده خراب كردهاند و از بين بردند. منتها شما خرابىهاى بانك را بهتر مطلع هستيد، كشاورز، خرابى كشاورزى را بهتر از شما مىداند و هر قشرى خرابى محل خودشان را بهتر احساس مىكنند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 112
تكليف كارمندان بانك كوشش درجهت اصلاح مفاسد آن است
لكن بحث اين است كه حالا بايد چه كرد. اگر بنا باشد كه حالا ما باز بنشينيم و كليات بگوئيم كه بايد چه بشود، كارى از پيش نمىبريم. الان شما كه كارمندان بانك هستيد مشغول بشويد به درست كردن بانكها. تكليف اين است كه شمائى كه كارمند بانك مركزى هستيد كوشش كنيد كه آن را اصلاح كنيد. شما اينجا را اصلاح كنيد آن كس هم كه مىگويد فلان اداره خراب است مشغول درست كردن آن اداره باشد. الان شهردار تهران با عدهاى از كارمندانشان اينجا بودند و آنها هم همين شكايتها را داشتند، لكن آنها هم بايد مشغول بشوند به درست كردن شهردارى و خدمت به شهر، نه اينكه همهمان بنشينيم و كليات را بگوئيم و دردها را بگوئيم و درمانش را از خدا بطلبيم. نه، بايد همهمان كار بكنيم. از حالا بايد اين طبقه جوان و بچه كوچك را كم كم تربيت كنيم. بزرگها را طورى تربيت كردند كه كمتر مىتوان اصلاحش كرد. الان شما در بانك هستيد، نبايد بگوئيد كه در شهربانى خرابى است و بايد چه كرد. شما بايد ببينيد كه در بانك چه خبر است و عمل بكنيد. بانك را ببينيد مفاسدش چه بوده، اشكالاتش چه بوده، چه جور بايد بانكى درست بكنيم كه مفيد براى كشورمان باشد. شماها خودتان همه با هم تفاهم كنيد و مشكلات بانك را از ميان برداريد. اين تكليف شماست. اگر اينطور بشود كه هر كس در محلى كه هست همان محل را وجهه نظر خودش قرار بدهد و بنا بگذارد كه آن محل را درست بكند بعد از يك مدتى انشاءالله مىبينيم كه همه جا درست شده، شهردارىمان درست شده، بانكهامان درست شده و كشاورزىمان هم درست شده.
ما مىخواهيم همه جا يك رنگ اسلامى پيدا كند
اميدوارم خداوند به شما توفيق بدهد و اين مسائلى هم كه شما گفتيد مورد نظر هست، اميد است كه تحقق پيدا كند. ما مىخواهيم اينطور باشد كه وقتى در يك بانك وارد شديد مثل اين باشد كه به مسجد رفتهايد، آنطور باشد كه وقتى در وزارتخانه رفتيد مثل اين باشد كه توى مسجد رفتهايد و همه جا يك صبغه اسلامى پيدا كند و اگر انشاءالله اين معنا تحقق پيدا كند كه من اميدوارم تحقق پيدا كند همه چيز ما اصلاح مىشود. خداوند همه تان را تأييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 113
تاريخ: 25/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
هر گاه براى اسلام احساس خطر كنم تكليفم را ادا مىكنم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر وقت احساس خطر بكنم براى اسلام، براى مسلمين، لازم مىدانم تكليف خودم را ادا كنم و مسلمين را آگاه كنم. من در اين موقع كه برا ى رأىگيرى در قانون اساسى است احساس خطر مىكنم، احساس توطئه مىكنم و لازم مىدانم تذكراتى به ملت ايران بدهم تا تكليف خودم را ادا كرده باشم.
اين چند روز، اين چند روز كه صحبت از قانون اساسى و نشر قانون اساسى است، مسائلى طرح مىشود كه به نظر من توطئهاى در كار است، توطئهاى كه براى اسلام و مسلمين و براى كشور ما خطر پيش مىآورد. اين چند روز كه صحبت از قانون اساسى است و مطالعه در قانون اساسى و به رفراندوم قرار دادن قانون اساسى بعد از مجلس و بعد از مطالعه كارشناسان، مطالبى پيش آمده است كه من احساس خطر مىكنم و لازم مىدانم ملت را از اين خطر آگاه كنم.
امروز طرح اشكال، يا توطئه است يا جهالت
در اجتماعاتى كه مىشود، گروههائى كه در اينجا اجتماع مىكنند از اقشار مختلف، مسائلى را طرح مىكنند كه امروز وقت آن مسائل نيست. اشكالاتى را طرح مىكنند كه امروز وقت آن اشكالات نيست.من احتمال مىدهم كه اين مسائل،اين اشكالات ناخودآگاه از طرف اشخاصى طرح مىشود كه يا مستقيما يا به واسطه، تحت تأثير توطئهها شدهاند. ما امروز گرفتار مسألهاى هستيم كه بايد تمام افكار ملت ما متوجه به همان مسأله باشد. صحبت از گرفتارىها، صحبت از نابسامانىها، صحبت از اشتباهات دولت، صحبت از خرابى اوضاع بى موقع است. آقايان توجه داشته باشند امروز روزى نيست كه طرح اشكالات بشود، در ارتش طرح اشكال بشود، در وزارتخانهها طرح اشكال بشود، در كميتهها طرح اشكال بشود، در دادگاهها طرح اشكال بشود. امروز اشكال به اين قشرها محتمل است از ناحيه اشخاصى باشد كه توطئه بزرگ را مىخواهند انجام دهند. در وقتى كه قانون اساسى را مىخواهند طرح كنند و به نظر ملت برسانند، ذكر اين مسائل يا توطئه است يا جهالت.
صحيفه نور ج 7 صفحه 114
با به تعويق افتادن تصويب قانون اساسى بايد فاتحه اسلام را خواند
آن مطلبى كه بسيار مهم است اين است كه من اول بايد بگويم صحبتم با كيست و با چه اشخاصى و بعد عرض كنم. اشخاص مختلفند در مخالفت، يك اشخاصى هستند كه حسن نيت دارند لكن توجه به عمق مسائل ندارند، يك اشخاصى هستند كه تحت تأثير تبليغات و صحبتهاى اشخاص مغرض واقع مىشوند در عين حال كه حسن نيت دارند، يك اشخاصى هم هستند كه با كمال سوء نيت مشغول توطئه هستند. توطئه اين است كه تصويب قانون اساسى را به تعويق بيندازند يك سال، دو سال به بحث و شور قرار بدهند و ريشههاى گنديده به هم متصل بشود و اساس اسلام را از بين ببرند.
تعويق تصويب قانون اساسى و برقرارى جمهورى اسلامى، استقرار حكومت اسلامى، اين تعويق موجب اين مىشود كه اشخاص توطئهگر در مرزهاى ما در داخل، در خارج با هم متصل بشوند و با اتصال با هم اصل قانون اساسى و اصل اساس اسلام را پايمال كنند. اشخاصى كه حسن نيت دارند بايد توجه كنند كه اگر چنانچه به آنطور كه مجلس مؤسسان صحبت مىشود و به آنطور كه قانون اساسى در مجلس مؤسسان واقع بشود كه اين مطلب از اشخاصى كه سوء نيت دارند طرح شده است و به اشخاصى كه با كمال تأسف حسن نيت دارند سرايت كرده است، اين معنا اين است كه دو سال، سه سال به مباحثات و معارضات دامن زده بشود و توطئه مجتمع شود. الان دارند مزدورانى در ايران از آن طرف مرز تربيت مىكنند كه اگر ما به زودى مطلب را خاتمه ندهيم، اين مزدوران مجتمع مىشوند و با اجتماع آنها ممكن است مصيبتى به بار بياورد، باز شما رابه زحمت بيندازد ولو سركوب مىشوند لكن زحمت ايجاد مىكنند.
طرح مجلس مؤسسان الهام گرفته از شياطين و خطرى براى اسلام است
مجلس مؤسسان براى اين است كه مردم منتخبين خودشان را تعيين كنند و اين فرق ندارد بين آنكه طرح فعلى دولت باشد يا طرحهائى كه اشخاصى كه توجه ندارند يا تحت تأثير واقع شدهاند يا شياطين به آنها چيزهائى را تزريق كردهاند كه تعويق بيندازد و استقرار حكومت اسلامى يكى دو سال طول بكشد تا توطئهها نضج بگيرند و اساس را از بين ببرند. اين طرحى كه دولت داده است اين است كه همان مجلس مؤسسان با افراد كمتر، از خود ملت، به تصويب ملت، به انتخاب ملت اشخاصى انتخاب بشوند و آنها در قانون اساسى كه پيشنويس شده است مطالعه كنند و اشكالاتى كه روشنفكران و حقوقدانان و ساير مردم به قانون اساسى كه پيشنويس شده است، طرح كنند و منتخبين مردم مطالعه كنند و بعد از اينكه آنها تصويب كردند باز هم به رفراندم گذاشته شود، با اينكه احتياج نيست لكن ما براى اينكه تحكيم بشود مطلب، به نظر عموم مىگذاريم لكن اگر آن مجلس مؤسسان با طول و عرض و عمق آن كه دو سال، سه سال بايد طول بكشد تا قانون تصويب بشود اگر آن طرح را ما مىخواهيم از آن روشنفكران غربزده كه بعضى از اين قشرهاى روشنفكر هستند، از اين مزدوران با توجه، از آنهايى كه مىخواهند رژيم سابق را برگردانند و يا شبيه آن را، از آنهائى كه از آن طرف مرزها به آنها كمك
صحيفه نور ج 7 صفحه 115
مىشود، از آنهائى كه مزد مىدهند به كارگران كه كار نكنند، از آنهائى كه اسلام را كهنه مىدانند، از آنهائى كه ازاسلام مىترسند، اگر ما بخواهيم تعويق بيندازيم و آنطورى كه آنها با شيطنت طرح كردند و معالاسف بعضى از اشخاصى كه حسن نيت دارند باورشان آمده است، بايد براى اسلام فاتحه بخوانيم، بايد براى كشور خودمان فاتحه بخوانيم.
من امروز ملت را آگاه كردم كه طرح مجلس مؤسسان به آن معنائى كه از غرب طرح شده است و الهام از شياطين گرفته شده است موجب تعويق مىشود و موجب فساد.
چه كسانى رفراندم را تحريم كردند؟
اينها كه در مراحل اول شكست خوردند، اينها كه رفراندم را تحريم كردند، اينها كه انحرافات اسلامى دارند، بعداز شكست از رفراندم به اين فكر افتاده كه نگذارند قانون اساسى به اين زودىها تصويب شود تا بلكه (و به خيال خودشان) توطئهها نضج پيدا كند و به خيال خودشان باز مسائل سابق برگردد. ملت ايران! بدانيد و بشناسيد اينها را. آنهائى كه غفلت كردهاند توجه فرمايند، آنهائى كه سابقا رفراندم را تحريم كردند حالا هم دارند مىگويند ما شركت نمىكنيم تا مجلس مؤسسان پيدا بشود. ببينيد چه اشخاصى هستند آنها، آنهائى كه از آن طرف مملكت مىگويند ما شركت نمىكنيم، از آنجائى كه مركز توطئه است، از كردستان كه مركز توطئه است، آنهائى كه مىگويند ما شركت نمىكنيم، چه نظر دارند؟ آنهائى كه تبع كمونيستها هستند، چه نظر دارند؟!
اينقدر تحت تأثير غربزدهها نباشيد
بزرگان ما توجه كنند، به عمق مطالب برسند، اقشار مختلفه دارند با هم مجتمع مىشوند. اولى كه اسلام بناشد تحقق پيدا بكند، شيطان بزرگ رفت و شياطين را فرياد زد كه اگر اين اسلام درست بشود، كارها همه لنگ است. حالا هم فرياد بلند شده است، فرياد بلند كردند براى اينكه قانون اساسى را به تعويق بيندازند. بايد آقايان توجه كنند، آنهائى كه حسن نيت دارند مطالعه كنند، دقت كنند، تحت تأثير اشخاصى كه مفسد هستند نروند، روشنفكران ما تحت تأثير روشنفكران حرفهاى نروند، حقوقدانهاى ما تحت تأثير حقوقدانهاى غربى نروند، وكلاى دادگسترى ما تحت تأثير غربزده نروند، قضات ما تحت تأثير اشخاصى كه غربزدهاند نروند، دانشگاه ما تحت تأثير اشخاصى كه در دانشگاه افساد مىكنند نروند، كارگرهاى ما، دهقانان ما تحت تأثير اشخاص مفسد نروند. اينها شياطينى هستند كه در صدر اسلام هم شيطان بزرگشان فرياد زد و همه را با هم مجتمع كرد، الان هم مىخواهند همين كار را بكنند. ملت! متوجه باش. وقت اين نيست كه اشكال بكنى به دولت، اشكال بكنى به ارتش و اشكال كنى به بازار. وقت اين است همه با هم مجتمع براى تصويب قانون اساسى و تسريع در آن كه در ظرف يكى دو ماه تمام بشود و نه يكى دو سال طول بكشد تا اينكه توطئهها نضج بگيرد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 116
صلاح اسلام و مسلمين در تصويب قانون اساسى است
خدايا! تو مىدانى كه من صلاح ملت را، صلاح اسلام را، صلاح قرآن مجيد را، صلاح روحانيت را، صلاح مسلمين را دارم عرض مىكنم. تعويق در تصويب قانون اساسى و گذاشتن آن را در نظر يك مجلس بزرگ مؤسسان كه مناقش آنها و تأسيس آن 6 ماه طول مىكشد و مناقشات آن معلوم نيست يكى و دو سال، سه سال طول بكشد، خطر است براى اسلام، خطر است براى رسول الله. تأسيس مجلس مؤسسان به آنطورى كه غربىها الهام كردند، خطر است براى اسلام، خطراست، خطر است براى كشور اسلامى، خطر است براى امام زمان. آنهائى كه در اشتباه هستند، برگردند و بدانند توطئه در كار است و بدانند من كمال علاقه را به آنها دارم و نمىخواهم به آنها سوء ظن پيدا بشود. آن شياطينى هم كه مىخواهند توطئه را بكنند، بدانند كه ملت ما بيدار است و اين توطئه را خنثى خواهد كرد.
خداوند ما را از خواب غفلت بيدار كند. خداوند اسلام و مسلمين را تقويت كند. دست اجانب را از ممالك ما كوتاه كند. اين ريشههاى گنديده را كه مىخواهند توطئه كنند خدايا قطع كن اين ريشهها را. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 117
تاريخ: 25/3/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون، وعاظ و گويندگان مشهد
و لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان كنتم مؤمنين
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
نه سستى كنيد و نه محزون باشيد اگر مؤمن هستيد، علو رتبه داريد و از همه بالاتريد لكن مهم ايمان است و چطور تحصيل كنيم ايمان را؟ اسلام شهادتين است، ايمان حظ قلب است، آن چيزى را كه زبان بگويد و تلقين كند به قلب و قلب قبول كند، باور كند. اگر باور كرديد كه خداى تبارك و تعالى قادر مطلق است، حى مطلق است، وجود مطلق است، قادر عظيمالشأن است، اگر باور كرديد اين معنى را، ديگر نه حزنى است و نه سستى. يك جلوهاى در از اين ايمان در شما پيدا شد و به واسطه همين جلوه ايمان اين سد عظيمى كه باوركردنى نبود شكستيد، سدى كه تمام قدرتهاى، تمام ابرقدرتها، تمام حكومتها پشتيبان او بودند، تمام حكومتهاى اسلامى، شايد استثناءشان كرد كه يكى دو تا، تمام حكومت اسلامى پشتيبان بودند و تمام قدرتهاى بزرگ پشتيبان بودند. امريكا كرارا پشتيبانى خودش را اظهار كرد، انگلستان كرارا اظهار كرد. نوكر خوبى بود براى اينها و اظهار تأسف آنها بعد هم دليل بر اين بود كه خوب نوكرى بود و البته بايد هم اظهار تأسف كند. كى اظهار تأسف نكند براى كسى كه طول عمرش، وطنش را براى آنها داد. چرا اظهار تأسف نكند، چرا سناى امريكا اظهار تأسف نكند از اينكه ايران چند نفر قاتل را مىكشد. اظهار تأسف براى اين است كه اين نوكرها را از دست دادهاند و حق دارند اظهار تأسف كنند. آنها پيششان انسان مطرح نيست، منافع مطرح است. ايمان مطرح نيست، نفع مطرح است و چون فكرها، فكر مادى بود و از ايمان اطلاع نداشتند و از خدابى اطلاع بودند، ممتنع مىدانستند كه يك مشت اشخاصى كه هيچ ندارند، بر يك قدرت شيطانى غلبه كنند با داشتن تمام ابزار جنگ و پشتيبانى تمام قدرتهاى بزرگ. آنها حساب ماديات را كرده بودند، حساب ايمان را نكرده بودند، روى قواعد مادى، صحيح مىگفتند، روى قواعد مادى همين بود كه آنها مىگفتند، ما هيچ نداشتيم، يك مشت خالى بود و آنها همه چيز داشتند، لكن قدرت ايمان آمد و با قدرت ايمان شكست آن سدهاى بزرگ را و تا اين قدرت ايمان هست، شما انتم الاعلون تا اين قدرت ايمان را حفظ كرديد، شما بالاترين موجودات هستيد. كوشش كنيد، ايمان را تحصيل كنيد و ايمان را نگه داريد. يك جلوه ايمان اين سد بزرگ را شكست و دست اجانب را، قدرتهاى بزرگ را كوتاه
صحيفه نور ج 7 صفحه 118
كرد. ايمان بود كه در صدر اسلام دو امپراطورى بزرگ را درهم كوبيد، و الا قدرت مادى نبود در كار. در جنگ روم طليعه جنگجويان روم 60 هزار بودند و تمام جمعيت مسلمين 30 هزار نفر بودند و پشت سر آن طليعه 700 هزار نفر رومى بودند يكى سرداران اسلام گفت 30 نفر با من بيايد تا من شب بروم و با اين 60 هزار نفر جمعيت جنگ كنم بعد از اينكه اصرار كردند به او (بر حسب تاريخ) 60 هزار رفتند، 60 هزار نفر مسلم با 60 هزار نفر جنگجوى رومى كه تا دندان مسلح بودند، رفتند و آنها را شكست دادند و 700 هزار نفر جمعيت رومى به دنبال آن شكست خورد و رفت. بود كه قدرت ايمان بود كه اين كار را كرد و شما ديديد كه قدرت ايمان هم در ايران همين كار را كرد.
تحول روحى كه پيدا شد در ملت ما، بالاتراز اين شكستن سد بود. اين را كرارا من گفتهام كه يك نفر پاسبان مىآمد در بازار تهران، بزرگترين بازارهاى ايران و مىگفت چهارم آبان است بيرق بزنيد، احدى به خودش اجازه نمىداد كه تخلف كند، در ذهنش نمىآمد كه مىشود تخلف كرد. همين جمعيت، همين مردم در ظرف قريب به دو سال كه اخيرا تقريبا نهضت نضج گرفت، همين جمعيت در كوچه و خيابان ريختند و گفتند مرگ بر اين رژيم. همين كه از يك پاسبان آنطور مىترسيدند، بازارها مىترسيدند، همينها ريختند در خيابانها و با مشت خالى گفتند مرگ بر رژيم و ما رژيم را نمىخواهيم، ما اسلام را مىخواهيم. پيشبرد براى اين بود كه اسلام را مىخواستند، نه جمعيت، نه شخص، هيچ كس دخالت در اين امور نداشت، خدا بود، قدرت، قدرت الهى بود. اين قدرت الهى را، اين عنايت الهى را حفظ كنيد. تا حالا شما را قدرت الهى رسانده است به اينكه آزاد شديد، استقلال پيدا كرديد و هيچ يك از ممالك در مملكت شما نمىتواند تصرف كند. اين ايمان بود، اين قدرت الهى بود، اين وديعه الهى را حفظ كنيد. مادامى كه اين وديعه حفظ شده است انتم الاعلون . اگر خداى نخواسته اين وديعه را ما از دست بدهيم، دنبالش سستى است و بعدش حزن است، اندوه است، شكست است، بخواهيد كه پيروز شويد رمز پيروزى را بايد حفظ كنيد. رمز پيروزى ايمان بود. آن وحدت كلمه را، ايمان آورد. ايمان، وحدت كلمه آورد كه سر تا سر اين مملكت همه با هم، همه با هم فرياد زدند و يك مطلب را خواستند. اجتماع كردند از مركز تا هر جا شعاع مملكت است رفت صدا وفرياد زدند جمهورى اسلامى، اسلام. شهادت را براى خودشان فوز دانستند. آنهائى كه فرار مىكردند از همه چيز، حمله كردند بر تانكها و توپها، غلبه كردند بر لشكر شيطان، بر طاغوت. اين رمز را حفظ كنيد، اين نهضت را حفظ كنيد، اين وحدت كلمه را حفظ كنيد، همه قشرها با هم باشيد، روحانى با دانشگاهى باشد، دانشگاهى با روحانى باشد، همه با بازارى باشند، همه با دهقان باشند، همه با ادارى باشند، همه با كارمندان باشند، همه با هم. از حالا به بعد ما احتياجمان به وحدت كلمه بيشتراست. الان من مىبينم كه رو به سستى داريم مىرويم و اين لازمه هر پيروزى است، وقتى عقيده شد كه پيروز است، سست مىشود لكن ما پيروز نشديم باز، سست نشويد. ريشههاى گنديده رژيم و اجانب در مملكت ما هست و در هر گوشه و كنار هست اگر سستى كنيد، اين ريشهها با هم مجتمع خواهند شد و اگر مجتمع بشوند خطر دارد. بايد اين نهضت حفظ بشود، اين وحدت كلمه حفظ بشود، بر نگرديد، ملت ما
صحيفه نور ج 7 صفحه 119
بر نگردند سراغ اينكه خانه ندارند، سراغ اينكه كاشانه ندارند، شما پيروز بشويد، همه چيز داريد لكن پيروز نشديم ما. اين ريشهها را بشناسيد، اينهائى كه در هر امرى اشكالتراشى مىكنند، بشناسيد. اينهائى كه نمىخواهند جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، بشناسيد. اينها همانها بودند كه تا شاه بود شاه را مىخواستند و حالا هم آرزوى او را دارند و اين آرزو را به گور مىبرند. من متشكرم از شما علما، فضلا، مؤمنين كه از راه دور آمديد و با ما ملاقات مىكنيد و درد دل ما را مىشنويد. ما امروز مواجه هستيم با يك گروههايى كه اينها بر ضد ملت ما هستند به صورت مختلف و من اميدوارم كه هدايت بشوند اينها. من از آقاى مرعشى كه تشريف آوردند تشكر مىكنم و از همه آقايان تشكر مىكنم و اين صورتهاى نورانى را كه مىبينم مسرور مىشوم. خداوند همه شمارا سعادتمند كند. خداوند همه شما را از لشكر امام زمان سلام الله قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 120
تاريخ: 25/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اقشار مردم
پيروزى بىنظير ملت و شكست مفتضحانه شاه و عمالش در تاريخ ثبت گرديد
بسم الله الرحمن الرحيم
وقت من كم و هوا گرم و شما عزيزان من در توى آفتاب و مكان ضيق و فشرده در زحمت هستيد ولى من چند كلمه با شما صحبت مىكنم. بعضى مسائل، مسائل اصلى است، مسائلى است كه بنياد مسائل ديگر است، مسائلى كه حفظ كيان اسلام و حفظ استقلال كشور به آنها بسته است و بعد از اينكه اين مسائل اصلى تحقق پيدا كرد مسائل ديگرى است كه آن مسائل بايد دنبال بشود. ما الان مبتلا هستيم به يك رشته از مسائل اصلى كه اسلام به آن بسته است و استقلال كشور. بايد همه ما تمام هممان را و تمام قدرتمان را صرف در اين مسائل اصلى بكنيم و بعد از آنكه ايران مستقلى و اسلام پيادهشدهاى داشتيم، دنبال مسائل فرعى برويم وانشاءالله آن مسائل را هم متحقق كنيم.
الان مسألهاى كه در پيش است يكى مسأله قانون اساسى است و يكى تشكيل مجلس شورا. اين دو مسأله بر ساير مسائل مقدم است. كوششها هست براى اينكه نگذارند اين قدم ثانى را ما برداريم، چنانچه كوششها كردند كه نگذارند رفراندم حاصل بشود راجع به اصل جمهورى. قشرهاى مختلف، ريشههاى فاسد رژيم سابق، عمال فاسد اجانب جديت كردند كه پس از آنكه شكست خوردند و رژيم منحوس شاهنشاهى مدفون شد، نگذارند جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند. طرحها ريختند و كارشكنىها كردند. طراحان نوكر اجانب طرح ريختند و ريشههاى فاسد رژيم سابق كارشكنىها كردند، تحريم كردند رفراندم را، آتش زدند صندو قهاى بعضى از بلاد را، مانع شدند از اينكه رأى بدهند در بعضى از موارد، لكن شكست خوردند، آن هم شكستى كه در تاريخ نظير نداشت.
دو شكست اينها تاكنون خوردهاند كه هر دوى اين شكستها در تاريخ بىنظير يا كمنظير است. يكى شكست در مبارزه بين ملت و رژيم، با همه قدرت كه داشت و با همه پشتوانهها كه از قدرتهاى بزرگ داشت. اين شكست، شكستى بود كه در دنيا سابقه نداشت كه يك ملتى با دست خالى، يك ملتى كه هيچ نداشت، بر يك رژيمى كه همه چيز داشت غلبه كند، البته نيروى ايمان، نيروى اسلام موجب اين غلبه شد. وقتى نيروى اسلامى بود تمام قشرها متصل شدند به هم، قشر روحانى، قشر دانشگاهى، قشر ارتش همه به هم متصل شدند و همه با هم اين سنگر بزرگ را، اين سد بزرگ را شكستند و اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 121
نيروى ايمان بود.قدم بعد قدم رفراندم بود. مخالفين ما با رفراندم مخالفت كردند و كارشكنى كردند لكن ملت ما با نيروى ايمان پيش برد و رفراندمى كه در ايران واقع شد، نه در ايران و نه در ساير جاها سابقه نداشت. با اين عشق و علاقه، با اين محبت و همبستگى كه 99 و بيشتر يا 99 درصد قدرى اين طرف آن طرف، شما پيروز شديد. در اين دو قدم، پيروزى مال شما و خذلان و رسوايى مال مخالفين شماست.
عدم صلاحيت حقوقدانان غربزده در تدوين قانون اساسى
حالا به قدم سوم رسيده است كه باز مخالفتها شروع شده است. با بهانه مختلف، جنود شياطين دور هم دارند جمع مىشوند، بهانههاى مختلفى كه سابقا هم اين بهانهها را داشتهاند. حالا كه بناست قانون اساسى به دسترسى ملت گذاشته شود تا هركس هر مطلبى دارد پيشنهاد كند و بعد نمايندگان مردم، نمايندگان منتخب از طرف خود ملت قانون اساسى را بررسى كنند، با همه مطالبى كه قشرهاى مختلف و به اصطلاح، حقوقدانها بررسى كنند و همه مطالب را روى هم بريزند و قانونى كه نوشته شده است اگر نقص دارد، رفع كنند نقص را و اگر اشكال دارد، اشكال را مرتفع كنند، حالا هم بهانهگيرها، آنهايى كه شكست خوردهاند در آن مراحل، مىخواهند در اين مرحله خرابكارى كنند. بيدار باشيد برادران، دشمنان خودتان را بشناسيد، مىخواهند نگذارند قانون اساسى بر طبق آنطورى كه اسلام حكم مىكند تصويب شود. بايد حقوقدانهاى غربى نظر بدهند؟! ما مىخواهيم قانون اسلامى بنويسيم، از غرب بيايند نظر بدهند؟! يا غربىها بيايند نظر بدهند؟ يا غربزدهها بيايند نظر بدهند؟ حقوقدان اسلامى ما مىخواهيم و اين حقوقدانها اسلام رانمىدانند يعنى چه، البته بعضى از آنها من وقتى كه به طور كلى مىگويم، از باب اينكه آنهائى كه در قشر اسلامى هستند و مطالعات اسلامى دارند خارج هستند، من با آن غربزدهها صحبت دارم، با آنهائى كه تحت تأثير غربزدهها واقع مىشوند صحبت دارم. بايد قانون اسلامىما را از غرب بگيريم؟ از غربزده بگيريم؟ بايد ديد كى صلاحيت دارد، چه حقوقدانى صلاحيت دارد كه در قانون اساسى ما نظر بدهد. ما كه مىخواهيم جمهورى اسلامىتحقق پيدابكند و قانون اساسى جمهورى اسلامى مىخواهيم تدوين كنيم، ما بايد دنبال آنهائى باشيم كه حقوقدان غربى هستند؟ اگر باشند روشنفكرانى كه از اسلام بىاطلاع هستند و نمىدانند اسلام چيست، هر وقت ما خواستيم قانون اساسى جمهورى يا جمهورى دموكراتيك را تدوين كنيم شما آقايانى كه حقوقدان هستيد، شما آقايان روشنفكر غربى صلاحيت داريد كه نظر بدهيد لكن ما هر وقت خواستيم قانون اسلامى بنويسيم، خواستيم مسائل اسلام را طرح بكنيم شما صلاحيت نداريد، شما از اسلام اطلاعى نداريد، شما اسلام را مىگوئيد براى اين زمان نيست براى اينكه اسلام را نمىدانيد، براى اينكه اعتقاد نداريد كه آن كه قانون اسلام را آورده است، خداست، خداست كه محيط بر همه چيزهاست، بر همه اعصار است، قرآن است كه كتاب همه اعصار است، دستورات رسول الله است كه براى همه اعصار است. شما اطلاعى نه از قرآن داريد و نه از
صحيفه نور ج 7 صفحه 122
سنت داريد و نه از اسلام و ما به شما اجازه نمىدهيم كه دخالت در معقولات كنيد، بله در بعض مسائل ادارى، در بعضى مسائل اجرايى شما هم حق نظر داريد لكن عمده اين است كه شما نمىخواهيد يك قانون اساسى اسلامىباشد. شماها از اسلام وحشت داريد، حق هم داريد براى اينكه اسلام در استفادههاى شما را بست، اسلام دوستان شما را از ايران بيرون كرد، اسلام، جنايتكارها كه رفقاى بعضى از شما بودند به درك فرستاد. شما وحشت داريد از اسلام و حق داريد وحشت داشته باشيد ولى ملت اسلام، ملت ايران نمىتواند تابع هواى نفس شما باشد، نمىتواند قرآن را كنار بگذارد و قانون اساسى غربى را قبول كند، به شما اجازه نمىدهد كه در امرى كه بىاطلاع هستيد و جاهل هستيد دخالت كنيد. شما اطلاعاتتان در حدود مسائل غربى است، قوانين غرب را مىدانيد، شما تاكنون قرآن را مطالعه نكردهايد. عرض مىكنم كه، من به همه اقشار نمىگويم، در بين اينها اشخاص اسلامى، اشخاص مطالعهدار هست، من آنها را مىگويم كه مىگويند اسلام ديگر فايده ندارد، من آنهايى را مىگويم كه مىگويند اسلام مال 14 قرن پيش است. ما به اشخاصى كه اطلاع ندارند از قوانين اسلام، اطلاع ندارند از روح اسلام، نمىدانند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند چه خواهد شد، ما به آنها اجازه نمىدهيم كه دخالت در اين امور بكنند، بله، حق رأى دارند، رأى بدهند كه اسلام نه، چنانچه دادند. مختارند كه رأى بدهند لكن نگويند كه ما مجلس مؤسسان كوچك را نمىخواهيم، يك مجلس مؤسسان 500 - 600 نفرى مىخواهيم، بهانه نگيرند. مگر مجلس مؤسسان چيست؟ جز اين است كه اشخاصى كه مردم آنها را انتخاب مىكنند، بايد بنشينند و قانون را ملاحظه كنند ؟بايد حتما 600 - 700 نفر باشند تا نوبت به شما هم برسد؟! اگر تمام ملت پنجاه نفر را تعيين كنند، اينها وكيل ملت نيستند؟ اين مجلس، مجلس مؤسسان نيست؟ ما بعد از اينكه بررسى شد در قانون اساسى به نظر خبرگان اسلامى رسيد، به نظر روحانى اسلامى رسيد، به نظر علماء متعهد رسيد به نظر نمايندگان مردم رسيد، باز هم در افكار عمومى مىگذاريم، ميزان است.
ميزان، رأى ملت است
مجلس مؤسسان اگر اعتبار دارد براى اين است كه مجلس مبعوث از ملت است. خود ملت حق ندارد رأى بدهد لكن وكيل ملت حق دارد؟ اين چه غلطى است؟ خود من حق ندارم تصرف بكنم در مالم، وكيل من حق دارد؟ خود شما حق نداريد رأى بدهيد، وكيل شما حق دارد؟! وكلا براى اين حق دارند كه وكيل شما هستند و الا چه حقى دارند. يك نفر چه حقى دارد براى 35 ميليون جمعيت رأى بدهد؟ پنجاه نفر ششصد نفر چه حقى دارد براى يك ملت 35 ميليونى رأى بدهد؟ اين حق براى اين است كه شما مىخواهيد رأى بدهيد، رأى شماست، ميزان، رأى ملت است. ملت يك وقت خودش رأى مىدهد، اين اساس يك وقت يك عدهاى را تعيين مىكند كه آنها رأى بدهند، آن در مرتبه دوم صحيح است و الا مرتبه اول، حق مال خود ملت است. شما خون داديد، حقوقدانان براى شما تكليف معين كنند؟ خودتان بايد تكليف معين كنيد. شمائيد، همين ملت، همين مردم محروم دانشگاه، جوانهاى
صحيفه نور ج 7 صفحه 123
محروم دانشگاه، همين جوانهاى محروم مدرسه فيضيه، همين جوانهاى محروم در ارتش، همين جوانهاى محروم در بازار، همين جوانهاى محروم در كارخانهها و در كشاورزى، اينها بايد رأى بدهند. بهانهها را كنار بگذاريد، از خدا بترسيد، با ملت شوخى نكنيد، رأى مردم را هيچ حساب نكنيد، مردم را به حساب بياوريد.
ما حتما بايد تابع طرحهاى غربى باشيم؟ اسلام را كار نداريم؟! غرب هر چه بگويد تابع او هستيم؟ غرب تا حالا همين بساط بود كه بود. ما تا حالا مبتلاى به غرب بوديم و بيش از پنجاه سال كه اكثر شما يا بعض از شما يادشان است، بعضى از شما و من يادم است و بيست و چند سال كه اكثر شما يادتان است، طرحهاى ما غربى بود، گرفتارىهاى ما از غرب بود. باز همان گرفتارىها پيش بيايد؟ قانون اساسى را هم آنها بنويسند؟ آنها رأى بدهند؟! غربزدهها رأى بدهند؟ ميزان، شما هستيد. آن كسى هم كه اينها خودشان قبول دارند، ولو دروغ مىگويند، دكتر مصدق هم وقتى كه يك مطلبى پيش آمد كه من حالا يادم نيست، آمد بالا ايستاد گفت:من با خود مردم صحبت مىكنم، به وكلا كار ندارم، وكلا صداى مردمند، من با خودشان صحبت مىكنم. ما از خودتان رأى مىخواهيم، مااگر چنانچه هيچ هم وكيل نگيريم، شما هستيد ميزان.
يك قدرى در مطالبتان تعقل كنيد، نگذاريد ملت به تنگ بيايد
ما براى خاطر اينكه اين نقنقها كم بشود، گفتيم يك مجلسى هم درست بشود، شما اسمش را مجلس مؤسسان بگذاريد. اگر خيلى دلتان مىخواهد غربى باشيد، اگر خيلى دلتان مىخواهد كه مردم را به خودتان متوجه كنيد، اسمش را بگذاريد مجلس مؤسسان و الا ما با مردم كار داريم. ما قانون را قاعده اين بود قانون را بنويسيم، منتشر كنيم در همه بلاد و همه مردم ببينند، بعد به آنها بگوئيم اين را مىخواهيد يا نه؟ رفراندم كنيم. ما براى اينكه شماها خيلى دم از روشنفكرى مىزنيد، يك قدرى هم با شما مسالمت بكنيم. با اينكه هر چه مسالمت بكنيم شما بدتر خواهيد كرد، ما مىگوئيم كه مردم خودشان افرادى را تعيين كنند كه اين قانون اساسى كه نوشته شده است بيايند ببينند، هر رأيى دارند، هر طرحى دارند بدهند، مىخواهد اين رأىها رأىهاى مخالف با قرآن باشد، مىخواهد موافق، منتها ما مخالفهايش را قبول نمىتوانيم بكنيم و شما دنبال اين هستيد كه اين كار را بكنيد. اين مجلس را شما اسمش را مجلس مؤسسان بگذاريد، ما بعداز اين مجلس مؤسسان هم به خود موكلها، به وكلا ما چكار داريم، ما شما را مىشناسيم، ما نوكر شمائيم.
آقايان مىگويند كه ملت اطلاع است، من مىگويم شما بىاطلاع هستيد. اگر ملت بىاطلاع است شما بىاطلاعتر هستيد براى اينكه در اينجااطلاعات اسلامى مىخواهد و بعضى از شما اصلا اطلاع نداريد، بعضى از شما نمىداند نماز چند تاست. چرا ملت ما اطلاع ندارد؟ چرا اينقدر ملت ما را ضعيف قرار مىدهيد؟ چرا اهانت به ملت مىكنيد؟ چه حقى داريد ؟ ملت ما، درش همه چيز هست. اگر اسلام فقط عيب است، بله شما حق داريد. ملت ما مسلم است، شما هم اسلام را قبول نداريد، پس ملت
صحيفه نور ج 7 صفحه 124
ما چيزى نمىداند براى اينكه اسلامى است و اسلام چيزى است كه مخالف با همه دانشهاست! حرف شمااين است. يك قدرى در حرفهايتان تفكر كنيد، يك قدرى در مطالبتان تعقل كنيد، نگذاريد كه ملت يك وقت به تنگ بيايد، رژيم سابق ملت را به تنگ آورد نگذاريد يك قدرى تعقل كنيد، يك قدرى براى اسلام حق قائل شويد، يك قدرى براى مسلمين حق قائل بشويد، يك قدرى براى برادران اسلامى حق قائل بشويد.
امروز اختلاف سليقه و تشتت برخلاف مسير ملت است
مسأله اصلى كه حالا بايد شماى ارتشى، من طلبه، مراجع عظام، علماء اعلام، دانشگاهى بازارى، دهقان، ادارى و كارمندها، همه به آن توجه بكنند اين است كه اين قانون اساسى كه اساس اسلام را ما مىخواهيم پياده بكنيم، اين قانون اساسى درست بشود، بعد كه قانون اساسىمان را انشاءالله - به رغم - به رغم اينهائى كه نمىخواهند بشود، باز شما رأى داديد و درست شد و مجلس شورا و شما رأى داديد آزادانه، بر خلاف اين پنجاه سال، آزاد رأى داديد و وكلايتان را فرستاديد و رئيس جمهور را خودتان تعيين كرديد، باز نگفتيد شما حق نداريد، ما غربىها بايد رئيس جمهور برايتان تعيين كنيم، خود شما تعيين كرديد، آنوقت مىآئيم سراغ اينكه اين مسائل دوم را بايد پيش بياوريم و من هم مىدانم شما مشكلات داريد، ما هم مشكلات داريم.
شما ارتش را مىدانيد كه يك اشكالاتى در آن هست، ما هم ارتش را مىدانيم اشكالات دارد، هم ادارات را، هم وزارتخانهها را، هم بازار را و هم محلهها را و هم مدارس خودمان را. اين مدارس خودمان هم اشكال دارد. اما حالا ما نبايد آن چيزى كه ما بايد در آن مسير همه با هم برويم، هر كداممان مسيرش را رها كند، من بيايم بروم حجرههاى مدرسه مثلاً چند تا هست، نمراتش چطورى هست، طلبههايش چند تاست و شما برويد بگوئيد در ارتش، حالا چه اشكالى هست، شورا لازم است يا چه لازم است. تشتت الان مخالف با مسير ماست، ملتفت باشيد. الان اختلاف سليقهها را نياوريد پيش، الان همهمان بايد برويم سراغ اين كارها. چطور آنوقت كه (من يك گاهى مثال مىزنم) اگر يك وقت زلزله خداى نخواسته بيايد و يك شهر را خراب كند و من بنشينم توى مدرسه درس بخوانم، شما هم برويد در نظام - عرض مىكنم كه - رژه برويد صحيح است؟ نه، بايد همه بيائيم اين زلزلهزدهها را نجات بدهيم.
آقا، امروز مملكت ما غربزده است كه از زلزلهزده بدتر است امروز بعضى از اشخاص در اين مملكت مىخواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، اغفال مىكنند بعضى مقامات را، مىخواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند امروز وقت اين نيست كه نق بزنم كه من فلان قسمش را نمىخواهم فلان قسمش را مىخواهم امروز وقت اين است كه همه دست به هم بدهيد بگوئيد اسلام را ما مىخواهيم، چنانچه همه گفتيد، با اسلام همه پيش رفتيد. شما اشكالات خودتان را حالا پيش نياورديد، بگذاريد براى بعد، بگذاريد اسلام تحقق پيدا بكند، بگذاريد مملكت، مملكت بشود بعد بيائيم سراغ
صحيفه نور ج 7 صفحه 125
اينكه اين مملكت نظامش چه جور بايد باشد، طلبهاش چه جور بايد باشد، كاسبش چه جور بايد باشد. من هم مىدانم همه جا اشكال هست لكن الان ما زلزلهزده هستيم، غربزده هستيم، همه بايد دست به هم بدهيم و اين راه را تا اينجا كه آمديم، باقيش هم برويم. ما بين راه هستيم، باز گردنهها داريم كه دزدها توى آن گردنه است. ما يك گردنه را از آن گذشتيم، يا دو گردنه را، باز دزدها توى آن گردنههاى ديگر هست، در كمين نشستهاند با هر صورت. ما بايد همه، همه دست به هم بدهيم از اين گردنهها بگذريم، بعد كه گذشتيم از گردنهها و رسيديم به منزل بنشينيم بگوئيم حالا اشكالاتمان چيست. الان وقت اشكالتراشى نيست، الان وقت جلو رفتن است. من از همه مىخواهم، من التماس مىكنم به ملت ايران، من دست ملت ايران را مىبوسم، اسلام را مىخواهند ببرند.
صفوف خود را از غربزدگان و عمال رژيم فاسد جدا سازيد
اين قشرهاى اين قشرهاى دانشگاهى و دانشجو و وكلا و روشنفكرها حساب خودشان را از اين چندين نفر، چند نفرى كه عمال غربند و عمال محمدرضا، جدا كنند. كانون وكلا كه همهاش غربزده نيست، كانون وكلا تويشان پيدا مىشود، اين غربزدهها را كنار بگذارند. يكيشان رفت، باقى هم بروند. روشنفكرها، روشنفكرهاى اسلامى، روشنفكرهاى وارداتى را كنار بزنند. غربزدهها را كنار بگذاريد، عدهشان خيلى زياد هم نيست اما فضوليشان زياد است. عده زيادنيست، ادعايشان زياد است. خود قشر روشنفكر متعهد اسلامى براى خاطر خدا،براى خاطر اسلام، براى خاطر استقلال كشور، براى خاطر حفظ آزادى، اين روشنفكر متعهد اسلامى، آنهايى را كه در بينشان پيدا مىشود كه نق مىزنند و مىخواهند نگذارند كارها پيش برود، اينها را كنار بزنند. التماس دعا بكنند پيش گوششان، بروند به اروپا باز سر عياشىاى كه مىكردند، حالا آمدهاند. آن كانون وكلا، آنهائى كه بر ضد اسلامند، و كنار بگذارند. همه كه نيستند، بعضى از وكلا بسيار مردم صحيح و سالمى هستند، بسيارشان ولى آنهايى كه فضولى مىكنند، آنها را كنار بگذارند، از كانون بيرون كنند.
ترس غربزدگان از روحانى و دانشگاهى صالح
دانشگاه ما كه مركز آدم سازى بايد باشد، قشر دانشجو كه متعهد براى اسلام است و خونش را براى اسلام داد و فعاليت براى اسلام كرد، حالا بيدار باشد كه يك عده معدودى توى اين دانشگاه دارند مىروند و نمىخواهند اسلام پيدا بشود، نه اينكه مىخواهند دانشگاه درست بشود، خير، آنها از درست شدن دانشگاه مىترسند.
خدا رحمت كند مرحوم فيض رضوان الله عليه را - قمى - توى همين مدرسه فيضيه، نزديك اينجايى كه حوض بود، زمان رضاخان فرمودند به من كه چى عيبى دارد، خوب اينها مىخواهند صالح را از غير صالح جدا كنند (مىخواستند امتحان بكنند و آن امتحانهايى كه مىخواستند بكنند و روحانيت را از بين ببرند) ايشان باورش آمده بود، مىفرمود كه خوب، اينها مىخواهند صالحها را
صحيفه نور ج 7 صفحه 126
كنار بگذارند باشد، بدها را بفرستند. من عرض كردم آقا، اينها از صالح مىترسند، اينها از روحانى صالح مىترسند،، از بدش چه ترسى دارند؟ بدش كه همراه هست - همراهشان - اينها از صالح مىترسند. دانشگاه هم بايد خودش را اصلاح كند، خود دانشگاهى، خود دانشگاهى صالح. اينهايى كه حالا آمدهاند و مىخواهند به قول خودشان اصلاح بكنند، اينها از اصلاح دانشگاه مىترسند. اينها مىترسند كه در دانشگاه يك آدمى پيدا بشود كه يك وقت مشت بزند به دهانشان. آنها هم مىترسيدند كه از روحانيت يكى پيدا بشود مشت بزند به دهانشان. همه از آدم مىترسند، از آدمك كه كسى نمىترسد. اينها مىخواهند دانشگاه را نگذارند آدم تويش پيدا بشود و شما جديت كنيد كه آدم پيدا بشود. شما جديت كنيد كه اين اشخاصى كه حالا افتاده توى دانشگاهها و دارند فساد مىكنند، خودتان بيرونشان كنيد. نبايد شكايت كنيد كه در دانشگاه يك كسى آمده و دارد حرف مىزند. خوب، برو مقابلش بايست، بگو آقا تو چه مىگوئى؟ تو براى ملت دلت مىسوزد؟ اگر براى ملت دلت مىسوزد، چرا رفراندم را نمىگذاشتيد بشود؟ چرا نمىگذاريد كشاورزها الان رزاعتشان را بردارند؟ جز اين است كه مىخواهيد براى آمريكا بازار درست كنيد؟ پيشتر، شاه درست مىكرد، حالا شاهك. چرا نمىگذاريد كارخانهها راه بيفتد؟اگر كارخانهها براى ما راه بيفتد، خوب احتياجمان از بيرون كم مىشود، از غرب كم مىشود و اينها عمالند براى اينكه ما را محتاج به آنها كنند. بشناسيد دوستان خودتان و دشمنان خودتان را. قشرهاى روشنفكر، دشمن اسلام را بيرون كنند از مراكز خودشان. كانون وكلا، وكلاى دشمن با اسلام را يا نفهم را كنار بگذارند. من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهم و عذر مىخواهم كه شما را در اين گرما مزاحمتتان كردم ولى خوب چه بايد كرد. بايد دردها را گفت و ملت را بيدار كرد كه مبادا خداى نخواسته تحت تأثير اين حرفها يك وقت واقع بشوند. خداوند ملت ما را سعادتمند كند. خداوند مملكت ما را از شر شياطين نجات بدهد. خداوند شما را از مسلمين متعهد و از لشكر امام زمان سلام الله عليه قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 127
تاريخ: 26/3/58
بيانات امام خمينى در ديدار با جامعه وعاظ تهران
در صدر اسلام، مسجد مركز فعاليتهاى سياسى بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
مسجد و منبر در صدراسلام مركز فعاليتهاى سياسى بوده است. جنگهائى كه در اسلام شده است بسيارى از آن از مسجد طرحش ريخته مىشد. حضرت امير سلام الله عليه به حسب خطبههائى كه در نهج البلاغه جمع شده است - بعضى - خطيب بزرگ و فخر خطباست و با آن خطبههاى بزرگ مردم را تجهيز مىكردند براى دفاع از اسلام و همين طور دستورهاى اخلاقى و دستورهاى عقيدتى و همه چيز در اين كتاب مقدس هست. مسجد جائى بوده است كه از آنجا شروع مىشده است به قعاليتهاى سياسى، منبر هم جائى بوده است كه محل خطبهها بوده است، خطبههاى سازنده و سياسى، مع الاسف تبليغات زيادى كه شايد از سيصد سال پيش شده است يعنى از آنوقتى كه غرب به اينجا راه پيدا كرده و مطالعات در حال مردم مشرق عموما كردهاند و رسيدگى به اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى و اخلاقى مردم شرق آنها كردهاند. در آنوقتى كه وسايل رفت و آمد مثل حالا نبوده است در تاريخ مىبينيد كه با شتر حركت مىكردند اين بيابانهاى مملكت ما را بررسى مىكردند، تمام جاها را اينها بررسى كردند و تمام مخازن ما را بهتر از ما مطلعاند و تمام گروههاى كشور را چه مرزنشينها و عشاير و چه مركزنشينها و روشنفكرها، همه اينها را، اينها مطالعه كردند و به آن نتيجه رسيدند كه مسجد و محراب را و دانشگاه را بايد به يك وضعى درست كرد كه نتيجه نداشته باشد، يعنى آن نتيجهاى كه از مسجد و محراب و منبر و از دانشگاه بايد حاصل بشود، خنثى كنند، چه بكنند؟ مسجد و منبر و روحانيت، مامورشان كه رضاخان بود آمد و شايد (اگر) شما يادتان نباشد كه چه كرد، تمام منابر تعطيل شد، تمام مساجد نيمه تعطيل، تمام مجالس روضهخوانى همه از بين رفت، تمام روحانيت دستخوش مفسدههائى كه آنها داشتند (عمامهها را برداشتند، لباسها را از چيز آنها كندند تغيير دادند، منبرى، محرابى، كوچك، بزرگ همه در تحت فشار قرار گرفتند) واقع شدند.
تبليغات دامنهدار جهت جدا نمودن روحانيت از سياست
و يك چيز مهمى كه هم در دانشگاه عمل شده است و هم در منبر و محراب و روحانيت، اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 128
است كه تبليغات دامنهدار شده است كه به خود روحانيون هم مطلب را مشتبه كنند كه شما چه كار داريد به سياست، شما برويد نمازتان را بخوانيد، عبا را به سرتان بكشيد و برويد نماز را بخوانيد و بعد از نماز هم اگر مىتوانيد چند كلمه مسأله بگوئيد و بعد هم برگرديد خانهتان، چه كار داريد به مملكت، به احتياجات ملت شما چه كار داريد، اين كارش با ماهاست. ما وقتى كه از آن حبس بنا بود بيائيم به آن حصر، اين پاكروان (مثل اينكه مقتول هم شد و آنوقت رئيس سازمان بود) آمد آنجا، من و آقاى قمى هر دو با هم نشسته بوديم آن هم آمد و گفت به اينكه اين سياست كارى است كه دروغگوئى در آن هست، بدجنسى مثلاً در آن هست چه هست، آخر كلمهاش اين بود كه پدر سوختهاى در آن هست، اين را شما بگذاريد براى ما، من گفتم سياست به اين معنائى كه شما مىگوئيد مال شماست. اينها همچو تبليغات كرده بودند كه اگر يك ملائى وارد مىشد در ا مر سياسى، راجع به حكومت مىخواست صحبت بكند، راجع به مجلس مىخواست صحبت بكند، راجع به گرفتارىهاى سياسى مردم مىخواست صحبت بكند، در خود جامعه روحانيت مىگفتند اين آدم سياسى است ديگر به درد نمىخورد همان خاصيتى كه در على ابن ابيطالب (ع) بود كه يك رجل سياسى بود، از خطش معلوم است كه مرد سياست بوده واز كاغذى كه به مالك اشتر نوشته و دستورهائى كه داده، همهاش دستورهاى سياسى است ما غفلت كرديم، از مبادى امر و از صدر اسلام و از كيفيت سياست رسول اكرم (ص) و از سياست اميرالمومنين سلام الله عليه و سياست ائمه عليهم السلام كه به صورت تقيه سياستها را اجر مىكردند غفلت كرديم. به ما اينها تزريق كردند و حتى به خود ما تعميه كردند كه شما حق دخالت دراين امور را نداريد، اصلا به شأن شما نيست و آن اسم كه ما هم يك قدرى خوشحال بشويم كه آقا شما بالاتر از اين هستيد كه در سياست دخالت بكنيد شما يك رجل روحانى هستيد، شما بايد مردم را تهذيب اخلاق شان بكنيد، اخلاق براى مردم بگوئيد و امثال اين حرفها. هم منبرها را از محتوائى كه بايد داشته باشد كه آن دخالت در امور سياست و مملكت است و هم مسجدها را و هم ساير طبقات روحانيون را و هم حوزه علميه را از آن محتوائى كه اسلام از اول مىخواسته اينها باشند و اين كارها را بكنند، حوادث واقعه بايد به روحانيين رجوع بشود. حوادث واقعه چه چيز است، حادثهها، همين حوادث سياسى است، حالا احكام جزء حوادث نيست و اما الحوادث الواقعه رجوع كنيد به فقها حوادث همين سياستهاست، اين حادثهها عبارت از اين است كه براى ملتها پيش مىآيد، اين است كه بايد مراجعه كنند به كسانى ديگرى كه در رأس مثلاً هستند و الا مسأله گفتن، احكام شرعى جزء حوادث نيست، يك چيزهائى است كه بوده است. در هر صورت من طلبه را و شماى خطيب را از آن خاصيتى كه بايد داشته باشيم، از آن خاصيت انداختند و اين بزرگترين جرمى بود كه اينها مرتكب شدند. آن فشارهاى رضا شاه، آنها معلوم بود كه به جائى نخواهد رسيد، فشار و زور كار را انجام نمىدهد و لهذا ديديد تمام شد آنها، با فشار نمىشد، نمىشد كا ر را درست كرد، با حيله بايد كار را درست كرد، دست دوم اين بود كه با حيله به صورت اينكه من هوادار اسلام هستم من عدالت اجتماعى اسلام را قبول دارم حالا هم دست بر نمىدارد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 129
ايجاد تحول روحى در جامعه، اراده الهى بود
همين چند روز پيش از اين در يك مجلهاى ديدم كه نوشته است كه من از مردن نمىترسم براى اينكه من يك آدم مسلمانى هستم - باز هم به خيالش كه باز مىشود - در هر صورت آنكه براى ما مهم است اين است كه ما همانطورى كه در اين سه سال، بحمد الله واقع شد و تقريبا راه صد ساله منبرى و محرابى رفت و ساير مردم و دانشگاهىها راه صد ساله رفتند اينها، يعنى يك تحول روحى در تمام جوامع پيدا شد. آن منبرى كه اصلش يا جرأت نمىكرد از ترس اين مردمى كه پاى منبرش نشستهاند مطلب سياسى را عنوان بكند يا خودش اعتقادش اين بود كه نه نبايد اين كارها بشود، در اين يكى، دو سال ديديم كه متحول شدند به يك مردم متعهد كه همان چيزى كه درصدر اسلام مطرح بوده اينها مطرح كردند، محرابها همانطورى كه محرابهاى صدر اسلام بوده است متحول شدند، منبرها همانطور، بازار متحول شد، بازارى كه براى خودش هيچ قائل نبود كه در امور سياسى داخل بشود در امور سياسى و در متن سياست داخل شد، دانشگاهها متحول شدند، آنهائى كه خيال مىكردند كه بعضىشان اسلام اين نمىشود، تحرك ندارد، آنها فهميدند كه همه تحركها از اسلام است. قرآن كتاب تحرك است، جنبش است. آنها هم متصل شدند به شما، بازار هم متصل شد به همه، كارگرها هم متصل شدند به همه، كارمندان هم متصل شدند به همه، آخرش هم ارتش متصل شد. اين يك مطلب الهى بود، نمىشود اين را پاى كسى حساب كرد كه اين كار را كرده، اين را ما به پاى خدا حساب مىكنيم، خدا اين كار را كرد، اراده خدا بود كه منت بر همه گذاشت و همه اقشار را با هم متحد كرد به طورى كه ارتش هم متصل شد، ژاندارمرى هم متصل شد همه متصل شدند به هم و همه يكصدا يك مطلب را خواستند و آن مطلب اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما اين رژيم را نمىخواهيم، اين يك تحولى بود كه بشر نمىتوانست اين تحول را درست كند، اين تحول الهى بود، يعنى مقلب القلوب اين كار را كرد، قلبها را از آن وحشت بيرون آورد، از آن وحشتى كه از اين رژيمها همه داشتند از آن وحشت بيرون آورد و به جاى آن تصميم و شجاعت به ايشان داد به طورى كه زنها، بچهها و مردها، همه به مبارزه برخاستند. كى سابقه داشت كه زن در مبارزه بيايد، مقابل توپ و تانك بيايد، اين يك تحول روحى بود كه خداى تبارك و تعالى در اين ملت تحول را ايجاد فرمود و مادامى كه ما اين تحول را حفظ بكنيم و نهضت را به همانطورى كه تا حالا آمده است حفظش بكنيم، براى ما پيروزى هست، جديت بكنيد. شما آقايان كه وظيفهتان سنگينتر از ساير طبقات است، شغل شريفتر و مسؤوليت زيادتر، آگاه كنيد مردم را به اينكه يك چند قدم ديگر ما داريم كه برسيم به اينكه همين طور كه گفتيد رئيس درست بشود، مجلس شورا درست بشود و قانون اساسى تصويب بشود، شما و من و همه اهل منبر و محراب و همه روحانيون و طبقات ديگر و همه دانشگاهى و دانشمندان موظفند كه امروز همه با هم و همه مجتمع كوشش كنيد كه زود اين مطلب بگذرد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 130
مخالفين، با جمهورى مخالف نيستند، بااسلام مخالفند
شما ببينيد ما رفراندمى كه مىخواستيم بكنيم و همه ملت همراه بودند، كسى مخالف نبود، آنهائى كه به اسلام اعتقاد نداشتند، آنهائى كه مىخواستند كه اسلامى توى كار نباشد تحريم كردند، بعضىشان در كردستان تحريم كردند، يك اشخاصى كه كمونيست بودند و متصل به آنها، در تهران هم شركت نكردند، چند طبقه و چند حزب ولو جمعيت كم بود. خوب، در بعضى از شهرستانها هم صندوقها را سوزاندند ودربعضى جاها هم با تفنگ مانع شدند از اينكه بيايند رأى بدهند. همين اشخاصى كه براى رأى به جمهوريت اسلامىكوشش مىكردند كه نشود، از جمهوريش حرفى نداشتند، از اسلاميش حرف داشتند و الا آنها جمهورى را، اگر شرقى بودند جمهورى هست، اگر غربى هم بودند جمهورى هست، از اينش هيچ حرفى نداشتند، كلمه اسلاميش را برداريد جمهورى جايش بگذاريد، همهمان رفيقيم، اما يعنى چه؟ يعنى ما اسلام را كنار بگذاريم تا آنها با ما رفيق بشوند كه اسلام را كنار گذاشتند. حالا همان جمعيت ملاحظه كنيد آنهائى كه مىگويند ما راهپيمائى مىكنيم تا مجلس مؤسسان درست بشود ببينيد چه اشخاصى هستند، كىها متصل شدند به هم و چه نظرى دارند از اين كار. نظر اين است كه مجلس مؤسسان شش ماه طول بكشد تاتعيين بشود اشخاصش، دو ماه طول بكشد تا يكى يكى، پانصد، ششصد، هفتصد نفر را تعرفههايشان را ببينند و ببينند درست است يا نه، اين تقريبا حدود يك سال، دو سه سال طول بكشد كه مناقشات در يكى يكىاش، اين بعضى از اين شياطين بيايند يك ماه دو ماه معطل كنند سر يك مادهاى از اين قانون. آنوقت چه بشود؟ اين ريشههائى كه الان زود قابل كندن و دور ريختن است، اينها جان بگيرند، اينها به هم متصل بشوند؟ اين اشخاص مختلف به هم متصل بشوند، با اتصال به هم مانع بشوند از اينكه اصل رأى داده بشود (جمهورى اسلامى) با اتصال بههم همچو بكنند كه مسائل سابق دوباره عود كند. در اصل مقصد اين است منتها در بين اينها بعضى در اشتباهند، سوء نيت ندارند، اطلاعشان ناقص است، اشتباه دارند، در تحت تأثير آنهايى كه سوء نيت دارند واقع مىشوند و بعضىشان سوء نيت دارند و روى نقشه دارند كار مىكنند اينهائى كه با هم دارند متصل مىشوند شما مطالعه كنيد، چه جمعيتهائى بودند، آيا بازارى هستند، آيا منبرىها هستند آيا محرابىها هستند يا يك دستههائى هستند كه اين دستهها هيچ كدام يك كار به اسلام كارى ندارند، بعضىشان هم جدا مخالف با اسلامند. اينهائى كه مىگويند ما از ديكتاتورى پهلوى خارج شديم به ديكتاتورى عمامه و كفش رسيديم، از ديكتاتورى نمىترسند حاضرند كه يك كمونيست بيايد ديكتاتورى كند، از آخوند مىترسند، از عمامه و كفش مىترسند، از اسلام مىترسند، نه از ديكتاتورى. بدترين ديكتاتورىها آنى است كه در كمونيستهاست، غرب آنطور ديكتاتورى ندارد، اينها از او نمىترسند، اينها از اسلام سيلى خوردند از آنكه سيلى خوردند از آن مىترسند.
afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 133
تاريخ: 26/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى جوانان و حزب جمهورى اسلامى و فرهنگيان شهرستان ملاير
قدرت اسلام عامل تجمع طوايف مختلف درزير يك سقف
بسم الله الرحمن الرحيم
اين قدرت اسلام است كه طوايف مختلفه را در زير يك سقف جمع كرده است. قبل از اين يك همچو اتفاقى نمىافتاد كه از بيجار، از دورود، از ملاير، از خوزستان و از جاهاى ديگر با ما ملاقات كنند، مطالبشان را بفرمايند، ما هم مطالبى عرض كنيم. لكن قدرت اسلام قوه ايمان، اين مطلب را محقق كرد كه الان ما اشخاص مختلف المحل در يك جا مجتمع هستيم و مطالب خودمان را مىگوئيم.
مطلب همان است كه مكرر عرض كردم و بايد تاكيد كنم كه ما يك مطلب حتمى داشتيم كه دشمنهاى خودمان را عقب بزنيم و آنها را از مملكت بيرون كنيم و موانع را مرتفع كنيم كه الحمدلله شده است و اگر هم مانده است، يك ريشه گنديدهاى هست اين، و يك مطالبى داريم كه در مقام سازندگى كشور است. در راس همه قضيه قانون اساسى است... به اسم تمدن بزرگ همه را به هم بريزد، لكن ما بايد اول اصول مطلب را درست كنيم، ايرانى داشته باشيم، اسلامى داشته باشيم، تا بعد راجع به آبادى اين و راجع به فروعش صحبت كنيم.
الان مطلب اين است كه دشمن شما، دشمنهاى اسلام الان مشغول توطئه هستند و مشغول جمعآورى قوا هستند و مىخواهند يك توطئه اى بكنند و توطئهاى كه آنها مىخواهند بكنند قبلا هم در صدد بودند كه نگذارند....
... خوب امريكاست كه دارد و به همه جا مىدهد و ما هم از آنجا بايد بخريم. اگر كشاورزى ما تحقق پيدا بكند، ما خود كفا هستيم، بلكه زيادتر داريم. مملكت ما يك مملكت كشاورزى است، زيادتر از مقدار خودش دارد. اگر يكى از استانهاى ايران درست كشت شود، مثل خراسان، مثل آذربايجان كافى است براى مملكت ما، باقيش را بايد بفروشيم. اينها آمدهاند نمىگذارند. اين به نفع كيست؟ به نفع آمريكا. پس اين دليل بر اين است كه اينها براى آمريكا دارند كار مىكنند. كارخانهها را نمىگذارند كه جريان پيدا بكند. اين به نفع كيست؟ به نفع اجنبى. پس اينها براى اجنبى دارند كار مىكنند اينها ادعا مىكنند كه ما صلاح ملت را مىخواهيم، صلاح مملكتمان را مىخواهيم. خير، اينها اعمالشان بعكس است.
الان ما مىخواهيم قانون اساسى يك مملكتى را درست كنيم و به نظر ملت برسانيم، خوب يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 134
همچو چيزى، يك همچو امر مهمى را اينها حالا افتادهاند دوره كه نه، ما مىخواهيم مجلس مؤسسان باشد. و آن مجلس مؤسسان عريض و طويلى كه ششصد، هفتصد نفر بايد جمع بشوند كه اگر بخواهد اصلش تحقق پيدا بكند، يك شش ماهى لازم است تا مجلس مؤسسان درست بشود و بعد هم افراد مختلف، افراد مغرض نمىگذارند كه اين قانون درست تحقق پيدا بكند و نظرشان به اين است كه طول بكشد. يك چيزى كه با دو ماه مىشود اصلاحش كرد، به دو سه سال، سه چهار سال طولش بدهند و آنها توطئهها را بكنند، كارهايشان را انجام بدهند و اجتماعاتشان را با هم بكنند و يكدفعه نه اسلام و نه كشور و نه قانون اساسى و همان حرفهاى سابق.
لزوم شركت در جهاد سازندگى به عنوان يك وظيفه الهى
الان همه ما كه در اينجا مجتمع هستيم، شما كه از بيجار آمدهايد، آقايانى كه او دورود آمدهاند، آقايانى كه از ملاير آمدهاند، آقايانى كه از اهواز آمدهاند، همه ما بايد با هم دست به هم بدهيم كه اين مرحله اصلى را، اينها را محقق كنيم مراحل بعد آسان است ديگر. مهم اين است كه اين مراحل بگذرد كه مملكت ما يك حكومت مستقر پيدا بكند، يك رئيس جمهورى پيدا بكند، يك مجلس شورا پيدا بكند كه اساس حكومت كه اصل است تحقق پيدا بكند، بعد برويم سراغ اينكه گرفتارى داريم. و الان هم دولت در صدد اين است كه به طور گسترده در همه جا مشغول بشوند به پاكسازى و مشغول بشوند به كار. كه همين امروز هم پيامش را ما خواهيم داد به همه ملت كه جهاد سازندگى يك كارى است كه بايد بشود و همه ملت، همه مردم موظفند كه در كار شركت كنند و اگر با همه ملت اين كار شروع بشود، ايران بعد از چندى يك ايران آباد انشاءالله خواهد بود. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه شما آقايان را مىخواهم و متشكرم از شما كه از بلاد دور آمديد و در يك اتاق تنگ و تاريكى نشستيد و عرق مىريزيد.
انشاءالله خداوند همهتان را تأييد كند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 135
تاريخ:26/3/58
بيانات امام خمينى به ملت ايران در مورد تشكيل جهاد سازندگى
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در مشكلات بايد متوسل بشويم به ملت، ملتى كه بحمدالله مهيا براى كمك و فداكارى بوده و هستند. با فداكارى ملت بحمدالله مراحلى را بسيار اهميت داشت پشت سر گذاشتيم. موانع مرتفع شد، خائنين رفتند و اگر تتمهاى هم باشد با همت ملت خواهند رفت، لكن اين ديوار شيطانى بزرگ كه شكست، پشت آن ديوار خرابىهاى زياد هست و ما بايد به همت ملت آن خرابىها را ترميم كنيم. ناچاريم كه به ملت متوجه بشويم براى سازندگى براى اينكه ترميم كنيم اين خرابى كه در طول مدت حكومت جائر پهلوى در مملكت ما حاصل شده است و بحمدالله ملت ما راجع به سازندگى اين مهيا بودن خودشان را اعلام كردهاند. دانشجوهاى عزيز، متخصصين، مهندسين و بازارى، كشاورز، همه قشرهاى ملت داوطلب براى اين است كه ايرانى كه به طور مخروبه به دست ما آمده است بسازند، از اين جهت بايد ما بگوئيم يك جهاد سازندگى، موسوم كنيم اين جهاد را به جهاد سازندگى كه همه قشرهاى ملت، زن و مرد، پير و جوان، دانشگاهى و دانشجو، مهندسين و متخصصين، شهرى و دهاتى همه با هم بايد تشريك مساعى كنند و اين ايران را كه خراب شده است بسازند و البته آن جاهائى كه بيشتر خرابى هست مثل آنجاهايى كه روستاها، جاهائى كه مساكن عشائر هست، دهات دور افتاده كه تقريبا هر كدام از گروهها مىآيند شكايت از وضعشان دارند مىگويند برق نداريم، خانه نداريم، آب نداريم، اسفالت نداريم، بهدارى نداريم و همه هم صحيح مىگويند، بنابراين بوده است كه اينطور ايران را خراب كنند و الان كه بحمد الله آن سد شكسته شد، براى مرحله ثانى كه مرحله سازندگى است، ما دستمان را پيش ملت دراز مىكنيم و از ملت مىخواهيم كه همه در اين نهضت شركت كنند و همه دست برادرى به هم بدهند و اين سازندگى و جهاد سازندگى را شروع كنند و البته مأمورين دولت در هر جا آنها هم مردم با آنها تشريك مساعى كنند در تحت نظر اشخاص كارشناس، دولت كارها را انجام بدهند و روحانيونى كه در همه جا در بلاد بحمدالله هستند، در اين امر آنها هم تشريك مساعى كنند، نظارت كنند و من به همه ملت، به همه اشخاص كه در اين روستاها و دهات بسر مىبرند، پس از اينكه به همهشان دعا مىكنم و عرض ارادت، يك سفارش دارم و آن اينكه توجه كنند كسانى كه براى ساختن و براى سازندگى و براى جهاد سازندگى در دهات مىآيند در روستاها مىآيند، توجه كنند كه مبادا خداى نخواسته در بين آنها يك اشخاصى باشد كه بر خلاف رويه ملت،
صحيفه نور ج 7 صفحه 136
بر خلاف اسلام مسائلى داسته باشند. اگر يك همچو اشخاص ديدند، فورا آنها را از ده كنار بگذارند و نگذارند در بين جوانهاى ما، در بين روستائيان ما تبليغات سوئى بكنند. انشاءالله خداوند به همه ملت و به همه كسانى كه در اين راه تشريك مساعى مىكنند و اين وظيفه اخلاقى شرعى را ادا مىكنند، به همه توفيق عنايت كند. همه موفق باشند كه در اين جهاد شركت كنند و آن خرابهها را بسازند و برادران خودشان را كمك كنند كه شايد هيچ عبادتى بالاتر از اين عبادت نباشد. بلكه من مىخواهم از اشخاص كه براى زيارتها، براى مكه معظمه، براى مدينه منوره مىخواهند بروند لكن به طور استحباب مىخواهند بروند، من مىخواهم از آنها هم تقاضا كنم كه شما براى ثواب مىخواهيد برويد مكه مشرف بشويد، مىخواهيد برويد مدينه منوره، عتبات عاليات مشرف بشويد، امروز ثوابى بالاتر از اينكه به برادرهاى خودتان كمك كنيد و اين سازندگى را همه با هم شروع كنيد كه ايران خودتان درست ساخته بشود و برادرهاى خودتان نجات پيدا بكنند خداوند به همه شما اجر عنايت مىكند و همان ثوابى را كه شما از زيارتها مىخواهيد، خداوند به شما در اين جهاد خواهد داد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 137
تاريخ: 27/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم تهراننو، نمايندگان كاركنان كشتارگاه اصفهان و عشاير كرد
توجه كنيد كه ما مسلمانيم و فقط قانون اسلام را مىخواهيم
بسم الله الرحمن الرحيم
از بركات اين انقلاب است كه برادرها همه دور هم جمع شدهاند، شما آقايان كه از كردستان، از اصفهان و از جاهاى ديگر همه با هم جمع شديد تا مطالبى را كه داريم در ميان بگذاريم.
شما همه مىدانيد كه در اين پنجاه و چند سال در مملكت ما به جوانهاى ما چه گذشت و خزائن اين مملكت چطور به باد رفت و نيروهاى اين ممكلت چطور عقب ماند. حالا كه بحمد الله به واسطه اجتماع همه اين سد بزرگ شكسته شد و قشر خائن يا كشته شد و يا فرار كرد، حالا ما بايد در اين فكر باشيم كه الان تكليفمان چيست. همانهائى كه رفراندم را تحريم كردند، همان مىخواهند كه نگذارند قانون اساسى را به تصويب برسانيم چون اين قانون اساسى اسلام و جمهورى اسلام است و اينها از اسلام مىترسند و لذا مىخواهند نگذارند جمهورى اسلامى در ايران مستقر بشود. قبلا مىگفتند كه ما جمهورى مىخواهيم و به اسلام هيچ كارى نداريم ما جمهورى دموكراتيك يا جمهورى غربى مىخواهيم. ولى ما مسلمان هستيم و مسلمان نمىتواند از اسلام بگذرد. مسلمان از همه چيز مىتواند بگذرد اما از اسلام نمىتواند بگذرد. اين عده قليلى كه مىگفتند كه ما جمهورى و يا جمهورى دموكراتيك مىخواهيم، آنها در اقليت بسيار ضعيف واقع شدند. ما كه مىخواهيم قانون اساسى جمهورى اسلامى را بگذرانيم اينها به فكر افتادند كه اين را هم نگذارند تحقق پيدا كند و لذا مىگويند بايد مجلس مؤسسانىنظير مجلس غرب در اينجا باشد و ششصد يا هفتصد نفر عضو داشته باشد. اولاً چند ماه طول بكشد تا عضوها تعيين بشوند و ثانياً چند سال طول بكشد تا تصويب بشود و اين تأخير بدان جهت است كه شايد بتوانند ريشه گنديده دور هم جمع بشوند و يك مفسدهاى بار بياورند. شما آقايان بايد توجه داشته باشيد كه طرحى كه دولت داده است طرح صحيحى است و بايد زودتر مطلب را تمام كرد كه مبادا اينها دوباره اجتماعى بكنند و همان مفاسد سابق را پيش را پيش بياورند. بعضى از اين افراد در كردستان باز همين معنا را تحريم كردهاند كه ما مجلس مؤسسان مىخواهيم و الا تحريم مىكنيم. آنوقت هم رفراندم را تحريم كرده بودند و الان هم همانها هستند آنهائى هستند كه با اسلام مخالفند. ما به مردم مىگوئيم شما نمايندههاى خود را تعيين كنيد و حدود هفتاد و پنج نفر بنا شده است تعيين شوند تا بيايند اين قانون را بررسى كنند. تمام مردم نمايندههاى خود را بفرستند، بعد از
صحيفه نور ج 7 صفحه 138
اينكه اين نمايندهها قانون را قبول كردند آنوقت به رأى مردم گذارده مىشود و يك روز مطلب تمام مىشود و تمام جريان، دو ماه بيشتر طول نمىكشد، نه سه سال و چهار سال طول بكشد تا از آن طرف مرزها به اين طرف و از داخل هم ايادى آمريكا و انگلستان و جاهاى ديگر دست به هم بدهند و غائلهاى بپا كنند.
شما عشاير محترم خرابكاران را در بين خود راه نداده هدايتشان كنيد
ما مىخواهيم هر چه زودتر مملكت ما مملكت اسلامى بشود و همه شما همين معنا را مىخواهيد. شما هم كه به كردستان مىرويد سلام را به همه دوستان برسانيد و بگوئيد اساس اين است كه مىخواهند همان رژيم سابق يا نظير آن را پيش بياورند و آنها را بايد در بين خود راه ندهيد، از آنها اعراض بكنيد يا هدايتشان بكنيد. شما هم براى ملت مىخواهيد كار بكنيد، بيائيد كمك كنيد، چرا كارشكنى مىكنيد؟ رفراندم مىخواهيم بكنيم، شما كارشكنى مىكنيد خرابكارى مىكنيد قانون اساسى اسلامى مىخواهيم درست كنيم باز هم شما خرابكارى مىكنيد. پس شما يك دسته خرابكار هستيد، نه يك دسته ملى. شما مىخواهيد همان مسائل را دوباره برگردانيد و ما هم انشاءالله نمىگذاريم. انشاءالله همه شما سالم باشيد، همه موفق باشيد، همه مويد باشيد و سلام من را به همه دوستان در همه جا برسانيد. خداوند همه را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 139
تاريخ: 28/3/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن نداى اسلام قم
بايد تمامى هم و غمتان متوجه مسائل اصولى مثل تصويب قانون اساسى باشد.
بسم الله الرحمن الرحيم
عرض مىكنم كه اول بايد تشكر كنم از شماها كه در جنوب شهر يك همچو فعاليتها را مىكنيد واين يك جهاد بزرگى است براى شما و خداوند شمارا انشاءالله تأييد مىكند. قضيه اينكه براى رفاه آنجا، براى چى آنجا، اينها همه در نظر گرفته شده است و شايد زود هم اين كارها بشود. بنابراين است كه در همين جهاد براى ساختن، جهاد سازندگى، به قشرهاى پائينتر بيشتر توجه بشود و جنوب شهرىها و روستاها و اينها، بيشتر به آن توجه بشود، اينطور نيست كه از آن غفلت بشود.
البته خوب يك قدرى معطلى دارد، يك قدرى مسائل مشكلتر كه اساسىتر است الان در كار است. شما مىدانيد كه الان قضيه قانون اساسى در كار است، قضيه قانون اساسى، اساس حكومت اسلام است. ما اساس حكومت را بايد درست بكنيم و بعد برسيم سراغ اينكه كارهاى حكومت بايد چه باشد. و غالباً البته در هر انقلابى وقتى كه يك پيروزى حاصل شد، آنوقت مردم متوجه به گرفتارى خودشان مىشوند. قبل از پيروزى توجه دارند به اينكه برسند به پيروزى وقتى كه فهميدند حالا پيروز شدند يك سستى پيدا مىشود، توجه به گرفتارىها زياد مىشود، نظير اينكه يك قافلهاى وقت كه از اين منزل مىخواهد به يك منزل ديگرى برود مثلاً چهار فرسخ مثل قوافل سابق تا توى راه بودند خستگى نبود همچو كه مىرسيدند به منزل، آنجا خستگى حاصل مىشود، خستگى توى منزل حاصل مىشود. آنوقت ديگر اگر به آنها مىگفتند كه پا شويد يك نيم فرسخ ديگر برويد نمىتوانستند، آنجا چون رسيدند به منزل سستى مىكنند. قضيه انقلابات هم اينطورى است كه وقتى كه همه داريم با هم حركت مىكنيم كه آن سد را بشكنيم خسته نمىشويم، سستى پيدا نمىشود، هر چه جلو مىرويم قويتر مىشويم. وقتى كه رسيديم به يك جايى كه سد را شكستيم و اعتقادمان اين شد كه الحمدالله پيروز شديم، آنوقت بر مىگرديم سراغ اينكه زاغه نشينان وضعشان چه جورى است؟ ادارهاىها وضعشان چه جورى است؟ارتشها وضعشان چه جورى است؟ مردم كوچه و بازار را بايد چه كرد؟مدارس را بايد چه كرد؟ اينها براى اين است كه ما خودمان را پيروز فرض كرديم. حالا بر مىگرديم به مسائل خودمان. اگر در اين انقلاب درست دقت كنيم پيروزى ما در آنوقتى است كه آن مسائل اصلى ما لااقل درست تحقق پيدا بكند. از مسائل اصلى ما يكيش تحقق پيدا كرده است و آن رفراندم براى جمهورى اسلامىاست، اما
صحيفه نور ج 7 صفحه 140
قانون اساسى كه اساس يك ممكلت است و بعد هم مجلس شورا كه بايد باشد در يك مملكتى، رئيس جمهور بايد باشد، اين مراحل باز برايمان مانده است. اگر بنا باشد كه ما حالا به خيال خودمان پيروز شده باشيم، آنوقت من كه طلبه هستم بروم سراغ طلبگى خودم و شما آقايان هم برويد هر كدام سراغ كارهاى خودتان، گرفتارىهاى خودتان، اين مسائل اصلى ممكن است يك وقت خلا به آن وارد بشود و خطرناك است به نظر من مىآيد كه شما، همه آقايان، همه قشرها، زنها، مردها،دانشمندها، غير دانشمندها، همه الان همشان را صرف اين بكنند كه اين قانون اساسى به تصويب برسد. يعنى كسانى كه مىخواهند مخالفت با اين بكنند الان زيادند، زيادند كه مخالفت مىخواهند بكنند و عمده مخالفتشان هم همين است كه نمىخواهند اسلام تحقق پيدا بكند آنها مىترسند از اسلام چنانچه اربابانشان هم از اسلام مىترسيدند. الان همه ما تكليفمان اين است كه گرفتارىهاى خودمان را كه زياد است، من مىدانم گرفتارى زياد است، گرفتارى زاغهنشينان را مىدانم چقدر زياد است، گرفتارىهاى خودمان را عجالتاً تا يكى دو سه ماهى كه اين قانون اساسى بايد تصويب بشود و مجلس شورا درست بشود و رئيس جمهور تهيه شود، عجالتاً اينها را يك قدرى سبك بگيريم، خيال نكنيم مطالب اينهاست. اصول را بايد ما حفظ بكنيم، وقتى اصول تحقق پيدا كرد اينها فروعش است. بايد هم اينها بشود، شكى نداريم كه بايد بشود. در عين حالى كه اينطور است، معذلك خوب دولت بنا گذاشته است كه اين كار را بكند اما حالا آنى كه به نظر من بسيار اهميت دارد و شياطين دارند كارشكنى مىكنند اين است كه همين جورى كه طرح كرده دولت و صحيح هم هست، اين قانون اساسى را منتشر كنند، بعد هم يك عده 75 نفرى را تعيين كردند كه مردم آنها را خودشان انتخاب كنند. آنها هم بررسى كنند در قانون اساسى بعد هم به رفراندم مردم بگذاريم و آنها هم رأى بدهند كه قانون اساسىمان درست بشود چون اساس است. دنبال آن مجلس شورا درست بشود آن ديگر آسان مىشود كارها. وقتى ما اين اساس را درست كرديم، آنوقت بياييم سراغ اينكه بايد چه بكنيم راجع به جهات ديگر. البته نمىگويم حالا اين فعاليت نشود، اينها هم بايد بشود اما تمام هممان صرف اين نشود كه ما مثلاً زاغهنشينانمان چطور است، يا مثلاً مدارسمان چطور است، يا محلهمان چطور است، همه هم ما صرف اين نشود. و مهممان اين قضيه باشد كه اساس مسأله اصل باشد، ما اساس مسأله را درست بكنيم و بعد بيائيم سراغ اين متفرعاتش. حالا هم اين فعاليتها مىشود، مشغول هستند، از اين طرف خانهسازى شروع كردند ديگر براى خانهسازى، منتها از بيرون،از كنارهاى ايران مىآيد جلو، از اين طرف هم براى اين جهادى كه هست اين هم انشاءالله دارند عمل مىكنند و همه قوا بحمدالله بسيج مىشوند براى اين كار و اين كارها اميد است كه زود هم درست بشود. اما چيز مهم اين اصول است، قانون اساسى مهم كه يك دسته الان افتادند تو دور كه نه، مجلس بايد مجلس مؤسسان باشد، چون در غرب مجلس مؤسسان بوده، آقايان هم ميل دارند مجلس مؤسسان باشد و اينها هم نه اينكه براى مجلس مؤسسان دلشان سوخته، اينها مىخواهند مطلب را به تعويق بيندازند، معطل كنند بلكه آن ريشههاى گنديدهاى كه دارند به هم متصل مىشوند قوه پيدا
صحيفه نور ج 7 صفحه 141
كنند بيايند اساس را از كار بيندازند.
تكليف بر گسترش مساجد، اين مراكز تبليغات اسلام و بسيج قشون
الان ما بايد همه هممان را صرف اين قضيه بكنيم. اينها البته مورد توجه هست، هميشه مورد توجه بوده و ما اميدواريم كه همه مسائل بعد از اينكه يك استقرارى حكومت اسلامى پيدا كند و ما بتوانيم انشاءالله حكومت اسلامى آنطور كه اسلام مىخواهد چه بشويم، اول نظر راجع به مستمندان، اول نظر، همانطور كه اسلام اينطور مىگويد، اسلام براى مستضعفين آمده است و اول نظرش به آنهاست.
سخنگوى انجمن: اگر اجازه بفرمائيد مسأله مهمىكه مطرح است كه اول خدمتتان عرض كردم، آن مسأله تبليغاتى است كه در جنوب شهر خيلى كم است.
امام: خوب، اينها هم بايد در مقابلش بشود، اينها هم بايد بشود. مىدانم بايد مساجد، انشاءالله در يك طرحى مىشود كه، بايد بروند سراغ مساجد. مساجد بايد مركز، همانطور كه صدر اسلام مركز سياست بوده مساجد، مساجد مثل اينها نبوده است كه فقط مركز چه باشد. خطبه نماز جمعه، خطبه سياسى بوده هميشه. مساجد مركز بسيج قشون بوده، مركز تبليغات اسلام بوده است.
اينها انشاءالله تدبير مىشود.
سخنگوى انجمن: چون به اصطلاح ضد انقلاب،از همين مسأله سوء استفاده مىكند.
امام: بله مىدانم اينهارا، مىدانم اينها را.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 142
تاريخ: 28/3/58
پيام امام خمينى به ژيستكار دستن رئيس جمهور فرانسه
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى رئيس جمهور
براى پذيرائى و مهمان نوازى كه در مدت اقامت در فرانسه از من به عمل آورديد تشكر مىكنم.
از كشور شما بود كه من توانستم نداى حق و حقيقت را به ملت ستمديده ايران برسانم و انقلاب استثنائى ايران را رهبرى كنم. انقلابى كه سالهاى متمادى در حال تكوين بود و دليل نضج آن فساد و ظلمتى بود كه در تمام كشور حكفرما وعلت اصلى آن وجود سلطنتى بود كه از خارج حمايت مىشد.
روابطى كه ما را به فرانسه پيوند مىدهد همواره بر مبناى اخلاقى و تمدنهاى ما احترام متقابل پايهگذارى شده است. بنابراين تعجب كردم وقتى دريافتم بعضى از محافل فرانسوى براى محكوميت جنايتكاران، غارتگران و فاسدان رژيم منحله گذشته كه مرتكب جنايات عظيمى نسبت به مردم كشور شدند و طبق اصول اسلامى و قرآن مجيد مقصر شناخته و محاكمه شدند دخالت مىكنند. آنان بايد احساس همدردى و توجه بيشترى نسبت به انقلاب ما از خود نشان دهند. انقلابى كه ما را از يوغ امپرياليسم و ستم پادشاهى مستبد كه جنون عظمت و خود بزرگبينى داشت رها كرد.
اين قادر متعال است كه به ما كمك كرد و مارا از چنگال عامل بدبختىها و نابسامانىها رهائى بخشيد. ما دست شما را مىفشاريم و اميدواريم كه روابط دوستىمان بيش از پيش توسعه يابد و استحكام يابد.
آقاى رئيس جمهورى خواهشمندم مراتب حقشناسى من و آرزوهاى مرا براى سعادت ملت فرانسه بپذيريد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 143
تاريخ: 28/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران مسجد نبى اكرم (ص)تهران
به غير اسلام نبايد فكر كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه همه ما پاسداران اسلام باشيم. من اميدوارم كه همه مسلمين از پاسداران قرآن كريم باشند و همه مسلمين از پاسداران امام زمان باشند. من از شما پاسدارها كه لباس پاسدارى پوشيدهايد تشكر مىكنم. در هر جا هستيد پاسدارى كنيد از اين نهضت طرفدارى كنيد و از آقاى بطحائى هم تشكر مىكنم كه زحمت كشيدند و با شما آمدند اينجا.
ما آنچه مقصدمان است اسلام است، به غير اسلام نبايد فكر كنيم، به غير قوانين اسلام نبايد فكر كنيم. مقصود ما اين است كه هر جاى اين مملكت برويم اسلام را ببينيم، اينطور نباشد كه رأى بدهيم به جمهورى اسلامى لكن هر جا برويم از اسلام خبرى نباشد. جمهورى اسلامى معنايش اين است كه يك جمهورى باشد و قوانينش همان قوانين اسلام. تمام قوانينى كه غير از قانون اسلام است، قانون نيست، مورد رضاى ما و ملت ما نيست. ملت ما كه به خيابانها ريختند، به پشت بامها رفتند و شب و روز زحمت كشيدند، جوانهايشان را دادند، خونشان را دادند، براى اسلام بود، اگر اسلام نبود همچو كارى نمىكردند.
اين تحولى بود كه به دست خدا واقع شد
اسلام بود كه شما را راه انداخت و به شما همچو قدرتى داد كه در مقابل اين قدرتهاى شيطانى بزرگ ايستاديد و نترسيديد، اين غيرتى بود كه خدا به شما داد و الا ما كه بندگان ضعيفى هستيم و چيزى نداريم، همهمان در مقابل اين تفنگ عاجزيم و همين ما كه در مقابل يك تفنگ عاجز بوديم و از يك پاسبان مىترسيديم، همين ملتى كه از پاسبان مىترسيد، خدا يك قدرت به همه ما داد كه بيائيم در خيابان و فرياد بزنيم كه ما اين رژيم را نمىخواهيم. اين قدرتى بود كه خدا به شما داد و بايد از خدا تشكر كنيم، اين قدرتى بود كه ايمان به خدا بعداً به شما داد، اين تحولى بود كه به دست خدا واقع شد. الان هم باز جوانهائى مىآيند پيش من و مىگويند دعا كنيد كه ما شهيد بشويم، ما شهادت را مىخواهيم.
اين يك تحولى بود كه براى اين ملت پيدا شد و گرايش زندگى اين دنيا خيلى مطرح نبود، شهادت را مىخواستند. اگر چنانچه دنيا و اين امور مادى و اين زندگى مطرح بود نمىرفتند در مقابل توپها و در
صحيفه نور ج 7 صفحه 144
مقابل تانكها و مسلسلها. آنان در مقابل توپ و تانك رفتند، از بچه كوچك گرفته تا بزرگها، از دانشگاهى تا علماى مذهب، از بازارى تا كارگر و ارتشى.
حفظ عنايت خدا منشأ تمام پيروزىهاست
ارتشى كه سالهاى طولانى اينها براى خودشان درست كرده بودند، ديديد كه در ظرف مدت كمى پشت به آنها كرد و رو به شما آورد. اين قدرت خدا بود، اين چيزى بود كه خدا به شما عنايت كرد و بايد اين عنايت خدا را حفظ كنيد. حفظ اين عنايت خدا كه منشأ همه پيروزىهاست به اين است كه قدمهاى ديگرى هم برداريد، همه با هم پشتيبانى كنيم، همانطورى كه در اول، اين نهضت با ايمان پيش رفت و اجتماع همه شما به واسطه ايمانى كه در دلتان بود سبب شد كه يك همچو قدرت شيطانى را درهم كوبيديد. اين يك عنايتى بود، عنايت خاصى بود از خداى تبارك و تعالى و لذا حساب همه اشخاصى كه به ماديات فكر مىكردند، آن اشخاصى كه توجه به معنويات نداشتند هم حسابهايشان باطل شد، ولى حسابهائى كه روى دنياست و به معنويات نظر ندارد، روى آن حساب، حق با آنها بود كه به معنويات نظر نداشتند امكان ندارد اين قدرت از بين برود اين را مكرر مىگفتند، خصوصاً اين آخر كه در پاريس دستجات مىآمدند و بعضىها نه اينكه سوء نيت داشتند، خيرخواه بودند لكن اشتباه داشتند و روى حساب ماديت، روى حسابهاى دنيا و اهل دنيا، نبايد يك ملتى كه هيچ ندارد، حالا چهار تا اسلحهاى كه داريد قبل از انقلاب كه هيچ چيز نداشتيد، اين غنيمت است كه قبلاً نداشتيد، جز يك مشت خالى، يك ملتى كه زنهايش هميشه در پرده بودند و پايشان را بيرون نمىگذاشتند، يك ملتى كه حاضر نبودند يك قدم براى امرى بردارند، در آنها يك تحولى واقع شد. تحول الهى كه همين ملت با اينكه هيچ نداشتند، بر آنها كه همه چيز داشتند مقدم شدند مشتهاى شما با ايمانى كه دنبالش بود، بر اين تانكهاى غول پيكر غلبه كرد. خونهاى جوانان ما بر مسلسلها غلبه كرد. اين چيزى بود كه خدا به شما داد و بايد اين را حفظ كنيد. الان به فكر اين نباشيد كه به ما پاسدارها حقوق نمىدهند و يا كم مىدهند. همانطورى كه سابق درحال انقلاب بوديد و در حال جلو رفتن و شكستن، يك كدام مىنشستيد فكر كنى كه ما اگر شب به منزل برويم شام چى هست؟ نه، اين فكر در ذهن هيچ كسى نبود و مىدانم نبود اگر بود نمىآمدند جان بدهند. آن روزى كه شما راه افتاديد به ميدان و توى خيابانها، آنها با ابزار غول پيكر و شما با مشت، هيچ به فكر آن نبوديد كه حقوقم كم است، حقوق مطرح نبود، جان مطرح نبود. اين روحيه شما را غلبه داد، اين چيزى كه شما را غلبه داد مادامى كه او هست شما پيروزيد دعا كنيد كه باشد، جديت كنيد كه نگهش داريد. خدا به شما يك عنايتى كرده است كه اين عنايت را حفظ كنيد، نگهش داريد. تا آن قدمهاى اصولى و مسائل اصلى درست نشود، تا آن كارها درست نباشد به فكر اينكه من حقوقم كم است ويا من رتبهام كم است به اين فكرها نباشيد. حالا بايد همه همانطورى كه از اول مقصد را نگاه مىكرديد و به مصائب خودتان توجه نداشتيد، حالا هم مقصد را نگاه كنيد، به مطالب خودتان توجه نكنيد. بازارى حالا نبايد به فكر منفعت بردن باشد، كارگر به فكر اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 145
نباشد كه حقوقش كم است، دهقان به فكر اين نباشد كه امسال زراعت چطور است، باران آمده يا نه، اينها فكرهائى است كه شما را از اين قدرت الهى باز مىدارد. شما قيام لله كرديد.
شما كه موعظه خدا را پذيرفتيد حافظ آن باشيد آن وصيتى كه خداى تبارك و تعالى به پيغمبر اكرم فرمود اين بود كه به مردم بگو من يك حرف دارم، يك موعظه دارم، هيچ ديگر من نمىگويم، يك موعظه دارم قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله نهضت كنيد براى خدا. يك نفرى براى خدا نهضت كن، همه با هم براى خدا نهضت كنيد. شما براى خدا نهضت كرديد، دليلش اين است كه جان را گذاشتيد كف دست و راه افتاديد در خيابانها و فرياد كرديد اسلام، اين دليل بر اين است كه شما براى خدا كار كرديد، اگر اينكار براى خدا نبود، كسى جانش را نمىداد. ميدانى كه گلوله تفنگ دارد، مسلسل مىبندند، توپ مىآيد، تانك مىآيد، سرباز مسلح است، اين دليل بر اين است كه براى خدا كار انجام داديد. همين وصيتى كه خدا، موعظهاى كه خدا كرده است عمل شد اعظكم بواحده اين يكى انما اعظكم بواحده به ايشان بگو كه من فقط يك موعظه دارم و آن اينست كه نهضت شما، قيام شما براى خداباشد. توى اين همه چيز هست، در اين يك كار و يك موعظه همه چيز هست. شما اين موعظه خدا را پذيرفتيد تا حالا، نگذاريد از دست برود،قيام شما لله باشد، براى خدا، از حالا به بعد هم جديت كنيد. شما شبها خيلىهاتان تا صبح بيداريد و آنوقتى كه جوان بايد بخوابد و درها بسته است، شما ايستادهايد و شما به دوشتان تفنگ است، اين اگر براى خدا نباشد، براى كيست؟ كسى زور به شما نگفته است. يك وقت اين است كه يك صاحب منصبى ايستاده آنجا و تفنگش را كشيده و مىگويد بايد بايستد، آن براى خدا نيست براى صاحب منصب است، براى تفنگ است. كسى حالا به شما فشارى نياورده كه پا شويد بايستيد تا صبح.
اين لله است، كار شما براى خداست. جوانى كه بايد در دل شب بخوابد و اقتضاى جوانى است كه بخوابد، نمىخوابيد تفنگ را به دوش كشيديد، خودتان را در معرض هلاكت گذاشتيد، شياطين باز به دنبال هستند كه خداى نخواسته بزنند و شما ايستادهايد و داريد از اسلام طرفدارى مىكنيد، اين براى خداست. اگر براى خدا نبود، اين چه كارى بود كه انسان خوابش را كنار بگذارد كه بيايد در جائى كه معرض خطر است و از معرض اطمينان و از معرض آمال دست بردارد و بيايد در معرض اين خطر و خواب عزيزش را از دست بدهد، اين نمىشود مگر براى خدا. زور هم كه نيست، هيچ كس هم به شما نگفته، فقط يك قدرت ايمان است. اين را حفظ كنيد، اين همان است كه شما را تا اينجا پيروز كرده است و همه حرفهاى ماديين را باطل كرده است. حرفهاى كمونيستى با همين كارها باطل مىشود.
اگر فقط دنياست و فقط همين است، اين قدرت زمين زدن آن قدرتهاى بزرگ را ندارد، اگر دنيا بود معقول نيست كه شما بتوانيد قدرتبزرگ را از بين ببريد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 146
بايد قانون اساسى را به نفع اسلام تحكيم بخشيم
ما حالا بايد قانون اساسى را آنطورى كه براى اسلام باشد، تحكيم كنيم، تصويب كنيم و اين هم بايد زود تصويب شود. اين طرحى است كه دولت داده است، همين طرح صحيح است و اگر بخواهد آنطورى كه اين غربزده مىگويند مبنى بر اينكه شما مطابق چيزهاى دنياپسند يك مجلسى درست كنيد با پانصد، ششصد نفر آدم و پانصد، هشتصد نفر آمدند يكى يكى بنشينند آنجا، اين معانى اش آن است كه ما تا دو سه سال ديگر بنشينيم و عزا بگيريم و آنان قوت پيدا كنند، طرحى است كه يا از غرب ريخته شده است و يا از آنجائى كه شاه در آنجاست. اين طرح وارداتى است، آيا اين طرح قبول است؟ ما مىگوئيم زود كلك قضيه كنده شود و اسلامى بشود و الان همه ما بايد در دنبال همان معنا باشيم و همين طرحى را كه دولت گفته است، صحيح است. دشمنانتان مىخواهند كه جيبهايشان پر بشود و اسلام جيب پر كن نيست، اسلام با ضعفا است. اسلام آن است كه اميرش مىفرمايد كه من مىترسم در آن طرف مملكت يك كسى گرسنه باشد، شايد آنجاها چيزى نداشته باشد بخورد من بايد زندگيم اين باشد، خودم دلم آرام نباشد كه اگر آنجا گرسنه است من هم اينجا گرسنهام. اسلام اين است، البته خودش مىفرمايد شما قدرت نداريد و صحيح مىفرمايد، ماها قدرت نداريم مثل او باشيم. اما اينقدر قدرت داريم كه جيبهايمان را ديگر پر نكنيم براى املاك بيابانها قصرهاى روى هم انباشته، اين را قدرت داريم كه از مال اين فقرا از مال اين ضعفا جيبمان را پر نكنيم اين پولهاى نقد زيادى كه ما نمىتوانيم تصورش را بكنيم، اكثرش به جيب اين خانواده رفته، اكثرش جيب اينها رفته، به همان مقدار هم به جيب امريكا رفته، ما مىخواهيم اين لقمه را از دهن اينها بيرون بياوريم به فقرا بدهيم. اين كارگرهاى صنعت نفت ما با آن زحمت و با آن بيچارگى كار بكنند، آنوقت برود توى شكم اين خارجى ها و اين پولدارها، آنهائى كه در خارج براى خودشان املاك درست كردند، براى خودشان پارك درست كردند. اين صحيح است ؟!
ما مىخواهيم از توى شكم اينها بيرون بياوريم و بين همين ملت پخش كنيم، همينهائى كه اين انقلاب را بپا كردند. و من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت شما را مىخواهم و دلم به شماها خوش است. انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 147
تاريخ: 28/3/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان مكتب الزهرا و اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم
بانوان ايران در اين نهضت پيشقدم بودند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما بانوان محترم تشكر مىكنم كه از راه دور آمديد و با من ملاقات كرديد. من دعا به شما مىكنم كه خداوند همه را سعادتمند كند و تشكر مىكنم كه در اين نهضت پيشقدم بوديد. بانوان ايران در اين نهضت پيشقدم بودند و مثل بانوان صدر اسلام بودند و نهضت ما به واسطه آنها به پيش رفت و اميدوارم كه اين نهضت به واسطه شما به پيش برود.
اين قدرت ايمان بود كه شما را به خيابانها كشيد
چيزى كه هم به بانوان و هم به آقايان برومند كه عمرتان، وقتتان را، جوانىتان را صرف داريد مىكنيد در راه اسلام و اين اسلام است شما را در نيمههاى شب كه جوان بايد بخوابد شمارا بيدار نگه مىدارد و اين ايمان است كه جوانى كه از مورد مطمئن بيايد در مورد خطرناك، از رختخواب منزلش كه هم مطمئن است و هم محل خواب است بيايد در كوچهها، در خيابان پاسدارى كند در صورتى كه هم خواب از چشمش رفته است و هم احتمال خطر است، اين يك خدمت ارزشدارى است كه شما الزامى به اين معنا نداريد، خودتان آمديد. ارزش اين خدمت اين است كه بدون اينكه كسى شما را الزام بكند به اينكه اين خدمت را كنيد خودتان انتخاب كرديد كه خدمت را بكنيد، چنانچه بانوان هم در همين معنا شريكند كه در وقتى كه همه خطرها بود، هم شما در خيابان رفتيد، هم آن بانوان محترمه و هيچ كس هم شما را الزام نكرده بود كه بيائيد بريزيد در خيابان و برويد پشت بامها الله اكبر بگوئيد و مورد اصابه گلوله مثلاً بعد واقع شويد. اين قدرت ايمان است كه شماها را به خيابانها كشيد و بانوان را به خيابانها و ارزش عمل همين است. يك وقت اين است كه يك سازمانى است كه اين سازمان الزام دارد انسان به اينكه برود بيرون خودش را به خطر بيندازد، يك وقت اين است كه نه، يك سازمانى كه او را ملزم كند نيست، داوطلب است براى اينكه برود و خدمت كند. اينكه ارزش به خدمت و عمل زياد مىدهد همين معناست كه با همه مشكلات و با همه خطرها در اول نهضت همهتان به خيابان رفتيد و مقابل توپ و تانك بدو ن اينكه كسى شما را الزام كرده باشد و حالا هم همه به همين حاضريد و داريد شما پاسدارى مىكنيد و ارزش اين پاسدارى خيلى زياد است و من اميدوارم كه همه ما و همه شما را
صحيفه نور ج 7 صفحه 148
خداوند از پاسداران اسلام قرار بدهد، خدمت امام زمان باشيد.
قدرت ايمان را براى رسيدن به جمهورى اسلامى حفظ كنيد
همه چيزى كه الان مهم است اين است، همين پاسدارى كه شما مىكنيد و بانوان هم همين پاسدارى كه كرديد و نهضت را رسانديد به اينجا و يك امر اعجازى را، معجزهآميزى را تحقق كرديد و قدرت بزرگى را شكستيد. همين قدرت ايمان بايد باز هم محفوظ بماند.
اگر چنانچه بخواهيد روى آن مقصدى كه شما از اول آمديد و اسلام را خواستيد، جمهورى اسلام را خواستيد، اگر بخواهيد جمهورى اسلامى به همه معنا كه دارد، با همه محتوا كه دارد، در خارج تحقق پيدا بكند بايد كه ا ز حالا به بعد هم همان ايمان را، همان قدرت ايمان را حفظ كنيد، با هم باشيد. همه فكرها، همه فكر اينكه جمهورى اسلامى محقق بشود. جمهورى اسلامىفقط به اين نيست كه بگوئيم ما جمهورى اسلامى مىخواهيم رأى بدهيم. رأى دادن اسباب اين نمىشود كه جمهورى اسلامى تحقق داشته باشد. بله، البته الان رسماً ايران جمهورى اسلامىاست، لكن جمهورى اسلامى، احكام اسلامى بايد در او جارى بشود، يعنى در هر جاى ايران، در اداراتش، در وزارتخانهها، در بازارش، در محلههايش، در دانشگاهش، در دادگسترى، همه جا بايد اسلام باشد.
آنكه ملت ما مىخواهند و خداى تبارك و تعالى مىخواهد كه ما باشيم اين است كه ما همه جاى مملكت را به صورت اسلامى در بياوريم، در صورتى كه در زمان طاغوت همه جا خراب بود، حالا هم باز خرابى هست. بنابراين ما الان باز بين راه هستيم، باز به مقصد نرسيديم. كسى كه بين راه است بايد تمام نظرش به اين باشد كه به مقصد برسد. من مىدانم كه در بين همه قشرها يك اختلالاتى هست، يك نابسامانىهائى هست، اينطور نيست كه نه، من ندانم. خوب هر روز آنطور كه شما آمديد و مشكلاتتان را مىگوئيد، تقريبا ماهر روز مبتلا هستيم و از اطراف مىآيند و مشكلات را مىگويند و ما مىدانيم كه مشكلات زياد است و در بين ارتش مشكلات زياد است، در بين ژاندارمرى مشكلات زياد است، در شهربانى زياد است، در خود پاسدارها زياد است، در كميتهها زياد است، در راديوها زياد است، همه اينها چيزى نيست كه معلوم نباشد، ما مىدانيم كه اشكالات زياد است و بعد از هر انقلابى اين اشكالات هست، نمىشود كه يك انقلابى واقع بشود آن هم يك همچو انقلاب بزرگى، يك همچو انقلابى كه در غرب مىگويند كه اين اعجاز واقع شده است حساب اين انقلاب حسابها را از هم باطل كرد، يك همچو انقلابى واقع بشود. آنوقت پنجاه و چند سال هم دستهاى ناپاك خارج و داخل خراب كرده باشند، هر چه منفعت داشته به جيب زدند و يك مملكت خرابهاى گذاشتند. بعد از انقلاب با اين خرابى مملكت توقع اين نيست كه همچو كه شد و اينها رفتند همه چيزها درست بشود.
اگر هر كسى در هر پستى هست آنجا را خوب اداره كند مملكت خوب مىشود
الان همه ما دست به هم بدهيم همه با هم دست به هم بدهيم و با هم اين خرابهها را آبادش كنيم و
صحيفه نور ج 7 صفحه 149
اينكه مىگويم همه ما با هم، براى اين است كه هر كس در هر پستى است آنجا خوب اداره كند. شما متوقع اين نباشيد كه همه كارها را من بكنم، من هم متوقع نباشم كه شما همه كارها را بكنيد. من به اين طلبگى كه دارم اين شغل خودم را خوب اداره كنم، شما هم كه پاسبان هستيد هر يكتان پاسبانى خودتان را خوب انجام بدهيد، اين خانمها كه شغل ديگرى دارند، اين شغل خودشان را خوب انجام بدهند، وزارتخانهها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند، دهقانها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند، كارگرها هم شغل خودشان را خوب انجام بدهند. وقتى بناشد همه قشرها اسلامى باشند، همه فكرشان اين باشد كه يك مملكت اسلامى را اداره بكنند، يك كشور اسلامى كه حالا جمهورى اسلامى است ادارهاش بكنند، خرابىها را ترميم بكنند. ما يك قشرمان نمىتواند خرابىها را ترميم بكند، همانطورى كه شما نمىتوانيد همه ايران را پاسدارى بكنيد ما هم نمىتوانيم همه ايران را مثلاً صحيح اداره بكنيم . همه ما بايد همه جمعيت ايران، همه ايران را، شما در قم هستيد پاسدار هستيد، هر كس اين پاسدارى را كه مىكند خوب انجام بدهد، با صداقت انجام بدهد، با امانت انجام بدهد، براى خدا انجام بدهد. من هم كه يك طلبه هستم طلبگى خودم را همين طور، آقا هم كه آقا هستند آقائى خودشان را و همه قشرها وقتى كه آن كارى كه دستشان هست خوب انجام بدهند، يك مملكت خوب مىشود. مملكت عبارت است از اين آب و خاك، جمعيتش هم عبارت از اين ملت است اين آب و خاك است، اين ملت است. اين ملت وقتى همهشان دست به هم دادند، يعنى هر كدام در آن محلى كه هست آنجا را خوب اداره بكند، باغبان باغ است باغ را خوب اداره بكند، كشاورز هم در صحرائى كه هست كشاورزيش خوب اداره بكند، نخست وزير هم در نخست وزيريش خوب اداره بكند، وزراء ديگر هم همين طور، اداره ديگر هم همين طور، پاسبان هم همين طور، همه اگر بنا شد كه با چنين نظرى تو كار باشند و همانطورى كه همهتان با يك فرياد الله اكبر كنديد يك كوه بزرگ را و ساقط كرديد يك امپراطورى دو هزار و پانصد ساله را و اين ايمان بود كه اين كار را كرد و اين اسلام بود كه اين كاررا كرد، اينجا راهم مىتوانيد.
بعد از متمركز شدن اصول، همه امور به جاى خود عمل شود
الان مملكت دست خودتان است، خودتان مىتوانيد ادارهاش بكنيد به شرط اينكه الان كه اصول، يعنى قانون اساسى الان بناست درست بشود بايد بعدش مجلس شوراى ملى درست بشود، رفراندم درست بشود، الان كه اين اصول در دست است و شياطين دنبال اين هستند كه هر كسى را وادار كنند كه اشكالاتى درست بكنند، اشكالاتش توجهش مىدهند، مىروند پيش دهقانان مىگويند كه كو اينكه، حالا هم جمهورى اسلام، اسلام شد كه براى شماكارى نكرد. مثل اينكه همچو كه گفتند جمهورى اسلامىيك خرابىهائى يكدفعه خودرو سبز مىكند. يا بيايند به پاسدارها بگويند (كه گفت) خوب حالا جمهورى اسلامى شد، الان اين چيزها ى مختلفى كه اينجا هستند، اين اشخاص بدى كه هستند، انتصابات بدى كه هست، همه را متوجه كنند به يك چيزهائى كه غير آن مسأله است كه الان ما دنبالش
صحيفه نور ج 7 صفحه 150
برويم. اين نظير اين مىماند كه آن روزى كه شما كه همه با هم داشتيد اللهاكبر مىگفتيد و مىخواستيد بشكنيد اين سد را بيايند به شما بگويند كه مثلاً اداره فلان رئيسش چه جورى است. بگو حالا وقت اين حرف نيست، حالا وقت اين است كه برويم و بشكنيم. حالا همين است. الان وقت اين است كه نه اين خانمها به اشكالات خودشان، داخلى خودشان توجه كنند و نه شما برادرها به اشكالات خودتان و داخلى خودتان توجه كنيد و نه من و نه آقا و نه ديگران. الان تا اين اصول مستقر نشده، يعنى ما يك مملكتى مىخواهيم تا باشد، آنوقت بگوئيم كه پاسدارش كى و ملايش كى و بانوانش كى و چه. الان وقت اين است كه ما مىخواهيم اين مملكت را مستقلش، آزادش، قانون اسلامش، همه چيزها درست بشود. وقتى كه تا دو سه ماه ديگر انشاءالله اين مطلب پيش رفت، جمهورى يعنى رئيس جمهور هم درست شد، قانون هم تصويب شد، رفراندم هم شد، مجلس شوراى ملى هم درست شد كه ديگر تزلزل توى كار نباشد، الان يك حكومتى است كه انتقالى است، حكومت آمده است كه انتقال قدرت را بدهد به كس ديگرى كه اين قدرت متمركز بشود، وقتى متمركز شد، همه اين امور به جاى خودش عمل مىشود. حالا هم الان در عين حال كه حكومت انتقالى است بايد خوب يك كارهاى اساسى دارند مىكنند، حالا همين سازندگى كه بناست مىكنند، همين خانهسازى كه بناست بكنند، همين پلسازى و خيابانها و همه اينها را مشغولند.
شياطين درپى آنند كه نگذارند قانون اساسى تصويب شود
اما الان آنى كه مهم است اين است، آن اصل را فراموش نكنيم، اصل اين است كه الان مىخواهند قانون اساسى درست بكنند، شياطين افتادند كه نگذارند. همه بايستيم در مقابلشان كه ما نخير، مىخواهيم. اين طرح خوبى است، همين را مىخواهيم. ما مجلس مؤسسانى كه غربىها مىگويند، نمىخواهيم. ما همين معنائى كه دولت گفته است و زود انجام مىگيرد، نه آنى كه يك سال، دو سال، سه سال شايد طول بكشد كه خداى نخواسته يك وقت اين تزلزل اسباب اين بشود كه به هم بخورد اينها. الان وقت اين معناست و من مىدانم كه چيزهائى كه شما گفتيد كه ما تنها نيستيم، همه هستند كه ناراحتى دارند، اما ناراحتى را بگذارند براى يك وقت ديگر، يك قدرى تأمل كنيد و بگذاريد براى وقت ديگرى.
الان هر كدام هر پستى كه داريد محكم دنبالش را بگيريد و محكم انجام وظيفه بكنيد و اين وظيفه، وظيفهاى است كه براى خداست، نه كسى شما را الزام كرده و نه خيلى چيزى است كه شما به طمع آن باشيد. چيزى تو كار نيست، يك مشت فقرا، يك مشت از مستمندها، الان مسائل الهى اهميتش زياد است و ما انشاءالله اميدواريم كه همه مان با هم اسلام را پياده كنيم و همه قشرها اسلامى شوند. وقتى بشود عدالت اسلامى، عدالت اسلامى براى همه است، يك فردى اين نيست كه به فرد ديگر تقدم داشته باشد، مگر اينكه تقوا داشته باشد. خدا همه شما را انشاءالله حفظ كند، موفق كند. من به همه شما دعا مىكنم و من خدمتگزار همه شما هستم. خدا همهتان را انشاءالله حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 151
تاريخ: 30/3/58
فرمان امام خمينى به حجة الاسلام نورى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب آقاى حجت الاسلام حاج ميرزا حسين نورى دامت افاضاته
لازم است جنابعالى مسافرتى به كشورهاى اروپائى بنمائيد و از نزديك با دانشجويان عزيز و برادران ايرانى آشنا شويد و نيازمندىها و مشكلات مذهبى آنان را بررسى نموده و در حدود امكاناتى كه در اختيار داريد در رفع آنها بكوشيد و به وظايف خطيرى كه در اين موقع حساس به عهده دارند آنان را آشنا سازيد و از تفرقه و اختلاف بر حذر داريد و نسبت به تقويت معتقدات مذهبى ايشان در برابر دشمنان اسلام سعى كافى مبذول داريد و سلام اينجانب را به عموم آنان ابلاغ نمائيد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
25 رجب الخير 99
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 152
تاريخ: 30/3/58
بيانات امام خمينى در جمع وعاظ خراسان
درباره قانون اساسى اسلام، اسلامشناس بايد نظر بدهد نه روشنفكران خارجى
بسم الله الرحمن الرحيم
مسأله مهم فعلا اين است كه پيشنويسى از قانون اساسى شده است و آن به معرض افكار عمومى گذاشته شده است و الان بايد همه قشرها و همه روحانيون بلاد و همه روشنفكران متفكرين اسلامى با ديد اسلامى، براى جمهورى اسلامى اين قانون را بررسى كنند و نظر بدهند.
اين قانون كه پيشنويس شده است براى اين است كه همه نظر بدهند. شما آقايان، شما علماى اعلام، شما متفكرين اسلامى، شما اشخاصى كه علاقه به ديانت مقدسه اسلام داريد و عقيده داريد به اينكه هيچ حكومتى مثل حكومت اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل رژيم اسلام نيست، بايد نظر كنيد به يكيك مواد اين قانون. يك ماه مهلت داريد كه هرچه به نظرتان رسيد براى اسلام مفيد است و موافق جمهورى اسلامى است و در اين قانون به آن توجه نشده است، تذكر بدهيد و بنويسيد و در روزنامههائى كه هست منتشر كنيد. آقايان ننشينند كه ديگران قلمها را بردارند و قانون را بررسى كنند و به خيال خودشان آن را اصلاح كنند. اين حق شماست، درباره قانون اسلام، بايد اسلامشناس نظر بدهد. قانون اساسى جمهورى اسلامى يعنى قانون اساسى اسلام. حق اين مطلب با شماست، با علماى اعلام و با مراجع عظام است، با همه روشنفكران اسلامى است. ننشينيد تا اينكه روشنفكران خارجى، روشنفكرانى كه به اسلام عقيده ندارند اظهار نظر بكنند و اين حرفهائى كه مىنويسند، بنويسند. شماها قلم را برداريد، در همه مساجد، در همه منابر، در همه كوچه و بازار مسائلى را كه به نظرتان مىرسد بايد دراين قانون اساسى باشد، طرح كنيد.
علما مسائل را مطرح كنند، ننشينيد ديگران براى شما تكليف معين كنند خودتان تكليف را معين كنيد. خودتان قانون اساسى را بررسى كنيد، خودتان نظر بدهيد، روزنامهها را از مقالات خودتان پر كنيد. ننشينيد ديگران و دشمنان شما براى شما مقاله بنويسند و مسائلى را كه خداى نخواسته بر خلاف مسائل اسلامى و بر خلاف شؤون اسلام باشد مطرح كنند. همه موظفيم كه اين كار را انجام بدهيم. همه حق نظر داريم و شما علماى اعلام بيشتر حق نظر داريد. آنهائى كه اسلام را مىشناسند و علاقه به اسلام دارند در اين امر بيشتر جديت كنند و پيشقدم باشند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 153
لزوم انتخاب علماى اسلامشناس و آشنا به مسائل روز جهت نمايندگى مجلس
مسأله بعد كه بسيار مهم است، مسأله انتخاب اشخاصى است كه بايد بعد از اينكه همه ايشان و مطلبشان را گفتند، نظر بدهند اين عده تعدادشان هفتادوپنج نفر مىباشد كه بايد بنشينند و اين قانون اساسى را با توجه به آرائى كه از همه مىآيد مورد بررسى قرار دهند كه بعد به رفراندم گذاشته شود.
مهم اين است كه ملت بفهمند چه اشخاصى بايد براى بررسى قانون اساسى تعيين بشوند. بفهمند كه مسأله اسلامىاست، نه مسأله غربى و نه مسأله شرقى است. ما نمىخواهيم قانون اساسى نه غربى و شرقى را بررسى كنيم. مامىخواهيم قانون اساسى جمهورى اسلامىرا بررسى كنيم و لازم است اشخاصى را كه مردم انتخاب مىكنند و آقايان روحانيون و مراجع پيشنهاد مىكنند اشخاصى باشند مردمىو علاقمند به اسلام و اشخاصى باشند كه بدانند اسلام يعنى چه.
در اين زمان كه بناست اين قانون اساسى بررسى شود و مطلب به دست خود شما افتاده است، ملت علما را تعيين كنند. البته اختيار ملت دست خودش است لكن پيشنهاد مىشود علمائى را كه از قانون اسلام و مسائل روز اطلاع دارند تعيين كنند و علما هم بايد از رفتن به مجلس خوددارى نكنند براى اينكه مجلس، مجلسى است كه در آن سرنوشت اسلام تعيين مىشود. وقتى سرنوشت اسلام بايد در يك مجلس تعيين شود، حق علما است كه بروند و اين سرنوشت را به دست مبارك خودشان تعيين كنند. پس مطلبى كه مهم است دو مطلب است : يكى بررسى از قانون اساسى كه همه قشرها بايد بررسى كنند و من توصيه مىكنم كه علماى اعلام بررسى كنند و نظر بدهند و بعد از اينكه مردم آراء خودشان را گفتند و طرحهاى خودشان را دادند، اين كار بايد انجام پذيرد. حرف ما اين است كه براى اسلام بايد مردم اشخاص اسلامشناس و كسانى را كه مسائل اسلام را مىدانند و علاقه به اسلام دارند انتخاب كنند و ما انشاءالله بعد از اين هم اوصاف چنين اشخاصى را خواهيم گفت و خواهيم نوشت.
خداوند شما را براى كمك به اسلام و جامعه اسلامى موفق كند و بتواند اسلام را آنطورى كه دلخواه اسلام است در خارج پياده كنيد. من از همه شما و از همه علماى بزرگ مشهد و همه خطبا و فضلا كه در اينجا هستند تشكر مىكنم و خدمتگزار همه شما هستم و دعاگوى شما مىباشم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 154
تاريخ: 30/3/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از طلاب حوزه علميه مشهد
اصل حركت روحانيت و ساير اقشا ر ملت، جايگزين نمودن اسلام به جاى طاغوت است
بسم الله الرحمن الرحيم
من ميل نداشتم كه آقايان فضلا در اين آفتاب گرم، در اين خانه محقر با اين هواى گرم زير آقتاب، اينجا تشريف داشته باشند و گمان داشتم - كه - و گفتم به بعضى آقايان كه از آقايان بخواهند كه در سالن مدرسه فيضيه تشريف داشته باشند تا من آنجا خدمتشان برسم لكن بعد مثل اينكه اينطور مقرر فرمودند آقايان كه اينجا تشريف داشته باشيد و من از اينكه شما الان در زحمت هستيد، هم خواهران، هم برادران، هم علماى اعلام در زحمت هستيد بسيار معذرت مىخواهم و اين زحمت را هم جزء خدمتهاى به امام زمان سلام الله عليه و به اسلام عزيز بايد محسوب بداريد. مسائل زياد است مطالبى كه پيش خواهد آمد زياد است لكن ما بايد در مسائل، هر مسألهاى كه پيش آمد و جلو پيش آمد آن مسأله را بررسى كنيم و در آن مسأله، فعاليت. تا كنون مسائل بزرگى را با همت همه قشرهاى ملت و خصوصا روحانيت عظيمالشأن پشت سر گذاشتيم و بحمدالله موفق شديد شما آقايان و ملت بزرگ و همه قشرها بر اينكه اين خدمت بزرگ را به اسلام كرديد و اين اشخاصى كه به اسلام خيانت كردند و بناى خيانت بزرگتر داشتند و كسانى كه آنها را تأييد مىكردند و بناى تأييد بيشتر داشتند، آنها را شكست مفتضح
داديد و رفتند و دست خيانتشان كوتاه شد، چنانچه دست چپاولى ابرقدرتها هم كوتاه شد.
آنچه كه پشت سر گذاشتيم، بحمدالله موفقيتآميز بود لكن ما نبايد به همين معنا قناعت كنيم و مسرور باشيم كه مطالب تمام شده است. مطالب تمام نشده است و مسائل اصولى هم باقى مانده است براى اينكه اصل حركت روحانيت و حركت همه قشرهاى ملت براى جانشين كردن اسلام در محل طاغوت بود.
البته براى مقدمه اين جانشينى، اول بايد طاغوت برود و رفت، حالا وقت اين است كه ما به جاى آن طاغوت يك حكومت عدل اسلامى، يك حكومت انسانى، يك حكومت قرآنى به جاى آن جايگزين كنيم و اين حالا اول كار است. البته اصل تغيير رژيم و برقرار شدن جمهورى اسلامى الان هست يعنى اصل رژيم تغيير كرد و الان رسما ايران جمهورى اسلامى است و همه هم شناختند ايران را
صحيفه نور ج 7 صفحه 155
به اين معنا لكن ما فقط اين معنا را نمىخواهيم كه جمهورى اسلامى رأيى باشد، لفظى باشد. مهم همه ما، همه شما و همه ملت و همه علماى اعلام اين است كه اسلام به همه ابعاد تحقق پيدا بكند به طورى كه هر كس وارد اين مملكت مىشود، از سرحد كه وارد شد آثار اسلام ببيند تا مركز كه آمد آثار اسلام، دانشگاه رفت اسلامى، وزارتخانه رفت اسلامى، ادارات دولتى رفت اسلامى، بازار آمد اسلامى، در كشاورزها و پيش كارگرها رفت اسلامى. آنكه مقصد ما هست اين معنا هست، نه فقط رفتن چپاولگرها و ما راجع به اين معنا در اول قدم هستيم و مسائل پشت سر است. بعضى مسائل الان آنوقت است كه ما تمام همتمان را به آن مسأله بگماريم و با تمام قوا توجه بكنيم و بعضى مسائل بعد از اين است و بعضى مسائل هم مسائل فرعى است كه دنباله اينها بايد تحقق پيدا بكند.
اظهار نظر در مورد قانون اسلام بر عهده اسلام شناس است نه روشنفكران خارجى!
آنكه الان محل ابتلاء همه ما هست اين است كه يك پيشنويسى از قانون اساسى شده است و اين پيشنويس به معرض افكار عمومى گذاشته شده است، الان بايد همه قشرها و شما روحانيون و همه روحانيون همه بلاد و همه روشنفكران اسلامى و همه متفكرين اسلامى، با ديد اسلامى، براى جمهورى اسلامى، اين قانون را بررسى كنند و نظر بدهند، اين قانونى كه پيشنويس شده است براى اين است كه همه نظر بدهند.
شما آقايان، شما علماى اعلام، شما متفكرين اسلامى، شما اشخاصى كه علاقه به اسلام و علاقه به ديانت مقدسه اسلامى داريد و عقيده داريد به اينكه هيچ حكومتى مثل حكومت اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل رژيم اسلامى نيست، بايد نظر كنيد به اين قانون، يكىيكى موادش را، يك ماه مهلت داريد، يكىيكى موادش را در نظر بگيريد و هر چه به نظرتان رسيد كه براى اسلام مفيد است و موافق با جمهورى اسلامى است و در اين قانون ناقص است، در آن جهت تذكر بدهيد و بنويسيد و در روزنامههائى كه هست منتشر كنيد. آقايان! ننشينيد كه ديگران قلمها را بردارند و بررسى از قانون بكنند و به خيال خودشان، آنها را به خيال خودشان اصلاح بكنند. اين حق، حق شماست. قانون اسلام را، اسلام شناس بايد نظر بدهد. قانون اساسى جمهورى اسلام يعنى قانون اساسى اسلام. حق اين مطلب با شماست، با علماء اعلام است، با مراجع عظام است، با همه روشنفكران اسلامى است، ننشينيد تا اينكه روشنفكران خارجى، روشنفكرانى كه به اسلام عقيده ندارند اظهار نظر بكنند و اين حرفهائى كه مىنويسند، بنويسند. شماها قلم را برداريد، در همه مساجد، در همه مدارس، در همه كوچه و بازار، مسائلى را كه به نظرتان مىرسد بايد در اين قانون اساسى باشد طرح كنيد. علماء طرح كنند و مردم دنباله، ننشينيد ديگران براى شما تكليف معين كنند. خودتان تكليف را معين كنيد، خودتان قانون را بررسى كنيد، خودتان نظر بدهيد، خودتان روزنامهها را پر كنيد از مقالات خودتان. ننشينيد ديگران براى شما مقاله بنويسند و مسائلى طرح بكنند كه يك وقت خداى نخواسته بر خلاف مسائل اسلامى و بر خلاف شؤون اسلام باشد. همه موظفيم، همه بايد اين كار را انجام بدهيم و نظر بدهيم و همه
صحيفه نور ج 7 صفحه 156
حق نظر داريم و شما علماء اعلام بيشتر حق نظر داريد. آنهائى كه اسلام را مىشناسند، آنهائى كه علاقه به اسلام دارند آنها بيشتر بايد در اين امر جديت كنند و پيشقدم باشند.
لزوم جديت ملت در انتخاب علماء مطلع براى تدوين قانون اساسى و تعيين سرنوشت
و بعد آن چيزى كه بسيار مهم است، قضيه انتخاب اشخاصى است كه بايد نظر كنند به اين قانون و بايد بعد از اينكه همه رأى خودشان را دادند و همه مطالب خودشان را گفتند اين عده 75 نفرى مثلاً اين عده بنشينند و اين قانون اساسى را با آرائى كه از همه مىآيد نگاه كنند و جرح و تعديل كنند و بنويسند كه بعد به رفراندم واقع بشود.
مهم اين است كه اشخاصى كه براى بررسى اين قانون تعيين مىكند ملت، بفهمد چه اشخاصى بايد تعيين كند. بفهمد كه مسأله، مسأله اسلامى است، نه مسأله، مسأله غربى، نه مسأله مسأله شرقى، ما نمىخواهيم قانون اساسى غربى يا نمىخواهيم قانون اساسى شرقى را بررسى كنيم، ما مىخواهيم قانون اساسى جمهورى اسلامى را بررسى كنيم و اين لازم است كه اشخاصى كه انتخاب مىكنند، مردم انتخاب مىكنند، آقايان روحانيين پيشنهاد مىكنند، مراجع پيشنهاد مىكنند، اشخاصى را پيشنهاد كنند، مردم را پيشنهاد كنند كه اينها علاقمند به اسلام باشند، اينها بدانند اسلام يعنى چه. در مجلسى كه سابقاً با اينكه طاغوت آن مجلس را بر پا كرد، مجلس مؤسسانى كه در زمان رضاخان در ايران تحقق پيدا كرد علماى اول، طراز اول علماى ايران در آن مجلس بودند البته آنوقت با سرنيزه بود لكن علماى درجه اول بودند. در اين زمان هم بناست اين قانون اساسى بررسى بشود و دست ظالم كوتاه شده است و مطلب به دست خود شما افتاده است، ملت علما را تعيين كنند، اختيار هست، الزامى نيست لكن پيشنهاد است، علمائى كه اطلاع دارند از قانون اسلام، اطلاع دارند از مسائل روز، آنها را تعيين كنند و علماء هم ابا نكنند از رفتن در مجلس براى اينكه مجلس، مجلسى است كه سرنوشت اسلام در آن تعيين مىشود وقتى سرنوشت اسلام در يك مجلسى بايد تعيين بشود حق علماست كه بروند و اين سرنوشت را به دست مبارك خودشان تعيين كنند.
پس مطلبى كه الان مهم است دو مطلب است يكى بررسى از قانون اساسى كه همه قشرها بايد بررسى كنند و من توصيه مىكنم كه علماى اعلام بررسى كنند و نظر بدهند، بعد از اين تعيين اشخاصى كه بايد بعد از رأى، بعد از اينكه مردم آراء خودشان را گفتند و طرحهاى خودشان را دادند آن اشخاصى كه بايد تعيين بشود و مردم تعيين مىخواهند بكنند براى بررسى كردن همه آراء اين اشخاص، ملت ما بداند كه بايد اين اشخاص، اشخاصى باشند كه علاقه به اسلام داشته باشند، طرح ما اين است لكن ملت مختار است. طرح ما اين است كه براى اسلام بايد اسلامشناس، كسى كه اسلام را مىداند چه است، كسى كه مصالح اسلام را مىداند چه است، كسى كه علاقه به اسلام دارد، كسى كه علاقه به قرآن مجيد دارد، كسى كه علاقه به كشور اسلامى دارد، يك همچو اشخاصى را تعيين كنند و ما انشاءالله تعالى باز هم راجع به اوصاف اين اشخاص، راجع به اشخاصى كه وصفشان چه باشد باز هم خواهيم
صحيفه نور ج 7 صفحه 157
گفت و نوشت.
و خداوند همه ما را و همه شما را موفق كند كه خدمت كنيم به اين جامعه و خدمت كنيم به اسلام و اسلام را به آنطورى كه دلخواه اسلام است در خارج محقق كنيم و من از همه شما تشكر مىكنم و از همه علماى بزرگ مشهد، آيت الله (اشاره به يكى از حضار)، همه آيات عظام را كه الان در اينجا تشريف دارند و همه علماى اعلام كه اظهار تفقد مىكنند به من و همه خطبا و همه اعاظم از فظلاى مشهد مقدس كه در سنگر جلو هست راجع به مسائل دينى، من از همه شما تشكر مىكنم و دعاگوى همه شما و خدمتگزار همه شما هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 158
تاريخ: 30/3/58
بيانات امام خمينى در جمع ورزشكاران و فرهنگيان بابل
دو قوه مادى و معنوى انسان وقتى ارزش دارد كه در خدمت خدا باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان دو جنبه دارد يكى جنبه معنوى و يكى جنبه ظاهرى و مادى، انسانها در جنبههاى معنوى يك نحو تعلميات دارند و در جنبههاى ظاهرى و مادى يك نحو ديگر، و اگر اين دو تا با هم جمع بشوند يك انسان به تمام معنى بوجود خواهد آمد.
من از اين خوشحالم كه كسانى جهت معنوى را تقويت مىكنند و اشخاصى هم جهت مادى را، و اميد است هر دوى آنها دو جنبه مادى و معنوى را جمع بكنند. شما معلمان محترم و آقايان ورزشكاران عزيز اگر اين دو جنبه را تقويت كنيد و همچنين در همه قشرهاى كشور اگر اين دو جنبه تقويت بشود، جنبه معنوى با آن تعليمات معنوى كه اسلام آورده است و جنبههاى مادى با آن طرزهائى كه لازم است، اين ملت سعادتمند مىشود. آنها كه جنبه ورزشكارى و مادى را دارند، آنها جوانهائى هستند كه قواى جسمىشان به خاطر همين ورزش نشاط و آمادگى پيدا مىكند، آنوقت روح آنها معنويات و ايمان را زودتر قبول مىكند. يك وقت است كه ورزشكارى و تعليم و تربيت در خدمت طاغوت است كه اين جز خسران براى يك كشورى به بار نمىآورد، ولى وقتى اين دو قوه و نيروى بزرگ در خدمت خداست، آنوقت ايمان در آنها تقويت شده و براى پيشبرد مقاصد اسلام نيروى عظيمى پيدا مىشود كه هيچ نيروئى نمىتواند جلويش را بگيرد. چنانچه به عيان ديديد كه اجتماعات با قواى مادى و معنوى و نيروى ايمان پيش رفتند تا اينجا و اين نهضت عظيم را بپا كردند و آن قدرتهاى شيطانى را شكستند و آن قدرت طاغوتى و بزرگ كه مجهز به همه سلاحهاى مدرن بود و پشت سر او هم تمام قواى مادى و تمام ابرقدرتها بود و از او حمايت مىكردند و البته امريكا بيشتر حمايت مىكرد، با اين حال با همه قدرتها نتوانستند اين قدرت ايمان را كه در كشور ما و در ملت ما پيدا شد از بين ببرند و نتوانستند خود و منافع خود را حفظ كنند. ما در آنوقت اسلحه نداشتيم، حالا كه چهار تا اسلحه در دست پاسداران قرار دارد، اينها غنائم جنگى است. قبل از انقلاب و در حال انقلاب ما اسلحه نداشتيم ولى آنها همه چيز داشتند. بنابر حسابهائى كه ماديون مىكردند امكان نداشت يك قدرتى به آن بزرگى كه همه قوا دنبال آن بود و حتى حكومتهاى به اصطلاح اسلامى پشت سر او ايستاده بودند شكست بخورد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 159
ممالك به اصطلاح اسلامى تمامشان مشترك المنافع و پشتيبان يكديگر هستند
ابر قدرتها مثل آمريكا، شوروى، چين، انگلستان، اينها همه پشتيبان قدرت طاغوتى بودند. بىجهت نبود كه من وقتى خواستم از كويت عبور كنم اجازه ندادند، بيخود نبود كه دولت عراق جديت كرد كه يا ما ساكت باشيم و يا آنجا نباشيم، براى اينكه همه با هم بودند، قواى شيطانى با هم بودند. و من در آنجا وقتى ديدم حتى از رفتن من به كويت مانع شدند و گفتند از هر جا كه آمدهاى برگرد، و ما مجبور شديم به عراق برگرديم. مهم مسأله اين نيست كه فقط كويت اينچنين باشد، اين ممالك به اصطلاح اسلامى تمامشان با هم مشتركالمنافع و همه پشتيبان يكديگر هستند. اينها نخواهند گذاشت ما در آنجا بمانيم و بدين خاطر بنا گذاشتيم به مملكتى برويم كه ديگر تحت تأثير نباشد. ما فرانسه را انتخاب كرديم و آنجا رفتيم و آنها هم پشيمان شدند، هم عراق و هم دولت ايران، چرا كه در پاريس دست ما براى تبليغات باز بود. ما مطالب و مسائل ايران را به همه جاى دنيا رسانديم و با بعضى كه از آمريكا مىآمدند مصاحبههاى تلويزيونى انجام مىشد و در تمام آمريكا (آنطور كه مىگفتند) و در بسيارى از مناطق مثل كانادا پخش و مطالب ما در آمريكا هم پخش مىشد. آنهائى كه خودشان را منتسب به اسلام مىدانستند و هم آنهائى كه از اسلام خارج بودند به پشتيبانى طاغوت پرداختند، اما ملت ما با قدرت پيش رفت. آيا در آنوقت ملت تفنگ داشت؟ مسلسل داشت؟ تانك داشت؟ توپ داشت؟ هيچ نداشت، لكن يك چيز ديگر بود و آن معنويات و ايمان به خدا بود و ايمان آنچنان قدرت به ملت داد كه افرادى كه قبلاً از صداى تفنگ مىترسيدند ديگر از تانك هم هراسى در دل راه ندادند.
قدرت الهى باعث جمع شدن قواى روحانى و قواى مادى شد.
آن كه در دو سال قبل از سايه يك پاسبان مىترسيد حالا از سپهبد هم نمىترسد. يكى از دوستان ما گفت چند تا بچه در شيراز دور يك صاحب منصبى جمع شدند و به او گفتند كه بگو زنده باد فلانى و مرده باد فلانى. صاحب منصب همين طور كه ايستاده بود و مىگفت برويد، وقتى مرا ديد، گفت آقا بيا و مرا از دست اينها نجات بده و بعد ايستاد و همان را كه بچهها به او مىگفتند با فرياد بلند گفت. ملت ما همه با هم يك مطلب مىگفتند و اين باعث شد كه قواى روحانى و قواى مادى با هم جمع شوند. اين كار از غير خدا بر نمىآمد. اين قدرت، يك قدرت الهى بود. در پاريس شخصى پيش من آمد، از دهات اطراف خود كه رفته بود تعريف كرد و مىگفت صبح كه مىشود آن عالم ده جلو مىافتد و مردم دنبال او تظاهرات مىكنند. گفت همه دهات اينطور شده است و يكى را اسم برد كه من به يكى از دهات آنجا رفتم. يك قلعهاى است در بيابان در نزد يك كوه، ديدم اينها هم همان معنى را مىگويند. من در همان جا اعتقادم اين شد كه يك دست غيبى در كار است، و الا كارهاى بشرى يك شعاع خاصى دارد. اين همان عقيده و ايمان است كه در صدر اسلام هم بوده است. در آنوقت مسلمانان 10 تا 15 نفرشان يك شتر داشتند، لشكرهاى رسول الله و لشكر مسلمين هر چند نفرشان يك شمشير داشتند آن هم يك شمشير كهنه، اما با اين حال بر امپراطورى ايران و روم غلبه كردند. عده پيشقراول روم 60 هزار نفر و
صحيفه نور ج 7 صفحه 160
دنبال آن 700 نفرند 830 هزار نفر بودند. يكى از سرداران اسلام گفت كه 30 نفر با من بيايند تا با اين 60 هزار نفر مقابله نمايم، ولى بر حسب تاريخ بنابراين شد كه 60 نفر باشند كه يك نفر مقابل هزار نفر برود و بعد هم رفتند و پيروز شدند و اين به اين خاطر بود كه ملائكه پشت سرشان بودند و خداوند به آنها توجه كرد. خداوند شما را موفق كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 161
تاريخ: 30 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع هيأت اعزامى از سيستان و بلوچستان
بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما آقايانى كه از دور آمديد تا مطالب خودتان را بگوئيد و مطالب ما را هم بشنويد و همين طور از خواهرهاى محترمات كه آمدهاند من تشكر مىكنم و مطالبى كه من الان بايد به شما عرض كنم اين است كه اولاً اين گرفتارىهائى كه شما ذكر كرديد، اين اشكال صحيح است و شما يا مىدانيد و يا بايد بدانيد كه اين گرفتارى اختصاص به ناحيه سيستان ندارد، اختصاص به مازندران ندارد، هر جاى مملكت را كه شما برويد و هر دستهاى از اهالى مختلف مملكت كه پيش ما آمدهاند، همين گرفتارىها و شبيه همين گرفتارى را گفتهاند، حتى كوچ كردن از محلى به محله ديگر و باز در جاهاى ديگر هم بوده است و هست، مثل بختيارىها و از عشاير ديگر. اين شكى ندارد كه رژيم سابق بنايش بر اين بود كه مردم را متشتت كند و زندگى آنها را بر هم بزند، بنابراين بود كه كشاورزى ما را از بين ببرند و ما را محتاج به آمريكا كنند، بنابراين بود كه فرهنگ ما را از بين ببرند و ما را حتى براى طبيب، براى مهندس، براى همه چيز محتاج به آمريكا و ساير ممالك كنند. اين بلا اشكال همين طور بوده و هيچ هم اشكال در اين نيست كه برنامه اسلام بر خلاف اين است. اگر اسلام تحقق پيدا كند، اگر حكومت اسلامى به آنطورى كه دلخواه ماست تحقق پيدا بكند، مسير، اين مسير نيست، اينطور نيست كه آن هم كمك كند به اينكه آشفتگى پيدا شود، براى اصلاح است حكومت اسلامى.
تحصيل استقلال براى مملكت با تصويب قانون اساسى
لكن آنكه من مىخواهم، حالا اساسى است كه مىخواهم عرض كنم و الان موظفم كه هر طايفهاى آمدند اين مطلب را بگويم، اين است كه الان ما يك گرفتارى اصولى داريم كه اگر اين گرفتارى اصولى تمام نشود و نتوانيم به پيروزى در اين گرفتارى برسيم، نه ديگر اميد اين است كه سيستان درست بشود و بلوچستان درست بشود و نه اميد اين است كه تهران و قم و ساير جاها درست شود باز ممكن است خداى نخواسته به وضع بدترى برگردد، به آن حالات سابق، و آن گرفتارى اين است كه اول ما بايد اساس استقلال مملكتمان را درست بكنيم كه مملكت بشود مملكت ايران براى ما و كسى ديگر نتواند در آن تصرف كند. اگر ما كشور خودمان را استقلالش را تحصيل نكنيم، تضمين
صحيفه نور ج 7 صفحه 162
نكنيم، ساير چيزها درست نخواهد شد. پس الان آن چيزى كه بر ما لازم است اين است كه همه برادرها، همه خواهرها، همه قشرهاى ملت دراين امرى كه الان راجع به اصل مطلب است و آن قانون اساسى است (اساس يك مملكت قانون آن مملكت است) راجع به اين همه قوا را روى هم بگذاريم، الان كه طرح شده است قانون اساسى و به دسترس مردم گذاشته شده است، كسانى كه صاحب نظرند، مسلمانهائى كه صاحب نظرند، علمائى كه صاحب نظرند، اسلام شناسهائى كه مىدانند اسلام چه هست، آنها بررسى كنند، نظر بدهند، بنويسند، در روزنامهها منتشر كنند، نگذارند كه ديگران مشغول بشوند به نوشتن و سرنوشت ما را ديگران درست كنند، خودشان با همه اشخاصى كه مىتوانند قانون را بفهمند و مىتوانند اسلام را بفهمند كه اين آيا فلان مادهاش منطبق با قوانين اسلام است يا نه و آيا صلاح براى مملكت اسلام چه است. اين، الان اين چيزى كه مهم است اين معناست كه همه شما با هم نظر كنيد به قانون اساسى و اهل نظرتان، حقوقدانهاى مسلم، روشنفكرهاى متعهد به اسلام، مهندسين، روحانيون، همه اينها الان نظر بدهند راجع به قانون اساسى، نگذارند كه ديگران نظر بدهند و بعد ببينند چه خواهد شد، حالا خودشان نظر بدهند. هر مادهاى از مواد قانون اساسى را كه روحانيون تشخيص دادند كه اين برخلاف اسلام است، ساير طبقات هم، آنهائى كه مىدانند خلاف اسلام است، آنها هم نظر بدهند و آنها كه اطلاع از اين معنا ندارند تبعيت كنند و بخواهند كه بايد اينجور باشد و بعد از اينكه اين مرحله را گذارانديم، يك مرحله ديگرى است كه آن بسيار مهم است و آن اين است كه بعد از اينكه قانون اساسى به نظر همه رسيد، يك ماه گذاشتند به آراء عمومى و همه نظر دادند، يك جمعيت كه مثلاً 70 نفر، 75 نفرى در همه ايران، خود اهالى هر طرفى، هر ناحيهاى وكيل تعيين بكنند براى اينكه بررسى كنند در قانون اساسى و نظر بدهند كه بعد از اينكه نظر دادند، آنوقت به آراء عمومى بگذارند. الان آن چيزى كه بسيار براى ما ضرورى است اين است كه آن افرادى كه بايد در هر جا تعيين شوند اين افراد چه افرادى باشند، ممكن است كه در بين بعضى از اين افراد يك اشخاص منحرفى باشند و اين اشخاص منحرف اسباب اين بشوند كه به انحراف كشيده بشوند. بايد فكر كنند، دنباله كنند، بررسى كنند، يك اشخاص كه مؤمن به اين نهضت هستند و اين هم مورد نظرشان است و مىخواهند هم انجام دهند.
جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است
و الان هم بررسىهائى شده است، طرحهائى داده شده است و شايد در راديوها ديده باشيد - شنيده باشيد كه طرحهائى است براى اينكه هم كار پيدا شود براى بيكارها و هم ساخته شود يك چيزهائى، هم راجع به خانهسازىها در همه سطح كشور و هم راجع به راه سازى كه البته اين جاهائى كه عقب افتاده است مقدم است و اينطور نيست كه همه مثل سابق همه چيز منحصر بشود به مراكز و بنابراين است آن جاهائى كه دور افتادهتر است، احتياجشان بيشتر است، جلو باشند، مقدم باشند. و من از خدا مىخواهم كه انشاءالله دعا كنيد موفق بشويم و همانطورى كه آن خواهر محترم من مسائل را
صحيفه نور ج 7 صفحه 163
گفت، همانطور حالا فكر بكنيم كه الان راجع به اساس مطلب، اينها انشاءالله در موقعش درست مىشود با يك صبرى، حوصلهاى و البته بايد همه اين مسائل درست شود لكن با يك صبرى كه الان ما در حال انقلاب هستيم، حالا باز ما انقلابمان تمام نشده، ما باز جمهوريمان تمام نشده، ما فقط يك رأى داديم حالا چيزهاى ديگرش درست نشده، انشاءالله اينها درست بشود به تدريج و اميدوارم كه همه امور اصلاح بشود. و اميدوارم خداوند توفيق بدهد به شما، عنايت كند خداى تبارك و تعالى، چنانچه تا حالا به عنايت خداى تبارك و تعالى پيش رفتيد و از اين به بعد با عنايت خدا انشاءالله پيشروى كنيد و مسائل همهاش انشاءالله حل مىشود. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 164
تاريخ: 31 / 3 / 58
بيانات امام خمينى در جمع هيأت نيوزيلندى
بسم الله الرحمن الرحيم
بايد روابط بين ملتها بر اساس مسائل معنوى باشد و در اين رابطه بعد مسافت تأثيرى ندارد و چه بسا كشورهائى كه همجوار هستند اما رابطه معنوى بين آنها نيست، بنابراين روابط ديگر هم نمىتواند مثمر ثمر باشد. ما روابطمان با كشورها براساس مبانى اسلام خواهد بود. چنانچه ملتها از اسلام اطلاع پيدا كنند خواهند فهميد كه هر چه مىخواهند در اسلام وجود دارد. ما اميدواريم كه با كشور نيوزيلند روابط حسنه داشته باشيم. در پايان سلام ما را به ملت و دولت نيوزيلند ابلاغ نمائيد. والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 165
بيانات امام خمينى در جمع علماء و روحانيون مشهد
اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، توانست بر قدرت هائى كه همه چيز داشتند غلبه كند
بسم الله الرحمن الرحيم
اين ديانت اسلام و قدرت ايمان بود كه حتى بچههاى خردسال ما را جلوى تانك و توپ برد. من وقتى در پاريس مىشنيدم كه در تمام قراء و قصبات ايران، در تمام اقشار ملت، زن و مرد، بزرگ و كوچك، دبستانى و دبيرستانى و دانشگاهى، روحانى عاليقدر و ساير طبقات، همه با هم يك مطلب را مىگفتند، آنجا فهميدم كه دست غيب در كار است. شعاع افعال انسان (هر انسانى باشد) يك حدودى دارد. يك نفر ممكن است يك خانه را بتواند متبدل كند به يك وضعى، يك محله را، يك شهر را، يك استان را، يك قشر را. اما انسان نمىتواند تمام سى و چند ميليون جمعيت، با افكار مختلفه و شغلهاى مختلفى كه دارند و امكنه مختلفه و از هم دور همه يك شعار بدهند، از بچه دبستانى تا بيمارستانى و پير مردهاى بيمارستانى، همه دنبال يك مطلب باشند. آن نمىشود الا اينكه يك عنايت غيبى در كار باشد. آن كه بود اين دست غيبى بود و اين عنايت الهى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت، بر يك قدرتهائى كه همه چيز داشتند غلبه كند. اين همان قدرت صدر اسلام بود كه يك عده از اعرابى كه هيچ وسيله نداشتند، هر چندتايشان يك شمشير، يك شتر داشت غلبه كنند بر تقريباً تمام معموره دنيا در آنوقت، بر آن قدرتهاى بزرگ سلطنتى ايران و روم اين نبود الا قدرت الهى و تأييدات غيبى. اين را از تأييدات الهى و غيبى بدانيد نه از شخص، نه از مثل من كه حقير هستم و خدمتگزار شما. و اين معنايى كه حاصل شده است و بايد بگويم يك عنايتى از خداى تبارك و تعالى به اين ملت شده است اين هديه خداى تبارك و تعالى راحفظ كنيد. اين يك هديه غيبى بود كه به ما داده، اين آزادى كه الان به ما داده است و دست ستمكارها را كوتاه كرده است و اين استقلالى كه خداى تبارك و تعالى به ما داده است و دست اجانب را كوتاه كرده است، اين براى خاطر آن قدرت ايمان و وحدت كلمه و توجه به خداى تبارك و تعالى بود كه دست عنايت حق تعالى بر سر اين ملت سايه افكند و اين پيروزى حاصل شد.
صحيفه نور ج 7 صفحه 166
آنكه مردم خونشان را درراه او دادند، اسلام بود
اين هديه خداى تبارك و تعالى را حفظ كنيد، حفظ به اين است كه همانطورى كه با هم بوديد، دلها با هم يكصدا بودند، همانطور از حالا به بعد هم اين معنا راحفظ كنيد. وقتى كه شما دلهايتان با هم صاف باشد، قلبها يك قلب باشد، دستها دست واحد باشد، دست خدا هم باشماست. يدالله مع الجماعه اين دست مبارك الهى كه بر سر شما و عنايت حق تعالى كه بر شما سايه افكند اين را قدر بدانيد و حفظ كنيد. اگر حفظ شد، در همه مراحل پيروز هستيد، همانطورى كه در وقتى كه انقلاب حاصل شد و همه رو به پيروزى رفتيد و توجه به يك مقصد داشتيد و آن نبود رژيم فاسد و تحقق رژيم الهى و توجه به چيز ديگر نبود، توجه به اينكه من گرفتارى دارم، وقتى منزل مىروم شام چه دارم، آيا من فرض كنيد فلان گرفتارى دارم، هيچ توجه به اين معانى نبود. نه زارع به فكر زراعت بود و نه كاسب به فكر كسب. و لهذا ديديد كه كسبها را رها كردند و بازارها را تعطيل كردند و كارها را تعطيل كردند و همه با هم توجه به يك معنا و آن خدا، توجه به دين خدا. اين توجه عمومى به دين خدا موجب اين شد كه خداى تبارك و تعالى هم توجه فرمود و اين معجزه حاصل شد. آن چيزى كه همه حسابهاى ماديين را فاسد كرد و غلط از آب در آمد، آنى كه دولت آمريكا هم، كارشناسان آنها هم تصديق كردند به اينكه مسائل فوق فكر ما بود و حسابهاى مادرست نبود و حق هم داشتند براى اينكه حسابهاى آنها حساب مادى و طبيعى بود، ماوراى طبيعت را نديده بودند، طبيعت را ديده بودند. روى موازين طبيعت همانطور است كه آنها مىگفتند كه نبايد يك ملتى كه هيچ ندارد اين غلبه كند بر يك قدرتهايى كه پشتيبانش قدرتهاى همه عالم بود، نه قدرتها، تقريباً عرض مىكنم نه فقط ابر قدرتها، همه ممالك اسلامىدنبالش بودند. اينكه ما را نگذاشتند عبور كنيم از كويت، از اين طرف كويت به آن طرف كويت هم اجازه عبور ندادند براى اين بود كه پشتيبانش بودند. اينكه عراق فشار آورد كه شما فعاليت سياسى نكنيد ما تعهدات داريم و ما هم فشار آورديم كه ما تا هستيم فعاليت سياسى تكليف شرعى ماست، مىكنيم و بالاخره ما را تهديد كردند به اينكه شما بر فرض اينكه به شما كار نداشته باشيم، اصحاب شما، رفقاى شما را خواهيم چه كرد و من ديدم كه ديگر نمىشود، اين براى اين بود كه آنها مىگفتند ما تعهد داريم با دولت ايران و من فهميدم كه اينهمه دولتهاى اسلامى(به اصطلاح اسلامى) وضع همين است كه نگذارند ما وارد شويم و هر كجا برويم ردمان بكنند، ما هم رفتيم به خارج كه اينها ديگر نفوذ نداشتند آنجا و آنها هم پشيمان شدند از اين معنا.
اين قدرت الهى را از دست ندهيد. اين امانت الهى را حفظ كنيد. همانطورى كه آنوقت به فكر گرفتارىهاى خودتان نبوديد و فكر، يك فكر بود و آن هم اسلام و اين رمز پيروزى شد. شما الان پيروز نيستيد باز، براى اينكه آنكه شما مىخواهيد، آنكه ما همه مىخواهيم اين است كه اسلام به همه معنا در ايران و انشاءالله در همه ممالك انشاءالله تحقق پيدا كند. غرض اين نبود كه فقط ظالم از بين برود، مانع از بين برود، آن هم يكى بود اما آنها مقدمه بودند. آنكه مقصد بود اسلام بود، آنكه مردم خونشان را در راه آن دادند اسلام بود، آنكه مردم جوانهايشان را دادند و زنها جوانهايشان را دادند و
صحيفه نور ج 7 صفحه 167
بعد هم اظهار تشكر مىكردند، آن اسلام بود و اعتقاد به اينكه بايد اسلام تحقق پيدا بكند. ما تا حالا اين مطلب برايمان حاصل نيست، الان باز آن رنگهاى رژيم سابق هست، نتوانستيم و نتوانستند كه آن صبغهها و رنگها را بزدايند، ما بين راه هستيم، ما بين راه هستيم.
به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند
ما بايد سازندگى كنيم، چه سازندگىهاى مادى و چه معنوى. معنويات اين كشور را اينها از بين بردهاند، نيروهاى انسانى را از بين بردهاند، كوشش كردند كه نگذارند روحانيت به شغل مقدس خودش آنطور كه مىخواهد ادامه بدهد، كوشش كردند كه نگذارند دانشگاه به آنطورى كه بايد دانشگاه باشد انجام وظيفه كند و همين طور همه قشرها را، هم معنويات را از ما گرفتند و قواى انسانى را و هم اقتصاد مملكت را از بين بردند و همه جهات مادى را، هم خيانت به ماديات كردند و هم خيانت به معنويات و خيانتشان به معنويات عظيمتر بوده از خيانتشان به ماديات.
شما اكثراً يادتان نيست مصيبتهايى كه بر حوزه علميه در زمان رضاخان وارد شد. بعضى از اين آقايان عظيم كه اينجا تشريف دارند يادشان است والا طبقه جوان يادش نيست كه چه كردند اينها با حوزههاى علميه، چه كردند اينها با ملت در آن زمان دراين زمان هم كه شما يادتان هست ديديد كه چه كردند. تمام حيثيت ملى، حيثيت انسانى، حيثيت اسلامىما را اينها تباه كردند. آنوقت مساجد ما را بستند، مدارس ما از بين رفت، عمامههاى فصاحت اهل علم را از سرشان برداشتند و آن فضاحتها و نسبت به خواهرهاى ما هم آن فضاحتها. در زمان اين بدتر از زمان او شد. در آنوقت فشار بود و فشار امد داشت، در اينوقت حيله بود حيلههاى زياد و فشار هم بود اما حيله هم زياد بود. به اسم اسلام، به اسم عدالت اجتماعى، عدالت اسلامى، به اسم اسلام، احكام اسلام را از بين مىخواستند ببرند، به اسم اسلام لطمه بر حيثيت اسلام زدند و مىخواستند بزنند. بحمدالله اينها از بين رفتند و خواهند رسيد به جرائم خودشان در آنجايى كه آنجا دار جزاست.
محدوديت پاداش و كيفر در دنياى مادى گواهى بر وجود يك عالم نامتناهى است
ما نمىتوانيم يك نفر آدمى كه به اندازه محمدرضا ارتكاب جرائم كرده، بشر با تمام قوايش نمىتواند او را، اين جنايتهائى كه او كرده است جزا بدهد براى اينكه بالاخره تا آخرش اين است كه يك نفر آدم مرده است، يك نفر آدم مقابل يك نفر آدم است. كسى كه هزاران جمعيت را، بسيارى از اشخاص
را خودش در 15 خرداد، آنطورى كه مىگفتند خودش در هليكوپتر، در آن بالاها، خودش مرتكب اين قتال شده است و با امر او اين ملت با امر او به اين قتلگاهها خيابانهاى ما مبدل شد. يك ملت را از بين برده است، يك ملت را، ما چه جورى مىتوانيم او را - ارتكاب اين جنايت را ما عوضش را به او بدهيم. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى است كه درآنجا همه اين معانى حاصل مىشود. يك عالمىكه ابدى است، جهنمىكه خالد است، هميشه است. يك عذابى كه
صحيفه نور ج 7 صفحه 168
تصورش را ما نمىتوانيم بكنيم. اين دليل بر اين است كه يك عالم ديگرى بايد باشد تا اين مجرم ها را در آن عالم جزايشان را بدهند. ما دراين عالم نمىتوانيم جزاى آنها را بدهيم. انشاءالله خداوند تعالى به ما و شما كمك كند و به روحانيت قدرت عنايت كند، به ملت ما قدرت عنايت كند كه ما بتوانيم اسلام را آنطور كه هست پياده كنيم و متحقق كنيم و من بايد ثانياً از حضرات آيات عظام و حضرات فضلا و علماى اعلام و همه شما آقايان تشكر كنم و من نسبت به همه شما خدمتگزارم و اميدوارم كه همه ما نسبت به اسلام خدمتگزار باشيم و اين منزل را با همه سختىها كه هست طى كنيم و انشاءالله به مقصد اصلى برسيم.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:49 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 169
تاريخ: 31/3/58
بيانات امام خمينى خطاب به وزير امور اقتصاد و دارائى و معاونين اين وزارتخانه
از وجوه تمايز حكومت اسلامى با حكومت طاغوت، داشتن پايگاه مردمى است
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر يك كشور بخواهد يك كشور سالمى باشد بايد بين دستگاه حاكمه با ملت تفاهم باشد و معالاسف در رژيمهاى شاهنشاهى و بخصوص در رژيم اخير اين معنا عكس بود يعنى دستگاه حاكمه (همه دستگاه حاكمه) در يك قطب واقع شده بود و ملت هم دريك قطب. اين دستگاه حاكمه كوشش مىكرد كه با ارعاب و با فشار و با آزار و شكنجه و حبس و امثال اينها با ملت رفتار كند و ملت هم اگر زور نداشت كوشش مىكرد كه ماليات بتواند، نپردازد، از زير بار همه چيز در برود، هر چه بتواند كارشكنى كند براى دولت و از اين جهت هى شكاف بين مردم و دولت حاصل مىشد و دولت هم هيچ پشتيبان نداشت و دستگاه حاكمه يك امر به خيال خودش مستقلى بود كه هيچ ارتباطى با ملت نداشت، ملت هم به او هيچ اعتماد نداشت، او را دشمن خودش مىدانست. ارتش وقتى مىآمد توى مردم مثل اينكه دشمن آمده است و جمعيت از او فرار مىكردند و پشت مىكردند به او و پاسبان وقتى كه مىآمد در بين مردم، مردم از او فرار مىكردند، تنفر داشتند و اينها اسباب اين شد كه نتواند حكومت باقى بماند و با پايگاه نداشتن در پيش ملت ناچار بايد كنار برود و رفت. اين بايد يك عبرتى باشد براى دولتها. در رژيم اسلامى شايد در رأس برنامه همين تفاهم ما بين دولت و ملت باشد يعنى نه دولت خودش را جدا مىداند و بخواهد تحميل بكند و مردم را تهديد بكند، ارعاب بكند، اذيت بكند و نه مردم در صدد اين بودند كه دولت را تضعيف بكنند از مقررات دولتى. اسلام وضعش از اول اينطور بوده است كه آن حاكمش كه رأس بوده است، در زندگى، در معاشرت، در اينها با مردم يا پائينتر بوده است يا همانجور. و ما بهترين حاكمى كه در اسلام بعد از رسول الله پيدا شد، حضرت امير سلامالله عليه بود و معالاسف حكومت كوتاهى داشت و ما وقتى كه سيره ايشان را در عمل از تاريخ اخذ بكنيم و فرمايشات ايشان را در خطبهها، درنامهها اخذ بكنيم و رفتار ايشان را با رعيت و همين طور رفتار رعيت با او، رفتار استاندارهايى كه مىفرستادند در اطراف، يك مملكت بسيار بزرگ بود ديگر، حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يك مقدار از اروپا و اينها همه تحت سيطره بودند و وقتى كه مىفرستادند سفارشهايى كه مىكردند نسبت به اينكه چه جور بايد رفتار بكنيد و چه جور هم رفتار مىكردند آنها و مردم با آنها چه وضعى داشتند، اينها همه در تاريخ هست. زندگى
صحيفه نور ج 7 صفحه 170
خود اميرالمومنين كه معروف است كه... يك آدم متعارف نمىتواند آنطور زندگى كند. حتى اشكال كرده بودند كه خوب شما اگر زندگىات اين است، پس چرا همچه قوى هستيد؟ در يك جايى مىفرمايند كه اين درختهائى كه در بيابان پيدا مىشود، هم چوبش محكمتر است هم آتشش قوىتر است براى اينكه آب كم خورده است. اينطور نيست كه هر كس زياد خورد و چرب خورد و شيرين خورد، اين يك آدم قويى بشود بلكه شايد بسيارى از اين غذاها خصوصاً اين غذاهاى غير عادى براى انسان شايد سستى و ضعف و اينها هم مىآورد. در هر صورت در زندگيش وقتى كه انسان مىبيند، مىبيند كه يك پوستى بوده است (اينطور نقل مىكنند) كه شبها اين پوست را مىانداختند و خودشان با حضرت فاطمه سلام الله عليها رويش مىخوابيدند و روزها همين پوست را علوفه رويش مىريختند براى شترشان. و در خوراك هم كسى نمىتوانست آنطور زندگى بكند، هيچ كس همچو زندگىاى و خودشان هم مىفرمايند شماها نمىتوانيد لكن در تقوا و در ورع با من اشتهاد كنيد، با من موافقت كنيد. وضع حكومت اينطورى بود واينطور خاضع در مقابل قانون، رئيس يك ملت كه توسعه رياستش اينقدر زياد بود و قدرت ارتشش آنطور، آنطور خاضع در مقابل قانون كه وقتى قاضىاى كه خودش نصب كرده او را دعوت مىكند كه يك كسى را ادعائى داشته يا ايشان ادعا داشتند كه راجع به يك زرهى، يهودى هم بوده آن طرف، وقتى كه (به حسب نقل) قاضى ايشان را احضار مىكند (همان قاضى كه خودش نصب كرده) تشريف مىبرند وقتى قاضى مىگويد يا اباالحسن، مىگويد نه، بايد من و او را على السواء حساب بكنى، قاضى بايد نظرش به هر دو علىالسواء باشد و مرا با كنيه كه يك احترام است اسم نبر، ياعلى بگو. و وقتى هم كه قاضى رسيدگى مىكند و حكم بر ضد حضرت امير مىدهد، حق مىدهد، منتهى يهودى مىآيد ايمان مىآورد اسلام مىآورد مىبيند كه اسلام اين است. وضع معاشرتشان با مردم، وضع زندگىشان، وضع عدالتشان، رسيدگىشان به فقرا و معروف است و ديگر تاريخ هم هست كه خانههايى بوده است كه مطلع نبودند كه كى مىآيد برايشان چيز مىآورد، ايشان مىبردند و در يك جايى كه رفتند و بچهها وقتى كه مىرفتند گريه مىكردند و ايشان وارد شده بود و به آنها غذا داد و تلطف كرد و اينها، بعدش شروع كردند يك صداى مثل صداى شتر كه بچهها را بخندانند. گفتند: من وقتى آمدم اين بچهها گريه مىكردند دلم مىخواهد حالا كه مىروم بخندند بچهها . اى يك حاكمى است كه توسعه حكومتش از حجاز تا مصر تا ايران تا افريقا تا همه اينها بوده است. خوب البته هر كس كه نمىتواند (هيچ كس نمىتواند). لكن اگر حكومتها خودشان را جدا ندانند از مردم، رؤسا اينطور نباشد كه بروند هر كس در هر جائى يك رياستى داشت بخواهد اعمال قدرت بكند، اعمال رياست بكند، مردم را پائينتر بداند، با مردم رفتارى بكند كه رفتار يك مثلاً زورمند خيلى كذا است با ديگران، اسباب اين مىشود كه مردم از او جدا بشوند، مردم ماليات ندهند و فرار كنند از ماليات، دو دفتر داشته باشند. الان كراراً از من سؤال شده است كه مادر زمان طاغوت دو تا دفتر داشتيم يك دفترى بود كه در دسترس مأمورين مىگذاشتيم اين غير آن بود كه ما داشتيم. حالا چه بكنيم؟ ما گفتيم نه، حالا ديگر شما از خودتان مىدانيد ديگر. اينها براى اين است كه از آنطرف زور و ارعاب و فشار، از آنطرف هم ملت نمىتواند
صحيفه نور ج 7 صفحه 171
اينقدر بپذيرد، از اين جهت او هم قدر بتواند تخلف مىكند، بتواند علناً تخلف مىكند چنانچه اخيراً كرد، اگر نتواند اينطورند خوب در خفا تخلف مىكند، هر چه بتواند از مال دولت بر مىدارد. اين بايد يك سرمشقى باشد براى دولتها،براى ادارات، براى همه جا كه مردم را از خودشان جدا نكنند، مردم را از خودشان بدانند، مردم هم آنها را از خودشان بدانند. اگر يك همچو تفاهمى بين دولت و ملت پيدا شد اين دولت متكى به ملت است و سقوط ندارد، اين ديگر قابل سقوط نيست و من اميدوارم كه بشود انشاءالله يك صبغه اسلامى پيدا بكند، يك شبيهى، يك قدرى شباهت به حكومت اسلام باشد و اگر باشد (اميدواريم كه بشود همه اش، اما هر چه بتوانيم) اگر بشود يك مملكت آرامى كه هيچ كس در فكر اين نيست كه به ديگرى تعدى بكند، نه دولت به ملت و نه ملت به دولت و مردم هم از روى رضا و رغبت مالياتى كه براى حفظ خودشان است، براى حفظ سرحدات خودشان است، خودشان رضا ورغبت مىدهند. هركسىفرض كنيد كه يك كسى گوسفند دارد، ده هزار گوسفند دارد، اگر يك نفر بيايد بگويد، اينها را حفاظت مىكنم، او بداند كه اين امين است و حفظ مىكند، اين از روى رضا و رغبت به او اجرت مىدهد، چيز مىدهد كه حفظش كند. يك كسى كه خودش نمىتواند حفظ كند، آن اشخاصى كه بيايند و بگويند ما حفظ مىكنيم، خودش از روى رضا و رغبت به او پول مىدهد. خوب يك مملكتى است كه مردم كه نمىتواند اين مملكت را اداره بكنند و حالا كه نمىتوانند اداره كنند خوب يك طايفهاى بايد اداره كنند، سرحداتش راحفظ بكنند همچو جهات ديگرش درست بشود. خوب، يك مملكتى مملكت خود مردم است و دولت مىخواهد حفاظت كند اين را، انتظامات را ايجاد كند، شهردارى مىخواهد شهر را آباد كند، دولت مىخواهد راهها را درست بكند و اين چيزى است كه مال خود مردم است و به دسترس خود مردم، براى خود مردم دارد انجام مىدهد. وقتى اينطور شد، خود مردم با رضا و رغبت (ديگر دو دفتر هم درست نمىكنند) و مىدهند براى اصلاح امورشان و اگر يك دغل هم پيدا بشود آنوقت كم مىشود، اينطور نيست كه همه باشند.
خمس تمام عايدى يك مملكت در سال رقم هنگفتى است كه ميتواند كشور را اداره كند
و اگر يك روزى هم انشاءالله توانستيم، توانستيد كه همان ماليات اسلامى را بگيريم و آن هم كم رقمى نيست، البته از زكات خيلى نيست اما اندازه فقرا هست كه ديگر فقير را نمىگذارد وجود پيدا كند. اما خمس يك ماليات بسيار هنگفتى است و اين ماليات بسيار هنگفت براى همه چيز است يعنى سيستمش طورى است كه،اينطور نيست كه خيال بشود كه براى فقرا است. خمس تمام عايدى تمام يك مملكت در هر سال يك قلم بسيار درشت است و اين مىتواند اداره بكند. اگر انشاءالله توانستيد، توانستيم همين سيستم اسلامى را كه ديگر در ماليات هم هيچ احتياج به اينكه يك چيز ديگرى زايد بر آن باشد نداشته باشيم، همين خمس تمام درآمدها و بسيار عادلانه است براى اينكه اين بقال سر محله به اندازه خودش ماليات مىدهد، آن آدمى هم كه صاحب كارخانههاى كذاست آن هم به اندازه
صحيفه نور ج 7 صفحه 172
خودش ماليات مىدهد.اين يك طور سيستمى است كه يك جور با عدالت رفتار شده و اگر چنانچه انشاءالله هم بشود، كه ديگر هيچ احتياجى به اينكه مردم زايد بر آن چيزى بدهند ندارد و البته حالا كه باز آن ترتيب نشده است و اميد است كه بشود و اگر بشود هم يك درآمد بسيار سرشارى است كه شايد همه چيز ما را اداره بكند و انشاءالله مملكت صحيح و سالم بشود و خودتان ادارهاش بكنيد. مقصود عرضم اين است كه حتى رؤساى ماليه وقتى كه در آنوقت كه من بچه بودم و در آن طرفها بودم رئيس ماليهاش هم حراص بود نسبت به مردم و (را) چه مىكرد واز ژاندارمرى مثلاً چه مىكرد تا از مردم به زور چيز مىگرفت، به زور نه اينكه همان ماليات را ماليات و غلق به اصطلاح آنوقت كه ماليات مىگرفت و مأمور هم غلق مىخواهد و آنجا هم بايد برود وقتى كه وارد مىشود بايد آن كسى كه به او وارد شد كدخداى ده چه بكند و چى برايش بياورد. چه مصيبتهائى مردم داشتند از دست همين كسانى كه به عنوان مأموريت، چه مأمور ماليه بود چه مأمور حكومت بود، مأمورين هم وقتى مىرفتند مردم را عذاب مىكردند و آنطور نبود كه حضرت امير (ع) دستور مىدهد كه برويد صدا كنيد آن آدمهايى كه هستند براى زكات صدا كنيد. بگوئيد كه (به حسب روايت) كه زكاتتان را دادهايد يا ندادهايد؟ اگر گفتند دادهايم برگرديد و آنها هم تخلف نمىكردند. وقتى يك حكومت آنطور شد و مردم در مقابل خدا مسؤول شدند و خداوند را شاهد ديدند آنها هم تخلف نمىكردند و آنها هم مالياتى را كه بايد بدهند مىدادند، زكات را مىدادند، خمس را مىدادند.
امر بر جديت مسؤولين در رفتار نيك با مردم و ايجاد يك محيط برادرى
در هر صورت عمده اين است كه همه ماها بدانيم كه مسؤول هستيم پيش خداى تبارك و تعالى و همه بدانيم كه عقل هم اقتضاء مىكند كه به همانطورى كه اسلام دستور داده با مردم رفتار بشود، حكومتها همانطور رفتار بكنند. وقتى كه در صدر اسلام مأمورين رامىفرستادند، همان كه سردار بود، همان كه استاندار بود امام جماعت هم بود يعنى اينقدر مورد اعتماد مردم بود و مردم او را به عدالت مىشناختند كه به او اقتدا مىكردند و با او نماز مىخواندند و همان هم جنگ مىرفت و مردم هم به او احترام مىكردند. اگر يك همچو چيزى بشود و ما بتوانيم كه يك دستگاه دولتىاى كه دولت اسلامىباشد، با مردم باشد. شما الان الحمدلله تا يك حدودى پيش رفته است اين. مىدانيد كه ارتش همچو با مردم دور بود كه در يك جمعيتى ارتش وارد نمىشد براى اينكه اگر مىآمد تا او مىآمد مثل اينكه لشكر مغول حمله كرده مردم مىرفتند كنار و اگر مردم مىخواستند بيايند توى اينها با سرنيزه كنارشان مىكردند اينجور بود وضع، حالا ما اينجا هر چند روز يك دفعه يك عدهاى از ارتش مىآيند، يك عدهاى از ژاندارمرى مىآيند، يك عده مردم ديگر، همه مردم مخلوط به هم، داخل در هم و همه با هم مخلوط و همه باهم يكصدا و همه اظهار اسلام، اظهار اطاعت به احكام اسلام مىكنند و اين چقدر خوب است من به آنان مىگفتم كه شما حالا برايتان بهتر است كه با دل راحت اينجا نشستهايد و نمىترسيد كه كسى شما را اذيت كند و مردم هم نمىترسند كه شما اذيتشان كنيد، حالا وجدان كنيد حالا وجدان شما
صحيفه نور ج 7 صفحه 173
راحتتر است يا آنوقتى كه مىريختند و با سر نيزه مردم را، خود آن آدمى هم كه سرنيزه مىكشد ناراحت است و وجدانش ناراحت است، نمىشود انسان اينطور باشد. بله، ممكن است يك وقت يك كسى اينقدر جنايت بكند كه عادى بشود برايش، لكن مردم عادى نمىتوانند. اين ارعابى كه اينها ايجاد مىكردند براى اين بود كه از ملت مىترسيدند. اصلاً اساس ارعاب مردم و ترساندن مردم و عرض بكنم كه دور كردن مردم از خودشان، اساس اين بوده است كه اينها از بس كه به مردم تعدى كردهاند، از مردم مىترسند. حالا كه از مردم مىترسند چه بكنند كه مأمون باشند؟ ايجاد رعب مىكردند، مىريختند عرض بكنم كه توى مردم يك بساطى درست مىكردند كه مردم از آنها بترسند، اين مردم از آنان بترسند، براى حفظ خودشان بود. خودشان به مردم بد كرده بودند، حالا اينطور مىكردند كه بترسند. اين شاه سابق جرأت نمىكرد بيايد توى مردم، هيچ امكان نداشت برايش كه بيايد با مردم بنشيند. دو گل بود كه آمده بود اينجا، رفته بودند نزديكىهاى بازار و با آن همه حفاظت و اينها، دو گل پياد شده بود رفته بود توى جمعيت، براى اينكه او نمىترسيد از جمعيت ايران، شايد در جمعيت خودش هم آنجا نمىترسيد. وقتى كه اينطور بشود كه بتواند يك سلطان مملكت، فرض كنيد يا يك نخست وزير مملكت بتواند برود توى مردم، با مردم باشد، صحبت بكند، حرف بزند، چه بكند، وقتى اينطور باشد خوب اساس به احترام... حكومتىاش اضافه اينكه مردم پشتيبان او هستند، مردم او را چون پاسبان خودشان مىدانند پشتيبانشان هستند اما وقتى كه بگويند پاسبان عقرب است و مىزند آدم را، به اسم پاسبانى اخاذى مىكند، مردم را مىچاپد خوب اين ديگر معلوم است كه مردم به او بدبين مىشوند. اگر ديدند كه روساى ماليه مثلاً، اينها يك قدرى ماليات مىگيرند يك قدرى هم زيادتر از ماليات براى خودشان، يك قدرى هم مأمورشان مىرود چه مىكند، مردم حتى الامكان ماليات نمىدهند، حتى الامكان بتوانند از زير بارش فرار مىكنند اما وقتى ديدند آنكه آمده است براى حفظ خودشان و براى حفظ مملكتشان و براى حفظ دارايى شان، براى حفظ جانشان اينها دارند زحمت مىكشند، خوب قهراً آدم وقتى ديد يك كسى به او كمك مىكند به او محبت مىكند، آنوقت مالياتها را با رضا و رغبت و با صورت گشاده به آنها مىدهد. جديت بكنيد كه با مردم رفتارتان خوب باشد. اينها بندگان خدا هستند، با اينها رفتارتان خوب باشد. همه جا و همه كس همه مردم با هم جديت بكنند كه همه باهم خوب باشند، يك محيط برادرى ايجاد بشود. در مملكت اگر يك محيط برادرى ايجاد شد، محيطى كه قرآن كريم مىفرمايد كه مؤمنين اخوه هستند، برادر هستند، همه مؤمنها با هم برادر هستند، وقتى يك محيط برادرى پيداشد، صلح و صفا پيدا شد ديگر اينطور ناراحتىها و اينطور چيزها در كار بشود، نمىشود.
روش بررسى قانون اساسى و تصويب آن در دنيا نمونه است
انشاءالله خداوند همه شمارا تأييد كند، موفق باشيد و همه را تأييد كند كه اين بار كه حالا در نيمه راه است به آخر برسانيم و اين مجلس كه بنا است درست بشود و بررسى قانون اساسى، هر كه
صحيفه نور ج 7 صفحه 174
نظر دارد نظر بدهد و بعد از نظر دادن به اين مجلسى كه بنا است درست بشود، مردم خودشان اين مجلس را تأسيس بكنند آنجا آنها بررسى بكنند، آنها تصويب بكنند بعد هم خوب مردم، و من گمان ندارم كه در دنيا ازاين فرمى كه طرح شده است الان، بهتر فرمى است كه هست و در دنيا از اين بهتر نداريم ما كه در اختيار ملت در دو دفعه باشد. در هر جا به اصطلاح اينها هيچ دموكراسيى بالاتر از اين نيست كه يك مطلبى در اختيار مردم دو دفعه قراربگيرد. مجلس مؤسسان كه درست مىكردند يك دفعه اختيار مردم بود و آن اين است تعيين آن آقا را بكنند. رفراندم اگر بود يك دفعه در اختيار مردم بود كه يكى ديگر قانونش را بنويسد مثل فرانسه در جمهورى پنجمش كسان ديگر از اجزاى دولت و وزارتخانهها و اينها قانون را نوشتند، يك چند نفرى هم از مجلس شورا و اينها بود كه بعد به رفراندم گذاشتند قانون اساسىشان را اما اين قانون اساسيى كه الان بنا هست بر آن، دو دفعه در اختيار مردم است، يك دفعه اينكه مردم اين اشخاصى كه اطلاعات دارند از قوانين، اطلاعات دارند از اسلام اطلاعات دارند از آن، براى مردم هستند، دلسوزند براى مردم، امين هستند، يك همچو اشخاصى را تعيين كنند براى بررسى قانون اساسى و درست كردن و اينطور چيزهايش، به اين هم اكتفا نكنند باز يك دفعه ديگر در اختيار مردم بگذارند كه حالا بعد از اينكه نمايندگان شما اين را تصويب كردند يا تصديق كردند به اينكه اين بسيار خوب است و صحيح است و موافق با اسلام است و موافق با مصلحت كشور است ثانياً بيايند به مردم بگويند آقا اينى كه، كسانى كه شما تعيين كرديد، تعيين كردند، بيائيد باز خودتان هم باز بفرمائيد. در دنيا يك همچو چيزى نيست و حالا هم كه مىبينيد كه بعضىها نق نق مىزنند اينها همانها هستند كه نمىخواهند اين مملكت يك آرامشى پيدا بكند. هر جايش را بگيرى باز يك صدايى ديگرى در مىآورند، هر جايش را، مردم را شما از اينجا بشناسيد ببينيد كه حرفهائى كه مىزنند روى چه اساسى دارد. اينهائى كه الان دارند هى داد و قال مىكنند اينها خوب، حرفشان چيزى نيست كه قابل ذكر باشند لكن ببينيم چه جور اشخاصى نق مىزنند راجع به همين معنا هم كه بهترين ترتيبى است كه در دنيا واقع شده است و مىخواهد واقع بشود. براى همين هم باز يك اشخاصى اشكال مىكنند. اين براى يا مىخواهند اظهار فضلى بكنند، خوب آن مانعى ندارد، خوب اشخاصى دلشان مىخواهد اسمشان توى روزنامه باشد و اظهار فضلى بكنند، اظهار روشنفكرى بكنند، ما مضايقه از اين نداريم كه آقايان اظهار فضل خودشان را بكنند لكن جورى نباشد كه بخواهند يك مطلبى را كه مىخواهيم زودى تمام بشود و اين مملكتى كه الان توطئه دارند مىكنند توطئهها جمع به هم بشود و يك وقت خداى نخواسته بعد از دو سه سال كه قانون اساسى را ما تا دو سه سال طول بدهيم و مجلس مؤسسان تا دو سه سال، اين اسباب زحمت بشود. و بهترين طريقى كه اصلاً در دنيا هم سابقه دارد يعنى به استثناء آن جهتش خود مردم و وكلايشان را تعيين مىكنند و چيز، رفراندم سابق دارد و بررسى از قانون اساسى هم با اهل خبره اين هم سابقه دارد در فرانسهاى كه اين به قول همين شماها، يعنى به قول همين روشنفكرها، مهد آزادى و مهد دمكراسى است اين سابقه دارد اين بهتر از آن است. براى اينكه آنجا از وزرا و از نخست وزيرى و از اشخاصى كه منتخب مردم نبوده است با چند نفر هم از منتخبين مردم،
صحيفه نور ج 7 صفحه 175
اينها با هم جمع شدند، اين منتخبين در غير اين جهت، آنها هم منتخب براى اين جهت نبودند. مجلس شورا و مجلس سنا منتخب براى نگاه كردن درقانون اساسى نبوده، انتخاب كردهاند اما نه انتخاب براى قانون اساسى، از منتخبين آنها كه انتخاب براى قانون اساسى هم نبوده و از وزرا و از امثال اينها يك گروههايى جمع شدند با هم، تدوين كردند، اينكه تدوين شد به آراء عمومىگذاشتند رأى دادند اين تمام شد. اين بهتر است كه ديگر بالاترين (به اصطلاح شما) دمكراسى در دنيا و مهد آزادى اينطور درست كرده است يا اينكه حالا ايران كه شماها روشنفكرها اعتقادتان اين است كه يك مملكتى است كه مردمش هيچ نمىفهمند عرض بكنم همچو اهانت مىكنيد به مردم و همچو خودتان را باختيد در مقابل غرب كه خيال مىكنيد ما هيچ چيز نداريم و آنها همه چيز دارند، حالا آن بهتر است يا اين بهتر است؟ در همان معنائى كه مهد عرض بكنم آزادى و اساس و دمكراسى است آن بهتر است يا اين كه آنى كه مىخواهد بررسى كند در قانون اساسى، منتخب خود مردم باشد و بعد از اين هم كه چيز شد خود مردم رأى بدهند. آنى كه بهترين طريقش به خيال آنها بوده، اين است كه يك اشخاص ديگرى اين را بررسى بكنند كه مبعوث از مردم نيستند و بعد مردم خودشان رأى بدهند. ما مىگوئيم نه، آنى هم كه مىخواهد بررسى بكند، آن هم مبعوث از مردم، بعد هم خود مردم رأى بدهند. ديگر بهتر از اين چيزى اصلاً نيست و اين نق نقها هم جز اينكه يا اظهار فضيلت است (كه هيچ مضايقهاى نيست) يا خدمت به اين است كه نگذارند درست بشود بلكه اين پاليزبان - نمىدانم - و اين اويسى و اينها كه در سر حدات دارند فتنه مىكنند بلكه بتوانند، لكن آقايان بايد بدانند ديگر گذشت، نمىتوانند و نمىشود اين چنين چيزى. انشاءالله همه موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 176
تاريخ: 1 / 4 / 58
بيانات امام خمينى در ديدار با سفير يمن شمالى
بسم الله الرحمن الرحيم
تشكر مىكنم از اينكه به ملاقات من آمدهايد و همين طور از ملت شما. اسلام يك دين آسمانى است كه براى ارشاد ملتها و رفع اختلاف بين آنان و هدايت به كمالات انسانى و رفع ظلم و بيدادگرى آمده است لكن مسلمين مجموعاً و تقريباً همين طور دولتهاى اسلامى از آن سرى كه اسلام براى آن آمده است يا غافل بودند و يا تغافل كردند و همه گرفتارىهائى كه براى مسلمين در طول تاريخ ايجاد شده است براى همين جهت است كه از تعليمات اسلام دور بودند و نتوانستند آن هدايتى را كه اسلام براى آن آمده است ادراك كنند و يا به واسطه اغراضى كه داشتند نتوانستند انجام بدهند. مشكل عمده مسلمين همان دورى از اسلام و قرآ ن است و اگر مسلمين به حسب امرى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا اگر به همين يك امر و نهى عمل مىكردند تمام مشكلاتشان، مشكلات سياسى، اجتماعى و اقتصاديشان رفع مىشد و هيچ قدرتى نمىتوانست با آن مقابله كند لكن معالاسف به واسطه غفلت بعضى و عدم توجه بعضى و تغافل بعضى از اين امر محروم ماندند و تا اين امر الهى تحقق پيدا نكند بايد مسلمين انتظار گرفتارىهاى بيشتر داشته باشند. مشكل ديگرى كه هست عدم تفاهم بين دولتها و ملت است. جدائى ملت از دولت بلكه رو در رو قرار گرفتن آنها موجب ضعف آنها و گرفتارى دولت و ملت شده است و تا اين مشكل خود را دولتها رفع نكنند، روى سعادت را نخواهند ديد و هميشه گرفتار دست خيانتكاران و اجانب خواهند بود. من از خدا مىخواهم كه مسلمين را بيدار و آشنا به وظائف اسلامىبكند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 177
تاريخ: 1/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن كاراته ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله خداوند به همه شما توفيق بدهد و قدرت شما را، هم قدرت جسمى و هم قدرت روحى عنايت كند.
