توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صحيفه نور
صفحه ها :
1
2
3
[
4]
5
6
7
8
9
afsanah82
07-26-2011, 11:33 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 46
تاريخ: 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم گرگان
كاش من هم مىتوانستم پياده بيايم پيش شما بازديد كنم.
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر چه را فراموش كنم، اين عواطف را فراموش نمى كنم، اين عواطف اين جوانهائى كه از راههاى دور با پاى پياده آمدهاند و با من ملاقات مىكنند. كاش من هم مىتوانستم پياده بيايم پيش شما بازديد كنم لكن من دعاگوى شما هستم و خدمتگزار شما و ملت ايران، و از خداى تبارك و تعالى سعادت همه شما را مىخواهم. و آن چيزى كه براى من اعجاب آور است آن قضيه شكست طاغوت نيست، آن قضيه شكست شيطان است و تحول شما جوانها به يك انسانهاى متحول. در اين نهضت آن چيزى كه خيلى براى من مطرح است، اين تحولى است كه پيدا شد در ملت ما. در عرض يكى دو سال، يك تحولات روحى، يك تحولات فكرى پيدا شد كه اين تحولات روحى و فكرى مايه اميدوارى است و انشاء الله با همين تحول به پيش برويد و با همين تحول ايران را بسازيد و جمهورى اسلامى را با محتواى آن كه پياده شدن تمام احكام اسلام است، انشاءالله.
تحقق اسلام و محو آثار شرك و كفر با حفظ وحدت كلمه و نهضت
خداوند شماها را انشاءالله حفظ كند و شماها براى ايران باقى باشيد و حفظ كنيد اين نهضت را. خداوند همه تان را حفظ كند شما نهضت را حفظ كنيد و خداوند شما را. و اگر بخواهيد كه اسلام تحقق پيدا بكند، همه آثار شرك و كفر از اين مملكت از بين برود، بايد اين وحدت كلمه و اين نهضت را حفظ كنيد. و مهم اين است كه اين تحولى كه خداى تبارك و تعالى به قدرت تامه خودش در شما ايجاد كرده، قدرش را بدانيد و حفظش كنيد. اين يك معنائى است كه خدا ايجاد كرده است در شما و اين تحولى است كه خدا ايجاد كرده، اين همه زحمت و رنج مىبريد و با آغوش باز استقبال مىكنيد. اين يك تحول روحانى است يك معناى غيبى الهى است، قدرش را بدانيد و حفظ كنيد و خداوند به شما پيروزى خواهد داد. تا اين تحول هست شما پيروزيد انشاءالله همه موفق باشيد. همه مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:33 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 47
تاريخ: 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانواده شهيد هادى فرخنيا
بسم الله الرحمن الرحيم
ما هر روز مواجه مىشويم با اين جناياتى كه از طرف بازماندههاى رژيم سابق مىشود. ما هر روز بايد متاثر باشيم از اين مصيبتهائى كه بر ما و بر خواهران و برادران ما وارد مىشود لكن آنكه ما و شما را تسليت
مىدهد اينست كه اين كارها براى خدا بوده است و چيزى كه براى خداست محفوظ مىماند. اسلام از اين شهدا زياد داشته است صدر اسلام پيغمبر اكرم شاهد شهداى بسيار بزرگ بوده است و حضرت امير سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. بعد از او هم حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، هم شهيد شد و هم شاهد شهداى بزرگ بود. اسلام هميشه از اين فدائىها داشته است و قرآن كريم كه به همه ما و به همه بشر حق دارد سزاوار است كه ما در راه او فداكارى كنيم. من از خداى تبارك و تعالى رحمت براى آن شهيد طلب مىكنم و صبر و اجر براى ما در و عيال و ساير باز ماندگان او خداوند به شما صبر عنايت كند و اين شهيد را در نتيجه اعمال شما جزء شهيدانى كه فداكار در راه اسلام بودهاند ثبت كند. من به شما تسليت عرض مىكنم و شريك شما هستم در اين غمها و در اين گرفتارىها و اين بارى است كه روى دوش ما سنگينى مىكند. مهم اينست كه براى اسلام است. اميدوارم كه براى اسلام براى همه محفوظ بماند و فدائىان ما، فدائىان اسلام، در رديف شهداى درجه اول در صدر اسلام باشند. خداوند همهتان را حفظ كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:33 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 48
تاريخ: 15/6/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران انقلاب اسلامى واحد عباسآباد
حفاظت اين مملكت اسلامى با خود شماست
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله خداوند همهتان را حفظ كند و موفق باشيد. مملكت مال خودتان است، خانه خودتان هست و علاوه بر اين خانه اسلامى است، منزل اميد همه است مملكت اسلامى است و حفاظت اين مملكت اسلامى كه خانه شماست با خود شماست. اگر شما جوانها حفاظت نكنيد، ما به كى اميدوار باشيم؟ بايد به شماها اميدوار باشيم و من اميدم به اين است كه شما در صف جنگندههاى اسلام كه در صدر اسلام در ركاب پيغمبر اكرم بودند شما اسمتان آنجا ثبت باشد. شما انشاءالله پيروز هستيد و كسى كه براى خدا كار بكند در هر حال پيروز است. همان منطقى كه در صدر اسلام لشكر اسلام داشتند كه ما اگر بكشيم بهشت مى رويم و اگر كشته شويم هم همين طور، اين منطق شما هم بايد باشد. انشاءالله موفق و مويد باشيد.
هرگونه اختلاف بر خلاف رضاى خدا و مسير اسلام است
خداوند همهتان را حفظ كند و اين نهضت را ادامه بدهيد، وحدت كلمه داشته باشيد. همه قواى انتظاميه هماهنگ باشند. اگر در اين روز خداى نخواسته بين پاسدارها و نظامىها، آنها با اين ژاندارمرىها يك وقت اختلاف بشود، بر خلاف رضاى خداست، بر خلاف مسير اسلام است. همه با هم هماهنگ باشيد و با هم به پيش برويد. و من اميدوارم كه پيروزى آخر كه آن عبارت از اين است كه در ايران اسلام به همه معنا تحقق پيدا بكند و انشاءالله سرايت بكند به ساير مملكتها و مستضعفين همه بر مستكبرين پيروز مىشوند و خداوند همه شما را حفظ كند. همه موفق و مويد باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:34 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 49
تاريخ: 16/6/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى تبريز و نمايندگان عشاير داراب و گروهى از اعضاى جهادسازندگى
شكست روحانيت، شكست اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
از اين جهت كه مجلس ما ممحض در روحانيين است و ما مىتوانيم با روحانيون چيزهائى كه در اين مملكت اتفاق افتاده و بايد اتفاق بيفتد با صراحت عرض كنيم روحانيون در طول تاريخ مقدم بر ديگران در فعاليت بودند و قلمهاى فاسد، اين فعاليت روحانيون را سرپوش كرده است كه هيچ، شايد گاهى هم بر خلاف جلوه دادهاند.از بعد از هجرت رسول اكرم (ص) و در طول زمان غيبت امام سلام الله عليه تا حالا آن كه حفظ كرده است اسلام را و حفظ كرده است ملت اسلامى را، اين طبقه روحانيون بودهاند. شماها بوديد كه مردم را حفظ كرديد و اسلام را به مردم معرفى كرديد و ملت اسلام را روشن كرديد و آن كسى كه با شماها دشمنى داشته باشد، او با اسلام دشمنى دارد و آنهائى كه مخالفت با شماها مىكنند، آنها اولا با اسلام مخالفند و چون شما را خادم اسلام مىدانند با شما مخالفند. اين چيزى كه پيش من طرح است اين است كه ما همه در يك رديف باشيم،من را از خودتان حساب بكنيد، مسأله طبقاتى نيست در كار، همه در يك صف واقع هستيم و بايد همه در اين صف،اين صف واحد خدمت كنيم. الان كه جمهورى اسلامى شده است (كه اميدوارم كه محتوايش هم تحقق پيدا بكند) اين چيزى كه بر دوش روحانيت است زيادتر از آن چيزى است كه بر دوش ديگران است، هميشه بوده لكن حالا زيادتر است. چشمها دوخته شده است به اينكه ببينند روحانيون كه حالا يك قدرت ظاهرى دستشان آمده است چه مىكنند، با ملت چه مىكنند، آيا آنطور است كه قلمهاى مسموم مىگويد كه ما از ديكتاتورى پهلوى خارج شديم و به ديكتاتورى عبا و عمامه مبتلا شديم؟ اگر ما بهانه دست اينها بدهيم يكى راصد مىكنند و در خارج و داخل منتشر مىكنند. اگر در داخل هم يك قدرى ملاحظه بكنند، در خارج و در مجلات ممالك غربى و شرقى و اينها يك مطلب را صد مقابل مىكنند و ما را معرفى مىكنند به اينكه اينها تا قدرت دستشان نبود هى مىگفتند بايد آزادى باشد، چه باشد، حالائى كه قدرت دستشان آمده خودشان مشغول شدهاند به اينكه با مردم بدرفتارى مىكنند. الان وظيفه شما آقايان روحانيون (وفقكم الله تعالى) يك وظيفه سنگينى است يعنى اينطور نيست كه مثل اشخاصى ديگر كه وظيفه شخصى دارند، همه وظيفه دارند كه خودشان را حفظ كنند و جهات اسلامى را مراعات كنند، لكن شما چون كه در رأس جامعه هستيد و سرپرست ارواح مردم هستيد، وظيفه
صحيفه نور ج 9 صفحه 50
شما دو چندان است بلكه صد چندان است، يعنى همان قدرى كه پست شما يك پست شرافتمندى است و از همه بالاتر است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است كه از همه مسؤوليتها بالاتر است. اگر خداى نخواسته خطائى از بعضى افراد ما صادر بشود، اين را آنهايى كه با اسلام مخالفند پاى اسلام حساب مىكنند، نمىگويند زيد پايش را كج گذاشت، مىگويند روحانيت اين طورى است، مىگويند اسلام هم همين است.اين وظيفه بزرگى است كه الان به عهده ماست، حفاظت از حيثيت اسلام. الان كه جمهورى اسلامى شده است، حفاظت ما بايد بكنيم جمهورى اسلامى را و نگذاريم كه اجانب، دشمنان ما يك لكه ننگى به جمهورى اسلامى و اسلام وارد كنند، آن هم از ناحيه ما باشد ما و شما بايد با كمال دقت، با كمال دقت مواظب باشيم كه بر طبق موازين شرعيه عمل بكنيم. قدرت دستتان باشد، بر طبق موازين، نباشد، بر طبق موازين. ما امروز گرفتار اشخاصى هستيم كه مىخواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، از اول ملاحظه كرديد كه مخالفتها كردند با رفراندم كه مردم خودشان خواستند به جمهورى اسلامى راى بدهند، مخالفتهاشد، صندوقها را آتش زدند، تحريم كردند بعضىها، بعد كه شكست خوردند در اين سنگر، سنگرهاى بعد را باز مخالفت كردند. در اين مجلس خبرگان با مخالفتهاى زياد مواجه شديم، در اين جهت هم كه باز شكست خوردند شروع كردند به سمپاشىها اين طرف و آن طرف كردن و ايجاد آشوب و اختلاف و اينها به اسمهاى مختلف و بعد هم كه قضيه مجلس شورا و قضيه رئيس جمهور پيش مىآيد باز شما مواجه هستيد با همين مخالفتها،يك قدرى زيادتر. اگر چنانچه ما بهانه دست اينها بدهيم و اعمال ما برخلاف دستور عمل روحانيت باشد، اين پاى مطلق روحانيت و پاى اسلام تمام مىشود و لهذا يك مسؤوليت بزرگ الان ما گرفتار آن هستيم، يعنى همان قدرى كه شما شغلتان شريف است به اندازه شرافت شغل، مسؤوليتتان زياد است. همان طورى كه انبيا شغلشان بزرگ بود مسؤوليتشان بزرگ بود، منتها آنها از زير بار مسؤوليت در مىآمدند و مىتوانستند و ماها بايد جديت كنيم كه آنقدرى كه مىتوانيم توانايى خودمان را صرف كنيم در حفظ اسلام كه الان دست ما سپرده شده است. اين امانت بزرگى كه خداى تبارك و تعالى الان به دست ما داده است ما حفاظت كنيم اين را. شما اگر چنانچه به وظايف روحانى، وظايف روحانيت عمل بكنيد، قلوب مردم با شماست، مردم شما را مىخواهند و اگر خداى نخواسته يك خلافى از بعضى بشود، اين قلوبى كه متوجه به شما شده است ممكن است خداى نخواسته برگردد. برگشتن قلوب از شما، شكست روحانيت است شكست روحانيت، شكست اسلام است.
روحانى بايد خدمتگزار ارواح و قلوب مردم باشد
اسلام با اين سد بزرگ روحانيت تا حالا محفوظمانده و اگر خداى نخواسته اين سد شكسته بشود، اسلام شكسته مىشود. از اين جهت وظيفه بسيار بزرگ است، وظيفه بسيار بزرگى به عهده ماست اختلافاتى كه در بلاد مختلفه من مىشنوم كه گاهى بين بعضى از مثلاً اشخاص هست، اشخاص روحانى هست بسيار ناراحت كننده است. اختلاف ما سر چه بكنيم؟ ما، ما به الاختلافمان چه بايد
صحيفه نور ج 9 صفحه 51
باشد؟ اسلام را همه قبول داريم، قرآن را همه قبول داريم، ائمه هدى را همه قبول داريم، طريق را همه مىدانيم اين است، راه همين است، همه مخالفت كرديد با رژيم طاغوتى، همه موافقت كرديد با جمهورى اسلامى. اين اختلاف كه گاهى شنيده مىشود، انشاءالله صحيح نباشد اينهايى كه من مىشنوم لكن اگر خداى نخواسته يك اختلافى باشد، اين به ضرر هم طرفين منازعه و هم اسلام تمام مىشود. اينجور گمان نشود كه اگر من با شما مخالفت كردم، به ضرر شما تنهاست، به ضرر هر دويمان است، به ضرر روحانى مثلاً يك شهرى، به ضرر روحانيت آن شهر است، به ضرر مطلق روحانيت است، به ضرر اسلام است. بايد بسيار توجه داشت به اين معنا. اگر شما فرض كنيد كه در يك جايى كه تشريف داريد ديديد كه بعضى از اشخاص مخالف با بعضى هستند، خوب، ممكن است يك سوءتفاهمى باشد، ممكن است يك اشتباهاتى باشد، خود آقايان شهر و خود ائمه جماعت شهر و خود اهل منبر و خطباى شهر بروند پيش آقايان، از آقايان خواهش بكنند كه اختلاف نداشته باشند، رفيق باشند، برادر باشند،با هم باشند. همه مىخواهيد كه اسلام رشد بكند و ترقى.
همه ما در پناه اسلام هر چه داريم هست. ما چيزى نيستيم خودمان، هر چه هست اسلام است و ما در پناه اسلام اگر چيزى باشيم هستيم. اين اسلام را مابايد حفظش بكنيم و اين اختلافات جزئى اگر باشد، در نظر توده مردم ممكن است كه صحيح نباشد ولو - در نظر فرض كنيد كه زيدى كه با عمرو اختلاف مىكند، هر دويشان خودشان را محق مىدانند لكن باز هم كه محق مىدانند، چون انعكاسش در توده مردم يك انعكاس صحيحى نيست ممكن است موجب اين بشود كه مردم از روحانيت يك قدرى سرخورده بشوند و بگويند حالايى كه دست اينها هم افتاده است همين است كه مىبينيد. دارند مىگويند به ما اين را كه حالا هم كه جمهورى اسلامى شده اينها هم نتوانستهاند كارى بكنند، نمىتوانند يك كارى انجام بدهند. در عين حالى كه اگر چنانچه روحانيت با هم باشند، همه كارها را خوب انجام مىدهند، بهتر از ديگران انجام مىدهند، براى اينكه اينها هر چه باشند علاقه به پست خودشان دارند، هر چه باشند، هر امام جماعتى به مسجد خودش علاقه دارد و هر خطيبى به منبر خودش علاقه دارد، بالاخره علاقه هست، علاقه طبيعى هست و مىخواهيم اينها محفوظ بماند. محفوظ ماندن به اين است كه اسلام بين مردم قدرت داشته باشد هر چه قدرت اسلام پيش مردم زيادتر باشد مسجدها بهتر مىشود و منبرها بهتر. يعنى اجتماع مسجد براى خداست و هر چه قدرت الهى، البته قدرت الهى هست. لكن هر چه قدرت احكام الهى در يك منطقهاى بيشتر باشد، مساجد آبادتر است و هر چه اين قدرت احكام بيشتر باشد، منابر رواجش بيشتر است. ما اگر اهل رواج مسجد و منبر هم باشيم بايد آن پشتيبان خودمان را، آن پشتوانه خودمان را كه عبارت از اسلام است، با كمال دقت حفظش بكنيم، نگذاريم كه اين قلمهاى مسمومى كه الان بر ضد اسلام قلمفرسايى مىخواهند بكنند يا مىكنند، در خارج، در داخل نگذاريم به آنها بهانه پيدا بشود برايشان. شما روحانى هستيد، روحانى بايد خدمتگزار ارواح مردم باشد، قلوب مردم را حفظ بكند. شماها ماموريد كه قلبهاى مردم راحفظ بكنيد. در آيه شريفه دو جا آمده است كه فاستقم كما امرت لكن در يك سوره فاستقم كما امرت است و در يك
صحيفه نور ج 9 صفحه 52
سوره فاستقم كما امرت و من تاب معك روايت شده است از پيغمبراكرم شيبتنى سوره هود لمكان هذه الامر در سوره شورا هم هست نفرمود سوره شورا، فرمود سوره هود، براى اينكه در سوره هود و من تاب معك است يعنى چون استقامت ملت را هم به عهده من گذاشته است كه مستقيم باش و هر كه با توست مستقيم باشد، اين من را پير كرد. الان استقامت ملت با شما روحانيون است، يعنى خطاب فاستقم كما امرت. يك نهضت حاصل شده، استقامت لازم دارد، يك جمهورى اسلامى تحقق پيدا كرده، استقامت در مقابل او لازم است بايد نگهش داريد و همه اشخاصى كه با شما هستند هم به عهده شماست كه استقامتشان را حفظ كنيد. اهل مسجديد، اهل مسجد را، امام جماعتيد، اهل مسجد را بايد استقامتشان را حفظ بكنيد، خطيب هستيد، مستمعين را بايد حفظ بكنيد. هر چه هستيد و در هر جا هستيد زمام امور مردم به دست شماهاست و پيغمبر اكرم مىفرمايد كه: شيبتنى سوره هود سوره پيرم كرد. سوره هود، براى اينكه استقامت امت را هم به عهده من گذاشتهاند. اين يك چيز بزرگى است. استقامت هر مسجدى و اهل هر مسجدى به عهده امام مسجد است. استقامت هر شنوندهاى به عهده گوينده است. گويندهها بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند. ائمه جماعت بايد مستقيم باشند تا بتوانند مستقيم كنند ديگران را. بنابراين ما بايد وظيفه خودمان كه بزرگترين وظيفه است بدانيم و بعد از اينكه مطلبمان حق است مستقيم باشيم در اين مطلب حق. اين اشكالى در كار نيست كه مطلب ما حق است، ما بحق هستيم، ما در مقابل باطل هستيم، رژيم شاهنشاهى باطل بود و شما در مقابل رژيم شاهنشاهى ايستاديد، پس شما حق هستيد، در مقابل باطل ايستادهايد، استقامت مىخواهد، تا استقامت در كار نباشد، نمىتوانيد به پيروزى نهايى برسيد.
هر كس در هر جا هست بايد همان محل خويش رادرست كند
ما بين راه هستيم الان، اينطور نيست كه ما صد در صد پيروز شديم. مايك سدى را شكستيم، شما شكستيد،قدرت ملت شكست، اسلام شكست، قرآن شكست، ماها چيزى نيستيم، ايمان مردم شكست اين سد را، اين سد شكسته شده، پشت سد وقتى كه وارد شديد ديديد كه همه چيز آشفته است، نه فقط دانشگاه آشفته است، دانشگاه شما هم آشفته است، منبرهايمان هم آشفته است، محرابهاىمان هم آشفته است ( عرض كردم چون خودمانى هستيم بايد بگويم) مجامع علمىمان هم آشفته است. پشت اين سد همه چيز را آشفته ديديم و بايد همه در سازندگى اين آشفتگىها شركت كنيم. به عهده يكى گذاشتن يا يك جمعى گذاشتن يك امرى است كه نخواهد شد. اگر شما بخواهيد كه اين آشفتگىها را به عهده دولت بگذاريد، به عهده مثلاً مراجع عظام بگذاريد نمىشود. هر كس در هر جا هست بايد همان محل خودش را درست كند. در يك ادارهاى فرض كنيد كه صد نفر، دويست نفر هستند و پستهائى دارند، اگر اين كسى كه اين پست را دارد، بگويد كه اينها را آن رئيس اداره درست كند يا آن كسانى كه پستهاى ديگر دارند، اين درست نمىشود، اين بايد همان پستى را كه دارد اداره كند و صحيح اداره كند، آن يكى هم آنى كه دارد صحيح اداره كند، وقتى همه صحيح اداره كردند درست مىشود. وقتى بنا
صحيفه نور ج 9 صفحه 53
شد كه اهل منبر خوب انجام وظيفه كردند، اهل محراب خوب انجام وظيفه كردند و ساير قشرها هر كدام انجام وظيفهاى كه به عهدهشان است خوب انجام دادند، كشاورزها خوب كشاورزى كردند، كارگرها خوب كارگرى كردند، كارخانهدارها خوب كارخانهدارى كردند، بر موازين اسلامى و بر موازين انسانى عمل كردند، يك مملكت عبارت از همين هاست. كارگرش و كارفرمايش عرض مىكنم و كارمندش و دولتش و ملتش و روحانيتش و بازارش و همه چيز وقتى اينها هر كدام به آن وظايفى كه خداى تبارك و تعالى محول كرد به آنها هر كدام در همان چيزى كه محول به آنهاست خوب عمل كردند، اين مملكت بعد از چندى همهاش درست مىشود. اگر بنا باشد كه ماها كنار برويم و بگوئيم كه بگذاريد دولت اين كار را بكند، دولت نمىتواند. دولت بخواهد بگويد كه ما كنار برويم و بگذار روحانيت اين كار را بكند، روحانيت هم نمىتواند، تنها تنها نمىشود يدالله مع الجماعه همه دست به دست هم اگر داديم مىتوانيم كارى انجام بدهيم. اگر در همين پيروزى ابتدائى، اين قدم اول شما محول كرده بوديد، روحانيون محول كرده بودند كه خوب، بازاريان بروند شكست بدهند، بازاريان محول كرده بودند كه روحانيون بروند شكست بدهند، آنها محول كرده بودند كارگرها بروند، الان هم نه شما اينجا تشريف داشتيد و نه من. من يا نجف بودم يا فرانسه و شما هم در محلهاى خودتان گرفتار به سازمان امنيت بوديد. همه وقتى دست به هم داديد، مجتمع شديد مثل قطرهاى بارانى كه از يك قطره يك قطره هيچ كارى نمىآيد وقتى كه با هم مجتمع شدند يك سيل راه مىافتد، يك سيل عظيم راه مىافتد، يك سد بزرگ را مىشكند، اين انسانها اينطور هستند، هر كدام يك ذره كار از آنها مىآيد، اگر بخواهد اين گروه خودش يك عمل مستقلى بكند، نمىتواند، وقتى گروهها به هم متصل شدند و مجتمع شدند و مقصد هم مقصد الهى آن مهم اين بود كه در اين اجتماعات يك مقصد بود و آن خدا بود. اين يك تحول روحى بود كه در ملت به اذن خدا پيدا شد و رمز پيروزى ملت ما اين معنا بود كه همه حول و بر اسلام فرياد كردند، هركس چيزى را نچسبيد، آن يك چيزى را، آن يك چيزى را، حتى آنها هم كه حالا يك مخالفتهاى مىكنند آنها هم آنوقت مخالفت ديگر نمىكردند، مستهلك بودند در بين ملت. ملت ما مجتمع شدند در كلمه اسلام، در جمهورى اسلام، مجتمع شدند در اينكه ما اين سلسله فاسد را نمىخواهيم. اين مساله الهى بود، خدا خواست اين كار بشود و اين مساله الهى را مابايد حفظش كنيم. اين معنا كه همه باز توجهمان به اين باشد كه براى خدا انجام وظيفه بكنيم، هر كس در هر حال هست براى خدا و اين اجتماعى كه با اين اجتماع ما موفق شديم كه اين سد شكسته بشود اين را حفظش بكنيم اگر اين اجتماع و اين الهيتى كه در مردم پيدا شد و مقصد روحانى الهى كه در مردم پيدا شد آن محفوظ باشد، مادامى كه اين محفوظ هست شكست توى كار نيست. توجه كنيد كه اين از دست شما نرود. اين دو تا جهت، اجتماع ولله بودن و براى خدابودن، اين دو خاصيت مادامى كه در امت ما هست امت ما پيروز است و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه اين اجتماع محفوظ و اين الهيت محفوظ باشد و من از شما آقايان تشكر مىكنم كه تشريف آورديد و از نزديك ما با هم ملاقات كرديم و مسائلى كه بايد عرض كنيم عرض كرديم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:34 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 57
تاريخ: 17/6/58
پيام امام خمينى به ملت ايران به مناسبت سالگرد 17 شهريور
بسم الله الرحمن الرحيم
خاطره تلخ 17 شهريور 57 و خاطره تلخ روزهاى بزرگى كه بر امت گذشت، ميوه شيرين سرنگونى كاخهاى استبداد و استكبار و جايگزينى پرچم جمهورى عدل اسلامى را به بار آورد. مگر نه آن است كه دستور آموزنده كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا بايد سر مشق امت اسلامى باشد، قيام همگانى در هر روز و در هر سرزمين. عاشورا قيام عدالتخواهان با عددى قليل و ايمانى و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران كاخ نشين و مستكبران غارتگر بود و دستور آن است كه اين برنامه سرلوحه زندگى امت در هر روز و در هر سرزمين باشد. روزهائى كه بر ما گذشت عاشوراى مكرر بود و ميدانها و خيابانها و كوى و بر زنهايى كه خون فرزندان اسلام در آن ريخت، كربلاى مكرر و اين دستور آموزنده، تكليفى است و مژدهاى. تكليف از آن جهت كه مستضعفان اگر چه با عدهاى قليل عليه مستكبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شيطانى عظيم، مامورند چونان سرور شهيدان قيام كنند. و مژده كه شهيدان ما را در شمار شهيدان كربلا قرار داده است، و مژده كه شهادت رمز پيروزى است. 17 شهريور مكرر عاشورا و ميدان شهدا مكرر كربلا و شهداى ما مكرر شهداى كربلا و مخالفان ملت ما مكرر يزيد و وابستگان او هستند. كربلا كاخ ستمگرى را با خون در هم كوبيد و كربلاى ما كاخ سلطنت شيطانى را فرو ريخت. اكنون وقت آن است كه ما كه وارثان اين خونها هستيم و بازماندگان جوانان و شهداى به خون خفته هستيم از پاى ننشينيم تافداكارى آنان را به ثمر برسانيم با اراده مصمم و مشت محكم بقاياى رژيم ستمكار و توطئهگران جيره خوار شرق و غرب را در زير پاى شهداى فضيلت دفن كنيم.
غائله كردستان به دست مشتى از خدا بيخبر مزدور كه از اسلحه اجنبى برخوردار و از پشت مرزها الهام مىگرفت، با قيام دلاورانه قواى انتظامى و پاسداران انقلاب در هم پيچيد و سركردگان مفسد و وابسته به اجانب در گريزگاهها پنهان و جوانان فريب خوردهاى را به جاى گذاشتند. به طورى كه كرارا اعلام كرديم به جز سران جنايتكار و آنان كه در خيانت و جنايت با آنان شريك بودند، از ديگر جناحها حتى گول خوردگانى كه در حزب دموكرات وارد شدهاند، در صورتى كه سلاحهاى خود را به مقامات انتظامى بسپارند، با برادرى رفتار و عفو عمومى نموديم. اين اصل عمومى شامل قشرها و برادران كردستانى است. همه از پناهگاهها بيرون بيايند و به برادران خود ملحق شوند و به زندگى
صحيفه نور ج 9 صفحه 58
عادى خود ادامه دهند. دولت جمهورى اسلامى در رفع گرفتارىهاى آنان و ترميم خرابىها و سازندگى عقبماندگىها كوشا خواهد بود. برادران كرد من! به تبليغات وابستگان حزب دموكرات اعتناء نكنيد و در شهرها به حال عادى خود برگرديد و هيچ ترسى نه از ناحيه دولت و نه از ناحيه خرابكاران به دل راه ندهيد كه دولت دوستدار شما، و خرابكاران قدرت را از دست داده و مدفون شده و خواهند شد. از خداوند متعال رحمت و مغفرت براى شهداى اسلام و صبر و اجر براى بازماندگان آنان و سعادت و سلامت براى ملت بزرگ خواهانم.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:34 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 59
تاريخ: 17/6/58
بيانات امام خمينى به مناسبت 17 شهريور
انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمتها به نور خارج كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
در قرآن كريم مىفرمايد كه ما موسى را فرستاديم به سوى قومش ان اخرج قومك من الظلمات الى النور و ذكرهم بايام الله دو تا ماموريت به حضرت موسى مىدهد خداى تبارك و تعالى. يكى اينكه مردم را از ظلمات خارج كن به نور و يك ماموريت ديگر اينكه ذكرهم بايام الله اينها را متذكر كن به ايام خدا.
همه انبيا مبعوثند به اينكه مردم را از ظلمتها به نور خارج كنند. خداى تبارك و تعالى هم مىفرمايد كه الله ولى الذين آمنوايخرجهم من الظلماتالى النوروالذين كفروااولياءهم الطاغوت يخرجونهم منالنور الى الظلمات طاغوت را در مقابل خودش قرار مىدهد، خداى تبارك و تعالى شغل طاغوت را هم بيان مىفرمايد. همانطورى كه خداوند ولى مومنين است و مومنين را از ظلمات، از همه انواع ظلمات و تيرگىها به سوى نور مىبرد، در مقابل، ولى كفار طاغوت است و آنها را از نور به ظلمات مىكشد.
ملت تا از غربزدگى بيرون نيايد استقلال پيدا نمىكند
اين دو مطلبى است مقابل هم. اخراج از ظلمات به نور، ظلمتهاو تاريكىها را زدودن و به نور رساندن ملت. در مقابل، نورها را از بين بردن و مردم را به ظلمت كشيدن، اين شغل طاغوت است. آن هنوز هم امر خدا. تمام ناروادئىهاظلمات است، تمام عقب افتادگىها ظلمت است، تمام توجههاى به عالم طبيعت ظلمت است، همه غربزدگىها ظلمت است. اينهائى كه توجهشان به غرب است، توجهشان به اجانب است، قبلهشان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اينها در ظلمات فرو رفتهاند، اوليائشان هم طاغوت است.
ملتهاى شرقى كه به واسطه تبليغات داخل و خارج، به واسطه تعليمات عمال داخلى و خارجى، رو به غرب آوردهاند و قبله آمالشان غرب است و خودشان را باختهاند و نمىشناسند خودشان را، مآثر و مفاخر خودشان را گم كردهاند و خودشان را باختهاند و گم كردهاند و به جاى آنها يك مغز غربى نشستهاست، اينها اوليائشان طاغوت است و از نور به ظلمات وارد شدهاند و همه
صحيفه نور ج 9 صفحه 60
بدبختىهاى شرقىها هم از آن جمله ماها، همه گرفتارىهاى ما و بدبختىهاى ما هم همين است كه خودمان را گم كرديم، يك كسى ديگر به جاى ما نشسته است و لهذا مىبينيد كه هر چيزى كه در ايران هست تا يك اسم غربى نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه هم بايد اسم غربى داشته باشد، كارخانههاى ما هم كه پارچه مىبافند بايد آن حاشيهاش خط غربى باشد، اسم غربى هم رويش بگذارند، خيابانهاىمان هم بايد يك اسم غربى داشته باشد، همه چيزمان بايد رنگ غربى داشته باشد، كتاب هم كه مىنويسند همين كتاب نويسها، همين روشنفكرها بعضىشان كتاب هم كه مىنويسند يا يك اسم غربى روى آن مىگذارند يا مطالب را وقتى ذكر مىكنند استشهاد مىكنند به قول يك نفر غربى عيب هم اين است كه هم آنها غربزده هستند و هم ماها. اگر كتابها آن اسمها را نداشته باشد، اگر فاستونى آن اسم را نداشته باشد، اگر دواخانه آن اسم را نداشته باشد كمتر به آن توجه مىشود. وقتى به كتاب زياد توجه مىشود كه از اول كه انسان وارد مىشود هى اصطلاح غربى ببيند، هى الفاظ غربى ببيند، الفاظ خودشان را فراموش كنند، لغت خودشان را فراموش كنند، مفاخر خودشان را بكلى فراموش كردهاند، دفن كردهاند و به جاى آن ديگران را نشاندهاند. اينها همه ظلمتهائى است كه طاغوت ما را از نور به اين ظلمتها خارج كرده است. همين طاغوت زمانهاى اخير، زمانهاى ما، همينها دامن زدند به اين غربزدگى، هر چيزى را به غرب نسبت دادهاند، هر مطلبى را از غرب گرفتهاند. هر مفخرى را از غرب گرفتند و به خورد ما دادند. دانشگاههاى ما هم در آن زمان دانشگاههاى غربى بود، اقتصادمان هم غربى، فرهنگمان هم غربى، اصل خودمان را بكلى از ياد برديم و به جاى خودمان يك موجود غربى نشانديم. به مجرد اينكه يك كسى مريض مىشود مىگويند بايد برود انگلستان، بايد برود اروپا، با اينكه اطباء اينجا هم هست. در ذهن من اين است كه يكى از بستگان محمدرضا مخلوع، ملعون، لوزتين پيدا كرده بود، از اروپا براى او يك كسى كه عمل لوزه بكند آوردند در صورتى كه اطباى اينجا، عمل لوزه يك عمل آسانى است. اين چه مىفهماند به عالم كه يك كسى كه در راس يك مملكت به زور واقع شده و او را شناختند به اينكه شاه مملكت است، اين براى لوزتين هم طبيب قائل نباشد كه در ايران هست ، اين به طب ايران و به طبيب ايران چه لطمه وارد مىكند، چه خيانتى است اين به ملت ايران كه ملت ايران معرفى بشود به اينكه در سرتاسر كشور ما يك طبيبى كه لوزتين را بتواند عمل بكند نيست، از اين جهت از خارج مىآورند كه لوزتين را عمل كند. اين چقدر كمك مىكند به استعمار، چقدر كمك مىكند به غرب و چقدر حيثيت ملت ما را از بين مىبرد. وقتى كه او اين كار را كرد مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به اين بود كه چه مىكند اين آدم، آنها وقتى كه مريض پيدا مىكردند حتى الامكان بايد بروند به خارج در صورتى كه اطباء ما داريم.
afsanah82
07-26-2011, 11:34 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 67
تاريخ: 17/6/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى پاوه
ممانعت اشرار از اصلاح و باز سازى در كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
هر چه كوتاهى شده است درباره اين مناطق شما و امثال شما و خصوصاً منطقه كردستان، اين براى همين اشرار و مفسدين است كه مجال ندادند تا دولت به بازسازى و رسيدگى برسد. براى اينكه اين مسائلى كه شما گفتيد و حتماً هست، براى اينكه اينها تحقق پيدا كند بايد يك منطقه آرام باشد، در يك منطقهاى كه اشرار دائماً آتش روشن مىكنند و حتى خود مردم را سركوب مىكنند و قواى انتظامى اگر بيايد با آنها جنگ مىكنند، در حال جنگ نمىشود كه شما توقع داشته باشيد كه مسائلى كه مربوط به منطقه است و بايد با آرامش تحقق پيدا كند، حل شود. شما گمان نكنيد كه دولت در فكر نيست، براى همه مناطق ايران و خصوصاً مناطقى كه در زمان رژيم سابق عقب افتاده بوده است، اينطور گمان نكنيد كه دولت نمىخواهد كارهاى آنجاها را عمل بكند، اشرار فرصت نمىدهند به كس، به اسم اينكه ما منافع خلق را مىخواهيم، فرصت نمىدهند كه كسى منافع خلق را تحقق بدهد، اينها مىخواهند منطقه را به هم بزنند تا دولت نتواند كارى بكند و باز همان مسائل سابق و همان عقب افتادگىهائى كه شماها و همه داشتهاند تكرار بشود. انشاءالله اگر چنانچه شر اين اشرار كنده شد بكلى و انشاءالله مىشود، به اين مسائل رسيدگى مىشود و من راجع به مطلق علماى اهل سنت در هر جا باشند و خصوص علماى كردستان با دولت صحبت كردم و آنها همه وعده كردند كه همه قشرها را و علماى آنجا بالخصوص مورد عنايت واقع بشوند و رسيدگى بشود و همين طور البته مدرسهاى كه مدرسه قرآن است محترم است و بايد به آن رسيدگى شود و طلاب هم اگر چنانچه آنجا مجتمع شدند و مدرسهاى تأسيس شد، انشاءالله رسيدگى مىشود لكن شرط اين است كه بگذارند، شرط اين است كه محيط آرام باشد. آنها نمىگذارند كه محيط آرام باشد، آنها با اسم اينكه ما فدائى خلق هستيم و ما دموكرات هستيم و مىخواهيم آزادى در دنيا پيدا بشود، نمىگذارند مردم آزاد بشوند، مهلت نمىدهند به دولت كه يك فكرى بكند براى اينها، اينها كه از بين رفتند آن وقت قضاياى ديگر حل خواهد شد.
اولياى امور مشغول برنامهريزى و اصلاحند
شما گمان نكنيد كه جاهاى ديگر عمل شده است و براى شما عمل نشده است، در حال
صحيفه نور ج 9 صفحه 68
برنامهريزى هستند، براى همه جا مشغولند لكن آنقدر رژيم سابق خرابكارى كرده است كه به اين زودى نمىشود اصلاحش كرد. انشاءالله بالخصوص راجع به مناطق شما كه الان هم يك بودجه خوبى برايش قرار داده شده و بعداً هم اگر چنانچه كسر آمد باز هم قرار داده مىشود و هياتهائى مىآيند براى رسيدگى و همه جهات انشاءالله ترميم مىشود. مهم اين است كه شما خودتان و همين طور علماى كردستان و همين طور جوانهاى شما آنها هم كمك كنند و ايستادگى كنند در مقابل اين اشرار و اين اشرار را خارج كنند، اين اشرار را بيرون كنند تا يك مجالى داده بشود كه انشاءالله كارها اصلاح بشود
سلام مرا به همه رفقاى خودتان و به همه علماى آنجا و به همه طبقات برسانيد و اطمينان بدهيد كه ما در فكر شما هستيم و اسلام براى همه است و ما همه در تحت لواى اسلام انشاءالله اميدوارم با رفاه و امنيت زندگى كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:35 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 69
تاريخ: 17/6/58
فرمان امام خمينى در حجت الاسلام كروبى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى كروبى دامت افاضاته
بسمه تعالى
طبق اطلاع واصله در منطقه اليگودرز مشكلاتى پيش آمده كه با توجه به اطلاعات و سوابقى كه جنابعالى از منطقه داريد، مقتضى است مسافرتى به اليگودرز و همچنين ازنا و مناطق عشايرى آن حدود بنمائيد و در رفع مشكلات و ايجاد امنيت در آن منطقه به هر نحو صلاح مىدانيد با مشورت علماء اعلام منطقه و افراد ذيصلاح اقدام نمائيد و به امور مستضعفين و نيازمندىهاى ايشان از نظر عمران و آبادى و ساير احتياجاتشان رسيدگى كرده و از طريق كميته امداد و احياناً اگر احتياجى بود با تماس گرفتن با جناب آقاى نخست وزير و ساير وزرا و مقامات مربوطه در رفع نيازمندىهاى ايشان اقدام و كوشش كنيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را در اين راه خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:35 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 70
تاريخ: 17/6/58
فرمان امام خمينى به ثقه الاسلام امر اللهى
جناب مستطاب ثقه الاسلام حاج شيخ محمد حسن امراللهى دامت افاضاته
بسمه تعالى
بدين وسيله جنابعالى به سمت قاضى شرع در دادگاههاى صنفى شهر تهران و شهرستان قم منصوب مىشويد كه به مراجعات و شكايات اصناف محترم كه در دادگاههاى مزبور مطرح مىشود رسيدگى نموده و حكم شرعى امور را صادر و اجرا نمائيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:35 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 71
تاريخ: 18/6/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان واحد بخش صداى جمهورى اسلامى ايران
تمام شهادتها و ايثارگرىها براى تحقق اسلام عزيز بود
بسم الله الرحمن الرحيم
من ميل دارم كه همه قشرهاى ملت، خصوصاً قشرهائى كه در خدمت دولت هستند، همه ادارات مختلفه و از همه بالاتر راديو و از آن بالاتر راديو و تلويزيون ميل دارم كه باورشان آمده باشد كه جمهورى اسلامىاست. يك وقت انسان راى مىدهد به جمهورى اسلامى (كه رأى داديد) يك وقت هم هست كه محتواى جمهورى اسلامى را مطلع نيست، اين بايد مطلع بشود كه جمهورى اسلامى معنايش اين است كه رأى عموم يا اكثر، براى نظام و محتواى نظام اسلام و احكام اسلام، برنامه اسلام است، يك وقت اين را هم مىداند لكن باز باورش نيامده است كه بايد همه چيز اسلامى بشود. من ميل دارم كه همه باورشان آمده باشد كه اين نهضتى كه از اول تا آخرش قريب پانزده، شانزده سال طول كشيد و زحمتها كشيده شد، خونها داده شد و جوانها از دست رفت، خانهها از دست رفت، خانمانها خراب شد و خصوصاً در اين يكى دو سال آخر كه همه شاهد بوديد كه چه شد، باورمان آمده باشد كه اين همه براى اسلام بود. هيچ من نمىتوانم و هيچ عاقلى نمىتواند تصور كند كه بگويند ما خونهاىمان را داديم كه خربزه ارزان بشود، ما جوانهايمان را داديم كه خانه ارزان بشود. هيچ عاقلى جوانش را نمىدهد كه خانه ارزان گيرش بيايد. مردم همه چيزشان را براى جوانهاشان مىخواهند، براى خانمانشان مىخواهند. اين منطق، يك منطق باطلى است كه شايد كسانى انداخته باشند، مغرضها انداخته باشند توى دهن مردم كه بگويند ما خون داديم كه مثلاً كشاورزيمان چه بشود، آدم خودش را به كشتن نمىدهد كه كشاورزيش چه بشود. چرا همان منطقى كه خود مردم در تمام طول مدت و خصوصا در اين آخر منطقشان بود آن را ذكر نمىكنند؟ همه ديديد كه تمام قشرها، خانمها ريختند توى خيابانها، جوانها ريختند توى خيابانها، در پشت بامها، در كوچه و برزن و همه جا فريادشان اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم و جمهورى اسلامى مىخواهيم. براى اسلام است كه انسان مىتواند جانش را بدهد. اولياى ما هم براى اسلام جان دادند، نه براى اقتصاد. اقتصاد قابل اين نيست كه انسان، آدم اقتصاد را براى خودش مىخواهد، خودش را به كشتن بدهد كه اقتصادش درست بشود! اين معقول نيست، يا جوانهايشان را بدهند كه نان ارزان گيرش بيايد! اين يك چيز معقولى نيست. آن كه معقول است و عمل شد و همه ديديم و همه ديديد اين است كه همانطورى كه در صدر اسلام، پيغمبر
صحيفه نور ج 9 صفحه 72
اسلام صلى الله عليه و آله و اولياى اسلام، همه چيزشان را فداى اسلام مىكردند، براى اينكه در اين فداكارى باخت نيست. آنهائى كه دم از اقتصاد مىزنند و زير بناى همه چيز را اقتصاد مىدانند، آنها از باب اينكه انسان را نمىدانند يعنى چه، خيال مىكنند كه انسان هم يك حيوانى است كه همان خورد و خوراك است منتها خورد و خوراك اين حيوان با حيوانات ديگر يك فرقى دارد، اين چلوكباب مىخورد، او كاه مىخورد، اما هر دو حيوانند. اينهائى كه زير بناى همه چيز را اقتصاد مىدانند اينها انسان را حيوان مىدانند، حيوان هم همه چيزش فداى اقتصادش است، زير بناى همه چيزش است، الاغ هم زير بناى همه چيزش اقتصادش است. اينها انسان را نشناختند اصلاً كه چه هست. ما بايد باورمان بيايد به اينكه مملكت ما همه چيزش را فدا مىخواست بكند براى اسلام. الان هم مىآيند به من مىگويند مكرر، دست جمعى، تنهائى كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. معقول است كه بگويد من شهيد بشوم براى اينكه شكمم سير بشود؟! براى شكمش مىخواهد شهيد بشود؟! كسى معقول است كه تقاضاى شهادت بكند براى شكمش؟! همچو معقول نيست اين معنا تقاضاى شهادت، براى اينكه ادراك كرده است كه در شهادت موت نيست يك حيات جاويد است، براى حيات جاويد است، كه اين تقاضاى شهادت مىكند. زير بنا توحيد است، زير بنا عقايد حقه الهى است، نه زير بنا شكم باشد اينهائى كه اقتصاد را زير بنا مىدانند، اينها منحط كردند انسان را از حد انسانيت به حد يك حيوانى مثل ساير حيوانات.
تلاش رژيم طاغوت در تباه ساختن نيروهاى انسانى
من مىخواهم كه همه ما باورمان آمده باشد كه جمهورى اسلامى است و بايد همه چيز ما اسلامى بشود. ما از آن وضع سابق كه اخيراً پنجاه سالش را، پنجاه و چند سالش را من شاهدش بودم و شماها چندين سال، البته هيچ كدام پنجاه سال يادتان نيست، شماها چندين سالش را كه در زمان اين حكومت جائر بود، در نظر داريد كه همه وابستگى به غرب بود و به آمريكا بود و تلخىهايش را هم همه ديديد. ذائقههاى شما باز از آن چيزها تلخ هست، حبسها را، حالا خودتان هم حبس نرفتيد، دوستانتان رفتند، اهل ملتتان رفتند، حبسها، زجرها، حتى گاهى براى من نقل كردهاند كه اينها نقلش هم مشكل است، بعضىها را در تاوه سرخ مىكردند، مىگذاشتند روى تاوه آهنى برق را متصل مىكردند سرخش مىكردند. اين تلخىها در ذائقه ما هست و شما، ما حالا بايد باورمان بيايد كه آن بساط طاغوت بايد بر چيده بشود. همان رأس و رده بالا برود و باقىاش باقى بماند، اين باز به مقصد نرسيديم. همه جا، در همه وزارتخانهها، در همه ادارات، در بازار، در همه جا بايد جورى بشود كه وقتى كه يك كسى وارد شد ببينيد كه وارد شده در يك مملكت اسلامى، همه چيزش اسلامى است، نه كم فروشى در اينجاست، نه گرانفروشى و اجحاف هست در آن، نه دروغ هست، نه تقلب هست، نه اين كاغذ بازىهاى ادارى هست، نه آن مجلات با آن عكسها و با آن تبليغات كه جوانهاى ما را به تباهى كشيدند و نه آن بساطى كه در راديو و تلويزيون بود و شماها ديديد. مقصد آنهائى كه اينها را پيش آورده بودند، در همه جاها كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 73
شما قدم مىگذاشتيد در آن يك چيز نمايان بود كه اشخاص عميق آن يكى را مىفهميدند و آنكه نگذارند جوانهاى ما رشد كنند، جوانهاى ما را بار بياورند به طورى كه در قيد اين نباشد كه مملكتش چه در آن مىگذرد. اگر يك كسى عادت كرد كه اين مجلات را كه ديديد با آن عكسها و با آن مسائل، آن سينماها را كه ديديد كه با آن بساط و امثال ذلك و آن تلويزيون آن وقت و آن راديوى آن وقت و آن مدارس آن وقت و آن كنار دريا رفتنهاى آن وقت و آن مراكز فحشاى آن وقت، همه اينها در يك مطلب شريك بودند و آن اينكه جوانهاى ما را بىتفاوت كنند راجع به مسائل خودشان. يك جوانى كه عادت كرد كه هر روز برود يا هر شب برود در سينما و آنطور مسائل را ببيند، اين ديگر فكرش نمىرود دنبال اينكه نفت ما را كه مىخورد، كجا مىرود اين نفت، اين ثروت ما كجا مىرود، اصلاً تو فكرش نمىآيد اين. اين همان مثل آدم هروئينى مىماند. يك آدم هروئينى اصلش فكرش دنبال اين نيست كه چه مىگذرد. او همهاش دنبال اين است كه چه وقت، وقت هروئين مىشود يا وقت استعمال ترياك. آن كسى كه عادت كرد كه برود در اين مراكز فحشا، تمام هم و غمش همان مراكز فحشاست، حالا چه مىگذرد در اين مملكت، چه به سرش دارد مىآيد پيشش مطرح نيست، دنبال اين مطلب نيست. تمام اين مسائلى كه در اين پنجاه سال اخير اينها پيش آوردند و خصوصاً در زمان اين دومى كه از اولى بدتر بود، تمام اين مسائل ديكتهاى بود كه شده بود براى اينكه جوانهاى ما را بىتفاوت كنند، هر چه سرشان مىآيد به من چه ربطى دارد. آن كه مىرود در دريا با مثلاً چه، با هم آنجا بازى مىكنند، اينها ديگر فكر اينكه مسائل روز چه هست، دولتها چه مىكنند، اين مرد خائن چه به سر ما آورد، اصلاً فكر اين در ذهنشان نمىآيد. اين روشنفكرها و نويسندهها و آزاديخواهها (نه همهشان، بسيارشان) يا توجه به اين ندارند كه اين برنامهها و آزاد گذاشتن اين جوانها و اين دخترها و اين پسرها براى اينكه هر كارى دلشان مىخواهد بكنند، اين چه به سر اين مملكت مىآورد، يا توجه ندارند، يا مىدانند و اجير هستند، دنبال همان هستند فرياد مىزنند اى آزادى ازبين رفت، اى آزادى. خوب آزادى از بين رفت، چه شد؟ شرابخانهها محدود شده يا گرفته شده، مراكز فحشا را جلويش را گرفتند (حالا تمامش هم باز معلوم نيست، من نمىدانم حالا پاكسازى شده يا نه) ديگر نمىگذارند اين دختر و پسر تو دريا بروند لخت بشوند با هم چه بكنند. اينها آزادى را اين مىدانند و همان آزادى مىدانند كه از غرب ديكته شد براى ما، نه پيش خودشان، پيش خودشان اگر اينطور بود، اين ترقيات مادى را نمىكردند. ديكته شده براى ممالك استعمارى اين نحو آزادىها، اين آزاديها، آزادىهاى وارداتى است و اين بىانصافهاى طرفدار به قول خودشان حقوق بشر و اين بىانصافهاى به قول خودشان نويسنده (همهشان را نمىگويم، بعضىشان) و اين بىانصافهاى آزاديخواه اين نحو آزادى را براى ما تبليغ مىكنند و تأكيد مىكنند، آزاديى كه مملكت ما را به تباهى مىكشد. مملكت، مملكت است به جوانش، به نيروى انسانيش. چيزى كه نيروى انسانى را به باد بدهد، مملكت را به باد مىدهد. اگر ي
afsanah82
07-26-2011, 11:35 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 77
تاريخ: 18/6/58
فرمان مام خمينى به ثقه الاسلام برقعى
جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد رضا برقعى دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الر حيم
پيرو درخواست مكرر آقايان محترم، ايرانيان مقيم قطر، مقتضى است جنابعالى مسافرتى به آنجا نموده و به وضع منطقه از نزديك رسيدگى نموده و چنانچه مصلحت ديديد، مدتى در آنجا اقامت نموده و مانند مسافرتهاى قبلى كه به آن منطقه كردهايد در رفع مشكلات مذهبى اهالى سعى كافى مبذول داريد. اميد است آقايان محترم نيز با جنابعالى همكارىهاى لازم را بنمايند از خداى تعالى موفقيت همگان را در پيروزى اسلام و مسلمين خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:35 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 78
تاريخ: 18/6/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان عشاير بختيارى مسجد سليمان و جهاد سازندگى يزد
برنامه بوده است كه ملت ما را با هر وسيلهاى كه مىتوانستند عقب نگه دارند
بسم الله الرحمن الرحيم
برنامه اين بوده است كه ملت ما را با هر وسيلهاى كه مىتوانستند عقب نگه دارند، مراكزى كه ذخائر ما زير زمينى هست، روى زمينش اهالى همان جا هم به فقر و مسكنت زندگى كنند، مراكز تعليمى ما را طورى بكنند كه جوانهاى ما از تعليم صحيح بهره بردارى نكنند و وضع كشاورزى ما را آنطورى كه ديديد به اسم اصلاحات به آن فساد بكشند، همه نيروهاى انسانى ما را هدر بدهند. اينها يك برنامهاى بوده است كه مأمور اجرا بودند و اين پدر و خصوصاً اين پسر خوب هم اجرا كردند، مطابق دلخواه اربابها عمل كردند و اينكه در آن كتاب نوشته است مأموريت براى وطنم، اين كلمه صحيح است اما مأمور از جانب آمريكا و ديگران بوده است براى اينكه نگذارد اين وطن، وطن باشد و شما گمان نكنيد كه فقط در مسجد سليمان و در بختيارى و در عشاير و آنجا اين مسائل هست، اين عقب افتادگى در همه جا هست بعضى از شهرها را كه بسيارى از سران آن شهرها سر سپرده بودند، آنها را يك قدرى رسيدگى كردند و بعضى هم كه نمىشده است كه رسيدگى نكنند كردهاند لكن در همان شهرها هم وقتى اطرافش را ملاحظه كنيد همين مشكلات هست. شما تشريف ببريد تهران و آن زاغه نشينهاى تهران و آن محلههائى كه در حاشيه شهر واقع شده است ملاحظه كنيد، قطعا خواهيد فهميد كه وضع آن حاشيه نشينهاى شهر كه از جاهاى ديگر آمدند اينجا ساكن شدند و به واسطه همان اصلاحات ارضى اينها مجبور شدند حركت كنند، بدتر از وضع مسجد سليمان و وضع بختيارىهاست. خيال نكنيد كه آنجاها شهرها همه كارهايشان درست است و فقط مسجد سليمان يا امثال او اينطور است، همان زاغه نشينهاى تهران كه من نجف كه بودم صورت محلههايشان را پيش من آوردند، گمان مىكنم حدود سى محله نوشته بودند محلههاى اسم برده بودند كه فلان محله در كجا، فلان در كجا، فلان در كجا، فلانها حصير نشينند، فلانها زاغه نشينند، اينها هم هيچ يك از اين چيزهائى كه مربوط به يك شهرى است ندارند، نه آب دارند، نه برق دارند، نه اسفالت دارند. اينها آب را هم بايد از آن گودالها، پلههاى زيادى را طى بكنند و بيايند لب خيابان تا برسند به يك شير آبى و آب ببرند براى بچه هايشان. هر چندين نفرشان در يك سوراخى كه نمىشود اسمش را خانه گذاشت، يا يك چيزى درست كردهاند يك حصيرى درست كردهاند اين طورى زندگى مىكنند. و اين مسالهاى است كه در
صحيفه نور ج 9 صفحه 79
بسيارى از جاهاى مملكت هست و از اطراف هم اين عشايراطراف اينجا مىآيند همين حرفهائى كه شما مىزنيد كه ندارد هيچى آنها هم مىگويند. منتها هر كسى محيط خودش را اطلاع دارد و از محيطهاى ديگر بىاطلاع است، خيال مىكند جاهاى ديگر درست شده اينجا نشده. نخير، بنابر اين بوده است كه ذخائر ما را ببرند و خود ما در يك مملكت غنىاى، يك مملكتى كه داراى همه چيز است گرسنه به سر ببريم.
و من اميدوارم كه با اين تحولى كه الان شده است و دست آنها كوتاه شده است و دست چپاولگران كوتاه شده است و ملت ايران قيام كرد و جبارها را خارج كرد و اين چيزهائى هم كه حالا هست اينها هم از بين خواهند رفت و مملكت هم مال خودتان خواهد شد و دولت هم اسلامى است و اول برنامهاش اين است كه از روستاها و از آنجا شروع كنند به اصلاحات و مشغول هم هستند لكن اينقدر پريشانى زياد است و اينقدر آشفتگى زياد است كه اينها در عين حالى كه همه مشغولند، نمىتوانند برسند به اين زودى، اين البته بايد با يك مهلتى باشد و مسلماً انشاءالله خواهد كه ميسر شد خصوصاً براى مراكزى كه نفت زير پايشان است، اين مراكزى كه اين ذخيره زير پايشان است و اينها رويش نشستهاند گرسنگى مىخورند، البته بايد اينجاها همه درست بشود و در صدد هم هستند، آقاى مدنى هم مورد رضايت ماست، اميدوارم كه ايشان هم فعاليتهايشان را ادامه بدهند، دولت هم كمك بكند و مسائل انشاءالله حل بشود.
مابايد فكر اين باشيم كه اسلام جريان پيدا كند
مهم اين است كه ما اين چيزى كه بايد پيش همه برادرهاى ما مطرح باشد اين نباشد كه هر چه هست مربوط به همين ماديات و همين طبيعيات باشد، بايد ما فكر اين باشيم كه اسلام جريان پيدا كند. اگر اسلام در اين مملكت، احكام اسلام در اين مملكت پياده بشود، همه جهات مادى و معنوى تأمين خواهد شد. اسلام برنامهاش است كه مابين فقير و غنى و نمىدانم كرد و ترك و لر و اينها فرق نگذارد، همه برادر و همه برابر و براى همه است و شما باز همين نهضتى را كه داريد، نهضت اسلامى با همان نيت اسلامى و نهضت اسلاميش ادامه بدهيد و اميدوارم كه موفق بشويم به اينكه اين جمهورى اسلامى را آنطورى كه اسلام مىخواهد ما پياده كنيم و اگر چنانچه آنطور بشود، مطمئن باشيد كه براى همه قشرها رفاه هست، هم دراينجا و هم در آن طرف.
خداوند انشاءالله به شما سلامت و سعادت بدهد و همهتان با هم دوست و رفيق و همه كمك هم باشيد و كمك دولت باشيد. دولت ديگر از خودتان است، فاصله نيست ما بين شما و مابين دولت، و ماموران دولت هم مىدانند كه جمهورى اسلامى است، ديگر آن تحميلاتى كه آنوقتها هر كس مىرفت در هر جا، مامور مىشد در هر جا به مردم تحميل مىكرد، ديگر در جمهورى اسلامىنيست اينطور. همه برادر با هم و همه با هم اين نهضت را پيش ببريد و به سعادت و سلامت انشاءالله برسيد.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:35 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 80
تاريخ: 18/6/58
فرمان امام خمينى به ثقة الاسلام محمدى گلپايگانى
بسمه تعالى
جناب مستطاب ثقه الاسلام آقاى حاج شيخ غلامحسين محمدى گلپايگانى دامت افاضاته، طومارى به امضاء گروه بسيارى از كارمندان و پرسنل محترم نيروى هوائى پايگاه اصفهان واصل گرديد كه در خواست كرده بودند جنابعالى كماكان در آن پايگاه بمانيد و به ارشاد و تبليغ و رفع مشكلات اجتماعى و دينى آنان اشتغال داشته باشيد. با توجه به وضع حساس كنونى و سابقه و آشنايى جنابعالى با محيط مذكور مقتضى است دعوت آقايان محترم را بپذيريد. اميد است پرسنل محترم نيز از همكارىهاى لازم در راه پيشبرد اهداف عاليه اسلام با جنابعالى دريغ ننموده و قدردانى كنند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:36 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 81
تاريخ: 19/6/58
پيام امام خمينى به مناسبت در گذشت آيت الله طالقانى
انالله وانا اليه راجعون و فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظر
بسم الله الرحمن الرحيم
عمر طولانى اين عيب را دارد كه هر روز عزيزى را از دست مىدهد و به سوگ شخصيتى مىنشيند و در غم برادرى فرو مىرود. مجاهد عظيم الشان و برادر بسيار عزيز، حضرت حجت الاسلام والمسلمين آقاى طالقانى از بين ما رفت و به ابديت پيوست و به ملا اعلى با اجداد گرامش محشور شد. براى آن بزرگوار، سعادت و راحت و و براى ما و امت ما تأسف و تاثر و اندوه. آقاى طالقانى يك عمر در جهاد و روشنگرى و ارشاد گذراند. او يك شخصيتى بود كه از حبسى به حبس و از رنجى به رنج ديگر در رفت و آمد بود و هيچ گاه در جهاد بزرگ خود سستى و سردى نداشت من انتظار نداشتم كه بمانم و دوستان عزيز و پر ارج خودم را يكى پس از ديگرى از دست بدهم. او براى اسلام به منزله حضرت ابوذر بود. زبان گوياى او چون شمشير مالك اشتر بود، برنده بود و كوبنده. مرگ او زود رس بود و عمر او با بركت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او كه در راس پرهيزكاران بود و بر روان خودش كه بازوى تواناى اسلام. من به امت اسلام و ملت ايران و عائله ارجمند و بازماندگان او اين ضايعه بزرگ را تسليت مىدهم. رحمت بر او و بر همه مجاهدان راه حق
والسلام على عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:36 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 82
تاريخ: 20/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم سرپل ذهاب و سران عشاير
اين معنائى كه ما در فكرش هستيم، اين است كه اسلام در ايران حكومت كند
بسم الله الرحمن الرحيم
انشاءالله همه موفق بشوند، اين از بركات اين نهضت است كه ما همه با هم مجتمعيم. اين از بركات اين نهضت اسلامى است كه برادرهاى اسلامى را با هم زير يك سقف مجتمع كرده است و مسائلى كه مورد حاجت است انشاءالله مورد بحث قرار بگيرد و آقايان بايد بدانند كه اين معنائى را كه ما در فكرش هستيم و با همت همه قشرهاى ملت اميدواريم كه تحقق پيدا بكند، آن اين است كه اسلام در ايران حكومت كند. حكومت، حكومت خدا باشد و از آن كارهايى كه طاغوت مىكرد و عمال طاغوت مىكردند و گرفتارىهائى كه براى ملت ما از دست آنها پيدا شد انشاءالله با همت همه جوانهاى ملت ما آنها تمام بشود و همه جا بيرق اسلام باشد. يعنى طورى باشد كه ما اگر در نخست وزيرى برويم ببينيم كه آنجا اسلام است و اگر در ساير وزارتخانهها برويم ببينيم آنجا اوضاع، اوضاع اسلامى است و اگر در عشاير برويم ببينيم آنجا هم اوضاع، اوضاع اسلامى است و اگر در بازار برويم ببينيم بازار هم اوضاعش اسلامى است. اگر چنانچه اسلام به معناى خودش آنطورى كه خداى تبارك و تعالى وحى فرموده است به پيغمبر اكرم، آنطور تحقق پيدا بكند، همه مردم در زير پرچم اسلام در رفاه و سعادت هستند، نه همان سعادت اين عالم، سعادت اين عالم و سعادت آن عالم
با هوشيارى و وحدت، دست توطئهگران و مفسدين را از كشور قطع كنيد
و ما از خدا مىخواهيم كه يك همچو سعادتى به ما بدهد كه ما بتوانيم اين خدمتى را كه بنا داريم انجام بدهيم قدرت داشته باشيم كه انجام بدهيم و اين قدرت هم در وقتى است كه ملت با ما باشد. اگر ملت با ماباشد، ما مىتوانيم به واسطه قدرت ملت كارها را انجام بدهيم، چنانچه ديديد كه چون ملت همراه با هم بودند يك همچو قدرتهاى بزرگى را از بين بردند. حالا هم كه وقت اين است كه اين مفسدهها از بين بروند و پاكسازى بشوند و آن بازماندههاى آنها از بين بروند، باز محتاج به اين است كه ملت همراه باشند والان توطئهها زياد در كار هست كه بين برادرها را از هم جدا كنند، هر جا به يك صورت، آنجاهايى كه مراكز مثلاً شهرهاى بزرگ است به صورت حزب و نمىدانم كذا و در جاهايى كه مرز است و برادرهاى اهل سنت ما آنجا هستند به اينكه سنىها و شيعهها چه مىخواهند،
صحيفه نور ج 9 صفحه 83
اين دو تا طايفه را كه هر دو مسلمند به جان هم بريزند. در عين حالى كه شايد همه شما بدانيد كه در كردستان يك دستهاى كه وابسته به خارج بودند و آنطورى كه از رفت و آمدهايشان كشف شده است و گفتهاند به ما، اينها از وابستههاى هم رژيم سابق هستند و هم رفت و آمد دارند با صهيونيستها، با اسرائيل روابط دارند و هم با بعضى از ممالك ديگرى كه اجنبى هستند و اينها غائله در كردستان درست كردهاند به طورى كه مردم كردستان از دست آنها به عذاب بودند، دولت فرستاد و اين مفسدين را اين مقدارى كه مىشد دستگير يا سركوب كرد و يك مقدارش هم فرار كردند، بعدش در خارج آنهائى كه عمال اجانب هستند بنا كردند چيز نوشتن كه دولت ايران يا فلانى همه مردم ايران را بر ضد كردها، بر ضد اهل سنت بسيج كرده است و حال آنكه ما فرستاديم براى كمك به برادرهايى كه گرفتار بودند. بايد هوشيار بود در اين مواقع كه اين اشخاصى كه مىخواهند فساد كنند، مىخواهند بين برادرها جدايى بيندازند، اينها نظرى ندارند جز اينكه ديدند كه منافعى كه از اينجا مىبردند خودشان و اربابهاىشان در خطر افتاده است و دستشان دارد كوتاه مىشود، مىخواهند كه دوباره آن مسائل را پيش بياورند و دوباره همانها را به ما مسلط كنند و همه زندگى اين مردم را به هم بزنند. و در طول تاريخ همه اين عشاير، همه اين مرزنشينها در فشار اين طاغوتها بودند، برايشان هيچ زندگى هم درست نكردهاند، حالا هم مىخواهند مهلت ندهند كه دولت كه مىخواهد رسيدگى بكند، اينها مهلت ندهند كه دولت يك همچو كارى بكند تا اينكه دوباره آشفتگى پيدا بشود، دوباره آن مسائل برگردد. بايد امروز همه مابيدار باشيم و متوجه باشيم به توطئههاى اينها. انشاءالله اين توطئهها از بين برود. انشاءالله مملكت آرام بشود و شما هم بدانيد كه سرلوحه برنامه اين دولت اين است كه ابتدا از مستمندان شروع كنند، از مرزها شروع كنند به تعمير و رفع حوائجى كه تا حالا نبوده است از قبيل برق و نمىدانم آسفالت و آب و امثال ذلك كه من مىدانم در بسيارى از جاها اينها نيست يا كمياب است.
دولت در صدد است و انشاءالله عمل خواهد كرد. خداوند انشاءالله همه شما را توفيق بدهد. در پاسخ به سخنان يكى از عشاير در مورد كمبودهاى مناطق كردنشين، امام فرمودند: همه اين مطلب كه گفتيد صحيح است لكن دولت هم در فكر هست كه همه اينها را بكند. حتى راجع به علماى اهل سنت كه من كراراً به وزير معارف گفتم (وزير علوم) كه اينها بايد به طور شايسته با آنها همراهى بشود و بناست هم كه صورت را از همه آنجاهائى كه در ايران است بردارند و انشاءالله عمل بشود و مىشود انشاءالله. و همين طورى كه اين گرفتارىهائى كه گفتيد، اينها هم بايد بشود لكن مىدانيد كه الان همه جا به هم ريخته است. بعد از انقلاب هميشه يك به هم ريختگىهائى هست خصوصاً كه همه اينها، اينها ارثهايى است كه از دولت سابق ما برديم، در جمهورى اسلامى كه پنج ماه، شش ماه از عمرش مىگذرد اين مسائل در آن پيش نيامده، اين مسائل از سابق بوده و اين بايد جبران بكند و يك بچه شش، هفت ماهه است الان جمهورى ما، اين بايد يك قدرى به آن مهلت بدهند، يك قدرى اين اغتشاشاتى كه اين مفسدين درست كردند اينها يك قدرى كم بشود و آنوقت رسيدگى
صحيفه نور ج 9 صفحه 84
كامل بشود. حالا هم در صدد هستند براى هر ناحيهاى، براى هر استانى پول نفت را قرار دادند و درصددند كه برسانند و مىرسانند و من هم تأكيد مىكنم به اينكه زود برسانند. انشاءالله اميدوارم به زودى اينها، گرفتارىها رفع بشود و عمده اين است كه شما به حرف اين مفسدين گوش ندهيد، اينها مىخواهند نگذارند، در عين حال كه دولت هم بودجه براى اين تصويب كرده است، براى هر استانى بودجه تصويب كرده براى همين امور، ساختن حمام، ساختن عرض كنم آسفالتها، مدارس، همه اين چيزها را درصدد هستند كه انجام بدهند لكن شرطش اين است كه منطقه آرام باشد، يك منطقه غيرآرام و جنگى را نمىشود عمل بكنند، بخواهند يك منطقهاى كه در جنگ هستند حالا بيايند حمام بسازند، نمىشود اين، اين يك قدرى بايد آرامش پيدا بشود و انشاءالله پيدا مىشود و اين امور انشاءالله درست مىشود. براى روحانى هم بايد با آقايان مدرسين، اين جوانها، صحبت بكنيد، هر چه به نظر شما شد، خوب شما خودتان تشريف داريد آنجا كه اگر كمبودى داريد و من اميدوارم به زودى اين گرفتارىها رفع بشود. ممكن است آن يك نفر روحانى كه شما مىبريد اينجا مثلاً با آقاى منتظرى هم بحث بشود، آقاى منتظرى كسى را تعيين كنند براى اين كارها.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:36 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 85
تاريخ: 21/6/58
مصاحبه اوريانا فالاچى با امام خمينى
سوال: من قبل از هر چيز مرگ مرحوم طالقانى را به شما تسليت عرض مىكنم.
جواب: انشاءالله موفق باشند، تشكر مىكنم از تسليت ايشان
سوال: اميدوارم حضرت امام به سوالاتى كه من مىكنم كه شايد بعضىها به ظاهر مسخره بيايد و بعضىها ناراحت كننده باشد، ولى اميدوارم كه با صبر و حوصلهاى كه من در ايشان مىبينم به سادگى جواب بدهند.
جواب: بگوييد كه اگر سوالها بخواهد زياد باشد من وقت ندارم و محدود باشد، يك چند سوالى باشد عيب ندارد. سوالها را انتخاب كنيد و آن سوالى كه مهم است بكنيد براى اينكه زياد طول مىكشد.
سوال: حضرت امام خمينى! ايران در دست شماست و حرفهاى شما كاملاً مورد قبول است و حرفهاى شما قانون مىشود در اين كشور و حالت اجرائى پيدا مىكند. در مملكت بعضىها هستند كه فكر مىكنند در اين كشور آزادى نيست حضرتتان چه مىفرماييد؟
جواب: بگوييد كه ايران در دست من نيست، در دست ملت است و ملت هم كسى كه خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادى مطلق به او ممكن است رو بياورد. و شما ملاحظه كرديد در فوت مرحوم آقاى طالقانى سر نيزهاى نبود، زورى نبود، مردم با آزادى ريختند در خيابانها و همه ايران منقلب شد. اين نه اين است كه آزادى بدون قانون وجود داشته باشد، آن آزادى نيست، منتها آزادى است كه مردم روى محبت و عشقشان و روى يك مبادى و مبادى الهى به بعضى اشخاص كه اينها را مىشناختند به اينكه الهى هستند روى مىآورند و اين آزادگى است.
صحيفه نور ج 9 صفحه 86
سوال: آنطورى كه از بياناتتان در قم در گذشته نه نزديك، خيلى دور فرمودهايد و حقيقتى بوده، آن مدرن شدن يك انسان اين است كه بتواند آزاد بينديشد و آزاد تصميم بگيرد وآزاد انتخاب بكند. چطور امكان دارد، الان در كشور كمونيستها و ساير اقليتها چه سياسى و چه مذهبى و چه ملى نمىتوانند آزادانه اظهار بيان بكنند و اظهار انديشه بكنند.
جواب: بگوييد شما اول خيال كرديد كه مساله اى را، بعد علتش را مىپرسيد. در مملكت ما آزادى انديشه هست، آزادى قلم هست، آزادى بيان هست ولى آزادى توطئه و آزادى فساد كارى نيست. شما اگر توقع داريد كه ما بگذاريم بر ما توطئه كنند و مملكت ما را به هرج و مرج بكشند، به فساد بكشند و مقصودشان از آزادى اين است، در هيچ جاى دنيا همچو آزادى نيست. و اگر آزادى انديشه است، آزادى بيان است، اين آقاى بنى صدر مطلعند و ما مطلعيم كه ايشان دعوت مىكردند همين كمونيستها را و همان اشخاصى كه غير ما فكر مىكردند، دعوت مىكنند كه بياييد صحبتهاىتان را بكنيد و ما پنج ماه بيشتر بلكه به طور مطلق به اينها آزادى داديم، يعنى آزاد بودند كه هر چه مىخواهند، حتى الانش هم هر كارى كردند، لكن اخيراً كه ما مطلع شديم كه با الهام از رژيم سابق و با الهام از اجانب و كسانى كه مىخواهند به تباهى بكشند، توطئه كردند، خرابكارى كردند، خرمنها را آتش زدند، صندوقهاى آراء را آتش زدند و با تفنگ و اسلحه آن رفتار را كردند، قضاياى اطراف كردستان را همانها پيش آوردند و ساير قضايا هم آنها اگر ما سستى كنيم پيش مىآورند. اگر آزادى، آزادى بيان و عقيده و انديشه است، آزادى هست و بوده است. اين چيزى كه جلويش گرفته شده است، اين است كه در ممالك ديگر آنجا كه انقلاب شد و صددرصد ادعاى آزادى مىكردند، بعد از انقلاب مطلقاً جلوگيرى كردند از كسانى كه توطئه مىكردند، ما پنج ماه است و بيشتر است مهلت داديم به آنها تا اينكه بر مردم ثابت شد، به دنيا ثابت شد به اينكه قضيه، قضيه آزادى بيان نيست، قضيه، قضيه آزادى توطئه است. اين آزادى توطئه را هيچ كس، هيچ جا به هيچ كس نمىتواند بدهد.
سوال: البته اين سوالاتى است كه قبلا مىدانيد كه معمولا خبرنگارها از شما مىكردند، پس چه دليلى بود كه مثلاً روزنامههاى مخالف مخصوصا آيندگان بسته بشود؟
جواب: روزنامه آيندگان همان بود كه با دشمنهاى ما روابط داشت، توطئه بود در كار و با صهيونيستها روابط داشت، از آنها الهام مىگرفت و بر ضد منافع مملكت و كشور مىنوشت و در تمام آن روزنامههائى كه توطئهگر بودند و مىخواستند رژيم سابق را دوباره برگردانند به اينجا، اين روزنامهها جلوشان گرفته شد تا بفهمند به اينكه چطورند اينها و بعد
صحيفه نور ج 9 صفحه 87
از اينكه فهميدند هر كدام كه چيز نيستند، نه، آزاد باشند. همه روزنامه هائى كه بودند، به اعتبار اينكه دادستان آنطورى كه فهميده است اينها توطئهگر بودند و مفسد بودند و اينها الهام از شاه و از دستگاه صهيونيستها مىگرفتند، از اين جهت اينها را توقيف كردند موقتاً، تا اينكه رسيدگى كنند. اين خلاف آزادى نيست، اين جلوگيرى از توطئه است كه همه دنيا بوده است كه جلوى اين توطئه را بگيرند.
سوال: حضرت امام! اينهائى كه الان دم از مخالفت مىزنند، عدهاى هستند كه اكثرشان مبارزه كردهاند و زجر كشيدهاند و ضد رژيم گذشته بودند. چطور امكان دارد كه فضا و حق وجود به چپى كه اين همه مبارزه و رنج كشيده، نداد؟
جواب: امكان ندارد، حتى يكىشان نه مبارزه كردهاند، نه رنج كشيدهاند، همه از دولت و از رنجهاى اين ملت ما استفاده بردهاند و بر ضد ملت ما قلمفرسائى كردهاند. سوال: منظورم گروههاى سياسىاند مثلاً احزاب توده، مثلاً فدائيان، مجاهدين.
جواب: و احزاب هم همين طور، آنها هم خلاف آزاديشان اگر توطئه گر نباشند، حالا عملى كه بر خلاف آزادى باشد نكردهاند و نشده است و اما اينكه مىگوييد آنها رنج كشيدهاند و در اين باره فعاليت كردهاند، اين معلوم مىشود كه درست از اوضاع ما مطلع نيستيد. آنها كه رنج كشيدهاند اين توده مردمند كه رنج كشيدهاند آنها يك عدهاىشان درخارج بودهاند و حالا آمدهاند در داخل و مىخواهند استفاده بكنند بدون رنجش. يك دسته هم اينجا بودند و در پناهگاهها يا در خانهها بودند و بعد از اينكه ملت رنجها را كشيد و خون داد و همه كارها را كرد، اينها آمدند و دارند استفاده مىبرند و معذلك كسى جلو اينها را نگرفته است و آزادى دارند.
سوال: منظور من بيشتر روى چپىهائى است كه درزندان هم بودهاند، يا به دست شاه شكنجه شدند.
جواب: در اين نهضت ما دخالت نداشتند، در نهضت ما هيچ يك از اينها، بلكه مخالف بودند. همين چهار تا هم كه الان برخلاف ما دارند فعاليت مىكنند، آنها يك مسلك خاصى داشتند و روى مسلك خاصشان هستند. نهضت ما يك نهضت اسلامى بود كه چپى با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بيشتر است از مخالفت شاه و آنها هم توطئهگر هستند و مىخواهند همان مسائل را، كه من نظرم اين است كه چپىهاى ساختگىاند، نه چپىهاى واقعى و ساخت
صحيفه نور ج 9 صفحه 88
امريكا هم هستند. بنابراين اينطور نيست كه شما خيال كرديد كه چپىها يك دستهاى هستند كه در نهضت ما دخالت داشتند. نهضت ما هيچ دخالتى آنها نداشتند، البته آنهابراى مقصد خودشان هر چه بوده اينجا و آنجائى كردهاند و يك كارهائى انجام دادهاند و هيچ ربطى به نهضت ما ندارد. نهضت ما هيچ ارتباطى با چپىها ندارد و چپىها هم هيچ خدمتى به نهضت ما نكردهاند و هر چه كردهاند كار شكنى و خلاف بوده است، حالا هم توطئهگرى از چپىها است و اين چپىهاى ساختگىاند، نه چپىهاى واقعى.
سوال: حضرت امام! مىشود بيان كنيد كه اين ملت براى آزادى مبارزه كرده يا براى اسلام؟
جواب: براى اسلام جنگيده، لكن محتواى اسلام همه آن معانى است كه در عالم به خيال خودشان بوده كه مىگويند دموكراسى. اسلام همه اين واقعيتها را دارد و ملت ما هم براى همه اين واقعيات جنگيدهاند و لكن در رأسش خود اسلام است و اسلام همه اين را دارد. سوال: يك تعريف ساده از آزادى بيان كنيد.
جواب: آزادى يك مسألهاى نيست كه تعريف داشته باشد. مردم عقيدهشان آزاد است، كسى الزامشان نمىكند كه شما بايد حتماً اين عقيده را داشته باشيد، كسى الزام به شما نمىكند كه حتماً بايد اين راه را برويد، كسى الزام به شما نمىكند كه بايد اين را انتخاب كنى، كسى الزامتان نمىكند كه در كجا مسكن داشته باشى يا در آنجا چه شغلى را انتخاب كنى. آزادى يك چيز واضحى است.
سوال: حضرت امام! شما چرا از اول روى يك كلمهاى خط كشيديد و آن دموكراتيك است كه رويش خط كشيديد و فرموديد جمهورى اسلامى نه يك كلمه بيشتر و نه يك كلمه كمتر. اين كلمه كه اين قدر عزيز است، براى ما عزيز است و شما خطش زديد و در كشور الان باز در اين باره صحبت مىكنند.
جواب: بله اين مسائلى دارد، يك مسأله اين است كه اين توهم، اين را در ذهن مىآورد كه اسلام محتوايش خالى است از اين، لذا احتياج به اين است كه يك قيدى پهلويش بياورند و اين براى ما بسيار حزن انگيز است كه در محتواى يك چيزى كه همه چيزها به طريق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بيائىم بگوئيم كه ما اسلام مىخواهيم و ما با اسلاممان دموكراسى باشد. اسلام همه چيز است. مثل اين است كه شما بگوئيد كه ما اسلام را
صحيفه نور ج 9 صفحه 89
مىخواهيم و مىخواهيم كه به خدا هم اعتقاد داشته باشيم، ولى به شرط اينكه به خدا هم معتقد باشيم. اين براى ما خيلى ناراحت كننده است كه كسى يك همچو خيالى داشته باشد، اين اولاً، و ثانياً اين كلمه دموكراسى كه پيش شما اين قدر عزيز است يك مفهوم مبينى ندارد ارسطو يك جور معنى كرده، شوروى يك جور معنى كرده، سرمايهدارها يك جور معنى كرده و ما در قانون اساسيمان نمىتوانيم يك لفظ مبهمى كه هر كس براى خودش يك معنى كرده است، آن را بگذاريم، به جاى آن اسلام را گذاشتيم كه اسلام مبين مىكند حد وسط چيست، اين مخالف با هيچ چيزى نيست ولى آنهائى كه نفهميدهاند اسلام را، خارجىها كه با اسلام كار ندارند، آنها كه در داخل هستند و اسلام را نمىدانند چه رژيمى است، چه حالى دارد، از اين جهت يك امكان به خيالشان دارد. من حالا براى شما مثال مىزنم از اين آزادى و دموكراسى يك چيزى كه تاريخ مىگويد و آن قضيه حضرت امير سلام الله عليه است كه در وقتى كه رئيس و خليفه رسول الله بود و دامنه اين رياست عمليش و سياستش از حجاز تا مصر و تمام تقريباً بسيارى از آسيا، يك مقدارى حتى اروپا داشت، همين شخص كه رئيس يك همچو مملكت وسيعى بود و داراى همچو قدرتى بود و قاضى را هم خود خليفه رسول الله تعيين مىكرد، وقتى يك اختلافى بين آن رئيس و يك يهودى حاصل شد قاضى دعوت كرد او را به اينكه بيايد جواب بدهد او هم رفت در محضر قاضى نشست، قاضى خواست به او احترام بكند، گفت نه يك نفر قاضى بايد احترام از هيچ كس نكند و ما عل السواء بايد باشيم و بعد هم كه قاضى حكم بر خلاف او كرد، او تصديق و قبول كرد.
afsanah82
07-26-2011, 11:36 AM
previos page menu page next page
امام: اين مايه فساد است، فساد را بايد برداشت تا ديگران اصلاح بشوند. اين ديگر مسائلى فرعى است.
مترجم: مىگويند يك زن هيجده ساله را كه آبستن بوده اين را به عنوان اينكه زنا كرده اعدام كردند.
امام: دروغ است، نمىشود، در اسلام نيست. اين جزء همانهاست كه به ما نسبت مىدهند. فالاچى: اين روزنامهها بودند كه درباره آن نوشتند. امام: بى اطلاعم. ما چه مىدانيم حالا چه شده، وقتى به محكمه رفته است محكمه حكم كرده است.
فالاچى: اين چادر، آيا صحيح است كه اين زنها خود را در زير چادر مخفى كنند؟ اين زنها در انقلاب شركت كردند، كشته دادند، زندان رفتند، مبارزه كردند. اين چادر هم يك رسم از قديم
صحيفه نور ج 9 صفحه 96
ماندهاى است، حالا ديگر دنيا هم عوض شده، حالا اين صحيح است كه مثلاً اينها خودشان را مخفى كنند؟
امام: اولا اينكه اين يك اختيارى است براى آنها، خودشان اختيار كردند. شما چه حقى داريد كه اختيار را از دستشان بگيريد؟ ما اعلام مىكنيم به زنها كه هر كس چادر مىخواهد يا هر كس پوشش اسلامى، بيايد بيرون، از سى و پنج ميليون جمعيت ما سى و سه ميليونش بيرون مىآيد. شما چه حقى داريد كه جلو اينها را بگيريد؟ اين چه ديكتاتورى است كه شما نسبت به زنها داريد؟ و ثانياً اينكه ما يك پوشش خاصى را نمىگوييم، براى حدود زنهايى كه به سن و سال شما رسيدهاند هيچ چيزى نيست. ما زنهاى جوانى كه وقتى ايشان آرايش مىكنند و مىآيند يك فوج را دنبال خودشان مىكشند، اينها را داريم جلوشان را مىگيريم، شما هم دلتان نسوزد. من ديگر بلند شوم، شما هم دلتان نسوزد. ( خطاب به مترجم) شما بگوييد اينها را به ايشان.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:37 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 97
تاريخ: 21/6/58
پيام امام خمينى به آيت الله منتظرى
خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى منتظرى دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
مرحوم مجاهد بزرگوار آقاى طالقانى پس از عمرى مجاهدت و پاسدارى از اسلام به رحمت خداوند پيوست و ما را سوگوار كرد. تكليف پاسدارى از اسلام به عهده همه ماست و من شما را كه مجاهدى بزرگوار و فقيهى عاليقدر مىدانم براى دژ محكمى كه آن فقيد سعيد پاسدار آن بود انتخاب و منصوب نمودم. نماز جمعه كه نمايشى از قدرت سياسى و اجتماعى اسلام است بايد هر چه شكوهمندتر و پر محتواتر اقامه شود. ملت ما گمان نكنند كه نماز جمعه يك نماز عادى است، نماز جمعه با شكوهمندى كه دارد براى نهضت كوتاه عمر ما يك پشتوانه محكم و در پيشبرد انقلاب اسلامى ما عامل مؤثر و بزرگى است.
ملت عظيم و عزيز با شركت خود بايد اين سنگر اسلامى را هر چه عظيم تر و بلند پايهتر حفظ نمايند تا به بركت آن توطئههاى خائنانه و دسيسههاى مفسدان خنثى شود. از خداوند تعالى دوام نهضت و عظمت اسلام را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:37 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 98
تاريخ: 21/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهيب از اعضاى جهاد سازندگى قزوين، اعضاى حزب جمهورى اسلامىو اعضاى صندوق ذخيره ولى عصر
بسم الله الرحمن الرحيم
نهضت براى اسلام است و شهادت هم براى اسلام و آنچه كه براى اسلام است شرف است و عزت است و من اميدوارم كه شهداى ما به شهداى كربلا ملحق بشوند و بازماندگان آنها، خداوند به آنها صبر عنايت كند و به شما برادرها و همه ما قدرت مقاومت. در مقابل مشكلات بايد مقاومت به خرج داد. اگر بنا باشد كه ما در مشكلات عقب نشينى و سستى كنيم، نهضت ما نمىتواند پيش برود لكن در مقابل مشكلات بايد مردانه قيام و مردانه مقاومت كرد. شماها، زن و مردتان، شجاعانه قيام كرديد و دست اجانب را كوتاه كرديد و دست چپاولگرها را از خزائن مملكتتان كوتاه كرديد و شجاعانه بايد به پيش برويد و مقاومت كنيد. همانطورى كه ايمان، ايمان به خدا در قلبها بود و شما را آن ايمان به خدا هدايت كرد و حس مقاومت به شما داد و خداوند ايجاد رعب در آنها كرد و با قدرت شيطانى كه داشتند، شكست خوردند . اين ايمان را حفظ كنيد تا اين نهضت جلو برود. توجه به خدا داشته باشيد، ايمان به خدا. همانطورى كه در صدر اسلام يك جمعيتهاى كم و بىسازمان بر يك قدرتهاى بسيار بزرگ با همه سازمانها كه داشتند، قدرت ايمان اين جمعيت كم را بر آن جمعيتهاى بزرگ با همه ساز و برگى كه داشتند غلبه داد و در ايران هم همان نظير صدر اسلام قضيه واقع شد كه شماها با ساز و برگ كم در مقابل يك قدرت بسيار بزرگ كه مجهز به همه جهازات جنگى بودند قيام كرديد و خداوند با شما همراهى كرد و اين قدرت بزرگ را شكست، از حالا به بعد با همين قدرت ايمان بايد پيش برويد. پيام من به همه دوستان، به همه احباء، به همه جوانهاى برومند زن و مرد اين است كه اين قدرت ايمان را حفظ كنيد..... حق با شماست و شما ايمان به خدا داريد. خداوند پشتيبان است و كسى كه خداوند پشتيبان او باشد، از هيچ چيز هراس ندارد شهادت براى ما فيض عظيمىاست و جوانهاى ما شهادت را آرزو دارند و ملتى كه شهادت را آرزو دارد پيروز است و شما ملت پيروزيد انشاء الله.
خداوند انشاء الله همه شما را سعادتمند كند هم در دنيا و هم در آخرت.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:37 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 99
تاريخ: 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان دانش پژوه مركز آموزشى دارالزهراء همايونشهر
موقع شناسى يكى از امورى است كه در رشد هر جامعه اى دخالت زياد دارد
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند تا كلمه بايد بگويم. اول از شما خانمهاى محترم معذرت مىخواهم كه در يك جائى كه گرم است و شما در زحمت هستيد، الان ما با شما مواجه هستيم. رشد فكرى هر جامعهاى اقتضا مىكند كه انسان در هر مرحلهاى كه واقع است همان مرحله را توجه به آن داشته باشد و افراد هم و گروهها هم در هر حالى كه هستند و هر گروهى كه هستند، همان وضعى كه در آن گروه هست به آن توجه داشته باشند. فكر كردن به آن چيزى كه در گذشته است و گذشته است و آن چيزى كه بعدها خواهد آمد، از جهتى خوب است و از جهتى انسان را از اين مقصدى كه دارد باز مىدارد. ما اگر الان همه توجهمان را منصرف كنيم به اينكه ما چه كرديم و چه كرديم پيروز شديم و همه توجهمان را به آتيه دور منعطف كنيم، از آن چيزى كه الان وقتش است، اذهانمان منصرف مىشود، چنانكه گروههاى مختلفى كه هستند و هر گروهى براى يك كارى هستند، اگر چنانچه توجه كنند به كارهاى گروههاى ديگر، از كارى كه خودشان دارند، منحرف مىشوند. ما الان چيزى كه بالفعل محل حاجتمان است اين را بايد به آن توجه كنيم، نه به آتيه خيلى فكر كنيم و نه به گذشته، گذشته الحمدلله تا حالا خوب گذشته است و اميدوارم كه آتيه هم انشاء الله خوب بشود لكن شرط اينكه آتيه خوب بشود اين است كه حال خوب بشود يعنى هر قدمى كه بر مىداريم همان قدم را ببينيم چطور بايد برداريم و كجا بايد بگذاريم. الان ما مبتلا به قانون اساسى هستيم و خبرگان اين قانون اساسى، آنهائى كه بايد اين قانون اساسى را تصويب كنند، هر كس هر نظرى در قانون اساسى دارد، الان بايد اين نظر را بدهد و ننشيند تا اينكه ديگران نظر بدهند براى او هم شما بانوان محترم و هم ساير طبقات، چه از طبقات روحانى باشند يا از طبقات ديگر، نبايد مهلت بدهند به ديگران كه آنها نظر بدهند و ما بنشينيم صبر بكنيم ببينيم چه خواهد شد. تكليف فعلى ما اين است كه نظرهايى كه داريم در قانون اساسى آنها را بنويسيم و به آن محلى كه بايد داد كه مجلس سناست بدهيم و در مطبوعات هم اگر خواستيم، بنويسيم و آن چيزى كه مهمتر از اين است، اين است كه آن اشخاصى كه مىخواهيم براى نظر كردن به قانون اساسى و تشخيص دادن اينكه اين قانون موافق با اسلام است، موافق با صلاح ملت است، آن اشخاص را بايد در نظر بگيريم و انتخاب كنيم كه مبادا يك وقت اشخاصى كه بر خلاف مسير اين نهضت هستند، اعتقاد به اين نهضت
صحيفه نور ج 9 صفحه 100
ندارند، توجه به اسلام و مصالحى كه در اسلام است ندارند، يك وقت انتخاب نشوند و اينها نروند سراغ اينكه قانون اساسى را براى ما تنظيم كنند. پس الان ما اين قدم را نبايد فكر كنيم كه ما آن هستيم كه چه كرديم و نبايد فكر كنيم كه بعدها چه خواهيم كرد، بايد فكر كنيم كه حالا بايد چه بكنيم. رشد فكرى هر قومى اين است كه بشناسند مقام را و بفهمند چه وقت بايد چه كرد. بسيارى از انحرافات كه براى انسان پيدا مىشود اين است كه موقع شناس نباشد و يك مطالبى كه حالا بايد طرح بشود آن را طرح نكند، يك مطالبى كه حالا وقتش نيست، طرح بكند، شما الان بايد همهتان و تمام ملت از زن و مرد، از كوچك و بزرگ، از روحانى تا دانشگاهى همه بايد در فكر حال باشيد كه اين قدمى كه الان مىخواهيد برداريد، صحيح برداريد و قدمهاى بعد در موقع خودش. الان ما نبايد به فكر اين باشيم كه ما مثلاً مدارسمان چطور است، كشاورزىمان چطوراست، ماكارخانههاىمان چطور است، اينها الان وقتش نيست، الان همه افكار بايد متوجه به اين باشد كه قانون اساسىمان چه جورى است، نظر بدهيم و باز تمام افكارمان متوجه به اين باشد. كه چه اشخاصى را ما براى تنظيم قانون اساسى و تصويب قانون اساسى بايد تعيين بكنيم. اين قدم الان قدم فعلى محل حاجت است و حرفهاى ديگر و كارهاى ديگر و همه اينها بى موقع است موقعشناسى يكى از امورى است كه در رشد هر جامعهاى دخالت زياد دارد.
هميشه بانوان در نهضت پيشقدم بودند
و من اميدوارم كه شما بانوان كه هميشه در اين نهضت پيشقدم بوديد و هدايت كرديد تقريبا شما بانوان ديگران را و ديگران نظر به اينكه شماها پيشقدم شديد، بيشتر قوت پيدا كردند، انشاء الله موفق باشيد، سلامت باشيد، سعادتمند باشيد و همين طور كه تا حالا با وحدت كلمه و قدرت و قوه ايمان تا اينجا رسيديد از اينجا به بعد هم قدم به قدم كه احتياج دارد اسلام به وجود همه، همه ملت قدم به قدم پيش برويم تا انشاء الله تمام مطالب موافق اسلام عمل بشود. سلام بر همهتان باد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:37 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 101
تاريخ: 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم
دعوت اسلامى به آنجا رسيد كه تمام اقشار ملت لبيك گفتند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما به پيروزى از انبيا عظام سلام الله عليهم از صفر شروع كرديم، انبيا عليه السلام براى دعوت و قيام بر ضد طاغوت از صفر شروع مىكردند و دعوتهاى بزرگ آنها از واحد واحد شروع مىشد تا گروه گروه جمع مىشدند. آن روزى كه ما دعوت بر ضد طاغوت را شروع كرديم، صفر بوديم، گروههاى مسلمين و اقشار ملت ما در اختناق عظيم بودند و جرات نفس كشيدن نداشتند. ما از صفر شروع كرديم و به دعوت اسلامى مردم را خوانديم و اين قطره واحد قطرهها شد و قطرهها سيل و سيل دريا. اين درياى بزرگ با قدرت ايمان در مقابل تمام قدرتهائى كه بر ضد اسلام و بر ضد انقلاب بودند در هم شكست. دعوت اسلامى ما به آنجا رسيد كه تمام اقشار ملت لبيك گفتند، از دانشگاهى، بازارى، دهقان، كارگر، نظامى، ارتشى به ما پيوستند چون دعوت، دعوت الهى بود، دعوت براى خدا بود، قيام قيام اسلامى بود، مردم به اسلام علاقه داشتند و دارند، به آنجا رسيد كه الان در همين محضر گروههاى مختلف از بلاد مختلف برادروار با هم مجتمع و همه پشتيبانى خودشان را از نهضت اسلامى و از جمهورى اسلامى ملت ما در تمام اقشارى كه دارد، از مركز تا آخرين نقطه مرزها يكدل و يك جهت از پيروزى اسلام خوشحال و پشتيبانى خودشان را اعلام مىكنند و ما با پشتيبانى ملت بزرگ اسلام به پيش مىرويم و دست جنايتكاران را قطع كرديم و ريشههاى گنديده آنها را قطع خواهيم كرد. اين قدرت اسلام است، اين قدرت ايمان ملت است، اين بيدارى ملت است كه در سايه قرآن كريم و تعليمات اسلام بپا خاسته است. مستضعفين بپا خاستهاند و مقابل مستكبرين ايستادهاند، چنانكه در طول تاريخ انبياء با مستضعفين بپا خاستند و با مستكبرين مبارزه كردند و آنها را شكست دادند. ملت مستضعف ما به تبعيت از تعليمات اسلام و قرآن كريم، دعوت اسلامى را لبيك گفت و هر چه رنج و زحمت ديد مصممتر شد و هر چه شهيد داد مصممتر شد.
شهادت عزت و حيات ابدى است
امروز كه براى تسليت در مرگ يكى از عزيزان ما و در ترور يك نفر دانشمند اينجا مجتمع شدهايد، آگاهانه، مصممانه اراده داريد كه بر ضد طاغوت و استعمار و استكبار مبارزه را ادامه بدهيد.
صحيفه نور ج 9 صفحه 102
برادران من! خواهران من! عزيزان من! مصمم باشيد، از ترور نترسيد، از شهادت نترسيد و نمىترسيد. شهادت عزت ابدى است، حيات ابدى است. آنها از شهادت بترسند و از مردن بترسند كه مردن را تمام مىدانند و انسان را فانى، ما كه انسان را باقى مىدانيم و حيات جاودانه را بهتر از اين حيات مادى مىدانيم، براى چه بترسيم. من از همه طوايف مختلفى كه در اينجا از عشاير، از نظاميان، از بانوان، از فرهنگيان كه در اينجا مجتمع هستند، از تمام آنها تشكر مىكنم و سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:37 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 103
تاريخ 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و علماى منطقه 10 تهران
همه مجتمعاند به يك مقصد كه آن مقصد اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما گرفتارىهايمان يكى دو تا الان نيست، گرفتارى خيلى زياد است و تقريبا بايد گفت كه دستجات مختلف هماهنگ نشدهاند در صورتى كه آنكه لازم است هماهنگى است. اين نه تنها در مثلاً دولت و ملت بلكه خود گروههاى ملى هم باز هماهنگ نشدهاند يعنى آن هماهنگى كه بود كم كم دارد از دست مىرود و همين طور در خود قشر خودمانى و آقايان خودشان در حال انقلاب يك حال خوبى پيدا شده بود يعنى البته هر انقلابى اينطور است يك وحدت كلمهاى و توجه خاص به مقصد، همه مجتمعاند به يك مقصد كه آن مقصد اسلامى بود و دفع شر اجانب (شاه سابق و امثال ذلك) هماهنگى خوبى بود و با همان هماهنگى اين مسائل ابتدائى حل شد يعنى يك مطلبى كه در دنيا كسى احتمالش را نمىداد و در اينجا هم اكثرا يا همه احتمال اينكه يك همچو قضيهاى واقع بشود و يك ملتى كه دست خالى دارد، اين غلبه بكند به يك قدرتهائى كه نه فقط قدرت شيطانى خود دستگاه بلكه همه قدرتها و نه فقط قدرت آمريكا و مثلاً امثال آن بلكه قدرتهاى خود دولتهاى اسلامى همه اينها پشتيبانى مىكردند منتها بعضى به صراحت و بعضى به طور ديگر، در عين حال اين هماهنگى كه در بين ملت و بين قشرهاى روحانى همه پيدا شد بر اين مشكلات بسيار عظيم غلبه كرد و تا اينجا آمد، تا اينجا كه رفع شر آنها شد به حسب مهم اگر هم باشد، يك چيز با اهميتى ديگر نيست و اينها هم رفع مىشود انشاء الله.
تبليغات مسموم به منظور منعزل ساختن روحانيت از امور سياسى و اجتماعى
و آن چيزى كه مهم است در نظر من و وظيفه ماست و سنگينىاش بيشتر به عهده خود روحانيون است و آن اين است كه جمهورى، اسلامى است همه هم راى دادهاند كه جمهورى اسلامى، در جمهورى اسلامى اگر يك وقت خداى نخواسته بر خلاف موازين عملى بشود، به طورى كه خداى نخواسته يك وقت جبهه و وجهه اين جمهورى مشوه در خارج جلوه كند خصوصا كه دشمنهاى اسلام و دشمنهاى روحانيت زيادند و در صدد اين هستند كه يك مطلبى ببينند و اين مطلب را بزرگش كنند و بزرگتر كنند تا اينكه بلكه اين اسلاميت را هم به مردم خارج چيز بكنند كه جمهورى اسلامى هم همين است مثل نظام شاهنشاهى مىماند، چنانچه خوب، الان - اقلام - قلمهاى خارجىها الان مدتهاست
صحيفه نور ج 9 صفحه 104
كه به كار افتاده است و همين مسائل را ديكتاتورى عمامه و عبا و قبا و اين بدتر از آن ديكتاتورى است البته ما نمىتوانيم كارى بكنيم كه آنها براى ما چيزى ننويسند و نگويند مگر اينكه تسليم بشويم و همه چيزهائى كه داريم تسليمشان كنيم اما بعد از اينكه آنها را ما خلع كرديم همه چيزشان را و دستشان را از مخازن ملت كوتاه كرديم ديگر نبايد ما خيال اين معنا را بكنيم كه آنها ديگر صحبتى نكنند، آنها صحبت مىكنند، هر كارى هم ما بكنيم آنها اشكالاتشان را مىكنند و حرفهايشان را مىزنند لكن مهم اين است كه ما بهانه دست ندهيم. ما يك گرفتارى با خود ملت داريم يك گرفتارى هم با خارجىها. در بين خود ملت هم اشخاص زيادى هستند كه از اينكه الان روحانيون يك كارهاى جزئى دستشان آمده است ناراحتند، اينها بسياريشان مىگويند كه روحانيت برود مسجد نمازش را بخواند و برود سراغ كارش كارها دست ما باشد من از حبس كه بنا بود بيايم، آمدند گفتند كه شما بيائيد آن اتاق برويد، يك اتاق بسيار بزرگى و مجللى بود ما رفتيم آنجا ديديم كه آن رئيس سازمان آنوقت كه حالا هم كشتندش حسن پاكروان آنجاست و مولوى ايشان شروع كرد صحبت كردن كه سياست يك امرى است كه دروغ گفتن است، خدعه كردن است، فريب دادن است، از اين چيزها الفاظ جور كرد و آخرش هم گفت پدر سوختگى است و اين را شما بگذاريد براى ما. من به او گفتم كه اين خوب مال شما هست، به اين معنا اگر سياست است خوب شما، مال شماست. اين همين را برداشتند در روزنامهها نوشتند كه ما تفاهم كرديم با فلانى در اينكه در سياست دخالت نكند و من هم وقتى آمدم بالاى منبر گفتم كه مطلب اين بود اينها الان مىخواهند بگويند كه سياست، يك همچو مسائلى است و علما اعلام (كه نبايد خدعه بكنند، نبايد فريب بدهند، نبايد چه) اينها تشريف ببرند مسجد و عبايشان را سرشان بكشند بروند مسجد و نماز بخوانند و خوب مثلاً دو تا مساله شرعى در همان حدود مسائل شرعى را براى مردم بگويند و برگردند منزلشان خيلى هم محترم هستند و ما هم به آنها احترام قائل مىشويم و مملكت را واگذار كنند به ما، آنها اهلش نيستند و ما هستيم كه مملكت را بايد اداره بكنيم. اين منطق اينهاست به حسب واقعش و بسيارى از اينها از اسلام مىترسند و از شماها هم كه مىترسند به عنوان اينكه شما هم مبين اسلام هستيد و مىخواهيد كه اسلام را در خارج محقق كنيد. اينها قبل از اينكه اين نهضت پيدا بشود به طور علمى مىترسيدند خارج و داخل همهشان از اسلام و از كسانى كه وابسته به اسلامند كه در راسش شما هم هستيد، از اين جهت كوشش كردند در اينكه همه اديان را در نظر مردم كوچك كنند و برسند به اسلام و اسلام را همرديف كنند با آن، در نظر تودههاى مردم اسلام را مشوه نمايش بدهند، اديان به طور كلى مىگويند، مىگفتند اديان افيون جامعه است. منظورشان هم اين بود كه اديان آمدهاند، اديان را اين قلدرها و سرمايه دارها و سلاطين و روسا درست كردهاند براى اينكه مردم را خوابشان كنند مثل افيونى كه به مردم مىدهند تخدير مىشوند، مردم را تخدير كنند، تا اينكه آنها هم مال مردم را بخورند و اينها در خواب باشند. اديان را اينطور نمايش مىدادند. آخوندها را هم، اينها دربارى هستند، اينها انگليسى هستند، خود انگليسىها اينطور القا مىكردند كه بگويند انگليسىاند، اينها دربارى هستند، اين آخوندها چه هستند. اين را، قصه را من مكرر گفتهام من و آقاى حائرى، آقا مرتضى حائرى
صحيفه نور ج 9 صفحه 105
و آقاى حائرى اخويشان، آقاى حاج آقا مهدى در اتوبوس بوديم نمىدانم در چند سال پيش از اين و از يك جائى مىآمديم طرف جنوب شهر و آنجاها در آن اتوبوس يك عدهاى بودند يكيشان شروع كرد صحبت كردن گفت كه من مدتها بود كه اين هيكلها را نديده بودم (آن زمانى بود كه زمان قدرت رضا شاه شايد آخرهاى رضا شاه حالا يادم نيست درست) گفت من مدتها بود اين هيكلها را نديده بودم. (مقصودش ما سه نفر معمم بوديم) اينها را انگليسىها درست كردهاند در نجف وقم جمعشان كردهاند و اينها از عمال آنها هستند. يك شرح اين طورى. ما هم صحبتى نكرديم، سكوت كرديم. وضع اينطور بود و هست. حالا هم كه مىخواهند شما را چيز بكنند كه يك جورى بكنند كه از زندگى روز و از احتياجات مسلمين منعزل كنند، شما برويد سراغ يك كارهاى ديگر و آن قاطر چموش لگد زن، از آن ما مقصود آنها اين است و ممكن است كه ما يك وقتى خداى نخواسته به آنها فرصت بدهيم، به آنها بهانه بدهيم، اين بهانه اسباب اين بشود كه آنها با قلمهايشان شروع كنند بر ضد شماها نوشتن، گفتن و مهم همان است كه اينها نمىخواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، از اسلام مىترسند خصوصا حالا كه به مشاهده ديدند. يك وقتى همان قضيه، قضيه علمى بود و آن مسائل را كه پيش مىآوردند و تبليغات سوئى كه مىكردند براى همان مساله علمىاش بود كه مىگفتند اگر اسلام پيدا بشود، چه مىشود، اگر روحانيون قدرت پيدا كنند چه خواهد شد. در اين نهضت اينها بالعيان ديدند كه مساله همين است كه اسلام همچو قدرتى دارد كه با دست خالى بر قدرتهاى بزرگ غلبه مىكند و روحانيون هم همچو مردمى هستند كه اين ملت پشت سرشان ايستاده و هر كارى مىخواهند، هرامرى مىكنند عمل مىكنند، حالا كه بالعيان اين مطلب را مشاهده كردند حالا خوفشان صد چندان شده است و دست و پا مىزنند به اينكه شماها را آلوده بكنند و پيش ملت باز شماها را يك طورى بكنند كه مردم از شما روگردان بشوند و شما را هم بگويند كه اينها تا حالا چيزى دستشان نبود حالا كه دستشان آمده اينها هم همانها هستند مطلب اينها اين است كه بگويند اين روحانيون تا حالا كارى دستشان نبود حالا هم كه كار دستشان آمده است اينها هم همان مسائل هست و همان كارها را دارند انجام مىدهند. اگر يك قدم كج گذاشته بشود، اين يك قدم كج را صد مقابل اينها عرضه مىكنند و در كتابشان يا در مقالاتشان يا در روزنامههايشان مىنويسند و در خارج بيشتر و در داخل هم كه ديروز يكى از خبرنگارهائى كه مىخواست يك كتابى بنويسد مدتى بود كه به من يك نفر از آقايان پيشنهاد مىكرد كه اين بيايد اينجا و شما را ببيند و صحبت بكنيد با او و مسائل را بگوئيد اين مىخواهد كتاب بنويسد (خارجى بود، زن هم بود) و اين مسائلى از شما سوال مىكند و جواب دهيد و از جمله حرفهايى كه زد اين بود كه من وقتى شما را دارم مىبينم، مىبينم كه يك آدم آرامى هستيد، به نظر نمىآيد كه شما يك آدم چهاى باشيد لكن در خارج شما را يك طور ديگرى دارند معرفى مىكنند. خوب البته من اين را مىدانستم كه خارج مىگويند هيتلر است. همين امروز هم براى من يكى عكسى آوردهاند هيتلر ايستاده و دستهايش را كمرش زده يك عدهاى هم سر، اينطور عكس انداختهاند من هم آن بالا شمشير را كشيدهام براى اينكه گردنها را بزنم. من به ايشان گفتم خوب من اينها را كه شنيده ام، شنيدهام كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 106
گفتهاند كه فلانى امر كرده است كه پستانهاى زنها را ببرند، شما هم كه حالا اينجا هستيد خوب برويد توى مردم اين را بپرسيد از مردم كه چه هست قصه بعد به او گفتم كه ما گفت شما راجع به اينكه آنها اينجور مىنويسند متاسف نيستيد؟ گفتم از جهتى من متاسفم و آن اينكه چرا بايد يك انسانى كه بايد انسانيت داشته باشد اينقدر انحراف داشته باشد كه يك چيزى كه هيچ نيست، اين براى منافعش آنطور چيزها بنويسد، از اين جهت البته تاسف است و اسلام آمده است براى اينكه همه مردم را ارشاد كند، ارشاد به راه راست كند و از اينكه مردم اينطور هستند من البته متاسفم اما از يك طرف ديگر ما توقع بايد نداشته باشيم كه براى ما اينها را ننويسند براى اينكه ما دست آنها را از منافعشان كوتاه كرديم آنها چشمشان دوخته شده بود به منافع اينجا و ماها، آقايان ملت ايران دستشان را كوتاه كردند، وقتى دستشان را كوتاه كردند ما ديگر توقع نداشته باشيم كه آنها مدح ما را بكنند. آنها بايد بگويند، هر چه مىخواهند بگويند ما بايد راه خودمان را برويم.
حيثيت روحانيت الان بستگى به اعمال ما دارد
مقصود من از اين اطاله كلام اين است كه عرض كنم كه همانطورى كه مقام شما و پست شما يك پست شرافتمند بزرگى است، مسؤوليتتان هم يك مسؤوليت بزرگى است. به همان اندازه كه مقام شما بالاست مسؤوليتتان هم زياد است. اگر يك وقتى مثلاً فرض بفرمائيد يك كميتهاى تحت نظر بعضى از آقايان باشد و در آنجا يك شخص نابابى باشد و يك كارى انجام بدهد كه بر خلاف باشد آنهائى كه مىخواهند مناقشه بكنند با ما، نمىگويند كه يك شخص نابابى در اين كميته بود، آقا خودش خوب است اما آن شخص ناباب اين كار را كرد مىگويند آخوندها اين كار را كردند. آنها به آخوند نسبت مىدهند نمىگويند كه اين كميته اينطور است مىگويند آخوند است، اينطور است حيثيت روحانيت الان بسته بهاعمال ما، هميشه بود. اما حالا بيشتر است، هميشه در زمان طاغوت بود، ما هم هيچ كاره بوديم شما هم هيچ كاره بوديد و تحت فشار ظلم بوديد و مظلوم محبوب است، مظلوميت محبوبيت مىآورد. حالائى كه جمهورى شده اسلام و اسلامى و رژيم طاغوتى از بين رفته و رژيم اسلامى انسانى بناست باشد و شما هم متصدى يك امورى هستيد براى اينكه كمك بكنيد به اين نهضت و بحمدالله با كمك اين طبقه است كه اين كارها دارد انجام مىگيرد. الان آنطور نيست كه اگر يك كارى آنوقت مىشد مردم از باب اينكه شما مظلوم باشيد مظلوم بوديد و محبوب شده بوديد مردم مناقشه نمىكردند، اما امروز آن وضع ديگر نيست، امروز مناقشه مىكنند. اگر يك كميتهاى كه بعضى از آقايان مثلاً در آن رياست دارند يك نفرى در آنجا يك كار خلافى بكند، كميته را مطلقا و چون با اهل علم مخالفند، اهل علمى كه در آن كميته هست بالخصوص او را و سرايت مىدهند به همه مااصلا آخوند اين طورى هست، آخوند جماعت اصلش اين طور است، شلوغكار است، اينها الان يك چيزى دستشان افتاد بنا كردند شلوغ كردن، اين جماعت اصلا اين طورى هستند!! مردم هم وقتى تبليغات زياد بشود مردم هم خيلىها باورشان مىآيد. من شاهد بودم در زمان رضاخان و شايد هيچ يك از شماها
صحيفه نور ج 9 صفحه 107
يادتان نباشد من يادم است آن مسائل يعنى از اولى كه آمد و كودتا كرد تا حالا همه مسائل را من شاهد بودم تبليغاتى كه اينها كردند در ملت تاثير كرده بود با اينكه مىديدند كه اينها چه جنايتى مىكنند ولى تبليغاتشان قوى بود و در بعضى از قشرهاى ملت هم تاثير كرد. اين قصه را من كرارا گفتم و چون در قلب من يك امر ناراحت كنندهاى بود حالا هم عرض مىكنم مرحوم شيخ عباس تهرانى رحمه الله تعالى ايشان فرمودند كه من از اراك مىخواستم بيايم قم، رفتم كه اتومبيلى سوار بشوم كرايه كنم و بيايم، آن شوفر اتومبيل گفت كه ما عهد كردهايم دو طايفه را سوار اتومبيل نكنيم يكى آخوندها را، يكى هم فواحش را. اين وضع ما بود در زمان آن پدر، زمان پسر را همه يادتان هست كه چه بود و چه شد خوب حالا الحمدالله پدرش كه رفت و خودش هم كه رفت آنها ديگر برگشت ندارند لكن ما بايد توجه به اين معنا بكنيم كه حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام الان بسته به كارهاى ماست. اگر ما كارمان يك كار صحيح مطابق با قواعد اسلام باشد هم حفظ روحانيت مىشود هم حفظ اسلام و اگر خداى نخواسته از ما ببينند كه باز مخالفتها شروع شد و باز اين بكش آن طرف و آن بكش آن طرف و اين كميته چه بكن، آن كميته چه، يك همچو مسائلى اگر از ما ديدند روحانيت حيثيتش را از دست مىدهد و با از دست دادن روحانيت حيثيت خود را، اسلام عقب نشينى مىكند. اينكه روحانيت را تا اينجا آورده همين طبقه بود مردم هم تبع همين هستند الان بسته به اعمال ماست يعنى مسؤوليتى كه الان به عهده ماست در اين زمان بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت زمان طاغوت بود و بيش از مسؤوليتى است كه به روحانيت در زمانهاى سابق بوده زمانهاى سابق اينطور مسائل اصلا مطرح نبود، مردم بودند و روحانيت بود و احكام خدا و اينها گاهى هم يك خان يك جائى چه مىكرده يا يك سلطانى جائى، اما اين مسائلى كه حالا طرح است نبوده اصلا حالا دنيا شده مثل يك عائله واحده، يك كلمه كه اينجا گفته مىشود فردا در همه ايران و آنجا هم كه موجهاى راديو و تلويزيون برود همه جا منعكس مىشود، در همه دهات و قصبات در همه خارج و داخل منعكس مىشود. ما اگر چنانچه به وظيفه اسلامى خودمان، روحانى خودمان عمل بكنيم، حيثيت روحانيت در يك همچو مقطع زمانى محفوظ مىماند و بيمه مىشود، براى بعد هم اگر در اين انقلاب ما پيروزى معنوى پيدا بكنيم اين پيروزى معنوى باقى مىماند و اگر خداى نخواسته در اين انقلاب ما پيروزى نداشته باشيم و حيثيت خودمان را از دست بدهيم بايد ديگر كنار برويم و فاتحه روحانيت را بخوانيم و دنبال آن فاتحه اسلام براى مدت طولانى، از اين جهت ما آنقدرى كه وظيفه داريم و آقايان وظيفه دارند بايد كوشش كنند كه هم خودشان را و هم آن كميتههائى كه در تحت نظارت آقايان هست و هم آن پاسدارهائى كه در تحت نظارت آقايان هست كوشش كنند كه همه اينها را به فرم اسلام در مىآورند، هر كس بيايد كميته را ببيند، مثل اينكه در يك مسجد رفته و همه چيزش اسلامى است، هر كس پاسبان را ببيند يك مرد مسلم متعهد ببيند اگر ما بتوانيم يك همچو كارى بكنيم كه اين كميتههايمان را و اين پاسدارهايمان را بتوانيم تهذيب كنيم، بتوانيم تربيت بكنيم، نصيحت بكنيم و مواظبت از روحيات آنها بكنيم و اينها را خوب تربيت بكنيم، در اين نهضت پيروزيم و پيروزى انشاءالله دائمى است و اسلام هم روسفيد از
صحيفه نور ج 9 صفحه 108
- روسفيد كه هست - روسفيد در مىآيد از آب.
ما بايد حيثيت اسلام و روحانيت را حفظ كنيم
بنابراين ما وظيفه داريم الان يعنى وظيفه الهى، شرعى، وجدانى و انصافى بر اين داريم كه ما بايد از خودمان شروع بكنيم و از خودمان كه شروع كرديم به آن چيزهائى كه مربوط به ما هست، به آن دستگاههائى كه مربوط به ما هست به آنها هم سرايت بدهيم و در نظرمان اين باشد كه تربيت كنيم جامعهاى كه 2500 سال در آن ظلم و ظلمات به سر برده و 50 و چند سال به اين ظلمات وحشتناك و جوانهاى ما را همچنان منقلب كرده بودند كه نسبت به شما يك نحوه ديگر فكر مىكردند، چنانچه شما هم نسبت به آنها يك طور ديگر فكر مىكرديد و هر دو فكر، فكرهاى وارداتى تبليغاتى بود، هم آنطورى كه دانشگاه درباره شماها فكر مىكرد يك مشت آخوند كه همين حرف ها و هم اين طورى كه شما نسبت به دانشگاه كه همچو به طور مطلق يك دسته فكلى نمىدانم كذا اين هر دو تبليغات بود كه جدا كنند طبقه جوانى كه بعدها بايد مقدرات يك مملكت را در دست بگيرد از شما جدا كنند. اصلا برنامه اين است كه شما را از طبقه فعال جوان جدا بكنند يعنى طبقهاى كه روشن هستند و مرجع امور خواهند شد و شما را هم از آنها و آنها را هم از شما و دو قوهاى كه دو قوه مفكره يك ملت هست، اينها را مقابل هم قرار بدهند تا كارهايشان همه خنثى بشود، نه دانشگاهى بتواند كار خودش را انجام بدهد كار صحيح و نه شما بتوانيد كار صحيح. شما را در مقابل هم قرار بدهند و خودشان هر كارى مىخواهند بكنند و ما راجع به آن قضاياى آنها بى تفاوت باشيم خودمان تو سر هم بزنيم. اين يك برنامه اى بوده است كه اينها داشتهاند و علاوه بر هزار جور برنامهاى كه داشتند و ديگر من نمىتوانم حالا عرض بكنم، حالا آن مقدارى كه من در اين مجلس مقتضى است و حالا هم خدمت آقايان رسيدم همين مقدار است كه ماها بايد حفظ كنيم اين حيثيت روحانيت و حيثيت اسلام را و به همه رفقايتان بايد بگوئيد كه مسؤوليت زياد است امروز غير سابق است امروز خيلى وقت حساس است امروز خيلى وقت حساس خطرناكى است براى همه ما. حالا من اميدوارم كه انشاءالله چه بشود. مسائلى هم كه آقا گفتند صحيح است لكن بايد تنبه داد. آن غرض ندارد اما اشتباه دارد. به او هم گفتند زياد هم به او گفتهاند كه اشتباه كردى و تنبه البته لازم دارد كه يك همچو اشتباهاتى نشود و من ممكن است كه امروز صحبت اگر عصر در چيز كردند بگويم كه وضع، وضع روحانيت چه است و بايد چه كرد و آنهائى كه مىخواهند روحانيت را يك لطمهاى وارد كنند چه كارهاند آنها. اين ممكن است كه من انشاءالله امروز عصرى كه در مدرسه فيضيه اجتماع هست يك صحبتهائى كه به صلاح اسلام و مسلمين است عرض بكنم انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:37 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 109
تاريخ: 22/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از بانوان فرهنگى و مربيان قرآن كاشمر
مطلب اصلى ما اسلام است كه بايد به آن تحقق بدهيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مرحوم آقاى طالقانى رفتند و روسفيد رفتند. ايشان بايد گفت يك عمر تقريبا خدمت كردند و جهاد كردند و رفتند و ما بايد ببينيم كه چه بكنيم تا ما هم روسفيد برويم. ما همه در اين نهضت سهيم هستيم و شما خانمها سهم بزرگ داريد يعنى آمدن شما خانمها به خيابانها و ميدانهاى مبارزه موجب اين شد كه مردها هم قوه پيدا بكنند، تقويت بشوند، روحيه آنها هم با آمدن شما تقويت بشود. شما سهم بزرگى در اين نهضت داريد لكن در نيمه راه هستيم الان، بيشتر راه مانده است. ما فقط رفتن محمدرضا و كوتاهى دست اجانب مقصد اعلايمان نبود، آن مقدمه بود يعنى اينها يك خارى بودند بين راه كه بايد اين خارها از بين راه برداشته بشود تا ما بتوانيم آن مقصدى كه مقصد اصلى است به آن برسيم و آن مطلبى را كه مطلب اصلى ماست و اصلى اسلام است به آن تحقق بدهيم. ما همه راى به جمهورى اسلامى داديم شما هم داديد راى، راى تنها كافى نيست راى همين قدر است كه رسما الان مملكت ايران رژيمش جمهورى اسلامى است لكن وقتى به حسب واقع جمهورى اسلامى مىشود كه شما خانمها به وظيفهتان عمل كنيد و اين آقايان هم به وظيفهشان و همه ما خودمان را وظيفهدار و مكلف بدانيم.
بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلام
يك مملكتى كه پس از رفتن خرابكارها يك مملكت جنگزده است، يك مملكت غربزده است، يك مملكتى است كه همه چيز ما را عقب راندهاند و همه جهت ما را شكست دادهاند و حيثيت ملى ما را گرفتند از دست ما و فرهنگش، اقتصادش، همه چيزش درهم و برهم است، اين به يك كلمه رئيس جمهورى اسلامى درست نمىشود. با رفتن دزدها و چپاولگرها هم درست نمىشود فعاليت مىخواهد. الان ما مكلفيم كه براى جبران اين خساراتى كه به مملكت ما وارد شده است، چه خسارتهاى معنوى كه جوانهاى ما را اعم از زن و مرد به واسطه تبليغات فاسدى كه كرده بودند از آن وضعى كه بايد داشته باشند آنها را عقب زدهاند و چه خسارات مادى كه مملكت ما را به فقر كشاندهاند، به اسم اصلاحات ارضى بيچاره كردند كشاورزهاى ما را و مملكت را به تباهى كشيدند و چه مدارس و
صحيفه نور ج 9 صفحه 110
فرهنگ ما كه عقب نگه داشتند نگذاشتند كه يك فرهنگ صحيح باشد، مترقى باشد. اين آشفتگىها بايد به دست ما و شما، به دست ملت و دولت، تنها هيچ كدام نمىتوانند اين كارها را درست بكنند. اگر خانمها خيال كردند كه كنار بروند و مردها اين كارها را انجام بدهند و يا مردها خيال كنند كه كنار بروند و خانمها اين كار را انجام بدهند يا هر دو خيال بكنند دولت انجام بدهد و يا هر سه خيال كنند روحانيت انجام بدهد، اين خيال، خيال صحيحى نيست براى اينكه كارها اينقدر آشفته است، گرفتارىها اينقدر زياد است كه هر شخصى بايد در هر محلى هست تكليفى كه دارد اين است كه آنجا را خوب بسازد. اگر شما در محلى هستيد كه در آنجا مثلاً بايد تعليم و تربيت خانم كوچولوها را بكنيد بايد خوب تربيت كنيد، اگر در جائى هستيد كه در آنجا تبليغ بايد بكنيد، بايد تبليغاتتان، تبليغات صحيح باشد و هر قشرى در هر جا هست بايد همان پستى را كه دارد خوب عمل بكند.
اگر در وزارتخانه است، آنجا پشت هر ميزى كه نشسته تكليفى را كه دارد نسبت به آن وضعى كه دارد، خوب عمل كند. اگر در ادارات ديگر هست، هر ادارهاى كه هست كارى كه انجام مىدهد صحيح انجام بدهد كه وضع سابق كه همه چيز را در هم كرده بود و ادارات ما را اداراتى كرده بود كه قابل ذكر نيست، وزارتخانهها همين طور و ساير قشرها همين طور و جوانهاى ما را به طورى تربيت كرده بودند كه تعهد ديگر نداشتند نسبت به گرفتارىهائى كه برايشان پيش مىآمد، اينها بايد در هر محلى كه هست، محول به هر كسى كه هست يا بر هر گروهى كه هست، اينها بايد هر كسى در محل خودش، هر گروهى در محل خودش، هر كسى در پست خودش انجام وظيفه زمان جمهورى اسلامى بكند. يعنى بايد اين فرم غربى برگردد به يك فرم اسلامى. تا حالا ما همه چيزمان را تقريبا بايد بگوئيم غربى بود، همه چيز غربى بود. حالا بايد بعد از اينكه ما دست آنها را كوتاه كرديم اينطور نباشد كه باز دنبال آنها باشيم، همه چيزهاى خودمان را فراموش بكنيم و دنباله رو غرب يا دنباله رو شرق باشيم. بايد ما توجه داشته باشيم كه ما خودمان كى هستيم و چى هستيم و مملكت ما احتياج به چى دارد و به كى دارد. اگر ما اين وابستگىهاى معنوى را، اين وابستگىهائى كه جوانهاى ما را و دانشگاه ما را و همه چيز ما را به صورت غربى در آورده بود، اينها را اگر برگردانيم به حال خودش، و پيدا كرديم خودمان را، مىتوانيم يك ملت مستقل باشيم و يك ملت آزاد باشيم، پيوند به غير نداشته باشيم و خودمان سر پاى خودمان بايستيم و كارهاى خودمان را خودمان انجام بدهيم و اما اگر چنانچه از اين معنا غفلت بشود و باز همان خيالات و همان بساط غرب در اينجا باشد اميد اينكه بتوانيم ما مستقل باشيم و بتوانيم آزاد باشيم، آزاد فكر بكنيم، آزاد عمل بكنيم، اين اميد ديگر نيست. بر همه ماست كه از اين غربزدگى بيرون بياييم، افكارمان را عوض بكنيم، اعمالمان را عوض بكنيم، وضعيت فرهنگمان عوض بشود، وضعيت دادگسترىمان عوض بشود. همه اينها سوغات غرب است. اين دادگسترى ما به اين ترتيبى كه بود در زمان طاغوت، اين يك سوغاتى بود از غرب آمده بود بايد تغيير بكند و يك وضع ديگرى پيدا بكند. و همين طور فرهنگمان هم همان طور بود. تمام چيزهائى هم كه وسيله قرار داده بودند براى اينكه جوانهاى ما را تباه كنند، همه اينها سوغاتهاى غرب بود يعنى بنابراين بود كه وسايلى تهيه بكنند كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 111
هم زنها را و هم مردها را تباه بكنند نگذارند يك رشد انسانى پيدا بكنند. همه وسايل را تهيه كرده بودند براى همين مقصد. در سينما مىرفتند، وضع سينما را جورى قرار داده بودند كه تباه مىكرد. در هر جا كه مىرفتند همين مسائل بود. ما بايد خودمان را تغيير بدهيم تا اينكه بتوانيم سرپاى خودمان بايستيم و بفهميم كه ما شرقى هستيم و ما در اسلام هستيم و برنامه ما اسلام است. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و همه را موفق كند به اينكه به اين مملكت خدمت بكنيد كه مملكت الان مال خود شماست و خود شما موظفيد كه او را حفظ بكنيد.
سلام بر همه شما باشد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:38 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 112
تاريخ: 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع خانواده آيت الله طالقانى
مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
نمىدانم من بايد به شما تسليت بدهم و يا شما بايد به من، يا هر دو به هم. من به شما تسليت بدهم كه يك پدر بزرگى را از دست دادهايد و شما به من كه يك برادر عزيزى را از دست دادهام و همه به ملت كه يك خدمتگزارى را ملت از دست داده و همه به اسلام كه يك مجاهدى را از دست داده است لكن ما از خدا هستيم و از آنجا آمديم و به آنجا بر مىگرديم انا لله ما از خدائيم، مال خدائيم، ما چيزى نداريم خودمان، هر چه هست از اوست و به سوى او مىرويم و بايد ببينيم چطور از آنجا آمديم و چطور در اينجا هستيم و چطور به آنجا مىرويم آيا در اينجا كه هستيم، در اينجا كه هستيم در خدمت حق تعالى در خدمت خلقيم، مجاهده مىكنيم در راه خدا،به صراط مستقيم، ربوبيت مشى مىكنيم يا انحراف داريم؟ اگر انحراف داشته باشيم، چه به چپ و چه به راست، چه طرف چپ كه تعبير به مغضوب عليهم شده است و چه طرف راست كه تعبير به ضالين شده است در مقابل طريق مستقيم و صراط مستقيم، اگر از اين راه مستقيم رفتيم، از اينجا كه حركت كرديم راه مستقيم باشد، منحرف نباشد، شرقى نباشيم غربى نباشيم، مستقيم باشيم، يمين و شمال نباشد در كار، مستقيم حركت كنيم از اينجا به لانهايت، سعادتمنديم و ملتى را سعادتمند كرديم و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به يمين، انحراف به يسار باشد، منحرف هستيم و اگر چنانچه در بين ملت يك مقامى داشته باشيم، ملتى را منحرف مىكنيم.
مرحوم آقاى طالقانى مستقيم بود، مستقيم فكر مىكرد، مستقيم عمل مى كردانحراف به چپ و راست نداشت، نه غربزده بود و نه شرق زده اسلام زده بود، دنبال تعليمات اسلام بود و براى يك ملت مفيد بود و رفتنش ضايعه است لكن او پيوست به آنجايى كه براى او تهيه شده است ، مقامى كه براى او تهيه شده است و ما بايد فكر اين باشيم كه ماهم مستقيم باشيم. اگرمستقيم باشيم و ملت را دعوت به استقامت كنيم از اين غربزدگى كه در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال ما را به آن طرف كشيدند، از آن طرف ما را كشيدند طرف شرق، از آن طرف ما را كشيدند طرف غرب و ما را ازخود بيخود كردند، جوانهاى ما را تهى كردند از آنكه بايد باشند. ما مكلفيم همهمان، مكلفيم همه آقايان و
صحيفه نور ج 9 صفحه 113
همه خانمهاى محترم، مكلفيم كه مردم را دعوت كنيم به راه مستقيم، به همان صراط الله، راه الله كه راه مستقيم است و از انحرافها جلوگيرى كنيم. نه منحرف به آن طرف باشيم كه ديكتاتورى به تمام معنا است و نه منحرف به غرب باشيم كه ظلم و ستم و به اسم حقوق بشر، بردن همه حقوق بشر است. مكتبهائى كه در دنيا هست غير از مكتبهاى توحيدى، اينها مكتبهائى هستند انحرافى كه آن اشخاصى كه اين مكتبها را درست كردهاند، آنها براى يك مقصدى و توطئهاى درست كردهاند، براى به دام انداختن جوانهاى غافل. آنهائى كه دعوى مىكردند به اين كه ما براى ملت هستيم، خدمتگزار ملتها هستيم، برادريم با مردم، با لفظ برادرى و قارداشى از هم تعبير مىكردند، شايد بعضى از شما يادتان باشد يا هيچ كدامتان كه وقتى كه سران كشورها بناشد بيايند به ايران و آنجا يك اجتماعى داشته باشند، وقتى كه چرچيل آمد، آنطور كه آنوقت معروف شد و نقل كردهاند، آمد به فرودگاه و با يك تاكسى رفت به محل خودش، وقتى كه رئيس جمهور آمريكا آمد آن هم با يك ترتيب لكن وقتى استالين آمد طيارهاى كه او را حمل مىكرد، گاو هم همراهش آوردند كه مبادا يك شيرى از اين طرفها ناسالم باشد. با يك تشريفات زياد، در عين حال كه او آنطور با سلطنت و فوق سلطنت زندگى مىكرد و از قرارى كه به ما گفتهاند كالسكه طلا هم داشته است و من اطلاع ندارم لكن آنهايى كه مشاهد من بود، سربازهاى آمريكا كه اينجا بودند و سربازهاى انگلستان كه اينجا بودند، براىشان خيلى چيزها از آنجا مىآوردند حتى آنطور كه در ذهن من است ليموى ساييده شده، پودرش را مىآوردند، لباس براىشان مىآوردند ولى آنكه من خودم مشاهدش بودم، بين اينجا و مشهد ما سوار - چيز بوديم - اتومبيل بوديم مىرفتيم - اتوبوس بوديم اين سربازهاى روسى كه به آنان اينطور فهمانده بودند كه ما برادريم با آنها، فرقى ما بين ما و شما نيست، اينها براى يك سيگار گدايى مىكردند، از اين مردم، مسافرين.
بازى مىدهند جوانهاى ما را، هر دو دسته بازى مىدهند، هم غرب ما را بازى مىدهد، ملعبه كردند ما را، هم غرب ما را ملعبه كرده هم شرق ما را ملعبه كرده است و تا اين گول خوردنها هست، تا اين غربزدگى و شرق زدگى در ملت ما هست، هيچ اميدى به اصلاح نيست. ما بايد اول تمام همتمان را صرف كنيم كه خودمان را از اين وابستگى فكرى بيرون بياوريم. ما فكرهاىمان وابسته است، ما فرهنگمان وابسته است. ما بايد سعى كنيم از اين فرهنگ وابسته خارج بكنيم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف كه همهاش فساد و چه فرهنگ اين طرف كه همه فساد است يعنى همهاش براى به دام انداختن ماهاست، به دام انداختن بشر است.
رفتار حاكمان صدر اسلام رسواگر مدعيان خلق و حقوق بشر
ما تا اين راه مستقيمى كه راه انسانيت است، راه اسلام است و از حكومتهايش ما فرق را مىفهميم، آنوقتى كه اسلام به دست ماها نيفتاده بود كه مثل يك پوستين اين طرف، آن طرف باشد آن وقتى كه اسلام صريح بود، زمان خود پيغمبر (ص) و زمان على ابن ابيطالب (سلام الله عليه) شما وقتى
صحيفه نور ج 9 صفحه 114
آنوقت را ملاحظه كنيد و سران قوم را در آنوقت، سردارهاى اسلام را در آنوقت، آن كه در راس واقع شده بود به حسب نظم مملكتى، وقتى كه ملاحظه بكنيد چه جور زندگى مىكردند، وضع خودشان چه جور بود، آن كه پيغمبر اسلام بود در يك مسجدى كه نه مثل اين مسجد ماها، مساجدى كه حالا هست، يك مسجدى كه شايد حصيرهم نداشتند، يك ديوار يك مترى آنقدرى تقريبا بوده است و با اين چيزهاى، چوبهاى خرما يك جائيش را سقف زده بودند. مسجد، آن مسجد و اطاقها، يك دانه اطاق براى يك عده بود وقتى كه نشسته بودند (در مسجد مىنشستند با اصحابشان) كسى كه از خارج مىآمد نمىفهميد اينها كدام يكى پيغمبرند و كدام يكى ديگرانند، پرسيد كدام يكى شما او هستيد. اينطور مىنشستند، مثل، مثل سايرين حتى يك همچو پتوئى نبوده است كه زيرشان بيندازند كه يك امتيازى در كار باشد و آن كه حضرت امير (سلام الله عليه) است و تاريخش را همه مىدانيم، همان روزى كه بيعت كردند با حضرت امير و راى دادند به ايشان، همان روز وقتى فارغ شد از اين قضيه بيل و كلنگش را برداشت رفت پى كار. كار مىكرد، يك جا رفت آنجا سراغ كارش. يك همچو حكومتى، خودش كار مىكرد. اين حكومت يك حكومتى است كه اگر بگويد ما برادر هستيم، راست مىگويد يعنى يك برادرى است كه از برادر ديگرش، از ساير برادرهاى ديگرش در زندگى پائينتر است. حضرت امير سر آن آنطور كه در تاريخ است آن چيزى كه تويش آرد جو درست كرده بود براى اينكه از آرد جو ميل مىفرمود سرش را مهر زده بود كه مبادا دخترهايش به واسطه عطوفتى كه به او دارند يك روغنى، يك چيزى داخلش بكنند، مثلاً چيزى كه تغيير مزه داشته باشد. زندگى اين زندگى بود و مىفرمود كه من مىترسم كه در آن طرف مملكت نمىدانم كجا، يك كسى باشد كه گرسنه باشد، نان نداشته باشد و من مىخواهم همانطور باشم اين حكومت يك حكومتى است كه مىتواند حاكم بگويد كه ما با ديگران برادر هستيم، ما همه هستيم، همه با هميم، با اينكه وضعش كمتر از ديگران است. يك پوستى داشتند كه شب زير خودش و عيالش حضرت زهرا مىانداختند مىخوابيدند روى آن، روز همين پوست را يك قدرى علف مىريختند براى شترشان. اين زندگى بود. اين حكومتهائى كه ادعا مىكنند كه ما براى خلق هستيم، براى چه هستيم، وضع خودشان را بروند ببينند، وضع خلقشان را هم بروند ببينند آنهائى كه مىگويند كه ما براى حقوق بشر چه و مجلس حقوق بشر درست كرديم، از اين حرفها، ببينند اينها با بشر چه جور رفتار كردند، كجا حق بشر را به او دادند. يكى از بشرها ما بوديم ديگر، ما هم يك دستهاى بشر هستيم، پنجاه و چند سال است كه ماها يادمان است، همه حقوق ما را از بين بردند، همه چيزمان را از بين بردند همينهايى كه دعوى مىكنند حقوق بشر، همينها فوج، فوج بشر را مىكشند و فرياد مىزنند حقوق بشر. وقتى در ايران نصيرى را مىكشند يا هويدا را مىكشند، هياهو بلند مىكنند چرا كشتيد، اين جز اين است كه مىخواهند ماها را اغفال كنند و نهضت ما را بدنام كنند؟ اينها بشر را نمىشناسند، چه تا حقوق بشر را. اينها براى بشر وضعى قائل، حيثيتى قائل نيستند اينها هر چه در نظرشان است همان جهت اقتصاد است و جهت چاپيدن مردم، چيز ديگرى نيست در كار، زير بنا اقتصاد است، زير بناست. همه چيز از آنجا پيدا شده است كه كسى اطلاع ندارد انسان
صحيفه نور ج 9 صفحه 116
چيست، يك همچو چيزى هم مىگويد.
مرگ علماى اسلام ضايعه است، نه شكست
در هر صورت گرفتارىهاى كشور ما زياد است و ما احتياج داشتيم به يك شخصى مثل اقاى طالقانى لكن اينطور نيست كه ما وقتى آقاى طالقانى بروند، شكست خورده باشيم. اسلام است، پيغمبر هم رفت اما وقتى وحى آمد كه اگر پيغمبر كشته بشود يا بميرد، شما برمىگرديد از دينتان؟ اسلام هم پيغمبرش هم مىرود، امامش هم مىرود، عالمش هم مىرود، همه مىروند و مملكت ما الان بحمدالله تعالى و اميدوارم كه يك بيدارى براى قشرهاى مملكت ما پيدا شده و كشور ما پيدا شده ملت ما يك بيدارى پيدا كردند كه خودشان دارند مىروند، خودشان ديگر بيدار شدند، ديگر خودشان راه مىروند. و ما اميداريم كه انشاء الله خداوند آن خدمتگزار را رحمت كند و همه ما را هم خدمتگزار قرار بدهد و ملت ما را هم از اين بيدارتر كند كه راه را بروند و من تسليت به خانمها اول و به آقايان ثانيا عرض مىكنم و من بدانيد كه شريكم در اين مصيبت. خداوند همه ما را در اين راه مستقيم هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:38 AM
previos page menu page next page
تاريخ: 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اقشار مختلف مردم در مدرسه فيضه
ما احترام به هر كس بگذاريم براى خدا بايد باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
ما برادرى را از دست داديم و ملت ما پدرى را و اسلام مجاهدى را، همه در سوگ هستيم و متاثر از اين مصيبت بزرگ...، خداوند او را غريق رحمت و شما را بردبار و صبور بفرمايد. آقاى طالقانى پس از سالهاى طولانى خدمت و رنج و نگرانى و مجاهدت از بين ما رفت و با اجداد طاهرينش انشاء الله محشور شد. ما بايد از وقايعى كه رخ مىدهد عبرتهايى بگيريم و تعليمهايى و تنبه به بعضى مسائل پيدا كنيم. آقاى طالقانى چرا در مرگ او اين انقلاب و اين انفجار در مملكت ما و در ساير ممالك حاصل شد؟ مگر چه بود كه اين انفجار حاصل شد؟ ما اوصاف او را و ابعاد او را تحليل مىكنيم و بعد خود ملت را ميزان قرار مىدهيم. ما در تحليلات نبايد توى يك اتاق سربسته بنشينيم و فكر كنيم و قلم به دست بگيريم و به خيال خودمان تحليل كنيم، ما بايد مطالعه در حال ملت بكنيم ببينيم ملت چرا به آقاى طالقانى اين احترام را گذاشت؟ چه بود در او و انگيزه ملت چه بود؟ آقاى طالقانى ابعاد مختلفهاى را داشت، اولاد پيغمبر بود، عالم بود، خدمتگزار بود، متفكر بود، مفسر قرآن بود، انسان متعهد بود، مخالف با رژيم بود، مخالف با چپ و راست بود، كدام يك از اين ابعادى كه آقاى طالقانى داشت اينطور مردم را برانگيخت و اينطور در سوگ نشاند همه طبقات را، هر يك از اين اوصاف به تنهايى در خيلى هست و همچو مطلبى رخ نمىدهد، آنچه كه ما از حال ملت و فرياد ملت مىتوانيم بفهميم دو سه مطلب مهم است كه آن مطالب موجب اين انفجار ملت ما و اين تاثرات فوق العاده ملت ما شد: يكى اين روح مقاومت و مخالفت با دستگاه ظلم، از اول جوانى تا وقتى كه به دار بقا به اجداد طاهرينش ملحق شد، انگيزه او مخالفت با جباران و ستمكاران و چپاولگران بود، هيچ وقت از پاى ننشست و دنبال همين معنا، حبسهاى متعدد، هر گاهى از حبس به حبس ديگر منتقل مىشد. ملتى كه با يك رژيم مخالف است، ملتى كه از دست رژيم طاغوتى رنج كشيده است، ملتى كه همه بدبختى خودش را از اين رژيم طاغوتى و از اربابهاى او مىداند اگر ببيند يك كسى با اين رژيم با تمام قوايى كه دارد چه در حال جوانى و قوه جوانى و چه در حال پيرى و ضعف پيرى مقاومت كرده، مخالفت كرده است، رنج برده است در اين مخالفت و مقاومت، حبس رفته است، تبعيد رفته است، اهانت شده است،
صحيفه نور ج 9 صفحه 117
شايد شكنجه شده است، يك ملتى كه ببيند يك كسى با دشمن او، با كسى كه تمام حيثيت ملى و دينى او را از بين برده است اينطور مخالفت مىكند، اين ملت از او قدردانى مىكند يعنى اين قدردانى از خدمتگزار خودش است. طالقانى خدمتگزار ملت بود و ملت از خدمتگزار خودش قدردانى مىكند لكن اين تمام انگيزه نبود، اين مقاومت در بعضى از اشخاص ديگر هم بود و هست لكن براى آنها مردم متاثر و متاسف، اما اين انفجار حاصل نشد. مقاومت و مخالفت با دستگاه جبار را ضم به اين بكنيد كه اين روحانى است و اين كار را مىكند. يك روحانى، يك شخصى كه به واسطه روحانيتش در بين مردم محبوبيت دارد، وقتى خدمتگزارى او را هم كه مشاهده كنند اين انفجار حاصل مىشود. شما آنوقت كه ايشان را دفن مىكردند، در تلويزيون ديديد، شعارهاى مردم را مىشنيديد، شعار چه بود؟ انگيزه مردم از شعارشان پيدا مىشود. توى اتاقهاى در بسته نويسندهها ننشينند براى خودشان وجه درست كنند، انگيزه درست كنند.
انگيزههاى علمى و توهمى غير از انگيزههاى واقعى محسوس است. چه مىگفتند مردم؟ چه شعار مىدادند؟ اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى. اين نفس مردم بود، به عنوان نايب پيغمبر اين را مىشناختند لكن نايب پيغمبر، هم در جهات معنوى و هم در مقاومت، در مخالفت با دستگاه ظلم. نيابت، هم در مقابله با ظلم، مخالفت با جباران، مقاومت در مقابل ستمكاران و هم در روحيات، معنويات، اما انگيزه، اى نايب پيغمبر ما بود. شما ديديد كه آن بيل و كلنگى كه قبر ايشان را كنده بودند و با او خاك را بيرون آورده بودند و مردم با آن بيل و كلنگ چه مىكردند، عشق بازى مىكردند، مىبوسيدند، حمله مىكردند، بعضى به بعض و اين بيل و كلنگ را مىبوسيدند، چرا مىبوسيدند؟ بيل و كلنگ كه بوسيدنى نيست، براى اينكه آقاى طالقانى يك مرد دموكراتى بود بيل و كلنگش را مىبوسيدند؟! به همان انگيزهاى كه ضريح ائمه اطهار و بزرگان ما را مىبوسند همان انگيزه مردم را وادار كرد كه بيل و كلنگش را ببوسند، براى روشنفكريش نبود، براى اين بود كه اين را نايب پيغمبر خودشان مىدانستند. اين حضرت معصومه را دختر امام خودشان مىدانند كه آستانش را مىبوسند، آستانه هم يك خرده طلاست، يك خرده آهن است، اين آهن و طلا را چرا مىبوسند؟ خيلى آهن و طلا توى دنيا هست، خوب ليره هم دستشان مىآيد، هيچ وقت مىبوسند؟ اين انگيزه علاقه مردم به مبادى است. چرا حجرالاسود را مىبوسيد و لمس مىكنيد و به او تبرك مىجوئيد؟ چرا دور يك خانه سنگى و گلى ميليونها مردم هر سال مىروند و طواف مىكنند؟ چرا؟ انگيزه، انگيزه الهى است. هر چه مربوط به دستگاه خدا باشد احترام دارد. شما اين پوستى كه با او جلد كلام الله را درست كردهاند مىبوسيد و به چشم مىگذاريد، خوب پوست است، چرا؟ براى اينكه در جوف اين كلام خداست. همه چيز براى خداست. ما احترام هم به هركس بگذاريم براى خدا بايد باشد. ملت ما اين بيل و كلنگى را كه چند روز پيش از اين مىبوسيدند، به انگيزه اين بود كه نايب پيغمبر ماست، خودشان هم فرياد مىزدند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى چرا اين قدرت را مىخواهيد از دست بدهيد؟ چرا اينقدر كم سليقه و بد سليقه هستيد؟ چرا اين جوانهايى كه مىخواهند يك خدمتى به مملكتشان و خودشان بكنند از
صحيفه نور ج 9 صفحه 118
يك همچو قدرتى استفاده نمىكنند؟ نمىبينند اين قدرت را. نمىبينند كه يك پيرمرد هفتاد و چند سالهاى كه هيچ قدرت بر اينكه يك فعاليت سياسى داشته باشد به آن معنا ندارد، ضعف پيرى او را گرفته است، نقاهت دارد، وقتى از دست مردم مىرود يك همچو انقلابى در ايران و در ساير كشورها و مورد تحير غرب و شرق مىشود؟! اين قدرت را چرا مىخواهيد از دست بدهيد؟ چرا هى مىشكنيد اين قدرت را؟ چرا هر چيزى كه مىشود از دوش اسلام بر مىداريد، مىخواهيد رويش يك عنوان غربى بگذاريد؟
اى ملت! اى روشنفكران! اى متفكران! از اين قدرت استفاده كنيد. اين قدرت بود كه طاغوت را تا جهنم راند، شماها كه نمىتوانستيد. چرا هر روز اين مظاهر الهيت و قدرت خدائى را مىبينيد و بيدار نمىشويد؟ اين مرض چه مرضى است كه بعضى از اين روشنفكران ما دارند؟ همه آنها را نمىگويم، بعضىشان، بعضىشان، اين چه مرضى است كه اينها دارند كه وقتى يك ملت در سرتاسر ايران به سر و سينهاش مىكوبد و به عنوان نايب پيغمبر، يك كسى را ياد مىكند، وقتى مىخواهند بنويسند مىگويند كه آقاى طالقانى يك مرد روشنفكرى بود از اين جهت مردم، تو هم روشنفكر هستى، چطور مردم برايت فاتحه نمىخوانند؟ اين قدرت را از دست ندهيد آقا. كسانى كه علاقه به كشورشان دارند، علاقه به ملتشان دارند، مىخواهند مقابله كنند با دشمن خودشان، مىخواهند نگذارند باز يك رژيم چپاولگر بيايد، اگر عقل دارند از اين قدرت استفاده كنند، بيايند متصل بشوند به اين درياى مواج، من نصيحتشان مىكنم. فردا دانشگاهها باز مىشود و باز يك دستهاى كه خودشان را روشنفكر مىدانند و خودشان را براى اسلام و براى ملت چه مىدانند و خدمتگزار مىدانند، باز مىريزند و نمىگذارند كه انگيزههاى ملت به آنطورى كه هست شكوفا بشود. دوستهاى ما هم متوجه نيستند، آنها هم (سعدى از دست دوستان فرياد) دوستانمان هم ملتفت نيستند كه نبايد اين قدرت را از دست بدهند. اين يك قدرت الهى است يدالله مع الجماعه . مىتوانيد انكار كنيد اين را كه آقاى طالقانى فوت شده است؟ مىتوانيد انكار كنيد كه در دنبال فوتش يك انفجار حاصل شده است؟ مىتوانيد انكار كنيد كه اين انفجار از خود متن ملت پيدا شده است بدون اينكه من و تو او را تبليغ كنيم؟ مىتوانيد انكار كنيد كه متن ملت فرياد مىزند كه اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى؟ كجا چنين انكار مىكنيد؟ قدرت ملت را مىتوانيد انكار بكنيد؟ اين قدرت ملت است، متصل بشويد به اين قدرت. اى قطرهها به دريا متصل بشويد تا محفوظ باشيد والا مستهلك و از بين مىرويد. اى افكار كوتاه بيدار بشويد، خودتان را متصل كنيد به اين دريا، درياى الوهيت، درياى نبوت، درياى قرآن كريم.
اين دژ بزرگ اسلام و روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است
از اين غرب زدگىها بيرون بيائيد، آقا شما پنجاه و چند سال است اين غربزدگىها همه مصيبتها را به شما وارد كرده، به خود بيائيد، يك قدرى به اسلام فكر كنيد، نشكنيد اين سد بزرگى كه قدرتهاى بزرگ را شكست، نمىتوانيد هم بشكنيد (عرض خودمى برى و چه مىكنى) نمىتوانيد
صحيفه نور ج 9 صفحه 119
بشكنيد، هر چه هم بخواهيد نمىشود آقا، ملت علاقه به خدا دارد، با آنهايى كه خدا را انكار دارند ملت ما معارض است، ملت علاقه به روحانيت دارد، نايب امام مىداند اينها را، نايب پيغمبر مىداند اينها را. براى طالقانى اى نايب پيغمبر ما، علت علت را خودش نقل مىكند، اينكه من تو سرم مىزنم براى اين است كه نايب پيغمبر رفتهاست، نه براى اين است كه يك دموكرات رفته است، نه براى اين است كه يك روشفنكر رفته است، براى اينكه نايب پيغمبر رفته. شما مطالعه در حال ملت بكنيد، ننشينيد تو خانههايتان و پيش خودتان انگيزه فكرى و هر چه هم مىتوانيد بر خلاف آن چيزى كه مسير ملت است هى بنويسيد، بنويسند. اين هم فايدهاى ندارد لكن چرا متصل نمىشويد به اين ملت، چرا آنى كه هست نمىگوئيد. هى آخوند مرتجع، آخوند مرتجع، همين است كه تزريق به شما كردهاند، دشمنان اسلام تزريق به شما كردهاند آخوند مرتجع تا شما را از آخوند جدا مىكنند. همين قلمهايى كه آخوند را مرتجع مىدانند و مىنويسند يا ادراك ندارد و مطالعه در حال آخوند نكرده است و يا غرض دارد و قلم او اجير است، اجرت مىگيرد و مىنويسد. اين عراق را آخوند نجات داد از انگلستان، از توى حلقوم انگلستان آخوند بيرون آورد، آميرزا محمد تقى شيرازى سلام الله عليه از توى حلقوم انگلستان بيرون كشيد، آخوند مرتجع است يا تو؟ آن نصف سطر ميرزاى شيرازى رضوان الله عليه مملكت ما را از تو حلقوم خارجىها بيرون كشيد اليوم استعمال دخانيات حرام است، معارضه باامام زمان است اين يك كلمه يك ملت را وادار كرد كه مخالفت كنند. چرا اين قدرت را مىشكنيد؟ آخر آدم باشيد. اين آخوند بود كه در عراق به جبهه رفت و به جنگ رفت و اسير شد. همين مرحوم آقاى خوانسارى رضوان الله عليه، مرحوم آقاى آسيد محمد تقى خوانسارى يكى از اشخاصى است كه در جبهه رفت و جنگ كرد و اسير شد، مدتها هم اسير بود. اين قدرت را نشكنيد، صلاح نيست، صلاح ملت نيست، صلاح كشور نيست كه يك قدرتى كه در مقابل قدرت بزرگ مشتش را گره مىكند و آنها را از صحنه بيرون مىكند حالا اجر او را تحويلش بدهيد و يك همچو قدرتى را بشكنيد. اين دژ بزرگ اسلام و اين دژ بزرگ روحانيت، هر دوى آن مورد نفرت اجانب است، هم اسلام را باآن دشمن هستند براى اينكه از اسلام بدى ديدهاند، اسلام نمىگذارد كه اينها مخازن ما را از بين ببرند و هم روحانيت را معارض خودشان مىدانند و اين را مىخواهند بشكنند. رضاخان كه آمد تمام نظرش به اين بود كه اين قدرت آخوند را بشكند، تمام نظرش اين بود لكن مامور بود لكن مامور معذور نه، مامورى بود كه معذور هم نبود. تمام قوايش را صرف اين كرد كه اين لباس را از تن اينها بيرون بياورد. ما در آن مدرسه دارالشفا، من حجره آنجا داشتم، در آن بحبوحه فشار به ملت، فشار به روحانيت، در آنجا ما يك حجرهاى داشتيم، رفقاى ما در مواقعى كه از كارهاشان فارغ مىشدند آنجا مىآمدند مجتمع مىشدند، يك روز يك نفر كارآگاه آمد در حجره و بعد آمد توى حجره نشست گفت كه بنابراين است كه در تمام ايران شش نفر معمم باشد خوب بنايى بود كه از اين عمامهها اينها مىترسيدند، چرا؟ براى اينكه اين عمامه توى مردم به عنوان نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است بودند، مردم از اينها حرف مىشنيدند، از اين مسجدها مىترسيدند. اخيرا براى هر مسجد يك سرهنگ يك سرهنگ باز نشسته گذاشته بودند
صحيفه نور ج 9 صفحه 120
مامور مسجد، براى اينكه از اين مساجد مىترسيدند. آنها كوشش كردند كه اين لباس را از تن روحانيت بيرون بياورند و روحانيت را خلع كنند از آن پستى كه دارند و بحمدالله نتوانستهاند. حالا نوبت شما شده، حالا نوبت اين شده است كه شما هى هر كدامتان يك نقى بزنيد به روحانيت، يك روحانيتى كه اينهمه خدمت به ملت كرده و نجات داده چندين مرتبه از مهلكه اين ملت را. حالا آقايان آمدهاند با قلمهايشان و با قدمهايشان و با كلماتشان از اين روحانيت انتقاد مىكنند. من نمىخواهم بگويم سرتاسر هر كه عمامه دارد كذاست، نايب الامام است، نيست همچو حرفى، نيست، لكن آنها كه مىشكنند، بدها را نمىشكنند، اينها با خوبها بدند با بدها خوبند. بدهايى كه هم پست آنها هستند و هم راى آنها هستند و در خدمت دستگاه هستند و بودند، با اينها بدى ندارند، اينها با آنهايى كه خوبند، بدند، اينها با طالقانى بدند. من مىگويم كه اين قدرت را همچو يك كاسه نكنيد و بشكنيد آن را، اين يك قدرت الهى است كه از آن استفاده كنيد.
هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى
من به آقايان روحانيين هم كرارا گفتهام، حالا هم عرض مىكنم كه اولا مسؤوليت شما زياد است، مسؤوليت بزرگى به عهده شماست. اين ملت كه همه دارند مىگويند نايب الامام و نايب پيغمبر، اگر خداى نخواسته از شما يك انحرافى ببينند، اين روحانيت را مىشكنند. روحانيت اگر شكسته بشود، اسلام شكسته شده است. روحانيت اسلام را نگه داشت. اگر اين شكسته بشود، اسلام شكسته مىشود، اگر در اين مقطع زمان به دست ما شكسته بشود، ما خيانت به اسلام و قرآن كرديم. خودتان رابپائيد متوجه باشيد، اعمالتان را با اسلام تطبيق بدهيد، اگر كسانى در بين شما خداى نخواسته انحراف دارند، از صف خودتان خارج كنيد و نصيحت ديگر، كه به آنها مىكنم و كردهام اينكه اين قدرت دانشگاهى و طبقه جوان را حفظ كنيد، در مقابل او نايستيد، همه اهل يك ملتيد، همه اهل يك كشور و خانه هستيد، اين خانه خودتان را هر دوتان حفظ كنيد مقدرات مملكت شما بعد از چندى به عهده اين دانشگاههاست، اينها وزير و نمىدانم چه خواهند شد، اينها را حفظشان كنيد. همانطورى كه به آنها عرض مىكنم كه اين قدرت را از دست ندهند به شما عرض مىكنم كه اين قدرت را از دست ندهيد، برادر باشيد، با هم باشيد. به دانشگاهىها عرض مىكنم كه اينقدر گروه گروه نشويد، شما دشمن داريد، در مقابل دشمن بايد مجهز بشويد، مجهز شدن به اين است كه با هم يك گروه با وحدت كلمه، اگر شما يك گروه بشويد، جوانهاى معتقد مسلم ما كه بحمدالله اكثر دانشگاه را در قبضه دارند اگر اينها هى گروه گروه نشوند و با هم مجتمع بشوند، چهار تا آدمى كه معوج و منحرف است، يا به اينها ملحق مىشود كه انشاء الله ملحق بشود و يا گورش را گم مىكند و مىرود. شما منتظر اين نشويد كه دولت بيايد جلو بگيرد يا ملت بيايد جلو بگيرد، خودتان با اجتماع خودتان بدون اينكه دعوايى راه بيندازيد، بدون اينكه درگيرى در كار باشد، با اجتماع خودتان، با وحدت كلمه خودتان جلوى اين توطئهها را بگيريد. فردا دانشگاه باز مىشود، جلو بگيريد از اين توطئهها. توطئه گرها دشمن شما هستند، دشمن
صحيفه نور ج 9 صفحه 121
ملت شما هستند. هم روحانى بايد با دانشگاهى دوست و برادر باشد و هم دانشگاهى با روحانى، تا اين دو قدرت، دو قدرت مفكره، متفكر بتوانند مملكت خودشان را حفظ كنند. (وقت گذشت) خداوند انشاء الله شما را هدايت كند و ما را. خداوند خدمتگزاران به ملت را رحمت كند. و مرحوم آقاى طالقانى را به رحمت خودش غريق كند و همه ما را سعادت و سلامت و مملكت ما را استقلال و آزادى بدهد.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:38 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 129
تاريخ: 24/6/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان، اساتيد و دانشگاهيان شيراز و روساى ادارات آموزش و پرورش استان فارس
لزوم وحدت و دورى از اختلاف جهت اخراج اخلاگران از صحنه
بسم الله الرحمن الرحيم
اين نهضت تمام بشود و دستههائى بروند در دبيرستانها و در دانشگاه خصوصا دانشگاهها - در هر جائى كه محل آموزش و پرورش و اينهاست، يك دستههائى البته خواهند مزاحمت ايجاد كرد و از تهران و از جاهاى ديگر هم مراجعه شده راجع به اينكه بايد چه بكنيم. آنها در فكر هستند كه يك ترتيبى بدهند، لكن مهم اين است كه اينها در اين جمعيتى كه اخلالگرند در اقليت واقعند، اكثر كه اينطور نيستند كه اخلالگر باشند و اين جمعيت اكثر بايد از اختلافاتى كه خودشان، اگر در بينشان هست دست بردارند و با اجتماع خودشان بدون اينكه يك درگيرى، يك اختلاف عملى بشود، با اجتماع خودشان آنها را از صحنه خارج كنند كه نتوانند آنها فعاليت بكنند. مهم اين است كه خود كسانى كه در دانشگاهها هستند، در مواردى هستند كه آموزش و پرورش هست در آن، چه اساتيد و چه جوانهايى كه آنجا هستند، اينها خودشان به طور معقولى جلوگيرى بكنند چون اينها حرفى ندارند، اخلالگرها حرفى ندارند همان فقط مىخواهند اخلال كنند. اگر هر كدام چيزى شد جلويش بروند بگويند خوب شما چه حرفى داريد، حرفت را بزن خواهيد فهميد كه حرفى ندارند، فقط حرف همهشان اين است كه اخلال كنند، نگذارند يك كارى انجام بگيرد و اين مهمش دست خود دانشگاهىها و دانشسراها و خود اساتيد و غير اساتيد هست كه در اين امر كمك كنند. ما هم انشاء الله يك اقدامى مىكنيم و دولت هم بنا دارد كه يك كارهائى بكند. من اينها را نگاه مىكنم ببينم اينها چه هست و بايد چه كرد.
سخنان يكى از حضار خطاب به امام: ما مىگوييم اگر حقوق متقابل شاگرد و معلم كه تقريبا ده ميليون نفر در سطح سرتاسر مملكت مىشوند، از لحاظ اسلام براى ما روشن بشود، هر كس، چه دانش آموز و چه معلم خواست از اين مسير منحرف بشود، ما شديدا در مقابلش مىايستيم. يعنى اگر حقوق متقابل دانش آموز و معلم از ديدگاه اسلام براى ما روشن بشود كه لطف بكنيد پيامى در اين زمينه بفرستيد، هر كس خواست از اين مسير منحرف بشود...
صحيفه نور ج 9 صفحه 130
امام: من هم، من هم مىخواهم شما را مستعد اين بكنم كه اگر ما يك وقتى يك چيزى نوشتيم و منتشر كرديم شما مستعد باشيد كه مهم خود شما هستيد. ما نصيحت مىكنيم آنها را و اگر چنانچه خداى نخواسته يك وقتى ديديم كه توطئه مىكنند، يك جور ديگر با آنها رفتار مىكنيم لكن مهم اين است كه در دانشگاهها خود آقايان، خود دانشجوها، خود معلمين، خود آنها، اينهائى كه هستند، در آنجا خودشان با هم، ديگر خودشان اختلاف نداشته باشند.
در هر جائى اگر چنانچه خود جمعيتى كه همه اسلامىاند و اكثريت هم اينطور هستند و منحرفين در اقليت واقع شدهاند، بين خودشان اگر چنانچه اختلافى نباشد، آنها را زود از بين مىبرند. عمده اين است كه گاهى بين خودشان اختلاف است، اختلاف بين خودشان اسباب مىشود كه آنها نفوذ كنند و نگذارند كارى انجام گيرد.
شما سعى كنيد در اينكه بين خود ، در هر مدرسهاى يا در هر دانشگاهى، بين خود جمعيتهاى متعهد و مسلم ديگر اختلاف نباشد، گروه گروه نشوند كه هر كدام يك چيزى بشوند. گروه هستند اما در اصل مطلب كه بايد تحصيل بشود، بايد موازين، موازين اسلامى باشد، بايد اخلاق و عرض كنم اينها تهذيب بشود، اينها در يك مسائل مشتركى با هم باشند، حالا به هر حال يك اختلاف سليقهاى هم دارند، خارج از اين باشد كه همه با هم بايد جلوى يك مفسدهاى را بگيرند.
اين مثل را برايتان عرض كنم. اين بختيارى كه آن وقت خيلى هم قدرتمند بودند اينها دو طايفه بودند، من مىدانستم اين را يك طايفه ايلخانى بودند و يك جمعيتى داشتند، يك طايفه هم حاجى ايلخانىها بودند و آنها هم يك جمعيتى داشتند، اينها هم غالباً با هم بد بودند، مخالف بودند. من شنيدهام كه اگر يك دشمنى براى يكى از اينها پيدا مىشد، اين دو جنبه و جهت مخالف با هم مجتمع مىشدند اين دشمنها را بيرون مىكردند، بعد كه آن بيرون رفت برمىگشتند به حال اختلاف خودشان. يك مسأله عقلائى است كه شما وقتى كه همهتان مسلمان هستيد، همهتان بنا داريد كه اين نهضت انشاء الله اسلامى پيش برود، اكثريت با شماست، يعنى يك اكثريت قاطع با شماست، لكن اختلافات اسباب اين نشود كه حتى اختلاف با هم داشته باشيد در مقابل آنها، اگر متحد در مقابل آن تيپى كه دشمن اصل انقلاب و دشمن اصل اسلام است، در مقابل آنها مجتمع باشيد، آنها هيچ كارى از آنها ديگر برنمىآيد. ولى مهم اين است كه با هم اجتماع داشته باشيد، خودتان با هم اجتماع داشته باشيد. آنها هم بتوانيد نصيحتشان كنيد، بتوانيد وادارشان بكنيد كه ساكت باشند. اگر نتوانستيد و نكردند، البته يك طورى ديگر با آنها رفتار مىشود. (در اينجا يكى از حاضرين در مورد نقش تفرقهانگيز روحانىنماها مطالبى بيان داشت.
امام: خوب، حالا آن هم، آن هم يك دردى است كه آن هم انشاء الله خداوند هدايتشان كند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:39 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 122
تاريخ: 23/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى شوراى مركزى حزب جمهورى اسلامى و گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان
همه با هم تفاهم داشته باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين نوشته اين است كه شما ازمشكلات مملكت بحث كردهايد و اما راه حل اين است كه همه با هم تفاهم داشته باشيد، دولت با شوراى انقلاب، شما با حزب جمهورى اسلامى، و اگر بشود با حزبهاى ديگر بتوانيد تفاهم بكنيد و درگيرى واقع نشود بين مثلاً دولت و حزب و يا دولت و شورا، يا مثلاً راديو تلويزيون و ديگران. در يك وقتى كه الان درگيرىها صددرصد مضر است، يعنى ما الان احتياج داريم به اينكه يك آرامشى باشد و يك تفاهمى باشد، مشكلات شك ندارم كه زياد است و شك ندارم كه به اين زودى رفع شدنى نيست، يعنى شما بخواهيد يك راديو تلويزيون كه پنجاه و چند سال در خدمت رژيم فاسد بوده و افرادى كه در او بوده است از آن سنخ كه جور كردهاند و از آن سنخ بودند، حالا يكدفعه اينها تبديل بشوند به يك اشخاص مومنى، اشخاص مسلمانى كه فكرشان فكر اسلامى و ملى باشد، اين يك مطلبى است كه آرزويش هست، اما به اين زودى درست نمىشود. چنانچه دولت هم بخواهيد كه در ظرف مدت كم بتواند اين كارها را انجام بدهد اين هم نمىشود، يا اجزاء دولت بخواهيد كه صددرصد در طريق ما باشد اين هم نيست. من از آنان مىبينم اشخاصى كه در اين راه نيستند، لكن علاج اين نيست كه ما يك درگيرى حالا ايجاد كنيم و يك مثلاً به هم زدن اوضاع و برويم سراغ دولت و هى افراد را بگوئيم كه اين كنار برود و آن كنار برود و آن ديگرى كنار برود. برويم سراغ تلويزيون و بگوئيم كه بايد امروز اين عوض بشود و فردا دوباره يكى ديگر بيايد، يك دسته با او مخالف باشند او هم عوض بشود، و همين طور ساير قشرها.
به نظر من مىرسد كه امروز بايد ما كوشش كنيم كه حتى الامكان اشكالات وارد را هم يك قدرى غمض عين بكنيم تا اينكه يك استقرارى پيدا بكنيم، تا اينكه مجلس خبرگان كارشان انشاءالله به همت آقايان زودتر تمام بشود و برويم سراغ مجلس شورا درست بكنيم و محول بشود كار به ملت و به نمايندگان ملت، و كارها انشاء الله با محول شدن به ملت و به اشخاصى كه متعهد هستند و توانستيم و توانستند كه يك منتخباتى داشته باشيد كه آنها صددرصد انشاء الله اسلامى و ملى و متفكر و همه جهات در آنان جمع باشد، آنوقت انشاء الله با آنها كارها انشاء الله اصلاح بشود. حالا ما بخواهيم كه اوضاع را حفظ بكنيم و هى هر روز به هم بزنيم و هر كس از آنوقت تا حالا
صحيفه نور ج 9 صفحه 123
- و از آن وقت تا حالا - من ديدم كه هر كس آمده توى كار و در راس كارى شده، يك عدهاى فورا آمدهاند به اينكه اين چطور مثلاً آقايان بعد از تفتيش و تفحص زياد يك نفر را براى ستاد ارتش رئيس درست كردند، به مجرد اينكه او را گذاشتند، يك عده شروع كردهاند كه اين چه و چه و چه، نمىشود كه ما تا چهار نفر گذاشتيم بگويند نه، آنى كه انتخاب شده كنار بگذاريم و يكى ديگر بياوريم، باز يك دسته ديگر بيايند و بگويند اين چطور، اين اسباب اين مىشود كه كارى نتوانيم انجام بدهيم بايد ما الان يك قدرى دست به عصا راه برويم، نه تضعيف كنيم دولت را به طورى كه بعضى از آقايان همت گماشتهاند به اينكه مثلاً تضعيف كنند و از بين ببرند دولت را، هر فردى در دولت هست، يك دفعه مىبينيم مىگويند كه اين آنى است كه از همه خيانتكارتر بوده، اين آنى است كه از همه جنايتكارتر بوده، و اينطور حرفها كه گاهى وقتها به واسطه يك سوء نيتى است لكن به واسطه سوء تشخيص است واقع مىشود. و شورا مثلاً كه ما افرادش را مى شناسيم و مىدانيم چه اشخاصى هستند وانهائى كه نمىشناسند به طور اجمال و كلى انتقاد مىكنند، شورائى كه هيچ معلوم نيست چه جورى است و فلان مجلس خبرگانى كه با راى مردم حاصل شده است و همه مىدانند كه اين مجلس يك مجلس معمولى نبوده است، هيچ كس تحميل نكرده، خود مردم اشخاصى را انتخاب كردهاند. منتها فرض كنيد كه حزب جمهورى هم كانديد داشته، دنيا هم اينطور است كه كانديد دارند احزاب، احزاب ديگر هم كانديد داشتند، حالا شكست خوردند، آنها كه شكست خوردند مىگويند خوب، چرا ما نيستيم خوب شما در ملت وجهه نداشتيد كه كانديد بشويد. كسى كه نيامده جلو راى مردم را بگيرد، شماها جلو راى مردم را مىگرفتيد والا حزب جمهورى اسلامى كه جلو مردم را نمىگرفت كه راى به او ندهيد، به من بدهيد نه، اينها خودشان را چه كردند كه ما در جبهه كذا هستيم. خوب، بسيار خوب، حالا ما فرض مىكنيم راست باشد، دروغ است اين، اما راست فرضش مىكنيم، اگر فرض كنيد كه يك طائفهاى گفت كه ما با آقاى بهشتى رفيق هستيم، آقاى بهشتى هم در بين مردم وجاهت داشت و به واسطه وجاهتش مردم به او راى دادند، اين خلاف واقعيتى است، اين يك زورى است در كار، يا مردم خودشان اينجور تشخيص دادهاند و عمل كردند. الان هم كه كه مىبينيد در مجلس خبرگان هر كس از هر طرف مىرود يك چيزى مىگويد. و آن چيزى كه رويهمرفته هست راجع به مجلس خبرگان و راجع به حزب جمهورى اسلامى و راجع به همه اينها، آن خوفى است كه عده زيادى در اسلام دارند، اينهامىترسند مبادا يك وقت نظام اسلامى پيدا بشود كه ما نتوانيم ديگر هر كارى كه دلمان مىخواهد بكنيم و هر طورى كه دلمان مىخواهد بشود. مساله به نظر من اينطور است كه رويهمرفته وقتى حرفها را گوش مىكنيد مىبينيد كه ناراحتند از اينكه يك عده كه آمدهاند در مجلس خبرگان، اينها هستند كه مىخواهند اسلام را سر پا كنند و براى جمهورى اسلامى قانون را بنويسند، اينها از اين ناراحتند، مىگويند خوب، چرا ما نيستيم خوب، شما را انتخاب نكردند، يكى دو تا كه از شما را انتخاب كردند آن هم با خيانت انتخاب كردند. اينها ملت نيستند درست كردهاند، بازى درست كردهاند، قاسملو را ملت انتخاب كردند؟ يا خود كردها هم با او مخالفند، خوب او سرنيزه داشت و همه جور اسبابى داشت
صحيفه نور ج 9 صفحه 124
خودش را معرفى كردو كاش هم كه آمده بود، نيامد، من خيال داشتم كه بيايد، همين جا نگهش دارم يك ماهى يا بيشتر.
اينها خوفشان از اسلام است و از آن نظامى كه آقايان بنا دارند، انشاء الله موفق خواهند شد، يك نظام اسلامى مىخواهند درست بكنند كه اين چپاولها نباشد، اين غارتگرىها نباشد، اين غربزدگىها نباشد و اين انحرافات نباشد.
چون آخوند خدمتگزار اسلام است مردم از آنها حمايت مىكنند
و همه ناراحتىها اين است آخوند چطور است. به آخوندش خيلى كار ندارند، اگر آخوند هم مثل خود آنها بود، هيچ كارى به او نداشتند، لكن از آخوند مىفهمند كه اين دارد اسلام را پياده مىكند، از اين جهت مىگويند چرا در مجلس خبرگان همه آخوندند، خوب براى اينكه يك مملكت اسلامى است، مردم ببينند احكام اسلام دارد اجرا مىشود هر آخوندى كه در آنجا نيست، آخوندهاى منتخبى هستند كه مردم انتخابشان كردند و آوردند آنجا براى اينكه جمهورى اسلامى را مىخواهند درست بكنند، بلى اگر مىخواستند يك جمهورى غربى درست بكنند، آنوقت يك افراد ديگرى بايد باشند، آنوقت يك آخوند هم اصلش نبايد باشد، آخوند را بايد كنار گذاشت. اما ما كه مىخواهيم جمهورى اسلامى و قانون براى جمهورى اسلامى درست كنيم برويم از اروپا افراد پيدا بكنيم، برويم از آنهائى كه طرفدار اروپا و طرفدار غرب هستند، طرفدار كمونيستها هستند از آنها يك افرادى پيدا بكنيم، آقايان بروند آنها را پيدا بكنند كه ناراحت نشوند اين آقايان، خوب آقايان هم اگر پيدا مىكردند و معرفى مىكردند و ملت مىفهميد كه اين برخلاف مسير اسلام است،از آقايان هم انصراف پيدا مىكردند، آقايان عقد اخوتى مردم نيستند. مردم به عنوان اينكه اينها اسلامى هستند و معرف اسلام هستند، همه ما اين طورى هستيم، به عنوانى كه ما يك آدمى هستيم خدمتگزار به اسلام، مردم ما را مىپذيرند والا چشم و ابروى سياهى كه ما نداريم كه مردم براى خاطر او ما را بپذيرند. اينها مىدانند كه ماها خدمتگزار هستيم به آنها و خدمتگزارها را مردم علاقه دارند
اين آقايانى كه براى آقاى طالقانى اينقدر اظهار چيز كردند، اين واقعا براى اين است كه آن آقا نوشته است كه چون دموكراسى بود از اين جهت اينقدر مردم احترام گذاشتند، آن چيزها را كه مردم مىبوسيدند كه با آنها قبرش را كنده بودند، آن براى اين بود كه ايشان يك مردى بود دموكرات بود، اينجورى بود؟! يا نه، اين يك روحانى بود و مردم روحانى را مظهر نبوت مىدانند و مظهر امامت مىدانند و بايد ببينيم مردم چه مىگويند ما يك وقت اين است كه مىرويم توى اتاق نشينيم و هر چه دلمان مىخواهد مىنويسيم، اين براى خاطر اين بود، اين براى خاطر آن بود. يك وقت مىخواهيم ببينيم كه اين مردم كه انقلاب كردند و همچو اظهار مصيبت كردند چه چيزمى گفتند، جز اين بود كه مىگفتند، اى سيد ما، سرور ما، جاى تو خالى، اى نايب پيغمبر ما جاى تو خالى است. آنها به عنوان نايب پيغمبر مىشناختند ايشان را، از اين جهت آن كلنگ را مىبوسيدند، مثل آن است كه ضريح
صحيفه نور ج 9 صفحه 125
حضرت معصومه را مىبوسند. اين به طلا و نقره و به آهن علاقه نيست، اين يك اظهار علاقهاى است نسبت به خدا و نسبت به پيغمبر و نسبت به امام، به اينها. اينها از اين مسائل خوفشان بايد باشد. يك سيد پيرمرد وقتى توى اين جمعيت مىرود اينطور مىشود و هزار از حزب دموكرات اگر از بين برود، مردم شادى مىكنند اين خوف دارد از اينها، و ما هم نبايد آنها را تاييدشان كنيم براى اينكه آنها مىخواهند يك جائى داشته باشند و دست و پا مىزنند كه يك فكرى براى خودشان بكنند ولكن ما بايد فكر اين معنى باشيم كه اين ملت ما از چه ضربه ديده تا حالا و بايد با چه عصائى حالا راه برود آن ضربهها را نخورد. ما پنجاه و چند سال است كه ضربه خورديم از اجانب خورديم از گرايش به اجانب، از اينكه همه چيز ما توجه به آنجا داشته، ما ضربه را خورديم، حالا باز ما تكرار بكنيم آن ضربهها را، تكرار بكنيم آن مسير را يا نه.
آنها كه اعتقاد ندارند مكتب ما مترقىترين است، تجربه كنند
ما بايد منقلب كنيم مسير را به يك انقلاب ديگرى، لااقل آنهائى هم كه اعتقاد ندارند كه مكتب ما مترقىترين مكتب است خوب تجربه كنند، پنجاه سال آن طرف را تجربه كردهاند، پنج سال هم اين طرف را تجربه كنند، آنوقت اگر اين طرف هم همانجورىهائى كه در كار آمد و همان قلدرىها، و همان آدمكشىها، همان غارتگرىها، در اين طرف هم اگر بود، آنوقت بيايند بگويند هر دوتان كنار، يك فكر ديگرى بايد كرد. اما بى تجربه و بدون اينكه اينها بفهمند كه حالا بنا چيست، حالا از افراد اينها بشناسند، افرادى كه در آن رژيم و افرادى كه در اين رژيم هست. يك وقت اين است كه اين فرد قاطع نمىدانم خيلى نمىتواند كار بكند يك مساله است، يك وقت اين است كه بگوئيد نه اين فرد همان كارهاى رژيم سابق از دزدى، از غارتگرى، از خيانتگرى، از خدمت به اجانب مىكرد، اينها هم بروند همان كار را بكنند، گمان ندارم يك همچو حرفى بخواهند بزنند انصاف باشد، اين خلاف انصاف است.
ما افراد را مىشناسيم، افرادى كه در شوراى انقلاب هستند، آنها را مىدانيم كجاها هستند، افرادى كه در دولت هستند به استثناء يكى، بعضىشان خوب مىدانيم اينها خيانتكار به آن معنا كه همانطور كه رژيم، هى به ما مىگويند كه فرقى نكرده است. اين انصاف است كه ما بگوئيم كه اين رژيم با سابق فرق نكرده. آنى كه همان مردم را غارت مىكرد و كتك هم مىزد و غارت مىكرد، مالش را مىبرد و داغش هم مىكرد، حالائى كه نه حبسى براى مردم عادى و براى غير جنايتكارها هست و نه چپاولگرى هست، نه خوردنى هست، حالا اگر فرض كنيد يك جا هم يك كسى دزدى بكند اين هم باز از ارث رژيم سابق است والا رژيم اسلامى اگر پيش بيايد، ديگر دست اينها بريده مىشود. و مهم قضيه اين است كه از شماها مىترسند براى همين خاصيت، براى اسلام است همه مخالفتهاى با روحانيت هم براى اسلام، نه براى روحانى، و آنها چيزى نيست خودش مستقل. همه مخالفتها براى اين است كه اسلام را اينها مخالفت با منافع خودشان، مخالف آنهايى كه اينها برايشان
صحيفه نور ج 9 صفحه 126
فكر دارند كار بكنند و آنها هم اينها را وادار به اين عملها مىكنند، اينها هم مىبينند كه با آمدن اسلام احساس كردهاند كه اسلام قدرت دارد، آن يك مسالهاى بود كه ديگر احساس كردند كه اسلام همچو قدرتى داشت كه رژيم سابق با آنهمه قدرت و باآنهمه پناهگاه كه به ما دائما فشار مىآمد در پاريس كه بود دائما از طرف آمريكا فشار مىآوردند شما با اينها اينطور نكنيد، بعد از رفتن شاه هم با بختيار چه نكنيد، اينها چطورند، بگذاريد تا كارها انجام بگيرد حالا. خوب، حالا هم مىبينند كه اينهمه قدرتهاشان را روى هم گذاشتهاند و يك جبهه ملت، ما هم با نداشتن هيچ چيز، يك طرف جبهه، لكن فريادش اسلام بود.
حالا آنى كه آنها مىخواستند نگهدارند نتوانستند نگهدارند و حالا خارج فهميدند، عينا فهميدند كه يك قدرت است اين، و اين قدرت ممكن است كه تا آخر هم نگذارد ديگر دست اينها باز بشود در اين مملكت باز بشود انشاء الله، از اين جهت مىترسند بايد هم بترسند، چارهاى هم ندارند. در خارج هم آنهمه فعاليت مىشود و آنهمه چيزها نوشته مىشود خوب براى همين است كه مىترسند از اين قضيه و چه. ديروز آن زنى كه آمده بود اينجا و مصاحبهاى با من كرد و يكى از حرفهايش اين بود كه شما را مىبينم كه يك چهره آرامى داريد ولى در خارج يك طور ديگر شما را معرفى كردهاند، اين شما را ناراحت نمىكند، گفتم از جهتى چرا و آن اين است كه چرا بايد انسان اينطور باشد كه براى مقاصد خودش يك مسائل خلاف واقع بگويد. خوب آنها گفتند كه خمينى وادار كرده است كه پستانهاى زنها را ببرند، حالا هم شما آمديد اينجا، برويد توى مردم بپرسيد كه آيا تا حالا پستانى بريده شده است تااينكه آمرش يك كسى باشد. به او نگفتم لكن واقع اين است. مىگويند شيطان را خواب ديدند با يك صورت خوبى، گفتند خوب اين غير آن است كه به ما ارائه دادند، گفت قلم دست دشمن است. مساله اين است، ديروز هم ورقهاى آوردهاند اينجا گفتند اين هيتلر است، هيتلر آن طرف دستش را پشتش زده و دارد اينطور نگاه مىكند، از من هم كاريكاتورى زدهاند و يك شمشيرى كشيدهاند و يك عده هم سر، جمجمهها هم آنجا هست كه اينها همه آنهائى است كه من سرهايشان را بريدهام، و ما هم نبايد توقع داشته باشيم كه اينها براى ما خوب بگويند، معلوم مىشود ما خيانتكاريم. آن روزى كه، من آنوقتها مىگفتم كه نمىفهمد اين دستگاه، براى سقوط من اين است كه آنها شروع كنند به تعريف كردن، آنها هر روز فحاشى مىكنند، اين غلط است. هر چه فحاشى بكنيد اين مردم مىگويند كه اين مخالف آنهاست. اگر شروع كرده بودند به تعريف كردن، چه كردن و احترام كردن و اينها، ما كمكم تمام مىشديم كارمان خراب مىشد. اگر چنانچه آمريكا از ما تعريف كند و روزنامهها از ما تعريف كنند، آنوقت است كه بايد مردم بگويند كه اين چه است قضيه، قضيهاى است كه دارند تعريف مىكنند. البته بايد از ما تكذيب كنند و از شماها هم بايد تكذيب كنند، جمهورى اسلام را هم بايد تكذيب بكنند. در هر صورت اينها خوفشان برداشته از اين نظامى كه اميد است انشاء الله، اميد است انشاء الله اين نظام در خارج تحقق پيدا كند، از اين خوفشان برداشته، يك دسته خيانتكار خوفشان برداشته، يك دسته آدم سالم، لكن توجه ندارند به اينكه مساله اينطورها نيست، مساله اين است كه اگر فقيه رادر شوراى
afsanah82
07-26-2011, 11:39 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 131
تاريخ: 24/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام حافظ اسد رئيس جمهور سوريه
حضرت حافظ اسد رئيس جمهورى عربى سوريه
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام تسليت آن حضرت را به مناسبت در گذشت اسفانگيز برادر مجاهد حجت الاسلام و المسلمين آقاى سيد محمود طالقانى طاب ثراه دريافت داشتم. آنچه مسلم است نام آن فقيد سعيد به لحاظ خدمات ارزندهاى كه به اسلام و مسلمين نمودهاند و همچنين به خاطر مبارزات مداوم و مستمر آن مرحوم عليه جور و ستم و استبداد و استعمار شرق و غرب، در تاريخ آزاديخواهان و طالبان حق و عدالت ثبت خواهد شد. ضمن سپاس و آرزوى سعادت و سلامت براى آن حضرت، رفاه و تعالى ملت برادر سوريه و نصرت و سعادت عموم مسلمانان جهان را تحت لواى اسلام عزيز از درگاه خداوند متعال مسئلت دارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:41 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 132
تاريخ: 24/6/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام ياسر عرفات
مجاهد محترم حضرت ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام تسليت جنابعالى به مناسبت درگذشت حجتالاسلام والمسلمين آقاى سيد محمود طالقانى طاب ثراه را دريافت داشتم، موجب تسلى گرديد. نام آن مرحوم به خاطر خدماتى كه به اسلام كرده و به لحاظ مبارزات پيگيرش با ظلم و با استبداد و ديكتاتورى شرق و غرب در تاريخ مجاهدان راه حق و آزادى ثبت باشد. جا دارد ضمن سپاسگزارى از تلگرام تسليت جنابعالى، در گذشت آن مرحوم را به حضرتعالى كه خود از پيشگامان مبارزه در راه حق هستيد، تسليت بگويم. آمرزش خداوندى را براى آن مرحوم و مزيد توفيق مبارزه در راه احقاق حقوق برادران مسلمان فلسطين را براى جنابعالى از درگاه باريتعالى مسئلت مىنمايم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:41 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 133
تاريخ: 24/6/58
بيانات امام خمينى در جمه گروهى از اعضاى شوراى انقلاب و سازمان مقاوت فلسطين
مسلمين بايد بر عليه ستمگران يد واحده باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقاى ابو عمار و از ايشان تشكر مىكنم. گر چه اين مصيبت براى ما ناگوار و سنگين بود لكن ما بايد در مقابل مصيبت و مشكلات مقاوم باشيم و با مقاومت انشاءالله مشكلات را رفع كنيم. و من از خداوند مىخواهم كه براى ما حس مقاومت عنايت كند و همين طور براى برادران ما در فلسطين و در لبنان، با همه مصيبتهائى كه مواجه هستند، اميدواريم كه با مقاومتى كه آقايان دارند و ابوعمار دارد بر مشكلات فائق بشوند و امور مسلمين انشاءالله اصلاح بشود.
سلام و تحيت من را به ابوعمار برسانيد و از قول من به ايشان بگوئيد كه مشكلات شما مشكلات ماست، چنانكه مشكلات ما مشكلات شماست. و مسلمين بايد يد واحده باشند بر ضد همه ستمگران و اميدوارم كه با وحدت كلمه بين ما و شما كه بحمدالله حاصل است و با وحدت كلمه بين ساير قشرهاى مسلم و خصوصاً دولتهاى اسلامى موجب بشود كه گرفتارىهاى ما و گرفتارى شما و گرفتارى ساير مسلمين رفع بشود.
منشاء گرفتارىهاى مسلمين
ما مىدانيم و مسلمين هم، بلكه مهم دولتهاى اسلامى هم، همه دانند كه آنچه به ما مىرسد و رسيده است از دو مشكل است: يكى مشكل بين خود دولتهاست كه معالاسف تاكنون نتوانستهاند اين مشكل را حل بكنند و آن مشكل اختلاف بين خودشان است و آنكه مىدانند منشاء همه گرفتارىهاى مسلمين اين اختلافات است و ما هم قريب به بيست سال است كه در اين موضوع هى سفارش كرديم، گفتيم، نوشتيم، دعوت كرديم سران دولتها را بر اين اتحاد، لكن معالاسف تاكنون حاصل نشده است و مشكل دوم مشكل دولتهابا ملتهاست كه دولت هاباملتها طورى رفتار كردند كه ملت پشتيبان آنها نيستند. مشكلاتى كه براى دولتها پيدا مىشود و بايد به دست ملتها اين مشكلات رفع بشود، براى تفاهمى كه بين آنها نيست، اگر ملتها دامن نزنند به مشكلات دولتها، لااقل بىتفاوت هستند. و من اين مطلب را شايد كراراً گفتم كه خوب است دولتها از دولت سابق ما و دولت فعلى ما عبرت بگيرند. دولت سابق در رژيم طاغوتى اگر مشكلى براى آن پيدا مىشد، ملت يا بر
صحيفه نور ج 9 صفحه 134
مشكلات او مىافزود و يا بى تفاوت بود.
كوشش و پشتيبانى ملت در حل غائله كردستان
و الان دولت ما به اعتبار اينكه دولت اسلامى است و بناى اينكه به ملت ستم بكند ندارد، مشكلات او را ملت رفع مىكند. شما ديديد كه يك مشكل بزرگى براى ما در كردستان پيدا شد و به مجرد اينكه اعلام شد كه همچو مشكلى است، از تمام ايران ملت پشتيبانى كردند و بناى حركت به طرف كردستان براى رفع غائله را داشتند كه ما به واسطه اينكه به زحمت نيفتند و مطمئن بوديم كه قواى انتظامى تواند حل بكند، از آنها خواهش كرديم كه صبر داشته باشند. و من مىدانم كه روزى كه براى ما مشكلى پيدا بشود، ملت ما در رفع آن كوشش خواهند كرد و اعلام موافقتشان را با ما كردند. اگر دولتها هم با ملت خودشان اينطور رفتار كنند، براى مملكت اسلامى مشكلى باقى نمىماند و من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه ما همه را بيدار كند و اين مشكلات رفع بشود تا اينكه از دست جنايتكاران تاريخ ما مستخلص بشويم.
دعا مىكنيم كه خداوند قضاياى فلسطين را حل بكند به طورى كه منفعت مسلمين در آن باشد. من از شما و ابو عمار متشكرم. دعا مىكنم به همه شما و دعا را وظيفه اسلامى مىدانم و اميدوارم خداوند حل همه مشكلات را به دست خودش بكند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:41 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 135
تاريخ: 25/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى مجتمع آموزشى طيبه پيراسته لنگرود
جدائى دين از سياست، توطئه ابر قدرتها
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا تشكر مىكنم از خانمها كه از راه دور آمدند و براى تسليت، من هم به آنها تسليت عرض مىكنم. آنچه كه در اين نهضت مطرح است اين است كه ما وضعيت نهضت را بفهميم و مقصد از جمهورى اسلامى را آگاهانه تعقيب كنيم تاكنون رژيم طاغوتى تمام احكام اسلام را در همه كشور و در كادرهاى آموزشى و غير آموزشى، در وزارتخانهها و ادارات، در ارتش و در ساير جاها بر خلاف اسلام سير داده بود. دستور اصلاً اين بود كه نگذارند اسلام در ايران به معنائى كه دارد تحقق پيدا بكند، براى اينكه خارجىهائى كه مىخواستند از ما استفاده ببرند و بىزحمت هم استفاده ببرند، اينها تبليغاتشان و طرحشان اين بود كه اسلام را نگذارند ظهور پيدا بكند، آن مقدارى كه كارى به استفادههاى آنها ندارد، آن مقدار را مضايقه نداشتند لكن آن بعدهاى ديگرى كه با استفاده آنها مخالف بود، آنها را اصلاً مىخواستند نگذارند تحقق پيدا بكند. اينها كوشش داشتند به اينكه اين معنا را به باور همه بياورند كه دين از سياست جداست. ديانت يك احكامى است كه بروند نمازى بخوانند و چند تا از اين مسائلى كه هيچ ربطى به اين چيزهائى كه آنها مىخواهند نداشته باشد، بگويند و برگردند مشغول كارشان بشوند. آنها مشغول چپاولگرى باشند و مشغول ظلم و جور و قشرهائى كه دينى هستند، اينها مشغول به اعمال ديانتى خودشان باشند، كارى نداشته باشند كه چه مىگذرد بر اين مملكت، كار نداشته باشند كه خارجىها چه به سر اين مملكت آورند. برنامه دولتها در زمان طاغوت اين بود و دامن زده بودند بر اينكه نگذارند روحانيون در سياست دخالت بكنند و شايد بسيارى از خود روحانيون هم باورشان آمده بود كه نبايد در امور سياسى دخالت كنند، و بسيارى از جوانهاى ما هم باورشان بكنند آمده بود كه نبايد اينها در امور سياسى دخالت بكند، حتى از قرارى كه گفتند يكى از همين افراد فاسد وابسته، در همين چند روز، در يك جائى به اين صورت گفته بود كه مىخواهيم قد است روحانيون محفوظ باشد، اينها دخالت در امور مملكتى نكنند تا قداستشان محفوظ باشد. اين يك شيوهاى است كه غربىها به كار بردند و وابستگان آنها هم از آنها تقليد كردند به اسم اينكه قداست اينها محفوظ باشد، يعنى اينها همان بروند توى مسجدها و دعا بخوانند تا قداستشان محفوظ باشد و كارى به مملكت و كارى به دولت و كارى به مجلس و كارى به ديگر قشرهايى كه بايد باشد نداشته باشند، اينها را بگذارند براى
صحيفه نور ج 9 صفحه 136
چپاولگرها و دعا و ذكر خودشان را بگويند و كارى نداشته باشند. اين يك برنامهاى است كه ريخته شده است و ريخته شده بوده است در سالهاى طولانى، و در زمان اين پدر و پسر دامن زياد زده شده است، اين حرف آنهاست.
اسلام دينى است عبادى كه همه چيزش سياست است حتى عبادتش
حرف ما اين است كه نه روحانى تنها، همه قشرها بايد در سياست دخالت بكنند. سياست يك ارثى نيست كه مال دولت باشد يا مال مجلس باشد يا مال افراد خاصى باشد، سياست معنايش همين وضع آن چيزهايى كه در يك كشورى مىگذرد از حيث اداره آن كشور، همه اهالى اين كشور در اين معنا حق دارند. خانمها حق دارند در سياست دخالت بكنند، تكليفشان اين است، روحانيون هم حق دارند در سياست دخالت بكنند، تكليف آنهاست. دين اسلام يك دين سياسى است كه همه چيزش سياست است حتى عبادتش. شما ملاحظه كنيد همين نماز جمعهاى كه در زمان طاغوت نمىشد درست بجا بياورند، گاهى آهسته در داخل يك مسجدى نماز را مىخواندند، در صورتى كه وضع نماز جمعه اين نبود، وضع نماز جمعه اين است كه حالا انجام مىگيرد و انجام گرفت چند هفته و معالاسف آقاى طالقانى فوت شدند و بحمدالله به جاى ايشان يك فرد بسيار ارزندهاى است، ملاى متعهدى است، ايشان هم حبسها ديده است، زجرها كشيده است و پخته شده است در اين امور. نماز جمعه يك اجتماع سياسى در عين حالى كه عبادت است. در خطبه نماز جمعه بايد مسائل سياسى روز طرح بشود، گرفتارىهاى مسلمان طرح بشود، در نماز جماعت هم اينطور است. نماز جماعت، اجتماع مردم در يك محلى، اين براى اين است كه اينها مطلع بشوند از حال مملكت خودشان، مطلع بشوند از حال برادرهاى خودشان، گرفتارىهاشان را اطلاع پيدا بكنند و رفع بكنند. اجتماع در مكه، آن اجتماع عظيم در جاهاى مختلف، هى اجتماع، اجتماع در منا، اجتماع درعرفات، اجتماع در مشعر، اجتماع در مكه، اجتماع در مدينه، اجتماع، اجتماع از همه قشرهاى ممالك اسلامى، همه مسلمين، كسانى كه استطاعت دارند و مشرف مىشوند، اينها همه يك امور سياسى است، هر كدام به مقدار شعاع خودش يك جا، يك شهر است، يك ده است، جماعاتى كه در اين شهر و ده است، مجمع سياسى است به اندازه خودش.
در صدر اسلام مسجد مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بود
مع الاسف ما استفاده نتوانستيم بكنيم از اين اجتماعاتمان، نه از آن اجتماعات بزرگمان و نه از اين اجتماعات كوچكمان، اين براى اين بود كه تبليغات اسباب اين شده بود كه مسجدىها را در آن مسجد محصور كرده بود. مسجد مركز تبليغ است. در صدر اسلام از همين مسجدها جيش ها، ارتشها راه مىافتاده، مركز تبليغ احكام سياسى اسلامى بوده مسجد، هر وقت يك گرفتارى پيدا مىشد صدا مىكردند كه الصلوه بالجماعه اجتماع مىكردند، اين گرفتارى را طرح كردند، صحبتها را
صحيفه نور ج 9 صفحه 137
afsanah82
07-26-2011, 11:41 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 140
تاريخ: 25/6/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام لاهوتى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى لاهوتى دامت افاضاته سرپرست سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ايران به موجب اين حكم به شما ابلاغ گردد كه لازم است در تمام جلسات شوراى عالى هماهنگى و تصميمگيرى سپاه پاسداران شركت نموده و نظارت مستقيم داشته باشيد و گزارش كار سپاه را هر هفته به اطلاع اينجانب برسانيد. لازم به تذكر است كه بيش از پيش بايد به اخلاق اسلامى سپاه توجه شود تا سپاه از هر جهت مظهر كامل سرباز اسلام باشد. توفيق و تأييد جنابعالى را در ارشاد و هدايت سپاه كه بيش از هر چيز مورد نظر است، از خداوند متعال خواستار است.
والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:42 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 141
تاريخ: 25/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه اعزامى جمعيت شير و خورشيد (سابق) به كردستان
اطاعت از حكومت اسلامى، وظيفه اسلامى و وجدانى است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما بايد همانطورى كه ملاحظه كرديد كه با كمك همه قشرهاى دولت اين پيروزى معجزهآسا را به دست آورديم، كمك همگى بود كه توانست يك همچو اعجازى را بكند و توجه به مبادى، حالا هم كه باز بين راه هستيم و احتياج داريم به اينكه از قدرتهائى كه هست استفاده كنيم، بايد گمان نكنيم كه مطلب گذشته است. اينها كه استفاده از اين مملكت كردند و چشم طمعشان باز و از اينجا نبريده است، اينها در صددند كه كارشكنىهائى بكنند و هر چه بتوانند نگذارند يك مملكت آرامى، يك مملكتى كه خودش، خودش را اداره كند و خودكفا باشد، نگذارند كه يك همچو چيزى پيش بيايد و لهذا اين توطئه را كه مىبينيد پيش مىآورند، كردستان را به آن صورت درست كردند و محتمل است كه باز هم جاهاى ديگر را، و ما بايد با توجه به اين معنا كه ما بين راه هستيم و باز گرفتارى داريم، همهمان كمك كنيم.
معنى كمك اين نيست كه شمائى كه مامور شير و خورشيد سرخ هستيد يك كار ديگر انجام بدهيد، معنىاش اين است كه آن كارى كه به دست شماست خوب انجام بدهيد. در حكومت غيراسلامى و طاغوتى وجدان شما خيلى همراه نبود كه اطاعت از آنها بكنيد، اگر هم اطاعت شده، اطاعتى بوده است كه اطاعت الزامى بوده، لكن حالا كه متبدل شده است و يك حكومت اسلامى ملى است كه از خودتان است، ديگر يك چيزى نيست كه تحميلى باشد و يك دستگاهى نيست كه دستگاه ظلم و جور و اين طور چيزها باشد، بايد يك وظيفه اسلامى وجدانى را ما احساس بكنيم كه با آن وظيفه اسلامى و با آن وظيفه انسانى، كارها را خوب انجام بدهيد.
تحول روحى ملت، موجب طمانينه است و من دلخوشم به اينكه يك همچو تحولى در ايران، در همه قشرها شده است. الان در همين قضيه جهاد سازندگى، خوب، انسان مىبيند كه از همه جا اشخاصى كه تحصيل كردهاند. خصوصاً خانمها، اينها همين امروز هم در مصاحبهاى كه بود، من گوش كردم ديدم كه مىگويد ما از اول آفتاب مىرويم سراغ كار تا غروب. اين يك مسألهاى است كه يك تحولى است پيدا شده است، يعنى با
صحيفه نور ج 9 صفحه 142
اشتياق و احساس اينكه بايد براى مردم كار بكنيم مشغولند و مسلماً در شما هم همين معنا هست. شكى نيست كه حالا ديگر با اينكه يك الزامى عرض مىكنم يك اجبارى، اينها نيست، خودتان داوطلبيد و مشكلاتى اگر هست، خودتان مشكلات را رفع مىكنيد. بنابراين آن چيزى كه مايه دلخوشى ماست اين است كه اين تحول اسلامى كه با دست خدا پيدا شده است و كسى نمىتوانست يك همچو تحولى ايجاد كند خصوصاً تحولات روحى كه از امريكا يك عدهاى جوان چند وقت پيش از اين آمدند كه، ما آمديم براى همين جهاد سازندگى و برويم به دهات، من به آنها گفتم خوب، من مىدانم كه شماها اهل اينكه بتوانيد به يك قدرتى درو بكنيد يا بنائى بكنيد يا چه، همچو چيزى را، همچو قدرتى نداريد، لكن متوجه باشيد كه كار شما چه كار ارزندهاى است، شما وقتى كه از آمريكا آمديد و رفتيد در روستاى فلان و مردم ديدند كه يك دسته از جوان تحصيل كرده آمريكا كه شايد بعضىشان هم مهندس، بعضىشان دكتر باشند آمدهاند درو مىخواهند بكنند، اين يك روحيه بزرگى به مردم اعطا مىكند كه آن رعيتى كه امروز يك جريب را مثلاً درو مىكرده، فردا دو جريب را درو مىكند. اين، قدرت مىدهد، خيال نكنيد، خيال نكنيد كه ما كارمان كم است، كار شما از حيث معنويت خيلى زياد است. وقتى اين رعيتها كه تا حالا هر چه ديده بودند، هى يك سربازى يا يك ژاندار مىبرود و اذيت كند، همين را ديده بودند، يا اخاذى كند، حالابينند كه يك دكترى، يك مهندسى، يك محصلى مىرود، چه از مركز اينجا، چه از خارج مىرود و به اينها كمك مىكند، اينها تاكنون به چشمشان نخورده بود كه يك دسته از خانمهائى كه در شهرستان زندگى مىكردند، اينها بروند توى اين جمعيتهائى كه دارند درو كنند همراه آنها درو بكنند، همچو چيزى به چشممان نخورده بود، به خيالشان نمىآمد، حالا وقتى كه مىبينند يك همچو حس انسانى پيدا شده است و اين در سايه اسلام پيدا شده و قدرتهاى ظاهرى نمىتواند يك همچو تحولى را بدهد، تحول اسلامى و انسانى است، اين آنها را همچو دلخوش مىكند كه كارهاشان را و قدرتشان را چند مقابل مىكند بنابراين يك تحول انسانى و يك تحول روحى حاصل شده است كه اين موجب طمانينه انسان است. موجب اطمينان است.
من اميدوارم كه اين محفوظ بماند و ملت ما همين طور زنده كه حالا زنده هستند زنده بمانند و اين مملكت را با اين زندگى، با اين هوشيارى مملكت را به پيش ببرند، به طورى كه افراد خودشان ديگر راه خودشان را پيدا كرده باشند كه فقدان با اشخاص هيچ خللى وارد نشود. خداوند انشاءالله شما را حفظ كند، مويد، منصور و مشكلات را رفع كند. البته مشكلاتى در دولت هست، مشكلاتى هست الان زياد و اينها بايد با همت همه رفع بشود و من اميدوارم كه انشاءالله رفع بشود.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:42 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 143
تاريخ: 26/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى گروه فرهنگى و تربيتى انقلاب اسلامى و اعضاى خانوادههاى شهداى انقلاب
آتيه روشن و نورانى ايران به بركت تحول روحى ملت
بسم الله الرحمن الرحيم
هم سرودى كه خوانديد دلپذير بود و مؤثر و راهنما و هم مسائلى كه طرح كرديد. بايد بگويم كه شما خودتان پيشاپيش راه را رفتيد و مجالى براى اينكه من صحبتى بكنم خيلى نمانده است و من به همين جهت دلخوشم كه ملت ما خودش راه را پيدا كرده و دارد راه را مىرود. اين تحول روحى كه در ملت پيدا شده است و در شما جوانها، مردها،زنها پيدا شده است، اين موجب اميدوارى است و من اميدوارم كه اين راه را ما به آسانى، مشكلاتمان كم باشد، به آسانى اين راه را طى بكنيم. وقتى يك جامعه متحول شد از آن صورتى كه در زمان طاغوت بود به يك صورت اسلامى، به يك صورت انسانى، اين كارهائى كه شما انجام مىدهيد انسانى است، اسلامى است و از روى رضا و رغبت عمل مىكنيد، با اشتياق عمل مىكنيد. اين يك تحول روحى است، يك تحقق روحانى است كه بايد ما اميدوار به آن باشيم و اميدوار هستيم و اميد است كه آتيه بسيار روشنى را در ايران ببينيم و شما انشاءالله بهترش را ببينيد.
سركوبى روحانيت و دانشگاه گامى مؤثر در جهت وابستگى به اجانب
اينها كه گفتيد كه نقص دارد، فرهنگمان نقص دارد، كجامان نقص ندارد؟ كوشش كردند كه نگذارند اين مملكت، نگذارند اين كشور يك رشد انسانى بكند، يك رشد اقتصادى بكند، يك رشد فرهنگى بكند، يك رشد نظامى بكند. در طول تاريخ و در اين پنجاه و چند سال اخير مأموريت داشتند اينها براى اينكه ما را عقب نگه دارند، نگذارند كه يك دانشگاهى داشته باشيم، نگذارند كه يك دبيرستان صحيح داشته باشيم. يك ماموريتى بود كه آن مراكزى كه از آن مراكز ممكن است كه انسانهاى آگاه پيدا بشوند آن مراكز را نگذارند رشد بكند.
رضاخان، اولى كه وارد شد البته با صورت اسلامى وارد شد و در مجالس تعزيهدارى و در مجالس روضه و در تكيهها در ماه محرم راه مىافتاد دور، تكيهها هم مىرفت. ابتدا اين طورى با اين اسلحه پيش آمد، بعد از اينكه قدرتش محكم شد و توانا شد، شروع كرد به كارهائى كه مأمور بود، در رأس مأموريتش كوبيدن روحانيون بود. اين مدرسه فيضيه كه ملاحظه كنيد كه آنوقتها تمام
صحيفه نور ج 9 صفحه 144
حجراتش طلبه داشت، دو تا طلبه يا سه تا طلبه داشت، روز هيچ نمىتوانستند تو حجرهها بمانند، قبل از آفتاب حركت كردند تو باغات، باغهاى شهر و اواخر شب مىآمدند براى اينكه كارآگاهها و پاسبانها و اينها مىآمدند اينها را مىبردند كه لباسشان را تغيير بدهند. حملهها شد به اين طايفه. دانشگاه را نمىتوانستند آن وقت روى اينكه مثلاً از دنيا يك چيزى داشتند، نمىتوانستند به آن ترتيب حمله كنند به آن، آن وقت از راه تبليغات و از راه تعليمات برخلاف مسلك صحيح پيش آمدند و برنامههاى استعمارى داشتند. اين دو قدرت را اينها اعتقادشان اين بود كه اگر اينها قوه پيدا بكنند، ممكن است كه ساير ملت هم دنبال اينها بيايند و نگذارند كارها انجام بگيرد و لهذا در رأس برنامه كوبيدن روحانيت بود و كوبيدن دانشگاهىها.
اغفال مردم و نابودى اقتصاد مملكت از طريق سالوسى و ادعاى ديانت
در زمان اين دومى هم كه دنبال اين معنا بود كه با سالوسى ابتدا تا كارها را انجام بدهد و معلمهائى هم در اين باب داشت، شروع كرد سالوسى از جهاتى، يكى راجع به اينكه خودش را به ديانت مىبست، قرآن چاپ كرد، هر چند وقت يك دفعه مىرفت در حرم حضرت رضا و مىايستاد و نماز مىخواند و زيارت مىكرد. اين يك راه بود. يك راه ديگر هم كه براى طبقات ديگر پيش گرفته بود اين بود كه ما مىخواهيم اين مملكت را به تمدن بزرگ برسانيم. كتاب مأموريت براى وطنم را يكى ديگر نوشته و به ايشان نسبت داده. خودش اهل نوشتن نبود، وقتش را هم نداشت. اين هم يك دامى بود براى اينكه مردم را غافل كند از اينكه دارد همه چيزشان را از بين مىبرد. از اين طرف اينكه ما مىخواهيم براى ملت چه بكنيم، و مىخواهيم مملكت را صنعتىاش كنيم. مىگويند كه كلاغ مىگويند كه مثل كبك مىخواست راه برود راه رفتن خودش هم يادش رفت. اين نمىخواست اصلاً مثل كبك راه برود، مىخواست بازى بدهد مردم را. در صدد بودند اينها كه مردم را اغفال كنند، سر خوش كنند به اينكه ما مملكتمان بعدها صنعتى مىشود و بعد از يكى دو سال ديگر ما در، ادعا بود ديگر، بعد از يكى دو سال ديگر ما مىرسيم به همان ابر قدرتها، مىشويم مثل ژاپن!! ژاپنى كه الان به آمريكا تنه مىزند و صنعتش در خود آمريكا جلو از آمريكاست، اينها مىگفتند ما مىشويم مثل ژاپن!! چه كردند؟ آن چيزى كه در ايران لازم بود باشد و اقتصاد ايران به او بستگى داشت كه عبارت از كشاورزى بود، از بين رفت. كشاورزى را به صورت اينكه ما مىخواهيم، به اسم اينكه ما مىخواهيم صنعتى كنيم مملكت را، اول كشاورزيش را از بين بردند. كشاورزى كه از بين رفت اشكالاتى پيدا شد. يكى اينكه ما شديم براى آمريكا يك بازارى براى خريد كالاهاى امريكا، يعنى گندمها و ساير حبوباتى را كه آنها زيادى داشتند و بايد بريزند به دريا يا بسوزانند، به ما به قيمت اعلا مىفروختند و پول ما را مىگرفتند. يكى ديگر اينكه اين كشاورزها را از اطراف ايران كوچ داد، اين طرح را آورد اطراف تهران و اطراف شهرهاى ديگر، بيشترش در تهران. اين همه محلههائى كه در تهران درست شده، محله گودالها و محله نمىدانم چه و حصيرها و اين خانههاى حصيرى و اين خانههاى چه، اين
صحيفه نور ج 9 صفحه 145
بيچارههائى كه در محل خودشان كشاورز بودند، كشاورزى را از بين بردند به اسم اينكه مىخواهيم، مىخواهيم ما ارباب رعيتى را برداريم، همه بشوند ارباب ما هم چقدر غافل، ملت ما هم چقدر حالا يا غافل بود يا خوب، سرنيزه بود، چه، همه دهقان، اين بيچارههائى كه الان اطراف تهران هستند، هر ده نفرشان توى سوراخى هستند. آنى كه خانه دارد، خانهشان را نمىدانم شما ديديد يا نه، من در تلويزيون يك دفعه، دو دفعه ديدم كه خوب، اسباب تأسف است يك سوراخى است، يك عدهاى بچه و بزرگ از تويش بيرون مىآيد. اينها دهقانهائى است كه ايشان مىخواست دهقانشان كند و زندگيشان را بكلى به هم زد. مملكت ما را از حيث كشاورزى كه مىتوانست خودكفا باشد بلكه صادر كند، مملكت ما از حيث كشاورزى يك مملكت غنى است اگر كشاورزى صحيح در اين مملكت بشود ممكن است آذربايجان كافى باشد براى همه مملكت، باقيش بايد صادر بشود، يا خراسان براى همه مملكت كافى باشد و بايد باقيش صادر بشود.
ما الان در زمان ايشان، نمىدانم شما در روزنامهها گاهى ديديد يا نه، خيلى افتخار مىكردند كه ما چند صد، مثلاً هزار چيز خريديم. اين افتخارشان اين بود كه ما گندم خريديم، جو خريديم. يك مملكت را از اين جهت ساقط كردهاند و فرياد هم مىزدند كه ما همچو هستيم كه گندم و جو را از آمريكا خريديم و امسال گرسنگى نمىميريم. اينطور اينها وارد شدند، هم آن قوههاى، قدرتهاى انسانى را در اين مملكت متوقف كردند و يا عقب راندند. من در پاريس كه بودم از جاهاى مختلف، ممالك مختلف پيش من زياد مىآمدند منجمله آلمان كه خوب نزديك بود، اينهائى كه در اين چيز اتمى بودند و در آنجا كار مىكردند از طرف ايران، اينها هم آمدند پيش من گفتند كه اين كارى كه ما انجام مىدهيم اولا مضر براى ايران است، ثانياً نمىگذارند ما بفهميم، مىخواهند نگه دارند به يك سطحى كه نتوانيم بفهميم، اگر هم درست بشود براى ايران مضر است. يك همچو طرحهائى بود، جوانها را ببرند در خارج نگذارند، الان، حالا الانش كه من خيلى اطلاع ندارم، در زمان ايشان اين جوانهاى ما كه مىرفتند در آمريكا و اروپا و پخش شده بودند در آنجا همه جا را پركرده بودند (از قرارى كه براى ما نقل كردند) ديپلمهائى كه آنها مىدادند، تصديقهائى كه آنها به جوانهاى ما مىدادند غير از آن تصديقهائى بود كه به خودشان مىدادند. جوانهاى ما را زود به آنها يك تصديق مىدادند (نخوانده ملا) مال خودشان را دقت مىكردند. اين طور به من كراراً شايد گفته باشند. براى چه، براى اينكه نگذارند اين رشد بكند، اين قدرت را نگذارند پيدا بشود، از اين قدرت آنها مىترسيدند. همانطورى كه از آخوند اينها مىترسيدند، از دانشگاهى هم مىترسند. اين دو تا را مىخواهند كنار بگذارند. ملت هم اگر اين دو قدرت را نداشته باشد نمىتواند جلو برود و اينها با اين دو قدرت مخالفند.
تبليغ بر آزادى زن و مرد، حقهاى پليد به منظور شيوع فحشا و استثمار جوانان
حالا الحمدلله يك تحولى در مملكت ما پيدا شده، يعنى وقتى كه ملاحظه مىكنيد خانمها را از آن وضعى كه سابق مىخواستند برايشان پيش بياورند به اسم اينكه آزاد زنان و آزاد - مردان فهميدند
صحيفه نور ج 9 صفحه 146
همهاش حقه است و بازى. نه مردها آزاد بودند در زمان ايشان، نه زنها و نه مطبوعات و نه راديو و نه هيچى. آزادى در كار نبود. اسم، صحبتش و تبليغاتش زياد بود. آن آزادى هم كه آنها مىخواستند براى مملكت ما (حالا هم بعضى از نويسندههاى ما پيشنهاد همان را دارند) آن آزادى است كه هم جوانهاى پسر ما را و هم جوانهاى دختر ما را به تباهى مىكشد. آن آزادى را آنها مىخواهند كه من از اين تعبير مىكنم به آزادى وارداتى، آزادى استعمارى، يعنى يك آزادى كه در ممالكى كه مىخواهند وابسته به غير باشد اين آزادىها را سوغات مىآورند، هروئين آزاد، مثلاً مشروبات هم آزاد، محل فساد كه مىدانيد آن طورى كه مىگفتند از تهران تا آخر شميران صدها محل فساد به بدترين فسادها، آن هم آزاد. اينها آزاد اما قلم نه، بيان هم نه، اينها آزاد نه. آن آزادى كه آنها مىگفتند و هى آزاد آزاد مىكردند اين معنا بود كه مشروب فروشى بيشتر از كتابفروشى باشد و مراكز فحشا بيشتر از مراكز علم باشد، جوانهاى ما را بكشند به آن مراكز فحشا. جوان است و اول جوانى است وقتى راه باز باشد و تبليغات باشد و آسان كنند كار را برايشان، كشيده مىشوند به آن طرف. وقتى يك جمعيت كه بايد براى مملكتشان فاعل باشند، مؤثر باشند، اين را كشيدند به طرف فحشا، اين ديگر نمىتواند، اين مغز عادت كرده به فحشا، فكر بكند كه نفت ما را كى مىبرد، به فكرش نمىآيد هيچ وقت و اينها مىخواهند اينطور باشد.
بحمدالله آنى كه حالا به ما مژده مىدهد همين تحولى است كه پيدا شده، يعنى جوانها از آنطرف كشيدند به خيابانها و فرياد زدند بر ضد استعمار و بر ضد ديكتاتورى. حالا هم رشد همچو شده است كه مشغولند خودشان به طور خودكار، بدون اينكه تبليغاتى لازم داشته باشد به طور خودكار مشغولند به اينكه تربيت كنند بچهها را. تربيت كنيد اين بچهها را به تربيت انسانى، تربيت اسلامى كه همان تربيت انسانى است. اگر اين مملكت مسلمان بشود، تربيت، تربيت اسلامى باشد، هيچ قدرتى نمىتواند مقابلش بايستد. چنانچه ديديد كه اين قدرت كه شكست داد اين قدرت بزرگ را، همين قدرت ايمان بود، همين بود كه فرياد مىكردند كه شهادت مىخواهيم. حالا هم دارند هى مىگويند زنها هم مىگويند، مردها هم مىگويند. اين قدرت بود كه جلوى اين فسادها را گرفت و شكست داد اينها را. اين قدرت را حفظش كنيد.
منطق روحانيت رسيدن به خودكفائى و مخالفت با بى بند و بارى است
اگر بخواهيد مملكتتان يك مملكتى باشد از خودتان باشد، كشورتان يك كشور سالم باشد، يك كشور مفيد باشد، خودكفا باشد، بايد از اين سوغاتىهائى كه غرب براى ما فرستادند و مىفرستند، ما اين معنا را گفته بشود كه ما با صنعت خارجىها يا علم مربوط به صنعتشان مخالفيم، ابداً مخالف نيستم، ما با اين آزادىهائى كه از غرب مىآيند و اينها هم دامن به آن مىزنند و آزادى وارداتى است با اين مخالفيم، اينكه جوانهاى ما را رو به تباهى مىكشيد و به تباهى مىكشد. ما با صنعت مخالف نيستيم، ما با هيچى مخالف نيستيم. اصلاً سر تمدن، ما مىگوئيم كلاه سر ما مىگذارند، غربى و شرقى
صحيفه نور ج 9 صفحه 147
كلاه سر ما مىگذاريد كه ما مىخواهيم به شما تعليمات بدهيم مىخواهند ما را نگه دارند، متوقف كنند، مىخواهند ما را محتاج به مستشار بكنند. نظاممان مستشار داشته باشد، فرهنگمان هم مستشار داشته باشد و همه چيزمان مستشار داشته باشد. مستشار هم نه اينكه بيايند به ما تعليم و تربيت ياد بدهند، بيايند ما را تا يك حدودى نگه دارند، ما با اين مخالفيم روحانيت با ترقى مخالف نيست، با ترقى محمدرضائى مخالف است، با اين تمدن، دروازه تمدن مخالف است، اين دروازه تمدنى كه همه چيز ما را به باد داد. با اين آزادى آزاد زنان و آزاد مردانى كه ايشان مىگويند، مخالفند، نه با آزادى. آزادى سر جاى خودش اما بى بند و بارى؟ آزادى يعنى هر كه دلش مىخواهد هر كارى بكند!! مىخواهند هروئين بكشند، به شما چه!! مىخواهند قمار كنند!! مىخواهند كارهاى زشت بكنند!! با اين مخالف است روحانيت، نه با آزادى بيان، نه با آزادى قلم، نه با آزادى گفتار، نه با روشنگرىها، نه با صنعت. شما صنعت درست كنيد، كى مخالف باشد؟ اما يك قضيه ذوب آهن را حالا چندين سال است كه اينها درست كردند حالا هم مىگويند باز اگر بخواهيم كه ضرر ندهيم، چند سال ديگر لازم است كه كار بكنيم تا ضرر نكنيم والا در هر ماه چقدر ميليون ضرر ما داريم مىكنيم. ما ضرر مىبريم در اينها. ما چشممان از اينها بدى ديده است. آن چيزهائى هم كه عرضه مىكنند، به صورت خوب عرضه مىكنند، ما از باب اينكه آدمى هستيم كه مار گزيده از ريسمان سياه و سفيد مىترسد، ما از آن قبيل هستيم، ما از اين پيشنهادهاى اينها مىترسيم براى اينكه ما از اينها بدى ديديم. ما نديديم هيچ وقت اينها بخواهند ما را تربيت كنند، ما را مثلاً صنعت ياد ما بدهند. صنعتشان اين است كه داريد مىبينيد كه ذوب آهنشان حالا تا چند سال ديگر آيا بشود، آيا نشود. حالا ماهى چقدر، چند ميليون، چند، چقدر ميليون (كه من حالا يادم نيست) ضرر دارد مىدهد. زراعتمان را از آن طرف از بين بردند، فرهنگ را از آن بين بردند، ارتش را وابسته كردند، همه چيز را در هم ريختند و اموال هم هر چه توانستند جواهر و هر چه توانستند بار كردند و رفتند و فرار كردند.
afsanah82
07-26-2011, 11:42 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 149
تاريخ: 26/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران كميته مركزى و اعضاى خانوادههاى شهداى انقلاب اسلامى
جنت لقاءالله بالاترين پاداش خادمين اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم با چه بيانى از اين جوانهائى كه در طول اين مدت فداكارى كردند تشكر كنم آنقدرى كه مىتوانم عرض كنم اين است كه اين مطلب براى خداست و ما هم از خدا هستيم انالله و به سوى او هم مىرويم، دير و زود خواهيم رفت و چه بهتر كه در اين راهى كه داريم قهرا به آن طرف مىرويم با يك توشه باشد و آن توشه، توشه توحيد است، توشه خدمت به اسلام است. من نمىتوانم براى خدمتگزارى جوانى كه براى خدمتگزارى به اسلام شب تا صبح، شب زندهدارى مىكند، در حال خطر واقع مىشود، مجاهده مىكند، ارزش براى اينمان مىتوانيم حساب بكنيم كه چه ارزش اين چقدر است، اجرت اين چقد راست مگر غير از خدا مىتواند كسى به اين اعمال پاداش بدهد؟ مگر طبيعت و زينتهاى طبيعت پاداش يك موجودى است كه براى خدا قيام كرده است و براى خدا خودش را به خطر انداخته است؟ آن چيزى كه دل ما را خوش مىكند اين است كه براى شما پيش خداى تبارك و تعالى يك حسابى باز است والا ما نمىتوانيم از شماها تشكر كنيم يا خداى نخواسته به شما اجر بدهيم. ما همچو قدرتى نداريم، آنچه هست اين است شما از خدا هستيد، براى خدا هم خواهيد بود و خدا هم اجر شما را مىدهد. اجرى كه خدا مىدهد، آن ارزش دارد، ارزش عمل شما آن است كه خدا به شما مىدهد، ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه جنت، آن جنتى كه لقاء خداست، جنتى كه لقاء دوستان خداست، آن براى شما كافى است و از آن كه گذشت، ديگر در عالم طبيعت نمىشود براى اعمالى كه براى خداست يك چيزى قرار داد او هر چه مربوط به عالم طبيعت است مادون آن چيزى است كه براى خداست. پيشبرد و پيروزى نهضت با اتصال و عنايت قلوب به درياى رحمت الهى و شما براى خدا قيام كرديد و براى خدا هم مجاهده كرديد و براى خدا انشاءالله تا آخر مجاهده مىكنيد و اين نهضت را به پيروزى مىرسانيد براى خدا باز. و اين لله بودن شما را به پيروزى رساند والا با يك همچو قدرت شيطانى و قدرتهاى ديگرى كه دنبال او بودند، اصرار مىكردند، تشر مىزدند، تهديد مىكردند، شما جوانها ايستاديد، قدرت ايمان بود كه شما را جلو برد، نه قدرت طبيعت و
صحيفه نور ج 9 صفحه 150
مادى، از حيث ماديت آنها به ما طرف نسبت نبودند. اين كه دنيا را به تحير واداشته است و حسابها را همه خطا از كار در آورده است اين است كه چطور يك ملتى كه نه ساز و برگ دارد، نه نظام، نظامى در كار نبود كه، فكرى در اين باب نبود كه ما بخواهيم يك فكر نظامى بكنيم، يك نيروى نظامى داشته باشيم، نه نظامى ما داشتيم و نه ساز و برگ مقابله با آنها. شما خيال مىكنيد كه اگر نبود اراده خدا كه منصرف كرد اينها را از اينكه مقابله كنند و نبود آن كه رعب در بسيارى از آنها ايجاد كرد، اينها با يك شب مىتوانستند همه تهران را خراب كنند، همه چيز دستشان بود، همه مراكزى كه يك نفر آدم را كه گوشش مىجنبيد همه را بمباران كنند، نه اينكه براى خدا نكردند، خدا اذهان اينها را همچو منصرف كرد و دلهاى اينها را همچو پر از خوف كرد كه دست به آن آلاتى كه بايد بزنند نزدند. اين يكى از معجزاتى بود كه در اين قضيه واقع شد و معجزه ديگر همين توطئهاى بود كه براى كودتا در همان شبهاى آخر كه ما در تهران بوديم اينها ديده بودند و قبلش توطئه اين بود كه حكومت نظامى را روز هم اعلام بكنند ما هم هيچ خبر از هيچ نداشتيم. اعلام بكنند مردم توى خيابانها نيايند، قواى انتظامى هم تمام را بگيرند، تمام خيابانها و اينها را قواى انتظامى و آلاتى كه آنها دارند، تانكها را بياورند مستقر كنند و بنابراين بود كه در همان شب بريزند و هر كس را كه احتمال بدهند كه اين يك مثلاً چيزى هست، از بين ببرند و بعد هم چه بكنند، ما هم هيچ اطلاع نداشتيم من حيث لايحتسب قضايا واقع شد كه مثلاً گفته شد كه بشكنيد اين اعتصاب را، اين نظام را، اين حكومت نظامى را، خوب، مردم شكستند و آنها نتوانستند كه بياورند چيزشان بكنند، بعد آن درگيرىها پيدا شد مرحوم قرنى، خدا رحمتش كند، اينجا بود به من گفت كه مقاتله بين، جنگ ما بين مردم و قواى دولتى در آن شب سه ساعت و نيم بود. با سه ساعت و نيم دستهاى خالى بر تانك و توپ و مسلسل و اينها غلبه كرد. اين غلبه، غلبه الهى بود يعنى نظر خدا بود. اين نظر خدا را حفظش بكنيد، خودتان را متصل كنيد به آن درياى بى پايان الوهيت، قلبهايتان را متصل كنيد به مبداء خير، همه چيز از اوست، او كس همه كس است، همه پيروزىها با اراده او حاصل مىشود، همه خوبىها با اراده او تحقق پيدا مىكند، هر چه بدى هست از ماست و هر چه خوبى است از اوست. خودتان را به او متصل كنيد. آن قطرههاى ضعيفى ما هستيم بلكه لاشىءايم، هيچيم، اما اگر متصل بشويم به آن درياى رحمت الهى، همه چيز مىشويم، قدرت پيدا مىكنيم.
روحيه شهادت طلبى، رحمت و امانتى الهى است
صدر اسلام هم يك دسته از اعرابى كه نه نظامى داشتند و نه پرورش نظامى شده بودند و نه ساز و برگى داشتند، آنها از شما دستورىتر بودند، هر چندتايشان يك شمشيرى با يك چيز خرمابند، بندشان بود ليفهاى خرما، هر چند تايشان هم يك اسبى و يك شترى. وضع اين طورى بود عدد هم بسيار كم، تمام لشكر اسلام سى هزار بود و رومها كه، رومىها كه آمدند با اسلام مواجه شدند پيشقر اول آنها شصت هزار تا بود، همه لشكر اسلام سى هزار، به حسب تاريخ پيشقر اول آنها شصت هزار بود
صحيفه نور ج 9 صفحه 151
دنبالش هشتصد هزار تا، يا هفتصد هزار. يكى از سرداران اسلام گفت كه ما اگر چنانچه بخواهيم به طور عادى با اينها مقابله كنيم، اينها هم طليعهشان كه همان پيشقراولشان باشد در مقابل ما هستند، ما بايد يك كارى بكنيم كه اينها را بترسانيم، سى نفر همراه من بيايد ما مىرويم با آنها جنگ مىكنيم، با اين شصت هزار تا جنگ مىكنيم، باشد؟ گفتند آخر نمىشود چون، بالاخره چك و چك كردند تا قبول كرد كه شصت نفر باشند، شصت تا يك نفرى شبيخون زدند به آنها، شكستشان دادند. شصت هزار جمعيت را شصت نفر مومن، شصت نفر كه براى خدا داشت كار مىكرد اين طليعه را شكست دادند، اسباب اين شد كه اين سى هزار جمعيت بر روم غلبه كرد، بر ايران هم كه غلبه كرد، در صورتى كه آنها همه چيز داشتند، آنها يراقهاى اسبهايشان از قرارى كه گفتند طلا بوده است لكن ايمان نداشتند، ميانشان تهى بود، هر چه بود يك صورت بود، هر چه بود يك ساز و برگ بود اما ميان تهى بود، اين روحيه در آنها نبود كه ما اگر بكشيم هم بهشت مىرويم، اگر كشته بشويم هم بهشت مىرويم، اين روحيه در آنها نبود، در اينها بود و اين روحيه غلبه كرد و من مطمئنم به اينكه شما پيروز مىشويد انشاءالله براى اينكه يك همچو روحيهاى امروز من در بين ملتمان مىبينم، يك دفعه و دو دفعه نبوده است، از نجف تا اينجا مواجه شدم من باجوانهاى زيبا، جوانهائى كه اول جوانىشان است و اينها يكىشان آمد در نجف، آمد جلو من نشست بنا كرد قسم دادن من را كه شما، قسم، قسم داد كه من شهيد بشوم، بعدا كه ما در اينجا آمديم زن اين تقاضا را كرده، جوانها اين تقاضا كردهاند، زنى كه بچههايش را از دست داده است باز مىگويد كه من يكى دو تا دارم اين هم مىدهم، اين روحيه، روحيهاى است كه اطمينان براى ما مىآورد. اين بر همه تانكهاى عالم مقدم است، يعنى پيروز مىشويد. اين روحيه، روحيهاى است كه خداى تبارك و تعالى انعام كرده است، مرحمت كرده است، اين مرحمت الهى را حفظ كنيد، اين امانت است، اين را كوشش كنيد محفوظ بماند. مادامى كه اين روحيه الهى، اين هديه الهى در بين شماها هست از هيچ نترسيد، نگرانى هيچ وقت نداشته باشيد، به فكر اين نباشيد كه چرا به ما احسنت نگفتند، چرا به ما اجر ندادند، چرا به ما مثلاً همراهى نكردند. خدا همراه شماست، امام زمان سلام الله عليه دعاگوى شماست، از چه ما مىترسيم؟ ما چرا بترسيم؟ مائى كه راهمان راه خداست، مائى كه در مقابل اين قدرت شيطانى كه همه چيز ما را، اسلام ما را، جوانان ما را، همه چيز ما را از بين برد، قيام كرديم، از چه بترسيم؟ از اين بترسيم كه كشته مىشويم؟ خوب، بشويم، جوانهاى ما همه كشته شدند. از اين مىترسيم كه غلبه بكنند؟ غلبه هم بكنند ما ترس نداريم براى اينكه ما حقيم وقتى حق هستيم غالب هم بشويم ما حق هستيم، مغلوب هم بشويم ما حق هستيم و انشاءالله غالب مىشويم. مطمئن باشيد، دلتان را به اين مبداء خير متصل كنيد، با خدا مناجات كنيد. اين شبهائى كه در اين تاريكىها اسلحهها به دوش است و در اين تاريكىها راه مىرويد دلتان را به آن مبدا متوجه كنيد، متصل بشويد به آن درياى بزرگ رحمت و از هيچ چيز ديگر باك نداشته باشيد، از هيچ كس توقع نداشته باشيد، نظرتان هم به هيچ كسى نباشد و غير از آن يك قدرت هم هيچ چيزى نشناسيد. همه اوست، همه هر چه هست آنجاست. خداوند
صحيفه نور ج 9 صفحه 152
انشاءالله به شما اطمينان عنايت كند، ايمان كامل عنايت كند، و شماها را در شمار شهداى كربلا محسوب كند و همه ما را موفق كند كه اين وظيفهاى كه الان به دوش همهمان هست اين وظيفه را بتوانيم خوب عمل كنيم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:42 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 153
تاريخ: 27/6/58
بيانات امام خمينى در جمع رؤسا و سرپرستهاى ادارات آموزش و پرورش تهران و شهرستانها
تكرار و تلقين، يك روش موثر قرآنى براى تربيت انسان
بسم الله الرحمن الرحيم
من مطالبى كه مىخواهم عرض كنم، مطالب تازهاى نيست، شما هم اين مطالب را مىدانيد لكن در گرفتارىها، هر كس گرفتار است، بايد گرفتارى خودش را تكرار كند. ممكن است در اين تكرارها گاهى يك وضعى پيش بيايد كه به واسطه آن وضع تاثيراتى داشته باشد. شما مىدانيد كه قرآن كتاب معجزه است و در عين حال در قرآن راجع به مسائل، تكرار زياد است، البته در هر تكرارى مسائلى طرح شده است اما براى اينكه براى رشد مردم قرآن آمده است و براى انسان سازى، مسائلى كه براى ساختمان انسان است نمىشود يك دفعه بگويند و از آن رد بشوند، بايد هى بخوانند، توى گوشش مكرر كنند. تلقين است، تلقين با يك دفعه درست نمىشود، بايد اگر بخواهيد يك بچهاى را شما تربيت بكنيد، بايد يك مساله را چندين دفعه با چند زبان، با چند وضع به او بخوانيد، مطلب يكى باشد لكن طرز بيانش اينها به طورى كه در قلب او نقش ببندد.