الان مملكت ما احتياج به قدرت روحى دارد و هم احتياج به قدرت جسمى. و اميدوارم كه شما در هر دو مرتبه، هم درجانب روح و هم در جانب جسم خودتان را تقويت كنيد. و تقويت در جانب روح به اين است كه توجهتان به خداى تبارك و تعالى زياد باشد، اتكائتان به قدرت لايزال حق تعالى باشد و نظرتان نظر الهى باشد و تبعيت از احكام خدا بكنيد و در جسم و جان هر دو فداكار اسلام باشيد و همه فداكار اسلام باشيد. و من اميدوارم كه در پناه اسلام همه قدرتها، همه قواهها قدرتمندتر بشوند، قوت دارتر بشوند و شماها انشاءالله براى مملكت آبرومندى تهيه كنيد و مملكت ما را معروف كنيد در همه جا، چنانچه در اين نهضت بحمدالله همه جا معروف شد و همه با چشم احترام به اين ملت نگاه مىكنند و عمده اين است كه از اين به بعد هم ما اين احترام را حفظ بكنيم، به اينكه همه با اخلاق اسلامى و با آداب اسلامى باشيم تا انشاءالله اين قدرت و اين قوت در جاى خودش خرج بشود و نهضت اسلامى ما به ثمر برسد. خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند در دنيا و در آخرت.
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 178
تاريخ: 1 / 4 / 58
پاسخ امام خمينى به نامه آقاى يوسف كرمعلى
بسمه تعالى
جناب آقاى يوسف كرمعلى دامت توفيقه
نامه جنابعالى و اعضاى محترم جمعيت خوجا اثنى عشرى كشور كنيا واصل گرديد. از اظهار تبريك و پشتيبانى از استقرار جمهورى اسلامى در كشور ايران كه نموده بوديد، متشكرم و از خداى تعالى عظمت و موفقيت عموم مسلمانان جهان و پيروزى آنان را بر دشمنان خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 179
تاريخ: 2 / 4 / 58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان لنگرود و پاسداران انقلاب اسلامى همدان
رسالت انبيا، تزكيه نفوس و مهار جهات مادى افسار گسيخته انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند كلمه با آقايان و خواهران د ر مفاد اين آيه شريفه كه آن خواهر خواند عرض كنم. خداى تبارك و تعالى مىفرمايند كه من منت گذاشتم بر مردم به اينكه پيغمبر را فرستادم كه آيات مرا براى مردم تلاوت كند ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه تزكيه رامقدم ذكر فرموده است از علم، از حكمت. آيات شريفه قرآن در هر ذره از آن نكات هست. جهت اينطور نيست كه مثل يك نويسنده باشد كه مقدم و مؤخر بودنش ممكن است كه در نظر نباشد. تلاوت آيات شريفه، خوب همان رسالت است يعنى رسول آمده است كه آيات قرآن را بر مردم تلاوت كند، تلاوت براى چه؟ تلاوت كند و مردم را تزكيه كند، نفوس مردم را تزكيه كند تطهير كند.
انسان دو جنبه دارد: جنبه معنوى و جنبه ظاهرى. جنبه ظاهرى همين است كه مىبينيد و همين دنياست كه مىبينيد و همين ماديات است كه مشهود است و جنبه معنوى جنبه ديگرى است كه ماوراى اين عالم است، در انسان است. اما انسان مجموعه همه عالم است كانه خداى تبارك و تعالى دو نسخه موجود فرمودهاند : يك نسخه تمام عالم، يك نسخه كوچك اين است. انسان عصاره همه موجودات عالم است يعنى در انسان همه چيز هست و خداى تبارك و تعالى توجه و عنايت فرموده است و منت گذاشته است بر انسان به اينكه پيغمبرانى فرستاده است براى اينكه هم آن جهت معنويت را كه اهم است و تمام نظر به اوست تربيت كند، تزكيه كند مردم را، تهذيب كند مردم را، تعليم بدهد مردم را، حكمت تعليم كند، كتاب تعليم كند و هم اين جهات مادى افسار گسيخته رامهار كند. اينها كه مادى هستند ماديت را به طور افسار گسيختگى توجه به آن دارند و انبيا آمدهاند كه همين ماديات را و همين امورات مادى كه انسان نسخهاى از آن هم هست، عصارهاى از آن هم هست و انسان را طورى تربيت كند كه ماديات هم در مهار معنويات باشد. اصل اساس، معنويات اوست. اصل اساس اين است كه هيچ تعليم و تربيتى در دنيا و هيچ رژيمى در عالم (از تمام رژيمها كه بگيريد) توجه به آن معنويت انسان ندارند. اينكه توهم مىشود كه فرق ما بين رژيم اسلامى و انسانى با ساير رژيمها اين است كه در اين عدالت هست، اين صحيح است لكن فرق اين نيست، فرقها هست، يكى از فرقهايش قضيه عدالت اجتماعى است. هيچ يك از رژيم دنيا غير از اين رژيم توحيدى انبيا توجهش به معنويات انسان
صحيفه نور ج 7 صفحه 180
نبوده است، در نظر نداشته است كه معنويات را ترقى بدهد. آنها همه در دنبال اين بودهاند كه اين ماديات را استفاده از آن بكنند و يك نظام مادى در عالم ايجاد بشود و انبيا اصلش آمدهاند براى تزكيه نفوس انسانى، تعليم و تربيت كتاب و حكمت و مهاركردن اين طبيعت كه انسان قبل از مهار كردن طبيعت به دست انبيا به طور اصلاح همه چيز را مىخواهد. در انسان كما اينكه يكى از موجودات عالم است كه يك حيوانى است منتها حيوان قابل تربيت. هيچ يك از چيزهائى كه در انسان، قوائى كه در انسان است محدود نيست. انسان شهوتش محدود نيست به اينكه نظام داشته باشد مثل ساير حيوانات، بلكه از ساير حيوانات هم بدتر است. غضب انسان محدود نيست به اينكه در يك موردى اعمال غضب بكند، در يك موردى نكند، غير محدود است. اين مثل اين است كه سلطه بر ساير كشورها،بر ساير گروهها محدود نيست كه با يك نظمى بر آنها غلبه كند، غير محدود است. انسان شهوتش همچو غير محدود است كه هيچ مرزى ندارد، هيچ فرقى مابين افراد نيست، اگر غضب كند مرزى ندارد كه در آن مرز محدود باشد. مهار تا نشود، تا اشخاصى كه بايد مهار كنند اين قواى انسان را، تا مهار نكنند غير محدودى و مطلق است. انبيا آمدهاند كه با تعليم و تربيت الهى و با تزكيه نفوس مهار كنند اين قوههاى غيرمحدود انسان را.
بر طبق موازين كتاب و سنت اعمال قدرت كنيد
اين مقدمه را كه من عرض كردم برا ى اين است كه ماالان در معرض يك خطر عظيم واقع هستيم كه اين خطر از خطر رژيم سابق براى ما بيشتر است و آن خطر افسار گسيختگى است. خطر افسار گسيختگى كه انسان بعد از اينكه خودش را آزاد ديد، بعد از اينكه ديوارهاى استبداد را شكسته ديد، بعد از اينكه از زندان 35 ميليونى بيرون آمد، حالا افسار گسيخته بشود، هر چه مىخواهد بكند، يعنى برخلاف اين تعليماتى كه انبيا از صدر عالم تا حالا آوردهاند كه مهار كنند اين قواى انسان را، مهار كنند اين قدرت هائى كه انسان دارد، مهار كنند اين شهواتى كه انسان دارد، حالا كه ما، ملت ما به واسطه همتى كه كردند و به واسطه همتى كه كردند و به واسطه آن ايمانى كه داشتند خداى تبارك و تعالى آنها را موفق كرد و غالب شدهاند بر طاغوت، حالا مهار گسيخته بشود. اين خطر، خطر بزرگى است كه تعاليم انبيا را به باد مىدهد، زحمتهاى رسول اكرم را به باد مىدهد، آبروى اسلام را از بين مىبرد. الان آبروى اسلام بسته است به اعمال شما مردم ايران كه مردم عالم متوجهاند به اينكه ببينند چه مىكنيد. اينكه الان آزادى به دست شما آمد و از اختناق بيرون رفتيد، آيا چه مىكنيد؟ آيا افسار گسيخته شديد؟ ديگر حدى ندارد كارها؟ مرزى ندارد كارها؟ پاسداريد و تفنگ داريد و قوه داريد و قدرت داريد و به خانهها مىريزيد، مال مردم را مىبريد، هتك آبروى مردم را مىكنيد؟ يا نه، تربيت، تربيت اسلامىاست، حد و مرز دارد، حدود دارد در اسلام، اگر چنانچه يك كسى با ديگرى هم دشمنى داشته باشد (كه در اسلام نبايد داشته باشد) اگر چنانچه كسى فرزند كسى را كشته باشد، حقى كه اسلام به او داده اين است كه روى موازين آن را قصاص بكنند هيچ حق ديگرى ندارد يعنى اگر چنانچه فرزند يك نفر را،
صحيفه نور ج 7 صفحه 181
فرزندهاى يك نفر را، عشيره يك نفر را، يك نفر قتل عام بكند و همه را بكشد، در اسلام اين است كه اين را بايد قصاص كرد بيش از اين حقى براى كسى قائل نيست، يك فحش حق ندارد بدهد، يك سيلى حق ندارد بزند.
آيا امروز كه قدرت دست مردم آمده است و در مقابل قدرتها خود مردم هم قدرت پيدا كرده اند، پاسبانها قدرت دارند، سپاهىها قدرت دارند، آيا قدرت را روى موازين كتاب و سنت، روى تعليمات رسول اكرم صلى الله عليه و آله اعمال مىكنند، يا هر چه پيش آمده، آمد. حالا كه قدرت داشت، هر جا كه مىتواند اين قدرت را اعمال مىكند، دنبال اين نيست كه روى حق باشد، دنبال اين نيست كه روى عدالت باشد، دنبال اين است كه اعمال قدرت خودش را بكند، همان افسار گسيختگى كه حيوانات دارند، حيوانات افسار گسيختهاند، ميزان ندارد كارشان انسان را كه انبيا تربيت مىخواهند بكنند، مىخواهند محدودش كنند به حدودى، روى قوانينى، روى مرز و بومىباشد. آيا امروز كه ايران يك مركزى شده است كه چشمهاى دنيا به اين مركز دوخته شده و همه عالم دارند دانشمندانشان مطالعه مىكنند در احوال اين مملكت و اين ملت، آيا اين ملت حالا دنبال اين مطلب هست كه ما يك كارى بكنيم كه حفظ آبروى اسلام بشود؟ما مىگوئيم جمهورى اسلامى، آيا رباخورها به جمهورى اسلامى اعتقاد دارند و باز مشغولند؟ آيا آن اشخاصى كه ظلم مىكردند و حالا قدرت دست يك اشخاص ديگر افتاده و اينها با قدرت هستند، به جمهورى اسلامى معتقد هستند؟اگر معتقد هستند به جمهورى اسلامى، بايد حكومت اسلامى مثل حكومت على ابن ابيطالب سلام الله عليه باشد. مردمى كه در اين حكومت زندگى مىكنند همه اسلامى باشند، تابع باشند. اينطور نباشد كه كارهائى بشود كه در خارج منعكس بشود كه اينها يك مشت وحشى بودند، وقتى كه از دام بيرون افتادند خودشان وحشت كردند.
مسؤوليت خطير روحانيون در حفظ حيثيت اسلام
برادرهاى من! خواهرهاى من ! امروز آبروى اسلام بسته به اعمال ماها، اعمال شماهاست، امروز آبروى اسلام بسته به اعمال روحانيون است. روحانيون كه مربى انسانها هستند به جاى انبيا نشستهاند، مبعوث از طرف انبيا هستند. آبروى اسلام امروز، آبروى اسلام در ايران و امروز بسته به اعمال همه است و خصوصاً روحانيون. اگر خداى نخواسته از اين طايفه يك اشتباهى صادر بشود، يك خطايى صادر بشود، اين به پاى اسلام تمام مىشود. متوجه باشيد كه مسؤوليت بزرگ است، همه مسؤوليم، همه مسؤوليد لكن روحانيون بيشتر مسؤولند. مبادا يك وقت اعمالى صادر بشود از اين طايفه كه همانطور كه گفته مىشود و اشخاص مغرض گفتهاند و مىگويند كه ما از زيربار ديكتاتورى رضاخان بيرون آمديم و زير بار ديكتاتورى آخوندها واقع شديم. آخوند ديكتاتور نيست و ديكتاتور آخوند نيست. اگر رسول اكرم، اميرالمومنين سلامالله عليه خداى نخواسته ديكتاتور بودند، آخوند هم بايد ديكتاتور باشد لكن آنها نبودند، آنها هيچ وقت اعمال قدرت را بر غير موضعش نمىكردند، آنها
صحيفه نور ج 7 صفحه 182
بودند كه به حسب نقل وقتى كه حضرت اميرسلام الله غلبه كرد بر يك دشمن و او تف انداخت به صورت اميرالمومنين، پاك كرد. گفته مىشود كه آمدند بعد او را از بين بردند و از ايشان سؤال شد، گفت ترسيدم كه براى خدا نباشد براى اين باشد كه او به من اهانت كرده. اهانت را، اهانت به يك موجودى كه هر كه او را اهانت كند واجب القتل است، هر كه به رسول خدا اهانت كند، هر كه به ائمه خدا اهانت كند واجب القتل است، در عين حال براى اينكه خودش بوده و حقى براى خودش بوده و مىخواسته كه خالص باشد اين كارى را كه مىفرمايد، تحمل كرد تااينكه مبادا يك وقت يك خللى در قصد واقع بشود. آقايان علماء اعلام مسؤوليتشان زياد است چنانچه شغلشان از همه شغلها شريفتر است. شغل، شغل انبيا است و مسؤوليت انبياء و همه و همه مسؤول هستيم. همه هستيم كه بايد با رعايت صحيح رفتار كنيم كلكم راع همه بايد مراعات حدود بكنيم. مراعات امورى را كه بايد بكنيم، بكنيم. همه بايد بنده خدا باشيم، بنده خدا در احكام، هر چه فرموده است عمل بكنيم، نه هر چه خواستيم. امروز آبروى اسلام بسته به اعمال شما آقايان، شما برادرها، شما خواهرها و بالاتر علما، براى اينكه علما در رأس هستند و اگر در رأس يك خطائى خداى نخواسته واقع بشود سرايت مىكند، در رأس علما هستند و اگر در رأس يك خطائى واقع بشود مردم او راپاى انبيا دارند و مىگويند تعليم آنهاست، لااقل دشمنهاى ما مىگويند اسلام همين بوده است. الان دشمنها دنبال اين هستند كه اين نهضت را، اين نهضت اسلامى را يك كارى بكنند كه لكهدار بشود. شكست مهم نيست، لكه دار شدن مهم است.اگر ما با آبرومندى شكست بخوريم اهميتى ندارد، انبيا هم شكست خوردند، اگر نهضت ما خداى نخواسته با آبرومندى از بين برود آبرو محفوظ است، در تاريخ محفوظ خواهد ماند. شكست بخوريم، حضرت امير هم از معاويه شكست خورد، اما اگر شكست معنوى بخوريم، اگرحالا كه اسلام دست ما آمده است، امانت است پيش ما، اگر ما به اين امانت خيانت بكنيم، اگر خداى نخواسته از حدود تجاوز بكنيم، اين نهضت آلوده مىشود و در خارج گفته مىشود اين هم اسلام، پاى اسلام حساب مىكنند نمىدانند كه اسلام اين نيست. اگر ما خطا بكنيم، ما خطا كاريم نه اسلام. كارى نكنيد و كارى نكنند و علما كارى نكنند و بزرگان قوم كارى نكنند و متفكران كارى نكنند كه اسلام لكهدار بشود، كه مكتب لكهدار بشود. ما خودمان از بين برويم اشكالى ندارد، نهضتمان هم از بين برود اشكالى ندارد لكن اگر خداى نخواسته مكتبمان از بين برود، مكتب، مكتب توحيد است، مكتب اسلام است، مكتب خداست. اگر ما كارى بكنيم كه اين مكتب لكهدار بشود، در دنيا بگويند كه وقتى كه كار به دست خود مردم افتاد، وقتى كار به دست پاسداران اسلام افتاد، گفتند ما پاسداران اسلاميم، اگر كار به دست علماى اسلام افتاد، گفتند ما علماى اسلام هستيم، ما جانشين انبيا هستيم، اگر يك وقت خطا واقع بشود، اين مسأله از آن خطاهاى كوچك نيست، امروز مسائل بزرگ است، امروز خطاها كوچكش هم بزرگ است، امروز اسلام در دست ماست تا ما چه بكنيم، قرآن كريم در دست ماست تا ما چه بكنيم. آيا كارى بكنيم كه به ما بگويند كه اين هم اسلام؟پاى اسلام حساب مىشود.
صحيفه نور ج 7 صفحه 183
پاسداران قرآن و اسلام باشيد
برادرها! از پاسدارى خوب پاسدارى كنيد. محور اسلام باشيد. پاسدار اسلام و قرآن باشيد. پاسدارى از اسلام بكنيد. همين ديروز به من اطلاع دادند كه يك پاسدارى در قم يك كسى را همينطور كشته است.(يكى از حضار :برادر ايشان است برادر هر كس باشد بايد كشته بشود بايد، بله؟ امام در جواب سخنان يكى از حضار سؤال مىفرمايند: برادر مقتول است؟ قصاص مىشود، شما حق داريد او را قصاص كنيد و به دست شما مىدهند و كشته خواهد شد. من امروز گفتم بايد كشته بشود. هر كه قدرت دستش هست هر كارى مىخواهد نبايد بكند. موازين دارد، ميزان دارد مطلب. كشتن يك مسلمان ميزان دارد، بيخود است مگر؟ كشتن يك بشر ميزان دارد بى ميزان نمىشود كسى را كشت.
من اميدوارم كه خداوند ماها را بيدار كند. خداوند ماها را هوشيار كند. خداوند به ما ايمان عنايت كند. خداوند انشاءالله شما را سعادتمند كند. خواهران و برادران من را هر جا هستند سعادتمند كند و از عهده اين مسؤوليت بزرگى كه بردوش همه است انشاءالله با توفيق خداى تبارك و تعالى همه از اين عهده بيرون بيائيم. خداوند همه را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:50 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 184
تاريخ: 2 / 4 / 58
پاسخ امام خمينى به تلگرام لئونيد برژرف
بسمه تعالى
حضرت لئونيد برژنف صدر هيات رئيسه شورايعالى اتحاد جماهير شوروى سوسياليستى
از پيام محبت آميز آن حضرت و ابراز محبتى كه نسبت به جمهورى اسلامىايران ابراز داشته ايد كمال تشكر را دارم. از خداوند تعالى سعادت و رستگارى ملل اتحاد جماهير شوروى را مسئلت داشته و اميدوارم جمهورى اسلامى ما كه بر اساس اتحاد كلمه و بر مبناى پر ارج انقلاب اسلامى و محو رژيم طاغوتى بنا شده، در همبستگى و اتفاق ملل جهان و آسايش ابناء بشر نقش ارزندهاى ايفاء نمايد و جناب آقاى دكتر محمد مكرى حامل اين پيام هستند آرزو دارم ملتهاى جهان در راه صلح و آرامش همچنانكه خواست اسلام و ملت ماست پيوسته كوشا باشند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 185
تاريخ: 2/4/58
پيام امام خمينى به اهالى آذربايجان در مورد كمك به سيلزدگان
بسم الله الرحمن الرحيم
حادثه دردناك و آتش سوزى و سيل ويران كننده در تبريز كه موجب وفات بعضى از برادران شده است، موجب كمال تاسف و تاثر است. به خانوادههاى برادران آذربايجانى كه پيوسته در مسير انقلاب اسلامى بودهاند و از جان و مال دريغ نكردهاند تسليت عرض مىكنم و از خداى تعالى صبر و اجر آنان را خواستارم و دولت جمهورى اسلامى و موسسه شير و خورشيد سرخ و استاندار آذربايجان موظفند هر چه زودتر به ترميم خسارات وارده بر برادران عزيزمان بشتابند و از برادران آذربايجانى تقاضا مىكنم كه با همت والاى خود برادران عزيز خود راكمك نمايند و اگر از بابت سهم مبارك امام عليه السلام همراهى نمايند، مورد قبول و مرضى ولى عصر عجل الله فرجه الشريف است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 186
تاريخ: 2/4/58
بيانات امام خمينى در ديدار با طلاب و روحانيون شهرستان تبريز
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه شما آقايان كه در اين راه قدم برداشتيد و در مدرسه دينى و علمىوارد شديد، بعدها ازذخائر اين امت و از مبلغين اسلام باشيد. راه، راه خوبى است و خطرناك. راه خوبى است كه راه انبياست، انبيا، هم براى تربيت بشر آمدهاند و علماء امت هم مربيان بشر بايد باشند. پس شغل، شغل انبياست راه، راه انبياء خطرناك است كه اگر ما به وظايف محوله خود عمل نكنيم، غير از اين است كه ديگران نكنند. اگر يك بقال، يك كارمند، يك شخصى كه سمت روحانيت ندارد، يك كار زشتى خداى نخواسته انجام بدهد، اين براى خودش عيب است اما اگر شما انشاءالله روحانى شديد و هر كدامتان در يك بلدى يا در يك مملكتى انشاءالله سرشناس شديد و مروج دين اسلام، اگر خداى نخواسته يك انحرافى در شما پيدا بشود. اين انحراف، انحرافى نيست كه مثل ساير مردم باشد. شما نشانه خدا هستيد، نشانه اسلام انشاءالله خواهيد بود و كسى كه نشانه خدا و نشانه اسلام است، بايد همه حركاتش، همه سكناتش، همه اعمالش، همه گفتار و كردارش الهى باشد، روى موازين الهى باشد. مردم به روحانيون نظر دارند، توجه دارند، توجه به پيغمبر اكرم كه اينها نمايندگان پيغمبر اكرم و امام زمان سلام الله عليه هستند. اگر خداى نخواسته از اينهائى كه نماينده هستند از طرف اولياء خدا، از طرف رسول خدا، اينها اگر يك وقت، يك انحرافى از آنها پيدا بشود، شايد اشخاص غرضمند اين را به پاى اسلام حساب كنند، خيال كنند تعليمات اسلامىاينطور است و لهذا راه، راه پر خطرى است و راه شريفى. جديت كنيد كه از اين راه پر خطر خوب عبور كنيد كه اين صراط است. صراط مستقيم الهى از اينجا شروع مىشود. جسر جهنم از دنيا تا بهشت امتداد دارد و شما الان در بين راه هستيد و در صراط هستيد. توجه كنيد كه اين راه را منحرف نشويد. مستقيم اين راه را تا بهشت انشاءالله با سعادت پيدا كنيد و توجه داشته باشيد كه شما درآتيه انشاءالله در آتيه مربى مردم هستيد و مربى مردم بايد خودش منزه باشد، مهذب باشد. توجه داشته باشيد كه آخوند شغلش بزرگترين شغلها و مسووليتش بزرگترين مسؤوليتهاست. يك شخص روحانى مىتواند يك ملت را نجات بدهد و يك شخص روحانى مىتواند يك ملت را به تباهى بكشد. توجه داشته باشيد كه مبادا از آن اشخاص بشويد كه يك ملت رابه تباهى بكشيد. از آن اشخاص باشيد كه يك ملت را به سعادت برسانيد، يا شعاع شما در هر جا هست، آنها را به سعادت برساند. با ارشاد شما مردم هدايت بشوند. نكند كه يك وقت با
صحيفه نور ج 7 صفحه 187
عمل شما، با قول شما، با رفتار شما يك اعوجاجى در مردم پيدا بشود، يك انحرافى پيدا بشود. اين انحراف براى شما ضررش زياد است. شما انشاءالله بعد كه هر يك از علماى اعلام شديد، توجه كنيد كه در خلال تحصيل علم، تقوا تحصيل كنيد، مهذب بشويد، اخلاقتان را مهذب كنيد، اعمالتان را مهذب كنيد. بايد بر طبق كتاب و سنت باشد كه شما خودتان كتاب و سنت بشويد يعنى كتاب و سنت عملى. روحانى بايد طورى باشد كه مردم وقتى كه او را ديدند به ياد رسول خدا بيفتند و شما اين بار را به دوش گرفتيد و بايد اين بار را به سلامت به آخر برسانيدو مردم را هدايت كنيد. خداوند شما ودوستان شما و رفقاى شما كه در مدرسه و در ساير مدارس هستند همه را سلامت و سعادت عنايت كند و همه شما را خداوند از علماى اعلام مهذب كه براى خدا قدم برداشتيد قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 188
تاريخ: 3/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان صنعت نفت تهران
هجوم اشخاص فرصت طلب وقبضه امور، پس از پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين جهت رامىدانم كه اين نهضت و انقلاب تا رفتن رژيم شاه و به هم خوردن اين دستگاه ظلم خوب جلو رفت، لكن بعد از اين پيشرفت، يك آزادى پيدا شد و آن اختناقها از بين رفت و اشخاصى كه فرصت طلب بودند از اطراف به ايران هجوم آوردند و كارها را به وسائلى قبضه كردند و نمىگذارند كارها به صورت اسلامى پيش برود. اين را من مىدانم، اين انحصار به شركت نفت ندارد، در ساير جاها هم همين مسائل هست و از همان افراد ناصالح هستند، بلكه بسياريشان از همان رژيم سابق الان هستند، وجود دارند و تصفيه نشدهاند لكن الان يك قدرى بايد آقايان صبر كنند تا اين مراحلى كه مراحل ابتدائى است، از آنها بگذرند بعدش مشغول تصفيه بشوند و يك تصفيه صحيح بشود كرد.
ما مىخواهيم يك مملكتى باشد اسلامى، اشخاصى كه اداره مىكنند اين مملكت را، اعتقاد به اسلام داشته باشند و اسلام مبناى اعمالشان باشد، نه اشخاصى كه به اسلام خيلى توجه ندارند. اينها بايد تصفيه بشوند لكن ما براى مصالحى عجالتاً اين مطلب را مسكوت عنه گذاشتهايم و در عين حال كه مىدانيم بعضى افراد، افراد غيرصالح هستند و در خصوص شركت نفت هم به من اطلاعاتى دادهاند كه روى يك روابطى دارد پيش مىرود لكن من باز در اين باب سكوت كردم كه عجالتاً اين مسائل اصلى مان حل بشود، بعد از اينكه اين مسائل اصلى حل شد، آنها آسان است، مشكل نيست، آنها در يك روز تصفيه مىشوند، يا دو روز تصفيه مىشوند. و من اميدوارم انشاءالله يك روز يك رژيم اسلامى با محتواى اسلامى داشته باشيم، نه فقط لفظ اسلام باشد و عمل، عمل طاغوتى. الان در بعضى جاها لفظ اسلام است و فقط گفته مىشود اسلام، آنهائى كه الان اعتقاد به اسلام ندارند كلمه اسلام را مىگويند، براى اينكه مىدانند الان اسلام خريدار دارد و آنها هم يك اشخاصى هستند كه دنبال اين هستند كه مشترى پيدا بكنند اين مشترى آن روز كه طاغوت بود، طاغوت بود و اسم او را مىبردند، حالا كه اسلام است اسلام مىگويند. اين فرق نكرده، فرق، اين مشترى است كه ببيند، دنبال مشترى مىگردند كه مشترى هر جور هست، آنها هم خود را آنجورى كنند. لهذا ما هم نه اينست كه توجه نداريم كه اينهائى كه اينطور هستند و بعضى شان هستند كه معلوم نيست اعتقاد به اسلام داشته باشند و
صحيفه نور ج 7 صفحه 189
بعضى هم ندارند، لكن معذلك يك مصالحى الان اقتضا مىكند كه اين مطالب اول مستقر بشود، يك حكومت، حكومت انتقالى به حكومت استقرارى تبديل بشود و مجلس پيدا بشود و وقتى مجلس از اشخاص ملى بوجود آمد حل خواهد شد. ما اميدواريم كه انشاءالله بتوانيم مردم را هدايت كنيم به اينكه چه اشخاصى را به مجلس بفرستند، وقتى مجلس يك مجلس ملى اسلامى شد اين مسائل دنبالش حل است. اينكه من راجع به بسيارى از افراد كه مىدانم افراد سالمى نيستند، سكوت كردم، اين براى همين مصلحت است و انشاءالله اميدوارم كه موفق بشويد شما وهمه به اينكه خدمت بكنيد به اين كشور و بدانيد تا برنامه اسلام نباشد خدمت صحيح نخواهد بود. از اشخاصى كه به اسلام توجه ندارند، توقع اينكه خائن نباشند هيچ وقت نداشته باشيد، آنها دنبال اين هستند كه يك راهى پيدا بكنند براى مقاصد خودشان، هر راهى كه پيدا شد، هر راهى كه هر روزى پيدا شد آن راه را مىگيرند.
همه اقشار از اختلاف و تفرق كه مضر براى اسلام و ملت است پرهيز كنند
من اميدوارم كه انشاءالله همه توجه بكنند، همه قشرها به اسلام توجه بكنند، و اين اختلافات و اين مسائل كه همه مضر براى كشور ماست، همه مضر بر مليت ماست، برا سلام ماست، از اينها دست بردارند، گروه گروه نشوند، اين گروه گروه شدن اسباب اين مىشود كه مسائل عقب بيفتد. هر گروهى و دستهاى جمع مىشوند، يك گروه درست مىكنند، مااين گروهها را همه ادغام كرديم، دور هم جمع كرديم تا يك قدرت بزرگ شدند كه آن قدرتهاى ابر قدرت را شكستند، حالا آقايان دوباره برگشتند گروه درست كردند، هر روز هم يك گروهى پيدا مىشود كه اگر چه عددشان چيزى نيست، ادعايشان زياد است نه واقعيتى دارند و نه يك برنامه اى دارند، هيچ چيز نيست لكن همين مقدار كه گروه كذا، گروه كذا، حزب كذا، همينها مضر به حال مملكت ماست. ما مىخواهيم اين گروهها برگردند يك گروه بشوند و آن گروه، گروه اسلامى كه براى اين مملكت مفيد باشند، خدمت بكنند به اين كشور اين نابسامانىهائى كه هست، اين خرابىهائى كه هست، ترميم بكنند. اين اختلافات و گروه گروه درست كردن نمىگذارند خرابىها ترميم بشود، نمىگذارد دولت كارش را انجام بدهد، نمىگذارد كه مردم به كارشان برسند البته ممكن هم هست كه سوء نيت نداشته باشند. لكن فهمشان خيلى نيست و ادراكشان زياد نيست، فهم سياسى ندارند، خيلى دم مىزنند از اينكه ما كذا هستيم، لكن فهم سياسى ندارند. اگر فهم سياسى داشتند، امروز روز اين نبود كه هى گروههاى مختلف و دستجات درست كنند، آن يك حزب درست كند، آن يك گروه، آن يك گروه، هر كس يك چيزى درست كند و يك عدهاى دور خودش جمع بكند، در عين حال كه عدهشان چيزى نيست لكن مضر هست.
انشاءالله خدا همه را بيدار كند و همه توجه به مصلحت مملكت بكنند و انشاءالله پيش ببريم و اين مسائل حل بشود، لكن مطمئن باشيد كه ديگر نمىتوانند آنها بيايند و كارى انجام بدهند، اين كار گذشته است، ديگر تمام شده است. خدا همه تان را توفيق بدهد و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 190
تاريخ: 3/4/58
پيام امام خمينى به مردم فردوس
بسم الله الرحمن الرحيم
اهالى محترم شهرستان فردوس ايدهم الله تعالى
طبق درخواست آقايان محترم، جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى آقا شيخ اسماعيل فردوسى دامت افاضاته جهت رسيدگى به امور مذهبى و مشكلات محلى بدان شهر مىآيند. اميد است اهالى محترم فرصت را مغتنم داشته از وجود ايشان بهرهمند شده و براى پيشبرد اهداف عاليه اسلام از هرگونه همكارى لازم با ايشان دريغ ننماييد و انشاءالله تعالى با همكارى علماى اعلام دامت بركاتهم و اهالى محترم، بتوانند وظائف محوله را به نحو احسن انجام دهند. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة اللهو بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 191
تاريخ: 3/4/58
بيانات امام خمينى در جمع طلاب حوزه علميه اصفهان
وارسته كردن نفس از تعلقات دنيا سرمنشأ همه كمالات است
بسم الله الرحمان الرحيم
شما از صفر شروع كرديد و بحمد الله تا اينجا رسيديد و از حال اختناق شروع كرديد و به آزادى رسيديد و من اميدوارم كه تا آخر، تا آنجا كه مقام انسان است، يعنى لايتناهى، همه برسيد. اميدوارم كه انسانهاى آگاه و آگاهى دهندهاى باشيد. شما آقايان همانطورى كه شغلتان محترم و شريف است مسؤوليتتان زياد است. شمابايد خودتان را بسازيد و بعد ملت را بسازيد، خودسازى به اينكه تمام قشرهائى، ابعادى كه انسان دارد و انبياء آمدند براى تربيت آن، تمام ابعاد را ترقى دهيد، جنبه علمى، همه ابعاد علم. جنبه اخلاقى، همه ابعاد اخلاق. تهذيب نفس، وارسته كردن نفس از تعلقات دنيا كه سرمنشأء همه كمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است و بدبختى هر انسان تعلق به ماديات است. توجه و تعلق نفس به ماديات، انسان را از كاروان انسانها باز مىدارد و بيرون رفتن از تعلقات مادى و توجه به خداى تبارك و تعالى انسان را به مقام انسانيت مىرساند. انبياء هم براى همين دو جهت آمده بودند، بيرون كردن مردم را از تعلقات و تشبث به مقام ربوبيت.
نيل به مقام انسانيت، با منزه شدن از تعلقات دنيوى
شما آقايان اهل علم كه بعضى ملبس به لباس علم هستيد، و بعضى يا اكثراً انشاءالله بعد ملبس خواهيد شد، انشاءالله اين مراتب را طى مىكنيد. علم تنها اثر ندارد بلكه گاهى مضر است عمل بدون علم بىنتيجه است. علم و عمل دو بالى است كه انسان را به مقام انسانيت مىرساند. علم به همه شوون و عمل، عمل نفسانى، عمل جسمانى، عمل عقلانى، انسان را به مراتب انسانيت مىرساند. اميد است كه شما آقايان در خلال تحصيل توجه به اين مطلب داشته باشيد كه در مدرسهها منزه كنيد خودتان را از تعلقات دنيا. تمام گرفتارىهاى بشر از اين تعلقات است. اگر اين تعلقات نبود، اگر اين توجه به دنيا و تعلق به دنيا نبود، ما اينقدر گرفتارى در ظرف بيش از پنجاه سال و قريب شصت سال نداشتيم. محمد رضا پهلوى به واسطه تعلقى كه به دنيا داشت، نفسش غير از دنيا چيزى نمىفهميد، سر منشا اينهمه فساد براى ملت و اين همه بدبختى براى خودش شد. دوستان او كه جنود شيطان بودند، براى تعلقى كه به دنيا داشتند كه نفوسشان غير از دنيا ادراك نمىكرد، به واسطه همين تعلق، منشأاين همه
صحيفه نور ج 7 صفحه 192
بدبختى براى ملت و بدتر آنكه براى خودشان شدند، هم بدبخت كردند ملت را و به باد دادند همه چيز ملت را و هم بدبخت كردند خودشان را.
انبياء در عين حال كه دنيا را اداره مىكردند، مملكتها رااداره مىكردند كه در اسلام نمونه بارزش نزديك به ماست وتاريخ نشان مىدهد كه در ظرف نيم قرن تقريباً اكثر معموره را فتح كردند، در عين حال تعلق نداشتند به دنيا. فتح براى مملكت گيرى در اسلام نيست. مملكت گيرى براى حكومت در اسلام نيست. حكومت جائرانه مطرح نيست. فتح براى اين است كه انسانها را، آدمها را به كمال برساند. فتوحات اسلام غير از فتوحات رژيمهاى ديگر است. آنها فتوحاتشان، رژيمفتوحاتشان، فتوحات براى دنياست و انبيا فتوحاتشان براى خداست، براى توجه دادن مردم به خداست. آنها مردمىكه اسير ماده هستند و اسير نفس و شيطان هستند، آنها را مىخواهند تحت تأثير خودشان و مكتب خودشان قرار بدهند و آنها را از حزب شيطان به حزب الله وارد كنند.
(الله ولى الذين امنوا بخرجهم من الظلمات الى النور و الذين كفروا اولياء هم الطاغوت بخرجونهم من النور الى الظلمات) اين دو، اين دو جنبه است، اين دو جبهه است، جبهه طاغوت و جبهه الله، جبهه الله را كه توجه به خدا دارند و ايمان به خدا دارند، خداى تبارك و تعالى آنها را از همه ظلمتها از تمام ظلمتها اخراج مىكند و به نور مىرساند. آن نور، نور خود حق است. اينكه نور است (الله نور السموات و الارض) از همه ظلمتها كه ما عداى الله است، آنها را خارج مىكند و به نور مىرساند و به الله مىرساند. طاغوت مردم را از نور خارج مىكند و به ظلمات مىرساند.(ظلمات بعضها فوق بعض) اين دو راه است، راه انبيا و راه طاغوت. راه انبيا راه خداست و خدا ولى است و خدا فاعل است و به دست خدا انسان تربيت مىشود و راه طاغوت راه شيطان است كه شيطان مربى انسان است.
با تعلم و تهذيب نفس به جند الهى وارد شويد
عزيزان من! توجه داشته باشيد كه در جند الهى وارد باشيد. درس خواندن تنها انسان را در جند الهى وارد نمىكند، علم تنها خصوصاً علمهاى قانونى، رسمى، انسان را به مراتب انسانيت نمىرساند بايد باشد لكن در جنب او بايد توجه به غيب باشد. درس را براى خدا بخوانيد. از صفر شروع كرديد و اميدوارم تا غير متناهى برويد و برويد تا برسيد به آنجا كه غير از خدا كسى را نبينيد. همه چيز را از او ببينيد، همه كس را جلوه او بدانيد. اگر همچو تربيتى در انسانها واقع بشود، انسانها الهى مىشوند. انسان الهى جنگ و زور ندارد، جنگ و جدال ندارد، همه جنگ و جدالهائى كه واقع مىشود براى اين است كه توجه به طبيعت است. جنگهائى كه در اسلام وارد شده است براى اينكه اينها رااز ظلمات به نور وارد كنند. جنگاسلامى، جنگهاى رژيمهاى ديگر نيست. اينها از ظلمات به ظلمات ديگر وارد مىكنند، از ظلمت به ظلمات وارد مىكنند. انبيا مىخواهند از ظلمات اينها را به نور وارد مىكنند. خداوند همه شما را تأييد كند. من از شما فرزندان عزيز كه دلم به شما خوش است. دلم به
صحيفه نور ج 7 صفحه 193
چهرههاى شما خوش است و از اين صورت نورانى حظ مىبرم، تشكر مىكنم كه از راه دور آمديد و در اين هواى گرم و در اين منزل تنگ در زحمت واقع شديد. خداوند همه شما را از علماى عاملين و از مجاهدين اسلام قرار بدهد. خداوند همه شمارا از ظلمات بيرون كند و به نور برساند.
والسلام عيكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 194
تاريخ: 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع مردم اردكان فارس
پيروزى اصيل آن است كه ما بتوانيم متبدل بشويم به يك موجود انسانى، الهى و اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
انقلابهائى كه در دنيا واقع مىشود دو جور است. يك انقلابى، انقلاب اسلامى است و يك انقلاب غير اسلامى. انقلاب اگر انقلاب غير اسلامىباشد، اين انقلاب بعد از انقلاب ديگر بند و بارى در كار نيست و هر طورى كه مىخواهند با مردم عمل مىكنند، مهارى در كار نيست. لكن انقلاب اگر اسلامى باشد يعنى متكى به ايده اسلام، متكى به احكام اسلام باشد اين بايد از اول انقلاب تا آخر ابد كه اين انقلاب آثارش هست اين اسلامىباشد و تحت احكام اسلام. ملت ما تا اينجا آمده است و بحمد الله با پيروزى به اينجا رسيده است لكن پيروزى اين نيست كه مافقط طاغوت را از بين ببريم پيروزى اصيل آن است كه ما بتوانيم متبدل بشويم به يك موجود انسانى، الهى، اسلامى كه همه كارهايمان، همه عقايدمان، همه اخلاقمان، همه اسلامى باشد.
اصل، محفوظ ماندن مكتب است نه به دست آوردن پيروزى ظاهر
الان چشم همه متفكرين دنيا تقريباً دوخته شده است به ايران و توجه به اين الان هست كه آيا اين ايرانىها كه به اين پيروزى رسيدند و مدعى هستند به اينكه اسلام بالاترين مكتب است، اسلام از همه مكتبهاى عالم منزهتر است، آيا اين مردمى كه اين ادعا را دارند، اينها چه جور هستند الان؟ الان كه جمهورى اسلامى در ايران مستقر شده است يعنى رژيم الان رژيم جمهورى اسلامى است، آيا اين نظام اسلامى در ايران چه اثرى داشته است؟ همان مسائل سابق است منتها مهرهها تفاوت كرده است؟ آن روز مأمورين انتظامى و مأمورين دولتى، آنها ظلم مىكردند و حالا پاسداران اسلامى و مردم اسلامى و بازار اسلام ظلم مىكنند؟ فقط اسم تغيير كرد و افراد تغيير كردند لكن مطلب باقى است و مطالب باقى است؟ يا خير، آن هم، محتوا هم تغيير كرده است؟ من خوف اين را دارم كه در دنيا يك شكست بزرگ بخوريم و آن شكست مكتبمان باشد. من از اين بسيار خوف دارم. شكست ما اگر مكتبمان محفوظ باشد و شكست بخوريم اشكالى در كار نيست، بسيارى از اولياء خدا در مقابل غير، شكست خوردند اما مكتبشان محفوظ بود. اگر خداى نخواسته ما پيروز بشويم به اين معنا كه آن دستهاى از
صحيفه نور ج 7 صفحه 195
ظالمها كه بودند و آن دستهاى از چپاولگران كه بودند بيرون كرديم لكن به جاى آنها يك دسته ظلمه ديگرى با يك محدوديت خاصى و چپاولگرهاى ديگرى با يك محدوديتى به جاى او نشست، اين موجب اين مىشود كه مكتب ما در دنيا منعكس بشود كه مكتب درستى نبوده، شكست در مكتب واقع بشود. آ ن شكستى كه جبران نمىتواند بپذيرد اين شكست است.
هشدار به رعايت حدود و عمل به موازين شرعى براى پيشگيرى از شكست
الان ما در تمام سطح ايران مىبينيم كه يك نابسامانىهائى هست، يك اختلافاتى هست، يك كارهائى هست كه نبايد بشود. چيزهائى كه بر خلاف رضاى خداست، بر خلاف دستور پيغمبر اكرم است، بر خلاف دستور اسلام است، در همه سطح كشور واقع مىشود. نه همه مىكنند، لكن در تمام سطح كشور هستند اشخاصى كه همچو كارهائى مىكنند و خوف اين است كه اين به پاى اسلام نوشته بشود، به پاى جمهورى اسلام نوشته بشود و در خارج بگويند اين هم نظام اسلام و اين هم جمهورى اسلام كه مثل سابق است با اختلاف افراد. همانطورى كه سابق مىريختند توى خانههاى مردم و مىگرفتند و هيچ تحت قاعده اى نبود الا قاعده جباريت و ظلم، حالا هم بىميزان مثلاً دربعضى جاها مىروند خانه مردم و چه مىكنند،اين پاى اسلام حساب بشود.اگر پاى خود ما حساب مىشد، خوب مسلك بود، مسلك صحيح. لكن آنهائى كه مىخواهند در اين مملكت باشند آنها دارند خلاف مىكنند، مثل كارهاى رژيم سابق، آن را به پاى اسلام حساب نمىكردند آنها يك دستهاى بودند كه كارهائى مىكردند وروى رژيم طاغوتى بود، اين به مسلك ما هيچ ضررى وارد نمىآورد، به مملكت ما ضرر وارد مىآورد اما مسلك ما محفوظ مىماند و آنها راخلاف اسلام مىدانستند، خلاف رژيم اسلام مىدانستند. لكن اگر امروز خداى نخواسته در طبقات مردم خصوصاً در طبقات روحانيين كه آنها در راس هستند و آنها نماينده اسلام هستند اگر خداى نخواسته بعضى اشخاص ملبس به لباس روحانيين يك كارى بكنند به اسم روحانى، يك كارى بكنند به اسم كميته كذا و اين كار بر خلاف موازين شرعيه باشد،اين را ديگر نمىآيند حساب كنند به اينكه اين رژيم طاغوتى است، مىگويند رژيم اسلامى است و اين هم كارهايش، اين هم حرفهائى است كه دارند مىزنند و لهذا امروز يك مسأله خطرناكى مطرح است. ما آنوقت اگر شكست خورده بوديم از طاغوت هيچ ابائى نداشتيم خوب ما شكست خورديم حضرت امير سلام الله عليه هم از معاويه شكست خورد آن ابائى نبود خوب ما يك مطلبى را مىگفتيم، مطلب حقى داشتيم مىگفتيم، نتوانستيم پيش ببريم آنها غلبه كردند بر ما. اما امروز مسأله آن نيست امروز يك صفحه ديگرى در كار است و آن اين است كه مسلمين ملت ما شكست داد طاغوت را و راى داد به جمهورى اسلامى و شد مملكت، مملكت اسلامى. اگر امروز ما يك خطاهائى بكنيم كه دشمنهاى ما در خارج دامن به آن بزنند، در داخل دامن به آن بزنند و منعكس كنند در خارج و داخل به اينكه اسلام هم مثل ساير مكتبها بلكه پائينتر از او، اين شكست، شكستى است كه جبران ناپذير است شكست حضرت امير از معاويه هيچ اهميتى نداشت براى اينكه شكست مسلك
صحيفه نور ج 7 صفحه 196
نبود شكست شخص بود. اما اگر ما الان مدعى هستيم كه اسلام است رژيم ما، ولى وقتى برويم سراغ بازار ببينيم بازار همان بازار سابق است، ربا همان رباى سابق است، چپاولگرى همان چپاولگرى سابق است، اجحاف و گرانفروشى فوق العاده همان است كه سابق بود، برويم توى ادارات هم ببينيم همان اشخاص و همان وضع و همان نابسامانى آنجا هم هست، برويم در مثلاً دانشگاه ببينيم آنجا هم مسائل همان مسائل است، هر جا برويم همان مسائل باشد اين موجب اين مىشود كه انعكاس پيدا بكند. كه رژيم فاسدى رفت يك رژيم فاسدى جايش نشست. كارى ما نكرديم جز اينكه يك رژيم فاسدى را ما از بين برديم كه آن رژيم فاسد كارهايش پاى اسلام حساب نمىشد. اين خطر نبود كه اگر چنانچه محمد رضا يك ظلمى بكند يا سازمان امنيت مردم را چه بكند اين به اسلام مربوط است. هيچ، جدا بود. حساب اسلام جدا، حساب آنها هم جدا بود. اين خطر آن روز هيچ نبود بلكه هر چه آنها ظلم مىكردند اسلام تقويت بيشتر مىشد.(لازال يويد هذا الدين الرجل الفاجر) رجل فاجر، آدم فاسق، آدم ظالم هر چه ظلم بكند تأييد دين است براى اين كه دين عدل است او هر چه ظلم بكند مردم توجهشان به دين زيادتر مىشود اما امروز كه مملكت يك مملكت اسلامى است، رژيم يك رژيم اسلامى است و يك آزادى براى مردم پيدا بشود، از اين آزادى اگر بخواهد خداى نخواسته يك استفادههاى سوئى بشود و از اين آزادى يك ظلمى بشود، تعدى بشود عرض مىكنم كه كارهائى كه بر خلاف مسير انقلاب است بشود، اينطور نيست كه ما مثل شكست از محمد رضا باشد كه بر ايمان اهميت هيچ نداشت. امروز شكست مسلك شكست مىخورد، اين است كه مهم است. بايد ما همه بيدار باشيم، متوجه باشيم به اينكه از آزادى سوء استفاده نكنيم. حالا كه آزاد هستيم هرج و مرج بشود، هر كسى بخواهد براى خودش، همچو آزادى در بين بشر نبايد باشد، در اسلام مطرح نيست يك همچو آزادى كه كسى آزاد باشد كه مردم را اذيت كند، كسى آزاد باشد كه اجحاف بكند و همين طور از ساير چيزها. امروز همه ما امانتدار اسلام هستيم، اسلام الان سايه افكنده بر سر ما از باب اينكه رژيم سلطنتى مبدل شد به رژيم اسلامى. الان كه اين امانت دست ما آمده است اگر خداى نخواسته ما به اين امانت خيانت بكنيم و اين را در نظر غربىها، در نظر دشمنهاى ما، در نظر دشمنهاى داخلى و خارجى و آن اشخاصى كه مىخواهند اين نهضت را آلوده كنند، ننگين كنند، اگر ما الان يك عملى بكنيم كه بهانه دست اينها بدهيم ما خيانت به اسلام كردهايم و بايد همه چشمهايمان را باز بكنيم. بالاتر از همه طبقه روحانيون هستند كه بايد بسيار با توجه، حالا غير سابق است سابق روحانيون نمىتوانستند كارى بكنند اگر كارى هم مىكردند مىگفتند كه اين ساواكى است. اگر يك معممى يك كار خلافى مىكرد مردم مىگفتند اين ساواكى است، اين از خدمه مثلاً ظلمه است. امروز كه همچو چيزى را نمىشود گفت امروز اگر خداى نخواسته يك نفر روحانى كه نمىكند او، يك نفر صورت روحانى بيايد در بينشان واقع بشود، يا در كميتهها برود ويك خلافى بكند، امروز ديگر نمىگويند ساواكى است، امروز مىگويند روحانى است دارد اين كار را مىكند، ديروز ساواكى اين كار را مىكرد امروز روحانى اين كار را مىكند و همين طور شماها ديروز بازار، بازار طاغوت بود امروز بازار اسلام است. محتوايش
صحيفه نور ج 7 صفحه 197
فرق كرد؟ نه، رباخور همان رباخور، گرانفروش همان گرانفروش، احجاف كن همان احجاف كن و همين طور در هر جاى مملكت كه برويم اگر محتوا تغيير نكند خوف اين است كه مكتب مامورد اهانت واقع بشود، مردم از مكتب ما برگردند و اين بالاترين شكستى است كه ممكن است بر ما وارد بشود و الا فرض كنيد يك كسى هم اينها هم نمىشود اما فرض كنيد شد اينها روابطشان را باهم درست كردند و امريكا هم پشت سرش آمد و يك كودتا هم شد ما را هم همه را كشتند و از بين بردند و خودشان جايش نشستند، اين شكست مسلك نيست ما شكست نخورديم ماشكست طبيعى خورديم، نه شكست معنوى. اما اگر خود ما يك كارهايى بكنيم كه در بين مردم، در بين جوامع، در بين متفكرين بادامن زدن دشمنهاى ما در داخل و خارج بر مسائل و مكتب ما اسباب اين بشود كه شكست بخورد، اين شكست است كه ديگر جبران ندارد، اين شكستى است كه در مقابل اين، انبيا ايستادند، درمقابل اين، اوليا ايستادند كه اين شكست واقع نشود جانشان رادادند براى اينكه مكتبشان محفوظ بماند. در هر صورت ما الحمدلله تا حالا آمدهايم لكن از اين به بعد مشكلتر است مسأله و اهميتش بيشتر است. و من از شما آقايان هم تشكر مىكنم كه از راه دور آمدهايد با ما ملاقات كنيد و به رفقاى شما خودتان و به دوستان ما و به برادرهاى ما سلام من را تبليغ كنيد. خداوند همه شما را تأييد كند و موفق.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 198
تاريخ: 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان شيلات جنوب
همه موظفيم كه خودمان را اصلاح كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايانى كه به اينجا آمدهاند تشكر مىكنم، خداوند شماها را سعادتمند كند در دنيا و در آخرت، شما مىدانيد كه امروز ايران احتياج دارد به كار و كارگر و زياد كاركردن، روز سازندگى است. اينها رفتند و مملكت خرابى گذاشتند كه در همه چيز احتياج به سازندگى دارد و اين سازندگى بايد به دست همه، همه جمعيت ايران واقع بشود. دولت تنها نمىتواند، روحانيون نمىتوانند، قشر واحد نمىتواند، همه با هم بايد دست به هم بدهند و اين خرابه را بسازند.
الان شما در يك شركتى واقع شديد كه در آن شركت هم بايد به طور امانت، به طور ديانت عمل كنيد و همان طورى كه در اين نهضت پيشبرد كرديد، در نهضت مقابل جنود ابليس هم پيشبرد كنيد. جنودى كه ما را مىخواهد به فساد بكشاند، جنودى كه ما را مىخواهد به ظلم و به تاريكى بكشاند، در مقابل آنها هم بايد نهضت كرد، قيام كرد، هر كس مكلف است كه خودش را اصلاح كند قبل از اينكه ديگران رااصلاح بكند، همه موظفيم كه خودمان را اصلاح كنيم.
تلاش شياطين براى ايجاد تفرقه و فساد ميان اقشار مردم
امروز ايران محتاج است به اينكه مردهاى صالح در كارها دخالت كنند. هر جا هستيد بايد با صلاح و باسداد و با امانت و باديانت مشغول كار باشيد. خداوند همه شما را تأييد كند و خداوند مملكت شما را مستقل كند و از شر شياطين حفظ كند. البته مىدانيد كه الان هم شياطين در كارند كه بين كارگران، كارمندان، همه اقشار فساد ايجاد كنند، تفرقه ايجاد كنند، شما برادرها بيدار باشيد كه مبادا در بين شما بيايند و موجب تفرقه بشوند، اينها گمان كردند كه مىتوانند با تفرقه آن حالات سابق را برگردانند، آن رژيمهاى فاسد را برگردانند ولى بحمد الله ديگر دير شده است و نخواهند توانست لكن آنها كوشش مىكنند كه تفرقه نفاق بين شماها بيندازند و زحمت ايجاد كنند و شما توجه داشته باشيد كه اگر يك همچنين اشخاصى در بين شماها آمدند، آنها را از بين خودتان دور كنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:51 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 199
تاريخ: 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى همدان
خويشتن دارى و حفظ احكام اسلام بالاترين پاسدارى است
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما پاسداران از دو جهت تشكر مىكنم: يكى اينكه از راه دور آمديد براى ملاقات و حرفهاى خودتان را بزنيد، ما هم اگر حرفى داريم بزنيم به شما، يكى هم براى اينكه پاسدار هستيد، پاسدار اسلام هستيد و من اميدوارم كه همه ما پاسدار اسلام و قرآن مجيد باشيم. پاسدارى از اسلام، يكىاش همين است كه الان در سطح كشور بحمد الله جمعيت كثيرى مشغول هستند و نظم مملكت الان در دست آنهاست و اگر آنها نبودند، اين انتظامات نبود و يك پاسدارى بالاتر از اين است و آن پاسدارى از اسلام، از احكام اسلام و پاسدارى انسان از خودش. همانطورى كه براى يك كشور دزدهائى هست، خيانتكارهائى هست، جنايتكارهائى هست و بايد با پاسدارى جلو اين خيانتها و جنايت را گرفت و بحمدالله پاسدارهاى اسلامى جلو مىگيرند، همين طور در خود انسان از اين جنود شيطانى زياد است كه انسان اگر پاسدارى نكند، انسان را به هلاكت مىرساند.
وظيفه خطير پاسداران خدمت صادقانه بر طبق موازين اسلام است
اگر پاسدارهاى اسلامى ما پاسدارى از خودشان هم بكنند كه در اين خدمتى كه هستند يك خدمت صادقانه، يك خدمت عاشقانه براى اسلام و يك خدمتى كه مستقيم در راه اسلام باشد، اگر بكنند اينها پاسدارى را حقش را عمل كردند و اگر خداى نخواسته يك انحرافى حاصل بشود، يك تعدى از طرف آنهائى كه ميگويند ما پاسدار اسلام هستيم، به برادرانشان بشود، حالائى كه قدرتمند هستند و قوى هستند و آزاد هستند، از اين قدرت و قوه و آزادى سوء استفاده كنند، به برادرهاى خودشان خداى نخواسته تعدى كنند، به منازل مردم تعدى خداى نخواسته بكنند، آنوقت نه اينكه يك آدم عادى اين كار را كرده است آن آدم عادى هم مجرم است لكن يك جمعيتى است كه به اسم پاسدارهاى جمهورى اسلامى هستند و ملبس به لباس پاسداران جمهورى اسلامى هستند، اگر خداى نخواسته از پاسدارهاى جنود اسلامى، پاسدارهاى جمهورى اسلامى يك اشتباه و خطائى حاصل بشود، اين فرق دارد تا اينكه از يك آدم عادى حاصل شود، براى اينكه اينها خودشان را معرفى مىكنند كه ما جنود اسلام هستيم، ما پاسدار اسلام هستيم و همه توقع از پاسدارهاى اسلام دارند كه روى خط
صحيفه نور ج 7 صفحه 200
اسلام مشق كنند، كارهايشان كارهاى اسلامى باشد. همانطورى كه در طبقه روحانيون كه آنها پاسدار اسلام و احكام اسلام هستند اگر خداى نخواسته يك ملبس به لباس روحانيون يك كار خلاف بكند، اين فرق دارد با اشخاص عادى، براى اينكه اينها پاسدار اسلام هستند، ملبس به لباس روحانيت هستند، ملبس به لباس پاسدارى از قرآن و سنت هستند اگر خداى نخواسته از اينها يك وقت اشتباه، خطائى حاصل بشود فرق دارد تا اينكه از يك آدم عادى حاصل بشود و لهذا شما جوانها كه پاسدار جمهورى اسلامى هستيد و روحانيون كه پاسدار احكام اسلام و قرآن هستند وظيفهتان زياد است و شغلتان شريف. شغل، شغل شريف براى اينكه پاسدارى از اسلام يك شغل بسيار شريف است و مسؤوليتش هم زياد است. بايد حفظ كنيم اين حدود ثغور اسلامى را، فقط اين نباشد كه ما پاسدار هستيم، ما هم بگوئيم ما روحانى هستيم، شما هم بگوئيد ما پاسدار و خداى نخواسته به وظايفى كه پاسداران و روحانيون بايد عمل بكنند ما يك وقت خداى نخواسته نكنيم. بايد همانطورى كه مدعى هستيم ما كه ما پاسدار هستيم و پاسدار جمهورى اسلام و پاسدار احكام اسلام هستيم، بايد خودمان ابتداء مرزمان همان مرز اسلام باشد، راه مان همان راه مستقيم اسلام باشد تا اين ادعاى ما پيش خدا قبول بشود. اگر فرض بفرمائيد كه مردم هم مطلع نشوند كه ما برخلاف داريم عمل مىكنيم، خدا كه مىداند، در محضر خداست. در پيشگاه خدا ما نمىتوانيم آنوقت ادعا كنيم كه ما پاسدار هستيم، براى اينكه ما كه خودمان بر خلاف موازين اسلام، خداى نخواسته عمل بكنيم، بعد بخواهيم ادعا كنيم كه ما نگهبان اسلام هستيم، كسى كه خودش بر خلاف اسلام عمل مىكند نمىتواند بگويد من نگهبان هستم، يك كسى كه خودش دزد است نمىتواند بگويد من نگهبان هستم، من پاسبان هستم. پاسبان وقتى دزد باشد، پاسبان نيست، دزد است. پاسدار خداى نخواسته اگر برخلاف موازين اسلام باشد، پاسدار نيست، اين يك آدمى است كه برخلاف اسلام است.
كوشش در اصلاح خويش و دفع توطئهگران
كوشش كنيد برادرها كه خودتان را اصلاح كنيد و پاسدارى از خودتان بكنيد، پاسدارى از خودتان كرديد، پاسداريتان از جمهورى اسلامى پيش خداى تبارك وتعالى مقبول است و ارزشمند، بسيار ارزشمند. در يك همچو زمانى كه احتياج دارد اسلام به اينكه پاسدار داشته باشد و مردمى كه برخلاف هستند و آنهائى كه برخلاف جمهورى اسلامىهستند، در توطئه هستند، مشغولند آنها به عمل در سرحدات ما، در خود شهرهاى ما مشغول به توطئه هستند، دريك همچو موقعى احتياج به پاسدارها هست. هم پاسدارى از خودتان بكنيد و هم پاسدارى از جمهورى اسلامى. انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد و مويد و موفق باشيد و آقاى مدنى هم انشاءالله بعد از اينكه در تبريز كارهايشان را يك مقدارى رو به راه كردند انشاءالله مىآيند به همدان. موفق باشيد انشاء الله.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:52 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 201
تاريخ: 4/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران قرچك ورامين
در مملكت اسلامىغير قانون خدا هيچ چيز حكومتى ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
ما موظفيم حالا كه جمهورى اسلامى رژيم رسمى ما شده است همه طبق جمهورى اسلامى عمل كنيم. جمهورى اسلامى يعنى اينكه رژيم به احكام اسلامى و به خواست مردم عمل كند و الان رژيم رسمى ما جمهورى اسلام است و فقط مانده است كه احكام، همه احكام اسلامى بشود. مجرد بودن رژيم اسلامى مقصود نيست، مقصود اين است كه در حكومت اسلام، اسلام و قانون اسلام حكومت كند، اشخاص براى خودشان و به فكر خودشان حكومت نكنند، ما مىخواهيم احكام اسلام در همه جا جريان پيدا كند و احكام خداى تبارك و تعالى حكومت كند. در اسلام حكومت، حكومت قانون، حتى حكومت رسو ل الله و حكومت امير المومنين حكومت قانون است يعنى قانون خدا آنها را تعيين كرده است، آنها به حكم قانون واجب الاطاعه هستند پس حكم از آن قانون خداست و قانون خدا حكومت مىكند. در مملكت اسلامى بايد قانون خدا حكومت كند و غير قانون خدا هيچ چيز حكومتى ندارد. اگر رئيس جمهورى در مملكت اسلامى وجود پيدا بكند، اين اسلام است كه او را رئيس جمهور مىكند، قانون خداست كه حكمفرماست. در هيچ جا در حكومت اسلامى نمىبينيد كه خود سرى باشد حتى رسولالله از خودشان رايى نداشتند، رأى قرآن بوده است، وحى بوده، هر چه مىفرموده از وحى سرچشمه مىگرفته است و از روى هوا و هوس سخن نمىگفتند و همين طور حكومتهايى كه حكومت اسلامى هستند آنها تابع قانونند، رأى آنها قانون اسلامى است و حكومتشان حكومت الله. اينكه ما دائماً راجع به اين معنى سفارش مىكنيم كه بايد حالا كه رژيم، رژيم اسلامى شده است، محتوا، محتواى اسلامى باشد براى اين است كه يك مملكتى كه افرادش ادعا مىكنند كه مسلمان هستيم بايد در آنجا احكام اسلام حكومت كند لكن مىبينيم در بسيارى جاها ديده مىشود كه افراد پايبند احكام اسلام نيستند. بسيارى از اشخاص ادعاى اسلام مىكنند ولى فقط ادعاست، ديگر در عمل خبرى از اسلام نيست. ما كه مىگوئيم حكومت بايد همانطور كه اسلامى است محتوايش هم اسلامى باشد، يعنى هر جا كه شما برويد، در هر وزارتخانهاى شما برويد، در هر ادارهاى كه شما برويد، در هر كوى و برزن و در هر بازار كه شما برويد، در هر مدرسه و دانشگاه كه برويد آنجا اسلام و احكام اسلام را ببينيد. ما حكومت اسلامى خواستيم، ما جمهورى اسلامى لفظى نخواستيم، ما خواستيم كه حكومت الله در
صحيفه نور ج 7 صفحه 202
مملكتمان و انشاءالله در ساير ممالك اجرابشود.
آزادى بايد منطقى و طبق قانون الهى باشد
بنابراين، اين تو هم كه حالا كه جمهورى اسلامى شده است و هر كس خودش هر كارى مىخواهد بكند آزاد است، اين درست نيست، آزادى در حدود قانون است يعنى آن مقدارى كه خداى تبارك و تعالى به ما آزادى داده است در آن مقدار آزاد هستيم. آزاد نيستيم كه فساد بكنيم، هيچ انسانى آزاد نيست كه كار خلاف عفت بكند، هيچ انسانى آزاد نيست كه برادر خودش را اذيت بكند. اين مقدار آزادى كه خداى تبارك و تعالى به مردم داده است بيش از آن آزادىهائى است كه ديگران دادهاند آنها آزادى غير منطقى دادهاند و آزادهايى كه خدا داده است آزادى منطقى است، همه چيزهائى را كه آنها دادهاند آزادى نيست، آزادى بايد منطقى و طبق قانون باشد. بنابراين ما از آن چيزى را كه مىخواهيم حكومت الله است، مىخواهيم خدا و قرآن بر ما حكومت كند، ما هيچ حكومتى را جز حكومت الله نمىتوانيم بپذيريم و هيچ دستگاهى را كه برخلاف قوانين اسلام باشد نمىتوانيم بپذيريم و هيچ رايى را كه برخلاف رأى اسلام باشد، خواه رأى شخصى باشد و يا رأى گروهى و حزبى نمىتوانيم بپذيريم. ما تابع اسلام هستيم، ما تابع قانون اسلام هستيم و جوانهاى ما خونشان را براى اسلام دادهاند جوانهاى ما ما اسلام و احكام اسلامى را مىخواهيم.
اصلاح و تهذيب نفس، مسووليتى خطير براى تحقق احكام اسلام
الان وظيفه ما اين است كه هر كدام مان در هر جا كه هستيم و در هر سرحدى كه هستيم جديت كنيم كه قوانين اسلام را از خودمان شروع كنيم. اگر چنانچه ما خودمان را اصلاح نكنيم و قوانين اسلام را نسبت به خودمان اجرا نكنيم، نمىتوانيم يك حكومت اسلامى تشكيل بدهيم. اگر آن كسى كه در راس حكومت است مثلاً رئيس جمهور و نخست وزير خودش را اصلاح نكند و خودش تابع قوانين اسلام نباشد و قوانين اسلام را در مملكت اجرا نكند، چنين شخصى نمىتواند در راس حكومت اسلامى و حاكم اسلام باشد. هر يك از اين صاحب قدرتها و كسانى كه در راس قدرت هستند مثل رئيس ستاد يا رئيس كل ژاندارمرى و ساير روسا تا قوانين اسلام را در وجود خودشان اجرا نكنند، نمىتوانند رياست اسلامى داشته باشند. اسلام يك رئيسى را كه برخلاف قوانين اسلام عمل بكند نمىپذيرد. لشگر اسلام كسى را كه در راس آن باشد و عمل به اسلام نكند نمىپذيرد، يك ادارهاى كه احكام اسلام در آن جارى نباشد نمىپذيرد و ما الان نواقصى داريم، مملكت ما الان اسلامى نيست، شما هر جا كه دست بگذاريد باز مىبينيد كه آثارى از طاغوت هست، يك عده افراد توطئهگر هستند و ما نمىتوانيم بپذيريم كه در وزارتخانهها، در ادارات افراد توطئهگر باشند. بايد اصلاح بشود، مملكت بايد اسلامى بشود و شما هم كه پاسدار هستيد، اول بايد خودتان را اصلاح كنيد، خيال نكنيد كه ما حالا آزاد هستيم، تفنگ هم كه داريم بايد مردم را اذيت كنيم. شما الان وظيفه سنگينى داريد، شما الان تحت
صحيفه نور ج 7 صفحه 203
نظر خدا و تحت نظر امام زمان سلامالله عليه هستيد، ملائكه، شما را مراقبت مىكنند، نامه اعمال شما را به امام زمان عليه السلام عرضه مىدارند. بايد متوجه باشيد مبادا از اين اختياراتى كه حالا پيدا كردهايد و از اين قدرتى كه الان پيدا كرديد و زير بار آن قدرت ظالم بيرون رفتيد، خودتان يك قدرت ظالمه باشيد و به برادران خودتان تعدى كنيد، مبادا يك كسى را بيجا بگيريد يا به واسطه اغراض شخصى يك كسى را بيجا محاكمه كنيد، يك كسى را بيجا محكوم كنيد، چون شما تحت مراقبت هستيد، خداى تبارك و تعالى از ما سوال خواهد كرد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد و همه ما را توفيق بدهد كه انسان بشويم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:52 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 204
تاريخ: 5/4/58
بيانات امام خمينى در جمع افراد جهاد سازندگى و كاركنان شركت نفت
هر جنبشى كه اين صد سال اخير شده از طرف روحانيون بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
اسلام مكتب تحرك است و قرآن كريم كتاب تحرك، تحرك از طبيعت به غيب، تحرك از ماديت به معنويت، تحرك در راه عدالت، تحرك در برقرارى حكومت عدل و مع الاسف آنهايى كه مىخواستند شرق را كه حتى خود شرقىها هم، آنهايى كه غافل بودند از اسلام و از مكتبهاى توحيدى باورشان آمد. آنها بعكس آن چيزى كه مكتبهاى توحيد ى هست كه همه مكتب تحرك بودهاند، گفتهاند ديانت افيون جامعه است يعنى دين آمده است كه مردم را خواب كند، روحانيت دربارى است، روحانيون دربارى هستند، روحانيون در خدمت سرمايه دارها هستند. اين تبليغاتى بوده است كه در طول شايد چند صد سال شده است و در اين سالهاى اخير و زمان اين پدر و پسر خيلى زيادتر شد و اين مطلب درست بعكس آن چيزى است كه واقع است. شما اگر حالت و تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد و تاريخ اسلام را و صدر اسلام را كه به ما نزديك است ملاحظه كنيد مىبينيد بعكس آن چيزى كه اينها تبليغ كردهاند چيزى كه اينها تبليغ كردهاند كه ديانت افيون است يعنى ديانت آمده است كه مردم را خواب كند و مثل يك افيونى كه به چرت فرو مىرود و مردم را اينطور كند تا اينكه آن سرمايه دارها مردم را بچاپند، بعكس آن، وقتى كه تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد مىبينيد كه انبيا آمدهاند مردم را بيدار كنند، اين مردم افيونى را هشيار كنند اين مردمى كه به خواب رفته بودند اينها را هشيار كنند. موسى عليه السلام كه تفصيل تاريخش در قرآن هم هست و در كتب آسمانى هم هست، ملاحظه مىكنيد كه يك آدمى بوده است، يك شبانى بوده است، شبان حضرت شعيب بود مدتها و با يك عصا مردم را، همين مردم توده را برضد فرعون كه در زمان او بزرگترين قدرت بود بسيج كرد نه اينكه مردم را خواب كرد تا فرعون بچاپد آنها را، مردم را بيداركرد كه فرعون نچاپد آنها را، عكس آن چيزى كه گفتند و جوانهاى ما باور كردند. اسلام كه نزديك به ماست، تاريخ پيغمبر اسلام در دسترس همه است، ملاحظه كنند ببينند كه آيا اسلام آمده است كه مردم را تخدير كند؟ خواب كند؟ يا اينكه قرآن يك كتاب سلحشورى است، قرآن يك كتاب جنگجويى است در مقابل مشركين، مشركينى كه قدرتمند بودند. اينكه مىفرمايد قاتلو المشركين كافه مشركين در آنوقت همان قدرتمندها بودند، مشركين قريش همه قدرت دست آنها بود. آيا پيغمبر را مشركين، قدرتمندها بسيج
صحيفه نور ج 7 صفحه 205
كردند، درست كردند كه مردم را خواب كند و مشركين بچاپند مردم را؟! يا پيغمبر اسلام مردم را بسيج كرد؟ همين سر و پا برهنهها را بسيج كرد بر ضد مشركين و قتال كرد و جنگها كرد تا مشركين را دماغشان را به خاك ماليد و عدالت اجتماعى را ايجاد كرد. عكس آن مطلبى كه براى شرقىها، غربى ديكته كردند و معالاسف بسيارى از ما هم باورمان آمد. تبليغات آنها تبليغات دامنهدارى بود. در زمان رضاخان كه اكثر شما يا هيچ يك از شما يادتان نيست، در زمان رضاخان اول هدفى كه بعد از قدرتمندى داشت اول هدف به زمين زدن روحانيون بود، هدف اولش بود، مدرسهها را از بين برد، روحانيون را لباسهاشان را كند، گرفتند بعضى از روحانيون محترم را، در خيابان بردند در آن محالى كه داشتند در كلانترىها، و مىبردند نه اينكه مىگفتند برو لباست را عوض كن، همانجا عبا و قبا را وسطش را پاره مىكردند مىريختند دور كه اين يك كت و شلوار مثلاً بشود. اينطور رفتار كردند و اين دستور بود. آيا اسلام تخدير كرده است مردم را؟ يا تاريخ اسلام نشان مىدهد كه پيغمبر اسلام در مكه كه بودند از ترس همين قريش و مشركين در پنهان بودند و تبليغات زيرزمينى مىكردند، وقتى كه آنجا ديگر نتوانستند و آنها با هم شدند كه او را بكشند و ايشان فرار كرد و به مدينه تشريف برد، آنهايى كه همراه پيغمبر بودند و دعوت پيغمبر را قبول كردند، همين مردم طبقه سه بود، همين فقرا. اصحاب صفه كه معروف است اينها يك عدهاى بودند كه توى مسجد از باب اينكه منزل نداشتند توى مسجد مىآمدند روى صفهاى، يك سكوئى آنجا مىخوابيدند. در جنگهايى كه مىشد اينها نداشتند چيزى، يك خرما را (اينطور مىگويند) يك خرما را اين دهنش مىگذاشت در مىآورد مىداد به آن، آن دهنش مىگذاشت در مىآورد مىداد به آن، اينطور بود وضعشان. اينها را پيغمبر بسيج كرد بر ضد اين سرمايهدارها بر ضد اين قدرتمندها، بر ضد اين مشركين كه مردم را غارت مىكردند. تبليغات غرب اين بود كه نه، اين عكس بود كه اينطور بود كه پيغمبرها آمدهاند كه مردم را تخدير كنند و قدرتمندان آنها را بچاپند در صورتى كه پيغمبرها تاريخشان معلوم است واينها آمدهاند كه بسيج كنند اين مستمندان را كه بروند و اين غارتگرها را سر جاى خودشان بنشانند و عدالت اجتماعى درست كنند. در روحانيون هم مىگويند كه اينها اهل دربارى هستند، قدرتمندها اينها را درست كردهاند كه اينها مردم را تخدير كنند و آنها بچاپند.
من خودم در يك اتوبوسى در تهران با دو نفر از آقايان نشسته بودم، در زمان رضاشاه بود از طرف شمال شهر مىآمدم به طرف جنوب، چند نفر هم توى اتوبوس بودند، دو نفر با هم شروع كردند صحبت كردن، يكى از آنها به ديگرى گفت كه من سالها بود كه اين هيكلها را نديده بودم (اشاره كرد به ما، ما سه نفر معمم بوديم) بعد گفت كه اينها را انگليسىها درست كردند كه در نجف و در قم مردم را چه بكنند و به نفع آنها چه بكنند. البته آن آدم جاهل بود نه اينكه چه بود، تزريق كرده بودند، گفته بودند، باورش آمده بود. بسيارى از جوانهاى ما باورشان آمده بود. در صورتى كه تاريخ خود ما همين چند سال - اين 100 سال اخير - اين 100 سال اخير را وقتى ما ملاحظه كنيم جلويش هم همين طور بوده، ما اين 100 سال اخير را كه ما ملاحظه كنيم هر جنبشى كه واقع شده است از طرف روحانيون بوده است
صحيفه نور ج 7 صفحه 206
بر ضد سلاطين.
جنبش تنباكو بر ضد سلطان وقت آن بود، جنبش مشروطه بر ضد رژيم بود، البته با قبول داشتن رژيم، عدالت مىخواستهاند ايجاد كنند. در زمان خود ما چندين دفعه قيام كردند روحانيون بر ضد رضاخان، چندين دفعه، يك دفعه از خراسان، يك دقعه از آذربايجان، يك دفعه از اصفهان و همه اطراف ايران را دعوت كردند به قم كه ما اينها را شاهد بوديم و اينها همه قيام بر ضد رضاخان بود، البته قدرت او داشت و شكست مىداد، علماى آذربايجان را گرفت و برد، در سنقر گمان مىكنم بود، دو نفر بزرگان علماى آنجا مرحوم آميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى، اينها را بردند در سنقر يا آنجاها طرف كردستان آنجاها مدتها آنها در آنجا تبعيد بودند، بعد هم كه رهايشان كردند مرحوم آميرزا صادق آقا آمد قم ماند و ديگر نرفت به آذربايجان و در همانجا فوت شد. علماى مشهد هم كه قيام كردند تمامشان را گرفتند آوردند تهران حبس كردند و علماى بزرگشان را مىبردند در كلانترىها يا در عدليه مىبردند توى خيابانها با سر برهنه هم راه مىرفتند كه بروند آنجا استنطاقشان كنند. علماى اصفهان هم كه آمدند اينجا، شكستند آن اعتصابشان را با فشار، با حيله، بلكه آنوقت معلوم شد، مىگفتند كه مرحوم حاج آقانورالله كه بزرگشان بود او را مسموم كردند. قيام بر ضد اينها از روحانيون شروع مىشد البته مردم هم تا يك حدودى كمك مىكردند لكن در عوض مردم را اينطور گفتند كه آخوند جماعت اصلش دربارى است، اينها براى دربار كار مىكنند، مىخواهند سلطنت محفوظ باشد، مىخواهند دربار باشد. حال آنكه اينها بر خلاف آنها بودند و درست عكس تبليغ مىكردند. چرا؟ براى اينكه اينها مىديدند كه دو تا قوه است كه اگر اين دو تا قوه بماند نمىشود اربابهاى اينها منافع ايران را ببرند. كارشناسهاى اينها فهميده بودند كه اين دو تا قوه اگر چنانچه در ممالك شرق باشد، بايد آنها دستشان را از شرق بشويند، يكى قوه اسلام كه اگر اسلام قدرتش در شرق باشد و قدرت اسلام حكومت كند، نمىگذارند كه بيايند آنها هر چه ما داريم ببرند و هر چه از نيروهاى انسانى و غير انسانى داريم از بين ببرند. يكى هم روحانيت كه اگر اين طايفه باشند، مردم چون با اينها همراه هستند، نمىگذارند كه آنها به منافعشان برسند. پس اين دو تا قدرت بايد شكسته بشود، هم قدرت اسلام و قدرت روحانيون. قدرت اسلام را به اينكه دين افيون جامعه است، حتى نويسندگان خبيث ما هم گاهى اين حرف را مىزدند، حتى در امروز هم اين حرف هست، در امروز هم اين حرف هست، در عين حالى كه دارند با چشمشان مىبينند كه اين قدرت روحانيون بود كه مردم را بسيج كرد و بر ضد اين رژيم قيام كردند، نمىتوانند اينها ببينند آن را، آن قدرت روحانيون بود كه مردم را بسيج كرد و بر ضد اين رژيم قيام كردند، نمىتوانند اينها ببينند آن را، آن قدرت را مىخواهند بشكنند يعنى اينها عمال همانها هستند كه مىخواهند اين قدرت را بشكنند. اينها مطالعه كردند ديدند كه اگر اين قدرت هم محفوظ باشد، چون مردم و توده همراه اينها هستند، اگر يك وقت صدايشان در آيد ديگران هم بسيج مىشوند. چه بكنند كه در بين خود مردم اينها را بشكنند؟ در زمان رضاخان طورى كردند، طورى كردند كه شوفرها مىگفتند كه آخوند را سوار ماشين نمىكردند. يكى از دوستان من از علماى آنوقت مىگفتند كه (خدا رحمتش كند من از عراق كه مىخواستم بيايم به قم رفتم ماشين بگيرم شوفر گفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را
صحيفه نور ج 7 صفحه 207
سوار نكنيم يكى فواحش را، يكى آخوندها را. زمان رضا شاه اينطور تبليغ بود يعنى تبليغ نه اينكه آن شوفر چيز را، آن شوفر را به او همچو فهمانده بودند، تبليغات اينطور بود كه فهمانده بودند به اينها، عمال آنها همه جا، در همه جا مشغول تبليغ بودند بر ضد اينها، براى چه؟ براى اينكه اگر اينها يك رشدى داشتند، اگر اينها در بين جامعه همانطورى كه بايد باشند، باشند، نمىگذارند كه هر طايفهاى بيايد، هر مملكتى بيايد يك گوشه اى اينجا را ببرد. مردك مىگفت كه اگر من نباشم، ايران تجزيه مىشود، ايران مىشود ايرانستان. ايشان نيستند و ايران هم همان ايران است، نه تجزيه شد، نه ايرانستان شد، و دست آنها هم قطع شد.
توجه و هوشيارى در مقابل توطئه شياطين،بر ضد اسلام و روحانيت
برادرها! توجه داشته باشيد باز هم شياطين هستند، باز هم آنهائى كه مىخواهند اين دو مسأله را به كرسى بنشانند، اسلام را بگويند كه نه حالا ديگر وقتش نيست، همين ملعونها حالا هم مىگويند، همينهائى كه از عمال ديگران هستند الان هم اين حرف را مىزنند كه اسلام مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است. اين اسلامى كه حالا تحركش همچو شد كه اين رژيم را از بين برد، تحرك از اسلام بود، فرياد اسلام بود كه رژيم را از بين برد، اينها مىخواهند اين رابشكنندش، اينها خدمتگزار آنها هستند يا عالماً آمدهاند كه خيانتكارند، يا از روى نفهمى. همينها باز آن قدرت دوم را مىخواهند بشكنند. حالا بدتر از آنوقت است، حالا خارجىها لمس كردهاند اسلام هم همچو كارى مىتواند بكند لمس كردهاند كه روحانيون همچو كارى مىتوانند بكنند، حالا بيشتر از آنوقت تبليغات مىكنند، عمال آنها حالا بيشتر از آنوقت تبليغ مىكنند، آنهايى كه از خارج آمدند حالا در اينجا و مشغول توطئه هستند، بيشتر از آنوقت اين تبليغات را خواهند كرد و مىكنند و لهذا مىخوانيد در بعض مقالاتشان باز همان مسائل است منتها نمىتوانند علنى بگويند، در پرده، در پرده بايك جهاتى، علنى صاف نمىتوانند بگويند، در پردهاى، در چيزى همان مسائل رامىگويند. اين همان مطلبى است كه از اول زمان رضاخان (پيشترها هم بوده اما از اول زمان رضاخان) تا امروز و تا وقتى كه پسرش از ايران رفت، اين دو تا مسأله بود، اين دو تا تبليغ بود بر ضد اسلام، تبليغ بر ضد روحانيت، يعنى اسلام و خدمتگزاران اسلام. اين دو تا تبليغ از زمان رضاشاه بود، در زمان او بسيارى از مردم هم به واسطه تبليغات زيادى كه كردند و فشارى كه از آن طرف آوردند و اذيتهايى كه كردند به اين طايفه آنوقت عده زيادى باورشان آمده بود. در زمان اين هم باز عده زيادى از جوانهاى ما بازى خوردند، گول خوردند، پشت كردند بر اسلام، پشت كردند بر روحانيون و حالا هم كه فهميدند كه اين قدرت اسلام بود كه اين سد بزرگ را شكست و اين قدرت روحانيون بود كه در همه جا مردم را بسيج كرد، هر جا رفتيد آخوند آن شهر مردم را بسيج كرد و همه را با هم متحد كردند و همه در منبر و محراب مردم را جمع كردند و جوش دادند به هم تا اين سد را شكست، حالا هم بازيك طايفهاى، اشخاصى با نغمههاى مختلف زير پرده و روى پرده مىخواهند همين مسائل را بگويند، يعنى همان مطلبى كه آنوقت از حلقوم افرادى كه در زمان
صحيفه نور ج 7 صفحه 208
رضاخان بود در آمد، حالا هم از حلقوم يك طايفهاى در حالا در مىآيد كه همان دو مسأله است اسلام كهنه شده است، اسلام نمىشود ديگر، روحانيون، آخوندها بايد بروند سراغ كارشان، بايد بروند سراغ چه، ديكتاتورى آخوندى مىخواهد درست بشود. من نمىدانم اين ديكتاتورى آخوندى كجاست؟ كدام آخوند ديكتاتور است كه اينها مىگويند؟
تنها با تمسك به حبل الله و وحدت كلمه پيروزى تثبيت مىشود
در هر صورت بيدار باشيد برادرها كه همان دامهايى كه آنوقت بود و ما را به سياه روزى رساند و اسلام را از نظر ملت، نه همه البته ملت، زياد از روشنفكرها انداخت و روحانيون را از نظر آنها انداخت، همان نقشه الان هست، همان نقشه، الان هم همان مطالب هست و همان حرفها هست. گروه گروه با هم مىنشينند، هى گروه درست مىكنند، گروه. ما زحمت كشيديم، روحانيون زحمت كشيدند اين قشرهاى مختلف را جوش دادند به هم تا اين كار را انجام دادند، تا اين سد را شكستند، الان جمعيتهاى زيادى پيدا شدهاند، شما در روزنامهها بخوانيد ببينيد، هر روز مىبينيد كه گروه كذا، گروه كذا، گروه كذا، هى تيكه تيكه، چيزى نيستند اما خوب هى تيكه تيكه مىشوند، وقتى گروه گروه كنار رفتند يعنى آنى كه اسلام مىخواست با هم جوششان بدهد و روحانيون زحمت كشيدند و جوششان دادند به هم، حالا همينهائى كه دعوى اين را مىكنند كه ما ملت را مىخواهيم ما خلق رامىخواهيم، همينهائى كه دعوت روشنفكرى دارند - اينقدر اگر - اگر چنانچه خائن باشند كه خوب معلوم است كه از روى فهم مىگويند و اگر نباشند، اينقدر فهم ندارند كه اين گروهها كه به هم متصل شد، اين سيل عظيم پيدا شد و اين سد بزرگ را شكست حالا دوباره تا حالا با هم منسجم شده بودند حالا يك جديت دارد مىشود كه گروه گروهشان كنند، هى اين گروه برود كنار، آن گروه برود كنار، آن گروه برود كنار، همه از هم جدا، تا باز راه باز بشود براى آنهائى كه مىخواهند استفاده بكنند. متوجه باشيد گروه گروه نكيند، اين مملكت با وحدت كلمه پيش برد، متفرقشان نكنيد واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا اين آيه قرآن را بپذيريد همه بچسبيد به ريسمانى كه بين شما و خداست و آن اسلام است، متفرق نشويد، از هم جدا، جدا نشويد، هى حساب را جدا نكنيد، آن حساب جبهه كذا، آن حساب نهضت كذا، آن حساب حزب كذا، آن حساب گروه كذا، آن حساب حزب چه، كذا جدا نكنيد، همه را، همه با هم باشيد، همه دوست باشيد. حزبسازى دشمن درست كردن است، هى اين يكى از آن طرف بكشد، آن از آن طرف بكشد، آن از آن طرف بكشد. همه تحت يك رايت باشيد. همه تحت يك پرچم باشيد همان پرچمىكه شما را پيروز كرده است تا حالا از اين به بعد هم دنبال همان باشيد و اگر باشيد انشاءالله پيروز خواهيد شد. و من اميدوارم كه نتوانند اينها ديگر شكاف صحيحى وارد كنند. انشاءالله خداوند همهتان را توفيق بدهد، سلامت باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:52 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 209
تاريخ: 5/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان كارخانه اتمسفر ايران
اساس اقتصادى كشورها بسته به وجود كارگر و كشاورز است
بسم الله الرحمن الرحيم
در هر كشور كارگر و كشاورز اساس آن كشور هستند. اساس اقتصادى كشور بسته به كار كارگر و كشاورز است و معالوصف اين دو جلوه اقتصادى كه اساس اقتصاد كار آن دو گروه مىباشد، در زمان رژيم سابق شكست خورد. كشاورزى راديديد كه چگونه با اسم اصلاحات ارضى بكلى از بين بردند. ايران كه بايد در كشاورزى صادرات داشته باشد، يك استان ايران مثل استان آذربايجان يا خراسان كه قادر به تأمين محصولات كشاورزى كشور مىباشد ولى اينها كارى كردند كه ايران بازار براى آمريكا شد و هر چه ما بخواهيم بايداز آمريكا يا كشورهاى ديگر وارد كنيم. كارگرهاى ما راهم طورى كردند كه زندگى آنها زندگى اضطرارى باشد و كار آنها هم در خدمت دشمن. شما كارگران محترم و كشاورزان محترم، شما برادران كه اساس اقتصاد ايران دست شماست در سابق تحت نظارت طاغوت بوديد و كارهاى شما ناديده گرفته مىشد اما امروز انشاءالله در رژيم اسلامى هستيد و اسلام به كارگر و كشاورز بسيار اهميت مىدهد. دولت در فكر شماست، ما دعاگوى شما و در فكر شما هستيم لكن خرابىها به اندازهاى است كه به اين زودى ترميم نمىشود، گرفتارىها به اندازهاى است كه به اين زودى از چنگال آن نمىتوانيم خود را نجات دهيم. قدرى صبر لازم دارد. شما كه 50 سال تحت فشار طاغوت صبر كرديد، اينكه هم مقدارى بايد صبر كنيد تا جمهورى اسلامى مستقر بشود و بتواند در فكر همه شما باشد. حالا هم چنانچه مىبينيد در فكر هستند، برنامههائى ريخته شده است كه هم براى كارگران و كشاورزان و هم براى مستمندان مفيد بوده لكن محتاج به وقت است.
به ثمر رساندن نهضت، به يد قدرت كارگران و جوانان برومند
آنچه كه الان لازم است من به شما برادران و جوانان برومند، تذكرى كه مىدهم اين است، شما ديديد رژيم گذشته را با فرياد مردانه خودتان كه از حلقوم همه ملت بلند شد شكست داديد، در عين حالى كه رژيم يك قدرت بزرگ شيطانى بود و پشتيبان او همه قدرت ممالك ديگر بودند خصوصاً ابرقدرتها ولى نتوانستند او را نگه دارند و به همت والاى شما جوانها و با ايمانى كه به اسلام داشتيد آن رژيم را شكست داديد و بحمد الله زير بار ظلم و اختناق نرفتيد و از زير بار آنها بيرون
صحيفه نور ج 7 صفحه 210
آمديد، تا به اينجا همه با هم بوديد و از زير بار اختناق بيرون آمديد، از اينجا به بعد هم بايد با قدرت شمااين نهضت به آخر برسد. شما جوانهاى برومند، شما جوانهاى كارگر كه اساس مملكت هستيد بايد از اين به بعد هم اين مملكت را اداره كنيد و اقتصاد ايران را به ثمر برسانيد. گاهى شنيده مىشود كه در ادارات و در كارخانجات كمكارى مىشود، همين امروز كسى گفت كه دراين ادارات گاهى بيكارى است و بسيارى هم كم كارى در كارخانهها، هم چنين مطالبى شنيده مىشود، در صورتى كه الان وقت اين است كه همه كار بكنيم و همه با هم اين آشفتگىها و خرابىهائى كه اينها به جاى گذاشتند با همت همديگر ترميم بكنيم. الان مملكت مال خود شماست منافع مملكت هم بايد مال خود شما باشد و انشاءالله اگر احكام اسلام تحقق پيدا كند، خواهيد ديد كه عدالت اسلامى چيست، خواهيد ديد كه عدالت اسلامى غير از آن ادعاهائى است كه در زمان سابق و در رژيم سابق از حلقوم محمدرضا بيرون مىآمد كه فقط ادعا بود و براى هيچ كس كارى نكرد بلكه زاغه نشينها را زياد كرد و به اسم اينكه مملكت صنعتى باشد، زراعت را به هم زدند و صنعتى هم در كار نبود، الان هم كه بعضى از كارخانههاى صنعتى رابه اصطلاح خودشان به اينجا آوردند، باز به نفع خارجىهاست و براى ما نفعى ندارد بلكه ضرر دارد، مثل ذوب آهن كه براى ايران ضررهاى زياد دارد و نمىتوانند تركش كنند و ادامه آنها هم ضررهاى زياد دارد. كارها همه از روى خيانت و جنايت بود و مملكت ما را به تباهى كشيدند كه حالا بايد به همت همه شما، من كه طلبهاى هستم آنقدرى كه مىتوانم و شما كه بحمدالله قدرتمند هستيد، آنقدرى كه در قدرتتان است با هم كوشش كنيم و مشكلات را حل نمائيم. كم كارى نكيند، نبايد كارى بكنيد مملكت كه الان براى خود شماست و از دست دشمن نجات پيدا كرده است در اثر كم كارى و بيكارى طورى بشود كه ما و شما نتوانيم مملكت را اداره كنيم و بعد بگويند اينها احتياج به سرپرست دارند، احتياج به اين دارند كه كسى ديگر بيايد و مملكتشان را اداره كند. بايد همه دست به دست هم بدهيد و اين مملكت را اداره بكنيد و همه دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را اداره بكنيم و همه دست به دست هم بدهيم و اين مملكت را سالم بكنيم و اين چرخها را به راه بيندازيم. كارخانه بايد به همت شما به راه بيفتد، وقتى كه به راه بيفتد منفعتش هم مال مملكت خودتان و از آن خود شماست اميد است ظلمهائى كه سابق مىشد تكرار نشود و ديگر به شما هم ظلم نشود. من مىدانم كه به شما ظلم شده است، نه فقط به شما بلكه به همه قشرهاى ملت ظلم شده است لكن شايد كارگرها بيشتر مورد ظلم و ستم واقع شدهاند. اميدوارم خداوند به شما قدرت و سعادت عنايت كند، شما ستونهاى اين مملكت باشيد و اقتصاد اين مملكت را به راه بيندازيد و همه شما سعادتمند باشيد و برادرانتان هم به قدرت شما و خودشان سعادتمند باشند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:54 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 211
تاريخ: 5/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان
مقدمترين جهادها، سازندگى انسان و جهاد اكبر است
بسم الله الرحمن الرحيم
اساسا اسلام براى سازندگى آمده است و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد براى سازندگى، سازندگى انسان خودش را، مقدم بر همه جهادهاست. اين است كه رسول اكرم جهاد اكبر فرمودهاند هست، جهادى بس بزرگ است و مشكل و همه فضيلتها دنبال آن جهاد است.
جهاد اكبر است، جهادى است كه با نفس طاغوتى خودش انسان انجام مىدهد. شما جوانها از حالا بايد شروع كنيد به اين جهاد، نگذاريد كه قواى جوانى از دستتان برود، هر چه قواى جوانى از دست برود ريشههاى اخلاق فاسد در انسان زيادتر مىشود و جهاد مشكلتر. جوان زود مىتواند در اين جهاد پيروز بشود، پير به اين زودى نمىتواند. نگذاريد اصلاح حال خودتان را از زمان جوانى به زمان پيرى بيفتد، يكى از كيدهائى كه نفس انسانى به انسان مىكند و شيطان به انسان پيشنهاد مىكند اين است كه بگذار براى آخر عمر خودت را اصلاح كن، حالا از جوانى استفاده كن و بعد آخر عمر توبه كن. اين يك طرح شيطنتآميز است كه نفس انسان مىكند به تعليم شيطان بزرگ. انسان تا قواى جوانيش هست و تا روح لطيف جوانى هست و تا ريشههاى فساد در او كم است مىتواند اصلاح كند خودش را. لكن اگر چنانچه ريشههاى فساد در انسان ريشهاش قوى شد، ملكه انسان شد فسادها، آنوقت است كه امكان ندارد. شما جوانها كه الان مهيا هستيد براى جهاد در راه ساختن، اين يك جهاد است لكن جهاد اكبر، جهاد در راه سازندگى خودتان است كه براى مملكت خودتان بعدها مفيد واقع بشويد، خدمتگزار باشيد. از همين سنين شما بايد شروع بشود به ساختن افرادى كه بعدها يك مملكت، يك كشور را ممكن است نجات بدهد. اگر چنانچه شما ساختيد خودتان را و فضائل انسانى را در خودتان ريشه دار كرديد، آنوقت در همه مراحل پيروز هستيد، مملكتتان را مىتوانيد نجات بدهيد، اينها كه مملكت ما را به تباهى كشيدند براى اين بود كه ساختمان خودشان فاسد بود، خودشان يك اخلاق فاسد داشتند، يك عقايد فاسد داشتند، يك اعمال فاسد. اگر چنانچه خودشان را ساخته بودند، به ملت خيانت نمىكردند، به اسلام خيانت نمىكردند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 212
براى خدمت به اسلام و كشور كوشش كنيد
شما كوشش كنيد كه به ملت خدمت كنيد، به اسلام خدمت كنيد و كوشش كنيد كه جهاد اكبر را انشاءالله به آخر برسانيد و يك انسان كامل، يك انسان اسلامى، يك انسان متعهد بشويد كه براى خودتان و براى كشورخودتان و براى ملت خودتان مفيد واقع بشويد.
خداوند انشاءالله شما را تأييد كند و خداوند شما را به مراتب عاليه برساند. شما جوانها امروز روز شماست، امروز روزى است كه شما بايد سازنده باشيد در اين راهها. البته خدمت به خلق، خدمت به خداست. خدمت به انسانها، خدمت به خداست. خدمت به بندگان خدا، خدمت به خداست و دراين خدمت انشاءالله موفق باشيد و من هم هميشه مهيا هستم از براى ملاقات آقايان و هيچ مانعى از قبل ما نيست، نماينده بيايد يا خود آقايان بيايند. ما آنقدرى كه مىتوانيم خدمت به همه بشر، همه ملتها مىكنيم و اميدواريم كه شما خدمتگزار به انسانيت و خدمتگزار به اسلام باشيد. خداوند همه شما را تأييد كند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:54 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 213
تاريخ: 5/4/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى اصفهان
اصفهان، مركز علم و علماى بزرگ اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
اصفهان هميشه مركز علم بوده است در بعضى اوقات كه من شنيدهام هفت هزار يا بيشتر، اهل علم در اصفهان، طلبه در اصفهان بوده است و علماء بسيار بزرگ از اصفهان برخاسته است و متفكرين عظيمالشأن. الان هم مركز علم است، الان هم علماى بزرگ در آنجاست و من اميدوارم كه آن حوزه، با بركت و عظمت و پشتيبان اسلام و مروج احكام اسلام باشد. حوزهها بايد توجه داشته باشند كه در اينوقت، در اين حالى كه الان ما واقع هستيم و دشمنها مىخواهند خردهگيرى كنند، خصوصاً نسبت به اهل علم و علما ء و فظلا و طلاب، بايد بسيار توجه داشته باشند كه اگر خداى نخواسته در اين زمان كه مورد بررسى هستند اينها و مورد توجه هستند، اگر خداى نخواسته يك انحرافى از بعض اشخاص ملبس به اين لباس واقع بشود، ممكن است اين پاى اسلام حساب بشود.
در رژيم سابق اگر چنانچه يك معمم، يك ملبس به اين لباس، يك كار خلاف انجام مىداد، به اسلام نسبت معلوم نبود بدهند، مىگفتند اين منحرف است، اين ساواكى است، اين دربارى است. الان كه رژيم، رژيم جمهورى اسلامى است و همه نظرها به شما دوخته شده است، اگر خداى نخواسته يك انحرافى واقع بشود در مدارس، در كميتهها، در جاهاى ديگر، در دادگاهها، اين پاى اسلام حساب مىشود، گفته مىشود كه جمهورى اسلامى است و جمهورى اسلامى هم همينهاست، همين است كه مىبينيد.
تكليف ما، حفظ وجاهت و ترويج اسلام
و لهذا امروز تكليف ما بسيار سنگين است. تكليف ما حفظ وجاهت اسلام است. تكليف ما اين است كه با اعمال خودمان، با گفتار و رفتار خودمان اسلام را ترويج كنيم و وجاهتش را حفظ كنيم و اگر خداى نخواسته يك انحرافى باشد، بايد جلوگيرى كنيد. اگر يك شخصى را ديديد كه از وظيفه اهل علم، از وظيفه انسانى - اسلامى تخطى مىكند، او را نهى كنيد. اگر نمىشنود، كنار بگذاريد. بايد همه به وظيفه اسلامى عمل كنيم و به دست ديگران فرصت ندهيم بهانه ندهيم دست دشمنان كه ما را آلوده كنند و بگويند كه اهل علم يا ديكتاتور هستند يا انحرافات دارند يا براى خودشان مىخواهند يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 214
بساطى درست كنند. امروز بسيار مسأله مهم است و با سابق بسيار فرق دارد. بايد آقايان همانطورى كه در تحصيل علم كوشا هستند، در تهذيب اخلاق، در اعمال، در عقايد، در فضايل اخلاقى كوشا باشند كه علم بدون عمل و بدون تقوى بسيارى از اوقات مضر است. بايد عالم متقى باشد و متوجه به خداى تبارك و تعالى باشد تا بتواند جامعه را تربيت كند. بايد خودش تربيت شده باشد تا بتواند جامعه را تربيت كند.
پيشنويس قانون اساسى را بررسى، و نظريات خود را اعلام كنيد
و اميد است از آقايان كه در اينوقتى كه بناست قانون اساسى بررسى بشود، هر كس هر نظرى دارد، مستقيما خودش اظهار نظر كند و بفرستد در آنجائى كه بناست همه نظرها جمع بشود، الان براى من فرستادن هيچ نتيجه ندارد، بايد بفرستيد و نظرهاى خودتان را بگوئيد و توجه كنيد كه ننشينيد ديگران نظر بدهند و شما ساكت. صاحبنظرها نظرهاى خودشان را بدهند، علماى اعلام نظر خودشان را بدهند، هر اشكالى كه در اين پيشنويس دارند، بكنند و آن اشكالات را بعد بررسى بايد بكنند و بالاتر از آن اينكه توجه داشته باشيد كه در آتيهاى كه بناست وكلا تعيين بشوند براى نظر كردن به قانون اساسى، توجه بكنيد كه اشخاص متدين، اشخاص مطلع، اشخاص متعهد، اشخاصى كه اعتقاد به اسلام دارند، اشخاصى كه اعتقاد به اين نهضت اسلامى دارند، تعيين بكنند كه انشاءالله با نظر آنها يك قانون اساسى اسلامى به تمام معنا بشود. من از همه آقايان تشكر مىكنم، كه مشايخ معظم و آقايان فضلا و ائمه جماعت و ديگران كه تشريف آوردند و آقايان در اين هواى گرم با ناراحتى اينجا نشستهاند. خداوند همه شما را تأييد كند و سلامت بدارد و سعادت نصيب همه بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:54 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 215
تاريخ: 6/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان عضو انجمن اسلامى دانشگاه تربيت معلم
ضرر عالم بىتهذيب بيشتر از جاهل بىدانش است
بسم الله الرحمن الرحيم
مهم در دانشگاهها، دانشسراها، تربيتهاى معلم، تربيتهاى دانشجو، اين است كه همراه با تعليمات و تعلمات، تربيت انسانى باشد. چه بسا اشخاصى كه در علم به مرتبه اعلا رسيدهاند لكن تربيت انسانى ندارند، كه يك همچو اشخاصى ضررشان بر كشور، ضررشان بر ملت، ضررشان بر اسلام، از ديگران زيادتر است.
آن كسى كه دانش دارد لكن دانشش توام با يك تهذيب اخلاق و يك تربيت روحى نيست. اين دانش موجب اين مىشود كه ضررش بر ملت و كشور زيادتر باشد از آنهائى كه دانش ندارند. همين دانش را يك شمشيرى مىكند در دست خودش و با آن شمشير دانش ممكن است كه ريشه يك كشور را از بين ببرد و قطع كند.
نوك تيز حمله اجانب هميشه متوجه دو قشر روحانى و دانشگاه بوده است
اينكه خارجىها، كارشناشهاى اجانب، آنهائى كه مىخواستند اين مملكتها را غارت كنند عنايت زيادشان به دو جبهه بود، يكى جبهه روحانيون، يكى جبهه دانشگاهها، براى همين نكته بود كه اين دو جبهه اگر چنانچه يك تربيت صحيح بشوند كه در پهلوى علم، تربيت و عمل صحيح باشد، آنها اين معنا را فهميدند كه اگر اين دو جبهه به آنطورى كه بايد باشد، بشود، دست آنها از منافع كوتاه خواهد شد.
اگر يك دانشگاه صحيح ما داشته باشيم يا يك جبهه روحانى به تمام معنا روحانى داشته باشيم، نخواهد اجازه داد به اجانب كه همه حيثيت يك مملكت را از بين ببرند، از اين جهت چون اين دو جبهه را آنها براى خودشان خطر مىدانستند، حملهشان به اين دو جبهه بود منتها فرم حمله شان فرق داشت. در زمان رضاخان كه من يادم است و اكثر شما يادتان نيست، در آن زمان با سرنيزه حمله مىكردند و لهذا حمله مىكردند مدارس را، افراد را مىگرفتند مىبردند، عمامهها را بر مىداشتند، لباسها را مىكندند، مدرسهها را مىبستند، مساجد را تعطيل مىكردند، مجالس را تعطيل مىكردند، مجالس وعظ و روضه و اينها را بكلى از بين بردند، به خيال اينكه با اين فرم مىشود از بين برد. منتها در دانشگاه چون انعكاس
صحيفه نور ج 7 صفحه 216
خارجىاش را مىترسيدند، به اين فرم وارد نمىشدند، به فرم ديگر وارد مىشدند كه نگذارند دانشجويان رشد كنند، بعد فهميدند كه اين طرز نتيجه ندارد، فشار هر چه زيادتر باشد، بدتر خواهد شد، براى اينها بدتر خواهد شد. در زمان محمدرضا حمله به روحانيت را تغيير دادند و شروع كردند به تبليغات كردن كه مردم را از روحانيت جدا كنند چون اين دو قوه اسلام، قوه روحانيت و قوه دانشگاه مىتوانست در مقابل اينها بايستد. آن ترتيبى كه با فشار بخواهند روحانيت را از بين ببرند، اين ترتيب نشد. تغيير دادند وضع را شروع كردند تبليغات به ضد روحانيت كه جدا كنند روحانيت را از دانشگاه و همه را از مردم. بين مردم، هم دانشگاهى و هم روحانيون را مىخواستند - در بين مردم - يك طورى قلمداد كنند كه اينها ديانت صحيح ندارند، اينها هم دربارى و انگليسى و نمىدانم آمريكائى و اينها هستند، نقشه اين بود كه ملت جدا بشود از اين دو قشرى كه از آنها كار مىآمد. بين خود اين، اين دو تا هم جدائى انداختند، به طورى كه روحانيون بدبين بودند به دانشگاهىها، دانشگاهىها بدبين بودند به روحانيون و اين نقشهاى بود براى اينكه اين قشرهاى مؤثر را از هم جدا بكنند و همه را از ملت جدا بكنند تا نتوانند اينها كارى انجام بدهند و آنها بهرهبردارى خودشان را از اين كشور بكنند.
در اين نهضت، يكى از بركات اين نهضت اين بود كه اين قشرها را به هم نزديك كرد، قشر دانشگاهى با قشر روحانى و طبقه جوان روحانى، اينها با هم نزديك شدند، همكار شدند و همه با ساير طبقات مردم نزديك شدند، همكار شدند و همه اينها در اين كلمه رژيم طاغوتى نبايد باشد و بايد يك جمهورى عدل اسلامىباشد، همه با هم مشترك شدند. اين غرض همه بود و مقصود همه اين معنا بود. اين نزديك شدن اين قشرها به هم، متحد شدن اين قشرهائى كه از هم جدا بودند، با تأييد خداى تبارك و تعالى و با اينكه همه مقصدشان يك مقصد الهى بود، اين سد عظيم كه همه امكان نمىدانستند، ممكن نمىدانستند كه اين سد شكسته بشود، اين سد را شكست، حالا كه اين سد شكسته شد و آشفتگىها ظاهر شده و دزدىهاى اينها فاش شده و بعد هم فاشتر مىشود، حالا از براى اين ملت، به نظر خود افراد نوعاً يك آرامشى پيدا شده است، و يك نقشه ديگرى آنها دارند پياده مىكنند، يعنى آن نقشهاى كه قبل اسلامى بود و اين قشرها رابه هم نزديك مىكرد و منسجم مىكرد و جوش مىداد به هم، اينها فهميدند كه از اين جوش خوردن اين قوا به هم اين سد شكسته شده است، حالا در صدد اين برآمدهاند كه اينها را از هم جدا كنند. الان تمام اين اشخاصى كه براى اجنبىها دارند كار مىكنند آن اشخاصى كه سوءنيت ندارند لكن توجه به واقعيات ندارند همه آمدهاند دارند گروه گروه مىشوند. زحمت تا حالا اين بود كه اين گروههاى مختلف با هم باشند تا اين كار را انجام بدهند و از حالا به بعد هم هر كارى بخواهد بشود، بايد با اجتماع بشود. اينها آمدند حالا با نقشههائى كه دارند، دارند گروه گروه درست مىكنند. ديشب بود در روزنامه ديدم كه صد گروه، تا حالا، يا صد و پنج گروه تا حالا اظهار وجود كردهاند. يعنى صد طايفه ايجاد اختلاف دارند مىكنند. نتيجه اين خواهد شد كه اگر چنانچه اين صد طايفه هر كدام توانستند يك عده زيادى دور خودشان جمع بكنند، نتيجه اين مىشود كه از آنطرف مرزها و از داخل و خارج، بعد از اينكه ديدند اين قوا از هم جدا شد، راه خودشان را باز
صحيفه نور ج 7 صفحه 217
ببينيد براى اينكه يا يك كودتائى بكنند يا يك حملهاى بكنند يا لااقل شلوغكارىها را زياد بكنند، فلج بكنند مملكت را، درست الان آن نقشهاى كه اول بود به يك جور ديگر. اول كه رضاخان آمد آن نقشهاى كه آنوقت بود براى جدا كردن اين قوا از هم، دانشگاه را از مدارس دينى، بازار را از اينها هر دو، كشاورزها را از همه، همه را عليحده. عليحده، احزاب سياسى زياد درست مىكردند، جبهههاى مختلف درست مىكردند، همه براى اين بود كه مبادا يك وقت اينها، آنها با هم مجتمع بشوند. آنوقت احساس نكرده بودند، لمس نكرده بودند مطلب را لكن به طور كلى مىدانستند، مىفهميدند اين مطلب را، مىخواستند اين كار بشود.
بعد كه اين نهضت الهى پيدا شد و اين گروههاى مختلف با هم جمع شدند و يك گروه پيدا شد ديگر صحبت از اين گروههاى ديگر نبود، همه يك گروه اسلامى بودند، در دانشگاه مىرفتى فرياد اين بود كه مرگ بر اين كذا و اسلام كذا، در پيش كشاورزان مىرفتى همين طور، در كارخانهها هم مىرفتيد، همين طور، در - عرض كنم كه - بازار هم مىرفتيد همين طور. هر جا كه مىرفتيد، همه با هم يكصدا يك مطلب داشتيد و اين سد را شكستيد. اين دشمنهاى شما لمس كردند اين مطلب را. آنوقت علمى بود، حالا عينى شد كه لمس كردند اين مطلب را كه با انسجام اين قوا با هم، دانشگاه و روحانى با هم، همه بازار با هم، با كارگر و - عرض بكنم - سايرين، ادارى و غير ادارى با هم، اينها وقتى منسجم شدند حتى ابر قدرتها نمىتوانند كارى انجام بدهند چنانچه نتوانستند و همه در صدد اين بودند كه محمدرضا را نگه دارند، نه ابرقدرتها تنها، تمام قدرتهائى كه بود، همه اين مملكت اسلامى هم، همه پشتيبانى مىكردند يعنى من نيافتم يك كسى را كه لفظا، بعضى از اينها به ما پيام مىدادند كه ما همراهيم، لكن ما نمىتوانستيم باور كنيم لكن همهشان با هم متحد بودند براى اينكه اين جانور را حفظش كنند اينجا و نتوانستند. چرا نتوانستند؟ براى اينكه همهتان با هم يك صحبتى مىكرديد. يك ملت وقتى همه آن يك چيزى داشت - نمىشود - يك چيزى را خواست، نمىشود خلافش كرد. خلاف خواست يك ملت نمىشود عمل كرد، عملى نيست در دنيا. حالا كه اينها لمس كردند اين مطلب را كه اين اتحاد و انسجام يك همچو ضررى برايشان دارد و اين نفت را ازشان گرفته است كه الان دارند دنبالش روضه خوانى مىكنند و گريه مىكنند كه نفت از دستمان رفته است، حالا دنبال اين آمدهاند كه باز آن مسائل را برگردانند، جدا كنند ملت را از هم، همه را از هم جدا كنند و معالاسف روشنفكرهاى ما هم غافلند از اين معنا، غير از آنهاشان كه خائنند، يك دسته خائنند كه با حساب كار مىكنند و براى غير كار مىكنند، و بيشتر غافلند از مطلب. گروه گروه، صد گروه، صدها بيشتر، مثل اينكه صد گروه مثل اينكه تا حالا درست شده است، در اين دو ماهى كه شما به پيروزى رسيديد كه با اتحاد به پيروزى رسيديد. حالا آن انسجام دارد باز مىشود، دارد از هم باز مىشود، گروه گروه مىشوند، هر گروهى جداى از هم، حسابشان جداى از هم، قلمشان مخالف با هم، قدمشان مخالف باهم. نتيجه چه مىشود؟ نتيجه مىشود كه يك ملتى همانطورى كه سابقاً و در اين پنجاه و چند سال به واسطه اين اختلافات مانتيجه بردهاند، دوباره همان مسائل پيش بيايد و همان اختلافات موجب اين بشود كه آنها
صحيفه نور ج 7 صفحه 218
باز بيايند و برگردند به حال اول و لااقل يك رژيمى دستنشانده امريكا بيايد ولو اسمش رژيم سلطنتى نباشد، يك رژيمى بيايد دمكراتيك باشد اما نوكر امريكا.
در برابر نقشههاى اجانب بيدار باشيد
الان نقشه اين است و شروع شده به اين تكه تكه كردن. صد تا در اين دو ماه، دو سه ماه، صد تا گروه اظهار وجود كرده است ولو چيزى نيستند اينها، اينها چيزى نيستند، يك عده معدودى هستند، لكن فساد ايجاد مىكنند، اين اسباب فساد مىشود در اين مملكت، اين كم كم زياد مىشود يك وقت ما باز بر مىگرديم به اينكه قشر متجدد و متفكر و - عرض كنم - كه دانشگاهى جدا شده است از روحانى، روحانى رفت آن طرف و شروع كرد باز هم حرفهاى سابق را زدن، دانشگاهى هم رفت آن طرف و شروع كرد آن حرفهاى سابق را زدند. اين دو تا با هم مخالف. بازارى هم به تبع اينها يك دسته با اين موافق و با آن مخالف، يك دسته مخالف يا همه با هم نتيجه اين مىشود كه ما اينقدر خون جوانهايمان از بين رفت براى اينكه يك مملكتى داشته باشيم مال خودمان، اينقدر مردم جانفشانى كردند و زنهاو جوانهاشان را دادند براى اينكه يك مملكت عدل اسلامى پيدا بشود، مخالفين اسلام نمىتوانند ببينند اين مطلب را، مىبينيد با قدرت اسلام است كه مىشود جلوى اينها را بگيرند. نمىتوانند آن معنا را ببينند. حالا در صدد اين بر آمدهاند كه باز از هم جدا كنند اينها را، وقتى جدا كردند اينها را از هم باز همان مسائل پيش مىآيد. امروز بايد شما معلمين، آن متعلمين آن دانشگاهى، آن بازارى، آن روحانى، آن كارگر و كارمند، آن كشاورز و همه بيدار باشيد كه الان نقشه دقيقتر از سابق است.
سابق چون علما به طور كلى مىگفتند كه اگر اينها با هم بشوند، چه خواهد شد و آن نقشهها را مىكشيدند، حالا عيناً ديدند كه شد، اينها با هم شدند و يك همچنين كارى شد، يك همچنين كارى كه همه ممتنع مىدانستند و همه حسابها بر خلاف در آمد، شد. حالا كه شده است بيشتر آنها در صدد هستند كه بشكنند اين نهضت را. راه شكستن هم همين است كه شماها رااز هم جدا كنند، هر كدام را به ديگرى بدبين بكنند، هر كدام را با ديگرى در يك جبهه مخالف قرار بدهند و آنها نتيجه ببرند. متفكرهاى ما، روشنفكرهاى ما، همه دانشجويان و دانشگاهيان بدانند كه نقشه اين است و آثارش را ما داريم مىبينيم. اين گروه گروه شدنها براى همين است كه نگذارند اين انسجامى كه بوده حفظ شود، مىخواهند نگذارند مردم بيدار بشوند و راه خودشان را پيدا كنند. همان راهى را كه اسلام دستور داده كه همه با هم باشيد خداوند واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا را به مردم واجب كرده. همه با هم باشيد و تفرق در كار نباشد. با تفرق همه فسادها هست و با تمسك به خداوند همه صلاح و سعادتها هست. خداوند انشاءالله همه شما را و همه ما را و همه ملت را بيدار كند و همه ما در راه اسلام و در راه استقلال مملكت و در راه حقيقت و آزادى قدم بردارد و اين نهضت را به آخر برسانيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:54 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 219
تاريخ: 6/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران منطقه 12 تهران
پاسدار بايد خودش داراى عدالت باشد تا بتواند پاسدارى از عدالت كند
بسم الله الرحمن الرحيم
همانطورى كه انقلاب اسلامى ما وجهههاى مختلف دارد: انقلاب براى برانداختن رژيم فاسد، انقلاب براى بپا داشتن رژيم حق، و اميد است كه انقلاب براى ساختن انسان و يك مملكت انسانى، پاسداران هم بايد پاسداريشان به طرز و شكل انقلاب باشد. تا آنوقت كه انقلاب براى شكستن سد رژيم بود، پاسداران، پاسداران آن انقلاب بودند، يعنى آن جهت انقلاب بايد قيام كنند و كردند و فرياد زدند و مقابله كردند با همه جنود ابليسى و بحمدالله از اين جهت در انقلاب پيروز شديد. لكن انقلاب يك جهتش پيروز، آن هم نه تمام پيروز، بيشتر اين سد از بين رفته است و ريشههاى مختصرى مانده است كه اميد است از بين برود. انقلاب براى تحقق حكومت عدل و جمهورى اسلامى كه قدم بعد است، پاسدارها هم بايد از اين معنا پاسدارى كنند و همه بايد پاسدارى بكنند، همه پاسدار اسلام و حكومت حق بايد باشيد در اينجا پاسدارى اين است، كه اين حكومت، حكومت عدل باشد، پاسدارى از عدالت باشد. پاسدارى از عدالت اين است كه پاسدار خودش داراى عدالت باشد تا بتواند پاسدارى از عدالت كند. اگر خداى نخواسته يك گروهى در جامعه ما داراى عدالت نيستند و همانطورى كه دستگاه سابق، دستگاه تعدى و ظلم و تجاوز به مردم بود، اين گروه يا اين پاسدار يا اين جمعيت هر كس باشد، اين هم تا آن اندازه كه دستش مىرسد همان كارهاى رژيم سابق را مىكند، اين پاسدار نمىتواند باشد. اگر فرض كنيد كه ماها كه مدعى هستيم پاسدار اسلام هستيم و در اين انقلاب، اين جهت انقلاب كه بر قرارى حكومت عدل اسلامىاست اگر بنا باشند ما مدعى پاسدارى هستيم از انقلاب (لكن از آنجائى كه خراب كردن و زدن و كشتن، كشته شدن بود، درست آمديم و به انقلابمان وفادار بوديم) اما در اين مرحله كه مرحله سازندگى يك حكومت عدل اسلامىاست، خداى نخواسته پاسداريمان از يك همچو حكومت عدل اسلامى به طور صحيح نباشد، يعنى خودمان در اين مرحله انقلابى نباشيم، در اين مرحله خودمان را نساخته باشيم كه موصوف به عدالت باشيم، كه پاسدار عدالت باشيم، پاسدار حكومت عادلانه چنانچه اگر حكومت ما هم يك حكومت عدل نبود نمىتوانيم بگوئيم كه اين جهت انقلاب ما تحقق پيدا كرده است، كه جهت حكومت عدل اسلامى بود. اگر در ادارات ما، در بازارها، در ساير جاهاى ديگرى كه اين افراد ايرانى نشيمن دارند و مشغول به كارهاى خودشان
صحيفه نور ج 7 صفحه 220
هستند، اگر اينها هم آن عدل اسلامى كه بايد باشد مراعات نكنند، باز افراد انقلابى اسلامى نيستند. پاسدار، چه شماها كه با اسم پاسدارى مشغول خدمت هستيد و چه ساير قشرها (يكى هم قشر روحانيت است، آنها هم پاسدار هستند ولو لفظ پاسدار بر آنها اطلاق نمىشود، لكن به حسب واقع پاسدار اسلام هستند) اگر اين جمعيت آنطورى كه بايد اين وجهه از انقلاب را كه انقلاب، آمدن يك رژيم عادل جاى يك رژيم فاسد، اگر در اين مرحله كه آمدن يك رژيم، نشستن به جاى يك رژيم فاسد، مراعات نكند آن جهت انقلابى را، مراعات نكند آن عدالت اسلامى را، كه عدالت اسلامى از خود انسان شروع مىشود تا هدايت در خود انسان، عدالت با رفيق، عدالت با همسايه، عدالت با هم محله، عدالت با همشهرى، عدالت با هم استانى، عدالت با هم كشورى، عدالت با همسايههاى كشورهائى كه با ما هستند و با همه بشر، اگر حاصل نشود، نه حكومت اسلامى است و نه پاسدار اسلامى. به مجرد اينكه من ادعا كنم كه پاسدار اسلام هستم، از باب اينكه يك نفر طلبه هستم و طلبه شغلش پاسدارى است، مجرد اين تا يك نمونهاى نداشته باشد، نشانه و علامتى نداشته باشد، اين ادعاست، ولو بتوانيم اين ادعا را به مردم جا بزنيم، پيش خدا واضح است كه درست نيست. كوشش كنيد كه دراين مرحله دوم كه ما الان هستيم و بعد هم مرحلههاى ديگر هست، پاسدار باشيد. شماها كه الان پاسدارى كرديد تا حالا (و خداوند همه تان را تأييد كند) كوشش كنيد در اين مرحله دوم كه مرحله حكومت عدل است، رژيم عادلانه است، رژيم اسلامىاست، جمهورى اسلامىاست، در اين مرحله به وظائف پاسدارى در اين مرحله قيام كنيد.
اعمال شما تحت مراقبت و مناقشه دشمنان است
پاسدارى در اين مرحله اين است كه از عدالت پاسدارى كنيد، از حكومت عدل پاسدارى كنيد. اگر خداى نخواسته فرض كنيد يك نفر جوان مسماى پاسدار به دوستش، به منزل يك كسى، به خانه يك كسى، به مال يك كسى تعدى بكند، آن از پاسدارى خودش همين طورى مخلوع است، لكن شماها جديت كنيد، او را هدايت كنيد يا از صف خودتان كنارش بزنيد، كه ممكن است يك كار خلاف از يك نفر در يك جمعيت تحقق پيدا بكند و همه جمعيت به او آلوده بشود و بگويند پاسدارها اينطور هستند.
يك وقت مىگفتند كه فلان آدم اينطورى است، يك وقت است مىگويند پاسدارها اينجورىاند. كوشش كنيد كه مبادا يك همچو مطلبى پيدا بشود كه گفته بشود كه پاسدارها فلان جور هستند . خيلى كوشش لازم دارد. چنانچه ما آقايان هم بايد كوشش كنيم به اينكه گفته نشود روحانيون اينجور هستند، آخوندها اينجورند. امروز همه چشمها دوخته به اين كشور است و بيشتر چشم آنها كه مىخواهند مناقشه كنند، مىخواهند اشكالتراشى كنند، مىخواهند اين نهضت ما را يك نهضت صحيح ندانند، چشمها الان به اين مطلب دوخته شده است و مناقشه مىكنند، مىنويسند در روزنامههاى خارج، زياد مىنويسند. اينجا در روزنامهها شايد با اشاره و اين چيزها باشد، اما آنجاها با صراحت مىنويسند. بايد ما بهانه به دست آنها ندهيم. آنها خلاف مىنويسند لكن اگر ما يك قدم خلاف برداريم،
صحيفه نور ج 7 صفحه 221
بهانه به دست آنها مىآيد و يك كار را هزار كار نمايش مىدهند.
سعى كنيد طورى رفتار كنيد كه خدا اين تكليف الهى را قبول كند
تكليف امروز براى شما پاسدارها و ما هم كه مدعى پاسدارى هستيم تكليف زياد است، مشكل است. ببنيد از اين تكليف الهى چطور امتحان خودتان را مىدهيد. حالا كه پاسدار هستيد، حالا كه داراى اسلحه هستيد، حالا كه قدرتمند هستيد ببينيد كه با اين اسلحه خودتان، با اين قدرت خودتان چطور با مردم رفتار مىكنيد، چطور با برادرانتان كه همه كشور است، همه مردم است، رفتار مىكنيد، رفتار، رفتار عادلانه است و آنطور كه اسلام مىخواهد، تا بشويد پاسدار انقلاب اسلامى، يا خداى نخواسته از بعضى اشخاص بر خلاف باشد تا بشود پاسدار جنود شيطان و از پاسدارى اسلام، مخلوع باشد و خدا او را قبول نكند. خداوند همه شما را و همه ملت ما را به وظايف خودمان آشنا كند و همه انشاءالله خدمتگزار باشيم به اين ملت و به اين كشور. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:54 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 222
تاريخ: 6/4/58
بيانات امام خمينى به مردم مرودشت
بسمه تعالى
اهالى محترم شهرستان مرودشت ايدهم الله تعالى
طومارهاى آقايان محترم و اصل و از مضمون آن اطلاع گرديد. در مورد اعزام جناب مستطاب ثقةالاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ احمد خدايى به آنجا پس از مذاكره با ايشان قرار شد براى رفع مشكلات و گرفتاريهاى محل به آنجا بيايند و از نزديك با همكارى آقايان محترم در رفع آنها بكوشند و چنانچه مصلحت دانسته نماز جمعه نيز در محل اقامه نموده، با تشكل و اجتماع بيشتر مردم آنجا را به وظايفى كه دارند آشنا نمايند. اميد است اهالى محترم از وجود ايشان بهرهمند گشته از همكارىهاى لازمه دريغ ننمايد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 223
تاريخ: 7/4/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و طلاب حوزه علميه قم
موضوع علم انبياء تربيت انسان است
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر براى هر علمى موضوعى است، چنانچه شما آقايان مىفرماييد، علم همه انبياء هم موضوعش انسان است و اگر براى هر دولتى برنامهاى است، برنامه رسول اكرم (صل الله عليه و اله وسلم) را مىشود گفت سورهاى كه در اول وارد شده است آن برنامه رسول خداست: بسم الله الرحمن الرحيم. اقراء باسم ربك، اقرا باسم ربك الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقراء و ربك الاكرم الذى علم بالقلم، علم الانسان مالم يعلم . تمام انبياء موضوع بحثشان، موضوع تربيتشان، موضوع علمشان انسان است. آمدهاند انسان را تربيت كنند، آمدهاند اين موجود طبيعى را از مرتبه طبيعت به مرتبه عالى مافوق الطبيعه ماوفوق الجبروت برسانند. تمام بحث انبيا در انسان است. از اول، هر كس هر يك از انبياء كه مبعوث شدند، مبعوث شدند براى انسان و براى تربيت انسان. برنامه هم اين آيه شريفه به حسب اعتبار و به حسب احتمال تعيين مىفرمايد، به خود رسول اكرم خطاب است لكن خطابات قرآن آن هم كه به خود رسول اكرم است غالبا عام است: اقراء باسم ربك از اول كه قرائت شروع مىشود تعيين مىفرمايد كه قرائت چه جور بايد باشد، به اسم رب بايد باشد. تمام قرائتهائى كه، تمام كلماتى كه از اسم رب، جدا باشد شيطانى است. دو جنبه است! يك جنبه رحمانى و يك جنبه شيطانى. قرائت به اسم قرائت كه شروع شد با اسم رب شروع شد علم با اسم رب قرائت با اسم رب، ديدن با اسم رب، شنيدن با اسم رب، گفتن با اسم رب، درس خواندن با اسم رب، همه چيز با اسم رب، عالم با اسم رب شروع شده است.
خداى تبارك و تعالى عالم را با اسم خودش شروع كرده است، بناى عالم با اسم خداست و انسان كه يك عالمى است، عالم صغير و به حسب واقع كبير، قرائت، اول تعليمى كه به او مىشود و اول برنامهاى كه براى رسول اكرم آمده است اين است كه: اقراء باسم ربك نه همين طور قرائت كن، نه همين طور درس بخوانيد، نه همين طور ترويج بكنيد، نه همين طور منبر برويد نه همين طور تبليغ بكنيد. درس بخوانيد به اسم رب، برنامه است، تبليغ بكنيد به اسم رب، منبر برويد به اسم رب، گوش كنيد به اسم رب، صحبت كنيد به اسم رب، كه اگر اسم رب را از اشياء جدا كنند، به يك معنا هيچ هستند و هيچ مىشوند. همه چيز با اسم رب چيز است، همه آوازها از خداست. با اسم رب عالم شروع شده
صحيفه نور ج 7 صفحه 224
است و با اسم رب ختم مىشود.
همه موجودات عالم اسماء خدا هستند
شما هم بايد با اسم رب شروع كنيد و با اسم رب ختم كنيد. علامت خدا در همه چيز هست و بايد ما استشعار كنيم اسم خدا، همه عالم اسم خداست. شماها همه اسم خدا هستيد با اسم خدا همه چيز تحقق پيدا كرده است و همه اسم خدا هستيد. ما بايد اين معنا را ادراك كنيم بفهميم كه همه از اوست و همه به او رجوع مىكنند انا لله و انا اليه راجعون از او هستيم و به او، اوست همه چيز، ديگران نيستند، هيچاند، هر چه هست اوست. ما بايد ادراك اين معنا را بكنيم. انبياء آمدند كه مارا هشيار كنند، تربيت كنند. انبياء براى انسان آمدهاند و براى انسانسازى آمدهاند، كتب انبياء كتب انسانسازى است. قرآن كريم كتاب انسان است. موضوع علم انبياء انسان است هر چه هست با انسان حرف است، انسان منشأء همه خيرات است و اگر انسان نشود منشأ همه ظلمات است. در سر دوراهى واقع است اين موجود، يك راه، راه انسان، يك راه، راه منحرف از انسانيت تا از چه حيوانى سر بيرون بياورد. تعليم تنها، تعلم تنها، فقه تنها، فلسفه تنها، علم توحيد تنها فايده ندارد تا مقرون با اسم رب نباشد اقراء به اسم ربك، باسم ربك الذى خلق . همه خلق را به اسم رب نسبت مىدهد، اسم رب مبداء همه خلقهاست، خلق است، خلق مطلق اقراء باسم ربك الذى خلق درس هم بخوانيد به اسم ربك الذى خلق، مباحثه هم بكنيد به اسم رب. نه همان اول بگوييد بسم الله الرحمن الرحيم . بفهميد قضيه چه است و بفهميم قضيه چه است. انبياء آمدند كه بفهمانند به ما كه قضايا چه هست. ما همه حيران، سرگردان، همه عالم سرگردانند نمىدانند قضايا چيست، اينهائى كه ادعاى انسانشناسى و اسلام شناسى مىكنند ادعاست. كى انسان را مىشناسد و كى اسلام را؟ يك پردههائى، يك ورقهاى بسيار مختصرى از انسان، يك ورقهاى بسيار مختصرى ا ز اسلام وقتى كه كسى بشناسد خيال مىكند انسان را شناخته، اسلام را شناخته.
انسان به معناى حقيقى انسان، به آن معنائى كه انسان است جز ذات مقدس حق و آنهائى كه ملهمند به الهام او، كسى نمىشناسد. ملائكه ايراد گرفتند كه اين مفسد را (انسان) چرا خلق مىكنى، فرمود شما نمىدانيد بعد كه تعليم اسماء كرد و هيچ كس نمىتواند حمل اسماء بكند الا انسان و حمل امانت بكند الا انسان، وقتى كه اسماء را به او تعليم كرد فرمود كه عرضه كن بر اين ملائكهاى كه اشكال داشتند، همه عاجز ماندند ملائكه هم عاجز ماندند، ملائكه مقربين هم عاجزند اما نه ما، انسان، ماها يك موجودى هستيم كه سر دوراهى واقع شدهايم، باز آنهايمان كه خوب هستند راه را معوج نرفتند و الا توى راهند تا ببينيم چه بشود. دنبالش مىفرمايد اقراء و ربك الاكرم با خدا قرائت كن (شايد معنايش اين باشد) آنجا اقراء باسم ربك الذى خلق البته طولانى است صحبت خلق الانسان من علق انسان از اين علق، از اين آب، يك همچو قدرت، يك همچو قدرت كه آن انسانى كه همه عالم است.
صحيفه نور ج 7 صفحه 225
صراط مستقيم از علق شروع مىشود و تا الوهيت ادامه مىيابد
مىگويند والعصر ان الانسان لفى خسر عصر، انسان كامل است، امام زمان سلام الله عليه است يعنى عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات يعنى قسم به انسان كامل ان الانسان لفى خسر - الا - اين انسان كه اينجا مىگويند، همين انسان يك سر و دو گوشى است كه ماها انسانش مىگوئيم خطاب با ماست، سر دو راهى واقع شدهايم، يك راه، راه انسانيت است كه اين صراط مستقيم است، صراط مستقيم يك سرش به طبيعت است، يك طرفش به الوهيت. راه مستقيم از علق شروع مىشود منتها بعضى از آنها طبيعى است و آنجائى كه مهم است آنجائى است كه ارادى است. يك سرش طبيعت است و يك طرفش مقام الوهيت و انسان از طبيعت شروع مىكند تا اينكه برسد به آنجائى كه در وهم من و تو نمىآيد. آنچه در وهم تو نايد آن شوم اختيار با شماست كه اين دو راه را اختيار كنيد يا صراط مستقيم انسانيت را، يا انحراف چپ، يا انحراف به راست.
از هر طرف انحراف باشد از انسانيت دور مىشود، هر چه جلو برود دورتر مىشود، كسى كه از راه مستقيم منحرف شد هر چه پيش برود دورتر مىشود به راه. اگر از راه مستقيم انسانيت يعنى آن راهى كه انبياء آمدند معرفى كنند آن راه را، مأمورند براى اينكه آن راه را معرفى كنند، خداى تبارك و تعالى در سوره حمد مىفرمايد كه: اهدانا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم آنهائى كه تو به آنها نعمت دادى، آنها را منعم كردى، رحمت را بر آنها وارد كردى، هدايت را بر آنها وارد كردى، غير المغضوب عليهم و لا الضالين مغضوب عليهم يك طايفهاند منحرف، ضالين هم يك طرفند منحرف، از هدايت دورند و هر چه پيش بروند دورتر مىشوند. هر چه درس بخوانيد و به اسم ربك نباشد، از صراط مستقيم دوريد و هر چه زيادتر درس بخوانيد دورتر مىشويد. اگر اعلم من فى الارض بشويد و به اسم ربك نباشد، ابعد از خداى تبارك و تعالى هستيد، از صراط مستقيم بعيدتر مىشويد. يا صراط مستقيم است كه يك سرش جسر جهنم است، يك طرفش طبيعت است يك طرفش بهشت است، آخر مرتبه بهشت لقاءالله است، آنجائى است كه غير انسان هيچ كس راه ندارد فقط انسان راه دارد و ما همه الان در جسر جهنم واقع شديم، طبيعت متن جهنم است. در آن عالم ظهور كه مىكند، طبيعت جهنم است، الان ما در متن جهنم داريم حركت مىكنيم، اگر اين راه را طى كرديم آن روز كه جسر جهنم ظاهر مىشود، در اين چشمهاى مردم در آن عالم ظاهر مىشود، آن كه اين راه را طى كرده است از آن جسر عبور مىكند آن كه اين راه را طى نكرده است در جهنم واقع مىشود، مىافتد از راه، كج است ديگر. يك راه مستقيم كه اوصافش هم كه گفتند و شنيديد و دقيقتر او موست، راه باريك است و تاريك است و نور هدايت مىخواهد. اهدنا الصراط المستقيم خداوند هدايت كند ما را. مقام انسانيت با قرائت به اسم رب حاصل مىشود شما آقايان كه در راه اسلام و علم قدم بر مىداريد و متلبس به لباس اسلام و لباس انبياء شدهايد و متلبس به لباس روحانيت شدهايد، گمان نكنيد كه درس خواندن بدون اينكه قرائت به اسم رب باشد
صحيفه نور ج 7 صفحه 226
برايتان فايده دارد، گاهى ضرر دارد، گاهى علم غرور مىآورد، گاهى علم انسان را پرت مىكند از صراط مستقيم. اينهائى كه دينساز بودند، اكثراً اهل علم بودند. اينهائى كه دعوت بر خلاف واقع كردند، اكثراً از اهل علم هستند، چون علم قرائت به اسم رب نبوده است، انحراف داشته است از اول، اين راه انحرافى هر چه پيش رفت، بيشتر انحراف حاصل مىشود، دورتر مىشود از انسانيت. چه بسا يك نفر آدم فيلسوف اعظم است به حسب نظر مردم، فقيه اكرم است به حسب نظر مردم، همه چيز مىداند، انبار معلومات است لكن چون قرائت به اسم رب نبوده است از صراط مستقيم دور شده است و از همه دورتر. هر چه انبار زيادتر و زرش زيادتر، هر انبار بزرگتر و زر و ظلماتش بيشتر، ظلمات، بعضها فوق بعض گاهى علم ظلمت است، نور نيست. آن علمى كه شروع بشود به اسم رب، نور هدايت دارد اين علمى كه براى اين است كه ياد بگيرد، آن خوبش اين است كه مىخواهد ياد بگيرد و الا مىخواهم مسند بگيرم، مىخواهم امام جماعت بشوم، مىخواهم اهل منبر بشوم، مىخواهم مقبول عامه باشم، مقبول مردم باشم، انحراف است، اينها انحرافات است و همه دقيق. صراط مستقيم، به حسب وصفى كه شده است باريكتر از موست بسيار دقيق است. چه بسا انسان يك عمر در ريا بوده و خودش نفهميده، يك عمر هر عملى كرده ريا بوده است و نفهميده خودش رياست، اينقدر دقيق است كه خود آدم هم نمىفهمد، موازين دارد برايش، آنهائى كه اهل عمل هستند موازين تعيين نكردند كه ما بفهميم كه چه هستيم و خودمان را تشخيص بدهيم. در علم انبياء كه علم انسانسازى است موازين دارد اينها.
اسلام را به اين زودى نمىشود شناخت، اسلام را با دو تا جنگ نمىشود، اسلام جنگ نيست، جنگ به اسلام مربوطى نيست. مكتب اسلام، اينكه حالا به آن گفته مىشود مكتب، اين يك چيزى است كه مقدمهاى براى آن مكتبى است كه اسلام دارد، آن مكتب را من و تو نمىشناسيم، چنانچه انسان را ما نمىشناسيم، اينكه مىشناسيم همين موجود طبيعى است، اين انسان نيست، از علق مىآيد يك قدرى بالاتر، يك قدرى بالاتر، تا مىشود حيوان. اين حيوانيش خيلى طولانى است، اين مقام حيوانيت خيلى طولانى است و انسان ممكن است تا آخر عمرش در همين حيوانيت متوقف شده باشد. تا قرائت به اسم رب نباشد فايده ندارد، همه چيز بايد به اسم رب باشد.
با اسم خدا و با محبت و رحمت به اصلاح انحرافات بپردازيد
شما حالا آقايان از قرارى كه گفتند بنا داريد كه تشريف ببريد در قراء و قصبات و شهرها براى ترويج، براى هدايت، توجه داشته باشيد اگر قدمى بر خلاف موازين، بر خلاف رضاى خدا برداريد يك جرمى است كه به اين زودى نمىتوانيد جبران كنيد. شمائى كه به اسم هدايت بين مردم مىرويد غير عامه مردم است وضعتان، غير وضع عامه مردم است. شمائى كه براى هدايت مىرويد شما رسول از طرف اسلام هستيد، رسول رسول خدا هستيد. بايد بفهميد كه در اين رسالت چه بايد بكنيد، اين كارهائى كه بنا داريد بكنيد آيا به اسم رب است؟ آيا از اول كه شروع مىكنيد به اينكه هدايت كنيد مردم را، اسلام را معرفى كنيد بر مردم، ولو همين قدر كه مىدانيد، آيا اين به اسم رب است؟از اسم خدا
صحيفه نور ج 7 صفحه 227
شروع مىشود يا خداى نخواسته نفسانيت آدم در آن دخالت دارد. اعدا عدوك همين نفسى است كه در انسان است، اين از همه دشمن براى انسان دشمنتر است همه دشمنهاى عالم آنقدرى كه از آنها مىآيد اين است كه انسان را بكشند زجرش بدهند اما آن كه بين جنبيك، آن نفس اماره انسان، آن غير اين است كه انسان را بكشد، انسانيت را مىكشد. همه عالم جمع بشوند كه انسانيت شما را بكشند تا آن چيزى كه در خود شما هست، آن نباشد و تغيير نكند، كسى نمىتواند اعدا عدوك همين نفسى است كه بين جنبيك. ببينيد كه حالا كه تشريف مىبريد و مىخواهيد مردم را هدايت كنيد، به اسم رب هدايت مىكنيد يابه اسم نفس كه همان به اسم شيطان است؟ ببينيد با آقايانى كه در محل هستند، شما چه جور رفتار مىكنيد؟ ما فرض مىكنيم كه شما در محل كه رفتيد بعضى از اشخاص منحرف هستند، پيغمبر اكرم (صل الله عليه و آله و سلم) براى همينها غصه مىخورد، براى همين مردم منحرف غصه مىخورد و لعلك باخع نفسك اينكه مومن نشدند، همچون غصهاى كه مثل اينكه مىخواهى خودت را بكشى. ما فرض مىكنيم كه شما وقتى كه رفتيد يك انحرافات ديديد، انحرافات را با انحراف اصلاح خيال نكيند بكيند. انحراف نمىتواند انحراف را مستقيم كند. انحرافات را با نور هدايت خدا و باسم ربك مستقيم كنيد.
با اسم خدا حركت كنيد و با اسم خدا هدايت كنيد. و با اسم خدا ترويج كنيد و با اسم خدا انحرافات را مستقيم كنيد. اگر ديديد آنجا مىخواهد نفس اماره بگويد كه حالا اين آقا كه اينجا مدتى بوده است و عنوانى دارد و بخواهيد عنوانش را يك وقت خداى نخواسته از دستش بگيريد، بدانيد كه اين الهى نيست، اين شيطانى است. بخواهيد مقابل يك اهل علمى كه آنجا هست بايستيد و بشكنيد خداى نخواسته حيثيت او را، بدانيد كه انسانى نيست و اين الهى نيست شيطانى است. با همه محبت كنيد، با محبت مىشود منحرفها را مستقيم كرد، بهتر از اينكه با شدت وحدت، گاهى نمىشود و الا غالباً مىشود. پيغمبر اكرم نبى رحمت است كه براى رحمت آمده است آنجائى هم كه آن منحرفهاى غير قابل اصلاح را امر به قتل مىكرد، مثل يك غده سرطانى كه در يك بدن باشد، براى اصلاح بدن آن غده را بايد بيرون آورد، چاره نيست، اين غدههاى سرطانى گاهى يك جامعه را فاسد مىكنند، اين هم رحمت بر جامعه است. اينهائى كه اسلام را اصلا نمىدانند چيست، نمىفهمند اصلا اسلام چه است، خيال مىكنند اين غربىها، اينهائى كه دنبال غرب هستند، كه احكام اسلام خشونت دارد. اينها اصلا نمىدانند كه اين احكام چه چيز هست، براى چه هست. اين مثل اين است كه به يك طبيبى كه كارد را برداشته و شكم را پاره مىكند و غده سرطانى را بيرون مىآورد بگويند اين خشونت دارد مىكند. اين رحمت است يا خشونت؟ آن طبيبى كه مىبرد دست را براى اينكه دست فاسد مىكند انسان را، كارد را در آورده مىبرد دست را، اين طبيب با خشونت دارد رفتار مىكند و بايد فرياد برآورد كه اين طبيب خشن است يا اين طبيب، طبيب رحمت است، با رحمت دارد رفتار مىكند، يك انسان را براى يك عضو نجات مىدهد.
اين جامعه مثل يك انسان مىماند، گاهى وقت براى اصلاح جامعه يك كسى را تهديد
صحيفه نور ج 7 صفحه 228
مىكنند آن هم تهديدى كه گاهى وقت ها منتهى به كشتن مىشود. يك نفر آدمى كه يك مملكت را مىخواهد فاسد بكند، يك كشور را، يك گروه را فاسد مىخواهد بكند و قابل اصلاح نيست آن را بايد براى تهذيب جامعه، براى حفظ جامعه اين را، اين غده سرطانى را بايد از اين جامعه دور كرد، دور كردنش هم به اينكه اعدامش كنند. اعدامهاى اسلامىاينطورى است، نه مثل اعدام غربى مىماند. آنها مىريزند مىكشند، مىبرند از بين و همه آن براى اين است كه جا براى خودشان باز كنند. اعدامهائى كه در اسلام است، اعدامرحمت است، يك طبيبى است كه چاقو را برداشته و اين جامعه را از شر يك موجودى كه اگر باشد فاسد مىكند جامعه را، از شر اين نجات مىدهد جامعه را. يك حد از حدود الهى وقتى كه واقع بشود، يك جامعه اصلاح مىشود. اگر چهار تا دزد را دستش را ببرند در مجمع عمومى، دزدى تمام مىشود. اگر چهار تا آدمى كه به فحشا مبتلاست آن را شلاق بزنند، در جامعه، فحشا از بين مىرود. اين همان غده سرطانى است كه طبيب براى حفظ يك انسان ناچار است كه اين غده را بيرون بياورد. گاهى چاقو بر مىدارد چشم آدم را بيرون مىآورد، رحمت است، اين حفظ است.
جارى نمودن حدود الهى در جامعه يعنى رحمت بر امت
انبياء آمدند اين جامعه را حفظ كنند از فسادها. اين حقوقدانان نمىفهمند اصلش اصل اسلام را نمىشناسند چيست. اين غربىهائى كه دور هم جمع شدند براى منافع ابر قدرتها، اينها از انسانيت اطلاعى ندارند، اينها فقط اين حيوان يك سر و دو گوش رامىبينند و اين طبيعت و اين سطح طبيعت، نه عمق طبيعت، اين سطح طبيعت را مىبينند، اينها مىخواهند حقوق بشر، تو چه مىدانى بشر چه هست تا حق بشر چه باشد؟ تو انسان را مىشناسى تا حق انسان را بشناسى؟ تو جامعه را مىشناسى كه حق جامعه را بشناسى؟ همه آنها همين طور هستند، همه اين حرفها كه مىشنويد در آن طرفها هست و اين طرفها هم از آنها تقليد مىكنند، همه براى اين است كه بچاپند اين جامعه را، براى چاپيدن است، براى اصلاح نيست. جنگهائى كه الان هم در دنيا ممالك زيادى پشت سر هم بجنگند و آمريكا از آن طرف، شوروى از اين طرف و آن طرف و از آنور كمك مىكنند به اينها، اينها همه جنگهاى انحرافى است، بر خلاف انسانيت است. اينجاهائى كه اين جنگها مىشود و اينهمه كشتار، اينهمه كشتار در اين ممالك مىشود اين طرفدارهاى حقوق بشر نشستهاند و سيگار مىكشند و پاهايشان را روى هم مىاندازند و يك كلمه صحبت نمىكنند اما آن روز كه يك عده اشخاصى كه غده هستند براى اين جامعه، غده سرطانى هستند براى اين جامعه اگر بمانند يك جامعه را به باد مىدهند، حكم اسلام را در اينها جارى مىكنند، همينهائى كه آن روز فوجها از مردم، هزارها از انسانها را اربابانشان مىكشند و پاهايشان را روى هم مىاندازند و تكيه مىدهند و يك كلمه حرف نمىزنند، واويلا بلند مىكنند چرا هويدا را كشتند يا چرا نصيرى را كشتند يا چرا كسانى كه فوج، فوج جوانهاى ما را از بين بردهاند، اينها مىكشند. كشتن اينها رحمت است بر امت. حدود الهى رحمت است بر امت. البته آن دستى كه
صحيفه نور ج 7 صفحه 229
بريده مىشود،اگر زبان داشت گله مىكرد اما براى انسان يك عضو فدا مىشود، براى يك جامعه يك اشخاص بايد از بين بروند، براى حفظ حقوق يك جامعه بايد يك غدههاى سرطانى از اين جامعه جدا بشود. اينها براى رفتن محمد رضاخان هم همين عزاها را داشتند، همين آدمى كه، حالا هم از او تعريف مىكنند، حالا هم در مجلههاى خارجى يا در مطبوعاتشان از او تعريف مىكنند، كه نه اين اصلاح مىكرد، مىخواست درست كند مملكت را آن كنار نشستهاند، نه مطلع نيستند، لكن آن كنار هستند، كنار معركه هستند نديدهاند اينجا چه شده است، مىدانند چه شده اما به خودشان كه واقع نشده، هزاران آدم اينجا هم كشته بشود اصلا انسان مطرح نيست پيش آنها، حق و حقوق انسان اصلا مطرح نيست در اين جوامعى كه طرفدار حقوق بشر هستند، ابداً حقوق بشر مطرح نيست، حقوق ابر قدرتها مطرح است، آنها براى ابر قدرتها حق قائلند حقشان هم اين است كه همه ممالك را اينها بچاپند.
دعوت اقشا رملت به وحدت با تشبث به حبل الله
شما آقايان كه انشاءالله تشريف مىبريد و موفق مىشويد و مردم را هدايت مىكنيد، اولاً دعوت كنيد همه را به وحدت كلمه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است: واعتصمو بحبل الله اجتماع لكن اجتماع با تشبث به حبل الله. هر اجتماعى مطلوب نيست واعتصموا بحبل الله مطلوب است، همان است كه اقراء باسم ربك اسم رب همان ريسمانى است كه همه به آن بايد اعتصام كنند.
مردم را دعوت كنيد به وحدت، دعوت كنيد به اينكه گروه گروه نشوند. الان مشغولند شياطين به اينكه اين انسجامى كه پيدا شد براى ملت ما و با اين انسجام پيش بردند و بحمدالله پيروز شدند تا اينجا، اين را بهمش بزنند، گروه گروه كنند، حزب كذا، حزب كذا، جمعيت كذا. چه اسم رويش بگذارند جمعيت اسلامى كذا، چه اسم بگذارند جمعيت دمكراتيك كذا، امروز، روز اين نيست كه تكه تكه بشود اين مملكت، گروه گروه بشوند اينها امروز تمام گروهها بايد ادغام بشود در يك گروه و آن گروه اسلامىاست. همانطورى كه تمام گروهها ادغام شد در يك گروه و تمام قولها و تمام فريادها ادغام شد در يك فرياد و آن فرياد مرگ بر اين رژيم و عرض بكنم كه جمهورى اسلامى مىخواهيم. آن ادغام گروهها در هم و توجه به اسلام بود كه اين سد بزرگ شيطانى را شكست و همه حساب ماديين را باطل كرد، آنها حساب عالم طبيعت و ماده را مىكردند حساب جنبه الوهيت آن را نمىكردند، ايمانش را حساب نمىكردند كه ايمان چه قدرتى دارد، آن را نمىتوانند حساب كنند و ايمان نمىدانند چه است. حساب اينكه، به حسب حساب ماديت محال بود كه يك عده معمم كه بايد درس بخوانند و يك عده دانشگاهى كه بايد سر كلاس بروند، يك عده بازارى كه بايد كسب بكنند و يك عده دهقان كه بايد كشت بكنند و (ولو كشتى برايشان نگذاشتند) يك عده كارگر كه بايد كار بكنند، نظامى هيچ كدام اينها نبودند، اينها قيام بكنند و نظام يك غولى را به هم بزنند، آن نظامى كه همه قدرتها دنبالش بودند، نه ابرقدرتها تنها، همه قدرتها، البته روى حساب طبيعت، روى حساب ماديت، آنهائى كه اطلاع از ماوراى اين عالم ندارند، آنهائى كه اطلاع از ايمان ندارند، روى حساب آنها يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 230
امر محالى بود،يك امر محال واقع شد، آنها محال مىدانستند. اما روى حساب اقراء باسم ربك الذى خلق وقتى اسم خدا شد همين مقدار (ما به عمق مسائل نمىرسيم) همين مقدارى كه همه اسلام گفتند و اسلام اسم خداست همين پيروز كرد اينها را، همه قدرتها را به هم زد، نتوانستند نگهش دارند. همه قدرتها دنبالش بودند، من مطلع هستم همه قدرتها دنبالش بودند كه نگهش دارند همه چنگالها چسبيده بودند به اين تخت و تاج منحوس كه نگه دارند و قدرت ايمان شما، اسلام، قدرت اسلام همه اين قدرت را عقب زد و اين را از اين مملكت بيرونش كرد، ريشههاى ديگر را هم بيرون مىكنيم.
پرهيز از اعمال انحرافى و خلاف موازين به منظور حفاظت از مكتب
اما بايد توجه داشته باشيد كه امروز يك خطر بزرگى جلوى پاى ماست كه من از اين خطر بيشتر مىترسم تا از خطر اينكه بيايند و بريزند و بكشند و ما را از بين ببرند و آن خطر اين است كه مبادا ما پاهايمان را انحرافى برداريم، قدمهاى انحرافى برداريم و مكتبمان را بد منعكس كنيم، اسلام را بد معرفى كنيم. آنى كه مهم است اين است كه مكتب به قدرت خودش باقى باشد ولو ما همه از بين برويم. ما شيعه ائمه اطهار هستيم، ائمه اطهار اكثراً يا كشته شدند يا چه شدند لكن مكتبشان محفوظ بود. سيدالشهدا كشته شد مكتبش محفظ بود بلكه مكتب را زنده كرد، با اين كشته شدن مكتب را زنده كرد. سيدالشهدا ديدند كه مكتب دارد از بين مىرود. قضيه قيام سيدالشهدا و قيام اميرالمؤمنين در مقابل معاويه، قيام انبياء در مقابل قدرتمندان و كفار، مسأله اين نيست كه بخواهند يك مملكت بگيرند، همه عالم پيش آنها هيچ است. مكتب آنها اين نيست كه، مقصد آنهااين نيست كهكشورگشائى بكنند. اينهائى كه از اسلام تعريف مىكنند كه كشورگشائى كرد اينها اصلا اسلام را نمىشناسند چه است، خيال مىكنند اسلام هم مثل رژيم، اسلام مثل آمريكا مىماند كه هر چه كشورش وسيعتر بهتر. كشورگشائى انبياء سنخش فرق دارد با كشورگشائى سلاطين، سلاطين براى دنيايشان فرياد مىزنند، براى دنيايشان كشورگشائى مىكنند، براى قدرت شيطانيشان كشورگشائى مىكنند انبياء مىروند كه يك جمعيتى را آدم كنند، توى سرش مىزنند كه آدم بشو. آنها كشورگشائىشان براى اين است كه انسان درست كنند. حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه ديدند كه معاويه و پسرش (خداوند لعنتشان كند) اينها دارند مكتب را از بين مىبرند، دارند وارونه اسلام را جلوه مىدهند اسلامى كه آمده است براى اينكه انسان درست كند، نيامده است قدرت براى خودش درست كند، آمده است انسان درست كند، اينها، اين پدر و اين پسر (مثل اين پدر و پسر) اسلام را وارونه داشتند نشان مىدادند شرب خمر مىكردند، امام جماعت هم بودند، مجالسشان مجالس لهو و لعب بود، همه چيز درآنها بود، دنبالش هم جماعت بود، امام جماعت هم مىشدند امام جماعت قمارباز، امام جمعه هم بودند و منبر هم مىرفتند و اهل منبر هم بودند، منبر هم مىرفتند. به اسم خلافت رسول الله بر ضد رسولالله قيام كرده بودند، فريادشان لااله الاالله بود و بر ضد الوهيت قيام كرده بودند. اعمالشان، رفتارشان رفتار شيطانى لكن فريادشان فرياد خليفه رسولالله. اين است كه مكتب را متزلزل مىكند و يك وقت در دنيا منعكس
صحيفه نور ج 7 صفحه 231
مىشود كه اسلام هم همين است. من خوف اين را دارم امروز و خدايا به فرياد اسلام برس، امروز كه مكتب ما منحرف جلوه داده بشود يا از اعمال من و شما يا از اعمال كميتهها يا از اعمال دادگاهها يا از اعمال ادارات و وازارتخانهها و امثال ذالك. رژيم سابق براى ما خطر نداشت رژيم سابق ادعا نمىكرد كه من، ادعايش را مىكرد لكن كسى از آن قبول نمىكرد، رژيم سابق خطرى نداشت، اگر يك معممى در رژيم سابق كار خلاف مىكرد مىگفتند اين ساواكى است، اين دربارى است، اين ساواكى است. امروز كه ساواكى در كار نيست و هم دفن شدهاند، اگر از شما آقايان يك چيزى صادر بشود مىگويند جمهورى اسلامى اين است، مكتب ما متزلزل مىشود. مسؤوليتتان زياد است، آقايان، خيال نكنيد كه برويد يك حرفى بزنيد، خير چيزى نشده. خير، هر يك از شما مسؤوليت داريد و مسؤوليت بزرگ، خيلى بزرگ.
امروز مكتب ما بسته به اعمال ماست، مكتب ما بسته به اعمال روحانيون است. اگر روحانيون سابق خداى نخواسته يك حرف خلافى، يك كار خلافى مىكردند، مردم خود او را يك طعن و لعنى مىكردند ولو يك دستهشان هم مىگفتند روحانيون اينجور هستند، آخرش اين بود كه مىگفتند روحانيون اينجور هستند اما رژيم، رژيم اسلامى نبود، نمىگفتند رژيم اسلامى، نمىگفتند مكتب اسلام اينطور است. امروز قلمهاى دشمنهاى ما در خارج گاهى در داخل برداشته شده است، قلمفرسائى مىشود كه مكتب ما را بد جلوه بدهند. آ ن مكتبى كه آمده است، اسلامى كه آمده است و تهذيب مىخواهند بكند همه قشرها را، همه فسادها را از بين ببرد. با اعمال من و شما، با اعمال دادگاهها و با اعمال پاسدارها و با اعمال كميتهها و اينهائى كه همه الان دم از اسلام مىزنند همه دم از اسلام (حالا اين ديگر اين به اصطلاح شما مد شده كه بگويند اسلام و جمهورى اسلامى) همه - دم مىزنند از - اسلام، حالا اينهائى كه الان دم از اسلام مىزنند و اينهائى كه دار و دسته اسلام هستند مثل شما كه اولى هستيد از همه، اگر خداى نخواسته در اينها يك خلاف واقع بشود، يك كارى واقع بشود كه صحيح نباشد، مكتب ما متزلزل مىشود اسلام لكهدار مىشود. اين اهميت دارد و الا من و تو را بكشند چه اهميتى دارد اسلام هست. سيدالشهدا را كشتند اسلام ترقيش بيشتر شد. ماها از اگر با مظلوميت بكشند، ترويج از اسلام است. خوب شما ديديد بعضى از افراد را كشتند و ترويج شد، اما اگر كار ما اسلام را از بين ببرد، كار ما اسلام را بكشد، عمل ما، حرف ما، قول ما، اين است كه مصيبت است. اين مصيبت، مصيبت اعظم است و بايد شما آقايان كه تشريف مىبريد مواظبت كنيد.
تأكيد بر انتخاب وكلاى متدين و مطلع براى تعيين سرنوشت اسلام
امروز اسلام رهين كارهاى من و شماست، مثل ديروز نيست. برويد در اين قراء و قصبات و نخواهيد هم كه در آنجا خيلى زياد به شما اهميت بدهند، نخواهيد، خدا مىدهد شما خودتان لازم نيست دست و پا كنيد، نمىتوانيد هم بكنيد، گاهى بدترش هم مىكنيد شما اقراء باسم ربك ، كارها درست مىشود. برويد در اين قراء و قصبات مردم را هدايت كنيد، امرور بايد هدايت كرد و هدايت بزرگ اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 232
است كه مردم را آشنا كنيد به وظايف امروزشان كه وكلائى كه مىخواهند تعيين كنند كه سرنوشت اسلام بايد تعيين بشود، وكلا چه اشخاصى باشند، اشخاص متدين، مطلع، دانشمند اسلامشناس آنقدرى كه مىتوانند، نه اين اشخاصى كه مىنشينند مىنويسند و كارى به اسلام ندارند.از اينها احتراز كنيد، اينها را تعيين نكنيد، اينها خراب مىكنند، نمىدانند اصلا اسلام چيست تا اينكه بيايند قانون اسلام را درست كنند. قوانين اسلام و قانون اساسى اسلام بايد به دست اشخاصى كه يك مقدار لااقل اسلام را بدانند، يعنى چه علاقه داشته باشند به اسلام، دشمن نباشند با اسلام، به دست آن اشخاص كه اسلام را اصلش مخالف با طريقههاى خودشان مىدانند بلكه مخالف با تمدن (به اصطلاح آنها) مىدانند البته آن تمدنى كه آنها مىگويند، مثل تمدن شاه است ديگر، دروازه تمدن او اين مقدرات را دست اينها ندهند، ملت ما مقدراتشان را دست اين اشخاصى كه به اصطلاح خودشان روشنفكر، نه هر روشنفكرى، روشنفكرها بسياريشان خوب هستند، آنهائى كه علاقهاى به اسلام ندارند، آنهائى كه از گفتار و اعمال سابق و لاحقشان معلوم مىشود كه اينها چه هستند. در تمام اين مدتى كه همه اين ملت فرياد مىكردند جمهورى اسلامى، اين بيچارهها براى تقيه هم يك دفعه نگفتند جمهورى اسلامى، اينها از اسم اسلام همچنان مىترسند كه شيطان از بسمالله، مىترسند اينها و حق هم دارند بترسند براى اينكه اسلام جلوى شهوات را مىگيرد، اسلام نمىگذارند كه لخت بروند توى اين درياها شنا كنند، پوستشان را مىكند با زنها لخت بروند آنجا و بعد زنها لخت بياند توى شهرها، مثل كارهائى كه در زمان طاغوت مىشد همچو كارى اگر بشود، پوستشان را مردم مىكنند، مسلمانند مردم، نمىگذارند زنها و مردها با هم داخل هم بشوند و توى دريا بريزند و به جان هم بيفتند. تمدن اينها، اين است. اينها از تمدن اين را مىخواهند. اينها از آزادى اينها را مىخواهند، آزادى غربى مىخواهند و آن اين است زن و مرد با هم لخت بشوند و بروند توى دريا بروند توى نمىدانم - جاهاى ديگر شنا كنند. اين تمدنى است كه آقايان مىخواهند، اين تمدنى است كه در رژيم سابق تحميل بر مملكت ما شد كه بعد از اينكه مىرفتند زن و مرد در دريا، زن همانطور لخت و همانطور لخت مىآمدند توى شهر، مردم هم جرأت نمىكردند حرف بزنند. امروز اگر يك همچو چيزى بشود اينها را ما خواهيم تكليفشان را معين كرد و دولت هم معين كرد، البته دولت طورى كه وزير كشور گفتند، گفتند كه ما جلويش را گرفتيم، اگر نگيرند مردم مىگيرند. مگر مازندرانىها مىگذارند يا رشتىها مىگذارند كه باز كنار درياشان مثل آنوقت باشد؟ مگر بندر پهلوىها مردهاند كه زن و مرد با هم در يك دريا بروند و مشغول عيش و عشرت بشوند، مگر مىگذارند اينها را؟ تمدنهاى اينها اين است و آزادى كه آنها مىخواهند همين است، اينجور آزادى بروند قمار كنند و با هم لخت بشوند و با هم چه بشوند و اين آزادى. آزادى در حدود قانون است، اسلام از فسادها جلو گرفته و همه آزادىها را كه مادون فساد باشد داده، آنى كه جلو گرفته فسادهاست كه جلويش را گرفته است و ما تا زنده هستيم نمىگذاريم اين آزادىهائى كه آنها مىخواهند تا آن اندازهاى كه مىتوانيم آن آزادىها تحقق پيدا كند. شما آقايان هم حالا آزاد هستيد، تشريف مىبريد در شهرها در قراء، در قصبات براى هدايت،
صحيفه نور ج 7 صفحه 233
ملتفت باشيد كه از اين آزادى حسن استفاده كنيد، خداى نخواسته سوء استفاده نكيند. مردم را همه دعوت كنيد به اينكه وكلاى خودشان را بشناسند، علماء برايشان معرفى كنند، آنهائى كه آدم شناس هستند معرفى كنند كه اين سابقهاش چه بوده، ديروز در آن رژيم چه مىكرده حالا آمده البته تسبيح هم دستش ممكن است بگيرد و خيلى هم فرياد اسلام بزند، من ببينم ديروز چه جور بوده، چه جنايتهائى را يا كرده يا اجازه كردن داده است. بايد اينها را بشناسند و علماى بلادشان به آنها معرفى كنند، اشخاصى كه براى اسلام دلشان مىتپد آنها را تعيين كنند. خداوند انشاءالله همه شما را موفق كند و همه قرائت كنيد، قدم برداريد، منبر برويد، همه چيز باسم ربك الذى خلق .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 234
تاريخ: 8/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان وزارت كشاورزى عازم كشور اتحاد جماهير شوروى
بسم الله الرحمن الرحيم
در برخورد با گروههاى ديگرى كه راجع به ايران مىخواهيد بحث بكنيد، شما خودتان نهضت را مىدانيد چه بوده است و براى چه بوده است و مقصد آخرى چيست. ايران بعد از آن زحمتها و مرارت و اختناقها و چپاولگرىها و اينها، به جان آمد ملت ايران و قيام كرد. و صرف قيام، ما را به جائى نمىرساند، بلكه قيام چون اسلامى بود و جوانهاى ما براى اسلام كوشش كردند و همه مقصدشان اسلام بود و از جان گذشته بودند براى اسلام، از اين جهت، با وحدت كلمه و با اتكاء به اسلام اين نهضت پيشرفت كرد و اميد است كه اين نهضت باز باقى بماند و وحدت كلمه باقى بماند و پيش برود نهضت تا آخر شما در آنجا بايد اين چيزى كه علت پيش آمدن اين نهضت بود، چون در خارج حتى حالا هم باز در روزنامههائى كه اجير هستند از طرفش يا خود آن مرد يا كسانى كه هوادار او هستند باز هم براى او توصيف مىكنند كه: اين مىخواست مملكت را پيش ببرد، شما به گروههائى كه بر مىخوريد، توضيح بدهيد كه اين با اسم پيشرفت، با اسم تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ همه چيز ايران را به باد داد و نگذاشت حتى دانشگاه آنطورى كه بايد رشد بكند، رشد بكند و اقتصاد ما را بكلى به هم زد و همه چيز ايران را وابسته به اجانب كرد، همه چيز مردم ايران به باد رفت و خسته شدند مردم از اين جهت قيام كردند و اين نهضت را بپا داشتند و اين دست رابريدند و قطع كردند از كشورشان و حالا هم نه اين است كه به مقصد رسيدند، مقصد اين است كه يك حكومت عدل يك حكومتى كه وابسته به هيچ جناحى نباشد، يك كشورى كه هيچ يك از جناح نتوانند در او دخالت بكنند، به يك كشور اسلامى كه مبنى بر احكام اسلام باشد، كه احكام اسلام همهاش عدالت است، يك همچو آرزوئى هست و اگر چنانچه بگذارند اين دستهاى پليد وابسته به خارجىها، اين كار انجام مىگيرد و ما اميدواريم كه اين توطئههائى هم كه الان در ايران است و به صورتهاى مختلف توطئه هست، اميدواريم كه با همت همه جوانها و همه جناحها اينها هم از بين برود. در هر صورت معرفى اينكه وظيفهاى كه گفتيد راجع به آن اصل، معرفى اينكه براى چه مردم قيام كردند و چه شد علت قيام آنها و مقصد آنها چه هست، اينها را البته آنقدرى كه شما مىتوانيد، آنجا براى آنها توضيح بدهيد. و اما برخورد با همه گروهها برخورد سالم بايد باشد يعنى اسلام همين طور است كه حتى با دشمنها هم با مسالمت رفتار مىكند مگر آنكه توطئه بر ضد مصالح يك كشورى، مصالح اسلام توطئه بكند، آنجاست
صحيفه نور ج 7 صفحه 235
كه با شدت عمل مىكند. لكن همه بشر را اسلام مىخواهد كه سعادتمند باشند و با همه هم معاشرت صحيح، برخورد صحيح، برخورد دوستانه بايد باشد، حتى آنهائى هم كه هيچ اعتقادى به اسلام ندارند برخورد، برخورد دوستانه باشد.
و اما آن مطلب سومتان: در ميزى كه مشروب محرم است، مثل مسكرات، سر آ ن ميز نشستن، به حسب اسلام حرام است. حتى كسى كه هيچ مشروبات هم نمىخورد و سر يك ميزى اگر يك ظرف مسكر باشد، سر آن ميز حرام است بنشيند. اين حكم خداست و ديگر البته استعمالش ديگر معلوم است. بنابراين، البته وقتى كه شما آنجا برويد، به شما احترام مىكنند، چيزى را كه بخواهيد، مىكنند. بگوئيد ميزتان را عليحده كنند و جلوتر بگوئيد. (سؤال: ممكن است عوامل شوروى به يك حالت كوچكى بگيرند) جواب امام: گمان ندارم كه آنها حالا شما را كوچك نگاه كنند، آنوقتى - كه - شما را كوچك نگاه مىكردند كه مىديدند كه آن شخصى كه خودش را شخص اول مملكت مىدانست، براى آنها آنقدر خضوع مىكرد كه من اين را يادم نمىرود كه جانسون بود و شاه رفته بود آنجا در عكس هم آنجا در روزنامهها منتشر شد كه اين ياد من نمىرود از ناراحتى كه آنوقت پيدا كردم، آن مرد، جانسون ايستاده بود آنجا عينكش را برداشته بود و به دستش گرفته بود و چپ به آن طرف نگاه مىكرد، اين شخص، آن سر، همان آنجائى كه جاى نشيمن خودش بود، محمدرضا جلو او ايستاده بود مثل اينكه يك بچه مكتبى پهلوى استاد ايستاده بود. وقتى مىديدند آنها كه شخصى كه حالا دارد حكومت مىكند به يك جمعيتى اينطور است وضعش، نسبت به آحاد مملكت هم آنها نظرشان آنطور مىشد اما وقتى كه حالا ديدند كه يك مملكتى است كه مشتش را گره كرد و همه را بيرون كرده، الان نظر همه نسبت به شماها منقلب شده است. خودتان را بايد حفظ كنيد، خودتان را براى اينكه اينقدر تبليغات بر ضد خود شماها شده است كه ماها را، باطنمان را متحول كردند به يك چيز ديگر از آن شخصيتى كه انسان بايد داشته باشد، اينقدر اينها تبليغات كردند كه شخصيت را از ما گرفتند كه ما الان هم تا صحبت مىشود انگلستان، امريكا، همه اين خيابانهاى ما را به اسم اينها گذاشته بودند. ميدانها را به اسم اينها گذاشته بودند و هكذا همه چيز. حالا شما آن نيستيد و مملكت ايران هم آن نيست. شما از قرارى كه از خارج مىآيند، مىگويند كه شما نمىدانيد خارج نسبت به ايران چه نگاه مىكند. خود ايران باز عظمت اين نهضت را درست ادراك نكرده است. عظمت اين نهضت در خارج بيشتر از اين مسائل است. الان هم اينهائى كه از طرف شوروى مىآيند اينجا، گاهى آن سفيرشان مىآيد اينجا، معلوم است كه نظرشان به اينجا آن نظرها ديگر نيست و بنابراين شما خودتان را يك ملت غالب بدانيد و اشخاص كه غلبه كرديد ديگر، و به اسم غلبه برويد در آنجا ابداً از آنها هيچ باكى نداشته باشيد و به اسم يك ملت غالب برويد در آنجا، نه مثل سابق كه يك ملت ضعيف بود، يك ملت قوى كه هم شوروى را كنار گذاشت و هم آمريكا را و هم انگلستان و هم همه را، بنابراين هيچ به شما نگاه كوچكى نمىكنند مگر اينكه خودتان كوچك كنيد خودتان را و خودتان نكنيد اين كار را. خداوند انشاءالله همه شما را تأييد كند و توفيق بدهد. انسان باشيد و با سلامتى برويد و با پيروزى برگرديد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 236
تاريخ:9/4/58
پيام امام خمينى به مناسبت روز پاسدار
بسم الله الرحمن الرحيم
روز مبارك سوم شعبان المعظم را كه روز طليعه پاسدار و پاسدارى از مكتب مترقى اسلام است به عموم هم ميهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامى تبريكات عرض و بحق بايد اين روز معظم را روز پاسدار بناميم. روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن كريم و اسلام عزيز است، پاسدارى كه هر چه داشت، در راه هدف اهداء كرد و اسلام عزيز را از پرتگاه انحراف رژيم طاغوت بنىاميه نجات داد. رژيم منحط بنىاميه مىرفت تا اسلام را رژيم طاغوتى و بنيانگذار اسلام را برخلاف آنچه بوده معرفى كند، معاويه و فرزند ستمكارش به اسم خليفه رسول الله با اسلام آن كرد كه چنگيز با ايران، و اساس مكتب وحى را تبديل به رژيم شيطانى نمود. اگر فداكارى پاسداران عظيمالشأن اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداكار او نبود، اسلام در خفقان رژيم بنىاميه و رژيم ظالمانه آن وارونه مىشد و زحمات نبى اكرم (ص) و اصحاب فداكارش به هدر مىرفت.
هان اى پاسداران عصر حاضر و انقلاب اسلامى! به امام امت و پاسدار قرآن كريم و اسلام عزيز اقتداء نموده حق پاسدارى از انقلاب اسلامى را به خوبى ادا كنيد و از اين منصب بزرگ كه منصب انبياء عظام و اولياء خداوند تعالى است به خوبى حفاظت كنيد. نكند خداى نخواسته كارى كنيد كه مقام پاسدارى لكهدار شود و مبادا در لباس پاسدارى از شما عملى صادر شود كه موجب سرشكستگى اسلام باشد و خداى نخواسته گفته شود پاسداران اسلام چون مأموران سازمان هستند. اكيداً از شما جوانان عزيز خواستارم كه عناصر ناپاك را از خود دور كنيد و عمل خلاف يك نفر ممكن است گروهى را بدنام كند. ما امروز مواجه هستيم با گروههائى كه در كمين نشستهاند و مىخواهند اسلام را و انقلاب شكوهمند اسلام را بر خلاف آنچه هست معرفى كنند و به قشرهاى مختلف اسلامى خرده گيرند و آنچه در افراد غير مسؤول مىگذرد به حساب نهضت و اسلام بياورند، لهذا لازم است علماى اعلام كه راهنماى جامعه هستند و كميتهها و دادگاهها و پاسداران انقلاب كوشش كنند و نگذارند كسانى از روى شيطنت و توطئه يا از روى جهالت يا بىاطلاعى از مبانى اسلام رفتارى كنند كه نهضت پاك اسلامى را واژگونه و مكتب مقدس اسلام و جمهورى اسلامى را لكهدار كنند. من از تمام گروههاى مذكور مىخواهم كه به دولت موقت اسلامى كمك كنند و دخالتهاى
صحيفه نور ج 7 صفحه 237
مستقيم در امور دولتى و در عزل و نصب مأموران نكنند، دخالتهائى كه موجب تضعيف دولت اسلامى مىشود بر خلاف رضاى خداست و بايد از آن احتراز شود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 238
تاريخ: 10/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت مخابرات (تلفن بين شهرى)
بسم الله الرحمن الرحيم
من سلامت و توفيق همه آقايان را از خدا مىخواهم و آن چيزى كه از حالا به بعد تكليف ماست، مهم اين است كه انسان در آنوقتى كه وقت كار است تكليفش را بداند. شما مىدانيد كه اين مملكت احتياج به كار دارد، احتياج به بازسازى دارد و رژيم سابق همه چيز ايران را فاسد كرد، از بين برد و الان به قوههاى شما جوانهاى برومند احتياج است.
خدمت به هر كشورى اين است كه آن كسى كه مشغول يك خدمتى است آن خدمت را خوب عمل كند. شما نمىتوانيد كه كارى كه ارتش مىكند، بكنيد. ارتش هم نمىتواند كارى كه شما مىكنيد بكند لكن هر دو جمعيت مىتواند آن كارى را كه به خود شما محول است خوب انجام بدهيد. اگر همه اجزاء اين مملكت يا هر مملكت ديگرى كارى كه به آنها محول است خوب انجام بدهند مملكت آباد مىشود. كشاورز، كشاورزى را خوب انجام بدهد كسانى كه در كارخانجات هستند كار آنجا را خوب انجام بدهند، كسانى كه در ادارات هستند در ادارات كار را خوب انجام بدهند، كسانى كه در وزارتخانهها هستند آنجاها خوب انجام بدهند. الان شنيده مىشود كه كارمندهاى دولتى كم كارى مىكنند، بلكه گاهى گفته مىشود كه اصلا كار نمىكنند خيلىهايشان، اين بر خلاف مسير يك ملتى است كه الان بايد اين مملكت را بسازد. در زمانى كه آنها بودند اگر كم كارى يا بيكارى بود، خوب، مىگفتيد كه براى چه ما كار بكنيم اجنبى منافع ببرد. اما امروز كه اينطور نيست، امروز دست اجنبى كوتاه است الحمدلله، دست اين چپاولچىهائى هم كه از داخل بودند، اينها هم دستشان كوتاه است. امروز يك مملكتى است مال خودتان و همانطورى كه هر نفرى نسبت به عائله خودش موظف مىداند اخلاقاً خودش را، شرعا خودش را به اينكه اداره كند آن زندگى داخلى خودش را و از روى اخلاص عمل مىكند، الان مملكت از خود شما شده است و به منزله عائله شما هست جمعيت مملكت، بايد با محبت و با اخلاص كار بكنيد تا اينكه اين آشفتگى انشاءالله ترميم بشود.
و آن تحولى كه در حال نهضت، در آنوقتى كه مشغول به انقلاب بودند و مشغول به اقدام بودند، يك تحول روحى پيدا شده بود از براى همه قشرها كه آن تحول خيلى اهميت داشت و به نظر من آن تحول روحى كه براى ملت حاصل شد از آن تحولى كه ايجاد كردند و رژيم را بيرون كردند، آن اهميتش بيشتر است براى اينكه آن يك تحول معنوى بود، مردم همه نسبت به هم محبت مىكردند. از
صحيفه نور ج 7 صفحه 239
قرارى كه به من كراراً اطلاع دادهاند اينكه وقتى كه آن اشخاص مىآمدند توى خيابان تظاهر مىكردند، از خانهها به آنها همراهى مىشد و خود آنها، كسى مىگفت كه من ديدم كه يك ساندويج را وقتى كه دست يك كسى مىرسيد تكه تكه مىكرد و به رفقائى كه، به اين اشخاصى كه اين بين بودند مىداد، يك حس تعاونى در مردم پيدا شده بود كه اين حسن تعاون مورد نظر خدا بود و خداى تبارك و تعالى به اين ملت مرحمت فرمود كه يك ملتى كه دست خالى بود، بر يك قدرتى كه همه چيز داشت غلبه كرد. اين نبود الا اينكه اين ملت يك روح تعاون پيدا كرده بود، يك ايمان پيدا كرده بود. اين ايمان بود كه شما را پيروز كرد. الان بايد شما همين نهضت را حفظ كنيد به اينكه هم اختلافات نباشد بين قشرهاى مختلف كه معالاسف تازگى هى كم كم دارد يك اختلافاتى پيدا مىشود و هم آن جهت اخلاصش، جهت اسلاميتش محفوظ باشد، جهت ايمانش محفوظ باشد كه با اخلاص و ايمان كار بكنيد. همانطورى كه با اخلاص و ايمان، شمااين سد را شكستيد، با اخلاص و ايمان جاى او را پر كنيد و سازندگى كنيد و من اميدوارم كه خداى تبارك و تعالى به همه شما سعادت عنايت كند و مملكتتان را يك مملكت مستقلى كه هيچ كسى در آن تصرف نداشته باشد و نتواند تصرف بكند انشاالله نصيب ما يك همچنين استقلالى بشود. خداوند همه شما را حفظ كند. موفق باشيد انشاء الله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 240
تاريخ: 10/4/58
بيانات امام خمينيى در جمع هيأت شركت كننده در سمينار محاسبات وزارت دارايى
درس عبرت از سرانجام فلاكتبار حكام ظلم و جور و غير مردمى
بسم الله الرحمن الرحيم
تاريخ و آنچه كه به ملتها مىگذرد اين بايد عبرت باشد براى مردم، از جمله تاريخ عصر حاضر ببينيم كه چه شد كه يك چنين قدرتى از بين رفت، دولتها ببينند كه براى چه اينطور منهدم شد يك چنين قدرتى و اجزاء دولتى، ادارات ببينند كه چه شد قضيه و موجب عبرت همه باشد. هر دولتى كه متكى بر ملت نباشد بلكه مقابل ملت بايستد، اين عاقبتش، ولو يك قدرى هم طولانى باشد، عاقبتش به همين عاقبتى كه اين پدر و پسر منتهى شدند، منتهى خواهد شد. رضاخان كارى كرد كه بين ملت هيچ پايگاهى نداشت و من شاهد قضيه بودم كه متفقين كه به ايران رو آوردند و ايران را گرفتند و همه چيز ايرانىها در معرض خطر بود، وقتى كه نتيجه اين شد كه رضاخان رفت شادى كردند، مردم. من به اين پسر نادانش گفتم كه تو نكن كارى كه همانطورى كه پدرت رفت و شادى كردند براى رفتن تو هم شادى بكنند و نشنيد و ديديد كه براى رفتن اين بيشتر شادى كردند و حق هم همين بود، چرا؟ براى اينكه بين مردم پايگاه نداشت. اساس اين بود كه يك دولتى كه خيانتكار است، اين نمىتواند با مردم بسازد و براى خيانتكارى كه دارد و چپاولگرى كه مىكند و وابستگى به بيگانگان كه دارد، اين هميشه از خودش مىترسد. يك دولت هميشه نگران است كه مبادا اين خيانتها كه كرده است، ملت جبران بكند و ملت تلافى كند. از اين جهت اينها مجبورند به اينكه با ملت به فشار و ارعاب عمل كنند و لهذا هر روز كه مىگذرد فشار آنها زيادتر مىشود، تنفر ملت هم از اين طرف زيادتر. در اين پنجاه و چند سال، اينها هر روز فشارشان زيادتر شد و هر روز ملت از آنها تنفرش زياد شد تا رسيد به آنجائى ديديد كه تمام ملت، نه يك قشر، دو قشر، همه ملت يكدفعه از او رو برگرداندند و چون هيچ بين مردم پايگاه نداشت نتوانست، نه خودش توانست و نه قدرتهاى بزرگ توانستند او را نگه دارند. وقتى يك ملت يك چيزى را خواست، نمىشود خلافش را كسى عمل بكند و ملت ما همه با هم خواستند كه رژيم طاغوتى نباشد و لهذا كوششهايى كه دولتهاى بزرگ و ابرقدرتها هم كردند براى نگه داشتن او به جايى نرسيد و نتوانستند نگهش دارند. اين بايد يك سرمشقى براى دولتها باشد، دولتهايى كه در عالم هستند كه ببينند كه چه شد كه يك چنين قدرت بزرگى كه همه قدرتها هم دنبالش بودند، همه هم از او پشتيبانى مىكردند، نه فقط ابرقدرتهاى كوچكتر هم، اينها هم از او پشتيبانى
صحيفه نور ج 7 صفحه 241
مىكردند و مىشود گفت كه همه قدرتهاى شيطانى جمع شده بودند با هم كه اين را حفظش كنند و نتوانستند. اين بايد يك سرمشقى باشد از براى دولتها كه وظيفه خودشان را بدانند. چه دولتهايى كه بعدها در ايران تشكيل مىشود و اميد است كه دولت اسلامى - انسانى و چه دولتهايى كه در خارج اين مملكت هستند، اين بايد يك سرمشقى براى آنها باشد كه با ملت چه بكنند، چه جور رفتار بكنند. اگر با ملت اينها رفتار خوب كرده بودند، همه قدرتها مىخواستند اخراجش كنند نمىتوانستند. اگر ملت پشتبيان او بود و مردم مىخواستند او را، فرض كنيد كه دولتهاى بزرگ مىخواستند او را بيرونش كنند، قدرت ملت او را نگهش مىداشت، نمىتوانستند كارى با او بكنند. چنانكه عكسش هم همين طور بود كه همه خواستند باشد، ملت گفت نه، تمام شد. ملتها و دولتها بايد با هم تفاهم داشته باشند يعنى دولت جورى باشد، ارتش جورى باشد، شهربانى جورى باشد، ژاندارمرى جورى باشد كه مردم به آنها محبت داشته باشند، احساس دوستى و محبت بكنند نه اينكه وقتى كه شهربانى بيايد يا مامور شهربانى بيايد توى بازار، مردم از او بترسند و از او تنفر داشته باشند چنانكه در اين نقاط اينطور بود بلكه در طول سلطنت اينطور بوده است. در سلطنتى كه (يعنى در حكومتى كه، سلطنت كه نبايد گفت) در حكومتى كه در اسلام هست اينطور است كه آن كه رأس است با آن كه در لشگر واقع شده است و در ارتش واقع شده است و آن كه در ادارات واقع شده، همه اينها با ساير ملت فرقى ندارند كه از هم جدا باشند، همين ملت هستند كه يك مقدارى از آنها ارتش شده و يك چند تا از آنها هم حكومت را اداره مىكنند و اينها. و وقتى كه رئيسشان بيايد توى جمعيت، هيچ باكى از اين ندارد كه مردم با او چه مىكنند، هيچ، براى اينكه با آنها خوبى كرده است، وقتى خوبى كرد مردم هم با او خوب هستند. شما ديديد كه يك روز نمىتوانست، يك ساعت نمىتوانست محمدرضا بيايد توى مردم، اگر مىخواست از اين خيابان عبور كند، قبل از اينكه بيائيد از اين عبور كند آنطور كه مىگفتند تمام منازلى كه در سر راه او بود كنترل مىشد، سازمان امنيت مىفرستاد تمام اينجاها را مىگرفتند و كنترل مىكردند، براى چه؟ براى اينكه خوف اين را داشتند كه از اينجاها يك كسى سوء قصد بكند كه حسن قصد اسمش بود اما يك حكومتى كه براى مردم باشد، مردم او را بخواهند اين نمىترسد از اينكه توى بازار مردم بيايد، توى جمعيت بيايد و با آنها بنشيند صحبت كند، هيچ از اينها باكى ندارد چنانكه صدر اسلام اينطور بوده است كه آن كه رأس هم بوده هم توى مسجد مىآمده مىنشسته و منبر مىرفته و مىنشسته و با مردم صحبت مىكردند. بلى، وقتى كه بساط مثل معاويه شد، آنوقت او هم ديگر نمىتوانست، او مىآمد نماز، اما برايش يك محفظهاى درست كردند و درش را قفل مىكردند كه او توى آنجا نماز مىخواند و مردم بيرون به او اقتدا مىكردند و با او نماز مىخواندند يعنى آنهايى كه بايد با او نماز بخوانند، او نمىتوانست بيايد توى صفوف بايستد، او را قواى انتظامى مىآوردند و مىكردندش توى آن سوراخ و در آن را مىبستند. آنجا در بسته نماز مىخواند و بعد هم مىآمدند در را باز مىكردند و با قواى انتظامى مىرفت، براى اينكه پايگاه نداشت در بين مردم اما آن كه حكومت عدل مىكرد آن توى مردم بود و با هم بودند و - عرض بكنم كه - رفاقت داشتند و نه خوف آنها از او
صحيفه نور ج 7 صفحه 242
داشتند و نه آنها از او. چرا بايد مردم از ارتش بترسند چرا بايد مردم از قواى انتظامى بترسند؟ از ژاندارمرى بترسند؟ از شهربانى بترسند؟ خوب، اينها بر حسب قاعده بايد شهربانى بايد شهر را حفظ كند، بايد مردم او را اينطور ببينند كه حافظ جانشان هست، نه دشمن جانشان. ارتش بايد مملكت را حفظ كند نه اينكه مردم خيال كنند كه اين ارتش مىخواهد با مردم چه بكند و مىخواهد مردم را اذيت بكند. حكومت اسلامى كه ما مىخواهيم، يك چنين چيزى ما مىخواهيم كه آن كسى كه در رأس است، او هم با مردم رفيق باشد و بنشيند و خودش را نگيرد، در بين مردم بنشيند با آنها صحبت بكند، هر كس حاجتى دارد به او بگويد، وقت داشته باشد با او صحبت بكند، آن هم كه رئيس ارتش است و آن هم كه رئيس شهربانى است و آن هم كه رئيس ژاندارمرى است، آن هم در بين مردم همانطور باشد، وارد بشود بين مردم، نه او از مردم وحشت كند، نه مردم از او وحشت بكنند، اين بايد دستور باشد براى همه حكومتها و ملتها. وقتى يك حكومت اينطور شد، ملت دنبالش است، ملت حافظش است همانطور كه او حافظ ملت است، ملت هم حافظ او هستند و ما مىخواهيم يك چنين چيزى پيدا بشود كه ملت حافظ دولت به همه جهات باشد و دولت هم حافظ منافع ملت به همه جهات باشد. اگر يك چنين چيزى شد، يك مملكت آرامى است كه هيچ كس هم نمىتواند در آن تصرف بكند. تا خيانت بزرگان نباشد، دولتهاى خارج نمىتوانند تصرف بكنند. خيانت هست كه اسباب اين مىشود كه اينها راهشان را باز مىكنند، مستشار مىآورند نمىدانم كارشناس مىآورند، از اين بساطها درست مىكنند. اين خيانت است كه راه آنها را باز مىكنند. اگر يك دولت غير خائن باشد، راه باز نمىشود بر آنها كه بيايند منافع ما را ببرند و حالائى كه مملكت رسيده به خودمان ببينيم كه يك مملكت آشفته و از بين رفته و همه چيزش از بين رفته و بايد همه با هم كمك كنند تا اينكه اصلاح بشود.
تكليف بر كمك و هميارى اقشار براى آباد ساختن خرابىهاى مملكت
حالا از اين به بعد تكليف همه ما چيست؟ تكليف همه ما اين است كه همه كمك كنيم براى ساختن اين مملكت، شما در هر جا كه هستيد كمك كنيد، ما هم اگر كارى ازمان برآيد كمك بكنيم، كشاورزها هم كمك بكنند، كارگرها هم كمك بكنند، همه كارمندها هم كمك بكنند، تا كمك همه نباشد نمىشود اين خرابه را آبادش كرد، كمك لازم است. خيال نكند يك كسى كه من يك نفرم، من يك نفر چه از من بر مىآيد. هر يك نفرى به اندازه يك نفر از او كار مىآيد به اندازه همان يك نفر مكلف است كارش را انجام بدهد. الان همه ما، همه قشرهاى اين ملت مكلفند كه براى اين مملكت كار بكنند تا اينكه با كار، اين مملكت اداره بشود، درست بشود. مملكت مال خودتان است، خودتان براى خودتان داريد كار مىكنيد و انشاءالله من اميدوارم كه همه ما به وظائفمان آشنا بشويم و شما كه محلتان هم حساس است، انشاءالله وظائفتان را خوب عمل كنيد و اين كمكارى كه گفته مىشود در بين ادارات هست، انشاءالله نباشد بلكه گفته مىشود گاهى بيكارى هست. امروز كمكارى مخالف با نهضت است، بايد كار بكنيم همهمان، بايد براى مملكتمان، براى كشورمان كه از خودمان هست الان، الان كسى در
صحيفه نور ج 7 صفحه 243
آن دخالت ندارد، البته در بين اين مملكت اشخاصى الان هستند خائن، لكن رؤوسشان از بين رفت، آنهايى كه سر بودند از بين رفتند، ديگر هم قابل عود نيست. اين حرفهائى كه مىزنند كه نمىدانم در سرحدات فلان آقا هست و فلان هست، اينها اصلا جرأت نمىكنند يك مملكتى كه مجاور اينجا هم باشد، باشند. اينها از اين مملكتها فرار كردند و آن دور دورها رفتهاند. خيال نكنيد اويسى مىتواند در سرحدات اينجا باشد يا پاليزبان مىتواند در سرحدات باشد. اينها از سرحدات اينجا همچو مىترسند كه شيطان از بسمالله مىترسد. اينها فرار كردند پولها را برداشتند رفتند آن طرف در آمريكا و آن دور دورها زندگى مىكنند. اين حرفها را هيچ وقت خيال نكنيد كه واقع بشود. البته شلوغى مىكنند، الان البته شلوغىها هست، آن هم از يك دسته مفسدى كه نمىخواهند اين مملكت آباد بشود، مىخواهند هميشه آشوب باشد تا استفاده بكنند، اين هست. البته اين هم انشاءالله با عمل خود شما جوانها و خود شما ملت انشاءالله اصلاح خواهد شد. خداوند همهتان را حفظ كند و همه موفق باشيم و همه وظيفهشناس باشيم و هر كس در هر عملى مىكند خوب انجام بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 244
تاريخ: 11/4/58
بيانات امام خمينى در ديدار با خواهران دانشجوى دانشگاه دماوند
گروهبندىها و مطرح شدن مسائل شخصى بعد از پيروزى نيمرس انقلاب
بسم الله الرحمن الرحيم
لازمه هر انقلابى - كه شايد قابل اجتناب نباشد - اين است كه بعد از پيروزى يا بعد از اعتقاد به پيروزى، اين مسائل شخصى پيش مىآيد. مادامى كه در حال انقلاب هست يك ملتى (هر ملتى باشد) در حال انقلاب مسائل شخصى و مسائل گروهى پيششان مطرح نيست، همه اجتماعاً رو به مقصد مىروند. چنانچه در انقلاب ايران ملاحظه كرديد كه همه قشرهاى ملت مسائل شخصى و مسائل حزبى و گروهى خودشان را كنار گذاشته بودند و رو به يك مقصد مىرفتند، حتى آن گروههائى كه موافق با نهضت هم نبودند آنها هم سكوت مىكردند، طرح نمىكردند مخالفت را براى اينكه مىديدند مقابل ملت نمىتوانند عرض وجود بكنند. لكن بعد از اينكه اين پيروزى تا همين حد حاصل شد و مردم دريافتند كه حريف را از ميدان بيرون كردهاند، آن هم يك همچو حريف قدرتمندى و ريشهدارى كه رژيم دو هزار و پانصد ساله بود، بعد كه مردم احساس پيروزى كردند مثل اينكه سى و پنج ميليون جمعيت را از زندان بيرون كرده باشند. اينها از اختناق و از زورها و چپاولگرها و اينها، يكدفعه زدند بيرون و بعد از اينكه خودشان را پيروز ديدند، اين معنائى كه لازمه انقلاب است در ايران هم حاصل شد و آن اينكه بعد از انقلاب توجه مىشود به خواستهاى شخصى. در حال انقلاب اصلا صحبت مسكن هيچ مطرح نبود كه مسكن كى دارد، كى ندارد حتى آن زاغهنشينها هم آنطورى كه يك وقت نشان دادند، آنها هم در مصاحبه گفت يكيشان كه ما صبح كه مىشود همهمان با هم مىرويم براى تظاهر. اصلا مطرح نبود كه كسى مسكن دارد يا ندارد، كسى فلان احتياج را دارد، فلانكس حقوقش كم است، زياد است، اين حرفها اصلش در حال انقلاب مطرح نيست و در ايران هم ديديد كه نبود. اما معالاسف در ايران قبل از اينكه ما به پيروزى نهائى برسيم اين پيروزى نيمرس اسباب اين معنا شد كه مردم، گروهها متوجه به مسائل شخصيه شدند و توجه به آن نابسامانىهائى كه در رژيم گذشته باقى گذاشته بود و آن گرفتارىهائى كه براى همه قشرها بود و از ارث همان رژيم سابق بود. اين توجه يك جهت شد كه مردم از آن وحدت كلمه و از آن توجه خاصى كه همه با هم داشتند بيرون آمدند.
صحيفه نور ج 7 صفحه 245
گروه بندىهاى مختلف منفعت طلبان به منظور ايجاد اختلاف و فعاليتهاى تخريبى
و يك جهت ديگر كه شايد در خصوص انقلاب ما بود، آن اين است كه آن گروههائى كه با جمهورى اسلامى و با اسلام روى خوشى نداشتند، يا به حسب مكتب انحرافىشان مخالف بودند و يا ترس داشتند از اسلام و گمانهاى باطلى درباره اسلام مىبردند، اين گروهها هم شروع كردند عرض وجود كردن. اين عرض وجود اين گروههاى بسيار فراوان كه در روزنامهها تا صد تا (يك قدرى هم بيشتر يا همان حدود صد تا) گفته مىشود كه تا كنون گروههاى مختلف تا اينقدر با اسماء مختلف پيدا شده است، اين گروههاى مختلفى كه پيدا شده است به نظر آدم مىآيد كه علاوه بر اينكه يك گروههائى با اسلام مخالفند و يك گروههائى هم از اسلام مىترسند ولو اينكه يك مكتب مخالفى ندارند، لكن از اسلام ترسيدهاند و بىجهت هم ترسيدهاند، لكن خوب ترسيدهاند. علاوه بر اين يك دستهائى زير پرده در كار هست براى درست كردن اين گروههاى مختلف و ايجاد اختلاف كردن كه الان در ايران اين عوامل هست. يكى احساس پيروزى كه دنبال احساس پيروزى برگشت به اين است كه حال، ما بعد از پيروزى مىخواهيم ثمراتى داشته باشد و همچو گمان كردند كه فوراً تا پيروز شدند همه چيز درست مىشود، يك مملكتى كه همه چيزش به باد رفته يكدفعه همه چيزش درست مىشود. اين يك عامل بود يك عامل ديگر هم آن گروهبندىهائى كه شده است و دستهائى كه در كار است، آنهائى كه مىخواهند منافع ماها را ببرند و خوف اين را دارند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند و رژيم جمهورى اسلامى درست پا برجا بشود ديگر براى آنها جايى نيست، آنها شروع كردند به ايجاد اينطور گروهها براى ايجاد اختلافات. دستجات مختلفى، چه باقيمانده آن رژيم سابق و تفاله آن و چه آن قدرتهاى بزرگى كه طمع به ايران دارند و باز هم نمىتوانند دست بردارند و چه اين گروههائى كه هر كدام براى مقصد خاص خودشان و خوف از اسلام يا مخالفت با اسلام درست شدهاند، اينها همه اسباب اين شده است كه الان يك اختلافاتى در سطح كشور وجود دارد و دستجات مختلفى هم فعاليتهاى به قول خودشان سياسى دارند و يك دستههائى هم هستند كه اينها فعاليتهاى تخريبى دارند كه خرابكارى مىكنند. از اين جهت مسألهاى است كه بعد از هر انقلابى اجتناب ناپذير است و در ايران كه يكى از انقلابهاست، به واسطه اين جهات مختلفه و شايد بعضى جهات ديگر، اين اختلافات پيش آمده است.
تكليف بر حفظ نهضت اسلامى و جارى نمودن احكام اسلام
تكليف همه ما، چه شما بانوان محترم و چه ساير ملت، همه، بانوان و برادران و خواهران و همه اين است كه در يك همچو مقطعى كه ما واقع شدهايم از تاريخ كه ما سر دو راهى الان واقع شدهايم، دو راهى يكى پيروزى نهائى، يكى خداى نخواسته شكست و برگشت به حالهاى اول، تكليف همه ملت اين است كه همانطورى كه اين نهضت را با وحدت كلمه و وحدت مقصد كه همه مقصدشان اسلام بود، همه با هم فرياد اسلام مىزدند، حالا هم همان را حفظ بكنند، اجتماعات خودشان را حفظ بكنند، مساجد را پر بكنند از جمعيتها، جاهايى كه اجتماعات عمومى مىشود، در جاى اجتماعات عمومى
صحيفه نور ج 7 صفحه 246
اجتماع بكنند و مطالب را، آن مطالبى كه مقصدشان است و آن اينكه همه احكام اسلام در ايران جارى بشود، اينها را باز در نظر بگيرند. با اين اجتماعات و با اينطور گرم نگه داشتن نهضت، اين را گرم نگه دارند تا اين مسائل بعدى كه بايد بگذرد و اين حكومت انتقالى مبدل به يك حكومت مستقر بشود، مستقل بشود، مجلس شورا پيدا بشود، رئيس جمهور معلوم بشود تا اينكه بساط آن احزاب، آنهائى كه مخالفتهايى با رژيم اسلامى دارند، آنها از بين بروند و انشاءالله مملكتتان را خودتان ادارهاش بكنيد و خودتان مستقل، بدون اختناق استقلالش را حفظ بكنيد و به پيش برويد.
البته ما براى آتيه هم احتياج داريم به مسائلى. ما نبايد همين، فرض اين بكنيم كه حالا ما يك جمهورى اسلامى پيدا كرديم (و انشاءالله همه جهاتش هم اميد است كه درست بشود) ما نبايد قناعت به اين بكنيم كه در عصر خودمان جمهورى اسلامى محقق شده است، ما براى عصرهاى بعد بايد حالا فكر بكنيم يعنى ما همانطورى كه خودمان مقاصدى داريم و روى آن مقاصد اين نهضت را كرديم اعقاب ما هم همان مقاصد را دارند و آنها هم احتياج دارند به اينكه اجتماع داشته باشند، بينش داشته باشند كه بتوانند اين چيزى را كه شماها به دست آورديد، آنها نگهدارى كنند و مملكتمان تا آخر يك مملكت مستقل و يك مملكتى كه از تحت فشار ديگران خارج شده است و مال خودمان باشد و خودمان ادارهاش كنيم.
اميدوارم انشاءالله كه خانمها كه تشريف آوردهاند اينجا و خيلى هم در اين مسائل سهيم و شريك هستند، در اين نهضت سهيم هستند، شريك هستند بلكه بايد گفت اينها پيشقدم هستند، بايد گفت كه مردها از اينها الهام گرفتهاند در اين نهضت، انشاءالله خداوند همهتان را تاييد كند، موفق باشيد، سعادتمند باشيد و مملكت خودتان را خودتان اداره بكنيد و بچهها را خوب تربيت بكنيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:55 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 247
تاريخ: 11/4/58
فرمان امام خمينى به حجتالاسلام آذرى قمى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ احمد آذرى دامت افاضاته
با توجه به وضع كنونى زندانهاى تهران و احتياج به تسريع در كار رسيدگى به پروندههاى متهمين، بدين وسيله جنابعالى به دادستانى دادگاه انقلاب اسلامى تهران و حومه انتخاب و منصوب مىشويد. اميد آنكه پيرو اين مأموريت اقدام به رسيدگى و تسريع كارها نموده و در هر حال احتياط را مراعات نمائيد. از خداى تعالى موفقيت آن جناب را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 248
تاريخ: 11/4/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان اهواز
بسم الله الرحمن الرحيم
من مىتوانم بگويم كه در زمان اين پدر و پسر به بانوان ما بيشتر ظلم شد تا به ساير اقشار. شما شايد اكثراً يادتان نباشد كه در زمان رضاشاه با بانوان چه كردند اينها، چه مصيبتهائى به بار آوردند با اسم اينكه مىخواهيم ايران را نظير اروپا مثلاً بكنيم، ايران را متجدد بكنيم، نصف از جمعيت ايران را مىخواهيم در جامعه بياوريم. با بانوان نمىدانيد چه كردند، اينها دو طايفه را در آنوقت از همه بيشتر بهشان ظلم كردند يكى بانوان بود كه با اين اسم آنقدر ظلم كردند و يكى هم روحانيون بود. اين دو طايفه را شايد در زمان رضاشاه بيشتر از ساير مردم بهشان تعدى كردند.
بانوان را الزام كردند به اينكه در مجالس كذائى كه داشتند حاضر بشوند. مردها با زنهايشان، با دخترهايشان در آن مجلسهاى فاسد الزام داشتند كه حاضر بشوند. حتى در قم، در قم كه مركز روحانيت بود، در قم هم اين مسائل بود و در همه شهرستانها. اينها نمىخواستند كه به جمعيت ايران يك نيمى افزوده بشود، براى اينكه اينها همه جمعيت ايران را مىخواستند كه نباشد آنطورى كه بايد باشند.
اينها نمىخواستند كه بانوان را آزاد كنند، براى اينكه مردها هم در زمان اينها آزاد نبودند. نه بانوان آزاد بودند نه مردها. آنها آزادى را در چيزهاى ديگر مىديدند كه در آن همهاش فساد بود. آزادى را در اين مىديدند كه زنها با مردها توى دريا لخت بشوند و با هم شنا كنند، در مراكز فحشا با هم مجتمع باشند و به قول خودشان آزادانه هر كارى مىخواهند، بكنند. اينها تربيت انسانى را از ايران بكلى از بين بردند و تربيتهاى غربى، نه آنهم تربيتهاى صحيح غربى، تربيتهاى فاسد غربى در بين ما رواج دادند. و در زمان اين پسر شايد بيشتر معنويات از بين رفت. در زمان او ظلم شايد ظهورش، ظاهرش بيشتر بود، بانوان را بيشتر اذيت كردند، ساير مردم را بيشتر اذيت كردند. ولى در زمان اينها معنويات مملكت را بيشتر از بين بردند، نگذاشتند كه يك رشد فكرى بكنند. با اسم تمدن و با اسم تمدن بزرگ اين مملكت را به هدر دادند، همه چيز اين مملكت را و خصوصاً نيروى انسانى را به هدر دادند و خيانتى كه در اين جهت به مملكت ما كردند بيشتر از خيانتى است كه در اقتصاد كردند، يا در ارتش كردند، يا در فرهنگ كردند. نيروى انسانى ما را نگذاشتند رشد بكند، فرهنگ را نگذاشتند ترقى بكند، نگذاشتند كه جوانهاى ما رشد پيدا بكنند. هر كارى كردند همهاش
صحيفه نور ج 7 صفحه 249
بر خلاف مصلحت مملكت بود. حالا هم كه رفتهاند اينقدر قرض به بانكها باقى گذاشتهاند كه دولت معلوم نيست بتواند از زير اين قرضها بيرون برود. همه چيز مملكت ما را بردند و يك مملكت خرابى گذاشتند.
شما بانوان كه در اين نهضت شركت داشتيد و خداوند شما را حفظ كند، از اين به بعد هم در اين نهضت شركت كنيد و اين نهضت را به پيش ببريد و مهم شما اين است كه اولادها را خوب تربيت كنيد، بانوان را آنطور اينها مىخواستند باشند كه بچههايشان از آنها جدا باشد، بانوان را بكشند به ادارات، نه براى اينكه اداره درست بشود، يكى اينكه ادارات را فاسد بكنند، يكى اينكه بچهها را از دامن مادر جدا بكنند و بچهها از اول كه در دامن مادر نباشد عقده پيدا مىكنند و اكثر مفاسد از اين عقدههائى است كه بچهها پيدا مىكنند.
شما بچههاى خودتان را خوب حفظ كنيد، بچههاى خودتان را خوب تربيت كنيد، اين بچهها هستند كه كشورى را نجات مىدهند. در دامن شما اينها اسلامى بار بيايند، در دامن شما اينها با فضيلت بار بيايند، با ايمان بار بيايند تا در اين مملكت بتوانند خدمت بكنند. خداوند همه شما را انشاءالله سعادتمند كند و همه شما را براى مملكت خودتان مفيد قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 250
تاريخ: 12/4/58
بيانات امام خمينى در ديدار اعضاى هيأت بحرينى و كرد و پاسداران قائميه
دشمنان در صدد بد جلوه دادن نهضت اسلامى هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
از بركات اين نهضت يكى اين است كه طوائف مختلفه را زير يك سقف توى يك اطاق كوچك جمع كرده است، فارس و كرد و عرب و عجم، همه برادرها را در يك جا مجتمع كرده است تا مسائل و مطالبى كه دارند بگويند و ما هم اگر عرائضى داريم به آنها عرض مىكنيم.
آنچه كه الان به نظر من اهميت دارد و اهميت حياتى دارد يعنى حيات اسلام به آن بستگى دارد اين است كه از حالا به بعد ما چه بكنيم، تكليف حالا را معين كنيم. آنچه كه گذشت، گذشت و بحمدالله به خير گذشت، ما چه بكنيم كه از اين به بعد هم به خير بگذرد، به نفع اسلام بگذرد. آن كه الان ما را تهديد مىكند و موجب نگرانى است و نگرانيش بيشتر از نگرانىاى است كه سابق داشتيم راجع به مبارزه با طاغوت اين است كه الان يك قشرهائى هستند، يك اشخاصى در بين ملت هستند كه اينها مىخواهند اين نهضت اسلامى را با اينكه اسلامى است بد نمايش بدهند، يعنى مكتب ما را يك طورى نمايش بدهند به دنيا كه اين مكتب اسلامى هم مثل همين مكاتب ديگر و مثل همين رژيمهاى فاسد ديگر است، منتها آنوقت قدرت دست يك طائفهاى بود و كارهاى خلاف مىكردند، حالا دست يك طائفه ديگر آمده ولى همان كارها را مىكنند.
ما اگر چنانچه در اين مبارزه كه با طاغوت مىكرديم و همه شما جوانهاى عزيز و همه طبقات ملت با هم مجتمع شدند و به پيش رفتند اگر در آن رژيم ما شكست مىخورديم، قتل عام مىشديم چيز مهمى نبود براى اينكه در راه حق بوده است و مكتب ما محفوظ بود و كوشش خودمان را آنقدرى كه مىتوانستيم كرديم منتها زورمان نرسيد آنها غلبه كردند، چنانچه اولياء حق هم بسياريشان مغلوب شدند لكن مكتب محفوظ ماند. سيدالشهدا سلامالله عليه با همه اصحاب و عشيرهاش قتل عام شدند، لكن مكتبشان را جلو بردند. شكست در مكتب نبود پيشروى بود، يعنى بنىاميه را تا ابد شكست داد، قتل سيدالشهدا، يعنى اين اسلامى كه بنىاميه مىخواست بد نمايش بدهد و با ادعاى خلافت بر خلاف موازين انسانى عمل بكند آن را، سيدالشهدا سلامالله عليه با نثار خون خودشان آن رژيم را، رژيم فاسد را شكست داد و خود مقتول شد. ما اگر در اين رژيم سابق در اين مبارزه شكست مىخورديم و آن مكتبمان محفوظ مىماند، دست نخورده مىماند و خودمان از بين مىرفتيم خيلى اهميت نداشت براى
صحيفه نور ج 7 صفحه 251
اينكه سيدالشهدا هم كشته شد، اميرالمؤمنين هم در جنگ با معاويه شكست خورد.
امروز هر قدم كجى كه برداشته شود به نام اسلام تمام مىشود
اما حالا سر يك دوراهى واقع شديم اين اهميت دارد. اين دوراهى اين است كه چه بكنيم كه مكتبمان محفوظ باشد، و چه اعمالى مكتب ما را به باد مىدهد، شما پاسدارهاى عزيز محترم كه علاقمند هستيم ما همه به شما، چه بكنيد؟ چه اعمالى از شما صادر بشود كه اين اعمال در اين رژيمى كه الان رژيم اسلامى است، الان جمهورى اسلامى است، مملكت ما رژيمش الان با رفراندم، جمهورى اسلامى شده، اگر الان يك اعمالى بجا بياوريم، ارتكاب يك كارهائى بكنيم كه بر خلاف موازين شرعيه باشد، بر خلاف موازين عدالت باشد مثلاً فرض كنيد كه جوانى از ما بر خلاف موازين يك تعدى به غير بكند، يك جوانى كه به عنوان پاسبان اسلام است بريزد در خانه يك كسى و يك كار زشتى بكند، امروز اين كار را ديگر پاى اين شخص حساب نمىكنند مىگويند پاسبان، پاسدار اسلام هم اينطورى است، در رژيم سابق ساواكىها اين كارها را مىكردند، در رژيم حالا هم پاسداران اسلام اين كارها را مىكنند. اگر به پاى شخص حساب مىشد و مكتب محفوظ مىماند و نسبت به اسلام نمىدادند اشكال خيلى نبود. آدم فاسد در عالم خيلى هست، آدم مخالف با موازين عمل كن زياد است، اما اگر ما خودمان را پاسدار اسلام بدانيم ما كه در لباس روحانيت هستيم، اين صف و شما كه پاسداران اسلام هستيد و همهمان انشاءالله پاسداران اسلام باشيم، اگر امروز از ما از اين طبقه و از شما و اين طبقه و از آقايان و آن طبقه اگر امروز يك خلافى صادر بشود، اين اشخاصى كه با قلمهاى زهرآلود چشمها را دوختهاند كه يك چيزى پيدا بكنند برايش، يكى را هزار تا اضافه بكنند و به اسلام نسبت مىدهند نه به شما نه به من، اگر يك كارى يك وقتى من كردم مىگفتند خمينى يك آدم مخالف با عقل و اسلام است، اين اشكالى نداشت، خوب، خيلى اشخاص مخالف بودند يكىاش هم من، اما اگر من حالا يك كارى بكنم و بگويند كه رژيم اسلام اينطورى است، يا آقا خداى نخواسته يك كارى بكنند كه نسبت داده بشود به اينكه اين حكومت اسلام هم همين است، اينهائى كه نشستهاند و الان در داخل و خارج چشمها را دوختهاند كه يك مناقشهاى بكنند، يك چيزى از شما، از من، از آقا ببينند، از روحانيون، از پاسداران، از كميتهها، از دادگاه انقلاب، از حكومت - عرض مىكنم كه - ملى، از همه اينها يك چيزى ببينند يكى را هزار مىكنند، آنهم پاى من و آقا حساب نمىكنند، پاى اسلام حساب مىكنند. امروز مكتب ما در خطر است و آنوقت كه رژيم بود، مكتبمان سر جايش بود، خودمان در خطر بوديم. اگر در زمان طاغوت ما با آنها مبارزه مىكرديم و ما را مىكشتند اشكال نداشت شكست خورده بوديم و اگر در زمان طاغوت از يك معمم يك چيزى صادر مىشد، نمىگفتند اسلام، مىگفتند اين ساواكى هست، به اسلام نسبت نمىدادند. الان اگر از پاسدارهاى اسلام، چه شما كه پاسداريد و چه ما كه پاسداريم يك مطلبى صادر بشود، اين اشخاصى كه در صددند كه تخطئه كنند مكتب ما را، اسلام را تخطئه كنند، اينها قلمها را بر مىدارند اينجا به كنايه و در خارج به صراحت مىنويسند و مكتب
صحيفه نور ج 7 صفحه 252
ما يك وقت در دنيا شكست مىخورد. شكست مكتب مصيبت بزرگ است. امروز مسؤوليت طبقه روحانى، مسؤوليت پاسدارهاى اسلام، مسؤوليت حكومت است، رئيس الوزراء اسلام، نخست وزير اسلام، مسؤوليت امروز مثل سابق نيست، امروز مسؤوليت زياد است. مسؤوليت اين است كه اگر يك كارى ما بكنيم، روحانى خداى نخواسته يك كارى بكند، در كميتهها يك كارى بشود، در دادگاههاى انقلابى يك كار خلافى بشود، پاسدارهاى انقلاب يك كارى بكنند، مردم يك كارى بكنند، بازار يك بازار غير اسلامى باشد، آنهائى كه براى مناقشه نشستهاند و چشمهايشان را دوختهاند به ما، آنها براى ما يك كارى مىكنند كه اصل مكتب ما شكست بخورد، يعنى تا ابد اسلام دفن بشود. مصيبت اين است و الا مصيبت كشته شده كه مصيبتى نيست، خوب، جوانهاى ما كشته شدند، در راه اسلام كشته شدند، شهيد شدند، هنياًلهم ، اما كشته شدن، دفن شدن مكتب اهميت دارد، اين را حفظش كنيد اى برادرهاى پاسدار من! اى عزيزان ما! مبادا از شما يك مطلبى صادر بشود كه قلمها برداشته بشود و نوشته بشود كه اسلام اينجورى هست، اينها مثل ساواكىهايند. اى آقايان روحانيون! مبادا از روحانيون يك وقتى، حالائى كه يك قدرتى پيدا شده است يك چند نفر تفنگدار دور خودشان جمع كنند و يك كارى بكنند كه اسلام را لكهدار بكنند.
امروز اگر از يك روحانى يك مطلبى صادر بشود كه بر خلاف موازين باشد، آنهائى كه بايد ما را لكهدار كنند مىگويند اينها هم، آخوندها، الان ديكتاتورى كفش و عمامه است. بهانه دست مردم ندهيد، اسلام ديكتاتورى نيست، آن كه ديكتاتور است مسلم نيست، روحانيت ديكتاتور نيست، آن كه ديكتاتور است روحانى نيست، لكن قلم برداشته مىشود و نوشته مىشود اينها همانها هستند، آنوقت ساواك بود، حالا پاسدار هست. نكند خداى نخواسته يك وقت يك چيزى از شما صادر بشود، از ما صادر بشود، از روحانيون صادر بشود، از كميتهها صادر بشود. اينها هم الان اجزاء مملكت اسلام است. ما ادعا داريم كه يك مملكت اسلامى حالا داريم. الان اينهائى كه به اسم دادگاه اسلام و كميته اسلام عرض مىكنم پاسداران اسلام و روحانيون اسلام الان ديگر آنطور نيست كه مثل رژيم سابق باشد كه اگر شما يك كارى مىكرديد به شما نسبت بدهند، اگر من يك كارى مىكردم به من نسبت بدهند الان يك وضعى داريم كه اگر خداى نخواسته يك قدم كجى برداريم اين را به اسم اسلام تمام مىكنند.
كارى نكنيم كه امام زمان سلام الله عليه پيش خدا خجالت بكشد
اين راجع به دشمنهاى ما، و اما اولياء خدا و خداوند تبارك و تعالى مراقب ما هستند. ما رقيب داريم، خداى تبارك و تعالى رقيب ما هست، ملائكة الله رقيب ما هستند يعنى پاسدارى از ما مىكنند، مبادا يك وقتى نامه عمل شما برود پيش امام زمان سلامالله عليه و آنجا گفته بشود به امام زمان كه اين پاسدارهاى شما، و ايشان سرشكسته بشوند، آقا مسأله مهم است. قضيه، قضيه كشت و كشتار نيست، قيام و نهضت ما، نهضت يك رژيم طاغوتى نيست، قيام و نهضت ما يك نهضت انسانى است، يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 253
نهضت اسلامى است، ما به كتاب و سنت مىخواهيم عمل بكنيم، شما به كتاب و سنت بايد عمل بكنيد. اگر يك وقت نامه عمل يك روحانى را بردند و به امام زمان سلامالله عليه دادند و آن ملائكة اللهى كه بردند دادند گفتند كه اين هم روحانى شماست، اينها پاسداران اسلام شما، و امام زمان خجالت بكشد نعوذ بالله، او علاقه دارد به شما. شما ببينيد اگر اين آقا خودشان خيلى منزه است از پسرشان يك چيزى صادر بشود خودشان سرافكنده مىشوند، اگر از خادمشان يك چيزى صادر بشود خودشان سرافكنده مىشوند. ما همه خادم هستيم، از ما توقع هست، از شما توقع هست.
حكومتى كه مردم حامىاش باشند، سقوط نمىكند
امروز روزى است كه بايد حفظ كنيد شمااسلام را، اسلام را بايد حفظ كنيد. حفظ اسلام به اين است كه اعمالتان را تعديل كنيد، با مردم رفتار خوب بكنيد، برادر باشيد با مردم، مردم را اينطور حساب نكنيد. رژيمهاى سابق مردم را از خودشان جدا مىدانستند. آنها در يك طرف بودند، مردم هم در يك طرف بودند. آنها مردم را مىكوبيدند، مردم هم آنها را اگر مىتوانستند. امروز كه مردم جدا نيستند از پاسداران اسلام، حكومت اسلام كه از مردم جدا نيست، تو مردم است، از همين مردم و از همين جمعيت است شما هم از همين مردميد، از همين جمعيتيد، شما كارى نكنيد كه مردم از شما بترسند، شما كارى بكنيد كه مردم به شما متوجه بشوند، كارى بكنيد كه مردم محبت به شما بكنند، پشتيبان شما باشند. اگر مردم پشتبيان يك حكومتى باشند، اين حكومت سقوط ندارد، اگر يك ملت پشتيبان يك رژيمى باشند، آن رژيم از بين نخواهد رفت اينكه رژيم سابق از بين رفت براى اينكه پشتبيان نداشت، ملت پشتيبانش نبود، ملت پشت به او كرد بلكه خود ملت او را بيرونش كرد. رضاخان را وقتى متفقين از اين مملكت بيرون كردند، مردم شادى مىكردند با اينكه در خطر بودند، جانشان در خطر بود، لشكر غير بود، لشكر اجنبى بود، لشكرهاى اجنبى بودند ريختند به ايران ولى چون رضاخان را بردند، مردم خوشحالى مىكردند. ما خودمان مطلع بوديم در بين مردم اين مردم هم كه رفت كه ديديد كه چه شاديها كردند براى اينكه پشتيبان نداشتند كارى نكنيد كه مردم بگويند كه ايكاش نبود اين پاسدار، كارى نكنيم كه مردم بگويند ايكاش روحانيتى در كار نبود. مسأله مهم است. قضيه اين نيست كه من ساقط باشم، قضيه اين نيست آقا ساقط باشند، قضيه اين است كه اسلام در خطر است. امروز اينطورى است وضع ما، همه انشاءالله با هم متوجه به اسلام و وظائف.
نگذاريد عملى از شما صادر بشود كه اجر شما از بين برود
پاسدارى و وظائف پاسدارى شغل بسيار شريف و بسيار پر مسؤوليت است. شما تا صبح بيداريد و از اين مردم پاسدارى مىكنيد و براى خداست و در خطر هم هستيد. چه چيزى بالاتر از اين، لكن كارى بكنيد كه مقبول درگاه خدا باشيد اين زحمتهاى شما خداى نخواسته هدر نرود و آن اين است كه به وظائف پاسدارى عمل بكنيد و اين است كه خودتان پاسدار خودتان هم باشيد. اين جنود
صحيفه نور ج 7 صفحه 254
ابليسى كه به باطن انسان هجوم مىكنند، پاسدارى كنيد نگذاريد، ردشان كنيد، طردشان كنيد، نگذاريد كه وسوسه بكنند شياطين و خداى نخواسته يك عملى از شما صادر بشود كه اجر شما را از بين ببرد. شما خيلى اجر داريد پيش خدا، نگذاريد اين از بين برود.
در اسلام همه ميزان، تقواست
و من اميدوارم كه همه طبقات اين ملت در تحت لواى اسلام با رفاه، با سلامت، با سعادت، همه با سعادت باشند. اگر اسلام بيايد، در اسلام اين حرفها نيست كه اين سفيد است آن سياه است، آن كرد است و آن لر است، آن روحانى است و آن چى، تقوا ميزان است، اسلام اگر آمد انسان بايد از خودش فقط بترسد، نه از حكومت مىترسد، نه از ارتش اسلامى كسى مىترسد، نه از ژاندارمرىاش مىترسد، نه از پاسبانش مىترسد، نه از پاسدارش مىترسد، هر كسى بايد از خودش بترسد كه اعمالش مبادا بد باشد. و من اميدوارم اسلام به آنطورى كه ما مىخواهيم به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد، در ايران پياده بشود و همه اقشار بدون اينكه فرقى باشد ما بين مرزنشين و ما بين مركز نشين، بين فارس و كرد، بين عرب و عجم، بين كرد و غير كرد، هيچ فرقى در اسلام نيست و همه به حقوق خودشان مىرسند. از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه را مىخواهم و خداوند همه را حفظ كند، غلبه بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 255
تاريخ: 12/4/58
بيانات امام خمينى در جمع جامعه ورزشكاران باستانى مشهد
بسم الله الرحمن الرحيم
از خداوند تعالى مسئلت مىكنم كه ظهور ولى عصر سلام الله عليه را نزديك فرمايد و چشمهاى ما را به جمال مقدسش روشن. ما همه انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار، خدمت كنيم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا بكند و مقدمات ظهورانشاءالله تهيه بشود.
من از شما جوانها، از شما ورزشكارها كه از آستان قدس آمديد تشكر مىكنم و به دوستان اسلام و مسلمين و دوستان ولى عصر سلامالله عليه و ورزشكاران آستان قدس عرض مىكنم كه همانطورى كه با ورزش قوت جسمانى خودتان را تقويت مىكنيد، قواى روحانيتان را هم تهيه و تقويت كنيد. همانطورى كه كوشش مىكنيد كه جسمتان قوى باشد، كوشش كنيد كه روحتان قوى باشد. آن قوت روح و قوت ايمان بود كه شما را غلبه داد بر جنود شيطانى و بر طاغوت و بايد آن قوت ايمان و قوت باطنى، شما را غلبه بدهد بر جنود شيطانى كه در باطن انسان، انسان را مىخواهد اغواء كند. اصلاح كنيد حال خودتان را، همانطورى كه تقويت مىكنيد جسم خودتان را.
شما كه در جوار امام (ع) هستيد و به حرم آن حضرت مشرف مىشويد، وظيفه شما شايد از ديگران كه دورند بيشتر باشد. شما خدمتگزار نزديك هستيد، از نزديكان هستيد و نزديكان امام (ع)، بايد همانطورى كه جسماً و مكاناً نزديك هستيد، روحاً و مكانتاً هم نزديك باشيد. بايد ببينيد كه ائمه ما (ع) در راه اسلام چه فداكارىها كردند و هر چه داشتند در راه اسلام تقديم كردند، ما هم بايد اگر شيعه آنها هستيم، اگر تابع آنها هستيم، در راه اسلام هر چه داريم بدهيم. اسلام عزيزتر از هر چيزى است و چون عزيزتر از هر چيزى است، نبى اكرم (ص) و ائمه ما هر چه داشتند در راه او دادند. خداوند انشاءالله همه ما را توفيق بدهد به اينكه اين وحدت كلمهاى كه موجب عزت اسلام شد از دست ندهيم. اين وحدت كلمه، اين قدرت ايمان، توجه به اسلام، شما را به پيروزى تا اينجا رساند. از اين به بعد هم با همين قدرت پيش برويد، با همين قوه اسلامى، با همين وحدت كلمه. توجه به گرفتارىهاى دنيوى خودتان كمتر بكنيد، توجه به اسلام داشته باشيد، توجه به گرفتارىهائى كه اسلام الان هم دارد از دست
صحيفه نور ج 7 صفحه 256
اين قشرهائى كه نمىخواهند بگذارند جمهورى اسلامى تحقق پيدابكند، كوششها مىكنند كه جمهورى اسلامى نباشد، شما بايد كوشش بكنيد در مقابل همه كوششهاى آنها و همانطورى كه با كوشش شما، همه قدرتها در هم پيچيده شد و نتوانستند اين قدرت شيطانى را نگاه دارند، با قدرت و قوه و قدرت اسلامى شما، قوه ايمانى شما انشاءالله از اين به بعد هم اين راه را ما برويم و آنهائى كه بايد تعيين بشوند براى رسيدگى به قانون اساسى كه اساس مملكت ماست و اساس اسلام است، آن اشخاص صحيح، اشخاص متدين، اشخاص متعهد، اشخاصى كه علماى بلادتان تعيين مىكنند، همه به آنها رأى بدهيد تا انشاءالله يك قانون اساسى پسند اسلام درست بشود و گرفتارىها انشاءالله رفع بشود. من از خداى تبارك و تعالى قدرت جسمى و روحى شما را خواستارم و همين طور قدرت روحى و جسمى همه ملت را و قدرت روحى و جسمى رفقائى كه در آستان قدس داريد و ورزشكارهائى كه در آنجا هستند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
1- مكانت : منزلت و مقام و جايگاه
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 257
تاريخ: 12/4/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از جوانان اصفهان
امروز طرح مسائل تفرقه آميز خلاف مصالح اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز روز اين بحثها نيست و دنبال كردن اين حرف كه چه كسى بد است و چه كسى خوب است خلاف اسلام است و خلاف مصالح اسلامى. اين جزء نقشهاى از خارج است كه نگذارند اين مملكت آرام گيرد، نگذارند شما يك مملكت اسلامىدرست كنيد. اين نقشهاى است كه از خارج اشخاصى شيطان الهام مىكنند به اشخاص متدين و آنها هم بىتوجه دنبال مىكنند. و شما مردم را آماده كنيد كه امروز روزى نيست كه ما مسجدمان را صرف اين بكنيم كه زيد بهتر است يا عمرو، مسيرتان، كارتان و منبرتان، بازارتان همه دنبال اين باشد. الان بايد همه روى اين جمع شويم كه اين قانون اساسى درست از كار در بيايد و اشخاصى را كه تهيه مىكنيد براى بررسى قانون اساسى، اشخاص صحيح باشند، مسلمان و متدين باشند، شرقى و غربى نباشند، امين باشند. امروز وقتتان را صرف اين بكنيد، صرف اينكه زيد خوب است يا نيست نكنيد. خوب باشد پيش خدا خوب است بد باشد پيش خدا بد است، به شما چكار؟ اين مگر يكى از اركان اسلام است كه زيد خوب است يا عمرو! امروز سر ولايت حضرت امير (ع) هم نبايد دعوا كرد. امروز بايد همه با هم مجتمع شويد و جمهورى اسلامى را به آخر برسانيم.
اينها همه روى نقشه است. نقشه كشيدند كه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد و لذا از همه طرف خرابكارى مىكنند. يك خرابكاريشان همين است كه نگذارند جوانهاى ما صحيح بار بيايند و حالا كه بايد از نيروى جوانى استفاده بشود، نگذارند اين نيروى جوانى به ثمر برسد. بنابراين بايد از همه جوانب جلوگيرى بشود، هر دستهاى بايد يك گوشهاش را بگيرد و درست كند. يك دسته مبارزه با مواد مخدر بكنند، يك دسته با مشروبات مبارزه بكنند، يك دسته هم با فسادهاى ديگر مبارزه كنند و همين طور تا انشاءالله اين نهضت به ثمر برسد و دولت اسلامى آنطورى كه اسلام فرموده است، نه آنطورى كه هواى نفس بخواهد، عمل بكند كه اگر اسلام تحقق پيدا كند، اين سعادتى است براى ملت و ساير ملتها. من توفيق شما را دراين مجاهدت از خدا مىخواهم. البته هر كس هم مىتواند به شما كمك كند، كمك به امر خيرى كرده است. خداوند همه شما را موفق كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 258
تاريخ: 12/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران اسلامى منطقه 12 تهران
پاسدارى از مكتب اسلام با عمل به قوانين و مقررات آن
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما برادران و جوانان عزيز تشكر مىكنم كه در اين مدت پاسدارى كرديد و حفظ امنيت را شما كرديد و از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت و عزت شما را خواستارم. لكن نكتهاى را بايد عرض كنم كه به ساير پاسدارها هم كه با من ملاقات كردهاند گفتهام و او اين است كه امروز چشمهائى به شما دوخته شده است، به مملكت شما، چشم دشمنها و چشمهاى گستاخ. دشمنها مىخواهند بهانه پيدا كنند و اين انقلاب را آلوده كنند. يك وقت هست كه يك شخص به عنوان اينكه يك شخص است، يك خلاف مىكند اين خلاف البته صحيح نيست لكن اين اسباب اين نمىشود كه يك نهضت آلوده بشود، يك شخص است. يك وقت هست كه يك شخصى كه منتسب به نهضت است، از نهضت است، مثل شماها كه پاسدار نهضت هستيد و نگهبان جمهورى اسلامى هستيد اگر خداى نخواسته از بعضى از شما يك مطلبى صادر بشود، يك عملى انجام بگيرد كه اين عمل موافق با اسلام نباشد، موجب اين بشود كه اين چشمها كه دوخته شده است كه اشكال بكند، آنوقت اشكالشان را متوجه به شخص اين آدم نكنند كه اين شخص يك همچو كارى كرده است، اشكال را متوجه بكنند به اسلام و جمهورى اسلامى و نهضت اسلامى كه نهضت اسلامى را يك جورى ديگرى غير از آنچه بايد باشد نمايش بدهند. اين مسؤوليتش خيلى زياد است، مسؤوليت اصل كار، همه دارند اگر خلاف بكنند، اما يك مسؤوليتهاى شخصى است كه بين خودش و خدا تمام مىشود وقتى توبه بكند، اما يك مسؤوليتى است كه يك نهضت، اسلام، اينها بسته به آن دارد. اگر چنانچه يكى از شماها امروز كه در لباس شريف پاسدارى هستيد، مثلاً با مردم رفتارش يك رفتارى باشد كه مثل رفتارى كه سابق اجزاء ساواك مثلاً خداى نخواسته داشت، امروز نمىگويند كه اين آقا اين كار را كرد، آنهائى كه دشمن هستند مىگويند كه خوب ما ديديم كه اينها هم آمدند روى كار و جمهورى اسلامى هم شد و جمهورى اسلامى هم كه همان كارهائى كه ساواكىها مىكردند مىكنند. به جمهورى اسلامى نسبت مىدهند، به اسلام نسبت مىدهند. اين مسؤوليت خيلى مسؤوليت بزرگى است كه الان به گردن همه ما هست، يعنى من همين مسؤوليت را دارم، شما هم همين مسؤوليت راداريد. ما بايد پاسدار اسلام باشيم كه پاسدارى از ملت است، يك پاسدارى از بازار مسلمانها و خانه مسلمانها و از اشخاصى كه
صحيفه نور ج 7 صفحه 259
مىخواهند شلوغ بكنند و از اينها پاسدارى مىشود كه اينها شلوغكارها را نگذارند شلوغ كنند، دزدها را نگذارند چه بشود، خيانتها را بگيرند. اين يك قسم پاسدارى است. يك پاسدارى هم پاسدارى از مكتب اسلام است. اين مهم است كه پاسدارى ماها بكنيم از مكتب اسلام،از جمهورى اسلامى. پاسدارى از جمهورى اسلامى، مكتب اسلام اين است كه ما اعمالمان همانطورى كه اسلام مقرر فرموده است باشد. اگر اعمال پاسدارهاى جمهورى اسلامى همان اعمال اسلام باشد، موافق رضاى خدا باشد، با بندگان خدا رفتارش رفتار برادرانه باشد، حتى آنهائى هم كه معصيت كار هستند، پيغمبر اسلام (ص) همانطورى كه براى مؤمنين رحمت و دلسوز بود، براى كفار هم بود، دلسوز بود براى كفار يعنى متاثر مىشد كه اين كفار به كفر خودشان باقى باشند و منتهى به آتش جهنم بشوند، براى آنها دلسوزى مىكرد، دعوتش براى اين بود كه نجات بدهد اين اشخاص كافر را، آن اشخاص عاصى را. خداى تبارك و تعالى خطاب مىفرمايد كه: مثل اينكه مىخواهى خودت را بكشى براى اينها كه اينها ايمان نياوردهاند همچو متاثر بود كه اينها چرا ايمان نمىآورند، اينها چرا نجات پيدا نمىكنند. وقتى يك دستهاى را در يك جنگى در تاريخ هست كه بسته بودند آنها را و مىآوردند از كفار، مىفرمود كه ما اينها را بايد با زنجير وارد بهشت كنيم، حالا بايد با اينطور بياوريم و هدايتشان بكنيم. نور هدايت بود، همانطورى كه با مؤمنين سر صلح و صفا داشت، با ديگران هم داشت، مگر آنهائى كه يك غده سرطانى بودند كه بايد كنده بشوند، از جامعه بايد كنار بروند.
پاسدارى از هواهاى نفسانى و رفتار دلسوزانه با مردم از اهم تكاليف است.
شما آقايان كه الان پاسدار انقلاب هستيد (يعنى انقلاب اسلامى) همانطورى كه از انقلاب پاسدارى مىكنيد، تكليف بالاتراين است كه از اسلام پاسدارى بكنيد و آن به اين است كه از خودتان پاسدارى كنيد، از هواهاى نفسانى خودتان، از شهوات خودتان، از ميلهائى كه ميلهائى است كه در هر انسان هست و ميل شيطانى است، از اينها پاسدارى بكنيد به طورى كه وقتى كه شما پاسدارها را مردم مىبينند و يا آن چشمهائى كه مىخواهند يك اشكالى بكنند ببينند، ببينند كه شما مردمى هستيد كه سلامت هستيد، در عين حالى كه قدرت داريد، در عين حالى كه با اشخاصى كه فاسدند قدرتمندى هم نشان مىدهيد لكن با مردم رحيم هستيد، با مردم رفيق هستيد. رژيم سابق و رژيمهاى شيطان، اينهائى كه مردم را به داغ مىكشند، داغ مىكردند ملت را، اذيت مىكردند، ارعاب مىكردند با هر طورى بود مردم را مىخواستند از خودشان بترسانند، اين نكته اثر اين بود كه خودشان خيانتكار بودند و ازمردم مىترسيدند و هر چه زيادتر ارعاب مىكردند، دليل بر اين بود كه زيادتر مىترسند، براى حفظ خودشان چاره نمىديدند الا اينكه مردم را اذيت كنند و ارعاب كنند كه مردم بترسند از اين ولهذا نمىتوانستند اينها چهره خودشان رادر جامعه نشان بدهند. اين محمد رضا يك وقت توى جامعه نتوانست بيايد، هر وقت اينها مىخواستند عبور بكنند از يك خيابانى، اين خيابان قرق مىشد، اجزاء سازمان امنيت تحت نظر مىگرفتند همه خانههاى مشرف به خيابان را، همه جا قرق مىكردند و
صحيفه نور ج 7 صفحه 260
تحت نظر مىگرفتند و آنها هم كه هياهو مىكردند از خودشان بودند نه مردم، مردم كه براى اينها هياهو نمىكردند. تا همچو نمىشد و همه چيز كنترل نمىشد و تحت نظر و مراقبت قرار نمىگرفت، اين جرأت نمىكرد از اين خيابان عبور كند، چرا؟ براى اينكه مردم با او خوب نبودند، او از هر فردى مىترسيد مبادا يك وقتى يك مثلاً تفنگى به او بزنند.يك سنگى به از بزنند مىترسيدند از مردم. ژاندارمرى ما و عرض بكنم كه ارتش ما و شهربانى ما همه آنها وضعشان اينطورى بود كه با مردم از باب اينكه نبودند، مردم را ارعاب مىكردند براى اينكه كلاه خودشان را حفظ كنند. اسلام اينطور نيست، اسلام سردارهايش هم توى مردم هستند. پيغمبر اسلام (ص)، خوب سردار همه بود، بزرگ همه بود توى مردم بود، با مردم مىآمد مىنشست، توى مسجد مىنشست مثل ساير مردم. حضرت امير (سلام الله عليه) آنوقت كه حكومت يك مملكتى بود كه چندين مقابل ايران بود، مصر بود، حجاز بود عراق بود، ايران بود، سوريه بود عرض كنم يمن بود، همه اينها تحت سيطره او بود، مثل ساير مردم مىآمد با مردم مىنشست، معاشرت مىكرد براى اينكه از مردم نمىترسيد، ظلم نكرده بود به مردم تا بترسد، خلافى نكرده بود كه از مردم بترسد، براى مردم بود، مردم او را حامى خودشان مىدانستند. مردم شما را بايد حامى خودشان بدانند. شما جورى رفتار كنيد كه مردم شما را تشخيص بدهند كه يك برادرهاى دلسوزى هستيد براى آنها و براى حمايت آنها شما شبها بيدار هستيد و شبها كشته مىدهيد. اگر خداى نخواسته يك جوانى در بين شما پيدا شد (از باب اينكه جوان است گاهى بىتوجه به مسائل است) يك وقت خواست يك كارى بكند كه كج رفتارى باشد،با مردم يك خشونتى بخواهد به دست بدهد، حالا كه يك تفنگى دارد، روى مردم مثلاً چه بكند نصيحتش كنيد به اينكه اسلام است، ديگر قضيه، قضيه رژيم طاغوت نيست كه سربازش با مردم دعوا بكند، سربازش برادر مردم است و براى مردم است. وقتى اينطور شد مردم هم براى شما مىشوند. محبت متقابل است، وقتى شما محبت به مردم كرديد مردم به شما محبت مىكردند. آن روزى كه ارتش ايران شمشير كشيده بود دنبال مردم، مردم هم با تمام قوا با آنها مىجنگيدند. آن روزى كه ارتش آمد توى مردم و با مردم چيز كرد، گل سرش مىريختند، محبت متقابل است.
تأكيد بر حفظ حيثيت اسلام و جلوگيرى از بهانه جوئى دشمنان
الان يك وقتى است كه ما احتياج به اين داريم كه همهمان رفتارمان، گفتارمان، اعمالمان يك طورى باشد كه اين دشمنهاى ما به ما اشكال نكنند كه اينها هم همانند، آنروز نمىتوانستند، حالا مىتوانند، آن روز چون آب نبود شنا نمىكردند، حالا آب هست، حالا وقتى كه آب هست شناگر قابلى هم هستند. نبايد اينطور بشود، ما بايد حفظ كنيم خودمان را، حفظ كنيم حيثيت اسلام را، حفظ كنيم حيثيت جمهورى اسلامى را و حفظ كنيم بازار و خيابان و اينها. اينها اهميتش كمتر از آن حفظهائى است كه عرض كردم، آنها بسيار مهم است و من دعاگوى همه شما هستم، و خدمتگزار همه شما هستم و از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت، عزت، قدرت شما را مىخواهم و انشاءالله اميدوارم كه با
صحيفه نور ج 7 صفحه 261
همين قدرت پيش برويد و با همين قدرت نهضت را پيش ببريد و اسلام آنطورى كه دلخواه همه است تحقق پيدا بكند و همهمان انشاءالله مملكت خودمان را، خودمان اداره بكنيم و دست ديگران مقطوع از آن باشد و اسلام به آن طورى كه هست و به آن طورى كه مكتب مترقى است در خارج انشاءالله با كمك همه و قدرت شما برادران برومند انشاءالله تحقق پيدا بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:56 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 262
تاريخ: 12/4/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان سواحل جنوب
تحول همه جانبه فكرى و روحى را خداوند نصيب ملت كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
اين بركات نهضت است كه شما بانوان ساحل را و ساير بانوان محترم ايران را در مسائل روز و در مسائل سياسى وارد كرده است دستهاى جنايتكار كه مظهرش دست محمدرضا و پدر او بود همه قشرهاى ملت را از امور اجتماعى و سياسى كنار گذاشته بود. مسائل سياسى در پيش بانوان اصلاً مطرح نبود و پيش برادرها هم مطرح نبود، يا اگر بعضى مطرح مىكردند روى همان جريان سياست چپاولگرى بود. اگر بعضى قشرهاى به اصطلاح سياسى هم در آنوقت در مسائل سياسى وارد مىشدهاند، آن سياستهاى ديكته كرده از غرب براى چپاول كردن شرق بود. اين تحول كه در ايران پيدا شد تحول همه جانبه بود، تحول فكرى و تحول روحى كه خداى تبارك و تعالى نصيب شما ملت كرد. دراين زمان كه مىبينيم گوينده شما بانوان ساحلى، سخنگوى شما بانوان ساحلى مسائلى را كه مطرح مىكند مسائل روز است، مسائل سياسى روز است، مسائل اجتماعى روز است، همانطور كه بانوان ديگر در مراكز و در ساير جاهاى ايران مسائلى را كه مطرح مىكنند مسائل روز و مسائل سياسى و اجتماعى است، كه اين تحول به بركت اين نهضت اسلامى پيدا شده. من اميدوارم كه اين تحول باقى بماند. و شما بانوان و شما برادران و ساير برادران و خواهران ما جديت كنند و اين تحول روحى را حفظ كنيد و در مسائل سياسى خودتان، در مسائل اجتماعى خودتان دخالت كنيد.
اين نهضت شما را از قيد و بندها نجات داد
در رژيم سابق، به اسم اينكه نيمى از جمعيت را در مسائل وارد بكنند همه جمعيت را از مسائل روز و از مسائل زندگى و از مسائل سياسى كنار گذاشتند. امروز است كه همه قشرها در مسائل خودشان و در مسائل كشورشان و در مسائل سياسى دولت دخالت مىكنند. امروز است كه تمام ملت، چه بانوان محترم و چه برادران در سرنوشت خودشان دخالت مىكنند. آنها مدعى بودند كه ما نيمى از جمعيت را آزاد كرديم، با اسم آزادى نيمى از جمعيت، تمام جمعيت را از آزادى محروم كردند. شما امروز آزاد هستيد، همه برادران و خواهران امروز آزادند و آزادانه از دولت انتقاد مىكنند، از هر چيزى كه برخلاف مسير ملت و اسلام باشد انتقاد مىكنند، مسائل اساسى را از دولت تقاضا مىكنند. اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 263
نهضت شما را آزاد كرد و از آن بندهائى كه بر ملت بود نجات داد. اگر آزادانه در اينجا مجتمع هستيد و آزادانه مسائل سياسى و اجتماعى محل احتياج ملت را طرح مىكنيد، و وظايف سنگين كه در اين برهه از تاريخ به عهده يكايك افراد ملت است.
تأكيد بر ادامه نهضت و انتخاب وكلاى متدين و مطلع
تأكيد مىكنم شما موظفيد كه نهضت را به همانطور كه تا اينجا رسانديد تا آخر برسانيد و در انتخاب وكلائى كه خبره هستند و مىخواهند مطالعه قانون اساسى كه سرنوشت ملت است بكنند، انتخاب اشخاص متدين، اشخاص مطلع و متعهد و عقيده مندبه نهضت اشخاصى كه نه مايل به طرف شرق هستند و نه مايل به طرف غرب بلكه در صراط مستقيم انسانيت و اسلام هستند، آنها را انتخاب كنيد. سرنوشت خودتان را به اشخاص امين بدهيد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 264
تاريخ: 12/4/58
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى سراسر كشور
واقعيت هر رژيمىاز اجزاء آن رژيم معلوم مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
ما تحت مراقبت هستيم. همانطور كه شما پاسداران عزيز و همه پاسداران اين ملت مراقبت مىكنند از كشور، دستهائى به دنبال اين هستندكه دستهائى كه مىخواهند با توطئههاى شيطانى اين نهضت را خاموش كنند يا سست كنند، شماها مراقبت داريد تا اينكه جلوگيرى بكنيد، چشمهائى هم هست كه از شما مراقبت مىكند، چه چشمهاى دشمنانتان و چه چشمهاى دوستانتان و چه مراقبتهاى ملائكه الله و چه مراقبت خداى تبارك و تعالى. همه تحت مراقبت هستيد. همانطورى كه شما مراقبت مىكنيد از خرابكارها، تحت مراقبت هستيد كه مبادا خرابكارى بكنيد. امروز غير از ديروز است. ديروز كه كشور ما طاغوتى بود، اگر افراد يك خلافى مىكردند در دولت طاغوت بود، جرم سبكتر بود و افراد عادى اگر خلاف بكنند خلاف است لكن جرم سبكتر است. امروز از دو جهت خلافها سنگين تر است و خطاها بزرگتر.از يك جهت كه مملكت جمهورى اسلامىاست و چشم آنان دوخته شده است به اين جمهورى اسلامى. دشمنان دارند مراقبت مىكنند دارند توجه مىكنند، ما را تحت مراقبت قرار دادهاند كه ببينند اين جمهورى اسلامى چيست، واقعيت اين جمهورى اسلامى چيست. واقعيت هر رژيمى و هر حكومتى، از اجزاء آن رژيم و اجزاء آن حكومت و اعمال آنها اين واقعيت پيدا مىشود و معلوم مىشود. اگر چنانچه امروز كه ما جمهورى اسلامى ادعا مىكنيم كه هست، رژيم فاسد بحمدالله كه رفت و حالا به حسب رأيى كه همه داديد به جمهورى اسلامى، جمهورى اسلامىمستقر شد، اگر از مردم عادى هم خطائى صادر بشود جرمش زيادتر است از ديروز. ديروز در حكومت طاغوت بود، امروز در حكومت حزب الله است. در حكومت پيغمبر اكرم اگر چنانچه كسى خلاف بكند فرق دارد تا اينكه در حكومت طاغوت خلاف بكند. از اين جهت همه ملت تحت مراقبت هستند، هم چشمهاى دشمنها دوخته شده است كه از شماها، از ماها، از اجزاء اين ملت، از افراد اين ملت كه اينها رأى دادند كه حكومت اسلام، جمهورى اسلامى، مناقشه كنند، خرده گيرى كنند. خردهگيرى، نه خردهگيرى شخصى به افراد كه بگويند فلان اينطور بود، مناقشه به اينكه جمهورى اسلامىاين است. آنها مراقب اين مطلب هستند. آنهائى كه با جمهورى اسلامى مخالفند كم نيستند، در مسلمين هم زيادند. حكومتهاى طاغوتى كه الان در بلاد مسلمين هست بسيارى از آنها، آنها هم با حكومت
صحيفه نور ج 7 صفحه 265
جمهورى اسلامىمخالفند. درصورتى كه اكثر افراد خارجىهائى هستند كه به اسلام اعتقاد ندارند، آنها هم اكثرشان، البته خيلىهاشان اسلام را محترم مىدارند يعنى بسيارىشان حكومتهاشان مخالفند بااسلامى و جمهورى اسلامى. در داخل هم ما زياد داريم اينطور. همين الان در داخل هم بسيار هست از اينهائى كه با جمهورى اسلامى مخالفند. با جمهورى مخالف نيستند با جمهورى اسلامىاش مخالفند. اينها همه چشمهايشان را دوختتهاند كه از ما يك خطائى ببينند يكى را هزار تا كنند، در نوشتههاشان، در مجلههاشان در روزنامههاشان خارج، داخل يك مطلب جزئى را بزرگش كنند. اين اشخاص دشمن با ما هستند كه با قلمهاى زهر آلودشان مىخواهند اين نهضت را آلوده كنند، ننگين كنند، به عالم نمايش بدهند كه اسلام هم همين است حالائى كه اسلامى شده است و اينها ادعا مىكردند كه حكومت اسلامى يك حكومت عدالت است، دولت اسلام دولت عادل است، پاسبان اسلام يك پاسبان عادل است. اگر خداى نخواسته يك اشتباه و خطائى بكنيم اينطور نيست كه يك شخص اشتباه كرده، يك شخص خطا كرده، پاى شخص اينها حساب نمىكنند، اينها كه مىخواهند مكتب ما را آلوده كنند پاى مكتب حساب مىكنند يعنى بىانصافى مىكنند. شخص اگر يك كارى كرد به مكتب مربوط نيست لكن آنها دنبال اينند كه گناه شخص را پاى مكتب بگذارند. بنابراين از من تا آقا، تا همه اقشار ملت الان پاسدارى از اسلام به اين معنا كه همچو پاسدارى بكنند كه بهانه دست اين اشخاصى كه بهانه گير هستند و جرم من و جرم شما را پاى مكتب حساب مىكنند، يك همچو بهانهاى دست اينها ندهيد، از خودمان پاسدارى كنيم، بدانيم كه ما تحت مراقبت دشمن هستيم، تحت مراقبت دوست هستيم، تحت مراقبت اولياء خدا هستيم، تحت مراقبت خدا هستيم.
همه ملت اسلام، پاسدار اسلامند
عالم محضر خداست، الان ما در محضر خدا هستيم، خدا همه جا هست، حضور دارد. اگر خلافى بكنيم در حضور خدا خلاف كرديم، در محضر خدا خلاف كرديم. و با ادعا به اينكه جمهورى اسلامىاست و الان هم رژيم، رژيم جمهورى اسلامى است، اگر خداى نخواسته به وظائفى كه بايد پاسدار عمل كند عمل نكنيم، من هم پاسدارم آقا هم پاسدار است و شما همه، همه ملت اسلام پاسدار اسلامند كلكم راع و كلكم مسؤول همه بايد رعايت بكنند، همه مسؤول هستند. اگر بنا باشد كه خداى نخواسته در يك قطعه از زمان كه حساسترين قطعات زمان است بر كشور ما و بر اسلام، اگر خداى نخواسته از پاسدار، چه پاسدار روحانى كه آنها هم همه پاسدارند (روحانيون) و چه شما آقايان كه پاسدار هستيد، اگر از اين دو قشر پاسدار اشتباه و خطائى واقع بشود، اينهائى كه دشمنند پاى اسلام حساب مىكنند، دوستان نه، دشمنها پاى اسلام حساب مىكنند و مكتب ما را مىكوبند. و اين يك مسؤوليت بزرگى است براى همه.
اينطور نيست كه من خيال كنم يا شما خيال كنيد كه خوب معصيت كارم و بينى و بين الله مثلاً چه. نه مسأله اين نيست مسأله مكتب است، مسأله اسلام است. الان ما در يك وقتى واقع شديم كه حيثيت
صحيفه نور ج 7 صفحه 266
اسلام دست ماهاست. اگر ما در رژيم سابق يك اشتباه و خطائى مىكرديم پاى اسلام حساب نمىشد اين يك رژيم طاغوتى بود، نمىگفتند كه دولت اسلامى كذا، مىگفتند در دولت طاغوت اين واقع شده است. دشمنان هم نمىگفتند كه دولت اسلامى، دراسلام اين است. دولتها هم نمىگفتند. امروز كه اسلام است امروز كه دولت اسلامىاست، مملكت رژيمش جمهورى اسلامىاست، شماها پاسدار اسلام، همه ما انشاءالله پاسدار اسلام هستيم، اگر چنانچه حالا يك خطائى واقع بشود فرم اين خطا با خطاى سابق فرق دارد، برداشت دشمنهاى ما در اين جمهورى اسلامى با برداشتشان در رژيم طاغوتى فرق دارد پاى اسلام حساب مىشود. اين يك مسؤوليت بزرگى است به عهده ما، مسؤوليت بسيار بزرگى است به عهده اين آقا كه سر پرست پاسداران هست، اين مسؤوليت بزرگى است به عهده هر يك ، يك شما كه عدهاى در تحت نظارت شما هست، مسؤوليتى است براى خود آن افرادى كه پاسدار هستند، همه در اين مسأله مشترك هستيم كه مسؤوليت داريم. من يك جور مسؤوليت دارم، آقا يك جور مسؤوليت دارد، شما آقايان يك جور مسؤوليت داريد، قشرهاى ملت، پاسدارهاى ديگر، قشرهاى ديگر همه مسؤوليت داريم براى اينكه امروز خطاى ما خصوصاً خطاى قشر روحانى و قشر پاسدار، قشر پاسدارهاى اسلام، اينها پاى اسلام حساب مىشود يعنى دشمن ما مىآيند ثبتش مىكنند به نام اسلام و در خارج و داخل، در خارج با صراحت، در داخل با اشاره منعكش مىكنند كه جمهورى اسلامى همين است. حالا كه ما هيچ كارى نكرديم، معممين ديكتاتورى نكردند، خوب حالا دارند به ما مىگويند ديكتاتور. معممين متوجه باشند كه اشخاص مىخواهند براى شما مناقشه كنند. اگر خداى نخواسته در يك جا يك معممىيك خلافى بكند، يك روزى خداى نخواسته به كسى زور بگويد، مىگويند همه آخوندها ديكتاتور هستند همه ديكتاتورند، از آنوقت تا حالا ديكتاتورى محمد رضا بود، حالا ديكتاتورى عمامه و كفش است. اينها دنبال اينند كه درست كنند و ما بايد مراقبت كنيم. اين مراقبت يك مراقبتى كه شما از دزدها مىكنيد، خيانتكارها مىكنيد، اين مراقبت بالاتر است. اين مراقبت يك مراقبتى است كه اساس اسلام در خطر است، مكتب در خطر است. اگر فرض كنيد كه توطئهها جمع بشود خداى نخواسته (همه توطئههائى كه مىگويند هست ولو باور نكنيد كه اساسى دارد، لكن خوب شايعات است) شما اگر فرض كنيد كه توطئهها همه با هم جمع بشود و شما پاسدارها و اين آقا و اين بنده و همه را بيايند از بين ببرند اما مكتبمان محفوظ باشد، ما شكست نخورديم، ما به وظيفهمان عمل كرديم، نتوانستيم مطلب را به آخر برسانيم چون قدرت نداشتيم. حضرت امير صلوات الله عليه نتوانست در جنگ معاويه غلبه كند، مغلوب شد يعنى همان اشخاصى كه با خودش بودند، همان اشخاص مخالفت كردند با او و مغلوبش كردند، لكن مكتبش محفوظ بود. سيدالشهدا مكتبش محفوظ بود و خودش شهيد شد. شهادت گاهى مكتب را پيش مىبرد و شايد اكثراً اينطور باشد. خدا نكند كه يك وقت شهادت مكتب پيش بيايد، اسلام را لكهدار كنند، جمهورى اسلامى را بگويند اين رژيم مثل همان رژيمى، براى اينكه ما بايد از افرادش، از اشخاصى كه تبع او هستند بشناسيم و ما وقتى كه اطراف و افرادش را ملاحظه مىكنيم مىبينيم اينها از همان سنخ كارها مىكنند،
صحيفه نور ج 7 صفحه 267
اينها هم منزل مردم مىريزند. بحق هم باشد نبايد كرد، در صورتى كه بحق هم باشد، نبايد يك كارى كرد كه صورت، صورت باطل است، ولو واقع حق است، بعضى به او صورت باطل مىدهند. تحت مراقبت هستيم و هستيد. اين مراقبت از دشمن كه دنبال اينند كه ما را معرفى كنند به دنيا كه اينها اينطور هستند. شما ملاحظه كرديد كه يك عده معدود جنايتكارى كه اگر وجودش محفوظ مىماند، مثل يك غده سرطانى جامعه را فاسد مىكرد، اين عده معدود را شما ملاحظه كرديد كه وقتى كه دادگاه اسلامى اينها را حكم به اعدام كرد و اعدام كرد سروصدا از اطراف بلند شد و ما را به عنوان هيتلر خواندند. قضيه را مىدانند، لكن دنبال اينند كه يك چيزى از ما پيدا بكنند و يكى را هزار تا بكنند.
كارى نكنيم كه امام زمان سلام الله عليه پيش خدا شرمنده شود
و ما بايد مراقب باشيم. اين مراقبت دشمنها و مراقبت اولياء خدا و دوستان شما كه آنها هم انشاءالله دوستان شما هستند شما هم دوستان آنها هستيد و مراقبت ذات مقدس حق تعالى از همهمان، همه تحت مراقبت هستيم. پاسدارهاى معنوى ملائكه الله به همه ما اشراف دارند كه ما چه مىكنيم، در اين پاسدارى ما چه مىكنيم در اين آزادى كه الان پيدا شده، اين قدرتى كه الان به دست شماها افتاده است. الان شما قدرتمند شدهايد ديگر. پيشتر آنها قدرتمند بودند چه كردند و چه كردند، حالا ببينيد كه الان كه قدرت دست شما افتاده است و شما بحمد الله غنائم جنگى را گرفتيد، تفنگها رااز دست آنها گرفتيد و دست خودتان است و الحمدالله پاسدارى هم داريد مىكنيد و اميد است كه انشاءالله تا آخر برويد، حالا ببينيد كه تحت مراقبت هستيد. نامه اعمال ما مىرود پيش امام زمان سلام الله عليه هفتهاى دو دفعه (به حسب روايت) من مىترسم ما كه ادعاى اين را داريم كه تبع اين بزرگوار هستيم، شيعه اين بزرگوار هستيم اگر نامه اعمال را ببيند و مىبيند تحت مراقبت خداست نعوذ بالله شرمنده بشود. شما اگر يك فرزندتان خلاف بكند شما شرمنده مىشويد اگر اين نوكر شما خلاف بكند شما شرمندهايد در جامعه آدم شرمنده مىشود كه پسرش اين كار را كرده يا نوكرش اين را كرد يا اتباعش اين كار را كرده من خوف دارم كه كارى بكنيم كه امام زمان سلام الله عليه پيش خدا شرمنده بشود. اينها شيعه تو هستند اين كار را مىكنند. نكند يك وقت خداى نخواسته يك كارى از ماها صادر بشود كه وقتى نوشته برود، نوشتههائى كه ملائكه الله مراقب ما هستند، رقيب هستند، هر انسانى رقيب دارد و مراقبت مىشود، ذرههائى كه بر قلبهاى شما مىگذرد رقيب دارد، چشم ما رقيب دارد، گوش ما رقيب دارد زبان ما رقيب دارد، قلب ما رقيب دارد. كسانى كه مراقبت مىكنند اينها را، نكند كه خداى نخواسته از من و شما و ساير دوستان امام زمان سلام الله عليه يك وقت چيزى صادر بشود كه موجب افسردگى امام زمان سلام الله عليه باشد. مراقبت كنيد از خودتان، پاسدارى كنيد از خودتان. اگر بخواهيد اين پاسدارى شما، در دفترى كه پاسداران صدر اسلام در او ثبت است در آن دفاتر ثبت بشود، همانطور كه آنها پاسدارى مىكردند از خودشان، شما هم از خودتان پاسدارى كنيد تا ثبت بشود آنجا.
صحيفه نور ج 7 صفحه 268
متاع بزرگمان اسلام را آنطورى كه هست به عالم عرضه كنيم
خداى تبارك و تعالى شما را انشاءالله از پاسداران اسلام، قرآن و احكام خدا قرار بدهد و همه ملت را پاسدار قرار بدهد. خداى تبارك و تعالى به شما سعادت عنايت كند و شما را پاسدار خودتان قرار بدهد. خداى تبارك و تعالى همه شما را عزت سلامت و عظمت و قدرت دهد كه اين مملكت را همانطور كه تا حالا به پيش را نديد و دستهاى خائنين را قطع كرديد از اين به بعد هم به پيش برانيد و اين تتمهها را از بين ببريد. يك مملكت اسلامى كه ما بتوانيم عرضه كنيم كه ما اين را مىخواستيم و اگر شما متاعتان را آنطورى كه هست عرضه كنيد همه از شما مىپذيرند. متاع خوب را همه مىپذيرند و متاع ما خوب است، مگر خودمان خرابش بكنيم. متاع، قرآن است، اسلام است. اگر خداى نخواسته ما يك تصرفى از پيش خودمان نكنيم، يك كارهاى خلافى نكنيم و متاع بزرگمان آنطورى كه هست به عالم عرضه كنيم كه اين جمهورى اسلامى بود كه ما مىخواستيم، اين وزارتخانههاى ماست كه اسلام مىخواهد، اين ارتش ماست، اين ژاندارمرى ماست، اين پاسبان شهربانى ماست، اين ادارات و ساير قشرهاى ما هستند، اين پاسدارهاى ما هستند، اين را اگر ما عرضه كنيم، آنطورى كه خدا مىخواهد باشيم و عرضه كنيم به عالم، يك متاع بسيار خوب است، همه طالبش هستند و انشاءالله خواهيد ديد كه ممالك اسلامى يكى پس از ديگرى به شما اقتداء مىكنند و يك وقت هم اسلام آن قدرتى كه در صدر اسلام براى اسلام بود، آن قدرت را پيدا مىكند كه دو امپراطورى بزرگ عالم را كه آنوقت از آنها بالاتر نبود شكست داد. يك جمعيت كه غلبه كرد بر دو امپراطورى بزرگ عالم، كه اميدوارم شما همين طور. خداوند انشاءالله همه تان را تائيد كند، اين برادر عزيز ما را تائيد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 269
تاريخ: 12/4/58
بيانات امام خمينى در كاركنان سازمان مبارزه با اعتياد
لزوم جلوگيرى از خريد و فروش مواد مخدر و مبارزه با مطلق فساد
بسم الله الرحمن الرحيم
اصل قضيه مبارزه با فساد مطلقاً و با اين قسم از فساد كه اعتياد باشد، هيچ اشكالى ندارد و مطلبى است كه بايد بشود و بايد هم دولت و اشخاصى كه مىتوانند كمك كنند كه اين فساد برداشته شود، در اين هيچ اشكالى نيست و هر عقلى و هر عاقلى اين معنا را تصديق دارد كه با اينطور فسادها كه جوانهاى ما را به نيستى تقريباً مىكشاند بايد مبارزه بشود و آنهائى كه معتاد هستند بايد آنها را در مراكزى، از اعتياد بيرون بياورند و بالاتر، جلوگيرى از فروش و خريد و پخش اينگونه مواد بسيار لازم است، از نظر شرع، اين كار هم بايد بشود. من حالا كيفيت اينكه چه جور است و وضعش چه جور است اينها را ديگر من الان اطلاعى ندارم، اگر آقايان مثلاً يك برنامهاى دارند و آن برنامه موافق با مصالح است و موافق با همين قضيه است كه براى جلوگيرى از اعتياد و براى اينكه معتادين را معالجه بكنند، بسيار امر صحيحى است و لازم است. البته فساد در اين مملكت هم منحصر به اعتياد نيست، به اعتياد و اينطور فسادها دامن زدند، زياد كردند، اصل برنامه اين بوده است كه جوان ما را به فساد بكشند. اينها براى اينكه مبادا يك قدرتى يك وقتى در مقابلشان قيام كند، هر جا كه احتمال قدرتى مىدادند آن را با تمام قوا سركوب كردند. احتمال مىدادند كه روحانيت جلوى آنها را بگيرد، زمان رضاخان هر كه يادش است مىداند كه با روحانيت چه كردند و بعدش هم به آن طرز نبود، به طرز شيطنتگرى بدترى درزمان اين يكى بود. دانشگاه را احتمال مىدادند كه يك وقتى در مقابل اينها بايستيد، دانشگاه را هم با طرحهائى نگذاشتند كه دانشگاه صحيح براى اين مملكت باشد مردم را احتمال مىدادند كه اگر اتكا بكنند به اسلام يا اتكا كنند به روحانيت بلكه بتوانند بدبين بكنند به اصل همه مكتب توحيدى و اسلامى. از اين جهت تبليغات دامنه دارى كه بايد گفت چند ساله طورى كرده بود كه جوانهاى مااشخاصى كه درست، به عمق مسائل سياسى نمىرسيدند، اينها هم باورشان آمده بود كه اسلام يا هر مكتب توحيدى بر خلاف مسير ملتهاست و جلوگيرى از رشد انسانى مىكند، جلوگيرى از تمدن مىكند. اگر يادتان باشد در زمان محمدرضا و در اوائل اين نهضت يك وقتى در يكى از كلامش گفت كه اين معممين، روحانيون مىخواهند كه مملكت برگردد به حال سابق، حتى كسى
صحيفه نور ج 7 صفحه 270
سوار اتومبيل هم نشود، سوا ر طياره هم نشود، اينها با اين هم مخالفند، اينها مىخواهند مثل همان سابق مثلاً با الاغ اين طرف و آن طرف بروند. همان وقتى كه بعضى مراجع با طياره رفته بودند به مشهد، همان وقت هم ايشان همين حرف را مىزد كه ما هم بالاى منبر گفتيم همين حرفى كه اين مىزند الان بعضى مراجع با طياره رفتند مشهد، چطور اين حرف را مىزند؟ روحانيت با فساد مخالف است نه با تمدن. اين رژيم بود كه به اسم تمدن فساد را رايج كرد، مراكز فحشا در تهران آنطورى كه مىگويند بيشتر از مراكز كتابفروشى بود، مشروب - فروشى از كتابفروشى مىگويند در تهران زيادتر بوده، حالا البته انشاءالله نيست.
آن كسى كه در سرحدات شلوغ كارى مىكند و آن كسى كه هروئين را در مملكت رواج مىدهد هر دو طبق يك نقشه براى شكست اين نهضت عمل مىكنند.
اينها مىخواستند كه هر قوهاى كه احتمال بدهند كه در مقابل اجانب و اربابها مىايستد و هر فكرى را كه احتمال بدهند كه اين فكر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند فكر را از آنها بگيرند. فكر را چطور بگيرند؟ با اعتياد به مشروبات، با اعتياد به هروئين و امثال اين مخدرات كه فكر انسان را مىگيرد، انسان را از ميان تهى مىكند و مراكز فحشائى كه سرتاسر مملكت بود، مراكز فسادى كه سرتاسر مملكت بوده، خوب، اين هم جوانها را مشغول مىكرد به امور شهوانى كه بكلى افكار را از دستشان مىگرفت. اين يك برنامه اى بود كه روى يك حساب دقيق اين كارها انجام مىگرفت. و الان روى يك حساب دقيق دارد يك كار ديگر انجام مىگيرد. شماگمان نكنيد كه، همين طورى الان صد تا گروه پيدا شده، صد تا گروه اظهار وجود كرده، صد تا بيشتر مىگويند اظهار وجود كردهاند، اين همين طورى نيست صد گروه در يك مملكتى اظهار وجود كنند، يعنى صد گروه با هم اختلاف پيدا بكنند، يعنى صد گروه با اسلام مخالف باشند، بيشترشان، اين همين طورى نيست كه من باب اتفاق هر گروهى دلشان خواسته، خير، يك دستى در كار است كه يا اينها دانسته هستند كه خيانتكارند چنانچه بسياريشان اينطورند يا ملتفت نيستند و توجه به مسائل سياسى ندارند. در يك موقعى كه همه قدرتها جمع شد با هم و ملت را با هم منسجم كرد، الان كه وقت اين است كه نتيجه گرفته بشود و سازندگى بشود، در اين موقع آمدند گروههاى مختلف، دستجات مختلف، احزاب مختلف، هر كسى يك طرفى يك گروه درست كرد، بسياريشان در مقابل نهضت و در مقابل اسلام و بسياريشان هم اسم اين را نمىبرند لكن واقعش همين طور است. اينها يك مسائلى است كه حساب كردند رويش خارجىها، حساب كردند رويش آنهائى كه مطالعه كردند در افكار و در عادات ما، در جمعيتهاى ما. آنها از هر راهى مىخواهند نگذارند كه اين نهضت به ثمر برسد و تا بتوانند ازاين شلوغكارى شلوغكارىهايى كه در مرزها و در جاهاى ديگر مىشود، نتيجه بگيرند. الان يك جمعيتى آمدهاند اينجا كه خرمنهاى ماراآتش زدند و يامشغول آتش زدن خرمن هستند. فرض كنيد كه يك دستهاى هستند كه اينهائى كه آتش مىزنند خرمنها را، اولاً نمىگذاشتند كشت
صحيفه نور ج 7 صفحه 271
بكنند، بعد نمىگذاشتند برداشت بكنند، حالا هم كه خرمن كردند، آتش مىزنند واين همان گروهى هستند كه مىگويند ما طرفدار مردم هستيم، طرفدار خلق. طرفدارى از خلق را به اينطور مىدانند كه نگذارند زراعت كنند، بعد هم نگذارند اينها زراعتشان را بردارند، بعد هم اگر خرمن كردند خرمنها را آتش بزنند. اين طرفدارى آنهاست كه مثل تمدن بزرگ شاه است. طرفدارى آنها اين است كه اين ملت را بخواهند ضعيف نگاه دارند اين ملت را بخواهند فقير نگه دارند، اين ملت را مختلف و متشتت قرار بدهند تا اينها مشغول به اين كار هستند، آنها بيايند قبضه بكنند همه چيز مارا. به هر حال از چيزهاى مهمى كه دراين باب بوده همين قضيه موادمخدر بود كه با حساب، مواد مخدره مىآيد نه اين است كه يك قاچاقچى اين كار را مىكند يا قاچاقچىهائى، خير، اينها حساب دارد، اينها روى حساب فهميدند دانشگاه را بايد چطورى نگذارند عمل بكند، مدارس علمى را بايد چه جورى نگذارند كار بكند عرض كنم كه جوانها را چه جورى بايد نگذارند كه مفيد براى جامعه باشند و نگذارند رشد بكنند و يك قسمش هم همين است كه با اعتياد، با هروئين و با ترياك و امثال ذالك اين كارها را رواج بدهند. اينها يك مسائل حساب شده است، شما اينها را پاى چهار تا قاچاقچى حساب نكنيد، اين قاچاقچىهاى بزرگ اين كارها را مىكنند، اين دستهاى خارجى دارد اين كارها را مىكند، اينطور نيست كه اين مفسدههائى كه الان در ايران دارد مىشود مثلاً شما اين را پاى يك جمعيتى حساب بكنيد كه شلوغكار هستند. نخير، اين روى حساب صحيح دقيق، پيش خودشان حساب شده است. بايد اين مملكت كه بناست اسلامى بشود و اگر انشاءالله اسلامى بشود، دست اينها ديگر تا آخر كوتاه است، نه به نفتش مىتوانند دست بزنند، نه به مساش و نه به ساير چيزهايش. اينها مىخواهند كه نگذارند اين نهضت به آخر برسد. تا مىتوانستند همه جمع شدند كه نگذارند محمدرضا برود، همه قوا جمع شدند كه نگذارند او برود. خوب، نشد، ملت قيام كردند و نشد، بعد كه او رفت جمع شده بودند كه بختيار را نگه دارند كه آن هم تالى اوست، او هم يكى از نوكرهاست. بعد كه آن هم ملت خارجش كرد و اين چيزها كوشش مىكردند كه باشد، بعد از اينكه يك عدهاى حتى اشخاص محترم هم كوشش كردند به اينكه بماند، خود او بعدش كوشش كرد به اينكه بختيار باشد و بعد از كوشش به اينكه اين چيز يا شوراى سلطنتى باشد و ما انتخابات را درست كنيم. اينها همه يك چيزهائى است كه هى تزريق مىكردند كه يك اشخاص بىاطلاعى از آنها قبول مىكردند و طرح مىدادند. ملت قبول نكرد اين حرف را از آنها، همه اينها را زد كنار. حالا كه همه زدند كنار و از آن جهت هم مأيوس هستند و بعد آمدند سراغ انتخابات، انتخابات را منع مىكردند، يك دسته تحريم مىكردند، بعضىها تحريم كردند قضيه رفراندم را، بعضىها تحريم كردند رفراندم را و بعضىها آتش زدند، گروهى آتش زدند صندوقها را، باسلاح نگذاشتند مردم رأى بدهند، خوب، اينجا هم شكست خوردند و مردم رأى دادند، رأيى كه در دنيا سابقه نداشت، اكثريتى كه در دنيا سابقه نداشت. دادند اينها. از اين هم دستشان كوتاه شد، بعد آمد سراغ قانون اساسى. باز بنا كردند يك كارشكنى كردن كه نه، بايد مجلس مؤسسان باشد اگر مجلس مؤسسان نباشد چه و چه خواهد شد، براى اينكه نگذارند جلو برود از اين هم دستشان كوتاه شده، حالا افتادند
صحيفه نور ج 7 صفحه 272
دنبال همين كه همين هيأت هم نگذارند درست بشود، آنطور چيزها. اينها، اصلاً تمام اينها يك نقشههاى حساب شده است، نه آن كسى در سرحدات و اينها به اسم مثلاً كمونيستى و به اسم نمىدانم كذا شلوغكارى مىكنند، اينطور است كه دست خودشان است كه آمدهاند مىكنند، نه اينكه هروئين و رواج هروئين در سرتاسر مملكت يك چيز همين طورى شده و من باب اتفاق شده است، نه، اينها همه روى نقشه است، نقشه كشيدهاند اينها كه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد، چه بكنند. از همه اطراف خرابكارى. يكى از خرابكارىهايشان همين است كه جوانها را نگذارند يك جوان صحيح بار بيايد و اگر يك نهضتى بشود، از اين نيروى جوانى بايد استفاده بشود، نگذارند اين نيروى جوانى به ثمر برسد. بنابراين، خوب مسألهاى است كه همه جوانب بايد جلوگيرى بشود و البته همه جوانب را هم همه كس نمىتواند، هر دستهاى بايد يك گوشهاش را بگيرند و درست بكنند. يك دسته مبارزه با مواد مخدره بكنند، يك دسته مبارزه با مشروبات بكنند، يك دسته مبارزه - عرض بكنم - با فسادهاى ديگر بكنند و همين طور تا انشاءالله بلكه اين نهضت به ثمر برسد و دولت اسلامى آنطورى كه اسلام فرموده است نه آنطورى كه هواهاى نفسانى بخواهد بكند. آنى كه اسلام فرموده است اگر انشاءالله اين تحقق پيدا بكند، سعادت براى اين ملت و ساير ملتها، انشاءالله كشيده مىشود به ساير ملتها، انشاءالله.
و من توفيق شما را در اين مجاهدت از خدا مىخواهم و البته هركس هم بتواند كمك بكند به شما، كمك به امر خيرى است لكن اصل حالا تشكيلاتتان چه جور است و وضع چه جورى است، اينها را ديگر من اطلاعى ندارم. آن كليات را من عرض كردم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 273
تاريخ: 12/4/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان و عشاير استان فارس و كهكيلويه
فقر و محروميت موجود در جامعه، ميراثى بر جاى مانده از رژيم منفور پهلوى
بسم الله الرحمن الرحيم
اشكال حالا اين است كه هر طايفهاى گمان مىكنند كه همان محروم بودند و از همه آثار تمدن بىبهره، در صورتى كه مسأله اختصاص به عشاير شما ندارد، اين مسأله عمومىاست كه در همه ايران هست. اينطور نيست كه فقط شما محروم هستيد از اين مدرسه و راه و ساير جهاتى كه مربوط به زندگى است. همين تهران كه مركز است، شايد قريب (آنطورى كه به من صورت دادهاند) سى تا محله است كه اينها همه چيزهائى كه براى زندگى يك فردسالم هست، محرومند، آب ندارند، برق ندارند، بهدارى ندارند. تهران، نه اينكه اطراف تهران خود شهر، خود شهر تهران از اين زاغهنشينها، چادرنشينها تقريباً (از قرارى كه گفته مىشود) حدود قريب سى محله از اينها مركب هست كه در اثر به اصطلاح اصلاحات ارضى اينها كوچ كردهاند و آمدهاند در اطراف شهر، در خود شهر، در اطراف شهر چادر زدهاند و يك جايى كندهاند و آنجاها يك زندگى مىكنند كه زندگى آنها بسيار بدتر از زندگى عشاير است. خيال نكنيد كه جاهاى ديگر در رفاه هستند و شما نه، مسأله اين بوده است كه يك مملكتى را به آن عنايت نشده كه هيچ، مثل اين است كه يك دشمنى، يك مملكتى را بخواهد سلطه به آن پيدا بكند و مردم را از زندگى باز دارد و اشكال ديگر اين است كه آقايان گمان مىكنند كه اينطور امورى كه از سابق بوده، از حالا كه اين مسائل نيست، مسأله نداشتن برق و نداشتن آب و نداشتن راه و نداشتن بهدارى و نداشتن همه چيز، اينها از امورى است كه در رژيم سابق بوده است و حالا از رژيم سابق ارث رسيده، حالا چند ماه است كه الان انقلاب هست و توى انقلاب ما هستيم. الان چهار ماه و نيم است كه اينها رفتهاند، اين دزدها رفتهاند و هر چه هم ايران داشته برداشتتهاند و رفتهاند، هر چه مىتوانستند حمل كردهاند و هر چه نمىتوانستند قرض كردهاند از بانكها و بانكها را چاپيدهاند و رفتهاند و الان هم مانده است گردن دولت كه بايد مال بانكها را بدهد. ما حالا قريب پنج ماه است كه از دست اين چپاولگرها نجات پيدا كردهايم و يك مملكتى به دست دولت آمده است، به دست ملت آمده است كه هيچ چيز ندارد، اقتصادش ورشكسته است، فرهنگش عقب مانده است، مناطق ايران از مركز گرفته تا آخر الا بعضى مراكز، باقىاش مردم از همه آثار تمدن اينها محرومند و حالا هم بعد از اينكه يك آزادى پيدا شده است و آن زورها و فشارها برداشته شده
صحيفه نور ج 7 صفحه 274
است، يك عدهاى ريختهاند توى مردم و به عناوين چپاولگرى يا مىكنند يا شلوغكارى مىكنند، چه آنهايى كه انحرافات مسلكى دارند و چه آنهايى كه انحراف مسلكى ندارند لكن از تتمه همان رژيم و از تتمه همان بساط هستند. همه جاى ايران الان اينطورى است. خوب شما تصور مىكنيد كه يك ايرانى كه همه چيزش را بردند و خوردند و مانده است يك خرابهاى كه نه اقتصاد صحيحى دارد و نه فرهنگ صحيحى دارد و نه ژاندارمرى صحيحى دارد و نه ارتش صحيح دارد و نه هيچ چيز و الان هم آن كه اداره مىكند مملكت را خود مردم هستند كه حفظ نظام و نظم را مىكنند، شما تصور مىكنيد كه بشود، امكان داشته باشد كه فوراً اين كارها همه درست بشود، همه چيزها يكدفعه صحيح بشود يا مسألهاى است كه همه ما بايد دست به هم بدهيم، دولت و ملت و اين خرابه را بسازيم دولت به آن مقدارى كه قدرت دارد.
بايد به مسئولين مملكتى كه وارث خرابى است مهلت داد.
شما خيال نكنيد كه دولت نمىخواهد بكند، دولت در صدد است، مشغول است. الان خانهسازى در اطراف ايران شروع شده است، راه سازى شروع شده است، امايك ايران پهناور با نداشتن وسايل آنطورى كه بايد باشد، اين لابد با تدريج بايد درست بشود، يكدفعه نمىشود. شما خيال كنيد كه يكدفعه بعداز انقلاب بشود همه چيز را يك روز و دو روز و يك ماه و دو ماه و يك سال درست كرد، اين نمىشود. اگر يك ناحيه بود، يك جا بود، ده جا بود، خوب مىگفتند كه اين ده جا را به موقع درست كند امايك مملكت است، يك مملكت پهناور بزرگ، همه چيزش را بردهاند و مانده است يك مملكت چيز دست اينها. من بايد بگويم به شما كه باز هنر مىكنند كه اينقدر كار كردهاند الان مشغول به رشتههاى مختلف براى تعمير چيز هستند و از آن دورها شروع كردهاند كه مبادا اين زاغه نشينان همين جا بمانند و نروند سراغ زراعتشان، نروند سراغ كسبى كه آنجا داشتند. در هر صورت همه اين امورى كه گفتيد، صحيح است ما مىدانيم اينها را لكن اختصاص به محل شما هم ندارد. از خوزستان هم كه مىآيند همين حرفهايى كه شما مىزنيد، مىزنند درست هم هست. از هر جايى كه از مملكت مىآيند اينجا اجتماع كه مىكنند همين مسائل را مىخواهند و مىگويند، درست هم مىگويند منتها خيال مىكنند اين همان محل خودشان است كه اينطور است. بسياريشان مىگويند كه هيچ جا بدتر از محل ما نيست و حال آنكه برادرهاى ديگر نيز هم مىآيند و مىگويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست. راست مىگويند، همه جا خراب است. قضيه بدترى نيست، همه جا بداست و اينطور نيست كه دولت در فكر نباشد. الان يك دولت انتقالى متزلزل است، يك دولت مستقرى ماالان نداريم، يك دولت انتقالى است. اين دولت انتقالى رابايد يك مقدارى به آن مهلت داد كه انتقال تحقق پيدا كند، جمهوريت استقرار پيدا كند، يك حكومت مستقرى بيايد، يك مجلس صحيحى باشد و بعد از اين آنوقت به فكر اين كارها بيفتيم كه بايد البته اشخاصى كه متعدى هستند آسان است، آنوقت ديگر خيلى مهم نيست اينها. شماها آن قدرت بزرگ را شكستيد اينها ديگر چيزى نيستند. در هر صورت الان بايد يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 275
مقدارى مهلت داد. اگر راجع به خود اين رژيم يك كارى شده بود، خوب حق بود كه بگوئيدكه رژيمىآمده و ادعا مىكند من رژيم اسلامى هستم و دارد فساد مىكند. اما اگر يك رژيمى هست و آمده است و وارث يك مملكتى است كه همه چيز آن را بردهاند، خوردهاند و بردهاند، هم آن پدر برد جواهرات ايران را و مخازن ايران را منتها گير انگليسها (از قرارى كه گفتهاند) افتاد و هم اين پسر برد. همه بانك خارج را پركردند از اموال دار و دسته اينها و هر چه هم آنجاها نتوانستند، از اينجا توانستند حمل كردند و بردند. هر چه هم امكان داشته است (از قرارى كه مطلعين مىگويند) از بانكها قرض كردهاند و بردهاند مانده يك مملكتى كه ندارد به طورى كه بتواند. الان همچو نيست كه يك خزينهپرى باشد و گذاشته باشند و نخواهند عمل كنند. يك خزينه خالى است نسبت به يك مملكتى. شما بايد حساب كنيد، بنابراين يك مقدارى بايد مهلت داد و همه اشكالاتى كه شما مىگوئيد، اشكالات صحيح است.
نياز به برقرارى آرامش براى دفع آشوبگران و استقرار جمهورى اسلامى
ما مىدانيم مطالب همين است كه شما مىگوئيد، هم باقيماندههاى رژيم سابق ماندهاند و فساد مىكنند و هم اشخاصى كه انحراف دارند و از خارج الهام مىگيرند دارند فساد مىكنند و ما حالا بايد همه دست به هم دهيم، كوشش كنيم كه اين حكومت دولت انتقالى منتقل بشود يعنى يك مملكتى بشود كه يك حكومت مستقرى داشته باشد. ماالان رئيس جمهور نداريم، مجلس نداريم ما مجلس لازم داريم، رئيس جمهور لازم داريم. قانون اساسى نداريم، اساس يك مملكتى قانون اساسى آن است، رئيس جمهورش است، مجلسش است، دولت مستقرش است، ما الان هيچ يك از اينها را نداريم. ماالان اينها را الحمدلله بيرون كرديم لكن به جاى او الان مايك چيز مشت پركن نداريم، نيمه كاره است اينها. و الان هم اگر شما خيال كنيد كه بخواهند مشغول بشوند به اينكه مثلاً آنهائى كه شما مىگوئيد، دستشان را كوتاه كنند، يك آشوبى در يك حالى هست كه آشوب بلند مىشود، الان براى مملكت شما آشوب ضرر دارد. الان بايد يك قدرى آرامش باشد تا كارها راه بيفتد. اگر بخواهند با فرض كنيد آشوبگرى و با جلوگيرى از اينها يك شدتى به خرج بدهند، اين جز اينكه يك آشوبى بلند بشود و ما نتوانيم اصل اين حكومت مستقرى كه در نظر است، اين را برقرار كنيم. الان بايد يك قدرى آرامش كرد شما پنجاه و چند سال شماها صبر كرديد و اعقابتان و آنهائى كه جلوتر از شماها بودند در طول تاريخ شاهنشاهى تحت اين فشارها و ظلمها بودند و شما هم هرچه يادتان است از اين مسائل بوده است، هر چه يادتان است حبس بوده گرفتارى بوده است و اينها و چارهاى نداشتيد جز اينكه صبر كنيد، حالا البته الحمدلله آزاد شديد، دستهاى آنها كوتاه شده است و كسى نيست كه شما را بگيرد ببرد حبس بكند، چه بكند، باقى مانده است يك دستهاى و تفالهاى از اينهائى كه حالا خيال مىكنند مىشود يك ماهى از آب گل آلود گرفت. الان اگر بخواهند (تنها عشاير شما كه نيست، سرتاسر ايران است) اگر بخواهند الان شروع كنند به اينكه اينهائى كه دارند آشوب مىكنند، سركوبى بكنند، الان اسباب اين مىشود كه يك
صحيفه نور ج 7 صفحه 276
اختلافاتى در همه ايران پيدا بشود. از آن طرف هم كه دارند دامن مىزنند به اين اختلافات. در خود شهر تهران چقدر دامن مىزنند به اختلافات. چقدر ايجاد اختلاف كردهاند، در ساير شهرها همين طور، در عشاير همين طور، در جاهاى ديگر همه جا خرابكاران مشغول خرابكاريند كه يك فرصتى پيدا بكنند و يك آشوبى درست بشود و نتوانيد مملكت خودتان را چه بكنيد و بگويند اينها مردمى هستند كه آشوبگرند و اينها مردمى هستند كه نمىتوانند اداره بكنند و محتاج به اين هستند كه يك كسى بيايد و ادارهاش بكند و خداى نخواسته دوباره يك قلدرى را بياورند بگذارند اينجا و بساط اول را برگردانند. بايد يك قدرى صبر كرد تا يك حكومت مستقر پيدا بشود و شما بدانيد كه الان هم در همين حكومت انتقالى، اينها شب و روز مشغول اين هستند كه طرح بدهند براى اصلاح، براى اينكه درست بكنند، براى اينكه به حال مردم رسيدگى بكنند لكن مجال مىخواهد اينطور نيست بشود يكدفعه يك دولت انتقالى، دولتى كه همه چيز را مىبيند خراب است، يكدفعه بتواند درست كند، نمىتوانند درست كنند. نه اينكه نخواهند درست كنند، خيلى هم مىخواهند، از خدا هم مىخواهند كه بتوانند چند روزه مسأله را درست كنند، مطلبى نيست كه بشود. شما يك خانه وقتى كه در يك جائى خراب بشود، بخواهيد درست كنيد 6 ماه لازم است اگر همه چيز آن مهيا باشد اگر نباشد كه هيچى. يك مملكت اينطورى است حالش، نه شما، همه جا، شما محيط خودتان را مىبينيد، مىبينيد گرفتارىها چه هست و آن هم كه از بختيارى مىآيد محيط خودش را مىبيند، آن هم كه از اطراف خراسان مىآيد محيط خودش را مىبيند و از محيط ديگر خبر شنيده، آنجا را ديده، علناً ديده، عيناً ديده. بايد قدرى صبر بكنيد آقا. الان اگر بخواهيد اينطور اختلافات را درست بكنيد، همين نقشهاى است كه اينهائى مىخواهند، آنهائى كه مىخواهند ما را نگذارند يك حكومتى پيدا بكنيم، يك جمهورى اسلامى محقق بشود، همينها دامن مىزنند به اختلافات و اگر بنا باشد خودمان هم زياد بكنيم اختلافات را، آنها از آن طرف دامن بزنند، سرحدات و مرزهاى ما هم كه از اطراف دارند اخلالگرى مىكنند، يك وقت يك مملكتى بشود كه نشود سر و ته آن را به هم آورد، خداى نخواسته نتوانيد اداره كنيد مملكتتان را و گرفتارى و مصيبت بار بيايد. يك قدرى بايد تحمل كرد، البته راه نداريد واضح است، آشوبگرها هستند آنجا، همه جا هستند. نمىدانم حمام و بيمارستان و اينها، از اول نداشتيد حالا هم نداريد، ما هم مىدانيم نداريد، خيال نكنيد كه نخواهند درست كنند، مىخواهند و انشاءالله هم مىشود اينها، اما يك قدرى، يك قدرى صبر، به اصطلاح اينها صبر انقلابى لازم است و اين تحمل و صبر مىخواهد كه انشاءالله به تدريج اين كارها درست بشود.
براى تثبيت نظام، بايد به انتخاب اشخاص متعهد به اسلام همت گماشت
من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه ما را در راه اسلام و در راه كشورمان همه ما توفيق بدهد كه همه ما در نظرمان اين بايد كه كمك كنيم و بسازيم اين را. البته اينطور خرده اشخاصى كه از سابق ماندهاند و اينها پايگاهى هم ندارند در بين مردم، اينها چيزهايى نيستند كه قابل
صحيفه نور ج 7 صفحه 277
باشند. اينهايكدفعه تمام مىشود. اساس اين است كه اين حكومت مستقر بشود. ما اين مراحلى كه الان توى راه هستيم، مراحلى كه بايد طى بكنيم، ما الان قانون اساسىمان در دست رسيدگى است كه رسيدگى به آن كنند. بعد هم اشخاصى را بايد انتخاب كنيد، خود شماها انتخاب كنيد، انتخاب كه مىكنيد، يك اشخاصى كه عالم باشند، اسلامى باشند، متعهد به اسلام باشند و اعتقاد به جمهورى اسلامى داشته باشند و ملى باشند، به چپ و راست گرايش نداشته باشند، يك همچو اشخاصى را خودتان كه در بين خودتان البته هستند انتخاب مىكنيد و مىفرستيد براى اينكه قانون اساسى را ببينند. سرنوشت شما با قانون اساسى است ببينند قانون اساسى را، بعد كه قانون اساسى تصويب شد، مجلس شوراى ملى را درست كنند، بعد هم رئيس جمهور و بعد از اين آنوقت با جديت اين كارها را بكنند. الان دارند مىكنند نه اينكه خيال كنيد نمىكنند، الان مشغولند، هم خانه سازى را در اطراف ايران مشغول شدهاند و دارند مىسازند و هم پاكسازى را كه انشاءالله مىشود و خواهد شد و هم چيزها و راهها را. اينها به فكر هستند و مشغولند و منتها كار بزرگ است، يك مملكت است، يك ناحيه نيست كه زودى بشود ادارهاش كرد، يك مملكت است، بايد به تدريج دست بشود. انشاءالله خداوند همه شما را توفيق بدهد، مويد باشيد و همه مان براى اسلام انشاءالله كوشا باشيم، كار بكنيم و همه ما در سازندگى كمك بكنيم، كمك دولت را بكنيم و كمك اسلام را بكنيم.
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:57 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 7 صفحه 278
تاريخ: 13/4/58
پيام امام خمينى در جمع گروهى از عشاير بويراحمد
سركوبى و تضعيف عشائر ايران از اقدامات رضاخان براى جلوگيرى از قيام يكپارچه آنان
بسم الله الرحمن الرحيم
عشائر ايران يكى از پشتوانههاى بزرگ كشور بودند كه در زمان رضاخان مامور بود كه، يكى از ماموريتهايش اين بود كه عشائر را از بين ببرد. نقشه بود، بااسم اينكه ما مىخواهيم عشائر را شهرى كنيم، آنهائى كه در كوهستانها زندگى مىكنند در شهر باشند (و تخته قاپو كنيم) اينها حتى حرف بود. اصل مطلب اين بود كه خارجىها با مطالعاتى كه كرده بودند، چه مطالعاتى كه در كشور ما و تمام شهر در زمينهاى (حالا ما ايران را مىگوئيم) در زمينمعادن را بررسى كرده بودند و آنوقتى كه اين وسائل نقليه حالا نبود اينها كارشناسانشان با شتر مىآمدند و به اين بيابانها به اين جاهائى كه حتى آب و علف هم نبود، آنجاها مىرفتند و نقشه بردارى مىكردند و آن معادن زيرزمينى را با نقشههائى كه كارشناسها داشتند و با وسائلى كه داشتند آنها را كشف مىكردند مىفهميدند كه چه دارد اين كشور. اختصاص به ايران هم نداشت، جاهاى ديگر هم، ممالك شرق همه تحت نظرشان بود و همانطور مطالعاتى در روحيه مردم اينجاها كرده بودند. گروههائى كه هستند، عشائر، بايد چطور جلويشان را گرفت، هر عشيرهاى را چه جور مىشود جلويش را گرفت كه مبادا مخالف با چيزهاى آنها، منافع آنها باشند يا در شهرها بايد چه كرد و چه اشخاصى و چه گروههائى را بايد از آنها جلوگيرى كرد و كنترل كرد و سركوبى كرد كه همه مملكت آرام بشود و آنها هر چه مىخواهند ببرند. مقصد اين بود كه مملكت را از قوههائى كه مىتوانند اين قدرتها جلوگيرى كنند از منافع آنها، پاك كنند، آن قدرتها را سركوب كنند. در مراكز آنكه ادراك كرده بودند قدرت روحانيون بود و قبل از اينكه دانشگاه پيدا بشود روحانيون را مورد نظر داشتند بعد هم كه دانشگاهها يك قدرى زياد شد و جمعيتشان زياد شد آنها هم تحت نظر در آمدند اينها را به يك جور سركوب كردند و عشاير هم همين طور چون آنها ادراك اين را كرده بودند كه اين عشائر هستند كه اگر يك وقت مثلاً قيام كنند نمىگذارند اينها به منافعى كه دارند برسند. عشائر را هم مىخواستند از آن محالى كه دارند، اينها را كوچ بدهند به يك محل ديگر، از محلى
صحيفه نور ج 7 صفحه 279
كه محل قدرتشان بود اينها را دور كنند و كوچ هم دادند، زيادى از عشائر را از محل خودشان كوچ دادند به يك محلهاى ديگر و معلوم است كه وقتى عشائر از آن محلهائى كه آشنا بودند به وضعيت كوهستانهاى محل دور بشوند و بروند به يك جاى غربتى، اينها قدرتشان را از دست مىدهند. نقشه هم همين بود كه عشائر كه مىتوانند يك وقتى قيام كنند برخلاف مصالح آنها، اينها را خلع سلاح بكنند. علاوه براين از محلهاى خودشان دورشان كنند و كوچشان بدهند به محال ديگر.
ظلم و اختناق، ويرانى و ايجاد نارضايتى از موجبات انفجار ملت
در زمان رضاشاه اين كارها شايد شما اكثرتان يادتان نباشد، اين كارها شد و در مراكز از قبيل تهران و قم و اصفهان و مشهد، اينجاها كه مركز روحانيت بود، با روحانيت مخالفتهاى شديد كردند و سركوبى كردند و روحانيت را. اين ظلمهائى كه شما در محل خودتان ادراك كرديد و معاينه كرديد ظلمهاى اينها را، همه ماها اينها را ديديم منتها ما به يك وضعى، شما به يك وضع ديگرى و اقشار ديگر ملت ما هر كدام به يك وضعى. اين ظلمها، اين اختناق و اينها را ديدهاند و يكى از چيزهائى كه موجب پيروزى شماها شد همين زيادى ظلم و زيادى اختناق كه اين اختناق وقتى زياد شد انفجار از آن پيدا مىشود، دنبال يك اختناق طولانى هى عقدهها زياد مىشود و منتظرند كه يك صدائى درآيد، صداى اولى، فريادى در آيد، ديگران دنبالش بروند. اينكه در اين پيروزى همه ايران با هم مجتمع شدند و همه با هم همصدا شدند و گفتند ما اين رژيم را نمىخواهيم و اسلام را مىخواهيم براى اين بود كه اينها از رژيم هر چه ديده بودند، بد ديده بودند، هر چه ديده بودند ظلم ديده بودند با اسم آباد كردن، خراب كردند با اسم اينكه مىخواهند اينها را شهرى كنيم و به تمدن به اصطلاح خودشان برسانيم خرابى كردند و مملكت را تقريبا به هلاكت كشاندند. همه اقشار ملت ناراضى شدند منتها جرأت صدا نداشتند تا يك وقتى كه كم كم صدا بلند شد، از مراكز صداها بلند شد، آن عقدهها يكدفعه با هم مجتمع شد و انفجار حاصل شد و اين انفجار موجب اين شد كه در عين حالى كه دست همه خالى بود و آنها هم با همه قدرتى كه داشتند نتوانند آنها مقاومت كنند و مهم هم اين بود كه اين انفجار دنبال علاوه بر اختناق، يك توجهى به اسلام بود. ايمان مردم اسباب اين معنا شد كه اينها با هم فرياد كنند و با هم جلو بروند. بنابراين آن معنائى كه شماها را پيروز كرد و آنها را شكست داد آن معنا اين بود كه آنها ستمگر بودند و شما كه مظلوم بوديد كم كم يك عقدهها پيدا شد و بعد هم توجه به اسلام پيدا شد و همه با هم با توجه به اسلام جلو رفتيد. در عين حالى كه وسائل جنگ نداشتيد، در عين حال بر اينهائى كه همه وسائل را داشتند پيروز شديد.
حفظ ايمان و وحدت كلمه و دفع توطئهها، رمز تداوم نهضت
حالا بايد ما چه بكنيم؟ آنهايى كه ما پشت سر گذاشتيم، خوب، تاريخ است، گذشت، ماها بايد حالا فكر بكنيم كه الان كه اينجا نشستيم و باز هم مسائلى داريم حالا تكليفمان چه هست. مهم اين
صحيفه نور ج 7 صفحه 280
است كه حالا را ما بفهميم كه بايد چه بكنيم. بايد همان نهضت به همانطور كه بود همان كليد پيروزى كه وحدت كلمه و ايمان بود همان را نگه داريد. وحدت كلمه و ايمان، شما را براين قدرت پيروز كرد، حالا هم توطئههاى همه جانبه هست، گر چه اين توطئهها خيلى چيز مهمى نيست لكن آشوب مىكند، اسباب يك آشوب و ناراحتى براى دولت، براى ملت هست. بايد حالا هم همان نهضت را با همان رمز، با همان كليد پيروزى كه همه با هم بوديد و همه هم اسلام را مىخواستيد بايد اين را حفظش كنيد. اگر اين حفظ شد، شما را تا آخر نقطه پيروزى مىرساند. اگر خداى نخواسته وحدت كلمه را از دست بدهيد يا مقصدتان غير مقصد حكومت اسلامى باشد، خوف اين است كه ديگر نتوانيد قدم برداريد، نتوانستن قدم برداشتن دنبالش اين است كه آنها قدمشان را پيش بگذارند، شماها سست بشويد عقب نشينى كنيد آنها يك قدمى جلو بگذارند، آنها توطئهها را زياد كنند. الان چيزى نيستند لكن ممكن است كه ماها هر چه عقب برويم آنها جلو بيايند توطئه زياد بشود اين ريشهها همه با هم مجتمع بشوند ماها از هم متفرق بشويم آنها با هم مجتمع بشوند، عكس آنكه با آن پيروزى حاصل شد تحقق پيدا كند، گروههاى مختلف با هم مجتمع شدند همه با هم همصدا شدند و سد را شكستند و حالا كه سد را شكستند باز هم ما يك سد ديگرى داريم يك كارهاى ديگرى داريم. اگر بنا باشد كه ما حالا ديگر آن اجتماعاتى كه داشتيم آنها را از دست بدهيم و يكى يكى گروه مختلف، جمعيتهاى مختلف، جمعيت مخالف با هم بشويم، آن توجهى كه به مقصد داشتيم و اينكه حكومت اسلام را مىخواهيم آن هم كم كم سرد بشود، اين آتشى كه در دلها افروخته شده بود و اين نور خدا، نورى كه خدا در دلها هدايت او روشن كرده بود، اينها سرد بشود، سست بشود، از آن طرف آنها اجتماعاتشان زياد بشود از اين طرف ما اجتماعاتمان را از دست بدهيم نتيجه اين مىشود كه آنها خداى نخواسته يك وقتى غلبه كنند و اگر غلبه كنند اين دفعه خداى نخواسته مثل آنوقت نيست كه رها كنند شما يك زندگى بكنيد ولو توى كوهستان، ولو توى عشائر خودتان، نخير بكلى از بينتان مىبرند يعنى هم دانشگاه را از بين مىبرند، هم مدارس را از بين مىبرند، هم شهر نشينها را از بين مىبرند، هم عشائر را از بين مىبرند. از بين خواهند برد ما را اگر خداى نخواسته اينها غلبه كنند و انشاءالله نمىكنند لكن ما بايد بيدار باشيم، توجه كنيم كه آن معنائى كه ما را رساند به اينجا ما حفظش كنيم. آن معنا اين بود كه اختلافات را كنار گذاشته بوديد همه با هم آن روز، آن روزى كه فرياد، همه مردم الله اكبر مىگفتند و در شهرها و ده و در همه جا يك فرياد مىزدند و مىگفتند مرگ بر اين سلطنت كه آنوقت هيچ فكر اختلاف نبودند اما با هم اجتماع داشتند، اختلافات كنار گذاشته شده بود اين اسباب اين شد كه شما پيروز شديد يك پيروزى اعجاز آور، هيچ كس تصور اين معنا را نمىكرد كه يك همچنين پيروزى براى ملتى كه هيچ ندارد، در مقابل يك قدرتى كه همه چيز دارد پيروز بشود. اگر چنانچه اين رمز را حفظ بكنيد، اجتماع خودتان را حفظ بكنيد، دست از اختلافات قبيلهاى، اختلافات شخصى، اختلافات ملكى، اختلافات عشيرهاى دست اگر برداريد و آن رمز دوم كه عبارت از اين است كه خواست همه يك جمهورى اسلامى، يك حكومت عدل، يك حكومت انسانى، اگر اين دو تا جهت را حفظ بكنيد، هم دست از آن اختلافات برداريد
صحيفه نور ج 7 صفحه 281
نگذاريد اختلاف پيدابشود اگر يك وقتى خواست بين دو نفر ولو از عشيرهتان بخواهد اختلاف كند، جمع بشويد نگذاريد، آنها را صلح بدهيد، با هم برادر باشيد و از آن طرف هم توجه داشته باشيد كه ما بناست كه يك حكومت اسلامى باشد كه ديگر ظلم در كار نباشد ديگر اختناق در كار نباشد ديگر زير بار ظلم اجانب در كار نباشد كه ما منافعمان را هر چه داريم بيايند بر دارند و ببرند و هيچ كس هم حرفى نزند، اينها نباشد، اگر ما حفظ كنيم اين وحدت كلمه و وحدت مقصد، كه آن اسلام است، حفظ كنيم، تا آخر پيروز هستيم يعنى مملكتمان را بكلى از اينها از اين شياطينى كه الان هستند و فتنهگرى مىكنند خالى مىكنيم و ديگران هم اجازه نمىدهيم دخالت بكنند در مملكتمان و خودمان براى خودمان مملكتمان را اداره مىكنيم و منافع مملكت براى خود شما مىشود. يك مملكت پر منفعتى است كه مىخوردند و مىبردند و حالا هم اينقدر قرض گذاشتند در بانكها و جاهاى ديگر كه مدتها بايد قرضهاى اينها ادا بشود تا آيا بشود پس گرفت از آنها، يا دولتهاى خارج نگذارند، آن هم باب ديگرى است.
در هر صورت برادرها! شما تا اينجا با برادرى، با اجتماع، با دوستى، با محبت، با توجه به اسلام پيش برديد، از حالا به بعد هم حفظ كنيد اين معنا را، برادرى خودتان را حفظ كنيد، عشيره خودتان را حفظ كنيد از اينكه با يك عشيره ديگر اختلاف پيدا بكنيد. اگر خداى نخواسته خواست يك اختلاف پيدا بشود، كدخداهاى شما، پيرمردهاى شما، محترمين شما جمع بشوند جلوى اين اختلافات را بگيرند، نگذارند اگر يك جوانى مىخواهد با يك جوان ديگرى اختلاف پيدا كند، نگذاريد اختلاف پيدا كند. همه مصيبتهائى كه به يك كشورى وارد مىشود از روى اختلافاتى كه در بين آنها هست پيدا مىشود اگر يك كشورى متحدالكلمه باشند، هيچ ظلمى بر آنها نميتواند وارد بشود.
خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و سلامت و سعادت به شما عنايت كند و عشيرهتان را حفظ كند. عشائر ما خزائن اين مملكت هستند، خداوند همهشان را حفظ كند و موفق و مويد باشند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-25-2011, 10:57 PM
previos page menu page
صحيفه نور ج 7 صفحه 282
تاريخ: 13/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان آباده
نامحدود بودن شعاع بينش مكاتب توحيدى در تربيت انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
اينكه ما مىگوئيم و شما هم اشاره به آن كرديد كه هيچ رژيمى مثل حكومت اسلامى نمىتواند انسان را و ملتهاى انسانى را آنطورى كه بايد اداره كند و تربيت، اين براى اين است كه همه رژيمهاى غير توحيدى و رژيم هائى كه به دست غير انبياء وجود پيدا كرده است آنقدرى كه بينش دارند، اگر ما فرض بكنيم كه اينها صد در صد هم امين هستند و دلسوز براى ملتها، لكن شعاع بينش بشر را بايد ديد تا كجاست و انسان تا كجا مىتواند سير بكند و احتياجات انسان چقدر است. آيا به مقدار سعه وجود انسان و قابليت رشد انسان اين رژيمهاى غير الهى ديدشان وافى است؟ تا فرض بكنيم اگر هم اشخاصى باشند دلسوز و اشخاصى باشند كه بخواهند خدمت بكنند به ملتها، بتوانند خدمت بكنند. يا ديد اينها محدود است تا يك حدودى و اگر آنها هم بخواهند خدمت بكنند تا همين حدود مىتوانند خدمت بكنند؟ اگر ما اين معنا را ديديم كه انسان مراتب سيرش از طبيعت است تا مافوق طبيعت، تا برسد به آنجائى كه مقام الوهيت است، سير از طبيعت تا رسيدن به مقامى كه غير از خدا هيچ نمىبيند، مراتب معنوى انسان. و اين موجود كه قابل اين است كه از اين طبيعت سير بكند و تمام معنويتها را در خودش ايجاد بكند باتربيتهاى صحيح و برسد به يك مقامىكه حتى فوق مقام ملائكه الله باشد، احتياجات انسان يك همچو احتياج است. انسان مثل يك حيوان نيست كه احتياجش به خوردن و خوابيدن باشد، انسان يك موجودى است كه خداى تبارك و تعالى تا حالا او را خلق كرده است براى اينكه همه جهاتى كه در عالم هست درانسان هست، منتها به طور قوه است، به طور استعداد است و اين استعدادها بايد فعاليت پيدا بكند، تحقق پيدا بكند. تمام رژيمهاى غير الهى كه به دست غير انبياء تحقق پيدا كرده است، حدود ديدشان همين طبيعت است،احتياجات طبيعى را مىتوانند آنها بر آورند، مىتوانند احتياجات طبيعى هم خيلى خوب برآورده كنند. سابق مسافرتها با الاغ و اسب بود، حالا با طياره است، سابق طبابت ناقص بود، حالا كامل است و از اين هم كاملتر خواهد شد، سابق علوم طبيعى ناقص بود، حالا كامل است و كاملتر هم خواهد شد، همه اينها حدود طبيعت است. تمام آن چيزهائى كه دست بشر به آن مىرسد همين حدود طبيعت و چيزهائى كه با چشمشان مىبينند و با ادراك ناقصشان ادراك مىكنند. از عالم طبيعت به آن طرف دست بشر از آن كوتاه است و تربيتهائى كه بخواهند غير
صحيفه نور ج 7 صفحه 283
الهيين، غير انبيا كه به الهام خدا تربيت مىكنند، تربيتهائى كه اينها بخواهند بكنند، همان تربيتهاى طبيعى است. طبيب معالجه جسم ما را مىكند، طبيب خيلى خوب هر مرضى را، مرض جسمانى را معالجه مىكند اما امراض روحانى به طبيب مربوط نيست، هيچ ابداً طبيب كارى به او ندارد، نمىتواند هم داشته باشد براى اينكه اطلاع بر آن ندارد. هر چه علوم طبيعى ترقى بكند انسان را به آن چيزهائى كه در طبيعت به آن احتياج دارد مىرساند، آن ورق بالا كه فوق طبيعت است، هيچ يكى از اين علوم بشرى به آنجا نمىرسد. رژيمهاى بشرى بر فرض اينكه صالح باشند و حال آنكه مىدانيم كه اكثراً نيستند، بر فرض اينكه صالح باشند تاحدودى كه ديدشان هست، انسان را پيش مىبرند. آنجا كه نمىدانند، ديگر نمىتوانند پيش ببرند و لهذا مىبينيم كه تمام رژيمهاى غير وحىاى، آنهائى كه مربوط نيستند به مبدأ وحى، كارى به انسان ندارند راجع به آن چيزهائى كه مربوط به باطن انسان است حكومتها هيچ كار ندارند كه شما پيش خودتان چه فكر مىكنيد، پيش خودتان چه اعتقاد داريد، پيش خودتان چه ملكاتى داريد، هيچ كارى به اين ندارند، آنقدرى كه آنها كار دارند، اين است كه نظام اين عالم طبيعت را آنهائى كه مردم صحيح هستند، آن حكومتهاى عادل نظام اين طبيعت را به طورى كنند كه محفوظ باشد، بازارشان يك بازار منظم باشد، مملكتشان يك مملكت منظم باشد، دزدها را جلويش را بگيرند، بىعدالتىها را جلويش را بگيرند، آنقدرى كه رژيم ها به آن نظر دارند همين مقدار است اما هيچ كارى به اين ندارند كه شما توى منزلتان چه خودتان چه مىكنيد، چه كار دارند به توى منزلتان، شما بيرون كه آمديد بايد نظام را حفظش كنيد اما در داخل منزل بين خودت و خداى خودت چه كاره هستى. هيچ ابداً اين نظامها قانونى هم برايش ندارند و كارى هم به آن ندارند، تنها رژيمى كه و تنها مكتبى كه كار دارد به انسان از قبل اينكه اين تخم و اين دانه كشته بشود، تا آنوقتى است كه آخر است و آخر ندارد كار دارند، اين مكتبهاى انبياء است. هيچ مكتبى غير از مكتب انبياء كارى به اين ندارند كه تو چه زنى انتخاب كن، وصلت كنى، و زن چه مردى را انتخاب كند. به آنها چه ربطى دارد، كارى به اين ندارند، هيچ ابداً در قوانينشان اين نيست كه چه زنى انتخاب كن و چه مردى انتخاب كن. هيچ در قوانينشان نيست كه در ايام حمل بچه، مادر چه كارهائى را بكند، ايامى كه بچه را شير مىخواهد بدهد. چه كار بكند، ايامىكه بچه در دامن مادرش است، مادرش چه وظيفهاى دارد، آنوقتى كه تحت تربيت پدرش هست پدرچه. ابداً به اين كارها قوانين مادى و طبيعى و رژيمهاى غير انبياء و هيچ كارى به اينها ندارند آنها فقط وقتى كه انسان انسانى شد كه آمد توى جامعه، جلو مفسدههائى كه اينها مىخواهند، آن هم مفسدههائى كه مضر به نظم باشد و الا مفاسدى كه عيش و نوش و عشرت باشد، هيچ كارى به آن ندارند بلكه دامن هم به او مىزنند، كارى به اينكه بخواهند كه انسان بسازند، آدم درست كنند، كارى به اين ندارند در نظر آنها انسان با حيوان فرقش همين مقدار است كه در طبيعت اين بيشتر پيشرفتگى دارد، حيوان نمىتواند طياره درست كند، انسان مىتواند، حيوان طبيب نمىتواند بشود، انسان مىتواند، اما حدود، حدود طبيعت است . آن كه به همه چيز كار دارد، آن كه انسان را قبل از ازدواج، قبل از اينكه بخواهد ازدواج كند دنبال اين است كه آن چيزى كه از اين ازدواج مىخواهد حاصل بشود بايد يك آدم
صحيفه نور ج 7 صفحه 284
صحيحى باشد، انسان بايد باشد، قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، دستور دارد چه زنى را انتخاب كن، چه مردى را انتخاب كن. چرا اين را دستور دارند؟ براى اينكه همانطورى كه يك زارع، يك دهقان وقتى كه مىخواهد يك مزرعهاى را بسازد، اول نظر مىكند كه زمين چه جور زمينى است، يك زمين صالح انتخاب مىكند، آن تخمى را كه مىخواهد بكارد چه جور تخمىاست، يك تخم گندم صالحى انتخاب مىكند، چى لازم دارد براى تربيت، تمام اينها را در نظر دارد تااينكه اين مزرعه را آباد كند و يك منفعتى از آن ببرد، اسلام در انسان اين نظر را داشته است كه آن زوجى كه انتخاب مىشود چه جور باشد تا از اين زوج يك انسان صحيح پيدا بشود، آن زنى كه انتخاب مىكنى چه جور زنى باشد تا از اين دو نفر زوجين يك انسان پيدا بشود، بعد هم به چه ادبى بايد باشد، روى چه ادبى اين ازدواج بايد باشد، بعد هم در چه حالى بايد تلقيح بشود و چه ادبى دارد، بعد هم در ايام حمل چه ادبهائى هست بعد هم در ايام شير دادن چه ادبهائى هست، همه اينها براى اين است كه اين مكتبهاى توحيدى كه بالاترينش اسلام است آمدهاند براى اينكه انسان درست كنند، نيامدهاند كه يك حيوانى منتها داراى ادراكاتى كه حدود همان حيوانيت و همان مقصدهاى حيوانى باشد، منتها يك قدرى زيادتر، نيامدهاند اينها را درست كنند آمدهاند انسان درست كنند. اينكه شما گفتيد كه هيچ مكتبى مثل اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل اسلام نيست، نكتهاش اين معناست كه اسلام است كه مىتواند انسان را از مرتبه طبيعت تا مرتبه روحانيت، تا فوق روحانيت تربيت كند. غير اسلام و غير مكتبهاى توحيدى اصلاً كارى به ماوراء ندارند، عقلشان هم به ماوراء طبيعت نمىرسد، علمشان هم به ماوراء طبيعت نمىرسد، آنى كه علمش به ماوراء طبيعت مىرسد آنى است كه از راه وحى باشد، آنى است كه ادراكش ادراك متصل به وحى باشد و آن انبياء هستند.
بررسى تفاوتهاى اساسى ميان حكومت اسلامى و حكومتهاى ديگر
اسلام مثل حكومتهاى ديگر نيست، اينطور نيست كه اسلام فرقش با حكومتهاى ديگر اين است كه اين عادل است و آنها غير عادل، خير فرقها هست يكىاش همين است، فرقهاى زياد بين حكومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيمهاى ديگر، يكى از فرقهايش هم اين است كه حكومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيمهاى ديگر، يكى از فرقهايش هم اين است كه حكومت اسلام يك حكومت عادل است. آن اوصافى كه در حاكم است چيست، آن اوصافى كه در پليس است چيست، آن اوصافى كه در لشگرى است چيست، آن اوصافى كه در مثلاً ساير كارمندان دولتى است بايد چه باشد، اين يكى از فرق هاست، يك فرق نازلى است و بالاتر از اين آن چيزهائى است كه انسان را رو به معنويات مىبرد. اسلام آمده است كه اين طبيعت را بكشد طرف روحانيت، مهار كند. طبيعت را به همان معنائى كه همه ميگويند، آن هم مىگويد اينجور نيست كه به طبيعت كار نداشته باشد، تمدن را به درجه اعلايش اسلام قبول دارد و كوشش مىكند براى تحققش و لهذا حكومتهائى كه در اسلام بودهاند يك حكومتهائى بودهاند كه همه جور تمدنى در آنها بوده است اما نظر به اين نبوده است كه در عين حالى كه همان چيزهائى كه در ممالك متمدن باشد، اسلام هم آنها را قبول دارد و كوشش هم
صحيفه نور ج 7 صفحه 285
برايش مىكند، در عين حال آنها به اين نگاه مىكنند و همين است، او به اين نگاه مىكند كه بكشدش طرف روحانيت، بكشدش طرف توت فرق است ما بين اسلام و غير اسلام، بين حكومت اسلامى و حكومت غير اسلامى، بين آن چيزى كه مكتب اسلام آورده با مكتبهاى ديگر، مكتبهاى ديگر يك مكتبهاى ناقص هست كه خودشان خيال مىكنند خيلى كامل است لكن حدودش تا همين ديدى است كه دارند، بيشتر از اين نيست. مكتب اسلام ديدش تا آخر است، طبيعت را به آن دنيا مىگويند، در لسان انبيا دنيا يعنى خيلى پست، پس كلمه دنيا يعنى خيلى پست، اسفل سافلين هم كه در قرآن هست همين طبيعت است و آثار طبيعت، بالاتر است اعلى عليين است، خدا مىخواهد مردم را به اعلى عليين برساند از اسفل سافلين بكشاندشان تا اعلى عليين و اين در غير رژيمهاى انبيا جاهاى ديگر اصلا مطرح نيست. چكار دارند به اينكه مردم بشوند يك مردم الهى، به ما چه ربط دارد، اينجا خلاف نظم نكنند، اينجا كارى نكنند به حكومت ما ضرر بزند، هر چه مىخواهد باشد. انبيا اينطور نيستند، انبيا به شما كار دارند، توى صندوقخانه هم كه هستى به تو كار دارند. هيچ كس نيست، لكن حكم خدا هست دنبال شما. آنها مىخواهند يك انسانى تربيت كنند كه خلوتش و جلوتش فرقى نداشته باشد، همانطورى كه خيانت نمىكند در جلوت و در پيش مردم براى اينكه از مردم ملاحظه مىكند، انبيا مىخواهند كه انسانى درست كنند كه پيش مردمش و غياب مردمش ديگر فرقى نباشد، هر دويش آدم باشد، وقتى كه آدم شد، چه در خلوت آدم است، چه در بين مردم هم آدم است. نظرشان به اين معنا هست و ما ميلمان اين است، آرزومان اين است كه يك همچو مكتبى در خارج بشود، تحقق پيدا كند، ميل انبيا هم همين بوده است، ميل همه ما اين است كه ما يك حكومتى داشته باشيم، همانجور حكومتهائى كه در صدر اسلام بود كه عدالت بود، همهاش عدالت بود و زائد بر او آن مسائلى كه در قرآن كريم و در اسلام هست آنها هم باشد، همه چيز و حالا راجع به جمهورى اسلاميش كه اول قدم است و تاحالا، الان، اسلام، جمهورى اسلامىالان رژيم ماست، براى اينكه رأى دادند، تمام شد، رژيم رفت، دفن شد تا ابد. دفن شد و حالا رژيم شما رژيم اسلامىاست، در اين رژيم اسلامى الان ما خيلى مسؤوليت داريم. مسؤوليت بزرگ داريم و آن حفظ آبروى اسلام است.
ما مكلفيم به پياده كردن محتواى اسلام در تمامى امور
الان ما همه مان مكلفيم حالائى كه جمهورى اسلامى شد ما هم اسلامى باشيم. اگر بنا شد جمهورى اسلامى باشد اما ماها ديگر اسلامىنباشيم، حكومت اسلام نيست، اين جمهورى اسلامى نمىشود. اگر بنا شد كه جمهورى اسلامى باشد، پاسبانهايش اسلامى نباشند خداى نخواسته، دادگاههايش اسلامى نباشد، وزارتخانههايش اسلامى نباشد، اين حكومت طاغوتى است به اسم اسلام، همان طاغوت است منتها اسمش را ما عوض كرديم. ما نمىخواهيم اسم عوض بشود مىخواهيم محتوا درست بشود بايد كوشش كنيد محتوا درست بشود.
امروز اسلام بسته به اعمال شما است، حكومت اسلامىاگر شما خوب رفتار كرديد، همه
صحيفه نور ج 7 صفحه 286
قشرهاى ايران خوب رفتار كردند يك حكومت اسلامى و يك رژيم اسلامى است، حكومتش اسلامى، ملتش اسلامى اگر همه وزارتخانهها اسلامى شد و همه ادارات اسلامى شد، ارتش اسلامى شد و شهربانى اسلامى شد و ژاندارمرى اسلامى شد، آنوقت حكومت ما يك حكومت اسلامى است و اگر ماها هم كه يك اشخاصى هستيم كه هر كدام وارد يك كسبى هستيم، يك شغلى هستيم ماها هم روى دستور اسلام عمل كرديم يك ملت اسلامى هستيم و الا الفاظ است و معنا ندارد، هى من بگويم اسلام ولكن عملم برخلاف او باشد، هى حاكم بگويد اسلامى ولكن عمل برخلاف او باشد، اين، نه رژيم آنوقت اسلامى مىشود، نه ملت، ملت اسلامى مىشود. كوشش كنيد كه ملت اسلامى باشد و دولت اسلامى و از خداى تبارك و تعالى من مىخواهم اين اتحاد شماها و اين روحيه قوى شما محفوظ باشد تا اين مراتب سير بشود، تا اين مراحل بگذرد. خداوند همه تان را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page
afsanah82
07-26-2011, 10:04 AM
جلد هشتم
menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 1
تاريخ: 13/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان آباده
نامحدود بودن شعاع بينش مكاتب توحيدى در تربيت انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
اينكه ما مىگويم و شما هم اشاره به آن كرديد كه هيچ رژيمى مثل حكومت اسلامى نمىتواند انسان را و ملتهاى انسانى را آنطورى كه بايداداره كند و تربيت، اين براى اين است كه همه رژيمهاى غير توحيدى و رژيمهائى كه به دست غير انبياء وجود پيدا كرده است آنقدرى كه بينش دارند، اگر ما فرض بكنيم كه اينها صد در صد هم امين هستند و دلسوز براى ملتها، لكن شعاع بينش بشر را بايد ديد تا كجاست و انسان تا كجا مىتواند سير بكند و احتياجات انسان چقدر است. آيا به مقدار سعه وجود انسان و قابليت رشد انسان اين رژيمهاى غير الهى ديدشان وافى است؟ تا فرض بكنيم اگر هم اشخاصى باشند دلسوز و اشخاصى باشند كه بخواهند خدمت بكنند. به ملتها، بتوانند خدمت بكنند يا ديد اينها محدود است تا يك حدودى و اگر آنها هم بخواهند خدمت بكنند تا همين حدود مىتوانند خدمت بكنند؟ اگر ما اين معنا را ديديم كه انسان مراتب سيرش از طبيعت است تا ما فوق طبيعت، تا برسد به آنجائى كه مقام الوهيت است، سير از طبيعت تا رسيدن به مقامى كه غير از خدا هيچ نمىبيند، مراتب معنوى انسان. و اين موجود كه قابل اين است كه از اين طبيعت سير بكند و تمام معنويتها را در خودش ايجاد بكند با تربيتهاى صحيح و برسد به يك مقامى كه حتى فوق مقام ملاء كه الله باشد، احتياجات انسان يك همچو احتياج است. انسان مثل يك حيوان نيست كه احتياجش به خوردن و خوابيدن باشد، انسان يك موجودى است كه خداى تبارك و تعالى تا حالا او را خلق كرده است براى اينكه همه جهاتى كه در عالم هست در انسان هست، منتها به طور قوه است، به طور استعداد است و اين استعدادها بايد فعاليت پيدا بكند، تحقق پيدا بكند. تمام رژيمهاى غير الهى كه به دست غير انبياء تحقق پيدا كرده است، حدود ديدشان همين طبيعت است، احتياجات طبيعى را مىتوانند آنها بر آورند، مىتوانند احتياجات طبيعى هم خيلى خوب برآورده كنند. سابق مسافرتها با الاغ و اسب بود، حالا با طياره است، سابق طبابت ناقص بود، حالا كامل است و از اين هم كاملتر خواهد شد، سابق علوم طبيعى ناقص بود، حالا كامل است و كاملتر هم خواهد شد، همه اينها حدود طبيعت است. تمام آن چيزهائى كه دست بشر به آن مىرسد همين حدود طبيعت و چيزهائى كه با چشمشان مىبينند و با ادراك ناقصشان ادراك مىكنند. از عالم طبيعت به آن طرف دست بشر از آن كوتاه است و تربيتهائى كه بخواهند غير
صحيفه نور ج 8 صفحه 2
الهيين، غير انبيا كه به الهام خدا تربيت مىكنند، تربيتهائى كه اينها بخواهند بكنند، همان تربيتهاى طبيعى است. طبيب معالجه جسم ما را مىكند، طبيب خيلى خوب هر مرضى را، مرض جسمانى را معالجه مىكند اما امراض روحانى به طبيب مربوط نيست، هيچ ابداً طبيب كارى به او ندارد، نمىتواند هم داشته باشد براى اينكه اطلاع بر آن ندارد. هر چه علوم طبيعى ترقى بكند انسان را به آن چيزهائى كه در طبيعت به آن احتياج دارد مىرساند، آن ورق بالا كه فوق طبيعت است، هيچ يكى از اين علوم بشرى به آنجا نمىرسد. رژيمهاى بشرى بر فرض اينكه صالح باشند و حال آنكه مىدانيم كه اكثراً نيستند، بر فرض اينكه صالح باشند تا حدودى كه ديدشان هست، انسان را پيش مىبرند . آنجا كه نمىدانند، ديگر نمىتوانند پيش ببرند و لهذا مىبينيم كه تمام رژيمهاى غير و حياى، آنهائى كه مربوط نيستند به مبدا وحى، كارى به انسان ندارند راجع به آن چيزهائى كه مربوط به باطن انسان است حكومتها هيچ كار ندارند كه شما پيش خودتان چه فكر مىكنيد، پيش خودتان چه اعتقاد داريد، پيش خودتان چه ملكاتى داريد، هيچ كارى به اين ندارند، آنقدرى كه آنها كار دارند، اين است كه نظام اين عالم طبيعت را آنهائى كه مردم صحيح هستند، آن حكومتهاى عادل نظام اين طبيعت را به طورى كنند كه محفوظ باشد، بازارشان يك بازار منظم باشد، مملكتشان يك مملكت منظم باشد، دزدها را جلويش را بگيرند، بى عدالتىها را جلويش را بگيرند، آنقدرى كه رژيمها به آن نظر دارند همين مقدار است اما هيچ كارى به اين ندارند كه شما توى منزلتان چه خودتان چه مىكنيد، چه كار دارند به توى منزلتان، شما بيرون كه آمديد بايد نظام را حفظش كنيد اما در داخل منزل بين خودت و خداى خودت چه كاره هستى. هيچ ابداً اين نظامها قانونى هم برايش ندارند و كارى هم به آن ندارند، تنها رژيمى كه و تنها مكتبى كه كار دارد به انسان از قبل اينكه اين تخم و اين دانه كشته بشود، تا آنوقتى است كه آخر است و آخر ندارد كار دارند، اين مكتبهاى انبياء است هيچ مكتبى غير از مكتب انبياء كارى به اين ندارند كه تو چه زنى انتخاب كن، وصلت كنى، و زن چه مردى را انتخاب كند. به آنها چه ربطى دارد، كارى به اين ندارند، هيچ ابداً در قوانينشان اين نيست كه چه زنى انتخاب كن و چه مردى انتخاب كن. هيچ در قوانينشان نيست كه در ايام حمل بچه، مادر چه كارهائى را بكند، ايامى كه بچه را شير مىخواهد بدهد. چه كار بكند، ايامى كه بچه در دامن مادرش است، مادرش چه وظيفهاى دارد، آنوقتى كه تحت تربيت پدرش هست پدرچه. ابداً به اين كارها قوانين مادى و طبيعى و رژيمهاى غير انبياء و هيچ كارى به اينها ندارند آنها فقط وقتى كه انسان انسانى شد كه آمد توى جامعه، جلو مفسدههائى كه اينها مىخواهند، آن هم مفسدههائى كه مضر به نظم باشد والا مفاسدى كه عيش و نوش و عشرت باشد، هيچ كارى به آن ندارند بلكه دامن هم به او مىزنند، كارى به اينكه بخواهند كه انسان بسازند، آدم درست كنند، كارى به اين ندارند. در نظر آنها انسان با حيوان فرقش همين مقدار است كه در طبيعت اين بيشتر پيشرفتگى دارد، حيوان نمىتواند طياره درست كند، انسانتواند، حيوان طبيب نمىتواند بشود، انسان مىتواند، اما حدود، حدود طبيعت است . آن كه به همه چيز كار دارد، آن كه انسان را قبل از ازدواج، قبل از اينكه بخواهد ازدواج كند دنبال اين است كه آن چيزى كه از اين ازدواج مىخواهد حاصل بشود بايد يك آدم
صحيفه نور ج 8 صفحه 3
صحيحى باشد، انسان بايد باشد، قبل از اينكه شما ازدواج كنيد، دستور دارد چه زنى را انتخاب كن، چه مردى را انتخاب كن. چرا اين را دستور دارند؟ براى اينكه همانطورى كه يك زارع، يك دهقان وقتى كه مىخواهد يك مزرعهاى را بسازد، اول نظر مىكند كه زمين چه جور زمينى است، يك زمين صالح انتخاب مىكند، آن تخمى را كه مىخواهد بكارد چه جور تخمى است، يك تخم گندم صالحى انتخاب مىكند، چى لازم دارد براى تربيت، تمام اينها را در نظر دارد تااينكه اين مزرعه راآباد كند و يك منفعتى از آن ببرد، اسلام در انسان اين نظر را داشته است كه آن زوجى كه انتخاب مىشود چه جور باشد تا از اين زوج يك انسان صحيح پيدا بشود، آن زنى كه انتخاب مىكنى چه جور زنى باشد تا از اين دو نفر زوجين يك انسان پيدا بشود، بعد هم به چه ادبى بايد باشد، روى چه ادبى اين ازدواج بايد باشد، بعد هم در چه حالى بايد تلقيح بشود و چه ادبى دارد، بعد هم در ايام حمل چه ادبهائى هست بعد هم در ايام شيردادن چه ادبهائى هست، همه اينها براى اين است كه اين مكتبهاى توحيدى كه بالاترينش اسلام است آمدهاند براى اينكه انسان درست كنند، نيامدهاند كه يك حيوانى منتها دارأى ادراكاتى كه حدود همان حيوانيت و همان مقصدهاى حيوانى باشد، منتها يك قدرى زيادتر، نيامدهاند اينها را درست كنند آمدهاند انسان درست كنند. اينكه شما گفتيد كه هيچ مكتبى مثل اسلام نيست و هيچ رژيمى مثل اسلام نيست، نكتهاش اين معناست كه اسلام است كه مى تواند انسان را از مرتبه طبيعت تا مرتبه روحانيت، تا فوق روحانيت تربيت كند. غير اسلام و غير مكتبهاى توحيدى اصلاًكارى به ماوراء ندارند، عقلشان هم به ماوراء طبيعت نمىرسد، علمشان هم به ماوراء طبيعت نمىرسد، آنى كه علمش به ماوراء طبيعت مىرسد آنى است كه از راه وحى باشد، آنى است كه ادراكش ادراك متصل به وحى باشد و آن انبياء هستند.
بررسى تفاوتهاى اساسى ميان حكومت اسلامى و حكومتهاى ديگر
اسلام مثل حكومتهاى ديگر نيست، اينطور نيست كه اسلام فرقش با حكومتهاى ديگر اين است كه اين عادل است و آنها غير عادل، خير فرقها هست يكياش همين است، فرقهاى زياد بين حكومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيمهاى ديگر، يكى از فرقهايش هم اين است كه حكومت اسلام و بين اسلام هست و مابين رژيمهاى ديگر، يكى از فرقهايش هم اين است كه حكومت اسلام يك حكومت عادل است. آن اوصافى كه در حاكم است چيست، آن اوصافى كه در پليس است چيست، آن اوصافى كه در لشگرى است چيست، آن اوصافى كه در مثلاً ساير كارمندان دولتى است بايد چه باشد، اين يكى از فرق هاست، يك فرق نازلى است و بالاتر از اين آن چيزهائى است كه انسان را رو به معنويات مىبرد. اسلام آمده است كه اين طبيعت را بكشد طرف روحانيت، مهار كند. طبيعت را به همان معنائى كه همه ميگويند، آن هم مى گويد اينجور نيست كه به طبيعت كار نداشته باشد، تمدن را به درجه اعلايش اسلام قبول دارد و كوشش مىكند براى تحققش و لهذا حكومتهائى كه در اسلام بودهاند يك حكومتهائى بودهاند كه همه جور تمدنى در آنها بوده است اما نظر به اين نبوده است كه در عين حالى كه همان چيزهائى كه در ممالك متمدن باشد، اسلام هم آنها را قبول دارد و كوشش هم
صحيفه نور ج 8 صفحه 4
برايش مىكند، در عين حال آنها به اين نگاه مىكنند و همين است، او به اين نگاه مىكند كه بكشدش طرف روحانيت، بكشدش طرف توحيد. از اين جهت فرق است ما بين اسلام و غير اسلام، بين حكومت اسلامى و حكومتهاى غير اسلامى، بين آن چيزى كه مكتب اسلام آورده با مكتبهاى ديگر، مكتبهاى ديگر يك مكتبهاى ناقص هست كه خودشان خيال مىكنند خيلى كامل است لكن حدودش تا همين ديدى است كه دارند، بيشتر از اين نيست. مكتب اسلام ديدش تا آخر است، طبيعت را به آن دنيا مىگويند، در لسان انبيا دنيا يعنى خيلى پست، پس كلمه دنيا يعنى خيلى پست، اسفل سافلين هم كه در قرآن هست همين طبيعت است و آثار طبيعت، بالاتر است اعلى عليين است، خدا مىخواهد مردم را به اعلى عليين برساند از اسفل سافلين بكشاندشان تا اعلى عليين و اين در غير رژيمهاى انبيا جاهاى ديگر اصلاً مطرح نيست. چكار دارند به اينكه مردم بشوند يك مردم الهى، به ما چه ربط دارد، اينجا خلاف نظم نكنند، اينجا كارى نكنند به حكومت ما ضرر بزند، هر چه مىخواهد باشد. انبيا اينطور نيستند، انبيا به شما كار دارند، توى صندوقخانه هم كه هستى به تو كار دارند. هيچ كس نيست، لكن حكم خدا هست دنبال شما. آنها مىخواهند يك انسانى تربيت كنند كه خلوتش و جلوتش فرقى نداشته باشد، همانطورى كه خيانت نمىكند در جلوت و در پيش مردم براى اينكه از مردم ملاحظه مىكند، انبيا مىخواهند كه انسانى درست كنند كه پيش مردمش و غياب مردمش ديگر فرقى نباشد، هر دويش آدم باشد، وقتى كه آدم شد، چه در خلوت آدم است، چه در بين مردم هم آدم است . نظرشان به اين معنا هست و ما ميلمان اين است، آرزومان اين است كه يك همچو مكتبى در خارج بشود، تحقق پيدا كند، ميل انبياء هم همين بوده است، ميل همه ما اين است كه ما يك حكومتى داشته باشيم، همانجور حكومتهائى كه در صدر اسلام بود كه عدالت بود، همهاش عدالت بود و زاء د بر او آن مساء لى كه در قرآن كريم و در اسلام هست آنها هم باشد، همه چيز و حالا راجع به جمهورى اسلاميش كه اول قدم است و تا حالا، الان، اسلام، جمهورى اسلامى الان رژيم ماست، براى اينكه رأى دادند، تمام شد، رژيم رفت، دفن شد تا ابد. دفن شد و حالارژيم شما رژيم اسلامى است، در اين رژيم اسلامى الان ما خيلى مسؤوليتداريم. مسؤوليتبزرگ داريم و آن حفظ آبروى اسلام است.
ما مكلفيم به پياده كردن محتواى اسلام در تمامى امور
لان ما همه مان مكلفيم حالائى كه جمهورى اسلامى شد ما هم اسلامى باشيم. اگر بنا شد جمهورى اسلامى باشد اما ماها ديگر اسلامى نباشيم، حكومت اسلام نيست، اين جمهورى اسلامى نمىشود. اگر بنا شد كه جمهورى اسلامى باشد، پاسبانهايش اسلامى نباشند خداى نخواسته، دادگاههايش اسلامى نباشد، وزارتخانههايش اسلامى نباشد، اين حكومت طاغوتى است به اسم اسلام، همان طاغوت است منتها اسمش را ما عوض كرديم. ما نمىخواهيم اسم عوض بشود مىخواهيم محتوا درست بشود.
بايد كوشش كنيد محتوا درست بشود امروز اسلام بسته به اعمال شما است، حكومت اسلامى اگر شما خوب رفتار كرديد، همه
صحيفه نور ج 8 صفحه 5
قشرهاى ايران خوب رفتار كردند يك حكومت اسلامى و يك رژيم اسلامى است، حكومتش اسلامى، ملتش اسلامى. اگر همه وزارتخانهها اسلامى شد و همه ادارات اسلامى شد، ارتش اسلامى شد و شهربانى اسلامى شد و ژاندارمرى اسلامى شد، آنوقت حكومت ما يك حكومت اسلامى است و اگر ماها هم كه يك اشخاصى هستيم كه هر كدام وارد يك كسبى هستيم، يك شغلى هستيم ماها هم روى دستور اسلام عمل كرديم يك ملت اسلامى هستيم و الاالفاظ است و معنا ندارد، هى من بگويم اسلام ولكن عملم برخلاف او باشد، هى حاكم بگويد اسلامى ولكن عمل برخلاف او باشد، اين، نه رژيم آنوقت اسلامى مىشود، نه ملت، ملت اسلامى مىشود. كوشش كنيد كه ملت اسلامى باشد و دولت اسلامى و از خداى تبارك و تعالى من مىخواهم اين اتحاد شماها و اين روحيه قوى شما محفوظ باشد تا اين مراتب سير بشود، تا اين مراحل بگذرد. خداوند همه تان را حفظ كند.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:04 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 6
تاريخ: 13/4/58
بيانات امام خمينى در جمع استادان دانشگاه
مقصد اسلام از علوم مادى، رساندن عالم طبيعت به مرتبه توحيد است
بسم الله الرحمن الرحيم
فرق بين دانشگاههاى غربى و دانشگاههاى اسلامى بايد در آن طرحى باشد كه اسلام براى دانشگاهها طرح مىكند. دانشگاههاى غربى به هر مرتبهاى هم كه برسند، طبيعت را ادراك مىكنند طبيعت را مهار نمىكنند براى معنويت. اسلام به علوم طبيعى نظر استقلالى ندارد. تمام علوم طبيعى به هر مرتبهاى كه برسند باز آن چيزى كه اسلام مىخواهد نيست. اسلام طبيعت را مهار مىكند براى واقعيت و همه را رو به وحدت و توحيد مىبرد. تمام علومى كه شما اسم مىبريد و از دانشگاههاى خارجى تعريف مىكنيد و تعريف هم دارد، اينها يك ورق از عالم است آن هم يك ورق نازكتر از همه اوراق. عالم از مبداه خير مطلق تا منتها اليه، يك موجودى است كه حظ طبيعىاش يك موجود بسيار نازل است و جميع علوم طبيعى در قبال علوم الهى بسيار نازل است، چنانچه تمام موجودات طبيعى در مقابل موجودات الهى بسيار نازل هستند. فرق مابين اسلام و ساير مكتبها (نه، مكتبهاى توحيدى را عرض نمى كنم) بين مكتبهاى توحيدى كه بزرگترينش اسلام است و ساير مكتبها اين است كه اسلام در همين طبيعت يك معناى ديگرى را مىخواهد، در همين طب يك معناى ديگر مىخواهد، در همين هندسه يك معناى ديگرى را مىخواهد، در همين ستارهشناسى يك معناى ديگر مىخواهد. كسى كه مطالعه كند در قرآن شريف اين معنى را مىبيند كه جميع علوم طبيعى جنبه معنوى آن در قرآن مطرح است، نه جنبه طبيعى آن. تمام تعقلاتى كه در قرآن واقع شده است و امر به تعقل، امر به اينكه محسوس را به عالم تعقل ببريد و عالم تعقل عالمى است كه اصالت دارد و اين طبيعت يك شبحى است از عالم، منتها ما تا در طبيعت هستيم اين شبح را، اين حظ نازل رابينيم. در حديث است كه "ان الله تعالى ما نظر الى الدنيا" يا "الى الطبيعه منذ خلقها نظر رحمه" نه اينكه اين جزء رحمت نيست لكن نظر به ماوراء اين عالم است، به ماوراء اين طبيعت است. اينهائى كه ادعا مىكنند كه ما عالم را شناختيم و اعيان عالم را شناختيم، اينها يك ورق نازل كوچكى از عالم را ديدند و اقناع شدند به همان. آنهائى كه مىگويند كه ما انسان را شناختيم، اينها يك شبحى از انسان آن هم نه انسان، شبحى از حيوانيت انسان را شناختند و گمان كردند كه انسان همين هست. آنهائى كه ادعا مىكنند كه ما اسلام شناس هستيم، اينها هم يك چيزى از اين مرتبه نازل اسلام را ديدند به همين قناعت كردند و گمان كردند كه اسلام را شناختند.
صحيفه نور ج 8 صفحه 7
انسان يك مراتبى كه دارد، مرتبه طبيعتش از همه مراتبش نازلتر است منتها محسوس ماست. آن چيز چون محسوس ماست، ماها كه طبيعى هستيم و الان در عالم طبيعت هستيم، اين محسوس، ما را گاهى اشباع مىكند. معنويت نيست الان، محسوسات هست. اسلام براى برگرداندن تمام محسوسات و تمام عالم به مرتبه توحيد است. تعليمات اسلام، تعليمات طبيعى نيست، تعليمات رياضى نيست، همه را دارد، تعليمات طب نيست، همه اينها را دارد لكن اينها مهار شده به توحيد. برگرداندن همه طبيعت و همه ظلهاى ظلمانى به آن مقام نورانى كه آخر، مقام الوهيت است. بنابراين بايد اين معنا كه علوم (ما از آن هم تمجيد مىكنيم، تعريف مىكنيم، همه علوم طبيعى، همه علوم مادى لكن آن خاصيتى كه اسلام از اينها مىخواهد، در غرب از آن خبرى نيست، اگر هم باشد كم است، يك چيز نازلى است). آن معنائى كه از علوم دانشگاهها ما مىخواهيم و آن معنائى كه از علوم مدارس قديمه ما مىخواهيم همين معنا نيست كه در سطح ظاهر الان هست و متفكرين ما همان سطح ظاهر را دارند در آن مىكنند و بسيار هم ارجمند است كارهايشان، لكن آنكه اسلام ميخواهد اين نيست، آنكه اسلام مىخواهد تمام علوم، چه علوم طبيعى باشد و چه علوم غيرطبيعى باشد آنكه از آن اسلام مىخواهد، آن مقصدى كه اسلام دارد اين است كه تمام اينها مهار شود به علوم الهى و برگشت به توحيد بكند. هر علمى كه جنبه الوهيت در آن باشد يعنى انسان طبيعت را كه مىبيند خدا را در او ببيند، ماده را كه مىبيند خدا را در او ببيند، ساير موجودات را كه مشاهده بكند خدا را در او ببيند. آنكه اسلام براى او آمده است براى برگرداندن تمام موجودات طبيعى به الوهيت و تمام علوم طبيعى به علم الهى. و از دانشگاهها هم اين معنى مطلوب است نه اينكه خود طب را، البته طب هم بايد باشد، علوم طبيعى هم همه بايد باشد، معالجات بدنى هم بايد باشد،لكن مهم آن مركز ثقل است كه مركز توحيد است. تمام اينها بايد برگردد به آن جهت الوهيت نبايد ما خيال كنيم كه اسلام هم مثل، مثلاً اگر علومى در اسلام هم باشد، نظر مثل علومى است كه ساير مردم دارند يا ساير رژيمها دارند. اسلام در همه چيزش اصلش آن مقصد اعلى را خواسته، هيچ نظرى به اين موجودات طبيعى ندارد، الا اينكه در همان نظر، نظر به آن معنويت دارد و به آن مرتبه عاليه دارد. اگر نظر به طبيعت بكند، به عنوان اينكه طبيعت يك صورتى است از الوهيت، يك موجى است از عالم غيب. اگر نظر به انسان بكند، به عنوان اين است كه يك موجودى است كه از او مىشود يك موجود الهى درست كرد. تربيتهاى اسلام تربيتهاى الهى است، چنانچه حكومت اسلام، حكومت الهى است. فرق ما بين حكومتهاى ديگر با حكومت اسلام اين است كه آنها حكومت رامىخواهند براى اينكه غلبه كنند بعضى بر بعضى و سلطه پيدا كنند يك عدهاى بر عده ديگر. اسلام اين منظورش نيست، اسلام از كشورگشائىها، نمى خواهد كشورگشائى كند، اسلام مىخواهد كه كشور گشائى كند كه همه را بكشد طرف يك عالم ديگرى، همه را تربيت انسانى بكند نه اينكه استفاده از آنها بكند مثل اين رژيمها كه شما ملاحظه كرديد و مىكنيد كه چه در غرب باشد و چه آنهائى كه در شرق بوده است كه همه نظر به اين بوده است كه يك سلطهاى پيدا كنند و يك استفادههاى مادى بكنند. اسلام اصلش ماده در نظرش مطرح نيست. هر كس قرآن را مشاهده كند مىبيند همه چيزهاى ماده در آن هست لكن نه به عنوان
صحيفه نور ج 8 صفحه 8
مادى، همهاش به عنوان يك مرتبه ديگرى، تعليم به يك مرتبه ديگرى. حكومت اسلامى هم اينطورى است كه مىخواهد حكومت الله در عالم پيدا بشود، يعنى مىخواهد سرباز مسلمان با سربازهاى ديگر فرق داشته باشد، اين سرباز الهى باشد. نخست وزير مسلم با نخست وزير ساير رژيمها فرق داشته باشد، اين يك موجود الهى باشد. هر جا يك مملكتى باشد كه هر جايش ما برويم صداى الله در او باشد. اسلام اين را مىخواهد. اسلام از كشورگشائى مىخواهد كه الله را در همه عالم نمايش بدهد، تربيت الوهيت بكند در همه عالم، تربيت انسانى بكند، انسان را برساند به آنجائى كه در و هم تو نايد آن شود. بنابراين ما بايد فرق بگذاريم بين علومى كه خودشان مستقيماً آنها را مىبينند و آن علومى كه اسلام آنها را طرح كرده. علوم اسلامى همه اينها هست بعلاوه،اينها همينها هستند، آن علاوه را ندارند. فرق مابين علوم اسلامى در همه طرف، در همه جا باساير علوم اين است كه يك علاوه در اسلام هست كه اين علاوه در آنجا نيست. آن علاوهاى كه در اسلام هست، آن جنبه معنويت و روحانيت و الوهيت مساله است. و اما قضيه خواجه نصيرو امثال خواجه نصير را شما مىدانيد اين را كه خواجه نصير كه در اين دستگاهها وارد مىشد نمىرفت وزارت كند، مىرفت آنها را آدم كند نمىرفت كه براى اينكه در تحت نفوذ آنها باشد،خواست آنها را مهار كند تا اندازهاى كه بتواند كارهائى كه خواجه نصير براى مذهب كرد، آن كارهاست كه خواجه نصير را خواجه نصير كرد، نه طب خواجه نصير و نه رياضيات خواجه نصير. آن خدمتى كه به اسلام كرد خواجه نصير كه رفت در دنبال هلاكو و امثال آنها لكن نه براى اينكه وزارت بكند، نه براى اينكه يك براى خودش يك چيزى درست بكند، او رفت آنجا براى اينكه آنها را مهار كند و آنقدرى كه قدرت داشته باشد، آن خدمت بكند به عالم اسلام و خدمت به الوهيت بكند و امثال او مثل محقق ثانى، مثل مرحوم مجلسى و امثال مرحوم مجلسى كه در دستگاه صفويه بود، صفويه را آخوند كرد، نه خودش را صفويه كرد. آنها را كشاند توى مدرسه و توى علم و توى دانش و اينها تا آن اندازهاى كه البته توانستند. بناء عليه ما نبايد مقايسه بكنيم كه روحانيون يك وقتى وارد شدند، الان هم ما اگر بتوانيم، ما آنوقت هم اگر مىتوانستيم، آنطورى كه آنها مىخواستند خدمت كنند، ما هم وارد مىشديم براى اينكه مقصد اين است كه انسان درست بكنيم. اگر انسان بتواند كه محمدرضا را انسان كند، بسيار كار خوبى است. انبيا براى همين آمدهاند. پيغمبر اكرم براى خاطر اينكه اين كفار مسلمان نمىشدند و اعتنا به اين مسائل را نمى كردند غصه مىخورد. فعلك باخع نفسك كه بر آثار تو اينها توجه نكردند. در هر صورت انبيا آمدند كه همه مردم را آدم كنند، علم انبيا علم آدم سازى است. قرآن هم يك كتاب آدم سازى است، نه كتاب طب است، نه كتاب فلسفه است، نه كتاب فقه است، نه كتاب عرض مىكنم - ساير علوم است. هر چه در قرآن هست اگر كسى مطالعه كند درست، مىبيند آن چيزى كه در قرآن است آن جنبه الوهيتش است، هميشه هر چيزى طرح شده به جنبه الوهيت طرح شده است، همه چيز در آن است اما به جنبه الوهيتش. اسلام براى خدمت به خدا آمده است. انبيا خدمه خدا هستند و براى خدا آمدهاند و براى توجه دادن همه موجودات اينجا و همه انسانهاى اينجا به خداى تبارك و تعالى.
صحيفه نور ج 8 صفحه 9
نياز به يك تبدل معنوى در دانشگاهها و حفظ وحدت كلمه
و من اميدوارم كه دانشگاه ما يك تبدل معنوى پيدا بكند، يك تحول پيدا كند. همانجورى كه بسيارى از چيزها در اين نهضت تحول پيدا كرد و شما ملاحظه كرديد كه يك تحول بزرگ روحى كه در ايران پيدا شد بالاتر از اين فتحى بود كه كردند و آن تحول روحى اين بود كه يك روز پاسبان مىآمد توى بازار مىگفت چهارم آبان است همه بايد بيرق بزنيد، هيچ كس به خودش اجازه نمى داد كه، توى مغزش نمىآمد كه مىشود با اين پاسبان مخالفت كرد. هيچ كس، همه اطاعت، هر جا مىرفت اطاعت، توى دانشگاه هم كه مىآمد اطاعت مىكردند، يك وقت بعد از يكى، دو سال چنين شد كه مردم ريختند توى خيابان و گفتند :ما شاه نمى خواهيم و پيروز هم شدند. اين تحول روحى، آن خوفى كه از پاسبان بود متبدل شد به يك شجاعتى كه از تانك نترسيدند. همان آدمى كه از آن چوبى كه دست پاسبان بود مىترسيد، همان آدم آمد در خيابان مشتش را گره كرد و حمله كرد به تانك، كشته هم شد، اما حمله كرد به تانك. اين تحول، يك تحولى بود كه در نهضت پيدا شد و اين يك دست الهى بود، نه يك چيزى بود كه ماها بتوانيم اين كارها را بكنيم، انسانى بتواند اين كارها را بكند. اصلاً اين حرفها نيست، اين يك نظر الهى بود، يك نظرى بود كه خداى تبارك تعالى به اين ملت كرد و متحولشان كرد به يك صورتى كه مثل سربازهاى صدر اسلام كه مىگفتند كه ما جنگ مىكنيم كشته شويم نفع با ماست و بكشيم هم نفع با ماست، اينها را اينجورى كرده بودند. مكرر پيش ما آمدند الان هم باز، الان هم گاهى وقتها شايد همين ديروز بود كه اينجا مىرفتم يك كسى در گوشم گفت كه دعا كنيد من شهيد بشوم. اين تحول كه مردم شهادت رابراى خودشان فوز عظيم مىدانستند و مىآمدند توى خيابانها به عشق اينكه شايد هم شهيد بشوند اين تحول اسباب اين شد كه اين پيروزى حاصل شد و الان اين تحول را بايد حفظش كنيم. آن چيزى كه لازم است اين است كه شما كه در دانشگاه هستيد، شما كه تماس با جوانها داريد اين معنا را تذكر بدهيد كه اين تحولى كه رمز پيروزى شما بود و شما را تا اينجا رساند و اين سد بزرگ شيطانى را شكستيد، اين تحول و اين نهضت را به اين معنا كه هست حفظش كنيد تا اينكه بعدها بتوانيم يك دانشگاه داشته باشيم مستقل براى خودمان، يك مدرسه علمى داشته باشيم مستقل براى خودمان، يك ارتش داشته باشيم مستقل براى خودمان. ما هيچ چيز نداشتيم، ما نمىتوانيم ادعا كنيم، نه شما دانشگاه داشتيد، نه ما مدرسه علمى، همه دست آنها بود، همه، همه با امر آنها بود. سازمان امنيت همه را مىخواست اداره بكند، مساجد ما دست سازمان امنيت بود هر كدامش يك نفر باز نشسته را نشسته بودند آنجا كه نظارت بكند. همه امور دست آنها بود. اين تحول اسباب اين شد كه ما دست همه را انشاءالله كوتاه كرديم و مىكنيم بعدها هم به شرط اينكه شما دانشگاهىها و اساتيد محترم در محل خودتان، من كه يك طلبه هستم در محل خودم آقايان كه از علما هستند در محل خودشان، همهمان دنبال اين معنا باشيم كه اين نهضت به اينجورى كه تا اينجا آمده حفظ بشود. اگر اين نهضت به همين طورى يعنى با وحدت كلمه باقى بماند و گروه گروه نشويم اميد پيروزى نهائى هست اما الان ملاحظه مىكنيد صد گروه اظهار وجود كردهاند، صد گروه مخالف با اسلام، ولو خودشان نفهمند، ولو خودشان بگويند
صحيفه نور ج 8 صفحه 10
ما اين كار را براى اسلام كرديم. اگر دانشگاه از روحانيت جدا بشوند، روحانيت از دانشگاه و هر دو از مردم جدا بشوند و احزاب متعدد و متشتت پيدا بشوند ما خوف اين معنى را داريم كه نهضت ما به ثمر نرسد و دانشگاه هم به آن معنى كه دلتان مىخواهد نرسد. ما بايد دنبال اين باشيم كه وحدت خود را حفظ كنيم و دانشگاه و مدارس را به وحدت كلمه دعوت كنيم تا مردم با وحدت كلمه و توجه به اينكه ما همه جمهورى اسلامى مىخواهيم آزاد فكر كنند. آزاد نظر بدهند و آزاد عمل كنند، استقلال داشته باشند. من خوف اين را دارم كه دستهائى در كار باشد براى ايجاد اين تشتتها و گروه گروه درست كردنها. من اميدوارم كه يك مسجد و محراب مستقل داشته باشيم، يك دانشگاه مستقل داشته باشيم و همه با عقيده بر اينكه كشور ما اسلامى است و زحمات ما از خود ماست جديت كنيم. اگر همه با هم باشيم همانطورى كه تا حالا بوديم، پيروز هستيم. من از خداوند تبارك و تعالى توفيق همه شما را مىخواهم و اميدوارم كه همه ما در راهى كه خداوند مىخواهد قدم برداريم و همه موفق باشيم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:05 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 11
تاريخ: 13/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسدران و روحانيون تربت حيدريه
روحانيون پاسداران اسلام هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين مجلس، هم پاسدارها هستند و هم علما و هم طبقات ديگر. آن چيزى كه من را حالا نگران دارد و اگر عرض كنم، آقايان هم نگران خواهند شد، اين است كه در اينوقت كه با همت همه قشرها، همه طبقات، اين نهضت را به اينجا رساندهاند و دشمن را از صحنه بيرون كردهاند و دست اجانب را كوتاه كردند، حالا يك خطرى بدتر از آن خطرها متوجه ماست و آن خطر اين است كه از اين دو طايفه يعنى طايفه روحانيون و پاسدارها (كه روحانيون هم جزء پاسدارها هستند روحانيون پاسدار اسلامند ديگران هم پاسدارند بلكه همه ملت پاسدار اسلام بايد بشاند كلكم راع و كلكم مسوول آن خطرى كه الان من را نگران كرده است و من تكرار مىكنم، هر دستهاى كه بيايند اينجا تكرار ميكنم آن را، آن خطر اين نيست كه ما شكست بخوريم، شكست خوردن خطر نيست. اولياء خدا هم بسياريشان در جنگها شكست مىخوردهاند و حتى خود پيغمبر هم گاهى شكست مىخورد. حضرت امير هم از معاويه شكست خورد. اگر ما در آن رژيمى كه بود و قيام كرديم و شما قيام كرديد، فرض شد كه ما را شكست مىدادند، هيچ اشكالى در كار نبود، ما را هم مىكشتند براى اسلام بود، كارى نبود.
آنكه الان موجب نگرانى است اين است كه از اين دو قشر (مهم اين دو قشر است و سايرين هم هستند كه الان اسم مىبرم) قشر روحانيون كه پاسداران اسلام و قرآن هستند، از صدر اسلام تا حالا و قشر پاسدارهاى اسلامى و اضافه كنيد به اينها كميتهها، دادگاههاى انقلاب اسلامى، اگر خداى نخواسته اينها كه در نظام اسلام الان هستند، ما مدعى هستيم كه پاسدار احكام اسلام هستيم و شما هم پاسداريد از اين انقلاب اسلامى و همه ملت هم بايد پاسدار از اسلام باشند، الان كه نظام اسلامى است و ما رژيم را رژيم جمهورى اسلامى مىدانيم، رأى داديد، همه ملت رأى دادند و الان رسماً مملكت ما رژيم آن جمهورى اسلامى است، اگر از ما يا از شما يا از كميتهها يا از دادگاههاى انقلاب يك اعمالى صادر بشود كه در نظر عالم اين اعمال بر خلاف رويه باشد، اين اسباب اين مىشود كه آنهايى كه با ما دشمن هستند و عدد آنها هم در خارج خيلى زياد است و در داخل هم هست و مراقب اين هستند كه يك قدم خلافى از ماها ببينند و يكى را هزارها كنند و منعكس كنند در روزنامههاى خارج ، در مجلات خارج
صحيفه نور ج 8 صفحه 12
و در داخل هم با اشارات و بگويند كه نظام اسلامى هم همين است، اينها پاسدارهايش و اينها روحانيونش و اينها بازارى هايش و آنها هم ساير طبقاتش و مكتب ما را متزلزل كنند، اسلام را معرفى كنند به اينكه اينها پاسدارهاى اسلامند، الان جمهورى اسلامى است و جمهورى اسلامى هم با سابق فرق نكرد، آنوقت محمدرضا پهلوى و سازمان امنيت خلافكارى مىكردند، حالا آقايان روحانيون و آقايان پاسداران و دادگاههاى انقلاب و كميتهها خلافكارى مىكنند، پس معلوم ميشود كه اسلام هم همين، مثل ساير رژيمها مىماند. نمى گويند كه من يك كارخلاف كردم، آقا يك كار خلاف كرده شما - مىگويند كه الان رژيم اسلامى و جمهورى اسلامى است و اينها هم كه مىگويند ما پاسدار جمهورى اسلامى هستيم، روحانيون هم كه مىگويند ما از اول پاسدار اسلام بوديم و دادگاهها هم مىگويند دادگاه انقلاب اسلامى و كميتهها هم مىگويند كميتههاى اسلامى، اينها همه با اسم اسلام الان اين جماعات هستند و به ما بگويند كه جمهورى اسلامى هم مثل رژيم شاهنشاهى است منتها آنوقت يك دستهاى آن كارها را مىكردند حالا يك دسته ديگرى. آنوقت آن دسته مىريختند توى خانههاى مردم و كارهاى خلافى مىكردند، حالا هم اين دسته هست. آن وقت آن دسته كارى مىكردند حالا به اسم كميته اسلامى تعدى مىكنند. آنوقت محمد رضا و اتباعش اين كارها را مىكردند حالا روحانيون اين كار را مىكنند. مهرهها عوض شده، مسائل همان مسائل است.
اين خطرى است كه، مصيبتى است كه از همه مصيبتها بالاتر است. در كشتن حضرت سيدالشهدا هيچ اشكال نبود براى اينكه مكتب را داشتند آنها از بين مىبردند و شهادت حضرت سيدالشهدا مكتب را زنده كرد. خودش شهيد شد مكتب اسلام زنده شد و رژيم طاغوتى معاويه و پسرش را دفن كرد و سيدالشهدا هم چون ديد اينها دارند مكتب اسلام را آلوده مىكنند بااسم خلافت اسلام، خلافكارى مىكنند و ظلم مىكنند و اين منعكس مىشود در دنيا كه خليفه رسول الله است دارد اين كارها را مىكند، حضرت سيدالشهدا تكليف براى خودشان دانستند كه بروند و كشته هم بشوند و محو كنند آثار معاويه و پسرش را. پس كشتن، شهادت سيدالشهدا چيزى نبود كه براى اسلام ضرر داشته باشد. نفع داشت براى اسلام، اسلام را زنده كرد. اگر ما هم همه در اين نهضتى كه كرده بوديم، در اين راهى كه داشتيم مىرفتيم براى مبارزه و معارضه، كشته مىشديم، آن هم اشكال نداشت براى اينكه ما هم راهمان را رفته بوديم، كشته شده بوديم در راه اسلام، اسلام در خطر نبود، اسلام زندهتر مىشد، اما حالا كه دست ما افتاده است، حريف را بيرون كرديد و خودتان قبضه كرديد مملكت خودتان را و خودتان داريد اداره مىكنيد و پاسدار هستيد و آقايان هم پاسدار هستند، اگر در اين وضع از ماها يك كار خلاف صادر بشود، خداى نخواسته روحانيون در بلاد اختلافى با هم بكنند، معارضه با هم بكنند، پاسدارها با هم اختلاف بكنند، به هم تفنگ بكشند، كميتهها خلاف بكنند، دادگاهها درست رسيدگى نكنند، امروز نمىگويند كه اگر يك آقايى كارى بكند، بگويند ساواكى است، امروز مىگويند روحانى است و روحانيون اين هستند، ديكتاتورى عمامه و كفش است. و مكتب ما آلوده مىشود نه خودمان، خودمان مهم نيست، مكتبمان آلوده مىشود. منعكس مىكنند اين اشخاصىكه با كمال دقت كارهاى ما را
صحيفه نور ج 8 صفحه 13
تحت نظر دارند و با ما هم دشمنند و با اسلام هم دشمنند. نمىگويند كه فلان آدم يك كار خلافى كرد، مىگويند رژيم هم الان اسلامى شده و الان هم اينها همه مدعىاند كه ما پاسدار اسلام هستيم و ما نگهبان اسلام هستيم و روحانيون هم ميگويند ما نگهدار اسلام هستيم و اين است وضعشان، پس معلوم شد كه اسلام اينطورى است. اينطور منعكس مىكنند كه اين اسلام اين است و اين آخوندها دروغ مىگفتند كه اسلام مكتب مترقى است. اين است، اين خطر، خطر بزرگى است براى ما و اين خطر را بايد از آن جلوگيرى كنيم. چطور جلوگيرى كنيم ؟ روحانى به وظيفه روحانيتش، به وظيفهاى كه اسلام براى روحانى تعيين كرده عمل كند، پاسداراسلام به وظيفه پاسداريش عمل بكند، پاسدار انقلاب است، نه مخل به انقلاب معارض با انقلاب. اگر ما يك خلافى بكنيم، روحانى نيستيم، يك اشخاص شيطانى هستيم كه صورت روحانيت به خودمان، لباس روحانيت پوشيديم. اگر شما پاسدارها كه قدرت الان دست تان است يك كارى بكنيد كه بر خلاف وظيفه پاسدارى است، شما پاسدار اسلام و انقلاب نيستيد، شما پاسدار هواى نفس خودتان هستيد، به هواى نفستان عمل مىكنيد، به الهام شيطان عمل مىكنيد. اگر بازارى در جمهورى اسلامى همان بازارى باشد كه در رژيم طاغوتى بود نبايد ادعا كند كه بازار اسلامى است، نه بازار طاغوت است. آن اجحافات زيادى كه الان دارد به اين مستمندان مىشود، اين رباخوارى كه الان رواج دارد،اين هروئين فروشى و نمىدانم زهر مارفروشى كه الان رواج دارد اينها رابه عهده بازار اسلام حساب مىكنند، به عهده جمهورى اسلامى حساب مىكنند، مكتب ما شكست مىخورد، اسلام شكست مىخورد، اسلام دفن مىشود و ديگر كسى نمىتواند بيرونش بياورد. برادرهاى روحانى من ! برادرهاى پاسدار من ! دريابيد اسلام را، اختلافات را كنار بگذاريد، با هم برادر باشيد، همه با هم دست به هم بدهيد و اسلام را نجات بدهيد، خطر است امروز. حالا كه ما آزاد شديم، هر كارى دلمان مىخواهد بكنيم ؟! اسلام يك همچو آزادى نمىدهد به كسى. حالا كه ما از زير بار ظلم رژيم سابق بيرون آمديم خودمان ظلم بكنيم ؟ !خوب، پس ما فرقمان با آنها چه هست ؟ شما همه لباس پاسدارى داريد، آقايان لباس روحانيت دارند، مسؤوليتزياد است براى آنها. امروز روزى است كه مسؤوليتبراى همه ما، براى همه طبقات، براى همه مسلمانها، مسؤوليتامروز زياد است در ايران. رژيم سابق نيست كه گردن من و شما نگذارند بگويند ظالمها دارند اين كارها را مىكنند، رژيم اسلامى است اگر از دولت اسلامى خلاف صادر بشود، اسلام را لكه دار مىكنند، اگر از روحانى در اين زمان يك خلاف صادر بشود مكتب را متزلزل مىكنند، اگر از پاسدارها ى ما خداى نخواسته يك خلافى صادر بشود،همان كارهايى كه در رژيم سابق مىشد حالا با اين اسم بشود، مكتب ما متزلزل مىشود،اگر كميتههاى ما يك خلافى بكنند، اگر دادگاههاى ما، اين دادگاهها را، دادگاههاى طاغوتى كه نيست دادگاههاى اسلامى است،از دادگاههاى اسلامى توقع اين دارند كه احكام اسلام جارى بشود و همين طور از همه ما. اين مساله جزءمصيبتهايى است كه من الان برايش ناراحتم و شما هم ناراحت بايد بشويد و علاجش به اين است كه هر يك ما به وظيفهاى كه خدا براى او معين كرده عمل كنيم، روحانيون عمل كنند به وظايفى كه اسلام برايشان تعيين كرده.