به تباهى كشانيدن نسل جوان طبق نقشههاى دقيق استعمار
مسائلى كه من مكررا عرض كردم و حالا هم تكرار است اين است كه گرفتارى ما در طول تاريخ و خصوصا در اين پنجاه و چند سال اخير اين بود كه آنى كه به ميدان ما آمده بود، آگاهانه آمده بود، طرح ريزى شده بود، برنامه داشت، همين طور خود به خود واقع نمىشد و هر جا را شما ملاحظه كنيد اگر درست مطالعه بشود، انسان مىبيند كه يك برنامه خاصى است براى يك مقصد خاص. از اولى كه رضا شاه آمد، رضاخان آمد و آن كودتا را كرد (كه شايد شماها يادتان نباشد، اكثرا يادتان نيست شايد بين شما كسى باشد يادش باشد، لكن من يادم هست و شاهد قضايا بودم) از اول، به تدريج البته، نه يكدفعه، آنوقتى كه آمد ابتدا شروع كرد همان مقدس بازىها كه پسرش در مىآورد و سالوسى را آن هم شروع كرد. مثلاً در يك محرمى من يادم است كه گفتند كه همه تكاياى تهران را اين رفته ديدن كرده، شركت كرده در عزا و خودشان هم روضه داشتند و مسائل تبليغى و همه اينها را داشتند تا كم كم وقتى مستقر شد، پايش محكم شد آنوقت آن صورت ديگرش را نشان داد، تمام مجالس روضه و وعظ و خطابه را در تمام سطح ايران قدغن كرد. در قم مجلس اين طورى بود كه آقاى صدوقى يك مجلس
صحيفه نور ج 9 صفحه 154
داشتند قبل از اذان صبح شروع مىشد، اوايل اذان تمام بود، آن هم چند نفر و احتمال مىدهم كه آن را هم آمدند جلويش را گرفتند. تمام چيزهايى كه مربوط به ديانت بود شروع كرد آنها را يكى يكى جلويش را گرفت، شروع كرد با شدت با روحانيت عمل كرد به طورى كه من در مدرسه فيضيه آنوقت يك درسى مىگفتم، يك عده چند نفرى بودند، يك روز كه رفتم يك نفر بود اين شخص گفت كه اين آقايان همه فرار كردند رفتند به باغات. طلبههاى مدرسه هم قبل از آفتاب آنطور كه مىگفتند فرار مىكردند به باغات مىرفتند و آخر شب آنوقتها مىآمدند و بنابراين بود كه اين لباس بكلى خلع بشود و آنها اين جبهه را در زمان او محكم جلوگيرى كردند. در دانشگاهها كه بعدها هم باز در زمان اين بدتر از او شد، اينطور عمل نكردند كه يك جور، با شيطنت بيشتر و اخيرا هم در حوزههاى ما باز با يك شيطنت ديگر. در دانشگاهها دنبال اين بودند كه آنهائى كه مىخواهند بچهها را تربيت كنند، اشخاصى باشند كه تربيتى كه مىكنند تربيت نباشد، عقب راندن باشد و از حيث اخلاق هم تربيت اخلاقى نباشد به آن معنائى كه ما مىگوئيم، تربيت اسلامى توى كار نباشد، بلكه تبليغاتى باشد كه اين جوانهاى ما را تباه كند. (برنامه آنكه از رويهمرفته مسائل كه حالا آدم بخواهد بگويد، يك محتاج به يك كتابى است) برنامه اين بود كه اين دو قشرى كه ممكن بود كه براى يك مملكت مفيد باشد و ممكن بود كه ديگر قشرها هم دنبال اين باشند، اين دو قشر را نگذارند كه به كار خودشان به طورى كه شايسته است انجام وظيفه كنند. در طرف روحانيت از باب اينكه اختيار معلم و متعلم به آن وضع دست آنها نبود، اينجا به يك جور ديگر رفتار كردند، به خلع لباس و به فشار و به بردن سربازخانهها و امثال ذلك كه شكست بدهند حوزهها را، و در قشر فرهنگ كه اختيارات را دستشان گرفته بودند مىخواستند كه باز، اين فرهنگ را يك فرهنگ دلخواه خودشان بلكه دلخواه آنهائى كه مىخواهند استفاده از ما بكنند قرار بدهند و اين دو تا قوهاى كه به منزله قوه مفكره جامعه است از آنها بگيرند و تباه كنند و كسى پيدا نشود كه اگر همه چيز ما را بردند، يك صحبتى بكند يا يك چيزى بنويسد.
رويهمرفته اگر ملاحظه كنيد، از همه كارهائى كه در آن زمان انجام مىگرفت در زمان اين پدر و پسر (در زمان پسر شايد بيشتر) در يك معنا مشترك بود و آنكه جوانها را بكشند به غير آنطورى كه بايد تربيت بشوند. اينطور نيست كه ما همچو ساده تصور بكنيم كه بدون نقشه قضيه اينطور بشود كه آنقدر مشروب خانه در سرتاسر ايران باز باشد، و اينقدر مراكز فساد در همه جا و خصوصا تهران كه به وضع وحشتناكى مراكز فساد، هر جورى كه جوان مىپذيرد براى آن فراهم كنند و دامن بزنند. نمىتوانيم ما باورمان بيايد كه اين مجلهها و اين مطبوعات، اين مجلههائى كه هم جوان وقتى چشمش بيفتد به آن و هم وقتى بخواند، جوان است و به تباهى كشيده مىشود، اين بدون اينكه نقشهاى باشد و اينها من باب اتفاق اينجور شده باشد. مساله اينها نيست. يك طرحى بوده است كه جوانهاى ما را، آنهائى كه مىخواهند، مىتوانند تربيت كنند، آنها را يك جورى كنند كه نتوانند، ازشان قدرت تربيت را بگيرند، يا اشخاصى را كه خودشان مىخواهند، در دانشگاهها و در دبيرستان و آنجا بگذارند به آنطورى كه مىخواهند تربيت كنند و از آن طرف تمام راههاى تعيش را به روى جوانها باز كنند كه هر
صحيفه نور ج 9 صفحه 155
ساعتى كه اين بخواهد يك عيش و نوشى بكند برايش فراهم باشد، آسان باشد و دامن هم به آن بزنند و تبليغات هم بكنند و عرض كنم اعلام هم بكنند و اينها را بكشند به طرف آن. نتيجه چى مىشد؟ نتيجه اين مىشد كه اين نسل جوانى كه بايد براى اين كشور مفيد باشد، اين نسل جوان بى تفاوت باشد نسبت به مسائل جدى. يك مغزى كه دنيال اين رفت كه موسيقى گوش كند (موسيقى كه الان هم قلمها هست كه خير، موسيقى يك چيزى مثلاً تربيتى است) يك مغزى كه دنبال اين رفت كه موسيقى گوش كند و عادت به اين كرد، اين مغز مريض مىشود، اين نمىتواند فكر اين بكند كه كشورش به چه حال دارد مىگذرد، چه مىگذرد در آن، ديگر دنبال اين نيست، مثل يك آدم هروئينى مىماند. اينهائى كه عاديات هست كه انسان به آن عادت مىكند منجمله همينهائى كه، مثلاً سينماهائى كه اينها درست كرده بودند، تاترهائى كه اينها درست كرده بودند، اينها تمام يك نقشهاى بوده است كه ما را، جوانهاى ما را نگذارند به مسائل روزشان، به مسائل جديشان فكر بكنند، توى ذهنشان هم نيايد همچو فكرى، همه چيز هم براى آنها فراهم كردند، همه جور هم فراهم كردند. خوب جوان هم وقت جوانىاش است و وقتى عيش و نوش برايش فراهم باشد كشيده مىشود به آنجا. اينهمه نقشهها اين بود كه از آن طرف نيروهائى كه مىتوانند تربيت كنند جوانها را، يا از بين ببرند يا لااقل محدودش كنند و يك طورش كنند كه روى همان مسائل آنها فكرها به كار بيفتد و از آن طرف باز به اين قانع نشدند، جوانها را از راههاى ديگر، باز كردن مراكز فساد و فحشا و همه چيز، اينها را به تباهى بكشند با صورتهاى مختلف، با وضعهاى مختلف، با برنامههاى مختلف كه همه شركت در اين معنا داشتند كه ما از آن چيزى كه هستيم تهى بشويم، مغزهاى ما از آنى كه هست تهى بشود، به جاى مغز آدم جدى يك مغز لهو و لعبى جايش بنشيند، يا يك مغز غربى جايش بنشيند. آن مقدار از آزادى كه براى مملكت ما در اين زمانها بود، اين آزادىهاى تباهىآور بود، آزادند كه شرب خمر كنند، آزادند قمار كنند، آزادند لب دريا زن و مرد با هم بريزند به جان هم، آزادند كه در اين مراكز فساد بروند، اينها آزادند. آنهائى كه آزاد نبود، آزاد نيستند كه يك قلم بر خلاف آنها و بنا به مصلحت مملكت بنويسند، آزاد نيستند يك كلمه راجع به او بگويند. اين آزاد زنان وآزاد مردان، درست مىگفت اما آزادى چى بود؟ آن بود كه آنها مىخواستند كه من از آن تعبير مىكنم به آزادى وارداتى، آزادى استعمارى. اينها نقشه بوده است، نه اين است كه همين طورى، مغز خود اين پدر و پسر هم آنقدرها كار نمىكرد كه بتواند اين چيزها را درست كنند اينها يك چيزهائى بوده است كه مفكرها، آنهائى كه در اين امور نقشه دارند، در اين امور تحصيل كردند، اينها طرح مىكردند و چى مىكردند، آنوقت يك كسى هم براى اين كتاب مىنوشت اسمش را هم مىگذاشت مثلاً تمدن بزرگ اسم چى و آن لاطائلها را مىنوشت براى اغفال ما و براى اينكه مردم را خيال كند كه نه الحمدلله ما ديگر، اگر يكى، دو سال ديگر ايشان باشند، ديگر اينجا مىشود ژاپن، ديگر مملكت ما مىشود ژاپن كه ادعايش هم همين بود كه ما به همين زودى، همين زودى ما جزو ابرقدرتها مىشويم. اين مغز خود اين كار نمىكرد، نقشهاى بود كه آنها مىدادند و چى مىدادند و آنهائى كه اطراف بودند و - عرض مىكنم كه - داشتند در اطراف و آنها هم براى او مىنوشتند و
صحيفه نور ج 9 صفحه 156
براى او مىگفتند و ترويج مىكردند.
بروز يك تحول روحى به دست خداوند تعالى براى نجات ملت ايران
اين اجمالى است از اين تفسير پنجاه سال كه موفق هم خوب شدند و جوانهاى ما را هم خوب تباه كردند و اگر چنانچه به اين منوال مىرفت، بايد ما ديگر مايوس باشيم از همه چيز، لكن خداوند خواست كه به داد اين مملكت برسد. اين خواست خدا بود و يك قدرت مافوقالطبيعه، هيچ قدرتى نمىتوانست يك همچو كارى را، يك همچو چيزى كه در ظرف پنجاه و چند سال اقلا و به حسب واقع در طول تاريخ، اين مملكت را به يك جور ديگر درست كرده بودند، اين مرد و زن را يك جور ديگرى درستشان كرده بودند و تربيت كرده بودند، همچو تحولى كه الان هر جا برويد مىبينيد كه انسانهايش غير آن انسانهايند كه بودند. همين جوانهايى كه آنوقت كشيده مىشدند طرف شميران و آن قضاياى شميران، حالا كشيده مىشوند طرف جاهائى كه جهاد سازندگى است، همين، همين جوانها، همان زنهائى كه آن وقت كه هيچ بى تفاوت بودند راجع به كشور خودشان، راجع به همه چيز، همينها هم وارد شدند در ميدان و ديديم كه خوب هم مىتوانند انجام وظيفه بكنند.
اين يك تحول روحى بود كه با دست تبارك و تعالى و اراده خداى تبارك و تعالى براى نجات ملت ما آمد و ما متحول شديم از يك صورتى كه آنطور بود، به يك صورت ديگرى. از آمريكا يك عده جوان چند روز، چند وقت پيش از اين آمده بودند كه ما آمديم براى جهاد سازندگى. اين يك تحولى است، جوان در امريكا براى عرض بكنم كه بيايد از آنجا راه بيفتد كه برود توى دهات اينجا براى جهاد سازندگى. من به آنها گفتم كه شما (البته، هم آنها، هم شماها، فرق ندارد البته شما نمىتوانيد مثل رعيتها برويد و كار بكنيد و شما يك جور ديگر زندگى كرديد اما اين را بدانيد كه وقتى اين رعيت، اين كشاورز ديد از آمريكا يك عده محصل، يك عده مهندس، يك عده دكتر آمدند توى صحرا مثلاً كجا مشغول شدند به درو، اين قدرت فوقالعادهاى به آنها مىدهد يعنى آنها اميدوار مىشوند به مملكت خودشان، اميدوار مىشوند به عرض مىكنم كه نظام خودشان. آن قدرتى كه آنها دارند و فرض كنيد در يك روز پنج ساعت، شش ساعت كار مىكنند، اينكه شما حالا آمديد و رفتيد و آنها چشمشان به شما افتاد، ده ساعت كار مىكنند. آنى كه يك جريب زمين را درو مىكرد حالا دو جريب زمين را درو مىكند، ضميمه كنيد به اينكه وقتى چشم اين كشاورزها بيفتد كه يك عده زن از توى خانههايشان در آمدند (كسانى كه خوب هيچ وقت اهل اين كار نبودند كه بروند در جهاد سازندگى و بروند با رعيتها شركت كنند در چيز) وقتى كه ببينند اينها كه يك همچو جمعيتى زنها آمدند برايشان دارند كمك مىكنند، اين ارزشش پيش آنها خيلى زياد است، واقع ارزش هم زياد است ولو كارش كم است، نمىتواند يك زن يك كار مثبت زيادى انجام بدهد لكن ارزش زياد است. كارهائى كه الان مىشود، كارهاى ارزش دارى است. در نظر من بسيار بعضى از اين كارها ارزش دار است ولو كم باشد ارزشش زياد است يعنى كمكم اين اسباب اين مىشود كه زياد بشود اين و موج پيدا
صحيفه نور ج 9 صفحه 157
بكند و سرتاسر كشور را بگيرد.
امدادهاى غيبى الهى عاملى جهت پيروزى
شما كه به فكر اين هستيد و بوديد به اينكه الان يك فعاليت فرهنگى مثبت انجام بدهيد، شما مواجه هستيد با يك فرهنگى كه فرهنگ خودتان نبوده است. فرهنگ غير، تحميل به ما بوده است. وقتى مواجه با اين هستيد و حالا به فكر اين معنا افتاديد كه ما فرهنگ غير را كنار بگذاريم و فرهنگ خودمان را شروع بكنيم اين خودش يك تحولى است، يك چيزى است كه خدا اين كار را انجام داده است و من از باب اينكه كارها دارد به يك وضع غير عادى انجام مىگيرد، اگر ما اين قدرت را، ملت، ملت ما اين قدرت را شكست داد، اين يك امر عادى نبود كه ما حساب كنيم كه يك امر عادى بود - و ما جمع شديم يك ما مگر مىتوانستيم؟ اين يك امر مهمى كه خداوند براى ملت ما انجام داد اين بود كه همه اين سران را منصرف كرد از اينكه با فشار عمل كنند. شما خيال كرديد كه اگر اينها مىخواستند با فشار عمل كنند و طيارهها را از بالا و عرض مىكنم كه چيزهاى ديگر را از پائين و قواى انتظامى و كذا، ما مىتوانستيم به اين زودى كارمان را انجام بدهيم؟ اگر هم مىشد مثل افغانستان مىشد كه حالا آن بيچارهها مبتلا هستند. اما كار يك كارى بود كه بزرگترها ترسيدند، خدا نصر، گاهى نصر به رعب است. در اسلام اينطور بوده است كه گاهى پيغمبر اسلام را نصر مىداد خدا به اينكه طرف مقابل مىترسيد، شايد توى ذهنشان مىآمد كه اين عربها ما را مىخورند.اين اينطور بود، اينطور به نظرشان وحشتناك مىآمد، يك وقت مىديدى كه يك گروه زيادى در مقابل چند نفر كه اينطور اعتقادها نسبت به آنها پيدا كرده بودند فرار مىكردند. اين نصر به رعب بود، در ذهنشان القاء مىشد به اينكه خوب ملت ما را چه مىكند؟ همين جا اينطور بود، اين بزرگهايشان ترسيدند و اين ترسيدن يك نصرتى بود كه خدا به ما مرحمت فرمود. دنبال اين معنا، اين ملحق شدن همه دستجاتى كه مال آنها بود به ما، اين يك امر عادى نبود كه يك وقت ما ديديم كه نيروى زمينى و نيروى هوائى و نيروى نمىدانم چى و همه اينها متصل شدند يك وقت به خود مردم و كار را آسان كرد. نتوانستند، آنطورى كه به ما گفتند، بختيار وقتى كه مىخواسته برود امر كرده بوده كه بمباران كنند تهران را، به او گوش نكردند و در اين آخرى كه يك بناى كودتا داشتند و بعد به ما اطلاع دادند، آنوقتى كه روز، حكومت نظامى را اعلام كردند، ما اطلاعى نداشتيم از چيزى، بعد به ما اطلاع دادند كه اين براى اين بود كه مردم در خيابانها نباشند، قوا در آنجا جاگير بشود يعنى همه قواى انتظاميه با جهازاتشان بيايند و خيابانها را بگيرند و شب بناى بر اين داشتند كه آنكه از روز حكومت نظامى درست كردند شبش كودتا كنند و هر كس را احتمال بدهند كه يك حرفى بزند، بكشند. اين هم خدا خواست، ما هيچ اطلاع از هيچ جا نداشتيم، اين هم خدا خواست كه يك همچو صحبت پيش آمد كه نه اعتنا نكنيد به اين و بيائيد بيرون و مردم آمدند بيرون، آن خنثى شد. آن نقشهاى كه آنها داشتند كه خلوت بشود و تانكهايشان را بياورند مستقر بكنند و مجهز بشوند براى كار، اين هم خنثى شد، اين هم يك كار غيبى
صحيفه نور ج 9 صفحه 158
بود، يك كار الهى بود، هيچ كار بشر اينها نبوده، همه يك كارهائى بود كه بر خلاف عادت واقع شد.
مسؤوليت سنگين و شريف تعليم و تربيت، تداوم رسالت انبيا جهت هدايت انسان
و من اميدوارم كه با كوشش شماها نسبت به آن وضعى كه داريد، يعنى شماها يك شغل بسيار شريفى داريد، يعنى شغل آدم سازى، يعنى شغل انبيا، همه انبيا از اول تا آخر يك كار داشتند و آنكه آدم درست كنند، براى آدم سازى آمده بودند، براى هدايت آمده بودند اين شغل را الان شما داريد كه شغل انبياست چنانچه شغلى هم كه آقايان دارند همين شغل است همان مقدارى كه شغل شريف شماست و شغل انبياست، مسؤوليتتان زياد است و مسؤوليت انبياست منتها انبيا مسوول بودند و با قدرتى كه داشتند انجام دادند وظايفشان را و ما هم بايد تبعيت كنيم و آنقدرى كه مىتوانيم، آقايان در محيط خودشان، شما در محيط خودتان اين شغلى كه آدم سازى است، آدم سازى كنيد، متبدل كنيد اين جوانهائى كه متوجه شدند كه هر چه هست از بيرون مىآيد براى ما، از بيرون مىآيد اما آنهائى مىآيد كه تباه مىكند ما را. آنها هيچ وقت يك مطلبى كه براى ما فايده داشته باشد، هيچ وقت اين را به ما نمىدهند، آنها هر كارى بكنند يك كارى انجام مىدهند كه براى ما مفيد نباشد يا مضر باشد. اين بايد در فرهنگ توجه به آن داشته باشيد و كوشش بشود كه خودتان را پيدا كنيد. ما گم كرديم خودمان را، ما تمام مفاخر شرقى را كنار گذاشتيم و هى رفتيم سراغ مفاخر غرب، آن هم نه آنى كه آنها دارند، آنى كه به ما مىدهند. اگر آنى كه آنها داشتند بسيار خوب، آنها در جهات طبيعى جلو هستند اما آنى كه به ما تحويل مىدهند، آن مستشارى كه مىآيد اينجا مىخواهد فرض كنيد فرهنگ ما را درست كند، اين نمىخواهد براى ما فرهنگ درست كند، اين مىخواهد يك فرهنگ غربى براى ما درست كند كه در خدمت غرب باشد. آن مستشارى هم كه مىآيد نظامى را مىخواهد درست كند آن هم به - يك نظامى مىخواهد درست كند كه در خدمت اسلام باشد؟! در خدمت مسلمين؟! در خدمت ملت باشد؟! آن مىخواهد يك چيزى درست بكند كه اگر همه چيز ما را هم بردند يا مويد باشد، يا كار نداشته باشد. هر چه از غرب براى ما مىآيد، يا از شرق براى ما مىآيد كه سوغات براى ما مىآورند آنهائى است كه ما را تباه كرده است و مىكند.
ما با تربيت و فرهنگ استعمارى مخالفيم، نه با علوم و مظاهر تمدن
ما مخالف با ترقيات نيستيم. يكى از تبليغاتى كه بعد از زمان همين محمدرضا از آن اوايل كه وقتى ديد در قم يك شورشى شد، يك جنبشى شد، اين در صحبتهايش كرد كه اين آخوندها با همه مظاهر تمدن بدند، اينها مىگويند ما الاغ سوارى مىخواهيم. در يكى از نطقهايش بود كه من در دنبال او اين صحبت را كردم كه تو اين حرف را كه دارى مىزنى همين وقتى است كه بعضى مراجع ما با طياره رفتند به مشهد، چطور تو مىگويى ما الاغ سوارى مىخواهيم؟ ترويج مىكردند يعنى تبليغ مىكردند براى اينكه اين فعاليتى كه ممكن است اين طايفه داشته باشند فلج كنند و آن فعاليت كه ممكن
صحيفه نور ج 9 صفحه 159
است جوانها داشته باشند فلج بكنند و آن فعاليتى كه ممكن است معلمين و - عرض مىكنم كه - دانش آموزها داشته باشند فلج كنند. حالا كه مادر يك همچو مقطع از زمان واقع شديم كه آنها بحمدالله رفتند، ديگر تمام شد كارشان، جهنم انشاءالله رفتند. حالا كه نوبت به شما رسيده است و شما سرپرستى مىخواهيد بكنيد از فرهنگ، بايد حالا توجهتان در اين باشد كه آنى كه آنها به ما مىخواهند تحويل بدهند تحويل نگيريد، خودتان كار انجام بدهيد. نمىگويم من تمدن آنها را تحويل نگيريد، آنى كه آنها مىخواهند به ما بدهند تمدن نيست. آن، آنى است كه تباه مىكند ما را، آن همان تمدنى است كه دروازه تمدن به ما مىداد، آن همان است. چه بود؟ هر جايش برويد خراب است. الان بيچاره دولت چه بكند؟ اين سد شكسته، پشت اين سد همه چيز خراب است. خوب، نمىتوانند انجام بدهند، اين بايد با كمك همه قشرها انجام بگيرد، يعنى هر كس مشغول هر كارى هست آن كار را خوب انجام بدهد. من نمىگويم شما بايد برويد مثلاً يك اداره ماليه را درست بكنيد، نه اين درست نمىشود، شما بايد در فرهنگ كه هستيد، فرهنگ را خوب انجام بدهيد، وظيفه هر شخص، وظيفه خودش را در آن پستى كه دارد خوب انجام بدهد و دو چشمى هم مواظب اين باشد كه كلاه غربى سرش نرود، ما بازى خور هستيم.
كلمه اسلام جامع تمامى ارزشهاى انسان ساز
يكى از خبرنگارها آمد گفت كه (همين چند روز پيش از اين) در يك مصاحبه گفت كه شما چرا مىگوئيد كه جمهورى اسلامى و حتى دموكراتيكش هم از پهلويش بر مىداريد؟ گفتم اولا اينكه (آنكه به او گفتم) اولا اينكه اين دموكراتيك و دموكراسى تفسيرهاى مختلف شده است، ارسطو يك جور تفسير كرده است، الان هم كه ما هستيم، غربىهاى سابق يك جور تفسير مىكردند، غربىهاى لاحق يك جور، شوروى يك جور تفسير مىكند. ما وقتى يك قانون مىخواهيم بنويسيم، بايد صريح باشد و معلوم. يك لفظ مشتركى كه هر كس يك جورى به يك طرف مىكشدش، ما نمىتوانيم استعمالش كنيم و ثانيا - ما اين را ديگر به شما - عرض مىكنم كه - ما مثل مار گزيدهاى كه از افسار، از ريسمان سفيد و سياه مىترسد است، ما مار گزيده هستيم، ما از غرب بد ديديم، تباه كردند ما را اينها، حالا ما باز بيائيم همان لفظى كه غربى دلش مىخواهد، تحميل به ما بكند، ما مىترسيم از اين. ما خودمان لفظ داريم چه داعى داريم به اينكه برويم و ثالثا به او گفتم اين را كه ما ناراحت مىشويم از اينكه خيال بشود كه اسلام ندارد چيزى، تهى است از دموكراتيك به اصطلاح شما، از دموكراسى به اصطلاح شما، بهترش را دارد. ما وقتى اسلام را گفتيم، همه چيز در آن هست، آنى كه ما مىخواهيم هست در آن، آنى كه ملت مىخواهد هست در آن. اين قيد گذاشتن معنايش اين است كه اين اسلام تهى است از اين، ما مىخواهيم يك چيزى هم پهلويش بگذاريم. و ما ناراحت مىشويم از اينكه شما خيال كنيد كه ما نداريم چيزى و بايد حتما از خارج وارد بكنيم آنى كه از خارج وارد مىكنند آنهائى است كه براى ما مضر است و آنهائى هم، بيچارههائى هم كه مبتلاى به اين مرض هستند و قلم را دستشان مىگيرند و هى مىنويسند، هى
صحيفه نور ج 9 صفحه 160
مىنويسند، هى مىنويسند، اينها هم مريض شدهاند از بس كه به آنها تزريق شده است. از بچگى رفتند به خارج، آنجا و در آن محيط بزرگ شدند، نه آن محيطى كه آنها هستند، يك محيطى كه براى ما تهيه شده است. بدبختى اين است كه ما در خارج هم كه مىرويم در يك محيطى كه آنها تربيت مىشوند آنطور نيست براى ما، حتى آن ديپلمهايى كه به ما مىدهند، غير از آنى است كه به آنها مىدهند، آن درسى كه به ما مىدهند، فرق دارد با آنكه مىدهند. درسى كه به ما مىدهند درس استعمارى است، درس ممالك استعمارى است، ديپلمش هم ديپلم مملكت استعمارى است. براى ما يك جور ديگر وضع هست و براى خودشان يك وضع ديگرى. اين بيچارهها در آنجا در يك محيط استعمارى يعنى جائى كه براى استعمار مىخواهند افراد را تربيت كنند رفتند به آنجا و حالا اگر تحصيل هم كرده باشند، اين طورى. اگر هم مثل بسيارىشان كه تحصيل هم نكردند فقط رفتند رود سن آب شنا بكنند (به ما مىگفتند كه فرات، به آنها مىگفتند رود سن) اينها حالا آمدند اينجا نشستند و توى اطاقهايشان نشستند و خوب يك مقالهاى كه بايد بنويسند، توى روزنامه هم يك مقالهاى را بنويسند يك اسمى هم پيدا بكنند. هى از اين چيزها بر مىدارند مىنويسند، از همان حرفهائى كه ياد گرفتند و ديكته كردند و به آنها دادند، نمىگذارند كه اين ملت به حال خودش باشد، خودش را پيدا بكند، بفهمد كه خودش جزو عالم است، اين طرف دنيا و اين شرق هم جزو يك ممالك مترقى بوده است و ما به اين حال رسانديم آن را و غربىها ما را به اين حال رساندند. كتاب شيخ الرئيس حالا هم شايد در دانشگاههاى آنها تدريس مىشود، استفاده از آن مىشود. ما آن چيزى كه داشتيم كنار گذاشتيم، آن چيزى هم كه آنها داشتند نتوانستيم پيدا بكنيم. يك لى فروش از كار در آمديم، يك چيزى كه نه شرقى نه غربى و نه اسلامى و نه اروپائى، هيچى، بله شرقى هستيم، به معناى همان شرقى استعمارى. غربى هم هستيم، به همان غربى استعمارى. از اين بايد بيرون بيائيم. مادامى كه اين مرض را ما داريم، اين مرض نمىگذارد يك حال صحتى براى ما پيدا بشود، از اين مرض بايد بيرون بيائيم ما در سهم خودمان، آقايان در سهم خودشان، شما هم در سهم خودتان كه كارتان حساس و مسؤوليت زياد. تربيت، يك تربيت صحيح بايد بشود، برنامهها يك برنامههاى صحيح بايد بشود و ما با همه علوم و با همه ترقيات موافقيم الا آنهائى كه با اسم ترقى آوردند اينجا، به اسم آزادى آوردند اينجا براى تباه كردن ما، ما آنش را مخالف هستيم.
انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد، حالايى كه مملكت مال خودتان است و انشاء الله تا آخر هم مال خودتان است. اين جوان ها، جوانهايى، بچههائى كه پيش شما، اين جوانهايى كه مىآيند، اينها فرزندان شما هستند يك تربيت با محبت و همانطورى كه فرزند خودتان رامىخواهيد تربيت بكنيد، اينها را هم همانطور انشاء الله تربيت كنيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:42 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 161
تاريخ: 27/6/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از علما و نمايندگان مردم تبريز
آذربايجان، حامى هميشگى اسلام و كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
ما مىدانيم كه آذربايجان هميشه در اين مسائل پيشقدم بوده است، از قبل از مشروطيت و در خود مشروطيت و بعدها. و علماى آذربايجان در اين مسائل رنج ديدهاند و ما شاهد تبعيد مرحوم آقاى انگجى و مرحوم آقا ميرزا صادق آقا بوديم و همين جا هم خدمتشان رسيدهايم بعد از اين هم كه از تبعيد برگشتند و مرحوم آقا ميرزا صادق آقا اينجا ماندند تا آخر هم ما اينجا خدمتشان مىرسيديم. اين مساله هم مسلم است كه آذربايجان با آن غيرتى كه دارند و معروف به اين معنا هستند آنها و با آن ديانت سختى كه دارند آنها هميشه در مقابل چيزهائى كه كشور ما را تهديد مىكرده است يا خداى نخواسته ديانت ما را، اينها هميشه كوشا بودهاند و حالا هم باز اميد ما به همه ملت است و خصوص آذربايجان.
انحراف ملت علاقهمند به اسلام از هيچ طريقى ميسر نيست
و من اميدوارم كه همين طور كه ديديد كه وقتى ملتى يك چيزى را خواست كسى نمىتواند مخالفت كند، ملت ما خواست كه خانواده پهلوى و شاهنشاهى غير قانونى و غير اسلامى نباشد و همه قدرتها دنبال اين بودند كه باشد و نتوانستند براى اينكه ملت يك چيزى را مىخواهد. ايران خانه ملت است، ملت خانهاش مىخواهد كه اينطور باشد، نمىتواند كسى مخالفت كند. من در صحبتهايم گاهى گفتهام كه ما بر فرض اينكه، نمىشود اينطور كه يك قدرتى بيايد و ايران را خداى نخواسته بگيرد، فرض مىكنيم اين طورى، لكن تجربه شده است كه هر قدرتى كه رفته است و يك ناحيهاى را گرفته است، بعد حل شده است و آنجا، اگر شوروى هم يك وقتى بخواهد بيايد و آمريكا هم يك وقتى بخواهد بيايد، با قوائى كه دارند و ما نداريم در مقابلشان و بخواهند بيايند و مملكت ما را بگيرند، ما بعد از چندى غلبه خواهيم كرد، يا آنها را در خودمان حل مىكنيم و مسلمانشان مىكنيم و يا اگر مسلمان هم نيستند، نمىتوانند ديگر بمانند. يك مملكتى كه همه افرادش مسلمانند و علاقهمند به اسلام هستند، نمىشود اينها را منحرف كرد، اين قلمها نمىتوانند منحرف كنند مملكت ما را و ملت ما را. اين نوشتهها و اين نطقها و اين كارهاى خلاف و اين قيام مثلاً دموكرات و اين حرفها، يك مملكتى كه همه افرادش مسلمانند الا يك مقدار كمى، يك مملكتى كه در رفراندمش شما ديديد كه تمام آنها يك
صحيفه نور ج 9 صفحه 162
طرف شدند مقابل مسلمانها، مسلمانها 98، يك قدرى بيشتر يا 99، در صورتى كه اينها روى اسلاميتشان فشارى به كسى نياوردند و - عرض مىكنم كه - الزامى نكردند و آزادى بود و آنها خرابكارى هم كردند و تحريم هم كردند و - عرض مىكنم كه - سوزاندند هم باز بعضى از صندوقها را، در عين حال تقريبا 98 و چند، اين طرف بودند و يك عده كمى، يك و چند آن طرف بودند. يك همچو مملكتى كه 98 يا بيشترش مسلمانند، علاقه دارند به اسلام، علاقه دارند به كشور اسلامى، علاقه دارند به ملت خودشان، اين را نمىشود هيچ وقت با اين حرفها و با اين قلمها، اينها بيخود خودشان را معطل كردهاند، اين نمىشود، نشدنى است. پيروزى شما بيمه شد پيش خدا و خداوند انشاء الله كه اين حالى كه، تحولى كه براى ملت ما پيدا شد كه همه علاقهمند به يك مطلب و آن اينكه جمهورى اسلامى بشود، اين ديگر نتواند كسى جلويش را بگيرد.
ميزان برترى در اسلام بر اساس تقوا و اطاعت خداست
و من به وسيله شما به همه برادرهاى آذربايجانى سلام مىرسانم و بدانند كه ما دعا مىگوئيم و ابدا پيش ما مطرح نيست زبان، مطرح نيست عرض مىكنم ناحيه و اين حرفها، حرفهاى غير اسلامى است، طاغوتى است. اسلام آمده است براى همه بشر و مىخواهد همه بشر را وارد كند در سعادت. در قرآن كه به پيغمبر اكرم مىفرمايد كه تو چرا اينقدر غصه مىخورى براى اينهائى كه مسلمان نمىشوند، پيغمبر غصه مىخورد براى كفار، كفار كه نمىآيند. در يك جنگى كه يك دستهاى را اسير كرده بودند و بسته بودند و مىآوردند، فرمود كه ببين، ما با زنجير مىخواهيم اينها را به بهشت ببريم، اينها را ما اسير كرديم، آورديم آدمشان كنيم و بفرستيمشان به بهشت. پيغمبر و همين طور ساير پيغمبرهاى آسمانى اصلاً بنايشان بر اين است كه همه بشر را سعادتمند كنند، هيچ نظرى ندارند كه يك ناحيهاى باشد و يك ناحيه ديگر، در عين حالى كه خوب پيغمبر اكرم عرب است و عربستانى است لكن مىفرمايد هيچ عربى بر هيچ عجمى تفوق ندارد و هيچ عجمى هم بر هيچ عربى. ميزان، اطاعت خداست و تقواست. وقتى اين طورى باشد خوب همه ما برادر هستيم و همه ما چه هستيم و با همه بشر ما خوب هستيم و مىخواهيم اصلاًح بشوند. منتها يك دستهاى هستند كه در مقابل يك همچو مطلبى كه اسلام مىخواهد همه را اصلاًح بكند، قيام مىكنند و آدمكشى مىكنند اينها، در مقابل آنها اسلام هم با قوت و قدرت مىايستد و نابودشان مىكند و از بين مىبردشان. مثل يك غده سرطان كه بايد عمل كرد و بيرونش كرد و الا فاسد مىكند، اين اشخاص كه در آنجا شلوغ كردند و مسلمانها و ارتش و اينها رفتند و آنها را از بين بردند، اينها همان غده سرطانى بودند كه اگر اينها را مىگذاشتند فردا مىآمدند آذربايجان را چه مىكردند و پس فردا مىرفتند جاهاى ديگر و سيستان و همه جا را خراب مىكردند. اينها را بايد از بين برد اما برادرها برادر هستند. و من دعاگوى شما هستم و خدمتگزار همه شما هستم. خداوند همه شماها را انشاء الله حفظ بكند، موفق و مويد باشيد و سلام مرا به همه آقايان برسانيد.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:42 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 163
تاريخ: 28/6/58
بيانات امام خمينى در جمع عشاير استان آذربايجان شرقى و كاركنان اداره دارائى كرمان.
محمدرضا و آمريكا مانع بودند از اينكه نيروهاى انسانى ما رشد بكنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از همه آقايان و خواهرها تشكر مىكنم كه از راههاى دور آمدهاند زحمت كشيدهاند و در اين اطاق محقر با ما ملاقات كردهاند تا اينكه بعضى مطالب كه حالا بايد تنبه بدهم و مكررا در همه جلساتى كه شده است عرض كردم حالا هم عرض مىكنم. مقصد ما از اين نهضت دو چيز بود كه يكى از آن اصلى و يكى فرعى، يكى مقدمه و يكى هم مقصد. مقدمه اين بود كه يك گروهها، يك اشخاص، اشخاص وابسته، اينها مانع بودند از اينكه اين مملكت سروسامان پيدا بكند. كه در راس آنها از داخلىها محمدرضا بود و از خارج هم آمريكا، ديگران هم بودند لكن اين دو تا بيشتر، اينها مانع بودند از اينكه نيروهاى انسانى ما رشد بكنند، اينها نمىگذاشتند كه فرهنگ ما يك فرهنگ صحيح باشد (آنها با نقشه و اين هم كه بى چون و چرا سرسپردگى داشت با آنها، هر چه آنها مىگفتند عمل مىكرد) و نگذارند به اينكه اين مملكت يك سر و سامانى خودش داشته باشد. مقصد آنها اين بود كه اينجا را يك بازارى براى آمريكا درست كنند و همه چيزش وابسته به آنجا باشد و اين آدم هم از باب اينكه مىخواست خودش را حفظ كند و مىديد كه حفظش به اين است كه تبعيت كند از آنها، بى چون و چرا تسليم آنها بود.
رمز پيروزى ما وحدت كلمه قشرهاى مختلف و ايمان بود
الحمدلله اين مقدمه كه عبارت از برداشتن مانع از سر راه ملت بود با زحمت ملت، همراهى همه قشرها اين انجام گرفت و در اين دو چيز موثر بود، در اين پيروزى كه نصيب ملت ما شد دو چيز موثر بود، يكى كه از همه چيز بالاتر است اينكه مقصد همه مقصد الهى بود، انگيزه اسلام بود. مىديديم كه در شعارهايشان، در فريادهايشان شعارهاى اسلامى بود، فريادهاى الله اكبر . مقصد اين بود كه آنها را كه مخالف اسلام مىدانستند بروند كنار و بعد از آن انشاء الله آن مقصد حقيقى كه آن مقدمه اين است تحقق پيدا بكند. پس يك جهت، جهت اين بود كه همهتان فريادتان اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم و شاهنشاهى و اينها را نمىخواهيم. جهت ديگرش هم كه به تبع آن آمده بود وحدت همه قشرها بود يعنى ملت سرتاسر اين كشور بپا خاستند و با هم مقاصد خودشان را
صحيفه نور ج 9 صفحه 164
كنار گذاشتند مطالبى كه مال شخص بود كنار گذاشتند و همه به يك مقصد متوجه شدند. پس رمز پيروزى ما وحدت كلمه قشرهاى مختلف و ايمان بود، ايمان به خداى تبارك و تعالى. با اين رمز شما پيروز شديد و پيروزيى كه معجزهآسا بود، نه پيروزى يك پيروزى آسانى، يك پيروزى كه بشود حساب كرد، يعنى پيروزيى بود كه جز با اراده خداى تبارك و تعالى هيچ امكان تحقق نداشت.
مخالفين ما و شما، دشمنهاى ملت همه جور ابزار جنگى در دستشان بود، قدرت در دستشان بود، تانكها دست آنها، توپها دست آنها، مسلسلها دست آنها و نظامىها هم دست آنها، همه چيز دستشان بود، از آن طرف پشتيبانى همه جانبه هم از آنها مىشد. آمريكا، شوروى، انگلستان، همه پشتيبانى مىكردند، بلكه دولتهاى اسلامى، دولتهاى اسلامى هم پشتيبانى مىكردند. تمام ابزار جنگى كه آنها داشتند و تمام پشتيبانىهاى ابر قدرتها و قدرتهاى بعدى، اينها همه بودند لكن بايد بگويم خداى تبارك و تعالى همه حربهها را كند كرد يعنى اينها مىتوانستند كه در يك روز با اين قوههائى كه دارند سركوب كنند ملت را، تهران را به خاك و خون بكشند، مىتوانستند لكن حربههايشان كند شد يعنى خدا خواست كه سران اينها خوف در دلشان افتد. تتمه آنها هم يك دستهشان كه ايمان داشتند ملحق شدند به ملت، يك دسته ديگر هم مىترسيدند خداوند گاهى اسلام را با همين نصر، به رعب نصرت مىداده اسلام را در صدر اسلام به اينكه دشمنها را ترساندند. از يك گروه كم، دشمنهاى داراى همه ساز و برگها مىترسيدند. اين ترس اسباب آن مىشد كه شكست بخورند. اينها اگر نترسيده بودند، اگر خداوند تبارك و تعالى در دل اينها آن ترس را نينداخته بود، ممكن بود كه در يك روز همه ما را از بين ببرند، برايشان امكان داشت لكن همچو شد كه استعمال اسلحه نتوانستند بكنند، يعنى هيچ بمباران نكردند اينها، تهران را اينها مىتوانستند بكنند، امر هم گاهى كرده بودند بالائىها، پائينىها نشنيدند امرشان را. اين يك نصرتى بود كه خدا به ما داد كه ما كه هيچ نداشتيم يعنى نه نظامى بوديم و نه ملت ما نظامى بود، كه اينها مشق نظامى نكرده بودند، اينها مدرسه نظام نرفته بودند و هيچ ابزار جنگى هم نداشتيم، هر چه بود دست دشمن بود، هم نظام را آنها داشتند و قدرت نظامى داشتند، تحصيلات نظامى داشتند و اينها و ما نداشتيم و هم همه ابزار دست آنها بود و ما نداشتيم. مىتوانستند اينها آب و برق را از تهران يا از شهرستانها ببرند، شما را در تشنگى بگذارند. خداوند منصرفشان كرد، كارى كرد خدا كه آن چيزهائى كه، حربههائى كه دست آنها بود استعمال نتوانستند بكنند، حالا از خوف بود، انصراف بود، هر چه بود اين پيروزى شما مهمش اين معنا بود كه دشمن را يا به خوف يا به انصراف از كار انداخته بود. و لهذا در آن شبى كه اينها بنا بود كه، بنا داشتند كه كودتا كنند، همان شبهاى آخرى كه ما در تهران بوديم و اينها مىخواستند كودتا كنند و بعدها ما فهميديم، همان وقت كه اعلام حكومت نظامى در روز كردند كه حكومت نظامى روز هم بايد مردم بيرون نيايند بعد ما فهميديم كه اينها بناى بر اين داشتند كه حكومت نظامى بكنند در روز و تانكها و توپها همه را بياورند مستقر كنند در خيابانها و شب وارد بشوند و همه اشخاصى كه احتمال مىدادند كه با آنها مخالف باشند بكشند. خدا اين را هم خنثى كرد به اينكه يك جورى شد كه مردم اطاعت
صحيفه نور ج 9 صفحه 165
نكردند و روز هم بيرون آمدند، همه ريختند بيرون اينها يك چيزهايى بود كه با دست غيب انجام گرفت و شما را پيروز كرد.
ما الان در بين راه هستيم يعنى - مانع - را برداشتيم مانع ديگر اينها، اين ريشههاى گنديده نمىتوانند ديگر مانع بشوند. مانع از سر راه برداشته شده است لكن حالا ساختن مىخواهد و پاكسازى مىخواهد. من مىدانم كه نه در ادارات طرف شما، نه ادارات طرف آن آقايان، همه جا الان يك مخلوطى از صحيح هست. الان مملكت ما يك مخلوطى هست از اشخاص صحيح و اشخاصى كه صحيح و غير صحيح نيستند لكن خودشان را به صحت زدهاند. پيشتر كه آن ورق بوده است دنبال او بودهاند، حالا كه ديدهاند قدرت اين طرف است حالا آمدهاند به اين صورت در آمدهاند. اين معلوم است كه الان يك مملكت مخلوطى الان دست ما هست و انشاء الله اين كار درست خواهد شد. اين مساله طرحش انشاء الله ريخته مىشود كه تصفيه عمومى بشوند اما يك قدرى، يك قدرى بايد صبر كرد. يعنى ما الان يك قانونى نداريم كه مملكتمان يك قانون رسمى، البته قانون ما اسلام است لكن به حسب رسميات دنيا خوب، يك چيزى هم بايد نوشته شود بر همان اساس اسلام. يك رئيس جمهور نداريم ما الان، يك مجلس شوراى ملى نداريم الان. اينها را بايد انشاء الله درست بكنيم و آن طرح هم كه بايد در همه قشرها طورى بشود كه اشخاص صالح مشغول كار باشند، اشخاصى هم كه ناصالح بودهاند و حالا ديگر صالح شدند و يا فرض كنيد توبه كردهاند آنها هم باشند و در هر جا كسانى كه كارشكنى مىكنند و موذى هستند و ناصالح هستند و توبه هم نمىكنند و قابل اين حرفها نيستند آنها كنار بروند يا اگر مجرم هستند به جرمشان رسيدگى بشود. اينها البته بايد بشود لكن يك قدرى بايد به تدريج بشود. مهم اين است كه شما اين دو تا خاصيتى كه شما را تا اينجا آورده حفظش كنيد يعنى همانطورى كه در وقت انقلاب هيچ يك از شما آنوقت كه مىآمديد به توى خيابانها و مىرفتيد به پشت بامها و مىرفتيد جلوى توپ و تانكها، هيچ كدام به فكر اين نبوديد كه مثلاً فرض كنيد اگر اهل اداره هستيد حقوقتان كم است، هيچ ابدا اين مطرح نبود آن روز، اگر اهل مثلاً زراعت هستيد، زراعتتان امسال خشك شده است يا خوب نيست اين در آن حال هيچ كس به فكر اين مسائل نبود، همه يك فكر داشتند و آن اينكه اين دشمن بايد برود و به جاى او يك مملكت، يك كشور اسلامى صحيح باشد. بعد از هر انقلابى اين امور كم كم رو به ضعف مىرود لكن بايد بعد از انقلاب رو به ضعف برود. ما حالا در حال انقلاب هستيم يعنى ما الان همانطورى كه در اول محتاج بوديم به اينكه هم شعار بدهيم و هم راهپيمائى كنيم و هم اعتصاب كنيم و همه كارهايى را كه بايد بكنيم حالا هم باز بايد در مواقعى كه لازم است براى اينكه نهضت را ما به پيش ببريم آن مسائل باز هر وقت لازم شد بكنيم
اگر كشور شما يك كشور اسلامى شد هيچ خوفى به دلتان راه ندهيد
نگذاريم اين انقلابى كه حاصل شده و اين نهضتى كه حاصل شده و آن چيزى كه ما را پيروز كرده، نگذاريم سست بشود. اين توجه به مقصد كه عبارت از اين است كه اسلام بايد در اين مملكت
صحيفه نور ج 9 صفحه 166
حكمفرما باشد، اين بايد در ذهن ما تا آخر باشد. تا آخر، همانطورى كه تا آخر ماانشاء الله مسلم هستيم، تا آخر هم طرز ما و طرح ما اين باشد كه بايد اين مملكت، مملكت اسلامى باشد، اين وزارتخانهها بايد اسلامى باشد، اين ادارات بايد اسلامى باشد، اين بازار بايد اسلامى باشد، اين كشاورزى و نمىدانم كارگرى و همه اينها بايداسلامى باشد. و اگر اسلامى باشند از هيچ نبايد بترسيد. اگر مملكت شما، اگر كشور شما يك كشور اسلامى شد هيچ خوفى به دلتان راه ندهيد براى اينكه اسلام غمخوار همه است اسلام غمخوار بشر است، نه همين غمخوار شما. اسلام آمده است روى غمخواريى كه به بشر دارد اينكه بشر را از اين اعوجاجها و از اين انحرافها و از اين امورى كه براى خود بشر تباهى مىآورد نجات بدهد، براى نجات ملتها، همه ملتها. پيغمبر اسلام غصه مىخوردند براى مردم، براى كفار كه اينها چرا مسلمان نمىشوند، چرا اينها هدايت نمىشوند. اسلام را از آن نترسيد و اگر اسلام تحقق پيدا بكند همه آمال و آرزوى همه شماها در اينجا و در آنجا، نه فقط اينجا، آنجا هم هست، هم اينجا و هم آنجا، همه اينها تحقق پيدا مىكند. اسلام همه ترقيات و همه صنعتها را قبول دارد، با تباهىها مخالف است، با آن چيزهائى كه تباه مىكند جوانهاى ما را، مملكت ما را، با آنها مخالف است اما با همه ترقيات، همه تمدنها موافق است. اسلام وابستگى شما را و ما خودمان را به ديگران منكر است، مىگويد نبايد صنعت ما وابسته باشد، نبايد زراعت ما وابسته باشد، نبايد ادارات ما وابسته باشد، نبايد اقتصاد ما وابسته باشد، نبايد فرهنگ ما وابسته به غير باشد، نبايد مستشارها بيايند ما را اداره كنند. خودمان، ما خودمان را اداره مىكنيم. نبايد نظام ما را مستشارهاى آمريكائى بيايند درست بكنند. آنها كه نمىخواهند درست بكنند، آنها مىخواهند خراب بكنند. مستشارهاى آمريكا نمىخواهند كه ما را تعليم بدهند مىخواهند نگذارند ما تعليم بگيريم، ما را متوقف كنند، دانشگاههاى ما را نمىگذارند كه درست طورى كه بايد، اداره بشود. دانشگاه وابسته است، دانشگاه وابسته شد بايد تا آخر همين باشد كه هى دستش در از باشد. وابستگى فكرى را بيرون بياوريم، خودمان را از وابستگى فكرى بيرون بياوريم كه فكرهايمان اين نباشد كه ما چيزى خودمان نداريم، هر چه هست آنجاست. اين معنا كه با تبليغات به ما تحميل شده است، تبليغات دامنه دارى كه در چند قرن كردند و اخيرا زياد شده است، به ما تحميل شده است كه خودتان هيچ چيز نيستيد و هر چه هست آن شرق و غرب است. به جوانهاى ما اين را تحميل كردند. اين جوانهاى ما، اين جوانهاى گول خورده ما خودشان را گم كردند. الان خودشان، خودشان نيستند مغز اينها شده يك مغز يا شرقى يا يك مغز غربى، بيش از اين نمىتوانند ادارك كنند، نمىتوانند بفهمند كه ما هم خودمان كشورى هستيم، ما هم خودمان بايد استقلالى داشته باشيم و ما خودمان هم فرهنگى بايد داشته باشيم و فرهنگ ما فرهنگ غنى است، نمىتوانند اينها ادارك كنند و اين براى اين است كه اينقدر، از بچه اينقدرى كه توى جامعه آمده است و در ظرف اين پنجاه سال و پنجاه و چند سالى كه ما شاهدش بوديم اين بچه كوچك تا آن آخر تمام تعليم و تربيت، تعليم و تربيت فرهنگ خارجى بوده، فرهنگ از خودمان نبوده است تعليم و تربيت اين بوده، وابستگى بوده. مغزهاى اين بچههاى ما را از كوچكى وابسته تربيت كردهاند تا رسيدهاند به جوانها كه حالا
صحيفه نور ج 9 صفحه 167
مىبينيد كه همين جوانها نمىتوانند تفكر كنند كه ماخودمان آدميم، مىگويند حتما بايد يا وابسته به مثلاً فلان مملكت باشيم يا وابسته به فلان مملكت.
شما روشنفكرها رشد نداريد كه نمىتوانيد اسلام را ادراك كنيد
اول چيزى كه بر ملت لازم است و بر دانشگاهها لازم است و بر دانشكدهها لازم است و بر همه ملت لازم است اين است كه اين مغزى كه حالا شده است يك مغز اروپائى يا يك مغز شرقى، اين مغز را بر مىدارند يك مغز انسان خودمانى، انسانى ايرانى اسلامى، همانطور كه آنها شستشو كردند مغزهاى ما را، مغزهاى بچههاى ما را و به جاى مغز خودشان مغز ديگرى را نشاندند، ما هم حالا عكس العمل نشان بدهيم و شستشو كنيم مغز خودمان و بچههاى خودمان را و يك مغز اسلامى - انسانى جايش بنشانيم تا از اين وابستگى فرهنگى و وابستگى فكرى بيرون بيائيم. اگر ما از وابستگى فكرى بيرون بيائيم، همه وابستگىها تمام مىشود. اينكه ما وابسته شديم، در اقتصاد وابسته هستيم، در عرض مىكنم كه فرهنگ وابسته هستيم، در همه چيز وابسته هستيم مبدا اين همين است كه در فكر وابسته هستيم. فكرمان نمىتواند بكشد اين را كه ما خودمان هم فرهنگ داريم، خودمان هم فرهنگمان غنى است، خودمان هم همه چيز داريم، يك مملكت غنى ما داريم، يك مملكتى داريم كه براى صدو پنجاه ميليون جمعيت مهياست كه اداره بكند. مع الاسف ماسى و چند ميليون هستيم و زندگيمان تباه و اين طورى است براى اينكه آنها كشاندند به اينطور، آنها مىخواستند نگذارند كه شما استفاده فرهنگى خودتان را بكنيد، استفاده اقتصادى خودتان را بكنيد. همه چيزمان را به هم زدند تا اينكه دست ما هميشه دراز باشد، يك دستمان طرف آمريكا دراز باشد، يك دستمان طرف شوروى دراز باشد، از اين بخواهيم و از آن بخواهيم. همه هستى ما را آنها ببرند و ما نفهميم، بلكه بسيارى از ما به اينكه دست آنها حالا كوتاه شده ناراحت بشوند، حتى از آنهائى كه مدعى روشنفكرى هستند. اين براى اين است كه فكر اين روشنفكر (همه را نمىگويم، بسياريشان) فكر اين الان ديگر فكر يك انسان شرقى نيست، فكر يك انسان اروپائى است. مغزش اين است، قلمش، قلم اروپائى است. اين نمىتواند يك كسى كه فكرش اروپائى است، فكر بكند كه ما خودمان هم يك چيزى هستيم، ما خودمان آدم هستيم. از خود آدميت خودمان را اينها منكرند، مى گويند ما، ما چيزى نيستيم، ما نرسيديم باز با آنجا. كجا نرسيديد؟ ما باز قابل اين نيستيم كه آزادى داشته باشيم اين منطق شاه بود. اخيرا هم كارتر مىگفت زود بوده است كه به اينها آزادى دادهاند. او خيال مىكرد اصلاً آزادى - كه دادهاند تا زود بوده است و آزادى زياد دادهاند. اينهمه مردم فرياد مىكردند كه آقا به ما آزادى بدهيد، آن مرديكه مىگفت كه آزادى زياد به اينها دادهاند كه اينطور شدهاند، وقت اين نبود كه به اينها آزادى بدهند. خود اينها مىگفتند كه باز حالا نشده وقت اين، اصلاً ايرانى رشد ندارد كه يك كسى را تعيين كند براى وكالت. اين منطق است، منطق حالاست كه باز ايرانىها رشد ندارند، خودشان نمىتوانند سرنوشت خودشان را تعيين بكنند. چطور ايرانىها رشد ندارند در صورتى كه دشمنان خودشان را، ابر قدرتها را، همين زنها و همين
صحيفه نور ج 9 صفحه 168
مردها ريختند و مثل زباله بيرون كردند از ايران؟ چطور اينها رشد ندارند؟ شما رشد نداريد كه رشد اينها را نمىتوانيد ادراك كنيد. شما رشد نداريد كه نمىتوانيد اسلام را ادراك كنيد كه اسلام بود كه زن و مرد را ريخت توى خيابان و مقابل تانك و توپ و آنهمه قدرت و همه را ريخت توى جهنم فرستاد. شماها رشد نداريد كه نمىتوانيد بفهميد اين را، نه اينكه ملت ما رشد ندارد. ملت ما خيلى هم رشد دارد، خيلى هم ادارك دارد، خوب هم مىفهمد. ملت ما اگر رشد نداشت اينقدر تظاهر مىكرد براى يك پيرمرد هفتاد و چند ساله كه خدمتگزار او بود؟ اين رشد است، اين ادراك اين است كه آن كسى كه خدمتگزار است بايد به او ارج گذاشت، بايد از او تقدير كرد. آقاى طالقانى را كه شما از او تقدير كرديد براى اينكه يك عالم عامل، يك عالمى كه به درد مردم مىرسيد، نه يك روشنفكر و نه يك آدم، يك شخص مثلاً دموكرات. مردم دموكرات نمىدانند چى است آنها هم كه مىدانند، مىفهمند كه غلط است. اين به عنوان اينكه يك عالمى بود كه به درد مردم مىرسيد، رنج كشيده بود براى اين مردم، حبس رفته بود براى اين مردم، خدمت كرده بود به اين مردم، رشد مردم اقتضا مىكرد كه از اين احترام كنند. حالا نويسندهها هر چه مىخواهند بگويند، مردم با آن رشد خودشان ريختند به خيابانها و به سر وسينه خودشان زدند و گفتند كه اين عالم و اين نايب پيغمبر مااز دنيا رفته است حالا روشنفكر هر چه مىخواهد بنشيند بگويد كه اين چون مثلاً در فلان جبهه بود و چون در فلان مردم آن جبهه را اصلاً نمىشناسند تا اين در آن جبهه چون بود از اين جهت احترام كردند. مردم اينقدر توى سر خودشان زدند، خوب، رئيس آن جبههها بميرند ببينيم كه هيچ كس فاتحه مىخواند برايشان. اين براى اسلام بود. مردم هياهوشان براى خداست. اينهمه خون دادند مردم براى اين بود كه مثلاً در ايران فقط چه چيز ارزان بشود؟! چه چيز گران بشود؟! براى خدا مردم اين خون را مىدهند. مگر عقلشان را شيطان برده است كه بيخودى خون خودشان را بدهند. آنها براى خداست. همانطورى كه انبيا براى خدا زحمت مىكشيدند، ملت ما براى خدا، شهادت مىخواهند ملت ما.ملت ما مىآيند مىگويند دعا كنيد كه ما شهيد بشويم براى اينكه شهادت را فوز مىدانند. شهادت را همانطورى كه اسلام فرموده است كه كسى كه شهيد مىشود در آنجا چه خواهد بود، چه خواهد بود. اينها رشد دارند. خيال نكنند اين آقايانى كه چهار روز رفتند به نمىدانم خارج و معلوم هم نيست كه درس خوانده باشند رشد مال آنهاست. و اين ملت ما با آن صراحت ذاتى خودشان، با آن روشنى فكر خودشان، با آنكه وابسته نشده اين افكارشان به افكار غير و غرب، با همان تز، با همان وضع دارند پيش مىروند و فكر مىكنند و باهمان وضع وكيل تعيين مىكنند و با همان وضع بعد رئيس جمهور تعيين مىكنند و با همان وضع باز وكلاى داراالشورى تعيين مىكنند. حالا اين نويسندهها هر چه دلشان بخواهند بگويند. ديگر جاى اينها نيست توى اين مملكت مگر خودشان را اصلاًح كنند. اگر اينها برگردند، پيوند پيدا كنند به همين توده مردم، به همين توده زحمتكش و به همين توده بازارى و فرهنگى و عرض بكنم كه جاهاى ديگرى و دبستانى و بعد دبيرستانى و فرهنگستانى و همه اينها و اين چيزها، اگر اتصال به اينها پيدا بكنند، آنها هم مثل ساير برادرها بر حسب مقاماتى كه دارند از اين فرهنگ استفاده مىكنند و
afsanah82
07-26-2011, 11:42 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 170
تاريخ: 28/6/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل پايگاه شكارى اصفهان
مخالفت با ولايت فقيه، تكذيب ائمه و اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از همه طبقات ملت و همه قواى انتظامى تشكر مىكنم. من از اين گروه كه از اصفهان آمدند، از قواى انتظامى تقدير و تشكرمى كنم. امروز همه قشرها و خصوصا قواى انتظامى بايد بدانند كه مملكت مال خودشان است كشور ما از دست خائنين نجات پيدا كرد، كشور ما از دست اجانب و آنهائى كه مىخواستند همه چيز ما را به باد بدهند نجات پيدا كرد. من به همه ملت، به همه قواى انتظامى اطمينان مىدهم كه امر دولت اسلامى اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبى بر اين مملكت نخواهد وارد شد. گويندگان و نويسندگان نترسند از حكومت اسلامى و نترسند از ولايت فقيه. ولايت فقيه كه آنطور كه اسلام مقرر فرموده است وائمه ما نصب فرمودهاند به كسى صدمه وارد نمىكند، ديكتاتورى بوجود نمىآورد، كارى كه بر خلاف مصالح مملكت است انجام نمىدهد، كارهائى كه بخواهد دولت يا رئيس جمهورى يا كس ديگر بر خلاف مسير ملت و بر خلاف مصالح كشور انجام دهد، فقيه كنترل مىكند، جلوگيرى مىكند. شما از اسلام نترسيد، از فقيه نترسيد، از ولايت فقيه نترسيد. شما هم مسير همين ملت را طى كنيد و با ملت باشيد، حساب خودتان را از ملت جدا نكنيد، ننشينيد پيش خودتان طرح بريزيد و پيش خودتان برنامه درست كنيد. شما بايد دنبال ملت باشيد، بايد هوادار ملت باشيد. شما اينقدر اشكال به برنامه اسلامى نكنيد. شمايى كه از اسلام هستيد لكن از اسلام درست اطلاع نداريد، مسلم هستيد لكن از احكام درست مطلع نيستيد، شيعه هستيد لكن از احكام ائمه عليهم السلام درست مطلع نيستيد، اينقدر كارشكنى نكنيد. ملت راى داده است به جمهورى اسلامى، همه بايد تبعيت كنيد، اگر تبعيت نكنيد محو خواهيد شد. بر خلاف مسير ملت، برخلاف مسير اسلام راهى را پيش نگيريد، گمان نكنيد كه آن طرحى را كه اسلام داده است موجب نابودى اسلام مىشود. اين منطق، منطق آدم ناآگاه است. نگوئيد ما ولايت فقيه را قبول داريم، لكن با ولايت فقيه اسلام تباه مىشود. اين معنايش تكذيب ائمه است، تكذيب اسلام است و شما من حيث لايشعر اين حرف را مىزنيد، بيائيد دنبال ملت كه همه با هم به جمهورى اسلامى راى دادهاند و در مقابل آنها يك عده، يك عده بسيار معدود، يك از صد، يك و نيم از صد با اينكه همه قواى خودشان را جمع كردند راى خلاف دادند. شما تبعيت بكنيد از اكثريت قريب به اتفاق ملت، تبعيت بكنيد از اسلام، تبعيت بكنيد از قرآن
صحيفه نور ج 9 صفحه 171
كريم، تبعيت بكنيد از پيغمبر اسلام. مخالفت نكنيد اينقدر، از مجلس خبرگان كنارگيرى نكنيد. اين كنارهگيرى از ملت است، كناره گيرى از اسلام است. كارشكنى نكنيد براى مجلس خبرگان، كه اين بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است. خودتان را پيش ملت مفتضح نكنيد - شما بايد از شما كار صحيح انجام بگيرد، وقتى ملت شما را برخلاف مسير خود دانست طرد مىكند. آگاهانه عمل كنيد، آگاهانه حرف بزنيد، آگاهانه راى بدهيد، بدون توجه، بدون ادراك، بدون فهم راى ندهيد.
لزوم تسريع در فعاليتها و مصوبات مجلس خبرگان
من از مجلس خبرگان مىخواهم كه اينقدر معطل نكنند مردم را، البته بايد بررسى بشود، لكن معطلى نشود، اشخاص بيخود معطل نكنند مجلس را، ما مىخواهيم كه زودتر اين مسائل انجام بگيرد و مجلس شوراى ملى انشاء الله برقرار بشود و رئيس جمهور برقرار بشود و مسائل، مسائل ملى و مسائل به دست خود ملت حل بشود. آقايان زودتر كار خودشان را انجام بدهند و آنهائى كه گمان مىكنند كه با اسم روشنفكرى بايد مخالفت بكنند با امورى كه روشنفكرها، غربىها قبول ندارند، خطا مىكنند. خداوند خطاكاران را رحمت كند، خداوند از سر گناه اشخاصى كه خطاكار هستند برگردد، خداوند به شما دوستان و همه ملت ايران سلامت و سعادت و عزت و عظمت عنايت كند، خداوند اسلام را قدرت و عظمت بدهد و دست جنايتكاران را از كشور ما كوتاه كند.
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:43 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 172
تاريخ: 29/6/58
فرمان امام خمينى به حجتالاسلام جعفرى ورامينى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سيد محمد جعفرى ورامينى دامت افاضاته
بسمه تعالى
با توجه به سابقه و اطلاعاتى كه جنابعالى نسبت به منطقه خرمآباد و لرستان داريد مقتضى است مسافرتى بدانجا نموده و از نزديك به مشكلات كميته و نيازمندى اهالى رسيدگى كنيد و با كمك علماى اعلام و افراد ذيصلاح در امنيت محل و در رفع مشكلات اقدام نمائيد و چنانچه براى رفع نيازمندى ايشان احتياجى بود، از طريق كميته امداد تهران و احيانا با تماس گرفتن با جناب نخست وزير و ساير وزرا و مقامات مربوطه اقدام كنيد. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم. روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:43 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 173
تاريخ: 29/6/58
بيانات امام خمينى در جمع خواهران انجمن اسلامى تربت حيدريه
انقلاب ايران ضايعاتش نسبت به انقلابات ديگر كم بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
يك صحبت سر كمبودها و اشكالات و جهاتى است كه نه تنها شما به آن مبتلا هستيد، سرتاسر كشور تقريبا اين ابتلا هست. بعد از هر انقلاب هم نبايد انتظار اين داشت كه تا اين انقلاب آن چپاولگرها را بيرون كرد، يكدفعه پشت آن ديوار يك گلستانى باشد. اينها كوشش كردند در طول مدت خصوصا در اين پنجاه سال، پنجاه و چند سال، كه همه نيروهاى انسانى و غير انسانى را از بين ببرند. و قلم و قدم و مطبوعات و همه اينها در خدمتشان بود، راديو و راديو تلويزيون و سينماها و همه چيز در خدمتشان بود براى اينكه جوانهاى ما را به تباهى بكشند و مملكت ما را از هستى ساقط كنند و يك چند روزى خودشان به عيش و عشرت بپردازند. و بعد از يك همچو انقلابى كه آنها را كنار زديد، توقع نداشته باشيد كه فورا همه چيز مطابق دلخواهتان عمل بشود. اين بايد با تدريج بشود. بعضى از انقلابها در صورتى كه امكاناتشان بسيار زياد بوده است مثل انقلاب اكتبر بعد از قريب شصت و چند سال باز هم نتوانستند اصلاًح كنند هم را، و باز هم ديكتاتورى و فشار رفتار مىكنند. انقلاب ايران بحمدالله از تمام انقلابهايى كه در دنيا واقع شده است بهتر است و اين را بايد انقلاب سفيد اسمش را گذاشت، نه آن انقلابى كه محمدرضا مىگفت. يعنى انقلابى است كه ضايعاتش كم بوده ولو خوب، داشته است، زياد هم ضايعات داشت اما ضايعات نسبت به انقلابات ديگر بسيار كم بوده است و آن چيزهايى كه به دست آمده بسيار زياد، يعنى قدرتى را كه هيچ تصور نمىشد كه شكسته بشود، اين انقلاب شكست.
اين يك قدرت الهى بود كه غلبه كرد بر جنود شيطانى
و البته محتاج است حالا به قدمهاى مثبت براى سازندگى و بايد به تدريج و به كمك همه انشاء الله تحقق پيدابكند و اينكه مىگوئيد نيرو بگيريم، كدام نيرويى در دنيا از اين نيروى شما بزرگتر بود؟ كدام نيرويى مىتوانست بدون اينكه ساز و برگ داشته باشد، بدون اينكه يك نظام داشته باشد بر همه آنهائى كه همه ساز و برگها را داشتند و همه نظامها را داشتند و به همه جور مسلح بودند و ورزيده؟ شما خانمها نه نظام رفته بوديد و نه ساز و برگ نظامى داشتيد، برادرهاى ما هم همين طور، آنها هم
صحيفه نور ج 9 صفحه 174
نداشتند. اين قدرت چه قدرتى بود كه همه آنها را شكست؟ اين يك قدرت نورانى بود، اسلامى بود، يك قدرت الهى بود كه غلبه كرد بر جنود شيطان. شما چرا بايد سست بشويد؟ شما يك قوه خارق العاده داريد كه با آن قوه يك سدى را شكستيد كه تمام دنيا را به حيرت انداختيد و هيچ احتمال اينكه اين سد را بتواند كسى بشكند نبود. بايد شما هر وقت مىآيد يك سستى درتان پيدا بشود، ملاحظه اين را كه پشتوانه شما خداست، اين را ملاحظه كنيد. و با آن نيروى ايمان است كه شما توانستيد نهضت را تا اينجا برسانيد و اين نيروى ايمانى را بايد حفظ بكنيد و هيچ وقت مايوس نشويد و هيچ وقت سستى به خودتان راه ندهيد، كه ياس و سستى و اينها از جنود شيطان است. هميشه اميدوار باشيد. هميشه اطمينان قلب داشته باشيد. شماها پيروزيد. وقتى براى اسلام يك نهضتى باشد، يك قيامى، قيام الهى باشد، قيام اسلامى باشد. اين قيام اسلامى خواه ناخواه پيروز است. و بحمدالله براى اقشار ملت ما يك تحولى پيدا شد كه اين تحول اعجاب آور بود كه يك جمعيتى كه در فكر هيچ اين مسائل نبودند، در ظرف مدت كوتاهى از بچه و بزرگ و دانشگاهى و غير دانشگاهى و بازارى و كارگر همه به فكر اين افتادند كه بايد اين امور را اصلاًح كرد. وقتى يك ملتى به فكر يك مطلبى باشند درست مىشود. البته با تدريج درست مىشود، مهم اين است كه ما هر كدام وظيفه براى خودمان بدانيم يعنى من كه يك طلبه هستم، اينجا براى خودم وظيفه بدانم كه آنقدرى كه مىتوانم خدمت بكنم، شما خواهرها هم كه در محل خودتان هستيد، وظيفه بدانيد كه يك مملكتى را آشفته است و خراب كردند و از بين بردند، خودتان با همتتان اين مملكت را بسازيد و تربيت كنيد.
فرهنگ ما، فرهنگ غنى است
مهم اين است كه اين اشخاصى كه از مسائل دورند، از مسائل روز دورند، از مسائل اسلامى دورند، اسلام را نشناختهاند، اينها آگاه بشوند اينها را تربيت بكنيد. بالاتر فاجعهاى كه براى اين ملت اتفاق افتاده است در اين ظرفهاى طولانى اين است كه فكرشان عوض شده است، يك فكرى شده است، فكر غربى شده. فكرشان، توجهشان همه به اين است كه ما خودمان چيزى نداريم، از خارج بايد بيايد. اينها بايد علاج بشود، به آنها فهمانده بشود كه ما خودمان همه چيز داريم، غرب به ما محتاج است، نه ما به او. اين احتياج است كه آنها را وادار مىكند كه با همه قوا طرفدارى از محمدرضا بكنند براى اينكه مىبينند محتاج به او هستند، محتاج به اين هستند كه به اين مملكت تسلط پيدا بكنند و ذخاير اين مملكت را ببرند. مملكت ما يك مملكت غنىاى است و يك مملكتى است كه همه چيز خودش را مىتواند اداره بكند، وسعتش وسعتى است كه براى (از قرارى كه احتمال مىدهند) براى صدوپنجاه ميليون جمعيت كافى است و ذخايرش ذخاير بسيار ارزنده است و اميدوارم كه ذخاير انسانيش هم رشد پيدابكند وانسانها انسانهاى رشيد بشوند. آنهايى كه، خواهرهايى كه تاكنون داخل در مسائل روز نبودند، در مسائل داخل بشوند. قشرهائى كه فكر نمىكردند در اين امور، به فكر بيفتند، اشخاصى كه باقلم و قدم خودشان غربى فكر مىكردند و دعوت به غرب مىكردند، به خود
صحيفه نور ج 9 صفحه 175
بيايند و دعوت بكنند به آن چيزهايى كه ما داريم. ما همه چيز داريم، فرهنگ ما، فرهنگ غنى است، مملكت ما، مملكت غنى است، منتها نگذاشتند كه اين امور تحقق پيدا بكند.
اول مهذب بشويد و بعد جوان را تربيت كنيد
و حالا كه بحمدالله مملكت از خودتان است، ديگر دست آنها كوتاه شد و اميدواريم تا آخر كوتاه باشد، خودتان به فكر باشيد كه همه چيزتان را اصلاح كنيد. اول خودتان را اصلاح بكنيد. اول مهذب بشويد و تعليمات اسلامى را كه براى آدم سازى است. آن تعليمات را عمل به آن بكنيد و بعد هم جوانها را، بچهها را تربيت كنيد كه ما بعد از يك مدتى متحول بشويم به يك انسانهائى كه اسلام مىخواهد، نه يك انسانهايى كه استعمار مىخواهد. انشاء الله خداوند همهتان را توفيق بدهد موفق كند و اين مسائلى را كه گفتيد، اينطور نيست كه در نظر نباشد، در نظر هست و بايد به تدريج درست بشود و ما سفارش هم به همه اينها كردهايم و سفارش هم مىكنيم و آنها هم مدعى هستند كه ما مشغول كار هستيم و مىتوانيم، منتها يك قدرى كارها زياد است، مشكل است و آنها هم حق دارند البته، بسيار كار زياد و مشكل، و اميدواريم كه كليه امور حل بشود و مشكلات حل بشود و هيچ وقت به خودتان ياس راه ندهيد و شما يك پيروزى پيدا كرديد كه دنيا را به حيرت انداختيد. يك همچو قدرتى كه يك همچو پيروزى پيدا كرده، هيچ نبايد به خودش ياس نشان دهد. شما با همين قدرت ايمان خودتان انشاء الله همه امور كشور خودتان رااصلاح بكنيد. خداوند انشاء الله همهتان را حفظ كند. و من، هم دعا گوى همه شما هستم و هم خدمتگزار.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:43 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 176
تاريخ: 29/6/58
پيام امام خمينى در مورد وظائف حجاج
جناب حجه الاسلام آقاى حاج شيخ محى الدين انوارى و جناب حجهالاسلام آقاى حاج شيخ فضل الله محلاتى دامت افاضاتهما
بسم الله الرحمن الرحيم
چون ايام برگزارى يكى از فرايض بزرگ اسلامى با محتواى عظيم انسانى، روحانى، سياسى، اجتماعى يعنى فريضه حج بيت الله الحرام نزديك است و لازم است در آستانه برقرارى جمهورى اسلامى با انقلاب شكوهمند ملت شريف ايران اين فريضه مقدسه از آثار طاغوت پاكسازى و به اسلام راستين برگردد، به اين جهت شما را به عنوان سرپرست حجاج بيت الله الحرام تعيين نموده كه با مشورت با مقامات صالحه هياتى از افراد صالح و متعهد و با ايمان انتخاب و با همكارى آنان كليه امور مربوط به حج را تحت نظارت قرار دهيد كه انشاء الله تعالى در حكومت جمهورى اسلامى اين فريضه مقدسه با محتواى معنوى خود تحقق يابد و لازم است در اين موضوع تذكراتى داده شود:
1- لازم است به حضرات آقايان علما و روحانيون محترم كاروانها تذكر دهيد كه قبل از حركت مجالسى تشكيل دهند و حجاج محترم را با مسائل شرعى و وظائف انسانى آشنا كنند.
2- عموم برادران و خواهران اسلامى بايد توجه داشته باشند كه يكى از مهمات فلسفه حج ايجاد تفاهم و تحكيم برادرى بين مسلمين است و بر دانشمندان و معممين لازم است مسايل اساسى سياسى و اجتماعى خود را با ديگر برادران در ميان گذارند و در رفع آن طرحهائى تهيه كنند تا آنان در برگشت به كشورهاى خود آنها را تحت نظر علما و ارباب نظر قرار دهند.
3- در اين سال كه ايران در آستانه جمهورى اسلامى است و به واسطه تبليغات نارواى اجانب ممكن است مسلمين بلاد از عمق نهضت اسلامى ايران مطلع نباشند، لازم است آقايان علما و خطبا و دانشمندان محترم با وسايل ممكن اين نهضت مقدس را معرفى نمايند و مقصد مسلمانان ايران را كه همان برقرارى حكومت اسلامى تحت پرچم اسلام و هدايت قرآن كريم و پيغمبر مكرم اسلام است گوشزد نمايند كه برادران اسلامى ما بدانند ما به جز اسلام و برقرارى حكومت عدل اسلامى فكر نمىكنيم
4- لازم است برادران ايرانى و شيعيان ساير كشورها از اعمال جاهلانه كه موجب تفرق صفوف مسلمين است احتراز كنند و لازم است در جماعات اهل سنت حاضر شوند و از انعقاد تشكيل
صحيفه نور ج 9 صفحه 177
نماز جماعات در منازل و گذاشتن بلندگوهاى مخالف رويه اجتناب نمايند و از افتادن روى قبور مطهره و كارهائى كه گاهى مخالف شرع است جدا اجتناب كنند.
5- نيابت از سعى براى نماز طواف صحيح نيست، بايد هر كس خودش به هر نحو مىتواند نماز بخواند و مجزاست از گرفتن نايب و مزاحمت به نمازگزاران اجتناب نمايند.
6- طواف را به نحو متعارف كه همه حجاج به جا مىآورند، به جا مىآورند و از كارهائى كه اشخاص جاهل مىكنند احتراز شود و مطلقا از كارهائى كه موجب وهن مذهب است بايد احتراز شود.
7- در وقوفين، متابعت از حكم قضات اهل سنت لازم و مجزاست، اگر چه قطع به خلاف داشته باشيد.
8- در اين سال كه به واسطه انقلاب اسلامى به برادران و خواهران ما صدمات و ضررهاى بسيار از حكومت طاغوتى رسيده است و بسيارى از معلولين از حوادث انقلاب، احتياج مبرم به كمك دارند مقتضى است كسانى كه مىخواهند حج استحبابى به جا آورند، هزينه آن را صرف در احتياج برادران و خواهران خود كنند كه ثواب آن نزد خداى تعالى بسيار بر حج استحبابى ترجيح دارد و نيز كسانى كه به عنوان سوغات مصارف ناروا مىنمايند يا تشريفات و مهمانىهاى خارج از رويه در وقت برگشت از حج مىنمايند مقتضى است اين نحو هزينهها را صرف احتياج برادران و خواهران عليل و مستمند خود نمايند كه خداوند تعالى به آنان اجر و بركت عنايت فرمايد. از خداوند تعالى عظمت اسلام و سعادت ملت مسلمان را خواستار و موفقيت همگان را در كوشش براى به ثمر رسيدن نهضت مقدس اميدواريم.
والسلام عليكم و على جميع المومنين ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:43 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 178
تاريخ: 30/6/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمنهاى اسلامى دانشگاههاى سراسر كشور
انجمنهاى اسلامى، وظائف اسلامى را عمل كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من در باب دانشگاهها بنا دارم در وقتى كه بناست دانشگاهها باز بشود، مسائلى را بگويم انشاء الله آنجا مفصلش را بيان مىكنم ولى حالا شما آقايان كه از انجمنهاى اسلامى و نماينده انجمنهاى اسلامى هستيد، لابد عدد مسلمانها در دانشگاهها بيشتر از ديگران است، ديگران در اقليت واقعند، يعنى آنهائى كه منحرفند. اينكه حالا با شما كه دانشگاه اسلامى هستيد و انجمن دانشگاههاى اسلامى و دانشجويان اسلامى دانشگاه هستيد، عرض مىكنم، يك جهت راجع به اينكه خود انجمنها وظايف اسلامى را عمل كنند. از ما نمىپذيرند كه ما اسلامى هستيم مگر خودمان به اسلام عمل بكنيم، نه اينكه فقط بگوييم ما اسلامى هستيم، چنانچه جمهورى اسلامى از ما پذيرفته نيست مگر اينكه محتوايش هم اسلامى باشد. ما همين بگوييم ما در يك مملكتى هستيم كه جمهورى اسلامى است، لكن هر جايش دست بگذاريم اسلامى نباشد، اين پذيرفته نيست، اين يك لفظ بى معناست، همين طور انجمنها، هر جا كه باشد. خوب الان انجمنهاى اسلامى زياد است، هم انجمنهاى اسلامى در دانشگاهها زياد است و هم جاهاى ديگر، شايد در بسيارى از ادارات هم انجمن اسلامى دارند. اول وظيفه اين است كه اين اشخاصى كه انجمن اسلامى را تشكيل مىدهند خودشان راهشان همان راه اسلام باشد، عملشان عمل اسلامى باشد، اخلاقشان اخلاق اسلامى باشد، خودشان را ساخته باشند و بسازند، اگر ساخته هستند كه انشاء الله موفق بشوند كه ساختهتر بشوند و اگر ساخته نيستند، جديت كنند كه خودشان را بسازند يعنى همه چيزشان را تطبيق بدهند با احكام اسلام و بينش از احكام اسلام به همه ابعادش هم تا آن حدودى كه برايشان ممكن است پيدا بكنند، اسلام براى چه آمده است ، چه مىخواهد بگويد، اين چه جور مكتبى هست، تميز بدهند بين مكتب اسلام با ساير مكتبهايى كه ادعاها را دارند و واقعيتها را ندارند، آنوقت مشغول فعاليت بشوند و فعاليتهاى اسلامى، كه در دانشگاهها كه از ساير جاها حساستر است، يعنى از دانشگاهها بايد انسانها درست بشوند و بعد هم مقدرات مملكت ما به دست همينهاست كه از دانشگاهها بيرون مىآيند و چنانچه مىدانيد چون مقدرات مملكت دست جوانهائى است كه بعد از دانشگاه كه بيرون آمدند ديگر مشغول فعاليت مىشوند و مملكت دست اينهاست، از اين جهت است كه آنهائى كه مىخواهند مملكت ما به يك سروسامانى نرسد روى دانشگاه حساسيت
صحيفه نور ج 9 صفحه 179
دارند و دانشگاه را نمىخواهند كه يك دانشگاه مفيد براى جامعه مملكت ما باشد. اين يك مطلبى است كه بايد خيلى با هوشيارى در آن دقت بشود كه مبادا ما بگوييم انجمن اسلامى وكذا و رخنه كنند در ما و همين انجمن اسلامى به اسم انجمن اسلامى منحرفش كنند: اينها يك شياطينى هستند كه يعنى خارجىها، آنهائى كه مىخواهند كه همه چيز ما را ببرند و دانشگاهى نباشد تا بتواند مقابلشان بايستد دانشگاه، روحانى نباشد تا بتواند مقابلشان بايستد) ممكن است در همين انجمنهاى اسلامى هم عمالشان رخنه بكنند و منحرف بكنند، با اسم اسلام مسائل ديگر را پيش بياورند. اين بايد خيلى كسانى كه در اين انجمنها وارد هستند هوشيار باشند كه ديگران نفوذ نكنند و آنها متحرك به حركت ديگران نباشند. در خيلى از جاها همين طور دارد مىشود و شده است و سابقا هم بوده است كه با همان اسم اسلام و با اسم قرآن و امثال ذلك، چيزهايى كه مربوط به اسلام نبوده بلكه بر خلاف مسير اسلام بوده است، تحويل جامعه مىدادند. اين يك مسالهاى است كه تا اين را با تمام قوا و تمام هوشيارى خودتان در مسائلى كه مىخواهيد طرح بكنيد، درست مطالعه نكنيد و رسيدگى نكنيد و افرادى كه به شما مىخواهند متصل بشوند، درست شناسايى نكنيد و ندانيد چه جورى است، سابقهاش را تا ندانيد، افراد را بايد خيلى در آن دقت بكنيد، چه بسا افرادى هستند كه اينها به حسب ظواهرشان و بر حسب ادعاهايشان از شما بيشتر ادعاى مسلمانى مىكنند و از شما هم بيشتر فرض كنيد آدابش را بجا مىآورند لكن وقتى به حالشان مطالعه مىكنيد مىبينيد كه رويهشان با رويه شما فرق دارد، آن اسلامى كه آنها مىگويند غير از اين اسلامى است كه اسلام مىگويند. در بين اينها هست يك همچو اشخاصى ولهذا اين اشخاصى را كه مىخواهيد در انجمن خودتان وارد كنيد اشخاصى باشد كه بشناسيد آنها را، سوابقشان را مطلع باشيد كه چه جور اشخاصى هستند، چه رويهاى دارند، چه مقاصدى دارند، تا آنوقت بتوانيد يك انجمن اسلامى كه حقيقتا اسلامى باشد و به درد خور جامعه ما و مهذب دانشگاه و اينها باشد البته كار مشكل است، اگر تمام دانشگاههاى ايران بخواهند يك همچو كارى انجام بگيرد، انجام گرفتنش مشكل است لكن مشكلات را بايد تحمل كرد. كسانى كه بخواهند يك كارى انجام بدهند، يك كار مثبتى انجام بدهند، يك خدمتى بكنند، آن هم يك همچو خدمت ارزنده بزرگى بخواهند بكنند، بخواهند در سرتاسر كشور دانشگاههايش را اصلاح بكنند، از افراد فاسد تصفيه بكنند، كار مشكل است لكن چون يك كار بسيار ارزندهاى است، مشكلات بايد تحمل بشود. هميشه كارهاى ارزنده اشكالاتش شايد بيشتر باشد از كارهاى ديگر. از اين جهت بايد توجه به اين معنا باشد كه سفارش مىكنم به همه انجمنهاى اسلامى كه در سرتاسر كشور هست و مىخواهند شروع به فعاليت بكنند و چند روز ديگر هم اول باز شدن دانشگاهها هست، بايد اين توجهات باشد. اولا خود افراد، افراد متعهد باشند، افراد صددرصد اسلامى باشند، مواظب به كارهاى خودشان و اعمال خودشان باشند، بهانه دست آنها ندهند كه تويى كه ادعا مىكنى اسلامى هست، مثلاً اعمالت اسلامى نيست، اخلاقت اسلامى نيست. اين اول، بايد انسان از خودش شروع كند، كسى كه مىخواهد يك جامعهاى را تهذيب كند، تا خودش مهذب نباشد، نمىتواند. گروهى هم كه مىخواهند يك مركزى را مهذب كنند
صحيفه نور ج 9 صفحه 180
و اسلامى كنند تا خودشان ابتدائاً مهياى براى اين كار نشده باشند و ابتدائا خودشان را اصلاح نكرده باشند، نمىتوانند ديگران را اصلاح كنند، آدمى كه خودش مرتكب مثلاً مسائلى است كه بر خلاف اسلام است نمىتواند به ديگرى بگويد تو برو اين كار را انجام بده. خوب حرف اين است كه تو خودت چرا نمىكنى؟ و آنكه مهم است، همين قضيهاى است كه عرض كردم كه ممكن است در بين اين انجمنها يك اشخاص با صورت اسلامى، با جهات اسلامى وارد بشوند لكن مسيرشان مسير شما نباشد، بخواهند منحرف كنند و آنوقت كم كم آنها انحراف را از خودشان سرايت به بعضى بدهند و باز در مقابل شما يك گروهى درست كنند كه شما مىخواهيد اسلام را درست كنيد، آنها با اسم اسلام و صورت اسلام مىخواهند يك چيز ديگر را درست كنند و اين نمىشود الا اينكه شناسائى بشوند افرادى كه در انجمنها وارد مىشوند، معلوم باشد كى هست اين، سوابقش چه بوده، پدر و مادرش چه كسى هستند، كجا زندگى كرده، تحصيلاتش چه هست، چه رشتههايى دارد، اينها همه بررسى بشود، مطالعه بشود تا آن وقت يك انجمن مهذبى باشد و بتواند كا رمثبت، كار اسلامى مثبت، كارى كه به درد مملكتتان بخورد انجام بدهد.
با اصلاح انسان، تمامى عالم اصلاح مىگردد
اين كارى كه شما داريد بسيار ارزنده است، بسيار ارزشمند است، همه اديان براى همين مسأله آمدهاند كه درست كنند، انسانها را درست كنند، اصلاً موضوع بحث انبيا، انسان است همه انبيا از آدم تا خاتم موضوع بحثشان انسان است به چيز ديگر هيچ فكر نمىكنند، به انسان فكر مىكنند براى اينكه همه عالم هم خلاصهاش همين انسان است. انسان يك موجودى است، خلاصه همه موجودات عالم است، از همه موجودات عالم يك چيزى در انسان هست و يك زياده هم دارد، انسان اگر درست بشود، همه چيز عالم درست مىشود. اگر اين انبيا مؤفق شده بودند كه آن برنامهاى كه دارند كه انسانسازى باشد اگر مؤفق به اين معنا شده بودند، الان عالم يك عالم ديگرى بود و اوضاع يك اوضاع غير اين اوضاعى است كه الان ما ملاحظه مىكنيم، لكن خوب مؤفق نشدند، به واسطه كارشكنىهائى كه شد و بعد از آنها شد. و از اين جهت چون اداره عالم را تقريباً غير انسانها مىكنند، از اين جهت آنكه انبيا مىخواستند نشده است. اين كارى كه شما مىكنيد هم يك شعبهاى از همان كار است، كار انبياست كه مىخواهيد كه انسان درست كنيد، مىخواهيد دانشگاهتان، افرادى كه انسان باشند بيرون بدهيد، همينى كه ديگران مىخواهند نگذارند. آنقدرى كه اينها از انسان مىترسند، اين خارجىها آنقدرى كه از انسانها مىترسند از چيز ديگر نمىترسند. همه عالم دست آنهاست اما اگر چهار تا انسان در يك جايى پيدا بشود، زندگى آنها را تباه مىكند و لهذا كوشش مىكنند كه در اين مملكتهائى كه مىخواهند از آن استفاده كنند، انسان در آن پيدا نشود. كوشش مىكردند كه، از زمان رضاخان كه من همه آن را يادم هست، كوشش مىكردند كه در مجلس شوراى ملى انسان نباشد در سر تا سر اداره و نمىدانم وزارتخانهها و اينها، يك انسان مهذبى كه اسلامى باشد و كار از او بيايد، نباشد و لهذا تقريباً همه
صحيفه نور ج 9 صفحه 181
مجلسها اين طورى بوده (تقريباً نه تحقيقاً، بودند بعضى از افراد صحيح و همانها اسباب زحمت شدند).
اينها (شرق و غرب) از جمهورى اسلامى مىترسند
الان هم همان مسائل هست، يعنى آنها باز هم چشم طمعشان به اينجاهاست، آن ذخايرى كه ممالك شرق دارد، ايران دارد، نمىگذارد آنها راحت باشند، خصوصاً كه ايران وضعيت جغرافيائياش هم يك وضعيت حساسى است. آنها دست بر نمىدارند از ايران، نه از طرف شرقىها و نه از طرف غربىها، و با هر كوششى كه دارند مىخواهند نگذارند كه اين مملكت سر و سامان پيدا بكند. همه شلوغىهائى كه الان درست مىكنند با دست آنها دارد درست مىشود همه جا آشفتگىهائى كه پيدا مىشود با دست آنها درست مىشود و پيدا مىشود كه نگذارند يك آرامشى بشود و يك سامانى پيدا كند مملكت. شما ملاحظه كرديد كه در قبل از اينكه شاه برود و بعد هم وارث خبيثش برود، فعاليت زياد در اين بود كه نگه دارند او را، نرود، بعد از اينكه حالا او رفت و تمام شد، فعاليت زياد بود كه جمهورى اسلامى درست نشود. از جمهورى اسلامى اينها مىترسند، نه از جمهوريش، از اسلامش. آنهائى كه قلمهايشان يا تابع آنها بود يا از باب اينكه خودشان توجه نداشتند و غربزده شده بودند، شروع كردند نوشتن به اينكه ديگر اسلام را مىخواهد چه كند همان جمهورى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، آخرش هم ديگر راضى شده بودند به اينكه جمهورى اسلامى دموكراتيك باشد. اينهااز اسلام مىترسند و از رژيم اسلامى مىترسند، حالا كه ضربه خوردهاند از اسلام يعنى رژيم را مسلمانها با كلمه اسلام از بين بردند ديگرانى كه حالا آمده و سر اين سفره مىخواهند بنشينند اينها دخالت نداشتند، آنهائى كه دخالت داشتند همين مستضعفين بودند كه در خيابان و در بازار وزن و مردشان ريختند و جلوى تانك و توپ و مسلسل و اينها رفتند و كار را انجام دادند. حالا انجام گرفت، يكدفعه ما ديديم از اروپا و آمريكا و از گوشه و كنار خود مملكت كسانى كه آن وقت طرفدار بودند حالا شدند انقلابى و شدند مخالف رژيم و هر جا باشد هر كس مىآيد اينجا مىگويد ما در سالهاى سابق مخالف رژيم بوديم و ما چيزها ديديم (خيال مىكنند كه من از كره مريخ آمدهام و نمىدانم، هيچ اطلاع ندارم كه اينها چه بودهاند) يك وقتى بود كه همه شاهنشاهى بودند، همه چه فرمان ايزد چه فرمان شاه بود، آنوقت كه باد به بيرق او مىخورد اينها زير آن بيرق سينه مىزدند، حالا كه آن بيرق خوابيده است و يك بيرق اسلامى بلند شده است. و اميدوارم كه اين بيرق و اين پرچم باقى باشد حالا آمدهاند زير اين پرچم سينه مىزنند منتها بعضىشان شيطنت هم دارند، زير اين پرچم بر خلاف پرچم عمل مىكنند، بعضىها همان استفاده مىخواهند، آنها ضررشان كمتر است، آنهايى كه همان مىخواهند كه يك بهرهاى داشته باشند، آنها ضررشان كمتر است. خوب بهرهشان هم مىبرند اما ضرر كم دارند اما يك دستهاى هستند كه اينها يا معوجند و ادراكشان ناقص است و يا اينكه نه، ادراكاتشان هم خوب است و از روى نقشه كار مىكنند و ديگران به آنها گفتهاند اين كارها را بايد
صحيفه نور ج 9 صفحه 182
بكنيد و مىكنند، اينها البته خطرناكند.
اينها البته خطرناكند. اينها مىخواهند روحانيون فقط مشغول مسجد و محراب باشند و به سياست دخالت نكنند
اين طايفه الان هستند كه حالا هم وقتى كه صحبت مىشود، مىنويسند، چه مىكنند، هى كوشش مىكنند كه اسلام نباشد، آن چيزهايى كه مال اسلام است هى كوشش مىكنند با زبانهاى مختلف، گاهى به دلسوزى در قضيه ولايت فقيه كه اين چند روز چيز شده است، خوب اينها ديدند كه يك كار خطرناكى است براى آنها براى اينكه يك حكومت اسلامى دارد درست مىشود اينها هم نمىخواهند اين را. گويندهشان گاهى مىگويد كه بگذاريد كه روحانيون قداستشان را حفظ بكنند، قداست روحانيون كه اينها مىگويند، معنايش اين است كه بگذاريد روحانيون مشغول مسجد و محراب همين مقدار در همين حدود باشند و سياست را به امپراطور واگذار كنيد. اين يك تزى است كه مسجد مال پاپ، سياست مال امپراطور. اينها هم مىگويند مسجدها مال شماست، برويد تو مسجدتان نماز بخوانيد، درس هم مىخواهيد بگوئيد، درس هم بگوئيد هيچ مانعى ندارد اما در يك حدودى نه اينكه تو مسجد برويد و سنگر بگيريد براى ما، يا توى مدرسه برويد و براى ما ايجاد زحمت بكنيد. نه، آن نه، همان مقدارى كه قداست شما محفوظ باشد، بگويند يك آدم مقدس، يك آدم خوب مهذبى است، يك آدمى است كه اگر نفتش را هم ببرند حرفى نمىزند و مىگويد بردند مال دنيا چه ارزشى دارد. اينها اينجور قداست را مىخواهند و نمىدانند كه اسلام
afsanah82
07-26-2011, 11:43 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 185
تاريخ: 31/6/58
پيام امام خمينى در آستانه بازگشائى دانشگاهها و مدارس كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر دانش و دانشگاه و دانشگاهيانى كه چراغ راه هدايت و راهنمائى ملت به سوى تعالى و سعادت و فضل و فضيلت مىباشند. سلام بر جوانان برومندى كه با سلاح علم در سرفرازى و اعتلا كشور، كشور عزيز اسلامى كوشا و در رسيدن به هدفهاى انسانى اسلامى از هيچ زحمت و كوشش دريغ ندارند. سلام بر دانشجويان و استادانى كه در سالهاى طولانى اختناق با محروميتها و شكنجهها و ناراحتىهاى روحى و جسمى مواجه و با شجاعت و شهامت در مقابل استبدادها و قلدرىها ايستاده و تسليم قدرتهاى شيطانى نشدهاند. سلام بر عزيزانى كه در نهضت اسلامى و انقلاب بزرگ ملت در سختترين شرايط از محرومين و مستضعفين دفاع و از تهاجم و يورش جنود ابليسى به مراكز علم و ادب نهراسيده و با آنان بافداكارى مقابله كردند و سلام به همه قشرهاى دانشجو، از اطفال دبستانى كه با تهاجم به دبستانها از پاى در آمدند و جوانان دبيرستانى و دانشمندان و استادان و دانشجويان دانشگاهى سراسر كشور كه مكانهاى علمى مقدس خود را به صورت دژهايى مستحكم و سنگرهاى شكستناپذير در آورده و از استقلال و آزادى ميهن عزيز خود دفاع نموده و سنگرهاى شيطانى را با پشتيبانى اين ملت بزرگ در هم شكسته و دشمن خونخوار را دفع كردند. اكنون اى خواهران و برادران و فرزندان عزيز اسلام كه با باز شدن دانشگاهها و دبيرستانها و دبستانها در موضع حساس سرنوشتسازى هستيد و دشمنان اسلام و غارتگران كشور با توطئهها و نيرنگها مىخواهند در اين سنگر عظيم كه اميد ملت و مركز سرنوشت يك كشور است رخنه نموده و با اعمال خود شما را از راه خود كه راه حق و راه محرومين و مستضعفين است منحرف و با اخلالگرى در مراكز علم شما را از هدف باز دارند. لازم مىدانم نكاتى چند را با شما عزيزان در ميان گذارم ، باشد كه قسمتى از دين خود را به اسلام و طبقه محروم و شما عزيزان ادا نمايم و از زير بخشى از مسؤوليتهاى خود نزد خالق و خلق بيرون آيم: 1- همانطور كه كراراً تذكر دادهام بزرگترين وابستگى ملت مستضعف به ابر قدرتها و مستكبرين وابستگى فكرى و درونى است كه ساير وابستگىها از آن سرچشمه مىگيرد و تا استقلال فكرى براى ملتى حاصل نشود، استقلال در ابعاد ديگر حاصل نخواهد شد. و براى به دست آوردن
صحيفه نور ج 9 صفحه 186
استقلال فكرى و بيرون رفتن از زندان وابستگى، خود و مفاخر و مآثر ملى و فرهنگى خود را دريابيد. بزرگترين فاجعه براى ملت ما اين وابستگى فكرى است كه گمان مىكنند همه چيز از غرب و ما در همه ابعاد فقير هستيم و بايد از خارج وارد كنيم. شما استادان و فرهنگيان و دانشجويان و دانشمندان دانشگاهها و دانشسراها و نويسندگان و روشنفكران و دانشمندان معظم بايد كوشش كنيد و مغزها را از اين وابستگى فكرى شستشو دهيد و با اين خدمت بزرگ و ارزنده ملت و كشور خود را نجات دهيد.
2- در آغاز باز شدن دانشگاه و دانشسراها، دبيرستانها و دبستانها ممكن است اشخاصى يا گروههايى بخواهند با اسمهايى تبليغاتى فريبنده در كار دانشگاه اخلال كنند و از رفتن سر كلاسها جلوگيرى نمايند. عزيزان دانشگاهى و محصلين ساير مدارس با بىاعتنائى و سردى با آنان مواجه شوند و توطئه آنان را خنثى نمايند و بدانند كه از اول انقلاب تاكنون، هم اينان بودند كه از مسير ملت جدا و در مسير طاغوت و از انقلاب اسلامى بر كنار يا برضد آن فعاليت مىكردند، هم اينان بودند كه از رفراندم مىخواستند جلوگيرى كنند و هم اينانند كه از رأى اكثريت قريب به اتفاق ملت سر پيچى مىكنند. اينان با ملت و مصالح كشور مخالف و وابسته به شرق و غرب و رژيم سابق هستند. به تبليغات آنان گوش فرا ندهيد و از آنان احتراز كنيد همانند احتراز از طاغوت و رژيم طاغوتى.
3- آنچه كراراً تذكر دادهام و رمز پيروزى است اتحاد گروههاى دانشجويى و تشكيل يك گروه اسلامى ملى است در مقابل منحرفان كه كوشش دارند تفرقه بيفكنند و شما جوانان عزيز را كه اميد كشور هستيد و سعادت و ترقى ميهن بسته به فعاليت شماست به تباهى بكشند و نگذارند در راه تعالى كشور قدم برداريد و به علم و ادب كه مايه پيشرفت و رهايى از استعمار و استثمار نو و كهنه است اشتغال پيدا كنيد و بايد بدانيد اختلاف و تفرقه سرچشمه تمام بدبختىها و اسارتهاست. ممكن است عناصر فاسدى در دانشگاه و ساير مدارس در بين جوانانمان نفوذ كنند و با برنامهاى حساب شده تفرقهافكنى كنند، لازم است با هوشيارى آنان را شناسايى كنيد و بشناسانيد كه جوانان عزيز ما از توطئه آنان مطلع شوند و در راه خنثى نمودن آن كوشا شوند.
4- بايد كوشش در راه علم و به دست آوردن تخصص در رشتههاى مختلفه، اساس فعاليت جوانان دانشجوى عزيز ما باشد كه نيازمنديهاى ميهن به دست خود آنها بر آورده و كشور ما با كوشش شما خودكفا شود. مع الاسف در دوران گذشته اساس بر آن بود كه ما را در هر چيز وابسته كنند و با ملت ما آن كنند كه دستش براى هر چيز پيش ديگران دراز باشد. شما عزيزان كوشش كنيد كه از اين وابستگى بيرون آييد و احتياجات كشور خودتان را برآوريد و از نيروى انسانى و ايمانى خودتان غافل نباشيد و از اتكال به اجانب بپرهيزيد و استقلال خود را در تمام ابعاد بيمه كنيد و از هياهوى غرب و غربزدگان نهراسيد كه خدواند متعال با شماست.
5- اسلام دين مستند به برهان و متكى به منطق است و از آزادى بيان و قلم نمىهراسد و از طرح مطلبهاى ديگر كه انحراف آنها در محيط خود آن مكتبها ثابت و در پيش دانشمندان خودشان شكست خورده هستند، باكى ندارد. شما دانشجويان محترم نبايد با پيروان مكتبهاى ديگر با خشونت
صحيفه نور ج 9 صفحه 187
و شدت رفتار و درگيرى و هياهو راه بيندازيد كه مىدانم نخواهيد كرد و خود با آنان به بحث و گفتگو برخيزيد و از دانشمندان اسلامى دعوت كنيد با آنان در بحث بنشينند تا تهى بودن دست آنان ثابت شود و اگر آنان با جنجال و هياهو با شما مواجه شدند از آنان اعراض كنيد و با خونسردى بگذريد كه يكى از نقشههاى آنها آن است كه شما را به درگيرى بكشند و از آن استفاده، استفادههاى غير مشروع كنند. ما با آزادى و منطق، موافق ولى اگر توطئه و خرابكارى باشد، تكليف ديگرى داريم و از خداوند متعال خواستارم كه كار به آنجا نكشد.
6- يكى از مسائل بسيار مهم در تمام دستگاهها خصوصاً دانشگاهها و دبيرستانها تغييرات بنيادى در برنامهها و خصوصاً برنامههاى تحصيلى و روش آموزش و پرورش است كه دستگاه فرهنگ ما از غربزدگى و از آموزشهاى استعمارى نجات يابد.
اجانب خصوصاً آمريكا در نيم قرن اخير كوشش داشتند و دارند فرهنگ و برنامههاى فرهنگى و علمى و ادبى ما را از محتواى اسلامى انسانى ملى خود خالى و به جاى آن فرهنگ استعمارى و استبدادى بنشانند. فرهنگ زمان طاغوت، كشور ما را تا لب پرتگاه سقوط كشاند و خداوند تعالى به داد اين كشور اسلامى رسيد ولى بدون تغييرات صحيح بنيادى و تحول فرهنگى و علمى امكان تحول فكرى و روحى نيست و بايد با كوشش همه جانبه از طرف دولت و رؤساى دانشگاهها و فرهنگيان و جوانان دانشجو به مقصود نزديك شويم و انشاء الله تعالى از پيوستگى و وابستگى نجات پيدا كنيم و كشور عزيزمان را نجات دهيم.
7- از مسائل مهم كه مقدمه اصلاحات است پاكسازى همه مراكز خصوصاً مراكز فرهنگى و علمى است و بايد با شوراهايى مركب از اشخاص دانشمند متعهد و مؤمن به انقلاب و پشتيبانى رؤسا و استادان و معلمان و دانشجويان مراكز علمى و تربيتى از عناصر فاسده و خدمتگزاران و سرسپردگان به رژيم سابق تصفيه شوند. اين مراكز بايد از سر سپردگان بكلى تصفيه شوند زيرا تا اين عناصر كه به طور خودكار در خدمت اجانب هستند، در سطح وسيع كشور خصوص مراكز علمى و تربيتى تصفيه نشوند، نخواهيم توانست از استقلال فكرى و درونى نجات پيدا كنيم و در نتيجه نخواهيم توانست در هيچ يك از ابعاد انسانى خود و اسلامى خود مستقل باشيم.
8- مراكز علمى و فرهنگى قديم و جديد و روحانيون و دانشمندان فرهنگى و طلاب علوم دينيه و دانشجويان دانشگاهها و دانشسراها دو قطب حساس و دو مغز متفكر جامعه هستند و از نقشههاى اجانب، كوشش در جدايى اين دو قطب و تفرقهاندازى بين اين دو مركز حساس آدمساز بوده و هست. جدا كردن اين دو مركز، در مقابل يكديگر قرار دادن آنها را اينها را در مقابل هم قرار دادن و در نتيجه خنثى كردن فعاليت آنان در مقابل استعمار و استثمارگران از بزرگترين فاجعههاى عصر حاضر است. فاجعهاى كه ما و كشور ما را تا آخر به تباهى و نسل جوان ما را كه از ارزندهترين مخازن كشور است به فساد مىكشد. اين توطئه شيطانى طاغوتى را كه اكنون قشرهاى ملت و خصوصاً دانشمندان بيدار بدان توجه كردهاند، بايد با كار بردن تمام تدبير و توان خنثى كرد و راه تفاهم مكتبهاى ديگر با خشونت
صحيفه نور ج 9 صفحه 188
سريعتر و سريعتر باز نمود و با وحدت اين دو قطب، اين دو قطب متفكر، كشور عزيز به رشد واقعى و ترقى و تعالى حقيقى مىرسد. علما و دانشمندان اين دو مركز لازم است كوشش كنند در پيوند دادن اين دو قشر عزيز و بايد بدانند كه نه دانشگاهى بدون روحانى مىتواند به استقلال برسد و نه روحانى بدون دانشگاهى. عزيزان من! اگر اسلام را مىخواهيد و كشور را، به فرمان خداوند متعال گوش فرا دهيد و اطاعت كنيد كه مىفرمايد: اطيعواالله ورسوله ولا تنازعوا فتفشلوا وتذهب ريحكم اختلاف و نزاع شماها را به شكست مىكشد و قدرت را از شما سلب مىكند و رنگ و بوى شما را در جوامع بشرى مىبرد. واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا از خداوند تعالى توفيق همگان را در به ثمر رساندن جمهورى اسلامى و بپا داشتن عدل و قسط خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:43 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 189
تاريخ: 1/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از ناشران اسلامى
نشر معارف اسلامى خدمت بسيار بزرگى است كه شما مىتوانيد بكنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
خط مشى را اسلام معين كرده است و ما تابع اسلام هستيم و آن اين است نشرياتى كه شما مىخواهيد اقدام بر چاپ آن بكنيد، بايد اسلامى باشد و منزه از انحرافات و البته اين تشخيص با يك هياتى بايد باشد، آقايان مثلاً هياتى را تعيين بكنند كه در اين امور وارد باشند و كتابها وقتى كه بناست نشر بشود، به نظر آقايان برسد و آن آقايان وقتى كه تصويب كردند مانعى ندارد و مخالف با اسلام هم نبود آن وقت نشر بدهند. چون ممكن است كه يك وقت يك كتابى چند سطرش اسلامى باشد و در خلالش يك مسائلى غير اسلامى باشد، ابتدائش يك جور باشد بعدش يك انحرافاتى داشته باشد و شما كه مىخواهيد براى اسلام خدمت كنيد خداى نخواسته اين اسباب اين بشود كه برخلاف مسير اسلامى باشد و لهذا بايد كتابها تحت نظر اهل علم باشد، اهل علم مطلع بر اين مطلبهاى انحرافى و آنها مطالعه كنند و وقتى اين كتابى كه مىخواهيد نشرش بدهيد، وقتى مطالعه كردند آنها، تصديق كنند كه اين نشرش مانع ندارد بعد نشر بدهند. و البته اين خدمت بسيار بزرگى است كه به اسلام شما مىتوانيد بكنيد و آن نشر معارف اسلامى، نشر احكام اسلام، نشر حقايق اسلام، نشر مكتب اسلام و كتبى كه اين نحو هستند، نشرش بسيار خوب و انشاء الله شما ماجور هستيد در اين امر، لكن با اين وضع بايد باشد، با اين وضعى كه عرض كردم كه مصون باشد از اينكه يك وقت خداى نخواسته شما مىخواهيد يك كار خيرى بخواهيد بكنيد، با دست خود شما يك كار خلافى انجام بگيرد. اين بايد با يك كنترل شديدى از طرف يك هياتى چند نفرى كه خودتان تعيين بكنيد و مورد تصديق مثلاً اهل علم تهران باشد، باشد، آنوقت آنها، آن چند نفر بررسى كنند و شما هم مشغول باشيد و انشاء الله خداوند حفظ كند شما را و من هم دعاگوى همهتان هستم انشاء الله. و مسؤوليت شما بسيار سنگين است و كار شما بسيار با ارزش و مسؤوليت هم زياد پر ارزش است براى اينكه نشر احكام خداست، نشر مكتب الهى است، مسؤوليت زياد است براى اينكه بايد طورى انجام بگيرد كه خداى نخواسته يك وقت لغزش در آن نباشد و كتابى كه مثلاً غير اسلامى و انحرافى باشد در آن نباشد و اين البته بايد يك دستهاى، يك جمعى اين كار را انجام بدهند. انشاء الله خداوند تأييدتان كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:43 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 190
تاريخ: 1/7/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشآموزان دبستان فيض قم
معلمين در تربيت اسلامى انسانى كودكان كوشا باشند
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز كه روز اول تحصيل است و روز اول باز شدن مدارس است پيش اين اطفال كوچك دبستانى آمدهام كه اينها به فطرت نزديكترند كل مولود يولد على الفطره ثم ان ابواه يهود انه وينصرانه و يمجسانه چون بچهها جديد العهد به ملكوت هستند، آن كدورتهائى كه از طبيعت عايد انسان مىشود و آن كدورتهائى كه از دولت طاغوتى نصيب ماشد، اينها از او دور بودند.
جوانان ما را نگذاشتند تربيت انسانى بشوند. اين كودكها كه الان در پيش من هستند و با فشار به دامن من هجوم مىآورند مورد علاقه من هستند، بچههاىمنند، عزيزانمنند، به ملكوت نزديكترند، از آلودگىهاى طبيعت دورند و من اميدوارم كه معلمهاى اين بچهها و اين كودكها در تربيت انسانى اسلامى اينها كوشا باشند و از آن تعليمات سوئى كه در سابق بود مبرا باشند.
معلمان مدارس در هر جا هستند عنايتشان به اين كودكها بيشتر باشد كه اين كودكها اميد آتيه مملكت ما هستند و از اين كودكهاى امروز، انسانها و دانشمندان فردا درست مىشود. اينها هستند كه در آتيه مملكت ما را اداره مىكنند و پس از ما اينها بايد استقلال مملكت و آزادى را حفظ كنند. معلمان از اين كودكهاى نورس قدردانى كنند و اين كودكهاى نورس را كه آلوده نيستند به آن چيزهائى كه ما بزرگها آلوده هستيم، نگذارند آلوده شوند.
اسلام تمام آزادىها و استقلالها را بيمه مىكند
تربيتها، تربيت دينى باشد. اسلام تمام آزادىها و استقلالها را بيمه مىكند و بچه كوچك ما را اگر اسلامى بار بياوريد، استقلال و آزادى مملكت شما بيمه خواهد شد. از اين كودكها قدردانى كنيد و از اين عواطف كودكانه آنها من تشكر مىكنم.
من اينها را دوست مىدارم همانطور كه شما عزيزان خودتان را دوست مىداريد. اينها همه عزيزان من هستند و نور چشم من هستند و در آتيه اميد من به اينهاست. من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت اين قشر كودكان را كه مايه سرفرازى ما در آتيه بايد بشوند تشكر مىكنم و به همه دعا مىكنم. خداوند اين غنچه نزديك به شكوفا را در تربيت اسلامى شكوفا كند. خداوند اين بچههاى
صحيفه نور ج 9 صفحه 191
لطيف ظريف انسانى را در پناه خود حفظ كند و نور فطرت آنها را شكوفا كند.
من بيش از اين طول كلام نمىدهم كه اين بچهها در اين فشار ناراحت هستند و در آفتاب از گرما ناراحت مىشوند.
خداوند همه شما را سعادتمند كند. خداوند مملكت ما را به وجود شما مستقل كند.
والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:44 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 192
تاريخ: 2/7/58
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
مسؤوليت عظيم ما حفظ مكتب و چهره اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما و شما دو مسؤوليت داريم: يك مسؤوليت كوچك و يك مسؤوليت بزرگ مسؤوليت كوچك، حفظ كشور و حفظ نظام و پيشبرد نهضت و رعايت جهات نظمى و تربيتى افراد، كه اين مهم است لكن كوچكتر از آن دومى است. دوم، حفظ مكتب و چهره اسلام. ما اگر چنانچه در آن امر اول پيش ببريم، البته پيشبرد بزرگ است و اگر شكست هم بخوريم شكستش هم بزرگ، لكن با حفظ چهره اسلام و حفظ مكتب، شكست آخرى براى ما نيست، شكست همان در فعاليتهاى نظامى و فعاليتهاى انتظامى است. اگر چنانچه چهره اسلام را ما حفظ بكنيم و در آن شكست نخوريم، براى ما در عاقبت پيروزى است. شما وقتى ملاحظه كنيد، از زمان پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و زمان خلافت حضرت امير سلام الله عليه جنگهاى زيادى شده است و جنگها همه جنگهاى اسلامى، براى تربيت جامعه بودند، يك جنگ ما در اسلام نداريم كه از اين مطلب كه براى ساختن جامعه باشد و جلوگيرى كردن از كسانى كه نمىخواهند بگذارند جامعه ترقى بكند، در اسلام نداريم يك همچو جنگى. پيغمبر اسلام جنگهاى متعددى كردند و در بعضى از جنگ شكست خوردند، در عين حالى كه شكست خوردند مكتبشان شكست نخورد، مكتب محفوظ بود. حضرت امير سلام الله عليه در بعضى از جنگها شكست خوردند حتى در جنگ با معاويه بالاخره شكست با ايشان بود، آنها با حيله و با همين طور ايشان را شكست دادند، معذلك چون مكتب محفوظ بود، شكست نخورد بلكه پيروز شد در آخر. الان پيروزى او معلوم است، همه ملتهاى اسلامى به او توجه دارند و معاويه را قبلاً اگر بعضى از برادرهاى اهل سنت ما نمىخواستند راجع به معاويه مثلاً چيزى بگويند، لكن حالا ديگر معلوم نيست اينطور باشد، معاويه ديگر اينقدر رسوا شده است كه مسلمين، ديگر او را قبول ندارند. پس در عين حالى كه در جنگ صفين امير المؤمنين بالاخره شكست خورد، لكن پيروز شد براى اينكه مكتب محفوظ بود و معاويه هم ماهيتش معلوم شد، براى آن اشخاصى كه نمىدانستند ماهيتش معلوم شد، منكشف شد. و همين طور حضرت سيدالشهدا سلام الله عليه، خوب، در كربلا تشريف آوردند و جنگ بين يك عده كم با يك گروههاى زياد منتهى به قتل ايشان و اسارت اهل بيت ايشان و به شكست منتهى شد، لكن در عين حال يزيد را شكست داد. اين يزيد در دنيا مفتضح شد به طورى كه ديگر نشد باقى
صحيفه نور ج 9 صفحه 193
بماند او، براى اينكه مكتب محفوظ بود، مكتب، مكتب توحيدى و اسلامى بود و اسلام محفوظ بود، از اين جهت شكستى نبود. الان ما در يك وضعى واقع هستيم كه براى ما سرد و راهى ما واقع شدهايم كه ممكن است كه خداى نخواسته ما در مكتبمان شكست بخوريم. اگر فرض بكنيد كه ما در اين مبارزهاى كه ملت ما با محمدرضا بلكه با همه كشورهايى كه با او همراه بودند، در اين مبارزه ما فرض كنيم كه خداى نخواسته ملت ما شكست خورده بود، اين يك شكستى بود كه دنبالش باز پيروزى بود و اگر هم شكست خورده بوديم به نظر من خيلى غصه نداشت براى اينكه ما مكتبمان محفوظ بود و با محفوظ بودن مكتب بالاخره حق بر باطل غلبه مىكند. اما ما الان سر يك دوراهى واقع شدهايم كه ممكن است با دست ما اسلام آن چهره زيبائى كه دارد، در پيش كشورهاى خارجى يا دشمنهاى داخلى، آن چهرهاش به طور ديگرى نمايش پيدا بكند كه مكتب ما شكست بخورد. آنهائى كه ما هميشه مىگفتيم مكاتبشان انحرافى است و اسلام است كه مىتواند يك مكتبى داشته باشد كه بسازد جمعيتها را و گروهها و ملتها را بسازد و اسلام مكتب انسان ساز است، انسانها را از قوه به فعليت مىآورد، اين حرفها را ما مىزديم و مىزنيم، خوف اين است كه اگر چنانچه در اعمال ما يك نحوى مشاهده بشود كه بر خلاف آنى است كه ما ادعا مىكنيم، دشمنهاى ما پاى ما حساب نكنند، پاى اسلام حساب كنند، بگويند پاسدارهاى اسلامى، ملاهاى اسلام، نظامى اسلامى اينطور عمل مىكنند. پى بهانه هستند آنها كه يك خلاف ببينند و آن خلاف را علم كنند با اضافاتى صد چندان و به خيال خودشان ما را معرفى كنند در جوامع به اينكه جمهورى اسلامى كه اينها مىگفتند، اينطور بود كه الان مردم از گرفتارى آن رژيم سابق خلاص شدهاند و به گرفتارى اين رژيم افتادهاند. الان دارند اين حرفها را مىزنند در عين حالى كه بهانههايشان كم است، در عين حالى كه در اين انقلابى كه ملت ايران كرد از همه انقلابهاى دنيا آرامتر و سفيد بود، يك انقلاب سفيد بايد اسمش را گذاشت، نه مثل انقلاب محمدرضا، يعنى آنقدرى كه ما از دست داديم چند صد مقابل آن به دست آورديم، لكن نه آنى كه مىخواهيم، آنى كه مىخواهيم باز به دستمان نيامده است، آنى كه به دست آورديم اين است كه موانع را از سر راه به طور عمده برداشتيم، يك مقدارى هم هست لكن اگر چنانچه ما امروز يك كارى بكنيم كه گفته بشود كه آن وقت رژيم سلطنتى بود و اين كارها را مىكرد، حالا هم كه جمهورى اسلامى است و اسلام است و دم از قرآن مىزنند و دم از اسلام مىزنند و دم از ايمان مىزنند، حالا هم همان است منتها لفظش فرق كرده است، معنا همان معناست لكن الفاظ تغيير كرده است، به جاى رژيم سلطنتى رژيم جمهورى گفته شده است لكن عمل همان عمل است و برنامه همان برنامه، اين يك مسؤوليت بزرگى است گردن من و آقا هست، گردن آقا و شماها هم هست و گردن همه ملت، يعنى هر كس الان در پوشش جمهورى اسلامى هست، اين مسؤوليت را دارد. مسؤوليت، مسؤوليت شخص نيست، اگر مسؤوليت شخص بود چيزى نبود، اگر مسؤوليت آقا بود چيزى نبود. فرض كنيد كه آقاى لاهوتى هم متهم بشوند يا من متهم بشوم و يا آقاى ابو شريف متهم بشوند، اين چيزى نيست. مسأله اتهام مكتب است، مكتب ما را اينها متهم مىخواهند بكنند، به اشخاص كار ندارند. آنها آن چيزى را كه بر خلاف مقصدشان بوده
afsanah82
07-26-2011, 11:44 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 197
تاريخ: 2/7/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام مهرى
جناب مستطاب حجت الاسلام حاج سيد عباس مهرى دامت افاضاته
بسمه تعالى
اميد است وجود شريف از بليات محفوظ و به انجام وظايف الهى مشغول باشيد، ضمناً با توجه به وضع زمان و احتياج مسلمانان به آشنائى با مسائل روز و اطلاع از وضع همديگر و اجتماعات با شكوهتر لازم است جنابعالى در كويت اقامه نماز جمعه نموده و بدين وسيله جنابعالى به اقامه اين فريضه الهى منصوب مىشويد. اميد است مؤمنين محترم نيز از اين فرصت استفاده كرده و با اجتماع بيشتر و هر چه با شكوهتر از همكارى در برگزارى و شركت در مراسم نماز جمعه دريغ ننمايند. از خداوند تعالى مؤفقيت همگان را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:44 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 198
تاريخ: 3/7/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام آيت اللهى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سيد حسن آيت اللهى دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
اميد است وجود شريف از بليات محفوظ و به انجام وظايف دينى و اجتماعى مشغول و مؤفق باشيد. ضمناً طومارى با امضاهاى بسيار از طرف اهالى محترم جهرم و اصل گرديد كه در خواست شده بود جنابعالى كماكان در جهرم نماز جمعه را اقامه كنيد. مقتضى است دعوت آقايان را بپذيريد و اينجانب جنابعالى را به اقامه نماز جمعه مأمور و منصوب مىنمايم كه انشاء الله تعالى ضمن اقامه نماز، اهالى محترم منطقه را در خطبه به وظايف حساس و خطيرى كه در اين برهه از زمان دارند آشنا و آگاه سازيد. از خداى تعالى موفقيت همگان را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:44 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 199
تاريخ: 4/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت فاطميون تهران
رژيمهاى سلطنتى گذشته، مانع تحقق اسلام واقعى بودند
بسم الله الرحمن الرحيم
تفاوت ما بين رژيم پهلوى با رژيمهاى سابق و دولت اموى و عباسى اين بود كه همه اينها در يك معنى مشترك بودند و آن اينكه نمىخواستند اسلام آنطورى كه هست تحقق پيدا بكند، هم بنىاميه اين مطلب را مىخواستند، اسلام را به حسب ظاهر قبول داشتند و در راه او هم كارهائى مىكردند و جماعت جمعه همان سلاطينشان به جا مىآوردند، هم بنىاميه، هم بنى عباس، لكن نمىخواستند آن اسلامى كه پيغمبر اكرم (ص) فرمود و اهل بيت آن را مىشناختند، نمىخواستند اين تحقق پيدا بكند براى اينكه آن اسلام او بود كه خود پيغمبر و اميرالمؤمنين سلام الله عليه رأس آن بودند و زندگىشان آن بود.
اينها مىديدند كه اگر اسلام را به آن نحو بخواهند ارائه بدهند، آنطورى كه اهل بيت خواستند ارائه بدهند، نمىتوانند ديگر كاخ داشته باشند و آن وسائل، و مردم در كوخها باشند و اينها در آن كاخها و با عظمت باشند كه بعد از اينكه بعضىشان مردند طلاهايشان را با كلنگ شكستند و تقسيم كردند. اسلام يك همچون عنوان سرمايهدارى به آن معنا كه هست نمىپذيرد، اسلام قواعد دارد، اينها هم نمىخواستند اينطور باشد، يعنى طبق قواعد، لكن غير از اين رژيم اخير هم سلاطين كه همهشان سر تا پايشان فاسد بوده و گمان ندارم در تمامشان بتوانيد پيدا كنيد كه به اندازه دو نفر، سه نفر پيدا بكنيد كه اينها يك اشخاص صحيحى بودند، آنهائى هم كه معروف به جنت مكان هستند، آنها هم دوزخ مكان بودند، همانها بودند كه پسر خودشان را كور كردند براى اينكه مبادا چه بشود و همان كه معروف به انوشيروان عادل است وقتى ظلمهايش را تاريخ مىگويد روى تاريخ را سياه كرده. لكن تا قبل از اين رژيم اخير، آن رژيمهاى بنى اميه و بنى عباس و رژيمهاى سلطنتى غالباً اسلام را به حسب ظاهر پذيرفته و به حسب واقع نمىخواستند آنطور باشد، لكن براى خودشان همه را مىخواستند، هر چيزى را مىخواستند براى خودشان، مىخواستند كه مملكت اسلامى را گسترش بدهند براى اينكه نفوذشان زياد بشود، كشور گشائى بكنند كه نفوذخودشان زياد بشود، هر چه مىخواستند، مىخواستند براى خودشان و دار و دسته خودشان باشد.
صحيفه نور ج 9 صفحه 200
مورد هدف قرار دادن روحانيون از سوى رژيم جهت مخالفت با اسلام بود
لكن اين رژيم فاسد، ما را براى ديگران مىخواست. از اول كه رضاخان آمد و من هم يادم هست و از اولش در مسائل بودم تا حالا، اولى كه آمد و ابتدائا با سالوسى رفتار كرد، وقتى كه مستقر شد اول هدف اسلام بود، لكن نمىگفت هدف را، آن قرار داد كه اسلام نباشد (البته به تعليم ديگران، تعليم خارج) لكن از روحانيين شروع كرد، از مجالس وعظ و خطابه و روضه جلوگيرى كرد. از اينجا شروع كردند كه بلكه مؤفق بشوند اساس، اساسى كه خارجىها از آن مىترسيدند از بين ببرند، آنها مطالعات دامنهدار دارند نسبت به شرق و نسبت به ايران ما مطالعات دامنهدار دارند، هم نسبت به ذخائرى كه ايران دارد اينها نقشه بردارى كردهاند و مطلعند، بهتر از خود ايرانىها مىدانند كجا چه هست و هم مطالعات دامنهدارى شايد بيشتر از آن مطالعات نسبت به گروههاى مردم كردند. عشاير را مطالعه كردند كه ببينند اينها چه جور مقاصد دارند، چه جور مىشود اينها را به دام انداخت، طوايفى كه در شهرستانها بودند و جز عشاير نبودند اينها را با چه مىشود همراه كرد كه همان مقصد مشترك كه اسلام نباشد، اينها را با هم همصدا كرد و بدون اينكه اسمش را بياورند واقعيتش باشد. در زمان رضاخان كه من شاهد مسائل بودم طورى كرده بودند كه شاعرش، نويسندهاش، گويندهاش، همه بر ضد روحانيت بودند. آن شعرا و گويندگان خودشان بودند نه گويندگان مردم، شاعرش مىگفت، كه نمىخواهم شعرش را بخوانم، كه تا آخوند و قجر در اين مملكت هست اين ننگ را كشوردارا به كجا خواهد برد، آخوند را ننگ مىدانستند، قجر هم كه با او دشمن بودند. يك جلسهاى درست كرده بودند اينها، من شنيدم همان وقتها يك مجلس نمايش مىدادند فتح اعراب را كه ايران را فتح كرده بود، در آن مجلس نمايش دادند و عربهائى كه مثلاً پا برهنه بودند و با آن وضعى كه بوده نمايش دادند واينكه كاخهاى آن را از آنها گرفتهاند در آنجا، دستمالها بيرون آمد براى گريه كه اسلام غلبه كرد بر اينها، الان هم كه من و شما اينجا نشستهايم همچو فكرهائى هست كه متاسفند از اينكه اسلام بر مليت غلبه كرده، اسلام را كارى با او ندارند، مخالف با او هستند. الان هم در نويسندههاى ما، در گويندههاى ما و در روشنفكرهاى ما، در غربزدههاى ما، اين معنى هست كه اسلام را نمىخواهند و آنها كه راست نمىگويند مليت را مىخواهند، وقتى هم از مليتشان مىخواهند اسم ببرند، از همين شاهها اسم مىبرند، از همين شاههائى كه همهشان در تاريخ معلوم است كه چكاره بودند. از اولى كه رضاخان آمد، بعد از اينكه مستقر شد، البته اولش خيلى هم روضه مىگرفت، هم روضه مىرفت و هم تكيهها، همه را رفت يك مرتبه در يك محرمى گفتند همه تكيهها را رفته بود، بعد كه بازى داد ملت راو ملت ماهم صفاى نفس دارند زود بازى مىخورند، بعد كه بازى داد ملت را، آنوقت آن چهرهاش را نشان داد، تمام روضهها را سرتاسر مملكت قدغن كرد و بر معممين آن كرد كه نمىتوانست يك نفر معمم ظاهر بشود توى خيابان، بعضى از محترمين معممين كه نمىخواهم اسمش را ببرم، بردند در كلانترى و همانجا با چاقو عبا و قبايش را بريدند به شكل اينكه كت و شلوار بايد باشد و رهايش كردند و معممين را قدغن كرده بودند كه شوفرها هم سوارشان مىكردند، بعضى از شوفرها هم خوش رقصى مىكردند مقصد
صحيفه نور ج 9 صفحه 201
آخوند نبود، مقصد اسلام بود اينها را مىديدند كه تا اينها هستند اسلام را نمىشود از بين برد، بايد اينها را از بين برد بعدش اسلام را، اسلام منهاى روحانيت همين تز است، حالا گويندهاش ملتفت نيست و يا ملتفت است و مغرض.
مجالس روضه است كه مردم را تهييج مىكند كه به همه چيز حاضرند
اين مطلبى كه الان القا كردهاند به جوانهاى ما كه تا كى گريه و تا كى روضه و اينها، بيائيد تظاهر كنيم، اينها نمىفهمند روضه چيست و اين اساس تا حالا سر كى نگه داشته شده است، اين را نمىدانند و نمىشود هم بهشان بفهمانند.
اينها نمىفهمند كه اين روضه و اين گريه آدم ساز است، انسان درست مىكند، اين مجالس روضه، اين مجالس عزاى سيدالشهدا و آن تبليغات بر ضد ظلم، اين تبليغ بر ضد طاغوت است، بيان ظلمى كه به مظلوم شده تا آخر بايد باشد. همين در عين حالى كه جوانهايشان كه كشته شدند و برايشان فرياد مىزنند و چه مىكنند، لكن بازى خوردند و مىگويند آن جوانها را از ياد ببريد براى اينكه آنهائى كه به اينها تلقين مىكنند اساس را سيدالشهدا مىدانند، اساسى كه همه چيز را تا حالا نگه داشته او بوده، پيغمبر (ص) هم فرمود كه انا من حسين يعنى ديانت را او نگه مىدارد و اين فداكارى، ديانت اسلام را نگه داشته است و ما بايد نگهش داريم. اين جوان توجه ندارند، البته يك دستهاند و تزريق به اينها شده از اشخاص كه مىخواهند نباشد. اينها از اساس مىخواهند روضه را از بين ببرند كه روضه خوانى است كه عواطف مردم را همچو تهييج مىكند كه بر همه چيز حاضرند. وقتى مردم ديدند كه سيدالشهدا جوانهايش را آنطور قطعه قطعه كردند و آنطور جوانهاى خودش را داد، براى مردم آسان مىشود كه جوان بدهند و ما با اين حس شهادت دوستى اين معنى را ملت ما پيش برد و رمز همين معنائى بود كه از كربلا منعكس شد به همه جهاتى كه ما داشتيم، به همه ملت ما، و همه آرزوى شهادت مىكردند، همان شهادتى كه سيدش سيدالشهدا بود و اينها نمىفهمند كه اينجاست كه نگه داشته است، آنهائى كه مىفهمند تزريق مىكنند و ديگران را گول مىزنند.
آنهائى كه به ضد روحانيت حرف مىزنند، قلمفرسائى مىكنند و حالا بيشتر براى اينكه مىبينند كه اين روحانيت است كه اسلام را نگه داشته و اين اسلام است كه با منافع آنها مخالف است، اين اسلامى است كه طرفدار مستضعفين است، (و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين) وعده فرموده و عمل خواهد كرد. اين طبقهاى كه آن بالانشينها پست مىشمردند، مىگفتند طبقه پائين، منطق مستكبرين همين بود كه استكبار و تكبر مىفروختند بر جامعه، ملت ما را طبقه پائين حساب مىكردند، بالا كى بود؟ آقاى آريامهر و دستجات خودش، آنها بودند و همه شما را و همه ما را و همه ملت را حساب نمىآوردند، چيزى نيستند اينها، قضيه استضعاف اين است، نه اينكه خدا مىفرمايد ضعفا، ضعفانه مستضعفين يعنى آنهائى كه قدرت دارند، قدرت ايمان دارند و آنها نمىفهمند و اينها را مستضعف حساب مىكنند، مىگويند اينها ضعيفند. آنهائى كه اينها را جزء ضعفا
صحيفه نور ج 9 صفحه 202
مىشمارند نه اينكه ضعفا هستند، بعضىها اين كلمه را چون نفهميدهاند، مستضعف را نفهميدهاند مىگويند كه خوب، چرا ما بايد مستضعف باشيم آنها ما را حساب مىكنند مستضعف وضعيف، نه اينكه شما ضعيفيد، شما قوه ايمان داريد، شما آن بوديد كه يك همچو قدرتى را با مشت عقب زديد و به جهنم فرستاديد. قوت ايمان در شماست و حس شهادت خواهى كه جوانها مكرر اين معنا را مىخواهند، زنها مكرر مىگويند به اينكه فلان جوان، فلان جوان از من رفته دو تا ديگر هست، اين هم مىدهم برود.اين حس بود، اين حس شهادت خواهى، فداكارى بود كه يك ملتى كه هيچ نداشت بر طاغوت غلبه پيدا كرد.
همه روز بايد ملت ما مقابل ظلم بايستد
اساس را بايد حفظ بكنيم، اساس، اسلام است و جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى، بايد كوشش كنيد تا حفظ شود، اين مجالس و مجامع اسلامى را بايد حفظ كرد، هر دو جهت بايد باشد نه آنطورى كه سابق بود و اصلش كارى به دستگاه ظلم نداشتند آن هم با يك تبليغاتى كه شده بود، نه آنكه ما بيائيم نمازمان را بخوانيم و برويم سراغ كارمان توى خانهمان بنشينيم و اهل منبر هم بروند و چهار تا كلمه روضه بخوانند و اگر بشود چهار تا كلمه اخلاق هم بگويند و بروند در خانههاشان بنشينند، بايد در مقابل ظلم، در مقابل ستم بايستند. اين كلمه (كل يوم عاشورا وكل ارض كربلا) يك كلمه بزرگى است كه اشتباهى از او مىفهمند، آنها خيال مىكنند كه يعنى آنها خيال مىكنند كه يعنى هر روز بايد گريه كرد لكن اين محتوايش غير از اين است. كربلا چه كرد، ارض كربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى كرد، همه زمينها بايد اينطور باشند، نقش كربلا اين بود كه سيدالشهدا سلام الله عليه با چند نفر جنگ كرد، عدد معدود آمدند كربلا و ايستادند در مقابل ظلم يزيد و در مقابل دولت جبار، در مقابل امپراطور زمان ايستادند و فداكارى كردند و كشته شدند، ولكن ظلم را قبول نكردند و شكست دادند يزيد را، همه جابايد اينطور باشد، و همه روز هم بايد اينطور باشد، همه روز بايد ملت ما اين معنا را داشته باشد كه امروز روز عاشور است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم و همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پياده كنيم، انحصار به يك زمين ندارد، انحصار به يك افراد نمىشود، قضيه كربلا منحصر به يك جمعيت هفتاد و چند نفرى و يك زمين كربلا نبوده، همه زمينها بايد اين نقش را ايفا كنند و همه روزها، غفلت نكنند ملتها از اينكه بايد هميشه مقابل ظلم بايستند. در بعضى روايات كه من حالا نمىدانم صحت و سقمش را، هست كه يكى از چيزهاى مستحب اين است كه مومنين در حال انتظار اسلحه هم داشته باشند، اسلحه مهيا، نه اينكه اسلحه را بگذارند كنار و بنشينند منتظر، اسلحه داشته باشند براى اينكه با ظلم مقابله كنند، با جور مقابله كنند. تكليف است، نهى از منكر است، به همه ما تكليف است كه بايد مقابله كنيم با اين دستگاههاى ظالم خصوصاً دستگاههائى كه با اساس مخالفند.
صحيفه نور ج 9 صفحه 203
ما ملت و مليت را در سايه تعاليم اسلام قبول داريم
اگر يك دستگاهى بود كه مثلاً سلاطين سابق كه مىخواستند براى خودشان يك چيز مىكردند، ولى با اساسش معلوم نبود كه مخالف باشند، اما يك دستگاهى كه با اساس مخالف است، نمىخواهد اسلام باشد، نمىخواهد مجالس اسلامى باشد، مىخواهد هميشه چيزهائى باشد مربوط به غير اسلام ولو ملت باشد، مليت باشد، ما ملت را در سايه تعاليم اسلام قبول داريم و ملت، ملت ايران است و ما براى ملت همه جور فداكارى مىكنيم اما در سايه اسلام است نه اينكه همهاش مليت و همهاش گبريت است، مليت حدودش حدود اسلام است و اسلام هم تاييد مىكند او را. مليت اسلام را بايد حفظ كرد، دفاع از ممالك اسلامى جزء واجبات است نه اينكه ما اسلامش را كنار بگذاريم و بنشينيم فرياد مليت بزنيم و پانايرانيسم.
اسلام سياست است و سياست، خدعه و فريب نيست
در هر صورت نقشه يك مطالعاتى كه اينها كردهاند طولانى و مخازن ما را به دست آوردند كه ما چقدر داريم و تا چه وقت به اينها پس بدهيم و از ما بگيرند و همه ملتها و اقشارى كه ما داريم و همه قطرها را مطالعه كردهاند در اين معنا كه ديدهاند ما اگر بخواهيم اين مخازن را از آنها بگيريم و اين مملكت و اين كشور را از اينكه پايگاه خودمان براى كارهاى نظامى، تا اسلام زنده است نمىشود، بايد اسلام را سر بريد حالا اگر مىشود توى دامن خود مردم، و اين را كردند و خيلى هم توفيق حاصل كردند. يك روزى بود كه اگر يك ملائى راجع به مطلب سياسى يك كلمه مىگفت، مىگفتند اين آخوند سياسى شده بيندازش دور، شايد به نماز او هم نمىرفتند، اين چه بود؟ اين روى نقشهاى بود كه آخوند را از سياست كنار بگذارند، اسلام را كنار بگذارند و سياست هم كنار و عليحده، آنها هم كارهاى خودشان را انجام بدهند و مخازن ما را ببرند و مملكت ما را تحت سلطه قرار بدهند آخوند هم برود توى خانه آخوند هم برود توى خانهاش بنشيند و حمد و سوره بخواند، خيلى هم كار بكند، يك چند كلمه مسائل اخلاقى را براى مردم بگويد، اين نقشهاى بود كه مىخواستند اسلام را كنار بگذارند از سياست، سياست دست آنها و اسلام هم بر كنار.
پاكروان به من گفت در همان روز آخرى كه ديگر از همانجا از حبس به حصر ما را آوردند (حبس دوم) گفت كه سياست دروغ گفتن است، خدعه است، فريب است و كلمهاش هم اين بود كه پدر سوختگى است، همين جا مىخواست پدر سوختگى كند يعنى مىخواست كلاه سر من بگذارد، به من گفت، به اين معنا كه شما مىگوئيد ما هيچ وقت همچو سياستى را نخواستيم، خدعه و فريب و از اين چيزها، بعد آمد بيرون و منتشر كرد در روزنامه كه ما تفاهم كرديم و فلان و اينكه دخالت در سياست نكند، من هم بالاى منبر گفتم كه ايشان اين را گفت، من هم اين را گفتم كه بيخود گفته، آنها مىخواهند كه ماها با همين خدعه و فريب كه سياست، خدعه است، شما نكند از سياست كنار برويد، سياست خدعه نيست، سياست يك حقيقتى است، سياست يك چيزى است كه مملكت را اداره مىكند، خدعه
صحيفه نور ج 9 صفحه 204
و فريب و اينها نيست، اينها همهاش خطاست. اسلام سياست است، طبيعت سياست است، خدعه و فريب نيست. اين نماز جمعه يك نماز جمعه سياسى است. يك اجتماعى سياسى است كه معالاسف در سالهاى طولانى از دست ما رفته بود و مورد طعن ديگران هم شده بود. اين اجتماع حج از امور بسيار سياسى اسلام است كه تمام طبقات مستطيع كه هر جاى ايران اسلامى هستند، هر جاى ممالك اسلامى هستند جمع بشوند در هر سال در يك محلى، چند تا مجتمع شان بكنند، بنشينند مطالبشان را بگويند، بنشينند رفع اشكالاتشان را بكنند.
يك همچو مجلسهائى كه اسلام درست كرد مثل حج، هيچ قدرتى نمىتواند درست كند، هيچ قدرتى، همه ممالك اسلامى و سران ممالك اسلامى جمع بشوند كه نيم ميليون جمعيت را يك جائى ببرند، نخواهند مؤفق شد، با خرجهاى فلانها، تبليغات فلان. خداى تبارك و تعالى با كلمه ولله على الناس حج البيت با يك كلمه مردم را فرستاده به آنجا، اجتماعات را فراهم كرده است. مع الاسف استفاده كرد، اجتماعات هست استفاده كرد، وقتى هم كاروانهاى ما در آنجا رفت همه استفادههايش را آريامهر مىكرد، براى اوشان و شوون او را در آنجا مىگفتند در صورتى كه اين اجتماعات، اجتماعات سياسى است، اجتماعى است، بايد در اين اجتماعات گويندگان، نويسندگان همه بلاد مسلمين در آنجا مسائل اسلام را، مسائل بلاد مسلمين، گرفتارى كه دارند، مسلمين از دست كى گرفتارى دارند و آن بايد چه بكند، دولتهائى كه با مسلمين چه مىكنند با او چه بكند، كوشش كنند در وحدت كلمه، كوشش كنند در اينكه مطلب را همه يكى قرار بدهند، اعتصام (بحبل الله) سرمشق است براى همه، خداى تبارك و تعالى فراهم كرده اسبابش را، و ما مسلمين نمىتوانيم از آن استفاده كنيم، بيعرضه هستيم، او فراهم كرده همه را، سالى يك دفعه حج، آن كنگره عظيمى كه در دنيا سابقه ندارد لكن مىروند آنجا و كار مثبتى انجام نمىدهند، از اول هم مىروند، فكر اينند كه سوغاتى چقدر بگيرند، فكر آنى كه بايد باشند نيستند، اعمالشان را بجا مىآورند، بعدش هم هيچ كلمه اى راجع به گرفتارىهاى مسلمين و گرفتارىهاى اسلام، اين گرفتارىهائى كه همه دول اسلامى الان مبتلا به آن هستند، فكر اين نيستند.
اين نهضت عظيم را كه مورد توجه دنياست حفظ كنيد
و انشاءالله اگر اسلام يك ظهورى پيدا كرد، يك نمايش واقعيتش داد، اميدوارم كه جمع هم درست بشود. بايد اين نهضت را حفظش كنيد. شما با دست خالى يك امپراطورى بزرگ دنيا را شكست داديد. الان به ما مىگويند كه اينها ملتفت نيستند كه چه كردند، خارج مىفهمد، خارج كه مىرويم عظمت اين نهضت و عظمت اين فداكارى ايران در خارج منعكس است، هر كه از خارج مىآيد و از هر جا مىآيد، همين چند روز هم يك چند نفرى، يك نفرى از بيرون آمده بود، از بنگلادش هم چند نفرى آمده بودند، اينها مىگويند كه همه توجهات دنيا الان به ايران است، همه توجهات الان به ايران است، ايران سرمشق همه مسلمين شده است و بايد بشود. انشاءالله اين را حفظش كنيد كه ماها
صحيفه نور ج 9 صفحه 205
هيچ نيستيم، هيچ براى خودتان يك چيزى خيال نكنيد كه هستيد، نه من و نه تو، نه هيچ كس، هيچ نيستيم، هر چه هست خداى تبارك و تعالى است، اوست كه شما را غلبه داد، الله اكبر، شما را غلبه داد و با مشت خالى همه چيز را درهم شكستيد. اين ايمان، اسباب اين معنا شد، اين توجه به خدا اسباب اين شد كه بچه كوچك و پيرمرد هشتاد ساله و زنهاى محترمه و مردهاى عزيز همه را به بيرون ريخت و مقابل يك دستگاه ظلم قرار داد. اين اسلام بود، اسلام همه چيز دست اوست و ما هيچ نيستيم، اين را حفظش كنيد، اين اسلام و اين نهضت را با اسلاميتش حفظ كنيد. خداوند انشاءالله شماها را حفظ كند براى نگهدارى اين نهضت و تا اين نهضت هست از هيچ نترسيدو اصلاً ترس در دل خود راه ندهيد. اين حرفهائى كه كردستان چه شد و بلوچستان چه، اينها همه حرف است، آنها هم برادر ما هستند و آنها هم برادر هستند و آنها هم مفسدين را بيرون مىكنند و هيچ وقت به دلتان راه ندهيد كه مائى كه آن قدرت عظيم را درهم شكستيم حالا از يك حزب مثلاً دموكرات و از چهار تا جوان مثلاً فاسد بترسيم، هيچ اصلاً اين حرفها نيست مملكت شما بحمدالله بيمه شده و خداوند با شماست به شرط اينكه شما هم به وظيفهتان عمل كنيد، شما وفاى به عهدتان بكنيد، خداوند هم وفا مىكند، شما توجه به اسلام داشته باشيد و آنطورى كه اسلام گفته به او عمل بكنيد، خداوند هم پشتيبان شماست. خداوند انشاءالله به شما صحت و سلامت و عظمت و قدرت عنايت كند و من هم دعاگوى همهتان هستم و خدمتگزار همه
والسلام عليكم و رحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:44 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 206
تاريخ: 4/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان سازمان پارس
اين پيشرفتى كه ملت ايران كرد مرهون آن تحولى بود كه در نفوس پيدا شد
بسم الله الرحمن الرحيم
آيهاى كه تلاوت كرديد ان الله لا يغير مابقوم حتى يغيرواما بانفسهم ، ما يك واقعيتى است و دستور. واقعيت به اين معنا كه تغييراتى در يك ملتى و در يك قومى حاصل بشود، اين منشاء يك تغييرات تكوينى، تغييرات جهانى، تغييرات موسمى مىشود و دستور است به اينكه تغييراتى كه شما مىدهيد، تغييراتى باشد كه آن تغييرات دنبالش يك تغييراتى به نفع شما باشد. شما ملاحظه كرديد كه اين پيشرفتى كه ملت ايران كرد مرهون آن تغييرى بود، تحولى بود كه در نفوس پيدا شد. ما يك قوم بوديم، ملت ما يك قومى بودند كه به واسطه تغييرات سوئى كه در طول تاريخ شده بود و به واسطه سلطه همه جانبه اجانب و دست نشاندگان اجانب به يك صورتى در آمده بود كه اين صورت، پذيرش اين رژيم سابق را مىكرد، يعنى يك تغيير حالاتى به واسطه آن تبليغات فاسدى كه شده بود، در ملت ما حاصل شده بود كه به واسطه اين تغيير و تحول، پذيرش ظلم و رژيم ستمگر و طاغوت و بستگان به طاغوت و اربابهاى طاغوت را فراهم مىكرد. تغييرى بود كه از فطرت سالم انسانى متحول شده بود به يك انسان غير سالم، مريض، افراد مريض شده بودند. قلمها، قلمهائى بود كه بر ضد مصالح ملت و بروفق مصالح طاغوت به كار مىرفت و نطقها و قلمها و قدم و گفتار و كردار، همه طورى بود كه از آن فطرت تغيير كرده بود. وقتى از آن فطرت تغيير كرد، آنوقت يك تغييرات كلى هم حاصل شد و آن سلطه اجانب بود.
خداوند قومى را تغيير نمىدهد مگر آن قوم خودش را تغيير دهد
وبحمدالله در اين نهضت تغيير و تحول از آن طرف شد يعنى يك ملت تحت فشار كه در طول تاريخ با اين فشار خوگرفته بود و پذيرفته بود اين ظلم و پذيرفته بود اين چپاولگرى را، در يك مدت كوتاهى متحول شد به يك ملت كه پذيرش هيچ يك از اين ظلمها را ديگر نداشت يعنى اين ملت همچو طغيانى كرد بر خلاف دستگاه ظلم كه از آن بچه كوچكش تا آن خواهرهاى محترمه و برادرها، جوان و پير، داراى هر شغلى كه بودند از همه چيز دست برداشتند و ريختند در خيابانها و در كوچهها و فرياد زدند ما نمىخواهيم اين رژيم را، و فرياد الله اكبر و اينكه اين رژيم را نمىخواهيم. پس قوم ما
صحيفه نور ج 9 صفحه 207
يك تحولى پيدا كرد، تغييرى پيدا كرد، تا اين تغيير حاصل نشده بود، تغيير نفسانى حاصل نشده بود، اين قوم مورد تغيير واقعى كه رفتن يك رژيم طاغوتى و آمدن يك رژيمى كه اسلامى باشد، اين معنا حاصل نمىشود. پس خداى تبارك و تعالى تغيير نمىدهد مگر اينكه ما خودمان تغيير بدهيم خودمان را. اگر خودمان تغيير داديم در جانب پذيرش ظلم، يك ظالم به ما مسلط مىشود، اين طبيعى است و اگر چنانچه خودمان را تغيير داديم براى دفاع از كشور خودمان، دفاع از چپاولگرى، دفاع از ظلم و ستمگرى، خداوند اسبابش را فراهم مىكند، چنانچه ديديد. يعنى هم آن طرفش را ما ديديم، هم اين طرفش را. اگر آن طرفش را ديديم كه سالهاى طولانى همه قشرهاى ملت در زحمت بودند و تحت فشار ظلم بودند و آن اين بود كه از آن فطرت اصلى كه فطرت الله بود بيرون آمده بودند و يك فطرت ديگرى به خودشان راه داده بودند و تربيت ديگرى پيدا كرده بود. نفوسشان كه آماده شده بود براى پذيرش هر چه تو سرى خوردن، هر كس هر جابيايد توسرمان بزند هيچ نزنيم و بى تفاوت باشيم، مستشار از آمريكا مىآيد بپذيريم، هر چه مىشود پذيرش كنيم، حالت پذيرش داشته باشيم، هر كه دستش را بلند كند سرمان را زيرش بگيريم يا صورتمان را بگيريم بزند. اين يك حالتى بود كه به واسطه تحت فشار بودن طولانى و تبليغاتى كه از اين طرف و آن طرف شده است كه همه چيز شما بايد كنار برود و همه چيز امريكا بايد روى كار بيايد، اين اسباب اين شده بود كه خداوند تغيير داده بود موافق تغييرى كه شما در فطرتتان داده بوديد، آن هم تغيير داده بود. وقتى كه ملت ما بيدار شد و به بركت اسلام بيدار شد و خودش را تغيير داد، متحول شد، يعنى آن كسى كه از يك پاسبان مىترسيد مقابل آمريكا ايستاد، آن كسى كه يك پاسبان وقتى مىآمد توى بازارش مىگفت ببند، مىبستند، بيرق بزنيد، مىزدند، هيچ براى خودشان قائل نبودند كه يك چون و چرائى بكنند، ريختند توى خيابان و گفتند كه مرگ بر اين شاه. اين تحول روحى بود. اين تحول: ما بانفسكم . ان الله لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم تغيير را ديديد ما با نفس خودمان را، يعنى آن حال پذيرش متبدل شد به حال عدم پذيرش، يك حال اينكه زير بار اين ظلم ديگر نمىخواهيم برويم. اينطور كه شد، تاييد كرد خداى تبارك و تعالى.
اين تغيير نفوس را كه به توفيق الهى حاصل شده حفظ كنيد
شما ظالم را بيرون كرديد. اين حال را حفظ كنيد، الان متوجه باشيد اين حال حفظ بشود، يعنى اين تغييرى كه به سبب توفيق الهى حاصل شد و نفوس شما تغيير كرد به يك نفوسى كه شهادت را براى خودتان فوزدانيد و ذلت و تبعيت را براى خودتان ننگ مىدانيد، اين حال حفظ بشود. مادامى كه اين حال حفظ بشود خداوند همين را حفظش مىكند. اگر خداى نخواسته ما بانفس، ما دوباره برگردد به حال اول، باز دوباره حال اول مىشويم. اين يك سنت الهى است كه كارهائى كه مىشود، روى اسباب و مسببات است خداى تبارك و تعالى كار مىكند، اسباب و مسببات است.
وقتى كه شما خودتان مهيا شديد براى اينكه تحت بار ظلم برويد، ظالم پيدا مىشود، اين سبب
صحيفه نور ج 9 صفحه 208
مىشود كه ظالم پيدا بشود. هر چه بيشتر ما خضوع بكنيم براى ظالم، ظالم بيشتر فشار مىآورد. وقتى كه مهيا بشويم ما براى جلوگيرى از ظالم، ظالم عقب مىنشيند. هر چه زيادتر فشار بياوريم، او عقب تر مىنشيند. يك قدم كه شما كه عقب بنشينيد او جلو مىآيد، يك قدم شما جلو برويد او عقب مىرود. اين يك مطلبى بود، سنت الهى است و مطلبى بود كه با تجربه، خود شما ثابت كرديد كه شما وقتى قدمها را برداشتيد طرف اينكه طاغوت نبايد باشد، رفت از بين، تمام شد، بساطشان را برچيدند و رفتند. و شما حالا بايد اين را حفظش بكنيد كه انشاءالله اين تتمهاى كه چيزى نيست، نيستند اينها. ديگر اين تتمههائى است كه دنبال هر چيزى كه هست، انتقالى كه پيدا مىشود، نقلى كه پيدا مىشود، اين مسائل هست، اينها ديگر هيچ نگرانى ندارد.
خبرگزارىها بايد امين باشند
آن چيزى كه مىخواستم راجع به اين خبرگزارى پارس بگويم، اين بود كه من گاهى وقتها مىبينم در اين خبرگزارى پارس، خبرها همچو مثل اينكه با يك غرضى خبر داده مىشود. گاهى من اينطور مىبينم كه يك مطلب كوچكى را بزرگ نمايش مىدهند، تضعيف مىكنند، يك مطلبى كه نيست يا محتمل است نباشد، مطلب را مىگويند، چه مىكنند. اين بايد اصلاح بشود، خبرگزارى بايد خبرگزارى باشد، مطالب همانطور كه هست گفته بشود، نمىخواهند كه طرفدارى از يك طرف بكنند، يك چيزى را كوچك بكند، يك چيزى را بزرگ بكند و اينطور چيزها نبايد باشد. خبرگزارىها بايد امين باشند در خبرگزارى و اگر توطئهگرى در خبرگزاريتان هست بايد تصفيه بشود، چاره نيست جز اينكه تصفيه بشود، وقتى تصفيه شد، انشاءالله چيزها هم درست مىشود. انشاءالله اميدوارم همهتان مؤفق باشيد، هم برادرهاى اهل سنت ما و هم شما مؤفق باشيد. همه با هم باشيم و اين حال روحى كه براى ملت ما پيدا شده است كه همه متوجه به خداى تبارك و تعالى، متوجه به اينكه مملكت يك مملكت اسلامى باشد، جمهورى يك جمهورى اسلامى باشد، اين حال را حفظ بكنيد تا خداوند دست ديگران را قطع بكند
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:45 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 209
تاريخ: 5/7/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم استان سيستان و بلوچستان
مقصد اين بود كه اسلام را از بين ببرند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان و حضرت آقاى كفعمى تشكر مىكنم كه از راه دور آمديد و زحمت كشيديد و در اين مجلس ممكن است كه مطالبى كه ما داريم و براى همه مناطق اين مطالب هست به وسيله ايشان و شما برادرها به اهالى محترم بلوچستان و سيستان ابلاغ كنيد. آن چيزى كه ما از اول نظر داشتيم يعنى ملت نظر داشت و ما هم به تبعيت ملت وارد عمل شديم، اين بود كه اين آشفتگى كه در ايران به چشم مىخورد و خطرى كه براى اسلام در نظر بود كه ممكن است تحقق پيدا بكند، ما را وادار كرد به اينكه با تبعيت از ملت ايران بر خلاف آن چيزهائى كه آنها آرزو داشتند و قدرتهاى بزرگ هم آنها را وادار كرده بودند براى تحقق آن مقابله كنند.
اين يك برنامهاى بوده است كه اجانب از سالهاى بسيار طولانى طرح ريزى كرده بودند براى اينكه مخازن ايران كه مخازن غنىاى است آنها ببرند و كسى نباشد در مقابل آنها ايستادگى كند و لهذا برنامه اين بود كه ملت ايران را يا اغفال كنند يا آنهائى كه اغفال نمىشوند از بين ببرند، اگر بتوانند حيثيتشان را در بين ملت از بين ببرند و اگر اين را مؤفق نشوند، خودشان را از بين ببرند براى اينكه اگر چنانچه آن طبقهاى كه مىتوانند ملت را بيدار كنند به حال خودشان باشند و ملت را بيدار كنند، نمىگذارند كه اين مخازن بسيار بزرگى كه ملت دارد و بايد صرفه خودش بشود، به غارت ببرند و ملت ما گرسنه و بينوا باشند.
ولهذا مطلب اين بود كه آن نقطه اساسى كه آنها را براى خودشان خطر ديدند، آن نقطه اساسى از بين برود و آن اسلام بود، نقطه اساسى كه اين را براى خودشان خطر مىديدند اسلام بود كه اگر اسلام را آنها از بين ببرند ديگر آسوده خاطر مىشوند و هر كارى بخواهند در اينجا مىكنند وسلطه خودشان را حفظ مىكنند و مملكت ايران را كه وضع جغرافيائىاش حساس است براى آنها و بعلاوه مخازن بسيار زياد دارد كه ما و خود ملت ايران باز اطلاع از آن ندارد، شايد بسياريش را بى اطلاع باشد و آنها مطلع هستند، اسلام را اگر چنانچه بتوانند شكست بدهند و از بين ببرند، آنوقت برايشان آسان مىشد كار راه اين بود كه، مقصد اين بود كه اسلام را از بين ببرند و راه اينكه اسلام را از بين ببرند اين بود كه روحانيت را از بين ببرند. اينها مىدانستند كه تا روحانيون هستند، اينها حفظ مىكنند اسلام را.
صحيفه نور ج 9 صفحه 210
نقشه، بردن اسلام و راهش، بردن روحانيت و جدا كردن ملت از روحانيون ولهذا با تبليغات دامنه دارى مشغول شدند و حالا هم مشغولند كه روحانيون رااز ملت جدا كنند، وقتى ملت از روحانيون جدا بشود و اينها پشتوانه نداشته باشند براى تبليغات خودشان، آنها به مقاصد خودشان مىرسند. و خود ملت به تنهايى نمىتواند كارى بكند، تا اتكال به اسلام نداشته باشد نمى تواند كارى انجام بدهد. اتكال به اسلام وقتى مىشود كه كسانى كه به اسلام دعوت مىكنند ، تمام مقاصدشان دعوت به اسلام است، آنها در كار باشند تا مردم را دعوت كنند و بسيج كنند. سابق اينها به طور علمى همچو مطلبى را ادراك كرده بودند كه اسلام وضعش جورى است كه اگر قوه پيدا بكند نمىگذارد ما به منافعمان برسيم و روحانيون هم آنها هستند كه اسلام را حفظش مىكنند، نگه مىدارند. لكن در اين نهضت اينها احساس كردند آنى كه آنوقت ادراك كرده بودند، آن وقت مسء له علمى بود، اين نهضت مطلب را عينى كرد يعنى ديدند اين را كه يك ملتى كه با راهنمايى علماى بلاد و ايمانى كه در خودشان بود اينها يك همچو امپراتورى غلط شيطانى و بزرگ را از بين بردند در صورتى كه همه قدرتها دنبال او بودند و خصوصا آمريكا و انگلستان بيشتر از ديگران طرفدار او بودند و تهديد مىكردند، سفارش مىكردند، التماس مى كردند كه شاه باشد و بعدش هم مىگفتند بختيار باشد. وقتى كهديدند نمى شود خوب، ديدند كه چه شد و ملت نگذاشت اين قدرت ها در ايران باقى بماند و با همه كوششى كه آنها كردند و همه قدرتى كه در دست آنها بود و در دست ملت ما هعيچ قدرتى نبود بعلاوه يك انتظامى و نظمى هم در كار نبود كه مثلا مردم را به طور نظم وادار به كار بكند بلكه همين طورى به حول قوه الهى اين كار انجام گرفت اينها حالا فهميدند به اينكه يك قدرتى است در اين ملت و در ملتهاى اسلامى كه مىتواند اين قدرت با نداشتن اسلحه، با نداشتن تانك و توپ و جهازات جنگى يك قدرت بزرگى كه همه چيز را دارد از بين ببرد يعنى الان فهميدند اين قضيه اين طورى است يعنى شكست خورده اى هستند كه حالا در صدد اين هستند كه شكست خودشان را علاج بكنند. الان وقت اين است كه ملت ما با تمام هوشيارى توطئههاى اينها را از بين ببرند. اين غائلهاى كه در كردستان پيش آوردند اين طور نبود كه كردها مىخواستند يك غائلهاى درست كنند، كردها نظرى به اين نداشتند، غائلهاى بود كه اجانب، آنهايى كه مىخواهند ما را غارت كنند اين غائله را با آن اشخاصى كه همدست آنها در غارتگرى بودند مثل حزب دمكرات (سران حزب دمكرات البته) اين غائله را بوجود آوردند كه در آنجا يك برادر كشىاى بشود و يك چيزهايى بشود كه نگذارند اين ملتى كه پيش برده است نگذارند كه تا آخر برود. پيشبردش را و نهضت را تا آخر برساند. و اين خوف در طرفهاى شما هم هست، در بلوچستان و در سيستان هم هست و اين نقشه در آنجا هم هست. آنها باك از اين ندارند كه پنجاه هزار نفر آدم در اين قائله كشته شوند. اينها آنها هستند كه در ويتنام آنهمه آدم كشتند. دنبال مقاصد خودشان هستند، آدم پيش آنها اصلا مطرح نيست كه يك آدمى بشود. مثل اسلام نيست كه براى يك نفرش، اگر يك نفر كشته بشود مثل اينكه همه دنيا را كشتى. و من قتل نفسا فكان ما قتل الناس جميعا آنها آدم پيششان چيزى نيست، آنى كه پيششان مطرح است استفادههاى مادى است. استفاده از مخازن اين بلاد است، استفاده از مكان اينجاست كه حساسيت دارد براى آنها،
صحيفه نور ج 9 صفحه 211
از آدمهايش اهميت نمىدهند صد هزار نفر، ده هزار نفر كشته بشوند، در هر جا مىخواهد باشد. اين طرحى كه در كردستان آنها داشتند محتمل است كه در بلوچستان و در سيستان و امثال اينجا هم مشغول بشوند و بخواهند كه يكوقت بين برادرها به اسم برادر شيعه و برادر سنى و حال آنكه ابدا مطرح نيست در اسلام يك همچو مطلبى كه مردم با هم فرق داشته باشند، گروه ها با هم فرق داشته باشند، اسلام براى همه است. اسلام آمده است تمام بشر را اصلاح كند، اين جور نيست كه اسلام براى مسلمين فقط باشد. اسلام آمده است همه مردم را يا ايها الناس مردم را دعوت مىكند براى اين است كه آدم بسازد، آمده است كه آدم را از ظلالت و از چنگ طاغوت بيرون بياورد و به هدايت برساند و همه چيزشان را، دنياشان را، آخرتشان را اصلاح بكند. اين بايد تمام دوستان سيستانى و بلوچستانى متوجه اين معنا باشند، چه برادرهاى شيعى ما و چه برادرهاى اهل سنت ما كه گول اين طور عناصر را نخورند، يعنى گولى كه كردستانىها بعضىهاشان خوردند از اين حزب دمكرات، يكوقت با يك صورت ديگر اجانب آنجا يك چيزى درست نكنند كه جوانهاى ما را گول بزند و باز محتاج به اين بشود كه باز آنجا فرض كنيد كه خداى نخواسته بيايند آنجا براى سركوبى آنها و براى مردم اسباب زحمت درست بشود. اشكال سر اين است كه اين اشرار يك غائلهاى درست مىكنند وقتى كه از اين طرف رفتند براى رفع اين قائله، خودشان فرار مىكنند و جوانهاى بيچاره را به دام مىاندازند و به گرفتارى مىاندازند. بايد با كمال هوشيارى، هم آقايان مردم را دعوت كنند به اين كه با هم برادر، همه با هم هستيم و هم شماها طرفين اين اشتباهاتى در كار نشود، نيايند بگويند كه خوب، در كردستان گفتند كه بنا دارند بيايند همه كردها را قتل عام بكنند و حال آنكه بنا بود بروند كردها را نجات بدهند، اينها كه راه افتادهاند براى اينكه بروند كردستان را تصفيه كنند، براى اينكه برادرهاى كرد ما در آنجا گرفتار اينها شده بودند، اينها رفتند آنها را نجات دادند و لهذا آن طور استقبال از اينها كردند و آن طور تقاضاى به اينكه اينها باشند در اين جا و الان هم تقاضا مىكنم كه در آنجا بايد ارتش باشد، ژاندارمرى باشد. ممكن است يك وقتى يك همچو چيزى هم در سيستان بيايند بگويند و مردم را گول بزنند به اين كه خوب بنا دارند كه اينها سيستان را فرض كنيد به آتش بكشند - بنا دارند - مگر سيستان غير مملكت ماست؟ مگر غير مملكت اسلامى است؟ مگر فرق است مابين قم و سيستان؟ مگر فرق است ما بين قم و بلوچستان؟ فرقى نيست بين اينها. اينها را توجه به آن داشته باشيد كه خداى نخواسته نبادا يك حيلهاى بكنند اين شياطين و يا اضطرابى آنجا درست كنند و يك بساطى آنجا درست كنند و همان مسائل كردستان خداى نخواسته پيش بيايد. البته دولت قدرت دارد به اينكه همه جا نگذارد، اما ما نمى خواهيم به اين مطلب برسد كه قضيه قدرت نمايى نيست، قضيه دعوت به حق است، دعوت به اسلام است، دعوت به اين است كه مملكت اسلامى بشود، احكام طاغوتى همه از بين برود، اين عقب افتادگىهايى كه در زمان طاغوت، همه جا عقب افتاده است، شما خيال نكنيد، سيستان و بلوچستان شايد خيلى بهتر باشد از بسيارى از جاهاى ديگر كه مىآيند و شكايت مىكنند و هيچ ندارند. بنابر اين بود كه يك ملتى را فقير نگه دارند و همه مخازنشان را ببرند كه مخازن زير پايشان باشد و
صحيفه نور ج 9 صفحه 212
خودشان گرسنگى بخورند. اين بنا بر اين مطلب بود و اگر چنانچه انشاء الله دولت اسلامى آنطورى كه خدا و رسول مىخواهند درست بشود، همه گرفتاريها از بين مىرود و انشاء الله اميدواريم بشود همه گرفتاريها از بين مىرود و همه برادرها در كنار هم با آرامش زندگى صحيح مىكنند به طورى كه هم دنياشان و هم آخرتشان تامين بشود. انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق كند و من از شما باز تشكر و از آقاى كفعمى زيادتر تشكر - كه - اميدوارم كه در آنجا از فيوضات ايشان مستفيض بشويد و همهتان موفق و مويد باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:45 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 213
تاريخ: 5/7/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى شرق تهران.
ما روحانيون، معممين بايد اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر وقت چشمم به اين جمالهاى نورانى مىافتد و اين جنود رحمانى، مسرور مىشوم. من اميدوارم كه در اين وقتى كه ما و شما احتياج داريم به اينكه اسلام را آنطورى كه هست عرضه كنيم به عالم، شما مؤفق بشويد و همانطورى كه تا حالا مؤفق بوديد و تا حالا پيروزمند بحمدالله بوديد، از اين به بعد هم با طرحهائى كه خودتان مىدهيد و با اجتماعاتى كه خودتان داريد، پيروزمند از آب در آييد. من تمام نگرانيم اين است كه ما روحانيون، معممين كه بايد بر حسب وظائف الهى كه داريم پاسدار اسلام باشيم و اسلام را به آنطورى كه هست عرضه كنيم، من خوف اين را دارم كه آنهائى كه مىخواهند به ما مناقشه كنند و اگر ديده باشيد مناقشه مىكنند و اخيرا هم جزوه نوشتهاند راجع به اين، يك وقت خداى نخواسته از طرف ما هم بهانهاى دست آنها داده بشود. حالا كه بهانه ندارند، مىگويند كه روحانيون استبداد مىكنند، روحانيون مىخواهند فرصت طلبى بكنند، روحانيون مىخواهند كه قبضه بكنند همه چيز حكومت را، روحانيون انحصار طلب هستند، قشر مذهبى انحصار طلب است و اين حرفهاى نامربوطى كه هر كس توى خانه مىنشيند و مىنويسد بدون اينكه نظر كنند كه روحانيون تا حالا چه كردهاند و حالا چه حالى هستند.
اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويه بيرون كشيدند
اينها غافل از اين هستند كه اين روحانيون بودند كه شما را از اين زاويهها بيرون كشيدند، و الا شما مدفون بوديد، شما اشخاصى بوديد كه طرفدار رژيم بوديد و با صراحت بعضى از طرفداران شما گفتند كه رژيم باشد و يا اگر طرفدار هم نبوديد، جرات يك كلمه گفتن را نداشتيد، جرات اينكه قلم برداريد و يك مقاله بنويسيد و يك سطر بنويسيد نداشتيد. شما را رژيم سابق مدفون كرده بود، روحانيون شما را از زير خاك بيرون آوردند. اين روحانيونى كه شما حالا مىگوئيد انحصار طلبند، اينها شما را از انحصار بيرون آوردند،اينها حصر را برداشتند، نه اينكه منحصر كردند، حالا هم كه بيش از يك ميليون از مردم عادى و اشخاصى كه بسيارىشان زيادى و فقط بخور و بخواب هستند، در ادارات ما هم هستند، در سرتاسر كشور بشمريد و ببينيد اگر پنجاه نفر روحانى را در اداره ديديد،
صحيفه نور ج 9 صفحه 214
آنوقت بگوئيد انحصار طلب.
اين نهضت را با قدرت روحانيت و اسلام كه ملت ما اسلامى بودند و علاقه به اسلام و كاركنان اسلام داشتند به اينجا رساندند و شما به جاى اينكه تشكر كنيد از اينها كه شما را از خارج ايران به داخل كشاندند، شمائى كه در خارج ايران بعضى تان بسر مىبرديد و جرات اينكه به مرز ايران وارد بشويد نداشتيد، زحمات ملت ما كه در راسش روحانيت بود شما را از خارج به داخل كشاند و شما را از زوايهها بيرون آورد و شما را از سكوت به صحبت كشاند و قلمهاى شكسته شما را دوباره تجديد كرد. شما به جاى اينكه از اينها تشكر كنيد، از شما اجر و مزدى هيچ وقت نخواستند و منصبى و ادارهاى هم اينها نمىخواهند و عوض اينكه قدردانى كنيد از اينها، مىگوئيد با اظهار تاسف كه مبادا يك وقتى بشود كه ملت ماكذا، ملت، آخر تو كى هستى كه ملت تو، ملت به تو چه كار دارد. ملت آنى است كه به جمهورى اسلامى نود و هشت و نيم، قريب نود و نه به جمهورى اسلامى راى داد كه شما مىگفتيد اسلامش نه، همين شماهائى كه حالا اين حرفها را مىزنيد، آن وقت هم مىزديد شماى اسلام نهها، حرفها مىزديد، همه قوايتان را روى هم گذاشتيد و يك در صد و يك قدرى بيشتر درصد، با اينكه خيانت هم كرديد، نود و هشت و مقدارى زيادترش مال توده مردم و مسلمانان بود، مال مذهبىها بود، يعنى برد مذهب، و شما حالا از مذهب مىترسيد. آخر شما چكاره هستيد كه مىگوئيد روحانيون... و مىترسيم براى ملت. ملت ما آن ملتى است كه به مجلس خبرگان وقتى كه مىرسد، روحانى را تعيين مىكند، آنى كه نظير روحانى را فكر مىكند، الا نادر كه بازور و با فشار و تقلبشان است. شما ملت را هيچ حساب مىكنيد و بعد مىگوئيد ملت ما. ملت شما يعنى ملت ايران، اين است كه وقتى به او مىگوئيد كه وكيل بفرست به مجلس خبرگان، مىفهمد چه مىكند. مجلس خبرگان يك مجلسى است براى تشخيص و پياده كردن يك قانون كه با اسلام مخالف نباشد. ما جمهورى مىخواهيم كه، جمهورى مثلاً دموكراتيك نمىخواهيم، جمهورى غربى يا شرقى را نمىخواهيم، ما جمهورى اسلامى مىخواهيم. جمهورى اسلامى وقتى كه ما مىخواهيم، مردم مىفهمند كه كى را بايد براى تشخيص احكام اسلام توى مجلس ببرند. شما مىخواهيد كه مردم بيايند شما را تعيين كنند كه اسلام را معتقد نيستيد يا اگر داريد، يك اسلام خشك كه اصلش كار نداشته باشد به هيچ كارى، شما را بيايند و تعيين بكنند؟! ملت شما را تعيين كرد؟! ملت ما يعنى چه، شما كى هستيد كه ملت ما مىگوئيد. ملت آن است كه تعيين كرد سرنوشت خود را و قانون اساسىاش را داده دست يك عده ملا و مجتهد در مجلس، توچه اشكال دارى؟
مىگوئيد كه ما به زور بايد اين آقايان را كنار بگذاريم و يك دسته مثلاً دموكرات بياوريم توى كار، زورى كه نيست. شما مىخواهيد از قوانين عالم فرار كنيد؟ شما خوف چه داريد؟ شما خوف اين داريد كه ملت ما مبادا پيروز بشوند. خوب، ملت است اين آخر، تو و شمائى كه دم مىزنيد از اينكه دموكراسى، دموكراسى، دروغى از آن دم مىزنيد، كجاى دموكراسى به هم خورده است؟ تا حالا رفراندمش با زور سر نيزه بوده؟! مجلس خبرگانش با زور بوده، با سر نيزه بوده؟! علماء بلادش كه
صحيفه نور ج 9 صفحه 215
اينقدر زحمت كشيدند و آنوقت كه شما در خواب بوديد و يا آن بالاها نشسته بوديد و استفاده مىكرديد، از خود دولت طاغوتى هم استفاده مىكرديد و اينها توى زندانها رنج مىبردند و در تبعيدگاهها به آنها رنج مىدادند، اينها فرصت طلبند؟! شما كه حالا كه يك قدرى صاف شده راه افتادهايد سر اين سفره، فرصت طلب نيستيد؟ چه ديكتاتورى، علماء اسلام كردهاند؟ كدام ديكتاتورى؟ خوب، نشان بدهيد بگوئيد فلان جا با زور، با فشار، با چه ديكتاتورى كردهاند. دادگاههاى اسلام كه پيدا شده است، اين دادگاهها آنهائى را كه محاكمه كردهاند، شما آنها را مىخواهيد تطهير كنيد كه مىگوئيد ديكتاتورى كردند يعنى آنها را با ديكتاتورى كشتهاند؟ نصيرى و امثال نصيرى را كه شما قلمهاتان را برداشتيد و گريه مىكنيد براى نصيرى و براى هويدا و براى محمدرضا خان، آنوقت خودتان را ملى مىدانيد، آدم مىدانيد. ما اگر جلوگيرى از اين ملت نكنيم براى شما خطر همه چيز پيش مىآيد، ما جلوگيرى مىكنيم، ما ميل نداريم كه ملت ما خداى نخواسته يك وقت به كسى بخواهد زور بگويد و چه. ملت ما با آرامش، با آزادى، ملت ايران با آزادى، با آرامش راى داده يك عدهاى را تعيين كرده براى اينكه قوانين اسلام را بررسى كنند كه اين قوانين مخالف با اسلام يك وقت نباشد، براى اينكه جمهورى اسلامى است. شما مىگوئيد كه آقايان بروند كنار كه ملت قرارشان داده؟! بروند كنار كه براى ملت ما چه بشود؟ ملت اينها را قرار داده، براى ملت ما چى است. شما بيائيد از اين ملت بپرسيد كه شما چى مىخواهيد، تا ثانيا بيايند باز همان صد، الا يكىشان يا يك و چندشان بگويند كه ما اسلام را مىخواهيم، ما قوانين اسلام را مىخواهيم.
ملت و روحانيت زحمت كشيده اند، ملى گرايان اعلام وجود كردهاند
آخر چرا در مقابل يك ملت نشستهايد، چهار نفر نشستهايد، چهار نفرى كه تا حالا نفستان در نيامده حالا كه روحانيون اسباب اين شدهاند كه شما نفس بكشيد، نفس بر ضد اينها مىكشيد، اين صحيح است؟ اين انصاف است؟ شما انصاف داريد كه اينهائى كه شما را از آن كنجها بيرون آورده و ظاهر كردند حالا اعلام وجود كردهايد؟ و هيچ كس هم به شما اشكال نكرده، اينها زحمت كشيدهاند و شما اعلام وجود كردهايد، ملت زحمت كشيده، اين دسته از مردم بودهاند كه ملت را دعوت كردهاند و ملت به عشق اسلام اين كار را كردهاند.
حالا شما از ملت مىترسيد و از مذهب مىترسيد و از انحصار طلبى مذهبى؟! چه انحصار طلبى كردهاند؟ مذهبيون كجا انحصار طلبى كردهاند؟ آنها كه همه شما را در يك ميليون و نيم و يا نزديك به اين، افرادى كه مشغول به كار هستند و كارهاى دولتى مىكنند، اينها كدامشان وارد شدند در مشاغل دولتى و بخواهند مشاغل دولتى را بگيرند؟ يك چندتاشان را براى نظارت به امرى كه مبادا فلان شخص فلان جا خلاف بكند دارند نظارت مىكنند و براى نظارت آنجا هستند.
چرا انسان بايد اينقدر بى انصاف باشد، اينقدر دشمن اسلام باشد، اينقدر دشمن روحانيون باشد. خوب، دولت سابق هم همين طور بود و به اسم اينكه ملت ما چه بشود و اسلام بايدچه بشود و چه
صحيفه نور ج 9 صفحه 216
بشود، همين روحانيون را كوبيد و همين مذهب را كوبيد و همين مذهبيون را. شما هم كه حالا آمديد و قلمهايتان روى كاغذ آمده همان حرفها را داريد مىزنيد. اين راجع به آنها.
روحانيون براى حفظ حيثيت اسلام فرصت به دست قلمفرسايان ملىگرا ندهند
اما راجع به خودتان، شما آقايان و همه علماء اسلام، همه علماء ايران الان در يك وقت حساس واقع شديد كه اگر خداى نخواسته از يكى از جوان شما يك كار خلاف ببينند، همين آدمهائى كه نشستهاند آنجا و مواظبند كه مبادا اسلام پيروز بشود، همينها شروع مىكنند به قلمفرسائى و شما را متهم ميكنند كه اينها اين كارهاند و از آن روز تا حالا منطق اينها اين است، از آن روز تا حالا ما گرفتار ديكتاتورى پهلوى بوديم، رژيم سلطنتى، از حالا به بعد گرفتار ديكتاتورى عبا و عمامه هستيم. شما كه تا حالا ديكتاتورى نكرديد، همه عالم مىدانند كه شماها فشار به كسى نياورديد كه به زور راى بده، همه عالم مىدانند كه شما فشار به كسى نياورديد كه اين آقا را مثلاً براى مجلس خبرگان مثلاً تعيين كن، مردم آزاد رفتند تعيين كردند، حالا كه اين طورى است و شما كارى انجام نداديد الا اينكه در هر دادگاهى يك قاضى روحانى هم بوده است و اين مجرمين را، آنهائى كه پنجاه سال اين مردم را داغ كردند و پدر اين مردم را در آوردند و جوانهاى ما را كشتند و امر به كشتن كردند، اين يك عده معدودى را اين روحانى كه در يك دادگاهى نظارت كرده يا حكم كرده است حالا با اينكه يك همچو قصهاى بوده است، اينها صدايشان در آمده و من مىدانم اصلاً اين رگ گبريت در اينها هست، رگ مليت، آن رگ هست باز. يعنى خونشان خون ملى به آن معنائى كه گبرها مىگويند هست (نه اين گبرها كه بسياريشان هم آدمهاى شريفى هستند، هيچ ضررى هم به ما ناحيه اين گبرها نمىرسد، آن گبرهاى سابق). اگر چنانچه خداى نخواسته از من و شما يك مطلب خلافى صادر بشود كه روى موازين اسلام نباشد، در كميتهها هستيد، در هر جا هستيد، بين پاسدارها، پاسدار هستيد، از اين مسائلى كه الان موجود است و بايد هم باشد، اگر خداى نخواسته از يكى از شما يك مطلبى را ببينند كه بر خلاف موازين بود، اينهائى كه غرض با شما دارند شروع مىكنند با تاخت و تاز و نه به شما، به روحانيت و نه به روحانيت، اسلام راهم مىكوبند به اينكه جمهورى اسلامى هم همان رژيم شاهنشاهى است با عوض شدن لفظ پس من و شما، همه ما، معممين و همه روحانيون، يك وظيفه شرعى الهى داريم براى حفظ حيثيت اسلام وحيثيت نهضت اسلامى. غير قضيه اين است كه يك كسى بگويد و بخواهد خودش آبروى خودش را از بين ببرد، آن هم برايش جايز نيست، آن هم حرام است، لكن اگر يك مطلبى از من و شما صادر بشود كه موجب اين بشود كه اينها روى اسلام حساب بكنند، اگر يك همچو كارى بشود اسباب اين شديم كه عمل را پاى اسلام حساب بكنند و پاى مطلق روحانيون حساب بكنند. اين اگر يك چنين كارى بشود، ما اسباب اين شديم كه اسلام را شكست داديم، روى اسلام به جور منكر نمايش داديم و اين يك مسأله مهمى است براى همه ما، من كه يك طلبه هستم و شما كه آقايان هستيد، همهمان در اين امر شركت داريم، در اينكه مشتركيم در اينكه بايد حفظ كنيم اين آبروى اسلام را و او به اين
صحيفه نور ج 9 صفحه 217
است كه قدمهاى خودمان را متوجه باشيم كجا بگذاريم، كارها چه جور انجام مىگيرد، قلمها چه جور به كار مىافتد. خيال نكنيد كه امروز قضيه شما و من است، امروز قضيه اسلام است. يعنى ما در يك حالى الان واقع هستيم در يك وقت حساسى واقع هستيم كه امر داير بين اين است كه (خداى نخواسته، خداى نخواسته و نخواهد شد انشاء الله ) اسلام زير پاى ما دفن بشود و برود سراغ كارش. شما خيال نكنيد، اگر در اين نهضت خداى نخواسته روحانيت، اسلام شكست بخورد، شكستى است كه تا آخر ديگر شكست است و بين اينكه پيروز بشويد انشاء الله، و مىشويد و اسلام آنطورى كه هست در اين مملكت پياده كنيم تا همه بدانند اسلام چه است.
مكتبهاى به ظاهر مترقى در مقابل اسلام هيچ ندارند
اين را كرارا گفتم كه ما يك متاع خيلى ارزشمندى داريم و داشتيم، عرضه عرضهاش را نداشتيم، مثل يك كسى كه يك متاع بسيار خوبى دارد توى انبار، هم نمىتواند بيرونش بياورد و تا عرضه نكند، مشترى پيدا نمىكند.
ما يك متاع با ارزشى داريم كه همه اين مكتبهائى كه اسمش را مكتب مىگذارند در مقابلش هيچ ابدا ندارند و مع الاسف نتوانستيم عرضهاش كنيم، مدفون شد توى كتابها، بيرون نيامد مدفون شد پيش خود اهل علم و توى مغزهاى آنها، بيرون نيامد، نتوانستيم از اسلام استفاده آنطورى كه بايد باشد بكنيم و عرضه كنيم به عالم كه اين متاع ماست، ببينند متاع ما چيست اينها ترس اين را دارند كه اين متاع را ما بتوانيم عرضه كنيم.
شما اين را بدانيد، اينهائى كه الان به ضد روحانيت و به ضد اسلام و مذهب منتها با پوشش اينكه نخير مذهب چطور، چطور، به ضد اينها قلمفرسايى مىكنند و قيام مىكنند، اينها خوف اين را دارند كه يك وقتى بتوانيم ما عرضه كنيم اين متاع را به عالم. وقتى عرضه بكنيم، اينهائى كه دم از آن مسائل مىزدند كه واقعيت نداشت، اينها بايد بروند كنار، سراغ كارشان و يا ملحق بشوند به اين جمعيت و اينها كه استفاده جو بودند و نمىدانم كلاهبردار بودند و از اين مسائل، آنها هم بروند سراغ كارشان يا ملحق بشوند و برگردند. خوف اين را دارند كه مبادا اين متاع بزرگ عرضه بشود، اگر عرضه شد فقط ايران نيست، فقط ممالك اسلامى نيست، همه ممالك قبولش مىكنند. اگر ما يك همچو عرضهاى داشتيم كه آنطورى كه اسلام هست، در ايران ما درست بكنيم، الان همه خوف دارند از اين مطلب يعنى آنهائى كه نمىخواهند چپاولگرىشان دست به آن بخورد الان خوف دارند، چه اينهائى كه در اينجا هستند و خارج مرزند، اينها خوف دارند، اينها مىترسند كه اگر اسلام آنطورى كه هست پياده بشود، نه اين... ديگر توى كار باشد و نه اين جمهورى. اينها خوف اين را دارند ولهذا نمىتوانند تحمل كنند اين مطلبى كه در ايران واقع شده و ما بايد كوشش كنيم انشاء الله تا اين مطلب انشاء الله تحقق پيدا بكند و عرضه بشود و اين اسلام عملا در خارج تحقق پيدا بكند و من اميدوارم كه شما آقايان مؤفق باشيد همه در سايه پرچم اسلام.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:45 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 218
تاريخ: 5/7/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان كارگران و كاركنان شركت ملى نفت ايران
هر كس در هر مقامى اگر جنايتكار باشد محاكمه مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول بايد از كاركنان صنعت نفت و كارمندان آنجا كه در اين نهضت اسلامى خدمت كردهاند و كمك كردهاند و يك عضو حساس بودند در پيشبرد نهضت اسلامى تشكر كنم و سلامت و سعادت همه را از خداى تبارك و تعالى بخواهم. البته من مىدانم كه آن مركزى كه شما هستيد حساسترين مراكز است براى ما و براى دولت. و نابسامانىهاى آنجا را به من رساندهاند و مدتهاست، و دنبال او بودند كه ديگر من اخيرا ديدم كه بايد آقاى اشراقى با هياتى بيايند و رسيدگى بكنند و آمدند و رسيدگى كردند و بعضى از مطالب را آنها هم به من گفتند و شما هم اگر مداركى داريد جمع بكنيد كه اين مدارك را به آقاى اشراقى بدهيد و كارهائى كه اين آدم مىگويند كرده است و من خيلى اطلاع ندارم و چيزهائى كه نبايد بكند كرده است، اينها را شما مداركش را جمع بكنيد تا ايشان محاكمه بشود انشاء الله.
البته ما هيچ نظر سوئى به كسى، به هيچ كسى نداريم. ما مىخواهيم كه مسائل ايران روى جهات اسلامى، روى مصالح كشورمان اداره بشود. مملكت، يك مملكت اسلامى، با حفظ مصالح مسلمين در مملكت اداره بشود. كسى بتواند اداره كند هر جا را، حرفى نيست كه باشد و اگر چنانچه بد اداره كردند، نقصى دارد يا خداى نخواسته خيانتى كرده است، آن هم اگر چنانچه دليلى داشت بر آن، محاكمه مىشود، محكمه حكم مىكند و شما متوجه باشيد و خاطر جمع باشيد كه اينطور نيست كه ما ناديده بگيريم شركت نفت را و زحمات شما را و دنبال اين تحقيقاًتى كه آقاى اشراقى كردهاند و اينها انشاءالله به دولت و به مقامات گزارش داده مىشود. باز گزارش تامش به من نرسيده است و اگر چنانچه ديديم كه يك خيانتى در كار بوده است و يك كارهاى بر خلافى، بر خلاف مصلحت مملكت، بر خلاف مصلحت اسلام بوده است البته دادگاه اسلام است و جدا محاكمه مىشود و به جزاى خودش مىرسد. شما راجع به اين معنا مطمئن باشيد كه هيچ اغماضى براى كسانى كه خلاف مىكنند هيچ اغماضى نمىشود، بايد رسيدگى بشود، اگر چنانچه او هم حرفى دارد بايد برود در محكمه بزند، شماها هم اگر چنانچه مطالبى داريد يكى را تعيين كنيد كه بهتر مطالب را مىتواند بگويد، در محكمه برود و مسائل را طرح بكند و اگر چنانچه خداى نخواسته يك خلافى شده، خلاف ديانتى انجام گرفته و
صحيفه نور ج 9 صفحه 219
خلاف مصلحت اسلام و مسلمين شده است،در شركت نفت يا توطئههائى مثلاً هست (چنانچه گفته مىشود) اينها بايد رسيدگى بشود پس از رسيدگى، هر كس و هر مقامى باشد (نزيه كه يك آدم عادى است، قابل ذكر نيست) هر كس در هر مقامى باشد اگر جنايتكار باشد به محاكمه كشيده مىشود و به جزاى خودش مىرسد و اگر بى گناهيش ثابت بشود، خوب، جبران مىشود
انشاء الله كه مؤفق و مويد باشيد و مطمئن باشيد كه كارالان مال خودتان است، مملكت مال خودتان است، مثل سابق نيست كه ديگران ببرند بخورند. و من اميدوارم كه به زودى اين گرفتارىهائى كه هست البته مشكل است لكن انشاء الله رفع خواهد شد. انشاءالله خداوند همه شما را تاييد كند و مؤفق باشيد. من دعاگوى همهتان و خدمتگزار همه ملت و شماها هستم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:45 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 220
تاريخ: 6/7/58
بيانات امام خمينى در جمع افسران و پرسنل نظامى سازمان اتكا
فرق بين نظام جمهورى اسلامى و نظام طاغوت
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر وقت مواجه با امثال آقايان مىشوم لازم مىدانم كه بعضى مسائل لازم گفته بشود و به گروههاى مختلف هم همين طور گفتهام. يك فرق مابين جمهورى اسلامى و نظام فاسد شاهنشاهى اين است كه در نظام شاهنشاهى از باب اينكه آنهائى كه در راس هستند، خيانتكار هستند، بر حسب نوع شايد كم پيدا بكنيد نباشد، اينها از ملت مىترسند، براى خيانتى كه كردهاند از ملت خودشان مىترسند، وقتى از ملت ترسيدند، براى اينكه حفاظت كنند خودشان را و صيانت كنند از مسير ملت، ارتش را طورى بار مىآورند كه در مقابل ملت بايستند. ملت و ارتش در آن نظامها هميشه مقابل هم بودند، ارتش ايجاد رعب مىكرده در مردم و مردم هم تا آنجا كه مىتوانستند، اگر مىتوانستند كارشكنى مىكردند. اگر يك نفر از اينها مىخواست عبور كند از يك خيابان، مثلاً محمدرضا وقتى كه مىخواست عبور كند از يك خيابانى، قبل از اينكه عبور بكند، آن خيابان و خانههاى آن خيابان و اطراف آنجا به توسط سازمان امنيت كنترل مىشد به طورى كه خانهها بعضى خالى مىشد و اگر هم گاهى يك زنى در آن پيدا مىشد، در آنجا پاسدارى مىكردند تا اين شخص بيايد و از آنجا عبور كند.
اين براى اين است كه اين خوف را هميشه داشت كه مبادا ملت كه دشمن اوست او را ترور كند يا آسيبى به او برساند. ارتش و سازمان امنيت و ژاندامرى و شهربانى و تمام اينها در خدمت آن رژيم طاغوتى براى حفاظت خودش، افراد آنها را يك طور خاصى تربيت مىكرد كه با ملت به طور خشونت رفتار كند و از كسى اگر احتمال مىرود، نتواند به او بزنند، هميشه اين مطلب بوده است. اگر يك نظامى مىرفت توى بازار، اين وقتى كه وارد بازار مىشد اين دلش مىخواست كه به طور حكومت با مردم رفتار كند و هياهو راه بيندازد، مردم هم پشت به او مىكردند تنفر از او داشتند، از پاسبانها هم همين طور، از سازمان امنيت ديگر بدتر، براى اينكه اخيرا از همه بدتر بود. اين وضع رژيم طاغوتى و ارتشى كه در خدمت او باشد و ژاندامرى و ساير قواى انتظامى كه در خدمت او باشد. وضع را اين طورى درست كرده بودند كه همه حافظ شاه باشند و مردم را بترسانند كه مبادا يك وقت به فكر يك كسى بيفتد كه مخالفتى بكند.
صحيفه نور ج 9 صفحه 221
كسى كه به نفع ملتها و مسلمين كار مىكند از ملت ترسى ندارد
اما رژيم اسلامى آن است كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم كه در زمان خودشان در راس بودند به حسب اطلاع ما، در مسجد مىآمدند و مىنشستند با مردم و اشخاصى كه وارد مىشدند دور هم مىنشستند و همچو مىنشستند كه معلوم نبود كه كدام يك پيغمبر است، همين طور حلقهاى مىنشستند اينطور هم نبود كه صدر و ذيلى داشته باشد، يك پتوئى مثلاً افتاده باشد و تشكى و صندلى باشد و تخت و تاجى باشد، شايد مسجدشان حصير هم نداشت به اين معنائى كه مسجدهاى شما دارد و حتى اينطور نبوده، اگر هم بود و يك چيز مختصرى، مسجدشان ديوارش هم اندازه قامت يك آدم، شايد هم يك قدر هم كمتر بوده، به اندازه يك قامت. در بين مردم آنطور مىنشست كه وقتى از خارج يك كسى مىآمد و وارد نبود، بر حسب روايت اين طورى است كه مىگفت كدام يك از شما پيغمبر است، اينطور نبود كه در نشستن و آداب جورى باشد كه وقتى هر كس وارد مىشود بفهمد كه اين آريامهر است، اين حرفها در كار نبود و اميرالمومنين سلام الله عليه آن روزى كه با او بيعت كردند، بيعت بر يك مملكتى كه چندين مقابل ايران بود، خود ايران هم جزئش بود كه آن وقت ايران هم جزء ممالك اسلامى بود، حجاز و مصر و بسيارى از جاهاى ديگر در حيطه او بود، همان روز كه بيعت كردند، بعد از بيعت بيل و كلنگش را برداشت ورفت سراغ يك كارى كه انجام بدهد. در بين مردم هم از مردم هيچ با كى نداشت براى اينكه مردم با او بد نبودند، خيانتى نكرده بود كه از مردم بترسد، او هر چه كرده بود به نفع خودش، به نفع مسلمين انجام داده وكسى كه به نفع مسلمين، به نفع ملتها، ملت كارهائى را انجام مىدهد ديگر از ملت نمىترسد، ملت پشتيبان اوست. شما ملاحظه بكنيد همين دو دورهاى كه همهمان ديدهايم منتها من زيادترش را ديدهام و شما كمترش را، در دوره سابق و اين دوره اگر يك مشكلى پيدا مىشد براى دولت سابق و شاه و وزير و دبير و همه و همگى فرياد مىزدند، مشكل حاصل شده، مردم چه مىكردند، آن كه مىتوانست مىگفت خدا كند زيادتر بشود و اگر مىتوانست كمك مىكرد براى زياد شدن مشكل، آن هم كه نمىتوانست، بى تفاوت بود، كار نداشت به اين كارها،خوب جهنم كه براى تو مشكل پيدا شده، بهتر. شماها يادتان نيست وقتى كه اين سه مملكت هجوم كردند و ايران را گرفتند، من يادم هست و قم بودم، همه چيز مردم در خطر بود سه تا لشگر دشمن وارد شده بود، همه چيزشان در خطر بود، لكن آن روزى كه صدا در آمد كه رضاشاه را بيرونش كردند، مردم راحت شدند، مردم دعا كردند، به هم شايد تبريك مىگفتند. و من به اين دومى چيز كردم كه كارى نكن كه وقتى رفتى، مردم شادى كنند چنانچه با پدرت كردند، اين را ديگر خود شما ديديد، من نبودم اينجا كه وقتى ايشان رفت مردم چه كردند، خيابانها را چراغانى كردند علاوه بر اينكه كمك نمىكردند اينطور بودند براى اينكه جبهه را يك جبهه مقابل قرار داده بود، مسأله ملت اصلاً مطرح نبود پيش اينها، هيچ كارى به ملت اينها نداشتند. اينها براى سركوبى ملت هر چه مىتوانستند قواشان را صرف سركوبى ملت مىكردند، وقتى سركوبى ملت در راس مقاصدشان بود، خوب، ديگر نبايد توقع داشته باشند كه ملت با آنها چه مىكنند. در اين حكومت دوم كه باز تمام اسلامى نيست، باز يك نسيمى
صحيفه نور ج 9 صفحه 222
از اسلام است، يك نسيم جزئى از اسلام در ايران آمده است، شما ديديد كه وقتى قضيه كردستان پيش آمد چه كردند مردم از همه اطراف، نه نظامى تنها و نه پاسداران تنها با اقشار مردم، مردم كوچه و بازار، زنها از اينجا آمدهاند كه شما اجازه بدهيد ما برويم كردستان، گفتم نه، لازم نيست، شما برويد و اگر چنانچه آن وقت جلو گرفته نشده بود براى اينكه خوب، خيلى آنجا شلوغ نشود، شايد آنجا بسيار مىرفتند براى كمك كردن، منتها احتياج پيدا نشد، بحمدالله خود ارتش و پاسدارها حل كردند. اين براى چه بود؟ براى اينكه حالا مردم مىبينند كه اين حكومتشان نمىخواهد آزارشان بكند، نمىخواهد اذيتشان بكند، بيخودى كسى را نمىگيرد، خودش هم مىآيد توى مردم، نخست وزيرتان هم مىآيد توى مردم و راه رود و توى همين شلوغىها مىآيد و مردم هم به او تنه مىزنند براى اينكه آن هم يكى از افراد است ديگر و مردم پشتيبانش هستند و آن روزى كه برايش و براى مملكت يك مشكلى پيدا بشود، مردم مملكت را از خودشان مىدانند، نمىگويند كه منافع ما را آنها مىبرند، خوب خودشان هم جلو بگيرند، مىگويند منافع مال خودمان است، خودمان هم بايد حفاظت كنيم. براى ارتش و تمام قواى انتظاميه، اين بايد يك عبرت باشد، آن دو قطب را مطالعه كنند و عبرت بگيرند كه آنطور وقتى عمل مىشد مردم با آنها آنطور بودند، كارشكنى مىكردند، هر چى مىتوانستند از زير بار بيرون مىرفتند و اگر مىتوانستند كارشكنى مىكردند، در اين قطب مردم موافقند، همراهى مىكنند. اين جهاد سازندگى، شما خيال مىكنيد در آن وقت اگر بود اين جهاد سازندگى، هر چه فرياد مىكردند، مىگفتند غلط كردند. اين جهاد سازندگى با يك ندا، جهاد سازندگى اينطور شد كه از آمريكا مىآيند اينجا جوانها، چند وقت پيش از اين آمدند و مىروند سراغ دهات اينجاها براى سازندگى و در تلويزيون لابد ديدهايد كه زن و مرد، زنهاى محترم، مردهاى محترم، اينها خودشان را الان از ملت مىدانند و مىروند با ملت و با برادرهاى خودشان مثل خانه خودشان كار مىكنند.
مردم تكليفشان را مىفهمند چيست و اين براى ما خيلى اميدوارى دارد
اينها يك مسائلى است كه ما بايد از آن عبرت بگيريم كه وقتى مسائل اسلامى شد، ملى شد، كار براى خود مردم شد، اينطور نبود كه بخواهند آقائى بفروشند، بخواهند قدرت بفروشند و قدرت نمائى كنند، ارتش بايد اين را بفهمد كه با قدرت نمائى نمىشود تا آخر يك مملكتى را اداره كرد، با تفاهم مىشود. وقتى مردم فهميدند كه ارتش مال خودشان است و در منافع خودشان دارد قدم بر مىدارد آنوقت گل مىريزند سرشان، چنانچه ديديد ريختند و به آنان تظاهر مىكنند و شعار مىدهند اما وقتى ببينند كه هر جا پا بگذارند، اينها مىكوبند اينها را، بخواهد برود توى فرض كنيد كلانترى كه عرض حال بدهد، اين هم كه مىخواهد برود، دلش مىلرزد كه حالا برويم اينجا گرفتارى براى ما پيدا مىشود، اينطور بود ديگر. اينهائى كه پاسدار و پاسبان اسم خودشان گذاشته بودند، مردم را مىگويند اذيت مىكردند، جرم مىكردند و همين طور كسانى كه بايد پشتيبان ملت باشند، بر خلاف مسير ملت بودند. حالا كه همهشان بحمدالله خداوند انشاء الله همه شما را حفظ كند - در مسير ملت وارد شدهاند و
صحيفه نور ج 9 صفحه 223
همراه با ملت هستند و خدمتگزار ملت هستند، ملت هم با آنها خدمت مىكند. خدمت، خدمت متقابل است، شما به آنها خدمت مىكنيد، آن هم به شما خدمت مىكند، اين يك عبرتى است براى همه ماها كه بفهميم برنامه بايد چى باشد.
در دولت اسلامى برادرى جايگزين دشمنى و خيانت مىشود
عرض كردم باز در ايران محتوايش تحقق پيدا نكرده، يك اسمى و يك كمى هم صورتش پيدا شده، حالا اينطور شده و اگر انشاء الله اسلام در ايران آنطورى كه خدا و رسول مىخواهند پياده بشود، آنوقت معلوم مىشود كه دولت اسلامى يعنى چه و دولت طاغوتى يعنى چه، آنوقت برادرى همه شما درست مستحكمتر مىشود و مملكت هم آبادتر مىشود و جنايتها و خيانتها از بين مىرود، برادرىها شروع مىشود و من اميدوارم كه بشود اين و ما و شما بتوانيم باهم دست به دست هم بدهيم و همه پشتيبان هم و خدمتگزار به اسلام و خدمتگزار به خداى تبارك و تعالى براى درست كردن يك مملكتى و نجات دادن مملكت از دست دشمنها، آنهائى كه الان هم باز چشمهاشان به اينجا دوخته شده است و منافع خودشان را مىبينند از دست رفته، چشمها را به اينجا دوختهاند كه بلكه به خيال خودشان باز يك رژيمى نظير او يا بدتر از او را ايجاد كنند و من اميدوارم كه ديگر مؤفق نشوند.
همه قدرت اوست و ما در مقابل او هيچيم
و آن عمده اميد اين است كه يك ملت الان بيدارى پيدا كرده، ملت ما يك هوشيارى پيدا كرده كه حالا در هر جاى مملكت شما برويد بينيد مردم روشن هستند، مردم تكليفشان را مىفهمند چيست و اين خيلى اميدوارى براى ما دارد كه ديگر قيام به شخص و به اين آدم و آن ندارد. همهاش قيام به خداست، هميشه هست اينطور، هميشه اينطور است كه كار، كار الهى است، ديگران هيچ هستند، هيچ كس در مقابل آن قدرت هيچ ندارد و هر چه هست از اوست، همه قدرتها قدرت اوست والا شما از كجا قدرت داريد، بشر چيست كه قدرت داشته باشد، بشر كه هيچ، هيچ كس، نه ملائكه مقربين، نه انبياء مرسلين، نه ساير، ديگر هيچ كس از خودش چيزى ندارد. هر چه هست از مبداء خير است و توجه به او داشته باشيد و متوجه باشيد كه پيروزى را از او ما داريم. و من اين را گفتم، تمام وسائلى كه كوبنده بود و با دو ساعت مىتوانستند اين مملكت را بريزند به هم، خود او هم گفت كه من اگر بروم خراب مىكنم و مىروم، لكن خدا خواست كه يك رعبى كه در دل اينها افتاده كه ديگر گوش نكردند، بزرگها كه مىخواستند خرابكارى بكنند، اين يك كمكى بود كه خداى تبارك و تعالى به ملت ما كرد كه اينها به فكر اين نيفتادند كه توپ و تانك را بريزند و مردم را بكشند و تهران را خراب كنند و به هم بريزند و هر چه مىخواهد بشود، اگر هم يكدفعه نقشه را كشيدند كه در زمان بختيار اين نقشه كشيده شد. آن روزى كه اعلام حكومت نظامى - روز دادند. بعدها به ما گفتند بناى اين بود تانكها و توپها را بياورند در خيابانها و مستقر كنند و شبش بريزند و اشخاصى كه احتمال مىدهند كه مخالف
صحيفه نور ج 9 صفحه 224
با آنها باشند، آنها را از بين ببرند، آن را هم خدا خواست كه نشد. اينها يك چيزهائى بود كه خدا انجام داد، ماها چيزى نيستيم، هر چه بود او كرد، همه كارهاى او بود.
ذكر خدا قلبها را مطمئن مىسازد
و توجه به او را از ياد نبريد، توجه به او منشا همه خيرات است براى دنياى شما، براى آخرت شما. به ذكر خدا مطمئن مىشود قلبها الا بذكر الله تطمئن القلوب قلبها اگر بخواهد مطمئن باشد كه بهترين نعمت اين است كه انسان مطمئن باشد. الان شما كه اينجا نشستهايد، نه شما از من مىترسيد، نه من از شما، برادريم همه، اين اطمينان است ديگر خوب، اين با آنوقت فرق دارد كه اگر يك اجتماعى در يك جائى مىشد همه دلشان لرزه داشت. خوب، ما حالا اينجا هستيم، بيرون برويم چه مىشود و حتما اگر يك اجتماع اين طورى در اينجا بود، بيرون كه مىرفتيد سرنوشت شما هم حبس بود و سرنوشت ماهم حبس. و اين الان يك نعمتى است كه خدا به ما داده كه همه مطمئنا برادروار پيش هم نشستهايم، حرفهايمان را مىزنيم، اين را حفظش كنيد، توجه به خدا را حفظش كنيد. توجه به ملت را حفظ كنيد. خودتان را خدمتگزار بدانيد به بندگان خدا، بزرگى نفروشيد به اين مردم، اين مردم بزرگند، بنده خدا هستند، به اينها بزرگى نفروشيد، علو بر اينها نكنيد، خداوند دار آخرت را براى كسانى قرار داده است كه به مردم نه علوى كنند نه فساد بكنند، اصلاً اراده علو نمىكنند لا يريدون علوا ولا فسادا نه اراده مىكنند كه يك بزرگى كنند به مردم و بزرگى بفروشند و مستكبر باشند و نه مفسد باشند، كشورى را به فساد بكشانند چنانچه ديديد.
خداوند انشاء الله همهتان را حفظ كند و همه مؤفق باشيد و مشكلات همه انشاء الله رفع بشود و من هم دعاگوى شما هستم و هم خدمتگزار شما.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:45 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 225
تاريخ: 7/7/58
پيام امام خمينى به زائران بيتالله الحرام
بسم الله الرحمن الرحيم
واعتصموا بحبل الله جميعا ولاتفرقوا
تحيت فراوان و درود بى پايان به جميع مسلمين جهان در مشارق ارض و مغارب آن. سلام گرم بر حجاج بيت الله الحرام وفقهم الله تعالى. قابل انكار و محتاج به تذكر نيست كه اسلام بزرگ، دين توحيد و شكننده شرك و كفر و بت پرستىها و خود پرستىهاست، دين فطرت و رهائى بخش از قيد و بندهاى طبيعت و وسواس شياطين جن و انس در نهان و ظاهر است و دين سياست، مدن و راهنماى صراط مستقيم لاشرقيه و لاغربيه است. دينى است كه عباداتش توام با سياست و سياستش عبادت است.
اكنون كه مسلمين كشورهاى مختلف جهان به سوى كعبه آمال و حج بيت الله روى آورده و اين فريضه عظيم الهى و كنگره بزرگ اسلامى، در ايامى متبركه و در مكانى متبرك بر پا گرديده است، مسلمانان مبعوث از قبل خداوند تعالى، بايد علاوه بر محتواى عبادى از محتواى سياسى و اجتماعى آن بهرهمند شوند و به صرف صورت قناعت نكنند. همه كس مىداند كه بر پا نمودن چنين كنگره عظيمى، براى هيچ مقامى و هيچ دولتى امكان پذير نيست و اين امر خداوند متعال است كه اين گردهمايى بزرگ را فراهم آورده، مع الاسف مسلمين در طول تاريخ نتوانستند از اين نيروى آسمانى و كنگره اسلامى استفاده شايانى به نفع اسلام و مسلمين بنمايند.
جهات سياسى زيادى در اجتماعات، جماعات و جمعات و خصوصاً اجتماع گرانبهاى حج مىباشد كه از آنجمله اطلاع بر گرفتارىهاى اساسى و سياسى اسلام و مسلمين است كه با گردهمايى روحانيون و روشنفكران و متعهدان زائر بيت الله الحرام ممكن است طرح و با مشورت از راه حلها مطلع و در بازگشت به كشورهاى اسلامى در مجتمعهاى عمومى گزارش داده و در رفع آنها كوشا شوند و از جمله وظايف در اين اجتماع عظيم دعوت مردم و جوامع اسلامى به وحدت كلمه و رفع اختلافات بين طبقات مسلمين است كه خطبا و گويندگان و نويسندگان، در اين امر حياتى اقدام نمايند و كوشش كنند در بوجود آوردن جبهه مستضعفين كه با وحدت جبهه و وحدت كلمه و شعار لااله الا الله از تحت اسارت قدرتهاى شيطانى اجانب و استعمارگران و استثمارگران بيرون آيند و با اخوت اسلامى بر مشكلات غلبه پيدا كنند
صحيفه نور ج 9 صفحه 226
خواهران و برادران عزيز! در هر كشورى كه هستيد از حيثيت اسلامى و ملى خود دفاع كنيد و بى پروا در مقابل دشمنان خود يعنى امريكا و صهيونيزم بين المللى و ابر قدرتهاى شرق و غرب، بدون هيچ ملاحظه اى از ملتها و كشورهاى اسلامى دفاع كنيد و مظالم دشمنان اسلام را بر ملا كنيد. برادران و خواهران مسلمان من! آگاهيد كه تمام منافع مادى و معنوى همگى ما را ابر قدرتهاى شرق و غرب مىبرند و ما را در فقر و وابستگى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و نظامى قرار دادهاند. به خود آئيد و شخصيت اسلامى خود را بيابيد. زير بار ظلم نرويد و هشيارانه نقشههاى شوم جهانخواران بين المللى را كه در راس آن امريكاست افشا كنيد.
امروز قبله اول مسلمين، به دست اسرائيل اين غده سرطانى خاورميانه افتاده است، امروز برادران فلسطينى و لبنانى عزيز ما را با تمام قدرت مىكوبد و به خاك و خون مىكشد، امروز اسرائيل با تمام وسايل شيطانى تفرقه افكنى مىكند، بر هر مسلمانى لازم است كه خود را عليه اسرائيل مجهز كند. امروز كشورهاى آفريقائى مسلمان ما زير يوغ امريكا و ساير اجانب و سرسپردگان آنان دست و پا مىزنند.
امروز افريقاى مسلمان صداى فرياد مظلومانه خود را هر چه بيشتر بلند مىكند. فلسفه حج بايد جوابگوى اين فريادهاى مظلومانه باشد. گردش به دور خانه خدا نشان دهنده اين است كه به غير از خدا، گرد ديگرى نگرديد و رجم و عقبات، رجم شياطين انس و جن است شما با رجم، با خداى خود عهد كنيد تا شياطين انس و ابر قدرت را از كشورهاى اسلامى عزيز برانيد.
امروز جهان اسلام به دست امريكا گرفتار است. شما براى مسلمانان قارههاى مختلف جهان پيامى از خداوند ببريد، پيامى كه به غير از خدا بردگى و بندگى هيچ كس را نداشته باشيد. اى مسلمانان جهان! واى پيروان مكتب توحيد! رمز تمام گرفتارىهاى كشورهاى اسلامى اختلاف كلمه و عدم هماهنگى است و رمز پيروزى وحدت كلمه و ايجاد هماهنگى است. خداوند تعالى در يك جمله بيان فرموده: و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا اعتصام به حبل الله، بيان هماهنگى جميع مسلمين است. همه براى اسلام و به سوى اسلام و براى مصالح مسلمين و گريز از تفرقه و جدائى و گروهگرائى كه اساس همه بدبختىها و عقب افتادگىهاست. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و وحدت كلمه مسلمانان جهان را خواستارم.
والسلام على ائمه المسلمين و عباد الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:45 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 227
تاريخ: 7/7/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان ارتوپدى اصفهان و اعضاى خانوادههاى شهدا
بيدارى ملت مايه حفظ حيثيت اسلام و مسلمين
بسم الله الرحمن الرحيم
ديروز جمعى از معلولين اينجابودند كه ما ازاين جهت كه مواجه شديم، موجب تاثر وتاسف. و امروز كه شمامى گوئيد كه چهار ميليون در ايران معلولين هست و اين معلولين انقلاب زياد هست و اين موجب تاسف بسيار ماست كه ما يك چنين جوانانى كه در اين انقلاب معلول داشتيم و عده كثيرى هم اشخاصى بودند كه از بين رفته اند، منتها در مقابل يك چنين ضايعات آنچنان چيزى كه به دست آورديم به نظر مىآيد كه بيشتر باشد، براى اينكه حيثيت اسلام و حيثيت ملت ايران داشت پايمال مىشد، كوشش داشتند به اينكه حيثيت اسلام را ساقط كنند و ملت ما را هم همين طور، و خداوند تعالى خواست كه اين عمل آنها بوجود نيايد وملت ما را بيدار كرد به طورى كه همه قشرها كوشش كردند و با همت همه قشرها، چه دانشگاهى، چه روحانى، چه كارمند، چه بازارى، چه ادارى، همه اينها كوشش كردند تا بحمدالله اين توطئه شيطانى و اين سد طاغوتى را شكستند.
چون امر براى خداست تحمل مصيبت آسان است
و من اميدوارم كه خداوند به ما و همه شما توفيق دهد كه اين خللهائى كه در ايران پيدا شده است بتوانيم پركنيم و اين معلولين انشاء الله شفا پيدا بكنند و معالجاتى كه لازم است براى آنها انجام گيرد.
البته امثال شما كه در اين امر وارد هستيد و مواجه هم هستيد دائما با اين قشر معلولين و معلوم است كه روحيه شما متاثر مىشود از اينها، لكن كارتان اگر براى خدا باشد ارزنده است. اميدوارم به شماها سلامت و صحت بدهد كه در راه خير كوشا باشيد و همه نظرتان به اين باشد كه يك اشخاصى كه برادرهاى ما هستند، برادرهاى شما هستند و اينها در اين راه معلول شدهاند، يا اينكه معلول بودهاند، اينها نجات پيدا بكنند و به آن اندازه كه مىتوانيد به آنها خدمت بكنيد. اما راجع به آن تقاضائى كه داريد، ممكن است اين كاغذ پيش من است باشد تا من مطالعه كنم و مراجعه كنم انشاء الله بلكه انجام بگيرد انشاء الله و من از شما متشكرم و خداوند به همه شما صحت و عافيت عنايت كند.
صحيفه نور ج 9 صفحه 228
من به شما و ساير بازماندگان شهدا تسليت عرض مىكنم و شريك شما هستم در اين مصيبتها و شريك ملت ايران در اين مصيبتهائى كه به آنان وارد شده است و مىشود. ولكن آن چيزى كه مصيبتها را آسان مىكند اينست كه براى خداست و چون امر براى خداست بايد پشتيبانى از احكام خدا واز اسلام است، آسان مىشود همه امور. اولياء ماهم همه چيزشان را براى اسلام فدا مىكردند و فدا كردند - خداوند انشاء الله به شما صبر عنايت كند و آنها را رحمت كند.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:45 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 229
تاريخ: 8/7/58
بيانات امام خمينى در ديدار با كاركنان بنياد مستضعفان تهران
اشكالتراشان نمىخواهند اين نهضت اسلامى به ثمر برسد
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائلى كه گفتيد و هست با توجه به مشكلاتى كه هست بايد توجه كنيد كه وظيفه شما بسيار مهم است و مسائلى كه شما با آن سر و كار داريد مربوط به همه مستضعفين و بيت المال مسلمين است و بايد خيلى دقت داشته باشيد و شما بايد نهايت دقت و كوشش را نشان بدهيد، و شمائى كه سر و كارتان با يك اموال زيادى است و از آن طرف هم با مستضعفين، و از طرفى هم چشمهائى دوخته شده است كه اين نهضت را هر طورى هست آلودهاش بكنند. يك وقت انسان سر و كارش با يك عده اشخاصى است كه يا آن طرف بودند و يا اشخاص مومن بودند. اينجا اگر يك وقت اشتباهى مىشد، اشخاص بى طرف و اشخاص مومن تنبه مىكردند كه يك همچو اشتباهى واقع شده، يك وقت سر و كار شما با يك اشخاص اشكالتراش است. اشخاصى هستند كه مىخواهند يك نقطه ضعفى پيدا بكنند و آن را دامن بزنند و زياد جلوه بدهند، آن هم نظر به شما ندارند، نظر به اشخاص ندارند، نظر به مكتب دارند. اينها الان اشخاصى هستند در ايران از خارج هم هدايت مىشوند كه نمىخواهند اين نهضت، اين مكتب اسلامى نمىخواهند آنطورى كه هست در خارج تحقق پيدا بكند براى اينكه با تحقق او همه آمال و آرزوى چپاولگر نقش بر آب مىشود. اينها در صددند كه از هر چيز اشكال بكنند. يك وقت رفراندم پيدا مىشود همه ملت مىروند و راى مىدهند، معذلك اينها اشكال مىكنند مثلاً به زور بوده و حال آنكه همه مردم در مرئى و منظرشان بوده كه زورى در كار نبوده و به اختيار خودشان بوده. حالا كه مجلس خبرگان است و مردم با علم و اختيار خودشان اشخاصى را تعيين كردند، ديديم كه دائما مشغولند كه اشكال بكنند و مجلس را مجلس درستى ندانند، و اين چيزهائى كه دائما كتابچه مىنويسند و گاهى مقاله مىنويسند و فردا هم كه مجلس شورا را ملت ما انشاء الله با آزادى تمام، تمام اشخاص صحيح و اسلامى را انتخاب مىكنند، باز اينهائى كه با اصل اسلام موافق نيستند و با اسلامىاش موافق نيستند باز مناقشه خواهند كرد، فردايش هم كه مثلاً رئيس جمهور تعيين بشود به آن اشكال خواهند كرد، همه اينها در اين مشترك است كه نمىخواهند يك نهضت اسلامى به ثمر برسد، از اسلام مىترسند، اينها همه در اين معنا مشتركند. شما ديديد كه وقتى اعلام شد جمهورى اسلامى، صدا در آمد كه اى واى، اسلامىاش را مىخواهيد چه كنيد؟ نخير، جمهورى دموكراتيك. اينها از اسلامىاش مىترسند، از
صحيفه نور ج 9 صفحه 230
جمهورى نمىترسند، چون كه جمهورى خيلى جاها هست و از جمهورى دموكراتيك هم نمىترسند، دموكراسى غربى كه وارد است، اينهااز اسلامىاش مىترسند، حالا يا واقعا اسلام را نشناختهاند و آنطورى كه غربىها با نقشههاى شيطانى خودشان اسلام را بد معرفى كردهاند معالاسف بسيارى از جوانهاى ما و غير جوانها گول خورده يا خودشان اشخاصى هستند كه گول نخوردهاند جزء همان تيپى هستند كه نقشه مىكشند كه اسلام را كنار بگذارند. امروز كه يافتند كه يك قدرتى هست در مملكت، آن قدرت اسلام است، آن را با لعيان يافتند، يك مملكتى كه با هيچ بر همه قدرتها غلبه كرد منتها بين راه است مىخواهند نگذارند اين قدرت به ثمر برسد. حالا ديگر بدتر از اول است براى اينكه يك مار زخم خورده هستند، فهميدند كه يك قدرتى در ايران هست كه با آن قدرت، ملت ايران مىتواند ابر قدرتها را كنار بگذارد و قدرت شيطانى را كنار بگذارد، حالا بيشتر در صدد اين هستند كه اين را بشكنند.
نظر ما اين است كه در همه بلاد حكومت اسلامى برقرار بشود
و ما لهذا همهمان الان مسؤوليت بزرگى به عهدهمان است. من كه طلبهام اينجا مسؤوليت دارم، شماها هم به اينكه مشغول به اين فعاليت خصوصاً اين فعاليت حساسى كه سر و كارش با ماليات است، مردم بيشتر توجه به آن دارند و زودتر مىتوانند تهمت بزنند. همه ما در برهه اى از زمان كه امر دائر بين پيروزى نهضت و خداى نخواسته شكست، كه تا آخر مثلاً شكست باشد نه شكست محدود، الان ما واقع هستيم در يك دو راهى كه يا پيروزى تا آخر انشاء الله و يا خداى نخواسته شكست تاآخر. ولهذا هر كس در هر كارى كه دارد و هر شخص و هر گروه هر كارى كه دارند، بايد خودشان را متوجه اين معنا بكنند كه سر و كارشان با حيثيت اسلام است. آن هم قضيه، قضيه مستضعفين است. قضيه، قضيه بنياد است. قضيه، قضيه اسلام است. سر و كار با حيثيت اسلام است كه الان به دست اين ملت است. اگر اين توانست اين حيثيت را حفظش بكند و اين ادعائى كه همه كردهاند كه جمهورى اسلامى بتواند اين ادعا را به ثبوت برساند كه يك جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى است، پيروزى است تا آخر انشاء الله، تا آخر.
اگر چنانچه اسلام به آن معنائى كه هست در ايران تحقق پيدا بكند، مطمئن باشيد كه كشورها يكى پس از ديگرى همين رويه را پيدا مىكنند، نمونههايش هست. الان هم همان كارهاى خلافى كه در ايران واقع مىشد در بعضى كشورهاى ديگر شروع كردهاند و مشغولند، از خوف اينكه مبادا از ايران به آنجاها سرايت بكند لكن بى خود دست و پا مىزنند، سرايت مىكند. يعنى الان هر طايفهاى كه مىآيند اينجا، از ملتشان وقتى ذكر مىكنند مىگويند توجه به ايران دارند و همين معنا را مىخواهند تحقق بدهند، در عراق، در كويت و مصر و در همه جا. اگر خوب اين نقش را بازى بكنيم و اسلام به آنطورى كه هست در ايران پيادهاش بكنيم علاوه بر اينكه خودمان انشاء الله پيروز هستيم تا آخر هم پيروز هستيم انشاء الله، از ما به ساير ملتها، كه نظر ما به اين است كه همه بلاد اسلامى باشد و حكومت اسلامى
صحيفه نور ج 9 صفحه 231
برقرار بشود و حكومت عدل اسلامى در همه جا مستقر بشود. اگر ما با هوشيارى، با امانت با علاقه همانطورى كه علاقه ما را به اينجا رسانده، علاقه قشرهاى مختلف ملت به اين نظام اسلامى يك علاقه الهى بود كه در قلب مردم تحقق پيدا كرد و با دست غيبى اين علاقه در عموم مردم پيدا شد به طورى كه از بچههائى كه تازه زبان باز كردهاند تا پيرمردهائى كه لب گور نشستهاند اينها همه با هم همصدا بودند و اسلام را مىخواستند اين علاقه به اسلام ما را پيروز كرد. الان ما مكلفيم كه حفظ كنيم اين حيثيت را، اين علاقه را حفظ كنيم و در خودمان تقويت كنيم، بدانيم اين معنا را كه سر و كار ما با خداست، سر و كار ما با خداى تبارك و تعالى است، به دست اوست همه چيز و با دست او اجراء مىشود. اين معنا را در قلب خودمان تقويت كنيم و تلقين كنيم به خودمان كه غير از اراده او چيز ديگر نمىتواند حاكم باشد و اراده او بود كه ما را به پيروزى نيمه كاره رساند. اگر چنانچه ما حفظ بكنيم آن جهاتى را كه بايد حفظ بكنيم، انشاء الله اين اراده محفوظ خواهد ماند و ما را به پيروزى نهائى خواهد رساند و پيروزى نهائى اين است كه همه بلاد، همه مستضعفين بر همه مستكبرين پيروز بشوند انشاء الله.
راجع به كيفيت كار شما و وضعيت و چگونگى آن، اين چيزى نيست كه من بتوانم در آن نظرى بدهم و خود شما كه مشغول كار هستيد دقت كنيد و اگر مشكلاتى هم پيدا شد همان شوراى انقلابى هست و من هم دعاگوى شما هستم و خدمتگزار همه شما و همه ملت هستم و اميدوارم كه انشاء الله مؤفق و مويد باشيد و اين خدمت ارزنده را بدانيد يك ارزندگى زيادى پيش خداوند دارد خداوند تبارك و تعالى به مخلوق مستضعف نظر دارد و شما كه الان در خدمت يك همچو مخلوقى هستيد، يك همچو طايفهاى هستيد، به شما نظر دارد و اين را به طور شايسته، به طور دقيق عمل بكنيد و اجرش را هم از خدا بخواهيد. هيچ در نظرتان نباشد كه يك كسى به شما بگويد كه چه خوب عمل كرديد، يا يك كسى بگويد بد عمل كرديد نظر به اين باشد كه اين پيش خداى تبارك و تعالى مقبول باشد كه يك عبادتى است، عبادت پيش خدا مقبول باشد.
انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند و همه مؤفق باشيد و اين را ادامه بدهيد كه يك راه انسانى اسلامى است. و من از همهتان متشكرم به اينكه يك همچو زحمتى را متحمل مىشويد. لكن زحمتى است كه براى اسلام و براى خداست و انشاء الله خداوند همهتان را تاييد كند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:46 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 232
تاريخ: 8/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از خواهران معلم و محصلين مشهد، آمل، آبادان
خواهران در نهضت يك سهم بزرگ داشتند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از اين خانم كوچك اول بايد تشكر كنم و از چيزى كه خواندند تقدير كنم و از همه خواهران كه از اطراف آمدند و از خراسان آمدند، از آمل آمدند، از آبادان آمدند تشكر مىكنم و دعاگوى همه انشاء الله هستم.
ما بايد حساب اين مطلب را بكنيم كه آزادى كه اينها (شاهسابق) و اشخاصى كه الان هم در مسير او هستند، مىخواهند چه است و زنها در غير زمان اين آدم چه نقشى داشتند و بعد از او چه نقشى و در زمان او چه. كسى كه تاريخ اين صد ساله را مطالعه كرده است، مىداند كه در جنبشهائى كه در ايران بوده است، جنبشهاى اصيلى كه در ايران بوده است قبل از اين دوره رژيم پهلوى، جنبش تنباكو، جنبش مشروطيت، زنها همدوش با مردها فعاليت مىكردند، زنها در جامعه بودند و با مردها راجع به امور سياسى و امور اجتماعى و گرفتارىهاى مملكت خودشان فعاليت مىكردند. همانطورى كه مردها آنوقت قيام مىكردند و قيام كردند براى اينكه قضيه تنباكو را كه همه چيز ما را به باد داده بود جلوگيرى از آن قرار داد بكنند، زنها هم در آنوقت شريك بودند و در جنبش مشروطيت هم همانطور كه مردها فعاليت مىكردند زنها هم فعاليت مىكردند. اين مال قبل از رژيم. بعد از سقوط اين و در حال سقوط و از نهضتى كه مسلمين كردند، ملت ما كردند، آنها را همهتان ملاحظه كرديد كه زنها پيشقدم بودند، بلكه فعاليت زنها در اين باب ارزشش بيشتر از فعاليت مردها بود براى اينكه همين خواهرها كه ريختند در خيابانها و در مقابل توپ و تانك تظاهر كردند و مشت گره كردند، اينها مردها را قدرتشان را دو چندان كرد.
وقتى مردها ببينند كه خانمها آمدند در مقابل توپ و تانك، آنها بيشتر اقدام مىكنند و ما ديديم كه اين خواهرها در اين نهضت يك سهم بسيار بزرگ داشتند و در طول اين نهضت تا حالا كه در غياب رژيم سابق است، مىبينيم كه خانمها در همه مسائل شركت دارند، در قضيه پاكسازى، قضيه جهاد سازندگى، در همه اين امور فعالانه شركت مىكنند و آزادانه.اين مال آن زمان و اين زمان كه تقصيلش را شما مىدانيد و محتاج به بيان نيست.
صحيفه نور ج 9 صفحه 233
نوكران اجانب با اسم آزادى و دموكراسى معارضه با اسلام و مسلمين مىكنند
خوب، در زمان اين رژيم كه فرياد مىكردند كه آزاد زنان و آزاد مردان چه فعاليتى زنها داشتند؟ فعاليتى كه ما از زنها مىديديم اين بود كه چندتايشان جمع بشوند بروند، با آن وضع فضيح بروند سرقبر رضاخان، آنجا تشكر كنند از اينكه ما را آزاد كرديد، چه جور آزاد كرد؟ چه كرد؟ فكر اين نيستند كه چه آزادى اينها به آنها اعطا كردند و تا چه اندازه اينها مىخواستند زنها يا مردها آزاد باشند. بله، آنها يك آزادى را مىخواستند، حالا هم اين اشخاصى كه قلم دستشان است و بر ضد اسلام و بر ضد روحانيت چيز مىنويسند همين آزادى را مىخواهند و آن آزادى است كه ديكته شده است از غرب براى به فساد كشيدن جوانهاى ما. زن و مردشان را اينها مىخواهند كه آزاد باشند، زنها براى اينكه در مجالس آنطورى كه تشكيل مىدادند و داشتند بروند، بروند آنجا و با آن وضع در حضور چشمهاى ناپاك مردها، آن وضع را درست كنند. اين نحو آزادى مىخواهند كه هم خواهرهاى ما را به فساد و تباهى بكشند و هم جوانهاى ما، مردهاى ما را به تباهى بكشند. اينها مىخواهند كه همه فحشا آزاد باشد، آزادى را در زمان ايشان كه آزادى زن و آزادى بود، كدام زن توانست راجع به مسائل روز يك كلمه بگويد و كدام مرد توانست كه راجع به گرفتارىهائى كه ملت ما از دست اجانب و از دست داخلىها داشتند يك كلمه بنويسد؟ كدام مطبوعات ما آزاد بودند؟ كجا راديو و راديو تلويزيون آزاد بود؟ و مردم، جوانها، دانشگاهىها و طلاب علوم دينى كجا آزاد بودند؟ در اين پنجاه سال كه من شاهد قضايا بودم آزادى واقعى مفيد براى جامعه مسلوب بود، هيچ نداشتيم. يعنى زنها آزاد نبودند كه راجع به مسائل جامعه فعاليت بكنند يا حرف بزنند راجع به گرفتارىهاى ملت، راجع به گرفتارى ملت به دست شرق و غرب، هيچ آزادى نبود، راجع به گرفتارىهاى ملت از دست دولتهاى دست نشانده يك كلمه آزاد نبودند كه صحبت كنند. پس ما سه قطعه از زمان را كه بعضى از آن را شما و همهاش را در تاريخ ثبت شده و مىشود، زمان سه قطعه، اين صد سال اخير سه قطعه دارد.
از اول صد سال تا زمان مشروطه و بعد از مشروطه تا زمان رضاخان يك قطعه حساب بكنيم و وضع آنوقت و آزادى زنها در آنوقت و آزادى مردم در آنوقت با اينكه آنوقت هم حكومتش فاسد بود آن را حساب كنيم، يك قطعه هم از بعد از رفتن اين رژيم يا در حال شكست اين رژيم كه ديگر نمىتوانست كارى بكند، تا حالا هم يك قطعه حساب بكنيم. يك قطعه هم در زمان رژيم، از زمانى كه رضاخان كودتا كرد تا زمانى كه رژيم از بين رفت، قدرتش از بين رفت. اين سه حال را ما ملاحظه مىكنيم و عرضه مىكنيم به اينهائى كه حالا هم براى اين رژيم يا نظير آن رژيم اشك مىريزند و با اسم آزادى و با اسم دموكراسى معارضه با اسلام و مسلمين مىكنند. ما عرضه مىكنيم اين سه قطعه از زمان را با اينكه قطعه سابقش هم كه در زمان قاجاريه بود و آنها، آنوقت هم مرضى اسلام نبود لكن آنوقت قدرت مسلمين زيادتر بود و حكومت، آن قدرت و غلبه را بر روحانيون اسلام نداشت ضعيف بود قدرتش در مقابل روحانيون و در مقابل ملت، با آن زمانى كه رضاخان آمد و قدرت به او دادند و قدرت پيدا كرد و سركوب كرد هم روحانيون را و هم ساير ملت را تا وقتى كه اين آدم رو به ضعف رفت، زمان
صحيفه نور ج 9 صفحه 234
قدرت اين را با قدرت او تا آنوقتى كه اين رفت رو به ضعف و رو به شكست، اين هم يك قطعهاى از زمان، قطعه سومش از بعد از شكست اين و رو به شكست رفتن اين تا حالا. ما حساب بكنيم كه آن آزادى كه زنها و مردها در آن دو قطعه جلو و عقب داشتند، آن آزادى بود يا اين قطعهاى كه از زمان كودتاى رضاخان تا زمان رو به شكست رفتن پسرش بود، اين آزادى بود. آزادى كه در سابق بر او و حالا دارند يك آزادى است كه نافع براى كشور خودشان، براى اسلام، براى مسلمين، براى ملت خودشان است يعنى اينها آزادند كه در اجتماعات داخل بشوند، داخل هم شدند و مىبينيد، آزادند كه خدمت كنند به مملكت، خدمت كردند و مىكنند و داريد مىبينيد، آزادند كه در مصالح مملكت حرف بزنند، اشكال بكنند به دولت، اشكال بكنند به مقامات دولتى و غير دولتى، چنانچه كه ديديد الان اشكال كردند، آزادند در اين مسائل اجتماعى، در اين مسائل اساسى كه مربوط به مصلحت كشور خودتان و ملت خودتان است، هيچ قيد و بندى در كار نيست، مىبينيد. شما يك جا بياوريد كه بخواهيد يك صحبتى بكنيد كه راجع به مصلحت مملكت است (نه توطئه باشد كه بعضى مىكردند) يك عملى بكنيد كه مربوط به مصالح خودتان و مصالح كشور است، و آمدند دستشان را گرفتند كنار زدند و سر نيزه آمده حكومت كرده، همچو چيزى پيدا نمىكنيد. سابق هم فعاليتى كه زنها داشتند، فعاليتى كه در هر گرفتارى كه حالا من دوتايش را از آن اسم بردم كه قضيه تنباكو و مشروطيت كه بيشتر از چيزهاى ديگر بود لكن در همه گرفتارىها زنها جلو مىافتادند و همراه با مردها و مسائلى را كه مربوط به مملكت خودشان بود مىگفتند و فرياد مىزدند و انجام مىدادند مسائلشان را. شما هم ديديد كه در اين قضيه سوم كه شما حاضر قضيه بوديد و فاعل بوديد، فعال بوديد، هيچ گرفتارى، جلوگيرى در كار نبود كه شما را جلوگيرى كنند از اينكه اجتماع نكنيد، جلوگيرى كنند كه - عرض مىكنم كه - بيرون نرويد، در بين مردم نرويد، فرياد نزنيد، مظالم را نگوييد. با همين فعاليت شما و آزادى شما بود كه اين پيروزى براى ملت ما نصيب شد.
اما آن آزادى كه آنها مىخواستند و زمان رضاخان و پسرش مىخواستند و خصوصاً زمان دومى، آن آزادى نبود، آن تباه كردن ملت بود. آنجا هم شما آزادى را دو قسم كنيد، يك آزادى مطبوعات و راديو و تلويزيون و - عرض مىكنم كه - قلمها و گفتارها و كتابها و اينها كه در راه مصلحت ملت و در راه مصلحت كشور انجام مىگرفت، تمام آنها سانسور بود، هيچ آزادى نبود براى اينكه گرفتارى ما از ناحيه خود دولت بود و اربابهايش و اگر شما مىخواستيد يك صحبتى بكنيد، اول بايد بگوئيد كه رضاخان چه كرد و مسائلى - كه او - و خيانتهائى كه او كرده بود و جنايتهائى كه او كرده بود و خيانتهائى كه پسرش كرد، بايد اين را بگوئيد. يك كلمه آزاد نبوديد كه از اين مسائل بگوئيد، براى پليس هم شما نمىتوانستيد كه يك كلمه انتقاد كنيد، يك كلمه انتقاد از دولت بكنيد، يك كلمه مطبوعات ما انتقاد از فرض كنيد كه ارتش بكند. هيچ همچو چيزى نبود، آزادى نافع كه براى مصلحت مملكت ما و كشور ما بود بكلى مسلوب بود، قلمها را شكسته بودند، زبانها را قطع كرده بودند و كسى حق اينكه يك كلمه صحبت بكند نداشت و بايد هر چه بگويند، هر چه در مطبوعات باشد، هر چه
afsanah82
07-26-2011, 11:46 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 237
تاريخ: 8/7/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون و رؤساى كاروانهاى حج
شما بايد از عهده يك مسؤوليت بزرگى بر آييد، مسؤوليت حيثيت اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
من چند كلمه به طور اختصار به آقايان روحانيونى كه در كاروان هستند و به روساى كاروانها عرض مىكنم. مطلب راجع به همه حجاج بيت الله الحرام هم هست و او اين است كه بايد آقايان متذكر باشند كه حج امسال غير از حج سالهاى سابق است. سالهاى سابق در اين سنين اخير، حجى بود كه با كاروانهاى طاغوتى و يا منتخبين از طرف طاغوت مى رفتند و در خدمت طاغوت بسيارى از آنها بودند و اگر چنانچه در آنجا چه از معممين و چه از روساى كاروان خطائى سر مىزد اين خطاى طاغوت بود، به اسلام لطمهاى وارد نمىكرد بلكه تحكيم اسلام بود. امسال همانطورى كه همه دستگاهها متحول به دستگاه اسلامى بايد بشود، يكى از چيزهائى كه بسيار مهم است همين كاروانهاى حج است كه در امسال چشمها دوخته شده است كه ببينند فرق امسال و سالهاى سابق چيست. آيا اينها كه ادعا مىكنند كه رژيم طاغوت رفته است و جمهورى اسلامى پيدا شده است، آيا اينهائى كه الان نمايندگان دولت هستند، منتخبين دولت اسلامى هستند، منتخبين علماء بلاد هستند، آيا آنها همانطورى كه اسمشان اقتضا مىكند، واقعشان هم آنطورند؟ اعمالشان مطابق با ادعاست؟ يا همان ادعاست كه جمهورى اسلامى و كاروانهاى حج منتخب از جمهورى اسلامى؟ امروز يك امرى است كه شما بايد از عهده يك مسؤوليت بزرگى بر آئيد، مسؤوليت حيثيت اسلام. اگر در زمان طاغوت يك معمم كارى انجام مى داد، مىگفتند كه طاغوتى است. امروز نمىگويند طاغوتى است، مى گويند اسلامى است. اگر خداى نخواسته شما در اين حجى كه مشرف مىشويد و در اين حج مواقعى كه در حضور مسلمين، همه مسلمين داريد، اگر وضع شما با وضع سابق در زمان طاغوت فرق نكند در عالم منعكس مىشود كه اسم جمهورى است و معنا رژيم طاغوتى. آبروى اسلام را ممكن است كه شما از بين ببريد و آبروى اسلام را ممكن است انشاء الله حفظ كنيد.
سفر حج سفر كسب نيست، سفر الى الله است
توجه داشته باشيد كه سفر حج سفر كسب نيست، سفر تحصيل دنيا نيست، سفر الى الله است. شما داريد به طرف خانه خدا مىرويد، تمام امورى كه داريد انجام مىدهيد به طور الوهيت بايد انجام
صحيفه نور ج 9 صفحه 238
بدهيد. سفرتان از اينجا كه شروع مىشود وفد الى الله است، سفر به سوى خداى تبارك و تعالى است. بايد همانطورى كه مسافرين الى الله مثل انبيا عليهم السلام و بزرگان از دين ما مسافرتشان الى الله در تمام زمان حياتشان بوده است و يك قدم تخلف نمىكردند از آن چيزى كه برنامه وصول الى الله بودهاست، شماهم الان وفود الى الله داريد مىرويد. شما در آنجا كه مىرويد، در ميقات كه مىرويد لبيك به خدا مىگوئيد، يعنى تو دعوت كردى و ما اجابت. مبادا يك عملى انجام بدهيد كه خداى تبارك و تعالى بفرمايد كه خير، شما را من قبول ندارم براى اينكه شما اسلامى نيستيد. مبادا اين سفر را سفر تجارت قرار بدهيد و امور تجارى در اين سفر مطرح باشد پيشتان، چه آقايان اهل علم و چه كاروانها و چه روساى كاروانها و چه ساير حجاج، سفر، سفر الى الله است نه سفر به سوى دنيا، آلوده به دنيا بكنيد.
اين سفر الهى را شما مىرويد رجم شيطان مىكنيد. اگر چنانچه خداى نخواسته خودتان از جنود شيطان باشيد رجم خودتان را هم مىكنيد. شما بايد رحمان رحمان بشويد تا رجمتان رجم رحمان و جنود رحمان به شيطان باشد. شما وقوف مىكنيد در اين مواقف كريمه و وقوف در اين مواقف كريمه آلوده بشود به يك معصيتى، به يك خلافى، به يك چيزى كه علاوه بر اينكه پيش خدا آبرو از دست برود پيش دنيا آبروى اسلام دست برود. امروز آبروى اسلام بسته به وجود شماست كه مىرويد دستجمعى در اين مواقف كريمه و ساير مسلمين شما را مشاهده مىكنند. شما بايد الگو باشيد براى جمهورى اسلامى، چه روحانيون و چه روساى كاروانها و چه سائر حجاج. امسال حج نمونه است، حج جمهورى اسلامى است نه حج رژيم طاغوتى. شرف زياد و مسؤوليت زيادتر است، مسؤوليت همه داريم در مقابل اسلام. امروز نه شما تنها، همه قشرهاى ملت، دولت، ملت، همه مسوولند در مقابل خداى تبارك و تعالى و در اسلام. با اينكه مدعى هستيم جمهورى اسلامى و رژيم طاغوتى رفت و به جاى او جمهورى اسلامى آمد، ما بايد اثبات كنيم اين مطلب را كه تغيير كرده است، تحول حاصل شده است در همه چيز. اگر بنا باشد كه در دولت كه مىرويم تحول نشده باشد، شما كه كاروان هستيد تحول نشده باشد، شما كه روحانى كاروانها هستيد تحول پيدا نكرده باشيد، اگر اينطور باشد همان رژيم است و همان مسائل طاغوتى، منتها اسم را ما عوض كرديم. ما مىخواهيم انشاء الله محتوا عوض بشود، تغيير بشود رژيم طاغوتى به همه محتوا به رژيم انسانى اسلامى، به همه محتوا. بسيار بايد متوجه باشيد، از خودتان بسيار پاسبانى بكنيد اين سفر را سفر الى الله حساب بكنيد و بدانيد با اين سفر ممكن است كه شما يك آبروى بسيار زياد پيش خداى تبارك و تعالى پيدا كنيد، و ممكن است خداى نخواسته سقوط پيدا كنيد.
از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت و عزت همه شما را مىخواهم، و از خداى تبارك و تعالى عظمت اسلام و عزت اسلام و قدرت اسلام را مىخواهم.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:46 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 239
تاريخ: 9/7/58
فرمان امام خمينى به ثقة الاسلام سجادى
جناب مستطاب ثقه الاسلام سيد الاعلام آقاى آسيد محمد سجادى اصفهانى دامت افاضاته
بسمه تعالى
با توجه به سابقهاى كه جنابعالى از وضع اهالى جنگزده كشور لبنان داريد و به وضع آن منطقه آشنا هستيد، مقتضى است مسافرتى به آنجا نموده و از نزديك اوضاع مردم مستضعف منطقه را بررسى كرده و آشنا شويد و براى رسيدگى و كمك ايشان گزارش تهيه نمائيد تا انشاء الله تعالى از طريق دولت اقدامى در اين مورد بشود. از خداى تعالى قطع ايادى دشمنان را از كشورهاى اسلامى و موفقيت همگان در راه پيروزى اسلام خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:46 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 240
تاريخ: 9/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرماندهان نيروى زمينى ارتش جمهورى اسلامى و خانوادههاى شهداى پاوه
اميدوارم نام اين شهدا در نامهاى كه اسم شهداى بدر و كربلا نوشته شده، ثبت شود
بسم الله الرحمن الرحيم
همانطورى كه در حديث وارد شده است كه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا در جهات مختلفهاى كه اين عبارت افاده مىكند يك جهتش هم همين حزنى است كه براى ما تقريباً هر روز از مشاهده معلولين، مشاهده مادرهاى داغديده، پدرهاى فرزند از دست داده، برادرهاى برادر كشته شده و بالاخره شهدائى كه در راه اسلام از دست رفتهاند براى ما هر روز يك روز عاشورا است و من نمىدانم چطور از شما برادرها و خواهرها كه عزيزان خودتان را كه عزيزان ما هم بودند از دست داديد، چطور تسليت بگويم و چطور عذرخواهى كنم. شما مىدانيد كه اسلام آنقدر عزيز است، آنقدر بزرگ است كه پيغمبر اسلام و اهل بيت آن بزرگوار، هستى خودشان را،همه چيز خودشان را در راه اسلام فدا كردند، ماهم كه پيرو آئين مقدس هستيم و پيرو پيغمبر اسلام و ائمه اسلام هستيم، اگر يك مقدارى فداكارى كنيم و در راه اسلام همانطور كه آنها فداكارى كردند، ما هم فداكارى كنيم، براى ما هر چند سخت باشد لكن يك آسايش فكرى است. من از شما آقايان و خانم كه از راههاى دور و جاهاى مختلف كشور آمديد، من به شما تسليت مىگويم و از شما تشكر مىكنم و دعاگوى همه شما هستم و از خداى تبارك و تعالى براى شهدا رحمت و براى شماها سلامت و سعادت طلب مىكنم. اميدوارم كه اين شهدا، در نامهاى كه اسم شهداى بدر و كربلا نوشته مىشود اسم اينها نوشته شده باشد و براى شماها هم همانطور كه باز ماندگان كربلا واحد و امثال اينها بودند و اجر داشتند شماهم در شمار آنها نامتان به ثبت برسد و چون آقايان جمعيتتان هم زياد است من معذرت مىخواهم و بيشتر مزاحمتان نمىشوم. من دعاگوى همه شما هستم و همين طور خدمتگزار همه شما و اميدوارم كه خداوند دعاهاى همه ما را در حق همه مستجاب كند و خدمتهاى همه را براى اسلام بپذيرد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:47 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 241
تاريخ: 10/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى هيأت دولت جمهورى اسلامى به مناسبت سالروز هجرت ايشان از نجف اشرف به پاريس
خداوند در همه مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ايران همراهى فرمود
بسم الله الرحمن الرحيم
من مختصرا قصه اى كه واقع شد عرض مىكنم. ما كه از تركيه وارد عراق شديم و بعدهم وارد نجف، از طرف دولت عراق كرارا آمدند و اظهار داشتند كه عراق مال شماست و هر جا باشد، هر جا بخواهيد هر كارى داشته باشيد انجام مىدهيم، تا دولتها تغيير كرد، يكى پس از ديگرى تغيير كرد و منتهى شد به اين اواخر كه ما مقتضى ديديم بيشتر از آن مدت در عراق فعاليت بكنيم. كمكم دولت عراق به طور تدريج در صدد جلوگيرى شد.
ابتدا چند نفرى در منزل ما به عنوان حفاظت، شايعه هم درست مىكردند كه اشخاصى آمدهاند براى ترور شما، بلكه يك دفعه گفتند پنجاه نفر آمدهاند كه من گفتم آن متنش دليل بر دروغ بودن است براى آنكه ترور پنجاه نفرى هيچ وقت نمىشود، بايد يك نفر بيايد كم كم مامورها زياد شدند، باز هم همين كه ما مىخواهيم حفاظت كنيم لكن من از اول به بعضى دوستان مىگفتم قضيه حفاظت نيست، قضيه مراقبت از اين است كه ما چه مىكنيم.
كم كم از بغداد يك وقت رئيس امن آمد، او آدم ملايمى بود و صحبتهايش هم همه تعارف بود و اينكه شما هر كارى بخواهيد بكنيد مانعى ندارد و هر عملى انجام بدهيد مانعى ندارد و فلان، ايشان رفت و بعد از چند روز يك نفرى ديگرى آمد كه گفتند او مقدم است بر آن رئيس امن، ايشان به طور رسمى به ما گفت كه ما چون يك معاهداتى، تعهداتى با دولت ايران داريم از اين جهت نمىتوانيم تحمل كنيم كه شما اينجا فعاليت مىكنيد و شايد امروز همان مقدار گفت و روز بعدش باز آمد و بيشتر و گفت كه نبايد شما چيزى بنويسيد يا در منبر صحبتى بكنيد يا نوارى پر كنيد و بفرستيد براى اينكه اين مخالف تعهدات ماست، من به او گفتم كه اين يك تكليف شرعى است كه به من متوجه است، من هم اعلاميه مىنويسم و هم در موقعش در منبر صحبت مىكنم و هم نوار پر مىكنم و به ايران مىفرستم و اين تكليف شرعى من است، شما هم هر تكليفى داريد عمل كنيد. بعد صحبتهائى كرد و چه بالاخره منتهى شد به اينكه من همچو علاقهاى به يك محلى ندارم من هر جايى كه بتوانم خدمت بكنم، آنجا خواهم رفت نجف پيش من مطرح نيست كه من آنجا بمانم. گفت كه شما هر جا برويد همين مسائل
صحيفه نور ج 9 صفحه 242
هست يعنى جلوگيرى مىشود. گفتم كه من (در صورتى كه هيچ در ذهن من اين نبوده، آنوقت هم نبود) مىروم خارج، من مىروم پاريس كه مملكتى است كه آن ديگر وابسته به ايران و مستعمره ايران نيست. البته ناراحت شد اما حرفى نزد. بعد آقاى دعائى هم بودند آنجا براى ترجمه آقاى دعائى كه الان سفير هم بعد من ديدم كه اينها بنا دارند كه با دوستانمان بدرفتارى كنند، گفته بودند (آقاى دعائى گفت به من) كه ما با خودش كارى نداريم. لكن ما آنهائى كه اطراف او هستند چه خواهيم كرد، چه خواهيم كرد. من خوف اين را داشتم كه به اينها صدمهاى وارد بشود. به آقاى دعائى گفتم كه شما براى من برويد، تذكره ببريد و ويزا بگيريد، البته قبلا هم يك دفعه ايشان برده بود پيش رئيس امن، ايشان با ناراحتى گفته بود كه شما مىخواهيد ما را با فلانى طرف بكنيد؟ نه، نمىدهيم، لكن اين دفعه ويزا دادند براى خروج و ما مىخواستيم به سوريه برويم كه آنجا اقامت كنيم لكن اول بنا گذاشتيم كويت برويم و از كويت كه دو، سه روز مانديم برويم به سوريه و هيچ هم در ذهن من اين نبود كه به فرانسه بروم. بنابراين گذاشتيم. بين الطلوعين يك روزى با هم ما تحت مراقبت مامورين آنجا، از در كه من بيرون آمدم آقاى يزدى را ديدم، آقاى يزدى از همان در كه من آمدم بيرون ديگر همراه ما بود تا حالا، بعد حركت كرديم طرف كويت و به سرحد كويت كه رسيديم، بعد از يك چند دقيقهاى كه مثل اينكه حالا روابط بود با ايران، چه بود، نمىدانم، گمانم اين است كه رابطه با ايران بود، آمد آن مامور و گفت كه نه، شما نمىتوانيد برويد كويت. من گفتم به او بگوئيد كه خوب ما مىرويم از اينجا به فرودگاه، از آنجا مىرويم. گفت خير، شما از همين جاكه آمديد از همين جا بايد برگرديد. از همانجا برگشتيم ما آمديم به عراق و شب بصره بوديم و فردايش در بغداد و من در بصره بنابراين گذاشتم كه نروم به ساير بلاد اسلامى براى اينكه احتمال همين معنا را در آنجاها مىدادم، بنا گذاشتيم برويم فرانسه و بعد در همانجا هم يك حالا بصره بود يا بغداد يادم نيست) اعلاميهاى باز من نوشتم خطاب به ملت ايران، وضع رفتنمان، كيفيت رفتنمان را برايشان گفتم. ما هيچ بنا نداشتيم كه به پاريس برويم. مسائلى بود كه هيچ اراده ما در آن دخالت نداشت. هر چند بود و تا حالا هر چه هست و از اول هر چه بود، با اراده خدا بود. من هيچ براى خودم يك چيزى كه، عملى كه خودم كرده باشم، يك چيزى براى خودم قائل باشم نيستيم، براى شما هم قائل نيستم، هر چه هست از اوست، كارهائى كه مىشود كه ما اصلاً در ذهنمان نمىآمد كه اين كار مثلاً بايد بشود، مىشد و مىديديم كه نتيجه دارد. در همين آخر كه مىآمديم تهران و آقايان هم به عنوان وزارت بودند، حكومت نظامى اعلام كردند، من اصلاً نمىدانستم كه اينهابراى چه حكومت نظامى اعلام كردهاند، بعد به ما گفتند، لكن به ذهنم آمد كه ما بشكنيم اين حكومت نظامى را. آنها روز اعلام كردند كه از ظهر به آن طرف حكومت نظامى و من نوشتم و شكسته شد و بعد ما فهميديم كه توطئه بوده است، اين حكومت نظامى براى اين بوده است كه بعدش مستقر بشوند در خيابانها، نظامىها و قوائى كه دارند و شب كودتا كنند و همه ماها و شماها را از بين ببرند. اين را هم خدا كرد، هيچ ما در ذهنمان يك مسألهاى نبود، ما به حسب آن عادت كه نبايد حكومت نظامى اينقدر باشد و مىدادم مخالفت كنند. ما در پاريس كه وارد شديم، البته دوستانمان آنجا آقايانى كه بودند همه به ما محبت
صحيفه نور ج 9 صفحه 243
كردند، منجمله آقاى حبيبى تشريف داشتند، آقاى بنى صدر بودند، آقاى قطب زاده بودند، آقاى يزدى كه همراهمان بودند و دوستانى كه در آنجا بودند و بعد هم در خود پاريس يك جائى بود كه من گفتم اينجا مناسب ما نيست، رفتيم به همان دهى كه نزديك بود، آنجا هم از اطراف كم كم هى آمدند، البته دولت فرانسه ابتدائا حالا چه جور بود، يك قدرى احتياط مىكرد لكن بعدش نه، به ما محبت كردند و ما مطالبمان را در پاريس بيشتر از آن مقدارى كه توقع داشتيم منتشر كرديم و گاهى خبرگزارىهاى آمريكا مىآمدند آنجا و ما صحبت مىكرديم و به من مىگفتند كه اين در تمام آمريكا و يك مقدارى هم در خارج آمريكا پخش مىشود.
ما مسائل ايران را، آنكه واقع بود در ايران، آن مسائلى كه بر ملت گذشت، آنجا گفتيم و قشرهاى مختلفى كه از دوستان و جوانان ايران در خارج بودند از همه اطراف هر روز تقريباً دستهاى، دستههايى مىآمدند و آن هم اسباب باز تقويت ما بود، آنها هم فعاليت مىكردند، صحبت مىكردند، مجالس داشتند. ما اخيرا كه بنا گذاشتيم كه بيائيم به ايران، فعاليتهاى شديد شروع شد براى آنكه نيائيم ايران، البته قبلش هم از طرف دولت آمريكا و آنها خيلى پيغامها مىدادند كه بعضى وقتها خودشان مىآمدند، يك نفر مىآمد به عنوان مىگفت من بازرگانم، لكن معلوم بود كه يك مرد سياسى بود و صحبتها مىكرد كه شما حالا نرويد به ايران، حالا زود است رفتن به ايران، نورس است الان، بعد هم كه پشتيبانى از شاه مىكردند زياد و بعد هم كه شاه رفت و شاه سابق رفت و بختيار وارث بحقش يعنى در جنايت جاى او بود، آنوقت هم فعاليتها شروع شد به اينكه شما نيائيد به ايران، حتى از ايران كه به وسيله از كجا بود به وسيله دولت فرانسه براى ما آوردند خواندند كه شما حالا نيائيد ايران و اسباب چه هست و چه مىشود، اگر شما برويد به ايران حمام خون راه مىافتد و از اين حرفها زياد زدند و اين اسباب اين شد كه من در ذهنم آمد كه رفتن ما به ايران براى اينها يك ضررى دارد. اگر چنانچه نفع داشت برايشان و مىتوانستند كه ما وقتى رفتيم ايران فورا ما را توقيف كنند، اين حرفها را نمىزدند مىگفتند بيائيد ايران. ما عازم شديم و آمديم و خداى تبارك و تعالى در همه مسائل از اول نهضت تا حالا با ما و با شما و با ملت ايران همراهى فرمود و يكى از بزرگترين همراهىهائى كه خداى تبارك و تعالى با ملت ما كرد اين بود كه اينها را از مقابله جدى منصرف كرده. اگر اينها مىخواستند كه مثلاً مثل حالاى افغانستان رفتار مىكنند، خوب خيلى زياد ما ضايعه داشتيم كه بكوبند و بزنند و چه بكنند، حالا رعبى در دل بسياريشان افتاد يا چه شد كه انصراف حاصل شد و بحمدالله تا اينجا كه رسيده است خوب بوده است، ضايعه بوده است اما كم بوده است و آن چيزى كه ما دريافتيم زياد بوده است و من اميدوارم كه از اين به بعد هم با همت آقايان، آقاى بازرگان و آقايان وزراء كه من همهشان را علاقه دارم و اكثرشان را مىشناسم و اميدوارم كه همه دست به هم بدهند و اين بار را به منزل برسانند.
آمال ما اين است كه همه جا احكام اسلامى جارى باشد
و من از ملت ايران مىخواهم كه كمك كنند به اين نهضت، كمك كنند به اين دولت، امروز
صحيفه نور ج 9 صفحه 244
دولتى است كه خدمتگزار مردم است، مثل دولتهاى سابق نيست كه مىخواست تحميل به مردم بشود، خواست كه ذخائر مردم را به باد بدهد. اين دولتى است كه مىخواهد حفظ كند ذخائر ملت را، مىخواهد حيثيت ملت را حفظ كند و خواهد خدمت كند به ملت، البته در يك همچو موقع و انقلابى مخالفين هم زياد هستند مادامى كه آنهائى كه منافع خودشان را در خطر مىبينند وجيبشان رفته است، اينها زيادند و ريشههائى هستند كه متفرق هستند در كشور و البته كارشكنى مىكنند و تبليغات سوء مىكنند لكن ملت بايد بداند كه انشاء الله ما پيروز هستيم و خواهيم مطلب را به آخر رساند و خواهيم مملكت را يك مملكت مستقل، آزاد، اسلامى متحقق كنيم و آمال ما اين است كه احكام اسلام در همه جا، در همه قشرها، در همه وزارتخانهها، در همه مملكت هر جا كه هست، در بازارها، در كشاورزىها، در دور و نزديك يك مملكت، همه جا احكام اسلامى جارى باشد و آقايان وزراء توجه دارند البته كه مملكت اسلامى است، نبايد در وزارتخانهها يك چيزى كه بر خلاف اسلام است، بر خلاف مصالح مملكت است، خداى نخواسته عمل بشود، تصفيه بايد بشود اين وزارتخانهها و اين مملكت و همه جا.
مادامى كه نيت ما خالص است و براى خداست، خداى تبارك و تعالى با ماست و پيروز خواهيم شد
و بايد انشاء الله با قدرت و با حسن نيت كه بحمدالله داريد، اين مملكت اداره بشود و انشاء الله مسائل حل بشود و مسلما مادامى كه نيت ما خالص است و براى خداست، خداى تبارك و تعالى با ماست و پيروز خواهيم شد، چنانچه در اين راه قدرت بزرگى كه در مقابل ما بود و پشتيبان او تمام قدرتها اعم از ابرقدرتها و غيره بودند لكن چون حسن نيت بود و مردم متحول شده بودند به آن مردمى كه در صدر اسلام بود، الان هم زنها به من مىگويند، بعضى زنها، كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم براى كردستان، بعضى از زنها مىآمدند اينجا مىگفتند كه شما اجازه بدهيد ما برويم كردستان، برويم در آنجا جنگ بكنيم من گفتم نه، صلاح نيست، خود ملت، خود ارتش كار را انجام مىدهد. يامثلاً زنها و مادرهائى كه بچههايشان شهيد شده است مىگويند ما مفتخر هستيم و يكى دوتاى ديگر كه داريم اينها را هم مىخواهيم شهيد بشوند و دعا كنيد كه شهيد بشوند. اين يك تحولى بود كه، همان تحولى كه در صدر اسلام بين مسلمين حاصل شده بود كه شهادت را براى خودشان فوز مىدانستند و نمىترسيدند از اينكه كشته بشوند، كشته شدن را شهادت مىدانستند، دنيا را راه عبور مىدانستند، عالم آخرت را مستقر و مقر انسانى مىدانستند. از اين جهت اين پيروزى ما مرهون همچو تحول روحى است كه در مردم پيدا شد و الا ما كه نه اسلحه داشتيم و نه نظام بود در كار و نه يك كارهائى داشتيم كه مطابق اصول جنگى و اينها باشد، فقط چيزى كه بود ايمان در مردم بود و بحمدالله وحدت كلمه و من مىخواهم از خداى تبارك و تعالى كه اين وحدت كلمه محفوظ بماند و انشاء الله تمام مشكلاتمان حل شود.
صحيفه نور ج 9 صفحه 245
اكنون كم كارى حرام است
و هم آقايان وزرا و خصوصاً وزير نفت زياد توجه داشته باشند كه در آن محلى كه هستند خيلى بايد با دقت عمل بكنند و بايد اشخاصى هم كه در آنجا هستند و كارگرانى كه در آنجا هستند و كارمندانى كه در آنجا هستند پشتيبانى كنند از ايشان. ايشان مردى است صادق و محتاط كه من در احتياط ايشان يك قدرى اشكال دارم لكن آدم درستى، محتاطى است و انشاء الله اميدوارم كه در آنجا به طور شايسته عمل بكنند و من از كارمندان و كارگران نفت مىخواهم كه پشتيبانى كنند، كار كنند براى مملكت و كم كارى نكنند، تعطيل نكنند، الان مملكت ديگر مال خودشان است، نفت از خودشان است، هدر نمىرود، به مصالح مملكت خرج مىشود، وقتى كه مال خودشد موظفيم كه همهمان خدمت بكنيم.
الان مملكت مثل عائله خود ما هست همانطورى كه ما براى عائلهمان بايد با محبت عمل بكنيم، الان بايد ما براى مملكتمان با محبت، هم آقايان وزراء و هم مردم و هم كارگران و كارمندان و گاهى من مىشنوم كه در ادارات يك قدرى كم كارى هست، گاهى بيكارى هست و اين موجب تعجب من است. اگر چنانچه خداى نخواسته اينها از رژيم سابق هستند و مىخواهند براى آنها خدمت كنند، خوب موظفند آقايان كه آنها را يادداشت كنند اسمهايشان را و تصفيه كنند و اگر چنانچه اينطور نيست و خود مردم هستند و علاقه دارند به اسلام و علاقه دارند به مملكتشان، من نمىفهمم كسى علاقه داشته باشد به مملكتش و آنوقت از مملكتش اجر ببرد و عمل نكند. خوب يك اجرتى كه اينها مىگيرند در مقابل عمل است، اگر عمل كم بكنند حرام است اين اجرت، جايز نيست استفاده بكنند از اين. بنابراين آنهائى كه اعتقاد به اسلام، اعتقاد به مملكت خودشان، اعتقاد به اين نهضت دارند، آنها بايد عمل بكنند، بلكه زياد بكنند عملشان را كه جبران بكند اين چيزهايى كه در سابق بود و اين نقيصههايى كه در سابق بود جبران بشود. كم كارى اصلش ديگر معنا ندارد، حالا بايد پركارتر بشوند، دو مقابل كار بكنند. شما مىبينيد كه ادارات، مىبينيد كه الان قشرهاى مختلفى مىروند حتى در بيابانها خدمت مىكنند، مىروند در مدارس خدمت مىكنند، به ادارات هم بايد خدمت بكنند تا مزد و اجرتى كه مىگيرند اجرت مشروع باشد. من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه ما را بيدار كند و همه ما را خدمتگزار اين ملت و همه ما را به سعادت و سلامت، اين راه را كه راه الى آخرت و الى الله است با سلامت طى بكنيم كه در وقتى كه در معرض حساب واقع مىشويم، حسابمان سالم باشد و آبروى ما در پيشگاه خدا و اولياى خدا نريزد. خدا همه شما را حفظ كند. و با سلامت و سعادت مشغول عمل باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:47 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 246
تاريخ: 11/7/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل ژاندارمرى
عيد ملت مستضعف روزى است كه مستكبرين دفن شوند
بسم الله الرحمن الرحيم
روز مباركى است. همه روز ما بعد از انقلاب و بعد از سرنگونى رژيم فاسد مبارك است. همه روز ملت ما عيد است و مبارك. روزهائى كه بر ملت ما گذشت همه ديديد و اين روزها كه همه قشرها هماغوش هم و برادرانه با هم هستند، مىبينيد. روزهائى كه بر ملت ما گذشت كه قواى طاغوتى با ملت مىكردند كه ديديد و امروز را مىبينيد كه قواى اسلامى در آغوش ملت و برابر ملت رژه مىروند و ملت ما براى آنها دست مىزنند، شادى مىكنند. عيد ملت مستضعف روزى است كه مستكبرين دفن شوند. عيد ملت ما روزى است كه ريشههاى فسادى كه امروز در بعض از نقاط ايران هستند از بين بروند و مىروند. من امروز را به همه ملت و به همه قواى انتظامى و خصوص برادرانى كه امروز از ژاندامرى اينجا آمدهاند تبريك عرض مىكنم و براى همه شما سعادت و سلامت مىخواهم.
اين بركت اسلام است كه شما را با هم پيوند داده است
احساس نمىكنيد كه امروز با آن روزهائى كه با ملت مواجه مىشديم و ملت شما را نمىپذيرفت فرق دارد؟ احساس نمىكنيد كه اين بركت اسلام است كه شما را با هم پيوند داده است؟ و من اميدوارم كه اين پيوند تا آخر برقرار باشد و شما ارتش اسلامى و ژاندارمرى اسلامى و قواى انتظامى اسلامى باشيد و هميشه در خدمت ملت و ملت پشتيبان شما. ملت ايران، ملت نجيبى است، ملت بزرگى است و ملت قدرتمندى است و از شما پشتيبانى مىكند و شما را برادر خود مىداند و ما همه را برادر خود مىدانيم و به همه خدمتگزار هستيم. ما از خداى تبارك و تعالى مىخواهيم كه اين ملت ما را با همين شور و شعفى كه براى پيشبرد نهضت دارند نگه دارد و همه را با شور و شعف به سوى يك دولت اسلامى بزرگ و يك قدرت بزرگ اسلامى به پيش ببرد. خداوند ملت ما را به سعادت دنيا و آخرت برساند و همه را با همين قدرتى كه دارند به پيش ببرد و همه را خدمتگزار همه بكند و از خدمتهائى كه به اسلام و به كشور خود مىكنند، به همه قدرت و عظمت عنايت كند و اجر عنايت كند. خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:47 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 247
تاريخ: 11/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان بىسيم مخابرات مركز تهران
حق پيروز است و مادامى كه در مسير حق باشيم پيروزيم
بسم الله الرحمن الرحيم
گفتيد حق پيروز است. حق پيروز است و مادامى كه در مسير حق باشيم پيروزيم. باطل منكوب است و مادامى كه در طريق باطل است منكوب خواهد بود. مواجهه حق و باطل در اين زمانى كه ما بوديم اين دو مطلب را ثابت كرد. ملت حق بود و مقابل ملت صفوف باطل. باطل مجهز به همه جهاز نظامى و جنگى و حق بدون اينكه از جهازات جنگى ظاهرى و از ساز و برگ جنگى برخوردار باشد، با مجهز بودنش به ايمان و حق پيروز شد، پس حق پيروز است. ما شاهد بوديم او را. شما حق بوديد كه فرياد مىكرديد ما اسلام را مىخواهيم و كفر و شرك و چپاولى و زورگوئى را نمىخواهيم. آنها باطل بودند و در مقابل شما ايستاده بودند و مىخواستند آن رژيم را حفظ كنند. هم قدرتهاى داخلى و هم قدرتهاى عظيم خارجى و هم وابستگان داخلى، چه از اهل قلم و بيان و چه از اهل عمل و ساز و برگ جنگى، معذلك ملت ما با قدرت الله اكبر بر اين ساز و برگهاى بزرگ جنگى آنها غلبه كرد و پيروز شد و حق پيروز شد و هميشه حق پيروز است. لكن ما بايد فكر اين باشيم كه مسيرمان مسير حق باشد. ملت ما در يك جنبش اسلامى كه همه قشرها را گرفته بود، زنها، مردها، بچهها، بزرگها در خيابان ريختند و با نداى حق و اراده مصمم حق طلبى غلبه كردند بر باطل و پيروز شدند بر باطل. اگر اين مسير حق را حفظ بكنيد، ملت اين مسير را حفظ بكند پيروز خواهد بود، براى اينكه حق باشد حق هست، و اگر خداى نخواسته انحرافى از حق پيدا بشود، حق پيروز است، لكن ما حق نيستيم، قاعده حق پيروز است، صحيح است. موسى با يك عصا غلبه كرد بر فرعون و پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم با دست خالى با يك عده معدود، ساز و برگ هيچ چيز نداشتند، منزل هم نداشتند، يك عدهاى بودند كه توى مسجد آنهائى كه اصحاب صفه يك دستهاى بودند كه از باب اينكه هيچ منزل نداشتند، هيچ چيز نداشتند آمدند همه با هم توى مسجد يك گوشهاى از مسجد را منزل قرار داده بودند و اصحاب صفه به ايشان مىگفتند. در جنگها وقتى كه اينها مىرفتند، هر چند نفرشان هم يك اسب و يك شتر داشتند، لكن حق بودند و حق پيروز است. همين عده معدود كم بر امپراطورى روم و ايران كه آنوقت تمام تقريباً، معمولاً تحت نفوذ اين دو امپراطورى بودند، غلبه كردند، شكستشان دادند، عده معدود كم، لكن حق بودند و ايمان داشتند با ايمان پيش بردند. مادامى كه ما حق باشيم پيروز هستيم.
صحيفه نور ج 9 صفحه 248
حق بودند به اين است كه ما همه چيزمان را اسلامى كنيم، عقائدمان عقائد اسلام باشد، ايمان را در قلبمان تقويت كنيم، اعمالمان را تطبيق بدهيم با اسلام، با قرآن و اخلاقمان را مهذب كنيم، تطبيق بدهيم با اسلام. اگر اينطور بشويم ما حقيم و حق هم پيروز است ولو اينكه در ميدان كشته بشويم، ولو اينكه عقبنشينى كنيم، لكن پيروزيم براى اينكه مكتبمان پيروز است، حق است و حق پيروز، مسيرتان مسير حق باشد.
اين تحول روحى كه در ملت پيدا شد، باعث پيروزى شد
امروز كه ملت ما بحمدالله قدرتهاى بزرگ را كنار زده و قدرت دست دولت و ملت آمده است كوشش كنيد دولت و هم ملت، هم دادگاهها و هم پاسدارها و هم شهربانىها و هم لشكرىها و كشورىها، ادارات، همه كه مسيرشان را مسير حق قرار بدهند تا پيروز بشوند. آن روزى كه ديديد ما خدا نخواسته رو به شكست رفتيم بدانيد كه از حق داريم كنار مىرويم. مادامى كه اين نهضت جلو رفت و همه با هم بدون اينكه نظر بكنند به اينكه چه دارند و چه عائد من مىشود و ادارهام چه جور ادارهاى است، كسبم چه جور است، بدون نظر به اين و آن وقتى كه به خيابانها ريختيد در مقابل تانك و توپ هيچ فكر اين نبوديد كه امشب وقتى بروم منزل رختخوابم چه جورى است، نمىرفتيد منزل يا شامم چه جورى است، شام هم نمىخورديد، در اين بوديد كه حق را غلبه بدهيد بر باطل و حق بوديد و غلبه داديد. حالا كه بحمدالله يك پيروزى نسبى دستتان آمده است و قدرت به دست شما آمده است بايد فكر اين باشيد كه حق را اجرا بكنيد. اگر قدرتمند در اين زمان بخواهد با قدرت خودش قدم بردارد، ملاحظه حق را نكند، اين باطل مىشود و باطل منكوب است در مقابل حق، فكر اين باشيد كه اين سنت تا اينجا كه آمده است با كلمه حق و با اراده حق، با تحولى كه در جوانهاى ما چه زن و چه مرد پيدا شد كه شهادت را آرزو مىكردند و حالا هم مىكنند، حالا هم بعضى از خانمها مىآيند مىگويند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم، بعضى از برادرها مىگويند كه دعا كنيد ما شهيد بشويم. اين تحول روحى و فكرى كه در ملت همه طبقاتش پيدا شد همه هم يك مطلب را دنبال كردند و آن جمهورى اسلامى، اين باعث پيروزى شد براى اينكه حق بود و حق پيروز است. اين را بايد حفظ كنيد. من كه اينجا نشستم و شما كه در ادارات يا در جاهاى ديگر هستيد و من از شما تشكر مىكنم كه وقتى كه پاريس بوديم اين مخابرات به ما خيلى كمك كردند، مطالب ما را در عين حالى كه آنوقت همه چيز تحت قدرت آنها بود و تحت كنترل بود، حتى آنوقتى كه تعطيل هم كرده بودند، آنها حرفهاى ما را رساندند به همه جامن خيلى از ايشان تشكر مىكنم و آنها سهم بزرگى در پيروزى ما داشتند و پيروزى خودشان، لكن بايد اين مطلب حفظ بشود. شما هر جا هستيد، ما هر جا هستيم آن كارى كه انجام مىدهيم، آن كار، كار حق باشد، دنبال حق برويم، دنبال اين نرويم كه يك كارى پيدا كنيم منفعتش زياد باشد، يك كارى بكنيم عنوانش زياد باشد، اين منفعتها و اين عنوانها همه اينها ازبين خواهد رفت، آنكه باقى مىماند حق است كه باقى مىماند. كارى بكنيد كه اين حق را حفظ بكنيد و اين
صحيفه نور ج 9 صفحه 249
نهضت را با اجتماع و با حق جلو ببريد. و من اميدوارم كه اين حق محفوظ بماند و همه شما مريد و مؤفق باشيد و اين نهضت را به جلو ببريد و پيروز كنيد انشاء الله خداوند همه شما را سلامت نگه دارد و حفظ كند و ما و شما را در راه حق هدايت كند.
و السلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:47 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 250
تاريخ: 12/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از نمايندگان مجلس خبرگان و پاسداران مسجد الحسين (ع)
شما نهضت اسلامى را يارى كرديد خدا هم شما را يارى كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
من وقتى مواجه با اين چهرههاى اسلامى انسانى و خواستنى مىشوم احساس غرور مىكنم. من شما را همچو مىيابم كه براى اسلام در همه جا حاضر هستيد. آيهاى را كه آقا قرائت كردند: ان تنصرواالله ينصركم ويثبت اقدامكم اگر يارى بكنيد خدا را، يارى خدا يارى احكام خداست، يارى قرآن كريم است و يارى جمهورى اسلامى است، اگر چنانچه يارى كنيد خدا را، خدا هم شما را يارى مىكند، اين يك قضيه كه يارى مىكند و شما اين قضيه را در عين ديديد كه شما يارى كرديد اسلام را و يارى كرديد احكام اسلام و يارى كرديد نهضت اسلامى، جمهورى اسلامى را و خداوند يارى كرد شما را.
اگر يارى خداوند تعالى نبود، چطور امكان داشت شما بدون اسلحه، بدون ساز و برگ جنگى و بدون يك نظام غلبه كنيد به آنهائى كه خودشان همه چيز داشتند و همه قدرتها در دست آنها بود و قدرتهاى شيطانى خارجى هم پشت سرشان ايستاده بود و تأييدشان مىكرد، لكن شما را خدا نصرت داد. آنهائى كه غفلت دارند از اين معنا كه يك اراده بزرگ در عالم هست و همه چيز تحت آن اراده هست، اينها برايشان اين معما حل نشدنى است. چطور شد كه يك ملت بدون هيچ ساز و برگ بر يك همچو قدرتهاى بزرگ غلبه كرد و همه را بيرون راند، اينها غافلند از اينكه يك ارادهاى فوق همه ارادههاست و خداى تبارك و تعالى وعده كرده است به مردم اگر چنانچه نصرت كنيد خدا را، خداوند نصرت مىكند شما را. آنهائى كه به ماوراء طبيعت اعتقاد ندارند براى آنها اين مسائل معماست، اما براى ما كه قائل به يك همچو قدرتى هستيم و با برهان قوى ثابت كرديم يك همچو قدرتى را، هيچ معما نيست، معما پيشمانيست اين مسائل.
خداوند يارى كرد شما را، يارى خداوند كافى است، اگر يارى خداوند نبود، چطور در ظرف يك مدت كوتاهى يك ملتى كه هر كدام يك خيال خاصى براى خودشان داشتند، هر طبقهاى يك آمال و آرزو، يك برنامه اى داشتند يكدفعه همه مجتمع شدند در يك، اگر نصرت خدا نبود، چطور يك ملتى كه از يك پاسبان مىترسيد، يك پاسبان اگر در بازار آمد اجازه به خودش نمىداد كه بگويد ما امروز مثلاً بيرق نمىزنيم براى او، يك همچو چيزى در ذهنشان نمىآمد، به خودش همچو اجازهاى
صحيفه نور ج 9 صفحه 251
نمىداد، اگر يارى خدا نبود، چطور همين ملت با همين وضع يكدفعه ريختند بيرون گفتند ما اصلاً سلطنت نمىخواهيم، سلطنت رژيم دو هزار و پانصد ساله ما نمىخواهيم، اين نصرتهاى خداست. شما شايد گاهى اختيار، خودتان نداشتيد، اگر نصرت خدا نبود، چطور ذهن اينها را منصرف كرد از اينكه مقابله با همه قدرتها بكنند. اگر اينها با آن قدرتى كه دردست داشتند مقابله كردند و همانطور كه الان در افغانستان براى برادرهاى مسلمين، اينطور مسائل پيش است، اينها را خداى تبارك و تعالى منصرف كرد و يك رعبى در دلشان انداخت، يك انصرافى برايشان حاصل شد كه مقابله نكنند، مقابله هم بكنند مقابلههاى خيلى جدى نباشد، اين انصرافى بود كه خدا در قلب اينها ايجاد و رعبى بود كه ايجاد كرد، ترسيدند، يعنى يك قدرت بزرگ شيطانى از يك ملت بىساز و برگ ترسيد و نتوانست مقاومت بكند.
اينها نصرتهاى الهى است كه به حسب نظر كسى كه يك قدرى تامل در اطراف قضايا بكند واضح است كه همه نصرت خدا بود، همه اين پيشرفتها نصرت خدا بود. جمله دوم ويثبت اقدامكم شما توجه كنيد كه همين حالا شما با قدرت و قوه ايمان آمديد و نصرت خدا را كرديد، چنانچه خدا هم نصرت كرد شما را و پيش برديد، لكن اگر نصرت خدا بكنيد يك چيز ديگر هم دنبالش هست و آن اين است كه قدمهاى شما را ثابت نگه مىدارد. اگر چنانچه خداى نخواسته نصرت را شما فراموش كنيد و گمان كنيد مطلب تمام است، گذشت ديگر و برويد سراغ كارتان، هر كسى مشغول گرفتارىهاى خودش بشود و از آن نصرت الهى كه بايد بكند نصرت به اسلام و احكام اسلام غفلت كند، آن نصرت سابق چون كرديد، نصرت هم داد لكن اگر نصرت از آنجا قطع بشود، يعنى نصرت شما قطع بشود، قدمهاتان ديگر ثابت نمىماند. بخواهيد قدم ثابت بماند، تعقيب كنيد به برنامهاى كه تاكنون داشتيد، تعقيب كنيد، ما بين راه هستيم.
آگاه باشيد كه توطئهگران مخالف اسلام وارد شوراها نشوند
الان ملاحظه بكنيد كه يك مسأله مشكلى كه پيش ما هست و بايد آگاه بشويد همه و آگاه كنيد همه را و علماء اسلام آگاه كنند همه را، قضيه شوراهاست. قضيه شوراها را يك امر سطحى و يك امر كوچك نشمريد. اين شوراها اختياراتى دارند كه به واسطه آن اختيارات توانند مسائل ما را ضايع كنند و مىتوانند مسائل اسلامى را جلو ببرند. بدانيد كه الان دنبال اينكه اعلام اين شده است كه شوراهاى شهر را بايد تشكيل بدهند، دستجاتى كه مخالف با نهضت اسلام هستند و از اسلام ترسند، از احكام اسلام مىترسند، اينها در صدد توطئه هستند كه يك افرادى را جا بزنند، افرادى كه از خودشان است، همفكر خودشان است جا بزنند به ملت و ملت را اغفال كنند براى رأى دادن به آنها.
روزى است كه امروز كه بايد هم علماء اسلام و هم مردم متفكر و هم همه طبقات و درست اين چشمهاشان را باز كنند و افرادى كه انتخاب مىكنند، افرادى كه شناسائى از قبل داشته باشند. هر كسى در هر شهرى هست افرادى را از سابق مىشناسد، در زمان رژيم افرادى را مىشناسد، مىداند
صحيفه نور ج 9 صفحه 252
اينها اهل توطئه نبودند، اسلامى بودند و روشن بودند در امور اسلامى و خائن نبودند، چپگرا نبودند، راستگرا نبودند، به صراط مستقيم اسلامى بودند، هر كس در هر شهرى هست افراد را بشناسد، از افرادى كه درست بشناسيد كه اينها چه مردمى هستند، چه اشخاص بازارى و چه اشخاص ادارى و چه اشخاص روحانى، هيچ فرق نمىكند، بايد بشناسيد كه اين آدم در اين مدتى كه زمان طاغوت بود، چكاره بود اين، اگر او را درست هر كسى در محيط خودش شناسائى كرد اشخاصى را، آنوقت علمائى كه آنجا هستند، در بلاد هستند و اشخاصى كه از بازارىها و معتمدين بازار و عرض كنم اينها هستند، دانشگاهىها، دانشجوها اين افراد را معرفى مىكنند به مردم. افراد بايد اولاً، مسلمان باشند و ثانياً، معتقد به نهضت باشند، امين باشند در كارهايشان، ايمان حقيقى داشته باشند، متعهد باشند نسبت به احكام اسلام، سوابق انحراف و سوء نداشته باشند. از روحانيون هم بايد تعيين بشود، از اهل بازار هم بايد باشد، از آن صنفهاى ديگر هم بايد باشد، لكن همه بايد در اين معنا شركت داشته باشند كه مسلم و البته آنهائى كه غير مسلم هستند براى خودشان شوراهائى ممكن است تعيين كنند، لكن مسلم و متعهد به اسلام، متعهد به اين نهضت، معتقد به اين نهضت، مخالف با طاغوت و انحراف چپ و راستى نداشته باشد، نه به طرف آنجور سرمايهدارى برود و نه چپ باشد، مستقيم و اسلامى، دلسوز براى اين ملت. اگر مسلمان باشد و متعهد باشد، آن براى ملت دلسوز است، خيانتكار نيست، با امانت كارش را انجام مىدهد. هر كارى بخواهد براى آن شهر خودش انجام بدهد، به مصلحت افراد آن شهر، به مصلحت خود آن شهر، به مصلحت اسلام عمل مىكند.
غفلت در انتخاب افراد، كشورى را به فساد مىكشد
و اگر خداى نخواسته در اين مسأله غفلت بكنيد، يا روحانيون غفلت بكنند، يا خطبا غفلت بكنند، يا فضلا غفلت بكنند، يا دانشگاهىهاى متعهد غفلت بكنند، يا بازارىها غفلت بكنند، يا كشاورزان و كارگران غفلت بكنند و يك اشخاصى كه بر خلاف مسير ملت است، بر خلاف مسير اسلام است پيدا بشود، ممكن است كه يك شهرى را به فساد بكشد و ممكن است بعد از او يك مملكتى به فساد كشيده بشود. اگر غفلت بكنند از اين معنا و علماء بلاد غفلت بكنند از اين امر، اهل منبر غفلت بكنند، علمائى كه در اطراف هستند، اهل علم كه در اطراف هستند، دانشگاهىها، دانشجوها همه غفلت از اين بكنند كه يك افرادى كه سرنوشت يك شهر را شما مىخواهيد به يك عده بدهيد، سرنوشت همه چيز شهر را به يك عده مىخواهيد بدهيد، بايد يك كسى باشد كه هم سررشته داشته باشد از امور و هم امين و معتقد به نهضت باشد. اين يكى از مسائل بزرگى است كه ما الان مواجه آن هستيم فعلاً و بعدش هم مسائل ديگرى پيش مىآيد و مابين راه هستيم الان، الان مسائلى پيش داريم كه يكى يكى بايد درست بشود و تا آن مسائل درست بشود، ما نرسيديم به آن مطلبى كه جمهورى اسلامى است.
صحيفه نور ج 9 صفحه 253
خبرگان نبايد تحت تاثير قلمها و قدمهاى خلاف اسلام قرار بگيرند
الان شما ملاحظه كنيد كه در همين مجلس خبرگان كه آقايان اهل علم و علما وعده ديگرى هستند، بعض افراد هستند كه فكرشان فكر اسلامى نيست، يا اگر فكر اسلامى باشد، اسلام را درست نمىدانند چه است. اينها الان در مسائلى اشكال تراشى مىكنند ولو مواجه با اين است كه اكثريت مخالف با آنها هستند، لكن در عين حالى كه اكثريت مسلم و طرفدار اسلام و اسلام را مىدانند چه است، معذلك يكى، دو نفر وقتى كه در يك محلى باشند كه همهشان همچو هستند الا يكى دو نفر اشكال تراشى مىكنند و چوب لاى چرخ مىگذارند ولهذا من بايد به آقايان، هم به آقايان اهل خبره، مجلس خبره عرض مىكنم كه تحت تأثير قلمها و قدمهائى كه برخلاف اسلام دارد برداشته مىشود، واقع نشويد، شما مسائل را آنطورى كه فهميديد كه براى اسلام است، اسلام را تقويت كنيد، خدا ناصر شماست خداوند يارى مىكند ان تنصروالله ينصركم ويثبت اقدامكم نصرت خدا بدهيد، خدا ناصر شماست.
مخالفين با ولايت فقيه در واقع با اسلام مخالفند
به حرفهاى آنهايى كه برخلاف مسير اسلام هستند و خودشان را روشنفكر حساب مىكنند و مىخواهند ولايت فقيه را قبول نكنند، گوش ندهيد. اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ولايت فقيه در كار نباشد، طاغوت است يا خدا يا طاغوت. يا خداست يا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئيس جمهور با نصب فقيه نباشد، غير مشروع است، وقتى غير مشروع شد، طاغوت است، اطاعت او، اطاعت طاغوت است، وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتى از بين مىرود كه به امر خداى تبارك و تعالى يك كسى نصب بشود. شما نترسيد از اين چهار نفر آدمى كه نمىفهمند اسلام چه است، نمىفهمند فقيه چه است، نمىفهمند كه ولايت فقيه يعنى چه. آنها خيال مىكنند كه يك فاجعه به جامعه است. آنها اسلام را فاجعه مىدانند نه ولايت فقيه را. آنها اسلام را فاجعه دانند، ولايت فقيه فاجعه نيست، ولايت فقيه تبع اسلام است.
afsanah82
07-26-2011, 11:47 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 256
تاريخ: 12/7/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان طايفه نقشبنديه كردستان و علماى آنها
واجب الهى است كه با هم براى ساختن ايران پيوسته باشيم
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما آقايان كه زحمت كشيديد و براى تفقد از من تشريف آورديد تشكر كنم. شما مىدانيد كه در ظرف پنجاه و چند سال حكومت اين سلسله به همه اقشار ملت چه گذشت، چه مصيبتهائى كه ملت ما از آن سلسله نديد و چه جناياتى كه اينها نكردند، چه خيانتهائى كه به بيت المال نكردند. اينها تمام خيانتها و جنايتها را به همه اقشار ملت كردند و ذخائر ما را برداشتند و فرار كردند. ما الان در يك وضعى واقع هستيم كه همه اوضاع ايران از اقتصاد تا فرهنگ، تا ارتش، همه چيزش در خطر و آشفته است. بر همه ما اقشار ملت در هر مقامى كه هستيم واجب است، واجب الهى است كه با هم پيوسته باشيم و با هم يكدست و يكدل و يك جهت براى ساختن ايران خراب. تاكنون ما دزدها را بيرون كرديم، قلدرىها را ملت ايران شكست به قدرت ايمان و اسلام، الان وقت سازندگى است كه اهميتش بيشتر از آن قدم اول است و امروز است كه يك روز حساسى است كه بر ملت ايران مىگذرد و بر كشور ما كه بايد همه با هم همصدا بدون هيچ اختلاف و بدون هيچ اغراض شخصيه قيام كنيم و اين كشور از سر و از نو بسازيم.
بر شما مردم كردستان و علماء كردستان به حسب وظيفه ملى و شرعى است كه اگر چنانچه آنجا نغمههائى از جهال و يا از مفسده جوها در اين امور بلند شد، بدانيد كه اين از حلقوم اجانب است. آنها مىخواهند اين اختلاف را ايجاد كنند تا باز برگردند به حال اول، منتها به فرم ديگر. بايد بيدار باشيد، بايد هوشيار باشيد، اسلام را در نظر بگيريد، قرآن را در نظر بگيريد، همه با هم به دست واحد و يد واحده، همه با هم قيام كنيد و اسلام را تقويت كنيد.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:48 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 257
تاريخ: 14/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اساتيد و كاركنان دانشگاه صنعتى شريف
تا وابستگى فكرى هست ما نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم
بسم الله الرحمن الرحيم
گرفتارى ما در اين وقت يك گرفتارى كوچكى نيست. آنها سعى كردند كه ترياك بدهند به اين ممالك شرقى و خصوصاً آنجاهائى كه ذخائر بيشتر دارند. اينها سعى كرده بودند كه همه چيزى كه از غرب وارد مىشود يك نوع خاصى باشد، فرهنگ استعمارى وارد كنند به ايران و آن را با تبليغات دامنه دارى كه همه شما مىدانيد عاشق آن بكنند، به اسم حقيقت و دموكراسى خاص به ممالك استعمارى و نيمه استعمارى وارد كنند و به اسم دموكراسى غربى بخورد ما بدهند، همه چيزهائى كه اينها به اسم ترقى و تعالى و آزادى و دموكراسى و فرهنگ وارد كردهاند، همه چيز اينها به طرز خاصى وارد شده است. اينطور نيست كه همين آزادى كه در ايران در زمان پدر و پسر در ايران وارد كردند، اين آزادى باشد كه در غرب هست، يا اين دموكراسى كه ادعا مىكنند و در ايران هم تعقيب كنند و حالا بازيخوردهها و يا غرض ورزها دامن به آن مىزنند، اين دموكراسى است كه در غرب پيش خود آنها هست، اينها همه وارداتى هستند يعنى آزادى كه براى ايران و براى ممالك شرقى آنها تحويل آنها دادند، عبارت از آزادى در امورى است كه موجب تباهى ملت ما و جوانهاى ما شده است.
شما ملاحظه كرديد زمان رضاخان را، آن زمان قبل او را يادتان نيست و زمان پسر خلفش كه از آن خبيثتر بود يادتان است كه آزادى كه براى ما آوردند و به ما به قول خودشان اعطاء كردند، آزادى در رفتن مراكز فساد، سينماها به آنطور كه خودشان درست كرده بودند، اينهمه مشروب فروشىهائى كه در سرتاسر ايران و خصوصاً بيشتر در مركز درست كرده بودند، قضاياى مطبوعات و راديو تلويزيون به آن معانى كه آنها هستند، آزادى مجلات با آن وضع انحراف كننده، تمام چيزهائى بوده است كه نقشه كشيدند و براى ممالكى كه خواهند تحت نفوذ خودشان يا استعمارى باشد يا نيمه استعمارى، استعمار نو باشد، همه اين چيزها را به طور مفيد درست كردند. در تمام اين مدت يك قلم آزاد نبود كه يك مطلبى كه به صلاح كشور است بنويسد و يك آدم قادرنبود يك خطابه، يك صحبت بكند و اظهار مصالح امور و مفاسد را بكند، يك روزنامه نبود كه در آن، آن مفسدههائى كه در ايران دارد واقع مىشود و آن چپاولگرىهائى كه در داخل و خارج دست به هم دادند و دارند مىكنند، بنويسد. راديو و تلويزيون هر وقت كه صحبت بود از چيزهاى ترقيات ايران و رسيدن به دروازه تمدن و آن مسائل كه ما
صحيفه نور ج 9 صفحه 258
را به تباهى مىكشد. آزادى كه وارد كردند آن نحو وارد كردند، آن نحو آزادى بود، نه آزادى به معناى واقعى. دموكراسى كه وارد مىكنند در اينجا همان قسم است، نه آن است كه واقعيتى داشته باشد كه واقعاً اينها بخواهند مملكت ما آزاد باشد و بخواهد يك نفر حكومت كند، حكومت مردم به مردم باشد، اصل اين مسائل پيش آنها مطرح نيست، آنى كه پيش آنها مطرح است اين است كه در كدام كشور ذخائر كه مىشود از آن چاپيد چقدر بيشتر از ديگرى دارد، يا مثلاً فلان كشور به سبب موقعيت جغرافيائىاش چطور است كه اگر او تحت سلطه ما باشد، مسائلى كه آنها مىخواهند كدام بهتر است براى آنها. مع الاسف نويسندههاى ما، بعضى از روشنفكرهاى ما، بعضى از نويسندههاى ما، بعضى از اشخاصى كه تحصيلكرده هستند، اينها هم يا اين است كه واقعاً از حرفها و تبليغاتى كه در ظرف پنجاه سال اخير ياد شده است گول خوردند و غفلت دارند از مطلب و يا بعضى از آنها با علم واطلاع به اينكه مسأله اين طورى است دامن به آن مىزنند، يعنى اجير آنها هستند. لهذا مملكت ما الان يك مملكتى است كه اين طورى است دامن به آن مىزنند، يعنى اجير آنها هستند. لهذا مملكت ما الان يك مملكتى است كه اين طورى آن را درست كردند، به صورت يك غربزدگى، نه به معناى واقعى كه در غرب است، اينجور نيست كه يك چيزى كه در غرب است، از مسائل، از علوم، از اينها، عينش هم در اينجاست. اينها دانشگاه را مىخواهند تا يك حدود معينى جلو ببرند، آن هم محتواى اخلاقى در آن درست نباشد و محتواى دينى در آن نباشد، محتوايش علمى هم، علمى به آن معنائى كه پيش خودشان هست نباشد، نمىخواهند اينها كه در ايران يك طبيبى تربيت بشود كه آن طبيب بتواند يك كارى بكند، حتى آن طبيبهائى هم كه تا آن حدود تربيت شدهاند، مردم را به اينها بدبين كردند. تمام حرفها اين است كه تا يك كسى لوزهاش هم فرض كنيد كه درد مىگيرد، اين راه مىافتد براى انگلستان، راه مىافتد براى اروپا. از آن طرف تبليغ كردند كه شما هيچ نداريد، خودتان چيزى نيستيد، از آن طرف هم نگذاشتند كه ما اين استعدادهائى كه داريم و جوانهاى ما استعدادهائى كه دارند رشد كنند. از همه اطراف ما را وابسته كردند و تا اين وابستگى فكرى هست در ما كه همه نظرمان به اين است كه همه چيزمان را از غرب بايد بياوريم و هر وقت هم كه هر چيزى پيدامى كنيم غرب بايد اين را معالجه بكند، تا اين وابستگى هست ما نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم، هيچ نحو استقلالى حاصل نمىشود الا اينكه ما خودمان را بشناسيم. ما خودمان هم فرهنگ داريم خودمان هم همه چيز داريم و احتياج به غرب در اين امور نداريم و آنى كه به ما مىدهند، آن نيست كه واقعيت رشد آورى باشد، آن است كه ما را مىخواهند در يك حدى نگه دارند. همين اشخاصى كه در آلمان فرستاده اين را براى رسيدگى و براى تحصيل چيز اتمى، پيش من در پاريس كه بودم دستجاتشان مىآمدند و مىگفتند كه اين اولاً ديگى كه در اينجا دارند، طرح كردند درست كنند براى ايران، مضر است اگر درست بشود و ثانياً ماها كه آمديم اينجا، ما را نمىگذارند اصلاً بفهميم (خود اينها يك حرف ديگر داشتند) نمىگذارند تحصيل كنيم، نمىگذارند بفهميم. وضع اين طورى بوده است و هست. تا ما از اين فكر اينكه ما همه چيزمان از غير است و ما بايد وابسته باشيم، شما اگر شنيده باشيد يكى از آن گويندگانى كه يك وقت هم در سنا بود، شايد يك وقتى رئيس سنا بود، حالا من يادم نيست، اين يك آدم معروفى است در صدر مشروطيت، تا حالا هم، تا وقتى
صحيفه نور ج 9 صفحه 259
كه مرد هم جزء معاريف بود، اين گفته بود كه ما هيچ چيزمان درست نمىشود مگر همه چيزمان انگليسى باشد، تا ما همه چيزمان را به فرم انگلستان درست نكنيم، درست نمىشود. حالا اين آدم اينقدر بىشعور بوده است كه اين تبليغاتى كه كردند، در مغزش وارد شده است و اعتقادش اين معنا بوده است، يا اينكه از وابستگان انگلستان بوده است، مىخواسته است اين حرفها را تبليغاتى كه مىكند، اين هم جزء تبليغاتش باشد. ما الان در يك وقتى واقع شديم كه جوانهايى كه به دست ما تحويل داده شده است، جوانهائى است كه همه فرم غربى داشتهاند و بايد تعويض بشوند، مغزها بايد عوض بشوند. اقتصادمان عرض كنم فرهنگمان، همه چيزمان از آنجا آمده بود، نه به آنطورى كه پيش خود آنهاست. شما وارد هستيد و مىدانيد كه اينهائى كه مىروند در خارج از ممالك شرقى براى تحصيل، آن ديپلمى كه به آنها مىدهند، يعنى اينها را زود به ايشان اجازه و جواز مىدهند، لكن آنهائى كه خودشان در ممالك خودشان هست اينطور نيست. كسى كه در آنجا ديپلم گرفته، ديپلم فرم شرقى گرفته، اجازه ندارد در آنجا مطب باز بكند، نبايد آنجا مطب باز بكند، او بايد بيايد ايران، در ايران يا در ساير ممالك شرقى مطب باز كند.
وضع اين طورى بوده است و ما را اين طورى بار آوردند. الان كه بيدار شده است بحمدالله مملكت و چشمش را باز كرده است به همه آشفتگى، به همه چيزهائى كه آشفته است، منتها خودتان مىبينيد، مىبينيد كه آنجا چقدر خرابى هست كه بهتر و بيشتر از ما اطلاع داريد، ديگران هم محيط خودشان را مىبينند كه همان گرفتارىها و همان مسائل هست چنانچه در سطح مملكت برويد، راجع به اين بيچارهها و اين مستمندها، هر كس از هر طرف، هر گروهى كه از هر طرف آمده است پيش من مىگويد كه هيچ كس مثل آنجائى كه ما هستيم عقب افتاده نيست. اين براى اينكه همان محل خودش را ديده و تبليغاتى كه شده است كه اين تمدن بزرگ، خيال مىكند كه خوب، به استثناء اينجا جاهاى ديگر همه تمدن بزرگ است. اين يكى هم همان محل خودش را ديده، آن يكى هم همان، همه جا اينطور است. من وقتى كه مىآيند اينجا و شكايت مىكنند كه نه ما آب داريم، نه آسفالت داريم، نه بهدارى داريم، نه چه داريم، مىگويم آقا شما برويد تهران يا قم زاغهنشينهاى تهران را ملاحظه كنيد ببينيد آنها بدتر است حالشان يا شما. بنابراين بوده است كه اين ممالك را ذخائرش را ببرند و خودشان عقب مانده و بعكس مفلس و بيچاره باقى بمانند. الان ما وارد شديم در اين مملكتى كه، يعنى اين ديوار بزرگ را شكستيد شما و رفتيد آن طرف ديوار مىبينيد هيچ نداريد و هر چيز داريد خراب است. اگر هم ما همين مسأله هيچ نداريم بود، بهتر مىتوانستيم ادارهاش كنيم تا خرابكارى مأمور خرابكارى بودند. درست نوشته است اين مرد كه مأموريت براى وطنم، صحيح است، اما چه مأموريتى، اين مأموريتى كه انجام داد، اينجور مأموريت داشت. الان شما آنطور آن طرف ديوار كه رفتيد هر جا برويد مىبينيد خراب است، وزارتخانههايش خراب است، ادارات خراب است، فرهنگش خراب است، اقتصادش خراب است، همه چيزش ديگر.
صحيفه نور ج 9 صفحه 260
اينها مىترسند كه مبادا احكام اسلام در ايران پياده شود
آن چيزى را كه از همه چيز بيشتر به آن توجه داشتند اين است كه ايمان مردم را از دستشان بگيرند. آنها از ايمان مىترسند، از ايمان به خدا مىترسند، از اسلام مىترسند. شما ملاحظه كرديد كه وقتى صحبت جمهورى اسلامى شد، هياهو در آمد از همين نويسندههاى به ظاهر مسلمان ما، از همينها هياهو درآمد كه خوب ديگر اسلامش چيست، همان جمهورى. معلوم بود از اسلام مىترسند، لازم نيست يك اسلامى باشد، جمهورى دموكراتيك باشد، جمهورى دموكراتيك. دموكراتى به ما اعطا كردند، اين را مىخواهند اينها. اينها از آن چيزى كه مىترسند اين است كه مبادا يك وقتى اسلام و احكام اسلام در ايران بيايد تا كلاه اينها پس معركه باشد، آنهائى كه انحراف دارند، اينها را نپذيرد اسلام چنانچه نمىپذيرد.
الان همه ما، همه شما و همه قشرهاى ملت مؤظف هستيم كه هر كدام در هر محلى كه هستيم آنجا را اصلاًحش كنيم و از همه بالاتر همين قضيه آموزش و پرورش و قضيه دانشگاه و قضيه تعليم و تربيت است كه ما در اين جهت از همه جا از همه جهات بيشتر احتياج داريم كه اصلاًح بشود. طرح بايد بدهيد، فكر بكنيد - عرض مىكنم مشورت بكنيد، اشخاصى كه علاقه دارند به اين كشور، اشخاصى كه وابسته نيستند به اين رژيم سابق و به شرق و غرب، اينها را جمع بكنيد و با هم مطالعه كنيد، طرح بدهيد تا انشاء الله عمل بشود و بلكه انشاء الله ما بتوانيم، البته يك برنامه طولانى، به اينجور نمىشود، بتواند اين را با يك برنامه طولانى متحول كند اين فرهنگ را به يك فرهنگ صحيح. اگر هست، يك علم صحيح باشد، نه اينجاست كه يك علمى براى ما آوردند كه ما را تا يك حدودى نگه دارند و باز به ما نشان ندهند. اين چيز را شما ببينيد، الان اينهمه چيزى كه از اين خارج خريدند، اينهمه توپ و تفنگ و طياره و كذا و كذا ميلياردها كه از خارج خريدند، ايران كسى نيست كه بفهمد استعمالش كند و يا نداريم كسى را، درست ما را تربيت نكردند، آنها نخواستند ما بفهميم كه اين فرض كنيد طيارهاى كه فلان جور است، بايد چه جور به كارش انداخت، يا اسلحههاى خاصى كه آنها دارند، بسيارى از آن اسلحههاست كه اصلاً ايران نمىتواند، نه اينها، شرق نمىتواند، دست خودشان است اسرارش، اسرارش را به ما نمىگويند. پول را از ما گرفتند، ميلياردها پول از ما گرفتند، اينها را هم آوردند اينجا، ما هم نمىتوانيم استعمال كنيم. براى چه آوردند؟ براى اينكه اگر يك وقتى يك جنگى واقع بشود بين خودشان و روسيه، پايگاه داشته باشند. اينجا، هم پول را آنها گرفتند، هم براى خودشان چيزى درست كردند. مصيبتها يكى دو تا نيست. ما بايد،
afsanah82
07-26-2011, 11:50 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 263
تاريخ: 14/7/58
بيانات امام خمينى در جمع سرپرست و كاركنان راديو و تلويزيون
جمهورى اسلامى بايد محتوايش هم اسلامى باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
خوب است كه حالا آقايان مجتمعاند و آقاى قطبزاده هم هستند. من كراراً اين مطلب را تذكر دادم كه جمهورى اسلامى يك لفظى نيست كه محتوا نداشته باشد يك لفظى است كه بايد محتوا داشته باشد و محتوايش هم اين است كه تمام دستگاههاى دولتى و ملى و تمام قشرهاى كشور اسلامى بشود. اگر بنا شد مثلاً دادگسترى اسلامى نباشد، ماليه اسلامى نباشد، هر جا دست بگذاريد اسلامى نباشد اين شكست نهضت است و بدتر از اول است، براى اينكه با رژيم شاهنشاهى و طاغوتى خلاف اسلام بود، حالا با جمهورى اسلامى خلاف اسلام است و اين دو تا خيلى فرق دارد.
لزوم اسلامى بودن راديو تلويزيون به خاطر موقعيت حساس در جامعه
اگر مثلاً دستگاه تلويزيون، راديو، اينها يك نقصى داشته باشد، اين را ديگر نمىگويند رژيم طاغوتى كذا، اين را مىگويند كه جمهورى اسلامى كذا و آن وقت هم قضيه راديو تلويزيون فرق دارد با قضاياى ديگر. ممكن است در يك وزارتخانه يك مطلب خلافى باشد اگر ده سال ديگر هم مردم نفهمند، اما راديو تلويزيون اگر يك كار خلافى بشود و بخواهد يك چيزى باشد كه برخلاف شرع، برخلاف مسير ملت يك چيزى نمايش بشود يا گفته بشود، همان روز اول و ساعت اول همه كشور (الان كه همه جا راديو هست، تلويزيون شايد اكثر جاها باشد) سرتاسر كشور يكدفعه ملتفت مىشوند كه يك همچو مسألهاى است. از اين جهت اين دستگاه حساسترين دستگاهى است كه در مملكتمان بوده است، يعنى از حيث اينكه در راديو تلويزيون هم چشم مىبيند هم گوش مىشنود، آن هم در يك سطح وسيع همه جائى و راديو در خارج هم پخش مىشود و همه آنجاهائى كه موجش مىرود اطلاع بر او پيدا مىكنند و اگر خداى نخواسته اين دستگاه يك وقتى نقيصه داشته باشد يعنى بر مسير ملت نباشد، بر مسير اسلام نباشد، اين خطرش بيشتر از اين است كه وزارت فلان بر مسير اسلام نباشد. اين وقتى بر مسير اسلام نباشد، سرتاسر ايران و بسيارى از كشورها مىفهمند كه اين بر مسير اسلام نيست و براى آنهائى كه غرض دارند، منعكس مىكنند كه رژيم شاهنشاهى لفظاً رفته، معنا باز هست. باز قلمها و قدمهائى كه خواهند اين رژيم را، اين نهضت را آلوده كنند و اشكال كنند، آنها به كار
صحيفه نور ج 9 صفحه 264
مىافتند و اگر يك مطلب باشد، يك مطلب را بزرگش مىكنند و چندين برابر و روى اساس تلويزيون نمىآيند صحبت كنند، روى اساس اسلام مىآيند صحبت مىكنند. اشكال، حالا اين است. در زمان طاغوت هر كارى هم كه واقع مىشد، هر چه هم خرابكارى بود كارى به اسلام نداشت. يك رژيم مخالف اسلام بود و كار خلاف اسلام مىكرد. رژيم خلاف اسلام كار خلاف اسلام مىكند. از اين جهت در آن وقت خطر كم بود و خطر متوجه به اسلام نبود، به جمهورى اسلامى نبود، اما امروز خطر متوجه به اسلام و به جمهورى اسلامى و اسلام است و لهذا يك وظيفه بزرگى به دوش ملت و همه ماست. اگر من يك كار خلافى بكنم، اگر شما يك كار خلافى بكنيد، هر كس كار خلافى بكند، اين خلاف در جمهورى اسلامى واقع مىشود و اگر يك دستگاهى به اين وسيعى و به اين حساسى يك كار خلاف اسلام بكند يا بر خلاف مسير ملت يك كارى انجام بدهد و يك برنامهاى انجام بدهد، اينها نمىآيند حساب بكنند به اينكه تلويزيون اينطور است، راديو اينطور است، حساب مىكنند كه جمهورى اسلامى اينطور است. بنابراين حيثيت اسلام، حيثيت جمهورى اسلامى بسته به اين دستگاه هاست، يكىاش هم دستگاه تلويزيون و راديو است كه بيشتر از جاهاى ديگر بستگى دارد. از اين جهت همه بايد سعى بكنيد و اولاً تفاهم حاصل بكنيد. در سطح راديو تلويزيون، اختلافات هميشه بر خلاف مسير اسلام است. اختلاف نكنيد با هم، يك دستهاى هستيد مسلمان و مىخواهيد كه خدمت بكنيد، اشكال تراشى به هم بكنيد، اين به او، او به او، و اسباب اين بشود كه يك وقت يك دستگاهى در او اختلاف حاصل بشود، خلافكارى حاصل بشود و به نتيجه نرسد، براى اينكه يك نتيجه عكس بشود تفاهم بكنيد، دستجات مسلمين هستيد، دستجاتى تفاهم داريد به حسب عقائد باهم مسيرتان يك مسير است. مختلف نيست مسيرتان، تفاهم كنيد و با هم برادرى كنيد و با برادرى و برابرى كارها را انجام بدهيد، وقتى همه با هم مجتمع باشيد و با برادرى بخواهيد كار را انجام بدهيد كار زود انجام مىگيرد و خوب انجام بدهيد، كار زود انجام مىگيرد و خوب انجام مىگيرد. اگر بنا باشد يك دستهاى از آن طرف بكشند يك دستهاى از آن طرف بكشند اختلاف بشود، نه كار انجام مىگيرد و نه اگر انجام بگيرد خوب انجام مىگيرد، خوب هم انجام نمىگيرد. بنابراين يكى از كارهاى مهم اين است كه دستگاه را يك دستگاه توحيدى كنيد و همه با هم مجتمع و براى خدا انجام بدهيد و اگر چنانچه يك افرادى هستند كه مىخواهند اخلال بكنند، مىخواهند خلاف مسير اسلام عمل بكنند، چه بكنند، آنها را بايد چه بكنند؟ تدريجاً بايد آنها را، به تدريج البته، بدون اينكه درگيرى حاصل بشود به تدريج اينها هم كنار بروند كه يك دستگاه اسلامى بشود و يك تبليغات اسلامى و يك دستگاهى باشد آموزنده براى مملكت، براى ملت. اين دستگاهها را مىبينيد كه از بچههاى كوچولو تا بزرگها و پيرمردها و پيرزنها پايش مىنشينند و نگاه مىكنند، اين دستگاه اگر آموزنده باشد، اگر فيلمها يا عرض مىكنم كه خطابهها يا اخبار جورى باشد كه آموزنده باشد، اين بچه كوچولو هم از حالا تربيت مىشود، يك تربيت صحيح و اگر چنانچه خداى نخواسته يك خلافى در او باشد، آن بچهها كه كوچكند، از اول تربيت فاسد مىشوند و اين هم به عهده شماست تربيتش. اين دستگاه يك چيزى است كه مثل سيارى
صحيفه نور ج 9 صفحه 265
مىماند كه همه جا برود، منتها در يك وقت همه جا مىرود و همه هم گوش مىكنند. چون بچهها علاقه دارند به نگاه كردن به اين عكس، نگاه به اين فيلمها، آنها پايش نگاه مىكنند اگر فيلم يك فيلم آموزنده باشد، اين بچهها تربيت مىشوند به تربيت صحيح و اگر يك فيلمى باشد كه برخلاف باشد و عرض مىكنم انحراف كننده باشد، بچهها تربيت مىشوند به ترتيب انحرافى، بزرگها هم همين طور. بنابراين مسؤوليت است، الان مسؤوليت خدائى است، مسؤوليت اخلاقى است، مسؤوليت ملى است، همه مسؤوليتها الان به عهده اين دستگاه است و انشاء الله اميدوارم كه با هم تفاهم كنيد، با هم دوستى و برادرى داشته باشيد، به نظر كينه به هم نگاه نكنيد - عرض مىكنم كه اشخاصى هم كه خداى نخواسته انحراف دارند، موعظه كنيد و انشاء الله برگردند، اگر يك وقت هم افرادى باشند كه ديگر قابل موعظه نيستند و قابل برگشتن نيستند، به تدريج اينها كنار گذاشته بشوند تا انشاءالله يك دستگاه صحيح، خوب، آموزنده و تربيت كننده باشد و آبروى اين نهضت محفوظ بماند به واسطه اعمال شما. خدا همه شما را انشاء الله توفيق بدهد، مؤفق باشيد. من هم براى همه دعاگو هستم و خدمتگزار همه شماهستم انشاء الله.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:50 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 266
تاريخ: 16/7/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان انستيتو تكنولوژى بابل
براى تحقق جمهورى اسلامى از اين به بعد هم در نهضت پيشقدم باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من توفيق و سلامت شما آقايان را كه از راه دور آمديد براى ملاقات، از خداوند تعالى مسئلت مىنمايم و مجاهدات جوانها را، جوانهاى همه ايران و خصوص شما جوانان را تقدير مىكنم و اميدوارم كه اسم شما در دفتر امام زمان سلام الله عليه ثبت بشود و شما جزء مجاهدين اسلام باشيد. انشاء الله از اين به بعد هم در اين نهضت شركت داشته باشيد، در امورى كه براى اسلام پيش مىآيد پيشقدم باشيد. انشاء الله بشود كه يك دولت اسلامى و يك مملكت اسلامى به تمام معنا تحقق پيدا كند با دست شما جوانها و همه در پناه اسلام به خير دنيا و آخرت برسيد. انشاء الله خداوند همه شما را توفيق عنايت كند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:50 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 267
تاريخ: 16/7/58
پيام امام خمينى به سربازان و درجهداران
خدمت سربازان فداكار و عزيز و درجهداران و افسران محترم ايدهم الله تعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين موقع كه بحمدالله تعالى با فداكارى همه اقشار ملت بزرگ، پيروزى اعجاز آور نصيب ملت مسلمان ما گرديد با خواست خداوند تعالى از زير فشار استبداد و استعمار خارج شديم و مرحله جهادسازندگى است و كشور در اين وقت بيشتر محتاج فداكارى است، لازم است به شما طبقه عزيز مؤثر تذكر دهم كه شماها اكنون در خدمت اسلام بزرگ هستيد، خدمت شماها به كشور، خدمت به اسلام و قرآن كريم است و خدمت سربازى از عبادات است. لازم است اولاً افسران نسبت به ساير قشرهاى ارتش با كمال محبت و دوستى عمل كنند و درجهداران و سربازان از مافوق اطاعت نمايند و حفظ سلسله مراتب را بنمايند كه با انجام نظام، كارها به خوبى پيشرفت كند و سربازان عزيز براى دو ماه باقيمانده خدمت ناراحت نشوند و به خدمت خود در اين دو ماهه ادامه دهند كه موجب رضاى خداوند تعالى وامام عصر عجل الله فرجه الشريف است.
من انتظار دارم كه شما عزيزان به خدمت خود براى كشور عزيز اسلامى ادامه دهيد و موجب تزلزل در ارتش نشويد. از خداوند تعالى سعادت و سلامت شما عزيزان و عظمت كشور اسلامى را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:51 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 268
تاريخ: 17/7/58
بيانات امام خمينيد در ديدار با پرسنل آموزشى نيروى زمينى
همه در آغوش هم با برادرى اين نهضت را به پيش ببريد
بسم الله الرحمن الرحيم
اين روزها براى ملت مامبارك است و هر روز مبارك و اميد است مباركتر بشود. مبارك براى اينكه بحمدالله بر قدرتهاى طاغوتى پيروز شديد و دست اجانب را از مملكت خودتان قطع كرديد و مبارك تر كه تا آخر قطع باشد و از آن مباركتر اينكه جمهورى اسلامى با محتواى اسلامى كه همه قشرهاى اسلامى باشد تحقق پيدا كند. يكى از مباركىها اينست كه شما برادرها با برادرهاى ارتشى آموزشى برادرانه با هم ملاقات كنيد و براى آنها كف مىزنيد. اين امرى است كه در جمهورى اسلامى بايد انجام بگيرد و بايد همه در آغوش هم برابر هم با برادرى اين نهضت را به پيش ببريد و دست اجانب و عمال اجانب كه بعض از آنها الان هم مشغول توطئه هستند از كشور خودتان كوتاه كنيد. من از همه قشرهاى ملت و از ارتشىها و اين جوانانى كه الان از اينجا رژه رفتند تشكر مىكنم و سلامت همه را از خداى تبارك و تعالى مسئلت مىكنم و از همه خواهم كه از آن چيزهائى كه در دل داشتيد دست برداريد و همه با هم برادر باشيد و در راه اسلام كوشش كنيد و اگر گرفتارىهائى هم هست براى افراد شما يا براى گروههاى شما، اميد است كه انشاء الله با برقرارى حكومت عدل اسلامى تمام گرفتارىها رفع بشود. كوشش كنيد در اينكه با هم باشيد و كوشش كنيد در اينكه خائنين را بشناسيد و طرد كنيد. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و من از همه شما تشكر مىكنم و به همه شما دعا مىكنم و خدمتگزار همه ملت و همه قشرهاى ملت هستم.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:51 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 269
تاريخ: 17/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اولين گروه ورزشكاران باستانى و قهرمانان كشور
يكى از اهداف اسلام سرافرازى همه ملتهاى اسلامى است
بسم الله الرحمن الرحيم
چه روزهاى خوشى مىگذرانيد، روزهائى كه دشمن را فرارى داديد و همه با هم مجتمع، ورزشگارها و پهلوانها با ما، روحانيون با ساير طبقات، ارتشىها با شما، شما با ارتشىها، همه با هم مجتمع و يكصدا براى پيشبرد اهداف اسلام كه يكى از اهداف اسلام استقلال كشور، آزادى براى همه و سرافرازى همه ملتهاى اسلامى. اميدوارم كه شما پهلوانان براى ملتتان، براى كشورتان مفيد باشيد و با همت شما جوانان برومند و همت ساير اقشار ملت، اين نهضت اسلامى به پيش برود و يك مملكت مستقل و آزاد خالى از همه شياطين. مملكت روحانى كه همه شياطين از آن بيرون بروند و يا مؤمن بشوند اميدوارم كه اين اشخاصى كه از اسلام مىترسند، از چى اسلام مىترسند؟ از اين مىترسند كه اسلام نتواند استقلالشان را حفظ بكند؟! خوب، اين اسلام بود كه مملكت را از چنگ اجانب و قدرتهاى بزرگ نجات داده، اسلامى كه توانست تمام قدرتهائى كه در عالم هست و پشتيبانى مىكردند از اين رژيم، اسلامى كه توانست تمام اينها را عقب بزند و شكست بدهد و مملكت خودش را از حلقوم اجانب كه در رأس آنها آمريكاست بيرون بكشد، نمىتواند حفظ بكند اين مملكت را؟! از اين مىترسند كه از ملت سلب آزادى بشود؟! اسلامى كه آزادى را براى اين ملت هديه آورد، مىترسند كه حالا كه هديه آورد دوباره بگيرد از ايشان؟! مىترسند كه اسلام ذخائر ايران را به اجانب بدهد؟! اسلامى كه كوشش كرده است و ذخائر را حفظ كرده است براى ملت و چپاولگران را بيرون كرده است از اين مملكت، اينها مىترسند كه ذخائر به باد برود؟! آنچه من مىفهمم اين است كه بعضى از اينها گول خوردند و بعضى از اينها هم توجه دارند و غرض دارند و آنها مىترسند كه اسلام جيب اينها را نگذارد پرشود. از اين مىترسند كه اسلام نگذارد كه اين چپاولگرىها باقى بماند.
چپاولگرها نمىخواهند اسلام تحقق پيدا كند
اينها براى ملت، براى كشور دلسوز نيستند (البته من همه را نمىگويم، من بعضى از اينها را مىگويم، من آن منحرفين را مىگويم و آن وابستههاى رژيم سابق را كه نمىخواهند اسلام تحقق پيدا بكند) مىخواهند اين وابستگى ما به خارج، به غرب و شرق باقى باشد چون در اين وابستگىها اينها
صحيفه نور ج 9 صفحه 270
استفادهها مىكردند. چنانچه ملاحظه كرديد در سايه رژيم سابق، چپاولگرها چپاول كردند و بعد از اينكه او رفت بسياريشان پولها را هم برداشتند و رفتند و ميليونها، ميلياردها پول از ايران رفت. اينها مىترسند كه اگر اسلام با محتوايش تحقق پيدا بكند دست آنها ديگر كوتاه بشود و دست اربابانشان كوتاه بشود از اين چپاولگرىها و به آمال خودشان نرسند. والا اگر براى ملت و براى كشور است، اسلام اين كشور را به ما برگرداند و قدرت اسلام بود، ايمان مردم بود كه اين پيروزى براى ماها حاصل شده و اسلام در طول تاريخ، آنوقت كه اسلام بوده است به كسى ضرر نمىزده است در حكومت على بن ابىطالب كى مىتواند بگويد كه ظلم بر او مىشد؟ كى مىتواند بگويد كه استقلال از دستش مىرود؟ كى مىتواند بگويد كه ذخائر ملت به باد مىرود؟ حكومتى كه رأسش على بن ابيطالب سلام الله عليه باشد كى مىتواند بگويد كه نقصى در حكومت است؟ كى تواند بگويد كه نمىتواند اداره بكند؟. ما مىخواهيم كه، مامى خواهيم يك مملكتى باشد كه در رأسش كسانى باشند كه شيعه على بن ابيطالب سلام الله عليه هستند و مسلم هستند، اسلام را به معناى واقعيش ادراك كردند و بر مملكت ما از مجلسش تا مجلس خبرگانش تا ارتشش تا بازارش تا پايگاه پهلوانهاى ما همهاش اسلامى باشد. اگر همه اسلامى باشند خوفى از چيزى نيست. مسلم كه نمىتواند به مسلم ديگر ضرربزند، مسلم برادر مسلم است. انما المومنون اخوه قرآن كريم عقد اخوت بين مسلمانها انداخته است. برادر كه به برادر ضرر نمىرساند. اينها خوفشان اين است كه مبادا اسلام تحقق پيدا بكند و مبادا منافعشان از دستشان برود والا ملت ما اسلام را مىخواهند از باب اينكه از اسلام ضرر نمىبينند، اسلام بر منافع آنهاست. با تحقق اسلام همه قشرها در رفاه زندگى مىكنند و براى آخرتشان هم تهيه مىبينند. خداوند شما پهلوانهاى عزيز را براى ما حفظ كند و قدرت فوق قدرت به شما عنايت كند و انشاء الله قدرت روحى و قدرت باطنى پيدا بكنيد و مهذب بشويد چنانچه انشاء الله هستيد. خداوند همهتان را تأييد كند.
والسلام عليكم
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:51 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 271
تاريخ: 17/7/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از ورزشكاران باستانى
عدم دقت در تعيين افراد شوراها خطر براى وجاهت اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
خوشوقتم كه امروز با دو دسته از ورزشكارها و پهلوانها مواجه شدم و چون آقايان از شهرهاى مختلف هستند من لازم مىدانم كه مسألهاى كه الان محل ابتلاء ماست با آقايان بگويم كه در شهرهاى خودشان كه رفتند تبليغ كنند، به برادران خودشان بگويند و آن مسأله شوراهاى شهر است. اين شوراها بايد باشد در شهرها، بعدهم در ساير نقاط انشاء الله تأسيس بشود اين شوراها سرنوشت هر شهرستانى، هر شهرى كه اين شوراها در آن هست باخود اين شوراهاست كه از طرف مردم تعيين بشوند افرادش. آن چيزى كه الان لازم است بر همه آقايان، بر همه شما جوانان، بزرگان و بر همه قشرهاى ملت، اين است كه چشمهايشان راباز كنند با مطالعه، با دقت، افرادى كه براى شوراها تعيين مىكنند صفات خاصى را داشته باشند. اول اينكه مومن باشند، مؤمن به اين نهضت باشند. جمهورى اسلامى را بخواهند، طرفدار مردم باشند، امين باشد، اسلامى باشند، شرقى و غربى نباشند، انحرافات مكتبى نداشته باشند تا آنكه كارهائى كه مىكنند براى نفع ملت، براى نفع خود شهرستان باشد. اگر چنانچه خداى نخواسته در امر كوتاهى بشود و شياطينى كه دوره مىافتند و مىخواهند افرادى را جا بزنند به مردم، آن افراد منحرف يك وقتى تعيين بشوند براى شوراهاى شهر، اين براى خود شهر خطر دارد، براى كشور خطر دارد - براى كشور خطر دارد براى اسلام خطر دارد. از اين جهت اين مسؤوليتى الان گردن همه ملت هست كه شما هم از همان ملت هستيد و بحمدالله پهلوانهاى ملت هستيد و بعدها هم پهلوانتر انشاءالله بشويد. اين مسؤوليت بزرگ است كه ما الان در يك وقتى واقع هستيم كه بسيارى از ريشههاى رژيم فاسد سابق در بين مردم هستند و ممكن است كه خودشان را با ظاهرسازى جا بزنند، بايد شناسائى بشوند و هر شهر و شهرستانى كه ده، پانزده نفر مثلاً هستند آن عددى كه بايد تعيين بكنند در آنجا، بايد انتخاب بشوند، بايد اين شناسائى بشود. در بين روحانيون يك نفر هست، خوب هر كسى در شهرش مىداند كه كدام روحانى، كسى است كه صلاحيت دارد براى اين كار، دلسوز براى ملت است و از كسبه مثلاً از اصناف، از تجار، از كارگرها، از كشاورزها سابقهاش درست بايد مردم بدانند كه اين در زمان طاغوت چكاره بوده است و سوابقش، سوابق خانوادگيش چطور بوده است. اگر چنانچه دقت در اين نشود و مردم توجه به اين امر نكنند، مسؤولند پيش خدا. اگر
صحيفه نور ج 9 صفحه 272
فردا يك گرفتارى براى ملت به واسطه اينها پيش بيايد، ماها كه خواهيم تعيين كنيم افراد را، مسؤول هستيم. مسؤوليت ما بزرگ است. امروز وجاهت اسلام ممكن است در خطر باشد. اگر يك افراد نابابى در جمهورى اسلامى مقدرات يك شهرى را در دست بگيرند - بعد بعد كارهاى خلاف بكنند، علاوه بر اينكه براى خود آن شهر مضر است، وجهه جمهورى اسلام را بد نمايش مىدهد و آنهائى كه با شما و با ما و با اسلام غرض دارند، اينها مىخواهند كه يك افرادى باشند كه اين افراد هر چه مىتوانند كار را از اسلام جداكنند، مطالب را از اسلام جدا كنند و شما و ما مىخواهيم كه هر چه كار مىشود كار اسلامى باشد. بنابراين آن چيزى كه شايد از فردا و پس فردا اين كانديدها معرفى بشوند، و شماها بايد رأى به كسى بدهيد كه اين در شوراى شهرستان باشد. خيال نكنيد كه شوراى شهر يك چيز آسانى است، يك چيز كمى است. شوراى شهر يعنى همه كارهاى شهر دست اينهاست، شهردارى راهم تعيين مىكند، كارهاى ديگر شهر را، همه را اينها انجام مىدهند و نظارت بر بازار، نظارت بر همه جا دارند، اينها اختياراتى دارند و ممكن است كه خداى نخواسته يك وقتى افراد ناباب تعيين بشود، رأى داده بشود به آنها و براى شهر مضر، براى اسلام هم مضر. بنابراين يك مسأله مهمى است كه بايد شما توجه به آن داشته باشيد و برسانيد به دوستان خودتان، به شهرستانهائى كه مىرويد به دوستانتان، به اهل علم آنجا برسانيد كه مردم آگاه بشوند و با آگاهى رأى بدهند. اين يك مطلبى بود كه الان مورد نظر است و لازم است انشاء الله عمل بشود. بعد ما يك مراحل ديگرى هم داريم كه در مورد خودش بايد از آن بحث بكنيم: يكى، يك قضيه مجلس شوراست كه در همه مقدرات مملكت بايد رأى بدهد، يكى هم رئيس جمهور است كه اينها هم ديگر بعد انشاء الله بشود.
پرورش دو قوه جسمانى و روحانى از وظائف ورزشكاران
و من اميدوارم كه اين مراحل را با همت همه قشرها و همت شما جوانها اين مراحل را طى بكنيم و آنهائى كه مخالف با اين هستند همانطورى كه در رفراندم شكست خوردند، در اين مسائل هم باز شكست بخورند و پيروزى مال ملت اسلام باشد و خداوند همه شما را انشاء الله حفظ بكند. و همانطورى كه ايشان گفتند و خوب هم تشريح كردند و صحبت كردند، آن ورزشكارها دو وظيفه دارند: يك ورزش جسمانى براى قوه پيدا كردن و قدرت پيدا كردن. وقتى قدرت جسمانى پيداشد دفاع از مملكت توانند بكنند، دفاع در برابر مخالفينى كه مىخواهند به آنها حمله بكنند، مىتوانند بكنند. و يكى هم پرورش روحانى كه اگر پرورش روحانى در انسان پيدا بشود آنوقت قدرت جسمانىاش هم مضاعف مىشود و شما كوشش كنيد كه آن قدرت را هم كه قدرت الهى است و قدرت هم به بركت اسلام و به بركت مولا اميرالمومنين سلام الله عليه در شما پيدا بشود كه يك مرد روحانى قوى و جسمانى قوى بشويد كه هم جانب روحتان قوى باشد و هم جانب جسمتان قوى باشد. من هم دعا به همهتان مىكنم و خدمتگزار همهتان هم هستم. خدا همهتان را انشاء الله حفظ كند.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:51 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 273
تاريخ: 17/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى حزب جمهورى اسلامى شهر ولى عصر
اين نهضت از بركت شما زاغهنشينان پيش رفت گفتيد
بسم الله الرحمن الرحيم
كه شما از زاغه نشينها و از جمعيت اطراف شهر هستيد. يك دفعه از تلويزيون ديدم، بلكه شايد دو مرتبه راجع به اين جهت مشاهده كردم. يك دفعهاش كه مصاحبه مىكردند، پرسيد از آن مردمى كه چند تابچه از توى سوراخى بيرون آمدند، كه شما چه مىكنيد گفت كه ما صبح كه مىشود مىرويم تظاهرات.
اين نهضت از بركت شما زاغهنشينها و امثال شما، يعنى اين طبقه محروم، به بركت شما پيش رفت نهضت. شما طبقه محروم، چه دانشگاهى و چه روحانى و چه زاغهنشينها و كارگرها بوديد كه اينطور با وحدت كلمه و بانك الله اكبر پيش برديد. آنهائى كه بعد از پيش بردن شما به ميدان آمدند و همهشان انقلابى شدند، آنها را ملت مىشناسند ما هم بسيارىشان را مىشناسيم كه دخالتى در اين مسائل نداشتند. اينها، اشخاصى، بعضىشان يا با دستگاه سابق ساخته بودند، جيره خوار آنها بودند و ضد انقلاب بودند، يا در حال انقلاب هم در آن كنار نشسته بودند و تماشا مىكردند ببينند كى جلو مىبرد، هر كه پيش برد بروند سراغ او. حالا ديدند كه شما طبقه محروم پيش برديد و بحمدالله اسلام پيروز شده است، همه مسلمان شدند، مسلمان دو آتشه. معذلك نمىتوانند آن باطن ذاتشان رابروز ندهند، بروز مىدهند. گاهى كه ما اسلام را ديگر مىخواهيم چه كنيم، همان جمهورى باشد غافل از اينكه اسلام بود اينها از توى كارخانهها، اين منزلها بيرون كشيد بسيارىشان و اسلام بود كه اين پيروزى را آورد كه اقلاً آنها مىتوانند نفس بكشند، قبلا نمىتوانستند هيچ كارى بكنند. اينها حالا آمدند و در مقابل شماها ايستادند و در مقابل شماها ايستادند و در مقابل اسلام ايستادند و مىخواهند باز آن مسائل سابق را پيش بياورند. بايد شماها توجه داشته باشيد، اينهائى كه با جمهورى اسلامى مخالفت دارند، با قلمشان و با زبانشان آن مسائل را طرح مىكنند، بشناسيد كه يك وقت اينها اغفال نكنند شما را. اينهائى كه داد اين را مىزنند كه ما طرفدار مردم هستيم و طرفدار خلق هستيم، اينها همينها هستند كه حاصل رنج جمعيتى را يك سال با يك كبريت آتش مىزنند و نمىگذارند كارخانهها راه بيفتد. هر وقت هم راجع به يك كار، اصلاحى پيش مىآيد اينها مخالفت مىكنند. رفراندم را همينها مخالفت كردند و بعضىشان تحريم كردند و كارشكنى كردند و بعد هم مجلس خبرگان را همينها باز انتقاد كردند و
صحيفه نور ج 9 صفحه 274
مىكنند و مشغولند و بعد هم راجع به مجلس شورا كه پيش بيايد، راجع به رئيس جمهور پيش بيايد، همينها هستند كه دست و پا مىكنند بلكه اسلام تحقق پيدا نكند براى اينكه اينها از اسلام مىترسند. منافع آنها را كه خارجى تأمين مىكردند، اسلام نمىگذارد كه ديگر خارجىها دستشان به ايران باز بشود انشاء الله. شماها بايد توجه داشته باشيد، همه ملت ما بايد توجه داشته باشند كه اين عناصرى كه برخلاف اسلام قلم برمىدارند و قدم بر مىدارند، اينها را بشناسند و اينها را نگذارند در صحنه موجب اغفال جوانهاى ما بشوند. انشاء الله خداوند شما را حفظ كند و شما طبقه جوان برومند زاغهنشين بر آن اشخاص كاخنشين شرافت داريد و شما هستيد كه اسلام را حفظ كرديد و نهضت را پيش برديد و اميدوارم از اين به بعد هم شما باشيد كه تا آخر برسانيد اين نهضت را. خداوند همه شما را حفظ كند و من هم دعاگوى شما و هم خدمتگزار شما هستم.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:51 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 275
تاريخ: 17/7/58
فرمان امام خمينى به ثقة الاسلام ايمانى
جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى شيخ اسدالله ايمانى دامت افاضاته
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگراف و طومارى با امضاى زيادى از اهالى محترم كازرون و اصل گرديد كه تقاضا كرده بودند كه جنابعالى به كازرون برويد و كما فى السابق به ارشاد و تبليغ و اقامه نماز جمعه و جماعت اشتغال ورزيد و با توجه به وضع منطقه و حساسيت زمان، مقتضى است دعوت مردم را اجابت نموده و به آنجا برويد و ضمن وظايف مذهبى و اجتماعى، نماز جمعه را نيز اقامه كنيد و در تصدى امور حسبيه نيز از طرف اينجانب مجاز هستيد. اميد است اهالى محترم نيز قدردان وجود شريف جنابعالى بوده و از همكارى و مساعدت در پيشبرد اهداف عاليه اسلامى دريغ نورزند. از خداى تعالى ادامه توفيقات همگانى را خواستارم.
16 ذيقعده 99
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:51 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 276
تاريخ: 18/7/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از اعضاى ستاد جهاد سازندگى شهرستان يزد
قصد دموكراتها خدمت به اجانب و ايجاد فتنه و فساد است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول راجع به اين قضيه ناگوار كردستان چند كلمه عرض كنم. قضاياى كردستان نه اين است كه قابل حل نيست و نه اين است كه دولت يا ملت عجز دارند از اينكه اشرار را سركوب كنند، لكن براى اينكه ما ملت كرد را از خود مىدانيم چنانچه ملت كرد هم ماها را از خود مىداند، جدا نيستيم از هم، اگر بخواهيم با يك شدت زيادى رفتار كنيم، خوب، خوف اين است كه برادران كرد هم خيلى صدمه ببينند ولهذا ما خواهيم كه به طور متوسط، نه ملايمت و نه سختگيرى به طور سركوبى عمومى اين خائنين را سركوبى كنيم وانشاء الله مىشود اين. و اين را بدانيد كه اينها چيزى نيستند، اينها الان يك حال دفاعى به خودشان گرفتند، چريكى بسيار ناقص كه مىآيند چند نفر را مىكشند و فرار مىكنند توى جنگلها وانشاء الله از اين جنگلها هم كلكشان كنده مىشود و قواى دولتى و مجاهدين و همه يعنى آنهائى كه تتمه قواى دولتى هستند، اينها همه پيشروى مىكنند و انشاء الله سرحدات گرفته مىشود، بسته شود و راه اينكه به آنها كمك كنند، بسته مىشود. و من به ملت كرد اين مطلب را تذكر مىدهم كه در عين حالى كه ما تمام افراد را الا آن طبقه بالاى خائن را عفو كرديم مع الاسف ديده مىشود كه بعضى از اين افراد بازى خوردند از اين دموكراتها و خيال مىكنند كه اينها براى آنها يك خدمتى مىخواهند بكنند. اينها بايد بدانند كه آنها جز خرابكارى كارى از آنها نمىآيد، ماهيت گروهها آنطور نيست كه اينها بخواهند به ملت كرد خدمت بكنند. اينها روابطشان با اجانب، با صهيونيسم، با آمريكا، با رژيم سابق ثابت است و اينها دارند براى آنها كار مىكنند. آنها مىخواهند ملت كرد را تا آخر وابسته به خارج و تحت فشار سابق قرار بدهند و اگر بتوانند ايران هم همان كار را بكنند، يعنى تمام ايران را. بايد ملت كرد بيدار بشود و اينها را معرفى كند و خودش هم كمك كند به قواى دولتى تا اينها پاكسازى بشوند و نمىخواهيم يك شدتى و يك قدرت فوقالعادهاى عمل بشود كه خداى نخواسته برادرهاى كرد ما هم زير پا بروند، والا براى ما اين معنا كه در يك روز و در دو روز حل كنيم اين قضايا را، تمام اينها را از بين ببريم، اين كارى ندارد، اما اين محظور هست كه برادرها و خواهرهاى آنها اگر جدا بشوند از آنها و آنها را از خودشان جدا بكنند كه آنها بروند بيرون شهرها، بروند در جنگلها آنوقت جنگلها را ممكن است كه ما با يكى دو روز
صحيفه نور ج 9 صفحه 277
تمام كنيم قضيه را.
در هر صورت بايد برادر كردمان برادران كرد ما متوجه باشند، كه اينها يك طايفهاى هستند اخلال مىخواهند بكنند، نه اينكه مىخواهند خدمت بكنند. همينها هستند كه شماها را در فشار قرار دادند و همينها هستند كه جوانهاى ايران را مىكشند و همينها هستند كه خرمن را آتش مىزنند و همينها هستند كه كارگرها را از كار باز مىدارند و مى خواهند اصل چرخ اقتصادى مملكت گردش نكند و قصد اينها خدمت به اجانب است و ايجاد فتنه و فساد است. انشاء الله اميدوارم كه به زودى قطع بشود اين ريشهها.
اميدوارم كه با قدرت اسلام همه امور اصلاح بشود
و اما جهاد سازندگى، من از همه برادرها و خواهرانى كه در اين راه مجاهده كردند و مىكنند و گاهى من در تلويزيون مىبينم كه اينها كارها انجام مىدهند و بسيار از اين جهت من خرسند مىشوم كه ببينم برادرها و خواهرها نسبت به طوايف ضعيف خدمتگزارى مىكنند و اين اسباب اين مىشود كه آنها را، قدرتشان را چند برابر كند، وقتى كه ببينند شماها مىرويد در آنجا برايشان كار مىكنيد آنها هم خودشان تشويق مىشوند به اينكه كارهاى زيادتر بكنند. و اميدوارم كه با همين قدرت كه قدرت اسلام است، يعنى آن قوه اسلام از اول همراه بوده است كه كارها را تا آنجا رسانده و بعدها هم انشاء الله خواهد رساند. اميدوارم كه با اين قدرت اسلام همه امور اصلاح بشود و اين تحولى كه در جوانهاى ما، در خواهرها و برادرهاى ما حاصل شده است كه اينطور حس تعاون، حس خدمت به ملت، خدمت به اسلام پيدا شده است، اين خيلى اميدوار مىكند انسان را به اينكه با اين قدرت ايمانى كه الان در ملت ماهست وانشاء الله باقى مىماند، همه كارها انجام بگيرد.
انتخاب افراد متعهد و مؤمن براى نمايندگى شوراهاى روستائى
اميدوارم كه آقايان در هر جا و در هر محلى كه هستند راجع به اين مسائلى كه الان پيش است، قضيه اين شوراها، جديت كنند كه مبادا يك افراد فاسدى در اين شوراها پيدا شود، براى اينكه اين شوراها تمام مقدرات يك شهرستان دست آنهاست و اگر خداى نخواسته يك اشخاص فاسد در اين شوراها پيدا بشود ممكن است كه شهرستان را، بلكه ايران، بلكه اسلام را به فساد بكشند. بايد درست متوجه باشيد و اشخاصى كه انتخاب مىكنيد سوابقشان رامطالعه كنيد، بدانيد خوب هر شهرى مىداند كه افراد معتمد، افراد صحيح كىها هستند. در يك شهر، ده پانزده افرادى كه شناسا باشند از هر تيپى هستند، از هر جمعيتى كه هستند شناسائى كامل، در زمان سابق چه جور بودند، در زمان انقلاب چه جور بودند، از اول انقلاب تا حالا چه جور بودند و سوابق خانوادگىشان چه هست، عقائدشان چه هست ومقدار معلوماتشان چه هست. در هر شهرى بايد يك اشخاص مؤمن، معتقد، مؤمن به نهضت اسلامى، جمهورى اسلامى و منحرف نبودن به يكى از اين مكتبهاى فاسد انتخاب
صحيفه نور ج 9 صفحه 278
كنند تا انشاء الله مقدرات شهر را در دست بگيرند و كارها موافق صلاح شهرستان خودتان انشاء الله اجرا بكنيد.
و من از همه شما متشكر هستم و از اين حس تعاونتان خيلى حظ مىبرم و خيلى ميل هم من خودم داشتم كه بروم يك دفعه در اين جهاد سازندگى من هم خدمت بكنم، اما خوب محظور اتم زياد است و خدمتى هم از من نمىآيد ديگر من خدمت همين است كه من دعا كنم به شما. انشاء الله خداوند همه شما را حفظ كند، مؤفق باشيد، مويد باشيد.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:51 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 279
تاريخ: 18/7/58
بيانات امام خمينى در جمع خواهران مكتب توحيد
بيدار شدن از خواب غفلت وقيام لله كردن، از موعظههاى خداوند
بسم الله الرحمن الرحيم
قل انما اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى وفرادى خداوند تعالى فرمايد كه به مردم ابلاغ كن كه من شما را به يك دعوت مىكنم، موعظه به يك چيز، واعظ خدا، واسطه رسول اكرم و ملت، همه ملتها،همه مخلوق، طرف موعظه قهرا ماها هستيم و آن يك موعظه كه خداى تبارك و تعالى فرموده است و انبيا و اوليا و همين طور هم هست، اين يك موعظه اينست كه ان تقوموالله قيام كنيد و نهضت كنيد براى خدا.
اهل معرفت (شما طلبه هستيد، بايد با زبان طلبگى هم با شما عرض كنم) اهل معرفت مىگويند كه اول منزل سلوك يقظه است، يعنى بيدارى و به همين آيه تمسك مىكند. خواجه عبدالله انصارى از منازل الصالحين كه منازل اهل سلوك را ذكر مىكند اول منزل را منزل يقظه منزل بيدارى ذكر مىكند و اين آيه شريفه را هم شاهد مىآورد. خدا فرموده است كه ان تقوموالله ايشان تعبيرش اين است كه بيدار بشويد، بيدار شدن هم يك قسم از قيام است و تمام نهضتهائى كه در عالم واقع مىشود آن هم قيام است، قيام از خواب، قيام بعد از بيدارى. قيام از خواب براى ماها كه خواب هستيم و باز بيدار نشديم، ماها كه براى شكر طبيعت بيهوش هستيم، در خواب غفلت هستيم و چشم و گوشمان همهاش متوجه به عالم طبيعت است، موعظه خدا به حسب قول اين مرد سالك اين است كه يك موعظه هست و آن اينكه بيدار بشويد از اين غفلت و از اين خوابى كه سنگين است، خوابى كه طبيعت غلبه كرده است بر ما و ما را خواب كرده است اول قدم اين است كه ما بيدار بشويم توجه كنيم به اينكه عالم طبيعت چى هست و ما در عالم طبيعت به كجا مىرويم؟ در مسير هستيم همه؟ اين مسير به كجا منتهى مى شود؟ اين اول قدمى است كه براى كسانى كه سلوك الى الله كنند، اول قدم اين است كه بيدار بشوند غفلت را كنار بگذارند، توجه به معنويات بكنند، به ماوراء طبيعت بكنند. اين راه، يك راه طولانى است كه ما در اوائلش واقع هستيم و بايد سير بكنيم و تا آخر سير بكنيم. اگر در حال غفلت ما را سير دادند و ما بيدار شديم و راه رفتيم و راه را يافتيم و آن راهى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است راه مستقيم است، راه الى الله است، ما آن راه را طى كرديم از انحرافات كناره گرفتيم، توجه به خدا، توجه به احكام خدا كرديم. اين راهى كه قهرا ما را مىبرند با قدم اختيار، آن مقدارى كه مربوط به
صحيفه نور ج 9 صفحه 280
اختيار است طى كرديم، وقتى كه از اينجا منتقل شديم به عالم ديگر همه آنها سعادت، همه آنها نور و اين عالمدار ظلمت است ظلمات بعضها فوق بعض اگر ما تكليف خودمان را دانستيم و بيدار شديم و فهميديم كه بايد سير كنيم الى الله بايد مجاهده كنيم براى خدا، قيام كنيم براى خدا، قيام كنيم براى خدا، و در همه ابعادى كه هستيم و داريم با تكليف خودمان، تكليفهائى كه خداى تبارك و تعالى به وسيله انبيا براى ما بيان فرموده است عمل بكنيم، راه مستقيم را طى بكنيم منتهى بشويم به سعادت. يكى از قيامها همان قيامى است كه ارباب سلوك مىگويند كه راجع به سير معنوى است. آيه را هم به حسب نظر آنها يا ناظر به آن است يا بعضى از مفاد آن است و يكى از چيزهائى كه ظاهر آيه است اين است كه نهضتهائى كه مىكنيد، قيام كه مىكنيد لله، باشد، ان تقوموالله. انما اعظكم بواحده ان تقوموالله مثنى و فرادى يعنى خودتان هستيد، قيام كنيد لله جمعيت هم كه هستيد، گروهها هم كه هستيد باز قيامتان لله باشد، فقط قيام نباشد اين قيام، را و اين نهضت را همه گروههائى كه در عالم هستند، چه اشخاصى كه انحراف دارند و چه اشخاصى كه ندارند، يك نهضتهائى دارند، لكن آنكه مورد موعظه است و خداى تبارك و تعالى به آن يك چيز موعظه كرده است بشر را، اين است كه قيامتان لله باشد، آلوده نباشد.
شركت بانوان در نهضت عامل تشجيع مردها
الان اين نهضتى كه شمادر پيش داريد و بايد تشكر كنيم از خانمها كه در اين نهضت يك قدم راسخى داشتيد و يك كمك بزرگى به ملت كردند و اين خانم بودند وقتى كه به خيابانها و كوچهها ريختند و فرياد زدند، تشييع كردند، تشجيع كردند مردها را و قدرتهاى آنها را چند مقابل كردند، لهذا علاوه بر اينكه خودتان قدرتمندى كرديد، ديگران را هم قدرتمند كرديد. چنانچه در اين جهاد سازندگى كه گاهى وقتها مىبينيم خانمها رفتند و مشغول شدند. خوب، البته از خانمها ساخته نيست كه مثل يك رعيتى، مثل اشخاصى كه ورزيدهاند در امور كار كنند، لكن همان رفتنشان در بين آن رعايا و بين اين كشاورزان، همان رفتن و اشتغال پيدا كردن به همان مقدارى كه مىتوانند، اين باعث مىشود كه قدرت آنها چند مقابل بشود. وقتى آنها ببينند كه از شهرها خانمهاى محصل، خانمهاى محترم آمدند و در دهات مشغول كمك هستند به برادرهاى خودشان، قدرت آنها چند مقابل مىشود و اين يك عمل بسيار ارزندهاى است ولو عمل خودش به حسب حجمش كوچك باشد، لكن حجم معنوى خيلى زياد است.
چنانچه آمدن و رفتن محصلين مدارس مرد هم در بين همين رعيتها و در بين كشاورزها آن هم يك قدرتى به آنها مىدهد وقتى ببينند كه همه قشرها پشتيبان هستند، از اين پشتيبانى آنها قدرتشان خيلى زياد خواهد شد. آن چيزى كه حجم عمل را زياد مىكند ولو حجم ماديش كم است، و آن لله بودن و اخلاص است.
يك عمل ممكن است به حسب حجم ماديش بسيار كم باشد، لكن به حسب معنا از همه اعمال
صحيفه نور ج 9 صفحه 281
از اكثر اعمال حجم معنويش زيادتر باشد لا اله الا الله يك كلمه، چند عبارت، يك كلمهاى است، لكن عظمتش بر تمام اذكار يا همه يا اكثر از كار زيادتر و حجم معنويش از همه بيشتر است. فعال وقتى كه اخلاص همراهش باشد، اخلاص به منزله روح عمل است.
همانطورى كه انسان به اين حجم مادى انسان نيست، اين حجم مادى را ساير چيزها هم، حيوانات، بسيارى از حيوانات هم بيشتر اين حجم را از انسان دارند آنكه اسباب امتياز انسان است از ساير حيوانات آن جهت معنويت انسان است، آن جهت روح انسان است. روح مهذب، روحى كه تربيت شده باشد به تربيتهاى الهى آن ارزش انسان را زياد مىكند و حجم معنوى را بالا مىبرد.
اول معنويتتان را و بعد نهضت را تقويت كنيد.
كوشش كنيد كه آن حجم زياد بشود كوشش كنيد كه معنويتتان بر مادياتتان غلبه كند در خلال تحصيل، درخلال زحمت كشيدن، در تحصيل علوم. خداوند همه شما را مؤفق كند، كوشش كنيد مهذب باشيد، عمل كنيد به آن چيزى كه شما را به او دعوت كردند، اخلاقتان را، آدابتان را، معنوياتتان را تقويت كنيد به طورى كه يك انسانى باشيد كه به همه عالم محبت داشته باشيد.
پيغمبر اكرم اينطور بوده است كه حتى كفار را هم وقتى كه ملاحظه مىفرمود كه اينها مسلم نمىشوند، غصه مىخورد بر آنها كه چرا اينها بايد مسلم نشوند و بعد به آن شقاوتها و به آن عذابها برسند. كوشش كنيد كه با خواهران خودتان، با برادران خودتان با محبت باشيد، علاقهمند باشيد. كوشش كنيد اين نهضت را همه با هم به پيش ببريد كه اگر اين نهضت به آخر برسد انشاء الله مؤفق بشويم و بشويد كه اسلام در ايران تحقق پيدا بكند و مملكت ايران از آن گرفتارىهائى كه داشت بيرون برود، يك مملكت اسلامى به تمام معنا بشود، اين مملكت الگو خواهد شد از براى ممالك اسلامى ديگر، بلكه براى همه ممالك كوشش كنيد كه اين نهضت را تقويت كنيد وانشاء الله به آخر برسانيد و تمام احكام اسلام زنده بشود، عصر، عصرى باشد كه احكام اسلام تجديد و زنده بشود با كوشش شماها.
خداوند همه شماها را حفظ كند و سلامت باشيد، سعادتمند باشيد، به علم و تقوى آراسته بشويد.
والسلام عليكم ورحمه الله
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:52 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 282
تاريخ: 19/7/58
بيانات امام خمينى در ديدار با علما و روحانيون منطقه تجريش
لزوم بيدارى و هوشيارى برادران كرد در معرفى خائنين
بسم الله الرحمن الرحيم
قضيه اين پاسدارهاى شهيد اگر چه تالمآور است و اين تالم براى اين است كه چرا بايد جامعه اينقدر منحط باشد و افراد اينقدر زبون باشند و از خدا بيخبر كه اينطور جنايات را انجام بدهند، در صورتى كه اسلام براى همه است و اسلام در نفع جامعه مستضعفين است، لكن مع الاسف اينها باز اسلام را نفهميدهاند، نه اسلام را فهميدند و نه مستضعفين را. توجه داريد كه در اين حال كه آن قضايا، قضاياى اسفانگيزى است لكن حكايت مىكند از ضعف آنها، شما گمان نكنيد كه اين كارهاى آنها دليل بر اين است كه يك كارى انجام مىدهند. مثل يك دزدهائى مىمانند كه قايم شدند، يك جائى مخفى شدند كه كار اساسى نمىتوانند انجام بدهند و شكست خوردند، شكست فاحش خوردند و سرانشان فرار كردند و يك عدهاىشان هم كه هستند همين مثل دزدهائى مىمانند كه به طور ناگهان مىزنند و تتمهشان هم در خواهند رفت انشاء الله. و ملت ما بايد همانطورى كه تاكنون پيش آمده است از حالا به بعد هم پيش برود و قوى باشد. ملتى كه با مشت محكم تو دهن امپراطورها، تو دهن ابر قدرت زد، براى يك همچو كارهاى جزئى كه يك دسته دزد و يك دسته قاچاقچى انجام مىدهند، هيچ ابداً خوفى به خودتان راه ندهيد. اينها چنانچه ملاحظه اين معنا نبود كه كردستان برادرهاى ما هستند و اگر بخواهيم شدت عمل انجام بدهيم ممكن است اين برادرها، خداى نخواسته يك صدماتى ببينند، اگر اين ملاحظه نبود در دو روز اينها كلكشان كنده مىشد، لكن مع الاسف چون مخلوط به مردم هستند، از اين جهت نمىشد اين شدت عمل را چيز داد مگر اينكه اينها پناهنده بشوند به كوهها و پناهنده بشوند به جنگلها كه آن وقت بود عمل با آنها عمل مىشد. لكن بايد برادران كرد متوجه باشند كه اينها خائن هستند، اينها مىخواهند مملكت را مثل زمان سابق به دست چپاولگرها بدهند. بايد اينها بيدار باشند و نگذارند اينها رشد بكنند و نگذارند كه اينها خرابكارى كنند. اينها را معرفى بكنند تا اينكه قواى دولتى اينها را اخذ كند و به سزايشان برساند. خداوند انشاء الله اسلام و مسلمين را از شر اين فاسدها نجات بدهد.
صحيفه نور ج 9 صفحه 283
عمل به موازين شرعى الهى از وظايف سنگين نهادهاى انقلابى
و اما راجع به مسائل خودتان. البته با مرور زمان اين بار را همه به مقصد برسانيد و مهم اين است كه در هر جا هر كميتهاى هست، در هر جا پاسدار هست و در هر جا هر دادگاه انقلابى هست چون اينها به اسم اسلام است، الان به اسم جمهورى اسلام است، از اين جهت وظيفه مهم براى آقايان علما كه در رأس هستند و هم براى پاسدارهاى محترم كه برادر هستند و هم براى دادگاهها و كميتهها يك وظيفه سنگين اسلامى است. اگر حالا در يك همچو موقعى كه همه چيز بايد اسلامى باشد و در خارج و داخل جمهورى اسلامى ثبت شده است، اگر چنانچه حالا خداى نخواسته يك چيزى واقع بشود از بعض كميتهها، از بعض دادگاهها، از بعض پاسدارها و اينها، خصوصاً اگر چنانچه خداى نخواسته از بعض مثلاً كسانى كه ملبس به لباس روحانيت هستند، اين يك بهانهاى دست دشمنها مىدهد كه اسلام را با آن بهانه و با اين ترتيب يك طور ديگرى معرفى كنند. الان در مطبوعات خارجى به واسطه همين اجانبى كه مىخواستند ببرند از اينجا و منافعشان در خطر است وانشاء الله ديگر به دست آنها نخواهد رسيد، اينها مشغول يك تبليغاتى شدند، مشغول يك حرفهاى باطلى شدند و گاهى راجع به اعدامهائى كه شده است مثلاً اشكال مىكنند، گاهى راجع به مسائل ديگر. البته آنها بايد صدايشان در آيد لكن ما نبايد بهانه دست آنها بدهيم ما بايد روى موازين الهى، موازين شرعى عمل كنيم. امروز از يكى از آقايان علماء شيراز يك كاغذى براى من آمد كه من حالا مطالعه كردم و ايشان راجع به اين حدودى كه در مناطق مختلف جارى مىشد ايشان شكايت داشتند كه اين حدود موافق موازين عمل نمىشود و تخلفات مىشود، از اين جهت خوب است كه بگذارند اين را وقتى كهيك موازين شرعى پيدا بشود و آنوقت اجرا بشود ممكن است كه الان بر خلاف موازين شرعى اجرا بشود از اين جهت خوب است كه يك توقفى بشود كه مبادا خداى نخواسته حدود بر خلاف آن چيزى كه شارع مقدس فرموده است عمل بشود. البته حدود بايد در نظر، تحت نظر مجتهد عادل انجام بگيرد و با آن موازينى كه شارع مقدس فرموده است، كه شايد آن موازين اگر ملاحظه بشود كم اتفاق مىافتد كه ثابت بشود. يك خيانتى از قبيل مثلاً فرض بفرمائيد زنا كه چهار نفر عادل شهادت بدهند من ديدم كالميل فى المكحله و چطور ممكن است كه يك همچو امرى ثابت بشود و اگر به اقرار رسيد بايست چهار دفعه اقرار بكند آن هم قاضى موعظهاش بكند كه تو اگر اقرار بكنى حد جارى مىشود، شايد اشتباهى مىكنى. يك جورى كه شارع مىخواهد يك همچو مسائلى چه نشود - واقع نشود. آنكه تا يك مطلبى مىشود، تا يك تهمتى زده مىشود يك وقتى خداى نخواسته دست به يك همچو اعمالى زده بشود، اين برخلاف رضايت خداست و بر خلاف مسير اسلام است، بر خلاف نهضت است و موجب اين مىشود كه آبروى نهضت از بين برود، موجب اين مىشود كه خداى نخواسته اسلام يك طور ديگرى جلوه بكند و آن اينكه اسلام آنطور كه بيان فرموده است و حدود را تعيين كرده، با آن شرائط كم اتفاق مىافتد كه ثابت بشود همان وقت هم بايد تحت نظر مجتهد عادل باشد، هرج و مرج نباشد كه هر كه در هر گوشه يك چيزى درست كرده است حدود جارى بكند، حدود را نمىتوانند جارى بكنند و چيز بشود. اينها بايد
صحيفه نور ج 9 صفحه 284
مراعات بشود كه مبادا خداى نخواسته چهره اسلام خداى نخواسته به جور ديگر جلوه بكند، دشمنهاى ما چهره اسلام را طور ديگرى جلوه بدهند. اينها از امورى است كه بايد مراعات بشود، بسيار مراعات بشود. مؤظفيم همه مان. الان يك وقتى است كه در يك حالى ما هستيم كه اسلام بين اين است، درست جلوه بكند، كه اگر درست جلوه كند اميد اين هست كه همه رو به او بياورند. اگر ما نتوانيم يك همچو كارى انجام بدهيم و خداى نخواسته يك طور ديگر بشود، خوب شكست خورديم و شكست، شكست هميشگى است، نه شكست موقت. اگر ما حالا نتوانيم يك كارى انجام بدهيم ديگر هيچ وقت نمىتوانيم.
خداوند انشاء الله همه شما را مؤفق كند و من از همهتان متشكرم و دعاگوى همه و خدمتگزار همه هستم.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:52 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 9 صفحه 285
تاريخ: 20/7/58
بيانات امام خمينى در جمع دادستانها و حكام شرع دادگاههاى انقلاب اسلامى
مسأله قضاوت، يك مسأله بسيار خطيرى است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول به طور كلى عرض كنم كه مسأله قضاوت يك مسئله بسيار خطيرى است و شماها كه قاضى هستيد بسيار برايتان خطرناك است، اگر ملاحظه روايات را كرده باشيد مىبينيد كه مسأله چقدر مشكل است، شما با اعراض مردم، با جان مردم، با اموال مردم سر و كار داريد و اگر چنانچه خداى نخواسته به طور دقيق به طور شايسته عمل نشود، علاوه بر مسؤوليت شرعيه نسبت به اصل قضيه يك مسؤوليت بزرگترى هم هست و آن اين است كه شما قاضى در جمهورى اسلامى هستيد و ممكن است كه جمهورى اسلامى در خطر بيفتد يعنى وجههاش يك وجهه ناشايستهاى بشود. شما مىدانيد كه الان اشخاص مختلف با اغراض شيطانى در صدد اين هستند كه اين چهره اسلامى جمهورى را مشوه كنند. يكى از راه مشوه شدن همين دادگاههاست كه اگر خداى نخواسته در دادگاهها يك امر بر خلافى واقع بشود اين فقط به دادگاه صدمه نمىزند، به جمهورى فقط صدمه نمىزند، به اسلام ضربه مىزند، صدمه، صدمه به اسلام است، اگر چنانچه صدمه به اشخاص بود ولو آن هم صحيح نبود اما باز مطلبى بود، اما وقتى كه شما مواجهيد با اينكه در كارهايتان يا وجهه اسلام را، وجهه نورانى، آنطور كه هست جلوه بدهيد يا خداى نخواسته بر خلاف آنطورى كه اسلام هست جلوه بدهيد، آنوقت دشمنها هم دامن بزنند به آن و بگويند كه خوب، يك وقتى ما گرفتار زمان رژيم سابق بوديم حالا هم گرفتار عبا و عمامه هستيم. البته آنها، شما هر چه هم كار خوب بكنيد حرفشان را مىزنند، لكن بهانه دست دادن مسأله ديگر است. ما از اينكه آنها صحبتى بكنند، چيزى بنويسند، از آتش باكى نداريم، اينها بايد البته به حسب چيز خودشان مصالح خودشان كه همان مصالح شيطانى است و از دستشان رفته است آن چيزهايى كه از آن استفاده مىكردند، البته بايد آنها صدايشان در آيد، چه آنهائى كه در داخل هستند و چه آنهائى كه در خارج هستند، البته آنها خواهند اين صحبتها را كرد، لكن يك وقت صحبتى است بى پايه، يك وقت يك چيزى دستشان ما دهيم كه وقتى يك چيز دست آنها آمد ديگر به آن هر طورى كه دلشان بخواهد زيادش مىكنند، قطرش را زياد مىكنند، كيفيتش را زياد مىكنند. حالا كه شما يك دسته از مردم جانى را كه همه مردم مىدانستند اينها جنايتكارند، به سزايشان رسانديد، حالا آن اشخاصى كه در خارج هستند و آن طرفدارهاى آنها، اين
صحيفه نور ج 9 صفحه 286
صحبتهايى كه ديديد، مىكنند و ما توقع اين را هم نداريم كه كسانى كه همه چيزشان را از دست دادهاند با ما به طور مصالحه عمل بكنند هيچ همچو توقعى نيست. البته بايد از نصيرى، اينها حمايت كنند و از هويدا حمايت كنند و از محمدرضا حمايت كنند از باب اينكه اينها اشخاصى بودند كه راه چپاولگرى را به اينها نشان داده بودند و اينها هم كمك بودند براى آنها و آنها هم كمك بودند براى اينها و چپاول مىكردند. ما توقع اين را نداشته باشيم كه اينها براى نصيرى نوحه سرايى نكنند يا براى هويدا يا براى امثال اينها، لكن ما يك وظيفه خطيرى داريم كه بايد يك چيزى دست آنها ندهيم يك مطلب خلافى واقع نشود در اين دادگاهها و با دست مثلاً قضات يا خداى نخواسته آقايان، يا خداى نخواسته دادستانها، يا پاسبانها، يا امثال اينها كه همه اينها الان عضو جمهورى اسلامى هستند. عضو جمهورى اسلامى بايد همه چيزش اسلامى باشد. مسأله قضا هم كه مىدانيد چقدر مسأله مهمى است در شرع و سر و كار شما با چه چيزهايى هست كه همه حيثيت آن اشخاص در دست شماست، بايد البته با كمال احتياط و با كمال قدرت، هم احتياط بايد در كار باشد، هم قدرت بايد در كار باشد، كسى كه مجرم است بايد به جزاى خودش برسد و توصيه از احدى قبول نبايد بشود. من اين را كراراً گفتهام اگر از من توصيه براى كسى آمد، از دفتر من براى كسى توصيه آمد، از كسانى كه به من مربوطند، توصيه آمد بزنيد به ديوار. قاضى نبايد تحت تأثير كسى باشد، قاضى، آزاد است و بايد در محيط آزاد عمل بكند. توصيهها را هيچ به آن اعتنا نكنيد، اگر يك وقت توصيه بحقى است كه خوب، آنوقت شما البته بايد توصيه بحق را رسيدگى بكنيد يا چه، بر فرض كه توصيه هم نشود بايد رسيدگى بكنيد. اگر خداى نخواسته يك توصيهاى است كه ناحق است هيچ نبايد به آن اعتنا كرد. در هر صورت قاضى مستقل است و خودش بايد نظر بدهد، لكن خدا را شاهد ببيند، اين قلمى كه دست مىگيرد، اين قلمى است كه ممكن است كه آبروى يك مسلمى را از بين ببرد. و ممكن است احقاق حقى بكند و همين طور در همه امور بايد خداى تبارك و تعالى را ناظر، حاضر ببينيد. در قضيه جرمهائى كه مىشود البته آنهائى كه مربوط به دادگاههاى انقلاب است آن امور انقلابى است كه تشخيصاش را شماها خودتان مىدانيد. يك امور ديگرى هست مثل كذبهائى كه مىشود كه در شرع حد دارد اينها ثبوتش بسيار مشكل است مثلاً در باب زنا چهار نفر آدم عادل شهادت بدهد... خداى تبارك و تعالى خواسته است كه اين امور زود كشف نشود، هم حفظ حيثيت اشخاص بشود ولو به حسب واقع هم گناهكارند و هم حفظ جهات در جامعه بشود يا اگر اقرار بكند يك دفعه اقرارش را اعتنا به آن نكنند، نصحيتش كنند به او بگويند اگر چنانچه اين ثابت بشود تو چه خواهى شد، تو خواهى رذل شد، تو خواهى مقتول شد. بعد مهلت به او بدهند. ثانياً اگر آمد و اقرار كرد باز ثانياً توصيه به او بكنند كه... نكن، اين كار درست نيست، فلان. و اگر باز چنانچه آمد اقرار كرد آنوقت وقت اين است كه حد بزند آن هم حاكم شرع، مجتهد عادل. آن طور نباشد كه از اطراف به ما هجوم بياورند كه به طور هرج و مرج واقع بشود. يكى از علماى شيراز، علماى محترم شيراز به من كاغذ نوشت، ديروز، پريروز بود نوشته بود كه در اين دادگاهها و در اين چيزها راجع به اين مسائل مثل مسائل فحشا خيلى زود حد زده مىشود و ملاحظه
صحيفه نور ج 9 صفحه 287
حدود و جهات شرعىاش نمىشود و شما يك فكرى بكنيد. خوب، حالا كه آقايان تشريف دارند اينجا بهترين موقعيت حالاست كه ما بگوئيم كه اينطور امور را سرسرى نگيريد يا از باب اينكه اين امور مربوط به انقلاب نيست گوش نكنيد به حرف و كنار برويد، هيچ كارى به آن نداشته باشيد يا اگر مبتلا شديد روى موازين شرع به آن طورى كه شارع مقدس فرموده است، نه اينكه حالا چون انقلاب است ما هر كس را دلمان خواست بزنيم، هر كس را دلمان خواست شلاق بزنيم، هر كس را دلمان خواست حبس بكنيم، هر كس را دلمان خواست خداى نخواسته اعدام بكنيم. مسأله اينها نيست، مسأله اعزاض مسلمين است بايد حفظ بشود اين اعراض... به اينكه يكى آمده مىگويد كه فلان، فلان كار را كرد خوب، اولاً اين عادل است كه اين را مىگويد؟ بيست نفر هم باشند بگويند اعتنا نمىشود كرد، بايد عادل باشد، روى موازين شرع عدالت داشته باشد تا اينكه از او شهادت قبول بشود والا فرض كنيد ده نفر از آدمهاى غيرثابت العداله، يك وقت اين است كه شهرت همچو هست كه، اما يك همچو شهرتى امكان ندارد. راجع به دزدى كه رفته است سرگردنه كرده آنجا ممكن است يك وقت شهرت پيدا بكند، اما راجع به اين فحشائى كه بسيار در جاهاى مختلف اين كار انجام بگيرد اينها همچو شهرتى حاصل نمىشود كه علم پيدا بشود. باقى مىماند شهادت شهود يا اقرار خودش. اقرار خودش هم در بسيارى از اينها يك دفعه فايده ندارد بايد مكرر بشود بعد از اينكه نصيحت بشود كه بخواهيم برگردد، آن حد جارى نشود حتىالامكان. همچو نباشد كه خداى نخواسته هر كه هر كارى كرد فوراً يا هر كه هر چه شنيد فوراً پاسبان برود در خانهاش و چه بكند. پاسبانها نبايد بروند خانه مردم مگر با دستورى كه از طرف دادستان، از طرف دادگاه صادر مىشود، روى موازين شرعيه، رفتن در حرز مردم خلاف شرع است، اهانت كردن به يك آدمى ولو اين آدم هم خودش يك آدم مخالف مثلاً چه باشد باز حق اهانت نيست اين حق است كه جزايش را به او بدهند ديگر اهانت چرا به او بكنند؟ رفتن منزل، به خانوادهاش تعرض كردن، به بچههايش تعرض كردن اينها امورى است كه نبايد بشود. ما مىخواهيم اسلام باشد، ما نبايد يك كارى بكنيم كه بگويند كه دادگاهها در زمان طاغوت هم اين كارها را نمىكردند. خوب، به ما مىگويند اين حرفها را ما چه مىدانيم. بايد شما آقايان علاج بكنيد مسأله را، اگر نمىتوانيد علاج بكنيد، علاج بكنيد بالا، الزامى نداريد كه قاضى باشيد اگر مىتوانيد روى موازين قضا، روى موازين اسلام عمل بكنيد، بالا، الزامى نداريد كه قاضى باشيد اگر مىتوانيد روى موازين قضا، روى موازين اسلام عمل بكنيد، بايد بكنيد اگر چنانچه نمىتوانيد واقعاً مىبينيد كه معذور دارد، نمىشود عرض مىكنم كه قدرت نداريد برويد جلو گيريد خوب، مىتوانيد كنار برويد. در هر صورت مسأله، مسأله مهم است نه از باب اينكه خود قضا مهم، خودش بسيار مهم است اما قضا يك وقت در يك محيطى است نداريم اشخاصى كه بخواهند صدمه به اصل اسلام بزنند آنجا بايد بگوئيم قضا بسيار مهم است و قاضى بايد چه باشد و اينها. يك وقت وضع وضعى است كه صدمه به اسلام مىخواهند بزنند، اين ديگر چند برابر مىشود اهميتش، بايد همه چه قضات، چه دادستانها، چه عرض مىكنم پاسبانها، چه پاسدارها و چه كميتهها همه اينها بايد روى موازين شرع عمل بكنند، البته پاسدار حق ندارد بدون
صحيفه نور ج 9 صفحه 288
اينكه قاضى يا فرض كنيد دادستان اجازه به او بدهد كارى بكند وقتى هم به او اجازه، امر كرد بايد انجام بدهد، حق ندارد تخلف بكند، هرج و مرج نبايد باشد حالا، حالا كه ما انقلاب كرديم بايد هرج و مرجى باشيم! خوب، انقلاب كرديم، انقلاب كه نبايد هرج و مرج باشد، انقلاب روى موازين اسلام بايد باشد، نبايد ما يك كلمه انقلاب بگذاريم و هر كارى دلمان مىخواهد بكنيم بگوئيم كه انقلابى است، انقلابى، انقلابى يعنى چه؟ مگر اسلام عوض مىشود در انقلاب؟ اسلام همان اسلام است. شما يك قدرت طاغوتى را كنار گذاشتيد حالا مىگويى اسلام را مىخواهيد پياده بكنيد، احكام اسلام را مىخواهيد پياده بكنيد. بايد با تمام احتياطات لازم، با تمام دقتهاى لازم در اين امور بررسى بشود يك وقت يك بيگناهى خداى نخواسته عرض مىكنم كه يك مقاصدى كه يك كسى ممكن است داشته باشد بيايد تهمت به او بزند، خداى نخواسته يك آدم بيگناهى چى بشود. و امروز هم اين طورى كه ملاحظه مىكنيد روز تهمت است، اين وضع من نمىدانم چه جور شده است كه هر كه به هر كس دلش مىخواهد هر چى مىگويد، نمىداند كه تهمت زدن به مومن جزايش چى هست پيش خدا، نمىداند غيبت كردن از مؤمن چى هست، نمىداند كه هتك حرمت مؤمن، هتك حرمت الله است، اينها را نمىدانند، هر كه هر چه دلش مىخواهد حالا به هر كس، نه به يك نفر، نه به دو نفر به اشخاصى متقى تهمت مىزنند. خوب، البته يك دسته هم هستند كه مىخواهند تهمت بزنند، اينها از يك اشخاصى ترس دارند، خوف دارند. ما اولى كه آمديم در اينجا و اينها خيال كردند كه ما اين اشخاص را، بعض اين اشخاص را نمىشناسيم شروع كردند راجع به چند نفرى كه بيست سال من با آنها آشنا بودم، مثل آقاى دكتر يزدى، آقاى بنى صدر، آقاى قطبزاده اينهائى كه من بيست سال با آنها آشنا بودم و اينها بيست سال در خارج خدمت كردند، به ضد اينها، به ضد رژيم عمل كردند به مجرد اينكه اينها آمدند فوراً هى كاغذ مىآمد كه اينها امريكا هستند، اينها اصلاً مگر فارسى هم بلدند؟ نسبت به آقاى يزدى مىگويند مگر فارسى بلد است اين؟! اينكه آمريكائى است. آخر چرا بايد اينطور انسان باشد. حالا از اينها يك قدرى سست شده، حالا افتادند به جان يك قشر ديگر. يك نفر آدمى را كه من بيست و چند سال است از نزديك مىشناسم، او پيش من درس خوانده، با من معاشر بوده، من همه چيزش را مىدانم، حالا افتادند به جان مثل آقاى دكتر بهشتى. آقاى دكتر بهشتى را از او مىترسند اينها براى اينكه يك فرد لايقى است و اينها نمىخواهند اينطور افراد باشند، مىخواهند يكى يكى، نوبت همهتان شايد برسد، يكى يكى هر كس را يك جائى ببينند يك كارى انجام مىدهد مىخواهند او را هتكش بكنند يا او را ساقطش بكنند. الان، امروز آمدند به من گفتند كه نسبت به ايشان خيلى چى مىشود، ايشان من بيست و چند سال است، بيست و چند سال است كه من ايشان را از نزديك مىشناسم، اينها خيال كردند اينها از خارج آمدند و حالا من تازه اينها را ديدم و اينها نمىدانم اينها كى هستند. من مىشناسم اينها را، مردم متقى هستند اينها، مردمى هستند كه براى اسلام كار از آنها مىآيد. خوب، اين مردمى كه براى اسلام كار از آنها مىآيد يكى يكى را كنار بگذارم، كنار بگذارند و همه را خلع سلاح بكنند آن وقت كى ديگر باقى مىماند؟ الان هر كس كه در دولت باشد به او مىگويند، هر كس كه در شورا
صحيفه نور ج 9 صفحه 289
باشد به او مىگويند، هر كس كه در - عرض مىكنم كه چيزها باشد دادگاهها باشد برايش مىگويند. رايج شده است يك همچو مطلبى كه بىخود براى اشخاص يك مطالبى را مىگويند، بيجا براى اشخاص يك چيزهائى مىگويند، بايد يك احتراز بكنند. من نمىدانم اين مردم چه مردمى هستند. و معالاسف در بين جوانهاى ما هم اشخاصى هستد زود باور، به مجرد اينكه مىگويند فلانى بله، امريكايى است، مىبينيم كه يك عده از جوانها هم باورشان مىآيد آمريكايى است. فلانى انگليسى است فلان اصلاً خود برنامه خود امريكايىها و انگليسىها اين است كه مردم را، اشخاص صحيح را به اسم انگليسى و به اسم امريكايى ضايعش كنند چون مىدانند خودشان ضايع هستند، مىدانند ملت پيش آنها چه جور هست به اسم انگليسى بودن. يك مطلبى بود كه از سى سال، چهل سال پيش از اين من يادم است كه آخوندها را وقتى مىخواستند، روحانيون را مىخواستند طرد كنند مىگفتند اينها انگليسىاند. خود آنها تزريق مىكردند كه بگويند انگليسىاند براى ضايع كردن. الان هم امريكايى بيشتر هست در كار. الان هم اشخاص صحيح را خود آنها تزريق مىكنند يا عمال آنها تزريق مىكنند كه بگوئيد اين امريكايى است، معالاسف بعضى از اشخاص هم كه حسن نيت دارند، سوء نيت ندارند باورشان مىآيد و آنها هم مىگويند اين مطلب را بدون اينكه بررسى بكنند، يك كسى را كه من سى سال است مىشناسم. مثلاً همين آقاى دكتر يزدى و آقاى دكتر بهشتى را در يك جايى من ديدم نوشته است كه اينها پيش فلانى رفتند و خواستند كه بختيار را ايشان چه بكند. اما آقاى دكتر يزدى كه هميشه مخالف بختيار بود كه من در آنجا بودم. آقاى دكتر بهشتى يك دفعه آمده پيش من راجع به بختيار يك كلمه نگفته. خوب، چرا بايد مسلمان اينطور باشد؟ چرا بايد يك مسلمى را، من از باب اينكه من ميل نداشتم اشخاص را اسم ببرم لكن وظيفه من مىبينم كه يك كسى را كه مىخواهند هتكش كنند، يك كسى را كه مىخواهند ضايعش كنند براى اينكه نتواند خدمت بكند، اسلام، من وظيفه شرعى مىدانم كه يك وقتى دفاع بكنم از يك مسلمانى كه به درد ما مىخورد، به درد اسلام مىخورد و خدمت كرده است، بيست سال پيش هم خدمت كرده حالا بخواهند اين را - عرض مى كنم - تضييعش كنند و چى بكنند. فردا به شما هم مىگويند، به آنها هم مى گويند فلان تا كى نوبت ما هم برسد. مسأله اين طورى است، مىخواهند اينها اصلاً خلع سلاح كنند ما را، يكى يكى كنار بروند، كنار بروند، كنار بروند چه بمانند؟ آنها بمانند كه مفسدند و فاسد هستند. اينها بايد ملاحظه بشوند - من - ملت ايران بايد بدانند اينها را كه يك اشخاص مفسدى آمدند، جوانهاى دانشگاهى بدانند اين معنا را كه اينهايى كه در دانشگاه مىآيند تبليغات سوءى مىكنند و از اشخاص مثلاً محترم آبروريزى مىكنند اينها نظر سوء دارند، اينها مىخواهند اين نهضت به آخر نرسد، اينها مىخواهند كه همان مسائل برگردد. بايد دانشگاهىها به آن توجه بكنند و ساير قشرهاى ملت بايد توجه به اين معانى بكنند. من اميدوارم كه نتوانند اين قشرهاى فاسد يك صدمه اساسى به نهضت ما بزنند و با جديت آقايان همه، روحانيون، ساير طبقات و اين دادگاهها و اين دادستانىها و اينها، اين مسائل حل بشود و اسلام انشاء الله آن طورى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد در خارج تحقق پيذا بكند. اين كلمه را من بگويم خداى
صحيفه نور ج 9 صفحه 290
متعال مىداند كه من نسبت به آخوندهاى فاسد آنقدر شديد هستم كه نسبت به ساير مردم نيستم. ساواكى ها پيش من محترمتر است از آخوندهاى فاسد و خداى تعالى و خداى متعال مىداند اين قضيه را كه قضيه دادگاه ويژه اگر باشد براى اين نيست كه دفاع باشد، براى اين است كه يك دسته اشخاص فاسد مىخواهند اشخاص آبرومند را از بين ببرند و اينكه آقايان طرح كردهاند كه در محيط خود اينها باشد براى اينكه خودشان هم مىشناسند اينها را والا ما ابدا ظر نداريم به اينكه اينها فرق داشته باشند با سايرين. خير، فرق دارد فرق اين است كه شيطنت ملعنتشان بيشتر از ديگران است. آن قدر صدمهاى كه اسلام از يك آخوند فاسد مىخورد از محمد رضا نمىخورد. در روايات هست كه آخوند فاسد و ملاى فاسد در جهنم از بوى تعفنش - مردم - اهل جهنم در عذاب هستند. در اين دنيا از بوى تعفن بعض از آخوندهاى فاسد دنيا در عذاب است. ما طر فدارى از عمامه نمىكنيم، ما طرفدارى از اسلام مىكنيم. اين اسلام پيش شما باشد معظم هستيد و پيش هر كس باشد معظم است و عمل نكردن به اسلام و خيانت كردن به اسلام معمم باشد بدتر است از آن كسى كه غير معمم باشد براى اينكه ضررش به اسلام بيشتر از ديگران است. اما قضيه اينكه يك مطلبى باسد نيست، مىخواهند هم همان دادگاههاى عمومى باشد هيچ فرقى به حال ما ندارد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:52 AM
previos page menu page
صحيفه نور ج 9 صفحه 291
تاريخ: 20/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن خيريه بانوان اصفهان
خواهران در نهضت پيشوا و موجب قدرت بودند
بسم الله الرحمن الرحيم
از آمدن بانوان محترم، خواهرهاى عزيز براى ملاقات من، تشكر مىكنم و خوش آمد عرض مىكنم و سعادت و سلامت همه شما را، همه ملت ايران را از خداوند تعالى مسئلت مىكنم. شما خواهران در اين نهضت سهم بسزائى داشتيد و در همه جا كمك كرديد و پيشوا بوديد نسبت به مردها و موجب قدرت شديد نسبت به آنها، از اين جهت هم تشكر كنم و چون در بين راه هستيم و باز مراحلى هست كه اين مراحل باز بايد طى بشود، من اميدوارم كه باز شما تتمه اين راه را با قدرت و با ايمان طى بكنيد تا اينكه نهضت ما كه نهضت اسلامى است به آخر برسد و اسلام آنطور كه خواست خداى تبارك و تعالى است، در ايران و در ساير مناطق پياده بشود. راه مستقيم الهى انسان را از نقص به كمال مىبرد در رأس همه امور تربيت انسانى است براى همه انبيا، براى تربيت مردم كه اشخاصى كه در قوه دارند چيزهائى را، انبيا آمدند كه اين قوهها را بالفعل كنند، انسان بالقوه انسان بالفعل بشود، استقامت داشته باشد در كارها، در عقائد، و به صراط مستقيم كنند. شما خواهران، آنى كه متكفل بچههاست توجه كنند كه بچهها را تربيت انسانى بكند و آن كه متكفل يك جمعيت است، آن جمعيت را به راه خدا و صراط مستقيم بكند. اين راه مستقيم الهى است كه مىتواند انسان را از نقص رو به كمال ببرد، از ظلمات به نور برساند. خداى تبارك و تعالى مردم را دعوت كرده است كه از ظلمتها به سوى نور بروند و در ظلمات باقى نمانند. كارهائى كه انحرافى است ظلمات است، اخلاق زشت ظلمت است، اعمال زشت ظلمت است. نور آن است كه خداوند دعوت به او كرده است و اسلام هدايت به او.
اصل امر به معروف و نهى از منكر جهت اصلاح جامعه
كوشش كنيد كه احكام اسلام را، هم عمل كنيد و هم وادار كنيد كه ديگران عمل كنند. همانطورى كه هر شخص و هر فردى موظف است كه خودش را اصلاح كند، مؤظف است كه ديگران را هم اصلاح كند. اصل امر به معروف و نهى از منكر براى همين است كه جامعه را اصلاح كند. جامعه
صحيفه نور ج 9 صفحه 292
ما در زمان اين طاغوت رو به فساد رفته بود، رو به تباهى رفته بود و مهم اين بود كه جوانهاى ما را، چه جوانهاى مرد و چه جوانهاى زن، اينها را رو به تباهى كشيدند و در اين پنجاه سال، تمام تبهكارى بود. الان كه بحمدالله آن رژيم هم، رژيم منحط از بين رفت و انشاء الله ديگر مثل آنها برگشت ندارند. اميدواريم كه همه چيزمان را اسلامى كنيم و تربيت تربيت تربيتهاى اسلامى باشد و تربيتهاى انسانى باشد، حركات و سكنات منطبق بر قواعد اسلامى باشد.
اگر بخواهيد مملكت خودتان، كشور خودتان مستقل باشد، اگر بخواهيد از زير قيد گرفتارى اجانب بيرون بيائيد، بايد متشبث به اسلام بشويد. اسلام بود و اين صداهاى الله اكبر كه شما را به پيروزى رساند. من اميدوارم كه باز اين صداها محفوظ باشد و اين علاقههائى كه به اسلام هست محفوظ بماند و به آن حدى كه بايد برسيم، برسيم و مملكت ما سعادتمند باشد.
راجع به بنگاهى كه داريد (معلولين) من راجع به مستضعفين اجازه سهم امام تاكنون نداده ام، لكن به اين مؤسسه كه شما ذكر مىكنيد، من اجازه دادم كه در اصفهان كسانى بخواهند از بابت سهم امام به اين مؤسسه كمك كنند، به اين معلولين كمك كنند مجاز هستند. انشاء الله خداوند همه شما را سعادتمند كند و همه ما را خدمتگزار اسلام و خدمتگزار به ميهن عزيز.
والسلام عليكم ورحمه الله و بركاته
previos page menu page
afsanah82
07-26-2011, 11:53 AM
جلد دهم
menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 1
تاريخ سخنرانى: 20/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن خيريه بانوان اصفهان
خواهران در نهضت پيشوا و موجب قدرت بودند
بسم الله الرحمن الرحيم
از آمدن بانوان محترم، خواهرهاى عزيز براى ملاقات من، تشكر مىكنم و خوش آمد عرض مىكنم و سعادت و سلامت همه شما را، همه ملت ايران را از خداوند تعالى مسئلت مىكنم. شما خواهران در اين نهضت سهم بسزائى داشتيد و در همه جا كمك كرديد و پيشوا بوديد نسبت به مردها و موجب قدرت شديد نسبت به آنها، از اين جهت هم تشكر مىكنم.
و چون در بين راه هستيم و باز مراحلى هست كه اين مراحل باز بايد طى بشود، من اميدوارم كه باز شما تتمه اين راه را با قدرت و با ايمان طى بكنيد تا اينكه نهضت ما كه نهضت اسلامى است به آخر برسد و اسلام آنطور كه خواست خداى تبارك و تعالى است، در ايران و در ساير مناطق پياده بشود.
راه مستقيم الهى انسانى را از نقص به كمال مىبرد
در رأس همه امور تربيت انسانى است براى همه انبيا، براى تربيت مردم كه اشخاصى كه در قوه دارند چيزهائى را، انبيا آمدند كه اين قوهها را بالفعل كنند، انسان بالقوه انسان بالفعل بشود، استقامت داشته باشد در كارها، در عقائد، و به صراط مستقيم كنند. شما خواهران، آنى كه متكفل بچههاست توجه كنند كه بچهها را تربيت انسانى بكند و آن كه متكفل يك جمعيت است، آن جمعيت را به راه خدا و صراط مستقيم بكند. اين راه مستقيم الهى است كه مىتواند انسان را از نقص رو به كمال ببرد، از ظلمات به نور برساند. خداى تبارك و تعالى مردم را دعوت كرده است كه از ظلمتها به سوى نور بروند و در ظلمات باقى نمانند. كارهائى كه انحرافى است ظلمات است، اخلاق زشت ظلمت است، اعمال زشت ظلمت است. نور آن است كه خداوند دعوت به او كرده است و اسلام هدايت به او.
اصل امر به معروف و نهى از منكر جهت اصلاح جامعه
كوشش كنيد كه احكام اسلام را، هم عمل كنيد و هم وادار كنيد كه ديگران عمل كنند. همانطورى كه هر شخص و هر فردى موظف است كه خودش را اصلاح كند، موظف است كه ديگران را هم اصلاح كند. اصل امر به معروف و نهى از منكر براى همين است كه جامعه را اصلاح كند. جامعه
صحيفه نور ج 10 صفحه 2
ما در زمان اين طاغوت رو به فساد رفته بود، رو به تباهى رفته بود و مهم اين بود كه جوانهاى ما را، چه جوانهاى مرد و چه جوانهاى زن، اينها را رو به تباهى كشيدند و در اين پنجاه سال، تمام تبهكارى بود. الان كه بحمدالله آن رژيم هم، رژيم منحط از بين رفت و انشاء الله ديگر مثل آنها برگشت ندارند. اميدواريم كه همه چيزمان را اسلامى كنيم و تربيت - تربيت - تربيتهاى اسلامى باشد و تربيتهاى انسانى باشد، حركات و سكنات منطبق بر قواعد اسلامى باشد.
اگر بخواهيد مملكت خودتان، كشور خودتان مستقل باشد، اگر بخواهيد از زير قيد گرفتارىهاى اجانب بيرون بيائيد، بايد متشبث به اسلام بشويد. اسلام بود و اين صداهاى الله اكبر كه شما را به پيروزى رساند. من اميدوارم كه باز اين صداها محفوظ باشد و اين علاقههائى كه به اسلام هست محفوظ بماند و به آن حدى كه بايد برسيم، برسيم و مملكت ما سعادتمند باشد.
راجع به بنگاهى كه داريد (معلولين) من راجع به مستضعفين اجازه سهم امام تاكنون ندادهام، لكن به اين موسسه كه شما ذكر مىكنيد، من اجازه دادم كه در اصفهان كسانى بخواهند از بابت سهم امام به اين موسسه كمك كنند، به اين معلولين كمك كنند مجاز هستند.
انشاء الله خداوند همه شما را سعادتمند كند و همه ما را خدمتگزار اسلام و خدمتگزار به ميهن عزيز.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:53 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 3
تاريخ: 21/7/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام قوچانى
جناب مستطاب حجة الاسلام آقاى حاج شيخ رمضانعلى قوچانى دامت افاضاته
بسمه تعالى
طومارى به امضاء جمع زيادى از جامعه روحانيت و اهالى محترم قوچان واصل گرديد كه درخواست نمودهاند جنابعالى جهت ارشاد و تبليغ و رسيدگى به امور مذهبى و اقامه نماز جماعت و رفع نياز دينى بدانجا برويد و در آنجا بمانيد و با توجه به وضع زمان و آشنايى جنابعالى به محل، مقتضى است دعوت آقايان محترم را پذيرفته و ضمن انجام وظايف مذهبى، اهالى را به اتحاد و يگانگى دعوت كنيد.
اميد است اهالى محل نيز قدردان وجود شريف بوده و از همكارىهاى لازمه در پيشبرد اهداف عاليه اسلام دريغ نورزند. از خداى تعالى موفقيت همگان را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:54 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور جلد 10 صفحه 4
تاريخ سخنرانى: 21/7/58
فرمان امام خمينى به آيت الله مدنى
بسمه تعالى
خدمت جناب مستطاب سيد العلماء الاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج سيد اسد الله مدنى دامت افاضاته به قرار گزارشاتى كه از شهرستان همدان مىرسد آشفتگىهائى در سطح شهر موجود و بيم آن مىرود كه گروههاى منحرف اسلامى اختلافات و انحرافاتى نمايند كه با نهضت اسلامى و انقلاب اسلامى مخالف باشد لهذا جنابعالى با آنكه در مجلس خبرگان نماينده هستيد عجالتاً به مدت ده روز يا دو هفته به همدان تشريف ببريد و اوضاع منطقه را بررسى نمائيد و احوال و فعاليتهاى منحرفين را از نزديك سخت مورد مراقبت قرار دهيد و انشاء الله تعالى پس از برگزارى مجلس خبرگان مدتى طولانى براى بررسى اوضاع و سامان دادن به اوضاع آشفته به همدان تشريف برده و به مسائل مربوطه و امور شرعيه و گرفتارى شهر و منطقه مربوط به آن رسيدگى و اصلاح فرمائيد.
جنابعالى كه به شايستگى علمى و عملى موصوف هستيد منصوب به امامت جمعه در شهر همدان مىباشيد و چون امامت جمعه از مناصب مربوط به ولى امر است كسى بدون نصب نمىتواند تصدى كند و نيز جنابعالى مجازيد در تعين قاضى شرع براى دادگاههاى شهر و حومه.
اهالى محترم و مؤمن انقلاب موظفند از معظم له پشتيبانى قاطع كرده و وجود محترم ايشان را غنيمت شمارند. جناب ايشان وكيل اينجانب در اخذ وجوه شرعيه و صرف در موارد مقرره هستند. اهالى محترم وجوه شرعيه خود را به ايشان بدهند كه مورد قبول است.
والسلام على عباد الله الصالحين و رحمه الله و بر كاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:54 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 5
تاريخ: 22/7/58
گفتگوى امام خمينى با ابوجهاد عضو سازمان مقاومت فلسطين
بسم الله الرحمن الرحيم
امام: آقاى ابوعمار چگونه است؟
ابوجهاد: الحمدلله، در جو مبارزه قرار دارند و پيوسته از جائى به جاى ديگر سير انقلابى دارند.
امام: اميدوارم كه انشاءالله به زودى در قدس مستقر شوند.
ابوجهاد: انشاءالله ما اميدواريم قدس از جاهائى باشد كه به زودى بتوانيم از شما در آنجا استقبال به عمل آوريم.
امام: قدس مال همه مسلمانان است.
ابوجهاد: انشاءالله و اين آرزوى همه ماست كه با پيگيرى و مقاومت مىتوان به اين آرزو رسيد. عزم راسخ مسلمين و ايمانشان ما را به موفقيت خواهد رساند.
امام: و با وحدت كلمه مسلمانها و خصوصا سران آنها. اما اين گرفتارىهائى كه در اين مدت طولانى براى برادرهاى ما در قدس پيدا شده است، در اثر سهلانگارى روساى اعراب بوده است. و من بيش از بيست سال در خطابههايم، در گفتارم به اينها توصيه كردم، به سران دولتها كه اين اختلافات محلى جزئى را كنار بگذارند و براى اسلام و براى پيشبرد اهداف اسلام باهم همفكرى كنند و با هم اتحاد داشته باشند. و من بايد بگويم كه اظهار خجلت مىكنم كه در مقابل بيش از صد ميليون جمعيت عرب و صد ميليون جمعيت مسلم، هشتاد ميليون تقريبا جمعيت مسلم، يك عده معدودى بيايند و در مقابل اينها آنطور كارها را بكنند و اين هم نمىشود عذر باشد كه پشتيبان آمريكاست، براى اينكه آمريكا پشتيبان شاه هم بود، لكن وقتى كه يك ملت اجتماع كردند بر يك مطالبى، نه قدرت شيطانى شاه توانست مقاومت كند نه پشتيبانى
صحيفه نور ج 10 صفحه 6
ابر قدرتها، بلكه مطلق قدرتها اگر اتحاد پيدا بكنند، جمعيت عرب و سران مهم اين جمعيتها اگر اتحاد پيدا بكنند، شكى نيست كه نه امريكا مىتواند در مقابلشان كارى انجام بدهد و نه ديگر قدرتها. و اين معالاسف مطلبى است كه مشكل است كه تحقق پيدا كند، لكن من از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه يك همچو مشكلى را با قدرت خودش حل كند. و اضافه كنيد به اينكه در عين حال كه ملت ما نه اسلحه داشت و نه تربيت نظامى و آنها مجهز به همه جهازات بودند و آن انتظامات هم داشتند و مجهز به جهاز نظامى بودند، معذلك چون شعب واحد بودند و قوه واحده بودند و مهمتر اينكه استناد به خداى تبارك و تعالى داشتند و با فرياد الله اكبر زن و مرد و بچه و بزرگ پيش رفتند به طورى كه همه قدرتها در هم شكسته شد. و دولتهاى اسلامى مجهز به جهازات هستند، معذلك در مقابل يك همچو عنصرى قيام نمىكنند، بلكه بعضى از آنها خيانت هم بكنند. خداوند انشاءالله آنها را بيدار كند و مسلمين را پيروز.
ما چون مبتلاى به مشكلاتى شبيه به مشكلات شما هستيم مىدانيم كه وضع شما و مشكلات شما چيست. ما الان مبتلا هستيم به نظير همين مشكلات مثل مشكلاتى كه در كردستان ايجاد كردند و دول خارجى به وسيله عمالشان در خوزستان براى ما آنهمه اشكالات ايجاد كردند كه ما باز مبتلاى به آن هستيم و در سيستان و بلوچستان هم ممكن است كه ايجاد اين مشكلات را بكنند.
البته جهاد براى خداى تبارك و تعالى مشكلات دارد. بيشتر از اين مشكلات، مشكلاتى بود كه پيغمبر اكرم در صدر اسلام داشت و مسلمين داشتند، لكن چون قدرت ايمان داشتند توانستند كه اسلام را قبل از گذشت نيم قرن، در تقريبا تمام آن كره كه آنوقت معموره بود مستقر كنند و شما با تمام مشكلات كه داريد يك مطلب داريد و آن اينكه ايمان با شماست و شما استناد به خدا داشته باشيد و اين استناد به خدا تمام مشكلات را انشاءالله حل خواهد كرد. مشكلات زياد است لكن اراده مصمم ملت و مهمتر استناد به خداى تبارك و تعالى مشكلات را آسان مىكند. و ما هم اميدواريم كه همه مشكلات شما رفع بشود. و باز از خدا مىخواهيم كه ما را متوجه به خداى تبارك و تعالى بكند، و هم مشكلات شما رفع بشود. و باز از خدا مىخواهيم كه شما را بيشتر از پيش متوجه به قدرت لايزال الهى بكند و با استناد به خداى تبارك و تعالى باكى نيست و نصر با شماست انشاالله و با ما. و البته هر مسلمى بايد با مسلم ديگر برادر باشد و با مشكلات سهيم باشد و ما هم با شما سهيم هستيم در اين مشكلات چنانچه سابقا بوديم من راجع به مشكلات مادى هم بعضى اقدامات كردم. و من اميدوارم كه ما بتوانيم هم مشكلات معنوى و هم مادى را به خواست خداى تبارك و تعالى، هم از شما و هم از خودمان، با هم رفع بكنيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:54 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 7
تاريخ: 26/7/58
بيانات امام خمينى در ديدار با سفير الجزاير
بسم الله الرحمن الرحيم
از عواطف شما متشكرم. ما اين نهضت را يك نهضت ايرانى نمىدانيم، بلكه نهضت اسلامى و نهضت مستضعفين در مقابل مستكبرين است.
ما با شما در اين نهضت نيز شريك هستيم. اميدوارم كه حكومت مستضعفين بر ضد مستكبرين تحقق پذيرد و اسلام با آن محتواى مترقى كه دارد در همه جا پياده شود و تمام ملتها بيدار شوند و براى اسلام قيام كنند و نيز دولتهاى اسلامى با هم وحدت كلمه داشته باشند و براى اسلام و تحت لواى اسلام براى رفع گرفتارىهاى ملتهاى ضعيف از دست شرق و غرب كوشش كنند. خداى تبارك و تعالى قادر است كه مشكلات را رفع نمايد. ما در عين حالى كه گرفتار مشكلات فراوانى هستيم، لكن اعتماد به خداى تبارك و تعالى داريم و اميدواريم كه تمام مشكلات و گرفتارىهاى ما و ساير مسلمين با كمك خداوند حل بشود ملت برادر ما الجزاير، با عزت و سلامت بر مشكلات خود غلبه كند.
سفير الجزاير: ما در يك مقطع تاريخى ملت ايران قرار گرفتهايم، درك مىكنيم كه بايد به مبارزه ادامه داد و ما در خدمت شما هستيم، نه يك خدمت كلاسيك، بلكه متعهد به خدمت شما و به ملت ايران و اسلام مىباشيم.
امام فرمود: من به شما اطمينان مىدهم كه مبارزه در راه خدا همراه با موفقيت است و دعاى ما هم همين است كه توجه به خدا را فراموش نكنيم.
سفير الجزاير گفت: ما زياد به زيارت شما مىآئيم تا احترامات و سلام رهبران و ملت مسلمان الجزاير را خدمت شما و ملت مبارز ايران ابلاغ نمائيم. ما در ايران و در ميان شما زندگى كرده و وضع را درك مىكنيم. اميدواريم اين انقلاب كه يك انقلاب اسلامى و قرآنى است به رهبرى شما تحقق يابد و تا پيروزى كامل ادامه پيدا كند. البته اين آرزوى هر مسلمانى است در هر لحظه. دنيا و تمام مسلمانان واقعى دنبالهرو راه و گامهاى مثبت شما مىباشند، گامهائى كه هميشه به نفع ملتهاى مسلمان برداشته شده و مىشود.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:54 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 8
تاريخ: 28/7/58
بيانات امام خمينى در جمع روشندلان
انسان، با بصيرت انسان است نه با بصر
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما روشندلان تشكر مىكنم كه تشريف آورديد از نزديك شما را ببينم. و من روى اسلامى نورانى شما را مىبينم و به شما مژده مىدهم كه خداى تبارك و تعالى يار شماست، يار همه است و از خداى تبارك و تعالى توفيق و سعادت شما را خواستارم. و اين معنا را بايد بدانيد كه انسان به روح انسان است، انسان به بصيرت، بصيرت قلبى انسان است. اين آلات ظاهرى، آلاتى است كه وسيله است و اينها از بين رفتنى است. آنچه باقى مىماند روح انسان است و آنچه در انسان سعادت را ايجاد مىكند بصيرت انسان است. و من اميدوارم كه شماها بصيرت به طور كامل داشته باشيد و خداى تبارك و تعالى به شما توفيق و سعادت عنايت كند.
تلاش بىثمر مغرضين و شايعهسازان به منظور متوقف ساختن نهضت
و چيزى كه مىخواهم به شما آقايان عرض بكنم اين است كه ما امروز مبتلا هستيم به يك شايعههائى كه روى آن شايعهها مىخواهند اين نهضت را نگذارند تحقق پيدا كند. يكى از شايعهها كه شايعهسازان نشرش مىدهند و گاهى براى ما مىنويس
afsanah82
07-26-2011, 11:55 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 11
تاريخ: 29/7/58
بيانات امام خمينى در جمع شوراى پنج نفرى صدا و سيماى جمهورى اسلامى
اگر اين دستگاه (راديو و تلويزيون) اصلاح بشود، اميد است يك مملكت اصلاح شود
بسم الله الرحمن الرحيم
دستگاه راديو تلويزيون چنانچه من كرارا گفتهام، يك دستگاهى است كه حساسترين دستگاههاى تبليغاتى هر كشورى است كه هم از از طريق بصر و هم از طريق سمع از آن مردم استفاده مىكنند و آنطورى كه به راديو و تلويزيون - به تلويزيون - توجه مىكنند مردم، به هيچ دستگاهى آنطور توجه نمىكنند، از دستگاه كوچكى كه براى بچهها گذارده تا آن برنامههايى كه براى ديگران.
اگر اين دستگاه اصلاح بشود و برنامههاى آن برنامههاى اصلاحى باشد، اميد است كه يك مملكت اصلاح بشود و اگر اين دستگاه يك دستگاهى باشد كه نظير زمان همان طاغوت باشد، مردم به همان حال باقى مىمانند. از وظائف مهمى كه اين شورا دارد كه در آنجا اعضا محترمشان مجتمعند و آقاى موسوى هم كه ما از سوابقشان اطلاع داريم و مىشناسيم ايشان را، هستند، وظيفه مهم اين است كه مراقبت بشود از اين دستگاه به طورى كه محتوايش يك محتواى جمهورى اسلامى باشد.
تحقق جمهورى اسلامى در گرو اسلامى شدن مراكز ملى و دولتى
ما بخواهيم يك جمهورى اسلامى در ايران محقق بشود، همين كه ما بگوئيم جمهورى اسلامى، راى بدهيم به جمهورى اسلامى، كار تمام نيست، بايد دستگاههاى اطلاعاتيش، روزنامههايش، راديو، تلويزيون، ادارات، تمام مراكز دولتى و تمام مراكز ملى، بازار، در صحرا، در داخل، در كارخانهها، بايد طورى بشود كه هر كسى وارد اينجا شد، خودش را احساس كند كه وارد شده است در يك دستگاهى كه از اسلام آنجا خبر هست اثر هست از اسلام، بايد قدم اسلام در همه اين دستگاهها باشد و آن چيزهائى كه برخلاف موازين اسلامى است، برخلاف جمهورى اسلامى است كه همه بر خلاف مصالح ملت است، اگر باشد، اينها بايد از بين برود. مثلا در تلويزيون يك قضايا، قضاياى فيلمهاست، اين فيلمهابايد يك فيلمهاى آموزنده باشد. فيلمهائى كه وقتى نگاه كنند جوانهاى ما، منحرف بشوند، اينها را بايد از آن احتراز كرد.
اگر چنانچه يك وقتى اشخاصى در آنجا باشند كه بخواهند يك همچو اعمالى را انجام بدهند،
صحيفه نور ج 10 صفحه 12
اگر نصيحت مىشود بكنيد، نصيحت كنيد اگر نه تصفيه بايد بشود. يك مسووليت بزرگى است مسووليت شما، و آن اين است كه يا اين جمهورى اسلامى را به جلو مىرانيد به واسطه تبليغاتتان، به واسطه نمايشهايى كه در آنجا داده مىشود، فيلمهائى كه در آنجا داده مىشود و يا به عقب مىرانيد، اين خيلى مسووليت بزرگى است. ما تا بخواهيم اين كاركنهاى هر جا را، كارمندهاى هر جا را، تا بخواهيم كه به آنها بفهمانيم كه ما نبايد همه چيزمان تقليد از غرب باشد، اين طولانى است.
اينها گمان مىكنند كه وقتى كه در راديو تلويزيون مثلا آمريكا يك جورى بود، انگلستان يك طورى بود، ما هم بايد از آنها تقليد بكنيم، هر چه آنها كردند، ما بكنيم. چنانچه اين يك مسالهاى است كه تقريبا ما مواجه با آن هستيم و در همه جا كه گمان مىكنند كه بايد فرم ممالك ما هم، فرم آنجا باشد تا ما بخواهيم اين فرم را تغيير بدهيم و بفهمانيم به همه قشرها كه نبايد اينطور باشد و ما خودمان بايد در افكارمان، در آرائمان مستقل باشيم، اين طولانى است.
بايد اشخاصى كه متعهد و معتقد به جمهورى اسلامى باشند، در راس كارها قرار دهيد
الان شما موظفيد كه همه اين كسانى كه در اين كارها هستند و راس كار هستند در تلويزيون (البته بنگاه بزرگى است) مراقبت كنيد كه يك اشخاصى كه متعهد باشند و به اسلام و معتقد به جمهورى اسلامى باشند و بدانند كه جمهورى اسلامى يعنى چه، محتوايش بايد اسلامى باشد، بايد آنها را در راس كارها قرار بدهيد در سرتاسر ايران، در همه جا و برنامههايتان، آنهائى كه گفتنى است گويندگانى پيدا بكنيد و خيلىها حاضرند كه بيايند آنجا صحبت بكنند از اشخاص فاضل و دانشمند، از علما و اشخاص منورالفكر، اشخاص هر طبقهاى بيايند صحبت بكنند و از آنها استفاده بكنيد و بايد هم اين كار بشود.
و آنچه راجع به ديدنىهاست و فيلمهاست توجه كنيد كه فيلمها يك فيلمهاى انحرافى نباشد، فيلمهايى نباشد كه مثلا فرض كنيد كه يك منظرههائى كه سابقا بود و انحرافات براى جوانهاى ما ايجاد مىكرد، نباشد. ما اگر اين جوانهايمان را و اين بچههايمان را، حتى آنچه كه براى بچهها نمايش داده مىشود بايد يك جورى باشد كه اين بچه از اول يك طورى بار بيايد كه مستقل باشد در فكر، مستقيم باشد و متعهد بار بيايد و همين طور فيلمهاى بالاتر بايد خيلى توجه به آن بشود كه رسيدگى بكنيد، نظارت بكنيد، نگذاريد دست اشخاصى كه متعهد نيستند. اگر پيدا شدند اشخاص، بايد به آنها حالى كنيد، اگر نمىشود، تصفيه كنيد و اين يك امر ضرورى و لازم است.
سرتاسر اين مملكت، فريادشان اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم
و از مسائلى كه لازم است من تذكر بدهم، اين است كه اين انقلابى كه در ايران حاصل شد، اين انقلاب پيروزيش در اثر دو مطلب بود: يك مطلب مهمش كه از همه مطالب بالاتر بود اين بود كه مردم
صحيفه نور ج 10 صفحه 13
با اسلام پيش رفتند، يعنى سرتاسر اين مملكت فريادشان، فرياد اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم. از آن رژيم سابق كه يك رژيم فاسد بود، مردم بدى ديدند در طول عمرشان، جوانهاى ما در تمام عمرشان از آنوقت كه چشم باز كردند، بدى ديدند و اين رژيم را فاسد مىدانستند، و از آن طرف مسلمان بودند، به اسلام عقيده داشتند. از اين جهت - فريادها - ما هر مطلبى را از يك ملتى بخواهيم اخذ بكنيم، بايد ببينيم كه زبان ملت چيست تا بفهميم كه اين ملت چه مىخواهد، خودمان بخواهيم حكم بكنيم، بايد ببينيم كه زبان ملت چيست تا بفهميم كه اين ملت چه مىخواهد، خودمان بخواهيم حكم بكنيم كه اين ملت ما فلان چيز را مىخواهد، اين حرف غلطى است، حرف صحيح اين است كه ما مطالعه كنيم در حال ملت، گوش بدهيم به صداى ملت ببينيم چه مىخواهد؟ يك ملتى كه همه فرياد مىزنند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، نه شرقى و نه غربى، جمهورى اسلامى ما ديگر حق نداريم كه بنشينيم بگوئيم كه نه، اين ملتى كه قيام كردهاند، براى اين قيام كردهاند كه دموكراسى باشد، در اسلام همه چيز هست به معناى سالمش، اما ما مىبينيم كه همه مردم دارند مىگويند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما حق نداريم كه تاويل كنيم و بنشينيم خودمان هر چه دلمان مىخواهد بگوئيم كه نخير، مردم كه اين حرفها را دارند مىزنند، يك چيز ديگر را ما گردنشان بگذاريم. اين خلاف واقع است.
امر دومى كه بود، اين بود كه همه قشرها با هم متحد شدند، در اين مساله همه متحد بودند، اگر يك اشخاصى هم بودند كه يك انحرافى داشتند، در اين شورى كه مردم داشتند، آنها ساكت بودند، كارشكنى نمىكردند، همه با هم مجتمعا عمل كردند و پيش رفتند و همه با هم اسلام را مىخواستند، اين دو تا مطلب اساس پيروزى اين مملكت بود. و
هوشيارى در مقابل اعمال آلوده خائنين به اسلام و مملكت
و اگر چنانچه ما خيال كنيم كه الان ما تا آخر مساله را حل كردهايم يك خيال باطل است. ما الان اگر اوائل راه نباشيم، بين راه هستيم، باز نرسيدهايم به آن مقصدى كه داريم. خوب مقصد بزرگ ما اين بود كه اينهائى كه تصرف در مملكت ما داشتند، مستشارانشان در مملكت ما كار مىكردند، همه چيز ما را آنها نظارت مىكردند، دستور از آنجا صادر مىشد و دولتها عمل مىكردند، خود محمدرضا اين را اقرار كرد كه از سفارتخانهها تعيين مىكردند كه وكلائى باشند و ما هم عمل مىكرديم، منتها اين را كه گفت، مىخواست بگويد كه نه، حالا ديگر ما اينطور نيستيم، در عين حالى كه پدرش را اينطورى معرفى مىكرد، خودش هم در اوائل امر، خودش را اينجورى معرفى مىكرد، لكن اينكه گفت، روى ناشيگرى كرد، روى اين نظر گفت كه مىخواست حالا بگويد كه من ديگر حالا آنطور نيستم و بعد هم كه همه فهميدند كه در زمان اين بسيار بدتر بود وابستگيش به خارج از زمان پدرش، اين وابستگى كه اين داشت، بسيار زيادتر بود از آن وابستگىهائى كه او داشت، او هم وابسته بود نه به اندازه اين. و آنى كه براى ما همه چيز را آورد، اين دو مطلب بود: اسلام، وحدت كلمه. معالاسف بعد از اينكه اين انقلاب اين قدم اول را برداشت و پيروز شد و اين سد را شكستش، اين اشخاصى كه آن وقت هم مخالف
صحيفه نور ج 10 صفحه 14
بودند، لكن حرف نمىزدند و آن اشخاصى كه تحت تاثير تبليغات سوء غربىها و اينها واقع شدند، اينها شروع كردند يك جبهههائى درست كردن، جبهههاى مختلف، در صورتى كه صلاح نبود، صلاح اين بود كه جبههها همه با هم باشند تا اينكه ما اين مساله را وقتى كه به آخر رسانديم آنوقت هر جبههاى دلش بخواهد عليحده، هر حزبى بخواهد عليحده، هر چيزى عليحده. اما به اين زودى كه ما باز در بين راه هستيم بيائيم متفرق بشويم، اين صحيح نبوده است، لكن خوب، شده است.
و الان در آذربايجان شما گمان نكنيد كه ملت آذربايجان از اسلام رويش را برگردانده، آنها هميشه توجه به اسلام داشتند، هميشه متوجه به مصالح كشور بودند، هميشه پيشقدم بوده است آذربايجان، هميشه خون جوانانش را دادهاند براى اسلام، اينجور نيست كه حالا گفته بشود كه نه ديگر آذربايجانى ديگر كارى به اسلام ندارد، پشت كرده به اسلام و دولت اسلام را دارد مىشكند، آذربايجانى رفته است و تلويزيون را گرفته است، رفته است و استاندار را بيرون كرده است. اين كارهائى است كه مسلمان نمىكند، اين كارهائى است كه اشخاصى مىكنند كه توطئهگرند و از امريكا دستور مىگيرند يا از جاهاى ديگر دستور مىگيرند. ملت آذربايجان همچو كارى نمىكند و لهذا آنها فرياد مىكنند كه ما اسلام را مىخواهيم.
ما احتمال اين معنا را كه ملت آذربايجان يك چنين كارى بكند آنهم نسبت بدهند به يك كسى كه خودش مىگويد دروغ است اين حرفها، در راديوهايشان بخوانند به اينكه لشگر هم به ما پيوست، قواى انتظامى به ما پيوست، اين مساله همان مسائلى است كه يك مملكت ديگرى است كه به ما پيوست، اين از حلقوم كسى بيرون مىآيد كه اصلا به اسلام اعتقاد ندارد، از حلقوم كسى بر مىآيد كه خائن به اين مملكت است. اينهائى كه رفتند الان تلويزيون را گرفتند و به خيال خودشان يك فتحى كردند، اينها همان دست نشاندههائى هستند كه پروندههاى بعضىشان موجود است. بايد آذربايجانيها توجه داشته باشند، يك وقتى تحت تاثير واقع نشوند كه خداى نخواسته براى آذربايجانى يك لكه ننگى بشود تا ابد كه آذربايجانى كه هميشه طرفدار اسلام بود، حالا اينها به اسم اينكه ما مثلا چه مىخواهيم و چه مىخواهيم، بر خلاف مصالح اسلام، بر خلاف دولت اسلام. اين مساله، قيام بر ضد اسلام است، قيام بر ضد دولت اسلام است.
ما نمىخواهيم كه خونريزى بشود، ما نمىخواهيم كه برادركشى بشود والا اين پوسيدهها كه نمىتوانند اين كارها را انجام بدهند. ما اگر يك روز بگوئيم به مردم، خود مردم آذربايجان كار را اصلاح مىكنند، لكن بايد ملتفت باشند، لااقل پشت كنند به اين اشخاص. و بايد اين مطلب را برادرهاى آذربايجانى ما، برادرهاى كردستانى ما، برادر بلوچستانى ما عرض مىكنم سيستانى ما، هر كجا كه هستند، بختيارىها، همه جا بايد اين معنا را بدانند كه يك مملكتى مال خودتان است، خودتان بايد ادارهاش كنيد. تا حالا مال شما نبود اين مملكت، هيچ چيز دست شما نبود، همه چيز دست ديگران بود.
حالا كه اين زحمتها كشيده شده است اين خونها ريخته شده است، اين نابسامانىها براى
صحيفه نور ج 10 صفحه 15
يك مملكت پيدا شده، حالا مىخواهيم بگوئيم دست خود شما بايد باشد، حالا يك دسته مغرض يك دسته انگل هستند، اينها آمدهاند و ميدان افتادهاند و هر جا يك فسادى ايجاد مىكنند. بايد اهالى هر منطقهاى خودش توجه به اين داشته باشد كه آلودهاش نكنند اينها، يك وقت خداى نخواسته هر جا يك صدائى بلند بشود و هر جا يك مسالهاى، غائلهاى درست بشود و نتوانند ديگر اصلاحش بكنند.
در هر صورت بايد توجه به اين معنا داشت و يكى از وظائف تلويزيون و راديو اين است كه مسائل را آنطورى كه هست، به مردم بفهمانند كه مسائل چيست، اصلا از كى صدا دارد بلند مىشود. اعلام كردند كه گروه فرقان هم به ما متصل شده چريكهاى خلق هم به ما متصل شد. گروه فرقان كىاند؟ چريكهاى خلق كىاند؟ هر آدمى و هر گروهى را بايد از رفقايش فهميد كه كىها هستند تا بفهميم اينجا چكار هستند. آن كس كه مىگويد گروه فرقان به ما گرايش پيدا كرد، چريكهاى خلق به ما متصل شد، اين همان است مقصدش، همانها هستند، اينهايى كه اينها را دارند اداره مىكنند، همان قضايا همانها هستند، همانهايند كه روابطشان با غير، الان بعضىشان معلوم شده است. بازى نخورند برادرهاى ما، توجه داشته باشند كه هيچ مسلمانى با اين امر موافق نيست، هيچ ملائى با اين امر موافق نيست، هيچ مرجعى با اين امر موافق نيست و هرگز همچو چيزى را به مراجع نسبت ندهند، كه آنها موافق نيستند با يك مساله خلاف اسلامى.
قيام بر ضد حكومت اسلامى در حكم كفر است
قيام بر ضد حكومت اسلام، خلاف ضرورى اسلام است، خلاف اسلام است بالضروره. حكومت الان حكومت اسلامى است. قيام كردن بر خلاف حكومت اسلامى، جزايش جزاى بزرگى است. اين را نمىشود بگوئيم كه يك ملائى عقيدهاش اين است كه بايد بر خلاف حكومت اسلامى قيام كرد. همچو چيزى محال است كه يك ملائى بگويد، يك ملائى عقيده داشته باشد به اين معنا كه بر خلاف اسلام بايد عمل كرد، بايد شكست اسلام را. اينها نسبت مىدهند به بعضى از مراجع اين مسائل را. دروغ است اين حرفها، هرگز نخواهند گفت. قيام بر ضد حكومت اسلامى در حكم كفر است، بالاتر از همه معاصى است، همان بود كه معاويه قيام مىكرد، حضرت امير قتلش را واجب مىدانست قيام بر ضد حكومت اسلامى يك چيز آسانى نيست و اينها الان قيام كردهاند بر ضد حكومت اسلامى. در هر صورت من اميدوارم كه سر عقل بيايند همه و از اين مفسدهها دست بردارند و همه علما بلاد، اينها را نصيحت كنند. مراجع اينجا، مراجع جاهاى ديگر، علما بلاد اينها را نصيحت كنند كه دست از اين كارهاى خلاف بردارند، بر ضد حكومت اسلامى قيام نكنند، خيال نكنند كه نمىشود آنها را دفع كرد، ما نمىخواهيم، ما نمىخواهيم كه يك برادركشى در ايران بشود، چنانچه در كردستان هم نخواستيم و نمىخواهيم و دلمان مىخواهد كه با آرامش و با صحت درست بشود.
در هر صورت يكى از وظائف راديو و تلويزيون اين است كه مسائل را آنطورى كه هست پخش بكنند. اختيار را دست اشخاصى كه مىخواهند مسائل را معوج، كج و معوج عرضه بكنند، اختيار را
صحيفه نور ج 10 صفحه 16
دست آنها نبايد آقايان بدهند و بايد درست توجه كنند و راديو تلويزيون سرتاسر مملكت را همچو كنند كه همهاش محتوا، محتواى اسلامى، موافق مصالح كشور، موافق مصالح اسلام. امروزى كه ما با يك همچو قدرت بزرگى مواجه هستيم و آنها پى توطئهها مىگردند، از خارج، از داخل، حالا مبادا يك وقتى ملت ما غفلت از اين دشمن عظيم بكند، از اين دشمن شيطان بكند و مشغول بشود به اين كارهائى كه در يك وقت فرصت هم مىشود اين كارها را بكنيد. در يك همچو موقعيتى كه ما هستيم، هر ندائى كه بر خلاف پيدا بشود، هر ندائى كه موجب تضعيف بشود، اين ندا از كفر است و اين ندا از زندقه است و بايد ملت ما توجه به آن داشته باشد.
خداوند همه شما را موفق كند كه حالا كه اين دستگاه در شوراى شما هست، به خوبى انجام وظيفه بدهيد و همه برنامههاتان را رسيدگى كنيد كه از چيزهائى كه بر خلاف اسلام است، برخلاف مصالح اسلام است، اجتناب بشود.
والسلام عليكم و رحمة الله
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:55 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 17
تاريخ: 29/7/58
بيانات امام در ديدار با كاركنان بخش زبانهاى خارجى راديو تلويزيون
راديو تلويزيون حساسترين دستگاه كشور است
بسم الله الرحمن الرحيم
من كرارا به آقايانى كه از راديو تلويزيون اينجا آمدند تذكر دادم كه اين دستگاهى كه شماها اداره مىكنيد حساسترين دستگاهى است كه در اين كشور است.
ساير رسانهها از قبيل مطبوعات و اينها موثرند، لكن در يك قشر خاصى، اولا تيراژشان آنقدر زياد نيست كه به همه كشور و به همه افراد برسد و ثانيا بسيارى از افراد كشور ما هستند كه سواد ندارند تا بتوانند استفاده كنند، لكن از آن طرف تا آمده است كه روزنامهها به دست اشخاصى كه دور هستند برسد باز دو سه روزى، دو روزى طول مىكشد. اما راديو يك دستگاهى است كه همه قشرهاى ملت و همه افراد چه باسواد و چه بيسواد از آن استفاده مىكنند و راديو تلويزيون علاوه بر اينكه جهت سمعى دارد استفاده سمعى، استفاده بصرى هم دارد و الان هم وضع طورى است كه در همه دهات كشور ما، بلكه ساير همه كشورها هم در دهات كوچكش هم، اين راديو و تلويزيون هست، مثل سابق نيست كه به يك دستهاى منحصر باشد، اشخاصى هم كه مثلا ضعيف هستند از حيث ماديات، معذلك كوشش مىكنند كه از مخارج خودشان كاهش بدهند و يك راديو بخرند در صورتيكه شايد بسيارشان هم تلويزيون هم داشته باشند و شما هر حرفى را كه منعكس كنيد در راديو، همان آن، به همه كشور و به همه جاهائى كه موج راديو مىرسد، همان آن، مىرسد و اگر اين دستگاه يك دستگاه صحيح باشد، اين مىتواند يك خدمت بسيار بزرگى بالاتر از همه خدمتها به مملكت بكند.
هيچ واعظى نمىتواند حرف خودش را جز در آن چهار ديوارى كه او هست (اگر راديو نباشد) نمىتواند برساند و هيچ گويندهاى نمىتواند حرفش را بيش از آن جائى كه محيط خودش هست يا حالا بلندگو هم كه هست يكقدرى زيادتر، اما اين دستگاه دستگاهى است كه حرفها را تا اعماق دهات و شهرستانها و خارج و اينها مىرساند. اگر يك دستگاهى باشد كه آموزنده باشد، دستگاهى باشد كه تربيت كننده باشد، مسائل كشور را به آنطورى كه هست طرح كند، مشكلات را به آنطورى كه هست بگويد، از انحرافات پرهيز كنند، از آن اشخاصى كه توطئه بر ضد اسلام دارند، بر ضد كشور دارند و با گفتارشان اگر در راديو واقع بشود، مردم را منحرف مىكند و كشور را به تباهى مىكشد، اگر چنانچه از آنهم احتراز بكنند كه هم در جانب برنامههائى كه مىخواهند پخش بكنند دقت بكنند كه چه
صحيفه نور ج 10 صفحه 18
برنامههائى باشند و هم در جانب احتراز از آن چيزهائى كه مضر به حال كشور است مضر به حال ملت است و موجب تباهى كشور مىشود، اگر چنانچه از آنها احتراز بكنند خدمت بزرگى است كه به كشور خودشان و به ملت خودشان و به اسلام مىتوانند بكنند. اگر خداى نخواسته از آن طرف واقع بشوند مثل آن دستگاه در زمان طاغوت كه در خدمت او بود و همه دستگاهها انحراف در آن باشد، عكسهائى كه جوانها را به تباهى مىكشد، برنامههائى كه بر ضد نهضت اسلامى مردم ماست، برنامههائى كه بر ضد انقلاب اسلامى است كه اين جوانهاى ما خونشان را در راهش دادند، اگر خداى نخواسته يكوقت اين دستگاه يك همچو كارهائى را بكند، يك خيانت بسيار بزرگى است كه از همه دستگاهها، خيانت اين اثرش بيشتر است.
اصلاح راديو تلويزيون اصلاح جامعه است
بنابراين اصلاح اين دستگاهها، اصلاح جامعه است و فساد اگر در اين دستگاهها واقع بشود، فساد جامعه است. مسووليت بسيار بزرگ است، مسووليت شماها بسيار بزرگ است، خصوصا شماهائى كه به زبانهاى مختلف دنيا پخش مىكنيد مسائل را، مىتوانيد كه مسائلى را كه خارج پخش مىكنيد طورى باشد كه به اين نهضت، به اسلام، به كشور خدمت بكند و مىشود هم خداى نخواسته يك مسائلى باشد كه در خارج كه منعكس بشود اسلام را يك جور ديگرى، نهضت را يك جور ديگرى تحقير بكند، خوب معالاسف ما الان در وضعى واقع هستيم كه دشمنهاى ما از همه اطراف براى اينكه منافعشان به خطر افتاده است يا دستشان از منافع ما كوتاه شده است اينها از همه اطراف كوشش دارند كه به هر طورى شده است، يك تشنجى ايجاد كنند مثلا يكى از مسائلى كه خوب اخيرا به آن مبتلا هستيد و هستيم مسائل كردستان است در كردستان اشخاصى كه منحرف هستند، مىروند و تبليغات مىكنند كه اينها اصلا كردها را مىخواهند نباشند. اينها مىخواهند - به - كردها را، همه را مىخواهند از بين ببرند - تبليغات مختلفى - آن اشخاصى تبليغ مىكنند كه با، نه كرد رفيق هستند و نه ترك و نه فارس اينها عمال خارج هستند و براى آنها مىخواهند كار بكنند.
اسلام مرز ندارد
ما كرارا عرض كرديم به همه برادرهاى كردمان كه آمدند اينجا، برادرهاى بلوچمان كه آمدند اينجا كه اسلام اينطور مرزهائى كه در ساير مسلكها هست، ندارد اسلام با صراحت مىگويد كه آنى كه پيش خدا كرامت دارد، آدم متقى است، آدمى است كه روشش صحيح باشد، تقوا داشته باشد، فاسد نباشد، مفسد نباشد و نسبت به همه عرب و عجم و كرد و ترك و اينها بطور علىالسوا به همه نظر دارد. همانطورى كه خداى تبارك و تعالى در ايجاد يك طايفه با طايفه ديگرى فرق ندارد، همه را نعمت - ايجاد - داده است و همه را نعمتهائى در دستشان گذاشته است كه خودشان بايد فعاليت، البته موادش را گذاشته است، فرق نگذاشته است بين اين ناحيه كه كرد مىنشيند، آن ناحيه كه ترك
صحيفه نور ج 10 صفحه 19
مىنشيند آن ناحيه كه عرب است، آن ناحيه عجم است، اين حرفها در كار نيست.
پيغمبر اكرم (ص) در عين حالى كه خودشان عرب بودند، از ايشان نقل مىكنند كه فرمودهاند كه فخرى بر عرب و از عرب بر عجم نيست و از عجم بر عرب نيست، هيچكدام به ديگرى تفوقى ندارد، همه آنها از يك پدرند و از يك مادرند و علىالسوا هستند، در عين حالى كه اسلام اين معنا را مىگويد، جمهورى اسلامى هم همين معنا را مىخواهد پياده بكند، ما همين معنا را در راس برنامههايمان هست معذلك خوب، تبليغات مىكنند، در خارج ايران به يك جور تبليغ مىكنند، در داخل ايران به يك جور تبليغ مىكنند، در خارج ماها را يك ديكتاتورى كه مثل هيتلر يا بدتر از هيتلر معرفى مىكنند كه اين يك آدمى است كه پستانهاى زنها را داده بريدهاند، خوب البته آنها تبليغ مىكنند - اما اين خوب - كردستان كه پيش ماست، اينجا هم كه در آغوش ماست، پيش ماست، اينجا هم معالاسف تبليغ مىكنند و يكدستهاى از مردم ساده باور مىكنند.
تبليغات مفسدين در كردستان
ما برادر همه هستيم، آنها برادر ما هستند، آنها حمله مىكنند و برادرها را مىكشند، از اين طرف مىروند براى دفاع از اين كردستان كه نگذارند كه مفسدين كه از خارج الان دارند هم فوج فوج مىآيند و هم اسلحه مىفرستند و هم مبلغ مىفرستند و هم چريك درست مىكنند و مىفرستند و مىخواهند يك منطقه را به آتش بكشند، از اين طرف وقتى كه مىروند براى دفع آنها، تبليغات مىكنند به اينكه اينها اصلا مىخواهند جوانهاى كرد را بكشند - اينها - خود آنها مىريزند مىكشند، وقتى اينها دفاع از آنها مىكنند، همان معنائى كه خودشان كردند، گردن اين طرف مىگذارند.
در بيمارستانها آنطور فضاحت آنها در آوردند و اينها رفتند جلوگيرى كردند، عين همين معنا را به اينطرف نسبت دادند، همين ديروز چند تا ورقه با امضاى چريكهاى فدائى خلق اينجا پيش آوردند كه اينها را منتشر كردند در آنجا چه چيزهائى را نسبت دادند به جمهورى اسلامى، چه حرفهايى نسبت دادند، خوب جمهورى اسلام، اگر اسلام نباشد كه ديگر جمهورى اسلام معنا ندارد. ما همه فريادمان و همه ملتمان فريادشان اين بود كه ما اسلام را مىخواهيم.
رفع نابسامانىهاى كشور با اجراى احكام اسلام
ما هم الان تمام كوششمان اينست كه احكام اسلام را پياده كنيم، مىخواهيم تفاوت ما بين طبقات را كه يكى مثلا كرد است در كردستان است به او نرسيدند سابق، آن يكى فرض كنيد كه جاى ديگر است به او نرسيدند سابق و آقا مىگويند كه كردستان از همه جا عقبتر است و من اين را كرارا عرض كردم كه شما كردستان را فقط اطلاع داريد - كه شما - بختيارىها هم كه پيش ما مىآيند، مىگويند كه بختيارى از همه جا عقب ماندهتر است براى اينكه آنها همان محيط را ديدند، بلوچى هم وقتى كه مىآيد، مىگويند از همه عقب افتادهتر و گرسنهتر و بيچارهتر بلوچها هستند براى اينكه آنها
صحيفه نور ج 10 صفحه 20
هم همين جا را ديدند.
تبليغات آنها به گوششان خورده، آنى كه وجدانا ديدند كه كردستان هيچ برايش كارى انجام گرفته نشده است، نه بيمارستان دارد، نه اسفالت دارند، نه چه دارد، خيال مىكنند كه فقط اينجا ندارد، جاهاى ديگر همه آن تبليغات را كه كردند، همه را درست كردند، اينجا را نكردند، بلوچها هم خيال مىكنند كه اين تبليغاتى كه شده است و آنى كه خودشان به چشم مىبينند، عينا مىبينند، مىبينند كه اينها خوب با هم مخالف است، مىگويند پس جاهاى ديگر درست است و حال آنكه در مدتى كه ما به ايران آمديم و طوائف مختلفه آمدند اينجا و همه اين مسائل را گفتند، من گفتم، درست شما مىگوئيد براى اينكه يك چيزى آدم با چشمش مىبيند، يك چيزى را مىشنود، شما گوشهايتان پر شده از تبليغاتى كه تمدن بزرگ و دروازه تمدن بزرگ گوشها را پر كرده، از آنطرف مىبينيد كه خوب، اينجا كه نيست، خيال مىكنيد كه همينجا نيست، ديگر جاها تمدن بزرگ رسيده، آنها هم خيال مىكنند همه جا هست الا اينجا، وقتى بگرديم مىبينيم هيچ جائى، خوب از تهران، تهران كه پايتخت است شما برويد تهران در اين زاغهها ببينيد كه كردها و عرض كنم بلوچها كارشان بدتر است يا اين زاغهنشينهاى اطراف تهران، اينهائى كه الان در حاشيه تهران هستند، من اينها را گاهى وقتها در تلويزيون مىبينم خانهشان را نشان مىدهند، سوراخهائى كه از اين سوراخها بيرون مىآيند، بچههاشان، زندگيشان را، اينها را من بايد بگويم خيلى بدتر از كردستان، خيلى بدتر از بلوچستان، در حاشيه تهران هستند. آقا بنابراين بود كه اين مملكت را اينطورى بزرگ كنند نگذارند اصلا يك رشدى بكند، اصلا بنابراين بود كه ما ذخائر زير پايمان را آنها ببرند، ذخائر ما را ببرند و ملت ما خودشان گرسنگى بخورند، خودشان بدبختى بكشند. شما گمان نكنيد كه كردستان بدتر از همه جاست، بلوچستان از كردستان مىگويند بدتر است، بلوچ مىگويد بلوچستان بدتر، شما مىگوييد كردستان بدتر، هر دو درست مىگوييد براى اينكه مىبينيد قضايا را مىگوئيد، مىبينيد از بدتر كه چيزى نمىشد و من كه اطراف تهران را از نجف كه بودم به من هى اطلاع دادند، اينجا هم كه آمدم در تلويزيون چند دفعه تا حالا ديدم، ديگر زندگى از اين بدتر؟ بايد چه بگوييم اسمش را؟ يك سوراخ آدم مىبيند كه يك مرد آمد بيرون، يك زن آمد بيرون، چند تا بچه آمدند، يك سوراخ، اصلا بنا بر اين بوده است كه اينطور بكنند و حالا هم بنا بر اين است كه نگذارند اين نهضت به ثمر برسد، برنامههائى كه در اسلام هست پياده بشود، چه كنند كه نمىگذارند، مىروند در هر جا كه ببينند چند تا گوش هست، آنها به آن مىخوانند به اينكه، نه اين اسلام بدتر از سابق، اينها همان مسائل است - اسمش - اسم رويش گذاشتند، اينها ديكتاتورتر هستند از ديگران، ديكتاتورى عمامه بدتر از ديكتاتورى كذا، كدام ديكتاتورى؟ خوب من يك عمامهاى هستم، كدام از ما، چه ديكتاتورى؟ همه آقايان ديدند كه دارند ترويج مىكنند، البته اينها - مىخواهند - چيزهائى كه داشتند از دستشان رفته و مىخواهند تبليغ كنند بر ضد ما.
صحيفه نور ج 10 صفحه 21
آنان كه بر ضد ما تبليغ مىكنند، از اسلام مىترسند
معالاسف برادرهائى كه در عراق هم هستند به گوششان همين مسائل فرو رفته است از بس كه در چيزهاى عراق، در روزنامههاى عراق، همين امروز يك آقائى كه از عراق آمده بود به من گفت كه اينقدر در روزنامهها به ايران تاخت مىكنند و به انقلاب ايران تاخت مىكنند و انقلاب ايران را مثلاً انقلاب غير اسلامى مىدانند، انقلاب فاشيستى مىدانند، از اين مسائل اينها مىگويند، شايد بسيارى از برادرهاى عراقى ما باورشان بيايد، لكن برنامه اين است كه نگذارند، ترسيدند از اينكه نبادا اسلام تحقق پيدا كند، آنها از اسلام مىترسند، اينهائى كه تمام ذخائر شما را به چپاول بردند و هر چه هم اينجا جواهر داشت و ارز داشت، هر چه داشت بار كردند و بيرون رفتند، اينها مىترسند، اتباع اينها مىترسند، اينهائى كه عرض مىكنم كه دارند اين آشوبها را مىكنند، مىترسند كه نبادا يكوقت اسلام تحقق پيدا كند و كلاه اينها پس معركه باشد.
از برنامههاى انحرافى پرهيز كنيد
آقا من دارم عرض مىكنم، به كردها عرض مىكنم، به تركها عرض مىكنم، به بلوچها عرض مىكنم، به همه قشرها عرض مىكنم گول اين حرفهائى كه اينها مىزنند نخوريد. بگذاريد اين خونى كه از جوانهاى ما رفته است به ثمر برسد، كارى نكنيد كه تمام خونها هدر برود و ما باز گرديم به رژيمى كه يا مثل آن رژيم شاهنشاهى يا بدتر از او بيايد و حكومت كند اينجا باز كردستانش تا آخر عقب و بلوچستانش تا آخر عقب، همه جا عقب. بايد همه بنشينيد، با هم فكر كنيد، توجه كنيد، گول اين حرفهائى كه اينها مىآيند مىزنند نخوريد، اينها هستند كه، همينهائى كه هى مىگويند خلق، خلق، براى خلق عرض مىكنم كه دارند نوحهسرائى مىكنند، خوب همينهايند كه خرمنها را از آتش مىزنند! همينهايند كه يك كشاورزى، يك عمر براى خودش، يك سال زحمت مىكشد يك خرمن درست مىكند كه نان بچههايش را بدهد، يك كبريت مىزنند آتشش مىزنند، همينها مىگويند ما براى خلق داريم چه مىكنيم و چه مىكنيم، گول اينها را نخوريد.
و من از همه شما تقاضا دارم به اينكه برنامههايتان را اصلاح كنيد، برنامههائى باشد كه مفيد باشد براى جامعه، برنامههائى باشد كه مسائل و مشكلات جامعه را بگويد، از برنامههاى انحرافى پرهيز بكنيد. گاهى من مىبينم كه در راديو هست چيزهائى كه انحرافى است و معالاسف آن انحرافى را چند دفعه مىگذارند و آن چيزى كه صحيح است يا نمىگذارند و يا منحرفش مىكنند و مىگذارند. خوب اين يك خيانت بزرگى است ما چه بايد، چقدر بايد به اينها بگوئيم، من كراراً گفتم كه شما بايد خدمت بكنيد به اين دستگاه، به اين كشور - نه اينكه كشور - نه اينكه يك اشخاص منحرفى را در آنجا راه بدهيد كه برنامههاى انحرافى را اگر يك كسى يك صحبت انحرافى بكند، مكرر، مكرر تمامش مىگذارند، در راديو مىگذارند، در اين راديو و تلويزيون هم مىگذارند همين كه يك مساله انحرافى شد در راديو مىگذارند، در تلويزيون هم مىگذارند، اگر يك كسى جواب اين انحراف را
صحيفه نور ج 10 صفحه 22
بدهد يا نمىگذارند اصلاً و يا اگر بگذارند بطور انحراف مىگذارند.
ضد انقلاب مىخواهد كردستان را از ايران جدا كند
اين مصيبتهائى است كه ما الان به آن مبتلا هستيم، من مصيبتهاى زياد دارم و لكن نمىتوانم همه مصيبتهايم را بگويم شما فكر بكنيد، شما توجه بكنيد، اينها مىخواهند كردستان را از ايران اصلاً كنار بگذارند و ببرند سراغ يك چيزهاى ديگرى نمىخواهند خدمت به شماها بكنند. قصد خدمت نيست، قصد اين است كه ايران را تكهتكه بكنند، بعد همه يك كودتا درست كنند و تمامش كنند و همهاش تحت نظر ديگران و همان برنامههاى سابق و همان بساط سابق را مىخواهند درست بكنند. بيدار بشويد، ملت ما بايد بيدار بشود، ملتى كه توانست با توانائى خودش و با مشت محكم خودش توى دهن تمام قدرتمندها زد، اين ملت قدرتمند است، لكن بايد وحدتش را حفظش بكند، اگر وحدتش را حفظ كند قدرتمند است يعنى خدا همراه او است. اگر شما وحدتتان را حفظ كنيد يدالله معالجماعه ، با جماعت شما خدا هست و شما، همه را از بين خواهيد برد. نترسيد از اين هياهوى اينها، اين چهار تا از اشخاص منحرف هستند كه مىشود بزودى اينها را از بين برد.
ما نمىخواهيم برادركشى بشود
من اين را گفتم قبلاً كه قضيه كردستان اگر نبود، اختلاط اينها با برادرهاى كرد كه اگر بخواهند يكوقتى اينها از بين ببرند، بسيارى از زن و بچه كرد از بين مىرود اينها يك روز، ده روز، چند روز از بين مىرفتند. لكن ما چه بكنيم، اينها حالا مختلط شدند و جمعيتشان در بين جمعيت اينها مختلط است. اگر بخواهند خداى نخواسته يك كارى بكنند، خوب همه افراد از بين مىروند و ما نمىخواهيم يك چنين چيزى بشود. ما مىخواهيم كردها محفوظ بمانند. مسلمانها را ما مىخواهيم حفظشان بكنيم و اينها معالاسف چون مختلط با آنهاست، ما دستمان الان بسته است كه نمىتوانيم بطور قاطع عمل بكنيم والا كارى ندارد اينها را از بين بردن. از اطراف ايلات، بعضى ايلات و عشاير به من مىنويسند كه شما بگوئيد ما مىرويم كار را انجام مىدهيم و من چه بكنم؟ خوب ما به ايلات بگوئيم برويد بجنگيد، يكوقت يك جنگ برادركشى بشود؟ ما نمىخواهيم اين كار بشود، خود كردستان بايد اينها را تصفيه بكند. راهشان ندهد توى دهاتشان، راهشان ندهد توى شهرستانهاشان، خودشان بايد اين كار را بكنند، نگذارند كه يكوقتى خداى نخواسته ديگر كارد به استخوان برسد و يك كشتارى بشود كه ديگر تر و خشك خداى نخواسته با هم بسوزد. بايد خودشان جلوگيرى كنند، خودشان اين اشخاص را معرفى كنند. ما گفتيم كه غير از يك چند نفر از اين سران كه ديگر خيانتكار و آدمكش - و اين - هستند، تمامشان مورد عفو هستند، تمامشان برادرهاى ما هستند، آنها هم كه در حزب دموكرات هستند، برادرهاى ما هستند، بيايند برگردند به آغوش ملت، بيايند با خود ملت بشوند، شلوغى نكنند، اينقدر كارهاى خلاف نكنند، اينقدر گمان نكنند كه نمىشود اينها را از بين برد، نمىخواهيم كه يكوقت
صحيفه نور ج 10 صفحه 23
خداى نخواسته در بين آنها اشخاصى كه گناه ندارند، زن و بچه مردم كرد كه از خود ما هستند، به منزله اولاد ما هستند، ما نمىخواهيم كه صدمه به آنها وارد بشود والا كارى ندارد كه اينها را از بين بردن هم ارتش قوى است، هم ژاندارمرى قوى است و هم سپاه پاسداران. اين سپاه پاسداران از اطراف يكوقتى اگر صحبت بشود، از اطراف مىريزند و كار را تصفيه مىكنند.
ما نمىخواهيم كه برادركشى بشود، ما مىخواهيم با مسالمت، با ملايمت، با برادرى كارها درست بشود، شما اين عده فاسدى كه نمىگذارند زندگى شما زندگى صحيح باشد و مىخواهند كردستان را به خون بكشند، بعد هم هر جا توانستند شما خودتان اينها را تصفيه كنيد، نگذارند كه كسى ديگر بيايد و تصفيه كند. خودتان، جوانهاى محترم خودشان، جوانهاى برومند خودتان تصفيه كنيد اينها را.
خداوند انشاالله همه شما را حفظ كند، موفق باشيد، مويد باشيد و باز هم تكرار مىكنم كه برنامههايتان را برنامههاى خوب قرار بدهيد، برنامههاى (پلتيك) قرار بدهيد، درست با زبان (پلتيك) مسائل را بگوئيد براى آنها، اين مفاسدى كه در آنجا هست، آن اشخاصى كه در آنجا مفسدهجو هستند، مسائل، مسائل مفسده هستند، اينها را بگيريد و معرفى كنيد، اينها نمىخواهند كه آرامش در اين مملكت پيدا بشود. به زبانهاى خارجى اگر چنانچه پخش مىكنيد بگوئيد مسائل ايران را مسائل ايران، مسائلى نيست كه مثلاً يك مسائلى باشد كه بخواهند مردم را زير بار ستم مثلاً چه بكنند، همين چند وقتى بود كه باز اسلام تحقق پيدا نكرده است، مهلت نمىدهند كه برنامههاى اسلامى تحقق پيدا بكند، مگر مىشود يك جايى را اصلاح كرد وقتى شلوغ است و بهم ريخته، وقتى جنگ است در يك جايى كه نمىشود رفت خانه ساخت، نمىشود رفت اسفالت كرد، نمىشود رفت مريضخانه درست كرد، خوب نمىگذارند اينها، اينها را بيرون كنيد از مناطق خودتان، آنوقت ببينيد چه خواهد شد در اينجا و همينطور ساير مناطق، شما هم كه هر كدامتان برنامههاى خارجى داريد، مسائل ايران را درست آنطورى كه هست بگوئيد، مطالبى كه آنها در روزنامههايشان مىنويسند، مطالبى كه آنها در راديوهايشان مىگويند بفهمانيد به مردم خارج كه اينها دروغ دارند مىگويند، اينها همان عمال ساواكى سابق يا از اجانب هستند، از ابرقدرتها هستند كه مىخواهند كه مملكت ما به همان حال باشد و اينها همه چيز آن را ببرند، از اين جهت اينطور تبليغات را مىكند.
انشاالله خداوند همهتان را تاييد كند و مؤيد و موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:55 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 24
تاريخ: 29/7/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى سردشت
همه انسانها رفتنى هستند، چه بهتر كه در راه خدا فدا شوند
بسم الله الرحمن الرحيم
من به همه شهدائى كه در راه اسلام جان خودشان را فدا كردند، سلام مىفرستم و از خداى تبارك و تعالى براى همه رحمت و آمرزش از خدا طلب مىكنم و به همه بازماندگان آنها تسليت عرض مىكنم و من شريكم در غم همه و من خدمتگزار به همه هستم و دعاگو.
البته مصيبت براى بازماندگان زياد است، لكن چون در راه خداست و شما خودتان را با صاحب شرع، با ولى اعظم، با رسول اكرم (ص) در بين آنها خودتان را وارد كرديد، آنها هم عزيزان خودشان را در راه اسلام دادهاند و شما هم عزيزان خودتان را دادهايد و خواهرها هم همين طور. و آن چيزى كه آسان مىكند مصيبتها را، اين است كه همه انسانها رفتنى هستند و همه ماها رفتنى هستيم و چه بهتر كه در راه خدا فدا بشويم و فدا شدند آنهائى كه رفتند به جوار رحمت خدا.
با وحدت كلمه و قدرت ايمان، بدون توجه به تبليغات دشمنان به پيش برويد
و من اميدوارم كه اين نهضت تا اينجا كه آمده است و با همت جوانهاى برومند ما و با همت ملت بزرگ ما به اينجا رسيده است، از اين به بعد هم با همت آنها، اين راه را طى بكنيم و انشاالله اسلام به آنطورى كه هست، به آن مترقى كه هست در ايران تحقق پيدا بكند. مىدانيد كه دشمنهاى اسلام الان به دست و پا افتادهاند كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند. در كردستان آنهمه غائله را درست كردند و اينها دشمنهاى اسلامند كه آنجا غائلههارا درست كردهاند و عزيزان ما را كشتهاند و در عين حال در نوشتههايشان نسبت مىدهند به جمهورى اسلامى كه جمهورى اسلامى اينها را كشته است و كردستان را مىخواهد قتل عام مثلاً بكند.
اينها تبليغاتى است كه بر ضد جمهورى اسلامى مىشود و برادرهاى ما نبايد گوش كنند به اين تبليغات و بايد همانطورى كه با قدرتمندى پيش رفتهاند، از اين به بعد هم با همان قدرت، قدرت ايمان، قدرت اسلام، با وحدت كلمه، همه با هم انشاالله با وحدت كلمه، با وحدت اسلام اين راه را طى بكنيم. از اين حرفهائى كه اينها مىزنند و از اين دست و پائى كه الان اينها مىزنند هيچ وحشتى نيست، هيچ كارى اينها نمىتوانند انجام بدهند. البته يك شلوغ كارىهائى مىكنند، يك زحمتهائى توليد
صحيفه نور ج 10 صفحه 25
مىكنند، لكن آنها مىخواهند باز رژيم سابق را يا شبيه او را برگردانند و اين آرزوئى است كه به گور خواهند برد.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را خواستارم و رحمت براى شهدا و سعادت و عافيت و اجر براى شما از خداوند تبارك و تعالى مىخواهم و من خدمتگزار همهتان هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:55 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 26
تاريخ: 30/7/58
بيانات امام خمينى در جمع علماى غرب تهران
هدف اصلى مخالفتها و توطئههاى دشمنان، از بين بردن اسلام است
بسم الله الرحمن الرحيم
من بايد از آقايان تشكر كنم كه تشريف آوردهاند و از نزديك - يك - با هم ملاقات مىكنيم و مسائلى كه داريم طرح مىكنيم، شما فرموديد و ما هم بعضى عرائض را عرض مىكنيم.
من مىدانم كه شما آقايان و ساير اهل علم هميشه از اول، از اول نهضت تا حالا در اين نهضت شركت داشتيد و مردم را شماها واداشتيد به عمل و از اين به بعد هم اميد به شماست و اميدوارم كه از اين به بعد هم موفق باشيد براى خدمت به اسلام. چيزى كه الان هست، تشكلى كه اهل باطل دارند باهم پيدا مىكنند. كسانى كه سابق با هم متفرق بودند و در اين مدتها كنار بودند، دخالت نداشتند در اين نهضت، نشسته بودند كنار منتظر فرصت بودند و حالا فرصت به دستشان آمده است، قلمهايشان آزاد شده است و گفتارشان آزاد شده است، مجالسشان آزاد شده است. متفرقات اهل باطل با هم دارند مجتمع مىشوند و مجتمعات اهل حق دارند خداى نخواسته از هم متفرق مىشوند.
ما بايد آن اشخاصى كه، گروههائى كه در مسير اسلام نيستند، در مسير نهضت اسلامى نيستند، در مسير ملت نيستند، آنها را از مقالاتشان، از گفتارشان، از كردارشان بشناسيم و شما كه بحمدالله زمام امت اسلام در دستتان هست، روحانيون كه زمامدار امور اسلامى هستند، وفادار به نهضت هستند، متعهد هستند، آنها را به مردم، مردم را توجه بدهند به اين تشكلها، تشكلهائى كه مشغولند شياطين و مجالس درست مىكنند و حرفها مىزنند اينها از يك مطلب مىترسند و آن اسلام است. مخالفين ما از اسلام مىترسند. هر چه وابسته به اسلام است، اينها اگر از آنها انتقاد مىكنند، آن نقطه اصلى كه آنها مىخواهند حمله كنند خود اسلام است. همانطورى كه در زمان اين پدر و پسر خبيث، از اسلام چون خارجىها مىترسيدند، اينها را وادار كردند كه با اسلام مخالفت كنند، لكن در پوشش اينكه با روحانيت مخالفت كنند، با منبر مخالفت كنند، با محراب مخالفت كنند، مجالس را قدغن كنند. در اين پوششها، اسلام نقطه نظر بود، براى اينكه آنها از شما اگر بترسند، براى اينكه شما كارمند اسلام هستيد، شما طرفدار اسلام هستيد. از اين جهت مخالفتشان با شما مخالفت با اسلام است. تشكلات آنها الان همان نحوى كه در سابق بوده است و آنها با قلدرى عمل مىكردند، حالا اينها با تشكل و با قلمهاى زهر آگين و صحبتهاى انحرافى مشغول شدهاند. آنها سابق با سر نيزه اهل علم را،
صحيفه نور ج 10 صفحه 27
اهل تقوا را، مومنين را مىكوبيدند، با سر نيزه مجالس وعظ و خطابه را، مجالس عزادارى بر شهدا را مىكوبيدند، اينها با قلم. قلم اينها همان سر نيزه سابق است، آن سرنيزه به صورت قلم در آمده ساواك به منزله، به صورت يك گروههاى ديگر در آمده و مقصد همان مقصد است. بايد بيدار بشود ملت ما.
به صورتهاى مختلف با اسلام مخالفت مىكنند، در مجلس خبرگان به مجرد اينكه صحبت ولايت فقيه شد، شروع كردند به مخالفت حتى در آخر، در اين اخيراً، در همين دو روز سه روز پيش از اين، در يكى از مجالسشان اين منحرفين (اينهائى كه از اسلام هيچ اطلاعى ندارند، اينهايى كه مخالف با اسلام هستند) در مجلسشان گفتند كه اين مجلس خبرگان بايد منحل بشود و ديگران هم دست زدند براى آن تظاهر كردند. اينها از مجلس خبرگان مىترسند براى اينكه مجلس خبرگان مىخواهند ولايت فقيه را اثبات كنند، مجلس خبرگان مىخواهند تصويب كنند آن چيزى را كه خداى تبارك و تعالى فرموده است و اينها از او مىترسند. اينها خيال مىكنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه پيش بيايد، قضيه قلدرى پيش مىآيد و ديكتاتورى پيش مىآيد، در صورتى كه در اسلام اين حرفها نيست. خير، اينها حرف مىزنند، اينكه مىگويند كه ديكتاتورى پيش مىآيد، نه اين است كه ندانند اينطور نيست، لكن اينها از اسلام متنفرند. اينها بايد بفهمند اين را كه تا اين محراب و منبر هست و تا اين خطابهخوانها و اين اسلام و مسلمين و اين بازار اسلام و اين جوانان مسلمان هستند، نمىتوانند كارى بكنند. اينها بايد بفهمند اين را كه در خدمت رژيم سابق يا در خدمت اربابهاى رژيم سابق دارند كار مىكنند، اگر فهميده هستند، از روى فهم مىكنند، خائن هستند و اگر چنانچه از روى بىاطلاعى و جهالت هست، جاهل هستند.
ولايت فقيه همان ولايت رسول الله است
قضيه ولايت فقيه يك چيزى نيست كه مجلس خبرگان ايجاد كرده باشد. ولايت فقيه يك چيزى است كه خداى تبارك و تعالى درست كرده است، همان ولايت رسول الله است و اينها از ولايت رسول الله هم مىترسند. شما بدانيد كه اگر امام زمان سلام الله عليه حالا بيايد، باز اين قلمها مخالفند با او و آنها هم بدانند كه قلمهاى آنها نمىتواند مسير ملت ما را منحرف كنند. آنها بايد بفهمند اينكه ملت ما بيدار شده است و مسائلى كه شما طرح مىكنيد ملت مىفهمد، متوجه مىشود، دست و پا نزنيد، خودتان را به ملت ملحق كنيد، بيائيد در آغوش ملت. قلمهاى شما از تفنگهاى آن دموكراتها به اسلام بيشتر ضرر دارد. نطقهاى شما به اسلام ضررش بيشتر از آن توپهائى است كه آنها به جوانان ما مىبندند و تفنگهائى كه آنها مىبندند، ضررش به اسلام بيشتر است براى اينكه آنجا دشمن معلوم است و شما به صورتهاى مخفى به ميدان مىآييد. قلمهاى شما از سر نيزههاى رضاخان بدتر است براى اسلام و شما مضرتر هستيد از رضاشاه و محمدرضا براى اسلام براى اينكه آنها معلوم بود مخالف هستند و مردم مىشناختند آنها را مخالفت مىكردند با آنها، مقاومت مىكردند. شما در پوشش اسلام، در پوشش طرفدارى از خلق مسلمان بر خلاف اسلام داريد عمل مىكنيد. ملت شما را
صحيفه نور ج 10 صفحه 28
مىشناسد و شما نمىتوانيد اين نهضتى را كه به دست ملت بپا شده است و اين نهضتى را كه با خون جوانهاى ما و با آنهمه زجر و با آنهمه زحمت و با آنهمه كارهائى كه انجام دادند آنها و مقاومت كردند اينها، اين نهضت را به اينجا رساندند، شما نمىتوانيد، كوچكتر از آن هستيد كه اين نهضت را منحرف كنيد، بيخود كوشش نكنيد. اگر همه ملت مجتمع شدند كه ما نمىخواهيم مجلس خبرگان را، خوب آنها گفتهاند، خودشان هم مىتوانند برگردند، اما شما چكاره هستيد؟ شما چند نفر آدم كه يكىتان مىگويد و باقىتان هم دست مىزند. اينها همانهائى است كه در زمان رضاخان هم، در زمان محمدرضا هم يكى مىگفت و باقى دست مىزدند، شماها نمىتوانيد در مقابل ملت بايستيد، شما راى نداشتيد، هيچ يك از شما وارد نشده است در اين مجلس خبرگان، اگر وارد شده هم، يكى دو تاى منحرف وارد شده است كه كارى از او نمىآيد، از اين جهت است كه شما وحشتتان برداشته است. مگر شما نمىتوانيد كه مجلس خبرگانى كه ملت با آن آراء زياد اين مجلس را درست كرده، با يك كلمهاى كه شما مىگوئيد ما مىگوئيم كه منحل باشد مگر با اين حرفها شما مىتوانيد، مگر شما قابل آدم هستيد. اگر چنانچه ولايت فقيه بشود، ديگر همه قدرتها دست فقيه مىآيد پس بنابراين عزا بايد بگيريد.
اينها اگر همه قدرتها دست رئيس جمهور مثلاً كذايى بيايد، هيچ حرفى ندارند، همه قدرتها دست رئيس جمهور باشد. اگر همه قدرتها دست يك نخست وزير مثلاً منحرفى بيايد، آن هم حرفى به آن ندارند، اما اگر قدرت، نه آن قدرتى كه قدرت شيطانى است، اينكه نظارت بر امور مملكت است كه مبادا معوج بشود، باز هم با راى ملت، باز هم راى ملت است كه آن اشخاص را يا آن هياتهائى را كه مثلاً مىخواهند درست بكنند، با راى ملت درست مىشود، با اكثريت. شماها در اقليت هستيد، نشستهايد آنجا با قلم مىخواهيد حكومت كنيد بر اكثريت. شماها قلدر هستيد، او با سر نيزه حكومت مىكرد، شما با قلم خواهيد حكومت كنيد و سر نيزه او شكست، قلم شما هم مىشكند. بيدار باشيد آقايان و بيدار باشند ملت ما كه اين منحرفها در كنار نشستهاند و با هم دارند مجتمع مىشوند و مىخواهند ملت ما را منحرف كنند و نهضت ما را اينها خيال دارند سركوب كنند ولكن بدانيد كه نمىتوانند و همه آنها با تمام طوائفشان يك عده معدودند كه در قضيه رفراندوم معلوم شد چى هستند. مردم همان مردمند، بيخود اينها زحمت به خودشان ندهند. ملت همان ملت است، بازار همان بازار است، دانشگاه همان دانشگاه است، مدارس علمى همان مدارس علمى است، خطباء ما همان خطبا هستند، علماء بلاد ما همان علماء بلاد هستند، هيچ تزلزلى در آنها حاصل نشده است. گمان نكنيد كه اين حرفهاى شما تزلزل، بلكه تصميم را زيادتر مىكند، قوت مىدهد به اينهائى كه براى اسلام مىخواهند كار بكنند. هر چه شما قدم بر خلاف اسلام برداريد، اين جمعيت مصممتر مىشود. بيخود آبروى خودتان را نبريد. بيخود هى مقاله ننويسيد، بيخود هى صحبت نكنيد، زحمت به خودتان ندهيد، ملت همان ملت است و راه هم همان راه است و دارند مىروند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 29
ولايت فقيه ضد ديكتاتورى است، نه ديكتاتورى
شما از ولايت فقيه نترسيد، فقيه نمىخواهد به مردم زورگوئى كند. اگر يك فقيهى بخواهد زورگوئى كند، اين فقيه ديگر ولايت ندارد. اسلام است، در اسلام قانون حكومت مىكند. پيغمبر اكرم هم تابع قانون بود تابع قانون الهى، توانست تخلف بكند. خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر چنانچه يك چيزى بر خلاف آن چيزى كه من مىگويم تو بگوئى من ترا اخذ مىكنم و وتينت را قطع مىكنم، به پيغمبر مىفرمايد. اگر پيغمبر يك شخص ديكتاتور بود و يك شخصى بود كه از او مىترسيدند كه مبادا يك وقت همه قدرتها كه دست او آمد ديكتاتورى بكند، اگر او شخص ديكتاتور بود، آنوقت فقيه هم مىتواند باشد. اگر اميرالمومنين سلام الله عليه يك آدم ديكتاتورى بود، آنوقت فقيه هم مىتواند ديكتاتور باشد. ديكتاتورى در كار نيست، مىخواهيم جلوى ديكتاتور را بگيريم. ولايت فقيه ولايت بر امور است كه نگذارد اين امور از مجارى خودش بيرون برود، نظارت كند بر مجلس، بر رئيس جمهور كه مبادا يك پاى خطائى بردارد، نظارت كند بر نخست وزير كه مبادا يك كار خطائى بكند، نظارت كند بر همه دستگاهها، بر ارتش كه مبادا يك كار خلافى بكند. جلو ديكتاتورى را ما مىخواهيم بگيريم، نمىخواهيم ديكتاتورى باشد، مىخواهيم ضد ديكتاتورى باشد، ولايت فقيه ضد ديكتاتورى است نه ديكتاتورى. چرا اينقدر به دست و پا افتادهايد و همهتان خودتان را پريشان مىكنيد بيخود؟ هر چه هم پريشان بشويد و هر چه هم بنويسيد، كارى از شما نمىآيد. من صلاحتان را مىبينم كه دست برداريد از اين حرفها و از اين توطئهها و از اين غلط كارىها. برگرديد به دامن همين ملت، همانطورى كه توصيه به دموكراتها كردم به شما هم مىكنم و شما و آنها را مثل هم مىدانم منتها شما ضررتان بيشتر از آنهاست.
من توصيه مىكنم به شماها اينقدر اجتماع نكنيد و اينقدر حرف نزنيد. هر روزى يك چيزى درست كنيد و هر روز يك كاغذ بنويسيد و هر روز يك نشريهاى بدهيد، نه، اينها غلط است، اينها اسباب اين مىشود كه نهضت ما خداى نخواسته اگر (اگر، والا شما كوچكتر از آن هستيد) اگر اين نهضت خداى نخواسته به ثمر نرسد، تمام شماها، آنهايى كه البته پيوسته به خارجىها هستند و پيوسته به رژيم هستند، آنها در صف بالا مىنشينند و باز پاركها و باز بساط را درست مىكنند، اما ملت ما چه مىشود حالش؟ اين ملت ضعيفى كه دو هزار و پانصد سال زير يوغ آنها بوده كه شما برايشان مرثيه خوانى مىكنيد و پنجاه سال زير يوغ اين پدر و پسر، پنجاه و چند سال زير يوغ اين پدر و پسر بودند كه شما حالا داريد طرفدارى از آنها مىكنيد، منتها با صورت و طرفدارى از تزشان مىكنيد، طرفدارى از مقصدشان مىكنيد، اين ملت ما حالش چه مىشود؟ اين مملكت ما حالش چه مىشود؟ اين اسلام حالش چه مىشود؟ شما داريد كمك مىكنيد به دشمنهاى كشور ما، به دشمنهاى ملت ما و خودتان يا ملتفت نيستيد يا از روى التفات مىكنيد، بعضىتان از روى التفات است، بعضىتان هم التفات نداريد به مساله. اينقدر هياهو درست نكنيد.
هر چند روزى كه يك اجتماعى مىشود يكى مىايستد صحبت مىكند، يا نوار مىگويد و هر چه
صحيفه نور ج 10 صفحه 30
مىگويد همهاش خلاف واقع، مىگويند كه فلانى را اصلاً هيچ كسى ملاقات نمىكند. اين فلانى كه از صبح (من را مىگويند) كه از صبح كه بيدار مىشوم تا ظهر اينهمه جمعيت كه شما بيرونش را مىبينيد، آن حياطش را مىبينيد، اينجايش را مىبينيد و حالا هم شما همه مجتمع هستيد، قبلاً اين طايفهاى كه عليل بودند، بودند پيش من و قبلش هم يك عدهاى، بعد هم يك عدهاى تا ظهر هم همين طور، مىگويند ايشان، كسى با او ملاقات نمىكند. مقصود اينها اين است كه نگذارند يك نضجى پيدا كند اين، مايوس كنند مردم را. خير هيچ راهى ديگر، راهى بر فلانى نيست حتى ديشب از قرارى كه گفتند، يكى از گويندگان كه البته سوء نيت ندارد، لكن سوء ادراك دارد، يكى از گويندهها در مسجد امام گفته است كه فلانى را هيچ اصلش نمىشود ديگر ملاقات كرد. الان، الان من ملاقات با شما ندارم؟! و قبل از اين هم نداشتم؟! و بعد از اين هم ندارم؟! - عرض مىكنم - ملاقات هيچ ما نداريم؟! با مردم هم همين مىگويند كه فلانى را نمىگذارند با او ملاقات كنند. آن آقايى كه هر روزى كه فرصت پيدا كند، صحبت مىكند، آن هم همين طور دنبال اينكه فقط يك راه، يك كانال هست براى فلانى، يك چند نفرى هستند كه همانها مىتوانند، اما ساير مردم اصلش راهى ندارند. اين جمعيت، مردم نيستند؟! و اين اطاق كه هر ساعت پر مىشود از جمعيت، از زن، از مرد و همه طوائف مختلف، اينها همهاش موهومات است؟! واقعيت ندارد؟! اين فرمايشات آنها صحيح است كه يك مطلب است. اينها مىخواهند كه مردم را بترسانند، تضعيف كنند از آن طرف من را تضعيف كنند و روحانيت را تضعيف كنند، از آن طرف مردم را تضعيف كنند. مردم را نمىتوانند تضعيف كنند، مردم همان مردم هستند من هم تضعيفم اشكالى ندارد و من چهار روز ديگر مىميرم و همه شما هستيد و همه شما پيش مىبريد، اين حرف نيست.
در هر صورت بيدار بشويد آقايان، توجه داشته باشيد دشمنها در صدد هستند و قلمها در صدد هستند، قدمها در صدد هستند، زبانها در صدد هستند، اغفال مىخواهند بكنند مردم را، ملت را، بيدار باشيد و گول اينها را نخوريد و توجه به مسائل بكنيد، مسائل را درست حل بكنيد.
نقش مجالس سوگوارى و گريه بر شهيد در زنده نگه داشتن قيام كربلا و حفظ اسلام
و اما قضيهاى كه آقا فرمودند راجع به منبر و راجع به محراب، اين را من باز هم گفتهام (اگر سانسور نشود، و اگر سانسور بشود، ممكن است من يك كار ديگر بكنم) اسلام را تا حالائى كه شما مىبينيد، اينجا ما نشستهايم، سيدالشهدا زنده نگه داشته است. سيدالشهدا سلام الله عليه تمام اين چيز خودشان را، همه جوانان خودش را، همه مال و منال، هر چه بود، هر چه داشت (مال و منال كه نداشت)، هر چه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه خدا داد و براى تقويت اسلام، مخالفت با ظلم، قيام كرد، مخالف با امپراطورى آن روز كه از امپراطورىهاى اينجا زيادتر بود، قيام كرد در مقابل او با يك عده قليل و با اين عده قليل در عين حالى كه شهيد شد غلبه كرد، غلبه كرد بر اين دستگاه ظلم و شكست داد آنها را.
صحيفه نور ج 10 صفحه 31
ما كه دنبال او هستيم و مجالس عزا از آن وقت به امر حضرت صادق سلام الله عليه و به سفارش ائمه هدى عليهمالسلام، ما بپا مىكنيم اين مجالس عزا را، ما همان مساله را داريم مىگوييم، مقابل ظلم است، مقابل ظلم ستمكاران، ما زنده نگه داشتيم، خطباى ما زنده نگه داشتند قضيه كربلا را و زنده نگه داشتند قضيه مقابله يك دسته (يك دسته كوچك اما با ايمان بزرگ) در مقابل يك رژيم طاغوتى بزرگ. گريه كردن بر شهيد، نگه داشتن، زنده نگه داشتن نهضت است. اينكه در روايت هست كه كسى كه گريه بكند يا بگرياند يا به صورت گريهدار خودش را بكند، اين جزايش بهشت است، اين براى اين است كه حتى آنى كه با صورت گريهدار خودش را چيز مىكند، صورتش را يك حال حزن به خودش مىدهد و صورت گريهدار به خودش مىدهد، اين نهضت را دارد حفظ مىكند، اين نهضت امام حسين سلام الله عليه را حفظ مىكند. ملت ما را اين مجالس حفظ كرده. بيخود نبود كه رضاخان، مامورين ساواك رضاخان، تمام مجالس عزا را قدغن كردند، اين همين طورى نبود. رضاخان همچو نبود كه اصل مخالف با اين مسائل بشود. رضاخان مامور بود، مامور بود به اينكه آنهائى كه كارشناس بودند، آنهائى كه ملتفت بودند مسائل را، دشمنهاى ما كه مطالعه كرده بودند در حال ملتها و مطالعه كرده بودند در حال ملت شيعه، مىديدند آنها كه تا اين مجالس هست و تا اين نوحهسرائىهاى بر مظلوم هست و تا آن افشاگرى ظالم هست، نمىتوانند برسند به مقاصد خودشان. زمان رضاخان قدغن كردند به طورى كه تمام مجالس در ايران قدغن شد، كارهاى خودشان را انجام دادند، دست اهل منبر را، دست علما را بستند و نگذاشتند كه اينها تبليغات خودشان را بكنند و آنها تبليغات را از آن طرف شروع كردند و ما را به عقب راندند و تمام مخازن ما را به چپاول بردند. در زمان محمدرضا هم به همين معنا منتها با فرم ديگر، به فرم ديگر، نه با آنطور سر نيزه به يك جور ديگر اين طايفه را مىخواستند كنار بگذارند، حالا هم همانها، منتها جوانهاى ما را بازى مىدهند، همان مساله است، همان مساله زمان رضاخان است كه مجالس را او قدغن كرد.
حالا يك دستهاى آمدند مىگويند كه نه، ديگر روضه نخوانيد. نمىفهمند اينها كه روضه يعنى چه، اينها ماهيت اين عزادارى را نمىدانند چيست. نمىدانند كه اين نهضت امام حسين آمده تا اينجا، تا اين نهضت را درست كرده، اين تابع، اين يك شعاعى است از آن نهضت، نمىدانند كه گريه كردن بر عزاى امام حسين، زنده نگه داشتن همين معنا كه يك جمعيت كمى در مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد. دستور است اين، دستور عمل امام حسين سلام الله عليه، دستور است براى همه: كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا دستور است به اينكه هر روز و در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد، همان برنامه را. امام حسين با عده كم همه چيزش را فداى اسلام كرد، مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد و نه گفت هر روز بايد در هر جا اين نه محفوظ بماند و اين مجالسى كه هست، مجالسى است كه دنبال همين است كه اين نه را محفوظ بدارد. بچهها و جوانهاى ما خيال نكنند كه مساله، مساله ملت گريه است، اين را ديگران القاء كردند به شماها كه بگوئيد ملت گريه. آنها از همين گريهها مىترسند براى اينكه گريهاى است كه گريه بر مظلوم است،
صحيفه نور ج 10 صفحه 32
فرياد مقابل ظالم است، دستههائى كه بيرون مىآيند، مقابل ظالم هستند، قيام كردهاند. اينها را بايد حفظ كنيد، اينها شعائر مذهبى ماست كه بايد حفظ بشود، اينها يك شعائر سياسى است كه بايد حفظ بشود. بازيتان ندهند اين قلمفرساها، بازيتان ندهند اين اشخاصى كه با اسماء مختلفه و با مرامهاى انحرافى مىخواهند همه چيز را از دستتان بگيرند و اينها مىبينند كه اين مجالس، مجالس روضه، ذكر مصائب مظلوم و ذكر جنايات ظالم در هر عصرى مقابل ظالم قرار مىدهد. اينها ملتفت نيستند كه اينها خدمت دارند مىكنند به اين كشور، خدمت دارند مىكنند به اسلام، توجه ندارند جوانهاى ما. بازى اين بزرگها را نخوريد، اينها خيانتكارند، اينهايى كه تزريق مىكنند به شما ملت گريه، ملت گريه، اينها خيانت مىكنند. بزرگهايشان و اربابهايشان از اين گريهها مىترسند، دليلش اين است كه رضاخان آمد همه اينها را برد از بين و مامور بود. دليلش اين است كه رضاخان آخرش كه رفت، انگلستان در راديوى دهلى اعلام كرد كه ما اين را آورديم، حالا هم برديم، راست هم مىگفتند. آورده بودند براى سركوب كردن اسلام و يكى از راههايش همين بود كه اين مجالس را از دست شما بگيرند. جوانهاى ما خيال نكنند كه دارند يك خدمتى مىكنند مىروند توى مجلس، اگر صحبت عزا بشود، مىگويند نه، اين را نگو، غلط است اين حرف، بايد اين را بگويد، بايد اين ظلمها را بگويد تا مردم بفهمند كه چه گذشته آن وقت و بايد هر روز اين كار بشود، اين جنبه سياسى دارد، جنبه اجتماعى دارد.