صحيفه نور ج 8 صفحه 14
الزام قرآن كريم بر اعتصام بحبل الله و دورى از اختلاف و تفرقه
قرآن كريم فرموده است : واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا اين يك دستور است، دستور الزامى است، امر است، مشتمل بر يك امر است و يك نهى. مجتمع باشيد با هم، به اسلام تمسك بكنيد، همه با هم به اسلام تمسك بكنيد، تفرقه بينتان نباشد، اينطور نباشد كه ملتها، آنهايى كه ناظر ما هستند، آنهايى كه دشمن ما هستند و نظارت به ما مىكنند بگويند كه در هر شهرى آن شلوغكار، عبارت از معممين آن است. اين براى ما سر شكستگى دارد عرض بكنم خلاف ما براى امام زمان سرشكستگى دارد، دفاتر را وقتى بردند خدمت ايشان و ايشان ديد شيعههاى او (خوب، ما شيعه او هستم) شيعه او دارد اين كار را مىكند، اين ملائكه الله كه بردند پيش او ديد، سرشكته مىشود امام زمان. بيدار بشويد كه مساله خطرناك است و خطر هم خطر شخص نيست، خطر ملت نيست، خطر اسلام است. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند به وظايف عمل بكنيد، همه مان را خداوند موفق كند به وظائف اسلامى، وظايف روحانى، به وظايف پاسدارى به اين وظايف عمل بكنيم و انشاءالله اين نهضت را به پيش ببريد و مملكت مال خودتان باشد ومملكت يك مملكت اسلامى بشود.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:05 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 15
تاريخ: 13/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان اداره بهدارى و بهزيستى آذربايجان شرقى
بروز يك تحول روحى همه جانبه به بركت نهضت اسلامى و عنايت الهى
بسم الله الرحمن الرحيم
از بركات اين نهضت يكى اين است كه ما با آقايان محترمى كه دور از مراكز علمند، در مراكز ديگرند،از نزديك آنها مىشويم و مطالبى اگر دارند و داريم به هم مىرسانيم و اگر درد دلى هم داريم ذكر مىكنيم بلكه شما كه مأمور بهدارى و بهزيستى هستيد معالجه كنيد.
يكى از بركات اين نهضت قضيه تحول روحى در جامعه ما هست، كه من مكرر اين را گفتهام كه اين تحول روحى كه در ايران پيدا شده است و اين نهضت توانست اين تحول روحى را ايجاد كند به خواست خداى تبارك و تعالى، از اين پيروزى كه نصيب ما شده است و دست اجانب را كوتاه كرديم و دست خيانتكارها را، اهميتش بيشتر است. اين تحولات روحى به اين زودى براى يك شخص هم حاصل نمىشود تا برسد به گروهها، تا برسد به سرتاسر يك كشور. شما ملاحظه مىكنيد كه چند جور تحول، تحولهاى روحى پيدا شد در اين جمعيتها. يكى كه من كرارا گفتم و باز هم تكرار مىكنم اين تحولى كه از خوف و ترس به شجاعت متحول شدند. شما ملاحظه كرديد، ديگر اينها همه يادتان هست كه يك پاسبان اگر مىآمد در بازارها، بازار تهران، بازار تبريز و مىگفت كه چهارم ابان است و بايد بيرق بزنيد سردكانها، توى ذهن مردم اصلاً نمىآمد كه مىشود هم با پاسبان معارضه كرد و گفت نه، همه اطاعت مىكردند روى اينكه خوب، دنبالش خوف اينكه حبس باشد، زجر باشد، شكنجه باشد، بود. در ظرف كمتر از دو سال آخر اين انقلاب، در ظرف كمتر از دو سال همين جمعيتها يك تحولى درشان پيدا شد كه ايستادند در مقابل توپ وتانك و مسلسل و گفتند ما اصلاً رژيم نمىخواهيم. آن كه به خودش جرأت نمىداد كه بگويد من امشب اين كار را نمىكنم و بيرق نمىزنم، اين جرات را پيدا كرد كه مشتش را گره كند و جلو برود، بريزند توى خيابانها و فرياد بزنند كه مرگ بر اين سلطنت كذا. اين تحول آسانى نيست. بله، يك نفر، دو نفر، ده نفر، يك همچو تحولى پيدا بكنند، خوب مىشود اما يك ملتى اينطور بود، همانطورى كه در آذربايجان بود، در مشهد بود، در تهران بود، در شيراز بود، در دهات بود، در قصبات بود. اختصاص به يك محيطى نداشت سرتاسر كشور يكدفعه متحول شد و اين نبود جز اينكه يك عنايت خاصى از طرف خداى تبارك و تعالى به اين ملت شد، يك نظر معنوى خداى تبارك و تعالى بر اين ملت انداخت و ملت را فوق النظر متحول كردكانه يك چيزى ديگر شدند.
صحيفه نور ج 8 صفحه 16
جمعيتها سرتاسر كشور يك چيز ديگرى شدند، يك چيزى بودند يك چيز ديگر شدند، متحول شدند يك جمعيتى به يك جمعيت ديگر. و باز جزء تحولات اين تحول حس اعانت بود كه مردمى كه از هم جدا بودند و كارى به هم نداشتند واينها، يك وقت ما ديديم كه وقتى جمعيت راه مىافتد، از اطراف به اينها اعانت مىكنند، زن و مرد خانه اين خيابان هائى كه هست و خانههائى كه در خيابان هست (آنطور كه به مانقل مىكردند) مكرر اينها آب مىآوردند، چه مىكردند و به مردم اعانت مىكردند دراين كارى كه داشتند. يك دسته تظاهر مىكردند يك دسته هم اعانت به اين اشخاصى كه تظاهر مىكردند.
يك قصهاى كه در نظر من خيلى جالب است اين بود كه يكى از اشخاص به من گفت، گفت من در خيابان تهران ديدم كه در اين تظاهرات يك زنى يك كاسهاى دستش هست و اينطور ايستاده و تويش هم پول هست، من فكر كردم كه خوب اين حالا فقير هست و پولى مىخواهد، پيرزن هم بود گفت وقتى كه نزديك شدم و از استفسار كردم، گفت كه امروز تعطيل است، اينجا هم مركز تلفن است، من اين را نگه داشتهام كه هر كه بخواهد تلفن كند اين پول را بردارد و بندازد آنجا و تلفن كند. اين يك قضيه كوچك جزئى است اما معنايش زياد است. اين جزو همان تحول هائى است كه پيدا شد. يا كسى باز نقل مىكرد كه اگر يك ساندويچى را به يك نفر تعارف مىكردند در اين اجتماعات (ايشان گفت من خودم ديدم) اين تكه تكه مىكرد، لقمه لقمه هى به اين و آن مىداد تا آخر. اينها يك مسائلى است كه به نظر اولى كوچك مىآيد لكن اينها بزرگ است. يك تحول بوده اين، اين حس اعانت كه تعاون مردم از هم داشتند اين يك مساله عادى نيست باز يك مساله الهى است كه اشخاصى كه آنوقت ارتباط به هم نداشتند، كارى نداشتند، اينها هم همچو مرتبط به هم شدند و همچو جوش پيدا كردند كه شدند يك خانواده كانه مردم يك خانواده بودند اين خانواده هم از هيچ چيز نمىترسيد. گفت شخصى كه يك بچه ده دوازده سالهاى در اين مبارزات سوار موتورسيكلت ظاهرا (يا دوچرخه يا موتور سيكلت) اين همان طور رفت طرف تانكى كه داشت مىآمد حمله كرد اين بچه و بچه هم زير تانك خرد شد از بين رفت. اما اينطور شده بود. اين تحول يك تحول الهى بود و يك دست غيبى مردم را اينطور متحول كرد و تا اين نحو تحول نبود اين پيروزى نبود. يك ملتى كه دست خالى بود، هيچ نداشت (حالا چهار تا تفنگ پيدا شده است كى آنوقت اين حرفها بود) دست خالى، آنها همه مسلح و همه تانك و توپ و مسلسل دار و اينها هيچ نداشتند جز اينكه يك فرياد لااله الا الله و الله اكبر و يك مشت پرو يك ايمان قوى. اين ايمان بود كه اين مردم را به اين پيروزى رساند كه همه حسابها فاسد از كار در آمد. حساب اينكه دست خالى نمىشود غلبه كرد بر اين سلاحها مدرن، اين حسابها خلاف در آمد چون آنها حساب معنويات را نمىكردند حساب ماديات را مىكردند. معنويت غلبه كرد بر ماديت، خدا غلبه كرد بر شيطان و غلبهدارد بر شيطان.
صحيفه نور ج 8 صفحه 17
لزوم حفظ يكپارچگى و قدردانى از نعمتهاى خدا براى تثبيت پيروزى
اين تحول يك نعمت بزرگى است كه اگر ما نگهش داريم اين نعمت خدا را، براى ما همه چيز هست. اول بفهميم كه نعمتى بوده خدا داده است ما خودمان ضعيف بوديم و خداوند ما را تقويت كرد و قوتى داد كه همه قدرتهاى خارجى را شكست داديد. اينهائى كه از خارج مىآيند، از آمريكا مىآيند، از جاهاى ديگر مىآيند مىگويند كه ايرانىها نمىدانند چه كردند، خارج مىدانند چه خبر است، آنها مىفهمند كه چه شده است، خود ايرانىها توجه ندارند، داخل معركه هستند نمىدانند چه شده است. تمام دول پشتيبان محمدرضا بودند، نه دولت آمريكا و شوروى و ابرقدرتها، خير، همين دولتهاى پائينتر، همين دولتهاى اسلامى همه طرفدار بودند و با همه طرفدارىهائى كه كردند و با همه قدرتهائى كه خود اين هم داشت نتوانستند اين را نگهش دارند. ملت با دست خالى شكست داد هم قدرت محمدرضا را و هم آنهائى را كه پشتيبان او بودند. اين يك مسالهاى نيست كه ما بتوانيم روى موازين طبيعى حلش كنيم اين دليل بر اين است كه يك مبدأ فوق اين مبادى هست، اين دليل بر اين است كه خدا هست. اگر اين را حفظش بكنيد همه چيز داريد، اگر اين انسجامى كه ملت پيدا كرد و گروهها، متفرقات به هم مجتمع شدند، همه با هم شدند، آنهائى كه دور از هم بودند به هم نزديك شدند و آن ايمانى كه قلبها مملو از ايمان و همه داد مى زدند جمهورى اسلامى، اگر اين را ما نگهش داريم، اين نعمت را قدرش را بدانيم، نگهش داريم يك ملت پيروزى هستيم كه ديگر نمىتوانند اين ريشههاى فاسد كارى انجام بدهند. لكن مهم همين است كه نگهش داريم. مهم اين است كه ما آن وحدتى كه داشتيم حفظش كنيم، حالائى كه رسيديم به يك مرتبهاى از پيروزى و دشمنها را بيرون كرديم، حالا خيال نكنيم كه تمام شد قضيه و برگرديم سراغ اينكه من خانه ندارم، كسب من حالا چطورى است. شما ديديد آن روزى كه توى خيابانها مىريختند (همه تان بوديد لابد) توى خيابانها مىريختند و فرياد (الله اكبر) رابلند ميكرديد، هيچ فكر اين بوديد كه كسب شما امروز چه جورى است؟ شما كسبها را رها كرده بوديد شما پنج ماه، شش ماه بيشتر كسبها را رها كرديد. يك همچو موجودى خدا ساخت. آنى كه حاضر نبود يك روز دكانش را رها بكند شش ماه رها كرد. نه شش ماه رها كرد و نگران بود، شش ماه رها كرد و عاشقانه رها كرد. اين را يك چيزآسانى حساب مىكنيد ؟ اينها يك نعمتهائى است كه، عناياتى است كه خداى تبارك و تعالى بر شما كرد و اين عنايت را، اين رحمت را دو دستى بگيريد نگهش داريد، حفظش كنيد. همه با هم برادر، همه فداكار هم باشيد و فداكار اسلام باشيد. اگر اين روحيه محفوظ بماند، اين شجاعت محفوظ بماند و شما آذربايجانىها مركز شجاعتيد، اگر اين شجاعت محفوظ بماند و اين توجه به خدا محفوظ بماند و اين وحدت كلمه محفوظ بماند ديگر كسى نمىتواند، هيچ قدرتى نمىتواند شما را عقب بزند و هيچ كس نمىتواند همه دارائى شما را بگيرد و بخورد و ببرد و خيانت به شما بكند. نه دولتى ديگر مىتواند كه خلاف بكند و نه ارتشى مىتواند به شما تحميل بشود و نه ژاندارمرى مىتواند تحميل بشود و نه هيچ چيز، خودتان هستيد و استقلال، آنها هم از شما هستند، آنها هم قواى شما هستند.
صحيفه نور ج 8 صفحه 18
آرمان جمهورى اسلامى پيروى از شيوه سرداران اسلام است
وحدت كلمه و اسلامى بودن يك مملكت اين است كه از آن رئيس جمهورش كه آن بالا هست به حسب اعتبار تا آن كسى كه آن پائين هاست اينها يك جور باشند، نه اين از او بترسد نه او توقع داشته باشد كه اين از او بترسد، اسلام اينطورى است.
حضرت امير سلام الله عليه كه خليفه مسلمين بود، خليفه يك مملكتى كه شايد ده مقابل مملكت ايران بود از حجاز تا مصر، آفريقا، كذا، كذا، يك مقدار هم از اروپا،اين خليفه الهى وقتى توى جمعيت بود مثل همه ما كه نشستهايم با هم، اين هم زير پايش نبود، همين بود كه يك پوست داشتند به حسب نقل. يك پوست داشتند كه شب خودش و حضرت فاطمه رويش مىخوابيدند و روز روى همين پوست علوفه شترش را مىريخت، پيغمبر هم همين شيوه را داشت. اسلام اين است، آن كه ما مىخواهيم اين است. البته هيچ كسى قدرت ندارد مثل او باشد اما ما مىخواهيم يك خرده نزديك، يك بوئى از اسلام بيايد در ايران ما مىخواهيم اينطور بشود كه وقتى رئيس يك مملكتى، فرض كنيد رئيس جمهور، نخست وزيرش توى جمعيت مىآيد همچو امتيازى نباشد كه مردم كنار بروند، آى آه واه بشود. زمان رژيم سابق اگر مىخواست اين شخص از يك خيابانى عبور كند، سازمان امنيت و مأمورها قبل از اينكه بيايد، دو روز، سه روز قبل اين جاها را همه را تحت نظر مىگرفتند، خانهها را اين خانهها را خالى مىكردند از مردم تحت نظر ميگرفتند كه ايشان مىخواهد يك عبورى از اينجا بكند. چرا؟ براى اينكه خودش خائن بود و خائن مىترسد. خيانت به مملكت كرده بود و خائن خائف است، از خودش مىترسد، ميترسد بكشندش. اما مالك اشتر هم اينطور بود؟ توى مردم بودند، حضرت امير تو مردم بود، با مردم بود. پيغمبر اكرم توى مسجد به حسب نقل وقتى نشسته بودند با اصحابشان يك عربى كه از خارج مىآمد نمىشناخت اينها كدام يكى پيغمبرند، كدام يكى ديگران هستند. مىپرسيد كه: كدام يكى تان هستيد ؟ پيغمبر كدامها هستيد ؟ وضع اينطور بود كه دور مىنشستند، يك صدرى يك ذيلى نبود دور هم مىنشستند، وقتى يك كسى مىآمد، خوب اينها كه دور هم نشستهاند كدام يكىشان هستند. وضع حكومت اسلام اين است ارتش اسلام اينطور نبوده است كه وقتى بيايد مردم از خوف فرار كنند از دست آنها، پشت بكنند به انها. رژيمهاى طاغوتى ارتششان براى اين است كه مردم را اول سركوب كنند. ارتش ايران هيچ وقت براى اين نبوده است كه بروند دشمنان را سركوب كنند اين ارتشها براى سركوب كردن شماهاست. شما هم شايد بسيارىتان يادتان باشد كه متفقين وقتى كه آمدند در سرحدات، زمان رضاخان شايد بعضى تان يادتان باشد وقتى كه آمدند در سرحدات به مجرد اينكه اينها حمله كردند، آنها فرار كردند سرحد، اين را ديگر من خودم شاهد بودم سرحد را ما شاهد نبوديم اما سرحد حمله كردند تهران خالى شد. تمام صاحب منصبان از تهران رفتند طرف اصفهان، چمدانشان را پر كردند و فرار كردند. رضا خان گفته بود آخر اين ارتش و اين بساط چطور سه ساعت طول كشيد. گفته بودند سه ساعت طول نكشيد آنها آمدند و ما رفتيم. ما براى اينكه اظهار قدرت بكنيم مىگوئيم سه ساعت، كى سه ساعت طول كشيد ؟ مساله اينطور بود. در سرحد اينطور شد. من تهران بودم در سرحد
صحيفه نور ج 8 صفحه 19
اين قضيه واقع شده بود، سربازها در تهران از سربازخانهها بيرون ريخته بودند و فرار كردند، تو خيابانها راه مىرفتند، فرار مىكردند. به هم ريخت، آنها در سرحدات آمدند، تهران به هم ريخت. فرار كردند صاحب منصبهاى ارشد، ارتشبدها و نمىدانم فرض كنيد كه سپهبدها، چمدانها را برداشتند و سوار اتوبوس شدند رفتند طرف اصفهان كه از يك طرفى كه مثلاً پناهگاه پيدا كنند. ارتش براى اين نبود كه مقابل يك قدرت خارجى باشد ارتش براى اين بود كه ماها را سركوب كنند تا ديگران بيايند بخورند ما نتوانيم حرف بزنيم، براى اين بود. يك همچو ارتشى نمىتواند مقاومت كند در مقابل يك قدرتى، بلكه نتوانست مقابله كند در مقابل شماها. البته پيوند هم شدند به ما، آنهائى كه روح انسانىشان باقى بود متصل شدند به ملت آن هم براى اينكه مىديدند كه حق با اينهاست. آنها را هم چاپيده بودند، آنها را هم خود آنها چاپيده بوند. شايد از حقوق آنها هم باز در بار يك چيزى مىبرد. مىگويند از پاسبانها هم مىبردند. من اطلاعى ندارم. اسلام اگر خدا بخواهد انشاءالله با خواست خدا در خارج تحقق پيدا كند ولو به يك وجود كوچكى نازلى، غير از اين مسائل است كه اينها خيال مىكنند، غير از اين مطالبى است كه مردم خيال مىكنند و اينهائى كه خيال مىكنند كه ما اسلام را مىفهميم، غير از اين مسائل است. اگر اسلام پيدا بشود، اسلام آن است كه همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير سلام الله عليه، همان روز (در تاريخ هست) كه بيعت كردند، بيعتى كه طول و عرض مملكتش آنقدر بود كه عرض كردم، بيعت تمام شد بيل و كلنگش را برداشت رفت يك چشمهاى بود كه مشغول بود براى كندنش، رفت آنجا براى سر كارش، كارگر بود. حالا چشمه در آمد مىگويند كه چشمه هم وقتى كه كلنگ آخر را زدند مثل گردن شتر آب بيرون آمد. يك كسى گفت خوب است، گفت كه اين ورثه را چيز بده. بعد آن را وقفش كرد. يك همچو سردارهائى اسلام داشته است. يك همچو لشگرى اسلام داشته كه جنگ وقتى كه مىكردند (تاريخ هست اين) گرسنه بودند، اين جهازات جنگى در كار نبود، هر چند نفرشان يك دانه شمشير و هر چند نفرشان يك دانه شتر داشتند اين حرفها نبود كه خيال كنيد كه حالا ساز و برگ چيز. يك دانه خرماگير اين مىآمد مى گذارد دهانش، همان شيرينىاش كه به دهانش مىرسيد در مىآورد مى داد به رفيقش آن بگذارد دهانش، مىداد رفيقش آن مىداد رفيقش تا آن آخر. اينطور اسلام را اينها نگه داشتند و حالا ما بايد نگه داريم اين اسلام را اسلام خيلى عزيز است.
هدف اصلى از جهاد در اسلام،انسان سازى است
اسلام خيلى فدائى داده است. پيغمبر اسلام براى اسلام خيلى زحمت كشيده، تمام عمرش در زحمت بوده، تمام عمرش آنوقتى كه در مكه بود زحمتش يك طور بود با آن رنجى و تعبى كه بود و مدتها در حبس، يعنى بيرون بود و نمىتوانست اصلاً خودش را نشان بدهد. آنوقت هم كه مدينه آمدند اين جنگهاى زيادى كه با مشركين واقع شد و با خائنها و با گردن كلفتها و با ثروتمندها تا اينها را بخواهند خاضع كنند براى اسلام. بسته بودند چند نفر را داشتند مىآوردند، اسير كرده بودند، فرمود ببين ما با زنجير اينها را بهشت مىبريم. جنگهايشان براى اين بودكه مردم را آدم كنند، نه اين بود كه
صحيفه نور ج 8 صفحه 20
مملكت بگيرند. مملكت گيرى چيز اسلام نيست. ممالك را فتح مىكردند براى اين بود كه قلوب اينها فتح بشود، نه براى اين بود كه يك مملكت زيادى درست كنند ماليات زياد بشود، براى اين بود كه اينها را آدم كنند انسان كنند. اسلام خيلى عزيز است و اسلام خيلى فدائى داده. اسلام امام حسين (ع) را فدائى داده اين را بايد نگهش داشت. الان نوبت ماست. الان اسلام به دست ما افتاده. الان جمهورى اسلامى است، طاغوتى در كار نيست. ما بايد فكر اين باشيم كه اين اسلام را حفظ كنيم، نگه داريم. ما بايد از اين اختلافاتى كه تازگى دارد هى پيدا مىشود و دامن به آن مىزنند، آنهائى كه مىخواهند نگذارند اين اسلام تحقق پيدا كند به آن دامن مىزنند، به اختلافات دامن ميزنند ما بايد اين اختلافات را كوشش كنيم كه از بين برود و اين وحدت كلمهاى كه نعمت خدا، نعمت بزرگ خدا بود به ما داد محفوظ بماند تا اينكه اين بار را انشاءالله با سلامت، سعادت به منزل برسانيم. خداوند انشاءالله همه شما را تائيد كند. موفق باشيد. خداوند همه شما را سعادتمند كند. مملكت مال خودتان باشد خودتان زحمت بكشيد براى خودتان نه اينكه شماها زحمت بكشيد و ديگران ببرند و بچاپند.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:05 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 21
تاريخ: 14/4/58
فرمان امام خمينى به ثقةالاسلام جعفرى ورامينى
بسمه تعالى
جناب مستطاب سيدالاعلام و ثقةالاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد محمد جعفرى ورامينى دامت افاضاته
با توجه به وضع موجود زندان قصر لازم است جنابعالى مجددا به تهران مراجعت نموده و از نزديك وضع زندانيان را بررسى كنيد و نسبت به امور رفاهى ايشان همانند گذشته سعى و كوشش نمائيد و در تسريع رسيدگى به اتهامات ايشان با قضات و بازپرسان محترم همكارىهاى لازمه را بنمائيد. از خداى تعالى موفقيت همگان را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:05 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 22
تاريخ: 14/4/58
بيانات امام خمينى در جمع مسؤولين و كاركنان مجله خواندنيها
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمتى كه مجلهها و روزنامهها و ساير رسانههاى اين مملكت مىتوانند به كشور خودشان و به اسلام بكنند اين است كه وضع اين مجلهها را تغيير بدهند. اين مجلهها در زمان رژيم سابق يك وضعى داشت از حيث مطالب، از حيث عكسها و از اين جهات، اگر شما بخواهيد خدمتى بكنيد به كشور خودتان، خدمتى بكنيد به اسلام، بايد از چيزهائى كه انحراف مىآورد، اينكه در مجلهها اين عكس شهوانى مبتذل و آن مقالات منحرف كننده بود، شما خيال نكنيد كه اين همين طور واقع شده بود، اين هم يك راه حساب شدهاى بود كه جوانهاى ما را به انحراف بكشاند. جوانهاى ما را از طريقهاى مختلف اينها مىخواستند محتوايشان را از آنچه هستند خالى كنند يك چيز ديگرشان كنند. يك وقت از راه مواد مخدره، خوب اين يك راه بود. مواد مخدر الان هم رايج است. يك راه از باب مراكز فساد كه مىدانيد كه چقدر مراكز فساد درست كردند و جوانهاى ما را به آن مراكز كشاندند و از آنى كه بايد يك جوان بشود، كه استفاده از او بشود براى اسلام، استفاده بشود براى كشور خودش، اينها را از آن استفاده انداختند، يك آدم همين جورى بار آوردند. كسانى كه در مراكز فحشا مىروند اينها ديگر نمىتوانند نه فكرشان يك فكر صحيح باشد، نه عملشان يك عمل صحيح و اينها مىخواهند همين معنا را كه جوانهاى ما را كارى با آنها بياورند كه محتواى خودشان را بگيرند به جاى آن يك چيز ديگرى تزريق كنند و يكى از چيزهاى مهم هم از قضيه مطبوعات و سينماها و تئاترها، راديوها، و اينها بود، تمام اينها روى يك نقشه حساب شده براى اين بود كه اين كشور را از آدم خالى كنند، از يك انسانى كه بتواند در مقابل كسانى كه به كشورش مىخواهند خيانت بكنند، به اسلام مىخواهند تجاوز بكنند بتواند در مقابل بايستد. اين بساطى كه اينها درست كردهاند و به آن دامن زدهاند و زيادتر از همه در همين زمانهاى نزديك به ما، در اين پنجاه سال و اين سالهاى اخيرش ديگر بيشتر، براى اين بود كه جوانهاى ما را از صحنه خارج كنند. از صحنه تفكر، از صحنه سياست خارج كنند، به چه خارج كنند؟ اين يك رشته طولانى قضيه مواد مخدراست كه شما خيال مىكنيد كه اين قاچاقچىها همان يك كاسبهائى هستند قاچاقچى بىحساب مسأله، من احتمال مىدهم كه اين هم جزء همان حسابهائى است كه آنها مىكنند. آنهائى كه مىخواهند شما را بچاپند، آنهائى كه نمىخواهند ايران به پاى خودش بايستد (هر كشورى با جوانهايش به پاى خودش مىايستد) از يك راه جوانهاى ما را عادى كردند به
صحيفه نور ج 8 صفحه 23
اين مخدرات كه ديگر يك كسى كه عادى به هروئين شد ديگر آدم اسمش را نمىشود گذاشت، يك موجودى است كه آنجا نفس مىكشد، اين نمىتواند مبدأ يك كارى بشود، نمىتواند يك ادارهاى را اداره كند، نمىتواند تفكر بكند در امورى كه مملكتش احتياج به او دارد و همين طور مراكز فحشا كه درست كردند، هر جا مىرفتى يك مركز فحشا بود كه جمع مىشدند در آن اين اشخاصى كه عادى شدند به اين، جوان است، جوان وقتى عادى شد به اين مراكز فحشا همه چيزش مىشود آن فحشا، آن ديگر نمىتواند تفكر كند كه مملكتش دارد چه ميشود، نمىتواند تفكر كند كه كى دارد مملكت را اداره ميكند چه جورى دارد اداره مىكند، كارى به اين كار ندارد. او فقط دنبال اين است كه ببيند كه آن مركز بهتر ارضاء مىكند او را يا آن مركز ديگر. دنبال همين است. يك عده كثيرى از جوانهاى ما را هم كشيدند در اين مراكز. سينماهاى آن زمان هم همين بود حالايش را من نمىدانم، سينماها آن زمان هم همين بود كه كسانى كه عادى شده بودند بروند سينما، اينها ديگر نمىتوانستند فكر كنند، بنشينند فكر كنند كه كشورشان به چه احتياج دارد، كى دارد كلاه سرشان مىگذارد. اصلاً - فكر - همچو فكرى در آنها نمىآيد، چنان خيالى منعكس نمىشود، هر چه در ذهنش مىآيد آن پرده سينما و آن بساطى كه آنجا هست. سينمائى كه بايد معلم اين جوانها باشد، مربى اين جوانها باشد، اصلاح كند اينها را، جورى درستش كردند كه به فساد مىكشاند آنها را.
آنهائى كه، عقلائى كه اينها را درست كردند اگر براى ماها درست كرده باشند روى همان عقل خودشان براى مهار ما براى اين است كه جوانهاى ما را از دستمان بگيرند و اما براى خودشان اگر درست كرده باشند ممكن است كه يك اغراض صحيحى هم داشته باشند لكن مطبوعات، سينما، تلويزيون، راديو، مجلهها، همه اينها براى خدمت به يك كشور است، اينها بايد در خدمت باشند، نه اينكه هر كس پا شود و يك مجلهاى درست كند و هر چه دلش بخواهد در آن باشد و هر عكسى بهتر مشترى داشته باشد توى آن بيندازد. عكس مهيج، عكسهاى مهوع در آن بيندازد كه مشترىهايش زياد بشود آنوقت اسمش مطبوعات است و عرض مىكنم صاحب قلم است و آزادى هم مىخواهد!! بايد ديد تو چه مىكنى، چه خدمتى دارى به اين مملكت مى كنى، با قلمت دارى چه مىكنى؟ با قلمت بچههاى ما را دارى به باد فنا مىدهى يا تربيت مىكنى؟ مطبوعاتى كه در زمان اين پدر و پسر بود حساب شده، نه همين طورى، حساب شده اينها به خدمت خارجىها بودند، به خدمت اجانب بودند، ولو خودش نمىفهميد، ولو خودش هم نمىفهميد لكن با حساب درست كرده بودند اينطور كه اين مجله بايد حتما در آن يك صورتهاى كذايى باشد، يك چيزهائى باشد كه اعوجاج بياورد كه بچهها و جوانهاى ما وقتى عادت كردند به اين مجله ديگر نروند سراغ يك فكر ديگرى، همهاش فكر روى اين نقشهها باشد و روى اين صورتها باشد، روى اين بساط، يا اگر جوانهاى ما رفتند در سينما و عادت كردند به اين، ديگر نروند سراغ يك فكر ديگرى، فكر ديگر را از آنها بگيرند. تا حالا اينجور بوده، حالا از اين به بعد هم مىخواهد اينجور باشد؟ اگر از اين به بعد هم مىخواهد اينجور باشد، ما از جمهورى اسلامى، لفظ جمهورى دستمان آمده باقى همان طاغوت، همان است. اگر بيدار شدند اين
صحيفه نور ج 8 صفحه 24
جوانهاى ما، اين نويسندههاى ما، اين گويندههاى ما، اين متفكرين ما، اگر بيدار شدند، حالا بايد همه چيز فرمش تغيير بكند. مجله بايد در خدمت كشور باشد، خدمت به كشور اين است كه تربيت كند، جوان تربيت كند، انسان درست كند، انسان برومند درست كند، انسان متفكر درست كند تا براى مملكت مفيد باشد. مجله بايد وقتى كسى بخواند، ببيند، اگر عكس دارد، عكسى باشد كه تهييج كند براى اينكه مقابله با ديگران بكند. اگر مطلبى دارد، مطلبى باشد كه بسيج كند اين را براى حفظ استقلال خودش، براى حفظ آزادى خودش، براى حفظ مملكت خودش. اگر مجله، اين مجله است، مجله اسلامى است و مجله جمهورى اسلامى. اگر مجله همان مسائل سابق است منتها حالا يك خرده تخفيفش دادهاند لكن باز هست، اگر آن باشد نبايد اسمش را مجله جمهورى اسلامى گذاشت، بايد اسمش را مجله طاغوتى گذاشت كه در آنجائى كه گفته مىشود ما جمهورى اسلام هستيم پياده مىشود و ساير چيزها هم همين طور. ملت ايران، ملت مسلم ايران اسم را نمىخواستند عوض بشود، محتواى همان يا بدتر، مىخواستند كه عوض بشود اين مملكت، يك مملكتى كه همه چيزش از بين رفته بود به هلاكت كشيده بود، به نابودى رفته بود، اين برگردد به حال خودش و مهمش انسانهاست. يك كشور اگر انسانهايش، آدمهايش صحيح باشد، كشور است، اگر آدمهايش آدم صحيح نباشد، كشور نمىتواند صحيح باشد. تمام اين خيانتهائى كه به اين مملكت ما شده براى اينكه ما آدم نداشتيم، اگر ما آدم داشتيم نمى شد اين خيانتها، مملكت ما را از آدم خالى كردند.
ديشب آقاى بازرگان مىگفت خوب ما هر چه مىگرديم پيدا مىكنيم، درست هم مىگويد. براى پنجاه سال كوشش شد كه نگذارند آدم پيدا بشود، پنجاه سال، پنجاه و چند سال كوشش، سابق همين كوششها بود اما زيادش در اين پنجاه و چند سالى كه اين پدر و پسر خيانتكار در اين مملكت بودند و همه قدرتها كمك كردند اينها را نگه داشتند و اينها هم با همه قدرت اين مملكت را تهى كردند و مهمش تهى كردن از نيروى انسانى است. جوانهاى ما، نيروى جوانى ما را از بين بردند با اسمهاى مختلف، با يك اسماء خيلى فريبنده، با يك بساط ما مىخواهيم آزادمردان، آزادزنان، مملكت، حالا ديگر همه آزاد شدند،اين دهقانها ديگر، حالا دهقان است ديگر رعيت نيست اين دهقانهاى بيچاره آمدند توى اين زاغهها، زاغههاى اطراف تهران و اطراف شهرستان از اينكه زراعت از دستشان گرفته شد هيچ چيز هم نداشتند، حالا ديگر دهقان شدند! زاغهنشين شدند بيچارهها. هر جا دست بگذارى خراب كردند و آنكه در يك موقعى از همه خيانت بالاتر است اين است كه نيروى انسانى ما را عقب بزنند و نگذارند درست بشود و آنكه از همه خدمتها بالاتر است اين است كه نيروى انسانى ما را رشد بدهد و اين به عهده مطبوعات است، مجلههاست، راديو تلويزيون است، سينماهاست، تئاترهاست. اينها مىتوانند نيروى انسانى ما را تقويت كنند و تربيت صحيح بكنند و خدمتشان ارزشمند باشد و مىتوانند مثل رژيم سابق باشند كه همه چيز به هم ريخته بود و همه چيز در خدمت استعماربود، آنها خودشان هم نمىدانستند، خيلىها خودشان نمىدانستند نمىدانست كه اين عكسى كه از اين زن لخت مىاندازد چند تا جوان را آشفته مىكند، از بين مىبرد، در هر هفتهاى كه يك مثلاً
صحيفه نور ج 8 صفحه 25
مجلهاى در مىآيد كه در آن ده تا عكس كذاست، اين چند نفر از جوانهاى ما را از دست ما مىگيرد. يا خودشان هم متوجه نبودند يا خودشان هم از آنها بودند ما چه مىدانيم. اگر خودتان را متحول كرديد، كشورتان را هم مىتوانيد نجات دهيد، اگر به همان حال باشيد و اسمتان را عوض كرديد، با اسم نمىتواند يك كشورى اداره بشود، با لفظ، با لفظ جمهورى اسلام، با رأى به جمهورى اسلام نمىتواند يك مملكتى اسلامى بشود. مملكت اسلامى محتوايش بايد اسلامى باشد. شما هم كه مجله مىنويسيد مىتوانيد خدمت كنيد، جوانها را برومند كنيد با مقالاتتان، مقالات صحيحتان، دنبال اين باشيد كه از نويسندههاى متعهد اسلامى و انسانى نيرو بگيريد، مقالات صحيح بنويسيد، درد و دوايش را بنويسيد همه چيز را انتقاد كنيد و مىتوانيد باز از آن عكسها و از آن بساط و از آن كار درست كنيد تا جوانها را از دست بدهيد، از بين ببريد.
خدا انشاءالله همه شما را توفيق بدهد كه خدمت بكنيد و همه ما را توفيق بدهد كه خدمت كنيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:06 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 35
تاريخ: 15/4/58
بيانات امام خمينى در جمع صاحبان صنايع و بازاريان تهران
موعظه به صاحبان كارخانهها در رعايت حقوق كارگران و پيشگيرى از انفجار عمومى
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك كلمه به طور موعظه با شما صحبت مىكنم، يك كلمه هم راجع به اساس قضايا كه شما مىگوئيد اينكه بطور موعظه عرض مىكنم اين است كه آقايان صاحب كارخانهها بايد وضعشان را يك قدرى از آن رژيم سابق تغيير بدهند براى اينكه در رژيم سابق كه مردم آن را رژيم اسلامى نمىدانستند و طاغوتى مىدانستند، اگر كارى مىشد مىگفتند كه در رژيم طاغوتى شده است و اگر يك ناراحتىهايى براى كارگرها پيدا مىشد يا يك تحريكاتى مىشد كه اينها اعتصاب كنند، شورش كنند، آنها با فشار و اگر چنانچه نوبت به روحانيين هم مىرسيد با موعظه اما الان با آنوقت فرق دارد. الان همه ما اين ادعا را داريم كه يك مملكت اسلامى است و روى احكام اسلام بايد عمل بشود. اگر خداى نخواسته در يك مملكت اسلامى طورى بشود كه در كارخانهها كارگرها به واسطه اينكه درست به آنها رسيدگى نمىشود انفجار حاصل بشود، اين انفجار از محيط يك مملكتى است كه مدعى اسلام است، نه روحانى مىتواند اين را خاموش كند و نه كس ديگر. براى اينكه روحانى آنوقت مىتواند چيز بكند كه بگويد خوب يك اشخاصى غير اسلامى اين كارها را كردهاند اما اگر مملكت اسلامى به اينكه اسلامى است يك طورى بشود كه انفجار در كارگرها حاصل بشود، اين انفجار ديگر قابل كنترل نيست و اين يك خطرى است كه بر همه شماها و بر همه ما هست و ما را تهديد مى كند. از اين جهت بايد صاحبان كارخانهها توجه به اين داشته باشند كه با كارگرها نظير سابق عمل نكنند، با اينها برادر و دوست باشند و تا آن حدودى كه آنها، كارگرها هم چنين نيست كه خيلى بلندپرواز باشند، اينهايك زندگى مىخواهند. آقايان كارى بكنند كه يك زندگى براى اينها حاصل بشود و جلوگيرى بشود از يك انفجارى كه قابل كنترل نيست. عرض كردم انفجار، اگر ياس از حكومت اسلامى باشد و انفجار پيدا بشود هيچ چيز نمىتواند جلويش را بگيرد به خلاف آنجايى كه انفجار حاصل بشود و پناه به اسلام بخواهند بياورند، آن قابل كنترل است اما اگر يك مملكتى اسلامى شد و باز بساط، همان بساط سابق باشد كه لفظ، لفظ اسلامى است، عمل، عمل طاغوتى باشد و خداى نخواسته انفجار حاصل بشود، با اينهمه تحريكاتى كه مىبينيد الان هست، توطئه كه الان هست اگر انفجار بشود،
صحيفه نور ج 8 صفحه 36
انفجار بر ضد اسلام است. يك همچو انفجارى، انفجارى است كه از باطن يك مملكتى كه مدعى اسلامى است پيدا شده و مأيوس از اسلام شدهاند، مأيوس از برنامههاى اسلام شدهاند، يك همچو انفجارى را هيچ كس نمىتواند جلويش را بگيرد، ديگران هم كه دامن مىزنند و همان مسائل را دارند طرح مىكنند كه تغييرى نكرده است، يك اسمى تغيير كرده، آنوقت مىگفتيم حكومت شاهنشاهى، حالا مىگوئيم جمهورى اسلامى، واقع مسائل همان مسائل است، كارگرها همان كارگرها هستند، كارمندها همان كارمندها هستند، مردم همان مردمند، رباخوارها همان رباخوارها هستند، زورگوها همان زورگوها هستند اگر در يك همچو محيطى خداى نخواسته انفجار حاصل بشود، غير از انفجارهاى ديگر است، اين ديگر چيزى براى كسى باقى نخواهد گذاشت و لهذا بايد خود آقايان در فكر اين معنا باشند كه يك همچو چيزى نشود و آن به اين است كه شماها يك قدرى پايينتر بيائيد، كارگرها را هم يك قدرى بالاتر ببريد، آنها نمىخواهند در عرض شما باشند، آنها يك زندگانى مىخواهند، شماها كه الحمدلله دارا هستيد و داراى كارخانهها هستيد و دارأى كارمندان زياد هستيد، يك قدرى براى مصلحت خودتان و براى اينكه خداى ناخواسته يك وقت انفجارى نشود كه همه چيز به باد رود، همه چيز يك كشور به باد برود، شماها هم يك مقدارى خودتان با دست خودتان به اينها يك كمكهايى بكنيد، يك كارهائى بكنيد كه آنها ببينند كه در اين وضعى كه حالا شده است به آنها رسيدگى مىشود. البته دولت هم رسيدگى مىكند ما هم موعظهشان مىكنيم و رسيدگى مىكنيم اما مسأله اين است كه اينها ببينند كه در يك جمهورى اسلامى، اين كارگرها ببينند كه اين اشخاصى كه در رأس هستند و كارفرما آنوقت به آنها مىگفتند اينها بنا دارند كه با اينها يك جور ديگرى رفتار كنند، آنچه كه كمونيستها يا اشخاص منحرف تبليغ مىكنند، اينجور نيست، بنابراين است كه با اينها يك طرز بهترى رفتار بشود، به زندگى آنها رسيدگى بشود، به احتياجات آنها رسيدگى بشود. اين معنا امروز ديگر عملى نيست كه يك دستهاى آن بالاها باشند و همه آن چيزهايى را كه بخواهند، به طور اعلى تحقق پيدا بكند، پاركها و اتومبيلها و بساط، يك دسته هم اين زاغهنشينها باشند كه اطراف تهرانند و مىبينند آنها را اين نمىشود. اين نه منطق اسلامى دارد، نه منطق انصافى دارد، نه صحيح است. و اگر خداى نخواسته اينها صدايشان درآيد ديگر قابل خاموشى نيست، شماها بايد يك فكرى بكنيد براى اينها. شما براى حفظ خودتان، حفظ خانوادهتان، حفظ ثروتتان، حفظ حيثيت خودتان، خودتان بنشينيد با هم تفاهم بكنيد، دستههاى ديگر هم كه آمدند، از اصفهان يك دستهاى آمده بودند و من همين حرفهايى كه به نظرم مىآيد به آنها گفتم كه بايد يك فكرى خودتان بكنيد كه اين تفاوت طبقاتى به اينطور نباشد، يك تعديلى بشود. اسلام تعديل مىخواهد، نه جلو سرمايه را مىگيرد و نه مىگذارد سرمايه آنطور بشود كه يكى صدها ميليارد دلار داشته باشد و براى سگش هم اتومبيل داشته باشد و شوفر داشته باشد و امثال ذلك و اين يك شب كه برود پيش بچههايش نان نداشته باشد. نمىشود اين عملى نيست، نه اسلام با اين موافق است نه هيچ انسانى با اين موافق است، اين با دست شماها نصفش حل مىشود، نصفش، اگر نگويم همهاش، نصفش با دست شما حل مىشود يك قسمت ديگرش هم با دولت است كه براى
صحيفه نور ج 8 صفحه 37
اينها خانه درست بكند، بسازد - عرض كنم كه - يك زندگى، همانقدرى كه آن بيچارههامىخواهند. شما خيال نكنيد آن كارگرها مىگويند ما اتومبيل مىخواهيم، ما پارك مىخواهيم اين حرفها نيست آنها يك زندگى مىخواهند وقتى بروند منزلشان اگر بچهاش بگويد من كفش ندارم بتواند كفش بخرد برايش، بشرند آنها، ناراحت مىشوند خود شما فكر كنيد، كه خودتان برويد منزل، يك بچه عزيز داشته باشيد از شما يك چيز بخواهد نداشته باشيد، يك وقت ندهيد، نه؟ ناراحتى ندارد؟ يك وقت بخواهيد و نداشته باشيد به او بدهيد. فرضاً از اينكه يك وقت برود منزل و ببينيد كه پدرش برايش نان نياورده، خوب شما فكر اين را بكنيد، اين منطق ديگر درست نمىشود كه بگوييد كه ما اختيار داريم و همه اختيارات را داريم و ما بايد چه باشيم و چه باشيم و ديگران هيچ. نمىشود اين، اين، من حالا كه عرض مىكنم از نظر جهت سياسيش مىگويم كه جهت سياسى براى خود كارخانه دارها و براى خود كارفرماها جهت سياسى اقتضاء مىكند كه خودشان فكر بكنند و اين مسائل را بين خودشان حل كنند. من به آن اصفهانيها هم كه آمدند گفتم شما خودتان يك چيزى تشكيل بدهيد يك مجلسى تشكيل بدهيد با هم صحبت بكنيد با هم قرار بدهيد كه كمكهايى بكنيد به اينها كه اينها دلخوش بشوند به شما هم كار خوب بكنند برايتان و هم آن انفجارى كه احتمال هست و من ترس از او دارم آن حاصل نشود. اين آن مطلبى است كه عرض كردم كه به طور موعظه مىگويم و مسأله اساسى است و سبك نگيريد اين را. شما حالا ممكن است كه خيلى توجه به مسائل نكنيد اما يك وقت از دست بگذرد، وقتش بگذرد و علاج براى هيچ كس ممكن نباشد نه ما بتوانيم مهارش كنيم و نه شما بتوانيد، اين يك فكر مىخواهد.
عمل بر خلاف مسير اسلام ممنوع!!
اما آنچه راجع به قضاياست، آنكه مربوط به من است بايد صحبت بكنم البته يك چيزهائيش مربوط به دولت است يكى مربوط به وزارت كار است، يكى مربوط به - عرض كنم كه - ديگر است و آن اين است كه ما اجازه نخواهيم داد كه يك قدم خلاف اسلام بردارند. اسلام مالكيت را به طور مالكيت مشروع تثبيت كرده، اجازه داده و كسانى كه دارأى كارخانهاى هستند، صنعتى هستند، آنها اگر چنانچه به غير مشروع نباشد، اينها بايد باشند سر جايشان و طرح دولت هم اين نيست كه صنايع خاص مردم را چه بكنند، دولت هم آن طرحى كه حالا دادهاند كه من باز درست تمامش را با دقت نگاه نكردم اين است كه گفتند يك دستهاى هستند كه اموالشان اموالى بوده است كه چه كردهاند و بردهاند و خوردهاند واز بين بردهاند و اموال غير است و كذا، و صاحب كارخانههايى كه آنطور هستند، آنها ملى مىشود و اين حق است. يك دسته هم آنها هستند كه بدهكار به دولت هستند، بيشتر از آن اندازهاى كه دارند در آنجا. يك دسته اشخاص هستند كه به اندازهاى نه، بدهكار نيستند، خودشان شريكند آن شريكشان عبارت از كسى بوده است كه مثلاً صاحب منصب و امثال اينها بوده است، يكى هم شريك خاصى داشتهاند اينها هم بيايند اينها شركتشان محفوظ است. يك دسته هم هستند كه خودشان
صحيفه نور ج 8 صفحه 38
مى توانند اداره كنند خودشان را. پس اين نبوده است كه دولت بخواهد، اينجا مملكت كمونيست نيست كه دولت، حرفى از كمونيست كه نيست، اينجا دولت اسلامى است، آنقدرى كه اسلامى مىشناسد مالكيت را، دولت نمىتواند تخطى بكند، بخواهد تخطى بكند، بخواهد تخطى بكند كنارش مىگذارند، اينطور نيست كه شما خيال بكنيد كه بخواهند هر كس هر كارخانهاى دارد بگيرند. چنانچه در زمينها گفته بودند كه خوب زمينها را مىخواهند بگيرند، مسأله اين نبود. زمين موات بود، زمين موات آن است كه هيچ كس در آن چيز نكرده آنوقت اين موات را فروخته بودند همين فروش غلط بود زمين موات را نمىتواند كسى بفروشد يا يك خطكشى كرده بودند و فروخته بودند، آن هم غلط است، آن موات را مىگيرند بلكه ارفاق هم مىكنند كه هر كه خودش مىتواند برود چه بكند اما زمينى كه كسى احياء كرده و مالك هست، كى مىگيرد آن را كى مىتواند بگيرد آن را. اين مسائل مطرح نيست، اين مسائل يك مسائل اسلامى است، يك برنامه اسلامى است و تاكنون هم هر چه اينها گفتهاند و طرح دادهاند من نديدم يك چيزى باشد كه خلاف اسلام باشد و بخواهند اين را، ولى شايعات زياد است. يك كلمه كه گفته مىشود كه اراضى موات گرفته مىشود يكدفعه شايع مىشود به اينكه مىخواهند خانههاى مردم و زمينها را بگيرند از مردم. اما اشخاص غير مسؤول اگر يك حرفى، نطقى بكنند، توى روزنامه يك چيزى بنويسند، اينها ميزان نيست. هر وقت خود دولت صحبت كرد، سخنگوى دولت صحبت كرد آن ميزان است. روزنامهها خيلى چيزها همين طورى مىنويسند يا يك اشخاصى كه غير مسؤولند يك حرفهايى مىزنند اين مربوط به دولت و مربوط به اسلام نيست ما روى خط اسلام بايد عمل كنيم من تا زنده هستم از خط اسلام نمىگذارم دولت خارج بشود و من اميدوارم خودمان هم خارج نشويم.
لزوم هميارى دولت وملت در رفع حوائج يكديگر و بازسازى ايران اسلامى
و شماها سرگرم كارتان باشيد لكن اين مطلبى را كه به شما گفتم خيلى در نظر داشته باشيد، خيلى توجه داشته باشيد، شما فكر بكنيد اينها فرزندان خودتان هستند شما فكر كنيد كه يك فرزندى داريد برود منزل براى بچهاش نان نداشته باشد به شما چه مىگذرد. فكر اين را بكنيد يك قدرى افكارتان را بياوريد توى اين جمعيتى كه زير دستتان هست، توى اين جمعيتى كه زاغهنشين هستند، توى اين جمعيتى كه هيچى ندارند. البته دولت هم مشغول است لكن بىانصافها اينقدر خرابى كردهاند و رفتهاند كه به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد. هر جا شما دست بگذاريد خرابى است. هر چه توانستند بانكها را چاپيدند و رفتند، به عنوان قرض. الان اين چيزهايى كه اينها گذاشتهاند از قبيل عمارات و اينطور چيزهايى كه گذاشتهاند، همهاش را قرض كردهاند و بردهاند كه بايد قرض اينها را بدهند. اينطور نيست كه اين ثروت را ما اكثراً خيال مىكرديم خوب، براى اصلاح حال فقرا همين كه اينها گذاشتند كافى است، ما هم اينها را بنياد مستضعفين درست كرديم بعد كه رسيدگى كردند ديدند چه. اينقدرى كه اينها چاپيدند و رفتند و اين اخيراً قرض كردند و همچو كه فهميدند كه امكان دارد كه بروند قرض كردند از همه بانكها با هر طورى كه توانستند چاپيدند و بردند اين بنياد مستضعفين هم
صحيفه نور ج 8 صفحه 39
آنقدر سرمايه ديگر ندارد. معلوم شد اينطورها نيست كه ما خيال مىكرديم كه كافى است براى ما. ما بايد دستمان را باز پيش ملت دراز كنيم براى اينكه اين مستضعفين و اين بيچارهها و اين زاغهنشينها را نجاتشان بدهيم، بايد به ملت رجوع كنيم و ملت اين كارها را بكند. همهمان يعنى با هم، همهمان روى هم رفته دست به هم بدهيم كه يك وضع متوسطى براى اينها حاصل بشود كه نه بىانصافى باشد نسبت به برادرهاى هم نوع شما اينها را برادر خودتان حساب كنيد، كارگرها، كارگردانها را نوكر حساب نكنيد، برادر حساب كنيد، فرزند حساب بكنيد. حوائجشان را ببينيد چه، براى اولادتان حوائجى اگر داشته باشد هر چه بتوانيد بر مىآوريد، اينها آنقدرها نمىخواهند، آنقدرى كه يك زندگى متوسطى، همچو نباشد كه هر چه را دست بگذارد، نداشته باشد، اين اسباب اين مىشود كه خداى نخواسته يك وقت غير آنطورى كه ما فكر مىكنيم بشود. خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و همهتان، همهتان در فكر اين باشيد كه اين مملكت را راهش بيندازيد. اينكه شما خيال كنيد دولت تنها بتواند، نمىتواند. مسأله اين نيست كه دولت بتواند كار بكند. يك قشر از مردم بتوانند، نمىتوانند. بايد هر كس در هر جا هست مشغول بشود به خدمت تا اينكه بشود اين كار را انجام بدهيم. من كه اينجا نشستهام و يك طلبه هستم به اندازه طلبهاى به مردم سفارش كنم و چه بكنم و شما كه صاحب كارخانه هستيد و خداوند به شما عنايت كرده، شما هم به اندازه خودتان كار را انجام بدهيد. كشاورزان هم به اندازه خود، هر كس در آن محيطى كه هست آنجا را درست بكند. انشاءالله بلكه ايران به دست همه درست بشود تا دوباره چپاولگران نيايند همه چيز شما را ببرند. هر چه نتيجه عملتان است چپاولگران به صورتهاى مختلف و به جهات مختلف ببرند. اين بسته به اين است كه خود ما قيام كنيم به امر و گمان نكنيم كه مطلب ديگر تمام است. نخير، مطلب تمام نيست. الان ساختن برتر از سابق است، سابق براى بيرون كردن آنها خيلى معونه نمىخواست يعنى جز معونه مشت و فرياد، اما حالا محتاج به عمل است و همه عمل مىكنند. و همه براى خدا عمل بكنند. انشاءالله خداوند همه شما را مؤيد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:06 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 26
تاريخ: 14/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نابينايان مدرسه ابابصير اصفهان
مطالعات گسترده استعمارگران در اوضاع مشرق زمين به منظور غارت و چپاولگرى هر چه بيشتر
بسم الله الرحمن الرحيم
من ابتدا يك نكتهاى راجع به اين مطلبى كه آن آقا گفتند عرض كنم. اينكه تذكر داديد كه در حدود پنجاه سال پيش يك نفر آمده است و مدرسه تأسيس كرده است، شما باور نكنيد كه اينها مدرسهاى براى نصرانيت درست كنند، اين چپاولگرها نه به نصرانيت اعتقاد دارند نه به اسلام و نه به هيچ مبدائى از مبادى. اينها براى اين بوده است كه بچههاى ما را از اسلام منصرف كنند و اين نقشه تنها در سازمان ابوبصير نيست، اين نقشه در همه سازمانها بوده است. از وقتى كه غربىها راه پيدا كردند به شرق، از سالهاى بسيار قديم شايد حدود قريب سيصد سال كه اينها راه پيدا كردند به ايران، كارشناسهاى خودشان را فرستادند و مطالعه كردند ايران را و شرق را، تنها نه ايران را، همه شرق را مطالعه كردند. يك قسم مطالعات، مطالعات در خصوص زمين اينجا، معادن اينجا، چيزهاى، ذخائر زيرزمينى اين ممالك شرقى، اين يك قسم مطالعات بوده است كه در آنوقتى هم كه اين وسائل نقليه حالا نبوده است در تاريخ است كه اينها با شتر مىرفتند و حتى آن بيابانهاى بىآب و علف را هم گردش مىكردند و لابد نقشهبردارى مىكردند و معادنى كه در اين ممالك است، آنها با نقشهبردارىها و با وسائل علمى كه داشتند اطلاع بر آنها پيدا مىكردند. من در يك سالى كه (خيلى سابق) همدان بودم يكى از آشنايان ما يك ورقهاى آورد كه تقريبا حدود يك متر بيشتر در يك متر بيشتر، اين راجع به نقشه همدان بود كه آنها نقشهكشى كرده بودند و روى آن نقشه نقطههاى به رنگ ديگرى زياد بود، آن آقا كه اين را آورد گفت اين نقطهها هر يك علامت اين است كه در اين ده، در اين بيابان يك معدنى است، يك ذخيره زيرزمينى هست. اين يك قسم از مطالعاتشان بوده است كه بفهمند اين ممالك شرقى چه دارند، چه چيزهائى هست كه مىشود از آنها استفاده كرد و چپاول كرد. يك مطالعات ديگر راجع به عقائد اين مردم بوده است و اينكه اين عقائدى كه اينها دارند تا چه حدود مىتواند فعاليت داشته باشد و تا چه حدود مىتواند جلوگيرى كند از چپاولگرى كه اين هم يك مطالعات دامنه دارى اينها در اين معنا داشتند. يك صنف مطالعاتشان هم مطالعات روحيات گروههاى مختلفهاى كه در اين ممالك بوده است كه حالا مملكت خودمان را حساب كنيم، ايلهائى كه در مملكت ما بوده، عشائرى كه
صحيفه نور ج 8 صفحه 27
بوده است مطالعه كردهاند، در بين اين عشائر رفتهاند با آنها صحبت كردهاند، روحيات آنها را مطالعه كردهاند كه ببينند كه اينها هر كدام را به چه جور مىشود مهار كرد. اينها چيزهائى بوده است و بيشتر از اينها كه اينها مطالعه كردهاند و شرق را تماماً مطالعه كردهاند كه بايد چه جور اين شرق را چاپيد و چه قدرتهائى مىتواند جلوى اين چاپيدن را بگيرد و چه جور بايد اين قدرت را مهار كنند كه نتوانند. تبليغات دامنه دار غربىها برضد روحانيت، اين دژ مستحكم اسلام از چيزهائى كه آنها، قدرتى كه آنها فهميدند كه مىشود اين قدرت از ساير قدرتها بيشتر جلو چپاولگرى و سلطه آنها را بگيرد، قدرت اسلام بود در اين ممالك اسلامى و عقيده اسلامى، با اصل اسلام شروع كردند مخالفت كردن و مبلغين آنها به طور وسيع با همه دينها و در اين ممالك اسلامى با خصوص اسلام مخالفت كردند و مىخواستند كه اسلام را غير از آنى كه هست به مردم نمايش بدهند و خود اين مردمى كه در اينجاها زندگى مىكنند و عقائد اسلامى دارند، اينها را از اسلام منحرف كنند و اسلام را پيش آنها كوچك كنند و بد نمايش بدهند و معالاسف از تفاله آنهائى كه اين مسائل را چشم بسته قبول كردهاند حالا هم موجود است. الان هم اشخاصى پيدا مىشود كه از همانها ارتزاق فكرى كردهاند بدون اينكه اصلاً از اسلام اطلاعى داشته باشند و احكام اسلام را، حكومت اسلامى را، رژيم اسلامى رااصلاً بدانند چيست. همين كه غربى راجع به اسلام بدبين هستند و تبليغات كردهاند، اينها هم براى اينكه بگويند ما روشنفكر هستيم، دنبال آنها رفتند و از اصل اسلام انتقاد كردهاند. الان هم شما در همين قشرهائى كه به اسم روشنفكر هستند، اشخاصى را مىبيند، نه همه، در اينها اشخاص متفكر خوب زياد است اما باز شما در بين اينها اشخاصى را مىبينيد كه اين اشخاص در همين جمهورى اسلامى، اسلامىاش را نمىخواستند، مىگقتند جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد. اين دنباله آن تزريقات بود كه آنها كردند، تبليغاتى بود كه خارجىها كردند و اينها گوش و چشم بسته بدون اطلاع از اسلام تسليم آنها شدند و غربزده شدند. يكى از قدرتهائى كه آنها باز احراز كردند كه بايد شكسته بشود، قدرت روحانيت بود كه اينها با تجربه و با عينيت در جاهاى مختلف ديدند كه قدرت روحانيت مىتواند جلوگيرى كند از مفاسدى كه آنها مىخواهند ايجاد كنند، از انتفاعاتى كه آنها مىخواهند از ما ببرند و ما را عقب نگه دارند اينها مىتوانند يك چنين كارى بكنند. قضيه تنباكو در زمان مرحوم ميرزا به اينها فهماند كه با يك قتواى يك آقائى كه در يك ده در عراق سكونت دارد يك امپراطورى را شكست داد و سلطان وقت هم با همه كوششى كه كرد براى اينكه حفظ كند آن قرارداد را نتوانست حفظ بكند و مردم ايران قيام كردند و شكستند آن پيمانى كه آنها داشتند. اين يك تجربهاى شد براى آنها كه ببينند كه يك آقائى در يك ده وقتى يك كلمه مىنويسد كه امروز استعمال تنباكو در حكم محاربه با امام زمان است و اين موجش مىآيد همه ايران را فرا مىگيرد به طورى كه شاه مستبد با آن قدرت را مىكوبد، قلم اين آقا مىكوبد آن سرنيزههاى آن روز را. اينها فهميدند كه بايد اين قدرت را بگيرند، تا اين قدرت زنده است نمىگذارد كه اينها هر كارى دلشان مىخواهد بكنند و دولتها عنان
صحيفه نور ج 8 صفحه 28
گسيخته شده باشند و هر طورى دلشان مىخواهد عمل بكنند.
لهذا با كمال كوشش تبليغات كردند بر ضد روحانيت و زائد بر اصل تبليغات عمل خارجى كردند. در زمان رضاخان (كه اكثر شما يادتان نيست و شايد كمى از شما يادتان باشد ابتداء زمان رضاخان را و من همهاش را يادم هست و از اولى كه آمد تا حالا مسائل را يادم هست) با دست رضاخان شروع كردند كوبيدن روحانيون، عمامهها را برداشتن و مدرسهها را جلويش را گرفتن، لباسها را تغييردادن با آن شدتى كه انسان شرم مىكند كه چه كردند با اين طايفه و اين هم به اسم اينكه مىخواهيم اصلاح بكنيم (همين اصلاحاتى كه پسر مىخواست بكند) با اسم اصلاحات، با اسم اينكه همه ايران يك رنگ باشند، ملت ما كذا باشد، با اين حرفهاى ناروا اين قدرت را هم مىخواستند بشكنند و شكستند در آنوقت و سخت هم شكستند و چند قيامى كه در ايران از جانب روحانيون شد كه يكى از آنها از اصفهان بود كه با يك دايره وسيعى كه تقريباً از همه شهرهاى ايران اتصال پيدا شد و در قم مجتمع شدند و مرحوم حاج آقا نورالله رأسشان بود و مخالفت با رضاخان كردند، اين را هم با قدرت و حيله شكستند چنانچه قيام آذربايجان و علماء آذربايجان و قيام خراسان و علماء خراسان، اينها را همه را با قدرت، شكستند و آنوقت هم به ما بعضى گفتند كه مرحوم حاج آقا نورالله را كه در قم فوت شد ايشان را مسموم كردند (ما مطلع نيستيم اما اينطور مىگفتند بعضى از اشخاص كه از اصفهان، از علماء اصفهان آمده بودند اينجا) و علماء تبريز را دو نفر شخصى كه در رأس بود از آنجا گرفتند و بردند (گمانم اين است كه) در سنقر، آنجا مدتى تبعيد بودند و بعد هم كه اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج ميرزا صادق آقا كه شخص اول آنوقت روحانيت تبريز بود آمد و در قم ماند و در همين جا هم فوت شد و ديگر نرفت آنجا، مىرفت هم كارى نمىتوانست بكند. و علماء مشهد را دستجمعى گرفتند و آوردند به تهران و حبس كردند و مرحوم آقازاده كه در رأس علماء آنوقت خراسان بود، به محاكمه مىبردند با سر برهنه و يك نفر سرباز همراهش مىبردند كه در عدليه محاكمهاش كنند. آنوقت قدرت شيطانى، اين قوه را مىخواستند بشكنند منتها خوب نتوانستند و خدا حفظ كرد اين جمعيت را.
ملاحظه تاريخ اسلام و سرگذشت انبيا باطل كننده ياوهسرائى دشمنان
در زمان اين يكى كه آنطور قلدرى ديگر وقتى گذشته بود يا آنها هم صلاح نمىدانستند كه به اين نحو باشد شروع به تبليغات كردند، تبليغات زياد كردند، نسبت به اهل علم، روحانيت تبليغات زياد شد (آن سرنيزه برداشته شده بود اما نه به آن شدت) مساجد را نگذاشتند تبليغات صحيح بشود، درست كردند مبلغينى كه بر ضد اسلام به صورت روحانى لكن ضد اسلامى بود، خود آنها هم تبليغات در همه جا و خصوصاً در دانشگاه، در دانشگاه دامنه تبليغات ضد روحانى خيلى اوج گرفت به طورى كه بكلى دانشگاه را از روحانيين جدا كردند و هم دانشگاه را شكستند و هم روحانيون را شكستند يعنى مىخواستند بشكنند. اينها كه مىگوئيد كه مدرسه درست كردند در آنجاها يا بعداً در همه جا داشتند
صحيفه نور ج 8 صفحه 29
مدارس، نه اينكه آنها يك اعتقاد به يك مبادى داشتند منتها مىگفتند اسلام نباشد و نصرانيت باشد، آنها نه نصرانيت را مىخواهند و نه اسلام را مىخواهند و نه كارى به اين مسائل دارند، آنها منافع مادى خودشان را، مىخواهند به هر جورى شده بچههاى ما را منحرف كنند، از اسلام منحرف بشوند، نصرانيت هم كارى از او نمىآيد براى اينكه آن چيزى كه الان در نصرانيت است اين است كه مردم يك دعائى بكنند و يك ذكرى بگويند و يكشنبه كليسا بروند و ديگر كارى به دولتشان نداشته باشند چنانچه الان هم اين دستگاه نصرانيت كارى ندارد با نفوذ اينها، اگر نگوئيم دنبال آنهاست. اسلام بود كه تحرك داشت و معالاسف ما را از اسلام جدا كرده بودند. اين قرآن كريمى كه هر كه مطالعه بكند مىبيند كه يك كتابى است كه در آن جنگها هست، تحركها هست بر ضد اين اشخاصى كه مىخواهند مستتضعفين را از بين ببرند، اين قرآن را نگذاشتند حتى ما خودمان درست مطالعه كنيم. همچو تبليغات كردند كه ما ديگر از قرآن آن استفاده را نگذاشتند بكنيم كه خودمان ببينيم چه نوشته قرآن، چى بوده است. در صدر اسلام همين قرآن بود كه مردم را تجهيز كرد و دو تا امپراطورى بزرگ را با يك عده معدود عربى كه اسلحه نداشتند، هر چند تايشان يك شتر داشتند، هر چند تايشان يك شمشير، آن هم آن شمشيرهاى آنوقت در مقابل يك قدرتهائى كه در آنوقت روم داشت وآن قدرت قدرتهايى كه در آنوقت ايران داشت كه در جنگى كه در روم بين ايران و آنجا - بين چيز واقع شد - بين لشكر اسلام واقع شد آن كتيبهشان كه عبارت از پيشقراولها بود شصت هزار نفر بود از آنها و دنبال او هم هفتصد هزار يا هشتصد هزار از لشكر بود. يكى از سردارهاى اسلام گفت كه ما اگر بخواهيم با اينها به ميدان برويم از ما نمىآيد. تمام لشكر اسلام سى هزار بودند. يك سى هزار نفرى كه ابزار جنگى نداشتند بلكه درست خوراك هم نداشتند، يك مردم فقيرى بودند لكن ايمان داشتند. اين سردار گفت ما اگر بخواهيم با اينهابه طرز متعارف جنگ بكنيم ما حريف اينها نيستيم من سى نفر انتخاب مىكنم و امشب با اين شصت هزار نفر مىروم جنگ مىكنم. مسلمانها گفتند آخر با سى نفر چطور مىشود؟ بالاخره قرار شد كه با شصت نفر برود كه هر نفرى مقابل هزار نفر باشد، يعنى هر نفر با يك شمشيرى آنوقتى كند (اگر حالا تندش كردند نمىدانم، لابد با آن بساطى كه آنها داشتند) اين شصت نفر شبيخون زدند و شصت هزار را عقب نشاندند. اين اسباب اين شد كه لشكر روم بكلى شكست خورد از اينها. اينها از اسلام تاريخ را ديدهاند و - عرض مىكنم كه - به عين در وقت خودش ديدهاند و از اسلام ضربه خوردهاند و ديدهاند قدرت اسلام چيست و اين قدرت ايمان است. اين قدرت را بايد بگيرند. خوب، چه كنند كه قدرت را بگيرند؟ بخصوص اسلام توجه كنند؟ نه، اول به تمام اديان. اصل دين افيون است دين را اينها اينطور تبليغات كردند و معالاسف در خود ايران و در جوانهاى ما هم تاًثير گذاشت و گذاشته و در بعضى از اين روشنفكرهاى ما هم باز اثرش هست. اينها از همان تفالههايند حالا كه حالا باز اثرش هست هست در آنها، دين افيون است،افيون جامعه است معنايش اين است كه دين را همين قدرتمندها درست كردند براى اينكه مردم را خواب كنند و آنها بچاپند. همانطورى كه افيونى وقتى افيون كشيد چرت مىزند و ديگر توجه به چيزى ندارد، دين را هم اينها تبليغ
صحيفه نور ج 8 صفحه 30
كردند كه يك همچو چيزى است كه قدرتمندها درست كردند كه مردم توجه به دين بكنند و مثل آدمى كه افيون مىكشد خواب بروند و آنها بيايند غارت كنند و از بين ببرند. راجع به دين اينطور گفتند، آنوقت اسلام را كه قدرتمندتر دين بود كشاند همين حرفها اسلام براى هزار و چهار صد سال پيش خوب است اين را حالا بعضى از اشخاصى كه از تفالههاى آنها ماندند حالا هم باز اين را مىگويند كه نمىشود همه احكام اسلام الان تحقق پيدا بكند، اين مال سابق است، مال حالا نيست، و از اين حرفهائى كه همينها گاهى هم نفهميده اكثراً هم شايد از روى نفهمى مىزنند نه اينكه عداوت دارند، از روى نفهمى كه اسلام را نمىدانند چيست تا اينكه اسلام مال چه وقت است، اينهااصلاً اطلاع ندارند كه اسلام چيست در صورتى كه هر كس تاريخ را ديده باشد و لااقل تاريخ اسلام را ديده باشد كه نزديك است به ما، تاريخ را ديده باشد كه چه اشخاصى در قبال چه اشخاصى بودهاند، اين انبيا كه اينها مىگويند كه درست كردهاند انبيا را براى اينكه دين درست بشود، براى اينكه قدرتمندها را حفظ كنند، هر كه تاريخ انبيا را ملاحظه كند كه اين انبيا از چه طبقهاى بودهاند و اينها با كى مخالفت داشتند، مىبيند كه انبيا از اين طبقه مستضعفين بودهاند، از همين طبقه سوم مردم بودهاند و مردم را وادار كردند كه جنگ كنند با آن مستكبرين. يكى حضرت موسى است كه به ما باز يك قدرى نزديكتر است. حضرت موسى يك آدمى بوده، شبان بوده است با عصاى شبانى مدتها هم در خدمت حضرت شعيب بوده و شبانى او را مىكرده است و از همان مردم عادى بوده است در صورت، و همين حضرت موسى كه از توى همين جمعيت پا شد، همينها را تجهيز كرد بر ضد فرعون. فرعون موسى را درست نكرد براى اينكه تختش را حفظ كند، موسى مردم را برداشت رفت تخت فرعون را به هم زد، نه اينكه دين افيون است. به نظر آنها فرعون موسى را درست كرده كه مردم را خواب كند تا خودش سلطنت كند، عكس آنى كه واقع هست كه موسى مردم را تجهيز كرده يعنى اين طبقه سه را تجهيز كرده و برده و تاج و تخت فرعون را به باد فنا داد. خوب تاريخ اسلام كه نزديك است، آيا قريش و قدرتمندهاى قريش رسول اكرم را درست كردند كه مردم را خواب كنند كه آنها به رباخوارى خودشان و به تجارت خودشان و به اخاذى خودشان و به غارتگرى خودشان ادامه بدهند؟! يا پيغمبر اكرم در مقابل قريش بود؟ خودش هم از قريش بود اما يك آدمى بود كه از همين طبقات پائين بود، از اشراف به آن معنى كه طايفهدار بوده، بود اما هيچ چيز نداشت، نتوانست در مدينه زندگى كند، از دست همين پولدارها و همين قلدرها مدتى در يك كوهستانى رفت، در يك غارى بود تا اينكه كارهاى زيرزمينى را انجام داد و بعد تشريف بردند مدينه. مدينه كى همراه پيغمبر بود؟ باز آن قدرتمندها بودند؟! باز قلدرها بودند؟! باز رباخوارها بودند؟ تاجرها بودند؟! يهودىهائى كه آنوقت جزء متمكنين بودند، آنها بودند؟! يا پيغمبر وارد شد به يك آدم درجه سهاى و اشخاصى كه دورش جمع شده بودند يك اشخصاص فقير بىبضاعتى و خودش هم يك منزل و اطاق (نه مثل اين اطاق) يك اطاقى با ساقه خرما چند تا اتاق براى خودش و مسجدش هم آنطور و اصحاب حضرت هم يك دستهشان كه اصحاب صفه بوند آنهائى بودند كه منزل هم نداشتند ومىآمدند روى سكوئى در آنجا مىخوابيدند و زندگيشان همين بود. اينها را برداشت برد و آنها را از بين برد. اين
صحيفه نور ج 8 صفحه 31
فقرا را، اين مستضعفين را، اينهائى كه درجه سه بودند و حتى خانه رانداشتند، حتى در جنگ يكىشان يك خرما وقتى پيدا مىكرد دهن خودش مىگذاشت و در مىآورد به دهن رفيقش مىگذاشت و او در مىآورد و به دهن رفيقش و... يك خرما را اينطورى دور مىزدند، اينها بودند كه پيغمبر تجهيز كرد و در جنگهاى با قريش، آنها با همه بساطى كه داشتند و اينها با همه فقر و فلاكتى كه داشتند، لكن ايمان داشتند. واقعه غير آنى است كه به جوانهاى ما گفتهاند و تبليغات كردهاند كه خير اينها، اسلام يا ساير اديان، همهاش افيون بوده. خير، اسلام و ساير اديان همه محرك بودند، بيدار كردند مردم را، تعليمات انبيا مردم را بيدار كرد، تجهيز كرد مردم را بر ضد قدرتمندان، بر ضد مشركين. قرآن مىشود گفت كتاب جنگ است، كتابى است كه تجهيز مىكند مردم را به جنگ كردن، در عين حالى كه همه تعليمات انسانى در آن هست لكن اشداء على الكفار رحماء بينهم قاتلوا المشركين كافه قرآن وادار كرد مردم را و بيدار كرد مردم را، دلدارى داد به مردم كه ملائكه همراه شماست. ملائكه هم بود همراهشان. يك دسته كوچكى حركت مىكرد يك قدرت بزرگ را مىشكست با همان قدرت ايمان و آن تحركى كه پيغمبر اكرم و قرآن كريم ايجاد كرده بود در آنها، پس اين تعليم كه معالاسف در بعض از جوانهاى ما هم اثر گذاشته است، اين تبليغى است كه آنها كردهاند كه بشكنند اين قدرت را كه مىتواند در مقابل ساير قدرتها بايستد و آنها ما را بچاپند. مىآئيم سراغ روحانيين كه ببينيم كه آيا اينها دربارىاند،اينها را انگليسها درست كردند كه مردم را خواب كنند و آنها بچاپند؟! اين قيامهائى كه در اين صد سال شده است از كى بوده؟ چند قيام در اين صد سال؟ كى راس اينها بوده؟ قيام تنباكو، مرحوم ميرزا بود، قيام مشروطه از نجف، آقايان نجف، از ايران، علماى ايران ايجاد كردند. اين چند قيامى كه ما شاهدش بوديم همه از علما بود. علماى اصفهان قيام كردند رأسشان مرحوم حاج آقا نورالله رحمت الله بود. علماى تبريز قيام كردند، علماى مشهد قيام كردند. يك وقت مرحوم آقاى قمى خودش تنها پاشد راه افتاد آمد كه من تهران بودم، ايشان به حضرت عبدالعظيم آمدند و ما رفتيم خدمتشان و ايشان قيام كردند، منتها حبس كردند در همانجا حبسش كردند و بعد هم تبعيدش كردند. قدرت بود ديگر، در اين صد سال هر چه قيام بوده است، تقريباً از اينها بوده، تبريز هم خيابانى يكى از آقايان بود، از علما بود. البته جنگل هم بودهاند، اينها هم بودهاند لكن در اقليت بودند، عمدهاش اينها بودند. پس اينكه مىگويند كه روحانيون دربارىاند يعنى براى دربار دارند كار مىكنند، اينها كارى مىكنند كه مردم را خواب كنند و دربار بچاپندشان اين حرف صحيح نيست. باز در هر شهرى از شهرها برويد آن روحانى آن شهر اگر علناً نتواند مخالفت كند با اينها، مخالفت مىكرده است. من نمىگويم صد درصد معمم درست است. ما معممهائى داشتيم كه از سازمان امنيتىها بدتر بودند. من روحانيون را مىگويم. آنها بطور مطلق مىگويند روحانيون اينطور هستند و من عرض مىكنم نه، مسأله اين نيست. من نمىخواهم بگويم كه هر كس عمامه سرش گذاشت اين روحانى است و هر كس عمامه سرش گذاشت اين مخالفت كرده، نه. خيلى از عمامه به سرها هم موافقت كردهاند، زياد هم موافقت كردهاند، اما روحانيين مطلقاً اينطور بودند صحيح نيست. اين هم براى اين بود كه اين قدرت را بشكنند و وقتى كه اين قدرت را شكستند،
صحيفه نور ج 8 صفحه 32
از آنطرف اسلام را در نظر مردم كوچك كردند، از اين طرف روحانيون را در نظر مردم كوچك كردند. اين دو تا قدرت را از ما گرفتند آنوقت هر كارى مىخواستند مىكنند،از آن طرف آمدند دانشگاهها را جدا كردند از روحانيون، در دانشگاهها تبليغات بر ضد روحانيين، در مساجد و منابر و عرض مىكنم كه جاهاى ديگر گروههاى روحانى تبليغات بر ضد دانشگاه راه انداختند و اين نه براى اسلام بود كه اينها مىآمدند مىگفتند كه دانشگاهىها مثلاً اشخاصى هستند كذا، خير، اين نبود، اين نقشه بود، اين يك مطلب حساب شده بود، مىخواستند اين دو تا قدرتى كه مىتواند كار بكند (دانشگاهى مىتواند كار بكند، روحانى هم مىتواند كار بكند) مىخواستند اين دو تا قدرت را از هم جدا بكنند و جدا هم كردند. دانشگاه مىرفتى اسم روحانى را نمىشد بياورى (حالا نه، آنوقت) اسم معمم را نمىشد بياورى، در محيط روحانى هم اسم دانشگاهى را نمىشد برد. جدا كردند اين دو تا قدرت را از هم، يعنى دو قدرت فعالهاى كه مىتوانست اگر با هم پيوند كند اساس اين چپاولىها و اين دستهائى كه از خارج به اين سفره يغما دراز شده اينها مىتوانستند قطع كنند، اين دو تا طايفه را از هم جدا كردند. اينها يك نقشههائى بود. هوشيارى در مقابل نقشههاى تفرقهانگيز اجانب و توجه به تصويب قانون اساسى خوب، الحمدالله در اين نهضت اين پيروزى حاصل شد براى مسلمانها كه همه بيدار شدند و همه با هم انسجام پيدا كردند. پيوند پيدا كردند معالاسف حالائى كه ما رسيديم به يك مرتبهاى از پيروزى، دست آنها را كوتاه كرديم، چپاولگرها هم به همت همه مردم بيرون رفتند معالاسف حالا باز نقشهها اين است كه تفرقه بيندازند، گروه گروه بكنند مردم را، همان نقشهاى كه در زمان سابق، زمان همين رژيم سابق بود، چه قبل از ماه رمضان و قبل از محرم و صفر، اين دو موعد جاى تفرقهاندازى بود براى اينكه ماه رمضان شهرالله بود و قدرت روحانيون در ماه رمضان نمايشش زياد بود، اجتماع مسلمين زياد بود، ماه محرم هم ماه امام حسين بود و قدرت اينها، اهل منبر و روحانيون آنوقت هم زياد بود. جلو ماه رمضان يك چيزى درست مىكردند، جلوى ماه محرم هم يك چيزى درست مىكردند، حالا هم ما جلو ماه رمضان هستيم الان هم درست كردهاند الان اصفهان يك قصهاى درست شده است، مشهد هم همين طور، سر يك مطلب پوچى ريختهاند به هم. اين چقدر غفلت مىخواهد، يك حالى كه الان مقدرات اسلام مطرح است، قانون اساسى اسلام مطرح است حكومت اسلام مطرح است، رئيس جمهور اسلام مطرح است، از اينها دست برداشتند يك جبهههائى كه حساب شده آنها كارهاى خودشان كردهاند و بسيارىشان هم از روى بىاطلاعى چند تا گروه درست كرده اند، صد تا حزب و گروه در همين چند وقت درست كردهاند، هر كدام گروه گروه شدند و معالاسف در اصفهان، در تهران هم يك مقدارى، در مشهد هم، حالائى كه قبل از ماه رمضان است و حالائى كه بايد قدرتها با هم جمع بشوند و اين مقدرات مملكت را درست بكنند و اسلامىكنند حكومت را، سر يك شخصى دعوا مىكنند آيا اين مسلمان است يا نه ؟ مسلمان است به من چه، مسلمان نيست به تو چه ؟ چرا همه
صحيفه نور ج 8 صفحه 33
قدرتها را به باد فنا مىدهيد براى اينكه زيد مسلمان است يا غير مسلمان؟ قضيه مرحوم شمسآبادى شما خيال كرديد كه يك چيز عادى بود، اينهم جزء همانها بود كه با طريقهاى مختلف اينها مىآمدند و درست مىكردند. يك وقت شهيد جاويد را پيش مىآوردند از اين طرف و از آن طرف و يك ماه محرم و صفر و بيشتر را منبرها همه خرج اين مىشد كه شهيد جاويد چى. از اين طرف و از آن طرف يك دستهاى تأييد، از آن طرف يك دستهاى تكذيب. يك قدرى كه اين سست مىشد، باز يك چيز ديگرى درست مىكردند. مرحوم شمس آبادى هم از اين امور بود كه شايد هم خودشان اين كار را كردند (من نمىدانم) كه يك كسى را بكشند و صدا در بياورند يك دسته از آن طرف و يك دسته از اين طرف و بساط درست كنند و يك قدرى كه اين كمتر مىشد آنوقت يك كس ديگر را به ميدان مىآوردند كه اين كتابهايش چطور است. او مىگفت كافر است، اين مىگفت مسلمان است، آن مىگفت كه مسلمانى است در تالى مثلاً انبيا، آن ديگرى مىگفت كافرى است از ابوجهل بدتر. اما نقشه توى كار است، آنهائى كه اينها را درست مىكنند نه به اسلام عقيده دارند و نه به روحانيت عقيده دارند و نه به هيچ چيز،آنها ماديت در نظرشان هست و مسلمانها را به جان هم بريزند تا آنها چپاول كنند. امروزى كه ما احتياجمان به وحدت كلمه از همه اوقات بيشتر است، امروزى كه اين توطئهها، مرزى و غير مرزى، در كار است، باز ما سر يك چيز مختصرى دعوا مىكنيم، اين نيست جز اينكه يك جهالت است در ما، رشد ما نداريم كه مواقع را تشخيص بدهيم كه چه وقت بايد چى گفت و آنها كه نقشه مىكشند مىفهمند كه دارند چه مىكنند، آنها مىدانند كه بايد چه وقت چه چيز را چاپ كرد و منتشر كرد، كسانى را واداشت ضدش، كسانى را واداشت تأييدش.
ما بايد بيدار باشيم آقا، توجه داشته باشيم، وقت اين نيست كه امروز سر افراد ما دعوا بكنيم، وقت اين است كه امروز همه قوايمان را متحد كنيم و اين گروه گروهها يكى بشوند و همانطورى كه با يكى بودن به جلو برويم، نه اينكه حالائى كه با يكى بودن قدرت را به زمين زديم حالا متفرقمان كنند و بعد هم يك قدرتى بيايد و همه ما را از بين ببرد. الان وقت وحدت كلمه است، الان وقت اين است كه همه ما قدرتهايمان را روى هم بگذاريم، از من كه يك طلبه هستم، از شما آقايان، از اين علماى اعلام اصفهان يا جاهاى ديگر، وقت اين است كه همه فكرهايشان را متوجه به اين بكنند كه حالا بايد چه كرد. حالا كه قانون اساسى مطرح است طرح بدهند، نظر بدهند، مسائل را بگويند به مردم، بگويند فردا كه بناست مجلس خبرگان درست بشود، خبره اسلامى تعيين كنند. حالائى كه وقت اين حرفهاست، يك وقت ما مىبينيم كه يك طرحى آوردند او فحاشى به يك كسى كرده، يك دسته هم از آن طرف فحاشى، يك دسته هم از آن طرف تأييد، يك دسته هم از آن طرف، باز همان مسائل كه در زمان محمدرضا درست مىشد قبل از ماه رمضان، دوباره حالا قبل ماه رمضان ما، آن هم در يك همچو موقعى. و اين ماه رمضان و ماه شعبان، غير ماه شعبان و رمضانهاى ديگر است، ماه رمضانى است كه سرنوشت ما را مىخواهد درست بكند. ما بايد همه قوا را روى هم بريزيم و برويم سراغ اين مصيبت. نبايد ما مشغول يك چيزى بشويم كه هيچ ارزشى پيش اسلام ندارد، هيچ ارزشى به هيچ وجه ندارد. ما
صحيفه نور ج 8 صفحه 34
نبايد برويم دنبال اين مسائل، بايد برويم دنبال اين مسائل اساسى، اين يك جملهاى بود راجع به عموم.
ارزش انسان به قلب و بصيرت اوست، نه به بصر
اما چيزى كه راجع به اين عزيزها، راجع به اين فرزندان عزيز بگويم، اين است كه انسان با روح انسان است، با بصيرت انسان است. ما همه با همه حيوانات شركت داريم در اينكه گوش داريم، چشم داريم، پا داريم و ما دست داريم چه، اما اين مناط و انسانيت نيست، آنى كه انسان را از همه موجودات جدا مىكند، از همه موجودات طبيعى جدا مىكند، آن قلب انسان است، آن بصيرت انسان است. شما بصيرت داشته باشيد، انسانيد. اگر بصيرت نداشته باشد، ابوجهل چشم داشت اما انسان نبود، بعضى از انبيا هم چشم نداشتند و نبى بودند. ميزان در انسانيت معنويت انسان است. كوشش كنيد كه خودتان را با محتوا كنيد، معنويت در خودتان ايجاد بكنيد و از اين هيچ باكى نداشته باشيد كه انسان دست ندارد، پا ندارد، چه ندارد. در روايت است كه بعضى از انبيابودند كه چشم نداشتند و دست و پا هم حتى نداشتند. حضرت مىفرمايد كه مىبينم فلان را (كه الان من درست يادم نيست) دست و پا نداشتند ولى نبى بودند و البته مرسل به آن معنى نبودند اما نبى بودند. بسيارى از علما، بسيارى از نوابغ بودند كه چشم نداشتند، در زمان ما هم بعضى را ما ملاقات كرديم كه از علما بودند، نابغه بودند، اطلاعات زياد و وسيعى داشتند، اسنان بودند هيچ از اين معنى نگران نباشيد كه حالا شما صاحب يك حسى نيستيد، شما معنويتتان را انشاءالله تقويت كنيد، روحتان را تقويت كنيد و از همه بصيرها شما انشاءالله بصيرتر باشيد. خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و همه ما را براى اسلام خدمتگزار كند و همه ما اين راهى را كه آمدهايم بتوانيم تا آخر انشاءالله برسانيم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:06 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 44
تاريخ: 15/4/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و پاسداران انقلاب اسلامى اروميه
شكست ظاهرى و شهادت اهل حق به نفع اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد با آقايان روحانيون و پاسدارهاى محترم و ساير آقايان محترم كه تشريف دارند، خطرهائى كه حالا به ما متوجه است و اشكالاتى كه در حال حاضر ما داريم و موضعى كه ما در اينوقت داريم فى الجمله عرض كنم و من در مجامع ديگر هم مطلب را چون اهميت دارد گفتهام و باز هم تكرار مىكنم.
موضع ما الان از دو جهت حساستر از اوقات ديگر است. در رژيم سابق و آنوقتى كه همه شما و همه قشرها مشغول مبارزه بودند با رژيم سابق، آنوقت رژيم، رژيم طاغوتى بود و شما هم بر ضد طاغوت قيام كرده بوديد اگر ما در آن روز شكست مىخورديم، كشته مىشديم اشكالى خيلى نداشت براى اينكه يك لشكر اسلامى، يك لشكر الهى با لشكر طاغوتى مقابله كردند و شكست خوردند، يك شكستى كه اولياء خدا هم در مقابل طاغوت گاهى شكست مىخوردند و اين شكست در آن حال به ضرر اسلام تمام نمىشد، به نفع اسلام بود و قدرت اسلام و صحت مكتب ما بيشتر ثابت مىشد. به وجهى نظير مبارزه حضرت سيدالشهدا سلامالله عليه با دولت وقت كه دولت طاغوتى بود. شهادت سيدالشهدا به اسلام هيچ لطمهاى وارد نياورد، اسلام را جلو برد. اگر نبود شهادت ايشان، معاويه و پسرش اسلام را يك يك جور ديگرى در دنيا جلوه داده بودند به اسم خليفه رسول الله، با رفتن در مسجد، اقامه جمعه و امام جمعه بودن، اقامه جماعت و امام جماعت بودن. اسم، اسم خلافت رسول الله و حكومت، حكومت اسلام لكن محتوا بر خلاف. نه حكومت، حكومت اسلامى بود به حسب محتوا و نه حاكم حاكم اسلامى. سيدالشهدا سلامالله عليه اين نقشى كه اينها داشتند براى برگرداندن اسلام به جاهليت و نمايش دادن اسلام را به اينكه اين هم نظير همان چيزهاى سابق است آن را باطل كرد. و اگر هم در اين مبارزهاى كه مىكرديم شكست مىخورديم، كشته مىشديم، اسلام از او ضررى نمىديد بلكه اسلام نفع مىديد براى اينكه يك جبهه مجاهد اسلامى با يك عده طاغوت مبارزه كردند، مبارزهشان هم بين حق و باطل بود منتها باطل قوهاش زياد بود و آنهائى كه اهل حق بودند شهيد شدند، لكن حالا وضع چه جور است؟ آنوقت رژيم، رژيم طاغوتى بود و حكومت وقت حكومت طاغوتى بود و همه دستگاهها دستگاههاى طاغوتى بودند و لكن حالا كه حكومت ما مىگوئيم اسلامى، همهتان رأى داديد به
صحيفه نور ج 8 صفحه 45
جمهورى اسلامى و رژيم تغيير كرد از رژيم سلطنتى به حكومت جمهورى اسلامى، الان ما كه معمم هستيم و شما كه پاسدار هستيد و ساير قشرهائى كه در اين مملكت هستند، همه در حكومت اسلامى هستيد، همه ما در جمهورى اسلامى واقعيم، الان رژيم ما جمهورى اسلامى است، آن خطرى كه الان متوجه به ماست خطر كشته شدن نيست، خطر شكست يك جمعيت اسلامى در مقابل طاغوت نيست، آنها اصلاً خطر نيست. آن خطرى كه الان براى ماست اينست كه مكتب ما شكست بخورد، اسلام شكست بخورد. اين خطر بزرگترين خطرى است كه الان متوجه به ماست و آنكه ما را تا اينجا رساند و پيروز كرد اين بود كه با هم قشرها اختلاف نداشتند، همه با هم فرياد مىكردند كه جمهورى اسلامى مىخواهيم، فرقى ما بين شهر و ده نبود، مركز و سرحدات نبود، همه دست به هم دادند و فرياد كردند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم و اين دو جهت كه يكى وحدت كلمه همه بود، اكثرا با هم بودند و يكى هم مقصد، مقصد اسلامى بود، شما را پيروز كرد. شما الان يك لشكر فاتح هستيد. اما لشكرهاى فاتح در سابق هم غالبا اينطور بوده كه بعد از فتح طورى مىشد كه شكست مىخوردند. امروز من براى يك جمع ديگر كه صحبت كردم هيتلر را مثال زدم كه حركت كرد و نهضت كرد و زد و كشت و فرانسه را فتح كرد و ساير كشورها را فتح كرد و حمله كرد به شوروى، با آن قدرتى كه شوروى داشت، فتح كرد بسيارى از جاها را لكن نتوانست نگه دارد، آن فتح و پيروزى كه كرده است نتوانست نگه دارد. چون نتوانست نگه دارد شكست خورد و منتهى شد به آنجائى كه خودكشى مىگويند كرد. فاتحها هميشه تقريبا اينطورى بودند كه بعد از اينكه فتح مىكردند، يك عواملى پيدا مىشد كه اينها را به شكست منتهى مىكرد.
تخطى از موازين، خطرى براى اسلام و حربهاى به دست دشمنان
من خوف اين را دارم كه شما كه يك لشكر اسلامى، ملت اسلامى فاتح هستيد الان و فتحى هم كرديد كه همه دنيا را به اعجاب آورديد، عواملى پيدا بشود كه شكست بخوريد و شكست هم از ناحيه خودتان باشد، نه از ناحيه دشمن. من خوف اين را دارم كه ما، چه طبقه روحانيون و چه ساير طبقات كه مهمش اينهائى است كه مستقيما اسم اسلامى رويشان هست، دولت اسلامى، وزارتخانههاى اسلامى، كميته اسلامى، پاسداران اسلامى و دادگاههاى اسلامى و اينهائى كه الان به اسم اسلام و لباس اسلامى دارند در حكومت اسلامى پاسداران اسلامى داريم و دادگاه اسلامى و همين طور كميته، اگر در يك همچو موقعى ماها كه ادعا مىكنيم كه ما هم پاسدار هستيم و شماها هم كه پاسدار هستيد، در يك همچو موقعى ما يك كارهائى انجام بدهيم كه آنهائى با ما مخالفاند و دشمناند، آنها مراقب هستند و با كمال مراقبت به كارهاى ما چشم دوختهاند، ما يك كارهائى انجام بدهيم كه اين كارها با محتواى جمهورى اسلامى موافق نباشد. اين شكست مسلم در مقابل كافر نيست، شكست سيدالشهدا در مقابل يزيد نيست، اين شكست اسلام است. ما ادعا كرديم كه جمهورى اسلامى داريم و ادعا كرديم كه حكومت اسلامى تنها حكومت عادلانه است، تنها حكومتى است كه از رئيس جمهورش تا پاسبانش تابع اسلام
صحيفه نور ج 8 صفحه 46
است، نه رئيس جمهورش مىخواهد بزرگى بفروشد به پائينترها نه پائينترها مىخواهند مردم را از باب اينكه مثلاً نظامى است، پاسدار است مردم را آزار بدهند، اين چيزى است كه ما ادعايش داريم مىكنيم. جمهورى اسلامى يعنى يك حكومت عادلانه اسلامى چنانچه مملكتى كه اسلامى است و جمهورى در تحت لواى اسلام دارد اداره مىشود، اين مملكت هم بايد اجزائش اسلامى باشد. اگر چنانچه در اين مقطعى كه از زمان ما هستيم و در اينوقتى كه ما ادعاى تبديل طاغوت به اسلام، همچو ادعائى را داريم، اگر چنانچه ما كه معمم هستيم و شما كه پاسدار هستيد بر خلاف آنطورى كه بايد پاسدارهاى اسلامى، روحانيون كه پاسدارند و شماها كه پاسداريد بر خلاف آن اگر يك وقت يك عملى صادر بشود ولو از يك مصداق، يك فرد صادر بشود و ديگران جلويش را نگيرند، آنهائى كه الان متوجهاند كه به ما اشكال كنند، يكى را هزار مىكنند و در بوق تبليغاتى در خارج و در داخل منتها در داخل به يك طرز ديگر و در خارج با صراحت كه: اسلام هم همانست، تغييرى حاصل نيست، اسلام اصلش همين طورى است، اسلام هم مثل رژيم شاهنشاهى است منتها اينها حالا يك اسمى جاى يك اسمى گذاشتهاند. رأى دادهاند فقط به يك چيزى اما محتوا، محتواى ديگرى است. يك چيز ديگرى است. اسلام اينجورى است آنوقت سازمان امنيت مردم را آزار مىكرد، حالا پاسداران اسلامى، آنوقت روساى طاغوتى به مردم تعدى مىكردند حالا روساى جمهورى اسلامى.
آنوقت روحانيون در زمان طاغوت بودند، اگر يك كارى از بعضىشان صادر مىشد مردم مىگفتند كه اينها ساواكى هستند، يكى كار خلاف مىكرد نمىگفتند كه اينها نوكر اسلامند و اين كار را مىكنند مىگفتند اينها جزء ساواكند. امروز اگر از يك روحانى صادر بشود كى مىگويد ساواكى است؟ هيچ كس، كى مىگويد كه الزام دارد به اين كار؟ اگر امروز يك خطائى از يك نفر معمم صادر بشود و سايرين جلويش را نگيرند و اعتراض نكنند، جنگ لازم نيست، اعتراض، گفتن، نهى از منكر. در خارج آنهائى كه دشمن شماها هستند منعكس مىكنند كه جمهورى اسلامى با رژيم شاهنشاهى هيچ فرقى ندارد فقط يك اسمى تغيير كرده و الا واقع همان واقع است، دليلش هم اينست كه اين پاسدارها ببينيد مثل ساواكى عمل مىكنند، اين كميتهها ببينيد مثل مثلاً چه عمل مىكنند، اين دادگاهها را ببينيد مثل همان دادگاههاى طاغوتى است و هكذا و هكذا. آنكه امروز نگرانى دارد، آنكه امروز مصيبت است براى ما اين است كه مكتبمان يعنى اسلاممان در معرض اين است كه دنيا به آن پشت بكنند و با اعمال ما دفنش كنند، فكرى براى اين بايد كرد. تا ما خودمان را اصلاح نكنيم نمىتوانيم بگوئيم كه ما يك اشخاصى هستيم كه براى خدا داريم كار مىكنيم، مىخواهيم اصلاح كنيم مردم را. تا آقا خودشان صالح نباشند نمىتوانند دعوت به صلاح بكنند. كسى كه خودش خداى نخواسته پايش را كج مىگذارد اگر به مردم بگويد پايت را راست بگذار مسخرهاش مىكنند، مىگويند اگر پا راست گذاشتن صحيح بود خودت بگذار. اگر شما كه پاسداريد و مدعى هستيد كه ما براى پاسدارى خدمت مىكنيم به اسلام مىخواهيم خدمت كنيم، اگر خداى نخواسته همانطور كه در رژيم سابق گاهى مىريختند منزل يك كسى و اثاثش را مىبردند، زن و بچهاش را به زحمت مىانداختند، اگر حالا هم از يكى از شما خداى
صحيفه نور ج 8 صفحه 47
نخواسته يك همچو چيزى صادر بشود و ديگران جلويش را نگيرند و تربيتش نكنند، نهىاش نكنند، اين حربه را دست دشمن ما مىدهد و مىگويد پاسداران اينجورىاند. نمىگويد آن يك آدم اينجورى است، نمىگويند اين يك روحانى ملبس به اين لباس اينطورى است، مىگويند آخوندها اينطورند و پاسدارها اينطورند. اين خطر را چه جور بايد رفع كرد؟ ما الان مواجهيم با اين.
امر به معروف و نهى از منكر، تكليف همگانى امت است
الان مكلفيم ما، مسووليم همه مان مسووليم، نه مسؤول براى كار خودمان مسؤول كارهاى ديگران هم هستيم كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته همه بايد نسبت به همه رعايت بكنند، همه بايد نسبت به ديگران، مسؤوليت من هم گردن شماست، شما هم گردن من است. اگر من پايم را كج گذاشتم شما مسووليد اگر نگوئيد چرا پايت را كج گذاشتى، همه روحانيون بايد به او هجوم كنند كه چرا بر خلاف موازين؟ ساير مردم هم بايد بكنند و نهى از منكر اختصاص به روحانى ندارد، مال همه است، امت بايد نهى از منكر بكند، امر به معروف بكند. اگر ما ملت كه الان مدعى هستيم كه رژيم ما اسلام است، حكومت، حكومت عدل است و امثال ذالك و به دنيا هم اعلام كرديم و دنيا هم شناخته مملكت ما را به اسم جمهورى اسلامى، ممالك ديگر شناختند اكثرا و الان ما را يك رژيم اسلامى مىدانند، اگر چنانچه ما محتواى اين رژيممان اسلامى نباشد و كارهائى كه مىكنيم منطبق نباشد با قوانين اسلام، سر يك قضاياى جزئيهاى با هم معارضه بكنيم، سر يك قضاياى جزئيهاى با هم دشمنى بكنيم، سر يك قضاياى جزئيه اى براى ديگران كارشكنى بكنيم كه همه اينها مخالف با قواعد اسلام است، اگر يك همچو چيزى بشود و دنيا بگويد كه اسلام هم همين است، همين رژيم است، ديگر همه سر يك كرباس هستيد. اين قضيه اين نيست كه ما در يك جنگى شكست خورديم، سيدالشهدا سلامالله عليه از يزيد شكست خورد همه را كشتند لكن همچو شكستى به رژيم معاويه داد كه تا ابد دفنشان كرد. ما اگر كشته مىشديم در اين نهضت شايد ما هم دفن مىكرديم رژيم را، اما حالا كه ما پيروز شديم و رسيديم به اين مرتبه، اگر اختلافات بين خودمان حالا شروع بشود، اگر نزاعهاى شخصى بين خودمان حالا شروع بشود، اگر سر يك كارهائى جزئى با هم اختلاف بكنيم، اگر خداى نخواسته پاسدارى برود منزل مردم و تعدى بكند، اگر دادگاهى رأى بر خلاف اسلام بدهد، اگر كميتهاى بر خلاف موازين اسلامى عمل بكند، اين ديگر پاى اين حساب نمىشود كه در رژيم طاغوتى دارد اين كارها مىشود. در رژيم اسلامى دارد اين كار مىشود، در حكومت اسلامى دارد اين كار مىشود، اين پاى اسلام حساب مىشود، دشمنهاى ما اين را پاى اسلام حساب مىكنند. يكدفعه مىبينيم كه در همه روزنامههاى خارج صريحا نوشتند به اينكه اينها همان است فرقى ندارد. اينجا هم كه جرات نمىكنند به طور صحيح بنويسند، به طور كنايه مىنويسند. الان خوف از اين دشمنها بيشتر از خوف محمدرضا بود، محمدرضا جنگ بود و نزاع بود و زد و خورد بود و بحمدالله زديد و بيرونش كرديد. حالا كه جنگ نيست، الان جنگ قلم است، الان
صحيفه نور ج 8 صفحه 48
جنگ اعصاب است، آن جنگ نيست كه آسان است. الان يك همچو جنگى هست كه در خارج و داخل قلمها را برداشتهاند و مىخواهند بر ضد اسلام چيزى بنويسند، نه برضد من و شما و زيد و بكر، بر ضد اسلام. اينها از اسلام مىترسند، از من و تو نمىترسند اينها از اسلام مىترسند. اسلام بود كه جوانهاى ما را غلبه داد بر توپ و تانك و همه چيزها، بر همه قدرتها ملت ما را غلبه داد. اگر اين پاسبانهاى ما بعد از اين غلبه يك كارى بكنند كه اسباب شكست اسلام بشود، اين مسؤوليت غير مسؤوليت آدمكشى است، غير مسؤوليت گناههاست، اين يك گناهى است كه قابل بخشيدن نيست. اگر ما اسلام را آنطورى كه هست بر خلاف آنطورى كه هست نمايش بدهيم به خارج،عرضه كنيم به خارج، اين شكست اسلام است، نه يك معصيت، قضيه معصيت نيست. اين آنى است كه انبيا سرش كشته شدند، آنى است كه اوليا سرش كشته شدند. دين حق دينى است كه اوليا و انبيا كشته شدند سرش! اگر كسى يكى از انبيا را بكشد، يا اسلام را كارى بكند، اين گناهش بالاتر از او هست. انبيابراى اسلام كشته شدند، اين از نبى كشتن بالاتر است، اين از سيدالشهدا كشتن بدتر است. سيدالشهدا براى اسلام خودش را به كشتن داد، همان اسلامى كه حالا دست ما افتاده و معالاسف بعضى از ما بازى مىكنند با او.
رعايت حدود الهى و پرهيز از اختلاف به منظور حفظ اسلام
بايد اصلاح كنيد خودتان را، مسئوليت زياد است آقا، خيال نكنيد كه مسؤول نيستيم، من مسئول نيستم، او مسئول نيست. من عمامهاى مسئولم، شماى غير عمامهاى هم مسئوليد، بازارى مسئول است، دانشگاهى مسئول است. همه مسئول هستيم، همه مراقب اين باشيم كه اين مكتب محفوظ باشد. دشمنها الان دنبال اين هستند كه مكتب ما را به تباهى بكشند براى اينكه آنى كه از آن مىترسند اين است. دشمنهاى ما از من و شما نمىترسند. از مكتب ما مىترسند. آنها - شكسته خوردهاى - كه خودشان را شكست خورده مىدانند، شكت خورده از من و شما نمىدانند، شكست خورده از ايمان شما مىدانند. آنها فهميدند، لمس كردند كه يك دستهاى با هيچ با قدرت الله اكبر بر آنها غلبه كردند. اينها اين قدرت را مىخواهند از شما بگيرند و شما حفظش كنيد، حفظش كنيد، حفظش به اين است كه من معمم و هر كس كه معمم هست، از حدود الهى يك كلمه، يك قدم برنداريد، شماى پاسدارهاى معظم (كه خداوند حفظتان كند) از حدود پاسدارى اسلام قدمى تجاوز نكنيد. آن طبقه بازارى و آن طبقه ادارى و آن دولت و آن ملت هم، همه در رژيم اسلامى الان واقع هستيم، همه در دولت اسلام الان هستيم، وظيفه دولت اسلامى را از دست ندهيد. اختلافات را در يك امورى كه نبايد هم در آن اختلاف كرد اين اختلافات را كنار بگذاريد همه. اين حزب بازى و نمىدانم گروه گروه كه صد گروه به حسب آنطورى كه در روزنامهها بود، قريب صد گروه، در اين چند هفته صد گروه اظهار وجود كردهاند، يعنى صد گروه كارى دارند مىكنند كه اين انسجامى كه پيدا شد و رمز قدرت شما بود به هم بزنند. صد گروه دشمن داريد شما منتها يك عده مىفهمند و شايد اكثرا توجه ندارند.
اين گروه گروه شدن همين طورى نيست كه خيال بكنيد كه من باب اتفاق اظهار وجود مىكنند،
صحيفه نور ج 8 صفحه 49
هر روز در روزنامهها مىخوانيد كه گروه كذا هم اظهار وجود كرد، بسيارشان به اسم اسلام است و خيلىشان هم غير اسلامى، هم آن كه به اسم اسلام است حالا اشتباه دارد مىكند، هم آن كه به اسم غير اسلام است اشتباه مىكند. همه بايد تحت لواى لااله الا الله باشيم، همه يكى باشيم انشاءالله.
توصيه به حسن استفاده از نعمت آزادى
خطر بزرگ است، مسئوليت بزرگ، مسئوليت من و آقايان زيادتر از شماست، مسؤوليت شما هم بزرگ است. از تحت اين مسئوليت بايد صحيح بيرون بيائيم. اصلاً امتحان است، خداوند يك نعمت بزرگى به شما داده است و الان تحت امتحان هستيد. نعمت آزادى بالاترين نعمتى است كه بشر دارد، شما فاقد بوديد اين نعمت را نمىتوانستيد يك كلمه حرف بزنيد، نمىتوانستيد اينجا با هم مجتمع بشويد. امكان داشت براى شما؟ قبلاً امكان داشت كه ماها بنشينيم با هم صحبت كنيم؟ نمىگذاشتند كسى از اين در داخل بشود، اگر يك وقتى قاچاقچى داخل مىشديد وقتى بيرون مىرفتيد توى سازمان امنيت بايد برويد.
خدا به شما نعمت آزادى را داده و شما را در امتحان اين آزادى قرار داده كه ببيند كه شما با اين آزادى چه مىكنيد. آيا اين نعمت خدا را كفران مىكنيد و با آزادى خودتان مردم را رنج مىدهيد يا اين نعمت را تشكر از آن مىكنيد و اين آزادى را حسن استفاده از آن مىكنيد. اين چيزى است كه من خودم را موظف مىدانم در اين زمان هر گروهى كه مىآيند همين مسائل را بگويم، براى اينكه درد اين است. درد اين است كه الان اختلافات زياد، گروه گروهها زياد، آنها دارند باهم مجتمع مىشوند ماها داريم از هم متفرق مىشويم. بايد همه بيدار بشويم، همه توجه بكنيم، همه اصلاح كنيم خودمان را كه خداى نخواسته تخلف نكنيم و همه توجه كنيم به اينكه اگر يكى تخلف كرد جلويش را بگيريم، نه به داد و دعوا، گفتن با ملايمت. اگر يك كسى يك كار خلافى كرد و صد نفر آدم با ملايمت سلام كرد، تعارف كرد، بگويد آن كار خوب نبوده، تأثير مىكند در انسان و نمىتواند تخلف بكند.
خداوند انشاءالله شما پاسدارها رابراى اسلام حفظ كند و شما آذربايجانىها را كه هميشه عزت اسلام بوديد باز هم عزت اسلام قرار بدهد و همه ما را موفق كند به خدمت به اسلام و به مسلمين و به ساير كشورهائى كه مستضعف هستند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:06 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 40
تاريخ: 15/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اقشار مختلف مردم
واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد به يك واقعيتى ملت ايران را تذكر دهم واقعيتى كه شايد باز هم تذكر داده باشم لكن اهميت موضوع موجب مىشود كه من باز به ملت ايران تذكر دهم.
كوششهاى زيادى در ظرف قريب 20 سال شد تا گروههاى مختلف ملت را به هم پيوست، كوششهايى شد تا آنكه تبليغات اجنبىها، آنهائى كه مىخواستند ما را غارت كنند و عقب نگه دارند خنثى شد. كوششها شد تا گروههاى مختلف ملت را به هم پيوست، جوانان دانشگاهى را با جوانان روحانى پيوند داد، كارمندان دولت را با بازارى و روحانى و دانشگاهى به هم پيوست. اين قشرها، قشرهاى مختلف از كارگر تا دهقان تا كشاورز، بازارى، روحانى، دانشگاهى، تمام قشرهابه هم پيوستند و به هم جوش خوردند. زحمتهاى زياد، كوشش فراوانى شد تا اين متفرقات مجتمع شدند تا اين قطرهها دريا شدند، تا اين قطره جداى از هم به يك شكل سيل بنيانكن در آمدند و بنيان ظلم و جور و دستهاى اجنبى را از بيخ و بن كندند و قطع كردند و شما ملت بزرگ ايران، از شهرستانىها گرفته تا دهات و قصبات، بانوان محترم و برادران عزيز، بدون توجه به گرفتارىهاى خودتان همصدا با هم اين سد بزرگ انسانيت را شكستيد. من مىترسم كه در اين نيمه راه زحمتهايى كه تاكنون كشيده شده است، به واسطه نادانى يك عده و غرضورزى عده ديگر از بين برود و خون جوانان ما هدر رود. شما مىبينيد كه در ظرف دو ماه، سه ماه كه از پيروزى شما گذشته است و همه ديديد در پناه وحدت كلمه و در پناه قدرت اسلام اين پيروزى را تحصيل كرديد و رمز پيروزى شما ايمان و وحدت كلمه بود، در ظرف يكى دو ماه قريب صد گروه با اسمهاى مختلف اظهار وجود كردند يعنى آن انسجامى كه ملت به هم پيدا كرد و آن وحدتى كه ملت پيدا كرد و اجانب احساس كردند كه با وحدت كلمه ملت و با قدرت ايمان هيچ قدرتى نمىتواند مقابله كند با اين قدرت، در صدد بر آمدند اين قدرت را تضعيف كنند، هم قدرت اسلامى را و هم وحدت كلمه را. زحمتهاى چندين سالهاى كه براى انسجام گروههاى مختلف و براى وحدت كمله بود، اجانب درصدد بر آمدند كه به هدر بدهند اين زحمتها را و با دستهاى ناپاك خودشان و با بى توجهى به بسيارى از اشخاصى كه ادعاى همه چيز مىكنند، اين زحمتها نزديك است به هدر برود. ما گروههاى مختلف را مجتمع كرديم و اين سد را
صحيفه نور ج 8 صفحه 41
شكستيم و الان گروههاى مختلف حدود صد گروه تاكنون اظهار وجود كردهاند و اين اظهار وجود منتهى به معدوميت همه خواهد شد.
اى احزاب مختلفه!اى گروههاى مختلف !اگر شما براى كشور خودتان دلسوز هستيد و براى ملت خودتان دلسوز هستيد،بايد بدانيد كه اين ايجاد گروههاى مختلف براى ملت سم قاتل است و كشور شما را باز به حال اول خداى نخواسته بر مىگرداند.اى اشخاصى كه داد از مليت مى زنيد، داد از دوستى با ملت مىزنيد، داد از دوستى با مستضعفين مىزنيد، اين اظهار وجودها، اين گروه گروه كردن ملت موجب اين مىشود كه ملت شما باز به حالت اول برگردد. شما داريد رمز پيروزى ملت را از دست مىدهيد. شماها كه حسن نيت داريد در تحت تأثير شياطينى كه سوء نيت دارند واقع شدهايد. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد واعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا امر به اجتماع و نهى از تفرق. شماها اجتماع مسلمين را به هم مىزنيد و موجب تفرقه مىشويد.
هواهاى نفس را كنار بگذاريد، با ملت در يك مسير برويد. اين ملت جوانهاى خودش را از دست داد، اين دانشگاه زحمت كشيد، اين مدرسهها زحمت كشيدند، اين مدرسه فيضيه كشته داد، قرآنها را در اين مدرسه فيضيه بىاحترامى كردند ،بلكه گفته بود آتش زدند. ما زحمت كشيديم و روحانيون را با دانشگاه آشتى داديم و تبليغات سوء اجانب را خنثى كرديم و شما در اين وقت، در وقتى كه ما احتياجمان به وحدت بيشتر است موجب تفرق داريد مىشويد. اين خدمت به خلق است؟! اين خدمت به كشور است؟! اين گروه گروه شدن خدمت به انسانيت است؟! خدمت به مستضعفين است؟! يك قدرى تأمل كنيد و يك قدرى در كارهايتان تجديد نظر كنيد.
گروه گروه مىشويد و هر گروهى مخالف گروه ديگر. اگر همه در يك مسير مىرفتيد، باز مضايقه نبود كه گروههايى همه در مسير واحد لكن دستهاى خبيث اجانب در كار است كه شما را ندانسته گروه گروه كند و مخالف با هم. آنهايى كه مىخواهند ما را بچاپند و ذخائر ما را ببرند و ما را به اسارت بكشند، مشاهده عينى كردند كه دو چيز براى ما پيروزى آورده است و به اين دو چيز حمله كردند: يكى ايمان، اسلام، يكى وحدت كلمه. با دست عمال خودشان، اين رمز پيروزى كه داراى دو جهت بود به هر دو حمله كردند و در سطح وسيعى در ايران مشغول تفرقه افكندن شدند، تفرقه در همه اطراف ايران، احزاب مختلفه، گروههاى مختلفه، جبهههاى مختلفه و معالاسف همه با هم مخالف. اين وحدت كلمه را دارند از ما مىگيرند. قدرت ايمان بود كه شما رابه اين پيروزى رساند و آنها مشاهده عينى كردند كه ايمان منشاء شكست آنها شده است اين را هم دارند در آن خدشه مىكنند. آنهايى كه با اسلام مخالفند، امروز اگر چنانچه عقل دارند مخالفت نكنند كهاسلام پيروز مى كند آنها را. آنها كه نوكر اجنبى هستند حسابشان معلوم است. اين يك نگرانى است براى من كه زحمتهاى چندين ساله اشخاصى كه دنبال اين بودند بين قشرهاى مختلف آشتى بيندازند و تبليغات باطل اجانب را خنثى كنند و بحمدالله كردند و پيروز شدند، اين اجتماع به هم بخورد و تفرقه حاصل شود.
يك نگرانى ديگرى كه ما داريم اين است كه دوستهائى كه نادان هستند توجه به مسائل ندارند
صحيفه نور ج 8 صفحه 42
موجب اين بشوند كه اسلام را طور ديگرى نشان بدهند. ما امروز رژيم جمهورى اسلامى داريم. ما امروز تمام قشرهايمان مدعى هستند كه جمهورى اسلامى هستيم، كه رژيم ما جمهورى اسلامى است، دادگاههاى ما دادگاههاى اسلامى است، كميتههاى ما كميتههاى اسلامى است، پاسدارهاى ما پاسدار اسلامى است، ارتش ما، ژاندارمرى ما، شهربانى ما، قواى انتظامى ما اسلامى است، دولت ما اسلامى، ادارات ما اسلامى ما همچو ادعا داريم. من خوف آن دارم كه به واسطه كارهايى كه از قشرهايى كه غرض ندارند لكن نادان هستند كارهائى صورت بگيرد كه مكتب ما را آلوده كند و بد معرفى كند، ما شكست بخوريم در مكتب،اسلام دفن بشود.
اگر كميتهها، چه آنهايى كه در آنها بعضى معممين هست و چه آنهائى كه نيست اگر خداى نخواسته بر خلاف موازين اسلامى عمل كنند، مكتب ما را شكست مىدهند و اين مسؤوليت بزرگى است براى معممين. اگر خداى نخواسته در شهرستانها، در جاهايى كه علما و روحانيون هستند يك اختلاف نظرى باشد كه منتهى به اختلاف ظاهر بشود، مكتب ما خدشهدار مىشود و اين مسئوليت بزرگى است متوجه به روحانيون. اگر دادگاههاى ما بر خلاف موازين اسلامى، بر خلاف عدالت رفتار كنند مكتب ما خدشهدار مىشود. اگر پاسدارهاى ما كه پاسدار جمهورى اسلامى هستند، پاسدار انقلاب اسلامى هستند كارى بكنند كه بر خلاف موازين پاسدارى باشد، مكتب ما خدشهدار مى شود و اين مسؤوليت بزرگى است. ما اگر در رژيم سابق شكست مىخورديم و كشته مىشديم لكن مكتب ما محفوظ بود غم نداشتيم، نگرانى نداشتيم.
ما اگر در رژيم سابق بعضى كارهاى خلاف فرض كنيد مىكريدم به مكتبمان مربوط نبود، امروز اگر كار خلاف بكنيم مكتب شكست مىخورد. مصيبت آن است كه مكتب شكست بخورد سيدالشهدا (ع) شهيد شد با همه اصحاب و عشيره لكن مكتب جلو رفت، شهادت او مكتب را جلو برد. ما هم اگر در آن رژيم شهيد مىشديم و شما هم اگر شهيد مىشديد، مكتب جلو مىرفت لكن با اعمال ما، با كردار ما، با گفتار ما، با قلمهاى ما، با قدمهاى ما اگر امروز كارهاى خلاف واقع بشود، مكتب متزلزل مىشود. مصيبت بزرگ اين است كه مكتب از دست برود، مكتبى كه انبيا براى آن كشته شدهاند، مكتبى كه اوليا براى آن كشته شدهاند.
ملت ايران! بانوان محترم! بردادران محترم! به داد اسلام برسيد اسلام امروز امانت است در دست شما، خيانت نكنيد به اين امانت. روحانى! دانشگاهى! بازرگان! دهقان! كارگر! شهرى! دهاتى! عشاير! اسلام امروز در خطر است، نه ما. خطر براى ما بود اشكال نبود. اسلام را دريابيد، كارهاى خلاف ما اسلام را بد جلوه مىدهد، اسلام را دفن مىكند كه تا آخر به آن توجه نشود. قلم ناپاك، چشمهاى ناپاك در صددند كه از شما خردهگيرى كنند و مكتب شما را بد جلوه دهند و بگويند اين هم جمهورى اسلامى، چنانچه در كارخانهها مىروند و مىگويند، چنانچه قلمهاى خائن مىنويسد. ما امروز از دوستان مىترسيم، ديروز از دشمنها مىرسيديم. آن ترس خيلى زياد نبود، اشكالى نبود. امروز از دوستها مىترسيم كه اين دوستهاى بىتوجه به عمق مسائل، بىتوجه به موقعيتى كه الان ما
صحيفه نور ج 8 صفحه 43
در آن واقع هستيم كارى بكنند كه مكتب ما در دنيا مكتب فاسد قلمداد شود، مكتب عقب مانده قلمداد شود.
اين است كه ما را رنج مىدهد، اين است كه ما را نگران كرده. امروز بر همه ما، بر همه ملت، بر بانوان، بر برادران، بر علما، بر دانشگاهىها، بر وكلا، بر وزرا، بر همه قشرهاى ملت است كه احتراز كنند از اختلاف و احتراز كنند از كارهائى كه مخالف با نهضت اسلامى است، مخالف با جمهورى اسلامى است. دست از اختلافات برداريد، در يك امور جزئى با هم اختلاف نكنيد، امروز روز اختلاف نيست. دست از هواهاى نفسانى برداريد، براى رياست كميته و پاسدارى و اينها خداى ناخواسته خلاف نكنيد. امروز روز هواى نفس نيست. امروز روزى است كه سرنوشت شما، سرنوشت اسلام، سرنوشت قرآن بايد معلوم شود. با هم برادر باشيد. دانشگاهىها با ما برادرند، ما خدمتگزار آنها هستيم. برادران دانشگاهى! توجه كنيد كه شما را جدا نكنند از روحانيون. برادران روحانى! توجه كنيد كه شما را جدا نكنند از دانشگاهىها. همين چند روز در اصفهان، در مشهد، در تهران اساس يك خلاف را دارند طرحريزى مىكنند كه دانشگاه را از روحانى جدا كنند. بعضى منبرهاى نادان و بعضى دانشگاهىهاى نادان مىخواهند اين دو قشر را از هم جدا كنند، طرحش را ريختهاند در يك موقعى كه موقع طرح قانون اساسى است، در يك موقعى كه موقع نتيجهگيرى است، در يك موقعى كه نزديك به ماه مبارك رمضان است و اجتماعات شما براى آنهائى كه مىخواهند ايران را از بين ببرند خطر دارد. ماه مبارك، ماه اجتماع است، ماه وحدت است، ماه خداست. در يك همچو موقعى قبل از ماه رمضان و موقع نتيجهگيرى از اين خونها، از اين زحمتها، از اين رنجها طرح يك اختلاف بزرگ بين روحانيون و دانشگاهى ريخته شد، يكى جزوه مىدهد لعن مىكند يك كسى را، يكى جزوه مىدهد تعريف مىكند از كسى. هر دو خلاف است. هر دو امروز غلط است. دست برداريد از نادانى، شما را تحريك نكنند آنهائى كه با اسلام دشمن هستند. خيانت به اسلام نكنيد. اين تفرقه امروز خيانت به اسلام است با هر اسمى كه باشد. امروز سر ولايت اميرالمؤمنين (ع) اختلاف كردن خيانت به اسلام است. امروز اين حرفها را طرح نكنيد همه توجه به اين معنا داشته باشيد كه اين سرنوشتى كه بناست براى ايران تحقق پيدا كند خوب باشد. با اعمال شما مبادا اسلام فراموش بشود، با اعمال شما مبادا اسلام دفن بشود. اگر دلسوز به اسلام هستيد دست از تفرق برداريد، اگر دلسوز به ملت هستيد دست از تفرق برداريد، اگر دلسوز به كشورتان هستيد دست از اين تفرقات برداريد. اين طرح شيطانى كه در اصفهان ظهور كرده و در مشهد و در تهران هم، اين طرح شيطانى را خنثى كنيد. سر يك نفر آدم كه آيا كافر است يا مسلم، تو سر هم نزنيد، توجه به مسائل كنيد، شما را مىخواهند به جان هم بريزند و آنها نتيجه بگيرند. خداوند انشاءالله ما را از غفلت بيدار كند. خداوند انشاءالله اجتماع ما را حفظ كند. خداوند انشاءالله تفرقهاندازها را هدايت كند. خداوند انشاءالله اسلام را پيروز كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:06 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 53
تاريخ: 16/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران كميته انقلاب اسلامى حصارك كرج
جديت در شناخت عوامل پيروزى و كوشش فراوان جهت حفظ آن
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول راجع به آنچه گذشته است يك كلمه عرض مىكنم و بعد آنچه بايد در آينده بشود و ما تكليف داريم راجع به آنچه گذشت و بحمدالله خوب گذشت. چه چيز اسباب شد كه اين ملت، اين راه را رفت و پيروز شد و چه بايد كرد كه اين پيروزى ادامه پيدا كند؟ چه بسا يك لشكرى، يك جمعيتى پيروز بشوند به يك جمعيت يا ملت ديگر و خوب از عهده بر آيند لكن نتوانند حفظ كنند پيروزى خودشان را. بسيارى از اين كشورگشاها بودهاند كه زدهاند، رفتهاند و جلو رفتهاند و فتح كردهاند لكن نتوانستند حفظ كنند. وقتى كه به يك حدى رسيدند، يك جهاتى پيش آمد كه نتوانستند حفظ كنند، شكست خوردند. اين بايد عبرت بشود براى كسانى كه در يك ميدان پيروز شدند و باز تتمه دارد، نرسيدهاند به مقصد. در همين جنگهاى عمومى كه شده است، يك وقت، يك سردارى با فشار و زور و با لشكر خيلى جرار جاهايى را گرفت و پيش رفت مثل هيتلر، پيش رفت فرانسه را گرفت و - عرض مىكنم - حمله كرد به شوروى و يك مقدارى هم از شوروى گرفت لكن جهاتى پيش آمد كه در همان جا شكست خورد و شكستن هم تا آخر تا ملزم شد (به طورى كه گفتهاند) خودش را بكشد.
ما نبايد مغرور بشويم به اين پيروزى كه پيدا كردهايم با اينكه پيروزى بزرگى بود، يعنى يك پيروزى بود كه احتمالش را نمى دادند، شايد اين حركات ما را يك حركات غير عاقلانه مىدانستند، حتى در اين اواخر هم كه خود آن مردك رفته بود و بختيار جايش بود باز ناصحهاى بىاطلاع نصيحت مىكردند كه بايد ساخت ديگر با اينها، بايد شوراى سلطنتى را تأييد كرد و بعد رفت وكيل درست كرد و بعد از راه او مسأله را ختم كرد و شايد اين پافشارىهائى كه از طرف بعضى مىشد، اينها صحيح نمىدانستند. حالا شما به يك پيروزى بحمدالله رسيديد و يك پيروزى بزرگى بود كه هم يك قدرت بسيار بزرگ را شكستيد و هم از كشور خودتان دست قدرتهاى بزرگ را كوتاه كرديد. تا اينجا بايد ما از همه ملت تشكر كنيم و اين خدمتى كه ملت كرد، اين وحدت كلمهاى كه پيدا كرد، اين كوششى كه كرد، اين جان نثارى و فداكارى كه كرد، در محضر خداى تبارك و تعالى مأجور است و مورد نظر ولى عصر (سلام الله عليه) است. تا اينجا خوب رفتيم و نتيجه هم خوب گرفتيم اما ما كارمان كه به آخر نرسيده است، الان نه يك حكومت مستقر داريم، يك دولت انتقالى است، در عين حال كه خوب است
صحيفه نور ج 8 صفحه 54
لكن يك دولت متزلزل انتقالى است، و نه قانون اساسى كه اساس هر كشورى هست الان داريم و نه يك رئيس جمهور داريم و نه يك مجلس شورا داريم كه اينها اساس يك حكومت است و همه اينها بايد باشد آنقدرى كه ما تا حالا به آن رسيديم اين است كه با رأى و رفراندم عمومى آن رژيم از بين رفت و به جاى او جمهورى اسلامى آمد، الان ايران به عنوان جمهورى اسلامى در دنيا شناخته شده است، اما جمهورى اسلامى كه فقط ما به آن رأى داديم اما مجلس نداريم و رئيس جمهور نداريم و قانون اساسى نداريم اينها را بايد درست كنيم. پس ما بين راهيم، مثل يك لشكر فاتح مىماند كه زده و رفته و يك جايى را گرفته است لكن معلوم نيست كه بتواند حفظش بكند. ما الان معلوم نيست كه با اين توطئهها كه هست و با اين تفرقها كه موجود شده است و با اين كارها كه انجام مىگيرد، بعد از پيروزى معلوم نيست سرنوشتمان چه خواهد شد، نگرانى داريم. تكليف ما امروز چه هست؟ ما اگر بخواهيم پيروزيمان كه تا اينجا رسيده به آخر برسد، چه بكنيم كه حفظ بشود اين پيروزى و مثل قضيه هيتلر نشود كه محتاج بشود به خودكشى. ما بايد بفهميم چرا پيروز شديم، اين چرا را اگر فهميديم آنوقت بايد كوشش كنيم كه همان چيزى را كه ما را پيروز كرده حفظش كنيم، اگر حفظش نكنيم، همان است كه يك لشكر فاتحى آمده و نتوانسته بعدش را حفظ كند. اكثر فتحهائى كه شده نتوانستند حفظ كنند بعد رفتند و رها كردند. حتى نادرشاه هم كه رفت هندوستان را گرفت، آنجا ديد نمىتواند حفظ كند يك قراردادى كرد و برگشت. حفظ يك نظامى، حفظ يك پيروزى از اصل يك پيروزى مشكلتر است و نكتهاش هم اين است: در آنوقت كه يك جمعيتى دارند حمله مىكنند براى گرفتن يك قلعهاى، همه توجهشان به گرفتن قلعه است، هيچ توجه ديگرى ندارند، هيچ كس فكرش اين نيست كه ما امشب وقتى شب شد شام چه داريم، ناهار چه داريم، بچهمان كسالت دارد، هيچ در فكر نيستند، تمام قواى هر فرد دنبال اين است كه اين فتح را بكنند، اين قلعه را بگيرد و يك گروهى كه با هم مجتمع شدند، همه يكصدا و قواى مختلفه جمع شده است و به حال حمله است، همه قوا مجتمع شده است و همه هم نظرشان يك چيز است و آن اين است كه اين قلعه رابايد ما فتح بكنيم، تا وقتى كه رسيدند و فتح كردند و آنوقتى كه در داخل قلعه بودند و نشستند و ديدند الحمدالله فتح كرديم، سستىها شروع مىكند پيدا شدن، خستگىها، سستىها، اختلافها، در داخل همان قلعه ممكن است كه هم سستى براى اين افرادى كه آنوقت با اين قدرت پيش رفتند، پيش بيايد و قدرت خودشان را از دست بدهند و هم تا حالا همه متحدالكلمه براى اين فتح و پيروزى بودند حالا كه خودشان را پيروز مىبينند مىافتند به گلههايى كه از هم دارند، اشكالاتى كه برايشان هست، زندگيمان چطورى هست، بچههايمان چطورند، مناقشاتى كه بعضى با بعضى دارند، اغراضى كه دارند، آن سستى بعد از پيروزى و اين اختلاف بعد از پيروزى موجب اين مىشود كه نتواند اين فاتح حفظ كند فتح خودش را و آنهايى كه شكست خوردهاند بسيار اينطور اتفاق افتاده آنهائى كه شكست خوردهاند، آنها براى اينكه عقده شكست خوردن درشان هست شروع مىكنند به پيوند با هم. از آن طرف شكست خوردهها روى عقدهاى كه پيدا كردند بنا مىكنند اين جزيى جزيىها به هم متصل بشوند و وحدت پيدا بكنند،از اين طرف اينهائى كه فتح كردهاند، براى
صحيفه نور ج 8 صفحه 55
اينكه عمق مسائل را درست ادراك نكردهاند شروع مىكنند به اينكه استراحت بكنند، سستى پيدا مىكنند و عمده، اختلافات، جدا از هم بشوند، آنوقت كه با هم مجتمع بودند فتح كردند، حالا آنهايى كه شكست خوردند دارند با هم مجتمع مىشوند، اينهايى كه فتح كردند دارند از هم جدا مىشوند، نتيجه چه ميشود؟ نتيجه اين مىشود كه همان رمزى كه در فتح شما بود در اينها پيدا مىشود و همان رمزى كه در شكست آنها بود در شماپيدا مىشود. پس ما بايد چه بكنيم؟ اين فتحى را كه كرديد، يك فتح كوچكى نبود، ما باز ادراكش را خيلى نمى كنيم، اينهائى كه از خارج مىآيند، از امريكا مىآيند، از انگلستان مىآيند، از بلاد خارج و غرب مىآيند، اينها گاهى به ما مىگويند كه ايرانيان نمىدانند كه چه كردهاند، نمىدانند كه چه فتحى كردهاند، يك فتحى بوده است كه همه عالم را به تعجب واداشته است كه چطور يك جمعيتى كه هيچ چيز دستشان نبود بر يك قوائى كه همه قواى عالم با هم جمع شده بودند، شما خيال مىكنيد كه فقط محمد رضا بود و امريكا؟ مسأله اين نبود، محمدرضا بود و دنبال سرش همه دولتها، چه اسلامى و چه غير اسلامى، همه دنبال سرش بودند. بى جهت بود كه ما را در كويت راه ندادند؟ با ما دشمنى نداشتند آنها، براى اينكه پشت سر او بودند. بىجهت بود كه ما را كارى كردند كه نتوانيم عراق بمانيم؟ بىجهت بود كه من ممالك اسلامى را رها كردم و رفتم به خارج، در يك مملكت كفرى؟ اينها همه جهت داشت براى اينكه من ديدم همين كارى كه عراق دارد مىكند و همين كارى كه كويت مىكند نمىگذارد ما از اين طرف شهر برويم آن طرف شهر سوار طياره بشويم و برويم، اينقدر هم مانع شدند، گفتند از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. اين براى اين بود كه همه اينها طرفدار بودند با آن رژيم، آنوقت آن قدرتهاى بزرگ هم همه پشت سرش بودند، بعضىها صريح مىگفتند مثل امريكا و انگلستان، بعضىها هم صريح نمىگفتند لكن بودند براى اينكه منافع خودشان را به وجود او مىدانستند و متأسف بودند از رفتن او.
در عين حال كه همه قوههاى عالم بر خلاف يك 35 ميليون جمعيت، يك جمعيت ايرانى، همه قوههاى عالم مخالف، معذلك نتوانستند نگه دارند او را چه اسباب اين شد كه يك همچو پيروزى پيدا شد؟ ماها چنين عرضهاى داشتيم؟ نه، ايمان و نظر خدا بوده وقتى همه شما از ظلم بيزاريد و همه شما به عدالت اسلامى رو آورديد خداى تبارك و تعالى به شما كمك مىكنند، ملائكة الله به شما كمك مىكنند، اين ملائكة الله كه در جنگهاى اسلامى به جمعيتهاى كوچك كمك مىكردند كه پيروز مىشدند بر جمعيتهاى بزرگ، منتها خود مردم آنجا نمىدانستند، پيغمبر(ص) مىدانست به وحى، الان هم اگر پيغمبر بودند، شايد مىفرمودند كه شما اين پيروزى را كه پيدا كرديد ملائكةالله با شما موافق بود، همه اسلام را مىخواستيد، دين حق را مىخواستيد و از رژيم فاسد اعراض كرديد، اين اسباب اين معنا شد، اين دو تا كلمه، همه با هم وحدت كلمه و همه با هم اسلام. اين دو تا كلمه رمز پيروزى شما بود و عمل به آيه كريمه: واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا در اين آيه همين رمز است كه همهتان با هم به خدا بپيونديد و جدا از هم نباشيد، اجتماع با هم باشد و توجه به خدا باشد، تفرقه هم نباشد در كارهايتان، اين اسباب اين شد كه يك جمعيت كمى با نداشتن هيچ ساز و برگ
صحيفه نور ج 8 صفحه 56
جنگى مشتى داشتند و ايمانى داشتند، غلبه كردند بر جمعيتهاى بزرگ و با اشخاصى كه منافعشان در خطر بود، منافع حياتشان در خطر بود و پشتيبان او بودند، هيچ كس هم نتوانست اين را نگهش دارد. ما تا اينجا آمدهايم، پس ما يك فاتحى هستيم كه در نيمه راهيم. از اينجا به بعد چه بكنيم كه اين فتح را به آخر برسانيم، حفظ كنيم اين فتح را، اين پيروزى را حفظ كنيم، مثل هيتلر نشويم كه بين راه برش گرداندند، توى دهنش زدند برش گرداندند و محتاج به خودكشى شد؟ آنچه كه بايد بكنيم اين است كه همين رمز را، همين دو تا كلمه را حفظ كنيم: يكى جدا نشويم از هم و الان دستهايى در كار است كه مىخواهند اين رمز را از ما بگيرند، دستهاى زياد، دستهايى كه معالاسف اغفال كردهاند دوستان ما را، نه همان دشمنها، دوستان را هم اغفال كردهاند و دارند بذر نفاق و جدائى را در اين مملكت پخش مىكنند. اين مملكتى كه از مركز تا سرحدات همه جا يك كلمه مىگفتند، مىگفتند: جمهورى اسلامى، يك كلمه مقدمه آن بود، مىگفتند: كه اين رژيم نه، از مركز اين بود تا سرحدات،از هر طرف بروى، هر جائى مىرفتى همين كلمه بود، فهميدند آنهايى كه مىخواهند غارت كنند ما را كه رمز پيروزى ما اين وحدت كلمه بود و مقصد، يك مقصد بودن، هر كس يك طرف نمىكشيد، همه يك چيز مىگفتند، همه مىگفتند: جمهورى اسلامى. حالائى كه ما رسيدهايم به اينجا، الان آنهايى كه اين معنا را لمس كردند كه اين وحدت كلمه و وحدت مقصد، همه با هم و همه با هم اسلام، اين پيروز كرده ما را، مىخواهند اين را از ما بگيرند، همه را بگيرند، اسلامش را هم بگيرند. اين دو تا كلمهاى كه اساس پيروزى شما بود، الان شياطين در صددند كه از شما اين رمز را بگيرند و اگر اين رمز را حفظش نكنيد و شياطين خداى نخواسته غلبه كنند بر شما و رمز را بگيرند، مملكت ما مىشود مثل همان قضيه هيتلر مىشود، در نيمه راه برش مىگردانند، مىزنند توى دهنش بيرونش مىكنند. مابايد اين را حفظش كنيم.
بيدارى در برابر نقشههاى حساب شده شياطين و پيشگيرى از اختلاف و افتراق
الان شما ببينيد، در تهران از قرارى كه روزنامهها مىنويسند قريب صد گروه پيدا شدهاند، اظهار وجود كردهاند، گروه، گروه،گروه، ولو چيزى نيستند اينها، در مقابل ملت اينها چيزى نيستند لكن اين زنگ خطر است. اين زنگ خطر براى اينكه آن رمز پيروزى كه اجتماع بود از ما بگيرند. آنوقت ما گروه گروهها را به هم پيوند داديم، ملت، گروه، گروهها را به هم پيوند داد، حالا در مقابل او بعد از اينكه به اين حد رسيديد، دارد پيوندها از هم گسسته مىشود و گروه گروه مىشوند. اين كيست؟ حزب چه اين كيست؟ حزب چه. اين كيست؟ جبهه چه. آن كى؟ بسيارش هم اسم اسلام رويش هست، اما غفلت از اينكه حالا تكه تكه كردن صحيح نيست، محله محله كردن، گروه گروه كردن الان صحيح نيست، ما در يك حالى الان هستيم كه بايد اين مراحل را طى كنيم تا بتوانيم بگوئيم ما حالا پيروز شدهايم. آنوقت هم بايد حفظش بكنيم. هميشه بايد حفظش بكنيم اما حالا نيمه پيروزى است، نه پيروزى، الان ما يك مقدارى جلو رفتيم، مقدار ديگرش مانده است. اگر در اين نيمه راه كه ما هستيم غلبه كنند بر ما، ما از هم جدا بشويم، كم كم آنها از زير پيوند كنند،مثل همان فاتحى كه قلعه رافتح كرده
صحيفه نور ج 8 صفحه 57
و لشكرش رو به سستى و رو به افتراق گذاشته است و اهالى قلعهاى كه شكست خورده بودند رو به اجتماع و روى دستهبندى كه با هم يكى بشوند، نتيجهاش اين مىشود كه بعد از چندى اين گروه فاتح شكست خورده مىشوند و از قلعه بيرونشان مىكنند. اگر ما اين رمز را حفظ نكنيم (ما مقصودم همه ايران است، همه مملكت، طبقه روحانى، طبقه دانشگاهى، پاسداران، بازارى، كارمند، كارگر، دهقان، همه مكلفيم) اگر ما نگه نداريم اين پيروزى كه برايمان پيدا شده است و اين فتح عظيمى كه براى شما پيدا شده است، اگر حفظش نكنيم، در حالى كه بين راه هستيم، آنها دارند با هم مجتمع مىشوند ما داريم گروه گروه مىشويم الان بسيارى از اين منحرفين، زيرزمينى با هم مجتمع دارند مىشوند، با هم پيوند مىكنند. اضافه كنيد دست هم از خارج هست كه دستها، آن كمكهاى خارجى هم اين مطلب را به آن باد مىزنند، كمك مىكند. از مرزها الان باز اشخاصى وارد مىشوند اسلحه وارد مىشود، از اين چيزها، در داخل باز اينطور روابط دارد درست مىشود، گروهها با هم مجتمع مىشوند. آنها دارند مجتمع مىشوند، ماها داريم متفرق مىشويم. ما خودمان را فاتح ديديم به سستى گرائيديم و جدا داريم از هم مىشويم، آنها خودشان را مغلوب ديدند و عقده پيدا كردند و دارند با هم پيوند مىكنند و ما را متفرق مىكنند، رمز را از ما مىگيرند خودشان رفتار مىكنند رمز پيروزى يعنى يك رمزش را و آن وحدت كلمه و آن اجتماع، اجتماع را دارند از ما مىگيرند، گروه گروهش مىكنند. آقا اين بىجهت نيست كه صد گروه يك وقت، در حدود يك ماه يا يك خرده بيشتر در تهران پيدا بشود، اين يك مسأله عادى نيست كه يك دستهاى دلشان خواسته، دلشان خواسته، اين يك نقشهاى است و يك چيزى است كه زير پرده يك دستى پشت سر اينهاست، آنهايى كه آدمهاى صحيح هستند و حسن نيت دارند، غفلت مىكنند، بايد بيدار بشوند، آنهايى كه شياطين هستند روى نقشه كار مىكنند. اگر اين دستههايى كه علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به كشور خودشان، علاقه دارند به ملت خودشان، اين دستهها از اين تفرقها دست بردارند، براى آنها چيزى خيلى نمىماند، ديگر آنها صد گروه نيستند. از آن طرف دارد آنها مجتمع، از اين طرف گسسته مىشود. نتيجه اين مىشود كه خداى نخواسته اگر ما سستى كنيم، اگر ما غفلت كنيم، شياطين هم با هم مجتمع بشوند، يك وقت چشممان را باز كرديم كه يك كودتا شد و همه بساط را به هم ريخت. همه بساطى كه تا حالا، همه خونهائى كه تا حالا داديد هدر مىرود، همه زحمتهايى كه كشيديد باطل شد، بايد چه كرد؟ نبايد امروز ما هى فرياد كنيم كه ما چنين كرديم، ما امروز بايد فرياد كنيم كه بايد اين كار را بكنيم. نبايد يك لشكر فاتح هى بنشيند از فتحش بگويد، اين ثناخوانى از فتح اسباب اين مىشود كه دلگرم بشوند كه الحمدلله ديگر گذشت، سستى پيدا مىشود. - ما بايد از آن طرف صحبت كرد، فرياد كنيم كه ما بايد جلو برويم، همان فريادهاى الله اكبرى كه كرديد و با قدرت الهى پيش برديد اين پيشبرد عظيم را، همين را بايد حفظش بكنيد.
اين مساجد را بايد مسلمانها پر كنند از جمعيت
الان ماه مبارك رمضان جلو است، ماه بسيار شريف شعبان هم درش واقع هستيم،اين مساجد
صحيفه نور ج 8 صفحه 58
را بايد مسلمانها پر كنند از جمعيت، اين سنگرهاى اسلامى را پر كنند از جمعيتها و در آنجا مسائل روز رابگويند و فرياد كنند. الان ما احتياج به اللهاكبر بيشتر داريم. تا آن وقتى كه آن مردك بود. الان احتياج ما بيشتر است، الان ما به اجتماعات بيشتر احتياج داريم. حربه دست شماست، اگر بتوانيد نگهش داريد. شما همه چيز داريد، اگر بتوانيد نگه داريد. شماقدرت ايمان داريد بايد نگهش داريد. شمايك ملت رنجديده بوديد كه از وقتى چشمتان را باز كرديد و هوشتان بوده است هى سازمان امنيت به گوشتان خورده، هى در سازمان امنيت چه شده، هى دلتان لرزيده براى اينكه سازمان امنيت مبادا چه بكند، پاسبان مبادا چه بكند. شما با اين تنفرى كه پيدا كرديد از اين رژيم و با آن توجهى كه پيدا كرديد به اسلام، پيروز شديد.
اين وحدت كلمه را حفظش كنيد و اين ايمان را، اين ايمان را كه جوانهاى عزيز ما، بسيار عزيز ما مىآيند استدعا مىكنند كه دعا كنيد ما شهيد بشويم، اين جوان 30 ساله، 20 ساله، 25 ساله، كمتر، 18 ساله مىآيد كه دعا كنيد من شهيد بشوم اين رمز پيروزى است. اين احساس، اين تحولى كه در جامعه ما پيدا شد، اينها رمز پيروزى ما بود، اين را نگهش داريد. اين روحيه، اين روحيه بزرگ، اين روحيه الهى، غيبى، اين را حفظش كنيد و از تفرقات، از اين افتراقها پرهيز كنيد. من همه را دارم مىگويم، من خطابم به هر جا برسد صدايم. معنا ندارد امروز در يك مملكتى كه فتحش نيمه كاره است احزاب مختلف بگذارند استقرار پيدا بكند بعد هر كارى مىخواهند بكنند. بگذارند ما درست مستقر بشويم، اقتصادمان درست بشود، زراعتمان درست بشود، لااقل دستمان دراز نباشد براى ديگران كه گندم بده، جو بده، چه بده، همه چيزمان را از ديگران بگيريم بگذاريد اينها قدرى درست بشود، اگر شما خدا را مىشناسيد، براى خاطر خدا، اگر شما ملت را دوست داريد، براى خاطر ملت، اگر كشورتان را مىخواهيد، براى خاطر كشور بازى نخوريد از اين يك مشتى كه دارند كارى مىكنند كه همه چيز ما به باد برود، تا مىتوانستند نمىگذاشتند كسى زراعت درست بكند، بعدش نمىگذاشتند كسى زراعتش را بردارد، حالا كه برداشت كردهاند آتش مىزنند. اينها دلشان براى ملت سوخته؟ ارزاق يك ملتى را كه اينطور دارند به باد مىدهند آنوقت مىگويند كه ما ملى هستيم، ما با ملت آشنا هستيم. نيست مطلب اينطور، باز نخورند اين جوانان عزيز ما، اينهائى كه قصدشان اين است كه خدمت بكنند لكن راهش را نمىدانند، دست بردارند اينها از اين متفرق شدن و گروه گروه درست كردن.
با رفتار موافق موازين و انجام وظايف انسانى - اسلامى پاسدار مكتب باشيد
مطلب زياد است و من هم نمىتوانم ديگر ادامه بدهم، محول به خودتان. اسلام را امروز به دوش من و شما گذاشتهاند كه اين را حفظش كنيم، مسئوليتش به دوش من و شماست، به دوش اين ملت است اين را حفظش كنيد. شما پاسداران خدمت مىتوانيد بكنيد به اين نهضت، و خداى نخواسته مىتوانيد كارى بكنيد كه اسلام از دست برود، شما پاسدارها اگر پاسدارى واقعاً از اسلام مىكنيد،
صحيفه نور ج 8 صفحه 59
پاسدارى از مملكت اسلامى مىخواهيد بكنيد، توجه كنيد به اينكه خودتان يك قدم خلاف بر نداريد. اگر شمايى كه الان پاسدار اسلاميد از شما يك خلاف ببينند، مىگويند اسلام اينطورى است، چنانچه اگر از روحانيون يك چيزى ببينند، مىگويند اسلام اين است. بايد شماها وظايف پاسدارى از اسلام، پاسدارى از جمهورى اسلامى پاسدارى از مملكت اسلام، شمائى كه الان به اين شغل بسيار شريف و لباس بسيار مبارك در آمديد، قدرش را بدانيد. اگر الان شما يك خلافى بكنيد، گردن شما نيست مىگذارند گردن جمهورى اسلامى، مىگويند جمهورى اسلامى هم همين است، آنوقت سازمان امنيت به ما ظلم مىكرد و حالا پاسداران اسلامى. مكتب ما را، آن مكتب بزرگ ما را دفن مىكند. اگر در اين نهضت مكتب ما شكست بخورد، دفن مىشود و ديگر كسى نمىتواند بيرونش بياورد. كارى بكنيد كه شكست نخوريد، كارى بكنيد كه مكتبتان شكست نخورد. شما به وظايف انسانى و اسلامى خودتان رفتار كنيد و ما هم همين طور انشاءالله و همه گروهها هم همين طور تا اينكه اين فتحى كه تا اينجا رسانديم بتوانيم نگهش داريم تا به آخر برسانيم و بتوانيم ما عرضه كنيم به دنيا كه ما يك چنين متاعى داريم، اسلام يك چنين چيزى است. اگر بنا باشد كه حالايى كه يك پيروزى نصيب ملت ما شده است، كميتهها تعدى بكنند خداى نخواسته، پاسدارها تعدى بكنند خداى نخواسته، روحانيون خلاف مسلك روحانيت عمل بكنند خداى نخواسته، دولت خلاف دولت اسلامى رفتار كند خداى نخواسته، ارتش خلاف ارتش اسلامى رفتار كند خداى نخواسته، و همين طور، اگر يك چنين قصهاى پيش بيايد، در دنيا منعكس مىشود، آنهايى كه در صددند كه اين نهضت را آلوده كنند و اسلام را - دشمن دارد اسلام - آنها در خارج و در داخل منعكس كنند كه اعمال همان تا عمال است مهرهها عوض شده آنوقت نصيرى بود حالا بصيرى، عمل چه عملى است. اگر ما اعمالمان را موافق با آنكه جمهورى اسلامى اقتضا دارد منطبق نكنيم، اگر ما كه پاسدار احكام و شما پاسدار اسلام (همهمان الحمدلله اميدورام پاسدار باشيم) اگر ما اعمالمان را مطابق با آن وظيفه پاسدارى نكنيم، ما را متهم مىكنند به اينكه، (خودمان را متهم نمىكنند، آنها ديگر حالا كارى به شخص ندارند) مكتب ما را متهم مىكنند به اينكه اين هم همان رژيم شاهنشاهى است، افراد فرق كردهاند، اسمش فرق كرده، آنوقت مىگفتند رژيم شاهنشاهى و حالا مىگويند جمهورى اسلامى، آنوقت مىگفتند شاهنشاه حالا مىگويند يكى ديگر، اما معنا همان معناست، محتوا همان محتواست، اشكالات هم همان اشكالات است و تعديات همان تعديات است. اگر يك كارى بكنيد، زيادش مىكنند، اگر كسى يك تعدى بكند، نمىگويند اين كرده، مىگويند پاسدارهاى اسلام اينطور، از اينجا هم برش مىدارند و مىگذارند روى اسلام و مىگويند اسلام اين است، آن اسلامى كه اينها فرياد مىكردند ما اسلام مىخواهيم، ما رژيم شاهنشاهى نمىخواهيم، ما رژيم اسلام را مىخواهيم، اين هم اسلامشان. اينطور براى ما مىگويند.
توصيه به اصلاح خويشتن و مؤاخذه از خلافكاران
امروز اسلام به شما محتاج است، قرآن كريم محتاج به شماست، خودتان را اصلاح كنيد. شما هم
صحيفه نور ج 8 صفحه 60
خودتان را اصلاح كنيد، اين طبقه هم خودش را اصلاح كند. اگر هر كس يك جايى فرض كنيد يك صورت روحانى به خودش داد و چهار تا از اين تفنگدارها را دور خودش جمع كرد و شروع كرد خلاف آن چيزى كه وظيفه روحانى است عمل بكند، اسلام را باد داده، امروز نمىگويند زيد اين كار را كرده مىگويند جمهورى اسلامى اين است، منعكس مىكنند اين جمهورى اسلامى است. وظيفه سنگين، مسئوليت سنگين و همهتان مسؤول خواهيد بود. اگر يكىتان يك كارى بكند ديگرى ساكت باشد او هم مسؤول است يكى يك خلاف كرد، همه بايد برويد دنبالش كه آقا چرا. لازم نيست كه كتككارى بكنيد، مؤاخذه كنيد. اگر يك نفر خلاف كرد، 20 نفر از شماها رفت گفت نكن اين كار صحيح نيست، تحت تأثير واقع مىشود. اگر يك معمم، يك صورت معمم، يك كار خلاف كرد، از اطراف، معممين هجوم به آن آوردند كه چرا اين كار را مىكند، ديگر اگر من دخالتى كردم همهتان هجوم آورديد كه چرا اين كار را مىكنى من سر جايم مىنشينم، همهتان مسؤوليد همهمان مسؤوليم، امروز مسؤوليت بزرگ است براى ما، ما نصف راه هستيم و من خوف اين را دارم كه قضيه ما قضيه هيتلر بشود.
خداوند انشاءالله شما را سلامت بدارد. ماها همه را به وظايف خودمان آشنا كند و مملكت ما را از همه شرها نجات بدهد و نادانهاى ما را دانا كند و آن كسانى كه خيانت مىخواهند بكنند به اين مملكت، هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 61
تاريخ: 16/4/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان مكتب ولى عصر
نقش عظيم تعليم و تربيت در رشد معنوى انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه همه خواهرها و برادرها و همه قشرهاى اين ملت و همه ما از خدمتگزاران به اسلام و ولى عصر سلامالله عليه باشيم.
ما در يك مملكتى هستيم كه مملكت ولى عصر است و وظيفه آنهائى كه در مملكت ولى عصر زندگى مىكنند، يك وظيفه سنگين است. نمىتوانيم ما لفظا بگوئيم ما در زير پرچم ولى عصر سلامالله عليه هستيم و عملا توى آن مسير نباشيم، چنانچه نمىتوانيم بگوئيم كه ما جمهورى اسلامى داريم و عملا آنطور نباشيم اسلامى نباشيم. شما كه به نام مقدس ولى امر يك گروه متشكلى تشكيل دادهايد و زحمت مىكشيد و خدمت مىكنيد و احكام اسلام را ترويج مىكنيد و تعليم و تربيت مىكنيد، تعليم بايد پهلويش تربيت باشد، تربيت صحيح، تربيت اسلامى. اگر تعليم تنها باشد بىتربيت، فايده ندارد بلكه گاهى مضر است، تربيت بىتعليم هم نمىشود، به نتيجه نمىرسد. اين دوتا بايد با هم باشند، توأم باشند، تعليم و تربيت. انسان يك موجودى است كه با تعليم و تربيت رشد مىكند. يك رشد نباتى و حيوانى انسان دارد كه با نباتات و با حيوانات شريك است، همه با هم، اين قافله حركت دارند مىكنند، انسان هم يكى از آنهاست، يك نباتى است اول و بعد يك حيوانى مثل ساير حيوانات است و تا سرحد حيوانيت با حيوانات شريك است چنانچه تا سرحد نبات با نباتات شريك است. يك موجودى است كه هم نبات است و هم حيوان و تا سرحد حيوانيت با همه حيوانات شركت دارد. و از آنجا راهش جلوتر مىرود. حيوانات با انسان شركت دارند در همين امور مادى، همان خوردن و خوابيدن و توليد مثل كردن، همه حيوانات همينند، انسان هم اگر همين باشد، حيوانى است مثل ساير حيوانات ولو اينكه خوراكش با او فرق داشته باشد، حيوانات هم بعضىشان با بعضى خوراكشان فرق دارد، يكى گوشتخوار است، يكى علفخوار است و انسان هم جزء آنهاست كه علفخوار است منتها حالا گوشتخوار هم شده. اگر انسان تربيت و تعليم نداشته باشد توأم با هم، در همين حد حيوانيت باقى مىماند و انسان از ساير حيوانات اگر آن تربيت و تعليم نباشد، بدتر است.
صحيفه نور ج 8 صفحه 62
شعاع آمال و آرزوها و شهوات انسان نامحدود است
حيوانات حدود شعاع فعاليتشان خيلى محدود است و حدود تجاوز و تعديشان هم محدود است، يك طعمهاى گير مىآورد و مىخورد و ديگر ذخيره نمىكند الا بعضىشان و همان وقتى كه سير شد مىرود سراغ كارش مىخوابد. انسان يعنى اين حيوانى كه حالا نرسيده به حد انسانيت، اين حيوان، اين قسم از حيوان كه ما اسمش را انسان مىگذاريم براى اينكه بعدها ممكن است انسان بشود، اين هيچ حدى ندارد، نه در شهوت حد دارد و نه در آمال و آرزوهائى كه بايد باشد حد دارد. شما اگر فرض كنيد براى يك انسانى، يكى از همينها، ابتدائاً خودش خيال مىكند كه من اگر يك خانه خوبى داشتم بس بود. وقتى به خانه مىرسد مىبيند بس نيست، خوب يك باغى هم پهلوى آن خانه بود بس بود، به باغ رسيد مىبيند بس نيست، يك مزرعهاى داشتيم، خوب، بد نبود. به مزرعه هم مىرسد، يك دهكده خوب بود داشته باشيم، به آن مىرسد. هر چه بالا مىرود زيادتر مىشود، ابتدائاً يك چيز مختصرى مىخواست، هر چه بالاتر رفت، زيادتر مىشود، طمعش زيادتر مىشود، آرزويش زيادتر مىشود. اينهائى كه يك مملكت دارند، مىبينيد كه مىروند دنبال يك مملكت ديگر، مملكتگيرى مىكنند. اگر همه ممالك دنيا را يك انسانى بگيرد، آنوقت به فكر مىافتد برود كره ماه، برود آنجا را هم بگيرد، بعد به فكر مىافتد برود كره مريخ، آنجا را هم بگيرد، بعد مىرود سراغ جاهاى ديگر. آخر ندارد، اين يك موجودى است كه خدا اينطور خلقش كرده است كه در حد حيوانيت، يعنى همانهائى كه حيوان مىخواست اين زيادترش را دارد، حدود هم ندارد. حيوانات در يك وقت خاصى شهوت دارند، در وقتى كه وقت حمله است، وقتى است كه مىخواهند توليد مثل بكنند، در ما بقيش آنطورها نيستند. انسان اينجور نيست، انسان شهوتش هم حد ندارد، نه حدود دارد و نه يك طور خاصى كه غير از آنطورى كه انبيا آمدهاند محدودش كردند به حدودى، انسان هيچ اين حرفها ندارد، با آن بهترين محارمش هم فرق نمىكند پيشش با او، دخترش با اجنبى فرقى ندارد پيش او. يك همچو حيوانى است، در هر چيز نامحدود است. شما يك موجود نامحدود هستيد. اگر اين نامحدودى در طرف حيوانيت صرف شد، يك حيوان نامحدود، يك حيوانى كه با ساير حيوانات فرق دارد، حيوانات ديگر شهواتشان محدود است، آمالشان محدود است، اين انسان نامحدود است، اگر به همين حال حيوانيت باشد و دنبال همين كارهاى حيوانى، دنبال همين شهوات، دنبال همين آمال و آرزوهاى حيوانى كه همه اين آمال و آرزوهائى كه مربوط به طبيعت است، تمام آمال و آرزوهائى كه مربوط به امور طبيعى است، حيوانى است، اگر به اين حد باقى بماند اين تا آخر حيوان است، اينجا صورتش، صورت انسان است وقتى اين پرده برگشت و آن عالم پيدا شد، صورتش هم يك صورت ديگر مىشود. همچو نيست كه به صورت انسانيت آنجا محشور بشود، اگر انسان اينجا شد، آنجا انسان است، اگر كسى در اينجا توانست خودش را انسان بكند، آنجا كه برود، آنجا انسانيتش به طور كمال و آنطورى كه چشمهاى اين عالم نمىتواند او را ببيند، به طور كمال در آنجا تحقق پيدا مىكند و اگر چنانچه نتواند اين كار را بكند، مهار را رها كند، خوب بسيارى هستند كه مهار ندارند، رها هستند، آزادند، اين آزاديى كه غربىها
صحيفه نور ج 8 صفحه 63
مىخواهند همين است، آزادند، هر چه مىخواهند، هر كارى مىخواهند بكنند، ظلم بكنند آزاد است، شهوات غير مشروع، آزاد است، بدگوئى به هر كس، آزاد است، قلمفرسائى به ضد هر كس، آزاد است. اگر اين آزاديى كه همين غير محدود بودن اين قسم حيوان، غير محدود بودن اين قسم حيوان، اين حدى ندارد براى خودش، آزاديش را حدى قائل نيست، هر جا جلو برود باز در اين آزادى مىخواهد جلوتر برود.
نياز انسان به هدايت انبيا در پيمودن مسير كمال و كنترل غرائز
اگر ما تربيت و تعليم نداشته باشيم، تربيتى كه انبيا آوردهاند براى اينكه غير انبيا راه را نمىدانند، ما الان يك راهى را داريم قهراً مىرويم خودمان هم ملتفت نيستيم و آن راهى كه انبيا براى ما آوردند كه از آن راه بايد برويد آن صراط مستقيم كه منتهى مىشود به آنجائى كه ماها ديگر الان نمىتوانيم ادراك بكنيم، اين را انبيا آوردهاند، مكتب غير انبيااطلاع از ماوراء طبيعت ندارد، هر چه مكتب هست همين طبيعت است، مكتب انبيا است كه ماوراء طبيعت را هم طرح مىكند. در مكتبهاى ديگر اصلاً طرح نمىشود ماوراءالطبيعه، بله مىگويند دروغ است. يك آدمى كه اصل نمىداند ماوراء طبيعت چيست، همين طور نشسته توى خانهاش و مىگويد نخير، نيست. انبيا مىدانند راه چه هست، از كجا بايد رفت، چه جورى بايد رفت. راهى است كه تا بوسيله انبيا و تعليمات انبيا نباشد، انسان نمىتواند به مقصدش برسد. از راه مستقيمى كه انسان را به مقصد مىرساند اگر راه انبيا نباشد معوج مىشود يا اين طرف مىرود يا آن طرف مىرود. انبيا هستند كه ما را به راه مستقيم هدايت مىكنند و كيفيت تربيت و تعليمى كه براى آن عالم هم باشد، هم اين عالم و هم آن عالم، نه اينكه انبيا به اين عالم كارى ندارند، اين عالم هم با هر چيزى كه بگوئيد، آنها منافى و مخالف با آن نيستند، مخالف با دل بستن به دنيا هستند، اين دو تا اشتباه مىشود. آنهائى كه مىخواهند عيبگيرى كنند مىگويند كه با همه تمدنها مخالف است. اسلام با همه تمدنها مخالف است، اين اشتباه است، اسلام با هيچ تمدنى مخالف نيست، اسلام يك تمدنى را ايجاد كرد، ششصد، هفتصد سال يك دنيا را تقريباً اكثر معموره را چيز كرد، با اينكه باز اسلام نبود درست. با تمدن، اسلام مخالف نيست، با دلبستگى و محدود شدن مخالف است كه همه آمال و آرزوى ما همين باشد، همه هم ما همان علفمان باشد، تمام همت ما اين باشد كه خوب بخوريم، خوب بخوابيم و خوب شهوات. دلبستگى را مخالف است. اين هم انسان علفش باشد يا الفش باشد، با اين مخالف است اسلام. تمدن به اعلى مرتبه، مهار، مهار در معنويت. همه مظاهر تمدن را انبيا قبول دارند لكن مهار شده، نه مطلق و رها. شهوات را جلويش را نگرفتند، جلوى اطلاقش را گرفتند، جلو رهائى و آزادى را گرفتند. يك كسى، در همان زمانهاى سابق به يك ظريفى كه از آشناهاى ماست راجع به امور جنسى گفته بود كه فلان، اين حل شده. اين گفته بود اين را در صدر خلقت، خرها حل كرده بودند. آن آزادى كه شما مىگوئيد كه حل شده همان است كه حيوانات در صدر خلقت آزاد بودند. انبيا آمدند اين آزادى را جلويش را بگيرند و الا اصلش را مخالف نيستند،
صحيفه نور ج 8 صفحه 64
دعوت هم به آن كردهاند، اين دعوت به ازدواج، اينقدر تعريف از ازدواج براى اينكه هم ازدواج بشود، هم انحراف نباشد. از اين شهوات مطلق، از اين مراكز فساد و فحشا انبيا جلوگيرى مىكنند، نه از اصل شهوت. اصل شهوت طبيعى است و بايد هم كار خودش را انجام بدهد اما حدود دارد. اگر تربيت و تعليم آنطورى كه انبيا و تحت تربيت انبياست تحقق پيدا بكند، انسان، هم اينجايش صحيح مىشود و روى يك نظمى تحقق پيدا مىكند و اين آكل و مأكول و اين تعديات و اين تجاوزها و اين اختلافهاى طبقاتى پيدا نمىشود و هم آن طرف، كه عمده آن طرف است، آن حيات جاويدى كه آخر ندارد، هم آن طرف تأمين مىشود. كوشش كنيد كه شما كه حالا منتسب به ولى امر سلامالله عليه هستيد، مكتب ولى امر را به آن توجه كنيد كه براى تعليم و تربيت اين انسان است كه از حد حيوانيت برساندش به حد انسانيت و رشد انسانى پيدا كند و تربيت انسانى پيدا كند و تعليمات، تعليمات صحيح باشد. خداوند همه شما را انشاءالله موفق بدارد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 50
تاريخ: 16/4/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان اهواز
بايد از طريق عمل محتواى اسلام را متحقق سازيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه حالا كه مملكتمان يك مملكت اسلامى است و جمهورى اسلامى الان حكومت ماست و رژيم طاغوتى از بين رفته است و دست خيانتكارها و ظلمه كوتاه شده است، ما همه و شما دانشجوهاى محترم و اين داشنجويان، خواهران ما همه كوشا باشيم به اينكه اينطورى كه بايد و آنطورى كه لازم است در جمهورى اسلام ما عمل كنيم. همچو نباشد كه فقط لفظ باشد كه ما جمهورى اسلامى هستيم لكن نه دانشگاههايمان، نه دانشسراهايمان و نه دادگاههايمان و نه پاسدارهايمان و نه كميتههايمان هيچ كدام آن معنايى كه بايد در اسلام باشد در آنها نباشد. اگر خدا نخواسته اينطور باشد كه فقط يك رأى به جمهورى اسلامى داديم و ديگر فكر اين نباشيم كه اين جمهورى اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد، نه اينكه لفظ جمهورى اسلامى و محتوا غير اسلامى، و اين بسته به عمل همه هست خصوصاً قشر دانشجو و قشر اساتيد دانشگاه، استادهاى دانشسراها و آنهائى كه جوانند و در صدد تعلم و دانش هستند و دانشجو هستند و مىخواهند بعدها براى كشور خودشان مفيد واقع بشوند.
اهميت تزكيه و تربيت همراه با تحصيل
بسيار اشخاص هستند كه دانشمندند، خيلى هم دانشمندند لكن چون تربيت اسلامى ندارند وجودشان گاهى ضرر مىزند به كشور و ضرر مىزند به اسلام، اين فرقى نيست مابين اينكه دانش، دانش علوم قديمه باشد يا دانش علوم جديده، چه در جانب علماء اسلام و روحانيون و چه در جانب شما دانشجوها و دانشگاهىها و ساير طبقاتى كه در صدد تعليم و تعلم هستند، اگر چنانچه فقط دنبال ياد گرفتن باشيد، حالا اين ياد گرفتن همراه با يك تربيت صحيح و تزكيه نفس و درست راه رفتن نباشد، يك انبارى از معلومات يا به قول سعدى كه به تعبيرى ديگر، قرآن هم همان تعبير مثل الذين حملوا التورية ثم لم يحملواها كمثل الحمار يحمل اسفاراً كسى كه ياد مىگيرد لكن ياد گرفتنش همان ياد گرفتن است و به كار نمىبندد آن يادگرفتنها را، تربيت، تربيت انسانى نيست، در تعبير قرآن كريم اين است كه مثل يك حيوانى، الاغى مىماند كه به پشتش كتاب بار باشد. اين كتاب فرق نمىكند كه
صحيفه نور ج 8 صفحه 51
پشت يك كسى باشد يا خير، در مغز و در فكرش باشد، بلكه آن كه در مغز و كتاب هست، تعليمات هست لكن مربا به تربيت انسانى نيست اين ضرر دارد براى جامعه، چه در جانب ما باشد و چه در جانب شما باشد هيچ فرقى نيست، چه علوم اسلامى و فلسفه اعلا باشد و چه علوم طبيعى و امور مربوط به طبيعت باشد. اگر همراه با تعليم، تربيت نباشد، همراه با تعلم تربيت نباشد، تربيت انسانى نباشد يك حيوانى هست كه انبارى از معلومات دارد. اكثر اين دينهائى كه باطل بوده و درست شده است، به وسيله اهل علم درست شده است، غير اهل علم دينسازى نكرده اهل علم دينسازى كرده و بسيار از اين خيانتهايى كه به كشور ما شده است از همين درس خواندههاست. اين درسخواندهها هستند كه كمك كردند به دستگاه و دكترها و نمىدانم كذا و اينها كمك كردند به دستگاه و پنجاه سال مملكت ما را به باد فنا دادند.
اگر دانشگاهها درست نشود و مدرسههاى ما هم درست نشود اميد اينكه يك جمهورى اسلامى ما پيدا بكنيم نداريم. اگر اين دو قشر تربيت شدند به طورى كه اسلام مىخواهد، تربيت انسانى شدند، هم مملكت ما مصون مىشود از تصرف شياطين و روى چرخ خودش گردش مىكند بدون وابستگى به خارج و بدون خيانتهاى داخلى و هم ترقيات حاصل مىشود براى شما. مهم در دانشجويى و در دانشيارى و در استادى و در شاگردى و در تربيت، در علم اين است كه يك تربيت صحيح همراه علم باشد، عالم تربيت شده به تربيت انسانى، كه همان تربيت اسلامى است. كوشش كنيد كه هر قدمى كه براى علم بر مىداريد، براى عمل ظاهرى و براى اعمال باطنى، ايجاد تقوا در خودتان، ايجاداستقامت، امانت در خودتان بكنيد كه وقتى از دانشگاه انشاءالله بيرون مىآييد يك انسانى باشيد كه هم معلومات داشته باشيد و هم امانتدار باشيد. براى معلوماتتان، هم امانتدار باشيد و هم تزكيه نفس كرده باشيد، نفس خودتان را مهار كرده باشيد. نفس انسان سركش است و سركشى آن انسان رابه زمين مىزند. همانطورى كه انسان اگر سوار يك اسب سركش باشد و مهار نداشته باشد اين اسب سركش انسان را به هلاكت مىرساند، نفس انسان بدتر از هر سركشى است. سركشى نفس، انسان را به هلاكت مىرساند. هر قدمى كه براى تعليم و تعلم بر مىداريد همراه آن قدم، قدم باشد براى مهار كردن نفستان كه از اين سركشى كه دارد و آزادى كه براى خودش فرض مىكند كه هيچ مهارى در كار نباشد خودتان مهار كنيد نفس خودتان را. اگر يك همچو تعليم و تربيتى در يك كشورى باشد اين كشور مىتواند مستقل باشد، مىتواند آزاد باشد، اقتصادش را مىتواند تأمين كند، مىتواند فرهنگش را درست كند و مىتواند همه چيزش را اصلاح كند يك همچو كشورى ديگر حكومتش نمىتواند معوج بشود، ارتشش نمىتواند زورگو باشد، ژاندارمرىاش نمىتواند تعدى بكند، شهربانىاش نمىتواند خلاف بكند. عمده اين است كه از دانشگاهها، چه دانشگاههاى علوم جديد باشد و چه دانشگاههاى علوم قديمه باشد، كه مقدرات يك مملكت دست اين دو قشر است، از اينها انسان بيرون بيايد، نه چهارپايى و بر دوشش كتابى چند، اينطور نباشد كه تعلم باشد، دنبال دقايق علوم، شما در طرف علوم طبيعى و اين طايفه هم در طرف علوم فقهى و الهى، دقايق علوم را بررسى كنيد لكن از آن جهالاتى كه در نفس است
صحيفه نور ج 8 صفحه 52
و از آن سركشهايى كه در نفس است غفلت بكنيد. اگر غفلت بكنيد هر قدمى كه در علم برداريد از انسانيت دور شدهايد، هى دورتر. انسانيت يك راه مستقيمى است، يك راه مستقيم كه اگر از اين طرف كسى برود معوج است و بر خلاف انسانيت است و اگر از آن طرف هم برود بر خلاف است و آن كسى كه اعوجاج پيدا كرد و راه مستقيم نرفت، هر چه پيش برود دور مىشود از راه انسانيت. مثل اين مىماند كه يك خط مستقيم بكشيد، دو خط اينطور، هر چه اين خط جلوتر بروند، از خط مستقيم دورتر مىشود. هر چه درس بخوانيد و بخوانيم، اگر چنانچه به راه مستقيم نباشيم و مهار نكنيم معلومات خودمان را و مهار نكنيم نفس خودمان را و در اين راه مستقيم نكشيم نفس را، هر چه معلومات زيادتر بشود، از انسانيت، انسان دورتر مىشود و مشكلتر مىشود انسان خودش را برگرداند. شما كه الان جوان هستيد و قواى جوانى را الحمدلله داريد و مبتلاى به سستى پيرى نشديد زود مىتوانيد خودتان را اصلاح كنيد. خيال نكنيد كه بگذاريم آخر عمر، آنوقت توبه كنيم. آخر عمر توبه ممكن نيست براى آدم، اگر از اول عمر دنبال قضيه نباشد، خودش، خودش را نسازد، آخر عمر ديگرنمىتواند، قواى شيطانى در انسان ريشه كرده و قوى شده و قوه خود آدم ضعيف شده و ارادهاش ضعيف شده و كارى از او نمىآيد. جوانها قدر جوانىشان را بدانند كه صرف كنند در علم و در تقوا و در سازندگى خودشان كه اشخاص امين صالح بشوند كه مملكت با اشخاص امين صالح مىتواند مستقل باشد. همه اين پيوستگىهايى كه ما به خارج پيدا كرديم، دنبال اين بود كه ما رجال صالح نداشتيم، آنوقت اگر رجال صالحى بودند، كنار بوند، كنار گذاشته بودند، آنهايى كه در ميدان بودند آنها رجال صالح نبودند، دانشمند هم بودند اما رجال صالح نبودند، به درد مملكت نمىخوردند و آنها بودند كه ما را پيوسته به خارج كردند و سالهاى طولانى مملكت ما در حلقوم خارجى منافعش فرو رفت و به ما آن كردند كه الان مىبينيد كه هيچ نداريم. شماها ذخائر اين مملكت هستيد، جوانيد، دانشجو هستيد، ذخيره اين مملكت هستيد طورى بكنيد كه اين ذخيرهها براى مملكت مفيد واقع بشود و خودتان رااصلاح بكنيد تا انشاءالله يك انسانهاى متعهد صحيحالعمل امين، كشورتان دست خودتان و خودتان ادارهاش بكنيد. آدم امين را هيچ كس نمىتواند معوجش كند، اشخاصى كه اعوجاج دارند اينها امانت ندارند، اينها صلاحيت ندارند.
خداوند انشاءالله همه شما را، هم خواهرها را و هم برادرها را كه همه ارجمند هستيد و ذخيره هستيد براى اين مملكت همهتان را حفظ كند و همهمان را به راه راست هدايت فرمايد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 65
تاريخ: 17/4/58
بيانات امام خمينى در جمع وعاظ و روحانيون تهران
وقتى كه قلب الهى شد همه چيز انسان الهى مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند جمله راجع به تكاليف كلى روحانيون و اهل محراب و منبر بايد عرض بكنم و بعد مشكلاتى كه هست. آقايان روحانيون و خصوص اهل منبر، خطبا، اينها سخنگوى اسلام هستند. اگر حكومتى سخنگو مىخواهد، سخنگوى اسلام آقايان خطبا هستند و وقتى مىتوانند آقايان خطبا سخنگوى يك اسلامى باشند، آن اسلامى كه همه چيز در آن هست، اين اگر خودشان را اسلامى كنند و مطالبى كه گفته مىشود، اسلامى باشد و از قلب پاكيزه اسلامى بيرون بيايد، اين صلاحيت سخنگويى براى اسلام را دارد. سخنگوى دولتهاى ديگر هيچ كارى به اين ندارند كه اين حرفى كه تو مىزنى، باوردارى، از روى قلب است. به قلب هيچ كارى ندارند اينها، فقط كار دارند كه اين خوب صحبت بكند و مطالب دولت را خوب ادا بكند، حالا به حسب قلبش معتقد باشد يا نباشد كارى به آنها ندارد و از سخنگويى او هم چيزى كسر نمىشود اما اسلام اينطور نيست، اسلام آنقدرى كه به قلب اعتنا دارد، به زبان اعتنا ندارد. مركز، قلب است، مركز، لب انسانى است. اگر خداى نخواسته شما حرفهايى كه مىزنيد همهاش اسلامى باشد، لكن از يك قلب اسلامى بيرون نيايد، اين شايستگى براى سخنگويى در اسلام ندارد ولو خيلى هم خوب صحبت بكند. و اگر از قلب اسلامى بيرون بيايد، يعنى قلبى كه اعتقاد دارد به مبانى اسلام، ايمان آورده است به اينكه اسلام همه چيز است و مكتب اسلام مكتبى است كه تنها اين مكتب و مكتبهاى الهى كه آنها هم همه اسلامند، اين مكتب است كه مىتواند انسانها را به همه ابعادى كه دارد، تربيت كند و نظام را به همه ابعاد برقرار كند و انسانها را برساند به آنجايى كه مقام انسانيت است. با همچو اعتقادى، با همچو ايمانى اگر چنانچه خطيب خطبه بخواند و ملا موعظه بكند و روحانى عمل بكند، اگر از روى يك همچو قلبى بيرون بيايد، روحانى، روحانى است خطيب هم خطيب اسلامى است و اهل منبر هم سخنگوى اسلام هستند، روحانيون هم باز سخنگوى اسلام. ابتدا از قلب شروع مىشود، همه چيزها از قلب انسان شروع مىشود، نه اين قلبى كه حيوانى است، قلب انسانى، همه مسائل از قلب انسانى شروع مىشود و اگر چنانچه قلب، يك سرچشمه نور و هدايتى در آن باشد، زبان هم به نورانيت قلب منور مىشود، چشم هم به نورانيت قلب منور مىشود، همه اعضاى انسان كه تابع قلب است، وقتى قلب الهى شد، همه چيز انسان الهى مىشود يعنى حرف كه مىزند،
صحيفه نور ج 8 صفحه 66
حرفش هم الهى است، استماع هم كه مىكند، استماعش هم الهى است، راه هم كه مىرود، راه رفتنش هم الهى است. اين همان است كه انبيا آمدهاند براى تربيت انسانها كه اين انسانى كه يك حيوانى است، با ساير حيوانات فرق ندارد يا بدتر از ساير حيوانات است مىخواهند كه اين انسان را از اين لجنزار بيرون بياورند و يك انسان الهى، يك انسانى كه سر تا پايش معرفت الله باشد، توحيد باشد، حركتى نكند الا به حركت الهى و ما رميت اذ رميت و لكن الله رمى نه اين است كه معنايش اين است كه خدا تير را با دست انداخت. اين دست، دست خداست و نفسانيت در تو نبوده است تا اينكه رمييى كه مىكنى، رمى تو باشد. تو الهى بودى، تو يك موجود الهى بودى، موجود الهى همه چيزش الهى است، رميش رمى الله است، عينش، عين الله است، همه چيزش خداست.
بايد كوشش كنيم ما معممين، ما كه خودمان را اسممان روحانى گذاشتيم، چه طبقه اهل منبر باشند، چه اهل محراب باشند، چه از قشرهاى ديگر، همين بنگاه، اين بنگاه را بنگاه اسلامىاش كنيم. ما كه امروز همچو قدرتى خدا به ما داد و اعطاى خدا بود، ليس الا براى اين نيم توجهى بود كه به اسلام شد و همه گفتند اسلام را مىخواهيم، يك همچو قدرتهايى را از بين برديم، برديد و همه قشرها هم در اين شركت داشتند، زنها، مردها، بچه، بزرگها، ما همه، روحانى، دانشگاهى، همه، ما كه الان آن قدرتها را از بين برديم و الان هم مدعى هستيم كه رژيم ما رژيم اسلامى است و جمهورى ما جمهورى اسلامى است، بايد اكتفاى به اين نكنيم كه يك لفظى را برداشتيم و يك لفظ ديگر جايش گذاشتيم يا يك رژيمى را منقرض كرديم، يك رژيم ديگرى جايش گذاشتيم. بايد ما همه متوجه اين معنا باشيم كه لااقل اين محيط بنگاه روحانى، اين محيطى كه سر و كار دارند با قلوب مردم، دعوت مىكنند مردم را و سر و كارشان با دلهاى مردم است، شمائى كه سر و كارتان با جان مردم است، بايد كوشش كنيد كه جان خودتان را، قلب خودتان را اصلاح كنيد، الهى كنيد كه وقتى كه منبر مىرويد مثل منبرهاى، البته نمىشود، اما شيعه آن صاحب منبر حقيقى كه حضرت امير سلامالله عليه هست باشد كه هر چه مىگفت و از قلب الهى سرچشمه مىگرفت ضربت على يوم الخندق كافضل من كذا.. اين نه اينكه مسأله اين بود كه تمام كفر با تمام اسلام مقابله كردند، از اين جهت شده است. ما اگر فرض مىكرديم كه غير حضرت امير همين ضربه را زده بود و همان شكست را هم داده بود، باز اصلاً معلوم نبود كه يك فضيلتى داشته باشد تا فضيلتش از نماز انبيا هم بالاتر باشد اين ضربه ضربتى بود كه از روح اميرالمومنين سرچشمه گرفته بود همه ايامى كه ضربت مىزد، فضيلتش بالاتر از همه بود براى اينكه قلب، قلب الهى بود، قلبى بود كه غير از خدا در او راه نداشت. ضربتى كه از آن قلب سرچشمه بگيرد، تصميمى كه از آن قلب سرچشمه بگيرد، اين ارزشش همان است كه فرموده است افضل از همه چيزهائى كه در عالم واقع شده است. البته براى ماها و بالاتر از ماها اين مقام ميسور نيست لكن آن تا حدودى كه ميسور است ما بايد كوشش كنيم حالا كه نشد، هيچ، نباشد حالا كه ما نمىتوانيم حضرت امير سلامالله عليه باشيم شيعهاش هم نبايد باشيم؟! نه، خود ايشان هم فرمودند كه شماها نمىتوانيد اينطور باشيد لكن اعانت كنيد مرا به تقوا و به امثال ذلك.
صحيفه نور ج 8 صفحه 67
رسالت عظيم روحانيت در حفظ شؤونات و اداى مقاصد اسلام
بايد شما سخنگوى اسلام باشيد، اين شغل شماست و اين شغل اگر چنانچه واقعيتى داشته باشد از همه شغلها بالاتر است براى اينكه مقاصد اسلام با زبان شما ادا مىشود، همه مقاصد اسلام، و مسؤوليتش از همه چيز زيادتر است. اگر خداى نخواسته يك نفر از كسانى كه ادعاى اهل منبرى مىكنند يا محرابى، يا در منبر مىروند و يا در محراب اگر چنانچه آن كسى كه منبر مىرود، زبانش يك وقتى يك زبانى باشد كه بر خلاف مسير اسلام باشد، اين غير از يك آدم عادى است كه توى دكانش يك خلافى مىكند، يك كم فروشى مىكند، اين خطر، خطر به مكتب است. شماها سخنگوى اسلام هستيد اگر سخنگوى اسلام يك چيزى بگويد كه با برنامه اسلام مخالف باشد، با مقاصد اسلام مخالف باشد، اين مسؤوليتش غير از آن مسؤوليتى است كه يك نفر آدم عادى يك چيزى مىگويد. يا بايد اين ادعا را نكنيد و اين شغل را قبول نكنيد يا اگر قبول كرديد و اين ادعا را كرديد، بايد سرش بايستيد همهمان، همه ما الان اين لباسى كه الان شعار است لباس اسلام است، شعار است لباس روحانيت است، ما كه اين لباس را پوشيديم، به لوازم اين لباس بايد التزام پيدا بكنيم دنبال اين باشيم كه شؤون اين لباس كه مىگوئيم لباس اسلام است شؤون اين را بايد حفظ بكنيم اگر خداى نخواسته ما شؤون اين را حفظ نكنيم لباس، يك لباس غصبى است، ماقاچاق هستيم براى اينكه لباسى كه بايد يك فردى بپوشد كه اسلامى باشد ما اين لباس را از او غصبا پوشيده ايم. بايد مافكر اين مطالب باشيم كه اول شرط روحانى بودن، چه آن قشر از روحانى كه اهل منبر و خطبا هستند كه سرو كار با روحانيت دارند، سر و كار با روح دارند و چه آن قشرى كه اهل محراب و اهل تحصيل و اهل فتوى و اهل اين چيزها هستند، اين يك مسئلهاى است كه براى همه سنگينى دارد و مشكلات دارد و براى همه مسئوليت دارد منتها مسئوليتها كم و زياد دارد. يك كسى است فرض كنيد كه اگر چنانچه يك خلافى بكند يك مملكت به واسطه خلاف او يك وقت خداى نخواسته به اعوجاج كشيده مىشود، يك وقت يك كسى هست كه يك شهر، يك وقت يك كسى است كه يك ده، يك وقت كسى يك كسى است كه يك مسجد، البته فرق مىكنند اينها،لكن همه مشتركند در اينكه مسئول هستند و همه مشتركند در اينكه بايد از اين مسئوليت درست از كار بر آيند. الان يك رژيم اسلامى به حسب رأى همه مردم، رژيم ما ديگر رژيم سلطنتى نيست و جمهورى اسلامى است، اما آنقدرى كه تا حالا واقع شده است همين است كه ما رأى داديم به يك مسألهاى و دنيا هم ايران را شناخت به اينكه جمهورى اسلامى است، اما محتواى اين جمهورى اسلامى كه يك مقداريش مربوط به دولت است و دستگاههاى دولتى كه آن الان به ما، محل صحبت ما نيست، يك قسمت مهمش هم مربوط به اين بنگاه است، به اين بنگاه روحانيت است، ما بايد اين بنگاه روحانيت را يك كارى بكنيم كه اسلامى بشود و ما بتوانيم بگوئيم كه ما در جمهورى اسلامى واقع شديم، ما حالا ديگر آزاد هستيم، اختناق نداريم و مسائل اسلامى را آنطور كه بايد مىگوئيم، آنطور كه بايد عمل مىكنيم پيشتر نمىتوانستيم، آزاد نبوديم، منبر آزاد نبود، محراب آزاد نبود، حالا آزاد شديم اما نه آزاد به اينكه حالا بخواهيم هر چه دلمان مىخواهد بگوئيم و هر چه
صحيفه نور ج 8 صفحه 68
بخواهيم بكنيم، نه آزاديم كه پيشتر نمىتوانستيم عمل به اسلام و مقاصد اسلامى را بگوئيم، حالا آزاديم كه مقاصد اسلامى را بگوئيم.