قلمفرسائى مغرضين بر عليه روحانيت، اين طليعهداران آزادى
بازى نخوريد از اين حرفهاى نامربوطى كه مىزنند و از هر طرف حمله كردهاند به اينكه اسلام را از بين ببرند و از هر طرف حمله كردهاند به اينكه اين نهضت را از بين ببرند، گاهى روحانيتش را از بين مىبرند، گاهى چه. اين روحانيون بودند كه شما را آزاد كردند، حالا قلمهايتان را به ضد روحانيون قلمفرسائى مىكنيد؟! شما كجا بوديد آنوقتى كه روحانيون حبس مىرفتند؟ آنوقتى كه پاى روحانى ما را اره كردند. شما كجا بوديد؟ آنوقتى كه با روغن پاى روحانى ما را سوزاندند، شما كجا بوديد؟ حالا سر درآورديد و حرف مىزنيد و - نمىدانم - به ولايت فقيه اشكال مىكنيد؟ - نمىدانم - مجلس را مىخواهيد منحل بكنيد؟ مگر شما قدرت اين را داريد؟ توى دهنتان مىزنم من. دست برداريد از اين حرفها، از اين مزخرفات، وارد بشويد در جرگه اسلام، وارد بشويد در جرگه مسلمين بگذاريد كه اين مملكت سر و سامان پيدا بكند. او در كردستان، دموكرات در كردستان خلاف مىكند، آقايان در تهران. بس است ديگر، كفايت كرد.
خداوند همه شمارا انشاءالله مويد و منصور و نهضت را به پيش ببريد. از هيچ چيز نترسيد، هيچ خوف به خودتان راه ندهيد. تا اتكال به خدا داريد، تا اسلام را سرمشق خودتان قراردهيد، كسى نمىتواند به شما تعدى كند. خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند. موفق باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:55 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 33
تاريخ: 1/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى مسجد ارباب تهران
اين آقايان روشنفكر كه حالا در اقليت واقع شدهاند، مىخواهند بگويند راى اكثريت ميزان نيست!
بسم الله الرحمن الرحيم
انسان بايد به تدريج تجربه پيدا كند. ما قبل از انقلاب نمىدانستيم كه بعد از انقلاب چه خواهد شد، تجربه نداشتيم. حالا كه انقلاب شده است مىبينيم كه يكى از ثمرات انقلاب هرج و مرج شده است، هر كس هر چه دلش مىخواهد مىگويد، هر كس هر عملى را كه مىخواهد انجام مىدهد و ابدا در فكر اين نيستند كه آيا اين حرفى كه مىزنند در مسير ملت است، آنكه ملت خواسته بود و راى مثبت به او داد يعنى راى اكثريت قاطع كه تمام مخالفين وقتى يك طرف شدند و ملت هم يك طرف، صد، صدى نود و هشت ملت راى داشتند و دو، تمام مخالفين، و ملت ما با فرياد و با راى، راى به جمهورى اسلامى داد. جمهورى كه ملت ما مىخواهد اين است كه محتواى اين جمهورى احكام اسلام باشد و تمام مملكت روى احكام اسلام اداره بشود و آنچه كه خداى تبارك و تعالى فرموده است به وسيله پيغمبر اكرم و به ما رسيده است به وسيله ائمه اطهار، آنها تحقق پيدا بكند. حالا كه راى مردم دادند و تمام كارها با نظر مردم انجام گرفته است، مىبينيم كه گروههاى مختلفى پيدا شدهاند و هر كس هر جور دلش مىخواهد صحبت مىكند، وقتى هم كه از آنها سوال بكنند، برهانش اين است كه انقلاب شده است و چون انقلاب شده است ديگر بايد همه انقلابى باشند و معنى انقلابى اين است كه ديگر موازين ندارد و ميزان عقلى، ميزان انسانى و ميزان اسلامى در كار نيست. نطقها مىشود، كاغذها نوشته مىشود، قلمها به كار افتاده است در گوشه و كنار كشور و هر كس هر چه به نظرش مىآيد مىنويسد و مىخواهد تحميل كند به يك ملت سى و چند ميليونى. همين آقايانى كه فرياد مىزنند كه بايد دموكراسى باشد، بايد آزادى باشد، همين آقايان مىنشينند دور هم و يك چيزى پيش خودشان مىگويند و مىخواهند تحميل كنند به يك ملت سى و چند ميليونى. مثلاً مجلس خبرگان با اكثريت ملت رفته است و مشغول كار است حالا مىبينيم كه يك دسته چند نفرى دور هم جمع مىشوند و مىگويند مجلس خبرگان بايد منحل بشود.
من نمىدانم كه اين آقايان بايد منحل بشود چكارهاند كه مىگويند بايد منحل بشود. براى چه منحل بشود؟ براى اينكه اين آقايان اهل علم هستند؟! براى اينكه آقايان به اسلام عقيده دارند و احكام
صحيفه نور ج 10 صفحه 34
اسلام را دارند جمع مىكنند؟! چون گفتند كه ولايت فقيه بايد باشد و نظارت فقيه بايد باشد؟! اينها از نظارت فقيه در امور مىترسند، مىگويند قدرتمند مىشود فقيه، وقتى قدرتمند شد هرج و مرج مىشود و - عرض مىكنم كه - از آن مسائل كه مىگويند، لكن مضايقه ندارند كه مثلاً يك قدرتى دست نخست وزير باشد، يك قدرتى دست رئيس جمهور باشد لكن معمم نباشد، غربى باشد، هر چه مىخواهد باشد. منطق تقريبا به حسب واقع اين، لكن صورت يك صورت ديگر است. ما مىگوئيم كه شما مىتوانيد كه، يك اقليت ده نفر، صد نفر، هزار نفرى مىتواند كه حالا بگويد ملت راى داده است به جمهورى اسلامى، لكن بايد جمهورى باشد، نه اسلامى؟ اين بايد يعنى چه؟ بايد اين كار بشود، اين بايد، اين صد نفر، هزار نفر چكارهاند كه در مقابل يك ملت بايد مىگويند؟ مجلس خبرگان را مردم تعيين كردند، تهران بيش از دو ميليون به مرحوم آقاى طالقانى راى دادند، بيش از دو ميليون به آقاى منتظرى راى دادند، قريب دو ميليون به ديگران راى دادند يك ميليون و چقدر به ديگران راى دادند، اكثريت آوردند، در شهرهاى ديگر اكثريت آوردند، اكثريت قاطع آوردند و ديگران در اقليت بودند، حالا كه در اقليت واقع شدند، اين آقايان روشنفكر و اين آقايانى كه ادعاى دموكراسى مىكنند، حالا كه در اقليت واقع شدند، مىخواهند كه بگويند نه، راى اكثريت ميزان نيست، بايد منحل بشود.
من مىپرسم از اين آقايان كه چرا بايد منحل بشود، چه شده است؟ چطور شما بايد مىگوئيد؟ شمائى كه مدعى اين هستيد كه بايد آزادى باشد، شما مىگوئيد راى آزاد ندادند مردم؟! شما مىگوئيد كه مردم آزاد نبودند در راى و راى درست ندادند؟!
فرض اين است كه از اول شما اين مطلب را نگفتيد آن وقتى كه مردم راى دادند و همه مردم هم ديدند كه راى آزاد مردم دادند اينها خيال مىكنند كه اگر مجلس منحل بشود، مجلس ديگر نمىخواهيم يا دوباره از سر بايد انتخاب بشود. اگر صد مرتبه انتخابات بشود مردم علمايشان را انتخاب مىكنند صد مرتبه، اگر صد مرتبه انحلال پيدا كند مجلس و دوباره مردم چيز باشند، مردم اشخاصى كه متدينند و اشخاصى كه شناخته شدهاند و اشخاصى كه - عرض مىكنم كه - غربزده نيستند و اشخاصى كه توجه به اسلام دارند، اينها را تعيين مىكنند. شما باورتان بيايد كه اينطور نيست كه شما خيال مىكنيد كه اگر چنانچه منحل بشود، اولا انحلال نمىشود، كسى حق ندارد، خود ملت حق دارند، و ثانيا اگر منحل بشود يك وقت بگوئيد كه خوب، ما قانون ديگر نمىخواهيم، بس است، خوب، شما حق يك همچو چيزى نداريد. يك وقت مىگوئيد كه قانون مىخواهيم، قانون هم ملت بايد تعيين كند. مجلس موسسان باشد. ملت متدينين را، علمايشان را، متدينينشان را تعيين مىكند. و كلاهم، وكلاء دارالشورا هم باشد، باز همين طور است. شماها بايد عزا بگيريد براى اينكه نه در مجلس خيلى راه داريد و نه در مجلس موسسان خيلى راه داريد و نه در جاهاى ديگر راه داريد و علتش اين است كه يك ملتى است فرياد زده است كه ما اسلام را مىخواهيم و دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد، وقتى دنبال اين است كه اسلام را به دست بياورد، صد دفعه هم كه شما آن را به هم بزنيد (با اينكه نمىتوانيد به هم بزنيد) صد دفعه هم كه آن را به هم بزنيد باز مردم مىگويند همان اسلام. بله، مىتوانيد شما تبليغ كنيد كه
صحيفه نور ج 10 صفحه 35
يك وقتى مردم از اسلام برگردند، همه ملت برگردند آنوقت دست شما مىافتد، اما مادامى كه مردم فرياد مىزنند كه ما اسلام را مىخواهيم، هر روز هم دارند باز داد مىكنند كه ما اسلام و جمهورى اسلامى را مىخواهيم، مادامى كه اين مساله هست، ديگر نمىشود اين را تغييرش داد و معنا ندارد كه يك اقليتى بخواهد تحميل كند به يك اكثريتى، اين خلاف دموكراسى است كه شما به او عقيده داريد، خلاف آزادى است، خلاف همه انسانيت است بخواهند يك عده معدودى كه اقليت هستند تحميل كنند بر يك عده، اين همان است كه زمان رضاخان هم بود كه يك عده معدودى بودند و با سر نيزه تحميل كردند بر ملت يك چيزها را، حالا سر نيزه تبديل شده است به منطق و تبديل شده است - عرض مىكنم - به قلم و تبديل شده است به توطئه و اينها، و اينطور مىخواهند كه به مردم اغفال كنند، تحميل كنند، چيز بشود، آن هيچ نيست.
نصيحتى به مخالفين براى بازگشت به مسير ملت و پرهيز از توطئه و هرج و مرج
من اعتقادم اين است كه آقايان بايد فكر بكنند، آقايانى كه علاقه مىگويند داريم به اسلام، علاقه مىگويند داريم به ملت، علاقه داريم به كشور، بايد فكر بكنند، بايد در همين مسيرى كه اين سيل دارد مىرود، خودشان را وادار كنند، اگر بخواهند برخلاف آن مسير بروند سيل آنها را خواهد برد از بين. اينها بر همان مسير ملت راه بروند و خيال نكنند كه اين ملت نمىفهمد چيزى، نخير، ملت بهتر از ماها مىفهمد، همانطور راه خودش را پيدا كرده و دارد مىرود و آن معنايى كه شما خيال كرديد كه اينها تحصيل نكردهاند، تحصيل اگر كدورت در ذهنها و در قلوب اشخاص بياورد، معلوم نيست كه آن تحصيلهائى كه شما مىگوئيد، يك هدايتى بكند. مردم هدايت شدند و هدايت كردند مردم را، الان هم همه مطلع هستند كه چه مىخواهند بگويند. يك وقت مىگوئيد نمىدانند چه مىخواهند. آخر مردم مطلعند كه چه مىخواهند. اگر چنانچه ولايت فقيه را كه معنايش اين است كه آنى كه خداى تبارك و تعالى براى نظارت در امور و تعيين مراكز قدرت مشخص كرده آن عبارت از فقيه جامعالشرائط است، اگر همين را شما به رفراندم ملت بگذاريد، همان رايى كه او آورد، اين راى را هم خواهد آورد. مردم همين را مىخواهند، مردم آن چيزى كه خدا مىخواهد، آن چيزى كه پيغمبر خدا فرموده، مىخواهند. بيخود دست و پا مىكنند، بايد به مسير ملت بيايند و اگر واقعاً علاقهمندند كه اين مملكت يك مملكت صحيحى بشود بگذارند يك آرامشى پيدا بشود، بگذارند كه يك آرامشى پيدا بشود، توطئه در اطراف نشود، توطئه در مركز، در كردستان و در ساير جاها نشود تا يك آرامشى پيدا بشود، وقتى كه اين آرامش پيدا شد آنوقت همه چيز ملت به جاى خودش هست، همه چيز ملت درست مىشود، دست اجانب كوتاه مىشود و نمىگذارند ديگر برگردند. اما الان يك دسته در تهران توطئه كنند، يك دسته در بلوچستان توطئه كنند، هر دسته در يك جائى ممكن است يك وقتى به اينطور چيزها يك نهضت خداى نخواسته شكست بخورد و اگر شكست بخورد همه چيزمان از بين خواهد رفت. همه با هم باشيد، همه ملت باشيد، همه دست به دست هم بدهيد، همانطورى كه از اول هم اين نهضت را آنهائى كه شركت
صحيفه نور ج 10 صفحه 36
داشتند، نهضت را رساندند تا اينجا، باز هم با هم باشيد تا اين نهضت انشاالله به ثمر برسد و انشاالله آن چيزى را كه خدا و رسول خدا مىخواهد و آن چيزى را كه قرآن مجيد مىخواهد، اين چيزها عملى بشود و اين صلاح دين و دنياى همه ملت است و صلاح همه مملكت است. و هيچ وقت خيال نكنيد كه ديكتاتورى در اسلام است، يا ديكتاتورى در روحانيت است، يا ديكتاتورى در اينطور چيزها، ابدا اين حرفها در كار نيست، ديكتاتورى در كار نيست. شماها ديكتاتورى نكنيد، ملت ما ديكتاتور نيستند، ملت ما هم ديكتاتور نيستند، علماء ما هم ديكتاتور نيستند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:55 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 37
تاريخ: 1/8/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده افسرى و فرماندهان ارتش جمهورى اسلامى
ارتش، اساس و ركن استقلال يك كشور است
بسم الله الرحمن الرحيم
شما مىدانيد كه ارتش اساس و ركن استقلال يك كشور است. اگر ارتش اصلاح بشود، استقلال كشور حفظ مىشود و اگر خداى نخواسته در ارتش يك فسادى، يك فسادى باشد، استقلال كشور به خطر مىافتد. و مىدانيد كه امروز افرادى كه ناصالح هستند و افراد چپ، افراد وابسته به رژيم سابق در همه جا نفوذ دارند ولا محاله در ارتش هم هستند و اگر اينها بمانند در ارتش، ممكن است كه ريشه بكنند، ممكن است توطئه بكنند و خداى نخواسته يك وقت يك ارتش را به فساد بكشند.
با تصفيه و اصلاح ارتش، استقلال كشور حفظ مىشود
بنابراين تصفيه ارتش از مسائل بسيار مهم است كه با تصفيه ارتش حفظ استقلال كشور مىشود و شما موظفيد به اينكه استقلال كشورتان را حفظ كنيد و موظفيد به اينكه انشاالله تصفيه بكنيد و افرادى كه مىدانيد كه نالايق هستند، مىدانيد كه فاسد هستند، مىدانيد كه مفسده جو هستند، اينها را از خودتان، از بين خودتان خارج كنيد، تصفيه كنيد، يك ارتش مستقل اسلامى - انسانى كه در خدمت كشور و در خدمت ملت و در خدمت اسلام باشد.
شما مىدانيد كه سابق، بنا بر اين بود كه ارتش را در مقابل قرار بدهند. اين نكتهاش اين بود كه چون سران بالا خيانتكار بودند و از ملتها مىترسيدند، چون از ملت مىترسيدند، علاج را اين مىديدند كه بايد با ملت مقابله كنند. از اين جهت قواى انتظامى را و بالاتر قواى ساواك را در مقابل ملت قرار داده بودند براى ايجاد رعب. مردم وقتى كه اين لباس را مىديدند به وحشت مىافتادند، وقتى اسم ساواك را مىشنيدند وحشت مىكردند. اگر يك مشكلى براى كشور پيش مىآمد، اگر دامن نمىزدند به آن، (به آن مشكل) لكن همراهى نمىكردند، بىتفاوت بودند براى اينكه مىديدند كه اينها مقابل هم هستند، تربيت اينطور شده است كه تمام قواى انتظامى و دولتى در مقابل ملت باشند.
بحمدالله آن طرز فكر رفت و به جاى او طرز فكر ديگر آمد و حالا مهم است اين مطلب كه شماها حفظ كنيد اين معنا را كه با ملت پيوندتان پيوند برادرى باشد، آنطورى نباشد كه از شما بترسند، اينطور باشد كه شما را با آغوش باز بپذيرند. الان مىبينيد كه هر جا كه شما برويد، مردم به شما اظهار
صحيفه نور ج 10 صفحه 38
بشاشت مىكنند، شعار مىدهند براى شما، در صورتى كه سابق فرار مىكردند. اين را نبايد حفظ كرد، چنانچه در بين خودتان كه من افسر ارشد هستم، من افسر هستم ديگران به ديگران ظلم بكنند، خداى نخواسته اين طرز نباشد. همه مراتب بايد محفوظ باشد، اطاعت بايد بشود اما برادرى هم بايد باشد، اطاعت فرزندى از پدر باشد. شما با زيردستان خودتان خوشرفتارى كنيد و آنها احساس كنند كه شما مسائل آنها را مىخواهيد، آنها را دوست داريد، آنها از خود شما هستند، پيوند شما هستند. وقتى اينطور شد، يك ارتش، ارتشى اسلامى مىشود. ملت هم با ارتش اسلام دوست است، رفيق است، پشتيبان است. و همه با هم برادر باشيد و همه با هم در خدمت اسلام و در خدمت كشورتان و اميدوارم كه ديگر آن مسائل سابق و چپاول سابق، آن زورگوئىهاى سابق برنگردد، همه با هم برادرانه زندگى كنيم و همه با هم برادرانه حفظ كشورمان بكنيم. من دعاگوى همهتان هستم، خدمتگزار همه هستم خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:55 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 44
تاريخ: 2/8/58
بيانات امام خمينى در جمع افسران فارغالتحصيل
افسران ارشد با زيردستان خود همان كنند كه پيغمبر (ص) مىفرمود
بسم الله الرحمن الرحيم
آقايان توجه دارند كه انتقال پيدا كردند از ارتش طاغوتى به ارتش الهى. توجه دارند كه رژيم تبهكار سلطنتى مبدل شد به رژيم جمهورى اسلامى كه عدل در او سرلوحه تمام برنامههاست. توجه دارند كه حالا كه ارتش اسلامى است وظائفشان با آن وقت كه ارتش، ارتش طاغوتى بود فرق دارد. همانطورى كه موظفند سلسله مراتب را حفظ كنند، بزرگترها، صاحب منصبها و افسرهاى ارشد موظفند كه با ساير طبقات به طور سلامت و به طور اسلاميت رفتار بكنند و گمان نكنند سربازان كه حالا كه انقلاب شد ما بايد اطاعت نكنيم. اسلام اطاعت فقيه را واجب دانسته است و من امر مىكنم به شما كه اطاعت كنيد از مافوقهاى خود و حفظ نظام را بكنيد و من سفارش مىكنم به افسرهاى ارشد و ديگر افسرها كه مراعات اسلامى خودشان را بكنند و با زير دستان همان كنند كه پيغمبر اسلام با زيردستان مىفرمود و امير المومنين سلام الله عليه.
توجه به اسلام، ضامن استقلال مملكت
الان شما در آغوش اسلام هستيد و برادر با همه مسلمين و همه در آغوش اسلام هستيم و بايد وظائف اسلامى را عمل كنيم، همچو نباشد كه فقط اسم جمهورى اسلامى باشد، اسم ارتش اسلام باشد، ولى معنا و محتوا آنطور نباشد. برادرها! اگر بخواهيد استقلال مملكت خودتان را حفظ كنيد و اگر بخواهيد از تحت يوغ ابرقدرتها تا آخر خارج بشويد به اسلام توجه كنيد و به احكام اسلام سر فرود آوريد. اسلام براى شما و براى ما و براى ملت ما تمام آزادىها و استقلال را فراهم مىكند و در سايه اسلام ما مىتوانيم مملكت خودمان را حفظ كنيم. شما ديديد كه ملت ما با نداشتن ابزار جنگى، لكن داشتن ايمان بر تمام ابرقدرتها كه پشتيبانى مىكردند از رژيم سابق غلبه كردند و اين نبود جز اتكال به اسلام و اتكال به قرآن كريم.
اكنون كه لشكر اسلام هستيد، در خدمت اسلام باشيد
و من اميدوارم كه شما برنامهتان، برنامه اسلامى باشد، در زندگانى شخصى در زندگانى نظامى،
صحيفه نور ج 10 صفحه 45
در برخورد با ملت. برخوردهاى سابق، برخوردهاى دشمنى بود، ملت ما با ارتش آشتى نداشت، براى اينكه آنها را وادار مىكردند به اينكه به ملت ظلم كنند و ملت هم وادار مىشد به اينكه به آنها پشت كند. لكن اكنون كه شما لشگر اسلام هستيد، ارتش اسلام هستيد، ملت پشتيبان شماست و شما هم بايد پشتيبان ملت باشيد. مرزهاى خودتان را بايد حفظ كنيد، مرزدارى كنيد. بايد نظم را حفظ كنيد، سلسله مراتب بايد حفظ بشود و تمام شما در خدمت اسلام و همه ما در خدمت اسلام و من در خدمت همه شما. سلام بر همه شما و درود الهى بر همه ملت.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:56 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 46
تاريخ: 3/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پرسنل پايگاه نيروى هوائى آذربايجان شرقى
با حفظ وحدت و اتكال به اسلام نهضت را پيش ببريد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما تشكر مىكنم كه از نزديك آمديد با هم ملاقات كنيم، ملاقات برادرانه و ذكر گرفتارىهائى كه داريم، البته مطمئن باشيد كه گرفتارىها يك انگيزه اساسى كه جلوى اين نهضت را بگيرد ندارد. آن نهضتى كه نهضت ملتى كه ابرقدرتها را از پا درآورد و به عقب كشاند نمىشود كه با شرارت بعضى اشرار و بعضى باقيماندههاى رژيم سابق يا دست نشاندههاى امريكا و صهيونيسم بتوانند بر اين نهضت غلبه كنند. غلبه با شماست. شما همانطور كه با كمك ملت و وارد شدن در صف ملت بر مشكلات بزرگ غلبه كرديد، انشاءالله از اين به بعد هم با حفظ وحدت خودتان و با اتكال به اسلام و احكام اسلام اين مقصد را به پيش خواهيد برد و من اميدوارم كه يك مملكت اسلامى كه در هر جا شما برويد اسلام را ببنيد و هر جا قدم رسول الله را ببينيد و همهمان با هم در هر جاى مملكت برويم رفاه ملت را ببينيم و عظمت مملكت را، عظمت كشورهاى اسلامى را ببينيم، انشاءالله اميد است متحقق شود. خداى تبارك و تعالى با شماست.
تكليف اقشار ملت در رفع و بازسازى خرابىها و عقبماندگىهاى حاصل از رژيم شاهنشاهى
البته تكليفهائى است، الان بر ما و شما و همه ملت هست. ما الان در بين راه هستيم سد بزرگ را شكستيم، لكن فسادهائى كه آنها به جا گذاشتند و گرفتارىهائى كه آنها به جا گذاشتند بازمانده است. خرابىها مانده است، آشفتگىها مانده است، عقبماندگىها مانده است، ما وارث يك مملكتى هستيم كه در پنجاه و چند سال تحت فشار امريكا و انگلستان و ساير ممالك ابرقدرت بوده است و به صورت خرابهاى در آمده است كه همه چيزش عقب مانده است و بالاتر از همه نيروى انسانيش عقب مانده است، نگذاشتند كه رشد بكند، نيروى انسانى را نگذاشتند كه اسلام آن كارهائى را كه مىخواهد بكند، از اين جهت ما يك مملكتى هستيم كه جنگزده هستيم، مملكتى هستيم كه پنجاه سال فساد در آن بوده است، فسادزده هستيم و بايد با همت همه قشرها اين فسادها از بين برود و همه با هم دست به هم بدهيم و اين بار را به محل خودش برسانيد و اين نهضت را ثمر بخش كنيد. و تكليف همه ما
صحيفه نور ج 10 صفحه 47
اين است كه همه در هر محلى كه هستيم به تكليف خودشان عمل بكنند، تكاليف شخصى، تكاليف اجتماعى و تكاليف سياسى، شما كه در ارتش هستيد (و اميدوارم كه نيروى شما هر روز بيشتر بشود) شما در آنجا مشغول باشيد براى اصلاح امور.
نيروهاى نظامى بايد اسلامى شوند
ارتش اساس يك مملكت است، حافظ يك مملكت است و اگر ارتش، اسلامى و فكرش اسلامى بشود، مملكت را به كمال مطلوب مىرساند. شما حافظ حدود كشور هستيد و كسى كه حافظ حدود كشور اسلامى است بايد خودش هم اسلامى باشد. بايد در پادگانهاى شما اسلام حكومت كند، بايد شما اسلامى باشيد. بايد تمام نيروهائى كه هست، چه نيروهاى نظامى و چه نيروهاى ديگر، همه بايد اسلامى بشوند. جمهورى اسلامى بايد محتوايش تحقق پيدا بكند و اگر محتوا تحقق پيدا بكند، ديگر دست همه اجانب از شما كوتاه است.
از تشبثات و تبليغات ضد انقلابيون نهراسيد
توجه داشته باشيد اين قدرتى كه داشتيد حفظ بكنيد، وحدت كلمه را حفظ بكنيد، با هم باشيد، همه گرفتارىهايى كه بعد از هر انقلاب است، خيلى به نظر نياوريد. بعد از هر انقلاب البته گرفتارىهاى زيادى است خصوصاً يك انقلابى كه وارث يك مملكتى است كه پنجاه سال كوبيدند آن مملكت را و همه چيزش را از بين بردند. شما وارث يك همچو مملكتى هستيد. بعد از هر انقلابى يك بيمارى در ملتها پيدا مىشود و بحمدالله اين انقلاب ما از همه انقلابهائى كه تاكنون اتفاق افتاده است پاكتر و صافتر و بايد اين را انقلاب سفيد اسمش را گذاشت و من اميدوارم كه چون انقلاب اسلامى بوده است و براى اسلام بوده است و با فرياد الله اكبر اين انقلاب به پيروزى رسيد، خداى تبارك و تعالى با ما باشد و انشاءالله هست و خداى تبارك و تعالى پشتيبان شما و پشتيبان ما پشتيبان ملتهاى اسلامى، پشتيبان ملت ايران باشد و همه با هم به پيش برويد و گرفتارىها را انشاءالله رفع كنيد قدرتمند باشيد. هيچ از اين حرفهائى كه زده مىشود، از اين قلمفرسائىهائى كه مىشود و از اين چيزهائى كه در مثلاً بعض مكتوبات گفته مىشود كه ايران حالا شلوغ شده و چطور است، خصوصاً چيزهاى خارجى هيچ از اينها نترسيد، هيچ خبرى نيست. قدرت دست خودتان است و مملكت هم دست خودتان است. اين چهار نفر و چند نفرى هم كه مفسده مىكنند، اينها هم به قبرستان فرستاده مىشوند. شما انشاءالله باقى هستيد و باقى بمانيد انشاءالله. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:56 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 48
تاريخ: 3/8/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى شهرستان بابل
آشوب ضدانقلابيون سدى براى انجام اقدامات عمرانى در كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين چيزهائى كه شما خوانديد، نه اينكه دفعه اول بوده كه مىشنوم، ما از اول كه اين انقلاب بحمدالله به آن پيروزى نسبى رسيد و سى و پنج ميليون جمعيت از حبسها بيرون آمدند و بيرون ريختند، و بعد از آنى كه از آن جهت هجمهاى بيرون آمدند، به فكر خودشان افتادند و توجهشان از نهضت كم شد و به فكر گرفتارىها افتادند، تقريبا هر روز چندين مرتبه يا در كاغذها مىخوانيد يا در صحبتها مىشنويد. نه اين است كه ما غافل باشيم از اين مسائل، اين مسائل معلوم است و شما مىدانيد كه اقلا حالا ما وقتى صرفنظر از دو هزار و پانصد سال بكنيم، در اين پنجاه و چند سال برنامه اين بوده است كه وضعيت ايران - آشوب - به آشوب بكشند، به تباهى بكشند، يعنى همه چيز ما را از بين ببرند. كشاورزى را كه خود شما مطلع بر آن هستيد مىبينيد كه چه به روزش آوردند به اسم اصلاحات و همه چيز را، همه جا را عقب مانده نگه داشتند كه الان كه از هر جا كه مىآيند مىگويند، هر گروهى كه مىآيند مىگويند كه اينجائى كه ما هستيم از همه جا بدتر است. از كردستان همين حرف را مىزنند، از بختيارى همين حرف را مىزنند، از بلوچستان همين را مىگويند، از خوزستان همين را مىگويند و اين براى اين است كه در همه جا اين حرفها هست. اين عقبافتادگىها و نگه داشتن مردم را در فقر و فاقه و بردن ذخاير ملت و دادن به دشمنهاى اسلام به طور رايگان، تقريبا اين مساله، مسائل را پيش آورده است و مسائل هم بيشتر از اينهاست كه شما مىگوئيد. شما يك مقدارش را البته گفتيد، لكن مىدانيد كه بيشتر از اينهاست، لكن به مملكتى كه اولا جمعيت سى و پنج ميليونى يكدفعه از اختناق بيرون آمد و آزاد شده، اين تقريبا بعد از آزادى، همه براى خودشان حق قائلند كه در همه مسائل دخالت كنند و بايد هم بكنند. خوب، مسائل، مسائل خودشان است، لكن بايد فكر اين هم بكنند كه آيا اين مسائل كه ذكر مىشود، همهاش قابل حل است به اين زودىها؟ اين خانه ندارى مردم، اين فقر و فلاكت مردم، اين زاغهنشينى مردم، اين عقبماندگى اقتصاد، اين فاسد شدن رژيم، كار كردن و - عرض مىكنم - كشاورزى و امثال ذلك، اينها قابل اين است كه يك دولتى، يك جمعى مثلاً بتوانند اين را به اين زودىها به حال اول، يعنى نه به حال اول، به حال صحيح برگردانند؟ اين البته وقت لازم دارد. از آن طرف هم كه شما مىبينيد كه مهلت نمىدهند به دولت، مهلت نمىدهند به ما كه بتوانيم با يك فراغى
صحيفه نور ج 10 صفحه 49
فكر اين مسائل را درست بكنيم، آشوب بپا مىكنند. خوب، در يك كردستانى كه آشوب هست، زد و خورد هست و دائما فتنهگرى هست، مىشود در آنجا حالا اسفالت بكنند؟ در نظر بگيرند آسفالتش بكنند؟ جنگ است در يك حال جنگ نمىشود كه اسفالت كرد، نمىشود كه خانه سازى كرد، نمىشود كه كارهاى عمرانى كرد و در يك حالى كه دامن دارند مىزنند به اينكه مردم را مايوس كنند از اين مسائل، باز مردم را مىخواهند كنار بگذارند، مايوس بكنند تا اينكه آن قدرتى كه مىتواند كارها را انجام بدهد و آن قدرت ملت است متشتت بشود و مايوس بشود و نتواند كار بكند، بايد همه اين امور را در نظر گرفت.
پوچى شايعات مفسده جويان
اين مسائل كه گفتيد بسياريش در دست مطالعه است كه انجام بدهند. همين ديروز كه بعضى از آقايان اينجا بودند، راجع به همين، بعضى از مسائل كه گفتيد، با من صحبت كردند و - عرض مىكنم كه - بناست كه مطالعه كنند و عمل بكنند. شما خيال نكنيد كه به فكر ما نيستيم. - ما - مىبينيد كه الان همه اينجا هستند و مسائل خودشان را مىگويند و بعد از شما هم باز يك دسته ديگر هستند، بعد از آنها هم باز يك دسته ديگر هستند و ما بايد بالاى پشتبام برويم با مردم تماس بگيريم، پائين و اينجا و در عين حال مىبينيد كه آنهائى كه مىخواهند مفسده كنند مىگويند كه فلانى اصلاً كسى با او ملاقات نمىكند. الان شما كه اينجا هستيد، آنها نشستهاند با قلم خودشان مىگويند كه با فلانى كسى ملاقات نمىكند، يك كانال دارد و آن هم مثلاً بعض از اهل علم هست. در صورتى كه من از صبح كه پا مىشوم (كه شما مىدانيد خوب، من سنم هشتاد سال است) از صبح كه پا مىشوم تا ظهر كه گاهى وقتها نماز ظهرم يك قدرى هم عقب مىافتد، با مردم مختلف، با اشخاص مختلف، با زنها، با مردها، با اهل علم، با غير اهل علم طوايف مختلف با من صحبت مىكنند و حرفهايشان را مىزنند، همانطور كه شما داريد مىگوييد، شما حرفهايتان را زديد. اينها كه مىگويند كه فلانى كسى با او ملاقات نمىكند نظرشان اين است كه به مردم حالى كنند كه فلانى نمىتواند كار بكند براى اينكه هيچ اطلاعى از هيچ جا ندارد، براى اينكه هيچ اطلاعى از جائى ندارد نمىتواند يك كارى انجام بدهد. در صورتى كه من از همه جاها مطلعم. الان مسائلى كه آقا راجع به كردستان مىگفتند، من مطلع بودم، آن مسائل را بيشترش را مطلع بوديم.
اسلام، خطرى براى مستكبران و رباخواران
و مسائلى كه الان شما چيز كرديد، مسائلى است كه مكرر صحبت شده است، عرض مىكنم كه در فكر هستيم و شما مطمئن باشيد كه اسلام براى مستضعفين است. من اشخاصى كه سرمايهدارها بودند، اشخاصى كه - عرض مىكنم كه - كارخانهدارها بودند، مكرر اينجا، جمعيتشان گاهى آمدند اينجا، من با آنها صحبت كردم گفتم به اينكه نمىشود اينطور كه يك دستهاى آنطور زندگى بكنند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 50
آنطور حتى براى سگهايشان اتومبيل داشته باشند و يك دسته ديگر توى اين زاغهها باشند كه هر ده نفرشان يك سوراخى، اصلاً قابل تحمل نيست. و من اعلام خطر كردم به آنها گفتم اگر خداى نخواسته يك وقت مردم، در متن اسلام انفجار پيدا بشود، يك وقت اين است كه در زمان طاغوت يك چيزى واقع مىشد، خوب، مىگفتند طاغوت است و ماها هم به آنها مىگفتيم كه انشاءالله اسلام اگر تحقق پيدا كند، كارها انشاءالله درست مىشود و حالا هم همان معنا را مىگوييم، يك وقت اين است كه در اسلام خداى نخواسته يك ياسى پيدا بشود براى خاطر اينكه ما هم نتوانيم اين اشخاص فاسد را بكشيم يك قدرى پايين و اين مستضعفين را يك قدرى بالا و به هم نزديكشان بكنيم، اگر يك انفجارى پيدا بشود با ياس از اسلام، هيچ قدرتى نمىتواند خاموشش كند و اين خطرى است براى اين طبقهاى كه به فكر نيستند. من به آنها نصيحت كردم، حالا هم به همه كسانى كه داراى اموال زياد هستند نصيحت مىكنم كه شما فكر بكنيد، بدانيد كه اگر خداى نخواسته اين جمعيت مايوس بشوند، انفجار در آنها پيدا بشود، همه شما، همه ما از بين خواهيم رفت. بايد فكرى بنشينيد بكنيد خودتان، خودتان فكر بكنيد، البته آنها فكر نكنند، ما فكر مىكنيم، اينطور نيست كه ما فكر نكنيم، ما با وجوه شرعيه، با ولايت الهيه با آنها عمل مىكنيم. من در نجف هم كه بودم، در صحبتى كه، مصاحبهاى كه از لوموند آمدند كردند گفتم به آنها كه ما وضعمان چه جورى است. خودمان آنهائى كه داراى كذا و كذا هستند به حساب مىكشيم و حسابهايشان را رسيدگى مىكنيم و اسلام اينطور نيست كه همچو اجازه بدهد كه اين دسته آنطور، آن دسته آنطور، اين ابدا اسلام همچو اجازهاى را نداده. اينها بايد حسابهايشان كشيده بشود، اينها اصلاً حساب نداشتند با اسلام، رباخوارها بايد حسابشان كشيده بشود در موقعش، البته حالا هم مىكنند اما بايد به طور صحيح بشود. در هر صورت شما متوجه باشيد به اينكه ما مىدانيم اين گرفتارىها را و من مىدانم كه در بعض از جاها. و اما راجع به اينكه گفتيد هماهنگ نيستند اين دادگاهها، همين معنا در چند روز پيش از اين، در قم يك اجتماعى از همه اينها شد و همه را دعوت كردند و يك وضع هماهنگى را پيشنهاد كردند، و انشاءالله اين هم درست خواهد شد و ما مىدانيم كه خوب بعضى از اشخاص هستند و حتى بعضى از معممين هستند كه درست عمل نمىكنند و ما بايد البته با تدريج آنها را اصلاح بكنيم. درست خواهد شد، مطمئن باشيد.
شما بوديد كه با مشت خالى اين دولت قوى را، اين قدرت شيطانى را شكستيد و به جهنم فرستاديد. شما حالا از چه مىترسيد؟ از چهار تا دموكرات كه ترس ندارد و چهار تا دزد. اينها دزدهائى هستند كه من يادم هست، شما شايد هيچ كدام يادتان نباشد كه دزدها مىآمدند، حتى در خمين كه ما بوديم، وقتى ريختند كه مىخواستند خمين را بگيرند منتها مردم جلوگيرى كردند، اينها هر روز سر گردنهها بودند و دزدى مىكردند. ولى در يك مدتى دزدىها همه متمركز شد در يك جا و او در پيش رضاخان و پسرش، همه دزدىها را متمركز كردند در يك جا، جلو گرفتند از ساير دزدها اما دزدىها را خودشان كردند. حالا آنها رفتند و يك قدرى بر آنها آزادى پيدا شده و چهار تا دزد هم دزدى مىكند. از اين چهار تا دزد چه كسى بايد بترسد؟ هيچ كس از اين چهار تا دزد نمىترسد. اينها اصلاح مىشود،
صحيفه نور ج 10 صفحه 51
درست مىشود.
برترى انقلاب ايران در مقايسه با ساير انقلابات به دليل ماهيت اسلامى آن است
شما اگر ملاحظه كنيد آن انقلاباتى كه در ساير جاها و كشور پيدا شده، انقلابات، انقلابى كه در شوروى پيدا شده است، شصت و چند سال از آن مىگذرد الان هم نابسامان است، الان هم در آن فساد هست. ميليونها آدم را اينها مىكشتند در اين انقلابات، ميليونها آدم. الان يك انقلابهاى جزئى كه واقع مىشود مىگويند - كشتارش - دو ميليون جمعيت كشته شده. اين انقلاب ايران از باب اينكه انقلاب اسلامى بود، يك انقلابى بود كه وقتى آنها كه بر انقلاب تسلط پيدا كردند اعتقاد به اسلام داشتند، نمىريختند بيخودى مردم را قتل عام بكنند، اين انقلاب بهترين انقلابهائى است كه تاكنون واقع شده است. البته كشتار هم داشته است، لكن كم بوده زياد نبوده، از آن طرف هم اشخاصى كه در مركز فساد بودند، اشخاصى كه چندين سال مردم را به آتش كشيدند، چندين سال قتل عام كردند، اينها هم به سزاى خودشان يك مقدارى رسيدند هم فرار كردند وليكن از همه انقلابهائى كه در عالم پيدا شده است اين انقلاب اسلامى ايران براى خاطر اينكه اسلامى بوده از همه بهتر است و يك انقلاب صحيح است، يك انقلاب اسلامى است. و لهذا بعد از انقلاب يك آزادى مطلقى به همه داده شد. شما خيال مىكنيد در انقلابات ديگر آزادى مىدهند؟ آزادى به مردم نمىدادند. بعد از انقلاب تمام مطبوعات را جلويش مىگرفتند، تمام مجالس را جلويش مىگرفتند، همه دستجات را جلويش مىگرفتند، همه را به طور اختناق جلويش مىگرفتند به اسم اينكه انقلاب، در انقلاب بايد اين چيزها بشود، لكن اين انقلاب اسلامى جلوى هيچ طايفهاى را نگرفته، جلوى هيچ قلمى را نگرفت. چند ماه كه معلوم شد كه مىخواهند توطئه كنند، توطئهگرهائى كه بر ضد اسلام مىخواستند توطئه بكنند، يك چند نفرى را جلويشان را گرفتند كه نه، چه بكنيد. حالا هم يك قلمهاى فاسد باز مىگويند چرا جلوى فلان مجله، چرا فلان مجله، نمىدانند اينها، خوب، آن مجله، روزنامه كذا تمام چيزش از اسرائيل بوده است. اينها مىخواهند كه، توقع اين را دارند كه اسرائيل هم كه در اينجا مىخواهد توطئه كند نبايد جلويش را گرفت، بايد آزاد كرد قلم را. قلم آزاد، قلمى است كه توطئهگر نباشد. قلمى آزاد است، روزنامهاى آزاد است كه نخواهد اين ملت را به عقب و به تباهى بكشد. اين قلمها همان سرنيزه سابق است كه مىخواهند ملت را به تباهى بكشند اينها. البته ملت تحمل نمىكند كه جوانهايشان داده، حالا چهار نفر پشت ميزنشين و بالانشين بنشينند و طرح بدهند و درست بكنند و بگويند كه قلم آزاد نيست، چه آزاد نيست. كدام قلمها آزاد نيست؟ قلمهاى فاسد آزاد نبايد باشد. الان هم فاسدهاشان خيلىهايشان آزادند منجمله همين قلمهائى كه مىگويند چرا آزاد نمىگذاريد، اينها هم توطئهگر هستند.
afsanah82
07-26-2011, 11:56 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 55
تاريخ: 4/8/58
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از دبيران عضو انجمن اسلامى آذربايجان شرقى
راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه بعد از انقلاب بر شما معلمين و بر همه قشرهايى كه سمت تعليم و تربيت را دارند وظيفه است و لازم، اينكه اين مغزهائى كه در طول پنجاه و چند سال حكومت جائرانه و سلطه اجانب بايد بگوئيم غربزده شدند، نجات بدهيد، اگر بخواهيد ملت شما نجات پيدا بكند. نجات ملت در فرهنگ و در دانشگاهها بايد طرح بشود. مادامى كه ما پيوستگى مغزى داريم به خارج و اجانب، هيچ يك از اين گرفتارىهايى كه شمرديد، نمىتوانيم از زيرش فرار كنيم. راس همه اصلاحات، اصلاح فرهنگ است و نجات جوانهاى ما از اين وابستگى به غرب، غرب بسيار چيزهاى مفيدى دارد كه براى خودش نگه داشته و يك قدرى از آنها را صادر كرده است با بسيارى از جنايتها به ممالك شرق. آن چيزى كه آنها به اسم علم صادر مىكنند، به اسم فرهنگ صادر مىكنند، به اسم ترقى و تعالى صادر مىكنند آن غير از آنى است كه پيش خودشان است. آنها براى ممالك شرقى يك طور ديگرى فكر مىكنند. اگر ملاحظه كرده باشيد، همين چند روز، قبل، چند هفته قبل در يكى از روزنامهها يا مجلات نوشته بود كه فلان دواها، فلان قسم از دواها در آمريكا ممنوع است لكن براى جهان سوم صدورش مانع ندارد، اطبائى كه در خارج مىروند و تحصيل مىكنند و داراى جواز مىشوند، ديپلم مىشوند و اين كارهايشان را تمام مىكنند، بسيارى از آنها را اجازه اينكه در خود آن كشور طبابت كنند نمىدهند، مىگويند برويد در مملكت خودتان طبابت كنيد. كيفيت تحصيلى كه جوانهاى ما مىروند به آنجا تحصيل مىكنند و به خيال خودشان براى ترقى مىروند، كيفيت تحصيل صحيح نيست يعنى آنها اين معنا، اين چيزهائى كه نفع دارد براى همه به اختيار ما نمىگذارند. اگر چنانچه يك تعليمى هم بكنند، يك تعليم جزئى است و بايد بگوئيم تعليم استعمارى. همه چيز ما را وابسته به خودشان در عين حال مىكنند و به ما هم چيزى نمىدهند. ما الان در همه چيز به گمان همه يك نحو وابستگى داريم كه بالاتر از همه، وابستگى افكار است. افكار جوانهاى ما، پيرمردهاى ما، تحصيلكردههاى ما، روشنفكرهاى ما، بسيارى از اين افكار وابسته به غرب است، وابسته به آمريكاست و لهذا حتى آنهائى كه سوءنيت ندارند و خيال مىكنند مىخواهند خدمت بكنند به مملكت خودشان، از باب اينكه راه را درست نمىدانند و باورشان آمده است كه ما بايد همه چيز را از غرب بگيريم، اين وابستگى را دارند و اين
صحيفه نور ج 10 صفحه 56
وابستگى سرمنشاء همه رابستگىهاست كه ما داريم. اگر ما وابستگى فرهنگى را داشته باشيم دنبالش وابستگى اقتصادى هم هست، وابستگى اجتماعى هم هست، سياسى هم هست، همه اينها هست.
مفهوم آزادى و اختناق در قاموس رژيم سابق و غربزدگان
شما معلمها و همه اساتيد، توجه كنيد به اين معنا كه غرب به ما چيزى نمىدهد كه مفيد باشد. دارد چيز مفيد، اما به ما نمىدهد، صادر نمىكند، آنى كه - به ما صادر - براى ما صادر مىكند آن چيزهايى است كه مملكتهاى ما را به تباهى مىكشد. آزادى صادر مىكند، اما آزادى براى اينكه هر كه هر فحشائى را مىخواهد بكند آزاد است. معالاسف اينهائى هم كه در ايران هستند و آزادىطلب هستند باز وقتى كه مىبينيد يك چيزى كه براى مملكت ما تباهى داشته است و جلويش را گرفتند آنها فريادشان در آمده است كه اختناق است. اختناق اين است كه قلمهائى كه بخواهند به نفع يك كشورى، به نفع كشور شما، به نفع اسلام شما، به نفع ملت شما به كار برود، جلويش را بگيرد. اگر چنانچه يك چيزى كه بر ضرر جامعه ما هست، بر ضرر نهضت ما هست، بر ضرر كشور ما هست، توطئه در كار باشد جلويش را بگيرند اين اسمش اختناق نيست، اين اسمش جلوگيرى از فساد است. اين دو تا را بايد، اين دو مرز را از هم جدا كرد. جلوگيرى از فساد، آزاد قرار ندادن جوانها را به اينكه در اين مراكز فحشا وارد بشوند، هروئينى بشوند، ترياكى بشوند، به فحشا وارد بشوند، قمار باز بشوند و امثال ذلك، جلوگيرى از اينها اسمش جلوگيرى از آزادى نيست و اسمش اختناق نيست، اسمش عمل كردن به نفع خود جوانهاست. در طول اين مدتى كه اين سلسله خبيث در ايران حكومت كردند، يك چيزهائى آزاد بودند، هر كه هر كارى دلش بخواهد بكند - كه - دخالت در امور مملكتى و دخالت در سرنوشت خود كشور نباشد، هر كارى بخواهند بكنند، دامن هم به آن مىزدند. مراكز فحشا در شهرهاى بزرگ و خصوصاً در تهران از همه جا بيشتر و از مراكز صلاح بسيار بيشتر بود. مىگفتند كه مشروب فروشى بيشتر از كتابفروشى است. مراكز قمار، مراكزى كه مهيا مىكردند براى اينكه بچهها را به فحشا بكشند، دخترها و پسرها را به فحشا بكشند، اينها آزاد، دامن هم به آن مىزدند، وسائل هم برايش فراهم مىكردند، تبليغات هم از همه طرف مىكردند، از تلويزيون تبليغ مىكردند، از راديو تبليغ مىكردند، از مجلات - چيز مىكردند - از روزنامهها تبليغ مىكردند. گفتههايشان اينطور بود، نطقهايشان اينطور بود، اين تبليغات آزاد بود و جوانهاى ما را فاسد كرد لكن يك قلم كه بتواند يك كلمه راجع به گرفتارىهاى ملت بنويسد آزاد نبود. يك زبان كه بتواند يك كلمه راجع به مقدرات مملكتش صحبت بكند آزاد نبود. يك كلمه بر خلاف آن چيزى كه آنها دلشان مىخواست از كسى صادر مىشد، سرنوشتى به دست ساواك بود و به آن بساط. آنها آزادى را در يك جبهه نگه داشته بودند و فرياد هم مىزدند: آزاد زنان و آزاد مردان همينها بودند مقصودشان كه اينها آزادند هر كارى كه مىخواهند بكنند، به هر مركز فحشائى مىخواهند بروند. اختناق در يك جبهه ديگر بود، براى قلمهائى كه اگر مىخواست كسى يك كلمه راجع به مصالح مملكت بنويسد، راجع به مصالح اسلام بنويسد،
صحيفه نور ج 10 صفحه 57
اينها آزاد نبود و اختناق بود. الان هم كه ملاحظه مىكنيد، بعضى از قلمها همين جور، همين طور دارند مشق مىكنند، وقتى كه يك توطئهگرى را، يك توطئهگرهائى را كه فسادشان براى ملت ثابت است جلويشان را مىگيرند، فريادشان در مىآيد كه اى كذا و كذا! اگر جلوى يك فحشائى را بخواهند بگيرند باز هم صداى اين آقايان در مىآيد كه آزادى نيست لكن اگر كسى بخواهد يك عملى بكند كه براى كشورش مفيد است، براى آتيه كشورش مفيد است، بيمه مىكند استقلال كشور را، صدايشان در مىآيد كه چرا بايد اينطور بشود. مىخواهند سانسور كنند. اشخاصى هستند كه سانسورچى هستند با قلمهاى خودشان، منتها زورشان نمىرسد كه با عمل بروند جلو بگيرند، با قلمهاى خودشان مىخواهند سانسور كنند حتى مجلس خبرگان را مىخواهند سانسور كنند، انتقاد مىكنند، وقتى ريشه انتقاد را بررسى بكنيد مىبينيد كه ريشه انتقاد برمىگردد به اينكه اگر اين درست بشود، بر خلاف امپرياليسم است، برخلاف مقاصد آنهاست. ريشه اين است لكن در لفظ جور ديگر جلوه مىدهند. الان ما گرفتار يك همچو مسائل هستيم و جوانهاى ما هم گرفتار، اين وابستگى به غرب را دارند. ما بايد همه دست به دست هم بدهيم و اين گرفتارى را بيرون كنيم. غرب را فراموش كنيد.
روابط ما با آمريكا و شوروى، مثل رابطه بره با گرگ است
من فكر مىكردم كه اگر ما بتوانيم يك ديوارى مثل ديوار چين بين شرق و غرب بكشيم، بين ممالك اسلامى و چه بكشيم، ديوار زمينى و هوايى كه مملكت ما از دست آنها نجات پيدا كند و حتى ترقياتشان را هم ما عذرش را بخواهيم به نفع ما بيشتر است، حتى آنهائى كه - به اسم - ترقى به ما مىدهند - به اسم - شما ملاحظه كرديد كه در زمان محمدرضا، اين خائن بدبخت كه حالا نمىدانم آيا صحيح است كه مىخواهد به جهنم برود باز توطئه است اين الان در دست بررسى است، در زمان اين چقدر از ذخاير اين مملكت براى خريد يك ابزارهاى جنگى كه خود ايرانىها نمىتوانند استعمالش كنند چقدر ذخاير ما، بودجه اين مملكت صرف شد براى خريدن اينها، چيزهائى كه به درد ما نمىخورد و براى پايگاه درست كردن براى آمريكا بود. نفت ما را، ثروت ما را دادند، در مقابلش به ما چه دادند؟ به ما اين معنا را دادند كه پايگاه براى امريكا درست كردند. عوض پول نفتى كه از ما گرفتند، نفت را از ما گرفتند عوضش يك اسلحههائى، يك چيزهائى كه ما خودمان نتوانيم استعمال كنيم و محتاج به كارشناس باشيم و مستشار باشيم و امثال ذلك و به درد خود آنها بخورد، پايگاه، خود آنها درست كنند در اين مملكت و از پول ما براى خودشان پايگاه درست كنند. وارد كردن چيزهاى مترقى آنها اينطورى است، براى خودشان است. شما تصور نكنيد كه اينها براى ما و براى صلاح ما يك قدم بردارند. هر كه اين را تصور بكند اين جاهل است، كه اينها بخواهند ممالك شرق يك قدم رو به ترقى برود. اينها نمىخواهند. ممالك شرق بايد فكر خودشان باشند، نسيان كنند غرب را و خودشان مشغول بشوند به اصلاح حالشان. اگر ما مىتوانستيم كه بكلى منقطع بشويم از اينها، اجازه مىداد اين مسائل كه بكلى منقطع بشويم از اينها، به صلاحمان بود. خيال نكنيد كه روابط ما با امريكا و روابط ما با - نمىدانم -
صحيفه نور ج 10 صفحه 58
شوروى و روابط ما با اينها يك چيزى است كه براى ما يك صلاحى دارد. اين مثل رابطه بره با گرگ است. رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندى براى بره نيست. اينها مىخواهند از ما بدوشند. اينها نمىخواهند به ما چيزى بدهند. اينها اعلام مىكنند كه اين دوا در آنجا قدغن است، در شرق بفروشيد. به حال ما چه فكرى مىكنند اينها؟ آن دوائى كه آنجا قدغن است، دوائى است كه مضر است لابد، تا قدغن كردند، اگر مضر نباشد كه قدغن نمىكنند، اين بايد آنجا فروش برود. آنها چه فكر مىكنند در حال شرق و در حال دنياى سوم؟ اينها چه فكرى مىكنند؟ اينها را چه جورى تصور مىكنند؟ همينهائى هستند كه براى حقوق بشر و نمىدانم براى حتى حقوق حيوانات مجامع دارند اما همهاش اين مجامع، مجامع براى حفظ حقوق خودشان با اسم حقوق بشر، حقوق خودشان را حفظ مىكنند و حقوق ما را پايمال مىكنند. اينكه مىگويند حقوق حيوانات هم بايد باشد، طرفدارى از حتى حيوانات، يك طايفهاى مىگويند طرفدارى از حيوانات كه در ويتنام هزارها مردم را در ساير شهرها هزارها، صدها ميليون مردم را به آتش مىكشند!! يك طايفهاى قضيه حقوق بشر را مىگويند كه اين بشر را پايمال كردند و ما معالاسف باورمان مىآيد از اين مسائل و گويندگان ما از همين حقوق بشر و از همينها پشتيبانى مىكنند. حقوق بشر را اسلام مىتواند پايهگذارى كند كه سرانش مثل على ابن ابيطالب است، نه كسانى كه بشر را مىخورند و اسم حقوق بشر رويش مىگذارند. شرق بايد بيدار بشود از اين خوابى كه او را كردند، از اين غفلتى كه آنها ايجاد كردند در ما بايد بيدار بشويم. اگر بيدار نشويم ما طعمه آنها خواهيم بود. بايد دانشگاهها بيدار بشوند، بايد از همين دبستان تا آخر دانشگاه از اين افكار غربزده تهى بشوند و شرق روى پاى خودش بايستد. اگر شرق روى پاى خودش نايستد، باز وابسته باشد، وابسته فكرى عمده است، خيال كند كه همه چيزى از اوست، تا يكى مريض مىشود به اطباء اينجا رجوع نمىكنند فورا بايد برود امريكا يا بايد برود انگلستان، نمىشود اينجا، با اينكه يك دسته از اطباء كه آمدند اينجا من گفتم كه شماها، دانشگاههاى ما چه كردند تا حالا كه حالا وقتى كه يك مريضى مىشود بايد بروند آنجا. مىگفتند ما مىتوانيم معالجه كنيم لكن مردم اينجور شدند. اين افكار، افكارى است كه مملكت ما را به تباهى دارد مىكشد كه همه چيز ما از آنجا بيايد و همه چيز ما بايد وابسته به آنجا باشد. حالا چون اتومبيل ما از آنجاست و برق ما هم نمىدانم چه و زهر مار ما از آنجاست پس بايد فرهنگ ما از آنجا باشد، پس بايد همه چيز ما از آنجا باشد. آقا بدانيد كه اينها براى ما هيچ صلاحى نمىخواهند، اينها كوشش مىكنند كه ما از حيوانات پستتر باشيم، اينها كوشش مىكنند كه ما يا اشخاصى بار بيائيم غربزده، براى آنها كار بكنيم و اگر نه بمانيم در اين حال عقبافتادگى و ببرند آنها همه چيز ما را. شرق بايد بيدار بشود، بايد حساب خودش را از غرب جدا كند، تا آنقدر كه مىتواند. اگر مىتوانست بايد تا آخر جدا كند، حالا كه نمىشود، تا آنقدر كه مىتواند بايد جدا كند لااقل فرهنگش را نجات بدهد.
صحيفه نور ج 10 صفحه 59
اى فدائيان خلق! شما از كجا اسلحه آورديد؟
جوانهاى ما را نجات بدهيد. دولتها موظفند جوانهاى ما را نجات بدهند دانشگاهها موظفند اين جوانها را نجات بدهند. معالاسف افرادى كه از خود آنها، وابسته به آنها، وابسته به امريكا و امثال اينهاست، الان در بين دانشگاهها موجود، در بين دانشسراها موجود، در صحراها موجود، در كردستان موجود، در بلوچستان موجود، اينها اشخاصى هستند كه از آنها ارتزاق مىكنند و براى آنها خدمت مىكنند والا جوانها پول از كجا آوردند كه يك وقت بگويند به دو هزار نفر، سه هزار نفر كارمند، نفرى چقدر ما مىدهيم كه كار نكنند. پولشان كجا بود؟ از كجا آمده اين پول؟ اينها كه پول ندارند خودشان. اينها از آنجا دارد برايشان مىآيد. اين اسلحههائى كه الان در كردستان به كار مىرود از كجاست؟ اگر اينها خودشانند، واقعاً مردمى هستند كه براى مملكت خودشان دارند خدمت مىكنند، اسلحهها را بايد بپرسيم از آنها كه شما از كجا آورديد. اى فدائيان خلق! شما از كجا اسلحه آورديد؟ شما وقتى كردستان فساد هست مىرويد به كردستان، حالا كه كردستان مىبينيد كه نمىتوانيد عمل بكنيد از قرارى كه مىگويند راه افتادند راه افتادند طرف رشت و آن حدود انزلى و آنجا. اسلحه را از كجا، پول را از كجا مىآوريد شما؟ جز اين است كه از خارج است؟ از هر خارجى وقتى كه جوانهاى ما استفاده بكنند خائنند. از هر خارجى، پول از خارج بگيرند براى فلج كردن مملكت، اسلحه بگيرند براى فلج كردن مملكت، بالاترين خيانت اين است. معذلك خودشان را روشنفكر و از آن طرف مردم را مىكشند، از آن طرف منتشر مىكنند كه جمهورى اسلامى دارد كرد را مىكشد. جمهورى اسلامى مىخواهد كرد را نجات بدهد از دست شما، نمىخواهد كه كرد را بكشد. اينها گرفتارىهاست و گرفتارى زيادتر از اين است لكن من به شما مژده مىدهم كه ما پيروز هستيم من به شما مژده مىدهم كه اين حالى كه ملت ما الان پيدا كرده است و اين حال بيداريى كه ملت ما پيدا كرده است، نتوانند آنها پيروز بشوند و خود شما خواهيد پيروز شد. با قدرت فكر و تصميم، با قوه به پيش برويد كه شما پيروزيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:56 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 60
تاريخ: 5/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از پاسداران سميرم و اعضاى جهاد سازندگى اصفهان
توطئه اجانب و عمالش در تضعيف نيروهاى دفاعى كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
من اميدوارم كه اين جوانهاى برومند ما بتوانند آن خدمت شايستهاى كه بايد، به اسلام و كشور خودشان هست بكنند. و من اميدوارم كه با نيروى اسلامى وزير پناه اسلام بتوانيم به مشكلاتى كه هست غلبه كنيم. عشاير ايران در زمان سابق يكى از پشتيبانهاى كشور بودند كه به واسطه سلطه اين رژيم و دستيارى اجانب اينها را يكى بعد از ديگرى تضعيف كردند. اين عشاير بودند كه مىتوانستند در مقابل اينكه ديگران بخواهند تجاوز كنند به كشور خودشان، جلوگير باشند، لكن پدر اين محمد رضا، رضاخان كه آمد، دستور اين را ظاهراً داشت كه اين عشاير را تضعيف كند. البته بعضى از خانهايى كه در آن وقت بودند تعديات داشتند، لكن رضا خان از اين باب تضعيف كرد آنها را بلكه شايد دستوراتى داشت كه نباشند اين كسانى كه مىتوانند از كشور خودشان دفاع كنند و نمىگذارند به ديگران تجاوز كنند، يك دستور هم اين بوده است كه عشاير را از بين ببرند. آنها همه قدرتهائى كه احتمال مى دادند كه در مقابل اجانب ايستادگى كنند، شكستند، قدرت روحانيت را شكستند، قدرت عشاير را شكستند و هر جائى كه مىشد، مىتوانستند، اينها را از بين بردند، اينها را از بين بردند و كوچ دادند.
از اين جهت يك خيانتى به ايران كردند و حالا كه دست اينها كوتاه شده است بايد عشاير ايران به وظائف ملى خودشان عمل كنند. و طورى نكنند كه گفته بشود كه حالا كه رژيم رفته است اينها به جان مردم افتادند. بايد اين جهت خيلى مراعات بشود كه همه جهات اسلامى باشد.
كوشش در خودكفائى كشاورزى گامى به سوى رهائى از سلطه ابرقدرتها
يك كشورى كه الان مال خودتان شده است، اين است كه زراعت، الان يك زراعت است. فصل زراعت پائيزى است،اين زراعت را كوشش كنيد كه به طور شايسته انجام دهند. ما اگر چنانچه زراعت خودمان، كشاورزى خودمان نتواند كفاف براى خودمان باشد، دستمان دراز باشد پيش امريكا و امثال امريكا براى ارزاقمان، وابسته خواهيم بود، نمىتوانيم كارى انجام بدهيم، آنوقت در جهات سياسى هم بايد وابسته بشويم. بايد شماهائى كه، مردمى كه مسوول كشاورزى بودند، باز هم مشغول باشند و كسانى كه پيشتر به واسطه مشكلاتى كه برايشان ايجاد شده بود نمىتوانستند عمل بكنند، حالا
صحيفه نور ج 10 صفحه 61
عمل كنند، دولت هم لازم است كه پشتيبانى كند از كشاورزها، همراهى كند با آنها، هم آنها مشغول باشند، هم دولت، تا اينكه راجع به كشاورزى كه يكى از امور مهمه مملكت ماست و ما بايد صادر كنيم محصولات خودمان را به خارج، اينطور نباشد كه ما باز هم هى گرفتار باشيم، دستمان پيش خارجىها دراز باشد براى اينكه نان به ما بدهند.
اين براى - يك مملكتى اولا به - مملكت اسلامى عار است كه دستش را دراز كند طرف امريكا كه شما نان ما را بدهيد، حالا بفروشيد به ما، اين يك عارى است براى ما. ما بايد خود كفا بشويم در همه چيز، منجمله در قضيه كشاورزى. ايران مملكتى است كه كشاورزى او بايد كشاورزى غنى اى باشد. ايران مىتواند كه يكى از استانهايش مال خودش را كفاف بدهد و مابقى صادر بشود. چرا بايد ايران محتاج باشد به غير؟ اينها اين كار را كردند. به اسم اصلاحات ارضى، بكلى كشاورزى را از بين بردند و مملكت ما را به تباهى كشيدند. حالا با خود شماهاست، با خود كشاورزهاست كه كارى بكنند، مسامحه نكنند، مملكت مال خود شما الان شده است، مملكت مال خودتان است، خودتان بايد آبادش بكنيد.
يك باب، باب كشاورزى است كه بايد كشاورزى به طور شايسته عمل بشود و در طرف شما كه مناطق كشاورزى است و در هر منطقهاى، ايران تمام مناطقش تقريبا مناطق كشاورزى است و در همه مناطق كه زمين دارند و صلاحيت دارد زمينها از براى كشاورزى، كشاورزى بكنند. در جهات اسلامى و شرعيش البته حفظ بكنند و كشاورزى بكنند تا انشاءالله از اين جهت مستغنى شويم.
وظيفه كارگران و كارمندان دولت در اصلاح كارخانهها و وزارتخانهها
باز يكى از گرفتارىهائى كه هست قضيه كارگرهاست كه در كارخانهها يك قدرى اخلال مىشود، كم كارى مىشود، بيكارى مىشود. اين كارخانهها مال خودتان است، حالا بايد شما هم، كسانى كه در كارخانهها هستند، آنها هم كارى بكنند، بلكه كار را زيادتر بكننند از سابق تا جبران بشود. چنانچه يكى از مشكلات و چيزهائى كه هست، قضيه كارمندهاى دولت است. كارمندهاى دولت هم از قرارى كه اطلاع به ما مىدهند كارى نمىكنند، كم كارى مىكنند، اين تشريفات طاغوتى، باز هست اينها غلط است، اينها بايد همه تبديل بشود و در صدد برآيند كه اصلاح بكنند. وزارتخانه ها در صدد برآيند كه هر كدام خودش را اصلاح بكنند. تا كى بايد ما در قيد و بند اين مسائل طاغوتى باشيم. يك مطلبى كه دولت تصويب هم مى كند، وقتى كه گرفتار كاغذبازىها مىشود باز تا مدتى اين گرفتارى وجود دارد و اين شكايات مكرر دارد براى ما مىآيد. در هر روز شايد شكايت بيايد از دولت، از كارمندها، از ادارات، از اينها. اينها بايد اصلاح بشود. نمىدانم كى مىخواهند اصلاح بكنند اين امور را.
لزوم پاكسازى منحرفين از تلويزيون
در هر صورت من از شماها متشكرم و از اين مادرها و برادرها كه در جهاد سازندگى هستند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 62
زحمت كشيدند خيلى تشكر مىكنم. من وقتى كه در تلويزيون اين جهاد سازندگى را ارائه مىدهند، البته آنطورى كه بايد ارائه نمىدهند، دستهائى در تلويزيون هست كه انحراف پيدا مىشود در آن و مثل اينكه مديران تلويزيون درست نمىتوانند برسند به مسائل، دستهائى فاسد هست كه بسيارى از كارها و بسيارى از چيزهائى كه در تلويزيون هست چيزهاى انحرافى است. بسيارى از شعارهائى كه در تلويزيون هست، اشعارى كه در آنجا مىخوانند، چيزهائى كه در آنجا مىكنند از همين گروههاى انحرافى است. اينها بايد اصلاح بشود. تا كى بايد باز تلويزيون ما تابع مسائلى باشد كه همهاش انحرافى است؟ يك مساله انحرافى را چند دفعه د ر تلويزيون گويند، اظهار مىكنند، آن مصاحبه چى، مىرود مصاحبه كند، توى دهان مىگذارد چيزهائى را كه براى ناراحتى مردم است، چند دفعه تكرار مىكند يك مطلب را، كه از آنها يك اقرارى بگيرد هر كه آنجا هم كه مىگويد حالمان خوب است آن باز اصرار مىكند به اينكه مردم را وحشت بيندازد كه كارها هيچ كه خوب نيست، همه جهات فاسد است. اينها را بايد بريزيد بيرون از تلويزيون. اگر نمىتوانند، من بفرستم بكنند اين كار را. چرا اين مسامحه اين همه دارد مىشود و در همه جا دارد مسامحه مىشود و ما نمىدانيم بايد چه بكنيم با اين وضعى كه هست. همه شان اهل مسامحه هستند، همه شان اهل اين هستند كه مىخواهند براى خودشان يك مسالهاى درست بكنند كه مبادا يك قلمى بر خلافشان گفته بشود. بايد يك جورى عمل بكنند كه موافق رضاى خدا باشد، موافق مسير ملت باشد. بايد اين امور اصلاح بشود. اگر اين امور اصلاح نشود، ما عقب افتاده مىمانيم. و جهاد سازندگى را در عين حال بعضى از جاهايش كه مىبينيم خيلى خوشحال مىشويم.
ملت، با وحدت و اتكال به خدا در اصلاح امور كشور بكوشند
و من اميدوارم كه خود ملت هيچ اتكال به قواى ديگر نكند، خود ملت مشغول بشوند به اصلاح كارهايشان و اميدوارم كه با وحدت كلمه ملت و با پشتكارشان كارها اصلاح بشود و مملكت ما سر و سامان پيدا كند و مطمئن باشيد كه اين وضعى كه الان داريد كه خانمهائى كه مثلاً بايد در شهرها باشند و به رفاه - به قول آن سابقىها باشند - حالا مىروند از دهات و از جهاد سازندگى وارد مىشوند مهندسين مىروند، اطبا مىروند، تحصيلكردهها مىروند، اين همدردى كه پيدا شده است در بين ملت ما، اسباب اطمينان است كه انشاءالله مسائل حل بشود و ما بر همه مشكلات غلبه كنيم و انشاءالله اطمينان داشته باشيد كه شما پيروز هستيد. همه مسائل به دست خودتان حل مىشود و من اميدوارم كه كردستان هم به دست شما جوانها و به دست پاسدارها و به دست ارتش و ژاندارمرى و اينها چيزهايش حل بشود. اين مسائل چيزى نيست و با قدرت پيش برويد. خداوند همه شما را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:56 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 63
تاريخ: 6/8/58
بيانات امام خمينى در جمع مسوولان جهاد سازندگى قم
قم، شهر هميشه پيشقدم در امور نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من در اين حالى كه هستم و ملاحظه مىفرمائيد، كمتر موفق شدم كه برادرهاى قمى خودم را از نزديك ببينم و آن علاقهاى كه من به اين جوانها دارم، البته به همه جوانها لكن قم كه محل خود ماست و م ما سوابق زياد با اين آقايان داريم، علاقه خودم را به آنها تقديم كنم، اين مساله بايد براى همه ملت، توجه به آن بشود كه امروز كه اين مملكت به دست تواناى شماها (و مبدا آن از قم بود) به دست شما افتاده است و كشور مثل خانه خود شما هست بايد خود صاحبخانهها به فكر خانههايشان باشند. صاحبخانهها ملت هستند و خصوصاً اين طبقهاى كه كار مىكنند، اين طبقهاى كه زحمت مىكشند براى ملت خودشان و اين خانهاى كه الان مخروبه بوده است و به دست شماها افتاده است بايد خودتان به فكر آن باشيد. قم هميشه پيشقدم در امور بوده است و حالا هم آقا، آقازاده خودم مسائل را گفتند و زحمتهاى شما و فعاليتهاى شما را در امور مختلف شهرستان خودتان گفتند، بايد تشكر كنم، هم از آقا و هم از همه آقايانى كه شركت كردند در اين امور و مىكنند. بايد همه استانها و شهرستانها و روستاها، يك دست با هم مشغول بشوند براى ساختن.
قطع وابستگى از شرق و غرب به شرط فعاليت همه جانبه اقشار
من اين را باز هم گفتم به بعضى از گروهها كه انسان خجلت مىكشد كه يك كشورى كه بايد صادر كند و صادركننده باشد دستش را پيش آمريكا، اين دشمن ملت و دشمن بشريت دراز كند و از او كمك بخواهد و او هم كمك را همين طورى به ما نمىدهد. آنها روى مقاصد خودشان اگر بخواهند كمك بكنند كمك به خودشان هست، نه كمك به ما و اين بايد ما اين عار را از كشور خودمان بزدائيم. به فعاليت جوانها، به فعاليت قشرهاى مختلف، كشاورزى مان را بايد همچو تقويت بكنيم كه بعد از يكى دو سال صادر كننده باشيم، ديگران از ما بخواهند نه ما از آنها. مىدانيد كه اگر چنانچه ما احتياج داشته باشيم در ارزاقمان به خارج، اين وابستگى براى ما اسباب اين مىشود كه در امور سياسى هم وابسته باشيم، و ما بايد وابستگىمان را از اجانب و از غرب و شرق قطع كنيم. اگر ما بخواهيم كه مملكتمان يك مملكت مستقل آزاد مال خودمان باشد، بايد در اين امورى كه مربوط به
صحيفه نور ج 10 صفحه 64
اقتصاد است، مربوط به فرهنگ است، مربوط به امور ديگر كشور است خودمان فعاليت كنيم و ننشينيم ديگران انجام بدهند. دولت هم مثل خود شما يكى از افراد اين مملكت است، آن هم به اندازه قدرتش بايد همراهى كند لكن ما نبايد بنشينيم كه دولت همراهى بكند و اگر او نكند ما كارى نكنيم. شما الان مىبينيد كه به طورى كه آقا فرمودند آنقدر كار پيش برديد با همت خودتان بدون اينكه به شما يك كمك صحيحى كرده باشند، حالا از اين به بعد هم همه ملت اينطور بايد باشد. بايد همه دست به دست هم بدهند و اين بار را به منزل برسانند.
اغفال يك ملت رشيد و متحول، رويائى است باطل
شما مىبينيد كه الان توطئهها باز در كار است و امريكا كه دشمن شماره اول بشر و ماست باز اين شخص خائن را با بهانه اينكه مريض است برده است امريكا و ما نمىدانيم كه آيا صحيح مىگويند يا نه، بلكه بعضى اطبائى كه در آنجا بودند و مطالعه بعضى پروندهها را كردند گفتند مرض اين مرضى نيست كه احتياج به آمدن آمريكا باشد، او در همانجا هم كه بود مىشد كه همانجا باشد و معالجه كند. از اين معلوم مىشود كه يك توطئه اى در كار است، البته ديگر محمد رضا قابل اينكه يك آدمى بشود و بتواند يك نفسى بكشد اين نيست لكن اين را آلت قرار مىدهند. اين قدرتمندها و شياطين اين را آلت قرار مىدهند براى اينكه با آليت اين، يك فعاليتهاى ديگرى بكنند و بك تيپهاى ديگرى و قشرهاى ديگرى برايشان خدمتگزارى بكنند لكن بايد اين مطلب را بدانند كه شما ديگر دستتان كوتاه شد از ايران، ديگر شما نمىتوانيد دوباره همان مسائلى را كه براى بدبختى اين ملت پيش آورديد پيش بياوريد. ملتى است كه خودش ديگر بپاخواسته است و همه تكليف خودشان را مىدانند. اين تحولى كه الان در ملت پيدا شده است كه يك نمونهاش شما جوانهاى عزيز من هستيد كه مشغول اينطور فعاليتها هستيد، زنها مشغول فعاليت هستند، مردها مشغول فعاليت هستند، جوانها همه مشغول فعاليت هستند، اين تحول ديگر طورى است كه پشتوانه اين كشور است. آنوقت اينها مىتوانستند رخنه بكنند به اينجا كه اين تحول حاصل نشده بود، اين بينائى براى ملت ما حاصل نشده بود. حالائى كه از هر فردى بپرسى كه دشمن تو كيست مىگويد دشمن من غرب و شرق است و امريكا هم در درجه اول است، صهيونيست هم در درجه اول است اين را ديگر نمىتوانيد شما اغفال بكنيد، اين ملت را نمىتوانيد اغفال بكنيد. بيخود متشبث شديد كه يك جنازهاى را ببريد در كشور خودتان و او را بخواهيد آلت دست قرار بدهيد. البته ما اعتراض داريم به اينكه دشمن ما را و جنايتكار درجه اول را به ملت ما خيانتكار بزرگ را بردند و ما از آنها مطالبه مىكنيم كه بايد اين را به ما تحويل بدهند. ما از او طلبكار هستيم، ما خزائن مان پيش اينهاست، بانكهاى خارجى از پولهاى ملت ما كه به وسيله شخص او و اتباع او ذخيره شده است الان موجود است و ما آنها را لازم داريم و بايد براى ملت خودمان اخذ بكنيم و امريكائى كه ادعا مىكند كه ما در اين نهضتى كه بوده است ما هم حالا خوشحال هستيم، اين حرفهائى است كه مىزنند والا در حالى كه نهضت بود، همين آمريكا، من كه پاريس بودم كراراً
صحيفه نور ج 10 صفحه 65
فرستادند به اينكه شما شاه را حالا كاريش نداشته باشيد، بگذازيد باشد چه بعد هم بختيار را. در عين حالى كه اينطور بوده است حالا آن آمريكا هم انقلابى شده است!!
اشكالتراشيهاى بيمورد دليلى روشن بر عدم رشد سياسى
همانطورى كه حالا ملاحظه مىكنيد كه هر كس مىآيد اينجا اشخاصى كه من مىشناسم آنها را چه جور اشخاصى هستند، مىآيند اينجا ادعا مىكنند كه ما در زمان سابق چه فعاليتها كرديم و چه مجاهدهها كرديم و چه زجرها كشيديم، در صورتى كه من مىدانم كه در زمان سابق آنها در رفاه بودند و هيچ فعاليتى هم نكردند، اگر هم فعاليت كرده باشند فعاليتهائى بوده است كه برخلاف مسير ملت بوده. حالا اين يك مسالهاى است كه ديگر رسم شده و چون ديدند كه يك سيل خروشانى در حركت است و اگر چنانچه بخواهند خلاف اين را بگويند اين سيل آنها را مىبرد، البته بعضى از آنها باز هم يك حرفهائى مىزنند و من ميل دارم كه اين همه اين روشنفكرهاى به اصطلاح و همه اين دانشگاه و روساى دانشگاه و معلمين دانشگاه و اساتيد دانشگاه و همه اين قشرها، من ميل دارم كه اينها همه به فكر اين مملكت باشند، هى به فكر اينكه اشكال بكنند و بنشينند هى اشكال به اين، اشكال به دادگاهها و اشكال به پاسبانها و اشكال به پاسدارها و اشكال به دولت و اينها، اين كاشف از اين است كه ما باز رشد سياسى نداريم. اگر يك ملتى رشد سياسى داشته باشد، آن روزى كه مىبينيد كه از چنگال اين گرگها، اين ملت نجات پيدا كردند و ممكن است كه آن ريشههاى پوسيده باز به هم پيوند بكنند و اسباب زحمت بشوند براى اين ملت، بايد همه اينها با هم دست به هم بدهند، ديگر آن ننشيند توى منزلش با الفاظش يا قلمش يا با مقالهاش مطالبى بگويد كه برخلاف مسير ملت است، اين دليل بر اين است كه ما رشد نداريم، هر چه هم روشنفكر باشيم لكن رشد سياسى يك مساله ديگر است. هر چه هم عالم باشيم لكن رشد سياسى يك باب ديگر است. ما اگر رشد سياسى داشته باشيم حالا يك كشورى كه از خودمان شده و مىتوانيم در اين كشور زندگى صحيح بكنيم، زندگى انسانى بكنيم، زندگى آزاد و مستقل بكنيم، نبايد همه گروه گروه بشويم كه در ظرف مثلاً چند ماه دويست گروه با اسماء مختلف و با حرفهاى مختلف و باز همان مسائلى كه در صدر مشروطيت براى شكستن آن قدرتهائى كه آن وقت مجتمع شده بودند باز حالا دوباره مشغول شدند و آن وقت هم با حزب بازى و احزاب متعدد و اينها و مع الاسف احزاب هم كه در اين ممالك پيدا مىشود همه مخالف با هم و همه توى سر هم مىزنند. نبايد حالا مردم يك همچو كارى را بكنند. اقشار ملت ما بايد همه دست به هم بدهند و اين مملكت را نجات بدهند نه اينكه حالا بنشينند هر چه مىخواهند به دولت حمله بكنند، هر چه خواهند به ملت حمله بكنند، هر چه مىخواهند به مجلس خبرگان حمله بكنند، هر چه بخواهند به كميتهها و هر چه بخواهند به پاسدارها و سپاه پاسداران و هر چه بخواهند به اينها حمله بكنند و تضعيف بكنند. امروز تضعيف ملت و پاسدار و اين قشرى كه الان مشغول خدمت هستند، خيانت به اين مملكت است. بايد ما دست برداريم از اين افكارى كه داشتيم و داريم كه ما هر چه دلمان مىخواهد
صحيفه نور ج 10 صفحه 66
بنويسيم چون خوب مىنويسم فكر اين نباشم كه چه چيز مىنويسم گاهى نويسندهها اينطورى هستند، نويسندهاند، خوب چيز مىنويسند لكن چيز خوب نمىنويسند، يك مساله مضر به مملكت را خيلى قشنگ و آب و تابدار و طورى كه پسند مثلاً بعضى جوانها باشد نويسند لكن محتوايش مضر به مملكت.
دعوت از روشنفكر نمايان و مدعيان خلق به حركت در مسير ملت
آقايان! به خود بيائيد نويسندههاى ما! گويندههاى ما روشنفكرهاى ما! اين مملكت حالا از خودتان هست، بنشينيد همه دست به دست هم بدهيد، با اين قشرهائى كه مشغول فعاليت هستند شما هم فعاليت كنيد. اين بيچارههائى كه خانه مىسازند، حمام مىسازند، مسجد مىسازند، داروخانه درست مىكنند و امثال ذلك كه حالا آقا شرح يك مختصرش را فرمودند، خوب شما هم بنشينيد كمك بكنيد. نمىتوانيد برويد حمام بسازيد، لااقل حمام را خراب نكنيد، نمىتوانيد برويد در بين كشاورزها درو بكنيد، لااقل با قلمهاى خودتان اين دروگرهاى ما را اذيت نكنيد. من متاسفم واقعاً كه مىبينم يك اشخاصى كه ممكن است به درد يك مملكتى بخورند دارند يك كارهائى مىكنند كه اگر چنانچه انشاءالله اين نهضت پيش ببرد و پيش مىبرد (مطمئن باشيد كه شماها پيروز هستيد و متكى به خدا چون هستيد خداوند با شماست) من متاسفم كه اگر اين مملكت آنطورى كه ما مىخواهيم پيش ببرد، آن آنوقت اينها ديگر به درد ما بايد بگوئيم نمىخورند براى اينكه كسى كه در بين انقلاب با انقلاب مخالفت مىكند، كسى كه در بين انقلاب شروع مىكند چيزهائى را گفتن كه در امريكا عمال صهيونيسم مىگويند (اينها نيستند، من نمىگويم اينها عمال او هستند، نفهمند بعضىشان همان حرفهائى كه آنجا مىزنند، اينها مىزنند) خوب وقتى اين انقلاب به آخر رسيد ديگر جاى شما را نمىگذارند در اين مملكت باشد و ما ميل داريم شما كار بكنيد توى اين مملكت چرا خودتان را در بين ملت ضايع مىكنيد؟ چرا خودتان را از ملت جدا مىكنيد؟ چرا يك نهضتى كه تا اين اندازه جلو رفته است شما كارى مىكنيد كه خداى نخواسته اين توقف بكند يا يك قدرى ديرتر به مقصد برسد؟ به مقصد مىرسد لكن ممكن است كه حرفهاى شما ديرتر اينها را به مقصد برساند چرا هر روز يك كارى مىكنيد كه جوانهاى غافل از شما متاثر بشوند و بروند در دانشگاه و نمىدانم بروند در خيابانها و اين كارها را بكنند كه خلاف مسير ملت است؟ آخر فكرى بكنيد شما، بنشينيد همهتان با هم جلسه كنيد، فكر بكنيد. هى ننشينيد و بنويسيد و بر خلاف مسير ملت هم بنويسيد. من همين امروز يك روزنامه معوجى كه پيش من آمد ديدم، سرتاسر ديشب يك قدرش را نگاه كردم، البته حالش را هم نداشتم بخوانم. سرتاسر يك روزنامهاى با اينكه خودش را مثلاً گويد كه ما با خلق، كذا هستيم سرتاسرش همه چيزهائى است كه برخلاف مسير ملت است، آخر چرا بايد اينطور باشد؟ چرا شمائى كه مدعى هستيد كه ما با ملت موافقيم، مدعى هستيد كه ما خدمت براى ملت كنيم، چرا بايد روزنامه شما اينطور تحريك آميز باشد؟ چرا روزنامه شما بايد اينطور باشد كه جوانهاى ما را منحرف كند؟
صحيفه نور ج 10 صفحه 67
يك قدر فكر بكنيد، يك قدر توجه بكنيد، به خود بيائيد.
من از شما قمىها هميشه متشكر بودم و حالا هم متشكرم و براى شما و براى همه ملت دعا مىكنم. خداوند انشاءالله شمارا حفظ كند. همه ما را در پناه امام زمان سلامالله عليه حفظ كند و خدمتگزار به اين مملكت قرار بدهد. همه را تاييد كند انشاءالله.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:56 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 68
تاريخ: 6/8/58
بيانات امام خمينى با نمايندگى دانشآموزان تبريز و اعضاى جهاد سازندگى فيروزآباد
انقلاب ايران بهترين انقلابى بوده است كه در دنيا تا كنون پيدا شده است
بسم الله الرحمن الرحيم
من اول تشكر كنم از همه خواهرها و برادرها كه از راههاى دور آمدهاند و در اين اطاق كوچك ملاقات كنند و مطالب خودشان را بگويند تا آنجائى كه من هم مىتوانم مطالبى به آنها عرض كنم. من مطلعم از اينكه گرفتارى زياد است و مطلعم از اينكه در همه جا آشفتگىها هست و البته اينطور آشفتگىها دنبال يك انقلاب بزرگ هست و بحمدالله آشفتگىهائى كه در ايران پس از انقلاب هست، خيلى زياد نيست، چشمگير نيست، موجب خوف نيست، لكن هست، اسباب زحمت هست. خيلى انقلابها را اگر ملاحظه كرده باشيد بعد از گذشتن سالهاى طولانى، باز هم آرامش در مملكتها نيست و در دنبال سر بعضى انقلابات، تمام احزاب را از فعاليت باز داشتهاند، تمام روزنامهها را توقيف كرده اند، تمام اجتماعات را منع كردهاند به اسم اينكه انقلاب است و انقلاب معنايش اين است كه هيچ كس حق هيچ نفس كشيدن را ندارد، اما شما ملاحظه كرديد كه انقلاب ايران، همان روز انقلاب، همه گروهها را فرصت داد، همه روزنامهها را اجازه داد، همه اجتماعات را اجازه داد فعاليت كردند، چند ماه هم فعاليت كردند تا آنكه به ملت ثابت شد كه بعضى از جناحها مخالف مسير ملت هستند و به ضد انقلاب عمل مىكنند و توطئهها دارند، از آنها بعضىشان جلوگيرى شد و مشغول بررسى هستند. بايد گفت كه انقلاب ايران در ايران بهترين انقلابى بوده است كه در دنيا تا كنون پيدا شده است و نكتهاش هم اين است كه ملت مسلمان، انقلاب كردند. انقلاب، مربوط به حزبى مثلاً فرض كنيد نبوده است، مربوط به يك فرض كنيد كودتائى نبوده است، مربوط به يك كودتائى فرض كنيد از طرف نظامى نبوده است، يا از طرف حزب، بلكه مال خود ملت بوده است و خود ملت قيام كرده است و خود ملت پيش برده است و طرف را شكست داده است و ملت هم ملت اسلامى بوده است از اين جهت كه ملت يك ملت مسلم بوده است بىجهت نمىخواسته است كه اشخاصى را بكشد، اشخاصى را حبس كند، اشخاصى را منع كند از فعاليت، هيچ ابداً نظر به اين معانى نبوده است. از اين جهت يك انقلاب بسيار آرامى بوده است، ولو اينكه الان مفسده جوها كارشكنىهايى مىكنند، لكن خوب اينها اشخاصى هستند كه ضد انقلاب هستند و ريشه دار هم نيستند، فعاليتهاشان يك فعاليتهاى سطحى است كه اصلاح مىشود انشاءالله.
صحيفه نور ج 10 صفحه 69
همه قشرها بايد كمك بكنند تا اين مملكت را نجات بدهند
و شما دانيد كه يك مملكت اينطور خرابى كه براى شما گذاشتهاند كه همه جايش آشفتگى بود و خرابى بود و عقب ماندگى بود، اين بخواهد اصلاح بشود، به طريق عادى يك زمان طولانى مىخواهد اصلاح بشود، آنها همه چيز را خراب كردند و بالاتر از همه چيز كه خراب كردند دانشگاه و مراكز تحصيل بود، اينها از دانشگاهها از باب اينكه مىترسند كه در دانشگاه اشخاص صحيح تربيت بشود و مقابلشان بايستد نمىگذاشتند دانشگاهها آنطورى كه بايد، مشغول كار بشوند و تحت نظر خودشان اداره مىشد و تحت نظر خودشان اين تعليمات به آن قدرى كه مفيد به خودشان بود بود فعاليتهايمان به همان حد بود و روى اين اصل نيروى انسانى ما را نگذاشتند كه ترقى بكند و رشد بكند و حالا كه مجالى اگر بگذارند پيدا بشود بايد از سر شروع كنند. طرح برنامههائى براى فرهنگ و اصلاح فرهنگ و تصفيه از اشخاصى كه باز هم در فرهنگ يا در جاهاى ديگر هست كه اين همه بايد با تدريج درست بشود، فوراً نمىشود پشت سر انقلاب اين كارها درست بشود. كارهائى است كه بايد با تدريج درست بشود. خوب، انشاءالله اميدواريم كه درست بشود. وقتى يك مجلس شورا با خود ملت، با راى خود ملت انشاءالله تحقق پيداكرد و يك حكومت مستقر و مستمرى به وسيله مجلس درست شد. بسيارى از كارها آنوقت اصلاح مىشود، لكن البته مهلت مىخواهد، نمىشود، يك آدم كه ممكن است يك سرمابخورد وبه چند دقيقه سرما خوردن مريض مىشود اين را بخواهند صحيحش كنند گاهى يك ماه، دو ماه طول مىكشد اين چند دقيقهاى كه اين سرما خورده جبران كند. يك مملكتى كه دو هزار و پانصد سال زير ظلم اين رژيم سلطنتى بوده و آنقدرى كه ما شاهد بوديم، پنجاه و چند سال زير ستم بوده است و همه اشخاص دولتهاى بزرگ در او تصرف داشتند در همه چيزش و همه چيزش را آشفته كردند و البته بايد با يك مدت طولانى اصلاح بشود، لكن اميد است كه اصلاح بشود. بحمدالله ما الان همه جا وقتى كه برويد مىبينيد كه همه توجه به اسلام دارند و توجه به اينكه بايد از زير بار ظلم بيرون بروند، از زير بار اجانب خارج بشوند، اين مطلبى شده است كه عمومى شده، بچههاى كوچك هم مىگويند، پيرمردهاى افتاده هم مىگويند، جوانها هم كه بايد بگويند، بحمدالله اين روشنى و اين بيدارى كه براى ملت ما حاصل شده است اميد بخش است. همانطورى كه شما ملت با نداشتن تجهيزاتى غلبه كرديد بر اين قدرتهاى بزرگ كه همه قدرتها دنبالش بودند، حكومتهاى اسلامى هم دنبالش بودند، لكن ملت وقتى يك چيزى را خواست، نتوانستند حفظش بكنند، با قدرت ملت حفظش بكنند. با قدرت ملت و با توجه ملت به اسلام و خداى تبارك و تعالى اين سد بزرگ را شكستند و من اميدوارم كه اين ملت و با همين بيدارى و يك قدرى اغماض كردن از مشكلات، يك قدرى توجه به اينكه كار بايد با تدريج انجام بگيرد، كار بايد با يك قدرى حوصله، يك قدرى صبر، يك قدرى توجه به اينكه، مشكلات كم نيست زياد است ، نبايد هر قشرى فكر اين بكنند كه يك مشكلاتى ما داريم چرا الان درست شود، اين اسباب اين شود كه نتوانند آنهائى كه مىخواهند رفع مشكلات را بكنند. نتوانند رفع بكنند. و لهذا من از همه قشرها، خصوصاً از جوانهاى دانشگاهى و
صحيفه نور ج 10 صفحه 70
دانشسرائى و محصلين و اينها خواهش مىكنم يك قدرى توجه داشته باشند به اينكه آلت دست، يك وقت واقع نشوند كه با يك طورى كه خود ماها هم، خود شماها هم نمىتوانيد مطلع بشويد كه چه است، همچو مطلب را درست مىكنند كه حتى اعتقاد كنند كه نه الان بايد اعتصاب كرد، الان بايد ريخت در خيابان، اگر نريزيم در خيابان، چه خواهد شد. شما بدانيد كه هر چه آرامتر باشد مملكت، بهتر مىشود اصلاحش كرد، در يك محيطى كه توى خيابان بريزند به جان هم نمىشود اقتصادش را درست كرد، نمىشود دانشگاهش را درست كرد، وقتى محيط آرام باشد، توجه بكنيد كه بايد آرام بشود، محصلين سر كلاس بروند، مشغول كارشان بشوند، معلمين مشغول كارشان بشوند، اساتيد مشغول كارشان بشوند، زارع مشغول كارش بشود، كارگر مشغول كارش بشود، آرامش در يك مملكتى پيدا بشود، آنوقت كسانى كه مىخواهند خدمت بكنند، اين را مىتوانند خدمت بكنند، اما اگر آرامش نباشد، مثلاً فرض كنيد كه كردستان اين اشخاص فاسد ريختند و به همش زدند، خوب، كردستان نمىشود با اينكه به هم خورده است آسفالت بشود، يك جائى كه جنگ با هم مىكنند، آسفالت معنا ندارد يا مريضخانه درست بشود اين بايد آرامش پيدا بشود، تا بتوانند آنهائى كه مىروند براى اصلاح، اصلاح بكنند. مثلاً آقايان كه در جهاد سازندگى رفتند و خداوند همهشان را حفظ كند يك همچو كار بزرگى را مشغول شده اند و يك همچو فداكارى مىكنند جوانها، مىروند در جهاد سازندگى، كار بسيار با ارزش است، لكن اگر يك وقتى فرض كنيد در آنجا هم آمدند يك شلوغكارى كردند، يك كارى كردند، يك كار انجام بشود، خوب، محيط وقتى به هم خورده بشود، آنها هم نمىتوانند كارشان را انجام بدهند. ما به همه ملت بايد عرض بكنيم كه ملت بايد بداند كه الان مملكت مال خودش است، يك مملكتى كه مال خودش است بايد آرامش را خودش حفظ بكند تا آنهائى كه مشغولند كار را انجام بدهند، بتوانند مجال پيدا كنند كه انجام بدهند. اگر اين آرامش محل درست نشود كارها درست نمىشود. به هم ريختن مثلاً فرض كنيد كه دانشگاهها، ريختن در خيابانها، نرفتن سر كلاسها كار را درست نمىكند، كار وقتى درست مىشود كه اينها مطالبى كه دارند، بگويند، به آرامش بگويند تا رسيدگى بشود به آن مطالب و انشاء الله به آرامش عمل بشود به آن. شما خيال نكنيد كه دولت يك دولتى است كه مىخواهد كارشكنى بكند، خودش خواهد خيانت بكند، اين حرفها نيست در كار، خوب اين اشخاص معلوم است اشخاصىاند كه مىخواهند كار انجام بدهند، البته كار، كار بزرگى است و به اين زودى نمىتوانند انجام بدهند، كار كارى است كه يك قشر نمىتواند انجام بدهد. اگر همه ملت با هم دست به دست هم ندهند و كمك نكنند به هم، نمىشود انجام داد، بايد كمك كرد، كشاورزها كمكشان به اين است كه كشاورزيشان را زياد بكنند، ما اگر كشاورزيمان طورى نشود كه خودمان براى خودمان نتوانيم وسيله معاش را تهيه كنيم و دستمان پيش امريكا باشد كه نان ما را بده خوب، اين پيوستگى است به آنها و آنها هر روز جلويش گرفتن، ما ناچاريم كه تحميل هر چه بكنند، قبول كنيم از آنها تا اينكه نان به ما بدهند، در صورتى كه آنها به ما خيانت خواهند كرد، بايد فداكارى بكنيم كه در معاشمان احتياج به كسى نداشته باشيم و به قدرت اين كشاورزهاست. الان وقت اين است كه فعاليت
صحيفه نور ج 10 صفحه 71
بكنند، از آن طرف دولت همراهى بكند و كمك بكند و رفع گرفتارىها را بكند از آن طرف هم آنها مشغول فعاليت بشوند و كشاورزيشان را توسعه بدهند. خوب، شما ديديد كه در اين سال گذشته كه يك قدرى توسعه دادند، خوب، خيلى فرق كرد با سالهاى قبل و من اميدوارم به اينكه اين كشاورزها روز به روز رو به رشد بروند، به طورى كه ما صادر كننده باشيم مملكت ما يك مملكتى است كه مىتواند صادر كننده باشد، زمين دارد، آب دارد و همه چيز دارد، مخازن همه جور دارد و ما مىتوانيم كه در اين امور صادر كننده باشيم، ما بايد صادر كننده باشيم، ما نبايد دستمان دراز باشد به پيش غير كه به ما گندم بدهيد، جو بدهيد در صورتى كه مملكت ما بايد صادر كند، بايد همه دست به هم بدهند كمك بكنند و همين جهاد سازندگى كمك بزرگى است كه اينها در همه چيز كمك بايد بشود كه همه قشرها بايد كمك بكنند تا اين مملكت را نجات بدهند. يك مملكتى كه بخواهيد از خودتان باشد و ديگر نتوانند در آن دخالت كنند، اول بايد آن چيزى كه مربوط به ارزاق خودمان است كه احتياج از حيث رزق ما به ديگران نداشته باشيم، نان ما را ديگران ندهند. براى ما عيب است كه ما بنشينيم و نانمان را ديگران بگويند كه ما به شما مىدهيم، ما به شما نمىدهيم، ما به شما نمىدهيم بايد خودمان تهيه كنيم و اين به اين است كه كشاورزى را توسعه بدهيم. اگر قبلاً كم كارى مىكردند، حالا زيادتر كار بكنند. اشخاص كمك كنند به آنها و دولت كمك شايان به آنها بكند و از همه اطراف كمك بشود تا اين كشاورزى به خوبى راه بيفتد. وقتى كه راه افتاد، ما احتياجمان را از غير در جهت اقتصاد بريده بشود، آنوقت در همه كارها مىتوانيم با آنها مقابله كنيم و چه بكنيم، الان هم الحمدالله مىتوانيم در هر صورت همه قشرها الان موظفند كه كوشش كنند براى حفظ آرامش و فعاليت كنند، بيكار ننشينند، فعاليت بكنند، كار بكنند، تا اينكه مملكت خودشان را نجات بدهند.
شرق يك فرهنگ اسلامى دارد كه مترقىترين فرهنگ است
و همين طور اين دانشگاهها بايد يك دانشگاههائى باشد كه ما ديگر احتياج به خارج پيدا نكنيم كه دستمان در آنوقتى كه مىخواهند يك كسى را معالجه كنند به ديگران دراز كنيم كه برويد آنجا معالجه كنيد، بايد دانشگاههاى ما و همه قشرها كارى بكنند كه لااقل ما محتاج به غير نباشيم، اينطور نباشد كه اگر يكى مريض بشود، بگويند اينجا نمىشود معالجهاش كرد، اينطور نباشد كه اگر يك گرفتارى بشود، بگويد نه، نمىشود ديگر درستش كرد، خودمان سر پاى خودمان بايستيم، شرق بايد سر پاى خودش بايستد، اگر شرق بخواهد باز وابستگى فكرى داشته باشد به آنها و گمان كند كه همه چيز از آنجا بايد بيايد، بايد تا آخر وابسته باشد. شرق يك فرهنگ اسلامى دارد كه بلندترين، مترقىترين فرهنگ است، با اين فرهنگ اسلامى بايد تمام احتياجاتش را اصلاح كند و دستش را پيش غرب دراز نكند، پيش اين غرب و از غرب بخواهد، خودش بايد درست بكند، سابق اينطور بوده است كه كتب طبى شرق در اروپا رفته است، اروپا را طبيب كرده و آن طبيبهاى بزرگ را درست كرده، كتب شرق بوده است، كتاب شيخ الرئيس بوده، كتب رازى بوده است و اينها كار كردند، حالا چه شده
صحيفه نور ج 10 صفحه 72
است كه ما حالا بايد بعد از اينكه تمدن از شرق طرف غرب رفته است شرق تمدن را صادر كرده به غرب، حالا ما به واسطه يك كارهاى ناشايسته اى بايد عقب افتاده باشيم و دستمان را طرف غرب دراز كنيم بايد شرق سرپاى خودش بايستد و خودش را بيابد، تبليغات زياد اسباب اين شده است كه شرق خودش را گم كرده، خودمان را گم كرديم، هر چيز صحبت مىشود گويد بايد شما ببينيد اسمائى كه در اينجا متعارف بود مىگذاشتند، داروخانه اسمش اروپائى باشد خيابان هم بايد اسم يكى از اروپائىها يا امريكائىها تويش باشد، هر جا مىرفتى بايد اين باشد. اجناس هم كه درست مىكردند، خود ايران جنس مىبافت بايد اين كنارش خط انگليسى باشد، يا خط لاتين باشد و بگويند از انگلستان آمده است اين، گم كرديم ما خودمان را، بايد پيدا كنيم خودمان را، خودمان را بايد از همه اين خيابانها، از همه اين داروخانهها، از همه اين موسسات، اين اسماء نحس خارجىها زدوده بشود تا اينكه كم كم افكار متوجه خودمان بشود كه ما خودمان دارا هستيم اينجا، فرهنگ دارد شرق، فرهنگ غنى دارد، كسى كه فرهنگ غنى دارد چرا برود سراغ ديگران و از ديگران بخواهد فرهنگ را بگيرد و ديگران هم به ما فرهنگ نمىدهند نا فرهنگى مىدهند، ديگران به ما نخواهند يك مطلبى كه به درد ما بخورد به ما بدهند آنها چيزهائى كه به درد خودشان مىخورد به ما دهند، شواهد زياد است در اينكه هر چه به درد خودشان مىخورده است اينجا فرستادند در صورتى كه آن چيزها ممكن است تباه كند ما را، بايد اگر ما بخواهيم استقلال پيدا كنيم - گم كرديم ما خودمان را - بايد از اين غربزدگى بيرون برويم، خيال نكنيم همه چيز آنجاست و ما هيچ نداريم، خير، ما همه چيز داريم و فرهنگمان فرهنگ غنى است، بايد پيدايش كنيم اين فرهنگ را. خوب، بالاخره هر كارى مبدائى لازم دارد و ابتدائى لازم دارد الان ابتدا اين است كه ما بايد برويم دنبال اينكه همه چيز از خود ما باشد انشاءالله خداوند همهتان را تاييد كند، هميشه موفق كند و گرفتارىها را رفع كند و همه مسائل را به قدرت خودش حل بكند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:57 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 73
تاريخ: 6/8/58
پيام امام خمينى به شوراى انقلاب جمهورى اسلامى به مناسبت آغاز قرن 15 هجرى
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى انقلاب جمهورى اسلامى
در آستانه فرا رسيدن يكهزار و چهار صدمين سال هجرت پر بركت حضرت خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله و سلم كه سر لوحه نهضت انقلابى اسلامى تحت راهنمائى قرآن كريم و رهبرى انسان ساز والاترين مرد جهان است، مقتضى است با همكارى ملت و دولت براى بزرگداشت اين قرن عظيم و پر بركت برنامههاى انقلابى برپا داريد.
قرن گذشته گر چه براى ملت عزيز ما و براى اسلام و كشور مصيبت بار بود، لكن نهضت اسلامى ايران در اواخر اين قرن، سرنوشت امت اسلام را در قرن آتى دگرگون خواهد نمود. اميد واثق كه شرق در بند و خصوصاً كشورهاى اسلامى، در زير پرچم توحيد به مبارزات خود براى استقلال و آزادى ادامه داده تا از چنگ غرب و شرق توطئه گر نجات پيدا كنند و اين قرن، قرن نورانى كشورهاى اسلامى باشد. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:57 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 74
تاريخ: 7/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با اعضاى انجمن اسلامى دانشجويان مدرسه عالى ترجمه مفيدى
ما بايد خودمان را پيدا كنيم تا بتوانيم سر پاى خودمان بايستيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مثل كشور ما مثل بيمارى است كه لااقل پنجاه و چند سال بيمارى كشيده است و همه قشرها به بيمارى او دامن زدند و الان از بار قشرهائى كه دامن به بيمارى او مىزدند فارغ شده است لكن بيمار است. از بيمارى كه پنجاه و چند سال به بيمارى او كمك كردند و خائنين دامن زدند، نبايد متوقع بود كه به مجرد اينكه دامن زنها خارج شدند بيمار فوراً صحيح بشود. اين بيمارى كه در جامعه ما از غرب پيدا شده است، از ممالك خارجى كه مىخواستند ما را همه چيزمان را ببرند، اين بيمارى غربى را توقع نداشته باشيد كه با هشت ماه يا با هشت سال يا با بيست سال اين بيمارى رفع بشود. اينهايى كه در دانشگاهها هستند بعضىشان البته پنجاه سال اينها از غرب به مغزهاى آنها بيمارى تزريق شده و تربيت شدند اينها به همان تربيتهاى غربى و آنها اينها را آماده كردند براى اينكه جوانهاى مارا آنطورى بار بياورند. شما بخواهيد كه فوراً اين بيمارها سالم بشوند يا اين بيمارها را كنار بگذاريد و سالم پيدا بكنيد، اين توقع غير معقولى است. من مىدانم كه در همه قشرها و خصوصاً در مراكز تعليم و تربيت كه بيشتر خارجىها عنايت داشتند به نگهدارى آنها در يك سطح معينى يا منحرف كردن آنهيا از آن راهى كه بايد بروند آنقدرى كه به دانشگاهها آنها عنايت داشتند كه نگذارند رشد بكند بلكه آنها را به مسير ديگرى ببرند، به راه ديگرى ببرند، شايد به جاهاى ديگر اينقدرها عنايت نداشتند. در يك همچو مسيرى كه آنها عمال خودشان را وادار كردند و جوانهاى ما را به مسير ديگرى بردند، شما متوقع نباشيد كه فوراً آنها از آن مسير برگردند و به مسير ملت بيايند. لكن مايوس نباشيد، ملت راه خودش را پيدا كرده است، شما جوانها راه خودتان را پيدا كرديد.
اگر امروز نشود تصفيه، فردا تصفيه مىشود، ناچار از اين تصفيه است يعنى يك ملتى كه فهميده مرضش چيست، ابتداى هر چيزى فهم اين است كه گرفتارى چيست. در اين پنجاه سال ما را از اينكه بفهميم گرفتارى ما چيست اغفال كرده بودند ما آن ميكروبهاى فاسد را و مفسد را براى خودمان درمان مىدانستيم. ما آنهايى كه ما را به تباهى مىكشيدند براى خودمان معالج مىدانستيم. ما را اينطور درست كرده بودند، اين تبليغات دامنهدارشان به ما اينطور حالى كرده بودند كه شمابايد هر چه كه مىخواهيد، هر تمدنى كه خواهيد، هر فرهنگى مىخواهيد، از غرب بايد، به دست خودتان نداريد.
صحيفه نور ج 10 صفحه 75
به اين افكار پوسيدهاى كه اينها تزريق كردند به وسيله قلمهاى فاسد و به وسيله گفتارهاى منحرف كننده و اينها ما را همچوبار آوردند و جوانهاى ما را همچو بار آوردند كه آنكه زهر مهلك براى جامعه ما بود، خيال كند دواى دردش است. الان هم همين فاسدها بعضى از همين فاسدها در جامعه ما هستند، در همه جا هستند، در دانشگاه هم هست، در همه جاى مملكت ما هست و توقع اين را نداشته باشيد كه يك درد پنجاه و چند ساله، يك چند روزه و چند ساعت و چند وقت و چند ماه و چند سال معالجه بشود. شما ملاحظه كنيد، يك كسى كه يك ربع ساعت سرماخوردگى برايش پيش مىآيد يك ماه گاهى احتياج به معالجه دارد و يك جامعهاى كه 2500 سال زير يوغ اشخاص بوده است كه براى خودشان مىخواستند جاه و مقام درست كنند و ظلمشان بر جامعه همه طرف بوده است و آنكه ما يادمان است پنجاه و چند سال بدترين اوقات را مملكت ما گذارند، بدترين اوقات تاريخ ما بود يعنى از همه اطراف به ما هجوم آورده بودند، به مملكت ما هجوم آورده بودند، همه قشرها را بعد از مطالعه در خدمت گرفته بودند و ما را از خودمان بكلى تهى كرده بودند.
بايد ما، نه ما تنها، شرق بايد شرق خودش را كه گم كرده پيدا كند. اينها با تبليغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و غربزده كردند كه همه چيز خودمان را، همه مفاخر خودمان را يادمان رفت، براى خودمان ديگر چيزى قائل نيستيم. همين چند روز پيش از اين يك آقايى كه من او را نمىشناسمش آمد اينجا نشست همچو تند تند هى شروع كرد گفتن كه آقا ما محتاجيم به آنها، محتاجيم به آنها، ما از آنها بايد همه چيز بگيريم، من اصلاً جوابش را ندادم لكن يك همچو مغزهايى است. ما تا نفهميم كه محتاج به آنها نيستيم، نفهميم كه آنها محتاج به ما هستند، نه ما محتاج به آنها، نمىتوانيم اصلاح بشويم. شرق همه چيز دارد فرهنگش از فرهنگ غرب بهتر است فرهنگ غرب از شرق رفته است همه چيزش از غرب بهتر است فقط تهىاش كردند از خودش، فقط تبليغات دامنهدارى كه به وسيله نوكرهاى اينها كه الان هم موجودند در مملكت ما، الان هم با صورتهاى مختلف در مملكت ما موجودند و مع الاسف اشخاصى دامن مىزنند به اينكه. اينها را بزرگ كنند، اينها ما را از خودمان تهى كردند به طورى كه ما خيال مىكنيم هر چيز هست از آنجاست. ما تا خودمان را پيدا نكنيم، تا شرق خودش را پيدا نكند، تا آن گمشده پيدا نشود، نمىتوانيم سر پاى خودمان بايستيم. بايد از مغزهاى ما اسم غرب زدوده شود. در مقابل آنوقت كه هر خيابانى كه مىخواستند بيشتر ترويجش كنند خيابان روزولت، خيابان نمىدانم زهر مار هى از آنها هر دواخانهاى كه مىخواستند بيشتر مشترى پيدا كند يك اسم خارجى رويش مىگذاشتند. هر دوائى را كه مىخواستند دوا را خودشان درست مىكردند لكن مىخواستند ترويج بشود، يك اسمى از آنها رويش مىگذاشتند. هر پارچهاى را كه مىبافتند، اصفهان پارچه مىبافت لكن اسم آنها را رويش مىگذاشت. ما همه چيزمان را باختيم. حالا دزدها را بيرون كرديم اما خودمان را پيدا نكرديم بايد خودمان را پيدا كنيم. شرق بايد در غرب را ببندد، در غرب را به روى خودش ببندد. تا غرب راه به اينجا دارد شما به استقلال خودتان رسيد و تا اين غربزدههايى كه در همه جا موجودند از اين مملكت نروند يا اصلاح نشوند شما به
صحيفه نور ج 10 صفحه 76
استقلال نخواهيد رسيد، اينها نمىگذارند. ما بايد خودمان را پيدا كنيم تا بتوانيم سر پاى خودمان بايستيم و بفهميم ما هم موجودى هستيم.
تمام گرفتارىهاى مسلمين از امريكاست
غرب به ما يك چيزى كه مفيد به حال ما باشد نخواهد داد و نداده است غرب هر چه به اين طرف فرستاده آنهائى بوده كه براى خودش مفيد بوده است حالا مضر به حال ما باشد يا نباشد مطرح نيست. من اين را مكرر گفتهام و از بس متاثر شدهام اين را باز مكرر مىكنم كه در چند روز پيش از اين، چند وقت پيش از اين در مجله، در روزنامه خواندم كه دواهايى در امريكا قدغن شده است كه استعمال بكنند آنجا، لكن مجازند كه به دنياى ثالث بفرستند. شما ببينيد اينها چه نظرى به ما مىكنند ما را مثل يك موجود زنده شايد فرض نمىكنند، و الله براى هر موجود زنده هم انسان اينطور حاضر نيست كه يك دوايى كه مضر است، بفرستد كه به حيوان بدهد. شما ببينيد كه ما با چه موجوداتى مقابل هستيم، با چه موجودات كثيفى در آمريكا ما مواجه هستيم. آمريكا (ملت را نمىگويم دولت را مىگويم) دولتهاى ابر قدرت با ما چه معامله مىكنند و ما باز خاضع آنها هستيم باز براى آنها كار مىكنيم. بشكند قلمهايى كه براى اينها دارد كار مىكند و بشكند زبانها و ببرد زبانهايى كه به نفع اينها دارد صحبت مىكند و باز ملت را مىخواهد تباه كند. شما فكر كنيد كه دوايى كه آنجا نبايد استعمال بشود، بفرستند به دنياى ثالث، بفرستند پيش ما، جهنم، ما هر چه به سرمان آمد از اين دواها مانعى ندارد، آنها پولش را بگيرند. از اول همين بوده است، چيزهايى كه به حال ما مفيد باشد به ما ندادند. آقا، تمام گرفتارىهاى شرق از اين اجانب است، از اين غرب است، از اين آمريكاست. الان تمام گرفتارى ما از آمريكاست. تمام گرفتارى مسلمين از آمريكاست، از اين آمريكايى است كه صهيونيسم را آنطور تقويت كرده است و آنطور دارد تقويت كند و برادران ما را فوج فوج مىكشند.
تا فكر شما مستقل نباشد كشور شما مستقل نمىشود
ما تا تمام حيثيت خودمان را نفهميم، نفهميم كه چى بوديم، ما در تاريخ چه بوده و چه هستيم، چه داريم، تا اينها را نفهميم استقلال نمىتوانيم پيدا بكنيم. تا فكر شما مستقل نباشد، كشور شما مستقل نمىشود. برويد دنبال اينكه فكرتان را مستقل كنيد. دانشگاهها بروند دنبال اينكه جوانهاى ما را مستقل بجا بياورند، تربيت كنند كه بفهمند خودشان يك فرهنگ دارند، يك فرهنگ بزرگ دارند، بفهمند كه فرهنگ از اينجا صادر شده است به خارج، بفهمند كه ما هم يك چيزى در عالم هستيم و ما خودمان مىخواهيم خودمان را اداره كنيم.
بايد اينطور تربيت بشود حالا، بايد تصفيه بشود از اين مغزهاى پوسيدهاى كه عاشق آمريكا هستند و عاشق غرب هستند، بايد تصفيه بشود از اين موجودات، بايد ادارات ما تصفيه شود از آن خائنهايى كه الان هم به نفع رژيم سابق يا كم عمل مىكنند و يا عمل نمىكنند و يا ضدش را عمل
صحيفه نور ج 10 صفحه 77
مىكنند. تصفيه مىخواهد اين مملكت و البته تصفيه وقت مىخواهد، بايد بشود اما يك دفعه نمىشود. تكليف ما چيست؟ تكليف هر يك از ما و هر يك از افراد ملت اين است كه آن كارى را كه مىكند خوب انجام دهد. شما متوقع اين نباشيد كه استاد چه جور هست آن را هم بايد دنبالش باشيد اما نايستيد به اينكه او عمل خوب بكند، خوب، اول عمل خوب را بكن. اول خودمان، از خودمان شروع بشود تا برسد به جامعهمان. اصلاح از اول بايد از خود آدم شروع بشود تا برساند به اينكه ديگرى را اصلاحش كند. خوب كار بكنيد، جدى كار بكنيد. كشاورزانمان جدى كار بكنند، كارگرانمان جدى كار بكنند، گول اينهايى كه مىخواهند ما را دوباره برگردانند به حال سابق، به حال اينكه وابسته، همه چيزمان وابسته به خارج باشد گول اينها را نخورند، گول تبليغات اينها را نخورند. تكليف ما اين است كه اولا هر كارى كه محول به ماست خوب انجام دهيم. محصليد خوب تحصيل كنيد، معلميد خوب تعليم كنيد، استاديد خوب استادى كنيد، كارگريد خوب كار كنيد، كشاورزيد خوب كشاورزى كنيد، ملائيد خوب ملائىات را بكن، هر چى هستى همان كارى كه به تو محول است او را خوب انجام بده. اگر يك ملتى يك چنين هوشيارى برايش پيدا شد كه هر كه، هر شخصى كار خودش را خوب انجام بدهد، يك ملت اصلاح مىشود زود هم اصلاح مىشود.
اما اگر من بنشينم براى اينكه يكى ديگر كار بكند، شما بنشينيد كه من كار بكنم، من بنشينم شما كار بكنيد، نه من كار انجام مىدهم نه شما انجام مىدهيد. منتظر نباشيد ديگران براى شما كار بكنند اين انتظارى بود كه ما منتظر باشيم آمريكا براى ما دلسوزى بكند، منتظر باشيم كه آمريكا به ما اسلحه بدهد. اسلحههايى به ما دادند كه به دردمان نمىخورد و به ضرر ما بود. قراردادهايى با ما كردند كه همه قراردادهايشان به ضرر ما بود يا اكثرش. آنها براى ما كار نمىكنند. ننشينيد ديگران براى شما كار بكنند، خودتان كار كنيد. ملت خودش كار بكند، هم خودش عملى را كه مىخواهد انجام بدهد خوب انجام دهد وهم به رفيقش بگويد خوب انجام دهد، هم به جامعه. كلكم راع و كلكم مسئول همين است. همه مسووليم در مقابل ملت و مسووليم در مقابل خودمان. خودم را اصلاح كنم ديگران را هم اصلاح كنم، به هر مقدارى كه مىتوانيد، باز ننشينيد به اينكه من اهل منبر نيستم نمىتوانم يك جامعه اى را دعوت كنم، من اهل خطابه نيستم نخير، شما همان مقدارى كه مىتوانيد خودت عمل بكن، به رفيقت هم به همان زبانى كه دارى بگو كه خوب عمل كن، او هم خودش عمل كند به رفيقش بگويد. اگر يك همچو حسى در يك مملكت پيدا شد، مملكت زود اصلاح شود كه ما ننشينيم كه ديگران براى ما كار بكنند، ما ننشينيم كه از غرب براى ما وارد بشود، ما خودمان كار بكنيم و خودمان كارهايمان را انجام بدهيم و غرب را فراموش كنيم. خداوند انشاءالله همه شمارا حفظ كند و موفق و مويد و به پيش برويد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 11:57 AM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 78
تاريخ: 7/8/58
استفتاء گروهى از زنان مبارز ايران از محضر امام خمينى در مورد طلاق گرفتن زنان
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور مقدس رهبر انقلاب اسلامى ايران امام خمينى دام ظله
مساله اختيار طلاق به دست مرد، موجب ناراحتى و تشويش خاطر گروهى از زنان مبارز ايران شده است و گمان مىكنند كه ديگر به هيچ وجه حق طلاق ندارند و از اين موضوع افرادى سوء استفاده كرده و مىكنند. نظر جنابعالى راجع به اين مساله چيست؟
پاسخ امام خمينى به اين استفتاء:
بسم الله الرحمن الرحيم
براى زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معين فرموده است تا خودشان زمام طلاق را به دست گيرند. به اين معنى كه در ضمن عقد و نكاح اگر شرط كنند كه وكيل باشند در طلاق، به صورت مطلق يعنى هر موقعى كه دلشان خواست طلاق بگيرند و يا به صورت مشروط، يعنى اگر مرد بدرفتارى كرد يا مثلاً زن ديگرى گرفت، زن وكيل باشد كه خود را طلاق دهد، ديگر هيچ اشكالى براى خانمها پيش نمىآيد و مىتوانند خود را طلاق دهند. از خداوند متعال توفيق بانوان و دختران محترم را خواستارم. اميد است تحت تاثير مخالفين اسلام و انقلاب اسلامى واقع نشويد كه اسلام براى همه مفيد مىباشد.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:33 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 79
تاريخ: 8/8/58
پيام امام خمينى به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد استقلال الجزاير
بسم الله الرحمن الرحيم
در آغاز بيست و پنج سال رهائى كشور عزيز الجزاير از تحت سلطه جابرانه استعمارگران متمدن نما، درود و تحيات خود و ملت شريف ايران را نثار آنان نموده و به ملت برادر خويش صميمانه تبريك عرض مىنمايم. ملت ما تلخى سلطه اجانب و مفتخواران نفتخوار مخصوصاً آمريكا را چشيده و غم شما برادران را احساس نموده است و به حسب اخوت ايمانى در غم و شادى ملت شريف الجزاير و ساير ملتهاى عزيز اسلامى شريكند. من اميدوارم كه مسلمانان جهان در آستان قرن حاضر گرفتارىهاى خود و منشاء آن را به درستى بررسى كنند و با اتحاد همه جانبه و اتكال به اسلام و در زير پرچم پر افتخار آن از قيد و بندهاى استعمارگران رهائى يابند. مسلمين كه در آستان اين قرن، دردهاى جانفرساى خود را يافته و از قدرتهاى شيطانى بزرگ جز گرفتارىهاى گوناگون و چپاولگرىها و جنايات چيزى نديدهاند بايد با به هم پيوستگى صميمانه و توجه به خداوند بزرگ و اسلام عزيز به فكر چاره برآيند. چاره و يا مقدمه اساسى، آن است كه ملتهاى مسلمان و دولتها اگر ملى هستند كوشش كنند تا وابستگى فكرى خود را از غرب بزدايند و فرهنگ و اصالت خود را بيابند و فرهنگ مترقى اسلام را كه الهام از روحى الهى مىباشد بشناسند و بشناسانند. شرق و آفريقاى عزيز، اين قارهاى كه با نهضت اسلامى ملى و قيام خونين مردم دلاور الجزاير از خوابگران بيرون آمد و كشورى بعد از كشور ديگر، خود را از چنگال آمريكا و كشورهاى استعمارگر ديگر نجات داد بايد روى پاى خودشان بايستند و شديداً با فرهنگ صادارتى مبارزه كنند. كشورهاى آفريقا و آسيا و ساير كشورهاى در بند در قارههاى ديگر بايد بدانند كه آنچه از غرب و شرق توطئهگر و استعمارى و از آمريكاى متجاوز بر كشورهاى ستم كشيده صادر شود، تباهى و فساد آن قابل مقايسه با صلاح آن نيست. تمام كشورهاى اسلامى چون ايران بنا به وظيفه اسلامى خويش بايد از كشورهاى در حال رشد و مبارزه با استعمار مادى و معنوى پشتيبانى كنند. كشورهاى اسلامى بايد در مقابل اسرائيل اشغالگر كه اكثر گرفتاريهاى كشورهاى اسلامى به دست آن است موضع خصمانه داشته باشند و با تمام نيرو از آرمان فلسطينى و لبنان عزيز دفاع كنند. كشورهاى اسلامى بايد از سازمانهاى آزاديبخش سراسر جهان دفاع كنند ما توطئه مصر و آمريكا و اسرائيل را براى درهم كوبيدن نهضت بزرگ مردم مبارز فلسطين شديداً محكوم مىكنيم. سران و نمانيدگان كشورهائى كه در الجزاير عزيز جمع شده ايد! بيائيد
صحيفه نور ج 10 صفحه 80
متحد شويم و دست جنايتكاران چپ و راست را كه در راس آن آمريكاست قطع نموده و اسرائيل را از ريشه بركنيم و حق مردم فلسطين را به خودشان بسپاريم. از خداوند متعال بيدارى مسلمين و اتحاد كلمه آنان و عظمت كشورهاى اسلامى را خواستارم.
والسلام عليكم و على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 81
تاريخ:8/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروه امداد تهران
ما از اول هم اميدمان به نيروى انسانى الهى ملت بوده است
بسم الله الرحمن الرحيم
از زحمتهائى كه شمرديد و فعاليتهائى كه در منطقه خودتان انجام داديد من تشكر مىكنم و خداوند تعالى اجر به شما خواهد داد. بايد ما بدانيم كه خود ما بايد مشغول فعاليت باشيم. خود ملت در هر جا كه هست بايد به خرابىهائى كه در طول شاهنشاهى و در طول اين پنجاه و چند سال براى مملكت ما پيش آمده است خود ملت بايد قيام كند، قيام براى خدا و قيام براى بندگان خدا. شما منتظر اين نباشيد كه اين ادارات، اين استاندارىها و امثال اينها براى شما كار بكنند، اينها بسيارشان همان مغزهاى فاسد رژيم سابقند بسيارى از اينها اگر كار شكنى نكنند، كمك نمىكنند و ما نبايد بنشينيم كه اين مغزهاى فاسد به ما كمك كنند. ما جوانهاى خودمان بحمدالله زياد و تحول بزرگى كه در مملكت ما حاصل شده است و جوانهاى ما را كه بسيارى در مراكز غير مشروع بودهاند كشانده است در خدمتگزارى به خلق و خدمتگزارى به خداى تبارك و تعالى، بايد ما از نيروى اين جوانها استمداد كنيم. ما از اول هم اميدمان به ملت و جوانهاى برومند ملت بود. ما هميشه توجهمان به خود ملت، به نيروى انسانى الهى ملت بوده است و با استمداد از همين طبقه كارگر، طبقه تحصيلكرده جوان، بازارىها، از همين طبقات به قول آنها طبقات پائين و به قول من طبقات بالا استفاده كرديم. اينها بودند كه نهضت را به اينجا رساندند و اينها هستند كه مىتوانند به پيش ببرند، اينها بودند كه در آنوقت كه نهضت كرده بودند، ننشستند كه فلان استاندار با آنها همراهى كند يا فلان اداره با آنها همراهى كند اينها خودشان قيام كردند و بسيارى از ادارات و كارمندان ادارات هم كمك كردند لكن در بين اينها اقشارى هستند، افرادى هستند كه الان هم مشغول كارشكنى هستند و اينكه مىبينيد كه به شما كمك نمىكنند اين روى همان طرز فكرى است كه اينها در آن رژيم طاغوتى داشتند كه آن طرز فكر را به اين زودى نمىتوانيم ما عوض كنيم.
اين مغزهاى پوسيده را بگذار فرار كنند
اين ملت ما در طول پنجاه سال يك طرز فكرى در آن پيدا شده است، يك وضعى در دماغش پيدا شده است كه به اين زودى نمىشود عوضش كرد. آنهائى كه در خدمت رژيم بودند و چندين سال
صحيفه نور ج 10 صفحه 82
خدمت كردند به آنها و الان هم خدمتگزار به اجانب هستند و الان هم آرزوى اين را كنند كه باز آن رژيم و يا فاسدتر از او برگردد كه اينها باز كاخنشين بشوند و ملت ما حتى كوخ هم پيدا نكند، اينها الان هم در صدد هستند، اينها چند تايشان، چند نفرشان كه در همين چند روز اجتماع كرده بودند در يك جائى، افسرده بودند براى اينكه - قهر - در ايران اشخاصى را اعدام كردند، همان معنائى را كه آمريكائىها آنجا مىگفتند اينها در ايران و در يك محضر محترم مىگفتند كه اين اعدامها اسباب اين مىشود كه ما ديگر حيثيتمان را در دنيا از دست بدهيم ما يك حيثيتى در زمان محمد رضا داشتهايم حالا داريم از دست مىدهيم!! ما خيلى حيثيت داشتيم؟ كدام حيثيت را شماها داريد پيش خارج كه حالا مىخواهيد از دست بدهيد؟ ما جنايتكارهايمان را بگذاريم راه بروند در بين مردم و مادرها و پدرهائى كه بچههايشان را كشتهاند، براى اينكه شما دلتان مىخواهد كه در خارج به شما تبريك بگويند؟ شما اينقدر مغزهاى خودتان را باختهايد كه خيال مىكنيد كه اگر چند تا جنايتكار را مثلاً اعدام كنند و چند تا جنايتكار را تاديب كنند، حيثيت ما از بين مىرود. شما چه حيثيتى داريد در دنيا كه از بين برود؟ دنيا شما را به چه حيثيتى قبول كرده است؟ دنيائى كه آمريكايش اينطورى است كه دوا را مىگويد كه در اينجا صرف نكنيد و بفرستيد در دنياى ثالث، در دنياى سوم. دوائى كه آنجا به مردمش نمىدهند از باب اينكه ضرر دارد، مىگويند بفرستيد به دنياى سوم، شما اين حيثيت را در دنيا داريد و ما مىخواهيم اين حيثيت را كه شما داريد از بين ببريم، يك حيثيت انسانى براى شما پيدا كنيم. شما اينقدر گريه نكنيد براى اين خائنها كه كشته شدند از قبيل نصيرى و امثال ذلك مىگوئيد مغزها فرار مىكنند، اين مغزهاى پوسيده بگذار فرار كنند، اين مغزهائى كه براى اجانب كار كردند، اين مغزهائى كه جزء سازمان امنيت بودند بگذار فرار كنند. شما براى آنها خيلى افسرده نباشيد، اين مغزها بايد فرار كنند، البته الان مىبينيد كه اين مغزها، مىبينيد كه نمىتوانند در اينجا به آن استفادههائى كه مىكردند استفاده كنند حالا از اينجا فرار مىكنند دنبال همان معانى كه دلشان مىخواهد مىروند. مگر هر مغزى كه علم به قول شما در آن بود اين مغز شريف است؟ احمدى هم در زمان رضاخان دكتر بود، لكن دكترى بود كه با آمپول خودش مرگ بر مردم تزريق مىكرد. احمدى را شايد اكثر شما اسمش را هم نشنيده باشيد، اما ما بوديم در آن زمان كه مامور اين بود كه به مليين، به اشخاصى كه اظهار مخالفت با ديكتاتورى مىكردند آمپول مرگ تزريق مىكرد. آن هم يك مغزى بود. حالا اگر يك همچو مغزى از ايران فرار كرد، ما بنشينيم غصه بخوريم كه مغز فرار كرده؟ شماها چطور اينطور تشخيص مىدهيد كه اين مغزهائى كه رفتهاند پيش اربابهايشان، اين مغزهائى كه مجتمع شدهاند در انگلستان و بر ضد ايران دارند تبانى مىكنند و تظاهر مىكنند، اين مغزهائى كه دنبال بختيار دارند جمع مىشوند و بختيار و اينها را انگلستان پناه داده و در زير پناه سر نيزه انگلستان دارند زندگى مىكنند، ما براى اينها بنشينيم اظهار تأسف بكنيم؟ يا اين مغزهائى كه به آمريكا فرار كردند براى اينكه بروند آنجا پولهائى كه در اينجا جمع كردهاند آنجا خرج بكنند، ما براى اينها بايد اظهار تأسف بكنيم؟ فكرهايتان را عوض كنيد، افكارى كه پنجاه سال در مغزهاى شما جمع شده است و اصلاً تشخيص نمىتوانيد بدهيد به واسطه آن افكار مابين
صحيفه نور ج 10 صفحه 83
صحيح و غير صحيح را.عوض كنيد خودتان را. ما بايد اين مملكت را عوض كنيم، اين افكار را عوض كنيم. دانشگاه ما بايد عوض بشود، از اين افكار عوض بشود. اين مغزهائى كه بچههاى ما را سى سال، چهل سال به تباهى كشيدند بگذار فرار كنند، يك مغزهائى صحيح بيايند روى كار. حالا كه مىخواهند تصفيه كنند و اشخاصى خيرمند مىخواهند تصفيه بكنند، شما نشستهايد غصه مىخوريد كه چرا تصفيه مىكنند، غصه مىخوريد كه چرا اعدام مىكنند. كىها را اعدام كردند؟ براى كى غصه مىخوريد؟ اى اساتيد دانشگاه (يعنى بعضىشان) براى كى غصه مىخوريد؟ براى نصيرى نشستهايد نوحهسرائى مىكنيد؟! براى هويدا نوحهسرائى مىكنيد؟! براى كى؟ بعد هم مىگويند كه يك بچه دوازده ساله را اعدام كردهاند. خوب اينهمه آنهائى كه با ما مخالفند مىگويند، آن مخالفين مىگويند من هم امر كردهام كه پستان زنها را ببرند؟ آنها مىگويند كه يك بچه دوازده ساله را، آنها مىگويند يك زن حامله را، والا نه بچه دوازده ساله اعدام مىشود و نه زن حامله اعدام مىشود. اين چه حرفهائى است كه شما مىزنيد؟ چرا كمك مىكنيد به استعمار؟ چرا كمك مى كنيد به رژيم شاهنشاهى؟
اى مغزهاى پوسيده! اى انسانهاى از بين رفته! بيدار بشويد يك قدرى چرا اينطور بحث مىكنيد؟ چرا اسلام را تخطئه مىكنيد؟ چه شده شما را كه اسلام را تخطئه مىكنيد؟ جوانهاى ما بيدار بشويد. اى جوانهاى برومند! اى خواهران ما! اى برادران ما! بيدار بشويد. اى شمائى كه با دست شما نهضت به اينجا رسيد، و اين آقايان كه حالا اشكال مىكنند، در كنار نشسته بودند و يا كمك مىكردند و يا بىتفاوت بودند و حالا آمدهاند در ميدان، اى جوانهائى كه در مقابل توپ و تانك رفتيد، اى خواهرهائى كه جوانهاى خودتان را از دست داديد و خودتان هم در بين مردم تظاهر كرديد و الله اكبر گفتيد، حفظ كنيد خودتان را، نهضت خودتان را حفظ كنيد، ننشينيد ديگران براى شما كار بكنند اينها براى شما كار نمىكنند همانطور كه اجانب كار نمىكنند اينها هم كار نمىكنند.
بايد ادارات تصفيه بشود، بايد فرهنگ تصفيه بشود، بايد دانشگاهها تصفيه بشود، بايد به دست اشخاصى بيفتد كه پيوندش با رضاخان پهلوى و با محمدرضاخان پهلوى در سالهاى طولانى نبود. اينهائى كه با آنها پيوند دارند نمىتوانند در اين مملكت، مملكت ما را اداره كنند، اينها بايد تصفيه بشوند، دولت بايد تصفيه كند اينها را. اتكال به قدرت خودتان بكنيد همانطورى كه مىبينيد خودتان اينهمه كار را انجام داديد و مىگوئيد استاندار ما همراهى نمىكند و شايد بعضى وقتها هم كارشكنى بكند، ابدا اعتنا به همراهى او نكنيد و خودتان كار بكنيد، اتكال به قدرت الهى، همانطور كه از اول نظرتان به اين نبود كه اين قشرهاى بالا با شما كمك بكنند و نكردند و كارشكنى هم شايد كردند، همين طور حالائى كه به سازندگى رسيديد خودتان سازنده باشيد خودتان دنبال مطالب خودتان برويد.
مملكت مال زاغهنشينان است
ملت خودش بايد قيام كند مملكت مال شما است، اين مغزها فرار مىكنند و مملكت مال شماست، اينها ارزها را برداشتند و فرار كردند و حالا هم دارند يكى يكى فرار مىكنند و مىبينند ديگر
صحيفه نور ج 10 صفحه 84
اينجا جاى دزدى نيست. مملكت مال خود شماست، مال جوانهاى ماست. مملكت مال زاغهنشينان اطراف تهران است كه من خدا مىداند براى اينها غصه مىخورم و براى اينها تا حالا فكرى نشده. مملكت مال اينهاست نهضت را اينها پيش بردهاند. در يكى از روزهائى كه تلويزيون نشان مىداد اطراف تهران را و يكى از او پرسيد كه شما چه مىكرديد، مىگفت كه (يك مرد پيرمردى تقريبا بود، با يك عده از يك سوراخى بيرون آمد، از يك جائى كه جاى انسان نبود بيرون آمد) گفت ما صبح كه مىشود مىرويم به تظاهر، زندگيشان اين بود و صبح مىرفتند تظاهر، مىرفتند كمك مىكردند به ملت. ما مرهون اينها هستيم ما زندگىمان را اينها اداره مىكنند، اينها اداره كردند و اين جمعيت و امثال اين جمعيت. جوانها، جوانهاى دانشگاهى، جوانهاى ادارى آنهائى كه پيوند با ملت داشتند، بازارى، كشاورز، كارگر، همه اينها، آن طبقه بالا به ما كارى نداشتند حالا هم كارشكنى مىكنند و همه چيز مىخواهند، مىگويند مغزها فرار كردند. بگذار فرار كنند، جهنم كه فرار كردند اين مغزها، مغزهاى علمى نبودند اين مغزها، مغزهاى خيانتكار بودند والا كسى از مملكت خودش فرار مىكند به آمريكا؟! از مملكت خودش فرار مىكند به انگلستان و زير سايه انگلستان مىخواهد زندگى بكند؟! پيوند مىكند با بختيار و امثال بختيار كه مملكت ما را به تباهى كشيدند؟! اين مغزها بگذار كه فرار بكنند، بهتر كه فرار مىكنند، غصه نخوريد براى اينها، براى اينها كه كشته شدهاند غصه نخوريد اينقدرها. برادرها خودتان بيدار باشيد كه اين مغزهايى كه دارند فرار مىكنند اين مغزهاست كه شما را به تباهى كشيدهاند، اين مغزهاست كه نگذاشتند جوانهاى ما تحصيل كامل بكنند، اينها بايد هم بروند، بايد هم فرار كنند، ديگر جاى زندگى براى آنها نيست براى اينكه يك ملت بيدارند، يك ملت بيدار نمىگذارد كه شما هر كدامتان هر كارى مىخواهيد بكنيد.
ما مغزهاى سازنده را مىخواهيم، نه مغزهاى فاسد را
بايد خودتان، خودتان را اداره كنيد، بايد همهمان به ميدان بيائيم و خودمان، فكر اينكه يك استاندارى يك كارى بكند، يك كارى كسى بكند، اين را اتكال به آنها نكنيد، خودتان همانطورى كه مىگوئيد، الحمدالله الان يك تحولى حاصل شده است كه همه طبقات، مهندسش مىآيد كار مىكند، دكترش مىآيد كار مىكند. اينهائى كه حالا مغزهاى انسانى دارند، اينها كه مغزهائى ندارند كه فرار كنند. آقا مغزهائى كه فرار مىكنند، ما هم يك مغزهائى داريم كه - دارد توى - با اينكه مغز علمى هستند دارند به مردم كمك مىكنند، دارند مىروند درو مىكنند، اين مغزها را ما مىخواهيم، نه آن مغزهائى كه حالا كه برايشان تعيش حاصل نيست فرار كنند. چرا به خود نمىآيند اينها؟ چرا اينها نمىفهمند مقدار خودشان را و مقدار مملكت ما را؟ ما اين مغزهائى را مىخواهيم كه در عين حالى كه دكتر است؟ در عين حالى كه مهندس است مىرود در جهاد سازندگى و جهاد سازندگى را راه مىاندازد. ما اين مغزها را مىخواهيم كه از آمريكا پا مىشود مىآيد اينجا مىگويد من آمدهام براى كمك، نه از اينجا پا بشود فرار كند از اينجا، اين مغزهاى فرار به درد ما نمىخورد بگذار فرار كنند. اگر شما هم
صحيفه نور ج 10 صفحه 85
مىدانيد كه در اينجا جايتان نيست شما هم فرار كنيد، راه باز است. مملكت ما آدم مىخواهد حالا، نه مغزهائى كه مىروند زير پناه انگلستان و زير پناه آمريكا. خداوند به همه شما توفيق عنايت كند و من وقتى شماها را، اين چهرههاى انسانى، نورانى، خدمتگزار را مىبينم مباهات مىكنم به اينكه مملكت ما اينطور است.
دنيا الان نظرش به مملكت ماست، نه به آن طبقه، به شما، نه به آن طبقاتى كه سابق هم سر همه كارها بودند و الان هم شما مىگوئيد كه اتومبيلهايشان، بچههايشان را مىبرند به آنجا، به مدرسه و از همين اتومبيلها هست و به ما نمىدهند براى جهاد سازندگى. دنيا به شما نظر دارند، نه به اين اتومبيل سوارها، نه به اينهائى كه در كاخ مىنشينند. كوخنشينها هستند كه مؤونه اين مملكت و سرمايه اين مملكت است، نه آن كاخنشينها. خداوند اين كوخنشينها را براى ما حفظ كند و خداوند اين مسلمين كه تعهد دارند براى اسلام، اين جوانهائى كه خدمت دارند مىكنند به كشور خودشان، خدمت دارند مىكنند به اسلام، خداوند براى ما حفظ كند. خداوند همه شما را، خواهرها را، برادرها را حفظ كند و قدرت عنايت كند. مطمئن باشيد كه با اين روحيهاى كه داريد پيروز هستيد و نمىتواند كسى بر شما غلبه كند و شما بر همه غلبه خواهيد كرد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 86
تاريخ: 9/8/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهداى پانزده خرداد سال 42 و شهداى حوادث بندر انزلى
قيام پانزده خرداد نقطه عطفى در تاريخ و مبداء نهضت ما
بسم الله الرحمن الرحيم
پانزده خرداد كه ما مردان با ارادهاى را از دست داديم و جوانانى از دست ملت ما رفت، نقطه عطفى در تاريخ و مبدا اين نهضت است. آنها كه در پانزده خرداد قيام كردند، قيام مردانه كردند و در مقابل دژخيمان نه گفتند و به شهادت رسيدند، آنها مبدا اين نهضت عظيم شدند. من از خداى تبارك و تعالى براى آنها رحمت استدعا مىكنم و براى بازماندگان آنها سلامت و صبر و سعادت. همين قيامها بود كه امروز مىبينيد در يك مجلس گروههاى مختلف مجتمع مىشوند با مقصد واحد. همين قيامها بود كه مابين دانشگاه و مدارس قديمى ما را جوش داد و مابين قشرهاى مختلف را جوش داد به طورى كه همه با حال وحدت و با وحدت اراده، با وحدت مقصد اين راه را طى كردند و تا آنجا رساندند و به اين نحو كه ملت ما الان زنده است و راه خودش را يافته است اين راه را هم طى خواهد كرد و نهضت را به ثمرهاى انسانى - اسلامى خواهد رساند. اين خواهرهائى كه از بعض نعمتها، از نعمت گوش و زبان محروم هستند و الان آمدند اينجا، اين خود اسباب اميدوارى است كه همه قشرها مجتمع هستند در اين مقصد الهى، خداوند آنها را حفظ كند و به سعادت برساند.
اينها (روشنفكرنماها) اشخاصى هستند كه آزادى را در آن چيزهائى كه تباهى مىآورد، مىدانند
من اميدوارم كه اين قشرهاى مختلفى كه هست، همه توجه داشته باشند كه اين توطئههائى كه الان در بين هست با توجه خودشان خنثى كنند. شما ديديد و خانمهاى به قول خودشان روشنفكر ديدند كه يك دروغى در تهران منتشر كردند و اين خانمها بدون اينكه رسيدگى كنند به خيابانها مىخواستند بريزند در صورتى كه اصلاً يك همچو قانونى كه آنها خيال مىكردند مطرح نبود، معذلك، معالاسف اين روشنفكرها معلوم شد كه اينقدر بىتوجه به مسائل روز هستند و به مسائلى كه مربوط به سرنوشتشان هست كه مطالبى كه در راديو، در راديو و تلويزيون، در مطبوعات منتشر شده است اينها نگاه نكردند و فقط به نوشته بعض اشخاص مفسد نگاه كردند و بدون توجه خواستند ترتيب اثر بدهند. اينها توطئه نيست؟ اينها كشف از يك توطئه فاسد نيست كه يك مسالهاى كه اصلاً مطرح نشده
صحيفه نور ج 10 صفحه 87
است نسبت بدهند كه گذشت در قانون اساسى كه زن هيچ حقى ندارد؟ در صورتى كه اصلا مطرح نشده است و از امورى نيست كه مربوط به قانون اساسى باشد. بيدار نمىشوند اين جوانهاى ما؟ اين جوانهاى زن و مرد ما بيدار نمىشوند كه يك همچو توطئههائى در كار هست؟ توجه نمىكنند كه يك دروغ را كه بعد از يك روز كشف مىشود معذلك آنها منتشر مىكنند و از جهالت اشخاص بهرهبردارى مىكنند؟ به كجا بايد گفت كه شمائى كه اينقدر به قول خودتان دانشمند و روشنفكر هستيد، به يك قانونى كه سرنوشت شما بستگى به آن دارد اينقدر بىعنايت هستيد كه نه روزنامه را نگاه كرديد، نه راديو گوش كرديد، نه راديو تلويزيون را. و همينطور بىجهت اسباب اين شد كه ما را سرشكسته كنيد كه روشنفكرهاى ما اينطور مردم هستند، اينطور جمعيت هستند كه تحت تاثير يك دروغى كه بعد از يكى دو روز فاش مىشود واقع مىشوند و خودشان اينقدر بىاطلاعند كه از گزارشها و از چيزهائى كه مىگذرد در مملكتشان هيچ توجه ندارند، هيچ اطلاعى ندارند. خودتان را اصلاح كنيد، توجه كنيد به سرنوشتهاى خودتان. اينهايى كه اين دروغها را پخش مىكنند اينها براى شما نمىخواهند يك سعادتى ايجاد كنند، اينها همانها هستند كه با اسم آزادمردان و آزادزنان شما را و همه جوانهاى ما را به تباهى كشيدند. اينها اشخاصى هستند كه آزادى را در آن چيزهائى كه تباهى مىآورد مىدانند، و اما آن چيزهائى كه تباهى ندارد، آن چيزهائى كه براى سرنوشت ملت است در آن چيزها آزادى نمىدهند. اينها همان طائفه هستند و اينها مىخواهند همان مسائل را پيش بياورند و از چيزهائى كه اينها منتشر مىكنند، شما توجه داشته باشيد. اسلام براى همه شماست.
ولايت فقيه براى شما يك هديه الهى است
اين معنا كه از من قبلاً سوال شده است و جواب دادم كه طلاق در صورتى كه در ضمن عقد با مرد (وقتى كه مىخواهند عقد كنند) شرط بكنند و در ضمن عقد اين شرط بشود كه - طلاق - وكيل در طلاق خودش يا مطلق. يا در شرائطى يك سوالى پيش آورده است به اينكه اين زنهائى كه حالا تحت زوجيت هستند چه؟ اين ولايت فقيه را مخالفت مىكنند در صورتى كه نمىدانند از شؤون فقيه هست كه اگر چنانچه يك مردى با زن خودش رفتارش بد باشد او را اولا نصيحت كند و ثانيا تأديب كند و اگر ديد نمىشود اجراء طلاق كند. شما موافقت كنيد با اين ولايت فقيه. ولايت فقيه براى مسلمين يك هديهاى است كه خداى تبارك و تعالى داده است. منجمله همين معنائى كه شما سؤال كرديد و طرح كرديد كه زنهائى كه الان شوهر دارند اگر چنانچه گرفتارىهائى داشته باشند چه بايد بكنند؟ آنها رجوع مىكنند به آنجائى كه فقيه است، به مجلسى كه در آن فقيه است به دادگاهى كه در آن فقيه است و فقيه رسيدگى مىكند و اگر چنانچه صحيح باشد، شوهر را تاديب مىكند، شوهر را وادار مىكند به اينكه درست عمل كند و اگر چنانچه نكرد طلاق مىدهد. ولايت دارد براى اين امر كه اگر چنانچه به فساد مىكشد، يك زندگى به فساد كشيده مىشود طلاق مىدهد و طلاق اگر چه در دست مرد است لكن فقيه در جائى كه مصلحت اسلام را ديد، مصلحت مسلمين را ديد و در جائى كه ديد نمىشود
صحيفه نور ج 10 صفحه 88
به غير اين، طلاق بدهد اين ولايت فقيه هست. ولايت فقيه براى شما يك هديه الهى است. در هر صورت ما الان گرفتار يك مشت اشخاصى مختلفالسليقه و مختلفالعقيدهاى كه - همه در اين معنائى كه - همه در اين معنا كه نخواهند اين مملكت به سر و سامان برسد شريكند، در عقائد مختلفند، بعض گروههاشان با بعض گروههاى ديگر دشمن هم هستند لكن در يك چيز موافقند و آن اينكه مخالف با اسلام، مخالفت با آن چيزى كه همه ملت ما به آن راى دادند، در اين، اينها موافقند يعنى در باطل خودشان اتفاق دارند. شماها در حق خودتان مجتمع باشيد اين باطلها نمىتوانند كارى بكنند شماها توجه داشته باشيد كه اسلام براى شما، براى ما، براى همه، براى همه بشر مفيد است. اسلام يك طرحى است كه براى مستضعفين بيشتر از ديگران مفيد است و براى همه مفيد است. از اسلام نترسيد و نترسانيد مردم را. شماهائى كه قلم دستتان مىگيريد و هر چه دلتان مىخواهد مىنويسيد، يا هر چه دلتان مىخواهد صحبت مىكنيد، شماها اسلام را بىاطلاع از آن هستيد، شما يك كلمه اسلامى شنيديد، گاهى هم يك كتابى خوانديد كه نويسندهاش هم از اسلام اطلاع صحيحى نداشته است، بدون اطلاع از اسلام، بدون اطلاع از فلسفه احكام اسلام، شماها سمپاشى مىكنيد و معلوم هم نيست كه واقعا مقصدتان اين باشد كه يك كار صحيحى انجام بدهيد، منتها اشتباه بكنيد. نخير، من خيلى احتمال مىدهم كه بسيارى از اينها، نه همه، بسيارى از اينها اشخاصى باشند كه حالا كه ديدند آن رژيم به هم خورده است و آن - چيزهائى كه - منافعى كه آنها در آن رژيم مىبردند و آنقدر فاصلهاى كه مابين آنها و مابين مردم بوده است، در طرح اسلامى آنطور نمىتواند مطرح باشد، اينها حالا به دست و پا افتادند كه بلكه نگذارند اين نهضت پيش برود. شما ملاحظه كرديد كه قدم به قدم مخالفت كردند، آن روز كه نهضت بود همين در تهران و در ساير جاها، هى مخالفتها بود و دست و پا مىزدند به اينكه (همين داخلىها، خارجىها كه سر جاى خودشان دست و پا مىزدند) به اينكه شاه را نگه دارند، وقتى كه شاه رفت دست و پا مىزدند به اينكه بختيار را نگه دارند، توى خيابانها راه مىافتادند و قانون اساسى مىگفتند. قانون اساسى معنايش حفظ شاهنشاهى است و آنها قانون اساسى را براى شاهنشاهىاش مىخواستند نه ساير مسائلش. وقتى كه بختيار هم رفت، دنبالش باز هى صحبت قانون اساسى بود، مىخواستند حفظش كنند. من كه در پاريس بودم مىآمدند آنجا پيغام مىدادند، خودشان مىآمدند كه بگذاريد كه اين شوراى سلطنتى باقى باشد و با شوراى سلطنتى يك كارهائى بكنيد بعد ما كارهائى بكنيم بعد چه. خوب من مىدانستم اينها يا نمىفهمند مطلب را يا مقصدشان اين است كه همان مسائل حفظ بشود. شوراى سلطنتى را ما فرض كنيد قبول كنيم معنايش اين است كه سلطنت را قبول كرديم والا شوراى سلطنتى با - چيز - شاه است، هر وقتى بخواهد كنارش مىگذارد. اين معنايش اين است كه ما خود شاه را قبول داريم. مىآمدند بعضى از همين روشنفكرها و بعضى از همين اشخاصى كه حالا انقلابى شدند، همينها مىآمدند مىخواستند ما را اغفال كنند يا خودشان هم نمىفهميدند، كه شما كارى بكنيد كه اين شوراى سلطنتى باقى باشد در صورتى كه آن كه رئيس شوراى سلطنتى بود آمد پاريس من گفتم تا استعفاء نكردى من با تو ملاقات هم نمىكنم، استعفا هم كرد او. ولى معذلك از
صحيفه نور ج 10 صفحه 89
اينجا هى مىآمدند هى مىگفتند هى چه. - اين - آن قدم هم كه از بين رفت و ملت ما بحمدالله پيروز شد، بعد در هر قدم مخالفت واقع مىشد، در رفراندمش باز مخالفت مىكردند، در مجلس خبرگانش، در انتخاباتش باز مخالفت مىكردند، حالا هم با مجلس خبرگان مخالفت مىكنند، بعد هم با مجلس شورا مخالفت خواهند كرد، بعد هم با رئيس جمهورى مخالفت خواهند كرد. اين مخالفتها همين طور سلسله مراتب محفوظ است براى اينكه با اساس مخالفند چون با اساس مخالفند. اينها فروع آن اساس است، و با آن مخالفت مىكنند. لكن بايد بدانند كه اين دست و پا زدنها ديگر فايده ندارد. ما هيچ وقت از اين دست و پا زدنهاى شما نمىترسيم. ما مىدانيم كه شماها ديگر كارى از شما نمىآيد، اين نويسندگى از شما مىآيد و يك گفتن از شما مىآيد، خوب هر چه مىخواهيد بنويسيد و هر چه مىخواهيد بگوئيد، لكن شما بيدار بشويد، شما بفهميد كه بايد در مسير اين راه برويد. دنياتان هم در مسير اين ملت است، اگر شما دنياتان هم بخواهيد اداره بشود، يك سيلى راه افتاده، برخلاف مسير اين سيل هلاكت مىآورد. شما بخواهيد برخلاف مسير اين ملت كه مسير اسلام است، برخلاف مسير اينجا، اين سيل خروشانى كه اين سلسله خبيثه را و آن رژيم شاهنشاهى را به هم كوبيد شما چهار نفر بخواهيد مقاومت بكنيد و مقابلش بايستيد، شما را اين سيل مىبرد. براى دنياى خودتان هم (اگر اهل دنيا هستيد) براى دنياى خودتان فكر بكنيد. اينقدر مخالفت نكنيد با ملتى كه جوانهايش و همه چيزش در راه اين نهضت داده و در راه اسلام داده و شماها هيچ كاره بوديد. اگر مخالفت هم نمىكرديد كارى به اين كارها نداشتيد، نشسته بوديد تو منازل خودتان و كاخهاى خودتان و مشغول تعيش خودتان بوديد، حالا آمديد و باز مخالفت با اين ملت مىكنيد. اين صلاح خودتان نيست، صلاح دنياتان نيست، صلاح دينتان نيست. بيائيد با اين سيل همراه بشويد تا اينكه بتوانيم ما اين نهضت را تام و تمام به آخر برسانيم و به زودى انشاءالله، گر چه مخالفتهاى شما اسباب اين نمىشود كه اين سيل خروشان توقف كند، لكن براى ما يك عيبى است كه بگويند اين اشخاصى كه مثلا داراى كذا و علم كذا و كذا هستند اينها با ملت خودشان مخالفت دارند مىكنند، اين اشخاصى كه مدعى اين هستند كه بايد دموكراسى باشد و آن حرفهائى كه مىزنند، همين اشخاص با حكومت ملت دارند مخالفت مىكنند، با همين ملتى كه نود و هشت و بيشتر درصد مردم راى داشتند، با اينها دارند مخالفت مىكنند، با همين مجلس خبرگانى كه با آراء عمومى آنطور تعيين شدند، حالا اينها دارند باز مخالفت مىكنند، اينها اصلا اطلاعى ندارند كه قضيه ولايت فقيه چى هست، اصلا از سر و ته ولايت فقيه سر در نمىآورند كه اصلا چى چى هست، در عين حالى كه سر در نمىآوردند مىنشينند مىگويند اگر بنا باشد كه ولايت فقيه بشود ديكتاتورى مىشود، كذا مىشود. مگر اميرالمؤمنين كه ولى امور مردم بود ديكتاتورى بود، مگر خود پيغمبر كه ولايت داشت ديكتاتور بود. مگر بگويند كه ولايت براى پيغمبر هم نيست، پيغمبر هم مثل ساير مردم، و از اينها بعيد نيست اين را بگويند، لكن جرات نمىكنند بگويند. ديكتاتورى كدام است، در اسلام همچو چيزى مطرح نيست، اسلام ديكتاتور را محكوم مىكند، اسلام يك نفر فقيه بخواهد اگر ديكتاتورى بكند از ولايت ساقطش مىكند. چطور ديكتاتورى مىگوئيد مىكند اسلام و اين حرفها را
صحيفه نور ج 10 صفحه 90
مىزنيد. اگر مىدانيد و مىگوئيد، چرا بايد در مخالف مسير ملت سير بكنيد و اين مسائل را بگوئيد. و اگر نمىدانيد، چرا انسان ندانسته يك حرفى را بزند همين بيخود بدون اينكه بفهمد چى هست مساله بيايد يك همچو مسائلى را بگويد.
انشاءالله من اميدوارم كه ما همه با هم، آنهائى كه از پانزده خرداد جوان دادند و سرپرست خودشان را از دست دادند و آنهائى كه الان مشغول به فعاليت هستند، همه باهم مقصد را طى بكنيم و به آن نقطه آخر پيروزى برسيم. خداوند همهتان را حفظ بكند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 91
تاريخ: 10/8/58
بيانات امام خمينى در جمع سفراى كشورهاى اسلامى
عيد مسلمين وقتى است كه مسلمين استقلالشان را به دست بياورند
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين عيد بزرگ اسلامى را به همه ملت بزرگ اسلام تبريك عرض مىكنم و اميدوارم كه عيدها برملت هاى اسلامى مبارك و سعيد باشد و از شما آقايان تشكر مىكنم كه تشريف آورديد تا از نزديك ما با شما مطالبمان را در ميان بگذاريم. عيد مسلمين وقتى سعيد و مبارك هست كه مسلمين خودشان استقلالشان را و مجدشان را، آن مجدى كه در صدر اسلام براى مسلمين بود به دست بياورند. مادامى كه مسلمين در اين حال هستند، در حال تفرق و تشتت، و در حالى كه همه چيزشان پيوسته به غير است، هيچ روزى براى آنها مبارك نيست. مبارك آن روزى است كه دست اجانب از ممالك ما، از ممالك اسلامى كوتاه شود و مسلمين روى پاى خودشان بايستند و امور مملكتشان را خودشان به دست بياورند.
من نمىدانم كه اين مشكلاتى كه هم دولتهاى اسلامى و هم ملتهاى اسلامى به آن توجه دارند، چه وقت بايد حل بشود. يك مشكل، مشكل بين ملتها و دولتهاى آنها. از مشكلات بزرگى كه مسلمين به آن گرفتار هستند مشكلى است كه بين ملتها و دولتهاست، هر دولتى با ملت خودش. و مشكل ديگر اشكالى است كه بين دولتهاى اسلام است، بعضىها با بعضى. مشكل دولتها و ملتها اين است كه دولتها باز خودشان را نشناختند و ملت خودشان را نشناختند، اينها باز گمان مىكنند كه بايد فرمانفرمائى كنند و ملت بايد كوركورانه اطاعت. مادامى كه اين مشكل هست كه دولتها مىخواهند فرمانفرمائى كنند و براى خاطر اين فرمانفرمائى سركوبى كنند ملتهاى خودشان را، اين مشكل نخواهد رفع شد و اگر اين مشكل رفع نشود، مشكلهاى اساسى ما كه گرفتارى ماست به دست ابرقدرتها، حل نخواهد شد و مادامى كه دولتها باز تكاليف خودشان را ندانند، مشكل را مىدانند، مىدانند كه اين اختلافاتى كه بين خودشان هست موجب گرفتارىها و نابسامانىهاى ممالكشان هست، لكن به واسطه بعضى از مسائل يا اغراض يا خيانت بعضى از جناحها اين مشكل را حل نمىكنند، تا كى ما بايد گرفتار اين مشكلات باشيم و وابسته به غرب و شرق؟ كى مىخواهيم، كى دولتهاى اسلامى مىخواهند بيدار بشوند؟ و كى دولتهاى اسلامى با ملتهاى خودشان آنطور كه در صدر اسلام بين دولتهاى اسلامى و اسلام و ممالك خودشان و كشور خودشان و ملت خودشان بوده است، تا كى ما
صحيفه نور ج 10 صفحه 92
مىخواهيم جدا باشيم از ملت؟
اسلام مىخواهد كه دولتها خدمتگزار ملتها باشند
شما ملاحظه بكنيد اين دو حالى را كه ملت ما داشتند، يك حال، حال زمان رژيم شاهنشاهى از اول شاهنشاهى تا آخر و خصوصاً در اين پنجاه و چند سال كه من تمامش را يادم هست و شايد شماها يادتان نباشد لكن خوب بعضىاش را ادراك كرديد، مقايسه با آن زمان، با زمانى كه ملت ما غلبه كرد بر همه قدرتها و اين سد بزرگ را شكست، مقايسه ما بين اين دو حال را بكنيد و حكومتها هم مقايسه كنند در بين اين دو حال و ببينند بايد چه بكنند. در حالى كه رژيم سابق بود، ملت از دولت جدا بود، نه جداى بىتفاوت، جدائى كه در مقابل هم ايستاده بودند. دولت و شاه مخلوع تمام همش را بر سركوبى ملت قرار داده بود و با تمام قدرت ملت را مىكوبيد، حبس مىكرد، زجر مىكرد، اعدام مىكرد و اجازه نفس كشيدن نمىداد، ملت هم با او مخالفت داشت و اگر مشكلى براى دولت پيدا مىشد اگر ملت بر آن مشكل اضافه نمىكرد از آن مشكل هم چيزى را كسر نمىكرد، معاونت نمىكرد، بلكه اگر چنانچه شكست مىخورد دولت، ملت خوشحال بود و اگر دولت يا شاه غلبه مىكرد، ملت متأثر بود، ما ديديم و شما هم شنيديد و من هم بعضىاش را شنيدم و بعضىاش را ديدم، رضاخان در اينجا حكومت كرد، حكومت جائرانه و غيرقانونى و با ملت آن كرد كه تاريخ ثبت خواهد كرد. آن روزى كه كشورهاى اجانب هجوم آوردند و كشور ما را گرفتند و همه چيز ما در معرض خطر بود لكن من شاهد بودم كه وقتى كه رضاخان از ايران بيرون رفت و بيرونش كردند، ملت ما، در عين حالى كه آنقدر ناراحت بود از آمدن اجانب، خوشحال شد، اين را يك هديه آسمانى مىدانست. من به پسر بىرشد او سفارش دادم كه نكن كارى كه مثل پدرت وقتى اگر از بين بروى مردم شادى بكنند. نشنيد و بعد وقتى كه رفت ملت ما شادىها كردند، در خيابانها شادىهاى زياد كردند. اين دولتى كه با ملت خودش مخالف هست، و حالا را ملاحظه كنيد دولتى كه در مقابل ملت نايستاده است. ملت هر روز نمىترسند كه مامورين دولت بريزند و بگيرند و ببرند و حبس كنند و آزار بدهند آنها را. الان ملت طورى است كه اگر براى دولت مشكلى پيدا بشود خود ملت پيشقدم مىشوند براى رفع اشكال. الان كه دولت نمىتواند اين گرفتارىهايى كه ملت ما پيدا كرده است به واسطه رژيم سابق، نمىتواند همه اطراف او را حل بكند، ملت ما ريختند و در همه قشرها دارند كمك مىكنند. همين امروز قبل از آمدن آقايان - كه جهاد سازندگى - اشخاصى كه در جهاد سازندگى در خود قم مشغول فعاليت هستند، آمدند پيش من و فعاليتهائى كه خودشان كرده بودند، بدون اينكه از دولت هم كمكى باشد، براى من شمردند كه بسيار زياد بود، چقدر ساختمان و چقدر درو كردن گندمها و زراعتها براى كشاورزها و چقدر حمام و چقدر بهدارى و امثال اينها. اين ملتى كه كشور خودش را از خودش مىداند و دولت خودش را هم از خودش مىداند، وقتى كه كشور از خودش شد و دولت از خودش، نه دولت احساس اين را مىكند كه بايد با سرنيزه با ملت رفتار كند و نه ملت مىترسد كه دولت همچو كارى بكند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 93
احساس اين را مىكند كه اجنبى است و اگر خدمت به او كند، خدمت به اجنبى است. شما اين دو حال را ملاحظه كنيد، آن حال، حالى بود كه ملت از دولت جدا بود و اين حالى است كه ملت از دولت جدا نيست اين حال همانى است كه اسلام مىخواهد كه دولتها خدمتگزار ملتها باشند مشكله بزرگ ما مسلمين اين است كه معالاسف بايد بگويم ما رشدمان كم است، رشد سياسىمان كم است. ما باز گمان مىكنيم كه با سرنيزه و با فشار و با سازمان امنيت و با ارتش مىشود كه يك ملتى را اصلاح كرد و يك مملكتى را استقلالش را به دست آورد، ما باز اينطور فكر كنيم، دولتهاى ما باز فكر اين هستند كه ملت خودشان را با هر طورى كه هست سركوبى كنند. اين مشكل كى بايد رفع بشود؟ و اين دولتها كى به خود بيايند كه با ملتهاى خودشان، با ملتهايى كه شما كه زندگى مىكنيد براى زحمتهايى است كه آنها دارند مىكشند، با ملتهاى خودتان دوست باشيد و آنها پشتيبان شما و شما خدمتگزار آنها اگر ملتها احساس بكنند كه دولتها براى پشتيبانى و خدمت به آنها آمدند هيچ اشكال نيست كه آنها هم در خدمت حاضرند و بيشتر حاضرند، اين مشكله را به دست خود دولتهاست كه حل بكنند و معالاسف نمىكنند. اين يكى از مشكلات ماست كه تا اين مشكل حل نشود اميد اينكه ما بتوانيم با ابرقدرتها مخالفت كنيم و بتوانيم آنها را از ممالك خودمان بيرون كنيم، نيست.
مشكل دوم هم كه مثل همين مشكل است، مشكل دولتهاست با هم، چرا بايد دولتهاى اسلامى با هم اينطور باشند كه هر كدام به طرف ديگر بكشند؟ چرا بايد يك كشورهائى كه داراى همه چيز هستند و داراى همه جور قدرت هستند، اسرائيل با آن عده كم بيايد و به آنها اينطور حكمفرمائى كند؟ چرا بايد اينطور باشد؟ جز اين است كه ملتها از هم جدا و دولتها جدا و دولتها از هم جدا و يك ميليارد جمعيت، يك ميليارد جمعيت مسلمين با همه تجهيزاتى كه دارند نشستهاند و اسرائيل آن جنايات را به لبنان مىكند و به فلسطين مىكند و آنها نشستهاند و تماشا مىكنند؟ تماشاگر هستند؟ آنقدر صداى برادرهاى ما از آنجا بلند است و ما گوش مىكنيم و نشستيم تماشاگر هستيم. كى ما بايد قدرت خودمان را بيابيم؟
ما بايد با سلاح ايمان با قدرتها مقابله كنيم
شما مىدانيد، در تاريخ ديديد كه مسلمين صدر اسلام با يك عده كم اما مجتمع و با ايمان غلبه كردند، در ظرف كمتر از نيم قرن بر تقريبا معموره آنوقت غلبه كردند براى اينكه با هم بودند و اسلحه ايمان دست آنها بود. كى ما مىخواهيم اين اسلحه ايمان را كه كنار گذاشته شده است به دست بگيريم و با اين قدرتها با اسلحه ايمان مقابله كنيم؟ شما ديديد كه يك ملتى كه عددش كم و هيچ اسلحه نداشت و هيچ ابزار جنگى نداشت و هيچ نظاميگرى نداشت ابزار ايمان داشت و با ابزار ايمان غلبه كرد بر يك قدرت شيطانى كه همه قدرتها دنبال او بودند، نه همان ابرقدرتها، همه قدرتها دنبال او بودند. اين قدرت ايمان بود كه يك مشت مردم را كه هيچ نداشتند غلبه داد، اين همان قدرتى بود كه در صدر اسلام با يك ابزار كم و يك عدد كم غلبه كردند بر روم با آن بساط. بر امپراطورى
صحيفه نور ج 10 صفحه 94
ايران با آنهمه ابزار و با آن چيز، آنها تهى بودند از ايمان و اينها دست پر بودند در ايمان، غلبه كردند. كى ما مىخواهيم، مسلمين كى مىخواهند از اين خواب بيدار بشوند؟ و كى مىخواهند كه مشكلات بين خودشان را رفع بكنند؟ تا مشكلات بين خودتان رفع نشود، تا - مشكل بين - مشكلات بين دولتها و ملتهاى خودشان رفع نشود و مشكلات بين خود دولتها رفع نشود، اميد اينكه شما بتوانيد مجد خودتان را به دست بياوريد، نداشته باشيد. ما از سالهاى طولانى در اين مطلب هى گفتيم و هى نوشتيم و هى گفتيم و آنها هم شنيدند و تماشاگر بودند. خداوند انشاءالله ما مسلمين را بيدار كند و ما مسلمين را به وظايف اسلامى خودمان، به وظايف الهى خودمان آشنا كند و خداوند انشاءالله يك توفيقى بدهد كه ما عيدهايمان عيد باشد، نه عيدهايمان عيدى باشد كه ما گرفتار ابرقدرتها هستيم، عيدهاىمان عيد باشد. خداوند همه شما را تاييد كند و همه ممالك اسلامى را تقويت كند و ايمان به همه ما بدهد و توجه به مشكلات و رفع كردن مشكلات.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 97
تاريخ: 10/8/58
پيام امام خمينى به مناسبت سيزده آبان (روز دانش آموز)
بسم الله الرحمن الرحيم
روز سيزده آبان، روز هجوم وحشيانه رژيم منحوس به دانشگاه و كشتار دسته جمعى دانشجويان عزيز ماست.
رژيم مخالف با تمام مظاهر تمدن و پيشرفت كشور، يك روز به مدرسه فيضيه و مدارس علوم اسلامى در سراسر ايران حملهور مىشد و يك روز به دانشگاه تهران و مدارس و دانشگاههاى سراسر ايران، اين مراكز دانش و دانشمندان. اكنون كه سالروز حمله به دانشگاه است، براى پيوستگى بيشتر لازم است روحانيون عزيز قم و تهران و ساير شهرستانهاى نزديك به تهران در مراسمى كه در دانشگاه تهران است، شركت نمايند و همچنين روحانيون تمام شهرهاى ايران در دانشگاه هر نقطه از ايران كه بدين مناسبت مجلس بزرگداشتى برقرار كردهاند، شركت نمايند و با حضور در دانشگاههاى سراسر ايران و پيوستن به دانشآموزان و دانشجويان و استادان عزيز، توطئههاى جدائى افكنانه بين اين دو نيروى مترقى را خنثى كنند.
دشمنان ما در هر فرصت خصوصا در اين روز از هيچ توطئهاى دستبردار نيستند و با هر وسيله ممكن مىخواهند آرامش را از ملت عزيز سلب كنند.
بر دانش آموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با قدرت تمام حملات خود را عليه امريكا و اسرائيل گسترش داده و آمريكا را وادار به استرداد اين شاه مخلوع جنايتكار نمايند و اين توطئه بزرگ را بار ديگر شديدا محكوم كنند. بر دانش آموزان، دانشگاهيان و محصلين علوم دينيه است كه با تمام نيرو وحدت خويش را حفظ و از انقلاب اسلامى خود طرفدارى نمايند و بر ملت است كه از اين دو جناح عزيز با تمام قدرت پشتيبانى كنند. دست خدا به همراه همگى باد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوىالخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 98
تاريخ: 11/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانش آموزان مدارس تهران
همه مسائل پيش من مىآيد، من بىاطلاع از مسائل نيستم
بسم الله الرحمن الرحيم
اينطور نيست كه من مطلع نباشم، افراد و گروهها مرتب مىآيند و وضع مناطق خودشان را مىگويند و نامه مىدهند، اين اجتماعات بيرونى و اين اجتماعات داخلى و از اين مسائلى كه شما گفتيد، من اكثرش مطلعم. اينكه مىگوئيد روزنامهها را نمىدهند، من، روزنامهها پيش خودم مىآيد خلاصهاش هم پيش من مىآيد هم از ناحيه ارتش، هم از ناحيه ژاندارمرى، هم از ناحيه وزارت ارشاد مسائلى مىآيد پيش من، من بىاطلاع نيستم. اينكه مىگوئيد كه نمىگذارند به شما برسد، روى همين حرفى است كه اشخاص غرضمند گفتهاند و معالاسف شما هم با آن ذهن صافتان باور مىكنيد، باور كرديد اما مىبينيد كه شما اينجا هستيد و از صبح تا حالا دستجات مختلف در همين اطاق بودند و در اين محل جمعيتهاى زياد كاغذهاشان را مىدهند و منتها اكثر كاغذها چيزهائى است كه به من ارتباط ندارد.
مقابله ملت ايران با تمام قدرتها
شما مثل اينكه از انقلاباتى كه در دنيا واقع شده است، كم توجهش كرديد و انقلاب مثل يك تبديل مثلاً نخستوزيرى يا يك رئيس جمهور مىدانيد شما مىدانيد كه اين انقلاب ايران يك انقلاب نمونه است، از حيث اينكه انقلابهائى كه در دنيا بوده است و در اين صد سال اخير زياد هم بوده است، آنها با يك كودتاى نظامى بسيارى از اوقات واقع مىشده است يك قدرت شيطانى مىرفته است، يك قدرت شيطانى ديگر جايش مىآمده است. به مجرد اينكه انقلاب مىشده است و اين كودتا تحقق پيدا مىكرده است، دست و دهان و قلم همه را مىشكستند. در همين چند روز كه ملاحظه مىكنيد يك انقلابى در يكى از ممالك واقع شده است و دنبالش به طورى كه رسانهها مىگفتند تمام مطبوعات تعطيل، تمام فعاليتهاى سياسى تعطيل، تمام احزاب تعطيل و خفقان براى همه. و باز انقلاباتى كه در دنيا شده است مثل انقلاب اكتبر، انقلاب فرانسه، اينها در سالهاى طولانى، تا سالهاى طولانى اين دنبالش زحمتها، قحطىها و كشتارهاى چند ميليونى. همين شوروىها كه حالا اينقدر هو بلند كرده كه شصت و چند سال است انقلاب كردند و انقلاب هم در عين حالى نظامى بوده است معذلك باز
صحيفه نور ج 10 صفحه 99
استقرار ندارد، قتلى كه در آنجا واقع شده، آنقدر كشتارى كه در آنجا واقع شده است قابل احصاء نيست. انقلابى كه در ايران واقع شده است اكثر مردم نمىدانند چه شده است، نمىدانند مقابله كى با كى بوده است، اطلاع ندارند كه اين انقلاب بىنظير است. يك جمعيت سى و چند ميليونى دست خالى بدون ابزار جنگ و بدون اينكه نظاميگرى داشته باشند، اينها براى خاطر توجهشان به اسلام، توجهشان به ديانت، آنها حركت كردند و نهضت كردند و چه كردند.
تمام قدرتهائى كه، تقريبا تمام قدرتهاى بزرگ و كوچك همه مخالف بودند، شوروى مخالف بود، انگلستان مخالف بود، در راس آنها آمريكا مخالف بود، دول غربى همه مخالف بودند، بعضى اظهار موافقت مىكردند، آنها براى اينكه كمكم ديده بودند كه دارد جلو مىرود، و الا مخالف ايران بودند. ملت ايران بود با همه رژيمها، مقابله ايران بود با تمام قدرتها.
يك همچو انقلابى كه همه قدرتهائى كه چشم طمعشان به اين مملكت دوختند، دستشان از منافع زيادى كه از اين مملكت مىبردند بريده شده است، بازار از دستشان گرفته شده است، نفت از دستشان گرفته شده است، گاز از دستشان گرفته شده است، منابع زيرزمينى و روزمينى ازشان گرفته شده است و اينها الان همه در مقابل اينها ايستادند و همه توطئه مىكنند. شما در يك همچو انقلابى توقع داريد كه به مجرد اينكه اين انقلاب واقع شد، مثل اينكه نخستوزيرى را تغيير دادند يا رئيس جمهورى را تغيير دادند. اينها، بايد همه اين امور درست باشد. يك نخست وزيرى تغيير كرده؟ اما توجه نمىكنيد كه قضيه اين حرفها نبوده است، قضيه مقابله يك عده بىسلاح با تمام قدرتهائى كه در عالم روابط داشتند با اينجا، چشم داشتند به اينجا، همين دول عربى كه مىگوئيد، همينها مخالف بودند، عراق مخالف بود، كويت مخالف بود - عرض مىكنم كه - يمن بود، مصر بود، چه، چه... و آمريكا و انگليس و همهشان، فرانسه بود، همه مخالف بودند، آنوقت يك انقلاب و همه اينها را عقب زده با اينكه اكثر اينها يا بيشتر از اينها و با بسيارى از اينها منافع داشتند اينجا و حالا چشمشان را هم باز نمىتوانند بپوشند از منافعشان. آمريكا نمىتواند چشم از منافعش بپوشد، انگلستان هم نمىتواند، سايرين هم نمىتوانند، آنوقت شما مىفرمائيد كه هيچ قضيهاى تا حالا تحقق پيدا نكرده است و هيچ چيز درست نشده است، عوض نشده است، در صورتى كه اين چيزهائى كه شمرديد، بسياريش درست شده منتها عرضه نشده است. شايد من هم خيال مىكردم گاهى كه خوب، چه مىكردند، گاهى وقتى عرضه مىكنند مىبينيد كه يك دولت هشت ماهه با اين ترتيب، با اينكه وضع آشفته است از همه جهت، يعنى بعد از اينكه ملت ما پيروزى را تحصيل كرد، پشت ديوارى كه شكست، يك خرابهاى هم گذاشته بودند اسمش ايران بود. سى و پنج ميليون جمعيت كه همه در حبس بودند، شما، براى حتى اين خانمها همچو ساده نبود كه يك وقت اينجا جمع بشويد، براى ما امكان نداشت. اگر براى همچو حرفهائى راجع به اجتماع خودمان، راجع به سياست، راجع به اجتماع، راجع به مملكت مىخواستيد بگوئيد، امكان نداشت برايتان كه بيائيد اينجا بنشينيد و آسوده و راحت مقاله خودتان را بخوانيد و مقصد خودتان را طرح بكنيد. شما اينها را كم نگيريد، كم حساب نكنيد. شما نمىدانيد كه الان در چه حالى
صحيفه نور ج 10 صفحه 100
هستيد، پنج سال پيش از اين در چه حالى بوديد. شما نمىدانيد كه مملكت ما سى و پنج ميليون حبسى، از حبس بيرون رفته. اگر صد نفر حبسى را، در حبس را باز كنند، يكدفعه بگوئيد بيائيد بيرون، خراب مىكنند، براى اينكه ديگر يك آشفتگى اين است كه خرابكارى مىكنند.
سى و پنج ميليون جمعيت كه در همه جايش سازمان امنيت و ساير قواى انتظامى و دولتى در همه جا مردم را به سيخ كشيده بود، يا حبس، يا نفس نكشيدن، يك روزنامه نداشت كه يك كلمه بتواند بنويسد، اگر بخواهد بنويسد يك كلمه، در راديو تلويزيون امكان نداشت كه جز مدح آريامهر چيز ديگرى بگويند. تمام رسانهها، رسانه بود كه براى آنها داشتند فرياد مىزدند و تبليغات مىكردند. امكان نداشت كه يك نفر بتواند يك اجتماعى داشته باشد، يك راهپمائى امكان نداشت. در تمام آن مدت امكان نداشت براى كسى كه يك پانصد نفر جمع كند و راه بروند، بر فرضى كه بخواهند يك مطلب صحيحى هم بگويند، برسد آنجائى كه در مقابل دولت بخواهند يك مطلبى را بگويند، هيچ امكان نداشت برايشان. اين مطلب را شما هم كم حساب مىكنيد كه در پنج سال پيش از اين نفسها همه قطع شده بود، قدمها و قلمها همه شكسته شده بود، مطبوعات همه در اختناق بودند، مردم همه در گرفتارى بودند، جوانها در حبس بودند، مردم، سياسيون نفسشان قطع شده بود، روحانيون امكان نداشت برايشان يك مطلبى را در منابر بگويند، امكان نداشت برايشان يك مساله مربوط به جامعه را بگويند. الان همه اين مسائل يكدفعه حل شد، يكدفعه همه سر بلند كردند و ديدند و ديدند كه بيرون حبسند و آزاد، آزادى بعد از اختناق و حبس پنجاه ساله، امكان ندارد كه دنبالش آن تقاضاهاى سى و پنج ميليونى نباشد، همه تقاضاها هم اين است كه شما نمىكنيد، هى به من مىگويند. خوب - من - مگر من همه كارهام، من يك طلبه هستم، هستم اينجا منتها من نصيحت مىكنم، اينها هم كه ملاحظه مىكنيد از دولت و از قواى مردمى كه اطراف هستند، همه مشغولند. شما نمىدانيد كه چقدر خانه درست شده است در اين دهات و در اين اطراف، چقدر اسفالت كردند، خود مردم يا دولت چند مدرسه درست كردند. همه اينها درست شده است.
همه بايد براى هم كار بكنند
اما يك مملكتى اينطور دست شما داده است، درست شدنش، سى و پنج، پنجاه سال خراب كردند، اگر در اين دو هزار و پانصد سال، پنجاه سال، تيشه برداشتند و بيل و كلنگ برداشتند و خراب كردند، مملكتى كه پنجاه سال خراب شده است نمىشود هشت ماه، شما هر چه دلتان بخواهد توى سينى بگذارند جلويتان و تعارفتان بكنند، خودتان بايد خدمت بكنيد، شما خودتان را كنار نگذاريد و بگوئيد نكردند. بگوئيد نكرديم. ما بايد بگوئيم چه كرديم. مگر اين مملكت مال وزير است، مگر مملكت مال امير است، مگر مملكت مال روحانى است، مملكت مال همه است، همه بايد بگوئيم چه كرديم، ننشينيد هى بگوئيد چه كردند، آنها هم مثل شما مىمانند مثل سابق نيست كه يك هيأت حاكمهاى باشد كه همه چيز بايد دست او باشد و شما هم قدرت نداشته باشيد كه كارى بكنيد و هيچ حرفى نزنيد همه
صحيفه نور ج 10 صفحه 101
منافع هم تو جيب او برود. سابق اينطور بود كه هر چه منفعت تو جيب هيأت حاكمه مىرفت و بستگان او، وقتى اينطور بود خوب مردم بايد بگويند شما همه منافع را مىبريد و هيچ كارى هم براى ما نمىكنيد جز خرابى، منتها جرات نمىكردند بگويند، مساله اينطور بود ولى جرات نمىكرد نفس بكشد. حالا كه اين مملكت مال همه شده است، يك هيات حاكمه بخواهد هر چه دست مىآيد بگذارد جيبش، ما نداريم، شما خيال كنيد اينها يك كدامشان يك شاهى استفاده نامشروع داشته باشد، نيست در كار - كارشان هست - خودشان مردم صالحى هستند منتها نبايد ما بنشينيم همهمان، خانمها و آقايان - عرض كنم - جوانها، پيرمردها بنشينند بگويند كه براى ما چه كردند. مگر آنها با شما فرقى دارند كه براى شما، شما براى آنها چه كرديد. همه بايد براى هم كار كنند. همانطورى كه آنها موظفند كه كار بكنند، شما هم موظفيد كه كار بكنيد براى مردم، من هم موظفم كار بكنم. يك مملكتى است مال همهتان، مال يك دسته خاصى نيست كه شما بگوئيد كه اين كه منافعش مىبرد پس چرا كار نمىكند. منافع مال همه است، مضارش هم مال همه است، مملكت هم مال همه است، اما توقع نداشته باشيد كه يك بچه ششماهه، هشتماهه، ده ماهه اين بتواند كارهاى فلاسفه را بكند. اين مملكت ما الان مثل يك بچه هفت هشتماهه مىماند كه تازه تولد شده با همه دردها، با همه رنجها، با همه بيمارىها يك همچو مملكتى كه مثل يك طفل هشتماهه مبتلا به تمام بيمارىها خصوصا بيمارىهاى بعد از انقلاب زياد است، بسيار سخت است. شما يكىتان يك روز بيائيد اينجا بنشينيد و ببينيد اين افرادى كه مىآيند اينجا چه مىگويند، چه مىخواهند. فلان مرد مىگويد كه من زن ندارم براى من يك زن، فلان دختر مىنويسد كه من يك شوهر مىخواهم. خيلى از كاغذها از اين سنخ حرفهاست، از اين سنخ حرفها كه اينهائى كه مىآيند اينجا دستهاشان، شما يك وقت بيائيد تماشا كنيد ببينيد كه خيلى از اينها دستشان بلند است و يك پاكت دستشان است آنوقت شما خيال مىكنيد كه اين يك پاكت راجع به يك مسائل سياسى و يك مسائل اساسى است و اينها را كه ما نمىگيريم، اطلاع بر جائى نداريم. الان تو اين اطاقى كه من نشستم آن يك جاى بزرگى است كه براى كاغذ است، آن كاغذهائى كه آمده است و ما ديديم كه چه مىخواهند، چه مىگويند اينها الان اينطورى هست كه هر كه هر گرفتارى دارد، خيال مىكند، خوب ما انقلاب كرديم كه زمين چطور بشود، ما انقلاب كرديم شوهر داشته باشيم، ما انقلاب كرديم چه بشود - نمىدانستيم - ما انقلاب كرديم، حالا كه انقلاب كرديم خودتان درست كنيد. به ما چه زحمت كشيدند، خود ملت زحمت كشيده و خودشان انقلاب كردند و خودشان اين جرثومه فساد را از اينجا بيرون كردند. الان خودتان هستيد، خودتان چرا، به من چكار دارد كه به من مراجعه كنيد. من هم مثل يكى از شما، من هم مثل شما هستم، الحمدلله نعمت جوانى هم داريد و قدرت هم داريد من آنش را هم ندارم و دولت هم مثل شما مىماند، شما دولت را - يك چيزى هست - يك چيز ديگرى حساب نكنيد، آن هم يك قدرت محدود دارد، يك اشخاص محدود. اينها الان وقتى كه كار يك نفر را مىخواهند عوض كنند مدتها بايد بگردند، فكر كنند كه چه باشد، سابقهاش بايد چه باشد. مثل سابق نيست كه همه معلوم بشود كه چه مردمى هستند، مردم جرارى
صحيفه نور ج 10 صفحه 102
هستند كه معلوم مىشود، آنها هم همان مردم جرار مىخواستند سر كار بگذارند و مىگذاشتند. حالا مىخواهند يك آدمى باشد كه مسلم باشد، متدين باشد، امين باشد، تمايل به راست و چپ نداشته باشد شرائط دارد براى پيدا كردن يك نفرى كه چه بكند و ندارند آن را من مىدانم كه الان در ادارات خيلى هست اشخاصى كه ناباب هستند، اين اداره بخواهند اين را برش دارند، كسى نيست كه اينجا بنشيند اين كار را درست كند معذلك دارند تصفيه مىكنند، مشغولند، بسيار هم از اينها بيرون كردند، بسيار هم از اينها تغيير داده شده است لكن شما توقعتان زياد نباشد. آقا ما به شما بگوئيم كه شما براى ما چه كرديد، ما اينقدر زحمت كشيديم حبس رفتيم، شما هم حبس رفتيد ما هم حبس رفتيم، چرا شما به ما مىگوئيد كه براى ما چه شده، ما به شما مىگوئيم چه مىكنيد، براى ما چه كرديد. فرقى نمىكند، همهمان بايد بگوئيم كه ما بايد چه بكنيم بايد چه بكنيم بگوئيد. اما بايد چه بكنيد شما، شما بايد كارى بكنيد كه اين صداها هى كم بشود. اگر بخواهيد مملكتتان را درست بكنند، با آرامش بايد درست كنند. اگر يكى جائى تظاهر و دعواست نمىشود اسفالتش كرد. اگر يك مدرسهاى كه صبح وارد مىشويد مىبينيد كه يك دسته از آن ور ريخته، يك دسته از آن ور ريخته، تو سر هم مىزنند نمىشود تو اين مدرسه درس خواند، نمىشود هم اصلاحش كرد. نمىشود بگوئيد شما، آموزش و پرورش چرا كار نمىكند. خوب نمىگذارند.
عمال رژيم منحوس شاهنشاهى نمىگذارند براى كردها كارى انجام بگيرد
اين كردستانى كه الان مىبينيد كه به اين خرابى است، يك دسته از همين انگلها و از همينهائى كه مربوط به رژيم منحوس شاهنشاهى است يا مربوط به چپ و راست، يا همه راست (چپىها فعلا دخالت و اينها نمىتوانند داشته باشند، الان آمريكائى به صورت چپ و راست) خوب اينها نمىگذارند كه براى كردها يك كارى انجام بگيرد. بودجه برايشان تعيين كردند اما خوب يك مملكتى كه وقتى كه يك فوج از آنجا راه مىرود و با تفنگ مىزنند، مىتوانند بروند آنجا آسفالت كنند، مثلا بروند مدرسه بسازند، مىتوانند بروند آنجا حمام و دبيرستان و آن چيزهائى كه احتياج دارند؟ خوب نمىشود اين. كوشش كنيد كه اين منحرفهائى كه هى تضعيف مىكنند شماها را هيچ كارى نشده، هيچ كارى نشده الان تضعيف شماست. خيلى كار تاكنون شده، يعنى من بايد بگويم به شما كه اين هشت ماهى كه اينها كار كردند در يك همچو محيطى ...... كه كار تمام است در يك همچو محيطى، با همچو وضعى، با همچو كارشكنىهائى، خيلى كار شده منتها اين كارها عرضه نشد به مردم كه بگويند چقدر كار كرديم. همين ديروز كه آمدند اينجا يك دستهاى كه مال قم بودند، اينجا وقتى كه خواندند راجع به كارهائى كه كردند، راجع به حمامها، راجع به - عرض مىكنم - اسفالتها و راجع به خانهسازىها و امثال ذلك، شمردند زيادش صفحه بزرگى بود كه نوشته و قبل از آن هم راجع به همين جهاد - چيز - بنياد مستضعفين، شما خيال مىكنيد بنياد مستضعفين چيزى در آن نشده، نه چيز خيلى زياد شده منتها زيادتر از آن بايد بشود. مستضعفين تقريبا جندين ميليونند، چندين ميليون
صحيفه نور ج 10 صفحه 103
اشخاصى هستند كه ضعيفند و همه هم از رژيم سابق به ارث برده شده. همه اينها كه مىبينيد كه مثلا خانه ندارند، زندگىشان درست نيست، اسفالت ندارند، اينها كه در انقلاب اينجور نشده، اين در رژيم سابق اينها شده. در رژيم سابق جرات نمىكردند، آب نداريم، به حبس مىبردندشان اگر مىگفتيد اسفالت نداريم، كتكشان مىزدند. حالا ديگر نه كتك است، نه حبس و نه زجر، هيچ اين حرفها نيست در كار وقتى نيست همه صداشان در مىآيد، تمام مستضعفين صداشان در مىآيد كه نه آب داريم و نه برق داريم. خوب از شما مىپرسم خوب شمائى كه نه آب داريد نه برق، تازه اين كار شده؟ مىگويند نه، ما از سى سال چهل سال اينجور بوده. خوب از اول اينجور بوده، اينها هم كه دارند مىسازند. اگر بگويند هيچ كارى كردند، نخير! خيلى كار كردند. اينقدرها لولهكشى كردند آب بردند و آب رساندند، اينقدر جادهها را ساختند، در هر جا كه برويد اين مسائل هست، خانهها زياد ساخته شده، اما براى چند ميليون جمعيت به اين زودى درست نمىشود آنها هم قبول دارند، البته خيلى از چيزها مانده است، اما نه اين است كه كارى نكردند، تا حالا هيچ كارى نشده، انقلاب شده مثل اول. اگر انقلاب نشده بود و مثل اول بود كه شما اينجا ننشسته بوديد، اگر شما اينجا آمده بوديد، وقتى بيرون مىرفتيد جايتان حبس بود. انقلاب شده مثل اول يعنى چه؟ اينها تضعيف مىكنند روحيه شما را. شما قوى باشيد، قدرتمند باشيد، با همان قدرتى كه همچو سد بزرگى را شكستيد، جلو برويد، درست مىشود مملكتتان، نترسيد از اين حرفها يك دستهاى ماندند از اين دستههائى كه مثل دزدها، دزدها هم هستند كه سر گردنه مىروند دزدى مىكنند، من خودم اطلاع دارم، از آنوقتهائى كه در زمان احمد شاه يادم هست ما مبتلا بوديم به دزدها، مبتلا بوديم به اين اشخاصى كه مىآمدند مثل رجبعلى و مثل نايب حسين كاشى و مثل آن ميرزا علينقىها و آنها كه شما حالا اسمشان را هم نشنيديد، اينها مىرفتند غارت مىكردند، دهاتى كه ما در آن بوديم غارت مىكردند. كاشان، اصل حكومت در كاشان نمىتوانست كارى بكند، همهاش اين غارتگرها بودند، غارتگرها آنجا غارت مىكردند، همه كارها را انجام مىدادند، تا زمان رضاشاه همه غارتها را منحصر كردند به يك غارتگر، همه را سركوب مىكردند، يك غارتگر جاى همه نشست و آن غارت مىكرد. پيشتر غارتگرها متعدد بودند بعدش همه سركوبى شدند، آن هم به - چيزى - كه دستورى كه از خارج داشتند، همه را سركوبى كردند و متمركز شد قوا در يك نفر كه آن هم غارتگر بود. شما خيال نكنيد كه كارى نشده. نه خيلى كار شده، معجزه شده، اعجاز شده. اين فريادى كه اينجا مىبينيد امكان نداشت كه سابق يك كسى بيايد و يك صدائى بكند. مىبينيد آزادى، نعمت آزادى از همه چيزهاى دنيا بيشتر است. شما الان طورى هستيد كه مىآئيد منزلتان فكر اين نيستيد كه خوب اينجا هستيم، مبادا سازمان امنيت بيايد مثلاً برادرم را بگيرد، پدرم را بگيرد، شوهرم را بگيرد - عرض مىكنم - آنطور چيزها، اين خوفها را داشتيد. حالا راحت مىخوابيد نه سازمان امنيت مىآيد و كسى را بگيرد و نه دولت مىفرستد كسى را بگيرد و نه چى و دزدها را دولت گرفته، آن غارتگرها را، آنهائى كه شما را اذيت كردند در طول تاريخ، آنها را دارند خوب يكى يكى مىگيرند، بعضىشان را به جزايشان مىرسانند بعضىشان را نمىرسانند. اما شما
صحيفه نور ج 10 صفحه 104
باورتان نيايد كه به شما مىگويند كه هى چه شد، چه شد، چه شد اين حرفهائى است كه همين كسانى كه مربوط به رژيم سابق هستند اين حرفها را مىزنند براى اينكه به شما بگويند كه اصلاً اسلام هم مثل آنها. نمىدانند كه بركت اسلام بود كه دزدها را از اين مملكت بيرون كرد، از بركت اسلام است كه اين آزادى الان هست، بركت اسلام بود كه بعد از انقلاب همچو آزاد كردند همه را، تمام مطبوعات آزاد شد، منتها بعدش ديدند كه، پنج، شش ماه كه گذشت، ديدند كه اين مطبوعات وابسته به اسرائيل است بعضىشان، بعضىشان دارند توطئه مىكنند بر ضد مملكت، خوب روى يك قواعدى نباشد كه رسيدگى بشود و هر كدام كه اينطور هستند جلوشان گرفته بشود. كه هيچ انقلابى در دنيا نمىتوانيد پيدا كنيد مثل انقلاب ايران كه بعد از انقلاب ابدا گرفتارى در كار نبود و آزادى مطلق بود، اجتماعات آزاد بود و حزبها همه آزاد بود و مردم همهشان بطور آزادى مسائلشان را مىگفتند مطالبى كه داشتند مىكردند، انتقادات مىكردند. اين معنا هم كه گفتيد كه به شما مطالب را نمىرسانند، اين هم از جمله حرفهائى است كه اينها مىزنند براى اينكه بفهمانند به مردم كه من يك آدم بىاطلاعى هستم، وقتى من يك آدم بىاطلاعى هستم نمىتوانم حرفم يك حرف صحيحى باشد. من بىاطلاع نيستم. تا شما الان آمديد چقدر حرف زديد پيش من نشستيد حرفتان را زديد، آن هم يك كسى او را نمىبيند. صبح و ظهر و شب و همه وقت هستم، منتها از صبح تا ظهرش بنا بود كه اجتماعات باشد و بعدش من را يك قدرى آزاد بگذارند. اين وقت آزادى من است كه الان شما داريد مىبينيد. انشاءالله كه همهتان موفق باشيد. من به همه دعا مىكنم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 105
تاريخ: 11/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با دانشجويان دانشكده علوم و ادبيات
تبليغات دامنهدار اجانب در وابسته نمودن شرق به كشورهاى غربى
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك جمله با آقايان صحبت كنم، بعد هم، ما بايد زحمت بكشيم تا در همه جناحها خودكفا باشيم. امكان ندارد كه استقلال به دست بيايد، قبل از اينكه استقلال اقتصادى داشته باشيم. اگر ما بنا باشد كه در اقتصاد احتياج داشته باشيم، در چيزهاى ديگر هم وابسته خواهيم شد و همين طور اگر در فرهنگ ما وابستگى داشته باشيم، در اساس مسائل وابستگى پيدا مىكنيم.
معالاسف تبليغاتى كه در طول تاريخ بايد بگوئيم شده است از آنوقتى كه اين خارجىها راه پيدا كردند به كشورهاى شرقى، تبليغاتى كه شده است اسباب اين شده است كه شرقىها اين گمان را پيدا كردند كه هر چه كمال است در غرب است و اين اسباب اين شده است كه خودشان را بكلى در مقابل غرب و در مقابل شرقى كه نظير اوست و در مقابل آمريكا و اينها باختند خودشان را شرقيين. در هر جناحى كه مىرويد مىبينيد كه در آن جناح صحبت هى از غرب است، صحبت هى از خارج است.
اگر يك دوائى در اينجا، در خود ايران هم پيدا بشود، باز به عشق دواى خارج به خورد ايرانىها مىدهند. اگر يك پارچه خوبى هم ايران خودش تهيه كند و ببافد، باز بايد با اسم فاستونى انگليسى به مردم بفروشند. هر چيزى را كه شما برويد سراغش مىبينيد كه هى صحبت از اين است كه - بايد ما از آنها - بايد از آنجا بيايد. از گويندگان سابق كه حالا مرده است و آنوقت يا بعضى وقتها رئيس مجلس بود يا در مجلس سنا بود گفته بود كه نه، ما اصلش بايد همه چيزمان را انگليسى كنيم. آن از خدمتگزارهاى انگليس بود. اين معنا كه با تبليغات دامنهدار وابستههاى به آنها و خود آنها در ايران منتشر شده است، اسباب اين شده است كه ما ديگر به خودمان اعتماد نكنيم، استنادمان به خارج باشد، استقلال فكرى و مغزى نداشته باشيم.
اگر شما بخواهيد استقلال و آزادى واقعى پيدا بكنيد، بايد كارى كنيد كه در همه چيز خودكفا باشيد
اگر ما بخواهيم مستقل باشيم، بايد از همه جهات خودمان را مستغنى كنيم و از حالا در صددش برآئيم از حالا بايد، حالائى كه مملكت شده است مال خودتان و دست اجانب كوتاه شده است و اميد
صحيفه نور ج 10 صفحه 106
است تا آخر كوتاه باشد و اين خيانتكارها هم رفتند و اين ريشههاى گنديدهشان مانده است.
ما بايد اين مملكت كه مال خومان شده است حالا، مثل خانه خودمان بايد خدمت كنيم و از الان در صدد اين برآييم كه خودمان را مستغنى كنيم از اين غرب و شرق. شما اين را بدانيد كه غرب و شرق به ما بلكه به غرب و شرق آن بالاها و به اين شرقى كه ما در آن زندگى مىكنيم، به ممالك اسلامى، اينها هيچ ابدا يك منفعت صحيحى نمىدهند، هر چه به ما بدهند چيزهائى است كه يا به درد خودشان ديگر نمىخورد و به ما مىدهند و يا اينكه به صورت، يك چيزى را مىدهند كه به درد ما ديگر نخورد.
اگر چنانچه به ما از علوم خودشان فرض كنيد يك چيزى بدهند، يك چيزى كه به درد ما درست نخورد مىدهند. اگر اين جوانهاى ما بروند در آنجا، در مدارس آنجا تحصيل كنند، آن تحصيلى را - كه به جوانهاى - و آن علمى را كه به جوانهاى ما ياد مىدهند، اين در آن مدارس استعمارى است. مدارس خودشان، آن مدارسى كه براى خودشان است، غير آن مدارسى است كه براى دنياى سوم است. آنها دنياى سوم را يك چيز ديگر مىدانند، براى انسان دنياى سوم اصلش چيزى قائل نيستند، اصلش براى انسانهاى دنياى سوم هيچ حيثيتى قائل نيستند بلكه شايد حيواناتى كه در آنجا زندگى مىكنند عنايت آنها به آنها بيشتر از انسانى است كه در اينجا زندگى مىكند، دوائى كه در آنجا استعمالش ممنوع است در اينجا استعمالش مجاز است، مىفرستند در دنياى سوم، طبيبى كه در آنجا طبابتش ممنوع است، مىفرستند او را اينجا و اينجا طبابتش مجاز.
اين طبيبهائى كه آنجا درس مىخوانند، آنها را - اجازه - بسيارىشان را اجازه اين نمىدهند كه در آنجائى كه تصديق هم به او دادند و ديپلم هم به او دادند، همه تصديقها را دادند به او اما مشروط به اين است كه تو بروى در محل خودت طبابت بكنى، اينجا حق ندارى طبابت بكنى، براى اينكه وضع آن چيزى كه براى ممالك به نظر آنها استعمارى، براى دنياى سوم كه برايش هيچ حيثيت قائل نيستند، همه چيزهائى كه آنها براى خودشان مىخواهند براى ما نمىخواهند، براى ما يك چيز ديگر مىدهند. اين را من سابق هم گفتم كه ما در پاريس كه بوديم، از اين جوانهائى كه در آلمان مشغول تحصيل بودند آمدند پيش ما و گفتند كه ما در اينجا كه تحصيل مىكنيم، نمىگذارند ما بالا برويم، در يك حد معينى ما را نگاه مىدارند نمىگذارند كه ما مرتبه بالا برويم. مع الاسف در همين دانشگاههاى ما هم راه پيدا كرده بودند و نمىگذاشتند آن رشدى كه بايد جوانهاى ما ببينند بكنند و بعضى از اين اساتيد دانشگاه و اينها وابسته بودند و مامور بودند به اينكه نگذارند اينها يك رشد صحيحى بكنند. اگر شما بخواهيد استقلال پيدا بكنيد و آزادى حقيقى پيدا بكنيد، بايد كارى بكنيد كه در همه چيز خودكفا باشيد، مستغنى باشيد. كشاورز بايد كارى بكند كه ديگر ما احتياج گندمى به خارج نداشته باشيم، دانشگاهى بايد كارى بكند كه ما در طبابت ديگر احتياج به خارج نداشته باشيم، در مهندسى احتياج به خارج نداشته باشيم.
رژيم منحوس پهلوى عامل عقبماندگى كشور
اين بىانصافها در آن رژيم سابق آنطور مىخواستند ما را عقب مانده نمايش بدهند و به
صحيفه نور ج 10 صفحه 107
خودمان حالى كنند كه اسفالت هم وقتى مىخواستند بكنند از خارج مىآوردند، اگر مىخواستند جادهسازى بكنند، يك اسفالت بكنند، يك بنائى درست كنند، يك راهى درست كنند، هر چه، مىگفتند متخصص بايد از خارج باشد. نه اينكه اينجا نبود، هست اينجا، لكن اينها مىخواستند جورى بكنند كه ما همه چيزمان را ببازيم و وابسته به غير باشيم. هر چيزى را اينها مىگفتند بايد ما از خارج وارد كنيم. هى با فلان شركت، با فلان شركت خارجى، با فلان شركت خارجى پيمان و چيز مىبستند و راهسازى را به آنها مىدادند و راهسازها يا كنار بايد بنشينند، عملهها بايد يك چيز جزئى بكنند و مهندسين آنها با حقوقهاى فلان و فلان آقائى و فرمانفرمائى بر ما حكومت بكنند و ما را يك دسته، مملكت ما را يك دسته وابسته بكنند و عمله و پائين و اينطور نمايش مىدادند و هر چه از خارج مىآمد، يك مهندسى از خارج مىآمد، يك مهندسى از خارج مىآوردند كه مهندسين خود شما بهتر از آنها بود لكن او را مىآوردند با صد هزار تومان يا كمتر يا بيشتر مىآوردند به او مىدادند و اينهائى كه از او هم بهتر بودند زير دست او قرار مىگرفتند.
وضع مملكت ما در اين مدت و خصوصاً در اين پنجاه سال اخير يك همچو وضعى شده بود و ما بايد از اين، خارج كنيم خودمان را. ما اگر بخواهيم كه يك مملكت مستقل باشيم بايد همه چيز، در همه چيزمان جديت كنيم كه خودكفا باشيم، مريض ما ديگر خارج نرود، چيزهائى كه ما خودمان مىتوانيم درست كنيم خودمان درست كنيم و هر چيز را مىتوانيد در صدد برآئيد. وقتى انسان باشد مىتواند درست كند، مىتواند همچو كارى را بكند لكن وضع را اينطورى به بار آورده بودند كه ما باورمان آمده بود كه چيزى نداريم، ما چيزى نمىدانيم بايد ما از خارج بگيريم، بايد همه چيز از خارج بگيريم. و اگر واقعاً اينطورى است كه يك مصيبتى است و اگر اينطور نيست و ما را اينطور تربيت كردند كه باورمان بيايد، اين هم يك مصيبت ديگرى است.
بايد دانشگاه افرادى را تربيت كند كه احتياج را از خارج سلب كند
بايد دانشگاه جديت كند به اينكه افرادى را همچو بار بياورد كه، همچو تربيت و تعليم بكند كه احتياج را از خارج سلب كند، طبيبش طبيب خودمان باشد و ما احتياج نداشته باشيم به طبيب خارج يا رفتن به خارج، وقتى مىخواهد يك لوزهاى عمل كند، در رژيم سابق لوزه يكى از بچههايش - نمىدانم - يا از بستگانش مىخواست عمل كند از اروپا مىآورد كه لوزهاش را عمل كنند.
يك همچو وضعى را مىخواستند به ما و به دنيا اينطور نمايش بدهند كه ما يك طبيب لوزه عمل كن نداريم، اينطور مىخواستند ما را در خارج نمايش بدهند يا مامور بودند كه اينطور بكنند كه ما را يك مردمى كه اصلاً هيچ از هيچ چيز اطلاع نداريم، مملكت ما اسفالت هم نمىتواند درست كند، يك راهسازى هم نمىتواند بكند، مملكت ما يك بنا هم نمىتواند درست كند. بناهاى شهر، همين مدرسه فيضيه كه ملاحظه مىكنيد و در اين درى كه از مدرسه فيضيه وارد مىشوند به صحن، يك حاشيهاى آن بالا دارد با يك نقشى (آنوقتها كه من ديدم، حالا كه مدتهاست من نديدهام) تا آخر
صحيفه نور ج 10 صفحه 108
كاشيكارى، آنوقت كه ما قم بوديم در سى سال، چهل سال پيش كه ما اينجا بوديم و نرفته بوديم بيرون، اين بساط نبود. براى من نقل كرده بودند كه يكى از متخصصين خارجى آمدند و اين را ديدند گفتند اين ديگر قابل اين نيست كه كسى بتواند مثل اين درست كند براى اينكه اين رنگآميزى كه در آن شده، هر يك از اين رنگها يك مقدار حرارت خاصى مىخواست و چون اين مقدار حرارت خاص مىخواهد كه زياديش مىبرد و كمىاش نمىرساند او را و اينها پهلوى هم كه اينها را كه گذاشتند، اينها اينطورى هست، نمىتوانيم ديگر ما درست كنيم. اساتيد ما اينطور بودند، بناهاى ما، كاشيكارى ما اينطور بوده كه آنها تصديق مىكردند كه ما نداريم مثل اين را. طب ما را در اروپا تا حالا هم شايد طب ابوعلى را و رازى را، حالا هم شايد تدريس بكنند. معالاسف ما آنها را كنار گذاشتيم، مفاخر خودمان را كنار گذاشتيم چسبيديم به آنها. تا ما از اين وابستگى درنيائيم، اميد اينكه براى ما يك استقلال صحيحى، يك مملكتى كه بتوانيم به آن بگوئيم كه يك مملكت مستقل است نبايد داشته باشيم.
شما جوانها، شمايى كه جوانها را تربيت كنيد در صدد اين باشيد كه اولا مغزهاى ما را، آنها را از اين چيزى كه پر كردند از آنها، اين مغزهائى كه پر شده است از اينكه مغز شرقى را برداشتند جايش مغز غربى گذاشتند، شستشو كنيد و به آنها حالى كنيد كه شما خودتان مفاخر داشتيد، خودتان فرهنگ داريد، خودتان همه چيز داريد. به آنها حالى كنيد كه بايد خودتان هر كارى بكنيد. ما اگر خودمان يك امر ناقص هم داشته باشيم، بهتر از اين است كه پيش دشمنمان دست دراز كنيم و يك امر كامل از آنها بگيريم. من متأسفم از اينكه ما پيش دشمنهامان بايد برويم و اظهار احتياج بكنيم. اگر باز احتياج به يك ممالكى بود كه دوست بودند به ما، خوب، روابط دوستانه بود اما ممالكى كه امروز الان ملاحظه مىكنيد در انگلستان بختيار دشمن ايران را آنجا بردند و زير پرچم خودشان حفظ كردند و - پليس - آنجا در حمايت پليس آنجا حفظ مىشود و بر ضد ايران مقاله مىنويسد و حرف مىزند و اجتماعات درست مىكند و اينها و اگر جوانهاى ما بخواهند يك چيزى بگويند، پليس آنجا جلوشان را مىگيرد و آن دشمن شماره يك ما را بردند در امريكا به اسم اينكه معالجه كنند (حالا يا معالجه مىخواهند بكنند يا به اسم معالجه) بردند براى اينكه توطئه كنند. ما باز دستمان دراز كنيم پيش آمريكا بگوئيم گندم بده، يا پيش انگلستان بگوئيم چه بده؟!.
استقلال با وابستگى جمع نمىشود
من متأسفم واقعاً و همه متأسفند كه ما بايد احتياج داشته باشيم به دشمنهاى خودمان. ما بايد خودكفا باشيم. اين را بايد كشاورزىمان را همچو درست بكنيم، همه دست به هم بدهند، كشاورزها، دولت، اشخاصى ديگر كه اين كشاورزى به حدى برسد كه ما بتوانيم صادر بكنيم مملكت ما صادر كننده بوده است و حالا ما گرفتار اين معنا شديم.
صحيفه نور ج 10 صفحه 109
مملكت ما يك آذربايجانش اگر چنانچه درست كشاورزى بشود، يك خراسانش اگر درست كشاورزى بشود برايمان كافى است، مابقىاش بايد صادر بكنيم. معالاسف با اسم اصلاحات ارضيه ما را به اين روز نشاندند كه مىبينيد و چيزهاى ديگر ما هم همينطور. همه چيزمان بايد مستقل بشود. استقلال با وابستگى جمع نمىشود. و ما فرهنگمان وابسته بشود استقلال نداريم، اقتصادمان وابسته بشود استقلال نداريم. اول بايد آن مطلب را درستش كرد، استقلال فرهنگى، استقلال اقتصادى اول بايد او را درستش كرد تا ما بتوانيم اسم خودمان را يك مملكت بگذاريم، يك مملكت مستقل بگذاريم.
اصلاح و اداره امور مملكت با تعليم و تربيت صحيح نسل آينده
و من اميدوارم كه جوانهاى ما، اساتيد ما، اساتيد دانشگاه ما، همه نويسندگان ما، روشنفكرهاى ما همه بيدار بشوند، متوجه بشوند كه غفلتها شده است، تا حالا اغفالها ما را كردند، مغزهاى ما را عوض كردند. بايد همه دست به هم بدهيم، نويسنده كمك كند به اين نهضت، گوينده كمك كند به اين نهضت، روزنامهها كمك كنند به اين نهضت، نه اينكه روزنامهها را آدم ببيند، بعض روزنامهها را گاهى من مىبينم (به غير اين معروفها) بعضى از آنها سر تا ته آن چيزهائى است كه به حال اين ملت مضر است. در بين همين روزنامهها هم باز پيدا مىشود اگر بخواهد يك، البته يك دستهاى هستند نمىخواهند، يك دسته منافعشان را به اين ديدند كه غربىها به اينجا حكومت بكنند يا امثال اين خائنها بيايند سر كار، آنها نمىخواهند.
اما آنهائى كه اينطور نيستند، آن دسته از نويسندهها و روشنفكرها، از اساتيد دانشگاه، از معلمين، از سايرين كه اينطور نيستند و جوانها كه باز اينطور بلا اشكال نيستند، براى اينكه آنها در رژيم سابق كارى نداشتند تا آنطور بشوند، بايد فكر اين معنا باشند كه ما خودمان انسانيم، ما خودمان فرهنگ داريم، ما خودمان مىتوانيم تربيت و تعليم كنيم و مىتوانيم كار انجام بدهيم و مشغول بشويم. حالا اول وقت است، اولى است كه دست اين جنايتكارها كوتاه شده است از مملكت ما، آنها هم كه ما را چاپيدند آنها هم حالا دستشان كوتاه شده، ما به فكر اين باشيم كه خودمان را درست بكنيم. اول مطلب اين است كه جوانهاى ما درست بشوند، اين جوانهائى كه در آتيه بايد اين مملكت را حفظ كنند، اين مملكت را اداره بكنند، اينها بايد درست تربيت بشوند و اصلاح بشوند.
خداوند همه شما را انشاءالله توفيق بدهد و همه ما را، خواهرها را، برادرها را توفيق بدهد كه خدمتگزار اين مملكت باشيم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 110
تاريخ: 11/8/58
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت آيت الله قاضى طباطبايى
بسم الله الرحمن الرحيم
انالله و انا اليه راجعون
با كمال تاسف ضايعه ناگوار شهادت عالم مجاهد حجت الاسلام و المسلمين آقاى حاج سيد محمد على قاضى طباطبائى رحمه الله عليه را به عموم مسلمانان متعهد و علماى اعلام مجاهد و مردم غيور مجاهد آذربايجان و خصوص بازماندگان اين شهيد سعيد تسليت عرض و از خداوند متعال صبر انقلابى براى مجاهدين راه حق و اسلام خواستارم.
ملت عزيز برومند ايران و آذربايجانيان غيرتمند عزيز بايد در اين مصيبتهاى بزرگ كه نشانه شكست حتمى دشمنان اسلام و كشور و عجز و ناتوانى و خود باختگى آنان است، هر چه بيشتر مصمم و در راه هدف اعلاى اسلام و قرآن مجيد بر مجاهدات خود افزوده و از پاى ننشينيد تا احقاق حق مستضعفين از جباران زمان بنمايند. عزيزان من در انقلابى كه ابر قدرتها را به عقب رانده و راه چپاولگرى آنان را از كشور بزرگ بسته است، اين ضايعات و ضايعات بالاتر اجتناب ناپذير است. ما بايد از كنار اين وقايع با تصميم و عزم و خونسردى بگذريم و به راه خود كه راه جهاد فى سبيل الله است، ادامه دهيم. شهادت در راه خداوند، زندگى افتخار آميز ابدى و چراغ هدايت براى ملتهاست.
ملتهاى مسلمان از فداكارى مجاهدين ما در راه استقلال و آزادى و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگيرند و با پيوستن به هم سد استعمار و استثمار را بشكنند، به پيش به سوى آزادگى و زندگى انسانى بروند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و رحمت و مغفرت براى شهداى راه حق و شهيد سعيد طباطبائى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 111
تاريخ: 11/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از زندانيان سياسى رژيم گذشته
سعادت از آن كسانى است كه تكليف خويش را ادا كردند
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه بود گذشت و سعادت را آنها بردند كه تكليف خودشان را ادا كردند، چه در حبس چه در زير شكنجه و چه بيرون از حبس. بايد مهيا باشيد براى مصيبتها، يكى بعد از ديگرى. شما يك انقلابى كرديد و يك سدى را شكستيد كه در دنيا نظيرش كم يا نبوده است، منتظر نباشيد كه بعد از شكستن اين سد و كوتاه شدن دست ابرقدرتها از خزائن شما و رفتن خائنين از اين كشور و كوتاه شدن دست استفاده جوها همين طور به اين سادگى مطلب بگذرد.
به دنبال شهادت مردان بزرگ بايد ارادهها مصمم تر گردد
ما بايد مهيا باشيم كه باز شهيد بدهيم. چنانچه ديروز، ديشب يكى را داديم، مرحوم آقاى قاضى رحمه الله به شهادت رسيد و قبل از او هم بوده است و بعد از او هم خواهد بود، لكن اين شهادتها ارادههاى شماها را بايد مصمم تر كند. شما در يك راهى قدم بر مىداريد كه در اين راه شهادتهاى بسيار از مردان بزرگ واقع شده. راه اسلام است، براى اسلام قيام كرديد و براى حق قيام كرديد و كسى كه براى حق قيام كند، براى اسلام قيام كند، همه چيز بايد پيش او سهل و آسان باشد. شهادت يك هديهاى است از جانب خداى تبارك و تعالى براى آن كسانى كه لايق هستند و دنبال هر شهادتى بايد تصميمها قوىتر بشود و بفهمانيد به اينهائى كه اينطور كارهاى ناجوانمردانه كنند كه ديگر نمىتوانند با يك همچو كارهائى اعاده بدهند آن مسائل سابق را، بلكه اين نحو كشتن كه به طور ناگهانى و دزدكى مىكشند اين دليل بر شكست آنها است. اگر اينها قدرتى داشتند در ميدان مىآمدند، تا آن وقتى كه يك قدرتى داشتند در ميدان بودند و شما هم در ميدان و ملت ما آنها را عقب زد، ديگر اين آشفتگىهاى جزئى و اين دست و پازدنهائى كه گاهى يك كسى را به شهادت مىرسانند، گاهى يك دزدى كنند، سرگردنهها دزدى مىكنند، اين دغلبازىها دليل بر اين است كه اينها ديگر مايوس هستند و شكست خورده هستند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 112
براى پياده كردن محتواى مترقى اسلام، مردانه در ميدان باقى بمانيد
شما هم قويدل باشيد و از اين شهادتها هيچ ابدا باكى نداشته باشيد و مردانه همانطورى كه تا حالا قيام كرديد و نهضت كرديد و اين سد عظيم را شكستيد، مردانه در ميدان باقى باشيد و جلو ببريد اين نهضت را تا اينكه انشاءالله اسلام با آن محتواى مترقىاش پياده بشود و مملكت ما يك مملكت اسلامى به تمام معنا بشود يعنى تمام قشرهايش اسلامى بشود يعنى هم دولت يك دولت اسلامى باشد هم وزارتخانهها يك وزارتخانههاى اسلامى باشد، هم ادارات، ادارات اسلامى باشد هم استاندارىها استاندارىهاى اسلامى باشد، هم بازار و دانشگاه و امثال ذلك.
بايد ما كوشش كنيم براى اين مقصد بزرگ يعنى اين مقصدى كه انبيا دنبال اين مقصد بودند و تا آخر هم دنبال اين مقصد بودند و به پيش رفتند، ماها بايد به تبعيت از انبياء خدا، به تبعيت اولياء خدا اين مكتب را به پيش ببريم و انشاءالله اين مملكت را يك الگوئى قرار بدهيم از براى ساير كشورهاى اسلامى و بلكه ساير كشورهائى كه مستضعفين گرفتار مستكبرين هستند و اميدوارم كه موفق بشويد.
در انجام كارها توجهتان به خدا باشد كه عمل براى خدا باخت ندارد
شما در اين كارهائى كه انجام مىدهيد، چه در جهاد سازندگى، چه در پاسدارى و چه در دادگاهها و هر جا هستيد، ادارات، توجهتان به خدا باشد. كى كمك به من مىكند كى نمىكند خيلى مطرح نباشد پشتيبان. شما داريد يك عمل انسانى - اسلامى براى خدا انجام مىدهيد، توانستيد انجام بدهيد كه به آن نتيجه هم رسيديد، اگر نتوانستيد هم انجام بدهيد باز شما برد داريد، براى اينكه پيش خداست، مطلب الهى است. كسانى كه براى خدا كار مىكنند هيچ وقت باخت در آن نيست آنهائى كه براى دنيا كار مىكنند باخت دارند كه اگر نرسيدند خوب، باختند و عمرشان هم هدر دادند، اگر برسند هم باخت دارند لكن آنهايى كه براى خدا قيام مىكنند، اطاعت امر خدا را مىخواهند بكنند، نهضت براى خدا، قيام براى خدا، عمل براى خدا، اين هيچ وقت شكست ندارد. در ظاهر هم اگر خيال بشود كه ما نتوانستيم عمل بدهيم پس شكست خوردهايم، به حسب واقعش شكستى نخورديم، براى اينكه ما براى خدا كار كرديم و كسى كه براى خدا كار بكند همين دنيا نيست قضيه، جاهاى ديگر ما داريم، برد آنجا است. البته دولت مكلف است، استاندارها مكلف هستند كه همراهى كنند و اين جهاد سازندگى كه جوانها مشغول هستند يا ساير كارهائى را كه جوانها مشغول هستند، به قدر احتياجى دارند، احتياجات آنان را برآورند به مقدارى كه مىتوانند. دولت مسامحه نشود و آنها هم بايد عمل بكنند. يعنى همه ما موظفيم به اينكه يك كشوررى كه از گلوى استعمار بيرون كشيديم، حالا خودمان ادارهاش كنيم به طورى كه ديگر محتاج به آنها نباشيم. اين احتياج به دشمن تلخترين چيزهائى است كه در ذائقه انسان بايد باشد يك وقت انسان احتياج دارد به برادرهاى خودش، اينهم خوب نيست لكن يك وقت احتياج داشته باشد به دشمن خودش، يعنى آنى كه در طول تاريخ ما را استضعاف كرده، در طول تاريخ به ما خيانت كرده، جنايت كرده است، حالا ما محتاج به او باشيم در ارزاقمان، دستمان را پيشش دراز
صحيفه نور ج 10 صفحه 113
كنيم كه گندم بده، دستمان را پيشش دراز كرديم كه مستشار بده، اين به نظر انسان تلخترين چيزهائى است كه در ذائقه انسان بايد باشد كه پيش دشمنش، پيش آنكه همه چيزش را از بين برده، دست دراز كند كه به من ارزاق ما را بده. بايد ملت ما اين تحول را پيدا كند كه عارش بيايد كه به آمريكا بگويد گندم به ما بده يا مستشار به ما بده، خودش بايد دنبال كار خودش باشد، خودش بايد قيام كند و حوائج خودش را برآورد.
همه اقشار ملت قيام كنند براى رسيدن به خودكفائى و رفع حوائج خويشتن
همه بايد با هم كمك بكنيم، يعنى ملت، همه قشرهاى ملت بايد در صدد اين باشند كه خود كفا باشند، محتاج نباشند. آنوقت قشر كشاورز، كشاورزيش بايد توسعه بدهد و زياد توسعه بدهد. الحمدلله در اين سال توسعه پيدا كرده بود بلكه در جائى ديدم كه راجع به قم و اطراف قم بود كه چهار مقابل قم و اطراف قم زياد شده است امسال از سالهاى سابق. ما اميدواريم كه سالهاى بعد زياد جورى بشود كه ما صادر كننده باشيم و آنها محتاج به ما باشند، نه جورى باشد كه ما پيش كسانى كه به ما آنطور رنج دادند برويم و بگوئيم شما به ما گندم بدهيد. بعدش هم بايد در همه امور اينطور باشد.
اگر يك مملكتى بخواهد مستقل باشد، اول شرط اين است كه احتياج نداشته باشد به غير اگر احتياج داشت كه نمىتواند مستقل باشد، احتياج خودش يك وابستگى است. اگر يك روزى آن كسى كه ما به او محتاج فرض كنيد باشيم، يك روزى جلويش را بگيرد، خوب ما بايد تسليمش بشويم. ما بايد كارى بكنيم كه مستقل بخواهيم بشويم، كارى بكنيم كه محتاج نباشيم. اين هم به اينكه دانشگاهى بنايش را بر اين بگذارد در دانشگاه خودش كارى بكند كه آن مقدارى كه مملكت خودش محتاج است بتواند آن مقدار را درست بكند. اطبا، عار است براى يك مملكتى كه خارج از طب او استفاده كرده، حالا هم هر كس هر چيز مىشود از اينجا پا شود و برود به لندن پيش دشمنهاى ما، پيش آن كه الان دشمن ما را در آنجا دارد حفاظت مىكند، آمريكا، پيش آن كه دشمن بزرگ ما را دارد حمايت مىكند و پشتيبانى از او مىكند و توطئه گرى مىكند. عار است براى ما كه مريضهاى ما بروند در يك چنين مملكتى كه آنطور هستند. ما بايد اطباءمان هم در خود مملكت ما تربيت بشوند هى مايوس نباشند از اينكه ما نمىتوانيم اينقدر خودشان را نبازند. خوب پيش هم هى مىگفتند: خوب نمىشود با اين قدرتها، نمىشود با اين قدرتها در افتاد، بيائيد بسازيم، بيائيد بسازيم لكن شما ديديد وقتى ملت خواست شد. وقتى يك ملتى يك چيزى را مىخواهد بشود، خدا همراهش است. همانطورى كه آن وقت مىگفتند نمىشود اين قدرت را به هم زد و شما عمل كرديد و شد، حالا هم كه مىگويند ما نمىتوانيم مثلا خود كفا بشويم راجع به چيزها، خير مىتوانيم و بايد همت كنيم و بشويم. بايد طبيب از خود ما باشد، مهندس از خود ما باشد، همه چيز از خود ما باشد، احتياج به اين نداشته باشيم كه ما از خارج وارد كنيم، مغز از خارج وارد كنيم، ما خودمان بايد داراى مغز صحيح باشيم. اين مغزهائى هم كه مىگذارند مىروند، اينها هم به درد ما نمىخورند. خودتان بايد حالا از اول بسازيدخودتان را براى
صحيفه نور ج 10 صفحه 114
اينكه كشور خودتان را خودتان اداره بكنيد خيلى هم دنبال اين نباشيد كه حالائى كه داريد كار مىكنيد خير بايد حتما همه ادارات هم با شما همراهى كنند، شما براى خدا كار بكنيد البته آنها بايد اين كار را بكنند لكن اگر يك وقتى يك لنگى پيدا شد هيچ ابداً خوف به خودتان راه ندهيد و ياس به خودتان راه ندهيد. خودتان قدرتمنديد، خودتان مىتوانيد عمل بكنيد.
كوشش كنيد كه كارتان براى خدا باشد
من اميدوارم كه خداوند همه شما را توفيق بدهد و همه ما را توفيق بدهد كه براى خدا كار بكنيم تا شكست در آن نباشد. اين از همه توفيقها بالاتر است كه ما خودمان طورى بكنيم كه كارهايمان براى او باشد. خدمت به ملت خدمت به او است. خدمت به مملكت خود شما خدمت به خداست. مملكت، مملكت خداست. خدمت كردن براى اينكه ما محتاج به اجانب نباشيم، اين خدمت بزرگى است، خدمت الهى است، براى خداست اين. كوشش كنيد كه كارتان براى خدا باشد وقتى براى خدا باشد از هيچ چيز باك نداشته باشيد، خدا همراه شماست و كسى كه خدا همراهش است از هيچ نبايد باك داشته باشد.
اميدوارم كه خداوند همه شما را تاييد كند و موفق باشيد و اگر مطالبى هم هست ممكن است بنويسيد چون من وقت اينكه حالا بنشينم يك مدتى صحبت كنم ندارم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 115
تاريخ: 11/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان عربستان سعودى مقيم ايران
نهضت اسلام نمىتواند محصور در يك كشور باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
مع الاسف آقايان وقتى آمدند كه ظهر است و من وقتى ندارم لكن چند كلمه عرض كنم. اين نهضت ايران نهضت مخصوص به خودش نبوده و نيست، براى اينكه اسلام مال طائفه خاصى نيست، اسلام براى بشر آمده است، نه براى مسلمين و نه براى ايران. انبياء مبعوثند بر انسانها و پيغمبر اسلام مبعوث بود بر انسانها، خطاب به ناس يا ايها الناس و ما كه نهضت كرديم براى اسلام نهضت كرديم. جمهورى، جمهورى اسلامى است. نهضت براى اسلام نمىتواند محصور باشد در يك كشور و تواند محصور باشد در حتى كشوررهاى اسلامى نهضت براى اسلام همان دنباله نهضت انبياست. نهضت انبيا براى يك محل نبوده است، پيغمبر اكرم اهل عربستان است لكن دعوتش مال عربستان نبوده، محصور نبوده به عربستان، دعوتش مال همه عالم است.
براى مناديان حقوق بشر سياست و موجوديت شان مطرح است، نه جان انسانها
انبيا آمدند كه انسان را بسازند. انسان يك موجودى است در ابتدا مثل ساير حيوانات است، اگر رشد بكند يك موجود روحانى مىشود كه بالاتر از ملائكه الله مىشود و اگر طرف فساد برود يك موجودى است كه از همه حيوانات پستتر است الان شما در اين انسانهائى كه در دنيا هستند و ادعاى انسانيت مىكنند، ادعاى طرفدارى از بشر مىكنند، ادعاى حمايت از حيوانات مىكنند، شما الان اين اشخاص را كه بك همچو ادعاهايى دارند ملاحظه مىكنيد، كه گمان ندارم در تمام حيوانات يك حيوانى به درندگى اينها پيدا بشود، يك حيوانى كه، يك موجودى كه تمام اين بشر و بشريت را براى نفع خودش مىخواهد، ميليونها آدم را مى كشد براى اينكه يك نفعى ببرد. حيوانات اگر چنانچه حيوانخوار باشند، به اندازه شكم شان وقتى سير شدند رها مىكنند، و عده ديگر سراغ كار، اما اين انسانى كه انسان كه از حيوانات است و بدترين حيوان است براى يك منفعت جزئى حاضر است كه فوج فوج اين انسانها را بكشد، انسانهاى ديگرى، آنهائى كه سر راه نفع او ايستادهاند يا لااقل به نفع او عمل نمىكنند، اين انسانها پيش آنها اصلا موجوديت شان مطرح نيست. آنها حاضرند كه چند صد هزار، چند صد ميليون جمعيت را بكشند تا اينكه يك جائى را براى سياست خودشان
afsanah82
07-26-2011, 12:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 118
تاريخ: 12/8/58
بيانات امام خمينى در جمع ورزشكاران و گروهى از اهالى مردم قزوين
لزوم احساس مسووليت و هميارى كليه اقشار ملت در آباد ساختنكشور طاغوت زده
بسم الله الرحمن الرحيم
من خوشحالم كه با شما ورزشكارهاى عزيز، ورزشكارهائى كه براى ملت ما پشتوانه هستيد، امروز مواجه هستم. من به شما دعا مىكنم، به همه ملت و به شما ورزشكارها كه قدرت جسمى و انشاءالله قدرت روحى هم داريد. البته مشكلات هست و مشكلات دنبال هر انقلابى اجتناب ناپذير است لكن مشكلاتى نيست كه نشود جبران كرد، مشكلاتى است كه با يك فرصتى قابل جبران است لكن بايد اين احساس در ملت ما باشد كه بعد از آنكه طاغوت رفت، يعنى قدرتى كه هر چه مىخواست براى خودش مىخواست و همه ثروت ما و ذخائر ما را به نفع خودش و اربابهاى خودش چپاول كرد، بعد از رفتن يك همچو طاغوتى كشور به دست خود شما افتاده است، يعنى مال شماست، هر جائى ديگر مال خود اهالى آنجاست، بايد اهالى هر ناحيهاى، اهالى هر شهرستانى، اهالى هر روستائى كوشش كند براى ساختن همان جائى كه هستند. اگر همه دست به هم ندهيد و همه قشرها كمك نكنيد، به اين زودى نمىشود اين كشور را كه پنجاه سال اقلاً درخرابيش كوشيده شده است آباد كرد.
تبليغات مفسده جويانه شياطين با سمپاشى و ايجاد ياس در ميان مردم
الان دستهائى، قلمهائى، زبان هائى در كار است كه ملت ما را مايوس كند، اشكالاتى مىتراشند و نقل مى كنند و مىنويسند و مىگويند. همهاش براى اين است كه روح ياس در شما، در جوانهاى ما، در قشرهاى ملت ما ايجاد كنند. اگر روح ياس پيدا بشود در يك جامعهاى، آن جامعه سست مىشود و اگر سست شد، نمىتواند به پيروزى برسد. آنها هم چون به حسب شناخت روانشناسى خود به اينجا رسيدهاند كه بايد اين ملت را مايوس كرد، هر چه بشود، هى مىگويند هيچ نشد. همين كه تبليغات و بوقهاى تبليغاتىشان در صدد اين است كه بگويند خوب، انقلاب شد و هيچ كارى نشد، اين براى اين است كه شما را از اين انقلاب مايوس كنند. اين يك مطلبى است كه شياطين الهام به اينها كردهاند كه اين ملتى كه با عزم راسخ خودش يك همچو قدرت بزرگى را شكست در صورتى كه هيچ در دستش نبود و با ايمان راسخ خودش و اجتماع و وحدت كلمه اين سد را شكست، آنها يك همچو قدرتى از كشور ما و جوانهاى ما ديدند و اين خوف درشان پيدا شد كه اگر اينطور
صحيفه نور ج 10 صفحه 119
پيش برود، ديگر امكان ندارد كه آنها بتوانند باز آن چپاولگرى خودشان را اعاده بدهند، پس چه بكنند؟ از طريقهاى مختلف شروع كردند به سمپاشى، هر جا توانستند عملاً هم خرابكارى كردند مثل كردستان، خوزستان، اينجاها عملاً هم مشغول به فساد و مفسده شدند، چنانچه مىدانيد اخيراً هم جنايت بزرگى كردند و عدهاى را از سربازها به شهادت رساندند و همين طور باز جنايت دومى را كه اشاره كرديد كه مرحوم آقاى قاضى طباطبائى رحمه الله كه از دوستان سابق من هستند و سوابق دارم با ايشان، ايشان حبسها رفته است، مجاهدات كرده، تبعيدها شده است، آنها اينطور اشخاص را يكى يكى ترور مىكنند و منظور اين است كه مايوس كنند شما را، آنجا هم كه عملاً دست به كار توانند بشوند، شروع مىكنند با تبليغات.
شرح خدمات و تحولاتى كه پس از پيروزى انقلاب اسلامى به وقوع پيوسته است
هر روز ما مشاهد اين مطلب هستيم كه يك دستهاى مىآيند اينجا شكايت مىكنند كه مثلاً فرض كنيد كه در بلد ما، در طرفهاى ما كارهائى نشده است و پيشرفتهائى نكردهاند و گاهى هم به طور كلى مىگويند كه اين انقلاب شد اما چيزى به دست نيامد. از اين جهت من بايد به شما عرض بكنم كه انقلاب هشتماهه - حدود هشت ماه است علىالظاهر - بايد شما ببينيد كه در اين انقلاب هشتماهه بايد چى به دست ما بيايد، چه آمده است تا شكايت از آنهائى كه نيامده است بكنيم. آمدهها را هيچ اصلاً اين نويسندهها توجه به آن نمىكنند، يعنى توجه دارند لكن براى ايجاد روح ياس در مردم آنها را اصلاً ذكر نمىكنند، هى از آن چيزهائى كه بايد بشود و حالا نشده، هى آن را به رخ مىكشند و آن چيزهائى كه شده اصلاً از آن ذكرى نمىكنند، هى مىگويند چه شده. حالا من عرض مىكنم كه آن چيزى كه به تصديق همه ملت شده است و آن اينكه دزدها را بيرون كرد، اشخاصى كه سرمايههاى اين مملكت را مىدزديدند و به خارج بردند و نفت ما را، گاز ما را و ساير معادن را به خارج مىفرستادند در ازايش هم چيز مختصرى مىگرفتند آن هم براى خودشان، به ملت كارى نداشتند، خوب، اين كار شده است. اين را كسى مىتواند بگويد كه اين كار نشده است و محمد رضا باز مشغول به خرابكارى است يا آمريكا باز در ايران مستشار دارد و مشغول به بردن و خوردن است؟ يك همچو كار بزرگى كه سابقه در دنيا ندارد كه يك ملت بدون هيچ ساز و برگى مثل آمريكا كه اينجا را در حلقومش بلعيده بود، از حلقومش بيرون كشيدند، اين را هيچ ذكر نمىكنند كه يك همچو كارى شده است. مىتوانند بگويند نشده است؟ نمىتوانند بگويند، اما اصلاً اين را هيچ حرفش را نمىزنند، حرف نمىزنند كه ما امروز يك وضعيتى داريم كه مملكتمان دست خودمان است. شما اين آزادى كه الان داريد شما مىتوانستيد در پنج سال پيش از اين، پيش من بيائيد؟ اگر يك همچو اجتماعى قاچاقى مىآمد بيرون، سرنوشتش جز اين بود كه بايد برود حبس؟ خوب، اين يك نعمتى نيست كه براى ما حاصل شده است كه حالا ما با هم كه سالهاى طولانى شايد هيچ وقت هم ما خدمت شما نرسيده باشيم حالا در يك مجلس نشستهايم با هم صحبت مىكنيم، مسائل كشورمان را، مسائل مملكتمان را داريم مىگوئيم؟ اين كار شده
صحيفه نور ج 10 صفحه 120
است، اين شدهها را اصلاً ذكرى از آن كنند، گويند انقلاب چه كرده، انقلاب اسلامى چه كرده است. اين انقلاب اسلامى براى خاطر اسلامى بودنش با انقلابهائى كه در دنيا واقع شده است، فرقها دارد. يك فرقش اين است كه در انقلابهائى كه مىشده در كودتاهائى كه مىشده (همين چند روز كودتائى كه شده است در يك جائى، تمام مطبوعات و تمام احزاب و تمام اجتماعات را قدغن كردند) انقلاباتى كه شده است گاهى يك ميليون، دو ميليون جمعيت كشته شده است. بعد از انقلاب كشتار دستجمعى مىشود. اين انقلاب، اسلامى چون بود، هيچ بعد از انقلاب كشتارى كه مردم را بكشند و مثلاً اينهايى كه حالا غلبه كردهاند، مردم چون غلبه خود ملت بود، آن هم ملت اسلامى، آن هم با اسم اسلام. دنبال اين نه مطبوعات قدغن شد و نه اجتماعات قدغن شد و نه احزاب قدغن شد، تا چند ماه بعد بعضىها را ديدند مشغول توطئه اند، الان هم مشغولند، بعضىها را ديدند كه از خارج چيز اخذ مىكنند و دارند توطئه مىكنند، بعضى مجلات اينطورى و بعضى مطبوعات اينطورى را دادگاه جلو گرفت براى اينكه ملت را داشت به تباهى مىكشيد اما باز همه مطبوعات هستند سر جايشان، احزاب هم هستند سرجايشان و درهاى اين مملكت هم باز به همه جا. اين يك نعمتى است كه ما از اسلام داريم و از اين انقلاب اسلامى، نعمت بزرگ آزادى. شما الان ديگر نمىترسيد از اينكه سازمان امنيت شب بيايد بهانه بگيرد، شما را بگيرد ببرد و حبس كند و اصلاً معلوم نشود كه چه شد. چقدر جوانهاى ما در حبس رفتند كه معلوم نشد چه شد. آنهائى كه معلوم شد و ماها مطلع از آن هستيم چقدر زياد هست و چقدر جوانهاى برومند ما را كشتند و چه كردند، اما عده كثيرى اصلاً اطلاع از آنها حاصل نمىشد. عده زيادى را اينها آنطورى كه آنوقتها كه حمله مىكردند به هر طرف، مىگفتند نشاندند آنها را توى هليكوپتر يا چى، مىبرند بالاى دريا باز مىكنند و مىريزند آنجا. اينها حالا هست ديگر؟ اينها از آثار اين انقلاب نيست؟! اين بى انصافها كه مىگويند كه انقلاب شد و چيزى نشد، اينها را نمىبينند؟ كورند اينها؟ يا مىبينند و خائنند؟ اشكالتراشىهاى ديگر كه برق، آب، خرابى، چه، چه، چه. خوب، اولاً ما به آنها مىگوئيم كه اينها در انقلاب حاصل شده يا از اول بوده؟ آيا آنهائى كه آسفالت نداشتند، آنهائى كه آب آشاميدنى نداشتند، آنهائى كه بهدارى نداشتند، آنهائى كه حمام نداشتند، اين از چيزهائى است كه در انقلاب اين نادارى حاصل شده است يا نداشتند؟ قبلاً نداشتند. ما از هر كس مىپرسيم كه خوب، شما كه اسفالت مىگوئيد نداريم، از كى ندارى؟ مىگويند از اول هيچ براى ما آسفالت درست نكردهاند. راست هم مىگويند. خوب، آنها نكردند و خراب گذاشتند و رفتند، از ناحيه انقلاب اين ضرر وارد نشده منتها شما مىگوئيد بايد انقلاب اين كار را بكند. انقلاب مال همه شماست، انقلاب را همه شما كرديد، مملكت هم مال همه شماست. همه بايد كمك بكنيد، دولت هم يكى است، ننشستيم ما به اينكه همه كارها را دولت بكند. آن كارهائى كه شده است كه از ناحيههاى مختلف باز مىآيند به ما مىگويند كه فلان كارها شده است، چقدر عمارت ساخته شده، چقدر خانه براى مستضعفين ساخته شده، چقدر زمينها آسفالت شده است، چقدر زمينها را درو كردهاند، چقدر اين جهاد سازندگى خدمت كرده، اينها را هيچ ذكر كنند، اينها را جزء اينكه چيزى نشده ذكر مىكنند. همين پريروز از
صحيفه نور ج 10 صفحه 121
جهاد سازندگى قم آمدند پيش من و آنها گفتند كه الان در تمام اطراف قم و چيزهائى كه مربوط به قم است ديگر ما نقيصه نداريم، همه را درست كرديم. اينها را هيچ ذكر نمىكنند. چقدر حمام، چقدر اسفالت، چقدر عرض بكنم كه درو، چقدر فلان، اينها را اصلاً ذكر نمىكنند. اين بركتى كه از ناحيه انقلاب پيدا شده است كه خود ملت مشغولند، اين احساسى كه در ملت ما پيدا شده است كه بايد تعاون كند، بايد اعانت كند، اين از بركات اين انقلاب است، اينها را اصلا ذكر نمىكنند مىگويند چى شده، هيچى نشده، اما فرض كنيد كه يك نفر آدم يا چند نفر آدم حالا داراى قرض هستند، داراى نمىدانم چى هستند، مىگويند خوب، بعد از انقلاب قرض ما ادا نشده. مگر انقلاب كه مىشود بايد قرضها ادا بشود؟ بتوانند، ادا مىكنند. اگر بتوانند قرض هم ادا مىكنند اما اين بهانهگيرىها براى اين است كه شماها را، جوانهاى ما را مايوس كنند، اگر مايوس كردند جوانهاى ما، اين نهضت پيش نرود. كار زياد شده است و خدمت به مملكت زياد شده است و اين خدمتهايى كه شمردم در راس همه خدمتهاست. بالاترين خدمت بيرون كردن اين دزدها از مملكت بود كه شده است اين، اين را انقلاب كرده، نشده يعنى چى؟ چه چيز نشده؟ اينها مىگويند كه باز سازمان امنيت ما داريم؟! باز اويسى و نمىدانم كذا هستند سر كار؟! نصيرى و امثال اينها؟! خوب، همه اينها از بين رفتند، كى اين كار را كرد؟ ملت اين كار را كرد براى انقلاب اسلامىاش، اين انقلاب است كه اين كارها را انجام داده است و مشغولند الان به كار، هم ملت مشغول است و هم دولت مشغول است. اين جهاد سازندگى كه مىروند براى خدمت به مردم، گاهى وقتها من در تلويزيون مىبينم خيلى من خوشحال مىشوم از اين روحيه اينها، البته اين خانمهاى ضعيف البنيه البته نمىتوانند بروند يك زمين بزرگى را درو بكنند لكن حضور آنها در اين مزرعهها موجب اين مىشود كه اين، خود صاحبان آنجا تقويت مىشوند و كارهاشان دو چندان مىشود. اين دكترها و مهندسين و تحصيلكردهها و اينها كه وارد مىشوند در يك جائى مشغول مىشوند به ساختمان يك چيزى و مشغول مىشوند به كار يك چيزى، اينها اسباب اين مىشود كه خود آن اهالى آنجا هم به كار واداشته مىشوند. كار زياد شد، اينها كارهائى است كه در سطح مملكت دارد مىشود و شده است لكن اين بى انصافها مىخواهند مايوس كنند شما را، ايجاد ياس كنند تا اينكه به واسطه ايجاد ياس هى كم كم دست بردارند از كار و بگويند كه كارى نشده. خوب، تبليغات تاثير دارد در انسان، خوب، تبليغ، تبليغ كه كارى نشده، اين كارهائى كه شده را آدم يادش مىرود.
توصيه به ملت در حفظ كيان مملكت و هدم اخلالگران
شما قوى باشيد چنانچه هستيد، شما ورزشكاريد و ورزشكارها قويند و مومن. ايمانتان را حفظ كنيد و از اين حرفهائى كه اينها مىزنند و گفتگوهائى كه مىكنند ابداً خوف به خودتان راه ندهيد و توجه به اين داشته باشيد كه مملكت مال خود شماست و مال خودتان را خودتان بايد حفظ بكنيد و كسانى كه در هر جا هستند بايد مملكت را به عنوان اينكه مال خودشان است خودشان حفظ بكنند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 122
اينهائى كه شلوغكارى مىكنند بايد به آنها يا بى اعتنائى كرد يا مشت توى دهانشان زد و از بين برد اينها را تا مملكت آرامش پيدا كند و با آرامش، آنوقت ساختن حسابى نهائى خواهد شد. مادامى كه آرامش در يك مملكتى نباشد و شلوغكارها و آن اشخاصى كه ريزه خوار آن رژيم سابق بودند و خدمتگزار به آن رژيم سابق بودند مشغول شدند به اينكه شلوغكارى بكنند و نگذارند آرامش پيدا بشود، وقتى آرامش نباشد نمىشود سازندگى صحيح بشود. در يك شهرى كه آرامش نيست نمىشود در آن شهر ديگر ساختمان بشود و در آن شهر آسفالت بشود يا در آن ناحيه آسفالت بشود بايد آرامش حفظ بشود تا به دنبال اين كارها بروند و من اميد وارم كه شماها با قدرت جسمى و روحى كه داريد در اين نهضت پيش برويد و ابداً به خودتان هيچ ياس راه ندهيد كه ياس از جنود شيطان است. يكى از جنود شيطان ياس است و اين شياطين كه دارند ياس ايجاد مىكنند اينها هم از جنود شيطانى هستند و شما ياس به خودتان راه ندهيد، اميدوار باشيد، پشتوانه شما خداى تبارك و تعالى است و مملكت، مملكت امام زمان است و شما انشاءالله پيروز خواهيد بود. و به خدا خداوند شما ورزشكارها را و اهالى قزوين را كه سوابق دارند و سوابق دينى دارند، خداوند همه را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 123
تاريخ: 12/8/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى كميتهها و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى استان خراسان
هراس منحرفين از تحقق اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
عتبه بوسى مولا على ابن موسى (ع) از آرزوهاى من است. كراراً هم از خراسان اظهار لطف كردند آقايان و دعوت كردند و من اگر فرصتى پيدا بكنم، آرزو دارم كه بيايم خدمت ايشان و خدمت همه ملت خودم خراسان، لكن شما مىدانيد كه الان من گرفتارىهائى دارم و در يك اجتماعات بزرگى هم براى من ميسور نيست كه رفت و آمد كنم، از اين جهت عجالتاً، موقتاً معذور هستم و اميدوارم كه دعا بفرمائيد من موفق بشوم به يك همچو توفيق بزرگ.
اسلام يك خار بزرگى شده است در چشم اشخاصى كه از اول نمىتوانستند اسلام را ببينند، منتها قبل از انقلاب از باب اينكه دولت طاغوت بود، قلمها و قدمها و گفتارها به اسلام خيلى توجه نداشت، حالا كه دولت طاغوت منقرض شد و تا آخر برگشت ندارد و رژيم جمهورى اسلامى شد، اينهائى كه اسلام مثل استخوانى در گلوى آنهاست در صدد برآمدند كه نگذارند اين حقيقت تحقق پيدا بكند. تمام اين اختلافاتى كه مىبينيد با شماها دارند، با كميتهها دارند، با دادگاههاى انقلاب دارند، با روحانيون دارند و با پاسدارها دارند، اساسش اختلاف با اسلام است. آنهائى كه نمىتوانند بشنوند اسم اسلام را، حالا مى بينند كه اسلام پيش آمده است و انشاءالله با مختواى خودش تحقق پيدا مىكند، آنها را خوف بر داشته است كه اگر اين حقيقت تحقق پيدا كند، شياطين طرد خواهند شد. از اين جهت با تمام قوائى كه دارند، با اسماء مختلف، با اسم اسلام، با اسم خدمتگزارى به مردم، با اسم فدائى خلق، با اسمهاى مختلف، اينها به ميدان آمدند، يعنى به ميدان خدا آمدهاند و اينها نمىفهمند به اينكه اگر همه اينها مجتمع بشوند و براى ملت خدمت بكنند، زود اين ملت و اين كشور به نتيجه كه خواهد مىرسد، و اگر همه اينها مخالفت بكنند مخالفت شان به جائى نمىرسد، لكن مشكلاتى ايجاد مىكند. اگر در كردستان اين مشكلات را ايجاد نكرده بودند، حالا مثل ساير جاها آرام بود و توانستند مسلمين كه در آنجا هستند، دولت و ملت، آنجا را آباد كنند لكن آنها كه نمىخواهند اين آرامش پيدا بشود و حقيقت مطلب اين است كه اسلام را نمىخواهند، در آنجا به يك طورى فتنهگرى مىكنند و در هر مركزى با يك اسمى. همانها باز اسلام را نمىخواهند، بعضىشان هم اگر اسلام را بخواهند يك اسلام وارونه مىخواهند. آن اسلامى كه اسلام پيغمبر اكرم است و آن اسلامى كه به وحى الهى آمده
صحيفه نور ج 10 صفحه 124
است، وحى را هم در آن تصرف مىكنند و به صورت ديگر در مىآورند.
اشاعه ماديت، هدف شوم منحرفين در برداشت مغرضانه از اسلام
من كراراً اين مطلب را در نجف هم گفتم و اينجا هم گاهى گفتهام كه ما در يك مدتى گرفتار بوديم به يك قشر از مردم و به قشرى از اهل علم كه اينها اسلام را از آن طرف نگاه كردند. عرفا اسلام را قبول داشتند لكن تمام مسائل را برمى گرداندند به آن معانى عرفانى، مسائل روز قائل نبودند و حتى اگر روايتى يا آيهاى در جهاد مىآمد آنها همان جهاد نفس را مىگفتند هست و اسلام را با يك صورت ديگرى غير از آن صورت واقعى كه جامع است، جامع همه اطراف است نظر مىكردند. من گفتم ما يك مدتهائى مبتلاى به آنها بوديم كه البته مردم صالحى بودند لكن اسلام را با يك صورت مىديدند، يك بعد اسلام را نظر مىكردند. و يك مدتى اخيراً ما مبتلا شديم به يك عدهاى كه اينها عكس آنها هستند، تمام معنويات را اينها به ماديات برمى گردانند. مىگويند مسلميم، لكن نه توحيدشان توحيد اسلامى است و نه بعثتشان بعثت اسلامى است و نه نبوتشان نبوت اسلامى است و نه امامتشان و نه معادشان، همهاش بر خلاف اسلام است، نه اينكه تازه، يعنى ده سال، پانزده سال است پيدا شدهاند. در وقتى كه اوائل شايد حوزه علميه قم بود، بعضى از همين سنخ آدمها كه معمم بودند يك روزى آمدند بعضىشان پيش من و گفتند كه اينطور فهميدم كه معاد همين عالم است، جزا هم همين عالم است. اين آدمها بودند، از سابق هم بودند، حالا زياد شدند. من نجف كه بودم يك آدمى آمد از طرف يك گروهى و بيشتر از بيست روز، بعضىها مىگويند بيست و چهار روز آنجا ماند، هر روز هم آمد پيش من، من يك ساعت يا بيشتر به او مهلت دادم كه صحبت كرد، تمام صحبتش هم از قرآن بود و نهجالبلاغه، تمام صحبتش، من سوءظن به او پيدا كردم و يادم آمد قصهاى كه مرحوم سيد عبدالمجيد همدانى داشته است كه نقل مىكنند كه يك نفر يهودى آمده بود پيش ايشان و مسلمان شده بود، بعد از يك چند وقتى ايشان ديده بود ايشان خيلى مسلمان شده خواسته بودش، گفته بود تو من را مىشناسى؟ گفت بله شما از علمائيد. مىدانيد كه من مثلاً اولاد پيغمبر هستم؟ مىدانيد كه من پدرانم مسلمان بودند؟ (اينهمه چه، چه) حالا هم عالم هستم در اين جمعيت؟ بله همه اينها را مىدانم. خودت را هم مىشناسى؟ بله، يهودى زادهام. همه پدرهايت يهودى بودند خودت هم يهودى و تازه مسلمان شدى، من يك معمائى پيشم هست و او اين است كه چطور تو از من بيشتر مسلمان شدى، چه شده است كه تو اظهار اسلامت بيشتر از آنى است كه ما هستيم. شنيدم كه بعد رفته و ديگر ايشان را نديده بود. معلوم شد حيلهاى بوده براى يك كارهائى. از اين حيلهها هست. من ديدم كه اين خيلى مسلمان شده و تمام حرفش از اسلام و نهجالبلاغه و فلان و در خلال حرفهايش ديدم كه روى اعوجاج دارد مسائل را، حرفهائى را مىزند. من هيچ حرف با او نزدم، جوابش را ندادم، فقط گوش كردم كه بفهمم چه آدمى است، فقط يك كلمهاى كه او گفت كه ما مىخواهيم قيام مسلحانه بكنيم، گفتم قيام مسلحانه حالا وقتش نيست، براى اينكه نيروى خودتان را از بين مىبريد و كارى ازتان نمىآيد. يك دستهاى از اينها كه حالا شما
صحيفه نور ج 10 صفحه 125
مى بينيد كه اظهار اسلام مى كنند، از شما هم بيشتر دارند اظهار اسلام مىكنند، از اين سنخ جمعيت هستند كه اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامى است كه پيغمبر اكرم فرموده است، يك چيز ديگرى، وارونهاش مىخواهند بكنند به يك صورت ديگرى، در ارتش همه چيزش را مىخواهند وارونه كنند. در بين اين افراد خيلى از اينها هستند كه بسيار اسم اسلام را مىبرند و بسيار هم دلسوزى براى اسلام مىكنند، اما اگر دلسوزى بكنند، براى آن اسلام خودشان، نه براى اسلام ما. بعضى ديگر هم هستند كه اصلاً نه، اعتقادى به اسلام هم ندارند چنانچه به اين انقلاب هم اعتقادى نداشتند ولى حالا صد در صد اسلامى شدند و انقلابى. حالا شما توانيد يك كسى را پيدا كنيد كه بگويد من انقلابى نيستم . همه هم مىگويند ما از اول بوديم. الان همه اينهائى كه مىآيند، مىگويند ما حبسها رفتيم، چه كرديم، مخالفتها كرديم در زمان طاغوت. حالا ديگر اسم آن رژيم پيش آنها هم طاغوت شده است در صورتى كه در دلشان اين نيست. اينها الان از اسلام مىترسند، سخت هم مىترسند، در صورتى كه اسلام براى همه خوب است، لكن اينها وحشتشان زد، البته براى خيانتكار، اسلام هم خوب نيست، هيچ دين توحيدى براى اسلام خوب نيست، اسلام مخالف با خيانتهاست، مخالف با اين است كه اين جوانهاى ما را به تباهى بكشند به اسم اسلام يا به اسم ترقى و تعالى و اين مملكت ما را به آنطور كه ديديد كشيدند، به اسم تمدن بزرگ. اينها هم كه مىگويند اسلام، نظير تمدن بزرگ آن مردك است كه با اسم تمدن بزرگ مملكت ما را به اينجا رسانيد كه الان همه جمع شدند و نمىتوانند اصلاحش كنند. اينها هم با اسم اسلام مىخواهند بكلى اسلام را كنار بگذارند و يك چيز مادى جاى او بگذارند كه همه چيزش مادى باشد. به اسم اسلام، ترويج ماديت را مىكنند بعضىشان. ما بايد يك اسلامى كه براى همه خوب است، اين اسلامى كه هم معنويات دارد، معنوياتش بالاترين معنويات است، مادياتش هم سالم ترين ماديات، بيايند در همين با ما، همراه با مسلمانها، همراه با جوانها، همراه با اين روحانيون عزيزى كه همه چيزشان را الان گذاشتند براى همين كار اين آقائى نيست كه مىبينند. يك وقتى است كه بايد رفت، وظيفه است.
لزوم بقاى كميتهها و دادگاههاى انقلاب جهت حفظ نظام كشور
اين كميتهها بايد باشد. غلط مىكند كسى كه مىگويد كميته نه. كميتهها اگر نباشند، پاسدارها اگر نباشند، اين دادگاهها اگر نباشند، كى مىتواند اين مملكت را اداره كند؟ كى اداره كرد اين مملكت را آن روزى كه اين مردك رفت و آشفته شد همه چيز؟ همين روحانيون اطراف همه ولايات و اين جوانهائى كه براى خدا قيام كرده بودند و اين مردم متعهدى كه براى خدا قيام كرده بودند، اينها آمدند و همه جا را دست گرفتند، و درست كردند آشفتگىها را. اگر نبودند، حالا هيچ كس نبود، هيچى نبود. حق ندارد كسى نسبت به اينها يك تعدى بكند و يك فرمانفرمائى. اين كميتهها بايد باشند، اين پاسدارها بايد باشند، اين دادگاه انقلاب بايد باشند. دادگسترى غلط مىكند كه به اينها حرفىزند. دادگسترى روى موازين خودش برود، آن هم موازين غلطى كه بايد اصلاح بشود. اين بعضى از اين
صحيفه نور ج 10 صفحه 126
روساى دادگسترى از همان طاغوتند كه بايد گم بشوند بروند سراغ كار خودشان، نبايد بنشينند و حكمفرمائى كنند و به دادگاههاى ما يا به سپاه پاسداران ما يا به اهل علم ما كه در كميتهها هستند حرفى بزنند. غلط مىكنند اينها، اينهائى كه بايد بروند گم بشوند از اين مملكت، حالا آمدند نسبت به اشخاص دارند حرف مىزنند. همين طور اشخاص ديگرى كه در استانها هستند، در جاهاى ديگر هستند، اينها نمىتوانند و نبايد يك وقتى اهانت كنند راجع به مسلمانها، راجع به اين اهل علمى كه مشغول براى خدمت به اين خلق هستند، براى پاسدارها كه مشغول خدمت هستند، براى كميته ها كه مشغول خدمت هستند، براى دادگاهها كه مشغول خدمت هستند. اگر اينها نباشند، كه تو نمىتوانى هى حرف مفت بزنى. اينها اصلاً كارى كردند كه مجال دادند به شما كه مىتوانيد حرف بزنيد و هر چه دلتان هم مى خواهد بگوئيد.
قدرتمند باشيد، شما خراسانىها قدرتمند هم هستيد الحمدلله و قدرتمند باشيد. شما يك پناهگاه داريد، پناهگاه اسلامى و آن بقعه مطهر على ابن موسى (ع) است كه كسى كه يك همچو پناهگاهى دارد اين قدرتمند است. كميتهها قدرتمند باشند، دادگاهها قدرتمند باشند، علمائى كه در آنجا در كميتهها هستند قدرتمند باشند، اعتنا نكنند به اين حرفهاى مفتى كه بعضىها كه مخالف با اين انقلاب هستتند و اسلام در چشمشان مثل خارى فرو رفته است، اعتنا به اينها نكنند. البته من راجع به بعض مسائل هم با دولت باز صحبت خواهم كرد و اميدوارم كه با قدرت و قوه و ايمان همانطورى كه تا اينجا آمديد و همه چيز را رفتند آنها، تمام شد، اين ريشههاى گنديده هم زير خاك گندند، اگر يك وقت هم بخواهند بيرون بيايند قيچىشان مىكنند تمام مىشود. انشاءالله خداوند شما را حفظ كند، موفق باشيد. من دعاگوى همه هستم و شما احتمال اين را بدهيد كه اگر به من بگويند كه خدمتگزار، بهتر از اين است كه بگويند رهبر. رهبرى مطرح نيست، خدمتگزارى مطرح است. اسلام ما را موظف كرده كه خدمت كنيم، خدمتگزارى مطرح است. ما همه با هم، همه مجتمعاً با هم دست به دست هم، از پاسدارهاى عزيز تا اهل علم عزيز، تا اهل منبر عزيز، تا اهل كميتهها، تا اهل همه، ما همه ملت با هم. يك مملكتى است مال همه، يك مملكتى مال همه است، همه موظفيم اين مملكت را خودمان اداره بكنيم. حال ديگر مال خودمان، منافع مملكت ما را ديگر امريكا نمىتواند ببرد، منافع مال خودتان است، مملكت هم مال خودتان، خودمان بايد زحمت بكشيم و كشت بكنيم و منافعش مال خود ملت ما باشد. انشاءالله خداوند تاييدتان كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 127
تاريخ: 13/8/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشآموزان و دانشجويان در دبيرستان حكيم نظامى قم به مناسبت روز دانشآموز
تا حيات دارم خدمتگزار همه هستم
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز آمدهام در ميان شما دانشجويان عزيز به دو منظور: يكى بزرگداشت روز شهادت جوانهاى عزيز در دانشگاه در اثر هجوم وحشيانه مامورين جبار و يكى براى پيوند بين قشر روحانى و قشر دانشگاهى و دانشجويان، من اين پيوند را تبريك عرض مىكنم به روحانيون و تبريك عرض مىكنم به دانشگاهيان. من آمدهام تا پيوند خدمتگزارى خودم را به شما عزيزان عرضه كنم كه تا حيات دارم خدمتگزار همه هستم، خدمتگزار ملتهاى اسلامى، خدمتگزار ملت بزرگ ايران، خدمتگزار دانشگاهيان و روحانيون، خدمتگزار همه قشرهاى كشور و همه قشرهاى كشورهاى اسلامى و همه مستضعفين جهان.
همه گروهها در يك معنى مجتمع شوند و آن حفظ كشور و كيان اسلام است
يك پيوند بايد بين اين دو قشر مترقى و اين دو مغز متفكر باشد، يعنى روحانيون عزيز و دانشگاهيان عزيز و يك پيوند بايد بين روشنفكران، نويسندگان، تمام كسانى كه منور الفكر هستند، با قشرهاى ملت، با اين دو قشرى كه قبلاً ذكر كردم باشد، برادران ما در هر جا كه هستند و به هر شغل كه اشتغال دارند و به هر لباس كه هستند و به هر مرتبهاى كه از دانش و علم هستند بايد بدانند كه اگر چنانچه با هم اجتماع نداشته باشند، اجتماع فكرى نداشته باشند، براى اين ملت مستضعف خدمتگزار نباشند، براى اين كشور اسلامى خدمتگزار نباشند، كار اين كشور و بار اين كشور به منزل مشكل رسد، مىرسد لكن مشكل مىرسد و اگر چنانچه اين قشرهاى متفرق، اين گروههاى متفرق، اين آراء متفرق، اين مسلكهاى متعدد در يك معنا با هم مجتمع بشوند و آن حفظ كشور و حفظ كيان اسلام، با تحقق يك همچو معنا ما به مقاصد عاليه اسلامى كه همان مقاصد عاليه ملتها و همان مقاصد مستضعفين است به زودى خواهيم رسيد.
مقصد ما، استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى است
ما اينهمه جوان داديم، در دانشگاهها جوان داديم، در مدرسههاى قديمى جوان داديم، در مدارس
صحيفه نور ج 10 صفحه 128
علمى و اسلامى و فرهنگ جوان داديم، در خيابانها و بازارها و كوچهها شهيد داديم كه به مقصد برسيم، براى مقصد بود و آن مقصد همان بود كه ملت ما فرياد كشيدند و آن را خواستند: استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى.
برادرهاى عزيز من، برادرهاى روشنفكر، برادران نويسنده و صاحب قلم، برادران دانشگاهى، دانشجويان محترم، روحانيون معظم، بازاريان محترم، كارگران عزيز، كارمندان محترم بيائيد به هم بپيونديد، بيائيد تمام قلمها و تمام قدمها و تمام گفتار ما بر منافع اين قشر مستضعف باشد، نگذاريد خون اين شهيدان هدر برود، نگذاريد زاغهنشينان ما باز ادامه بدهند به زاغهنشينى، نگذاريد ابر قدرتها باز به طمع بلعيدن ما بيفتند، نگذاريد توطئههاى ابر قدرتها و خائنين رشد پيدا كنند.اى قشرهاى روشنفكر واى قشرهاى نويسنده، قلمها و گفتار خودتان را در راه اين مستضعفين صرف كنيد، اى دانشمندان ما، اى دانشجويان ما،اى فرهنگيان ما،دانشگاهيان ما، اجتماعات خودتان را براى راه اين مستضفين تقويت كنيد، شما بوديد كه اينهمه خدمت كرديد و اينهمه خون داديد و اينهمه حبس رفتيد و اينمه زجر كشيديد براى خلاصى از يوغ دشمنان، خلاصى از چپاولگرى چپاولگران، نگذاريد زحمات خودتان هدر برود، قلمها را در راه خدمت به اين خلق به كار بيندازيد، گفتار را در راه خدمت به مستضعفين و اعمال را در خدمت به مستضعفين.
با وحدت، اعجاز بزرگ تاريخ يعنى شكست همه ابرقدرتها را ايجاد كرديد
اى دوستان من!اى برادران من! از تفرقه بپرهيزيد و همانطور كه امروز روز پيوند روحانى و دانشگاهى و دانشجويان است، ادامه بدهيد به اين پيوند و روشنفكران و نويسندگان، تمام قشرها به اين دو پيوند عزيز بپيوندند. شما ديديد با پيوند قشرهاى مختلف اعجاز بزرگ تاريخ را ايجاد كرديد و آن شكست همه ابرقدرتها بود، امروز آنها از كار ننشسته و مشغول توطئه هستند، شما را به روى هم بازى مىدادند، وا مىدارند و از اجتماع باز مىدارند، هر قشر شما با قشر ديگر تفرقه افكنى مىكنند، آنها بين اقشار تفرقه افكنى مىكنند، كمك نكنيد به اين تفرقه افكنىها كه اين، كمك به دشمنان كشور است، به دشمنان اسلام است انتقاد اينقدر نكنيد بدون جهت، بهانهگيرى نكنيد بدون جهت كه اين به نفع دشمنان ماست. هر روز نگوئيد انقلاب شد و هيچ نشد اين خيانت به ملت است. ملت همه چيز داد و بزرگترين چيز را به دست آورد و آن آزادى و كوتاهى دست دشمنان و براى همين فرياد مىكرد و اين را به دست آورد، نگوئيد چيزى نشد، شد و معجزه شد، آنهائى كه مىگويند نشد، براى تضعيف روحيه ملت است، براى سست كردن اراده ملت است، اين دانسته يا ندانسته خدمت به استعمار است، اين دانسته يا ندانسته خدمت به رژيم منحط شاهنشاهى است. كارهاى بزرگى شد، كارهاى معجزه آسا، شكست طاغوت، شكست ابرقدرتها، امروز مملكت ما مستقل است احدى در او تصرف نمىتواند بكند و اجازه نمىدهيم كه چپ و راست در اين مملكت دخالتى بكند، اجازه دهيم كه ذخائر ما را به چپاول ببرند، از اين چيز بهتر چه مىخواستيد از يك انقلاب؟ همان كه ملت مىخواست، آزادى را
صحيفه نور ج 10 صفحه 129
مىخواست، حاصل است، همه الان آزاد نشستهايد و در همه جا آزاد مجتمع هستيد و در پنج سال پيش هيچ توانستيد يك همچو اجتماعى را ايجاد كنيد. آزاديد، اين چيزى بود كه ملت مىخواست و شد، مستقل هستيد، هيچ قدرتى به شماتواند حكومت كند، مستقل هستيد و اين مطلبى است كه شد، اين چيزى است كه ملت مىخواست و شد. رژيم را ساقط كرديد و جمهورى اسلامى را ايجاد كرديد و اين امرى است كه شد، اين سه مطلب را ملت ما مىخواست و هر سه مطلب شد.
اشكال تراشى براى تضعيف ملت است
اى كوتاه فهمان! اى خيانتگران! اينقدر تزوير نكنيد كه چه شد، همان كه ملت مىخواست شد. ملت ما براى شكم قيام نكرده بود، ملت ما براى اين امور منحط قيام نكرده بود، ملت ما براى آنچه قيام كرده بود، شد، چطور مىگوئيد نشد؟ و از اين به بعد هم تمام خواستهاى دست دوم ملت انجام خواهد گرفت. و نه قدرتهاى خارجى و نه توطئههاى داخلى و نه قلمها و نه گفتارها نمىتواند جلوگيرى كند از اين سيل خروشان. برادران من بدانيد كه اين مسائلى را كه طرح مىكنند و اين اشكالاتى كه مىتراشند همه براى تضعيف شماست، همه براى اين است كه شما را مايوس كنند، مىخواهند شما را از اسلام مايوس كنند، آنهائى كه منافع خودشان را از دست دادهاند يا در خطر مىبينند خواهند شما را مايوس كنند، مىخواهند شما را از قدرت خودتان مايوس كنند تا سست بشويد و آنها به مقاصد خودشان برسند لكن بايد بدانند كه ملت ما ديگر نه سست خواهد شد و نه شما ديگر به مقاصد خودتان مىرسيد.
اى ملت عزيز، قوى باش كه پشتيبان تو خداست
اين اشخاصى كه طرفدارى مىكنند از قدرتهاى بزرگ ولو به واسطه تضعيف ملت، اينها هستند كه فرانسهشان آنطور است كه بختيار را پناه داده است و جوانان ما را به حبس كشيده و آمريكايشان آن است كه جرثومه فساد را در پناه خودش دارد حفظ مىكند اگر دست برندارند از اين شيطنتها، اگر او بختيار را بخواهد حفظ بكند و او محمد رضاى مخلوع را، ما با آنها به طور ديگر معامله مىكنيم، ما نخواهيم گذاشت كه توطئههاى آنها به ثمر برسد و ما با وضع ديگر با آنها معامله خواهيم كرد، ملت ما براى همه چيز حاضر است، توطئهها را مىشكنيم و اين جرثومههاى فساد را يا اصلاح مىكنيم و يا طرد.اى ملت عزيز! قوى باش كه پشتيبان تو خداست، با اراده مصمم به پيش برو كه نگهدار تو خداست، تو براى خدا و براى جمهورى اسلامى قيام كردى، قويدل باش كه پيروز خواهى شد.
خداوند انشاءالله جوانها را براى ما حفظ كند، همه طبقات را براى ما حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 130
تاريخ: 13/8/58
بيانات امام خمينى در جمع مسوولين امور تربيتى نواحى نوزدهگانه و دانشآموزان مدارس تهران
قيام ملت ايران جهت مطالبه حق و آزادى و استقلال بود
بسم الله الرحمن الرحيم
شما برادرها و خواهرها چه فكر مىكنيد راجع به امور انقلاب و چه تزريقاتى به شما مى كنند راجع به اين نهضت؟ من بايد به شما عرض بكنم كه نهضت ما با پيروزى آمده است و با پيروزى جلو مىرود و هيچنگران اين معنا نباشيد براى اينكه يك ملتى وقتى كه يك مطلبى را خواست آن هم مطلبى كه حق است، حق ملتهاست، يك ملتى كه تمام قشرهايش نهضت كرد و بپا خاست و اين قيام هم قيامى بود كه حق خودش را مطالبه كرد، آزادى را مطالبه مىكرد، استقلال را مطالبه مىكرد و چون مسلم است جمهورى اسلامى را، يك همچو ملت بپاخاسته براى مطالبه حق خودش، همين اسباب اين شد كه نتوانستند. اين ابرقدرت ها سالهاى دراز اين حق را از اين ملت سلب كرده بودند و آزادى به هيچ وجه نبود، استقلال نبود، رژيم، رژيم غير قانونى سلطنتى بود، نتوانستند كه حفظ كنند آن رژيم را و نتوانستند آن اختناقى كه سابق بود و سابقه داشت در اين مملكت، باز نگهش دارند و نتوانستند وابستگى ما را به غير حفظ كنند.
توطئه دشمنان جهت مايوس نمودن ملت از انقلاب اسلامى
ما الان مستقليم، مملكت مال خود شماست، نه شرق، نه غرب، نه قدرتهاى بزرگ، هيچ كدام تصرف در اينجا ندارند و توانند داشته باشند. با همان قدرتى كه شما بيرونشان كرديد، با همان قدرت حفظ مىكنيد استقلال خودتان را، حفظ مىكنيد اين آزادى خودتان را، حفظ مىكنيد رژيم حاضر كه جمهورى اسلامى است. هيچ نگرانى نداشته باشيد، من به شما اطمينان مىدهم كه با اين روحيهاى كه در ملت ما پيدا شده است و با اين قيام مردانهاى كه ملت ما كرد، شكست داد قدرتهاى بزرگ جهانى را، قضيه، قضيه محمد رضا تنها نبود، قضيه، قضيه آمريكا بود، شوروى بود، انگلستان بود، قضيه اينها هم نبود، قضيه همه ممالك، دولتهائى كه يك روابطى با اينجا داشتند، همه دولتها مخالفت مىكردند، منتها بعضىها به صراحت مخالفت مى كردند و بعضىها به كنايه. در عين حال كه شما يك طرف بوديد همه قدرتها يك طرف و نبايد به حسب حسابهائى كه اين حسابگرها كنند، نبايد ما پيروز بشويم، نبايد اين سد را ما بشكنيم براى اينكه ما چه دستمان بود، حالا چهار تا
صحيفه نور ج 10 صفحه 131
تفنگ شما مىبينيد دستتان است اينها از غنائم جنگى است، شما قبل از اين دستتان چيزى نبود، آنها تا دندان مسلح بودند، همه چيز داشتند و شما با دست خالى لكن با قلب پر از ايمان، قلبهاى نورانى پر از ايمان و فريادهاى الله اكبر، در مقابل فرياد الله اكبر نمىتواند كسى بايستد. يك ملت سرتاسر، يك بچه اينقدرى كه تازه زبان باز كرده، با ساير مردم هم صدا الله اكبر و مرگ بر شاه، اين سيل خروشان خراب كرد همه سدهائى كه در مقابل شما بسته بودند و الان شما پيروز هستيد منتها آنها حالا به دست و پا افتادند كه ناراضى درست كنند در صورتى كه شما از اين پيروزى خودتان راضى هستيد، شما همانها را كه مىخواستيد دستتان آمد. اين فريادها چه بود؟! اين بود، آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى، الان دست شماست. چطور اين خانه خرابها مىگويند چيزى گير ما نيامده، اينهائى كه خواهند شما را باز مايوس كنند، سست كنند، اينها مىگويند چيزى نشده است. مگر ملت چه مىخواست كه بشود. شما هيچ وقت صدا، فرياد كرديد كه نان مىخواهيم؟! فرياد كرديد منزل مىخواهيم كى همچو فريادى؟ همهتان با هم جمع شديد، زن و مرد، بچه و بزرگ فرياد كرديد آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى. همانى كه ملت ما خواست دستش آمد، چطور اينها مىگويند كه جمهورى اسلامى، انقلاب شد چيزى دست ما نيامد. مگر انقلاب براى چه شده بود. انقلاب براى اين سه تا مقصد، سه تا مطلب بود كه اساس مطلب است. آقا شما آزادى را كم چيزى فرض مىكنيد. از بالاترين نعمتهائى كه در عالم هست آزادى انسان است. انسان حاضر است همه چيزش را فداى آزادى خودش بكند. اين حبس سى و پنج ميليونى شكست و شما آزاد شديد. انقلاب شما كارى ازش نيامد؟ اينها اينطور تحقير مىكنند ملت ما را، اين نويسندههاى ما اينطور تحقير مىكنند ملت را كه ملت انقلاب كرد چيزى گيرش نيامد.
خائنين تلاش مىكنند براى اينكه مردم را بازى بدهند
ملت هر چه خواست گيرش آمد. ملت گندم نمىخواست، آن هم گيرش مىآيد، اما هيچ كس فرياد كرد در اين فريادها - كه ما فرياد كنند - كه ما گندم مىخواهيم؟ فرياد كرد كه ما خانه مىخواهيم؟ ما اجاره خانه مى خواهيم؟ ما منفعت مىخواهيم؟ اينها اصلاً مطرح نبود پيش ملت ما، ملت ما هر چيزى كه خواست به تمام عيار گيرش آمده، البته رژيم جمهورى اسلامى آمده است، لكن خوب، بايد محتوايش هم به تدريج گير بيايد. هيچ از اين صحبتهائى كه اين گويندهها مىكنند، از اين مقالاتى كه اين نويسندهها مىنويسند و از اين شب نامههائى كه اين چپىها منتشر مىكنند هر روز منتشر امروز شايد هفت، هشتتايش پيش من آمد، اين خانه خرابها مىگويند كه حالا بدتر از زمان محمد رضا شد، براى اينكه الان زندانى سياسى بيشتر از آن وقتها، سرتاته بگرديد اگر يك زندانى سياسى آدم پيدا كرديد كه توى حبس باشد، بله، زندانى سياسى به آن معنا كه مىخواهد اين مملكت را به عقب براند، هست در حبسهاشان از همان رژيم سابق، از همان رژيم سابق باز هم هست، اما آنى كه آن وقت بود، با اينى كه حالاست مقايسه بكنيد، آنى كه آن وقت بود، بهترين فرزندهاى اسلام و بهترين
صحيفه نور ج 10 صفحه 132
فرزندهاى ايران زير شكنجه بودند و زير ظلم بودند و در حبس بودند و حالا بدترين خيانتكارها آنجا هستند. اينها فكر نمىكنند، مىدانند اما براى اينكه مردم را بازى بدهند، جوانهاى ما را بازى بدهند اين را نويسند كه حالا هم با آن وقت فرقى نكرده، آن وقت زندانى سياسى داشتيم حالا هم زندانيان سياسى. اولاً دروغ مىگويند كه اين سرتاسر مملكت پر زندانى، خوب، حالا كه مىگوئيم كه صحيح، اما كىها آن وقت زندان بودند، كىها حالا زندان هستند، آن وقت امثال طالقانى و امثال اينها زندان بودند، حالا امثال نصيرى زندان است. حالا فرقى نكرده با آن وقت؟! حالائى كه تمام آزادگان از زير بند ستم بيرون آمدند و آزادند الان، الان همه مان با هم آزادانه نشستيم صحبت مىكنيم كه پيشتر امكان نداشت بر ايمان، اينها آزاد، خائنها در حبس، آن وقت خادمها به ملت، خادمهاى به انسانيت، به اسلام در زندان بودند، خائنها بيرون بودند اشتلم مىكردند، حالا خادمهاى ملت، دوستهاى ملت، خدمتگزارهاى به ملت بيرون هستند، خيانتكارها، آن هم يك مشتشان، خيانتكارها بيش از اينهاست بسيارشان فرار كردند، بسياريشان هم اين زيرها گم شدند و بسياريشان هم خودشان را جا زدند كه اينها بايد به تدريج درست بشود. پس فرقى مابين آنوقت و حالا نيست؟! در نظر توى بىاطلاع از همه چى يا بااطلاع و خائن فرق نيست. تو فرقى مابين طالقانى و نصيرى چون نمىگذارى، از اين جهت نصيرى در حبس باشد يا طالقانى، پيشت فرق نمىكند بلكه بعكس است، تو مىخواهى او آزاد باشد و او در حبس باشد. حالا كه امثال اينها بيرون آمدند و دارند - و دارند - خدمت مىكنند و امثال آن خيانتكارها يا فرار كردند يا چيز كردند، اين فرق كرده است. البته جنابعالى و امثال شما و امثال شبنامهنويسها و امثال آنهائى كه مىخواهند باز رژيم سابق را يا امثال او را به ميدان بياورند، به اين معنا مىگوئيد فرقى نكرده شما، البته پيش شما هم باز فرق كرده، شما متأسفيد از اينكه اين جمعيت خدمتگزار بيرون بيايند و آن جمعيت در حبس باشند، براى اين حبسى حالا دارد فرياد مىزند كه اى حبسىهاى ما چه، اى حبسىهاى ما چه. اين حبسىهائى كه الان هستند، اين آقاى نويسندهاى كه به يك گروهى هستند، نمىدانم چه گروهى، زهر مارى هستند، اين اظهار تأسف مىكند بر اينهائى كه حالا در زندان هستند مثل اظهار تأسف امريكا بر قتل نصيرى و هويدا و امثال اينها. البته همه از اين سنخ هستند همه چون باهمند، برادرها! با هم باشيد، جوانها خواهرها! عزيزان من! همهتان با هم باشيد. اين حرفهائى كه اينها مىزنند درست تامل كنيد در آن كه اساس چه است كه مىگويند چيزى نشده است، مىگويند آنجا هم حالا حبسى هست، اين اساس مطلب درد اينها ببينيد چه است، نمىفهمند اينها كه آنى كه ملت مىخواهد، شد. نشد يعنى چه؟ يعنى حالا باز رژيم سلطنتى است؟ حالا باز امريكا در اينجا حكومت مىكند؟ حالا باز مستشارهاى آمريكا در اينجا حكومت مىكنند؟ حالا باز ما در توى حبس و تبعيد - عرض مىكنم - اينها هستيم؟ حالا مملكت ما مال خودمان نيست، ديگران مىبرند؟ حالا باز آن ظالمهائى كه آنقدر ستم به ما مىكردند باز مشغول همان كارها هستند؟ اينها نيست در كار، همه چيز تحقق پيدا كرد يعنى آنى كه ملت مىخواست، ما خواست ملت را از فريادش بايد بفهميم، خواست ملت، يعنى همه ملت خواستشان اين بود كه داد مىزدند، خواستشان اين بود كه - مىتوانستند -
صحيفه نور ج 10 صفحه 133
مىگفتند، فرياد مىزدند روز و شب در پشت بامها و در توى خيابانها به فرياد مىنشستند و فرياد مىكردند، سر تا ته فريادشان هر چه بپرسيد جز اين سه تا كلمه نبود، ما در هيچ يك از اين فريادها نشنيديم كه خانه ما مثلاً خانه خوبى نيست، حتى اين زاغهنشينها به فكر اين نبودند كه توى زاغه نشستند، تمام نظر، تمام خواست، اين سه تا مطلب بود و اين سه تا مطلب تمامش حاصل است.
لزوم تحول فرهنگى در همه شؤون كشور براى نيل به پيروزى نهائى
چطور جمهورى، انقلاب واقع شد و هيچ چيز نشد؟ انقلاب براى آن كه واقع شد، شد، انقلاب براى چيزهاى ديگر نبود، براى اين بود. بله، جمهورى اسلامى شده است اما محتوايش الان محتاج به يك زمانى است كه اسلامى بشود. شما توقع داريد كه دو هزار و پانصد سال تعليمات غلط، حالا ما از آن دو هزار و پانصد سال و اينها را گذاشتيم، پنجاه سال در مرئى و منظر ما بود، شما توقع داريد كه يك جمعيتى كه پنجاه سال جوانهايش با اين تبليغات بزرگ شدند، بچهها از سن كوچكى كه چشمشان را باز كردند تا وقتى كه به دانشگاه رفتند، تا وقتى كه به بازار رفتند، تا وقتى كه به كارگرى رفتند، به دهقانى رفتند، هى در گوششان خواندند كه تمدن بزرگ و آريامهر كذا، و يك رژيمى كه تمام اداراتش اداراتى بود كه برخلاف مصالح كشور بود، از همهاش، حتى هر جايش بگرديد، مصالح كشور مطرح نبود، مصالح خود آنها يا مثلاً فرض كنيد كه اربابها. اگر دانش به ما مىخواستند به جوانهاى ما دانش بياموزند، يك دانش استعمارى مىآوردند، اگر تعليم و تربيت بود، تعليم و تربيتى بود كه به نفع آنها باشد، تعليم و تربيتى كه به نفع خود كشور باشد، در كار نبود. شماها توقع داريد كه اينها كه پنجاه سال در اين اداره كار خلاف كردند، فورا متبدل بشود يك شيطان به يك ملائكه؟ امكان ندارد، تدريج لازم دارد، بخواهند اينها را، ادارات را خالى كنند از اين جمعيتى كه اينقدر تربيت شدند، خوب، اداره نمىشود، اين بايد به تدريج هى فرد خوب پيدا بشود جاى اين بگذارند، فرد بد را بگذارند كنار بايد بشود، هيچ چاره ندارند. اگر مملكت بخواهد يك مملكت مستقل براى خودتان باشد، بايد اين تحولات حاصل بشود، يك فرهنگ استعمارى برگردد به يك فرهنگ استقلال، مستقل. همه چيز بايد عوض بشود، مغزهاى استعمارى برگردد به يك مغزهاى مستقل، تا اين نشود، ما نمىتوانيم به آن پيروزى نهائى برسيم. به اين پيروزى رسيديم كه اين پيروزى يعنى آنى كه ملت خواست اولش بود و از دلش فرياد مىكرد، به او رسيد، خدا به او داد، لكن خوب، تتمه دارد. حالا خواستهاى ثانى هست، خواستهاى ثانى اين است كه همه ادارات ما اسلامى باشد - بشود - بازار ما يك بازار اسلامى باشد، در كشاورزى كه مىرويم، ببينيم كه اسلامى است، در ادارات مىرويم در كارخانهها مىرويم، هر جا برويم ببينيم كه قدم اسلام در آنجاست. خواست دوم هر مسلمانى است - و تو نگويد، اگر صحبتش نكند او خواست است، - هر مسلمانى مىخواهد كه اسلام كه يك مذهب مترقى است و ابعادش تمام اينجاها را مىگيرد به همان تربيت و تعليم اسلامى كه با آن تربيت و تعليم انسانى يك جوانهائى رشد بكنند، يك ملتى رشد بكند و به آن تربيت تمام چيزهايش درست مىشود، ديگر از
صحيفه نور ج 10 صفحه 134
استعمار بوئى پيدا نخواهد شد، از استعمار بوئى نخواهد شد، از استعمار بوئى نخواهد بود، از اين اشتباهاتى كه مىشود و از اين غلطاندازىهائى كه مىشود و از اين كاغذ بازىهائى كه مىشود و از اين رفتن توى عدليه، در اين گير و بندىهاى عدليه، از اينها هيچ اسمى نخواهد بود. اين خواست ماست، خواست ملت است لكن خواست دومى است كه اولش حاصل شد، آنى كه ايستاد و گفت مىخواهم، او شد. بيخود اين را مىگويند كه انقلاب شد و چيزى نشد، مىدانند هم، بعضى از اينها شياطينند مىدانند، لكن مىخواهند اينطورى بگويند براى اينكه شماها را، مردم را سست كنند. جوانهاى ما بايد متوجه اين معنا باشند كه اين شياطين را بشناسند و اين وسوسهها، وسوسههاى خناس است، اينها را بشناسند و به خدا پناه ببرند از وسواس خناس كه در رأسشان آمريكاست و اذناب او تا برسد به آنهائى كه در بين قشرهاى ما هم از اذنابشان موجود است.
خداوند همه شما را انشاءالله حفظ كند، موفق باشيد، مؤيد باشيد و همه با هم باشيد و من هم به خدمتگزارى قبول كنيد كه من خدمتگزار هستم و تا آخر خدمتگزارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 135
تاريخ: 14/8/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان اصفهان
محكوم كردن اقدامات اسلامى - انقلابى با استفاده از انگ ارتجاع
بسم الله الرحمن الرحيم
چاره نيست كه ما تحمل كنيم برچسب ارتجاع را. ما ارتجاعى هستيم كه دست خائنان را از مملكت قطع كرديم و ما ارتجاعيون آزادى را به مملكت برگردانديم و ما ارتجاعيون استقلال را به مملكت خودمان برگردانديم و ما ارتجاعيون دزدها را كه بر ذخائر ما سلطه داشتند، از مملكت خودمان خارج كرديم و ما ارتجاعيون آزادى به همه قشرها داديم و بعد از اينكه توطئه معلوم شد، از بعضى دادگاهها به واسطه توطئهاى كه شده بود، نگذاشتند توطئه را انجام بدهند. ما بايد تحمل كنيم اين مسائل را و بايد هم از همينهايى كه در ايران هستند و به اسم روشنفكر يا به اسم نويسنده و امثال ذلك هستند و خرابكار هستند، اين برچسبها را قبول كنيم.
شرايط مالكيت مشروع و چگونگى مصادره اموال طبق موازين شرعى
مسائل اسلام مسائلى نيست كه الان بشود در يك مجلسى يا چند مجلس مسائل اقتصاديش را، مسائل اجتماعىاش را، مسائل سياسىاش را طرح كرد. مساله مالكيت به يك معنا، مالكيت هم مشروع، هم مشروط، محترم است، لكن معنا اين نيست كه هر كس هر كارى مىخواهد بكند و مالكيت از هر جا مىخواهد پيدا بشود. مشروع بودن معنايش اين است كه روى موازين شرعى باشد، ربا در كار نباشد، مال مردم استثمار بىجهت نباشد. اگر به من نسبت دادند كه حد و مرزى ندارد، اگر مقصودشان اين است كه حد و مرزى ندارد يعنى نه قيدى دارد و نه حدى دارد، اين غلط نسبت دادند. من نمىدانم اين كسى كه گفتيد نسبت داده است، چه كسى است و چرا نسبت داده است؟ مالكيت در صورتى كه مشروع باشد، روى موازين باشد، محترم است، چه ما مرتجع باشيم، چه نباشيم، و مالكيت غير مشروع محترم نيست. اينهائى كه اندوخته كردند و هيچ حسابى نداشتند و هيچ موازينى نداشتند، مالهاى مردم را اينها اندوخته كردند، مالهاى مردم مصادره بايد بشود لكن اين معنا بايد معلوم بشود كه مصادره اموال روى موازين ادارى، روى موازين قانونى بايد باشد، اگر بنا باشد كه هر كس برسد، بريزد و مصادره كند، اين هرج و مرج است، هرج و مرج نبايد - در يك مملكتى، حالا كه شما انقلاب كرديد پس بايد هرج و مرج هم باشد؟ - هرج و مرج نبايد باشد، بايد روى موازين باشد. دادگاههاى
صحيفه نور ج 10 صفحه 136
انقلاب هستند، وقتى كه مراجعه كنيد به آنها، كه اين سرمايهها كه اينها پيدا كردند، آنها كردند، از غيرمشروع بوده، آن رسيدگى مىكند، اگر چنانچه غير مشروع بوده مصادره مىكنند اما به مجرد اينكه فرض كنيد كه كسى بگويد كه مال زاغهنشينهاست، ما هم حالا مىگوييم كه مملكت اولى هست به زاغهنشينها تا ديگران، اما معنايش اين نيست كه الان زاغهنشينان بريزند و مردم را از خانهشان بيرون كنند يا بگيرند جاها را معنايش اين است كه روى موازين بايد عمل بشود به طورى كه زاغهنشينها هم - عرض بكنم كه - خانهنشين بشوند و مرفه باشند. در هر صورت ملاحظه اين معنا بايد بشود كه الان از هر جوى استفاده مىكنند اين اشخاصى كه دشمن با شما هستند، از هر تربيتى، از هر جوى استفاده و استفادهها مىكنند. يكىاش همين است كه بريزند مردم را به هم، آنها بريزند بگيرند و آنها بريزند اخراج كنند و اين خودش يك اغتشاشى مىشود. موازين بايد داشته باشد، اسلام اينطور نيست كه هرج و مرج را بگويد كه نه، هرج و مرج جايز است، اسلام حدود دارد و بايد روى حدودش عمل بشود. اگر اشخاصى باشند كه مال مردم را بردند، هر كس نمىتواند برود مال را از او بگيرد كه اين مال مردم است، بايد روى موازين باشد، روى موازين قانونى باشد. يا فرض كنيد مالى يا زمينى يا آپارتمانى يا هتلى مال مردم باشد و يك كسى از مال مردم درست كرده باشد، اين هم بايد روى موازين قانونى باشد و به طور هرج و مرج نباشد. مساله مصادره، يك مساله است، مساله هرج و مرج، يك مساله ديگر.
آقايان بايد توجه داشته باشند كه به مجرد اينكه يك چيزى به گوششان خورد و مطلب را هم درست نفهميدند چيست، بريزند و بشكنند - و عرض بكنم - كه مصادره كنند و بعد هم اعلام كنند كه ما با قوه قهريه مقابله خواهيم كرد؟! خوب اين معنايش هرج و مرج است، همانى است كه مىخواهند يك عدهاى كه اين مملكت اينطورى بشود، به هرج و مرج كشيده بشود، آرامش نباشد تا نتوانند مسائل را حل بكنند.
نصيحت به اقشار ملت در حفظ حدود و ثغور اسلام و جلوگيرى از هرج و مرج
شماها كوشش كنيد كه مسائل را روى موازين عمل بكنيد، شما كوشش كنيد كه آرامش محفوظ باشد و روى موازين پيش برود. وقتى كه آرامش شد و روى موازين پيش رفت، ظلم به كسى نخواهد شد و اما اگر بنا باشد كه روى موازين نباشد، اين بالاخره وقتى دست يك دسته اشخاص جوان افتاد كه آدمهاى خوبى هستند، بين آنها هم يك دسته اشخاص مفسد افتادند، اين كمكم مىرسد به هرج و مرج و كمكم به زد و خورد و كمكم به كشت و كشتار و يك شهرى را، يك مملكتى را ناآرام مىكند وقتى ناآرام كرد ديگر نمىشود كارهاى اصلاحى را كرد. شما هميشه بايد توجه به اين بكنيد كارها اصلاحى باشد، نه كارها روى موازين فساد باشد. كار اصلاحى هم بايد روى آرامش باشد، نه اينكه هر كس هر كارى دلش مىخواهد بكند و بگويد كه ما انقلابى هستيم، حالا كه انقلابى هستيم ديگر نه دادگسترى و نه قوانين شرع و نه هيچ چيز ديگر در كار نيست، ما خودمان هر كارى دلمان مىخواهد بكنيم. نخير مساله اينطور نيست، در هيچ حكومتى، در حكومت على بن ابىطالب هم اينجور نبوده كه
صحيفه نور ج 10 صفحه 137
هرج و مرج باشد، هر كس هر كارى دلش بخواهد بكند. اگر يك كار خلاف مىكرد، حضرت امير مىآورد و حدش مىزد. اينطور است مسأله.
شما خيال نكنيد كه حالائى كه انقلاب شده پس ما هر كارى دلمان مىخواهد بكنيم. ضد انقلابىها جزء شماها مىشوند، شما هم نمىشناسيد آنها را، تحريك هم مىكنند، مىريزيد مىشكنيد و يك مملكت را اينطورى نمايش مىدهيد كه اينجا هرج و مرج است، يك مملكت هرج و مرجى است، هر كس هر كارى دلش مىخواهد بكند، هر كس هم هر خانهاى را مىخواهد بگيرد و هر هتلى را هم مىخواهد بگيرد. اينها صحيح نيست، اينها را من نصيحت مىكنم به شما كه متوجه باشيد كه كارى نكنيد كه دنيا به ما بگويند يك دسته وحشى جمع شدند در شهرها و در ايران و هر كارى هر كسى دلش مىخواهد مىكند، نه موازين قانونى هست، نه موازين شرعى هست، نه رجوع به دادگاهها هست، نه رسيدگى هست و هر كس، هر كى را تشخيص داد به اينكه فرض كنيد كه ناباب است، بدون اينكه مراجعه به مواردش بكند، خودش برود عمل بكند. يك همچو چيزى حكومت جنگل است. كارى نكنيد كه ايران را متهم كنند به اينكه حكومت جنگل دارند، حكومت وحشيگرى دارند. بايد شما الان همه جهات را حفظ كنيد و بيشتر آداب اسلامى را بايد حفظ بكنيد. آداب اسلامى اين است كه هر كسى موظف بداند خودش را به اينكه حفظ حدود و ثغور را بكند، نه اينكه هركس هر كارى، هر كميتهاى دلش مىخواهد هر كارى بكند، از او بپرسند چرا، مىگويد انقلاب است. هر پاسدارى هر كارى دلش مىخواهد بكند از او بپرسند، مىگويد اين انقلاب است. هر جوانى هر كارى مىخواهد بكند، بگويد انقلاب است، معنايش اين است كه اصلاً انقلاب آن هم انقلاب اسلامى هرج و مرج است، انقلاب اسلامى حكومت جنگل است. اين غلط است بايد موازين داشته باشد، روى موازينش، همانطورى كه ديديد مال بسيارى از اين اشخاصى كه ثابت شده است كه اينها اموالشان، اموال غير مشروع بوده است، مصادره شده است و به بيتالمال برگشته است، آنجا هم همين طور است. اگر چنانچه شما اطلاعاتى داريد به اينكه اين آدم مال مردم را مصادره كرده، بايد برويد بگوئيد و چيز بكنيد تا ثابت بشود كه روى موازين نبوده و اينها البته يك مساله ديگر هم هست و آن اين است كه حساب آنها كشيده خواهد شد ولى با يك صبر، با يك حوصله حساب اين سرمايهدارهايى كه بزرگند و معلوم است كه اين سرمايهدارها روى مشروعيت به اين زيادى نمىشود، اينها را حسابشان را مىكشند و آن مقدارى را كه غير مشروع است، ازشان مصادره مىكنند. اما نه معنايش اين است كه شما بگوئيد كه حالائى كه بنا شد چه باشد پس تا يك هتلى ما ديديم از يك كسى است، بريزيم و بگيريم، ديگر هيچ موازين نداشته باشد. بايد موازين داشته باشد نه اينكه هر كسى هر كارى دلش مىخواهد بكند و هر كس هر طورى عمل بكند و اسمش هم اين است كه انقلاب است. انقلاب اسلامى معنايش اين است كه متحول شده است يك مملكت طاغوتى كه هر كس مىخواست ظلم بكند، مىكرد به اتكال سرنيزه، مبدل شده است به يك مملكت اسلامى كه روى موازين اسلامى عمل مىشود. موازين اسلامى اين است كه اگر فرض كنيد كه يك كسى جرمى كرده است، خودش نمىتواند برود آن جرم را عوض كند،
صحيفه نور ج 10 صفحه 138
بايد برود به محكمه، محكمه عرض حال بدهد اثبات بكند، وقتى كه ثابت شد، كار را بكند. يا فرض كنيد كه يك مالى را غير مشروع مىداند از كسى يا طلبى از كسى دارد، مال غير مشروعى دست كسى هست، بايد برود به محكمه عرض بكند به اينكه مساله اينطورى است كه اين آدم اموالش چطور است، آنها تحقيق بكنند، محاكم هم تحقيق بكنند، اگر چنانچه اموال چى هست مصادره بكنند.
اين يك عرضى است كه مىكنم كه اگر شما بخواهيد مملكتتان استقلال داشته باشد، آزادى در آن باشد، مملكت، يك مملكت اسلامى باشد، اول چيزى كه بر همه ما لازم است اين است كه از هرج و مرج جلوگيرى بكنيم. نبايد هر كس صبح از خواب بلند شد، هر كارى دلش بخواهد بكند. اين معنايش اين است كه اصلاً حد و مرزى براى هيچ چيز نيست و اين غلط است و بايد از آن جلوگيرى بشود و خود جوانها و خود اشخاص كه متعهد به اسلام هستند، اينها بايد جلوگيرى بكنند از اين معانى و شما بدانيد كه اشخاصى كه با اسم اسلام توى شما وارد مىشوند، با اسم تعهد به انقلاب توى شما وارد مىشوند و آنها مىخواهند نگذارند اين انقلاب به ثمر برسد، يك كارهايى را انجام مىدهند، يك درگيرىها را درست مىكنند، يك تظاهرات درست مىكنند - عرض مىكنم - مدارس را به هم مىزنند، همه جهات را به هم مىزنند براى اينكه مقصد خودشان كه عبارت از آن است كه ارجاع بشود باز همان مسائل اول، آن عمل بشود. شماها با يك هوشيارى، با توجه بايد اين كار را بكنيد.
دخل و تصرف در حدود مالكيتها از اختيارات ولى فقيه است
اسلام با مستمندان بيشتر آشنايى دارد تا با آن اشخاصى كه چه هستند. اين اشخاص هم اموالشان همانطورى كه گفتيد اين اموال بسيار مجتمع اينها از راه مشروع نيست، اسلام اينطور اموال را به رسميت نمىشناسد و در اسلام اموال مشروع و محدود به حدودى است و زائد بر اين معنا ما اگر فرض بكنيم كه يك كسى اموالى هم دارد، خوب اموالش هم مشروع است، لكن اموال طورى است كه حاكم شرع، فقيه، ولى امر تشخيص داد كه اين به اينقدر كه هست نبايد اينقدر باشد، براى مصالح مسلمين مىتواند غصب كند و تصرف كند و يكى از چيزهايى كه مترتب بر ولايت فقيه است و معالاسف اين روشنفكرهاى ما نمىفهمند كه ولايت فقيه يعنى چه، يكىاش هم تحديد اين امور است. مالكيت را در عين حال كه شارع مقدس محترم شمرده است، لكن ولى امر مىتواند همين مالكيت محدودى كه ببيند خلاف صلاح مسلمين و اسلام است، همين مالكيت مشروع را محدودش كند به يك حد معينى و با حكم فقيه از او مصادره بشود.
انشاءالله خداوند همه شما را محترم و معظم كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 139
تاريخ: 14/8/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان بيمه مركزى ايران
اينها مىخواهند شايعه درست كنند و روحيه شما را تضعيف كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
در يك روايتى است كه رسول خدا كه مبعوث شد، آن شيطان بزرگ فرياد كرد و شيطانها را دور خودش جمع كرد و اينكه مشكل شد كار بر ما. در اين انقلاب شيطان بزرگ كه آمريكاست شياطين را با فرياد دور خودش دارد جمع مىكند و چه بچه شيطانهائى كه در ايران هستند و چه شيطانهائى كه در خارج هستند، جمع كرده است و هياهو به راه انداخته است.
شما مىدانيد كه ايران در مدت حكومت اين دو خبيث كه حكومتشان هم برخلاف قانون بود، يك برههاى از زمان گرفتار انگلستان بود و بعد هم گرفتار آمريكا يعنى عمدهاش آمريكا. رضاخان را انگليسها آوردند و مامورش كردند براى ما و محمدرضا را متفقين كه آمدند ايران (به حسب گفته خودش) صلاح ديدند كه محمدرضا باشد. البته آنها صلاح ملت را كه نمىديدند صلاح خودشان را مىديدند. در طول اين مدت هم گرفتارىهاى همه جانبه ملت ما را، چه زنها و چه مردها همه مىدانيد، شايد بسياريش را يادتان نباشد كه من يادم است كه اينها در زمان رضاخان به اسم اتحاد شكل، به اسم كشف حجاب چه كارها كردند، چه پردهها دريدند از اين مملكت، چه زورگوئىها كردند و چه بچهها سقط شد در اثر حملههايى كه اينها مىكردند به زنها كه چادر را از سرشان بكشند. آن زمان گذشت با تلخى و همان متفقينى كه اين را آورده بودند يعنى انگليسها كه آورده بودند، همانها او را از اينجا بردند و اعلام هم كردند. راديوى دهلى آنوقت دست اينها بود، اعلام كردند كه ما اين را آورديم و بعد كه خيانت كرد، برديم. و بعد هم جواهراتى كه جمع كرد و چمدانها را بست و برد و در كشتى گذاشت كه همراهش ببرد، بين راه آنطورى كه يكى از همراهانش نقل كرده بودند، بين راه يك كشتى مخصوص حمل دواب آوردند متصل كردند به آن كشتى رضاخان را آنجايى كه جايش بايد باشد، آنجا بردند و او گفته بود كه چمدانها، گفتند چمدانها بعد مىآيد. او را بردند به آن جزيره و چمدانها را هم آنها بردند و خوردند. بعد نوبت غارتگرى به اين دومى رسيد كه آن را اكثرا يادتان است، يعنى اواخرش را كه همه يادتان است، از اولش هم بسياريتان يادتان است كه اينها چه كردند و چه جناياتى در اين مملكت كردند با چه اسماء فريبنده. معالاسف از اين تبليغات همه جانبهاى كه اينها كردند بعضى از افراد باورشان آمده است و بعضىها هم كه شريك جرمند با آنها و حالا هم مشغول فعاليت هستند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 140
اينها همان شياطينى هستند كه حالا به فرياد آمريكا مشغول انجام عمل هستند، مشغول شيطنت هستند و بايد ملت ما با هوشيارى، با بيدارى اين توطئهها را خنثى كند. و مهم توطئهها اين دروغ پراكنىهائى كه، شايعهسازىهائى است كه الان متعارف است، شايعههاى زياد براى تضعيف روحيه ملت، فرض كنيد كه چند تا دزد در يك جايى چند نفر را مىكشند، يكوقت مىبينيم كه خبر مىرسد كه صد نفر را كجا كشتند، 25 نفر را سر بريدند، در خبر دومش چهارصد نفر آنها را كشتند و حال آنكه اينها نبوده است. اينها مىخواهند شايعه درست كنند براى تضعيف. تمام پاسگاهها از بين رفت، تمام چه شد همهاش براى اين است كه يك شيطنتى بكنند و تضعيف كنند روحيه شما را، روحيه ما را. از جمله حرفهايى كه هى زده مىشود و هى پراكنده مىشود از اطراف كه يك انقلابى شده است اما چيزى نشده است فقط يك انقلابى شده است و از فرم شاهنشاهى به فرم آخوندى برگشته است اصلاً چيزى نشد.
جوانهاى ما بايد با تمام قدرت اين توطئهها را از بين ببرند
اين يك مطلبى است كه من ديروز هم باز گفتهام، حالا هم عرض مىكنم كه آنكه ملت مىخواسته همه آن شده است. چه ملت مىخواست؟ ملت آن فرياد كه مىكرد چه مىگفت؟ نمىگفت كه آزادى و استقلال و جمهورى اسلامى؟ كدام يكيش نشده است؟ الان آزادى هست، به طورى كه من و شما مىتوانيم اينجا بنشينيم صحبت كنيم، پنج سال پيش از اين مىتوانستيم؟ استقلال هست. الان اين بساطى كه آمريكا درآورده است و اين هياهويى كه اين شيطان بزرگ فرياد مىزند و شياطين را دور خودش جمع مىكند اين، براى اين است كه دستش كوتاه شده است، دستش از ذخاير ما، از منافعى كه در اينجا داشت كوتاه شده است و ترس اين را دارد كه ديگر تا آخر اين كوتاهى باشد، از اين جهت توطئه مىكند و آن مركزى هم كه جوانهاى ما رفتند گرفتند آنطور كه اطلاع دادند مركز جاسوسى و مركز توطئه بوده است. آمريكا توقع دارد كه شاه را ببرد به آنجا مشغول توطئه، پايگاهى هم اينجا براى توطئه درست كنند و جوانهاى ما بنشينند و تماشا كنند؟! باز ريشههاى فاسد به فعاليت افتاده بودند كه ما هم يك دخالتى بكنيم و جوانها را بگوئيم كه شما بيرون بيائيد از - چيز - آنجائى كه رفتند. جوانها يك كارى كردند براى اينكه ديدند، خوب ناراحت كردند اين جوانها را، يك شاهى كه در طول 50 سال اين مملكت را به غارت كشيده است و به چپاول برده است و داده است و داده خوردند و خودش خورده است و بالاتر از اين آنقدر قتل نفس كرده است، كشتار عمومى كرده است، پانزده خرداد آنطورى كه معلوم شد، پانزده هزار نفر كشته شده است در روز پانزده خرداد و از آنوقت تا حالا شايد صد هزار نفر ما مقتول داشتهايم و چند صد هزار نفر ما معلول داشتهايم كه ما هر روز مواجه با اين معلولها هستيم. الان به من گفتند كه معلولينى كه در اينجا هستند معلولين يك دستهاى از اينهاست، بسيارى از اينها همان معلولين زمان اين انقلاب است و به دست آنها شده. گفتند كه روز عيد غدير خم جلسهاى دارند شما هم بيائيد، البته من هم مىروم آنجا. توقع دارند كه يك كسى كه پنجاه سال به اين ملت آنطور كرده است و حالا آمريكا با يك بهانه بيخود او را برده است نگه داشته است در پناه
صحيفه نور ج 10 صفحه 141
خودش و برايش وسائل آرامش تهيه كرده است و به اسم مريض بودن يا به واقع مريض بودن (فرقى نمىكند) او را برده در آنجا و نگه داشته و جوانهاى ما كه آنجا اظهار مخالفت مىكنند، آنها را يا متفرق مىكنند يا حبس مىكنند، به همين دو، سه روز كه در اين مجسمه آزادى كه يك دروغ شاخدارى است در آمريكا آزادى، جوانهاى ما رفتند به آنجا متوسل شدند و يك پارچه بستند به آنجا كه شاه را بايد بدهيد، پليس رفته و آنها را متفرق كرده و چند نفر از آنها را گرفته است. توقع اين هست كه جانى دست اول ما را ببرند آنجا نگه دارند و حمايت از او بكنند و اينجا هم مركز توطئه درست كنند و مركز پخش چيزهايى كه توطئهگرى است درست بكنند - و تربيت - نمىدانم همه چيزهايى كه مىخواهند بكنند و ملت ما و جوانهاى ما و جوانهاى دانشگاهى ما و جوانهاى روحانى ما بنشينند تماشا كنند تا خون اين صدهزار نفر تقريبا (يا كمتر يا بيشتر) هدر برود براى اينكه احترامى قائل بشوند به آقاى كارتر و امثال اينها!! توطئهها نبايد باشد. البته اگر توطئه نبود، اگر اين خرابكارىها نبود، اگر آن كار فاسد نبود، همه مردم آزادند در اينجا موجود باشند، اما وقتى توطئه است در كار، وقتى كه آنطور كارهاى فاسد انجام مىگيرد، ناراحت مىكند جوانهاى ما را، جوانها توقع دارند در اين دنيا كه مملكتشان كه آنقدر برايش زحمت كشيدند، دستشان باشد. وقتى مىبينند توطئه است كه مىخواهند كه دوباره برگردد به حال سابق و دوباره همه چيزشان به باد برود، نمىتوانند بنشينند. توقع نبايد باشد كه اينها بنشينند تماشا كنند و آنها چپاولگرىهايشان را كردند حالا توطئههاشان را بكنند و رشد پيدا بكند اين توطئه و چه بشود جوانهاى ما بايد با تمام توجه و با قدرت اين توطئهها را از بين ببرند.
با انقلابى بزرگتر از انقلاب اول ريشه غارتگران را قطع خواهيم كرد
امروز روزى نيست كه ما بنشينيم و نگاه كنيم. امروز، حال از آنوقتى كه محمدرضا بود يكقدرى عميقتر است، بدتر است. آنوقت معلوم بود كه اين خائن ايستاده در مقابل ملت، ملت هم مىشناخت او را و مقابل ايستاده بود. امروز خيانتهاى زيرزمينى است، يك توطئههاى زيرزمينى است كه توطئههاى زير زمينى در همين سفارتخانهها كه هست، دارد درست مىشود كه مهمش و عمدهاش مال شيطان بزرگ است كه آمريكا باشد و نمىشود بنشينيد و آنها توطئهشان را بكنند. يك وقت ما بفهميم كه از بين رفت يك مملكتى و با حرفهاى نامربوط دموكراسى و امثال ذلك ما را اغفال كنند كه مملكت دموكراسى است و هر كسى حق دارد در اينجا بماند، هر كس حق دارد توطئه بكند. اين حرفهاى نامربوط را بايد كنار گذاشت و ملت ما همانطورى كه تا حالا پيش آمده، از اينجا به بعد هم بايد پيش برود و قطع كند دست اينها را و اگر چنانچه اينها آدم نشوند و شاه را كه خزائن ما را در برده است و در بانكها مقادير بسيار زيادى كه ما حالا شايد بعضى از آن را مطلع باشيم در بانكها سپرده است و همه مال ملت است، تا اين را برنگرداند و اگر اين را برنگردانند ما طورى ديگرى با آنها رفتار مىكنيم، با انگلستان هم طورى ديگر رفتار مىكنيم. اينها خيال نكنند كه همين طور نشستيم گوش مىكنيم كه هر غلطى اينها مىخواهند بكنند. نخير، اينطور نيست. مسأله، مسأله - باز - انقلاب است.
صحيفه نور ج 10 صفحه 142
يك انقلاب زيادتر از انقلاب اول خواهد شد. بايد سر جاى خودشان بنشينند و اين خائن را او برگرداند و آن خائن، بختيار خائن را هم او برگرداند. نه اينكه بختيار خائن را ببرند آنجا و بنشيند و توطئه كند و افراد دور خودش جمع كند و - عرض بكنم - روزنامه بنويسد و اطلاعات درست بكند و جوانهاى ما را دولت انگلستان توقيف كند و بگيرد براى خاطر اينكه تظاهر بر ضد شاه يا بر ضد بختيار كردهاند. اگر دست برندارند از اينها و اين جانىها را تحويل ندهند يا لااقل بيرون نكنند از مملكت خودشان، ما تكليف ديگرى داريم و عمل مىكنيم به آن تكليف.
تضعيف روحيه ملت با نشر مطالب خلاف واقع به منظور شكست نهضت اسلامى
بايد به قدرت پيش برويم. اگر اظهار ضعف، اگر احساس اين را بكنند كه ما ضعيف شديم - احساس بكنند - اگر اين تضعيفهايى كه اين نويسندههاى بىانصاف ما از اين ملت مىكنند، احساس بكنند اينها كه اين نوشتهها در ما تأثير كرده است، اين احساس را اگر بكنند، جرى خواهند شد و حمله خواهند كرد، كارهاى خودشان را بدتر خواهند كرد. احساس ضعف در خودتان نكنيد، هر چه اين نويسندهها بنويسند كه چيزى نشده است و اين مملكت به همان حال سابق هست و همانطور در يك نوشتهاى كه من پريروز ديدم نوشته است كه در رژيم سابق سياسيون در بند بودند، در حبس بودند، حالا هم سياسيون در حبسند، هيچ فرقى نكرده در رژيم سابق آن اختناق و كذا بود، حالا هم همانطور است. خوب اين براى اين است كه روحيه را تضعيف كنند. حالا ما حساب مىكنيم اين را، در رژيم سابق عدهاى محبوس بودند، عدهاى گرفتار بودند، حالا هم عدهاى محبوسند، اين شك ندارد، اما چه كسانى هستند؟ در رژيم سابق جه كسانى حبس بودند و در رژيم حالا چه كسانى حبس هستند؟ چه گروهى در رژيم سابق اعدام مىشدند؟ - در رژيم حالا هم اعدام - ما ببينيم در رژيم سابق كى اعدام مىشد و در اين رژيم كى اعدام مىشود؟ اين را ديگر حساب نمىكنند اينها. سربسته مىگويند، كه خيال مىكنند جوانها بازى مىخورند از اين حرفها. در رژيم سابق آنهائى را كه مىكشتند، بهترين جوانهاى ما و متعهد و مسلم، براى اينكه مىگفتند كه خلاف نكنيد، مىگفتند كه مملكت ما را به باد ندهيد. علماى اسلام بودند. اين آقاى منتظرى مدتها در حبس بود، آن مرحوم آقاى طالقانى مدتها در حبس بود و امثال اينها زياد. آنهايى كه اعدام شدند چه اشخاصى اعدام شدند؟ مرحوم سعيدى اعدام شد و امثال اينها. از همين علمايى كه در همه اطراف اينها گرفتند و در بعضى وقتها در حبس، اين آقاى لاهوتى كه الان در - چيز - پاسداران هست، ايشان مدتها حبس بود و چه زجرهايى اين مرد ديده است و چه اهانتهايى ديده است. در تبعيد فضلاى اين حوزه، علماى اين حوزه، دانشمندهاى اين حوزه در تبعيد بودند، اين طرف، آن طرف اينها را مىبردند و تبعيد مىكردند. آنهايى كه حبس بودند در آنوقت اين صنف مردم بودند، آنها هم كه اعدام شدند آنجور اشخاص بودند، آنها هم كه تبعيد شدند، آنجور اشخاص بودند. حالا بيائيم اين طرف قضيه را ببينيم كه فرقى ما بين حالا و آنوقت نيست. اعدام شده است هويدا، نصيرى، اينها براى او دارند سينه مىزنند. اينهايى كه الان دارند مىنويسند كه فرقى نكرده، اينها
صحيفه نور ج 10 صفحه 143
همينهايى است كه در آمريكا صحبتش را مىكنند كه چرا؟ چرا؟ و آن بىانصافهاى طرفدار حقوق بشر صدايش را درآوردند كه چرا اعدام مىشود. همانهائى كه در آنوقتى كه دارد مىنويسد چرا در ايران اعدام مىشود؟ در جاهاى زيادى از قبيل همين آمريكاى فاسد قتل عام دارد مىشود، يك كلمه راجع به آن نمىگويند، اما اين طرفش را كه هويدا را اعدام كردند يا نصيرى را اعدام كردند يا اين اشخاص فاسد را، صداى هياهوشان در آمده و اينها هم كه در اينجا و از عمال آنها هستند مىنويسند كه فرقى نكرده است، حالا هم اعدام هست، آنوقت هم اعدام بود. حبسىها چه كسانى هستند؟ آنوقت چه كسى بودند؟ شما حالا يك دانه حبسى پيدا مىكنيد كه اين يك آدم صحيح باشد و حبس باشد؟ يك آدمى پيدا مىكنيد يك آدم متدين، يك آدم ملى يك آدم باشد؟ آنوقت كه حبس بودند، همه مليون حبس بودند - و همه عرض بكنم كه - امثال ذلك و حالا كى حبس هست؟ اينهايى كه جنايت زياد كردند و آنهمه جنايات را كردند اينها حبس هستند. آنوقت وضع حبس حالا را با اين جنايتكاران ببينيد، با وضع حبس آنوقت را با آن جنايتكاران. با آن مردم صحيح، وضع آنوقت آنطور بود، كه بايد از آنهايى كه حبس بودند بشنويد چى شده است. اينها را تا آن حدودى كه ما اطلاع داريم، كه مهمش تهران است، اشخاصى كه در آنجا هستند و مكررا ما هم سفارش كردهايم، ابدا تعدى به كسى نمىكنند. از حبسها، حبسهايى نيست كه نارضايتى داشته باشند، حبس هستند، اما اين بىانصافها مىنويسند كه در حبس بدتر مىگذرد از آنوقتى كه در آنجا در آن حبسها، آن حبسها پاى يكى از علماى ما را اره كردند (اينطورى كه نقل كردهاند) اين حبسهاى حالا بدتر از آن حبسها هست؟! اينها همه همان شياطينى هستند كه به فرياد كارتر، دور خودش جمع شده است براى اينكه از اين، همانطور كه آن شيطان بزرگ از قرآن و اسلام مىترسيد، حالا اينها هم از اين نهضت كه يك نهضت اسلامى است مىترسند و دنبال همان شيطان بزرگ مشغول شيطنت هستند و تضعيف مىكنند روحيه ملت ما را. بايد ملت ما، جوانهاى برومند ما بايد با كمال قدرت پيش بروند و از اين توطئهها اصلاً نترسند، اينها قابل آدم نيستند كه انسان ازشان بترسد و اين شلوغىها هم كه گاهى وقتها همين شياطين ايجاد مىكنند و همين طرفدارهاى اين فاسدها ايجاد مىكنند، اينها هم حلش اشكالى ندارد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 144
تاريخ: 14/8/58
بيانات امام خمينى در جمع شهرداران سراسر كشور
لزوم توجه به قشر مستضعف و منطقه غير مرفه
بسم الله الرحمن الرحيم
من ميل دارم كه عمل ما بيشتر از قولمان باشد يا موافق با قولمان. الان شهرها و روستاهاى ايران و حتى شهر تهران گرفتار كمبودهائى بوده و هست و اين به عهده شهردارى ماست كه با كمك مردم اقدام كنند و شهرها و روستاهاى اطراف را آباد كنند و آنچه كه مهم است اين است كه آن قشر مستضعف بيشتر مورد نظر باشد، آن حاشيههاى اطراف تهران، آن زاغهنشينها و آن چادرنشينهاى اطراف تهران بيشتر مورد نظر باشند تا قسمت شمال شهر و در شهرهاى ديگر، روستاهاى ديگر توجه به اين قشر مستضعف از توجه بر قشر مرفه بيشتر باشد.
معالوصف در رژيم سابق اين قشر اصلاً مورد عنايت نبود و اگر كارى مىكردند براى همان قشر مرفه مىكردند و لهذا در شمال تهران شهرى است غير از جنوب شهر است، اصلاً آنجا يك شهر ديگرى است اين هم يك شهرى ديگرى و اين غير مطابق بودن دو طبقه به اين شديدى، خداى نخواسته سبب مىشود انفجارى حاصل بشود كه كسى نتواند مهارش كند. شما شهردارىهاى محترم بايد توجه كنيد كه امروز شهرها و دهات و روستاها همه مال خود ملت است و در تصرف ديگرى نيست و حتى مال خود ملت شده. خود ملت و خود شهردارها كه از ملت هستند بايد در آباد كردن اين مملكت كوشش كنند خصوصاً آن طرفهائى كه خرابى داشته و به آنها نرسيده بودند. دهات و شهرهائى كه دو طرف دارند يك طرف مرفه و يك طرف غير مرفه شروع كنيد وقتى به درجه مرفه رسيد آنوقت يك كار اساسى شما كرديد. من اميدوارم خداوند همه شما را تاييد كند و در راه خدمت به اين كشور و خدمت به اسلام همه موفق باشيد و همه ما موفق باشيم در اين خدمت.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 145
تاريخ: 14/8/58
فرمان امام خمينى به ثقةالاسلام ركنى
بسمه تعالى
جناب مستطاب سيدالاعلام و ثقهالاسلام آقاى سيد محمد جواد ركنى حسينى دامت افاضاته
نامهاى از اهالى محترم بندر لنگه واصل گرديد كه درخواست كرده بودند جنابعالى در محل، اقامه نماز جمعه نماييد و با توجه به وضع زمان، مقتضى است دعوت آقايان را پذيرفته و بدين وسيله جنابعالى به امامت نماز جمعه منصوب مىشويد تا ضمن انجام اين فريضه الهى مردم را به وظائف خطيرى كه بخصوص در اين برهه از زمان دارند، آشنا سازيد. اميد است اهالى محترم نيز از اين فرصت استفاده نموده و با اجتماع بيشتر و بهتر در انجام اين فريضه بزرگ همكارىهاى لازمه را مبذول دارند.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 146
تاريخ: 15/8/58
فرمان امام خمينى به هيأت حسن نيت مأمور در كردستان
بسم الله الرحمن الرحيم
هيأت حسن نيت مأمور در كردستان - سنندج
جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان به جهاتى از مقام نخست وزيرى استعفا نمودند و امور كشور محول شد به شوراى انقلاب. هيات حسن نيت لازم است به كار خود ادامه دهد و با شوراى انقلاب در تماس باشد. اميد، رفاه حال برادران كرد به طور شايسته فراهم شود.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 147
تاريخ: 15/8/58
فرمان امام خمينى به شوراى انقلاب در رابطه با استعفاى مهندس بازرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى انقلاب جمهورى اسلامى
چون جناب آقاى مهندس مهدى بازرگان با ذكر دلائلى براى معذور بودن از ادامه خدمت در تاريخ 14/8/58 از مقام نخست وزيرى استعفا نمودند، ضمن قدردانى از زحمات و خدمات طاقت فرساى ايشان در دوره انتقال و با اعتماد به ديانت و امانت و حسن نيت مشاراليه استعفا را قبول نمودم. شوراى انقلاب را مأمور نمودم براى رسيدگى و اداره امور كشور در حال انتقال، و نيز شورا در اجراى اين امور بدون مجال ماموريت دارد:
1 - تهيه مقدمات همهپرسى قانون اساسى
2 - تهيه مقدمات انتخابات مجلس شوراى ملى
3 - تهيه مقدمات تعيين رئيس جمهورى
لازم به تذكر است كه با اتكال به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظيمالشأن، بايد امور محوله را خصوصاً آنچه مربوط به پاكسازى دستگاههاى ادارى و رفاه حال طبقات مستضعف و بىخانمان است، به طور انقلابى و قاطع عمل نمايند.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 158
تاريخ: 16/8/58
پيام امام خمينى در رابطه با سفر دو تن از نمايندگان ويژه آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
از قرار اطلاع نمايندگان ويژه كارتر در راه ايران هستند و تصميم دارند به قم آمده و با اينجانب ملاقات نمايند. لهذا لازم مىدانم متذكر شوم دولت امريكا كه با نگهدارى شاه، اعلام مخالفت آشكار با ايران را نموده است و از طرفى ديگر آنطور كه گفته شده است سفارت آمريكا در ايران محل جاسوسى دشمنان ما عليه نهضت مقدس اسلامى است، لذا ملاقات با من به هيچ وجه براى نمايندگان ويژه ممكن نيست و علاوه براين:
1 - اعضاى شوراى انقلاب اسلامى به هيچ وجه نبايد با آنان ملاقات نمايند.
2 - هيچ يك از مقامات مسؤول حق ملاقات با آنان را ندارند.
3 - اگر چنانچه آمريكا شاه مخلوع، اين دشمن شماره يك ملت عزيز ما را به ايران تحويل دهد و دست از جاسوسى برضد نهضت ما بردارد، راه مذاكره در موضوع بعضى از روابطى كه به نفع ملت است باز مىباشد.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 148
تاريخ: 16/8/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشكده اقتصاد دانشگاه اصفهان و گروه فنى عمران اعزامى به كردستان
مقصد توطئهگرها اين است كه جوانهاى ما را از راهى كه رفتند مايوس كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
از مشكلاتى كه ما مواجه هستيم، همين استفاده توطئهگرها از احساسات جوانهاست، اين توطئهگرها كه ديدند شكست خوردهاند و نمىتوانند با ملت ما به مبارزه برخيزند، براى اينكه ملت ما يكپارچه در مقابل آن قدرتهاى بزرگ ايستاده و پيش برد، حالا درصدد اين برآمدند كه از اين احساسات پاك جوانهاى ما استفادههائى به نفع خودشان بكنند و جوانهاى ما غافل از اين هستند. از جمله استفادههائى كه اينها مىخواهند بكنند اين است كه: اين تحولى كه حاصل شد، اين انقلابى كه شد، اين هم چيزى نشد. اين را در سطح كشور با تبليغاتى كه آنها دارند، دارند منتشر مىكنند و مقصد آنها اين است كه جوانهاى ما را از آن راهى كه رفتند مايوس كنند. جوانهاى ما هم معالاسف با تمام احساسات پاكى كه دارند (كه اميد ما به آنهاست) نمىنشينند حساب بكنند كه روى حساب با آنها صحبت بكنند. اينها مىگويند كه انقلاب شد و هيچ نشد، خوب جوابشان را شما جوانها مىگوئيد كه آن اصولى كه اصل مقصد ملت بود، چه بود؟ تا ببينيم آن شده است يا نشده است. آن اصول را ما بايد يك قدم، چند قدم برگرديم جلو. آن روزى كه ملت ما در خيابانها ريختند، از بانوان محترمه و جوانهاى محترم، ببينيم اينها چه مىخواستند، اينكه خواستند شده است يا نشده است؟ آنهائى كه مىخواستند، آنكه از سرتاسر كشور فريادش در خيابان و در كوچهها و در مدارس و در همه جا بلند بود اين بود كه استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى اين سه تا كلمه سر زبان همه بود. آن روز هيچ فكر ديگر نداشتند جز اينكه اين رژيم را ساقطش كنند و تبديلش كنند به يك رژيم ديگرى و آزادى به دست بياورند، بعد از اختناق پنجاه و چند ساله (اگر نگوئيم دو هزار و پانصد ساله) و استقلال به دست بياورند كه ممالك ديگر آقائى اينجا نكنند و نيايند و ما را اسير خودشان بكنند. اصول مسائلى را كه ابتدائى، يعنى مسائل ابتدائى ملت ما بود اين سه تا بود. اينها كه مىگويند انقلاب شد و هيچى نشد، مىگويند اين اصولى كه اصول خواست دست اول ملت بود، اين نشده است؟ يعنى الان باز رژيم سلطنتى است؟ يعنى الان باز اختناق است؟ يعنى الان باز مشاورهاى اين دولتهاى بزرگ در اينجا مشغول كار هستند و مشغول فعاليت هستند و دولت ما يا ملت ما تحت سلطه آنهاست؟ خوب، اگر اينها را به شما بگويند، جوابش را شما خودتان مىدهيد كه نه اينها الان حاصل است اين آزادى است كه شما و ما را در اينجا
صحيفه نور ج 10 صفحه 149
جمع كرده است. شما پنج سال پيش از اين امكان براىتان داشت كه در يك همچو جلسهاى بنشينيد صحبت بكنيد؟ اين آزادى است كه شما در بيرون، در هر جا صحبت مىكنيد، انتقاد مىكنيد، از رژيم سابق انتفاد مىكنيد، از دولت لاحق انتقاد مىكنيد، اينها همه آزادى است، هيچ كس هم نمىآيد به شما بگويد كه نه انتقاد نكنيد. پس آزادى الان حاصل است براى ما. يكى از آن چيزهائى كه ملت ما فرياد مىكرد برايش، به دست آورده.
آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند
استقلال هم اگر چنانچه آنها مىگويند كه الان آمريكا در اينجا دارد حكومت مىكند، شما مىبينيد كه الان مركز فساد امريكا را جوانها رفتهاند گرفتهاند و آمريكائىهائى هم كه در آنجا بودند گرفتند و آن لانه فساد را به دست آوردند و آمريكا هم هيچ غلطى نمىتواند بكند و جوانها مطمئن باشند كه آمريكا هيچ غلطى نمىتواند بكند. بيخود صحبت اينكه اگر دخالت نظامى، مگر آمريكا مىتواند دخالت نظامى در اين مملكت بكند؟ امكان برايش ندارد، تمام دنيا توجهشان الان به اينجاست. مگر امريكا مىتواند مقابل همه دنيا بايستد و دخالت نظامى بكند؟ غلط مىكند دخالت نظامى بكند. نترسيد، نترسانيد. هم اين تعبيرى كه جوانهاى ما از روى باز احساسات جوانى كردند كه اگر چنانچه آمريكا بخواهد دخالت نظامى بكند ما چه خواهيم كرد، اصلاً اين اگرش را هم نبايد بگويند. آمريكا عاجز از اين است كه دخالت نظامى در اينجا بكند اينها يك مسائلى در پيششان است، يك مطالبى در پيششان است كه روى آن مطالب گرفتارىهائى دارند، نمىتوانند اين كارها را بكنند. اگر آنها مىتوانستند دخالت نظامى بكنند، شاه را نگه مىداشتند. با تمام قدرتشان، قدرتهاى تبليغى چيز كردند كه نگهش دارند و ملت ما اعتنا نكرد به آن و نه تنها او، همه قدرتها پشت سر هم ايستاده بودند كه نگه دارند شاه را و نتوانستند نگه دارند براى اينكه ملت يك چيزى را كه خواست نمىشود مقابل ملت بايستد كسى و چه بكند، هيچ ابدا. اين مطلب را اصلاً جوانهاى ما پيش نياوردند اين مطلب را كه دخالت نظامى. آنها هميشه دخالتهايشان دخالتهاى شيطنتى است، توطئه است. آنها اگر بخواهند يك كارى هم بكنند، وادار مىكنند جوانهاى ما را كه آنها تظاهر بكنند و در تظاهر عمال آنها بيايند درگيرى بكنند با اينها و يك غائله راه بيندازند كه ما نتوانيم يك محيط آزاد پيدا بكنيم، يك محيط آرام پيدا بكنيم و مسائلى را كه مىخواهيم طرح بكنيم و مىخواهيم ايجاد بكنيم، بتوانيم آنها از اين راه شيطنتها پيش مىآيند. آنها شيطانهايشان را پيش همين جوانهاى صاف دل عزيز مىفرستند تبليغات مىكنند، مىنويسند به ديوار چه مىكنند، عده، عده، يك وقت مىبينيد كه يك عده جوان را راه انداختند توى خيابانها به يك تظاهراتى، تظاهرات بحق لكن آنها از همين تظاهرات بحق مىخواهند استفاده ناحق بكنند.
همين قضيهاى كه الان قضيه روز است در دنيا، قضيه قبضه سفارت آمريكا يعنى نه سفارت، محل توطئه آمريكا كه جوانها كشف كردند خيلى از چيزهايش را در همين قضيه ديشب به ما اطلاع
صحيفه نور ج 10 صفحه 150
دادند كه زمزمه است در تبريز و در تهران و در بعضى جاهاى ديگر كه يك تظاهراتى بكنند براى پشتيبانى از آقاى مهندس بازرگان خوب همين قضيه را آنها خواستند (حالا نمىدانم موفق بشوند يا نه) خواستند كه يك همچو چيزى درست بكنند بعد كمكم اين را بكشانند به يك جائى كه مثلاً سفارت عراق هست بريزند بشكنند، سفارت - فرض كنيد كه - افغانستان هست بريزند بشكنند كه مملكت ايران را مواجه كنند با همه ممالك. آن شياطين يك همچو نقشههائى دارند. جوانهاى ما بايد بيدار بشوند كه تحت تاثير اينها واقع نشوند، اينها كه مىگويند تظاهر بكنيد. مگر آقاى بازرگان با شوراى انقلاب مخالفتى دارند؟ اينها همه، همه يك باب است منتها آقاى بازرگان يك قدرى خسته شده بودند، يك قدرى - عرض كنم - عذرهائى داشتند و گفتند كه حالا من كنار باشم، لكن نه اين است كه حالا ايشان كه كنار هست ديگر آقاى بازرگان دخالتى در امور ندارد، ايشان يكى از آن اشخاصى است كه مورد احترام همه است خيال نكنند كه يك بىاحترامى به ايشان شده است، نخير مورد احترام است. و براى خاطر يك امرى كه ملت هم قبول دارند، نيفتند توى خيابانها راه بيندازند يك چيزى كه آنها كه مىخواهند يك بازى درست كنند يك وقتى يكى را بزنند بكشند. يك دو تا شعار از، (شما اگر يادتان باشد من نبودم در اينجا لكن براى من نقل مىكردند) اين دستجاتى كه در قم آنوقت بر ضد رژيم سابق شعار مىدادند، اينها شعار آرام مىدادند، يكدفعه مىديدند كه از اينجا يك كسى يك چيزى انداخت يك شيشهاى را شكست، يك بانكى را شكست، يك جائى را خراب كرد، گاهى يك آدمى را كشت مىريختند به جان هم، يك كشتارى پيدا مىشد زياد. آنها روى حساب، هميشه روى نقشه حساب مىكنند و اينطور كارها را مىكنند. قضيه دخالت نظامى ابدا مطرح نيست، دخالتهاى توطئهگرى اينطورى يعنى از قواى خود ما استفاده مىكنند، قوه خودشان را از آن استفاده نمىكنند، در اين ممالك از قواى خود ما استفاده مىكنند خوب شما كردستان را ببينيد كه اينها از چه استفاده مىكنند، يك نفر سرباز آمريكائى نمىآيد آنجا يك كارى بكند، آنها با شيطنت استفاده مى كنند از خود اين افرادى كه يا وابسته هستند به آنها يا اعوجاج دارند، آنوقت اين دست دومىها كه اعوجاج دارند، از ساده دلى بعضى از كردها استفاده مىكنند، با آنها يك - چيز - صحبت مىكنند منتشر مىكنند كه بنا دارند كه تمام كردستان را بكوبند. اين ارتش ايران كه رفته آنجا براى اينكه جلوگيرى كند از اينكه آنها دارند مىكشند و سر مىبرند و اذيت مىكنند، فورا آنها دنبالش بر مىدارند مىنويسند كه ما مىخواهيم، يعنى دولت ايران مىخواهد كه كردها را بكوبد. آن رفته كه كردها را حفظ بكند اينها مىگويند رفته كردها را بكوبد.
بايد جوانهاى ما گول تبليغات فدائيان خلق را نخورند
اين اشخاصى كه هى فدائى خلق خودشان را معرفى مىكنند، من كه در اين چيزهائى كه براى پشتيبانى از اين جوانها بود كه آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد كه اينها پشتيبانى كرده باشند. اگر اينها آمريكائى نيستند، چطور پشتيبانى نكردند از اينها؟ اگر اينها مال شوروى هستند خودشان يا خير
صحيفه نور ج 10 صفحه 151
ملى هستند، آدمى كه ملى است با آمريكا خوب دشمن است همانطورى كه همه ملت ما دشمن است، همانطورى كه همه ملت ما دشمن شماره اول خودش را امروز آمريكا مىداند، براى اينكه دشمن شماره اول ما را برده است آمريكا نگه داشته است. آنوقت هم كه آن بود، دشمن شماره يك ما آنها بودند اينها اذناب آنها بودند، اينها كسانى بودند كه ماموريت داشتند براى وطنشان، يعنى ماموريت داشتند كه اين وطن را نگذارند كه يك قدم جلو برود. مائى كه و شمائى كه و ملت ما كه دشمن شماره يكش را آمريكا مىداند و حالا هم كه جوانها رفتند آنجا را گرفتند ديدند كه مركز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد كه از اين فدائيان خلق يك پشتيبانى از اينها شده باشد. از ساير گروهها به گوشم خورد، حالا شايد بوده الان من نشنيده باشم و لكن شايد شماها شنيده باشيد، به گوش من نخورد. اگر اينها يك چيزى بر خلاف دولت بود يا بر خلاف اسلام بود يك قضيهاى واقع شده بود، اينها حالا مىديديد كه چقدر به آن دامن مىزدند. يكى از نقشهها همين است كه همينها (همين الان در اين منزل من موجود است، يعنى تقريبا مىآورند براى من اينها را از طريقهائى) همينهائى كه با امضاء چريكهاى فدائى خلق است، همينها دارند هى يك دروغهائى را منتشر مىكنند كه نگذارند اين نهضت به چيزش برسد. منتشر مىكنند كه خوب در كردستان هيچ كارى نشد، هيچى، هيچى. شما الان خوانديد اينقدر كارها در عين حالى كه آنها نمىگذارند بشود، در عين حالى كه اگر بخواهد يك كارهائى اساسىتر بشود، محيط آرام لازم است. مىشود با اينكه در يك شهرى جنگ باشد بعد يك دستهاى بروند آسفالت كنند؟ خوب، نمىشود اين. الان شما اينقدر كارها را خوانديد كه در كردستان شده است و كرديد شماها، جوانها (خدا حفظتان كند) اينها معذلك بدون اينكه يك حيائى داشته باشند مىگويند هيچ كارى نشده اصلش در آنجا، اصلاً همان قضيهاى بود كه بوده. در يكى از نوشتههايشان نوشتهاند كه حبسهاى سياسى در زمان محمدرضا بوده است لكن حالا همانطور است يا بيشتر، حبسى سياسى. اينها فكر اين را نكردند كه آخر حبسى سياسى كه الان شما اسمش را مىگذاريد، حبسهاى سياسى بوده است كه در زمان محمدرضاخان آن كارها را مىكرده است؟ دزدها را شما حبسى سياسى حساب مىكنيد؟ آنهائى كه بر ضد اين مملكت و بر ضد اين ملت قيام كرده بودند و آن همه خيانت كرده بودند، آنها را جزء رجال سياسى شما حساب مىكنيد؟ نصيرى جزء رجال سياسى است؟ هويدا جزء رجال سياسى است يا جزء دزدها هستند اينها؟ شما چرا رجال سياسى را بدنام مىكنيد به اينكه اينها را اسمشان را رجال سياسى مىگذاريد؟ ساواكىها جزء رجال سياسى هستند؟ آنى كه الان در حبس فعلى دادگاههاى ما هست همين ساواكىها هستند و همين خيانتكارها و همين اشخاصى كه يا كشتهاند يا امر به كشتن كردهاند و يا زجر كردهاند جوانهاى ما را، آنطور كارها را با همه طبقات كردند. زمان رضا، محمدرضا كى حبس بود؟ چه طبقهاى حبس بودند؟ علما، دانشگاهىها، رجال ملى، اينها حبس بودند. حالا كى حبس است؟ ساواكىها. خوب، شما اگر ساواكى نيستيد، چطور اينها را رجال سياسى مىدانيد؟ شما چطور ساواكىها را جزء رجال سياسى حساب مىكنيد؟ اگر شماها پيوندى با رژيم سابق نداريد، اگر شما جزء اجزاء ساواك نيستيد، اگر شما فعاليت براى ساواكىها نمىكنيد، چطور
صحيفه نور ج 10 صفحه 152
ساواكىها كه الان در حبسند در مقالهتان مىنويسيد كه رجال سياسى، حالا بيشتر از آنجا از زمان چيز حبسند؟ شما دزدها را جزء رجال سياسى مىآوريد؟ معلوم شد سياست شما غير آن سياستى است كه در نظر ملت ماست و مردم اصيل ماست.
اگر شما با آنها پيوند نداريد، چطور مىگوئيد كه آنوقت و حالا هر دو دسته رجال سياسى بودند كه اينها محبوس بودند. آنوقت وقتى كه ما حبس داشتيم، حبسى داشتيم مثل مرحوم طالقانى مثل آقاى منتظرى، مثل آقاى لاهوتى، از اهل علم كثيرى از اينها در حبس بودند و زجر كشيدند. يكى از ملاهاى محترم ما را پايش را در آنجا اره كرده بودند از قرارى كه براى ما گفتند از رجال سياسى طبقه غير ملاها هم خوب، اشخاصى محترمى بودند كه سالهاى طولانى در حبس بودند و سالهاى طولانى در زير شكنجه و زجر بودند براى اينكه مخالف بودند با آن رژيم. آنوقت اينها حبس بودند، حالا ساواكىها حبس هستند. اين آقايانى كه اسم خودشان را چيز خلق، فدائى خلق گذاشتند مىگويند فرقى نكرده، خيال مىكنند حبس (خيال نمىكنند، مىخواهند اغفال كنند، خيال نمىكنند) كه نخير، حبس ميزان است، چه دزد را حبس بكنند و چه يك شخص امين را، فرقى ندارد، فرقى ندارد كه دزدها را حبس بكنند يا اشخاصى امين را حبس بكنند، فرقى ندارد كه چپاولگرها و آدمكشها را حبس بكنند يا اشخاصى كه مىخواهند جلوگيرى از چپاولگرى بكنند حبس بكنند. اينها منطقشان اين است، بايد در مقابلشان جوانهاى ما گول نخورند از اين تبليغات فاسد. آمريكا اينطورى تبليغ مىكند، آمريكا نظامى مىآورد اينجا، آمريكا نويسنده مىآورد اينجا، امريكا گوينده مىآورد اينجا، آمريكا عمال خودش كه سالهاى طولانى آنها را تربيت كرده است مىفرستد اينجا كه اوضاع ما را بهم بزنند. آمريكا كردستان را آنطورى به هم مىزند، تهران را آنطور مغشوش مىكند و گاهى فرض كنيد كه دانشگاهها را به هم مىزند و گاهى تو خيابانها مىريزند و چه مىكنند. و اين اينطور كار مىكند. امروز كه جوانهاى ما اين لانه فساد را گرفتند و در مقابل اينكه آنها بدترين خلق خدا را و بدترين جانىهاى ما را گرفتند آنجا بردند و نگه داشتند و پذيرائى از او مىكنند و مىخواهند معالجهاش بكنند و با اين بهانههاى خلاف انسانى، امروز هم الان توطئه هست براى اينكه از حسن نيت جوانهاى ما، از صفاى سريره جوانهاى ما استفاده سوء بكنند فرض كنيد بيخ گوش آنها بخوانند كه خوب انگليس هم مثل آمريكا چه فرقى مىكند، بريزند آنجا را خراب كنند، خوب عراق هم مثل آنجا چه فرقى مىكند، بريزند آنجا را هم بگيرند، فرانسه هم مثل آنجا، كه ما را معرفى مىكنند كه نه تنها قضيه روى موازين نيست قضيه روى هرج و مرج است. اينها مىخواهند ما را معرفى كنند كه ما مملكتمان هرج و مرج و درهم و برهم و هر كه هر كارى دلش مىخواهد بكند، تا به دنيا بفهمانند به اينكه يك مملكتى است كه محتاج به قيم است، قيمش هم كى است؟ آقاى كارتر. خودش محتاج به قيم است كه اينقدر آدمكشى نكند. اينها جنون سياسى دارند، اينها جنون دارند كه اينقدر مردم را به كشتن مىدهند و اينقدر فساد مىكنند، اينها مجنونند، اينها بايد بروند در تيمارستانها معالجه بشوند، مغزهاى اينها بايد معالجه بشود. اينها مىخواهند معرفى كنند ملت ما را كه يك ملت هرج و مرجطلب و يك ملتى هستند كه وحشى و چه.
صحيفه نور ج 10 صفحه 153
(يكى از الان يادم نيست كه كى بود كه) نقل كردند از او كه ما ايستاده بوديم در يكى از جاهائى كه تظاهرات اينها، ايرانىها بود آنوقت كه زمان محمدرضا بود، يك آمريكائى هم پيش من ايستاده بود گفت ببين اين وحشىها را، گفته بود، من به او گفتم اينها وحشىاند كه دارند حق خودشان را مىگيرند؟ اينها مىخواهند ما را اينطورى. ما آنوقت هم كه يك كلمه حقى مىگوئيم اينها ما را به وحشيگرى منتسب مىكنند. جوانهاى ما ملتفت باشند، توجه داشته باشند كه هر كسى هر چه مىگويد باور نكنند. يكى از چيزهاى بزرگى كه اينها دارند اين است كه سمپاشى كنند به طورى كه ما را از اين انقلاب مايوس كنند. اين يكى از كارهاى بزرگ اينهاست كه مىخواهند بكنند كه از اين انقلاب ملت ما مايوس بشوند و بگويند خوب كارى انجام نگرفته. اگر كارهاى دست اول است، كه عرض كردم همهاش انجام گرفته است كارهاى دست دوم هم چيزى است كه مشغول انجامش هستند. همين در دولت آقاى بازرگان چقدر كارها انجام گرفته، چقدر خانهسازى شده و بىانصافها مىگويند يك خانه ساخته نشده. در اين جهاد سازندگى چقدر خدمت كرد اين ملت به اين ملت خودش و به اين اشخاصى كه مشغول كشت و زرع بودند. چقدر شما الان خدمتها شمرديد كه رفتيد همه جا هر چه نابسامانى بوده درستش كرديد، اينها باز مىگويند هيچى نشده. از آنطرف خودشان فعاليت مىكنند كه چيزى نشود، اين اشخاصى كه خودشان را معرفى مىكنند كه ما فدائى خلق هستيم، با يك كبريت آتش مىزنند حاصل عمر چندين نفر كشاورز را كه اين خرمن را تهيه كرده است، اين فدائى خلق يك كبريت مىزند اين را آتشش مىزند، اين فدائى خلق يك تفنگ مىزند، آن لوله نفت را سوراخ مىكند كه حاصل زحمت اين ملت از بين برود. آمريكا اگر كار مىكند اينطورى كار مىكند. آمريكا نظامى اينجا نمىفرستد آمريكا بدتر از نظامى اينجا مىفرستد. اينها بدتر از نظامى هستند، انسان با نظامى حال خودش را مىداند، نظامى مىآيد جلو ما هم مىرويم جلو، نظامى آمريكا اگر بيايد اينجا ما هم مىرويم جلو، من هم مىروم جلو، همه شما مىرويد جلو نظامى نمىفرستد او، خاطر جمع باشيد. از آمريكا هيچ نترسيد از اين توطئههايش بترسيد، اينها را هم بايد خنثى كنيد. اين هم خود شما جوانها بايد در دانشگاه هستيد اگر آمدند توى دانشگاه خواستند اخلال بكنند جلوشان را بگيريد، در كارخانهها هستيد اگر آمدند آنجا جلويشان را بگيريد، در جهاد سازندگى هستيد اگر آمدند آنجا خواستند اخلال كنند جلوشان را بگيريد، هر جا هستيد جلوشان را بگيريد، نگذاريد اينها رشد پيدا بكنند. اينها الان نوكر شماره يك آن كسى است كه ما دشمن شماره يك حساب مىكنيم.
بايد با همت ملت يك انتخابات صحيحى بشود
انشاءالله خداوند همه شما را تأييد كند و موفق باشيد و اين معانى كه شما فرموديد، باز از ريشه همان است كه عرض كردم. شما توقع اين را نداشته باشيد كه يك مملكتى كه همه چيزش را آشفته كردند و فرار كردند، همه چيزش را، اقتصادش را از بين بردند، اينقدر قرض به عهده اين ملت گذاشتند و فرار كردند، همه چيز ما را اينها به هم زدند و فرار كردند، توقع اين را نداشته باشيد كه حالا
صحيفه نور ج 10 صفحه 154
انقلاب كه شد فوراً همه چيز سر جايش بيايد، اينها وقت لازم دارد، بايد يك دولت مستقرى با همت شماها، با همت ملت، يك انتخابات صحيحى بشود با همت ملت، ملت مىشناسند افراد صالح را، لازم نيست كه حالا يك چند سال هم ما درسشان بدهيم، نخير خودشان مىفهمند، اين ملت چيز مىفهمد، مىفهمد كى آدم صالح است كى آدم ناصالح، البته گاهى هم يك كسى خودش را جا مىزند اما اين گاهى است. هر كسى در هر شهرى كه هست طول اين بيست، سى سالى كه همراه با اين مردم بوده مىداند كه اينها كدام يكىشان از ريشههاى آنهاست كدام يكىشان نيستند، مىفهمند كى بوده است كه در آنجا خوش رقصى كرده و كى بوده است كه نه، آنطور نبوده مخالف بوده و نتوانسته صحبت كند، مىشناسند. مردم آنى را بايد انتخاب بكنند كه مىشناسند كه به اين ملت خدمتگزار است و دلش براى اين طبقه ضعيف مىسوزد. ما نمىخواهيم يك مجلس اعيان درست كنيم. مجلس سنا را، مجلس اعيان به آن مىگويند، ما مىخواهيم اعيان را از بين ببريم، آدمشان كنيم آنها را، آن اعيانى كه در مجلس سنا نشستند و آنقدر خيانت به مملكت ما كردند آن مجلس را ما اصلاً بستيم درش را. مجلس شيوخ و مجلس اعيان و مجلس سنا، اينها يك دسته مفتخوارى بودند، پير مردهاى آخر عمرشان بعد از همه خيانتها، پير مردهائى بودند كه آنجا مىرفتند جمع مىشدند و عرض مىكنم شايد رفيقش هم كه نشسته بود راجع به اينكه دوايش چه است يا غذايش چه است صحبت مىكرد و پول اين ملت را مىخورد. اين را درش را بستند، تمام شد ديگر، ما مجلس سنا نداريم، مجلس شورا داريم، مجلس شورا هم نمىخواهيم از طبقه بالا درست بشود، مجلس شورا مىخواهيم از آدمها، آدمهائى كه متوجهاند به اينكه به اين ملت چه گذشته است در پنجاه و چند سال و در طول نظام شاهنشاهى و لااقل در اين مواردى، در اين مدتى كه ديدهايد خودتان، اين آدمهائى كه مىبينند اينطور بر اين ملت گذشته است اشخاص را هم مىشناسند در شهرهاى خودشان، در روستاهاى خودشان مىشناسند اينها را و ديدند اينها در طول اين مدت چه كردهاند، آنها كه مخفى آنوقت كار كردند علناً مردم را اذيت مىكردند، آن اشخاصى را بايد كنار بگذارند و يك اشخاصى كه امين هستند، اشخاصى كه معروف است پيششان به امانت، به ديانت، به خدمت به مردم، آنها را تعيين مىكنند بايد هم تعيين بكنند. مجلس انشاءالله مستقر بشود، انشاءالله قانون اساسىمان به رأى گذاشته شود، تقريباً نزديك به تمام شدنش است به رأى گذاشته مىشود بعد از اينكه ما ملاحظهاش كرديم و تصديقش كرديم به رأى گذاشته مىشود.
ولايت فقيه اين قانون مترقى اسلام، خارى است در چشم دشمنان
ملت ما اگر بخواهند سردى بكنند، يكى از امورى كه توطئه در آن هست اين است كه راجع به اين قانون اساسى مردم را سرد كنند. از آنها بپرسيد خوب اين قانون اساسى كه شما مىگوئيد كه قانون است ارتجاعى، كدام يكى از اين موادش ارتجاعى است؟ اولى كه دست رويش گذارند، دست مىگذارند روى ولايت فقيه اول دست آنجا گذارند براى اينكه اين يك طرح اسلامى است و
صحيفه نور ج 10 صفحه 155
آنها از اسلام مىترسند. آنها اسلام را ارتجاع مىدانند، آنها جرات نمىكنند به كلمه اسلام بگويند ارتجاعى است، مىگويند كه اينها مىخواهند مارا به 1400 سال پيش برگردانند. اين همان تعبير ديگر است منتها كلمه اسلام را نمىگويند. آنقدر به ولايت فقيه اثر مترقى بار است كه در ساير اين موادى كه شما ملاحظه مىكنيد، معلوم نيست مثل آنجا باشد يك نفر آدمى كه همه جهات اخلاقيش و ديانتىاش و ملى بودنش و علم و عملش ثابت است پيش ملت و خود ملت اين را تعيين مىكنند، اين نظارت مىكند بر اينكه مبادا خيانت بشود. همان رئيس جمهورى كه ملت خودشان تعيين مىكنند و انشاءالله ديگر از اين به بعد امين تعيين مى كنند، لكن معذلك براى محكم كارى يك فقيهى كه عمرش را صرف در اسلام كرده است و عمرش را براى اسلام خدمت كرده گذارند ببينند اين چه مىكند، مبادا يك وقت خلاف بكند. رئيس جمهور آتيه ما خلاف نمىكند لكن محكم كارى شده كه نگذارند اين خلاف بكند. روساى ارتش ما و ژاندارمرى ما و اين رؤساى درجه اول، ديگر از اين به بعد اشخاصى نيستند كه خيانت بكنند لكن محكم كارى شده است كه همين فقيه را ناظر قرار بدهند و هكذا آن موارد حساس را نظارت كند فقيه و تصرف مىكند فقيه و اين از امورى است كه مترقى ترين موادى است كه در قانون اساسى اينها چيز كردند و اينها دشمنترين مواد پيششان اين است. همينها بودند كه فرياد مىكردند و مىنوشتند كه خوب ديگر اسلام را مىخواهد چه كند، خوب بگوئيد جمهورى، از اسلام مى ترسيدند خوب به جاى اسلام بگذاريد دمكراتيك، جمهورى دمكراتيك اينها نمىفهمند كه اين همه دموكراسى كه در عالم معروف است، كجاست؟ كدام مملكت را شما داريد؟ اين ابرقدرتها كدام يكىشان به موازين دموكراسى عمل كرده اند؟ يك دموكراسى كه در هر جائى يك معنا دارد، در شوروى يك معنا دارد، در آمريكا يك معناى ديگر دارد، پيش ارسطو يك معنائى دارد، پيش حالا يك معناى ديگر دارد، ما مىگوئيم يك چيزى كه مجهول است و هر جا يك معنا از آن مىكنند ما نمىتوانيم آن را در قانون اساسى مان بگذاريم كه بعد هر كسى دلش مىخواهد آنجورى درستش كند. ما مىگوئيم اسلام. اسلام هر جا يك معنا ندارد، اسلام يك معناست و همه مسلمانها شناسند آن را. ما مىگوئيم جمهورى اسلامى، ملت ما هم جمهورى اسلامى را خواسته بود. همينى را كه ملت ما با تقريبا اتفاق كلمه (درصد دو، يك و نيم) مخالفت، اين مخالفت اسمش نيست همين كه ملت ما خواست و با اصطلاح آنها دموكراسى بودن اقتضاى اين را مىكرد با جمهورى اسلامى، از اسلامش مىترسند، نه از جمهورىاش. حالا با مجلس خبرگانش قبل هم با انتخابات مجلس خبرگان مخالفت كردند و بعد هم با مجلس خبرگان مخالفت مىكردند و بعد هم خواهد آمد كه با مجلس شورا مخالفت خواهند كرد و بعد هم با اين رفراندمى كه براى قانون اساسى است خواهند مخالفت كرد. درد همين است كه چرا اسلام. اين دردشان است و ملت ما هم همه مقصد خودش را اسلامداند براى اينكه از اسلام مىبيند كه آن چيزى كه مىخواهد حاصل مىشود. اسلام، هم دنياست و هم آخرت. ملت ما اسلام را مىخواهد و اينها با ملت ما مخالفند براى خاطر اينكه اسلام را مىخواهد. اگر اين ملت مىگفت كه جمهورى فقط، اينها همه برايش سينه مىزدند و برايش تبريك مىگفتند، اما حالا كه كلمه اسلام آمده توى كار،
صحيفه نور ج 10 صفحه 156
نه با اين مخالفند، اين ارتجاعى است. اينها اسلام را ارتجاعى مىدانند، اينها خدا را مرتجع مىدانند يك همچو مرد مىاند. اگر اعتقاد به او داشته باشند (اعتقاد كه ندارند) اينها با پيغمبر اسلام بدترند تا با شماها، براى اينكه اساس را او گذاشته است. اين ارتجاعى بود كه شما ملت ارتجاعى، اين ارتجاعى بود كه دست خيانتكارها را از اين مملكت بريد و اينها اين را مساله ارتجاعى مىدانند. اين ارتجاعى بود كه شماها را به سرنوشت خودتان حاكم كرد. نمىدانم كى اينها مىخواهند بيدار بشوند و كى مىخواهند دست بردارند از اين مغلطه كارىهاى خودشان، از اين مخالفتهاى خودشان. من متأسفم كه يك جمعيتى كه بايد به اين مملكت خدمت بكنند، بايد الان قدردانى بكنند كه اين ملت خون خودش را داد و چپاولگرها را بيرون كرد و مفتخورها را دستشان را قطع كرد و آدمكشها را بعضى شان را به جزاى خودشان رساند و بعضىشان را هم مىرساند انشاءالله، من متأسفم كه اينها نمىآيند ميدان با اين ملت موافقت كنند. ملتى كه همه چيزش را داده و حالا شما آزادانه نشستهايد توى اتاقهاىتان و پاىتان را روى پاى خودتان اندازيد و بر خلاف اين ملت قلمفرسائى مىكنيد. انسان متأسف مىشود از اينكه اين چه افكارى است كه اينها دارند، هى ارتجاع، ارتجاع هر كلمه ارتجاع كه مىگويند اگر دلشان را بشكافيد، بر مىگردد به اينكه اسلام ارتجاعى است، منتها جرات نمىكنند بگويند. بعضىشان هم با صراحت يك كلمهاى گفتند و توبه كردند و بعدش و معلوم نيست كه توبه حقيقى هم باشد.
آمريكا با سرنيزه نمىآيد به ميدان شما، با قلم مىآيد
بيدار بشوند ملت و بيدار بشوند جوانهاى ما، توجه داشته باشند به اينكه آمريكا با سرنيزه نمىآيد به ميدان شما، با قلم مىآيد به ميدان شما، با قواى انتظامى نمىآيد به اينجا، با آن اشخاصى كه دارد و دارد اين امور را مىگرداند به دست آنها، با آنها مىآيد به ميدان ما، اينها را بايد توجه به آن داشته باشيد. آلت دست واقع نشويد. هى سردتان بكند كه هيچى نشد. همه چيز شده است شما اين چيز را چطور كم حساب مىكنيد كه يك قدرت شيطانى كه پشت سرش همه قدرتها بودند، نه فقط قدرتهاى ابر قدرت و نه قدرتهاى دست دوم هم پشت سرش بودند، شما شكستيد او را، از اين بالاتر چه مىخواهيد؟ شما در دنيا يك آبروئى پيدا كرديد، يك عظمتى الان در دنيا پيدا كرديد كه كسى ندارد. اين را از بين نبريد براى خاطر اينكه مثلاً فرض كنيد فلان جا آسفالتش كم است (بااينكه مشغولند به همه كارها) چرا آسفالت نشده. مگر شما خون بچههاىتان را داديد كه آسفالت عوضش بگيريد؟ مگر شما عوض مىخواستيد براى اين كار، آسفالت مىخواستيد مگر شما؟ شما براى خدا كار كرديد و براى خدا كسى كار مىكند از آسفالت بالاتر است، از همه چيز بالاتر است. ننشينيد و هى بگوئيد، هى هر روز بيائيد اينجا شكايت از امور بكنيد اين شكايتها را بگذاريد براى بعد، حالا ما بين راهيم بايد اين قدرت را بشكنيم تا آخر، بايد اين توطئه را خفه كنيم و اين توطئههاست كه شماها را وادار مىكند كه هى بيائيد بگوئيد كه هيچى نشده هيچى نشده، فلان جا نشده. ببينيد اينها چه مىگويند، چه شده، اينهاست كه شده. خدا انشاءالله شما را حفظ كند. همهتان را حفظ كند. انشاءالله خدا اين جوانهاى
صحيفه نور ج 10 صفحه 157
ما، اين جوانهاى ما كه مشغول بودند از اول تا حالا و فداكارى كردند براى ما، براى اسلام نگه دارد اينها را. من دعاگوى اينها هستم، من خدمتگزار اينها هستم. من اگر مىتوانستم مىرفتم من هم مثل آنها خدمتكردم لكن خوب من يك پيرمردى هستم اينجا نشستم و جز يك زبان الكن چيزى ندارم. خداوند همه شما را حفظ كند و موفقتان كند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:38 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 159
تاريخ: 17/8/58
بيانات امام خمينى در جمع كارمندان و كاركنان شهردارى اهواز
غارت كشور پرثروت ما، سوغات تمدن بزرگ!
بسم الله الر حمن الرحيم
يكى از آثار اين نهضت اسلامى اين است كه قشرهاى مختلف با ما ملاقات مىكنند و مسائلى كه دارند آنها، طرح مىكنند و مسائلى هم كه ما داريم با آنها در ميان مىگذاريم. شما كه كارمندان شهردارى اهواز هستيد و حالا زحمات خودتان را، خدمات خودتان را در آنجا شرح داديد، اين موجب تشكر من است و خداى تبارك و تعالى به شما اجر خواهد داد انشاءالله. امروز كشور شما احتياج به خدمت دارد. شما مطلعيد كه كشورى براى شما گذاشتند كه شهرهايش هم مخروبه بوده است، تهران كه مركز است جنوبش آن است كه مىبينيد و حاشيههايش و اين بيچارههاى زاغه نشين و امثال اينها، آن است كه گاهى در تلويزيون مى بينيد و خودتان مطلعيد. بنابراين بوده است كه اين طبقه ضعيف، طبقه مستضعف، اينها به همين حال عقب ماندگى در هر جا هست باشند و ذخائر آنها به عياشى يك دسته و به دادن به مفت و رايگان از بين برود. اهواز با آن ذخيره خداداد، خوزستان با آن ثروت هنگفت بايد شهرش آنطور باشد، دهاتش بدتر. من يك وقتى كه، خيلى سال قبل از آنجا عبور كردم ديدم كه اين، در با راه آهن مىرفتيم نزديك بعضى از دهات، اين بچهها و بزرگها و اينها هجوم مىآوردند طرف آنجائى كه ما عبور مىكرديم و معالاسف همه به حالى بودند كه موجب تأثر بود، در جائى كه ثروتشان، ثروت خدا داد در زير پايشان بود، خودشان آنطور مستمند بودند، مملكتى كه ثروتش زياد بوده است، ذخاير زمينىاش الى ماشاءالله بوده است بايد باز به حال مخروبه باشد. اين تمدن بزرگ، اين را به ما، براى ما سوغات آورد كه همه چيزهاى ما را دادند به غير و خود ما را در يك مملكت پرثروت، يك مملكتى كه قابل است از براى اينكه صد و پنجاه ميليون جمعيت يا بيشتر در او زندگى مرفه داشته باشند، سى و چند ميليون جمعيت كه اكثرشان وضعشان وضع صحيح نيست، ثروتها به جيب يك دسته مجتمع شده و به خارج منتقل شده و علاوه بر آن تمام ذخائر ما را دادند به خارجىها و يك ثمن بخسى گرفتند، آن هم صرف مملكت نشد، خوردند و بردند حالا هم كه ملاحظه مىكنيد آن دشمن شماره يك شما را كه همه ثروتهاى ما را برده است و در بانكها جمع كرده است، امريكا برده است در آنجا دارد لالائى براى او مىخواند و دارد از او پذيرائى مىكند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 160
مملكت را بايد خود ملت اداره كند
وضع اينطور بود و بحمدالله شما موانع را مرتفع كرديد. آنهائى را كه نمىگذاشتند كار انجام گيرد، مرتفع شدند. حالا ديگر دست خودمان است و بايد همت كنيد، براى ساختن يك كشورى كه خرابه بود، همت لازم دارد و مهم اين است كه افراد هر يك خودشان را مسؤول بدانند، هم مسوول خودشان بدانند، هم مسؤول كارهاى ديگران، مسؤول خودشان كه كارى كه به آنها محول شود مثل مثلاً شماها كه در شهردارى اهواز هستيد، هر كارى كه محول به هر فردى است، منتظر اين نشود كه يك كس ديگرى كارى بكند، اين بايد كار خودش را خوب انجام بدهد و اگر چنانچه ديد آن برادرش، آن رفيقش كارش را خوب انجام نمىدهد، مسؤول او هم هست بايد او را هدايت كنند. كلكم راع ، همه بايد مراعات بكنيد و همه تان هم مسؤوليد، همه ما مسؤولى يك مملكتى را بايد خود شما اداره كنيد، بايد خود ملت اداره كنند.
سمپاشى خدمتگزاران رژيم سابق براى مايوس كردن ملت از دولت اسلامى
و معالاسف الان گروه هاى مختلفى با عقايد مختلفى كه بسيارشان خدمتگزاران همان رژيم سابق بودند يا خدمتگزارهاى خارجىها هستند، اجنبىها هستند، بين مردم در تمام قشر مملكت افتادند به طريقهاى مختلف، به راههاى مختلف سمپاشى مىكنند. يكى از چيزهائى كه اينها زياد صحبتش را مى كنند اين است كه براى مردم هيچ فكرى نشده است و هيچ كارى تا حالا انجام نگرفته است، در صورتى كه براى مردم هم خيلى كار شده است منتها ارائه نشده است و اين هم از خطاهائى است كه تا حالا واقع شده است كه كرديد زياد هم كار كرديد لكن تبليغات مىكنند كه هيچ كارى نمىكنند، تبليغات زياد مىكنند. در رژيم سابق عمده كارشان تبليغات بود، كار انجام نمىدادند، لكن هر دفعه كه شما راديو را گوش مى داديد كه تمدن بزرگ، تمدن بزرگ. حالا كار زياد مىكنند، خوب، شما الان داريد مىگوئيد كه ما شهر را چقدر برايش خدمت كرديم. ديروز هم يك دستهاى آمده بودند باز راجع به جاى ديگر، تقريبا بسيار مىآيند اينجا، گروههائى كه خدمت كردند و كار كردند و در جهادسازندگى زياد كار انجام گرفته و الان خانه براى مستمندها زياد درست شده است، لكن تبليغات نمىشود، نشده است، بايد به ملت فهماند كه مشغول خدمت است، دستگاههاى دولتى مثل سابق نيست، حالا مشغول خدمتند، البته همچو نيست كه رضايتبخش باشد به تمام معنا، پاكسازى لازم دارد، بدون پاكسازى نمىشود، يعنى هم وزاررتخانهها، هم ادارات، همه جا پاكسازى مىخواهد بايد از عناصرى كه آن عناصر برخلاف ملت بودند و مردم خودشان شناسند آنها را، بايد از اين عناصر پاك بشود. مملكت اگر بخواهيد يك مملكتى باشد كه مستقل و آزاد براى خودتان باشد، در عين حالى كه پاكسازى لازم است و آنطورى كه بايد نشده است و حالا بناست بشود، من تأكيد راجع به اين كار زياد كردم، لكن عرضه تبليغات نداشتند، عرضه نكردند كار خودشان را كه ما اين كارها را كرديم، بايد عرضه كنيد كارهاتان را به ملت و بفهمانيد به ملت. اينها افتادند دنبال اين مطللب كه مايوس كنند ملت را از اين نظام جديد،
صحيفه نور ج 10 صفحه 161
بگويند حالا هيچ كارى نشده است، هيچ در آنوقت نبوده، حالا هم نيست. بايد شما با تبليغات خودتان، با عرضه خودتان كارهائى كه انجام مىدهيد، ملت ما بايد آن كارهائى كه انجام مىدهيد و ما مىبينيم كه مهندسين شان، اطبائشان، دكترهايشان مىآيند مىروند در همين جهاد سازندگى كار مىكنند براى مردم و سازندگى مىكنند، لكن چون عرضه نمىشود درست، آن دسته خائن، آن دستهاى كه براى ديگران كار مىكنند، افتادند به اينكه كارى نشده است، هيچ كارى نشده است اين رژيم هم مثل رژيم سابق است در صورتى كه هيچ شباهتى اين جمهورى اسلامى با رژيم سابق، هيچ شباهتى ندارد. در رژيم سابق كسى قدرت حرف زدن نداشت، كسى قدرت انتقاد نداشت، يك كلمه انتقاد با نابودى او تمام مىشد، يك قلم كه يك نصف سطر در انتقاد نوشت نابودش مىكردند. حالا راه انتقاد باز است، همه مىآيند انتقاد مىكنند، همه از دولت انتقاد مىكنند همه از هر چيزى كه صحيح نيست انتقاد مىكنند، ارشاد مىكنند، چطور حالا با آنوقت مثل هم است؟ سابق همه دارائى شما را مىبردند و عوضش اين كار آمريكا نفت ما را مىبردند و به جاى نفت، ازاء نفت، به ما اسلحههايى مىدادند كه نتوان آن اسلحهها را با آن اعمال كنيم. براى چه مىدادند، براى اينكه پايگاه درست كنند آنجا، عوض نفت ما براى خودشان پايگاه اينجا درست مىكردند، مستشاران اينجا حاكم بر ما بودند و ما يك مملكتى شده بوديم كه پايگاه براى آمريكا، و الان هم در خيلى جاها مىگويند هست اين پايگاهها، نه اينكه آنها تصرف دارند، لكن جاهاشان هست. آن روز نفت ما مىرفت به مفت و مجان براى آمريكا و يك مقدارى هم كه مىخواستند عوض به ما بدهند، عوضش اسلحه بود و آن چيزهائى بود كه براى خودشان در اينجا فايده داشت، نه براى ما، اين اسلحههايى كه آوردند، براى خودشان فايده داشت براى ما هيچ فايدهاى نداشت. حالا در عين حالى كه باز يك سلطه حسابى پيدا نشده است، باز استقرار پيدا نكرده حكومت ما، در عين حال نفت ديگر آنطور رايگان نمىرود، براى هيچ جا رايگان نمىرود و مال خود شما هست، در ازاى نفت ديگر نمىتوانند تحميل كنند كه بايد حتماً آهن پاره برداريد، براى ما پايگاه درست كنيد، اين هم از اين جهت، چطور فرقى نكرده است حالا با سابق؟ اين هم يك فرق. فرقهاى اساسى، آزادى، استقلال، فرق اساسى راجع به سازندگى هم كه معلوم است كه يك مملكت به اين و سيعى با آن خرابى با يك ماه، دو ماه، يك سال، دو سال نمىشود آن را برگرداند به بهشت برين، زحمت لازم دارد، خراب كردند اينها، پنجاه و چند سال كوشش كردند در خرابى اين مملكت به اسم آباد كردن و به اسم تمدن بزرگ، آباد كردن يك جائى كه پنجاه سال، پنجاه و چند سال به خرابيش كوشش شده است، به اين آسانى درست نمىشود. اين اشخاصى كه دور افتادند و پيش جوانهاى ما، از احساسات پاك جوانهاى ما استفاده غير صحيح مىكنند، اينها هر جا مىرسند مىگويند خوب، هيچ كارى نشده. كارهائى كه شده است يك كارهاى اعجاز آميز بوده است، اينها را اصلش صحبتش نمىكنند، كارهاى اعجازآميز كرده اين مملكت، كارهائى كرده است كه تمام حسابهاى حسابگرها را باطل كرده است معذلك اينها هيچ صحبتش نمىكنند، اگر يك جائى يك چيزى ببينند صد مقابلش مىكنند و منتشرش مىكنند.
afsanah82
07-26-2011, 12:38 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 168
تاريخ: 17/8/58
مصاحبه خبرنگاران شبكه راديو تلويزيون آلمان غربى با امام خمينى
سؤال: امام! شما كه كوشش مىكنيد جامعهاى برقرار كنيد كه نمونه ارزشهائى باشد كه در صدر اسلام ديدهايم، در زمان پيغمبر اسلام در مدينه و جامعه كوفه در زمان حضرت امير ديده شده است، شما تصور مىكنيد كه اين ارزشها كه در آن جامعه بوده قابل انطباق با دنياى جديد قرن بيستم هست يا خير؟ و چگونه؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم. ارزشها در عالم در دو قسم است يك قسم ارزشهاى معنوى، از قبيل ارزش توحيد و جهاد مربوط به الوهيت و از قبيل عدالت اجتماعى، حكومت عدل و رفتار عادلانه حكومتها با ملتها و بسط عدالت اجتماعى در بين ملتهاو امثال اينها كه در صدر اسلام يا قبل از اسلام از آنوقتى كه انبيا مبعوث شدند وجود داشته و قابل تغيير نيست. عدالت معنايى نيست كه تغيير بكند، يك وقت صحيح و زمانى غير صحيح باشد. ارزشهاى معنوى ارزشهاى هميشگى هستند كه قبل از صنعتى شدن كشورها، ضمن و بعدا در آن نيز وجود داشته و دارد، عدالت ارتباطى به اين امور ندارد. قسم ديگر امورى است مادى كه به مقتضاى زمان فرق مىكند، در زمان سابق يك طور بوده است و بعد رو به ترقى رفته است تا به مرحله كنونى رسيده است و بعد از اين هم بالاتر خواهد رفت. آنچه ميزان حكومت و مربوط به اجتماع و سياست است ارزشهاى معنوى است. در صدر اسلام در دو زمان، دو بار حكومت اصيل اسلام محقق شد، يك زمان رسول الله ص و ديگر وقتى كه در كوفه على ابن ابيطالب سلام الله عليه حكومت مىكرد. در اين دو مورد بود كه ارزشهاى معنوى حكومت مىكرد. يعنى يك حكومت عدل برقرار و حاكم ذرهاى از قانون تخلف نمىكرد. حكومت در اين دو زمان حكومت قانون بوده است و شايد ديگر هيچ وقت حاكميت قانون را بدانگونه سراغ نداشته باشد حكومت كه - كم - ولى امرش (كه حالا به سلطان يا رئيس جمهور تعبيرش مىكنند) در مقابل قانون با پائينترين فردى كه در آنجا زندگى مىكنند علىالسواء باشد، در حكومت صدر اسلام اين معنى بوده است. حتى قضيهاى از حضرت امير در تاريخ است: در وقتى كه حضرت امير سلام الله عليه حاكم وقت و حكومتش از حجاز تا مصر و تا ايران و جاهاى بسيارى ديگر بسط داشت، قضات هم از طرف خودش تعيين
صحيفه نور ج 10 صفحه 169
مىشد، در يك قضيهاى كه ادعائى بود بين حضرت امير و يك نفر يمنى كه آن هم از اتباع همان مملكت بود قاضى حضرت امير را خواست، در صورتى كه قاضى دست نشانده خود او بود، و حضرت امير بر قاضى وارد شد و قاضى خواست به او احترام بگذارد، امام فرمود كه در قضا به يك فرد احترام نكنيد، بايد من و او على السواء باشيم، و بعد هم كه قاضى برضد حضرت امير حكم كرد، با روى گشاده قبول كرد.
اين حكومتى است كه در مقابل قانون همگى على السواء حاضرند، براى اينكه قانون اسلام قانون الهى است و همه در مقابل خداى تبارك و تعالى حاضرند، چه حاكم، چه محكوم، چه پيغمبر و چه امام و چه ساير مردم. ما حالا آرزوى اين را داريم كه حكومت ما شباهتى به حكومت صدر اسلام پيدا كند و اينطور نيست كه همچو قدرتى داشته باشيم كه بتوانيم همه محتواى حكومت اسلام را بلافاصله پياده كنيم، خصوصاً كه ما در زمانى زندگى مىكنيم كه اقلا پنجاه و چند سال اين مملكت محتوايش تغيير كرده است و همه چيزش منحط و غير اسلامى شده است. اگر بخواهيم تمام مغزهاى فاسد شده را به مغزهاى اسلامى و صالح برگردانيم، مدتى طولانى وقت لازم دارد اگر خدا بخواهد مىشود و اگر نخواهد بايد اين آرزو را به گور ببريم.
سوال: امام! در كردستان فعاليتهاى نظامى يك مقدارى شديد شده، چه راه حلى را در كردستان مىبينيد و به بحران كردستان چگونه مىنگريد؟
جواب: كردستان قضيهاى نيست كه بين ما و دولت ما و بين كردها باشد. كردها يا غير كردها و همه طوائفى كه در ايران زندگى مىكنند همگى در مقابل قانون على السواء هستند، در مقابل دولت علىالسواء هستند. هيچ فرقى بين كرد و ترك و لر و غيره نيست. ما حكومت اسلامى داريم مىگوئيم. حكومت اسلامى همان است كه در صدر اسلام بوده است كه همه طوائف در مقابل قانون على السواء بودند. ما الان مىخواهيم يك همچو معنائى را متحقق بكنيم كه تمام طوائف على السواء باشند. ما با كرد هيچ اختلافى نداريم، كردها هم با ما اختلافى ندارند. اينها كه قضيه كردستان را ايجاد كردند دستهاى هستند كه از خارج ارتزاق مىشوند و الهام مىگيرند كه از اين طرف يا از آن طرف، اكثرا از آمريكا، چنانكه بعضى نوشتجات هم كه اخيراً به دست آوردهاند مويد آن است و معلوم شده كه در قضاياى خرمشهر و خوزستان و قضاياى كردستان آمريكا دست داشته است، اين مطلبى است كه آنها پيش آوردند. ما گرفتار اجانب هستيم همانطور كه تا حالا بوديم. مسالهاى بين ما و كردها نيست كه محتاج به حل باشد. مساله ما و كردها همان مسالهاى است كه بين ما و فارسها است. فارسها هم از ما مىخواهند كه امور شهرشان را خودشان اداره كنند و هيأتى را براى امور شهرشان تعيين
صحيفه نور ج 10 صفحه 170
كنند كه آباد بشود و برق و اسفالت و همه چيزشان درست بشود. اين همان چيزى است كه كردها، لرها و تركها هم مىخواهند، فرقى بين آنها نيست. اگر نبود كه ما براى خاطر كردها و زن و بچههاى هموطنان خودمان فكر نمىكرديم، قضيه كردستان پيش ما چيزى نبود كه راه حلى لازم داشته باشد راه حل نظامىاش درست انجام مىشد بلكه اگر نظامىها هم دخالت نمىكردند، خود افراد مملكت ايران مىرفتند. مكررا از ما خواستند كه بروند، عشاير و كسان ديگر خواستند كه براى اصلاح كارها به آنجا بروند و اين كارها را اصلاح بكنند، لكن ما نمىخواهيم برادركشى بشود. ما اميدواريم با توجه به كارى كه رفتند كردستان، قضيه با حسن تفاهم حل بشود و خود جمعيت كرد اشخاص خرابكار را كنار بگذارند تا تمام جهات حاصل بشود.
سوال: در اروپا تحركى جديد به چشم مىخورد و آن يك تحرك مذهبى است كه اين تحرك وجود نداشته، عموما پيروان كاتوليك يعنى كسانى كه به كاتوليك اعتقاد داشتند بوجود آوردند. اين تحرك را چگونه ارزيابى مىكنيد و نظرتان در مورد پاپ چگونه است؟
جواب: آن تحرك مذهبى از اين است كه مردم از اين پيشروى مادى سر خوردهاند و ديدند كه تمام اين پيشرفتهائى كه شده است چيزهائى نيست كه براى بشر آرامش بياورد بلكه زندگى آنها را بيشتر تباه كرده است، بيشتر اين صنفها به ضرر بشر بوده تا به نفع بشر. و آن چيزى كه بشر طالب است اين است كه به روحش آرامش بدهد و آن چيزى كه آرامش مىآورد مذهب است از اين جهت ممكن است كه جاهاى ديگر اين احساس را كرده باشند، چنانچه ممالك ما اين احساس را دارند كه تنها در سايه مذهب است كه بشر به آن آرامش روحى مطلوب مىرسد چرا كه در امور مادى اين آرامش نيست، يك تحركاتى است كه منافى با آن آرامش است كه بشر طالب است.
سوال: در خواستهاى شما نابودى كشور اسرائيل است، اگر اين منجر به نابودى اسرائيل شود و فلسطينىها پيروز گردند، يهوديان چه سرنوشتى خواهند داشت؟
جواب: يهودىها حسابشان از صهيونيستها جداست. اگر چنانچه مسلمين بر صهيونيستها غلبه پيدا بكنند، همان حالى را پيدا مىكنند كه شاه مخلوع پيدا كرد و اما با يهودىها كارى ندارند، ملتى هستند مثل ساير ملل زندگى آنها انجام مىگيرد و تصرفى به آنها نيست.
سوال: حضرت امام! رابطه بين واشنگتن و تهران در حال حاضر خيلى بحرانى است و در حال مهيبى
صحيفه نور ج 10 صفحه 171
است (بخصوص بعد از اشغال سفارت امريكا توسط دانشجويان) به نظر شما اين روابط چگونه بايد باشد و با نظر به موقعيت شخص شما چيست؟
جواب: نظر من اين است كه تمام اين بحرانها را آمريكا ايجاد مىكند. مسلمين و ملت ما به حسب نظر اوليائشان، مابين ملتها هيچ فرقى نمىگذارند، به اين معنا كه بخواهند با يكى عدالت و با يكى بىعدالتى بكنند، لكن آمريكاست كه نمىگذارد اين آرامش پيدا بشود. آمريكا، آن كسى كه پنجاه سال به اين مملكت خيانت كرد و به امر او جوانهاى ما دستجمعى در خيابانها كشته شدند و علما و روشنفكران ما به حبس رفتند، كشته شدند، آواره شدند، تبعيد شدند، يك همچو موجودى را كه تمام ملت ما با او دشمن است آمريكا برد و در منزل خودش در جائى كه براى او مأمن درست كرده و نگاه مىدارد و او و عائلهاش را احترام مىكند و با جوانهاى ما كه در آنجا اعتراض مىكنند با خشونت رفتار مىكنند، واكنش اين اعمال است كه ملت بريزند و اين كار را انجام بدهند و مسووليت آن از خود آمريكاست و سفارتى كه در ايران است يك توطئههائى بود كه حالا كشف شده است و با وجود اين توطئهها نمىشود گفت كه ملت بنشينند و نگاه كنند و آنها هر كارى كه مىخواهند بكنند. از اين جهت خود آمريكا منشاء اين امور است، منشاء كارهائى كه انجام گرفته است مىباشد و در مقابل آن كارهاى ناحقى است كه آمريكا ظرف چندين سال با ما كرده است و ما ديگر نمىتوانيم كارهائى كه آنها مىخواهند انجام بدهند تحمل كنيم، از اين جهت بايد آمريكا بفهمد كه ديگر وقت آن ظلمها گذشته است و بايد حساب كار خودش را بكند و اگر ما ديديم كه بيشتر از اين مىخواهد جلو برود، ما هم كارهائى داريم كه با ضرر آمريكا تمام خواهد شد.
سوال: امام! خيلى از شما متشكر هستيم. در حال حاضر نفتى كه صادر مىشود مقدار صدورش نسبت به سالهاى گذشته كمتر است، آيا اين وضع ثابت خواهد ماند، يا پائينتر خواهد رفت؟ يا بالاتر خواهد رفت؟
جواب: اين تابع صلاحديد دولت است. دولت هر طور صلاح بداند و هر چه مصلحت مملكت باشد انجام مىدهد. اگر مصلحت مملكتشان در پائينتر صادر كردن باشد، پائينتر مىآيد و اگر بالاتر برود، بالاتر مىرود.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:38 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 172
تاريخ: 18/8/58
فرمان امام خمينى به دادستان كل انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى دادستان كل انقلاب اسلامى ايران به مناسبت حلول عيد سعيد غدير مبداء نصب امامت امت، تمام كسانى كه در دادگاههاى انقلابى جرمهاى آنان طورى بوده كه كمتر از دو سال محكوم به حبس شدهاند مورد عفو قرار گيرند. دستور دهيد به پروندههاى آنان به اسرع وقت رسيدگى و آنان را آزاد كنند. لازم است به شكرانه اين نعمت از خطاهاى خود در پيشگاه خداوند متعال توبه كنند.
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:38 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 173
تاريخ: 18/8/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن تبليغات فرهنگ اسلامى و جمعيت شير و خوشيد (سابق) خرم آباد
عيد غدير روز نصب على (ع) شخصيت والاى تربيت يافته دامان پيامبر براى امامت
بسم الله الرحمن الرحيم
من عيد سعيد را به همه مسلمين و بر ملت شريف ايران، به شما آقايان تبريك عرض مىكنم، عيدى كه در آن امامت ثبت شد و پيغمبر اسلام امام را براى امامت امت نصب كرد، چه شخصى را، چه شخصيتى را. شخصيت اين مرد بزرگ كه امام امت شد، شخصيتى است كه در اسلام و قبل از اسلام و بعدها هم كسى مثل او نمىتواند سراغ كند. يك موجودى كه امور متضاده را در خودش جمع كرده. كسى كه جنگجوست اهل عبادت نمىشود، كسى كه قوه بازو مىخواهد داشته باشد اهل زهد نمىتواند باشد، كسى كه شمشير مىكشد و اشخاصى را كه منحرفند درو مىكند، اين نمىتواند كه عاطفه و اهل عاطفه آنطور كه اين شخص داشت، باشد. اين شخصيت بزرگ امور متضاده را در خودش جمع كرده، در عين حالى كه روزها روزه، و شب به عبادت مشغول و گفته شده است كه شبى هزار مرتبه نماز مىخواند و در عين حالى كه غذاى او آنطورى كه در تاريخ ثبت شده است از نان و سركه و فوقش زيت يا نمك بيرون نبوده است، در عين حال قدرت بدنى، آنطور قدرت است كه، آنطورى كه در تاريخ است، آن درى را كه از خيبر ايشان كنده است و چندين زراع دور انداخته است، چهل نفر نمىتوانستند بلندش كنند.
در شمشيرزنى، شمشيرهايش آنطور بوده است كه با يك ضربه از اين طرف كه مىزده دو نيم مىكرده است، از اين طرف مىزده دو نيم مىكرده، در صورتى كه آنهايى كه ضربه را مىخوردند خود آهنى داشتند، زره آهنى داشتند و گاهى هم دو تا زره به تنشان مىكردند. آدمى كه با نان و سركه زندگى مىكرده و بسيارى از روزها را روزه مىگرفته است و افطار را با چند لقمه نان و نمك يا نان و سركه افطار مىكرده است، جمع كرده است مابين آن زهد و اين قوت بازو و اين جمع بين دوامر متضاد است. آدمى كه جنگجوست به آنطور كه جنگجويان بزرگ را، دلاوران بزرگ را به هزيمت وا مىدارد و مىفرمايد اگر تمام عرب يك طرف باشند به من هجوم كنند، من پشت نمىكنم، اين آدم در عطوفت آنطور است كه وقتى يك خلخال از پاى يك زن يهودى ربودهاند مىفرمايد كه مرگ براى انسان آسان است (قريب به اين) آدمى كه در عرفان و علم ماوراء طبيعت آنطور است كه نهج البلاغه حكايت
صحيفه نور ج 10 صفحه 174
مىكند از مقام عرفانش، در عين حال شمشير مىكشد و كفار و اخلالگران را از دم شمشير مىگذراند. ما شيعه همچو اعجوبه معجزهآسا هستيم.
تداوم رسالت پيامبر و ائمه هدى در سايه ولايت فقيه
من مىگويم اگر چنانچه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و اله و سلم غير از اين موجود تربيت نكرده بود، كافى بود برايش. اگر چنانچه پيغمبر اسلام مبعوث شده بود براى اينكه يك همچو موجودى را تحويل جامعه بدهد، اين كافى بود. يك همچو موجودى كه هيچ سراغ ندارد كسى و بعدها هم سراغ ندارد كسى، امروز روز نصب اوست به امامت امت. يك همچو موجودى امام امت است، البته كس ديگر به پاى او نخواهد رسيد و بعد از رسول اكرم كسى افضل از او در هيچ معنائى نيست و نخواهد بود. لكن در مراتب بعد هم كه بايد اين امت هدايت بشود، پيغمبر اكرم كه از دنيا مىخواست تشريف ببرد، تعيين جانشين و جانشينها را تا زمان غيبت كرد و همان جانشينها تعيين امام امت را هم كردند، به طور كلى اين امت را به خود وانگذاشتند كه متحير باشند، براى آنها امام تعيين كردند، رهبر تعيين كردند. تا ائمه هدى سلام الله عليهم بودند، آنها بودند و بعد فقها، آنهائى كه متعهدند، آنهائى كه اسلام شناسند، آنهائى كه زهد دارند، زاهدند، آنهائى كه اعراض از دنيا دارند، آنهائى كه توجه به زرق و برق دنيا ندارند، آنهائى كه دلسوز براى ملت، آنهائى كه ملت را مثل فرزندان خودشان مىدانند، آنها را تعيين كردند براى پاسدارى از اين امت.
ولايت فقيه حاكميت قانون الهى است، نه ديكتاتورى
معالاسف اشخاصى كه اطلاع ندارند بر وضعيت برنامههاى اسلام، گمان مىكنند كه اگر چنانچه ولايت فقيه در قانون اساسى بگذرد، اين اسباب ديكتاتورى مىشود، در صورتى كه ولايت فقيه است كه جلو ديكتاتورى را مىگيرد. اگر ولايت فقيه نباشد، ديكتاتورى مىشود. آن كه جلوگيرى مىكند از اينكه رئيس جمهور ديكتاتورى نكند، آن كه جلو مىگيرد از اينكه رئيس ارتش ديكتاتورى نكند، رئيس ژاندارمرى ديكتاتورى نكند، رئيس شهربانى ديكتاتورى نكند، نخست وزير ديكتاتورى نكند، آن فقيه است.
آن فقيهى كه براى امت تعيين شده است و امام امت قرار داده شده است، آن است كه مىخواهد اين ديكتاتورىها را بشكند و همه را به زير بيرق اسلام و حكومت قانون بياورد. اسلام، حكومتش حكومت قانون است، يعنى قانون الهى، قانون قرآن و سنت است و حكومت، حكومت تابع قانون است، يعنى خود پيغمبر هم تابع قانون، خود اميرالمومنين هم تابع قانون، تخلف از قانون يك قدم نمىكردند و نمىتوانستند بكنند.
خداى تبارك و تعالى مىفرمايد كه اگر چنانچه يك تخلفى بكنى، يك چيزى را به من نسبت بدهى، تو را اخذ مىكنم، و تينت را قطع مىكنم. اسلام ديكتاتورى ندارد، اسلام همه اش روى قوانين
صحيفه نور ج 10 صفحه 175
است و آن كسانى كه پاسدار اسلامند اگر بخواهند ديكتاتورى كنند، از پاسدارى ساقط مىشوند به حسب حكم اسلام.
نترسانند مردم را از اين قانون اساسى كه تصويب كردند عده كثيرى، عدهاى از علماء اسلام و دانشمندان. شماها را اغفال نكنند به اينكه بگويند كه اين قانون دموكراسى نيست، ما اسلام را هم دموكراسى نمىدانيم. شما را اغفال نكنند اينها، كه قانون اساسى براى چند هفته، يك هفته، دو هفته ديگر به آراء عمومى گذاشته مىشود. شما را سرد نكنند از اينكه نرويد راى بدهيد. برويد راى بدهيد. بعد مىخوانند براى شما، قانون را منتشركنند، مختاريد در راى دادن، مىخواهيد قبول مىكنيد، نمىخواهيد رد مىكنيد، اگر رد كرديد باز درستتر نوشته مىشود و اگر قبول كرديد، راى بدهيد به آن. بىتفاوت نباشيد نسبت به آن چيزى كه سرنوشت شما به او وابسته است، اسلام شما به او بسته است. امروز آن چيزى كه بايد مطرح بشود، آن مسائل اساسى است، مساله قانون اساسى است، مساله رئيس جمهور است، مساله شوراست. بايد شما اين مطلب را توجه به آن داشته باشيد، منحرف از اين به هيچ وجه نشويد.
شما پنجاه سال يا بيشتر دندان روى جگر گذاشتيد براى اين نابسامانىها، دو ماه ديگر دندان روى جگر بگذاريد. اين حرفها كه منتشر مىكنند در اطراف كه فلان جا فلان قضيه واقع شده است، آسفالت نشده است، بيمارستان نداريم، طبيب صحيح نداريم، كشاورزيمان كذاست، تمام اينها براى اين است كه شماها را مايوس كنند از اين مسائلى كه در اول است و ما بايد اول آنها را درست كنيم و بعد سراغ كارهاى ديگر. شما را از اين منحرف كنند و متوجه كنند به آن مسائل فرعى، نظير اين مىماند كه زلزله آمده باشد و اشخاصى را فرو گرفته باشد و بايد همه برويم سراغ نجات آنها، يك دسته بيفتند بگويند آب ما كم است يا زراعت ما كم است و شما را از آن راه باز دارند. الان مملكت يك وضعى دارد كه اين شيطنتهاى اطراف، دستهاى مختلف درصددند كه راه را منحرف كنند و نگذارند كه اين قانون اساسى بگذرد و دنبالش هم نگذارند كه مجلس شورا درست بشود و رياست جمهورى و اين مملكت متزلزل باشد و آنها توطئه بكنند و شما اغفال بشويد، شماها به راههاى ديگر، راههاى صحيح اما راههاى دست دوم. تمامى مطالبى كه شما گفتيد صحيح است، نه منطقه شما، همه مناطق اينطورى است. يك مملكتى كه پنجاه سال كوشش كردند براى اينكه هم جوانهاى ما را عقب نگه دارند و هم فاسد كنند و هم مملكت ما را به هم بريزند، يك همچو مملكتى خيال نكنيد كه فقط خرمآبادش اينطور است، شما خرم آبادش را مىبينيد، كردستانش هم اينطور است، كردستانى هم همين حرف شما را مىزند، خوزستانىها هم همين حرف شما را مىزنند، خراسانىها هم همين حرف شما را مىزنند، اين زاغهنشينان اطراف تهران هم همين حرف شما را مىزنند كه از شما زندگىشان بسيار بدتر است، لكن مسائل، اين مسائل، مسائل دست دوم است. يك مملكتى الان در معرض اين است كه اين اشخاصى كه افتادند توى جمعيتها و دارند افساد مىكنند، در معرض اين است كه نگذارند اين نهضت به آخر برسد يا لااقل معطلش كنند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 176
با قدرت پيش برويد، اين مسائل دست اول را نظر كنيد و با قوت و قدرت پيش ببريد و مطلب به آخر برسانيد. وقتى كه اصول مطلب تمام شد، اين بيمار محتاج به معالجه است، لكن بايد اول حياتش را حفظ كرد، بعد بيماريش را معالجه كرد. مملكت ما يك مملكتى است كه پنجاه سال كوشش شده است كه بيمار و بيمارترش كنند، لكن يك مسائل رؤوسى است كه اگر به او رسيدگى نشود، اين مريض مىميرد و يك مسائل دست دوم است كه بعد از اينكه حفظ حيات او شد، آنوقت كوشش كنيم براى رفع بيمارىها، رفع نابسامانىها من به شما عرض مىكنم كه تمام اين مسائل كه شما طرح مىكنيد صحيح است، لكن مسائل دست دوم است. فرهنگ بايد بازسازى بشود، تصفيه بشود، ادارات بايد تصفيه بشوند، همه اينها بايد بشود، كشاورزى بايد تقويت بشود كه ما محتاج نباشيم به اينكه از دشمنهاى خودمان چيزى طلب كنيم، فرهنگ درست بشود، دانشگاه ما بايد درست بشود كه ما راجع به همه امور خودكفا بشويم، لكن آنها برنامههاى دراز مدت است كه بايد با طول مدت اين انجام بگيرد. اين چيزى كه الان محل بحث ما هست و مورد احتياج همه ما هست، اين امرى است كه در راس امور واقع شده است، اين امرى است كه اساس مملكت شماست و او اين است كه برويد تمام افراد خودتان را، تمام ملت را آشنا كنيد به اينكه قانون اساسى را بايد به آن راى بدهيد و ملاحظه كنيد، راى بدهيد، البته آزاديد هر رايى دلتان مىخواهد بدهيد اما بىتفاوت نباشيد نسبت به سرنوشت مملكت خودتان، نسبت به اسلام، نسبت به ملت، نسبت به كشور بىتفاوت نباشيد، گوش نكنيد به اين حرف اينها كه قانون اساسى خوب نشده و محتوايش چه است. اينها تمام در نظر دارند كه نگذارند كه شما راى بدهيد به قانون اساسى و شما را بىتفاوت يا بدبين كنند. اينها آنهائى هستند كه طرز فكرشان اين است كه اسلام اصلاً عقب افتاده است. اينها طرز فكرشان اين است كه، عده زياديشان هم هستند كه اجيرند، اجرت مىگيرند براى اينطور كارها، براى اينكه بنويسند، براى اينكه بگويند، براى اينكه بروند اطراف و شلوغكارى كنند، تمام مطلبشان اين است كه شما ديديد كه در رفراندم راجع به جمهورى اسلامى كارشكنى مىكردند كه راى داده نشود، بعضى صندوقها را سوزاندند و بعضى جاها را با تفنگ جلوگيرى كردند كه راى ندهند مردم. بعد از آنكه آنجا شكست خوردند، دنبال اين رفتند كه مردم راى ندهند راجع به وكلائى كه، خبرگانى كه مىخواهند ملاحظه كنند، دستشان از آن كوتاه شد، دنبال اين هستند كه مردم راى ندهند براى قانون اساسى، اينها همان مردمىاند كه با اساس مخالفند و شما اشخاصى هستيد كه بچههايتان را، جوانهايتان را داديد براى اينكه اسلام را زنده بكنيد، شما تابع اميرالمومنينايد، شما جوانهاتان را داديد براى اينكه اسلام را زنده بكنيد، نه تابع مكتبهاى انحرافى كه اصل اين مسائل را كار ندارند و كارى با آن ندارند.
بايد همه ما در اين زمانى كه احتياج دارد اسلام به شما جوانها، پيغمبر اكرم به شما الان احتياج دارد، شما الان رفع كنيد اين احتياجش را. احتياج اين است كه بىتفاوت نباشيد نسبت به مملكتتان. احتياج اين است كه قانون اساسى، اساس مملكت شماست، بىتفاوت نباشيد كه برويد سراغ كارتان بنشينيد كه فرض كنيد كه مىخواهم يك خياطى بكنم، مىخواهم يك كار ديگرى بكنم، سرنوشت
صحيفه نور ج 10 صفحه 177
مملكت شماست، سرنوشت مذهب شماست، سرنوشت كشور شماست، سرنوشت ملت شماست، بىتفاوت نباشيد.
بايد همه شما دست به دست هم بدهيد، همانطورى كه تا حالا با اتحاد كلمه و با دست به دست دادن به هم تا اينجا رسانديد و دشمنهاى خودتان را كنار زديد و اين مفسدهجوها را بيرون كرديد، از حالا به بعد هم با وحدت كلمه دست به دست بدهيد و اين بار را انشاءالله به منزل برسانيد. خداوند انشاءالله همه شما را تأييد كند. من دعاگوى شما هستم. من صلاح حال شما را مىخواهم و صلاح دين و دنياى شما اين است كه در اين برهه از زمان كه مسائل اصلى در كار است، راجع به مسائل ديگر كه حق است با شما. ولى وقتش يك قدرى زود است، در يك وقتى است كه مفسدهجوها مىخواهند نگذارند كارها انجام بگيرد، يك قدرى آنجا را بايد مهلت بدهيد و همه در فكر اين مطلب هستند و انشاءالله موفق و مؤيد باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:38 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 178
تاريخ: 19/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با نماينده پاپ پل ششم
موضعگيرى سازشكارانه پاپ در برابر جنايات آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
من اگر در اين موقع حساس، مقامات ديگر تقاضاى ملاقات كرده بودند براى اين موضوع نمىپذيرفتم لكن مقام روحانيت ملت مسيح و پاپ اعظم احترامى دارند كه ما پذيرفتيم و اتفاقا خوشحال هم شدم از اينكه ايشان پيام فرستادهاند تا من مطلبى كه بايد به ايشان تذكر بدهم، تذكر بدهم. من و ملت ما، بلكه ملتهاى مستضعف جهان اعم از مسلمين و نصارى و غير آنها، يك نقطه ابهام پيش ماست كه من ميل دارم اين نقطه ابهام را تذكر بدهم. گوش 35 ميليون جمعيت ايران كه 50 سال است در زير يوغ استعمار و فشار خصوص آمريكا و اخيراً فشار خصوص آقاى كارتر هستند و گوش ميليونها جمعيت مستضعف، انتظار نوازشى از مقام روحانيت پاپ داشت نوازش پدرانهاى كه لااقل استفسار از حال اين مستضعفين باشد و نسبت به مستكبرينى كه به اينها ظلم شده است و در زير فشار ظلم بودند، هشيارى داده شده باشد، ميانجيگرى شده باشد بين ملتهاى مستضعف و آن ابرقدرتها كه خودشان را مسيحى معرفى مىكنند. و گوش، همچو نداى روحانيى را نشنيده است تا حالا. چه شده است كه ما 50 سال كشته داديم، كشتههاى دستجمعى، در حبس بوديم، حبسهاى غير انسانى كه بهترين افراد اين ملت را در آنجا شكنجههاى غير انسانى مىدادند و يك ميانجيگرى در كار نبود و آقاى پاپ اعظم به فكر اين نيفتادند كه از اين ملت مستضعف پشتيبانى كنند يا لااقل ميانجيگرى كنند كه ايشان دست از سر اين مستضعفين بردارند. چه شد كه امروز كه ملت ما، جوانهاى ما كه سالهاى طولانى تحت فشار و تحت رنج بودند، رفتهاند و اين چند نفرى كه در آن لانه جاسوسى بسر مىبردند و عامل توطئه و جاسوسى بر ضد ملت ما بودند بلكه بر ضد منطقه و قرائن و شواهد بر اين امر زياد است و بزرگتر شاهد اينكه تمام پروندهها و چيزهائى كه در آنجا بوده است تا توانستند آنها را بدل به يك پودرى كردند كه قابل استفاده ديگر نيست. اگر اينها يك مسائل سفارتى بوده است احتياج به اين كار نبود، اگر يك مسائلى بود كه مربوط به توطئههايى كه بر ضد ملت ماست نبود، اين محتاج به اين عمل نبود. حالا كه اين توطئه به ملت ما ثابت شده است و اين عملى كه اين جوانهاى ما انجام دادهاند، تمام ملت، تمام قشرهاى ملت، الا بعضى منحرفين، در اينجا و در ساير ممالك ديگر از آن پشتيبانى كردند و اين خواست تمام ملت ما بوده است، نه يك خواست از روى هواى نفسانى، بلكه يك خواست انسانى
صحيفه نور ج 10 صفحه 179
بوده است كه توطئهها معلوم بشود، توطئههايى كه بر ضد بشر است، بر ضد كشورهاى ماست و بالخصوص بر ضد ايران است معلوم بشود و اين حق از براى ملت ما هست، سفارتخانهها حق قانونى ندارند كه جاسوسى بكنند يا توطئه و اين مركز به حسب آنطورى كه كارشناسها تاكنون توانستهاند بفهمند مركز جاسوسى و مركز توطئه بوده است. چه شد كه در اين وقت آقاى پاپ اعظم به فكر اين افتادند كه ما براى حس انساندوستى و ايشان براى حس انساندوستى به فكر افتادند كه اينها را باهاشان رفتار خوب بكنند و آزادشان بكنند؟ اما رفتار خوب، اسلام با دشمنهاى خودش هم رفتار خوب مىكند و با اينها هم، اين جوانها كه اسلامى هستند تا آنقدر كه من شنيدهام رفتارشان، رفتار انسانى بوده است و نبايد هيچ نگرانى از اين باب داشته باشند.
جنايات و خيانتهاى رژيم پهلوى قابل شمارش نيست
و اما راجع به رهايى اينها، بايد ما ببينيم كه ما چه مىخواهيم و ملت ما چه مىخواهد. آن چيزى كه ملت ما مىخواهد آيا يك امر غير مشروع است يا يك امر انسانى است؟ آيا بشر دوستى وادار كرده است اين جوانهاى ما را كه بروند و اين مركز را بگيرند و نگذارند توطئه به ثمر برسد يا خلاف اين بشر دوستى است؟ آن چيزى كه ملت ما مىخواهد اين است كه اين ملت از اين آدم كه الان در آمريكا هست 37 سال تقريبا رنج ديده است، 37 سال اين به ملت ما خيانت كرده است و 37 سال ذخائر ما را به باد فنا داده است و 37 سال جوانهاى ما در تحت سلطه اينها زندگى انسانى نداشتند و 37 سال اختناق همه جانبه بر اين مملكت و بر اين ملت از طرف ايشان حكمفرما بوده است و با دست خود ايشان، به طورى كه اشخاص نقل مىكنند و با مباشرت در پانزده خرداد عده كثيرى را به قتل رسانده است و با امرا و از پانزده خرداد تاكنون ما شايد بيش از صدهزارنفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داريم. اين ملت با اينهمه رنجى كه كشيده است، حالا مىخواهد كه اين جانى برگردد و محاكمه به طور عدالت بشود، محاكمه بشود، اگر محكوم شد كه اموال ما را برده است، از او بگيرند. الان اموالى كه از مملكت ما به دست ايشان و كسانى كه مربوط به ايشان است، بانكهاى خارج را از امريكا گرفته تا ممالك غربى پر كرده است، در صورتى كه من خودم مىدانم و ملت ما هم آن كه به سن من است مشاهده كرده است و آن كه نيست، شنيده است و تاريخ براى او گفته است، ديگران براى او گفتهاند كه پدر ايشان وقتى كه كودتا كرد هيچ نداشت، يك سرباز بود صفراليد وقتى كه سلطه پيدا كرد بر اين مملكت شروع كرد املاك مردم را به زور از آنها گرفتن. شمال مملكت ما، مازندران، بهترين املاك سر سبز ما با فشارهاى او و عمال او به قباله او به زور در آمدهاند و بسيارى از كسانى كه مالك بودند يا از روحانينى كه در اين امر يك نظرى مىدادند اينها را مىگرفتند و به حبس مىبردند و گاهى مىكشتند و در زمان خود رضاشاه قتل عام مسجد گوهرشاد را من به خاطر دارم و كسانى كه به سن من هستند به خاطر دارند كه در مسجد و معبد مسلمين كه مركز اقامه نماز بود، عبادت خدا بود، اينها ريختند و يك عده از مظلومين كه براى دادخواهى آنجا مجتمع شده بودند، قتل عام كردند و از بين
صحيفه نور ج 10 صفحه 180
بردند. وقتى كه او از ايران بيرون رفت يعنى بيرونش كردند، جواهرات ايران را هر چه توانست در چمدانهاى زياد ريخت و از اينجا برد و در بين دريا انگليسىها از او گرفتند و بردند و خوردند. تا زمان او به سر رسيد و نوبت به پسر رسيد كه همين پسر جانى را متفقين به ملت ما تحميل كردند، در صورتى كه ملت ما آن چيزهايى كه از پدر ديده بود، هيچ راضى به اين نبود كه پسر او را بپذيرد لكن تحميل كردند به ملت ما و اين تحميل اسباب اين شد كه هر چه آنها (براى خاطر اينكه او را به سلطنت رساندند) هر چه آنها بخواهند، اين دست بسته و چشم بسته در اختيار آنها بگذارد. در طول مدتى كه اين سلطنت داشت ما اگر بخواهيم بشماريم اصول خيانتهايى كه به ما كرده است، طولانى است و ما وقت اينكه بشماريم، نداريم لكن از نمونههايى كه به اسم خدمت به كشور ما ايشان انجام داده است، اين ماموريت بوده است كه در ازاء نفتى كه از مملكت ما براى آمريكا خارج مىشده است، اسلحه مىگرفتند، مهمات مىگرفتند، در صورتى كه آن اسلحه و مهمات براى خودشان و براى پايگاههاى خودشان بود و اين آدم نفت ما را داد و براى آنها پايگاه درست كرد به اسم پول نفت و در اين چند سال اخير و ده سال، پانزده سال اخير آنقدر اين جنايت كرد و آنقدر جوانهاى ما را كشت و آنقدر حبسهاى اينها پر بود از جوانهاى ما كه نمىتوانيم بشماريم.
آقاى پاپ بايد كارتر را استيضاح كند
ما ميل داشتيم كه در طول اين مدت يكى از مقامات روحانى خارج و خصوص روحانى بزرگ نصارى يك تفقدى به حال اين ملت ضعيف شده باشد. من نمىتوانم باور كنم كه واتيكان بيخبر بوده است از اين مسائل و نمىدانم اين نقطه ابهام را چه بكنم. اگر ملت ما از من پرسيد كه روحانيت مسيح موافق است بااين جناياتى كه اينها كردند من چه جواب به اينها بدهم؟ روحانيت مسيح كه مىداند كه قرآن كريم به طرفدارى از مسيح و طرفدارى از صديقه طاهره مريم برخاست و آن چيزى كه به خلاف واقع نسبت به آن طاهره مطهره مىدادند، تكذيب كرد و با صراحت تكذيب كرد و اينطور طرفدارى از عيسى مسيح كرد و باز طرفدارى از علماى نصارى، رهبانان و قسيسين نصارى در قرآن طرفدارى شده است، در عين حالى كه اسلام طرفدارى از مسيح و علماى مسيح كرده است در قرآن، ما ميل داشتيم كه گوش ما را يك وقت هم نغمه امثال آقاى پاپ نوازش بدهد و استفسار كند كه اين ملت چرا به اينطور مىگذراند و از كارتر بپرسد، استيضاح كند كه چرا يك همچو آدمى را شما مسلط كرديد بر اين ملت و الان هم بپرسد از كارتر كه چرا يك نفرى كه سى و چند سال جنايت كرده است، خيانت كرده است و جنايات و خيانات او مشهود است، چرا برديد آنجا و نگه داشتيد و باز در آنجا هم مىخواهيد توطئه بكنيد.
ما از دست و پا كردن كارتر هيچ تعجب نداريم براى اينكه او مردى است كه سياسى و نه به معناى سياست سالم، به معناى سياستى كه در نظر امثال كارتر است، به هر طور كه شده است براى منافع خودش، براى منافع شخصى يا منافع به تو هم اينكه منافع ملتش هست دست به هر جنايتى بزند و هر
صحيفه نور ج 10 صفحه 181
دست پايى كه دارد بكند براى اينكه اين اشخاصى كه الان پيش اين جوانهاى ما هستند و ممكن است از آنها يك مسائلى بعدها كشف بشود، مبادا كشف بشود. او بايد اين كار را بكند، لكن آقاى پاپ چرا؟ ايشان چرا اين كار را انجام مىدهند و واسطه مىشوند ما بين يك ملت مظلوم كه مىخواهد يك مقدارى از مظلمههايى كه بر او شده است كشف كند و به مردم، به مستضعفين بفهماند كه راه ظلم اينها چه است و از چه راه اينها ظلم مىكنند و يك ظالم و يك كسى كه توطئهگر است، ما اگر چنانچه مىتوانستيم در يك كشور ديگرى اين را محاكمه كنيم يعنى وسايل اينكه جنايات او را ما همهاش را در محكمه ببريم، اگر مىتوانستيم پيشقدم مىشديم كه ايشان در يك كشور ديگرى محاكمه بشود لكن آن جرائمى كه اين كرده است و آن پروندههايى كه ما داريم از او و آن شهودى كه هستند كه بالغ بر چندين ميليون شهود ما داريم كه اينها بهشان ظلم شده است، به كشاورزها ظلم شده است، به كارگرها ظلم شده است، به علماى دين ظلم شده است، به دانشگاهىها ظلم شده است، اينها همه شاهدهاى ما هستند و ما نمىتوانيم چندين ميليون جمعيت را يا شما بگوئيد بيست، بيشتر از بيست ميليون جمعيت را ما در خارج بيائيم براى اداى شهادت لكن ما براى اينكه احترامى به مقام پاپ گذاشته باشيم حاضريم كه ايشان را بياورند در مملكت ما و آقاى پاپ هم بفرستند نمايندگانى در اينجا هر كس هم مىخواهد نمايندگانى بفرستد در اينجا و يك دادگاهى كه هست و الان دعوت كرده است او را به دادخواهى، در حضور نمايندگان پاپ و نمايندگان هر كس، حتى نماينده بدترين دشمن ما كه عبارت از كارتر هست بيايند و محاكمه كنند اينها را و هر طورى كه محكمه حكم كرد ما همانطور، ملت ما حاضر است.
ما تابع آراء ملت هستيم
و آقاى پاپ اين را بداند كه مساله، مسالهاى نيست كه من بتوانم بالشخصه حل كنم. ما بناى بر اين نداريم كه يك تحميلى به ملتمان بكنيم و اسلام به ما اجازه نداده است كه ديكتاتورى بكنيم ما تابع آراء ملت هستيم. ملت ما هر طورى راى داد ما هم از آنها تبعيت مىكنيم. ما حق نداريم، خداى تبارك و تعالى به ما حق نداده است، پيغمبر اسلام به ما حق نداده است كه ما به ملتمان يك چيزى را تحميل بكنيم. بله ممكن است گاهى وقتها ما يك تقاضايى از آنها بكنيم، تقاضاى متواضعانه، تقاضايى كه خادم يك ملت از ملت مىكند لكن اساس اين است كه مساله دست من و امثال من نيست و دست ملت است و ملت پشتيبانى از اين كار را اعلام كرده است به طورى كه اگر اطلاع داشته باشيد راديوها كه اعلام مىكردند، كلياتش را كه اعلام مىكردند، انسان را خسته مىكردند كه اعلامهاى متعددى كه بود. در هر صورت مسالهاى كه ما مىخواهيم، يك مساله انسانى است، يك مسالهاى است كه بشر دوستى اقتضاى اين معنا را مىكند. ملت ما به اعتبار اينكه مسلم است، بشر دوست است و شما هم به اعتبار اينكه ملت مسيح هستيد، بايد تبعيت از مسيح بكنيد و بشر دوست باشيد به آنطورى كه حضرت مسيح بود و حس بشردوستى است كه ملت ما را وادار مىكند كه جنايات ايشان رسيدگى بشود. رسيدگى بشود كه معلوم بشود كه چه در دنيا ايشان را وادار به اين جنايات كردهاست. مردم دنيا بفهمند دشمن
صحيفه نور ج 10 صفحه 182
بشر كى است و كى ايشان را وادار كرده است به اينكه تمام وقت خودش را صرف كند براى ظلم كردن به ما و براى جنابتكارى و براى بردن ذخائر ما، تا ملتها، مردم عبرت بگيرند. بنابراين آقاى پاپ چه حكم مىكند؟ من از ايشان مىخواهم كه ايشان تماس بگيرند با كارتر كه كارتر به ايشان ملتجى شده است، تماس بگيرند و مسائل را درست بررسى كنند و اشخاصى را بفرستند مسائل را بررسى كنند، اينجا بررسى كنند، آنجا بررسى كنند. اگر واقعاً آقاى پاپ تشخيص دادند كه اينهمه ظلمهائى كه به ما شده است و اينهمه قتلعامهايى كه شده است و اينهمه ذخائرى كه از اين ملت ضعيف بردند، ملتى كه الان هم در كنار اين شهرها، حتى شهر تهران، نه خانه دارند و نه نان دارند و نه كار دارند، معذلك ذخائر ما انبار شده است در بانكهاى خارجى به دست ايشان، اگر واقعاً آقاى پاپ اين مطلب را صحيح مىداند، يك وقت اين است كه ايشان نشنيده است اين مطلب را، حالا ما به ايشان اعلام مىكنيم كه مساله اين است. اگر با اين ترتيب ايشان باز مىگويند كه بايد وسايل رفتن اينها را بدون اينكه آن آدم را تحويل بدهند به ما، بدون اينكه حاضر بشوند به اينكه محاكمه بشود او، باز هم ما بايد اين كار را بكنيم، اعلام بكنند و ما گمان نمىكنيم همچو اعلامى را ايشان بكنند براى اينكه ايشان حتما با اينطور جنايات مخالف است، هر انسانى با اينطور جنايات مخالف است.
در هر صورت ما حرف غير مشروع نداريم، حرفى داريم كه هر كجاى دنيا ببريد (الا پيش كارتر) حرف مقبول است، حرف صحيح است، جنايتكار ما را برديد نگه داريد، بدهيد دست ما، آن كه جوانهاى ما را كشته است، آن كه جوانهاى ما را در تاوه گذاشته و بو داده است، آن كه جوانهاى ما را پايشان را اره كرده است بدهيد دست ما، محاكمهاش مىكنيم، محاكمه به عدالت. بفرستيد نمايندگان را و ما با عدالت محاكمه مىكنيم. اگر ما خلاف گفتيم، ايشان را باز بياورند و بنشانند به تخت سلطنت و مردم هم تبعيت كنند و اگر چنانچه او خلاف گفته و آقاى كارتر خلاف مىگويد، شما آقاى كارتر را به حسب نفوذ معنوى كه داريد استيضاح كنيد. شما بدانيد كه اينها به اسم اينكه ما مسيحى هستيم، بر خلاف مسير مسيح رفتار مىكنند. اينها اغفال كردهاند بعضى از جناحها را در مال خودشان و اين اگر به اسم نصارى، به اسم مسيحىها، به اسم عيسى مسيح تمام بشود، اين مشوه مىكند روى ملت مسيح را.
آقاى پاپ بايد به فكر ملت مسيح باشد، به فكر همه ملتهاى مستضعف باشد، به فكر آبروى مسيحيين باشد. اينطور اشخاصى كه به اسم مسيح دارند يك همچو كارهاى خلاف مسير مسيح را انجام مىدهند - آقاى كارتر - بايد اعلام كنند، به ملت آمريكا اعلام كنند، به همه ملت مسيحيين اعلام كنند و جنايات اين را بشمارند و اينها را معرفى كنند به ملتها، همانطورى كه ما نسبت به محمدرضا عمل كرديم كه اين را به مردم شناسانديم (مردم مى شناختند لكن تبليغات كرديم باز هم) شما هم اين كار را انجام بدهيد و ما در اين صورت از شما متشكر خواهيم بود و ما يك مظلمه است كه براى شما مىگوييم. ما به حكم اينكه مظلوم هستيم، پيش شما دادخواهى مىكنيم كه اين ملت مسيح را نجات بدهيد شما، ملت مسلم جاى خودش، شما ملت مسيح را نجات بدهيد. نجات به اين است كه اين اشخاصى كه در ممالك بزرگ به اسم مسيح و به اسم مسيحيت اين جنايات را مىكنند، اين براى مسيح عليهالسلام
صحيفه نور ج 10 صفحه 183
خوب نيست و مسيحيين مشوه مىشود وجههشان و من به شما آقاى پاپ عرض مىكنم كه اگر عيسى مسيح امروز بود كارتر را استيضاح مىكرد. اگر عيسى مسيح بود ما را از چنگال اين دشمن خلق و دشمن بشر نجات مىداد و شما نماينده ايشان هستيد و شما بايد همان كارى كه مسيح مىكند بكنيد.
آقاى كارتر ما را از مبارزه نترساند، ما اهل مبارزه هستيم
خداوند انشاءالله كه همه ما را آشنا كند به وظايف الهى، به وظايف دينى و همه ما طرفدار مظلومين باشيم و اميد است كه آقاى پاپ توجهى به حال اين ملت مظلوم بكند و ما را از اينكه نمىتوانيم الان با اين وضع مسائل ايشان را بپذيريم معذور دارند. لكن مساله اولى كه ايشان گفتند، حاصل است. مسالهاى كه با اينها خوشرفتارى بكنند اين مساله حاصل است و من ميل دارم كه شما كه نماينده آقاى پاپ هستيد برويد و ببينيد اينها را و آنها چه وضعى دارند، با آنها صحبت كنيد ببينيد كه آيا آنها يك وضع بدى دارند. هيچ ابدا از اين خوف نداشته باشيد كه اينها ناراحت باشند، ابدا ناراحت نيستند لكن خوب آقاى كارتر تشبثات زياد به همه اطراف كرده است، يك غريقى است كه به همه چيز تشبث كرده است، گاهى اضافه مىشود از يك جبههاى كه دخالت نظامى، گاهى گفته مىشود كه محصور كنيد از حيث حصار اقتصادى، و معالاسف يك نفر آدمى كه ايرانى خودش را مىداند و مىگويد من ايرانى هستم قبل از اينكه مسلمان باشم (در صورتى كه مسلمان بودنشان را نمىدانم، ايرانى بودنشان هم مىدانم نيست) دستور مىدهد يا تقاضا مىكند از كارتر كه محاصره اقتصادى بكن ايران را. ايرانى است، در انگلستان است، بختيار است مىگويد من ملى هستم. و من اين مطلبى را كه يك روزى گفتم، شاهدش امروز پيدا شد. يك روز گفتم كه اينها، اين ابرقدرتها ممكن است كه 20 سال، 30 سال، يك كسى را در يك مقامى با يك وجههاى حفظش كنند و نوكر آنها باشد لكن مامور باشد كه به جهت لباس ملى به خودش بپوشد، مثل بختيار كه خودش را به دكتر مصدق بسته است و ملى مىگويد هستم. بعد از اينكه اين مدتها گذشت، آن روزى كه بايد از او استفاده كنند، بعد از 20 سال استفاده مىكنند. از ايشان هم كه سالهاى طولانى در جبهه ملى بود و مدعى مليت بود و مدعى اين بود كه من اول ايرانى هستم و دوم اسلام، با اينكه اين خودش كفر است معذلك آن روزى كه آنها مىخواستند اين عنصر به دردشان بخورد خورد و به جاى بدترين مخلوق خدا كه محمدرضا بود، به جاى او مشغول شد به آدمكشى و جنايت و دستور آدمكشى داد منتها از او اطاعت نكردند. او هم مىگفت كه اين ملت را به حصار اقتصادى بكشيد. و اين هر دو را من بايد بگويم ما نه از اقدام نظامى مىترسيم و نه از محاصره اقتصادى. اما از او نمىترسيم براى اينكه ما شيعه يك ائمهاى هستيم كه آنها شهادت را استقبال مىكردند، ملت ما هم امروز شهادت را استقبال مىكند. فرضا كه آقاى كارتر بتواند نظامى بياورد اينجا، با اينكه نمىتواند همچو كارى بكند، دخالت نظامى بكند، نمىتواند بكند، فرض مىكنيم كه خير، تفاهم كنند اين ابرقدرتها كه به ايران نظامى بفرستند، ما 35 ميليون جمعيت داريم كه اينها بسياريشان، بسيار زيادشان، آرزوى شهادت مىكنند، ما با اين 35 ميليون به ميدان مىرويم بعد كه ما همه شهيد
صحيفه نور ج 10 صفحه 184
شديم خودتان با ايران هر كارى مىخواهيد بكنيد. از اين ما نمىترسيم، ما مرد جنگيم، ما مرد مبارزه هستيم، ما جوانهايمان با مشت مبارزه كردند با تانكها و توپها و مسلسلها. ما را آقاى كارتر از مبارزه نترساند. ما اهل مبارزه هستيم ولو نداشته باشيم ابزار مبارزه، لكن بدن داريم در مقابل اينكه ما را بزنند و اين را عمل خواهيم كرد. و اما قضيه اقتصاد، ما يك ملتى هستيم كه به اين گرسنگى خوردنها عادت كردهايم، ما 35 سال يا 50 سال مىگوئيد ما در اين گرفتارىها بوديم و عادت داريم به اين گرسنگى خوردنها، ما روزه مىگيريم، ما يك وقت غذا مىخوريم. اگر بنا باشد كه آنها محاصره اقتصادى بكنند، فرضا كه بتوانند و همه ملتها تبع ايشان بشوند و حال آنكه اين خيالى است خام و همچو چيزى تحقق پيدا نمىكند، فرضا كه تحقق پيدا بكند، ما همان جو و گندمى كه خودمان در مملكت خودمان كشت مىكنيم، اقتصاد مىكنيم و براى خودمان همان مقدار كافى است. ما در هر هفته يك روز گوشت مىخوريم، گوشت خوردن خيلى چيز خوبى هم نيست و يك وعده هم ممكن است غذا بخوريم. ما را از اين چيزها اينها نترسانند. اگر امر داير بشود بين اينكه آبروى ما حفظ بشود يا شكم ما سير بشود، ما ترجيح مىدهيم كه آبرويمان حفظ بشود، شكممان گرسنه باشد. و من از شما مىخواهم كه سلام من را به آقاى پاپ اعظم برسانيد و بگوئيد كه روى علاقه دينى كه ما به هم داريم، همه اهل توحيد هستيم، اهل خداشناسى هستيم، ما از شما مىخواهيم كه به اين ملت ضعيف كمك كنيد و نصيحت پدرانه به همه ابرقدرتها بكنيد يا استيضاح كنيد آنها را.
والسلام
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 185
تاريخ: 20/8/58
فرمان امام خمينى به ثقة الاسلام مروى
بسمه تعالى
جناب مستطاب ثقه الاسلام و المسلمين آقاى شيخ هادى مروى دامت افاضاته
با توجه به اختلافات و مشكلاتى كه در شهر بهبهان و مسجد سليمان موجود است و نظر به سوابقى كه جنابعالى از وضع منطقه داريد مقتضى است مسافرتى بدانجا نموده و از نزديك به آنها رسيدگى كنيد و در رفع آنها بكوشيد و اهالى محترم را از توطئههاى دشمنان آگاه ساخته و به وظايف خطيرى كه در اين برهه از زمان دارند واقف سازيد و به اتحاد كلمه و پرهيز از هر نوع اختلاف و تفرقه دعوت نمائيد. از خداى تعالى دوام توفيقات جنابعالى را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 186
تاريخ: 21/8/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل كلانترى بيست و يك تهران
لغزش در كارها به حساب جمهورى اسلامى ثبت مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما برادرها و جوانهاى برومند كه امروز عضو قواى انتظامى اسلام شدهايد، تشكر مىكنم و اميدوارم اين خدمتهائى كه مىكنيد مورد نظر خداى تبارك و تعالى باشد و در ساختن ايران به طورى كه دلخواه اسلام است موفق باشيد. اگر در دوره طاغوتى كارى مىكرديد ضررش به اسلام نبود براى اينكه در دوره طاغوت عمل مىشد، اما امروز كه در رژيم اسلامى هستيم و شما هم قواى اسلامى هستيد، كلانترى اسلامى هستيد، اگر خداى نخواسته يك لغزش براى ما و براى شما پيدا بشود به حساب جمهورى اسلامى ثبت مىشود و آنها كه با اين نهضت مخالفند دنبال اين هستند كه از ما و از شما و از جوانهاى ما يك لغزشى ببينند، لغزش را پاى جمهورى اسلامى حساب مىكنند و با هياهو و بوق و كرنا راجع به جمهورى اسلامى كارشكنى مىكنند. با پياده شدن اسلام يك حالت اطمينان براى ملت و كشور پيدا مىشود بنابراين وظيفه ما امروز بسيار سنگين است. وظيفه اين است كه همه با هم متحد و متفق بدون تحميل بر ملت و حكفرمائى و بدون كارشكنى بايد با هم برادروار اين راهى را كه تا اينجا آمدهايم انشاءالله به آخر برسانيم. من به شما برادرها مژده مىدهم كه اگر چنانچه برسيم به آنجائى كه محتواى اسلام در همه جاى اين مملكت پياده بشود يك حالت اطمينان براى ملت و كشور حاصل مىشود كه سرآمد همه خوبىهاست. انسان اگر چنانچه همه خوشىها را داشته باشد لكن حال اطمينان نداشته باشد و متزلزل باشد، تمام آن خوشىها تلخ مىشود. شما فرض كنيد كه در يك كشتى نشستهايد و همه اسباب خوشى براى شما مهياست، يك وقت كشتى متزلزل بشود و احتمال غرق باشد ديگر هيچ خوشى براى شما ندارد همهاش تلخ مىشود. يك مملكت اگر چنانچه متزلزل باشد، باز خوف اين باشد كه ما گرفتار آمريكا بشويم، خوف اين باشد كه ما گرفتار ساير ابرقدرتها بشويم، طمأنينه نباشد، استقلال روحى نباشد، پاى خود قيام نكنيم، اين خوشىها ديگر لذتى ندارد و اگر چنانچه ما مطمئن باشيم كه مستقل هستيم و آقابالاسر نداريم و خوف اينكه آنها به ما هجوم كنند يا كارشكنى در كارهائى بكنند نداشته باشيم، اين طمأنينه روحى بهترين چيزى است كه براى انسان هست.
صحيفه نور ج 10 صفحه 187
من به شما مژده مىدهم كه انشاءالله اين طمانينه به زودى براى شما حاصل بشود. شما هيچ خوف نداشته باشيد اين كسانى كه به اين ملت خيانت كردند و رفتند، ديگر برگردند. اينها ديگر برگشت برايشان نيست و خوف اين را هم نداشته باشيد كه اين قدرتهائى كه چپاولگرى مىكردند در اين مملكت و مال ملت را خوردند و بردند و از بين بردند برگردند. خود ملت مواجه با يك نابسامانىهائى است و نبايد چنين خوفى به خودتان راه بدهيد. با قدرت اين راه را طى بكنيد. مردم را از خودتان و خودتان را از مردم بدانيد و آن چيزى كه من بايد به شما سفارش كنم اين است كه بايد مراكزى كه دست هر كس هست، مراكز دولتى كه دست ارتش، دست ژاندارمرى يا دست شماهاست، اين مراكز بايد مراكزى باشد كه اشخاصى كه در آن مراكز وارد مىشوند ببينند كه دارند در يك جائى وارد مىشوند كه آنجا مورد اطمينان آنهاست شما مىدانيد كه سابق اگر بيچارهاى مىخواست وارد كلانترى بشود، تا بيايد و برود چقدر ناراحتى روحى داشته، اين ناراحتىهاى روحى اسباب يك عقدههائى شده است كه بعد از اينكه آن رژيم هم ساقط شد تا اين عقدهها از بين برود طول مىكشد. بايد اعمال و رفتار شما با مردم خوب باشد. مردم را از خودتان بدانيد و خودتان را از مردم بدانيد. الان وضع اينطورى است كه شماها وقتى در آغوش مردم مىرويد با كمال خوشروئى و كمال رافت با شما رفتار مىكنند، براى شما شعار مىدهند، براى ارتش شعار مىدهند و اين بهترين چيزى است كه براى يك ملتى هست كه استقلال يك ملتى را حفظ مىكند كه همه قوا با هم باشند. آنطور نباشد كه ملت خودش را از مردم جدا ببيند، قواى انتظامى هم خودش را از مردم جدا ببيند. اين جدائىها اسباب اين مىشود كه تزلزل پيدا بشود. و هر چه با هم مجتمعتر باشيد طمانينه بيشتر حاصل مىشود و به مقصود زودتر مىرسيد من اميدوارم كه همه ما تكليف خودمان را بدانيم و همه ما احساس كنيم كه ما در يك مملكتى با يك عده برادر داريم زندگى مىكنيم. انشاءالله همهتان موفق و سالم باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 188
تاريخ: 22/8/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام جنتى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام حاج شيخ احمد جنتى دامة افاضاته
پيرو درخواستهاى زيادى كه در مورد اقامه نماز جمعه در شهر اهواز از طرف اهالى محترم شده است، جنابعالى به امامت نماز جمعه در آن شهر منصوب مىشويد تا ضمن انجام اين فريضه بزرگ، مردم را در خطبههاى نماز به وظايف خطيرى كه دارند آشنا سازيد و از توطئههاى دشمنان اسلام و مملكت آگاه كنيد و به اتحاد و وحدت كلمه دعوت نماييد. اميد است اهالى محترم از اين فرصت استفاده نموده و به اجتماع بيشتر و هر چه باشكوهتر آنرا انجام دهند. از خداى تعالى توفيق همگان را در انجام وظايف الهى و عمل به دستورات اسلام خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:39 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 189
تاريخ: 22/8/58
پيام امام خمينى به آيت الله شيرازى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آيت الله آقاى شيرازى دامت بركاته - مشهد مقدس
تلگرام جنابعالى از مكه معظمه در مورد پشتيبانى از عمل انقلابى دانشجويان مسلمان و مبارز ايران به مناسبت اشغال مركز جاسوسى آمريكا و اقدامات متعاقب آن موجب مسرت گرديد. تأييد جنابعالى و علماى اعلام و ساير اقشار ملت ايدهم الله تعالى از اين اقدام شجاعانه سبب دلگرمى و پايدارى همه مبارزان راه اسلام و نااميدى كامل دشمنان و نمايانگر اتحاد همكاران در راه رسيدن به پيروزى نهايى خواهد بود. سلامت و سعادت همگان را از خداى تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 190
تاريخ: 23/8/58
فرمان امام خمينى به شوراى انقلاب در مورد كمك به زلزلهزدگان استان خراسان
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى انقلاب جمهورى اسلامى
به طورى كه تاكنون اطلاع دادند، فاجعه زلزله خراسان مصيبت بزرگى به بار آورده است كه محتاج به سرعت عمل است. لازم است تمام سازمانها و نيروهاى امدادى، با هماهنگى به كمك بشتابند و برادران و خواهران خود را نجات دهند. دستور به تمام سازمانها دهيد به طور ضربتى عمل كنند و هماهنگى را مراعات نمايند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 192
تاريخ: 24/8/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان
مردم بىتفاوت نباشند نسبت به سرنوشتشان، سرنوشت ما اين قانون اساسى است
بسم الله الرحمن الرحيم
آن يك كلمهاى كه مىخواهم عرض كنم اين است كه آقايان همانطور كه زحمت كشيدند اين مدت و بحمدالله تمام كردند اين خدمت را، در بلادشان كه مىروند، مردم را دعوت كنند به اينكه بىتفاوت نباشند راجع به آن چيزى كه سرنوشتشان است. سرنوشت ما اين قانون اساسى است، اگر بنا باشد كه مردم بىتفاوت باشند معنايش اين است كه به اسلام بىتفاوت، به سرنوشتشان بىتفاوت، به كشورشان بىتفاوت. و اين علاوه بر اينكه، انعكاسش در دنيا انعكاس بسيار ناجورى است، پيش اسلام و اولياء اسلام هم يك انعكاس بدى دارد. اين يك تكليفى است براى همه ما كه راجع به امورى كه مربوط به سرنوشت ملتمان، مربوط به اسلام است ما بىتفاوت نباشيم بلكه با تمام قوه كه داريم تعقيب كنيم كه انشاءالله مسائل تمام بشود و قانون تصويب بشود، نه همين كه اكثريت داشته باشند، اين اكثريتى كه رفراندوم داشت آن اكثريت را طالبيم. والا اكثريت كه معلوم است، اكثر مردم مسلمند و اكثر مردم اما ممكن است كه يك وقتى اين هياهوئى كه در اطراف اين مسائل شده است و اينهايى كه مىخواهند نگذارند اين نهضت به ثمر برسد، تبليغات سوء اين طرف و آن طرف، معالاسف بعضى از خودمان هم بىتوجه به مسائل باز راجع به قانون اساسى صحبتى مىكنند، اين صحيح نيست براى اينكه ملت اين آقايان را تعيين كرده است. ما حق نداريم كه چيزى كه خود ملت تعيين كرده است ماها دخالت بكنيم. ما تابع ملت هستيم، ملت اين آقايان را تعيين كرده است آقايان هم اين قانون را نوشتهاند، تصويب كردهاند و آقايان هم اهل خبره هستند و آنطورى كه ملت مىخواستند اينها را تمام كردند. ديگر بعد از اين هى صحبت كردن از اينكه فلان ماده چطورى است، با غرب نمىسازد ما تا آمديم مغز اين آقايان را از غرب زدگى خارج كنيم، پشت هشتم ما شايد باشد، بشود اين كار. من نمىدانم آقايان از غرب چه ديدهاند؟ در غرب جز غارت ملتهاى مظلوم و خيانت و جنايت خبرى نيست غرب همين است كه شما ملاحظه مىكنيد كه اينطور جنايات مىكنند. آنوقت آن كسى كه جانى مطلق است مىبرند نگه مىدارند و پشتيبانى از او مىكنند. به حرف يك ملت مظلوم گوش نمىدهند،
صحيفه نور ج 10 صفحه 193
نمىگذارند كه شوراى امنيت تشكيل بشود. پولهاى ايران را مثل دزدهاى سرگردنه غارت مىكنند، توقيف مىكنند. غرب وضعش اين است و اين سازمانهائى هم كه درست كردهاند براى خودشان همه براى منفعت غرب است، هيچ براى مظلومها نيست. شما شايد در طول اين مجالسى كه اينها درست كردهاند يك جا پيدا نكنيد كه اگر آمريكا يا آن ديگران كه قدرتهاشان زياد است منافعش با يك مملكت ضعيفى تصادم پيدا بكند اينها يك كارى برايشان كرده باشند. الان چند وقت است كه لبنان مبتلا به اين سرطان است، اين مجلسها چه كردند براى اين در طول اين مدتى كه ما گرفتار اين مسائل بوديم؟ در طول پنجاه و چند سال كه ما گرفتار اين مسائل و مصائب بوديم اين مجلسها براى ما چه كردند؟ اينها همين است كه يك وقتى منافع بزرگها يك چيزى بكند، اينها برايش به نفع بزرگها فعاليت بكنند، حفظ بكنند و يك كلاهى هم سر ماها بگذارند كه يك همچون مجالسى هست و شوراهاى امنيت هست و سازمان ملل هست و اين يك چيزهائى است كه براى ماها درست كردند و ما را مىخواهند بازى بدهند و ما هم بازى مىخوريم، ما، اين آقايانى كه هى مىروند سراغ اينكه ببينيم چطور يك چيزى باشد پسند غرب باشد، پسند غرب اين است كه ما همه چيزمان را تقديمشان بكنيم و بىچون و چرا، اين پسند غرب است. اگر آقايان اين را مىخواهند اين پسند ملت ما نيست و اگر آقايان يك چيزى خيال مىكنند كه در غرب خبرى است بدانند كه در غرب خبرى نيست جز جنايت، جز خيانت. من ملتشان را نمىگويم، - اين دولتها - كه الان غرب يعنى دولتهايشان. در هر صورت من خواهش مىكنم از اين آقايان، از اينهائى كه يا روشنفكرند يا خودشان را به روشنفكرى زدهاند كه اينقدر با سرنوشت يك ملت بازى نكنند. الان شما مىدانيد مملكتتان ابتلاء به هزار جور مصيبت دارد، مواجه با قدرت بزرگى مثل آمريكاست. نبايد حالا ديگر دسته دسته هر كدام يك چيزى بگويند، برخلاف مسير ملت حرفها بزنند - گفته بشود - امروز روزى است كه همهشان با هم بنشينند تفاهم كنند و دست به دست هم بدهند تا اين مصيبتها رفع بشود. اگر ملى هستند براى خاطر ملتشان، اگر علاقه به اسلام دارند براى خاطر علاقه به اسلامشان و يك دستهاى هم معلوم بشود كه اينها چكاره هستند. - اينها، - خوب، هميشه در همه جا بوده است. در هر صورت آن چيزى كه الان لازم است براى همه ما اين است كه تعقيب كنيم و وادار كنيم اقشار مختلفه را، آقايان هر كدام از اهل هر بلدى هستند خطباى آنجا را، علماى آنجا را، روشنفكران آنجا را وادار كنند كه به مردم افهام كنند كه بىتفاوت نباشند كه ما وقتى بنا باشد رفراندم كنيم، ببينيم كه يك رفراندمى كه مورد قبول ماهاست نباشد. و اما قضايايى كه هست هيچ نبايد از اين قضايا ترسيد، ما اينقدر ابتلاء به اين قضايا داشتيم و بيشتر از اين مسائل و اين ملت ما، هى تا لب يك پرتگاهى رفته و آمده بيرون، حالا ديگر موضع ملت ما يك موضعى است كه اين مسائل ديگر نمىتواند متزلزلش كند، حالا هر چه مىخواهند فرياد برنند و پولهاى ما را نگذارند بيايد و نگذارند شوراى امنيت درست بشود. شوراى امنيت هم درست شده بود چيزى نبود اما حالا بفهمند دنيا كه مسائل اينطورى است و اين اشخاصى كه ادعاى اين را مىكنند كه براى حقوق بشر چه دارند، اين مسائل، اين مردم هستند، اين جمعيت هستند، ما با
صحيفه نور ج 10 صفحه 194
اينها ابتلاء داريم.
تمام امور به يد قدرتمند خداوند انجام مىپذيرد
من اميدوارم كه تا آخر با قدرت و با قوه و با اتكال به خداى تبارك و تعالى كه فوق همه قدرتهاست ما پيش ببريم. همانطورى كه با اتكال به خدا امور تاكنون خداى تبارك و تعالى كارها را انجام داده. ما خيلى از موارد مىبينيم كه يك چيزى عمل مىكنيم خودمان هم درست سر در نمىآوريم كه اين چه خواهد شد مىبينيم خوب پيش رفته است اين جز اين نبوده است كه خدا، بنابراين بوده است كه خداى تبارك و تعالى انجام اين مسائل را بدهد و ما اطمينان داريم به اينكه خداى تبارك و تعالى وقتى كه يك جمعيتى توجه به او داشتند مأيوسشان نمىكند و ما هم متوجه به خدا هستيم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهيم كه اين مملكت را از اين مفسدهها نجات بدهد و اين مملكت را مستقر كند و اين حكومت را مستقر كند كه اين حكومت اسلامى است انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 195
تاريخ: 26/8/58
فرمان امام خمينى درباره آزادى زنان و سياهپوستان گروگان
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى موسوى خوئينىها و برادران و خواهران دانشجوى محترم ساكن در مركز جاسوسى آمريكا
مركز توطئه و جاسوسى به اسم سفارت آمريكا و اشخاصى كه در آن بر ضد نهضت اسلامى ما توطئه نمودهاند، از احترام سياسى بينالمللى برخوردار نيستند، تهديدات و تبليغات دامنهدار دولت امريكا به قدر پشيزى نزد ملت ما ارزش ندارد، نه تهديد نظامى او عاقلانه است و نه تهديد اقتصادى او واجد اهميت و كارتر يك اشتباه دارد و آن اينكه گمان مىكند همه دولتها چشم بسته به خدمت او ايستادهاند و اشتباه بزرگ به زودى براى خودش هم روشن خواهد شد و طليعه آن نيز مشهود است. ملت ايران به پا خاسته كه نگذارد اين لانههاى جاسوسى در ايران به عمل ننگين خود ادامه دهند و تا استرداد محمد رضا پهلوى براى محاكمه و استرداد آنچه به يغما برده است، اين لانه جاسوسى و آن جاسوسان حرفهاى به حال خود باقى خواهند ماند. لكن براى آنكه اسلام براى زنها حقوق ويژهاى قائل است و سياهپوستان، كه عمرى را تحت فشار و ظلم آمريكا به سر بردهاند و شايد به طور الزام به ايران آمده باشند، نسبت به آنان در صورتى كه جاسوسى آنها ثابت نشده باشد، تخفيف دهيد. دانشجويان عزيز! سياهپوستان و زنانى كه جاسوسى آنان معلوم نيست، به وزارت امور خارجه تحويل دهيد كه فورا آنها را از ايران خارج نمايند. ملت شريف ايران اجازه آزادى بقيه را نمىدهد لذا ديگران در بازداشت هستند تا دولت آمريكا به خواست ملت عمل كند.
والسلام عليكم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 196
تاريخ: 26/8/58
پيام امام خمينى به خواهران و برادران كرد
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر خواهران و برادران كرد كه با وفادارى خود به اسلام و جمهورى اسلامى از توطئه خائنين به كشور جلوگيرى كرديد. گزارشات هيأت ويژه همانطور بود كه متوقع از برادران و خواهران كرد بود كه هرگز خود را از اسلام و ايران جدا نمىدانند و آنچه بدخواهان به آنان نسبت مىدهند، چيزى جز افساد و توطئهگرى نيست. اكنون من بايد به شما برادران و خواهران كرد و ساير برادران مطالبى را تذكر دهم:
1 - در اين موقع حساس كه ملت ما با چپاولگران كه در راس آنها آمريكا مواجه هست و براى احقاق حق خود و به دست آوردن ذخائر هنگفتى كه محمدرضا پهلوى به غارت برده و به محاكمه كشيدن اين جانى قيام نموده و همه قشرهاى ملت با هم در اين امر حياتى متحد و همصدا شدهاند، برادران و خواهران كرد ما هر جا هستند بايد به طور اولويت در اين امر شركت كنند و با ساير خواهران و برادران هماهنگ شوند و لازم است از اختلافاتى كه بدخواهان ايجاد مىكنند به طور قاطع جلوگيرى كنند. برادران من! امروز هر اختلافى به نفع آمريكا و ديگر اجانب است. آنان هستند كه از اختلاف ما بهرهگيرى مىكنند و ما را مىخواهند به اسارت بكشند. بپاخيزيد و توطئهگران را نصيحت كنيد و در صورت عدم قبول از خود برانيد و از مناطق خود بيرون كنيد، يا آنان را گرفته تسليم مقامات دولتى كنيد.
2 - اينجانب و همه ملت از ستمهائى كه به شما برادران كرد در طول حكومت استبدادى شده است و از تبعيضهائى كه بر خلاف اسلام بر شما روا داشتهاند مطلع هستيم، لكن بايد بدانيد كه اين شما برادران نبوديد كه مورد ستم و ظلم واقع شديد، ساير برادران ترك و لر و عرب و بلوچ و فارس و تركمن هم با شماها شريك بودهاند و همه محروم بودند از آنچه شما محروم بوديد. شما اگر به زاغهنشينان و گودنشينان تهران توجه نمائيد، خواهيد ديد آنان از همه محرومترند. اينجانب مىدانم كه در حكومت موقت هم آنطور كه خواست شما و ملت است رسيدگى نشده لكن بايد بدانيد باز در اين امر همه برادران شما شريك مىباشند و دولت موقت با كمال جديت اشتغال به كار و سامان دادن بود ليكن آشفتگىها به قدرى زياد است كه اصلاح محتاج به زمان است. و من اميدوارم كه براى همه ملت و
صحيفه نور ج 10 صفحه 197
براى شما برادران كرد وسائل رفاه حاصل شود. شما برادران مىدانيد كه نوسازى و عمران در محيطى كه آشفته است و مردم در امان نيستند، مشكل يا غيرممكن است. شما برادران غرب كوشش كنيد و آرامش را حفظ كنيد و بدانيد كه با آرامش كارها اصلاح مىشود و به صلاح شما و به صلاح اسلام و مسلمين است.
3 - از هيأت ويژه مىخواهم كه به مذاكرات خود با كمال حسن نيت ادامه دهند و با شخصيتهاى مذهبى و سياسى و ملى و ساير قشرها تماس بگيرند تا تأمين خواستههاى آنان كه خواست ما نيز هست به طور دلخواه بشود و آرامش و امن كه از بزرگترين نعمتهاى الهى است در منطقه برقرار گردد و شما برادران كرد در كنار ساير برادران به طور رفاه و آسايش زندگى نموده و طمع اجانب براى هميشه از كشورمان قطع شود.
4 - اسلام بزرگ تمام تبعيضها را محكوم نموده و براى هيچ گروهى ويژگى خاصى قرار نداده و تقوا و تعهد اسلام تنها كرامت انسانهاست و در پناه اسلام و جمهورى اسلامى، حق اداره امور داخلى و محلى و رفع هر گونه تبعيض فرهنگى و اقتصادى و سياسى متعلق به تمام قشرهاى ملت است منجمله برادران كرد كه دولت جمهورى اسلامى موظف و متعهد به تأمين آن در اسرع وقت مىباشد و مقررات و قوانين مربوط به آن به زودى انشاءالله تعالى تدوين مىشود.
5 - اخيراً باز نظر شريف علماء اعلام و مشايخ عظام و روشنفكران و ساير برادران عزيز در سراسر ايران را به موضع حساس امروز ايران و جبههگيريهاى دشمنان ميهن و اسلام در مقابل ملت عزيز و تشبثات همه جانبه آنان براى سركوبى نهضت اسلامى و ملت معظم و براى اعاده سلطه همه جانبه بر كشور اسلامى ما جلب مىكنم. آيا در اين موقع تقاضاى متواضعانه اين خدمتگزار كه روزهاى آخر عمرش را مىگذراند بجا نيست؟
6 - خواهران و برادران هم ميهن در سراسر كشور! من دست خود را به پيش شما دراز مىكنم و از شما به خاطر خدا و اسلام و كشور عاجزانه مىخواهم كه تمام توان خود را براى نجات كشورتان به كار بريد و اسلحههاى سرد و گرم يعنى قلم و بيان و مسلسل را از نشانهگيرى به روى يكديگر منحرف و به سوى دشمنهاى انسانيت كه در رأس آن امريكاست نشانه رويد.
بار الها! من مأموريت خود را كه نصيحت به ملت است به قدر توان ضعيف خود انجام دادم و تو اى خداى بزرگ با قدرت لايزال خود قلوب ملت ما را پيوند برادرانه عطا نما انك قريب مجيب ، سلام گرم من به ملت عزيز و برادران كرد و رحمت خداوند بر همه.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:40 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 198
تاريخ: 26/8/58
بيانات امام خمينى در ديدار با استاندار اصفهان و اعضاى بنياد مسكن انقلاب اسلامى شهرستان قم
عمل خلاف مقاصد اسلامى، ضرر به جمهورى اسلامى است
بسم الله الرحمن الرحيم
از اصفهان شكايات زياد هست حتى همين ديروز يا پريشب يك كاغذى از آقاى خادمى آمده بود و تعبير ايشان در آن كاغذ اين بود كه در اطراف اصفهان مشغول غارت كردن مردمند اين تعبير ايشان است.
آقايان هم يك دسته مىآيند اينجا، يك جمعيت زيادى آمدند اينجا، بعد هم نماينده ايشان آمدند اينجا، من گفتم كه من از وضع آنجاهائى كه مشغولند براى خدمت اطلاعى ندارم كه دقيقا بتوانم بگويم كه در كجا مطلب چه جور واقع مىشود، من گرفتاريم زياد است و نمىتوانم هم به همه مسائل مطلع بشوم، لكن من وظيفهام هست كه آقايان را متوجه كنم به اين مطلب و آن اين است كه امروز كه جمهورى اسلامى است و همه جناحها در زير پرچم اسلام مشغول انجام وظيفه هستند اگر خداى نخواسته يك مطلبى برخلاف مقاصد اسلامى واقع بشود، اين نه اينكه ضرر به همان كسى كه اين كار را انجام مىدهد مىخورد، اين ضرر به مثلاً اگر در پاسبانها اينطور، پاسدار اينطور باشد اين ضرر به اصل پاسدارهاى جمهورى اسلامى مىخورد، از آنجا هم يك قدم بالاتر مىرود، به جمهورى اسلامى لطمه وارد مىشود، از آنجا هم آنهائى كه با اسلام مخالفند مىگويند كه اين رژيم همان رژيم است، به مردم مىگويند ديديد، خوب از دست يك ظلمى شما رها شديد به دست يك ظلم ديگر يا ظالم ديگر مبتلا شديد. اين در آن زمان اگر هر چه براىمان واقع مىشد، بر ما واقع مىشد، بر اسلام واقع نمىشد، اسلام از آن نتيجه هم مىبرد، لكن امروز كه جمهورى اسلامى است و به اسم اسلام هر كس مشغول كارى هست، اگر چنانچه يك خطائى واقع بشود، يك اشتباهى واقع بشود يا خداى نخواسته يك عمدى پيدا بشود، امروز پاى اسلام حساب مىشود، آنها هم كه بخواهند فضولى كنند و قلمهاى مسمومى كه در داخل و خارج الان مشغول توطئه هستند و مىبينند كه منابع خودشان و اربابانشان از دست رفته و بايد يك فكرى بكنند كه اوضاع را منقلب كنند، آنها مشغول اين هستند كه يك چيزى ببينند آن را اضافه كنند و آنقدر كه مىتوانند باد بزنند به آن تا اين نهضت را لكهدار كنند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 199
لزوم رعايت موازين عدل اسلامى در همه كارها
از اين جهت وظيفه هر كسى كه در هر جا مشغول خدمتى است، در راس همه خدمتها اين است كه موازين اسلامى را حفظ بكنند. اگر بنا شد كه مثلاً پاسدار اسلامى موازين اسلامى را حفظ نكند، اين مثل اين است كه روحانى اسلامى موازين اسلام را حفظ نكند. همانطورى كه اگر روحانى اسلامى موازين اسلامى را حفظ نكند، آن به اسلام صدمه وارد مىشود، اين هم وقتى الان شده است جزء دستگاه اسلام، جزو بنگاه اسلام، اگر بنا باشد كه يك وقت خداى نخواسته صداى مردم درآيد از اينها، بگويند كه اينها مثل سابق بودند، آنها هم كه غرض دارند همين مسائل مطبوعات خارجى و در بوقهاشان بلند كنند كه اينها دارند چه مىكنند و چه مىكنند و مسائل، مسائل كمونيستى است، نه مسائل اسلامى. آنوقت آنها هم بگويند كه اسلام هم اين است، فرقى ندارد، يك دسته هم كه خودشان را به اسم اسلامشناسى جا زدند، اينها هم همان مسائل را به اسم اسلام درست بكنند، اين پوسيدگى است كه از باطن براى نهضت پيدا مىشود كه شما هر چه ظاهرش را خيلى پر سر و صدا درست كنيد، تزيين كنيد، يك وقت مطلع مىشويد كه از باطنش پوسيد و رفت از بين. همانطور كه گفتم كه مثل يك خربزه مىماند كه خيلى هم به آن خدمت بكنيد، خيلى هم كارهايش را درست بكنيد، لكن در باطنش يك كرمى است كه آن كرم دارد خرابش مىكند، بعد هم خربزه را مىكنيد مىبينيد خربزه كرم زده است. كارى نبايد بكنند، همه قشرهائى كه الان مشغول خدمتند، قشر روحانى كه مشغول خدمت است و مثلاً دادگاهها و اينها، قشر پاسدارها، قشر نظامىها، ارتشىها، اينهائى كه همه الان در خدمت اسلام و براى اسلام مشغولند، اينها كارى نكنند كه ما به دست خودمان اسلام را از پا درآوريم، اسلام را در نظر خارج و داخل جورى جلوه بدهيم كه برخلاف آنى است كه هست، عدالت در كار نباشد، موازين در كار نباشد، يك برنامه اسلامى در كار نباشد، هرج و مرج و هر كى هر كارى دلش مىخواهد بكند. آنكه من به حسب كلى بايد بگويم و همه را تنبه بدهم اين است كه نبايد در هر امرى هى قدرتنمائى بشود. بايد همه قشرهائى كه مشغول براى خدمتند و خودشان هم مىگويند براى اسلام است، بايد گوششان به اين باشد كه اسلام چه مىگويد ما هم به تبع او باشيم. اما من چه مىفهمم و از اسلام خودم مىخواهم بفهمم، اين ميزان نيست. هر مسألهاى، هر مطلبى كارشناس دارد. اگر يك مريضى بگويد كه من چه كار دارم به نسخه، من خودم مىخواهم خودم را معالجه كنم، اين مىميرد. مريض كه بخواهد سر خود، خودش را علاج كند اين منتهى به مردنش مىشود. اگر بنا باشد كه كارشناسهاى اسلام را ما كارى به آنها نداشته باشيم، آنهائى كه مىدانند به قواعد اسلام چه جور بايد عمل كرد، آنها را ما كارى نداشته باشيم، خودمان هر چه به نظرمان رسيد يا فرض كنيد كه آنهائى كه از خارج الهام مىگيرند، از كمونيستها و از ماركسيستها الهام مىگيرند، آنها هم نفوذ كنند در بين ما و هر طورى كه آنها مىخواهند عمل كنند، ما يك وقت بفهميم كه اسلام را مىخواهند با ماركسيستى منطبق كنند، اين است كه خطر براى اسلام دارد. اين خطر را بايد همهتان توجه كنيد به آن و با جديت اين خطر را رفعش بكنيد، شكست از دشمن اهميتى ندارد.
صحيفه نور ج 10 صفحه 200
اگر آمريكا بريزد و ما را از بين ببرد، من به نظرم خيلى چيزى نيست، البته عظيم است اما از او عظيمتر شكست در مكتب است. شما مكتبى كه داريد، جورى عمل به آن بكنيم، نمايشش بدهيم كه در خارج ملتها، و قلمهايمان به آن باد بزنند - عرض مىكنم - هياهو درست كنند و مكتب ما را شكست بدهند كه ما نتوانستيم يا مكتب اسلام هم همين است كه آنها مى گويند. خوب الان يك دستهاى هستند كه اينطور تأويل و تفسير مىكنند و اسلام را مىخواهند بدنام كنند، اينها نمىدانند كه آن چيزى كه نمىدانند، اين است كه در اروپا شكست خوده آن مسأله و تفالهاى كه در اروپا كنارش ريختند، در خارج كنارش ريختند، اينها آمدند حالا در ايران و - عرض مىكنم - در ممالك اسلامى مىخواهند يك سر و صورتى به آن بدهند. حالا كه نمىدانند اين را، اينها چون مطلع از اسلام و از برنامههاى اسلام و از وضع اسلام نيستند، خودسر هر كدام هر كار دلشان مىخواهد بكنند. از هر كدام بپرسيد كه چه، مىگويد خوب ما انقلاب كرديم، خيال مىكنند انقلاب كرديم يعنى هرج و مرج باشد. انقلاب كه هرج و مرج نيست. البته لازمه هر انقلابى يك مفاسدى هست، اما آنهائى كه متعهد هستند به اين انقلاب و اعتقادشان اين است كه منقلب كرديم يك رژيم ظالم را به يك رژيم عادل، بايد همه قشرها روى موازين عدل اسلامى رفتار كنند و هر كس خودش سر خود نباشد كه هر چه دلش بخواهد بكند.
حالا من به عدهاى كه حالا آمده بودند و از رؤساى پاسدارها بودند، اينجا بودند، به آنها گفتم كه بروند در تهران و با آن آقايانى كه آنجا هستند يك جلسهاى قرار بدهند و مشورتى بكنند و يك راهى درست كنند كه همه جا روى يك موازين عقلائى و روى موازين اسلامى عمل بشود و اگر چنانچه اينطور عمل بشود، من اميدوارم كه انشاءالله پيروز بشويم و همه را، همه كارهامان اصلاح بشود.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 201
تاريخ: 27/8/58
مصاحبه خبرنگار سى. بى. اس امريكا با امام خمينى
مترجم: حضرت آيت الله! آقاى مك فار است از تلويزيون (سى بى اس) يكى از سه تا تلويزيون امريكا، برنامهاى دارند تحت عنوان شصت دقيقه كه هر هفته روز يكشنبه پخش مىشود و اين برنامه يكى از پربينندهترين برنامهها و در عين حال يكى از مورد اعتمادترين برنامهها از نظر امريكائىها هست، استدعا كردند از حضورتان سوالاتى بكنند در مورد وقايع اخيرى كه در اين جريانات از سفارت امريكا هستند.
امام: بله مانعى ندارد اما من از ايشان تقاضا مىكنم كه تحريف نكنند بعضى از اشخاصى كه آمدند اينجا مصاحبه كردند، حرفهاى ما را تحريف كردند، بعضى دروغها هم اضافه كردند و اين خلاف آداب خبرنگارى است و من از شما تقاضا دارم كه حرفها درست بدون كم و زياد بدون تحريف بدون دخالت خودتان در مسائل پخش بشود.
مترجم: به عرضتان مىرساند حضرت آيت الله كه اطمينان داشته باشيد و ايشان يقين دارند كه بعد از اينكه اين مصاحبه پخش شد در امريكا حضرتعالى خيلى از نتيجهاش خوشحال خواهيد بود، تشكر مىكنند از پذيرششان كه حضرتعالى و اظهار اميدوارى مىكنند كه انشاءالله سرماخوردگى رفع شده باشد، رفع كسالت شده باشد. استنباط ايشان اين است كه حضرتعالى سوالات را رعايت فرموديد سوالاتى را كه مىخواند خدمتتان، خيلى مهم هست تنها مساله اين است كه احتمالا در رابطه با جوابهاى حضرت آيت الله ايشان سوالاتى در همان رابطه خواهند كرد ولى در اصل سوالها همين هست و آن سوالاتى كه احتمالا در آن رابطه چيز بشود فقط به اصطلاح ارتباط پيدا مىكند با سوالاتى كه قبلاً گذاشتند و بستگى به جواب حضرتعالى، ممكن است سوالات به اصطلاح براى توضيح بيشتر، ولى اطمينان مىدهند كه واقعاً اين مصاحبه در سرتاسر دنيا تاثير خواهد گذاشت و ايشان خودشان اهميتش را تشخيص مىدهند.
سوال: آيا حضرتعالى هنوز مىفرمائيد كه اگر شاه به ايران باز نگردد گروگانهاى آمريكائى آزاد
صحيفه نور ج 10 صفحه 202
نخواهند شد؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم. اين مساله مربوط به ملت است. سى و پنج ميليون ملت ما خواستشان اين است و بايد ما بررسى كنيم راجع به اينكه چرا ملت ما مىخواهد كه شاه بيايد و تا نيايد دست از اين گروگانها برداشته نخواهد شد و چرا كارتر اينقدر اصرار دارد كه شاه را نگه دارد اما راجع به اينكه چرا ملت ما اصرار دارد، قضيه اين نيست كه شاه بيايد ايران. ملت ما شاه را كه دشمن خودش مىداند مىخواهد چه بكند، يك تحفهاى نيست براى ملت ما كه بخواهد او را در موزه نگه دارد، بلكه مطلب اين است كه دو جهت هست كه ملت ما مىخواهند شاه بيايد و ما اصرار داريم، كه اين دو جهت يكيش اهميتش بيشتر از ديگرى است. يك جهت راجع به اينكه ما ملتى هستيم كه الان اقتصادمان خيلى قوى نيست و دارائىهاى ايران بسيار در دست شاه مخلوع و بستگان اوست و اين در بانكهاى امريكا و ساير كشورها متمركز است. و اينها همه مال ملت است و اينكه ما اصرار داريم شاه را بياوريم براى اين است كه معلوم بشود كه اين اموال فقرا كه در دست اينها و عمال اينها هست در كجاها هست و بايد برگردد به ملت. و مطلبى كه اهميتش بيشتر از اين است، اين است كه ما مىخواهيم او بيايد و ما ريشه اين جناياتى كه اين شخص در طول سى و هفت سال تقريبا به ايران كرده است و اين خيانتهائى كه به ايران كرده است و اين آدمكشىهاى دستجمعى كه كرده است ما به دست بياوريم كه اين با امر كى بوده. يك انسان، يك آدم كه مىخواهد در يك مملكتى حكومت كند بىجهت اينقدر جنايت نمىكند. اين عامل اشخاصى بوده است. خود ايشان هم مىگويد من مامور بودم براى وطنم. ما مىخواهيم آن آمر را پيدا بكنيم كه آن كه امر كرده است كه ايشان در وطنش اينهمه جنايت بكند اين كيست و چه اشخاصى هستند؟ از اين جهت ملت ما اصرار دارد به اينكه اين آدم بيايد و اين دو مطلب ثابت بشود و در محاكمه، محكمه هر جور حكم كرد عمل بشود. و اما اينكه كارتر اصرار دارد به اينكه ايشان نيايد بايد ما ببينيم كه اين از باب اين است كه آقاى كارتر بشر دوست است و حس انساندوستى اين آقا، اين آقاى كارتر او را وادار كرده است كه اينقدر اصرار بكند و در مقابل ملتهاى اسلامى بايستد و ارعاب بكند و آنهمه مطالب پيش بيايد و منطقه را به خطر بيندازد، اين براى اين است كه يك آدمى است انساندوست و براى انساندوستى - كه - اين نحو مىكند؟ ما در آقاى كارتر اين انساندوستى را سراغ نداريم براى اينكه از اعمال ايشان معلوم است كه ايشان اين حس را ندارند. كسى كه يك جانى را در حفظ خودش و حمايت خودش به عنوان انساندوستى نگه مىدارد نبايد در ممالك بسيار، اينقدر جنايتها را و اينقدر آدمكشىها را علت باشد. اين آدم انساندوست نيست و حس انساندوستى اين چيز را نكرده است. اگر در ايشان حس انساندوستى بود، سى و پنج ميليون انسانهايى كه در ايران بودند كه يكىشان
صحيفه نور ج 10 صفحه 203
هم محمدرضا بود و همه از يك ملت و از يك كشور هستند، چه شد كه در ظرف سى و هفت سال آنهمه جنايات بر ما شد و اخيراً با دست اين شخص آنهمه كشتار مىشد و در حكومت آقاى كارتر بود و ايشان ابدا حس انساندوستىشان اسباب اين نشد كه يك تقاضائى لااقل از اين شخص بكند كه نكن اين كار را، بلكه آنطور كه ما مىدانيم ايشان علاوه بر اينكه تقاضا نكردهاند تهييج هم كردهاند. و اما اينكه اصرار دارند و از جهت انسان دوستى معلوم شد نيست، معلوم مىشود براى اين است كه اسرار او فاش نشود، اسرار روساى آمريكا فاش نشود. ما با بودن شاه در اينجا اسرار شخص كارتر و اسرار اسلاف او را فاش خواهيم كرد و به ملت آمريكا ارائه خواهيم كرد و ملت آمريكا مىفهمد كه گرفتار چه روساى جمهورى هستند كه ملتشان را به تباهى كشيده است و آبروى ملتشان را در بين مسلمين از بين برده است. ما براى اين مىخواهيم كه بيايد ايشان براى اين جهت مىخواهد كه نيايد. اين اصرار او به نيامدن براى اينكه خوف اين را دارد كه اسرار فاش بشود و ايشان ديگر نتوانند در مملكت خودشان يك زندگى صحيح داشته باشند و ديگر رياست جمهورى ايشان هم فاتحهاش خوانده بشود و مملكت امريكا هم اگر مطلع بشود از مسائل و مطلع بشود از مصائب ما و مطلع بشود و رسانههاى گروهى به آنها بفهمانند كه در اين مملكت چه گذشته است و اينها از دست روساى جمهور آمريكا و ديگر روساى ابرقدرت، بر ما گذشته است اگر يك همچو احساسى را بكنند اين طرفدارى از كارتر را نمىكنند و من هم احتمال اين را مىدهم كه طرفدارى از كارتر يك قشر از اشخاصى است كه تحت نظر خود آنها هستند نظير آن طرفدارىهايى كه در اينجا از شاه مىشد، از شاه مخلوع مىشد كه وقتى كه مثلاً رئيس جمهور آمريكا مىآمد به ايران عده كثيرى را مىبردند به استقبال به اسم ملت، در صورتى كه ملت هرگز از اين امور اطلاع صحيح نداشت و هرگز حاضر نبود كه استقبال بكند از شاه يا از مهمانهاى شاه لكن آنها عده زيادى داشتند كه اين كارها را انجام مىدادند. من احتمال مىدهم كه آقاى كارتر هم عدد زيادى از قبيل سازمان امنيت و اشخاصى كه مربوط به خودش است داشته باشد و آنها به دانشجوهاى ما در خارج اين اهانتها را مىكنند و اين سختىها را مىگيرند و خود آقاى كارتر هم كه آقاى انساندوستى است دانشجوهاى ما كه براى تحصيل علم آنجا رفتند، در آنجا آنطور با آنها رفتار مىكند و وادار مىكند كه آنها را اذيت كنند، وادار مىكند كه سگ به جان آنها بيندازند و آنطور جنايات را بكنند. اين آقاى انساندوست وضعش اين است و ما كه يك ملت مظلومى هستيم ما مىخواهيم كه آن كسى كه به ما خيانت كرده است خودش و اساس كارها معلوم بشود.
سوال: ولى اين جواب اين نيست كه آيا به اصطلاح اسرا آزاد خواهند شد يا نه؟ و ايشان آن جواب را مىخواهند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 204
جواب: جواب شد، براى اينكه اسرا يعنى ملت نمىگذارد، ملت ما مىخواهد و نمىشود غير از اين ما برخلاف ملت نمىتوانيم عمل بكنيم.
سوال: آيا اين اسرا بنابراين همين جا خواهند ماند براى هميشه؟
جواب: خواهند بود تا شاه بيايد. اختيار اين اسرا در دست كارتر است. اين اسرا را مىتواند كارتر اينجا آزاد كند مادامى كه بفرستد مجرم ما را به ما تحويل بدهد و ما هم اسرا را.
سوال: و تنها در آن صورت است كه شاه برگردانده بشود، در غير اين صورت و لا غير؟
جواب: نه خير اينقدر بخواهد سوال كند بيشتر از يك سوال را جواب نمىدهم. نه خير بگوييد من وقت ندارم. ما بايد، بيشتر از اين وقت ندارم سوال كنيد جوابتان را بدهم.
سوال: البته من نظرم اين است كه فقط مشخص بشود و هيچ جسارت خاصى ندارم.
جواب: مشخص است ديگر صحبتى نيست. مشخص است ديگر، نه وقت نيست، طولانى نمىشود. من اينطور كه طولانى مىخواهد صحبت كند حالم مقتضى نيست و آنوقت جوابهاى ديگرش مىماند. اگر ميل دارند همين يك جواب را بحث كنند.
سوال: حضرت آيت الله، آقاى كارتر مىگويد كه، دولت ايران را متهم به عمليات تروريستى مىكند و مصرا مىگويد كه اگر خداى ناخواسته چنانچه صدمهاى به اين اسرا وارد بشود رژيم شما مسؤول اين مساله خواهد بود.
جواب: ملت سى و پنج ميليونى تروريست هستند؟! از آقاى كارتر بايد پرسيد كه تشخيص شما در مسائل سياسى هم همين طور است كه يك ملت سى و پنج ميليونى كه همه پشتيبانى از اينها كردند باز شما مىگوئيد تروريست هستند! من ديدم كلامى كه از ايشان صادر شده است. معالاسف كلام عاقلانهاى نبوده است كه اينها دانشجو نيستند اينها لات هستند، اينها تروريستند. شما دانشجوها با لات در منطق شما يكى هستند؟! لاتها و اراذل با دانشجوها را شما در منطقتان يكى مىدانيد؟! توهين به دانشجوها در سراسر كشورهاى عالم نيست اين مطلب؟ ملت ما را شما تروريست مىدانيد؟ تشخيص شما در مسائل سياسى هم همين طور است كه ملت ما را تروريست بدانيد؟! شما مطمئن باشيد كه ملت ما مسلم است و مسلم
صحيفه نور ج 10 صفحه 205
تروريست نيست و با اينها با كمال رأفت عمل مىكند، بهتر است از معامله شما با دانشجوهاى ما در خارج كشور كه آنطور شما داريد عمل مىكنيد. آيا عمل شما تروريستى است كه دانشجوهاى ما را آنطور اذيت مىكنند و سگها را به جان آنها مىريزند، يا نگهدارى اينها در يك محفظهاى كه محل خودشان بوده است و همه جور آسايش برايشان فراهم است و آمدند ديدند و ما اجازه داديم كه هر روز بروند آنها را ببينند؟ اين عمل تروريستى است يا اين عمل انسانى است؟ و اعمالى كه امثال شماها انجام مىدهيد يك اعمالى است كه شبيه به اعمال تروريستى است.
سوال: حضرت امام، آقاى سادات رئيس جمهور مصر كه يك مرد بسيار مذهبى و يك مسلمان هست مىگفتند كه (با عرض معذرت از جسارت) كه گفته ايشان نيست اينكه شما آبروى اسلام را مىبريد. در واقع ايشان جسارتش را به حدى رسانده كه حضرت امام را يك مرد ديوانه توصيف كرده، ممكن است استدعا بكنم كه حضرتعالى نظرتان را در مورد اين اظهارات آقاى سادات بفرمائيد؟
جواب: اسلامى كه پيش انور سادات هست غير از اسلامى است كه پيش مسلمين هست. اسلام انور سادات با مخالفت نص قرآن مىسازد. قرآن كريم نصش هست كه با دشمنهاى اسلام دوستى نكنيد و ايشان با كارتر و بگين دوستى كردند برخلاف مسلمين. معلوم مىشود كه الفاظ در نظر شما هم يك معانى ديگرى پيدا كرده است كه او را مذهبى متعهد به اسلام مىدانيد و او را يك مسلم صحيح مىدانيد. در قرآن كريم هست كسانى كه با دشمنهاى اسلام دوستى مىكنند اينها مسلم نيستند. آقاى سادات ادعاى اسلام مىكند لكن با دشمنهاى اسلام به مسلمين حمله مىكند. آقاى سادات مىداند كه در جنوب لبنان از دست اسرائيل چه مىگذرد و بر فلسطين از دست اين جانى چه مىگذرد و او با او دوستى مىكند و باز خودش را مسلم مىداند. كارهاى ايشان را بايد با معيارهاى اسلامى سنجيد تا ببينيم كه آيا آبروى اسلام را ايشان حفظ كردند و كارهاى ملت ما را بايد با معيارهاى اسلامى سنجيد تا ببينيم به اسلام خيانت كردند، آبروى اسلام را بردند. كارهاى آقاى سادات همينهاست كه گفتم و امثال اينها، حتى ملت خودش هم با او موافق نيستند و مسلمين هم او را محكوم كردند. و اما كارهاى ما از اين قبيل است كه ما يك ملتى بوديم در تحت فشار آمريكا و ديگر ابرقدرتها، استقلال ما از دست رفته بود، آزادى ما از دست رفته بود، ذخائر ما به باد رفته بود و ما قيام كرديم، براى اينكه آزادى خودمان را به دست بياوريم، قيام كرديم براى اينكه استقلال خودمان را به دست بياوريم. آيا آقاى سادات قيام براى حفظ استقلال، قيام براى حفظ اسلام، قيام براى تحقق جمهورى اسلامى را برخلاف اسلام مىدانند؟! و آبروى اسلام را در خطر
صحيفه نور ج 10 صفحه 206
مىدانند كه يك ملتى جباران را از بين ببرد و رژيم شاهنشاهى را از بين ببرد و رژيم جمهورى اسلامى برقرار كند؟ آيا اين آبروى اسلام را از بين مىبرد؟! آيا ما كه يك جانى را مىگوئيم بايد بيايد و محاكمه بشود، جانى كه به اسلام خيانت كرده است، به قرآن كريم خيانت كرده است، به ملت مسلم خيانت كرده است، آيا ما كه او را براى محاكمه مىخواهيم آبروى اسلام را برديم يا كسى كه مىگويد كه طياره من حاضر است براى پذيرفتن او و يك كسى كه خيانتكار به اسلام و مسلمين است شما پذيرايى مىكنيد، آيا شما خيانت به اسلام كرديد و آبروى اسلام را برديد يا ملت ما كه مىخواهند اين جانى را بياورند و محاكمه كنند و آن جناياتى كه كرده است و آن خيانتهائى كه كرده است فاش كنند؟ اين معلوم مىشود كه الفاظ اسلام و الفاظ خيانت، آن محتواى خودش را طور ديگرى پيش آقاى سادات هست، بنابراين اينها بايد تصحيح بشود، محتواى هر كلمهاى بايد به همان معناى خودش باشد.