امروز تمامى چشمها براى طرح اشكال متوجه جمهورى اسلامى است
الان همه چشمها دوخته شده است به اين مملكت و شايد بيشتر به اين بنگاه كه اين بنگاهى كه در اسلام در طبقه بالا واقع شدهاند، مربى هستند، تربيت مىخواهند بكنند، سخنگوى اسلام هستند، اينها چه مىكنند وضع همان وضع است و لفظ تغيير كرده است يا خير حالا وضع را دارند تغيير مىدهند محتوا را دارند تغيير مىدهند، متبدل شدهاند، همين طورى كه حكومتشان، رژيمشان متبدل شد از طاغوتى به رژيم اسلامى، اين قشر هم كه قشر روحانى باشند اعم از مراجع اسلام، از علماى اسلام و از خطباى اسلام، از همه اينها، مسألهگوى اسلام، همه اينها كه در اين بنگاه واقع شدهاند، نظرها الان دوخته شده است به اينكه اينها چه مىكنند، الان در چه حالى هستند، تغييرى در ورحيه اينها پيدا شده، در اعمال اينها پيدا شده است يا اعمال همان اعمال و روحيه همان روحيه و يك لفظى را برداشتند يك لفظ ديگرى جايش گذاشتند. در دولت هم همين طور، در وزارتخانهها هم همين طور، در ادارات دولتى هم همين طور است، در ارتش هم همين طور، همه جا همين است مطلب، منتها يك چشمهاى دشمن است كه به ما دوخته شده است و يك چشمها هم از غير دشمن آن چشم دشمن كه به ما دوخته شده است، هم در داخل كم نيستند و هم در خارج زيادند. اينها چشمهايشان را دوختهاند به ما كه از ماها اشكال بگيرند، به ما اشكال بكنند و اشكال را به آن باد بزنند تا زياد بشود، يكى را چندين هزار كنند و در مجلات اينجا و روزنامههاى اينجا به طور كنايه و رمز و در خارج به طور صريح حمله كنند، نه حمله به بنده و شما، حمله به مكتب. مسأله اين است كه از اعمال ماها يك بهانهاى دست دشمن داده بشود كه مكتب ما را بگويند اينطورى است. اين مكتب دارها شما هستيد اگر مكتب دارها خدشه در آنها پيدا شد، آنها مىگويند مكتب خدشه دارد، براى اينكه ساير قشرها سر و كار با موارد طبيعت دارند، با اسلام هم اگرسر و كار دارند، به اين رژيم طبيعى اسلام آنها سر و كار دارند اما شماها و ماها همه ادعايمان اين است كه ما سر و كار با ارواح مردم داريم ما خواهيم روح مردم را تربيت كنيم، اگر چنانچه ما كه سروكارمان با معنويات اسلام است و با واقعيات اسلام است، از ما يك مسائلى ببينند، در محراب ببينند، در مسند ببينند، در منبر ببينند، اگر ببينند، نمىگويند كه اين آقا كه منبر است يك آدم كذائى است، مىگويند كه روحانيون اينطورند، اهل منبر، خطباى اسلام اينطورند، بعد جرش مىكنند به اسلام كه اصلاً اين همين است ديگر،اين رژيم هم همان رژيم است منتها يك اسمى را تغيير دادند و يك افرادى رفتند، يك ظلمهاى رفتند و يك ظلمهاى ديگر جايشان نشستند، يك منحرفينى رفتند يك منحرفهاى ديگر جايش نشستند. اينها براى ما يك همچو چيزهايى درست مىكنند. امروز مسئوليتمان مسئوليت شخصى نيست كه من موظفم كه حفظ آبروى خودم را بكنم. اين وظيفه است براى همه، هر كسى وظيفه دارد حفظ حيثيت و آبروى خودش را بكند، اختيار ندارد كه آبروى خودش
صحيفه نور ج 8 صفحه 69
رابريزد. قضيه اين نيست كه حيثيت شخص من، حيثيت شخص شما يك وقتى خدشه دار بشود تا مسئوليت به حدود همان خود آدم برگردد، صحبت در اين است كه با عمل ما، مكتب ما دفن بشود، يعنى حالائى كه ما جمهورى اسلامى پيدا كرديم و هياهو كرديم كه ما ظلم نمى خواهيم و عدالت مىخواهيم، حالا ما كه اولى هستيم به اينكه اين عدالت را اجرا بكنيم، اولى هستيم به اينكه اعوجاجات را مستقيم كنيم، خداى نخواسته از ما عملى صادر بشود كه بر خلاف مجارى عدالت است، انحرافى است اگر اينطور شد جمهورى اسلامى شكست مىخورد. اگر اين جمهورى اسلامى شكست خورد اسلام مدفون مىشود، ديگر خيال نكنيد بعدها شما بتوانيد دوباره يك كارى انجام بدهيد. مسئوليت يك همچو مسئوليتى است. مسئوليت يك مسئوليتى است كه انبيا و اوليا و همه خونشان را دادند براى حفظ اين، همه براى حفظ مكتبشان خونهايشان را دادند، چه انبياء سابق و چه نبى اكرم كه همه تاريخش را مىدانيد، همه چيزشان را دادند براى اينكه حفظ بشود اين مكتب و يك وقت اعوجاجانى در آن پيدا نشود. سيدالشهدا سلام الله عليه كه آن قيام را كردند، براى اينكه معاويه و پسرش اسلام را وارونه كرده بودند، هم امام جماعت بود و هم امام جمعه بود و هم خطيب بود و هم شارب الخمر و هم همه چيز، مكتب داشت از بين مىرفت. يك وقت يك كسى است كه مىگويد من رضاخان پهلوى هستم، هر غلطى بكند به مكتب ضرر نمىزند مردم مى گويند مرديكه كذاست. يك وقت يك كسى است كه مىگويد من خليفه رسول الله هستم، مىآيد خطبه مىخواند و مىآيد جماعت خواند و خلافت رسولالله است و با اينكه خلافت رسول الله است، آن اعوجاجها را مىكند،آن خطاها را مىكند، اين غير خطاى محمد رضا و رضاست. خطاى يزيد قضيه اين نبود كه سيدالشهدا را كشت، اين يكى از خطاهاى كوچكش بود، خطاى بزرگ اين بود كه اسلام را وارونهاش كرده بودند و سيدالشهدا به داد اسلام رسيد، سيدالشهدا اسلام را نجات داد.
روضه و مصيبت سيدالشهدا، مايه حفظ مكتب اسلام
روضه سيدالشهدا براى حفظ مكتب سيدالشهداست. آن كسانى كه مىگويند روضه سيدالشهدا را نخوانيد، اصلاً نمى فهمند مكتب سيدالشهدا چه بوده و نمى دانند يعنى چه، نمىدانند اين گريهها و اين روضهها حفظ كرده اين مكتب را. الان هزار و چهار صد سال است كه با اين منبرها با اين روضهها و با اين مصيبتها و با اين سينه زنىها ما را حفظ كردهاند، تا حالا آوردهاسلام را. اين عده از جوانهايى كه اينطور نيست كه سوء نيت داشته باشند، خيال مىكنند ما حالا بايد حرف روز بزنيم. حرف سيدالشهدا حرف روز است، هميشه حرف روز است، اصلاً حرف روز را سيدالشهدا آورده است دست ماها داده و سيدالشهدا را اين گريهها حفظ كرده است مكتبش را، اين مصيبتها و داد و قال حفظ كرده اين سينه زنىها و اين دستجات و عرض مىكنم اينها حفظ كرده. اگر فقط مقدسى بود و توى اطاق و توى خانه مىنشست براى خودش و هى زيارت عاشورا مىخواند و تسبيح مىگرداند، نمانده بود چيزى. هياهو مى خواهد، هر مكتبى هياهو مىخواهد،بايد پايش سينه
صحيفه نور ج 8 صفحه 70
بزنند، هر مكتبى تا پايش سينهزن نباشد، تا پايش گريه كن نباشد، تا پايش توى سر و سينه زدن نباشد، حفظ نمىشود. اينها اشتباه مىكنند،بچهاند اينها، نمى دانند كه اين نقش روحانيت واين نقش اهل منبر چه هست در اسلام، خودتان هم شايد خيلى ندانيد. اين نقش يك نقشى است كه اسلام را هميشه زنده نگه داشته، آن گلى است كه هى آب به آن مىدهند زنده نگه داشته،اين گريههازنده نگه داشته مكتب سيدالشهدا را،اين ذكر مصيبتها زنده نگه داشته مكتب سيدالشهدا را . ما بايد براى يك شهيدى كه از دستمان مىرود، علم بپا كنيم، نوحه خوانى كنيم،گريه كنيم، فرياد كنيم. ديگران مىكنند، ديگران فريادزنند وقتى يكى از آنها كشته بشود، فرض كنيد كه از يك حزبى يكى كشته بشود ميتينگها مىدهند، فريادها مىكنند. اين يك ميتينگ و فريادى است براى احياء مكتب سيدالشهدا واينها ملتفت نيستند، توجه ندارند به مسائل، همين گريهها نگه داشته اين مكتب را تا اينجا و همين نوحه سرايىها، همينهاست كه ما را زنده نگه داشته، همينهاست كه اين نهضت راپيش برده، اگر سيدالشهدا نبود، اين نهضت هم پيش نمى برد، سيدالشهدا همه جا هست كل ارض كربلا همه جا محضر سيدالشهداست، همه منبرها محضر سيدالشهدا است،همه محراب از سيدالشهداست اگر سيدالشهدا نبود، يزيد و پدرش و اعقابشان اسلام را منسى كرده بودند،اگر نسيان شدهبود، يك رژيم طاغوتى در خارج منعكس شده بود. معاويه و يزيد، يك رژيم اسلامى را رژيم طاغوتى داشتند معرفى مىكردند،اگر سيدالشهدا نبود اين رژيم طاغوتى را اينها تقويت مىكردند، به جاهليت بر مىگرداندند،اگر حالا من و تو هم مسلم بوديم مسلم طاغوتى بوديم، نه مسلم امام حسينى. امام حسين نجات داد اسلام را، ما براى يك آدمى كه نجات داده اسلام را و رفته كشته شده هى سكوت كنيم؟ ما هر روز بايد گريه كنيم، ما هر روز بايد منبر برويم براى حفظ اين مكتب، براى حفظ اين نهضتها، اين نهضت ها مرهون امام حسين سلام الله عليه هست. نمىفهمند اينها، بچهاينها، سوءنيت ندارند، بله خوب، ممكن است بعضى از آنها هم سوءنيت داشته باشند، بعضىها هم روى نقشه كار مىكنند همانطورى كه زمان رضاخان، منتهااو يك قدرى روى نفهمى كرد، بعدها روى فهميدگى، جلوى منبرها را همه را گرفت، نگذاشت كسى منبر برود، محرابها را هم همه را يك جور ديگرى گرفت، يك مجلس روضهاى نداشتند. در همه قم، آنقدرى كه من،آنوقتها بود، مىگفتند يك مجلس آقاى صدوقى بود كه قبل از اذان شايد،يا قبل از آقتاب تمام مى شد. شب بود...اين يك مطلبى بود، نه اين است كه من باب اتفاق رضاخان آمد منبرها را نگذاشت و محرابها را جلويش را گرفت و روحانيون را متحدالشكل كرد. نخير،اين مسأله نقشه بود، نقشه اينكه اين قوه را بكوبند،اين قوه محراب منبر كه از آن مىآيد يكدفعه يك ملت را هول بدهد به يك طرف و يك همچو سلطنت را از بين ببرد. اين رااز بين ببرند اين قدرت را از دست ما بگيرند. نمىدانند اين قشرهاى سياسى كه چه خدمتى اين منبر،اين محراب به اين كشور كرده.
اينها اگر چنانچه ملى هستند ما كار نداريم كه آيا به خدا هم كار دارند يا نه اگر ملى هستند،اگر كشورشان را مىگويند مىخواهيم اگر ملت را مىگويند كه ما مىخواهيم،اينها بايد دامن بزنند به اين روضه خوانىها براى اينكه
صحيفه نور ج 8 صفحه 71
اين روضه خوانىها اين ملت شما را حفظ كرده،اين روضه خوانىها و مصيبت و گريه است كه كشور شما را حفظ كرده. بله، اگر چنانچه يك مردمى هستند كه روى همان نقشهاى كه طرح شده است كه بايد قدرت اسلام گرفته بشود و قدرت روحانى گرفته بشود و قدرت خطيب گرفته بشود تا راه باز بشود براى آنهائى كه بايد استفاده كنند و استفاده كردند،آنها يك مردم ديگرى هستند كه با آنها نمى توانيم حرف بزنيم اما ساير مردم، اينهايى كه مسجد مىآيند، منبر را گوش مىكنند ،مطالب را گوش مىكنند، همچو كه به روضه مىرسند، رد مىشوند روند، اين از باب اين است كه ملتفت نيستند چه هست. آن روضه است كه اين محراب،كه اين منبر را حفظ كرده، اگر آن روضه نبود،اين منبر هم نبود،اين مطالب هم نبود، آن حفظ كرده. مابايد به شهيدمان گريه كنيم، فرياد كنيم، مردم را بيدار كنيم. البته يك مطلبى هم كه بين همه ما بايد باشد اين است كه اين نكته را به مردم بفهمانيم همهاش قضيه اين نيست كه ما مىخواهيم ثواب ببريم، قضيه اين است كه ما مىخواهيم پيشرفت كنيم. سيدالشهدا هم كه كشته شد، نه اينكه رفتند يك ثوابى ببرند، ثواب براى او خيلى مطرح نبود، آنطور رفت كه اين مكتب را نجاتش بدهد، اسلام را پيشرفت بدهد اسلام را زنده كند. شما هم كه داريد نوحه خوانى مىكنيد، حرف مىزنيد، خطبه خوانيد، نوحه مىخوانيد، مردم را به گريه وادار مىكنيد، مردم هم كه گريه مىكنند، همه روى اين مقصد باشد كه اين اسلام را ما خواهيم با همين هياهو حفظش كنيم. با اين هياهو، با اين گريه، با اين نوحه خوانى، با اين شعر خوانى، با اين نثر خوانى ما مىخواهيم اين مكتب را حفظ كنيم چنانچه تا حالا هم حفظ شده. بايد اين نكته را هم به مردم گفته بشود، تذكر داده بشود كه آقا قضيه روضه خوانى قضيه اين نيست كه من يك چيزى بگويم و يكى هم گريه كند، قضيه اين است كه با گريه حفظ شده است اين، با گريه اين حفظ شده، حتى تباكى هم ثواب دارد، خوب تباكى چرا ثواب دارد ؟ براى اينكه تباكى كمك مىكند به اين مكتب، كمك به مكتب مىكند. اينها اشتباه است كه اينهايك طرف قضيه را مىبينند يك طرف قضيه را نمى بينند و معالاسف ما هميشه، يعنى اسلام هميشه مبتلا بوده به اين يك طرف ديدنها،هميشه مبتلا بوده. اينكه در روايت است كه اسلام غريب است، از اول غريب بوده و الان هم غريب است، براى اينكه غريب آن است كه نمى شناسند او را، در يك جامعهاى هست او اما نمى شناسند، نمى شناسند اسلام را، هيچ وقت شناخته نشده به آنطورى كه بايد باشد، مگر پيش خودمان، هميشه يك ورق را گرفتهاند، آن ورق ديگر را حذفش كرده يا مخالفت با آن كردهاند. يك مدت زيادى گرفتار عرفا ما بوديم، اسلام گرفتار عرفا بود. آنها خدمتشان خوب بود اما گرفتارى براى اين بود كه همه چيز بر مىگردانند به آن طرف، هر چه دستشان، هر آيهاى دستشان مىآمد مىرفت آن طرف، مثل تفسير ملا عبدالرزاق، خوب بسيار مرد دانشمند بسيار مرد با فضيلتى اما همه قرآن را برگدانده به آن طرف كانه قرآن با اين كارها كار ندارد. يك وقت هم گرفتار شديم به يك دسته ديگرى كه همه معنويات را بر مىگردانند به اين طرف،اصلا به معنويات كار ندارند، كانه اسلام آمده براى اينكه اسلام هم طريقهاش مثل هيتلر كه او آمد كه دنيا گيرى كند و كشورگشائى كند،اسلام هم آمده كشورگشائى كند. هر چه مربوط به عرض مىكنم
صحيفه نور ج 8 صفحه 72
زندگى است و هر چه مربوط به طبيعت است و هر چه، اينها را گرفتهاند، هر چه معنويات است برگرداندهاند به اين طرف. بعضى از تفسيرها،بعضى از اشخاصى كه مىخواهند اظهار فضيلت مثلاً بكنند، ملاحظه كنيد همه مسائل را برگرداندهاند به اين آب و خاك، همه چيز را فداى حيوانيت كردهاند. عرفا همه چيز را فداى انسانيت كردهاند، خوب باز او، اما اينها غفلت از آن كردهاند. اسلام همه چيز است آقا ،اسلام آمده انسان درست كند و انسان همه چيز است، همه عالم است انسان. آن كه مربى انسان است بايد همه عالم را آشنا بر آن باشد و انسان را به همه مراتب آشنا به آن باشد تا بتواند اين انسان را به آن مدارجى كه دارد برساند، اسلام را به همه جهاتش بشناسد. يكى مىآيد چهار تا از جنگهاى اسلام را بررسى مىكند، بعد مىشود اسلام شناس. خوب تو جنگ شناسى، از اسلام بگو، من اين ورقش را مىشناسم. فقيه حق ندارد بگويد كه من اسلام شناسم، فقيه بايد بگويد من فقه شناسم، من فقه اسلام را مىشناسم، آن كه از همه بهتر مىداند همان است كه فقه اسلام را مىداند. فيلسوف حق ندارد بگويد من اسلام شناسم، اين بگويد من يك قسمى از مثلاً معقولات اسلام را ادراك كردم. آن هم كه حكومت اسلامى را بررسى كرده و اطلاع پيدا كرده كه وضع حكومت چه بوده او حق ندارد بگويد من اسلام شناسم، بگو من حكومت اسلام شناسم. ادعاى اسلامشناسى جز براى آن كه همه جهات اسلام را بداند چه جورى است و همه مراتب معنويت اسلام و ماديت اسلام را بداند، او مىتواند بگويد من اسلام شناسم. على ابن ابيطالب اسلام شناس بود، در عملش هم آنطور بود كه عملش هم اعجاز است، يك معجزهاى بود ولهذا مىبينيد كه فقها حضرت امير را از خودشان مىدانند، خطبا هم از خودشان مىدانند، پهلوانها هم از خودشان مىدانند، زورخانه كارها هم از خودشان. زورخانه كارها وقتى اينجا مىآيند، همه دم از على است، شما هم همين طور. يك موجود اعجوبهاى بوده است كه همه كس او را از خودش مىدانسته، از همه بوده و از هيچ كدام نبوده، از همه بوده براى اينكه هر كدام يك جهت على را توجه به آن داشته، آن كه خوب توجه دارد، از اين جهت، از آن جهتش از شما هم بوده، از اين جهتش از يك دسته ديگر بوده، نبوده از باب اينكه يك جهت نبوده، همه چيز بوده، كيست كه همه چيز باشد.
پيروزى نهضت مرهون اظهار ارادت ملت به اسلام و توجه به مقصد
حالا طولانى شد صحبت و اسباب زحمت آقايان، لكن ما حالا بايد بگوئيم چه بكنيم. الان ما گرفتار هستيم به يك گرفتارىهاى زيادى يعنى حالا گرفتارى ما بيشتر از آن گرفتارى است كه قبل از پيروزى بود. قبل از پيروزى يك گرفتارى بود و آن است كه دو تا قدرت، يكى با هيچ و يكى با همه چيز رو به هم رفته بودند يعنى يك قدرت ايمان و يك قدرتهاى شيطانى زياد، دعوا بود و مبارزه ديگر طرح چيز ديگرى نبود، همه از اين راه داشتند مىرفتند. آن كه با برنامه مىرفت، مىرفت، آنهاى ديگرى هم كه برنامه نداشتند، كشيده مىشدند. ديگر وقتى يك جامعهاى راه افتاد، آن هم كه نخواهد، قهراً كشيده مىشود. اگر الان همه شما يك فريادى بزنيد، چاره نداريم ما هم فريادبزنيم، وضع جامعه
صحيفه نور ج 8 صفحه 73
و اجتماع اينطورى است. همه اينها كشيده شدند يك طرف. خوب، دنبال آن همه رفتند و همه مقصد اين بود كه اين سد را بشكنند و الحمدلله شكستند و رفتند، آن وقت گرفتارى فقط يك كلمه بود و آن اينكه برويم بشكنيم، همه الله اكبر مىگفتند، بچههاى كوچك هم با اينكه نمىدانستند دارند چه مىگويند، لكن از پدرها ياد گرفته بودند كه الله اكبر مى گفتند - و چيز مىكردند - بچههاى كوچولو هم كه روى دوش پدر بودند، آنها هم يك چيزى به تبع مىگفتند، براى اينكه همه داشتندگفتند. حالا آنطور نيست حالا يك مقصد كه مقصد اصلى ماست باقى مانده است و يك جهات مختلفه و گرفتارىهاى مختلف پيش آمده. آنوقت هيچ صحبت اين نبود كه در سرحدات چه مىگذرد، هيچ صحبت نبود، صحبت نبود كارخانهها چه مىكنند، همه با هم موافق بودند، كارخانهها و كارمندها و علما و شما، همه قشرها با هم دست به هم داده بودند و فرياد مىكردند ما اسلام را مىخواهيم. همين مقدار كه ما فرياد مىكرديم اسلام، اگر چه قلب ما هم خيلى با اسلام آشنا نبود اما همين اظهار ارادت و اظهار اسلاميت و توجه به مقصد، شما را پيروز كرد.
پرهيز از تشتت و كوشش براى انتخاب وكلاى مطلع و معتقد به مكتب حياتبخش اسلام
امروز قشرهاى مختلفى توطئه دارند مى بينند و به عبارت اخرى معالاسف ماها كه آنوقت با هم مجتمع بوديم، همه با هم بوديم، الان داريم از باطن مىپوسيم. آنهايى كه شكست خوردند، از باطن دارند رشد مىكنند، آنها دارند، همين امروز بود، كى بود كه كاغذ نوشته بود، هر روز از اين حرفها هست كه در فلان جا فلان اشخاص با هم اتحاد پيدا كردهاند با هم وحدت پيدا كردهاند با هم اجتماع دارند پيدا مىكنند، شايد همين چند روز مثلاً چه بكنند، ولو حرف است اما خوب، اشتغال دارند. اينها نتوانند يك مطلبى است اما اشتغال دارند و اگر چنانچه كوشش نشود،يك وقت هم مىتوانند. فرق ما - بين حالا وآنوقت اين است كه آنوقت همه با هم منسجم مىشديم به هم و كار را انجام مىداديد و داديد، اين انسجام حالا دارد گسسته مىشود، از باطن مىپوسد آنها آنوقت انسجامشان را از دست دادند و شكست خوردند يعنى ارتش پشت كرد، ژاندارمرى پشت كرد عرض كنم شهربانى پشت كرد ادارات پشت كردند، كارگرها پشت كردند، كارمندان، همه پشت كردند به او و آن انسجامى كه آنوقت بود، همه قواى آنهابا هم منسجم بودند، آن انسجام گسيخته شده، از اين طرف انسجام بود از آن طرف گسيختگى، پيش برديد شما. الان عكس است، الان دارد دستهايى، دستهايى توطئه مىكند كه اين قشرهائى كه با هم انسجام پيدا كرده بودند حلش كنند و همانها هم دارند انسجام براى خودشان درست مىكنند. آنها دارند باهم روابط پيدا مىكنند، ماها داريم با هم قهر مىكنيم. عاقبت اين امر چه خواهد شد كه دشمن ما دارد با هم روابطش را زياد مىكند و ما داريم روابطمان را از دست دهيم؟ نتيجه شكست است، چاره نيست. همان رمزى كه در پيروزى ما بود آنها دارند به دست مىآورند و همان چيزى كه در شكست آنها بود براى ما الان دارد حاصل مىشود. از سابق اينطور بود كه قبل از ماه
صحيفه نور ج 8 صفحه 74
رمضان و قبل از ماه محرم كه وقت يك نتايج اسلامى بود، در همان رژيم سابق شما اگر توجه كنيد به اين قضايايى كه پيش آمده، ببينيد اينها چه وقتى پيش آمده. يك قصه يك وقت مىبينيد درست شد شهيد جاويد آقا،اين منبرى، آن منبرى، آن محراب، آن محراب، آن محراب، در سطح كشور همه حرفها شهيد جاويد بود، شهيد جاويد چه بود كه اينقدر داد بكنيد؟ براى چه؟ نزديك محرم مىشد مىديدند كه اگر اين قوهها با هم باشند و يك وقت نكند كه توجه بكنند به گرفتارىهاى خودشان، توجه بكنند به آنكه گرفتارشان كرده، شهيد جاويد را پيش مىآورند ما هم غفلت از مسائل روز و از مسائل سياسى، همه به جان هم مىافتاديم، همين قم تمام وقتش را صرف كرد سر شهيد جاويد، تا تمام شده، بعد كه تمام شد حالا يك وقت ديگر نزديك مىشود، آقاى شمس آبادى را پيش كشيدند، شايد هم خودشان كشتند تا پيش بياورند، بعد اين هم يك خردهاى كم شد شريعتى راپيش كشيدند، هى دامن بزن، از اين طرف تكفير،از آن طرف تمجيد، هر دو طايفه غافل از اينكه كى دارد كلاه سرشان مىگذارد، هر دو طايفه غافل، هر دو براى خدا، براى خدا يعنى محرابى و منبرى عرض مىكنم چيزى كه اشكال مىكرد مىگفت كه براى خدا، دارد دين خدا از دست مىرود، آن جوان و چه مى گفت نه باز هم او براى خدا،اين ما را آشنا كرد به اسلام هر دو كلاه سرتان رفته و آنها نتيجه بردند و الان فكر اين هستند همين كه اين صدا را بلند كنند تكليف منبرى و محرابى اين است كه يك كلمه راجع به اين مسائل حالا صحبت نكنند. الان روز اين مطلب نيست، الان روز اين است كه شما همه قوايتان را روى هم بگذاريد و آن كه بايد براى مجلس خبرگان تعيين بشود، انتخاب كنيد و مردم را وادار كنيد كه اينها را منتخب كنند.اگر امروز چهار نفر از اين معوجها بروند در اين مجلس خبرگان ممكن است اين چهار نفر آدم توطئه چى مطلع از مسائل خارج،اين ديگران را هم بسياريشان را تحت تأثير قرار بدهند. بايد شماها، همه ما، شماها كوشش كنيد به اينكه اشخاصى كه انتخاب شوند اشخاصى باشند مطلع بر اسلام، اشخاصى باشند دلسوز براى اسلام، اشخاصى كه معتقدند كه اسلام مىتواند استقلال ما را حفظ كند و اسلام مى تواند آزادى ما را حفظ كند، اسلام مىتواند ما را ترقى بدهد اسلام مى تواند كه اقتصاد ما را حفظ كند، يك اشخاصى معتقد به اسلام كه قبول كرده باشند اسلام يك مكتب مترقى است و مملكت ما بايد اسلامى بشود. يك همچو اشخاص اگر رفتند و قانون اساسى ما را عرض مىكنم مطالعه كردند و بررسى كردند و تنظيم كردند، ما بردهايم. اگر چنانچه از الان غفلت بكنيم، هى بنشينيم و طرح بدهيم، آن هم طرح پيش من، من حالا دخالتى در اين امر ندارم طرحى كه مىدهند بايد بدهند مجلس سنا كه آنجا اجتماع هست براى اين كار، هر كس هر طرحى دارد آنجا بايد بدهد، الان بايد همه شما، همه ما بايد قوايمان را روى هم بگذاريم كه مبادا ديگرانببرند اين مطلب را و ما را وقتمان را صرف اين بكنند كه آيا اسب حسين خان بهتر است يا اسب حسن خان، دعوا را يك جاى ديگر، ما را منحرف كنند از مقصد خودمان به طرف جاى ديگر، جاى ديگر ما برويم آنها هم كار خودشان را انجام بدهند. الان نقشه اين است كه ماها از صحنه خارج بشويم خودمان با رضا و رغبت، اين منبر، اين منبر، آن منبر، خوب مردم هم توى همين منبرها و توى همين مساجد هستند، وقتى
صحيفه نور ج 8 صفحه 75
منبرى رفت و شروع كرد به مثلاً يك مسألهاى كه انحرافى بود ولو حق بود لكن در اين زمان انحراف است، اگر يك مسأله را طرح كرديد، آن اشخاصى هم كه آنجا نشستند آنها هم كم كم ذهنشان اين طرف آيد، از آن مسأله اساسى كه ما الان پيشمان مطرح است كه بايد اساس و شالوده يك حكومت اسلامى حق انجام بگيرد از اين ما را منحرف مىكنند شياطين به يك طرف ديگرى و خودشان مىروند سراغ آن كارها ،به ما مىخندند،به ريش ما مىخندند، خودشان مىروند كارها راانجام مىدهند. الان بايد فكر اين مطلب باشيد، اين ماه مبارك شعبان، اين ماه مبارك رمضان كه خداى تبارك و تعالى يك حربهاى دست شما داده، الان اين حربه دست شماست و ديگران ندارند اين را و اين هم از بركت امام حسين سلام الله عليه است، اين حربه الان دست شماست، اين حربه را به كار ببريد، مثل شمشير ابى عبيده است كه خودش بايد به كار ببرد، هر كسى نمى تواند اين شمشيرى كه دست شماست بتواند به كار ببرد. غفلت نكنيد، اغفالتان نكنند. ممكن است الان اشخاصى بيايند هى بيخ گوش شما بخوانند كه ديدى اسلام از بين رفت، چطور شد اين نظر سوء دارد نظر حسن ندارد، شما بگوئيد ما الان مىخواهيم اسلام را درستش كنيم بعد كه اسلام درست شد، آنوقت مىرويم سراغ اشخاص كه كى مسلم است يا غير مسلم. ما الان را همان اين راه است، شما هم بايد در مساجدتان، در منابرتان عرض مىكنم مردم را دعوت به اجتماع بكنيد. اين اجتماعات است كه اسلام را حفظ كرده، اين اجتماعات، اين فريادها، اين زنده بادها اين مرده بادها، اينهاست كه ما را پيش برد. اين اجتماعات مساجد را زياد كنيد،مردم را دعوت كنيد به مساجد، بفهمانيد به آنها كه نكته گريه چيست گريه فقط براى اين نيست كه ما عزادار هستيم، مردم براى پدرشان هم و فرزندشان هم دو، سه روز گريه مىكنند و تمام شد، چرا اين تمام نشد؟ براى اينكه مكتب تمامى ندارد و اين مكتب ماست، اين سند مكتب ماست، ما مىخواهيم مكتبمان را با اين حفظش كنيم.
مسائل ديگرى كه ايشان فرمودند كه راجع به همين قضيه انتخابات و قضيه اينها باشند، اينها از مسائلى است كه من الان نبايد دخالت در آن بكنم به يك جهاتى، اينها هر كدام هر كس مسألهاى داردبدهد به همان مجلسى كه براى اين قضيه هست كه بررسى بكنند. ومهم مطلب اين است كه اشخاصى را انتخاب بكنند آقايان آنجا، آقايان هر بلدى، علماى هر بلدى، اشخاصى را انتخاب كنند و به اهل منبر بگويند وآنها هم معرفى بكنند و شايد اين مسأله بشود كه اشخاصى درصدد بررسى الان هستند اشخاصى كه پيدا بكنند و بايد هم اكثرا از علما باشند،بدانند چه مىكنند.انشاءالله خداوند همه شما را تاييد بكند و موفق باشيد، ادامه بدهيد به اين شغل شريف و محترم و بگريانيد مردم را، گريه بكنيد خودتان بر شهيدى كه اسلام را زنده كرده.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 76
تاريخ: 17/4/ 58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سازندگى قم
آتش زدن خرمنها به دست عمال امريكا وبه نفع ابرقدرتها
بسم الله الرحمن الرحيم
اميد است پيش خداى تبارك و تعالى كارتان مقبول باشد و توجه داشته باشيد كه كارهاى اسلامى بايد در اطرافش توجه بشود كه صد در صد اسلامى باشد. شما الان داريد مىرويد در دهات و در جاها ديگر مىخواهيد برويد، ممكن است كه در آنجا يك عناصر ضد اسلامى پيدا بشوند، آنها را هدايت كنيد، آنها را نگذاريد كه يك كارهاى خلافى بكنند، تبليغات خلافى بكنند، البته در حدود همان كه از ايشان بپرسيد خوب، شما چه مى گوئيد، شما كه مىگوئيد ما براى مردم و براى توده مىخواهيم يك كارى بكنيم، خوب زراعت راآتش زدن، اين براى خلق يك خدمتى است؟! خرمن را آتش زدن يعنى چه؟ قبلا اين عده مىرفتند و نمى گذاشتند كشت بكنند، بعد از آن نمى گذاشتند درو بكنند، بعد از آن درو كردند، خرمن كردند، حالا خرمنها را آتش مىزنند. اين نفعش به جيب چه كسى مىرود؟ ما حساب بكنيم. ما بخواهيم عمال يك رژيم را بشناسيم بايد ببينيم كه اين كارى كه اينها مىكنند نفعش تو جيب چه كسى مىرود؟ توى جيب هر كس كه رفت اين نوكر اوست. مستقيما توى جيب امريكا مىرود، براى اينكه ما وقتى كه زراعت نداشته باشيم، گندم نداشته باشيم، در جائى كه صادر مىشود امريكاست، مهمش اوست، شوروى كه گندم نمى دهد، خودش هم محتاج است، از امريكا به شوروى صادر مىشود،نفع اين كارها مستقيما توى جيب امريكا مىرود. پس اينكه ما مىگفتيم كه اينها كه با اسم چپى و به اسم كذا دارند عمل مىكنند اينها از عمال امريكا هستند، منتها خودشان نمى دانند وضع خودشان را،اين براى اين است كه كار، كار آمريكائى است. كار، كارى است كه مىخواهد گندم نباشد، ما زراعت نداشته باشيم و آنها كه زراعت شان زياد است و آتش مىزنند و به دريا مىريزند، آنها زراعتشان را بدهند به ما، شما كه مىگوئيد ما براى مردم دلسوز هستيم، براى خلق مىخواهيم كار بكنيم، خوب بيائيد كمك كنيم تا گندم زياد بشود، بيائيد شما هم با اين آقايان درو كنيد، برويد گندمها را جمع بكنيد، برويد زراعتها را تصفيه كنيد تا براى مردم باشد. اگر خلاف اين شد و بنابر شلوغكارى و به هم زدن شد، اين را بايد ديد آن كه بيشتر در اين كار فايده مىبرد كيست،آن كه شما را وادار مىكند به اين كار كيست. و ما ديديم كه امريكا بيشتر نفع مىبرد براى اينكه امريكا در اين شكست از همه بيشتر شكست خورد و بيشتر از دول منفعت مىبرد، شكست او هم بيشتر است، ناراحتى او هم بيشتر
صحيفه نور ج 8 صفحه 77
است و دسيسه او هم بيشتر است. شما توجه داشته باشيد به اينكه اينها را هدايت كنيد، اين جوانهاى ما بسيارشان گول خوردهاند نمى دانند چه مىكنند.
ايجاد حزب توده، به دست انگليسها
اصل اين حزب توده را من اولش را مىدانم اين ابتدا حزب توده، آن كسى كه حزب توده را ايجاد كرد، همسفر مكه ما بود، مىخواهم بگويم از اول تودهاى نبود، تودهاى آنوقت بود كه شوروى درست كرده بود، اين همسفر مكه ما بود، سليمان ميرزا يك آدم مقدس مآبى بود و دو، سه نفر هم همراه خودش آورده بود. خودش اولاد نداشت لكن يك كسى را به اولادى قبول كرده بود و او رابرداشته بود آورده بود مكه، خودش هم يك آدم نمازخوانى در آن شهرها. آنوقت هم كه تكبير سليمان نمازى وكذا كه برايش مىخواندند، كه، اين نماز مىخواند، چرا شما تكفيرشكنيد؟ حزب توده به دست سليمان ميرزاى نمازى و طاعتى و مكه برو ايجاد شد و اين مستقيما از انگليسها بود. آنوقت انگليسها اينجاچيز داشتند، حالا امريكائىها هستند. در دربار همين محمدرضا خان از همين كمونيستها خدمتگزار بودند، از همين سران اينها خدمتگزار بودند. پس مطلب اينطور نيست كه ما خيال كنيم كه نه، اينها كمونيستاند، كمونيست نيستند،اصلا كمونيست به آن معنا كه خودشان ادعاكنند كه ما طرفدار ضعفا و مستضعفين هستيم و مى خواهيم به مردم برسيم، اصلاً اينها آن نيستند، اينها طرفدار سرمايهدارها و طرفدار قلدرها هستند و مىخواهند ما محتاج به آنها باشيم و گندمها را از آنها بياوريم و پولش را بدهيم و بعد هم نفت را بيايند ببرند. اينها را هدايت كنيد، نگذاريد توى ده رخنه بكنند. توى آن دهاتى كه مىرويد،اگر آنها يكىشان آمدند، شما هم بايستيد صحبت كنيد، مسأله بگوئيد. اگر اين مطلبى را كه من عرض مىكنم به شما،درست بگوئيد، از اين ده مىرود، از آن دهات مىرود، مىروند جاى ديگر پيدا مىكنند. انشاءالله خداوند همه شما را تاييد كند و موفق باشيد و به خدمت خودتان ادامه بدهيد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 78
تاريخ: 17/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان و دانشجويان دانشگاه شيراز و گروه اطباء سنتى اسلامى
ضرورت پرداختن به تدوين قانون اساسى و عدم طرح مسائل غير اساسى
بسم الله الرحمن الرحيم
ما بالفعل يك مسائل اساسى داريم كه بايد فكر آن مسائل اساسى باشيم. در يك همچو موقعى كه اين مسائل اساسى مطرح هست، طرح مسائل ديگر اشتباه است. من كرارا گفتهام كه اگر چنانچه يك زلزلهاى بيايد و يك خانههايى را خراب و يك مردمى زير آوار باشند، ديگر شما به خودتان اجازه مىدهيد كه بنشينيد راجع به مسائل طب صحبت كنيد، يا مسائل رياضى، يا مسائل ديگر مطالعه كنيد؟ يا همه بايد هجوم بياوريد و اين زلزله زدهها را بيرون بياوريد؟
ما الان يك مملكتى داريم كه يك خرابىهايى دارد اساسى و يك مسائلى ما الان داريم كه اين مسائل، اساس مملكت ماست. مسائل اساسى را ما الان بايد طرح كنيم و همه با هم دنبال اين مسائل اساسى باشيم. بعد كه اين مسائل اساسى را درست كرديم و اساس مملكت مان را مستقر كرديم ،آنوقت شما برويد سراغ طب سنتى،آنها هم بروند سراغ طب وارداتى. امروز روزى نيست كه شما صرف كنيد همه قوايتان را در اينكه آياطب اسلامى به اصطلاح شما، يا طب سنتى ابوعلى و رازى بايد عمل بشود يا طبهاى ديگر. اين الان نبايد مطرح بشود. الان شما در يك وضعى واقع هستيد كه بين وجود و عدم كشورتان، بين وجود و عدم مذهب و اسلامتان واقع شدهايد، سر دو راهى الان واقع شدهايد، گمان نكنيد حالا كه رژيم سابق را عقب زديد، ديگر مسائل تمام است. الان شما ملاحظه مىكنيد كه در اين مملكت ريشههايى كه از همان رژيم سابق هست كه مشغول فعاليتند، يك اشخاصى از خارج آمدهاند با اسمهاى مختلف آنها هم مشغول فعاليتند، مى خواهند نگذارند كه اين مملكت رژيمش مستقر بشود. سابق با رفراندم مخالفت مىكردند، بعد با طرح قانون اساسى مخالفت مىكنند. بعد هم هرقضيهاى را كه پيش بياوريد. يك قشرى هستند كه از عمال خارجىها مخالفت مىكنند. در يك روزى كه راجع به اساس مذهب، راجع به اساس كشور، ما مواجه با مخالفين هستيم، همه ما بايد توجه به همين معنا بكنيم. چطور آن روز كه مى خواستيد اين رژيم را خارج كنيد، هيچ طرحى نمى كرديد مسائل خودتان را، گرفتارىهاى خودتان را با اينكه داشتيد آنوقت هم گرفتارى لكن مىديديد كه الان وقت طرح اين نيست. الان هم همانطور است، الان وقت طرح اينكه دانشگاه وضعش چطور است، طب سنتى يا طب جديد وضعش چه جور است، يا ساير چيزهايى كه ما به آن احتياج داريم و همه خرابىهايى كه الان
صحيفه نور ج 8 صفحه 79
گذاشتند و رفتند، الان وقت طرح اينها نيست، اينها يك وقتى دارد. الان ما يك دولت متزلزل انتقالى داريم، استقرار پيدا نكرده است الان رژيم ما، استقرار پيدا نكرده حكومت ما. ما قانون اساسى خواهيم كه اساس يك مملكتى بر قانونش هست، بعد از آن رئيس جمهور خواهيم كه الان نيست، بعد از آن مجلس شوراى ملى خواهيم كه با رأى مردم تحقق پيدا كند، بعد كه مجلس تحقق پيدا كرد و رئيس جمهورى تحقق پيدا كرد و دولتى تحقق پيدا كرد، يك دولت مستقرى، و دست اينها و طمع اينها از اين مملكت بريد، آنوقت، وقت اين است كه من مشكلاتى كه دارم، بگويم، شما مشكلاتى كه داريد، آقايان هم مشكلاتى كه دارند، نه اينكه ما نمى دانيم، مشكلات زياد است و نه اينكه ما نمى دانيم كه علومى كه در شرق بود، دسيسه اسباب اين شد كه عقب بزنند آنها را و به جاى آن علوم غرب را بياورند، دانشهايى كه در شرق بود و اروپا از آن تقليد مىكرد، دستهايى آمد آنها را عقب زد و محتوا را از ما گرفت و الان وضع ما وضعى شده است كه خيال مىكنيم كه هر چه هست، در غرب است و ما هيچ چيز نداريم. محتواى خودمان را گرفتند،يعنى مغزهاى ما را شستشو كردند جايش يك مغز ديگرى گذاشتند كه از همان غرب ارتزاق مىكند و اين يك مطلب مهم است كه بايد به تدريج اين مملكت از زير آن بار بيرون برود. يكى هم از مسائل، همان مسأله طب قديم است. آنها همه اين دردهايى كه الان هست، با همين دواهاى علفى معالجه مىكردند و معالجهشان يك معالجات اساسى بود و اروپا از طب بوعلى تا همين آخر استفاده كردند. كتاب بوعلى تا همين آخر، شايد حالا هم مورد نظر آنها باشد، بروزش را نمىدهند. من نه اين است كه ندانم اينهارا. مىدانم اشكالات زياد است لكن همه چيز اينطور است، همه مسائل اينطوراست كه ما را، به ما اينطور فهماندند كه خودتان هيچ چيز نيستيد و همه چيز آنها هستند و اينها مىخواستند همچو ما را از صحنه انسانيت بيرون بكنند، بگويند ما اصلاً هيچ چيز نداريم، الان هم شما مىبينيد كه ما طبيب داريم، معالج داريم لكن تا يك كسى يك مرضى پيدا مىكند، راهش را مىرود به انگلستان، مىرود به امريكا، همين جا مىتواند معالجه كنند لكن اينها مىروند به آنجا، بعد از مدتى كه آنجا ديدند آنجا هم معالجهشان نكردهاند، گاهى هم معالجه كردند. اين از باب اين است كه ما را جورى الان بار آوردند كه خيال مىكنيم كه غير از آنجا چيزى نيست در كار و حال آنكه نه، هست، اينجا هم هست در كار. در هر صورت ما همه اشكالات را دانيم لكن وقت دارد اينها، الان شما بايد تمام همتان را صرف اين معنا بكنيد كه اين مراحلى كه ما داريم و دارند با آن مخالفت مىكنند، اين مراحل را ماطى بكنيم. الان مااحتياج داريم كه قانوناساسىمان بكنند و تصويب بكنند يك عده آدم مطلع، خبير، مجلس خبرگان پيدا بشود، بايد همه افكار را متوجه اين بكنيد كه يك اشخاص صحيحى، يك اشخاص مسلمانى، يك اشخاص متعهد به اسلامى، يك اشخاص معتقد به اينكه اين مكتب است كه مىتواند ما را مستقل قرار بدهد، يك همچو اشخاصى را تعيين بكنيد تا بروند به مجلس و انشاءالله قانون اساسى را آنها چه بكنند و بعد هم به رفراندم گذاشته بشود و اين مرحله را ما طى بكنيم. در همين مرحلهاى كه ماهستيم، الان ما مخالف داريم. الان همين حرفهايى كه شما مىزنيد من احتمال مى دهم كه يك كسى بيخ گوشتان است خودتان هم متوجه
صحيفه نور ج 8 صفحه 80
نيستيد. گفتيد كه ببين طب ما از بين رفته، بيائيد برويم آنجا طرحش بكنيم. وقت طرح نيست الان، الان وقت اين نيست كه ما بنشينيم بگوييم كه طب ما چه جور است. دانشگاه ما چه جور است همه اينها اشكال دارد دادگسترى ما چه جور است همه اينها بايد متحول بشود اما موقعش وقتى است كه ما يك حكومت صحيح پيدا بكنيم، ما بتوانيم در دنيا بگويى كه اين مملكت ما، اين رژيم ما، اين قانون ما،اين رئيس جمهور ما، اين مجلس ما، كه مردم، كه دنيا ما را بپذيرد به اينكه ما يك رژيم تام العيارى هستيم. بعد از اينكه اينطور شد،آنوقت بيائيم سراغ اين خرده ريزهايى كه چه شده است، چه عقب افتادگى داريم، چه گرفتارىهايى براى ما اين رژيم منحوس سابق درست كرده است، همه چيزها را به هم ريختند، رفتند.
انشاءالله خداوند همهتان را تاييد بكند و وظيفه فعلىتان را به آن توجه پيدا كنيد. و شماى دانشگاهى و آن طب سنتى و ديگران، همه اين خواهرهاى محترم و شمابرادرها و همه ايران، همه با هم الان بايد توجه به همين مسير داشته باشيم كه نهضتمان تو راه هست، اين نهضت را بايد همچنان زنده نگه داريد تا اين مسائل بگذرد. اگر يك سستى بكنيد و برويد سراغ كارهاى ديگر، آن بگويد من خانه ندارم و آن بگويد طب من چطور است و آن بگويد دانشگاه من چطور، در بين راه ما مىترسيم كه يك وقتى يك عايقى پيدا بشود،يك مانعى پيدا بشود و همه اين حرفهاى شما بشود ديگر هيچ و تمام بشود و تا آخر ديگر باز ما زير بار همان مسائل باشيم. خدا همه تان را انشاءالله حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 88
تاريخ: 18/4/58
بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان تهرانى
كوشش كنيد كه عملتان براى خدا و مقصدتان جلب رضاى او باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
اگر اين راه را براى خدا مىرويد، اگر اين طريق را براى خدا طى مىكنيد، افسرده نباشيد از اينكه به شما اعتنا نمىشود، خداوند به شما عنايت دارد. كوشش كنيد كه راه براى خدا باشد، كوشش كنيد كه چشمتان را از مخلوق، از ما سواى خدا ببنديد، توجهتان به اين نباشد كه اگر خدمتى براى خدا مىكنيد، ديگران پيش شما بيايند تواضع كنند. شما جوانهائى هستيد كه در طول اين مدت زحمت كشيديد براى خدا رنج برديد، براى خدا عمل كرديد، حالا يك راه طولانى را براى خدا طى كرديد و آمديد اينجا با ما صحبت كنيد، و درد دل كنيد. كارى كه براى خداست خدا توجه مىكند و اگر براى خدا نباشد، همه عالم هم توجه كنند چيزى نيست.
رفع آشفتگىها و گرفتارىهاى حاصل از افساد رژيم منحوس با روحيهاى قوى
من هم مىدانم كه الان مشكلات زياد است. توطئه زياد است، تفرقها زياد است و گرفتارى همه قشرهاى ملت زياد، لكن شما هم مىدانيد كه چه مشكلاتى را براى اين مملكت اينها بار آوردهاند و چه كارها كردهاند كه به اين زودىها نمىشود درستش كرد. اين فسادى كه پنجاه سال اينها دامن به آن زدهاند، اين جوانهاى ما كه پنجاه سال است تربيت فاسد كردهاند، مراكز فحشا برايشان درست كردهاند، همه جا را مركز فحشا قرار دادهاند، سينماها كه بايد مركز تربيت جوانهاى ما باشد، مركز فساد و مركز فساد اخلاق بود، مدرسهها كه بايد مركز سازندگى باشد، نگذاشتند به آنطور باشد، جوانها كه بايد ذخيره اين ملت باشند و مقررات اين مملكت را به دست بگيرند، نگذاشتند يك تربيت صحيح بشود كه اينها بتوانند يك همچو كارى را بكنند. الان شما بعد از انقلاب هستيد، يعنى در حال انقلاب، باز بعد از انقلاب نيست الان شما در حال انقلاب هستيد در همه جاى دنيا حال انقلاب و بعد از انقلاب آشفتگى است. و بحمدالله ايران نه حال انقلابش آنطور آشفتگى بود نه بعد از انقلاب. شما اگر انقلابهاى بزرگ دنيا را ملاحظه كنيد، فسادهائى كه در آن انقلابها بوده است، قتل عامهائى كه بودهاست، گرفتارىهائى كه بعد از انقلاب بوده است، طرف مقايسه نيست با اينجا. نكتهاش اين است كه اين انقلاب، انقلاب اسلامى بود، انقلاب اسلامى آن مفسدههائى كه در ساير انقلابات هست كم است
صحيفه نور ج 8 صفحه 89
مشكلات زياد است اما ما نبايد روحيه خود را ببازيم لكن همه مىدانيم، شما مىدانيد، ما ميدانيم، دولت مىداند، ملت مىداند كه الان آشفتگى زياد است و گرفتارى هم زياد و دستهاى خبيثى هم هستند كه در كارند كه در توطئه هستند و مىخواهند نگذارند اين نهضت ما به ثمر نهائى برسد. ما الان يك مسائل بزرگ ديگر داريم كه آن مسائل بايد حل بشود، بايد به آن برسيم تا يك دولت مستقرى، يك مجلسى، يك رئيس جمهورى، يك قانون اساسى داشته باشيم و بعد از اينكه اينها شد، آنوقت باز اول اين است كه سازندگى بشود،نه اينكه دولت نخواهد بشود، اينها شب و روز مشغولند ،لكن آشفتگى زياد است. من كه اينجا هستم شب و روز تقريبا مواجهم با اين مشكلات. مشكلات مال شما تنها نيست، از هر جاى ايران كهآيند، مشكلات زياد دارند و اتفاقا هر گروهى كه مىآيند، مىگويند مشكلات ما از همه جا بيشتر است، خرابى ما از همه جا بيشتر است، از بختيارىها مىآيند همين را مىگويند،از اهواز مىآيند همين راگويند، از هر جا مىآيند همين مسائل مطرح است و ما هم نبايد روحيه خودمان را از دست بدهيم براى اين مشكلات.
پيشبرد نهضت بسته به ايمان راسخ و حفظ روحيه الهى است
با روحيه قوى شما جوانها وبا توجههاى خدا اين مشكل بزرگى كه عبارت از اين رژيم فاسد بود آن را برانداختيد و از بين برديد،اين روحيه را حفظ كنيد،اين روحيه قوى را حفظ كنيد، خدا با شماست. وقتى خدا با كسى باشد كارها درست شود. البته پشت سر هر انقلابى مشكلات زياد هست لكن آنهائى كه اعتقاد بهاين انقلاب دارند، ايمان به اين نهضت دارند،اين روحيه قوىاى كه با آن روحيه قوى و آن ايمان راسخ و آن توجه به خداى تبارك و تعالى شما را پيش برد، مادامى كهاين روحيه محفوظ باشد، شما پيش مىرويد. حالا گاهى كندى دارد، گاهى تندى دارد، گرفتارى دارد، راه حق گرفتارى دارد، هر راه حقى مشكلات دارد، شياطين نشستهاند سر راه حق كه مردم را منحرف كنند، مال حالا نيست، زمان پيغمبر هم همين طور بوده، مشكلات پيغمبر از مشكلات ماها زيادتر بوده است، مشكلات اميرالمومنين سلام الله عليه از مشكلات ما بيشتر بوده ،گرفتارى آنها از گرفتارى ما بيشتر بوده، آنها از دوستانشان مخالفتديدند،اين دستهاى كه قيام كردند در صفين در مقابل حضرت امير و ايستادند و شمشير كشيدند به روى حضرت، اينها از دوستان حضرت بودند، مخلصين حضرت بودند. گرفتارى حضرت از مخلصينش شايد بيشتر بود از سايرين. امام حسن سلام الله عليه آنقدر گرفتارى كه از اين دوستان و اصحابش داشت از ديگران نداشت. اصحابى كه توجه نداشتند كه امام زمانشان روى چه نقشه دارد عمل كند با خيال كوچكشان با افكار ناقصشان در مقابلش مىايستادند و غارتش كردند، اذيتش كردند و عرض مىكنم كه شكستش دادند، معاهده با دشمنش كردند و هزار جور بساط درست كردند. گمان نكنيد كه اين مشكلات براى من و شماست، هر چه مشكلات زيادتر باشد، اجرش زيادتر است، الهيتش زيادتر است. اگر آدم در حال خيلى وسعت، در حال خيلى تفريح و تفرح، گرايش به اسلام كند، اينكه چيزى نيست، خوب همه وقتى كه وقت نتيجه
صحيفه نور ج 8 صفحه 90
بردن است حاضرند. آن روزى كه براى اسلام زحمت پيش مى آيد، آن روزى كه زحمت و مرارت دارد، آن روزى كه خون دارد، آن روزى كه رنج دارد،آن روزى كه باسر نيزه آدم مقابل است، آن روزى كه با توپ و تانك مقابله مىكند، آن روز، روزى است كه مرد از غير مرد تميز داده مىشود، مسلمان از غير مسلمان. آن روز، روزى است كه روز اجراست، روزى است كه خداوند توجهش را به اين ملت كرد.
تحول روحى و حصول پيروزى در اثر عنايات مقلب القلوب
آن رمزى كه شما را پيروز كرد كه ايمان به خدا، توجه به خدا بود (كه من در قيافه شما دارم مى بينم) اين را حفظش كنيد، گله نكنيد از ديگران. شما براى خدا داريد مى كنيد، هر چه توانستيد، اينهائى كه مبتلا هستند،اينها را نجات بدهيد. هر چهنتوانستيد، عذر داريد پيش خدا. هر چه ما توانستيم، آنهائى كه افتادهاند بايد دستشان را بگيريم. آنهائى كه مبتلاى به اين مخدرات هستند، اينها برادران ما هستند و ما بايد اينها را نجات بدهيم و با چشم پدرى، برادرى به اينها نگاه كنيم، اينها را هدايت كنيم، نجات بدهيم، كوشش كنيم براى نجات اين جمعيت نجات اين ملت. شما با اين عزم راسخ، با اين قوه ايمان پياده آمدهايد، خواهرها بالاتر پياده آمدهاند و من خجلم ازاين عواطف، من خجالت مىكشم كه خودم اينجا نشستهام و دوستانم اينطور بيابانگردى مىكنند. من دعاگوى شما هستم. خداوند انشاء الله شما را حفظ كند. شما ذخيرهاسلام هستيد، شما جوانهائى هستيد كه ذخائر اين ملت هستيد اين عواطف شما را پيروز كرد، اين تحول روحى، اين تحولى كه در جوانهاى ما پيدا شد، اين دست خدا بود، بشر نمىتواند در ارواح مردم اينطور موثر باشد. آن خداست كه مقلب القلوب است، قلبها دست اوست، متحول مىكند، قلب ضعيف را قوى مىكند، آن قلبى كه از يك پاسبان مىترسيد، حالا مقابل توپ و تانك مىرود، استقبال مىكند از مردن، از شهادت، اين كار خدا بود، خدا را در اين امور بايد ديد، اعتمادتان به خدا باشد خلق از شما پذيرفتند يا نپذيرفتند چيزى نيست كوششتان همين باشد كه برادرهاى خودتان را نجات بدهيد، ملت خودتان را نجات بدهيد، كوشش اين باشد كه اسلام را ما بتوانيم در اين مملكت، آنطورى كه اسلام است، آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مقرر فرموده است، آنطور ما بتوانيم در ايران پياده كنيم. راه طولانى است و قوى باشيد،قدرتمند باشيد، اراده تانقوى باشد. انشاءالله كه اين چهرهنورانى ذخيره براى اسلام باشد و متصل بشود اين زمان به زمان ظهور مهدى سلام الله عليه.
والسلام عليكم ورحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 91
تاريخ: 18/4/58
پيام امام خمينى به مناسبت نيمه شعبان، ميلاد حضرت سلام الله عليه
بسم الله الرحمن الرحيم
ميلاد شكوهمند امام امت و عصاره خلقت، وارث نبوت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف را به عموم مسلمين و مستضعفين تبريك عرض مىكنم. سال قبل در چنين ايامى براى مصيبات وارده بر اسلام و مسلمين عيد مبارك به صورت تعطيل در آمده، گرچه وابستگان به رژيم شاهنشاهى كوشش مىكردند كه ملت را براى مراسم اسلامى، از مصالح اسلامى باز دارند بحمدالله موفق نشدند ولى در اين سال جشنهاى توام با پيروزى هر چه شكوهمندتر بر پاست و مراسم عظيم مذهبى، مشتى محكم به دهان بدخواهان، شرق وغرب را مأيوس نموده و خط بطلان بر نقشههاى تار عنكبوتى آنان كشيد و بايد اين ريشههاى گنديده بدانند كه حركات مذبوحانه آنان جز به رسوائى خود و اربابان تبهكار تمام نمىشود و ملت حماسه آفرين ما كه با مشت خالى و قدرت ايمان قدرتهاى شيطانى را به خاك سپرد، اين ريشههاى پوسيده را دفن خواهد كرد. من به اين منحرفين كه باصورتهاى مختلفه رو در روى ملت ايستاده و به نفع اجانب به خرابكارى مشغولند، اخطار مىكنم كه تا وقت نگذشته و جرمها و خيانتها ثابت نشده به صفوف فشرده ملت بازگرديد و از روز انتقام حق تعالى كه به دست تواناى ملت انجام مىگيرد، بهراسيد. اكنون اينجانب با تشكر وافر از همت والاى ملت بزرگ ايران از بد و نهضت عظيم اسلامى تا بزرگداشت با شكوه جشن ميلاد مسعود ولى الله الاعظم ارواحنا فداه لازم است تذكراتى بدهم :
1- بارها تذكر داديم كه بايد ايرانى بسازيم كه بتواند بدون اتكاء به امريكا و شوروى و انگلستان، اين جهانخواران بين المللى، استقلال سياسى، نظامى، فرهنگى، اقتصادى خويش را به دست گيرد و روى پاى خود بايستد و هويت اصيل خويش را به جهان عرضه كنند افسوس كه هنوز عدهاىاز روشنفكران نمى توانند دست از غرب و يا شرق بكشندواين دو را سر مشق كارهاى خود قراردادهاند اميدواريم با تحول فرهنگ حاكم اسلامى، اين گروه به خود مشغول و از مردم بريده به خود آيند و اصالت خويش را دريابند و از وابستگى نجات پيدا كنند.
2- كليه متهمين كه در رژيم سابق مرتكب تقصيراتى شدهاند بخشوده مىشوند به استثناى اشخاصى كه مبادرت به قتل مردم نموده يا دستورآن را صادركردهاند يا زندانيان انقلابى ما را شكنجه دادهاند تشخيص جرائم فوق را بايد هياتى مؤمن به انقلاب اسلامى به عهده بگيرند.
صحيفه نور ج 8 صفحه 92
3- حفظ استقلال و امنيت و بقاء جنبههاى سياسى و اجتماعى و اقتصادى هر كشور مستقيم يا غير مستقيم وابسته به قواى انتظامى ارتش، ژاندارمرى و شهربانى آن است و در كشور ما كه در حال انقلاب به سر مى برد، در كنار قواى انتظامى پاسداران انقلاب نيز موجود و به حفاظت انقلابى اشتغال دارند و بايد ملت محترم با تمام قوا كوشش در حفظ اين قواى انتظامى و فعال نمايند و از پشتيبانى آنها دريغ ننمايند كه اين قوا در خدمت اسلام و از جنود اسلامند كه مولا اميرالمؤمنين درباره آنها فرموده : فى الجنود باذن الله حصون الرعيه وزين الولاه و عزالدين و سبل الا من و ليس تقوم الرعيه الا يحم و چون اين قواى انتظاميه كه در خدمت خالق و خلق هستند، بايد با روحيه قوى سربازى و در امن و امان به سر ببرند و نيز در چنين حالى كه سربازان اسلامند، مورد نظر مقدس ولى عصر عجل الله فرجه هستند، قواى سه گانه مورد عفو هستند و اينجانب و ملت شريف آنها را عفو نموديم و البته موارد استثناء شده در بند يك در اينجا نيز جارى است لكن تا جرم آنها به ثبوت شرعى نرسيده است احدى حق تعرض به آنها را ندارد و متهمين به جرمهائى كه بخشوده نشده، بايد از طريق ارتش و ژاندارمرى و شهربانى تسليم دادگاه انقلاب شوند و ديگران حق هيچ گونه تعرض به آنها را ندارند.
4- چون ملت مبارز رمز پيروزى را يافته است و با هوشيارى دريافته كه بسيج عمومى از سنگرهاى الهى مساجد و منابر و محافل دينى گرديد، لازم است اين سنگرهاى اسلامى را حفظ نمائيم و در اين موقع حساس سرنوشت ساز كه با ماه مبارك رمضان نيز مصادف است، بايد اجتماعات در مساجد و محافل مذهبى هر چه بيشتر و با شكوهتر بر پا شود و اهل منبر و خطباء محترم به روشنگرى و سازندگى هر چه بيشتر قيام و اقدام نمايند و توطئه خيانتكاران و وابستگان به اجانب را خنثى نمايند و نهضت اسلام عظيم را حفظ نموده و به پيش ببرند. و ملت شريف با اجتماعات خود قطع طمع اجانب و مفتخوار را بنمايند.
5- لازم است ملت بدانند كه ما در نيمه راه پيروزى هستيم و پيروزى نهائى وقتى است كه ريشههاى گنديده رژيم سابق طرفداران آن قطع و دندان طمع چپاولگران از كشور ما كنده شود و جمهورى اسلامى وقتى متحقق مىشود كه محتواى آن صد در صد اسلامى شود. در كشور، احكام قرآن و خداوند تعالى اجرا شود و از قوانين طاغوتى و انحرافى بكلى تصفيه شود و عناصر انحرافى از توطئه مأيوس شوند و اين به خواست خداوند تعالى و همت والاى ملت انجام خواهد گرفت و خداى تعالى با شماست.
6 - از جمله چيزهائى كه محتمل است توطئه باشد براى تضعيف دولت اسلامى، مطالبى است كه در بين ملت پخش مىشود و در رسانهها تعقيب مىشود و از دولت انتقادهاى غير صحيح مىشود و كوشش مىشود دولت را در نظر مردم بد جلوه دهند. دوستان از اين توطئه غافل و دشمنان در كمين هستند. من نمىگويم دولت صد در صد موفق است لكن مىگويم خدمتگزار است و كوشش دارد انجام خدمت بدهد. لكن خرابىها به قدرى است كه با فوريت قابل ترميم نيست. انتقادهاى بيجا سوء استفاده از
صحيفه نور ج 8 صفحه 93
آزادى است و كسانى كه به كشور و اسلام علاقه دارند در موارد صحيح دولت را هدايت كنند و از او پشتيبانى نمايند و تحت تأثير تبليغات دشمنان نروند و دولت اسلامى خدمتگزار را تضعيف نكنند.
7- آنچه اينجانب را نگران مىدارد آن است كه ملت ما چون لشكر فاتحى است كه پس از فتح مغرور شود و از داخل رو به پوسيدگى و تشتت گذارد و حريف و يا حريفان لشكر بزرگ شكست خوردهاى است كه با حساب و توطئه مشغول به انسجام و بسيج قواست. درست به عكس آنچه قبل از پيروزى بود و عاقبت اين امر تكان دهنده است. من از تمام قشرهاى مذهبى و ملى و اسلامدوست و ملت و كشور خواه اكيداً و با تواضع مىخواهم كه به انجام قبل از پيروزى برگردند و از تفرق و گروه گروه شدن در اين موقع حساس بپرهيزند كه اين تفرقهها به منزله انتحار است و ممكن است خداى نخواسته نهضت را به عقب براند.
دوستان عزيز امروز همه چيز ما در معرض خطر است، خطر از جانب دوستان نادان تفرقه افكن و يا با نقشه حساب شده از ناحيه دشمنان توطئه گر. بيدار شويد كه حفظ پيروزى و نهضت بسيار مشكلتر از اصل آن است. از خداوند متعال عزت اسلام و مسلمين را خواهانم.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 81
تاريخ: 17/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان جامعه اسلامى وزارت امور اقتصاد و دارائى
هدف خداوند از بعثت انبيا و نقش سازنده تعاليم آنان
بسم الله الرحمن الرحيم
كوششهايى كه انبيا مىكردند و جنگهايى كه با مخالفين راه حق مىكردند و خصوصاً جنگهايى كه در صدر اسلام واقع شد، مقصد جنگ نبوده است و مقصد كشورگشايى هم نبود، مقصد اين بوده است كه يك نظامى عادلانه كه در آن نظام عادلانه، احكام خدا جارى بشود. انبيا آنهمه زحمت كشيدند نه فقط براى اينكه طرف را از صحنه خارج كنند و خودشان صحنه را دست بگيرند، بلكه مقصد اصلى اين بوده است كه اين انسانهائى كه انسانيت ندارند، اين اشخاصى كه در راه خلاف دارند سير مىكنند و آنها مىديدند كه اين راه خلاف، راه شقاوت است،راه ضلالت است، راهى است كه مردم را در اين دنيا به شقاوت و در آن دنيا هم به مهلكه مىكشاند، انبيا از طرف خداى تبارك و تعالى مأمور شدند براى نجات مردم. مردم را اگر به حال خودشان مىگذاشتند جز يك حيوانى كه خوردن و خوابيدن را و شهوات را ادراك بكند و در راه آن عمل بكند، چيز ديگر را نمى توانستند بفهمند، از باب اينكه ورق ماوراى طبيعت برمردم پوشيده است. اينكه مردم مىدانند، همين عالم را عالم طبيعت را، آنهايى كه علمشان ديگر زياد هست، يك خصوصيات طبيعت را زيادتر مىفهمند، لكن همه آنها همين است كه از طبيعت بهرهور مىشوند و به طبيعت توجه دارند و انسان را هم به همين جنبه طبيعى مىشناسند و براى همين جنبه طبيعى انسان هم زحمت مى كشند. تمام زحمات ماديين كه مربوط به مكتب الهى نباشد صرف ادراك طبيعت و خصوصياتى كه در طبيعت است مىشود و استفاده از طبيعت، آنهم طبيعت انسان از طبايع عالم. هر چه نگاه بكنيد از اين تمدنهاى بزرگ، جديد، از اين پيشرفتهاى عظيم انسانى مىبينيد كه همه آن مربوط به همين طبيعت است و مربوط بهاستفاده انسان از طبيعت است، آنهم استفاده انسان طبيعى از عالم طبيعت. از عالم طبيعت به آن طرف اين موجودات طبيعى نمىتوانند بفهمند و لهذا اينها راهى به آن عالم ندارند مگر از راه وحى كه همه عالم را در تحت سيطرهاش هست و چون اين انسان مثل ساير حيوانات نيست كه همان حيات طبيعى و دنيايى باشد بلكه انسان يك طور خلق شده است كه علاوه بر حيات طبيعى، حيات مابعدالطبيعه هم دارد و آن حيات مابعدالطبيعه، حيات صحيح انسان است، اينجا همان حيات حيوانى است، از اين جهت مردم محتاج شدهاند به اينكه در پيدا كردن راه صحيح از طريق وحى به اينها گزارش داده بشود و خداى تبارك و
صحيفه نور ج 8 صفحه 82
تعالى هم منت بر مردم گذاشت و انبيا را مبعوث فرمود تا اينكه راه را به اينها نشان بدهند. تمام تعليمات انبيا براى مقصد، نشان دادن راهى است كه انسان ناچار از اين راه بايد عبور كند. ناچار انسان از اين عالم طبيعت به يك عالم ديگرى عبور مىكند،اگر سر خود باشد يك حيوانى است كه از اين عالم به عالم ديگر مىرود و اگر چنانچه به راه انبيا برود انسانيتش كامل مىشود و هر چه بيشتر اطاعت كند بيشتر انسانيتش رشد مىكند. تمام كوشش انبيا براى اين بوده است كه انسان را بسازند، تعديل كنند، انسان طبيعى را مبدل كنند به يك انسان الهى، در همين عالم كه هست هم، باز اينطور باشد. نظر انبيا به اين عالم بانظر اشخاص ديگر فرق دارد، آنهامىخواهند اين عالم را الهى كنند، يعنى به هر چه نگاه مىكنند آثار الهيت در آن ملاحظه كنند. ساير قشرها چه فلاسفه باشند و چه ساير دانشمندان باشند خصوصاً دانشمندان طبيعى، اينها تمام نظرشان به اين است كه آثار طبيعت را كشف كنند و استفاده از طبيعت بكنند. انبيا طبيعت را قبول دارند لكن طبيعت را مهار مىكنند به طورى كه در تحت الوهيت مهار بشود،در تحت عالم بالاتر باشد. همان استفادهاى را كه ماها كه اطلاعى از آن واقعيات نداريم از اين عالم طبيعت مىكنيم آن آدمى كه از ما عداى طبيعت هم اطلاع دارد همين استفاده را مىكند با فرق اينكه، اين كه استفاده مىكند نظرش به همين طبيعت است و او كه استفاده ميكند طبيعت را آثار آن عالم مىبيند و حق تعالى را در طبيعت مشاهده مىكند.
اينهمه جنگهايى كه در اسلام شده است و زحماتى كه اولياء خدا كشيدهاند و اينها براى اينكه اسلام را پابرجا كنند، احكام اسلام را پياده كنند آنهم براى اينكه انسانها را هدايت كنند به يك واقعياتى كه اطلاع بر آن ندارند، راه را نمىدانند، آنها مى دانند راه را اينطور بايد بروند.
تكليف بر تحقق عملى احكام اسلام در كليه امور فردى و اجتماعى
ما تا حالا كه اين جمهورى اسلامى را، همه شماها زحمت كشيديد و همه قشرهاى ملت متحد شدند با هم و خونها را دادند و زحمتها كشيدند و زجرها را كشيدند و اين سد را شكستند و رأى به جمهورى اسلامى هم دادند، اين براى اين نبود كه فقط حريف را از ميدان در بكنند و خودشان به جاى او بنشينند، اين براى اين بود كه يك رژيم فاسد راتبديل كنند به يك رژيم صحيح، رژيم عادل كه وقتى رژيم عادل تحقق پيدا كرد و احكام اسلام آنطورى كه بايد تحقق پيدا كرد، آنوقت افراد اگر عمل كنند، راه صحيح واقعيت را پيدا مى كنند و رژيم هم اگر چنانچه اسلامى باشد و عمل، عمل اسلام باشد و همه نظام، نظام اسلام باشد، يك نظام عادلانهاى كه به هيچ يك از افراد تعدى نشود، در هر ادارهاى برويد آنجا اسلام را ببينيد، در هر بنگاهى برويد آنجا هم ببينيد اسلام هست، اينكه حكومت مىكند اسلام حكومت بكند،غير اسلام در كار نباشد. ما تا حالا نرسيديم به اين. ما رأى داديم به اينكه جمهورى اسلامى باشد، حالا هم رژيم ما جمهورى اسلامى است اما اينطور نيست كه ما تا رأى داديم، جمهورى اسلامى، يك جمهورى اسلامى شده باشد، فقط نظام الان نظام جمهورى اسلامى و دنيا هم شناخته ايران را به اينكه اينجا رژيمش جمهورى اسلامى است اما اسلام كه اين را نمىخواسته كه ما
صحيفه نور ج 8 صفحه 83
يك رأى بدهيم و بگوئيم جمهورى اسلامى، اسلام مىخواسته كه در رژيمش اينطور باشد كه هر جا پا بگذارى احكام اسلام باشد،غيرش نباشد. اگر ما با همه زحمتها با همه خون دادنها به اين جا رسيديم كه جمهورى اسلامى، و باز رهايش بكنيم تمام كارهايمان هدر رفته،يعنى طاغوت فرق نمى كند كه محمدرضا باشد يا من و شما. حيطه شعاع عمليات مختلف است يك كسى طاغوت است در خانواده خودش، يك كسى طاغوت است در خودش و همسايههايش، يك كسى طاغوت است در محلهاش، يك كسى در شهر، يك كسى هم در يك استان، يك كسى هم در سطح كشور. در طاغوتى فرقى نيست، در شعاع عمل فرق است. همين طاغوتى كه در خانواده خودش طاغوت است، اگر دستش برسد در محله هم طاغوت است، اگر دستش برسد، در همه سطح كشور طاغوت است، براى اينكه خودش وقتى طاغوت هست ديگر شعاع عمل كم و زيادش پيش او فرقى ندارد، دستش نمىرسد، دستش برسد همان كارهايى كه محمد رضا مىكرد، اين آدم هم همان كارها را مىكند تا تربيت اسلامى و انسانى و تحت تربيت انبيا كسى نباشد، دستش نمىرسد و الا وقتى دستش برسد همه آن كارها را مىكند حالا هم خيال مىكند نمى كند. اين آدمى كه در منزل خودش ظلم مىكند،در منزل خودش تعدى بر اولادش،بر فرزندش، بر خادمش مىكند اين اگر زيادتر بشود خدمهاش ،زيادتر بشود اولادش، زيادتر بشود تابعش همان قدر كه آنها زيادتر شوند اين وسعت ظلمش زياد مىشود، براى اينكه آدم ظالم است. ظالم اگر ده نفر تحت سيطرهاش باشند، ظلمش به اندازه ده نفر است، اگر سى و پنج ميليون جمعيت هم باشند، ظلمش به اندازه سى و پنج ميليون نفر است،آدم، همان آدم است براى اينكه آدم نشده است، يك موجودطاغوتى شيطانى است. اين موجود طاغوتى شيطانى اگر تحت سيطره انبيا نرود، تحت تعليم و تربيت انبيا نرود هيچ فرقى مابين اين فرد با آن فردى كه يك عالم را دارد مىچاپد، در روحيات نيست، در عمل هست از باب اينكه اين دستش نمىرسد، او دستش مىرسد. اينهايى كه مثلاً فرض كنيد در ايران سيطره داشتندمثل محمد رضا اگر در عراق هم سيطرهاش مىرفت همين ظلمهايى كه اينجا مىكرد آنجا هم كرد،اگر در همه ممالك اسلامى هم سلطه پيدا مىكرد همين كارهايى كه اينجا كرد در همه مىكرد اگر در همه عالم هم سلطه پيدا مىكرد همان مطلب بود. مى بينيد كه اين ابرقدرتها كه دستشان را همه جا دراز كنند، دستشان را همه جا دراز مىكنند براى چاپيدن، آن آدمى كه چاپيدنش يك حدود خاص داشت وقتى كه شد رئيس، يك قدرى وسعت پيدا مىكند و همان كارها را هم آنجا مىكند. گمان نكنيد كه من و شما اگر دستمان برسد به آنها نكنيم، تا آدم نشويم همان حرف هست، بايد همه فكر اين معنا را بكنيم كه رژيممان را رژيم اسلامى بكنيم. رژيم اسلامى به اين است كه اين افرادى كه در كار هستند، اين افرادى كه در اين رژيم سر كار هستند، مشغول به فرض كنيد كه خدمتگزارى هستند، كارمندهاى دولتى همهشان، هر كدام آنجا كه كار مىكنند كارشان كار اسلامى باشد، اين فكر نباشد كه حالا كه اين اداره آنجايش خراب است خوب، بگذاريد اينجايش هم خراب باشد، حالا كه آن آدم آنجا خلاف مىكند خوب، بگذار اينجا هم خلاف كند. همه ملكفيم، همه ما. اگر همه عالم خلاف بكنند،يك آدمى كه تربيت شده تحت مكتب
صحيفه نور ج 8 صفحه 84
انبياست او خلاف نمى كند، تمام عالم وقتى كه به هم بخورد و ظلم بشود، حضرت موسى خلاف نمىكند. از اينكه حالا همه دارند مىچاپند پس بايد من هم اين كار را بكنم، نه، در تربيت انبيا اينجور نيست، على بين ابيطالب سلام الله عليه همه عالم اگر كافر مىشدند به حال او فرقى نمى كرد جز غصه خوردن به اينكه چرا اينها دارند خلاف مىكنند و الا در مشى او هيچ تغييرى نمىكرد آن روزى كه تو خانه نشسته بود با آن روزى كه يك خلافت داراى آن وسعت كه ايران يك جزئش بود تا مصر و در حجاز و همه اينها تحت سيطره بود و از اروپا هم يك مقدارى، هيچ فرقى در حال روحىاش نبود كه حالا كه من داراى يك همچو چيزى هستم،بايد مثلاً چه بشود، هيچ ابداً در روح او هيچ فرقى نمى كرد براى اينكه روح، روح الهى بود. روح الهى در آن فرقى نمى كند كه يك جمعيت كمى تحت نظر او باشد يا يك دنيا باشد، در حال روحى او فرقى نمى كند، او موظف است عدالت كند، مى تواند با اين چهار تا كه هست عدالت بكند، اگر توانست با همه جا و همه جا عدالت را گسترش مىدهد. همه ما الان كه اسم جمهورى اسلامى روى خودمان گذاشتيم و رژيم سابق را فرستاديم بحمدالله به خارج و دفنش كرديم و ديگر هم زنده نخواهد شد انشاءالله، همه ما الان مكلفيم كه اين رژيمى كه ادعا داريم كه تحقق پيدا كرده، واقعيتش تحقق پيدا كند، از حد لفظ به حد معنا بيايد، از حد رأى به حد خارج بيايد. شما كه مأمورين يك وزارتخانه هستيد يك طور بايد عمل بكنيد، آنها هم كه در وزارتخانه ديگرند يك طور، همه بايد يك مأمورين اسلامى باشند. هر فرد بايد خودش را موظف بداند به اينكه اين كارى كه الان، اين كار جزئى كه پشت ميز نشسته به او محول است، اين كارى كه به او محول است به عدالت عمل كند، منتظر نشود كه وزير عادل بشود. وزير عادل باشد يا نباشد، شما بايد عادل باشيد. نخست وزير عادل باشد يا نه، براى خودش ضرر دارد و نفع دارد، آن حسابش عليحده هست، شما هم حسابتان عليحده است، پيش خدا حسابش عليحده است، پيش ملت هم حسابش عليحده است. شما كه اين كار جزئى، پيشخدمتى كه اين كار جزئى دستش هست، اين عدالت در آن كارش بايد بكند. آن رئيس اداره هم كه در آنجا نشسته آن هم عدالت در همان كار بايد بكند، منتظر نشود ديگران عادل بشوند تا او عادل بشود. مثل اين است كه من منتظر بشوم ديگران نماز بخوانند تا من نماز بخوانم، يا منتظر بشوم ديگران ناهار بخورند تا من ناهار بخورم. چطور وظايف طبيعى را آدم اينطورى عمل مىكند، وظايف طبيعى را هر كسى شخصى عمل مىكند. شما هيچ وقت انتظار كشيديد ديگران نفس بكشند تا شما بكشيد؟ ديگران نگاه كنند تا شما نگاه كنيد؟ هيچ همچو نيست. شما به حسب طبيعتتان وظايف طبيعى را شخصا عمل مىكنيد، وظايف الهى را هم همينطور است همانطور كه وظايف طبيعى را شخصا عمل مىكنيد وظايف الهى را شخصا شما موظفيد عمل كنيد بعلاوه موظفيد كه ديگران را هم وادار كنيد كه به اين كار در اين جا موظف نيستيد كه ديگران را وادار كنيد كه نگاه كن اما در آنجا موظفيد كه تعديل كنيد ديگران را هم تربيت كنيد. هر كدام ما موظفيم خودمان عمل كنيم و موظفيم ديگران را هم وادار كنيم، اگر يك همچو روحيهاى در يك ملتى پيدا بشود كه انشاءالله اميدوارم پيدا بشود، اگر يك همچو روحيه تعاون معنوى همانطورى كه در اين برههاى كه انقلاب بود يك تعاون مادى پيدا شده بود،اين هم
صحيفه نور ج 8 صفحه 85
معنا بود، امامعاونت راجع به اين بود كه اينهائى كه مىآمدند در خيابانها تظاهر مىكردند، خانهها به آنها آب مىدادند، غذا مىدادند عرض كنم مردم كمك مىكردند و معاونت مىكردند، اگر يك روحيه معاونت معنوى پيدابشود در انسان، در همه، كه هر كس خودش را موظف بداند به اينكه علاوه بر اينكه خودش يك آدمى است كه مىخواهد عدالت بكند، وظيفه شناس است، پشت ميز كه نشسته كار خودش را كه مىكند و كار مردم را كه مىخواهد انجام بدهد، روى وظايف است، نه روى طمع است،نه روى ترس و خوف است، روى وظيفه است، آنطورى كه وظايف شخصى خود راآدم عمل مىكند براى خودش وظيفه مىداند كه براى بچههايش لباس بخرد، اين يك وظيفهاى است پيش آدم، نه خوف است و نه طمع. اگر انسان، آن كسى كه متصدى يك كار ياست، وظيفه بداند اين را كه من حقوق مثلاً مىگيرم وظيفهام اين است، نخيز، حقوق هم نمى گيرم وظيفه انسانىام اين است، وظيفه اسلامىام اين است كه حالا كه متكفل يك امرى شدم و يك دستهاى به من محتاجند كه كار آنها را راه بيندازم، كارها را تعويق نيندازم، همانقدرى كه مىتوانم ،به هر ترتيبى كه جريان دارد، جريان بدهم با رفاقت، جلو وعقب انجام ندهم، خلاف عدالت نكنم، اگر جلو و عقب انجام بدهم اين همان كارهاى طاغوت است، طاغوت در يك چيز كم، در يك شعاع كم. چنانچه هر كداممان توجه به همين معنا داشته باشيم، هر كسى به خودش متوجه باشد، خودش را درست كند، ادارهاى كه داراى پانصد نفر مأمور است، هر مأمورى آن كارى را كه به او محول است سرش را زير بيندازد و كارش را انجام بدهد، يك اداره درست مىشود، يك وزارتخانه درست مىشود، باقى درست مىشود، همه كشور درست مى شود.اگر يك همچو چيزى در يك كشورى پيداشد، اين كشور مترقى است كشور مترقى اين نيست كه سينماهاى كذا داشته باشد و آن كارهايى كه در آن مىشد، يا مترقى آن است كه مراكز فحشا آن قدر زياد باشد، مشروب خورى آنقدر زياد باشد اين انحطاط است، كشور مترقى اين است كه افرادش مترقى باشند، فرد مترقى آن است كه وظيفه شناس باشد، وظايف ادارىاش، وظايف الهىاش، اگر انسان وظيفه شناس شد يك انسان مترقى است، يك انسان عادل است. يك مملكتى اگر انشاءالله موفق بشويم، موفق بشويد به اينكه اين مملكت، همه وظيفه شناس بشوند و جمهورى اسلامى بشود. جمهورى اسلامى اين است كه اداره مالى آن هم اسلامى بشود، اداره عدليهاش هم اسلامى بشود. تحول بايد پيدا بشود،تحول در نظام و تحول در افراد كه اين نظام را مىخواهند پيش ببرند. به مجرد اينكه تحول در نظام هم باشد و تحول در افراد نباشد، فايده ندارد براى اينكه وقتى تحول در افراد نباشد،اگر حالا هم يك كسى، يك تحولى در نظام درست كند، فردا همين افرادند كه اين نظام را مىخواهند پيش ببرند، همين افراد، نظام را معوجش كنند، بر خلاف مىكنند.
تحول در افراد، در روحيه افراد ميزان است و اين با اين است كه همه آقايان بناى بر اين بگذارند كه كارهايشان را روى وظيفهشان عمل بكنند، خودشان را ببينند در يك جمهورى اسلامى، ببينند در يك مملكتى هستند كه رأس اين مملكت امام زمان سلام الله عليه مراقبشان هست، مأمورهاى مخفى دارد، ملائكه الله مأمورند، خودش را تحت مراقبت ببيند، بگويد كه ما يك مملكتى الان هستيم
صحيفه نور ج 8 صفحه 86
كه يك مراقبى داريم معصوم و ماتحت مراقبت هستيم،اعمالمان بايد يك اعمالى باشد كه يك وقتى به عرضايشان رسيد، راضى از ما باشند. در هر جا كه كار مىكنيد، شما براى مسلمانها مى خواهيد خدمت بكنيد. دولتها خدمتگزار مردم هستند، نه فرمانفرما. اين رژيم طاغوتى است كه مثلاً يك نخست وزيرش، يك رئيس جمهورش فرمانفرمايى بخواهد بكند. اين طاغوت، همين است. بله،اين مقدارى كه وظيفه هست كه امر و نهى بكند وظيفه است بكند، اما بخواهد زايد بر آن وظيفه فرمانفرمايى بكند، حالا كه رسيده به اينجا سوء استفاده بكند،اين همان رژيم طاغوتى است حالا دستش به زيادتر نمىرسد يا خوف دارد از اينكه مردم به او اشكال بكنند، اگر دستش باز بشود، همان كارهايى كه محمد رضا مىكرد شايد من هم بكنم اگر دستم برسد. تا تربيت يك تربيت صحيح نباشد، فايده ندارد. و شما آقايان انشاءالله من اميدوارم و از خودتان، رفقايتان، ديگران، سفارش كنيد همه كه ما الان در يك نظامى واقع شدهايم كه ما مىگوئيم ما اسلامى هستيم،شما يك گروه اسلامى هستيد الان. يك گروه اسلامى اگر همان ادعا باشد، خوب، همه عالم مىتوانند ادعا كنند، مگر محمدرضا نمى گفت من مسلمانم، قرآن هم طبع مىكرد، خدمت حضرت رضا همرفت و مىايستاد و برايش زيارت نامه هم مىخواندند و نماز هم مىخواند و همه اين كارها را مىكرد اما نبود اينطور. ما اگر بخواهد رژيممان اسلامى باشد و اين ادعايى كه مىكنيم كه ما مسلم هستيم و ما طرفدار اسلام هستيم و طرفدار رژيم اسلامى هستيم بايد اين قدم راهم برداريم كه مهمش اين قدم است كه محتواى يك مملكتى اسلامى باشد، هر جايش برويم در مملكت اسلامى رفتيم، نه اينكه وقتى رفتيم، بازار ببينيم بازار همان بازار و همان رباخورى و همان اجحاف و همان گرانفروشى بيجا و همانها و بعد هم فرياد مىكنند كه اسلام، بعد هم چراغانى مىكنند. خيال مىكنند با اين مىشود امام زمان را بازى داد، نمىشود. تا يك نورى در قلب ما پيدا نشود فايده ندارد، هر چه هم از اين اعمال بكنيم اعمال است. خير، از اين اعمال همه مىكنند بايد اين اعمال بشود، نه اينكه اينها نشود، اين اعمال بشود، پيوند با قلب داشته باشد، با قلبمان يك كارى كنيم كه اين عمل را قلب ما آورده باشد.
در هر صورت ما الان در يك جمهورى لفظى اسلامى هستيم، نه جمهورى اسلامى، جمهورى، طرح جمهوريت است، حالا طرحش هست، طرحش هم حالا تمامى باز نيست. وقتى مملكت ما جمهورى اسلامى است كه همه چيزش اسلامى باشد. هر چه ناقص باشد جمهورى اسلامى ناقص ما داريم، حالا جمهورى اسلامى لفظى داريم. اگر چهار تا ادارهمان درست بشود،يك جمهورى اسلامى ناقصى باندازه اين اسلامى شده، اگر انشاءالله همه آن اسلامى بشود آنوقت مدعى هستيم، ادعاى ما اين است كه جمهورى اسلامى و اين ادعا صحيح است و از ما مىپذيرند اين را و اين را هم نبايد هر يك فكر كند كه ديگران بشوند تا من بشوم، هر كس بايد آن كارى را كه مىكند، آن كار را خوب انجام
صحيفه نور ج 8 صفحه 87
بدهد. شما شبيه خوانهاى سابق راديدهايد، اين شبيه كه مىخواندند، شمر خوب آن بود كه خوب شمر باشد، اگر آن شمر بنا بود كه يك كارى بكند كه سيدالشهدا بايد كند،اين خوب شمرى نيست، سيدالشهدا بر حسب شبيه هم آن است كه آن عمل را خوب انجام بدهد، اگر آن عمل را خوب انجام بدهد يك شبيه خوان خوبى است. هريك ما بايد آن عملى كه دستش مىدهند خوب انجام بدهد،نرود سراغ اينكه ديگران چه مىكنند، بخواهد دخالت كند در كار ديگران. نه، دخالت در كار ديگران نكنيد، شما آن كارى كه به آن موظف هستى همان كار را خوب انجام بده، برادرت هم كه پهلويت نشسته اگر انجام خواست بدهد، ديدى يك خلافى مىخواهد بكند به او بگو كه آقا ما جمهورىمان اسلامى است. جمهورى اسلامى معنايش اين است كه عدالت باشد عدالت اين است كه اين آدمى كه الان احتياج به من دارد،از خارج آمده الان، از راه دور آمده،به اين اداره احتياج دارد، زود رسيدگى بشود به احتياج اين. اينطور نباشد كه يك كسى كه آشناى ما هست، جلو كارش را انجام بدهيم، يك كسى كه خير، غريبه هست، عقبتر انجام بدهيم و هكذا چيزهايى كه شما مىدانيد شود،اين چيزهايى كه مىشد، ديگر نگذاريد بشود.
خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند، توفيق بدهد و اميدوارم كه همه ما با هم بتوانيم كه يك جمهورى اسلامى درست كنيم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 98
تاريخ: 20/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى سپيد دشت
بسم الله الرحمن الرحيم
شما برادران پاسدار كه از سپيد دشت آمدهايد، من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه سفيد رو باشيد. انشاءالله همه ما در اين نهضت، كارى بكنيم كه پيش خداى تبارك و تعالى سفيد رو باشيم. امروز ملتفت هستيد كه هر جا يك نغمههاى ضعيف البته، اما ناراحت كننده هست و پاسدارها بحمدالله همه جا قدرت دارند و همه جا جلوگيرى مىكنند از اين ريشههاى فاسدى كه در صدد توطئه هستند و با هوشيارى، ما از زحمات هوشيارانه شماها تشكر مىكنيم.
و اميدوارم كه اين خدمت را كه خدمت به اسلام است و خدمت به امام زمان سلام الله عليه است به آخر برسانيد و برسانيم و همه با هم اين منزل را طى بكنيم و انشاءالله وكلائى كه، اشخاصى كه براى اهل خبره هستند، خوب تعيين بشود و قانون را خوب، به طورى كه با اسلام موافق باشد و با مصلحت مسلمين موافق باشد بررسى بكنند و انشاء الله تصويب بشود اساس مملكت كه عبارت از قانونش است. درست بشود و در اين مدت كه اين قانون بايد تصويب بشود و بعدش يك رئيس جمهور تعيين بشود و مجلس شورا تعيين بشود، از موارد حساسى است كه پاسداريش با شما آقايان است. همه بايد پاسدارى بكنيم لكن يك پاسدارى است كه از قوه جوان بر مىآيد، يك پاسدارى است كه از ماها كه با صحبت بايد، من از خدا مىخواهم كه شماها انشاءالله همانطورى كه اسمتان پاسدار است و در اين زيب شرافتمندانه وارد هستند، پاسداران امام زمان سلام الله عليه باشيد و خداى تبارك و تعالى شما را حفظ كند و سعادتمند كند، قدرت و قوه بدهد و همه در همين راهى كه نهضت باشد، در اين راه برويم و حفظ كنيم اين نهضت را و نگذاري
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 94
تاريخ: 19/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان كشورهاى اسلامى
ايمان به اسلام و روحيه شهادت طلبى رمز پيروزى مسلمين در صدر اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
من ابتدائا تشكر مىكنم از اينكه آقايان آمدند اينجا و از شعب آنها هم تشكر مىكنم. و بعد ما بايد ببينيم كه چه شد كه اسلام در صدر اول با يك جمعيت كمى و با يك دست خالى كه هيچ ساز و برگ جنگى نداشتند قريب نيم قرن گذشت و معموره را فتح كردند، و چه شد كه مسلمين بعدها با اينكه جمعيتهايشان خيلى زياد و ساز و برگ جنگى هم دارند و از حيث ذخاير هم غنى هستند و معذلك همه چيزشان را از دست دادهاند. اين چه شد كه آنها آنطور و ما اينطور. علت اين است كه در صدر اسلام افرادى كه بارسول اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) بيعت كردهاند و بودند، اينها افراد كمى بودهاند لكن متعهد به مسلك خودشان و معتقد به اسلام و براى آنها طرح نبود اينكه زندگى بكنند ولو با هر ذلت و زحمت، اينها شهادت را براى خودشان سعادت دانستند و اين روحيه كه در آنها بود آنها را غلبه داد بر روم و ايران دو امپراطورى بسيار بزرگ، كه آن دو امپراطورى روم و ايران هر دو قويتر از حالاى اين دو معموره است و بعدها مسلمين كم كم آن قدرت ايمان را از دست دادند و وارد شدند در شوون دنيا و دلبستگى به همين ماديات و آنهائى هم كه مىنشستند و صحبت مىكردند و حالا هم كه ما اجتماع مىكنيم و صحبت مىكنيم، بحثهاى عددى است، يك بحثهائى نيست كه سازنده باشد. در اين ممالك اسلامى كه ممالك بسيار وسيعى هستند و قدرتهائى هم دارند وقتى كه انسان ملاحظه مىكند، مىبيند كه مسئله شعر و خطابه و فلسفه و آنهائى كه ديگر خيلى چيز هستند، عرفان و امثال اينها مطرح است و آن چيزى كه در صدر اسلام رمز پيروزى بود مطرح نمىشود.اگر آنكه در صدر اسلام در اصحاب رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و لشكر اسلام بود، عشر او در اين مملكت اسلامى بود، قدرتى بودند كه از تمام ابرقدرتها مقدم بودند لكن بكلى آن روحيه ايمان را از دست دادند و آن كه خيلى مؤمن بود آن بود كه به مسجد برود و از مسجد برگردد منزل و دعا بخواند، ديگر آن جهاتى كه در صدر اسلام مطرح بود اصلاً در بين ممالك اسلامى مطرح نيست، الان هم مطرح نيست. الان هم وقتى كه مجالسى كه تهيه مىشود براى اينكه ببينند بايد چه بكنيم، از حدود نطق (و هر كه بهتر نطق بكند) معلوم نيست بيشتر باشد، همچو نيست كه واقعاً رسيدگى بكنند به اينكه چرا ما عقب افتاده هستيم و چرا و چه چيز ممكن است كه ما را از اين عقب افتادگى نجات بدهد، طرح بكنيم و دنبالش
صحيفه نور ج 8 صفحه 95
برويم، عمل بكنيم. نه در هر سالى، هر چند سال يك جلسهاى درست بكنيم و هر كس هم از هر جا بيايد يك مقدارى خطابه و شعر و يك مقدار هم از مسائل اسلامى و احتياجات مسلمين و بعد هم كه از آن مجلس خارج شدند ديگر اصلش همه چيزها مغفول عنه بمانند. بايد بگوئيم كه دشمنهاى اسلام، ممالكى كه به اسلام سلطه پيدا كردند و به مسلمين، آنها مرد عمل بودند، نه حرف، و مسلمين در اين بعد از صدر اول مرد حرف بودند، نه عمل. خيلى خوب شعر مىگفتند، خيلى خوب خطابه مى خواندند وقتى هم مطرح مشكلات مىشد، خيلى هم خوب طرح مىكردند امااز حدود گفتار خارج نمىشد، به عمل نمىرسيد. اگر از حدود گفتار خارج مىشد نمىتواند انسان باورش بيايد كه بيشتر از صد ميليون عرب در مقابل اسرائيل آنطور زبون باشند و انسان نمىتواند باور كند كه با داشتن همه چيز، و احتياج غرب در بسيارى از امور به ممالك اسلامى، اينها همه تحت سلطه آنها باشند با داشتن جمعيتهاى زياد و ذخاير زياد. اين نيست جز اينكه آن روحيهاى كه در صدر اسلام بود و منشاء غلبه شد، آن روحيه را ما از دست داديم. دليل بر اينكه يك همچو روحيهاى مىتواند غلبه كند بر مشكلاتش، قصه ايران است. اگر در ايران هم مثل سابق، مثل سالهاى گذشته تمام مسائل بر مىگشت به اينكه مشكلات گفته بشود و هيچ عمل نشود، مصيبتها را ذكر بكنند و بروند منزلشان بخوابند، اگر اينطور بود الان هم زير بار همان رژيم و همان گرفتارىها بوديم لكن خداوند خواست كه اين ملت از حد حرف به حد عمل بيايد و آن روحيهاى كه در صدر اسلام بين مسلمين بود، تا حدودى در اين ملت پيدا شد و همان رمز پيروزى يك مشت فاقد همه چيز بر يك قدرتهاى شيطانى بزرگ، همان روحيه كه در صدر اسلام بود و مسلمين دنبال شهادت مىرفتند، جنگ مىرفتند و اگر از جنگ بر مىگشتند شايد پيش خودشان معلوم بودند، اين تا يك حدودى در ايران پيدا شد به طورى كه جوانهاى برومندى كه اول جوانىشان بود و هست چه در آنوقتى كه من نجف بودم و چه حالا كه ايران هستم و چه قبل از اين پيروزى و چه بعد، اينها از من مىخواهند كه دعا كنم شهيد بشوند و جدا دعا ميخواهند و بعضىها تأسف مىخورند، اظهار تأسف مىكنند كه ما نشديم. اين روحيه تا در مسلمين پيدا نشود همينند كه هستند، مجلسها اثرى ندارد، اجتماعات اثرى ندارد، كنفرانس دولتهاى مختلف و اجتماعاتشان اثرى ندارد، صحبت است. دل خوش كردن به اين چيزها موجب تنفر ما شده است و مىشود. مسلمين فكرى بكنند كه اين تحول در آنها حاصل بشود، تحول از خوف به شجاعت و تحول از توجه به دنيا به ايمان به خدا. منشاء همه پيروزىها همين كلمه است، ما متحول بشويم به يك موجودى اسلامى انسانى با ايمانى كه خداوند تبارك و تعالى از ما خواسته است، والا شما تشريف مىآوريد اينجا با ما صحبت مىكنيد ما هم با شما صحبت مىكنيم دردها را گوئيم و درمانش هم گاهى گفته مىشود لكن شما كه ميرويد و ما كه اينجا هستيم هيچ ديگر در فكر اين نيستيم كه يك عملى انجام بگيرد.
منشاء مصائب و گرفتارىهاى مسلمين
اضافه بر همه اين مسائل قضيه دولتهاى اسلامى است كه مصيبت مسلمين بسيارش از
صحيفه نور ج 8 صفحه 96
دولتهاى اسلامى سرچشمه مىگيرد. دولت اسلامى كه بايد با هم همصدا باشند، همفكر باشند، همه از يك ديانت، صاحب يك كتاب، و همه هم مىبينند كه با اختلافاتى كه بينشان هست ديگران نتيجه مىگيرند، درد را مىدانند لكن دنبال دوا نمىروند، بلكه هر روز اختلافاتشان بيشتر مىشود و جدائى از هم بيشتر پيدا مىكنند و دولتهاى بزرگ هم حرفشان همين است كه ماها از هم جدا باشيم و با هم بلكه دشمن باشيم و اشتغال پيدا كنيم به حال هم و آنها استفاده كنند. بايد مسلمين فكر اساسى براى خودشان بكنند و دولتهاى اسلامى فكر اساسى بكنند. فكر اين نباشند كه چند روزى كه هستند مرفه باشند و داراى سلطه بر كشور خودشان، و اين درد تفرق را خودشان دوا كنند، والا هيچ علاجى ديگر نيست در كار و هيچ مجلس و هيچ كنفرانس و هيچ اجتماعى اثرى نخواهد گذاشت. من از خداى تبارك و تعالى خواستارم كه مسلمين را عموماً و دولتهاى اسلامى را خصوصاً بيدار كند و بر مشكلات خودشان غالب بشوند و اسلام آنطور كه هست در ممالك اسلامى تحقق پيدا بكند، آنطور كه در صدر اسلام بود.
(آنگاه يكى از نمايندگان سخنانى را به زبان عربى معروض داشت و امام در پاسخ وى فرمودند:)
بله يكى از مشكلات كه باز مسلمين، من گرفتارش هستم و مشكله دولت و ملت است، و دولتها در آن قدرى كه ما اطلاع داريم و شما هم مطلع هستيد، دولتها، دولتهائى هستند كه با ملتشان تفاهم ندارند، معامله دولتها با ملتها، معامله دشمن بادشمن است، ملت پشت مىكند بر دولت و دولت مىخواهد تحميل كند بر ملت از اين جهت ملتها پشتوانه دولتها نيستند بلكه معامله دشمن با دشمن مىكنند و اين موجب ضعف دولتهاست. ما ديديم كه اين پدر و پسر كه در ايران حكومت كردند، حكومت جابرانه، هم در زمان پدر همچو ملت پشت به او كرده بود كه وقتى متفقين آمدند و همه جهات مملكت ما در خطر بود، وقتى كه رضا شاه رفت مردم شادى كردند و شكست او را در جنگ با شادى تلقى كردند براى اينكه او را هم دشمن خودشان مىدانستند و محمدرضا وقتى كه با قدرت مردم بيرون رفت، مردم در روز رفتن او مثل عيد رفتار مىكردند و عيد گرفتند و اين يك مطلبى است كه در اكثر دولتهاى اسلامى (اگر نگويم در همه) هست كه دولتهاى اسلام ما با ملتشان هيچ تفاهم ندارند، معامله دشمن با دشمن است، ملت از آنها فرار مىكنند آنها مىخواهند به ملت تحميل كنند. و اين هم يكى از مشكلاتى است كه در ممالك ما هست و شايد حلش به اين زودىها امكان نداشته باشد. ما الان كه يك دولتى داريم كه با مردم تفاهم دارد، الان تظاهرات مردم در خيابانها له اوست در عين حالى كه خيلى نتوانستند تاكنون براى ملت كارى بكنند لكن ملت با او موافق است، با دولتشان موافقند، پشتيبان آن هستند يعنى يك دولت ملى است، يعنى دولتى است كه يك ملت پشت سرش هست، و اما اگر حساب بكنيد در ساير ممالك اكثراً (اگر همه نباشند) مسأله اينطور نيست، مردم با رضاى نفس از آنها پشتيبانى ندارند، آنها هم مصالح مردم را نمىخواهند مصالح خودشان رامىخواهند و تا اين مشكل هست باز ما به همين حال هستيم و باز من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه اين مشكل حل بشود.
صحيفه نور ج 8 صفحه 97
دولتها توجه بكنند به اينكه چه شد كه اين قدرت شيطانى از بين رفت و ملت ما غلبه كرد. اين براى اين بود كه ارتش او هم وقتى كه ملت را ديد يك طرف مىرود، پشت به او كرد، قواى خودش بر خود او پشت كرد چون كه ديدند كه ملت يك راهى دارد و آنها راه مخالف. از اين جهت اينها غلبه كردند و دولتها اگر چنانچه با مردم تفاهم كنند و خدمتگزار مردم باشند، مردم پشتيبان آنها هستند و شكست براى آنها ديگر نيست لكن مع الاسف، هم دستهاى خارجى نمىگذارند و هم عدم رشد خودمان.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:07 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 100
تاريخ: 20/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان پالايشگاه تبريز
تغيير روحى ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
ما بايد فكر بكنيم كه چه كرديم و بعد از اين كار چه بايد بشود و بعد ما چه تكليف داريم. آنكه ملت ما انجام داده است يك امر اعجاز آميزى است كه به حسب قواعد طبيعى نمىشد يك همچو امرى واقع بشود، براى اينكه يك ملتى بود اولاً خيلى ترسناك از سازمانها و اينها، كه وقتى اسم سازمان را مىشنيد، هر كس مىشنيد شايد به خودش مىلرزيد و ثانياً نداشت هيچ چيزى كه مقابله كند با يك قدرت بزرگ. معذلك، هم در روحيه متبدل شد به يك موجود ديگرى و يك موجود ترسو به يك موجود شجاع، يك موجودى كه از سايه پليس مىترسيد، متبدل شد به يك موجودى كه با شاه در افتاد و بيرونش كرد و ثانياً هيچ نداشت و آنها همه چيز داشتند و يك كارى انجام داديد.
نياز به مهلت و صرف وقت برا اصلاح آشفتگىهاى پس از انقلاب و پاكسازى دستگاههاى دولتى
خوب حالا يك انقلابى شما كرديد و يك پيروزى بسيار مهمى به دست آورديد. پشت هر انقلابى يك آشفتگىهاى بسيار زيادى هست و بحمدالله آشفتگىهايى كه در اين انقلاب ماست خيلى كم است اما خودش فى نفسه زياداست، اما وقتى كه مقايسه بشود با آشفتگىهايى كه در انقلابات دنيا واقع شده است اين كم است نسبت به آنها. و بعد از اين انقلاب و هر انقلابى كه اين آشفتگىهست و خصوصاً انقلاب ما كه خرابكارى اينها كردند و رفتند، قرضهاى زياد گذاشتند، نيروى انسانى ما را عقب زده بودند، اقتصاد ما را ورشكسته كرده بودند، ارتش به يك صورت ديگر در آمده بود همه قوا و همه جهات در هم و بر هم، همه وزارتخانهها يك جاهاى بسيار ناراحت كننده. و حالا كه انقلاب حاصل شد و مىخواهيد همه چيز منقلب بشود ديگر، همه چيز بخواهد منقلب بشود نمىشود كه يكدفعه بشود. شما فرض مىكنيد كه ما مىخواهيم همه وزارتخانههايى كه هستند اينها اشخاصى كه در آنجامثلاً طاغوتى بودند، اينها عوض بشوند و يك اشخاص ديگرى بيايند. اينها پنجاه سال زحمت كشيدند كه ما آدم نداشته باشيم حالا دولت به زحمت افتاده است كه چه بكنند. گردش مىكنند اين طرف، آن طرف يكى را بردارند، يكى را مىگذارند. بخواهند يكدفعه در را باز كنند و بگويند همه برويد، خوب به هم
صحيفه نور ج 8 صفحه 101
مىخورد اوضاع، با تدريج اينها دارند عمل مىكنند، دولت شب و روز زحمت مىكشد، حسن نيت دارند، زحمت مىكشند لكن امورى است كه با تدريج بايد درست بشود. به اين زودى نبايد ما توقع داشته باشيم كه يك رژيمى رفته و همه چيز را هم خراب كرده و اينهمه هم قرض گذاشته براى اين مملكت، حالا تا اين پايش را بيرون گذاشت تمام كارها درست بشود. و البته آنهايى كه طمع به اين مملكت دارند به اين زودى دست بردار نيستند، آنها توطئه مىكنند، اسباب فساد ايجاد مىكنند، اسباب شلوغى و ناراحتى ايجاد مىكنند، نمىگذارند كشت بشود، وقتى كشت شد نمىگذارند بر دارند، وقتى برداشتند مىسوزانند. اينها همه امورى است كه بعد از انقلاب هست در كار شما نبايد قدرت ايمانىتان را هيچ در آن تزلزل ايجاد كنيد. شما قوى باشيد، شما پيروز هستيد، اينها رفتنى هستند منتها تحمل زحمت مىخواهد. شما پنجاه سال ظلم كشيديد و حرف نزديد، نتوانستيد هم حرف بزنيد. پنجاه سال از شهربانى و از ارتش و ازژاندارمرى و از سازمان بالخصوص همه ما رنج برديم، همه ما زحمت كشيديم، حبس رفتند رفقاى شما، شكنجه ديدند رفقاى شما پنجاه سال اينطور بود، حالا پنجاه سال اين كارها شده است و شما هيچ وقت خطابه نخوانديد كه چرا اينجورى مىشود، حالا پنج ماه است، پنجاه ماه هم نيست، پنج ماه است كه اينها رفتهاند، آنوقت هم خرابى كردهاند و رفتهاند، شما با آن قدرت و قوه الهى كه خدا به شما داده به پيش برويد. دولت از يك طرف و شماها از يك طرف و ماها از يك طرف همه با هم مجتمع اين نهضت را پيش ببريم و انشاءالله همه چيز درست بشود و همه اين چراها جواب داده مىشود. اشكالات وارد است اما وقت دارد.
ارجحيت تدوين قانون اساسى و انتخاب نمايندگان مؤمن و اهل علم بر ساير امور
الان شما بايد همه قدرتتان راصرف بكنيد براى اينكه الان قانون اساسى بايد، اساس مملكت بايد درست بشود، اساس مقدم بر اينطور چيزهاست. الان قانون اساسى را بايد درست بكنيد، اشخاص خبره را فكر بكنيد چه اشخاصى بايد انتخاب بكنيد، اشخاص سالم، اشخاصى كه نه شرقى باشند نه غربى باشند، اعتقاد به جمهوريت اسلامى داشته باشند، ايمان به خدا داشته باشند، اهل علم باشند، امثال ذلك، انشاءالله وقتى مجلس درست شد و قانون اساسى درست شد و رئيس جمهور درست شد، اينها هم بتدريج درست شود. قدرت الان دست خود شماست و اينها هم هيچ آدمى نيستند كه بتوانند كارى بكنند.
خدا انشاءالله همهتان را حفظ كند. موفق باشيد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:08 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 102
تاريخ: 21/4/58
بيانات امام خمينى در جمع برادران اهل مريوان و سنندج و پرسنل گران 62
بسم الله الرحمن الرحيم
شما مىدانيد كه الان موقع حساسى است كه بايد ما اين مراحلى كه پيش داريم، جلو برويم و بايد در اين مراحل اوليه كه قانون اساسى و خبرگان و مجلس شوراى ملى و رئيس جمهور و اينهائى كه اساس يك مملكت است، اينها را ما الان جلو داريم و بايد همه برادرها با هم متحد باشيم و اين مسائل را پيش ببريم. در يك همچو موقع حساسى دشمنهاى شما و ما در صدد هستند كه نگذارند اين مراحل پيش برود و لهذا ديديد كه در رفراندم شلوغكارى كردند و الان هم مىخواهند شلوغ بكنند و نگذارند مسائل اسلامى پيش برود.
اينها از اسلام مىترسند براى اينكه اسلام دين برابرى و برادرى است و در آن اصلاً نژاد مطرح نيست. كرد و فارس، ترك و عرب و فارس ابداً در اسلام مطرح نيست و آن چيزى كه در اسلام مطرح هست تقوا و صفا و برادرى و برابرى است. و اينها مىدانند كه اگر اسلام به آنطورى كه هست، در اين مملكت تحقق پيدا بكند، دستشان كوتاه خواهد شد. آنها مىخواهند كه همان قلدرىهائى كه در سابق مىكردند، همان چپاولگرىهائى كه مىكردند همانها را ادامه بدهند يا برگردانند و تنها اسلام است كه مىتواند جلو اينها را بگيرد از اين جهت اينها مىخواهند يك شلوغىهائى بكنند، يك نفاقهائى ايجاد كنند، يك اختلافهائى ايجاد كنند كه اين مراحل ابتدائى نگذرد و منعكس كنند در خارج كه ايران نمىتواند خودش را اداره كند. با تبليغاتى كه در خارج و در خارج از مرزها و در داخل هم يك مقدارى بكنند اين است كه اينها رشد ندارند. ايران باز رشد اينكه خودش. خودش را اداره بكند ندارد محتاج به اين است كه يك كسى، يك قيمى بيايد او را اداره بكند، و مىخواهند همان مسائل را برگردانند. امروز روزى است كه ما، همه برادرها، برادرهاى مرزنشين و مركز نشين با هم همانطورى كه در ابتداء نهضت همه با هم بوديد و همه با هم اين نهضت را پيش برديد از حالا به بعد هم اين نهضت را پيش ببريد به طورى كه يك حكومت اسلامى مستقر شود. الان يك حكومت انتقالى است، بايد قدرت را انتقال بدهد، يك حكومت اسلامى مستقر ما پيدا بكنيم با قوانين اسلام آنوقت خواهيد و خواهند دنيا فهميد كه آن رژيمى كه عدالت پرور است، آن رژيمى كه براى دهقان بيشتر مقام قائل است تا براى بالاترىها آن رژيم اسلام است. آن رژيمى كه اصلاً در آن گروهها و زبانها هيچ در آن مطرح نيست اسلام است. ما بايد كوشش كنيم كه اين مطلب را به دنيا ثابت كنيد كه مملكت ما يك مملكتى است كه
صحيفه نور ج 8 صفحه 103
متحول شد از رژيم طاغوتى به رژيم اسلامى انسانى و محتوايش، واقعش تغيير كرده، تحول واقعى. فقط اسم نبود كه ما بگوئيم جمهورى اسلامى، نه ما مىخواهيم تمام قواعد اسلامى همانطور كه در صدر اسلام بوده است در ايران تحقق پيدا بكند و ما ارائه بدهيم به دنيا كه اسلام اين است، اسلام مترقى اين است، احكام مترقى اسلام اين است. آن كه به حال مستمندان و ضعفا بيشتر عنايت دارد تا به حال ديگران، آن كه طرفدار مستضعفين است، آن رژيمى كه مىخواهد مستضعفين را از قيد و بند آن گرفتارىها بيرون بياورد آن اسلام است. آن كه پيشش اصلاً مطرح نيست مرزنشينى و مركز نشينى، بالانشينى و پائين نشينى پيشش مطرح نيست اسلام است آن كه وقتى حكومتش، راسش مثل رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) وقتى كه با اينكه راس بود، بااينكه اداره يك كشور ميكرد وقتى كه مىآمدند در يك مجلسى كه نشسته بودند اصحاب حضرت و حضرت نشسته بودند، بالا و پائين معلوم نبود چيه. مىآمد مىگفت كدام يكىتان پيغمبر هستيد ؟ از باب اينكه دور مىنشستند اصحابشان با خودشان، همه با هم دور هم مىنشستند. يكى بالا و يكى پائين، يكى اين زيرش باشد نبوده است، روى همان زمين و اگر هم يك بوريائى بوده، بورياى آنوقت براى مسجد بوده روى آن بوريا همه مىنشستند دور هم و از همان مسجد كه اينطور زندگى مىكردند تجهيز قوا مىكردند و ممالك را مىگرفتند. يك همچون حكومتى ما مىخواهيم كه اينطور باشد كه اين طبقات مختلفهاى كه چپاولگرند يك دسته شان ،اينها نباشد و اين دهقانها به حالشان رسيدگى بشود، اين مستمندها، اين زاغهنشينها. شما بدانيد كه در خود تهران الان زاغهنشينهائى هست كه در كردستان شبيهش را نمىبينيد، در اطراف خودتان شبيهش را نمىبينيد، آنقدر اينها مستمند هستند و همه اينهارا اين شاه مخلوع ايجاد كرد، به اسم اصلاحات ارضى همه اين گرفتارىها را براى اين مستمندها پيش آورد. من اميدوارم كه بعد از اينكه ما الان بنا بگذاريم همانطور كه تا حالا بوده است كه الان صف خودمان را محكم نگه داريم، شما كه در مرز هستيد و اميدوارم كه مرزها را شما خودتان باقدرت خودتان حفظ كنيد و ماها كه در اينجا هستيم همه يك كلام داشته باشيم و او اسلام، جمهورى اسلامى، برگشت به صدر اسلام. وقتى كه اين را داشته باشيم اين مسائل خود به خود حل مىشود ديگر آن مسائلى كه اينها بخواهند پيش بياورند، وقتى قوانين اسل
afsanah82
07-26-2011, 10:08 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 104
تاريخ: 21/4/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام موسوى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجت الاسلام آقاى سيد محمد موسوى دامت افاضاته مقتضى است جنابعالى تشريف ببريد در سازمان راديو و تلويزيون باهمكارى جناب آقاى قطب زادهامور و برنامههاى آنجا را تنطيم كنيد كه موجب شكايت مردم نباشد. البته توجه داريد كه اين دستگاه اسلامى است و بايد جدا از برنامههاى انحرافى احتراز شود. توفيق جنابعالى را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 112
تاريخ: 22/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروه كثيرى از اقشار مختلف مردم
هوشيارى در مقابل وقوع توطئهها در آستانه تعيين سرنوشت ملت واسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
در آستانه بررسى قانون اساسى، در آستانه تعيين خبرگان براى بررسى از قانون اساسى، در آستانه تعيين سرنوشت ملت ما و سرنوشت اسلام، در آستانه سرنوشت استقلال ايران، توطئههايى را در كار بينم. در اين موقع كه از هر وقت حساستر و سرنوشت ملت ما در اين موقع بايد تعيين شود و اساس مملكت ما بايد تعيين شود، توطئه در دست اجر است. ملت هوشيار باشد. حملههايى مستقيماً بر بعضى قوانين اسلام، حملههائى بر من، اهانتهايى بر من براى اينكه اغتشاش ايجاد كنند.من به ملت ايران اخطار مىكنم و تاكيد مىكنم كه اگر چنانچه هر كس با هر عنوان در اين موقع حساس به من اهانت كند و بخواهد تفرقه ايجاد كند نبايد در اين موقع عكس العمل نشان دهيد. در اين دو روز بعضى مراجعات شد كه براى بعضى مجلات كه اهانت كردهاند، عكس العمل نشان دهند و من در اين موقع حساس جايزنمى دانم. بدخواهان گمان نكنند كه بتوانند صفوف فشرده ملت ما را با اين دسيسهها به تفرقه بكشند. ملت ايران بايد با هوشيارى اين مراحلى را كه داريم طى كند.اگر فر ضا به من سب كنند يا عكس مرا بسوزانند يا به من حمله كنند، در اين موقع حساس كسى حق ندارد عكس العمل نشان بدهد. دشمن در كمين است و در توطئه، مىخواهند اذهان شما را از طريقى كه داريد و از راهى كه براى نجات اسلام است و داريد طى مىكنيد منحرف كنند. مىخواهند نهضت را از طريق خودش منحرف كنند. مىخواهند شما را سرگرم كنند به مسائل ديگرى غير از مسائل اساسى . در اين چند روز من مىبينم كه گروههاى مختلفى مىآيند و شكايات مختلفى دارند، اين را من، من باب اتفاق نمى دانم. اهانت به بعضى از احكام اسلام و اهانت به من و شكايات متعدد از امورى كه در كشور گذرد، من باب اتفاق نيست، نقشه است، توطئه است. نقشه براى اينكه شما را از راه مستقيمى كه داريد، از اين نهضتى كه داريد منحرف كنند و به امور ديگر غير از اين امر مهم منصرف كنند. ملت ايران بايد با هوشيارى اين توطئهها را خنثى كند. در اين روزها اجتماعاتى مىشود ، از طرق مختلفه مىخواهند ايجاد نفاق كنند، ايجاد هياهو كنند. ملت بايد با كمال خونسردى اين توطئهها را و اين شيطنتها را خنثى كند. اگر شما سرگرم كارهاى ديگر بشويد، اگر راجع به مسائل جزئى، راجع به مسائل تفرقه افكن توجه كنيد، از مسائل اصلى باز مىمانيد.
صحيفه نور ج 8 صفحه 113
بررسى قانون اساسى و تعيين خبرگان مسئله اصلى است
مسأله اصلى ما طى كردن اين راه است، تعيين خبرگان است، بررسى قانون اساسى است و بعد از اين قدم، قدمهاى ديگر، بايد در هر قدمى همان مطلب را توجه بهش كرد ولو شياطين مىخواهند شما را به واسطه احساسى كه از بعضى از امور داريد شما را متوجه به مسائل ديگر بكنند و ايجاد اختلاف بين شما بكنند، توجه به اين كارها نداشته باشيد. تمام توجه، تمام توجه شما به بررسى از قانون اساسى و هر اشكالى كه در قانون اساسى داريد طرح كنيد و به مجلس سنا بفرستيد و بعد هم نمايندگان خودتان را تعيين كنيد، خبرگان را تعيين كنيد تا بررسى كنند از قانون اساسى. من توصيه مىكنم كه خبرگان خودتان را اشخاص متدين، اشخاص عالم، علماى بزرگ بلاد، اشخاصى كه نه به راست و نه به چپ انحراف دارند، اشخاصى كه به صراط مستقيم انسانيت، به صراط مستقيم اسلام، در صراط مستقيم اسلام هستند، اشخاص معتبر ، اشخاص امين، اشخاص و طنخواه، اشخاصى اسلام خواه، اين اشخاص را تعيين كنيد براى تعيين سرنوشت خودتان. امروز سرنوشت شما در دست خود شماست.
لزوم حفظ خونسردى و احتراز از هرگونه تشنج و اختلاف كلمه
امروز هر تشنج و هر اختلاف كلمه براى هر چيز كه باشد، بر خلاف مسير نهضت و انقلاب است، از آن احتراز كنيد. بى جهت نيست كه در يك همچو موقع حساس شياطين دست به هم دادهاند تا اختلاف ايجاد كنند، بيخود نيست كه در بعضى مجلات اهانت به اسلام مىكنند. در اين موقع نبايد از خونسردى خودتان غفلت كنيد. خونسرد باشيد، ترتيب اثر به اين حرف شياطين ندهيد. انشاءالله در موقع خودش، ملت سرنوشت اين اشخاصى كه توطئه گرند تعيين خواهد كرد. شياطين بدانند كه در اين موقع ملت ما آرام است هر چه فحش بدهيد ملت خونسردى خودش را حفظ مىكند و بايد حفظ كند ، هر چه اهانت به اسلام بكنيد، در اين موقع حساس بايد ملت خونسردى خودش را حفظ كند و هيچ ترتيب اثر ندهد. من از قشرهاى مختلفى كه در اين هواى گرم، در اين مكان ضيق، با اين فشار و با اين زحمت مجتمع شدهاند تشكر مىكنم و از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه شما را خواستارم. خداوند همه شما را به سعادت ابدى برساند. خداوند دست شياطين را از اين مملكت قطع بكند. خداوند توطئهها را خنثى بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 114
تاريخ: 23/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت اعزامى از كشور يوگسلاوى
بسم الله الرحمن الرحيم
من از ملت و دولت و اين هيأتى كه از آنجا آمدهاند تشكر مىكنم و سعادت همه را از خداوند مىخواهم. نهضت ايران نهضت اسلامى است و نهضت اسلامى نهضتى است انسانى كه اگر اطلاع بر عمق آن پيدا بكند بشر، همه طرفدار او خواهند بود مگر آنها كه از انسانيت به دور هستند. برنامه دولت اسلامى آنست كه همه بشر به سعادت برسند و همه در كنار هم به طور سلامت و رفاه زندگى كنند. اسلام با همه كشورهايى كه در جهان هستند مىخواهد كه دوست باشد و دولت اسلامى با همه ملتها و با همه دولتها مىخواهد كه تفاهم و ارتباط صحيح داشته باشد در صورتى كه آنها متقابلاً احترام دولت اسلامى را مراعات كنند. برنامه جمهورى اسلامى اينست كه يك دولتى بوجود بيايد كه با همه قشرها به عدالت رفتار كند و امتياز بين قشرها را ندهد مگر به امتيازات انسانى كه خود آنها دارند. ما اگر موفق بشويم و جمهورى اسلامى را با محتواى اسلام پياده كنيم و يك حكومت اسلامى به تمام معنا در ايران بپا كنيم اين الگو خواهد شد از براى همه كشورها كه معنى دمكراسى را به آن معناى حقيقى، نه به آن معناى طرحى بدون حقيقت، و معنى آزادى را به آن معناى حقيقى، نه به آن معنايى كه براى اغفال ديگران است، انشاءالله پياده بشود. ما اميدواريم كه با همه ملتها و دولتها با حسن جوار، با حسن نيت و با حسن رفتار و با ارتباطات حسنه رفتار كنيم و دولت ما با همه دولت روابط حسنه متقابله داشته باشد. سلامت و توفيق همه بشر را و همه مستضعفين را از خداوند مىخواهم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 105
تاريخ: 21/4/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان كاركنان روزنامه جمهورى اسلامى
كوشش رژيم شاهنشاهى در انحراف نيروى انسانى و از بين بردن اتكاء به نفس
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا يك قصهاى را عرض كنم كه شايد شماها هيچ كدام يادتان نيست. در اين جنگ عمومى دوم كه هيتلر پيش برد و فرانسه را گرفت و خيلى جاهاى ديگر و حمله كرد به شوروى و اينها، چرچيل آن سياستمدار انگليسى آمد در مجلس انگلستان و شروع كرد راجع به ضعف خودشان و راجع به گرفتارىها و راجع به شكست خوردنها ما كجا را از دست داديم و كجا را از دست داديم كار ما چطور است، مملكت ما چه خواهد شد، زندگى ما چه خواهد شد خيلى طولانى شكايت و اينكه ما از بين رفتيم، آخرش يك كلمه گفت، گفت لكن پيروزى مال كسى است كه روى موجهاى نفت سوار است وحدسش هم درست بود و پيروزى هم مال اينها شد كه نفتهاى ما را بردند من هم حالا اين معنا را عرض مىكنم كه الان كه بعد از انقلاب است و در همه انقلابات يك آشفتگىهاى فراوان هست، ما هم مبتلاى به آشفتگى هستيم، مضافا به اينكه در طول، اگر نگوييم دو هزار و پانصد سال رژيم شاهنشاهى، لكن آنقدرى كه ما مشاهده كرديم در طول پنجاه و چند سال رژيم پهلوى كوشش شده است كه مملكت ما را از هر جهت عقب بزنند، از جهت نيروى انسانى كه از همه بالاتر است كه الان بايد بگرديد، شما درسى و پنج ميليون جمعيت بگرديد اين طرف و آن طرف چند نفر پيدا كنيد كه دولت تشكيل بدهند. يك نفر بخواهيد پيدا كنيد رئيس جمهور بشود، بايد شمع برداريد و دور همه جا بگرديد و چه بكنيد. اينها يك نيروى انسانى را بكلى نه به باد دادند، منحرف كردند. يك وقت اين است كه نيروى انسانى به باد داده شده، يك وقت يك نيروى مقابل با نيروى انسانى درست كردهاند، يعنى انسانى كه بايد متكى به خودش باشد، متكى به ملتش باشد، متكى به عقايدش باشد، اين را متحول كردند به يك نيروئى كه متكى به غرب است، به يك نيروئى كه خودش را از دست داده، به خيال خودش، خودش هيچ نيست، هر چه هست خارجىها هستند. نه اينكه نيرو را ما از دست دادهايم، نيروى متضاد با نيروئى كه ما بايد داشته باشيم به جاى آن نيرو نشسته. درست يك انسانى كه بايد متكى به خودش باشد و به فرهنگ خودش باشد و به رژيم خودش باشد اين را متحولش كردند به يك آدمى كه بدبين شده است راجع به فرهنگ خودش، راجع به نيروى ملت خودش، راجع به همه اينها بدبين شده است، خودش را از دست داده و به جاى يك انسان شرقى، شده يك آدم غربى. مصيبت اينجا اين
صحيفه نور ج 8 صفحه 106
است كه طولانى سالها مىخواهد تا اين غربزدهها برگردند به حال طبيعى، نه به حال يك انسان مترقى، به حال يك انسانى كه هيچ نيست حالا مىخواهد از سر شروع كند. اين خيلى طولانى است يك شستشوهاى مغزى داده بشود به اين ملت كه يعنى آنهائى كه در اين امور وارد بودند، كه اينها برگردند به آن حالى كه در اول قبل از اينكه غربزده بشوند داشتند. اين يك مشكله است كه شايد از همه مشكلهاى ما زيادتر باشد و خيلى هم از اين مشكلات داريم، لكن ما هم حرف چرچيل را نظيرش را مىگوئيم، ما به نفت اتكاء نداريم، ما اتكاء داريم به اينكه مىگوئيم پيروزى مال آن كسى است كه ملت با او موافق است و ملت با اسلام و با سعادت اسلامى، با جمهورى اسلامى موافق است. بنابراين ما هيچ خوفى از اين ريشههايى كه حالا دارند انقلابات مىكنند نداريم منتها اگر خوفى باشد، براى اين است كه شلوغ مىكنند، ناراحت مىكنند، دولت را ناراحت مىكنند، ملت را ناراحت مىكنند عرض بكنم كه اينطور چيزها والا اينها يك چيزى كه ما بتوانيم بگوئيم مشكلى است و نمىشود حلش كرد نيست.
استقرار حكومت و محدود شدن هرج و مرج با بررسى قانون اساسى و تشكيل مجلس
و آنچه مىخواهم عرض بكنم اين است كه اصل اين قضايا را، اصلاح اين قضايا را به نظر من آسان است و آن در وقتى است كه ما يك مجلسى داشته باشيم. اگر مجلس شورا آنطورى كه ما بخواهيم ملى و اسلامى باشد، همه اين مطبوعات اصلاح خواهند شد، همه اين راديو تلويزيونها اصلاح خواهند شد، همه اين ادارات تصفيه خواهند شد، يعنى ملت بايد تصفيه كند به وسيله اشخاصى كه مىفرستد. انشاء الله در اين دوره بر خلاف دروههائى از زمان، يكى دو دوره شايد بعد از مشروطه تا حالا و يا از زمان رضا شاه تا حالا ديگر آنطورها نخواهد شد كه يك كسى به قول محمدرضا ليست را از چيزها، سفارتخانهها بفرستند و ما هم مأمور اجرا باشيم. ايشان خودشان اين مطلب را به صراحت گفتند منتها خواست تعريف از خودش بكند كه ما حالا ديگر آنطور نيست. از پدرش تكذيب كرد و از خودش ماقبل اينوقت را، اصلش هم دروغ گفت. انشاءالله ما اميدواريم كه ديگر ليستى در كار نباشد كه يكى ليستى بدهد و شما ملزم باشيد، بله ليست بدهيد كه هدايت كند ملت را به اينكه اينها افراد خوبى هستند، اما الزام كند ملت را كه اينها را تعيين كنيد يا اصلاً به ملت كارى نداشته باشد، خودش تعيين كند و ببرد مجلس چون اصلش از خيلى وقتها اينطور بود، اينها ديگر پيش نمىآيد و انشاءالله وقتى كه يك مجلسى ملى اسلامى به همت همه ملت تهيه شد اين مسائل كه حالا يك قدرى هرج و مرج است و يك قدرى از اين آزادى سوء استفاده مىكنند، اينها محدود خواهدشد و مجلس اصلاح خواهد كرد اينها را. الان شما بخواهيد كه در اين مسائل وارد بشويد، من چون مىبينم كه حالا كه صحبت قانون اساسى است هى طرحهاى زياد مىآيد كه بسيارش انقلاب آميز است و بسياريش شلوغ بازى و بر هم كردن است، مخالف ايجاد كردن است. در همين چند روزى كه صحبت قانون اساسى است، زيادتر اين هجوم به اينجا شود، مشكلات را مىگويند، من هم قبول دارم مشكلات
صحيفه نور ج 8 صفحه 107
هست، از اطراف مىآيند و مشكلات خودشان را مىگويند و من هم به همه آنها اين سفارشى را كه به شما حالا عرض مىكنم به همه شان عرض كردهام كه ما يك مسائل اصلى داريم كه الان به آن مبتلاييم و آن اينكه تدوين قانون اساسى شده منتشر هم كردهاند و بايد نظر داده بشود. الان وقتى است كه ما همه قوايمان را صرف كنيم در اينكه طرح بدهيم، اشكالاتى كه راجع به قانون اساسى داريم بكنيم و بدهيم به مجلس سنا كه بعدها خبرگان بيايند و نظر كنند و بالاتر از آن اينكه همه قوا را صرف كنيم در انتخاب اشخاص صحيح، اشخاصى كه غربى نباشند كه بعد ما را بكشانند به طرف غرب، شرقى نباشند كه ما را بكشانند از آن طرف، به صراط مستقيم اسلام باشند و مسلم باشند، متعهد باشند، عالم به اوضاع وقت، عالم به اسلام و عرض مى كنم كه امين در كارهايشان، اينطور باشند. يك همچو اشخاصى با همت همه قشرهاى ملت تعيين بشود تا اينكه اين قانون اساسى بررسى بشود و عرض مىكنم كه نقايصى اگر دارد رفع بشود و اگر يك چيزى بايد به آن زياد بشود، زياد بشود و چيزى بايد كم بشود، كم بشود و بعد هم به دسترسى ملت بدهند و ملت نگاه كند و رأى بدهد، يا آرى يا نه. آنوقت اساس مملكت ما يك پايهاش درست شده و آن پايه قانون اساسى است. دو پايه ديگر مانده و آن اينكه مجلس شورا را بايد ملت خودش وكلا تعيين كنند وكلا هم همين جورى كه عرض كردم وكلاى ملى، وكلائى كه مردم در بلاد خودشان شناختند كه اينها مردم صالحى هستند، اينها مردم اسلامى هستند، اينها گرايش به شرق و غرب، گرايشى به مكتبهاى فاسد ندارند، اينها را تعيين كنند. يك مجلس شورا داشته باشيم، آنوقت رئيس جمهور هم انشاءالله تعيين بشود و مملكت ما رسمى، يك دولت مستقر رسمى داشته باشد با قانون اساسى، با آن جهاتى كه اساس مطلب است، بعدش بيائيم برسيم به قضيه مطبوعات كه مىدانيم مطبوعات صحيح نيستند، راديو تلويزيون اشكال در آن هست عرض كنم ادارات در آنها اشكال هست، در وزارتخانهها اشكال هست، در بازارخيلى اشكال هست، در همه جا اشكالات زياد است اما ما الان بخواهيم برويم سراغ آن اشكالات فرعى، ممكن است كه نقشه باشد كه ذهن ما را به آن طرف منحرف كنند و خودمان هم متوجه نباشيم ، ذهن ما را برگردانند به يك طرف ديگرى و آنهائى كه مىخواهند نتيجه بگيرند، ما كه الان مىخواهيم نتيجه بگيريم نتيجهاش را آنها بگيرند ، يعنى آنها در قانون اساسى طرح بدهند. من اشخاص مختلفى كه از علماى بلاد و از اشخاصى آمدهاند اينجا صحبت شده است گفتم آقا ننشينيد تا دشمنهاى شما طرح بدهند، شما خودتان طرح بدهيد ، خودتان صحبت كنيد، نيائيد پيش من بگوئيد، طرح را بنويسيد بدهيد به آنجاهائى كه بايد بررسى بشود و بعد هم خودتان بايد، ملت خودش بايد انتخاب كند اشخاصلى الله عليه وآله را، البته يك معرفى هم از طرف اشخاصى كه مطلع بر اوضاع هستند و مطلع بر افراد هستند، يك معرفى هم از آنها خواهد شد لكن ملت خودش بايد نظر بدهد. ما الان مىترسيم كه در اينوقتى كه وقت نتيجه گرفتن از اين نهضت است و بايد ما جديت كنيم كه اساس را درست بكنيم، بخواهند ذهن ما را از اين مطلب منصرف كنند به يك مشكلاتى كه همه اينها مشكلات صحيح است، مشكل است همه اينها ذهن ما را منصرف كنند و خود آنها مسائل اصلى را خود آنها تصرف در آن بكنند. از اين جهت به نظر من مىآيد كه بايد ما همانطورى
صحيفه نور ج 8 صفحه 108
كه اقلا شماها تا آنوقتى كه چشمتان باز شد و توجه پيدا كرديد، زير مشكل بوديد و زير بار - عرض كنم كه انحرافات بوديد يكى دو ماه ديگر، دو سه ماه، ديگر بايد تحمل كنيد و اذهانتان متوجه باشد به اين مسائل اصلى كه قدم به قدم پيش برود. بايد انسان هر وقت به آن مسألهاى كه راجع به آنوقت است توجهش را بكند اين مسائل، مسائل دست دومند و اين مسائل دست دوم انشاءالله حل مىشود و انشاءالله كم كم هم روزنامه ها ترتيبش حل مىشود و هم سايرچيزهائى كه هست، انشاءالله درست مى شود، لكن اين نكته را من هر وقت و هر آن مىگويم از باب اينكه خوب، دردى است كه بايد گفت و نبايد اينكه ترسيد كه چرا هى گوئيد اين راه ما، هى بايد اين را بگوئيم، يك نفر آدم كه سرش درد مىكند، براى اينكه تكرار نشود، يك دفعه هم بگويد دلم درد مىكند؟! خوب سرم درد مى كند، بترسد از اينكه تكرار مىكند؟! اين طبيب مىآيد، به طبيب بايد بگويد سرم درد مىكند، اگر يك طبيب ديگرى آمد، به او بگويد دلم درد مىكند كه مبادا آن دفعه گفتم سرم درد مىكند اين دفعه بگويم دلم ؟! نه ما الان سرمان درد مىكند، هر كس را مىبينيم بايد اين ناله را بزنيم كه آقا آه سرم درد مىكند، هر كسى را مىبينيم بايد بگوئيم الان وقت اين است كه راجع به اين قدمى كه الان پيش داريم ما الان طرحى كه هست نظر بدهيم و راجع به وكلايى كه مىخواهيم تعيين كنيم و اشخاصى كه مى خواهيم تعيين كنيم كه خبره مسأله هستند ، چشممان را باز كنيم كه مبادا يك اشخاصى نابابى وارد بشوند ولا اقل اشكال توليد كنند، نتوانند ولو اينكه يك كارى بكنند، لكن اشكال و هياهو و بساط براى ما درست بكنند. انشاءالله من اميدوارم كه همه مسائل با توجه به خدا، با حفظ وحدت كلمه، با حفظ اين انقلابى كه در خود روحيهها شد كه روحيه را متبدل كرد به يك روحيه صحيح اسلامى، اين مسائل انشاءالله با قدرت خودتان حل بشود و حل مىشود انشاءالله وخواهد شد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
صحيفه نور ج 8 صفحه 109
تاريخ: 21/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بازاريان تهران
پرداختن به قانون اساسى و مجلس خبرگان از مسائل ضرورى و تعيين كننده كنونى
بسم الله الرحمن الرحيم
مطالب شما دو بخش بود: يكى راجع به امور بازرگانى و بازار و برگرداندن بازار را به يك بازار اسلامى كه اشخاصى كه بر خلاف موازين اعمالى مىكنند جلوگيرى بشود، يكى هم راجع به قانون اساسى و وضع قانون اساسى. من حالا اعتقادم اين است كه آن قسمت اول يك قدرى ما صبر بكنيم و قسمت ثانى كه الان اولويت دارد، در آن صحبت بكنيم و بعد مربوط به آن اقدام بكنيم. الان چيزى كه مطرح است آن چيزى است كه اساس اسلام و اساس مذهب مبتنى بر آن است و آن قانون اساسى مملكت است. در قانون اساسى مملكت، يك صحبت در اين است كه شما گفتيد كه بايد روى موازين شرعيه باشد. شك نداريد اين، لكن شماها مطالعه كنيد، همين قانونى كه منتشر شده است و هر جا كه نظر داريد يا اصحاب نظر، نظر دادهاند نظرتان را بنويسيد و به مجلس سنا كه بناست همه نظرها مجتمع بشود آنجا بدهيد تا انشاءالله بعد آن خبرگانى كه آنجا مىروند، آنجا روى هم بريزند و اصلاح كنند و يك مسأله ديگر كه مهم است قضيه خبرگان است. در قضيه خبرگان اهميت خيلى زياد است براى اينكه ممكن است كه يك وقتى اگر ماها، شماها غفلت كنيد يا سستى كنيد يا انظارتان را متوجه به يك مسائل ديگر بكنيد، اشتغال به مطالب ديگر پيدا بكنيد، اشخاصى كه با مسير شما مخالف هستند چند نفرى بفرستند در مجلس و موجب زحمت بشوند. از اين جهت در اينوقت بايد همه توجه به آن دو تا مطلب باشد: يكى تدوين قانون اساسى يعنى نظر در قانون اساسى كه شماها هر كس صاحبنظرند نظر بدهند و يكى هم انتخاب اشخاصى كه بايد بشود ، اشخاصى كه متدين باشند، اشخاصى كه اهل نظر باشند، شرقى و غربى نباشند، مورد اطمينان جامعه باشند. اين چند نفرى كه در تهران شده است بايد يك همچو اشخاصى باشند، كه البته يك معرفى هم بعضى اشخاص صاحبنظر مىكنند. در هر صورت الان طرح همه چيزها (چون طرحهاى زيادى الان هى مىآيد) طرح همه چيز الان يك قدرى با مسير مخالفت دارد. آن چيزها قدم قدم بايد پيش رفت، يعنى هر چى در هر وقتى كه موقعش هست. يك مسائلى است كه حالا موقعش است، يك مسائلى است كه بعد موقعش است، يك مسائلى است كه متاخرتر.
صحيفه نور ج 8 صفحه 110
خدشه در اصول قانون اساسى مايه ضربه به پيكر يك جامعه
آن كه الان مطرح است آنهايى است كه اساس حكومت ماست اگر در اساس قانون اساسى ما يك خدشهاى بشود، يك اشتباهاتى باشد يا عمدى يا خطئى ، اين سرنوشت يك مملكتى را عوض مىكند. بنابراين الان راجع به اصناف و گرفتارىهائى كه در اصناف است و چيزهائى كه در بازار واقع مى شود، الان طرح اين مسأله يك قدرى زود است. اين، طرح اين مسأله بايد بشود كه همه نظر بدهيد راجع به قانون اساسى، قوايتان راصرف اين مطلب بكنيد. الان ما احتياجمان به اين مسأله است، نه احتياجمان به بازار. الان اگر راجع به ما همه احتياجات داريم، خوب مدارس ما نواقص دارد بايد رفع بشود، دانشگاه هم نواقص دارد، دادگسترى هم نواقص دارد، همه اينها بايد رفع بشود، اما اگر ما حالا از اين مطلبى كه الان اساسى است براى ما، دست برداريم و برويم سراغ آن مسائل ، خداى نخواسته رخنه مىكنند در اين مسأله اساسى ما، بعد هم اگر خداى نخواسته آنها غلبه بكنند، ديگر نه بازارى براى شما مىماند و نه مدرسهاى براى ما. پس حالا بايد اين دو تا مسألهاى كه الان موقعش است، دو مسأله ديگر هم بعد از اين موقعش است: يكى انتخابات است ، يكى انتخاب رئيس جمهور. انتخابات مجلس شوراست كه امسال غير سالهاى سابق است، غير دورههاى سابق است. دورههاى سابق فرمايشى بود، هيچ كدامتان هم اطلاع نداشتيد كه كى وكيل مىشود و كى مى شود. چه بخواهيد چه نخواهيد مىشود، اما حالا اينطور نيست. خود شما بايد تعيين بكنيد ودر آنجا هم آن قدم بعد بايد برداشته بشود و وكلايى كه آنجا تعيين مىشود هم بايد بعد نظر همهتان بدهيد كه و بعد از اينكه اين مسائل تمام شد ويك استقرارى در حكومت پيدا شد ، آنوقت اين مسائل بايد به طور دقيق بررسى بشود. پس حالا همه ما، نه من به احتياجات خودم و نه شما به احتياجات خودتان الان نظر نكنيد ، خيال كنيد كه، كه دو سال ديگر هم خداى نخواسته اين حكومت آن بود. يك چند ماهى است. انشاءالله با يك چند ماهى تمام مىشود مسأله و اين چند ماه هم روى همان سالهاى طولانى كه گذشت است.
ايجاد اختلاف، حركتى است در مقابل پيشرفت نهضت
و مهم اين است كه يك اختلافاتى الان ايجاد مىكنند يعنى اشخاصى كه مىخواهند نگذارند كه نهضت ما نتيجه بگيرد. ما يك نهضتى كردهايد شما، يك قدرت بزرگى را شكست داديد لكن نتيجه اين نبوده است كه فقط به قدرت برسيد. اگر عوض آن قدرت، يك قدرتى نظير آن بيايد، خوب همان است كه بود پس عمده اين است كه ما بعد از رفتن آن قدرت نتيجهاى كه اسلام مىخواهد نتيجهاى كه صلاح مسلمين است بگيريم. در همين حالى كه براى نتيجه مشغول بررسى و اقدام است، يك دستهايى از خارج و داخل مشغول ايجاد اختلافاتند، يك اختلافاتى بين مردم به جهات مختلفه، به اسماء مختلف، به جهات مختلف، خيلى توجه به اين معنا بكنيد و به دوستانتان و بازارىها هم بعداز اينكه سلام من را رسانيد اين مطلب را بگوئيد كه توجهتان به اين معنا داشته باشيد كه هر كس
صحيفه نور ج 8 صفحه 111
بخواهد ايجاد اختلافى بكند، بدانيد كه يا آدم نادانى است، تحت تأثير واقع شده است، يا آدم شيطانى است كه مىخواهد نگذارد نهضت درست بشود. الان اختلاف سر هيچ نكنيد. من در آن صحبتهاى طولانى هم كه كردم سفارش كردهام اين مطلب را. شما هم رفقايتان، دوستانتان، خودتان توجه به اين معنا را داشته باشيد كه الان اختلاف ايجاد نشود، يكى بيايد بگويد كتاب كى چطور است، كى بگويد چطور است اينها. الان اختلافات اسباب اين مىشود كه ما نتوانيم اين قدم را كه الان لازم است برداريم.
استمداد از افراد خير براى جلوگيرى از اجحاف و گرانفروشى و كوشش براى آبادانى
بنابراين، اين مسأله اول شما انشاءالله بعد از يك مدتى كه يك استقرارى پيدا بكند، لااقل يك حكومت چه مستقرى پيدا بكنيم و اين نقيص و خيلى نقايص ديگر ، يكى، دو تا نيست براى اينكه 50 سال، اقلاً پنجاه و چند سال و 25000 سال هم جلوتر كوشش كردهاند تا اينكه خراب كنند، براى اينكه آبادى كوششى نكردهاند، منتها يك كسى خراب مىكرد و نمى گفت كه من دارم آباد مىكنم، اين محمد رضا خراب مىكرد و فرياد مىكرد كه ما خواهيم به تمدن بزرگ برسيم. ما را عقب راندند، فرهنگ ما عقب است الان، اقتصاد ما سالم نيست، درست انشاءالله مىشود و همه چيز ما خراب است، همه جا را خراب، هى وعده دادند. الان از هر طرفى كه از ايران مىآيند اينجا پيش ما، تقريبا هر چند روز يك دفعه يك گروهى از اطراف مىآيند، همه شكايت از اينكه ما هيچى نداريم، نه بهدارى داريم، نه آسفالت داريم، نه چى داريم. من گاهى به آنها مىگويم كه آقا ، شما خيال نكنيد كه شما هيچى نداريد، تهران هم ندارد. تهران اين زاغهنشينها را برويد ببينيد كه اينها هيچ ندارند، يك تكهاى از تهران است كه چيز دارد. اين بيچارهها و مستضعفينى كه اطراف تهران الان خيمه دارند و نمىدانم كپر دارند و امثال ذلك، آنها هم هيچى ندارند. اينها كوشش كردهاند به اينكه نگذارند يك مملكتى آباد بشود، با اسم اينكه مىخواهند تمدن بزرگ درست كنند بكلى خراب كردند. انشاءالله اينها بايد بعداً زاينكه اساس مطلب درست بشود به اينها رسيدگى بشود. يكىاش هم قضيه بازار است، يكىاش هم كه حالا هم خوب ، صحبتش هست قضيه گرانفروشىهاى زياد. آخر فكر نمىكنند اينهايى كه اجحاف اينقدر مىكنند، گرانفروشى اينقدر مىكنند كه اين برادرهايشان، اين بيچارهها، اين سراپا برهنهها كه فرياد كردند توى اين خيابانها و خونشان را دادند، حالا بايد اينطور باهاشان معامله كنند كه يك كس كه هيچ ندارد نتواند هندوانه بخرد و در تابستان يك فقيرى كه چند تا بچه دارد نتواند هندوانه بخرد، نتواند يك ميوهاى براى زن و بچهاى ببرد براى اينكه وضع گرانى آنطور است و ما نمىدانيم بايد چه بكنيم. آيا مىشود كه در بازار يك خيرمندانى باشند يك دكانهايى باز كنند عمومى براى مردم با يك قيمت مناسبترى رويش بگذارند تا اين گرانفروشى تمام بشود؟ اين را كه نمىدانم حالا. على ايحال خداوند همهتان را تاييد كند و موفق باشيد كه يك بازار اسلامى، يك مملكت اسلامى پيدا بكنيد كه اين الگو بشود براى همه جا انشاءالله.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 115
تاريخ: 23/4/58
پيام امام خمينى به حجتالاسلام توحيدى
شاهرود - حضرت مستطاب حجتالاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ على توحيدى دامت بركاته تلگراف تسليت آقايان علماى اعلام شاهرود در مورد رحلت مرحوم حجتالاسلام و المسلمين آقاى مهدوى قدس سره و اصل و موجب تأثر گرديد. مراتب تأثر و تسليت اينجانب را به آقايان محترم و بازماندگان ابلاغ فرمائيد. سلامتى و توفيق شما را از خداى تعالى خواستاريم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 116
تاريخ: 23/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان شهرستان شهرضا
بسم الله الرحمن الرحيم
آموزش تنها اثر ندارد و پرورش پهلوى آموزش بايد باشد، يعنى جوانها وقتى كه در دانشگاهها و دانشسراها بروند براى تحصيل، اگر همان تحصيل محض باشد، گاهى وقتها شايد مضر هم باشد به حال كشور. بسيارى از ضررهايى كه به كشور ما وارد شده است، از همين تحصيلكردهها وارد شده است. طرحهاى منافى با كشورما بسيارش به دست همين تحصيلكردهها شده است، تحصيلكردههايى كه آموزشى داشتهاند لكن پرورش نداشتهاند، تحصيلكردههايى كه فقط براى منافع شخصى خودشان كارها را انجام مىدادند. كسى كه پرورش صحيح ندارد و آموزش هم صحيح فرض كنيد دارد، خيلى هم آموزشش به سطح عالى است، اين ضررش به كشور از مردم عادى بيشتر است. مردم عادى نمىتوانند آنطور ضرر به كشور بزنند، اينها تحصيلكردهها هستند كه مىتوانند يك طرحهايى بريزنند براى استفاده ديگران.
اشخاصى كه در اطراف اين پدر و پسر بودند، اينها از همان تحصيلكردههايى بودند كه در اروپا و آمريكا تحصيل كرده بودند لكن فقط آموزش بود، پرورش اسلامى، پرورش انسانى نداشتند و لهذا آن ضررى كه به كشور ما از ناحيه دانشمندان اين كشور وارد شده است، آن ضرر از ناحيه ديگران وارد نشده است، حتى ساواكى هم مثل آنها به ما ضرر نزده است. آنها افكار را ضايع كردند، آنها جوانهاى ما را فاسد كردند.
از اين جهت فرهنگ در كنار آموزش بايد پرورش داشته باشد. همان اسم نباشد كه آموزش و پرورش، واقعيت باشد، هم تحصيل باشد به مدارج عاليه و هم همراه تحصيل تربيت باشد و جوانهاى ما تربيت بشوند به يك تربيتهاى انسانى، به يك تربيتهاى اسلامى كه همان تربيتهاى انسانى است. اگر چنانچه تربيت انسانى بشوند جوانهاى ما، اينها ديگر خيانتكار به كشور خودشان نمىشوند، اينها ديگر طراح نيستند براى اينكه منافع كشور ما را به ديگران بدهند.
عمده اين است كه فرهنگ، يك فرهنگ متحول بشود، يك فرهنگى كه از آن غربزدگى بيرون بيايد. همه چيزمان بايد اينطور بشود، استقلال فكرى، استقلال باطنى داشته باشد، علاوه بر اينكه استقلال بايد داشته باشد و كسى در فرهنگ دخالت نبايد بكند، بايد استقلال فكرى داشته باشد. خودش را مستقل و آزاد و روى پاى خودش باشد. اينطور نباشد كه توجهش به اين باشد كه غرب چه
صحيفه نور ج 8 صفحه 117
مىكند ما هم دنبال آن، آنها چه مىگويند و ما هم دنبال او.
اين مصيبت بزرگى كه بر ايران و ممالك شرقى مطلقاً وارد شده است كه گوششان به اين است كه غربىها چه كنند و چه مىگويند و چه عمل مىكنند و خودشان را از دست بكلى دادهاند، استقلال فكرى خودشان را، محتواى خودشان را از دست دادهاند، اين ضررى است كه بالاتر از ضرر نفت و - نمىدانم - امثال اينهاست. اين را بايد فرهنگ جبران بكند كه فرهنگ ما طورى باشد كه بعد از انشاءالله چند سال ديگر افرادى كه از فرهنگ بيرون مىآيند يك افرادى متكى به نفس كه خودشان را ببينند، نه تبع ببينند، نه دنباله ببينند و گمان كنند كه هر چه آنها كردند، ما بايد دنبال آنها باشيم. بايد مملكت خودشان را و خودشان را مستقل ببينند و خودشان اداره بكنند مملكتشان را، خودشان با استقلال فكرى خودشان دنبال مملكت و مصالح مملكت باشند.
من انشاءالله اميدوارم كه همه شما موفق باشيد و همه ما موفق باشيم به اينكه انسانها ساخته بشوند در اين مملكت، انسان سازى باشد مملكت. چنانچه برنامه اسلام انسان سازى است فرهنگ انشاءالله انسان ساز باشد. خداوند همه شما را تأييد كند انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:09 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 118
تاريخ: 23/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كانون دارالتعليم مهدويه قزوين
بسم الله الرحمن الرحيم
سورهاى را كه اين خانم خواندند، اين مىتواند برنامه باشد از براى مسلمين و برنامه اسلام باشد. مىفرمايد: اقراء بسم ربك الذى خلق قرائت را شروع مىكند كه اول امر، قرائت را شروع مىكند كه اول امر، قرائت است اما قرائت به اسم خداى تبارك و تعالى. برنامه اين است كه قرائت اول رشد انسانى است و براى رشد انسانى است، قرائت تنها نباشد، آموزش تنها نباشد، آموزش تنها ممكن است كه براى يك كشورى مضر هم باشد، آموزش باشد با تربيت كه در آيه مىفرمايد: اقراء بسم ربك قرائت كن، به اسم رب قرائت كن، با اسم رب شروع كن به قرائت. اگر قرائت با اسم رب شروع شد اين هم پرورش است و هم آموزش. قرائت پرورش است، آموزش است و با اسم رب وقتى كه شد آموزش است، پرورش است. هم پرورش را و هم آموزش را در آيه شريفه مىفرمايد بلكه دستور كليه همه كارهاى انسانى در اين آيه شريفه هست كه فقط قرائت نيست كه بايد به اسم رب باشد، قرائت هم يكى از مصاديقى است كه بايد به اسم رب باشد و با توجه به خدا باشد. همه كارهائى كه شما انجام مىدهيد، همه تحصيلاتى كه مىكنيد، همه اقداماتى كه مىكنيد تمام اينها با اسم رب شروع بشود، اگر همه با اسم رب شروع بشود، آموزش ممكن است مفيد باشد از براى اينكه آموزش توام با پرورش است. تمام صدماتى كه، بيشتر صدماتى كه به بشر وارد مىشود از طريق آموزش بىپرورش است. تمام اين آلاتى كه درست شده است، تمام اين آلات جنگى كه درست شده است، آلات منهدم كنى كه درست شده است، به دست اشخاصى بوده است كه آموزش داشته لكن پرورش صحيح نداشتهاند و لهذا با علم خودشان طرح فناى برادرهاى خودشان و همجنسهاى خودشان را مىريزند.
در مملكت ما هم، آن مقدار كه از دست آموزش و آموزش خواهان و آنهائى كه آموزششان زياد بوده است صدمه ديدهاند ملت ما، از دست ديگران نديدهاند براى اينكه اين متفكران و اين دانشمندان بودهاند كه طرحهاى تخريبى را، طرحهاى فنا كننده ملت را مىريختند براى اينكه آموزش داشتند لكن آموزش در كنار پرورش نبود. شماها كه مربى هستيد يا خواهيد تربيت بكنيد فرزندان خودتان را يا جامعه را، بايد توجه به اين آيه شريفه داشته باشيد كه اقراء بسم ربك مىخواهيد آموزش بدهيد و مىخواهيد آموزش پيدا كنيد، قرائت كنيد، با اسم رب باشد، با توجه به خدا باشد، با تربيت الهى باشد. اگر يك انسانى، هم علم داشت و هم تربيت الهى داشت اين مفيد خواهد شد براى مملكت
صحيفه نور ج 8 صفحه 119
خودش و هرگز يك مملكتى از دست آن كه آموزش و پرورش دارد صدمه نمىبيند. صدمههائى كه وارد مىشود بر مملكت غالبا از اين متفكرين بىپرورش، آموزشهاى بىپرورش واقع مىشود، علم را تحصيل مىكنند لكن تقوى ندارند، لكن پرورش باطنى ندارند، از اين جهت عمال خارجى مىشوند، از اين جهت نقشهها را براى فناى مملكت خودشان مىكشند.
خداوند انشاءالله شما بانوان را كه مركز پرورش بچههاى كوچك هستيد، تا آخر موفق كند شما را به اينكه اين بچهها را خوب آموزش و پرورش بدهيد و پرورش از دامن شما شروع مىشود. دامن بانوان است كه بچههاى خوب را پرورش دهد. ممكن است كه يك بچهاى كه شما خوب تربيت بكنيد يك ملت را نجات بدهد و توجه داشته باشيد كه بچهها را خوب تحويل جامعه بدهيد و آموزشتان با پرورش باشد. خداوند به همه شما توفيق بدهد و سلامت بدهد، سعادت بدهد. سلام بر همه شما.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 120
تاريخ: 23/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جامعه ورزشى اصفهان
تلاش دامنهدار ابرقدرتها جهت سركوب و انحراف نيروهاى مبارز و مؤمن
بسم الله الرحمن الرحيم
نقشه اين بود كه همه نيروها را يا متوقف كنند و يا منحرف. نقشه اين بود كه هر جايى كه احتمال بدهند كه در مقابل اجانب يك نيرويى باشد، يا سركوب كنند يا منحرف. اين يك نقشهاى بود كه با اين نقشه رضاخان آمد روى كار و ادامه داد به جنايات خود و با اين نقشه محمدرضا آمد براى تكميل كار و خدمت به خارجىها. رضاخان را آنوقت انگليسىها آوردند، چون آنوقت زور آنها بيشتر بود. آنها رضاخان را آوردند، چنانچه جنگ عمومى كه پيدا شد، در راديو دهلى انگليسىها اعلام كردند به اينكه ما رضاخان را آورديم و به سلطنت رسانديم و چون خيانت كرد او را برديم. و محمدرضا را متفقين روى كار آوردند به اعتراف خودش كه در يك كتابى نوشت (ولو بعد او را محوش كردند) نوشت كه متفقين كه آمدند صلاح ديدند كه من باشم، سلسله ما باشد. و اين يك نقشهاى بود كه، اين يك نقشهاى بود كه خارجىها و آنهايى كه نقشهكش هستند براى چاپيدن اين ممالك اسلامى، ممالك شرق مثلها، اينها نقشه داشتند كه در همه جا نيروهايى كه احتمال مقاومت در مقابل اجانب در آنها مىدادند اين نيروها را يا خفه كنند و يا منحرف كنند از آن راهى كه دارند. و لهذا ديديم و شماها اكثراً يادتان نيست، بعضى از شما يادتان هست كه زمان رضاخان نقشه را به اينطور پياده مىكردند كه روحانيت را سركوب مىكردند، سركوب كردند سخت و مجالس وعظ و خطابه و مصيبت را قدغن كردند به طورى كه شايد در تمام ايران يك مجلس علنى نبود، اگر بود سرى. در قم من يك مجلس سراغ داشتم كه سرى، قبل از آنكه صبح بشود يا قبل از آفتاب تمام بود و آن هم مثل اينكه گرفته شد. براى اينكه اينها اينطور تشخيص داده بودند كه روحانيت يك قوهاى است و اين مجالس وعظ و مجالس خطابه و مجالس سيدالشهدا سلامالله عليه يك قدرتى است كه ممكن است يك وقتى از اين قدرت استفاده بشود و جلوى آن چپاولگرىها را بگيرد. آنها با اطلاع كامل از وضع خزائن زيرزمينى كه اين دولتها، اين ملتها، اين كشورها، كشورهاى شرقى دارند و بالخصوص ايران زياد مورد نظرشان بود و قدرتى را كه احتمال مىدادند آنوقت كه بتواند يك مقاومتى بكند و ديده بودند كه در طول تاريخ همين قدرتها مقاومت كردهاند، اين قدرت را سركوب كردند با دست رضاخان و پليس آنروز و سازمانهاى آن روز. منتها بعد نقشه عوض شد. نقشه اين شد كه با تبليغات، علاوه بر فشارهايى كه مىآورند، تبليغات
صحيفه نور ج 8 صفحه 121
بر ضد آن قدرتهايى كه ممكن است يك وقتى بر خلاف آنها يك خودنمايى بكنند و نقشه اينها را بشكنند و تبليغات را شروع كردند. و در زمان رضاشاه هم تبليغات زياد بود به طورى كه مردم را (آنهايى كه آگاه نبودند) از روحانيت تقريباً بسيارشان را برگرداندند.
در زمان اين پسر كه بدتر از آن پدر در يك دهاتى بود، در اين زمان تبليغات زياد شد به طورى كه اين تبليغات در دانشگاه هم، جوانها هم كه جوانهاى خوبى بودند، تبليغات در آنها هم اثر كرد. چه حيف كه يك وقتى بود كه در دانشگاه اسم يك معمم را شايد نمىشد ببرند، بلكه در دانشگاه بعضى از آيات قرآن را در ديوار مىنوشتند و مسخره كردند، براى اينكه آنها كه منحرف مىكردند اينها را از راه حق نقشهشان اين بود كه مبادا يك وقت اسلام قدرت پيدا بكند در جامعه و روحانيت كه خدمتگزار اسلام است آن هم قدرت پيدا بكند و جامعه را بكشد به طرف مخالفت با دستگاهها و مخالفت با اجانب.
در همه قشرهايى كه يك احتمالى مىدادند كه شايد مقاومتى در اينها باشد، به يك وضعى وارد مىشدند و يا آنها را منحرف مىكردند و يا سركوب مىكردند. قشر شما پهلوانان هم مستثنى نبوده، قشر ورزشكارها هم مستتثنى نبوده از اين، براى اينكه اينها هم يك جمعيت متدين بودند، علاقهمند به اسلام بودند و قدرتمند. اينها را هم به يك جورى سرگرم مىكردند، نمىتوانستند از اسلام منحرفشان كنند، گوش نمىدادند به حرف اينها در آن باب اما منحرف مىكردند از مسائل اصلى. يك بساطى درست مىكردند كه سرگرم بشوند به آن بساط و از مسائل اساسى مملكت غفلت بكنند. در همه قشرها اين مسائل پيش مىآمد، مستقيماً يا سركوبى مىكردند، اگر نمىتوانستند انحراف ايجاد كنند، سركوبى مىكردند و يا اگر سركوبى را صلاح نمىدانستند يا او را انحراف را بهتر مىدانستند به تبليغات منحرفشان مىكردند از آن راه و اگر اين هم نبود، سرگرمشان مىكردند به يك كارهاى ديگر. قشر روحانى را سركوب كرد رضاشاه و با بهانههاى مختلف كه شايد اكثراً يادتان نباشد كه چه بساطى بود و بعد كه دانشگاه پيدا شد و دانشگاه هم يك قدرتى به نظر آنها بود كه در مقابل ممكن است بايستند شروع كردند تبليغات انحرافى در ايجاد يك انحرافات كه اذهان جوان را با تبليغات كه زود مىشود برگردانيد او را، تبليغات دامنهدار از اصل مذهب شروع كردند تا اسلام اصل و اساس را تبليغات دامنهدار به خلاف كردند. و بعد هم جدا كردند روحانيت را از دانشگاه، هر كدام را مفقود كردند. آنها را هم بسيارشان منحرف كردند، البته در آنها، آنهايى بودند كه بسيارى منحرف نبودند لكن نمىتوانستند، چون قدرت در دست آنها بود و بعضى از آنها هم منحرف كردند به طورى كه ايجاد دشمنى بين دانشگاه و روحانى كردند. مىديدند كه اگر اين دوبار مستمر شوند، خطرناك است. بنابراين چند جور اينها نقشه داشتند. يكى نقشه سركوبى كه آنى را كه نمىشود الا به سركوبى، سركوبش كنند، حبس ببرند، زجر بدهند، به بهانههاى مختلف بگيرند (زمان رضاشاه بدتر بود در قضيه، گرفتار شديم، زمان اين هم بود) و آنكه را مىشود منحرفش كرد، منحرفش كنند، آنكه نه، انحراف عقيدتى مىتواند در او تأثير بكند، آنها را بيايند و سرگرمشان كنند به يك مسائلى كه سراغ همان مسائلى را كه خودشان است
صحيفه نور ج 8 صفحه 122
سرگرم كنند و به دستجات زيادى را، شماها را سرگرم كنند به همان محيطى كه خودتان داريد و جورى وضع راپيش بياورند كه شما به مسائل سياسى كم توجه كنيد يا نكنيد. يك دستههاى زيادى هم از جوانهاى ما را براى اينكه منحرفشان كنند از اساس، به مراكز فحشا كشيدند كه بيشتر جوانهاى ما از اين راه انحراف پيدا كردند. مراكز فحشا در همه جا و خصوصاً در شهرهاى بزرگ و بالاخص در تهران مراكز زياد براى فحشا و براى آن كارهايى كه مىدانند، درست كردند، دامن زدند، آسان كردند رسيدن به شهوات را. راديو و تلويزيونى كه بايد مربى جوانها باشد منحرف كننده شد، سينما و تئاتر كه بايد مربى جامعه باشد منحرف كنند شد. با تمام قوا كوشش كردند كه اين ملت را اولاً از هم جدا كنند، تكه تكهاش كنند، صنف دانشگاهى عليحده براى خودش يك مطلبى باشد، روحانى عليحده باشد، ورزشكار عليحده باشد، بازارى عليحده باشد، همه را تكه تكه كنند، آنقدرى كه مىتوانند منحرف كنند و نيروى جوانى را به باد بدهند.
تبليغات سوء اجانب در شستشوى مغزى و از خود بيگانه ساختن ملت
و يك راه ديگر هم قضيه تبليغات دامنهدارى براى ترقياتى كه در غرب هست كه جوانهاى ما را غربزده كنند، اعتماد به كشور خودشان را از آنها بگيرند، اينها ديگر اتكال به خودشان نداشته باشند، هر صحبتى كه مىشود صحبت از غرب پيش بيايد، خيابانها را به اسم آنها اسمگذارى كنند، ميدانها را به اسم آنها اسمگذارى كنند، مراكز علم را با اسم آنها چه بكنند، جورى تربيت كنند اين ملت را كه خودش را ببازد و خودش را از دست بدهد، بجاى آن يك آدم غربى بنشيند. يك آدم اسلامى شرقى كه بايد متكى به خودش باشد، متكى به مكتب خودش باشد اين را شستشو كنند، شستشوى مغزى به اصطلاح بكنند و به جاى يك آدم شرقى، يك آدم غربزده درست بكنند كه هر چه صحبت بكنند، از آنها. گويندههايشان بگويند كه ما همه چيزمان را انگليسى مىسازد، ما اگر بخواهيم به تمدن برسيم، همه چيزمان بايد انگليسى باشد. گوينده معروفشان، اينطور. الان هم ملاحظه مىكنيد كه اين مسأله هست تا يك كسى مريض مىشود بايد برود اروپا. طبيب نداريم ما؟ داريم طبيب، اما جورى تربيت شدهاند اينها كه حتى خود طبيبها هم اتكاء به نفسشان از دست رفته، خود طبيب هم وقتى بروند، مىگويد ديگر گذشته بايد برود به جاى ديگر، مىرود آنجا هم اكثراً نتيجه معلوم نيست حاصل بشود. ما را از خودمان جدا كردند. آن شجاعت انسانى كه در انسان بايد باشد و همه چيز را طرد كند و بگويد من هستم در مقابل همه، از او گرفتهاند، مىگويد من هيچ هستم و همه آنها هستند. در صورتى كه اين اشكال در كار نيست و آنها ترقيات مادى زياد كردند، ما اين را در آن اشكالى نداريم لكن اشكال سر اين است كه ما آدابمان را هم از آنها مىخواهيم بگيريم، قوانينمان را هم مىخواهيم از آنها بگيريم، آنوقت هم كه قانون اساسى را نوشتند، از بلژيك و بعضى جاهاى ديگر گرفتند و نوشتند. همه چيزمان را خيال مىكنيم آنها مقدمند، در صورتى كه در تمدن مقدم نيستند بلكه بسيار عقب افتادهاند، آنى كه جلو هستند اين است كه آلاتى درست كردند آدمكش. دنيا را به آتش مىزنند اينها. اخيراً هم مىگويند يك چيزى درست كردهاند، يك بمبى
صحيفه نور ج 8 صفحه 123
درست كردهاند، كه پنج مقابل زيادتر از آنى است كه در آن 200 هزار نفر را در يك بمب كشتند. افتخارشان به اين كه دنيا را متبدل كردهاند و مىخواهند بكنند. يك جمعيت آدمكش و آدمخوار، اگر تمدن اين است، همه عالم بايد از تمدن بيزار باشند. مجرد اينكه طياره درست كنند، ما قبول داريم خوب جهت ماديش صحيح است، اما جهت انسانيش، آن چيزى كه بشر را به آرامش مىكشد، آن چيزى كه انسان را متمدن مىكند، در غرب از آن خبرى نيست. اگر باشد، در شرق است. آنكه ضامن اين است كه يك كشورى درست بكند كه متمدن باشد، آزاديخواه به معناى حقيقيش باشد، استقلال داشته باشد به معناى حقيقيش، آن مكتب انسانيت است، غير از او هيچ نيست. آنكه مىتواند آزادى به مردم بدهد، آن آزادى كه در غرب است يك قدرى فحشاست كه هر جورى دلشان مىخواهد عمل كند در شهوات، هيچ قيد و بندى نباشد، آزادند هر طورى دلشان مىخواهد در فحشا غوطهور شوند. يك مقدارش هم كلاه سر ما گذاشتن است كه ما آزادى مىدهيم. در زمان رژيم سابق مىگفتند كه آزادى زياد دادند كارتر مىگفت كه زياد آزادى دادند به اين ملت، اين فريادى كه از مردم بلند مىشود، براى اينكه آزادى زياد است!! اين حبس و اين زجر و اين بساطى كه در ايران بود و يك حبس بود مملكت ما كه 35 ميليون جمعيت توى حبس بودند، نه يك مطبوعات ما آزاد بود، يك كلمه نمىتوانستند بنويسند، نه راديو آزاد بود، يك كلمه نمىتوانستند خلاف بگويند، همه آن ديكته بود و از طرف سازمان امنيت درست مىكردند و دست اينها و از طرف بالاترها هم درست مىكردند و دست آنها هم مىدادند. يك وكيل را ملت تعيين نكرده، اينكه حالا فلان جمعيت مىگويند كه نخير ما آزادى داشتيم و وكيل خودمان است، براى اينكه مىخواهند اين را از آن چيزى كه دادگاهها دارند مطالعه مىكنند، مىخواهند نجات بدهند نه اين است كه وكيل را خودشان تعيين كردند، خودى در كار نبود كه تعيين كند. آزادى به اين معنا كه مردم در انتخابشان آزاد باشند، در اقوالشان آزاد باشند، مطالبى كه دارند بتوانند بگويند، هيچ اصلاً نبود.
جديت در تحقق محتواى اسلام در داخل و خارج
آنى كه آزادى به مردم مىدهد، آزادى در حدودى كه فحشا نباشد، آنى كه مخالف با شخصيت انسانى است، نباشد، اين را مكتبهاى توحيدى مىدهند كه در رأس آنها اسلام است. گرايش بايد پيدا كرد به اين مكتب. اگر بخواهيد سعادتمند بشويد، جديت كنيد كه اين مكتب تحقق پيدا كند در خارج. حالا يك اسمى هست، در عين حالى كه اسمى هست، از همه آن رسمىها بهتر است. همين حالايش هم از آنها بهتر است، دليلش اين است كه ما اشخاص مختلف كه آن روز نمىتوانستيم در يك مجمعى در يك مجلسى با هم مجتمع بشويم، اگر شما مىآمديد اينجا وقتى بيرون رفتيد بايد برويد حبس، الان آزاد نشستهايد، قلمها هم آزاد است. حتى آنهائى كه بر خلاف نهضت هم هستند، به آنها حرفى نمىزنند، دارند مىنويسند و مىگويند و مزخرفات خودشان را مىگويند. الان هم كه باز ما يك اسمى از جمهورى اسلامى داريم و باز محتوايش به آنطورى كه دلخواه است تحقق پيدا نكرده است، باز نه
صحيفه نور ج 8 صفحه 124
قانون اساسى جمهورى اسلامى درست شده است و نه رئيس جمهورى ما داريم و نه مجلس شوراى ملى داريم و يك دولت انتقالى است، معذلك خدمت همين دولت انتقالى در همين پنج ماه از خدمتهايى كه آنها كردهاند (بگويم كه خدمتى نكرده بودند) خدمتهائى كه اينها كردهاند ارزشمند است، منتها قلمهاى مسموم است كه هى مىگويند چه شد، چه شد.
چه مىخواهيد بشود آقا؟ يك قدرت بزرگى كه همه چيز شما را به باد داده بود اين نهضت برد از بين. اگر هيچ چيز نشود الا اين، بس است ديگر، باقىاش را خودتان درست كنيد. اگر ما هيچ نداشتيم الا اينكه دست مفتخوارها را از نفت قطع كرديم، نفت مال خودتان است الان، دست جنايتكارها از خزينه دولت قطع شد، اينها همه نفت را، آنقدرش را كه به آنها مىدادند عوضش هم به خودشان دادند، پايگاه درست مىكردند برايشان، آنقدرى هم كه تو جيب اين ملت بايد بيايد، خود اينها مىخوردند. به صورت حسابهايشان برسيد، هر فردشان از اين نفت مىبردند، برسيد به حسابهايشان و مىرسند به حسابهايشان. همين چهار، پنج ماهى كه اين دولت انتقالى هست، باز يك دولت مستقر ما نداريم، همين چهار، پنج ماهى كه يك بويى از جمهوريت اسلامى هست و باز آنقدرى كه بايد بشود، نشده است و طولانى است باز راهمان، همين قدرش هم نمىشود مقايسه كرد حتى با مملكتهاى ديگر اين چيزى كه الان هست، اين كارهائى كه الان شده، مقايسه با آنها نمىشود كرد. ممالك ديگر الان تحت سيطره همين ابرقدرتها هستند و اينجا سيطره آنها را شكست در هم اين نهضت و از بين برد. باز گرفتار آنهايى هستند كه مىكشند و مىبرند و مىزنند و همين امروز يك آقايى كه آمده بود گفت كه من و بچههايم و بچه شيرخوارم و زنم و همه را در حبس بردهاند از يك مملكت ديگر آمده بودند. اين حرفها نيست الان، الان آن كه مىترسد، جنايتكاران هستند كه مىترسند. مردم عادى ديگر چه ترسى دارند؟ براى اينكه بناى بر ظلم نيست، بناى بر اين نيست كه مردم را غارت كنند، در اين پنج ماه اگر يكى پيدا شد كه بگويد دولت اينجا به ما ظلم كرد ما را غارت كرد، پيدا نمىشود همچو چيزى. بله صاحب قلمهايى كه مىخواهند انتقاد بكنند، انتقاد مىكنند منتها انتقاداتشان راههاى ديگر است. آنها كه نمىگويند دزدى كردند، آنها هم چيزهاى ديگر مىگويند. همين دست دزدى از خزاين يك مملكت كوتاه شدن، اسباب اين مىشود كه انشاءالله بعد از يك چندى اقتصاد ما اقتصاد صحيحى بشود، انتساب به ساير ممالك را احتياج نداشته باشيم. يك مملكتى خودش خودكفا بشود، خودش بتواند ارزاق خودش را اداره بكند. اين خانه خرابها به اسم اصلاحات ارضى بكلى از بين بردند زراعتها را، بكلى كشاورزى را از بين بردند و يك بازارى درست كردند براى خارجىها.
برادرها! به اسلام روى بياوريد، همه. توجه به اسلام بكنيد. از تفرقه دست برداريد. توجه كنيد وحدت كلمه، اينى كه رمز پيروزى شما شد، اسلام و وحدت كلمه، اين دو تا مطلب را نگهش داريد محكم. خداوند انشاءالله شما پهلوانها را پهلوانتر كند و ما معممين را هم معممتر كند. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 125
تاريخ: 24/4/58
بيانات امام خمينى در جمع علما و لشگر 16 زرهى قزوين
ترسيم چهره ارتش در رژيمهاى فاسد و حكومت اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
حالا كه ما در اين اتاق كوچك مىبينيم كه جمع شده است بين علما و ارتشيان، اين بهتر است يا آنوقت كه ارتشى يك طرف بود و علما يك طرف و ملت جداى از ارتش و ارتش جداى از ملت؟ رژيمهاى فاسد با حكومت اسلامى يكى از فرقهايش هم همين است كه در رژيم فاسد از باب اينكه خيانتكارند به ملت، از ملت مىترسند و براى اينكه مبادا يك وقت ملت كه ناراضى از آنهاست قيامى بكند، يك ارتشى درست مىكند كه اين ارتش ملت را بترساند. در رژيمهاى فاسد، ارتش براى ارعاب ملت ايجاد مىشود و ملت هم ارتش را دشمن خودش مىداند، ارتش هم ملت را. از اين جهت اينها هميشه از هم جدا هستند و بدخواه هم هستند. شايد آنهايى كه مسجد مىروند عوض اينكه دعا بكنند نفرين مىكنند آنها هم كه در ارتش هستند، ارتش رژيم فاسد به جاى اينكه حفاظت كنند از ملت، ملت را به تفنگ مىكشند. اين مال رژيم فاسدى كه ايجاد ارتش براى اين است كه خودش مىترسد و مردم را مىترساند كه مبادا مردم بر ضدش قيام كنند. در حكومت اسلام اين مطلب مطرح نيست براى اينكه حاكم اسلام و رئيس دولت اسلام از مردم هيچ نمىترسد چون خيانتكار نيست، از خود مردم است و توى مردم است.
شما شايد شاهد اين مطلب بودهايد يا شنيدهايد كه همين محمدرضا وقتى كه مىخواست از خيابانى عبور كند برود مثلاً به يك جايى، يكى دو روز قبل اين مأمورين ساواك مىآمدند و اين خانههايى كه سر راه بودند همه را تحت نظر مىگرفتند و كنترل مىكردند و مأمور مىگذاشتند و اشخاص را از خانه بيرون مىكردند، خيابانها را تحت نظر قرار دادند و از مأمورين خودشان آنجا مىگذاشتند، براى چه بود؟ براى اينكه او خائف بود، آدم خائن خوف دارد، مىترسد، مىترسد كه از اينجا كه عبور بكند، مردم با او بد هستند، چه چون مردم بدند شايد او را ترور كنند، شايد بريزند سر او. اما حكومت اسلامى از مردم نمىترسد به مردم چون خيانتى نكرده و لهذا در صدر اسلام همان مسجدى كه عالم در آن بود، همان مسجد هم ارتشى بود و سردارهاى سپاه هم همانجا بودند و با هم نماز مىخواندند و با هم اطاعت مىكردند و با هم، هم جنگ مىكردند. يك همچين وضعى داشت.
صحيفه نور ج 8 صفحه 126
اجتماع اقشار مختلف در كنار يكديگر و در كمال آرامش، از بركات نهضت است
شما قبل از اينكه اين نهضت بشود هيچ وقت با اين آقايان مجتمع نمىشديد يك جائى و هيچ وقت هم پيش ما نمىآمديد. ماها با هم گاهى هم مجتمع مىشديم، شما هم با هم و هر دو از هم جدا. اين نهضت اسباب اين شد كه ما همه با هم حالا هستيم، نه من از شما مىترسم، نه شما از من و نه آقايان از شما فرار مىكنند و نه شما از آقايان فرار مىكنيد، همه رفيق و دوستيد. اين آرامش خاطرى كه الان در ما هست و در شما كه شما آرامش داريد از اينكه نمىترسيد از ملت و آرامش دارد ملت از اينكه نمىترسد از شما اين، يكى از بركات اسلام است كه به ما رسيده است و اين ارزشمند است خيلى. آنهائى كه در رژيم سابق، همين ساواكىها و امثالشان كه در رژيم سابق مردم را اذيت مىكردند آنطورها، وجدانشان ناراحت بوده است. بله، گاهى مىشود كه انسان ديگر وجدانش هم تغيير مىكند اما اكثراً ناراحت مىشدند از اينكه يك همچنين كارهايى را مىكردند با وحشت بودند توى مردم وقتى كه همچين كارهايى مىكردند آرامش خاطر، اطمينان خاطر كه از نعمتهاى بزرگ است نداشتند. الان آرامش خاطر است، همهمان حالا با اينكه نيمه راه هستيم، اگر انشاءالله راه را به آخر برسانيم و اين ريشه فاسدى كه خيال مىكنند با مثلاً سوء قصد به كسى، با ترور يك كسى ديگر كارشان انجام مىگيرد و حال آنكه نه، ديگر گذشته وقتش. لابد شنيديد كه امروز هم يكى از علماى تهران را سوء قصد به او كردهاند، آقاى آقارضى را به اصطلاح سوء قصد كردند، سه تير هم به ايشان زدند لكن به جايى نشده است، ايشان نجات پيدا كردند. اينها خيال مىكنند كه با اين مسائل مىشود ديگر برگرداند يك ملتى كه جوانهايش مىآيند پيش من يك دفعه و دو دفعه نه، زياد و از من تقاضا مىكنند كه تو دعا كن كه ما شهيد بشويم. اين از ترور ديگر نمىترسد، اين شهادت هم مىخواهد، با آغوش باز دنبال شهادت مىرود. اين تعليم اسلامى اينطورى است. رمز پيروزى ملت ما همين بود كه ديگر نمىترسيدند از اينكه بروند توى خيابان بكشندشان، مىرفتند، خيلى هم كشته مىشدند، بالاخره هم با همين فريادها و دادها و الله اكبرها پيروز شدند. رژيم اسلامى اينطور است كه افرادش از مسجد هستند، از مسجد نهضت مىشد و از مسجد مىرفتند به ميدان، به ميدان جنگها. در جمعهها كه خطابه مىخواندند يا غير جمعه كه مىرفت آن سردارشان منبر و صحبت مىكرد، از آنجا راهش را مىانداخت براى اينكه بروند مبارزه كنند و يك همچين روحيهاى كه از مسجد تحقق پيدا مىكند، اين ديگر نمىترسد از اينكه حالا من بروم شايد چه بشود، اين مسجدى است، الهى است، آدم الهى نمىترسد از اينكه حالا شايد من هم بكشند. بهتر، ما جاى بهترى داريم، آنها بايد بترسند از مردن كه خيال مىكنند وقتى مردند تمام شد، يا اگر تمام نشده، آنجا كه بروند چه خواهند كرد با آنها، اما آنهايى كه راهشان و حسابشان درست است با خالق خودشان، اينها چرا بترسند؟ نمىترسند.