سوال: بنابراين آيا سادات خائن به اسلام است؟
جواب: خيانت به اسلام و مسلمين كرده است. اينكه با كارتر و بگين در كمپ ديويد آن قرارداد را كرده است برخلاف مصالح مسلمين، اين خيانت به اسلام است. اينكه حمايت از خائن بر مسلمين مىكند خيانت به اسلام است. اينها همه خيانت به اسلام است و سادات خائن به اسلام است و من از ملت مصر مىخواهم كه اين خائن را بركنار كنند، چنانكه ما آن خائن را بركنار كرديم.
سوال: حضرت آيت الله، در ازاء آزادى اسراى زن و سياهانى كه دستور فرموديد، شما چه انتظارى از دولت آمريكا داريد؟
جواب: ما آزادى زنها را و آزادى سياهها را براى اين قائل شديم كه زنها در اسلام يك احترام ويژه دارند و سياهپوستان هم تحت فشار آمريكا بودند و ظلم بر آنها شده است و آنها را ما آنطور مقصر نمىدانيم بلكه آنها شايد تحت فشار بودند كه اينجا آمدند و لهذا ما براى امتثال امر اسلام و خدا اين عمل را كرديم و انتظارى از آقاى كارتر نداريم و پاداشى نمىخواهيم، تمام مطلب ما اين است كه كارتر، اين خيانتكار را به ما پس بدهد و شخص مجرمى كه در يك مملكتى به يك ملتى جرم كرده است، در تمام قوانين دنيا اين است كه بايد پس داده بشود به خود آن مملكت و ايشان - بر تمام - برخلاف تمام موازين عقلى و عقلائى عمل مىكند.
سوال: حضرت آيت الله، به نظر ما يك مرد بسيار بسيار مهربان مىآييد، يك مرد مقدسى، چهره
صحيفه نور ج 10 صفحه 207
مقدسى داريد. خيلى قيافه حضرت آيت الله مردمى هست و من هم به عنوان يك انسان فقط آرزو مىكنم، دعا مىكنم كه خداى ناخواسته هيچگونه آسيبى به اصطلاح وارد نشود به روابط بين دو تا مملكت، چيز خارقالعادهاى پيش نيايد.
سوال: حضرت امام آيا جنابعالى يا به طور كلى ايران در حال حاضر با امريكا در حال جنگ هستيد؟
جواب: جنگ مقصود چيست؟ اگر مقصود اين است كه نظامىهاى ما با نظاميهاى امريكا در حال جنگند، همچو چيزى نيست و اگر جنگ اعصاب است، آقاى كارتر جنگ اعصاب دارد پيش مىآورد و ما از همه جنگها هميشه گريزان هستيم و ما ملتى هستيم كه مسلم هستيم و سلم را براى همه ملتها آرزو داريم، لكن آقاى كارتر نمىگذارند اين سلم باقى باشد. بقاء اين سلم براى ما و براى ملت آمريكا و براى ملتهاى منطقه به اين است كه آقاى كارتر اين انساندوستىشان را يك قدرى كنار بگذارند و شاه ........ كار نيست و ما با ملت امريكا ابدا خلافى نداريم، نزاعى نداريم، ملت امريكا هم مثل ساير ملتها پيش ما هستند و ما در سلم هستيم با همه ملتها، لكن اگر چنانچه يك وقت آقاى كارتر بخواهد يك عملى انجام بشود كه برسد به آن مسائل، ما از آن هم استقبال مىكنيم.
سوال: اگر حضرت آيت الله اينقدر اطمينان داشتيد كه سفارت امريكا يك لانه جاسوسى هست، چرا سفارت را تعطيل نفرموديد؟ چرا با امريكا قطع رابطه نفرموديد؟ چرا صبر كرديد تا يك گروه جوانهاى ايرانى بروند و اين كار را انجام بدهند، سفارت را تصرف بكنند؟
جواب: ما هرگز احتمال نمىداديم كه يك سفارت مركز جاسوسى باشد و جوانهاى ما اگر اين احتمال را دادند و رفتند آن غير از آنى است كه من احتمال بدهم، من احتمال اين مطلب را هرگز نمىدادم، من احتمال نمىدادم كه آقاى كارتر برخلاف همه موازين بينالمللى عمل بكند و اينجا را مركز جاسوسى و مركز توطئه و مركز حكومت بر ملت قرار بدهد ما حالا بعد از اينكه جوانهاى ما رفتند و شايد آنها روى اين احتمالات رفته باشند كه من نمىدانم كه آنها روى چه احتمال رفتند و مورد تأييد همه ملت ما شده است، الان ما فهميديم اين مساله را و ما اين مركز جاسوسى را خواهيم بست و مادامى كه كارتر در رأس امور است معلوم نيست كه بتوانيم با دولت امريكا همكارى داشته باشيم.
سوال: ولى كارتر تا حداقل يك سال ديگر رئيس جمهور خواهد بود.
صحيفه نور ج 10 صفحه 208
جواب: خوب قضيه روابط مربوط به دولت است و ما هر وقت توانستيم كه صلاح ديديم كه روابط را به كلى قطع كنيم و دولت صلاح دانست اين كار خواهد شد.
سوال: آيا اين چيزى است كه مورد بررسى هست در حال حاضر، آيا اين قطع روابط يك چيزى است كه الان دارد روى آن فكر مىشود.
جواب: بررسى مىشود.
سؤال: اجازه مىفرمائيد دو تا از سوالاتى كه قبول فرموديد سوال كنند؟ در سال هزار و نهصد و هفتاد و شش ايشان از قرار با شاه مصاحبهاى كردند در كاخ نياوران و در آن مصاحبه براى شاه قمستهائى از روانشناسانى كه مال سازمان سيا بودند برايش خواندند، آنها اين مرد را خيلى زيرك ولى قدرت طلب و خطرناك بررسى كرده بودند، هفته گذشته روزنامه نيوزويك تايم با جسارت بسيار در اين مورد راجع به حضرت آيت الله نظر داد، نظر عدهاى از شخصيتهاى مختلف را جويا شد، در واقع حضرت آيت الله يك روانشناسى گفت كه روحيه انتقام در وجود شما بسيار قوى است، ممكن است استدعا كنم در اين مورد توضيح بفرمائيد نظرتان را.
جواب: اين روانشناسها حفظى صحبت مىكنند يا سياسى، حفظى بدون بررسى يا از روى سياست بحثها را مىكنند. اما شاه را مىگفتند كه آدم باذكاوتى است، اگر ذكاوت داشت مبتلا نمىشد به اين ابتلايى كه الان مبتلا شده است و به نصيحت علماء اسلام گوش مىكرد، اينكه مبتلاى به اين بليات شد براى اين است كودن بود و ذهنش صاف بود، نه.
و اما آن جهت ديگر كه خودخواه و قدرت طلب و اينها بود، همين طور هست و شايد يك مقدار هم براى همين جهت بود كه ابتلائات پيدا كرد، و اما راجع به اينكه، انتقامجو هستيم، اين را بايد شما خودتان از اين ملت و از اين اجتماع ملت بر يك مطلب توجه داشته باشيد، آيا سى و پنج ميليون جمعيت ما همه انتقامجو هستند و از روى انتقامجوئى همچو قيامى كردند؟ يا سى و پنحج ميليون خودشان را خواستند از زير بار ظلم و ستم و چپاولگرى و اينها خارج بكنند؟
اين ملتى كه مىخواهند آزاد باشند، به كسى كه آزادى آنها را سلب كرده است با او مخالفت مىكنند اين در لغت شما و در لغت اين روانشناسان انتقامجوئى است؟ يك ملتى كه مىخواهند استقلال خودشان را به دست بياورند و در مقابل كسانى كه استقلال آنها را از آنها گرفته است قيام كردند، و نهضت كردند اين در لغت روانشناسان شما انتقامجوئى است؟
صحيفه نور ج 10 صفحه 209
ما چه انتقامجوئى داريم ما مىخواهيم كه اين شخص بيايد اينجا و ما جناياتى كه او كرده است اصولش و ريشههايش را پيدا بكنيم و ملتهاى دنيا را خبردار بكنيم از اينكه دشمن بشريت چه اشخاصى هستند اين انتقامجويى نيست، بلكه اين يك امر انسانى است كه ملت قيام به او كرده و براى دفاع از خودشان قيام كردند، دفاع از مصالح يك مملكتى در لغت ما اسمش انتقامجوئى نيست ممكن است در لغت روانشناسان شما اسمش انتقامجوئى باشد و لغتها جاى خودش را عوض كرده باشند.
سوال: حضرت امام اجازه مىفرمائيد كه ايشان بروند به سفارت سابق آمريكا و با گروگانها صحبت بكنند و از سلامتيشان به اصطلاح و رفتار خوبى كه با آنها مىشود به دنيا بگويند.
جواب: مانعى ندارد خوب بروند آنجا جوانهاى آنجا هستند و آنها هم مانعى پيششان نيست كه كسى برود ببيند - آنها - ببينند آنها سالمند و حالشان خوب است و در رفاه هستند ابدا چيزى كه موجب گرفتارى آنها باشد نيست، فقط در يك محلى هستند كه حفاظت مىشوند و شما مطمئن باشيد كه آنها حفاظت مىشوند و ابدا آسيبى به آنها نخواهد وارد شد، اسلام اصلش با اين امور با اسير اسلام بسيار رفتار انسانى مىكند و او را از همه جهات حفظ مىكند و ما هم تابع اسلام هستيم و جوانهاى ما هم دانشجوهاى اسلامى هستند و به آنها حتما بدانيد كه رفتار خوب مىكند حتى من پسرم را گفتم كه بايد آن جهت را شما گوشزد كنيد و خودتان مشاهده كنيد و ايشان گفتند كه نه آنها حالشان خوب است و من اميدوارم كه تا آخر هم حال اينها خوب باشد و ابدا آسيبى به آنها وارد نشود و آنها از امريكا بخواهند و از كارتر بخواهند كه وسائل آزادى آنها را او فراهم كند، ملت ما يك امر مشروعى دارد، يك حرف مشروعى دارد اين حرف را قبول كنند، اينها هم آزاد خواهند شد.
سوال: اجازه مىفرمائيد بگويم فقط خودشان بروند، مىفرمائيد كه خودشان تنها بروند.
جواب: اين را بايد با آنها تفاهم كنند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 210
تاريخ: 28/8/58
فرمان امام خمينى به حجتالاسلام نورى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجتالاسلام آقاى حاج ميرزا حسين نورى دامت افاضاته
با توجه به درخواستهائى كه از سوى دانشجويان اسلامى مقيم اروپا در مورد اعزام جنابعالى به اروپا شده است، مقتضى است جنابعالى با سوابقى كه داريد مسافرتى بدانجا بنمائيد و از نزديك يه وضع آنان و احتياجات و كمبودهائى كه دارند رسيدگى كنيد و در رفع آنها به هر نحو صلاح مىدانيد اقدام نمائيد و به وظيفه حساس و خطيرى كه در اين برهه از زمان دارند آنان را آشنا سازيد تا به يارى خداى تعالى توطئههاى دشمنان اسلام و معاندين را خنثى نمايند و از راه انتشارات و سخنرانىها و ديگر وسائل، جلوى تبليغات شوم آنها را بگيرند. از خداى تعالى موفقيت همگان را در اين راه خواستارم. سلام اينجانب را به عموم آنان ابلاغ نمائيد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:41 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 211
تاريخ: 29/8/57
بيانات امام خمينى در ديدار با جمعى از روحانيون
محرم امسال، ماه مبارزه با ام الفساد قرن آمريكا
بسم الله الرحمن الرحيم
اين ماه محرم با ماه محرم سابق فرقها دارد، از جمله فرقها اين است كه ما در ماه محرم سابق مواجه بوديم با دستگاه ستمكار پهلوى چون دستگاه شاخهاى از فساد ام الفساد بود و در اين ماه، در اين ماه محرم مواجه هستيم با ام الفساد، با آنهائى كه همه ملتهاى ضعيف را تحت سيطره خودشان قرار دادهاند و در هر جا يك مامورى گذاشتند سر ملتها براى چپاولگرى. بحمدالله در آن مبارزه با آن شاخه كثيف به همت ملت عزيز ما و همت شما آقايان اهل منبر و خطباى سراسر كشور و خصوصاً قم كه مبداء خيرات هميشه بوده است، بحمدالله ملت ما با اتكال به خداى تبارك و تعالى و وحدت كلمه پيروز شد.
كارتر و امثال او، تودههاى بزرگ ملتها را، جزء جهان حساب نمىكنند
آقاى كارتر در يك كلامى گفته است كه اگر چنانچه اين اشخاص ديپلمات را كه در اين لانه جاسوسى هستند بخواهند بازداشت داشته باشند و آنها را محاكمه كنند خشم جهانيان برانگيخته مىشود. جهان در نظر اين مستكبرين غير جهان است. مستكبرين، جهان را از آن ديد خاص خود استكبارى و آن بيمارى روحى كه در آنها هست نگاه مىكنند و اين بيمارى موجب اين شده است كه تودههاى بزرگ ملتها را اينها از جهان حساب نمىكنند. آقاى كارتر خودش و يك عدهاى كه شايد تمام جمعيتشان را ما حساب بكنيم در تمام مملكتها از اين قريب سه ميليارد جمعيت دنيا پنجاه هزار نيستند. آنهائى كه سران دولتهائى هستند كه ديگران را وادار به جور و تعدى مىكنند. اين ديد امثال ايشان اين است كه همه ملتها، اينها چيزى نيستند، آنى كه جزء جهان است و جهان است عبارت است از يك عده معدودى امثال كارتر و دار و دسته او و آنهائى كه در ساير جاها هم معالاسف جزء دار و دسته او شدهاند، همه جهان را عبارت از اين مىدانند. اين ديد مستكبرين است كه ساير قشرهاى بزرگ ملتها را آنهائى كه دريايى هستند كه كارتر و امثالش قطره است در مقابل آن درياها، آنها را اينها نمىبينند يعنى اين بيمارى، اسباب اين شده است كه آنها را نبينند، از اين جهت وقتى كه در اريكه رياست جمهور نشسته است و با آن ديد بيمارگونه نگاه مىكند و مىبيند كه چند تا وزير در فلان جا و
صحيفه نور ج 10 صفحه 212
چند تا مثلاً اشخاصى كه راجع به مجالس خودشان هست و اينها، يا در جاهاى ديگر عددى از اين وابستهها ممكن است كه اينها خشمشان چه بشود، ايشان اينها را جهان حساب مىكند و مىگويد كه اگر چنانچه اين ديپلماتها را (اينها را ديپلمات حساب مىكند) اينهائى كه جاسوسىشان به حسب شواهد ثابت شده است، اينها را ديپلمات حساب مىكند و جهان را هم عبارت از همان كه خودش بيند حساب مىكند. اين بيمارى تا يك اندازهاى هم در محمدرضا بود و همين بيمارى اسباب اين شد كه از بين رفت او. اين بيمارى كه خودش را ببيند و چند تا از اين تملق گوهايى كه اطرافش هستند و آن دلقكهائى كه دور و برش هستند، همينها را ببيند و ملت را اصلاً به حساب نياورد، نفهمد كه هر مملكتى ملتش اساس هستند، دولتها يك اقليتى هستند كه بايد براى خدمت اين ملت باشند و اينها فهمند كه دولت خدمتگزار ملت بايد باشد، نه حاكم بر ملت. اين بيمارى در آن آدم هم بود كه خودش را همه چيز مىدانست و خودش را فرمانفرما و خودش را همه ملت مىدانست ديگر براى ديگران اصلاً چيزى قائل نبود و همين اسباب اين شد كه به اين ملت اين خيانتها را كرد، همه آن خيانات هم روى همين خيال بود كه نمىديد كسى را كه بازخواست كند از ايشان، به نظرش نمىآمد كه يك قدرت ديگرى هم هست در مقابل سرنيزه و در مقابل مسلسل يك قدرت ديگرى هم هست و اين بيمارى اسباب اين شد كه او مشغول شد به آن جنايات، روى همان زمينه كه قدرتى غير از خودش نمىديد و منتهى شد به اينكه ديديد و ديديم. ايشان هم همان بيمارى را يك قدرى بيشتر دارد براى اينكه اين بيمارى در هر چه قدرت زيادتر باشد اين بيمارى در آن زيادتر است.
پناه دادن اين مجرم (شاه) خودش يك شكست سياسى است براى كارتر، لكن نمىتواند بفهمد
در شكست شاه، آمريكا (يعنى دولت آمريكا، ما هر وقت از آمريكا صحبت بكنيم يا از جاى ديگرى، مگر اينكه اسم ببريم، ملتشان مراد نيست ما با ملتها هيچ مقابلهاى نداريم. ملتها هم با ما مقابله ندارند، ملت آمريكا) در شكست محمدرضا يك شكست اقتصادى خورد و يك قدرى هم شكست سياسى و هر چه هم كوشش كرد آقاى كارتر براى اينكه محمدرضا را نگهدارد و اخيراً هم كراراً پيش ما فرستاد كه مثلاً ايشان باشد و فلان و بعد هم بختيار را مىخواست نگه دارد ولى نتوانست و شكست خورد. آن يك شكستى بود، گر چه بزرگ بود لكن در مقابل اين شكست دوم كه خواهد خورد كوچك است. پناه دادن يك نفرى كه مجرم است و قريب سى و چند سال مجرم بوده است و 35 ميليون جمعيت ما به مجرميت او شهادت مىدهند (يك عدهاى ممكن است كه بدانند و شهادت ندهند) لكن 35 ميليون جمعيت دانند و صدها ميليون جمعيت ساير ممالك دنيا مىدانند كه اين آدمى مجرم بود، آدمى ستمكار بود، جنايتكار بود و اين ملت را آنقدر در جنايت كشيد و اين ملت را آنقدر محروم كرد و آنقدر حبس و تبعيد و كشتار كرد، پناه دادن اين، خودش يك شكست سياسى است در دنيا لكن بيمارى كه آقاى كارتر به آن مبتلاست اين را نمىتواند بفهمد و باقى گذاشتن اين
صحيفه نور ج 10 صفحه 213
اشخاصى كه جاسوس هستند و در اين لانه جاسوسى هستند و نفرستادن اين مجرم ملت ما را به ملت ما برنگرداندن، اين هم يك شكستى است كه از اين شكست دومى بالاتر است براى اينكه اگر ايشان نفرستند، ممكن است كه اينها محاكمه بشوند و اگر محاكمه بشوند، كارتر مىفهمد چهاش هست، چه خواهد شد.
ما روى موجهاى نفت نشستهايم، و دنيا نفت مىخواهد
كارتر گاهى ما را از نظامى، گاهى ما را از جهات اقتصادى مىترساند و خودش هم مىداند كه اين طبل ميان تهى است كه دارد مىزند و نه همچون عرضه نظامى دارد و نه از او گوش مىكنند. باز اين اشتباه روى همان بيمارى كه اين ابرقدرتها دارند، اين باز يك اشتباهى است كه گمان مىكند كه تمام كشورها مثل يك انگشتر در دست اوست كه اگر يك وقت گفت كه مثلاً گندم نفروشيد به ايران، تمام كشورها دستشان را به سينه مىگذارند و تعظيم مىكنند و مىگويند چشم، و ايشان فهميد اين را كه حتى در كشور خودش هم از او اطاعت نكردند، وزير كشاورزى خودش هم گفت كه امرى است غير صحيح. و ما چه احتياجى داريم به گندم آمريكا، ما نفت داريم ما آن را داريم كه آن سياستمدار بزرگ انگلستان در زمان جنگ (چرچيل) وقتى كه مواجه بودند با آلمان و تقريبا از ترس اينكه حالا ديگر بايد شكست بخورند، وقتى كه آمد در ظاهر در مجلس انگلستان صحبت كرد و مصيبتهاى خودش را كه ما چه شديم، چه شديم، كجا شكست خورديم، آخرش گفت كه اما پيروزى مال آن است كه روى موجهاى نفت نشسته است. ما روى موجهاى نفت نشستهايم. شما غارت كرديد ما را، نفتهاى ما را برديد در ازاى آن به ما تفنگ و توپ داديد، آن توپ و تفنگى كه و آن سلاحهايى كه براى خودتان بود، نه براى ما. ما نفت داريم، دنيا نفت مىخواهد، آمريكا را نمىخواهد دنيا. دنيا كارتر را نمىخواهد، دنيا نفت مىخواهد. ما كه نفت داريم، مملكتهاى ديگر به ما خضوع خواهند كرد، نه تو كه مىخواهى رياست جمهورى پيدا بكنى راهش را نمىدانى تمام دست و پاهاى اين براى اين است كه در بعد از اينكه اين دوره گذشت باز او را رئيس جمهور كنند لكن سوراخ دعا را گم كرد او خيال مىكرد كه اگر ارعاب كند مملكت ايران را و اگر بگويد ما حصار اقتصادى دور ايران مىكشيم و به اقتصاد ايران ضرر زنيم ملت ملت او براى او دست مىزنند و بعد هم چنين مىشود كه رئيس جمهور بشود لكن فهميد اين معنا را كه الان قشر بزرگى از ملت كه سياهپوستها بودند از او جدا شدند. پانصد نفر از ملاهاى، روحانيون مسيحى سياهپوست برخلاف او چيز كردند. و براى ايران تظاهر كردند و بعد هم ديگران خواهند كرد جز آنى كه آنها را از جهان مىداند، بله آن عده، اگر جهان عبارت از آن عدهاى است كه رفيق و دوست آقاى كارتر هستند، تمام جهان با اوست نه آمريكا و اما اگر جهان آنى است كه هست و به دوش مستضعفين است، جهان عبارت از مستضعفين هستند، اگر جهان عبارت از آن واقعيتى است كه هست، كه مستضعفين هستند كه جهان را اداره مىكنند و اين مستكبرين جز فساد ايجاد نمىكنند چيز ديگر، جهان اگر آن هست آن جهان با شما موافق نيست. آن جهان موافق نيست كه
صحيفه نور ج 10 صفحه 214
يك رئيس جمهورى كه ادعا مىكند كه من طرفدار حقوق بشر هستم، آنقدر بشر را به تباهى بكشد و آنقدر بكشد. يك كسى كه دعوى اين مىكند كه من حقوق بشر را حفظ مىكنم از او نمىپذيرند كه تويى كه مىگويى من حقوق بشر را حفظ مىكنم، ايران بشر هستند، ايرانىها بشر هستند، چه شد كه در حكومت شما اين چند سال و در حكومت اسلاف شما پنجاه سال اين ملت اينهمه زجر ديدند و نه شما و نه اسلاف شما كه مدعى اين هستيد كه ما طرفدار حقوق بشر هستيم و نه مجلسهايى كه تاسيس كرديد، شماها براى اينكه ما را بازى بدهيد هيچ يك كلمهاى نگفتيد كه چرا محمدرضا اين كارها را مىكند بلكه طرفدارى كرديد از او، بلكه كوشش كرديد كه باقى بماند او. مضحك اين بود كه در آنوقتى كه شدت خفقان در ايران بود كارتر مىگفت كه آزادى زياد به ايران دادند از اين جهت اين صداها درآمده است!! مردم فرياد كه مىزنند مىگويند آزادى مىخواهيم چون آزادىشان زياد است!! اينها تخمه كردند از آزادى!! اين روى همان بيمارى است كه اينها دارند.
ملت از موضع بحق خود يك قدم به عقب نخواهد رفت
ايشان گمان نكند كه ما يك قدم عقب برويم راجع به اين مسالهاى كه داريم و اين چيزى كه حق ماست در دنيا، همه دنيا مىدانند كه در همه قوانين بينالمللى است كه مجرم بايد برگردد در همان محلى كه جرم كرده است و در آنجا محاكمه بشود. ما اين مجرم را از او خواهيم كه در اينجا محاكمه بشود. بله اگر مجرم ما را برگرداندند، اين خانه را هم كه ما مىبنديم، خانه جاسوسى اينجا ديگر قابل اين نيست كه يك سفارتخانهاى بشود، مگر اين بساط جاسوسى به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانهاى بشود، مگر اين بساط جاسوسى به هم بخورد و بخواهند يك سفارتخانه باشد، نه يك محل جاسوسى ممكن است، آن هم نه مسلم. ممكن است اگر او را برگرداندند و اين لانه جاسوسى را به هم زدند، روابطى كه براى ما نفع دارد محفوظ باشد و مادامى كه آن شخص در آنجا هست ما روابطمان را قطع نمىكنيم از باب اينكه بايد اينها را حفظشان كنيم. اينهايى كه الان بين ما هستند اينها جاسوس هستند، نه ديپلمات. معلوم شد كه ايشان باز با آن ديدى كه دارند و روى آن بيمارى روانى كه دارند و امثال اينها دارند، جاسوسها را هم جزو ديپلماتها مىدانند.اينها بايد خودشان را عوض كنند. اين سران كشورهايى كه با ملتهايشان آنطور رفتار مىكنند، با مستضعفين جهان آنطور رفتار مىكنند، اينها بايد افكارشان را عوض بكنند. اين افكار ديگر در دنيا خريدار ندارد، اين مال يك زمانى بود كه آنوقت باز مردم بيدار نشده بودند. مردم در همه جا الان چشم و گوششان را باز كردهاند. ما مىبينيم كه در ظرف اين چند سال و خصوصاً اين دو سال آخر كشور ما تحول در آن پيدا شده، يعنى افراد يك افراد ديگر شدند، افراد همان هستند لكن افكارشان يك افكار ديگر شده، عوض شده است اين افكار. همانطورى كه ملتها تغيير و تحول پيدا كردند و اين ملتها، آن ملتهاى خواب نيستند كه شما حكومت كنيد برشان و آنها تسليم محض باشند، شماها هم، اين سران كشورها اعم از آمريكا و غير آمريكا بايد خودشان را عوض بكنند، اگر خودشان را عوض نكنند، براى خودشان صلاح نيست و به تباهى كشيده مىشوند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 215
مادامى كه ما با هم اختلاف داريم، اين قدرتهاى بزرگ از ما استفاده مىكنند
اين را من گاهى با اشخاصى كه از خارج آمدند گفتم كه مشكل دولتها يكى مشكله بين خودشان و ملتهايشان است. يك اشكال، اشكالى است كه بين ملتها و دولتهاست كه دولتها خودشان را فرمانفرما و ولى امر و همه چيز مىدانند و براى ملت هيچ قائل نيستند از اين جهت از پشتيبانى ملت محرومند. ما آن چيزى را كه مشهودمان بود همين خود ايران بود كه در ايران مادامى كه حكومت خودش را مسلط بر مردم، فرمانفرماى مردم مىدانست و شاهنشاه مىدانست و آريامهر مىدانست، ملت همراه او نبود. اگر ملت همراه او بود ممكن نبود كه از اينجا جاى ديگر برود. اين تحول پيدا كرد به يك حكومت ديگرى كه اين حكومت ديگر البته محتوايش تا حالا باز اسلامى نيست اما يك نسيمى از اسلام آمده، يك نسيمى آمده است همين مقدار كه يك نسيمى آمده است دولتها خودشان را فرمانفرما ديگر نمىدانند، همچو نيست كه بفرستند و بگيرند و بزنند و حبس كنند، هيچ چنين چيزى نيست، وقتى كه آنها فرمانفرما نداشتند، ملت پشتيبانشان است. شما مىبينيد كه الان هر اشكالى كه براى دولت پيدا بشود ملت خودش پيشقدم است براى رفع آن. اگر اين دولتها از آن بيمارى كه عرض كردم بيرون بيانيد و حل اين مشكلها را بكنند، حالا من راجع به اين دولتهاى اسلامى مىگويم اين را، آن دولتهاى خارجى سر جاى خودشان، من براى اين دولتهاى اسلامى مىگويم كه اين دولتهاى اسلامى اين مشكله را رفع بكنند، اين مشكل كليدش دست خودشان است، عبرت بگيرند از ايران و وضع اين دو حال كه زمان محمدرضا و اين زمان. آن روز اگر يك مشكلى براى دولت پيدا مىشد ملت اگر اين مشكل را اضافه نمىكرد رفع هم نمىكرد، اگر مىتوانست، اضافهاش هم مىكرد. امروز همين ملت اگر براى دولت يك پيشامدى بكند ملت خودش پيشقدم است. مىبينيم كه همان بيمارى كه محمدرضا به آن مبتلا بود و به طور زيادتر كارتر بر آن مبتلاست، آنها هم مبتلا هستند، آنها هم خودشان را مىبينند و يك دستهاى كه اقليتى هستند و به آنها چسبيدهاند براى منافعشان، ملت خودشان را نمىبينند، اصلاً توجه ندارند كه ملت هم يك چيزى است. و لهذا برخلاف موازين اسلامى، برخلاف موازين عدل و انصاف هر چه ظلم مىتوانند بكنند به اين مستضعفين بكنند جمع مىكنند و مىدهند به آن عدهاى كه دوروبرشان جمع است. اگر مشكلى برايشان پيدا بشود، ابدا ملت با آنها همراه نيستند، پشت مىكنند ملت به آنها. اگر اين مشكله را حكومتها رفع بكنند، حالشان خوب مىشود. و اگر مشكله بين خودشان هم رفع بكنند كه با هم اينقدر اختلافات نداشته باشند، از تحت يوغ اين ابرقدرتها در مىآيند. مادامى كه ما با هم اختلاف داريم، اين قدرتهاى بزرگ استفاده از ما مىكنند. مسلمين اگر با هم مجتمع بشوند، حكومتها با هم تفاهم كنند ملتها تفاهم خواهند كرد، ملتها مخالف نيستند با هم، حكومتها نمىگذارند كه ملتها با هم تفاهم كنند. اگر اين مشكله حكومت برداشته بشود از ممالك اسلامى، هيچ قدرتى بالاتر از قدرت اسلام نيست و مسلمين براى اينكه بيش از يك ميليارد جمعيت دارند با خزائن فراوان.
صحيفه نور ج 10 صفحه 216
رمز بقاى اسلام و پيروزى نهضت، حفظ سنگر مساجد و مراسم سوگوارى سيدالشهدا و روضه خوانى
ما حالا بيائيم سراغ تكليفمان در اين زمان كه مواجه هستيم با اين قدرت بزرگ و با آن توهماتى كه در ذهن اين آقا هست. ما بايد همانطورى كه در اين يك سال از محرم سال قبل و يك قدرى جلوترش تا آنوقتى كه سقوط كرد محمدرضا عمل كرديم، حالا هم همانطورى بايد باشيم. حالا بايد بيشتر قشرهاى مختلف ملت به هم پيوند كنند. آن روز ممكن بود كه يك دستهاى باشند كه مثلاً به خيالشان كه خوب شاه مملكت است (از اين حرفها داشتند) شاه مملكت است خوب از خودمان است، ظل الله است، از اين مزخرفات. در صورتى كه ظل الله يك مسالهاى است كه اگر اين صادر باشد از ائمه عليهم السلام براى حكومتها كار را خيلى مشكل مىكند براى اينكه ظل، سايه، آن چيزى است كه از خودش هيچ ندارد، هر حركتى هست از ذى ظل است. ظل الله پيغمبر اعظم است كه از خودش هيچ نيست، هر چه هست وحى است، هر چه هست از خداى تبارك و تعالى است. اگر اين مطلب را كه وارد شده باشد كه السلطان ظل الله، فاتحه همه سلاطين عالم را مىخواند براى اينكه اينها ظل الله نيستند، اينها شيطانند. منتها اين منطقها با اشتباهاتى هم بود در كار. حتى از يك معممى فاضل هم هست، كسى نقل كرد كه من در مكه بودم، در همين گيرودارهائى كه شايد همان سال قبل بوده، در همان گيرودارهاى ما، شماها، با اين شخص گفت من در مسجدالحرام نشسته بوديم رو به كعبه، گفتم كه خوب اينجا الان خوب است دعائى بكنيم گفت نه ما تكليفمان اين است كه عين آن به اين معنا كه دعا كنيم براى حفظ او ... خوب اين منطقها گاهى بود اما اين منطقها نسبت به قدرتهاى خارجى اگر هم باشد خيلى كمتر است. ديگر خيلى اشتباه بايد باشد يا خيلى خيانتكار انسان بايد باشد كه ملتش اگر با خارج هم، آن هم خارجى كه غير خودمان هست، خارجى كه معلوم نيست كه حالا آن هم خيلى به مبانى مذهبش هم عمل كه حتما نمىكند، خوب معلوم نيست اقتدايش هم خيلى باشد و با ملت ما مخالف است، در ملت ما باز قشرى باشد كه خلاف ملت باشد و موافق او، اين بايد خيلى كم باشد و لهذا در اين زمان بايد اين وحدت قوىتر باشد، اگر آنوقت هم يك نق و نقى بود، حالا ديگر نبايد باشد بايد همه دستجمعى با هم باشيم و اين راه را برويم و مطمئن باشيد كه پيروز خواهيد شد. حق پيروز است. حق پيروز است منتها ما رمز پيروزى را بايد پيدا بكنيم كه رمز پيروزى ما چه بوده است و رمز بقاى شيعه در اين طول زمان، از زمان اميرالمومنين سلام الله عليه تا حالا، در زمانهايى كه شيعه جمعيتش كم بوده است، ناچيز بوده است، حالا الحمدلله زياد است اما آنوقت كم بوده، نه اينكه زياد در مقابل ديگران، رمز بقاى اين مذهب و بقاء ممالك اسلامى، ممالك شيعى بايد ببينيم چه بوده است، ما آن رمز را بايد حفظش بكنيم.
يكى از رمزهاى بزرگى كه بالاترين رمز است قضيه سيدالشهدا است. سيدالشهدا سلام الله عليه مذهب را بيمه كرد. با عمل خودش اسلام را بيمه كرد، نگه داشت و آن نهضتى كه آن بزرگوار كرد و شكست داد ولو كشته شد لكن شكست داد بر اموى و بر ديگران، آن نهضت بايد حفظ بشود. اگر ما
صحيفه نور ج 10 صفحه 217
بخواهيم مملكتمان يك مملكت مستقلى باشد، يك مملكت آزادى باشد، بايد اين رمز را حفظ بكنيم، اين مجالسى كه در طول تاريخ برپا بوده است و با دستور ائمه عليهمالسلام اين مجالس بوده است، خيال نكنند بعضى از اين جوانهاى ما كه اين مجالس، مجالسى بوده است كه گريه در آن بوده است، حالا ما بايد گريه ديگر نكنيم، اين يك اشتباهى است كه مىكنند. حضرت باقر سلام الله عليه (شما بهتر مىدانيد) حضرت باقر سلام الله عليه وقتى كهخواستند فوت كنند وصيت كردند كه ده سال ظاهرا كه در منا اجير كنند كسى را، كسانى را كه براى من گريه كنند. اين چه مبارزهاى است؟ حضرت باقر احتياج به گريه داشت؟ حضرت باقر مىخواست چه كند گريه را؟ آنوقت هم در منا چرا؟ ايام حج و منا. اين همين نقطه اساسى، سياسى، روانى، انسانى است كه ده سال در آنجا گريه كنند. خوب مردم مىآيند مى گويند چه خبر است چيست؟ مىگويند اين اينطور بود. اين توجه مى دهد نفوس مردم را به اين مكتب و ظالم را منهدم مىكند و مظلوم را قوى مىكند. ما جوانها داديم. كربلا جوانها داده، ما اين را بايد حفظش كنيم. اين نمىشود اينطور باشد شما خيال بكنيد كه گريه است، خير گريه نيست. يك مساله سياسى، روانى، اجتماعى است. اگر قضيه گريه است تباكايش ديگر چيست؟ تباكى مىخواهد. تباكى ديگر يك چيزى شد؟ اصلاً حضرت سيد الشهداء چه احتياجى به گريه دارد؟ ائمه اينقدر اصرار كردند به اينكه مجمع داشته باشيد، گريه بكنيد، چه بكنيد، براى اينكه اين حفظ مىكند اين كيان مذهب ما را. اين دستجاتى كه در ايام عاشورا راه مىافتند خيال نكنند كه ما اين را تبديل كنيم به راهپيمائى. راهپيمائى است خودش اما راهپيمائى با يك محتواى سياسى، همانطورى كه سابق بود بلكه بالاتر، همان سينه زنى، همان نوحهخوانى همانها، همانها رمز پيروزى ماست. در سرتاسر كشور مجلس روضه باشد، همه روضه بخوانند و همه گريه بكنند. از اين هماهنگ تر چه؟ شما در كجا سراغ داريد كه يك ملتى اينطور هماهنگ بشود؟ كى اينها را هماهنگ كرده؟ اينها را سيدالشهدا هماهنگ كرده است. در تمام كشورهاى اسلامى، ملتهاى اسلامى در روز عاشورا و تاسوعا و مثلاً هشتم و چندم، اين دستجات با آن عظمت (البته جهات غير شرعى اش بايد حساب بشود، بايد جهات شرعى محفوظ بماند) اين دستجات با آن عظمت، با آن محتوا همه جا، كى مىتواند يك همچنين اجتماعى درست كند؟ در كجاى عالم شما سراغ داريد كه اين مردم اينطور هماهنگ باشند، برويد هندوستان همين بساط، برويد پاكستان همين بساط، برويد اندونزى همين بساط، برويد عراق همين بساط، برويد افغانستان، هر جا برويد همين بساط، كى اينها را هماهنگ كرده؟ اين هماهنگى را از دست ندهيد. اين جوانها را اغفال مىكنند. اين جوانهاى صاف دل ما، عزيز ما، صاف دل ما توجه به شيطنت اينهايى كه تزريق مىكنند، ندارند آنها ديگران تزريقشان مىكنند اينها هم تزريق به اينها مىكنند. يك وقت بود كه اين دست ناپاك اجنبى آمد و بين روحانيون و قشرهاى جوان را جدا كرد از هم. اين اساس داشت. اينطور نبود كه همين طور بيخود بيخودى باشد. هى تزريق كردند به ماها. به قشر ماها هى تزريق كردند كه اين فكلىها چه، اين ريش تراش ها چه، اين فكلىها چه. تزريق كردند به اينكه اين آخوندها را انگليسها آورده اند. ماها را از هم جدا كردند، كى نفعش را برد؟ آنهائى كه
صحيفه نور ج 10 صفحه 218
مىخواستند نفتهاى ما را ببرند. آنهائى كه مىخواهند نفت ما را ببرند، اينطور ما را از هم جدا مىكنند، كنارمان مىگذارند و اين هماهنگى كه ما بايد داشته باشيم از بين مىرود وقتى كه از بين رفت اين هماهنگى هر چه دلشان خواست مىكنند و ما هم هيچ كارى نمىكنيم. امروز هم كه نزديك محرم است مىبينيم كه گفته مىشود (حالا اميدوارم كه صحيح نباشد) گفته مىشود كه بعضى از اين جوانهاى پاكدل ما بازى خوردهاند اگر يك آقايى بخواهد مثلاً روضه بخواند مىگويند كه نه ديگر روضه لازم نيست. اينها ملتفت نيستند كه آنهايى كه با روضه مخالفند همانهايى بودند كه با روحانيت مخالف بودند و همانهايى بودند كه با دانشگاه مخالفند و همانها هستند كه با كارگر مخالفند و همانهايى هستند كه با كشاورز مخالفند و همانها هستند كه مىخواهند كه ما را بدوشند و ما را ذليل نگه دارند. اين هماهنگى كه در تمام ملت ما در قصه كربلا هست اين بزرگترين امر سياسى است در دنيا و بزرگترين امر روانى است در دنيا، تمام قلوب با هم متحد مىشوند. اگر خوب راهش ببريم، ما براى اين هماهنگى پيروز هستيم و قدر اين را بايد بدانيم و جوانهاى ما توجه به اين مسائل داشته باشند.
دستهائى الان در كار است كه مىخواهند يكى يكى اشخاص موثر را از بين ببرند
جوانهاى ما ملتفت اين معنا باشند كه دستهايى الان در كار است كه مىخواهند يكى يكى اشخاص موثر را از بين ببرند، يكى يكى مجالس را از بين ببرند، مساجد را، محتوايش را از بين ببرند. ما همين مساجد و همين روضهها و همين روضههاى هفتگى هم باز همينها، همينها توجه مردم را و همان هماهنگى را ايجاد مىكند. شما اگر دولتهاى ديگر بخواهند يك هماهنگى بين تمام قشرها پيدا كنند ميسر نيست بر ايشان، با صدها ميليارد تومان هم برايشان ميسر نيست ما را سيدالشهدا اينطور هماهنگ كرده. ما براى سيدالشهدايى كه اينطور هماهنگ كرده اظهار تاسف نكنيم، ما گريه نكنيم؟ همين گريهها نگهداشته ما را. گول اين شياطينى كه مىخواهند اين حربه را از دست شما بگيرند گول اينها را نخورند جوانهاى ما، همينها هست كه ماها را حفظ كرده، همينها هست كه مملكت ما را حفظ كرده. تكليف آقايان است روضه بخوانند. تكليف مردم است دستههاى شكوهمند بيرون بياورند، دستههاى سينه زن شكوهمند. البته از چيزهائى كه برخلاف مثلاً چه هست از آنها پرهيز كنند اما دستهها بيرون بيايند سينه بزنند، هر كارى كه مىكردند بكنند. اجتماعاتشان را حفظ كنند، اين اجتماعات است ما را نگهداشته، اين هماهنگىها هست كه ما را نگهداشته. گولشان مىزنند اين جوانهاى عزيز صاف دل را. مىآيند توى گوشش مىخوانند، خوب ديگر گريه مىخواهيم چه كنيم؟ گريه مىخواهيم چه كنيم يعنى چه؟ ما تا ابد هم اگر براى سيدالشهدا گريه بكنيم، براى سيدالشهدا نفعى ندارد، براى ما نفع دارد. همين نفع دنيائيش را شما حساب كنيد، آخرتش سر جاى خودش. همين نفع دنيائيش را حساب كنيد و همين جهت روانى مطلب را كه قلوب را چطور به هم متصل مىكند. ما اين سنگر را نبايد از دست بدهيم و كسانى كه كوشش دارند كه اين سنگر را از ما بگيرند آنهايى كه از ما هستند و مردم صالحى هستند بازى خوردهاند، پشت اينجا يك دست مرموز
صحيفه نور ج 10 صفحه 219
فاسد مفسدى هست كه مىخواهد ملت ما را به تباهى بكشد و ما بايد بيدار باشيم، ملت ما بايد بيدار باشد.
از مناقشات دست برداشته و تسليم راى ملت شويد
و كلمه آخرم اين است كه من از همه ملت مىخواهم، از همه قشرهاى ملت كه ما امروز مواجه با يك اجنبى هستيم، يك اجنبى كه مىخواهد اين مملكت ما را به غارت هر چه هست ببرد، ما كه الان مواجه با يك اجنبى هستيم، با يك كسى كه جاسوسى، مركز جاسوسيش براى همه ملتهاى مسلمين يا زيادتر از آنها مستضعفين در اينجا هم بوده است، ديگر ما نبايد بنشينيم و هى نق بزنيم من به او و شما به او و آن به او. نويسندههاى ما! گويندههاى ما! كانونهاى عرض مىكنم كه، كه هستند كانونهاى نويسنده! كانونهاى وكلاى چه! همه مملكت مال خودتان است، آقا نگهش داريد اين مملكت را، مملكت مال شماست، مىخواهند ببرند، بايد نگهش داريد. نگه داشتن به اين است كه هماهنگ بشويد. همين طورى كه مىبينيد اين درجههايى كه شما اسمشان را مىگذاريد مثلا طبقه كذا طبقه پايين و من آنها را بالا مىدانم، ببينيد چطور هماهنگند، اينها الله اكبر مىگويند، برويد بگرديد، كاش فيلم از همه برمىداشتند بعد نشان مىدادند ببيند كىها الله اكبر مىگويند. همين طبقهاند ما از اينها منت مىكشيم، من دست اينها را مىبوسم، ما مرهون همين طايفه هستيم كه امشب مىروند الله اكبر مىگويند و فردا راهپيمائى مىكنند. اينها را حفظ بكنيد ننشينيد شما و بنويسيد و بگوئيد و مناقشه بكنيد و چه.
اين مجلس خبرگانى كه همه ملت يك دستهاى را تعيين كردهاند، ديگر هر كس در محل خودش يك كسى را وكيل كرد، شمائى كه مىگوئيد دموكراسى، دموكراسى بهتر از اين چه كه شما پيدا كنيد كه در يك جايى يك كسى به روز گفته باشد تو راى بده، در تمام ايران پيدا بكنيد يك جايى كه الزام كرده باشد يك كسى را كه راى بده. حتى تبليغات هم كم شد ولى مردم مىشناختند اينها را، هر كسى اهل بلد خودش را مىشناخت و راى به او مىداده. با آن اكثريت قاطع كه پيدا كردند اينها، چرا ديگر مناقشه مىكنند؟ چرا بعدش هى چى گفتند مجلس خوب چيز، مجلس خوب. اين مجلسى است كه مردم مىخواهند، شما چكارهايد؟ مجلسى كه مردم خودشان اشخاصى را فرستادند، وكيل كردند، اينها وكيل مردم بودند و وكيل مردم يك قانونى را يك قوانينى را چيز كردند و من تا آن اندازه كه نگاه كردم، بلكه شايد همهاش را نگاه كرده باشم انحراف اسلامى هيچ ندارد، هيچ ابدا شما آقايان و همه آقايان اهل منبر و همه خطبا و همه نويسندهها و همه گويندهها تاييد كنيد. عيب است كه ما بنشينيم هى چيز بكنيم تا قانون اساسىمان را نتوانيم درست بكنيم. اين قانون اساسى، قانون اساسى صحيحى است. راى بدهند به اين ديگر، الزامى نيست مىخواهند راى ندهند خودشان مىدانند. در اين جهت هم بايد آقايان بگويند به مردم، بيدار كنند مردم را در همه جا. اين آقايان طلابى كه از قم مىروند به جاهاى ديگر و براى ترويج، اينها هم بايد بگويند اين مطلب را و بمانند آنجا تا اين كار انجام بگيرد. همچنين روز دوازدهم
صحيفه نور ج 10 صفحه 220
است، چيزى نيست ديگر، خوب ايام عاشورا كه هستند، ديگر نگذارند روز بعد از عاشورا برگردند، بمانند آنجا مردم را بيدار كنند، هدايت كنند مردم را. نويسندههاى ما همين طور، گويندههاى ما همين طور. فرض كن حالا يك چيزى هم مخالف راى فلان فرض كنيد كه متجدد هست، خوب وقتى مردم راى دادند او هم بايد بگذرد از آن. مردم راى دادند آنها وكيل شدند و گذشتند مطلب خود را، ثابت كردند اين را حالا ما بايد بگذاريم به آراء خود مردم و خود مردم هر چه راى دادند. من اميدوارم كه انشاءالله همانطورى كه آن محرم براى ما هديه آورد و مجرم فرعى را از بين برد، همين طور اين محرم هم براى ما هديه بياورد و مجرم اصلى ما را به جاى خودش بنشاند. خداوند همه شما را حفظ كند و موفق و مويد باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:44 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 221
تاريخ: 30/8/58
پيام امام خمينى به مناسبت روز عرفه
بسم الله الرحمن الرحيم
ولكم فى رسول الله اسوه حسنه
صلوات و سلام خداوند بر رسول خدا پيامبر عظيمالشان كه يك تنه قيام فرمود در مقابل بتپرستان و مستكبرين و پرچم توحيد را به نفع مستضعفين به اهتزاز درآورد و از قلت عده و عدد نهراسيد و با عده قليل بدون ساز و برگ جنگى كافى و با نيروى ايمان و قدرت تصميم بر سركشان و ستمكاران تاخت و نداى توحيد را در كمتر از نيم قرن بر بزرگترين معموره جهان به گوش جهانيان رسانيد.
همه شما اى زائران بزرگوار بيت الله الحرام كه از چهار سوى عالم به طرف خانه خدا، مركز توحيد و محل وحى و مقام ابراهيم و محمد، دو ابرمرد بت شكن و پرخاشگر بر مستكبرين، شتافتيد و خود به مواقف كريمهاى كه در عصر وحى زمينهائى خشك و كوهسارهائى بىآب و سبزه بود لكن محل هبوط ملائكه الله و هجوم جنودالله و توقف انبياء الله و عباد الله الصالحين بود رسانديد، حال بشناسيد اين مشاعر بزرگ را و مجهز شويد از مركز بتشكنى براى شكستن بتهاى بزرگ كه به صورت قدرتهاى شيطانى و چپاولگران آدمخوار درآمدهاند و از اين قدرتهاى تهى از ايمان نهراسيد و با اتكال به خداى بزرگ در اين مواقف عظيمه پيمان اتحاد و اتفاق در مقابل جنود شرك و شيطنت ببنديد و از تفرق و تنازع بپرهيزيد و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ريحكم رنگ و بوى ايمان و اسلام كه اساس پيروزى و قدرت است با تنازع و دستهبندىهاى موافق با هواهاى نفسانيه و مخالف با دستور حق تعالى زدوده مىشود و اجتماع در حق و توحيد كلمه و كلمه توحيد كه سرچشمه عظمت امت اسلامى است، به پيروزى مىرسد.
اى مسلمانان جهان! شما را چه شد كه در صدر اسلام با عده بسيار كم قدرتهاى عظيم را شكستيد و امت بزرگ اسلامى انسانى ايجاد نموديد، اكنون با قريب يك ميليارد جمعيت و دارا بودن مخازن بزرگ كه بالاترين حربه است در مقابل دشمن. اينچنين ضعيف و زبون شديد؟ آيا مىدانيد كه تمام بدبختىهاى شما در تفرقه و اختلاف بين سران كشورهاى شما بالنتيجه بين خود شماست؟ از جاى برخيزيد و قرآن كريم را به دست گرفته و به فرمان خداى تعالى گردن نهيد و تا مجد و عظمت اسلام عزيز را اعاده كنيد بيائيد به يك موعظه خداوند گوش فرا دهيد، آنجا كه مىفرمايد: قل انما
صحيفه نور ج 10 صفحه 222
اعظكم بواحده ان تقوموا لله مثنى و فرادى همه قيام كنيد و براى خدا قيام كنيد، قيام فرادى در مقابل جنود شيطانى باطن خودتان و قيام همگانى در مقابل قدرتهاى شيطانى اگر قيام و نهضت ما الهى و براى خدا باشد پيروز است.اى مسلمانان و اى مستضعفان عالم! دست به دست هم دهيد و به خداى بزرگ رو آوريد و به اسلام پناهنده شويد و عليه مستكبران و متجاوزان به حقوق ملتها پرخاش كنيد. اى زائران خانه خدا! در مواقع مشاعر الهى به هم بپيونديد و از خداوند تعالى نصرت اسلام و مسلمين و مستضعفان جهان را بخواهيد.
اى گويندگان! نويسندگان! در اجتماعات بزرگ، عرفات و مشعرومنا و مكه معظمه و مدينه منوره مسائل اجتماعى و سياسى مناطق خود را به گوش برادران ايمانى برسانيد و از هم طلب نصرت كنيد. اى زائران خانه خدا! توطئههاى راست و چپ بخصوص آمريكاى چپاولگر و متجاوز و اسرائيل جنايتكار را به گوش عالميان برسانيد و از آنان استمداد كنيد و جنايات اين جنايتكاران را بشماريد و به خداوند متعال براى اصلاح حال مسلمين و قطع ايادى جنايتكاران التجاء پيدا كنيد. و من به خواست خداى قادر مژده نصرت و پيروزى به شماها مىدهم. انه على ذلك قادر والسلام على رسول الله و على ائمه المسلمين و على عبادالله الصالحين و رحمه الله و بركاته
ذى الحجه الحرام 1399
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 223
تاريخ: 3/9/58
بيانات امام خمينى در جمع افسران نيروهاى سه گانه ارتش جمهورى پاكستان در بازگشت از سفر حج
ما با همه ملتهاى مسلم برادريم و در شادى و غم آنها شريك هستيم
بسم الله الرحمن الرحيم
چه سعادتى داشتيد كه مشرف شديد به مكه معظمه مركز وحى و به مدينه منوره مركز رسالت. خداوند از شما برادران به طور شايسته اين زيارتها را قبول فرمايد. ما با همه ملتهاى مسلم برادر هستيم و در شادى و غم آنها شريك هستيم و اميد اين را داريم كه آنها هم با غمها و شادىهاى ما شريك باشند. امروز ملت ما مقابل است با قدرت شيطانى بزرگ كه در طول سيصد سال اين اجانب بر ما ملتها، بر ملتهاى مسلمين، بر ملتهاى شرق حكومتهاى غير مشروع كردهاند و در طول پنجاه سال هم در حكومت اين رضاخان و محمدرضا به اين ملت با دست آنها ظلم و خيانت كردند و جنايات آنها اخيراً بالا گرفت و اين جنايات به پشتيبانى از ابرقدرتها خصوصاً آمريكا بود، به طورى كه تحمل ديگر از اين ملت ما برداشته شد و به اتكاء به خداى كريم و اسلام، با وحدت كلمه نهضت كردند و نظام شاهنشاهى را كه يك نظام پوسيده غيرقانونى بود به هم زدند و جمهورى اسلامى را در اينجا برقرار كردند در اين حال كه ما مشغول هستيم براى سازندگى خرابىهائى كه در طول اين تسلط وحشتانگيز اجانب بر ما و تفالههاى آنها كه در اين كشورها حكومت مىكردند، امروز مواجه شديم با دولت آمريكا و ما اميدواريم كه ملتهاى برادر ما، ملتهاى اسلامى كه همانطور كه ما گرفتار بوديم بر ظلم و تعدى اجانب، آنها هم گرفتار بودند، امروز كه ملت ما قيام كرده است آنها هم قيام كنند.
مسلمين بايد در مقابل ابرقدرتها يد واحده باشند
و موجب خرسندى است كه پاكستان قيام كرده است و الان كه من روزنامه را تيترش را ديدم، ديدم كه نوشته است كه تمام پاكستان بر ضد آمريكا قيام كرده است و دانشگاهها ظاهرا نوشته بود كه سه روز تعطيل شده است و اين يك مژدهاى بر ملت مظلوم ما هست كه تنها نيست. مسلمين بايد با هم يد واحده باشند هم يد واحده على من سواه اينها بايد دست واحد باشند، مجتمع باشند، يك باشند، خودشان را از هم جدا ندانند، مرزها را اسباب جدائى قلبها ندانند. مرزها جدا، قلبها با هم. مسلمين داراى قدرت بسيار هستند و داراى خزائن بسيار، اگر چنانچه با هم مجتمع بشوند، اگر چنانچه مسلمين با هم اتحاد پيدا كنند، با حفظ مرزهاى خودشان، لكن قلبهايشان با هم متحد بشود، اينها جمعيت
صحيفه نور ج 10 صفحه 224
بسيار كثيرى هستند، يك ميليارد جمعيت شايد الان بيشتر باشند و خزائن بسيار دارند و احتياج به هيچ كشورى ندارند و همه كشورها تقريبا به آنها محتاج هستند. مع الاسف در اثر تبليغات سوئى كه در طول تاريخ شده است و مردم را از اين ابرقدرتها ترساندهاند، تبليغات خود آن ابرقدرتها اين بوده است كه ملتهاى ما را، ملتهاى شما را از اينها بترسانند، به طورى كه ما گمان بكنيم كه اين ابرقدرتها آسيب پذير نيستند، اگر ملتى نفس بكشد، آنها نفسش را خفه مىكنند.
آمريكا در مقابل مسلمين نمىتواند خودنمائى كند
لكن ما ديديم كه اينها تبليغاتى بود كه صحيح نبود و قدرتهاى بزرگ هم با مقدرات يك مملكتى وقتى كه خود ملت با هم مجتع شدند و نمىتوانند بازى بكنند. و ما اتكال به خدا داريم، اتكال به اسلام داريم، پشتيبان ما اسلام و خداست و اميد اين را داريم كه همه ملتهاى اسلامى به ما بپيوندند. اين نزاعى كه، مبارزهاى كه الان بين كفر و اسلام است، اين منازعه بين ما و آمريكا نيست، بين اسلام است و كفر، اگر چنانچه غلبه كنند خداى نخواسته اينها بر نهضت ما (كه نخواهند كرد) اين غلبه، غلبه بر اسلام است، غلبه بر مسلمين است. بايد همه مسلمين بدانند كه مقدرات ما الان تنها نيست كه بين وجود و عدم است، مقدرات اسلام، مقدرات همه مسلمين است، همه مسلمين در اين مساله با هم بايد شركت كنند كه اگر اين نهضت خداى نخواسته به سستى گرايد يا از بين برود حساب شرق و حساب تمام شرق و خصوصاً مسلمين خواهند به تباهى كشيد. من از همه ملتهاى اسلامى، از همه مسلمين، از همه ارتشهاى اسلامى، از همه قواى انتظامى اسلامى، از همه روساى جمهور ممالك اسلامى مىخواهم كه با اين نهضت ما همراه باشند. با اين مقابلهاى كه ما بين كفر و اسلام است، نه ما بين ايران و آمريكا، ما بين تمام كفر و تمام اسلام است. مسلمين بپاخيزند، برخيزند و در اين معارضه پيروز شوند و پيروز خواهند شد و از اين طبلهاى ميان تهى نترسند، نترسند كه آمريكا يك قدرت بزرگ است، يك قدرت شيطانى است و مىتواند كه با يك روز همه را به هم بزند، اينها تبليغات است آمريكا نمىتواند اين كار را بكند، در مقابل مسلمين نمىتواند آمريكا خودنمائى كند. دنيا توجهش الان به اين مبارزه است، دنيا الان توجه به اين دارد كه در اين مبارزه چه خواهد شد و خود مملكت آمريكا در آن اختلاف واقع شده است، سياههاى آمريكا كه در تحت ظلم آمريكا بودند الان آنها هم موافقت با ما دارند و ممكن است آنها هم قيام بكنند بايد مسلمين در يك چنين موقع حساسى كه ما مقابل ايستاديم در مقابل آمريكا و در مقابل دسايس شيطانى او، با ما موافقت كنند، با ما همراهى كنند، ما و خود را از هم بدانند، مملكت ايران را با ساير ممالك، با پاكستان، با عراق، با اندونزى، با تمام اين ممالك اسلامى يك بدانند و همه قيام كنند و همه تظاهر كنند در مقابل اين ظلمى كه اين شخص به ما دارد كند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 225
ملت ما شهادت را براى خود سعادت و شرف مىداند
يك نفر مجرمى كه پنجاه سال خانههاى اين مملكت را سوزانده است، مردم اين مملكت را به حبس انداخته است، قتلهاى زياد، قتلعامهاى زياد كرده است و سنگفرشهاى خيابان ما را، اسفالتهاى خيابان ما را رنگين كرده است با خون جوانهاى ما، ذخائر ما را برداشته و دزديده و برده است، اينها بردهاند پناه دادهاند يك چنين مجرمى را و مخالف همه قوانين دنياست كه هر مجرمى كه در يك جائى جرم كرد بايد در محل خودش، در همان جائى كه جرم كرده محاكمه بشود. اينها با يك انگيزههاى بچگانه اين را بردهاند نگه داشتند و حالا هم كه مطالبه آنها را مىكنيم، ما را مىترسانند از كشتىهايشان كه آمدند در آبهاى نزديك آبهاى خليج و از طيارههاشان و از اينها. ما از چه مىترسيم؟ ما از طيارههاى اينها مىترسيم؟ ما از كشتىهاى اينها مىترسيم؟ ما اشخاصى هستيم كه در اين راه، شهادت را سعادت براى خودمان مىدانيم. ملت ما الان هم از من مىخواهند كه دعا كنم كه شهيد بشوند، ملتى كه شهادت را مىخواهند، او را از چه مىترسانند؟ او را از مردن مىترسانند؟ اينها شهادت را شرف خودشان مىدانند، آنها ما را از مردن مىترسانند؟ مردن براى آنها ترس دارد كه قائل نيستند به ماوراء طبيعت. كسى كه خدا را مىشناسد، كسى كه قيامت را اطلاع دارد بر آن، كسى كه اعتقاد دارد به ماوراء طبيعت، اين از چه مىترسد؟
آمريكا اشتباه مىكند، آقاى كارتر اشتباه مىكند كه خيال مىكند كه مىتواند يك چنين كارى بكند، دنيا نمىگذارد كه او چنين كارى بكند، خود ملت آمريكا نمىگذارد كه او اين كار را بكند. مگر يك كار آسانى است براى آمريكا كه بيايد و ملت ما را قتل عام كند. يك كارى نيست كه او بتواند اين كار را بكند. بر فرض اينكه بتواند، ملت ما با چنگ و دندان آنها را نابود خواهند كرد و جوانهاى ما الان اعلام كردهاند كه اگر اينها يك وقت بخواهند يك چنين كارى بكنند، سفارتخانه را با هر كس در آن هست منفجر مىكنيم و اگر يك همچو بشود ما نمىتوانيم اين جوانهائى كه الان در غرور جوانى هستند و ظلم ديدند، ما نمىتوانيم آنها را كنترل كنيم. ما نمىتوانيم جلوى يك ملتى را كه پنجاه سال ظلم ديده است و پنجاه سال و بيش از سى و چند سال از يك آدمى ظلم ديده است، از يك آدمى قتل عامها ديده است، برادرها را كشتهاند، پدرها را كشتهاند، زنها و شوهرهايشان از بين رفته است، يك همچو ملتى را ما نمىتوانيم كنترل كنيم كه اگر آمريكا بخواهد يك غلطى بكند، مردم بنشينند همين طور نگاه كنند كه آقا بيايند و چتربازهايشان بيايند و امتحان كنند، بيايند ببينند چطور مىتوانند اين كار را بكنند؟ تمامشان را از بين خواهيم برد و خودمان هم كشته مىشويم، آنها را هم از بين مىبريم.
اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خوردهاند
شما برادرها سلام مرا به ارتش خودتان برسانيد و از قول من به آنها بگوئيد كه برادرهاى شما در مقابل كفر گرفتار هستند، شما قيام كنيد، ارتش پاكستان قيام كند در مقابل يك همچو ظلمى كه الان
صحيفه نور ج 10 صفحه 226
دارد به برادرهايشان مىشود. يك همچو قيامى كه الان ما كرديم، در مقابل كفر است، اين نسبت به مقدرات شما هم تاثير دارد. كسى خيال نكند كه اگر ايران شكست بخورد، خودش باقى مىماند. اگر ايران شكست بخورد شرق شكست خورده است. اگر ايران شكست بخورد مستضعفين شكست خوردهاند. بايد همه با هم متحد، با هم قيام كنيم و اين جرثومه فساد را از تاريخ بيرون كنيم و لااقل از ممالك خودمان اينها را برانيم كه ديگر فكر اينكه بيايند در اينجا، مستشارهايشان بيايند در اينجا، مامورينشان بيايند در اينجا، چپاولگرانشان بيايند در اينجا و ما را چپاول كنند، اين فكر را از سر آنها بايد ما بيرون كنيم و بيرون مىكنيم اين فكر را از سرشان.
خداوند انشاءالله به شما همه برادرها سلامت بدهد، عزت بدهد، عافيت بدهد. خداوند اسلام را تقويت كند. خداوند لشكر مسلمين را تقويت كند. خداوند روساى مسلمين را كه علاقهمند به اسلام هستند، خدمت به مسلمين مىكنند، آنها را حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 227
تاريخ: 4/9/58
پيام امام خمينى به جنبشهاى آزاديبخش جهان
سازمانهاى آزاديبخش مجتمع در الجزاير
بسم الله الرحمن الرحيم
تلگرام برادران محترم در پشتيبانى از ملت مظلوم ايران در قيام براى احقاق حق خود از دولت امريكا موجب تشكر گرديد. شما مىدانيد كه خيانتكارى كه در طول حكومتش ايران را به تباهى كشيده و ملت شريف ما را در عزاى فرزندان رشيد خود نشانده و ذخائر كشور ما را به تاراج برده است، اكنون در پناه دولت آمريكا به سر مىبرد. از حقوق مسلم يك ملت است كه جانى تبهكار را به محاكمه دعوت كند و از حقوق مسلم بين المللى است كه تبهكار بايد در محل تبهكاريش محاكمه شود. آقاى كارتر با زور سرنيزه تمام حقوق انسانى را نقض مىكند و در مقابل ملتى كه مىخواهد حقوق خويش را مطالبه كند، به توطئه و ارعاب، دخالت نظامى و محاصره اقتصادى پرداخته است. در منطق آقاى كارتر جواب درخواست بحق يك ملت را بايد با قدرت و قواى نظامى داد و در اين منطق، منطق قرون وسطائى و حكومت جنگل بر تمام ارزشهاى انسانى و قوانين بين المللى حكومت دارد.
اين است منطق همه زورمندان و مستكبران در مقابل ملتها و تودههاى ستمديده. قدرتهائى كه با تعليمات انسانى آسمانى مهار نشده است، چشمها را كور و عقلها را آفت زده مىكند. يكى از اشتباهات بزرگ آقاى كارتر و امثال او آن است كه عمق نهضت اسلامى عصر حاضر و نسل معاصر را نشناختهاند. آنان با افكار جنون آميز قدرتمندان و بيمارى روحى مستكبران به نهضتهاى معاصر و ملتهاى از قيد اسارت روحى رها شده مىنگرند و اين اشتباهى است فتنه انگيز. بايد ملتهاى اسلامى با وحدت ايمانى و قدرت الهى، آنان را براى هميشه از اين اشتباه بيرون آورند، بايد شرق و جميع مستضعفين و ابرقدرتها و مستكبرين خود را بيابند و خود گمشده را پيدا كنند. آنان از اسارت تبليغات بلندگوهاى شيطانى بيرون آمده و قدرت خدائى تودهاى خويش را دريابند و اينان به زبونى واقعى خود در مقابل ملتهاى بپا خاسته واقف شوند تا آرامش، دنيا را فرا گيرد و دست ستمگران از جنايات كوتاه شود. برادران شجاع من كه براى آزادى وطنهاى خود قيام كردهايد، ملتهاى خود را هشدار دهيد و مغزها را از آثار تبليغات چند صد ساله و خود باختگى در مقابل غرب و مستكبرين شستشو دهيد و به نهضت ما كه نهضت اسلامى و مستضعفين است بپيونديد، كه امروز اسلام عزيز در مقابل كفر و منطق در برابر زور واقع شده است و نهضت ما اسلامى است قبل از آنكه ايرانى
صحيفه نور ج 10 صفحه 228
باشد، نهضت مستضعفين سراسر جهان است قبل از آنكه به منطقهاى خاص متعلق باشد. اى مسلمانان جهان! و اى مستضعفين بپا خاسته! و اى درياى بىپايان انسانها! بپا خيزيد و از كيان اسلامى و ملى خويش دفاع كنيد. اسرائيل بيتالمقدس را از مسلمين گرفت و با مسامحه دولتها مواجه شد. اكنون چنانكه آثارش ظاهر شده است، امريكا و شاخه فاسد آن اسرائيل در صدد است كه مسجدالحرام و مسجدالنبى را قبضه كند. باز هم مسلمانان نشسته و تماشاگرند و بىتفاوت. برخيزيد و از اسلام و مركز وحى دفاع كنيد و از اين هياهوها نهراسيد كه امروز اسلام به شما محتاج است و شما در قبال خداوند متعال مسوول هستيد. به خداوند تعالى اتكال نمائيد و با وحدت كلمه به پيش رويد. ما به پيروى از اسلام بزرگ از جميع حمايت مىكنيم و از شما و هر سازمانى در جهان كه براى نجات كشور خويش بپا خاسته است پشتيبانى مىكنيم. ما از مبارزات برادران فلسطينى و مردم جنوب لبنان در مقابل اسرائيل غاصب كاملا پشتيبانى مىنمائيم و به خواست خداى تعالى بر دشمنان بشريت و اسلام پيروز خواهيم شد و اميد است كه نصر خدائى و فتح مسلمانان نزديك باشد. از خداوند تعالى سلامت و سعادت همه را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 238
تاريخ: 6/9/58
بيانات امام خمينى در جمع پاسداران مركز تهران
در راس همه مسائل اسلامى ما، قضيه مواجهه با آمريكاست
بسم الله الرحمن الرحيم
شما غافليد كه الان با امريكا كه مجهز به همه جهازهاى درجه اول دنياست يعنى يك قوهاى است كه در دنيا مقابل ندارد روبرو هستيد، اما ما مجهزيم به يك قدرت بالاتر از او و آن توجه به خدا و به اسلام است. ولى نبايد فراموش كنيم ما مواجهيم با يك چنين قدرت بزرگ كه علاوه بر قدرت تسليحاتى، قدرتهاى بزرگ شيطانى هم دارد كه الان در همه دنيا فعاليت و تبليغات مىكند و وادار مىكند ممالك ديگر را كه آنقدر كه بتوانند تجهيز كنند. از اين جهت من آن چيزى را كه به صلاح ملت و به صلاح اسلام است و به صلاح شماست بايد عرض كنم و آن اينكه تشنج صحيح نيست. قواى شما بايد الان همه مجتمع در يك راه باشد. قواى فكرىتان، قواى غير فكرىتان همه بايد در يك راه برود شما مىخواهيد براى اسلام خدمت بكنيد. الان در راس همه مسائل اسلامى ما، قضيه مواجهه با امريكاست. امروز اگر قواى ما از هم منفصل شوند، به نفع امريكاست و الان دشمن ما امريكاست و بايد تمام تجهيزات ما به طرف اين دشمن باشد. مبادا يك وقتى يك تبليغات سوئى بشود و نظرهاى ما تشتت پيدا كند و افكارمان افكار مختلف بشود و در نتيجه ما يك افكارى داشته باشيم و شما يك افكارى داشته باشيد و دستجات ديگر افكار ديگرى داشته باشند. بايد الان همه افكار يك چيز باشند. چطور در آن وقتى كه ما مواجه با اين قدرت شيطانى داخلى بوديم هيچ ديگر تشتتى در كار نبود، همه با هم يك فكر داشتيد و همه الله اكبر گفتيد و مقابله با يك چنين قدرتى مىكرديد. شما الان مىدانيد كه مقابله ما با يك قدرتى است كه قدرتش صدها برابر و بلكه زيادتر از آن قدرت قبلى است. شما امروز يك چنين حالى داريد و مملكتتان يك چنين حالى دارد. مملكت شما الان يك حالى دارد كه اگر دير بجنبيم، براى هميشه تا آخر از بين رفتيم. همه بايد يكصدا باشند. سروصداى امروز، فقط مقابله با امريكاست. امروز هر سروصدائى بلند بكنيد كه غير از اين مسير باشد، بدانيد كه بردش را آنها دارند. شما اين را بدانيد كه من به شماها علاقه دارم، به پاسدارها علاقه دارم، پاسدارها بودند كه مملكت ما را در چنين زمانى كه هيچ كس نمىتوانست حفظ بكند، حفظ كردند. الان هم حفظ مىكنند، اين يك علاقه الهى است كه ما به شما داريم و اين را بدانيد كه يك مطلبى كه برخلاف صلاح شما باشد، برخلاف صلاح اسلام است و ما نخواهيم زد، لكن اگر يك مطلبى را من الان گفتم به شما كه
صحيفه نور ج 10 صفحه 239
بايد راه را چطورى رفت، بدانيد كه اين هم صلاح شماست و هم صلاح مملكتتان.
مملكت اسلامى بايد همهاش نظامى باشد بايد ما همه قواىمان را مجتمع كنيم براى نجات دادن يك كشور، بايد اگر مسائلى براى ما پيش بيايد هرچه هم سخت باشد تحمل كنيم. باز من تكرار مىكنم كه بدانيد شما با يك قدرتى مواجه هستيد كه اگر غفلت بشود، مملكتتان از بين مىرود، غفلت نبايد بكنيد. غفلت نكردن به اين است كه همه قوا را و هر چه فرياد داريد سر امريكا بكشيد، هر چه تظاهرات داريد بر ضد امريكا بكنيد. قواى خودتان را مجهز بكنيد و تعليمات نظامى پيدا كنيد و به دوستانتان تعليم دهيد، به همه اشخاصى كه همين طورى راه مىروند تعليمات نظامى بدهيد. مملكت اسلامى بايد همهاش نظامى باشد و تعليمات نظامى داشته باشد. يكى از ابواب فقه باب رمى است، باب تيراندازى است، آن وقت تيراندازى بوده، حالا هم تيراندازى هست به يك طور ديگرى.
در اسلام با اينكه رهان، يعنى يك چيزى را بگذارند براى چيزى كه نظير قماربازى مىشود حرام است، براى تيراندازى حرام نيست، براى اسب دوانى حرام نيست. سبق و رمايه يكى از مسائل فقه است براى اينكه براى همه افراد مستحب است كه سوارى را ياد بگيرند. حالا اتومبيلسوارى و رانندگى را ياد بگيرند و براى همه است كه تيراندازى را ياد بگيرند، فنون جنگى را ياد بگيرند. بايد ملت ما جوانهاىشان مجهز باشند به همين جهاز و علاوه بر جهاز دينى و ايمانى كه دارند مجهز به جهازهاى مادى و سلاحى هم باشند و ياد گرفته باشند. اينطور نباشد كه يك تفنگى كه دستشان آمد ندانند كه با آن چه كنند. بايد ياد بگيرند و ياد بدهند. جوانها را يادشان بدهيد، همه جا بايد اينطور بشود كه يك مملكتى بعد از چند سالى كه بيست ميليون جوان دارد، بيست ميليون تفنگدار داشته باشد و بيست ميليون ارتش داشته باشد و يك چنين مملكتى آسيبپذير نيست و الان هم الحمدلله آسيبپذير نيست. الان هم ما پشتيبانمان خداست و ما براى او نهضت كرديم، براى پياده كردن دين او نهضت كرديم، و خدا با ماست و من اميدوارم كه شكست براى شما نباشد.
امروز بايد همه يك شعار بدهند
خداوند همهتان را حفظ كند و اين معنائى را كه عرض كردم توجه به آن داشته باشيد به رفقائى كه داريد، به دستجاتى كه هستند و هر جا كه هستند توجه بدهيد كه امروز يك روزى است كه همه با هم يك مطلب را بايد بگوئيم، همان كه الان شعار مردم شده. الان محرم است و همه دستجات بيرون مىآيند و دستجات بايد عزادارى بكنند. عزادارى مهم است، در ضمن عزادارى همان شعارهائى هم كه مىدهند، بدهند ولى عزاداريشان هم بايد باشد. خداوند همه شما را انشاءالله حفظ كند. من دعاگوى همه شما هستم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 229
تاريخ: 5/9/58
مصاحبه خبرنگار ژاپنى با امام خمينى
خبرنگار ژاپنى: به نام تمام مردم ژاپن تشكر مىكنم كه اجازه دادهايد كه با شما مصاحبه كنيم. دفعه قبل، سال گذشته در نوفل لوشاتو بود كه با شما يك مصاحبهاى كردهايم كه كوتاه بود. امسال را مىخواهيم با عمق بيشترى واقعيت ايران را به مردم ژاپن نشان بدهيم و متاسفانه شناخت كاملى از ايران نداريم.
سوال: مىگويند كه در مبارزهاى كه عليه امريكا شروع كردهايد، در مورد ساير كشورها، شما ژاپن را در جمع اين متجاوزين مىبينيد يا تبعيضى قائل هستيد؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم اول من راجع به آن حرفى كه ايشان زدهاند كه ژاپنىها اطلاع ندارند از اوضاع كشور ما، بايد يك كلمه بگويم كه چرا بايد ژاپنىها اطلاع نداشته باشند و چرا بايد مطبوعات ژاپن و گروه تبليغاتى ژاپن يك چنين مهمى كه در دنيا واقع شده است و يك چنين ظلمى كه در طول پنجاه سال بيشتر به ما شده است و يك چنين تعدى كه دولت امريكا به ما روا داشته است، چرا نبايد در مطبوعات ژاپن، در گروه تبليغى ژاپن منعكس بشود تا مردم بىخبر باشند. اين را من بايد يك چنين احتمالى را بدهم كه دست امريكا در كار است كه نمىگذارد مسائل ما به دنيا برسد و مع الاسف به اين اعترافى كه شما كرديد كه ملت ژاپن اطلاع از مطالب ما ندارد، اين احتمال پيش مىآيد كه اين فعاليت در ژاپن هم بوده است كه نگذارند مسائل ما منعكس بشود و يا بالعكس منعكس بكنند. و اما راجع به سوالى كه كرديد راجع به ملتها، حتى ملت امريكا و هر ملت ديگرى، ملت ما و ما هيچ ابدا مخالفتى با آنها نداريم و از آنها هم به ما ظلمى نشده است كه ما مخالفت با آنها داشته باشيم، مسائل روى دولتهاست. ما الان منتظر اين هستيم كه ببينيم دولتهاى اروپائى، دولتهاى آسيايى ژاپن در اين غصهاى كه ما داريم و اين مظلوميتى كه براى ماست و اين تعدياتى كه دولت امريكابر ما كرده است و اين خلاف قوانينى كه آقاى كارتر مىكند و يك نفر مجرم را پناه داده است و براى اينكه ما مطالبه آن مجرم را مىكنيم، اين هياهو را در عالم راه انداخته است و ما را تهديد به حصر اقتصادى يا دخالت نظامى مىكند، ما ببينيم كه دولتهاى اروپايى و آسيايى،
صحيفه نور ج 10 صفحه 230
دولت ژاپن در اين قضيه چه عملى خواهند كرد، آيا با مظلومها موافقند يا با ظالم؟ آيا با ما كه دادخواهى مىكنيم از همه عالم، در همه عالم دادخواهى خودمان را بلند مىكنيم و مع الاسف نمىگذارند كه صداى ما برسد به دولتها، حالا ما ببينيم كه آيا ژاپن و امثال ژاپن در اين امتحانى كه براى همه پيش آمده است، مقابله يك ملت مظلوم كه همه چيزش را پنجاه سال بيشتر است برده از بين و يك دولت ظالم كه همه چيز ما را برده است، آيا دولتها در اين باب چه مىكنند؟ ما در اينجا حسابمان با دولتها جدا مىشود. در همين مبارزه، حساب ما با دولتها معلوم مىشود كه دولتهائى كه طرفدارى ظلم بكنند پيش ما ممتازند از دولتهائى كه طرفدارى مظلوم را بكنند و اگر ژاپن هم در آن طرف واقع بشود، در صف ظالمها واقع بشود، ما در صف مظلومين هستيم و با او هم موافقتى نداريم و اگر در صف مظلومها واقع بشود و كمك به مظلومها بكند، ما همانطور كه با ملت ژاپن هيچ مخالفتى نداريم با دولت هم نخواهيم مخالفت داشت.
سوال: از زمانى كه ما به ايران آمدهايم مىبينيم كه مردم ايران خيلى لطف دارند نسبت به ژاپنىها و با محبت با آنها رفتار مىكنند، مىخواستيم بدانيم كه آيا شما ژاپن را در اردوگاه غرب قرار مىدهيد يا اينكه او را متمايز مىدانيد از غرب؟
جواب: من جواب را الان دادم كه ما با ملت ژاپن ابدا مخالفتى نداريم و با ملت امريكا هم مخالفتى نداريم، لكن آقاى كارتر دارند منعكس مىكنند در امريكا كه ملت ايران با ملت امريكا مخالف است و اين هم يكى از جناياتى است كه دارد واقع مىشود در تاريخ كه ما فرياد مىزنيم كه ما با آقاى كارتر مخالف هستيم براى اينكه او برده است جانى ما را و حمايت از او مىكند و او دارد منعكس مىكند كه ما با ملت امريكا مخالف هستيم و ملت امريكا را وادار مىكند كه از ما عصبانى بشوند و با ما مخالفت كنند، در صورتى كه اينطور نيست. ما الان هم فرياد مىزنيم كه ما با كارتر كه جانى ما را برده و حفظ كرده است و هياهو در دنيا به راه انداخته است و برخلاف واقع دارد مطالب را منعكس جلوه مىدهد و تحت تاثير اين قدرتهاى شيطانى صهيونيسم واقع شده است، ما از او فرياد مىزنيم. ما با ملتها به هيچ وجه مخالفت نداريم بلكه ما با مظلومها كه ملتها هم از طبقه مظلومين هستند موافق هستيم و با اشخاصى كه ظلم مىكنند، چه در مملكت خودشان و چه به ملت خودشان ظلم بكنند و چه به ملتهاى ضعيف ظلم بكنند، با آنها ما مخالف هستيم.
سوال: ايشان مىگويند كه كتاب شما را كه در فرانسه به اسم حكومت اسلامى درآمده است كه همان ولايت فقيه است، خواندهاند و در اين كتاب خواندهاند كه اسلام بايد مذهب عفو اغماض
صحيفه نور ج 10 صفحه 231
باشد، در حالى كه پرسشى كه از افكار عمومى در فرانسه شده نشان مىدهد كه 79 درصد مردم فكر مىكنند كه مبارزه شما بر ضد شاه انتقامگيرى شخصى شما بوده است، در اينباره نظرتان چيست؟
جواب: اين هم از مسائلى است كه ابرقدرتها، قدرتهاى بزرگ براى ما پيش آوردهاند، ملتها به واسطه اعمال قدرت بزرگ قدرتها اطلاع از مسائل ما پيدا نكردند. اگر اطلاع پيدا كرده بودند، راى آنها غير راى دولتها بود. منطق ملتها با منطق دولتها فرق دارد وقتى دولتها مسائل را وارونه برخلاف واقع جلوه مىدهند، البته ملتها هم منحرف مىشود افكارشان. اينكه شما مىگوئيد كه در فرانسه يك چنين امرى واقع شده است و عفو و اغماضى كه در اسلام مطرح است آنها مبدل كردند به انتقامجويى، چنانچه آقاى كارتر هم اين مسائل را مىگويد و در ملت خودش منتشر كرده است، اينها براى اين است كه مسائل ما پيش مردم معلوم نيست، مطالب ما را اگر بدانند كه ما چه مىگوئيم و در مقابل ما چه منطقى است، ما مىگوئيم كه ما پنجاه سال مظلوم واقع شدهايم و تاريخ ما، تاريخ عالم اگر چنانچه ضبط كنند تاريخ ايران را، شاهد بر اين بوده است كه ما از زمانى كه رضاخان آمده است در ايران و او را انگليسىها آوردند و تا اين وقتى كه محمدرضا بود كه او را امريكائىها تاييد كردند و دنبال حرفهاى آنها بودند، ما در اين پنجاه سال همه چيزمان به باد رفته است. ما يك ملت مظلوم هستيم. در اين پنجاه سال، ذخايرمان كه بايد صرف مستمندان ما، زاغهنشينان ما بشود، برده شده است، به كاخنشينان دادهاند و ابرقدرتها از آن استفاده كردند. ملت ما روى يك گنج بزرگى كه آن نفت است، نشستهاند و گرسنگى مىخورند و امريكا و امثال امريكا اين مخزنهاى ما را مىبردند، چپاول مىكردند در اين پنجاه سال و مىدادند به اشخاصى كه كاخنشين هستند و قدرت طلب هستند و مىدادند به اجانب و در مقابلش براى اين ملت هيچ چيز نبود.
يك مطلب ما اين است كه ما مىگوئيم كه اين آدم كه الان امريكا او را نگه داشته است و از او حمايت مىكند و دنيا را متزلزل كرده است امريكا براى خاطر يك نفر جانى، ملت ما مىگويند كه اين جانى كه به ما آنقدر خسارت مالى وارد آورده است و خسارات جانى اين پدر و پسر براى ملت ما بار آوردهاند، قتل عامهائى كه در زمان اين پدر و پسر واقع شده است و جوانهائى كه از ما تلف شده است، قبرستانهاى ما را اينها آباد كردند و خانههاى ما را خراب و مملكت را خراب، مملكت ما ويرانهاى شده است به واسطه بودن اين شخص و پدرش در اين مملكت و حكومت كردن آنها و به دست حكومتهاى بزرگ اينها را به ما سلطه دادهاند و ما اين مطلب را مىگوئيم كه ما يك ملت مظلوم هستيم كه همه چيز ما را اينها از بين بردهاند و ما حالا اين مجرم خودمان را مىخواهيم بياوريم اينجا كه اين چيزهائى را كه از ما
صحيفه نور ج 10 صفحه 232
برده به بانكها سپرده شده است، ما به دست بياوريم و ما آن جانى اصلى را پيدا بكنيم كه آن كسى كه اين آدم را وادار كرده است به اين كار و مامور كرده است و به ما مسلط كرده است، ما مىخواهيم اين آدم را پيدا بكنيم كه مخازن خودمان را كه برده است و در بانكها هست، كشف بكنيم و بگيريم و اينهمه جمعيت كه از ما كشته است، ما نمىتوانيم از او انتقام بگيريم تا اينكه كسى بگويد انتقامجويى است. يك نفر آدم در مقابل يك نفر آدم بايد قصاص بشود. يك نفر آدم كه از اول حكومتش تا حالا بيش از صد هزار جمعيت را از ما كشته است، ما چطور مىتوانيم از او انتقام بگيريم تا اين منطق بيايد پيش كه شما مىخواهيد انتقام بگيريد. ما مىخواهيم اموالمان را از او پس بگيريم، ما مىخواهيم بيايد اينجا و معلوم بشود به مظلومهاى دنيا كه ظالم اصلى كى هست، كيست كه دنيا را اينطور مشوش كرده، آنهائى كه اينها را مامور كردهاند، در حكومتهائى كه به دست آنها در اين مملكتهاى اسلامى و در ساير ممالكى كه حكومتهايشان دست نشانده اينها هست، ببينيم كه ظلمهائى كه شده است از چه راهى شده است و كى اين ظلمها را كرده است و چه كسى وادار كرده است كه اين ظلمها را بكنند. اين را اگر چنانچه منطق دولتها اين است كه اين انتقامجويى است معلوم مىشود منطق آنها غير منطق مظلومان است، چنانچه هميشه اينطور بوده است كه منطق ظالم يك منطق بوده است و منطق مظلومها منطق ديگر بوده است. ما با منطق مظلومها داريم صحبت مىكنيم، نه با منطق ظالمها.
ظالمها البته از ما منافع ما را بردند و حالا كه يك نفر كار گذاشته شده است كه به آنها منفعتى نمىرسد آنها البته اين مسائل را طرح مىكنند و قضيه انتقامجويى والا اسلام تمامش عفو است، تمامش اين است كه كسانى كه خلاف مىكنند و البته مظلومها مىتوانند كه از آنها چيز بگيرند، لكن اسلام مساله عفو است. لكن منطق آقاى كارتر و امثال آقاى كارتر غير از اين مطلب است. مائى كه يك نفر آدم را مىخواهيم كه بفهميم كه ريشه فساد، چه كسى است و به دنيا معرفى كنيم اين ريشه فساد را، تا اينكه فساد در دنيا از بين برود، مائى كه مىخواهيم يك نفر آدمى كه اموال ما را برده است بيايد اينجا و بگويد اموال شما كجاهاست، تا ما برويم سراغ اموالمان و اين ملتى كه گرسنگى مىخورد و اموالش در بانكهاى خارجى مانده است و آقاى كارتر هم جلوى اموال او را گرفته است و اين مظلومها را گرسنگى مىدهد، منطق ما اين است. اين را آقاى كارتر اسمش را انتقامجوئى مىگذارد و دولتهايى هم كه تابع او هستند آنها هم اسمش را انتقامجويى مىگذارند و در منطق مظلومين اين اسمش انتقامجويى نيست، اسمش اين است كه مى خواهند ملك خودشان را، مال خودشان را كه بايد صرف خودشان بشود، در بانكها متمركز نشود و آقاى كارتر جلويش را نگيرند و بگذارند بيايد كه مردم زندگى بكنند در اينجا.
صحيفه نور ج 10 صفحه 233
سوال: حضرت امام به نظر بسيارى از ناظران از پيروزى انقلاب به اين سو، به نظر مىآيد كه نظم حكومت رو به انحطاط دارد، شما در اينباره چه فكر مىكنيد؟ جواب: اين منطق چپاولگر است. بايد ما مقايسه كنيم انقلاب اسلامى ايران را با انقلابهائى كه در دنيا واقع شده است، ببينيم كه آيا انقلابهائى كه در دنيا واقع شده است، به مجردى كه انقلاب شد و پيروز شد مردم نظم همه چيزها فورا برقرار شد يا اينكه اينطور نبوده است؟ ما به مجردى كه انقلاب واقع شد و پيروز شديم تمام راهها باز بود بر دنيا، و تمام احزاب آزاد بودند و تمام جمعيتها آزاد بودند و تا پنج ماه تمام اين امور آزاد بود و ايران هم مشغول زندگى خودش بود و نظمش برقرار بود و بى نظمى به اينكه آنطورى كه در مثل انقلاب اكتبر واقع شد، مثل انقلاب فرانسه واقع شد، اين قتل و غارتها نبود در ايران و الان هم ايران نظمش محفوظ است و خود مردم حفظ مى كنند نظم را و اين فرقى است كه مابين انقلاب اسلامى با انقلابهاى ديگر است. انقلاب اسلامى چون مردم مسلمان هستند، بدون اينكه يك ارتباطى بين حكومتى باشد كه بخواهد يك نظمى را ايجاد بكند، مردم نظم را ايجاد كردند. به مجردى كه انقلاب واقع شد و اوضاع آشفته شد، خود مردم اوضاع را به دست گرفتند و نظم را ايجاد كردند. و ما نظم را بعدها به طور كامل، خود ملت ايجاد مىكند. ملت ما موافق با حكومت اسلامى است، راى داده به حكومت اسلامى، راى قاطع قريب به اتفاق داده است به حكومت اسلامى و موظف مىداند ملت ما به قواعد اسلام عمل كند و يكى از قواعد اسلام حفظ نظم است، حفظ نظم را خود مردم دارند مىكنند و اين كه گفته مىشود كه حكومت دارد رو به انحطاط مىرود، نخير حكومت دارد رو به اعتلا مىرود، اشتباه مىكنند آنها. ما يك ملتى بوديم كه در تحت فشار ابرقدرتها بوديم و الان از تحت فشار آنها بيرون آمديم و داريم به پيش مىرويم و اين اعتلاى ملت است. اعتلا به اين نيست كه شكم ما سير باشد، اعتلا به اين است كه ما مسلكمان را و مكتبمان را به پيش ببريم و ما بحمدالله داريم مكتب را پيش مىبريم و مكتبمان را گسترش خواهيم داد به همه ممالك اسلامى، بلكه در همه جا كه مستضعفين هستند و ما رو به اعتلا هستيم و بشر را رو به اعتلا مىخواهيم ببريم. چطور گفته مىشود كه ما رو به انحطاط هستيم؟ آنها خيال مىكنند كه انحطاط و اعتلا، سير شدن شكم است. انسان حيوان نيست، انسان هست. انسان كه بعد مسائل انسانى را بايد مراعات بكند، مملكت ما مسائل انسانى را دارد طرح مىكند، دارد رو به اعتلا مىرود، نه دارد رو به انحطاط مىرود، اينها همه از تبليغاتى است كه امثال كارتر مىكنند. و آنها منطق آنها، اعتلا اين است كه همه نفتها را ما به آنها بدهيم خودمان بنشينيم اينجا و تماشا كنيم و انحطاط اين است كه ما نفتمان را از آنها بگيريم و تو دهانشان بزنيم. اگر اين انحطاط است ما منحطيم لكن اين انحطاط نيست، اين اعتلاست و ما مملكتمان را به پيش مىبريم و دست
صحيفه نور ج 10 صفحه 234
ظالمها را كوتاه مىكنيم از مملكت و اجازه نمىدهيم كسى دخالت در مملكتمان بكند و اين اعتلاست، نه انحطاط.
سوال: حضرت امام در نوفل لوشاتو شما وعده كرديد كه نه تنها آزادىها حفظ مىشوند، بلكه تعميم نيز مىيابند، در صورتى كه بعد از پيروزى انقلاب ديدهايم كه تظاهراتى بر ضد زنان شد و اقليتهاى قومى مثل كردها تحت فشار قرار گرفتند و روزنامهها و احزاب سياسى ممنوع شد، آيا ممكن است اين تناقضهاى ظاهرى را براى ما روشن بفرماييد؟
جواب: اين هم از همان ريشه همان امورى است كه امثال كارتر پيش آوردند. بايد ديد كه اين تشنجاتى كه در ايران واقع مىشود، اين را چه كسى دارد ايجاد مىكند، قضيه كردستان را چه كسى دارد ايجاد مىكند و ايجاد كرده است؟ و چه كسى كوشش مىكند كه قضيه كردستان را خاتمه بدهد و برادران كرد را از آن ظلمهائى كه بر ايشان شده است نجات بدهد؟ ما كوشش داريم كه تمام قشرهاى ملتمان در رفاه باشند و همانطورى كه اسلام طرح كرده است هيچ يك از افراد ملتمان مظلوم واقع نشوند و هيچ يك از افرادمان ظلم نكنند اين يك مطلبى است اسلامى و ما در صدد همين معنا هستيم و ما از اول كه انقلابمان واقع شد تمام آزادىها در ايران بود و مجالى به تمام دستجات ما داديم و هيچ ابداً جلوگيرى از هيچى نشد، لكن توطئهها شروع شد. وقتى كه ديدند آزادند توطئهها شروع شد، توطئه قلمى كه مىخواستند مسير ملت ما را منحرف كنند و اينها همان اشخاصى بودند كه جيرهخوار شاه سابق يا جيرهخوار امريكا و امثال امريكا بودند و مىخواستند كه نهضت ما را به تباهى بكشند و ما بعد از پنج ماه كه به همه فرصت داديم، توطئهگرها را پيدا كرديم، قلمهائى كه توطئهگر بودند و مىخواستند باز سلطه اجانب را بر مملكت ما مسلط كنند، آنها را گفتيم كه نبايد اين كار را بكنند و بايد محكمه ببيند كه آيا اينها چكاره هستند و ديديم كه بعد از اينكه بررسى شد، اينها از اسرائيل خيلىشان ارتزاق مىكردند و بلندگوى اسرائيل بودند، بلندگوى امريكا بودند منتها با صورتهاى ديگر و يك ملتى حق دارد كه كسى كه بخواهد ملتش را به تباهى بكشد و توطئه كند و باز همان مسائل سابق را براى او پيش بياورد، از آن جلوگيرى بكند و الا ملت ما طرفدار آزادى است، طرفدار همه جور آزادى است وليكن طرفدار توطئه نيست، طرفدار تباهى نيست.
زنهايى كه تظاهر كردهاند همان زنهايى بودند كه از تتمه آن مسائل بودند، آنهائى بودند كه شاه آنها را به عنوان آزاد زنان به ميدان آورده بود و آنها را به تباهى كشيده بود، آنها هم چون از اين وضعى كه آن تباهى آورد، آن آزادىهايى كه آنها مىخواستند، مىخواستند كه جوانها آزاد باشند كه هر كارى مىخواهند بكنند و مىخواستند با تباهىها هم آغوش باشند،
صحيفه نور ج 10 صفحه 235
مىخواستند كارهاى برخلاف عفت بكنند و مىديدند كه اسلام با كارهاى خلاف عفت، با كارهائى كه مملكت را به تباهى مىكشد و ملت را به عقب مىراند موافق نيست، آنها بودند كه آمدند در خيابانها و با آن صورتهايى كه مردم ديدند تظاهر كردند. والا جلوى آزادى هرگز گرفته نشده است و نمىشود و مردم آزادند، الا آنجائى كه بخواهند تباهى بكنند و بخواهند ملت را به عقب برانند.
سوال: مساله سفارت ايالات متحده، كشورهاى بسيارى را نگران كرده، فكر مىكنند گروگانگيرى يك سابقه خطرناكى خواهد شد، آيا شما واقعاً فكر مىكنيد كه با گرفتن اين 50 گروگان فشارى مىآوريد و در مقابل، شاه را مىگيريد؟
جواب: كشورها معلوم مىشود كه در نظر شما هم همان هست كه در نظر كارتر است. كشورها را اين ابرقدرتها خيال مىكنند همان دستگاه دولتى است كه وقتى دستگاه دولتى از يك چيزى ناراضى شد، كشور ناراضى است. در صورتى كه دستگاههاى دولتى نسبت به كشورها، نسبت به جمعيتهائى كه اساس كشورها بر آنهاست، يك قطرهاى در مقابل درياست. بايد ديد كه اين عملى كه ما كرديم چه بوده است و اگر اين عمل منعكس بشود در دنيا به طور صحيح، ببينيم موافقين ما كيست، مخالفين ما كيست. آيا مظلومها در دنيا بيشتر است عددشان يا ظالمها؟ وقتى كه مطالعه بكنند در حال همه كشورهاى دنيا مىبينيد كه اكثريت قاطع با مظلومهاست، ظالمها يك عدد قليلى هستند مجهز به جهاز شيطانى و مظلومها عدد كثيرى هستند و هميشه در طول تاريخ ظالمها عدد محدود بودند و مظلومها عددهاى بسيار زياد اگر مراد شما از ناراحتى، ناراحتى ظالمهاست، مطلب صحيحى است براى اينكه ظالمها با امثال خودشان رفيق هستند و هر كسى به آن جنسى كه دارد متمايل است، به اشباه خودش متمايل است. ظالمها با ظالمها هميشه هستند و اينها اقليت هستند. اگر مطلب ما بر دنيا منعكس بشود، آنى كه با آن مخالف است ظالمها هستند كه اقليت دارند و آنى كه موافق است مظلومين هستند كه اكثريت قاطع دارند.
شما كه مىگوئيد كه ناراحت شدند و كشورها ناراحت شدند، همان منطق ابرقدرتها را داريد تكرار مىكنيد و تحت تأثير حرفهاى ابرقدرتها واقع شديد كه كشورها را عبارت از همان عده، همان پاركها و همان عمارتهاى بزرگ و همانها و همان كاخ نشينها عبارت از ملت است و اين جمعيت كثير، بسيار كثيرى كه زاغهنشين هستند و خانههاى گلى دارند، اينها اصلاً از كشور نيستند و از ملت نيستند. اگر اين مقصود است ما اينها را از هم جدا كنيم و مىگوئيم كه آنى كه از اين عمل ناراحت است، اين دسته كاخنشين و ابرقدرت و سرنيزه به دست است و آن كه اگر مطلب ما را در دنيا منعكس بشود با ما موافقند، و آن ملتها هستند،
صحيفه نور ج 10 صفحه 236
ملتها كه مثل يك دريائى هستند و يك سيلهاى خروشان هستند، آنها با ما موافقند. ما مسائلمان، مسائل مظلومين است و موافق با طبقات مظلوم و آنها با ما موافقند، اگر ظالمها بگذارند صداى ما به آنها برسد و اگر نگذاشتند يا منعكس جلوه دادند، اين مخالفت نيست، اين مخالف آن عملى است كه شده است كه ما از آن عمل برى هستيم. ما تمام مسائلمان، مسائل مظلوم است در مقابل ظالم، غارت شده است در مقابل غارتگر، كشته شده است در مقابل كشنده. اينها مسائل ماست و از اينها خارج نيست. ما مىخواهيم مملكتمان مال خودمان باشد، مستقل باشيم. ما مىخواهيم آزاد باشيم، مطبوعاتمان آزاد باشد، قلمهايمان آزاد باشد. ما مىخواهيم ذخائر مملكتمان خرج مملكتمان بشود، گرسنهها را سير كنيم، برهنهها را لباس بدهيم، بى خانهها را خانماندار كنيم. ظالمها با اين منطق مخالفند، با اين مطلب كه لانه جاسوسى كه به اسم سفارت در ايران بوده است و جوانهاى ما لابد مطلع شدند بر اينكه مسائل جاسوسى در اينجاست و رفتند و آنجا را قبضه كردند، ظالمها با اين مساله جاسوسى موافقند همهشان. ظالمها همه مىخواهند كه مساله جاسوسى رواج پيدا بكند و لانههاى جاسوسى در ممالك مظلوم باشد لكن منطق مظلوم غير از اين منطق است. منطق مظلوم كه اكثريت قاطع دنيا را تشكيل مىدهد اين است كه بايد هر مملكتى آزاد باشد، هر مملكتى مستقل باشد، هر مملكتى ذخائرش خرج خودش بشود. اين منطق مظلومهاست. منطق ظالمها اين است كه بايد اينها را غارت كرد، اينها آدم اصلاً نيستند. اين ابرقدرتها ما را اصلاً آدم نمىدانند. مظلومها را در هر جا هست، در ممالك خودشان كه هست. مظلومها را جزء بشر حساب نمىكنند. حقوق بشر مى گويند، حقوق بشر يعنى حقوق ظالمها، حقوق بشر يعنى اينكه حق دارند كه تمام نفتهاى ما را ببرند و در ازاء آن چيزى ندهند الا براى خودشان نفع داشته باشد، بايد همه اين ملتها بى چون و چرا تحت قدرت آنها باشند و نفس نكشند. اينها منطق ظالمهاست كه اقليت هستند و اينها كه ناچار بايد آنها نگران باشند از اين امرى كه در ايران پيدا شده است بر اينكه همه ظالمها را ما اعلام مىكنيم كه در خطر هستند و از بين خواهند رفت و مملكتها، مملكتهاى مظلومين است و خداى تبارك و تعالى اراده فرموده است كه زمين را به اين مستضعفين بدهد و اين مستكبرين را از صحنه تاريخ خارج بكند و ما ابتداست كه قيام كرديم براى اين معنا و تمام ملتهاى مظلوم را پشتيبانى مىكنيم و تمام ملتهاى مظلوم بايد ظالمها را از صفحه روزگار بيرون كنند و از تاريخ بيرون برانند. آن كه با ما مخالف است طبقه ظالم است و طبقه ظالم يك اقليت ناچيزى است و آنى كه با ما موافق است و اگر مطلب ما را بشنود بسيار خوشحال مىشود راجع به اين لانه جاسوسى، آن عبارت از طبقه مظلوم است. شما ببينيد كه الان در ممالكى كه دولتهايشان اگر اجازه به ايشان بدهند (الان هم كه اجازه ندادند دولتها) در بسيارى از ممالك مظلومها موافقت خودشان را با ما اظهار كردند، تظاهرات كردند بر ضد امريكا، تظاهر كردند و ظالمها نمىگذارند كه آنها تظاهر كنند، پليس نمىگذارد كه آنها تظاهر
صحيفه نور ج 10 صفحه 237
كنند. اگر اين سرنيزه برداشته بشود، تمام ممالكى كه مظلوم هستند و اكثريت قاطعى كه مظلومين هستند، اينها بر وفاق ما هستند و اين لانه جاسوسى را به منطق مظلومين اين است كه بايد بسته بشود و منطق ظالمين اين است كه بايد به حقوق خودشان برسند و اين ظالمها هستند كى مىگويند حقى براى مظلومين نيست. اين دستگاههايى كه براى حقوق بشر درست كردند، تمام دستگاههايى است كه براى چپاول بشر است. اين دستگاههاى شوارى امنيت كه با طمطراق اسمش را مىبرند، ديشب بعد از اينكه اجازه داد آقاى كارتر به اينكه شوراى امنيت باشد، مىگويد كه فقط راجع به اين كسانى كه گرفتار هستند و گروگان هستند، فقط راجع به اينها، اما راجع به شاه نبايد شوراى امنيت دخالت بكند. اما راجع به چيزهائى كه آنها از ما بردهاند، مظلوميتى كه براى ما واقع شده است و ظلمى كه بر ما شده است، اجازه ندارد شوراى امنيت دخالت بكند. شوراى امنيت را از اول تكليف آن را معين كردهاند كه بايد راجع به گروگانها تو بحث بكنى و راجع به شاه نبايد تو بحث بكنى و راجع به اين مظلوميتهائى كه بر ما واقع شده و بر ملت ما واقع شده است نبايد دخالت بكنى. او مىداند كه اگر دخالت، دخالت صحيح باشد خودش گرفتار خواهد شد، خودش به آن سرنوشتى كه شاه پيدا كرده است خواهد گرفتار شد، از اين جهت از اول معلوم كرده است كه بايد اين نوكر مآبها بنشينند و فقط گوش به فرمان آقاى كارتر بدهند كه ايشان اجازه بدهند كه فقط راجع به اين گروگانها بحث بكنند. ما هرگز همچو بحثى را با آنها نمىكنيم و هرگز يك همچو شوراى امنيتى را پذيرفته نداريم و نخواهيم پذيرفت.والسلام
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 240
تاريخ: 6/9/58
پيام امام خمينى در رابطه با تشكيل شوراى امنيت براى رسيدگى به امر جاسوسهاى آمريكائى
بسم الله الرحمن الرحيم
اين روزها زمزمه آن است كه شوراى امنيت براى رسيدگى به امر گروگانها كه نزد ملت ما جاسوسى آنها ثابت است تشكيل شود. آقاى كارتر پس از مانور نظامى و سياسى راضى شدهاند كه شوراى امنيت فقط براى رسيدگى به اين امر تشكيل شود، غافل از آنكه ملت ما مىدانند كه هر شورايى يا محكمهاى كه تحت نفوذ مستقيم آمريكا تشكيل شود، از اول راى آنان ديكته شده است و محكوميت ملت مظلوم ما مورد استقبال آنان است. ملت ما با شوراى امنيت فرمايشى كه از اول تكليف آن معلوم شده موافق نيست. رسيدگى به امر شاه مخلوع و امر جاسوسان در مركز جاسوسى جز در ايران امكان ندارد زيرا علائم و شواهد جرم در ايران است و قابل انتقال به غير از ايران نيست. ما قريب صدها هزار شهيد داديم و چندين ميليون شاهد و بيش از صدهزار معلول داريم كه امكان ندارد به خارج روند و عرضه شوند و شهادت دهند. علاوه بر پروندههاى بسيارى كه در اينجا هست و رسيدگى به امر لانه جاسوسى بايد در همان محل به اصطلاح سفارت صورت گيرد زيرا شواهد جرم در همان محل است با توجه به مراتب فوق تشكيل هر محكمه يا شورائى بر خلاف موازين قضائى و از نظر ملت ما مردود است. ملت عزيز ما بايد بدانند كه در اين ميدان پيروز و به خواست خداوند تعالى و با اتكاء به قدرت اسلام و ايمان، نقشههاى شوم قدرتمندان يكى پس از ديگر نقش برآب خواهند شد. من براى چندمين بار تكرار مىكنم كه در اين امر حياتى قشرهاى ملت با هر مسلكى كه دارند و با هر فكر سياسى يا مذهبى كه دارند لازم است وحدت خود را حفظ نموده و عليه جنايات بيشمار دولت امريكا موضعى خصمانه گرفته و اشكال تراشى و تفرقه اندازى كه به سود دشمنان كشور ماست، نباشد.
والسلام على عبادالله الصالحين
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:45 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 241
تاريخ: 6/9/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام ربانى املشى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ مهدى ربانى املشى دامت افاضاته
با توجه با مشكلاتى كه در منطقه گيلان پيش آمده مقتضى است جنابعالى كه در منطقه هستيد مسافرتى به نقاط مختلف استان كرده و از نزديك مشكلات را بررسى كرده و با مشورت علماى اعلام محل جناب حجت الاسلام آقاى احسانبخش و آقايان محترم ديگر ايدهم الله تعالى در رفع آنها سعى كافى را مبذول داريد، اهالى محترم منطقه را با اتحاد كلمه و پرهيز از اختلاف و تفرقه در اين موقعيت حساس دعوت نمائيد. بديهى است كه سازمانهاى مختلف ديگر مانند سپاه پاسداران و ستاد جهاد سازندگى و گروههاى ديگر نيز همكارىهاى لازمه را در اين مورد با جنابعالى خواهند داشت و از ارشاد و راهنمائىهاى آن جناب بهرهمند خواهند شد از خداى تعالى موفقيت همگان را خواستارم.
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 242
تاريخ: 7/9/58
پيام امام خمينى به ملت ايران پيرامون همهپرسى قانون اساسى
بسم الله الرحمن الرحيم
خواهران و برادران! محرم ماهى است كه به وسيله سيد مجاهدان و مظلومان اسلام زنده شده و از توطئه عناصر فاسد و رژيم بنى اميه كه اسلام را تا لب پرتگاه برده بودند رهائى بخشيد. اسلام از اول پيدايش، با خون شهيدان و مجاهدان آبيارى شد و به ثمر رسيد. اسلام در كشور ما مىرفت تا به تباهى كشيده شود كه با خون شهيدان ملت ما حيات خود را باز يافت.
در اين موقع كه بحمدالله تعالى قانون اساسى را نوشتند و به تصويب علماء اعلام و روشنفكران رسيد، عناصر توطئهگر كه با قدم و قلم مىخواستند جمهورى اسلامى تصويب نشود و راى نياورد، اينك مىخواهند به ثمر نرسد. قانون اساسى يكى از ثمرات عظيم، بلكه بزرگترين ثمره جمهورى اسلامى است و راى ندادن به آن به هدر دادن خون شهيدان ماست. مبادا تحت تاثير دشمنان اسلام رفته و از راى دادن و حضور در حوزههاى راىگيرى خوددارى كنيد. اسلام بزرگتر از آن است كه به واسطه يك اشكالى قابل رفع از اساس آن صرفنظر نمائيد. اگر اشكالى باشد ممكن است در متمم كه در نظر گرفتهاند رفع شود. عزيزان كرد و عرب و بلوچ و تركمن و ساير قشرهاى محترم! اسلام براى همه و به نفع همه است و جمهورى اسلامى انشاءالله تعالى تامين تمام نابسامانىها را مىكند. عناصرى كه در اطراف از آن جمله مناطق كردنشين و مناطقى كه برادران اهل سنت هستند تبليغ مىكنند كه مانع از راى دادن به قانون اساسى شوند دوستان شما نيستند، دلسوز براى شما و كشور شما نيستند از اين تكليف شرعى شما را باز ندارند، شما را باز در مقابل برادران خود قرار ندهند.
اينجانب در روز اخذ آراء رأى مثبت دهم و از تمام برادران و خواهران عزيز خود از هر قشرى و در هر مسلكى هستند تقاضا مىكنم كه به اين قانون سرنوشتساز رأى مثبت بدهند. عزيزان من! امروز كه ما در مقابل يك قدرت شيطانى قرار داريم، كشور ما را مىخواهند به تباهى بكشند، نگذاريد اساس جمهورى اسلامى سست شود و دشمنان اسلام دلشاد شوند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين و توفيق همگان را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 243
تاريخ: 8/9/58
مصاحبه امام خمينى با پنج نفر از خبرنگاران مطبوعات اروپا
بسم الله الرحمن الرحيم
من آنچه از خبرنگارها انتظار دارم اين است كه مطالب من تصحيح نشود، همانطور كه من گفتهام بخواهند منتشر كنند، بى كم و زياد باشد، خودشان تصرف نكنند، عقايد خودشان را داخل نكنند در آن چيزى كه من گفتهام، تحت تاثير تبليغات سوء واقع نشوند، مسائل ايران را آنطورى كه من مىگويم، همانطور منعكس كنند.
سوال: ما از كشورهاى كوچك اروپائى مىآئيم كه ما هم در تحت فشار امپرياليسم امريكا هستيم و خيلى از شما تشكر مىكنيم كه وقت داديد و اين كشورها را مخاطب قرار داديد. بعد از حوادث اخير به نظر مىرسد مداخله امريكا در ايران به نام حفظ جان گروگانها تهديدى جدى براى صلح جهانى خواهد بود. آيا حضرت امام تصور مىفرمايند كه امريكائيان حاضر به مواجهه با چنين خطرى براى محمدرضاى جنابتكار باشند يا آنها مقاصد ديگرى دارند؟
جواب: ممكن است كه آنها مقاصد ديگرى داشته باشند چون ما آنطور بشردوستى در كارتر و آنهائى كه مصادر امورند سراغ نداريم كه حس بشردوستى آنها را وادار كرده باشد كه محمدرضا را برنگردانند و دليل اين است كه اينها در همين موضوع هم اگر چنانچه بشر دوست بودند، اين معنا را نمىگفتند كه ما براى خاطر مثلاً چند تا بشر، 35 ميليون بشر را يا در محاصره اقتصادى مى گذاريم كه به خيال آنها، اينها از گرسنگى تلف بشوند، يا اينكه ما جنگ راه مىاندازيم كه مملكت خودشان و مملكت ما و بسيارى از ممالك ديگر به خاك و خون كشيده بشود. اينها به نظر مىآيد كه قضيه، قضيه انسان دوستى نيست. قضاياى ديگر در كار است كه يك احتمال كه شايد از احتمالات ديگر قوىتر باشد اين است كه آنها مىدانند كه به وسيله اين شخص فاسد، چه جرمهائى ارتكاب كردهاند، خودشان مطلع هستند از اين. شايد بسيارى از جرمهائى كه محمدرضا ارتكاب كرده است، غير از او و رؤساى جمهور اطلاع نداشته باشند، حتى شايد خود دستگاه دولتى هم، نه دولتى ما و نه دولتى آنها، شايد، و اين اسرارى باشد، اين حد جرائم اسرارى باشد پيش رئيس جمهور وقت و محمدرضا. آنچه به نظر
صحيفه نور ج 10 صفحه 244
مىرسد آقاى كارتر خوف اين معنا را دارد، وحشت زده شده الان كه اگر چنانچه محاكمه بشود محمدرضا و ما او را محاكمه بكنيم، علاوه بر جرائم خودش كه ثابت خواهد شد، جرائم ديگران كه روساى جمهور وقت بودهاند و خصوصاً آقاى كارتر كه در اخير رئيس جمهور بوده، جرائم آنها هم ثابت خواهد شد و همانطورى كه ما تقاضاى محاكمه محمدرضا را كردهايم و مىكنيم و محاكمه انشاءالله خواهيم كرد، آنوقت تقاضاى محاكمه روساى جمهور را هم خواهيم كرد. آنهائى كه در اين جرائم شريك بودهاند، هر مقامى كه مىخواهد باشد، كارتر باشد يا نيكسون باشد يا جانسون باشد و يا هر كه باشد، ما تقاضاى اين را كنيم كه آنها را محاكمه كنند و خوفى كه الان كارتر دارد اين است، او خوف اين را دارد كه جرائمش ثابت بشود و ما تعقيب كنيم او را براى جرائم و شانس او در رياست جمهورى كه طمعش را دارد، از بين برود. از اين جهت به دست و پا افتاده است، به وسائل مختلف الان او دست و پا كند. شايد روزى نباشد كه يكى، دو تا، سه تا از وزارت خارجه ما براى ما اوراقى مىآيد كه از خارج آمده است، از ممالك مختلف كه آنها تشبث كردهاند و آنها سفارش اينكه اين گروگانها را رها كنيد و يك قدرى مثلاً چه بكنيد و اين مسائل. بنابراين انگيزهاى كه آقاى كارتر دارند، ما شايد شك نداشته باشيم كه اين انگيزه، انگيزه انسان دوستى نيست، اين انگيزه، انگيزه اين است كه خوف دارد، او الان وحشتزده شده است و حق هم دارد كه وحشتزده بشود براى اينكه آدمى كه خائن هست، خائف است، مىترسد و ايشان خيال كرده بود كه با يك مانورهائى كه پيش بياورد مىتواند در امريكا براى خودش يك مقامى تحصيل كند و تمام نظرش هم به اين است كه در دوره آتيه هم رئيس جمهور بشود، تمام نظر او اين است. اصل اين ابرقدرتها، ما آنطورى كه تجربه بر ايمان ثابت شده است، اين قدرتهاى بزرگ، چه ابرقدرتها، چه قدرتهاى مادون آنها، اينها اصلش به اينكه به بشر نظر داشته باشند حتى به بشر مملكت خودشان، اينها سودجو هستند، خودشان را مىبينند، غير خودشان چيزى را نمىبينند و براى خودشان فعاليت مىكنند، حالا يك عدهاى هم از مملكت خودشان به باد فنا برود، از ممالك ديگر به باد فنا برود، اينها شانس پيدا بكنند در رياست جمهور چند سال، ديگر عالم هر چه مىخواهد بشود، شده است. از اين جهت من احتمال اين را مىدهم. من يك قصهاى دارم در پاريس، يكى از مقامات بالا آمده بودند پيش من، آنجا صحبت از اينكه يك وقت در چين كه شلوغى واقع شده بوده است، چه شده بوده است كه، حالا تفصيل را خوب يادم نيست و خوف اين را داشتند كه سفارتشان را كه در چين هست آنجا چه بكنند، آن شخص گفته بود، براى من ترجمه كرده بودند، اينطور ترجمه كردند كه مىگويد كه ما افرادى كه از خودمان در آنجا بود، برايمان خيلى مطرح نيست، مبلها مهم است، آنكه براى ما مهم است، آن مبلها قيمتى بودند و ما خوف اين را داشتيم كه آن مبلها از بين برود اما افراد بروند، بروند. اينطورى است مساله، آنهائى كه تربيت انسانى ندارند، آنهائى كه مهذب
صحيفه نور ج 10 صفحه 245
afsanah82
07-26-2011, 12:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 253
تاريخ: 9/9/58
مصاحبه خبرنگار روزنامه فرانسوى لوموند (اريك رولو) با امام خمينى
سوال: شما آمريكا را در حقيقت شديداً ناراحت كردهايد و يا به زانو درآوردهايد، از لحاظ اخلاقى توهين به آنها كردهايد، آيا زيادتر از اين تا به كجا مىخواهيد برويد؟ به كجا مىخواهيد برويد؟ به كجا بسط مىشود؟ آيا داخل جنگ مىشويد؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم. ما اول بايد حساب ملت آمريكا را از دولت آمريكا جدا كنيم. ما به هيچ وجه مقابل با ملت آمريكا نيستيم. آقاى كارتر است كه به اين ناراحتى دامن مىزند از طريق جنگ اعصاب و ممكن است به دخالت نظامى منجر شود و ما به هيچ وجه ملت آمريكا را تحقير نكردهايم. آقاى كارتر است كه دشمن ما و ملت را كه غارتگر ما و ملت است نگه داشته و در دنيا برخلاف واقع هياهو بپا كرده است. جوانان ما جاسوسان را نگه داشتهاند تا ثابت كنند اينها چكارهاند.
سوال: افكار عمومى آمريكا ضربه خورده و گفته مىشود كارتر انتخاب ديگرى جز جنگ ندارد و حتى از بمباران قم و گروگانگيرى امام صحبت است، حضرتعالى چه فكر مىكنيد؟
جواب: اما راجع به ضربه به افكار عمومى آمريكا، اين اشتباه است. مسائل پيش عموم مردم نيست زيرا دولت آمريكا نمىگذارد اخبار صحيح به آنها برسد، فقط اين رويدادها به يك گروه معدودى رسيده است ممكن است آن عدهاى كه طرفدار كارتر هستند يا جزء دستگاه او هستند يك ناراحتىهائى پيدا كنند لكن ملت آمريكا اينطور نيستند. ما اين حرفها را زياد شنيدهايم. شاه سابق اگر يك كارى مىكرد كه ملت مخالف آن بود مىگفت كه ملت همه موافقند، حالا هم همينطور است. آقاى كارتر پيش ملتش طرد مىشود و آقاى كارتر بايد كارى غير از رياست جمهورى پيدا كند چون به طورى كه معلوم مىشود نمىتواند رياست كند. كسى كه اعصابش ضعيف است و براى يك امر جزئى هياهو راه مىاندازد، قابل اين نيست كه رئيس جمهور آمريكا شود و به ملت آمريكا حكومت كند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 254
سوال: رؤساى دولتهائى كه در تونس جمع بودند، به نفع ايران موضع نگرفتند (منظور كشورهاى عربى است) چگونه مىتوانيد روى همبستگى اعراب حساب كنيد؟
جواب: ما اميدواريم همانطورى كه ملتهاى عرب با ما موافقند، دولتهاى عرب هم با ما موافق باشند و دولتهاى عرب اگر به مسائل ايران توجه كنند كه چه بوده و ما چه مىخواهيم، ما آزادى از همه قيد و بندهائى كه تا حالا گرفتارش بوديم مى خواهيم، ما مىخواهيم مستقل باشيم و منافع ممالك اسلامى به جيب ديگران نرود، اين چيزى نيست كه با ما مخالفت كنند. ممكن است بعضى از رؤساى مسلمين هم روى اشتباهات و تبليغاتى كه بر ايشان شده، يك اشتباهاتى كنند لكن من اميدوارم كه آنها از اشتباه بيرون بيايند و همه ممالك اسلامى با هم متحد بشوند و حساب خودشان را از حساب ابرقدرتهائى كه مىخواهند آنها را بچاپند، جدا كنند.
سوال: شما موضع دانشجويان ايرانى را تأييد كرديد، آيا نگهدارى گروگانها با قوانين اسلامى مطابقت دارد، حتى در موقع جنگ؟
جواب: آنچه من به شما گفتم مثل اينكه اشتباه به شما رسيده و شايد باز اين اشتباه را دستگاههاى تبليغات صهيونيستى كرده باشند. آنچه من گفتم اين بود كه ما نمىتوانيم ملتى را كه اينقدر از آمريكا ضربه ديده، اگر چنانچه آمريكا شاه را نگه دارد و اين امر طولانى شود يا بخواهد مملكت ما را بمباران كند، ما نمىتوانيم جوانان را كنترل كنيم. مردم ما پنجاه سال است كه از آمريكا ضربه خودهاند. ممكن است كه جوانهاى ما اينجاها را خودشان به هم بزنند. من اينطور گفتم، نه اينكه ما ابتدائاً اين كار را مىكنيم. الان هم آنها در كمال خوشى و آسايش هستند و تبليغات آقاى كارتر برخلاف اين است لكن واقع اين است. من فرستادم تحقيق كردم، به گروگانها هيچ صدمهاى نرسيده است و اسلام با همه مردم دنيا مىخواهد با خوبى رفتار كند. بله، اسلام با كسانى كه توطئهگر هستند و بخواهند برخلاف مصالح مسلمين و مصالح بشر عملى بكنند با آنها هم سختگيرى مىكند.
سوال: درباره بحران كنونى ايران چه فكر مىكنيد؟
جواب: بحران كنونى ايران يك بحرانى نيست كه ما از آن خوفى داشته باشيم. اما راجع به اينكه يك وقتى جنگى پيش مىآيد، ولو اينكه يك مطلبى است از شيخ الرئيس بوعلى سينا نقل مىكنند كه گفته است من از گاو مىترسم براى اينكه اسلحه دارد، عقل ندارد، حال اين ابرقدرتها
صحيفه نور ج 10 صفحه 255
اسلحه دارند، معالاسف عقل ندارند و آقاى كارتر هم ثابت كرد اين مطلب را، معذلك نخواهند گذاشت چنين كارى بكنند. ملتها و دولتهاى بزرگ نمىگذارند كه چنين جنگى پيش بيايد. جنگ پيش آمده معنايش جنگ جهانى سوم است و همين ابرقدرتها از اين جنگ مىترسند. ما ابداً از اين مسائل ترسى نداريم براى اينكه وضعمان اين است كه مىبينيد، وضع ملتمان اين است كه مىبينيد. ما قائليم كه اگر از اين عالم رفتيم، به جاى بهترى منتقل مىشويم، اگر كسى از يك عالم بدى به يك جاى خوبى برود، از چه مىترسد؟ ما هيچ ترسى نداريم، آنها بايد بترسند كه خيال مىكنند عالم ديگرى نيست، يا ظالم هستند و از رفتن به آن عالم ترس دارند. ما نه از آن بحران اقتصادى مىترسيم، نه از جهات ديگر و ما بنا گذاشتيم كه خودمان بكاريم و خودمان هم زراعت را برداريم و محصولش را هم خودمان بخوريم و به كسى راه ندهيم تا بيايد منافعمان را ببرد، بنابراين بحرانى براى ما نيست. اروپا از اين مسائل و بحرانها مىترسد و او هم حق دارد كه بترسد و جلوگيرى كند از اين مسائل دولت فرانسه جلوگيرى كند و ساير دولتها جلوگيرى كنند و كارتر را سر عقل بياورند كه مجرم ما را به دست ما بدهد، همه مسائل حل مىشود
سوال: روحانيت شيعه هميشه در رأس مبارزات بوده است ولى آيا اين هم صحيح است كه روحانيت كه در جهان به اين پيچيدگى قادر به اداره مملكت نبوده، در كارهاى تكنيكى از غير روحانى استفاده نكنيم؟
جواب: اين هم جزء تبليغات سوئى است كه برضد روحانيت مىشود. آيا آقاى كارتر كه رئيس جمهور است همه كارها را خودش در آمريكا انجام مىدهد؟ نه، افرادى را وا مىدارد كه كارها را انجام دهند. روحانيت نمىخواهد خودش كارخانه راه بيندازد يا طياره ببرد. اينهائى كه مىگويند روحانيت بايد دخالت نداشته باشد، نمىفهمند يا مىفهمند و مردم را اغفال مىكنند، اين اشتباه است، روحانيت نظارت بر اوضاع دارد، كارها دست كارشناسهاى غير روحانى است. روحانيون نظارتى بر امور دارند كه غلطكارى نشود، يك وقت كودتا نشود، يك وقت ظلم به مردم نشود، روحانيت مىخواهد جلو غارتگرى و ستم و دزدى را بگيرد.
سوال: سوال آخرم اين است، اين مشكل به نظر مىرسد كه آمريكا بتواند شاه را پس بدهد و اگر اين راه حل نباشد، چه راه حلى به نظر شما مىرسد؟
جواب: ما سؤال مىكنيم كه چرا نمىتواند؟ چيزى كه موافق همه قوانين بينالمللى است، در همه قوانين است كه اگر كسى به ملتى ظلم كرده، مال ملت را خورده است، مجرم است، بايد بيايد
صحيفه نور ج 10 صفحه 256
در همان محل محاكمه شود. آقاى كارتر در اين مورد لج كرده، معلوم مىشود ايشان يك آدم لجوجى هست يا اينكه نمىخواهد واقعيت مسائل را ادراك كند. مملكت خودش و مملكت ديگران و مملكتهاى عالم را به آتش مىكشد كه يك نفر آدم را آنجا چون رفيق و دوست سابقش بوده و جيبش را پر كرده، حالا دلش نمىخواهد او بيايد اينجا و محاكمه شود و مبادا معلوم شود كه جيب آقاى كارتر هم پر شده است و ما از او مطالبه كنيم، اين يك مسألهاى نيست كه نتواند اگر بخواهد روى قواعد عمل كند، مىتواند و كسى جلوى او را نمىگيرد، حتى همه مملكت خودش هم از او تشكر مىكنند كه آن بساط را به هم زده و اگر چنانچه شاه را پس ندهند، هر چه مىخواهد پيش آيد ما پافشارى مىكنيم و از هيچ چيز نمىترسيم. شيخ الرئيس ولو اين كلمه را گفته لكن ما نمىترسيم از اين اسلحهاى كه دست بى عقل است، ما نمىترسيم براى اينكه ما نمىخواهيم به اين عالم خيلى عشق داشته باشيم براى اينكه اين عالم چيزى ندارد. اينجا جز گرسنگى خوردن، ظلم كشيدن، تو سرى خوردن از قدرتهاى بزرگ چيزى براى ملت ما نمانده است كه بترسيم يا ملت ما بترسند، ما تا همه جا حاضريم براى اين امر.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 257
تاريخ: 10/9/58
پيام امام خمينى به ملت ايران در رابطه با زلزله
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف و خيرخواه ايران! خواهران وبرادران ارجمند! با آنكه مىدانم با احساس مسؤوليت و حس تعاونى كه در همه قشرهاى محترم است، براى نجات برادران و خواهران خود در اين فصل سرما به مناطق زلزله زده خواهيد رفت و با توان خود به مسلمانان و اطفال ناتوان كمك خواهيد كرد لكن اينجانب نيز با احساس تكليف از شما عزيزان مىخواهم كه فرصت را از دست نداده و به اين عبادت اسلامى و انسانى بشتابيد. راضى نشويد كه شما و اطفال عزيزتان در آسايش باشيد و خواهران و برادران و عزيزان آنان در رنج.
بدانيد كه اين حوادث دردناك جنبه آزمايش و امتحان نيز دارد. همانطور كه در زلزله قبل با آن همت بزرگ انسانى آنچنان به كمك شتافتيد كه در مدت كوتاهى زائد بر احتياجات اوليه اسباب رفاه آنان را فراهم كرديد، اميدوارم كه در اين ايام هم كه سرما بيشتر است همانطور عمل كنيد. اينجانب اجازه مىدهم كه از سهم امام(ع) و سادات محسوب نمائيد. از خداوند متعال توفيق و سعادت و سلامت همگان را خواستار و نجات برادران و خواهران را خواهانم.
والسلام عليكم و رحمة الله وبركاته
روحالله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:46 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 258
تاريخ: 15/9/58
پيام امام خمينى در رابطه با پرهيز مردم از اختلاف
استقبال ملت از قانون اساسى، موجب يأس دشمنان اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
ملت شريف و مبارز ايران ايدهم الله تعالى
در اين موقع حساس كه كشور عزيز و اسلام بزرگ روبرو با آمريكاى خونخوار است و لازم است همه قشرها با هم هماهنگ و همصدا در مقابل دشمن بزرگ بايستند و فرصت به دست عمال اجانب و ريشههاى گنديده طرفداران رژيم سابق ندهند، مع الاسف گاهى شنيده شود كه اشخاصى بى خبر از عمق مسائل، تحت تأثير بدخواهان غائله بپا مىكنند و خداى نخواسته موجب اختلاف و شكاف مىشوند. من اكيدأ از همه ملت شريف مىخواهم كه از مطالبى كه باعث اختلاف و بهرهبردارى دشمن است احتراز كنيد و به مراجع عظيمالشان و علماى اعلام احترام گذاريد. برادران بدانيد فاجعهاى كه در منزل حضرت آيت الله شريعتمدارى پيش آمد، به دست توطئهگران است كه بايد محكوم شود و توجه داشته باشند كه اين نحو امور را توطئهگران تكرار نكنند. من از همه قشرهاى جوان دانشگاهى و مدارس علوم دينيه و روشنفكران و دانشمندان و نويسندگان عاجزانه استدعا مىكنم در اين وقت حساس از هر گونه اختلاف دست برداشته و دشمن بزرگ را هدف قرار دهند. من امروز اين امر را تكليف شرعى الهى و وظيفه ملى مىدانم. از خداوند تعالى وحدت كلمه ملت و عظمت اسلام و مراجع عاليقدر و پيروزى ملت مسلمان را خواستارم
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 259
تاريخ: 15/9/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مجلس خبرگان
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان كه در اين مدت براى قانون اساسى و براى مجلس خبرگان زحمت كشيديد، تشكر مىكنم و اميدوارم كه خدمت شما به اسلام مورد نظر صاحبان اسلام باشد و موفق باشيد كه از اين به بعد هم همه با هم خدمت كنيم براى اسلام.
اين قانون اساسى كه تحت نظر علما و كارشناسان اسلام تهيه شده، موجب نگرانى بعضى اشخاص هست و من هيچ نگران نيستم. قانون اساسى صحيح است و اگر بعض طوائف خيال مىكنند كه آن چيزى كه آنها مىخواهند در قانون اساسى نيست، اين يك اشتباهى است و اين را بايد بدانند كه اسلام براى همه است و قانون اساسى همه دردها را انشاءالله دوا مىكند. و اميدواريم كه اگر فرض كنيد كه يك نقيصهاى در كار باشد، بعدها در مجلس شورا اين نقيصه رفع بشود. نگران نباشند هيچ يك از طوائف لكن توجه به يك مسأله داشته باشند و آن اين است كه قدم به قدم، از اول اين نهضت تا حالا مواجه با مخالفت دستهها بوديم و الان كه از اين جهت هم مأيوس شدند، گمان مىكردند كه قانون اساسى مورد توجه مردم نيست. خيلى خوشحال شده بودند از اينكه در اين، راجع به شوراهاى شهر، مردم خيلى اقبال نكردند و آرزويشان اين بود كه در قانون اساسى هم مردم اقبال نداشته باشند، لكن ديدند كه اين قانون اساسى بهتر اقبال شد برايش، از اصل جمهورى اسلامى. حالا البته من درست به تحقيق نمىدانم نسبت چى است لكن تا حالا به ما گفتند نسبت از آن بالاتر است. حالا مأيوس شدند بعض طوائف، مىبينند خوب اين قدم هم برداشته شد.
امروز غائله به پا كردن، به نفع آمريكا و به ضرر اسلام است
ديگر چه بكنند؟ حالا افتادند به اينكه تظاهر كنند ما قانون اساسى را نمىخواهيم. با قلدرى يك حرف داشتند كه بگويند قانون فلان جا يك اشكالى دارد، بيائيد اين اشكال را مثلاً رفع كنيد. يك وقت اين است كه افتادند به قلدرى و يك دسته از اشخاص مغرض، از بستگان رژيم منحوس پهلوى، از بستگان امريكا افتادند ميان مردم، يك دسته اشخاص ساده لوح هم تحت تأثير واقع مىشوند و خيال مىكنند كه اينها يك نظر صحيحى دارند. در صورتى كه مسأله اينطور نيست، آنها نظر صحيح ندارند و
صحيفه نور ج 10 صفحه 260
اينها اول تا حالا قدم به قدم كه مخالفت كردند، حالا اين قدم هم برداشته شد و ديدند همه ملت تقريبأ موافق با قانون اساسى هستند، حالا مىخواهند با قلدرى كار را به پيش ببرند. يعنى خيال مىكنند كه در مقابل يك ملتى كه همه اين ريشههاى فساد را دارد مىكند و كنده است، باز مىشود كه يك عدهاى قلدرى كنند و بگويند كه ما نمىخواهيم اين را. چطور مىشود در مقابل يك ملت چند نفر بگويند ما نمىخواهيم؟ اختيار دست شما نيست كه بخواهيد يا نخواهيد. بخواهيد يا نخواهيد، اين قانون اساسى تصويب شد و مردم به آن رأى دادند، قريب به اتفاق به آن رأى دادند و ديگر دست و پا كردن صحيح نيست.
و من امروز به همه ملت، به همه طوائف، به همه ديگر گروهها عرض مىكنم كه امروز شما مخالفتان امريكاست، مخالفتان دولتهاى بزرگ است. امروز مملكت شما مقابل با يك همچو قدرتهائى است.
شما اگر اسلام را قبول داريد، خوب مملكت اسلامى را هم بايد قبول داشته باشيد، و اسلام در خطر است. و اگر چنانچه ملى هستيد، خوب ملت شما در خطر است، كشور شما در خطر است. امروز بيائيد باز تظاهر كنيد و اين او را بزند و اينطور مسائل واقع بشود، نه امرى است كه عقل او را قبول بكند، برخلاف موازين عقلى است و برخلاف شرع است بلا اشكال و از گناهان كبيره است كه معلوم نيست كه اگر كسى الان اسلام را صدمه بزند اصلاً قابل اين باشد كه توبهاش هم حتى قبول بشود. بايد اشخاص روشن، اشخاص صحيح، اين ريشههائى كه مىخواهند اين كارها را بكنند، اين فسادها را ايجاد كنند، غائله مىخواهند درست بكنند، اينها را نصيحت كنند، به اينها بگويند كه آخر شما مسلمان هستيد، چرا مسلمان بايد با اسلام مخالفت كند. شما نمىدانيد كه داريد با اسلام مخالفت مىكنيد، شما نمىدانيد كه اگر اختلاف بين خود ما واقع بشود نتيجهاش را امريكا مىبرد و دولتهاى بزرگ. شما نمىفهميد اين را، يا مىفهميد و تعمد داريد. ملت حالا بايد موازين دستش باشد، كسانى كه امروز غائله ايجاد مىكنند، اختلاف ايجاد مىكنند اين كسان را بشناسند كه اينها عملشان صحيح نيست و به اسم فلان آقا يك غائله ايجاد مىكنند، به اسم فلان شخص يك غائله ايجاد مىكنند. اينها نه مورد نظر فلان آقا و فلان انسان است، اينها يك اشخاصى هستند مىخواهند غائله ايجاد كنند و اين غائله هم به نفع آمريكا تمام مىشود، به ضرر اسلام تمام مىشود، مخالف شرع اسلام است، از گناهان بسيار بزرگ است. امروز اين اختلافات را از آن دست بردارند.
لزوم حفظ آرامش، جهت رفع گرفتارىها
من اين را اعلام مىكنم كه اگر كسى به من سب بكند، فحش بدهد، عكس مرا پاره كند، احدى حق ندارد كه به او تعرض كند. حرام است تعرض كردن به كسى كه به من سب كند، به من فحش بدهد، عكس مرا پاره كند، مرا بزند، هر كارى بكند، احدى حق ندارد در اين وقتى كه ما گرفتار هستيم در اين
صحيفه نور ج 10 صفحه 261
مصيبت بزرگ، با او مقابله بكند تا اينكه به زد و خورد برسد و غائله ايجاد بشود. امروز آرامش ما مىخواهيم. غائله نگذاريد ايجاد بشود. بايد همه با هم دست به هم بدهيم و ايجاد غائله نشود و همه دست به هم بدهيد، آرامش خودتان را حفظ كنيد و همه توجه به اين داشته باشيد كه اين چيز، گرفتارىهائى كه براى ملت ما پيش آمده اين گرفتارىها رفع بشود. اين را به همه مىگويم، به كردها عرض مىكنم، به بلوچها عرض مىكنم، به تركها عرض مىكنم، به فارسها عرض مىكنم، به سيستانىها عرض مىكنم، به بلوچستانها عرض مىكنم، به عربها عرض مىكنم، به همه ملتها عرض مىكنم كه امروز اسلام در مقابل كفر واقع شده قضيه ايران نيست قضيه اسلام است، اسلام امروز در مقابل كفر واقع شده. همه ملتها بايد با ما موافقت كنند، همه اختلافاتشان را كنار بگذارند و با ما موافقت بكنند. سر يك امور جزئى چرا بايد با هم اختلاف بكنند؟ من ديشب شنيدم كه يك اختلافى اينجا واقع شد. خدا مىداند كه چقدر متاسفم از اين معنا كه يك عده جاهل، يك عده اشخاص كه بىاطلاع از مسائل و از ريشههاى مسائل هستند، اين يك چيزى، يك كسى يك كارى مىكند يك كس ديگر مىزند او را. اشخاصى هستند مىخواهند غائله ايجاد كنند. در همان سابق هم اينطور بود كه يكى از خود سازمانىها يكى را مىكشت مردم خيال مىكردند آن كشته شده است مىريختند به هم، بعد غائله ايجاد مىشد. حالا ممكن است كه يكى كسى از همان ريشههائى كه سابق بوده حالا باشد يك غائله ايجاد كند، يك كسى را بكشد، يك كسى را بزند، بعد اسباب اين بشود كه يك مملكتى به هم بريزد. اين كار برخلاف شرع است، برخلاف انسانيت است، برخلاف مليت است. دست از اين كارها بردارند، برخلاف انسانيت است. چرا اين كارها را مى كنند؟ چه شده است كه حالا شما به جان هم افتاديد؟ چرا بايد به جان هم بيفتيد؟
خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و اين مملكت را از شر دشمنان انشاءالله حفظ كند و ما را بيدار كند از اين خواب.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 262
تاريخ: 16/9/58
بيانات امام خمينى در ديدار با نماينده كيم ايل سونگ رئيس جمهور كره شمالى
عمال آمريكا با چماق مىخواهند قانون اساسى را نقض كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقاى رئيس جمهور و همچنين از ملت كره تشكر مىكنم كه در يك همچو موضع حساسى كه كشور ما هست، آنها هم بر حسب خلق انسانيت طرفدارى از ما مىكردند. ما در طول پنجاه و چند سال گرفتار آمريكا و دولتهاى بزرگ بوديم و آلت فعلشان هم رضاخان و محمدرضا پهلوى بودند كه آنقدر به اين ملت فشار آوردند و آنقدر قتل و غارت كردند كه بالاخره ملت به جان آمد و با تمام قوا با نداشتن هيچ اسلحه در مقابل اسلحههاى مدرن ايستادند و با قدرت ايمان پيش بردند. آمريكا از آن قدم اول با وضع ما مخالف بود، تا توانست براى حفظ شاه فعاليت كرد، دست و پا كرد، براى من پيام فرستاد و بعد از اينكه شاه بيرون رفت و بختيار آمد، باز كوشش مىكرد و تعقيب كردند كه بختيار باقى باشد. بعد از اينكه بختيار رفت، اينها مشغول فعاليت شدند براى اينكه نهضت ما به ثمر نرسد و قدم به قدم دنبال كردند. آنهائى كه دنبال او بودند، از عمال آمريكا بودند، از ريشههاى فاسد رژيم سابق بودند، غائلهها بپا كردند كه از اول رفراندم براى جمهورى اسلام نشود و بعد كه در اين قدم شكست خوردند، قدم دوم پيش آمد و براى انتخابات مجلس خبرگان باز كارشكنى كردند عمال خبيث آمريكا و بعد كه در آن قضيه هم شكست خوردند، راجع به رفراندم قانون اساسى مشغول شدند به كارشكنى، صندوقها را شكستند، مردم را بازداشتند از رأى دادن، ولى مردم ايران بحمدالله در اين قدم فاتح شدند و راى قريب صددرصد به اين قانون اساسى دادند. در عين حال كه بعد از اينكه مردم هم نمايندگانشان رفت و نمايندگانشان را تعيين كردند براى بررسى قانون اساسى و همان نمايندگان مردم بودند كه قانون اساسى را بررسى كردند و تصديق كردند و بعد هم به رفراندم گذاشته شد، مردم قريب به اتفاق راى دادند بر قانون اساسى معذلك آمريكا از پا ننشسته است و غائلهها بپا مىكند و عجيب اين است كه اشخاصى كه مدعى اين هستند كه روى اساس آزادى، روى اساس دموكراسى عمل مىكنند (و هيچ دموكراسى بالاتر از اين عملى كه ما انجام داديم كه دو مرتبه به آراء عمومى قرار داده شده است، نيست) معذلك حالا متوسل به چماق شدهاند و با چماق مىخواهند قانون اساسى را نقض كنند و قانون اساسى را تغيير بدهند غافل از اينكه ملت همان ملتند و مردم همان مردمند و ايمان مردم همان ايمان مردم است. اگر صد دفعه اين قانون اساسى را بخواهند اصلاح بكنند، نمايندگان ملت باز
صحيفه نور ج 10 صفحه 263
نمايندگانى هستند كه علاقه به اسلام دارند، علاقه به كشور خودشان دارند و همين طورى كه اين قانون را اينها تصويب كردند آنها تصويب مىكنند و اگر چنانچه صد دفعه به رفراندم بگذارند، مردم همان مردم هستند، مسلمانها همان مسلمانها هستند، علاقه مردم به كشور، به اسلام همان علاقه است و باز همان راى را خواهند داد و اينها بيخود دست و پا مىكنند و شلوغكارى مىكنند. و اين آشوبى كه الان در آذربايجان بپا كردند اين هم با دست عمال آمريكا دارد انجام مىگيرد و مردم شريف آذربايجان بدانند كه عمال آمريكا هستند كه الان دست به كار هستند و وادار مىكنند مردم را به اين آشوبها و به اينكه يك وقت منجر به برادركشى بشود.
آشوبى هم كه در قم انجام شد باز به دست همانها بود و آنها بودند كه مىخواستند نگذارند قانون اساسى تصويب شود. حالا هم با قانون اساسى مخالفند. مخالفت با قانون اساسى مخالفت با اسلام است و شما بيدار باشيد، برادران آذربايجانى بيدار باشند كه امروز كه مواجه هستيم با يك همچو قدرتى و اسلام مواجه با كفر است و اسلام در خطر است، اينهائى كه آشوب دارند بپا مىكنند، در هر جاى از مملكت كه آشوب بپا بكنند، اينها اشخاصى هستند كه مخالف با اسلام هستند و مىخواهند كه اسلام متحقق نشود، جمهورى اسلامى متحقق نشود و بايد درست متوجه باشند. البته اگر چنانچه قانون اساسى يك اشتباهاتى فرض كنيد در آن بشود (با اينكه نشده است، لكن اگر هم باشد) بعدها كه مستقر شد حكومت اسلامى، جمهورى اسلامى مستقر شد، رئيس جمهورى تعيين شد، مجلس تحقق پيدا كرد، باز ممكن است كه رسيدگى بشود، اگر نقصى داشته باشد، باز نمايندگان مردم اين كار را بكنند. چماقكشى نمىتواند كارى را انجام بدهد، اشخاصى كه چماق دارند مىكشند و آشوب در آذربايجان بپا كردهاند، بعضى از آنها پروندهشان موجود است كه روابط با آمريكا دارند، مردم بازى نخورند از اينها.
ما مجلسى را قبول داريم كه ظلمهاى آمريكا را بررسى كند، نه اين مجالس فرمايشى
خداوند انشاءالله ملت ما را نجات بدهد از شر آمريكا. من اميدوارم كه اگر صداى ما به مردم عالم برسد، ملتها همه موافقند، اگر ملت آمريكا هم بفهمند ما چه مىگوئيم و كارتر و امثال كارتر در مملكت ما چه كردند در عرض اين چندين سال، در عرض اين پنجاه سال چه كردند با اين مملكت ما، آنها هم با ما موافق مىشوند و ما اميدواريم كه در همين نزديكى كه پروندههاى اينها تمام شود و پروندههاى رؤساى جمهورى آمريكا درست تشكيل شود ما دولت آمريكا را با يك مجلسى از همه اشخاص حقوقدان مملكتها، از همه فرستادههاى دولتها دعوت كنيم اينجا و بررسى كنند راجع به ظلمهائى كه آمريكا راجع به اين مملكت كرده است و ظلمهائى كه وسيله آمريكائىها به اين مملكت شده است بررسى كنند تا معلوم بشود كه آمريكا چكاره است در دنيا و چه مىكند با ضعفا و چه مىكند با مردم و ما اميدواريم در آن قدم هم پيروز بشويم و ما آمريكا را محكوم كنيم. اين مجالسى كه اينها درست كردهاند و ما را محكوم كردند، اين از اول معلوم بود كه ما محكوم هستيم، براى اينكه مجلسى
صحيفه نور ج 10 صفحه 264
است به فرمايش خود كارتر تحقق پيدا مىكند و آنها تخلف از قول ابرقدرتها نمىكنند، بنابراين آن مجالس پيش ما ابدا ارزش ندارد و هر چه محكوم كنند ما را، غلط مىكنند، محكوم كردند، غلط كردند، اشتباه كردند و ما اينهائى كه در اينجا هستند، اينها را ما از اجزاء سفارتخانه بودند، يك مطلبى بود كه ممكن بود حق با آنها باشد اما ما اينجا را نه سفارتخانه مىدانيم، اينجا مركز جاسوسى است و نه آن افرادى كه در آنجا هستند از سفرا و از اجزاء سفارتخانه مىدانيم و ديپلمات مىدانيم، هيچ اين حرفها نيست، اينها همه جاسوس هستند و مجرم هستند و مجرمين بايد در خود اين مملكت رسيدگى به حالشان بشود و ما انشاءالله اين مجلس را تهيه مىكنيم براى رسيدگى به تمام اين اوضاع و از ملتها دعوت مىكنيم كه نمايندگانشان را در اين مجلس بزرگ بفرستند و ما آمريكا را به او برسيم كه بايد چه بكنيم با او.
و من باز از همه ملتهائى كه با اين ملت ضعيف، با اين ملت مظلوم موافقت كردند، پشتيبانى كردند، تشكر مىكنم و از خداى تبارك توفيق همه انسانها را، همه مستضعفين را مىخواهم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 265
تاريخ: 19/9/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان كرمانشاه (باختران)
پشتيبانى تمام قشرهاى ملت از اشغال سفارت
بسم الله الرحمن الرحيم
من چهرههاى شما جوانها را، چهرههاى ايمانى و نورانى شما دوستان عزيز را كه مىبينم كه شما از فرسخها دور آمديد براى اسلام، پشتيبانى از احكام قرآن، پياده آمديد، دانشجويان معظمى هستيد كه راههاى دور را طى كرديد و پياده آمديد براى اظهار پشتيبانى از جمهورى اسلامى و از آنهائى كه در آن لانه جاسوسى براى افشاگرى خائنين هستند، بسيار تشكر مىكنم و دعا به شما مىكنم و از خداى تبارك و تعالى مىخواهم كه همه شما را موفق كند، همه سالم باشيد و همه اين راهى را كه تاكنون رفتهايد، باز دسته جمعى به آخر برسانيد و به پيروزى نهائى كه آرزوى همه ماست و به قطع كردن دست اجانب از كشورتان و قطع كردن دست دنبالههاى اجانب موفق بشويد. شما آقايان از راههاى دور آمديد و پيام روستائيان، شهرستانىها و دوستانى كه در بين راه بودند رسانديد كه آنها همه از اين راهى كه راه اسلام است پشتيبانى مىكنند.
اشخاصى كه مفسده مىكنند از آمريكا الهام مىگيرند
ساير قشرهاى ملت هم همينطور هستند، لكن معالاسف در بين قشرهايى از مردم اشخاص مفسدى (اشخاصى كه الهام مىگيرند از آمريكا، از اجانب) هستند و مشغول مفسده هستند. لابد آقايان غائلهاى كه بوجود آوردند در تبريز شنيدهايد، اينها تبريزى نيستند، اهل تبريز فكرشان اين فكر نيست كه با اسلام مبارزه كنند، تبريزى هميشه مثل ساير مسلمينى كه در ايران هستند، مىباشند. اينها كه اين غائله را به راه انداختهاند از خدمتگزارهاى اجانب هستند و پرونده بعضى از آنها هم در همين لانه جاسوسى پيدا شد از سران همينها كه رفتند و راديو و تلويزيون تبريز را گرفتند و بعد هم بيرونشان كردند، پرونده بعضى از اينها پيدا شد كه مستقيما با آمريكا در رابطه بودند و از جاسوسان آنها بودند. امروز هم من شنيدم كه اينها رفتهاند در دهات، دهات تبريز (بعد از آنكه اهالى محترم شهر تبريز ريختند و اينها را بيرون كردند) رفتهاند در دهات و دهاتىها را دارند بازى مىدهند و مىخواهند باز غائله ايجاد كنند و من به اهالى آذربايجان و به اهالى شهر تبريز، به مؤمنان متعهدى كه در ايران هستند، هر جا هستند و در آذربايجان، در هر نقطه هستند و به برادرانى كه در روستاها هستند، هشدار
صحيفه نور ج 10 صفحه 266
مىدهم، تذكر مىدهم كه اينهائى كه مىآيند بين شما و مىگويند كه فلانى حكم جهاد داده، اينها همه دروغ مىگويند. جهاد بر عليه اسلام؟ جهاد براى خاطر كارتر؟ شما بيائيد جهاد كنيد كه كارتر توفيق پيدا بكند و مملكتتان را بگيرد؟ اينهائى كه مىآيند اينها را مىگويند، اينها نوكرهاى سفارت هستند، بستگان سفارت هستند و اينها به محاكمه كشيده خواهند شد، اينها را دستگير خواهند كرد، خود آذربايجانىها اينها را دستگير كنند تا محاكمه كنيم اينها را و اين دشمنهاى اسلام را، دشمنهاى ايران را به جزاى خودشان برسانيم. متوجه باشند روستائيان محترم، آنهائى كه در بلاد متفرق هستند و از تبريز بودند، از علماء تبريز سؤال كنند، وقتى كه مىآيند در تبريز، بروند از علماء سؤال كنند، دست به كارى نزنند كه اسباب اين بشود كه اسلام از دستتان برود يا اينكه كشتارى بشود. ما اگر بخواهيم اينها را با اسلحه از بين ببريم، همان خود تبريز اينها را از بين مىبرد، اگر ما بگوئيم، لكن ما نمىخواهيم اينطور بشود، ما مىخواهيم آرامش باشد، ما مىخواهيم مملكتمان آرام باشد تا بتوانيم اصلاح كنيم همه را.
ما الان مواجه هستيم با يك دشمن بزرگى، در اين حالى كه ما متوجه و مواجه با يك دشمنى هستيم كه اساس اسلام را مىخواهد از بين ببرد، كشورمان را مىخواهد مثل سابق باز به دست بگيرد، يك مشتى از اراذل، يك مشتى از اشخاص از خدا بىخبر، يك مشت اشخاصى كه از خانههايشان چيزهاى ننگآور بيرون آمده است، ديگرانشان هم همينطور هستند، اينها آمدند در مقابل همه مسلمين به كمك كارتر و امثال كارتر فعاليت مىكنند. اهالى آذربايجان متوجه باشند، اهالى روستاهاى آذربايجان متوجه باشند، علماء آذربايجان توجه كنند، هدايت كنند، آنهايى كه در روستاها هستند، بفرستند اينها را هدايت كنند كه به دام اين اشخاصى كه مفسده هستند نيفتند. اينها اشخاصى هستند، آنها را بازى مىدهند، خيال مىكنند كه با يك كلمهاى كه گفتند و بازى دادند كارها درست مىشود. بايد اهالى محترم تبريز مجهز باشند براى جلوگيرى از اين مفسدهها و بايد خودشان جلوگيرى كنند، البته نبايد به غير آرامش باشد، بايد با آرامش باشد و خداى نخواسته يكوقت خونريزى نشود. در هر صورت شما از راههاى دور مىآييد براى پشتيبانى، آذربايجانىها قيام مىكنند براى پشتيبانى از اسلام، آنوقت يك گروهى بيخبر از خدا، بيخبر از اسلام، خائن به كشور ما، غائله مىخواهند بپا كنند، جمع شده بودند و حرفهاى نامربوط زده بودند تا غائله ايجاد كنند و جلوگيرى شد. رفتند آذربايجان غائله بپا كردند و حالا جلوگيرى شده است، حالا رفتهاند در دهات مىخواهند غائله بپا كنند. خود دهاتىها اينها را راه ندهند، اينها مفسد هستند، اينها فاسد هستند، اينها محاكمه بايد بشوند، گول نخورند از اينها.
با وحدت كلمه و اسلام امور را به پيش ببريم
الان بين راه هستيم، ما الان مواجه هستيم به يك قدرتى كه بايد
با وحدت كلمه، با اسلام پيش ببريم. اينها آمدند مىخواهند نگذارند و مىخواهند مانع بشوند از اينكه اسلام پيشرفت كند، اينها از اول مخالف اسلام بودند. اينها روزنامههائى كه نوشتند، قاچاقى نوشتند و اعلاميههائى كه قاچاقى
صحيفه نور ج 10 صفحه 267
دادند، همهاش برخلاف اسلام است. بايد اهالى محترم آذربايجان خصوصاً و اهالى همه ايران بيدار باشند و دسته جمعى با هم برخلاف اين دشمن بزرگ و مخالف اين دشمن بزرگ بپا خيزيم و انشاءالله پيروز بشويم و پيروز خواهيم شد.
ما از اين به بعد ديگر اجازه نخواهيم داد كه اجانب در مملكت ما بيايند و آقائى كنند به ما، ما خودمان هستيم، هر چه هم مىخواهند آنها فشار بياورند و نقشه بچينند براى اين كه محاصره اقتصادى بكنند، ما از محاصره اقتصادى باكى نداريم. علاوه، مگر دنيا تابع آقاى كارتر است كه وقتى كه بگويد بايد محاصره اقتصادى بشود، همه دنيا بگويند كه چشم، ما محاصره اقتصادى مىكنيم. اين از اشتباهاتى است كه اين ابرقدرتهاى خالى از عقل مىكنند كه خيال مىكنند كه حالائى كه من يك قدرتى دارم تمام مردم، تمام عالم تابع من هستند، حتى در مملكت خودشان هم در همان پستهاى وزارتشان هم با ايشان موافقت ندارند و ايشان را تقبيح مىكنند و ايشان را بايد از صحنه سياست خارج كنند.
آمريكا بايد كارتر را از صحنه سياست خارج كند
آمريكا بايد كارتر را از صحنه سياست خارج كند. كارتر بد سياستمدارى بود براى آمريكا، بد رئيس جمهورى بود براى آمريكا، آمريكا را بدنام كرد در دنيا، مسلمين را بر ضد امريكا مجهز كرد كارتر و اين كارتر لايق اين نيست كه رئيس جمهور آمريكا باشد. ملت آمريكا بايد بدانند كه كارتر را نبايد راى به او بدهند براى اينكه كارتر خيانت كرده است به آمريكا و الان مشغول خيانت به آمريكاست، مشغول دسيسه است و برخلاف مصالح آمريكا دارد عمل مىكند، چنانچه دانشمندان خود آمريكا اين مطلب را دارند مىگويند و بعدها هم خواهند گفت.
من از خداى تبارك و تعالى سلامت شما جوانها را، سلامت تمام اهالى ايران و مؤمنين را خواستارم و دعا مىكنم به شما، خدمتگزار شما هستم. خداوند همه شما را مؤفق كند. خداوند دشمنان شما را از بين ببرد و شما را پيروز كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 268
تاريخ: 20/9/58
فرمان امام خمينى به مسؤولين امر، كميتهها و سپاه پاسداران
بسم الله الرحمن الرحيم
شكايات زيادى از اطراف كشور شده است كه به اسم بعضى از كميتهها و دادگاهها و به اسم بعضى از سپاهيان پاسدار، اشخاص شرور بدون جهت به منظور هرج و مرج به خانههاى مردم مىريزند و خانه و اموال مردم را مصادره مىكنند، زمينهاى مردم را مىگيرند و درختها و باغات سر سبز را قطع مىكنند و به كشاورزى صدمه وارد مىسازند. من به تمام مسؤولين امر، تمام كميتهها و دادگاهها و سپاهيان پاسدار ابلاغ مىكنم كه با كمال قدرت و جديت از اين امور غيرمشروع جلوگيرى كنند. كشور اسلامى است و بايد به موازين اسلامى عمل شود. من در اين چند روز، هيأتى براى رسيدگى به امور به اطراف ايران اعزام خواهم كرد و كسانى كه برخلاف دستور اسلام تجاوز به مال و زمينهاى مردم مىكنند به مجازات خواهند رسيد. اهالى محترم كشور لازم است با مأمورين دولت و هيات ويژه كه خواهم فرستاد همراهى كنند، با تشريك مساعى دست اشرار را از اينگونه تجاوزات كوتاه نمايند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:47 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 269
تاريخ: 20/9/58
فرمان امام خمينى به دكتر ابراهيم يزدى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى دكتر ابراهيم يزدى
شكايات بسيارى از استانهاى مختلف كشور رسيده است. جنابعالى كه مورد اعتماد اينجانب هستيد مأمور مىباشيد با هياتى كه به اينجانب معرفى خواهيد نمود به استانهاى كشور سركشى نموده و پس از رسيدگى به شكايات مردم از موارد اختلاف و اشخاص متخلف گزارشى تهيه نمائيد تا درباره آنان تصميم مقتضى گرفته شود تا در محاكم صالحه رسيدگى و متخلفين مجازات شوند. لازم است در هر نقطه با علماى اعلام و معتمدين محل تماس گرفته و با همكارى آنان مأموريت را انجام دهيد.
بديهى است تمام قشرهاى مختلف كشور در اين امر مهم از هيأت ويژه پشتيبانى مىنمايند و موضوعات مورد اختلاف را با اين هيات مطرح مىنمايند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 270
تاريخ: 21/9/58
بيانات امام خمينى در جمع خواهران و برادران كفن پوش از بابلسر
مقصود عمال آمريكا اين است كه ملت را از آن راهى كه مىرفت منحرف كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم از شما خواهران و برادران كه با اين حال، با كفنپوشى، براى پشتيبانى از اسلام و جمهورى اسلام تا اينجا آمديد چطور تشكر كنم. من دعاگوى همه شما هستم و همانطور خدمتگزار همه شما. مىدانيد كه در اين موقعى كه ما هستيم، حساسترين موقعى است كه در كشور ما مىگذرد، از آن طرف مواجهه ملت ما با قدرت بزرگ امريكا با همه وسائل تبليغاتى و وسائل جنگى كه دارد و از آن طرف ريشههاى رژيم سابق و منحرفين از ديانت اسلام كه در گوشه و كنار مشغول فعاليت هستند و مىخواهند نگذارند اين جمهورى اسلامى به ثمر برسد.
اينكه گفتيد در آنجا، در بابلسر، براى رد قانون اساسى و اينها اعلاميهها دادند، اينها همينها هستند كه نمىخواهند اسلام در ايران تحقق پيدا بكند. اينها از اول دست و پا مىكردند كه اين شخص فاسد را نگه دارند و بعد هم دست و پا مىكردند كه رژيم سلطنتى را نگه دارند و بعد هم دست و پا مىكردند كه بختيار را نگه دارند و بعد هم دست و پا مىكردند كه قانون اساسى سابق را كه لازمهاش حفظ رژيم شاهنشاهى و رژيم سابق بود نگه دارند، در اين مراحل شكست خورد. به مجردى كه شكست خوردند صورتهاى خودشان را عوض كردند، در حال شكست شدند يك اشخاص ملى، يك اشخاص دينى و اسمها را تغيير دادند. يك وقتى شاهنشاه و آن بساط را مىخواستند، بعد حرفها تغيير كرد و اسم شد طاغوت. همينهائى كه، بعضى از همينهايى كه حالا مىگويند به رژيم سابق، طاغوت، طرفدار همين رژيم بودند و الان هم طرفدار رژيم و طرفدار آمريكا بعضىشان هستند، ملت ما در يك همچو موقع خطيرى كه مواجه است با امريكا و قاعده اين بود كه همه افراد ملت دست از همه مسائل بردارند و متوجه همين يك نقطه بشوند، اينها نمىدانند كه اگر چنانچه اين نهضت شكست بخورد و اين ملت در مقابل امريكا شكست بخورد، ديگر نه آذربايجانى مىماند و نه ايرانى.
اين اشخاص كه در آذربايجان براى خدمت به آذربايجان دارند اين فعاليتها را مىكنند و آن فسادها را مىكنند، آنها نمىدانند كه اگر مملكت ما به دست آنها بيفتد با اينها چه خواهند كرد، با اين ملت شريف ايران چه خواهند كرد، با آذربايجان چه خواهند كرد، با خوزستان چه خواهند كرد، با كردستان چه خواهند كرد، با سيستان چه خواهند كرد، با بلوچستان چه خواهند كرد، با تركمن صحرا
صحيفه نور ج 10 صفحه 271
چه خواهند كرد، اينها غافلند از اين معنا. ملتهاى شريف و تودههاى ملت شريف ما و ملت شريف ما و اين قشرهاى مختلف همه با جمهورى اسلامى موافقند و با امريكا مخالف، لكن با صورتهاى ديگرى، با ماسكهاى ديگرى اشخاص در بين آنها نفوذ مىكنند و آنها را اغفال مىكنند و در يك موقعى كه بايد ما همه با آرامش خاطر روبروى اين ديو بزرگ بايستيم و اين شيطان بزرگ، منحرف مىكنند ملت ما را از آن راهى كه دارد مىرود، راه ضلالت پيششان مىگذارند، همين قدر مقصود اين است كه ملت را از آن راهى كه مىرفت منحرف كنند تا امريكا بتواند كارهايش را انجام بدهد. امريكا از اين وحدت كلمه ملت و از اينكه ملت ما به اينجا رسيده است كه جوانهاى غيور كفن پوش شدند، شهادت مىخواهند، از اين وحشت دارد و از شكست سياسى هم وحشت دارد و آن تابع اين است كه مهلت پيدا كنيم كه جرائم امريكا را و رؤساى جمهورى امريكا را، بخصوص اين رئيس جمهورى فعلى را، بر ملا كنيم، اينها از اين مطلب وحشت دارند، وحشت زده شدند اينها، لكن مىخواهند يك كارى بكنند كه ما را مشغول بكنند به يك امور ديگرى در داخل، مىخواهند اين نهضت را از داخل بپوسانند، مىخواهند اين نهضت را در داخل خودش اختلاف ايجاد كنند.
اين اشخاص كه فرياد مىزنند ما طرفدار خلق هستيم، مىخواهند شما را از مقصد اصلى (دشمنى با امريكا) منحرف كنند
غائله آذربايجان براى اين مقصد است و شواهد برايش هست كه براى همين مقصد است كه ملت ايران را مشغول به خودش بكنند و از امريكا و از دشمنهاى اصلى منحرف كنند، اذهان را متوجه كنند به آذربايجان، با اينكه آذربايجان قضيه مهمى نيست، آذربايجان يك دسته مفسدند و يك كارهائى كردند و ملت آذربايجان همچو چيزهائى را محكوم مىكنند، لكن اينها اشخاصى كه درست مطالب دستشان نيست، قشرهائى كه درست توجه به مطالب ندارند، اينها با تبليغات سوء خودشان، با طرفدارى از بعض اشخاصى كه خود آن آقا هم با آن مسائل موافق نيست، با اين مردم ساده را اغفال مىكنند و غائله درست مىكنند. هر روز در يك جائى غائله درست مىكنند و تمام مقصد اين است كه ملت ايران را از اين راهى كه دارد مىرود، از اين مواجههاى كه الان پيدا شده است ما بين ملت ايران و آمريكا، از اين باز دارند. تمام كوششهاى اين جمعيتها اين است كه ما از اين توجهى كه الان پيدا كرديم و داريم، ساير مملكتها را، حتى بعضى ممالك غربى را، متوجه به اين مقصد بكنيم و امريكا از اين باب وحشت زده شده است. مىخواهند ما را به خودمان مشغول كنند و غائله درست كنند، در همين جاها جار و جنجال پيدا بشود، حتى در قم جار و جنجال پيدا بشود، در آذربايجان جار و جنجال پيدا بشود، در كردستان بشود، در هر جا، و ما مشغول بشويم به خودمان و از دشمن غافل بشويم. بايد همه قشرهاى ملت بيدار بشوند، متوجه باشند كه گول اين اشخاصى كه فرياد مىزنند كه ما طرفدار خلق هستيم، ما فدائى خلق هستيم، آن اشخاصى كه رفتند و تلويزيون تبريز را گرفتند و ادارات دولتى را گرفتند، اينها اشخاص هستند كه مىخواهند شما را، ملت را از آن مقصد اصلى باز دارند، از آن
صحيفه نور ج 10 صفحه 272
مطلبى كه ما الان مىخواهيم امريكا را در تمام دنيا، رؤساى جمهورى، جمهورى امريكا را در تمام دنيا، آن چيزهائى، كارهائى را كه كردند، فاش بكنيم. اين يك مطلبى است كه براى آنها بسيار ناگوار است و ناچارند كه هى قشرها را وادارند در مقابل هم و بريزند به جان هم و بازى درست كنند، غائله درست كنند تا اينكه مجال ندهند به اينكه آن كار انجام بگيرد.
و ما بايد هوشيار باشيم. ملت ما بايد هوشيار باشند، توجه داشته باشند كه امروز كار مشكلتر است از آن روزى كه ما مواجه بوديم با محمدرضا. آن روز كه ما مواجه بوديم با محمدرضا، همه ملت دشمن خودشان را فرياد مىزدند كه نه، آنهائى هم كه دوست بودند با او آن وقت نمىتوانستند اظهار كنند اما امروز ما مواجهيم با يك اشخاصى كه اينها داخل هستند، از خود ملت مىگويند هستيم و برخلاف مسير ملت دارند حركت مىكنند و تحريكات مىكنند، ما از تحريكاتشان مطلعيم.
ما امروز كارمان مشكل است از اين باب كه ما از يك طرف مواجهيم با امريكا و مىخواهيم حساب او را بكشيم كه ملت ما را چه كرده است. تا حالا يك طرف امريكا ايجاد كرده است يك دستجاتى را براى اينكه نگذارد اين كار بشود، همه مقصد اين است كه نگذارند اين دادگاهى كه ما از تمام ملتها مىخواهيم در اينجا تشكيل بدهيم و امريكا را ببينيم، بررسى كنيم كه در اين چندين سال چه كرده است با اين ملت و اين ملت چه ديده است از او و خزائن اين ملت كجا رفته است، در جيب چه كسى رفته است. تمام اين حرفها براى اين است كه نگذارند اين عمل بشود.
الان آنطورى كه به من اطلاع دادند، در خود تبريز و در اطراف تبريز هم پول دارند خرج مىكنند و هم دارند اسلحه توزيع مىكنند و اين ملت بيچاره غافل است از اين معنا كه دارند چه با او مىكنند. نمىدانيد كه اين اسلحهها را مىدهند كه شما برخلاف اسلام قيام كنيد، اين پولها را مىدهند كه شما برخلاف اسلام حرف بزنيد، مبادى پولش هم به حسب احتمال معلوم است از كجاست. بيدار بشوند مردم، همه جا، شما كه از بابلسر، از شمال آمديد بيدار باشيد كه مبادا در آنجا يك همچو غائلهاى پيدا كنند، حاصل بشود، مبادا مردم و جوانهاى ما تحت تأثير اين اوراقى كه اين خواهر گفتند كه در آنجا منتشر مىشود تحت تأثير آن واقع بشوند، مبادا خيال بكنند كه قانون اساسى، يك قانون اساسى، يك قانونى است كه ملى نيست، يك قانونى است كه اسلامى نيست. اين قانون را اشخاصى كه ملى بودند و اسلامى بودند، آنها اين قانون را تصويب كردهاند. آنهائى كه مىگويند اين قانون نيست، اينها برخلاف ملت دارند صحبت مىكنند، اينها مىخواهند اين ملت به مقصد خودش نرسد والا ملت اين را تصويب كرده است، بيدار بشويد، توجه داشته باشيد كه امروز روز اين نيست كه به اين صداهاى فاسد كه دائما مشغول بوق زدن هستند گوش بدهيد، امروز، روزى است كه با مشتهاى گره كرده در مقابل همه بايستيد و در مقابل امريكا بايستيد. و ما انشاءالله اميدواريم كه در همه اين سنگرها پيروز بشويم و در همه اين سنگرها اسلام پيروز بشود. خداوند ما را از شر كسانى كه برخلاف مسير اسلام دارند سير مىكنند نجات بدهد. خداوند ملت ما را از اشخاصى كه برخلاف مسير ملت دارند حركت مىكنند نجات بدهد.
والسلام عليكم و رحمة الله
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 282
تاريخ: 22/9/58
فرمان امام خمينى به وزير امور خارجه
جناب آقاى قطب زاده، وزير امور خارجه ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
لازم است هر چه زودتر يك هيات بين المللى بررسى با مشورت شوراى انقلاب تشكيل دهيد تا سياست تجاوزكارانه دولت آمريكا را در ايران، خصوصاً در طول حكومت شاه مخلوع خائن مورد بررسى قرار داده و در معرض افكار عمومى جهان قرار دهيد تا سازمان بينالمللى كه زير نفوذ آمريكا ايران را به اصطلاح محكوم كردهاند، از جنايات دولت امريكا نسبت به مردم محروم ما آگاهى بيشترى پيدا كنند. همچنين براى مقابله با تبليغات سوء و تجاوزكارانه آمريكا در مورد گروگانها در لانه جاسوسى آنها مىتوانيد يك هيات مستقل بينالمللى دعوت نمائيد تا از آنان ديدار كنند
والسلام
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 273
تاريخ: 21/9/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از جامعه پيشهوران اصفهان
تلاش و تبليغات دشمنان اسلام در ممانعت از تحقق و معرفى اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم
از آقايانى كه تشريف آورديد متشكرم و آنطور كه ايشان تذكر دادند شما به رايگان در خدمت مردم بوديد كه فىالحقيقه خدمت به اسلام است. شما مىدانيد كه امروز كشور ما مبتلاى به چه امورى هست در حالى كه با يك قدرت بزرگى مثل امريكا مواجه هست، آنها هم همه طور دارند تبليغات مىكنند در خارج، تبليغات دامنهدار در مطبوعات خارجى، در مجالسى كه در خارج دارند، در اجتماعاتى كه دارند تبليغاتى به ضد كشور ما مىكنند، به ضد نهضت ما مىكنند و در داخل هم كه مطلع هستيد كه باز عمال آنها مشغولند از اسلام مىترسند اينها تا حالا اسلام را اصلاً نمىدانستند چه هست، بعضى كه آمده بودند، از خارج آمده بودند گفتند در فلان جا اصلاً اسلام را نشنيده بودند، اصلاً اسم اسلام را نشنيده بودند، آنجائى هم كه اسم اسلام را شنيدند، معناى اسلام را نمىدانند. در ممالك خودمان هم كه اسلامى هستند، اسلام را يك نيمهاى از آن جزئى از آن را اطلاع دارند، اسلام را اطلاع ندارند، اسلامشناسان ما هم يك ورقى از اسلام را اطلاع دارند، اسلام به آنطورى كه هست نگذاشتند تا حالا ظهور پيدا بكند. كوششهاى دائمى خلفاى بنىاميه، خلفاى بنىعباس، بعد هم خلفاى ديگر و سلاطين و سلاطين ايران بالخصوص و بعد هم در عصرهاى ما كه مطلع هستيد اين دودمان فاسد، اين پدر و پسر فاسد كوشش كردند به اينكه اسلام را نگذارند اصلاً ظهور پيدا بكند و اين عمده تبليغات خارجى بوده است دستهاى خارجى كه با مطالعات فهميده بودند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند دست آنها كوتاه مىشود، نگذاشتند كه اسلام به آنطورى كه هست تحقق پيدا بكند، اسلام را محصورش كردند در مدرسهها و در مساجد آن هم، همان جهات عباديش كه اگر فرض كنيد از يك ملائى هم پرسيده مىشد، همان جهات عبادى را توجه به آن داشت آن جهات ديگر توجه به آن نشده بود، در كتابها هست اما در كتابها مدفون شده بود اسلام، كتاب هاى علمى ما همه ابواب اسلام در آن هست، همانطورى كه ابواب عبادات و وظائف عبادى هست ابواب حكومت و وظائف حكومت و جزائيات و قضاء و همه اينها، چيزهائى كه مربوط به حكومت است در كتابهاى ما هست، لكن همانجا مدفون شده است، فقط توى كتاب است.
صحيفه نور ج 10 صفحه 274
دو تاويل ناقص و نادرست از قرآن
اسلامى كه آمده است براى اينكه در خارج يك وجود عينى پيدا بكند و مردم را در خارج تربيت بكند، تربيت همه جانبه در قطبهاى مختلف در بعدهاى مختلف يعنى آنطورى كه انسان هست. انسان اين هيكل موجود، اين جثه موجود و اين حواس موجودى كه ما احساسش مىكنيم، اين انسان نيست، به اين معنا حيوانات و انسان مثل هم هستند، همه مادى هستند، همه اين نحوه ادراكاتى منتها يك قدرى كم و زياد، يك بعد انسان عبارت از اين موجود فعلى كه داراى اين حواس و داراى خواص هست، بعدهاى ديگرش اصلاً به آن توجه نشده است و يا كم توجه شده است. معالاسف ما در دو زمان مبتلاى به دو طائفه بوديم، در يك زمان ما مبتلا بوديم به يك جمعيتى كه قرآن را وقتى كه نگاه مىكردند و تفسير مىكردند، تاويل مىكردند، اصلاً راجع به آن جهت بعد ماديش، بعد دنيائيش توجه نداشتند، تمام را بر مىگرداندند به يك معنوياتى حتى قتال وقتى كه در قرآن واقع شده بود - قتال با مشركين - اينها قتال - با نفس - را تاويل به قتال با نفس مىكردند، چيزهائى كه مربوط به زندگى دنيائى بود تاويل مى كردند به معنويات.
اينها يك بعد از قرآن را ادراك كرده بودند و آن بعد معنويش البته به طريق ناقص، آن بعد معنويش بود و همه جهات را به همين بعد بر مىگرداندند و ما بعدها مبتلا شديم يك عكسالعملى در مقابل او كه فعلا الان هست و از مدتى پيش اين معنا تحقق پيدا كرده كه در مقابل آن طائفهاى كه قرآن را و احاديث را تاويل مىكردند به ماوراى طبيعت و به اين زندگى دنيا اصلاً توجه نداشتند، به حكومت اسلامى توجه نداشتند و به جهاتى كه مربوط به زندگى است توجه نداشتند، اين طائفه دوم عكس كردند، معنويات را فداى ماديات كردند آنها ماديات را فداى معنويات كرده بودند و اينها معنويات را فداى ماديات كردند، هر آيهاى كه دستشان مىرسد و بتوانند، تعبير مىكنند به يك امر دنيائى، كانه ماوراى دنيا چيزى نيست. آنها كانه در نظرشان ماوراى عالم غيب چيزى نبود. آنها در يك حدودى كه خودشان داشتند درست بود حرفشان، اينها اعتقادشان اين است يا مسائلى كه طرح مىكنند اين است كه ماوراى اين عالم خبرى نيست همه اين مسائل را فداى همين عالم مىكنند.
نيل به دموكراسى و ماديات، تاويل نادرستى از خواستههاى ملت ايران
شما مىبينيد حتى در اعمالى كه از مردم صادر مىشود در اين نهضتى كه همه قشرها شريك بودند شما از مركز كه تهران است بگيريد برويد از آن طرف تا آخر، از آن طرف هم تا آخر، از آن طرف هم تا آخر، از آن طرف هم تا آخر، يك وقت تمام مردم راجع به يك مطلب قيام كردند همه با هم همصدا شدند، صدا چه بود؟ صدا اين بود كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، ما اين رژيم را نمىخواهيم و ما اسلام را مىخواهيم. همه همصدا يك مطلب مىگفتند بچه كوچكى كه تازه رفته بود در دبستان يا قبل از آن هم بود همين مطلب را مىگفت، آن مريض پيرمردى هم كه در بيمارستان خوابيده بود او هم همين را مىگفت. پشتبامها هم وقتى كه مىرفتيد همهاش الله اكبر بود واز اسلام بود. لكن اينها همين
صحيفه نور ج 10 صفحه 275
معنايى كه همه دارند مىگويند اسلام، مىگويند كه همه اينها دمكراسى فرياد مىكردند، در صورتى كه اكثرا اينها كلمه دموكراسى به گوششان نخورده بود و معناى دموكراسى فاسدى كه اينها مىگويند، اگر به ايشان مىگفتند اصلاً قبول نداشتند. اينها مىگفتند اسلام. اينها كه مىخواهند همه چيز را تاويل بكنند، حتى اقوال مردم كوچه و بازار را هم تاويل مىكنند به اينكه نه اينها كه فرياد مىكردند و خدا مىگفتند و پيغمبر مىگفتند - عرض مىكنم كه - جمهورى اسلامى مىگفتند، نه اينها او را نمىخواستند اينها مىخواستند همين زندگى ماديشان درست بشود. از اين تنگ آمده بودند كه معاششان درست نيست. آيا اين معقول براى كسى هست كه فرياد بزند براى شكمش و خودش را به كشتن بدهد؟! فرياد بزند براى شكمش و جوانش را بكشتن بدهد؟! اين اصلاً معقول است؟ اينهائى كه داوطلبانه در ميدان مىرفتند و مقابل توپ و تانك و مسلسل مىايستادند و آن شياطين به آنها حمله مىكردند و اينها با مشت گره كرده به آنها حمله مىكردند و غلبه هم كردند، اينها براى اين بود كه يك خانه خوبى داشته باشند؟! براى اين بود كه مبل و ميزى داشته باشند؟! اصلاً تو ذهنشان آنوقت يك چنين چيزى بود يا خير؟ همه مىديدند كه بايد ما برويم و اسلام را زنده كنيم. از حرفهاشان همين معنا بود، اعمالشان همين معنا بود، از ما دائما اين مطلب را حتى حالا مىخواهند كه شما دعا كنيد ما شهيد بشويم. آخر كسى دلش مىخواهد شهيد بشود براى شكم؟! كسى جوانش شهيد بشود براى اينكه يك خانه خوبى داشته باشد؟! يا مساله اين نيست، مساله يك عالم ديگرى است شهادت براى يك عالم ديگرى، آن شهادتى كه همه اولياء خدا، همه انبيا دنبالش بودند و بسيارى از اولياء ما به شهادت رسيدند، آن معنا را مىخواستند، مردم دنبال آن معنا هستند لكن حالا آنهائى كه هم قرآن را همه چيز آن را به دنيا بر مىگردانند، هم احاديث را، همه چيز آن را به دنيا بر مىگردانند، اينها حتى همين فريادهاى مردم را عوضى تاويل مىكنند. قرآن راجع به معارف دارد، راجع به توحيد دارد، راجع به نبوت دارد، راجع به عالم آخرت دارد، عوالمى كه هيچ كس نمىتواند اطلاع پيدا كند الا به وحى، همه چيز است قرآن، اسلام همه چيز است، اين مثل رژيمهاى حكومتى نيست، حكومت دارد، لكن رژيم، يك رژيم حكومتى نيست مثل حكومت مثلاً فرض كنيد كارترى يا محمد رضائى.
هدف انبيا و اديان الهى، نجات انسان از ظلمات به نور
اسلام وقتى هم كه جنگ مىكرد، جنگ كردنش مثل جنگ كردنهاى كشورگشاها نبوده است كه بخواهد يك كشورى را بگيرد. اسلام مىخواسته آدم درست كند. آدمهائى كه گرفتار بودند زير چنگال مشركين، زير چنگال ابرقدرتها، اسلام و همه مكتبهاى توحيدى آمدند كه اين مردم را از اين قيد رها كنند، آزاد كنند از اين قيدهائى كه به قلوب اينها آنها انداختند و همه چيز آنها را تحت قيد و اسارت قرار دادند. اسلام براى آزادى از اسارت آمده، نه فقط اسارت مادى كه نفت ما را ببرند، پيش اسلام، نفت يك چيز، مطرح نيست، بايد حفظ بشود اما مقصد اسلام نفت نيست، مقصد اسلام خانه نيست، مقصد بالاتر دارد و همه چيز در آن هست يعنى اسلام همانطورى كه به جهات مادى اين عالم و
صحيفه نور ج 10 صفحه 276
جهات حكومتى اين عالم، قضاء اين عالم توجه دارد به جهات معنوى هم توجه دارد و توجه به جهات معنوى بالاتر از توجه به جهات مادى است. اسلام همه چيز است يعنى آمده است اسلام و همه مكتبهاى توحيدى آمدهاند كه اين انسانى كه يك موجود مادى است ابتدائا مثل ساير موجودات مادى يعنى بعد از اينكه يك مراحلى سير كرده حالا رسيده است كه شده است يك موجودى مادى داراى چشم و گوش و حواس و خواص، ساير حيوانات هم همين را دارند، مكتبهاى الهى آمدند كه اين موجودى كه قابل اين است كه همه چيز بشود، انسان يك نسخه كوچكى هست از همه عالم، يعنى جثه كوچك، يك نسخهاى از همه عالم هست، يعنى انسان در آن همه چيزهائى كه در همه چيز هست، هست تمام عوالم غيب و شهود در انسان هست منتها يك مقداريش بالفعل است، يك مقداريش بالقوه است.
انبيا آمدند كه دست اين انسان را بگيرند، از اين چاه بيرون ببرندش، دست انسان را بگيرند از اين ظلمتها بيرون ببرند و به نور برسانند الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور خدا اخراج مىكند به وسيله انبياء بوسيله تعليمات، تعليمات انبياء براى اين است كه اين ظلمتهايى كه در اطراف يك موجودى هجوم به آن آوردند از همه اطراف دست آنها را بگيرد و از اين ظلمتها بيرون بياورد. ما وقتى در همين وضع فعلى كه ملاحظه مىكنيم گرفتار يك ظلمتهايى هستيم غير از اين ظلمتهائى كه براى ما هست راجع به ماوراء طبيعت. در همين جا ما يك گرفتارىهائى داريم كه اينها ظلماتاند و انبياء آمدند كه ما را از اين نجات بدهند.
استعمار فكرى از نقشههاى بزرگ ابرقدرتها
در مقابل انبيا اين ابرقدرتهائى كه مىخواستند همه چيز ما را ببرند و ما صدامان در نيايد و نفهميم كه دارند مىبرند، ندانيم كه دارند ما را لخت مىكنند، اينها آمدند نقشهها كشيدند، يكى از نقشههاى بزرگ اينها اين است كه مغزهاى ما را ازمان بدزدند و به جاى او يك مغز فرنگى بگذارند، كه ما را همچو فرنگى درست بكنند كه افكار ما افكار اين بشود كه هر چه ما داريم از آنجاست، استقلال فكرى را از ما بدزدند، دزديدند استقلال مغزى ما را، از ما دزديدند. ما الان يك جمعيت سى و پنج ميليونى و شرق يك جمعيت چند ميليونى، چند صد ميليونى همچو تعلق به غرب و به اين قدرتهاى بزرگ پيدا كرديم و همچو مغزهاى ما متوجه به غرب است كه وقتى در كارخانههاى خودمان يك فاستونى را درست مىكنند به اسم انگليسى مىخواهند آبش كنند به طور لاتين آنجا مىنويسند و بعد هم مىگويند فاستونى انگليسى با اينكه فاستونى مال خودمان، مال اصفهان است لكن به اسم انگليسى است، چرا؟ - براى اينكه مشترى - مغز همه اينجور شد، مغز بازار و مغز، خريدار اينجور شده كه ما خودمان بلد نيستيم چيزى درست كنيم اين را بايد او درست كند. اين كه ما خودمان داريم از خودمان سلب مىكنيم. ما خيلى چيزها داريم كه آنجا ندارند، ما اين كاشىسازىهائى كه، اين كاشىهائى كه مىساختند سابق، در اين مدرسه فيضيه اگر يكوقت رفتيد ملاحظه كنيد آن درى كه از مدرسه فيضيه مىخواهد وارد بشود به صحن مطهر حضرت معصومه يك كتيبه دارد، داشت. من حالا سى سال است
صحيفه نور ج 10 صفحه 277
نديدم او را، يك كتيبه آنجا دارد آن كتيبه را آنوقت كه ما در مدرسه بوديم گفتيد كه يك عدهاى از كارشناسهاى خارج آمدند و اينها را بررسى كردند و گفتند اين را در هيچ جاى ديگر نمىتوانند درست كنند براى اينكه اين مركب از چند جور چيزهائى هست، رنگهائى هست كه هر كدامشان يك پخت خاص دارد كه اگر كم و زياد بشود فرق مىكند يكيش چند درجه حرارت مىخواهد يكيش چند درجه حرارت و اين را جورى اينها درست كردند، آنوقت كارشناسهاى ما و صناع ما طورى درست كردند كه اين چند جور حرارت را طورى درست كردند كه روى اينجا خراب نشده. آنها نقل كردند كه گفتند كه اين اصلاً قابل قيمت كردن نيست براى اينكه دنيا ديگر نمىتواند اين را درست كند.
ما چنان مغزمان تهى شد كه صنعتهاى خوبمان را دست ازش برداشتيم، صنعتهاى كاشيكارى، صنعتهاى منبت كارى، صنعتهاى قالى بافى، صنعتهاى زرى بافى، مخمل بافى اينها همه را هى كمكم با تبليغات متفرقه كه اين دولتهاى فاسد هم به آن دامن زدند و اين پدر و پسر هم به آن زيادتر دامن زدند يكى بعد از ديگرى فراموش شد، صنعتهاى ما هم فراموش شد براى اينكه ما را عاشق غرب كردند و تا يك فاستونى را به اسم فاستونى انگليسى ما نامگذارى نكنيم مشترىهامان نمىخرند. ما طبيب داريم در ايران لكن اگر بعضى از آقايان يادشان باشد، يكى از بستگان محمدرضا پهلوى مبتلا شده، همان كه نقل مىكردند، مبتلا شده بود به لوزتين، از خارج براى او طبيب آوردند عمل كنند. شما ببينيد كه اين عمل چه عملى است، چه خيانتى است به يك ملت اعلام به اينكه ما براى لوزتين هم طبيب نداريم و چنين تو سرى زدن به اطباء جراحهاى ما، چنين تو دهان زدن به اينهاست كه اينها را عقب رانده است، خودشان را هم گم كردند. من يك وقت كه بعضى اطباء آمده بودند اينجا و مىگفتم كه خوب شماها معلوم مىشود در اين مدتها درس نخوانديد كه - ما - هر كه مريض مىشود مىخواهد اروپا برود، گفتند ما داريم، طبيب داريم، لكن وضع جورى شده است كه هر كس هر مرضى پيدا مىكند راه مىافتد براى خارج، اين براى چيست؟ براى اينكه مغز ما دزديده شده است و يك مغز ديگرى جاى آن گذاشته شده، مغز استعمارى. يك مغز استعمارى ما الان داريم و تا اين مغز استعمارى را ما عوض نكنيم يك مغز استقلالى جايش نگذاريم نمىتوانيم اين مملكت را اداره كنيم، هر چه بخواهيد هم درست كنيد نمىشود. كوشش كنيد كه اين مغز عوض بشود، اساتيد دانشگاه ما كوشش كنند كه اين جوانهاى ما مغزهاشان عوض بشود يك مغز استقلالى باشد، نه استعمارى، و آن مغزى نباشد كه درست كردند براى ما و مغز خودمان را از ما گرفتند، مستقل باشند فرهنگ هم بايد اينطور باشد، اقتصاد هم بايد اينطور باشد.
اتكاء به خود، رمز استقلال
ما تا بناى بر اين نگذاريم كه خودمان هم يك آدمى هستيم براى خودمان مىتوانيم كار كنيم، ما به آن نان جوى كه خودمان درست كنيم تا بناى بر اين نگذاريم كه همان نان جو را مىخوريم و از خارج نمىخواهيم، نمىتوانيم درست كنيم كار را ما تا بناى بر اين نگذاريم كه همان منسوجاتى كه خودمان
صحيفه نور ج 10 صفحه 278
درست مىكنيم كافىمان هست منسوجات ما ترقى نمىكند و ما باز تابع غير بايد بشويم و دستمان پيش غير دراز بشود.
چقدر براى يك مملكتى عيب است و سرشكستگى كه دستش را دراز كند طرف امريكا كه گندم بده، كشكول گدائيش را باز كند پيش دشمنش و از او بخواهد كه رزقش را بدهد، چقدر براى ما سرشكستگى دارد. تا - بناى بر اين - اين ملت بناى بر اين نگذارد كه كشاورزيش را تقويت كند و بسازد به آنكه خودش به دست مىآورد، ما نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم. تا اين ملت بناى بر اين نگذارد كه ما بايد همه چيزمان از خودمان باشد، ما بايد قطع رابطه اقتصادى، رابطه فرهنگى از خارج بكنيم، فرهنگ از خود ما بايد باشد اقتصاد هم از خود ما بايد باشد، تا اين بنا در تودهها نباشد و تا اين مغزى كه انگلى است و استعمارى است عوض نشود و باورمان نيايد كه ما هم آدم هستيم، نمىتوانيم استقلال پيدا كنيم. ما بايد كارى بكنيم كه خودمان را، همه قشرهاى ملت و همه جوانان ما باورشان بيايد كه ما هم آدميم. تبليغات چنان كرده است كه ما را از آدم بودن بيرون كرده است، باورمان آمده است كه آنها هر چه هست، هستند. اگر بخواهيم اين مملكت ما يك مملكت مستقلى باشد، محتاج به غير نباشد، بايد آن كشاورزش و آن كارگرش و آن كارمندش و همه قشرها بناى بر اين بگذارند كه ما خودمان يك موجودى هستيم، يك آدمى هستيم، مملكتمان هم يك مملكتى است، همه چيز هم دارد، يك مملكت غنىاى است. و چنان كردند كه ما بايد در آنجائى كه چاههاى نفتمان هست گرسنگى بخوريم، آنجائى كه آبها دارد هرز مىرود و زمينهاى سرشار هست كه همه چيز از آن مىشود ايجاد بشود، زمينها افتاده باشد و آبها هم هرز برود. اين يك كارهاى استعمارى بوده. يعنى مىخواستند در محيط نفت مردم گدا باشند تا كارگر ارزان باشد تا بتوانند استعمارشان بكنند. همه جا را، هر جا را با يك نقشهاى عقب نگه داشتند تا استفاده كنند.
استقلال فكرى شرط اول استقلال است
ما تا نفهميم اين مسائل را، توجه نكنيم به اين مسائل و خودمان را نيابيم، اين گمشده را پيدا نكنيم، اين مغزى كه گم شده است و به جاى او يك مغز ديگرى نشسته عوضش نكنيم نمىتوانيم مستقل بشويم. استقلال مغزى شرط اول استقلال است. استقلال فكرى شرط اول استقلال است كه ما فكرهامان را عوض كنيم، از اين انگل بودن خودمان را در آوريم. بايد ما اگر بخواهيم، اگر همه، همه ملت ادراك اين معنا را كرده باشند كه همه چيز ما را اينها بردهاند و ما آنها را بيرون كردهايم، بايد خودمان خودمان را نگه داريم، اگر اين نشود، بعدها باز همان مسائل كم كم با تدريج (حوصله آنها زياد است) با تدريج همين مسائل سابق تحميل بر ما مىشود. و با دو چشم، يك دو چشم ديگر هم قرض نكنيم و نگاه نكنيم به اطراف خودمان و به مملكت و احتياجات خودمان، كمكم به تدريج اينها باز به ما تحميل مىكنند، همه چيز را به ما تحميل مىكنند، با دست خودمان به ما تحميل مىكنند.
صحيفه نور ج 10 صفحه 279
فتاوى فقهاى اسلام، ضربهاى بر پيكر استعمار
الان كه مىبينيد اين آشوبها را در اطراف مملكت راه انداختهاند همهاش براى اين است كه نگذارند شما به حال خودتان باشيد و آرامش در مملكت باشد و يك مملكت اسلامى درست بشود. اينها از اسلام مىترسند ضربه ديدند اينها از اسلام، اينها چند دفعه از اسلام ضربه ديدهاند، از يك فتواى فقيه ضربه ديدهاند، از يك پيرمردى كه در كربلا بود و اسمش هم مرحوم آميرزا محمد تقى بود ضربه ديد انگلستان، بيرون كرد انگلستان را از آنجا، از عراق. اينها از اسلام و از ملاى اسلام و از كاسب اسلام و از دانشمند اسلامى ضربه ديدند، چون ضربه ديدند الان آنها توجه به اين دارند كه نگذارند اين كار انجام بگيرد، هر جا يك غائله درست مىكنند، هر جا، يك اسمى با يك چيزى يك غائله درست مىكنند يك وقت مىروند كردستان غائله درست مىكنند، يك وقت مىآيند به آذربايجان كه الان مبتلا به آن هستيم درست مىكنند، بعد هم جاى ديگر درست مىكنند، اينطور نيست كه دست بردارند. اينها يك منفعت بزرگى از دست دادهاند و يك شكست سياسى خوردهاند. كارتر در دنيا الان شكست خورده، شكست سياسى كارتر در اين قضيهاى كه طرح مىكنند و اينها خوب لابد شنيديد در روزنامهها بود كه وزير خارجهاش را فرستاد دورهگردى، اين آقاى انساندوست، اين آقايى كه براى انساندوستى محمدرضاى جانى را برده آنجا نگهش داشته يا توطئهگرى را مىخواهد از آنجا شروع بكند. اين آدم انساندوست وزير خارجهاش را دورهگردى فرستاد براى اينكه ما را در اقتصاد در انزوا بنشاند و محاصره اقتصادى بكند. اين آقاى انساندوست همه دنيا را مىخواهد بسيج كند كه ما از گرسنگى بميريم، خيال هم مىكند كه مىتواند. معالاسف - با اسف - كارتر كه اين وزير خارجهاش كه گرديد دور، كسى به او اعتنا نكرد دست رد به سينهاش زدند گفتند نمىشود و همان مملكت خودش هم - اين كه مىخواست - كه مىگفت كه بايد ما حصر اقتصادى بكنيم، همان در مملكت خودش هم مواجه شد با مخالفت، بعضى وزراء مملكتش هم مخالفت كردند. اين آقاى انساندوست كه به خاطر انساندوستى اين آدم را برده است و نگه داشته و ادعا مىكند كه ما انساندوستيم كه اين را نگه داشتيم، پنجاه هزار جوان ما را در امريكا و در آنجاها مىخواهد كه به يك بهانهاى بيرون كند، حتى كشتار هم داشتيم ما، سگها هم به جان جوانهاى ما انداختند و اخيراً باز اين بود كه قاضى كذا گفته است كه اين خلاف قانون است، نبايد بشود، اينجا هم شكست خورد، شكست اخلاقى، كه اخلاقى در كار نبود كه شكست بخورد. فاش شدن اينكه خلق اينها اين است، جا زدن خودشان را به اينكه ما يك انساندوست هستيم و هياهو در اطراف اينكه انساندوستى ما را وادار كرده است كه يك آدم مفلوكى را بياوريم اينجا معالجه كنيم!!
اين مشت باز شد كه مساله اين نيست - اين مشت باز شد كه مساله اين نيست - كه اين پنجاه نفر جاسوس را بخواهد نجات بدهد، اصلا مطرح نيست پيش اينها آدم، آن كه مطرح است پيش امثال آقاى كارتر، همان است كه اين دوره هم رئيس جمهور بشود، همه دست و پا كردنش براى اين است كه اين دوره هم باز رئيس جمهور بشود، بيش از اين اصلا ادراك نمىكند. انسان را اصلا اينها چيزى نمىدانند. اين آقايان انساندوست دواهائى كه مىخواهند بفهمند كه آيا مفيد است يا مضر است
صحيفه نور ج 10 صفحه 280
مىفرستند پيش ما، صادر مىكنند به شرق. همانطور كه اطباء يك موش را، يك خرگوش را براى بعضى دواها تجربه مىكنند و چكار مىكنند كه بفهمند كه اين دوا چه جورى است، اينها ماها را تجربه مىكنند.
وابستگى روشنفكران غربزده
اينها ماها را تجربه مىكنند و مع الاسف در بين اين روشنفكرهاى ما كه بعضىشان مطلبشان معلوم شد بين همين جزء شاخصها همين آدمى بود كه معلوم شد چكاره است، معالاسف همينها باز از اينها تعريف مىكنند براى اينكه مغز عوض شده است. يك كسى كه پنجاه سال مغزش را آنها تربيت كردهاند و از مغز انسانى بيرونش كردند يك مغز غربى روى آن گذاشتند، اين هر چه هم كه ضربه از غرب به اين مملكتش بخورد، به اين كشورش بخورد باز از آنها تعريف مىكند، باز هم دنبال اين است كه برگرداند. الان بعضى از اين مفسدها كه از ايران بيرونشان كردند رفتند در آنجا در پناه انگلستان، آنجا رفتند توطئهگرى، براى اينكه باز برگردانند وضع را، باز همان مسائل را برگردانند مشغول توطئه هستند، اينجا هم روابط بينشان هست، از اينجا هم باز روابط هست، از اينجا روابط با امريكا هست، روابط اشخاص براى توطئهگرى با امريكا هست، با انگلستان هم هست.
مىخواهند (نقشه اين است) كه بعد از چند وقت ديگر همان مسائل را برگردانند، اينها هم خودشان را ملى مىدانند و خودشان را روشنفكر مىدانند و خودشان را نسبت به اين مملكت دلسوز مىدانند. ما بايد بيدار باشيم، ملت ما بايد چشمهايش را باز كند، دو تا چشم هم قرض كند با چهار تا چشم نظر كند كه اين اشخاصى كه مشغول اين كارها هستند، اينها چكارهاند، اينها كه مشغول اين توطئهها هستند، اينها رفقاشان چه كسانىاند، چه كسى با اين معاشرت مىكند. بايد درست توجه بكنند و اگر درست توجه نكنند به تدريج ممكن است ما تحميلمان بشود همان مسائل، البته نمىشود به اين زودى.
تا ما خودمان را پيدا نكنيم، نمىتوانيم مستقل بشويم
اما ما اگر چنانچه خودمان شعور سياسى نداشته باشيم، اسلام در اينجا اگر تحقق پيدا نكند، اگر مملكت ما يك مملكت اسلامى نشود كه براى استقلال، براى آزادى، آنطور طرحها دارد و جايز نمىداند، حرام مىداند كه يك مسلمانى پيوند ببندد با يك غير مسلمانى كه مىخواهد بر او سلطه پيدا بكند، اگر اسلام را ما در اينجا توانستيم با دست همه شما آقايان، با دست همه ملت توانستيم كه اسلام را در اين مملكت پياده كنيم، اسلام همه چيز ما را بيمه مىكند. دنبال اين معنا باشيد، فقط به انشاءالله و بسم الله و دعا كفايت نكنيد، عمل كنيد، بايد عمل بكنيد، يعنى بايد در دانشگاه عمل بشود، در ادارات عمل بشود. فرم را از آن فرم فرنگى بيرون بكنيد، يك فرم شرقى روى آن بگذاريد، يك فرم انسانى روى آن بگذاريد، اسلامى روى آن بگذاريد، نترسند. يكى از مسائلى كه ما مبتلا هستيم اين است كه
صحيفه نور ج 10 صفحه 281
مىترسند اينها كه اگر يك وقت بگويند كه ما خودمان هم يك چيزى هستيم، خوف دارند بگويند كه ما آدم هستيم. از مسائلى كه مبتلا ما به آن هستيم آدم عبارت از اين است كه چند تا كلمه مثلاً فرنگى ياد بگيرد و دو سه دفعه هم كه تو صحبتهايش مىشود، در هر چه كلمهاى يك كلمه فرنگى جايش بگذارد. شما نطقها را ببينيد هر كس بيشتر الفاظ فرنگى در كلماتش باشد اين بسيار دانشمند است. دانشمندى را به اين مىدانند كه چند تا كلمه فرنگى در كلماتشان باشد. اين براى اين است كه نطقها هم استعمارى است، خود، خودش آدم استعمارى شده است. شما برويد در امريكا آنهائى كه صحبت مىكنند ببينيد يك كلمه فارسى در تمام صحبتهايشان، در تمام كتابهايشان اگر پيدا كرديد لكن ما كتاب وقتى مىنويسيم اسم هم كه مىگذارند اسمى باشد لغت فرنگى بگذارند، در بينشان تا چند تا اسم فرنگى با حروف لاتين هم جايش نگذارند فايده ندارد براى اينكه هم مشترى بيشتر پيدا مىشود هم آن آقا بيشتر معروف مىشود به اينكه اين آقا خيلى دانشمند است. يك چند تا ايسم بگذارد، ديگر تمام است و هر چه هم مطلبش، هر چه هم مطلبش تهى باشد از مغز با همينها جبران مىشود. ما تا خودمان را پيدا نكنيم، لغت خودمان را استعمال نكنيم (نگوئيد كه لغت عربى هم از ما نيست. لغت عربى از ماست لغت عربى لغت اسلام است. اسلام از همه است. آن كه از ما نيست اين ايسمهايى است كه ما را به گرفتارى انداخته) تا - ما - نويسندگان ما از اين دام بيرون نروند، گويندگان ما از اين دام بيرون نرود، كتابهاى ما تطهير نشود، خيابانهاى ما اسمائش تغيير نكند و اجناس ما را اسم كذايى روى آن نگذارند (دواها را خودشان درست مىكنند و اسم فرنگى روى آن مىگذارند) تا ما خودمان را پيدا نكنيم و مغزهايمان عوض نشود نمىتوانيم مستقل بشويم، در هيچ چيز نمىتوانيم مستقل بشويم. بايد ما از حالا بنا بر اين بگذاريم كه خودمان آدم باشيم، با لغت خودمان حرف بزنيم و با علم خودمان، من نمىگويم كه علم را از خارج ياد نگيريم، خوب - ما - عقب نگه داشتند ما را، آنها الان خيلى از ما جلو هستند ما را عقب نگه داشتند لكن من مىگويم كه از آنها خوبهايش را ياد بگيريد بدهايش را الغا كنيد، اينها بدها را به ما تعليم مىدهند خوبها را نمىدهند. آقا مصيبت ما داريم. جوانهاى ما كه در آنجا مىروند، جوانها را درس، درس استعمارى مىدهند طبشان هم استعمارى است نمىگذارند اينها ترقى بكنند. ما بايد از آنها اگر چنانچه چيز خوبى دارند بگيريم، مخالف نيستيم با اين لكن به فكر اين باشيم كه خودمان درست بكنيم به فكر اين باشيم كه خودمان داشته باشيم. خوب بعضى ممالك بودند كه اينها هم از غير مىگرفتند لكن بعد از آن كمكم خودشان بهتر از ديگران شدند. ژاپن اينطور بود، هندوستان اينطور بود خوب ما هم بايد درست كنيم و آن قدم اين است كه ما بفهميم كه خودمان هم مىتوانيم، هم هستيم يك چيزى. و من اميدوارم كه آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مقرر فرموده است و آنطورى كه اسلام را به ما عرضه داشتند بتوانيم ملت مستضعفى كه آنها را در طول يا دو هزار و پانصد سال يا لااقل در اين پنجاه سالى كه ما شاهد آن بوديم ما را عقب نگه داشتند انشاءالله بتوانيم اسلام تحقق پيدا كند و ما خودمان براى خودمان باشيم و منافع مملكتمان براى خودمان باشد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:48 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 10 صفحه 283
تاريخ: 23/9/58
بيانات امام خمينى به حجتالاسلام ربانى شيرازى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمين آقاى شيخ عبدالرحيم ربانى دامت افاضاته
با توجه به مشكلاتى كه در مناطق عشايرى فارس وجود دارد جنابعالى ماموريت داريد جهت بررسى اوضاع و رفع مشكلات به مناطق مزبور برويد و با مشورت و كمك آقايان معتمدين محل و افراد ذيصلاح سعى كافى در اين باره نمائيد و ساكنين مناطق را به اتحاد و يگانگى و پرهيز از اختلاف و تفرقه دعوت كنيد. بديهى است كه مقامات اجرائى نيز به وظيفه خود در پيروى از راهنمائىهاى آن جناب و همكارىهاى لازمه با شما عمل خواهند نمود. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 12:49 PM
previos page menu page
صحيفه نور ج 10 صفحه 288
تاريخ: 24/9/58
فرمان امام خمينى به ثقةالاسلام منهاج
بسمه تعالى
جناب مستطاب ثقةالاسلام والمسلمين آقاى حاج شيخ محمد منهاج دامت افاضاته
جنابعالى با سابقهاى كه در امر تبليغ داريد و با توجه به نياز شديدى كه مسلمانان جهان به تبليغ صحيح احكام مقدس اسلام دارند، مسافرتى به كشور استراليا نموده و اين وظيفه مهم اسلامى را در آن منطقه انجام دهيد.
اميد است ايرانيان مقيم آن كشور و ساير مسلمانان متعهد نيز در اين باب همكارىهاى لازمه را با جنابعالى بنمايند. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمة الله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page
afsanah82
07-26-2011, 02:16 PM
جلد يازدهم
menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 1
تاريخ: 24/9/58
فرمان امام خمينى به ثقةالاسلام منهاج
بسمه تعالى
جناب مستطاب ثقةالاسلام و المسلمين آقاى حاج شيخ محمد منهاج دامت افاضاته
جنابعالى با سابقهاى كه در امر تبليغ داريد و با توجه به نياز شديدى كه مسلمانان جهان به تبليغ صحيح احكام مقدس اسلام دارند، مسافرتى به كشور استراليا نموده و اين وظيفه مهم اسلامى را در آن منطقه انجام دهيد.
اميد است ايرانيان مقيم آن كشور و ساير مسلمانان متعهد نيز در اين باب همكارىهاى لازمه را با جنابعالى بنمايند. از خداى تعالى موفقيت جنابعالى را خواستارم.
و السلام عليكم و رحمةالله
روح الله الموسوى الخمينى
menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 2
تاريخ: 25/9/58
فرمان امام خمينى به آيتالله خزعلى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجتالاسلام آقاى حاج شيخ ابوالقاسم خزعلى دامت افاضاته
با توجه به مشكلاتى كه از نظر پارهاى اختلافات در منطقه خوزستان پديد آمده و با سابقهاى كه جنابعالى از وضع منطقه و آشنائى محل داريد، مقتضى است مسافرتى به مناطق مختلف خوزستان نموده و به مشكلات رسيدگى نموده و با مشورت افراد ذيصلاح و معتمد محلى در رفع آنها بكوشيد و اهالى محترم محلها را به حساسيت وضع و وظيفه خطيرى كه از نظر حفظ وحدت در برابر توطئه دشمنان داخلى و خارجى دارند آگاه نمائيد. اميد است اهالى محترم نيز كمال همكارى را در مورد انجام وظايف محوله با جنابعالى بنمايند. از خداى تعالى موفقيت همگان را مسئلت دارم.
والسلام عليكم و رحمةالله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 3
تاريخ: 25/9/58
فرمان امام خمينى به حجتالاسلام خسروشاهى
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب حجتالاسلام آقاى سيد هادى خسروشاهى دامت افاضاته
با توجه به سوابقى كه جنابعالى در امر تبليغات و مطبوعات داريد به نمايندگى از طرف اينجانب در وزارت ارشاد ملى در قسمت مطبوعات و تبليغات داخلى و خارجى و دايره روابط بينالملل اسلامى به وظيفه اسلامى و ملى خويش به بهترين وجه عمل نمائيد. از كارمندان محترم وزارت ارشاد ملى مىخواهيم تا با ايشان همكارىهاى لازم را بنمايند.
توفيق جنابعالى را از خداوند متعال خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:19 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 4
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى مسجد ابوالفضل تهران و ستاد تبليغات اسلامى شهرستان بابل
تمام حكومتهاى غير توحيدى، نظم و عدالت را براى سلطه جوئى مىخواهند
بسم الله الرحمن الرحيم
از خواهران و برادران محترم كه از تهران و از بابل تشريف آوردند كه از نزديك با هم صحبت كنيم متشكرم و از اينكه همه شماها چه خواهرها و چه برادرها مجهز هستيد براى خدمت به اسلام و جمهورى اسلام مباهات مىكنم. اسلام مال همه است، مال شخصى ... نيست اسلام مال همه بشر است نه مال مسلمين، اسلام آمده است تا بشر را از ضلالت به راه مستقيم هدايت ببرد، و اسلام مثل مكتبهاى ديگر نيست كه فقط براى يك حكومت مادى و دنيائى برنامه داشته باشد.
تمام حكومتهاى بشرى، تمام سيستمهاى غير توحيدى برنامهشان همين است كه در اينجا، در اين دنيا يك كارهائى بكنند، آنهائى كه فرض كنيد خوب هم هستند يك نظم دنيايى ايجاد كنند، و اكثراً كه منحرف هستند براى اين كار مىكنند كه سلطه جوئى كنند و ديگران را تحت سلطه خودشان بياورند و استثمار كنند.
الان شما نمىتوانيد در تمام حكومتها پيدا كنيد. يك حكومتى كه روى عدالت ولو در همين حيطهاى كه خودش دارد روى عدالت رفتار كند، كم است، كم مىتوانيد سراغ كنيد يك حكومتى كه حكومت عدل باشد ولو راجع به نظم دنيا، ادعا زياد است، ادعاى اينكه مىخواهيم براى عدالت عمل بكنيم زياد است.
به اسم تمدن بزرگ، تمام مظاهر تمدن را در كشور از بين بردند
شما هم گوشتان پر شده است از اين حرفهائى كه محمدرضا مىگفت كه، عدالت اجتماعى، عدالت اجتماعى.
دائماً از عدالت اجتماعى و از ترقيات اين مملكت گوش ماها را و شماها را پر كرده بود، مملكت به دروازه تمدن بزرگ رسيده و يا همين چند وقت ديگر همه در تمدن بزرگ وارد مىشويم و ايران مىشود مثل يك ممالك پيشرفت كرده و ترقياتش چه خواهد شد، چه خواهد شد، ادعا زياد است، اما وقتى كه همين صاحب ادعائى كه مال اينجا بود معلوم شد حالش، فهميدند و فهميديم كه اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 5
آدم نه اينكه مىخواست اين ملت را به تمدن برساند، بلكه مىخواست اين ملت به عقب برگردد و نگذارد جلو برود يك قدم، مأمور اين كار بود و خدمتش هم تا بود خوب انجام داد، يعنى همه دستگاهها را فلج كرد، شما ملاحظه كرديد كه چه هياهوئى اينها درست كردند، اينها براى اصلاحات ارضى چه بساطى در آوردند، در تمام مملكت براى اصلاحات ارضى برنامه اين بود، با اين اسم اصلاحات ارضى، كشاورزى را زمين بزنند كه ما الان براى گندممان هم محتاجيم به اينكه از كشورهاى ديگر وارد كنند، چه هياهوئى اينها درست كردند براى اينكه آزاد زنان و آزاد مردان، چه بساطى خودشان و آن انگلهائى كه در مجالس شورأى سلطنتى نه ملى و سنا، مأمورهاى سازمان امنيت و مأمورهاى خود اين شاه چه هياهوئى درست كردند، براى اينكه ديگر مملكت ما آزاد شده، آزاد زنان و آزاد مردان و شما در طول سلطنت اين پدر و پسر و خصوصاً پسر كه يك يادگار خلفى بود براى آن پدر و از او هم جلو افتاد، شما ديديد در طول تصدى اين دو تا جنايتكار، آزادى براى هيچ كس نبود، هيچ كس آزاد نبود كه يك كلمه حقى بگويد، آزادى در آن جهت بود كه آزاد كنند تا هر فحشائى بخواهند ايجاد كنند براى عقب راندن نيروى جوانهاى ما، اينها آنقدر كه به نيروى انسانى اين كشور ضرر زدند به آن ذخائر آنها ضرر نزدند. انسانها را فلج كردند، جوانهاى ما را از بين بردند، جوانهاى ما كه بايد خدمت بكنند به اين كشور، كشاندند به يك جاهائى كه در آنجاها جز اينكه افكارشان فلج بشود و نتوانند خدمتى بكنند به اين مملكت، چيز ديگرى نبود.
تمام مراكز فحشا را اينها درش را باز كردند و با بوق و كرنا، ترويج كردند و كمك كردند كه اين جوانهاى ما بروند در اين مراكز فحشا و فلج بشوند. همانجا بايد دفن بشود جوانىشان، جوانى اين جوانهاى ما را، از آنها گرفتند، فلجشان كردند، اين خواهرهاى محترمى كه در دام اينها افتادند و در دام ترويجهاى آنها افتادند و در دام تبليغات آنها افتادند و از آن وظيفه انسانىشان سلب شدند، ملعبه دست جنايتكاران شدند، اين تأسفى براى اشخاصى كه غيرتمندند، اشخاصى كه خوى انسانىشان را از دست ندادند يك تأسفى هميشگى هست كه اين محترمات را اينها چه كردند به اسم آزادى.
با رفتن شاه و عمالش، ملت عزيز ما زنده شدند
و شما ديديد كه همچو كه اين ورق برگشت و اينها به همت همه قشرهاى ملت شكست خورده از اينجا رفتند، اين ملت عزيز ما چطور زنده شدند، چطور متبدل شدند به يك موجود ديگر. چطور همهشان مشغول شدند به خدمت. الان شما در هر جاى مملكت كه برويد بينيد كه مشغولند به خدمت كردن. جهاد سازندگى كسى نرفته الزامشان كند، خودشان داوطلب از توى مدارس، از توى جاهاى ديگر مىروند و خدمت مىكنند. همه جاى ايران وقتى مىرويم سپاه پاسداران هست، كسى ايجادشان نكرده، خودشان ايجاد شدند، هر جائى، هر محلى خود آن محل اقدام كردند، روحانى محل، معتمد محل، روشنفكر محل، اقدام كردند و سپاه درست كردند، كميته درست كردند، مردم خودشان مشغول خدمت به كشورشان شدند. البته من بايد راجع به اين موضوع، قبلاً هم عرض كنم، حالا هم بايد عرض كنم كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 6
شما آقايان كه سپاه پاسدار هستيد، خداوند تأييدتان كند انشاءالله و تمام سپاه پاسداران و تمام دادگاهها و تم
afsanah82
07-26-2011, 02:20 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 14
تاريخ: 25/9/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى پزشكان اصفهان
نخوت قدرتمندى در مغزهاى كوچك منجر به لگدمال كردن ملت مىشود
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان تشكر مىكنم كه زحمت كشيدهاند آمدهاند، خواهرها، برادرها، تا از نزديك يك مطالبى كه بايد گفته بشود، لااقل بعضى از آن گفته بشود. شما لابد امروز از راديو شنيديد كه شاه از امريكا رفت به جاى ديگر. اين اثر جرم و اين مجرم كه بايد بيايد و در اينجا محاكمه بشود تا ما پرده از روى جنايات امريكا يعنى رؤساى جمهور امريكا كه در طول اين مدت كه اين جانى در اينجا جنايت كرده، ريشه اصلىاش امريكا بوده، اين يك شاخهاى از آن ريشه بوده است، اينجا فاش كنيم، اينها گمان مىكنند كه شاه را از امريكا كه خارج كردند تمام شد قضيه، مثل اينكه وزير خارجه امريكا هم گفت كه حالا ببينيم كه عكسالعمل ايران چه خواهد بود. اگر ايران تمام حرفش اين بود كه شاه چرا در امريكاست ديگر حالا تمام شده بود براى اينكه شاه در امريكا نيست اما قضيه اين است كه شاه، شاه مخلوع كه الان يك موجود مفلوكى است و به نظر من آن وقت كه در اريكه قدرت بود مفلوكتر بود، مفلوك از جهت ادراكات كه نمىتوانست بفهمد وظيفه او با ملت چيست و ملت چه مقامى دارد در هر كشورى، اين معنا را ادراك نكرده بود، از اين جهت مفلوك بود و حالا هم مفلوك است چنانچه آقاى كارتر هم مفلوك است، آنهائى كه خودشان در اريكه قدرت نشستند و اين نخوت قدرتمندى در مغزهائى كه كوچكند، اين اسباب اين مىشود كه هر كارى كه مىخواهند انجام بدهند، هر چه دستشان مىرسد به او انجام بدهند، هر ظلمى كه مىتوانند بكنند، هر ملتى را كه مىتوانند زير پاى خودشان له كنند. اينها جزء مفلوكهاى عالم هستند براى اينكه قدرت روحى ندارند كه هر چه وارد در مغزشان مىشود بتوانند كنترلش كنند، همانطور كه آدم مفلوك نمىتواند يك راه صحيحى را پيش بگيرد، آدم عليل نمىتواند يك راه صحيحى را پيش بگيرد، آدم عليل نمىتواند يك راه صحيحى برود، آنهائى كه براى خاطر قدرتمندى، كوچك بودن مغز و قدرت زياد، در آن وارد شدند نمىتوانند كنترل كنند خودشان را و حفظ كنند مغزشان را، اينها جزء مفلوكها هستند. انبيا و اوليا كه هر چه وارد مىشد، هر چه قدرت در عالم وارد مىشد، در اينها هيچ، در آنها تأثيرى نمىكرد. آن كسى كه زمام يك مملكتى از حجاز گرفته تا مصر و اينجاها را، ايران و ساير جاها تحت سلطه او بود و قدرت جسمى و روحى خودش آنطور بود، مىبينيم از يكى از افراد پائين و متوسط متواضعتر است و اين قدرتها ابداً در
صحيفه نور ج 11 صفحه 15
روح او تأثير نكرده براى اينكه روح اينقدر بزرگ است كه همه عالم را مىگيرد، يك روح مجردى كه از آن آلايشها تجرد پيدا كرده است اينقدر وسيع است كه همه عالم مثل يك نقطه مىماند در او، آنها لايق زمامداريند، اسلام آنها را زمامدار كرده است، وقتى هم كه دست به دامن آنها نمىرسد بايد آن اشخاص كه نزديكتر به آنها هستند از ساير افراد، آن اشخاص كه بهتر توانند هضم كنند قدرتها را، كمتر قدرت مابى در كله آنها تأثير بكند، بايد زمامدار باشند، معالاسف دستمان كوتاه است. امثال اينهائى كه تا يك رياست پيدا مىكنند، تا يك قدرت رياست پيداكنند، تا يك قدرت پيدا مىكنند، مثل حيوانهاى چموش شروع مىكنند به شرارت، اينها مفلوكند، همانطورى كه اينها الان اسم محمدرضا را گويند يك مريض مفلوكى كه، من مىگويم در آن زمان كه قدرتمند به نظر شما بود مفلوكتر بود از حالا، حالا هم شما مفلوكيد و همه قدرتمندهائى كه به واسطه يك قدرت نمىتوانند خودشان را كنترل كنند و نمىتوانند هضم كنند آن قدرتى كه بر ايشان وارد مىشود، اينها جزء همان مفلوكها هستند و لهذا اين مفلوكها هستند كه دور هم نشينند و به تبع اين مفلوك اصلى يك ملتى را محكوم مىكنند.
وجود لانه جاسوسى و افرادش براى ايجاد توطئه بود نه روابط سياسى
لابد اين را هم شنيديد كه لاهه ايران را محكوم كرد، حالا ديگر خواب به چشم ايرانىها نمىآيد، لاهه محكوم كرد، اين لاهه مدت هاست، اين سازمانها مدت هاست كه اسرائيل را در اين شرارتهايش محكوم كردند و هيچ اعتنا به آنها نكرد، هيچ غلطى هم آنها نكردند. ما كه مسألهمان يك مسأله حق است كه مىگوئيم كه بيائيد ببينيد كه اينجا اصلاً سفارتخانه نيست، شما مىگوئيد كه سفارتخانه بايد جزء احكامى كه كردند آقايان، سفارتخانه بايد به تصرف آمريكا داده بشود، ما مدعى هستيم كه اينجا سفارتخانه نيست، اصلش قضيه سفارت در كار نبوده و ما مدعى هستيم كه اين آدمهائى كه در اينجا بودند، اينها اجزاء سفارتخانه نبودند، به اسم سفارتخانه شما يك چيزى درست كرديد كه لانه جاسوسى است و بيايند ببينند كه آيا اين چيزهائى كه در اين سفارتخانه هست، اينها اسباب دست جاسوسهاست يا وسائلى است كه سفارتخانه لازم دارد؟ بيايند سفارتخانههاى ديگر را ببينند، سفارتخانه ايران را در خارج ببينند كه آيا اين سفارتخانه ايران وضعش اينطور است كه اينجا هست و همين طور سفراى ايران در خارج؟ يا فرض كنيد اجزاء سفارتخانهها را ببينيد كه آنها در آنجا يك همچو مسائلى ندارند و اگر يك وقتى مثلاً يا جاى ديگر در امريكا يك جائى را به اسم سفارتخانه، مركز توطئه و جاسوسى قرار بدهد، آقايان گويند كه خوب، شما چون كه يك اشخاصى بوديد ديپلمات، بيائيد، تشريف ببريد ديگر راه را باز كنند؟ و گر نه مسأله اين نيست، شما با اين حرف مىخواهيد كلاه سر عالم بگذاريد و وقت دير شده است و ديگر از شماها قبول نمىكنند، شما شاه را دك كرديد براى اينكه مشتتان باز نشود، ما محاكمهتان مىكنيم، در همين جا محاكمه رژيم اين پهلوى را و محاكمه رژيم جمهورى امريكا را، در اين مدتى كه به ما، اينطور جرم را نسبت به ما روا داشتند و اينطور توطئهها را كردند، آنها گفتند كه، محكوم كردند ما را به اينكه سفارتخانهها و سفارتخانه آمريكا
صحيفه نور ج 11 صفحه 16
بايد تحويل داده بشود و اين ديپلماتها را با سفرا و اجزاء سفارتخانه بايد راه بيندازند، اينها بيايند به امريكا، ما مىگوئيم كه سفارتخانه نيست، اينجا شما سفارتخانه، ما گوئيم امريكا اصلاً سفارتخانه ندارد اينجا، ما مىگوئيم كه مأمور سياسى ندارد اينجا، اينها مأمورهاى امنيتى هستند نه مأمور سياسى، اينها از اجزاء امن امريكا هستند كه در اينجا بودند، اينها نيامدند براى اينكه بين ايران و امريكا را روابط سياسى ايجاد كنند، اينها آمدند آنجا و اين مركز مهم هم براى همين است كه در ايران توطئه كنند و حالا كه شكست خوردند بيشتر توطئه كنند، حالا كه آن شخص رفته و دست آنها هم از مملكت تا حدودى بريده شده است زيادتر مىخواهند توطئه كنند، ما اين معنا را مىگوئيم. ما اشخاصى را كه مىخواهيم دعوت كنيم در اينجا، از دانشمندهاى دنيا و از سياسيون دنيا و از كارشناسهاى دنيا، براى اين است كه بيايند تشخيص بدهند كه اين وضعى كه در اينجا بوده است و اين اشخاصى كه در اينجا مشغول كار بودند، اين وضع سفارتخانه است؟ اين وضعش وضع سفارتخانه است؟ اين يك مكانى است كه بايد اسمش را سفارتخانه گذاشت يا نه؟ و بيايند و ببينند اشخاص را و بررسى كنند از پروندههائى كه اينها دارند و از پروندههائى كه اينها دارند و از كارهائى كه آنجا انجام مىدهند، مىدادند، ببينند اين كارهاى سفارتخانه است يا كارهاى سفارتخانه نيست؟ پس شما يك موضوع غلطى را در لاهه، يك موضوع غلطى را حكم كرده، يك موضوعى را حكم كرده كه در اينجا نيست همچو موضوعى، او گفته است بايد سفارتخانه را تحويل بدهند، ما سفارتخانه امريكا اينجا نداريم، كجاست اين سفارتخانه؟ مىگويند كه بايد ديپلماتها را رها كنند، ما نمىشناسيم ديپلماتى در اينجا، آنها كه نگفتند كه بايد مركز جاسوسى را، بايد يك مجلس ديگر بگويند، آنجا هم باز به اتفاق آراء بگويند كه مركز جاسوسى را بايد به امريكا تحويل بدهند و جاسوس را بايد رها بكنند، اگر اين را گفتند يك حكمى بر ضد ما هست، اما اينهايى كه گفتيد، حكمى بر ضد ما نيست براى اينكه ما كه مركز جاسوسى را گرفتيم نه سفارتخانه را، اصلاً ما هيچ سفارتخانهاى را نگرفتيم، امريكا سفارتخانه ندارد اينجا، اصلاً آقايان مىگويند كه سفارتخانه را بايد تحويل امريكا داد، نه، سفارتخانه ندارد تا ما تحويل بدهيم، آمريكا مأمورين سياسى ندارد اينجا، اينكه مىگويند بايد مأمورين سياسى را تحويل بدهيد، مأمورين سياسى كى هست، پيدا كنند تا ما تحويل بدهيم. ما مدعى هستيم كه اينها هيچ كدام مأمورين سياسى نيستند و مىگوئيم بفرستيد و ببينيد، قضيه را بررسى كنيد.
ما شاه و رؤساى جمهور امريكا را غيابى محاكمه مىكنيم
و ما مىآوريم بررسى مىكنيم اين مطلب را، محاكمه مىكنيم اينها را و محاكمه كنيم رؤساى جمهور را منتها محاكمه غيابى، دستمان به آنها نمىرسد، محاكمه غيابى آن مقدارى از پروندههايشان كه در اينجا هست و آن مقدارى از جناياتشان كه بر ما در اينجا ثابت است كه اين مقدار، من مكرراً اين را گفتم، اينها يك كارهاى زير پردهاى داشتند كه غير از رئيس جمهور و شاه شايد كسى نمىدانسته آنها را، ما نمىتوانيم پيدا كنيم آن مقدارى كه منعكس است در خارج، آن مقدارى كه در وزارتخانههاى
صحيفه نور ج 11 صفحه 17
ما منعكس است، آن مقدارى را ما مىخواهيم حالا بررسى بكنيم و پروندههايشان را مشغول جمعآورى
afsanah82
07-26-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 25
تاريخ: 26/9/58
مصاحبه امام خمينى با خبرنگاران مسلمان مقيم انگلستان و خبرنگاران آفريقائى و آسيائى
سوال: وضع اقليتها در حكومت اسلامى چگونه است و آيا با داشتن اقليتهاى متعدد در كشور، حكومت به شكل فدرال در يك دولت مركزى با قدرت، ترجيح نخواهد داشت؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم. اقليتها يك وقت گفته مىشود به اقليتهاى مذهبى كه در ايران اين اقليتها هست، آنها با ساير افراد ايران در همه چيز مشترك و حقوقشان به حسب قوانين داده مىشود و در حكومت اسلامى آنها در رفاه و آسايش و آزادى هستند و يك وقت گفته مىشود و مراد اين است كه طوايفى كه در ايران هستند مثل كرد و لر و ترك و فارس و بلوچ و امثال اينها، اين را البته من ميل ندارم كه اسمش را اقليتها بگذارند براى اينكه اين كانه يك جدايى بين برادرها از آن فهميده مىشود و در اسلام همچو جدايى ابداً مطرح نيست، جدايى نيست ما بين دو تا مسلمى كه با دو زبان صحبت مىكنند، مسلمى كه عرب است، مسلمى كه عجم است. اين مسائل بسيار محتمل است كه از دستهايى كه مىخواهند ممالك اسلامى با هم وحدت پيدا نكنند پيش آمده است. قضيه عرب را پيش كشيدهاند و عجم را، در داخل ممالك قضيه كرد را و عرب را، كرد را و فارس را، در مملكت ما قضيه كرد و عرب و لر و تركمن و بلوچ و امثال اينها را پيش كشيدهاند مخالفين ما كه داراى مطالعات زيادى در اين مملكتها هستند، اينها به آنجا رسيدند كه اگر چنانچه اسلام به آنطورى كه هست پياده بشود و آنطورى كه اسلام دعوت كرده است تحقق پيدا بكند، تمام اين قدرتهايى كه در عالم هستند، اينها منعزل مىشوند و قدرت بالاتر از همه قدرتها به دست مسلمين كه جمعيتشان اكثر هم هست، ذخائرشان بيشتر هم هست مىافتد، از اين جهت در يك سطح وسيعى اينها بين عرب اين ناحيه، ترك آن ناحيه، فارس اين ناحيه، اينها جدايى مىخواهند بيندازند و لهذا بر خلاف منطق اسلام، اين مليتها پان ايرانيسم، پان تركيسم، از اين ايسم درست مىكنند و مقصد آنها اين است كه اينجا اسلام و منطق اسلام نباشد و مليتها را پيش بكشند و جدا كنند اسلام را، بعض طايفهاش را از طايفه ديگر، اقليتهاى مثلاً كرد و ترك و كذا، اصل قاعدهاش اين است كه در ايران مطرح نباشد اينكه اين اقليتى است، آن يك اقليتى است، اين يك اكثريتى است. مگر اينها از هم جدا هستند؟ اخوت اسلامىشان مگر يكى نيست؟ و
صحيفه نور ج 11 صفحه 26
علاوه، من يك مطلب ديگرى هم بايد تذكر دهم و آن اينكه اين حرف را كه پيش آمده است، كردها گويند كه حق كردستان را بدهيد، فرض كنيد كه بلوچ هم مىگويند حق بلوچ را بدهيد و همين طور، اين براى اين است كه فرم حكومتهايى كه در ايران حكومت كردند يك حكومت ظالمانه بوده است و چون اين حكومتها اكثراً يا دائماً از يك قشر بودند، فارس مثلاً بودند، از اين جهت به حوائجى كه بايد به كرد بدهند نمىدادند يا كم مىدادند، حاجتهاى بلوچ را بر نمىآوردند يا كم بر مىآوردند همين طور بختيارى و همين طور ساير قشرها. آنها رژيمهاى غير اسلامى بودند، رژيم شاهنشاهى يك رژيم طاغوتى غير اسلامى بود، از اين جهت اين اختلافات در بطن كشور پيدا شد و اين تبعيضها هم معالاسف پيدا شد.
اگر چنانچه حكومت اسلامى به آنطور كه خداى تبارك و تعالى مقرر فرموده است شرايط حاكم را، شرايط مامورين دولت را، كيفيت حكومت را آنطورى كه در اسلام مقرر است، همانطورى كه در صدر اسلام بود كه حكومت نسبت به تمام افراد به يك نظر و قانون نسبت به تمام افراد يك طور جريان دارد، حكومتى كه رئيس حكومت را به دادگاه مىخواهد و مىرود به دادگاه. در زمان علىابنابيطالب سلامالله عليه كه اختلافى بين ايشان و يك نفر از افراد ذمى، يهودى پيدا شد، همان قاضى كه خود ايشان تعيين كرده بودند، احضار كرد حضرت را، حاكم وقت را احضار كرد، ولى امر وقت را احضار كرد ايشان هم رفتند، وقتى هم رفتند آنجا قاضى مىخواست يك احترامى بگذارد، حتى به اينكه كنيه - با كنيه - حضرت را ذكر كند، به حسب نقل اين است كه ايشان گفتند نه، قاضى بايد نسبت به همه علىالسوى باشد، نظرش يك جور باشد. از آداب قضاى اسلامى يكى اين است كه وقتى نگاه هم خواهد بكند به طرفين، يكى را بيشتر نگاه نكند از ديگرى، علىالسوى باشد، در نشستن جورى نباشد كه يكى بالاتر بنشيند، يكى پائينتر بنشيند. اگر يك همچو حكومت اسلامى كه در آرزوى ماست، آمال ماست، آمال اسلام است، آمال ائمه اسلام و خلفاى اسلام از اول بوده است، اگر يك همچو حكومتى پيدا بشود، من مطمئنم كه اين صحبتهاى حق من و حق تو از بين خواهد رفت براى اينكه همه يك روالند، همه يك جور حق دارند. حق ندارد حاكم و ولى امر در وقت، يك ناحيه را بيشتر به آن توجه بكند تا ناحيه ديگر، حق ندارد يك طرف از كشور را زيادتر از طرف ديگر كشور آباد كند، حق ندارد حتى يك جايى را كمتر از جاى ديگر فرض كنيد كه خيابان كشى كند يا اسفالت كند. اگر يك همچو حكومتى كه آرزوى ماست پيدا بشود، گمان نكنم كه نه كرد و نه ترك و نه فارس و نه عرب و نه سايرين اين مسائل را پيش بياورند. اين مسائل از اينجا پيش آمده است كه دولتها اسلامى نبودند، اجحاف مىكردند. وقتى بين تهران و پاوه فرق نباشد، بين اصفهان با تركمن، محل تركمن فرقى نباشد در حكومت كردن، در قضاوت كردن، در اجراى قوانين، در اجراى برنامهها،
صحيفه نور ج 11 صفحه 27
آنوقت چه نظرى ديگر هست به اينكه ما محل دست خودمان باشد يا دست آنها باشد. اين حرفها از آنجا پيدا شده است كه ظلم شده است به آنها. حالا چون اين حرفها پيدا شده است، خوب ناچار ما هم تا يك حكومت اسلامى به همان معنايى كه مىخواهيم پيش نيايد، براى اينكه آقايان خيال نكنند كه بناى بر اين است كه خير، يك حكومت مركزى هر كارى دلش مىخواهد بكند، با هر قشرى هر كارى مىخواهد بكند، ما هم بناى بر اين داريم كه امور هر طرفى، هر جايى، خود اهالى آنجا، خود آن كسانى كه در آنجا قرار داده مىشوند، امور آنجا را خود آنها راجع به - اين - امور تعمير و راجع به امور زراعت و راجع به امور مثلاً شهردارى و راجع به تعيين مثلاً بعض از اجزاء اينها خودشان تعيين كنند و - اين - من به همه دارم عرض مىكنم اين را، تا آنوقتى كه حكومت اسلامى آنطور كه دلمان مىخواهد حاصل نشده است، شما ميل داريد و ما هم تقديم مىكنيم ولى بدانيد آن روزى كه حكومت اسلامى پيدا شد، كردها هم مىگويند هر كه مىخواهد بيايد، فارسها هم مىگويند هر كه مىخواهد حاكم بشود، عرب هم همين را مىگويد، همه همين را مىگويند. آيا در صدر اسلام اصلاً اين مطرح بوده است كه يك جايى خودشان براى خودشان تعيين كنند كسى را؟ نبوده، براى اينكه اجحاف نبوده. بنا نبوده است كه يك حاكمى وقتى كه حكومت كند، يك جايى را از جاى ديگر فرق بگذارد، مگر آنوقت كه انحراف پيدا شد، اگر يك همچو حكومتى ما فرض كنيم در يك كشورى پيدا شد كه نظر حاكم به حسب تكليف الهى، مكلف است به طور تكليف الهى، موظف است به حسب قانون كه همه اهل كشور را با يك نظر نگاه كند، تمام اهل كشور را برادر خودش بداند، در اجراى قانون ما بين حاكم و محكوم يك جور باشد، در پروژههايى كه درستمىكنند براى تعميرات، براى هر چيزى، همه جا مثل هم باشد، به عدالت باشد، آيا آن روز هم باز فرض كنيد كه كردستان مىگويد كه براى ما خودمان چه باشد؟ آنها براى اينكه ناراحتى ديدند اين حرف را زنند. آن روزى كه حكومت اسلامى به آنطورى كه ما مىخواهيم، خدا خواهد، تحقق پيدا كند، همه برادر با هم هستند و كرد بيايد تهران حاكم باشد مانعى ندارد، فارس برود كردستان حاكم باشد، پيش آنها مانعى ندارد و همه اينها براى اين است كه اينها ناراحتى ديدند از حكومتهاى سابق، حكومت اسلام را نديدند چه جورى است، مسحاش نكردند حكومت اسلام را، حرفش شنيده شده است، بلكه حرفش هم اين آخرى شنيده شده لكن حرفش هم نبوده است. چون اين را احساس نكردند كه حكومت اسلامى چى هست، از اين جهت اين حرفها پيش آمده است، ما هم حالا حرفهاى آنها را به آنطورى كه مخالف با استقلال كشور نباشد، مخالف با مصالح مملكت نباشد، مضايقه نداريم ما كه نمىخواهيم حكومت بكنيم، ما نظر به اين نداريم كه اجحاف بكنيم، حكومت بكنيم. اسلام حكومت طرح پيشاش نيست، اسلام اخوت است. آن صدر اسلام، آن شخصهاى اول هم با آخر آنها مثل هم بودند، يك طور زندگى مىكردند. خليفه
صحيفه نور ج 11 صفحه 28
ثانى وقتى كه در يك سفرى رفت براى يكى از كشورهايى كه تحت سلطهاش بود، نزديك آنجا كه رسيده بودند نوبت غلامش بود كه سوار بشود و خليفه پياده افسار را بگيرد، اينطور نقل كنند، وقتى وارد شهر شدند، اينطورى وارد شهر شدند خليفه افسار شتر را گرفته بود داشت مىبرد و آن غلام هم سوار شتر شده بود. اگر يك همچو حكومتى پيدا بشود كه در صدر اسلام به واسطه قدرت اسلام و به واسطه قوه اسلام بوده است اين مسائل، ديگر كسى آرزوى اين را مىكند كه من از اهل خودم؟ اصلاً ديگر خودى باقى مىماند كه خودم و اجنبى؟! بومى و اجنبى؟! اصلاً اين مسأله طرح مىشود در اسلام كه يكى بومى است يكى غير بومى؟! بومى و غير بومى ديگر در كار نيست، همه اسلام است و همه مسلميناند و همه برادرند و همه مثل هم هستند، آن بيايد در اين شهر و اين برود در آن شهر، هيچ فرقى در اسلام نيست. در اسلام نه اينطور نژاد و تعصب نژادى هست و نه اختلافاتى كه در جاها و رژيمهاى ديگرى هست، هست. و من اميدوارم كه اگر چنانچه اسلام آنطور كه خواست اسلام است تحقق پيدا بكند، تمام اين حرفها از بين برود - اساس - ببينند اساس نداشته است، آنوقت ما هم خجلت پيدا كنيم كه چرا ما گفتيم فارس و آن هم خجلت بكشد چرا گفتيم ترك. مگر ما مسلمان نيستيم؟ مگر ما اهل يك كشور نيستيم؟ اهل يك ملت نيستيم؟ برادر نيستيم؟ برادر كه ديگر نبايد بگويد كه من بومى هستم و تو غريبه. اينها براى اين است كه نشده تا حالا اسلام، نتوانستند تا حالا اسلام را متحققاش كنند روى يك حكومت اسلامى، روى عدل اسلامى، روى برنامه اسلامى، تا نشده، خوب اين مسائل هست و ما هم همين مسائل را آنطور كه دلخواه همه ملت هست عمل مىكنيم. اختصاصى هم ندارد به كرد و ترك و عرض مىكنم كه بختيارى، همه جا همين جور است براى اينكه همه برادرند. بنابراين ديگر - مسأله - اين مسألهاى كه ايشان طرح كردند كه بهتر اين است كه - يك - مثل، مثلاً آلمان باشد و فدرال باشد، اصلاً اين صحبت پيش نمىآيد در اسلام. همه با همند، قضيه قدرت نيست كه، قدرت نمائى نيست در اسلام كه بخواهند قدرت به دست بياورند. حكومت اسلامى حكومتى نيست كه بخواهد قدرت به دست بياورد و اين قدرتش زيادتر باشد و آن قدرتش كمتر، يك حكومت خاصى است كه اگر پيدا شد آنوقت مىبينيد چى هست.