در هر صورت حالا از بركات اين نهضت همين اجتماع ما در اينجاست. ما و علماى بزرگ و محترم قزوين و شما آقايان ارتشىها همه با هم اينجا مجتمع و همه برادر و دوست و با آرامش خاطر اينجا نشستهايم و با آرامش خاطر هم مىرويم و اين يكى از بركاتى است كه از اسلام به ما رسيده است.
صحيفه نور ج 8 صفحه 127
تلاش در عرضه محتواى اسلام به عالم، به عنوان يك مكتب نمونه
اميدوارم كه اين راه را همه با هم طى كنيم و آن حكومتى را كه اسلام خواهد (حالا باز نشده است، اول مطلب است، يك نسيمى از اسلام آمده و الا الان باز نشده است) آن حكومتى را كه اسلام مىخواهد و آن رژيمى را كه اسلام مىخواهد متحقق باشد، انشاءالله متحقق بشود به طورى كه شما هر جا برويد، بازار برويد ببينيد بازار اسلامى است، ديگر اجحاف نمىشود، زيادفروشى بيجا نمىشود، كمفروشى نمىشود، ربا نمىشود، مفتخورى نيست، در ارتش برويد ببينيد كه اسلامى هست، همهشان توجه به اسلام دارند، نماز مىخوانند، روزه مىگيرند ماه رمضان و هكذا در مسجد برويد مىبينيد كه همه چيز درست است، در ارتش برويد مىبينيد كه مثل اين است كه توى مسجد رفتهايد و همه جاى مملكت، وزارتخانههايش، اداراتش همه اسلامى بشود. اگر انشاءالله آنى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است بشود، كه تحقق پيدا بكند، آنوقت يك نمونهاى است كه در عالم عرضه بشود به اينكه آنكه ما مىخواستيم اين است و الان هم كه تا اينجا رسيديد، كارى انجام گرفته است كه دنيا باورش نمىآيد، اين كار را اسلام كرد. مردم چون فرياد كردند اسلام، تودههاى مردم داد زدند اسلام، وقتى كه از پهلوى ارتش رفتند ارتش هم به اينها متصل شد، وقتى از پهلوى ژاندارمرى رفتند ژاندارمرى هم به اينها متصل شد، همه متصل شدند به هم و اين مطلب اعجازآميز را متحقق كردند و اميدوارم كه اين تتمهاش هم، همه مجتمعاً با هم انشاءالله برسيد. و قضيه، قضيه قانون اساسى را هم با آن مجلس خبرگان كه بايد اشخاص بسيار خبير و اسلامى باشند، آنها هم متحقق بشود، كه قانون اساسى اسلامى، يك مجلس شوراى اسلامى، يك رئيس جمهور اسلامى، همه اينها تحقق پيدا بكند و بعد كه اينها تحقق پيدا كرد، كارهاى اصلاحى آسان پيش رود. انشاءالله خدا همه شما را حفظ كند و موفق باشيد به اينكه همهمان خدمت كنيم به اين. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 128
تاريخ :24/4/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده داروسازى دانشگاه تهران
طرح مسائل غير اصولى، توطئهاى براى انحراف از مسائل اصلى
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائلى كه شما حالا طرح كرديد بسياريش را يا اكثرش را و يا همهاش را من مىدانم و مشكلات تحصيلىتان را هم مىدانم لكن من حالا احساس مىكنم اين اجتماعاتى كه در اين چند روز اينجا مىشود و مسائل غير اصولى طرح مىشود دنباله يك توطئهاى است كه اين گروههائى كه مىآيند توجه به آن ندارند. الان ما بعضى از مسائل اصولى داريم كه اگر از طرف همه قشرهاى ملت، چه بانوان و چه آقايان به آن توجه نشود، اصل مسائلمان و اصل استقلال مملكتمان ممكن است به خطر بيفتد. ما امروز بايد تمام توجهمان را به طرح قانون اساسى و انتخاب خبرگان منعطف كنيم، كه در قانون اساسى كه طرح شده است و كسانى كه صاحب رأى هستند رأى بدهند و انتقاد كنند، چيزى بايد اضافه بشود اضافه كنند، چيزى بناست كسر بشود كسر كنند، قيدى بايد در آن اضافه بشود، شرطى بايد اضافه بشود، اينها را بررسى كنند و بنويسند و به مجلس خبرگان كه الان براى اين كار مهياست تسليم كنند و دنبال آن هم توجه كنند به اينكه سرنوشت مملكت ما و سرنوشت اسلام به اين خبرگانى است كه بايد تعيين شوند و توجه بكنيد به اينكه چه جور اشخاص بايد تعيين بشوند، اشخاصى كه متدين باشند، اشخاصى كه اسلام را قابل انطباق بدانند و نگويند اسلام مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است و ديگر حالا به درد نمىخورد، چپى نباشند، راستى نباشند، امين باشند و امثال ذالك، عالم به اوضاع باشند، عالم به اسلام باشند اسلامشناس باشند، از اين قبيل اشخاص تعيين كنيد تا اينكه بروند و مطالعه كنند در قانون اساسى و اين طرحى كه داده شده است تصحيح كنند و بعد به آراء عمومى گذاشته بشود.
توطئه جهت انحراف اذهان
الان توجه به مسائل فرعى كه بايد بعد از اساس مسائل طرح بشود، اين الان صلاح نيست. بلكه من در اين چند روزى كه صحبت قانون اساسى است و مىبينم كه اشخاص مختلف و گروه مختلف مىآيند شكاياتى دارند از همه اطراف و بعد يك مسائل ديگرى در روزنامهها و در مجلات طرح مىشود كه همه اينها به نظر من مىآيد يك توطئهاى در كار باشد كه بخواهند اذهان ملت ما را منحرف
صحيفه نور ج 8 صفحه 129
كنند و توجهشان را از قانون اساسى كه اساس است منصرف كنند به جاهاى ديگر، چه حق باشد و چه باطل، به آنجاها سوق بدهند و آنها نتيجه بگيرند و ماها مشغول بشويم به يك مسائل و اختلافهائى كه خودشان ايجاد مىكنند و به يك مسائل جزئى كه يك احتياجات محلى، ذهنمان ار از اصل قانون اساسى، از انتخابات خبرگان و بعد هم از مجلس شوراى ملى كه بعد بايد تعيين بشود و رئيس جمهور كه بايد تعيين بشود كه اينها اساس مملكت هستند منحرف كنند. اگر غفلت از اينها بشود ممكن است كه ما دوباره برگرديم به وضعى كه اميدواريم برنگرديم. بنابراين من الان از همه شماها كه مسائلتان هم صحيح است، حق است، از همه شماها من خواهش مىكنم كه يك قدرى صبر كنيد در اين امور و مهلت بدهيد در اين امور و الان تمام ذهنتان را، تمام قوايتان را متوجه به اين مسائل اصلى بكنيد. اين مسائل اصلى كه اگر درست شود و ما يك مجلس شوراى ملى داشتيم، نه مجلس شوراى فرمايشى مثل سابق، يك مجلس شورائى كه اشخاص آن صحيح، اسلامى هستند، اسلام را كهنه نمىدانند، اشخاصى كه چپ و راستى نيستند، اگر يك همچو مجلسى درست شود، اين مسائل همه حل شود. من مىدانم كه الان در همه قشرهاى مختلف اشخاص مختلفى هستند كه صلاحيت ندارند، لكن حالا وقت اين نيست كه ما صدا در بياوريم، حالا وقت اين نيست كه ما اختلاف ايجاد بكنيم، از همه اطراف هم دارند اختلاف ايجاد مىكنند، در شهرها، در مرزها، در كردستان، در جاهاى ديگر و الان اشخاصى كه نمىخواهند اين نهضت درست بشود، دارند اختلافات ايجاد مىكنند. همين امروز اگر شنيده باشيد راديو اعلام كرد كه در مريوان يك جنگى واقع شده است و تقريبا بيست و چند نفر كشته شدند. اينها توطئه است. اينها را ايجاد مىكنند آن كسانى كه مىخواهند كه اين نهضت به آخر نرسد و قانون اساسى ما درست نشود، در آنجا به يك جور، در مركز به يك جور، در كارخانهها به يك جور، در مركز هر جا به يك طور. الان توطئهها در كار است براى اينكه نگذارند اين نهضت به آخر برسد و نگذارند كه ما قانون اساسى را به طور صحيح درستش كنيم و يك دولت مستقر و مستمرى كه همه امور را اصلاح بكند درست بشود.
لزوم انتخاب اشخاص متعهد و امين كه گرايش به چپ و راست ندارند
الان به نظر من كارهاى ديگر هر چه باشد دست دوم است، دست اول همين كارى است كه الان بالفعل هست كه هر كدام شما كه اهل نظر هستيد به قانون اساسى، مطالعه كنيد قانون اساسى را و نظر بدهيد و بعد از اين هم توجه به اين نكته بكنيد كه آرائى كه مىدهيد، راجع به اشخاص متعهد، اشخاص صحيح، اشخاص اسلامى، اشخاصى كه بشناسيد كه اينها مسلمانند و متعهدند و امين هستند، گرايش به چپ و راست ندارند، اين اشخاص را تعيين كنيد تا آنها آن قانون را بررسى كنند و بعد از بررسى و پيدا شدن استقرار و دادن رأى بر آن و اين مرحله را طى كرديم و داراى قانون اساسى شديم و دنبالش هم مجلس شورا است كه انشاءالله بعد به همت همه ملت، ملى و صحيح و با اختيار تام، مردم منتخبينشان را تعيين كنند كه در امورات نظر بدهند و آنوقت هم ما بايد بگوئيم كه منتخبين چه جور
صحيفه نور ج 8 صفحه 130
اشخاصى بايد باشند. در هر صورت الان وقت اين است. من مىدانم مشكلات هست و مشكلات نه اينكه شما تنها داشته باشيد، ما هم مشكلات داريم همه قشرها مشكلات دارند، از همه اطراف مىآيند مشكلاتشان را مىگويند، لكن اين مشكلات را حالا بايد يك قدرى پائين بياوريم، حالا بايد قدرى صرفنظر كرد، اين اشكالات را بايد يك قدرى صرفنظر كرد تا انشاءالله اين مسائل درست بشود، بعد برسيم به آن مسائلى كه بايد چه بكنيم، تحصيل بايد چه بشود. در تحصيل ما هم اشكال هست، نه در تحصيل شما فقط. انشاءالله من اميدوارم كه همه موفق و سالم باشيد و اين عرضى را كه كردم عمل بكنيد و الان كه پا مىشويد در نظرتان اين باشد كه اشخاصى كه بايد تعيين بشوند و صالح هستند در نظر بگيريد، ممكن هم هست كه از علماى تهران اشخاصى منتخب بشوند يعنى پيشنهاد بشوند كه اينها را تعيين كنيد و اينكه علماى تهران اگر تعيين كردند صحيح است. انشاءالله سلامت و موفق باشيد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 131
تاريخ: 24/4/58
پيام امام خمينى به حجتالسلام رضى شيرازى
بسمه تعالى
خدمت جناب مستطاب حجتالاسلام آقاى حاج آقا رضى شيرازى دامت افاضاته
خبر ناگوار سوءقصد به جنابعالى از طرف عناصر فاسد رژيم منحط سابق موجب نگرانى و تاثر گرديد. در اين موقع كه نهضت اسلامى با قاطعيت به راه خود ادامه مىدهد و بدخواهان رابه ياس و نوميدى مىكشد، با اين حركات مذبوحانه مىخواهند به خيال فاسد خودشان ايجاد وحشت در ملت مسلم كنند غافل از آنكه ملتى كه جوانان نورسشان از شهادت در راه هدف كه همان اسلام است استقبال مىكنند، از سوءقصدها و ترورها نمىهراسند. سوءقصد به اشخاصى كه در طول عمر به خدمت خالق و خلق اشتغال داشتهاند، اراده آنان را مصممتر و حقانيت مكتب را واضحتر مىنمايد. گروهى كه به اسم اسلام، فرزندان اسلام را ترور مىكنند و به اسم خلق، زندگى خلق را به تباهى مىكشند، مىتوان آنها را جز هواخواهان اجانب و خيانتكاران به اسلام و خلق مسلمان دانست؟ از خداوند تعالى سلامت و بهبودى جنابعالى را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 132
تاريخ: 24/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت كشور و استادان و دانشگاهيان اصفهان
اقدامات عمال اجانب اعم از ترور يا تخريب نمايانگر ياس و نابودى جبهه باطل است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اينطور احساس مىكنم كه باقيمانده رژيم مأيوس شدند، مأيوس شدند از اينكه بتوانند ديگر يك كارى انجام بدهند. دليل مأيوس شدن، اين دست زدن به اين ترورها و به اين كارهاى خرابكارى است. خوب لابد شنيديد كه امروز هم يكى از علماى تهران را ترور كردند لكن موفق نشدند كه بكشند، سه تا گلوله اصابت كرده است به يكى از علماى تهران. اينها دليل بر ضعف است، كسى كه خودش را ديگر ضعيف مىداند و از بين رفته مىداند به اين امور تخريبى دست مىزند و در اطراف كشور مىخواهد يك شلوغكارىهائى بكند و اذهان را مشوش كند و به خيال خودشان ارعاب كنند، در صورتى كه ملت ما ديگر نمىترسند از اينها. خود آنها كه بودند با همه قوايشان ملت از آنها نترسيد، در خيابان رفت، در خيابانها از بچههاى كوچك تا مردهاى بزرگ، زنها مردها رفتند در كوچهها و در خيابانها و فرياد كشيدند و با فرياد الله اكبر و اسلامى شكست دادند اينها را. بنابراين يك خيال باطلى است كه اينها مىكنند كه با يك ترور يك شخصى يا فرض كنيد كه يك پايگاهى را يك وقت يك تخريبى بكنند ديگر كارى مىتوانند انجام بدهند. اينها مأيوس از اين مسائلند از اين جهت يك همچو خرابكارىهايى مىكنند و بايد ملت قوى باشد و با قوت نفس، با اراده مصمم پيش برود و بايد ما يك سؤالى از اينهائى كه، بعضى از اين طايفههايى كه دست به اين شلوغكارىها مىزنند و خودشان را اسلامى معرفى مىكنند يا طرفدار خلق و توده و امثال ذلك، طرفدار آنها حساب مىكنند، ما يك سوالى از اينها بكنيم كه خوب و شما اگر اسلامى هستيد و مسلمان هستيد، چطور بر خلاف اسلام اقدام مىكنيد؟ و كشتن يك شخصى كه در عمرش هميشه مشغول به ترويج اسلام بوده است، به تائيد از مكتب اسلام بوده است مثل مرحوم آقاى مطهرى يا سوء قصد به عالمى كه در تمام عمرش مشغول به خدمت بوده است، هيچ كس از او يك چيزى كه بر خلاف مصلحت اسلام باشد نديده است، مثل آقاى، آقا سيد رضى كه الان هم در بيمارستان خوابيدهاند، اين باكجاى اسلام (اين) جور در مىآيد؟ شما مدعى هستيد كه ما مسلمان هستيم و براى اسلام مىخواهيم خدمت كنيم و علماى اسلام را، اولاد پيغمبر را مورد اصابه قرار مىدهيد.اگر آن دسته باشند، و اگر آن دستهاى باشند كه مىگويند ما طرفدار تودهها و خلق و اينها هستيم، مىگوئيم شما در اين پنج ماهى كه جمهورى اسلامى متحقق شده است،
صحيفه نور ج 8 صفحه 133
جز خدمت به مردم در اين پنج ماه چيزى ديديد كه حكومت فعلى، مأمورينش ريخته باشند منزل يك كسى و يك آدم بيگناهى غارتى كرده باشند، بيگناهى را گرفته باشند جز اينكه آن اشخاص فاسد را محاكمه مىكنند و كسانى كه فوج فوج مردم را كشتند يا امر به كشتن كردند. آيا شما زراعتهاى مردم را آتش مىزنيد نمىگذاريد كه زراعت كنند و كشت كنند، وقتى هم كشت كردند، نمىگذاريد برداشت كنند وقتى هم خرمن كردند، خرمنها را مىسوزانيد، اين خدمتى است به ملت؟ خدمتى است به توده مردم؟ آن رفراندمى كه همه مردم با آن موافق بودند و رأى دادند و صد، نود و هشت، نود و هشت و نيم رأى دادند، شما اگر چنانچه توده مردم را مىخواهيد، مصالح مردم را مىخواهيد، خوب اين مردم مىخواهند همهشان، چه شد كه خرابكارى كرديد؟ چه شد كه تحريم كرديد بعضى شماها؟ صندوقهائى كه، بعضى صندوقها را آتش زديد با اسلحه مانع شديد از اينكه بعضىها رأى بدهند، اين موافق با مصلحت تودهبود؟ حالا كه دارند براى اين مردم خدمت مىكنند، خانه سازى مشغولند الان، پاكسازى مشغولند الان، مردم دارند خدمت مىكنند، شما در مقابل اينها اينطور دست به هرج و مرج مىزنيد، اينها موافق با مصلحت مردم است؟ و ما از اين كارهائى كه اينها مىكنند هميشه در دادگاهها، همين است كه در دادگاهها اگر يك كسى يك كارى مىكرد، مىروند دنبال اينكه چه شخصى از اين نفع برده، آن كسى كه صاحب نفع است كى هست تا اينكه راه پيدا كنند بر اينكه از چه طريقى اين جرم واقع شده است. ما هم در اينجا وقتى كه ملاحظه مىكنيم كه اين خرابكارى مثلاً خرمنسوزىها، نگذاشتن اينكه مردم زراعت كنند، جلوگيرى از كارمندانى كه مىخواهند كار بكنند، جلوگيرى از كارخانههايى كه مىخواهد به راه بيفتد، بايد ببينيم اين به نفع كه تمام مىشود، تا ما برويم سراغ آن كه اينها از عمال آن طايفهاند كه به نفع آنها تمام مىشود و به نظر مىآيد كه در باب زراعت كه حتماً به نفع آمريكاست. آمريكاست كه عرضه دارد، زراعتهاى خودش را زيادى دارد و اگر چنانچه مشترى نداشته باشد، بايد بسوزاند يا بايد به دريابريزد. ساير كشورها اينطور نيستند. آنها هم محتاج (هستند) به شوروى هم از آمريكا صادر، مىشود.اين خرمنسوزى و جلوگيرى از كشاورزى به نفع آمريكاست و اما، حدسى كه ما مىزديم كه اين اشخاصى كه خودشان را چپى معرفى كنند يا به نفع خلق به خيال خودشان معرفى مىكنند اينها عمال آمريكا هستند، نه اينكه مربوط به آن طايفه ديگر باشند. مىشود به آنها هم باشند اما بيشتر احتمالش اين است كه اينها آمريكائى باشند، ساخته آنها باشند چنانكه اساس حزب توده را من يادم است، آن كسى كه حزب توده را در ايران ايجاد كرد سليمان ميرزا بود. سليمان ميرزا همسفر من بود در مكه، آدم نمازخوان و آدم مؤمن. دو تا هم، بچه از سر راه برداشته بود كه معامله اولادى با آنها مىكرد، آن هم برداشته بود آورده بود مكه، اين توده به آن معنا كه اينها مىگويند نبود كه اعتقاد هيچ نداشته باشد. اصلا اين از طريق انگليسها اين طرح را ريخته بود. آنوقت، در آنوقتى كه سليمان ميرزا بود. زمان سابق بود، آمريكائىها خيلى در اينجا چيز نداشتند بلكه هيچ، اين كه زياد دست داشت انگليسها بودند ولهذا رضاشاه (را) هم انگليسها آوردند، به طورى كه خود آنها در راديو گفتند، گفتند ما اين را آورديم و بعد كه خيانت كرد بيرونش كرديم. حالا ديگر انگليسها نيستند، هر چه هست
صحيفه نور ج 8 صفحه 134
آمريكاست كه زيادتر، در اينجاها، هم نفع و طمع زيادتر است هم نفوذش در اين ممالك شرقى بيشتر است و انشاءالله اين نفوذ در ايران ديگر قطع شد و قطع مىشود.
از اين جهت به نظر آدم مىآيد كه اين شلوغكارها به نفع آمريكا دارند كار مىكنند. اگر مدعىاند كه به نفع ملت و آنطور كه ادعا مىكنند كه ما مىخواهيم ملت چه بشود، خوب اينها مىبينند كه الان كارهاى زيادى براى اين ملت شده است، كارهائى شده است كه همهاش به نفع ملت مىبوده، اگر واقعاً اينها ملى هستند، خوب چيزى كه به نفع ملت است بايد بيايند كمك بكنند، همانطورى كه مىبينيد كه در جاهايى كه الان دارند زراعت بر مىدارند اجزاء ادارات و عرض مىكنم كه دكترها و مهندسين و زنها و مردها توى بيابان مىروند و با مردم كمك مىكنند كه اين سابقه ندارد در ايران يك همچو وضعى، خوب، وقتى يك همچو وضعى در ايران حالا پيش آمده كه دكترها هم مىروند توى كشتها و براى مردم كمك مىكنند، معممين هم، علماى بلاد هم بعضى وقتها مىروند كمك مىكنند به مردم، در تلويزيون من ديدم كه اشخاصى كه آنجا بودند، اشخاص، خلاصه ازاين صنف جمعيت بودند، رعيتها نبودند كمك مىكردند، زن بود، مرد بود. اگر اينها راست ميگويند كه رأى ملت اينها مىخواهند خدمت بكنند، خوب آنها هم بيايند بااينها شريك بشوند در برداشتن زراعت، در كشت و زراعت، چرا جلوگيرى از كشت مىكنند؟ بعد هم كه كشت كردند مردم، زحمت يك ساله يك كشاورز يا چند كشاورز كه يك خرمن است آن را آتشش مىزنند. اين صحيح است كه يك كسى ادعا بكند كه من موافق با خلقم، من خدمتگزار به خلقم، خدمتگزار به توده هستم لكن خرمنش را آتش مىزنم، زراعتش را به باد فنا مىدهم؟ اينها، آدم بايد ازشان بپرسد، آن طايفه را ازشان بپرسد كه شما مىگوئيد من مسلمانم، آدم مسلمان، مىشود كه يك كسى مسلم باشد و اينطور شلوغكارى بكند و آدمكشى بكند و اينها؟ يا تودهاى هستيد و اهل مثلاً طرفدارى از خلق به قول خودتان، آدمى كه طرفدار است، مىشود كه يك آدم طرفدار مردم و ضعفا و مستمندان برود دم چيزها بايستد بگويد كه كار نكنيد، بيائيد حقوق را از ما بگيريد و كار نكنيد؟ اين پول از كجا مىآيد كه اينها مىدهند به كارمندان كه كار نكنند و حقوق بگيرند؟ براى كار نكردن حقوق بگيرند؟ اين جز اين است كه مىخواهند اختلال (پيدا بشود؟)، آن پول مبدأش آن خزانههاى ديگران است و مىخواهند هم اختلال پيدا بشود در امر مملكت بلكه دوباره آن اربابها بيايند و اينها هم به نوائى برسند؟ لكن بايد بدانند كه نه، ديگر مسأله از اينها گذشته، راه طى شده تا نيمه راه و اين باقىاش هم طى خواهد شد.
تأكيد بر گسترش تحول اسلامى در كليه دستگاههاى مملكتى
شما همه مى بينيد كه يك نهضت اسلامى در همه جا پيدا شده، يك تحول اسلامى پيدا شده. اين تحول اسلامى كه در مردم پيدا شده است و همه يك علاقهاى پيدا كردهاند به اسلام و توجه كردهاند كه با اسلام مىشود پيشرفت كرد، اين علاقه رابه اين زودى نمىشود ديگر از مردم گرفت. مردم ديدند كه اسلام كار از آن مىآيد، اين هم كه مىبينيد كه اينها الان جديت مىكنند كه مثلاً اشخاص مبرزى را چه
صحيفه نور ج 8 صفحه 135
بكنند، براى اينكه اينها هم از اسلام ترسيدهاند، اينها ديدهاند به اينكه اسلام از آن همچو كارى آمده است كه يك ملتى كه هيچ نداشت بر همه چيز مقدم شد، فقط ايمان داشت، فقط فرياد مىكرد الله اكبر و با فرياد الله اكبر بيرون كردند اينها را، دست همه اينها را قطع كرد. الان همه چيز مال خودتان هست منتها از بس كه خرابى به جا گذاشتهاند، دولت تا آمده بيايد يك خردهاى ترميم بكند خرابىها را، يك مقدارى البته طول دارد و البته بايد همه وزارتخانهها، همه ادارات، همه دستگاهها بايد يك تحول اسلامى پيد ابكند. يعنى ما كه حالا مدعى هستيم همهمان به اينكه رژيممان رژيم اسلامى است، جمهورى اسلامى داريم، انجمنهاى اسلامى بپا مىكنيم، بايد كوشش كنيم به اينكه فرمهائى كه در وزارتخانههاست اسلامى بشود كه كسى كه وارد مىشود در وزارت مثلاً كشور، ببيند كه وارد شده در يك جايى كه همه چيزش اسلامى است و همه، همهشان اسلامى هستند، يك چيزهاى غير اسلامى به چشمش نخورد. نمىشود كه ما مدعى بشويم كه جمهوريمان اسلامى است لكن وقتى برويم در اين اداره، باز همان مسائل سابق باشد، در آن اداره. هم اين نمىسازد با هم، تناقض (است) اين، من مدعى باشم اسلامى هستيم، رژيممان اسلامى است لكن محتوايش نباشد. بايد با كوشش شما آقايان كه انجمن اسلامى درست كرديد آنجا و اميدوارم كه همه ايران يك انجمن اسلامى باشد. انجمن اسلامى انشاءالله با كوشش شما جوانها، با كوشش همه زن و مرد ايران، يك مملكت اسلامى بشود كه آنطورى كه احكام اسلام همه جا برود و بدانند مردم كه يك همچو رژيمى هم مىشود در دنيا باشد كه در آن ظلم نباشد، در آن خلاف عدالت نباشد، در آن دزدى نباشد، در آن فحشا نباشد، بازارش بازار اسلامى باشد. البته اينها يك مقدارى كوشش لازم دارد، يك مقدار تعقيب لازم دارد، يك مقدارى رنج مىخواهد اين چيزها، اين مملكت از خودتان است، مثل اينكه براى منزل خودتان شما زحمت مىكشيد حالا بايد براى مملكتتان زحمت بكشيد. يك روزى بود كه اين منطق بود كه خوب ما زحمت بكشيم و ديگران ببرند، چرا؟ امروز آنطور نيست كه يك ديگرى داشته باشيم كه زحمتهاى شما را ببرد، اين عايد خود مملكتمان مىشود، عايد خود كشور مىشود و زحمتها هدر نمىرود و آنچه باز من بايد حالا عرض كنم به شما قضيه كوشش كردن در اين قانون اساسى و خبرگان است كه وقتى كه بنا شد خبرگانى تهيه بشوند، بايد كوشش كنيد كه يك اشخاصى كه متعهد باشند، مؤمن باشند، چپ و راستى نباشند، امين باشند، يك همچو اشخاصى را (كه) مطلع از اسلام باشند، اسلامى باشند، ما مىخواهيم يك قانون اسلامى را رسيدگى بكنيم و آن اسلام را كه بخواهيم رسيدگى بكنيم بايد يك اشخاصى باشند كه اسلام را بدانند چه است، احكام اسلام را بفهمند چه است، معتقد باشند كه اسلام يك رژيمى است كه لازم است كه در مملكت ما باشد. الان بايد همه قوا را روى هم بگذاريد براى اينكه اين قدم، قدم كه دارد نهضت پيش مىرود در هر قدم همان قدم راتعقيب كنيد كه انشاءالله پيش برويد و اميدوارم كه خداوند همه شما را حفظ كند و موفق باشيد و به خدمتگزارى، همه ما انشاءالله به خدمت به اين مردم، خدمت به اين مستمندان موفق باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 136
تاريخ: 24/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اساتيد و علماى اصفهان
جدا كردن دو قدرت روحانى و دانشگاهى از مأموريتهاى رژيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين چند روز كه شنيدم و خواندم كه دانشگاهىهاى اصفهان با علماى اصفهان مجتمع شدهاند، بسيار از همه متشكرم و اميدوارم كه ادامه پيدا كند اين وحدت. اين اختلافى كه بين دانشگاه، روحانى، معالاسف در زمان رژيم بود يك چيز من باب اتفاق نبود، يك مطلب حساب شده بود كه هم روحانى از او بىخبر بود و هم دانشگاهى.
به دانشگاه كه مىرفتند، دستگاهى كه بايد مأمورند كه اين دو را از هم جدا كنند، راجع به روحانيين مطالبى مىگفتند كه مع لاسف جوانهاى ما باورشان آمد. پيش روحانيون هم كه مىرفتند مطالبى از دانشگاهگفتند كه آنها هم باور مىكردند و هر دو قشر غالباً غافل از اين بودند كه دارند آنها را به كجا مىكشند. هر دو قشر توجه نداشتند كه آنها قصد اين ندارند كه يك دانشگاه خوبى درست بشود و يا يك روحانى خوبى، آنها دنبال اين بودند كه اين دو قدرتى كه قدرت متفكر ملت هست و ممكن است كه ملتها را اينها بيدار بكنند، اينها را از هم جدا بكنند، نه فقط جدا، طورى بكنند كه مقابل هم بايستند، صف آرائى بكنند. آنها به اينها مطالبى بگويند، آنها به اينها، اينها سرگرم خودشان باشند و غافل از مسائل اصلى كه بر ملت و مملكت مىگذرد چنانچه حالا هم، كه من اين را بايد تكرار كنم و اين را گفتم كه ما از اين تكرار هيچ اشكالى نمىبينيم براى اينكه يك مريضى اگر چنانچه سرش درد بكند پيش صد تا طبيب كه برود مىگويد سرم، نبايد بگويد كه چون تكرار مىشود و يك دفعه بگويد سرم، يك دفعه بگويد پايم، يك دفعه بگويد دلم كه مبادا تكرار بشود.
درج مطالب تحريك آميز، توطئهاى براى انحراف از مسائل اساسى
ما الان حكم يك مريضى را داريم كه بايد آن مرض خودمان را افشا كنيم، بگوئيم، هر دستهاى كه آمدند همان مرض كه هست بايد بگوئيم. براى شما، براى ديگران هر چه كه هست، هر واقعى كه هست ما بايد بگوئيم. دردى كه بالفعل ما دچارش هستيم بايد بگوئيم. آن دردى كه دچارش هستيم الان اين است كه در اين حالى كه قانون اساسى دارد، طرح شده است و مىخواهد تصويب بشود تا مراحل نهائىاش، در اين حال من مىبينم كه قشرهاى مختلفى مىآيند و يك مسائل ديگرى طرح مىكنند و
صحيفه نور ج 8 صفحه 137
گاهى هم يك مسائلى كه دنبال او ممكن است كه برخوردها باشد و در روزنامهها و مجلات هم بعضى مطالب را مىنويسند كه اين مطالب محرك است، تحريكآميز است. و اين روى يك (آنطور كه به نظر آدم مىرسد) نقشه و حسابى است، يك توطئهاى است كه الان ماها را يا متوجه كنند به يك مسائلى غير از مسائل اصلى كه ما داريم، يا منحرفمان كنند به طورى كه تا آخر منحرف بشويم از مسائل، يا به جان هم بيندازند، دعوامان بيندازند كه آن هم اسباب انحراف است و آنها نگذارند كه ما اين مراحلى كه الان داريم: يكى بررسى در قانون اساسى، يكى انتخاب خبرگان، دنبالش مجلس شوراى ملى، دنبالش يا همراه او رئيس جمهور كه اينها اساس يك مملكت است كه بايد اين اساس درست بشود، بعد كه اين اساس درست شد روى او و مسائل ديگر بايد حل بشود.
ايجاد استقلال و جمهورى اسلامى از اهداف ماو ملت
و ما الان آنى كه گرفتارش هستيم اين اساس است و الان بالفعل هم آنكه گرفتارش هستيم، قضيه بررسى قانون اساسى است. شماها دانشگاهى هستيد و اهل نظر، مطالعه كنيد قانون اساسى را، هر نظرى داريد بنويسيد و به مجلس سناى تهران بفرستيد تا آنها بعد كه خبرگان آمدند تا رسيدگى بكنند و دنبالش آنوقت كه اعلام مىشد كه انتخاب بكنيد خبرگان را، شما ببينيد كه چه اشخاصى بايد انتخاب بشوند، اشخاص مطلع از اسلام. ما اسلام را خواهيم درست بكنيم، ما نمىخواهيم يك مطلب اروپائى درست كنيم تا برويم سراغ كارشناسهاى اروپا، نمىخواهيم يك مسأله حقوق اروپائى و غربى درست كنيم تا برويم سراغ حقوقدان اروپائى فهم، ما مى خواهيم يك مسائل اسلامى. همه اين ملت فرياد زدند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، اين فرياد ملت بود. آنهايى كه مخالف با اين بودند، آنوقت نفسشان هم در نمىآمد آنها رفته بودند، يا خارج از اين مملكت بودند و هيچ كاره، يا داخل در مملكت بودند و آن كنار نشسته بودند و تماشا مىكردند و شايد به شهيدهاى ما هم مىخنديدند. اينها اهل اين نيستند كه اسلام را بدانند چى هست تا اينكه قوانين را وقتى نگاه مىكنند ببينند به اسلام مربوط هست يا نه. شمابايد اشخاص را تعيين كنيد كه علاقهمند به اسلام باشند. اينطور نباشد كه فرض كنيد يك جايش كه راجع به اسلام است يك قلمى رويش بكشند و آن هم كنارش بگذارند. علاقهمند باشند به اينكه اسلام بايد در اين مملكت، در اين كشور تحقق پيدا كند. از اينور و از آنور هم نرفته باشند كه بخواهند منافع غرب را يا منافع شرق را تأمين بكنند، مستقل در نظر باشند، مستقل در روحيه و فكر باشند، امين باشند، شناخته شده باشند. يك آدم مجهول را هر چه هم به شما بگويند خيلى آدم خوبى است، تا خودتان نشناسيدش اين را تعيين نكنيد. اشخاصى كه مىشناسيد كه مسلمانند، مطلع بر اسلامند و گرايش نداشتند در عمرشان به اين طرف و آن طرف، گرايششان، گرايش اسلامى بود، مشىشان، مشى اسلامى بود، مطلع هستند از اوضاع كشورشان، يك همچو اشخاصى را بايد تعيين بكنيد كه انشاءالله اين قانون اساسى را آنها مطالعه كنند و بر طبق آنكه مصلحت ملت ما هست.
صحيفه نور ج 8 صفحه 138
اسلام تا ابد زنده است
اين را شما بدانيد، همه بايد بدانيد كه آنچه مصلحت ماست كه از زير بار خارجىها و افكار خارجىها و اعمال خارجىها اين ايران را بيرون بكند و يك مملكت عدل به تمام معنا آزاد، آزادى صحيح، نه آزادى غربى، و عرض كنم كه اقتصادش صحيح باشد، همه چيزش صحيح باشد، آنكه بتواند يك همچو كارى بكند اسلام است، اسلامى است كه خدا قوانينش را وحى فرموده و بهتر ميداند كه براى اينها تا ابد چى لازم است. خيال نشود كه اسلام سابقاً شده است پياده بشود، حالا نه، ديگر نمىشود يا بعدش نمىشود. اينها انحراف است بىتوجهى است، نفهمى است، بايد شما اشخاصى كه صد در صد معتقد باشند كه اسلام كهنه نيست،الان تا ابد زنده است.
اين نهضت شما ثابت كرد به اينكه اسلام الان متحرك است و كوبنده است. الان هم ظلم را دستگاه ظلم را اسلام مىكند. اگر شما پيوند به اسلام نداشته بوديد و اشخاصى بوديد كه هر كس براى مقصد خودش يك حرفىزد، حالا هم باز زير همان بارها بوديم و محمدرضا هم اينجا باز سلطنت مىكرد و فرياد مىكرد تمدن بزرگ و ما را به آتش مىكشيد.
اين وحدت كلمه شما و همه توجهتان به اسلام، جوانها توجهشان به اسلام كه الان هم آيند مىگويند شما دعا كنيد ما شهيد بشويم و من مىگويم دعا كنم كه شما ثواب شهيد داشته باشيد ديگر ما حالا انشاءالله مىدانى پيدا نمىكنيم تا شهادتى باشد ما حالا ديگر دزدها را و كلاهبردارها را داريم چه مىكنيم در هر صورت يك همچو روحيهاى كه متحول شده بود از آن ترس به اين شجاعت، از آن فرار به اين هجوم، يك همچو روحيهاى شما را پيروز كرد و اين روحيه، روحيهاى بود كه اسلام به ما داده يعنى مردم حالا متحول شدهاند به همان اشخاصى كه در صدر اسلام، سى هزارتاشان يك روم و يك ايران را به هم كوبيد و عرض كنم كه فتح كرد. آنها هم براى همين بود كه اسلام را سعادت مىدانستند، چه زنده باشند چه نباشند، شهادت را براى خودشان زندگى ابدى دانستند. اين روحيه در جوانهاى ما، من مىبينم كه پيدا شده است و جدا مىآيند و از من تقاضا مىكنند كه من دعا كنم شهيد بشوند. اين اسباب اين شد كه ما پيروز شديم.
الان كه وظيفه فعلى ما اين است كه همه مسائلى كه بعدها بايد درست بشود، همه گرفتارىهائى كه بعدها بايد درست بشود، همه را كنار بگذاريم و همه متوجه به اين باشيم كه اين قانون اساسى كه بناست تصويب بشود، چى هست، اشكالاتش چى هست، اشكالات را بگوئيد، كى بايد اين را بررسى بكند و چه اشخاصى بايد بررسى بكنند، همان اشخاص را تعيين بكنيد.
انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند وهمه مسائل بعد از تحقق يك دولت غير انتفاعى، يك دولت مستقر و مستمر، بعد از او و يك قانون اساسى و يك مجلس شورائى كه ملى باشد، نه فرمايشى، انشاءالله همه اين مسائل حل مىشود و به دست خود ملت همه اينها واقع مىشود. خداوند همه شما را حفط كند و موفق.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 139
تاريخ: 25/4/58
فرمان امام خمينى به دادستان دادگاههاى انقلاب
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى دادستان دادگاههاى انقلاب اسلامى كشور
نظر به اينكه در نيمه شعبان معظم 99، روز ميلاد مسعود حضرت ولى عصر (عج) كليه متهمين كه در رژيم سابق مرتكب تقصيراتى شدهاند، به استثناى اشخاصى كه ذيلاً ذكر خواهد شد، مورد عفو قرار گرفته، لازم است دستور دهيد تمام دادگاههاى انقلاب اسلامى سرتاسر كشور در اسرع وقت به پرونده متهمين رسيدگى نموده و بخشوده شدگان را فوراً آزاد نمايند. استثناشدگان عبارتند از:
1- كسانى كه شخصاً مبادرت به قتل شخص يا اشخاصى نمودهاند.
2- آنهائى كه دستور قتل شخص يا اشخاصى راصادر كردهاند.
3- افرادى كه زندانيان را شكنجه داده و يا دستور آن را دادهاند.
4- اشخاصى كه به نحوى از انحاء از بيتالمال سوء استفاده نمودهاند.
ضمناً توجه داشته باشيد كه بخشودگى مذكور شامل كسانى كه قبل از عفو 15 شعبان 99 حكم دادگاه درباره آنها صادر شده است نمىشود و نيز بعد از حكم عفو اگر كسى مرتكب جرمى شد بايد تعقيب و مجازات شود و اكيداً اعلام كنيد كه هيچ كس حق ندارد مستقيماً متعرض قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى و شهربانى بشود و متهمان در اين دستگاهها بايد بوسيله رؤساى خود آنان تسليم دادگاه شوند و متخلفين از اين امر مورد تعقيب و مجازات قرار گيرند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:10 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 140
تاريخ: 25/4/58
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد شركت در راهپيمايى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت عموم ملت شريف و مبارز ايران ايدهم الله تعالى
به طورى كه ملاحظه مىكنيد، پس از نهضت مقدس اسلامى كه با تأييد خداوند متعال و همت والاى ملت، كنگرههاى كاخ ستمگران را معجزه آسا فرو ريخت و قدرت ايمان و فداكارى مؤمنان بر قدرتهاى شيطانى پيروز شد و ديوار اختناق و استعمار در هم شكست، فرصتطلبان از سوئى و مفسدهجويان از سوى ديگر مىخواهند وانمود كنند كه نهضت از پشتيبانى عظيم ملت پس از پيروزى برخوردار نيست و با اين حيله شيطانى مردم ناآگاه را به ترديد بكشانند و به خيال خام خود از آب گل آلود ماهى بگيرند، لهذا براى اثبات وحدت ملى و ابطال باطل و احقاق حق و خاتمه دادن به دروغپردازىها و فتنهانگيزىهاى مخالفين با اسلام و نهضت مقدس اسلامى مقتضى است روز سه شنبه 26 تير ماه 58 عموم اقشارى كه به اسلام و قرآن مجيد و جمهورى اسلامى و استقلال كشور علاقه دارند، در راهپيمائى شركت كنند تا حساب گروههائى كه بر خلاف مسيرانقلاب اسلامى هستند روشن شود. در حقيقت اين مانور اسلامى ملى عرضه جنود حق و حزب الله است در مقابل جنود شيطانى.
از خداوند متعال عظمت اسلام و ملت را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:11 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 141
تاريخ: 25/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم عرب زبان خوزستان
اتفاق مخالفين اسلام در ايجاد توطئه، براى انحراف اذهان مؤمنين از تنظيم قانون اساسى
بسم الله الرحمن الرحيم
من اولاً از اينكه آقايان در اين محل گرم، توى آفتاب، خانه كوچك مجتمع هستيد معذرت مىخواهم و بايد كلماتم را كوتاه كنم كه آقايان در زحمت نباشند. و از همه تشكر مىكنم كه از راه دور آمدند و با من ملاقات كردند و ما درد دل خودمان را به آنها بگوئيم و آنها هم مطالبى كه دارند با ما در ميان بگذارند. شما اولى به اسلام هستيد از ديگران. شما عرب هستيد و اسلام از عرب است و پيغمبر اسلام عرب است. بنابراين عرب نسبت به اسلام بيشتر بايد توجه داشته باشد چون اسلام از خود اوست و ديگران دنباله. امروز روزى است كه سرنوشت اسلام، سرنوشت مملكت اسلامى بايد با دست تواناى ملت من غير فرق بين طوائف مختلفه، اين سرنوشت حقق پيدا بكند. امروز روزى است كه حساسترين اوقات است براى مملكت ما، از يك طرف مشغول بررسى به قانون اساسى بايد بشوند وكلاى بلاد، اهل خبره تعيين بشوند و مطالعه كنند قانون اساسى را كه اساس مملكت و سرنوشت اسلام و مملكت در آن است. و از يك طرف ملاحظه مىكنيد كه در همه جا توطئههائى در كار است كه نگذارند اين اساس و پايه درست متحقق بشود، در هر جاى از بلاد به وجهى ايجاد اختلاف مىكنند و بالخصوص در اين چند روز و چند هفتهاى كه مسأله قانون اساسى در پيش آمده است و مخالفين اسلام و مخالفين شماخوف اين را دارند كه قانون اساسى طورى تنظيم بشود و تصويب بشود كه دست آنها براى هميشه كوتاه بشود، اينها در فكر افتادهاند كه اذهان ملت را، اذهان مؤمنين را، اذهان خطباى معظم را، اذهان علماى اعلام را، اذهان ساير قشرها را، از اين مسير مستقيمى كه بايد حركت كرد و منتهى شد به تصويب قانون اساسى، منحرف كنند به مسائل ديگر. اين شلوغىهائى كه الان در كردستان هست، در خوزستان هست و اين اختلافاتى كه در همه جاهاى مملكت هست واين توطئههائى كه براى ايجاد يك خلاف، براى ايجاد و هياهو بپا كردن هست و معلوم نيست كه من باب اتفاق همين طور شده باشد، اين يك نقشهاى است از آنهايى كه مىخواهند قانون اساسى نباشد. هم قشرهاى خارج و قدرتهاى خارج از اسلام مىترسند و هم قشرهاى منحرف داخل مىترسند. الان خوف آنهااين است كه اگر قانون اساسى آنطورى كه اسلام مىخواهد، آنطور يكه برنامه قرآن كريم است،اسلام
صحيفه نور ج 8 صفحه 142
است و تصويب بشود و دنبالش همين ملت كه اكثريت تام دارند و همين ملت كه در رفراندم آنطور پيروز شدند كه در دنيا سابقه نداشت، اينها خوف اين را دارند كه قانون اساسى را خبرگانى كه شما ملت تعيين مىكنيد آنها بررسى كنند، يك قانون اساسى اسلامى باشد و بعد هم كه به رفراندم ملت گذاشته مىشود مىدانند كه اكثريت با ملت است. خوف اين را دارند كه اين مراحل طى بشود و دست خودشان و اربابهايشان از مخازن و از منافع ملت ما كوتاه بشود. از اين جهت ملاحظه كرديد كه در رفراندم بعضى از همينهايى كه مخالف با اساس هستند تحريم كردند و بعضى از همينهايى كه مخالف با اسلام هستند، بعضى از صندوقها را سوزاندند يا با اسلحه جلو گرفتند از اينكه رأى بدهند. با همه وصف، ملت اسلام و ملت ما يك رأى صد الا يك يا دو داد و همه گروهها يك از صد يا يك و نيم از صد رأى داشتند. اينها الان احساس شكست در خودشان كردهاند، در اين احساس شكست دست و پا مىزنند كه جدا كنند گروهها را از گروه، پخش كنند بين مردم كه كردها عليحده، عربها عليحدهاند، بلوچها عليحدهاند، فارسها عليحدهاند، تركها عليحدهاند، و اينها را گروه گروه كنند. در صورتى كه اسلام براى هيچ كس امتيازى قائل نيست الا براى آن كه به طريقه اسلام رفتار كند و متقى باشد. تأ
كيد بر خنثى ساختن حيله تفرقه انگيزان و توجه به پيشرفت اسلام
شما برادرها كه از راه دور آمدهايد اينجا و الان هم در رنج هستيد توى اين آفتاب گرم و سوزان، توجهتان را بايد معطوف كنيد به اينكه مبادا اين اشخاص مفسدهجو و توطئهگر كه مىخواهند جدائى بيندازند مابين عرب و عجم، مابين كرد و ترك و عرب و ساير چيزها، مبادا موفق بشوند. حيلههاى اينها را خنثى كنيد. وقتى بناشد كه همه خطباى عرب و عجم در منابر گفتند ما همه برادر هستيم و همه اهل قرآن هستيم و همه اهل اسلام هستيم، ديگر حرفى باقى نمىماند كه اينها توطئه بكنند و بخواهند كه اين قانون اساسى تأسيس آن درست نشود، بايد دقت كنيد، توجه كنيد به اينكه در يك همچو موقعى همه اذهانتان متوجه به اين باشد كه قانون اساسى درست از كار درآيد و اسلامى باشد. سرنوشت همه ما به قانون اساسى بستگى دارد و بعد هم مجلس خبرگان و بعد هم مجلس شورا، كه ملى باشد، مثل سابق نباشد كه تحت فرمان ديگران باشد. بنابراين آن چيزى را كه من از شماها خواهش كنم اين است كه گوش به حرف اينهايى كه الان مىخواهند تفرقه بياندازند ندهيد، توجهتان به مقصد باشد، توجهتان به پيشرفت اسلام باشد. همه قشرهاى ملت الا نادرى كه انحراف از اسلام دارند، با شما و با هم هستيد. همه بايد دست برادرى به هم بدهيد و اين توطئهها را خنثى كنيد و اشخاص خبرهاى كه مىخواهيد بفرستيد به ملاحظه و بررسى قانون اساسى كه اساس را درست كنند، اشخاص، با اوصافى كه اسلام باشد، مسلم باشد، معتقد باشد به مذهب، معتقد باشد به طريقه ما و انحراف راست و چپى نداشته باشد، انحرافات ديگر نداشته باشد، امين باشد، اسلام را بشناسد، اهل اسلام باشد، عالم اسلام باشد، يك همچو اشخاصى را تعيين كنيد و بفرستيد تا اينكه قانون اساسى شما را مطالعه كنند و يك قانون اساسى مطابق اسلام بررسى شده و مطابق اسلام عرضه كنند. اختلافات امروز بسيار مضر است، از
صحيفه نور ج 8 صفحه 143
همه اوقات ضرر اختلاف الان بيشتر است اگر يك اشخاصى پيدا شدند و خواستند به تبليغات سوءشان اختلافى بين شما برادرها ايجاد كنند، بين برادرهاى عرب و عجم، بين برادرهاى كرد و غيركرد، ترك و غير ترك، بدانيد كه توطئه است و مىخواهند همهتان را منحرف كنند از آن اساس و خداى نخواسته قانون اساسى ما را به طور انحرافى درست بكنند. انشاءالله خداوند همه شما را موفق كند و ثانياً از همه شما تشكر مىكنم كه در اينجا هستيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:11 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 144
تاريخ: 25/4/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان هنرجويان و دانشآموزان مدارس كرمان
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما تشكر مىكنم كه به اينجا آمدهايد. سلام مرا به مردم كرمان برسانيد. يكسرى مسائل در گذشته داشتيم كه با آنها فعلاً كار نداريم، مسائلى هم در آينده خواهد بود. يكسرى مسائل امروز مطرح است كه عمده اينها هستند و آن قانون اساسى، انتخاب نمايندگان مجلس خبرگان و انتخاب رئيس جمهورى است. به اينها توجه كنيد. من در اين ملاقاتهائى كه هفته گذشته با گروههاى مختلف داشتم مىبينم كه يك توطئه در كار است و اينها مىخواهند ما را از هدف اصلى باز دارند. پيام من به مردم كرمان اين است كه در مورد قانون اساسى مطالعه كنند و نظر دهند و نمايندگان مجلس خبرگان را كسانى انتخاب كنند كه از بين علماء محل باشند، نه چپى باشند و نه راستى و نه مخالف اسلام، كه بتوانند قانون اساسى اسلامپسند را تهيه كنند. مسائل اصلى اينها هستند. مسائل ديگر فرعى هستند. هر شهرى مسائلى دارد. بايد به اصول فكر كرد و از تفرقه و اختلاف بايد اجتناب نمود. ضمن تأييد مجدد نمايند خود حجتالاسلام محمد جواد حجتى كرمانى، ايشان از اشخاص صاحبنظر هستند و بهتر است بيشتر اوقات خود را در زمينه مواد قانون اساسى صرف كرده و نظر خود را براى مجلس خبرگان ارسال دارند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:11 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 145
تاريخ: 26/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرمانداران كشور پاسداران سپيددشت و كودكان مكتب سرود
نحوه عملكرد و برخورد سران حكومت اسلامى و رژيمهاى طاغوتى با مردم
بسم الله الرحمن الرحيم
از حمله تحولاتى كه بايد بشود وشما آقايان بايد كوشش كنيد، اين است كه به اين كلمه فرماندار مغرور نشويد كه شما فرماندار هستيد. اين كلمه فرماندار مال وقتى است كه فرمان باشد و فرمانبر باشد و برادرى نباشد و طبقهاى طاغوتى باشد و مردم ديگر فرمانبردار آنها. در صورتى كه در اسلام مطرح نيست. آنهائى كه سرتاسر كشور اسلامى را اداره كردند، آن هم آن كشورى كه از حجاز تا مصر و آفريقا و عراق و ايران و همه اين ممالك اسلامى كه مىبينيد، اروپا هم يك مقدارش، تحت فرمان بود، معذلك اينطور نبود كه معاملاتشان با رعيت، معامله فرمانفرما و فرمانبر باشد. خود رسول اكرم (ص) وضعشان با مردم مثل يكى از سايرين بود، يكى از اشخاص بود، نه يك منزل فرمانفرمائى داشتند و نه در محافل كه بودند، يك امتيازى بود كه مردم ببينند كه اين بالا نشستن و پائين نشستن، اين مسائل مطرح نبود.
بعضى از اين عربها كه از خارج مىآمدند و وارد مسجد مىشدند و پيغمبر را با سايرين نشسته بودند، وضع جورى بود كه نمىشناختند كه خوب، كدام يكى پيغمبر است و كدام يكى اصحاب، مىپرسيدند كه كدام يكىتان هستى. براى اينكه وضع نشستن دور بود و حتى اينكه حالا شما اينجا مىبينيد كه يك پتو اينجا انداختهاند و يك اشخاصى هم اينطورى نشستهاند كه اگر يكى از خارج بيايد يك امتيازى قائل مىشود، نبود. حضرت امير سلام الله عليه همان روزى كه بيعت با وى كردند، بيعت به خلافت رسول الله، همان روز بيل و كلنگش را برداشته و رفت سراغ يك جائى كه كار مىكرد، خودش كار مىكرد دستش پينه داشت. وضع اين سردارهائى كه حكومتهاى بلاد بودند با مردم وضع، وضع فرمانفرمائى و فرمانبردارى نبوده است، وضع خدمت بوده است كه فرمانفرماها خدمتگزار مردم بودند. اين انفصالى كه شما ديديد در زمان رژيم سابق و طاغوت كه بين حكومتهاى بلاد، استاندارهاى بلاد با مردم يك جدائى بود كه هر كدام د شمن ديگرى بودند، مردم اينها را به صورت يك دشمن حساب مىكردند ولو اينكه خدمتگزار هم بودند لكن مردم نمىپذيرفتند، اين براى اين بود كه وضع رژيم اينطور بود. رژيمهاى سلطنتى و طاغوتى هر جا كه هستند، وضع رژيم اينطور اقتضاء مىكرد كه با يك تشريفاتى و هياهوئى مردم را از خودشان رم بدهند، بترسانند و لهذا مردم پشتيبان
صحيفه نور ج 8 صفحه 146
نبودند. در وقتى كه من بچه بودم در خمين يك حكومتى بود كه اين، يكى از خوانين آن اطراف را گرفته بود و حبس كرده بود، بعد از همان خوانين چند نفرى با تفنگ آمدند و حكومت را گرفتند و بردند و مردم هيچ عكسالعملى نشان ندادند بلكه خوشحالى هم مىكردند. اين حال حكومت مال رضاشاه سابق را حساب كنيم و مال محمدرضا. شما اكثراً يادتان نيست وقتى كه متفقين، وقتى كه آمريكا و عرض كنم كه انگلستان و روسيه و اينها آمدند به ايران و ايران را گرفتند، همه چيز مردم در معرض خطر بود، در عين حال وقتى رضاشاه را از اينجا بردند بيرون مردم شادى مىكردند، كانه همه آن ناراحتىها به رفتن رضاشاه ترميم شد. محمدرضا هم شما شاهدش بوديد كه وقتى كه از اينجا رفت (من نبودم در ايران لكن گفتند) ايران غرق شادى بود اين را ديگر شماها ديديد. چرا؟ براى اينكه جدا بودند اينها از ملت، فرماندار به قول شما از ملت جدا بود. وقتى كه يك حكومتى، آنوقت هم اين متعارف بود كه وقتى حكومت معزول مىشد فرار مىكرد فرماندار يك جائى. اين كراراً،اين ديگر مسألهاى بود كه آنوقتها كراراً اتفاق افتاد، شايد در زمان اينها نشد اما قبلاً اين مسأله بود كه فرماندار يك جائى، حكومت يك جائى وقتى حكم عزلش مىآمد، نمىتوانست آنجا ديگر باشد فرار مىكرد شب فرار مىكرد كه مبادا مردم غارتش كنند، بريزند و چه بكنند، براى اينكه از مردم جدا بودند، آنوقتى كه قدرت دستش بود، با مردم بدرفتارى مىكرد، مردم از او جدا، او از مردم جدا و آنوقتى كه معزول مىشد، مىبايست فرار كند برود. اگر چنانچه اين محمدرضا گوش كرده بود آن چيزى كه به او تزريق مىشد، گفته مىشد كه با مردم ملت بايد آن كسى كه خيال مىكند كه رأس است، با ملت بايد بسازد تا اينها پشتيبان او باشند، اگر ملت پشتيبانش بود، خوب اين قضايا پيش نمى آمد. كارى كرده بودند و طاغوتها اين كار را مىكنند و طاغوتها هم براى اين، اين كار مىكنند كه خودشان از مردم مىترسند، خائن هستند، به مردم خيانت كردهاند، ظلم كردهاند، از مردم مىترسند، وقتى كه بنا شد از مردم ترسيدند بايد يك قوائى تهيه كنند براى حفظ خودشان و با اين قوا مردم را بترسانند. اينكه قواى انتظامى در زمان طاغوت و هر طاغوتى، قواى سركوبى ملت است، الان هم در جاهاى ديگر همين جور است، حالا الحمدلله ايران ديگر اين نيست و اميدوارم كه نشود ديگر، اما الان هم شما ملاحظه كنيد، پايتان را از ايران بگذاريد، هر جا برويد قواى انتظامى براى سركوبى مردم است، اين براى اين است كه حكومت از مردم نيست، جداست نه فقط جداست، حكومت را مردم مخالف مصالح خودشان مىبينند، دشمن خودشان مىبينند. پشتيبانى كه ندارند دشمنى دارند، اگر يك دشمنى رو بياورد اينها هم با او همراهى مىكنند، اين جدائى دولتها از ملتها منشاء همه گرفتارىهائى است كه در يك كشورى تحقق پيدا مىكند. اگر آنطورى كه اسلام طرح دارد راجع به حكومت و راجع به ملت، حقوق ملت بر حكومت، حقوق حكومت بر ملت، اگر آن ملاحظه بشود و مردم به آن عمل بكنند همه در رفاه هستند، نه مردم از حكومت مىترسند، براى اينكه حكومت ظالم نيست كه از آن بترسند، همه پشتيبانش هستند و نه حكومت فرمانفرمائى مىخواهد بكند، حكومت هم خدمت مىخواهد بكند. مسأله، مسأله خدمتگزارى دولت به ملت است نه فرمانفرمائى دولت به ملت. همين فرمانفرمائى جدا مىكند شما را
صحيفه نور ج 8 صفحه 147
از ملت و ملت را از شما و منشاء مفاسد زياد مىشود. اگر جورى باشد كه وقتى رئيس دولتى نخست وزيرش، رئيس جمهورش بيايد توى مردم، با مردم باشد، فواصل نباشد، آنطور فواصل كه در طاغوت هست و فرماندارها با مردم فواصل نداشته باشند كه مردم پشت اتاقش بيايند بايستند و راهشان آنها ندهند و چه، البته با عدالت راه بايد بدهند هرج و مرج نباشد كه هر كس آمد، بخواهد جلو بيفتد، يك موازينى كه خود شما مىدانيد، اما مردم از كارهاى شما احساس كنند كه شما از خودشان هستيد و مى خواهيد خدمت كنيد بهشان، نمىخواهيد فرمانفرمائى كنيد و نمىخواهيد مردم را تحت فشار قرار بدهيد و نمىخواهيد ظلم بكنيد. اين حرف نباشد، مثل سابق نباشد كه اجاره مىدادند يك استانى را، اجاره رسمى، چقدر بدهد تا اينكه اين در اين استان برود، و آنوقت رفت بايد چقدر بدهد و چقدر درآورد تا آن را ادا كند و براى خودشان چقدر باشد، قضيه تيول بود. يك جائى را به يك نفرى به اجاره، تيول دادند، اين بايد برود مردم را آنقدر بدوشد كه آن مقدارى را كه بايد به مثلاً آن نخست وزير آنوقت يا آن فرض كنيد كه فرمانفرما و آن كسى كه در رأس بود بايد ادا كند، ادا كند. خوب قهراً خودش هم كه رفته براى اين كار براى خودش هم ببندد بار خودش را. وقتى وضع اينطور شد كه از اول آن كسى كه صدر اعظم بوده است (آنوقت، صدراعظم آنوقت منشاء امور بود) صدراعظم آن حكومت را، استانهائى را كه مىخواست بفرستد، اجاره مىداد آنجا يك تيول بوده اين استان، استان كرمان است، كم درآمدتر است، كمتر. استان خراسان زيادتر درآمد دارد، استان آذربايجان زيادتر، روى درآمد آنجا و اينكه ثروتمندهاى آنجا چقدر هستند، چقدر مىشود از آنها اين استفاده بكند. وقتى بنا شد سند اجارهبندى يك استانى دست يك حاكمى باشد و يك چيزى داده باشد براى اين كار، خوب، بالاخره بايد برود مردم را داغ كند و مىكردند و مردم را داغ مىكردند و از آنها چيزى مىگرفتند، البته سابق همين بود نه اينكه در زمان اينها، زمان اينها به فرم ديگرى اينطور بود.
اصل رژيم سلطنتى غير منطقى و باطل است
ما يادمان است، رژيم غير از اين رژيم، آنها هم همين طور بودهاند. وضع رژيم سلطنتى اصلاً اين است و از اول يك رژيم غلطى بوده است، از اول يك رژيمى بوده است كه بىمنطق بوده است. حالا يك كلمهاش را براى شما مىگويم. ما فرض كنيم كه تمام ملت (فرض است و الا واقعيت كه ندارد) تمام ملت جمع شدهاند و يك كسى را براى خودشان مثلاً سلطان قرار دادهاند. اختيار دارند مردم يك كسى را انتخاب كنند، انتخاب كردند . خوب، اين ملتى كه حالا هستند حق دارند، در حومه زندگى خودشان اختيار دارند كه كسى را قرار بدهند. خوب، براى صد سال بعدى كه اين آقايان هيچ نيستند، چه حقى دارند؟ شما چه حقى داريد كه براى اولادتان و اولاد اولادتان كه الان نيستند سلطان انتخاب كنيد؟ سلطنت، سلطنت ميراثى بود. ما فرض مىكنيم با انتخاب دولت يك سلطنتى را امضاء كردند، به چه حقى ملت مىتواند براى نسلهاى آتيهاش سرپرست قرار بدهد؟ خودشان حق اختيار دارند، بايد خودشان انتخاب كنند و لهذا سلطنت از اول غلط بوده، جمهورى يك مطلب صحيحى
صحيفه نور ج 8 صفحه 148
است براى اينكه هر مملكتى وقتى قرار دادند خود اين چهار سال، پنج سال بعد از چهار سال و پنج سال باز ثانياً بايد قرار بدهند، ديگر براى نسلهاى آتيه ارثى نيست كه كسى اگر چنانچه پسرش هر چيز باشد بايد بشود. حالا كه رضاخان شد، بعدش محمدرضا باشد و بعد هم باز رضا وبعد هم باز محمدرضا و بعد رضا و همين طور ادامه پيدا كند. و لهذا اصلاً منطقى نيست سلطنت به اين معنايش، به اين معنا كه سلطنت ميراثى، اگر جمهورى ميراثى باشد، منطقى نيست. منطقى آن است كه كار درست خود ملت باشد. ملت يك كسى را مىآيد انتخاب مىكند، آن هم انتخاب آزاد مىكند، يك كسى را رئيس جمهور قرار مىدهد. اختيار دارد كه يك كسى را براى خودش رئيس جمهور قرار دهد. بعد كه چهار سال گذشت با همين ملت است و همين بساط، باز يكى ديگر را قرار مىدهند، اگر اين آدم خوبى بود، همين را قرار مىدهند. تكليف صد سال بعد را من و تو نمىتوانيم تعيين كنيم، ما حق داريم براى خودمان مثل اين است كه يك نفر را فرض بفرمائيد كه وكيل كنيم از جانب آن آدمى كه مرده، براى اينكه نيامده است براى رأى دادن به من چه ربط دارد؟ اين اصلاً يك رژيم غير منطقى بوده است، حالا هم هر جا باشد غير منطقى است ولو انگلستان باشد، انگلستان حالا سلطنتى است، البته آن سلطنتى كه آنها مىكنند، سلطنت اينطورى نيست كه ماها مىكنيم معذلك يك مسأله غير منطقى است.
تأكيد بر نظارت دقيق در امر انتخابات و ايجاد زمينه مساعد براى رأى دهندگان
حالا شما خواهيد كه در اين انتخابات البته نظارت كنيد، شما بايد توجه كنيد كه اين رژيم، رژيم انسانى - اسلامى است، رژيم طاغوتى نيست، يك كلمه نبايد شماها مطلبى بگوئيد كه تحميل اسمش باشد مطلبى كه عمل بكنيد. مردم آزاد و همانطورى كه در رفراندم بود آزاد بودند مردم مردم را بايد آزاد بگذاريد. بله، وسائلش را شماها فراهم مىكنيد، نظارت بر اينها كه مبادا يك وقت خيانت بشود در اينطور چيزها. مثل سابق نباشد كه بردند و هر چه كه مىخواستند مىريختند تويش و مىآوردند و عرضه مىداشتند. نظارت باشد بر صندوقها به طورى كه هيچ كس نتواند خيانت كند. صندوقها دست امينها باشند، امين از ملت باشد كه بعد صحبت نشود. براى شما كه فلان فرماندار مثلاً دخالت كرد در اين امر در حكومت اسلامى وضع اين است كه شماها در انتخابات بيش از حق نظارت و فراهم كردن وسائل به آنقدرى كه بايد حكومت فراهم كنند، بيشتر از اين حق نداريد، كه خداى ناخواسته يك وقتى نسبت بدهند به اينكه اينها براى خاطر طرفدارى از يك نفر آدم - فرض كن - يك كارى كردند، صندوق عوض شده. اين را بايد خيلى توجه به آن داشته باشيد، هم آزادى ملت را، راه دادن ملت را در آنجائى كه مىخواهند رأى بدهند و هم امانت در حفظ آن چيز كه تحت مراقبت يك عده اشخاص امين از دولت و از ملت، اشخاص امين تحت نظرشان باشد كه بعد صحبت نشود كه خوب اين هم اين رژيم و اين هم اين انتخابات و انتخابات اينجا هم مثل آنجا. اين بايد خيلى مورد توجه آقايان باشد كه اصلاً يك تحولى در ايران انشاءالله بشود، يك تحولى روحى. تحول روحى يعنى فرماندار خودش را فرماندار حساب نكند. من دلم نمىخواهد اصلاً اين اسم را ببرم چنانچه
صحيفه نور ج 8 صفحه 149
سلطان هم دلم نمىخواهد اسم ببرم. اسم، اين اسم را هم اگر آقايان خودشان بنشينند با هم يك اسم بهترى، قشنگى انتخاب كنند، (يكى از حضار: خدمتگزار) امام: خودتان ديگر بكنيد اين را، من ديگر به اين كار ندارم، من دوست ندارم اين را، چنانچه سلطنت مثلاً سلطان. من خيلى ناراحت گاهى مىشوم از اينكه مثلاً امام عصر سلامالله عليه را مىگويند سلطان السلاطين، خليفةالله است در هر صورت عمده عمل است حالا اسمائش خيلى مهم نيست ولو اينكه بهتر اين است كه تغيير بكند انشاءالله، عمده عمل است كه به عمل نشان بدهيد كه در اين انتخابات كه يك انتخابات ملى آزاد، هر كس هر جا هر كس را دلش بخواهد رأى بدهد. وقتى اكثريت آوردند، البته مردم صالح اسلامى - چيز - را مردم قرار مىدهند اما هيچ تصرفى از جانب آقايان نباشد كه الان چشمهائى دوخته شده است به اينكه مناقشه كنند، اشكال كنند. اگر يك فرماندارى يك جائى يك كارى بكند كه بر خلاف موازين جمهورى اسلامى باشد، اين يكى را به همه سرايت مىدهند بعد مىگويند فرمانداران اينطورى هستند، استانداران اينطور هستند، حكومت هم هست اينطور.
تفاوت دولت اسلامى با دولت طاغوتى در عنايت خاص نسبت به مستضعفين است
من اميدوارم كه همهتان سلامت و با سعادت باشيد و همهمان و همهتان خدمتگزار به اين مردم خصوصاً به مستمندان، به ضعفا، عمده توجهات به اين طبقهاى باشد كه اين طبقه احتياج دارند. اينطور نباشد كه مثل رژيم سابق كه يك دسته بالاها را برايشان همه چيز فراهم كردند به علاوه كه جيبهايشان را هم پر كردند و فرستادند و يك دسته هم زاغهنشين اطراف تهران كه الان هم باز به همين طور هستند. اينها بايد تبدل پيدا كنند، بايد فرق باشد ما بين دولتى كه مىگويد من اسلام هستم و دولت اسلامى هستم با دولتهائى كه طاغوتى هستند. يك فرقش هم اين است كه عنايت شما فرماندارها يا خدمتگزاران به خلق، به اين طبقه ضعيف بيشتر باشد تا طبقه بالا. مبادا يك وقتى يك نفر آدمى كه مثلاً متمكن است و چيزدار است و با يك نفر آدم ضعيف، او را با آنكه آن يكى بايد جلو باشد او را جلو بيندازيد. من نمىگويم آن يكى را جلو بيندازيد، مىگويم عدالت بايد باشد. البته در يك فرماندارى كه با آن احتياج دارند، نمىتواند همه را يكدفعه بپذيرد لكن روى عدالت باشد كه آن آدمى كه ضعيف است هم بپذيريد، آن يكى هم كه غير ضعيف است او را هم بپذيرد. حضرت امير سلامالله عليه در يك محاكمهاى كه ما بين آنوقتى بود كه خليفةالله بود و خليفه مسلمين بود و قضات هم خودش تعيين مىكرد، يك محاكمهاى بود بين حضرت امير و يك نفر غير مسلم (يهودى ظاهراً بود) و قاضى خواست حضرت را، وقتى كه رفت، تشريف بردند، آنطور است كه با كنيه اسم حضرت را برد، گفت: نه حق ندارى، بايد مساوى باشيم، در نشستن مساوى، در همه چيز مساوى وقتى هم كه حكم بر خلاف كرد، پذيرفت آن خليفه بحق خدا بود و شماها بايد به او اقتدا بكنيد. همه ما بايد اقتدا بكنيم. البته هيچ كدام طاقت نداريم مثل او باشيم لكن اينقدر كه اگر نامه ما را بردند، آنجا بگويند اينها هم شيعه هستند، اينها هم تابعند. وقتى نامههاى ما را بردند پيش امام زمان سلامالله عليه (در روايات است
صحيفه نور ج 8 صفحه 150
كه هر هفته مىبرند، هفتهاى دو دفعه) وقتى كه مىبرند، اعمال ما جورى باشد كه نمايش از اين بدهد كه ما تابعيم، ما آنطور نيست كه خود سر بخواهيم يك كارى را انجام بدهيم.
اميدوارم انشاءالله اين انتخابات و انتخابات بعد كه راجع به مجلس شورا است با نظارت شما جديت به اينكه كسى دخالت نكند، دخالت نابجا نكند، كسى نباشد كه بخواهد يك تحميلى بكند به مردم، اينطور باشد و اين انتخابات انشاءالله باشد كه براى نمونه و در طول تاريخ مشروطيت (الا بعضى الا يك كمى) نمونه باشد كه يك انتخابات آزاد. اين هم كه مىگويد الا يعنى دخالت دولت نبوده و الا خانها دخالت مىكردند. همان صدر مشروطه، از آن اول مردم گرفتار خانها بودند و اربابها و يك وقت هم گرفتار به دست حكومت بودند. انتخابات شود گفت كه در طول مشروطيت آزاد نبوده است و خانها جمع مىكردند رعيتها را، ارعاب مىكردند رعيتها را، رعيت هم مىآمدند رأى به آنها مىدادند كه اين را من خودم شاهد بودم قبل از رضاشاه زمان احمدشاه آنوقتها اين دست خانهابود، خانها وكيل درست كردند و بعد كه رضاشاه آمد و اين خانها را يك قدرى متمركز كرد در خودش (نه از بين برد، همه قدرتها را در خودش متمركز كرد و همه ظلمهائى كه خانها مىكردند خودش مىكرد) بعد كه اينطور شد، ديگر دست اينها بود و هيچ مردم، و ملت اصلاً مطرح نبودند، ملت كيست. حالا آنطور نيست، حالا ملت مطرح است و خود مردم. انشاءالله نمونه باشد كارهاى شما براى همه جا كه انتخابات آزاد اين است. انشاءالله خدا همهتان را تأييد كند و موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:11 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 151
تاريخ: 26/4/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران مهديه تهران
بسم اللهالرحمن الرحيم
در اين آيه شريفهاى كه آقا خواندند، يك جهت مربوط به ذات مقدس حق تعالى بود كه تحقق پيدا كرد، يك جهت هم مربوط به ماست. آن كه مربوط به قدرت الهى بود، تبديل كرد خوف ما را به ايمنى. قبلا ما از قواى انتظامى، ملت ما از سازمان امنيت، از شهردارى، از شهربانى، از همه اينها، از دستگاه ظلم خوف داشتيم. خداى تبارك و تعالى تبديل كرد اين خوف را به ايمنى و الان ما با كمال امانت و ايمنى در اينجا نشستهايم. يك جهت هم مربوط به ماست يعبدوننى لا يشركون بى شيئا ما بايد چه كنيم؟ عبادت خدا و كسى را شريك با او قرار ندادن، نه قدرتها را ما شريك قرار بدهيم و نه نفس اماره را و نه شياطين را، همه چيز را از او بدانيم و همه قدرتها را قدرت او بدانيم، كسى را ما صاحب قدرت ندانيم الا او، اين پيروزى را از او بدانيم. ما چيزى نداشتيم، قدرتى نداشتيم، تشكيلاتى نداشتيم، مردم متفرقى بوديم، هر كسى مشغول به كار خود و حال خود و همه گرفتار دست جبارها. آن كه ما را مجتمع كرد،آن كه همه دلهاى ما را يك جهت كرد، آن كه همه مقاصد مختلفه ما را در يك مقصد خلاصه كرد آن ذات مقدس حق تعالى بود. هيچ بشرى نمى تواند يك همچو نهضتى ايجاد كند، نهضتى كه اغراض مختلفه، گروههاى مختلف، مقصد مختلف، مكانها دور از هم، افراد متشتت، اينها همه برگشت به يك، يك جامعه واحد. يك روز ما جوامع متعدد بوديم هر فرد براى خودش عليحده بود، فكر هر فرد غير فكر ديگرى بود، آن قدرت خداى تبارك و تعالى بود كه تمام افكار را متوجه كرد به يك فكر،تمام مقاصد را خلاصه كرد دريك مقصد. يك اشخاصى كه بايد بگوئيم قطرههائى بودند، مثل قطرات باران بودند واز هيچ قطرهاى كارى بر نمى آمد اينها را متبدل كرد به يك سيل بنيان كن، سيلى كه در مقابل توپها و تانكها، قدرتهاى بزرگ و با عالم، نه فقط قدرت شيطانى رژيم، همه قدرتها دنبال او بودند، بعضىها تصريح مىكردند مثل آمريكا، انگلستان و بعضىها بودند ولو تصديق نمى كردند، نه فقط قدرتهاى خارج از سيطره اسلام، قدرتهاى اسلامى هم، حكومتهاى اسلامى همه با هم متفق الكلمه پشتيبانى مىكردند، از آن طرف قدرت داخلى او آنطور بود و از آن طرف قدرتهاى بزرگ و كوچك خارجى پشتيبانى مىكردند. ما مىتوانستيم در مقابل قدرتى كه عالم مجتمع شده بود با هم، ما مىتوانستيم كارى بكنيم؟! ما كه نمىتوانيم يك محله را با هم مجتمع كنيم، ما كه نمى توانيم چند نفر افراد را با هم در يك راه ببريم، ما نمى توانيم يك ملتى را از مركز تا حدود، و از
صحيفه نور ج 8 صفحه 152
بچه تا پيرمرد، و از ملا تا غير ملا و جاهل، مىتواند كسى غير خدا اينها را در يك جا مجتمع كند؟ يعبدوننى لا يشركون بى شيئا هيچ خيال نكنيد كه كسى بتواند يك همچو معجزهاى را ايجاد كند. معجزهاى كه همه دستگاهها و متفكرين حرفهائى را كه مىگفتند، طرحهائى را كه مىدادند همه خنثى شد، همه تصديق كردند كه اين غير آن مسائلى بود كه ما طرح مىكرديم. آنهائى كه طرح مسائل مىكردند براى حفظ قدرتشان در اينجا، حسابشان غلط در آمد. آنها حساب ماديت را مىكردند، روى حساب مادى درست مىگفتند. روى حساب طبيعى كسى كه جز طبيعت را نبيند. معلوم بود كه روى طبيعت ما بايد نتوانيم يك قدم برداريم،شكست بخوريم. اينها حساب معنويت را مىكردند. آنها غافل بودند از آن قدرتى كه با اراده خودش يك ملت را متبدل مىكند. يك ملتى كه از يك پاسبان مىترسيد، متبدل مىكند به يك ملتى كه از تانك و توپ نترسد، نه بزرگها، بچهها. يكى از دوستان من براى من نقل كرد كه من شاهد بودم كه يك پسر بچه دوازده، سيزده ساله سوار بر يك موتور سيكلت يا يك دوچرخه بود و با همين حمله كرد به تانك ولو زير تانك رفت. لكن يك همچو روحيهاى پيدا شده بود. اين خوفى كه بيش از پنجاه سال بر اين ملت سايه افكنده بود چطور در ظرف يكى، دو سال (البته از عمر نهضت از اول تا آخرش از پانزده سال بيشتر مىگذرد لكن آن كه نهضت بود قريب دو سال است) چطور امكان داشت آن كسى كه، آن ملتى كه پنجاه سال خائف بود، اگر اسم سازمان امنيت را مىشنيد مىلرزيد، همچنان متبدل شد كه ريخت در خيابانها و فرياد زد مرگ بر شاه از هيچ چيز نترسيد ؟ چطور يك ملت متبدل شد به جوانهائى، به يك اشخاصى كه آرزوى شهادت كردند؟ الان هم باز با آنكه انشاءالله ديگر مبارزه تمام شده، الان هم باز بعضىها مىآيند در همين اتاق. يك شخصى همين دو روز پيش آمد، تعقيب به اينكه شما دعا كن من شهيد بشوم حتى تا دم در باز تعقيب كرده بود. من مىگفتم كه خداوند به تو ثواب شهدا را بدهد و او اصرار مى كرد كه شما دعا كن من شهيد بشوم. اين تبدل روحى را كى مىتواند ايجاد كند ؟ كى مىتواند تصرف كند در ارواح مردم ؟ كى مقلب القلوب است؟
توجه به خدا داشته باشيد و هيچ در مقابل خدا كسى را شريك قرار ندهيد، نه در عبادت تنها، در همه چيز، نه عبادت تنها. همين فريادهائى كه مىشنويد، فرياد خداست، قدرت خداست. اين نهضت را خدا پيش برده والا به حسب موازين طبيعى ما چهار تا معمم بوديم و يك عده هم بازارى كه شغلشان كسب و كار بود و تمام قوا هم دست آنها بود. اين خدا بود كه وقتى كه اين نهضت پيدا شد، هى فوج فوج از آنها را برگرداند به اين طرف، منصرفشان كرد از اينكه آن قواى شيطانىشان را استعمال كنند والا اگر شصت تا از اين طيارهها كه از آمريكا خريده بودند مىآمدند بالاى سر ما و بالاى سر شما و بمباران مىكردند، ما قدرت نداشتيم، اما خداوند آنها را از اين هم منصرف كرد، ايجاد خوفى در آنها كرد كه دست و پايشان را بست راجع به اين، از باطن خودشان از هم پاشيد، خود قوايشان رو آورد به مردم، پائينىها ديگر از بالائىها اطاعت نكردند. اينكه فرار كرد عادى نبود، بهم خورده بود، ديگرپائينىها از بالائىها نمىشنوند. قدرت فرمانفرمائى از هم پاشيده شده بود. همهاش از خداست. خدا را در اين
صحيفه نور ج 8 صفحه 153
امورببينيد، خدا ظاهرتر از اين آفتاب است. از اين به بعد هم اگر ما حفظ كنيم اين توجه را به خدا، اگر حفظ كنيم اين اين برادرى و وحدت را، از اين به بعد هم پيش مىبريم، تا آخر هم پيش مىبريم.
دعا كنيد كه ما غفلت نكنيم از خداى تبارك و تعالى، غفلت نكنيم از اسلام، نرويم سراغ آن چيزهائى كه خودمان به آن احتياج داريم اينها مىگذرد . نرويم سراغ اينكه كارم چطور است؟ مسجدم چطور است؟ محرابم چطور است؟ خانهام چطور است؟ اينها يك چيزهائى است كه عبور مى كند و مىگذرد، آن كه باقى است معنويات انسان است.
خداوند انشاءالله اين امان را هيچ وقت از ما به خوف مبدل نفرمايد. خداوند انشاءالله ما را اهل عبادت و اهل اينكه كسى را شريك خدا در هيچ چيز ندانيم قرار بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:12 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 154
تاريخ 26/4/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام ملك حسينى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام حاج سيد كرامت الله ملك حسينى دامت افاضاته
اميد است وجود محترم از بليات محفوظ و به انجام وظايف اسلامى موفق باشيد. ضمنا با توجه به وضع زندانيان و متهمين لازم است زودتر در مورد تشكيل دادگاه و رسيدگى به پروندههاى آنان اقدام بفرمائيد و كسانى كه گناه صغيره دارند مورد عفوقرار داده و آنها را آزاد كنيد و ديگران را طبق مقررات شرع محاكمه نموده وحكم شرع را در مورد ايشان اجرا كنيد و نسبت به وضع منطقه هم به هر نحو صلاح مىدانيد، در آرامش و امنيت منطقه اقدام وسعى كافى مبذول داريد و اهالى محترم را به وحدت و پرهيز نمودن از اختلاف و تفرقه ،دعوت و ارشاد نمايند و توطئههاى دشمنان اسلام را با حسن تدبير خنثى نمايند و وظيفه خطيرى را كه مردم در اين موقع حساس به عهده دارند گوشزد فرمائيد. از خداى تعالى موفقيت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين و قطع ايادى اجانب و دشمنان خواستاريم.
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:12 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 155
تاريخ: 26/4/58
بيانات امام خمينى در جمع خواهران دانشجوى مكتب معصومه اصفهان و اعضاى سپاه پاسداران شهرضا
دستور خدا حفظ وحدت بر اساس اعتصام به حبل الله است
بسم الله الرحمن الرحيم
دستور همان است كه آيه شريفه را كه اين خواهر خواندند فرمودند: و اعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقو ا در آيه فقط امر به اجتماع نيست، تمام دستورهاى مردم عادى و رژيمهاى غير الهى اين است كه همه با هم باشيد و دستور به اجتماع است لكن دستور خدا دستور و اعتصموا بحبل الله است. اينكه مهم است اين است كه تنها اين نباشد كه همه با هم در يك امرى مجتمع باشيد و متفرق نباشيد، امر اين است كه همه با هم اعتصام به حبل الله بكنيد. راه راه حق باشد و توجه به حق باشد و اعتصام به راه حق باشد. انبيا نيامدهاند كه مردم رادر امور با هم مجتمع كنند انبيا آمدهاند كه همه را در راه حق مجتمع كنند يعنى اين (راهى كه) راهى است كه از طبيعت شروع مىشود تا ماوراءالطبيعه و تا آنجاكه ماها نمى توانيم الان بفهميم و اگر همه با هم مجتمع بشوند و اين راه را بروند، دستجمعى اين راه را بروند، اين اداره امور دنيا را مىكند و اداره امور آخرت را، هر دو.
تأمين سعادت و پيروزى در گروه اجتماع و توجه به خداست
شما ديديد كه در اين اجتماعاتى كه اخيرا كرديد، همه باهم مجتمع شديد، اينكه واقع رمز بوده است از براى پيروزى شما همان جهت الهيت مسأله بود. يعنى همه اهالى ايران توجه به اين داشتند كه ما اسلام را مىخواهيم. اين اعتصام به حبل الله بود. اسلام حبل الله است . اينهمه با هم يك راه بروند و آن هم راه خدا،اين پيروزى را به ما هديه كرد. پس آن كه ما را در مقابل قدرتهاى بزرگى كه در داخل و خارج بود يعنى قدرت بزرگى كه در داخل و خارج بود يعنى قدرت بزرگى كه شاه سابق داشت و دنبالش هم،همه قدرتهاى ممالك ديگر بى استثناءاست تقريباً، تقريباً تمام ممالك عربى با او موافق بودند، ابر قدرتها هم همهشان، خودش ذى قدرت، داراى قدرت شيطانى بود، همه قدرتهايى هم كه در عالم بود يعنى اينهايى كه توانست مربوط باشد به طرفهاى ما، همه اينها با او موافق بودند و خواستند نگهش دارند،در عين حال نتوانستند نگهش دارند. شما هيچ نداشتيد، اصلاً اسلحهاى دست شما نبود،الان چهار تا تفنگ يا چند تفنگ مىبينيد،اينها غنيمتى است كه بعد از شكست دادن آنها به دست شما آمده است، قبل از آن دست شما چيزى نبود. عزب بوديد شما و آنها مجهز بودندبه همه جهازات شيطانى، همه چيزداشتند.
صحيفه نور ج 8 صفحه 156
در عين حالى كه اينها همه چيز داشتند و شما هيچ نداشتيد، مغلوب كرديد آنها را. همه مىخواستند بماند او و بعد از رفتن او هم خواستند كه با رژيم باقى باشد و شوراى سلطنتى باشد و نشد، نتوانستند. اين يك قدرت الهى بود، نه قدرت من و شما. اين براى همين بود كه همه اجتماع اعتصام به حق كرده بودند، يعنى به اين اسلام كه بين مردم و خداى تبارك و تعالى مثل يك ريسمانى است كه تصور شده، همه معتصم شده بودند به او، همه توجه پيدا كرده بودند به اسلام. اين اسباب اين شد كه ما پيروز شديم. حالا هم بايد همين را نگهش داريم. اگر بخواهيد اين مملكت، اين كشور به سعادت برسد، پيروزى شما به آخر برسد، بين راه نمانيم يا خداى نخواسته در بين راه ما را از مقصد برگردانند، اگر بخواهيد (كه مىخواهيد البته) كه كشور ما تا آخر ديگر مستقل باشد، شما تا آخر آزاد باشيد و منافع كشور ما دست ديگران نباشد و راه ما راه سعادت باشد همين معنايى كه اعتصام به اسلام كه حبل الله است و متفرق نشدن از هم، همه با هم در اسلام مجتمع، در اين راه مجتمع و تفرقه بينمان نباشد. الان آن اشخاصى كه در بين ملت افتادند و تخم تفرقه دارند مىپاشند با قلمهايشان، با نطقهايشان، با اجتماعاتشان، اينها جنود شيطان هستند و شما كه انشاءالله جنود الله هستيد،حسب اين امرى كه خداوند تبارك وتعالى فرموده است كه واعتصموا بحبل الله و به حسب آن نهىاى كه فرموده كه لا تفرقوا همين يك امر و نهى الهى را اگر عمل كنيد تمام سعادت تان تأمين مىشود و تا حالا هم براى همين بوده است كه همه شما توجه به خدا داشتيد،همه با ذكر الله اكبر جلو رفتيد و همه چيزها را خنثى كرديد.يعنى يكى از امورى كه شد اينكه انصراف پيدا كردند از اينكه شما را بكوبند، نه اينكه نمى توانستند، همه وسايل بمباران را داشتند كه طيارهها را راه بيندازند همه شهرهاى ايران را بمباران كنند لكن يك رعبى خدا در دلشان خدا القاء كرد كه از اين كار منصرف شدند، منحرف شدند، نكردند. اين هم يكى از چيزهايى بود كه خدا اين رعب را در دل آنها انداخت و اين رعب را در دلشان انداخت كه وقتى شما جمعيت الله اكبر گفتيد، همه قشرهايى كه مربوط به او بود مربوط به شما شد. هى از آنها منفصل شدند به شما متصل شدند. از ارتش، از ادارى،از همه اينهايى كه مربوط به اينها بهخيالشان بود. همه اينها براى خاطر اينكه اين راه، راه خدا بود و اعتصام به حبل الله بود همه اينها متصل شدند به شما و اين راه را تا اينجا طى كرديد و از اينجا به بعد هم بايد طى بكنيد با همين جهت: اين حربه، حربه بزرگ كه اعتصام به حبل الله و متفرق نشدن است حفظ كنيد اين وحدت را، حفظ كنيد اين اعتصام به حبل الله و اسلام را. اسلام همه چيز براى شما هست.
سعادت دنيا، سعادت آخرت، همه چيز براى شما اسلام است. و كوشش كنيد كه انشاءالله اين قانون اساسى درست تدوين بشود و كوشش كنيد كه اشخاص مؤمن، صحيح از علماى بزرگ را انتخاب كنيد تا قانون اساسى را آنطورى كه اسلام مىخواهد تدوين كنند، بعد هم خودتان انشاءالله تصويب كنيد و يك مملكت اسلامى آنطورى كه همه خواهيم، مملكتى كه هر جايش برويد بوى اسلام بدهد. خداوند همه تان را تاييد كند،موفق بدارد.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:12 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 157
تاريخ: 26/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيات استراليائى
بسم الله الرحمن الرحيم
اين پيروزى كه براى ملت ما حاصل شد، يك عنايت الهى بود، يك عنايت بزرگى كه متحول كرد روحيه ملت ما را به روحيه اسلام و مسلمين صدر اسلام و اين قدرت ايمان و اعتقاد به اسلام بود كه پيشرفتى را كه كسى احتمال نمى داد نصيب ما كرد. ملت ما با دست خالى، هيچ اسلحه نداشت، با همان قدرت ايمان در مقابل اسلحه مدرن و قدرت عظيم نظامى ايستادگى كرد و تمام قدرتها را در هم شكست و اين دليل بر اين است كه ملتى اگر قيام كرد، با حفظ قدرت ايمان، هيچ قدرتى در مقابل آن نمى تواند بايستد. تمام قدرتها و ابر قدرت پشتيبانى از شاه مخلوع مىكردند و گاهى ما را تهديد مىكردند ولكن قدرت اسلام با تأييد خداوند تعالى موجب شد كه ما با دست خالى بر قدرتهاى بزرگ غالب شويم و من اميدوارم اين نهضت ايران الگويى باشد براى ساير ملتهاى مستضعف و اميد است خداوند دنيا را از دست مستكبرين بگيرد و به دست مستضعفين بسپارد و من از اينكه شما اظهار محبت كرديد متشكرم. سلام گرم خود را به دوستان شما و مسلمين استراليا تقديم مىكنم و از خداوند تعالى تأييد همه را خواهانم.
والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته
صحيفه نور ج 8 صفحه 158
بهترين راه سازندگى، خدمت صادقانه با در نظر گرفتن رضاى خداست
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما جوانهاى نيرومند مؤمن تشكرمى كنم كه آمدهايد و از نزديك با من ملاقات و حضور خودتان را در همه مشكلاتى كه مملكت الان دارد اعلام كرديد. مىدانيد كه امروز مملكت آشفتگى زياد دارد. اينها يك مملكت آشفتهاى درست كردند و به جا گذاشتند و رفتند و الان شما وارث يك مملكت خراب شده تقريبا هستيد و همه ما بايد كوشش كنيم كه حالا كه سد عظيم را شكستيم و پشت سد اينقدر خرابى داريم مى بينيم، كوشش كنيم در ساختن اين مملكت. و كوشش به اين است كه هر گروهى در هر محلى كه هستند در همان محل خوب عمل كنند، معنايش اين نيست كه شما كه در يك محل خاصى خدمت مىكنيد، كوششتان اين باشد كه در جاى ديگرى يك خدمتى بكنيد. كوشش براى ساختن اين است كه هر جمعيتى آن كار خودش را خوب انجام بدهد، اين كه به او محول شده است، آن را خوب انجام بدهد. اگر همهقشرهاى مملكت به اين فكر باشند كه الان مملكت اسلامى است و بايد به همانطورى كه دستور اسلام است عمل بكنند، كم كارى كه بايد كار بكنند نداشته باشند، انحراف نباشد در كار، با صداقت، با امانت، با توجه به خدا عمل بكنند.
شكست ناپذيرى كشورها در سايه تفاهم ميان ملت و دولت
شما ملاحظه كرديد كه در اين انقلاب، شما همه قلوبتان برگشت به طرف ملت و اين را خداى تبارك و تعالى اين قلبها را برگرداند والا يك ارتشى كه در طرف ديگرى بود، بايد به حسب آن وضعى كه ارتش دارد، بايد بر خلاف مسير مقابل خودش باشد، لكن شما ملاحظه كرديد كه دلهايتان برگشت به اين طرف و اسباب اين شد كه گروههاى مختلف پيوستند به ملت و با ملت همقدم شدند، همصدا شدند و اين موجب پيروزى ملت شد، ملتى كه هيچ نداشت و آن طرف همه چيز داشت. اين اراده خدا بود كه ما را پيروز كرد و ما بايد طورى عمل كنيم كه اين عنايت الهى محفوظ بماند براى ما، امانت داشته باشيم، توجه به خداداشته باشيم، براى ملت خدمتگزارباشيم، همهمان وضعمان تغيير بكند با وضعى كه رژيمهاى طاغوتى دارند. بناى مابر اين باشد كه به مملكتمان خدمت بكنيم، به ملت خدمت بكنيم. ارتش بايد نگهبان يك ملت باشد و نگهبان كشور باشد و ساير قواى انتظامى هم همين طور،
صحيفه نور ج 8 صفحه 159
بايد طورى عمل بكنند كه ملت را برادر خود بدانند و ملت هم آنها را برادر خود، آنها پشتيبان ملت باشند،ملت پشتيبان آنها. اگر يك مملكتى دولت و ملتش، ارتش و ملت، قواى انتظامى و ملت از هم شدند، با هم شدند و هر دو احساس كردند كه بايد خدمت به هم بكنند، يك همچو كشورى شكست نخواهد خورد. عمده شكستهايى كه كشورها مىخورند براى پوسيدگى است كه از باطن خودشان پيدا مىشود، ارتش شان از آنها جدا مىشود، ملت پشت به آنها مىكند. همين پيروزى كه شما مشاهده كرديد در ايران ،ديديد كه ملت پشت كرده بود به دستگاه و فرياد مىكرد نمىخواهيم خوب، ارتش هم از همين ملت بود، ژاندارمرى هم از همين ملت بودند ،اينها برادر بودند، مىديدند كه نمى شود مخالفت كرد، نمى شود تا آخر سركوبى كرد ملت را، اين است كه پيوستند به ملت. خرابيها مال اين است كه يك مملكتى قواى انتظامىاش را جدا كنند از ملت، ارتشش از ملت جدا باشد به طورى كه ملت وقتى كه ارتش را ببيند از آن فرار كند ،ارتش هم در ذهنش اين باشد كه بايد سركوبى كند ملت را، ژاندارمرىاش هم همين طور، شهربانىاش هم همين طور، اداراتش هم همين طور . وقتى بنا شد كه يك كشورى اينطور حالش شدكه ملت عليحده شدند و دولت با همه بساطش هم عليحده، اين دولت پشتيبان ندارد. ملت بايد پشتيبان دولتها باشد. دولتى كه پشتيبان ندارد شكست مىخورد. همه شكستهائى كه از اين دولت هائى كه در خارج شكست مىخوردند و مال خودمان هم ديديم كه رژيم سلطنت اصلاً به هم خورد ،براى همين بود كه تفاهم ما بين ملت و رژيم نبود. اگر ملت با رژيم تفاهم داشتند اين مسائل پيش نمىآمد، الان، الان شما مشغول كار خودتان بوديد، ما هم مشغول كارخودمان. اين مسائل روى همين زمينه پيش آمد كه دولتها در مقابل ملت مىايستادند و جبهه مىگرفتند. ملت هم در مقابل دولت همين طور بود. وقتى اينطور شد نمى تواند دوام داشته باشد. ممكن است سرنيزه تا يك مدتى باشد امادوام نمى تواند داشته باشد.اما اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند. ممكن است سر نيزه تا يك مدتى باشد اما دوام نمى تواند داشته باشد. اما اگر ملت و دولت هر دو با هم باشند، دوست باشند، اينها خودشان را خدمتگزار آنها بدانند آنها خودشان را پشتيبان اينها بدانند، هر دو به هم خدمت بخواهند بكنند، يك همچو ملت و دولتى هيچ وقت شكست نخواهد خورد. تا اينطور هستيد كه با ملت هستيد، تا اينطور هستيد كه توجه به خدا داشته باشيد شكست برايتان نيست. بپرهيزيد از اينكه از ملت جدا بشويد، شما را بخواهند جدا بكنند، ملت هم بايد بپرهيزد از اينكه از شما جدا باشد. وقتى اين دو قدرت همراه هم شدند، هيچ قدرتى نمى تواند اينها را شكست بدهد. همه قدرتهاى خارجى، همه قدرتها تقريبا، يعنى اينهايى كه تماس داشتند، خوب بعضى تماسى نداشتند، چه ابرقدرتها و چه قدرتهايى كه با اين ممالك ما تماس داشتند همه كوشش كردند كه محمدرضا بماند،همه كوشش شان اين بود كه بماند (اگر همه نگوييم يك اكثريتى كه يكى، دو تا از آن مىشود گفت مستثنى بود كه آن هم كارى نداشت) در عين حال چون ملت يك مطلبى را نمىخواست، نشد. وقتى ملت نخواست، قواى انتظامى هم وفادار ديگر نمى توانند باشند، به يك نفرنمى شود كه قواى انتظامى كه از همين مردم است، پسرش توى اين مردم است، برادرش توى اين مردم است، عيالش تو اين مردم است، براى خاطر يك نفر از همه چيز خودش دست بردارد. يك وقت اين است كه خدا و اسلام است، انسان مىتواند از خودش
صحيفه نور ج 8 صفحه 160
بگذرد براى خاطر خدا، براى خاطر اسلام، براى خاطر عقيده،يك وقت اين حرفها نيست، يك رژيمى است كه طاغوتى است، معنا ندارد كه انسان براى خاط يك نفر ديگر از خودش بگذرد. از اين جهت چون پشتيبان نداشت، اين وقتى كه ملت با دست خالى فشار آورد شماها هم به او پيوستيد، همه قواى انتظامى هى رو آوردند به اين طرف و او هم وقتى ديد كه از باطن پوسيده است مسأله، نتوانست كارى بكند، ديگران هم نتوانستند. كوشش كنيد كه قواى شما با ملت يكى باشد، با ملت تفاهم داشته باشد. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه شمارا از لشكر امام زمان سلام الله عليه قرار دهد.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:12 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 161
تاريخ: 26/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزارت بهدارى و بهزيستى
تزكيه نفس از علم و حكمت بالاتر است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين آيه كه خوانده مىشود از آياتى است كه در بيان آن مىشود مفصل صحبت كرد، لكن من يك نكته را عرض مىكنم و مىگذرم. خداوند فرموده است: لقد من الله على المومنين اذبعث فيهم رسولا من انفسهم يتلو عليهم آياته ويزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه خداوند به مومنين منت گذاشته كه از خودشان كسى را فرستاد كه آيات الهى را بر آنها تلاوت كند. تلاوت آيات براى تزكيه و تعليم كتاب وحكمت است. تزكيه را مقدم ذكر فرموده است، معلوم مىشود تزكيه نفس از علم و حكمت بالاتر است. همين طور هم هست. اگر افراد يك ملت تزكيه و تربيت شده باشند،آن ملت پيشرو است. اگر سران قوم، آنهائى كه كشور را اداره مىكردند نفس شان تزكيه وتربيت شده بود،نه آن گرفتارىها براى ملت پيش مىآمد و نه براى خودشان. منشاء تمام اين گرفتارىها در همه جا اين است كه آنهائى كه عهدهدار امور ملت هستند تزكيه نشدهاند. يك نفر آدمى كه تزكيه نشده اگر بر يك ملت سلطه پيدا كند اينهمه گرفتارىهائى را كه در طول پنجاه و پنج سال براى ملت ما پيش آمد بوجود مىآورد. كسى كه بر ملتى سلطه و حكومت دارد اگر يك نفر عدالت پرور باشد دستگاه او عدالت پرور خواهد شد، قشرهائى كه به او مربوطند قهرا به عدالت گرايش پيدا مىكنند، تمام اداراتى كه تابع آن مملكت و آن حكومت است خواه ناخواه به عدالت گرايش پيدا مىكند. اگر همه ملت تزكيه بشوند همين دنيا بهشت آنهاست و تمام گرفتارىها از بين مىرود.
مفاسد و مصالح از حكومتها و سران آن سرچشمه مىگيرد
از طرف ديگر چون اشخاصى در رژيم طاغوتى بر مردم حكومت كردند اشخاص تزكيه شدهاى نبودند و شخص اول مملكت اخلاق و عقايد و اعمالش تزكيه نشده بود، مملكت را به هلاكت كشاندند. رضاخان خودش سرچشمه تمام مفاسد بود. در پاريس كه بوديم يك نفر آمد پيش من و از كسى نقل كرد كه او گفته اگر در ايران پنج نفر فاسد بشوداين محمدرضا روى هر پنج نفر انگشت مىگذارد و به طرف خودش جلبشان مىكند. آن اشخاصى كه پاك نيستند و با تزكيه شدهها سر و كار ندارند، نمىروند سراغ اشخاص امين. آدمى كه خودش امين نيست مىرود سراغ اشخاصى كه نظير خودش
صحيفه نور ج 8 صفحه 162
باشند. ولهذا مفاسد و مصالح از حكومتها سرچشمه مىگيرد. حكومت عدل تمام مصالح كشور را تأمين مىكند و حكومت ظلم تمام بدبختىها را براى يك ملتى ايجاد مىكند.
دامن مادران مىتواند مبداء خير يا مبداءشر باشد
لذا در آيه شريفه تزيكه مقدم است. انبيا آمدهاند كه انسان بسازند، انبيا مأمورند كه افرادى را كه بشر هستند و با حيوانات فرق ندارند، اينها را انسان كنند، تزكيه كنند. شغل انبياهمين است، بايد شغل مادرها هم همين باشد نسبت به بچههائى كه در دامنشان است، و با اعمالشان آنها را تزكيه كنند. در دامن مادر، بچهها بهتر تربيت مىشوند تا در پيش استادان. علاقهاى كه بچه به مادر دارد به هيچ كس ندارد و آن چيزى كه در بچگى از مادر مىشنود در قلبش نقش مىبندد و تا آخر همراهش است.مادرها بايد توجه به اين معنى كنند كه بچهها را خوب تربيت كنند،پاك تربيت كنند، دامنهايشان يك مدرسه علمى و ايمانى باشد، و اين يك مطلب بسيار بزرگى است كه از مادرها ساخته است و از كسى ديگر ساخته نيست. آنقدرى كه بچه از مادر چيز مىشنود از پدرنمى شنود، آنقدرى كه اخلاق مادر در بچه كوچك نورس تأثير دارد و به او منتقل مىشود از ديگران عملى نيست. مادرها مبداء خيرات هستند و اگر خداى نخواسته مادرانى باشند كه بچهها را بد تربيت كنند مبداء شرند. يك مادر ممكن است يك بچه را خوب تربيت كند و آن بچه يك امت را نجات بدهد، و ممكن است بد تربيت كند و آن بچه موجب هلاكت يك امت بشود. مع الوصف در طول اين سلطنت، اينها كوشش كردند كه مادران را از بچهها جدا كنند به مادرها تزريق كردند كه بچه دارى چيزى نيست، شما توى ادارات بيائيد. و اينها بچههاى معصوم را جدا كردند از دامن مادران و بردند در پرورشگاهها و جاهاى ديگر، و اشخاص اجنبى و غير رحيم آنها را به تربيت فاسد تربيت مىكردند. بچهاى كه از مادرش جدا شد پيش هر كه باشد عقده پيدا مىكند، عقده كه پيدا كرد مبداء بسيارى از مفاسد مىشود. بسيارى از قتلهائى كه واقع مىشود از روى همين عقدههائى است كه پيدا شود، و بسيارى از عقدهها از اين پيدا مىشود. در همين كارى كه بايد معلم و دانشگاهها بكنند، از دامن مادر شروع مىشود تا برسد به مدارس و به دانشگاهها و به جاهاى ديگر. اگر از دامن مادر اين تربيت خوب شروع شد و مادر بچه را خوب تربيت كرد و به دبستان تحويل داد، دبستان هم خوب تربيت كرد و به دبيرستان تحويل داد آنجا هم همين طور، تا دانشگاه يا مدارس علمى ديگر، آنها هم خوب تربيت كردند، يك وقت در يك برهه از زمان مىبينيد كه جوانها همه خوب از كار در آمدهاند و يك مملكت را به طرف خوبى مىكشانند.
تمام مبارزه رژيم شاه با تزكيه و رشد انسانى جوانها بود
رژيم خائن سابق جديت كرد كه با همه جهات و همه قدرت با تزكيه مبارزه بكند و نگذارند جوانهاى ما صحيح بار بيايند. مىگويند در تهران در آن زمان شراب فروشىها از كتاب فروشىها بيشتر بوده و حالا انشاءالله ديگر نيست. مىدانيد كه چقدر مراكز فساد درست كردهاند،مراكزى را كه
صحيفه نور ج 8 صفحه 163
بايد آموزشى باشد به فساد كشيدند مثل سينما، مثل راديو و مطبوعات. با تمام قوا كوشيدند كه نگذارند رشد انسانى پيدا شود. بايد اين تربيتهاى طاغوتى در جوانهاى ما و در اين نسل به تربيتهاى انسانى و اسلامى متحول شود و اميد است كه از دامن مادرها شروع بشود و به دانشگاه و بالاتر ختم بشود. سعادت يك ملت به اين است كه سران آن ملت و كسانى كه مقدرات آن ملت به دستشان است تزكيه شده باشند. خداوند همه شما را به راه راست هدايت كند و همه ما را خدمتگزار به اسلام و مسلمينقرار بدهد.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:12 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 164
تاريخ: 27/4/58
بيانات امام خمينى در جمع فارغ التحصيلان پاسيار دانشگاه پليس
ترسيم چهره كريه قواى انتظامى طاغوت و توصيف قواى انتظامى اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
من در اين وقت كم و اتاق گرم و فشرده از آقايان دو، سه كلمه راجع به وظيفه شما آقايان كه مىخواهيد پليس انشاءالله باشيد و پاسدار و پاسيار و امثال ذلك بايد عرض كنم پليس در رژيمهاى طاغوتى مثل ساير قواى انتظاميه از قبيل ژاندارمرى و ارتش در نظر ملت، ملت كه در تحت سلطه طاغوت بودند، پليس يك معنايى پيش ملت داشت كه آن معنا اين بود كه مردم از پليس فرار كنند و پليس هم هجوم ببرد. نه فقط پليس، قواى انتظاميه هم كه در اين دولتهايى كه ما ديديم بوده است اينها براى سركوبى خود ملت، در مقابل ديگران نبودهاند، تربيت نشده بودند كه در مقابل ديگران باشند. ما شاهدبوديم كه در زمان رضاخان اين قواى انتظاميه، سرانشان همه سركوب مىكردند ملت را. آن روزى كه قواى خارجى، متفقين هجوم آوردند به ايران، همين قواى انتظاميه، سرانشان در تهران همچوكه سر حد اينها هجوم آوردند، اينها از تهران فرار كردند. اين را ما شاهد بوديم كه چمدانهاشان را بستند و از تهران فرار كردند، مىگفتند طرف اصفهان مىروند، حالا از آنجا كجا مى روند را من نمى دانم، و در مقابل آنهايى كه هجوم كردند، مهاجمين، آنوقت گفتند كه سه ساعت مقاومت كردند و بعد گفتند كه وقتى رضاخان از يكى از صاحب منصبان پرسيده است كه آخر 3 ساعت چرا؟ گفته است اين را به شما گفتهاند 3 ساعت، ساعتى در كار نبود، آنها از آن طرف آمدند ما از آن طرف فرار كرديم. مقابله ارتش در مقابل خارجى اينطور بود، و در مقابل ملت خودش سركوبى مىكرد، هر طور تعدى را مى خواست مىكرد و سران ارتش كه آنطور با مردم رفتار كردند به مجرد اينكه اطلاع پيدا كردند از اينكه آمدند اينها به سرحد، بدون اينكه باز واردبشوند، اينها از تهران فرار كردند و سربازخانهها هم به هم خورد كه من خودم تهران بودم آنوقت، مىديدم كه اين سربازها ويلان توى خيابانها دارند مىروند. براى اين بود كه قواى انتظاميه را طاغوت در خدمت خودش مىخواست باشد، نه در خدمت ملت، نه در خدمت كشور. نه شهربانى را آنطور كه بايد باشد آنها تربيت مىكردند و نه ژاندارمرى را و نه ارتش را . اينها همه يكجا در خدمت خود آنها بودند. شخص، كسى كه خودش را شاه مىدانست بوده،ملت اصلاً مطرح نبود پيششان، مگر براى دوشيدنشان، مگر براى استفادهشان هر طورى كه مى توانستند ولهذا ملت از همه قواى انتظامى فرار مىكردند و متنفر بودند، قواى انتظامى هم ملت را از خودش نمى دانست بلكه
صحيفه نور ج 8 صفحه 165
يك بردهاى مىدانست كه از او بايد استفاده بكند. اين اساس حكومت طاغوتى را تشكيل مىداد كه نسبت به ملت آنطور كوبنده و نسبت به خارج آنطور فرار.
خود اينها هم همين طور بودند، خود رضاخان و پسرش هم همين طور بودند، در مقابل ملت اينها اظهار قدرت آنطور كه مىديديد ميكردند لكن خود من در عكسى كه در روزنامه انداخته بودند كه باز هم هر وقت من فكر مىكنم تاثرم هست كه وقتى كه رفته بود محمدرضا در امريكا، زمانى بود كه جانسون رئيس جمهورى بود، عكسى كه انداخته بودند من ديدم كه جانسون ايستاده بود و در سر جاى خودش ايستاده بود و عينكش را اينطور دست گرفته بود و چپ به جاى ديگر نگاه مىكرد، حتى تو روى او نگاه نمى كرد و اين مثل يك آدم بندهاى در مقابل او ايستاده بود. در مقابل آنها اينطور بودند، وقتى پايشان را مى گذاشتند توى مملكت بامردم اينطور رفتار مىكردند. اين برنامه همه اشخاصى است كه به ملت خيانت مىكنند. همه حكومتهايى كه خيانت به ملت مىكنند از ملت مىترسند. چون از ملت مىترسند قواى انتظاميه را، همه را، در خدمت خودشان براى مقابله با ملت استخدم مىكنند، تربيتهاشان هم همين طورها بوده. اين درست عكس آن معنايى است كه از اين قواى انتظاميه انتظار مىرفت و درست عكس آن معنائى است كه قواى انتظاميه اسلام داشته است. قواى انتظامى اسلام براى سركوبى خود ملت نبوده است، با ملت رفيق و دوست و خدمتگزار،در مقابل خارجى كوبنده و مهاجم. همين دسته بىساز و برگ قواى اسلامى در صدر اسلام كه هر چند نفرشان يك اسب و يك شتر داشتند، هر چند تاشان يك شمشير داشتند و زندگى سربازىشان اينطور بود از باب اينكه اتكايشان به ملت بود و به خدا، همين عده كم به دو امپراطورى بزرگ آنوقت كه همه دنيا تقريبا تحت سلطه آنها بودند اينها غلبه كردهاند با همين دست خالى لكن قدرت ايمان، با نداشتن ساز و برگ صحيح جنگى و مجهز بودن قواى ايران و روم با همه قوايى كه داشتهاند لكن اينها قدرت ايمان داشتند آنها نداشتند. آنها را در يكى ازجنگها كه جنگ سلاسل (يك همچو چيزى) به آن مىگويند اين سربازهايى كه اينها مىخواستند به جنگ بياورند ،از طرف ايران ميخواستند به جنگ بياورند اينها را با ريسمان و با زنجير بسته بودند كه فرار نكنند. يك همچو روحيهاى درمقابل خارج داشتند، در مقابل مردم سختگيرى داشتند،روحيه شان اينجور بود كه وقتى خواستند به جنگ ببرند پانصد هزارتا، پانصدتاشان،هزارتاشان با يك زنجيرهايى مىبستند كه اينها فرار نكنند و به جنگ بروند. معلوم است يك همچو لشكر با سلسله نمىتواند جنگ بكند، مثل همين لشكرهاى ما و زمان متفقين مىشود اسلام وضعش در حكومت، وضعش در قواى انتظامى، وضعش در شرطه كه به اصطلاح آنهاانتظامى هست درست عكس اين وضعى است كه حكومتهاى طاغوتى دارند. شرطه با مردم دوست، رفيق يعنى شهربانى با مردم دوست، رفيق، خدمتگزار، مردم با او دوست، پشتيبان. ارتش و لشكرى آنوقت بامردم دوست و رفيق، پشتيبان مردم،مردم پشتيبان آنها. يك همچو روحيهاى كه نسبت به خودشان آنطور باشند و نسبت به خارج قوى باشند و اشداءعلى الكفار رحماءبينهم كه قرآن است،وصف اينهاست،وصف مومنهايى است كه ارتش اسلام هستند،عكس آنى كه طاغوتها دارند. در قرآن وصف آنها را
صحيفه نور ج 8 صفحه 166
عكس اينها مىگويد. مىگويد (نسبت مىفرمايد) نسبت به كفار اشداء هستند و قوى، نسبت به خودشان رحيم و مهربان و دوست، نه ارتش و ژاندارمرى و شهربانى از مردم ترسى دارد كه مبادا يك وقتى چه بشود،نه مردم از ارتش ترس دارند، همه دوست و رفيق و همه همين طورى كه حالا مىبينيد شما اينجا آمديد، نه ما از شما مىترسيم كه شما هجمه كنيد به ما،ما را چه بكنيد، نه شما از ما چيزى داريد. ما رفيق و دوست و هر دو رحماءبينهم. اين دستور قرآن است. قواى انتظامى براى انتظام يك كشور است، براى حفظ مردم است، براى حفظ مال و جان مرم است، نه براى ارعاب مردم، نه براى ترساندن و عرض كنم چاپيدن مردم. شما الان در جمهورى اسلام واقع هستيد، طاغوت رفت، جايش نمى آيد ديگر.
توصيه به مردمى بودن و ايجاد تحولى همه جانبه
شما الان در يك جمهورى اسلامى واقع هستيد كه بايد خودتان اسلامى باشيد يعنى همانطورى كه شرطه زمان حضرت امير سلام الله عليه با مردم بوده است شما هم با مردم باشيد. همانطورى كه قواى انتظاميه در خدمت مردم بوده است و مردم با آغوش باز مىپذيرفتند،دوست داشتند آنها را شما هم بايد عملى بكنيد كه مردم با شما آنطور باشند. عمل شما، عمل طاغوتى ديگر نباشد. خيال نكنيد كه ما قدرتمنديم و مردم چه، قدرت وقتى داريد كه ملت دنبال شما باشد. شما ديديد در اين قضيه،عبرت مىگيريد از اين قضيه كه وقتى ملت يك چيزى را اراده بكند و همه با هم، مصمم، ملت يك كارى را بخواهد هيچ قوهاى نمى تواند جلويش بايستد. همه قوا شكست خوردند در مقابل ملت و آن چيزى كه مهم است آرامش روحى انسان است. آنى كه سعادت انسان است اين است كه آرامش داشته باشد در اينجا يا انشاءالله آنجا. الان شما آرامش داريد از باب اينكه نمى خواهيد به مردم تحميل بشويد تا اينكه در وجدانتان ناراحت باشيد.
آنهايى كه به مردم تعدى مىكنند وجدانشان ناراحت است، مگر بعضى شان كه ديگر از وجدان انسانى بيرون رفتهاند اما غالبا اينطورند خصوصاً اين طبقه جوان. اما وقتى با مردم دوستند و رفيقند آرامش قلبى دارند، سعادت، دارند، سعادت همين آرامش سعادت است. شماكارى بكنيد كه اين آرامش قلبى را حفظ بكنيد و مردم را مثل فرزندهاى خودتان، مثل برادرهاى خودتان اينطور حساب بكنيد. آن مسائل طاغوتى را كنار، شما كه نبوديد آن موقع، كنار بگذاريد مطالعه كنيد در حال آن رژيم و وضع او و در عاقبت او.
الان دولت اسلامى است، شماها اسلامى، شهردارى و شهربانى و امثال ذلك انشاءالله همه اسلامى و بايد همه چيزهايى كه در ايران است همه متحول بشود به يك مملكت اسلامى به همه معنا كه در مملكت اسلامى آرامش روحى هست، رفاه همه جانبه هست، تعاون هست، برادرى هست. و من از خداى تبارك و تعالى سعادت و سلامت همه شما رامى خواهم و اميدوارم پليسهاى خوبى براى اسلام باشيد، پليسهاى امام زمان سلام الله عليه باشيد.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:15 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 167
تاريخ: 28/4/58
بيانات امام خمينى در جمع برادران و خواهران نابيناى كارمند
انقلاب ما انقلاب اسلامى است،چون متكى بر اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
البته دانيد كهبعد از هر انقلابى يك مشكلات زيادى براى كشور و براى دولتها پيش مىآيد، اين اجتناب ناپذير است. هيچ نمى شود تصوركرد كه انقلابى حاصل ميشود، يك رژيم دو هزار و پانصد ساله با همه قدرتى كه داشت شكسته بشود، از بين برود و آرام باشد و مملكت همه چيز به جاى خودش باشد و همه چيزها زود اصلاح بشود، همه حوائج برآورده بشود. اينها يك امورى است كه هيچ امكان ندارد براى يك انقلابى. بعضى از انقلابهائى كه در حدود شصت سال پيش از اين شده است، الان هم با مشكلات روبرو هستند و من گمانم اين است كه انقلاب ما بهترين انقلابى بوده است كه با ضايعاتى كم، نتايج زيادى از آن تاكنون برداشتيم و اميدواريم كه بعد از اين هم برداشته بشود و نكتهاش هم اين بوده است كه انقلابهاى ديگر، انقلابهاى يك رژيمى بر يك رژيمى و يك رژيم مشابه رژيم بوده و انقلاب ما انقلاب اسلامى است چون متكى بر اسلام است.
رفع مشكلات متضمن استقرار حكومت است
از اين جهت است كه بعد از انقلاب آشفتگىها كم هست و نيست لكن رويهمرفته بايد يك قدرى با مشكلات ساخت. شمائى كه پنجاه وچند سال از وقت كه توجه به دنيا كرديد، از وقتى كه اندازه رشد رسيديد ديديد كه هميشه در مشكلات بوديد و هميشه تحت فشار و اختناق و همه نابسامانىها بوده، حالا پنج ماه است تقريبا از عمر اين رژيم ثانى ورژيم تازه اسلامى، جمهورى اسلامى مىگذرد و ما الان آن اصول مسائل را باز درست نكرديم. خوب، اصول مسائل قانون اساسى است كه بايد تصويب بشود، مجلس شوراست كه بايد انتخاب بشود، رئيس جمهور است كه بايد تعيين بشود تا اين حكومت انتقالى يك حكومت استقرارى دنبالش باشد. اين مشكلات، من هم مىدانم هست، هم براى شما و هم براى همه قشرهاى ملت، همچو نيست كه شماخيال كنيد كه براى شما چيز هستيد - يك مشكلاتى باشد،براى ديگران نباشد، مشكلات براى همه است و من اميدوارم كه اگر آنطورى كه ماخواهيم حكومت اسلامى برقرار بشود، هيچ امتيازى نباشد بين قشرها، همه تحت لواى اسلام با هم انشاءالله رشد خودشان را بكنند و به همه رسيدگى بشود.
صحيفه نور ج 8 صفحه 168
شما دعا كنيد كه اين آشفتگىها و اين توطئههائى كه الان در دست است و در همه جا تقريبا توطئه است. چه از رژيم سابق و چه از منحرفين، گروههاى منحرف الان هست و توطئه مىكنند، دعا كنيد كه انشاءالله اينها رفع بشود، يك حكومت مستقرى پيدا بشود، بعد آسان است اينها. اميدواريم كه به زودى اينطور چيزها رفع شود اين رژيم اسلامى مثل رژيم طاغوتى نيست كه همش را صرف كرد براى به هم زدن اوضاع كشور ما و همه چيز را به نفع خودشان تمام كردند، انشاءالله اميدواريم كه يك حكومت عدل اسلامى باشد و به همه رسيدگى بكند و همه قشرها به نتايجش برسند و هم دنيا و هم آخرت انشاءالله معمور بشود. خداوند همه شما را حفظ كند. موفق باشيد.
والسلام عليكم ورحمة اللهوبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 169
تاريخ: 28/4/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان گروههاى مختلف مردم
تحت فشار قرار داشتن مدرسه فيضيه در طول سلطنت شاهنشاهى
بسم الله الرحمن الرحيم
مدرسه فيضيه نشيب و فرازهائى به خود ديده است، مدرسه فيضيه شاهد قضايائى بوده است كه اگر زبان داشت و بيان مىكرد ماها متاثرشديم. من شاهد قضايائى كه در مدرسه فيضيه واقع شد در زمان آن پدر و اين پسر بودم. در زمان پدر آنقدر شدت كردند، آنقدر فشار آوردند بر اين مدرسه فيضيه و همه مدرسهها و همه مساجد و همه ملت و تمام روحانيت كه روى تاريخ سياه شد. طلاب مدرسه فيضيه قبل از آفتاب بايد از حجرههاى خودشان به باغات شهر پناه ببرند كه وقتى در مدرسه بودند مأمورين مىآمدند و آنها را مىبردند و خلع لباسكردند. يا به نظام وظيفه يا به نظام اجبارى مىبردند، و آخر شب بر مىگشتند به مدرسه. علماى اسلام در زمان آن پدر آنچنان تحت فشار بودند، علماى درجه اول را از خراسان به حبس كشيدند دستجمعى و از آذربايجان تبعيد بردند علماى طبقه اول را و از اصفهان كه مجتمع شدند در اين قم و از اطراف علماى بلاد آمدند، آنها را هم با فشار در هم شكستند. مدارس ما را خواستند از آثار اسلام خالى كنند. در زمان پسر هم كه شما شاهد بوديد كه حملهها شد بر مدرسه فيضيه. مدرسه فيضيه شاهد سوختن كتابهاى دينى بلكه كتاب آسمانى ما بود، شاهد آتش زدن عمامههاى اهل و شاهد پرت كردن بعضى از طلاب ما از پشت بام به زمين بود.
اگر خلافى از ما صادر شود دشمنان آن را به اسلام نسبت مىدهند
والحمدلله حالا هم شاهد است كه شما علماى بلاد از كاشان، از رفسنجان مجتمع شديد و آزادانه مسائل خودتان را مىگوئيد. و من اميدوارم كه تا آخر، اين آزادى و اين استقلال محفوظ بماند. شما آقايان بايد حافظ حيثيت اسلام باشيد. امروز آنچه كه به شما احتياج است، آنچه شما تكليف داريد و همه روحانيت در سراسر كشور، كشورهاى اسلامى وظيفه دارند اين است كه حدود اسلام را امروز اگر چنانچه از يكى از ماها بر خلاف مقررات اسلامى،بر خلاف احكام اسلام يك مطلبى از او صادر بشود اسلام رو به شكست مىرود امروز مملكت، مملكت اسلامى است و محتوا بايد محتواى اسلام باشد. وقت حساسى است، روحانيت زمان حساسى را مىگذراند. مبادا اين كميتهها به اسم روحانيت كارهاى خلاف بكنند و مبادا پاسداران به اسم پاسدارى از اسلام كار خلاف بكنند و مبادا كه دادگاهها
صحيفه نور ج 8 صفحه 170
كه اسلامى هستند بر خلاف موازين اسلام باشند اسلام امروز احتياج دارد به همه قشرها براى محافظت اولياى اصفهان نظر دوختند به شما روحانيون و ساير اقشار ملت كه حفظ كنيد حدود اسلام را از آزادىها سوء استفاده نشود آزادى در حدود اسلام است، در حدود قانون است، تخلف از قانون نشود به خيال اينكه آزادى است. از همه بالاتر مسؤوليت روحانيت است. دشمنها چشمها را دوختهاند كه از روحانيت چيزى ببينند و آن را بزرگ كنند و به اسلام نسبت بدهند. اگر امروز از شما،از علما خداى نخواسته از علماى اسلام، از فضلاى بنام، يك امر خلاف صادر بشود، دشمنهاى شما آن را هزار امر مىكنند و با هياهو و جنجال بهاسلام نسبت ميدهند مىگويند جمهورى اسلام هم مثل ساير رژيمهاست است. اين مسئوليت بزرگى است. خداوند انشاءالله همه شما را و همه ما را توفيق بدهد كه خدمتگزار به اسلام باشيم و آبروى اسلام باشيم.
والسلام عليكم و رحمةالله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 171
تاريخ: 28/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
نهضت ما قرآنى و اسلامى و تا آخر باقى است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما در اين دعوت به راهپيمائى نه اينكه احتمال مىداديم ملت ما از انقلاب منصرف شده باشد، ما براى اينكه بدخواهان بفهمند نهضت ما به قوت خود باقى است و ملت ما همانطور كه در اول انقلاب با شور و شعف به نهضت رو آوردند الان هم باقى هستند و تا آخر باقى خواهند ماند دعوت به راهپيمائى كرديم و ملت اثبات كرد كه نهضت به قوت خودباقى است. مااحتمال اينكه ملت پشت به اسلام بكند نمىدهيم، بدخواهان گمان نكنند ملت مسلم به اسلام پشت خواهد كرد. نهضت، نهضت سياسى نيست كه احتمال برود مردم توجه ندارند. نهضت، نهضت قرآنى است. نهضت، نهضت اسلامى است و اين نهضت اسلامى تا آخر باقى است. دعوت ما براى اين نبود كه احتمال سستى در نهضت مىداديم. ما هر روز شاهد تظاهرات مردم هستيم، ما خواستيم بدخواهان را بفهمانيم كه به جاى خود بنشينند و گمان نكنند بااين صحبتها و توطئههاتوانندملت را از راه خود باز دارند.
نهضت،براى حكومت اسلام و قوانين قرآن بود
من از ملت تشكر مىكنم و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى طلب مىكنم و آنان را دعوت به ادامه نهضت و دعوت به آرامش و دعوت به وحدت كلمه مىكنم. نهضت ما پيروز شد و پيروز است تا آخر. نهضت ما همانطور كه قدرتهاى بزرگ را شكست، اين ريشههاى ضعيف را مدفون مىكند. ما آن روز كه بفهميم دشمنان توطئهگر دست از لجاجت بر نمى دارند، با يك روز فاتحه آنها را مىخوانيم. با قاطعيت به اينجا رسيديم و با قاطعيت جلو مىرويم و با قاطعيت مقاصد اسلامى را پياده خواهيم كرد. ما نهضت براى آن كرديم كه اسلام و قوانين اسلام و قرآن و قوانين قرآن در كشور ما حكومت كند و هيچ قانونى در مقابل قانون اسلام و قرآن عرض وجود نكند و نخواهد كرد. نهضت اسلامى است و نهضت اسلامى محتوايش بايد اسلامى باشد و احكام اسلام در سرتاسر كشور بايد جارى شود و تمام قشرها اسلامى مىشوند. ملت ما براى اسلام خون خود را داد و براى اسلام ادامه مىدهد نهضت خود را.
صحيفه نور ج 8 صفحه 172
كسانى را انتخاب كنيد كه اسلام شناس باشند
قانون اساسى ما بايد اسلامى باشد و اگر حرفى از اول اسلامى نباشد، نه من رأى خواهم به او داد و نه ملت. ملت ما كه همهاسلامى هستند و همه توجه به اسلام دارند و مىخواهند قانون اساسى ما اسلامى باشد، كسانى را انتخاب مىكنند كه به اسلام عقيده دارند و اسلام را دين مترقى مىدانند، كسانى را انتخاب مىكنند كه امين باشند، كسانى را انتخاب مىكنند كه اسلام شناس باشند. كسانى كه توجه به اسلام ندارند، كسانى كه نمىخواهند قوانين اسلام در ايران پياده شود ولو هر چه دانشمند باشند و نويسنده، ملت ما آنها را انتخاب نخواهند كرد. آنها كه گمان مىكنند با طرح شيطانى خود مىتوانند راهى پيدا بكنند براى انحراف قانون اساسى از مجراى اسلام، اشتباه ميكنند. مسلمين همه در زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد و در سايه قرآن ادامه حيات مىدهند. آنها كه گمان كردند نهضت تا اينجا كه آمد ديگر سست شده است و مردم توجه به اسلام ندارند، ديدند كه مطلب اينطور نيست، راهپيمائى اخير را ديدند و هر روزى كه بخواهيم راهپيمائى كنيم، همه حاضريم. قشرهاى اينطور نيست، اكثريت ما را نخواهند منحرف كرد. من از همه طبقات، از همه جبههها، از همه حزبها تقاضا مىكنم كه در كانديدهاى خود توافق كنند. اسلام براى همه بهتر است از ساير مسلكها،اسلام است كه شما را از زير بار ظلم بيرون برد. اسلام است كه شماها را از حبس بيرون آورد. اسلام است كه شماها را از خارج به داخل آورد. اسلام است كه شماها را آزاد كرد و قلمهاى شما را آزاد كرد. از اين آزادى سوء استفاده نكنيد، قدر اسلام را بدانيد، همه با هم مجتمع شويد، كانديدها را با هم تعيين كنيد. اگر كانديدهاى غير اسلامى باشد، شكست مفتضحانه خواهيد خورد.
اعتصام كنيد
به حبل الله من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت همه قشرهاى ملت را مىخواهم و از همه تقاضا دارم كه با هم اين راه را طى كنند. اگر استقلال كشور را مىخواهيد،اگر قطع ايادى دشمنان را مىخواهيد اگر مىخواهيد آزاد باشيد، اگر مىخواهيد كه كشور مال خودتان باشد،بيائيد همه زير پرچم اسلام واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا امر خدا را اطاعت كنيد از آنچه نهى فرموده است، كه با هم اعتصام كنيد به حبل الله. حبل الله، اسلام است. صراط مستقيم اسلام است. ريسمان بين حق و خلق، اسلام است. واعتصموا بالاسلام متفرق نشويد، گروه گروه نشويد. مملكت شما مستقل شود، تا آزاد باشيد. قدر اسلام را بدانيد كه شماها رااز زاويهها بيرون آورد. من از گروههائى كه از اطراف آمدهاند و از رفسنجان و ساير جاها آمدهاند تشكر مىكنم و از علماء رفسنجان هم كه زحمت كشيدهاند و تشريف آوردهاند تشكر مىكنم و از همه ملت تشكر ميكنم كه با شور و شعف نهضت را دارند ادامه مىدهند و ادامه خواهند داد.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 175
تاريخ: 28/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان و كارمندان بخش توليد و مالى راديو و تلويزيون
انسان از راه چشم و گوش و زبان مىتواند كسب فضيلت يا فساد كند
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان اينطور خلق شده است كه به حسب تمام امورى كه در خارج هست، هر چه هست در خارج، خداوند يك روزنهاى در انسان قرار داده كه اتصال به او پيدا مىكند، چشم، ديدنىها را، گوش، شنيدنىها را و همين طور عقل، مافوق طبيعت را. انسان يك موجودى است كه رابطه با تمام موجودات خارجى به واسطه قدرتى كه خدا به او داده است و روزنههائى كه برايش قرار داده كه با خارج اتصال پيدا بكند اين موجود مى تواند اتصال پيدا بكند و از همين روزنهها مىتواند كسب فضيلت كند و احيانا از همين روزنهها فسادها در باطن انسان موجود بشود، از راه چشم، از راه گوش، از راه زبان اين عثورى كه هست،مىشود كه يك انسان از اين راهها فضايل را و چيزهائى كه مصالح يك جامعه است و براى خودش هست ادراك كند و پس بدهد و مىشود كه يك انسان هم به واسطه انحرافاتى كه دارد عكس اين باشد.
راديو و تلويزيون مىتواند يك كشور را اصلاح كند يا به فساد بكشد
اين رسانههائى كه ما الان داريم، چه مطبوعات و مجلات و روزنامهها و چه سينماها و تئاترها و امثال ذلك و چه راديو و تلويزيون، اينها آنچه از همه آن دستگاهها بيشتر رابطه با انسان دارد، تلويزيون است، از دو جهت، يك جهت اينكه مطبوعات هر چه هم تيراژش زياد باشد اولا در سطح يك مملكتى نيست و ثانياً همه افراد نمى توانند از اين استفاده كنند براى اينكه الان تقريبا نيمى از جمعيت ما سواد خواندن ندارند تا از مطبوعات و نوشتهها استفاده كنند. سينماها در يك محيط محدود مىتوانند كار خودشان را انجام بدهند، راديو هم در همه جا هست، در همه چيز هست لكن فقط از راه سمع است. آنچه كه در همه كشور يعنى آن دهاتى كهدر خانه است توى مرز و هيچ هم سواد ندارد، لكن چشم و گوش دارد،اين از راديو تلويزيون استفاده مىكند، هم استفاده سمعى مىكند، هم استفاده بصرى، يعنى راديو فقط استفاده سمعى دارد، راديو تلويزيون استفاده سمعى و بصرى دارد، هم آن آدم نقشهها را مىبيند و هم طرحها رابيند و هم مىشنود. بنابراين راديو تلويزيون از تمام رسانههائى كه هست حساستر است، راديو تلويزيون مىتواند يك مملكت را اصلاح كند و مى تواند به فساد بكشد، اين را نه
صحيفه نور ج 8 صفحه 176
روزنامه مىتواند، نه سينما مىتواند، نه تئاتر مىتواند، نه تبليغات لفظى كه درمنابر است تواند، براى اينكه اينها همه شعاعشان محدود است. راديو شعاعش مثل تلويزيون است لكن فقط سمعى است. تلويزيون، هم سمعى است و هم بصرى. تبليغات تلويزيون مىتواند از راه سمع مردم را يا تربيت كند يا منهدم كند.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 173
تاريخ: 28/4/58
بيانات امام خمينى در جمع دانش پژوهان قزوين
بسم الله الرحمن الرحيم
من از اين روحيهاى كه در جوانهاى ما در همه نقطه نقاط كشور حاصل شده است، خيلى متشكرم و خيلى اميدوار. ما اميدمان به شما جوانهاست، آن جوانهائى كه براى اسلام خدمت كرديد و رنج برديد و در مقابل طاغوت ايستادگى كرديد و يك روح انسانى اسلامى در همه زنده شده است و اين موجب اين است كه ما آن مقاصدى كه داريم و حالا در آستانه آن مقاصد هستيم، انشاءالله بتوانيم اجرابكنيم لكن دو جهت بايد، يعنى دو شرط دارد: يك شرط اينكه اين روح نهضتى و انقلابى را حفظش كنيد ولو به اينكه هر چند وقت يك دفعه در شهر خودتان اينها راهپيمائى كنيد كه اين انقلاب، روح انقلابى محفوظ باشد. و يكى كه از اين بالاتر است روح ايمانى است. انقلاب تنها ما را به مقصد نرساند، ايمان ما را به مقصد رساند، خدا ما را به مقصد رساند. همه اين حرف، همه اين كارها با دست غيبى واقع شد والا يك ملتى كه چيزى در دستش نبود، اسلحه صحيحى نداشت، چهار تا تفنگى كه حالا مىبينيد اينها غنايم جنگى است شما نداشتيد همچو چيزى، معذلك خداوند طورى كرد كه اسلحههاى آنها را نگذاشت استعمال بشود يعنى نه اينكه آنها اسلحه نداشتند، آنها تانك داشتند، توپ داشتند،طياره داشتند، فانتوم داشتند، عده داشتند لكن خداوند شما را به رعب نصرت كرد، در دلشان يك ترسى انداخت، همان ترس اسباب شكستشان شد. ايمان شما و ايمان ملت ما، زن و مردش،بچه و بزرگش، يك مسألهاى بود كه نمى توانيم ما به حساب افراد، اشخاص، شخصيتها بگذاريم، يك مطلبى كه در عرض يك مدت كمى طورى شد كه بچهها زبان باز كردند و شعار مىدادند، در دبستانها بچههاى كوچك اعتصاب مىكردند شعار مى دادند، در دبيرستانها همين طور در دانشگاهها همين طور، بازار همينطور، كارخانهها همين طور، خود ادارات همين طور،اسباب اين شد كه، آنهاهى فوج فوج برگشتند به طرف ملت قوههاى آنها، خداوند همچو كرد كه اين قوهها برگشت به طرف ملت، ملت قدرت پيدا كرد، قدرت ايمان و قدرت عمل پيدا كرد و يك همچو قدرت بزرگى را در هم شكست، اين غير از يك دست غيبى هيچ چيز ديگرى نبود، همه را پاى خدا حساب كنيد و ايمان خودتان را تقويت كنيد. با اين ايمان و با اين انقلاب و روح انقلابى شما انشاءالله پيروز شويد، پيروزى را به آخر مىرسانيد و انشاءالله از كشورخودتان به كشورهاى خارجى،به كشورهاى اسلامى سرايت مىكند و اميدوارم كه انشاءالله همه شما موفق باشيد. و همين روح متحول انقلابى است كه شما را با
صحيفه نور ج 8 صفحه 174
بودن همه وسايل پياده راه مىاندازد. اين خداست كه شما را پياده راه انداخته است. خودتان ملتفت نيستيد اين چيزها را يك روحى خدا به آدم مىدهد كه يك وقت يك همچو كارهائى انجام بدهد . از آمريكا آمده بودند براى جهادسازندگى، يك دسته از جوانها شايد عددشان يك قدرى كمتر از شما بود، در چندوقت پيش از اين از آمريكا آمده بودند براى جهاد سازندگى. خوب اين يك مسألهاى است كه سابقا هيچ مطرح نبود اين مسائل، اين مسائل نبود اصلاً شما پاشيد پياده راه بيفتيد براى اينكه مثلاً در اينجا باشيد. اين يك مطلبى است كه خدا درست كرده است و چيزى كه به دست خدا واقع بشود، شكست ندارد. انشاءالله براى شما ديگر شكست نيست و شما مقابل كفر و زندقه و ستم و چپاولگرى ايستادگى كرديد و تا اينجا هم پيروز شديد و از اين به بعد هم پيروز مىشويد و خداوند شما را همانطورى كه اين راه طولانى را طى كرديد و آمديد، در راههائى كه در پيش داريد مثل برق شما را بگذراند. انشاءالله موفق و مويد باشيد، سلامت باشيد.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 177
تاريخ: 30/4/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده بابل
انبيا مستضعفين را بيدار مىكردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين آيه شريفه كه تلاوت كرديد، نكات زيادى هست منجمله اينكه: (البته من همه نكات را نمى توانم عرض كنم) مىفرمايد كه من الله على المومنين كه از خودشان يك كسى را فرستادم. اين در مقابل آن حرفى است كه عدهاى براى منحرف كردن مردم از اديان مىگويند كه اديان را قدرتمندها مثل فرعون وامثال اينها درست كردند تا اينكه مردم را خواب كنند و آنها بچاپند. در تمام ادوار مؤمنين عبارت از اين طبقه مقابل مستكبرين بودند كه آنها داراى قدرتهاى فوق العاده. زمان حضرت موسى مومنين عبارت از يك دستهاى بودند در مقابل فرعون و قدرتهاى فرعونى. و در آيه مىفرمايد كه از خودشان، از خود مومنين يعنى از اين طبقه پائين به اصطلاح، خداوند منت بر آنها گذاشته كه از اين، همين طبقه مومنها در همه عصرها عبارت از همين طبقه پائين تر بودند مقابل مستكبرين كه طبقات بالا بودند. و اين يك واقعهاى است كه قرآن مىفرمايد، واقعه تاريخى است كه قرآن مىفرمايد و در مقابل چشم و گوش همه مردم كه در آن عصر بودند و ديدند كه چه بوده قصه. اگر چنانچه پيغمبر دستاورد آن مستكبرين بود و از آن طايفه بود، در مقابلش مردم مىايستادند كه نه، قرآن در اينجا خلاف واقع گفته است از همين طبقه به حسب تاريخ هم همين طور بوده است كه حضرت موسى يك شبانى بوده است سالها براى حضرت شعيب شبانى مىكرده است و همين شبان را چون لياقت داشته است خداوند مبعوثش كرده است و در اسلام هم پيغمبر اسلام از قريش بوده لكن قريش آن ثروتمندهايشان و آن مستكبرين شان يك دسته بودند و اين طايفه پائين تر را كه خود حضرت مىفرمايند من هم شبانى كردهام. يك موجودى بوده است كه از طايفه فقير بوده است كه اينها خود حضرت و عموهايش، اينها فقير بودهاند و لهذا در يك وقتى حضرت فرمود كه ابوطالب نمىتواند بچههايش را حفظ كند،ما برادريم هر كدام قسمت كنيم. اين براى اين بوده است كه مال نداشتند و اين طايفه پائين را هميشه اينطور بوده كه پيغمبرها اين مردم مستضعف را، اين طايفهاى را كه مستكبرين آنها را ضعيف مىشمردند و مى ديدند كه شما چيزى نيستيد در مقابل ماها،ازهمينها، خداوند يكى را انتخاب مىفرمود روى لياقت ذاتىاى كه داشت و او را در مقابل مستكبرين قرار مىداد، درست عكس آنكه تبليغات سوئى كه مىشود و مىخواهند مردم را از اديان منحرف كنند درست عكس آن. اينها
صحيفه نور ج 8 صفحه 178
مى گويند كه پيغمبرها را مستكبرين درست كردند بر اينكه مردم پائين را، كارگر را، صنعتگر را، زارع را، اينها را، اينها با موعظه و اينها خواب كنند و اغفال كنند، وعده بدهند و آن بزرگترها بچاپند مردم را و اينها هم حرفى نزنند براى اين وعدهها. و حال آنكه به حسب تاريخ، تاريخ اسلام هم كه نزديك است به ما، تاريخ ديگر هم كه منقول است كه از اين طايفه تجهيز مىكردند انبيا مستضعفين را در مقابل مستكبرين، نه متسكبرين اينها را درست مىكردند كه مستضعفين را خواب كنند، اينها مستضعفين را بيدار مىكردند كه بر ضد مستكبرين قيام كنند. قيامهاى انبيا هميشه اينطورى بوده كه يكى از بين خود اينها، از بين خود اين مومنين كه طبقه پائين بودند،از خود همين مردم پائين يكى انتخاب مىشد براى اينكه تبليغ كند و كارش هم، يكى از كارهايش هم اين بود كه همين جمعيت مستضعف مقابل مستكبر را تجهيز مىكرد با تبليغاتى كه مىكرد، مهيا مىكرد،تجهيز مىكرد بر ضد آنها، بر ضد مستكبرين. مستكبرين اينها را براى منافع خودشان درست نمى كردند، اين مستضعفين بودند كه از ميان آنها يكى پا مىشد و خداوند انتخاب مىكرد و بر ضد مستكبرين قيام مىكردند. موسى بر ضد فرعون و رسول اكرم بر ضد قريشى كه آنوقت همه چيز دستشان بود و در آيه اين معنا را مىفرمايد و اين به مرئى و منظر مردم بوده است كه مطلبى را نمىشده است كه خلافش بگويد نعوذبالله. اين مطلبى بوده است كه همه مردم مىدانستند كه پيغمبر زندگىاش چطور بوده و مادرش در كجا بچه را بزرگ كرد و در يك بيابانى، بعد هم كه آمده هميشه تحت قدرت اين بزرگها بوده ونمى شده زندگى بكند و در مكه د رغار مدتى بوده است و هيچ نمىتوانسته، هميشه آنجا در مكه كه بوده تبليغاتشان به طور تقيه و زيرزمينى بوده تا وقتى هم كه آمدند مدينه، مدينه هم آنى كه دور ور حضرت بود يك دستهاى از همين فقرا، مستمندها بودند كه - مسجد - وقتى كه ايشان در مسجد، مسجد درست كردند، آن هم نه مثل مسجدهاى ما، يك مسجدى كه يك ديوارى با چوب دورش درست كرده بودند ابتدائا و اگر هم يك سايهاى داشت با اين چيزهاى خرما، با اين علفهاى خرما، چوبهاى خرما با اين درست كرده بودند و يك جائى هم بود كه به آن مىگفتند صفه: يك دستهاى از اصحاب پيغمبر اصحاب صفه هستند يعنى اشخاصى بودند كه خانه نداشتند، هيچى نداشتند و مىآمدند توى همين مسجد روى همين زمينها وصفهاش هم مثل صفههاى مسجد حالا نبوده است كه آجر فرش مثلاً باشد يا با چيزهاى ديگر درست شده باشد يك زمينى بوده است قدرى بلندتر مثلاً جاى آن گل بوده، چيز ديگر شايد، اصلاً حصير هم نداشتند آن وقت آنجا مىخوابيدند و آنجا زندگى مىكردند. اينها را حضرت بر ضد قريش و آنهائى كه داراى اموال بزرگ بودند و از مستكبرين بودند اينها را از اينها حركت كرد و رفت سركوبى آنها را كرد. اينكه اين تبليغات شود،براى اين است كه اينها هر چه ضربه خوردهاند از اديان خوردهاند. حالا در اسلام كه،حالا ما بحثمان در اين است اين قدرتهاى بزرگى كهمىخواهند ماها را بچاپند، اينها آنى را كه معارض خودشان مىدانند اسلام است از اين جهت اول حمله مىكنند به اصل اديان و مقصودشان هم حالا آن دينى كه گذشته و رفته نيست مقصودشان اين است كه كلام را بكشند به اسلام و بيايند بگويند كه اسلام هم يك دينى است كه مخدر است. حال اينكه ما وقتى تاريخ اسلام را مىبينيم و بعد هم از
صحيفه نور ج 8 صفحه 179
زمان پيغمبر تا حالا درست اسلام را و كسانى كه اسلام را تبعيت كردهاند مطالعه كنيم مىبينيم كه در صدر اسلام پيغمبر از همين طبقه پائين بوده است و من الله على المومنين اذبعث فيهم رسولا من انفسهم اين از خود اين طايفه پائين، نه اينكه انسان بوده اين طايفه پائين، مومنين، خدا به اينها چيز داد كه از خود اينها يك كسى را كه هم مشرب باشند و بيايند با هم بنشينند و با هم بياشامند اينها و همانطورى كه پيغمبر توى مسجد زندگى مىكرد و توى همان مسجد با مردم معاشرت مىكرد و از همان مسجد هم تجهيز مىكرد جيوش را براى كوبيدن قدرتها،از همين جمعيت پيغمبر را انتخاب فرمود بر ضد آنهائى كه مىخواستند چه بكنند. اين براى اين است كه اينكه اين تبليغات را مىكنند اول طرف همه اديان مىروند بعد مىكشندش به اسلام و مقصودشان اين است كه اسلام را سركوبى كنند،اين براى اين است كه از اسلام مىترسند. آن كه مى تواند درمقابل اينهاعرض اندام كند و دست اينها را از ظلم و تعدى و غارتگرى و اينها كوتاه كند آن اسلام است از اين جهت اينها بايد اسلام، مىخواهند اسلام را درنظر جوانهاى ما، در نظر طبقه متنور، در نظر اين جمعيتى كه از آنها كار مىآيد كوچكش كنند تا اينها برگردند از اسلام، وقتى برگشتند از اسلام،ديگر از خودشان كارى نمىآيد.
مىخواهند قدرت روحانيت را از مردم بگيرند
حالا البته خيلى چيزها هست كه براى سرگرم كردن جوانهاى ما خيلى دامنهدار است. آن چيزهائى را كه آنها طرح كردهاند و طرحهائى كه دادند، يكى از آنها همين است كه اسلام را در نظر اينها كوچك كنند چنانچه از روحانيت هم چون مىترسند و از طبقهاى كه مىتواند در مقابلشان بايستد و ايستاده است طبقه روحانى هستند از اين جهت مستقيما به اينها هم حمله مىكنند روحانيين دربارى هستند، هر چه آخوند است دربارى است. اين دربار است كه آخوندها را درست كرده و تربيت كرده براى اينكه مردم را بچاپند و اينها هم ثناگو باشند وعاظ السلاطينند. اين هم براى اين معناست كه مردم را از روحانيت رم بدهند، از اسلام رم بدهند و از روحانيت هم رم بدهند و اين دو تا قدرت را بگيرند از مردم. حال اينكه شما اگر ملاحظه كنيد، از اول تا حالا آن كه با اين قدرت معارضه كرده ابتدايش از روحانيين شروع شده در اين صد سال آخرى كه خوب تاريخش ديگر خيلى نزديك است و همه شما هم اطلاع داريد در اين صدساله اخير آنى كه معارضه كرده با سلاطين وقت، ابتدايش از روحانى شروع شده. قضيه تنباكو ابتدايش از روحانيون ايران و عراق، از مرحوم ميرزا فتوا بود، و از علماى تهران قيام و عمل. البته مردم هم به اينها علاقه داشتند و دنبال اينها را مىگرفتند و كارها را انجام مىدادند. در جنبش مشروطيت هم همين طور بود كه از روحانيون نجف و ايران شروع شد مردم هم تبعيت كردند و كار را تا آنجا كه توانستند آنوقت انجام دادند و رژيم استبدادى را به مشروطه برگرداندند،لكن خوب نتوانستند مشروطه را آنطور كه هست درستش كنند، متحققش كنند، باز همان بساط بود. در زمان رضاشاه كه من و مثلاً ايشان (اشاره به يكى از حضار) يادشان هست و شما اكثرا اصلاً آن زمان را يادتان نيست چند قيام كه در ايران شد همهاش از روحانيون بود. يك قيام از
صحيفه نور ج 8 صفحه 180
آذربايجان شد ،از علماى آذربايجان كه قيام كردند و چه ولكن خوب قدرت دست آنها بود گرفتند. آنها را ودر گمان مىكنمسنقر مدتها اينها تبعيد بودند و بعدش هم كه تبعيد برداشته شد مرحوم آقا ميرزا صادق آقا در قم آمدند و ماندند اينجا و اينجا هم فوت شدند. يك قيام از خراسان بود منتها همه علما -قضيه قيام مسجد گوهرشاد تمام علماى خراسان را كه در اين قيام دخالت داشتند و سرشناس بودند گرفتند و آوردند تهران و حبس كردند و محاكمه كردند و اينها.يك قيام از اصفهان شد و علماى اصفهان آمدند به قم و دعوت كردند از علماى اطراف و علماى اطراف هم خيلىهايشان هم آمدند اينجا، منتها اين هم قدرت دست آنها بود و نتوانستند و شكستند و ملت هم آنطور هوشيار نشده بود كه درست دنبال علما را بگيرد. عكس آنكه اينها مىگويند كه اينها دربارى هستند، بعكس اينها ضد دربارى هستند. ضد دربارى را اينها مىگويند دربارى. و هميشه در همين عصر خودمان آنى كه مورد هجوم واقع مىشد همين مدرسه علمى بود. همين مدرسه فيضيه قم چند دفعه مورد هجوم واقع شد و در شكستند و پنجره شكستند و كتابها را آتش زدند و عمامهها را آتش زدند و بعضى از افراد را از پشت بام پرت كردند پائين و از اين وحشيگرىها كه كردند اين هم براى اين بود كه مىخواستند اين دو تا قدرت را از مردم بگيرند.
تلاش استعمار در دور نمودن جوانان از اسلام
يك چيز ديگر هم راجع به دانشگاهها بود و طبقه دانشجو و دانشگاهى. اينها از دانشگاه هم مىترسيدند، مىديدند كه خوب اينها يك قوه متفكرهاى هستند كه جوان هم هستند ممكن است از اينجا باز يك قدرتى پيدا بشود در مقابلشان، دانشگاه را هم به طريقهاى مختلف كوبيدند. طريقهاى مختلفى داشتند تا توانستند اينها را به واسطه همين تبليغات، منحرف كردند، اذهانشان را منحرف كردند. يك كارهاى مهمى اينها كردند براى اينكه طبقه جوان هر چه هست اين را مشغول كنند به خودشان و نگذارند كه اينها در مقدرات مملكت دخالت بكنند. اگر دانشگاه را به حال خودش مىگذاشتند و تبليغات توى كار نبود و كارشكنى در كار نبود از دانشگاه خوب متفكرهائى پيدا مىشدند كه در فكر اين بودند كه دارند ديگران مىچاپند ما را، يك علاجى بكنيم. اينهاطبقه جوان كه اين كارها از آنها مىآمد و مىآيد به طريقهاى مختلف مشغول مىكردند تا اينها را به خودشان. تمام اين رسانههاى گروهى كه هست تمام اينها را اجير مىكردند يااز خودشان بود كه طبقه جوان را به واسطه راديو و تلويزيون و سينما و تئاتر و مطبوعات و مجلات و اينها سرگرم به عياشى بكنند و عياش بارشان بياورند. جوان است وقتى كه رفت سينما، پنج روز، ده روز رفت سينما عادت مىكند به رفتن سينما و اصلاً فكر، فكر سينمائى مىشود شايد شب هم وقتى كه خواب ببيند خواب ستاره سينما مىبيند، روز هم وقتى كه چشمش را باز كند به فكر است كه كى شب بشود من بروم و چه وقت بشود كه برويم سراغ اين مركز. يك همچو دماغى كه بار آمد اينطورى، اين به فكر اين نمى افتد كه كارتر نفت ما را مىبرد، اصلاً هيچ كارى به اين ندارد. جوانهائى كه در اين مراكز فساد كه درست كردند سرتاسر ايران و
صحيفه نور ج 8 صفحه 181
بيشتر تهران،اين مراكز فسادى كه اينها درست كردند، مراكز عياشى كه درست كردند، اين خانههائى كه درست كردند براى اينكه مردم، بچهها بروند، جوانها بروند عياشى بكنند، دامن زدند به اين. اين ايام تابستان اين درياها با آن وضعى كه آنها درست كردند، اين دستگاههائى كه بايد دستگاه تربيتى باشد مثل دستگاه راديو و تلويزيون و مطبوعات و اينها، تمام اينها را بعكس آنى كه بايد باشد درست كردند و قضيه اين نبود كه يك چيزى خود به خود شده باشد، يك قضيهاى بود كه روى برنامه تنظيم شده، آن هم بسيار محتمل است كه تنظيمش از همان سيا شده باشد، از آنجا شده باشد كه بايد جوانها را اينطورى مىشود بگيريد، حبس كنيد. خوب نمى شود همه مردم كه حبس بشوند. آنجائى كه مىشود با آنطور، آنجائى كه همه اين حرفها،همه اين چيزها دست به دست هم دادند برايشان مراكز فساد و فحشا درست كردند و دامن به آن زدند و تبليغاتى روى آن كردند و جوان هم هست كشيده مىشود قهرا به آنجا. تابستان است، درياچه درست كردند و دريا و اجتماعات جوانها با هم زن و مرد داخل هم و، كه مىكشيدند اينها را به اطراف دريا و برايشان هم همه وسائل را درست مىكردند و مفت و مجانى مىرفتند آنجا و هر كارى دلشان مىخواست مىكردند. مسأله اين نبود كه طبعا اين شده باشد، مسأله اين بود كه يك برنامه خاص و يك توطئهاى در كار بود كه نگذارند اين جوانها رشد طبيعى خودشان را و انسانى خودشان را بكنند، سرگرمشان كنند به همين مسائل. قضيه موسيقى يك مطلبى است كه خوب طبع جوان به آن توجه دارد اگر يك مدتى اين عادت كرد كه موسيقى را باز كند و گوش كند مغز اين از تفكر در امور جدى بازماند، مىرود دنبال همين قضيه. اينها امورى است كه با نقشه درست كردند كه جوانهاى ما را منحرف كنند و يكى از نقشههايشان اين بود (نقشههاى ديگر زياد) كه نگذارند در دانشگاه درس بخوانند يك دستهاى را درست بكنند به اسم چپ گرا بريزند توى دانشگاه و شلوغ بكنند و دعوا راه بيندازند و امثال ذلك و دانشگاهىها را، جوانها را از كلاس بيرون بكشند و بياورند به بيرون به جنگ و به چيزهاى ديگر، تبليغات چپى بكنند در دانشگاهها كه توجه اينها را به آن مسائل كنند و هكذا از اين قبيل. اينها همه چيزهائى است كه روى نقشهاى درست شده است كه ماها از مقدرات مملكتمان غافل بشويم. حالا بيشتر روى اين امور تكيه مىشود براى اينكه حالا لمس كردهاند كه اسلام و ايمان به خدا اسباب اين شد كه يك جمعيتى كه هيچى دستشان نبود از تفنگ و بساط (حالا هم چهار تا تفنگ اگر پيدا شده است بعد از غنائم جنگى پيدا شده) اينها ديدند كه اينها با مشت خالى لكن با ايمان، با ايمان به خدا آمدند به ميدان و قدرتهاى بزرگ را شكست دادند و همه را بيرون كردند، قطع دستشان را كردند. اينها الان لمس كردند كه آنى كه اينها را شكست داد اين ايمانى بود كه اين جوانها داشتند و اين توجهى بود كه به اسلام داشتند. حالا بيشتر در صدد اين هستند كه شما را از اسلام جدا كنند.
تلاش قلم اجير در تكفير مومنين
الان باز آن قلمهائى كه قلم اجير است و مزدمى گيرد تا جوانهاى ما را منحرف كند الان هم در
صحيفه نور ج 8 صفحه 182
كار هستند نطقها را مىكنند و قلمها را به كار مىاندازند حتى اين مسأله اطرف دريا را كه با آن فضاحت انجام گرفت، در بعضى از مطبوعات نوشتند جلوگيرى از اين ارتجاع است. اينكه تمدن عبارت از اين است كه زن و دختر و پسر با هم تو دريا به هم ور بروند و اگر اين نباشد ارتجاع است. تمدن اين است كه هر جوانى كه در سينما چند روز برود و ديگر زندگىاش همان بشود، تمام آمال و آرزويش همان بشود. اگر چنانچه از اينطور چيزها جلوگيرى بشود و آموزنده باشد، اين سينما آموزنده باشد، اين مطبوعات آموزنده باشد، اين مجلات، اگر كسى بگويد كه بايد اينها آموزنده باشد، اينها بايد بچههاى ما را تربيت كنند، اينها بايد بچههاى ما را رشد سياسى بدهند و اينها را وارد ميدان عمل سياسى بكنند و اين عكسها و اين دعوتهاى به شهوت اينطور چيزهائى كه همه جانبه است اينها را از اين راه باز دارد، مىگويند ارتجاع است و شما را از ارتجاع مىترساند و به اصطلاح چماق تكفير دارند، همين ارتجاع اصلاً اين تكفير مؤمنين است. اينها به هر قدرتى كه توانستند و به هر ترتيبى كه توانند مىخواهند شماها را منحرف كنند از آن مسيرى كه داريد.
ايجاد تحول روحى در سراسر ايران به لطف و عنايت الهى
الان اين نهضتى كه ملاحظه كنيد، اين نهضت الان رسيده است به يك حدى كه دست را كوتاه كرد همه دستهاى خارجىها را كوتاه كرد و شما مىدانيد كه نهضت اسلامى ايران با همان توجه به مردم به اسلام و اينكه از شهادت ديگر خوفى نداشتند، براى اسلام شهيد شدن را يك چيز عظيمى براى خودشان دانستند، يك فوزى مىدانستند براى خودشان، اين معنا شد كه مردم ديگر نترسيدند از تانك و توپ و اينها نترسيدند و ريختند به خيابانها. يك تحول روحى پيدا شد در ايران، سر تا سر ايران، يك تحول روحى پيدا شد و مردمى كه فكر در امور مملكتى نمىكردند، حالا جوانها، بچهها، زنها، مردها مسائلى كه در مجالسشان طرح مىشود مسائل روز است و قبلا اصلاً اين مطلب هيچ نبود. ما آخوندها را كه گفتند، اگر يك كلمه مىگفتند، مىگفتند كه اين سياسى است. يكى از فحشهائى كه به يك آخوندى اگر مىخواست يك حرفى بزند كه به درد مملكتش بخورد مىگفتند سياسى است. اوايل كه ما آمده بوديم به قم يكى از علماى محترم - محترم - و رئيس بود در قم، اين را بعضى مقدس مآبها اشكال به او داشتند مىگفتند منزلش روزنامه پيدا مىشود. اينطور مغزها را تهى كرده بودند كه اگر يك ملائى منزلش روزنامه بود اين اسباب طعنش مىشد. ملا بايد، چكار دارد ملا به روزنامه، ملا چكار دارد به سياست. ما را وقتى كه از حبس مىخواستند بيرون بياورند آمدند گفتند كه بيائيد توى آن اتاق. از حبس در آمديم رفتيم توى اتاق مجللى هم بود نشستيم. پاكروان آمد پيش ما و آن مولوى هر دو آنها هم رفتند، آمدند آنها و پاكروان در ضمن صحبتهايش گفت كه سياست عبارت از دروغ گفتن است، عبارت از تقلب است، عبارت از خدعه است، عبارت از فريب است، عبارت از پدر سوختگى است (اين تعبير آخرش بود) اين را بگذاريد براى ما. مىخواست ما را وادار كند به اينكه ما دخالت در سياست نكنيم. من به آن گفتم خوب اگر اين سياست عبارت از اينهاست اين كه مال شما
صحيفه نور ج 8 صفحه 183
هست، بله. بعد هم برداشتند توى آنجا نوشتند كه تفاهم شد بين ما و فلان. من هم كه آمدم سر منبر حسابش را رسيدم. اينها تبليغات همچو كرده بودند كه به خورد ما معممين هم داده بودند كه شماها برويد كنار سراغ مدرسهتان و اين منافع مملكت را بدهيد دست ما (مطلب اين بود) مقدرات مملكت را بدهيد دست ما شما برويد آن گوشه مدرسه بنشينيد و آنطور زندگى كنيد و مسأله بگوئيد آن هم نه هر مسألهاى - هر مسألهاى - را. اگر ما درست مسأله مىگفتيم كه وضع اينطور نبود. مسائل اسلام را كنار گذاشته بودند و يك دستهاى از مسائل شخصى را پيش كشيدند. مسائل اجتماعى اسلام، مسائل سياسى اسلام، مسائل جنگ اسلام. آن قرآن را شما ملاحظه مىكنيد كه قرآن مسائل سياسىاش و جنگىاش و مقاتلهاش و اينهايش زياد در آن طرح شده اهلاً و سهلاً اما ديگر كار نداشته باشيد به اينكه تكليف ملت با دولت چيست و تكليف دولت با ملت چى هست؟ چه جور بايد دولت باشد، شرايط حاكم چيست، شرايط شرطه چيست؟ شرائط قاضى چيست؟ اينها را ديگر شما كار نداشته باشيد، شما هم برويد اين مسائل و ما هم باورمان آمده بود، همچو باورمان آمده بود كه - روزنامه خواندن را - اولى كه ما آمديم قم سنه چهل، روزنامه خواندن را عيب مىدانستند ما هم اصلاً جرات نمىكرديم يعنى ما هم خودمان جزء آنها بوديم. الان يك تحولى پيدا شده است كه شايد در دو سال پيش از اين نبود اينطور تحولى، دو، سه سال است كه، دو سال است كه تحول زياد پيدا شد. البته نهضت عمرش پانزده، شانزده سال است لكن اين تحول در اين آخر پيدا شد يك تحول پيدا شد كه، تحولهاى مختلف، شما همه و ما همه، يك پاسبان اگر پيدا مىشد و يك امرى كرد همين بازار تهران، توى ذهن كسبه و تجار نمىآمد كه مىشود مخالفت با پاسبان كرد. پاسبان آمده گفته است چهار آبان است بايد همه بيرق بزنيد. همه گوش و سمع و چيز بودند كه هر چه اين گفته عمل بكنيم. چندى نگذشت كه همينهائى كه از يك پاسبان مىترسيدند و براى خودشان هم حقى قائل نبودند ريختند تو خيابان و گفتند ما شاه نمىخواهيم. اين يك تحول معجزه آسا بود كه آدمى كه از يك پاسبان ترسيد حالا از تانك نمىترسد، حالا از سربازها هم نمىترسد، سر نيزهها هم كه مىآورند، مىآيند معارضه با آنها مىكنند. اين يك جور تحولى بود كه حاصل شد، يك تحول دخالت همه در مسائل روز و مسائل سياسى. همين جمعيتى كه روزنامه خواندن را در آنوقت اشكال مىكردند حالا همانها منزلهايشان هم راديو هست و هم تلويزيون هست و هم عرض مىكنم اصلاً مشروعش هست، غير مشروعش نيست و هم مسائل روز طرح است. در هر جا برويد جوانها مشغول به صحبت در مسائل روزند. شما خيال مىكنيد كه در ده سال پيش از اين اين حرفها بود اصلاً چه دخالتى داشتيد، حقى نداشتيد كه دخالت در مسأله روز بكنيد، حقى نداشتيد كه بايد مثلاً ژاندارمرى وضعش اين باشد، بايد دولت وضعش اين باشد، اشكال بكنيد به دولت. حالا طورى شده است كه همه در ميدان آمدهاند و يك تحول روحى پيدا شده است در اين جامعه و اين تحول، تحول الهى است هيچ كس نمىتواند، اين قلوب مردم دست خداست اين تحول الهى است. يكى از تحولاتى كه امروز يك دسته از اروپا آمده بودند، يك دسته جوانها گفتند كه ما آمديم براى اينكه برويم در اين روستاها كمك بكنيم. يعنى اين چه تحولى است كه جوانى كه بحبوحه
صحيفه نور ج 8 صفحه 184
جوانىاش است و در اروپا است و بايد در اروپا فرض كنيد روى غريزه جوانىاش مشغول و پى چيزهاى ديگر باشد همچو تحولى پيدا شده است كه عده زيادى بودند زن و مرد گفتند كه ما از اروپا آمديم كه برويم روستاها كمك كنيم به مردم در چيز. به آنها گفتم كه ارزش اين عمل را خيلى بايد بدانيد كه اين عمل چه ارزشى دارد. اين روستائى كه تاكنون مىديده تنها هست و همه قدرتها مخالف او هست و مىخواهند بچاپندش، ببيند كه از اروپا يك دسته جوان تحصيلكرده مهندس و طبيب و دكتر و اينها آمدهاند با آن زحمت به ايران و مىروند توى اين روستاها برايشان گندم مىچينند ، ولو شما بلد نيستيد درست درو كنيد خوب، درو را رعيتها مىدانند شما بلد نيستيد درو كنيد اما شما چهار تا خوشه گندم را كه براى اينها جمع بكنيد همچو قدرتى در اين رعيتها و در اين زارعها و در اين دروگرها پيدا مىشود كه كارشان دو مقابل مىشود. وقتى كشاورز ديد كه خانمها از خانهها پاشدهاند، از اروپا، اينجا هم همين طور، از دانشگاهها و از دانشكدهها و از مراكز تحصيل جوانها ريختند، زن و مرد ، در تلويزيون ديشب هم نشان داد اين را ريختهاند اينجا و دارند كمك كنند به اينها، در روحيه اين كشاورزها چقدر اين تأثير دارد، چقدر اينها را آقا كند كه مىبينند خدمه اينها عبارت از دكتر است و مهندس، آقايان كمك كار هستند، اين ارزشش خيلى است. شما هم كه الان مىگوئيد ما مهيا هستيم، اين يك همچو تحولى است كه خدا اين تحول را پيدا كرده، قلب شما پيشتر اصلاً دنبال اين مسأله نبود حالا آمده. كى آورده اين را؟ مقلبالقلوب خداست. خداوند قلبهاى شما را اينطور كرده است كه مىخواهيد برويد روستاها كمك كنيد، آموزش، پرورش. غير آن وضعى كه سابق بود كه اگر يك دسته از سازمانى را مىخواستند بفرستند آنجا به اسم نمىدانم كذا براى تبليغ براى خودشان، حالا ديگر تبليغى در كار نيست هيچ كس از كسى تبليغ نمىكند شما به طبيعت خودتان مىخواهيد برويد كمك كنيد، آموزش بدهيد، پرورش كنيد و امثال ذلك.
همه با هم بكوشيم كه درست عمل كنيم
انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند كه خدمت بكنيد به كشور خودتان. مملكت مال خودتان است ديگر، ديگر دستهاى آنها بريد، ديگر همت كنيد كه اداره كنيد مملكت خودتان را تا نگويند نمىتوانند، ايرانىها نمىتوانند مملكتشان را اداره كنند يك كسى ديگر خواهد كه بيايد سرپرستى كند. فضولها الان باز هم هستند، آنهائى كه نقشه كشند باز هم هستند. خودتان بچسبيد به مملكتتان و با قدرت خودتان هر كه در هر جا هست خوب عمل كند. آقا در محراب خوب عمل كند و شما در دانشگاه خوب عمل كنيد و ما هم در مدرسه خوب عمل كنيم. همه و همه با هم دست به هم بدهيم كه درست عمل بكنيم و انشاءالله مملكت مال خودتان است.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:16 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 193
تاريخ: 30/4/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى شهرستان اسفراين
هدف،عقب نگاه داشتن اقشار مختلف مردم بود
بسم الله الرحمن الرحيم
شما توقع نداشته باشيدكه يك كشورى كه دو هزار و پانصد سال تحت سلطه سلاطين جور بوده است و و قريب شصت سال تحت سلطه رژيم ناپاك پهلوى بوده است، با همه قوا و با همه و با همه كوششها، كوشش كردند كه اين كشور را از همه حيث به عقب بزنند، توقع نداشته باشيد به مجرد اينكه آنها رفتند، اينجا بشود يك گلستان و مردمش هم بشوند ملائكه. نسل جوان ما را اينها به طورى تربيت بر خلاف انسانيت كردند كه مشكل است به اين زودى بشود اينها را برگرداند به يك حال كه از آن راه به اين راه بيايد تا راه بيفتد. هر معممى روحانى نيست و هر قائل به اسلامى مسلم نيست، و در دستگاه جور كه از همه قشرها استفاده مىكردند از اين قشر هم استفاده شده است و شما توقع نداشته باشيد كه در ظرف پنج ماه بشود همه را اصلاح كرد. نه همان شهر شما اين گرفتارى را دارد، شهرهاى ديگر هم همين گرفتارىها را دارند، قشرهاى ديگر هم همين گرفتارىها را دارند منتها هر يك از گروهها كه مىآيد همان وضع خودشان چون محسوس شان بوده است، مىگويند هيچ جا بدتر از محل ما نيست، از كردستان مىآيند همين را مىگويند، از لرستان مىآيند همين را گويند و از هر جا كه مىآيند همين مسائل مطرح است و همه هم درست گويند براى اينكه در طول اين مدت زحمت كشيده شده است كه همه چيز عقب كشيده بشود و خصوصاً نيروى انسانى، نگذارند نيروى انسانى... قشرها و نه در قشر ديگران، نگذارند روحانى صحيح و سالم باشد... صالح، هر چه هم صالح باشد بتواند همه قشرها را سالم كند حتى بتواند همان چيزى كه مربوط به خود رژيم هست، مربوط به خود دستگاه دولتى است سالم كند... نخواهد روحانيت مترقى كارى بكند. به قدرى آشفته است كه نمىتوانند به اين زودى كارى انجام بدهند.
با كمك همه اقشار مشكلات رفع خواهد شد
با اينكه دولت با تمام قوا مشغول است براى اينكه مسائل را، مشكلات را حل بكند لكن مشكلات زياد است و مشكلات زياد را نمى شود حل كرد الا با دست همه ملت، همانطورى كه همه ملت اين رژيم را عقب زد و قشرى ... قشرى نمىتواند اين كار را بكند، اجتماع بود كه اين كار را كرده
صحيفه نور ج 8 صفحه 194
همين طور حالا هم براى سازندگى كه كارش مشكل تر از اصل مطلب بود احتياجى به كمك دارد، دولت محتاج است كه همه مردم كمكش بكنند، زير بالش را بگيرند و اين انشاءالله با كمك همه اقشار انشاءالله درست خواهد شد و آنطور اشخاص ناباب هم انشاءالله خود مردم طردشان مىكنند، خود مردم رها مىكنند آنها را.
انشاءالله اميدواريم كه به خواست خداى تبارك و تعالى امور اصلاح بشود، و هيچ خوف اينكه نتواند، در ذهن تان نيايد. قدرتمند باشيد و همه با هم قدرتمند. شما يك همچو قدرتى را عقب زديد، اين آشفتگىها ديگر داخلى، مال خودمان است غير آن بود كه همه قدرتها دنبالش بودند، همه قدرتها، يعنى قدرتهاى كوچك ممالك ...بزرگ... ما ديگر دشمن داخلى را كنار گذاشتيم، اينها يك چيزهاى داخلى است. اگر ريشهاى ، يك چيز گنديدهاى هم باشد اين را هم شما مىكنيداندازيد دور،تمام شد. خداوند انشاءالله همه تان را حفظ كند،خواهرها را حفظ كند برادرها را هم حفظ كند و همه موفق باشيد كه اين نهضت را به آخر انشاءالله برسانيد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:17 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 185
تاريخ: 30/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشجويان در اورپا و انشجويان اصفهان
ياس از جنود ابليس است
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از جنود ابليس ياس است در امورى كه انسان بايد با اميد و طمانينه و تسليم عمل بكند و شياطين ايجاد ياس كنند و با اين ايجاد ياس جوانهاى ما را در آن مسائلى كه بايد با تصميم جدى پيش بروند، گاهى سست مىكنند. من آنقدرى كه ياد دارم از اول نهضت تاحالا كه اينجا نشستم، چه آنوقت كه در حبس بودم و چه آنوقتى كه در تبعيد به تركيه بودم و چه وقتى كه در عراق بودم و چه آنوقتى كه به پاريس آمدم و چه آنوقتى كه شاه با آن طمطراقها و قدرتها بود و چه آنوقت كه او رفت و بختيار شروع كرد، من هيچ وقت مأيوس از مسائل نبودم و اعتقادم اين بوده است كه اين ملت وقتى كه چيزى را بخواهد، مىشود. خداوند حافظ ملتهاى اسلام خواه در برابر تعدى قدرتهاى بزرگ است. خصوصاً اخيرا كه در پاريس بوديم، نمىدانم حالا آقايان را آنجا ملاقات كردم يا بعضى شان را، پيش ما مىآمدند، ملاقاتشان مىكرديم، اين خواهرها هم، با اينها بودند اخيراً كه در آنجا بوديم و اخبار ايران به ما مىرسيد و از جمله اخبار، بعضىها خودشان لمس كرده بودند، براى من آمدند گفتند، اين بود كه من دردهات بعضى از مناطق رفتهام و اسم يك قريهاى ، يك قلعهاى را گفت، آنجا خود من هم رفتم، در اطراف ماست، او مىگفت كه در اين دهات صبح كه مىشد آن ملاى محل جلو مىافتد و مردم دنبال او تظاهر مىكنند، و آن قلعه اسم برد كه آن قلعه رامن رفتهام و ديدهام چقدر است، شايد مثلاً ده خانوار، پانزده خانواربشود توى آن قلعه زندگى بكنند، گفت:حتى آن قلعه كه من رفتم، ديدم همان حرفهائى كه تهران گفته مىشد توى آن قلعه، مردم آن قلعه مىگويند. اين براى من خيلى جالب بوده است، ايمان آورد كه يك مطلبى كه مطلب ملت است و اينطور مطلب ملت است كه هر جا پا بگذارى، همان مطلب هست شما كه در اروپا بوديد و آنها كه در امريكا بودند، آنهائى كه در خارج از كشور در هر جا بودند، همين مسائل را مىگفتند كه آنهائى كه در داخل بودند. دانشجويشان همين مىگفت كه علماى دينىشان گفت، بازاريشان همان را مىگفت كه كارگرشان مىگفت، بچههاى اينقدرى شان همان مىگفت كه بزرگان مىگفتند. اين مورد اطمينان منشد كه يك دست غير طبيعى در كار است. شعاع عمل انسان تا يك حدودى است، يك كسى مىتواند يك محله را تحت تأثير قرار بدهد، يك كسى مىتواند يك شهر را، يك كسى مىتواند يك استان را، اما كسى نمىتواند به اين ترتيب همه
صحيفه نور ج 8 صفحه 186
قشرهاى موجود در هر جا را از يك ملتى، از بچههاى كوچك و تا پيرمردهايشان و دانشجويشان با افكار متعدده كه اينها دارند و با ايدههاى مختلفى كه دارند، همه را تحت يك مطلب بياورد، اين نمىشد الا اينكه دست غيبى در كار است. من مطمئن شدم به اينكه يك عنايتى از طرف خداوند تبارك و تعالى هست و اين عنايت انشاءالله محفوظ است، شما پيروزيد تا اين توجه ملت ما به مقاصد اسلامى است، اين ملت پيروز است و اين حرفهائى كه گفته مىشد و قلمهائى كه هست و اينها چيزى نيستند. آنوقت كه قدرتها بود كه همه قدرتهاى موجود پشتيبانى مىكردند از محمدرضا، مكرر شايد از امريكا به ما پيغام مىدادند، در پاريس كه من بودم، مكرر مىآمدند و مستقيماً با من تماس مىگرفتند، گاهى از بعضى از كسانى كه به من مربوط بودند تماس مىگرفتند، گاهى به صورت تعزير و گاهى به صورت نصيحت واينها، و مىخواستند كه حفظ كنند محمدرضا را، رژيم را مىخواستند حفظ كنند، انگلستان هم به صراحت چيز كرد كه مابايد اين را حفظش كنيم، منافع ما در اين است، ديگران هم همين طور بودند و معالاسف دولتهاى اسلامى هم همين طور بودند، دولتهاى اسلامى هم پشتيبانى مىكردند اصلش جدا بودند از مقاصد ما و مطابق با اين مشى مىكردند. معذلك يك ملتى وقتى يك چيز را خواست و آن خواستش هم خواست الهى بود،يك مطلب مادى نمى خواست، گفت ما اسلام را مىخواهيم، جمهورى اسلامى را ما مىخواهيم، مىخواهيم ظلم نباشد، مىخواهيم رژيم غارتگر نباشد، مسائلى بود، همهاش اسلامى بود، همهاش انسانى بود، با يك همچو ملتى نمىشود كسى در بيفتد، بخواهد جور كند، نمىشود، اصلش ما فرض مىكنيم اصلاً در دنيا اينطورى است، ما فرض مىكنيم كه يك وقت از طرف يكى از اين ابرقدرتها بريزند ايران را بگيرند، نمىكنند، نمىشود، ما حالا فرض مىكنيم لكن با يك ملتى كه همه يكپارچه هستند، نمىتوانند بمانند و گرفتن يك جائى يك طور، و ماندن در آنجا يك طور ديگر است وضعش جور ديگر است، مىخواهند براى هر آدمى يك مأمور بگذارند؟! اينكه معقول نيست، در هر شهرى يك عده مى گذارند، بعد از چندى همين مردم اين عده را از بين مىبرند. كشورگيرى غير كشور نگه داشتن است، اينها عاقلند اولا كه نمىشود ديگر در دنيا با اعمال زور، آنطورى اصلش معقول نيست ديگر، ثانياً قواى ابر قدرت همه مقابل هم مىايستادند، اين مواظب اوست، آن هم مواظب اين است، آن يك قدم اگر جلو برود، آن هم مىگويد، من هم خواهم جلو بيايم، از اين جهت خداوند اينطور ملتها رابه همين معناست، حفظ ميكند كه قدرتهاى بزرگ در مقابل هم بايستند و نتوانند هيچ كدام تعدى بكنند و آنها مىدانند كه اگر فرض كنيم كه يك قدرت هم بشود و بخواهد حمله كند و يك جا را بگيرد، نمىتواند ادامه به حيات خودش بدهد. اين كشورهائى كه يك وقتى مىريختند و يك جائى را مىگرفتند، بعد از چندى همهشان از بين مىرفتند و مستهلك مىشدند، بعد كه جزء همين ملت مىشدند. بنابراين ملت وقتى كه يك مطلبى را مىخواهد، اين عملى خواهد شد و شما اسلام را خواستيد و جمهورى اسلامى را خواستيد و احكام اسلام را همهمان مىخواهيم و اين عملى مىشود، بيخود دست و پا مىزنند خودشان را زحمت دهند، البته ما را هم زحمت مىدهند اما زحمت دادن يك مطلب است ، پيروز شدن يك مطلب ديگر.
صحيفه نور ج 8 صفحه 187
آتش زدن خرمنها، عملى در جهت منافع آمريكا
البته هر كسى كه يك صحبتى بكند، قلمفرسائى بكند، انتقاد بكند، خوب، يك زحمتى است يا فرض كنيد اينهائى كه مىروند و كشاورزها و پيش كشاورزها، پيش كارگرها و اينها ايجاد فتنه و فساد مىكنند خوب، يك زحمتى ايجاد مىكنند، اما آنطور نيست كه حالا كه چهار تا جوان گول خورده يا چهار تا جوان اجير كه خيلى محتمل است در بعضى اينها كه اينها اجير آمريكا هستند به يك صورت ديگرى.
چنانچه من توده را، در حزب توده آن اولش را، حالا ديگر كه من اطلاع پيدا نكردم، اولى كه حزب توده پيدا شد، آن شخصى كه اين حزب را درست كرد و همه مىگفتند كه اين از شوروى است و از اينهاست، از روسيه است، سرچشمه گرفته اينها، آن شخص همسفر من بود در مكه و در بيروت كه ما براى انتظار كشتى سيزده روز بوديم، اين هم آنجا بود و مىآمد پيش ما، يك آدم نمازخوان، حج برو، خير هم بود، لكن خوب، تحت نظر يك دسته آنوقت كه به نظر مىآمد كه انگليسها، حزب توده را آنها درست كردند، حزب تودهاى كه منتسب به يك قشر ديگرى است، آن را درستش كردند، حالا همين طور به نظر آدم مىآيد كه بعضى از اين احزابى كه چپگرائى مىكنند، خودشان را مىچسبانند به چين و يا چسبانند به شوروى، به نظر آدم اينطور مىآيد كه نه، اينها يك اشخاصى هستند كه آمريكا درست كرده براى ما كه شلوغ بكنند اينجا و صدا ايجاد كنند و دوباره آنها برگردند، دليل من بر اين مطلب اين است كه اينها يكى از كارهاشان، قضيه رفتن در پيش كشاورزها، اول مىرفتند و مىگفتند كه كشاورزى را جلو مىگرفتند كه كشاورزى نكنند، اينجا زورشان نرسيد، بعد مىرفتند كه نگذارند اينهاجمع بكنند، آنجا هم كه مأيوس شدند و مردم جمع كردند، بعد شروع كردند خرمنها را آتش زدند. اين طايفهاى كه ادعا مىكنند ما طرفدار خلق هستيم، طرفدار مردم هستيم، توده را چه داريم، خلق را چه، ما از ايشان مىپرسيم كهآتش زدن خرمنهااولا چه منفعتى براى تودهها دارد، اين ضعفايند كه خرمن درست كردند، يك سال اين بيچاره زحمت كشيده يك عدهاى يك خرمن درست كرده،اين خرمن آتش زدن طرفدارى از اين ضعفاست ؟ بعد هم مىگوئيم كه كى منفعت از اين مىبرد! يكى از طرقى كه براى كشف بعضى از جرائم است اين است كه يك جرمى كه واقع مىشود ببينيم كى از اين جرم منفعت مىبرد كه بگوئيم زير سر اوست. اگر ما گندم نداشته باشيم، از كجا گندم وارد مىكنيد؟ از آمريكا، اگر ما فرض كنيم جو نداشته باشيم، باز هم آمريكا، زراعت هر چه نداشته باشيم آن كس كه صادر كننده است براى ما، آمريكاست، نه چين ما زراعت تواند بدهد نه شوروى، خود شوروى هم از آمريكا مىگيرد، او هم ندارد، منفعت به جيب آمريكا مىرود! پس شما عمال آمريكا هستيد براى اينكه اگر منفعت به جيب آنها و ديگران مىرفت، ما مىگفتيم از عمال آنها هستند، نمىخواهم بگويم كه آنها چطورند و آنها هم از آنهابدتر، همه شان با وضع ما موافق نيستند، همه مىخواهند كه از اين سفره حظى ببرند لكن در اين قضيه كه آتش زدن خرمنها و امثال ذلك باشد، اين منفعتش مستقيما توى جيب آمريكا مىرود. آنها گندمهايشان زياد است بالاخره يا بايد آتش بزنند يا به دريا بريزند وبازار
صحيفه نور ج 8 صفحه 188
مىخواهند، همانطورى كه ملاحظه كرديد كه قضيه اصلاحات ارضى هيچ نبود الا اينكه بازارى براى آمريكا درست كند و نگذارند ما زراعت داشته باشيم. همانطورى كه خود آن مردك از عمال آمريكا بود و براى بازار درست كردن امريكا اين كار را كرد و نقشه از آنها بود و او اجرا مىكرد الان هم نقشه از آنهاست و اينها اجرا مىكنند، منتها آن به اسم آريا مهر، اينها به اسم فلان و فلان چپگرا.
بىحاصل بودن نقشههاى آمريكا در جهت سركوب نهضت
اما مسأله اينطورى است، همينها بودند كه در زمانى كه او بود از او طرفدارى مىكردند، در در بار هم از همينها بودند، از بزرگانشان در دربار هم بودند، ما از اينها ديگر وقتى خود آمريكائى هيچ كار نتوانست بكند با همه صحبتهائى كه كرد يك وقت به صورت ارعاب و يك وقت به صورت مصلحت انديشى. اخيرا هم كه شاه رفته بود و بختيار بود ديگر به صورت اينكه نه، صلاح نيست، حالا زود است، نورس است، حالا چه و مىآمدند كه من را نگذارند به ايران بيايم، جديت مىكردند ما نيائيم به ايران، همين جديت اينها باعث شد كه من فهميدم كه رفتن ما مضر به حال اينهاست براى اينكه آنها براى صلاح ما نمىگفتند كه شما زود است حالا برويد و حالا پيغام فرستادند به وسيله رئيس جمهور فرانسه كه آوردند براى ما خواندند پيغامشان را كه الان چطور است و كذا هست و زود است، نورس است، حالا شما يك قدرى، چند هفتهاى باشيد. من ديدم كه معلوم مىشود كه در اين چند هفته مىخواهند اينها قوايشان را مجتمع كنند كه ديگر هيچ كارى از ما بر نيايد، مردم الان قيام كردند و نهضت كردند، حالا بايد رفت هر چه شد بشود، ما بنا گذاشتيم بيائيم، آنها فرودگاه را بستند، ما گفتيم، خوب، هر وقت باز شد مىرويم، معلوم است كه تا ابد نمىبندند كه وقتى هم كه باز شد، ما هم آمديم.