سؤال: گفته مىشود كه انقلاب اسلامى ايران به خارج هم صادر مىشود ولى بعضاً دولتهاى اسلامى موافق نيستند و حتى مخالف هم هستند ولى دنياى اسلام تأييد خودش را كرده، آيا به نظر حضرتعالى اين علامتى نيست براى ايجاد يك امت قوى اسلامى در سراسر جهان؟
جواب: ما اميد اين را داريم، اسلام براى يك كشور، براى چند كشور، براى يك طايفه، حتى براى مسلمين نيست، اسلام براى بشر آمده است، خطابهاى اسلام يا ايها الناس است، گاهى يا
صحيفه نور ج 11 صفحه 29
ايها المؤمنين، والا يا ايها الناس است و همه بشر را اسلام مىخواهد زير پوشش عدل خودش قرار بدهد. حكومتها معالاسف توجه ندارند به اينكه در زير سايه اسلام، زير بيرق اسلام همه مسائل كشورهايشان حل مىشود. بعضى از اين حكومتها هستند كه ترجيح مىدهند كه زير سلطه مثلاً كارتر باشند و به اسلام گرايش پيدا نكنند، براى اين است كه شناخت اسلام را ندارند، اينها از اولى كه متولد شدند، در يك محيط كه از اسلام خيلى خبر نبوده است زندگى كردند و بعد هم هر كدام توانستند رفتند به خارج، به اروپا به آمريكا و آنجا هم تحصيلاتشان را كردند و بيخبر از احكام اسلام و اسلام، حكومت اسلام به گوششان نخورده است تا بدانند چى هست، اگر هم يك وقت به گوششان خورده نتوانستند بفهمند كه حكومت اسلام چى هست و آيا اسلام اگر چنانچه به آنطورى كه هست تحقق پيدا بكند، اين آيا براى آنها ضرر دارد؟ اين مطلب اصلاً طرح نشده تا حالا پيششان كه بتوانند بفهمند كه اسلام برايشان مفيد است يا ضرر دارد. اگر اينها بفهمند اسلام را و بدانند كه اسلام براى همهشان مفيد است. بلكه اگر بشر بفهمد كه حكومت اسلام براى همه مفيد است، ما اميد اين را داريم كه همه گرايش پيدا بكنند به اسلام، حكومتها هم گرايش پيدا بكنند.
الان حكومتها از باب اينكه اجنبى هستند از ملتهايشان اكثراً، و توجه به ملتهايشان ندارند، بر خلاف موازين اسلام، ملت از حكومت جداست، حكومت از ملت جداست، حكومتها بعضىها از بعضى جدا هستند و دشمن با هم هستند، بر خلاف موازين اسلام اينها خيال اين معنا را مىكنند كه ما بايد قدرتمان در اينجا چه باشد كه يك قدرت ديگرى كه يك جاى ديگر است بكوبيم آن را. نمىدانند كه اسلام آمده است اين بتها را بشكند، آمده است اين قدرتها را بشكند، يك طرز حكومت الهى پيدا بشود كه براى همه مفيد باشد. اگر اين را حكومتها هم ادراك بكنند، بفهمند كه اسلام وضعش چطورى است، به نظر مىرسد كه گرايش پيدا بكنند، بله، ممكن است كه يك كسى هم از بس هواى نفس دارد با عدالت هم مخالف باشد، نخواهد عدالت اصلش در دنيا پيدا بشود، چنانچه حريف ما الان در آمريكا اينطورى است كه با عدالت اصلش مخالف است، با حقوق بشر مخالف است، مىگويد حقوق بشر، ادعا زياد است لكن وقتى كه انسان بررسى مىكند در حالاتشان، بررسى كند در برنامههايشان مىبيند كه آن قضيه سازمان حقوق بشر و - نمىدانم - شوراى امنيت و اينها يك چيزهايى است كه قدرتمندان درست كردند كه اين ضعفا را هر كارى مىخواهند بكنند - سرشان - و هر بلايى خواهند سرشان درآورند و بعد آنهايى كه آنجا نشستهاند به اسم حقوق بشر و چه، وقتى كه مطالبشان آنجا برود آنها را محكوم كنند و آنها را حاكم كنند. الان قضيه ايران مطرح هست و شما و همه، همه ملتها بلكه دولتها هم مىدانند اين را، مىدانند اين مطلب را كه به سر اين ملت از دست اين آدم خائن چه آمده است، با اين ملت اين چه كرده است، همه چيز اين ملت را از بين برده است، حالا رفته است در آنجا، بردهاند او را
صحيفه نور ج 11 صفحه 30
در آنجا، يا براى توطئه يا براى معالجه پناه دادهاند و ما از آنها مىخواهيم كه خوب، اين مجرم ماست، به حسب همه قوانين عالم، به حسب عقل، به حسب قوانين يك كسى كه به يك ملتى ظلم كرده و مال يك ملتى را از بين برده و هدر داده و تمام حيثيت يك ملت را از بين برده است، اين را بدهيد اينجا ما محاكمهاش مىخواهيم بكنيم. حالا ملاحظه خواهيد كرد كه هر جا كه يك جمعيتى باشد، يك سازمانى باشد، سازمان بينالمللى نمىدانم شوراى امنيت، سازمان حقوق بشر، هر جايى يك همچو جمعيتى باشد، ما را محكوم مىكند. الان شما ملاحظه مىكنيد و همه ديدند و شواهد و پروندهها بيرون آمده است كه اين محلى كه اسمش را گذاشتهاند سفارت، اين اصلاً سفارت نبوده از اول معلوم شود سفارت نداشتهاند اينها، يك جايى محل جاسوسى بوده است اسم سفارت هم رويش گذاشتهاند. يك محل جاسوسى و يك عدهاى كه شغل جاسوسى دارند در اينجا هستند، اشخاصى كه متخصص هستند در جاسوسى و در امثال ذلك اينجا هستند. حالا شما خواهيد ديد كه اين جاسوسها را، همان اشخاصى كه در اينجا جمع شدهاند و سازمان ملل را درست كردهاند و اجتماع در اين معنا و شوراى امنيت و اينها، راجع به اينها، اينها را به عنوان - يك - ديپلمات دارند جا مىزنند، آنها هم تاييدشان مىكنند و ما هم همه جا محكوم. ضعيف هميشه محكوم است. ضعيف محكوم سرنيزه است. محكوم قلمهايى هست كه اين قلمها از سرنيزه بدتر است. محكوم اين است كه ابرقدرتها هر چه دلشان مىخواهد بگويند و هر كارى مىخواهند سر اين ضعفاً، اين ممالك ضعيف بياورند و آنها هم صحه بگذارند. شما خواهيد در اين قصه ما، در اين مصيبت مملكت ما و ملت ما و ملت اسلام خواهيد ديد كه همه سازمانها با ما مخالفت مىكنند. آن روزى كه خواستند كه وزير خارجه اينجا برود به آنجا براى نمىدانم چه، ما ديديم كه رفتن ايشان صحه گذاشتن به يك چيزى است كه بر خلاف مصلحت اسلام است، بر خلاف مصلحت مسلمين است، از اين جهت نگذاشتيم برود. اگر رفته بود، ما را محكوم مىكردند با دست خودمان، ما را محكوم مىكردند با كسى كه خود ما فرستاديم آنجا و ما نمىخواهيم. وقتى كه بناست ما محكوم باشيم چرا خودمان، خودمان را محكوم كنيم؟ بگذاريد دنيا بداند كه يك دسته ديگر، يك دسته ديگر را دارند محكوم مىكنند و يك سازمانهايى هم هست كه مال آنهاست، آنها حق و تو دارند و هر جايى كه بزرگها هر جايى كه بر خلاف مصلحت آنها باشد و تو مىكنند و ماها هيچ حقى نداريم جز اينكه مصيبت بكشيم و صدايمان در نيايد. بنابراين اينطور سازمانها و اينطور بساط مسأله نيست كه ما بتوانيم قبولشان بكنيم و بتوانيم به آنجا يك نمايندهاى بفرستيم و ما از اول اعلام مىكنيم كه به حسب نظر شوراى امنيت و سازمان بينالمللى، ما محكوم هستيم. نظرهاى آنها ما را محكوم مىكند براى اينكه نظرهاى آنها همان نظر سرنيزه است، يك جا سرنيزه است و يك جا قلم است، اين قلم از سرنيزه بدتر است. بنابراين دانم
صحيفه نور ج 11 صفحه 31
حالا تتمه سؤال ايشان چه بود، لكن مصيبتهاى ما اينقدر است كه ما از جواب سوالها هم يك وقت غفلت مىكنيم.
اين بود كه گويند آيا قدرتهاى اسلامى به هم پيوند دارند؟ ما اميد اين را داريم كه اين نهضت ايران روشن كند مسائل را به همه ملتها و روشن كرده است نسبت به ملتها. ملتها الان با ما هستند، اگر سرنيزه را از اين ملتها بردارند، از عراق بردارند، از نمىدانم تركيه بردارند، از جاهاى ديگر بردارند، همه يكصدا با ما موافقند. سرنيزه جلو را گرفته است منتها ايران سرنيزه را شكست، ايران ايستاد، ملت ضعيف ايستاد در مقابل قدرتهاى قوى و اين سرنيزههاى اينها را شكست و خودشان را هم بيرون كرد. ملتهاى ديگر هم اگر بيدار بشوند، بتوانند كه دولتها را همراه كنند، دولتها نصايح ما را بشنوند كه با ملتها يكى باشيد، ملتها و دولتها سر جا هستند و اسلام، همه با هم مىشوند و اگر نشنوند، همان سرنوشتى كه براى محمدرضا بود براى ديگران هم همين هست. يكى چهار روز زودتر، يكى چهار روز ديرتر و ما اميد اين را داريم كه يك قدرت اسلامى، قدرت عدل، قدرتى كه در پناه عدل باشد، نه در پناه سرنيزه، نه در پناه نمىدانم توپ و تانك، يك همچو قدرتى پيدا بشود و تمام بشر با هم باشند. به ما اين وعده را دادهاند كه در يك وقتى كه امام زمان سلام الله عليه ظهور كند، اين اختلافات از بين مىرود و همه برادروار با هم هستند ديگر زورمند و عرض مىكنم كه زوركشى در كار نمىماند. ما اميدواريم يك قدرى از اين مطلب را، يك ورقى از اين مطلب را بتوانيم آنقدرى كه قدرت داريم اجرا كنيم و ما اميدواريم كه ملتها كه با ما هستند، دولتها هم با ما بشوند و صلاح خودشان هم اين معناست كه با ما بشوند و اميدوار اين معنا هستيم انشاءالله.
سوال: شاه مخلوع گفته كه اگر قرار باشد او را محاكمه كنند، هفت نفر از آخرين روساى جمهور هم بايد محاكمه بشوند، از طرف ديگر مطبوعات غرب خواستهاند كه جريان استرداد شاه را يك حس انتقامجوئى تلقى كنند. لطفاً بفرماييد هدف از استرداد و محاكمه شاه مخلوع چيست؟
جواب: شاه اين يك كلمهاش درست است. ولو هيچ وقت بنا نداشت كه يك حرف حسابى بزند ولى اين يك كلمهاش درست است كه اگر ايشان محاكمه بشود، رؤساى جمهورى هم بايد محاكمه بشوند و ما قبل از محاكمه ايشان، محاكمه آنها را مىكنيم. البته ما همچو قدرتى نداريم كه بفرستيم و نيكسون را بياوريم اينجا يا كارتر را بياوريم اينجا، قدرت ما نداريم اما قدرت اين را داريم كه اينجا خودمان محاكمهاش كنيم، محاكمه غيابى، ما عدهاى از اشخاصى كه كارشناسند، عدهاى از اشخاصى كه قوانين بينالمللى را مىدانند، اشخاص منصف، يك دادگاه بين المللى اينجا ما درست كنيم اگر بتوانيم (اگر گوش به حرفمان ندادند، خوب چه بكنيم) و محاكمه كنيم اينها را و اين متوقف به اين نيست كه شاه را محاكمه
صحيفه نور ج 11 صفحه 32
كنيم، اين حرفش هم اين تكهاش درست نيست كه "اگر من را محاكمه كنند"، نه، دو تا مجرم هستيد كه يكىتان از ديگرى مجرمتر يعنى آنى كه امر به تو كرده و الزام كرده تو را به اين كار، او پيش ما مجرمتر است، تو آلت فعل بودى، آنها فعل را به توسط تو، كارها را به توسط تو انجام دادند و ما آن مجرم بالاتر را عبارت از رؤساى جمهور مىدانيم و آنها را بايد محاكمه كنيم. اگر مىتوانستيم، مىرفتيم همهشان را آورديم اينجا و مىنشانديم و از آنها محاكمهشان مىكرديم، محاكمه عدالت و اگر واقعاً اينها وجدان دارند، همانطورى كه قصه را براى شما نقل كردم كه يك قاضى كه از طرف خود حضرت امير تعيين شده بود، حضرت امير را احضار مىكند و آن هم مىرود، براى اينكه عدل است خواهند بروند، خلاف دين نمىخواهند كارى بكنند، اگر اينها وجدانشان بيدار باشد و منقلب نشده باشند از آن وجدان انسانى به يك وجدان ديگرى، ما اگر احضارشان كنيم كه ما مىخواهيم به طور عادلانه با شما رفتار كنيم، مىگوييد كه از خودمان هم باشد، از خودتان هم باشد، بيائيد اينجا ما محاكمه كنيم مىخواهيد هم، خود شما ما البته شاه را بايد اينجا محاكمه كنيم لكن مىخواهيد هم خود شما آنجا ما بفرستيم شما را محاكمه كنند. اگر وجدانشان بيدار باشد قبول مىكنند لكن ما همچو اميدى نداريم اما اين را ما مىتوانيم كه در اينجا غياباً آنها را محاكمه كنيم و اين موقوف به اين هم نيست كه شاه را محاكمه كنيم، شاه بايد اينجا بيايد محاكمه بشود، براى اينكه جرمهاى او اينجا موجود است و ما آن جرمهاى موجود اينجا را نمىتوانيم نقلش بدهيم به آنجا، جرمهاى آنها هم همين طور است كه اينجاست و قابل نقل نيست لكن ما به آنها نمىتوانيم يك همچو تحميلى بكنيم، زورمان به آنها نمىرسد و اگر توانستيم آن يك مجمعى كه مىخواهيم، درست بكنيم براى محاكمه و براى اينكه بررسى كنند به اوضاع ما، به اين جناياتى كه به ما شده بررسى بشود ببينند ما چه مىگوييم و نمىگذارند كه صداى ما به دنيا برسد. حالا من هم نمىدانم كه شماها مىتوانيد برسانيد يا توانيد، يا وقتى برويد آنجا نمىگذارند صداى ما را نمىگذارند به دنيا برسد. ملت امريكا اصلاً مطلع نيست كه ما چه مىگوييم، بعضى شايد اسم ايران را نشنيده باشند. وقتى كه اينطور باشد و نگذارند حرف ما به جامعه امريكا برسد، خوب آنوقت امريكايىها خيال مىكنند كه ما يك دسته ديپلمات را گرفتيم اينجا و داريم هر روز هم كتكشان زنيم و سرنيزه هم بالايشان نگه داشتيم كه نمىگذاريم نفس بكشند و نمىگذاريم حمام بروند و نمىگذاريم غذا بخورند و از اين حرفهايى كه تبليغات آنها، قلم دست دشمن است. مىگويند كه شيطان را يك وقت كسى خواب ديد، ديد چه صورت خوشگلى دارد گفت آخر اين كه تو هستى با آنى كه به ما نشان مىدهند دوتاست، آن يك جور ديگر است، تو يك جور ديگرى، گفت قلم دست دشمن است. قلم الان قلم مطبوعات خارج، قلم دشمنهاست كه از سرنيزهها براى بشر بدتر است. وقتى قلم دست آنهاست هر چه مىخواهند مىگويند. خوب، در يكى از حرفهايشان هم
صحيفه نور ج 11 صفحه 33
نوشته بودند كه خمينى پستان زنها را دارد مىبرد، شما الان نشستيد اينجا مىبينيد خمينى يك طلبه ضعيفى است اينجا نشسته با شما صحبت مىكند و مردم هم به او علاقه دارند چون نوكر خودشان هست، آدم به نوكرش، به خادمش علاقه دارد، نه پستانى بريده شده و نه كسى چيزى شده، اينها فقط ديدند كه هويدا را اينجا گرفتند و اعدامش كردند، هويدا را خيال كردند كه جامعه زن است و اين را كه اعدام كردند، پستان بريدن است!! نه، مسائل اين نيست، دست خود آنهاست هرچه دلشان مىخواهد بگويند. شما كه شاهد مسائل هستيد برويد شهادت خودتان را بدهيد كه وضع ما اينطورى است، نه ما مىخواهيم يك حكومتى داشته باشيم، اگر مىخواستيم حكومتى داشته باشيم كه اينطورى تو اين اتاق نبوديم، تو آن اتاقهايى بوديم كه آقاى كارتر بودند، تو آن عمارتهايى كه آنها هستند، كاخ سفيد بوديم. ما اين مسائل پيشمان مطرح نيست، ما مىخواهيم يك حكومت عدلى در دنيا پيدا بشود و اين مجرمهايى كه به ما جرم كردند و مال ما را، مال ملت ما را بردند و هدر دادند و نيروى انسانى ما را هدر دادند، اينها بيايند اينجا ما محاكمهشان كنيم و آقاى كارتر كه مايل نيست، با هر قميتى هست نمىگذارد كه شاه بيايد، حق دارد، اگر شايد من هم بودم همين كار را مىكردم براى اينكه يك كسى كه كليد جرمش را شاه مىتواند باز كند، چطور بگذارد بيايد اينجا؟ كليد جرم اين، جرمهاى اين و خيانتها و جنايتهايى كه به ملت ما كردند دست اوست، اگر چنانچه او بيايد اينجا و از او بپرسند و عرض بكنم كه در بازپرسى بخواهد جواب بدهد، او هم آن مجرم اصلى را خواهد گفت، قبلاً هم گفته است، قبلاً هم خود همين آقاى محمدرضا گفته است كه اينها مىفرستادند و تعيين مىكردند وكلا را، آن ليستش را به ما مىدادند، وقتى ليست را به ما مىدادند ما تعيين مىكرديم همانها را. خوب يك همچو جرم به اين بزرگى را اين قبلاً اقرار كرده، گفته اين معنا را كه اين هم جرم خودش و هم جرم رؤساى جمهور است، اينها يكى از جرمهاى كوچكش است كه ايشان گفته است و الا جرمها اينقدر زياد است، پروندهها اينقدر زياد است، مظلومها اينقدر در اينجا زيادند كه به اين زودىها ما نمىتوانيم نه جرمهاى آن را بشماريم و اين مظلومين را نمىتوانيم كه تظلمشان را به دنيا برسانيم.
سوال: دانشجويانى كه سفارت را اشغال كردهاند خودشان را پيرو خط امام مىدانند، با وجود اين به نظر خارجىها اين خود دانشجويان هستند كه سياست خارجى ايران را هدايت مىكنند، در اينباره حضرتعالى چه نظرى داريد؟ آقاى قطب زاده در اين مورد چه كارى انجام مىدهند؟
جواب: اگر مقصود اين است كه سياست خارجى را دارند اينها هدايت مىكنند، اين يك افترايى است كه مىزنيد به آنها، اينطور نيست و اگر مقصود اين است كه اين كارى را كه اينها مطلع شدند به اينكه اينجا محل جاسوسى بوده است و روى حس انسانيت خودشان براى حمايت
صحيفه نور ج 11 صفحه 34
از مظلومها رفتند آنجا را گرفتند، اگر مقصود از سياست خارجى اين معناست كه اينها را گرفتند و حالا مىگويند كه بيائيد مجرم ما را بدهيد تا اينكه ما آنها را رها كنيم يا محاكمهشان بكنيم، اگر سياست اين است، آنها كردند و همه ملت هم موافقند، وزير خارجه و تمام ملت و دولت و همه با اين موافقند. چنانچه اگر چنانچه باز رسيده باشد فرياد اين ملت به آنها مىبينيد كه اقشار ملت هميشه دنبال اين قضيه هستند و اعلاميههايشان و فريادهايشان و پياده روىهايشان و راهپيمائى همه دنبال تاييد اين مطلب است و چرا تاييد نكنند؟ براى اينكه يك جايى است كه محل توطئه است. مردم جوانهايشان را دادند، مردم خانههايشان را سوزاندند، خراب كردند، همه چيزشان را دادند براى اينكه يك حكومت اسلامى پيدا بشود، حالا احساس مىكنند كه يك جايى درست شده است براى توطئه، روابط ما بين ريشهها با دولت امريكا بلكه محل جاسوسى براى منطقه در اينجا هست. اصلاً ما اينجا را سفارتخانه نمىدانيم، ما اينها را اجزاى سفارتخانه نمىدانيم، اينجا جاسوسخانه است و آنها هم جاسوس هستند، اينهمه فريادى هم كه قشرهاى مختلفى كه در خارج هستند دارند مىزنند كه همه رأى به اين مىدهند كه اينها بايد رها بشوند براى اينكه اينها اشخاصى هستند، اجزاى سفارتخانه هستند، مامورين كذا هستند، ما همه اينها را منكر هستيم و مىگوييم بيائيد ببينيد، دعوت مىكنيم از اين قشرهاى مختلف كه بيائيد ببينيد كه وضع اينجا، وضع سفارتخانه است؟ سفارت ما را در امريكا ببينيد، سفارت امريكا را در اينجا ببينيد. سفارت ساير مملكتها را ببينيد، سفارت ايشان هم ببينيد، ببينيد اين سفارتخانه اصل اسمش هست تا شماها مىگوييد سفارتخانه را گرفتيد؟ و اينها ديپلمات هستند كه شما مىگوييد كه ديپلماتها را گرفتيد؟ يا نه اينجا محل جاسوسى است ليس الا، و اينها هم جاسوس هستند و اصلاً ربطى به سفارت و سفارتخانه ندارد. ادعاى ما اين است، اينها هم كه رفتند و آنجا را گرفتند نمىخواهند كه وزارت خارجه را اداره كنند، اينها در يك قضيه جزئيه و آنكه يك مجرم خودشان را يافتند و محل جرمش هم يافتند، رفتند گرفتند آنجا را، همه ما هم موافقيم با آنها.
سوال: اگر حكومت اسلامى بخواهد به اين ترتيبى كه هست پيش برود طبيعى است كه اكثريتى از كشورهاى جهان با او مخالف خواهند بود و جز با دشمنى رفتار نخواهند كرد، بنابراين اساس روابط خارجى شما و دوستانتان به چه شكل و است آيا شما به دوستانى نيازمند هستيد در روابط خارجى يا خير؟
جواب: اگر خارجىها بتوانند بفهمند، ادراك كنند مسائل ما را، همانطور كه ملتها وقتى ادراك كردند و ادراك كنند با ما موافقند، دولتها هم اگر ادراك كنند كه ما چه مىگوييم با ما موافقند. اگر مقصود از روابط آن روابطى است كه تا حالا بين ايران و امريكا بوده است، در
صحيفه نور ج 11 صفحه 35
زمان شاه سابق بين ايران و امريكا بوده است، اين روابط نبوده است، اين يك آقايى بوده با نوكرش هر كارى مىخواسته، هر امرى كه مىكرده عمل مىكرده اگر مىگوييد ما اگر چنانچه بخواهيم اسلام را پيش ببريم ديگر نبايد نوكر باشيم. اگر نوكر نباشيم رابطهاش را با ما قطع مىكند، ما از خدا مىخواهيم كه رابطه قطع بشود. ما ذلت را نخواهيم پذيرفت براى خاطر اينكه يك رابطه با يك ابرقدرت داشته باشيم. شرافتى نيست رابطه داشتن با امثال امريكا، دولت امريكا يك شرافت انسانى مع الاسف الان ندارد كه ما بخواهيم به واسطه آن شرافت انسانىاش با آن رابطه داشته باشيم. دولت امريكا اين است كه داريد مىبينيد كه مظلوم را دارد در هر جا پيدا مىكند پوست مىكند، هر جا بتواند مىرود و بمب سرشان مىريزد، هر چه بتواند ذخائر ملتها را مىبرد، ما بخواهيم روابط با اينها داشته باشيم؟ بهتر اين است كه ما با اينها روابط نداشته باشيم، بهتر اين است با آنهائى كه مىخواهند ما را بچاپند رابطه نداشته باشيم تا يك وقتى كه به خود بيايند و بفهمند شرق هم هست در عالم. آن روزى كه بفهمند كه شرق هم يك جايى هست كه تمدن از او پيش آنها رفته است و معالاسف خود شرق هم خودش را گم كرده است، آن روز ما روابط ممكن است پيدا بكنيم، روابطى كه متقابل باشد با هم، متعادل باشد با هم و الا رابطهاى كه اينطور باشد كه سابق بود و آنطور باشد كه اينها دلشان خواهد، ما همچو رابطهاى را مىخواهيم چه بكنيم؟ چه فايدهاى براى ما دارد كه رابطه داشته باشيم و آنوقت محلى كه بايد سفارت باشد اين وضع را داشته باشد؟ روابط ما اين است كه اجازه بدهيم سفارتخانه به اسم سفارتخانه محل جاسوسى درست بكنند و اين خونهايى كه ما داديم هدر برود و باز محمدرضا را بياورند اينجا!! چون خودش حالا مفلوك است، پسرش را!! يك نقشهاى كه مىگويند دارند اين است كه در خواب دارد آقاى كارتر براى خودش نقشه مىكشد كه با بختيار آنجاست و آن هم آنجا و بعضى از اشخاص هم اينجا و روابط هم اينجا دارند با آنها، معالاسف تو مغزشان دارند يك همچو نقشهاى كشند، تخيلاتى مىكنند براى خودشان لكن مطلب از اينها گذشته است، ديگر حناى اينها رنگى ندارد. نه حناى آقاى كارتر رنگ دارد و نه حناى آنهايى كه در اينجا دلشان مىخواهد آنها بيايند و دوباره اينجا همان بساط پيدا بشود و همان قضايا تجديد بشود، اينها ديگر نمىشود. اگر رابطهاى مىگويند كه ما با دنيا رابطه داشته باشيم، رابطه متقابل و دوستى باشد، ما بايد با همه دنيا روابط داشته باشيم اگر اينطور رابطه باشد، ما هرگز نمىخواهيم كه رابطه با اينها داشته باشيم، نه با اينها، نه با هر كس كه بخواهد تحميل به ما بكند. دول اسلامى با ما روابط دارند آن هم تا حدى كه روى مصالح اسلامى، روى مصالح مسلمين باشد ما با آنها روابط داريم. ساير دول غير اسلامى هم هر كدامشان با ما بخواهند با عدالت رفتار بكنند، ما را به حساب بياورند، ما را بدانند كه يك ملت هستيم، يك دولت داريم، يك ملت هستيم، يك رژيم هست در اينجا، اين را بفهمند و از آن سوارى كه هستند
صحيفه نور ج 11 صفحه 36
پياده بشوند يك قدرى با هم راه برويم، اگر پياده شد آقاى كارتر از آن عرشى كه دارد آمد روى زمين نشست با ما زميننشينها تفاهم كرد، ما هم با او تفاهم مىكنيم و به استثناى اينكه بايد آن ظلمهايى كه به ما كرده است بايد جبران بكند. با ملت امريكا كه هيچ چيز نداريم، هيچ اختلافى نيست بين ملتها با هم با دولتهايشان دولتى كه بعد پيش مىآيد، تفاهم كند با ما، اينطور نباشد كه من در كاخ سفيد نشستم و شما در كوخ نشستيد و كاخ نشين با كوخ نشين بايد ارباب و رعيت باشد اين اگر اين كلمه را بردارند و ما را همانطور كه هستيم، بفهمند، ادراك كنند ماها را، ما با آنها چرا رابطهاى نداشته باشيم؟ با دولت امريكا هم رابطه پيدا مىكنيم، با همه جا و اما اگر وضع اينطور باشد، ما مىخواهيم چه كنيم كه پيشقدم بشويم براى اينكه نوكرى كنيم؟! پيشقدم بشويم براى اينكه هم نوكرى كنيم هم همه چيزمان را تقديم كنيم؟! آنوقت نوكر كه مىگرفتند يك اجرتى به او دادند، اينها نوكر مىگيرند و همه چيزش را هم مىگيرند، ما خواهيم چه كنيم با اينها رابطه داشته باشيم؟ هيچ لازم نيست رابطه داشته باشيم.
سوال: بعد از تصويب قانون اساسى شكلى از حكومت كه مطرح شده دو شكل است، يكى اينكه يك حكومتى با استبداد روحانيت بر سر كار مىآيد و يا اينكه يك حكومتى كه روحانيت در آن نقش فرعى دارد روى كار مىآيد، اين دو تا شكلى است كه در جهان مطرح است، نظر حضرتعالى چيست در اين مورد؟
جواب: جهان، اسلام را نمىدانند يعنى چه. آن جهانى كه شما مىگوييد، يك جهان جاهل هست به اسلام، اينها نمىدانند كه حكومت اسلامى مىآيد براى اينكه ديكتاتورى نباشد، نه در شهر خودش، در مملكت خودش نباشد، در امريكا هم نباشد. حكومت اسلام يك حكومتى است كه براى از بين بردن ديكتاتورى مىآيد. آن كسى كه اسلام قرار داده براى حكومت، آن كسى است كه با ديكتاتورى به حسب مذهبش مخالف است، مذهبش حكم مىكند به اينكه ديكتاتورى نبايد باشد. اينها خيال مىكنند كه همچو كه گفتند فقيه عادل عالم مطلع بر موازين غير جائر ملتفت كذا، بايد فلان مقام را، قضاوت را تعيين كند، بايد اگر مردم تعيين كردند يك رئيسى را براى كشور، آن هم اجازه بدهد، اين مىشود ديكتاتورى!! اما اگر چنانچه يك نفر آدم ظالم جائر ديكتاتور همه چيز بيايد، نه اين ديكتاتورى نيست!! فرق فقط اين است كه معلوم مىشود با علم مخالفند، با عدالت مخالفند اينهايى كه با حكومت فقيه مخالفند. با اينكه الان هم در قانون اساسى كه درست كردند قضيه حكومتى نيست در كار، اصلاً اسلام حكومت ندارد، اسلام اينطور نيست يك حاكمى مثل آقاى هيتلر داشته باشد آنجا، مثل آقاى كارتر كه نظير هيتلر است داشته باشد آنجا و سركوبى كند همه را و بزند و بكوبد. اصلاً اين چيزها در
صحيفه نور ج 11 صفحه 37
اسلام مطرح نيست. اسلام كه فقيه عادل مطلع دلسوز براى ملت را قرار مىدهد كه اين نظارت كند يا فرض كنيد حكومت كند، براى اين است كه جلو بگيرد از غير عادل، غير عادل نيايد و مردم را بچاپد. از صدر اسلام تا حالا شما ملاحظه كنيد كه آن حكومتهاى صدر اسلام مثل على ابن ابيطالب سلام الله عليه چه جور بود، يك حكومت اسلامى روى عدالت، بعدش افتاد دست بنى اميه و بنى عباس و حكومتهاى جائر ديگر و شاهنشاهى و امثال ذلك. مسلمين آنجاها را هم گرفتند و بعد شاهنشاهى شد و نتوانستند مسلمين اسلام را درست پياده كنند و حكومت اسلامى را، نشد. اسلام غريب است الان، اسلام غريب است، همانطور كه غربا را نمىشناسند، يك غريبى وارد يك شهرى بشود مردمش نمىشناسند، اسلام الان غريب است توى ملتها، نمىشناسند اسلام را. چون نمىشناسند اسلام را، احكام اسلام را هم نمىدانند، اسلامشناسهاى ما هم اسلام را نمىشناسند، نمىشناسند اين چى هست، وقتى نشناختند خيال كنند كه اگر چنانچه فقيه حكومت فقيه باشد، حكومت ديكتاتورى است و اگر چنانچه فقيه در كار نباشد، ديگر هر كه خواهد باشد، اگر شمر هم باشد اين آقايان اشكالى به آن ندارند فقط فقيه را بهش اشكال دارند. اشكال هم براى اين است كه از اسلام مىترسند، از اسلام ترس دارند. اسلام نمىگذارد اين حيثيت فاسدها را باقى باشد. اينها ترسند از آن، بعضىها هم گول خوردند بعضىها متعمدند در اين امر، بعضىها هم گول خوردند والا حكومت اسلامى مثل حكومت على ابن ابيطالب ديكتاتورى تويش نيست، حكومتى است كه به عدل است، حكومتى است كه زندگى خودش از زندگى ساير رعيتها بدتر است، آنها نمىتوانستند مثل او زندگى كنند، او نان جو هم سير نمىخورد، يك لقمه، دو تا لقمه برمىداشت با يك خرده نمك مىخورد. اين حكومت اصلاً مىتواند ديكتاتورى؟ ديكتاتورى براى چه بكند؟ عيش و عشرتى نيست تا اينكه بخواهد ديكتاتورى بكند براى او. حكمفرمايى اصلاً در اسلام نيست، حكمفرمايى اصلاً در كار نيست. پيغمبر اسلام كه راس مسلمين و اسلام بود وقتى كه در يك مجلسى نشسته بودند تو مسجد روى آن حصيرها (معلوم نيست حصير حسابى هم داشته باشد) آنجا نشسته بودند، دور هم كه نشسته بودند، عرب كه خارج بودند و نمىشناختند پيغمبر را مىآمدند مىگفتند كه كدام يكى محمد هستيد، نمىشناختند براى اينكه حتى يك همچون چيزى هم زير پيغمبر نبود. حالا ما اشراف هستيم. يك همچو حكومتى كه بنا باشد اينطورى باشد، يك خانه گلى داشته باشد، يك گليم هم حتى نداشته باشد، يك حكومتى كه يك پوست مىگويند داشته است كه روزها علوفه شترش را حضرت امير رويش مىريخته، شبها زير خودش و فاطمه مىانداخته و مىخوابيده رويش، اينكه ديكتاتورى نمىتواند باشد. اينهايى كه مىگويند ديكتاتورى، اسلام را نمىفهمند چى هست، فقيه اسلام را نمىدانند، خيال مىكنند ما، هر فقيه، هر فقيه، هر چه هم فاسد باشد اين حكومت، فقيه اگر پايش را اينطور بگذارد، اگر يك گناه صغيره هم بكند از ولايت ساقط
صحيفه نور ج 11 صفحه 38
است. مگر ولايت يك چيز آسانى است كه بدهند دست هر كس؟ اينها كه مىگويند كه ديكتاتورى پيش مىآيد نمىدانم اين مسائل پيش مىآيد، اينها نمىدانند كه حكومت اسلامى حكومت ديكتاتورى نيست. مذهب مقابل اينها ايستاده، اسلام مقابل ديكتاتورها ايستاده و ما مىخواهيم كه فقيه باشد كه جلوى ديكتاتورها را بگيرد، نگذارد رئيس جمهور ديكتاتورى كند، نگذارد نخست وزير ديكتاتورى كند، نگذارد رئيس مثلاً لشكر ديكتاتورى بكند، نگذارد رئيس ژاندارمرى ديكتاتورى بكند، نه اينكه بخواهيم ديكتاتورى درست كنيم، فقيه خواهد چه كند ديكتاتورى را؟! كسى كه زندگى، زندگى عادى دارد و نمىخواهد اين مسائل را، ديكتاتورى براى چه مىخواهد بكند؟ حكمفرمايى در كار نيست در اسلام، علاوه حالا در اين قانون اساسى كه اينقدر احتياط كارى هم شده، آقايان هم اينقدر احتياط كارى كردهاند كه يك دفعه مردم بيايند خودشان تعيين كنند يك خبرههايى را، اين ديكتاتورى است؟! اين خبرهها را يكى بيايد بگويد كه در يك شهرى از اين شهرها يك كسى فشار آورد روى مردم كه بياييد به اين شخص بدهيد، حتى تبليغات هم نشد، مردم اينها را مىشناختند، مردم دانستند اينها را. اگر صد دفعه ديگر ما بخواهيم خبرگان تعيين كنيم، يا خود اين آقايان تعيين مىشوند يا يكى مثل اينها. مردم با آزاد، من گمان ندارم در هيچ جاى دنيا اينطور واقع شده باشد، اينطور داده باشند، مردم اينطور عاشقانه رأى داده باشند به يك مطلبى، هم جمهورى اسلامىاش را آنطور عاشقانه رأى دادند و آنطور اكثريت. در زمان شاه سابق كه يادتان هست شما، اينها يك رفراندمى مىخواستند بكنند من از قم فرستادم ببينم كه وضعش چه جورى است، اينها آمدند گفتند بيش از 2000 نفر نمىتوانند تهيه كنند معذلك گفتند "همه ملت" براى اينكه 6 ميليون رأى داد گفتند 6 ميليون راى، دروغ مىگفتند 6 ميليوندروغى را آنها مىگفتند همه ملت. حالا ما يك جا 20 ميليون رأى داشتيم، يك جا هم كه يك دستهاى نيامدند و قهر كردند از باب اينكه آنها هم نمىدانستند كه ما چه مىخواهيم بگوييم، قهر كردند رفتند كنار نشستند معذلك 16 ميليون جمعيت تقريباً رأى داد و 90 درصد مردم گفتند ما رأى مىدهيم الان هم بعدها آنها هم گله خواهند كرد كه چرا ما را نگذاشتند رأى بدهيم شايد آنها هم همين رأى را بدهند و باز بشود بيست و چند ميليون.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 39
تاريخ: 27/9/58
پيام امام خمينى به مناسبت شهادت دكتر مفتح
بسم الله الرحمن الرحيم
انا لله و انا اليه راجعون
آنگاه كه منطق قرآن آن است كه ما از خدائيم و به سوى او مىرويم و مسير اسلام، بر شهادت در راه هدف است و اولياء خدا، عليهم السلام شهادت را يكى از ديگرى به ارث مىبردند و جوانان متعهد ما براى نيل شهادت در راه خدا درخواست دعا مىكرده و مىكنند، بدخواهان ما كه از همه جا وامانده دست به ترور وحشيانه مىزنند، ما را از چه مىترسانند؟ آمريكا خود را دلخوش مىكند كه با ايجاد رعب در دل ملت كه سربازان قرآنند، مىتواند وقفهاى در مسير حق و عقب گردى از جهاد مقدس در راه خدا ايجاد كند، غافل از اينكه ترس از مرگ براى كسانى است كه دنيا را مقر خود قرار داده و از قرارگاه ابدى و جوار رحمت ايزدى بىخبرند اينان از كور دلى، صحنههاى شورانگيز ملت عزيز و شجاع ما را در هر شهادتى، پس از شهادتى كه در پيش چشمان خيره آنان منعكس است نمىبينند. صم بكم عمى فهم لا يعقلون اينان مىبينند كه هزار و سيصد سال بيشتر از صحنه حماسه آفرين كربلا مىگذرد و هنوز خون شهيدان ما در جوش و ملت عزيز ما در حماسه و خروش است. جناب حجت الاسلام دانشمند محترم آقاى مفتح و دو نفر پاسداران عزيز اسلام رحمةالله عليهم به فيض شهادت رسيدند و به بارگاه ابديت بار يافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفريدند و آتش نهضت اسلامى را افروختهتر و جنبش قيام ملت را متحركتر كردند. خدايشان در جوار رحمت واسعه خود بپذيرد و از نور عظمت خود بهره دهد. اميد بود از دانش استاد محترم و از زبان و علم او بهرهها براى اسلام و پيشرفت نهضت برداشته شود و اميد است از شهادت امثال ايشان بهرهها برداريم. من شهادت را بر اين مردان برومند اسلام تبريك و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسليت مىدهم. سلام بر شهيدان راه حق.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 40
تاريخ: 27/9/58
بيانات امام خمينى در جمع معلولين انقلاب اسلامى
قدرتمندها مىخواهند باقى بمانند ولو اينكه همه قشرهاى مظلوم زير پايشان له بشوند
بسم الله الرحمن الرحيم
ما اصرار داريم كه اين شخص جانى در ايران محاكمه بشود و محكمهاى براى جنايات امريكا در ايران بازرسى و تشكيل گردد. كراراً گفتهايم كه ما يك مداركى از جناياتى كه امريكا انجام داده، در اينجا داريم كه نمىتوانيم مدارك اين جنايات را به آمريكا منتقل كنيم. علاوه بر اينكه مجالس و سازمانهائى كه در آنجا هست، همه در خدمت ابرقدرتها مىباشد، علاوه بر اين، چطور اين همه معلول را، اين همه مادران داغديده را، اينهمه زنان جوان از دست داده را ما توانيم به امريكا ببريم و عرضه كنيم.
پروندههاى آنان در اينجاست. ما نمىتوانيم همه آن پروندهها را به آنجا حمل كنيم. اصرار ما بر اين است و من وقتى كه اين اشخاصى را كه در اين راه معلول شدهاند، يا در اين راه جوانهايشان از دست رفته است، مىبينم، دو احساس برايم پيدا شود. يكى احساس تاثر و تالم كه چرا بايد يك رژيم اينقدر از خدا بىخبر و اينقدر حيوان منش و سبع طبع باشد كه براى چند روز رياست، اينقدر جنايت بكند. چرا انسان اينقدر جنايتكار است؟ چرا انسان از همه حيوانات بدتر است و اينكه اين همه تعليمات الهى و انبيا از اول تا حالا نتوانسته است كه اين انسانهاى فاسد را تربيت كند، امثال محمدرضا و كارتر را به راه بياورد. كارتر دعا مىكند براى كى؟ مجبور مىكند تا ناقوسها آهنگ بزنند براى كى؟ به خيال خودش براى به دست آوردن يك حيثيتى كه چهار سال ديگر هم جنايت بكند. به اسم اينكه يك بيمار را من نگهدارى مىكنم، به اسم اينكه من براى پنجاه نفر آمريكائى دارم ادعا مىكنم و وادار مىكنم به دعا. و حالا هم افتاده دنبال قشرهاى مختلف و در مدرسهها مىروند و عزا مىگيرند و اين مسائل. اينهاست مسأله. مسأله همين است كه اين قدرتمندها خواهند با قدرت خودشان آن اندازه كه مىتوانند، باقى بمانند، ولو اينكه همه قشرهاى مظلوم زير پايشان له بشوند. اينها ادعا مىكنند كه ما اين مفلوك را نگه داشتيم براى حفظ انساندوستى، و در عين حال فوجهائى از انسانها را مىكشند يا وادار مىكنند به كشتن، در ويتنام اين كارها را كنند، در ايران كه ما خودمان شاهدش هستيم چه كردهاند. پشتيبانى از يك نفر كه جناياتش آنطور است و با دست آنها در اينجا جنايات را انجام داده است، يعنى پشتيبانش آنها بودند. پشتيبانى از يك كسى كه اينقدر جنايت كرده و
صحيفه نور ج 11 صفحه 41
براى ما اينقدر معلول گذاشته و آنقدر شهيد و آنقدر مادر داغديده به جاى گذاشته، اينها صحبت است كه انساندوستى به بشردوستى، تمام مقصد اين جنايتكارها رسيدن به يك نقطه است، قدرت. قدرت براى كوبيدن هر كسى كه در مقابلشان است و براى استفاده.
ما شاه مخلوع را باز از آمريكا مىخواهيم كه او را تحويل دهد
اينكه ما مىگوئيم بيايند اينجا را ببينند، براى اينكه در اينجا معلولين را ما چطور از داخل مريضخانه به آمريكا منتقل كنيم. ما خواهيم در اينجا عرضه بكنيم. ببريم آنها را در مريضخانهها و در جاهائى كه معلولين آسايش مىكنند، نشان بدهيم كه اينها آثار جرم است، آثار جرم را به آنها نشان بدهيم و اينكه كارتر اصرار دارد كه شاه به ايران نيايد، تا مىتوانست در آمريكا نگهش داشت و حالا او را به جاى ديگر برده است و از او نگهدارى مىكند، او هم مربوط به خودش است. همه براى اين است كه مبادا در اينجا بيايد و مسائلى در اينجا كشف بشود كه در زير پرده بوده است. مسائلى براى ملت آمريكا كشف بشود و بفهمند مستضعفين در دنيا با چه اشخاصى و با چه جنايتكارهايى مواجه هستند كه خودشان را به صورت يك آدم انساندوست خواهند در آورند و جا بزنند. به صورت يك كسى كه به تعليمات حضرت مسيح اعتقاد دارد و اهل اين است كه دعا بكند و برود به كليسا دعا بكند و وادار بكند اهل كليسا را برايش ناقوس بزنند در سرتاسر اروپا. براى اين است كه در آنجا خودش را جاى دهد. ما نظائر اين را خودمان ديديم.
ما ديديم كه رضاخان (البته اكثر شما يادتان نيست شايد بين شما يكى دو نفر باشند كه يادشان باشد) ديديم كه رضاخان راه مىافتاد دنبال اينكه برود اين روضهخوانى و آن تكيه و اين تكيه و حتى مىگفتند پياده مىرود آنجا. ما ديديم كه مجلس روضه بپا مىكند و خودش وارد مىشود و در مجلس روضه و همه اينها و بعد هم ديديم آن روزى كه قدرت پيدا كرد كه تمام مجلس روضه خوانى ما را تعطيل كرد. ما ديديم كه محمدرضا قرآن طبع و منتشر كرد و به اسم اسلام اين كارها را كرد و ديديم كه در سال يك دفعه به مشهد مشرف مىشد، در آنجا با كمال بىحيايى در مقابل حضرت رضا مىايستاد و دلش آنجا نبود و براى اغفال ملت بود و ديديم كه هم اين جانى و هم آن جانى در ايران چه كردند و آنچه كه او اظهار اسلاميت مىكرد و در جوار حضرت رضا عليه السلام چه كرد و چه قتل عامى كه در مسجد گوهرشاد و معبد مسلمين و ديديم كه اين آدم كه اظهار مىكند من يك مسلمان هستم و اظهار مىكند كه من قرآن طبع كنم و متعهدم و قرآن قسم خوردم (در نطقهايش بود كه من قسم خوردم كه براى شيعه خدمت كنم) ما ديديم خدمت او به اين مملكت چه بوده است. علاوه بر اينهمه كشتار و اينهمه معلولين كه به جاى گذاشتهاند، تمام حيثيت مملكت ما را از بين بردند و تمام ذخائر ما را از بين بردند. تمام قدرتهاى انسانى و نيروهاى جوان ما را عقب زد و نگذاشت ترقى كنند. ما كه مىگوئيم بايد اين جانى بيايد ايران و اينجا رسيدگى بشود، براى اينكه اموريست كه بايد اينجا معلوم بشود و ما شاه مخلوع را مىخواهيم، حتى از آنجا هم كه رفته است و اين را باز از آمريكا خواهيم كه او را تحويل دهد.
صحيفه نور ج 11 صفحه 42
امريكا او را از يك محلى به يك محل ديگرى كه باز مربوط به خودش است برده است.
مباهات مىكنيم به جوانهايى كه عصر اول اسلام را زنده كردند
در هر صورت، من از يك جهت متالم هستم براى اين برادرها و فرزندها و عزيزها، چه آنهائى كه اينجا هستند و چه آنهائى كه در مريضخانه هستند و در يك جهت هم من و همه مسلمانها، مباهات مىكنيم به يك چنين جوانهائى. مباهات مىكنيم به جوانهايى كه عصر اول اسلام را زنده كردند. مباهات مىكنيم به افرادى كه صحنه كربلا را در ايران ايجاد كردند. همانطور كه آنها خدمت كردهاند و جان دادهاند و از بين رفتند لكن اسلام را زنده كردهاند. جوانهاى ما هم معلول شدهاند و جان دادهاند و همه چيزشان را از دست دادهاند و اسلام را زنده كردند. امروز غير از آن است كه پيشتر بوده. الان همه قشرهاى دنيا توجهشان به ايران است، جمهورى ايران. قشرهاى دنيا توجهشان به ايران است كه ايران چه خواهد شد. يك دسته خوف اين را دارند كه مبادا اين اسلام به ديگر جاها برود و دستهاى شوق اين را دارند كه اسلام به همه جا برود. اگر ملتهاى مستضعف غير اسلامى هم به خواستههاى ما توجه بكنند، همه آنها عاشق اين هستند كه رژيمى كه در اينجا انشاءالله تحقق پيدا مىكند آنجاها هم تحقق پيدا بكند. و آنهايى كه خائن بودند و خواستند استفاده بكنند، از اين عدم تحقق اسلام در غياب اسلام مىخواستند استفاده بكنند، خوف اين را دارند كه مبادا يك همچو امرى تحقق پيدا كند. از آن جهت است. آقاى كارتر هم از اين اشخاصى است كه ترسد اسلام در ايران تحقق پيدا بكند. اگر اسلام تحقق پيدا كرد، آنها تا آخر منافعشان مدفون است. و من اميدوارم آقايان، آقايانى كه وحدت دارند و راهپيمائى كردهاند، براى اظهار وحدت حركت كردند و پياده آمدند اينجا و براى اين معلولين عزيزى كه من تاثر دارم براى آنها و براى خانمهاى محترمى كه تشريف آوردند، من تشكر مىكنم از همه و اميدوارم كه همه آنها در سلامت و صحت و خداوند شفا بدهد تمام معلولين ما را كه در سرتاسر ايران هستند. انشاءالله همه شما موفق و مويد باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 43
تاريخ: 28/9/58
بيانات امام خمينى در ميان جمعى از قهرمانان كشتى آزاد ايران در آسيا و اروپا و پهلوانان كشتى باستانى
وقتى كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است
بسم الله الرحمن الرحيم
من از آقايان ورزشكارها و ساير آقايان تشكر مىكنم كه گاهى تشريف مىآورند و ما را از كارهاى خودشان، از موفقيتهاى خودشان و از كارهائى كه در سطح بين المللى انجام دادهاند و موفقيتهائى كه تحصيل كردهاند براى جمهورى اسلامى، تشكر مىكنم و دعا مىكنم كه انشاءالله هميشه موفق باشند و به دشمنهاى ما بفهمانند كه مردانى كه در ايران هستند، مرد مبارزه هستند و مرد مىدانند، مرد جهادند و اميدوارم كه خداوند شما را تاييد كند در اينوقتى كه مملكت ايران مبتلاست به اينطور مصيبتها كه البته از يكطرف مصيبت است و از يكطرف هم سرفرازى براى يك ملت كه در راه هدف تا پاى جان ايستاده است و همه جوانهاى ما در اين راه مشترك هستند و بسيارى از آنها براى شهادت از من دعا مىخواهند و من دعاى پيروزى مىكنم براى آنها كه خداوند همه آنها را حفظ كند و همه شما جوانها را براى كشور ما حفظ كند.
اميدوارم كه از اينجا به بعد هم كه مشكلات براى كشورتان زياد است و اين ريشههاى فاسد الان در ايران هستند و چون مايوس شدهاند، دست به يك همچو جناياتى مثل ترور شخصيتهاى محترم مىزنند و البته آنها خيال اين را دارند كه ما را و شما را سست كنند در اين جهاد اسلامى و اينها غافل از اين هستند كه وقتى كه جهاد براى خدا شد، براى اسلام شد، جهاد معنوى، جهادى است كه جهاد معنوى است، نه جهاد صورى و مادى، وقتى بنا شد كه جهاد معنوى باشد تا آن فرد آخر هم براى جهاد حاضر است.
و من از حماقت اينها هم تعجب مىكنم، اينها نمىخواهند كه يك فردى مثل آقاى مطهرى و مثل آقاى مفتح را از بين ببرند، اينها وسيله است براى اينكه نهضت را سست كنند حماقتشان اين است كه ديدهاند اينها كه هر فردى را كه اينها ترور مىكنند مردم ايران براى نهضت بيشتر وارد ميدان مىشوند. اگر اينطور بود كه مثلاً آنوقتى كه مرحوم آقاى مطهرى را ترور كرده بودند، يك نيمى از مردم عقب نشينى كرده بودند، آنوقت براى نيم ديگرش هم مرحوم آقاى قاضى را مثلاً ترور مىكردند و مرحوم آقاى مفتح را و ديگران را. اما وقتى ديدند كه هر شخصى را كه اينها ترور كردند بازار نهضت گرمتر شد و مردم بيشتر به اين نهضت اقبال كردند، اين چه انگيزهاى دارد كه اينها به اين جنايت دست
صحيفه نور ج 11 صفحه 44
مىزنند؟ اينها همه براى اين است كه خداى تبارك و تعالى اينها را كر و كور كرده است، اينها را از آن ادراك راه صحيح محروم كرده است يعنى خودشان اسباب محروميت را فراهم كردند. خودشان اسباب اين شدند كه عنايت خدا كه بايد همه قشرها را هدايت كند، اينها خودشان را محروم كردند و بعد از آنكه خودشان را محروم كردند كارهائى انجام مىدهند كه برخلاف مصلحت خودشان است.
امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سر نيزه بكند
شما ملاحظه كنيد اين آقاى كارتر براى رسيدن به مقام رياست جمهور دست و پا كنند لكن خدا او را كر و كور كرده است كه راهها را اشتباهى دارد مىرود. اين اگر چنانچه همان وقتى كه ما اشتغال داشتيم به مخالفت با اين مرد، آنوقت كه ديد اين ديگر در حال سقوط است، ديد نمىتواند اين را نگهش دارد، اگر كمك كرده بود به ايران و اقبال كرده بود به ايران و تصديق كرده بود حرفهاى ايران را، برايش بهتر بود يا آن پافشارى كه آنوقت كرد براى حفظ او و آن پافشارىهائى كه كرد براى حفظ يادگار او بختيار و آن پافشارىهائى كه بعد كرد؟ آن بهتر بود براى رسيدن به آن مقام، يا اين؟ حالا رفت، آنها از بين رفتند، بعد بردن يك نفر آدم جانى را به امريكا و پناه دادن به اصطلاح خودش آنجا و پرستارى از يك مفلوك به اصطلاح آنها، اين بهتر بود براى او يا اينكه او را نبرند؟ جاى ديگر برود زندگى كند (خوب، بود جاى ديگر).
اينها از باب اين است كه كر و كور شدهاند. يك كارى حالا، مثل اين بچهها كه لج مىكنند، سر آن لجبازى مىكنند، حالا نتوانست او را نگه دارد، اين قدم دومى بود كه نتوانست نگه دارد اين مرد را در آمريكا و فرستاده است او را به يك جاى ديگر. خوب اين بهتر بود براى او كه باز سروصدا در دنيا راه بيندازد و در پاناما آنقدر تظاهر بر ضد اين مرد بكنند كه بر ضد آمريكاست، يا اينكه او را مىفرستاد اينجا و به عالم ثابت مىكرد كه من هم طرفدار مظلومها هستم، طرفدار آنها هستم كه غارت شدهاند، نه طرفدار غارتگرها؟ خودش هم غارتگر است اما قاعده اين بود كه اگر عقلش سر جايش بود، قاعده و اين بود كه اگر كسى بخواهد راه خودش را، آنى كه خيالش هست پيش ببرد، اينها را پيش نياورد تا اينكه يك مملكتهائى برضد او تظاهرات در آنها واقع بشود.
امروز روزى نيست كه كسى اتكاء به سرنيزه بكند دنيا عوض شده، ملتها يكى بعد از ديگرى دارند بيدار شوند، دارند از تحت سلطه استعمار بيرون مىروند. در يك چنين موقعى ديگر جاى صحبت اينكه ما مداخله نظامى مىكنيم، يك وقت بگويد مداخله نظامى مىكنيم، يك وقت بگويد نه ما مداخله نظامى نمىكنيم، همين طور مشوش هى صحبت كردن، براى همان است كه چشمشان باز است و كورند، نمىبينند اينها همانى است كه به چشمها و گوشها و عقلهاى آنها غل انداخته، نه از باب اينكه او ابتداء، خود آنها وسيله فراهم كردهاند تا غشاوت واقع شده است بر عقلهايشان و بر چشمهايشان و بر گوشهايشان اين يك كمكى است براى مستضعفين، اينطور راه را گم كردن يك كمكى است به مستضعفين. اگر قبل از اين قضايا يعنى قبل از اينكه اين مرد را ببرد به امريكا و
صحيفه نور ج 11 صفحه 45
به اصطلاح خودش بخواهد پرستارى از يك مفلوكى بكند، ما يك، بعضى از ممالك با ما متحد بودند، يعنى از ملتها، حالا بسيارى از ملتها با ما همراهند. نهضت ما دارد توسعه پيدا مىكند و مىرود توى ملتها، ملتهائى كه، ببينند كه ملت ايران در مقابل يك قدرت بزرگ ايستاده و پيش برده، يك قدرت شيطانى را كه همه قدرتها دنبالش بودند يك ملتى ايستاده و ايستادگى كرده و پيش برده، ساير ملتها هم گرفتارند ديگر، آنها هم همين گرفتارىهائى كه ما داريم آنها دارند. مصر به دست سادات و جاهاى ديگر هم به دست ديگران. همه ملتها مبتلاى به دولتهايشان هستند، آنها هم خواهند از زير اين بار بيرون بيايند. وقتى ديدند كه ايران قيام كرد و پيش برد، ولو كشته داد اما پيش برد و ديگران هم همين فكر در مغزشان پيدا مىشود، ملتهاى ديگر هم همين معنا را مىخواهند، آنها هم همين كار را خواهند كرد.
نهضت ملت ايران عظمت قدرتهاى بزرگ را شكست
شما بدانيد كه اين نهضت ملت ايران، اين عظمت قدرتهاى بزرگ كه با تبليغات تحميل كره بودند بر دماغها كه اصلاً نمىشود با انگلستان در افتاد، حالا هم ديگر اصلاً با امريكا نمىشود ديگر در افتاد، اين عظمت را شكست. يعنى شما ملت عزيز ايران، زن و مردتان ريختند در خيابانها و با فرياد الله اكبر، اين عظمتى كه در قلوب اشخاص پيدا شده بود و ملتها را وادار مىكرد كه ساكت باشند مبادا يكوقتى بربخورد به آنها، اين را شكست. ما در آن قضيه سابق هم كوشش مىكرديم كه اين معنا كه نمىشود با دولت در افتاد، اين را بشكنيم، نمىشود در مقابل قدرتها نفس كشيد و باورانده بودند به ملت ما به طورى كه به خودشان حق نمىدادند، اگر يك پاسبانى مىآمد مىخواست يك چيزى تحميل كند، به خودشان حق نمىدادند كه در مقابلش يك كلمهاى بگويند، سكوت پرده انداخته بود، سايه انداخته بود به سر ملت ما. اين معنا كم كم شكسته شد، صداها در آمد، نهضت شما او را شكست و نهضت شما الان اين معنا را هم شكست در دنيا كه نمىشود در مقابل آمريكا، اول قدم اين است كه انسان "مىشود" و "نمىشود" را ارزيابى كند. اول قدم هر مبارزهاى ارزيابى اين است كه در اين مبارزه مىشود يا نمىشود و شما ثابت كرديد كه نه مىشود. مىشود با آمريكا هم طرف شد، مىشود كه لانه جاسوسى آمريكا هم تصرف كرد، مىشود جاسوسهاى آمريكائى را هم گرفت و نگه داشت و حفظ كرد شما اين را ثابت كرديد به دنيا. آن عظمتى كه از آنها به واسطه تبليغات زيادى كه داشتند، در دنيا سايه افكنده بود كه ابر قدرت است و كسى حق حرف زدن ندارد، آن شكست. معلوم شد نه، ملتها مىتوانند فرياد بزنند، مىتوانند مرگ بر كارتر بگويند، فرياد هم الان دارند مىزنند، نه اينجا جاهاى ديگر هم، هندوستان هم همين است، ممالك خودشان هم، ممالك غربى هم همين است، امريكا هم همين است. امريكايى كه هى مىگفت ما با قدرت نظامى، هى ما را مىترساند، اينها دنبال همان بودند كه سابق انجام مىدادند. سابق اگر چنانچه يك كلمهاى فرض كنيد كه در يك روزنامهاى از ايران واقع مىشد برضد انگلستان يا برضد آمريكا، با يك كلمهاى كه آنها به محمدرضا مىگفتند كه فضولى موقوف، جلويش را اينجا مىگرفت. اگر يك كارى مىخواستند انجام بدهند، مثلاً در فرض كنيد
صحيفه نور ج 11 صفحه 46
مجلس شوراى استعمارى غلط، همچو كه كشتى انگلستان مىآمد طرف ايران مسأله ختم بود با همان حركتش. همچو كه اطلاع مىرسيد كه كشتى انگلستان راه افتاده از آنجا به كجا، اينجا ديگر بايد حتماً تسليم شد. قراردادى اگر مىخواستند ببندند و اينها يكوقتى، در آنوقتى كه فرض كنيد يك سرسختى مىخواستند نشان بدهند، يك چيزى كه در سرحدات واقع مىشد، اين كافى بود براى اينكه در مركز اينها ديگر دست بردارند از مخالفت و موافقت كنند و تسليم بشوند. اينها چيزهائى بود كه اينها با بوق و كرنا، با راديوها، با تبليغات، تبليغاتى كه بسياريش هم در خود كشورها بود يعنى عمال آنها در خود اين كشورها تبليغات مىكردند برضد خود كشور، اينها به مردم همچو بزرگ نشان داده بودند مسائل را كه مردم خيال مىكردند كه اگر الان يك حرفى بزنيم، يكدفعه چتربازىهاى آمريكا مىآيند مىريزند و ايران را خراب مىكنند. در همين قضيه اين را كراراً براى ما آمدند گفتند كه، مىنوشتند، از خارج هم مىنوشتند كه چتربازها بناست كه از بالا بيايند بالاى سرسفارت، از آن بالا يك دوائى بريزند و بيهوش كنند همه را و بيايند پائين و همه را ببرند و در قم هم مىخواهند بيايند و شما را بربايند، حتى بعضى آمده بودند به من مىگفتند كه شما نمانيد اينجا شب. خوب آقا اين شعر است كه اينها مىگويند. اين حرفهائى است كه در كتاب حسين كرد نويسند و مىنوشتند. اينها، اين حرف است كه مىزنند والا "چتر بازها مىآيند و همه را بيهوش مىكنند" اين همان حرفهايى بود كه "هى دوا مىزدند، همه چيزها بيهوش مىشدند" حرفهائى كه در الف ليل مىگويند. خواستند اينطورى ما را مثل سابق كه از اين حرفها ترس داشتند، اينطورى ملت ما را بترسانند، غافل از اينكه مسائل اين نيست، اصلاً مداخله نظامى ديگر حالا در دنيا اصلاً شكست خورده است، صحبتش هم شكست خورده. اينها به اعتبار اينكه ما را در افكار باز عقب مانده مىدانستند اين حرف را مىزدند، بعد هم حالا مىگويند كه وقتى كه در آمريكا چيز كردند رأى گيرى كردند (حالا به آن اندازهاى كه خودشان مىدانند) امروز يا ديشب بود كه پنجاه و پنج درصد از جمعيت آمريكا با مداخله نظامى مخالفند. يك غلطى از اول مىكنند بعد مىخواهند عذرش را بخواهند حالا مىگويند ملت ما مخالف است. خوب ملت آنها موفق باشد بسم الله، مگر مىشود حالا در دنيا يك چنين كارهائى را كرد، اين حرفها مال سابق بود، نه مال حالا، حالا دنيا يك چيز ديگر شده. حالا اگر صداى اينها در آيد در اينجا. شرق منفجر مىشود، نه شرق تنها، غرب هم منفجر مىشود. مگر مىشود حالا از اين كارها كرد بعد حالا از آنجا دست بردارند. نه مداخله نظامى نه از باب اينكه مثلاً فرض كنيد خوب ملت هم با آنها موافق نيست حتى گفته بودند كه اينها مىگويند كه اگر اينها را هم بكشند، مداخله نظامى نبايد بشود، اگر اين جاسوسها را بكشند هم، مداخله نظامى نباشد. خوب اگر يك چنين حرفى راست باشد معلوم مىشود كه آنها به عقل آمدهاند كه پنجاه نفر آدم جاسوس را فرضاً كشته (كه بنا ندارند حالا اينها را بكشند) پنجاه نفر را بكشند اسهل است از اينكه يك مملكتى، چند تا مملكت، خود آمريكا به خاك و خون كشيده بشود. اين معلوم مىشود يك خردهاى به عقل آمدهاند از اول هم معلوم نبود كه اين خيالها باشد. حالا ديگر چسبيدهاند به اينكه ما خير، محاصره اقتصادى مىكنيم بسيار خوب محاصره
صحيفه نور ج 11 صفحه 47
اقتصادى بكنيد ببينيم چه مىكنيد. اينها حرف است، محاصره مگر دنيا تابع آقاى كارتر، مگر همه دنيا مىخواهند زحمت بكشند كه آقاى كارتر بشود رئيس جمهور. سران كه مىشناسند هم را، سران ممالك هم را مىشناسند كه از چه قماشى هستند، مىدانند كه قضيه، قضيه ملت نيست. قضيه، قضيه اين است كه من مىخواهم چه بشوم او مىخواهد رئيس جمهور كجا بشود، او مىخواهد رئيس جمهور كجا بشود. اينها كه هم را مىشناسند مىدانند كه مسأله، مسأله اين نيست كه براى پنجاه تا مثلاً جاسوس خيلى دلشان سوخته يا براى فرض كنيد چه. اين را من كراراً گفتهام، ما در فرانسه كه بوديم يك نفر از اشخاص كه مىگفتند كه اين از طبقه بالاست (چه بود، من نمىدانم) از آنها مىآمدند زياد، راجع به همين مرديكه هم مىآمدند، گاهى هم از آمريكا پيغام مىآوردند، از رئيس جمهور آمريكا پيغام مىآوردند كه ما را سست كنند، اين در يك قضيهاى كه آمده بود و حرفش را نقل كردند، گفته بود كه يك قضيهاى در چين واقع شد كه سفارتخانه ما در خطر بود، ما راجع به افرادش هيچ ابداً نگرانى نداشتيم، افراد چيزى نيستند، راجع به مبلش ما نظر داشتيم، مبلهايش زياد قيمت داشت. اينها يك چنين قماش مردمى هستند كه مبلها را اهميت مىدهند، نه آدمها را. رئيس جمهور شدن پيش آقاى كارتر ارزش دارد، نه پنجاه نفر. اينها يك چيزهائى درست مىكنند براى اينكه آنجا براى خودشان يك راهى پيدا كنند و پيش ملت خودشان يك وجاهتى پيدا كنند و همانطور كه گفتم خدا كر و كورشان كرده كه هر راهى كه اينها بروند، برخلاف مصلحتشان است، هر طريقى كه بروند خلاف آن. بردند او را آنجا به خيال اينكه يك كارى بكنند، شكست خوردند، يعنى افكار مردم عوض شد، بعد لجاجت كردند در اينكه اين را تحويل بدهند، باز هم به ضرر خودشان شد. نتوانستند نگه دارند، فرستادند او را به پاناما. اين هم به ضرر خودشان. حالا اهالى پاناما دارند فرياد مىزنند در خيابانها، چه مىكنند كه اين مرديكه را آوردهاند اينجا چه كنند. خوب اين يك بنجلى است كه بايد بيخ ريش ما باشد، اينها اشتباه دارند اينها بايد بيايد در همين مملكت، بنجل از ماست، براى چه به پاناما برود؟ مردم پاناما را چرا اذيت مىكنند؟ خوب بفرستند او را محل خودمان، ما خودمان مىدانيم چه بكنيم.
محاكمه شاه مفلوك، محاكمه رؤساى جمهور آمريكاست
و عمده اين است كه خوف آنها نه براى اين آدم است، نه براى آن پنجاه تاست. اينها نيست. اينكه اصرار دارند كه اين مرديكه نيايد، براى اين است كه اگر اين بيايد و اينجا محاكمه بشود و محاكمهاش هم يك محاكمه همچو پنهانى و زير جلى نيست، محاكمهاى است كه با حضور اشخاص برجسته دنيا مىشود براى اينكه محاكمه يك آدم مفلوك نيست، محاكمه رؤساى جمهور است. همانطورى كه اين مرد گفته بود كه اگر من را محاكمه بخواهند بكنند، رئيس جمهور چند سال هم بايد محاكمه بكنند، چند نفر از اينها هم، صحيح است، اين محاكمه يك شخص نيست، يك آدم نيست، يك مفلوك نيست. ما هم او را نمىخواهيم براى اينكه يك آدم مفلوكى را چه بكنيم، ما مىخواهيم اين را
صحيفه نور ج 11 صفحه 48
بياوريم اينجا و در مقابل اين مستكبرين، مستضعفين تكليفشان را بدانند، مستضعفين دنيا يعنى مملكت آمريكا هم، ملت آمريكا هم تكليفش را با رؤساى جمهورش بفمهد كه اينها چه سنخ آدمهايى بودند كه به ما حكومت مىكردند. همانطورى كه ما اينجا فهميديم كه اينها چه سنخ آدمهائى بودند به ما حكومت مىكردند. فهميديم و خدا خواست كه قيام كرد ملت و خدا خواست كه اين را بيرونش كرد. مستضعفين دنيا بفهمند اينجا وقتى ما يك محاكمهاى راه انداختيم كه دنيا را شريك كرديم در اين محاكمه، از همه جا دعوت كرديم و در اينجا متفكرين دنيا، نويسندگان دنيا، سياسيون دنيا، شخصيات معتبر دنيا را از همه جا، حتى از آمريكا، از هر جا ما دعوت مىكنيم اينجا و اين آدم را اينجا محاكمه مىكنيم، يك محاكمه جار و جنجال دار تا معلوم بشود به همه دنيا، به همه مستضعفين كه اينها خودشان را جا زدند آنجا و با يك حرفهاى نامربوطى مىخواهند خودشان را تحميل كنند به ملتها. ما به ملتها بفهمانيم كه اينها لايق نيستند براى شما حكومت كنند، خودتان فكر كنيد. خودتان فكر كنيد بين خودتان، يك حكومتى كه دست خودتان باشد، نه اينكه كسى ارباب شما باشد. ما مقصدمان يك چنين مطلبى است، مقصدمان اين نيست كه يك نفر آدم بيايد اينجا و مثلاً چه بكند، نه. و همه خوف آقاى كارتر اين است كه مبادا يك چنين قصهاى پيش بيايد، پيش بينى يك چنين مسائلى مىكند. دست و پا مىكند، او را مىرود نگه مىدارد و بعد هم حالا جاى ديگر و بعدش حالا چه خواهد شد نمىدانم و ملت ايران بايد توجه داشته باشد كه يك ملتى است كه الان همه دنيا توجهشان به اينجاست. شما راديوهاى دنيا را، مطبوعات دنيا را ببينيد و در راس حرفهايشان همين مسائل ايران است الان.
ايجاد حكومت اسلامى آرزوى رسول اكرم همه مسلمين است
وقتى يك ملتى تحت توجه همه دنيا شد، بايد خودش را درست بفهمد، بفهمد كه پا را غلط نگذارد. اين خيانتهائى كه الان در ايران مىشود، در آذربايجان پيش آوردند، در بعضى جاهاى ديگر پيش آوردند. اين خيانتها هم در نظر ملتها منعكس بشود كه چيست. ملتى كه پا شده خودش خودش را اداره كند، از دست ابرقدرتها مىخواهد خارج كند خودش را، چپاولگرىها را مىخواهد قطع كند از مملكتش، باز از اهل خود مملكت بيايند و مخالفت كنند!! همه ملتها توجه دارند كه چيست اين، خودش را در دنيا رسوا مىكند، همانطورى كه كارتر خودش را در دنيا رسوا كرد. اينهائى هم كه مىگويند ما اهل ايران هستيم و به ايران علاقه داريم، به ملت علاقه داريم و اينها، در يك وقتى كه ملت قيام كرده و قدرتها را شكسته حالا مىخواهند يك حكومت ملى با دست خبرگان خودشان در اينجا تصويب بشود و چه بكند، همينهائى كه مىگويند ما از ملت هستيم و ما علاقه به ملت داريم، همينها مخالفت مىكنند. دنيا مىفهمد كه اين قشر مخالف چه هستند، آنطورى كه شما فهميديد و ما فهميم، دنيا هم مىفهمد. كارى نيست كه فقط در آذربايجان ايجاد بشود و خداى نخواسته ملت آذربايجان را خدشه دار بكند، ملت آذربايجان خدشهدار نمىشوند همانطور كه ملت ايران، همه ملتهاى ما (يعنى
صحيفه نور ج 11 صفحه 49
ملتها نيست كه يك ملتند) همانطورى كه آذربايجان خدشه دار نمىشود و تهران خدشهدار نمىشود و كردستان خدشهدار نمىشود و بلوچستان خدشهدار نمىشود همه اينها خدشهدار نمىشوند، همانطور هم كه انظار دنيا متوجه است كه اين يك عده خائن اقليت چه چيزى مىگويند. اين يك عده اقليتى كه ايستادهاند در مقابل سى و پنج ميليون جمعيت و در آراء آرائشان را ديديد كه در رفراندم اول همه قوا را روى هم گذاشتند باز صدى هشتاد با ما بود. حالا با اينكه يك مقدارى را بازى دادند و قهر كردند حالا هم صدى نود باز رأى مثبت دادند. دنيا نظر مىكند كه اين آدمها چه مىگويند در مقابل يك ملت. اين مردم چه مىگويند در مقابل ملتى كه همه ايستادهاند و هر روز فرياد دارند مىزنند كه (بعد از تصويبش هم دارند فرياد مىزنند) كه ما همين قانون اساسى را مىخواهيم؟ اين چند نفر آدم چه چيزى گويند در مقابل اين ملت؟ چه حرف حسابى دارند؟ چرا بايد اينها يك چنين فكر معوجى داشته باشند كه يك عده ياغيگرى كردهاند، يك چنين عده معدودى مىخواهند بر همه ملت ما حكومت كنند. مگر حكومت محمدرضا غير از اين معنا بود كه يك عده معدودى مىخواست ديگران را تحت سلطه قرار بدهد؟ حالا هم همينها نظير او هستند. و از ريشههاى او هستند چه مىگويند اينها در مقابل يك ملت كه زن و مردش خون دادند و بچه دادند و جوان دادند و يك حكومت اسلامى مىخواهند درست كنند؟ آقايان چه مىگويند در مقابل اسلام؟ چطور جواب اسلام را مىدهند؟ ملت بايد درست توجه كند، دشمنهاى خودش را در اين مسائل بشناسد كه چه قشرهائى با ملت دارند مخالفت مىكنند و دشمن هستند با ملت ما. بايد مردم بشناسند اينها را و من اميدوارم كه اين تحولى كه پيدا شده و اينكه هر قصهاى كه به نظر آنها اين است كه ما در اين قصه يك شكستى بخوريم، بيشتر صدا در مىآيد بيشتر مردم با هم منسجم مىشوند، من اميدوارم كه انشاءالله اين راه را تا آخر برويم آنى كه آرزوى همه مسلمين است، آنى كه آرزوى رسول اكرم است، آنكه آرزوى ائمه ما هست و آن ايجاد يك حكومت اسلامى، همه چيزى اسلامى باشد، من اميدوارم كه با دعاى همه شما و با توجه همه شما به خدا و با وحدت كلمه اين راه را به آخر برسانيم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:21 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 50
تاريخ: 28/9/58
متن مصاحبه امام خمينى با حسنين هيكل
حسنين هيكل: تا 3 روز ديگر يك سال از آخرين ديدار با شما در پاريس مىگذرد و در اين سال چيزهاى زيادى گذشت.
امام: بله، الحمدالله. انشاءالله ... اميدواريم از اين به بعد هم چيزهاى زيادى بگذرد.
سوال: در نظر شما مهمترين چيزى كه در سال گذشته رخ داد چه بود و چه توقعى داريد در سال آينده بگذرد؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحيم: مهمترين چيزى كه در سال گذشته براى ملت ما حاصل شد، قطع ايادى ابرقدرتها از كشور و قطع ظلمى كه بر اينها در سالهاى طولانى شد، آن بزرگتر چيزى بود كه بر ما گذشت و بزرگتر چيزى كه ما آرزو داريم اين است كه در اين سال انشاءالله ممالك اسلامى به ما متصل بشوند و ملتهاى مسلمين بيدار بشوند و متوجه به اين بشوند كه اين تبليغاتى كه ابرقدرتها كردند و خودشان را آسيب ناپذير معرفى كردند، اينها حقيقت نداشته است. ديدند ملتها كه ملت ما بزرگتر آسيب را به بزرگتر رژيم وارد كرد و الان هم مشغول است كه آسيبها را پشت آسيبها وارد كند و آن كه بت بزرگى كه براى دنيا درست كرده بودند، ملت ما شكست آن را و مىشكند. آرزوى بزرگ ما اين است كه ملتهاى ديگر هم با ما متصل بشوند و همانطور كه اسلام دستور داده است كه مؤمنين اخوه هستند، همان مسائل در پيش روى ملتها باشد. البته من از دولتها بايد بگويم مايوسم لكن ملتها اينطور نيستند. ملت مصر يك حكم دارد و آقاى سادات هم يك حكم و همين طور ساير ملتها نسبت به دولتها. كمى از دولتها هست كه اميدى به آنها هست والا اكثراً اميد بر آنها نيست و ما آرزوى بزرگمان اين است كه ملتها اين معنايى كه در ايران واقع شد و ديدند آن چيزهايى كه به نظرشان امكان نداشت تحقق پيدا كرد، آنها هم توجه داشته باشند كه غيرممكنها با اراده ملتها، ارادهاى كه تبع اراده خداست، ارادهاى كه براى خداست، غير
صحيفه نور ج 11 صفحه 51
ممكنها ممكن مىشود و محالها واقع.
سوال: در سال گذشته چيزهاى زيادى رخ داد و چيزهاى زيادى هم شنيديم و الان كه من آمدم اينجا، مىبينم مشكلات زيادى در عين پيروزىهاى زياد در كشور ايران موجود است مثلاً اجانب، تبليغات، حمله تبليغاتى و حملههاى ديگرى مىكنند و ممكن است كه يك وقت منجر به حمله نظامى هم بشود كما اينكه حملههاى اقتصادى هم دارند به ايران و در آينده چيزهاى زيادى رخ خواهد داد. شما آيا براى آينده ممكن است من براى آينده سوالى بگيرم از شما كه شما چه در نظر داريد درباره روابط با آمريكا، مثلاً، من باب مثال در روابط با آمريكا و مثلاً درباره مسائل و مشكلات ديگرى كه متوجه ملت ايران و انقلاب ايران خواهد شد، شما چه در نظر داريد و مىخواهيد چه عملى انجام بدهيد؟ ديروز كارتر چيزى گفت كه شبيه به تهديد جنگ بود كه اين تهديد اول ايشان نيست.
جواب: پشت سر هر انقلابى در عالم اينطور آشفتگىها هست و من بايد بگويم كه انقلاب ما انقلاب بزرگى بوده است و در حد خودش بالاترين انقلاب بوده است، با وضعى كه حاضر است و ما شاهد بوديم و پشت سر آن آشفتگىهايش ناچيز است. آنطورى كه انقلابهاى ديگر بودند كه بعد از 50 سال، 60 سال، بعد از چند سال باز گرفتار هستند، ما آن گرفتارىها را نداريم و مهم هم اين است كه انقلاب ما اسلامى است و ملى، ملت مسلم قيام كرده است براى اسلام و هر قيامى كه اينطور باشد پشت سرش آنطور خونريزىها، آنطور وحشيگرىها پيدا نمىشود. شما مطلع هستيد كه در اين انقلابات يك ميليون و يك ميليون و نيم مقتول داشتند. پس از پيروزى، فلان كسى كه پيروز شده است مىگويد من تا اين سيگار را كشيدم هر چه مىتوانيد بكشيد و آنطورى كه الان براى من يعنى چند روز پيش از اين، صورت آوردند از ممالكى كه در آن يك انقلابى واقع شده و صورتى كه از حبسىها دادند، از مقتولين و اينها دادند عددها، عددهاى زيادى مثل يك ميليون، يك ميليون و نيم، دو ميليون بود. و كشور ما بعد از اينكه انقلابش پيروز شد، يك نفر هم حتى بيگناه كشته نشد. آن اشخاصى كه در محكمه بردند و ثابت شده است به اينكه مفسد بودهاند و فساد ايجاد كردهاند و قتل عامها كردهاند، امر به قتل عامها كردهاند، آنها يك عده معدودى بودند كه بعد از اينكه محاكمه شدند به جزاى خودشان رسيدند. بعد از انقلاب ما، يك آزادى داده شد، تمام مرزها باز و تمام فرودگاه باز و تمام احزاب و تمام نويسندگان آزاد، در صورتى كه بعد از انقلاب، شما مىدانيد كه تمام اينها به روى دنيا بسته مىشود. انقلاب ما، غير از انقلاب جاهاى ديگر است. انقلاب وقتى متكى بر اسلام شد و ملت متعهد به اسلام بودند اين انقلاب نمىتواند آنطور خسارات را داشته باشد. ما هر چه خسارت ديديم در حالى بوده است كه با شاه، شاه
صحيفه نور ج 11 صفحه 52
مخلوع و دار و دسته او برخورد داشتيم و حالا هم هر چه مقتول هست آنهايى هستند كه آنها دارند جنايت مىكنند و باز هم ناچيز هست، چيزى نيست در نظر ما. اما قضيه تشرهاى آقاى كارتر، نمىدانم شما اين مثل را مىدانيد، من حيفم آيد كه مثل بزنم به شير، كه مىگويند وقتى كه مقابل يك دشمن مىايستد هم فرياد مىزند هم از آن طرفش چيزى بيرون مىآيد و هم دمش را حركت مىدهد، فرياد مىزند براى اينكه طرف را بترساند، مىترسد، از اين جهت از او چيزى هم صادر مىشود، دمش را حركت مىدهد براى اينكه ميانجى پيدا كند. آقاى كارتر را من حيفم مىآيد كه بگويم شير، لكن يك موجودى است كه همين كارها را دارد مىكند اين هياهو و اين فريادها و آن ترساندن ماها را از اقدام نظامى، دخالت نظامى، اينها كهنه شده است و لهذا يك دفعه يك چيزى مىگويد فوراً بعدش يك چيز ديگر مىگويد خلاف آن. اينها همان فريادهايى است كه آن حيوان زد براى اينكه بترساند طرفش را الان ملتهاى اسلامى و ملتهاى غير اسلامى هم توجهشان به اينجاست و دلهاىشان با ماست. شما اين را بدانيد كه اگر چنانچه سرنيزه سادات از روى مصر برداشته بشود، ملت مصر با ماست براى اينكه ما اسلام را مىخواهيم، مصر هم اسلام را مىخواهد. ما مىخواهيم يك حكومت اسلامى باشد، ملت مصر هم همين را مىخواهند. ما مىخواهيم يك ملت اسلامى باشد، ملت عراق هم همين را مىخواهند، ملتهاى ديگر هم، تركيه هم همين را مىخواهد. هر جا كه مسلم است ملتش مايل است كه يك رژيم اسلامى، يك رژيم عدل باشد بلكه اگر ما تبليغاتمان برسد به دنيا و ما به مردم دنيا حالى كنيم كه اسلام چه چيز است، اسلام اصلاً شناخته نشده است، تا حالا اصل اسلام شناخته نشده است، كسى نمىداند چيست تا حكومت مىگويند، به نظرتان حكومت محمدرضا مىآيد و سادات و كارتر، تا رژيم گفته مىشود، اين رژيمها به نظرشان مىآيد. ما هر چه هم بخواهيم به آنها بفمانيم، تا نتوانيم درست پياده كنيم آن چيزى را كه موافق رضاى خدا و رسول خداست، نمىتوانيم ادعا كنيم كه ما يك رژيم اسلامى داريم. ما الان در آستانه اين واقع شدهايم كه يك رژيم اسلامى متحقق بشود و انشاءالله متحقق بشود لكن اگر دنيا بفهمد كه اين اسلام چيست، حكومت اسلام چه جورى است، چه وضعى دارد، حاكم اسلام و رئيس اسلام با محكومين و با اشخاصى كه به آنها حكومت مىكند چه وضعى داشته اند، سردارهاى اسلام در صدر اسلام با مردم چه وضعى داشتهاند، سردارى كه يك نفر آدم بازارى، صوفى به او فحاشى مىكند، نشناخته و بعد او راه مىافتد مىرود بعد به او مىگويند كه اين مالك اشتر ظاهراً بود كه اين مالك اشتر بود، فهميدى چه كردى؟ فهميده و مىدود دنبالش كه مىبيند رفته مسجد،مىگويد كه من آمدم مسجد دعا مىكنم براى تو. اين يك فرم حكومتى است كه دنيا نديده است يعنى تا حالا در دنيا نشده است پياده بشود. زمان حضرت امير و زمان پيغمبر اكرم و خلفا يك مقدارى، آنطورى كه مىخواستند يك مقدارى شد والا آنطورى كه آنها مىخواستند نشده است تا حالا. بعد از
صحيفه نور ج 11 صفحه 53
آن هم كه بنى اميه آمدند و بنى عباس آمدند و حكومتهاى ايرانى و نمىدانم بومى و اينها بودند كه ديگر بدتر شد مصيبتها. ما اگر بتوانيم و شما نويسندههايى كه مسؤول هستيد همه شما مسؤول هستيد، همه نويسندگان اسلام مسؤول هستند، همه گويندگان اسلام مسؤول هستند كه معرفى كنند اسلام را به مردم، حكومت اسلام را معرفى كنند به ملتهاى خودشان كه حكومت اين است وضعش، نه آنى كه محمدرضا داشت نه آنى كه سادات دارد و نه آنى كه ساير سران قوم دارند. آنها اصلش اجنبى است از اسلام، ربطى به اسلام ندارد. اگر ما معرفى كنيم اسلام را به دنيا، همه دنيا با ما موافق مىشوند، همه قلوب دنيا مىخواهند عدالت باشد، اينجور عدالتى كه در اسلام هست لكن خوب، ما يك اشخاص ملت ضعيفى هستيم، تبليغات نداريم در دنيا، دنيا برضد ما دارد تبليغات مىكند، همه قلمهاى خارج به ضد ماست، همه راديوهاى خارج تبليغات برخلاف ما مىكنند، معذلك يك معجزه است كه در عين حالى كه همه دارند برخلاف دارند عمل مىكنند باز هم اين قافله دارد جلو مىرود و جلوتر خواهد رفت. پس اين معنا كه شما مىگوئيد كه تشر زده آقاى كارتر و ما را خواسته بترساند، اين نظير همان تشرى است كه آن حيوان مىزند و ما هم بنا نداريم بترسيم، يك قومى مىترسند كه بر ايشان مردن يك مسأله باشد. شما يك مقدارى باشيد توى اين مردم، همينهائى كه اينجا الان فرياد دارند مىزنند، يك مقدارى توى اينها باشيد ببينيد كه اينها منطقشان چيست؟ اينها مىگويند كه ما مىخواهيم كه شهيد بشويم. همين امروز كه در روزنامه من ديدم اين عيال مرحوم آقاى مفتح مىگويد كه ما افتخار مىكنيم كه يك شهيد داديم. يك مردمى كه بانوانش اينطور باشند كه به شهادت سرپرستشان آن هم يك چنين سرپرستى افتخار بكند و بسيارى از اين زنها كه جوانشان را از دست دادند مىآيند پيش من مىگويند كه ما باز هم داريم، باز هم داريم كه تقديم كنيم، يك چنين ملتى را آقاى كارتر از نظامى مىترساند؟ از نظامى بايد خودش را بترساند كه به آنطور اعتقاد ندارد و آنهائى كه دعا را مىخواهند وسيله رياست قرار بدهند، ناقوس را مىخواهند وسيله بلندگويشان باشد براى رياست. ما از چه مىترسيم؟ مائى كه معتقديم كه از اينجا كه برويم به يك جاى بهتر مىرسيم چرا بايد بترسيم؟ پس ما از نظاميشان نمىترسيم، ما مهيا هستيم، تا آن اندازه كه مىتوانيم مقابله كنيم، اگر نتوانستيم شهيد مىشويم كارى نيست اين، اولياء ما هم همين طور بودند. لكن من به شما مىگويم كه اصلاً اين اسلحه پوسيده است، اين اسلحه اينكه ما مداخله نظامى مىكنيم يك اسلحه پوسيدهاى است كه سابقاً اگر چنانچه يك چنين چيزى مىگفتند در ايران، خوفى بود اما ايران الان از اين چيزها خوفى ندارد و اين اسلحه پوسيده است، اصلاً اسلحه در دنيا پوسيده است، مسخره مىكند دنيا اين حرف را، اين حرفى كه ما مداخله نظامى مىكنيم، اين حرفى است كه دنيا مسخرهاش مىكند لكن حالا اگر ديوانگى كردند و يك چنين كارى كردند ما هم حاضريم، ما ابائى از اين نداريم، البته ما حتى الامكان مىخواهيم كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 54
بشر انسان باشد و مثل سباع به هم نريزند اما اگر سباعى به ما حمله كرد ما دفاع مىكنيم تا آن حد كه مىتوانيم. اما قضيه اقتصادى و اينها اين هم از همانطور است، از همان قماش است كه كهنه شده اين اسلحهها. آقاى كارتر خيال مىكند كه ماها از دنيا اصلاً بىخبر هستيم، هيچ اطلاعى از دنيا نداريم، ايشان را هم به آنطور حالا مىشناسيم كه ابرقدرت هست و داراى كذا و چقدر نمىدانم لشكر و چقدر سلاح و امثال ذلك و همه دنيا هم. ما عقيده مان مثلاً اين است كه تا ايشان بگويند كه "محاصره اقتصادى" در دنيا به روى ما بسته مىشود، اين هم از آن خيالاتى است كه ايشان كردند پيش خودشان، در آن كاخ سفيد قهوه خوردند و يا اگر مىخوردند و پاهايشان را روى هم انداختند اين فكر را كردند. ما پيشمان اين حرفها مطرح نيست، ما اين را گفتيم كه ما خودمان از اين زمين خدا، روزى خودمان را در مىآوريم و علاوه كى گوش مىدهند مردم به اين حرفها؟ دولت خودشان هم در يكى دو دفعه تا حالا دو، سه دفعه تا حالا گفتهاند كه اين حرف صحيح نيست، محاصره اقتصادى صحيح نيست، بكلى نمىشود. ممالك ديگر هم كه تابع ايشان نيستند، بلى آقاى سادات تبعيت دارد، تابع است، او چشم و گوش بسته مثل شاه ما تسليم است و من چقدر بايد تاسف بخورم كه يكى كه در يك مملكت اسلامى دارد مىگويد "من راس اين مملكت هستم با دو نفر كه هر دو دشمن اسلام هستند، دشمن اسلام هستند نه دشمن يك طايفه اى، رژيم اسرائيل دشمن اسلام است نه دشمن ما، دشمن شما، كارتر برادر اوست اينها سر يك ميز بنشينند و با هم معاهده كنند بر ضد اسلام و ما بنشينيم گوش كنيم، ملت مصر هم بنشيند گوش كند، شما نويسندهها هم بنشينيد گوش كنيد. اين چقدر تاسف دارد و چقدر من بايد متاسف باشم به اين وضع اينكه اينها يك چنين پيوندهايى دارند با دشمنهاى اسلام، با كسانى كه به روى مسلمين آتش كشيدند، اينها بنشينند با هم سر يك ميز و با هم قرارداد كنند برضد مسلمين و از آن بدتر اينكه هم مسلمين بنشينند نگاه كنند، دولتهاى اسلامى هم بنشينند نگاه كنند، ملتها هم بنشينند نگاه كنند.
سوال: من يك چيزهايى دارم احساس مىكنم و مىبينم كه از داخل نهضت است، از داخل ايران است و از خارج نيست مثل قضاياى آذربايجان و اكراد و كردستان كه شكل مسلح گرفت و مثلاً قضيه دانشجويانى كه اين گروگانها را گرفتند، اين از داخل ملت شروع شد. مثلاً آيا دولت ايران با اينها موافق بود و آيا با آنها همكارى مىكرد و دلش مىخواست يك چنين چيزى بشود؟ من مىخواهم رأى امام را ببينم درباره قضايائى كه در داخل كشور و از اندرون آن بروز مىكند و تراوش مىكند نه آن چيزى كه از خارج مىآيد اينها، چه نظرى شما داريد و چه تفسيرى بر اين قضايا داريد؟ حكومتهائى آمدند و رفتند، وزير خارجهاى آمد، وزير خارجهاى رفت، چيزهاى ديگرى هست احتمال مىدهم يك فشارهاى اقتصادى داخلى هم
صحيفه نور ج 11 صفحه 55
باشد كه ما اطلاع نداريم اين تغييراتى كه دارد مىشود. نظر امام، تفسير امام براى قضايا چيست؟ اينها از كجا مىشود اينجور چيزهائى؟
جواب: قضايائى كه در ايران واقع شده است اينها ريشهاش از خارج و يك مقدارى هم از ريشههايى كه رژيم سابق دارند و طرفدارانشان است. امت اصيل، نه كرد و نه آذربايجانى با ما مواجه نيستند، البته يك تبليغاتى در كردستان همان اشخاص خارجى كردند كه خيال كردند كه يك تفرقهاى بين مثلاً اكراد و غير اكراد، بين اقليتهاى اينجا و غير آن هست و اين براى اين است كه اسلام را درست نمىگذارند ما معرفى كنيم. من اميد اين را دارم كه اگر اسلام آنطورى كه ما مىخواهيم در اينجا تحقق پيدا كند، پياده بشود، نه كرد و نه لر و نه ترك و نه ساير قشرها كه هستند هيچ يك از اينها اصلاً نخواهند كه خودشان عليحده باشند، عليحده بودن روى اين زمينه است كه يك دولت مركزى بخواهد بر آنها يك تحميلاتى بكند. مثل همين است كه اول هم گفتم كه تا گفته مىشود رژيم، دولت و اينها مردم توى ذهنشان همان رژيم سابق و همان دولتهاى سابق مىآيد كه در تهران نشسته بودند و تحميل مىكردند به همه قشرهاى ايران، زور مىگفتند و آنها را محروم مىكردند و تمام ذخائرشان را به ديگران مىدادند و در خوزستان مردم گرسنگى مىخوردند و نفت زير پايشان براى خارج صادر مىشد. اينها اگر حكومت اسلامى را ببينند و بدانند كه چه خواهيم كرد و چه ميل داريم انجام بدهيم، آن روزى كه حكومت اسلامى پيدا بشود تمام اين قشرهايى كه هستند اين مسائل از پيش آنها ديگر طرح نمىشود طرح اينكه ما مىخواهيم خودمان حكومتمان باشد، ما مىخواهيم شهردارى، خودمان باشد، اينها روى اين زمينه است كه از دولتهاى سابق ضربه خوردند، آن ضربهاى كه از دولتهاى سابق خوردند. تلخى كه در ذائقه همه قشرها هست اين اسباب اين شده است كه اينها خيال كنند كه اين حكومت اسلامى هم مثل حكومت شاهنشاهى است همانطورى كه حكومت شاهنشاهى همه ذخائر را مىبرد و كردستان در حال فقر بود و عرض بكنم كه بيمارستان نداشتند و دانشگاه نداشتند و هيچ چيز فرض كنيد كه بلوچستان هم همين طور بختيارى هم همين طور، اينطور بود، الان هم كه مىشنوند حكومت، اصلاً در ذهنشان بيش از آن حكومتى كه در رژيم سابق بود، نمىآيد. از اين جهت اين حرفها را مىزنند و ما هم گفتيم كه ما الان حرفهاى شما را همه را مىشنويم تا وقتى فهميديد حكومت چيست، وقتى گفتيد حكومت، ديگر خودتان حرفتان را پس مىگيريد و ما در داخل از خود ملت، از خود داخل چيزى نداريم. ملت همهشان با ما هستند آنهائى كه الان صدا در مىآورند در اين قشرها اينهايند كه از خارج الهام مىگيرند نه از داخل و آنها هم بسيارشان متوجه مسائل نيستند و بعضىشان هم البته كذا هستند و الا نه اين است كه ما، شما خيال كنيد كه در داخل ما يك مشكلاتى الان مواجه هستيم و مردم در داخل نمىگذارند چه
صحيفه نور ج 11 صفحه 56
بشود نه، مسائل اينطور نيست، البته يك قضيه كه واقع مىشود قلمهاى دشمنهاى ما به راه مىافتد و يك قضيه كوچكى را بزرگش مىكنند الى ماشاءالله. يك قضيه در آذربايجان مثلاً پيش مىآيد، قضيه جزيى كه قابل ذكر خيلى نبود، آذربايجان مخالفتى با اسلام نداشت، اين را در خارج بزرگش مىكنند و در راديوها سروصدا در مىآورند كه حكومت آذربايجان چه مىخواهد بشود و جمهورى آذربايجان چه و اين حرفها نيست در كار، اين حرفها اين تبليغات است همهاش، واقعيت ندارد. شما الان مىبينيد بازارهاى ايران باز است و هيچ خبرى نيست، همه جا صحيح و سالم و مثل آن نهضتها و آن انقلابات نيست كه الان انقلابى باشد. ما انقلابمان باز يك سالش نشده است و انقلابى كه باز يك سال نشده است و پيروزىاش چند ماه است، شما متوقعيد كه تا اين سد شكسته شد تمام امور همچو آسوده و راحت يكه ..... خوب، يك سى و پنج ميليون حبسى از حبس بيرون آمدند، ما يك محبس داشتيم ايران اسمش بود، سى و پنج ميليون جمعيت هم توى آن محبوس بودند، اختناقها بود و فشارها بود، يك دفعه يك سدى شكسته شد سى و پنج ميليون ريختند بيرون، شما مىخواهيد سى و پنج ميليون كه بيرون مىريزند، تويشان هم يك عدهاى هستند كه اينها جاهل هستند، يك عدهاى هم هستند كه آنها ملهم از خارج هستند، شما مىخواهيد كه فوراً همه سروصداها بخوابد و اينها. شما خاطر جمع باشيد كه اين سروصداها چيزى نيست و يك چيزى كه پيش ما يك اهميتى داشته باشد نيست، اينها مثل سروصداهاى آقاى كارتر است، كه هيچ خبرى نيست در اينجا، دشمنهاى ما براى ما خبر خيال مىكنند مىخواهند درست بكنند و اما قضيه اينجايى كه شما اسمش را سفارت مىگذاريد و ما اسمش را جاسوسخانه مىگذاريم، اين قضيه را يك دسته از جوانهاى ما رفتند و آنجا را گرفتند و ديدند كه محل جاسوسى است اينجا، اصلاً يك سفارتخانه نيست، با اسم سفارتخانه يك محلى را درست كردند براى جاسوسى و توطئه منطقه نه توطئه تنها براى ايران، اينها هم كه ديدند در آنجا هستند، آنها هم جاسوس هستند، اصلاً مامور سياسى ما در ايران برايمان ثابت نيست كه يك مأمور سياسى آمريكا داشته باشد. امريكا ما را يك دولت سياسى نمىدانسته كه يك مامور سياسى بخواهند بفرستند. دولت اينجا هم آنوقتى كه بود، رژيمى كه بود نوكرش بود، هر كارى مىخواست مىكرد. مىخواست چه كند؟ يك ديپلمات بياورد اينجا، مگر مواجه بود با يك مملكتى كه مثل خودش بود؟ يك مملكتى بود كه در قبضه او بود و همه چيز آن دست او بود، اين ديگر ديپلمات نمىخواست، اين اينجا مىخواست كه يك مركزى درست بكند و عمده نظرش خارج بود، دشمنان خارجى او بود، عمده نظر آقاى كارتر در اين محل كه اين چيزها را درست مىكرد شوروى بود نه اينكه ايران برايش يك چيزى بوده خوب ايران در مشتش بود، كارى به او نبود، عمده نظر اين بود كه اينجا پايگاهى درست كنند، در مقابل يك قدرت بزرگى پايگاه نظامى درست كرده، پايگاه همه چيز و پايگاه
afsanah82
07-26-2011, 02:22 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 58
تاريخ: 29/9/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى قم
شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد
بسم الله الرحمن الرحيم
چقدر من از اين صورتهاى نورانى، ايمانى، اسلامى، خوشم مىآيد، (گريه حضار) چقدر من اين برادرها و فرزندانم را دوست دارم، (گريه حضار) شماها امروز فرزندان اسلام هستيد، شماها امروز فرزندان رسول خدا هستيد، خدمت به ديانت اسلام مىكنيد و در راه خدا قيام كرديد، پاسداران قرآن كريم هستيد، پاسداران اسلام مقدس هستيد، چه مجلس خوبى است اين مجلسى كه من شما برادرها را همچو مىيابم كه صادقانه براى اسلام خدمت مىكنيد، چه چهرههاى خوبى شما داريد و چه جوانهاى برومندى براى اسلام هستيد، اسلام عزيز به ما خيلى حق دارد و به شما خيلى حق دارد، اسلام عزيز در طول تاريخ مخفى بوده است بر ما، نگذاشتند كه اسلام را، آنطورى كه هست در معرض نمايش عمومى بگذاريم.
ترس دشمنان از اسلام است
دشمنهاى اسلام كوشش كردند كه بين برادرهاى اسلامى جدائى بياندازند و كوشش كردند كه تعليمات اسلامى را نگذارند به گوش برادرهاى مسلم برسد چون از اسلام مىترسيدند و از اجتماع مسلمين هراس داشتند. آنها امروز كه ضربه خوردند، ضربه اسلامى خوردند، ديدند كه ملتى به پاس اسلام قيام كرده است و يك جمعيتهاى زيادى، جوانان برومندى، براى خدا پاسدارى دارند مىكنند، آنها ديدند كه اين ملت، اين پاسداران ملت آنها را به عقب راند و قدرتهاى آنها را شكست و دستهاى آنها را از مخازن ايران كوتاه كرد، امروز كه آنها ضربه ديدند حيلههاى آنها بيشتر به كار افتاده است، نوكرهاى آنها بيشتر مشغول حيله شدند، در اطراف ايران نوكرهاى اينها آشوب مىكنند، ملت ما بايد هشيار باشد و اتكال به خدا بكند و اين تتمهاى كه از آن ريشههاى فساد بوده است از سر راه اسلام و قرآن بردارد.
پاسداران امروز مثل لشكرهاى صدر اسلام هستند
جوانان عزيز من، برومند باشيد، قدرتمند باشيد كه پشتوانه شما خداست، شما امروز مثل
صحيفه نور ج 11 صفحه 59
لشكرهاى صدر اسلام هستيد، مثل آن است كه در ركاب رسول اكرم (ص) جنگ مىكنيد همان طور كه آنها با عدههايى قليل به اذن خدا بر عدههاى كثير، بر لشكرهاى كثير غلبه كردند، شما هم غلبه خواهيد كرد بر دشمنها، هر چه بزرگ باشد، وقتى مقصد خدا باشد، مقصد اين باشد كه اسلام زنده بشود، مقصد اين باشد كه احكام اسلام در مملكت جارى بشود، مقصد كه الهى شد دنبالش پيروزى است.
به فيض الهى اعمال دشمن به نفع ما تمام مىشود
اين دست و پاهايى كه مىزنند اينها و كارهاى غير عقلائى كه مىكنند، مىبينيد كه به نفع ما تمام مىشود، به نفع شما تمام مىشود، ترور مىكنند به خيال اينكه ما را بترسانند، ملت ما را بترسانند، مىبينيد كه شجاعتشان افزون مىشود و فريادشان بيشتر و اجتماعاتشان بيشتر، اينها خداوند عقلشان را گرفته است كه كارهائى كه مىكنند بر ضرر خودشان تمام مىشود، كارهائى كه مىكنند به نفع ما باشد، شاه خائن را، شاه مخلوع را كه ملت ما عقب زده است با انهمه جرائمى كه براى اين ملت پيش آورده است و مرتكب شده است و با آنهمه جناياتى كه بر اين ملت كرده است، آنها به خيال توطئه، يا به هواى ديگرى او را مىبرند پناه مىدهند، براى اينكه به ملت خودشان حالى كنند كه ما انساندوست هستيم، بر ضرر خودشان تمام مىشود. ملتها بيدارند، مىدانند كه اين ابرقدرتها چكارهاند، آنقدر پافشارى مىكنند و از اينطرف، ملت قدرتمند ما در مقابل ايستاده است كه مىبينند نمىشود او را نگه داشت در محل خودش، به اسم اينكه ما مىخواهيم او را بيرون كنيم مىبرندش به يك جاى ديگرى كه باز تحت حمايت خودشان است، غافل از اينكه عقب نشينى باز اثرى ندارد و ملت ما آماده است براى اينكه تا آخر نهضت قيام خودش را حفظ كند، كارهائى كه اينها مىكنند كارهائى است كه به خيال خودشان، براى خودشان است، لكن ضرر خودشان در اوست.
شما امروز وقتى كه مطالعه كنيد، بشنويد قشرهاى مختلف ملتها را، نه دولتها، ملتهاى جهان الان به نفع شما هستند، دولتها هر چه مىخواهند باشند، از دولتها هم كم كم دارند به نفع شما مىشوند، در خود آمريكا هم ملت آمريكا كم كم بيدار مىشوند، خواهند شناخت اين ابرقدرتهائى كه تحميل مىكنند خودشان را بر ملتها، قبلاً اينطور نبود كه ملت آمريكا با ما باشد، حالا بسيارى از آنها با ما شدهاند، حالا وقتى كه خودشان اقرار كردند كه وقتى كه آراء ملت را شمارش كردند، به يك ارزيابى فهميدند كه پنجاه و پنج درصد اجازه نمىدهند كه آمريكا دخالت نظامى بكند و شايد اجازه ندهند كه دخالت اقتصادى بكند، حصر اقتصادى را كه او خيال مىكرد بر ضرر ملت ماست، ملتهاى ديگر همه از اين انتقاد كردند، بلكه بسيارى از دولتها هم، ما مصمميم، ملت ما مصمم است كه اين راهى كه رفته است تا آخر برود، من در چهرههاى نورانى و دوست داشتنى شما كه نگاه مىكنم تصميم را مىفهمم، شما مصمميد، ما هم مصمميم، ما از نظامى آمريكا و از حصر اقتصادىاش هيچ باكى ندارم و گمان نكنيد كه موفق بشود و اجازه بدهد ملت آمريكا و مجلس آمريكا بر اينكه يك دخالت نظامى بكند، براى اينكه مىداند ملت آمريكا كه دخالت نظامى به ضرر ملت آمريكاست و به ضرر دولت
صحيفه نور ج 11 صفحه 60
آمريكا است و از حصر اقتصادى هم ابداً خوفى نداشته باشيد، براى اينكه ملتهاى ديگر و دولتهاى ديگر تابع آمريكا نيستند، در دنيا به روى ما بسته نخواهد شد، ما خدا را داريم، در دنيا به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است. ما براى خدا مىخواهيم اقدام كنيم، ما قيام كرديم براى خداى تبارك و تعالى، ما ديديم كه ظلم در اين مملكت هست، ما ديديم كه چپاولگرى در اين مملكت هست، ما ديديم كه مستكبران، مستضعفان را دارند از بين مىبرند، قيام كرديم، ما براى خدا قيام كرديم، در همه اهالى ممالك هم به روى ما بسته بشود، در رحمت خدا به روى ما باز است و ما اتكال به رحمت خدا و اتكال به قدرت خدا مىكنيم و شما قدرتمند باشيد و به پيش برويد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:22 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 61
تاريخ: 29/9/58
بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن پوش كورانده و دانشآموزان دبيرستان الفتح نهاوند
قيام براى خدا شكست ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
از همه آقايان محترم، برادرهاى عزيزم كه از اطراف، پاى پياده آمديد تشكر مىكنيم. ملتى كه اينطور تحول پيدا كرده است كه در سرماى اين راهها، با رنج، جوانهايش پياده مىآيند و غسل شهادت مىكنند و پيشقدم براى شهادت هستند، پيروزند. شما جوانان پيروزيد انشاءالله و آنها كه گمان مىكنند كه با يك ترورى، با يك راه انداختن ناراحتىهائى مىتوانند اين ملت را از راه خودش منحرف كنند اشتباه مىكنند.
ملت ما بيدار شده است و قيام كرده است و قيام براى خدا، كسى كه قيام براى خدا كرده است اين شكست ندارد و كشته شدن بعضى افراد هر چه هم شخصيتى باشد، در روحيه ملت ما تأثير بد ندارد بلكه بيشتر تهييج مىكند. ملت ما ملتى است كه مىخواهد كار بكند، دانشجوئى كه براى خدا مىخواهد اين نهضت را برساند به آخر، كشاورزى كه براى خدا اين نهضت را به آخر برساند هر چه هم با او مقابله كنند، هر چند ناراحتى ايجاد كنند و هر چه هم جار و جنجال كنند دشمنهاشان، فايده براى آنها ندارند اينها بيشتر به ميدان مىآيند. عمده اين است كه راه، راه خداست و اسلام است و جوانهاى ما اين راه اسلامى را رفتهاند و مثل سابق ديگر نيستند كه از يك تشر دولت، از يك پاسبان وحشت داشته باشند، اينها ديگر از هيچ چيز ترس ندارند، چنانچه در خيابانها رفتند و در پشت بامها رفتند و مقابله كردند با دشمنها، مقابله كردند با توپ و تانك و پيش بردند و از اين به بعد هم انشاءالله پيش مىبرند.
شما نهضتتان براى خدا بوده است
لكن دو شرط در پيشرفت هست. يك شرط اين است كه براى خدا باشد، اگر چنانچه يك قيامى براى خدا باشد خداى تبارك و تعالى كمك مىكند. از كمى جمعيت نترسيد، ولى بحمدالله جمعيتهاتان زياد است. در صدر اسلام يك جمعيت سى هزارى به دو تا امپراطورى كه به همه جهازهاى سلاحى مجهز بودند و يكىشان هفتصد هزار نفر يا هشتصد هزار نفر نظامى مجهز به جنگ آورده بود، اينها با سى هزار نفر غلبه كردند. يكى از سردارهاى اسلام آنوقت گفت كه شصت هزار نفر
صحيفه نور ج 11 صفحه 62
جلو آمدند پيشاهنگند از دشمن و دنبال آنها هم هشتصد يا هفتصد هزار نفر دشمن هست، ما اگر يك ضربهاى به اينها نزنيم اينها جرى مىشوند. اين سردار گفت كه سى نفر همراه من بيايد شب مىرويم و به اين شصت هزار نفر شبيخون مىزنيم، سى عدد. تمام لشگرش
afsanah82
07-26-2011, 02:22 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 65
تاريخ: 29/9/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان دانشگاه شيراز
در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است
بسم الله الرحمن الرحيم
دانشجويان عزيزى كه پيشروان انقلاب بودند و انشاءالله كسانى هستند كه مقدرات كشور بعد از اين در دست آنهاست، دانشجويان عزيزى كه در اين انقلاب همدوش تمام برادران، در راه اسلام قدم برداشتند، خوش آمدند.
عزيزان من! در اسلام و پيش من رهبرى مطرح نيست، برادرى مطرح است. خداى تبارك و تعالى در قرآن كريم ما را برادر خوانده است انما المومنون اخوه بزرگان اسلام ما هم در همين حالى كه رهبرانى معذور بودند، در عين حالى اين موضوع نزد آنان به اين معنا مطرح نبوده است. اميدوارم اين چند روزى كه در ميان شما هستم در خدمت شما باشم. ما همه در صف واحد، در صف برادران دينى، برادران اسلامى، برادران ايمانى براى آرمانهاى بزرگ اسلام بايد كوشش كنيم و به پيش برويم. اگر ما برادرى خودمان را حفظ كنيم و با حفظ برادرى و اتكال به خداى تبارك و تعالى در صف واحد پيش برويم، پيروزى نصيب ما خواهد بود. خداى تبارك و تعالى به مستضعفان وعده پيروزى داده است و نمونههاى پيروزى نصيب مستضعفان يكى بعد از ديگرى پيدا مىشود. من اميدوارم اين نقطه عطفى از ايران به كليه ممالك اسلامى و به همه مستضعفان جهان پرتو افكن شود و شما جوانان و عزيزان ببينيد كه دولت اسلامى مبنايش بر اساس برادرى و محبت، اخوت و اينكه فردى بالا و پايين و يا طبقهاى فوق طبقهاى نباشد و نه بر اساس حاكم و محكوم را ادراك كنيد. اميد است با اين تحول و وضع روحى كه در جوانهاى عزيز ما ايجاد شده است و اين وحدت و توجهى كه قشرهاى ما به اسلام و احكام اسلام پيدا كردهاند ما به زودى پيروزى را ببينيم.
با اتكال به خدا و قرآن كريم به پيش برويد كه پيروزيد
فرزندان محترم! خواهران و برادران من! كوشش كنيد كه وحدتتان را حفظ كنيد. از اغراض جزئى كه تمامش با اغراض دنيويه و به كارهاى شيطانى بر مىگردد احتراز كنيد. امروز اسلام و قرآن در دست شماست و شما مىتوانيد قرآن را ترويج كنيد و در همه قشرهاى دنيا پرچم اسلام را بالا ببريد و اگر خداى نخواسته در اين حالى كه در اثر قدرت ايمانى و وحدت كلمه يك نحو پيروزى پيدا شده
صحيفه نور ج 11 صفحه 66
است، سستى پيدا بشود، اگر بخواهيم پيروز هم گرديم، راهمان طولانى خواهد شد. الان در همه جا توطئهها در دست تحقق است و ريشههاى گنديده با هم مجتمع مىشوند و شما عزيزان و دانشجويان و همه قشرهاى ملت بايد به هم بپيونديد. دستهاى كثيفى پيدا شده كه بين قشرهاى ملت جدايى ايجاد كنند تا از جدايى و افتراق ما بهرهبردارى كنند. كوشش كنيد كه اين وحدت كلمه از دست نرود و مهم اينكه اتكال به خدا از دست نرود. به اتكال به خدا و قرآن كريم به پيش برويد كه پيروزيد. و من اميدوارم كه به زودى شما پيروزى را در آغوش بگيريد و اسلام اين رژيم عدل كه برنامههايش تاكنون تحقق نيافته است با دست برومند جوانان ما، با دست برومند برادران و خواهران ما تحقق پيدا بكند. خداوند به همه شما نصرت عنايت كند و همه شما را در پناه اولياء اسلام حفظ كند. به پيش برويد و شياطين را برانيد.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:22 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 67
تاريخ: 30/9/58
فرمان امام خمينى به شوراى انقلاب در مورد دعوت از كشيشهاى متعهد
بسم الله الرحمن الرحيم
شوراى انقلاب اسلامى ايران
به مناسبت فرا رسيدن عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيم الشان عليهم السلام لازم است از چند كشيش متعهد و مسؤول دعوت به عمل آوريد تا امريكائيانى كه در اختيار دانشجويان مسلمان قرار دارند بتوانند مراسم مذهبىشان را با كمال آرامش انجام دهند. بديهى است به مناسبت موضع خاص كشيشان سياهپوست در مقابل جنايات آمريكا، آنان از اولويت خاصى برخوردارند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:23 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 71
تاريخ: 1/10/58
فرمان امام خمينى به تيمسار شادمهر
بسم الله الرحمن الرحيم
تيمسارهادى شادمهر
بنابر اصل قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، تيمسار به خدمت اعاده و به درجه سرلشكرى مفتخر و به رياست ستاد مشترك منصوب مىگرديد. از پرسنل ارتش جمهورى اسلامى ايران انتظار دارم كه براى اداره امور ارتش و پاسدارى از انقلاب و استقلال ايران در كمال صميميت، اخلاص و ايثار همكارى نمايند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:23 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 72
تاريخ: 1/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از دانشجويان تبريز
اتكال به ذات مقدس حق و اجتماع اقشار در زير يك پرچم از رموز پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
از شما دانشجويان عزيز كه از راه دور آمديد و از ساير گروههائى كه آمدهاند و در اين هواى سرد، در اين منزل محقر با من ملاقات كردند متشكرم. شما مىدانيد كه ما امروز در مقابل چه قدرتى واقع شدهايم، ما در قدم اول كه مقابل اين قدرتها واقع بوديم، آن چيزى كه رمز پيروزى ما بود چه بود و از اين به بعد بايد چه باشد.
شما مىدانيد كه ما نه قدرت نظامى داشتيم و نه ملت ما تعليمات نظامى، شما جوانان عزيز مشغول تحصيل دانش بوديد و ساير قشرها هم مشغول كارهاى مخصوص خودشان بود روحانيون هم مشغول تحصيل علوم خودشان بودند، ما نداشتيم يك جمعيتى كه تعليمات نظامى ديده باشد و نه يك تجهيزاتى داشتيم لكن يك چيز داشتيم و دنبال آن يك چيز ديگر، عقيده به اسلام، ايمان به خدا، قيام براى خدا كه دنبال آن جمع شدن همه قشرها در زير بيرق اسلام بود. اين دو نيروى عظيم را ما داشتيم كه يكى اصيل و يكى دنبال او نيروى اصيل، نيروى ايمان، توجه به خدا، اتكال به ذات مقدس حق. از همه زبانها ذكر خدا بيرون مىآمد، با الله اكبر جلو مىرفتند و دنبال اين مطلب اصيل همه قشرها با هم مجتمع شدند و همه اغراض كنار رفت يك صدا و آن اينكه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، اين يك صدا كه از حلقوم شما فرزندان اسلام در آمد و اين صداى اسلام بود. صداى ملكوت بود، صداى عالم غيب بود و اين صدا همچو اين ملت را منسجم كرد و همچو قدرتى به ملت داد كه با دست خالى بر قدرتهاى بزرگ غلبه كردند. از اين به بعد هم ما، احتياج به اين صداى ملكوتى الهى داريم و احتياج به اين انسجام.
اين كه همه يكصدا جمهورى اسلامى را مىخواستند، ضربهاى بود به آمريكا و رفقاى آمريكا
دشمنهاى ما مىخواهند اين دو چيز را از ما بگيرند ما را اول از هم جدا كنند، هر جائى يك صدائى درآورند. ملت اسلام كه به تبع اسلام، به تبع قرآن كريم بايد همه با هم باشند و متحد باشند و برادر باشند، مؤمنين سرتاسر دنيا برادرند به حسب حكم قرآن و برادرها برابرند و در شادى و غم هم
صحيفه نور ج 11 صفحه 73
مشتركند. در اسلام همين برادرى است كه مبداء همه خيرات است و اينها كه مىخواهند اين برادرى را از ما بگيرند غائله بپا مىكنند. برادرها را مىخواهند از هم با لهجه مختلف كنند، يك وقت هم غائله آذربايجان را به كار مىآورند كه آنجا هم فرياد مىزنند كه جمهورى آذربايجان، يعنى جمهورى آذربايجان جمهورى غير از جمهورى اسلام است، يعنى به حسب فهم آنها آذربايجان جدا از اسلام. اين هم توطئه است براى اينكه برادرها را از هم جدا كنند. اسلام، قرآن، عقد اخوت بين ما انداخته است المومنون اخوه مؤمنون، همه، نه ترك و نه فارس و نه عرب و نه عجم نه از چه، همه مؤمنين برادرند. اين قرآن است. اينها كه مىخواهند اين برادرها را از هم جدا كنند در هر جا با يك نغمهاى وارد مىشوند و اذهان صاف جوانها را و اذهان صاف اشخاصى كه در روستاها هستند اينها را تبليغ مىكنند و برضد برادرهاى خودشان آنها را تجهيز مىكنند، اين دست آنهائى است كه تمام حيثيات اين مملكت را در طول تاريخ و خصوصاً در اين پنجاه سال از بين بردند و تمام غارتگرىها را آنجا كردند و حالا چون از اين جهت مأيوس شدند دنبال اينطور توطئهها برآمدند آنها فهميدند كه ضربه را از اخوت اسلامى كشور ما خوردند، اخوت اسلامى عملى. همه يك كلام مىگفتند، همه يك صدا درآوردند، همه الله اكبر مىگفتند، همه اتكال به خدا داشتند، همه جمهورى اسلامى مىخواستند. اين جهت كه همه با هم بودند و يكصدا جمهورى اسلامى مىخواستند، ضربهاى بود كه بر آمريكا و رفقاى آمريكا خورد. آنهائى كه تبع بودند. آنها الان يافتهاند كه ضربه را از كجا خوردند، همان نقطهاى را كه از آن ضربه خوردند هدف قرار دادند، همان چيزى را كه موجب شكست آنها شده است حالا هدف قرار دادند، به همان موضعى كه شما پيروز شديد آنها حمله كردند. موضع پيروزى اتفاق كلمه بود وحدت بين آذربايجان و كردستان و بلوچستان و ايران، همه جا بود، همه جاى ايران بود و اتكال به خدا آن جهت را كه وحدت كلمه و طرح نبودن در انقلاب اينكه من از كدام طايفهام، شما از كدام طايفهايد، من چه مسلكى دارم، شما چه مسلكى داريد. اين در انقلاب، در ابتداى انقلاب كه همه با هم متوجه بوديد به اينكه آن سد شيطانى را بشكنيد آنوقت اين مسائل اصلاً طرح نبود، مسأله احتياجات هم طرح نبود مسأله اينكه ما امشب وقتى برويم منزل آيا شاممان چيست؟ منزلمان كجا است؟
رمز پيروزى نهضت گسستن از خود و پيوستن به خدا بود
شما شايد در تلويزيون ديده باشيد آن كنار شهر تهران كه اين زاغهنشينان هستند، خوب اينها معلوم است كه منازلشان چى هست و زندگىشان چى در تلويزيون كه نشان داد گفت شما چه مىكنيد روزها يا چه مىكرديد. گفت ما صبح كه مىشد زن و بچهمان را بر مىداشتيم براى تظاهرات مىرفتيم. اصلا به فكر اينكه من در اين زاغه زندگى مىكنم، به فكر اينكه من بچههايم چه حالى دارند در اين فكر نبودند. شما هم در فكر اينكه ما گرفتارى مان چيست مدرسه مان چه گرفتارى داريم معلممان چه آدمى است، شما هم اين فكر را نمىكرديد. اين القاه افكار متعدد و پشت كردن بر خود و روكردن به خدا، حقيقت اين است كه ملت ما به خودش پشت كرد به خدا رو آورد، آن چيزهائى كه نفسش خواهش
صحيفه نور ج 11 صفحه 74
داشت توجه به آن نداشت، همه توجهش به اين بود كه جمهورى اسلامى را ايجاد كند، اين توجه به خدا بود، از خود گذشته بود به خدا پيوسته بود. اين رمز بود، اين رمز، رمز پيروزى است. تا انسان به خود مشغول است نمىتواند كارى بكند براى اينكه خودها هستند، افراد هستند تا شما به خود مشغول هستيد برادرتان هم همين طور و من هم همين طور، برادرم همين طور، هر كدام يك آمال خاصى داريد، تا توجه به خود است اقبال به خود است و پشت به خدا، همه نكبتها هست. در پيروزى شما عكس بود مطلب، از آمال خودتان دست برداشته بوديد، آنوقت اگر يك كسى به شما مىگفت كه شغل شما آيا خوبست، آيا دكانتان مثلاً چطور است شايد مسخرهاش مىكرديد كه حالا وقت اين حرف نيست. پشت كرديد به آمال خودتان و رو كرديد به خدا. اين توجه به خدا و هجرت از خود به خدا كه بزرگترين هجرتهاست، هجرت از نفس به حق و از دنيا به عالم غيب شما را تقويت كرد، يعنى ديگر براى شما مطرح نبود كه من چند روز زنده بمانم اين هم مطرح نبود. جوانها مىديدند كه دارند تيراندازى مىكنند، مىديدند كه تانكها دارند مىآيند، مىديدند كه مسلسلها در كار است لكن حمله مىكردند. اين نيروى خدائى است، آن نيروى خدايى كه از اول اسلام را تقويت كرد همين است كه در شما پيدا شده بود: پشت به دنيا و رو به عالم غيب، پشت به انانيت خود و رو به رحمت الهى، قدرت الهى. اين را حفظش كنيد، اين نعمتى كه خدا به شما داد و شما را متحول كرد به يك ملت ديگرى شمائى كه از پاسبان مىترسيديد از رژيم شاهنشاهى نترسيديد، شمائى كه از يك باتوم مىترسيديد از مسلسلها نترسيديد، اين نيروى خداست. اين نيروى خدائى را حفظش كنيد، حفظ به اين است كه باز توجهتان به آنجا باشد. اينقدر دنبال اين نباشيد كه ما خانهمان چه جور است و زندگىمان چه جور است و چه، دنبال آن شرافت انسانى باشيد، دنبال آن معنا باشيد كه شما را پيروز كرد. پيروزى بر دشمن آن هم يك همچو دشمنى كه همه چيز ما را مىخواهد از بين ببرد بالاترين چيزى است كه براى يك ملتى حاصل مىشود. ما اگر مىتوانستيم هدايت مىكرديم آنها را، پيغمبرها آمدهاند كه همه هدايت كنند، كفار را هدايت كنند، ما اگر قدرت داشتيم همه اينها را هدايت مىكرديم، لكن بعد از آنكه آنها به ما حمله بكنند ما با همان قدرت الهى كه آن سد را شكستيم اين سد هم مىشكنيم. ما كه در اين مبارزه، در اين مبارزهاى كه همه با هم متحد بودند به واسطه پشت كردن بر آمال خودمان و رو كردند به خداى تبارك و تعالى پيروز شديم حالا هم همين معنا را انشاءالله حفظ مىكنيم و با همين اسلحه پيش مىرويم. متوجه باشيد كه بر همين معنائى كه نكته و رمز پيروزى شما بود اينها حمله كردند. اگر در نظرتان باشد بعد از اينكه شما شكستيد اين سد شيطانى را و طرح كرديد جمهورى اسلامى را، دستجاتى پيدا شدند كه جمهورى، اسلامىاش را كنار بگذاريد، اين حمله به آن نقطهاى بود كه با آن نقطه، در آن نقطه شما پيروز شديد.
ترس و رعب از اسلام موجب مخالفت آشوبگران با جمهورى اسلامى
آن موضعى كه شما را پيروز كرد كه اسلام بود و جمهورى اسلامى حمله به او شد گفتند اسلامش نه همين اشخاصى كه اين كارها را دارند انجام مىدهند همينها بعضىشان از همانها بودند
صحيفه نور ج 11 صفحه 75
كه مىگفتند اسلامش نه، جمهورى بس است. جمهوريش را خوب پهلويش هم جمهورى دمكراتيك بگذاريد از اسلام كنار برويد هر چه اسمش را مىخواهيد بگذاريد هر اسمى مىگذاشتيد با آن مخالفت نمىكردند براى اينكه از آن ضربه نخورده بودند از جمهورى ضربه نخورده بودند، از جمهورى دمكراتيك ضربه نخورده بودند، از جمهورى اسلامى ضربه خورده بودند از الله اكبر ضربه خورده بودند. اينها مىگفتند الله اكبرش را بگذار كنار، قرآنش هم بگذار كنار در آنجا شما پيروز شديد گفتيد جمهورى اسلامى هيچ اين طرف و آن طرف نيست همين يك كلمه است مابقيش را نمىدانيم، جمهورى اسلامى، رأى داديد به جمهورى اسلامى، يك رأى بىسابقه در دنيا يك رأى تقريباً مىشود گفت كه اتفاق يكى درصد تا دو درصد كمتر، آنجا اينها شكست خوردند مىگفتند جمهورى اسلامى لازم نيست، جمهورى يا جمهورى دمكراتيك آنجا هم شكست خوردند، بعدش صحبت از قانون اساسى شد خواستند نگذارند اين قانون اساسى اصلش نوشته بشود. از اينجا شروع كردند كه بگذاريد تا مجلس مؤسسان پيدا بشود، مجلس مؤسسان يعنى چه؟ يعنى سيصد نفر در قشرهاى مختلف براى اينكه مىديدند كه اگر سيصد نفر در ايران بخواهند اين كار را بكنند، ممكن است يك مقدارى از اين قاچاقها هم تويش باشد. ما مىگفتيم نه، ما يك خبرگانى درست مىكنيم بعد مىگذاريم به آراء ملت. خبرگانش با آراء ملت و بعد از اينكه آن هم قبول كردند باقيش هم با آراء ملت، قانون اساسىاش هم با آراء ملت. اينجا هى ايراد مىگرفتند و همه ايراد براى همين معنا بود كه از اسلام مىترسيدند و رمز پيروزى شما را اسلام ديده بودند و اينها مىخواستند كه نگذارند جمهورى اسلامى قانون اساسى اسلامى داشته باشد. از آن كه گذشت و رأى داديد و در بينش هم يكى دو تا از آن قاچاقها پيدا شد، آنها مىخواستند در ششصد نفر عدد زياد پيدا بكنند كه كارشكنى بكنند لكن الحمدلله نشد. بعد كه خواستيد رأى بدهيد باز كارشكنى مىكردند، در رأى دادن هم كار شكنى مىكردند، اينقدر تبليغات كردند كه يك دسته از برادرهاى ما قهر كردند معذلك نود درصد رأى داديد، يك دموكراسى به اصطلاح آنها حالا ما به اصطلاح آنها مىگوئيم يك دموكراسى دو آتشه يعنى دو دفعه به رأى عمومى گذاشتن. يك دفعه خبرگان را خود ملت تعيين كرد، يك دفعه بعد از اينكه خبرگان تعيين شدند و به رأى ملت تعيين شدند خود قانون را رأى ملت تصويب كرد. در عالم يك چنين دموكراسى ما نداريم، در عالم ما نداريم كه تبليغات نشده كار انجام بگيرد، تبليغاتى نتوانستند بكنند، نكردند نگذاشتند.
پيشرفت شما در مقابل آن قدرت، اعجاز بود
از آن طرف البته تبليغات بود، يك همچو مطلبى كه در ايران اتفاق افتاد از آن معجزاتى است كه در صدر اسلام اتفاق مىافتاد مسائل اسلام و ايران در اين مدت مسائل اعجازى است، پيشرفت شما در مقابل آن قدرت اعجاز بود، توجه همه ملت به يك نقطه، بچه كوچولو كه تازه زبان درآورده با آن پيرمردى كه در مريضخانه و بيمارستان افتاده يك چيز بود، يك حرف بود كانه يك حلقوم صدا مىكرد، هر جا مىرفتى همان صدا را مىشنيدى. اين هم يكى از اعجازها بود اينجور رأى به اشتياق
صحيفه نور ج 11 صفحه 76
دادن كه در بعضى جاها به من گفتند كه در يك جا آن بيمار را آوردند لب صندوق رأى داده و همان جا مرده است، اينقدر ناتوان بود. اما براى رأى دادن گفته است كه مرا بايد ببريد رأى بدهم. اين معلولين، اين بيماريها اينهمه رأى دادند، آنهائى كه سن قانونىشان نرسيده بود اعتراض داشتند به ما يك روز همين جا جمع شده بودند اعتراض به اينك خوب چرا ما رأى ندهيم؟ ما هم در اينجا شركت داشتيم خوب ما هم رأى بدهيم. وضع اينطورى بود، ايران سابقه نداشت اينطوردادن بلكه دنيا هم سابقه معلوم نيست كه داشته باشد. اينجا هم شكست خوردند شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء، دو دفعه رجوع به آراء عمومى و ملت دو دفعه رأى داده است بر اين قانون اساسى. حالا هم باز اشكال دارند. من نمىدانم اشكالشان اين است كه چرا ملت رأى داده است؟ شما صد دفعه ديگر هم اگر اين قانون اساسى را به اين ملت مسلم عرضه بداريد همان است كه هست، به همان رأى مىدهند براى اينكه شما يا بايد تبليغ كنيد كه اين ملت ما از اسلام رو برگرداند و بيايد طرف شما، آنوقت رأى نمىدهند. اما تا اسلام است، تا مبانى اسلام است، تا زير سايه قرآن هستيم ما زير بيرق اسلام هستيم همين است كه هست، همين آش و همين كاسه صد دفعه هم از سر گرفته بشود همين است، يا همين آقايان كه خبرگان هستند يا نظير همينها ملت هم رأى به همين قانون اساسى و همين كه موافق اسلام است، مخالفتى با اسلام ندارد به همين رأى دادند، صد دفعه ديگر هم به رأى بگذاريد همين است. حالا يك عدهاى كه ادعا مىكنند كه ما مثلاً مىخواهيم دموكراسى باشد، يك عدهاى در مقابل همه ملت ايستادهاند و مىگويند كه ما قبول نداريم. شما در دنيا به هر مكتبى رجوع كنيد كه آقا ملت يك چيزى را مىخواهد يك پانصد نفر، يك هزار نفر، يك ده هزار نفر (فرضاً باشند) اينها هم يك چيزى را مىخواهند، ملت رأى به اين دادند، اين چند نفر هم مىگويند كه ما قبولش نداريم اين را، مىگويند كه اينها برخلاف آن چيزى كه همه بشر بر آن متفق شدند برخلاف - او دارند مىگويند، برخلاف دموكراسى است، برخلاف اسلام هم است. اسلام كه مىگويد، مىفرمايد كه شورا باشد كارهاتان، خوب اين يك كارى بوده است و به شورا گذاشته شده است. وقتى كه شورا يك چيزى را به اكثريت قبول كردند معنايش اين است كه همان را عمل بكنيد، هر كه رد بكند معنايش اين است كه ما قبول نداريم اين را. اين برخلاف دموكراسى است،برخلاف اسلام است، برخلاف مصالح مملكت است و حمله به همان جائى است كه شما از آنجا پيروز شديد. همانى كه به آن پيروز شديد حمله دارد مىشود. چشمها را باز كنيد من دارم تكليف را از خودم برمىدارم به گفتن، شما مكلفيد كه با توجه به همه مصالحى كه داريد و مىكنيد عمل بكنيد، من مىگويم اين توطئه است براى اسلام و به ضد اسلام و دليلش اين است كه همانى كه اسلام مىخواهد، به آن حمله كردند، جمهورى اسلامى را خواستند به آن حمله كردند، شما هم بايد چشم و گوشتان را باز كنيد.
جلوگيرى از مشتبه شدن جمهورى اسلامى در اذهان مردم
نگذاريد اشخاص اشتباه بكنند، اگر چنانچه اشتباه دارند مىاندازند، مردم را تبليغ كنيد هر
صحيفه نور ج 11 صفحه 77
كدامتان تبليغ كنيد. اگر در روستاها رفتند يك عدهاى كه شيطنت دارند، در روستاها رفتند و دارند تبليغات مىكنند شما هم برويد در روستاها مطالب را بگوييد. مسأله اين است اينها به همان چيزى كه شما مىخواهيد دارند حمله مىكنند. شما اسلام را مىخواهيد اينها مىگفتند جمهورى اسلام ما نمىخواهيم. تا همه با هم نباشيد و همه از اين آمال دنيائى كه به زودى از دست همهمان مىرود پشت نكنيد و توجه به مبداء قدرت كه هميشگى است نداشته باشيد پيروزى نيست و من اميدوارم كه همانطور كه تا حالا همه قشرها توجه به خدا داشتند و فكر اين نبودند كه زندگيم چطور است، تا آنوقتى كه مستقر بشود جمهورى اسلامى و احكام اسلام مستقر بشود، همين حال باقى باشد و ما انشاءالله پيروز بشويم و پيروز مىشويم. من به شما عرض كنم تا اين چهرههاى نورانى و متوجه به خدا هست پيروزى همراه است و ما اميدواريم كه هم از جهت اقتصادى، هم از جهت سياسى، هم از جهت فرهنگى پيروز بشويم و اگر خداى نخواسته يك روز قضيه دخالت نظامى باشد ما همه با هم سرباز اسلام هستيم. خداوند همهتان را انشاءالله حفظ كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:23 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 78
تاريخ: 2/10/58
پيام امام خمينى به مسيحيان جهان به مناسبت عيد ميلاد حضرت مسيح
بسم الله الرحمن الرحيم
يا ايها الذين آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يجرمنكم شنئان قوم على الا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى واتقواالله ان الله خبير بما تعملون
خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند، از آن رو كه سير نخواهند شد (انجيل متى)
خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مىكشند، به سبب آنكه مملكت آسمانى از آنهاست (انجيل متى)
عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيمالشأن كه براى طرفدارى مظلومان و برقرارى عدل و رحمت مبعوث و با گفتار آسمانى و كردار ملكوتى خود ظالمان و ستمكاران را محكوم و مظلومان و مستضعفان را پشتيبانى فرمود بر ملتهاى مستضعف جهان و ملت مسيح و مسيحيان هم ميهنان مبارك باد، هان اى پدران كليسا و روحانيون تابع حضرت عيسى بپاخيزيد و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستكبران پشتيبانى كنيد و براى رضاى خدا و پيروى دستور حضرت مسيح يك بار ناقوسها را در معابدتان به نفع مظلومان ايران و محكوم نمودن ستمگران به صدا درآوريد.
كارتر سردمدار ستمكاران عالم تقاضا كرد تا ناقوس را در سرتاسر آمريكا به نفع جاسوسان در مقابل ملت مظلوم ايران به صدا درآوريد. چه خوب و بجاست كه ناقوسها را به فرمان خداى عالم و دستور عيسى مسيح به نفع ملتهاى مستضعف كه در زير چكمه دژخيمان كارترها از هستى ساقط مىشوند به صدا درآوريد.
خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند و از بهر عدالت زحمت مىكشند و واى به حال آنان كه برخلاف دستور عيسى مسيح و برخلاف دستور همه پيامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پايمال كنندگان حقوق ملتها زحمت مىكشند. واى ملت مسيح و پيروان عيسى روح الله بپا خيزيد و از شرافت عيسى مسيح و ملت عيسوى دفاع كنيد و اجازه ندهيد دشمنان تعليمات آسمانى و مخالفان دستورات الهى، ملت مسيح و روحانيت عيسى را به خلقهاى مستضعفه جهان بد معرفى كنند. حضور ابرقدرتها در معابد و دست آسمان كردن آنان براى دعا به جاسوسان و خائنان عليه مظلومان و مستضعفان شما را اغفال نكنند كه اينان جز براى رسيدن به قدرت بيشتر و نيل به رياست دنيا كه خلاف دستور آسمانى است به چيز ديگرى فكر نمىكنند.
صحيفه نور ج 11 صفحه 79
ملت ما سالها مبتلا به سالوس ستمگران بود و رنجها از آن برد.
اى ملت مسيح چه شد كه آقاى كارتر در كشتارهاى دستجمعى ايران، ويتنام، فلسطين و لبنان و ديگر مناطق به دعا برنخاست و تقاضاى آهنگ ناقوسها را نكرد ولى اكنون براى رسيدن به رياست جمهورى و ادامه چند سال ديگر ستمگرى بر ملتهاى ضعيف دست به دعا برداشته است و كليسا را به آهنگ ناقوس فرا خوانده است.
هان اى پدران كليسا بپا خيزيد و عيسى مسيح را از چنگال اين دژخيمان نجات دهيد كه آن پيامبر بزرگ از ستمگرى كه دين را وسيله ظلم و دعا را وسيله رسيدن به مسند ستمگرى به بندگان خدا قرار مىدهد بيزار است، كه دستورهاى آسمانى همه براى نجات مظلومان، از ملكوت نازل شده است. و اى مستضعفان جهان برخيزيد و هم پيمان شويد و ستمگران را از صحنه برانيد كه زمين از خداست و وارث آن مستضعفانند.
و اى ملت آمريكا به تبليغات رؤساى جمهورى كه جز نيل به قدرت فكرى ندارند گوش فرا ندهيد و بدانيد كه جوانان ما با جاسوسان رفتارى خداپسندانه دارند، كه دستور اسلام رحمت بر اسيران است گرچه ظالم و جاسوس باشند.
شما اى ملت آمريكا از كارتر بخواهيد شاه مخلوع و جنايتكار را به ايران برگرداند كه كليد رهائى جاسوسان به دست اوست و شما اى اصحاب ناقوس دستها را به دعا برداريد و ناقوسها را به آهنگ درآوريد و از خداى بزرگ بخواهيد كه به رؤساى جمهور شما عدل و انصاف مرحمت كند.
خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مىكشند و دعا مىكنند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:23 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 80
تاريخ: 2/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از كاركنان بخش خبر و جهاد سازندگى صدا و سيماى جمهورى اسلامى
سازندگىهاى روحى مقدم بر همه سازندگىهاست
بسم الله الرحمن الرحيم
كشور ما و ملت ما احتياج به سازندگى دارد، سازندگىهاى روحى مقدم بر همه سازندگىهاست، جهاد سازندگى از خود افراد بايد شروع بشود و خودشان را بسازند و با شيطان باطنى جهاد كنند كه اين جهاد منشأ همه جهادهائى است كه بعد واقع مىشود. انسان تا خودش را نسازد نمىتواند ديگران را بسازد و تا ديگران ساخته نشوند، نمىشود كه كشور ساخته بشود. جهاد سازندگى از خود آدم بايد شروع بشود، جهاد نفس، جهاد اكبر است، براى اينكه همه جهادها اگر بخواهد نتيجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پيروز بشود موكول به اين است كه در جهاد نفس پيروز باشد اگر انسانها توجه به خودشان داشته باشند، جهاد نكرده باشند با شيطان خودشان، اينها واحد واحدهائى هستند كه علاوه بر اينكه نمىتوانند اصلاح جامعه را بكنند، فساد هم در جامعه مىكنند، همه فسادهائى كه در عالم واقع مىشود، براى اينكه آن جهاد واقع نشده، آن جهاد اكبر واقع نشده. تمام اين گرفتارىهائى كه بشر دارد از دست خود بشر دارد، بشر است كه به بشر جنايت وارد مىكند، ساير موجودات، ساير حيوانات ولو سبع هم باشند، آنقدرى كه بشر جنايت مىكند آنها نمىكنند. اين بشر است كه چون اصلاح نشده است و جهاد سازندگى نكرده است، اين از همه حيوانات سبعتر است، هيچ سبعى مثل انسان نيست و هيچ حيوان ديگرى هم به پاى اين حيوان نمىرسد.
آنقدر كه اين انسان، اين حيوان دوپا در عالم فتنه و فساد مىكند هيچ موجود ديگرى نمىكند و آنقدرى كه اين حيوان دو پا محتاج به تربيت است هيچ حيوانى محتاج نيست. تمام انبيا از اول تا حالا، تا خاتم، از آدم رسول اكرم براى يك مقصد آمدند و آن مقصد اين است كه اين حيوانات را انسان كنند. مقصد اين است. تمام كتابهائى كه از آسمان براى انبيا آمده است كه بزرگترش قرآن كريم است. همين يك مقصد را دارد كه اين انسانهايى كه در اين ظلمات واقع شدهاند غرق شدهاند در دنيا، همه توجهشان به خودشان است، هر چه مىخواهند براى خودشان مىخواهند، اصلاً پيششان مطرح نيست يك چيز ديگرى غير از خودشان، آنها مىخواهند اينها را از اين ظلمتها نجات بدهند، به عالم نور برسانند، ظلمتهاى زياد، ظلمات، آيه شريفه اين طرفش را ظلمات مىفرمايد الله ولى الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الى النور آن طرف را نور مىفرمايد، اين طرف را ظلمات.
صحيفه نور ج 11 صفحه 81
ظلمتها زياد است، تاريكىهائى كه بشر به آن مبتلاست، چه تاريكىهائى كه در نفس خودش هست و در باطن خودش هست و چه تاريكىهائى كه در جامعه هست، اينها زياد هستند، از اينها وقتى انسان تخلص پيدا كرد نور يك امر واحد است، همه به يك مبدا واحد به يك مبدا نور بايد برگردند. انبيا آمدند كه اينهائى كه در ظلمتها واقعند، اينهائى كه هيچ نمىبينند الا خودشان و هيچ نمىخواهند الا براى خودشان، براى هيچ كس ديگرى ارزش قائل نيستند، هر چه هست براى خودشان مىخواهند، اينها را از اين خودخواهى كه منشأ همه ظلمتهاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهى كه نور است. آنهائى كه رسيدهاند به اين مقام خداخواهى كه اين يك مرتبه از كمالات است آنها اينطور نيستند ديگر كه مثل ماها فكر كنند، آنها فكر ديگران هستند قبل از اينكه فكر خودشان باشند. پيغمبر اكرم براى اين كافرهايى كه مسلمان نمىشدند و مؤمن نمىشدند غصه مىخورد، در آيه شريفه هست كه، مثل اينكه مىخواهى خودت را هلاك كنى براى اينها. خواست كه همه عالم به نور برسند، مبعوث شده بود براى اينكه همه اين هياهوهائى كه در دنيا هست و اين هياهوها براى خود است، براى رسيدن به قدرت خود است اين هياهوها را از بين ببرد و يك خداخواهى در مردم ايجاد كند، توجه به نور ايجاد كند. اگر ايجاد بشود او، ديگر اينهمه نزاعهائى كه در دنيا هست از بين مىرود. اگر تمام انبيا جمع بشوند در يك محلى هيچ وقت با هم نزاع نمىكنند اگر اوليا و انبيا را شما فرض كنيد كه الان بيايند در دنيا، هيچ وقت با هم نزاع نمىكنند براى اينكه نزاع مال خودخواهى است، از نقطه نفس انسان پيدا مىشود كه آنها نفس را كشتهاند، جهاد كردهاند و همه خدا را مىخواهند، كسى كه خدا را مىخواهد نزاع ندارد، همه نزاعها براى اين است كه اين براى خودش يك چيزى مىخواهد اين هم براى خودش يك چيزى مىخواهد، اين دو خودها تزاحم مىكنند، اين قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، تزاحم مىكنند، اين قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مىخواهد مال خودش باشد، تزاحم مىكنند، جنگ درمىآيد. اگر مردم تربيت بشوند به تربيت انبيا كه همه كتب آسمانى براى اين تربيت آمده است، همه اين نزاعها از بين مىرود، همه اين گرفتارىهائى كه براى بشر است از بين مىرود، برادر مىشوند همه، همانطورى كه در قرآن كريم همه را برادر خوانده است، مؤمنها برادرند، از اين آيه استفاده اين معنا شود كه اگر چنانچه دو نفر به اخوت ايمانىشان عمل نكنند، برادر نباشند، مؤمن نيستند، المومنون اخوه مىگويد برادر هستند، اين مؤمنها برادرند، همانطورى كه يك برادر براى برادر خودش خير مىخواهد مؤمن اين است. اگر يك وقت ما ديديم كه كسى براى برادرهاى خودش خير نخواست، نزاع راه انداخت، هياهو راه انداخت، اين به طرف خودش بكشد، او به طرف خودش بكشد، اين از ايمان معلوم مىشود كه حظ صحيح نبرده است، آنى كه بايد ايمان در قلب اين تأثير بكند، نكرده است.
ايمان فقط اين نيست كه ما اعتقاد داشته باشيم كه خدايى هست و پيغمبرى هست و چه، نه، ايمان يك مسألهاى بالاتر از اين است اين معانى را كه انسان ادراك كرده به عقلش، بايد با مجاهدات به قلبش برساند كه قلبش آگاه بشود، بيابد مطلب را. خيلى چيزهاست كه انسان به برهان مىداند كه فلان قضيه فلان طور است يا فلان طور نيست، لكن چون ايمان نيامده است، تأثير نمىكند مثلاً نوع مردم
صحيفه نور ج 11 صفحه 82
اينطور هستند كه در يك شب تاريكى، اگر يك مردهاى در محلى باشد پيش او مىترسند بخوابند و همه عقيدهشان هم براى اين است كه مرده هيچ اثرى ندارند، هيچ كارى از او نمىآيد، عقلشان مىگويد كه مرده است، اين مرده اصلاً حركت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند، عقل اين را مىگويد، لكن اين مطلب به قلب نرسيده، مردهشورها به واسطه
afsanah82
07-26-2011, 02:23 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 85
تاريخ: 3/10/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان هنرى شيراز
تعيين رئيس جمهور بايد با توجه به صفاتش در قانون باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
من در عين حال كه حالم مقتضى صحبت نيست لكن براى تشكر از آقايان چند كلمهاى عرض مىكنم. آقايان زحمت كشيدند كه از راههاى دور تشريف آوردند. خداوند همه را حفظ كند، موفق باشيد. چيزى كه لازم است عرض كنم اين است كه در اين موقع كه يك مرحله ديگرى از مراحلى كه در كشور ما مىخواهد تحقق پيدا كند در دست اجراست و آن تعيين رئيس جمهور است، بايد توجه داشته باشند آقايان كه آن صفتى كه در قانون اساسى براى رئيس جمهور تعيين كردهاند مراعات كنند، قانون اساسى را ملاحظه كنند و رئيس جمهور را در آنجا ملاحظه كنند و كسى كه داراى اين صفات بود او را به آن صفات مىشناسند به او راى بدهيد و اگر چنانچه فاقد آن صفات باشد، احتراز كنيد از رأى دادن به او.
به كسى كه لايق براى اين مقام است رأى بدهيد
روز سرنوشت سازى است. مىخواهيد زمام كشور را به يك كسى بدهيد كه مؤثر در مقدرات كشور شما باشد. سهل انگارى نكنيد و به پاى صندوقها برويد و با هم اجتماع كنيد و كسى كه لايق براى اين مقام است و داراى صفاتى است كه سوء سابقه نداشتن، وابستگى به رژيم سابق نداشتن، اينها از امورى است كه بايد ملاحظه بشود و آقايان نبايد سستى كنند در رفتن، به پاى صندوق بروند لكن به كسى كه اين صفات را دارد رأى بدهند. خداوند انشاءالله شماها را حفظ بكند و من از اينكه معذورم از اينكه زياد صحبت كنم عذرخواهى مىكنم و شما را به خداى تبارك و تعالى مىسپارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 86
تاريخ: 3/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان و معلمان شهرستان محلات
اگر چنانچه انسان تحت تربيت انبيا متحول بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مىرسد
بسم الله الرحمن الرحيم
محلات يك محلى است كه من بعضى تابستانها مىرفتم، تابستانها را آنجا بودم و در آنوقت كه من آنجا بودم احساس مىكردم كه مردم محلات با مردم بسيارى از جاها فرق دارند، توجهشان به ديانت بيشتر بود از بعضى جاهاى ديگر، از خيلى جهات و من اينكه فهميدم اين بود كه محل به واسطه خوبى علما خوب بوده. علمائى بودند كه در محلات بودند، علمائى بودند كه افراد صحيح، وظائف ملائىشان را، وظائف ديانتشان را خوب عمل مىكردند، مردم هم تبعيت آنها خوب شده بودند، اهل مسجد بودند، همه اهل دعا و اهل عبادت و اهل كار و همه چيز بودند. محلات، من حالا قريب بيشتر از شايد سى سال است، يك همچو چيزهائى است كه ديگر آنجا را نديدم، نمىدانم الان باز همان است، من اميدوارم كه همان باشد. اگر چنانچه انسان خودش متحول بشود به يك انسانى كه تحت تربيت انبيا انسان بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مىرسد. گاهى يك فرد در يك جامعه موجب فساد مىشود و گاهى هم يك فرد در يك جامعه موجب صلاح مىشود. اين فرد گاهى از قشر قدرتمندان است كه مردم به او توجه دارند، گاهى از قشر روحانيين است كه آن هم مردم به او توجه دارند. قشر قدرتمندها كمتر در شأن پيدا مىشود كه اشخاص ساخته شده باشد، من كه حالا ياد ندارم، كمتر پيدا مىشود، در قشر روحانيين پيدا مىشود. و اگر روحانى، در يك محل يك روحانى متعهد باشد، آن محل را تصفيه مىكند و اگر در هر يك از بلاد چند نفر روحانى باشند كه آنها آنطور كه بايد، آنطور كه دستور اسلام است باشند، از باب اينكه مردم تبعيت از آنها مىكنند، مردم هم اصلاح مىشوند و با اصلاح مردم يك جامعه صحيح پيش مىآيد.
مهمترين مأموريت رضاخان يكى اين بود كه روحانيون را بكوبد
شما ديديد كه در اين 50 سال، خوب اكثراً يادتان نيست، زمان رضاخان را اكثراً يادتان نيست لكن من يادم است، يعنى من از قبل از اينكه رضاخان كودتا كند يادم هست، رضاخان به واسطه مأموريتى كه داشت ابتدا به يك صورت مقدس مابى آمد تو كار، مقدس مابى آن حدودى كه يك نظامى بايد باشد، در محرم روضه داشت، در يك جائى بود كه روضه خوانى داشت و خودش هم حاضر
صحيفه نور ج 11 صفحه 87
مىشد، دستجات از ارتشىها راه مىانداخت كه من او را خودم ديدم، دستجات مختلفى از ارتشىها راه مىانداخت و آنوقت هم معروف بود كه خود او در ماه محرم تكيههائى كه در تهران بود مىگفتند كه مىرفت. بعضىها مىگفتند پياده مىرفت، همه تكيهها را در اين شبهاى محرم، به تدريج تكيهها را مىرفت تا آنوقتى كه قدرتش مستقر شد، با اسلحه ديانت آمد تا آنوقتى كه قدرتش محكم شد، آنوقت كه محكم شد مأموريتش را شروع كرد و مهمترين مأموريتش يكى اين بود كه روحانيون، را بكوبد روحانيون را آنطورى كه كوبيد كه تبليغات را راه انداختند، شعرا بر ضد روحانيون، دستگاهها تجهيز شدند بر ضد روحانيين، به طورى كه قشرهاى ناآگاه هم برگشتند از روحانيون، شوفرها روحانى را يا سوار نمىكردند، يا اگر سوار مىكردند، اهانت مىكردند. من خودم سوار اتوبوس بودم كه يك شيخ هم بود، بنزين تمام شده بود، تمام شدن بنزين را گردن شيخ مىگذاشتند. يكى از رفقاى ما گفت كه من در اراك بودم و مىخواستم بيايم قم مثلاً، رفتم، شوفر گفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را سوار ماشين نكنيم، يكى فواحش، يكى آخوندها. از همه جهات شروع كردند فشار آوردن، ممنوعشان كردند از منبر رفتن، اصلاً مجالس را از بين بردند، شروع كردند به سربازى بردن، شروع كردند عمامهها را برداشتن و به طورى كه ما شايد مثلاً قبل از آفتاب، چه وقت، كه خلوت باشد مىرفتيم در يك جائى رفقا يك چند نفرى كه بودند، اينها يكى يكى مىآمدند و در آنجا كه نمىتوانستيم بيرون برويم براى تعرض مىكردند و من يك درسى كه - من داشتم، يك روز ديدم كه يك نفر آمد، جمعى بودند، يك نفر آمد، گفتم كه رفقاتان؟ گفت اينها قبل از آفتاب مىروند در باغات براى اينكه مأمورين مىآيند در توى مدرسهها مىگردند معممين را مىبرند. اين براى چه بود، اين براى اين بود كه اين قشر را مؤثر مىدانستند اينها، ولو حالا به خيال خودشان اين قشر را مىگفتند كه نماينده اسلامند، مردم به آنها توجه دارند، اگر اينها يك قدرتى داشته باشند، نمىگذارند كارها انجام بگيرد، كارهائى كه مىخواستند، نمىگذارند انجام بگيرد، از اين جهت به اينها فشار مىآوردند.
يك كار ديگر هم كه آنها مىكردند كارها زياد بود، يعنى برنامه زياد بود اينكه قشر جوان را، در مفاسد را به روى آنها باز كردند، در همه شهرها خصوصاً تهران كه بيشتر از همه جا مورد نظر بود، آن جاهائى كه جوان اگر برود در او فاسد مىشود، درهاى او باز بود به روى آنها، تبليغات هم از همه طرف، سينماها به آن وضعى كه شنيدند، مراكز فساد به آنطورى كه گفته شده است، مراكز فروش مشروبات الكلى كه از كتابخانه زيادتر بود، از كتابفروشى زيادتر بود، گفتند بين تهران تا شميران آنجاها چقدر جاهائى بود كه براى فحشا مهيا كرده بودند. اين قشر جوان كه بايد از او كار برآيد و از او اميد هست و مىتواند براى كشور خودش خدمت بكند، اينها را از آنجائى كه مركز خدمت است مىكشاندند به مراكز فحشا تا اينها را يك موجود مهمل بار بياورند، چنانچه اين خوب ديگر اخيراً منتهى شد به اينكه زمان اين مردك شد. و اين از پدرش عميقتر كار مىكرد، اين بيشتر از او نقشه داشت يعنى نقشهاى كه برايش دستش داده بودند.
اين هروئين به اين فراوانى كه الان هم ملت ما به شرش مبتلاست، اين يك مسألهاى نبود كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 88
همين من باب اتفاق چنين توسعه پيدا كند، اين يك برنامه بوده است براى اينكه يك وقتى يك جوانى هروئينى بشود ديگر همه چيزش را از دست مىدهد. يك قوه فعاله است، اين قوه فعاله وقتى كه مبتلاى به هروئين بشود، مبتلاى به مشروبات بشود، عادت كند كه به سينما برود، به سينماى كذائى، عادت كند به اين مركزهاى فحشا برود كه همه اينها را براى اينكه اين قشر جوانى كه آمال يك كشور است اين را نگذارند كه بيدار بشود، همه چيزش را ببرند اين بىتفاوت باشد، عادت هروئينى اينطورى است، آدم ترياكى اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به مسكرات است اينطورى است، آدمى كه مبتلاى به فحشاء است اينطورى است كه اگر هر بساطى سرش درآورد اين ديگر نمىتواند كه قيام كند و كار انجام بدهد. اينها خواستند مملكت ما اينطور بشود كه قشر جوانش از بين برود، بىتفاوت باشد و هر چه اينجا دارند ببرند و آنها هم توجه به او نكنند. در هر جا به يك نقشهاى توسل پيدا كردند تا اينكه نگذارند اين مملكت بيدار بشود.
خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد و مردم را بيدار كرد
خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد كه مردم را بيدار كرد، خدا بيدار كرد مردم را، توجه مردم از آن مسائل كم كم برگشت، همان جوانهائى كه يك وقت اصل به اين مسائل اعتنائى نداشتند، خداوند تاييد كرد و توجه پيدا كردند، به حيث جوانهائى كه بايد بروند سراغ مثلاً جوانىشان، در اين نهضت آمدند ريختند به خيابانها و فعاليت كردند و براى اسلام خدمت كردند و اين پيروزى كه نصيب ما شد، نصيب ملت ما شد در اثر تحولى بود كه به اراده خداى تبارك و تعالى براى ملت حاصل شد. تحولى كه ملتى كه توجه به اين مسائل نداشت، آنهائى كه به مسائل سياسى توجه داشتند كارى به ديانت نداشتند، مسائل سياسى آنها به نرخ روز، آن روزى كه بيرق آمريكا بالا شد براى او صحبت مىكند، آن روزى كه بيرق فرض كنيد انگلستان بلند شد براى او صحبت مىكند، آن روزى كه بيرق اسلام باشد براى او صحبت مىكند، اينها يك مبنائى ندارند، اينطورى هستند، يك مبنائى ندارد آن مبنا يك كارى بكند و اين قشرشان كه توجه به مسائل ممكن بود پيدا بكنند، اينها توجه اينجورى بود وضعشان، قشرهاى ديگر هر كس مشغول كار خودش بود، كاسب كسب مىكرد، زارع زراعت مىكرد، همه چيزشان را كه مىبردند هى مىگفتند خوب آقا، از اينكه توجه مىكرد، مىگفت ما چه بكنيم، نمىتوانيم، اكثراً هم توجه نداشتند به اين مسائل، اين يك دست غيبى الهى بود كه اين ملت را از آن حال رخوت، از آن حال سستى، از آن حال بيخبرى برگرداند به يك حال خبردارى، همه مجهز شدند. نمىشود كه بدون تاييد الهى يك چنين توسعهاى پيدا بكند يك مسأله، همه جا مىرفتيد مىديديد يك مطلب مىگويند كه ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى، آزادى، استقلال، جمهورى اسلامى. اين يك مسألهاى نبود كه بشود يك نفر آدم، ده نفر آدم، صد نفر آدم، كار انجام بدهند، يك مسألهاى الهى انجام گرفت به طورى كه تمام قشرهاى ملت ما هم يكصدا شدند، با آن يك صدا هم پيش بردند، و ما مادامى كه اين نهضت را نگهش داريم، حفظش كنيم پيروز هستيم و ما
صحيفه نور ج 11 صفحه 89
اميدواريم كه حفظ بشود.
امروز روز اين است كه يك توجه داشته باشيم و آن توجه به اينكه دشمن را عقب بزنيم
توجه داشته باشيد به اينكه امروز روزى نيست كه ما و شما و ملت ما و همه توجه به گرفتارى خودشان، گرفتارى شخصى داشته باشند. يك روزى كه يك گرفتارى براى اسلام دارد پيش مىآيد، يك گرفتارى براى كشور دارد پيش مىآيد، در معرض اين است كه مفسدها افساد بكنند و بخورند كشور را، برگردانند به حال ديگر كه همه چيزمان از بين برود، روز اين نيست كه ما بنشينيم كه حقوقم كم است، خانهام چه جورى است، الان روز اين نيست.، بايد الان ما اين كشتى كه از همه اطراف موجهاى بسيار خطرناك به او متوجه است، ما بايد بنشينيم حالا كه، همان نظير خود كشتى، حالا اگر يك عدهاى در كشتى بودند و كشتى افتاد به خطر غرق، آنوقت اينها بنشينند بگويند كه خانهمان چه جورى است!! هيچ كس نمىنشيند، همه در صدد اينند كشتى را نجات بدهند. يك وقت يك كشورى مبتلا شده است به يك چنين مسائل، مثل الان كه كشور مبتلاست به، مواجه با يك قدرتى كه تمام تبليغات دنيا دستش هست، دولتها هم الا نادر، همراه او هستند، يك چنين موقعى ملت ما نبايد در فكر اين باشد كه حالا در اداره كه من مىروم جايم كجا باشد، در فرهنگ بايد چه جور باشد. همه اينها يك موقع آرام بايد طرح بشود.
afsanah82
07-26-2011, 02:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 92
تاريخ: 4/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با چند تن از كشيشهاى امريكائى و الجزايرى
روحانيون مسؤولند در مقابل پيامبران و در مقابل خداى تبارك و تعالى
بسم الله الرحمن الرحيم
من متقابلاً ولادت عيسى مسيح را به همه ملتهاى مستضعف دنيا و به ملت مسيح و به مسيحيان هم ميهنمان تبريك مىگويم. عيسى مسيح همه چيزش معجزه بود، معجزه بود كه از يك مادر باكره متولد شد، معجزه بود كه در مهد سخن گفت، معجزه بود براى بشر صلح و صفا و روحانيت آورد. همه معجزه، همه انبيا معجزه هستند و همه براى ساختن بشر آمدند، همه مىخواهند كه بشر به راه مستقيم الهى سير كنند و همه مىخواهند كه تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادرى زيست كنند. اين وظيفه مأمورين الهى است كه در دنيا آمدهاند براى آنكه بشر را از اين عالم به عالم بالا ببرند و يك وظيفه هم روحانيين ملتها دارند، روحانيين مسيح، روحانيين مسلم، روحانيون يهود، همه روحانيون، و آن وظيفه تبعيت تام از پيغمبرها و از آنهائى كه آمدند براى تربيت بشر و براى صلح و صفا بين تمام افراد بشر. روحانيون در مرتبه اول واقعند براى تحقق دادن به آرمانهاى انبيا كه همان وحى الهى است. روحانيون يك وظيفه الهى دارند كه اين وظيفه الهى بالاتر از آن وظائفى است كه ساير مردم دارند. يك مسؤوليت الهى دارند. روحانيون مسؤولند در مقابل پيامبران و در مقابل خداى تبارك و تعالى كه تعليمات انبيا را به مردم برسانند و دست مردم را بگيرند و از اين گرفتارىها كه دارند نجات بدهند. مردم دنيا امروز مبتلا هستند به قدرتهاى بزرگ و به قدرتهائى كه شيطانى هستند و در مقابل انبيا بزرگ ايستادند و نمىگذارند تعليمات انبيا تحقق پيدا بكند. روحانيت مسيح يك خصوصيت زيادى دارد و آن اينكه قدرتهاى بزرگ مسيحى هستند، مدعى مسيحيت هستند و آن قدرتهاى بزرگند كه در دنيا برخلاف تعليمات خداى تبارك و تعالى كه به همه انبيا تعليم فرموده است و برخلاف تعليمات عيسى مسيح عمل مىكنند. روحانيت مسيح موظف است به حسب تعليمات مسيح و به حسب تعليم خداى بزرگ كه با اين قدرتهائى كه برخلاف مسير انبيا و برخلاف مسير مسيح رفتار مىكنند مبارزه معنوى بكنند، آنها را ارشاد بكنند به ملت مسيح، هدايت كنند ملت مسيح را كه تبعيت از اين قدرتهائى كه بر ضد مسيح هست نكنند.
صحيفه نور ج 11 صفحه 93
لزوم بازديد آثار و جنايات رژيم گذشته از جانب روحانيت مسيح
من وقتى با روحانيين مسيح مواجه مىشوم بايد مسائلى كه مربوط به روحانيت است عرض كنم. مسائل مربوط به شما اين است كه مسائل دنيا را آنطور كه هست بررسى كنيد و ببينيد به ملتها از دست مدعيان مسيحيت چه مىگذرد. شما آمديد ايران و معلوم نيست بتوانيد ايران آنقدر بمانيد كه شهداى ما را ببينيد، قبور شهداى ما را ببينيد. شما در بهشت زهرا رفتيد و قبور يك عده از شهدا را ديديد. هر جاى ايران برويد از اين قبور هست. شما معلولين ما را نديديد، هر جاى ايران برويد كسانى كه دست و پاى خودشان را از دست دادند و مجروح شدند، معلول شدند و از زندگى ساقط شدند خواهيد ديد. چه خوب بود كه شما مسيحيين و شما روحانيين مسيح يك مدتى مىمانديد در ايران و به شهرهاى مختلف ايران و به دهات و روستاهاى مختلف ايران مىرفتيد و مشاهده مىكرديد آثار جرم آن كسى را كه طرفدار او رؤساى جمهور آمريكا بودند، آن كسانى كه آمريكا به ما تحميل كرد و رؤساى جمهور آمريكا تحميل ما كردند. اى كاش مىرفتيد و مىديديد كه جرمهايى كه واقع شده است در ايران چه جرمهايى است، اى كاش در آن وقتى كه شاه مخلوع ايران بود مىآمديد و به شما اجازه مىدادند كه برويد و زندانهاى ما را ببينيد، ببينيد در اين زندانها به علماى اسلام، به روشنفكرهاى ايران، به محصلين ايران، به دانشگاهىهاى ايران چه مىگذرد. ببينيد كه در اين بيغولههايى كه در زيرزمين ايجاد كرده بودند و جوانهاى متعهد ما را براى اينكه آزادى مىخواستند، براى اينكه استقلال مىخواستند، در اين بيغولهها با آنها چه رفتار كردند. من اگر بخواهم براى شما كليات مسائل را هم بگويم وقت ضيق است لكن بدانيد با اين ملت همچو رفتار كردند كه هيچ وحشىاى با هيچ وحشى عمل نمىكند. پاهاى بعضى از جوانهاى ما را با اره بريدند، بعضى از جوانهاى ما را روى تابه گذاشتند و سرخ كردند، در حضور پدرها، پسرها را دست بريدند، پسرهاى كوچك را براى اقرار گرفتن از پدر، كارهايى كردند كه خجلت آور است گفتنش و كارهايى كردند كه به استناد اينكه ما مأمور هستيم از طرف دولتهاى بزرگ و مأمور براى وطنمان هستيم و مستند مىشد همه اينها به رؤساى جمهور آمريكا و امثال آنها، كارهايى شده است كه ملت مسيح را اگر مطلع بشوند سرافكنده مىكند. كارهايى كردهاند كه روحانيت مسيح را در نظر مردم شايد به آن قداستى كه هستند برخلاف او جلوه دهند. شما روحانيت مسيح بايد مسيح را از اين تنگنايى كه ايجاد كردهاند رؤساى جمهور شما، نجات بدهيد. مسيح چشمش به علماى مسيحيون و ساير قشرها، روشن است. مسيح چشمش اين است، مطالعه مىكند، تحت نظر قرار داده است شما را كه شما با اين ظالمهائى كه با بشر اينطور كردند چه رفتار مىكنيد. آيا در كليساهاى شما هيچ وقت راجع به اين جرائم صحبتى شده است؟ آيا از پاپ انكارى راجع به اين مصائب شده است؟ آيا پاپ كه ما را به حسب آن چيزى كه در روزنامه بود محكوم كرده است كه اين گروگانها را نگه داشتيم، پاپ مطلع هست از اينكه اينها چه بودند و چه هستند؟ آيا محكوم كردن يك ملت ضعيف در خورشان يك روحانىاى است كه خود را روحانيت بزرگ مسيح مىداند؟ آيا محكوم كردن آنهائى كه پنجاه سال در زير يوغ اين قدرتهاى بزرگى كه با طرفدارى
صحيفه نور ج 11 صفحه 94
حكومتهايى كه خودشان را به مسيح نسبت مىدهند و مىگويند مسيحى هستيم، آيا هيچ وقت به اينها انكار شده است؟ آيا روحانيون مسيح انكار اين اعمال ظالمانهاى كه برخلاف دستورات عيسى مسيح سلام الله عليه است، هيچ وقت انكار اين مسائل را كردهاند؟ ما در پاريس در عيد مولود حضرت مسيح اعلام كرديم و راجع به مظالمى كه شده است، آنجا چيزهايى نوشتيم و معالاسف گفته شد كه پاپ اجازه نشر آن را ندادند.
چرا بايد يك روحانيت بزرگ مسيح با مظلومها اينطور عمل كنند؟ چرا بايد روحانيت بزرگ مسيح مظلومها را محكوم كنند و طرفدارى از ظالم كنند؟ آيا شماها اطلاع نداريد از اين جريمههايى كه در اينجا واقع شده است؟ آيا شما اطلاع نداريد كه يك ملتى را تمام ذخائرش را بردند و خودش گرسنه مانده است؟ آيا اطلاع نداريد كه يك ملتى را چندين سال در طول پنجاه سال با زجر و زحمت تحت فشارها قرار دادند و همه دارايى او را به دولتهاى بزرگ دادند؟ آيا روحانيت مسيح اطلاع ندارد كه برخلاف گفته همه انبيا و برخلاف گفته مسيح دارائىهاى ايران را آقاى كارتر حبس كرده است در سد كرده است در همه بانكها؟ آيا عيسى كه براى عدالت آمده است و مردم را به عدالت مىخواهد وادارد و شما موظفيد كه عمل كنيد به آن چيزى كه عيسى مسيح فرموده است و ظالمها را وادار كنيد به عمل كردن، آيا مطلع هستيد كه يك ملت ضعيف را چطور مىخواهند در تحت فشار قرار بدهند آيا مطلع هستيد كه حصر اقتصادى كه آقاى كارتر مىخواهد انجام بدهد، معنايش اين است كه مىخواهد (در نظر او اين است) كه سى و پنج ميليون جمعيت از گرسنگى بميرد؟ آيا آقاى پاپ كه مطلع از اين مسائل هست و ما را محكوم مىكند؟ با به او بد مسائل را مىرسانند؟ اگر مطلع هست واى به حال ما و واى به حال مسيحيت و واى به حال علماى مسيح و اگر مطلع نيست واى به حال واتيكان. چرا بايد شما آقايان كه آمديد اينجا مسائل را آنطور كه هست ادراك بكنيد و به واتيكان چرا نبايد برسانيد؟ آيا واتيكان از شما قبول نمىكند؟ آيا واتيكان از اشخاصى كه طرفدار ابرقدرتها هستند و طرفدار ظالمها هستند قبول مىكند مسائل را، از مظلومين قبول نمىكند؟ آيا مظالم اين ابرقدرتهائى كه خودشان را به مسيحيت زدند و مىچسبانند به حضرت مسيح، اين مظالمى كه اينها كردند، به كجا بايد گفت؟ با كى بايد در ميان گذاشت؟ با شما روحانيون مسيح بايد در ميان گذاشت؟ با آقاى پاپ بايد در ميان گذاشت؟ صداى ما به آقاى پاپ مىرسد؟ مىگذارند برسد؟ اگر رسيد ترتيب اثر به صداى مظلوم مىدهد ايشان؟ بناى ايشان هست كه با مظلومها، با آن اشخاصى كه تحت ظلم هستند و برخلاف دستورات حضرت مسيح با آنها عمل مىشود يك معارضهاى بكند؟ ايشان از اين مظالمى كه الان در دنيا واقع مىشود و با دست رئيس جمهور آمريكا واقع مىشود و قبل هم شد و به دست رؤساى جمهور واقع شد، ايشان بىاطلاع هستند؟ ايشان نمىدانند در فلسطين و لبنان و ويتنام و ساير جاها چه مىگذرد و از كى اين مظالم واقع مىشود؟ به آقاى پاپ اين مسائل اصلاً نمىرسد؟ ايشان در محاصره هست و كسى با او نمىتواند صحبت بكند؟ يا مىدانند، مطلعند، مسائل را مىدانند و ساكت نشستند؟ ما اين سؤال را داريم كه چرا سكوت در مقابل ظلم؟ اين دستور حضرت مسيح هست؟! چرا واگذار كردند
صحيفه نور ج 11 صفحه 95
ابرقدرتها را به حال خود تا هر چه جنايت مىخواهند بكنند و هر چه مظلومان را مىخواهند از بين ببرند؟ عيسى مسيح كه پيامبر صلح هست و مىخواهد صلح در دنيا باشد و الان عيد صلح هست، شما مىدانيد كه در عيد صلح در اين مواردى كه الان اينها مشغول جنگ هستند چه مىگذرد؟ شما از امثال اين رؤساى جمهور باور مىكنيد كه يك وقت مىآيند و دعا مىكنند، دعاى آنها را باور كنيد؟ شما اين تبليغاتى كه الان در آمريكا برضد ما مىشود، اين روزنامه كه بر ضد ما تبليغ مىكنند، اين راديوها و تلويزيونهائى كه برضد ما تبليغات مىكنند، آيا از آنها مطلع هستيد؟ آيا از وضع مظلومان مطلعيد و مىدانيد كه اين تبليغات برضد مظلومها و بر وفق مرام ظالمهاست؟ شماها وظيفه نداريد كه از اين تبليغات جلوگيرى كنيد؟ آقاى پاپ وظيفه ندارند كه هدايت كنند اينهائى كه برضد مظلومين قيام كردند؟ با قلم خودشان، با قدم خودشان، با همه وسائل تبليغاتى برضد مظلومين قيام كردند، آقاى پاپ وظيفه ندارند از اينها جلوگيرى كنند؟ پس كى وظيفه دارد؟ مذهب مسيح را كى بايد ترويج كند؟ كى بايد تعليمات مسيح را به مردم بگويد؟ فقط تعليمات مال آن قشر پائين است؟ تعليمات مال اين زاغهنشينهاست؟ تعليمات مال كشاورزان است؟ يا اولى به تعليمات آن طبقه بالا هستند؟ آيا نبايد آنها را به تعليمات مسيح آشنا كرد؟
دردها زياد است و نه وقت شما و نه وقت من مجال اين را دارد كه دردهاى يك ملت ضعيف را به شما برسانند. من به شما كه روحانيين مسيح هستيد، به وسيله شما به ملت آمريكا، به روحانيين آمريكا، به روحانيت مسيح در تمام دنيا پيام مىفرستم كه هم مظلومين را دريابيد و هم حضرت عيسى را هم مذهب مسيح را. مذهب مسيح و حضرت عيسى در معرض اتهام واقع شده است اين مذهب را دريابيد. آقاى پاپ در معرض اتهام است. مردم حق ندارند بگويند اين چرا را، حق ندارند كه چرا آقاى پاپ مظلومين را محكوم مىكنند براى ارضاء ظالمها؟! شماها برسانيد اين مسائل را به مردم. ملت آمريكا را مىگويند برضد ما تجهيز كردند در اين عيدى كه بايد عيد صلح باشد و رئيس جمهور آمريكا در همه جا در بين مظلومين جنگ راه انداخته است، مظلومين را دارد مىكوبد، معذلك روحانيين مسيح ساكتند. چرا بايد ساكت باشند؟ چرا بايد از حال مظلومين مطلع نباشيد؟ چرا اگر از حال مظلومين مطلعيد بايد با ظالمها مقابله نكنيد و لااقل هدايت نكنيد آنها را؟ هدايت محصور به كليساست؟ هدايت محصور به يك جمعيت پائين است؟ با هدايت اول مال بالاهاست؟ انبيا كه مبعوث شدند اول با طبقه بالا مقابله كردند. حضرت موسى با فرعون مقابله كرد. طبقه بالا اولى هستند به اينكه مقابل بشوند و هدايت بشوند. شما روحانيون هدايت كنيد اين طبقه بالا را، هدايت كنيد اين رؤساى جمهور را، دريابيد عيسى مسيح را، دريابيد ملت مسيح را، دريابيد مسيحيت را، نگذارند مسيحيت در نظر مردم مشوه بشود، نگذاريد روحانيت مسيح در نظر مردم يك روحانيتى باشد طرفدار ظالمها. خداوند انشاءالله بشر را از شر اين بشرهائى كه بر ضد تعليمات آسمان، بر ضد تعليمات ملكوت رفتار مىكنند هدايت كند و خداوند مظلومان را از چنگ ظالمان نجات دهد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 96
تاريخ: 4/10/58
بيانات امام خمينى در جمع رؤساى دانشگاهها و مدارس عالى سراسر كشور و وزير فرهنگ و آموزش عالى
بسم الله الرحمن الرحيم
شغل روحانى و دانشگاهى مثل انبيا انسان ساز است
من از آقان متشكرم كه تشريف آوردند كه از نزديك با هم ملاقات كنيم و مطالبى كه به نظرمان مىرسد در ميان بگذاريم و باز تشكر مىكنم كه در اين امر انسانى آقايان اظهار تمايل كردند كه خدمت بكنند و اين خدمت البته ارزنده است.
لكن اساس در دانشگاه مطلب ديگرى است. ما روحانيون با دانشگاهىها يك مسير داريم و مسووليت اين دو طايفه از طوائف ديگر بيشتر است، چنانچه شغل شريفتر است. شغل شريفتر است براى اينكه با شغل دانشگاهى و روحانيت اگر چنانچه به شرايط عمل بشود انسان درست مىشود و اين است كه اين شغل انبيا بوده است. تمام انبيا براى آدم درست كردن آمدند و قرآن كتاب آدم سازى است.
پس اين شغل، شغل بسيار شريفى است و مسووليت بسيار زياد است براى اينكه در اين دو دانشگاه يعنى دانشگاه روحانى و دانشگاهى كه آقايان در آن هستند مقدرات كشور، چيزهايى كه بايد در كشور درست بشود از اين دو دانشگاه ناشى مىشود. اگر شما يا ما گمان كنيم كه علم منشاء سعادت است ولو هر چه باشد، اين اشتباه است براى اينكه علم گاهى منشاء بسيارى از تفاوت هاست.
چو دزدى با چراغ آيد گزيدتر برد كالا گفته حكيم سنائى است ظاهرا.
اگر روحانى علم داشته باشد، لكن ايمان نداشته باشد و مسيرش مسير انبياء نباشد منشاء مفاسد بسيار مىشود.
اكثر اين دين سازىها كه بوده است، اينها از طبقه ملاها بوده است، ملاهائى كه فقط علم به خيال خودشان كافى بوده است و دنبالش مسير انبيا نبوده است. اگر دانشگاه فقط دنبال اين باشد كه فرزندان ايران را با معلومات بار بياورد و معلومات را روى هم بريزد، اين براى سعادت ملت ما زياد فايده ندارد يا ضرر دارد. يك فرد دانشگاهى كه انحراف پيدا كند كه انحراف غير از يك فرد بازارى و كارگر است. كارگر و بازارى و كشاورز و امثال اينها اگر چنانچه انحرافى داشته باشند، انحرافى شخصى و براى خودشان است لكن انحراف اساتيد دانشگاه انحراف خودشان تنها نيست، انحراف يك گروه
صحيفه نور ج 11 صفحه 97
است. چه گروهى؟ آن گروهى كه مىخواهند مملكت را اداره كنند كه گاهى به انحراف يك كشور منجر مىشود. انحراف يك روحانى انحراف خودش تنها نيست انحراف يك ملت است. بنابراين اين دو طايفه هستند كه مىتوانند خدمت بكنند و كشور را نجات بدهند و ممكن است كه مسيرشان مسير حق نباشد و كشور را به تباهى بكشند. گمان نشود كسانى كه ايمان ندارند اينها هم خدمت به كشور مىكنند و فرقى بين آنها و آن كسانى كه ايمان دارند نيست.
الذين كفروا ياكلون كما تاكل الانعام و النار ...(1) شما مىتوانيد جوانها را طورى تربيت كنيد كه تقوا در آن باشد و بداند كه وظيفه او چيست و چه كارى را بايد انجام دهد.
اگر چنانچه شما و طبقه روحانيون كه هر دو يك شغل داريد، هر دو شغل واحد داريد و مع الاسف اين دو قشر را كه مربى جامعه هستند دستهاى ناپاك از هم جدا كرد. ما تا حالا با آقايان روبرو نمىشويم، يعنى شما از ما فرار مىكرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم، يعنى شما از ما فرار مىكرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم يعنى شما از ما فرار مىكرديد و ما از شما، شما ما را قبول نداشتيد و ما هم شما را قبول نداشتيم، شما براى ما يك چيز مىگفتيد، ما هم براى شما يك چيز ديگر مىگفتيم. من نه از (((شما))) مقصودم آن افراد است و نه از ما مقصودم خودم، لكن قشرها اينطور شده بود. مىرفتند توى دانشگاهها به دانشجو و استاد و به هم يك ظاهر زيبائى ارائه مىدادند كه اين اخوندها مرتجعند، اينها مىخواهند ما را برگردانند و به عصر حجر. محمد رضا خان در يكى از حرف هايش قبل از پانزده خرداد گفت كه اين آخودنها طياره سوار نمىشوند. اتفاقا همان روزها بود كه يكى از مراجع با طياره رفته بود مشهد. او مىگفت اينها با تمام اساس تجدد و تمدن مخالفند. و يا اينكه مطرح مىكردند كه آخوندها همه دربارى هستند و اصلا وجود اينها را دربارها آوردهاند و سلاطين اين وجودها را در خارج محقق كردهاند و مىآمدند پيش روحانيون مىگفتند اينها دين ندارند، اينها يك مشت فلكى بى دين هستند. و طورى تزريق مىكردند كه مع الاسف بعضى از اشخاص بى عمق باورشان مىآمد. اين باور آمدن اسباب اين شد كه اين دو قشر از هم جدا شد و هر دو به هم بدبين شدند و دو قشرى كه مربى جامعه بودند، دو قشرى كه بايد جامعه را با مساعدى هم جامعه را اصلاح بكنند، اينها را از هم جدا كردند، دو قشرى كه اگر در مسير صحيح باشد تمام ملت به راه صحيح مىرود.
ايمان مبدأ خيرات و ترقيان يك كشور است
اينطور نيست كه يك قشر فاسد باشد و فقط خودش اگر ناصالح شود خودش است و غير نيست. با اصلاح اين دو قشر جامعه اصلاح مىشود. اذا فسد العالم فسد العالم است. اين عالم من نيستم شما هم هستيد. شما همه جزء علما هستيد كه اگر خداى نكرده فاسد باشيد عالم را به فساد مىكشيد و اگر صالح باشيد عالم را به صلاح مىكشيد. صلاح و فساد يك جامعه به دست مربيان آن جامعه است و اين مربىها شما هستيد و قشر روحانى. آنها به نوعى و شما هم به نوعى ديگر. اگر بنا باشد فقط تربيت
صحيفه نور ج 11 صفحه 98
علمى باشد شما يك طبيب درست مىكنيد ولى نظر اين طبيب چه باشد، اين طبيب فردا مىشود يك كاسب كه يك مريض را معطل مىكند براى اينكه حق ويزيت را زياد بكند. ممكن است از نظر طبابت خوب طبيبى باشد ولى چون مهذب نيست، چون متقى نيست بادوا فروش مىشازد تا نسخه هر چه گرانتر بنويسد.
يك مهندس درست مىكنيد كه در علم خودش خيلى خوب است، اما وقتى كه مىخواهد يك نقشهاى بدهد آن استادى هائى را كه دارد طورى به كار مىبرد كه مفيد نباشد و به شكل منفعتطلبى باشد. در قشر ما هم اگر بنا باشد كه همين ملائى باشد، اين ملا بسيار ملاى خوبى است، بسيار آدم فهميدهاى است، كتاب و سنت را بسيار خوب مىفهمد اما اگر چنانچه تقوا در كار نباشد فهم كتاب و سنت او موجب اعوجاج مردم مىشود.
ما احتياج به آدم داريم. مملكت ما احتياج دارد به اينكه در اجتماع انسان درست بشود. كسى كه از زير دست ما درمىآيد مومن باشد ديگر زير بار شلم اجانب نمىرود و نمىتوانند او را تطميع بكنند. تهديد و تطميع در كسانى اثر مىكند كه ايمان ندارند.
اگر شما و ما سدت به هم بدهيم و براى ايجاد يك جامعه توحيدى به معنى اينكه همه معتقد به خدا و هم متقد باشند به اينكه كارها جزا دارد و اگر جوانها را مومن و معتقد بار بياوريم مملكت مان تا آخر احيا مىشود و اگر چنانچه در اين مسووليت بزرگ ما كوتاهى بكنيم و در حق فرزندان اين ممكلت كوتاهى بكنيم، فرض كنيد چند روز چنين صورتى پيدا بكند فردا بدتر از اين است و مملكت مىافتد. اشخاصى كه ايمان ندارند، اعتقاد به مصالح كشور ندارند و فقط براى مصلحت خودشان كار مىكنند. همه اينهائى كه اين فضاحتها را در ايران درست كردند و اين گرفتارىها را براى مملكت ما بوجود آوردند براى اين بود كه ايمانى در كار نبود. اگر ايمان در كار بود، ممكن نبود يك آدم قراردادهائى منعقد بكند كه حالا دولت ما گرفتارش شده باشد، زيرا اين قرار دادها طورى درست شده است كه مىگويند هر طرف قضيه را بگيريم ضرر دارد. اگر اينها ايمان داشتند همه چيز مملكت را به باد نمىدادند و چون ايمان نداشتند و فقط براى اينكه چند تا قصر در خارج داشته باشند و يا چند تا بانك را در خارج پر كنند اين كارها را كردهاند. مبدا همه خيرات و مبدا همه ترقياتى كه براى يك مملكت است چه در جهت مادى چه در جهت معنوى اين است كه ايمان در كار باشد.
بايد شما و ما دست به هم بدهيم و براى قشر آتيه كه مقدرات مملكت را به دست مىگيرند ايمان ايجاد كنيم. شما از دانشگاه مومن بيرون بدهيد و ما از مدرسهها مومن بدهيم. بنابر اين وظيفه سنگينى به عهده ما و شما است و اين وظيفه سنگين را اگر درست انجام داديم و به شغلى كه داريم درست عمل كرديم، در كنار علم ايمان را هم تقويت كردم. كوشش كنيد برنامه هايى كه براى عقب نگاه داشتن ملت بوده است تغيير كند، البته در موقعش ما هم كوشش مىكنيم ولى الان شما بايد كوشش كنيد. نبايد زير بار برنامه هائى كه ديگران بر ايمان درست كردهاند برويم، بايد تغييرش بدهيم، تحول لازم است. بزرگترين تحولى كه بايد بشود بايستى در فرهنگ باشد، براى اينكه دانشگاه بزرگترين مراكزى هستند كه ملت را يا به تباهى مىكشند، يا
صحيفه نور ج 11 صفحه 99
به اوج عظمت و قدرت مىرسانند. برنامههاى فرهنگى تحول لازم دارد. فرهنگ غير از ساير ادارات است و بنابراين مشكلات زياد است و از مشكلات نبايد هراسى داشته باشيم.
در هر صورت من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را مىخواهيم و دعا گوى همه هستم و خدمتگزار به همه و اميدوار كه همه ما از درهاى حقيقى ملت مطلع بشويم و در درمانش هر كس به اندازهاى كه مىتوانند كوشش كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 100
تاريخ: 4/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروه كارگزاران مسجد قبا و دانشجويان مريوان
تلاش براى خود كفا شدن به منظور شكستن حصر اقتصادى
بسم الله الرحمن الرحيم
ما امروز مواجهيم با چند مطلب كه تذكرش لازم است: يكى همه مىدانيد مواجه با قدرتهاى بزرگ كه در خارج و داخل مشغول تبليغات هستند برضد اسلام و توطئههائى دارند، يكى خرابىهائى كه در داخل كشور است و اشخاصى دامن مىزنند به اين خرابىها و اغفال مىكنند جوانهاى ما را از هر طرف.
ما امروز اگر بخواهيم با اين قدرت بزرگ مواجه باشيم و در اين ميدان شكست نخوريم احتياج به چند امر داريم، يكى اينكه ما اقتصاد خودمان را طورى كنيم كه خودكفا باشيم كه اولش قضيه زراعت است. مزرعهها، كشتزارها با فعاليت همه جانبه قشرهاى مختلف كشت مىشوند، معالاسف دستجاتى هستند كه يا ندانسته و به واسطه تحريك بعضى عناصر ضد انقلاب يا شايد بعضىشان هم دانسته از باب اينكه از همان جمعيت هستند نمىگذارند كشت آنطورى كه بايد صورت بگيرد، صورت بگيرد. با اسمهاى مختلف در اطراف ايران هر جا برويد اين مسائل هست كه در كشتزارها مىروند و به اسم اينكه ما مىخواهيم كمك كنيم به مستمندان كمك كنيم به مردم، مانع مىشوند از اينكه يك كشت صحيحى بشود، و اين خطرى است براى كشور ما.
شما مىدانيد كه اگر يك مملكتى در اقتصاد، خصوصاً اين رشته اقتصاد كه نان مردم است، در اين احتياج به خارج پيدا بكند و يك احتياج مبرمى كه نتواند خودش اداره كند خودش را و بايد او را اداره كنند، اين وابستگى اقتصادى آن هم در اين رشته موجب اين مىشود كه ملت ايران، مملكت ايران، تسليم بشود و به ديگران. اگر آمريكا موفق بشود در اين مطلبى كه الان پيش آورده است كه همه قدرتها را دور خودش جمع كند و حصر اقتصادى بكند نسبت به ايران، انشاءالله موفق نمىشود، لكن ما بايد طرف احتياط را بگيريم، اگر خداى نخواسته موفق بشود و ايران را در حصر اقتصادى از جهات مختلف قرار بدهد كه يك جهتش هم همين قضيه خواربارهائى است كه ما احتياج به او داريم، خوب، ما قاعدتاً نمىتوانيم ديگر مقاومت كنيم و اين يك ضربهاى است كه به نهضت ما مىخورد كه ضربه به اسلام است. پس تكليف همه ماهاست كه هر كس به هر مقدارى كه قدرت دارد در اين امر كوشش كند. در امر زراعت، در امر امدادى هم دولت بايد كمك كند و هم مردم بايد به هم كمك كنند و
صحيفه نور ج 11 صفحه 101
هم كار بكنند، مردم، مردم بايد مشغول كار بشوند، يك مملكتى است كه احتياج به نيروى كار دارد اگر اين نيرو به خدمت ديگرى كشيده بشود به كارهاى ديگر كشيده بشود اين موجب اين مىشود كه نتوانند اين حاجتى كه ملت دارد برآورده كنند پس در
afsanah82
07-26-2011, 02:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 106
تاريخ: 6/10/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام يكتائى
بسمه تعالى
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج شيخ هبه الله يكتايى دامت بركاته
پيرو درخواستى كه اهالى محترم شهر خلخال در مورد اقامه نماز جمعه در آن شهرستان نمودهاند، جنابعالى به امامت نماز جمعه در شهر مزبور منصوب مىشويد تا ضمن انجام اين فريضه بزرگ الهى، مردم را به وظايف خطيرى كه دارند آشنا نموده و از توطئه هاى دشمنان داخلى و خارجى آگاه سازيد. اميد است اهالى محترم فرصت را مغتنم شمرده و در انجام هر چه با شكوهتر آن اهتمام ورزند. از خداى تعالى موفقيت همكاران را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 68
تاريخ: 30/9/58
بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفن پوش مراغه
با اتكال به خدا غلبه بر دشمن ممكن است
بسم الله الرحمن الرحيم
من نمىدانم از شما جوانها كه اينهمه راه از مراغه تا اينجا پياده آمديد و اينهمه تحمل زحمت كرديد تشكر كنم يا اظهار خجالت. من وقتى كه اينطور احساسات را از جوانهاى وطن مىبينم و اينطور مهيا بودن از براى شهادت، مهيا بودن از براى دفاع از اسلام، غرور مىگيرد مرا كه ما همچو جوانهائى داريم. آذربايجان هميشه در صف اول بوده. و شما جوانها كه از اين راه دور و پرمشقت آمديد، آذربايجانى هستيد، همان مردانى كه هر وقت براى ايران يك حادثهاى پيش مىآمد، آنها جلوتر از ديگران براى او قيام مىكردند و شما بدانيد حادثهاى كه حالا ما در آن هستيم از بزرگترين حوادث كشور ماست چنانچه پيروزىاى كه شما جوانها با اتحاد با ساير قشرهاى ملت به دست آورديد در طول تاريخ اينطور پيروزى با اين كيفيت پيدا نشده بود. پيروزى يك ملت مسلم بدون اتكاء به غير خدا، بدون تجهيزات نظامى، بدون تعليمات نظامى، بر يك قدرتهاى مجهز، داراى تجهيزات نظامى، داراى تعليمات نظامى، علاوه بر آن يك ملتى، يك قدرتى كه همه قدرتها هم دنبال او بودند. اينطور غلبه غلبه اسلام بود بر كفر، غلبه متن اسلام بر متن كفر. شماها همان سربازهاى صدر اسلام هستيد، همانها كه با مشركين مقابل بودند و با آنهائى كه مىخواستند اسلام تحقق پيدا نكند، توطئه مىكردند، امثال ابوسفيان و دوستان ابوسفيان، آنها هم مىخواستند كه پيغمبر اسلام موفق نشد به اينكه اسلام را در جزيرهالعرب تحقق بدهد. تمام همشان اين بود كه اسلام تحقق پيدا نكند براى اينكه اسلام را با همه منافع خودشان مخالف مىديدند. اينطور مىديدند كه اگر پيغمبر اسلام غلبه كند، آنها ديگر آن ظلمها را، آن غارتگرىها را نمىتوانند بكنند، از اين جهت مجهز شدند و همه قشرها را تجهيز كردند بر ضد رسول اكرم (ص) و بحمدالله موفق نشدند و امروز همان معنى است، همان معنائى كه در صدر اسلام بود و مواجهه اسلام بود با كفر و پيغمبر اكرم تجهيزاتى نداشتند، اينها تعدادشان كم، تجهيزاتشان كم و آن طرف داراى ثروتهاى زياد، تجهيزات زياد معذلك چون خدا مىخواست، چون اتكالشان به خدا بود، از اين جهت غلبه كردند، افراد كم بر افراد زياد غلبه كردند و افرادى كه هيچ تجهيزات صحيحى نداشتند، بر افرادى كه، قشرهاى مختلفى كه از اطراف جزيرهالعرب جمع شده بودند كه نگذارند اسلام محقق بشود، افراد كم و تجهيزات كم و افراد زياد و تجهيزات زياد غلبه كردند براى اينكه اتكالشان
صحيفه نور ج 11 صفحه 69
به خدا بود. يك نفر از اينهائى كه با اراده تابع اراده خدا مىرفت، عدهاى از آنها را از بين مىبرد. شما الحمدلله الان جمعيتتان زياد است و بايد طورى كنيد كه هر روز زياد بشود، قدرت ايمانى هر روز زياد بشود. با توجه به خداى تبارك و تعالى خودتان را تربيت كنيد كه يك انسانى بشويد متقى و يك انسانى بشويد مجاهد براى خداى تبارك و تعالى، با تقوا. اگر چنانچه اتكال به خداى تبارك و تعالى بكنيد، و به تربيت روى خودتان عمل بكنند شما پيروز هستيد. و ما اميد اين را داريم كه اين اسلام امروز همانطور كه ابتلائى در صدر اسلام داشت و سربازهاى اسلام جانبازى كردند، فداكارى كردند و اسلام را پيش بردند، حالا در دست ماست اين اسلام و در مقابل ما هم قدرتهاى بزرگ ايستاده است. ما الحمدلله جمعيتمان الان خوب است، لكن در مقابل قدرتهاى بزرگ، اگر منهاى اسلام، قدرت اسلام باشد، چيزى نيستيم، لكن با اسلام همه چيز هستيم. با اتكال به خدا همان سربازهاى صدر اسلام هستيم، كه سى نفر، سى و يك نفر با شصت هزار نفر غلبه كردند، شصت نفر با شصت هزار نفر، اول مىخواستند سى نفر بروند بعد شصت نفر شدند، شصت نفر مجاهد، مجاهد براى خدا زدند شبيخون، بر شصت هزار نفر غلبه كردند، اسلام غلبه داد آنها را.
توطئه گران در پى ضربه زدن به اسلام و نهضت براى عدم تحقق آن
الان وضعيت كشور ما و وضعيت اسلام در كشور ما همان وضعيت صدر اسلام است، يعنى همانطورى كه ابوسفيان و دارودسته ابوسفيان و كسانى كه با او متحد بودند و با او هم پيوند بودند بر ضد اسلام قيام كردند كه نگذارند اسلام تحقق پيدا بكند، حالا هم همان قضايا هست. الان هم اينهائى كه در مقابل اسلام ايستادهاند و ضربه از اسلام خوردهاند و فهميدهاند كه اگر اسلام تحقق پيدا بكند به آنطورى كه بايد تحقق پيدا بكند، دست اجانب و دست آنهائى كه دنبال اجانب هستند و تأييد از آنها مىكنند، از ذخائر ما كوتاه مىشود، نمىتوانند ديگر در مملكت ما حكومت كنند، اينها اينطور ادراك كردند و در اين نهضت ضربه ديدند و دست بردار نيستند و مىخواهند نگذارند اسلام تحقق پيدا كند همانطور كه در صدر اسلام دارودسته ابوسفيان نمىگذاشتند به بهانههائى مختلف، به اشكالات مختلف، با اشكال مختلف توطئه مىكنند كه نگذارند در ايران يك رژيم جمهورى اسلامى متكى بر قانون اساسىاى كه از روى اسلام است، متكى بر اسلام، احكام اسلام، نگذارند اين تحقق پيدا كند، هر روز به يك بهانهاى، يك بساط درست كنند. و من اميدوارم كه شما جوانهاى عزيز مراغه و همه جوانهاى عزيز آذربايجان توجه بكنند به اينكه امروز وضع اسلام، وضع همان روزى است كه پيغمبر قيام كرد و نهضت كرد و اسلام را خواست محقق كند. امروز هم شما جوانها نهضت كرديد براى خدا، براى اسلام و با تكبير، با الله اكبر اين نهضت را به پيش برديد و از اين به بعد هم با همين تكبير، با همين اراده مصمم و قوه، اسلام را به پيش خواهيد برد. با هم اتحاد داشته باشيد. دستهاى خائن از راه نفاق افكنى، خلل مىخواهند وارد كنند بر نهضت ما، از راه اينكه يك دستهاى را در مقابل دسته ديگر قرار بدهند، اغفال كنند يك دستهاى از جوانها، يك دسته از روستائىهائى كه دل صاف دارند، قلوب
صحيفه نور ج 11 صفحه 70
الهى صاف دارند، از آنها استفاده كنند و بر ضد شما جوانها كه پاسدار اسلام هستيد و براى اسلام قيام كرديد و براى اسلام اين مشقتها را متحمل شديد، آنها را مىخواهند در مقابل شما قرار بدهند و نگذارند اين مسائلى كه الان ما مبتلا به آن هستيم به پيش برود. آذربايجان توجه بكند به اين قضايا، توجه بكند به اينكه امروز هر كس برخلاف اين مسير بخواهد يك حركتى بكند، مثلش مثل همان ابوسفيان و همان اشخاصى كه در آنوقت با هم پيوند مىكردند كه نگذارند پيغمبر اسلام يك حكومتى تشكيل بدهد. آنها از اسلام مىترسيدند براى منافع خودشان، اينها هم كه الان دارند مخالفت مىكنند از اسلام مىترسند براى منافع خودشان و براى منافع اربابان خودشان. خدمتگزار اجانب هستند. آنها از اينها حالشان بهتر بود، براى اينكه آنها براى اجانب نبود، آنها براى خودشان مىخواستند قيام كنند و برخلاف اسلام قيام كردند براى اجانب، اينها براى اجانب دارند قيام مىكنند و براى اجانب فعاليت مىكنند كه قيام شما مردان خدا را فلج كنند.
بايد همه ايران اين توجه را داشته باشند و خصوص آنجاها كه در معرض اين است كه خداى نخواسته يك آسيبى ببيند نهضت، مثل آذربايجان، مثل كردستان، مثل بلوچستان كه در معرض آسيب است به واسطه اينكه اجانب در آنجاها بيشتر مىتوانند فعاليت بكنند، بايد همه ايران خصوصاً اين مناطق مرزى و اين مناطقى كه آن اشخاص بيشتر مىتوانند فعاليت بكنند، بايد بيدار بشويم ما و همه بيدار بشوند و براى خدا و به اذن خدا اين جهاد را كه همان جهاد زمان رسول الله هست به پيش ببرند. خداوند همراه شماست و همراه شما باشد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 107
تاريخ: 6/10/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان شركت نفت
امتيازات انقلاب اسلامى در مقايسه با ساير انقلابات
بسم الله الرحمن الرحيم
مسائل بعد از انقلابها دو قسم هست: يك مسائلى است كه مربوط به ادامه انقلاب است انقلاب مثل يك طفلى مىماند كه بايد تربيتش كرد و بزرگش كرد، پرستارى مىخواهد يك مسائلى هم هست كه مسائل فرعى است كه انقلاب وقتى تحقق پيدا كرد بايد آنها دنبالش رفت. بعد از هر انقلابى آشفتگىهائى هست و هيچ انقلابى نمىتواند نداشته باشد.
انقلابهاى بزرگى كه در عالم پيدا شده است مثل انقلاب فرانسه، انقلاب اكتبر اينها بعد از انقلاب بسيار گرفتارىها داشتند. بعضى از اين انقلابها، كشتارى كه بعد از انقلاب واقع شده است بيشتر از يك ميليون، گاهى به دو ميليون رسيده است، براى اينكه انقلاب در آنجاها يك انقلاب اخلاقى نبوده است، يك انقلاب اسلامى نبوده است و علاوه بر اين به اينطورى كه از قشر ملت و از متن جامعه ما انقلاب برخاسته در جاهاى ديگر اينطورها نبوده است، گاهى بوده اما نه اينطور. بعد از انقلاب فقط آن اشخاصى كه در رژيم جنايتكار بودند آنها هم بعد از اينكه محاكمه شدند و محكوم شدند و معلوم شده است كه وضع جنايتشان تا چه حدود بوده است، اينها تأديب شدند يا اعدام شدند و اما آزادى مطلق بعد از آن اختناق مطلق بعد از انقلاب بلافاصله بود، همه قلمها و همه زبانها باز بود، قلمها مىنوشت، همه احزاب بودند و همهشان هم اظهار وجود كردند و كسى مزاحمشان نبود، تا پنج ماه تقريباً اينطور بود كه ابداً هيچ خلاف آزادى نشده، بعد از پنج ماه دريافتيم، دريافتند به اينكه بعضى از اين روزنامهها، بعضى از اين مجلات وابستگى به اسرائيل، وابستگى به آمريكا دارد و مشغول يك توطئههائى هستند، برخلاف مسير ملت توطئه مىكنند، اينها را دادگاه چيز كرد كه بايد رسيدگى بشود، تعطيل كرد تا رسيدگى بشود. همچو نيست كه در جائى از عالم وقتى انقلاب واقع شده است، اينطور رفتار كرده باشند، بعد از انقلاب مطلق مطبوعات، مطلق روزنامهها، مطلق گفتارها تعطيلشد. امكان نداشت براى كسى كه يك روزنامه بعد از انقلاب منتشر كند و بعضى انقلابات بلافاصله بعد از انقلاب قتل عام شروع مىشد، قتل عامهاى زياد، تصفيههاى مهمى كه همهاش كشتار بود به دريا ريخته بودند و اين در انقلاب ايران هيچ چنين چيزى نبود كه حتى يك روز اينطور نبود كه از طرف دولت يا از طرف ملت بخواهد يك كارى بكنند و يك قتلهائى مثلاً بكنند، بعد
صحيفه نور ج 11 صفحه 108
انقلاب اينطور بود.
توطئهگران مىخواهند اين انقلاب را با ايجاد نفاق و اختلاف مدفون كنند
حريفهاى ما كه كار كشته و كار كرده و مطالعه كرده هستند، اينها مطالعه كردند كه بايد در اين وقتى كه يك چنين انقلابى با دست خود ملت پيش آمده است كودتا نبوده است كه اختيارش را بشود يك كسى بگيرد و تحت نفوذ ديگرى باشد، با دست همين ملت بوده است و يك ملت را نمىشود مهار كرد، بايد چه بكنند، تا اينكه اين انقلاب را نگذارند به ثمر برسد. بايد خود انقلاب را از باطن داخل خودش فاسد كنند.
فعاليت الان در اين جهت است كه مىخواهند كه اين انقلاب را در خودش ايجاد نفاق و اختلاف كنند و مدفونش كنند و پس از اينكه خود انقلاب مدفون شد، بيايند و يك نفرى كه خودشان تعيين مىكنند، يك كودتائى، يك بساطى درست كنند و همان مسائل سابقش را پيش بياورند. ملت ما بايد اين مطلب را لااقل كه يك مطلب واضحى است فراموش نكند، كه قدرت بزرگى كه منافع داشته است در ايران، مطامع داشته است در ايران، منافع نفت داشته است در ايران و نافع سوق الجيشى داشته در ايران.
ايران يك مركزى است كه حساس است براى ابرقدرتها، يك چنين كشورى كه زن و مردش، بچه و بزرگش قيام كردند و با خواست خدا و وحدت كلمه پيش بردند، اينها حالا براى ضربهاى كه خوردند، منافع از دستشان رفته است نمىتوانند در اين محل ديگر آنطور توطئههائى كه پيشتر مىكردند، زمان رژيم سابق كه اينجا را محل از براى آن چيزهائى كه مىخواستند خودشان، پايگاههائى كه مىخواستند خودشان قرار بدهند حالا ديگر برايشان نمىشود، اينها در صدد برآمدند كه از باطن خود اين نهضت، انقلاب يك پوسيدگى ايجاد كنند، در همه قشرها عمال آنها نفوذ كردند همه جا، در نفت، در مراكز نفت هستند از اينها، در هر جائى كه شما برويد، در ارتش، در ژاندارمرى، در سپاه پاسداران، در كميتهها، در ادارات از اين قماش مردم هستند كه اينها يك مقدارشان منفعتهاى زيادى كه در آن زمان مىبردند، از دستشان رفته است و براى اعاده او مىخواهند يك رژيمى نظير آن رژيم پيش بيايد. يك عدهشان هم كه قدرتهاى بزرگند، آنها هم منافعشان از دستشان رفته است و دست بردار به اين زودى نيستند. در همه اين قشرها به طورهاى مختلف نفوذ كردند و دارند ايجاد خلاف مىكنند. اينها ديدند كه از اين وحدت كلمه ملت و اتكال اين ملت به خدا اين پيروزى حاصل شده است و مىدانند كه اگر اين دوتا قضيه، اتكال به خداوند و وحدت كلمه باشد پيروزىهاى بعد هم حاصل و دست آنها بكلى از ايران كوتاه مىشود، از اين جهت از قشر جوان كه عمق مسائل را باز نمىتواند بفهمد، استفاده مىكنند، در هر جا مىروند سراغ جوانهاى پاكدلى كه با تبليغات آنها تحت تاثير واقع مىشوند با دست اين جوانها به اسم اسلام به اسم دلسوزى براى ملت به اسم دلسوزى كشور از اينها استفاده مىكنند و مقصد اين است كه اين مملكت را نگذارند ثبات پيدا بكند و بىنظمى را در همه جا
صحيفه نور ج 11 صفحه 109
گسترش بدهند در همه قواى انتظامى، در پاسدارىها، در كميتهها، در دادگاهها، در ادارات، در بين كشاورزان، در بين كاركنان صنعت نفت، در همه اينها يك بساط ناآرامى تا در خارج منعكس بشود كه اين كشور، اين ممكلت نمىتواند خودش را اداره كند محتاج به اين است كه يك مديرى برود اين را ادارهاش كند، ايجاد نارضايتىها، اين مىشود كه اين ناراحتىها با اينكه سنگين است، لكن ملت بايد توجه داشته باشد كه براى چه مقصدى ايجاد مىشود.
در اين صحراهائى كه كشاورزها مشغول كشاورزى هستند مىروند با عناوين مختلف جلوگيرى مىكنند، نمىگذارند كار بكنند. در كارخانهها هر چه بتوانند جلوگيرى مىكنند كه كار نشود، نتوانستند كم كارى ايجاد مىكنند. در دانشگاهها به يك صورت ديگرى و در ارتش و در ژاندارمرى و در ساير قشرهاى انتظامى آنجا هم به يك جور ديگرى. تمام اينها يك مقصد دارند و آن مقصد اين است كه نگذارند اين انسجامى كه بايد بين اين ملت حاصل بشود و آن انسجامى كه بود و با آن انسجام پيش بردند، نگذارند اين عمرش باقى باشد. مىدانند كه اگر اين انسجامى كه بين اقشار ملت بود، به عمرش ادامه بدهد، ملت پيروز مىشود تا آخر هم دست آنها كوتاه مىشود. پس بايد چه بكنند؟ بيايند بين قشرها ايجاد اختلاف بكنند. من خانه ندارم، من حقوقم كم است، من درجهام كم است، درجه دارى اصلاً نمىخواهد، يكى از حرفهايى كه بين ارتشىها است، يك دسته جوان كه گول خوردند، درجهدارى نمىخواهد، همه يك جورى بايد باشند از اين حرفها، از اين نطقها گاهى گول خوردهاند به اسم اسلام يك چيزهائى را مىگويند كه اسلام در آن نيست و گاهى هم متعمدند و از روى عمد اين كار را مىكنند.
امروز اين نحو اختلافاتى كه ايجاد كردند و شما ديديد كه در زمان نهضت آنوقتى كه مشغول بودند همه رژيم، مردم به مبارزه با رژيم، اينجور اختلافات نبود اصلاً، اگر آن روز هم اين اختلافات بود ابداً پيشبردى نمىشد، اين اختلافات بكلى ناديده بود، هيچ كس فكر اين نبود كه زراعتم چه جورى است، صنعتم چه جورى است و منزلم چه حالى دارد، همه فكر اين بودند كه جمهورى اسلامى بايد باشد، اين وحدت كلمه و انسجامى كه در ملت بود و در دنيا چشمگير بود و چشمگير هست آنها كه مىدانند بايد از كجا شروع كنند و چه جور اين انسجام را به هم بزنند كارگردانهاشان، كارشناسهاشان هست و الهام مىگيرند از آن مبادى ديگر، از خارج و بين قشرها اختلاف ايجاد مىكنند، هر طورى بتوانند. اتهام، هر جا برود اتهام هست، هر جا بروى يك ناراحتى ايجاد كردند، هر جا بروى يك شلوغى ايجاد كردند، هر جا بروى يك ناآرامى است كه كانه يك كشورى است كه به طور هرج و مرج دارد پيش مىرود، اصلاً يك مديريت صحيح در اين كشور نمىگذارند آرام بشود تا اينكه صنعت نفت آنطورى كه بايد اداره بشود و همين طور همه جا. و اين دليل بر اين است كه جوانهاى ما غافلند از اين توطئه بزرگى كه براى ما دارد درست مىشود و در دست درست كردن است و آن توطئه اينكه همان نقطه كه به آن نقطه اينها شكست خوردند همان نقطه را دست بگذارند رويش، دست
صحيفه نور ج 11 صفحه 110
مىگذارند رويش آن را مىخواهند بهم بزنند، اين موضع قدرت شما را متزلزل دارد مىكند.
دشمنان نهضت در صدد خلع سلاح ملت از وحدت كلمه و اسلام هستند
ديديد كه دو جهت در اين ملت بود كه رمز پيروزى ملت ما بود، يكى اينكه از آن چيزهائى كه خودشان خواستند ابداً آنوقت مطرح نبود. همه با هم مىگفتند الله اكبر همه با هم جمهورى اسلامى، همه با هم رژيم سابق نه، هيچ كس در آن روز دنبال اين نبود كه من وضعم چه جورى است، اگر يك كسى پيش رفيقش هم فرض كنيد شكايت مىكرد رفيقش به او مىخنديد كه حالا وقت اين حرفها نيست. اينطور شده بود وضع، يك جهت هم اينكه همه اينها كه با هم مجتمع شدند، براى خدا بوده شاهد اينكه هى مىآمدند و هر جا فرياد مىكردند كه ما مىخواهيم شهيد بشويم، يك مطلبى بود كه براى خداست.
پس دو جهت در اين پيروزى بود: يكى اينكه براى خدا فرياد الله اكبر و ما براى خدا كار را مىخواهيم بكنيم، جمهورى اسلامى خواهيم، يكى هم اينكه با هم مجتمع بودند، يكصدا بودند، بچه كوچولو و پيرمرد هشتاد ساله، يك جور حرف مىزدند و دشمنهاى ما اين دو تا سنگر را هدف كردند. از اولى كه اين سد رژيم سابق شكست دشمنها سر درآوردند و يك دستهشان راجع به جهت اسلامى شروع كردند كارشكنى، درست توجه كنيد كه دو تا مطلب هر دويش شهود ماست كه مورد حمله واقع شده بود، جهت اسلاميتش مورد حمله واقع شد، گفتند، اين حمله به جهت اسلاميتش بود كه زيربار اسلامش مىخواستند بروند، براى اينكه آن كارشناسها فهميده بودند كه اين پيروزى از اسلام است مردم براى جمهورى نمىآيند به شهادت برسند، مردم براى اسلام مىگويند ما شهيد مىخواهيم بشويم الان هم مىگويند، كفن مىپوشند براى اسلام، نه كفن براى جمهورى، براى جمهورى دموكراتيك.
آنها يافته بودند كه اين جهت يك جهتى است كه اصيل است، اصل مطلب است، اين را بايد شكستش. با قلمها، با گفتارها شروع كردند به اين سنگر حمله كردن، اسلام حالا ديگر به درد نمىخورد، اسلام مال نمىدانم هزار و چهار صد سال پيش از اين بود، اسلام ديگر حالا بيخود است، گاهى مىگفتند، گاهى نمىگفتند، لكن لازمهاش اين بود جمهورى اسلامى ما مىخواهيم، معنايش اين است كه جمهورى مىخواهيم، معنايش اين است كه جمهورى اسلامى لازم نيست باشد، اين هدف بود تا حالا هم هست.
از اولى كه شما اين سد را شكستيد و برگشتيد كه جمهورى اسلامى را درستش بكنيد، اين دسته از مردمى كه دنبال اين بودند كه شما آن رمزى كه شما پيروز شديد، چى بود؟ اسلام را فهميدند كه رمز اسلام بوده است، حمله كردند به همان جهت اسلاميتش. نمىخواستند بگذارند كه رأى بدهيد براى جمهورى اسلامى در بسيارى از جاها جلو رأى را گرفتند، در بعضى جاها آن صندوقها را شكستند، آتش زدند، با تفنگ مانع شدند از اينكه رأى بدهند، اينجا شكست خوردند. باز براى اينكه
صحيفه نور ج 11 صفحه 111
مردم باز همان حال را داشتند، رأى را دادند دنبالش هر مرحلهاى را كه يك قدم شما جلو گذاشتيد آنها آن مرحله را كه جهت اسلاميتش بود، هدف قرار دادند.
- شما درست - من حالا به تفصيل بخواهم بگويم، نه شما وقت داريد نه من، اما درست مطالعه كنيد كه در هر مرحله مخالفت شد و مخالفت در همان جهتى بود كه راجع به جهت اسلاميش بود كه اينها يا آگاهانه اين كار را مىكردند كه اجير بودند - يا جوانهايى بودند كه ناآگاه، اين آگاهها بازى مىدادند به آنها صحبتش را مىكردند. بعد در اين مرحله، بعد هم تا حالا هى شكست خوردند، يعنى جمهورى اسلامى را رأى دادند تقريباً نودوهشت درصد رأى مثبت بود، يك قدرى هم بيشتر، بعد هم خبرگان را كه هى مخالفت، هى مخالفت، معذلك مردم تعيين كردند خبرگان خودشان را بعد هم به آراء گذاشتند، اين قانون اساسى آنجا هم باز مخالفت، مخالفت، لكن معذلك ملت پيروز شد، اينها ننشستند باز، آن جهتش تا اينجا آمده است، حالا بعدش هم البته رئيس جمهورى يا مجلس شوارى ملى اينها هم البته مواجه با خيلى مخالفتها خواهد شد، اين يك جهت بود.
جهت دوم اين قضيه، اتحاد مردم كه همه با هم بودند. يك كانه، يك نفس بود، يكصدا بود، شما اگر بندرعباس مىرفتيد همان را مىشنيديد كه در شمال مىشنيديد، در مشرق ايران مىرفتيد همان را مىشنيديد كه در مغرب مىشنيديد، بچهها همان را مىگفتند، پيرمردها هم همان را مىگفتند، رعيتها هم همان را مىگفتند و متفكرين هم همان را مىگفتند، آنهائى هم كه برخلاف مسير بودند، آنوقت صداشان در نمىآمد، نمىتوانستند درآورند بعد كه رسيديد به آنجائى كه يك قدرى به نظر تودهها اين بود كه خوب، الحمدلله پيروز شديم، توجه نداشتند به اينكه نه ما يك قدم از آن راه كه گفتيم و از راه ديگر، ايجاد اختلاف. شما الان در هر جا برويد يك دستهاى با دسته ديگر مخالفند يك دستهاى مخالفند كه به روى هم اسلحه مىكشند، مىكشند، يك دسته هم كه به آنطور نيست براى هم صحبت مىكنند حرف مىزنند، تهمت مىزنند، كارى مىكنند كه در ادارات كار كم بشود كه در مثلاً صنعت نفت كم كارى بشود يا بيكارى باشد، انفجار ايجاد مىكنند. از اين مسائل كه روى هم وقتى كه بگذاريم يك دست دارد كار مىكند و آن دستى است كه مىخواهد نگذارد جمهورى اسلامى به معنائى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است تحقق پيدا بكند، براى اينكه با تحقق او همه آمال دشمنهاى ما از بين خواهد رفت. امروز ما گرفتار اين مرحله هستيم كه بايد اين بچه كوچولو را بزرگش كنيم، اينكه الان تقريباً يكساله است و باز راه نيفتاده مثل يك بچه يكساله مىماند كه راه نيفتاده، بايد ما دستش را بگيريم راهش ببريم، بايد همه قشرهاى ملت متوجه باشند كه اينها مىخواهند نگذارند اين بچه بزرگ بشود از اين بچه صدمه ديدند و اگر بزرگ شد صدمات زيادتر است، مىخواهند نگذارند اين بشود وارد مىكنند، هر جا هر كس بتوانند هر قشرى را بتوانند مقابل ديگرى قرار مىدهند، روزنامهها، مجلات، راديو، چه، چه، هر وقت آدم مىبيند يك دستهاى، به دسته ديگر حمله كردند، اصحاب قلم به هم حملهكنند، اصحاب بيان به هم حمله مىكنند، اين در آنجاهائى كه با قلمها اين مقصد را مىخواهند پيش ببرند. هر ادارهاى كه بروى، در هر جايى كه بروى، هر جا و حساستر بيشتر، هر منطقهاى كه حساستر
صحيفه نور ج 11 صفحه 112
است آن منطقه آنها پيش مىروند، تا اين منطقه يك صدائى در مىآيد از همه جا جمع مىشوند آنجا، آذربايجان يك صدائى در مىآيد مىبينيد كه از شمال حمله مىكنند، مىزنند با آذربايجان دنبال اينكه اين صدا را بزرگش كنند، در شمال يك صدا دربيايد، از جنوب حمله مىكنند به آن طرف تا اينكه اينجا دامن بزنند. در مركز نفت يك صحبت مىشود، اينها جمع مىشوند آنجا نبود، اينكه براى كاركنان نفت در يك وقتى به ما گفتند نفرى چقدر مىدهند كه كار نكنند، كه اعتصاب كنند. اين پول از كجا بود كه مىآوردند مىدادند كه كار نكنيد، براى چه مقصدى اينها مى خواستند كه مملكت ما سروسامان نداشته باشد و به اين شريان حيات كشور صدمه مىزدند، پول هم خرج مىكردند كه كار نكنيد.
هر جا بتوانند با ارعاب، با تطميع، با خرج كردن پول در دستشان فراوان از غرب و شرق مىآيد. همه هم نقشه همين است كه اين دو حيثيتى كه با آن دو حيثيت پيش برده است، اين نهضت اين را از دستش بگيرند، وحدت كلمه را از دستش بگيرند، اسلام را هم از دستش بگيرند، خلع سلاحش كنند والا شما سلاحى نداشتيد همه سلاحها پيش دشمن شما بود پيش شما چيزى نبود، سلاح شما ايمان بود به خدا، اسلام بود و وحدت كلمه، شما را مىخواهند وحدت كلمه را هم از دستتان بگيرند، اسلام را ديرتر مىتوانند بگيرند براى اينكه خوب مردم مسلمانند، نمىآيند بگويند مسلمان نباشيد، با جورهاى ديگر جمهورى نگذارند اسلامى باشد، الان هم براى همين معنا فعاليت مىشود، پيشتر شده است الان هم مىشود، اختلافات هم كه خودتان مىبينيد كه هر جا برويد قشرى هستند كه وسوسه مىكنند بين مردم، به اين عقدههاى مردم نفخ مىكنند، اين عقدهها را دامن به آن مىزنند.
با رعايت نظم و دورى از منفعت طلبى نهضت را حفظ كنيد
خوب يك ملتى كه پنجاه سال در اختناق بوده، در حبس بوده، اين ملت حالا از آن حبس، يك عقدهها پيدا كرده، اينها اين عقدهها را دامن به آن مىزنند كه برخلاف مسير راهش بروند، آنهائى كه صاحب عقدهاند خيال مىكنند اينها اهل خيرند، مىخواهند براى اينها يك، يك كار خيرى بكنند، آنهائى كه اهل نقشهاند مىفهمند دارند چه مىكنند، مىفهمند كه اينها را برخلاف آن مسيرى كه ملت دارد مىبرد. تكليف ما در اين، امروز چيست؟ تكليف ما اينست كه اين رمز را محكم نگه داريم، الان به فكر اينكه يك نابسامانى هست در اداره و در كذا و در كذا، اين نابسامانى از آن ناحيه است آن ناحيه را تقويت بكنيد، همه شكايات را امروز بايد كنار گذاشت، همه چيزهائى كه براى ما ناراحت كننده است و فرعى است كنار گذاشت و اين امر اصلى كه الان ما مبتلا به آن هستيم، يعنىخواهند اصل نهضت را از بين ببرند.
اين مرحله اول كه عبارت از اينست كه اين نهضتى كه با او ما پيروز شديم بايد مثل يك بچهاى روز به روز جلويش ببريم و تربيتش كنيم و بزرگش كنيم، آن را مىخواهند از دست ما بگيرند، اگر خداى نخواسته اين معنا از دست ما گرفته شد، اساس را از دست داديم، ديگر همه ديوارها فرو مىريزد، ما اگر چنانچه اين انقلاب، در اين انقلاب با همانطورى كه جلو آمديم پيش نرويم و پوسيدگى،
صحيفه نور ج 11 صفحه 113
كرم خوردگى در اين پيدا بشود، مثل يك خربزهاى كه ظاهرش چه است، آب ... هم به آن مىدهند همه چيزها ولى وقتى كه مىبينند، در باطن كرم زده است.
اينها مىخواهند ما را كرم زده كنند و به دنيا ارائه كنند كه اينها يك خربزه كرمو هستند اينها به درد نمىخورند. به دنيا ارائه كنند كه اينها رشد سياسى ندارند، ايران يك مملكتى هست كه هرج و مرج است، طبقه پائين به بالا اصلاً اعتنا ندارد، سرباز به درجه دار اعتنا ندارد، يك چنين كشورى است كه قواى انتظاميش انسجامش را از دست داده، يك چنين كشورى است كه اداراتش كار نمىكنند، كم كارى مىكند، يك چنين مملكتى است كه همه به جان هم افتادند، وقتى كه مملكتى همه به جان هم بيفتند، هر قشرى بخواهد ديگرى را بكوبد، هر طايفهاى براى خودش بكشد و ديگرى را از بين ببرد، يك چنين مملكتى در خارج منعكس مىشود كه اينطورى قابل نيست، بايد كارى كرد كه با دلسوزى هم بيايند جلو، بايد اين نظم ايجاد بشود.
بيدار كنيد مردم را، به مردم بفهمانيد، مسأله بگوئيد، خواهرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، برادرها به خواهرها بگويند، به برادرها بگويند، مسأله اينست، امروز مصيبت ما اين است، امروز كه خواهند اين مملكت را معرفى كنند به اينكه اينها قابل اينكه آزاد باشند، قابليت ندارند. من اين را قبلاً هم گفته بودم، آقاى كارتر در پاريس كه ما بوديم و آن اواخرى كه در ايران ديگر خيلى پيشرفت كردند در خيلى از فرمايشاتشان فرمودند كه اينها بهشان زيادى آزادى دادند. اين يك موذيانه بود كه مىخواست بگويد كه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند، اينها بايد اختناق برايشان باشد، حق مىداد به شاه كه بايد شاه اينها را مهار كند، اگر اين مهار را به هم بريزد، اين حرفى بود كه آنوقت مىزد، همين تعقيب مىشود عملاً تعقيب مىشود، همين معنا را مىخواهند در دنيا منعكس كنند كه يك كشورى هست كه اساسى ندارد، قانون ندارد اين كشور، هر كس به هر كس تعدى كند يك دادگاهى نيست جلويش را بگيرد، سرباز از بالاتر، از درجه دار، درجه دار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نمىكند، هرج و مرج است، مردم از دولتشان اطاعت نمىكنند، ادارات از رئيس ادارهشان اطاعت كنند، يك مملكت اينطورى قيم مىخواهد، خودشان نمىتوانند اداره كنند خودشان را، اين برنامهاى است كه براى ما به حسب احتمال و شواهد ريخته شده است و ما از آن غافل هستيم. آنهائى كه مىآيند در هر جا ناراحتىها را به گوش ما مىخوانند اينها غافلند از اينكه الان ما اين ناراحتى بزرگ را بايد علاج كنيم و ... هم مىخواهد، خوب جز اين است كه بفهماند به دنيا به اينكه اينها قابل نيستند كه آزاد باشند؟ من يادم هست در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاع ها بود كه كارتر در يكى از حرفهايش آنوقت ما در پاريس بوديم گفت به اينها آزادى زياد دادند. اگر طبيب بالاى سرش بيايد و برود سراغ اينكه دستش يك قدرى زبر است اين را علاج كنيم، اين طبيب، اين رابه كشتن مى دهد، اين بايد سرطان را علاج كند. يك مملكتى كه الان غدههاى سرطانى در آن هست ما بايد فكر اين باشيم كه اين غده سرطانى را بيرون بكشيم، اگر دنبال اين برويم كه حقوقمان چقدر است، در اداره درجه ما چيست، در - نمىدانم - ارتش در چه
صحيفه نور ج 11 صفحه 114
درجهاى واقع هستيم و هكذا و مثل آن طبيبى است كه سرطان را برنداشته واين زبرى دست را دارد معالجه مىكند، آن سرطان كار خودش را مىكند، ديگر نه دستى مىماند و نه زبرى دست.
اين سرطانى كه الان در ايران ما هست و آن غدهاى است كه ولده اين غده بزرگهاست و براى آن غده بزرگ اينها كار مىكنند. اگر طبيبها، يعنى همه مردم كه مىخواهند مملكتشان يعنى يك مملكتى باشد اگر دنبال اين باشند اين غده را از بين ببرند، دنبال اين باشند كه اين زبرى دست را، من خانه ندارم،من خانهام كوچك است، من در اداره حقوقم كم است، من درجهام كم است، اگر ما مشغول اين مسائل بشويم، فلان آدم مثلاً چه شده است حالا بايد شكستش داد، فلان آدم احتمال مىرود چه بشود، نگذاريم بشود، از اين مسائل كه همه بر مىگردد به منافع شخصى، اگر ما برويم دنبال آنها و از اين غده سرطانى كه ما مبتلا به آن هستيم و نشستند در خارج كشور ما و چشم دوختند به اينجا و عمالشان در داخل كار مىكنند، خودشان در خارج كار مىكنند، اگر چنانچه ما دنبال آن نرويم و برگرديم به اين كارهاى جزئى كه مربوط به خودمان است خداى نخواسته مثل همان مريضى كه به سرطان مبتلا شد و سرطان او را كشت و ديگر دستى باقى نماند تا زبرى دست بماند، كشورى باقى نمىماند تا ناراحتىهائى باقى بماند.
امروز روز اينست كه همه با هم بدون اينكه فرصت بدهيم كوشش كنيم، اين اختلافات را از بين ببريم، هر روز تحصن يك امرى است هر كه يك ناراحتى پيدا مىكند تحصن مىكند، يك عده را وا مىدارد به تحصن، اين به نفع كى تمام مىشود، اين تحصن، اين تحصنهاى يكى دنبال ديگرى به نفع كى تمام مىشود، يك دسته بيكار مىشوند يا ادارهشان را زمين مىگذارند و تحصن مىكنند، يا زراعتشان را زمين مىگذارند، و تحصن مىكنند، اين به نفع ملت هست يا به نفع آنهائى است كه خواهند با اين تحصنهاى بعد از تحصن و ايجاد اختلافها بگردد حال كشور ما، برگردد به يك حالى كه اگر از سابق بدتر نشود لااقل مثل او بشود، همه چيز ما را ببرند. اينجا بايد همه عقلاء، همه نويسندهها مال اين مملكتند در اين مملكت تربيت شدند، اين آب و خاك آنهاست، اين مملكت حق دارد به نويسندگان، اين مملكت حق دارد به روشنف
afsanah82
07-26-2011, 02:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 116
تاريخ: 6/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى مؤسسه اسلامى مبارزه با اعتياد
وظيفه شرعى و الهى است كه كارى كنيد، وابسته به غير نباشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
كشورى كه تمام جهات و حيثيت خود را از دست داده است، ملت آن كشور براى جبران آنچه كه از دست داده بايد همه با هم اقدام بكنند. دولت يا قشر واحدى نمىتواند كارى صورت بدهد، اين مرحلهاى است كه همه بايد متحد بشوند و مسائل هم زياد است و بسيارى از آن اساسى است. مسأله فرهنگ يكى از آن مسائل مهمى است كه ايران به آن مبتلا بوده است، چرا كه فرهنگ ايران را يك فرهنگ استعمارى كردند و مغزهاى جوانان ما را به طرف غرب سوق داده بودند. دانشگاهها و دانشجويان و صاحبان افكار صحيح، نويسندهها و روشنفكران ايرانى نه غربى، نويسندگان اسلامى نه غربى بايد در يك مدت طولانى تصفيه شوند. جوانها را بايد اصلاح كنيم. تعليمات ما بايد تعليمات غير استعمارى، و استقلالى باشد. اين در يك مرحله طولانى است. مسأله اقتصاد هم همين طور يك مسأله مهمى است. وابستگى اقتصادى مسألهاى است كه وابستگىهاى بسيارى را به دنبال مىآورد، بايد كارى بكنيم كه زائد بر خودكفا باشيم. كشور ما يك كشورى است كه مىتواند بيش از احتياج خودش توليد داشته باشد و صادر كند، مع الوصف به اسم اصلاحات ارضى ما را به عقب راندند. شما اينطور كه گزارش داديد كار ارجمندى كرديد. اميد است كه شما منطقه خود را كه منطقه قم است خود كفا كنيد، بلكه انشاءالله بعدها صادرات هم داشته باشيد. لكن مسأله، مسأله قم يا تهران و يا مسأله يك استان نيست، مسأله همه ايران است. تمام ايران بايد همين وضعى را كه شما پيدا كرديد و اجتماع نموديد و برنامه ريختيد و روى برنامهها به نحو صحيح و سالم بدون اينكه تعدى به كسى بشود، بدون اينكه يك خلاف اسلامى در بين باشد كار كرديد و انشاءالله بهره گيرى هم مىكنيد، اميد است در همه جا اين مطلب محقق گردد. دو اصل را بايد تمام قشرهاى ملت مراعات كنند، يكى ادراك اينكه ما اگر اقتصاد خود را تابع خارج نمائيم ممكن است روزى خارجىها نخواهند به ما چيزى بدهند، وقتى كه درها را بستند ما بايد تسليم آنها بشويم تا هر چه مىگويند عمل كنيم و اين شايسته يك مملكت اسلامى و جمهورى اسلامى نيست كه پيوسته در اقتصادش، در گندمش، در جو و در برنجش وابسته به غير باشد. بايد با همت كشاورزان و قشرهاى مختلف و با هيات دولت به كشاورزان كمك بكنند و اينكه همه يك وظيفه را احساس بكنند تا مشكلات حل شود. گاهى انسان مىخواهد براى منافعش يك
صحيفه نور ج 11 صفحه 117
كارى بكند گندم زياد شود كه منفعت ببرد، اين يك مسألهاى است كه در اختيار خودش مىباشد اگر نخواست هم نمىبرد. الان كشور شما در يك حالى است كه وظيفه شرعى و الهى است كه كارى بكنيد تا وابسته به غير نباشيد.