اعتصام به حبل الله عامل سركوب قدرتهاى شيطانى
على ايحال مأيوس نباشيد، اين از جنود ابليس است كه به انسان تزريق مىكند، قدرتمند باشيد كه اين از طرف خداست، خدا شما را قدرتمند كرده، ملت قدرتمند است.
يدالله مع الجماعه خداوند مىفرمايد: واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا
خوب، ما اگر اطاعت اين امر را كرديم، خداوند ما را واگذار مىكند كه ما را بچاپند، ما اطاعت بكنيم از امر خدا، كه ما اعتصام كنيم به اسلام، حبل الله همين اسلام است، مااعتصام كنيم به حبل خدا، به اسلام، به قرآن و توجه كنيم به او همهمان، تفرقه هم نداشته باشيم، بعد خدا ما را وادار مىكند، واگذار مىكند به اينكه ما را بچاپند؟ نه، ديگر نمى شود، اگر ما وفا كرديم به اين امر خدا و عمل كرديم به امر خدا و با هم شديم، همه قشرهايمان با هم شد، خارج و داخل، دانشجو و طلبه، همه با هم اين نهضت را تا اينجا كه رسانديم تا آخر ببريم، شك نكنيد كه پيروز هستيد، هيچ شك نداشته باشيم، الان مهار پيروزى دست خود ملت است، دست خودشان، كليد پيروزى دست خود ملت است، ملت بايد بفهمد كه آن چيزى كه او را پيروز كرد همين بود كه همه با هم بودند و اعتصام بحبل الله بود، همه با هم
صحيفه نور ج 8 صفحه 189
چسبيده بودند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما اسلام را مىخواهيم، ما قرآن رامى خواهيم، ما حكومت عدل الهى مىخواهيم، اين اعتصام بحبل الله بود، اين اعتصام بحبل الله اسباب اين شد كه يكدفعه يك قدرت شيطانى كه همه قدرتها، نه همه قدرتها فقط ابر قدرتها، بلكه قدرتهاى كوچولو هم دنبال او بودند، بيخود نشد كه ما را به كويت راه ندادند، يعنى راه ندادند كه من از اين دروازه كويت بيايم و از آن طرف رد بشوم و سوار شوم و بروم، اينقدر هم راه ندادند گفتند از همان جا كه آمديد به همان جا برگرديد. وقتى هم عراق آمديم ديديم كه من فكر كردم كه ما هر جا برويم همين صحبتها هست براى اينكه اينها همه مربوطند به هم، يك سياست است، اينها همه پشت او ايستادهاند، ما ديديم كه خوب، حالا برويم در خارج، بعدش آمديم و آنها هم پشيمان شدند و من از جوانهاى آنجا متشكرم و از اين جوانهاى عزيز ما كه از همه جاها آمدند و احوال از ما پرسيدند و مجتمع شدند، حرف ما را شنيدند و منتشر كردند مصاحبات ما را در آنجا، گاهى در همه جا منتشر كردند و اين راهى براى پيروزى ما بحمدالله بود.
امروز زمان طرح گرفتارىهاى شخصى نيست
در هر صورت به شما عرض بكنم كه تحت وسوسه ابليس و عمال ابليس كه همينهايند كه مىنويسند و همينها كه مىگويند هيچ وقت نرويد، شما پيروزيد و پيروزى تا آخر مال شماست. آنى كه من به شما عرض مىكنم، اين است كه كليد پيروزى را حفظ كنيد، كليدش را اگر حفظ كرديد عنايت خدا با شماست اجتماعتان را حفظ كنيد، دنبال اين الان نباشيد كه ما حوائجى داريم برآورده نشد، اين را به اين آقا دارم مىگويم من هم مىدانم كه حوائج برآورده نشده، من هم حوائجى دارم كه برآورده نشده، آقا هم حوائجى دارند و آقا و آقا، همه چيزهائى مىخواهند كه نشد. من كه از اول مسائل يادم هست حدود پنجاه و هشت سال، شماها هم كه در بين راهها ملحق شديد، زمان اين شاه را درك كردهايد، از آنوقت كه چشمتان را باز كرديد، اختناق بوده، زحمت بوده، گرفتارى بوده، توى حبس بوده، تبعيد بوده، از اين مسائل بوده، گرفتارىهاى ديگرى كه چپاول بوده، همه چيز شما را بردهاند اينها، جواهرات كه پشتوانه اين مملكت بوده، يك مقداريش را رضا شاه برد و انگليسها در بين راه از دستش گرفتند و بردند و يك مقداريش ايشان حمل كرد وبرد، الان هم بانكهاى ما گرفتار قرض است، يعنى دولت گرفتار قرضهائى است كه اينها از بانكها گرفتهاند و برداشتهاند و رفتهاند. در هر صورت الان وقت اين نيست كه ما گرفتارىهاى شخصى كه داريم، طرح كنيم و هى به دولت اشكال بكنيم، به ملت اشكال بكنيم، به نهضت اشكال بكنيم.
نهضت اسلام در برخورد با مجرمين بىنظير در عالم است
شما بدانيد اين را، در عالم نهضتى به اين خوبى نبوده، انقلاب سفيد اين بود نه آنى كه درست كرده بودند. شمانهضتهائى كه، انقلابهائى كه در عالم واقع شده، يكى انقلاب فرانسه است كه
صحيفه نور ج 8 صفحه 190
بزرگ است و يكى انقلاب شوروى است، آنقدرى كه آنجاها آدم كشته شده و ساير انقلابات، آنقدرى كه آنجاها خونريزى شده، اينجا نشده، براى چه؟ براى اينكه بعد از انقلاب يك نسيم اسلام بود نمىگويم اسلام تحقق پيدا كرده، ديگر اينها كه انقلاب كردهاند، ننشسته آنجا همين جور سر ببرند تا آخر هر كس را احتمال بدهند كه مخالف است به تفنگ ببندند، اين مسائل نبوده، هيچ نيست. البته يك عدهاى كه پنجاه سال اين مردم را قتل و غارت كرده است اين عده كه حد عددشان شايد تا حالا به صد و چند نفر بيشتر تجاوز نمىكند من دقيقاً نمىدانم ولى كم بوده عددشان، جنايتشان زياد بوده ولو عددشان كم بوده، اينها البته به جزاى خودشان رسيدند، نه آن جزائى كه بايد برسند آن جزا در آنجا بايد واقع بشود، در اينجا نمىشود. يك نفر آدمى كه صدها خانواده را بىسرپرست كرده، صدها جوان را از مادرهايشان جدا، كرده و داغ كرده و آتش زده و بوداده روى تاوههاى متصل به برق اين را نمىتوانيم جزايش را اينجا بدهيم، يك جان دارد، ما آن يك جانش را فرض كنيم از او گرفتند، آن هزارها افراد و خانواده را چه كرده، ما نمىتوانيم، اين دليل بر اين است كه يك جاى ديگرى هم هست كه اين بايد تا ابد بسوزد، تا ابد جناياتى را كه كرده، جبران بشود، در آنجا جبران مىشود انشاءالله. مقصود من اين است كه اين حرفهائى كه حالا دارند مىزنند، ما از اين بزرگترش را شنيديم و اعتنا نكرديم. اينها ديگر چيزى نيست، نيستند، يك تتمهاى است كه دست و پائى در اين آخر مىزنند، چلاپ و چلوپى مىكنند.
راه انبيا الگوى راه ما جهت نيل به اهداف اسلامى
و انشاءالله با قدرت شما و با قدرت ايمان شما، با قدرت اسلام اين نهضت به آخر مىرسد و بوى اسلام را آنوقت مىشنويد كه چه معطر است اسلام. چه نظامى است اين اسلام كه آن كه در رأس واقع شده است مثل خود پيغمبر (ص) و آنهائى كه در پائين به اصطلاح شما يا مردم، واقع شدهاند، اينها در يك جا با هم مجتمع مىشوند و مىنشينند و صحبت مىكنند و - عرض مىكنم - قصه و صحبت تجييش جيوش مىكنند اينها، اين بناى پيغمبر اينطور بود. پيغمبر كه خليفةالله بود، همه او را قبول داشتند، وقتى كه توى مسجد مىنشست نمىشناختندش، كسى كه از خارج مىآمد، نمىشناخت براى اينكه بالا و پائينى در كار نبوده، آنوقت حتى يك همچو چيزى هم نبوده است كه بيندازد زيرش، آن روى يك حصير اگر خوب، بود حصير، و الا روى زمين نشست، اسلام اين است. ما دلمان مىخواهد يك همچو، البته قدرت ما نداريم كه اين كه هست عرضه كنيم اما هر چه، هر چه آدم بخواهد به مبداء خير نزديك بشود، بايد خودش را نزديك كند، حالا من نتوانستم مثل مالك اشتر عمل كنم خوب، هر چه بتوانم خودم را نزديك كنم به آنها، باز خوب است و من اميدوارم كه مملكت ما يك مملكت اسلامى بشود، جوانهاى ما، يك جوانهاى مسلم، معتقد به اسلام بشود و اگر اين ايمانى كه ما را پيش برد، باقى باشد، احدى ديگر نمىتواند به شما تعدى كند و انشاءالله نخواهد توانست.
صحيفه نور ج 8 صفحه 191
انقلاب روحى، بالاتر از سدى است كه شكستند
از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت مىخواهم و همين حس يكى از امورى كه انسان به او خيلى علاقه پيدا مىكند، خيلى مايه اميدوارى است، اين انقلاب روحى است كه در ملت پيدا شده، انقلاب روحى بالاتر از سدى است كه شكستيد، شما از اروپا پا شديد، آمديد كه به مردم كمك كنيد، اين انقلاب روحى مهم است، اين را هيچ كس نكرده الا خدا.
خدا مقلبالقلوب شما در بين دست خداى تبارك، دست معنوى خداى تبارك و تعالى است كه هر جا مىخواهد، او بر مىگرداند. شما يك وقت مشغول كار خودتان بوديد، در زمان چيز من مشغول طلبگى خودم بودم، شما مشغول آقائى خودتان، كه شما را از آنجا برداشت و آورد اينجا كه برويد در يك روستا زحمت بكشيد براى برادرانتان، اين دست خداست كه قلبهاى شما را اينطور كرده، قدرش را بدانيد. دل شما الان در دست خدا، هر طورى مىخواهد مىگرداند و به خير گردانده، الان شما را از آنجا او آورده، جوانهاى دانشگاه و نمىدانم دكتر و مهندس، اينها كه هر كدام بايد در يك جاى ديگرى باشند، زن محترمه و خانمهاى عزيز كه بايد در جاهاى چه باشند، همه اينها توى اين روستاها رفتهاند و دارند درو مىكنند، چه مىكنند، البته اينها دروگر نيستند به آن معنائى كه رعيت دروگرند، اما يك عمل كوچك كه اينها همچو قدرت مىدهد به اين دروگرها كه اگر يك جريب زمين را آنوقت درو كردند، حالا دو جريب زمين درو مىكنند. وقتى دروگر آمد ديد كه اين خانمهائى كه بايد زير سايه بنشينند، آمدند توى افتاب و گرفتند دارند جو را درو مىكنند و جمع مىكنند، و اينها يك قدرتى در نفس آنها پيدا مىشود، يك ارزشى دارد عمل اينها كه قدرت به آنها مىدهد و آنها كارشان چند برابر مىشود. خيلى ارزش دارد وقتى ببينند شما از اروپا پا شديد آمديد، از امريكا پاشديد آمديد اينجا براى اينكه كمك كنيد به برادرهاى خودتان، ببينيد چه حالى براى اين رعيت پيدا مىشود، اين رعيتى كه هر روز يك سازمان امنيت مىرفت بالا سرش يا شلاقش زد يا چه از او اخذ مىكرد، حالا مىبيند كه از اقصى بلاد خارج نه داخل، برادرانشان آمدند و مىگويند ما آمديم به شما كمك كنيم، ما آمديم كه با شما درو كنيم، ما آمديم با شما زراعتتان را برداريم، نمىدانيم اين چه حظى براى، اين چه در قلب آنها چه اثرى خواهد گذاشت و نمىدانيد ارزش اينكه يك قلب ضعيف را شما همچو خوشحال كرديد، اين ارزش چقدر است، معنويت عمل را ما نمىدانيم چقدر است، خيلى زياد است عمل، ولو كوچك هم باشد و شما از باب اينكه دروگر نيستيد، نتوانيد درست درو كنيد، لكن چند تا خوشه گندم را كه شما جمع بكنيد، اينقدر ارزش دارد، اينقدر قلوب را به شما متوجه مىكند و اينقدر مردم را اميدوار مىكند و نهضت ما را پيش مىبرد كه خدا مىداند. خداوند همهتان را حفظ كند، و خداوند همه شما را سعادتمند كند، و اين تحول روحى كه پيدا شده است، خداوند حفظ كند اين تحول را.
نقشههاى استعمار گرانه، جهت انحراف اذهان جوانان
من حالا وقت ندارم لكن از امورى، خيانتهائى كه دستگاه به ما كرده است يكى همين قضيه
صحيفه نور ج 8 صفحه 192
اختلاف است، از طرق مختلفه جوانهاى مارا منحرف كردند،راههاى مختلف،شياطين اينها نشستندبررسى كردند و راههائى پيدا كردند براى اينكه نسل جوان ما را بكشند به يك فسادهائى و از آن چيزهائى كه مربوط به خودشان و زندگى خودشان غافل كنند. اين مراكز فسادى كه بيشترش در تهران است و در همه شهرستانها هست، اين با يك نقشه و حساب بوده است. اگر يك جوانى رفت در يك مركز فسادى، فردايش هم رفت، ده روز رفت، عادت مىكند به آن مركز فساد، دلش دنبال اوست، يك جوان يا جوانهائى كه دلشان دنبال مراكز فساد باشد وقتى كه خواب مىبينند، خواب همان مراكز را مىبينند تا بيدار هم مىشوند حواسشان آنجا باشد و بعد هم بروند سراغ همان مقاصد فاسده، اين ديگر به درد اينكه بتواند در مقابل قدرتها بايستد و بگويد نه، نيست، اين ديگر فكرش دنبال اين نيست كه مملكت ما گرفتارى دارد، بايد اين گرفتارى را ما خودمان رفع بكنيم، اين ذهنش منعطف است ديگراز اين مسائل. اين اختلاطهائى كه درست كردهاند و ايجاد كردند براى ملت ما و جوانهاى ما را مختلط كردند با هم كشيدند به يك مسائل فاسدى، اين هم جزء همان نقشههائى است كه براى ما كشيدند. اين اختلاط در دريا يك چيز عادى نيست، يك چيزى نيست كه همين طورى شده باشد، يك نقشهاى است براى اينكه جوانهاى ما را منعطف كنند ذهن شان را به اين مسائل، اگر چندين هزار جوان ما جذب شدند به مراكزى كه اينطور مسائل شهوى و حيوانى در او مطرح است، همين چندين هزار جوان را ملت ما از دست داده.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:17 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 195
تاريخ: 30/4/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروه تحقيقات و تبليغات دانشكده علوم اصفهان
نپذيرفتن قدرتى جز قدرت حق، از آداب عبوديت
بسم الله الرحمن الرحيم
از آداب عبوديت اين است كه جز قدرت حق، قدرتى را نپذيرند و جز ثناى حق و آنكه از اولياء حق است، ثناى كسى را نگويند. ما بندگانى هستيم كه هيچ نداريم و هيچ نيستيم و هر چه هست قدرت الهى است. معجزههايى كه در اين نهضت واقع شد همه از جانب خداى تبارك و تعالى بود و بشر كوچكتر از آن است كه بتواند اين معجزهها را انجام بدهد. تحولات روحى كه در اين مدت قليل براى ملت ما پيدا شد، تحولاتى قلبى، تحولات روحى، تحولات ارادى، هيچ كس نمىتوانست اين تحولات را ايجاد كند. آنچه كه عظمت دارد اين تحولات روحى است كه در ملت پيدا شده و او بالاتر از اين پيشبرد و پيروزى است كه ملت ما پيدا كرد. ملتى بود كه در فكر سرنوشت خودش نبود، هر كس مشغول كارى بود و آنچه مطرح نبود مسائل سياسى، مسائل اجتماعى كشور بود، در مدت كمتر از دو سال يك تحول پيدا شد كه تمام قشرهاى ملت افكار سياسى پيدا كردند. مجالسى كه صرف مىشد در امورى كه بيهوده بود حالا صرف مىشود در امورى كه سرنوشت ساز است. خواهرهاى ما كه اشتغال به مسائل ديگر داشتند الان همدوش با برادرها و مقدم بر آنها به سرنوشت ملت و به سرنوشت كشور خودشان فكر مىكنند، طرح دهند، فكر مىكنند، انتقاد مىكنند. اين تحول تحولى است كه خداى تبارك و تعالى كه مقلبالقلوب است اين تحول را ايجاد كرد. كشيده شدن كشور از ضعف به قدرت و ايجاد حق تعاون از معجزات الهى تحول مهم ديگر، تحولى بود كه از ضعف به قوت كشور ما را كشاند. كراراً گفتم اين را كه يك پاسبان در بازار بزرگ ايران كه تهران است اگر مىآمد و مىگفت بايد بيرق بزنيد كسى به خود اجازه نمىداد، فكر نمىكرد كه مىشود مقابل او ايستاد. همين ملت با همين ضعف در ظرف يك سال و چندى به خيابانها ريخت و گفت ما شاه را نمىخواهيم، ما ابرقدرتها را محكوم مىكنيم. آنهائى كه از يك پاسبان مىترسيدند از توپ و تانك و مسلسل هراسى نداشتند، خانمهائى در قبل وضعشان يك نحو ديگرى بود و رژيم آنها را به يك مسائل ديگرى مشغول كرده بود، متحول شدند به كسانى كه در مقابل رژيم ايستادند و با برادرها همدوش بلكه مقدم در اين نهضت شركت كردند. اين تحولها، تحولهاى
صحيفه نور ج 8 صفحه 196
اعجاز آميز بود.
از آنطرف تحول ديگرى كه پيدا شد، امروز يك دسته از جوانها، زن و مرد، از اروپا آمدند پيش من و آنها گفتند ما آمديم براى اينكه در روستاها برويم و به مردم خدمت بكنيم. جوانهائى كه سابق در مسائل ديگر فكر مىكردند امروز در اينجور مسائل فكر مىكنند. مىآيند، از اروپا مىآيند، از خارج مىآيند، زن و مردشان مىآيد براى اينكه در روستاها بروند كمك كنند به روستائىها. چنانچه از داخل، از دانشگاه، طبيب، مهندس، خانمها همه مىروند در اين روستاها و كمك مىكنند. اين حس تعاون يك حسى است كه، يك تحولى است كه اعجاز آميز است و آنچه كه هست خداوند تبارك و تعالى انجام داده است.
با اراده حق تعالى در همه چيز پيروز شديم
همه چيز را از خدا بدانيد. ما بنده ضعيفى هستيم كه هيچ نيستيم، هر چه هست او هست و هر چه داريم از او داريم و پيروزى ما به دست او واقع شد. ما كه هيچ در دستمان نبود و پيروز در همه چيز شديم با اراده حق تعالى بود. اين اراده حق تعالى دنبال اينكه شما اجتماعتان، اجتماع اسلامى بود يدالله مع الجماعه اجتماع شما اسلامى بود و قيام، قيام انسانى اسلامى بود و خداوند به شما آزادى را هديه داد براى اينكه براى او قيام كرديد. اين قيامى است كه براى اوست،حفظ كنيد. مادامى كه براى او كار كنيد، اجتماعتان براى او باشد پيروز هستيد و من اميدوارم كه اين اجتماعات شما تا آخر محفوظ باشد و براى خدا باشد. خداوند همه شما را سعادتمند كند و خداوند كشور شما را مستقل و آزاد كند وآزادى را از كشور شما نگيرد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:17 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 197
تاريخ:30/4/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان راديو دريا
مىخواستند مملكت ما را از انسان خالى بكنند
بسم الله الرحمن الرحيم
دستگاه رژيم سلطنتى و آن چيزهائى كه از قبيل رژيم سلطنتى كه رويهمرفته بگوئيم رژيم الهى و غير الهى، رژيمهاى غيرالهى براى اينكه وضعشان بر حسب نوع اين است كه به ملت خيانت مىكنند و براى خودشان دستگاه درست مىكنند و به منافع خودشان ملت را به كار مىكشند و از ملت جدا هستند، برنامههاى آنها اين است كه با كوشش ملت را به تباهى بكشند و نسل جوان را فاسد كنند. اگر نسل جوان فاسد نباشد آنها از آن خوف دارند و مىترسند كه يك وقت نسل جوان يك عصيانى بكند و آنها را به تباهى بكشد از اين جهت به وسائل مختلف كوشش مىكنند كه نسل جوان را به تباهى بكشند كه از مسائل روز و از مسائل زندگى كنار باشند. وسائل متعدده از قبيل مطبوعات كه در خدمت آنها، راديو و تلويزيون، سينما، تئاتر، تمام اينها كه در خدمت آن رژيمهاى غير توحيدى هست، تمام اينها براى اين است كه ملت را عقب برانند و از توجه به مقدرات خودشان غافل كنند و احياناً بكشانند به طرف خودشان و آنها سرگرم به كارهاى غير مقدرات خودشان بشوند و آنها هم منافع خودشان راببرند و مطمئن باشند كه كسى مخالفشان نيست و لهذا جميع وسائل فساد جوانها را اينها فراهم مىكردند از قبيل مراكز فحشا كه اطلاع لابد داريد كه در تهران خصوصاً چقدر مراكز فحشا بوده است به طرق مختلف كه بعضى از آنها گفتنى نيست اصلاً و همين طور اطراف دريا. در وقتى كه، موقعى كه مردم دريا مىروند يكى از امورى كه آنها دامن به آن مىزدند همين اختلاطى بود كه بين جوانها و زن و مرد، و اين نه از باب اين بود كه اينها مىخواستند به جوانهاى ما مثلاً يك خوشى بگذرد، بلكه از باب اين بود كه اينها را به تباهى بكشند. مراكزى كه در آن مخدرات بود از قبيل مشروبات و دستگاههاى تخديرى ديگرى بود الى ماشاءالله. در سينما جوانهاى ما وارد مىشدند، اگر چنانچه چند روز وارد مىشدند عادت مىكردند و سينما با آن صورتهائى كه همهاش انحرافى بود، راديوها همه انحرافى، مطبوعات از قبيل روزنامهها، از قبيل مجلات، همه چيزهائى بودند كه جوانهاى ما را منحرف كنند. و از جمله چيزهائى كه باز مغزهاى جوانها را مخدر مىكند و تخديرى است موسيقى است. موسيقى اسباب اين مىشود كه مغز انسان وقتى چند وقت به موسيقى گوش كرد تبديل مىشود به يك مغزى غير آن كسى كه جدى باشد، از جديت انسان را بيرون مىكند و متوجه مىكند به جهات ديگر. تمام اين
صحيفه نور ج 8 صفحه 198
وسائلى كه حالا اين بعضىشان بود و الى ماشاءالله وسائل درست كرده بودند، همه براى خاطر اين بود كه ملت را از مقدرات خودشان غافل كنند و متوجه به جهات ديگر بكنند، منحرف كنند او را از مسائل روز كه مبادا مزاحمش بشوند. اين يك برنامه بسيار مفصلى بوده است كه طرح شده نه اينكه من باب اتفاق مثلاً اين مسائل واقع شده، نخير، اين يك طرحهائى است كه آنهائى كه طراح هستند، طرح كردند كه اين جوانها را به تباهى بكشانند و علاوه بر اين آن فشارهائى كه بر مردم مىآوردند و آن فشارهائى كه به روحانيت آوردند و آن فشارهائى كه به دانشگاهها مىآوردند و به ساير اقشار، رويهمرفته خواستند كه مملكت ما را از انسان خالى بكنند و نيروى انسانى را به تباهى بكشند. دستگاههائى كه براى آموزش است، براى پرورش است، تبديلش كرده بودند به دستگاههائى كه ضد او باشد. آموزشهائى كه براى انسان مفيد است، براى يك جامعه و كشورى مفيد است، آنها حذف مىشد و به جاى او آموزشهائى كه مخالف مسير ملت بود، روى شهوات خود فرد بود لكن با مسير ملت مخالفت داشت، با مصالح كشور مخالفت داشت آنها را مىآوردند. مقالاتى كه مربوط به سرنوشت ملت بود امكان نداشت در روزنامه نوشته بشود و در راديوها خوانده بشود. مقالاتى كه مخالف مسير ملت بود، مقالاتى كه مخالف مصالح يك ملت بود، مخالف مصالح جامعه بود، اينها رايج بود و مجلاتى كه بايد تربيت كند نسل جوان را، مبدل شده بود به آن تربيتى كه همه ملاحظه كرديد كه مجلات ما چه وضع افتضاح آميزى داشت. همه براى اين بود كه جوانها را از مسيرى كه دارند و مسير انسانى كه بايد اينها بروند، منحرف كنند به يك مسير ديگرى و استفاده كنند. استفاده همچو بكنند كه تمام مصالح يك كشور را از بين ببرند، همه چيز را به تباهى بكشند، همه مخازن ما را به اجنبى دهند و كسى نباشد كه چرا بگويد، براى اينكه توجه مردم را از آن چيزى كه مربوط به زندگىشان است منحرف كردند. وقتى جوانها كه اساس يك مملكتى هستند، پايه يك مملكت هستند، همه جوانها بروند طرف فحشا، طرف مواد مخدره، متوجه بشوند به اين مجلات و به اين اوضاع و به آن وضع راديو و تلويزيون و به آن مسائلى كه بود، ديگر براى جوان نه وقتى مىماند كه فكر كند در اين امور و نه مغزش كار كند. موسيقى از امورى است كه البته هر كسى بر حسب طبع خوشش مىآيد، لكن از امورى است كه انسان را از جديت بيرون مىبرد و به يك مطلب هزل مىكشاند، ديگر يك جوانى كه عادت كرد كه روزى چند ساعت را با موسيقى سر و كار داشته باشد (كه اينها شايد اكثر راديوشان و تلويزيونشان از همين قسمها بود) يك جوانى كه اكثر اوقاتش را صرف بكند پاى موسيقى و اكثر اوقاتش را صرف بكند در اينكه پاى موسيقى بنشيند و اينها، اين از مسائل زندگى و از مسائل جدى بكلى غافل شود، عادت مىكند، همانطور كه به مواد مخدره عادت مىكند. كسانى كه به مواد مخدره عادت مىكنند، ديگر نمىتوانند يك انسان جدى باشند كه بتوانند در مسائل سياسى فكر بكنند. فكر انسان را موسيقى جورى كند كه ديگر نتواند در غير همان محيط موسيقى و مربوط به شهوات و مربوط به موسيقى نتواند اصلش فكرش را بكند. از اين جهت اينكه پافشارى داشتند به اينكه راديو آنطور باشد و تلويزيون آنطور باشد و مطبوعات و مجلات آنطور باشد و روزنامهها آنطور باشند و سينماها آنطور
صحيفه نور ج 8 صفحه 199
باشند و همه رويهمرفته دست به دست هم بدهند و اين ملت را سرگرم بكنند به اين امور و همه مخازن ما را ببرند كه الان كه رفتند و گم شدند براى مملكت ما يك چيز سالم نمانده، هر جايش دست بگذارى ناسالم است. هياهو كردند، فرياد كردند كه ما مىخواهيم شما را به دروازه تمدن بزرگ برسانيم و واقع مطلب دور كردن ملت بود از اصل تمدن، تا چه برسد به تمدن بزرگ. همه را دور كردند از تمدن، از آنى كه استقلال انسان را درست مىكند، استقلال فكرى انسان را. تا انسان استقلال فكرى نداشته باشد، نمىتواند يك فرد مفيد باشد. و اينها خواستند فرد مفيد پيدا نشود، اصلاً اينها از انسان مىترسيدند. اينها ديدند كه يك مدرس، در زمان رضاخان يك مدرس بود كه در مجلس بود نگذاشت رضاخان آنوقت كه مىخواست جمهورى را درست بكند، مدرس نگذاشت ولو بر خلاف مصالح شد و اگر درست شده بود بهتر بود، لكن آنوقت اينها نظر سوء داشتند، يعنى او به سلطنت كه نرسيده بود، او مىخواست رئيس جمهور بشود و بعدش حالا كارهاى ديگر بكند و كسى كه جلوى او را گرفت مدرس بود كه نگذاشت اين كار عملى بشود. كسى كه تا آخر ايستاد در مقابلش و بالاخره هم جانش را از دست داد، مدرس بود كه نگذاشت او كارهائى بكند، لكن آخرش هم در يك جائى شهيدش كردند. اينها نمىخواهند يك انسان پيدا بشود، كوشش دارند كه دانشگاه اينقدر كه مورد توجهشان است و مورد هجومشان هست و تا بتوانند نمىگذارند كه برنامههاى دانشگاه يك برنامههاى صحيح باشد. اگر هم از آنجا فرض كنيد يك برنامه صحيح باشد، نمىگذارند اينها استقلال داشته باشند هر روز يك غائله و يك بساط درست مىكنند، غائلههائى ايجاد مىكنند كه جوانهاى ما سرگرم بشوند. در محيط ما هم همين طور، غائله درست مىكنند، مىكردند، هر روز يك غائلهاى درست مىكردند، يك بساطى درست مىكردند كه همه را سرگرم به او بكنند، و از مسائل اصلى و انسانى ما دور باشيم. جزء همين مسائل، قضيه درياست كه حالا شما مطرح مىكنيد و قضيه دريا اين بود كه اين جوانهاى نورس و اين دخترهاى نورس در دريا بريزند به جان هم و هر كارى مىخواهند بكنند نسل ضايع بشود، انسان ضايع بشود. يك انسان جوانى كه چند ماه در اطراف دريا رفت و دو تا جوان با هم مخلوط شدند، اين ديگر نمىتواند فكر بكند كه نفت ما را وقتى مىخواهند ببرند بايد چه كرد. اصلاً فكر اين معنى در ذهن جوانى كه آنطورى است نمىآيد، آن فقط توجه به اين دارد كه يك شعر عاشقانه بخواند و يك عاشق و معشوقى باشد، اصلاً فكر مىرود سراغ اينگونه مسائل، مسير عوض مىشود. اينها روى نقشه كار مىكنند من باب اتفاق اين نشده كه دريا اينطور باشد، اينجور نشده كه دريا اينطور باشد كه آنطور وسائل برايشان فراهم مىكردند. از قرارى كه مىگويند همه وسائل را برايشان فراهم مىكردند، تشويقشان كردند، به همه اين مسائل انحرافى تشويق مىكردند. اينها براى اين بود كه جوانها را با هر ترتيبى كه شده، با هر جورى كه شده از مسير زندگى خارج كنند تا اين كه يك ملتى فقير باشد و نفهمد كه الان چيست يك مملكت فقير الان ما داريم و ملت نمىدانست چى هست. حالا كه اينها رفتند، چشمشان باز شده و مىبينند تمام انبارها را خالى كردهاند و قرض كردند و بردند تمام جواهرات را اينها يعنى اكثر جواهرات ما را رضاشاه برد كه به انگليسها رسيد و بسياريش هم ايشان
صحيفه نور ج 8 صفحه 200
برده كه نمىدانم به كه خواهد رسيد. بانكهاى خارج پر است از ارزهاى اينها و پولهاى اينها و جوانهاى ما توجه به اين مسائل نداشتند براى اينكه توجه خودشان را منصرف كرده بودند به يك جاهاى ديگر يك روح جوان تازه رسيده كه الان وقت شهواتش هست، اگر مسايل شهوى براى او به آنطور رايج بشود و مسائل جدى به آنطور مغفول عنه بماند، بالاخره اين جوان آنطور بار مىآيد، ديگر در زمان پيرى هم كه ديگر به درد نمىخورد، كارى از او بر نمىآيد. آنوقتى كه نيروى جوانى است و بايد به كار بيايد آنوقت اين نيروى جوانى منحرف است كه تهى شده از آنى كه بوده، يك چيز ديگرى جايش نشسته، مسائل ديگرى هست از قبيل همين مسائل غربى و غربزدگى كه اينها بساط طولانى دارد. بالاخره با تمام وسائل حساب كرده روى نقشهها، بسيار محتمل است كه از خارج اين نقشهها ريخته مىشود و اينهائى كه مىخواهند منافع ما را ببرند، آنها نقشه مىدهند و اينها اجرا مىكنند يا كارشناسها مىآيند به اينجا و نقشه مىدهند و اينها اجرا مىكنند. اينها يك مسائل حساب شده است و روى يك مقاصد پليدى كه خارجىها داشتند و خود دستگاه داشت.
راديو و تلويزيون آموزنده بايد باشد
الان انشاءالله اميدواريم كه اين مسائل يك مقدارى حل بشود و دست آنها بحمدالله الان كوتاه است و اميدواريم كه تا آخر كوتاه باشد. رژيم رفته است و اميدواريم كه ديگر برنگردد و نخواهد برگشت. حالا بايد جدى بگيريد مسائل را، از آن هزل و شوخى و مسائل غير جدى برگرديد به آن مسائل جدى، مملكتتان را اداره كنيد، خودتان بايد اداره كنيد. دستگاه تلويزيون يا دستگاه راديو آموزنده بايد باشد، قدرت بدهد به جوانهاى ما، جوانهاى ما را نيرومند كند نبايد دستگاه تلويزيون جورى باشد كه ده ساعت موسيقى بخوانند، جوانهائى كه نيرومند هستند از نيرومندى آنها را برگردانند به يك حال خمار و خلسه مثل همان ترياك و... موسيقى با ترياك فرق ندارد، ترياك يك جور خلسه مىآورد اين يك جور خلسه مىآورد. اينها بايد تبديل بشود. اگر بخواهيد مملكتتان يك مملكت صحيح باشد، يك مملكت آزاد باشد، يك مملكت مستقل باشد، مسائل را از اين به بعد جدى بگيريد، راديو و تلويزيون را تبديلش كنيد به يك راديو و تلويزيون آموزنده، موسيقى را حذف كنيد نترسيد از اينكه به شما بگويند كه كهنه پرست شديد. باشد ما كهنه پرستيم. از اين نترسيد. همين كلمات نقشه است براى اينكه شماها را از كار جدى عقب بزنند. اينكه مىگويند كه اگر چنانچه موسيقى در راديو نباشيد، آنها مىروند از جاى ديگر موسيقى را مىگيرند، بگذار بگيرند از جاهاى ديگر، شما عجالتاً آلوده نباشيد، آنها كم كم برمىگردند به اينجا. اين عذر نيست كه اگر موسيقى نباشد در راديو، آنها مىروند از جاى ديگر موسيقى مىگيرند. حالا اگر جاى ديگر مىگيرند ما بايد به آنها موسيقى بدهيم؟! ما بايد خيانت بكنيم؟! موسيقى خيانت است به يك مملكتى، خيانت است به جوانهاى ما، اين موسيقى را حذفش كنيد بكلى، عوض آن يك چيزى بگذاريد آموزنده باشد، كم كم مردم را و جوانها را عادت به آموزندگى بدهيد، از آن عادت خبيثى كه داشتند برگردانيد. اينكه مىبينيد
صحيفه نور ج 8 صفحه 201
كه جوانها اگر اين نباشد مىروند سراغ موسيقى و جاى ديگر، براى اين است كه اينها عادت كردند و اين شاهد بر اين است كه جوانهاى ما فاسد شدند. الان ما موظفيم كه اين نسلى كه فاسد شد برگردانيم به صلاح و نگذاريم آن كوچك كوچكهاى ما فاسد بشوند و اينها را جلوشان را بگيريم. بايد جدى باشد اين مسأله. اختلاط زن و مرد در دريا هم از همان نقشهها بوده بايد مردم جديت كنند، خودشان جلو بگيرند و دستگاههاى انتظامى و حكومتها و اينها جلوگيرى بكنند و خود مردم جلوگيرى بكنند راديو اين معنى را تبليغ بكند كه نبايد اينطور باشد، مفاسدش را به آنان بگويد و همين طور راديو يك دستگاهى باشد براى آموزندگى، براى پرورش يك ملتى. با راديو و تلويزيون از همه چيز بهتر مىشود پرورش داد مملكت را، براى اينكه راديو و تلويزيون هم ملا و آدمى كه سواد دارد از او استفاده مىكند هم آن كس كه سواد ندارد، اما از دستگاههاى ديگر مثل روزنامه و مجله يك دسته مىتوانند استفاده بكنند در يك جاهاى محدودى. اين الان راديو و تلويزيون جورى شده است كه در همه جا الان شما مىگوئيد كه راديوى ما را چهار ميليون جمعيت مىشنود. راديوها يك جورى شده است كه حالا همه قشرها مىشنوند. اين از راه سمع و بصر شما مىتوانيد خدمت بكنيد به اين مملكت، چنانچه خيانت كردند به اين مملكت، بهتر مىشود به آن آموزندگى و تربيت داد و مترقى كرد و جوانها را به آن تربيت كرد، براى اينكه همه گوش مىكنند و همه جوانها گوش مىكنند و دهاتىها و روستائىها و آنها همه، هر كس توانست، يك راديو پيدا مىكند و نتوانست، رفته منزل رفيقش و گوش كرده است. در هر صورت اين دستگاهها بايد تبديل بشود، اگر بخواهيد مملكتتان بماند در دستتان و اگر همان بساط و همان برنامهها باشد، بدانيد كه حالا اگر نشود بعد از چند سال ديگر دوباره برگشت مىكند به همان مسائل و دوباره بدبختى براى اعقاب شما خواهد بود.
انشاءالله خداوند همه را تأييد كند و همه ملت ما را بيدار كند و همه ملت ما به مصالح خودشان آشنا بشوند و از آن نقشههائى كه براى ما كشيدهاند انشاءالله مطلع بشوند و خنثى كنند آنها را.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:17 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 202
تاريخ:31/4/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى نهضت راديكال ايران
شعار وحدت اگر با عمل همراه نباشد ريا كارى است
بسم الله الرحمن الرحيم
الان مردم همه دارند راجع به اين مسأله فرياد مىزنند كه مااسلام را مىخواهيم. همه اين را مىخواهند.آقا! شما مىگوئيد نه، و مىخواهيد چه كنيد ؟ همه با هم مجتمع بشويد تحت يك بيرق و وكلايتان را تعيين بكنيد. همه به يك وكلاى اسلامى كه اعتقاد به مسائل دارد، آنى كه ايمان دارد، آنى كه اعتقاد دارد كه اگر خلاف بكند، ولو در اينجا مچش گير نكند جاى ديگر مچش گير مىكند. امروز روزى است كه كلمه وحدت براى ما فايده ندارد، عمل وحدت لازم است. من هم هى مىگويم وحدت، اگر بنا شد كه من مخالفت كنم بااين، خوب اين كلمهاى است ديگر، يك ريايى بيشتر نيست. فكر اين مطلب را بكنيد، خودتان بنشينيد فكر بكنيد. رفقاى ديگر، آنهائى كه اعتقادشان اين است كه مىخواهند خدمت بكنند به كشور، با آنها تفاهم بكنيد، بگوييد اگر خدمت مىخواهيد بكنيد، چرا گروه گروه مىشويد؟ همه خدمت بكنيد. گروه گروه شدن معنايش اين است كه من مىخواهم براى خودم بكشم، آن مىخواهد براى خودش بكشد، اظهار وجود بكنند. آقا نمىتوانيم در مقابل اسلام اظهار وجود بكنيم، در اشتباه هستيم. جز اين معنى كه يك تشتتى پيدا بشود و يك اختلافاتى پيدا بشود و يك عرض مى كنم تأخيرى نهضت را عقب بيندازد. شما خيال نكنيد اين پيش نمىرود، پيش مىرود انشاءالله، لكن عقب مىشود. با اختلافاتى كه پيدا بشود و اشخاص روشنفكر، اشخاص صاحب قلم، اشخاص صاحب اطلاع و فكر، اينها دنبالش را مىگيرند كه، قلمها را بر مىدارند، هر چه دلشان مىخواهد مىنويسند و موجب تشتت مىشوند. همين هم كه مى گويند وحدت، وحدت، وحدت، همينها وقتى كه قلم دستشان مىگيرند و مطلب مىنويسند، يك وقت ديديم كه حمله كردند به يك مسألهاى از مسائلى كه مردم به آن مسأله علاقهمند هستند، و ايجاد اختلاف مىكنند. چرابايد اينطور باشد؟ اگر اينها و اقعار است مىگويند كه ما مملكت را ميخواهيم و ملت را مىخواهيم، استقلال را مىخواهيم، چرا بايد اينطور باشد كه قلمهايشان بر خلاف مسائلى است كه ادعا كنند. اول كلام مىگويند كه مملكت بايد با هم متحد باشد، آخر كلامشان مىبينيد كه يك كلمهاى گفته است كه اسباب تشتت مىشود. اين اطراف دريا بود كه جهات اطراف دريا را يك مرد (نمىدانم، حالا من كه نمى شناسم) در مجله گفته جدا بودن زنها از مردها افتضاح است . تمدن اين است كه پسرها و دخترها توى دريا به هم ور بروند !! اين تمدن
صحيفه نور ج 8 صفحه 203
است؟!! اين تمدنى است كه پنجاه سال حالى ما كردند؟!! اين معنىاش تمدن است ؟!
تهى نمودن مغزهاى جوانان با ايجاد مراكز فحشا
پنجاه سال به مغزهاى ما تزريق كردند كه تمدن عبارت از اين است كه چيز كردند، سينمايش برويد تمدنش عبارت از اين است كه آن دستگاه وقاحت، مجلاتش اينطور و روزنامههايش اينطور، راديو و تلويزيونش اينطور، همه اينطور بودند و ما از اين ضرر ديديم، همه مان از اين ضرر ديديم، ديديم كه زندگى ما را به هم زدند، نيروى انسانى ما را عقب زدند. نيروى انسانى، ما الان كم داريم. براى چه ؟ براى اينكه پنجاه سال ما را كشيدند به مراكز فحشا، جوانهاى ما را كشيدند به مراكز فحشا، كشيدند به مراكزى كه مغزهاى آنها را تهى كردند. به آدمى كه در اين نحو سينماهائى كه پيش بود (حالا من نمى دانم وضعش چه جورى است. آنوقت سينماهائى كه بود همه آن دستگاه فساد بود) ديگر يك جوانى كه مىرفت در آنجا، پنج روز، ده روز مىرفت عادت مىكرد به اين، اين ديگر نمىتوانست جدى يك عملى بكند، اين ديگر نمىتوانست فكرش را متوجه بكند به اينكه نفت شما را دارند مىبرند و همه چيز ما را دارند، حيثيت ما را دارند برند و ما مشغول اينكه سينما را تماشا بكنيم، ستاره سينما را. مجلاتمان اينطور، سينماهايمان اينطور، همه چيزمان اينطور شده بود و ما را خودمان را از بين بردند كه هيچ، يكى ديگر را جاى ما نشاندند و مملكت ما متبدل شده بود به يك چيز ديگرى. الان كه در اين نهضت بسيارى از قشرها آن وضع سابقشان را رها كردهاند، متوجه شدند.
اين اسلام بود كه شما روشنفكران را از انزوا خارج كرد
اين حقوقدانها، اين روشنفكرها،اين عرض مىكنم كذاها، اينها چرا نمىآيند ملحق بشوند به همين جمعيتها؟ و با همينها كارشان، چرا همه دست به هم نمىدهند؟ نوشتههايشان جورى باشد كه وحدت كلمه ايجاد كند، گفتههايشان جورى باشد، جمعيتهايشان اينطور باشد. چرا مىروند توى مجلس نمىدانم وكلا و مىگويند كه اسلام ديگر به درد نمىخورد ؟ جز اين است كه مىخواهند فساد كنند ؟ ولو يك كلمه مفتى كه به يك كسى بگويد، كه در كسى تأثير نمى كند، اما خود اين معنى نشان اين را مىدهد كه اين رشد نيست. الان اگر اين تميز مىداد كه اين اسلام بود كه همه شما را از خارج كشيد اينجا و حالا آزاد شديد، اين اسلام بود كه شما را از انزوا بيرون آورد، شما همه توسرى خور سازمان امنيت بوديد، شما همه نمىتوانستيد اظهار وجود كنيد، حالا كه اسلام آمده و شما را از زاويه بيرون كشيده و از خارج وارد كرده در ميدان عمل، حالا بر ضد همان اسلامى كه همچو خدمتى براى شما كرده است، قيام كرديد ؟ ! اين را بايد اسمش را چى گذاشت ؟ اين را اسمش را مىگوييد تشخيص نمىدهند ؟ اينقدر با اسلام بد هستند كه حتى حاضرند كه امريكا و شوروى براينها حكومت كنند و اسلام روى كار نيايد. چه جورى است وضع؟ اصلاح كنند مردم خودشان را. بايد اين طبقه روشنفكر و اين طبقهاى كه عرض مى كنم كه كار آمد هستند، خودشان را اصلاح بكنند .اين
صحيفه نور ج 8 صفحه 204
طبقه مردم زود سالم مىشوند، دست نخوردهاند اينهاما هر چى داريم از اين طبقهاى كه ادعا كنند كه ما روشنفكريم و ماحقوقدانيم و ما نمىدانم طرفدار چه هستيم و اينها، ما هر چه داريم از اينها داريم صدمه مىخوريم. چرا دست به هم نمى دهند كه اين كار را بكنند؟ چرا جلوگيرى مىكنند از اين سيلى كه راه افتاده است و مىخواهد كارها را اصلاح بكند ؟ اين دردهايى است كه هست و شماها بايد درمان بكنيد و دست به هم بدهيد كه درمان بكنيد. حالا شماها كه آمديد، اين عمل را بكنيد تا ببينيم سايرين چه مىكنند. اگر من ديدم شماها كرديد آنوقت... و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:17 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 205
تاريخ: 1/5/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام شاهرخى
بسمه تعالى جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمد تقى شاهرخى دامت افاضاته
با توجه به حساسيت وضع موجود و احتياج به تسريع در كارهاى دادگاهها و رسيدگى به وضع زندانيان و اصلاح امور مردم بدين وسيله جنابعالى به سمت قاضى شرع در دادگاه انقلاب اسلامى بروجرد منصوب مىشويد كه انشاءالله تعالى زودتر به پروندهها رسيدگى و حكم الهى را درباره متهمان اجرا نمائيد و افرادى را كه مشمول عفو عمومى مىشوند از زندان آزاد كنيد و در مورد اصلاح امور مذهبى و اجتماعى شهر نيز با همكارى و مشورت علماى اعلام محل و مؤمنين محترم اقدام نمائيد. از خداى تعالى توفيقات همگان را در راه خدمت اسلام و مسلمين خواستارم.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 206
تاريخ: 1/5/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى همدان
تفاوت مابين قواى انتظاميه در رژيم طاغوتى و جمهورى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
فرق مابين قواى انتظاميه در نظام و در رژيم طاغوتى و قواى انتظامى در رژيم اسلامى اين است چون رژيم طاغوتى مبنايش بر استفادههاى شخصى و رساندن انتفاع به كسانى كه ارتباطات خارجى با آنها دارد و مىخواهد حفظ كند او را، ناچار آن رژيم به ملت خيانت مىكند، مىخواهد از چنگ ملت بر بايد و به جيب خودش و اربابهايش بكند چنانچه مشاهده كرديد و كرديم. از اين جهت قواى انتظامى كه آن رژيم خواهد اين است كه جورى تربيت بشود كه حفظ همان منافع او را بكند و چون خيانتكاراست از ملت مىترسد و چون مىترسد مىخواهد كه يك قوائى درست كند كه ملت را بترساند. اينكه قواى انتظامى در رژيمهاى غير انسانى و غير توحيدى كوشش دارند كه مردم را سركوب كنند وبترسانند،اين براى اين است كه خودشان از مردم مىترسند و چون خيانتكارند مىترسند، از اين جهت ارتش را جورى درست مىكنند، تربيت مىكنند كه در مقابل ملت بايستد. ملت را از ارتش جداكنند، ژاندارمرى را، شهربانى را، اينها را طورى تنظيم مىكنند كه از ملت جدا باشد و با ملت مخالف باشد. اين براى اين است كه چون دستگاه از ملت مى ترسد و مىخواهد كه اينها با ملت روابط نداشته باشند و مخالف ملت باشند و ملت هم مخالف اينها ولهذا قواى انتظامى در امثال ايران، نه در خود ايران تنها در امثال اين كشورها طورى هستند كه با مردم در دو جهت واقع هستند. مردم از قواى انتظامى بيزارند و قواى انتظامى هم مردم را مىخواهند سركوبى كنند و تمام اساس اين است كه آنها براى اينكه خودشان را حفظ كنند يك قوائى تربيت مىكنند كه اين قوا آنها را حفظ كند و از ملت هم جدا باشند. شما مىدانيد كه اگر چنانچه اين محمدرضا مىخواست از يك خيابانى در چند روز ديگر عبور كند، آن جاهائى كه در مسير او بود كنترل مىشد. خانههاى اطراف خيابان بايد يا خالى بشود يا مأمور انتظامى بروند آنجاها پاس بدهند براى اينكه در يك عبورى مىترسيد، از مردم مىترسيد مردم را هم مىترسانند از باب اينكه مىترسيدند از مردم، مىترسيدند از باب اينكه خيانتكار بودند. خيانت منشاء اين شد كه يك شخص خائن، اسباب اين شد كه تمام قواى انتظاميهاى كه بايد در خدمت مردم باشد اينها راكشيدند به ضد مردم، مردم از شما جدا بودند، متنفر هم بودند، شما هم از مردم جدا بوديد و خيال مىكرديد بايد تو سر مردم بزنيد. اما رژيم اسلامى اينطورى
صحيفه نور ج 8 صفحه 207
نيست براى اينكه آن كسى كه مبداء امر است ، خيانتكار نيست وقتى خيانتكار نيست از ملت نمى ترسد، ملت به او وفا دارند، قواى انتظامى در آن رژيم براى حفظ ملت است و براى اين است كه به مردم خدمت بكنند. وقتى كه قواى انتظامى اينطور تربيت شد كه به مردم خدمت بكند،آنها خدمتگزار ملت مىشوند، ملت هم خدمتگزار است از او پشتيبانى مىكند. اينكه در آن رژيم شهربانىها مثل وقتى كه مردم اسم شهربانى مىشنيدند يا اسم سازمان امنيت را مىشنيدند مىلرزيدند به خودشان و مىترسيدند از اينها و از شما روگردان بودند اين براى اين بود كه وضع را اينطورى پيش آورده بودند. در اين ممالكى كه اينها همه مىخواهند مردم را بچاپند، خزائن مردم را ببرند و خدمت بكنند به اربابهاشان، اينها ناچارند كه براى اين كار يك قوائى تهيه كنند مناسب با اين كار و اينطور تربيت مىكردند، قهرا آن كسى وارد مىشد در شهربانى يا وارد مىشد در ژاندارمرى يا وارد شد در ارتش، به اين ترتيب وارد مىشد، از آن طرف شاهدوستى را بايد خيلى تزريق كنند كه هر روز بخوانند به گوش سربازهاى جوان و از آن طرف مردم را از اينها جدا بكنند. حساب مردم حساب عليحده، شهربانى با مردم هيچ رابطهاى نداشت مگر اينكه اين رابطه كه يكى را بياورند آنجا وكتكش بزنند و حبسش بكنند و آن ترتيب.
مردم با طبقات ارتشى و ژاندارمرى و شهربانى، خودشان را از هم جدا ندانند
شما امروز در رژيم اسلامى واقع هستيد يعنى رژيمى كه اساسش بر اين است كه مردم با طبقات ارتشى و ژاندارمرى و شهربانى خودشان را از هم جدا ندانند. شما خودتان را از آنها بدانيد آنها هم خودشان را از شما بدانند و با آغوش باز از شما، پذيرائى كنند، شما كوشش كنيد كه اين معنى را در ذهن مردم با اعمالتان وارد كنيد شما پنجاه سالهايد، شما كه سنتان جوانيد مردم ملت پنجاه و چند سال از اين لباس بدى ديدهاند، از وقتى كه شهربانى را ديدند، ديدهاند كه اين شهربانى معنايش اين است كه آدم را بزند و بگيرد و حبس كند و زجر بدهد و از او چيز بگيرد، از ارتش هم همين طور، از ژاندارمرى هم همين طور، پنجاه سال ملت ما اينطور ديده قبلاً هم اينطور ديده. اما حالا آنكه ما واردش هستيم اين را تا بخواهيد از ذهن مردم بيرون كنيد يك قدرى طول دارد لكن مىتوانيد كه شما اين چيزى كه در ذهن آنها در اين پنجاه سال رفته است از آنوقتى كه چشمش را باز كرده است از سازمان امنيت ترساندنش و از ارتش ترساندنش و از ژاندارمرى ترساندنش، اين را بايد با عمل كارى بكنيد كه از قلب او بيرون بيايد و بفهمد كه امروز غير ديروز است.
قواى نظامى در صدر اسلام با وجود تجهيزات ناقص برد و امپراطورى بزرگ غلبه كردند
امروز روزى است كه ملت با اين قشرهاى انتظامى رفيقند و دوستند و برادرند. آنها مىخواهند حفظ كنند اين انتظامات را براى ملت، ملت وقتى ديد كه اين طايفه خدمتگزار او هستند و محبت به او
صحيفه نور ج 8 صفحه 208
مىكنند، نسبت به كسى كه خدمت به او مىكند، حفظ مىكند نظم مملكتش را، قهراً علاقهمند مىشود. شما كوشش كنيد كه همين معنائى كه الان هست كه بنا اين است كه رژيم جمهورى اسلامى رژيم مردمى باشد، همه با هم باشند. قواى انتظامى مردم همانطور كه در صدر اسلام بوده است كه از خود اين مردم بودند، اينطور نبوده است كه آن كسى كه استاندار يك جائى مىشده، مىخواهد برود مردم را بچاپد، در آن زمانها اينطور بودند. اين را يادم هست، كه حالا در چه وقتش بود نمىدانم، اگر يك كسى را استاندار آذربايجان مثلاً مىكردند، اجاره مىدادند به آنها، يعنى اين آدم بايد مثل پنجاه هزار تومان يا ده هزار تومان آنوقت بدهد به آن كسى كه بايد اين را سر آن كار بگذارد (نخست وزيرش، خودش يا صدر اعظمش) بايد اينقدر بدهد كه برود استاندار آذربايجان بشود. اين به آنجا كه مىرفت چون اجير است و اينقدر گرفته بايد دو مقابل، آنجا بگيرد يا بيشتر تا اينكه خوب، هم ماللاجاره را بدهد، هم نفع ببرد. وضع اينطور بود كه اجاره بندى بود، آذبايجان چون بزرگتر بود زيادتر، همدان چون كوچكتر بود كمتر، همه روى يك اجاره بندى خاصى بود كه روى اين اجاره بندى استاندار تعيين مىشد يا فرض كنيد كه فرماندار تعيين مىشد، اين وضعها در اسلام نيست، اين بساط در اسلام نيست، آن هم كه در صدر اول است و بالاتر از همه به حسب نظامش هست، با سايرين در يك طبقه نشستهاند، با هم دوستند، رفيقند، صحبت مىكنند و تفاهم دارند با هم و لهذا يك لشگر و يك ارتش، آنوقت كه اسمش را نمىشد ارتش بگذاريد يك عده عرب بودند كه اينها چندتاشان يك شمشير داشتند، چندتاشان يك اسب داشتند، اينها غلبه كردند بر اين دو تا امپراطورى بزرگ كه امپراطورى روم بود و ايران، بزرگترين امپراطورها آنوقت اينها بودند. اين يك مشتى عرب از باب اينكه قوى بودند، ايمان داشتند و از ملت بودند و اينطور نبود كه بخواهند براى استفاده يك كارى بكنند، مىخواستند خدمت بكنند اينها، در مقابل آنها ايستادند و از آن طرف با اينكه عدد زياد بود و تجهيزات زياد بود و - عرض مىكنم كه - اسبها كذا وزين اسبها طلا و اينها لكن روحيه نداشتند، اينها را در يكى از جنگها مىبستندشان در ذوالسلاسل ديگر، مىبستند اينها را كه مباد فرار كنند، با زنجير مىآوردند كه جنگ بكنند. عربها شمشير را كشيده بودند و ريختند همه اينها را از بين بردند و يك عدد كمى با تجهيزات ناقص، يعنى ناقص كه نمىشود اصلاً اسم تجهيزات روى آن بگذارى يك چند تا شمشير و يك چند تا اسب و يك چند تا شتر و اينها براى اينكه روحيه اينها روحيه مادى بود، ضعيف، روحيه آنها روحيه معنوى بود و قوى.
به مملكت رسول خدا و صاحبالزمان خدمت كنيد
شما امروز شهربانى دولت جمهورى اسلامى هستيد، افرادتان يكى يكى بايد ملاحظه اين را بكند كه من در شهربانى اسلامى دارم كار مىكنم رئيس شهربانى هم بايد همين معنا را در ذهنش بياورد، جمعيتتان هم بايد همين معنا در ذهنش باشد كه ما در يك مملكتى مىخواهيم شهربانى بكنيم كه اين مملكت مال امام زمان سلامالله عليه است، مال حضرت امير سلامالله عليه، مال پيغمبر است. ما
صحيفه نور ج 8 صفحه 209
داريم خدمت به پيغمبر و اسلام مىكنيم، ما نبايد به مردم حالا عرض كنم كه قدرت فروشى بكنيم، خيال بكنيم ما يك قدرتمندى هستيم و مردم چيزى نيستند، اگر اين كار را بكنيد محبوب مردم نيستيد، دلهاتان مطمئن، آرام، وقتى شب مىرويد منزل با دل آرام منزل مىخوابيد هيچ تشويشى در كار نيست، اما اگر يك رژيمى باشد كه مخالفت بخواهد بكند حتى آن كسى كه ظالم است به حسب نوع مردم، مگر بعضىشان كه ديگر متبدل به يك حيوانى شدهاند آنها ناراحتند از اينكه اذيت كنند مردم را، اين يك چيز جبلى است، آدم وقتى هم به يكى اذيت بكند خودش هم ناراحت مىشود. اما در اين رژيم بايد همه با دل راحت انشاءالله و با قدرت، اما قدرت براى اشخاصى كه فساد مىكنند، و با رحمت براى دوستان خودتان، اشداء على الكفار رحماء بينهم دستور خداست كه وصف مؤمنين اين است كه در مقابل اجانب ايستند قوى، بين خودشان دوست و رفيق و رحيم و اينها.
انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند. موفق باشيد به اينكه خدمت بكنيد به اين مملكت.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 210
تاريخ: 1/5/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان كاشان
هدف عمده رژيم طاغوت انحراف نيروهاى جوان به طرف فحشا بود
بسم الله الرحمن الرحيم
شما خودتان در ضمن بيان گفتيد كه فرهنگ دو هزار و پانصد ساله، دو هزار و پانصد سال فرهنگ غلط رژيم طاغوتى و پنجاه و چند سال رژيمى كه ما ادراك كرديم و ده پانزده سال هم رژيمى كه شماها كه جوانيد ادراك كرديد، تمام همشان در انحراف بود، نيروى جوانى را و نيروى انسانى را مىخواستند كه منحرف كنند و يا مشغول كنند به چيزهائى كه مربوط به زندگى نيست. اينهمه مراكز فحشا، اينهمه مخدرات، اينهمه مراكزى كه بايد آموزشى باشد، بر خلاف آموزش و فاسد كننده، اينها همين طور من باب اتفاق واقع نشده است، اينها نقشه داشته است و با آن نقشه عمل شده است، نقشه اين بوده است كه نگذارند نيروى فعال اين مملكت رشد كند و به فعاليت انسانى خودش ادامه بدهد و لهذا از طريقهاى مختلف با برنامههاى بسيار وسيع و مختلف كوشش كردند كه نيروى انسانى ما را نگذارند رشد بكند. آنها از نيروى انسانى مىترسند، اصلاً از انسان مىترسند آنها تجربه كردهاند كه در دوران سابق گاهى يك نفر آدم وقتى پيدا شد در مقابلشان ايستاد و منافعشان را مانع شد كه درست به آزادى ببرند ولذا برنامه آنها (خارجىهائى كه مىخواهند استفاده از ما ببرند) برنامه اين است كه نگذارند انسان پيدا بشود و بهتر از همه چيز اين است كه نيروى جوانى را منحرف كنند از آن راهى كه بايد برود، بكشندش به طرف فحشا، بكشندش به طرف سينمائى كه آن برنامههاى فحشائى را داشت. اين از صبح كه بيدار بشود تا پيچ راديو را چيز بكند، موسيقى، تا تلويزيون را نگاه بكند، آن مناظر بد و باز گوشش و چشمش را مشغول كند تا از منزل بيرون بيايد، راهش راه اين باشد كه يا اطراف دريا برود و آن وضع يا دنبال مراكزى كه مهيا شده و آسانش كردهاند و ارزانش كردهاند برود و عادتش بدهند به اين مسائلى كه شهوى است، به اين مسائلى كه مغز انسان را فاسد مىكند و همه مطلب اين است كه نگذارند تفكر كند در امورى كه احتياج به آن دارد. اگر جوانهاى ما اينطور عادت كردند كه دائماً اذهانشان مشغول شد به آن چيزهائى كه در سينما به آنها نشان دادهاند و آن چيزهائى كه از راديو شنيدهاند و آن چيزهائى كه در خارج برايشان مهيا كردهاند، اينها تمام افكارشان متوجه به همان مسائل مىشود، مسائل شهوى، شب كه توى منزلش مىرود و فكر همان مسائل، در رختخوابش مىرود و شب هم اگر خواب ببيند همان مسائل را خواب مىبيند وقتى هم بيدار مىشود اول چيزى كه در ذهنش وارد
صحيفه نور ج 8 صفحه 211
مىشود همان مسائل است، وقتى هم مىرود سراغ يك كارى و اشتغالى، حواسش به آنجاست تا كى وقتش بشود كه برود سراغ آن مسائل، يك همچو موجودى نمىتواند در مسائل جدى فكر كند، فكرش نمىآيد دنبال مسائل جدى. يك مغزى را كه اينطور تربيت كردهاند، اين مغز اصلش وارد بشود در يك فكر روز و فكر مسائل حياتى و جدى، تمام افكارش متوجه به آن مسائل شهوانى و حيوانى است. اين يك برنامه بوده، همين طور اتفاق نيفتاده است كه در اين ممالك ما اينطور به خودى خود شده باشد كه جوانها اين كارها را كرده، فكر اين يك مسألهاى بوده است كه روى يك نقشهاى كه از خارج دادهاند به اينها و طرح كردهاند و اينها هم در خارج اينها را عمل كردهاند. اين يك باب واسعى است كه علاوه بر آن مسائل ديگرى كه دارند، يك باب واسعى است كه از همه اطراف چشم و گوش جوانهاى ما را به روى مسائل حياتى ببندند، به مسائل ديگر منحرف كنند. قضيه روزنامهها عليحده، قضيه مجلات با آن وضعى كه مىدانيد عليحده و همين طور هر جا گوشت را باز بكنى مىبينى يكى از آن مسائل است، يك وقتى بود كه در تهران من گاهى عبور مىكردم همين طور كه آدم مىرفت موسيقى بود، در تمام دكانها صداى موسيقى كه پخش شد همانطور تا آخر موسيقى بود، اين مغز را اينطور متزلزل مىكردند، حواس را مىبردند دنبال اين مسائل كه مبادا راجع به آن مسائلى كه مربوط است به زندگىشان، مربوط به آن مسائل انسانىشان هست، مربوط به استقلال مملكتشان است مبادا متوجه به او بشوند و همين طور هم هست، توفيق هم يافتند كه اصلاً در طول اين پنجاه و چند سال الا كمى از اوقات آنهم كمى از مردم، توجه به اين مسائل اصلش نداشتند.
پيدا شدن روزنامه در منزل يك روحانى را نقصش مىدانستند
از آن طرف تبليغات دامنهدار كه طبقه روحانى را جدا كنند از مسائل روز، آنچنان تبليغ كرده بودند كه اوائلى كه من همان سال اول، دومى كه من آمدم به قم، در قم وضع جورى بود كه يكى از روحانيون كه رئيس بود، در اينجا مورد طعن مردم بود، مىگفتند در منزلش روزنامه پيدا مىشود، روزنامه پيدا شدن در منزل يك روحانى را نقصش مىدانستند. فلان آخوند، سياسى است و طعن مىزدند آخوند سياسى است به اينكه فلان آخوند سياسى است جدا مىكردند روحانيون را، محدودشان مىكردند به همان مسائل شخصى و از مسائل اجتماعى و مسائل سياسى جدا كردند و تبليغات همچو بود كه يك آخوندى اگر چنانچه مىخواست در اين امور دخالت كند مىترسيد از مردم، مطعون مىشد، كنار گذاشته شد. اينطور درست كرده بودند اين هم يك باب واسعى بود براى جدا كردن روحانيون از مسائل روز. يك باب واسع هم جدا كردن روحانيون از دانشگاه بود كه اين هم نقشه بود، براى اينكه من باب اتفاق اينها به نظر نمىآيد باشد، همه اينها طرحهائى بود كه درست كرده بودند براى اينكه استفادهها را ببرند و كسى حرف نزند. جدا كردن روحانيون از دانشگاه، پيش روحانيون اينطور منعكس مىكردند كه دانشگاهىها يك دسته فكلى نمىدانم كذا و كذا، پيش آنها هم مىگفتند آخوندها اصلاً دربارى هستند. اين دو تا قشر را از هم جدا مىكردند، نه فقط جدا، دشمن اين به او بد
صحيفه نور ج 8 صفحه 212
مىگفت، اين به او بد مىگفت، درگيرى تبليغاتى جدا مىكردند اين دو طايفه را از هم. طرحها بود براى اين جدائى در قبل از ماه رمضان كه وقت اجتماعات است و قبل از ماه محرم كه وقت اجتماعات است اينها يك طرحى درست مىكردند ماها غافل و بيچاره طرحى درست مىكردند كه تمام ماه مبارك مردم در منابر سر آن طرح با هم دعوا مىكردند. دانشگاهى به اينها حمله مىكرد، اينها به دانشگاهى، تمام ماه مبارك را به يك مسائلى كه ربطى نداشت به مسائل روز و زندگى سر اينها را گرم مىكردند و آن كنار مىنشستند و به ماها مىخنديدند. ما اينطور بىاطلاع از مسائل روز و بىاطلاع از نقشههاى شوم آنها. اين هم يك باب واسعى بود كه اينطور چيز كرده بودند و همين طور امثال اينها.
امروز بايد همه اقشار هوشيار و مجهز باشند در مقابل نقشههاى شيطانى
حالا بايد ما فكر اين مسائل باشيم هم طبقه روحانيون و هم طبقه دانشگاهى و دانشجويان و ساير طبقات به فكر اين مطلب باشيم كه الان اينها احساس كردهاند، لمس كردند كه اتصال مردم به هم آنها را شكست داد و نتوانستند مقاومت كنند، روى يك وحدت كلمه جامعه نتوانستند مقاومت كنند، با تمام جديتى كه آمريكا به صراحت و انگلستان به صراحت و شوروى هم براى حفظ اين جرثومه فساد مىكردند نتوانستند حفظش كنند و فهميدند كه اين براى اين بود كه قشرهاى مختلف با هم مجتمع شدند و مقصود همه هم اين بود كه يك حكومت عدل اسلامى. مجتمع شدند در اين مسأله حق. الان بيشتر ما احتياج به اين داريم كه خودمان را حفظ كنيم و مجهز باشيم. پيشترها اينها همه كارها را البته مىكردند لكن مسائل كلى در نظرشان بود، آنكه شايد اينها با هم مجتمع بشوند، شايد اين دو قوه متفكر روحانى و دانشگاهى با هم بشوند، شايد تودههاى مردم با اينها بشود، شايدها بود و روى شايدها اين همه نقشهها بود. حالا احساس كردند، در اين نهضت عينا ديدند كه مسأله چه بود، ديدند كه همه قدرتها در مقابل قدرت ايمان و اجتماع مردم بر امر اسلامى، فشل شده است. الان بيشتر نقشهها، نقشه شيطانى در كار است و الان بيشتر ما بايد هوشيار باشيم گمان نكنيم به اينكه ما حالا ديگر اين سد را شكستيم و تمام شد.
الان اينها مشغول تجيهزند. اجتماعات، اتصالات و اشخاصى كه با هم اصلش دوستى نداشتند، گروههائى كه با هم هيچ ابدا ارتباط نداشتند حالا پيوند كردند، پيوند مىكنند، شما روزنامهها را بخوانيد قضيه قانون اساسى و خبرگان، ببينيد چه گروههائى با هم مجتمع شدند براى اينكه كانديد بدهند.
مهم اين است كه خبرگان بايد خبرگان اسلامى باشد
توجه داشته باشيد كانديدهايتان اسلامى باشند. ما مىخواهيم يك مملكت اسلامى درست بكنيم، يك مملكت غربى نمىخواهيم درست بكنيم. مملكت اسلامى قانونش بايد اسلامى باشد، بايد آن كسانى را كه تعيين مىكنيد براى بررسى، خبره اسلامى باشند، مثل اين مىماند كه - مثلاً - ما
صحيفه نور ج 8 صفحه 213
بخواهيم يك كسى را معالجه كنيم برويم يك فقيه را چون فقيه است بياوريم براى معالجه - يك يك - اين را بايد طبيب باشد تا معالجه كند، فقيه هم هرچه فقيه باشد عقلش نمىرسد راجع به طب. ما مىخواهيم يك قانون اسلامى، يك جمهورى اسلامى. اين جوانهاى ما در خيابانها ريختند و غلبه كردهاند بر اينها، روى آن حس اسلاميتشان بود و الا اگر كلمه اسلام را بر مىداشتيم كنار مىگذاشتيم، مردم مگر بىعقلند كه بروند جلوى توپ و تانگ، مردم براى اسلام روند. صدر اسلام، سربازهاى اسلامى براى اسلام جانشان را به خطر مىانداختند يعنى خطر نمىديدند، خطر براى خودشان نمىديدند براى اينكه مردن را خطر نمىدانستند. جوانهاى ما اينطور شده بودند و الان هم هستند. الان هم بعضى وقتها شايد هر چند روزى يك دفعه يكى مىآيد بيخ گوش من مىگويد دعا كنيد من شهيد بشوم. جوان اينطور آمده است الان به ميدان. اين حس، حس انسانى و حس اسلامى ما را پيروز كرده است و روى اين حس است كه مردم خون خودشان را دادند. حالا بعد از اينكه رسيديم به اينجا بيائيم يك قانون آمريكائى درست كنيم، يك قانون اروپائى درست كنيم، يك قانون اساسى غربى درست كنيم، خون جوانهامان را هدر بدهيم، اين الان دست خودتان است. اين قانون پيشنويس است. پيشنويس هيچ چيز نيست. بايد رأى بدهيد. بايد نظر بدهيد و مهم اين است كه خبرگان بايد خبرگان اسلامى امين، مسلمان، متوجه غرب و شرق، تحت تأثير غربى و شرقى نباشند، تحت تأثير مكتبهاى انحرافى نباشند. اينهائى كه مىخواهيد قرار بدهيد اينطور نباشد كه تحت تأثير مكتب ماركس يا امثال اينها باشند، اينها بايد اسلامى باشند، مجلس خبرگان را كه مىخواهيد درست بكنيد بايد افراد خبير و دانشمند به احكام اسلام و اشخاصى كه امين هستند و اشخاصى كه تحت تأثير مكتبهاى انحرافى نيستند و اشخاصى كه با اين ملت هستند و اشخاصى كه دلسوز به اسلام هستند يك همچو اشخاصى را، البته اشخاص خبير مطلع و مطلع بر اوضاع روز، اينها را بايد تعيين بكنيد تا بررسى بكنند و يك قانونى كه مطابق با ميل همه ملت است كه آن عبارت از قانون غير مخالف با قانون اسلام است، هيچ چيزش مخالف با اسلام نباشد انشاءالله درست بشود و بعدش آنوقت به نظر همه مردم گذاشته بشود، مردم رأى به آن بدهند و آن قانون تصويب شده باشد. انشاءالله كه خداوند همه شما را حفظ كند، موفق كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 214
تاريخ: 2/5/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى اميرآباد و جواديه تهران
پاسدارى در دولت اسلامى داراى شرافت زياد و مسئوليت بزرگ است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه همه ما سرباز اسلام باشيم و گوش به فرمان خداى تبارك و تعالى و من اميدوارم كه شما پاسداران همانطور كه پاسدار اسلام الان هستيد، پاسدار جمهورى اسلام هستيد، پاسدار خودتان هم باشيد. شما امروز با سمت پاسدارى در جمهورى اسلامى يك شرافت زياد و بزرگ داريد و يك مسئوليت بزرگ. اما شرافت براى اينكه خدمتگزار به اسلام، خدمتگزار به دين اسلام شريف است و اما مسئوليت براى اينكه شمائى كه براى اسلام هستيد و سرباز اسلام هستيد بايد همه چيزتان را اسلامى كنيد. خداى نخواسته اگر چنانچه از سربازهاى اسلام به مردم يك تعدى بشود، يك چيزى واقع بشود، يك مكروهى واقع بشود، اين پاى اسلام حساب مىشود. در رژيم طاغوتى هر كارى كه سازمانىها مىكردند و ديگران و قواى انتظامى، پاى طاغوت حساب مىشد. امروز اين رژيم رفت و رژيم اسلامى است شما هم پاسدار رژيم اسلامى هستيد. اگر خداى نخواسته از بعضى جوانهاى شما يك تندى، يك چيز مكروهى، يك چيزى واقع بشود كه مردم مثلاً خوششان نيايد، حالا ديگر نمىگويند رژيم طاغوتى، گويند در رژيم اسلامى هم اين مسائل هست و نمىگويند آن آدم اين كار را مىكند، مىگويند پاسدارها اين كار رامىكنند. اگر يك پاسدار قدمش را كج بگذارد، مىگويند پاسدارها اينجورى هستند چنانچه اگر يك روحانى پايش را كج بگذارد، مىگويند روحانىها اينطورى هستند. اين يك مسئوليت بزرگى است كه براى ما هست و براى شما. براى ما هست براى اينكه ما خودمان را منتسب به اسلام مىكنيم. ما هم مثل شما پاسدار اسلام هستيم انشاءالله. و براى شما هست براى اينكه شما الان پاسدار اسلام هستيد.
در رژيم اسلامى دولت و ملت از هم جدا نيستند با همند
خيلى مواظب باشيد كه صحيح رفتار بكنيد. با مردم برادر باشيد. فرق ما بين رژيم طاغوتى و رژيم اسلامى اينست كه در رژيم طاغوتى مردم جدا بودند از قواى انتظاميه، از رژيم. هر كدام مقابل هم ايستاده بودند. ملت هر چه مىتوانست كار شكنى مىكرد براى دستگاه دولتى. دولت هم هر چه ميكرد براى استفاده خودش و براى فشار به ملت بود. اما در رژيم اسلامى دولت و ملت از هم جدا نيستند،
صحيفه نور ج 8 صفحه 215
باهمند. دوست و برادرند. برادر باشيد با مردم. همين قواى انتظامى كه شما هم الان از اين قوا هستيد، اينها بايد در خدمت مردم باشند مردم احساس كنند كه شما در خدمت آنها هستيد، وقتى اين احساس بشود آنها مثل برادر با شما رفتار مىكنند، دعا به شما مىكنند، پشتيبان شما هستند. سرباز در دولت اسلامى مثل سربازان صدر اسلام با خداست اينكه در آن رژيمها تا يك صدائى بلند شد همه رها كردند و متصل شدند به ملت، براى اينكه كار، كار شيطانى بود، ملت هم پشتيبان نبود، خودشان هم از باطن پوسيده بودند. اما در رژيم اسلامى كار، كارخدائى است و سرباز، سرباز خداست و قوى است. چنانچه در صدر اسلام با يك عده كمى آن فتحها و پيروزىها نصيبشان شد، ايران را، روم را شكست دادند. شما هم الحمدلله با روحيه قوى، ايمان به خدا، اين طاغوت را شكست داديد و طاغوتى كه در باطن خودتان هست شكست بدهيد.
مهم اين است كه آن طاغوت را شكست بدهيد. اميدوارم كه انشاءالله با سلامت و سعادت و در تحت رهبرى آقا اين راه را طى بكنيد و اين نهضت را به آخر برسانيد كه يك حكومت اسلامى با محتواى اسلامى كه تمام جاها كه انسان پا مىگذارد ببيند كه اسلامى است. خداوند همه شما را موفق كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 216
تاريخ: 2/5/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام جبل عاملى
بسمه تعالى
خدمت حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى شيخ عبدالجواد جبل عاملى دامت بركاته
اميد است وجود محترم از بليات محفوظ و به وظايف الهى مشغول باشيد. ضمنا با توجه به لزوم تسريع در كار دادگاههاى انقلاب و رسيدگى به پرونده متهمان، لازم است جنابعالى در شهر سده (خمينى شهر) و توابع، دستور رسيدگى و اقدام در مورد پروندهها را بدهيد و به همين جهت جنابعالى به سمت قاضى شرع منصوب مىشويد تا مستقيماً در دادگاهها شركت و قضاوت نموده و احكام صادره را اجرا نماييد و در اصلاح كارهاى محول و مشكلات اهالى نيز به هر نحو مصلحت دانيد اقدام نمائيد.
از خداى متعال ادامه توفيقات جنابعالى را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 217
تاريخ: 2/5/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران ملكان آذربايجان
ايمان و وحدت،اين رمز پيروزى را حفظ كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
آذربايجانىها هميشه در نهضتهاى اسلامى پيشرو بودهاند و هميشه چشم ما به جوانهاى آنها و جوانهاى ساير ملت ايران روشن است. شما مىدانيد كه اين نهضت با قدرت اسلامى و با قوت ايمان پيش برد، وگرنه ما در مقابل آنها چيزى نداشتيم و آنها همه چيز داشتند و شما جوانان با قدرت ايمان اين نهضت را تا اينجا آورديد و به پيروزى رسانديد. اين قدرت ايمان را حفظ كنيد. اگر خداى نخواسته سستى يا تفرقهاى پيش بيايد يا مخالفت قشرها با يكديگر پيش بيايد، خوف آن است كه دشمنهاى شما با هم متحد بشوند و بر ما غلبه كنند آنوقت است كه اسلام را كنار زنند و بر ما حكومت مىكنند، همان حكومتهاى جابرانه، ليكن اگر اين ايمان و اين وحدت را حفظ كنيد و همه به سوى اسلام باشيد هيچ قدرتى بر شما پيروز نخواهد شد.
آنها الان در صددند كه با هم ارتباط پيدا بكنند و شما را از هم جدا كنند. اين گروهها، اين منطقهها را با تبليغات غلطشان از هم جدا كنند، با اسمهاى فريبنده. در حاليكه ما مىخواهيم به ملت خدمت بكنيم در صورتى كه آنان دشمن ملت هستند.
اينها كسانى هستند كه در طول مدت رژيم منحوس شاهنشاهى به او كمك مىكردند و در خدمت او بودند، الان هم براى خدمتگزارى به آن رژيم است يا خدمتگزارى به اربابهاى رژيم اين فساد را مىكنند، مىروند در كردستان يك جور تبليغ مىكنند، در خوزستان جور ديگر، پيش شماها يك جور، در دهات طور ديگر، در شهرستانها از طريق ديگر، در كارخانهها پيش زارعين طورى ديگر. مقصد اين است كه نگذارند جمهورى اسلامى به معناى واقعىاش تحقق پيدا كند، براى اينكه از اسلام مىترسند، اينها مىدانند كه اگر عدل اسلامى محقق شود، براى توطئه گرها، براى طاغىها، براى چپاولگرها ديگر راهى باقى نمىماند و لهذا دست و پا مىزنند كه نگذارند جمهورى اسلامى آنطور كه ميل ماست تحقق پيدا بكند. ولى انشاءالله به قدرت شماها و با قدرت اسلام و به پشتيبانى ولى عصر سلام الله عليه ما پيروز هستيم و شما جوانها انشاءالله موفق و مويد باشيد. انشاءالله خداوند به شما توفيق عنايت كند و اين را با هم برويد و به مقصد برسيد تا دنيا بفهمد كه حكومت عدل على يعنى چه.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:18 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 218
تاريخ: 3/5/58
پيام امام خمينى به مناسبت حلول ماه مبارك رمضان
بسم الله الرحمن الرحيم
باحلول ماه مبارك رمضان، ماه عبادت و سازندگى، ماه تجديد قواى معنوى، شهرالله الاعظم كه در آن عموم مسلمانان در صف واحد متوجه به موضع قدرت لايزال و تجهيز در مقابل قواى طاغوتى هستند، لازم است با توحيد قدرت و قدرت واحده در مقابل طاغوتهاى زمان و چپاولگران بين المللى بپا خيزند و از ممالك اسلامى دفاع كنند، دست خائنان را كوتاه و اميد آنان را قطع نمايند. اكنون عموم مسلمانان و مستضعفان و خصوصاً ايران عزيز و لبنان و فلسطين مغصوب، مراحل حساسى را در پيش دارند. ايران با اخلالگران وابسته به رژيم و منحرفين و صهيونيسم جهانى و لبنان و فلسطين با اسرائيل دشمن اسلام و مسلمين و مفسد آدمخوار روبروست. اكنون برادران مسلمان ما در فلسطين و لبنان گرفتار تجاوزات غير انسانى اسرائيلاند و اگر خداى نكرده اسرائيل در آن ميدان پيروز شود، دامنه تجاوزاتش را به ساير كشورها نيز خواهد كشيد. مقتضى است در اجتماعات ماه مبارك به برادران فلسطينى و لبنانى دستجمعى دعا شود.
لازم است در آستانه فرا رسيدن ماه مبارك رمضان مطالبى را تذكر دهم:
1- در اين موقع حساس كه بيش از هر وقت ديگر احتياج به اجتماعات اسلامى داريم، لازم است ملت مسلمان ما در تمام بلاد به مساجد روى آورند و نهضت را از راه مساجد كه دژهاى محكم اسلامند، زنده نگه دارند و با شعارهاى اسلامى نهضت را پيش برند.
2- خطباء محترم و اهل منبر، مردم را به وحدت كلمه و ادامه نهضت و تقوى و صبر انقلابى دعوت كنند و از اختلاف و تفرقه كه اساس شكست و عقبماندگى است بترسانند و با ياد آورى جهاد سيد مظلومان و مصيبات وارده بر آن حضرت، ملت را به مجاهدت تا پيروزى نهائى و رسيدن به حكومت اسلامى در تمامى ابعادش فرا خوانند. ذكر فداكارىها و مجاهدات مجاهدين صدر اسلام، نه تنها در امروز، بلكه تا ابد اسلام را زنده نگه مىدارد.
3- لازم است علماء جميع بلاد، از مركز تا دورترين استانها و شهرستانها براى رسيدن به هدف اسلامى تشريك مساعى نمايند و براى انتخاب مجلس خبرگان، همه مجتمعاً در انتخاب كانديدا مشترك باشند و هر يك يا هر محل كانديداى جداگانه نداشته باشند، كه در اين تفرق، خوف شكست و مخاطره عقب راندن اسلام و احكام مترقى آن است. امروز، چنانچه ملاحظه مىنمائيد بعضى
صحيفه نور ج 8 صفحه 219
از گروههائى كه با هم اتحاد نداشتهاند، در اين امر متحد شده و كانديداى مشترك تعيين نمودند. من بيم آن دارم كه شما از حق خود متفرق شويد و خداى نخواسته سستى در انقلاب پديد آيد. لازم است در اين امر حياتى، براى مصالح اسلام از مقاصد ديگر دست برداشته و همه علما و قشرهاى علاقهمند به اسلام، خصوصاً جوانان پرشور اسلامى در تعيين خبرگان، متحد شوند. در اين صورت خداوند تعالى با شماست. اميدواريم كه در اين چند روز، كانديداهاى مشترك همه علماء بلاد و علاقهمندان به اسلام را در رسانهها بشنوم و بخوانم. از خداوند تعالى قدرت اسلام و پيروان را خواهانم.
4- من با پشتيبانى ملت عظيم مسلمان، از موضع قدرت به بدخواهان نهضت اسلامى و به توطئهگران راست و چپ اخطار مىكنم كه دست از افساد و توطئه برداريد و براى مصالح كشور به ملت بپيونديد و از نفاق و خدمت به اجانب بپرهيزيد و گمان نكنيد با اين حركات جاهلانه مىتوانيد ملت را از مسير خود باز داريد و نيز به مطبوعات و رسانههاى جمعى همين اخطار را اكيداً مىكنم، آزادى غير از توطئه است. از توطئههاى خلاف مصالح عاليه اسلام و كشور و ملت جدا جلوگيرى مىشود و من در صورت احساس خطر جدى، مسائل را با ملت عزيزم در ميان مىگذارم تا ملت دلير، خود تصميم لازم را بگيرد، كه تا به حال در مسائل مختلف، تصميم قاطعانه گرفته است.
5- اينجانب به برادران اسلامى، در همه كشورها خصوصاً به برادران عرب و ملت عظيم عرب كه پيشتازان اسلامند، خطر عظيم اجانب، خصوصاً صهيونيسم را كراراً اعلام كردهام. لازم است در شهر رمضان كه ماه اجتماعات اسلامى است، مومنين در مجامع عمومى پرده از توطئههاى اين غول جهانخوار برداشته و خطرات دشمن انسانيت را بر ملا كنند.
6- لازم است از متفكرين بزرگ جهان اسلام دعوتى به عمل آيد تا ابعاد مختلف انقلاب كبيراسلامى ايران تشريح گردد و ضرباتى كه اين انقلاب بر پيكر جهانخواران بين المللى زده است ارزيابى گردد تا تبليغات سوء دشمنان انقلاب اسلامى ما نقش بر آب گردد. از خداوند متعال عظمت اسلام و كشورهاى اسلامى را خواستارم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:19 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 222
تاريخ: 10/5/58
پيام امام خمينى به آيتالله دستغيب
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت حضرت مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد عبدالحسين دستغيب دامت بركاته، مرقوم محترم كه حاكى از صحت مزاج شريف بود واصل گرديد طومارى هم از اهالى محترم شيراز وسيله حامل نامه رسيد كه خواستار شده بودند جنابعالى دعوت آقايان را جهت اقامه نماز جمعه بپذيريد و بدين ترتيب مناسب است جنابعالى اقدام فرموده و نماز جمعه را در شيراز بخوانيد، از خداى تعالى ادامه توفيقات و سلامتى آنجناب را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:19 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 220
تاريخ: 8/5/58
پيام امام خمينى به ملت ايران در آستانه انتخابات مجلس خبرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
در آستانه انتخابات خبرگان براى بررسى پيشنويس قانون اساسى جمهورى اسلامى لازم است با ملت شريف و مبارز مطالبى را در ميان گذارم:
1- ملت شريف با نهضت عظيم خود و قيام مردانه، با ايثار جان و خون و از دست دادن دهها هزار شهيدان ارجمند و به جا گذاشتن دهها هزار معلول و معدوم، كشور را از لوث وجود خيانتكاران و اجانب پاك و با رفراندم بىمانند خود به جمهورى اسلامى رأى مثبت داد كه حكومت عدل اسلامى برقرار و احكام مترقى اسلام اجرا شود و از اين جهت جمهورى صد در صد اسلامى است و قانون اساسى آن بايد به هيچ وجه مخالف با احكام اسلام نباشد و براى رسيدن به اين مقصود لازم است با شور و شعف همانند رفراندم، زن و مرد و بزرگ و كوچك به صندوق آراء هجوم برده و آراء خود را در آن بريزند و هر چند ماه مبارك است و زحمت دارد لكن اين امر از عبادات بزرگ محسوب خواهد شد.
2- خبرگانى كه براى رسيدگى به قانون اساسى جمهورى اسلامى انتخاب مىشوند بايد آشنا به مسائل اسلام و خبره در آن باشند و نيز معتقد به اسلام و متعهد و امين و ملى و مورد اعتماد و بىگرايش به چپ و راست و پرهيزكار باشند. ملت عزيز! سرنوشت خود را به كسى دهيد كه در مسير شماست كه مسير اسلام است. در هر شهرستان و حوزه انتخاباتى علماى اعلام و معتمدين محل منتخبين خود را با وحدت كلمه تعيين و ملت را دعوت به انتخابات آنان كنند و من اميدوارم كه ملت شريف از ارشاد علماى اعلام خود بهرهمند شده و اسلام و مصالح كشور اسلامى را با اين عمل انسانى - اسلامى حفظ نمايند.
اينجانب راجع به قانون اساسى و خبرگان مطالبى دارم كه انشاءالله بعد از اين بيان مى كنم.
3- اين روزها در بعضى مصاحبات و مطبوعات مطالبى مبنى بر نزديكى خطر منتشر مىشود كه جز جنگ اعصاب و تبليغات بى سرو پا چيزى نيست. ملت ما كه قدرت شيطانى عظيم دشمن را از دست او گرفت و رژيم شاهنشاهى را از تاريخ محو كرد از اين تبليغات بىمايه نمىهراسد. امروز به خواست خداوند متعال قدرت در دست ملت است و جوانان برومند ايران چون سدى عظيم در مقابل دسيسهها و توطئهها ايستادهاند و ما هيچ باكى از اين ريشههاى گنديده نداريم و تمام توطئهها را در نطفه خفه
صحيفه نور ج 8 صفحه 221
مىكنيم. من به ملت مبارز اطمينان مىدهم كه خطرى ما را تهديد نمىكند و توصيه كنم كه از موضع قدرت هوشيارانه مراقب توطئهها باشند و راه را بر خائنان به ملت و كشور ببندند و وحدت خود را حفظ كنند و از تبليغات منحرف رسانهها نترسند كه خداوند متعال پشتيبان ماست.
4- من ارباب جرايد و رسانهها و گويندگان رانصيحت مىكنم كه دست از اين شايعه افكنىها بردارند و مسائل بيهوده و مطالب دروغ را براى زياد شدن تيراژ پخش نكنند، كه اگر احساس توطئه و فساد شود ملت با آنها به طورى ديگر عمل مىكنند.از آزادى سوء استفاده نكنيد و مسير ملت را رها ننمائيد و از بزرگنشان دادن و قايع كوچك بپرهيزيد كه صلاح ملك و ملت در آن است. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:19 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 223
تاريخ: 12/5/58
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد شركت در انتخابات
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف و مبارز ايران! دشمنان اسلام و نهضت در خارج و داخل تبليغات زهر آگين خود را شروع كردند و چنين وانمود مىكنند كه مردم دراين انتخابات بى تفاوتند و به سردى و سستى گراييدهاند، مىخواهند شما را متهم كنند كه از جمهورى اسلامى رو برگردانيدهايد. از شما ملت مبارز انتظار دارم كه با شركت همگانى خود ياوه سرايان را رسوا كنيد. و نيز اطلاع دادند كه در اطراف دانشگاه كه محل اقامه نماز جمعه است، گروهى براى اخلال در شركت در انتخابات بپا خاستهاند. دولت موظف است از آنان جلوگيرى كند و مردم موظفند به تبليغات آنان اعتنا نكنند. ملت عزيز مسلمان! از اسلام و كشور اسلامى پاسدارى كنيد و به سوى صندوق آرا هجوم آوريد.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:19 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 224
تاريخ: 13/5/58
پاسخ امام خمينى به تلگراف جعفر نميرى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت جعفر محمد نميرى رئيس جمهورى دمكراتيك كشور سودان؛
پيام محبت آميز آن حضرت بوسيله آقاى دكتر حسن عبدالله ترابى نماينده جنابعالى واصل گرديد. از ابراز محبت و احساسات گرمى كه نسبت به اينجانب و انقلاب اسلامى ايران ابراز فرمودهايد متشكرم و از خداوند تعالى سعادت و رستگارى ملت همكيش و برادر را مسئلت داشته واميدوارم جمهورى اسلامى ما كه بر اساس اتحاد كلمه و بر مبناى انقلاب پر ارج اسلامى و محو رژيم طاغوتى بنا شده، در همبستگى و اتفاق مسلمانان جهان و پيروزى و تعالى روزافزون اسلام و آسايش مسلمين نقش موثر و ارزندهاى را ايفا نمايد.
والسلام على من التبع الهدى
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:20 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 225
تاريخ: 15/5/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام قدوسى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى شيخ على قدوسى دامت افاضاته بدينوسيله جنابعالى به سمت دادستانى كل انقلاب اسلامى در سطح كشور منصوب مىشويد كه از اين تاريخ در كارهاى دادستانى اقدام و شروع به كار نمائيد و در هر حال احتياط را كاملا مراعات نمائيد. ازخداى تعالى ادامه توفيقات جنابعالى را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:21 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 226
تاريخ: 15/5/58
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى هادوى دادستان كل انقلاب اسلامى
ضمن تشكر و قدردانى از زحماتى كه در طول اين چند ماهه جنابعالى در مقام دادستانى متحمل شديد، قرار شد از اين تاريخ جناب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ على قدوسى دامت افاضاته متصدى مقام دادستانى شده و بدين مقام منصوب گردند. مراتب جهت اطلاع آن جناب بدين وسيله ارسال شد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:21 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 227
تاريخ: 15/5/58
پيام امام خمينى به علماى قزوين
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت حضرات آقايان علماء اعلام شهرستان قزوين دامت بركاتهم،
اميد است وجود محترم آقايان از بليات محفوظ و به انجام وظايف الهى موفق و منصور باشيد آنچه كه لازم به تذكر است و خود آقايان محترم نيز توجه دارند اين مطلب است كه بايد در اين موقعيت حساس سعى شود از هر گونه اختلاف و تفرقه پرهيز گردد و وحدت كلمه و اتحاد به هر نحو كه مقدور است حفظ شود و براى انجام كارها هياتى را انتخاب فرموده و كارها از طريق هيات مذكور انجام پذيرد. لازم است جناب حجت الاسلام آقاى باريك بين يكى از اعضاء آن هيات باشد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را در راه ترويج شريعت مقدسه خواستارم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:21 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 228
تاريخ: 15/5/58
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد ترميم خسارات انقلاب
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف و مبارز ايران، ايدهم الله تعالى
در اين ماه مبارك رمضان، ماه خداوند تعالى و ماه عبادت و توجه به مبداء اعلى سلامت و سعادت همه مسلمين خصوصاً شما ملت عظيم را خواستارم و مىخواهم يك عبادت بزرگ كه شايد در رأس عبارتها باشد، به شما ملت عزيز پيشنهاد كنم. شما ميدانيد كه در انقلاب عظيم كه بحمدالله به پيروزى رسيد و اميد است به پيروزى نهايى برسد، چه خسارتهاى بزرگ از طرف دستگاه جبار به مردم مسلمان و برادران و هموطنان شما وارد شده است. خساراتى كه ما و دولت نمى توانيم جبران كنيم و من كراراً تذكر دادم كه اين خسارات را بايد خسارات جنگزدگى ناميد با كمك تمام قشرهاى ملت بزرگ بايد جبران كرد ولهذا به منظور كمك به ترميم ضايعات و جبران خسارات وارده به خانهها و مستغلات و فروشگاهها و دارايى مردم در نقاط كشور كه در اثر حملات و خرابىهاى دشمن در دوران انقلاب دچار ويرانى و غارت و حريق شدهاند، سازمانى مردمى به نام صندوق ملى ترميم خسارات دوران انقلاب به شماره دويست بانك ملى در كليه شعب تأسيس و به ثبت رسيده. اميد است بودجه اين صندوق به همت والاى خواهران و برادران عزيزم و كمك دولت تأسيس شود كه با نظارت هياتى از معتمدين هر محل و و ناحيه با كمك دولت، با دادن وام بدون بهره و جبران خسارات بلا عوض از محل صندوق انجام گيرد.
دوستان عزيز در اين دوران مصيبت بار دوران انقلاب، خانوادههاى محترم علاوه بر خسارات جانى عزيزانشان، از هستى ساقط شدهاند يا به قدرى خسارت ديدهاند كه نمى توانند جبران كنند كه به زندگى شرافتمندانه خود ادامه دهند و بر ما و شماست كه با آغوش باز در رفع اين خسارت بكوشيم كه اين از عباداتى است كه نزد خداوند متعال ارزش فراوان دارد. لازم است از برادران و خواهران ارجمندى كه در خانهسازى براى مستمندان كه بحمدالله تعالى در نقاط مختلف كشور مشغول انجام آن هستند و كمكهاى ارزنده كردند تقدير و تشكر كنم و سعادت همگان را از خداوند متعالى بخواهم. اينجانب از بيت المال مبلغ يكصد ميليون ريال به صندوق شماره دويست بانك ملى واريز مىنمايم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:21 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 229
تاريخ: 16/5/58
پيام امام خمينى به مسلمانان جهان به مناسبت انتخاب آخرين جمعه ماه رمضان به عنوان روز قدس
بسم الله الرحمن الرحيم
من در طى ساليان دراز، خطر اسرائيل غاصب را گوشزد مسلمين نمودم كه اكنون اين روزها به حملات وحشيانه خود به برادران و خواهران فلسطينى شدت بخشيده است و بويژه در جنوب لبنان به قصد نابودى مبارزان فلسطينى پياپى خانه و كاشانه ايشان را بمباران مىكند. من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاى اسلامى مىخواهم كه براى كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مىكنم آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدر است و مىتواند تعيين كننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد به عنوان روز قدس انتخاب و طى مراسمى همبستگى بين المللى مسلمانان را در حمايت از حقوق قانونى مردم مسلمان اعلام نمايند. از خداوند متعال پيروزى مسلمانان را بر اهل كفر خواستارم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:22 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 230
تاريخ: 17/5/58
پيام امام خمينى به ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
باكمال تأسف در اين روزهاى پس از انقلاب كه بايد تمام قشرها براى ساختن و مرمت خرابىهاى دولت طاغوتى دست به دست هم بدهند و با پشتيبانى از دولت جمهورى اسلامى خسارات را جبران كنند، ديده و شنيده مىشود اعتصاب بعد از اعتصاب و تحصن پس از تحصن و راهپيمائى پس از راهپيمائى و دروغ پراكنى و دنبال دروغ پراكنى و كوشش در تضعيف دولت با هر حيله و هر شايعه سازى رواج دارد. در حالى كه دولت با كوشش به اصلاح امور و مرمت خرابىهاى اشتغال دارد، كارشكنىها شروع، به اسم صلاح انديشى به تضعيف روحيه مردم، انتقاد بىمنطق به دولت اسلامى، بپاخاستهاند. بايد به برادران و خواهران بسيار محترم تذكر دهم كه همانطور كه در حال انقلاب تحصن و اعتصاب بر ضد طاغوت موجب رضاى خداوند تعالى بود، در حال حاضر كه دولت اسلامى و ملى است و دشمن در توطئه است تحصن و اعتصاب و شايعه سازى و جنجال بىاساس كه باعث ضعف دولت مىشود موجب سخط خداوند و از معاصى بزرگ و محرمات عظيم شمرده مىشود. دوستان من! شما اگر به اسلام و احكام آزاديبخش آن گرايش داريد،امروز تضعيف دولت و شايعهسازىها و دروغ پردازىها مخالف صلاح ملتها و مستضعفين و كمك به دشمنان ملت و كشور است و كسانى كه گروهها را وادار به اعتصاب و تحصن و تضعيف دولت مىكنند مخالفين نهضت و از طرفداران اجانب و يا اعمال آنها به نفع اجانب است. اينجانب از تمام قشرهاى ملت عزيز تقاضا دارم كه به كمك دولت كه كمك به مستضعفين است بشتابند و تفرقهاندازان را به خود راه ندهند و در اين ايام ماه مبارك، كه خصوصاً ايام ليالى متبركه قدر، در محافل و مساجد اجتماع و دعا به اسلام و مسلمين نمايند.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:22 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 231
تاريخ: 22/5/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام شاهرخى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمد تقى شاهرخى دامت افاضاته
با توجه به اختلافات منطقه بروجن و سابقهاى كه جنابعالى در آن منطقه داريد، مقتضى است مسافرتى بدانجا بكنيد و از نزديك به وضع محل و مشكلات رسيدگى نموده و در رفع آنها بكوشيد و به هر نحو صلاح مىدانيد با همكارى افراد ذيصلاح در آن منطقه و جلوگيرى از اختلاف و تفرقه سعى نمائيد و براى اصلاح وضع كميته محل و يا انحلال آن و تشكيل سپاه پاسداران و غيره نير با جلب نظر كميته مركزى و ستاد مركزى سپاه پاسداران و ساير مراجع مربوط و تأييد آنان اقدام نمائيد. از خداى تعالى ادامه توفيقات جنابعالى را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:22 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 232
تاريخ: 25/5/58
پيام امام خمينى به مناسبت روز قدس
روز قدس، روز مقابله مستضعفين با مستكبرين
بسم الله الرحمن الرحيم
روز قدس، يك روز جهانى است، روزى نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است، روز مقابله ملتهائى است كه در زير فشار ظلم آمريكا و غير آمريكا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست، روزى است كه بايد مستضعفين مجهز بشوند در مقابل مستكبرين و دماغ مستكبرين را به خاك بمالند، روزى است كه بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد. متعهدين اين روز را روز قدس مىدانند و عمل مىكنند به آنچه بايد بكنند و منافقين،آنهائى كه با ابرقدرتها در زير پرده آشنائى دارند و با اسرائيل دوستى، دراين روز بى تفاوت هستند يا ملتها را نمى گذارند كه تظاهر كنند. روز قدس، روزى است كه بايد سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود. بايد ملتهاى مستضعف اعلام وجود بكنند در مقابل مستكبرين، بايد همانطور كه ايران قيام كرد و دماغ مستكبرين را به خاك ماليد و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام كنند و اين جرثومههاى فساد را به زباله دانها بريزند. روز قدس، روزى است كه بايد اين دنباله روهاى رژيم سابق در ايران و آن توطئه چينها ى رژيم فاسد و ابرقدرتها در ساير جاها خصوصاً در لبنان، تكليف خودشان را بدانند، روزى است كه بايد همت كنيد و همت كنيم كه قدس را نجات بدهيم و برادران لبنانى را از اين فشارها نجات بدهيم، روزى است كه بايد تمام مستضعفين را از چنگال مستكبرين بيرون بياوريم، روزى است كه بايد جامعه مسلمين، همه، اظهار وجود بكنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها، به اين تفالههائى كه مانده است از آنها، چه در ايران و چه در ساير جاها. روز قدس، روزى است كه بايد به اين روشنفكرانى كه در زير پرده با آمريكا و عمال آمريكا روابط دارند، هشدار داد، هشدار به اينكه، اگر از فضولى دست برنداريد، سركوب خواهيد شد. ما به آنها مهلت داديم و با آنها با ملايمت رفتار كرديم كه شايد دست از شيطنت بردارند و اگر دست بر ندارند كلمه آخر را خواهيم گفت و خواهيم به آنها فهماند كه ديگر رژيم سابق قابل برگشتن نيست و ديگر آمريكا نمى تواند به اينجا حكومت كند وديگر ساير ابرقدرتها نمىتوانند در اين مملكت حكومت كنند. روز قدس، روزى است كه بايد به همه ابرقدرتها هشدار داد كه بايد دست خود را از روى مستضعفين برداريد و سر جاى خود بنشينيد. اسرائيل،دشمن بشريت، دشمن انسان، كه هر روز غائله ايجاد مىكند و برادرهاى ما را در جنوب لبنان به آتش كشد، بايد بداند كه ديگر
صحيفه نور ج 8 صفحه 233
اربابهاى اورنگى ندارند در دنيا و بايد انزوا اختيار كنند، طمعها را از ايران بايد قطع كنند، دست آنها بايد از همه ممالك اسلامى قطع شود،عمال آن در همه ممالك اسلامى بايد كنار بروند. روز قدس، روز اعلام يك چنين مطلبى است، اعلام اين است به شياطينى كه ملتهاى اسلام را مىخواهند كنار بگذارند و ابرقدرتها را به ميدان بياورند. روز قدس، روزى است كه قطع آمال آنهارا بكند و به آنها هشدار بدهد كه كه گذشت آن زمانها.
روز قدس، روز اسلام است روز قدس، روز اسلام است
روز قدس، روزى است كه اسلام را بايد احياءكرد و احياء بكنيم و قوانين اسلام در ممالك اسلامى اجرا بشود. روز قدس، روزى است كه بايد به همه ابرقدرت هشدار بدهيم كه اسلام ديگر تحت سيطره شما به واسطه عمال خبيث شما،واقع نخواهد شد. روز قدس، روز حيات اسلام است، بايد مسلمين به هوش بيايند، بايد بفهمند قدرتى را كه مسلمين دارند، قدرتهاى مادى، قدرتهاى معنوى. مسلمين كه يك ميليارد جمعيت هستند و پشتوانه خدائى دارند و اسلام پشتوانه آنهاست و ايمان پشتوانه آنهاست، از چه بايد بترسند؟ ما با يك جمعيت كمى در مقابل دشمنهاى زياد، دشمنهاى بسيار، قيام كرديم و ابرقدرتها را شكست داديم و كسى گمان نكند كه ديگر بعضى از اين قشرهاى فاسد،بعضى از اين چپ روهاى آمريكائى يا غير آمريكائى بتوانند در اين مملكت اظهار وجود كنند. آن روز كه ما بخواهيم و ملت ما بخواهند،در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله دانهاى فنا خواهند ريخته شد. ملت بزرگ ما ديگر از اين حركات مذبوحانه نخواهد ترسيد و حركات اسرائيل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطين، همين حركات مذبوحانه است، حركاتى است كه اواخر عمر اشخاص فاسد، مىكنند چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ايران اين حركات را كرد و منتهى به فنا شد. دولتهاى عالم بدانند كه اسلام شكست بردار نيست، اسلام و تعاليم قرآن بر همه ممالك بايد غلبه كند، دين بايد دين الهى باشد، اسلام دين خداست وبايد در همه اقطار، اسلام پيشروى كند. روز قدس، اعلام يك چنين مطلبى است، اعلام به اين است كه مسلمين به پيش! براى پيشرفت در همه اقطار عالم. روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، روز حكومت اسلامى است، روزى است كه بايد جمهورى اسلامى در سراسر كشورها، بيرق آن برافراشته شود، روزى است كه بايد به ابرقدرتها فهماند كه ديگر آنها نمى توانند در ممالك اسلامى پيشروى كنند. من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اكرم (ص) مىدانم و روزى است كه بايد ما، تمام قواى خودمان را مجهز كنيم و مسلمين از آن انزوائى كه آنها را كشانده بودند، خارج شوند و باتمام قدرت وقوت در مقابل اجانب بايستند و ما در مقابل اجانب، با تمام قوا ايستادهايم و نخواهيم اجازه داد كسان ديگر در مملكت ما دخالت كنند ومسلمين نبايد اجازه بدهند كه كسان ديگر در ممالكشان دخالت كنند. در روز قدس، ملتها بايد به حكومتهائى كه خائن هستند،هشدار دهند. روز قدس، روزى است كه ما خواهيم فهميد چه اشخاصى و چه رژيمهائى با
صحيفه نور ج 8 صفحه 234
توطئه گرهاى بين المللى موافقت دارند وبا اسلام مخالفت. آنهائى كه شركت ندارند، مخالف با اسلام هستند و موافق با اسرائيل و آنهائى كه شركت كردند، متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام كه در راس آنها آمريكا و اسرائيل است . روز امتياز حق از باطل است، روز جدائى حق و باطل است.
من از خداوند تبارك و تعالى خواهانم كه غلبه بدهد اسلام را بر همه قشرهاى عالم،بر همه مستكبرين، مستضعفين را غلبه بدهد. واز خداى تبارك و تعالى خواهانم كه برادرهاى ما را در فلسطين، در جنوب لبنان و در لبنان و در هر جائى از عالم كه هستند، از دست مستكبرين و از دست چپاولگران نجات بدهد.
والسلام على رسول الله و على ائمه المسلمين
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:22 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 235
تاريخ: 25/5/58
بيانات امام در ديدار با وزير خارجه كشور سوريه
اتفاق بر اسلام قدرت مافوق طبيعت مىآورد
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام مرا به رئيس جمهور برسانيد و از ايشان تشكر كنيد. نسبت به ما عواطف دارند. اميدوارم كه مسلمين و ملتهاى اسلامى همانطور كه دستور اسلام و قرآن مجيد است با هم برادر باشند و نسبت به دشمنان انسانيت، كشورهاى اسلام با شدت و قدرت رفتار كنند. و اين حاصل نمى شود الا به اينكه از اختلافات جزئى كه بين دولتها هست دست بردارند و مثل برادر هم باشند.اين اختلاف موجب بهره بردارى دشمن اسلام و مسلمين است. بايد از اين بهره بردارى جلوگيرى بشود به وحدت اسلامى و اينكه همه در تحت لواى اسلام و قرآن مجيد مجتمع بشوند، زيرا آنطور كه قرآن دستور داده است رحماءبينهم واشداء بر كفار باشد. در اسلام اساساً نژاد مطرح نيست، عربى و عجمى و ساير گروه ابدا مطرح نيست. اسلام براى تربيت انسان آمده است. مطلب در برنامه اسلام، انسان است و تربيت انسانى. آنچه مطرح است تقوا و اخوت بين مسلمين و دوستى و دفع اختلافات است. و اگر مسلمين بخواهند اين عزت و عظمتى را كه در صدر اسلام بين پيغمبر اكرم (ص) و اصحاب بود، و ساير اقشار مسلمين آن سيره را متابعت كنند تا اينكه عظمت خودشان را بيابند و آن سيره همان اتفاق بر اسلام كه قدرت مافوق طبيعت مىآورد، و شجاعت مافوق الطبيعه. آنچه كه ملت ما با اينكه در حال ضعف و تشتت بود دريافت، همين مطلبى بود كه در صدر اسلام مسلمين دريافته بودند، اتكاء به ايمان و اسلام و وحدت كلمه. جوانهاى ما در حال انقلاب و حالا هم باز تقاضا مىكنند كه ما دعا كنيم تا آنها شهيد بشوند.اين تحول بزرگى كه به اراده خداى تبارك و تعالى در اين ملت پيدا شد، موجب پيروزى آنها بر يك قدرت شيطانى بزرگ كه پشتيبان او همه ابرقدرتها بودند گرديد و اين پيروزى از خداى تبارك و تعالى و عمليات خاصه او بود. و من اميدوارم كه اين اخلاق در ملت ما باقى بماند و همه ملتها و مسلمين همين اخلاق را و همين سير را داشته باشند، عظمت صدر اسلام را باز يابند. اگر مسلمين مجتمع بودند، هر كدام يك سطل آب به اسرائيل مىريختند او را سيل مىبرد براى من يك مطلب به شكل معماست و آن اين است كه همه دول اسلاميه و ملتهاى اسلام
صحيفه نور ج 8 صفحه 236
مىدانند كه درد چيست، مىدانند كه دستهاى اجانب در بين است كه اينها رامتفرق از هم بكند، مىبينند كه با اين تفرقهها ضعف و نابودى نصيب آنها مىشود، مىبينند كه يك دولت پوشالى اسرائيل در مقابل مسلمين ايستاده كه اگر مسلمين مجتمع بودند، هر كدام يك سطل آب به اسرائيل مىريختند او را سيل مىبرد، معذلك در مقابل او زبون هستند. معما اين است كه با اينكه اينها رادانند، چرا به علاج قطعى كه آن اتحاد و اتفاق است روى نمى آورند؟ چرا توطئههايى كه استعمارگرها براى تضعيف آنها به كار مىبرند ،آنها توطئهها را خنثى نمى كنند؟ آيا اين معما چه وقت بايد حل شود؟ و پيش كى بايد حل بشود؟ اين توطئهها راكى بايد خنثى كند غير از دولتهاى اسلام و ملتهاى مسلمين؟ اين معمايى است كه شما اگر جوابى داريد و حل كرديد،اين معما رابه ما هم تذكر بدهيد.
عامل ضعف و فساد در ممالك اسلامى از حكومتهاست
ميل داشتم كه اين حقيقت را از شما بشنوم و اين حقيقتى است كه ما هم بر او مطلع هستيم كه هر چه ضعف در مسلمين وفساد در ممالك اسلامى است، از حكومتهاست. حكومتها به واسطه خودخواهى كه دارند معالاسف براى اجانب به طور نوكرى عمل مىكنند و براى ملت خودشان آقايى مىكنند وتمام مفاسد را همين نوكرى و آقايى در ممالك مسلمين ايجاد كرده است و راه حل همان است كه شما گفتيد. راه حل اينها به دست ملت است. ملتها بايد دولتهائى كه بر خلاف مصالح اسلامى و مصالح ملتها عملكنند، باآنها همان معامله كنند كه ملت ايران با شاه مخلوع كرد. و اگر اين مطلب در آنجاهائى كه دولتها بر خلاف مسيرملتها عمل مىكنند عمل بشود، حل مشكلات مىشود و دست اجانب از ممالك اسلام كوتاه مىشود. و من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم كه يا حكومتها را به هوش بياورد كه موافق اسلام و مصالح مسلمين عمل كنند يا ملتها را بر آنها غلبه بدهد كه آنها را قلع و قمع كند. سپس برادر عبدالحليم خدام گفت: از حضرت امام نهايت تشكر را دارم كه چنين فرصتى را به اينجانب عنايت فرمودند تا بتوانيم فرمايشات معظم له را به حضرت حافظ اسد رئيس جمهورى بازگو كنم. حافظ اسد با علاقه فراوان و شوق بسيار،اميد به ملاقات حضرت آيت الله در دمشق را دارد. براى ملت ايران و شخص آن حضرت آرزوى سلامت و سعادت را مىنمايم.
امام در پاسخ گفتند: من از ايشان و شما تشكر مىكنم وسعادت همه را از خدا مىخواهم و غلبه شما را بر اسرائيل و فتح قدس را از خداى تبارك وتعالى آرزو مىكنم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:22 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 237
تاريخ: 26/5/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سمينار آموزشى انجمن اسلامى معلمين كشور
مكتبهاى توحيدى و مادى
بسم الله الرحمن الرحيم
از امتيازات مكتب توحيد با تمام مكتب هائى كه در عالم هست، اين است كه در مكتبهاى توحيد، مردم را تربيت مىكنند و آنها را از ظلمات خارج مىكنند و هدايت به جانب نور مى كنند. تمام مكتبهائى كه مكتب غير توحيدى هستند، مكتب مادى هستند و اين مكتبهاى مادى مردم را از عالم نور بر مىگردانند به سوى عالم ظلمت و دعوت مىكنند به ماديگرى و ماده و از عالم نور منصرف و منحرفشان مىكنند يا آنها راهمان دعوت به ماده مى كنند و ديگر آن طرفش را كار ندارند. نسبت به عالم نور، و در ارجاع مردم به عالم نور بيطرف هستند و على ايحال هر دو مكتب، چه آن مكتبهاى ضد توحيدى و چه آن مكتبهائى كه نسبت به توحيد كارى ندارند، بيطرفند نسبت به توحيد، اينها كارهائى كه مىكنند، تعليم و تعلمهائى كه دارند، تعليم و تعلمهائى است كه مربوط به ماده است و مردم را در ماديات و در ظلمات منغمس مىكنندواز توحيد و از نور آنها را باز مىدارند لكن مكتبهاى توحيدى كه در راس آنها مكتب اسلام است در عين حال كه به ماديات و با ماديات سر و كار دارند،لكن مقصد اين است كه مردم را طورى تربيت كنند كه ماديات، حجاب آنها براى معنويات نباشد، ماديات را در خدمت معنويات مىكشند، به خدمت معنويات مىكشند، در عين حالى كه نسبت به ماديات نظر دارند، نسبت به زندگى دنيا نظر دارند، در عين حال مردم را متوجه به معنويات مىكنند و از ظلمت ماده نجات مىدهند. توجه به ماده و به ماديات به طورى كه تمام توجه به ماديات باشد، ظلمت است، ظلمات است و انسان را به ظلمات مىكشد و به چيزهائى مىكشد كه شما مشاهده مىكنيد كه در همه مكتبهائى كه هست، مردم را مىكشند به جنگ ها، به خونريزىها. مكتب كمونيسم، مكتب خونريزى است، مكتب اختناق است، تمام اختناق در آنجا حكمفرماست و خونريزى در آنجا هست به طورى كه سران آنها در اول امرى كه سلطه پيدا كردند، هزاران نفر،بلكه صدها هزار نفر را به قتل رساندند و ماديتى كه در آمريكا و امثال آن ممالك غربى غير كمونيستى است، آنها هم تمام جدال و نزاعشان سر ماديات است و با ماديات سر و كار دارند و مردم را به خاك وخون مىكشند. الان در تمام دنيا كه ملاحظه مى كنيد،
صحيفه نور ج 8 صفحه 238
اين دو مكتب و اين دو فرقه دست دارند و مردم را به خاك و خون مىكشند. يك طايفه در افغانستان و امثال اينها، يك طايفه ديگر در جاهاى ديگر. مكتبهاى توحيدى اينطور نيست، مكتبتوحيدى نمى خواهند فتح كنند بلاد را و نمى خواهند با مردم با خشونت رفتار كنند، آنها مىخواهند مردم را از ظلمتهاى ماده به نور بكشند، به طرف خدا بكشند، توجه به خدا بدهند ولهذا تا آنجا كه امكان دارد در مكتب هاى غير مادى مدارا هست، خوشرفتارى هست، دعوت هست، تا آنجائى كه ممكن است با دعوت مردم را بر مىگردانند به عالم نور وهيچ وقت در صدد جنگ و جدال نيستند مگر اينكه احساس كنند توطئه هست،اگر احساس توطئه كردند، به حسب دستور قرآن و به حسب دستور اسلام با آنها با شدت رفتار مىكنند، تا احساس توطئه نشده است همه را آزاد مىگذارند براى هر چهمىخواهند اختيار كنند، وقتى احساس توطئه شد، با شدت رفتار مىكنند.
عرضه مكتب غير از سوزاندن خرمنهاست
در مملكت ما هم وقتى كه اين فتح بزرگ به دست شما زنها ومردهاى محترم انجام گرفت، همه چيز را آزاد گذاشتند، تبليغات را آزاد گذاشتند، مكتبها را آزاد گذاشتند و اين است كه در چند ماه، تقريبا حدود دويست تا شايد، گروههاى مختلف اظهار وجود كردند. حتى كمونيستهائى كه فاسد و مفسدند اظهار وجود كردند لكن بعد از آن ما احساس كرديم كه اينها اظهار وجودشان فقط براى تبليغ نيست، فقط براى اين نيست كه مىخواهند مكتب خودشان را عرضه كنند بلكه مسأله، مسأله توطئه است . عرضه مكتب غير از سوزاندن خرمنهاست، غير ريختن به دانشگاه است و جلوگيرى از اينكه دانشگاهيان مشغول كار باشند، غيراز ريختن به كارخانههاست و مانع شدن از اينكه كارخانهها عمل بكنند، غير از اين است كه با رفراندمى كه مردم و مردمى است و مربوط به مصلحت مردم است مخالفت كنند و تحريم كنند ياآتش بزنند صندوقها را يا با اسلحه جلوگيرى كنند از اينكه مردم رأى بدهند يا در راهپيمائى كه كرده، خودشان غائله درست كردند و عده كثيرى از جوانهاى ما را زخمى كردند، قريب سيصد نفر زخمى شد كه اكثرشان شايد مربوط به ما بود، خودشان غائله درست مىكردند و حالا كه مىبينند كه نزديك است كه مجلس خبرگان تحقق پيدا بكند، حالا افتادند به دست و پا كه در هر جا يك غائلهاى ايجاد كنند و ما تا حالا كه صبر كرديم و صبر انقلابى كرديم تا حالا براى اين بود كه به مردم معلوم بشود كه اينها چه هستند، اينها چه مرا مىدارند. اينها نمىخواهند مكتب خودشان را عرضه كنند، اينها نمى خواهند با منطق صحبت كنند،اينها مىخواهند كه همه مكتبها را سركوب كنند، اينها براى سركوبى مكتب اسلام است، اينها از اسلام ترسند، اينها از قوانين اسلام مىترسند، اينها مىخواهند كه اسلام نباشد ولو هر چه باشد ولهذا توطئه است.
الان وقتى كه توطئه شد، ديگر نمىتوانيم ما تا آخر تحمل كنيم و توطئهها را بپذيريم. مسأله، مسأله اسلام است، مسأله مصالح مسلمين است، با مصالح مسلمين و اسلام ما نمى توانيم مسامحه كنيم. بنابراين من اعلام كردم كه اگر چنانچه اينها باز يك چنين كارهائى بكنند، ما تمام ملت را بسيج
صحيفه نور ج 8 صفحه 239
مىكنيم، ما تمام پاسدارانى كه هستند بسيج مىكنيم، ماتمام زن و مرد ايران را بسيج كنيم و ريشه آنها را در مىآوريم، اينها بايد برگردند به ملت و اگر مكتبى هم دارند با اينكه برگشت به ملت كردند،از روى عقل، از روى منطق صحبت بكنند. اينها را در راديو خواستند كه با ايشان صحبت بكنند، حاضر نشدند، اينها در مكتب شكست خوردهاند، اينها يك دسته اشرار هستند، نه مكتب دارند، اينها اشرار هستند. بنابراين اشرار را ما بايد سر جاى خودشان بنشانيم و با آنها با خشونت رفتار كنيم لكن من باز مهلت دادم به آنها كه باز سر عقل بيايند و برگردند به دامن ملت و با ملت همراهى كنند. اين مربوط به اين قضايا.
نقش معلم در جامعه نقش انبياء است
و اما معلم، نقش معلم در جامعه، نقش انبياء است. انبياء هم معلم بشر هستند،نقش بسيار حساس و مهمى است و مسئوليت بسيار زيادى دارد. نقش مهمى است كه همان نقش تربيت است كه اخراج من الظلمات الى النور است آنهائى كه الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور، همين سمت معلمى است. خداى تبارك و تعالى اين سمت را به خودش نسبت مىدهد كه خداى تبارك و تعالى، ولى مومنين است و آنها را از ظلمات اخراج مىكند به سوى نور. معلم اول، خداى تبارك و تعالى است كه اخراج مىكند مردم رااز ظلمات به نور و بوسيله انبياء و به وسيله وحى مردم را دعوت مىكند به نورانيت، دعوت مىكند به كمال، دعوت مىكند به عشق، دعوت كند به محبت، دعوت مىكند به مراتب كمالى كه از براى انسان است. دنبال او انبياء هستند كه همان مكتب الهى را نشر مىدهند و آنها هم شغلشان تعليم است، معلمند، معلم بشرند، آنها هم شغلشان اين است كه مردم را تربيت كنند و انسان را تربيت كنند كه از مقام حيوانيت بالا برود وبه مقام انسانيت برسد. انسان مقامهائى دارد كه مقام اولش بعد از اينكه مراتبى را سير كرد، همين مقام حيوانيت است، يك حيوانى است مثل ساير حيوانات بلكه خطرناكتر. خطر حيوانات به اندازه خطر انسان نيست، آنقدرى كه انسان جنايت وارد مىكند به همنوع خودش، هيچ حيوانى حتى سبع هم آنقدر جنايت وارد نمى كند.اين چيزى است كه انسان است، اول مقامى است كه بعد از اينكه مراحلى را طى كرده، به مرتبه حيوانيت رسيده، يك حيوانى است كه هيچ افسارى ندارد، يك حيوانى است كه اگر رهايش كنند، خونخوارترين موجودات است. انبياء آمدهاند اين انسانى كه در اين مرحله رسيده است و يك مرحله خطرناك است هم براى خودش و هم براى همنوع خودش، آنها را نجات بدهند و متوجه به نور بكنند، متوجه به مبادى نور بكند، آنها را از اخلاق فاسد، از آن اخلاق، خوىهاى حيوانى بيرون بياورند و به خوىهاى انسانى و به اخلاق انسانى برسانند، از مقام حيوانيت بالا ببرد به مقام انسانيت برساند،ماده را تابع عالم غيب بكنند، عالم طبيعت را تابع عالم الوهيت بكنند و بعد از او معلمينى كه در بشر هستند كه الان شما هم انشاءالله موفق باشيد از آن طايفه هستيد.
صحيفه نور ج 8 صفحه 240
شغل معلم اخراج بچهها و كودكان است از ظلمت به نور
شغل شما اخراج بچهها و كودكهاست از ظلمتها به نور. تعليم و تربيت انسانى، تعليم و تربيت اسلامى، آنها را از اخلاقى فاسد نجات بدهيد، آنها را از اين آمال و آرزوهائى كه بواسطه آن به فسادكشيده مىشوند، بر حذر داريد، بچهها را تربيت كنيد. شما معلمين يك شغل بسيار شريف داريد كه همان شغل الله است، همان شغل انبياءاست و يك مسئوليت بسيار بزرگ داريد كه همان مسئوليت انبيا است، منتها انبيا از مسئوليت بيرون مى آيند براى اينكه عمل مىكنند به آنچه فرمودهاند، به آنچه مأمور هستند، ماها هم بايد عمل بكنيم، اگر چنانچه خداى نخواسته بچههائى از دامنهاى شما و از كلاسهاى شما بيرون بيايند كه بر خلاف تربيتهاى انسانى اسلامى باشد، شما مسئول هستيد ،مسئوليت بزرگ است. يك انسان درست ممكن است يك عالم را تربيت كند، يك انسان غير سالم و يك انسان فاسد عالم را به فساد مىكشد. فساد و صلاح از دامنهاى شما و از تربيتهاى شما و از مدارسى كه شما در آنجا اشتغال داريد، از آنجا شروع مىشود.
اينها مىخواهند بچهها را از دامن مادرشان جدا كرده و به پرورشگاهها بفرستند
اينهامىخواهند بچههارا از دامن مادرشان جدا كرده و به پرورشگاهها بفرستند براى خانم يك مطلب بالاتر است و آن مطلب، تربيت اولاد است. شما گمان نكنيد اينها كه هميشه از مادر بودن و از اولاد داشتن و از تربيت اولاد داشتن، اينها تكذيب مىكنند و مطلب را يك مطلب خيلى سستى مىگيرند و مطلب را يك مطلب بسيار پائينى مىگيرند،اينها غرض صحيحى دارند. اينها مى خواهند از اين دامن كه بچه خوب مىخواهد در آن تربيت بشود، بچهها را از اين دامنها دور كنند، بچهها را از همان اول به پرورشگاهها بفرستند، زير دست ديگران، زير دست اجانب بچهها را تربيت كنند،آنهامىخواهند انسان درست نشود،دامنهاى شما دامنهائى است كه انسان درست مىكند. اينهامىخواهند بچهشما را راازاينجا نگذارند با شما باشند و نگذارند انسان درست بشود. بچههائى كه از دامن مادر جدا شدهاند و در پرورشگاهها رفتند، اينها چون پيش اجنبى هستند و محبت مادر نديدهاند، عقده پيدا مىكنند، اين عقدهها منشاء همه مفاسدى است يا اكثر مفاسدى است كه در بشر حاصل مىشود. اين جنگهائى كه پيدا مىشود از عقدههائى است كه در قلوب اين خونخوارها هست. اين دزدىها اين خيانتها،اينها اكثرا از عقدههائى است كه در انسان است. بچههاى شما را اگر از شما جدا كردند، به واسطه نداشتن محبت مادر، عقده پيدا مىكند،به فساد كشيده مىشود. مأمور بودند اين دستگاه به اينكه بچههاى مارا به فساد بكشند،از آن اول نگذارند در يك دامن محبت بزرگ بشود، تربيت بشوند، تا عقده پيدا بشود. بعد هم زير دست معلمهائى كه خودشان تعيين كردند و بعد هم در دانشگاهى كه خودشان تأسيس كردند، از اين پائين تا آن بالا فساد، اخراج من النور الى الظلمات، نگذاشتند اينكه يك تربيت انسانى پيدا بشود. دامن مادر بزرگترين مدرسهاى است كه بچه در آنجا تربيت مى شود، آنچه كه بچه از مادر مىشنود غير از آن چيزى است كه از معلم مى شنود، بچه از مادر
صحيفه نور ج 8 صفحه 241
بهتر مىشنود تا از معلم، در دامن مادر بهتر تربيت مىشود تا در جوار پدر، تا در جوار معلم. يك وظيفه انسانى است، يك وظيفه الهى است، يك امر شريف است، انسان درست كردن است. اينهائى كه مىخواهند انسان درست نشود از انسان مىترسند. اين رژيمها از انسان مىترسند ، در هر رژيمى يك انسان اگر پيدا بشود، متحول مىكند كارها را. رضا شاه از مدرس مىترسيد، آنقدرى كه از مدرس مىترسيد، از دزدهاى سرگردنه نمى ترسيد، از تفنگدارها نمى ترسيد. از مدرس مىترسيد ،مدرس مانع بود از اينكه يك كارهاى زشتى را انجام بدهد و آخر مدرس را گرفت و كشت. اينها از روحانى مىترسند براى اينكه روحانى تربيت مىكند انسان را و آنها انسان نمى خواهند پيدا بشود. اينها نمىخواهندانسان پيدا بشود از اين جهت اينقدر تربيت اولاد را پيش مادر مبتذل كردند و اينقدر تبليغات كردند كه حتى خود مادرها هم شايد باور كردند، آنهائى كه تحت تأثير اينها واقع شدند، آن بچههاى عزيز را به پرورشگاهها فرستادند و از دامنهاى خودشان جدا كردند و در آنجا تربيتهاى شيطانى شدند.
موظفيم ما كه انسان درست كنيم. انسان است كه مىتواند جلوى مفاسد را بگيرد، انسان است كه به حال مستضعفين نظر دارد، انسان است كه از حال مستضعفين متأثر مىشود، پيغمبر اكرم (ص) است كه از حال مستضعفين متأثر است، اميرالمومنين سلام الله عليه است كه از حال مستضعفين در رنج و عذاب است.
دشمنان، مهلت خدمت كردن به دولت نمىدهند
اين رژيمها همه مستضعفين را زير بار مىخواهند بكشند و از آنها استثمار كنند. آنها دنبال اين نيستند كه براى مستضعفين كارى بكنند، نكردند، ديديد كه پنجاه و چند سال كه ما شاهد قضايا بوديم براى مستضعفين كارى نكردند، باز زاغهنشينان در اطراف تهرانند و اين دولت هم كه مىخواهد كارى بكند، نمىتواند به اين زودى. اين دولت هم كه مىخواهد يك خدمتى به مردم بكند نمىگذارند،اين اقشار نمىگذارند كه دولت توجه داشته باشد به اين مسائل از بس غائله پيش مىآورند. هر روز يك غائله پيش مىآورند كه مبادا مهلت پيدا بكند دولت و كارهاى اساسى انجام بدهد و اساس اينها از بين برود و ما خواستيم كه مفسده نكنند، زحمت ايجاد نكنند و ما مىخواهيم كه اينهابه فساد نكشند جوانهاى ما را و من اميدوارم كه موفق نشوند و به خود بيايند و به ملت برگردند و به سوى جامعه انسانى بيايند.
خداوند شما همه را موفق كند و من از زحمت شما كه در اين هواى گرم آمديد اينجا و در اين اطاق گرم تشريف داريد عذر مىخواهم و من هم يكى از خدمتگزارهاى شماها هستم و اميدوارم خداوند اين خدمت را از ما قبول كند. سلام بر همه شما.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:23 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 242
تاريخ: 27/5/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان
اغتشاشات عمال اجانب هنگام تحقق جمهورى اسلامى به منظور انحراف اذهان عمومى
بسم الله الرحمن الرحيم
من مىخواستم اظهار تأسف كنم از اوضاعى كه پيش آوردند و هميشه اين اوضاع، اينطور خرابكارىها قبل از يك كارى كه بنا بود انجام بگيرد، انجام مىدهند. وقتى كه رفراندم مىخواست بشود،يك شلوغىهائى ايجاد مىكردند. آنجا كه شكست خوردند بعد در هر مورد اينها با شكست مواجه مىشدند و حالا هم كه بناست اين مجلس محترم تحقق پيداكند، اين خرابكارىها را پيش آوردند براى اينكه اذهان را متوجه كنند به جاى ديگر و شايد به خيال خودشان نتوانند آقايان به كار خودشان ادامه بدهند، بعد هم كه اين كار درست شد، بعد كه بخواهيم مجلس شوراى ملى درست بشود و رئيس جمهور، باز هم منتظر هستيم كهاين مسائل پيش بيايد، لكن ملت راه خودش را پيدا كرده است و ملت ودولت و همه قشرها به اين راه ادامهدهند، چه اين شلوغ كارىها را اينها بكنند و چه نكنند و سركوبى اينها هم خيلى دشوار نيست، ما مىخواهيم حتى الامكان با ملايمت با اينها رفتار بكنيم، خونريزى نشود. در هر صورت ما منتظر اين هستيم كه اين خرابكارىها به دست اين خرابكارها و به دست اين اجانب كه اينها را آلت قرار دادند بشود. اينها براى مقاصد خودشان با اين اسماء مختلف، مثل حزب دمكرات،دمكرات كذا، حزب فدائيان خلق و اينطور الفاظ بى معنا به اين كارهاى خلاف انسانى ادامه دارند مىدهند، با قلم گاهى، با عمل گاهى، و اين همانطور كه من پريروز عرض كردم اين گناهش گردن ماست، انقلاب نبايد اينطور باشد، ما مىخواستيم كه آقايان خواستند كه بعد از انقلاب هم خيلى باملايمت رفتار كنند، آزاد كردند، مرزها را باز گذاشتند، آزاد كردند همه را، قلمها را آزاد كردند، گفتارها را آزاد كردند، احزاب را آزاد كردند، به خيال اينكه اينها يك مردمى هستند كه لااقل اگر مسلمان نيستند، آدم هستند، براى يك مملكتى كه براى خود آنها ملت زحمت كشيده است، لااقل آنقدر ادراك دارند كه اگر دوباره اوضاع برگردد، براى همه بد است لكن معلوم شد خير، قضيه اين حرفها نيست و اينها عمال خارجىها هستند، حالا يا عمال آمريكا هستند يا عمال جاهاى ديگر هستند، حالا براى ملت ماهيت اينها ،ماهيت اين نويسندهها، ماهيت اين احزاب، ماهيت اين الفاظ فريبنده بى معنا براى ملت حالا روشن شد.
صحيفه نور ج 8 صفحه 243
اسلام اجازه نمى دهد كه ما آزاد بگذاريم هر كس هر توطئهاى خواهد بكند
اگر ما الان ديگر انقلابى رفتار كنيم، نمى توانند بگويند كه شما آزادى نداديد.ما آزادى داديم، سوء استفاده شد و آزادى نخواهيم ديگر داد. آزادى به آن معنا كه اينها بخواهند خرابكارى بكنند،اين آزادى نخواهد داده شد. آزادى در حدودى كه قوانين اقتضاءكند، در حدودى كه اسلام به ما اجازه مىدهد، اسلام اجازه نمى دهد كه ما آزاد بگذاريم كه هر كس هر غلطى بخواهد بكند، هر توطئهاى مىخواهد بكند، هر كارى مىخواهد بكند كه بكشد به خاك و خون. ما بايد از دولت و از وزير كشور هم بايد گلايه كنيم كه در آن روزى كه اينها سيصد نفر را (آنطور كه گفتند) زخمى كردند، از طرف دولت جز اظهار تاسف، ما چيزى نديديم،از راديو هم نديديم چيزى. اگر بنا بود اينها با يك اظهار تاسفى، با يك مثلاً نصيحتى از كارهاى خلاف خودشان دست بر مىداشتند، حالا چند ماه است نصيحت شده است، توصيه شده است، التماس شده است، همه چيز با اينها رفتار شده است و اينها اهل اين نيستند كه با نصيحت دست از كار خودشان بردارند. بايد با شدت با آنها عمل كرد و من شايد امروز و فردا بسيار از اين احزاب را ممنوع اخطار و اعلام كنم و نگذاريم هيچ نوشتهاى از اينها در هيچ جا و هيچ اثرى از اينها در هيچ جاى مملكت نگذاريم كه خروج كند، تمام نوشتههايشان را از بين مىبريم براى اينكه وقتى ملت فهميد كه اينها خرابكارند،اينها اشخاصى نيستند كه بشود با آنها با ملايمت رفتار كرد. حزب دمكرات كردستان يك جمعيت خرابكار هستند، يك جمعيت فاسد هستند، يك جمعيت مفسد هستند، اينها را ما نمىتوانيم بگذاريم كه همين طور هركارى كه دلشان مىخواهد بكنند، حالا هم اعتراض كردهاند كه خود شماها داريد اين كارها را مىكنيد. نظير آنها كه در پريروز و در چند روز پيش، آن خرابكارى را كردند و بعد گفتند كه خود مردم اين كارها را كردند. خودشان ايجاد غائله مىكنند، بعد گردن اينها مىگذارند. حالا هم در روزنامه ديدم كه آنجا عزالدين حسينى فاسد و همين طور قاسملوى فاسد (كه نيست لابد اينجا) اينها مىگويند خود پاسدارها كه آمدند، اينها مردم را چه كردند، در صورتى كه سر پاسدارها رابريدند، سر مردم را بريدند، بچههارا چه كردند. يك همچو مردمى هستند اينها،با اينها نمى شود با آشتى و مصالحه و با اين چيزها با اينها نمى شود رفتار كرد،با اينها بايد با شدت رفتار كرد و با شدت رفتار مىكنيم انشاءالله.
سوء استفاده جنايتكاران مدعى خلق از نعمت آزادى
البته حتى الامكان، حالا ما هم دلمان مىخواهد كه كسانى كه قلم دارند، كسانى كه - عرض مىكنم كه به خيال خودشان روشنفكر هستند، كسانى كه جبههها تشكيل دادند، آنها باز ما ميل داريم كه باملايمت با آنها رفتار كنيم لكن بايد دست از كار خودشان بردارند. مسير ملت معلوم است، يك چيزى نيست كه مجهول باشد. همه كسانى كه بر اوضاع ايران مطلع هستند، همه ميدانند كهاين ملت چه خواهد، بر كسى پوشيدهنيست، بهخارجىها، به داخلىها، به احزاب، به همه پوشيده نيست كه اين ملت آنى را كه مىخواهد، جمهورى اسلامى است. اسلام را مىخواهد اين ملت. چند نفر آدم
صحيفه نور ج 8 صفحه 244
فاسد بيايند بگويند كه نخير، اسلام نه، همان جمهورى بخواهند و چند نفر آدم به يك ملت تحميل كنند و بعد بگويند كه ما آزاد نيستيم. آزادى اين است كه شمائى كه در اقليت هستيد (نه آن اقليتى كه حزبها بعضى شان اقلند وبعضى اكثرند)، آن اقليتى كه شما همه گروهها را با هم جمع كرديد، همه كارها را انجام داديد و همه خرابكارىها را هم كرديد و از صد، يك ونيم فوقش دو، همه رويهمرفته دو،مخالف با قضيه بود. يك همچو رفراندمى در دنيا سابقه نداشته كه اينطور رفراندم باشد، يك چنين رفراندم آزادى كه همه مردم را آزاد گذاشتند و با آزادى مردم رأى دادند، ولى بعضىها هم جلو گرفتند ،بعضى از همين شياطين جلو گرفتند. اينها نمى خواهند كه اين مملكت به حال خودش باقى بماند و اين مملكت و اين نهضت پيش برود،اينها منظورشان اين است كه نگذارند پيش برود، والا خرمن سوزى و كارخانهها را از كار بازداشتن و مردم را از رأى دادن باز داشتن ودر وقتى كه مردم مجلس خبرگان را مىخواهند تهيه كنند، اين بساط را درست كردن و وقت رأى گرفتن آنطور و وقت تشكيل اينطور (بعدها هم كه خواهد شد) اينها مسير ملت است ؟! شمائى كه مىگوئيد ما براى ملت و براى تودهها و براى خلق داريم كار مىكنيم، اينها مسير ملت است؟! به نفع خلق است سوزاندن حاصل رنج يك جمعيت، يك سال حاصل رنجشان را شما با يك كبريت آتش مىزنيد، اين مسير ملت است؟! اين به نفع تودهها و خلق است؟! مىخواهند تودهها و خلق رأى بدهند جلو مى گيريد اين به نفع خلق است؟! به نفع تودههاست؟! كه شما ادعا كنيد ما به نفع تودهها هستيم، به نفع خلق هستيم و اين عمامه و نعلين است كه بر خلاف است. اين عمامه و نعلين چه مىكنند، اين عمامه و نعلين حالا پنج ماه است كه به شما مهلت داده در صورتى كه همه قدرت دستش بوده است، قدرت در همه جا دست عمامه و نعلين بوده، چه كردهاينها؟ شما جز خرابكارى كرده ايد؟ بله ،اشكال به عمامه و نعلين است كه به شما مهلت دادند، اين اشكال وارد است. اگر بنا بود كه از اول مثل ساير انقلاباتى كه در دنيا واقع مىشود، انقلاباتى كه واقع مىشود، پشت سر هر انقلاب يك چند هزار از اين فاسدها را در مراكز عام دار مىزنند و آتش مىزنند، تمام مىشود قضيه، نمىگذارند كه يك روزنامهاى چيز بشود الا آن روزنامهاى كه خودشان مىخواهند.
الان انقلاب اكتبر كه اينقدر وقت از آن گذشته، باز روزنامهاى مردم ندارند، باز حزبى در كار نيست، يك حزب بيشتر نيست. اينها دارند براى آنها سينه مىزنند.اگر در اينجا از يك حزب فاسد جلو بگيرند مىگويند شد يك حزبى، شد رستاخيز. ما مىخواهيم رستاخيز بشود، ما يك حزب را، يا چند حزب را كه صحيح عمل مىكنند مىگذاريم عمل بكنند و باقى همه را ممنوع اعلام مىكنيم و همه نوشتجاتى كه اينها كردهاند و بر خلاف مسير اسلام و مسير مسلمين است، ما همه اينها را از بين خواهيم برد. ما بعد از اينكه فهمانديم به اينها كه شماها ديكتاتور هستيد، ما آزاديخواه بوديم و شما نگذاشتيد، ما آزادى داديم و شما نگذاشتيد اين آزادى باقى بماند، حالا كه اينطور شد ما انقلابى با شما رفتار مىكنيم، هر چه مىخواهند روزنامههاى خارج بنويسند، هر چه مىخواهند توابع صهيونيستها و امثال اينها هر چه دلشان مىخواهد فرياد بزنند. اينها هم اگر چنانچه هر چه دلشان مىخواهد توى
صحيفه نور ج 8 صفحه 245
خانههايشان بروند فرياد بزنند لكن بيرون ديگر نمى توانند،اينها بايدمنزوى بشوند.
ما شرعاً موظفيم به حفظ مصالح اسلام و مسلمين
بعد از اين هم ما گرفتارى داريم، فردا قضيه رئيس جمهور است، همين بساط و همين خونريزى و اينها در قضيه مجلس شورا بدتر از اين خواهد شد، ديگر خيلى بدتر از اين خواهد شد. ما بايد جلوى مفاسد را بگيريم، ما موظفيم از طرف اسلام كه مصالح مسلمين را حفظ كنيم، همه موظفيم، همه ما موظفيم كه مصالح اسلام را حفظ كنيم و اين طوايف دارند مصالح اسلام را از بين مى برند. بنابراين در كمال تاسف ما ديگر نمىتوانيم آن آزادى كه قبلاً داديم، بدهيم و نمى توانيم بگذاريم اين احزاب به كار خودشان و به فسادهائى كه داشتند مىكردند و مىكنند ادامه بدهند. مرديكه سرمايه دارى كه چه است (كه حالا من نمى خواهم اسم كثيفش را ببرم) يك مرديكه سرمايه دارى، همه اين غائلهها را ايجاد كرد در آن چند روز پيش از اين و بعد هم حالا فرار كرد، ما نمى توانيم مهلت بدهيم، شرعاً جايز نيست براى ما ديگر مهلت. تا آنجائى كه ما توانستيم و خطا هم كرديم و من تصديق مىكنم كه خطا كرديم، هم ما خطا كرديم، هم دولت خطا كرد، هم شوراى انقلاب خطا كرد، همه ما خطا كرديم. ما خيال مىكرديم كه ما با انسان سر و كار داريم، پس با انسانيت رفتار مىكنيم، معلوم شد كه نه، ما با انسان سر و كار نداريم، ما با حيوانات درنده سر و كار داريم. نمىشود با حيوانات درنده،ما ملايمت بكنيم و نمىكنيم ديگر ملايمت و من اميدوارم كه اين فريادهاى اينها و اين دست و پا زدنهاى اينها، اين شايعه پخش كردن اينها، حالا هم باز شايعه پخش كردهاند كه 28 مرداد شاه مىآيد، بسيار خوب بيايد، ما از خدا مىخواهيم كه شاه بيايد آنجا، اين شايعهها چيزى نمى شود.
طرح مسائل غير اسلامى بر خلاف حدود وكالت است
و من اميدوارم كه بدون اينكه يك ذره آقايانى كه انشاءالله با سلامت (و مىدانم ديگر گفتن من زيادى است لكن براى اينكه گفته بشود باز هم) بدون يك ذره ملاحظه از غرب، از شرق، از نمى دانم حزب كذا، حزب دمكرات، از چه و چه بدون يك ذره ملاحظه، بايد اين قانون اساسى ما مطابق با شرع، در چهار چوب شرع. اگر يكى يكى از وكلا يا همه وكلا بخواهند دست از اين چهارچوب خارج بشود، اصلاً وكيل نيستند براى ما. شما آقايان وكيل هستيد كه زنهاى مردم راهم طلاق بدهيد؟ زن موكلتان را؟ نيستيد. اگر طلاق بدهيد، صحيح است؟ نه. از باب اينكه شما وكيل هستيد براى رسيدگى به قانون جمهورى اسلامى. الان اگر چنانچه شما بخواهيد، يا بعضى از شما بخواهند كه اسم جمهورى اصلاً نباشد، بحث را ببرند روى رژيم سلطنتى، شما حق داريد رسيدگى بكنيد؟ شما حق رسيدگى نداريد. براى اينكه جمهورى اسلامى را شما حق رسيدگى داريد. همانطورى كه براى طلاق دادن زن مردم،شما و ما، هر كس كه وكيل شده است براى طلاق دادن زن مردم وكالت ندارد، وكالتش محدود است. در مسائل غير اسلامى، اگر يك مسأله غير اسلامى در اينجا بيايد،طرحش
صحيفه نور ج 8 صفحه 246
مردود است. طرح مسأله غير اسلامى بر خلاف وكالت شما ست. مثل يك مباحثهاى مىماند كه شما، يك مسأله علمى بحث بكنند، مانعى ندارد بحث بكنيد،اما بر خلاف وكالت شما است. همانطور كه طلاق دادن زن موكلين تان بر خلاف وكالت شماست. طرح كردن يك مسأله غير اسلامى هر چه باشد، هر چه مترقى باشد، شما نمى توانيد طرح بكنيد. يك دسته ديگرى درست كند، ملت خودش اختيار دارد يك دسته هم درست كند كه در مسائل غير اسلامى بحث بكند در چهار چوب مسائل اسلامى. البته مسائل ادارى راجع به اداره امور، اينها مسائل ديگرى هست. اما مطالبى كه مربوط به اسلام است، اگر يكى بخواهد طرحى كند،بر خلاف او، بر خلاف مسير ملت است و علاوه بر خلاف حدود وكالتش است، حد وكالت بيشتر از اين نيست. اگر رأى هم بدهد، رأيش، اگر خداى نخواسته همه آقايان هم رأى بدهند به يك مسأله غير اسلامى، بر خلاف وكالتشان است، مردم وكيلشان نكردهاند براى آن. وقتى بر خلاف وكالت شد، مثل طلاق دادن زن آنها مىماند.
بدون هراس از ياوه سرائى دشمنان اسلام به طى مسير خويش ادامه مىدهيم
ما از هيچ چيز باك نداريم، نه باك داريم كه شرق ما را يكوقت اشخاص مثلاً غير آزادى طلب يا ديكتاتور حساب بكند، نه باك از اين داريم كه غرب يك همچو چيزى بكند. البته منافعشان كه در معرض خطر است، بايد همه تهمت ها را به ما بزنند و ما همه تهمتها را قبول مىكنيم. هر چه آنها مىگويند بسيار خوب، اما ما مسير خودمان را طى مىكنيم. ما جمهورى اسلامى را به آنطورى كه دستور از خداى تبارك و تعالى داريم و به آنطورى كه مصالح مملكت ما، ملت ما اقتضاء مىكند، ما اين مسير را خواهيم رفت و آقايان هم همين مسير را خواهند رفت و هر چه كه بگويد هيچ مورد اعتماد و اعتنا نيست وباكى هم از اين نيست كه چه بگويند. البته بخواهيد كه همه مردم براى شما خوب بگويند، بايد برويد توى خانه هايتان بنشينيد و هيچ كس شما را نبيند. براى حضرت امير هم هزاران چيز گفتند، براى پيغمبر اكرم گفتند، حالا هم دارند مىگويند. ما باكى از اين نداريم. غربى براى پيغمبر ما بدتر از اين مىگويد كه براى شما و ماها مىگويد. براى همه خلفاى اسلام، براى همه آنها مىگويند،براى اينكه الان در معرض خطر است كارشان. وقتى در معرض خطر شدند يعنى منافعشان در معرض خطر است. البته آنهابايد بر عليه ما حرف بزنند لكن ما مسير خودمان را طى مىكنيم، تا آنجائى كه بتوانيم مسير خودمان را طى مىكنيم و آقايان هم مسير خودشان را طى مىكنند بدون اينكه هيچ باكى از حرفهاى اين ور و آن ور داشته باشيم. و جاهت ما نمى خواهيم براى خودمان درست بكنيم. نه شما خواهيد وجيهالمله بشويد با مردم، اگر كسى شما را مىشناسد وجيه است، نمىخواهيد حالا درست كنيد، نمىخواهيد در اين مجلس وجاهت درست بكنيد. شما اين مجلس را مىخواهيد برويد و مطابق آنطورى كه ملت شما را وكيل كرده است و مطابق آنكه اسلام شما را موظف كرده است،به آنطور عمل كنيد و همين طور عمل خواهيد كرد.
صحيفه نور ج 8 صفحه 247
سفارش به وكلاى مجلس در پيمودن مسير ملت
و من سفارش مىكنم به آنهائى كه خداى نخواسته يك آرائى دارند بر خلاف مسير ملت، من سفارش مىكنم به آنها كه طرحشان راو آرايشان را بگذارند براى يك وقت ديگرى و يك وقتهاى ديگرى اين كارها را بكنند،حالا وقت اين نيست كه آرائى كه خلاف مسير ملت است اظهار بكنند و حيثيت خودشان را در بين ملت از بين ببرند. من ميل ندارم حيثيت آقايان از بين برود در بين ملت. خلاف در اين مجلس يك چيزهايى و يك حرفهائى زده بشود كه بر خلاف مسير ملت است،اينها وجاهت خودشان را در بين ملت مىبرند و خداى نخواسته بعدها برايشان خيلى نفع ندارد. همان مسيرى كه ملت داشتند، همين چيزى كه اگر مىخواهيد مطابق به قول خودتان دموكراسى عمل بكنيد، دموكراسى اين است كه آراء اكثريت و آنهم اينطور اكثريت معتبر است، اكثريت هر چه گفتند آرايشان معتبر است ولو به ضرر خودشان باشد. شما ولى آنها نيستيد كه بگوئيد كه اين به ضرر شماست ما نمى خواهيم بكنيم. شما وكيل آنها هستيد، ولى آنها نيستيد. بر طبق، آنطورى كه خود ملت مسيرش است، خواهش مىكنم از اشخاصى كه ممكن است يك وقتى يك چيزى را طرح بكنند كه اين طرح بر خلاف مسير ملت است، طرحش نكنند ازاول، لازم نيست، لازم نيست هر مطلب صحيحى را اينجا گفتن. شما آن مسائلى كه مربوط به وكالتتان است و آن مسيرى كه ملت ما دارد، روى آن مسير راه برويد ولو عقيدهتان اين است كه اين مسيرى كه ملت رفته، خلاف صلاحش است. خوب باشد، ملت مىخواهد اينطور بكند، به من و شما چكار دارد؟ خلاف صلاحش را مىخواهد انجام بدهد. ملت رأى داده و رايى كه داد، متبع است. در همه دنيا رأى اكثريت آن هم يك همچو اكثريتى، آن هم يك فرياد چند ماهه و چند ساله ملت، آن هم اين مصيبتهائى كه ملت ما در راه اين مقصد كشيدهاند انصاف نيست كه حالا شما بيائيد يك مطلب بگوئيد كه بر خلاف مسير است ،يعنى انصاف نيست كه نمى شود،پيش هم نمىرود، اگر چنانچه يك چيزى هم گفته بشود، پيش نمىرود براى اينكه اولا مخالف با وضع وكالت شما هست و شما وكيل نيستيد از طرف ملت براى هر چيزى و ثانياً بر خلاف مصلحت مملكت است، بر خلاف مصلحت ملت است، بر خلاف مصلحت خود آقايان است.
اسلام مترقى ترين مكتب هاست
و من از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه آقايان انشاءالله با سلامت و موفقيت اين راه را طى بكنند و يك قانونى كه مطابق با اسلام و مترقى و همه چيزش تمام باشد، و ما اسلام را مترقى ترين مكتبها دانيم و هر مكتبى هر چه مىخواهد بگويد، بگويد. ما اسلام را مكتب مترقى مى دانيم و شما فرض كنيد كه مكتب مترقى نيست، ما اين را مىخواهيم. ما اين را مىخواهيم. مترقى اسمش را مىگذاريد، بگذاريد، غير مترقى هم اسمش را مىگذاريد، بگذاريد، ما را وحشى هم بدانيد، بدانيد. ما اين را مىخواهيم. ملت ما هم اين را مىخواهند و من معذرت مى خواهم از آقايان كه در اين هواى گرم تشريف آوردند. مويد باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:23 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 248
تاريخ: 27/5/58
فرمان امام خمينى به دولت، ارتش و ژاندارمرى در رابطه با غائله پاوه
بسم الله الرحمن الرحيم
از اطراف ايران گروههاى مختلف ارتش و پاسداران و مردم غيرتمند تقاضا كردهاند كه من دستور بدهم به سوى پاوه رفته و غائله را ختم كنند، من از آنان تشكر مىكنم و به دولت و ارتش و ژاندارمرى اخطار مىكنم اگر با توپها، تانكها، قواى مجهز تا 24 ساعت ديگر حركت به سوى پاوه نشود، من همه را مسؤول مىدانم. من به عنوان ريسات كل قوا به رئيس ستاد ارتش دستور ميدهم كه فوراً با تجهيز كامل عازم منطقه شوند و به تمام پادگانهاى ارتش و ژاندارمرى دستور مىدهم كه بى انتظار دستور ديگر و بدون فوت وقت با تمام تجهيزات به سوى پاوه حركت كنند و به دولت دستور مىدهم وسائل حركت پاسداران را فوراً فراهم كند. تا دستور ثانوى، من اين كشتار وحشيانه را قواى انتظامى مىدانم و در صورتى كه تخلف از اين دستور نمايند، با آنان عمل انقلابى مىكنم. مكرر از منطقه اطلاع دهند كه دولت و ارتش كارى انجام ندادهاند. من اگر تا 24 ساعت ديگر عمل مثبت انجام نگيرد، سران ارتش و ژاندارمرى رامسؤول مىدانم.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:23 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 249
تاريخ: 27/5/58
فرمان امام خمينى به رئيس ستاد ارتش، ژاندارمرى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
به رئيس ستاد ارتش و رياست كل ژاندارمرى جمهورى اسلامى و رئيس پاسداران انقلاب اكيداً دستور مىدهم كه به نيروهاى اعزامى به منطقه كردستان دستور دهند كه اشرار و مهاجمين را كه در حال فرار هستند تعقيب نمايند و آنان را دستگير نموده و با فوريت به محاكم صالحه تسليم كنند و تمام مرزهاى منطقه را با فوريت ببندند كه اشرار به خارج نگريزند و اكيدا دستور مىدهم كه سران و اشرار را با كمال قدرت دستگير نموده و تسليم نمايند. اهمال در اين امر،تخلف از وطيفه و مورد مواخذه شديد خواهد شد.
والسلام عليكم ورحمة الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 250
تاريخ: 27/5/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
ضرورت تشكيل حزب مستضعفين
بسم الله الرحمن الرحيم
من از ملتها ودولتهائى كه در اين نداى اسلامى با ما موافقت كردند و لبيك به نداى اسلام دادند تشكر مى كنيم و سلامت و تأييد همه را از خداوند تعالى خواستاريم.
روز قدس يك روز اسلامى است و يك بسيج عمومى اسلامى بود و اميدوارم كه اين امر، مقدمه باشد از براى يك حزب مستضعفين بر تمام دنيا و من اميدوارم كه يك حزب به اسم حزب مستضعفين در تمام دنيا بوجود بيايد و همه مستضعفين با هم در اين حزب شركت كنند و مشكلاتى كه سر راه مستضعفين است از ميان بردارند و قيام در مقابل مستكبرين و چپاولگران شرق و غرب كنند و ديگر اجازه ندهند كه مستكبرين بر مستضعفين عالم ظلم كنند، و نداى اسلام را و وعده اسلام را كه حكومت مستضعفين بر مستكبرين است، و وراثت ارض براى مستضعفين است متحقق كنند. تاكنون مستضعفين متفرق بودند و با تفرقه، كارى انجام نمى گيرد. اكنون كه نمونهاى از پيوند مستضعفين در بلاد مسلمين تحقق پيدا كرد، اين نمونه بايد به يك سطح وسيعترى در تمام قشرهاى انسانهاى تاريخ تحقق پيدا كند به اسم حزب مستضعفين كه همان حزب الله است و موافق اراده خداى تبارك و تعالى است كه مستضعفين وارث ارض بايد بشوند.
ما از جميع مستضعفين عالم دعوت مىكنيم كه با هم در حزب مستضعفين وارد بشوند و مشكلات خودشان را با دستجمع و اراده مصمم عمومى رفع كنند و هر مسألهاى كه در هر جا و در هر ملتى پيش مىآيد، بوسيله حزب مستضعفين رفع بشود.
ما مكرر گفتهايم كه اسرائيل اين جرثومه فساد، اكتفا به بيتالمقدس نخواهد كرد
من بايد با كمال تأسف عرض كنم كه يك اشتباه دولتها و ملتهاى اسلام و خصوصاً دولتها و ملتهاى عرب كردند و يك اشتباه هم در ايران، ما كرديم. اشتباهى كه همه مسلمين و خصوصاً ملتها و دولتهاى عرب كردند اين بود كه مهلت دادند كه اسرائيل به، اغراض شخصيه دولتها مانع شد از اينكه صداى اسرائيل را در همان اول خفه كنند و نگذارند قدرت پيدا بكند و معالاسف به نصيحتهاى ما كه در طول بيست سال يا قدرى كمتر فرياد زديم و آنها را دعوت كرديم به اتحادبر ضد
صحيفه نور ج 8 صفحه 251
اسرائيل، اغراض مانع شد از اينكه اجابت كنند. مهلت دادند تا اينكه مطلب به اينجا رسيد كه الان دست تعدى او دراز شده است و جنوب لبنان را به آتش مىكشد و فلسطين را مىخواهد عقب بزند و ما گفتهايم مكرر كه اسرائيل اين جرثومه فساد اكتفا به قدس، اكتفا به بيتالمقدس نخواهد كرد و اگر مهلت داده شود، تمام دول اسلامى در معرض خطر است. اشتباه سابق بايد جبران بشود به اتحاد مسلمين و تشكيل حزب مستضعفين بر ضد مستكبرين كه در رأس آنها آمريكاى جانى است و نوكر بسيار فاسد او كه اسرائيل است. اين اشتباه دول اسلامى و اعراب خصوصاً بود و بايد جبران كنند اين اشتباه را و در پيشگاه خداى تبارك و تعالى توبه كنند.
ما نمىخواهيم در خارج از كشور وجاهت پيدا كنيم، ما مىخواهيم به امر خدا عمل كنيم
و اما اشتباهى كه ما كرديم اين بود كه به طور انقلابى عمل نكرديم و مهلت داديم به اين قشرهاى فاسد، و دولت انقلابى و ارتش انقلابى و پاسداران انقلابى، هيچ يك از اينها عمل انقلابى نكردند و انقلابى نبودند. اگر ما از اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم، به طور انقلابى عمل كرده بوديم، قلم تمام مطبوعات را شكسته بوديم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطيل كرده بوديم و رؤساى آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزبهاى فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و رؤساى آنها را به سزاى خودشان رسانده بوديم و چوبههاى دار را در ميدانهاى بزرگ برپا كرده بوديم و مفسدين و فاسدين را درو كرده بوديم، اين زحمتها پيش نمىآمد.
من از پيشگاه خداى متعال و از پيشگاه ملت عزيز عذر مىخواهم، خطاى خودمان را عذر مىخواهم. ما مردم انقلابى نبوديم، دولت ما انقلابى نيست، ارتش ما انقلابى نيست، ژاندارمرى ما انقلابى نيست، شهربانى ما انقلابى نيست، پاسداران ما هم انقلابى نيستند، من هم انقلابى نيستم. اگر ما انقلابى بوديم، اجازه نمىداديم اينها اظهار وجود كنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مىكرديم. تمام جبههها را ممنوع اعلام مىكرديم، يك حزب و آن حزب الله حزب مستضعفين، و من توبه مىكنم از اين اشتباهى كه كردم و من اعلام مىكنم به اين قشرهاى فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاى خودشان ننشينند ما به طور انقلابى با آنها عمل مىكنيم. مولاى ما اميرالمؤمنين سلامالله عليه آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آن كه در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آنطور و در رحم و مروت آنطور و با مستضعفين آنطور بود، با مستكبرين و با كسانى كه توطئه مىكنند - شمشير را - مىكشت هفتصد نفر را در يك روز (چنانچه نقل مىكنند) از يهود بنىقريضه كه نظير اسرائيل بود و اينها از نسل آنها شايد باشند، از دم شمشير گذراند.
خداى تبارك و تعالى در موضع عفو و رحمت، رحيم است و در موضع انتقام، انتقامجو، امام مسلمين هم اينطور بود، در موقع رحمت، رحمت، و در موقع انتقام، انتقام. ما نمىترسيم از اينكه در روزنامههاى سابق، در روزنامههاى خارج از ايران براى ما چيزى بنويسند ما نمىخواهيم وجاهت در ايران در اسلام در خارج از كشور پيدا بكنيم، ما مىخواهيم به امر خدا عمل كنيم و خواهيم كرد.
صحيفه نور ج 8 صفحه 252
مىآيم تهران و رؤسائى كه مسامحه مىكنند، با آنها انقلابى عمل مىكنم
اشداء على الكفار رحماء بينهم اين توطئهگرها در صف كفار واقع هستند، اين توطئهگرها در كردستان و غير آن در صف كفار هستند. با آنها بايد باشدت رفتار كرد. دولت با شدت رفتار كند، ژاندارمرى با شدت رفتار كند، ارتش با شدت رفتار كند. اگر با شدت رفتار نكنند، ما با آنها با شدت رفتار مىكنيم. ما با خود همينها اگر مسامحه بكنند، با شدت رفتار مىكنيم. مسامحه حدودى دارد، جلب وجاهت حدودى دارد. مصالح مسلمين را نمىگذارند به اين امور از بين برود. دادستان انقلاب موظف است مجلاتى كه بر ضد مسير ملت است و توطئهگر است تمام را توقيف كند و نويسندگان آنها را دعوت كند به دادگاه و محاكمه كند. موظف است كسانى كه توطئه مىكنند و اسم حزب روى خودشان مىگذارند، رؤساى آنها را بخواهد و آنها را محاكمه كند. ما باز تا چندى مهلت مىدهيم به اين قشرهاى فاسد و اين اعلام آخر است و اگر چنانچه در كار خودشان تعديل نكنند و به ملت برنگردند و دست از توطئهها برندارند، خدا مىداند انقلابى عمل مىكنم. مىآيم تهران و رؤسائى كه مسامحه مىكنند، با آنها انقلابى عمل مىكنم. قشرهائى از ارتش كه اطاعت از بالاترها نمىكنند و امر آنها را اطاعت نمىكنند، بايد بدانند كه من با آنها اگر آمدم، انقلابى عمل مىكنم. عذرها را كنار بگذاريد، برويد فاسدها را سركوبى كنيد، برويد توطئهگرها را سركوبى كنيد، مسامحه نكنيد. دولت مسامحه نكند، ارتش مسامحه نكند، ژاندارمرى مسامحه نكند، پاسداران مسامحه نكنند.
از گذشتهها عبرت بگيريد و در مسير اسلام و ملت عمل كنيد
من باز از همه قشرهاى ملت، از همه روشنفكران، از همه احزاب، از همه دستجات و گروه (گروهها كه معالاسف تاكنون شايد دويست گروه پيدا شده باشد) تقاضا مىكنم كه مسيرتان، مسير ملت و مسير اسلام باشد، به ملت بپيونديد، صلاح شما در اين است كه به ملت بپيونديد. اگر خداى نخواسته اين نهضت عقب بزند، شماها هم فداى غلط كارى خودتان خواهيد شد لكن نهضت ما عقب نخواهد زد و نهضت ما به پيش مىرود و بايد ساير ملتها از نهضت ما عبرت بگيرند و حكومتها از حكومت سابق ما و از وضعى كه براى او پيش آمد، عبرت بگيرند. ملت افغانستان از ايران عبرت بگيرد و اين فاسدها را كه مردم را به خون و خاك مىكشند به سر جاى خودشان بنشانند. ارتش افغانستان به ملت بپيوندد، حكم اسلام است. ادارات دولتى افغانستان همانطورى كه ادارات ما به ملت پيوستند، به ملت بپيوندند، ژاندارمرى آنجا به ملت بپيوندد و اين فاسد را بيرون كند. ما اميدواريم كه با وحدت كلمه مسلمين، مسائل اسلام، مسائل فلسطين، مسائل افغانستان حل بشود. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و توفيق مسلمين را خواستارم و از خداى تبارك و تعالى خواهانم كه مستضعفين را بر مستكبرين غلبه بدهد و زمين را به آنها به ارث عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 253
تاريخ: 28/5/58
فرمان امام خمينى به كليه قواى انتظامى در مورد غائله سنندج
بسم الله الرحمن الرحيم
الساعه خبر رسيد كه در سنندج حزب دموكرات، ارتشىها و سازمانهاى آنان را محاصره كردهاند و اگر تا نيم ساعت ديگر كمك نرسد اسلحهها را مىبرند. و از مسجد سنندج به ما اطلاع دادهاند كه حزب دموكرات زنهاى ما را به گروگان بردهاند. اكيداً به كليه قواى انتظامى دستور مىدهم به پادگانهاى مراكز ابلاغ كنند كه با قدرت كافى به طرف سنندج حركت كنند و با شدت اشرار را سركوب نمايند. پاسداران انقلاب در هر محلى هستند به مقدار كافى به طرف سنندج و تمام كردستان با پل هوائى بسيج شوند و با شدت تمام، اشرار را سركوب نمايند.
تأخير ولو به قدر يك ساعت، تخلف از وظيفه و به شدت تعقيب مىشود. از ملت ايران مىخواهيم كه مراقب باشند هر يك از مأمورين تخلف كردند فوراً اطلاع دهند. من انتظار دارم كه تا نيم ساعت ديگر از قواى انتظامى به من خبر بسيج عمومى برسد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 254
تاريخ: 28/5/58
پيام امام خمينى در مورد غائله پاوه
بسم الله الرحمن الرحيم
پيرو مسائل پاوه، گروههاى بسيار زيادى از اطراف و اكناف كشور آمادگى خود را براى حركت به منطقه و سركوبى اشرار اعلام نمودند، من از مردم غيرتمند و برادران عزيزم تشكر و امر مىكنم پيرو مسأله سنندج كه به اطلاع رسيد و به قواى انتظاميه دستور بسيج فورى دادم، از قواى انتظامى اطلاع رسيد كه اقدام مؤثر و فورى شده است.
هم اكنون مطلع شدم كه اهالى دستجمعى پياده به طرف سنندج حركت كردهاند، ضمن تشكر فراوان از آنان تقاضا دارم به منازل خود مراجعت كنند. به قواى انتظاميه و سپاه پاسداران دستور اكيد دادهام كه غائله كردستان را ختم نموده و مردم شريف آن منطقه را از دست ضد انقلابيون نجات دهند و آن منطقه را از لوث اشرار خارج و داخل پاك نمايند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 255
تاريخ: 28/5/58
پيام امام خمينى به مناسبت افتتاح مجلس خبرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
اكنون كه با عنايت خداوند متعال و تأييد حضرت ولىالله اعظم اجلالله فرجه و بايمن و بركت، مجلس رسيدگى پيشنويس قانون اساسى كار خود را شروع مىكند، بجاست تذكراتى به ملت شريف و حضرات علماى عظام و ساير وكلاى محترم بدهم.
1- بر هيچ يك از آنان كه از انقلاب اسلامى ايران اطلاع دارند، پوشيده نيست كه انگيزه اين انقلاب و رمز پيروزى آن اسلام بوده و ملت ما در سراسر كشور از مركز تا دور افتادهترين شهرها و قراء و قصبات با اهداء خون و فرياد الله اكبر جمهورى اسلامى را خواستار شدند و در رفراندم بيسابقه و اعجابآور، با اكثريت قريب به اتفاق به جمهورى اسلامى رأى دادند و دولتهاى اسلامى و غير اسلامى، رژيم و دولت ايران را به عنوان جمهورى اسلامى به رسميت شناختند.
2- با توجه به مراتب فوق، قانون اساسى و ساير قوانين در اين جمهورى بايد صد در صد بر اساس اسلام باشد و اگر يك ماده هم بر خلاف احكام اسلام باشد، تخلف از جمهورى و آراء اكثريت قريب به اتفاق ملت است. بر اين اساس هر رأى يا طرحى كه از طرف يك يا چند نماينده به مجلس داده شود كه مخالف اسلام باشد، مردود و مخالف مسير ملت و جمهورى اسلامى است و اصولاً نمايندگانى كه بر اين اساس انتخاب شده باشند، وكالت آنان محدود به حدود جمهورى اسلامى است و اظهار نظر و رسيدگى به پيشنهادهاى مخالف اسلام يا مخالف نظام جمهورى، خروج از حدود وكالت آنهاست.
3- تشخيص مخالفت و موافقت با احكام اسلام منحصراً در صلاحيت فقهاء عظام است كه الحمدلله گروهى از آنان در مجلس وجود دارند و چون اين يك امر تخصصى است، دخالت وكلاى محترم ديگر در اين اجتهاد و تشخيص احكام شرعى از كتاب و سنت، دخالت در تخصص ديگران بدون داشتن صلاحيت و تخصص لازم است. البته در ميان نمايندگان، افراد فاضل و لايقى هستند كه در رشتههاى حقوقى و ادارى و سياسى تخصص دارند و صاحبنظرند كه از تخصصشان در همين جهات قوانين استفاده مىشود و در صورت اختلاف متخصصان، نظر اكثريت متخصصان معتبر است.
4- من با كمال تأكيد توصيه مىكنم كه اگر بعضى از وكلاى مجلس تمايل به مكاتب غرب يا شرق داشته يا تحت تأثير افكار انحرافى باشند، تمايل خودشان را در قانون اساسى جمهورى اسلامى
صحيفه نور ج 8 صفحه 256
دخالت ندهند و مسير انحرافى خود را از اين قانون جدا كنند، زيرا صلاح و سعادت ملت ما در دورى از چنين مكتبهائى است كه در محيط خودشان هم عقب زده شده و رو به شكست و زوال است.
از گفتهها و نوشتههاى بعضى از جناحها به دست مىآيد افرادى كه صلاحيت تشخيص احكام و معارف اسلامى را ندارند، تحت تأثير مكتب انحرافى، آيات قرآن كريم و متون احاديث را به ميل خود تفسير كرده و با آن مكتبها تطبيق مىنمايند و توجه ندارند كه مدارك فقه اسلامى بر اساسى مبتنى است كه محتاج به درس و بحث و تحقيق طولانى است و با آن استدلالهاى مضحك و سطحى بدون توجه به ادله، معارض و بررسى همه جانبه معارف بلند پايه و عميق اسلامى را نمىتوان به دست آورد و من انتظار دارم محيط مجلس خبرگان از چنين رويهاى به دور باشد.
5- علماى اسلام حاضر در مجلس اگر مادهاى از پيشنويس قانون اساسى و يا پيشنهادهاى وارده را مخالفت با اسلام ديدند، لازم است با صراحت اعلام دارند و از جنجال روزنامه و نويسندگان غربزده نهراسند، كه اينان خود را شكست خورده مىبينند و از مناقشات و خردهگيرىها دست بردار نيستند.
6- نمايندگان محترم مجلس خبرگان بايد همه مساعى خويش را به كار برند تا قانون اساسى جامع و داراى خصوصيات زير باشد:
الف - حفظ و حمايت حقوق و مصالح تمام قشرهاى ملت دور از تبعيضهاى ناروا.
ب - پيش بينى نيازها، منافع نسلهاى آينده آنگونه كه مد نظر شارع مقدس در معارف ابدى اسلام است.
ج - صراحت و روشنى مفاهيم قانون به نحوى كه امكان تفسير و تأويل غلط در مسير هوسهاى ديكتاتورها و خودپرستان تاريخ در آن نباشد. د - صلاحيت نمونه و راهنما قرار گرفتن براى نهضتهاى اسلامى ديگر كه با الهام از انقلاب اسلامى ايران در صدد ايجاد جامعه اسلامى بر مىآيند.
در خاتمه از خداوند متعال، توفيق و تأييد همگان را خواستارم و اميدوارم به بركت تلاش آقايان، قانون اساسى واقعاً اسلامى و مترقى به تصويب برسد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 257
تاريخ: 29/5/58
پيام امام خمينى به مردم كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
اهالى محترم كردستان! دوستان معظم من! پس از پيروزى انقلاب و اعلام جمهورى اسلامى، گروههايى كه با اسلام دشمن هستند و از وابستگان اجانب مىباشند شروع به فعاليت بر ضد نهضت اسلامى و بر ضد جمهورى اسلامى نمودند حتى بعضى از آنها علنى مخالفت كرده و رفراندم را تحريم نمودند و شما برادران ديديد كه حزب دموكرات كردستان وابستگى مستقيم با امريكا و صهيونيزم دارد. در آستانه تشكيل مجلس خبرگان و پس از راهپيمائى عظيم مسلمين براى قدس، سر كردگان خائن اين حزب، جوانان را اغفال نموده و به برادر كشى كشاندند. برادران مسلمان من! شما به تبليغات فريبنده اين مخالفين اسلام كه مىخواهند كشور مسلمان ما را به كفر بكشند گوش ندهيد و نگذاريد جوانان عزيز به دام اين منحرفين بيفتند. من از اهالى محترم كردستان تشكر وافر مىكنم كه به تعهد انسانى و اسلامى خود باقى هستند و از آنان تقاضا مىكنم كه از قواى انتظامى اسلامى پشتيبانى كنند و سران اين حزب و مفسدين را در اين منطقه بگيرند و تحويل مأمورين دهند و بدانند كه با اين عمل رضاى خداوند تعالى و پيغمبر عظيمالشأن اسلام را به دست آورده است. حزب دموكرات كردستان غير رسمى و غير قانونى اعلام شد و چون حزب شيطان است بايد تمام اهالى كردستان به وظيفه شرعيه عمل و جوانان خود را از عضويت در اين حزب منحل ممنوع نمايند و با قاطعيت تمام از توطئه اين جنايتكاران جلوگيرى و مخفى گاههاى سران آنان را به دولت و ارتش اسلامى معرفى كنند. اميد است اين عمل شما موجب قبولى عبادات در درگاه حق تعالى بشود. در خاتمه تأكيد مىكنم كه اسلام تنها پناهگاه همه ماست و در زير پرچم پرافتخار آن، همه گروهها به حقوق خود مىرسند. عوامل اجانب كه منافع خود و اربابانشان را در خطر مىبينند براى تحريك برادران اهل سنت و دامن زدن به برادر كشى، قضيه شيعه و سنى را طرح نموده و مىخواهند با شيطنت بين برادران اختلاف ايجاد كنند. در جمهورى اسلامى، همه برادران سنى و شيعه در كنار هم و با هم برادر و در حقوق مساوى هستند. هر كس خلاف اين را تبليغ كرد دشمن اسلام و ايران است و برادران كرد بايد اين تبليغات غير اسلامى را در نطفه خفه كنند. از خداوند تعالى وحدت كلمه مسلمين و نابودى منافقين را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 258
تاريخ: 29/5/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران از انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
من از سپاه راضى هستم و به هيچ وجه نظرم از شما بر نمى گردد. اگر سپاه نبود، كشور هم نبود. من سپاه پاسداران را بسيار عزيز و گرامى مىدارم. چشم من به شماست. شما هيچ سابقهاى جز سابقه اسلامى نداريد. سلام مرا به همه برسانيد. من از همه شما متشكرم. من به همه دعا كنم. اوضاع انشاءالله به تدريج درست مىشود، نارضايتىها رفع مىشود. خطر مملكت را تهديد نمىكند، زحمت ما را فراوان مىكند. آنها را سركوب مىكنيم. بايد بيشتر كار كرد، بايد بيدار بود. اوضاع مملكت خوب مىشود و اينطور نمىماند. به دولت دستور مىدهم صريحاً به كارهاى شما رسيدگى كند و بودجهتان را هر چه زودتر بپردازد. خداوند همه شما را تأييد كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:24 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 259
تاريخ: 31/5/58
فرمان امام خمينى به آيتالله صدوقى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى صدوقى دامت افاضاته
پس از اهداء سلام و تحيت، در اين موقع حساس كه لازم است مسائل اجتماعى و سياسى اسلام گوشزد ملت شود مقتضى است جنابعالى در يزد اقامه نماز جمعه نموده و مردم را به وظايف شرعى و ملى آنان آشنا فرمائيد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و مسلمين را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:25 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 260
تاريخ: 31/5/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيتالله العظمى گلپايگانى
بسمه تعالى
حضرت آيتالله آقاى حاج سيد محمد رضا گلپايگانى دامت بركاته - مشهد مقدس
تلگراف شريف و اصل و موجب تشكر شد. خائنان و استفاده جويان از مال ملت كه خود و اربابانشان را در خطر مىبينند به تلاش افتاده كه به خيال خود با سلب آرامش و ايجاد فجيعه و كشتار مسلمين منطقه مانع از پيشرفت سياسى و اجتماعى كشور شوند غافل از آنكه ملت به خواست خداوند متعال آنچنان با هوشيارى بپاخاسته و آماده سركوبى آنان است كه اگر جلوگيرى و تقاضاى صبر نشود، با بسيج عمومى ريشه فساد را قطع و به زندگى خائنانه آنان خاتمه مىدهد. از جنابعالى در تحت قبه مطهر ثامنالائمه عليهالسلام اميد دعا براى اسلام و مسلمين دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:25 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 261
تاريخ: 31/5/58
پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با مسأله كردستان
بسم الله المنتقم
از مقام رهبرى انقلاب و فرماندهى كل قوا اخطار كنم:
1- اينجانب پشتيبانى خود را از قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى ، شهربانى و پاسداران انقلاب اعلام مىكنم و اجازه نمىدهم قلم يا قدمى در تضعيف آنان به كار رود. متخلفين، مجرم و در صورت احساس توطئه در دادگاههاى انقلاب محاكمه انقلابى مىشوند و از اين تاريخ هيچ كس و هيچ مقامى حق تضعيف آنان را ندارند.
2- افراد قواى انتظامى فوق بايد اطاعت از مافوق و حفظ سلسله مراتب را بكنند و در صورت تخلف مجرم شناخته مىشوند و با احساس توطئه دستور محاكمه در دادگاههاى صحرائى را مىدهم.
3- اعتصابات قواى انتظامى اكيداً ممنوع مىشود و در صورت تخلف مجرم شناخته شوند و محركين، ضد انقلاب شناخته مىشوند و در دادگاههاى انقلابى به كيفر انقلابى مىرسند و با احساس توطئه دستور دادگاههاى صحرائى نسبت به آنان را مىدهيم.
4- اكيداً دستور مىدهم كه قواى انتظامى بخصوص ارتش و پاسداران انقلاب هماهنگ باشند و تمام گروههاى پاسدار نيز هماهنگ باشند و در سركوبى اشرار و پاكسازى مناطق بخصوص كردستان و خوزستان همكارى كنند. متخلفين مجرم و محركين محاكمه انقلابى مىشوند.
5 - به اعضاى حزب دمكرات و كردهاى غيور و پاكدل كه از طرف سران توطئهگر اين احزاب و خيانتگران به اسلام و ملت اغفال شدهاند، اعلام مىشود در صورتى كه خائنان را رها كرده و به ملت و به اسلام بپيوندند و خود را به پادگانها و مقامات انتظامى معرفى كرده سلاح خودشان را تحويل دهند، مورد عفو واقع مىشوند و اگر سران خائن را دستگير و تحويل دهند پاداشى بزرگ به آنان مىدهم و در صورتى كه به مخالفت با ملت و دولت پايدارى كنند به سزاى اعمال ضد اسلامى خود مىرسند و با شدت با آنان عمل مىشود.
6- به مردم شريف كردستان اعلام مىكنم كه شما را برادر و برابر خود مىدانيم و از حقوق برابر با سايرين، برادران ايرانىتان در هر كجا باشيد برخوردار خواهيد شد و در جمهورى اسلامى هيچ فرقى بين ترك، كرد و لر و عرب و فارس و بلوچ نمىباشد.
صحيفه نور ج 8 صفحه 262
7- به مدير عامل شركت نفت دستور دادهام كه با مذاكره با دولت پول يك روز نفت را به كردستان اختصاص دهد و دولت موظف است در اسرع وقت، در عرض يك هفته اين امر را انجام دهد و برادران عزيز كرد ما كه مورد هجوم اشرار قرار گرفتهاند مورد توجه قرار دهد و نسبت به ساير استانها نيز اقدام مىشود. 8- از ملت رزمنده و شريف ايران بايد تشكر كنم كه باكمال صداقت و شجاعت آمادگى خود را براى سركوبى اشرار و حفظ سرحدات كشور اعلام داشتند و به پشتيبانى از قواى انتظامى برخاستند. پاسداران و ساير قواى انتظامى امروز از اسلام و در مسير اسلام هستند و پشتيبانى از آنان وظيفه شرعى و ملى همگى ماست .
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:25 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 263
تاريخ: 1/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگراف آيتالله قمى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى قمى دامت بركاته مشهد - مقدس
تلگراف شريف و اصل و موجب تشكر گرديد. از خداوند متعال توفيق سركوبى اشرار و قطع ايادى خيانتكاران را مسئلت مىنمايم. ملت شريف ايران با تصميم قاطع رشته حيات توطئه گران و وابستگان به اجانب را قطع و پرچم پر افتخار اسلام را افراشته و جمهورى عدل اسلامى را به ثمرههاى شيرين آن مىرساند. از خداوند تعالى اميد دعاى خير شما را در جوار مولا ثامنالحجج دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 10:25 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 264
تاريخ 2/6/58
بيانات امام خمينى به مناسبت عيد سعيد فطر
اشاره به جهات گسترده سياسى - اقتصادى اسلام و اظهار تأسف از غفلت مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
عيد سعيد فطر را به همه مسلمين در مشارق ارض و مغارب ارض تبريك عرض مىكنم. اميد است خداى تبارك و تعالى عبادات مسلمين را در اين ماه بزرگ قبول فرمايد و عيد را مبارك فرمايد. اسلام دين سياست است، دينى است كه در احكام او، در مواقف او سياست بوضوح ديده مىشود. در هر روز اجتماعات در تمام مساجد كشورهاى اسلامى از شهرستانها گرفته است تا دهات و قراء و قصبات، روزى چند مرتبه اجتماع براى جماعت و براى اينكه مسلمين در هر بلدى، در هر قصبهاى از احوال خودشان مطلع بشوند، از احوال مستضعفين اطلاع پيدا كنند و در هر هفته يك اجتماع بزرگ از همه در يك محل و نماز جمعه كه مشتمل دو خطبه است كه در آن خطبتين بايد مسائل روز، احتياجات كشور، احتياجات منطقه و جهات سياسى، جهات اجتماعى، جهات اقتصادى طرح بشود و مردم مطلع بشوند بر اين مسائل و در هر سال دو عيد كه در آن دو عيد مجتمع بشوند و دو خطبه در آن دو عيد در نماز هست. در نماز عيد دو خطبه هست كه آن دو خطبه هم بايد بعد از حمد و بعد از صلوات بر پيغمبر اكرم و ائمه عليهمالسلام، جهات سياسى، جهات اجتماعى، جهات اقتصادى ،احتياجاتى كه كشور دارد، احتياجاتى كه منطقه دارد در آنها طرح بشود و خطبا مردم را آگاه كنند از مسائل. و از همه بالاتر در هر سال يك مرتبه اجتماع در حج كه از همه بلاد اسلامى اشخاصى كه مستطيع هستند واجب شده است بر آنها كه مجتمع بشوند و بايد در آنجا مسائل اسلام در آن مواقفى كه در حج هست، در عرفات، بخصوص در منا و بعد در خود مكه مكرمه و بعد در حرم رسول اكرم اين مواقفى كه در آنجا هست، در آنجا مردم مطلع بشوند از اوضاع مملكت و از اوضاع تمام كشورهاى اسلامى و در آنجا بالحقيقه يك مجلس عالى است و يك اجتماع عالى براى بررسى تمام اوضاع تمام كشورهاى اسلامى. پس مطلب اين است هر روز در محلهها اجتماع و رسيدگى به اوضاع شهر و محله، در هر هفته اجتماع بزرگ در شهرها و در جاهايى كه شرايط نماز محقق است براى بررسى اوضاع شهرستان و بالاتر، اوضاع تمام كشور و در هر سال باز دو اجتماع بزرگ براى بررسى به اوضاع كشورها و در هر سال يك اجتماع بسيار بزرگ از تمام ممالك اسلامى براى حج و آن مواقفى كه در حج هست، اجتماعات در آنجا براى رسيدگى به اوضاع تمام كشورهاى اسلامى. تمام اينها مسائل سياسى هست و
صحيفه نور ج 8 صفحه 265
مسائلى است كه بايد مسلمين به آن توجه داشته باشند و معالاسف غفلت از اين مسائل هست، غفلت از اين مسائل شده است. اجتماعات مىشود و از اجتماعات نتيجه گرفته نمى شود. مجتمع شوند مسلمين در مكه مكرمه و در مواقف لكن مثل اينكه از هم جدا هستند و غريبه هستند. اجتماعات مىشود در بلاد، نمازهاى جمعه، نماز عيد لكن افراد مثل اينكه با هم وحدت كلمه ندارند. اسلام دعوت كرده است مردم را به اين اجتماعات براى مقصدهاى بزرگ، مقصدهاى عالى دارد اسلام در اين اجتماعات.
نظرى بر مسائل مطروحه در سوره مباركه جمعه
در روز جمعه كه اجتماعات مىشود، دو سوره انتخاب شده است و امام را دعوت كردهاند كه آن دو سوره را بخواند، در ركعت اول سوره جمعه و در ركعت دوم سوره منافقين. در سوره جمعه راجع به بعثت رسول اكرم و سر بعثت رسول اكرم ذكر مىفرمايد كه پيغمبر اكرم مبعوث شدهاند از براى اينكه: ويزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه بعثت براى اين است كه مردم را تزكيه كنند. مقدم بر تعليم حكمت و تعليم كتاب، تزكيه را ذكر فرموده است كه آيات را بر آنها بخواند تا آنكه آنها تزكيه بشوند و تعليم بكند كتاب را بر آنها و حكمت را بر آنها عرضه بدارد و تعليم كند آنها را. در سوره جمعه سر بعثت رسول اكرم را ذكر مىفرمايد. سر بعثت رسول اكرم تزكيه امت است و تعليم و تربيت امت، آن هم تعليم، تمام قشرهاى تعليم كه كتاب و حكمت تمام قشرهاى تعليمات را واجد است. بعد از آنكه تعليم و تربيت را ذكر كرده است، ذكر علماء سوء را فرمايد، آنهايى كه علم را آموختهاند لكن عمل به آن علم نمى كنند و با بدترين وجه از آنها اسم برده است: مثل الذين حملو التوريه ثم لم يحملوها كمثل الحمار يحمل اسفارا مثل آنها كه عالم شدهاند لكن علم در آنها اثر خودش را نگذاشته است مثل الاغى مىماند كه بارش كتاب باشد. وقتى كه علم در انسان تأثير نكند و انسان را انسان نكند اين حمل كتاب، چه درها باشد و چه در پشت باشد مثل اينها، مثل آن اشخاص است، مثل حيوانى هست، مثل الاغى هست كه كتاب به دوش او باشد. همانطور كه كتاب براى آن حيوان هيچ فايده ندارد، اين علمى كه دنبالش تعهد نباشد، دنبالش عمل نباشد، دنبالش رشد فكرى نباشد، دنبالش هدايت مردم نباشد، اين نظير همان است كه به دوشش كتاب باشد بلكه به دوش يك حيوان و يك الاغ كتاب باشد. در اينجا اين را ذكر مىفرمايد براى تذكر به مردم به اينكه عالم سوء را از عالم غير سوء تميز بدهند و براى تذكر به عالم كه تكليف خودش را بفهمد. البته نكاتى ديگر هم در سوره اول هست كه من ديگر وقت اين كار را ندارم.
شناخت چهره منافقين از طريق عملكرد رسواى آنان
در سوره دوم منافقين ذكر فرمايد و كيفيت منافقين را كه اينها پيش تو اظهار ديانت مىكنند، اظهار اسلام مىكنند لكن دروغ مىگويند، اينها مسلم نيستند، اينها منافق هستند و منافقين را هم به بدترين وجه ذكر مىفرمايد كه مردم آنها را بشناسند. ما قبلاً تذكرات داديم براى اينكه منافقين را از
صحيفه نور ج 8 صفحه 266
غير منافقين مردم تشخيص بدهند. به مجرد اينكه كسى گفت كه من مسلم هستم و به مجرد اينكه كسى گفت من جمهورى اسلامى را قبول دارم، اين نمىشود باور كرد بايد اعمال آنها را ديد، بايد ديد اينها در اين جمهورى اسلامى چه تعهداتى دارند، چه كارى كردند براى مملكت خودشان، چه فكرى دارند. اينهايى كه اظهار اسلام مىكنند لكن مردم را در بلاد ايران به آتش مىكشيدند، خرمنهاى مردم را به آتش كشند، جوانهاى ما را در اطراف مىكشند، در كردستان عزيز آنقدر از جوانهاى ما را و از خود كردها را كشتهاند و اينها در عين حال گويند ما مسلم هستيم، قرآن مىفرمايد كه شماها منافق هستيد، شماها مسلم نيستند، شمايى كه قولتان غير عملتان است، حرفتان غير واقعيتتان هست، شما مسلم نيستيد، شما منافق هستيد، شما خواهيد مردم را گول بزنيد. شمايى كه الان در كردستان دست به خرابى زدهايد و معذلك مىگوئيد ما سنى هستيم و اهل سنت هستيم، شما اگر اهل سنت هستيد به حسب فتواى علماى بزرگ اهل سنت واجب است اطاعت كنيد او از اولىالامر، اولىالامر امروز دولت ما و ما هستيم، بر شما واجب است به حكم اسلام كه تبعيت كنيد و به حكم قرآن، به حسب رأى، علماى خودتان، به حسب رأى مشايخ خودتان. شما اگر چنانچه مسلم هستيد، چرا تبعيت از قرآن نمىكنيد؟ چرا به حسب آنطورى كه علماى شما استفاده از آيه شريفه اطيعواالله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم اطاعت نمىكنيد؟ شما در صورت مسلمان هستيد، در ظاهر اظهار اسلام مىكنيد، به حسب واقع مسلم نيستيد.
مردم كرد ما، كردستان عزيز ما، جوانهاى كرد ما اين ميزان در دستشان باشد كه منافق را از غير منافق بشناسند. آنهايى كه اظهار اسلام مىكنند و مسلمين را به آتش مىكشند، آنهايى كه اظهار اسلام مىكنند و مردم را به زحمت مىاندازند، مردم را به مضيقه مىاندازند، آنهايى كه اظهار اسلام مىكنند و بيمارستان را آتش مىزنند و مجروحها را سر مىبرند، اينها را بشناسيد، اينها مسلم نيستند، اينها منافق هستند، اينها اظهار اسلام امروز مىكنند براى اغفال شما، اغفال نشويد، توجه بكنيد كه اينها چه مردمى هستند. آنهايى كه در مقابل حكومت طاغوت كه جمهورى اسلام به همت مسلمين بر پا شد و رأى ندادند بر جمهورى اسلام و همان طاغوت را خواستند (رأى به جمهورى اسلامى ندادن يعنى ما طاغوت مىخواهيم) اينها منافق هستند، اينها مسلم نيستند، مسلم بايد به جمهورى اسلامى رأى بدهد، مسلم بايد حكومت عدل اسلامى را بپذيرد. آنهايى كه تحريم كردند رأى دادن بر جمهورى اسلامى را، منافق هستند مسلم نيستند. آنهائى كه صندوقها را آتش زدند، آنهايى كه مانع شدند از اينكه مردم رأى بدهند، آنها مسلم نيستند ما با آنها عمل خواهيم كرد به طورى كه با غير مسلمين عمل مىكنيم، با منافقين عمل مىكنيم و آنها را سركوب مىكنيم.
هشدار به ملت ايران در مطالعه اعمال منافقين و سركوب جدى اين جرثومههاى فساد
ما تاكنون براى اينكه به مردم عالم بفهمانيم و بفهمند مردم كه ما با چه اشخاص مقابله داريم، ما آزادى داديم به آنها، آزادى مطلق كه در ظرف اين چند ماه قريب دويست حزب و گروه و زياد مطبوعات
صحيفه نور ج 8 صفحه 267
و مجلات و روز نامهها منتشر شد و هيچ كس جلوگيرى نكرد در عين حالى كه به همه مقدسات ما توهين كرديد، در عين حالى كه با حكومت آنطور رفتار كرديد و با اسلام آنطور رفتار كرديد در مطبوعاتتان، معذلك به شما تعرضى نشد تا آنكه فتنه را ديديم و فهميديم شما فتنهگر هستيد، شما منافقينى هستيد كه مىخواهيد فتنه بكنيد، منافقينى هستيد كه توطئه كرديد بر ضد اسلام، توطئه كرديد بر ضد كشور، توطئه كرديد بر ضد ملت، شما اشخاصى هستيد كه با سر حدات و با خارج روابط داريد، رفت و آمد شما كنترل است، اطلاع به ما دادند كه رفت و آمد داريد شما با اشخاصى كه در رژيم سابق بودند، با اشخاصى كه مىخواهند مملكت ما باز به حال اول برگردد. بعد از اينكه توطئه شما ثابت شد و مردم فهميدند شما چه اشخاصى هستيد، ديگر نمىتوانيم اجازه بدهيم آزادانه هر كار مىخواهيد بكنيد، شما را سركوب خواهيم كرد.
من به ملت عزيز كردستان، من به مردم بزرگ كردستان هشدار دهم كه توجه داشته باشند به اعمال اينها، مطالعه كنند در حال اينها. من به جوانهاى عزيز كردستان هشدار مىدهم كه اسلام پناهگاه همه ماست، اسلام براى شما همه چيز را فراهم مىكند و اينها تابع اجانب هستند و در حزب اينها اگر وارد شديد بيرون بياييد و به اينها اتصال پيدا نكنيد. من از آنها مىخواهم كه اين سران بسيار خبيث و اين سران خائن را خودشان بگيرند و تحويل بدهند. جوانهاى ما اغفال نشوند، اينها يك مشتى از اراذل هستند و يك مشتى اشخاص منافق هستند كه خداى تبارك و تعالى به اسم منافقين اينها را ذكر مىفرمايد و اوصافشان را در كتاب ذكر مىكند.
من به همه قشرهاى ملت هشدار مىدهم كه اينها در هر جا هستند و با هر صورتى كه هستند، از آنها احتراز كنند و در موقعى كه امر مىآيد و در موقعى كه خواهيم انشاءالله (اگر اينها دست از شيطنت بر ندارند) يك بسيجى فوق اين بسيجى كه سابق شد انجام بدهيم و تمام را پاكسازى بكنيم، بايد هوشيار باشند و مهيا. ملت ما مهيا باشند نگذارند كه اين جر ثومههاى فساد دوباره، مملكت ما را به حال اول برگردانند و رژيم شاهنشاهى را برگردانند يا بدتر از او، اگر بدترى باشد.
لزوم تأسيس حزب مستضعفين به منظور بر پا ساختن پرچم اسلام در سراسر دنيا
من از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم كه اين عيد را و همه اعياد را بر همه مسلمين مبارك كند و همه با هم در كنار هم در همه جا، در همه جاى عالم براى مصالح مسلمين اقدام كنند، براى گرفتارىهايى كه ما در افغانستان داريم و آنها هم گرفتار به دست همين طايفه هستند كه منافقين هستند، اظهار اسلام مىكنند لكن منافق هستند و همين طور در قدس و نقاط ديگر مثل لبنان، مثل فلسطين كه برادرهاى ما گرفتار هستند و ابر قدرتها با صهيونيسم موافقت مىكنند و آنها را به آتش مىكشند. مسلمين همه توجه داشته باشند و در روز دعا، دعا كنند به اينها و در روز عمل، عمل كنند و من اميدوارم كه ما بتوانيم پرچم اسلام را پرچم جمهورى اسلام را در همه جاى دنيا بر پا كنيم و اسلام كه حق همه است، از او تبعيت كنند، همه از او تبعيت كنند. و اين نكته را بايد تذكر بدهم كه ما گفتيم حزبى به نام
صحيفه نور ج 8 صفحه 268
حزب مستضعفين در همه دنيا، معنايش اين نبود كه حزبهاى صحيحى كه در ايران هست نباشد، حزبهاى منطقهاى عليحده است و حزب تمام مناطق و تمام جاها يك حزب ديگر است. اگر انشاءالله مسلمين موفق بشوند و يك همچو حزبى كه حزب مستضعفين است، براى همه جاها يك همچو حزبى را تأسيس كنند بسيار بموقع است لكن به معناى اين نيست كه در محل و در منطقهها حزب نباشد، خير، در منطقه احزاب هستند و آزاد هم هستند مادام كه توطئه معلوم نشده است.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:01 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 269
تاريخ: 2/6/58
بيانات امام خمينى خطاب به امت مسلمان ايران
اسلام در تمامى اعصار با خون شهدا و اولياء خدا رشد يافته است
بسم الله الرحمن الرحيم
عيد سعيد فطر بر همه مسلمين مبارك باد و عيدهاى سعيد مبارك باد. سال سابق، عيد فطر ما عيد خون بود، مبارك و امسال هم براى برادران كرد ما عيد خون است و مبارك. اسلام با خون رشد پيدا كرد. دينهاى بزرگ پيامبران سابق و دين بسيار بزرگ اسلام در عين حالى كه يك دستشان به كتابهاى آسمانى و براى هدايت مردم، دست ديگر به اسلحهها بود. ابراهيم خليل سلام الله عليه با يك دست صحف را داشت و با دست ديگر تبر براى سركوبى بتها. موسى كليم سلام الله عليه با يك دست تورات را داشت و با دست ديگر تبر براى سركوبى بتها. كه فرعونيان را به خاك مذلت كشاند، عصايى كه اژدها بود، عصايى كه خيانتكاران را مىبلعيد. پيغمبر بزرگ اسلام با يك يك دست قرآن را داشت و با دست ديگر شمشير، شمشير براى سركوبى خيانتكاران و قرآن براى هدايت. آنها كه قابل هدايت بودند، قرآن راهنماى آنها بود و آنهايى كه هدايت نمىشدند و توطئهگر بودند، شمشير بر سر آنها.
ما در عيد فطر سابق كه عيد خون بود و در اين عيد هم كه باز عيد خون است هراسى از خون نداريم. اسلام دين خون است براى فجار و دين هدايت است براى مردم ديگر. اولياء ما بى هراس خون دادند و بى هراس در جنگهاى خونين وارد بودند. اميرالمؤمنين سلام الله عليه آن موجود يگانه در عين حالى كه نهج البلاغه براى هدايت داشت، شمشير براى آنهائى كه توطئهگر بودند. ما خونها داديم و شهدا داديم. اسلام خون داد و شهدا داد. ما فرقهاى شكافته داديم مثل علىابن ابىطالب، علىابنالحسين و سرهاى بر نيزه رفته داديم مثل سيدالشهدا و اصحاب واعوان او. اسلام در تمام اعصار با خون و با شمشير و با اسلحه اسلام را پيش برد و نمايش پيدا كرد. ما از شهيد دادن باكى نداريم. در عيد فطر، ما سال قبل و در آن ايام شهدا داديم و در اين فطر، در اين ماه صيام هم شهدا داديم. از شهادت باكى نيست. اولياء ما هم شهيد شدند يا مسموم شدند يا مقتول . اولياء ما هم بعضى از آنها در حبس و بعضى از آنها در تبعيد بسر بردند. براى اسلام هر چه بدهيم كم داديم و جانهاى ما لايق نيست. بدخواهان ما گمان نكنند كه جوانهاى ما از مردن، از شهادت باكى دارند. شهادت ارثى است كه از اولياء ما به ما مىرسد. آنها بايد از مردن بترسند كه بعد از مرگ، موت را فنا مىدانند. ما كه بعد از موت را حيات بالاتر از اين حيات مىدانيم چه باكى داريم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:01 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 270
خائنها بايد بترسند. خادمهاى به اسلام خوفى ندارند. ارتش ما، ژاندارمرى ما، شهربانى ما، پاسداران ما خوفى ندارند. پاسداران ما را كه در پاوه و امثال آن سر بريدند به حيات جاودان رسيدند.
مدعيان دروغين دموكراسى و آزاديخواهى
ما هر چه خواستيم هدايت كنيم اين قشرهاى فاسد را، هر چه مهلت داديم كه هدايت بشوند، هر چه مهلت داديم كه به خود بيايند، هر چه مهلت داديم كه به مصالح كشور نظر كنند، هر چه آزادى داديم كه آزادى را براى ملت وسيله رشد ملت قرار بدهند، آزادى قلم داديم، آزادى بيان داديم، آزادى اجتماعات داديم، آزادى احزاب داديم كه اينها اگر درست مىگويند كه براى ملت كار مىكنند و دموكرات هستند، حكومت مردم بر مردم مىخواهند، اگر اينها حكومت مردم بر مردم مىخواهند، چرا نمىگذارند مردم سرنوشت خودشان را تعيين كنند؟ چرا با خرابكارىها نمىخواهند مردم حكومت خودشان را تعيين كنند؟ چرا با غائله آفرينى نمىگذارند كه ملت قانون اساسى خودش را به دست خبرگان خودش تعيين كند؟ اينها دموكرات نيستند، اينها جنايتكارانى هستند كه با اسم حزب دموكرات مىخواهند براى اربابان خودشان كار كنند.
ملت عزيز كردستان ما، بيدار باشند، از اعمال اينها بفهمند اينها مردم خائنى هستند و اينها منافق هستند. اينها اظهار مىكنند كه ما براى ملت مىخواهيم، براى مصالح ملت مىخواهيم عمل كنيم. اينها كه مىگويند براى مصالح ملت مىخواهيم عمل كنيم، چرا مصالح ملت را به باد مىدهند؟ چرا جوانهاى اين ملت را مىكشند؟ چرا بيمارستان را خراب مىكنند؟ چرا نمىگذارند اين ملت سرنوشت خودش را تعيين كند؟ اگر شما دمكرات هستيد، بگذاريد حكومت مردم بر مردم تحقق پيدا كند. شما دموكرات نيستيد، شما منافق هستيد، شما ديكتاتورهائى هستيد كه به صورت دموكرات بيرون آمديد و ادعا مىكنيد.
برادران كردستانى! به دامن اسلام باز گرديد
برادران كردستانى من! عزيزان من! كسانى كه گول خورديد از اين سران خود فروخته! برگرديد به اسلام. اسلام عفو دارد. اسلام براى همه است. اسلام باب رحمت است. برگرديد به دامن اسلام دست برداريد از اين حزبها، از اين گروههاى فاسد. اسلام با شما با عطوفت رفتار مىفرمايد و با خائنها با خشونت. خائنان را سركوب مىكند با شمشير، با اسلحه و به شما رحمت مىكند و با شما مدارا مىكند. باب رحمت باز است. باب عفو باز است. بياييد به باب رحمت حق، گول نخوريد از اين خائنان، از اين منافقان. ما انسان رزمنده مىخواهيم، ما جوانهاى حماسهجو مىخواهيم، ما روشنفكر نمىخواهيم معالاسف در مراكز هم يك آراء فاسد هست. اينها كه آزادى مىخواهند، اينها كه مىخواهند
صحيفه نور ج 8 صفحه 271
جوانهاى ما آزاد باشند قلمفرسايى كنند براى آزادى جوانهاى ما، چه آزادى را مىخواهند؟ مىخواهند جوانان ما آزاد بشوند، قمار خانهها باز باشد به طور آزاد، مشروبخانهها باز باشد به طور آزاد، عشرتخانهها باز باشد به طور آزاد، هروئينكشها - باز باشد - آزاد باشند، ترياككشها آزاد باشند، درياها آزاد باشند و درها باز براى جوانها. جوانهاى ما آزاد باشند و هر مفسدهاى را بخواهند عمل كنند، به هر فحشا كه مىخواهند كشيده شوند. اين چيزى است كه از غرب ديكته شده است. اين چيزى است كه مىخواهند جوانان ما كه مىشود در مقابل آنها بايستند، جوانان ما را بىخاصيت كنند. ما مىخواهيم جوانانمان را از ميكدهها به ميدان جنگ ببريم. ما مىخواهيم جوانانمان را از عشرتكدهها به ميدان جنگ ببريم ما مىخواهيم جوانانمان را از اين سينماهايى كه بود و جوانهاى ما را به فساد مىكشيد دستشان را بگيريم و به جاهايى ببريم كه براى ملت فايده داشته باشد. اين آزادى كه آقايان مىخواهند، آزادى است كه قدرتمندها ديكته كردهاند و نويسندگان ما يا غافلند و يا خائن. اين دمكرات مآبها كه مىگويند بايد آزاد باشد، به هيچ وجه نبايد جلوى هيچ چيز را گرفت، اينها الهام مىگيرند از ابرقدرتها، با آنها مىخواهند ما را غارت كنند و جوانهاى ما بىتفاوت باشند. جوانهايى كه در عشرتگاه هستند بىتفاوتند. جوانهايى كه مبتلا به مخدرات هستند، در امور كشورى بىتفاوتند. جوانهايى كه در مراكز فحشا بزرگ مىشوند نسبت به مسائل ممكلت كار ندارند. آن جوانها به مصالح مملكت كار دارند كه از اين مسائل دورند، در تحت تربيت اسلامى هستند. رئيس پاسدارها به من گفت جوانهاى ما شب، نماز شب مىخوانند و در قنوت فلان دعا، دعاى مفصل را مىخوانند. اينها مىتوانند مملكت نگه دارند. ما مىخواهيم مملكت حفظ كنيم. حفظ مملكت به آزادى كه شما مىگوييد نيست. باد مىدهد اين آزادى مملكت را، بر باد مىدهد. اين آزادى كه شما مىخواهيد، آزادى ديكته شده است براى اينكه مملكت را ببلعند و جوانى ما نداشته باشيم جواب بدهد. چنانچه ديديم كه عمل كردند و چه شد، چه مصيبتهايى به مملكت ما وارد شد، براى اينكه جوانهاى ما را به فساد كشيده بودند. ما مىخواهيم جوانانمان را از چوب وافور رها كنيم، مسلسل به دست آنها بدهيم. ما مىخواهيم جوانانمان را از پاى منقل و وافور رها كنيم و به ميدان جنگ ببريم. شما خواهيد كه ما آزاد بگذاريم تا جوانان ما فاسد بشوند و اربابان شما بهره بردارند.
بله، ما مرتجع هستيم، شما روشنفكر هستيد. شما روشنفكرها مىخواهيد كه ما به هزار و چهار صد سال قبل بر نگرديم. شما مىترسيد كه اگر ما جوانان را مثل هزار و چهار صد سال قبل تربيت كنيم كه با جمعيت كم دو امپراطورى بزرگ را به باد داد. ما مرتجع هستيم، شمايى كه مىخواهيد جوانان ما را به تعليمات غربى بكشيد، نه آن تعليماتى كه خودشان دارند، آن تعليماتى كه براى ممالك استعمارى دارند، شما روشنفكر هستيد! شما كه آزادى مىخواهيد، آزادى همه چيز، آزادى فحشا، همه آزادى ما را مىخواهيد، شما روشنفكر هستيد! آزادى كه جوانهاى ما را فاسد كند، آزادى كه راه را براى مستكبرين باز كند، آزادى كه ملت ما را تا آخر به بند مىكشد، شما اين آزادى را مىخواهيد و اين
صحيفه نور ج 8 صفحه 272
ديكتهاى است كه از خارج به شما شده است. شما حدود آزادى را، براى آن چيزى قائل نيستيد. شما بىبند و بارى را آزادى مىدانيد. شما فساد اخلاق را آزادى مىدانيد. شما فحشا را آزادى مىدانيد. ما شما را آزاد گذاشتيم و خودتان را به فحشا كشيديد، به بدتر از فحشا كشيديد، آبروى خودتان را برديد پيش ملت. ما شما را آزاد گذاشتيم و قلمهاى مسموم شما توطئهگران، مملكت ما را خواست به باد بدهد. با اسم دموكراتى، با اسم آزاديخواهى، با اسم روشنفكرى، با اسمهاى مختلف، خائنان در اين مملكت با دست باز شروع كردند به فعاليت و توطئه چينى. همين خائنها غائلههاى كردستان را بوجود آوردند و همين خائنها هستند كه براى توطئهگرها عزا مىگيرند. آنهايى كه جوانهاى ما را سر بريدند حرفى نيست. آنهايى كه جنايتكاران را قصاص مىكنند، برايشان نوحه مىگيرند. ما كه خواهيم مملكت خودمان را از دست جنايتكاران، از دست خيانتكاران، از دست چپاولگران نجات بدهيم، ما سلب آزادى كرديم! البته آزادى كه منتهى مىشود به فساد، آزاديى كه منتهى بشود به تباهى ملت، به تباهى كشور، آن آزادى را نمىتوانيم بدهيم. آن آزاديى است كه شما خواهيد، آن آزاديى كه منتهى بشود به تباهى ملت، به تباهى كشور، آن آزادى را نمىتوانيم بدهيم. آن آزاديى است كه شماها مىخواهد، آن آزاديى است كه مىخواهيد جوانهاى ما را بىتفاوت بار بياوريد هر چه هر جا بشود و هر كه هر كارى بكند، دولتهاى بزرگ تمام منافع ما را ببرند و آنها مشغول عشرت باشند. عشرتخانهها درست كردهاند، بارها درست كردند، سينماها درست كردند، دامن زدند به آن، مخلوط كردند جوانهاى زن و مرد را با هم و به فساد كشيدند هر دو را با اسم آزادى. مملكت ما را بردند و اينها كه آزاد بودند و به آزادى عمل كردند، بىتفاوت بودند. همين روشنفكرها هم بىتفاوت بودند، همين دموكراتها هم بىتفاوت بودند، همين احزاب هم بىتفاوت بودند. آنهايى كه مملكت ما را نجات دادند همين توده جمعيت است، همين دانشگاهىهاى عزيز هستند، همين طلاب علوم دينيه عزيز هستند، همين علماى بلادند، همين تجار و كسبه بلاد هستند، اين جوانها، همين كارگر است، همين كشاورز است. اينها مملكت ما را نجات دادند و اكنون شما با اسم آزادى و آزاديخواهى و دموكراسى و كذا مىخواهيد اين مردم را دوباره برگردانيد به حال اول و آنها را تحقير كنيد. آزاد بگذاريد تا اينها هر كارى مىخواهند بكنند و بعد از يك نسل ديگر يك انسان متعهد پيدا نشود در مملكت. اين آزادى را شما مىخواهيد و اين همان آزادى است كه به شما الهام كردهاند و شما از خارج الهام گرفتيد و ما آزادى وارداتى را قبول نمىكنيم. ما بايد اين ملت را حفظ كنيم. ما بايد اين جوانان را حفظ كنيم. ما بايد دست اين جوانها را از تباهىها بكشيم و قدرتمند كنيم. ما انسان رزمنده مىخواهيم. ما جوانهاى حماسهجو مىخواهيم. ما روشنفكر نمىخواهيم، اينجور روشنفكر.
اى علماى كردستان! جوانهاى خودتان را بيدار كنيد
البته در بين روشنفكرها، در بين طبقات تحصيلكرده بسيار اشخاصى صحيح هستند لكن اينهايى كه با قلم دارد بر ضد ملت قلمفرسايى مىكنند و با قدم دارند بر ضد ملت اقدام كنند و اسلحه را به روى ملت كرد عزيز ما كشيدهاند، اينها سركوب خواهند شد.
صحيفه نور ج 8 صفحه 273
خداى تبارك و تعالى در باب مؤمنين مىفرمايد: اشداء على الكفار رحماء بينهم... نسبت به توطئه گروهها نسبت به كفار كه توطئهگرها هم از آن صف هستند و سران اين احزاب هم از آن سنخ هستند، نسبت به آنها اشداء با شدت، با مشت گره كرده، به دستور اسلام با شدت عمل كنيم و با ملت رحما، رحيم هستند، دوست هم هستند. ما خادم همه هستيم. ما چون خادم شما هستيم، اين خيانتكارها را سركوب مىكنيم براى اينكه اينها به شما خيانت مىكنند. ما خادم برادران كردستانى هستيم و خادم برادران بلوچستانى و سيستانى و همه طبقات. ما مىخواهيم شما را نجات بدهيم از دست اين خائنها، شما هم كمك كنيد اين خائنها را از خود دور كنيد، سران اينها را بگيريد تحويل بدهيد. اينها به اسلام عقيده ندارند، اينها با قرآن مخالفند. اگر - از قرآن - به قرآن اعتقاد دارند، قرآن فرموده است: اطيعوا الله واطيعوا الرسول و اولى الامر منكم چرا از اولىالامر اطاعت نمىكنند؟ چرا قيام بر ضد حكومت كردند؟ چرا قيام بر ضد اولىالامر كردند؟ اى علماى كردستان! جوانهاى خودتان را بيدار كنيد. اى علماى كردستان! از اسلام پشتيبانى كنيد. اى علماى كردستان! اين خيانتكاران را برانيد و دستور دهيد اينها را بگيرند و تحويل دادگاه اسلامى دهند. نگذاريد از مرزها فرار كنند.
هماهنگى و وحدت كلمه قواى انتظامى و پاسداران براى حفظ مرزهاى كشور
ارتش مرزها را نگه دارد. تمام مرزها را مكلف است كه با قدرت نگاه دارد. قواى انتظامى وحدت كلمه پيدا كنند، هماهنگ باشند. پاسداران ما با قواى انتظامى ديگر هماهنگ باشند. اگر هماهنگ نباشيد، خائنيد. امروز مخالفت، خيانت است. امروز دسته دسته بودن، خيانت است. اگر شما هماهنگ باشيد كشته نمىدهيد، زود پيش بريد و انشاءالله به همين زودى اين ريشههاى فاسد كنده مىشود و اين خيانتكاران به سزاى خودشان مىرسند. خداوند همه شما را و همه ما را هدايت كند. خداوند خائنان را از صفحه روزگار بردارد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:02 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 274
تاريخ:2/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام آيتالله شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيتالله آقاى شيرازى دامت بركاته - مشهد مقدس
تلگرام شريف و اصل و موجب تشكر گرديد. به خواست خداوند متعال، با پشتيبانى قاطع ملت عظيم، دست خائنين و وابستگان به آنان را از كشور كوتاه خواهيم كرد. اينان كه خود را عاجز مىبينند، دست به شايعه افكنى زده و به خيال خام خود مىخواهند مردم شريف كردستان را در مقابل نيروهاى انتظامى قرار دهند. اگر نيروى انتظامى دست به قتل عام زده است، چرا مردم شريف پاوه و سنندج و ساير نقاط از آن استقبال نموده و آنها را گلباران مىكنند و از جمهورى اسلامى پشتيبانى نمايند؟ اميد است بدون احتياج به بسيج نيروى عظيم ملت، نيروهاى انتظامى اشرار را قلع و قمع نموده و منطقه و مردم بيگناه را از چنگال اين خونخواران نجات دهند. از جنابعالى اميد دعاى خير در تحت قبه مطهره دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:02 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 275
تاريخ:2/6/58
پيام امام خمينى به مهندس بازرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى مهندس بازرگان نخست وزير
براى بازماندگان شهداى قواى انتظامى پاداشى در نظر بگيريد و بپردازيد و براى بازماندگان پاسداران علاوه بر پاداش، نظير ارتشيان حقوق ماهانه، هزينهاى با توافق هيأت دولت و شوراى انقلاب مقرر داريد كه براى هميشه به آنان بدهند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:02 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 276
تاريخ: 3/6/58
اميد است كه بيرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز در آيد
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خواهران و برادران كويتى
بسم الله الرحمن الرحيم
من از خواهران و برادرانى كه زحمت كشيدهاند و از كويت تشريف آوردهاند و با ما مواجه و روبرو شدند تشكر مىكنم و دعاگوى همه هستم. ما آنچه كه مىخواهيم اين است كه اسلام با تمام محتوائى كه دارد كه آن محتوا يك ميوه شيرينى است كه هر كس آنرا بچشد به لذات ابدى مىرسد، مىخواهيم كه در تمام قشرها و در تمام آن طرف از ممالك اسلامى اين حقيقت، اين نور، اين اسلام عزيز با محتواى بسيار عزيز پياده شود، بلكه آرزو اين است كه از سرحدات ممالك اسلامى به جاهاى ديگر انشاءالله كشانده شود و اميد است كه بيرق پر افتخار اسلام در تمام نقاط ارض به اهتزاز در آيد ليكن شرط تحقق اين مطالب اين است كه مسلمين وضع خودشان را تغيير بدهند، دولتهاى اسلامى هم وضع خودشان را تغيير بدهند. دولتهاى اسلامى معالاسف اكثراً با مردم به خشونت و به حكومت رفتار مىكنند و از اين جهت مردم هم به آنها پشت مىكنند. اگر براى حكومتها مشكلى پيدا بشود مردم بى تفاوت هستند، بلكه شايد تأييد بكنند آن مشكلات را. يك كلمه با دولتها هست و يك كلمه با ملتها. با دولتها اين است كه عبرت بگيرند از دولت سابق ما و از دولت فعلى ما. دولت سابق ما كه مردم به او پشت كرده بودند و او با تمام قدرت مردم را سركوب مىكرد و بالاخره به آنجا رسيد كه خود ملت با مشتهاى گره كرده بر توپ و تانكهاى آنها غلبه كرد و در عين حال كه يك ارتش قواى انتظامى شيطانى داشت و تمام ابرقدرتها بلكه تمام قدرتها پشتيبان او بودند چون ملت با او نبود و مخالف او بود، با همه كوششها نتوانستند او را نگه دارند و حالا را ملاحظه كنند كه هر مشكلى كه براى دولت پيش بيايد ملت قدم گذارد جلو براى حل او. در مشكل كردستان ملاحظه كرديد كه تمام قشرهاى ملت بلكه مسلمين جاهاى ديگر، بلاد ديگر، مسلمين خليج، جاهاى ديگر همه آمادگى خودشان را براى پشتيبانى و براى سركوبى اشرار اعلام كردند و ما ديديم احتياج به بسيج عمومى نيست، خود قواى انتظاميه آنها را سركوب مىكنند، از اين جهت خواهش كرديم از آنها كه دست نگه دارند. آن طرز حكومت با اين طرز حكومت اين دو تا را بايد حكومتها به نظر بياورند. آن طرز حكومت كه اگر مشكلى پيدا بشود، مردم به مشكلات مىافزايند و اين طرز حكومت كه مردم حكومت را از خودشان مىدانند و همانطور كه از عائله خودشان دفاع كنند. از حكومت خودشان دفاع مىكنند اگر همه
صحيفه نور ج 8 صفحه 277
حكومتهاى اسلامى بلكه همه حكومتهاى جهانى اينطور بشوند كه با مردم تفاهم داشته باشند، مسلمين ملاحظه بكنند، حكومتهاى اسلامى ملاحظه بكنند حكومت صدر اسلام را، صدر اسلام وضع حكومت چطور بود پيغمبراسلام(ص) با مردم چطور رفتار مىكرد در عين حالى كه با كفار با خشونت (وقتى كه نمىشد هدايتشان بكنند و توطئه گرى مىكردند) با خشونت رفتار مىكرد، با ملت چطور رفتار مىكرد، يك پدر مهربان و بالاتر از يك پدر مهربان بود. اميرالمؤمنين چطور در زمان خلافت كه يك خلافتى بود كه سرتاسر ممالك اسلامى كه در آنوقت از حجاز و مصر و ايران و عراق و سوريه و يمن و همه اينها از اروپا هم يك مقدارى بود، اين مرد بزرگ در عين حالى كه سيطره بر همه اين ممالك داشت با مردم چطور رفتار مىكرد، با ضعفا، با مستضعفين چه جور رفتار كرد، زندگى خودش چطور بود. البته او يك مردى بود كه معجزه بود، كسى نمىتواند مثل او باشد لكن حكومتها مىتوانند عبرت بگيرند كه تعديل كنند كار خودشان را، آنطور حكومت مىكرد ملت هم با او آنطور بودند. الان مشهود است اين در ايران، حكومت از خود مردم است، به مردم تعدى نمىكند، خير مردم را مىخواهد، مردم هم خير او را مىخواهند، پشتيبانش هستند. اگر همه حكومتها سيره خودشان را تغيير بدهند و با مردم اينطور باشند، اين حل يك مشكل مىشود و آن حل مشكل حكومتهاست. يك مشكل ديگر عدم رابطه بين ملتهاست. ملتها با هم روابطشان يا هيچ نيست يا كم است. تمام مؤمنين به حسب فرمان خدا برادرند. برادرها بايد از حال برادرها مطلع باشند. برادرها بايد مشكلات برادرشان را حل كنند. اسلام در عين حالى كه نقشه اين مطلب را كه تفاهم بين همه قشرها باشد كشيده است و آن مسأله حج است، فريضه حج كه تمام كشورهاى اسلامى را موظف كرده است كه افراد مستطيعشان بروند به مكه، آنجا هم مواقف متعدده فراهم كرده اسباب را كه تفاهم باشد. مسلمين معالاسف غفلت دارند. اگر دولتها بخواهند يك مجلسى را از دويست نفر آدم از بلاد مختلفه جمع بكنند، چه زحمتها و چه خرجها بايد تحمل كنند تا اينكه دويست نفر جمع بشود در يك نقطهاى بخواهند كه يك محفلى در آن نقطه درست كنند. خداى تبارك و تعالى يك محفل چندين ميليونى براى مسلمين تهيه كرده است و گفته است بروند همه در آنجا و همه هم برادرند. مؤمنها اخوه هستند، برادرند و اگر چنانچه اين برادرها به حال هم رسيدگى نكنند، اين قصور از اسلام نيست اين قصور از ماست. اگر ما آن مواقفى كه اسلام قرار داده است و مردم را هدايت كرده است به آن مواقف، آن مواقف را حفظ كنيم. اسلام پيش مىرود، ممالك اسلامى مشكلاتش حل مىشود، ديگران به ما نمىتوانند طمع كنند، يك ميليارد جمعيت مسلم اسير يك مشت اشخاص يا دولتهاى كذا نمىشوند. يك ميليارد جمعيت با داشتن خزائن، با داشتن خزائن زيرزمينى و با داشتن پشتوانه ايمان، ايمان به خدا، يك همچو قدرت بزرگ مادى و معنوى كه براى هيچ جا نيست براى مسلمين هست، اگر استفاده نكنند خودشان قصور يا تقصير كردهاند. مسلمين بايد وضع خودشان را تغيير بدهند.
afsanah82
07-26-2011, 11:02 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 281
تاريخ: 6/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران كرج و نمايندگان اصناف
حل مشكلات و نابسامانىها در سايه كوشش براى حفظ آرامش
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه امروز براى همه ما لازم است اين است كه حتىالامكان كوشش كنيم در اينكه آرامش پيدا بشود. اگر حالا كه در كردستان اشرار مشغول شرارت هستند و اذهان متوجه به اين است كه حل كند آن قضيه را، در هر جا باز يك صدائى در آورند، اينجور مىشود كه افكار متشتت بشود و نتوانند اين مسأله را حل كنند.
من اعتقادم اين است كه هر جا الان بايد يك قدرى آرامش باشد، يك قدرى توصيه بشود به اينكه آرامش باشد. شما آقايانى كه از كرج آمدهايد و به كردستان هم رفتيد من تشكر مىكنم از شما لكن حالا كه برگشتيد همچو عجله نكنيد در اينكه همه كارها فوراً درست بشود. بايد يك قدرى در اين وقتى كه آنجا اين انقلاب هست و اين آدمكشى و همه اذهان هم متوجه به آنجاست كارى بكنيد كه در محل خودتان، هر كس در هر محلى هست همصدا باشد، آرام باشد، تا اينكه دولت بتواند به آن امر رسيدگى بكند. اگر بنا باشد كه هر جا صدا در آيد و - عرض مىكنم كه - اختلافات باشد و بين قشرها مختلف باشند و اين موجب اين مىشود كه خداى نخواسته يك وقتى ضد انقلابىها پيشه كنند و يك وقت يك فاجعهاى به كار بيايد. در هر صورت انشاءالله به اين امور رسيدگى مىشود لكن يكدفعه و در اين حالى كه الان جهاتى ديگر در كار است كه آنها اهميتش زياد است، البته به اين زودى فوراً اين امور قابل حل نيست و مهمش هم همين است كه اگر بنا باشد هى متشتت باشد هر جا، الان از قزوين آمده بودند و حرفهائى مىزدند، جاهاى ديگر هم همين طور مسائل هست و من هم مىدانم كه آشفتگى در كار است و نابسامانى زياد است.
لزوم انتخاب وكلاى متدين و صالح براى مجلس شوراى اسلامى
اما الان مسأله كردستان، يك مسألهاى است براى ايران براى اينكه از آن طرف مرز هم ممكن است به آنها كمك بشود ولو كارى نمىتوانند بكنند اما خوب، يك كشتارى مىشود و يك جوانهائى از دست ما مىروند. يك قدرى بايد، آقايان همانطورى كه مىگوييد تا حالا صبر انقلابى كرديم باز هم يك صبر انقلابى بكنيد تا بلكه اين مسائل حل بشود و همه اين مسائل در مجلس شورا بايد حل بشود
صحيفه نور ج 8 صفحه 282
يعنى مردم كوشش كنند كه وكلاى صالح متدين در مجلس بفرستند. تمام گرفتارىها و تمام چيزهائى كه بر خلاف موازين عمل مىشود آنجا حل مىشود. ديگر نه دولت مىتواند خودش يك كارى بكند، يك برنامهاى بدهد تا يك وقت خلاف باشد و اگر چنانچه انشاءالله آنهائى هم كه در مجلس مىروند، مردم، انشاءالله اميدوارم همين طور هم بشود براى اينكه مملكت ما همه متدينند اكثراً و وكيل متدين تعيين مىكنند وقتى بنا شد وكلاى متدين باشند و مقيد به احكام شرع باشند كه انشاءالله هستند، آنوقت اين مسائل همهاش حل شود. و بعضى از اين حرفها هم كه مثلاً گفته شده است به اينكه اسباب اين شده است كه آقايان ترسيدهاند، من نمىدانم چه چيزى بوده كه آقايان ترسيدهاند، چه ترسى از مملكت اسلامى هست؟ چطور آقايان قبلاً نمىترسيدند؟ اينهائى كه ترسيدهاند (بعضىشان البته) همانهائى كه مىخواهند آشوب بپا كنند كه مىگويند ما ترسيديم و الا خوب چه ترسى هست. البته بعضى حرفهائى كه شده است، يك حرفهائى است كه عمل نخواهد شد. عملى كه بر خلاف شرع مقدس باشد نخواهد شد اما خوب يك خلافهائى هم حالا هست كه مهمش اين است كه مجلس شورا ما نداريم. الان هر كسى هر جائى يك كارى كند و يك طرحى مىدهد و يك برنامهاى مىگذراند يا يك قانونى مثلاً فىالجمله درست مىكند و اينها بعد از تحقق مجلس شورا، همه اينها به هم مىخورد و مجلس شورا يك مجلس اسلامى اميدوارم باشد. مجلس اسلامى نگذارد كه برنامههاى غير اسلامى اجرا بشود يا كارهاى خلاف شرع واقع بشود.
من هم مىدانم كه الان همه جاى ايران مسائلى هست، هم كميتهها يك مقدارى خرابكارى دارند، هم در دادگاهها خيلى معلوم نيست همچو با دقت عمل بشود و هم دولت بعضى وقتها برنامههايش بر خلاف است، صحيح نيست. اينها را من مطلعم، مىدانم لكن الان يك وقتى نيست كه ما بخواهيم همه چيز را به هم بزنيم و اوضاع را دگرگون بكنيم. البته از بعضى مسائل كه آقايان گفتند و ايشان اشاره كردند، جلوگيرى خواهد شد لكن بايد اين جهت را متوجه باشيد كه اگر در بازار ديديد كه يك صحبتى است، برويد دنبال اينكه از كجا ريشهاش هست، دنبالش بكنيد، تعقيب بكنيد و ريشه را پيدا بكنيد كه گاهى وقتها يك ريشههائى دارد كه اين ريشهها با مسائل شما هم جور نيست، با موازين اسلام هم جور نيست. و من اميدوارم كه اين مسائل حل بشود و بر خلاف اسلام چيزى واقع نشود انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:03 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 8 صفحه 283
تاريخ: 6/6/58
فرمان امام خمينى به حجتالاسلام كرمانى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجهالاسلام آقاى حاج شيخ حسن كرمانى دامه افاضاته
با توجه به آشنائى و سابقهاى كه جنابعالى نسبت به منطقه كردستان داريد مقتضى است مسافرتى بدانجا نموده و با همكارى و مشورت با آقايان علماى اعلام و روحانيون محل و همچنين ارتش و ژاندارمرى و سپاه پاسداران و كليه افراد ذيصلاح در رفع مشكلات و كمبودهاى منطقه سعى كافى را مبذول داريد و به هر نحو به نظر جنابعالى و آقايان مصلحت بود در آرامش منطقه اقدام نماييد. مقصود آن نيست كه با جنايتكاران كه سران آنها هستند مذاكره كنيد، آنان بايد سركوب شوند. از خداى تعالى موفقيت همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:03 AM
previos page menu page
صحيفه نور ج 8 صفحه 284
تاريخ: 6/6/58
پيام امام خمينى در رابطه با مسأله كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
بدين وسيله مراتب زير اعلام مىشود:
1- هماهنگى در قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى و سپاه پاسداران به طور قاطع بايد ادامه پيدا كند. متخلفين، مجرم شناخته مىشوند و مواخذه مىگردند.
2- با سران حزب منحله دموكرات و ديگر سران كه خائنان به ملت و كشور اسلامى هستند و قيام بر ضد حكومت مركزى نمودند، با شدت، عمل مىشود و جوانان عزيز و برومند كرد آنان را گرفته و تحويل نيروهاى انتظامى دهند.
3- علماى اسلام اهل سنت مكلفند شرعاً كه با قواى انتظامى همكارى كنند و مخفيگاه خائنان را در صورتى كه مىدانند به آنان نشان دهند و با آنان معامله مرتد از اسلام نمايند تا نزد خدا مسئول نباشند.
4- من مكرر اعلام كردهام كه در اسلام، نژاد، زبان، قوميت و ناحيه مطرح نيست. تمام مسلمين، چه اهل سنت و چه شيعى برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزايا و حقوق اسلامى هستند. از جمله جنايتهايى كه بدخواهان به اسلام مرتكب شدهاند ايجاد اختلاف بين برادران سنى و شيعى است. من از همه برادران اهل سنت تقاضا دارم كه اين شايعات را محكوم و شايعه سازان را به جزاى اعمالشان برسانند.
5- هيچ كس به هيچ عنوان حق تجاوز به جان و مال برادران كردستانى ما را ندارد. متجاوزين شديداً به جزاى اعمال خود مىرسند.
6- آن دسته از اعضاى حزب منحل دموكرات و ساير برادران ما كه بوسيله تبليغات باطل سران جنايتكار اين حزب اغفال شدهاند، در صورتى كه به برادران مسلمان خود بپيوندند، اسلحه را زمين گذاشته و تسليم شوند، باز هم مورد عفو هستند و در امان حكومت جمهورى اسلامى مىباشند.
7- در عين حال كه بايد سلسله مراتب در قواى انتظامى دقيقاً مراعات شود و اطاعت از ما فوق حتمى است، ما فوق موظف است با زيردست رفتار اسلامى انسانى داشته باشد.
8- شايعه سازىهاى ضد انقلاب كه از چپ و راست بر خلاف مسير ملت مىشود و دولت را متهم به اختناق مىكنند جدا مردود است. ما در طول پيروزى انقلاب گوشزد كرديم كه آزادى مطبوعات
صحيفه نور ج 8 صفحه 285
مورد نظر ماست ليكن از خيانت و توطئه به طور جدى و بدون اغماض جلوگيرى مىشود. مطبوعاتى كه توطئهگر و مخالف مسير ملت نباشند، پس از تحقيق آزاد خواهند بود.
9- دادستانهاى دادگاهها موظفند كه بار ديگر رسيدگى به مطبوعات و حال نويسندگان آنها را بر عهده گيرند و هر يك از مطبوعات را كه توطئهگر و مخالف مصالح ملت و كشور ندانستند، اجازه نشر دهند و از نشريات مخالف مصالح ملت و كشور جدا جلوگيرى كنند.
10- مردم به هيچ وجه حق ندارند به كتابفروشى تعرض نمايند. در صورتى كه دادستان شهرستانها نشرياتى را مضر انقلاب و مصلحت كشور تشخيص دادند موظف به جلوگيرى هستند. اشخاص غير مسئول از دخالت در اين امور جدا خوددارى كنند و الا مواخذه شوند.
11 - مطبوعات موظفند از تيترهايى كه موجب تحريك و يا تضعيف مردم مىشود و يا مخالف واقع است خوددارى كنند و خود را با مسير انقلاب تطبيق دهند و نيز از درج مقالاتى كه مضر به انقلاب و موجب تفرقه مىشود خوددارى كنند كه اين خود توطئه محسوب مىشود.
والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page
afsanah82
07-26-2011, 11:31 AM
جلد نهم
menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 1
تاريخ: 6 /6/58
پيام امام خمينى در رابطه بامسأله كردستان
بدين وسيله مراتب زير اعلام مىشود:
1 - هماهنگى در قواى انتظامى، ارتش، ژاندارمرى و سپاه پاسداران به طور قاطع بايد ادامه پيدا كند. متخلفين، مجرم شناخته مىشوند و مؤاخذه مىگردند.
2 - با سران حزب منحله دموكرات و ديگر سران كه خائنان به ملت و كشور اسلامى هستند و قيام بر ضد حكومت مركزى نمودند، با شدت، عمل مىشود و جوانان عزيز و برومند كرد آنان را گرفته و تحويل نيرهاى انتظامى دهند.
3 - علماى اسلام اهل سنت مكلفند شرعاً كه با قواى انتظامى همكارى كنند و مخفيگاه خائنان را در صورتى كه مىدانند به آنان نشان دهند و با آنان معامله مرتدد از اسلام نمايند تا نزد خدا مسؤول نباشند.
4 - من مكرر اعلام كردهام كه در اسلام، نژاد، زبان، قوميت و ناحيه مطرح نيست. تمام مسلمين، چه اهل سنت و چه شيعى برادر و همه برخوردار از همه مزايا و حقوق اسلامى هستند. از جمله جنايتهايى كه بدخواهان به اسلام مرتكب شدهاند ايجاد اختلاف بين برادران سنى و شيعى است. من از همه برادران اهل سنت تقاظا دارم كه اين شايعات را محكوم و شايعه سازان با به جزاى اعمالشان برسانند.
5 - هيچ كس به هيچ عنوان حق تجاز به جان و مال برادران كردستانى ما را ندارد. متجاوزين شديداً به جزاى اعمال خود مىرسند.
6 - آن دسته از اعضاى حزب منحل دموكرات و ساير برادران ما كه به وسيله تبليغات باطل سران جنايتكار اين حزب اغفال شدهاند، در صورتى كه به برادران مسلمان خود بپيوندند، اسلحه را زمين گذاشته و تسليم شوند، باز هم مورد عفو هستند و در امان حكومت جمهورى اسلامى ميباشند.
7 - در عين حال كه بايد سلسله مراتب در قواى انتظامى دقيقا مراعات شود و اطاعت مافوق حتمى است، مافوق موظف است با زير دست رفتار اسلام انسانى داشته باشد
8 - شايعه سازىهاى ضد انقلاب كه از چپ و راست بر خلاف مسير ملت ميشود و دولت را متهم به اختناق ميكنند جدا مردود است ما در طول پيروزى انقلاب گوشزد كرديم كه ازادى مطبوعات
صحيفه نور ج 9 صفحه2
مورد نظر ماست ليكن از خيانت و توطئه به طور جدى و بدون اغماض جلوگيرى ميشود. مطبوعاتى كه توطئهگر و مخالف مسير ملت نباشد، پس از تحقيق آزاد خواهند بود.
9 - دادستانهاى دادگاها موظفند كه بار ديگر رسيدگى به مطبوعات و حال نويسندگان آنها را بر عهده گيرند و هر يك از مطبوعات را كه توطئهگر و مخالف مصالح ملت و كشور ندانستند، اجازه نشر دهند و از نشريات مخالف مصالح ملت و كشور جدا جلوگيرى كنند.
10 - مردم به هيچ وجه حق ندارند به كتاب فروشيها تعرض نمايند. در صورتى كه دادستان شهرستانها نشرياتى را مضر انقلاب و مصلحت كشور تشخيص دادند موظف به جلوگيرى هستند. اشخاص غير مسؤول از دخالت در اين امور جدا خوددارى كنند والا مؤاخذهشوند.
11 - مطبوعات موظفند از تيترهايى كه موجب تحريك و يا تضعيف مردم ميشود و يا مخالف واقع است خوددارى كنند و خود را با مسير انقلاب تطبيق دهند و نيز از درج مقالاتى كه مضر به انقلاب و موجب تفرقه ميشود خوددارى كنند كه اين خود توطئه محسوب مىشود. و السلام
روح الله الموسوى الخمينى
menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:31 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 3
تاريخ: 7/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از عشاير جوانرود
به حكم قرآن و اسلام، همه مسلمين با هم برادرند
بسم الله الرحمن الرحيم
من كراراً در خطابههايى كه ايراد كردم و در نوشتههايى كه داشتم دو مطلب را رويش تأكيد كردم، يك مطلب اينكه در اسلام ، نژاد، گروه، دستجات، زبان، اينطور چيزها مطرح نيست اسلام براى همه است و به نفع همه و ما با شما برادر هستيم به حكم قرآن، به حكم اسلام و از همه جدا نيستيم با كردها، با تركها، با بلوچهاهمه برادر و بايد با هم زندگى كنيم.
الان يك مملكتى است كه دست اجانب از آن كوتاه شده و اين جنايتكارهاى داخلى هم يا فرار كردند يا در زوايا هستند. البته آنها به اين زودى نمىتوانند، خارجىها، آنهايى كه منافع ما را مىبردند به اين زودى نمىتوانند كه دست بردارند و ما هم به آنها مجال نخواهيم داد انشاء الله آن چيزى كه من تأكيد كردم يكى همين معنا بود كه گمان نكنند برادرهاى سنى ما كه در اسلام اين معنا مطرح باشد كه فرقى ما بين شما و ما باشد. همانطور كه شما چهار مذهبى كه در اهل تسنن هست، چطور آن مذهب با آن مذهب دو تاست لكن برادر هم هستند، دشمن نيستند، اين هم يك مذهب خامسى است كه دشمنى در كار نيست، همه برادرى، همه مسلمان، همه اهل قرآن، همه تابع رسول اكرم. بنابراين، اين معانى را اگر چنانچه كسى در آنجاها القاء بكند، جزء ريشههاى فاسد رژيم سابق كه يك خردهشان ماندهاند و طرفدارهاى اجانب كه به نفع آنها ميخواهند اغتشاش ايجاد كنند.
مفسدين و اخلالگران با اساس اسلام مخالفند
و شما برادرها بايد به اين معنا توجه داشته باشيد كه اينها يك توطئههايى است براى اينكه نگذارند اسلام در ايران حكومت كند اينها با اسلام مخالفند، نه با كرد مخالفند و نه با فارس مخالفند، آنها با اساس مخالفند، با اسلام مخالفند و همه مسلمانها تكليفشان اين هست كه اينها را جلوگيرى از آنها بكنند، اينها را سركوب كنند و من در صحبتهاى اخيرى كه كردم، اين مطلب را گفتم كه تمام كردستان، تمام طبقاتش را الا آن رده بالا، آن رده بالا كه توطئهگر و مفسد هستند، تمام آنها در امانند، احدى به آنها تعدى نخواهد كرد، دادگاهى آنها را نخواهد خواست مفسدين را ما مىخواهيم جلوگيرى كنيم يعنى همانهايى كه شما را به زحمت مىاندازند. الان در منطقه شما كشتار است، در
صحيفه نور ج 9 صفحه 4
منطقه ما كه نيست ما اينجا نشستيم شما هم نشستيد، آنكه ما را وادار كرده است كه همه قوا را متوجه به آنجا بكنيم ، آن مصلحت شماست، آن براى اين است كه شماها و خانواده شماها گرفتار اين قشرهاى فاسد هستيد و آنها با اسمهاى مختلف ميخواهند همه را سركوب بكنند وت حريكاتى كه ميخواهند بكنند براى همين است كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند والا حزب دموكرات به اسلام كارى ندارد تا بگويد من سنى هستم. اگر مىگويد من سنى هستم، همه فقهاى اهل سنت مىگويند اطاعت اولى الامر واجب است و اينها نمىكنند، يعنى خلاف مىكنند، بر خلاف رفتار مىكنند. پس بدان اينها سنى نيستند اينها ميخواهند شما را بازى بدهند، بگويند كه ما سنى هستيم و شيعهها با ما چه. اگر شيعهها با سنى مخالف بودند، چرا قبل از اينكه اينها به اين شرارت دست بزنند، شيعههانيامدند با شما جنگى بكنند. چه جنگى دارند؟ ما با شما برادر هستيم، جنگى نداريم با شما.
همه مناطق گرفتار مظالم خاندان پهلوى بودند
شماها و ما همه با هم در برابر اسلام و قانون اسلام- سواء- على السواء هستيم. بنابر اين هيچ خوف نيست و من اين را بعد هم اعلام عمومى مىكنم. و قضيه گرفتارهايى كه داشتيد شما در زمان سابق، اين اختصاص به شما نداشته است. همين قم آنقدر گرفتارى داشت در زمان شاه سابق و پدر اين كه هر دو طرفدار خارجىها و نوكرهاى آنها بودند. همين قم و همين حوزه علميه قم مصيبتها از اينها كشيدهاند، حبسها رفتند، تبعيدها رفتند، كشتهها دادند، غارت شدند، قرآن را آتش زدند. در اين مدرسه فيضيه به طورى كه براى ما نقل كردند كتاب هاى علمى را آتش زدند، كتابهاى حديث را آتش زدند. ما هم گرفتار بوديم شما هم گرفتار بوديد، ساير برادرهاى ما هم در قراء و ساير جاها گرفتار بودند. همه. الحمدلله اين گرفتارى رفع شد و اميدواريم ديگر بر نگردد.
اسلام، تنها خير خواه و دلسوز ملت
راجع به اينكه در همه جا بايد يك اصلاحاتى بشود ما مىدانيم كه همه مناطق را اينها عقب نگه داشتند از همه چيزهائى كه بايد ايرانىها برخوردار باشند، نگذاشتند، نه آب هست، نه برق هست، نه آسفالت هست، نه چيزى و اين هم اختصاص به شما ندارد. شما برويد تهران طرف جنوب، آن محلههاى زيادى كه الان در تهران هست، زاغه نشينها، شما باز يك خانهاى داريد، شما برويد تهران ملاحظه كنيد، اينها يك عده زيادى، يك محلههايى كه شايد حدود سى تا محله است كه الان در همين اطراف تهران، نه بيرون، متصل، همه متصل تهران، در اين گودالها زندگى مىكنند، نه خانه دارند، نه آب دارند، نه برق دارند. اينها بايد زن هايشان بيچارهها از پنجاه پله آنطور كه به من نقل كردهاند از پنجاه پله، شصت پله يا بيشتر، بروند بالا تا برسند به يك شير آبى، يك كوزه آب كنند بياورند براى بچههاشان. اين مسأله اينطور نيست كه شما خيال كنيد الان تهران همه كارها درست كرده - سابق و يا شاه سابق يا پدرش و شما- خير، همه جا را عقب نگه داشتند. الان هم اول چيزى
صحيفه نور ج 9 صفحه 5
كه در نظر است، مناطق شماست. همين چند روز ما الان در صدديم، همين چند روز هياتهايى مىآيند براى آنجا، براى رسيدگى و اميدوارم كه همه گرفتارىها را رفع بكنند انشاء الله. شما جوان هايتان را از اينكه بازى بخورند از اينها جلوگيرى كنيد، نگذاريد از اينها بازى بخورند، اينها خيرخواه شما نيستند. آن كه خير خواه همه است اسلام است. اينها شما را مىخواهند از اسلام دور كنند. كسى كه مىخواهد كسى را از اسلام دور كند اين خير خواه نيست. اينها مىخواهند همانطور كه سابق چپاول مىكردند و اربابهاشان چپاول مىكردند حالاهم همان قضيه باشد و چپاول باشد. چپاولگرند اينها اين چپاولگرهايى كه آدمكشى دارند مىكنند - عرض مىكنم كه - خرمن آتش مىزنند و همه اين حرفها را ، كارها را مىكنند، اينها دلسوز براى ملت نيستند. آنى كه براى ملت دلسوز است اسلام است كه دلسوز است و آنهايى كه تابع اسلام هستند براى شما كار مىكنند. مربى همه قرآن است و آن كه براى همه است قرآن است و آن كه بايد زير سايه او همه ما باشيم آن عبارت از قرآن است.
شما مطمئن به اين معنا باشيد كه اينها همهاش غلط است و شما خودتان شاهد هستيد كه آنها شروع كردند به شلوغكارى و جنگ و آدمكشى و اينها، و ارتش ما براى جلوگيرى از اين بود، براى اين بود كه داشتند آنجا را به آتش مىكشيدند، رفتند براى جلوگيرى، آنوقت آنها منتشر مىكنند كه نخير اينها مىخواهند بيايند مناطق اينها را چه بكنند. اينها چه كارى به مناطق آنها دارند؟ مناطق آنجا، منطقه اسلامى است و ايران است و همه ما ايرانى و همه ما مسلمان و همه ما تابع قرآن انشاء الله همهتان موفق باشيد و مويد.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:31 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 6
تاريخ: 9/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان و كاركنان عضو انجمنهاى اسلامى استان خراسان
رحمات و الطاف الهى تأمين كننده سعادت دنيا و آخرت
بسم الله الرحمن الرحيم
رحمت خداوند بر غضب او سبقت دار« يا من سبقت رحمته غضبه» مصداق كلام خدا با اسم رحمان و رحيم آغاز شده است. به اسم رحمان و رحيم و در تكرار رحمان و رحيم قرآن آغاز شده است. خداوند به همه بندگان خودش رحمت دارد و همين رحمت موجب ايجاد بندگان و فراهم كردن اسباب رفاه و زندگى آنها و همين رحمت موجب فرستادن انبياء بزرگ است . رحمت خدا اقتضاء دارد كه بندگان خدا را هم در دنيا و هم در آخرت به سعادت برساند ، تمام اسباب سعادت را مادى و معنوى فراهم فرموده است.
بندگان خدا با اسم رحمان و با اسم رحيم موجود شدند و ادامه حيات در دنيا و آخرت مىدهند و در عين حال كه رحمت حق تعالى سبقت دارد بر غضب، لكن اگر چنانچه اقتضاء بكند و مردم قدر رحمت حق تعالى را نداشته باشند و تخلف از فرمان حق تعالى بكنند و موجب فتنه و فساد بشوند، باب رحمت نيمه بسته مىشود و باب غضب باز ميشود. بترسند مردم از اينكه باب رحمت نيم بسته شود و باب غضب باز شود. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نبى رحمت بود و با مردم به رحمت رفتار مىفرمود و همان رحمت بود كه مردم را هدايت مىكرد و براى مرد مغصه ميخورد، براى اشخاصى كه در ضلالت بودهاند، به واسطه رحمتى كه داشت متاثر بود ولى وقتى كه ريشههايى را مىديد كه اينها مشغول فساد هستند و ممكن است كه فساد آنها به فساد امت منتهى بشود و اينها غدههاى سرطانى بودند كه ممكن بود جامعه را فاسد كنند، در عين حالى كه نبى رحمت بود باب غضب را باز ميكرد. يهود بنى قريظه همان فاسدهايى كه الان هم دنباله آنها صهيونيستها هستند و غاصب، بعد از اينكه ملاحظه فرمود اينها فاسد هستند و موجب فساد مىشوند امر فرمود تمام آنها را گردن زدند، اين ماده سرطانى را از بين برداشتند. اميرالمومنين سلام الله عليه با آنهمه عطوفت، با آنهمه رحمت وقتى كه ملاحظه فرمود خوارج مردمى هستند كه فاسد و مفسد هستند، شمشير كشيد و تمام آنها را الا بعضى كه فرار كردند، از دم شمشير گذراند. در وقت رحمت، رحمت و اگر كسانى لايق رحمت نباشند انتقام و غضب
صحيفه نور ج 9 صفحه 7
كارى نكنند كه باب رحمت بسته شود، توطئهها را كنار بگذارند
ما بعد از آنكه پيروزى براى ملت مان حاصل شد و خيانتكاران و جنايتكاران را از صحنه بيرون كرديم و ملت بيرون كرد، باب رحمت را به روى ملت و به روى همه قشرها به دو مصداق باز كرديم، با رحمت عمل شد، آزاد شدند، مردها آزاد، قلمهاآزاد، فعاليت هاى سياسى آزاد، تمام آزاد و با رحمت با همه عمل شده، در هيچ انقلابى مثل انقلاب ما رحمت نداشت و هيچ انقلابى مثل انقلاب ما با مردم و با خيانتكاران رفتار نكرد، همه را آزاد گذاشتيم، دولت ما با همه به طور رحمت رفتار كرد، قلمهارا آزاد گذاشتند، مطبوعات را آزاد گذاشتند، احزاب را آزاد گذاشتند، گروهها را آزاد گذاشتند، باب رحمت به مصداق به روى ملت باز، همان رحمتى كه دنباله رحمت اسلام است، دنباله رحمت رسول خداست لكن خيانتكاران، جرثومههاى فساد، و غدههاى سرطانى به اخلالگرى برخاستند، به فتنهگرى برخاستند. ملتى كه با خون خودش عدل و اسلام را مىخواست در مملكت پياده كند و به طور رحمت با همه رفتار كند، قدر اين رحمت را ندانستند و مشغول توطئه شدند. اگر ادامه پيدا كند توطئه، باب رحمت بسته بشود يا نيم بسته مىشود و باب غضب، غضب الهى، انتقام الله باز مىشود. كارى نكنند كه باب رحمت بسته شود. توطئهها را كنار بگذارند، قلم هاى مسموم را كنار بگذارند، فعاليتهاى غير اسلامى را كنار بگذارند. همين فتح باب رحمت بود و همين مدارا و ملايمت بود كه فاجعه كردستان را به بار آورد، از فرصت و از رحمت استفاده كردند و سوء استفاده كردند، از آزادى كه رحمت خداست سوء استفاده كردند.
اسلام و كردستان را دريابيد
فاسدهايى كه با خارج پيوند دارند خائن به مملكت هستند، مىخواهند كردستان را به كمونيستى بكشند، مىخواهند اسلام را در كردستان محو كنند، الان هم مشغول تبليغات سوء هستند، الان هم با قلمهاى داخل و خارج به كار افتادند و تبليغات سوء مىكنند. از آن طرف مىگويند ماخواهيم ملت كرد را حفظ كنيم و از آن طرف مىگويند دولت مىخواهد كردها را سركوب كند. مساله كرد مطرح نيست، مساله كمونيست مطرح است. كرد مسلم است، ملت. جنگ ندارد. اينها مىخواهند مملكت ما را، كردستان ما را به ضلالت بكشند، به كمونيستى بكشند ملت كرد بايد بيدار شود، علماء كردستان توجه داشته باشند اين جرثومههاى فساد را معرفى كنند. ملت كردستان توجه داشته باشند كه اينها به اسلام عقيده ندارند، اينها اسلام را منافى با منافع خودشان مىدانند، اينها اسلام را مخالف با ارباب هاى خودشاندانند، اينها نمى خواهند كردستان را آباد كنند، اينها مىخواهند خرابى كنند تا كردستان رابه ضلالت بكشانند، از اسلام خارج كنند. كردستانىها جوانهاى خودتان را دريابيد. علماء معظم كردستان مردم كردستان را دريابيد، مجال به اين ريشه هاى فاسد ندهيد مردم شجاع كردستان كردستان را دريابيد، اسلام را دريابيد. اى ريشههاى فاسد شما نمىتوانيد كارى انجام بدهيد از صحنه برويد. ما شما را محكوم مىكنيم
صحيفه نور ج 9 صفحه 8
شما قابل هدايت نبوديد. آنهايى كه جوانهاى ما را اغفال كردند، آنهائى كه با اسم دموكراسى، با اسم دموكرات مىخواهند مملكت ما را به فساد و تباهى بكشند ، اينها بايد سركوب شوند. ملت ما آنها را سركوب خواهد كرد كارى نكنيد كه باب غضب باز شود و باب رحمت بسته شود
برادران كرد! اسلحهها را كنار بگذاريد و به آغوش اسلام در آئيد
ارتش، ژاندارمرى، پاسداران ملزمند كه با هم تفاهم داشته باشند، هماهنگ باشند. اگر هماهنگ نبودند تعقيب مىشوند، مجرمند. روساى ارتش موظفند كه اسباب جنگ برادرهاى ما را، برادرهاى پاسدار ما را فراهم كنند، تعلل نكنند، آنها را مجهز كنند. بايد با فوريت اين ريشههاى فساد را بكنند، مهلت به اين ريشههاى فساد ندهند. سران اينها قابل هدايت نيستند اينها از يهود بنىقريظه بدترند و اينها بايد اعدام شوند. تمام كردستان به استثناء اين چند عددى كه سران آنها هستند در امان هستند. باب رحمت خدا برروى آنها باز است، برادر ما هستند. نظر ما به برادران كردستانى از ديگر برادران بيشتر است. رفاه براى آنها حاصل مىشود، حوائج آنها، چيزهائى كه آنها مىخواهند و مسموع است، به آنها داده مىشود. تبليغات سوء را توجه نكنيد. اسلام به شما محبت دارد، رحمت اسلام به روى شما باز است، باب رحمت اسلام به روى شما باز است. اين سران خائن را بگيريد و تحويل بدهيد. برادران كرد! اسلحهها را كنار بگذاريد به آغوش اسلام در آئيد و به برادران ارتشىتان كمك كنيد و اين ريشههاى فساد را از بيخ و بن برآوريد. اسلام براى شما پناه است. اسلام صلاح شما را مىخواهد. اينها كه خرمنهاى شما را آتش مىزنند، اينها كه جوانان شما را به كشتن مىدهند، اينها جوانانى را كه براى كمك به كشاورزان رفتند، براى پاكسازى رفتند، براى كمك رفتند اعدام مىكنند. اينها انسان نيستند، اينها خوى حيوانى دارند، از خوى حيوانى هم بدتر. اينها مىخواهند كردستان را به تباهى بكشند. خداوند شماها را از شر اين مفسده جوها نجات بدهد. خداوند كردستان را از شر اين جرثومههاى فساد نجات بدهد و ما به اذن خدا و ما به امر خدا با آنها باشدت رفتار مىكنيم و آنها را به همين زودى سركوبى مىكنيم. رحمت بر تمام قشرهاى كردستانى برادر ما و غضب و لعنت بر سران مفسده جوى و مفسدان آن سامان.
از خداوند تبارك و تعالى سلامت همه مؤمنين و سعادت همه مؤمنين را خواستارم و خداوند تعالى به همه آنها رحمت كند و مفسدين را براندازد.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:31 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 9
تاريخ: 10/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى پرسنل نيروى هوائى جمهورى اسلامى
نقش تبليغات سوء اجانب و اهمال مسلمين در عدم عرضه حقيقت اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا از اين آقا تشكر كنم كه هم ما را مستفيض كردند امروز به آيات شريفه و هم آبروى ما را در جاهاى ديگر، خداوند انشاءالله شما را بپذيرد. من اميدوارم كه انجمن اسلامى شما و ساير انجمنهاى اسلامى كه هست بتواند اسلام را آنطور كه هست عرضه كند. اسلام يك متاعى است كه اگر عرضه بشود، معلوم نيست كه كسى كه ذرهاى انصاف داشته باشد، اين متاع را نپذيرد و دلخواه نباشد. منتها ما در طول تاريخ بعد از غيبت امام سلام الله عليه نتوانستيم آنطور كه بايد عرضه كنيم، اسلام را عرضه نتوانستيم بكنيم و اين در طول تقريبا دويست، سيصد سال به اين طرف براى خاطر عوامل خارجى كه اينجاها كم كم آمدند و مطالعات كردند و همه چيزهاى ما را مطالعه كردند و ثبت كردند و بردند و كارشناسهايشان در اطرافش فكر كردند، اينها همچو يافتند كه اگر چنانچه (اينطور محتمل است) اسلام در محيط اسلام آنطور كه هست عرضه بشود، براى آنها مجالى نخواهد بود.از اين جهت با عوامل مختلفهاى كه داشتند، از داخل و خارج در صدد بر آمدند كه اين متاع را نگذارند نمايش پيدا بكند، اين را در تحت پوششهائى مخفى نگه دارند و مع الاسف ما خودمان هم به آنها كمك كرديم و زياد هم كمك كرديم. ما از مسائل اسلام، بعضى مسائلى كه روابط بين فرد و خداى تبارك و تعالى بود گرفتيم و مابقى مسائل كه اكثر كتب فقهى ماست در كتابها مدفون شد، همين توى كتابها مدفون شد و در خارج نيامد. مباحثى كه بحث شد در حوزههاى ما همين مباحث، محدود به همين مباحث بود و آنهمه اخبار و آنهمه آيات و آنهمه كتب فقهى ما نمايش خارجى پيدا نكرد، نتوانستيم ما عرضه كنيم، امور اجتماعى را، امور سياسى را، اين امورى كه مال زندگى است، اينها را نتوانستيم ما عرضه بكنيم. از اين جهت آنها از آن طرف دامن زدند، ما هم از اين طرف غافل. قلمهاى مسموم كه حتى حالا هم بعضى از آن انگلها در ايران هستند، اسلام را معرفى كردند به اينكه اين يك ترتيبى است كه مال سابق بود كهنه است حالا ديگر، اين مال هزار و چهار صدسال پيش از اين است و بايد حالا فكر نوئى كرد. آنها از آن طرف هر چه توانستند راجع به اسلام گفتند و حالا هم ميگويند و مهمش اين است كه از اسلام مىترسند. اينهائى كه قلمهاى مسمومشان يا قدمهاى بسيار كثيفشان بر ضد اسلام و جمهورى اسلام و اينها برداشته مىشود، اينها بعضىهاىشان يا خيلىهاىشان اصلا نمىدانند چيست اسلام، غافل
صحيفه نور ج 9 صفحه 10
هستند اصلا نمىفهمند، يك چيزى از يك مقالهاى در اروپا منتشر شده است خواندهاند، همان را ميزان فهم خودشان و همانطورى كه (غربزدهاند ديگر) هر چه آنها بگويند اينها بى دليل مىپذيرند، هيچ دليلى ديگر نمىخواهند، هر چه آنها در مقالاتشان بنويسند اين دليلشان اين است كه او نوشته شما در كتابهائى كه در اين قرنها از نويسندگان ما، از به اصطلاح محققين ما نوشتهاند (الا بعضى ) ملاحظه كنيد كه اينها هر مطلبى را كه مىگويند آخرش دليلشان اين است كه فلان پروفسور در كجا اين را گفته، فلان مثلاً كى در كجا اين را گفته. تمام استشهادشان به قول آنها نظير استشهاد ما به قول خداست. ما هم استشهاد مىكنيم به قول پيغمبر و خدا در حرفهايمان، آنها هم استشهادشان همين نحو است كه هر چه كه فلان پروفسور گفت، همين، تمام است، ماركس هر چه گفت درست است ديگر، ديگر لازم نيست. ماركسى كه در خارج الان شكست خورده و مكتبش دفن شده است، حالا تازه آمده است توى جوانهاى ما و بچههاى ما تازه حالا اينجا آنها كنارش زدهاند، اينها گرفتهاند و نمىدانند اصلاً او چه مىگويد و نمىدانند كه برنامهاش چى هست و نمىدانند برنامههاى اسلام چى هست اين را، اصلاً نمىدانند اينها را و يك دستههائى هم هستند كه اينها مىدانند اما اجيرند براى اينكه اگر چنانچه اسلام آنكه هست در خارج بيايدو عرضه بشود، كلاه آنها پس معركه است، نمىتوانند اجانب در اينجا حكومت كنند. از اين جهت اين يك دستهاى از اينها هم اجير آنها هستند براى همين كه نگذارند اين يك مطلبى درست بشود، از آن جمله آن نويسندههائى بود كه اطراف شاه مخلوع بودند. اين كتابها، كتابهائى نيست كه به قلم او باشد، او اهل قلم نبوده است و اهل فهم اين چيزها نبوده، براى اينها مىنوشتند در سابق هم براى ناصرالدين شاه شعر مىگفتند و مىگفتند خودش گفته است اينها هم حالا كتاب نوشتند و آنهائى كه بايد بنويسند و آنهائى كه اجيرند از آن طرف كتاب نوشتند و به اسم اعلى حضرت منتشر كردند. اينها با قلمهاى خودشان نخواستند كه اسلام معلوم بشود چيست و اينها ديگر يك دستهاند كه البته اينها در اقليتند اما موثرند، اينها يك دستهاى هستند كه با علم به مطلب براى انحراف اذهان مطالب را مىگويند، مطلعند نه اينكه نمىدانند لكن اگر آنكه را مىدانند بگويند كلاه خودشان هم پس معركه است، كلاه اربابها هم پس معركه است از اين جهت آنها هم نمىگذارند كه چه بشود و در اين مدتى كه اينها رفت و آمدشان زياد شده است، در شرق آن چيزى را كه توفيق زياد پيدا كردهاند تهى كردن جامعه ماست از محتواى خودش، در اين توفيق پيدا كردند.
استقلال شرق در گرو رهائى از بى محتوائى و خودباختگى است
بى جهت نيست كه هر قصهاى پيش مىآيد راجع به فرض كنيد كه اطبا، راجع به ساير طبقات، هر قصهاى پيش مىآيد قبلهشان غرب است. آتاتورك در، من گمان مىكنم ديده باشم اين مجسمه را، به من هم گفتند كه اينكه ايستاده دستش را اينطور كرده يك مجسمهاى هست رو به غرب يعنى همه چيز از آنجاست. يكى از نويسندههاى اينجا هم كه حالا مرده است او هم مىگفته است كه ما همه چيزمان بايد از انگلستان باشد، همه چيزمان. اين براى اين است كه تبليغات آنها اين مغز اينها را تهى كرده
صحيفه نور ج 9 صفحه 11
است، از خودشان بيگانه شدند. شرقىهاى ما از ماثر شرق كه اروپا گرفته است، كتاب شيخ الرئيس حالا هم در اروپا مورد استفاده است، ماثر شرق را از دست ما آنها گرفتند و ما را همچو تهى كردند كه هر چه صحبت مىشود ما حرفمان آنجاست. تا يك كسى زكام مىشد بايد برود اروپا، مىخواهد لوزتينش را عمل كند، اين بايد اروپا برود يا اگر متمكن است يك طبيبى از اروپا بياورد من يك وقت (اطبا بعضىشان بودند) گفتم كه خوب يك همچو مسالهاى است كه شما معلوم مىشود بلد نيستيد هيچى كه اينطورى، گفتند ما بلد هستيم، همانها را كه ما بلد هستيم، در آنجا هم الان اطباء ما كار مىكنند، اينها هم كه بروند آنجا شايد بسياريشان پيش اطباء خود ايرانىاند اما وضع جورى شده است كه اين مطلب در همه جا گسترش پيدا كرده. هر كه هر چه بخواهد بفهمد بايد اروپا برود ايران اصلا جاى فهمى نيست در حال حاضر، اصلا مسالهاى نيست در ايران، اينطور نيست كه ايران خودش بتواند خودش باشد اين براى اين است كه اين تبليغات ما را از آن محتوائى كه خودمان داشتيم تهى كرده يعنى يك شرقى را از شرقيت خودش تهى كرده، مغز غربى به جايش گذاشتند و مغز غربى انگل. اين ديگر در همه قشرها هست، همه قشرها يك همچو غربزدگى در آنها هست منتها كم و زياد دارد بعضى زيادتر بعضى كمتر و آنكه بخواهيم ما اگر واقعا مملكتمان نجات پيدا كند،مقدم بر همه اين است كه از اين غربزدگى نجات پيدا كنيم. شما ملاحظه كنيد حتى اسم خيابانهاى ما روز ولت، چرچيل، چه و چه، چرا؟ براى اينكه ما براى خودمان شخصيتى قائل نيستيم الا شخصيت اروپائى بايد باشد. اصلا مملكت ما تزئين بايد بشود به اسماء اينها. اين مسأله است. اينها، يعنى آنها همچو كردند كه مغز ما را اينطور بار آوردند كه اگر بخواهيم يك چيزى بشويم، كتاب مىنويسيم اولش هم اسم يكى از آنها بايد باشد، تاكتابمان را بخرند. جوانهاى ما بخواهند كتاب بخرند اگر چنانچه به اسم ماركس باشد ولنين باشد تا كتابمان را بخرند. جوانهاى ما بخواهند كتاب بخرند اگر چنانچه به اسم ماركس باشد و لنين باشد، مشترى زياد است. اگر به اسم شيخ الرئيس باشد نه، با اينكه تمام اينها را يك صفحه از كتب شيخ الرئيس را نمىتوانند بفهمند ولى معذلك چون شرقى است و غربى نيست، از اين جهت. ملاصدرا را اسمش را نشنيدند ملاصدرا اصلاً اسمش را نشنيدند و ملا هادى ما را اسمش را نشنيدند اما رجال آنها همه، همه هست. كتابهاى ما را نمىدانند چه است. مىگويند اسلام شناس، اسلام شناس، ما اسلام شناسيم، اسلام را نمىدانند چيست تا اسلام شناس باشند. دو تا جنگ اسلام را مىدانند، دو سه تا جنگهائى كه واقع شده است. مگر اسلام جنگ است؟ مگر معارف اسلام جنگ است؟ از معارف اسلام بىاطلاعند، اسلام هم وقتى مىخواهند بشناسند با حرفهاى اروپائىها مىشناسند. حرفهاى غربىها را مىآورند، فلان غربى اسلام شناس، اسلامى كه غربىها براى ما معرفى مىكنند. اين براى اين است كه ما خودمان را باختهايم در مقابل غرب، شرق خودش را باخته است، تا از اين باختگى بيرون نيايد، تا محتواى خودش را پيدا نكند نمىتواند مستقل باشد. استقلال نظامى يك مسأله است، استقلال فكرى، استقلال روحى، مغز خود آدم مال خودش باشد ، همهاش توى آن هى غرب نباشد، هر چه مىخواهد بگويد غرب، كى گفته، فلان فيلسوف گفته، فلان چه گفته. اين تا شرقىها آن حيثيتى كه خودشان داشتند و يك وقتى قبله همه جا بودند، آنوقتى كه آنها وحشى بودند اينها قبله بودند براى آنها،
صحيفه نور ج 9 صفحه 12
تا اينها آن محتواى خودشان را پيدا نكنند و نشوند يك موجود شرقى و خودشان را نشناسند نمىتوانند مستقل باشند. شما هر چه هم زحمت بكشيد، تا دانشگاه ما آن مغز غربيش را كنار نگذارد و يك مغز شرقى پيدا نكند نمىتواند مستقل باشد. دائماً حرف، حرف آنهاست. فوج فوج از اينجا بايد بروند اروپا براى تحصيل، اگر هم اروپا نروند، اينجا نمىپذيرند آنها را. تمام سر اين است كه ملت هم اينطور شده، مردم هم اينطور شدهاند، دولت هم همين طور است، همه همين طورند، همه اينجورند ديگر كه تا اين نرود يك مدتى در فرض كنيد كه فرانسه ولو آنجا برود و كارى ديگر نداشته باشد، اكثراً هم شايد اينطورى باشند، آنجا مىروند و كارهاى ديگرى مىكنند لكن وقتى كه اينجا آمد او، آنها هم زود به به اينها ورقه مىدهند براى اينكه نمىخواهند كه يك آدم دانشمند بفرستند، مىخواهند يك آدم ورقه دار بفرستند. اصلاً برنامه اين است كه اين اشخاصى كه مىروند در آنجا و صاحب ديپلم مىشوند و تصديق مىشوند، اينطور نيست كه آنها تصديق كرده باشند اينها را، اين تصديق استعمارى است. بناى آنها بر اين است كه خودشان يك جور تصديق مىكنند، به اين زودىها به آنها تصديق نمىدهند، به ما هم يك جور، به ما زود تصديق مىدهند، براى چه؟ براى اينكه نمىخواهند كه ما يك چيزى داشته باشيم، نه آنها نه، هميشه ما محتاج به آنها باشيم و هميشه انگل باشيم. تا ما از آن غربزدگى در نيائيم و مغزمان را عوض نكنيم و خودمان را نشناسيم نمىتوانيم مستقل باشيم، نمىتوانيم هيچ داشته باشيم.
جهد و كوشش در راه معرفى و ترويج مكتب اسلام
كوشش كنيد اسلام را بشناسانيد به مردم. اين انجمنهاى اسلامى كوشش كنند كه اين متاعى كه ما داريم و هيچ كس ندارد، اين قرآنى كه ما داريم، اين سنتى كه ما داريم و هيچ كس ندارد در دنيا، اين را معرفى كنيد. كارشناسها را پيش خودتان ببريد از آنها استفاده كنيد و اين را توسعه بدهيد كه يك وقت انشاءالله ايران بشود انجمن اسلامى ايران انجمن اسلامى، نه فقط فرض كنيد در نيروى هوائى يا در نيروى زمينى يك انجمن اسلامى، همه انجمن اسلامى. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد، موفق باشيد و از خدمتگزاران اسلام باشيم و باشيد انشاء الله با قصد خالص و نيت الهى انشاء الله.
و السلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:31 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 13
تاريخ: 11/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام معاديخواه
جناب حجت الاسلام آقاى معاديخواه دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
جنابعالى به اتفاق نماينده وزارت كشور و نماينده جهاد سازندگى و گروهى كه انتخاب شدهاند، براى رسيدگى به وضع عمرانى كردستان به آن منطقه برويد و از احتياجات برادران عزيز كرد اطلاع پيدا كرده و گزارش تفصيلى از كار اين گروه را بدهيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 14
تاريخ: 11/6/58
بيانات امام خمينى در جمع خانوادههاى شهداى پايگاه هوائى بوشهر
مباهات مىكنم من به يك چنين جوانانى كه ما داريم كه نظير جوانان صدر اسلام هستند
بسم الله الرحمن الرحيم
من البته از اين شهدائى كه در راه اسلام رفتهاند، از جهتى متاثرم وبه خانوادههاى آنها، بستگانشان تسليت عرض مىكنم و از خداى تبارك و تعالى رحمت براى شهدا طلب مىكنم و صبر و اجر براى خانوادههايشان و از طرفى هم مباهات مىكنم من به يك چنين جوانانى كه ما داريم كه نظير جوانهاى صدر اسلام هستند. شما اگر به تاريخ صدر اسلام مراجعه كنيد مىبينيد كه فداكارىهائى كه آنها كردهاند و آنقدرى كه آنها در مضيقه بودند، در زحمت بودند، حتى در بعضى از جنگها يك خرما را،يك دانه خرما را اين دهانش مىگذاشت همان شيرينيش را كه ادراك مىكرد مىداد رفيقش و همين طور، چون كه چيزى نبود در كار و اينها با كمال شهامت و قدرت به اسلام خدمت كردند و اسلام را به ارث پيش ما گذاشتند. ما هم موظفيم كه اين ارث بزرگ را حفاظت كنيم و براى آن جانبازى كنيم. آنها كه شهيد شدند به خدمت خودشان و به سعادت خودشان و به اجر خدمت خودشان رسيدند و ماها هم اميد است كه يا پيروز شويم و يا شهيد در راه اسلام. و خداوند شماها را حفظ كند و الان اين امانتى كه در دست ماست، همه ما، چه نيروهاى انتظامى و چه ملت، چه خانمها و چه برادران، همه موظفيم در حفظ اين امانتى كه از جانب خداست اين امانت اسلام است، قرآن است.
لزوم خودسازى و حفظ تحول روحى براى رسيدن به پيروزى نهائى
الان براى اسلام، براى قرآن و براى كشور اسلامى و كشورهاى اسلامى كه مع الاسف در ساليان بسيار دراز در تحت فشار بودند و چپاولگران شرق و غرب اينها را در فشار گذاشته بودند، ما الان وارث يك همچو چيزهائى هستيم و يك آشفتگىهائى كه هميشه بعد از انقلابات هست. اجتناب از اين آشفتگىها نمىشود كرد. هيچ انقلابى نبوده است كه دنبال آن اينطور مسائل نباشد و من بايد عرض كنم كه انقلاب ايران يك انقلابى بوده است كه نظير نداشته است از جهاتى، يكى از اينكه مقابل اين انقلاب همه نيروهاى اهريمنى چپ و راست ايستاده بودند، همه پشتيبانى مىكردند، اظهار پشتيبانى مىكردند، بلكه بسيارى از دولتهاى اسلامى هم همين طور پشتيبانى مىكردند و ما چيزى
صحيفه نور ج 9 صفحه 15
نداشتيم در دست،آنها همه چيز و بحمدالله به واسطه قدرت اسلام كه همه را به هم پيوند داد و نيروهاى انتظامى را هم به ملت پيوند داد، اين پيروزى حاصل شد به رغم عنف آنهائى كه خيال مىكردند امكان ندارد . يك چيزى را كه آنها غير ممكن مىدانستند واقع شد برايمان و از جهت تحولهاى روحى كه در ملت پيدا شده است هم يك نمونه است به نظر من اين تحول روحى كه در جامعه ما بحمدالله پيدا شده است و رو به رشد است و اميدوارم كه كمك كنيد هر كسى به رشد خودش برسد، اهميت اين تحول روحى بيشتر از اهميت اين پيروزى است. اين يك پيروزى معنوى است. اهميت پيروزى معنوى بيشتر از پيروزى نظامى و مادى است و اين معنا حاصل شده است. ما الان مشاهدهمان هست كه جوانهاى ما، چه جوانهاى نيروهاى انتظامى و چه جوانهاى معمولى و پاسدارها و حتى بازارىها مكرر مىآيند پيش من حتى امروز و آرزو مىكنند، به من مىگويند شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم. اين روحيه، اين روحيه انقلابى كه در نفوس پيدا شده است، اين يك معجزه الهى است بشر نمىتواند يك ملت را چنين متحول كند، اين دست غيبى در كار است و من اميدوارم كه همين دست غيبى ما را به پيروزى نهائى برساند و اين ريشههاى گنديدهاى كه الان در كار هستند، اينها هم انشاء الله سركوب بشوند و مىشوند انشاء الله و مملكت پاكسازى مىشود و مال خودتان مىشود، خودتان بايد از آن حفاظت كنيد و شما در صدد باشيد كه همانطورى كه حفاظت مىخواهيد از مملكتتان بكنيد ،از اسلام بكنيد، از خودتان هم حفاظت بكنيد، حفاظت روحى، يعنى بسازيد خودتان را. اگر بخواهيد پيشرفت بكنيد و همه چيزتان انشاء الله اسلامى بشود و پيروزى نظير پيروزىهاى صدر اسلام بشود، كارى بكنيد كه خودتان هم ساخته بشويد، همانطور كه سربازهاى صدر اسلام در عين حالى كه سربازى مىكردند، وظائف صوريه اسلام را هم به تمام معنا به جا مىآوردند، همانطورى كه شمشير مىكشيدند و مىكشتند. دشمنهاى اسلام را با خودشان به طور رافت، به طور دوستى، برادرى رفتار مىكردند. همين دستور قرآن كريم است كه از اوصاف مومنين صدر اسلام و اينها نقل مىفرمايد كه اينها رحيم هستند بين خودشان رحماءبينهم خودشان با هم با رحمت رفتار مىكنند اشداء على الكفار وقتى به كفار مىرسند شدت. حضرت امير وقتى كه مواجه مىشود با لشكر معاويه كه از كفار هم بدتر بودند، با خوارج كه آنها هم به همين طور بودند، با كمال شدت، بعد از اينكه مىديد هدايت نمىشوند، سفارش مىكرد كه شماها ابتداء به جنگ نكنيد، به لشكر خودش فرمود شماها ابتدا به جنگ نكنيد ولو حق با شماست، بگذاريد آنها ابتدا كنند وقتى آنها ابتدا مىكردند، گاهى هم يكى دو تا كشته مىشدند، آن وقت اجازه مىداد و با كمال قدرت تا آخر مىكوبيد. خوارج را همچو سركوب كرد كه از آنها چند نفرى توانستند فرار كنند و خوارج هم همانها بودند كه بعد هم توطئه كردند و حضرت امير را به شهادت رساندند.
رحمت و رأفت با تمامى طبقات و شدت وحدت با توطئه گران مشى اسلام است
اسلام با كمال رافت، با كمال رحمت با همه طبقات رفتار مىكند و همين رحمتش هدايتى است كه مىخواهد همه قشرهاى عالم به سعادت برسند لكن با توطئهگرها با شدت رفتار مىكند و بايد هم
صحيفه نور ج 9 صفحه 16
اينطور باشد. و شما هم كه سرباز اسلام هستيد و من اميدوارم كه شما را در طومار امام زمان سلام الله عليه ثبت كنند اسمهاىتان را، بايد وضعتان همان باشد، سرمشق همان باشد كه اسلام طرح كرده است كه خودتان با هم دوست، رفيق، با همه قشرها رفيق و رحيم باشيد، در مقابل دشمن قوى و مصمم و كوبنده.
خداوند همه شما را انشاءالله نصرت بدهد و همه ما را خدمتگزار به اسلام قرار بدهد و به اين بازماندگان شهدا صبر عنايت كند و اجر عنايت كند و خداوند آنها را غريق رحمت خودش بفرمايد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 17
تاريخ: 12/6/58
پيام امام خمينى به علماى اعلام و مردم غيور كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
امروز تلگرامى با قيد دو فوريت و با اسم امضاى 18 نفر از ائمه جماعت و رونوشت براى پانزده مقام از مهاباد و اصل شد كه در آن اظهار تأسف شده است كه اينجانب به واسطه تبليغات سوء بر ضد كردها و اهل تسنن بسيج عمومى نمودهام. من با اينكه مىدانم علماى اعلام كردستان در مهاباد و ساير شهرستانها واقعه را آنطور كه هست مىدانند و پر واضح است كه سران اشرار يا جعل امضاء به اسم علما نمودهاند، و يا علما و ائمه جماعت را الزام به امضاء نمودهاند، معذلك لازم است براى چندمين بار به استحضار علماى اعلام كردستان و برادران كردستانى و ساير طبقات برسانم. اين سران خائن چون خود را شكست خورده و مورد تنفر ملت ايران مىدانند دست به اين تشبثات واهى زدهاند،از اول پيروزى انقلاب تاكنون در هر موقعيتى كه پيش آمده است اعلام كرده ايم كه در اسلام كرد و ترك و فارس و بلوچ و لر و تركمن و غير اينها مطرح نيست. اسلام براى همه است و جمهورى اسلامى حق همه گروهها را با عدالت اسلامى ادا خواهد كرد. در عين حال اين خائنان به ايران، خصوصاً كردستان دست از خيانت و جنايت برنداشته و طرحهائى مسالمتآميز را با اسلحههائى كه از كشورهاى خارجى و يا از غارتگرى به دست آوردهاند جواب دادهاند و برادران ما را كه براى حفاظت برادران كردستانى خود بسيج شدهاند با كمال بيرحمى و شقاوت به آتش كشيدهاند و سر بريدهاند، حتى به برادران كردستانى ما و به كسانى كه براى جهاد سازندگى و كمك به كردستان آمده بودند رحم نكردند و آنان را اعدام نمودند. ما به اين اشرار مىگوئيم اگر ما بر ضد كردها بسيج عمومى نموديم، چرا در شهرستانهاى كردستان مثل نقده و سنندج و پاوه و ديگر جاها پس از پاكسازى غير از برادرى اسلامى رفتار نشده است و چرا برادران كردستانى ما از ارتش و پاسداران و ساير قواى انتظامى استقبال پرشور كردند و با آغوش باز پذيرفتند و چرا ما گروهى را براى بازسازى آن منطقه فرستاديم كه حوائج برادران اهل سنت را برآورده كرده و با تمام امكان وسايل آسايش و رفاه آنان را فراهم كند؟ آيا ما برادران اهل سنت را دشمن مىدانيم كه بارها و بارها اعلام كردهايم هيچ فرقى بين اين دو فرقه نيست؟ ما كه تصميم گرفتهايم كه آن سامان را به بهترين وجه آباد كنيم و مقدماتش را فراهم كردهايم، با كرد مخالفيم؟ يا شما كه اسلحه به دست گرفته و به هيچ چيز و به هيچ كس رحم نمىكنيد، طرفدار كرد هستيد؟ ما بسيج عمومى اگر بكنيم، براى پشتيبانى از برادران كردستانى و استخلاص آنان از اشرار
صحيفه نور ج 9 صفحه 18
است و به خواست خداوند متعال شر آنان را به زودى دفع و سران خائن را شديداً به جزاى اعمالشان رسانده و با برادران كرد، حتى آنانى كه در حزب منحله دموكرات داخل شدهاند، اگر به آغوش ملت برگردند، با برادرى و برابرى رفتار مىكنيم و همه در پناه اسلام خواهند بود. والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 19
تاريخ: 12/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى ستاد مركزى جهاد سازندگى و نماينده امام در اين نهاد
بروز تحول روحى و انسانى در ملت به دست خداوند تعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
من كراراً اين مطلب را گفتهام كه اين نهضت يك تحولاتى آورده است كه آن تحولات، تحولات روحى و انسانى است كه در نظر من بسيار اهميتش بيشتر از اين پيروزى در مقابل شاه سابق و قدرتهاى بزرگ است.
در ظرف يك مدت كوتاهى ملت ما متحول شد به حسب نوع، از يك حالى به يك حال مقابل او. يك طور تحول اين بود كه همه مشاهدش بوديد، مىديديد كه در يك وقتى ملت ما طورى بود كه اگر يك پاسبان مىآمد در بازار مثل بازار تهران كه بزرگترين بازار ايران است و مىگفت كه چهارم آبان است و بايد بيرق بزنيد، علاوه بر اينكه خوب عمل مىكردند، براى خودشان اصلاً حق اين معنا را قائل نبودند كه بگويند نه، اصلاً يك همچو چيزى مطرح نبود، بى چون و چرا عمل مىكردند. همين ملتى كه از حرف يك پاسبانى تخلف را براى خودش مطرح نمىديد، در ظرف مدت كوتاهى همين ملت ريخت در خيابان و گفت ما اصل سلطنت را نمىخواهيم، اين تحول، يك چيز بزرگى است، كوچكى نيست. يك آدمى كه، يك بازارى كه از يك پاسبان خوف داشت، يا يك مثلاً صاحب منصبى كه مىآمد و چند تا ستاره روى دوشش بود، همه از آن پرهيز مىكردند و مىترسيدند، اين بچهها و بزرگها و زنها و مردها ريختند در خيابانها و اساس مسأله را، اصلا شاهنشاهى را گفتند نمىخواهيم يعنى آنى كه دو هزار و پانصد سال با قدرت حكومت كرده بود بر ملت، آن را زيرش زدند و جلو هم زدند و عمل هم كردند و پيش هم بردند.اين تحول روحى يك تحولى بود كه اعجابآور و هيچ نمىشد اسمىروى اين گذاشت الا اينكه تحولى بود كه با دست خدا انجام مىشد يعنى هيچ بشرى قدرت اين معنا را ندارد كه روحيه يك جمعيتى آن هم يك جمعيت سى و پنج ميليونى با عقايد مختلف، با روحيههاى مختلف، از بچه كوچولويشان بگيرد تا پيرمرد توى مريض خانههايشان اين يك همچو تحولى در او پيدا بشود، اين بشر نمىتواند اين كار را بكند. اين كارى بود كه، تحولى بود كه خداوند تبارك و تعالى درآن اراده داشت.
يك تحولى ديگرى كه از اين لطيفتر است آن تحول انسانى است كه پيدا شد. شايد سابق همچو چيزى نبود كه دكترها و تحصيل كردهها و عرض بكنم كه اشخاص نازك نارنجى به
صحيفه نور ج 9 صفحه 20
اصطلاح ما و اينها يك وقتى فكر اين بيفتند كه بروند گندم درو كنند، زن، خانمها به فكر اين اصلش نمىافتادند كه يك وقت بروند توى صحرا و كمك كنند به اين كشاورزها و زحمت بكشند و عرق بريزند و عشقبازى كنند با گندم و جو و زمين. اين يك تحول لطيفى بود كه در ايران پيدا شد كه حتى ايرانىهاى اروپا هم يك دسته آمدند اينجا، از اروپا هم يك دسته آمدند پيش من گفتند ما آمديم براى همين سازندگى. من به آنها گفتم كه شما البته نمىتوانيد مثل كشاورزها برويد به آنطور فعاليت كنيد، لكن اين را بدانيد كه رفتن شما، از اروپا آمدن و رفتن شما توى جامعه كشاورزى، قدرت كشاورز را چند برابر مىكند و حالا دارم به شما عرض مىكنم كه البته آنها كار ديده و كار ورزيده هستند و شماها قدرت اينكه مثلاً آنقدرى كه آنها مىتوانند عمل بكنند نداريد، اما اين معنا هست كه وقتى كشاورز ديد كه دكتر و تحصيل كرده و مهندس و عرض بكنم اينها آمدند، زنهاى محترم، مردهاى محترم آمدند در آنجا باهاشان كمك مىكنند، قدرت آنها چند برابر مىشود. اين قدرت مىآورد و اين عمل، عمل بسيار شريفى است و اين تحول هم تحول لطيفى است كه به غير دست خدا كسى ديگر نمىتواند داشته باشد، نمىتواند اين را انجام بدهد، اين تحولات روحى، تحولات انسانى، تعاون كه در ايران پيدا شده است.
يكى از دوستان من مىگفت كه در آن روزهائى كه تظاهرات بود زمان طاغوت و آن تظاهرات شديد بود (دو قصه را براى من نقل كردند، يكى از آنها را يادم است كى نقل كرده يكى را هم كس ديگرى نقل كرده) آن كه از دوستان من بود نقل كرد گفت كه من داشتم در همين خيابانها كه داشتند عبور مىكردند، مردم تظاهر مىكردند، مىرفتم، ديدم يك پيرزنى يك كاسهاى دستش است يك مقدارى هم پول توى آن كاسه هست، دستش اينطور بود و در ذهنم آمد كه خوب اين فقير است و مردم به او، وقتى كه رفتم نزديك ديدم كه اين پيرزن بسيار محترم مىگويد كه امروز تعطيل است بازارها و پول خرد ممكن است پيدا نشود و بعضىها احتياج داشته باشند كه تلفن كنند، من اين را نگه داشتهام كه هر كه بخواهد تلفن بكند بيايد از اين بر دارد و تلفن كند. اين يك كارى است كه ابتدائى، آدم خيال مىكند خوب يك چند قرآن باشد اما اين خيلى لطافت روح مىخواهد، اين يك انقلابى است كه خدا كرده است و من روى اين انقلابهاى روحى و اين حس تعاونى كه در ملت ما پيدا شده است و آن شجاعتى كه در ملت ما پيدا شد و اين علاقهاى كه من ادراك مىكنم، حتى همين امروز، هر روز تقريباً، تقريباً من مواجه با يك همچو چيزى مىشوم. ديروز يك دستهاى از خانمها، محترمات، اينجا بودند يكى اصرار مىكرد كه شما بگذاريد كه ما برويم كردستان. من گفتم آخر شما، نه، كردستان حل مىشود، لازم نيست شما تشريف ببريد. يكى گرفته بود جلوى من، تا آنجا آمد يكىشان دنبال من كه شما دعا كنيد من شهيد بشوم. گفتم من دعا مىكنم كه شما ثواب شهيد را ببريد و خدمت كنيد. اينها يك تحولاتى است كه پيدا شده است. صدر اسلام با يك همچو روحيهاى كه شهادت را مىخواستند، آنطور پيشرفت كردند و در نيم قرن تقريباً معموره را، معموره دنيا را، دنياى متمدن آنوقت را فتح كردند و الا عددشان، يك عدهاى بودند حجازى و نه فنون جنگى به آن معناى مدرنش را كه روم و ايران
صحيفه نور ج 9 صفحه 21
مىدانستند مىدانستند و نه ابزارش را داشتند، ابزار كه هيچ نداشتند حتى هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، يك بندى از چيز خرما، ليف خرما درست كرده بودند شمشير را با آن بند بسته بودند اينجا.
لكن روح، روح الهى بزرگ بود، آن روحى بود كه وقتى نيزه را (آن در يك جنگى مرد) آن مخالف گذاشت به اينجاى آن و فشار داد، اين ديد كه خواهد مرد، با اين فشار داد خودش را از توى نيزه، يكى نيزه توى شكمش رساند، خودش را، او را هم كشت، خودش هم مرد. يك همچو روحيه، يك همچو روحى يا مثلاً به قلعههاى بزرگ وقتى كه مىرسيدند و كشته مىدادند، كشته مىدادند بعد براى رفتن بالا نيزهها را زير يك سپر مىگذاشتند، سپر رويش، يكى رويش مىنشست مىرفت بالا، اگر كشته هم مىشد، كه مىشد تا در را باز مىكرد. اين روحيه، يك روحيه است كه روحيه الهى است، در ملت ما هم پيدا شده است الحمدلله (يكى از حضار خطاب به امام: انشاء الله خدا به شما عمر هزار ساله بدهد) و به همه ملت انشاءالله عمر با بركت كه هزار سال كه نمىشود لكن بركت هزار سال را، انشاء الله ملت ما اين بركت داشته باشد عمرشان همانطورى كه اين بركت بود كه سلطنت دو هزار و پانصد ساله را، اين محتاج به هزار سال فعاليت بود تا يك سلطنت دو هزار پانصد ساله را ببرند، اين بركت بود، اين بركتى بود كه خداى تبارك و تعالى به شما ملت مسلمان مومن داد و من دلخوشيم به اين تحولات است يعنى همان وقت كه من در پاريس بودم و بعضى از اين مسائل را (البته تمامشان را آنجا شنيدم يعنى بيشترش را) بعضى از اين مسائل را در پاريس مىشنيدم و منجمله اين بود كه يك نفرى كه رفته بود گرديده بود و به دهات اطراف ما، دهات كمره، دهات خمين، دهات چاپلق آنجاها رفته بود، به من گفت كه من در آن دهات كه رفتم، صبح همان وقتى كه بحبوحه تظاهرات و اينها بود گفت صبح كه مىشد در هر دهى آخوند ده جلو مىافتاد مردم عقبش تظاهر مىكردند و ايشان گفت به من در فلان جا در قلعه حسن فلك (آن قلعه حسن فلك را من رفتم مىدانم كجاست، در پهلوى كوهى است كه به آن كوه الوند مىگويند آن غير الوند همدان است. مال خمين است الوندى است، آنجا يك قلعهاى است مثلا به اندازه چند مقابل اين عمارتها، ده بيست تا خانوار شايد داشته باشد) گفت حتى آنجا، گفت من آنجا كه رفتم، ديدم مطالبى كه در آن قلعه مردم آنجا مىگويند همانى است كه در تهران مىگويند. من آنجا در ذهنم آمد كه مساله، مساله بشرى نيست، مسأله، مسأله الهى است و اين پيش مىبرد. وقتى مطلب توجه از جانب ماوراء الطبيعه و غيب باشد، اين ملت پشتيبان غيبى دارد و با پشتيبان غيبى شما پيش برديد والا ابزارى دست شما نبود، چهار تفنگ دست پاسبانهاى ما هست، اينها غنيمت جنگى است و الا كى داشتند اينها را. آنى كه در بين ملت ما بود الله اكبر و ايمان بود، فرياد الله اكبر و ايمان بود و او پيش برد.
حفظ وحدت و روحيه الهى ضامن تداوم پيروزى است
برادرها! حفظ كنيد اين را، خواهرها! حفظ كنيد اين را. تا اين،اين سنگر الهى، اين دژ محكم خدايى هست شما پيروزيد، نه دموكراتها به شما غلبه خواهند كرد و نه كمونيستها خواهند، همه اينها
صحيفه نور ج 9 صفحه 22
دفن خواهند شد لكن به شرط اينكه اين روحيهاى را كه خدا داده است و اين وحدت كلمهاى را كه از جانب غيب به شما هديه شده است، اين امانت را حفظش كنيد. الان اين يك مسألهاى است كه پيش ما امانت است و بايد حفظ كنيم آن را و وقتى كه توجه اين باشد كه ما براى خدا اين كار را مىكنيم، اين هم باز در پاريس مكرر اتفاق مىافتاد كه اشخاص دلسوز، اشخاصى كه هواخواه بودند، اينها به من كرارا مىگفتند كه نمىشود اصلاً، حالا كه نمىشود بايد يك جوريش كرد كه مثلاً به تدريج پيش برود وقدم به قدم مثلاً پيش برويم و بعضىها هم از اينجا پيغام مىدادند كه قدم به قدم پيش برويد، حالا انتخابات را درست كنيد، بعد از انتخابات هم يك مجلس خوبى درست بكنيم و بعد از مجلس خوب و كذا و كم كم، من به بعضىهاشان گفتم به اينكه اين نهضتى كه الان ما پيدا شده است و همه مردم بزرگ و كوچك الان توى خيابان دارند فرياد مىزنند، شما اگر اين نهضت خاموش بشود، دوباره مىتوانيد يك همچو نهضتى درست كنيد؟ نه، پس قبول داريد كه نمىشود. شما مىتوانيد يك همچو قولى بدهيد و همچو اعتقادى پيدا كنيد كه اين آقاى آريامهر به قول خودش عمل مىكند و آمده است مىگويد كه ملت، علماى اعلام، اى مراجع عظام من اشتباه كردم شما احتمال نمىدهيد اين معنا را كه فردا همين آدمى كه آمده است مىگويد علماى اعلام، فردا باز همان قلدر باشد و قلمهاى شما را بشكند؟ جواب نداشتند بدهند. گفتند حالا كه ما اين نهضت را درست كرديم و اين هم از اينها مىدانيم كه اگر اينها قدرت پيدا بكنند، تمام ما را از بين خواهند برد، حالا ما بايد عمل بكنيم.
ما مكلفيم به مبارزه با مخالفين اسلام و ملت
و عمده مطلب اين است كه ما يك تكليفى داريم، ما مكلفيم، خدا به ما تكليف كرده است كه با اين مخالفين اسلام و مخالفين ملت اسلام مبارزه كنيم يا پيش مىبريم، يا نمىبريم اگر پيش برديم كه الحمدلله، هم ما به تكليفمان عمل كردهايم و هم پيش برديم و اگر هم مرديم و كشته شديم، به تكليفمان عمل كرديم. ما چرا بترسيم، ما شكست نداريم، شكست براى ما نيست براى اينكه از دو حال خارج نيست يا پيش مىبريم كه پيروز هم شديم يا پيش نمىبريم كه پيش خدا آبرومنديم. اولياء خدا هم شكست مىخوردند، حضرت امير در جنگ معاويه شكست خورد، اينكه حرف ندارد، شكست خورد. امام حسين سلام الله عليه هم در جنگ با يزيد شكست خورد و كشته شد اما به حسب واقع پيروز شدند آنها. شكست ظاهرى و پيروز واقعى بود. اگر ماها هم كه براى خدا مىخواهيم كار كنيم شكست هم بخوريم، تكليف را عمل كرديم و به حسب واقع هم پيروزى با ما خواهد شد.
شما وارث مملكتى هستيد كه دو هزار و پانصد سال به آن ظلم شده
اين را عرض مىكنم براى اينكه به شما عرض كنم كه من مىدانم كه الان گرفتارى زياد است، نه براى شما، نه براى گروه شما، براى همه گروهها، شماوارث يك مملكتى هستيد كه دو هزار و پانصد سال بر آن ظلم شده است و آن چيزى را كه شما خودتان مشاهد بوديد، ده پانزده سالش را
صحيفه نور ج 9 صفحه 23
شايد شماها يادتان است، از اول آمدن رضا خان به سر كار تا حالا من يادم است شما هيچ كدام يادتان نيست، از آنوقتى كه آن وارد شد به تهران و كودتا كرد تا حالا كه اينجا نشستهام مسائل يادم است، يعنى مشاهد بودم، شماها هم زمان محمدرضا را يادتان است و خرابىهاى را كه بيشتر كرده از سايرين. اين دو پدر و پسر هر دو خيانت كردند اما خيانتهاى اين بيشتر از خيانتهاى او بود. خرابكارى اين بيشتر از خرابكارى او بود، ما وارث يك همچو مملكت خراب از همه جهت، اقتصادش، خوب دنبال هر انقلابى يك آشفتگى است، اين قابل تعرض نيست، يك رژيم بخواهد تغيير بكند، آن هم يك همچو رژيمى، آن هم به دست مردم، نه به دست يك نظامى كه روى نظم كارهايش انجام ميدهد نه كودتا، كودتا نبود، آنها مىخواستند كودتا بكنند، خوب البته مىدانيد كه در اين شبهاى آخرى كه ما تهران بوديم، قضيه كودتا بود و كشتن همه لكن خدا نخواست و همانهاى كه مىخواستند به دست آنها كودتا كنند همانها هم برگشتند به همه آنها و خدا برگردانده است، شما غافل نشويد از اين. شما افغانستان الان را ملاحظه كنيد، افغانستان الان چند ماه است گرفتارند مردم، خداوند انشاء الله كه نجاتشان بدهد، براى اين است كه طرفشان كه عبارت از اين مرد فاسق است، مىكوبد آنها را با طياره و با توپ و تانك. يكى از عناياتى كه خداى تبارك و تعالى به شما كرد و به ما كرد اينكه اينها را از خدا يك خوفى در دلشان وارد كرد كه متشبث به آن اسلحهها نشدند، منصرفشان كرد، آنطور نبود كه فانتومها را بياورند بالاى سر تهران و چه بكنند، بعضىهاىشان هم كه گفته بودند اطاعت نكردهاند از آنها. اگر چنانچه آنها قواى انتظامىشان را به كار انداخته بودند و تهران را سركوب كرده بودند، حالا شما اينجا مجتمع نبوديد، ما هم نبوديم. اين يكى از معجزاتى بود كه خداوند اينها را منصرفشان كرد از اين كار، اگر هم تو ذهن يكىشان آمد، يا ترسيد و نكرد، اگر هم دستور داد، طرف ترسيده بود يا طرف براى خاطر خدا نكرد، اين هم يكى از چيزهايى بود كه دراين نهضت واقع شد و امرى بود ماوراءالطبيعت، مثل افغانستان نشد.
يأس به خود راه ندهيد كه از جنود شيطان است
در هر صورت اين را مىخواستم عرض بكنم به شما كه شجاع باشيد. در گرفتارىها كه مىآيد، پا بر جا باشيد مأيوس هيچ وقت نشويد. دولت اگر چنانچه نمىتواند به آن اندازهاى كه، من تصديق مىكنم كه دولت مشغول كار است، كار خيلى هم كردند اين هم به خود آقايان گفتهام، به آقاى بازرگان و ديگران گفتهام كه شما كار مىكنيد و عرضه نمىكنيد، ديگران كار نمىكنند و مىگويند، ديگران كار نمىكنند، فريادش را مىزنند. اينها خيلى كار كردهاند اما عرضه نمىكنند. چند دفعه تا حالا به آنها، شما اين پاكسازى را خوب عرضه كنيد، آن خانهسازى را عرضه كنيد، آن امداد را كه داريد در همه جا مىكنند و مىكنيد عرضه كنيد به مردم، اين چيزهايى كه تا حالا شده است بگوئىد. فقط در تمام اين مدت يك روز آقاى هاشمى( سلمه الله تعالى ) در مدرسه فيضيه شمرد، پنجاه تا تقريباً يا سى تا، چند تا بود شمرد يكى يكى كه اين كارها تا حالا شده است. خوب اين را بايد در روزنامهها بنويسند، صدايش
صحيفه نور ج 9 صفحه 24
را در آورند كه مردم نيايند از ما سؤال كنند كه آقا اين چيزى كه در صد (شماره حساب بانكى) ريخت، خورديد يا عمل شد. نگويند مردم كه خوب، مردم آن چيزى كه در صد ريختند الان خرج شده، تمام شده، باز هم احتياج است ولى عرضه نمىكنند، بايد عرضه كنند. عمل كردند، اما اينقدر اشكالات در كار است كه به اين زودى نمىشود درستش كرد ، يك مملكت آشفتهاى را به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد، اين پافشارى لازم دارد، بايد مأيوس نشد. د راين قضيه كردستان بعضى از آقايان محترم به طور يأسآميزى و بعضى از سران به طور ياس آميزى با من تماس مىگرفتند (حتى اين روزهاى آخر) كه اگر چنانجه با اينها وارد مذاكره نشويم، چه خواهد شد و چه خواهد شد، از دست ما خواهد رفت. به ايشان گفتم اشتباه مىكنى به اتمام رسيد.
مقصود من اين است كه هيچ وقت يأس را در قلب خودتان وارد نكنيد، ياس از جنود شيطان است، اميد از جنود خداست، هميشه اميدوار باشيد، پشتوانه شما خدا و اسلام است. كسى كه پشتيبانش اسلام است از چه بترسد؟ با يك اشاره همه تمام مىشود، اتكال كنيد به خداى تبارك و تعالى، اتكال كنيد به قرآن و اسلام و پيش برويد و اينكه يك كسى مثلا فرض كنيد سردى با شما مىكند، همراهى با شما نمىكند، اينها چيز مهمى نيست خدا همراه شماست ولو حالا با شما يك قدرى هم فرض كنيد سردى مىكنند يا اگر همراهى نمىكنند يا اگر دلجوئى نمىكنند. كار وقتى براى خدا باشد، ديگر انسان خوف از چيزى ندارد. حضرت على بن الحسين سلام الله عليه در آن بحبوحه كذايى كه بود راجع به اينكه همه اصلا مقدراست كه بايد كشته بشويد، اينطور نقل مىكنند اهل منبر كه عرض كرد به امام عليه السلام كه " اولسنا على الحق" ما بحق نيستيم؟ فرمود چرا، گفت پس چرا بترسيم از مردن « فاذا لانبالى بالموت ) وقتى ما بحقيم، ما بحقيم هيچ اشكالى در اين نيست كه بحقيم ، ما در مقابل باطل ايستادهايم باطل عبارت از رژيم سلطنتى جابر و شما مسلمان متعهد در مقابل يك همچو رژيمى و در مقابل دستجاتى كه تاييد او را مىكردند كه ابر قدرتها بودند و ساير قدرتها. شماها بحقيد، وقتى شماها بحقيد، از اينكه با ما فلان كس همراهى نمىكند چه باكى. خوب من كه بحقم من تكليفم را دارم عمل مىكنم حالا شما با من موافقت كنيد، نخير مخالفت كنيد، ده تا هم فرض كنيد كه كاره چوب لاى چرخ بگذاريد من كارم را دارم انجام مىدهم، رسيدم به آن كارى كه انجام دادم، دو تا چيز بردم يكى ثواب خدا، يكى رسيدن به مطلب. نرسيديم، ثواب خدا سر جاى آن هست. شكست توى كار نيست، شما ملت شكست نمىخوريد انشاء الله و به پيش مىرويد و انشاء الله همه اين مشكلات تمام خواهد شد. البته راجع به اين قضيه اى هم كه آقا گفتند و اينها، من اين آقايان مىآيند اينجا باهاشان صحبت مىكنم. اميدوارم كه همه موفق باشيد، مويد باشيد، همه از جنود امام زمان سلام الله عليه باشيد و در دفتر آنها اسم شما را بنويسند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 25
تاريخ: 12/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد سرهنگ فراشاهى و بانوان مكتب ولى عصر
تبليغات و تحقيقات دامنهدار اجانب براى تضعيف اسلام و روحانيت
بسم الله الرحمن الرحيم
مهم براى هر ملتى اين است كه آن دردهايى كه دارد بشناسد و درمان آن درد را و دنبال آن به معالجه بپردازد؛ دردهايى كه در طول تاريخ و بالخصوص از آنوقتى كه غربىها راه باز كردند به شرق و از همه بالاتر در اين پنجاه و چند سال حكومت سياه براى ملت ما پيش آمده است و معالاسف بسيارى از قشرها غافل از آن هستند و بعضىها هم با طور خيانتآميز دامن به آن مىزنند. مهم اين است كه آن دردى كه براى ملت ما پيش آمده و الان به حال يك مرض، يك مرض مزمن تقريبا هست اين است كه كوشش كردهاند غربيها كه ما را از خودمان بيخود كنند، ما را ميان تهى كنند، به ما اينطور بفهمانند و فهماندند كه خودتان هيچ نيستيد و هر چه هست غرب است و بايد رو به غرب بايستيد. آتاتورك، در تركيه من مجسمه او را ديدم، دستش اينطور بالا بود گفتند او دست را بالا گرفته رو به غرب كه بايد همه چيز ما غربى بشود. يكى از اشخاصى كه در زمان رضاشاه و بعد از رضاشاه هم او بود و معروف هم بود، حالا من ميل ندارم اسمش را ببرم، اولش هم معمم بود و بعد هم مكلا و بعد هم سنا و اينها راه داشت، آن هم گفته بود كه همه چيز ما بايد انگليسى بشود. اينطور نقشه بوده است، اينطور طرح بوده است كه ما را از خودمان بيخبر كنند و تهى كنند و به جاى او يك موجود غربى درست كنند، طورى باشد كه ما اسم مدرسه هم وقتى بگذاريم يكى از اسمايى كه غربىها دارند بگذاريم. اسم خيابانهاىمان هم به اسماء غربىها نامگذارى شود. دواخانهها و موسساتمان هم با آن اسماء، اگر بخواهند خيلى برايش احترام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد. كتابهايى كه در اين نيم قرن نوشته شده است استشهاد صاحب كتابها همه به حرفهاى غربىها هست، اگر يك مطلبى را مىخواهند بگويند، دنبالش مىگويند اين را هم چه كسى گفته است، يكى از فلاسفه غرب را اسم مىبرند. هم آنهائى كه كتاب مىنويسند از خودشان بيخبر شدهاند و هم ماها و مردم از خودمان تهى شدهايم و به جاى يك موجود شرقى اسلامى، يك موجود غربى بر ما تحميل شده كه خودمان را گم كردهايم و به جاى مغز شرقى مغز غربى نشسته است، تا استشهاد به آنها نباشد، مشترى هم كم مىشود. كتابها بخواهند مشترى زياد داشته باشند، موسسهها بخواهند زياد مشترى داشته باشند، دواخانهها بخواهند كه زياد به آنها توجه بشود اسماء غرب را بايد بگذارند رويش تا اينكه مشترى پيدا بكنند.
صحيفه نور ج 9 صفحه 26
استشهاد به كلام غربىها بشود تا اينكه مردم توجه به كتاب پيدا كنند. اين يك مرضى است در شرق، يك مرضى است كه تا اين مرض هست شرق نمىتواند صحيح باشد. تا اين مرض هست شرق انگل است، تبع است. تا ما يكىمان مريض مىشود فورا راه مىافتد به انگلستان، فرانسه، به امريكا. در زمان محمدرضا، در ذهنم اين است كه يك لوزهاى مىخواستند يكى از اين بچههاى آنها بود - چيزى حالا درست يادم نيست - لوزتين را مىخواست عمل كند، مىگفتند از خارج بايد بيايد. نه اين كه اينجا طبيب نبود، طبيب بود لكن هم طبيب و هم آن كه محتاج به طبيب است، از خودشان بيخبر بودند خودشان را هم نمىشناختند، هر چه مىشناختند غرب را مىشناختند. الان هم هر كه مريض مىشود در عين حالى كه در اينجا طبيب متخصص هم هست، همان طبيب متخصص هم كه اين معنا را مىتواند عمل بكند لكن از باب اينكه مغزش غربى شده است مىگويد ببريد او را انگلستان. چند وقت پيش از اين چند تا از اطباء اينجا بودند و من راجع به همين مسائل كه خوب چه شده است كه، من اينطور مىگفتم كه نگذاشتند كه طبيب پيدا بشود در ايران و از اين جهت است كه مىبرند به خارج. او مىگفت كه نه، ما طبيب هستيم، اينها را هم كه به خارج مىبرند، در خارج هم اطباء ايرانى زياد هستند و بسيارى از اينها را هم، همان اطباء ايرانى معالجه مىكنند. گفتم خوب بدتر براى اينكه شما حالا طورى شدهايد كه ديگر خودتان هم نمىتوانيد خودتان را بفهميد، خودتان را گم كرديد، به جاى خودتان يك موجود غربى نشسته است. فلاسفه غرب الان هم محتاج به اين هستند كه از فلاسفه شرق ياد بگيرند، كتابهاى ابوعلى الان هم من گمان مىكنم تا چند وقت بيش از اين بود و الان هم همين طور، مورد استفاده اطباء غرب باشد. قانون بوعلى رسما تدوين مىشده آنجا، استفاده از آن مىشده لكن اين تحفه شرقى رفته غرب، غرب از آن استفاده كرده و ما خودمان گم كردهايم خودمان را، بوعلى را نمىشناسيم. اين براى اين است كه آنوقتى كه اينها راه پيدا كردند به ممالك شرق كه شايد سابقهاش حدود ششصد سال يا همچو چيزى باشد (درست من نمىدانم لكن طولانى است) مطالعات در همه چيز شرق مطالعه كردند. اشخاص متخصص از خارج آمد، از غرب آمد و همه جاى ايران را و همه جاى شرق را گردش كردند و بررسى كردند. در تاريخ هست، در همين تاريخهاى آخرى كه با شتر مىرفتند اين بيابانهاى ما را، همان بيابانهاى بىآب و علف هم مىرفتند، با شتر مىرفتند و آنجا بررسى مىكردند. يك قسم از بررسىها و اينها مال اين بود كه بفهمند چه دارد شرق، نفت را، كبريت را، هر چه كه دارد، مس، آهن، اين ذخاير زيرزمينى را بفهمند چه دارد و بايد به چه راه آنها را به دست آورد. آنها كشف مىكردند. در همدان من بودم كه يكى از آشناهاى من كه سابقه داشت (اينكه مىگويم مال شايد حدود بيست سال يا بيشتر باشد) كه يك ورقهاى آورد شايد يك متر در يك متر نقشه بود، نقشه مال همدان و دهات و قراء و قصبات همدان بود، اين را كه باز كرد من ديدم نقطههايى با رنگ ديگر، زياد نقطه در آن هست. گفتم اينها چيست؟ گفت اين نقشه از خارجىهاست، اين نقطهها جاهايى است كه يك چيزى در آنجا پيدا مىشود، يك زيرزمين، يك چيزى دارد آنجا، اينها همه جا را مطالعه كردند. يك راه اين بود كه يك قسم از مطالعاتشان مطالعات شناختن ذخاير شرق كه يكى از آن هم ايران بود، يك قسم از مطالعات هم
صحيفه نور ج 9 صفحه 27
كه باز در همان وقتها كه اين وسائل اتومبيل و اينها نبود با قافلهها حركت مىكردند و با شترها مىرفتند و مطالعه در گروههاى مختلف، عشاير ايران، بختيارىها - عرض كنم - بلوچها، كردها، يك دسته آنجاها مىرفتند و مطالعه مىكردند آنها چه جور آدمهائىاند و چه جور مىشود آنها را تحت استعمار گرفت. و يك گروه ديگرى هم در شهرها مشغول مطالعه بودند كه اينها چه جور وضعى دارند و آنطورى كه من مىفهمم از رويهمرفته مطالعاتشان راجع به انسانها اين حاصل شده است كه اين جمعيت شرقى به اسلام اعتقاد دارد و آن كه مانع مىشود از اينكه آن چيزهاى زيرزمينى را به غارت ببرند اينها هستند كه به اسلام عقيده دارند، اين قشرهاى ديگرى كه با اسلام سر و كار ندارند از آنها هيچ باكى نداشتند، آنها يك مردم تهى هستند كه با آنها كارى نداشتند، آن كه از آن خوف داشتند تودههايى بود كه به اسلام عقيده داشتند. خوب، اينهائى كه به اسلام عقيده داشتند از چه راه اين عقيده را پيدا كرده بودند از طريق روحانيت اين اعتقاد را اينها تزريق كرده بودند و مطالعاتشان به اينجا رسيده است كه، رسيده بود كه اين ملاها در دهات و قصبات و همه جا هستند و هر وقت بخواهند، اين مردم را ممكن است كه به شورش وا دارند. چه بكنند اين نشود؟ دو نقشه مىخواستند پياده كنند. در زمان رضاشاه پياده شد به طور سختى هم پياده شد و بعد از آنكه ديدند آن سختىها مشكل است و نمىشود، به ترتيب شيطانى يكى اينكه اسلام را در بين تودهها، در بين مردم، اين را كوچكش كردند، قلمهاى اجير آنها و تبليغات دامنهدارشان راجع به اينكه اين اسلام مال زمان سابق بوده است، چيزى كه مال هزار و چهار صد سال پيش از اين است ديگر حالا، حتى حالا هم اگر شما ديده باشيد گاهى وقتها جرات نمىكنند بگويند، اما مىگويند در يك كلمهاى. اين يك راه بود كه اسلام را اصلا از نظر مردم بيندازند اسلام كهنه شده است، ديگر حالا وقت عصر نوينى است، حالا عصر تجدد است، حالا عصر موشك است، در عصر موشك ديگر اسلام نبايد مطرح بشود يك راه ديگرش هم كه در عرض همين دنبال مىشد اينكه روحانيت را از دست مردم بگيرند اينها دربارىاند، اينها انگليسىاند، خود انگليسها تزريق مىكردند، خود انگليسها به مردم اينطور مىگفتند كه اينها انگليسىاند، اينها منحرفند، انگليسىاند. خودشان به مردم اينطور مىگفتند، آنهايى كه اجير بودند از طرف آنها، به مردم اينطور تزريق مىكردند. خوب سابق، ده، بيست سال پيش از اين، بيست سال پيش از اين يا يك قدرى بيشتر، انگليس معروف بود و مطرح بود، بعد آمريكا جلو افتاد اينها دربارىاند، اينها انگليسىاند، اينها را گذاشتهاند براى اينكه مردم را خواب بكنند، دين اصلش تخدير است، دين مثل مخدرات مىماند، مردم را خواب مىكند كه آنها ببرند، و بچاپند، و روحانيت هم عامل انگليسها هستند اينها آمدهاند اينجا مردم را خواب كنند كه آنها بچاپند و اينها حرف نزنند، مردم را اينها خواب مىكنند، آنها اموالشان را مىبرند و خودشان خوابند ملتفت نيستند. اين دو نقشه بود كه اسلام را از نظر مردم پايين بيندازند و مردم به آن بىاعتنا بشوند و آنها هم كه اسلام را ترويج مىكنند، از آنها هم مىترسيدند، آنها را هم منحط كنند تا اينكه اين دو تا قدرت وقتى كه از ملت گرفته شد ديگر ملت نمىتواند كارى انجام بدهد، نه مىتواند وحدت داشته باشد و نه مىتواند عمق مسائل را بفهمد، از آن طرف هم نويسندههايى كه از خودشان هستند يا بدتر از
صحيفه نور ج 9 صفحه 28
خودشان هستند به اين مسائل كمك مىكردند. يكى ا ز شعراشان در همان عصر (مضمون شعرش را مىگويم، شعرش هم يادم است) مىگويد تا آخوند و قجر در اين مملكت هست اين ننگ را كشور دارا به كجا ببرد. اين ننگ اينكه، ننگ اينكه آخوند در اين مملكت هست كشور دارا اين ننگ را به كجا ببرد آنوقت كه رضاشاه غلبه كرد، شاعر اينها منطقش اين بود كه يك ننگى است، روحانيون در اينجا ننگ است، كشور دارا بايد از روحانيون و آن چيزى كه روحانيون مىگويند كه اسلام است، تا اين هست چطور اين ننگ را ما، يك مجلسى درست كردند در همان زمان آن شخص (شايد در اواخر زمان) كه در آن مجلس نمايش غلبه اسلام بر ايران بود كه لشكر عرب آمد و غلبه كرد و - عرض بكنم كه چيز را - ايران را گرفت و آنوقت - چيز هم - عربستان هم جزء اينجا بود. آنجا دستمالها را در آوردند به گريه، گريه اينكه اسلام آمد و ايران را اسلامىاش كرد، گريه كردند. در يك مجلس عمومى درست كردند وضع را به طورى كه دستمالها را در آوردند و به حال ايران گريه كردند كه ايران اسلام آمده است. چه بود؟ براى اين بود كه مردم را از اسلام همچنين بترسانند كه اسلام آمد و بكلى اوضاع را به هم زد. الان كه ما اينجا نشستيم، من آن طرف بودم، يك طومار، يك چيزى آمد، تلكسى آمد كه در آن اين بود كه به امر تو ايرانىها بر ضد كردها قيام كردند. اينطور الان حزب دموكرات در آنجا و آقايان كرد را هم اينها در مهاباد، چون الان ديدند مهاباد از دستشان دارد مىرود و وقتى رفت ديگر تمام شد و انشاء الله همين طورى مىشود، چون ديدند كه ديگر كارشان ديگر به آخر رسيده است به اينجا منتهى شدند كه يك تلكسى بود كه الان من آن طرف خواندم، با اسم من شروع شده و دنبالش هم عده زيادى از روزنامهها و اينها رونوشت به همه آنها و همه به اينكه ما كردها، ملت كرد كه با شما يكى هستند، چطور شده است كه حالا همه مردم را شما وادار كرديد همه ايران بر ضد كردها قيام كردند؟ در صورتى كه همه ايران مىدانند كه بر ضد، بر ضد ضد كرد، كردها قيام كردهاند، نه بر ضد كردها، چون ما هميشه داد اين معنا را داريم كه كردها با ما برادر هستند معذلك - به اين - مطلب به اين روشنى را دارند به من تلگراف مىكنند، به مهندس بازرگان تلگراف مىكنند و تلكس مىزنند.
تاريخ مبارزاتى انبيا و علماى اسلام، افشاگر تبليغات كذب استعمار
وضع اينطورى است كه مىخواهند اينطور نمايش بدهند، همين اشخاص بودند، همين اشخاصى هستند كه اسلام را به مردم اينطورى نمايش مىدهند كه اسلام آمده است كه مردم را خواب كند، اسلام آمده است كه طبقه مستضعف را خواب كند تا بزرگها اينها را بخورند و اينها صدايشان در نيايد، غافل از اينكه تاريخ در كار هست، تاريخ هست، تاريخ اسلام كه ديگر دور نيست خيلى، در راجع به همه اديان اينها مىگويند. خوب اين تاريخ هست. همه اديان وقتى كه شما ملاحظه بكنيد سران اين اديان كه انبيا بودند، اينها از طبقه مستضعف قيام كردند و طبقه مستضعف را بر ضد قدرتها شوراندند. حضرت ابراهيم خودش بوده و يك تبرى، از طبقه پائين در مقابل آن نمرود عصر قيام كرد و آن مظاهر آنها كه مظاهر اشرافيتشان را (بتپرستى هم آنوقت يك مظاهر اشرافى بود) آنها را
صحيفه نور ج 9 صفحه 29
شكست. حضرت موسى هم يك شبان و يك عصا، از همين طبقه مستضعف، اين طبقه را بر ضد فرعون و بر ضد دستگاه طاغوتى او برافراشت، اينها را بر انگيخت بر ضد آنها، نه اينها را خواب كرد تا آنها بخورند، اينها را بيدار كرد كه آنها را بكشند. عكس آنكه نويسندههاى خائن ما و نويسندههاى خائنتر خارجىها مىگويند كه دين افيون جامعه است و انبيا آمدهاند كه جامعه را با اين افيون خواب بكنند و قدرتمندها و طاغوتها اين را، جامعه را بمكند و اينها خواب باشند. درست وقتى تاريخ انبيا را ملاحظه كنيد عكس اين است يعنى طاغوتها به مردم غلبه كرده بودند و خداوند در هر عصرى يك نفر را از همين قشر پائين، از همين چوپانها، از همين طبقه مستضعف برانگيخت و اين طبقه مستضعف را بيدار كرد و بر ضد طاغوتها قيام كرد و فرعون را غرق كرد و از بين برد. و اما اسلام كه تاريخش نزديك به ماست آنها اينقدر دورند، تاريخ نزديك به ماست، زندگى پيغمبر اكرم معلوم است براى همه چه جور بوده است. معارضهاى او و جنگهاى او معلوم است با كى جنگ كرده. پيغمبر اكرم در مكه مكرمه از همين طبقه مردم، البته از اشراف به آن معنا كه سادات آنوقت بودند، نه اشراف به آن معنا كه سرمايهدار بودند، به آن معنا كه سادات بودند، از آنها بود لكن فقير بود، از طبقه فقرا بودند اينها، تا آخر هم با همين فقر زندگى كردند و معذلك اين كارها را انجام دادند. از همين طبقه در مكه پيدا شد و اشراف مكه و سرمايهدارها و قافلهدارها و اينها با او مخالفت كردند به اندازهاى كه نمىتوانست ديگر آفتابى بشود، توى غار رفت، مدتها در غار محبوس بود آنجا تقريبا، تا كارهاى تبليغات زيرزمينى را اينجا كرد. يك عدهاى را با خودش همراه كرد و بعد ديد اينجا زورش به اينها نمىرسد با مردم مدينه بست و بند كرد و تشريف بردند مدينه، در مدينه هم كه رفتند وارد نشدند به يك طايفه چيزدار، به همين فقرا، به همين مردم ضعيف. مسجد پيغمبر اكرم هم مثل اين مسجدهاى شما نبوده است مسجد اعظم، يك جاى كوچكى، يك سقفى با اين چيزهاى خرما، با اين چيزهاى خرما يك چيزى درست كرده بودند، يك ديوار اينقدرى هم براى اينكه مثلا حيوانات وارد نشوند با يك چيزى گلى يا از همينها درست كرده بودند. اما سرنوشت اسلام را در يك همچو مسجدى درست مىكردند. مسجد بود، همچو نبود كه قبه و بارگاه باشد و ميان تهى، از آن تاسيسات خالى لكن از همان جا روم و ايران را شكست دادند، هر چه هم بخواهند اينها گريه كنند. اين پيغمبر اكرم از همين طبقه پايين به طورى كه وقتى هم مدينه تشريف بردند باز اصحابى ايشان داشتند كه خانه نداشتند، هيچ خانه نداشتند، در مسجد اينها مىخوابيدند، يك صفهاى بود كه اصحاب صفه مىگفتند، عدهاى آنجا پهلوى هم همان جا مىخوابيدند زندگىشان همان بود. زندگى نداشتند وقتى هم مىخواستند جنگ بروند هر چند نفرشان يك شتر، هر چند نفرشان يك شمشير، اينجورى بود وضعشان. هيچى، هيچ خبرى نبود در كار. از اين طبقه بودند، در مقابل كى؟ جنگهاى پيغمبر با كى بوده؟ آيا پيغمبر آمده اين طبقه مستضعف را خواب كند كه آنها بمكندش؟! يا آمد و اين طبقه ضعيف را، اين مستضعفين را برانگيخت؟ جنگهاى پيغمبر همهاش با همين اشراف بود و با همين باغدارها و با همين سرمايهدارها و با همينها و بعد هم با سلاطين و با كسان ديگر. كاغذهاى پيغمبر به سلطان ايران، به سلطان روم،
صحيفه نور ج 9 صفحه 30
به سلطان قبط، به كجا، كاغذهايش همه معروف است ديگر، دعوت كرده آن سلاطين را كه بياييد آدم بشويد، مسلم بشويد، نه اينكه خواسته است كه مردم را لالايى بگويد خواب كند، افيون باشد هر كه قرآن را بخواند. آخر بىانصافى اين است كه قرآنى كه در خانه همه مسلمانها هست، همه دارند اين قرآن را مىبينند، قرآنى كه هر صفحهاش را كه باز كنى راجع، يا مثلا هر جزئيش را كه ببينيد راجع به قتال و راجع به كشتار اشخاص طاغوت و بر انگيختن مستضعفين در مقابل مستكبرين است. اين بى انصافها قرآن را كه در دسترس همه هست، ناديده گرفتند. آنوقت مىگويند كه اسلام آمده است كه مردم را، مستضعفين را خواب كند و مستكبرين را بر آنها غلبه بدهد. اين قرآنى كه قتال در آن هست - عرض مىكنم كه - جنگ مستضعف بر مستكبر هست، سر تا ته آن راجع به فرعون، راجع به اشخاص ديگر و راجع به مستكبرينى كه در آن عصر بودند هست و مردم را وادار كرده بر ضد آنها، مىگويند كه قرآن يا پيغمبر آمده است كه اين مردم بيچاره و فقير و رعيت و كشاورز را خواب كند تا محمدرضا بيايد بمكدشان!! اين قرآن و آن انبيا، بياييم سراغ اين علماى به اصطلاح اينها دربارى، شما يادتان است، همسن من تقريبا هستيد، مىشناسم شما را از آنوقت، از وقتى كه رضاخان آمد تا امروز چند مرتبه قيام شد، كى قيام كرد؟ از اين طبقات ديگر، مردم، از روشنفكرش بگير، از - نمىدانم - نويسندهاش بگير و از اينها در اين قيامهاى بر ضد، كى بود كه قيام كرد؟ قيام آذربايجان را كى كرد؟ علماى آذربايجان، مرحوم آميرزا صادق آقا، مرحوم انگجى، ديگران كردند قيام اصفهان را كى كرد؟ مرحوم حاج آقا نورالله، ديديد كه آمدهاند علماى اسلام به اينجا و علماى بلاد هم جمع كردند قيام بر ضد رضا خان. قيام خراسان را كى كرد؟ علماى خراسان مرحوم آميرزا يونس و مرحوم آقازاده و امثال اينها. بعد از او هم يك قيام تنهايى آقاى قمى كرد كه آمد به حضرت عبدالعظيم و ما هم حضرت عبدالعظيم بوديم و منتها اين قيامها شد و قدرت، آن قدرتى بود كه اينها را شكست داد، قيامها را شكستند، علماى آذربايجان را گرفتند و در يكى از بلاد كردستان، سقز بوده، كجا سنقر، كجا، اينجا تبعيدشان كردند و بعد از مدتها اجازه دادند كه مرحوم آميرزا صادق آقا آمدند همين قم و اينجا هم فوت كردند. علماى مشهد هم، همه آنها را گرفتند آوردند در تهران حبس كردند. مرحوم آقازاده يكى از علمايى بود كه درجه يك آنجا بود. من خودم مىديدم كه ايشان در گوشه يك جايى كه يك منزلى داشتند، اينطور به خيابان چيز بود تنها آنجا نشسته بود، مامورها هم مواظبش، كسى نمىتوانست با ايشان تماس بگيرد، ايشان را هم مىبردند در عدليه آنجا محاكمه مىكردند و اينطور. در مجلس كى بود كه مىايستاد در مقابل اينها؟ مدرس بود. اين علماى دربارى كه اينها مىگويند، عكس بودند. اين پانزده، شانزده سال قيام مال كى بود؟ مال همين آقايان بود، همين آخوندهاى بلاد و اطراف. همينها بودند كه اينها برضد آنها تبليغ مىكنند و الان هم نمىخواهند كه اين رژيمى كه اسلامى است باز اسم آخوند در آن باشد، الان هم نمىخواهند. از اينها همچو مىترسند كه مبادا اين منافع نامشروعى كه اينها مىبردند و در خارج و در داخل براى خودشان اين بساط را درست مىكنند، دست اينها بيفتد كه وقتى در مجلس خبرگان مىروند بر ايشان بودجه قرار مىدهند، بگويند كه ما عبايمان را رويمان مىكشيم
صحيفه نور ج 9 صفحه 31
مىخوابيم، بودجه مىخواهيم چكار؟ اين آخوند است كه اين را مىگويد. همين آخوندها هستند كه شما مىگوييد كه اينها كذا و كذا هستند كه وقتى رفتند مجلس خبرگان و برايشان ده ميليون بودجه قرار دادند اعتراض كردند كه ما بودجه مىخواهيم چه كنيم برايشان - عرض مىكنم كه - يك جايى را گرفته بودند، تختهايى گرفته بودند. ما تخت مىخواهيم چه كنيم؟ ما هر كداممان بياييم در مجلس همين جا عبايمان را دوش مىكشيم، همين جا هم مىخوابيم. اينها نمىخواهند اينها را، اينها يك رژيمى را مىخواهند، يك وضعى را مىخواهند كه جيبهاى اينها پر بشود بقدرى كه تخمه كنند كه ندانند چه مىكنند، سرمايههاى اينجا را ببرند به خارج. ارز اينجا را الان هم مشغولند كه ببرند به خارج و براى خودشان آنجا تعيش كنند. من در پاريس كه بودم يكى از مطالبى كه شنيدم آنچه كه يادم ماند و تحفه بود يك كلمهاش بود، براى يكى از بستگان همين رژيم، بستگان همين محمدرضا، يكى (حالا از كدامشان بود آن هم يادم نيست) ويلايى در خارج هست، قيمت ويلا را هم من يادم نيست اما آنى كه يادم ماند اين است كه 6 ميليون دلار خرج گلكارى، ملتفتيد يعنى چه؟ 6 ميليون دلار يعنى 42 ميليون تومان يا پنج ميليون دلار، حالا يكى از اينها. پنج ميليون ظاهرا پنج ميليون، پنج ميليون دلار خرج گلكارى آن ويلا. آنها اين را مىخواهند. آنها هم كه اطراف آنها هستند و - عرض مىكنم كه - الان در كردستان غائله درست كردهاند و برادرهاى كرد ما را اغفال كردهاند، آنها مىخواهند اينطورى اين وضع را پيش بياورند كه از شما بگيرند و در جيبهايشان پر كنند و ويلا در آنجا درست كنند كه پنج ميليون دلار، 35 ميليون تومان خرج گلكاريش بشود. من خودم همه چيز را يادم نيست چقدر بود، اصلا نمىدانم چقدر بود اما اين را يادم بود. خوب سال ديگر هم همين طور. در هر صورت آن دو تا مطلبى كه اينها داشتند ما را اول ميان تهى كردند، خودمان را از خودمان گرفتند، تبليغات، تعليمات همه چيز استعمارى بود، خودمان رااز خودمان تهى كردند. اين دو قدرتى هم كه مىشد يك كارى بكنند از ما گرفتند، مىگرفتند، مىخواستند بگيرند، الحمدلله نتوانستند. يكى قدرت اسلام را كه از آن مىترسيدند، يكى قدرت خدمه اسلام را كه عبارت از روحانيون، اينها را مىخواستند بگيرند و شدت هم كردند و گرفتند، در زمان رضاشاه سركوبى كردند سخت به حيث كه خود مردم هم بر ضد روحانيت، طبقات زيادى از آنها بر ضد روحانيت حرف زدند و گفتند و شنيدند و بعد كه ديدند با زور مشكل است بعد با حيله وارد شدند، با حيله و با تبليغات سوء و با اينطور چيزها وارد شدند.
اينها از روحانيت مىترسند، براى اينكه روحانيت مىخواهد اينها را بيدار كند!!
و بحمدالله اين انقلابى كه در ايران پيدا شد كه من اين انقلاب را خيلى به آن خوشبين هستم، نه از اين باب كه محمدرضا را شكست داد، اين هم زياد بود، خيلى عظيم بود، و نه از اين باب كه غرب و شرق را شكست داد، از اين باب كه يك انقلاب انسانى پيدا شد، خودشان را شناختند. خانمهاى ما خودشان را شناختند يعنى چه، فهميدند چه هستند. تبليغات كردند كه شما خانمها را از آن حيثيتى كه داريد بيندازيد، از شما بگيرند حيثيت خودتان را، شما را غربى كنند. آرايشها از غرب بايد بيايد،
صحيفه نور ج 9 صفحه 32
مدها از غرب بايد وارد بشود، هر روز تغيير كه بكند شما هم تغييرش بدهيد. همه چيزهاى شما از غرب وارد مىشد. تبليغات بود ديگر، همه هم عادت كرده بودند. اگر امروز يك چيزى مىآمد و مىگفتند در مثلا انگلستان يك همچو چيزى شده است، فورا آنجا همه اينها را بايد كنار بگذارند، آن پيش بيايد، اين مد پيش بيايد. چند مرتبه در، در پيراهنى كه مىخواستند براى فرح درست كنند، براى تاجگذارى گمانم بود، چند مرتبه طراحها با طيارهها رفت و آمد كردند و چقدر الان من يادم نيست، خرج اين شد، براى اينكه يك پيراهن را درست بكنند. آنوقت خوشمزه اين بود كه در يكى از گفتههايش اين بود كه ما بچههايمان را لباس عوضى اين را به آن كوچيكه مىپوشانيم!! اين در روزنامهها بود، اين آدمى كه سه مرتبه طياره بايد برود و برگردد تا اين طرح را درست بكند و چقدر، صد و پنجاه هزار تومان نمىدانم چقدر بود كه براى طرح يك پيراهن درست مىكنند، مىخواهند چه بكنند؟ مىخواهند شما را خواب كنند. روحانيت نمىخواهد شما را خواب كند. اينها از روحانيت مىترسند براى اينكه روحانيت مىخواهد اينها را بيدار كند. از بيدارى، از آدم بيدار اينها مىترسند، از آدم خواب چه ترسى دارند؟ اينها با اگر اينها را خواب مىكردند، روحانيت را به عرش اعلى مىبردند. اگر اينها اهل اين بودند كه مردم را خواب مىكردند، رضا شاه روحانيت را ترويج مىكرد و نه همچو مىكرد كه شوفر سوار اتومبيلشان نكند. شوفرها سوار نمىكردند ما را بعضىمان را... مىگفتند، يك شوفر گفت كه من قرار دادهام با خدا كه دو طايفه را سوار اتومبيل نكنم يكى فواحش را، يكى آخوندها را....
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 33
تاريخ: 13/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل مخابرات ارتش جمهورى اسلامى
صفحه قلبمان كه همه چيز درش نقش مىشود، همان صورت نامه اعمال است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين يك واقعيتى است كه در آيه هست الذين آمنوا يقاتلون فى سبيل الله و الذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت . اين آيه محك است براى اينكه ما خودمان را بشناسيم. هر كسى مىداند كه خودش چه مىكند، مىداند كه چه مقصدى دارد، در كارهائى كه انجام مىدهد روى چه مقصدى انجام مىدهد. اگر چنانچه مقصد، مقصد طاغوتى است، عمل، عمل طاغوتى مىشود و اگر مقصد، مقصد الهى است، عمل، عمل الهى مىشود. و راه فهم هم خود آدم است. خود ما هم مىدانيم، مىفهميم كارهائى كه انجام مىدهيم، چه قتال باشد و چه كارهاى ديگر، اين آيا كارهاى ماروى مقصد طاغوتى انجام مىگيرد؟ بر ضد مصالح مملكت، بر ضد مصالح اسلام يا بر مسير اسلام و بر مسير ملت است. اگر بر مسير اسلام، بر مسير ملت اسلامى شد اين كسى كه عمل مىكند، عملش الهى است و فى سبيل الله است و اگر خداى نخواسته بر خلاف مسير ملت و ملت اسلامى و بر خلاف مسير اسلام شد بايد بفهمد كه اين مسير، مسير طاغوت است و عمل، عمل طاغوتى، حالا چه قتال باشد وجه كارهاى ديگر فرقى نمىكند. شماها كه در مخابرات هستيد و به منزله اعصاب يك ارتش هستيد خودتان بايد بفهميد در يك همچو كار مهمى كه وارد هستيد، آيا مقصد، مقصد خداى نخواسته طاغوتى است يا مقصد، مقصد الهى است و آيا در اين مخابرات هيچ خداى نخواسته خيانتى، كارشكنى مىشود يا نه، همهاش بر وفق مصالح كشورتان، مصالح اسلام عمل مىكنيد. در همين مخابرات هم مىتواند انسان خودش را تشخيص بدهد كه از اولياء شيطان است يا از اولياء خداست. ما خودمان مىتوانيم اعمال خودمان را تشخيص بدهيم قبل از اينكه اين نامه اعمال ما براى پيشگاه خدا و قبل از آن براى پيشگاه امام زمان سلام الله عليه برسد خودمان بايد نظر كنيم به اين نامه اعمالمان يعنى صفحه قلبمان كه همه چيز درش نقش مىشود كه همان صورت نامه اعمال است. خودمان بفهميم چه كاره هستيم. آيا ما در اين كارى كه به ما محول است، با صداقت، صميميت، براى صلاح ملت، براى صلاح اسلام كار مىكنيم؟ چه من كه يك طلبه هستم و كارهاى طلبگى مىكنم و شما كه در مخابرات هستيد و كارهاى مخابراتى مىكنيد، يا آنهائى كه در ميدان جنگ هستند همه بايد خودمان تشخيص بدهيم چه مىكنيم.
صحيفه نور ج 9 صفحه 34
اين چند روز عمر را براى خدا صرف كنيد
برادرهاى ما! اين چند روز عمر را براى خدا صرف كنيد. عزيزان من! اين چند روزى كه ما هستيم براى خدا صرف كنيد. اين را، اين حيات از دست ما مىرود،اين دنيا براى هيچ كس باقى نمىماند. آن چيزى كه براى همه باقى مىماند نتيجه آن اعمالى است كه از ما صادر مىشود. هر عملى كه از ما صادر مىشود يك صورتى در آن عالم دارد و ما آن را مىبينم. فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره خود او را مىبينيد. هر ذره خيراتى كه از شما صادر مىشود، هر عمل انسانى كه از شما صادر مىشود، هر عمل اسلامى كه از شما صادر مىشود، يك صورتى در آن عالم دارد و شما آن را مىبينيد. و اگر چنانچه خداى نخواسته يك امر غير - انسانى باشد، يك امرى بر خلاف مسير اسلام، بر خلاف مصالح كشور اسلامى باشد از ما صادر بشود، صورتش در آن عالم با مناسبت هست و ما مىبينيم. كارى بكنيد كه وقتى از اينجا بار را بستيد، در حضور خداى تبارك و تعالى با رو سفيدى باشيد. كارى نكنيد كه خداى نخواسته در آنجا غير از اين صورتى كه در اينجا داريد داشته باشيد. كار شما مهم است. اين كار مهم را خوب انجام بدهيد. همه كارهامان مهم است. همه بايد كارهايمان را خوب انجام بدهيم. خداوند انشاء الله شما را تاييد كند، موفق كند به اينكه اعمال صالح را انجام بدهيد.
اين كارى كه در محوله شماست اگر خوب انجام داديد، اين عمل صالح است. اگر خداى نخواسته بد انجام بگيرد، عمل ناصالح و نتيجهاش عايد خودتان مىشود . انشاء الله موفق باشيد و مويد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 35
تاريخ: 13/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام فومنى حائرى
بسمه تعالى به طورى كه مرقوم شده است، اهالى محترم تقاضا دارند جنابعالى در منطقه فومنات اشتغال به رسيدگى به وضع منطقه داشته باشيد. مقتضى است جنابعالى تشريف ببريد و با مشورت آقايان و اشخاص معتمد به كارهاى آنجا رسيدگى نمائيد.
والسلام عليكم روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 36
تاريخ: 13/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام كاشانى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمد حسين كاشانى دامت افاضاته پيرو تقاضائى كه جهت اعزام جنابعالى به منطقه لرستان شده بود مقتضى است جنابعالى مسافرتى بدان منطقه نموده و از نزديك به وضع كميتهها رسيدگى نموده و با مشورت و همكارى علماى اعلام و معتمدين محل ايدهم الله تعالى در رفع مشكلات و كمبودها و جلوگيرى از توطئهها بكوشيد و سعى كافى در حفظ وحدت و پرهيز از اختلاف و تفرقه مبذول داريد. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگان را در راه خدمت به اسلام و مسلمين و پيروزى بر دشمنان خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:32 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 37
تاريخ: 13/6/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون اهل سنت گنبد
خرابى و ويرانى همه جاگير، ميراثى از رژيم 2500 ساله
بسم الله الرحمن الرحيم
يكى از بركات اين نهضت، اجتماع علماى اين حدود، آن حدود، علماى تشيع و علماى تسنن در زير يك سقف، يك سقف كوچك، تا مسائلى كه ما داريم و خلاف آن مسائل دارد تبليغ مىشود به گوش آقايان برسانيد. ديروز چنانچه من قبلا هم اعلام كردم شايد همه شنيده باشيد يك تلگرافى با امضاى 18 نفر از ائمه جماعت مهاباد يا مهاباد و اطراف و رونوشت به پانزده نفر از مقامات آمد و در آن اين بود كه ما اهالى كردستان در اين نهضت شريك بوديم و زحمت كشيديم و حالا اشخاصى ذهن شما را مشوش كردند و نسبت به اهالى كردستان بدبين كردند و شما همه ايرانىها را بر ضد كردستان بسيج كرديد. خوب من مىدانم كه علماى آنجا همچو چيزى نمىگويند. اين يك مطلبى است كه يا ائمه جماعت را اسمشان را نوشتهاند آنها هم بى اطلاعند، يا با سر نيزه رفتند آنجا و گفتند بايد اين را امضاء كنيد و نمىتوانستند نكنند. ما مىخواستيم ببينيم كه علماى كردستان و اهالى كردستان و علماى ساير بلاد ما كه برادران ما هستند و اهل سنت هستند، تا حالا چه مطلبى ديدند كه در اين پنج، شش ماهى كه جمهورى اسلامى هست كه نسبت به كردستان، بلوچستان، سيستان، ساير جاها يك عملى شده باشد كه بر خلاف باشد، بر خلاف مصالح آنها باشد يا يك امتيازى در اين مدت گذاشته شده باشد بين اهالى كردستان يا بلوچستان با اهالى تهران. يك گرفتاريهايى شما داريد و همه قشرهاى مملكت دارند كه هر كدام همان محيط خودشان را ديدهاند، مشاهده كردهاند و گرفتارىهاى خودشان را ديدهاند و شايد در ذهنشان اين آمده باشد كه جاهاى ديگر اينطور نباشد. من در اين مدتى كه اينجا بودم و گروههاى مختلف آمدهاند، چه از كردستان، چه از جاهاى ديگر، از بختيارى، از قشقايى، از همه اينها، اين گروههاى مختلف آمدهاند اينجا و هر دستهاى ادعا كردهاند كه آن قدرى كه به ما ظلم شده است به ديگران نشده، آن قدرى كه ما عقب مانده هستيم ديگران نيستند، ما نه آب داريم، نه اسفالت داريم و نه برق داريم، نه كذا. من به آنها گفتم به اينكه آقا شما محيط خودتان را مىبينيد، شما برويد جاهاى ديگر هم ببينيد، ببينيد آنها دارند و شما نداريد، يا همه نداريد؟ اصلا بنابر اين بوده كه نداشته باشيد. من نمىگويم برويد عشاير را ببينيد، دور دستها را، حالا به شما عرض مىكنم شما برويد تهران، اين محلهايى كه در دور و بر تهران الان واقع است كه من در نجف بودم، يك كاغذى به من نوشته بودند و
صحيفه نور ج 9 صفحه 38
صورت محلها را نوشته بودند، در ذهن من اين است كه حدود سى تا محل نوشته بودند كه در تهران هست، اينها نه آب دارند، نه برق دارند و نه اسفالت دارند و نه خانه دارند. خانه هم ندارند. اگر تلويزيون را ملاحظه كرده باشيد، من يك دفعه، يك دفعه، دو دفعه، تلويزيون را كه اين را نشان مىدادند نگاه كردم هفت، هشت، ده نفر بزرگ و كوچك مثلا از يك سوراخى در مىآيند كه اينها اسمش را خانه گذاشتهاند. يك سوراخى بود يك عده بچه و بزرگ و به من گفتند كه اينجا، اگر بخواهد اين مثلا زنى كه مادر اين بچههاست آب براى اين بچهها بياورد، بايد كوزه را بردارد پنجاه پله، چند پله زيادتر از اين گودال برود تا برسد به آنجائى كه شير آب است، كوزه را آب كند و برگردد. در زمستان شما ملاحظه كنيد كه چه خواهد شد. شما خيال نكنيد كه اطراف شما خراب است، اين خرابى است كه همه جا بوده و اين ارثى است كه به ما رسيده است.
تلاش دولت با تصويب بودجههاى متفاوت به منظور بازسازى مملكت
در جمهورى اسلامى كوشش دارند مىكنند براى اينكه آباد كنند لكن اينقدر خراب است كه به اين زودى نمىشود آباد كرد. الان - در - براى كردستان، خوب، يك بودجه چهارصد و پنجاه ميليون تومانى تصويب كردهاند و يك هياتى هم بناست بروند براى آنجا. براى هر يك از اين استانهايى كه هستش مثل بلوچستان، سيستان، فلان، براى هر كدام هم يك روز نفت را كه چهار صد ميليون، شايد چهار صد و پنجاه ميليون آن هم باشد، آن هم قرار دادهاند براى تعمير آن جا يعنى درست كردن مدرسه، درست كردن زمينها، درست كردن خانه، درست كردن كشاورزى. همه اينها مسالهاى است كه در فكر هستند. اينطور نيست كه بيفكر باشند، در فكر هستند لكن خوب، الان جمهورى اسلامى يك بچه پنج ماهه است، شش ماهه است، از يك بچه شش ماهه آن هم اسم بردن يك خرابى دو هزار و پانصد ساله اولا و پنجاه و چند ساله اخير كه همه ما شاهد، البته همه كه من مىگويم آنهائى كه سنشان سن من است والا شما آقايان همان زمان پسر را يادتان است، زمان پدر را كمتان هستيد كه يادتان باشد. اسم بردن از يك خرابى كه همه دست به هم داده بودند براى اينكه بچاپند و ببرند و اين ملت را عقب نگه دارند و فرهنگ را عقب نگه دارند و - عرض كنم كه - اقتصاد را به تباهى بكشند و مردم را ناراضى و چه بكنند لكن هياهوهى كردند، هى مىگفتند ما چه كرديم و چه كرديم، چه مىكنيم، مملكت كذا درست مىكنيم، تمدن بزرگ مىكنيم. من تا حالا چند دفعه به آقاى نخست وزير كه آمدند اينجا و ساير وزرا بودند، گفتم كه آقايان شما كار مىكنيد و حرف نمىزنيد و تبليغ نمىكنيد. كار كردند اينها لكن تبليغ نكردند. كار هم مىخواهند بكنند لكن نمىگويند كه ما چه مىخواهيم بكنيم. تازه آقاى نخست وزير ديروز مثلا اين كار آخرى را كه تصويب، اينكه براى هر استانى يك روز نفت كه تقريبا چهار صد ميليون يا چهار صد و پنجاه ميليون تومان است، تازه ايشان گفتند. نه اين است كه كار نكردند، كار مىكنند، مشغولند، همه مشغولند، با حسن نيت هم مشغولند لكن كار، اينقدر آشفتگى است كه نمىتوانند بكنند. آنوقت اين دموكراتها كه اين كاغذ را درست كردند، اين تلگراف را درست كرده
صحيفه نور ج 9 صفحه 39
بودند و يا به اسم آقايان اسم گذارى كرده بودند يا الزام كرده بودند كه آقايان چيز بكنند كه البته بعد خودشان نسخ آن را خواهند داد انشاءالله.
در اسلام اصل بر برادرى و برابرى است
اين مردمى كه، مثلا پاسدارها و ارتشى و ژاندارمرى را كه ما بسيج كرديم براى آنجا، براى چه بسيج كرديم؟ بسيج كرديم كه كردها را سركوب كنند؟ يا بسيج كرديم كه آنهايى كه آمدند كردها را سركوب كنند، سركوب كنند. اگر بسيج كرده بوديم كه كردها را سركوب كنند، خوب وقتى كه آنها مىرفتند آنجا خوب بود آن كردهائى كه آنجا باشند سركوب كنند، چطور آن كردها را هم با آغوش باز پذيرفتند، هم اينها آنها را، هم آنها دارند تشكر مىكنند از وضع معاشرت اينها با آنها. همين ديشب در راديو راجع به آقاى چمران بود كه از آن تعريف كرده بودند كه چقدر با ما خوشرفتارى مىكند. لشكر اسلام است ديگر، لشكر اسلام كه بدرفتارى نمىكند. آن كه بدرفتارى مىكند مىخواهد جيب خودش و جيب اربابانش را پر كند و آن، اين حزبها و اين سران اينها هستند كه مىخواهند اين كار را بكنند. آنها خرابى كردند. ما فرستاديم كه خرابى آنها را نگذاريم بشود، ترميم كنيم آنها حالا فريادشان در آمده است كه چه شده است كه شما كردستان را داريد، سنىها دارند، شيعهها چه مىكنند. سنى و شيعه مطرح نيست در اسلام، كرد و فارس مطرح نيست، در اسلام همه برادر با هم هستيم الان همهمان با هم نشستيم، برادر هستيم. ما با شما دشمنيم؟ شما با ما دشمن هستيد؟ نيستيم هيچ كدام.
اسلام برادرى است، برابرى است. بنابر اين آنكه شما مىبينيد كه در آنجاها كم كار شده است براى اينكه از بس كار زياد است. در جاهاى ديگر هم كار كم شده است. كار زياد است مشكلات زياد است. طرح الان هست، هم براى اطراف شماست هم براى اطراف كردستان هم بلوچستان هم ساير جاها. طرحها هست، تصويب هم شده است و انشاءالله عمل خواهند كرد، خواهند كرد اگر اين مفسدين بگذارند. خوب كار كردن بايد يك محيط آرام باشد تا بشود در كردستان يك كارى كرد وقتى محيط را اينطور متشنج مىكنند، مىريزند مريضخانه خراب مىكنند، مريضخانه را به آتش مىكشند، سر اين اشخاصى كه مجروح بودند سرشان را مىبرند، اينقدر آدم را كشتهاند، اينقدر مردم را در مضيقه گذاشتند، خوب با اين وضع كه نمىشود كار كرد. حالا انشاءالله وقتى شر اينها كنده شد كارها شروع مىشود و انشاءالله همه چيز مطابق ميل آقايان عمل خواهد شد .
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:33 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 40
تاريخ: 14/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كميته انقلاب اسلامى شميرانات
من شما را مثل سربازان صدر اسلام مىبينم
بسم الله الرحمن الرحيم
من ميل ندارم دوستان عزيز خود را كه در آفتاب عرق مىريزند معطل كنم لكن چند كلمهاى براى شما عرض مىكنم و اميدوارم آقايان موفق و به سلامت به محل خودشان برگردند. من از اين تحولى كه در شما جوانان حاصل شده است اميدوارم و شما را پيروز مىبينم. من شما را مثل سربازهاى صدر اسلام مىبينم. من به اين چهرههاى نورانى علاقه دارم. من به اين چهرههاى نورانى و اسلامى كه براى خدمت به اسلام مهيا هستند، درود مىفرستيم. شما مثل لشكر اسلام در صدر اسلام براى اسلام خدمت مىكنيد و مورد نظر امام زمان سلام الله عليه هستيد. دلخوش باشيد كه اسلام شما را مىپذيرد، دلخوش باشيد كه شكست براى شما نيست، نه در حيات و نه در شهادت. شهادت فخر اوليا بوده است و فخر ما. شما چه در دنيا پيروز بشويد يا به شهادت برسيد، پيروزمنديد، مثل لشكر اسلام در صدر اسلام كه خودشان را پيروز مىديدند، چه كشته بشوند و چه بكشند.
شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستادهايد و حق پيروز است
من به شما مژده پيروزى مىدهم و تبريك عرض مىكنم، خداى تبارك و تعالى به شما نظر دارد. همان نظر لطف خدا بود كه شما با نداشتن سازمان و با نداشتن ساز و برگ ارتشى، بر قدرتهاى بزرگ پيروز شديد اين نظر خداى تبارك و تعالى و تاييد اسلام بود و اين نظر اسلام است كه شما را متحول كرده است. خداوند با شماست، قرآن كريم پناه همه ماست. ما براى قرآن قيام مىكنيم و كرديم و پيروز خواهيم بود شما حق هستيد و در مقابل باطل ايستادهايد و حق پيروز است. شما براى اسلام قيام كرديد و پشتيبان شما اسلام است و كسى كه پشتيبان او قرآن است و اسلام باشد پيروز است. من سلامت همه شما و پيروزى شما را از خداى تبارك و تعالى خواستارم. اين دسته اشرار كه الان مشغول شرارت هستند چيزى نيستند، اينها دفن خواهند شد. خداوند شما را بر اشرار غلبه دهد. من از شما و آقايان كه تشريف آوردهايد تشكر مىكنم و همه آقايان كه آمدند، چه از مشهد و چه از شميران و چه از جاهاى ديگر، به همه سلام مىفرستم و من خدمتگزار همه هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:33 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 41
تاريخ: 14/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم قارنا و كردستان
قيام براى رضاى خدا و اجراى عدالت
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول راجع به اين مسالهاى كه ايشان گفتند عرضى دارم و بعد، خداوندا تو مىدانى كه ما در اين قيام رضاى تو را مىخواهيم و تو مىدانى كه ما از ظلم ولو بر يك نفر بيزار هستيم و تو مىدانى كه ما براى اجراى عدالت قيام كردهايم و تو مىدانى كه از اين تعديات و ظلمها بيزار و منزجر هستيم. من راجع به مسائلى كه شما آقايان نوشتيد مطالعه مىكنم و بعد هم اقدام مىكنم و شما بدانيد كه اين اشخاصى كه ظلم كردند به شما، قبلا هم به من ديروز، آقاى خلخالى ديشب به من گفتند اينجا، اينها اشرار بودند و سرانشان انشاءالله گرفتار مىشوند و محاكمه مىشوند و من در اين باب اقدام مىكنم كه به عدالت عمل بشود و اينها جزء اشخاصى كه مربوط به نظام اسلامى و جمهورى اسلامى باشد بدانيد كه اينها نبودند. اينهائى كه مربوط به اسلام باشند مربوط به جمهورى اسلامى باشند، اينها آدمكش نيستند، اينها تعدى و جور نمىكنند، اينها از اشرار بودند كه بايد انشاءالله تعقيب بشوند كه من اقدام مىكنم انشاءالله و نسبت به آن دهكده كه شما مىگوييد قارناست تحقيق مىكنم و انشاءالله اميدوارم جبران بشود و اينها بايد تحقيق بشود، بله، انشاءالله خداوند سرپرست آنهاست و انشاءالله اميدواريم كه جبران بشود انشاءالله.
حكومت قانون قرآن و اجراى احكام خدا، در اسلام
و من بايد از آقايان هم تشكر كنم و بايد افتخار كنم كه جوانهاى ما، آقايان ما، علماى ما در هر جا كه هستند با يك روح اسلامى، با يك روح انسانى در اين نهضت قيام كردند و ما مواجه با يك چهرههائى هستيم كه اينها متعهد براى اسلام هستند و همانطورى كه شما فرموديد ما همهمان بايد در راه اسلام عمل بكنيم و شهادت در راه اسلام براى همه ما افتخار است و از خداى تبارك و تعالى سلامت همه را خواهانم و البته ما الان يك مقدارى از راه را رفتيم و يك مقدار زيادش مانده است، و بايد در اين مقدار زياد هم، همه كمك بكنيم و همه باهم باشيم. ما الان يك مسافرى هستيم كه بين راه، در يك منزل بين راهى هستيم و دزدهاى سر گردنه هم باز هست. از اين گردنهها كه بايد بالا برويم باز دزدها هستند و بايد با آشنائى به قوانين اسلام و با هشيارى و با رشدى كه براى ملتمان حاصل شده است و
صحيفه نور ج 9 صفحه 42
اميدوارم از دست نرود، اين گردنههائى كه هست طى بكنيم و انشاءالله به مقصد اعلاى ما كه آن اسلام است، اسلامى كه در آن ظلم براى يك نفر نيست، نه رژيم يا جمعيتى كه اينطور كارها كه اين آقا مىگويند، انجام دادهاند ما عدالت اسلامى را مىخواهيم در اين مملكت برقرار كنيم. اسلامى كه راضى نمىشود حتى به يك زن يهودى كه در پناه اسلام است تعدى بشود. اسلامى كه حضرت امير سلام الله عليه مىفرمايد براى ما اگر چنانچه بميريم، ملامتى نيست كه لشگر مخالف آمده است و با فلان زن يهوديهاى كه ملحد بوده است خلخال را از پايش در آورده است. يك همچو اسلامى كه عدالت باشد در آن، اسلامى كه در آن هيچ ظلم نباشد، اسلامى كه آن شخص اولش با آن فرد آخر همه على السواء در مقابل قانون باشند. در اسلام آن چيزى كه حكومت مىكند يك چيز است و آن قانون الهى. پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم) هم به همان عمل مىكرده است، خلفاى او هم به همان عمل مىكردند، حالا هم ما موظفيم كه به همان عمل كنيم. قانون حكومت مىكند، شخص هيچ حكومتى ندارد. آن شخص ولو رسول خدا باشد، ولو خليفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نيست در اسلام. در اسلام قانون است، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست، قانونى است كه از روى عدالت الهى پيدا شده است، قانونى است كه قرآن است، قرآن كريم است و سنت رسول اكرم است. همه تابع او هستيم و همه بايد روى آن ميزان عمل بكنيم. فرقى مابين اشخاص نيست در قانون اسلام، فرقى مابين گروهها نيست. با اينكه پيغمبر اكرم عرب بوده است و با عرب صحبت مىفرموده است مىفرمايد كه: هيچ عربى بر عجم شرافت ندارد و هيچ عجمى هم بر عرب شرافت ندارد.
شرافت به تقواست. شرافت به اين است كه تبعيت از اسلام، هر كس بيشتر تبعيت از اسلام كرد، بيشتر شرافت دارد و هر كس كمتر، شرافتش كم است، ولو اينكه بسته به رسول اكرم باشد. حضرت صادق سلام الله عليه (از قرارى كه نقل شده است) آن آخرى كه در معرض موتشان بوده است، جمع كردند عدهاى را دور خودشان از عشيره خودشان گفتند كه شما فرداى قيامت نيائيد بگوئيد كه من مثلا پسر حضرت صادق بودم، من برادر او بودم، من زن او بودم. نخير اينها نيست در كار، عمل در كار است، بايد همه با عملتان پيش خدا برويد ما همه بايد با اعمالمان پيش خدا برويم نه اينكه حسبى در كار باشد، نه اينكه نسبى در كار باشد. اين حرفها مطرح نيست در اسلام، در اسلام يك قانون است و آن قانون الهى حكمفرماست. يك چيز است و آن حكم خدا، همه اجراى اين حكم را مىكنند. پيغمبر اكرم مجرى احكام خداست. امام مجرى احكام خداست. دولت اسلامى مجرى احكام خداست. خودشان چيزى ندارند از خودشان، همه اجراى دستورات خداى تبارك و تعالى را طى كنند و من اميدوارم كه آن آرزوئى كه ما داريم و آن تقاضائى كه ما از خداى تبارك و تعالى داريم ما را موفق كند به اينكه بتوانيم آن كارى را كه خدا از ما خواسته است انجام بدهيم و آن خدمتى را كه بايد، به همه اعضاى ملت، همه افراد ملت بتوانيم بكنيم. خداوند توفيق بدهد كه ما اين كار را انجام بدهيم انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:33 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 43
تاريخ: 14/6/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مشهد
مسووليت سنگين روحانى و دانشجو و قشر متفكر جامعه
بسم الله الرحمن الرحيم
من تكليف را در آنجائى كه بودم تعيين كردم. اگر آقايان تشريف داشتند و شنيدند، كه ما تكليف را عرض كرديم و اگر تشريف نداشتيد حالا دو كلمه عرض مىكنم كه تكليف همه ما چيست. تكليف مهم آنى است كه متوجه به اين قشر است و اين قشر يعنى روحانيون و دانشگاهىها و دانشجوها. آن كه مغز متفكر جامعه است همين دو طايفهاند، اينها مغز متفكرند، دانشگاهىها، چه آنهائى كه از دانشگاه بيرون آمدهاند و حالا وكيل دادگسترى شدهاند و يا حقوقدان شدند يا هر چيز، چه اين قشر روحانى كه مشغول تحصيلند يا از تحصيل فارغ شدهاند و مشغول ترويج و كارهاى ديگر هستند، مغز متفكر جامعه شما دو طايفه هستيد، و آن قشرى كه مىتواند خنثى كند آن توطئههائى كه با كمال دقت براى شكست دادن نهضت در شرف تكوين است، آن هم شماها هستيد، تكليف براى شما دو طايفه از سايرين زيادتر است و مسووليتتان بسيار زياد، همه مسوولند لكن شما دو طايفه مسووليتتان زيادتر است. و آنها در صدد هستند كه بين شما دو طايفهاى كه با هم مربوط شديد و ديگر صحبتى نبود كه دانشگاهى كذا و روحانى كذا، همه با هم بوديد و پيش برديد بحمدالله و فهميديد با هم بودن پيش مىبريد، شما دو قشرى كه مغز متفكر بوديد، وقتى با هم مجتمع شديد قشرهاى ديگر پيوند كردند با شما، تكليف شما و اين قشر روحانيون و شما آقايان دانشگاهىها اين است كه دست از هم برنداريد.
توطئههاى دقيق خبائث در از بين بردن وحدت روحانى و دانشجو
الان نقشه اين است كه شما را از هم جدا كنند. فهميدند كه اين وحدت كلمهاى كه در ايران پيدا شده است و شايد اين دو قشر بودند كه موجب يك همچو مطلبى شدند، قشر روحانى، منبريش و محرابيش، واعظش، گويندهاش، اينها، شماها با فعاليتهاى خودتان و با نطقهاى خودتان، با زحمتهاى خودتان، مردم مجتمع شدند همه و اين پيروزى حاصل شد، آنهائى كه احساس كردند شكست خودشان را از اين اجتماع، يك وقت اين است كه آدم مىگويد اگر اينها با هم مجتمع بشوند ما شكست مىخوريم، اما احساس نكردند، يك وقت اين است كه در خارج لمس كردند پيروزى شما را و لمس كردند شكست خودشان را و لمس كردند كه اين شكست و آن پيروزى براى خاطر اجتماع
صحيفه نور ج 9 صفحه 44
شماهاست. الان توطئه است براى اينكه شماها را از هم جدا كنند، دو قشر برادر را با هم مخالف كنند، دو قشر مغز متفكر را از هم جدا كنند، اگر از هم جدا بشويد، نه اينها ازشان كار مىآيد نه شما. شما خيال كنيد كه دانشگاهى بدون اين قشر مىتواند كارى بكند، نه. اينها هم خيال كنند كه همهاش ما هستيم و دانشگاهى نيست، نخير اشتباه است. دو قشر بايد با هم جوش بخورند و آن تبليغات خبيث چندين ساله را كه در صدد بودند شماها را از هم جدا كنند و شما را يك طرف قرار بدهند، شما دشمن باشيد با اينها، اينها را هم يك طرف قرار بدهند و اينها هم دشمن باشند با شما، آنها هم اين ميانه بيايند استفادههاى خودشان را بكنند و هيچ كس هم نباشد بگويد چرا، الان بعد از اينكه اينها لمس كردند كه يك همچو قدرتى وقتى پيدا شد، يك همچو وحدتى وقتى پيدا شد، اين موجب اين مىشود كه آنها شكست خوردهاند، پيدا شد و آنها را شكست داد، امروز توطئهها بيشتر و شايد دقيقتر باشد و الان توطئه است براى اينكه اين قشر را از اين قشر جدا كنند، در مشهد توطئهاش دارد پياده مىشود، در اصفهان هم شده است، در تهران هم هست، شايد قشرهاى ديگر را هم فرا بگيرد. سر چى دعوا داريد؟ سر اينكه يك نفر آدم آيا خيلى آدم خوبى است يا خيلى آدم بدى است؟ يك دستهاى بگويند بالاى منبر و پائين منبر كه اين آدم كافر است و يك دستهاى هم بگويند كه اين آدم مسلم است و خير، از اولياء است؟ نتيجه چى؟ نتيجه اين است كه شماها از اينها جدا، اينها از شما جدا، هر دو مقابل هم ايستادهايد و آن وحدت كلمهاى كه داشتيد از دست داديد سر هيچى، سر هيچ وحدت كلمه را از دست بدهيد و جدا شدن شما از هم اسباب اين مىشود كه ساير قشرها هم از شماها جدا بشوند، مختلف بشوند، اين اختلافات اسباب اين بشود كه اين نهضت نتواند كار خودش را عمل كند. آن كه همه خارجىها مىخواهند، آنى كه شرقىها و غربىها همه مىخواهند اين را كه شماها از هم جدا و متفرق باشيد، توطئهها براى همين است كه شماها را از هم جدا كنند، دشمن كنند، قشرهاى مختلف درست كنند، گروههاى مختلف درست كنند همه باهم دشمن و آنها نتيجهاش را ببرند. نبايد ما بيدار بشويم؟! تا كى ما بايد غافل باشيم؟ ما را سالهاى طولانى غافل كردند و كلاه ما را برداشتند، باز نبايد بيدار بشويم؟! شما دانشگاهىها نبايد بيدار بشويد؟! شما علما نبايد بيدار بشويد؟! با همين تفرقهافكنىها ما را چاپيدند و بردند و بر ما حكومت كردند و جوانهاى ما را در حبس آنقدر زجر دادند و روحانيون ما را آنطور كه ديديد كردند و ساير اقشار هم آنطور، باز ما نبايد بيدار بشويم؟! باز ما بايد سر يك امور جزئى كه هيچ نيست، با هم اختلاف كنيم، به جان هم بيفتيم؟! منبر را، محراب و دانشگاه و اينها همه بريزند به جان هم؟! نبايد ما توجه كنيم كه اين دست ديگرى است كه آمده و دارد اين كار را انجام مىدهد؟! نبايد اين ملت بيدار بشود كه در ظرف دو ماه صد گروه اظهار وجود كردند؟! اين هم، همچو من باب اتفاق نيست، اين يك دست حساب كرده در كار است كه اين رمزى كه دست شما بود و آن رمز پيروزى بود ازتان بگيرد.
آنها فهميدند كه با وحدت شكست خوردند، وحدت را از شما دارند مىگيرند، با عمل آنها و با تبليغات آنها و با طرحهاى آنها، اين كى است حزب كذا، آن كى است حزب كذا، صد تا، يك همچو
صحيفه نور ج 9 صفحه 45
عددى من به چشمم خورد كه در ظرف اين چند هفته صد گروه اظهار وجود كردند و معالاسف وضع اين است كه گروهها وقتى اظهار وجود مىكنند همه با هم بد مىشوند،اينطور نيست كه همه به نفع ملت و به نفع اسلام كار بكنند، اينها با هم مختلف مىشوند، گروههاى مختلف و به واسطه اين اختلافات كه حاصل مىشود، آن وحدت كلمه گرفته مىشود، آن قدرت گرفته مىشود. آحاد كار ازشان نمىآيد، گروه گروه كار ازشان نمىآيد، ملت كار ازش مىآيد، ملت وقتى گروه گروه شد ازش كار نمىآيد.
اين اختلافات بر خلاف رضاى خدا و سم قاتل براى ملت است
تكليف ما و تكليف شما اين است كه توجه بكنيم به اين توطئههائى كه براى تفرقه است الان و آنها را خنثى كنيم. شما كه در مشهد مىرويد، رفقاى خودتان را هم بگوئيد، بگوئيد آقا امروز، روز اين نيست كه سر يك قصهاى شما به هم بريزيد. آقايانى هم كه در هر جا تشريف مىبرند، به اهل منبر و به اهل محراب بگويند كه تحت تاثير يك دستهاى خبيثى كه الان مىخواهند اين ملت را به هم بريزند و استفاده كنند و شكست بدهند، تحت تاثير اينها واقع نشويد، از اين اختلافات شخصى و جزئى دست برداريد الان وقت اين است كه شما قانون اساسىتان را توجه كنيد به آن، خبرگانتان را توجه كنيد، بعد رئيس جمهورتان را توجه كنيد، مجلستان را توجه كنيد، اين مراحل بايد بگذرد تا يك دولت مستقرى پيدا بشود. الان ايران يك شيئى متزلزل است، باز اساسش درست نشده و در اين موقع، الان اين اختلافات بر خلاف رضاى خداست، اين سم قاتل براى ملت ماست اين تكليف، از من عرض كردن و از شماها نمىدانم شنيدن يا نشنيدن. انشاء الله خداوند همهتان را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.