الان اينها ما را تهديد به حصر اقتصادى كردهاند و بسيارى از دولتها هم موافقت نمودند ولى ملتها موافق نيستند، در عين حالى كه به نظر من اين هياهوها هيچ واقعيتى ندارد لكن ما اگر يك احتمال ضعيفى هم بدهيم بايد مجهز شويم. شما در حال جنگيد، در حال جنگ اقتصادى و اين خود يك محاربهاى بين اسلام و كفر است. براى كشاورزان و براى كسانى كه مىتوانند كمك به كشاورزها بكنند، تكليف است كه كشاورزى امسال جورى شود كه انشاءالله خودكفا بشويم و در سالهاى بعد صادرات داشته باشيم. اين تنها موعظه نيست، كه مردم خوب است اين كار را بكنند، نجات دادن يك كشور اسلامى از زير، بار ظلم و از زير بار استعمار است. نجات دادن مملكت اسلامى يك تكليفى است كه انسان موظف است انجام بدهد. اگر خداى نخواسته زمانى يك هجومى به مملكت اسلامى بشود بايد همه مردم زن و مرد حركت كنند. مسأله دفاع اينطور نيست كه تكليف منحصر به مرد باشد يا اختصاص به يك دستهاى داشته باشد، همه بايد بروند و از مملكت خود دفاع بكنند. اگر ما در يك هجوم اقتصادى هم واقع شديم كه سبب گرديد تا وابسته به كشور ديگرى باشيم، اين هم يك وظيفه شرعى را ايجاد مىكند كه ما بايد خودمان را نجات بدهيم، يك طبقه ننشينند تا يك طبقه ديگر كار كنند، رعيتها كم كارى نكنند، آنهائى كه در كارخانهها كار مىكنند كم كارى و سستى نكنند امروز ملت شما در حال جنگ اقتصادى است. زمان، زمان آرامى نيست كه بگوئيد خوب، ما زياد منفعت نمىخواهيم ببريم. در اينجا ديگر اختيار به مردم نيست اختيارى است كه در دست خداست و او امر كرده است كه ما نبايد تحت نظارت يك كشور و يا تحت بيرق كفر باشيم. اين يكى از مسائل مهم اسلام است و بايد كوشش كنيم و اقتصاد خود را اداره نمائيم. بايد قيام كنيم و غافل نباشيم. بايد همه قشرهاى ملت، هر كس هر جورى كه مى تواند، توليد بكند. مثلاً باغداران، دامداران و كشاورزان مىتوانند توليد كنند و بايد اين كار را به خوبى انجام دهند. اشخاصى هم كهتوانند به كشاورزان و كارخانهها كمك كنند بايد اين كار را بكنند. كارخانههاى خصوصى در ايران زياد بود و معالاسف از بين رفته و دارد مىرود.
امروز بايد كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداست، تقويت گردد
بايد جلوى نابودى آن گرفته شود. همه قيام كنند براى اينكه مملكت را از اين وضع اقتصادى نجات بدهند. اگر مملكت شما در اقتصاد نجات پيدا نكند و وابستگى اقتصادى داشته باشد، همه جور وابستگى دنبالش مىآيد و وابستگى سياسى هم پيدا مىكنيم، وابستگى نظامى هم پيدا مىكنيم براى اينكه وقتى ما چيزى نداشتيم، دستمان به طرف آمريكا دراز مىشود و امريكا همه چيز را به ما تحميل مىكند. ما وقتى مى توانيم زير بار او نرويم كه قدرتمند باشيم.
صحيفه نور ج 11 صفحه 118
كار كشاورزى عبادت و اطاعت امر خداست
خدا به ما زمين داده، آب هم داده، ولى زمينهاى موات زياد و آبها هم هرز مىرود، رود كارون همين طورى هرز مىرود و زمينهاى اطرافش هم همين طور موات مانده است. بايد همه دست به دست هم بدهند و كار كنند. امروز بايد كار كشاورزى كه عبادت و اطاعت امر خداست تقويت گردد، هر كس هر جور مىتواند بايد تقويت بكند به طورى كه انشاءالله ما از اين گرفتارى خارج بشويم و اميدواريم از ساير گرفتارىها هم خارج گرديم، هم گرفتارى فرهنگى و هم سياسى خارج گرديم و من از آقايان كه اينطور مشغول فعاليت شدهاند تشكر مىكنم.
نجات معتاد، نجات يك فرد نيست نجات اسلام است
باب ديگر، باب معتادين است. شما اين را يك مسأله اتفاقى ندانيد كه من باب اتفاق يك دستهاى هروئين فروش شدهاند و يك دستهاى هم مبتلا شدهاند. اين هم يك توطئهاى است كه قدرتهاى بزرگ به اين وسيله به ما ضربه مىزنند. قشر جوان قشرى است كه مىشود از آن همه جور استفادهاى را كرد. قشر جوان قشرى است كه مىتواند اقتصاد ما را اداره كند. قشر جوان مىتواند خود را در مقابل جهات فرهنگى، نظامى و سياسى مجهز كند. پيرمردها مثل من كنار افتاده اند، آن كه كار از او مىآيد همين قشر جوان است. اين جوان در حالى كه جوانىاش ارزشمند است افكارش آنقدر عميق نيست كه توطئهها را تا آخر بتواند بخواند، خيال مىكند كه خوب، حالا دلمانخواهد كه ترياك و يا هروئين بكشيم. اين يك نقشهاى است كه براى تو نيست، براى قم نيست، براى سرتاسر كشور است، براى فلج كردن جوانهاى ماست. يك آدم هروئينى نمىتواند در سياست فكر كند، نمىتواند در اقتصاد عمل كند، اگر يك گرفتارى پيش بيايدتواند در جنگ شركت كند. يك آدمى كه به مواد مخدر مبتلا شده است يك موجود مهملى به بار آمده كه اگر همه عالم به هم بخورد او در آنجا نشسته چرت مىزند يا مشغول عياشى مىباشد. اين از نقشههاى مختلفى است كه براى جوانهاى ما ريختهاند. نجات معتاد نجات يك فرد نيست نجات اسلام است. پخش هروئين در سرتاسر كشور توسط اشخاص كه يا نمىدانند چه مىكنند يا دانسته مىكنند، بر اساس توطئهاى است كه مىخواهند اين قشر جوان را مهمل بار بياورند تا نفتش را ببرند و او مشغول هروئينش باشد، شرافت ملىاش را ببرند، و او مشغول ترياكش باشد. بايد اينها را معالجه كرد و همچنين نصيحتشان بكنند كه آقا چرا خودت را مهمل مىكنى، بايد در بين مردم و در جناح خلاقه واقع گردى. اين جوانها، جوانهاى ما بودند كه فرياد زدند و مشتشان را گره كردند و الله اكبر گفتند. اگر فرض كنيد كه جوانهاى ما خداى نخواسته مبتلا به هروئين بودند، مىتوانند اين كار را بكنند؟ آدم وافورى مىتواند بلند شود و در خيابان مشتش را گره كرده و جنگ كند؟ اين يك باب است كه باز چون برگشتش به حيثيت اسلام است جلوگيرى از آن بر همه واجب است و براى اشخاصى كه در اين باب نيستند حرام است بروند و هروئينى گردند، چه هروئين و چه ترياك و چه مشروبات و امثال اينها، انسان را از آنچه هست ساقط
صحيفه نور ج 11 صفحه 119
مىكند، يعنى از يك آدمى كه همه كارى مىتواند بكند يك بيكاره مىسازد، بيكارهاى كه بايد در كنار منقل بنشيند و چرت بزند.
و يك باب هم، باب اين فسادهائى است كه پيش آوردهاند. اين هم يك مسألهاى نيست كه خيال شود از باب اتفاق حاصل شده. تمام اين مراكزى كه براى فحشا و خوشگذرانى درست كردند همين طورى درست نشده است. در مجلاتشان، در رسانههاى گروهى چه سمعى و چه بصرى تبليغات كردند و كلاً در خدمت اينها بودند، راديو و تلويزيونشان مشغول بود كه اين جوانها را از بازار، از بيابان كه مشغول خدمت بودند، از ادارات به آن مراكز فساد بكشانند، از دانشگاهى يك موجود فاسد بسازند، از ادارى يك موجود فاسد درست كنند. انسان وقتى چنددفعه در آن سينماها و در مراكز فحشاء رفت به اين امور عادت مىكند. وقتى يك جوان چند بار به يك مركز فساد رفت ديگر نمىتواند نرود. جوانهاى ما را كه بايد ميدانهاى رزم را اداره كنند، به مراكز بزم بردند و جوانان هم خيال كردند كه اينها فقط مىخواهند كه آنان عيش و عشرت كنند. مسأله اين نبود مسأله اين بود كه شما را از آن قوه فعاله كه خدا در شما ايجاد كرده است و در مغز و بدن شما به وديعت گذارده است تهى كنند و يك موجود عياش كه غير از اينكه بنشيند بخندد و مشروب بخورد، بسازند تا مبادا يك وقت در فكر اين بيفتند كه نفت را بگيرند. اينها همه نقشهاست كه ذخاير ما را ببرند. تنها نفت نيست، ايران ذخائر فراوانى دارد و آنها اطلاع دارند. چه كسى مىتواند جلوگيرى از غارت اينها كند. نسل جوان است كه مىتواند جلوى اين فسادها و حملهها را بگيرد. اينانخواهند نسل جوان را به موادمخدر يا به آن عيش و نوش كه آن هم مخدر است مبتلا كنند، اگر دنيا را آب ببرد اين آدم را خواب مىبرد، اين به دنبال آن مسائل است، چكار دارد كه مملكتش را مىبرند، جهنم كه مى برند. مردم و جوانان را چنان بار مىآوردند كه منطقى اينچنين پيدا مى كند كه اگر هر كارى بشود مىگويد به من چه مربوط است. جوانى كه اگر در جايى صحبتى شد، به حيثيت كشور و ملتش، به حيثيت اسلامى او بر مىخورد بايد قيام كند و مبارزه كند، چنان او را مىسازند كه از پى اين منقل نتواند و آن پياله نتواند حركت كند.
دشمنان ما بيدارند، شما هم بيدار شويد
آقا اين نقشه است، قضيه عادى نيست كه ما خيال كنيم كه خوب جوانند و اقتضاى جوانى اين است. الان مادر جنگ هستيم، در جنگ سياسى و اقتصادى هستيم، محتمل است جنگ نظامى هم پيش بيايد، جوانهاى ما بايد براى خاطر اسلام و براى خاطر ملت و كشور و حيثيت خودشان، براى نواميس خودشان دست از آن مراكز بكشند و در مراكز صحيح تربيتى قرار گيرند.
خداوند انشاءالله همه را توفيق بدهد. و من از اين افرادى كه عكسهايشان را نشان داديد وحشت كردم. من چند ورق را مىبينم كه تمامى آن پر از عكسهائى است كه اينها يا گرفتار هستند يا از بهبود يافتگان هستند. چرا ما اينقدر بايد صدمه ديده و معتاد داشته باشيم؟ چرا بايد اينقدر اينها غفلت داشته باشند و مبتلا بشوند؟ اميدواريم كه همه ايران متوجه اين معنا باشند كه مسأله نقشه و توطئه
صحيفه نور ج 11 صفحه 120
است نه اينكه يك مسأله عادى باشد، توطئه است تا اين جوانهاى ما را به بهانه اينكه خواهيم براى شما مثلاً مراكز عيش ونوش درست كنيم، از همه چيز ساقط كنند. قم بحمدالله در هر امرى پيشقدم است هم كشاورزى را تقويت مىكند و آنطور كه شما گفتيد انشاءالله در همه ايران اينچنين شود و در ساير جاها نيز مشغول گردند و جوانهايشان را نجات بدهند. خود جوانها نيز توجه داشته باشند كه قضيه استعمار است و آلت دست استعمار نشويد و آلت دست دشمنان ما نشويد. دشمنان ما بيدارند شما هم بيدار بشويد. خداوند انشاءالله همه شما را تقويت كند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 121
تاريخ: 7/10/58
پيام امام خمينى در مورد بسيج عمومى براى مبارزه با بيسوادى
بسم الله الرحمن الرحيم
والقلم و ما يسطرون
ملت شريف ايران! شما مىدانيد كه در رژيم گذشته آنچه بر ملت مبارز ايران سايه افكنده بود، علاوه بر ديكتاتورى و ظلم، تبليغات بىمحتوا و هيچ را همه چيز جلوه دادن بود. ملتى كه در همه ابعاد از حوائج اوليه محروم بود وانمود مىشد كه در اوج ترقى است. از جمله حوائج اوليه براى هر ملت كه در رديف بهداشت و مسكن بلكه مهمتر از آنهاست، آموزش براى همگان است. معالاسف كشور ما وارث ملتى است كه از اين نعمت بزرگ در رژيم سابق محروم و اكثر افراد كشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نيستند چه رسد به آموزش عالى. مايه بس خجلت است در كشورى كه مهد علم و ادب بوده و در سايه اسلام زندگى مىكند كه طلب علم را فريضه دانسته است، از نوشتن و خواندن محروم باشد. ما بايد در برنامه دراز مدت، فرهنگ وابسته كشورمان را به فرهنگ مستقل و خودكفا تبديل كنيم و اكنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشريفات خسته كننده براى مبارزه با بيسوادى به طور ضربتى و بسيج عمومى قيام كنيم تا انشاءالله در آينده نزديك هر كس نوشتن و خواندن ابتدائى را آموخته باشد. براى اين امر، لازم است تمام بيسوادان براى يادگيرى و تمام خواهران و برادران با سواد براى ياد دادن بپاخيزند و وزارت آموزش و پرورش با تمام امكانات بپا خيزد و از قرطاس بازى و تشريفات ادارى بپرهيزد. برادران و خواهران ايمانى! براى رفع اين نقيصه دردآور بسيج شويد و ريشه اين نقص را از بن بركنيد. تعليم و تعلم عبادتى است كه خداوند تبارك و تعالى ما را بر آن دعوت فرموده است. ائمه جماعات شهرستانها و روستاها مردم را دعوت نمايند و در مساجد و تكايا، با سوادان نوشتن و خواندن را به خواهران و برادران خود ياد بدهند و منتظر اقدامات دولت نباشند و در منازل شخصى، اعضاى بيسواد را تعليم كنند و بيسوادان از اين امر سرپيچى نكنند. من از ملت عزيز اميد دارم كه با همت والاى خود، بدون فوت وقت ايران را به صورت مدرسهاى درآورند و در هر شب و روز و در اوقات بيكارى يكى دو ساعت را صرف اين عمل شريف نمايند.
بپا خيزيد كه خداوند متعال با شماست، از خداى تعالى سعادت و سلامت و رفاه ملت شريف را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 122
تاريخ: 7/10/58
مصاحبه پروفسور الگار امريكائى با امام خمينى
پروسفور الگار: عرض شود بنده درست يك سال پيش در پاريس به حضور حضرتعالى مشرف شدم و در آن موقع بنده را به زيارت ايران تشويق فرموديد، در آن موقع فرموده بوديد كه ايرانى كه در اثر اين انقلاب شكوهمند اسلامى بوجود آمده بود، با آن ايرانى كه سالها قبل با آن آشنائى داشتم، بكلى فرق دارد و حالا بالاخره بنابر تشويق حضرتعالى به ايران آمدم و خود ديدم كه ايران كاملاً جديد و نوينى بوجود آمده در اثر اين انقلاب مبارك اسلامى. چون همانطورى كه مىدانيد واقعيت انقلاب اسلامى ايران از طرف خبرگزارىهاى مغرض مورد تحريف مىشود، در حال حاضر مشغول تأليف كتابى هستم كه هدف آن معرفى صحيح انقلاب اسلامى ايران باشد و نتيجتاً معرفى خود اسلام واقعى و در اين خصوص چند تا سؤال داشتم كه خواستم از حضرتعالى بكنم. اول اينكه براى همه روشن است كه روحانيت مبارز به رهبرى حضرتعالى نقش مهمى در اين انقلاب داشته است و اين نقش روحانيت مبارز به رهبرى حضرتعالى نقش مهمى در اين انقلاب داشته است و اين نقش روحانيت در رهبرى ملت مسلمان ايران شايد بنابر استقلال روحانيت باشد در مقابل دولت، مىبينم كه در دورههاى مختلف، روحانيت استقلال تا مىداشته و جدا بود بكلى از دولت، حالا مىبينيم در اثر انقلاب، دولتى اسلامى بوجود آمده در ايران، آيا روحانيت كماكان نهاد مستقلى خواهد بود؟ يا اينكه نوعى ادغام بين روحانيت و دولت انجام خواهد گرفت، نظر به اينكه بعضى از شخصيت هاى روحانى از همين حالا وظائف اجرائى به عهده گرفتهاند؟
امام: بسم الله الرحمن الرحيم
شما مىدانيد كه در رژيم سابق و رژيمهائى كه در طول تاريخ رژيم سلطنتى بوده يا در اقليمهاى ديگر رژيم غير الهى، غير توحيدى بوده، اصل رژيم و قوانينى كه در آن رژيمها بوده است و مقاصدى كه در آن رژيمها، چه رژيم سلطنتى و چه رژيمهاى به طرزهاى ديگر، قوانين، قوانين بشرى و با دماغ بشر تاسيس شده است و رژيمها هم رژيمهاى همان فرم قوانينشان بوده است و مقاصد هم اكثراً سلطه بر مردم بوده و گاهى هم پيدا مىشده است كه روى قوانين عمل مىكردند، مقاصدشان اجراى قوانينى كه حدودش عبارت از نظم جامعه و آزادى دادن به مردم و امثال اينها.
اما آن رژيمى كه توحيدى بوده است و رژيم تابع قوانين الهى بوده است كه آن كه ما مىتوانيم
صحيفه نور ج 11 صفحه 123
ارائه بدهيم، اسلام است. شايد در قبل از اسلام يك چنين رژيمى كه رژيم دولتى باشد و قوانين الهى باشد، يا كم بوده است يا نبوده است. كم بوده است رژيمهائى كه رژيم توحيدى باشد، غير از قانون الهى كه از مغز بشر نيست، از اراده خداست، غير از او اصل حكمفرما نبوده است، در اسلام كه خوب، ما نزديك به صدر اسلام هستيم نسبت به انبياء سلف، حكومت بوده است يك حكومت گاهى محدود و ضعيف و گاهى خيلى توسعه دار، لكن تا آنجا كه اسلامى بوده است حكومتها و باز به اغراض ديگرى مخلوط نشده است، آن كه حكومت مىكرده است، قانون بوده است يعنى الله، غير خدا كسى حكومت نداشت اصلاً، اينها انبيا و همين طور آنهائى كه خلفاء انبيا بودهاند، هيچ ابداً از خودشان يك مطلبى، يك جرياناتى نبوده است، آنها دنبال اين بودند كه قانون را اجرا كنند، البته در بعضى از امورى كه، امور جزئيه بوده است، خوب، حاكم دخالت داشته است اما در اصول و در آن چيزهائى كه بايد در كشورى اجرا بشود، تابع قانون الهى بودند.اصلاً رسول خدا صلىالله عليه و آله كه در راس همه است، هيچ وقت يك مطلبى، يك حكمى، يك قانونى نداشته است در مقابل قانون خدا، مجرى قانون خدا بوده است.
و تفاوت بزرگى كه بين همه رژيمهاى دنيا به هر قسمى كه مىخواهد باشد، تمام رژيمهاى بشرى با هر فرمى كه مىخواهد باشد و آن رژيمى كه الهى است و تابع قوانين الهى است، تفاوت بزرگ اين است كه تمام رژيمهاى آنى كه ديگر عدل و داد و خوبست فقط در حدود طبيعت است. شما شايد در هيچ رژيمى پيدا نكنيد كه حكومت دنبال اين باشد كه تهذيب نفس مردم را بكند، كارى به آن نداشتند، حكومت دنبال اين بوده است كه بىنظمى نشود، يك كسى در خانه خودش هر كارى بكند تعرضى به آن ندارد، بيرون نيايد توى خيابان عربده بكشد و نظم را بهم نزند، تو خانه خودش هر كارى مىخواهد بكند آزاد هست، فقط حكومتهاى الهى است كه براى اصل مقصد، اين بوده است كه انسان را آنطور كه بايد باشد درست كند. انسان اولش يك حيوانست، بدتر از حيوانات، اگر سر خود باشد انسان، همين طور بار بيايد، هيچ حيوانى مثل انسان نيست در اينكه در شهوت، در درندگى، در شيطنت، حيوانات ديگر محدود از حدود شيطنتشان محدود است، حدود شهواتشان محدود است، حدود آن سبعيت شان. انسان چون يك موجوديست كه به حسب خلقت از همه موجودات بالاتر هست در طرف آن طرف، شهوت و غضب و طرف شيطنت و اينها مىتواند تا تقريباً لامتناهى برود، حد ندارد. شما مىبينيد كه اگر چنانچه ضض ض7غانسان يك فرض كنيد كه خانهاى پيدا بكند، دنبال اين است كه يكى ديگر هم پيدا كند، اگر يك كشورى هم پيدا بكند دنبال اين است كه يكى ديگر هم پيدا بكند، اگر همه دنيا هم تحت سيطرهاش باشد به فكر اين است كه در كره قمر هم شايد باشد، برود آنجا، در مريخ هم باشد، برود آنجا. محدود نيست، نه شهواتش محدود است كه با يك حد خاصى بسازد، يكى، دو تا، ده تا، صدتا، و نه
صحيفه نور ج 11 صفحه 124
طمعش محدود است كه به يك كشور، دو كشور، ده كشور اكتفا كند، انبياء آمدند محدودش كنند يعنى مهارش كنند، اين حيوان افسار گسيخته كه به هيچ حدى از حدود محدود نيست، اگر آزاد بگذارند و اين را تربيتش نكنند افسار گسيخته است، به طورى كه همه چيز را براى خودش مىخواهد و همه كس را فداى خودش مىخواهد، انبياء آمدند كه اين افسار گسيخته رامهارش كنند و بياورند تحت ضوابط و بعد ار اينكه آن مهار شد، راه نشانش بدهند براى اينكه تربيت بشود، يك تربيتى كه برسد به آن كمالاتى كه تا آخر براى او سعادت است.
نه اينكه مطرح دنياست فقط اين طبيعت است! پيش انبياء اين دنيا وسيله است، يك راهى هست، راه هست براى رسيدن به يك مقصد عالى ديگر كه خود انسان نمىتواند و آنها مىدانند، آنها مطلعند به اينكه منتهى به چه مىشود اگر افسار گسيخته باشد و منتهى به چه مىشود اگر مهار باشد، از يك راهى كه راه هست براى رسيدن به آن درجات عاليه انسانيت، آنها همه امورى كه در نظر اين حكومتها مقصد است، در نظر انبياء راه است، تمام دنيا در نظر انبياء خودش يك مقصود نيست، خودش يك محراب و مقصد نيست، خودش يك راه است كه از اين راه بايد برسند به مرتبهاى كه آن مرتبه، مرتبه عالى انسانى است كه اگر يك موجودى، يك انسانى اين مرتبه عالى انسانى را به آن رسيد، اين سعادت دارد و سعادتش محصور به اين عالم نيست، در همين عالم هم سعادت دارد اما محصور نيست، مقصود يك عالم ماوراء اين عالم هست، آنها ماوراء را ديدند، يك عالم غيبى كه بر ما الان مجهول است، آنها ديدند و آمدند كه اين اشخاص كه اگر رهاشان كنند افسار گسيختهاند و هر كارى كه مىخواهند مىكنند آنها را، هم قوه غضبيهشان را، هم قواى شهوانىشان را و هم قواى شيطنتشان را كه همه را دارد، اينها را اول مهار كند و بعد از مهار، يك راهى كه بايد بروند و اين قوا مخالف با او هستند آن را بروند، راه مىبرند براى رسيدن به آن مقصد اعلاء آن كار انبياء است، معالاسف اين كارى كه انبياء خواستند مى كنند و هميشه هم دنبالش بودند، كم موفق مىشدند، موانع زياد بود براى اينكه انسان به حسب طبع خودش مايل به شهوات و شهوت، غضب و شيطنت و اين مسائل است و آنهائى كه مىخواهند مخالفت با اين بكنند، اين را مهارش كنند، مبتلاى به يك مخالفتهائى، مبتلاى به يك موانعى مىشوند كه موفق نمىشوند به آن. كم موفق شدند، لكن معذلك هر چه كه سلامت در دنيا هست و بركت هست، باز از همين كوشش انبياء است كه كوشش كردند تا آن حدودى توانستند، تا آن حدودى كه شعاع تعليماتشان رسيده است، تا آن حدودى توانستند تا يك حدودى محدود كنند، مطلقاً مشكل بوده است و كم رسيدند، لكن باز هر چه خوبى هست از آنهاست كه اگر انبيا را از روى بشر منها كنند، اسقاط كنند، آنوقت خواهيد ديد چه خبر است، دنبا چه خواهد شد. اين انبياء بودند كه مردم را محدود كردند و تا يك حدودى موفق شدند و تا يك حدود اين بركت و خيرى كه در عالم هست از بركت آنهاست.
صحيفه نور ج 11 صفحه 125
اسلام كه همه جهات، همه بعدهاى انسان را در نظر گرفته است و براى همه بعدها طرح دارد، قانون دارد، منحصر به غيب تنها نيست، منحصر به شهادت تنها نيست، همانطورى كه خود انسان منحصر به يك بعد خاصى نيست، اسلام هم آمده است اين انسان را درستش كند و بسازد و همه بعدهايش را، نه يك بعد فقط، نه همان بعد روحانى تنها، كه غفلت كند از اين جهات طبيعت و نه فقط بعد طبيعت كه اكتفاء به اين كند از او، اين وسيله ا
afsanah82
07-26-2011, 02:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 135
تاريخ: 8/10/58
بيانات امام خمينى در جمع پرسنل شهربانى جمهورى اسلامى شهرستان يزد
تفاوت دولت اسلامى با غير اسلامى: حفظ سلسله مراتب و ظلم نكردن به زير دست
بسم الله الرحمن الرحيم
من توفيق همه گروههاى ملت و خصوصاً قواى انتظامى و شما پرسنل شهربانى يزد را از خدا مىخواهم و به همه شما دعا مىكنم كه موفق باشيد و به وظايفى كه امروز به همه محول است، شما همه عمل كنيد. امروز تمام قواى انتظامى، اينها همه در خدمت اسلام هستند. يك وقت بود كه شهربانى و همين طور ساير گروههاى انتظامى در خدمت طاغوت بودند و تكليف آن روز يك طور بود و تكليف امروز سنگين است. امروز كه شما شهربانى جمهورى اسلامى هستيد، يعنى پرسنل شهربانى اسلام يعنى شهربانى امام زمان، آن كارى كه لشكر امام زمان بايد بكند، با آن كارى كه لشكر طاغوت مىكرد فرق دارد، همانطورى كه خود امام زمان با طاغوت فرق داشت. آن حكومت جور بود و اين حكومت عدل، آن حكومت طاغوت بود و اين حكومت خدا.
در اسلام يك حكومت است و آن حكومت خدا، يك قانون است و آن قانون خدا و همه موظفند به آن قانون عمل كنند. تخلف از آن قانون هيچ كس نبايد بكند. قانون عدل است، عدالت است، جامعه عدل و جامعهاى كه در آن عدالت اجرا بشود. و يك اشتباه گاهى ديده مىشود كه بعضى از افراد منحرف، در بين پرسنل شهربانى يا در بين درجه دارهاى ارتش يا ژاندارمرى پخش مىكنند و جوانها را وادار مىكنند به بعضى از كارهايى كه ناشايسته است، آن اين است كه به آنها مىگويند كه حالا كه انقلاب شده است و طاغوت از بين رفته و جمهورى اسلامى آمده است، ديگر درجهدار و افسر و سرباز ندارد (جامعه توحيدى). اين يك اشتباهى است كه آنهايى كه مىخواهند نگذارند اسلام آنطورى كه هست، در كارش تحقق پيدا بكند، آنها اين حرفها را در اذهان جوانها انداختهاند، جوانها هم غافل از مسائل، دنبال كردهاند. جامعه توحيدى به آنطورى كه آنها مىگويند يعنى جامعه هرج و مرج. حالا مثلاً در شهربانى اگر بنا باشد كه زيردست - شهربانى - رئيس شهربانى از رئيسشان اطاعت نكند، خودش خودسر و به اسم اينكه جامعه توحيدى است، رياست و مرئوسيت اصلش در كار نباشد، همه يا بايد مثلاً فرض كنيد سرلشكر باشند يا همه سرباز. اگر يك لشكرى، يك شهربانىاى همهشان رئيس باشند، اين شهربانى قابل دوام است؟ همهشان سرباز باشند، همهشان پاسبان باشند، هيچ ديگر آن كسى كه بايد فكر كند و روى افكارش فرمان بدهد و نباشد در كار، اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 136
شهربانى ديگر شهربانى نيست. در ارتش هم همين طور. اگر همه سربازها باشند تا جامعه توحيدى به آن معناى غلطى كه در اذهان انداخته باشد، يا همه آنها سرگرد باشند، يا همه آنها سرلشكر باشند مثلاً، آيا اين ارتش مىشود براى يك مملكتى يا هرج و مرج مىشود؟ اساس ارتش، اساس ژاندارمرى، اساس نظام در عالم، نه فقط در اينجا، در عالم از اولى كه يك نظامى در عالم پيدا شده است، اساس بر اين بوده است كه مراتب محفوظ باشد. فرق ما بين دولت اسلامى و غير اسلامى اين است كه ظلم نشود از بالا به پائين، نه فرمان داده نشود، اطاعت بايد بشود، ظلم نبايد بشود. در زمان رسول الله هم، همه مطيع رسول الله بودند و او فرمانفرما بود، اما از طرف ايشان ظلم به كسىشد، در زمان حضرت امير هم، حضرت امير امر مىكرد و همه اطاعت كردند. مالك اشتر هم در آنجائى كه حكمفرما بود امر مىكرد و همه مكلف به اجرا بودند، لكن از طرف مالك اشتر ظلم به كسى نمىشد.
در جامعه توحيدى افراد مختلفند، با يك هدف مشترك
جامعه توحيدى عبارت از جامعهاى است (توحيدى به معناى حقيقى نه، به آن معناى غلطى كه گفته شده است) عبارت از جامعهاى است كه با حفظ همه مراتب يك نظر داشته باشند، كانه يك موجودند. شهربانى، شهردارى - عرض مىكنم كه - ارتش، ژاندارمرى، ساير قشرهاى دولت، ملت، رئيس جمهور، پائينتر، همه با حفظ مراتبشان يك مقصد داشته باشند و آن يك مقصد الهى، كانه همانطورى كه يك جامعه توحيدى در خود بدن انسان است. انسان به منزله جامعه توحيدى است، چشم، گوش، دست، اينها، اما هم فرمانفرما دارد، هم فرمانبرما دارد. مغز فرمان دهد و دست فرمان مىبرد، اما همه يك راه دارند، همه براى اين است كه اين كشور فردى را (انسانى را) اداره كنند. همه دنبال اينند كه فرمان از بالا مىآيد و پائين هم اطاعت مىكند، لكن جامعه توحيدى است. اعضاى يك موجودند، اعضاى يك هيكلند، يك هويتند، لكن در عين حالى كه اعضاى يك هويتند و همه هم براى همين هويت دارند زحمت كشند، لكن فرمانفرما و كارفرما و كاربر داريم. مغز فرمان مىدهد، اعصاب دنبالش فرمان مىبرند دستها، پاها، چشم، گوش، همه اينها فرمان برند. جامعه توحيدى است يعنى همهشان براى يك مقصدند. جامعه توحيدى را وقتى كه از انسان آورديم براى جامعه، اين فرد كه يك به منزله يك جامعه توحيدى بود، يعنى قواى مختلفه، اعضاى مخلتفه در يك فرمان و در يك راه تخطى نمىكنند. قوا مختلف، قواى باطن، ظاهر، اجزا و اعضاء مختلف، دست، پا، سر، چه، لكن همه در فرمان مغز هستند، يا روح هستند و همه رو به يك مقصد هستند و او براى حفظ مثلاً خودش، حفظ هويت خودش، حفظ مصالح خودش، جامعه - توحيد - توحيدى معنايش اين است كه در عين حالى كه فرمانبرو فرمانفرما هست، در عين اينكه رئيس جمهور هست عرض مىكنم مجلس شورا هست و مردم عادى هستند و سرلشكر هست و رئيس ستاد هست و اينها همه بايد فرمان ببرند از آن كسانى كه فرمانفرما هستند و روى قواعد، لكن همهشان مثل يك بدن مىمانند، همه براى يك مقصد باشند، ارتش نكشد يك طرفى و ژاندارمرى يك طرف. و در يك كشور اگر ارتش يك طرف بكشد،
صحيفه نور ج 11 صفحه 137
ژاندارمرى يك طرف بكشد، شهربانى يك طرف بكشد، اين اختلاف پيدا مىشود. همه بايد با هم، هم مقصد باشند براى حفظ كشورشان، مقصد حفظ كشور باشد.
جامعه توحيدى مورد نظر منحرفين جامعه حيوانى است، نه توحيدى
معنى جامعه توحيدى به اينطورى كه اين اشخاص منحرف القا كردهاند در اينها معنايش يك جامعه حيوانى است، در غير حيوان، جامعه توحيدى ما نداريم. حيوانها هم، همه اينجور نيستند، حيوانها هم يك دستهشان متمدنند مثل موريانه، مثل زنبور نر، مثل مورچه، اينها نحل تمدن دارند، اينها هم بالا و پائين دارند. در حيوانات پائينترى كه ادراكاتشان به آن اندازه نيست، جامعه توحيدى است يعنى الاغها هم يك جورند، گاوها هم همه يك جورند، فرمانبر و فرمانبردارند. يك همچو جامعهاى را آقايان مىخواهند؟ جامعه توحيدى كه هيچ درجه دارى نباشد، هيچ بالا و پائينى نباشد فرمانفر همه بايد عطار باشند، اگر عطار نباشند، جامعه توحيدى نيست. اگر مقصود اين معناست جامعه توحيدى، جامعه توحيدى در بشر تا حالا وجود پيدا نكرده الا آنوقتى كه وحشى بودهاند. اگر يك وقتى بشر وحشى بوده، آنجا يك جامعه توحيدى (هر كسى براى خودش مىرفته علفى مىچيده و مىخورده) اما آن روزى كه تمدن در بشر آمده است، لازمه تمدن اين است كه درجات باشد. لازمه تمدن اين است كه يكى دكتر باشد، يكى فرض كنيد كه مهندس باشد، يكى ديگرى باشد، يكى سرگرد باشد، يكى چه باشد. اين چيزهائى كه هست واقعاً در عالم، جامعه توحيد به آن معنا درست بكنيد برگشت به توحش است. آنهائى كه اين مطلب را در ذهن جوانان ما القا مىكنند براى اين است كه منعكس بشود در خارج كه اينها يك جامعه حيوانى هستند، اينها قابل اين نيستند كه براى خودشان حكومت كنند. كسى كه حكومت را قبول ندارد، اين هرج و مرج است يك جامعه حيوانى است، اين محتاج به سرپرست است. اينها نقشه مىكشند كه جوانهاى ما را در ارتش وادار كنند به اينكه هرج و مرج ايجاد كنند، در ژاندارمرى هم هرج و مرج ايجاد كنند، در پاسدارها هم هرج و مرج ايجاد كنند، در شهر بانى هم هرج و مرج ايجاد كنند. قواى انتظامى - هرج و مرج - كه ستون فقرات يك جامعه است به هرج و مرج كشيده بشود. يك مملكت هرج و مرج - محتاج به يك قيمند. يك مملكتى كه در آن نظام نيست، در آن فرمانبردارى از بزرگترها نيست همه براى خودشان بخواهند يك بساطى درست كنند، معنايش پوسيدن يك جامعه است از داخل.
حفظ مراتب در عين انسجام، از خصوصيات جامعه توحيدى
اسلام هم اينجور نبوده، هيچ، هيچ رژيمى در عالم اينطور نيست كه هرج و مرج باشد. جامعه توحيدى، جامعه توحيدى با آنطور كه من عرض كردم يك امر مطلوبى است كه همانطورى كه در بدون انسان يك جامعه توحيدى است، اگر يك ملتى اينطور شد، خودش را نگه مىدارد. شما ديديد كه يك حدودى ملت ما با هم منسجم شدند و غلبه كردند بر همه چيز، اگر همه قواى انتظاميه و همه قشرهاى
صحيفه نور ج 11 صفحه 138
ملت از روحانى تا دانشگاهى تا بازارى تا كارگر تا زارع، همه اينها اگر چنانچه منسجم بشوند به هم، - با عين در - عين حالى كه مراتب محفوظ است بين خودشان، لكن منسجم باشند با هم، مجتمع باشند با هم، يك بدن، حال يك بدن پيدا كنند، همانطورى كه بدن انسان جامعه توحيدى است، جامعه هم يك بدن بشود، اگر اينطور بشود، آسيب ديگر بردارد اين، اين معناى جامعه توحيدى، به اين معنا صحيح است، اين معناى صحيح جامعه توحيدى است. اگر در يك كلامى، براى آدمى كه ملتفت بوده است مسائل را، يك كلمه جامعه توحيدى واقع شده است مقصود اين است، و اما مطلب غلطش را انداختهاند توى اذهان جوانهاى ما، در عين حالى كه حسن نيت دارند، در عين حالى كه صفاى باطن دارند، ولى بازى مىخورند. مىخواهند زمينه را اين شياطينى كه افتادهاند، توى هم ارتش هست، هم ژاندارمرى هست، هم شهربانى هست، هم بازار و هم كوچه هست، اينها شياطينى هستند كه مىخواهند زمينه را فراهم كنند براى حكومت طاغوتى. من حالا به شما مىگويم (سنم هم اينقدرها نيست، ممكن است كه قبل از اين حرفها بروم از اينجا) لكن شما يادتان باشد اين مطلب كه اين برنامهاى كه الان دارند بعضى از مغرضين مىريزند و جوانهاى ما را گول مىزنند اين برنامه اين است كه آمريكا را به ما مسلط كنند. - آمريكا بفهماند - همه مطبوعات آمريكا شروع كنند و غرب، همه اينهايى كه با شما دشمنند، شروع كنند به اينكه يك مملكت هرج و مرجى است، نظام ندارد اين مملكت، بالا و پائين ندارد، مثل حيوانات همه به جان هم ريختهاند، همه مخالف هم هستند، همه از هم تخلف مىكنند، هيچ يك از هيچ كس حرف نمىشنود. يك همچو جامعهاى محتاج به قيم است. دنيا حكم مىكند كه ايران محتاج به قيم است، قيم برايش پيدا بكنيد، راه را باز مىكنند براى اينكه يك قيمى مثل محمدرضا بالاى سر ما بياورند، يك قيمى مثل رضاخان بالا سر بالاى سر ما بياورند. حريف ما يك حريف عادى نيست، حريف ما يك حريفى است كه كارشناسهاى آنها تمام اوضاع همه ممالك تحت بررسى قرار دادهاند و همه آنجاها مضبوط است پيششان كه بايد چه كرد. يك همچو انقلابى كه ضربه به آنها زد، اين انقلاب را چه جورى بايد از بين برد، با دست خود ارتش، ارتش را از بين برد، با دست خود ملا، ملا را از بين برد، با دست خود متدين، ديانت را از بين برد، اينها نقشه است آقا، اينها همين طور نيست قضيه، نقشهاند اينها. اگر يك جامعهاى - سلسله - ارتشش سلسله مراتب نداشته باشد آن ارتش كه منحرفين اينطور القا مىكنند، مىروند درجهشان را مىكنند كه نه، نبايد باشد اين، نمىفهمد اينكه درجهاش را مىكند چى است، چى مىخواهند، ژاندارمرى هم مثل آن بشود، شهربانى هم مثل او بشود، پاسدارها هم آنطور بشوند، قواى انتظامى ما بپوسد، از بين بروند، اينكه بايد حفاظت يك كشورى را بكند اين از بين برود. به اين هم قانع نيستند، مىروند صحراها را به هم مىزنند و نمىگذارند زراعت بشود، غارت مىكنند، درختها را مىبرند نمىدانم از اين بساط درست كنند، بازار مىروند هزار جور بساط درست مىكنند، دانشگاه مىروند هزار جور حرف درست مىكنند، ماها را دارند از باطن مىپوسانند، مائى كه بايد حالائى كه رسيديم به اينجا كه اين قدرتها را كنار گذاشتهايم
صحيفه نور ج 11 صفحه 139
و الان دنيا دارد نظر مىكند كه اين عدهاى كه اين كار را كردند و اعجاب براى دنيا آورده، بعد از اين انقلاب چه مىكنند. اگر مردم دنيا ديدند كه ما بعد از انقلاب هرج و مرج ايجاد كرديم به جاى اينكه بفهميم چه بكنيم، به جاى اينكه يك جامعه توحيدى، آنطور جامعه توحيدى كه همه منسجم با هم در يك راه با حفظ مراتب مثل بدن انسان، منسجم است بدن انسان، با هم است، حفظ مراتب هم مىكنند وليكن يك جامعه توحيدى است كه همه يك جهت، همه يك راه مىروند. اگر جامعه ما امروز اينطور نباشد، يعنى همه قواى انتظامىمان با هم هماهنگ نباشند، ملتمان با قواى انتظامى هماهنگ نباشد، اين جامعهاى است كه زود يا دير مىپوسد و انسجامش از بين مىرود. اينها بايد با هم باشند، به اين معنا جامعه توحيدى مىخواهيم اگر اينطور شد، آسيب بردار نيست، اگر يك مملكتى همه اجزايش با هم چيز شدند، اينها معتصم مىشوند، اينها ديگر آسيب بر نمىدارند.
با ايجاد نظم در كشور به آمريكا بفهمانيم كه جامعه توحيدى قيم نمىخواهد
اين جوانهاى ما ملتفت باشند كه از كجا دارند ضربه مىخورند. اينها خيال مىكنند كه خدمت دارند مىكنند، اينها خدمت نمىكنند، اينها در عين حالى كه خيال مىكنند خدمت مىكنند، دارند ضربه مىزنند به اين جمهورى شما. متوجه باشند آنهائى كه مىآيند به گوش اينها اين حرفها را مىزنند، ببينند از كجا تعليم مىگيرند اينها، كى است كه اينها را وادار مىكنند كه در ارتش نظم لازم نيست، در ارتش درجه لازم نيست درجه لازم نيست، يعنى هيچ، يعنى ارتش نه. جامعه توحيدى در به آن معنائى كه آنها مىگويند جامعه توحيدى در ارتش، معنايش اين است كه ارتش نمىخواهيم، شهربانى هم معنايش اين است كه شهربانى نمىخواهيم، ژاندارمرى هم معنايش اين است كه ژاندارمرى نمىخواهيم. در هر جا كه يك همچو مسألهاى آنها پيش آوردند معنايش اين است كه ما هرج و مرج بايد باشد، بايد ما يك نظمى در كارمان نباشد، مملكتمان بدون نظم، خوب، رئيس جمهور هم نمىخواهيم. جامعه توحيدى است به حسب آنطورى كه آنها مىگويند. درجه را بكنند كه رئيس جمهور هم نمىخواهيم، دولت هم نمىخواهيم، وزرا هم نمىخواهيم، اين جز اين نيست كه بفهمانند به دنيا به اينكه اينها قابل اين نيستند كه آزاد بشوند.
من يادم است كه در آنوقتى كه محمدرضا اينجا بود و اين گيرودارها و جنگ و نزاعها بود، كارتر در يكى از حرفهايش (ما پاريس بوديم) گفت كه به اينها زيادى آزادى دادهاند. او با آن نظر موذيانهاش مىخواست بفهماند كه اين مملكت قابل آزادى نيست، نبايد به آن آزادى داد. ما از اين بايد درس بگيريم كه اين زيادى به آنها آزادى دادند، او مىخواست اينطور بگويد كه بايد با اين ملت همان رفتار را كرد كه محمدرضا در زمان قدرتش كرده، آزادى نبايد داد به اينها، بايد اينها در اختناق باشند تا بشود حفظشان كرد. به نظر او ماها يك حيوان سركش هستيم كه بايد مهارمان كرد. به نظر باطل او، اگر ما مطلب آنى است كه او مىگويد كه گفت او كه اينها قابل اين نيستند كه به آنها آزادى داد، حالا ديده جلو بردهاند اينها و پيش بردهاند، حالا همان نقشه را مىخواهد درست كند كه اين مملكت و اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 140
افراد مملكت زود است برايشان آزادى، زود است برايشان كه كارشان دست خودشان باشد. شاهدش اين است كه در ارتش مىروى درجهها را مىكنند كه ما نمىخواهيم، ما - چيز جامعه توحيدى مىخواهيم. كدام اسلام گفته جامعه توحيدى به اين معنا. اسلام مىگويد نظم امور بايد بشود. نظم امور با درجات است، نمىشود همين طورى. تو از براى خودت، من براى خودم كه جامعه توحيدى نمىشود. اين ضد جامعه توحيدى است. اينكه نظم توى كار نباشد ضد جامعه توحيدى است. اگر بدن انسان اين نظم را نداشت و اين اطاعت مادون از مافوق را نداشت تمامش به هم مىخورد. اگر مغز - اگر - حكم مىكرد دست اطاعت نمىكرد، به هم مىخورد اوضاعش. آن براى اين است كه به دنيا بفهمانند امروزى كه ما در مقابل قدرتها ايستادهايم، قدرتمندها به دنيا بفهمانند كه اين جامعه قابل نيست از براى اينكه خودش را اداره كند، اين نظامش دارد به هم مىخورد و خورده است، اين بازارش هم دارد به هم مىخورد، اين كشتش هم دارد به هم مىخورد، اين محتاج به اين است كه يك قيمى بالاى سرش باشد آن قيم كار را اداره كند. يك نفر آدم را بگذارند بالاى سرما و پيش دنيا حجت داشته باشند به اينكه خوب، ما اين وحشىها را خواستيم مهارشان كنيم.
اى جوانهاى عزيز من! گوش به اين اشخاص ندهيد كه با برنامه دارند كار مىكنند. آنهايى كه با توطئه و برنامه دارند بين شما كار مىكنند گوش به اينها ندهيد، به خود بيائيد، براى خود كار بكنيد. تا گفتند جامعه توحيدى، هرج و مرج در ذهنتان نيايد، آنها به شما اينطورى مىفهمانند، آنها وسيلهاند از براى اينكه ما را نابود كنند. لازم است كه همه بيدار بشويم، توجه كنيم به عمق مسائل. جوانهاى ما به عمق مسائل به آنطورى كه آنهايى كه سالهاى طولانى برنامه ريختهاند، سالهاى طولانى مطالعه كردهاند در احوال همه ما، در احوال همه ملت ما مطالعه كردهاند آنها، مىدانند در چه وقت بايد چه بكنند براى اسارت ما، الان وقت اين است كه باطن اين نظم را به هم بزنند. اين جامعه ما از باطن بپوسانند آن را. مىبينيد وقت اين است. آنى كه به اينها ضربه زده اين انسجام بوده كه ضربه زده حالا اين انسجام را از بين ببرند، جدا كنند از هم، به جان هم بريزند اينها را، هر كسى از آن ديگرى تكذيب كند، هر كسى براى آن ديگرى پرونده درست كند، هر كسى براى آن ديگرى حرفى بزند. اين معنايش اين است كه يك كشورى هست كه يك نظام ندارد كه اگر يك كسى يك كارى كرد، اگر يك فرض كنيد كه نظامى يك كارى كرد اين را بشود مجازاتش كرد، ندارد يك همچو چيزى. هر كه هر كارى دلش مىخواهد مىكند. چهار تا تفنگ دستشان افتاده، هر كارى بخواهند مىكنند. اينطور ما را به دنيا معرفى كنند كه اينها يك جامعهاى هستند كه نمىتوانند خودشان را اداره كنند. جامعهاى كه نتوانست خودش را اداره كند اين جامعه سفيه است جامعه سفيه محتاج به ولى است. يك ولىاى بياورند، يك آدم بالاى سر ما بگذارند. خداوند انشاءالله همه شما را مويد و منصور نمايد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 141
تاريخ: 8/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با پاسداران ساوه و كفنپوشان هنرجوى آمل
توطئههايى در كار است كه نگذارند شما جوانها به رشد انسانى خودتان برسيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من در عين حال كه نه وقتم مقتضى است نه حالم، لكن چون برادرها هم از ساوه و هم از آمل تشريف آوردند يكى دو جمله عرض مىكنم. اول تشكر از اينكه اينطور احساسات در شما زنده است و باقى است. من از خدا مىخواهم كه اين احساسات محفوظ بماند كه با محفوظ ماندن اين احساسات، احساسات اسلامى ايمانى، اميدواريم كه اين نهضت به آخر برسد و بتوانيم يك حكومت عدل اسلامى آنقدرى كه ميسور ماست، در ايران موجود كنيم و اين بستگى به اين دارد كه جوانهاى عزيز ما در هر جا هستند، در ساوه هستند، در آمل هستند، در هر جا كه هستند بدانند كه توطئهها در كار است كه نگذارند شما جوانها به رشد انسانى خودتان برسيد و اين كشور، كشور آزاد مستقل باشد. آنهائى كه از اين مملكت، از اين كشور استفاده مىبردند و همه منافع شما را مىبردند و مىخوردند و خرج عياشىها مىكردند، باز مشغول توطئه هستند كه نگذارند اين كشور حال آرامش پيدا كند و وقتى كه آرامش پيدا نكند، نمىشود كه اصلاحش كرد و اگر اصلاح نشود ممكن است كه باز به حالهاى سابق برگردد. از اين جهت بايد با بيدارى، همه جوانهاى محترم و عزيز با بيدارى توجه داشته باشند كه اينهائى كه در بين جمعيتها مىآيند و مىخواهند با اظهار اسلاميت، با اظهار اينكه ما براى كشور دلسوز هستيم، مانع بشوند از اينكه مردم كار بكنند، كشاورزها كار بكنند، كارخانهها كار بكنند، اينها دوستان شما نيستند، اينها همانهائى هستند كه مىخواهند نگذارند مملكت شما، كشور شما مستقل بشود.
خصوصاً در شمال كه شما هستيد اين ريشههاى فاسد زياد است. بايد با كمال توجه و با كمال دلسوزى براى كشور خودتان از اينطور ريشههائى كه مىآيند و نفاق افكنى مىكنند يا مانع از كار مىشوند يا سر و صدا درست مىكنند جلوگيرى كنيد. خود جوانهاى آنجا جلوگيرى كنند، نگذارند. البته من نمىگويم درگيرى و چه، اعراض كنيد از ايشان. آنهائى كه مىآيند حرفهائى مىزنند كه از اين حرفها تفرقه پيدا مىشود، از آنها پشت كنيد و اعراض كنيد تا بروند سراغ كارشان. الان آنهائى كه منافعشان از بين رفته يا به خطر افتاده است، آنها به اين زودى دست بردار نيستند از اين كشور. آنها در صدد نقشهها هستند كه نگذارند يك حكومت مستقلى پيدا بشود، از اول هم در فكر اين معنا بودند
صحيفه نور ج 11 صفحه 142
منتها هى قدم به قدم شكست خوردند الحمدلله و از اين به بعد هم من اميدوارم كه با حفظ وحدت خودتان و حفظ ايمان خودتان و توجه به خدا اين راه را تا آخر برسانيد.
امروز كشور محتاج تلاش همه اقشار مردم است
و انشاءالله اين جهت هم كه بايد كار بكنند، همه اقشار ملت امروز بايد يك كارى انجام بدهند. بيكارى، كم كارى، به خلاف مسير ملت است. امروز اين كشور ما احتياج به كار دارد، احتياج دارد كه همه قشرها در هر جا كه هستند، مثلاً عمده كشاورزى را تقويت كنند كه ما محتاج به دشمنهامان نباشيم در خوراكمان.
آقا خيلى براى مملكت اسلامى عيب است كه در ارزاقش محتاج بشود به خارج كه تهديدشان كنند كه ما نمىدهيم به شما ديگر. در صورتى كه ايران زمين دارد الى ماشاءالله و آب هم دارد، بركات آسمانى هم هست، چرا بايد محتاج به خارج باشيم؟ بايد همت كنند، بايد بناى بر اين بگذارند كه مستقل باشند در اقتصاد. وقتى يك ملتى بناى بر يك چيز گذاشت كه همه آنها عازم شدند كه ما ديگر بعد از اين از ديگران چيزى نخريم، خودشان ايجاد مىكنند، خودشان ارزاق خودشان را ايجاد مىكنند. همهتان موفق و مويد باشيد و اين قدرت ايمانى و قوه اجتماعى باقى باشد و همه با سلامت و سعادت باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 143
تاريخ: 8/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از اهالى ميانه، كرج و محلات
با اراده مصمم، راهى كه سعادت ملت را در بردارد طى كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
من در اين هواى سرد كه آقايان از راههاى دور تشريف آوردند، از كرج آمدند، از جاهاى ديگر آمدند، معذرت مىخواهم كه حالم مساعد نيست كه خيلى مزاحمت كنم، و علاوه آقايان در يك محل نمناك و سرد نشستهاند و سزاوار نيست كه آقايان را معطل كنم. من همين قدر اعلام مىكنم كه دعاگوى شما هستم و خدمتگزار و اميدوارم كه اين دعاگوئى و خدمتگزارى تا آنوقتى كه هستم مستدام باشد.
و شما دوستان، آقايان، رفقا، برادرها، در اين راهى كه راه سعادت شماست و راه سعادت ملت شماست، با توفيق و تاييد و با اراده مصمم اين راه را طى كنيد و همانطور كه تاكنون اين راه شريف و راه الهى را طى كرديد از اين به بعد هم موفق و مويد باشيد كه انشاءالله همه با هم مجتمعاً اين راه را برويم و دشمنهائى كه مىخواهند مانع بشوند از اينكه اسلام و جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا بكند عقب بزنيم و انشاءالله شما موفق خواهيد شد، براى اينكه شما براى خدا مشغول زحمت هستيد و آنچه براى خداست عاقبتش پيروزى است و خير است.
و من اميدوارم آنهائى كه در راه اسلام و در راه هدفهاى مسلمين يك موانعى ايجاد مىكنند، اينها بيدار بشوند، اينها توجه بكنند كه اين اعمال مخالف با مصالح كشور است، اين اعمال مخالف با مصالح ملت است. امروز ملت ما احتياج به وحدت كلمه دارد، احتياج به اين دارد كه همه قشرها با هم به پيش بروند. اين اشخاصى كه توطئه مىكنند و مىخواهند نفاق افكنى بكنند بين قشرهاى ملت، آنها را بزرگترها، عاقلترها، به آنها نصيحت كنند و بفهمانند كه همه اين كارها بر خلاف مصالح كشور شماست، بر خلاف مصالح اسلام و مسلمين است. و من اميدوارم كه همه بيدار بشوند و همه توجه كنند كه ما امروز كه گرفتار يك مصيبتهائى هستيم، امروز كه در مقابل ما يك قدرتهاى بزرگ است، توطئههاست، با هم بايد متحد بشويم و اگر متحد با هم بشويم آسيب پذير نيستيم. از خداى تبارك و تعالى وحدت كلمه همه ملت و سلامت شما آقايان كه از راههاى دور تشريف آورديد و علماى ميانه ايدهم الله تشريف آوردند و آقايان هم كه از كرج و از ساير جاها آمدند، توفيق همه را از خداى تبارك و تعالى خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 02:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 144
تاريخ: 9/10/58
پيام امام خمينى به مناسبت هفته مصدومين و معلومين
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر عزيزان ما كه در راه عزت اسلام و عظمت كشور اسلامى بپا خاستيد و در راه دفاع از ميهن، معلول و مجروح شديد و براى خودتان مايه افتخار و براى ملت بزرگتان، هم مايه تاسف و تاثر و هم سربلندى شديد. درود بر شما معلولان و مصدومان كه اعضا و سلامت خود را در راه اعتلاء قرآن كريم از دست داديد. ملت شريف و اسلام بزرگ هيچ گاه شما عزيران را از ياد نمىبرد. ننگ بر رژيم خائن پهلوى و جنايتكاران بينالمللى كه با دست جنايتكار خود، ملت ما را به سوگ عزيزان خود نشاندند و براى خود نفرين ابدى بجاى گذاشتند. ايكاش! اعضاء سازمان ملل و شوراى امنيت حاضر بودند و شما معلولين عزيز را ديدند و آثار جرم دولت آمريكا و دست نشاندگان آن را مىديدند سپس حكم صادر مىكردند. كاش! كاخ نشينان، حال دردمندان ما را مشاهده مىكردند تا به جنايات دولت جبار آمريكا دامن نزنند و براى سازمانهاى بينالمللى و شوراى امنيت ننگ و نفرين به بار نياورند. درود بر خواهران و برادران مصدوم و معلول كه شجاعانه در راه حق و پيروزى قيام و فداكارى كردند و ملت را در جهان سرافراز كردند. اينجانب تقدير و تشكر و دعاى خالصانهام را به شما عزيزان اهدا مىكنم و از خداوند متعال سلامت و سعادت و بهبودى شما فرزندان اسلام را خواهانم.
روح الله الموسوى الخمين
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 151
تاريخ: 9/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با خانوادههاى شهداى سردشت و اعضاى انجمن اسلامى دانشجويان دانشكده تكنيكوم
با وحدت كلمه و اتكال به خدا سرنوشت كشور خودتان را تعيين كنيد
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر شما جوانانى كه در اين موقع حساس براى اين مطلب مهم آمديد و مىخواهيد راه را بدانيد. مراحلى كه طى شد، بحمدالله خوب طى شد. گرفتارىهاى زيادى براى شما جوانها، براى ملت ما پيش آمد لكن بحمدالله تاكنون با پيروزى جلو رفتيم و اميد است كه با اتكاء به خداى تبارك و تعالى و با وحدت كلمه مراحل بعد را هم كه بسيار حساس است با پيروزى جلو برويد. شياطين در صددند كه نگذارند شما راه خودتان را ادامه بدهيد، از اول هم نمىگذاشتند، بناى اين را داشتند كه جلو پاى شما مانعى ايجاد كنند، با طرق مختلفه و با توطئههاى زياد و حساب شده، الان هم دست برنداشتهاند و در اين مراحل بعد هم دست بر نمىدارند و شما جوانها و همه قشرهاى ملت بايد با بيدارى به پيش برويد. وقتى بناست كه سرنوشت يك ملتى به دست خودش باشد كه بحمدالله به اينجا رسيديد و امروز كسى به شما تحميل نمىكند چيزى را و شما آزاديد در اينكه سرنوشت خودتان را تعيين كنيد، در اين مرحله هم من اميدوارم كه با روشن بينى، با تفكر، با مال انديشى اين مراحل را طى كنيد.
اعتقاد به ولايت فقيه از خصوصيات لازمه براى مقام رياست جمهورى
و من اميدوارم كه اشخاصى كه كانديدا شدند براى رياست جمهورى شما توجه كنيد و كسى كه از همه متعهدتر باشد، نه غربى باشد، نه غربزده باشد، نه شرق زده باشد، مسلمان باشد، پيرو احكام اسلام باشد، ملى باشد، دلسوز به ملت باشد، خدمتگزار به ملت باشد، سوابقش خوب باشد، در رژيم سابق هيچ گاه وارد نشده باشد و با اجانب پيوند نداشته باشد، از خودتان باشد و براى خودتان. اختيار دست شماست، من بنا ندارم به اينكه كسى را تعيين كنم، ما همين اوصاف رئيس جمهور و اوصاف وكلائى كه بعد مىخواهيد انشاءالله تعيين كنيد بايد بگويم و شما خودتان انتخاب كنيد و از تفرقه و تفرق پرهيز كنيد. اشخاص را هم ملاحظه سوابقشان را بكنيد كه قبل از انقلاب چه بودهاند، در حال انقلاب چه بودهاند و بعد از پيروزى نسبى چه كردند و چه بودند و بعد از اينكه همه اوصافش را به دست آورديد و او را شخصى دانستيد كه لياقت دارد براى يك همچو مسندى و مىتواند اين مملكت را به طورى كه خدا مىخواهد اداره كند تا آن حدودى كه در اختيار اوست و شخصى است كه تعهد به
صحيفه نور ج 11 صفحه 152
اسلام دارد، اعتقاد به قوانين اسلام دارد و در مقابل قانون اساسى خاضع است و اصل صدو دهم ظاهراً كه راجع به ولايت فقيه است، معتقد است و وفادار است نسبت به او، يك همچو شخصى را شماها خودتان انتخاب كنيد و گروههاى مردم را هم وادار كنيد كه يك همچو شخصى را انتخاب كنند و از تفرقه بپرهيزيد.
با تمام قوا جديت كنيد شخص لايق انتخاب شود
ممكن است كه اگر شماها يا سستى كنيد براى يك همچو امر مهمى و طورى باشد كه به نظر بيايد كه بىتفاوتيد (اگر شد؛ كه برويد رأى بدهيد، اگر نشد نرويد) و يا گروههاى شما با هم افتراق بكنند، ممكن است اشخاصى كه لايق اين مقام نباشند به اين مقام برسند. اين امرى است كه بسته به نظر خودتان و بايد با تمام قوا جديت كنيد كه سرنوشت اسلام و مسلمين را به دست كسى كه لايق براى اين مقام نباشد، ندهيد. و من اميدوارم كه با اتكاء به خدا اين مطلوب هم حاصل بشود و از خداى تبارك و تعالى سلامت و توفيق و رفاه ملت را خواستارم. و از قرارى كه تذكر دادند خانوادههاى شهداى سردشت در اينجا هستند. من به آنها تسليت عرض مىكنم، من در غم ملت شريك هستم. خداوند شهداى شما را رحمت كند و شما را بركت و خيز و صبر عنايت كند و ملت ما را و اسلام را عظمت.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 145
تاريخ: 9/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با پرسنل نيروى هوائى پايگاه حر و پرسنل هواپيمائى ژاندارمرى جمهورى اسلامى
لزوم اجتناب از تفرقه و جدائى براى تداوم و پيروزى نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
من از خداى تبارك و تعالى سلامت و سعادت ملت شريف ايران و قواى انتظامى، نيروهائى كه براى خدمت به اسلام آماده هستند، طلب مىكنم و اميدوارم كه ما همه، همه ما پاسدار اسلام باشيم. شما برادرها بدانيد آن را كه در پناه اسلام، در پناه قرآن كريم اگر چنانچه ما باشيم، در زير پرچم توحيد به همه قواى شيطانى پيروزى خواهيم پيدا كرد، لكن مهم اين است كه ما چطور در زير پرچم اسلام باشيم، چكار بكنيم تا زير پرچم اسلام باشيم يعنى اسلام ما را معلوم كند در يك همچو موقعى كه اسلام گرفتارى دارد. آنهائى كه از اينجا منافع را مىبردند، ذخاير شما را مىبردند، آنها طمع نبريدند از اينجا و باز در صددند كه اعاده كنند جرائم خودشان را. ما چه بكنيم كه اسلام ما را قبول بكند و ما خدمتگزار اسلام باشيم. آيا قواى انتظاميه ما، چه ژاندارمرى، چه ارتش، چه ساير قوا، پاسدارهاى اسلامى و چه شهربانى كه به منزله ستون فقرات يك ملت است، در اين موقع گرفتارى بايد چه بكنند كه در مقابل اين قدرتهاى بزرگ شيطانى بتوانند مقاومت كنند. و ملت ما چه بكند كه در مقابل اين سيل توطئههاى خارجى داخلى بتواند آسيب ناپذير باشد. هر جمعيتى هر چه زياد باشند، هر مقدار جمعيتشان زياد باشد، اگر چنانچه واحد، واحد باشند، دسته، دسته باشند، اينها آسيبپذير هستند، از باطن خودشان هم آسيب مىبينند. اگر در يك مملكتى سى و پنج ميليونى كه ما در آن زندگى مىكنيم يك جمعيتهائى باشند متفرق، احزاب مختلفه، جمعيتهاى مختلفه باشند و انسجام با هم نداشته باشند كه يك نيروى واحد بشوند، آسيب پذيرند. شما فرض كنيد اگر يك نيروى نظامى باشد، چه ارتش، چه ژاندارمرى، چه شهربانى، چه پاسدارها و فرض كنيد كه اين نيرو قدرت نظامىاش زياد است، عدد آن هم زياد است، پنج ميليون فرض كنيد نظامى داريم اگر پنج ميليون نظامى انسجام نداشته باشند يا گروه گروه بشوند و فرد، فرد، صد ميليون، يكى از او كارى نمىآيد، مثل اين قطرات منفصله از هم است كه فرض كنيد از باران باشد، صدها ميليون قطره از آن كارى آيد، آنوقت از آن كار مىآيد كه اين قطرات با هم منسجم بشوند و يك رودخانه راه بيندازند. وقتى آنها با هم منسجم شدند و به يك وجهه هجوم بردند. اين شهرها را خراب مىتواتند بكنند، ديوارها را از بن بكنند، اما مادامى كه يكى يكى هستند كار از آنها نمىآيد. افراد انسان هم همانطور است مثل قطرات باران مىماند كه اگر مادامى كه يكى يكى
صحيفه نور ج 11 صفحه 146
هستند، هر كه براى خودش يك فكرى مىكند، هر كسى براى خودش يك راهى دارد، هر چه زياد باشند، فساد آن زيادتر مىشود عوض اينكه وقتى عدد زياد باشد كار را انجام بدهد، وقتى اينطور شد، كارها معطل مىماند. حالا اگر بنا شد اين قطرهها به هم اتصال پيدا بكند، اگر بنا شد كه يك قطراتى با هم متصل شدند لكن يك قطرات ديگرى هم عليحده متصل شدند، يك قطرات ديگر هم عليحده متصل شدند و اينها هر كدام يك راهى گرفتند، باز هم كارى از آنها نمىآيد و اگر اينها مثلاً فرض كنيد كه قواى نظامى، انتظامى اگر چنانچه يك ميليون جمعيت باشد لكن دستجات مختلفى كه هر كدام براى ديگرى كارشكنى كند، اين از باطن مىپوسد به جاى اينكه با روشهاى مختلف يك قوهاى باشد كه در مقابل دشمن بايستند قواى مختلفهاى است كه خودشان به هم ريزند. اگر در باطن يك ارتشى، پوسيدگى پيدا بشود خودش وا مىرود ديگر محتاج به اين نيست كه يك قدرتى بيايد او را بخواهد از بين ببرد، اين خودش از بين مىرود، خودش از باطن مثل يك خربزه كرم زده، از باطن فاسد مىشود، ملت هم همين طور است.
اگر چنانچه 35 ميليون جمعيت، 35 ميليون يك نفرى باشد، يا 35 ميليون جمعيت 35 دسته باشند هر كدام فرض كنيد يك ميليون، اين 35 دستهاى كه هر كدام يك ميليون مىشوند وقتى در داخل يك مملكتى با آراء مختلف، با نظرهاى مختلف، اينها آسيب مىبينند، محتاج نيست كه از خارج به ما حمله كنند خودمان در داخل خودمان را مىخوريم، تمام مىكنيم.
ايجاد بىنظمى توطئهاى است از جانب دشمنان براى از بين بردن وحدت و انسجام
الان آنهائى كه ديدند كه 35 ميليون با هم منسجم شده بودند اين قدرت بزرگ را از بين بردند و قدرتهاى خارجى كه قدرت عالم بود نتوانست آن آدم را نگه دارد، ملت پيش برد، آنها هم مطالعه دارند ببينند كه اين خيلى هم مطالعه نمىخواهد، مطلب واضحى است كه 35 ميليون جمعيت با هم باشد وقتى 35 ميليون جمعيت يك ملت با هم شدند، اين آسيب نمىبيند، وقتى هم هجوم كند اينها پيش مىبرند، ديدند كه اين انسجام ما را پيش برد، به ما كمك كرد، پيش برد و پيروز كرد اين انسجام را مىخواهند به هم بزنند. در همه جا اينها اشخاصى دارند كه دنبال همين معنا هستند، همه جا، در دانشگاه دارند، بازار هم دارند، خيابانها هم دارند، از آنجاها بيشتر در ارتش دارند، در ژاندارمرى، در شهربانى، در پاسداران، اينها همه جا آدم دارند و همه هم مقصدشان اين است كه ما را از باطن بپوسانند. مقصد اين است كه بگذارند خودشان خودشان را بخورند، محتاج نيست به اينكه يك حملهاى از خارج بشود، زحمتى به خودشان بدهند كه از خارج بشود كه بگذارند خودشان خودشان را بخورند. هر جا يك بساطى درست كردند كه انسجام را از دست بگيرند، جائى كه بايد نظم برقرار باشد تا منسجم بشود، تا نظم نباشد انسجام نيست، مىروند نظمش را از بين ببرند، وسوسه بكنند، اين جوانها عقدههائى از سابق دارند، اين عقدههايى كه از سابق، اينها در آن عقدهها انگشت مىگذارند و وسوسه مىكنند، اين عقدهها را دم به آن مىدهند، اين عقدهها را باد به آن مىزنند و از آن راه نظم را به
صحيفه نور ج 11 صفحه 147
هم مىزنند. نظم به هم خورد، انسجام به هم مىخورد، يك دسته مىآيند ارتش، اين كار را مىكنند و اميدوارند كه نظم را به هم بزنند. نظم به هم زدن چيست؟ اين است كه از پائين، از بالا اطاعت نكنند، اطاعت اين طبقه پائين و سرباز از درجهدار، درجهدار از افسر، افسر از بالاتر اطاعت نكند، اطاعت كه نكردند نظم از بين مىرود، وقتى بنا باشد كه از پايين از بالا اطاعت نكند، معنايش اين است كه نظمى در كار نيست. نظم كه از بين رفت، انسجام وقتى كه نشود، خودش پوسيده مىشود. ديگر احتياج نداريم كه از خارج يكى بيايد، پوسيده، خودش پوسيده است. يك صدا يك جائى در بيايد، خود اين مىپوسد، تمام مىشود. در ژاندارمرى هم همين بساط را درست مىكنند، در شهربانى هم همين بساط را درست مىكنند، تو پاسدارها هم همين بساط را درست مىكنند، يكوقت چشم باز مىكنيد مىبينيد كه قواى انتظامى از حالى كه بايد همه هماهنگ باشند و منسجم باشند از آن حال بيرون رفته است، خود ارتش خودش دارد خودش را مىخورد، ژاندارمرى همين طور و ساير قوا هم همين طور. اينها يك نقشه است، اما اينها شما بينيد كه يك وقتى اين حرفها اصلاً نبود كه يك فرض كنيد يك درجهدارى از يك افسر اطاعت نكند يا سرباز از بالا دستها، آن وقت اين حرفها نبود، حالا پيدا شده، حالائى كه شما زديد آن قواى چپاولگر را و از مملكتتان بيرون كرديد و مىخواهيد يك مملكتى باشد كه مال خودتان، نظمش را خودتان بدهيد، منافع آنها هم مال خود ملت باشد، حالا افتادند توى همه اين دستگاهها و دارند خودشان را توى خودشان منحل مىكنند. اگر يك قواى انتظامى كه هر دستهاى يك مطلبى بخواهند بگويند، هر دستهاى يك مطلبى مقابل مطلب ديگر، مخالف دسته ديگر، اين ديگر محتاج به اين نيست كه يك تفنگى طرف آنها بكشد، اين خودش خودش را مىخورد. آنها نشستند سيگارشان را مىكشند و شما تو سر هم مىزنيد تا خودتان را از بين ببريد. وقتى بنا شد كه پائين از بالا اطاعت نكند معناى آن اين است كه نظمى تو كار نيست. وقتى بنا شد كه متفرقات باشيد هر كسى رائى براى خود آنها داشته باشد - اين - معناى آن اين است كه نظم تو كار نيست، انسجام تو كار نيست، انسجام تو كار نباشد تمام مىشود، خودش تمام مىشود، اين سرايت مىكند به خارج و در بين ملت هم همين مسائل هست. احزاب مختلفه بعد از اين انقلاب از قرارى كه مىگويند حدود دويست گروه پيدا شده، دويست گروه به اين معنا - اين - است كه يك جمعيتى كه بايد منسجم باشند دويست گروه شدند كه از هم جدا بكنند مردم را هم در تهران اگر بنا باشد دويست تا حزب و گروه و امثال اينها باشد و هى اظهار وجود، هر روز تو روزنامه فلان گروه هم اظهار وجود كرد، اين به اين معنا اين است كه سى و پنج ميليون جمعيت مىخواهد از هم منفصل باشد، يعنى آن انسجامى كه باعث پيروزى شما شد، آن كارشناسهايى كه ملتها را شناختند و راه ملتها را مطالعه كردند، راه شكست آنها را مطالعه كردند و طرح دادند براى آن، بهتر از اين چه بكنند، بدون اينكه محتاج باشد كه يك قدرت و يك قوائى بيايد، خودشان را به جان هم مىاندازند. احزاب را دستشان قلم بدهند - چيز بكند - تهمت به او بزند، اين تهمت به او بزند او را تضعيف كند. من گمان مىكنم كه از اول كه احزاب پيدا شده در امثال ايران، اين يك طرحى بوده است از خارج، آنها احزاب
صحيفه نور ج 11 صفحه 148
دارند، آن مملكتهاى ديگر است لكن احزابى كه آنها دارند فرم آنها يك جور ديگر است اينطور نيست كه يك كارى بكنند كه براى كشورشان مضر باشد، لكن وقتى صادر شد به اين مملكتها براى اينكه توجه به عمق مسائل ندارند، احزابى درست مىشود كه به حال كشورشان مضر است. اينها يك چيزى درست مىكنند كه اينها خيال مىكنند بايد ما احزاب داشته باشيم. عمق اين مطلب كه احزاب آنجا، ضعف آنها چه جور است و احزاب اينجا بايد چه جور باشد، اين را درست ادراك نكردند، احزاب درست كردند لكن هر حزبى براى ديگرى كارشكنى مىكند، آن حزب هم براى او. يك مملكتى كه محتاج به اين بود كه همه احزاب آن مجتمع باشند براى پيشرفت مملكت، همه احزاب درست شد و همه با هم مخالف هستند، معالاسف از اين ممالك ما كه تعليماتش تعليمات الهى باشد، بايد ببينند چه گفتند تا اطاعت بكنيم.
حفظ نظام از واجبات شرعيه و عقليه است
خلاف تعليمات اسلامى مجتمعات مختلف درست مىكنند. قرآن مىفرمايد كه: المومنون انما المومنون اخوه و غير از برادرى پيش مؤمنين پيش مؤمنين چيزى نيست، منحصر برادرند نه غير برادر، هيچى نيستند الا برادرى. اين هيچ نيست الا برادرى، براى اين است كه اگر ما هيچ جهتى را ملاحظه نكنيم الا برادرى خودمان را، انسجام پيدا مىكنيم. همه مؤمنين را، همم مؤمنين را قرآن مىخواهد كه با هم برادر باشند و غير از اين هم نباشند در بين، اگر همه مؤمنين در قطرهاى اسلامى، در تمام كشورهاى اسلامى همين يك دستور خدا را كه خدا عقد اخوت بينشان انداخته است همين يك دستور را عمل بكنند، قابل آسيب ديگر نيست. اگر يك ميليارد جمعيت مسلمان، يك ميليارد جمعيت مسلمان كه معالاسف يك ميليارد جمعيتى هستند كه تحت سلطه غير هستند، يك ميليارد جمعيت تحت سلطه دويست و پنجاه ميليون، اگر اين يك ميليارد جمعيت به اين يك حكم خدا سر نهاده باشند، اطاعت كرده بودند همين يك حكم را كه انما المومنون اخوه برادرند اينها، اگر اين برادرى در همه جا بود، اگر اين برادرى در تمام قشرهاى ملتها بود، اين گرفتارىها براى ما پيدا نمىشد، برادرى اين نيست كه من يك كارى بكنم بر خلاف دستور، بر خلاف نظام، شما هم يك كارى، اين خلاف برادرى است.
حضرت امير هم برادر بود با همه، مسلمان بود، مومن بود، برادر بود، راس مؤمنين بود و برادر بود. عقيل هم برادر حضرت امير بود، عقيل حق داشت بگويد كه من و تو برادريم، من از تو اطاعت نمىكنم، اين خلاف برادرى بود براى اينكه برادرند در اينكه آن معنايى كه اسلام مىخواهد با هم پيش ببرند، اين برادرى است، برادرى را براى اين درست كردند كه منسجم بشوند به هم و با هم يك ندا پيش ببرند. اگر در يك نظامى فرض كنيد در ژاندارمرى يك دسته بايستند بگويند كه ما به تو اطاعت نداريم، ما از تو اطاعت نمىكنيم، اين اينطور نيست كه بتواند يك همچو نظامى براى آن مقصدى كه خداى تبارك و تعالى فرموده است شماها برادر هستيد، بتوانيد برادرى كنيد. برادرى در اين مقصد اين است كه پشت به پشت هم بدهند و همه پشتيبان هم باشند براى پيشبرد مقصد. پشتيبان هم بودن اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 149
است كه اين نظم را ملاحظه بكنند، اين درجاتى كه ارتش دارد و روى آن نظم پيدا كرده، درجاتى كه ژاندارمرى دارد و روى آن نظامى است و هكذا سايرين و هكذا همه مردم، بايد اينها برادر باشند، يعنى محبت برادرى به هم داشته باشند و همه پشتيبان هم باشند براى آن مقصد، براى اينكه پيش ببرند، براى اينكه نجات بدهند ملت خودشان را. اين برادرى اقتضا مىكند كه چون روى اين مقصد است كه بايد پيش ببرند، اقتضا مىكند كه اين برادر كوچك از آن برادر اطاعت كند در اين مقصد، آن برادر بزرگ هم به اين برادر كوچك محبت كند براى اين مقصد، آن رئيس بايد برادر اينها باشد در پيشبرد مقصد و فرمان بدهد، فرمانى كه برادر بزرگ به برادر كوچك مىدهد كه همه آن رحمت است.
اين پائين دست، رده پائين به حسب نظام، اطاعت بايد بكند از او و الا برادرى نكرده است، همه مقصد راه خداست، همه مقصد واحد جامعه اگر بنا بشود اينطور باشد جامعه توحيدى مىشود يعنى توحيد در مقصد. اگر ما يك جامعه توحيدى پيدا بكنيم يعنى اينطور باشد كه هر كدام در محل خود، كار خودشان را انجام بدهند براى آن مقصد، شمائى كه در ژاندارمرى هستيد كار ژاندارمرى را به همان نظم كه در آن جا مقرر است انجام بدهيد براى مقصد واحد و آن حفظ كشورتان، آنها هم در ارتش هستيد، آنها هم نظم خودشان حفظ بكنند براى همان مقصد، ماها هم كه طلبه هستيم نظم خودمان را حفظ كنيم براى آن مقصد، آنها هم كه ادارى هستند، آنها هم كه در راس كار هستند، آنها هم در پائين هستند و بالا همه حفظ بكنند همه جهات را براى يك مقصد، همه مقصدشان اين باشد، انسجام پيدا بكنند يعنى روى مقصد و الا. انسجام كه معناى آن اين نيست كه ما دوتا به هم بچسبيم، معناى آن اين است كه ما همه با هم يك مقصد داريم و روى آن مقصد راه برويم. اگر اينطور شد، جامعه توحيدى است و اگر بنا شد كه نظم را از دست بدهيم، جامعه از توحيديت بيرون مىرود. اگر شما از بالا اطاعت نكنيد بالا به شما تعدى بكند، من از بالاترم اطاعت نكنم بالاتر به من تعدى بكند، اين انسجام از بين مىرود، اين جامعه توحيدى از بين مىرود و جامعه توحيدى اين است كه همه كار خودشان را انجام بدهند روى نظام و همه هم مقصدشان يكى باشد، اين جامعه توحيدى است. اينهائى كه مىآيند در داخل ارتش، در داخل ژاندارمرى، در داخل پاسبانها، در داخل شهربانى، توى جمعيتها، توى دانشگاهها، همه جا اين شياطين هستند، همه جا اينهائى كه مىآيند با اسم اينكه جامعه توحيدى، مىخواهند توحيد را از بين ببرند. اينها هم نقشه دارند براى اينكه همه را بپوسانند، اين جامعه را بپوسانند، مقصد دارند اينها. ما بايد آگاه باشيم از اين معنا، جوانهاى ما را بايد آگاه بكنند، شماها بايد آگاه باشيد، جوانها را آگاه بكنيد كه مقصد اين است.
آقايانى كه روابط دارند، با شما هستند، آنجا بايد آشنا بكنند جوانها را به اينكه جامعه توحيدى معناى آن اين نيست كه هرج و مرج باشد، جامعه توحيدى معناى آن اين است كه همچو با هم پيوست باشند كه آسيب ديگر نبينند كه يكى بشوند كانه يك موجود، نه اين است كه جامعه توحيدى معناى آن اين است كه بالا و پائين تو كار نباشد، مگر امكان دارد يك همچو چيزى، مگر انسجام حاصل بشود. كه اگر چنانچه پائين و بالائى نباشد و همه خودسر باشند، پائين و بالا نبودن معناى خودسرى است،
صحيفه نور ج 11 صفحه 150
نظم نبون معناى خودسرى است، خودسرى منافى با جامعه توحيدى است، اطاعت نكردن مخالف با جامعه توحيدى است. آنهائى كه به خورد جوانها مىدهند، جوانهاى ما مىدهند كه جامعه توحيدى مىخواهيم پس نه افسرى و نه درجهدارى و نه چيزى، همه ما سرباز باشيم، كى از كى اطاعت كند. چه وقت مىتوانيد وحدت پيدا كنيد، هر كدام اينها مثل او، انسجام از كجا پيدا بشود. وقتى نظم نباشد، وقتى هر كسى براى خودش عليحده باشد و سرخود باشد، انسجام پيدا نمىشود. شما صد ميليون قاطر چموش را مىتوانيد وادار كنيد به يك كار، صد ميليون كارى يك كار انجام مىتوانند بدهند، همه تو سر هم مىزنند صد ميليون جمعيت اگر چنانچه نظم در كارشان نباشد. حضرت امير در دستورى كه مىدهد مىگويند كه امورتان را نظم بدهيد. نظم همين، نظام همين است. همه جامعه بايد نظم داشته باشند، انحصار به ژاندارمرى و انحصار به ارتش و اينها نيست، همه جامعه نظم لازم دارد، اگر نظم از كار بداشته بشود جامعه از بين مىرود. حفظ نظام، يكى از واجبات شرعيه و عقليه است كه نظام بايد محفوظ باشد. آنهائى كه مىگويند نظام به اين معنا نمىخواهيم و همهمان يك جور، همهمان بدون اينكه يك ضابطهاى در كار باشد عمل بكنيم، خلاف قرآن دارند عمل مىكنند، خلاف اسلام دارند عمل مىكنند، خلاف مصالح مملكت دارند عمل مىكنند. آنها در خارج نشستهاند و مىخندند به ما كه اينها را ما بازى داديم، خودشان را به جان هم انداختيم. آنها در خارج نشستهاند و به ما مىخندند كه ما احزاب را وادار كرديم كه به جان هم بيفتند. هر كس براى ديگرى حرف مىزند. شما روزنامهها را كه مىخوانيد مىبينيد كه در روزنامه زياد اين به چشمتان مىخورد كه اين به او بدگويد، اين به او بد مىگويد. حالا كه قلم آزاد شد بايد اينطور باشد كه هر كس به ديگرى هر چه دلش بخواهد بگويد و هر كس به ديگرى كارى بكند كه اين مملكت از نظم بيرون برود، از نظام بيرون برود، اين معناى آزادى است؟ آن آزادى كه در ممالك كه ما را مىخواهند بخورند هست، اينطورى است؟ اگر اينطور بود، انسجام را پيدا نمىكردند، اين ترقيات را پيدا نمىكردند. آنها با اسم آزادى كه در اين مغز اين جوانها مىاندازند، با اسم آزادى مىخواهند شما را تحت حمايت خودشان قرار بدهند و آزادى را از شما سلب بكنند، آنها دارند مىفهمند چه مىكنند به اسم اينكه انقلاب كرديد آزاديد ديگر، آزادند ديگر، تو به او بد بگو، او به او بد بگويد، او قلم بردارد و به ضد تو بگويد، تو قلم بردار به ضد او بگو، آنها مىدانند دارند چه مىكنند، مىخواهند آزادى شما را با آزادى سلب كنند، آزادى ناسالم در شما ايجاد كنند و آزادى حقيقى را از شما بگيرند و يك روزى همه ما باز گرفتار يك همچو مسائلى بشويم يا بدتر از آن. بايد دانشمندها، روحانيين، خطبا، سران لشگر، سران ژاندارمرى مردم را آگاه كنند، جوانها را آگاه كنند كه دارند گول مىخورند، داريد به يك راهى مىرويد كه راه دشمنتان است گولتان زدند و من اميدوارم كه خداوند ماها را بيدار كند و به وظائف اسلامى خودمان آشنامان كند و انشاءالله من به شما مژده پيروزى مىدهم براى اينكه ما براى خدا مىخواهيم كار بكنيم انشاءالله و كسى كه براى خدا كار مىكند شكست در آن نيست ولو كشته بشويم شكست نداريم. حضرت سيدالشهدا هم كشته شد لكن شكست خورد؟ الان بيرق او بلند است و يزيدى تو كار نيست.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 153
تاريخ: 10/10/58
بيانات امام خمينى در جمع روحانيون اروميه
شكست نهضت، شكست مكتب است
بسم الله الرحمن الرحيم
ما تاريخ اسلام پيشمان است و مىبينيم كه پيغمبر اكرم در بعضى از جنگها شكست خورد، در مكه هم كه بوده است دائماً در انزوا بود، بدون اينكه بتواند يك كارى انجام بدهد. گاهى حبس بوده است توى آن غار، خوب حبس بود آنجا، مدينه هم كه تشريف آوردند، البته نهضت را پيش بردند، لكن در بعضى از جنگها شكست خورد.
حضرت امير سلامالله عليه هم در جنگ با معاويه شكست خورد، يعنى شكستى از لشكر خودش، از آن اشخاص نادان مقدس مآب شكست خورد. حضرت سيدالشهدا هم شكست خورد اما پيروزى نهائى را داشتند، مكتبشان شكست نخورد با كشته دادن، دشمنشان را عقب زدند، بساط معاويه را كه مىخواست اسلام را به صورت يك امپراطورى درآورد، برگرداند به زمان جاهليت و آن اوضاع جاهليت، شكستش دادند. يزيد و اتباع يزيد دفن شدند تا ابد، و لعن مردم بر آنهاست تا ابد، لعن خدا هم بر آنهاست و آنها خودشان محفوظ بودند.
ما هم اگر چنانچه اينطور شكست بخوريم، افتخارى است بر ايمان و اشكالى هم برايمان نيست كه همانطورى كه مجاهدين صدر اسلام شكست مىخوردند، ما هم شكست بخوريم، اين نهضتمان پيش مىرود و آبروى اسلام محفوظ مىماند، تا آخر هم محفوظ مىماند و اما اگر حالا كه مدعى اين هستيم كه انقلاب اسلامى است و جمهورى اسلامى است و امثال ذلك و ما در اين جمهورى اسلامى شكست بخوريم به عنوان، يعنى شكست مكتب، يعنى گفته شود كه رژيم طاغوتى عوض شده يك رژيم طاغوتى ديگر آمده است كه دشمنهاى ما هم همچو نيست كه اكتفا كنند به اينكه مثلاً فلان كميته خلاف كرده، فلان دادگاه خلاف كرده، اين را مىآورند. روى اينكه آخوندها اينجوريند، به اين هم اكتفا نمىكنند كه روحانيين اينجوريند، اينها با اسلام مخالفند، مىگويند اسلام هم همان بود، اسلام هم همان مثل رژيمهاى ديگر است، اينطور نيست كه اگر من شكست بخورم، شما شكست بخوريد، بيايند بگويند زيد شكست خورده، يا اگر من خلاف بكنم، بيايند، بگويند خلاف كرده، اينجور نيست. از فرد به نوع و از نوع به اصل مقصد مىكشانند دشمن اصل اسلامند و قلمها هم براى اصل اسلام به كار مىرود.
صحيفه نور ج 11 صفحه 154
بازى با اساس اسلام گناهى است نابخشودنى
و ما را مىخواهند كه در داخل خودمان پوك كنند و منهدم كنند از داخل خودمان. اگر هم همين قدر بود كه ما از بين مىرفتيم لكن مكتبمان محفوظ مىماند، اشكال نداشت، لكن آنها مقصدشان اين است كه مكتب را بهش صدمه بزنند. و اين يك مسؤوليت بزرگى، جانفرسائى براى ما آمده است، يك مسووليتى است كه اگر خداى نخواسته تقصير بكنيم در اين قضايا، اگر چنانچه ما بخواهيم براى - مثلاً فرض كنيد - فلان امام جماعت بخواهد براى رواج بازار خودش يك كارى انجام بدهد، در كميته عمداً يك كسى كارى انجام بدهد، به طورى كه دست دشمنهاى، قلمهاى مسمومشان كه هست بهانه پيدا بكنند و حمله كنند به آن چيزى كه اساس است و آن عبارت از اسلام است، ما يك گناهى مرتكب شديم كه بخشودنى نيست، گناهى بخشودنى است بخشودنى هست پيش خدا كه صدمهاش به خود آدم برسد، خود آدم آلوده بشود يا افرادى فرض كنيد اما آنى كه با اساس اسلام برخورد بكند و بازى با اساس اسلام با اساس اسلام باشد، اين مطلبى نيست كه به ما ببخشند و اين ننگى براى ما، براى جامعه روحانيت در تاريخ پيدا خواهد شد كه تا آخر جبران نمىتواند شود.
در مقابله بين اسلام و كفر همه مسؤولند، بخصوص علما و روحانيون
تكليف اهل علم در اين زمان از همه زمانهائى كه بر اهل علم گذشته بيشتر است، از صدر اسلام تا حالا براى اهل علم اينطور صحنه پيش نيامده. آن روزى كه حضرت امير سلامالله عليه در جنگ خيبر بود كه پيغمبر اكرم مىفرمايد كه اسلام تمامش با كفر تمام مقابله كرده، آن روز براى حضرت امير صحنهاى پيش آمده بود و مسووليتى پيش آمده بود كه اگر چنانچه خداى نخواسته به فرض محال سستى مىشد، تا آخر، ابد، بخشودنى نبود، لكن او كه اهل سستى نبود، او پيش مىبرد. او يك ضربتش افضل از عبادت ثقلين شد در آن روز. امروز هم ما مواجهيم، آنطورى كه در اين برهه از زمان كه هستيم، اسلام مقابل با تمام كفر است. نه من و شما مقابليم، من و شما مطرح نيستيم، نه ملت ايران، اين هم مطرح نيست، اسلام الان مطرح است، يعنى مقابله بين اسلام و كفر، و در اين مقابله ما بين اسلام و كفر همه ملت مسوولند، همه مسوولند. لكن روحانيت بيشتر مسوول است، براى اينكه پاسداران درجه اول روحانيين اند، اينها بيشتر مسوول از ديگران مىشود گفت كه سنخ، صنف مثلاً كاسب، صنف كذا، اينها مثلاً اكثراً قاصرند، چطور، اما در اهل علم اين كم است، قصور كم است، مسؤوليت هم زياد. بايد فكر بكنيد.
اين مسووليتى كه الان به عهده همه ما هست، چطور ما از زير بار مسووليت بيرون برويم. نه شما آقايان اروميه و نه آقايان آذربايجان و آقايان تهران و قم، همه علماء ايران، اين بار به دوش همه است، همه ملت است. سنگينىاش بيشتر به دوش علما است، بايد علما فكر بكنند، بايد محاسبه بكنند خودشان را. يكى از چيزهائى كه در منازل سير است، محاسبه است كه انسان آنوقتى كه محاسبه شده است بين خودش و خدا، خودش را به حساب بكشد، محاسبه كند خودش را كه من در اين راهى كه دارم
صحيفه نور ج 11 صفحه 155
مىروم چه كردم امروز، من چه كردم؟ محاسبه كنيد خودتان را، هم محاسبه كنيم همه خودمان را و همه ملت، همه مسلمانها و در راس، علما، آنقدر مسووليتى كه به عهده آقايان اهل علم است، به عهده ديگران نيست، آنقدر آنها، اگر چنانچه خداى نخواسته يك راهى بروند كه راه خدا نباشد، چهره اسلام به دست آنها جور ديگر مىشود، كارى بكنيد كه به عهده ما يك همچو مسووليتى كه هست، بتوانيم به آخر برسانيم.
لغزش علما، اسلام را در خطر مىاندازد
از خدا بخواهيد كه ماها از لغزش دور باشيم. خودتان براى خودتان، براى همه ملت، ملت بخواهد براى خودش و براى علما دعا كنند كه اين طبقه لغزش پيدا نكنند كه به لغزش آنها اسلام در خطر است. همه ما مكلفيم، همه مسووليم و كلكم راع و كلكم مسوول اين براى همه است، لكن به عهده شما بيشتر است. شماها بايد بيشتر رعايت بكنيد. بيشتر در اين پستى كه هستيد كه مسند اسلام است، بيشتر مراعات بكنيد. بيشتر مردم را مراعات كنيد، جامعه را بيشتر تربيت كنيد و همه مسووليم و همه مسووليد و هر كس سعه نفوذش بيشتر است، مسووليتش بيشتر است.
از خدا بخواهيد كه ما بتوانيم و خودتان بتوانيد و ملت بتواند از اين مسووليت بزرگى كه به عهدهاش هست، لااقل پيش خدا آبرومند باشد. ما رفتنى هستيم، آقا اين يك مسأله واضحى است، همهمان خواهيم رفت، همهمان در رحيل هستيم، توى راهيم همه. از من نزديك است، شما جوانيد يك قدرى عقبتر، آن هم معلوم نيست، مرگ هم معلوم نيست كه براى پير و جوان فرقى بگذارد، يك امد معينى است، همه رفتنى هستيم، كوشش كنيد كه آن وقت كه ملك موت مىآيد و مشاهده مىكنيد او را، آن با شما به يك صورت رحمانيت عمل كند، شما را كه مىبرد به يك صورت خوب ببرد. كوشش كنيد كه آنجا كه باب رحمت است بسته نشود و باب غضب باز بشود، از خدا بخواهيد كه بشود اينطور، و اگر چنانچه ما در اين قدم كه حساسترين قدم است در اسلام و براى همه و براى روحانيت و براى همه متفكرها و براى همه ملت، در اين موقعى كه حساسترين مواقع است بينتان، ايجاد اختلاف بينتان نكنيد، دسته بندى نكنيد، هر كسى براى خودش نكشد. خدا هست، غفلت نكنيد از او، خدا حاضر است، همه ما تحت مراقبت هستيم والله من ورائكم محيط مراقب است. آن خطرات قلب شما در مراقبت حق تعالى است، آن لحظات چشم شما در مراقبت حق تعالى است، آن حركات زبان شما در محضر حق و در مراقبت اوست، توجه داشته باشيد كه اين دنيا رفتنى است و حساب شما با كسى است كه همه چيزشان تحت مراقبت بوده است. قضيه، قضيه معصيت انسان و قضيه اينكه من بنده خدا هستم و بنده خدا معصيت كار مىشود و اين كذا، قضيه، قضيه محاسبه بين شما و خدا تنهائى، قضيه، قضيه اين است كه امروز غير زمان طاغوت است، زمان طاغوت اگر يك شخصى، ملائى يك كار خلاف مىكرد، مىگفتند اين طاغوتى هست و اين مثلاً آخرش مىگفتند ساواكى هست، نمىآمدند سراغ اينكه بگويند اين حرفى كه آخوندها از اول داد مىكردند و مردم را هم وادار مىكردند به داد كردن، اين حرف دروغ
صحيفه نور ج 11 صفحه 156
از كار در آمد، اين نمىگفتند به آنها، آخوندها آن وقت مظلوم بودند. چهره مظلوم چهره محبوب است، شما در آن رژيم هر چه مظلومتر مىشديد محبوبتر مىشديد، هر كه مظلومتر بود محبوبتر بود. چهره امروز، چهره مظلوميت نيست تا محبوب بشويد، چهره اين است كه وقتى كه كار در اينها درآمد، اينها هم همانند. شما را به صورت ديگر در مىآورند، آنها هم كه فرض كنيد كه در اين كارى كه من مىكنم يا شما مىكنيد، دخالت ندارند، آنها را هم پهلوى شما مىگذارند با يك چوب مىزنند.
پس ما مسووليت اسلام را داريم، مسؤوليت مسلمانها را هم داريم، مسووليت روحانيت را هم داريم، همه چيز را داريم، همه چيز را داريم، همه مسوول و هر كس سعه نفوذش بيشتر، مسووليتش بيشتر. كارى بكنيد كه آن اسلام عزيز كه امروز دست شماست، با يك صورت خوبى تحويل بدهيد به اعقابتان، يك صورت مشوه درست نكنيد كه بگويند همين بود. اسلام نورانى است، با دست ماها مشوه مىشود.
كار بكنيد كه اسلام از ما گلهمند نباشد
و امروز روزى است كه اگر خداى نخواسته ما در اين نهضت شكست بخوريم، شكست خورديم تا آخر. يك وقت بود كه ما هى مىگفتيم كه طاغوت هست، انشاءالله حكومت اسلامى بشود، انشاءالله آن درست مىشود، همه حرفمان اين بود، ملت هم فرياد كردند كه ما اسلام را مىخواهيم.
اگر خداى نخواسته حالا يكى اينطور شده، به واسطه كجروى ماها، كجروى طوائف مختلف، كجروى احزاب، بعضى از احزاب، اگر خداى نخواسته از باطن ما را تهى كنند و ما را به جان هم بريزند و مهم اين نيست، مهم اينست كه با به جان هم ريختن، صورت اسلام را يك جور ديگر جلوه بدهند به دنيا، بگويند سر و كار آنها با دنياست. قلم آنها دستشان هست، همه چيزهاى گروهى، رسانههاى گروهى دست آنهاست، ماها يك ملت ضعيفى هستيم، و جز يك حربه كه ايمان بود، نداشتيم. همه تبليغات مال آنهاست، ما راه تبليغى نداريم، كارى ما نكنيم در همه تبليغاتشان و همه جاى دنيا بگويند كه اسلام اينطورى بود كه در ايران بود.
شما ملاحظه مىكنيد در بعضى از اين ممالك كه اسم اسلامى رويش هست، الان هم در همه جا مىگويند كه اسلام اين است كه در اينجاست، خوب، اين يك چيز، مائى كه ادعا داريم و ادعا مىكنيم همهمان - و صحيح هم هست ادعامان - كه اسلام آن نيست كه آنها مىگويند، اسلام يك اسلامى است كه حكومتش يك حكومت خاص است، رژيمش يك رژيمى است غير همه رژيمهاى دنيا، عدل و انصاف هست در آن، حكومت خداست. مائى كه اين حرف را مىزنيم و صحيح هم هست حرفمان اگر گفتارمان با اعمالمان مخالف باشد، مگر منافق چيست؟ يك دسته از منافقين در صدر اسلام بودند كه گفتارشان با واقعشان مخالف بود، راجع به اصل اسلام مىآمدند مىگفتند ما مسلمانيم و نبودند.
ما ادعا مىكنيم كه ما روحانيون مىگذاريم، ما اول بايد از خودمان مايه بگذاريم. بيخود هى
صحيفه نور ج 11 صفحه 157
نگوئيم ما خوبيم و ديگران بد، مائى كه دعوى اين را داريم كه ما هستيم كه اسلام را مىخواهيم ترويج كنيم، اسلام را مىخواهيم تقويت كنيم، علاقه به اسلام داريم، احكام اسلام پيش ماست ما، بايد احكام اسلام را پخش بكنيم. مائى كه اين مسائل را داريم مىگوئيم و خودمان هم به صورت يك نفر آدمى كه به اسلام به همه معنا ايمان آورده است و قبول دارد همه چيزش را و يك آدم متقى صالح كذاست، اگر خداى نخواسته در باطن بر خلاف اين باشيم، منافق نيستيم؟ همان ابوسفيان منافق است؟ من و شما هم منافقيم، آن ايمانش را عرضه مىكرد و نداشت، شما هم كمال ايمانتان را عرضه مىداريد. بله، مسلمان هستيد، اما منافقيد، اين مسلمان منافق در جهات ديگر. اينها هيچ كدام مهم نيست، مهم اين است كه اسلام دست ما آمده است، امانت خداست دست ما آمده است، اين امانت را بايد به آنطورى كه هست بدهيم به اعقابمان، عرضه كنيم اين اسلام را به آنطورى كه واقع اسلام است به دنيا، و خودمان جورى نكنيم كه اين اسلام را يك طور ديگر نمايشش بدهيم به غير، آنطورى كه هست نمايشش بدهيم. اين ديگر فرق نمىكند بين آن بچه طلبه و طلبه نارسى كه تازه تو مدرسه رفته است و شما آقايان كه از علما هستيد و در مساجد هستيد با سايرين، هيچ فرقى مابين آنها نيست، منتها شما آقايان كه بزرگتر و بالاتر هستيد، مسؤوليتتان بيشتر است. امثال من طلبه است، اما همه مسوولند، مسؤوليت كم و زياد دارد، به حسب اختلاف نفوس، اختلاف سعه كلمه، كارى بكنيد كه اسلام از ما گلهمند نباشد، قرآن كريم از ما گلهمند نباشد، كه آقايان كه شما خودتان را مىگفتيد كه ما مروج قرآن هستيم، مبين احكام قرآن هستيم، چرا خودتان يك كارى داريد مىكنيد يا كرديد كه اسلام يك جور ديگر جلوه كند پيش مردم.
خيلى مواظب باشيد، اين مسند خطرناك است، اين عمامه خطرناك است، اين محاسن خطرناك است. خودتان را از اين خطرها نجات بدهيد، حفظ كنيد خودتان را، اين مال ما، همه همين طور، فرق ندارد، اسلام مال اهل علم نيست، اسلام مال همه است، اين امانتى است كه خدا به همه داده است. شما هم اگر چنانچه فرض كنيد پاسداريد و در يك جائى به اسم پاسدارى اسلام، پاسدارى شديد، شما حالا پاسدار طاغوت نيستيد، پاسدار اسلام هستيد، اگر چنانچه پاسدار اسلام هم يك كارى بكند كه بگويند اينها هم مثل سابق، در بين همين مردم ضعيفالايمان هست كه مىگويند كه ايكاش نشده بود براى اينكه ما حالا از دست بعضى از مامورين بيشتر بر ايمان بد مىگذرد از سابق، ولو درست نمىگويند لكن خوب، گفته مىشود، آنها هم كه شيطانند تزريق مىكنند به آنها يك همچو مسائلى.
اين يك مسالهاى نيست كه مربوط به من و آقا و آقا باشد، اين يك مسالهاى است مربوط به ملت است، يك ملتى كه اسلام را راى به او داده، گفته است، راى داده ملت به جمهورى اسلامى، يعنى قبول كرده است كه بايد ما نظاممان نظام اسلام باشد، آنوقت اينكه قبول كرده است كه نظامش بايد نظام اسلامى باشد، پاسدار است، بر خلاف نظام اسلام عمل مىكند، كاسب است بر خلاف نظام اسلام عمل مىكند. نظام مال همه است، نظام يك چيزى است كه همه ملت در تحت پوشش نظم بايد باشد. بازارى يك كارى مىكند كه بر خلاف آن نظامى است كه اسلام قرار داده است و هكذا، ادعا كرديد كه ما اسلام
صحيفه نور ج 11 صفحه 158
را قبول كرديم رژيممان حالا رژيم اسلامى است، از طاغوت منتقل شديم به الله، از حكومت شيطان بيرون آمديم تحت حكومت رحمان رفتيم، ما كه اين ادعامان است همه ملت راى به اين دادند، اگر كارهاى زمان طاغوت را اعاده كنند، اينها در اين ادعا منافق بودند.
بايد از حالت شيطانى به حالت رحمانى متحول شويم
كارها را بايد عوض كرد، بايد تحول پيدا كرد، بايد همه ملت متحول بشود. اين نباشد كه ما متحول، انقلاب چيز كرديم، از طاغوت بيرون، بايد انقلاب باطنى بكنيم، بايد نفوسمان هم منقلب بشود، اگر تا حالا در تحت سلطه شيطان و طاغوت بوده است، متحول بشويم و بيرون برويم از اين پوشش شيطانى به پوشش رحمانى. آن به اين است كه ما مطابق نظام اسلام عمل كنيم. رباخوارى مخالف با نظام اسلام است، جنگ با خداست به حسب قرآن فاذنوا بحرب من الله بيائيد به جنگ خدا، اينها به جنگ خدا رفتند.
اگر بازار مسلمانها همان بازار زمان طاغوت باشد، نمىتواند بگويد كه من رژيم اسلامى را قبول كردم، نخير، شما در تحت رژيم شيطان هستيد و طاغوت هستيد باز و هكذا همه قشرها يك مسالهاى است مال همه قشرها و ما اول براى خودمان قبول مىكنيم مساله را و بعد هم براى همهتان. مسوول اول خود ما هستيم و بعد هم همه شما. فكر اسلام باشيد كه اين مساله را نگذاريد صدمه بخورد، از دست ما صدمه بخورد. از دست دشمنها مىخورد، اگر دولتها با هم باشند آسيب نمىتوانند بزنند، آسيب نمىتوانند بزنند، اما اگر چنانچه ماها از دست به جان هم بيفتيم، با هم مختلف باشيم، ماها بخواهيم هر كدامى يك كارى را انجام بدهيم، از نظم اسلامى بيرون برويم، از تحت فرمان حكومت اسلامى بيرون برويم، از فرمان خدا بيرون برويم آسيب مىبينيم، از باطن ما را از هم منفصل مىكنند و آسيبپذير مىكنند، و الان تمام افكار، افكار آنهائى كه مىخوردند مال اين ملت را، متوجه اين معنا است.
اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند، ما فعالتر مىشويم
هيچ وقت از نظامى نترسيد، هيچ وقت از اين حرفهائى كه مىزنند كه ما مداخله نظامى مىكنيم، از اين هيچ وقت نترسيد، بلكه آنوقت هم مداخله نظامى بكنند به نفع ماست. از حصر اقتصادى هم ابدا نترسيد، نمىتوانند، اگر براى اينكه خوب، روزيش از آسمان مىرسد و هى مىدهند به او كارى نمىكند، اگر ما را محاصره اقتصادى بكنند ما فعالتر مىشويم، به نفع ماست، بكنند ما را محاصره، از اين هم هيچ نترسيد. از اين دشمنى كه آمده در داخل و ما را مىخواهد از داخل فاسد كند، اين ترس دارد كه ما به جان هم بيفتيم، من شما را لعن كنم، خداى نخواسته شما من را لعن كنيد، و ملت را با صورتهاى مختلف، حزبهاى مختلف، جمعيتهاى مختلف - در عرض چند ماه قريب دويست تا جمعيت مىگويند هست، جمعيت مختلف - اين جمعيتهاى مختلف اگر همه وجهشان يك طرف بود،
صحيفه نور ج 11 صفحه 159
همه براى خدا بود، خوب، هر كسى مىخواهد يك راهى، مثل يك كسى بقال است و توجه به خدا دارد، يك كسى ملاست و توجه به خدا دارد، اما احزابى كه در ايران پيدا مىشود، جمعيتهائى كه در اين طرفها پيدا مىشود، اينها كل يلعن صاحبه همه مخالفند با هم، آنها هم همين را مىخواهند كه از راه زياد شدن احزاب، زياد شدن اختلاف درست كنند. اين راه، راه احزاب كه از آن راه پيش مىآيد، در قضاياى ديگر هم همين حرفها را پيش مىآورند، اين زيانش چيست، آن زيانش چيست، اين بايد چه جور باشد، آن بايد چه جور باشد. تمام اينها نقشه است، اين غائلههائى كه يكى بعد از ديگرى پيش مىآورند، اين نقشههائى است كه طرح ريزى شده است و به دست خود ماها انجام مىگيرد كه بين خود ماها را از هم جدا كنند، آنها نتيجهاش را ببرند. و خدا همه ما را حفظ كند از اينطور اختلافات، از اينطور چيزها.
خداوند انشاءالله همهتان را تاييد كند، موفق باشيد، سلامت باشيد و متشكرم از آقايان كه اظهار لطف كردند و در اين منزل حقير وارد شدند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:24 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 160
تاريخ: 10/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروه بانوان دوازده فروردين شماره 2 كن و حومه
تحقق جمهورى اسلامى يك ضربهاى است به شرق و غرب
بسم الله الرحمن الرحيم
من هر وقت بانوان محترم را مىبينم كه با عزم و اراده قاطع در راه هدف، حاضر به همه طور زحمت بلكه شهادت هستند مطمئن مىشوم كه اين راه به پيروزى منتهى مىشود.
ملتى كه تمام قشرهايش، خانمهاى محترمش و مردان معصومش با هم هستند و يك راه مىروند، اين راه آسيب نخواهد ديد، شما نگران آسيبهاى خارجى نباشيد، از خارج نمىتوانند شما را آسيب برسانند مادامى كه خودتان منسجم هستيد. نه دخالت نظامى از آن كارى ساخته است و نه حصر اقتصادى و اين مسائل كه آنها پيش مىآورند آنها ازشان كارى ساخته نيست و شايد آنها هم كه اين حرفها را مىزنند و ظاهراً جدى هم نيست براى اينكه ما را از اين حرفهاى ديگر اغفال كنند. آن مسائلى كه ممكن است از آن مسائل، آسيب ببينيم، آن مسائل داخلى است. توطئهها اينطور است، از خارج يك چيزهائى گفته مىشود تا اذهان متوجه به خارج بشود مثل همين حصر اقتصادى و مداخله نظامى كه دولت آمريكا تهديد مىكند ملت را، به نظر مىرسد كه اين يك توطئه باشد كه اذهان را از داخل كشور متوجه به خارج بكند، غافل بشوند از توطئه، غافل بشوند از شيطانى داخل. بعيد به نظر نمىرسد آن چيزى كه پيش اجانب اهميت دارد و به آن اصرار دارند آن توطئهاى است كه در داخل حاصل مىشود. اگر ما را از خارج اغفال نكنند و توجه ملت ما به داخل كشور و توطئههاى داخلى باشد، ممكن است كه ما بتوانيم و انشاءالله مىتوانيم كه آن توطئهها را خنثى كنيم. لكن آنها از خوف اينكه مبادا ملت همه قوايش را صرف داخل بكند و اين توطئههائى كه اصيل است پيش آنها، اين توطئهها را خنثى بكند، يك طرحهاى خارجى مىريزد، يك مسائل خارجى پيش مىآورد، مثلاً بعض از اقشار را متوجه مىكنند كه در انگلستان توطئهاى است در فلان محل، يك توطئهاى است، در فرانسه يك توطئهاى است و مىخواهند از آنجا توطئهاى را بجا بياورند كه بيايند ايران چه بكنند. خود اين هيچ اساس ندارد، محتمل هم هست كه همين صحبتهائى كه با تناقضگوئىهاى مختلف و تضادگوئىهاى مختلف از دولت امريكا صادر مىشود راجع به اينكه گاهى دخالت نظامى ما مىكنيم، آن يكى مىگويد نه نمىشود دخالت، دوباره دخالت مىكنند، دوباره مىگويند نه، نمىشود دخالت، دوباره دخالت مى كنند، دوباره مىگويند نمىشود دخالت و از اين حرفها، حصر اقتصادى مىكنيم، حالا چند
صحيفه نور ج 11 صفحه 161
روز صبر كنيد به سازمان ملل مىبريم خوب حالا يك قدرى صبر كنيد، به شوراى امنيت مىبريم، يك قدرى مهلت بدهيد، اين حرفهائى كه به نظر مىرسد براى مقصد ديگر است نه براى خودش، نه حصر اقتصادى مىكنند و مىتوانند، نه دخالت نظامى مىكنند و مىتوانند، اما مىتوانند با اين حرفها ما را، اذهانمان را متوجه به آن طرف كنند. و از خودمان غافل بشويم.
در عين حالى كه ملت ما بايد هوشيار باشد راجع به همان مسائلى كه در خارج هم طرح مىشود و غفلت از او هم نكند، بيشتر نظر بايد به توطئههاى داخل باشد، توطئههائى كه در داخل انجام مىگيرد خيلى زياد است و اينها در اين توطئهها فنهاى زيادى دارند، ذوفنون هستند! يك قسمش همين شلوغىهائى است كه راه مىاندازند. در آذربايجان اين بساطى كه درست مىكنند و دامن به آن مىزنند يك قسم اينهاست، در سيستان، در زاهدان، در كجا، يك قسم ديگرش اين اختلافاتى كه در شهرها و در دهات و در ساير جاها ايجاد مىكنند گروههاى مختلف، اختلافات زياد ايجاد مىشود، او جمهورى اسلامى مىگويد، آن يكى چيز ديگر مىگويد، آن يكى چيز ديگر مىگويد، مقابل اسلام هى طرحهاى متعدد مىدهند در عين حالى كه مىدانند پيش نمىرود، لكن مىخواهند ناراحت كنند. همانطورى كه خارجىها طرح مىدهند براى دخالت نظامى يا حصر اقتصادى و خودشان مىدانند كه يك چيز صحيحى اين نيست، اين طرح براى مقصد ديگرى ممكن است باشد و آن اينكه ما را از اين آشفتگىهاى داخلى متوجه به آن بكنند، به نظرمان بيايد كه آن مشكل است، اينها ديگر مشكلات ندارد، احتمال اين معنا هست.
ما در عين حالى كه بايد توجه به آن مشكل داشته باشيم و با تمام قوا متوجه به آنجا باشيم، اما از اين مشكلات داخلى كه شايد پيش آنها اصيل باشد، از اين غفلت كنيم، اين اختلافاتى كه از اول تا حالا ايجاد كردند، از آن روزى كه يك پيروزى نسبى براى اين ملت حاصل شد و اين سد را شكستند و دست اجانب قطع شد از اين كشور، از آنوقت شروع كردند به ايجاد اختلافات و توطئهها، يك راهش اين بود كه در هر قدمى كه ملت بر مىدارند يك اختلاف ايجاد كنند، راجع به اصل جمهورى اسلامى حرفها بزنند و مقالهها بنويسند و نطقها بكنند، راجع به مجلس خبرگان صحبتها بكنند كه حالا هم دارند مىكنند، راجع به قانون اساسى مسائل بگويند و حالا هم دارند مىگويند كه قضيه رئيس جمهور است. تاكنون از قرارى كه گفتند صد و بيست نفر خودشان را كانديد كردند. نه اينكه نمىدانند كه كانديدى است كه اثرى ندارد براى اينكه رئيس جمهور بشود فلان آدم، بيشتر اينها الا نادرشان مىدانند كه موفق نمىشوند، لكن يك مقصد ديگرى در كار است غير از رياست جمهور و آن اين است كه همان ايجاد يك تشنج و اختلاف و اين چيزها براى آنها مطلوب است كه كشور ما مشغول باشد، هميشه مشغول باشد به چيزهاى داخلى خودش و اين شلوغىهائى كه در داخل هست و متوجه توطئه نباشد و متوجه علاج نباشد و فلج بشود، بعد هم راجع به مجلس شورا مصيبت زيادتر است، آنجا ديگر از همه زيادتر است. در هر صورت تمام اين مسائل دور مىزند به اينكه اين جمهورى اسلامى آنطورى كه بايد تحقق پيدا نكند، اگر تحقق پيدا بكند، براى آنها ضرر دارد و دست آنها تا آخر كوتاه مىشود و
صحيفه نور ج 11 صفحه 162
اين يك ضربهاى است بر غرب، بر شرق و آنها مىخواهند كه نشود همچو مطلبى. و ملت ما بايد آنقدرى كه بايد توجه به اين آشفتگىهاى داخلى داشته باشد توجه به چيزهاى ديگر نداشته باشد، همه ما بايد اين را تحت نظر بگيريم، لكن آنكه صدمه بيشتر به ما مىزند همين اختلافات داخلى است، او براى يك طرف مىكشد، او براى طرف ديگر، همين هواهاى نفسانى است كه در انسان هست، همين خودخواهى و خودپسندىها در انسان هست، همين گروه ديدن و خودگرائى به گروه و اينهاست كه در انسانهائى كه براى خدا مىخواهند كار بكنند هست.
يك ملت وقتى همه با هم منسجم شدند ديگر قابل آسيب نيست
ملت ما اگر بخواهد از اين اسارت در طول تاريخ بيرون بيايد و خودش، خودش را اداره كند و استقلال پيدا كند، آزاد باشد، اگر ملت ما بخواهد اينطور بشود، بايد از يك راه پيش برود، آن راهى كه ملت دارد پيش مىرود. ملت اين توده جمعيت است. اين زن و مرد توده جمعيت كه خودشان را عليحده نكردند و جدا نكردند از ملت، اگر بخواهند اين مملكت سر و سامان پيدا بكند باز از اين گروهگرائى و از اين اختلافات كه او براى خودش بكشد، او براى خودش بكشد دست بردارند، همه همان راهى كه ملت دارند مىروند، همه همان راه را بروند، ديگر آسيب نمىبينند. يك ملت وقتى همه با هم منسجم شدند ديگر قابل آسيب نيست، اما اگر چنانچه خداى نخواسته در بين خودشان اختلاف حاصل بشود، بين خودشان يك دشمنىها پيدا شود، هواهاى نفس نگذارند كه يك راه بروند، آنوقت است كه آسيب ممكن است.
لكن من اميد اين را دارم كه با اين تحولى كه حاصل شده است، من در جامعه زنها يك جور تحول عجيبى مىبينم كه بيشتر از تحولى است كه در مردها پيدا شده و آنقدرى كه اين جامعه محترم به اسلام خدمت كردند در اين زمان، بيشتر از آن مقدارى است كه مردها خدمت كردند، خدمت مردها هم بسيارش مرهون خدمت زنهاست. در مردها يك حسى است كه اگر ببينند زنها بيرون آمده از خانهها براى يك مقصدى، اگر قوهشان يكى باشد، ده تا مىشود و در مملكت ما اينطور شد كه بانوان همدوش بلكه جلوتر از مردها از خانهها بيرون آمدند و در اين راه اسلامى زحمت كشيدند و رنج ديدند، جوان دادند، شوهر دادند، برادر دادند معذلك رنج كشيدند، عمل كردند، پشتيبانى از اسلام كردند و مردها هم بسيارى به تبع زنها اين كار را كردند و من اميدوارم كه اين وحدت كلمه و اين انسجامى كه ملت ما دارند، محفوظ باشد و اين اشخاصى كه افكار متعدده دارند اينها، خداوند آنها را برگرداند به فكر واحد و ملت ما را منسجم كند با هم به طورى كه از آسيب مصون باشند. خداوند انشاءالله به شما عمر و سلامتى بدهد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 163
تاريخ: 10/10/58
بيانات امام خمينى در جمع كفن پوشان شهركرد و بابل
تحمل مصائب و مشكلات در راه رضاى خدا آسان است
بسم الله الرحمن الرحيم
اين عواطفى كه من از اقشار ملت مىبينم، عواطفى كه آنها را وادار مىكند از راههاى دور، از بختيارى، از شمال اينجا آمدند، تحمل زحمات كردند در اين هواى سرد، در اين راههاى دشوار، اين عواطف، يك بارى است بر دوش من. من نمىدانم چطور از زير بار اين عواطف بيرون بيايم. امروز يك عكسى پيش من از يك جوانى فرستادند كه او نزديك دانشگاه شهيد شده بود و وصيت كرده بود كه اگر من، فلانى را نديدم، اين عكس را براى او بفرستيد و من از ديدن اين عكس و باز عكسهاى ديگرى كه از جوانهاى ما در اين راه شهيد شدند باز احساس يك سنگينى مىكنم. بر دوش من سنگين است اين عواطف و آن چيزى كه همه سنگينىها را سبك مىكند، اين است كه ما از خدا هستيم و به سوى او مىرويم. راه، راه خداست، شما از بختيارى كه حركت كرديد تا اينجا براى خدا بوده است، من مطرح نبودم، خدا مطرح بوده و آن آقايان كه از شمال آمدهاند، آنها هم راه را كه طى كردهاند، راه خدا بوده است، براى خدا بوده است. آن چيزى كه سهل مىكند مشكلات را، اين است كه ما براى اسلام تحمل زحمت مىكنيم. ما تبعيت از موالى خودمان، از آقايان خودمان، از اولياء خودمان، از معصومين خودمان تبعيت مىكنيم، ما از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم تبعيت مىكنيم، آنها هم تحمل مشاق زياد كردند، مشقتهائى كه براى ما شايد ممكن نيست كه تحمل كنيم. اينقدرى كه پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله وسلم تحمل مشقت براى خدا كرد، ماها نمىتوانيم، لكن ما هم كه قطرهاى هستيم از اين درياى بىپايان، به اندازه يك قطره، يك ذره مىتوانيم فداكارى كنيم، بايد فداكارى كنيم.
برچسبهاى ارتجاعى به ملت استقلال طلب و فداكار ايران
اين اسلام است و قرآن است و خدا، هر چه در راه اسلام بدهيم و هر چه در راه خدا بدهيم و هر چه در راه قرآن بدهيم فخر ماست، افتخار ماست، راه حق است. بگذار باطلها هر چه مىخواهند
صحيفه نور ج 11 صفحه 164
بگويند، بگذار باطلها شما را مرتجع بدانند، بگذار آنهايى كه مىخواهند براى ديگران زحمت بكشند، از ملت خودشان غافلند، از كشور خودشان غافلند، پشت كردند به ملت و كشور و براى شرق و غرب زحمت مىكشند، بگذار آنها، كسانى را كه در كشور خودشان و براى خودشان و براى استقلال خودشان زحمت مىكشند، مرتجع بدانند. دنيا بايد حكومت كند و در اين امر توجه كند و نظر بدهد كه آيا ملتى كه دشمنها را، دشمنهاى كشور را، جنايتكارها را از صحنه بيرون رانده است و مىخواهد آزادى براى خودش به دست بياورد، مىخواهد استقلال براى خودش به دست بياورد، اين ملت مرتجع است، يا آنهائى كه الان هم كه جنايتكارها بيرون هستند و رفتند، براى آنها كار مىكنند، براى آنها در مدارس مىروند و تبليغات سوء مىكنند، براى خارجىها آنها زحمت مىكشند. آيا آنهائى كه استقلال ملت ما را مىخواهند سلب كنند، آزادى كشور ما را و ملت ما را مىخواهند از دستش بگيرند، آنها مرتجع هستند، يا آنهائى كه مىخواهند از زير بار ظلم خارج بشوند و مستقل باشند. آيا كسى كه مىخواهد پيوسته به شرق و غرب نباشد و با مشت محكم در مقابل شرق و غرب ايستاد و ملت خودش را نجات داد اين مرتجع است، يا اين كه از اول تا حالا به اسم خلق مىخواهد فدا بشود، براى دشمن خلق فداكارى مىكند. به طرف چپ مىكشد، به طرف راست مىكشد.
بگذار دشمنها هر چه مىخواهند بگويند، شما راه خدا را پيش بگيريد، شما راهتان واضح است. راه شما، راه خداست، راهى است كه انبياء خدا رفتند. انبيا را اينها مرتجع مىدانند، اينها قرآن را هم كتاب ارتجاعى مىدانند، لكن مطلب اينها نيست. اينها براى ديگران دارند زحمت مىكشند جوانهاى روشنفكر ما عواقب امور را ملاحظه كنند و از اينها سؤال كنند شما چه مىگوئيد؟ شمائى كه براى خلق مىخواهيد فداكارى كنيد چرا مانع مىشويد از اينكه اين خلق مشغول زراعت باشد؟ چرا مانع مىشويد از اينكه كارخانههاى مردم راه بيفتد؟ چرا خرمنهاى حاصل يك سال عمر يك خانواده را آتش مىزنيد؟ شمائى كه براى خلق هستيد و ديگران را مرتجعدانيد، حساب كار خودتان را بكنيد. اينها براى ملت دارند زحمت مىكشند و شما براى ديگران.
من بار ديگر از شما، از شما جوانها، از پيرمردهائى كه تحمل اين زحمت را آنطورى كه آقا مىگويند كشيدند، از كسانى كه بچه هستند و تحمل زحمت كردند، از كسانى كه معلول هستند و تحمل زحمت كردند و از كسانى كه به وسيله شما براى ما پيغام فرستادند، از همه شما تشكر مىكنم و به همه شما دعا مىكنم. خدمتگزار همه شما هستم و اميدوارم كه شماها سعادتمند باشيد و سعادت دنيا و آخرت نصيب شما بشود.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 172
تاريخ: 11/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با گروهى از بانوان آذربايجان
اينها (اخلالگران) با وسائل مختلف اغفال مىكنند
بسم الله الرحمن الرحيم
اشكال اين است كه آنهائى كه آشنا نيستند به وضع آذربايجان و به حالات مردم غيور تبريز، آنهائى كه نمىدانند تبريز و آذربايجان هميشه طرفدار اسلام و كشور بودند كه قشرهائى از خارج كشور و مردم بيرون هستند، اشكال اين كارها اين است كه در خارج منعكس مىشود كه آذربايجان اينطور شد، تبريز اينطور اختلافات شد. شما خودتان كه آگاهيد و ماها آگاه هستيم، مىدانيم كه اين جمعيتى كه در اينجا اينطور شرارتها را مىكنند، اينها يك اشخاصى هستند كه هر جا يك صدائى بلند مىشود، از اطراف جمع مىشوند آنجا و آنوقت يك دسته اشخاصى كه آگاه نيستند، مردمى هستند، خوب هستند، لكن از روستاها، از اهل دهات كه توجه ندارند به عمق مسائل كه اينها چه نقشهاى دارند، اينها مىروند اينها را با وسائل مختلف اغفال مىكنند، آنوقت يك آشوب بپا مىكنند، يك كارهائى كه برخلاف اسلام است، برخلاف نهضت اسلامى است، آنها را وادار مىكنند آن كارها را بكنند و در خارج منعكس كنند به اينكه آذربايجانىها اينطورند يا آذربايجان اينطور است. اگر مرزهاى خودشان را مشخص مىكردند كه ما چه اشخاصى هستيم و چه مىخواهيم، اين اشكال خيلى نداشت، چه مىخواهيمشان.
دشمنان از اسلام ضربه ديدند و سيلى خوردند
ما از اول انقلاب تا حالا فهميديم كه اين اشخاص چه مىخواهند، اين اشخاص مىخواهند كه اسلام نباشد. يك دستهاى هستند كه از اول انقلاب اينها در فكر اين بودند كه اين جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا نكند و لهذا ديديد كه از آراء مردم جلوگيرى مىكردند. يك دستهاى بعضى صندوقها را آتش زدند، با اسلحه جلوگيرى كردند از رأى دادن بعض جاها و بعد هم قدم به قدم با جمهورى اسلامى مخالفت كردند و حالا هم مخالفند. مطلبشان معلوم است كه اين است و چرا اينطور است، آنها هم باز معلوم است، براى اينكه آن اشخاص از ريشههاى آنها هستند و همدست با آنها هستند، آنها از اسلام ضربه ديدند، سيلى خوردند از اسلام، نمىخواهند كه اسلام در خارج تحقق پيدا بكند، لكن مرز خودشان را معين نمىكنند كه ما كى هستيم، ما چه جور اشخاص هستيم، از اين جهت اين خطر براى
صحيفه نور ج 11 صفحه 173
آذربايجان هست كه در خارج بگويند كه آذربايجان اينطورى است و اين را بايد جوانهاى آذربايجانى، آقايان از آذربايجان كارى بكنند كه اين خطر مخالفت با اسلام برداشته شود. آذربايجانى كه هميشه طرفدار اسلام بوده، براى هر قضيهاى پيشقدم بوده، براى رفع ظلم پيشقدم بوده است، آذربايجانى كه در صدر مشروطيت ستارخان و باقرخانش آن زحمات را كشيد، بعد خيابانى آن كارها را كرد، در زمان ما از آذربايجان قيام شد و بر ضد رضاخان. مرحوم آميرزا صادق آقا مرحوم انگجى و بعضى ديگر از علماء آذربايجان قيام كردند، تبعيد شدند، مدتها تبعيد بودند در خارج، شايد در سنقر بود يا سقز بود، يك همچو جائى. آذربايجان هميشه در صف اول واقع بوده است براى مخالفت با اشرار، براى پيشبرد اهداف اسلام. آنوقت يك دستهاى، خوب، اشرار هم، در هر طايفهاى چند نفر از اشرار هم هست، لكن از اطراف جمع مىشوند، اعلام مىكنند كه ما هم ملحق شديم، آنوقت گروه فرقان مثلاً، يك گروهى كه تروريست هستند و مثل آقاى مطهرى را مىكشند و اعلام مىكنند، آقاى قاضى را مىكشند و آن چريكهاى كمونيست وقتى بنا شد كه يك همچو جمعيتى باشند كه رفقاشان اينها باشند، آنهائى كه متصل به آنها مىشد اينها باشند، يعنى اينهائى كه اسلام به خودش راه نمىدهد، اسلام راه نداده به خودش، اسلام به اين راه نداده، اينها آمدند در قبال جمهورى اسلام، يك جمعيتى كه محل نماز جمعه را آتش مىزنند. يك وقت مخالفت يك دسته با دسته ديگر است، از آثار هر كارى معلوم است اينكه چكارهاند اينها، آن كه محل خطبه امام جمعه را، محل عبادت مسلمين را آتش بزند، به نمازگزارها حمله مىكند و زخمى مىكند و چه مىكند، خوب، اينها معلوم است كه وضع روحىشان چيست. كارهاى آدم انعكاس روحش است. از اينطور كارها، اينطور شرارت كه به عبادتگاه خدا حمله بكنند، آتش بزنند محلى را كه نماز خدا در آنجا انجام مىگيرد، حمله كنند به عبادتگاه مردم، به جائى كه مردم نماز مىخواهند بخوانند، خوب اينها، از اينها معلوم مىشود كه اينها سنخ روحشان چه است و عقائدشان چه است. بايد آذربايجان خودش را از اين لكهاى كه مىخواهند به او بچسبانند مبرا كند، تبرئه كند خودش را از مردمى كه با اين اسمها، اسمهائى كه اصلاً مربوط به انسانيت و اسلام نيست، دارند يك همچو كارى مىكنند كه خلق آذربايجان را آلوده كنند. اين يك مسأله مهمى است براى آذربايجان، آذربايجانى كه در طول تاريخ مخالفت كرده است با اينها. زمان سابق كه ايران را گرفته بودند و پيشهورى آن بساط را درست كرد، آذربايجانى نجات داد ايران را، يك جمعيتى كه هميشه خدمتگزار اسلام بودهاند.
جوانهاى آذربايجان بايد نگذارند كه اين لكه به دامن آنها بچسبد
حالا براى خاطر اينكه يك دستهاى به هواهاى نفسانى خودشان دارند آنها را لكهدار مىكنند، آذربايجان بايد خودش را از اينها نجات بدهد، بايد خودش را از اين عيبى كه برايش درست مىكنند، لكهاى كه برايش مىچسبانند، بايد نجات بدهد خودش را. جوانهاى آذربايجانى بايد نگذارند كه اين لكه به دامن آنها بچسبد و در خارج اشخاصى كه نمىدانند، به اسم آذربايجان يك همچو مسائلى تمام
صحيفه نور ج 11 صفحه 174
بشود و ما اميدواريم كه اينهائى كه براى رسيدن به مقاصدى كه طرحش از خارج دارد ريخته مىشود، خارج است كه اينها را راه مىبرد، راهنمائى مىكند، آذربايجان از خارج بايد به اين توجه داشته باشد و ما اميدواريم كه خداوند تأييد كند مسلمانها را و تأييد كند شماها را و من بايد از شما بانوان محترم تشكر كنم كه از راه دور در هواى سرد آمديد و در اين منزل محقر در زحمت واقع شديد. خداوند شماها را انشاءالله در پناه خودش حفظ كند و به سعادت و رفاه و سلامت برساند و دشمنهاى اسلام را محو كند و آثار آنها را از بين ببرد.
والسلام عليكم و رحمة الله
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 165
تاريخ: 11/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى خانوادههاى شهدا و امدادگران شهرهاى شيراز و تهران و كاركنان شركت هپكو
تا قطع تمام ريشههاى فاسد، ملت نبايد آرام بگيرد
بسم الله الرحمن الرحيم
تقريباً هر روز مواجه هستيم با اين مادرهائى كه بچههايشان را از دست دادند و اين پدرهائى كه عزيزانشان را از دست دادند و اين معلولين و اين مجروحين و اين گرفتارىهائى كه در رژيم سابق براى ملت مهيا شده بود. ما هر روز تأثرات زيادى در اين مسائل داريم، لكن خودمان را تسليت مىدهيم به اينكه ملت ما به صورت مجاهدين صدر اسلام در آمدند، همين طور كه در صدر اسلام در ركاب رسول الله و اميرالمؤمنين سلام الله عليه عده كثيرى از فرزندان اسلام از دست رفتند، لكن اسلام را حفظ كردند. امروز هم كه ما در يك موقعيتى واقع هستيم كه اسلام روبروى كفر ايستاده است و احتياج به فداكارى دارد، ملت ما بحمدالله مردانه ايستاده و فداكارى مىكند، نه مردها، زنها و نه زنها و مردها، بچهها همه ايستادهاند و اسلام عزيز را مىخواهند كه به پيش ببرند. امروز روزى است كه ما مواجه با قدرتهاى شيطانى بزرگ هستيم و آنها هم از توطئهها ننشستهاند، مشغول توطئه هستند، توطئههاى زيادى در داخل دارند، مهم آن توطئههاى داخلى است، آن حرفهاى خارجى كه مثلاً انحصار اقتصادى، مداخله نظامى، اينها مهم نيست خيلى، چيزى نيست كه قابل اعتنا باشد و امريكا هم در اين اعلام كردند كه شكست خورد. لكن توطئههاى داخلى كه عمال اجانب و بيشتر از همه عمال امريكا در داخل مشغول توطئه هستند، آنها هستند تا حالا آن شكست نهائى را نخوردند، آن مقدارى را كه ملت ما شكست داد آنها را، اين است آن عمال ظاهريشان را كه در رأسشان محمدرضا بود، آنها را دستشان را كوتاه كردند و از ايران راندند و دستهاى خيانتكار اجانب هم آنها كه ظاهر بود قطع شد، لكن ريشههاى زيرزمينى، توطئههاى دامنهدار همه جانبه در همه قشرها مشغولند. ملت ما گمان نكند كه پيروزى نهائى را پيدا كرده است. بين راه هستيم، در حال انقلابيم، تا تمام اين قشرها، تمام اين ريشههاى فاسد از اين مملكت قطع نشود ملت ما نبايد آرام بگيرد. همان نهضت را كه بحمدالله با قدرت تا اينجا رسانده است، بايد با قدرت هم پيش ببرد و من اميدوارم كه با اين روشنى كه پيدا شدهاست اين، با نورى كه در دل همه فرزندان اسلام روشن شده است و راه خودشان را پيدا كردهاند و فهميدهاند كه دشمنها كى هستند و دوستها كى و توطئهگرها چه صنف مردمى هستند. اميد هست كه انشاءالله
صحيفه نور ج 11 صفحه 166
پيروزى را شماها در آغوش بگيريد.
عوامل پيروزى انقلاب و انگيزه مردم براى جنبش
لكن مهم دو مطلب است، يكى كه بسيار مهم است، اين است كه جوانهاى ما در هر رشتهاى كه هستند و خصوصاً آنهائى كه در رشته خدمت به نهضت هستند، چه آنهائى كه در كميتهها هستند و چه آنهائى كه پاسدار هستند و چه قواى انتظاميه و همه قشرها، توجه كنند كه اسلام كه ما را پيروز كرده است همان فرياد الله اكبر و تقاضاى شهادت كه در همه قشرها پيدا شده است. پدرش كه فرزندش را از دست داده افتخار مىكند كه شهيد شده است، مادرى كه چند تا فرزند داشته و بعضىاش را از دست داده و آرزو مىكند، مىگويد، دعا مىكند، آنهاى ديگر هم شهيد بشوند. و اين دنبال اين است كه نهضت اسلامى بوده است. اگر چنانچه يك نهضت غيراسلامى بود، براى دنيا بود، معنا نداشت كه يك كسى بگويد. من بچههايم را مىدهم براى دنيا، چون براى خداست و نهضت براى خدا بوده است. در آنوقتى كه همه شما توجه داشتيد به اينكه پيش ببريد، هيچ راجع به خودتان ديگر توجه نداشتيد و بايد گفته بشود كه از خود گذشته و به خداى تبارك و تعالى پيوسته بوديد پيروزى را به دست آورديد، آن هم يك پيروزى كه در تاريخ نظير بايد گفت ندارد.
در طول تاريخ بسيار كم است انقلابى كه از متن مردم جوشيده باشد
تقريباً تمام انقلاباتى كه پيدا شده است به توسط يك قشر نظامى، يك حزبى كه پيوند با نظامى داشته است، يك اشخاصى كه از غير، از خارج تقويت مىشدند واقع شده است. شما همين كودتائى كه در افغانستان در اين چند روز واقع شد يك شخص كه اعلام كرده است من كمونيست هستم، از سران كمونيست بوده است، با نظامى كشور شوروى اين كودتا را كرده است، آن هم الان معلوم نيست كه بتوانند به آخر برسانند، ملت افغانستان هم يك ملتى است كه بپا خاستهاند، لكن كودتاهايى كه در آنجا هى پيدا شده است، هى يكى بعد از ديگرى، حكومتهاى نظامى بوده است و به وسيله خارجىها بوده است. ساير كودتاها هم اينطور بوده است، انقلاباتى هم كه پيدا شده است، آن مقداريش كه نظامىها دخالت داشتند و احزاب دخالت داشتند، ملت آنقدر دخالت نداشت. شما شايد در طول تاريخ كم پيدا كنيد يك انقلابى كه از متن خود مردم جوشيده باشد و هيچ اتكائى به قوه نظامى، به قدرت خارجى نداشته باشد، اسلحه نداشته باشد، تعليمات نظامى در كار نباشد، همين توده مردم، دانشگاهى كه شغلش تحصيل بوده، طلبه كه شغلش تحصيل بوده، بازارى كه شغلش كسب بوده، كشاورز كه شغلش معلوم بوده است و آنهائى كه در كارخانهها كار مىكردند، همه يك شغلهاى خاصى داشتند و اصل نظامى در كار نبوده، نه تعليمات نظامى ديده بودند، نه سازوبرگ نظامى داشتند، با يك قدرت معنوى يك تبديل از انسان مادى به انسان معنوى پيشبرد شد.
آنها مجهز به همه قوا، به همه آلت تجهيز، داراى همه جور ساز و برگ جنگى و افراد نظامى كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 167
تعليمات نظامى ديده و پشت سرشان تمام قدرتها، ابرقدرتها بود، پائينتر از آنها و شما اتكا به خود و از باطن خود جمعيت جوشيده اين نهضت، و اتكا به خدا، اين شما را پيش برد. اين را بايد حفظش كنيد.
پيروزى انقلاب به واسطههاى رها كردن جهات مربوط به خودتان و توجه به خدا بود
اگر بخواهيد كه نهضتتان انشاءالله به آخر برسد و همه احكام اسلام انشاءالله پياده بشود و يك مملكت اسلامى، يك مملكت الهى پيدا بشود، بايد اين رمزى كه شما را به پيروزى رساند حفظش كنيد و اين توجه به خدا، همين ايمانى كه شما را پيش برد و بىاعتنائى به آن چيزهائى كه خود آدم مىخواهد، بلا اشكال شما توجه به اين داشتيد. همه خواهرها، برادرها، كه آن روزى كه تو خيابانها مىآمديد و فرياد مىزديد كه اين رژيم را ما نمىخواهيم و جمهورى اسلامى را مىخواهيم، توجه داشتيد كه هيچ كدام فكر اين نبوديد كه لباستان چى است، خانهتان چى است، زندگىتان چى است، مدرسهتان چه جورى است، هيچ ابداً اين فكر در مغز شماها نبود. اگر اين فكر بود پيروز نمىشديد. اگر هر كدام فكر اين بوديد كه زندگيم بايد چه جورى باشد، پيروز نمىشديد براى اينكه هر كس فكر خاصى دارد و دنبال اوست. همه جهات مربوط به خودتان را رها كرديد و وجهه قلبتان خدا بود و اينكه اسلام را مىخواهيد زنده كنيد، از ظلم و از بيدادگرىها به تنگ آمده بوديد، توجه كرده بوديد به عدالت الهى و آن روزى كه پيش مىرفتيد هيچ در فكر خود نبوديد، همه به فكر آن مقصد بوديد. اين معنا اگر چنانچه از دست شما گرفته بشود و حالا هى مربوط باشد به كارهاى خودتان، اگر ما به آخر رسيده بوديم آنوقت وقت اين بود كه بنشينيم راجع به اينگه چه بايد بكنيم، سازندگى. اما ما به آخر نرسيديم ما الان نظير همان وقتهاست كه توى خيابانها فرياد مىزديد، حالا آن جهت خيابانش رفته است لكن مواجهه با يك قدرت بالاتر و آن قدرت امريكا و ديگران.
اگر خودمان را پيروز حساب بكنيم همين جا متوقف مىشويم
اگر ما خودمان را پيروز حساب كنيم و برويم دنبال اينكه بايد ما حالا كه پيروز هستيم برويم ببينيم كى چى دارد، چى ندارد برگرديم به خودمان و به حال خودمان، اين پيروزى همين جا توقف مىكند، اگر توقف هم بكند خوب است، عقب مىرود. آنها توطئه مىكنند و با هم مجتمع مىشوند، شماها وقتى كه برگشتيد به حال خودتان، با هم متفرق مىشويد. آنوقت شما مجتمع بوديد و آسيب ناپذير و اينها نمىتوانستند كارى بكنند، آنها، حالا شياطين با هم اجتماع مىكنند و با هم پيوند مىكنند و شما اگر چنانچه از حالى كه داشتيد برگرديد به حال خودتان، هر كدام آن چيزى را كه مربوط به خودتان هست توجه به آن پيدا بكنيد متفرق مىشويد و آسيب پذير، در صورتى كه بين راه هستيد. اگر به مقصد رسيده بوديد، اشكال خيلى نداشت، لكن بين راه هستيد الان، يك قافلهاى كه يك گردنه را گذرانده است و مجهز رفته است، گذرانده، اگر خيال كند كه تمام شد قضيه و گردنههاى ديگر را به فكرش
صحيفه نور ج 11 صفحه 168
نباشد، با چند نفر دزد از بين مىرود، اما اگر همانطورى كه در گردنه اول مجهز و خودش را براى مقابله با سارق مهيا كرده، در گردنههاى بعد هم به همانطور مجهز باشد نمىتواند آسيب ببيند، شما حالا يك گردنه را گذرانديد، آن گردنه شاهنشاهى است اين را گذرانديد، اما گردنههاى ديگر هست الان، بايد هم بگذرانيد و مىتوانيد اگر آن معنائى كه در ميان حاصل بود كه آن گردنه را از آن گذشتيد آن را نگهش داريد، محكم نگهش داريد، همه گردنهها را خواهيد گذراند.
علت اساسى مخالفت ضدانقلاب با جمهورى اسلامى و عملكردهايشان در مخالفت
امروز چيز مهم اين است كه اختلافات بكلى از بين برود، آنهائى كه مىخواهند اين جمهورى به آخر نرسد و ضربه ديدند از جمهورى اسلامى، ضربه ديدند از ملت ايران، و مىدانند اين ضربه را از اسلام ديدند، آنها قدم به قدم مخالفت با اسلام مىكنند و مىخواهند نگذارند، نمىخواهند كه جمهورى اسلامى پيدا بشود. اول راجع به جمهورى اسلامىاش، اسلامىاش را مىگفتند لازم نيست، بعداً نمىخواستند بگذارند بدهند، بعد هم در مجلس خبرگان بساط درست كردند تا رسيد به اينجا كه حالا مىخواهيد رئيس جمهور معين كنيد، اينجا هم باز همين مسائل پيش مىآيد، بعد هم در مجلس شورا همين مسائل پيش مىآيد. اينها نمىخواهند كه يك مملكتى با رژيم اسلامى تحقق پيدا بكند براى اينكه ضربه را از اسلام خوردهاند. توطئههاى يك قسم زيادش به وسيله آنهائى كه وابسته به آن قدرتهاى بزرگ، وابستگى به قدرتهاى بزرگ دارند. يك مقدار زيادش صرف مىشود فعاليتها در اينكه، نگذارند جمهورى اسلامى پيدا بشود، نگذارند يك رئيس جمهور متعهد و مسلمان دلسوز براى ملت، غير وابسته به شرق و غرب پيدا بشود، اين يك قضيه هست كه شما با قدرت اسلامى پيش رفتيد و خودتان چيزهايى كه احتياجات شخصى بود كنار گذاشته بوديد. حالا هم بايد همين طور جلو برويد و تا آنجائى كه انشاءالله مستقر بشويد انشاءالله.
يك قضيه هم كه دنبال اين مطلب است و آنها باز جديت در آن دارند اين است كه بار راههاى مختلف، گروههاى مختلف درست كنند و اين يك گروهى كه شما داشتيد، همه يك حزب كانه بوديد همه حزب خدا بوديد، آن را مىخواهند از دستمان بگيرند. اين وحدت را مىخواهند از دستمان بگيرند، يك جمعيتى هر چه افرادش زياد باشد، اگر جمعيت با هم منسجم نشوند يك نحو وحدت پيدا نكند، آسيب برمىدارد، اصلاً خودشان آسيب خودشان مىشوند.
اگر يك جمعيتى در يك كشورى، در يك استانى، در يك شهرى با هم يك وحدتى نداشته باشند، اينها به جان هم مىريزند، بعداً خود باطنشان آسيب مىبيند و اگر چنانچه وحدت داشته باشند هر چه وحدت زيادتر باشد، آسيب كمتر مىشود. در راه كه ما بوديم اين نهضتى كه داشتيم در اول راه، اين وحدت و اين انسجام زياد بود، محكم بود، يعنى اصل فكر اينكه كى دشمن من است نبود تو كار، همه يك نظر بود، اگر هم يك فكرى بود خيلى در اقليت بود، يك انسجامى بين ملت حاصل شد كانه از يك حلقوم صدا در مىآيد، شما اگر در تهران مىآمديد همان معنا راشنيديد، در تظاهرات كه در
صحيفه نور ج 11 صفحه 169
آخر ايران مىشد، مىشنيديد همان مطلبى كه ايران، همان فريادى كه از حلقوم تهرانىها در مىآمد از حلقوم آبادانىها هم در مىآمد، بندرعباسىها هم در مىآمد، مشهد هم همين طور، همه جاى ايران يك صدا داشتند مثل اينكه يك حلقوم دارد صدا مىكند. اينطور منسجم شده بوديد، يك جامعه توحيدى ايجاد كرده بوديد كه همه يكى بوديد. آنها هم اين جهت را ديدند كه سيلى كه خوردند از اين حيث خوردند، از دو حيث بود: يكى اسلامش بود، يكى هم اين حيثيتى كه، انسجامى كه شما با هم داشتيد، اين دو تا هر دو مورد نظر بوده است. اينجا را كوشش مىكنند با قلمها و با قدمها، با تبليغات، اسلام را از دستمان بگيرند، نگذارند حكومت اسلامى پيدا بشود. از اين طرف هم انسجام را مىخواهند از دست شما بگيرند، اين وحدت و جهت جامعه توحيدى كه عبارت از اين بود كه همه با هم يك مقصد داشتيد و كانه از يك حلقوم صدا در مىآيد، يك اراده كانه دارد عمل مىكند. اين را مىخواهند از دستمان بگيرند، متفرق كنند همه را از هم. طرحهاى مختلف در اين دارند، ايران را از دست شما بگيرند، اين وحدت را از دست شما بگيرند، راههاى مختلفى دارد در هر جا.
عمل نكردن به موازين اسلامى، خلاف بيعت با اسلام است
آن لشكرهاى شيطان، جنود ابليس، الان در همه جاى ايران رفتند و هستند، هر جا هم كه صدائى در مىآيد از همينهاست، از همين شيطانهائى است كه تابع همان شيطان بزرگها هستند. از اينها هر جا يك صدائى در مىآيد و تفرقهافكنى مىشود، از همينهاست. هر جا صحبت اين است كه ما مىخواهيم چه بشود در مقابل نهضت، در مقابل اين جمهورى اسلامى يك قدى علم مىكنند، از اين تبليغات اينهاست، توى شهرها، بيشتر توى دهات، حالا توى روستاها. حالا بيشتر با اسمهاى مختلف، با فرمهاى مختلف مىروند و اين اشخاص خوب را، اشخاصى اسلامى را گولشان مىزنند، اينها شيطانند و اينها يك مردم سالمى هستند، مىآيند به اسم اسلام آنهائى كه مىخواهند اسلام را بشكنند، با اسم اسلام اينها را گول مىزنند، اوراقى مىنويسند متفرق مىكنند در همه جا كه چه و مىخواهند تفرقه بيندازند بين قشرها، دانشگاه مىروند يك چيز مىگويند، بازار يك چيزى مىگويند، در پيش كشاورزها مىروند يك چيز مىگويند، در كارخانهها مىروند به كارگرها يك چيزى مىگويند، هر جا به يك فرم وارد مىشوند، در شهرها هم الى ماشاءالله تفرقه مىخواهند بيندازند و اينها بين همه قشرها مىخواهند همانطورى كه تا حالا زحمت كشيده شد و دانشگاهى را به اهل علم و به طلبههاى مدرسه نزديك كرد و با همشان كرد و همفكرشان كرد، مىخواهند اين را از هم جدا كنند باز. بازارى و دانشكدهاى هم رفيق شده بودند، دانشگاه و بازار كانه يك موجود بودند، با هم عمل مىكردند اينها مىخواهند حالا جدا كنند از هم. در همه قشرها يك همچو كارى توطئه هست و در صددند كه بشود تا ببينيم كه ملت ما تا چه اندازهاى بيدار هست، آيا دستهاى اينها را خوانده است؟ آيا توطئههاى اينها را توجه به آن كرده است؟
بايد بگوئيد، همه ما مكلفيم كه اين مسائل را تبليغ كنيم، اهل علم و اهل منبر بيشتر، روشنفكر و
صحيفه نور ج 11 صفحه 170
اهل قلم بيشتر. ديگران هم بايد بگويند به همه، به طور توصيه از هم، به هم، سفارش كنند به هم كه گول اين شياطين كه مىخواهند جدا كنند شماها را از هم، گول اينها را نخوريد. با اسلام اسلام هم مىآيند، با اسلام مىخواهند جدا كنند از هم. اين، بايد اين دو تا مطلب در نظر گرفته بشود كه يكى حفظ وحدت ما، يكى هم اين جهت اسلاميت كه توجه به مقصد اسلام بود، نه توجه به خود و يكى از مسائل ديگرى هم كه باز شياطين دارند دنبال مىكنند و ما بايد توجه داشته باشيم اين است كه كارهائى كه انجام مىگيرد، چه از دولت و چه از ملت، چه از پاسدارها و چه از كميتهها، چه از دادگاهها و چه از نظامىها، از هر طائفهاى كه انجام مىگيرد، توجه داشته باشيد كه روى موازين اسلام انجام بگيرد، ما انقلاب كه كرديم، انقلاب از تقريباً رژيم طاغوت و كفر به رژيم اسلام و عدل است. نبايد به اسم انقلاب ما خلاف كار انقلابى بكنيم. انقلاب اسلامى است، انقلابات ديگر دنيا اسلامى نبوده دنبالش هزار جور فسادها بوده است اما انقلاب ما انقلاب اسلامى است، همه شما به جمهورى اسلامى رأى داديد يك عده معدودى نه، رأى ندادند اما ملت رأى به جمهورى اسلامى، رأى داد به جمهورى اسلامى، يعنى پذيرفت كه نظام، نظام اسلامى باشد، اين را ملت پذيرفته است و رأى به آن داده است، بايد وفادار باشد به اين رأى، وفادار باشد به اين تعهد
شما با اسلام يك تعهدى الان كرديد، همه مان متعهديم براى اسلام، اما تازه يك تعهد خاصى با اسلام بستيم و ما بيعت كرديم با اسلام، بيعت ما اين است كه جمهورى اسلامى و نظام اسلامى مىخواهيم و رأى به اين داديم و بيعت كرديم با اين. اگر ما بنا باشد بگوئيم كه ما بيعت كرديم با اسلام، با جمهورى اسلامى، رأى داديم به جمهورى اسلامى، لكن به احكام اسلام عمل نمىكنيد، اين خلاف بيعت است، اين خلاف معاهده است، بايد همه چيز، همه چيزها اسلامى باشد، اگر مصادره مىشود بايد روى موازين اسلامى باشد، اگر مال ديگرى را، هر چه باشد، مال او باشد از او به اسم مصادره بگيرند اين خلاف بيعتى است كه شما با اسلام كرديد، اگر يك دادگاهى مال يك شخصى را كه احراز نكرده است كه اين مال از طريق حرام آمده پيش او، از چپاول آمده پيش او، بخواهد او را مصادره كند با آن بيعتى كه كرده است كه من اسلامى هستم، مخالفت كرده است، اگر يك وجب زمين مصادره بشود و از مردم گرفته شده باشد بدون ميزانهاى شرعى، خلاف معاهدهاى است كه با اسلام ما كرديم، اگر يك نفر آدم ظلم به او بشود، برخلاف موازين به او يك تعدى بشود هر كه اين كار را بكند، اين معاهدهاى كه كرده است، مخالفت كرده.
در اسلام، قانون خدا حكم مىكند
ما همه چيزمان بايد اسلامى باشد، نباشد آنطورى كه اسم اسلام را رويش بگذاريم، در واقع طاغوت باشد. يك وقتى ما توجه به اين نكنيم كه ما از طاغوت سر در آورديم با اسم اسلام. آنها طاغوت بودند و اسم اسلام هم تو كار نبود، ما مىگوئيم اسلام، لكن يك وقت سر از طاغوت در مىآورد، طغيان بكنيد به مردم، پاسدار مردم را اذيت كند، پاسبان مردم را اذيت كند، دادگاهها برخلاف حكم
صحيفه نور ج 11 صفحه 171
بكنند، بايد همه چيز اسلامى بشود. اگر همه چيز اسلامى بشود يك جامعهاى پيدا مىشود غير قابل فساد، آسيب ديگر نمىبيند آن جامعه، و اگر بنا باشد كه اگر باز يك جامعهاى هرج و مرج باشد آسيب بردار هست، همه چيزش بايد سرجاى خودش محكم باشد و موازين بايد موازين الهى باشد و مملكت يك مملكت اسلامى باشد، قانون اسلام باشد. در اسلام يك چيز حكم مىكند و آن قانون است، زمان پيغمبر هم قانون حكم مىكرد، پيغمبر مجرى بوده، زمان اميرالمؤمنين هم قانون حكم مىكرد، اميرالمؤمنين مجرى بود. همه جا بايد اينطور باشد كه قانون حكم كند، يعنى خدا حكم بكند، حكم خدا. حاكم يكى است، خدا، قانون، قانون الهى، ديگران مجرى او، اگر بخواهند از خودشان يك چيزى بگويند، پيغمبر اكرم كه رأس همه عالم هست، خدا به او خطاب مىكند كه اگر چنانچه يك چيزى برخلاف آن چيزى كه من گفته بودم بگوئى، قطع و تينت را مىكنم، اخذت مىكنم و رگ كمرت را پاره مىكنم براى اينكه اجرا بايد بكنى آنى كه اسلام گفته، آنوقت تو مجرى او هستى. البته معلوم بود كه او مجرى است و هيچ وقت تخلف نمىكند، لكن سرمشق است اين، به آن فرد اول اين اخطار را مىكند تا من و شما بفهميم مطلب را، تكليفمان را بفهميم، به فردى كه معلوم است، خدا هم مىداند اين را كه اين تخلف كن نيست، اين قدم آن طرف نخواهد گذاشت لكن به او به طور اينكه اگر اين كار را بكنى به او مىگويد تا همه مردم تكليفشان را بفهمند كه اگر پيغمبر هست، ديگران هم همين طور و اگر ما تخلف كنيم از قوانين الهى، تا يك حدودى خداى تبارك و تعالى مهلت مىداد، لكن يك وقت هم اگر از مهلتش گذشت ديگر معلوم نيست چه خواهد شد. حالائى كه ما همه فرياد مىزنيم و بر ضد اين اشخاص كه همه چيز ما را بردند اين صداها را مىكنيم كه امريكا كذا، اگر خودمان يك وقت تخلف بكنيم و توجه نداشته باشيم به اينكه نبايد تخلف كنيم، اعتنا نكنيم به قوانين اسلام، يك وقت خداى نخواسته عنايت خدا از ما سلب مىشود، خودمان را به خودمان واگذار مىكند اگر اينطور شد، بكلى از بين خواهيم رفت. بايد همه توجه داشته باشيم و همه دعا كنيم، از خدا بخواهيم كه ما پيرو اسلام و پيرو قوانين اسلام باشيم.
خداوند انشاءالله همهتان را حفظ كند. موفق باشيد و من متشكرم از اينكه در اين هواى سرد از راههاى دور تشريف آورديد اينجا و اميدوارم كه همهتان با سعادت و سلامت، خواهرها همين طور، برادرها همين طور و مؤيد و منصور باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 175
تاريخ: 12/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى تبريز
برگرداندن قدرت فعاله جوانان به رخوت و بىتقاوتى، از توطئههاى اجانب
بسم الله الرحمن الرحيم
اين تحولى كه در جوانهاى ما، در انسانها، آنهائى كه متعهد هستند پيدا شده است، اهميتش بيشتر از آن تحولى است كه در مملكت پيدا شده است. اين بود كه با همت شما جوانان، همه قشرها، زن و مرد، بزرگ و كوچك اين سد باطل را، سد شيطانى را شكستيد و شيطانها را از حريم اسلام بيرون كرديد. اين تحولى است كه در كشور پيدا شد و رژيم طاغوتى به رژيم اسلام آن هم به همت همه برگشت. لكن آن چيزى كه بسيار مهم است، آن چيزى كه اجانب روى آن بيشتر كار مىكردند و كردند، آن انسانهاست. در سالهاى طولانى كه اخيراً هى قوه پيدا كرد، اينها درصدد بودند كه اين انسانها را از آن حالى كه به حسب طبع خودشان و فطرت اسلامى خودشان هست برگردانند به يك حال ديگر و نگذارند نيروى انسانى اين كشور بلكه نيروى انسانى شرق نگذارند كه - پيش برود. با شيوههاى مختلف، در هر جا به يك شيوه خاصى و طرح خاصى انجام اين كار را مىخواستند بدهند كه جوانهاى ما از آن قدرت فعاله كه دارند برگردند به يك حال رخوت و بىتفاوتى. اينهمه مراكز فحشا كه اينها درست كردند و دامن به آنها زدند، تبليغات كردند، روزنامهها و مجلاتشان، راديو و تلويزيونشان دامن زد به اين مراكز و به اين فساد، اينها همچو نبود كه بدون توطئهاى باشد. اينكه به نظررسد اين بود كه يك توطئهاى بود براى اينكه جوانها را وارد كنند به اين مراكز و از آن قدرت فعالهاى كه دارند اينها را خلع سلاح كنند. شما مىدانيد كه خوب، جوانها در آن غرور جوانى كه دارند به دام يك مراكز شهوانى و مراكز فساد كشيده مىشوند و باز با تجربه معلوم است كه اشخاصى كه عادت كردند به اينكه در اين مراكز بروند و مشغول باشند، اينها مىتوانند آن قوه فعالهاى كه بايد، داشته باشند. هروئين و ترياك و مواد مخدر و مشروبات يك باب است كه كسانى كه عادى بشوند به اينها، ديگر از آن كار نمىآيد. شما اگر توجه داشته باشيد در همين جهاد سازندگى كه شما جوانها (خداوند حفظتان كند) وارد شديد اگر شخصى باشد كه عادت به هروئين داشته باشد نمىتواند اينجا كار كند. آنهائى كه از اين فعاليت بر كنار باشند، آنهائى كه عادت كردند به اينكه در اين مركزهائى كه براى به خيال خودشان تفريح، به حسب واقع براى فاسد كردن جوانها درست كردند، آنهائى كه عادت كردند به آن، نمىآيند دنبال اين كارها. اينهائى كه وارد شدند در جهاد سازندگى از همه قشرها، از
صحيفه نور ج 11 صفحه 176
دكترها، از مهندسين، از محصلين، از بازرگانان، از همه قسمها، كارگرها، همه آمدند، اينها غير از آنهائى هستند كه آن عادت را دارند. البته در اين نهضت آن چيز مهمى كه باز اسلام دريافت، اين بود كه جوانهاى بسيارى از آن مراكز كشيده شدند به ميدان، رها كردند آنها را. همين ديروز پريروز بود يك كسى گفت كه اين خيابان كجا و كجا كه يك مراكزى بود براى يك مسائلى، الان هيچ در آن نيست.
تبديل خوف ملت به قدرت، از كارهاى خدا بود
اين نهضت براى اينكه اسلامى بود و براى خدا بود، خداى تبارك و تعالى كمك كرد در همه مراحلش، كمك كرد در مراحل ابتدائى راجع به شكست دشمنتان، اين تأييد خدا بود والا ماها كه اسلحه نداشتيم و اسلحه را بلد هم نبوديم چطور بايد مثلاً چى كرد، لكن يك تفنگ هم داشتيم مىتوانستيم كه تفنگ بيندازيم، ما تعليمات نظامى نداشتيم، آنهائى كه تعليمات نظامى داشتند، خوب، ابتدائاً با آنها بودند. ملت ما تعليمات نظامى و بىساز و برگ، با قدرت ايمان به ميدان رفت و در مرحله اول آنها را شكست داد و اين نبود جز تأييد خداى تبارك و تعالى و قدرت اسلام.
يعنى آن تحولى كه در ملت پيدا شد كه از حال خوف برگشت به حال قدرت، از حال ضعف برگشت به حال قدرت، اين تحول، تحول الهى بود، دست بشر امكان ندارد برايش كه بتواند در يك ملتى اينطور تحول ايجاد كند، هيچ امكان ندارد. اگر كسى بخواهد پاى خودش حساب كند، آدم جاهلى است يا آدم خودخواهى است. اين قدرت، قدرت خدا بود كه از بچه كوچك تا پيرمرد و جوانها، همه، زنها و مردها، همه با يك قدرتى، با يك قوهاى ريختند در خيابانها و با دست خالى دشمن را به همه جهازى كه داشت از صحنه بيرون كردند و باز اين قدرت الهى بود كه آنها را بك رعبى در دلشان افكند كه نتوانستند حتى آن سلاحهائى كه دارند به كار بيندازند و باز قدرت الهى بود كه وقتى شماها به ميدان رفتيد، فوج فوج سربازها به شما متصل شدند. اينهائى كه بايد تحت فرمان آنها باشند نبردند فرمان آنها را، متصل شدند به شماها. اين يك تحول روحى بوده براى ملت ما كه فوق پيشبرد ما و فوق اين پيروزى است كه در او پيدا شده، يعنى غلبه كرد هر انسانى بر آن حالات نفسانيهاى كه داشت كه خوف داشت، احتمال اينكه بشود مثلاً ما يك همچو قدرتى را از بين ببريم، اول نمىداد، بعد يكدفعه خدا خواست و متحول شد به يك موجودى كه مصمم و فرياد اينكه بايد ديگر اين جرثومه فساد نباشد، و يك تحول ديگرى كه اميدوارى براى انسان مىآورد، اين حس تعاون كه پيدا شده است در ملت.
بوجود آمدن حس تعاون در ملت از معجزات خداست
شما را يك قدرت غيبى وادار كرده است كه برويد مشغول بشويد به اين كارهائى كه براى ملتتان فايده دارد. يك قدرت غيبى، ملائكه الله، آنها شما را وادار كردند كه برويد اين كارها را انجام بدهيد. شماها و همه جوانهاى ما كه در همه قشرهاى ملت و كشور دارند زحمت مىكشند و گاهى از
صحيفه نور ج 11 صفحه 177
خارج مىآيند در ايران و زحمت مىكشند، اينها يك قدرت الهى است كه اينها را وادار كرد به اين كار. اين يك امر بسيار مهمى است كه براى جوانهاى ما حاصل شده، حس تعاون، احساس، همه احساس مىكنند يك وظيفه الهى است داريم انجام مىدهيم، همه با محبت و عشق عمل مىكنند وقتى مىرند در من گاهى وقتها در تلويزيون ديدم كه اين زنها، اين مردها، اين جوان ها، اين بچهها توى اين بيابان مشغول هستند و معلوم است با يك اشتياقى مشغولند، اينطور نيست كه يك امرى تحميل به خودشان كرده باشند يك امرى است كه نفسشان كانه عاشق اين مطلب هست.
و آن تحولى كه پيدا شده است كه جوانهاى ما فرياد مىزنند كه ما مستعديم براى شهادت، كفن مىپوشند، اينها يك تحولاتى است كه بشر نمىتواند اين كارها را بكند، اينها كار خداست. من ديروز يك عقدى اينجا كردم بين يك جوانى و يك دخترى، اين دختر بعد كه مىخواست برود يك كاغذى داد كاغذ را كه من خواندم ديدم كه خوب، بعد از اينكه، شما دعا كنيد كه اين جوانهاى ما چه، چه، چه، آخرش نوشته من عاشق شهادتم و از اين قبيل زيادند. اينها يك تحول انسانى است كه خدا ايجاد كرده در شما، قدرش را بدانيد كه از ناحيه خدا اهداء شده به شما.
و اين حس تعاونى كه شما الان احساس مىكنيد كه ميل داريد برويد كار بكنيد و مىدانيد كه كشور ما الان محتاج به كار است يعنى كشور ما به تبليغات به اينجا رسيده، هى تبليغ كردند، هر چه صرف تبليغ كردند، همه چيز ما را دادند به غير و همه نيروهاى جوانى ما را از بين بردند و همه جا را خراب كردند با تبليغات، هى تبليغ كردند به اينكه به تمدن بزرگ مىخواهيم برسيم، بعد از مثلاً همين زودى ما در عرض ممالك پيشرفته، جلو رفته، چه شده، مىرسيم باز اين سال ديگر. مثلاً از اين حرفهائى كه اغفال مىخواستند بكنند كشور ما و جوانهاى ما را و اينكه توجه نداشته باشند به اينكه دارد سرشان چه مىآيد. من و شما باز اطلاع نداريم كه به سر ما چه آمده، مسائلى بوده است كه بين خود اين شخص با اجانب، شايد اين را بروز هم ندادند به كسى. قراردادهائى كه اين رژيم كرده، اين رژيم فاسد كرد و همه چيز ما را داده است، وابستگى كه از همه جانبه پيدا كرده است، ايران را وابسته كردند و از آن طرف بوق و كرنا به اينكه مملكت چه و چه و چه، از آن طرف همه چيزش را تهى كردند و با تبليغات انسانها را هم تهى كردند از آن واقعيتى كه بايد داشته باشند.
خودتان را به خدا، آن مبداء قدرت متصل كنيد
و خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد، به داد اين كشور رسيد. اگر يك چند سال ديگر ادامه پيدا مىكرد اين خيانتها و جنايتها، ديگر معلوم نبود كه بشود اصلاحش كرد. خدا خواست كه اين ملت را برگرداند از حالى كه داشت به يك حال ديگرى، بيدارشان كرد. يكدفعه ما ديديم سرتاسر كشور بيدار شدند و همه هم آنهائى كه تا آنوقت از پاسبان مىترسيدند حالا از تانك نترسيدند، آنهائى كه از باتوم مىترسيدند از مسلسل ديگر نترسيدند. اينها يك مسائل غيبى است، الهى است. دلها را به آن مبداء قدرت متصل كنيد، گمان نكنيد كه خودمان يك چيزى هستيم، از اين وابستگىهاى دنيائى
صحيفه نور ج 11 صفحه 178
بيرون برويد و وابسته كنيد خودتان را به آن مبداء قدرت. قطرهها خودتان را به دريا برسانيد. ماها قطرهايم، از قطره هم كمتر، اما اگر متصل بشويم به آن دريا، كار ازمان خيلى مىآيد. خدا با جماعت است. ايران همه بايد مشغول كار بشوند تا نجات پيدا بكنند. كشور خودتان را نجات بدهيد.
نگذاريد يك عده مفسد سابقه درخشانتان را آلوده كنند
من متأسف مىشوم از اينكه مىبينم در محيط آذربايجان كه محيطى بوده است كه هميشه طرفدار اسلام، هميشه طرفدار استقلال كشور، يك اشخاصى پيدا بشوند، يك ريشههاى فاسدى پيدا بشوند كه بخواهند بدنام كنند آذربايجان را. اين اهميت داشته باشد پيشتان، شما سرافراز در ايران و در دنيا بوديد براى اينكه همه توطئههائى كه واقع مىشد، مىشكستيد، شما در صف اول بوديد در مشروطه و در بعد از مشروطه در صف اول مجاهده بوديد، شما مجاهدين خيلى داريد، شما خيابانى داريد و ستارخان داريد و باقرخان داريد، علما داريد، مرحوم آقاميرزا صادق آقا از مجاهدين بود و مرحوم انگجى كه اينها از تبريز در زمان ما بودند. شايد شماها خيلىها يادتان نباشد، اين ديگر در زمان ما بود كه اينها را گرفتند آوردند، تبعيد كردند در يكى از شهرستانها و بعد هم مرحوم آقاميرزا صادق آقا آمد قم، ديگر نرفت به تبريز، همين جا فوت شد و قبرشان هم همين جاست. شما مردها داشتيد، مردهاى بزرگ داشتيد از همه طبقه، نگذاريد شما را آلوده كنند و اين نشان الهى كه در پيشانىهاى آذربايجانى است اينها بكنند و به جاى او يك چيز ديگر بچسبانند. الان اين مفسدين، اين فاسدها درصدد اينند كه هر جا يك بساطى درست كنند، در آذربايجان هم مشغولند به اسم اسلام، به اسم اينكه ما مسلمانيم، به اسم اينكه ما چطور هستيم، حمله مىكنند به معبد مسلمانها، جماعت مسلمانها را به كتك مىگيرند. اين با اسلام مىسازد؟ اين جز اين است كه در خارج گمان بكنند كه يك دستهاى از آذربايجانبين دارند اين كار را مىكنند؟ در صورتى كه معلوم نيست اينطور باشد، يك دسته فاسد هستند، يك دسته را هم اغفال كردند، يك دسته اشخاص فاسد اغفال كردند يك دسته جوانهاى ما را اينها را از اين غفلت بيرون بياوريد، بسازيد اين جوانهاى خودتان را كه براى اسلام باشند، آبروى آذربايجان را حفظ بكنيد شماها.
afsanah82
07-26-2011, 03:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 179
تاريخ: 12/10/58
بيانات امام خمينى در جمع كارگران كارخانه ذوب آهن
امروز ضدانقلاب كسى است كه در كارها سستى و اخلال كند
بسم الله الرحمن الرحيم
قبلا تشكر مى كنم از همه گروههائى كه زحمت كشيدند و آمدهاند در هواى سرد اينجا و ما اعلام هم كرديم كه زحمت نكشند عجالتاً تا هوا خوب بشود اگر عمرى بود آنوقت تشريف بياورند. از همه شما جوانها تشكر مىكنم و دعا مىكنم به همه شما. شما مىدانيد كه امروز آنهائى كه مىخواهند نگذارند اين نهضت، نهضت اسلامى به ثمر برسد، با طرحهاى مختلف، با فرمهاى مختلف در بين قشرهاى ملت ايجاد تشنج، ايجاد اختلاف بكنند. مسأله كم كارى و بيكارى در ادارات، در كارخانهها خصوصاً كارخانههائى كه جهت حياتى براى يك كشور دارد، مثل ذوب آهن كه شما آقايان هستيد، مثل نفت، اين عناصر بيشتر آنجا مىخواهند نفوذ كنند براى اينكه هر جا كه خدمتش به ملت زيادتر باشد، اينها مىخواهند آنجا را فلج كنند كه استقرار پيدا نشود در اين كشور و نتواند حكومت مستقر پابرجا تعيين كند. امروز ضدانقلاب كسى است كه آن كارى كه مشغول هست، در آن كار سستى كند، در آن كار بيكارى كند يا وادار كند اشخاصى را كه آنها كم كارى كنند، از زير بار شانه خالى كنند كه اين ضربهاى است به كشور خودشان و آنها همين معنا را مىخواهند كه جاهائى كه محيط كار است نگذارند كار انجام بگيرد، بين كشاورزها بروند و نگذارند كشاورزى كنند، با اسمهاى مختلف بريزند و جلوگيرى كنند از كشاورزى، در محيط كار بيايند و نگذارند شما آقايان كار كنيد، يا وسوسه كنند كه منتهى به كم كارى يا بيكارى يا تحصن يا راهپيمائى و اينطور مسائل بشود. بايد توجه كنيد كه تمام اينها توطئه است، از اشخاصى كه از اسلام ضربه خوردند و از وحدت شما آسيب ديدند.
اگر چنانچه يك ملتى نخواهد آسيب ببيند بايد اين ملت اولاً با هم متحد باشد و ثانياً در هر كارى كه اشتغال دارد او را خوب انجام بدهد. امروز كشور، محتاج به كار است. يك كشورى كه فقير است، يك كشورى كه همه چيزش را غارت كردند و بردند و شما هم مىخواهيد كه محتاج به اجانب نباشيد، محتاج به دشمنهاىتان نباشيد، بايد كار بكنيد. شمائى كه در ذوب آهن هستيد (و خداوند توفيقتان بدهد) كار بكنيد و براى خدا هم اين كار را بكنيد، يك نحو عبادتى است براى شما. و آنهائى كه در كشاورزى مشغول كشاورزى هستند، آنها هم كار بكنند كه ما در كشاورزى در ارزاقمان خودكفا باشيم. براى ما ننگ است كه در ارزاقمان دستمان را پيش آمريكا دراز بكنيم. ما بايد جديت كنيم. خداوند به
صحيفه نور ج 11 صفحه 180
ما هم زمين داده، هم آب داده است و هم بركات آسمانى هست. بايد كار كنيم تا خودكفا باشيم، بلكه انشاءالله صادرات هم داشته باشيم. شما برادرها الان عبادتتان اين است كه كار بكنيد. اين عبادت است. همانطورى كه فرض كنيد آمدن به زيارت حضرت معصومه سلام الله عليها عبادتى است، كار كردن هم يك عبادتى است و شايد از بسيارى از مستحبات بالاتر باشد.
همه مكلفند كه در امور با جديت و اتكال به خدا پيش بروند
توجه داشته باشيد كه با اينطور وسوسهها، با ايجاد اختلاف، با ايجاد ياس، با ايجاد بيكارى مىخواهند نتيجه بگيرند. اينها يك مسائلى است كه حساب كردند روى آنها و در كشور ما مىخواهند پياده كنند. اينكه مىبينيد كه در هرجا يك صدائى در مىآيد، اين همين صداهائى است كه از حلقوم اجانب بيرون مىآيد و اينهائى كه در داخل هستند، عمال آنها هستند. شما اشخاصى كه در بينتان مىآيند و وسوسه مىكنند راجع به اين امور و مىخواهند كه شما را از كار بازدارند، از پيش خودتان آنها را بيرون برانيد، راه ندهيد پيش خودتان. اگر اشخاصى در آنجا هستند كه مىخواهند نگذارند كه كارها انجام بگيرد معرفى كنيد به آن اشخاصى كه متصدى كارند آنها را كنار بگذارند و خودتان بايد كمك بكنيد. الان خود ملت بايد در همه امور كمك بكند. در يك وقت انقلابى ملت خودش بايد قيام كند تا اينكه كارها را انجام بدهد. اگر ملت بنشيند كنار و بخواهد دولت يك كارى را بكند، دولت همچو قدرتى ندارد. در مواقع انقلاب كه همه دشمنها، آنهائى كه چپاولگر بودند و دستشان كوتاه شده است، در توطئه هستند، نمىتواند يك قشر كار را انجام بدهد، اين به عهده خود ملت است. همه ما مكلف هستيم كه در امورمان با جديت و اتكال به خدا پيش برويم. خداوند شما را انشاءالله مؤيد و منصور قرار بدهد و همه آقايانى كه از اطراف آمدند و اينجا هستند، از همه تشكر مىكنم و به همه دعا مىكنم و خدمتگزار همه هستم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 181
تاريخ: 12/10/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان مردم آذربايجان
امروز تمام اسلام با تمام كفر مواجه است
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بر شما جوانان عزيزى كه از راه دور و از مركز قدرت در اين منزل كوچك كه نتوانست اين منزل كه تمام رفقاى شما را جا بدهد مىفرستم. درود بر ملت ايران! درود بر اهالى غيور آذربايجان درود بر مردم غيرتمند تبريز و سلام بر همه مومنان و عبادالله الصالحين!
ما امروز محتاج به قدرت هستيم. امروز كه اسلام مواجه با دشمن است و تمام اسلام با تمام كفر مواجه است، احتياج به قدرت داريم، قدرت با توجه به خداى تبارك و تعالى و وحدت كلمه حاصل مىشود. آذربايجان هميشه سد محكمى در مقابل دشمنان اسلام بوده است و آسيب پذير نبوده است. آذربايجان آسيب پذير نبوده است و نخواهد بود. آذربايجان طرفدار اسلام و پشتيبان اسلام است. آذربايجان با ملت ايران يكى است و ملت ايران ملت آذربايجان و ملت ايران، دو نيست، همه يك هستند. اسلام به همه ما حق دارد، ما بايد حق اسلام را ادا كنيم. ادا كردن حق اسلام به اين است كه تفرقه در بين خودمان نباشد. آنهائى كه مىخواهند ايجاد تفرقه كنند، از خود برانيد. توطئههائى كه از شرق و غرب در ايران دارد نضجگيرد، نگذارند كه نضج بگيرد. اهالى آذربايجان نگذارند اختلاف در ميان ملت حاصل بشود، اختلاف در بين خودشان حاصل بشود. اسلام بين همه افراد مسلمين عقد اخوت بسته است، مؤمنين را برادر خوانده است. شما برادرها پشتيبان هم باشيد، نكند كه اعداء اسلام بخواهند با طريقهاى مختلف تفرقه بيفكنند بين شماها و ديگران. نگذاريد قشرهائى كه الهام از خارج مىگيرند و از دشمنان اسلام مىگيرند بين جوانان شما نفوذ كنند و نگذارند وحدت حاصل بشود، تفرقه ايجاد كنند.
هر ندائى بر خلاف دولت اسلامى، به ضرر اسلام و به نفع اجانب است
امروز هر ندائى برخلاف انقلاب اسلامى، برخلاف جمهورى اسلامى بلند بشود به نفع اجانب است، به ضرر اسلام، جمهورى اسلام. جمهورى اسلامى، جمهورى است كه بر آن احكام اسلام بايد جارى بشود و مخالفت با جمهورى مخالفت با اسلام است. كسانى كه نغمه مخالفت باجمهورى اسلام دارند، مىخواهند اسلام را نگذارند در ايران پياده بشود.
صحيفه نور ج 11 صفحه 182
شما برادرها بيدار باشيد و هوشيار، توجه داشته باشيد كه اجانب و توطئه گران ننشستهاند و از همه طرف مشغول توطئه هستند. جوانان عزيز آذربايجانى را نگذاريد آنها اغفال كنند، نگذاريد با شيوههاى مختلف اغفال بشوند. عزيزان آذربايجانى شما هميشه طرفدار اسلام و هميشه سد بزرگ بوديد و اين سد بزرگ را حفظ كنيد. شما مديون اسلام هستيد. امروز اسلام در موضع حساسى واقع است و كشور شما در موضع حساسى واقع است در مقابل قدرتهاى بزرگ و توطئههاى داخلى و خارجى، اينها كه موجب تفرقه مىشوند آلت دست خارج هستند، آنها در بين اقشار ملت ايجاد نفاق مىكنند. ملت ما هوشيار باشد و بيدار. آن روز كه مىخواستيد رأى به جمهورى اسلامى بدهيد،مخالفت كردند و آن روز كه مىخواستيد خبرگان خودتان را تعيين كنيد، مخالفت كردند و آن روز كه قانون اساسى را رأى داديد، مخالفت كردند و امروز كه مىخواهيد رئيس جمهور تعيين كنيد، مخالفت خواهند كرد و فردا كه مىخواهيد مجلس شوراى ملى را تاسيس كنيد، مخالفت خواهند كرد. اينها مخالفت با اسلام است، آنها از اسلام ضربه خوردند و با اسلام آشتى نمىكنند. شما پاسداران اسلام هستيد و با مشت محكم بايد در مقابل آنها بايستيد.
همه در صف واحد، ما همه در يك صف، در مقابل اجانب، در مقابل توطئهها ايستادگىكنيم و نخواهيم گذاشت كه اجانب به وسيله عمالشان نفوذ كنند و به خواست خداى تبارك و تعالى استقلال را در كشورمان ايجاد مىكنيم و برنامههاى اسلامى را و احكام اسلام را در همه جا پياده خواهيم كرد. خداوند همه ملت ايران را از شر اجانب حفظ كند. خداوند آذربايجانىهاى غيور را از شر اجانب حفظ كند. خداوند به شماها عزت و سعادت عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمة
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:25 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 183
تاريخ: 12/10/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان دانشجويان دانشكده حقوق و دانشجويان اردبيل
وابستگى فرهنگى اساس و منشا گرفتارىهاى ملل محروم
بسم الله الرحمن الرحيم
در عين حال كه هم وقت گذشته است و هم هوا سرد است و هم شما دوستان در يك منزل مرطوبى به هم فشرده نشستيد و موجب تاثر است، معذلك چند كلمه عرض مىكنم. هيچ ملتى نمىتواند استقلال پيدا بكند الا اينكه خودش، خودش را بفهمد، مادامى كه خودشان را گم كردند و ديگران را به جاى خودشان نشاندند، استقلال نمىتوانند پيدا كنند.
كمال تأسف است كه كشور ما كه حقوق اسلامى و قضاى اسلامى و فرهنگ اسلامى دارد، اين فرهنگ را، اين حقوق را ناديده گرفته است و دنبال غرب رفته است، غرب در نظر يك قشرى از اين ملت جلوه كرده است كه گمان مىكنند غير از غرب هيچ خبرى در هيچ جا نيست و اين وابستگى فكرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج منشا اكثر بدبختىهاى ملتهاست و ملت ماست. در هر امرى كه پيش مىآيد، از باب اينكه مغزهاى آنهائى كه در راس بودند به طورى بار آمده بوده است كه از خودشان بكلى منصرف و قبلهشان غرب شده بود، يكى از روشنفكرهاشان، متفكرينشان به اصطلاح گفته بود كه ما تا همه چيزمان را انگليسى نكنيم نمىتوانيم يك رشدى بكنيم. يك همچو مغزهائى در رأس كارها واقع شد و از آن طرف هم تبليغات دامنه دارى كه غربىها و غربزدگان شروع كردند و شايد حالا هم باز باشد، اسباب اين شد كه مغزهاغربى شد، قبله غربى شد و تا بيايد اين غربزدگى و اجنبى زدگى از اين قلبها و از اين مغزها زدوده بشود، وقت طولانى لازم است، در اين پنجاه سال قبل هم بوده است، لكن در اين پنجاه سال اخير و خصوصاً در اين زمانى كه شخصى فاسد، اين محمدرضاى فاسد، زمامدار اين كشور بود، اين مسائل به رشد خود رسيد، غربزدگى به كمال خودش رسيد، در همه جهت وابستگى پيدا شد، در عين حالى كه قضايمان، قضاى حقوقى مان و مسائل حقوقىمان و مسائل فرهنگى مان يك مسائل پيشرفته و از ساير جاها جلوتر هست، لكن در هر امرى دستشان را دراز كردند از جاى ديگر گرفتند حتى آنوقتى كه در صدر مشروطيت كه باز اين مسائل كمتر بود، باز دست يك غربزده گاهى آنوقت هم در كار بوده است كه قانون اساسى آن زمان را از غرب گرفته بودند تا اين ملت به خود نيايد و فرهنگ خودش را پيدا نكند و توجه به اينكه فرهنگى دارد، فرهنگ غنى دارد، نمىشود اصلاح بشود. الان در مدرسههائى كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 184
دانشگاهها و دانشسراها اينها كه ما داريم، فرمهايش فرم غرب است، دادگاههاى دادگسترى هم همين طور است، مراحل دادگاهى هم از غرب گرفته شده است و همه چيز را از غرب گرفته اند، فرهنگ به اين غنىاى كنار زده شده است و چسبيدهاند به فرهنگ غرب، آنهم نه فرهنگ اصيل غرب، فرهنگ استعمارى غرب. غرب همه چيز استعمارى دارد، طب استعمارى دارد، فرهنگ استعمارى دارد، صادر مىكند براى كشورهائى كه عقب افتادهاند به اصطلاح آنها آن چيزى كه مناسب با آنجاست به طورى كه وابستگى داشته باشد، آنها مىخواهند ما وابسته باشيم و چيزهائى كه به ما مىدهند چيزهائى است كه وابستگىآورد، استقلال نمىخواهند ما داشته باشيم، استقلال فرهنگى نمىخواهند داشته باشيم، استقلال فكرى نمىخواهند داشته باشيم، عمالى كه آنها تربيت كردهاند در پيش خودشان و صادر كردند براى ما، آنها هم كمك كردند به آنها و طرز فكر جامعه را طورى عوض كردند كه اگر يك مطلبى غربى نباشد جامعه نمىپذيرد اين را، حالا شايد در اين نهضت كم شده باشد، لكن شما مىدانيد كه قبلاً تا يك اسم غربى روى دوائى، روى يك فاستونى، روى چيز ديگرى نبود، مردم هم نمىپذيرفتند. خيابانها، خيابانهاى ما بايد يك اسم غربى داشته باشند،از همان اشخاصى كه ما را آنطور ناتوان كردند و آنطور چپاولى كردند و آنطور ستمها را به ما كردند، بعض از خيابانهاى ما به اسم همانهاست، همانهاى غربى، همانهاى آمريكائى، خيابانهاى روزولت. مثلاً اگر جنسى رويش اسم غربى نمىبود، آن را درست نمىپذيرفتند، اگر يك دوائى نمىگفتند از غرب آمده است نمىپذيرفتند، چيزهائى كه خود ملت درست مىكرد بايد با اسم غرب فروش برود.
اين غربزدگى است، يعنى بازار ما هم غربزده هست، يعنى ملت ما الان باز هم غربزده هست، و تا از زير بار اين در نيائيد و تا اين وابستگى مغزى و فكرى از بين نرود، رشد حقيقى پيدا نمىشود و شما نمىتوانيد مستقل بشويد، شما اگر بخواهيد از همه وابستگىها خارج بشويد، اول اين وابستگى مغزى را، قلبى را كنار بگذاريد، گمان نكنيد كه هر چه آنها دارند خوب هست، اگر يكى فرض كنيد كه يك پيشرفتى داشته باشد در صنعت، اين دليل اين نيست كه پيشرفت دارد در فرهنگ، گاهى اشتباهات مال همين جاهاست كه آن كه مثلاً فرض كنيد فلان طياره را درست مىكند به خورد ما اينطور مىدهند كه همه چيزش اينطورى است و حال آنكه نيست اينطور، فرهنگشان مثل فرهنگ ما نيست، علم حقوقشان مثل ما نيست، علومشان مثل ما نيست، علم فلسفهشان مثل ما نيست، طب هم از شرق اخذ كردهاند. كتب شرقى در دانشگاههاى آنجا تا آن اواخر، شايد حالا هم باشد تدريس مىشده است، ما اگر بخواهيم از اين بيچارگى بيرون برويم، بايد اين وابستگى مغزى را كنار بگذاريم، بايد دانشگاههاى ما يك دانشگاههائى باشد كه تا مدتها زحمت بكشند اين جوانها را از آن حال سابق رژيم شاهنشاهى برگرداند به يك حال سالم رژيم اسلامى.
بايد زحمت بكشند، جوانهاى ما هم بايد جديت كنند در اين معنا كه خودشان را گم كردند، پيدا بكنند، تا اسم غرب مىآيد، خودشان را نبازند. شما ديديد كه در مقابل غرب ايستاديد، آنهم در آن چيزى كه غرب جلو افتاده است، در نظامى، در تجهيزات عرض مىكنم كه با سلاح و امثال ذلك، شما در مقابل
صحيفه نور ج 11 صفحه 185
اينها كه زورمند بودندايستاديد و با دست خالى هم ايستاديد و پيش برديد. اگر قبلاً به ما گفتند كه ما مىخواهيم يك حرفى بزنيم كه آمريكا خوشش نيايد،ترسيديم، سابق هم اينطور بود كه اگر يك مسألهاى مىشد تا سفيرى كه اينجا داشتند چه سفير انگلستان بود يا شوروى بود يا امريكا بود، مىآمد اخطارى مىكرد همه عقب مىنشستند، لكن شما ديديد كه قيام كرديد و در مقابل قدرتهاى بزرگ ايستاديد و حريف خودتان را در عين حالى كه همه جديت داشتند كه باشد، عقب زديد، معلوم شد، مىشود مقابل غرب ايستاد، مىشود حتى جلو قدرتهاى غرب ايستاد، در اين قضيه خودتان را پيدا كرديد، ديديد كه ما خودمان هم مىتوانيم با مشت خالى جلو برويم، در فرهنگ هم بايد خودتان را پيدا كنيد.
آنها الان در صددند كه با هر جهتى كه شده است شما را باز به خودشان متوجه كنند، همه كوشششان اين است كه شما را وابسته قرار بدهند، وابسته كنند، نگذارند اين وابستگى از بين برود و شما دانشجوهاى عزيز خودتان درصدد اين باشيد كه از غربزدگى بيرون بيائيد، اين گمشده خودتان را پيدا كنيد، گمشده شما خودتان هستيد، شرق خودش را گم كرده و شرق بايد خودش را پيدا بكند. آنها درصددند كه با هر ترتيب شده است خودشان را به ما تحميل كنند و شما بايد مقاومت كنيد. شمائى كه خواهيد مستقل باشيد، مىخواهيد آزاد باشيد، همچو خودتان سرپاى خودتان ايستاده باشيد، بايد همه قشرها در اين مملكت، همه قشرهاى بناى بر اين بگذارند كه خودشان باشند. بايد كشاورزها بناى بر اين بگذارند كه خودشان از زمين روزى خودشان رابيرون بياورند و مملكت را خودكفا كنند و بايد كارخانههاى ما خودكفا بشود و بايد صنايع را خود مردم، خود اين تودههاى مردم صنايع را رشد بدهند و بايد دانشگاهها خودكفا بشوند كه احتياج به دانش غرب نداشته باشند.
جوانان ما از غرب نترسند و اراده كنند، در مقابل غرب قيام كنند
بنا از اول هر امرى اين است كه انسان اراده كند يك مطلبى را همچو نترسانندش كه نتواند اراده بكند. قبلاً ما را همچو از دستگاه سلطنت ترسانده بودند كه اراده نمىكرديم مخالفت را، نمىتوانستيم اراده كنيم كه مخالفت كنيم، احتمال نمىداديم كه ما بتوانيم مخالفت بكنيم لكن خداى تبارك و تعالى خواست و شما اراده كرديد، شد، حالا هم همين طور است، نترسيد از غرب، اراده كنيد، دانشمندهاى ما نترسند از غرب، اساتيد دانشگاه ما نترسند از غرب و جوانان ما نترسند و اراده كنند، در مقابل غرب قيام كنند و شرق اراده كند كه در مقابل غرب قيام كند.
خداوند انشاءالله شما جوانها را براى اسلام نگه دارد و اشخاصى كه در بنياد مستضعفين هستند و همه دانشجوهاى عزيز و همه قشرهاى ملت را خداوند حفظ كند. با قدرت انشاءالله به پيش برويد و پيروز هم خواهيد بود.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 186
تاريخ: 13/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروههاى مختلف مردم
لازمه استقلال، زدودن غربزدگى و يافتن فرهنگ اصيل شرق است
بسم الله الرحمن الرحيم
هيچ ملتى نمىتواند استقلال پيدا بكند الا اينكه خودش، خودش را بفهمد و تا زمانى كه ملتها خودشان را گم كردهاند و ديگران را به جاى خودشان نشانده اند، نمىتوانند استقلال پيدا كنند. كمال تاسف دارد كه كشور ما حقوق اسلامى و قضاى اسلامى و فرهنگ اسلامى دارد و اين فرهنگ و حقوق را ناديده گرفته به دنبال غرب است. چنان غرب در نظر يك قشرى از اين ملت جلوه كرده است كه گمان مىكنيم غير از غرب، ديگر هيچ چيز نيست. اين وابستگى فكرى، عقلى و مغزى غربى، منشاء اكثر بدبختىهاى ملتها و ملت ما نيز هست و تا اين غربزدگى از ملتها و مغزهاى ملت زدوده شود، وقت طولانى لازم است و اگر شما ديديد كه غربىها در صنعت پيشرفتى دارند، اشتباه نشود، خيال نكنيد كه در فرهنگ هم پيشرفت دارند. شما دانشجويان عزيز خودتان درصدد باشيد كه از غربزدگى بيرون بيائيد و گمشده خود را پيدا كنيد. شرق، فرهنگ اصيل خود را گم كرده است شما كه مىخواهيد مستقل و آزاد باشيد بايد مقاومت كنيد و بايد همه قشرها بناى اين را بگذارند كه خودشان باشند. بايد كشاورزان درصدد باشند كه روزى خودشان را از زيرزمين بيرون بياورند و كارخانهها خودكفا باشند تا صنايع كشورمان رشد پيدا كند. همچنين دانشگاهها خودكفا و مستقل باشند تا نياز به غرب نداشته باشيم. جوانان ما، دانشمندان ما، اساتيد دانشگاههاى ما از غرب نترسند، اراده كنند در مقابل غرب قيام كنند و نترسند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 187
تاريخ: 14/10/58
پيام امام خمينى در آستانه انتخابات رياست جمهورى
بسم الله الرحمن الرحيم
در اين موقع كه به خواست خداوند متعال يكى ديگر از مراحل استقرار نظام جمهورى اسلامى در دست تحقق است و ملت مبارز بيدار ايران درصدد تعيين انتخاب رئيس جمهور مىباشد، لازم است تذكراتى داده شود:
1 - با اينكه در اين دوره به حسب قانون اساسى مصوب از ناحيه ملت، تصديق صلاحيت رئيس جمهورى و واجد بودن شرايط او به عهده اينجانب است، به واسطه بعضى مصالح و جهات لازم المراعات، از آن جمله وضع استثنائى كه كشور دارد، لازم است در اين امر مهم حياتى تأخير نشود، از طرفى شناسائى بيش از يكصد و بيست نفر محتاج به زمانى طولانى است و تاخير در اين حال استثنائى به صلاح ملت و كشور نيست، به اين جهت و جهات ديگر انتخاب امر صلاحيت و اينجانب را به ملت واگذار نمودم كه خود سرنوشت خويش را تعيين نمايند.
2 - در دورههاى آينده كه انشاءالله استقرار كامل حاصل شد، به حسب قانون اساسى بايد اين امر به وسيله شوراى نگهبان عمل و آنان هستند كه بايد تشخيص صلاحيت رئيس جمهور را به حسب موازين قانونى بدهند.
3 - اينجا از ملت شريف ايران تقاضا مىكنم كه در اين امر مهم حياتى سستى و بىتفاوتى نشان ندهند و انتظار دارم همانطورى كه با شور و شعف به پاى صندوقهاى رأى براى تصويب جمهورى اسلامى رفتند، در اين امر با جديت و علاقه به اسلام شركت كنند كه خداوند متعال با آنان است و پيروزى نصيب ملت شريف مسلمان است.
4 - ملت شريف با كمال هوشيارى و توجه به توطئهها و بند و بستها كه در دست اجرا است و مىخواهند نگذارند ملت در اين مرحله مهم پيروز شود و درصدد ايجاد انحراف مىباشند و مراعات شرايطى را كه در قانون اساسى ذكر شده است با كمال دقت بنمايند.
5 - از آقايان كانديداها و دوستان آنان انتظار دارم كه اخلاق اسلامى انسانى را در تبليغ براى خود، كانديداهاى خويش مراعات و از هر گونه انتقاد از طرف مقابل كه موجب اختلاف و هتك حرمت باشد خوددارى نمايند كه براى پيشبرد مقصود، ولو اسلامى باشد، ارتكاب خلاف اخلاق و فرهنگ، مطرود و از انگيزههاى غير اسلامى است.
صحيفه نور ج 11 صفحه 188
6- اينجانب بنا ندارم از كسى تأييد نمايم، چنانكه بنا ندارم كسى را رد كنم و از تمام احزاب و گروهها و افراد مىخواهم از نسبت دادن كانديداى خود به من كه از آن استفاده تأييد و يا تعيين و يا رد شود، ندهند. من بسيار مايل هستم كه گروههائى كه متعهد و معتقد به جمهورى اسلامى و خدمتگزار به اسلام هستند، در مبارزات انتخاباتى كمال آرامش را در تبليغ كانديداهاشان رعايت نمايند و نسبت به يكديگر تفاهم و صميميت و اخوت اسلامى داشته باشند و از تفرقه و كدورت شديداً احتراز كنند كه تفرقه و تشتت دوستان را نگران و دشمنان را كامياب مىكند و موجب تبليغات سوء مىشود. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 199
تاريخ: 15/10/58
مصاحبه خبرنگار مجله تايم با امام خمينى
سؤال: احساسات ضد امريكائى در ايران وسيع است، امريكائيان هم به نوبت خود از ايران عصبانى هستند، دورنماى روابط دو جانبه را پس از قطعنامه شوراى امنيت چگونه مىبينيد؟
جواب: احساسات ايرانيان عليه ملت امريكا نبوده، بلكه دولت آمريكاست. ما سالها از بىعدالتى فرياد مىزديم و از اختناق شكايت داشتيم. اما امريكا شاه را بر تخت نشاند يعنى در 1941 متفقين او را به جاى رضاخان كه نوكر انگليس بود نشاندند و دولت امريكا در برابر مخالفت مردم ايران پيوسته از او حمايت كرد. شاه همه منابع ما را غارت كرد، شرف ملى ما، سرمايههاى ما، استعدادهاى جوانان ما را بر باد داد، بدين ترتيب ايرانيان نمىتوانند نظر خوبى به دولت امريكا داشته باشند و اخيراً ملت ما به اين نتيجه رسيد كه دولت كارتر، به اصطلاح سفارتخانه خود را به صورت پايگاهى براى جاسوسى و توطئه عليه ايران درآورده است. جاسوسان تحت عنوان مأموران سفارت فعاليت مىكردند و اكنون كه ملت ما اين حقيقت را دريافته، امريكا را دشمن شماره يك خود مىشناسد. به عقيده ما، ملت امريكا به خاطر رفتار دولتشان در ايران، به هيچ وجه قابل سرزنش نيستند. اگر امريكا بخواهد از طريق دخالت نظامى يا محاصره اقتصادى و يا شيوههاى ارعاب، ما را از عدالت محروم كند، هرگز بحران حل نشده و در انديشه مردم باقى خواهد ماند. مردم امريكا نبايد بگذارند كارتر چنين شيوهاى را ادامه دهد، در غير اينصورت ملت ما متدرجاً تصور خواهد كرد كه مردم امريكا هم در سوءنيت كارتر نسبت به ايران سهيمند. راه ديگرى كه در برابر دولت امريكا وجود دارد اين است كه به اقدامات ناصوابى كه در ايران كرده اعتراف كند. از ديدگاه ما راه حل بحران، تحويل شاه مخلوع به ايران و اقداماتى براى جبران ضايعاتى است كه ديكتاتورى او بر ملت وارد آورده است. البته ضايعاتى جبران ناپذير هم وجود دارد منجمله شهادت صد هزار نفر در مبارزه عليه شاه، نيرو و استعدادهاى انسانى كه در راه سرنگونى او به كار گرفته شد قابل اعاده نيست، اما ما انتظار پس دادن ثروتهائى را داريم كه از اين ملت غارت كرده است. در صورتى كه ملت ايران قانع شود كه رئيس جمهور شايستهاى به جاى كارتر مايل به انجام عمل ناروا عليه ما نيست، مىتواند رفتارى عادى با امريكا داشته باشد،
صحيفه نور ج 11 صفحه 200
آن نوع روابطى كه ما با ديگر كشورها داريم.
سوال: اينكه بيشتر كشورهاى عالم گروگان گيرى را محكوم كردهاند، ترديدى در شما در مورد موضعتان پديد نمىآورد؟
جواب: بيشتر كشورهائى كه اين كار را كردهاند، زير فشار امريكا بوده است. ما مىخواهيم به همه دنيا نشان دهيم كه قدرتهاى فائقه را هم مىتوان به نيروى ايمان شكست داد. ما در برابر دولت امريكا با همه قدرتش مقاومت مىكنيم و از هيچ قدرتى نمىترسيم.
سؤال: آيا مىدانيد كه شما ايران را منزوى كردهايد؟ حتى ملتهاى اسلامى هم گروگان گيرى را محكوم كردهاند. شما امريكا را از ايران بيرون كرده ايد ولى چه كسى مىتواند شما را از فشار شوروى رها سازد؟
جواب: ما امريكا را بيرون كرديم كه دولتى اسلام به وجود آوريم، نه اينكه شوروى را جانشين آن كنيم. شعارهاى ملت ما اين حقيقت را جلوه گر مىسازد. ما مرتباً گفتهايم نه غرب و نه شرق. اگر روزى شوروى به ما فشار آورد، با همان نيروئى با آن مقابله خواهيم كرد كه به ما امكان بيرون راندن امريكا را داد يعنى نيروى ايمان.
سؤال: شما بايد قبول كنيد كه امريكا هرگز شاه را تحويل ملت ايران نخواهد داد. اگر ترديدى داريد، معلوم است كه امريكا را نشناخته ايد. اگر سازمان ملل حاضر به تحقيق در شكايات شما شود، گروگانها را آزاد خواهيد كرد؟ در عين حال آيا همه ديكتاتورىهاى عالم بايد مورد تحقيق سازمان ملل قرار گيرند؟
جواب: ما امريكا را خوب مىشناسيم و مىدانيم كه مى توانيم در برابرش مقاومت كرده و از شرفمان دفاع كنيم. مانشان داده ايم كه در برابر بيعدالتى بزرگ او كه پناه دادن شاه است مىتوانيم مقاومت كنيم. ما بايد بر آمريكا غلبه كنيم و او را در همه منطقه شكست دهيم. خروج شاه از امريكا معما را حل نمىكند. يك سازمان بين المللى بايد تلاشهاى جدى را صورت دهد تا امريكا را وادار به تحويل شاه خائن به ايران كند. اين سازمان بايد ثروتى را كه شاه غارت كرده، به صاحبان اصليش كه ملت ايرانند، برگرداند. چنين سازمانى همچنين بايد همه ديكتاتورها را محاكمه كند. ما تسليم بىعدالتى نخواهيم شد و با ستمكاران كنار نخواهيم آمد.
صحيفه نور ج 11 صفحه 201
سؤال: اگر بحران گروگانها حل شود، آيا پيش بينى عادى شدن روابط نظير از سر گرفتن خريد اسلحه و معاملات تجارتى را از آمريكا مىكنيد؟
جواب: ما با هر نوع معاملهاى كه مصالح مسلمين را آسيب رساند مخالفيم. پيوندهاى تجارتى و ديگر مبادلات، مادام كه به مصلحت ملت ما باشد براى ما مورد قبول است. در عين حال دولت مسؤول امضاى چنان موافقت نامههائى است نه من.
سؤال: اقتصاد ايران زنده نشده، فقيران جنوب تهران مثل گذشتهاند، نيروهاى مسلح احتمالاً نمى توانند از ايران در برابر حمله دفاع كنند، فعاليت سياسى عادى به چشم نمىخورد، با توجه به اين خصوصيات نبايد بگويم كه انقلاب موفق نشده است؟
جواب: ممكن است همه اين مشاهدات درست باشد اما انقلاب موفق بوده است، حتى اركان انقلاب محكم تر شده است. اين حقيقتى است كه ملت ما به انقلاب عادت كردهاند و امروز همه انقلابى و آماده شهادت هستند. من جداً اعلام مىكنم كه ماتوانيم به آسانى در برابر تجاوز آمريكا بايستيم. امريكا ممكن است ما را شكست دهد ولى نه انقلاب ما را و به همين دليل است كه من به پيروزى خودمان اطمينان دارم. دولت امريكا مفهوم شهادت را نمىفهمد. ما با چنين روحيهاى است كه همه مشكلات ايران را حل مىكنيم. به شعارهاى مردم نگاه كنيد كه مىگويند، كارتر نمىداند منطق شهادت چيست. بايد به شما بگويم كه ضايعاتى كه با آن روبرو هستيم زائيده پنجاه سال خيانت خاندان پهلوى است و حداقل بيست سال ترميم آن طول مىكشد. آزادى و جمهورى اسلامى برقرار شده اما استقلال كامل نيازمند قطع وابستگى به شرق و غرب است و آن هم هدفى است كه ما به آن خواهيم رسيد.
سؤال: پارهاى اوقات شما با صدور اعلاميههائى به مردم مىگوئيد چه كار بكنند و در عين حال وقتى كه مىخواهيد از مسووليت اجتناب كنيد مىگوئيد من نمىتوانم كارى بكنم، اين در اختيار مردم يا دانشجويان است؟
جواب: اين حقيقتى است كه من هم مثل ديگران نظرم را ابراز كرده و در مورد آنچه كه بايد انجام شود اظهار نظر مىكنم اما شما نبايد ترديدى داشته باشيد كه گروگانها در دست دانشجويانند.
سؤال: آيا هرگز در مورد چيزى اشتباه كردهايد؟
جواب: فقط محمد رسول الله و ديگر پيامبران و ائمه اشتباه نمىكردند، هر كس ديگرى اشتباه مىكند.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 189
تاريخ: 14/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اساتيد دانشگاه تهران
دنباله هر انقلابى احتراز از مشكلات امكان ندارد
بسم الله الرحمن الرحيم
من از توجه شما آقايان دانشمندان به مسائل محل احتياج تشكر مىكنم و اميدوارم كه با همت والاى همه قشرها، خصوصاً دانشگاهىها و دانشمندان، متفكرين، مشكلات كم كم رفع بشود، البته مشكلات زياد است و دنباله هر انقلابى هم احتراز از مشكلات امكان ندارد، لكن من به شما آقايان مژده مىدهم به اينكه اين انقلاب اسلامى از تمام انقلاباتى كه در دنيا اتفاق افتاده است بهتر است و ضايعاتش كمتر و آن چيزى كه به دست آمده و اميد است زودتر به دست بيايد، بيشتر. مهم اين است كه انقلابات ديگر نوعاً از يك قوه جبارهاى منتقل مىشد به يك قوه جباره ديگر، كودتا واقع مىشد يا احزاب، مثلاً يك حزبى تقويت مىشد و به طور كودتا يك رژيمى را از بين مىبردند و يك رژيمى ديگر مىآمد در كار كه هر دو آنها شبيه به هم بودند، يك قدرت طلبى بود.
سرنيزه مىتواند يك مردمى را سركوب كند، لكن نمىتواند مستقر باشد
الان شما مىبينيد كه در افغانستان كه ما الان فعلاً مورد ابتلائمان است، كودتا مىشود، لكن كودتاهايى است كه يك قدرتمندى به وسيله قدرتمند ديگر مىآيد روى كار، بعد او مىرود يك قدرتمند ديگر مىآيد روى كار و ملت هيچ، ابداً رضايت از اين امور ندارد، ملتها كار ندارند به آن. الان ملت افغانستان با اين انقلابى كه در اغتشاشى كه در افغانستان اتفاق افتاده و آنى كه از طرف شوروى تقويت مىشود و اصل كودتا، كودتاى شوروى است، نه كودتاى آن شخص، قبل از سركار آمدن آن شخص، آن قواى شوروى وارد شد به افغانستان و وارد شد و حكومت را از بين برد، نه اينكه حكومت او بيايد، به رغم حكومت، اينها آمدند و افغانستان را گرفتند و قبضه كردند و حكومتش يك حكومت فاسدى بود، آن حكومت فاسد را بردند، يك حكومت فاسدترى به جاى او گذاشتند و الان هم افغانستان در قبضه آنهاست برخلاف ملت و همه اشخاصى كه متفكرند و همه دولتهائى كه وابسته به خود شوروى نيستند اين امر را محكوم كردند و سفير شوروى همان چند ساعت بعد از آن كارى كه كرده بودند آمد اينجا و مانده بود اينجا تا وقتى كه من همين وقتها ملاقاتش كردم، اين گفت: من يك پيامى آوردم و پيامش را ذكر كرد و همين مطالب بود كه اشخاص خارجى آمده بودند و در افغانستان مشغول به مثلاً
صحيفه نور ج 11 صفحه 190
اخلال بودند و مخالف با ملت بودند و دولت افغانستان از شوروى خواست كه بيايد اين كار را بكند و آن هم بنا دارد بيايد، در صورتى كه آمده بودند و از بين برده بودند او را، من از او پرسيدم كه آن خارجى كه شما مىگوييد كى هست؟ كدام خارجىها آمدند؟ با تمجمج گفت: پاكستان، بعد من برايش قصهاى را گفتم كه اساس مسائل ما هم همان قصه است، گفتم اگر شما خيال كنيد كه با سرنيزه بتوانيد يك ملتى را خاضع كنيد و استقرار هم پيدا بشود اين اشتباه است، سرنيزه مىتواند يك مردمى را سركوب كند، بكشد، چه بكند، لكن نمىتواند مستقر باشد، ملت اگر يك چيزى خواستند، نمىشود به خلاف ميل ملت هميشه يك كارى را انجام داد و اگر رژيمش با حكومت با ملت، دو رژيم باشد ملت مسلم باشد، حكومت كمونيست باشد، اين نخواهد درست شد و شما همچو اميدى نداشته باشيد، با بودن يك ملتى به حال نظام اسلامى و آمدن يك حكومتى براى اين ملت به نظام ديگرى مثل كمونيست است اين مىشود اول شماها بريزيد و بكشيد (و چنانچه دارند همين كار را مىكنند) و مردم را سركوب كنيد، لكن اين استقرار نمى تواند پيدا كند.
در دنيا ما نداريم يك همچو انقلابى كه دنبالش آزادى باشد
و عمده اين است كه حكومتها نمىتوانند بفهمند تكاليف خودشان را راجع به ملتها، حكومتها هر چه روى كار آمدند، تقريباً آمدند براى سركوبى ملتها، در صورتى كه حكومت يك ملت (خصوصاً در آنجاهائى كه دعوى دموكراسى و امثال ذلك مىكنند) براى خدمت مردم است نه براى سركوبى مردم، لكن مابينيم حكومتها اينطور نيستند. اين حكومتهائى كه ما با ايشان مواجه بوديم و ديديم كه همه مىدانيد وضعشان چه بوده و اين حكومتهاى همجوار ما هم مىدانيد كه همه اينطور هستند كه يك دسته اقليتى با قدرت و سرنيزه و پشتيبان داشتن از خارج مىآيند و يك ملتى را سركوب مىكنند تا آن اندازهاى كه بتوانند ملتها بيدار بشوند. از آن جمله مسأله ايران بود، كه ايران مبتلا بود به يك حكومتى كه با سرنيزه انگليسىها اول و با سرنيزه اين قواى ثلاثه، اين متفقين و در ادامهاش با سرنيزه امريكا به اين ملت مسلط شد و رساند كار را به آنجاهائى كه همه ديديد. لكن اينطور نبود كه اين نهضت ايران يك قدرتمندى باشد ضد يك قدرتمند ديگر كه آن قدرتمند با سرنيزه بيايد اين قدرتمند را خارج كند و خودش با سرنيزه سركوبى كند، اين يك نهضتى بود كه از متن ملت بپا شد، نهضت، نهضت ملى بود، يعنى ملت از زن و مرد، از بچه و بزرگ همه قيام كردند و اين حكومت جائر را از بين بردند، اين يك امتيازى است بين اين نهضت اسلامى ايران با نهضتهاى ديگر كه اين صددرصد ملى بود، يك شخصى كه سرنيزه دستش باشد، بيفتد جلو، همه مردم را بكشاند با توپ و تانك، يك توپ و تانك ديگرى را بكوبد، اين نبود، ملت در مقابل يك دولت ايستاد و هيچ هم توپ و تانكى نداشت، همهاش فرياد و تظاهر. اتكال به خدا بود، از اين جهت اين امتياز هست كه مال ملت هست اين، اين نهضت نه كودتاست و نه اينكه يك قدرتى قدرت ديگر را از بين برده باشد، يك ملتى يك قدرتى را از بين برده، يك ملتى در صورتى كه نه نظامى بود، نه تعليمات نظامى داشته و
صحيفه نور ج 11 صفحه 191
نه چيزى، دانشگاهى بودند و يا دانشجو بودند و يا طلبه بودند و يا زن بودند و يا مرد، مثلاً بازارى بودند و اينها هيچ كدام تعليمات نظامى نداشتند و ابزار نظامى نداشتند و ابراز نظامى هم دستشان نبود، لكن همه بودند، وقتى همه بودند، يك قدرت ملت، يك قدرت الهى بود و نكته ديگر، اينكه همه هم قيام كرده بودند، يك چيز مىخواستند و آنكه حكومت عدل مىخواستند، حكومت اسلام مىخواستند، اين آمال همه بود، آن بچههائى كه تازه زبان باز كرده بودند از مادرهاشان ياد گرفته بودند و مىگفتند جمهورى اسلامى زن و مرد و آنهائى كه مطلع بودند، همه مىگفتند ما حكومت اسلامى مىخواهيم. پس اين نهضتى كه در ايران شده است به واسطه اين دو نكته كه يكى نهضت از متن ملت و يكى هم عقائد اسلامى و براى اسلام، اين اسباب اين شده كه اين نهضت وقتى جلو رفت ديگر شروع نكرد به سركوبى مثل الان شما وضع افغانستان را ببينيد به مجرد اينكه حكومت حالا، حكومت امين را زده زمين، حالا افتاده به آدمكشى، طيارههاى شوروى بالاى سر ملت افغانستان و قواى چهل و پنجهزار كه مىگويند قواى شوروى مجهز توى شهر ريختند و دارند چه مىكنند البته آنها مقاومت دارند مىكنند و بالاخره پيروزى با ملت است انشاءالله، اينجا اينجور نبود. اينجا بعد از اينكه همه، ديگر اين يك چيزى است كه ما همه شاهد بوديم بعد از اينكه قوا شكسته شد و شاه اول رفت و شاه مخلوع اولى رفت و دنبالهاش هم بعد رفت و اينها بعدش بنا نداشتند به اينكه بريزند تو خانههاى مردم، سركوب كنند مردم را، طياره بيايد و چه، براى آنكه آن ملت بود همه با هم بودند ديگر يك قدرتى نيامده بود روى كار به ضد ملت، ملت بودند همه با هم رفيق و برادر.
بنابراين، اين يك خاصيتى بود در اين نهضت ما كه براى اين خاصيت دنبالش ديگر اين آدمكشىها شروع نشد، كه چند هزار جمعيت، در يكى از اينها در افغانستان گفتند بيشتر از سه هزار در يك محل، بيشتر از سه هزار را كشتند، يك مسجد كه دويست و پنجاه نفر مشغول نماز بودند و افراد ديگرى هم در كار بودند، همهشان را با چيز كشتند اينجا اين حرفها نبود در كار، براى اينكه اينجا يك قدرتى با يك قدرتى مواجه نبود، يك ملتى با يك قدرت مواجه بود، ملت ديگر بعد از اينكه غلبه كرد، براى كى چيز بكند، تا پنج ماه هم تقريباً، يك آزادى در اين مملكت بود كه در هيچ انقلابى در دنيا نبود، فرانسه را مىگويند كه از همه ممالك مثلاً اقدم يا زودتر است به تمدن، فرانسه بعد از اينكه انقلاب در آن پيدا شد اينقدرها آدم كشته شد، الان هم باز معلوم نيست آنطور استقرا پيدا كرده باشد، اينطور آزادى باشد. اينجا بعد از اينكه اين سد شكسته شد، پشت سر سد يك آزادى مطلق، تمام فرودگاهها باز بود، بنابر اين نبود كه يك چيزى كه بشود فرودگاه باز باشد، همه جاها را مى بستند، تمام مخابرات را كنترل مىكردند، قطع مىكردند بين آنجا و همه جا و تمام فرودگاهها بسته مىشد، تمام مطبوعات قدغن مىشد، توقيف مىشد، در كودتاهائى كه بوده است و در انقلاباتى كه بوده، اينطور بوده كه پشتش يك اختناقى بوده است كه بالاتر از هر اختناقى، اختناق دنبال كودتا بوده، دنبال انقلاب بوده و همه ديديد كه دنبال سر اين انقلاب يك آزادى مطلق بوده، يك آزادى بود كه شروع كردند اشخاص مفسد و فاسد استفاده از آن كردند. تا پنج ماه همه چيز آزاد بود، همه روزنامهها و همه مقالات و همه
صحيفه نور ج 11 صفحه 192
گويندگان و همه چيزها و همه راهها هم باز بود، حالا هم كه باز است. بعد از چند ماه معلوم شد كه خوب، اين مطبوعات همچو نيست، يك مطبوعاتى باشد كه مثلاً يك دستهاى يك عقائدى دارند مىخواهند آن عقائد را ذكر بكنند معلوم شد يك توطئههائى دارند اينها و از اسرائيل كه دشمن بشريت است اينها دارند ارتزاق مىكنند و توطئه دارند. بعد از اين هم يك دستهاى از چند تا روزنامه، براى اينكه محاكمه بشوند، ببينند كه اينها چرا اين كارها را مىكنند چيز شد. اما كشتار دستجمعى، و آن مسائل هيچ نبود. چند نفر از اينهائى كه پنجاه سال مشغول هرزگى بودند و مشغول كشتن و وادار كردن به كشتن بودند، يك عده معدودى از اينها را آوردند محاكمه كردند، بعد از اينكه معلوم شد كه اينها اينطور بودند، چند نفر كشتند و چقدرها را چه كردند، اينها را به جزاى خودشان رساندند. در دنيا ما نداريم يك همچو انقلابى كه دنبال سرش اينجورى با انسانيت رفتار شده باشد، آزادى داده شده باشد، نداريم ما يك همچو چيزى و اين براى اين بود كه از ملت بود و براى اسلام بوده، ملت خودش را موظف مىدانست به اينكه كار خلاف نكند، خوب، البته در يك همچو جمعيت سى و چند ميليونى هستند، خوب، يك عدهاى هم هستند كار خلاف مىكنند هميشه بوده و حالا هم هست و از زمان سابق هم بوده تا حالا، اما اينطور نبوده است كه يك كشتار دستجعى، آن اشخاصى كه غلبه كردند يك كشتار دستجمعى بكنند، آن اشخاص كه غلبه كردند يك اختناق فوق العاده پيش بياورند، اين حرفها نبوده در كار و عمدهاش همين بوده كه مال ملت بوده و براى اسلام بود. اين مسألهاى بود كه فرق هست مابين اين نهضت و نهضتهاى ديگر از اين جهت كه نهضت ملى است و اسلامى.
اگر ما به تمدن فاسد غرب پشت كنيم خودكفا خواهيم شد
مىبينيد شما كه همه قشرها الا يك دستههاى كوچكى كه فاسد هستند و آنها از خارج الهام مىگيرند همه مشغول اينها شدند، همه احساس اين معنا را مىكنند كه ما بايد براى كشورمان يك كارى بكنيم، دانشگاه هم مشغول همين كار است، دانشسراها هم مشغول همين كار هستند، رعيتها هم مشغول همين زراعت هستند. در دو روز پيش از اينكه رعيتهاى اطراف قم آمده بودند با بيلهاشان (جالب هم بود) و فرياد هم مىزدند كه ما خودمان مىخواهيم چيز خودمان را درست بكنيم و كشاورزى خودمان را، كشاورزها مشغولند، لكن مىدانيد كه يك مملكتى كه خوب لااقل حالا از سابق بوده، لااقل پنجاه سال كوشش شده در فساد، نه اينكه همين مشغول كار خودشان بودند و كارى نداشتند، به رعيت كارى نداشتند، به ملت، نخير كار داشتند، كوشش كردند كه از همه جهات اين مملكت را به آسيب برسانند، در دانشگاهها يك جور، به يك وسيله، يك دانشگاه استعمارى درست كرده بودند براى ما كه جوانهاى ما وقتى آنجا مىرفتند، وقتى كه بيرون مىآمدند به نفع ديگران بيشتر صحبت مىكردند تا به نفع خودشان، تربيت اينطور مىخواستند بكنند و هر جا را دست گذاشتيد مى ديديد كه خرابى كردند. هر جا به يك قسمى، در اين تودههاى مردم ايجاد اختلافات، كم كارى، نگذارند مردم كار بكنند و مىخواهند وابسته به غير باشند، ما را وابسته به غير ما. عقيده مان اين شده است كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 193
غير از غرب ديگر كسى نيست، جائى نيست كه بشود، ما بايد وابسته باشيم يا به شرق و يا به غرب. آدم خوبهاى ما مىگفتند به غرب وابسته باشيم، براى اينكه اين مقدار ادراكشان نبود كه نه، ماتوانيم خودمان بايستيم كار بكنيم، خودمان مىتوانيم سرپا بايستيم، ما ترجيح مى دهيم به اينكه از اين تمدنى كه ما را فاسد دارد مىكند دست برداريم و برسيم به يك زندگانى بسيط انسانى.
اگر ما يك همچو چيزى پيدا بكنيم واز اين تمدن مفسد و فاسد پشت بكنيم به آن، خودمان كم كم خودكفا خواهيم شد. آن كه ما را نمىگذارد به اينكه در هر قشرى كه داريم خودكفا باشيم، وابستگى است كه ما به آنها داريم. وقتى بنا شد كه قبله يك ملتى غرب باشد، روبه آنجا مىايستد و حرف مىزند. آتاتورك عكسش، من در آنوقت كه در تركيه بودم، من مجسمهاش را ديدم كه مجسمهاش اين بود، دستش را اينطور دراز كرده بودند، گفتند آنهائى كه آنجا بودند، كه دستش را طرف غرب دراز كرده است و مىگفت كه همه چيز از آنجا بايد باشد و يكى از دانشمندان به اصطلاح ما كه در زمان سابق بود و بعد هم فوت شد، او در ايران گفته بود كه ما تا همه چيزمان انگليسى نشود نمىتوانيم درست كنيم خودمان را. يك همچو مغزهائى كه همه چيز را آنجا مىدانند ودامن زده با تمام تبليغاتى كه بوده است در عرض اين سالهاى طولانى به اينكه به ما باور بدهند و تحميل كنند به ما كه خودمان آدم نيستيم، تحميل كردند به ما، تا يكى دلش درد مىگيرد برود اروپا، يكى مىخواهد چند تا كلمه چيزى ياد بگيرد برود اروپا، شما اگر اينهائى كه رفتند اروپا و تحصيل به خيال خودشان كردند بياوريد به آن كسى كه صحيح در اينجا تحصيل كرده باشد (والا اينجا هم تحصيل صحيحى براى ما درست نكردند) اگر مقايسه كنيد مىبينيد كه اينكه رفته اروپا، رفته تفريح بكند، رفته كاغذ بگيرد بيايد اينجا، تحميل مردم بشود اجازه بگيرد، اجازه تحميل به مردم، آن ديپلمى را كه به جوانهاى ما مىدهند خيلى آسانتر و زودتر است از آنكه به خودشان مىدهند، براى اينكه خودشان مىخواهند دانشمند بشوند، ما را مىخواهند نگذارند، ما را همچو كردند كه هر چه هست از آنجاست و خودتان هيچ چيز نيستيد. اين را بايد به خودمان اثبات كنيم كه ما هم آدميم، كه ما هم هستيم در دنيا، كه شرق هم يك جائى است، همهاش غربى نيست، شرق هم يك جائى است كه خزائنش بيشتر از همه جا و متفكرينش بيشتر از همه جا بوده است. تا آنوقتى كه ما را اسير كردند، طب از شرق رفته به غرب، تمدن از شرق رفته به غرب، لكن معالاسف قضايا چه شده است و دسته بندىها چه جور بوده و تبليغات چه بوده است كه ما را به عقب زدند به طورى كه ما خودمان را هيچ مىدانيم. اين را كراراً من گفتم، فاستونى را در كارخانه اصفهان مىبافتند پشتش مىنوشتند انگليسى، براى اينكه تا انگليسى نباشد بازار هم نمىخرد آن را. من و شما هم نمىخريم، بايد انگليسى باشد تا بخريم، خيابانهاى ما اگر مىخواهد چه بشود، خيابان روزولت، آن روزولتى كه ما را به اين مصيبت نشاند و آمدند اين مرد را به قولى كه خودش گفت: من را صلاح ديدند كه باشم اينجاً و خدا لعنتشان كند كه همچو صلاحديدى را كردند، باز خيابان بايد خيابان روزولت، خيابان چرچيل، خيابان كذا. شما برويد بگرديد در همه خيابانهاى غرب، من كه نمىدانم اما من گمان ندارم كه اسم يكى از سلاطين در آنجا باشد، مگر اينكه بخواهند بازى بدهند ما را، گاهى
صحيفه نور ج 11 صفحه 194
اينطورى است كه بخواهند بازى بدهند ما را، يكىآنجا بگذارند. شما بيائيد صد تا اينجا درست كنيد ما ر اينطورى كردند كه بكلى در همه معلومات خودمان را بستيم و معلومات ديگران را نه، معلومات صادراتى، اگر يك معلوماتى، كه معلومات واقعى بود كه ما حالا به اين روز نبوديم. معلومات صادراتى يعنى آنكه نتواند به درد ما بخورد آنى كه نتواند ما را به مرتبه كذا برساند، لكن اسم زياد بود، تبليغات، دروازه تمدن كذا. شما مىدانيد مائى را كه اين آقا به دروازه تمدن رسانده! حالا كه رفته مىبينيد چيست، وضع چيست، وضع ما چيست، هيچى نداريم، همه خزائنمان را بردند، هر چه نفت داشتيم بردند و ايشان هم وعده كرده بود تا بيست سال ديگر ما نفت داريم و از خورشيد استفاده مىكنيم، البته اگر ايشان بودند تا بيست سال ديگر شايد نفت نداشتيم ديگر، ولى بحمدالله داريم نفت، دزدى وقتى در آن نباشد هست.
مطالعات كارشناسان خارجى براى غارت منابع كشور
در هر صورت اين خاصيتى كه در اين انقلاب هست كه اسلامى است و ملى، اين خاصيت اسباب اين شده است كه همه شما آقايان را وادار به كار كرده هر چه كار ازتان بيايد مىكنيد براى اينكه مىبينيد كار براى خودتان است، نه براى غير منزل خودتان. شما الان ايران را منزل خودتان مىدانيد، قبل از اين مىگفتيد براى چه من كار كنم، خوب من كار كنم كه آمريكا ببرد. در صنعت نفت فرض كنيد كه ما كار كنيم كه امريكا ببرد، براى چه بكنيم اما حالا مىبينيد مال خودتان است. بله در همه جا حالا يك ريشههائى از آنها باقى مانده كه مىخواهند ما كار كنيم و امريكا ببرد. اين اشخاصى كه خودشان را معرفى مىكنند كهفرض كنيد براى ملت و براى خلق و براى بساط، اينها دارند كوششكنند به اينكه ما كار كنيم خارجىها ببرند، اينها كوشششان اين است، لكن به اسم اينكه نه اينطور نيست، مىخواهيم ملت چه باشد، ملت،خواهيم چه باشد، يك ملتى كه همه ايستادند رأى به يك قانونى دادند، مخالفت مىكنند، مىگويند كه اين دموكراسى نيست، دموكراسى غير از اين است كه مردم خودشان سرنوشت خودشان را دست بگيرند، كجاى دنيا اينقدر دموكراسى هست كه براى قانون اساسى، دو دفعه مردم رأى بدهند، كجاى دنيا شما سراغ داريد كه براى يك قانون دو دفعه رأى بدهند، يك دفعه رأى بدهند به اشخاص خبرگانى كه بيايند اين را ببينند و چه بكنند، يك دفعه ديگر هم، همهشان رأى بدهند به خود آن قانون، باز هم آقايان مىگويند اين محل اشكال است، ملت يك چيزى يك چيزى را كه خواسته، شما اگر بگوئيد محل اشكال است، شما مىخواهيد تحميل كنيد، شما ديكتاتور هستى كه مىخواهى تحميل كنى، قضيه هم اين نيست كه حالا اينها دلشان مىخواهد يك مجلس كذائى باشد و يك مثلاً رژيم كذايى، قضيه اين است از اين يك رژيم كه به دست خود ملت و با اسلاميت پيش بيايد مىترسند. اين خارجىها همه چيز ما را مطالعه كردند، اينها يك جانورهاى عجيبى هستند، همه چيز ما را مطالعه كردند، يعنى آمدند كارشناسهاشان تمام بيابانهاى ما را آنوقت كه اتومبيل نبود با شتر مىرفتند، با شتر و ساربان مىرفتند، تمام اين بيابان هائى
صحيفه نور ج 11 صفحه 195
بود كه درجاهائى كه مثلاً كاروانها مىرفتند، اينها مىرفتند از بيابانها، از جاهاى ديگر نقشه برمى داشتند و آن چيزهائى كه زيرزمين بود، اينها با چيزهائى كه داشتند مىفهمند اينجا چيست. در همدان كه بودم يكى از دوستان من يك صفحه بزرگى را آورد من ديدم كه گفت نقشه همدان است. نقشه همدان و حومه همدان، بزرگ بود، در نقشه ديدم كه يك نقطههاى زيادى در آن هست، گفت اين نقشه مال خارجىها است، اين نقطههائى است كه يك چيزى در آن هست، اين نقطههائى كه گذاشتند جاهائى است كه اينها كشف كردند يك چيزى در اين محل، يك چيزى پيدا مىشود، اينها علاوه بر اينكه زمينهاى ما را تفحص كردند و همه چيزش را تحت نظر قرار دادند و مىدانند ما چه داريم، علاوه بر اين قشرهاى ملت ما را مطالعه كردند.
در بختيارىها رفتند، آنجا يك نفر آدم رفته چند سال مانده آنجا در بختيارىها مطالعه كرده كه اينها را چطور مىشود رام كرد، چطور مىشود برانگيخت، روحيات اينها چه جور است، در بلوچستان هم رفتند، در كردستان هم رفتند، همه جا، ممكن است يك نفر هم باشد كه كردها ندانند، غير كرد، خيال كنند كرد است. گاهى وقتها يكى از آنها پيدا شده، عمامه سرش بوده، آخوند شده، همه جا رفتند اينها و همه انگيزههائى كه در يك ملتى ممكن است منشا يك امرى بشود، اينها مطالعهاش را كردند، قبلا اينها مطالعه داشتند لكن خارجى، و عينى چيزى به دستشان نيامده بود، آنطورى كه بايد بيايد، مطالعات بود و عمليات بود.
اسلام و وحدت كلمه اقشار مردم، دو نقطه اساسى و مورد حمله اجانب
شما ملت بزرگ، آن مطالعات آنها را عينيت داديد، يعنى آنها بعد از مطالعاتشان به اينجا رسيده بودند كه آن چيزى كه مضر است، اسلام است برايشان و وحدت كلمه ملت، اگر همه ملت يكى بشود و همه اسلامى باشند، اين نمىگذارد آنها زندگى شان درست بشود، اين دو نقطه را اينها به آن حمله كردند زمان رضاشاه به اسلام حمله كردند و به روحانيت حمله كردند، آن كردند، آن كردند كه كسانى اگر يادشان باشد ديدند، كسانى كه نديدند در تاريخ بعدها ببينند، چون تاريخ هم نمىتوانست بنويسد، بعدها شايد بيايد در تاريخ و در زمان ما هم با فرم ديگر، اساس اين بود كه اسلام را ببرند، تاريخ اسلام را به اسم اينكه ما خودمان يك كذائى هستيم، تاريخ اسلام را مىخواست از بين ببرد، موفق نشد، همه چيز را اينها مىخواستند از بين ببرند موفق نشدند. همه چيز را اينها مىخواستند از بين ببرند، اسلام را ضعيفش كنند و مردم را از آنهائى كه كار براى اسلام مىكردند يا كارشناس اسلام بودند جدا كنند، به اسم اينكه اينها مرتجع هستند. از اين طرف هم دانشگاهىها يك دسته فكلى آنجا نشستند براى خودشان چه مىكنند به ما مىآمدند اينطور تزريق مىكردند كه اينها يك دسته بىدين و ريش تراش و فكلى، به شما مىآمدند از آن طرف مىگفتند اينها يك دسته انگليسىاند. اينها، همان عمال انگليسى مىآمدند مىگفتند اينها يك دسته انگليسىاند. اينها، همان عمال انگليسى مىآمدند مىگفتند آخوندها، اين آخوندها انگليسىاند، انگليسىها اين حوزهها را درست كردند، من خودم با
صحيفه نور ج 11 صفحه 196
گوشم شنيدم گفت: انگليسىها نجف و قم را - انگليسىها - درست كردند، مىخواستند وحدت كلمهاى كه امكان داشت بين اين دو قشر متفكر پيش بيايد، نگذارند.
خدا خواست كه در يك برهه از زمان، اين دو قشر با هم شدند، هر دو يك قصد داشتند، هر دو يك مطلب داشتند.
و حالا باز همان قضايا مىخواهند پيش بياورند، باز دانشگاهىها را از مدارس قديمه جدا كنند، حزبها پيش بياورند و گروههاى فراوان كه همه با هم مختلف باشند و معالاسف ملتفت نيستيم، عمق مسائل را نمىتوانيم درك كنيم كه در ظرف يك سال كمتر دويست تا گروه در يك مملكت پيدا شد و دويست تا حزب اظهار وجود كردند، اين يعنى چه! اين چه بوده، چيست اينطور مىشود، دويست تا گروه در اينجا پيدا بشود، هر چه گروهها هم زيادتر بشود اختلافات زيادتر مىشود.
اصل حزب بازى را به نظر من كه در صدر مشروطيت حزب را در ايران درست كردند، حزب بازى را براى همين درست كردند كه نگذارند اين ملت با هم آشتى كند. براى اينكه حزب را مىديدند كه اينجا بناى اينها اين است كه وقتى اين حزب شد حزب عدالت و اين حزب شد حزب دموكرات كه درصدر مشروطه بوده، اينها با هم دشمنند. اين براى آن مىزند، اين براى او مىزند، احزاب در خارج اينجور نيستند، اگر نمايش بدهند كه اينجور هستند براى اينكه كلاه سر ما بگذارند، اگر نمايش بدهند كه اينها اختلاف دارند، اختلاف اساسى ندارند، اينها كلاه سر ما مىخواهند بگذارند تا ما اختلاف پيدا بكنيم، مثل يك بچهاى ما را حساب مىكنند كه يك توپ مىاندازند ميدان كه سرگرم كنند مردم را.
ما با تمدن مخالف نيستيم با تمدن صادراتى مخالفيم
اگر شما آقايان و همه ملت بخواهند استقلال خودشان را، (و مىخواهند) بخواهند آزادى خودشان را، بايد اول افكارشان را آزاد كنند، افكار ما الان در قيد و بند است حالا هم هست انشاءالله بشود الان يك نهضت، يك نهضت فكرى هم شد الان، لكن بايد اين را تتميم كرد، نهضت شماهائى كه در دانشگاه هستيد و دانشمند هستيد و متفكر هستيد، اين جوانهاى ما را يك جورى بار بياوريد كه خودشان بفهمند كه خودشان يك چيزى اند، نگويند كه ما بايد جور غرب باشيم، شرقى باشند، اگر از غرب هم صنعتى مىآيد، ياد بگيرند، اما غربى نشوند، ياد گرفتن مسأله، يك چيزى است و مغز را غربى كردن و از خودش غافل شدن، مسأله ديگر است.
ما با تمدن مخالف نيستيم با تمدن صادراتى مخالفيم تمدن صادراتى ما را به اين روز نشانده است.
آزادى صادراتى! آزادى است كه بچههاى ما را به فحشاء كشاند و مراكز فساد هر چه خواست زياد شد به اسم آزادى، همه مطبوعات ما در خدمت آنها بودند براى اينكه اين بچه هاى ما را، اين جوانهاى ما را از دانشگاه منصرف كنند و به فحشاء بكشند. در عين حالى كه دانشگاه باز يك
صحيفه نور ج 11 صفحه 197
دانشگاه مطبوع نبود، باز همين مقدارش هم دوست نداشتنداينها باشد. اينها جوانهاى ما را از آنجائى كه مركز كار است، براى فعاليت است، بيرون بردند، به مراكزى بردند كه تنبل پرور است، تمام مراكز فحشاء تنبل پرور است، آدم را تنبل مىكند.
يك كسى كه عادت كرد كه شب برود به سينما، آن سينماها، نه سينماهاى آموزنده، آن سينماهائى كه همهاش براى اين بود كه ما را تخدير كند، اين وقتى عادت كرد به آن مراكز يا به آن مراكز فحشائى كه لابد شنيديد كه در تهران چقدر بوده، بين تهران و شميران چقدر بوده است وقتى بنا شد جوانهاى ما كشيده شدند به آنجا، يعنى عضو فعالهاى كه بايد يك مملكت را اداره بكند مهمل بشود، هروئين را اينطور ترويج كردند كه همه قشر مملكت پر از هروئين شده است و شده بود، اين همچو نبود كه خود به خود شده باشد. اين نقشه بود، وقتى بنا شد يك جوانى كه قدرت فعاله يك مملكت هست مبتلاى به هروئين بشود مىشود هيچ، مهمل مىشود، اينها ما را مهمل مىخواستند بكنند كه هر چه از ما ببرند و هر بازى سر ما درآورند ما هيچ نفهميم، اصلاً فكر اين نباشيم كه چرا بايد بشود، آدم هروئينى و آدم ترياكى و آدم مثلاً دنبال فحشاء رفتن، فكرش نمىآيد به اينجا كه نفت ما را چرا مىبرند. كى برد، كى مىخورد، به فكر اينآيد. آن فقط فكرش اين است كه چه وقت، وقت اين است من ترياك بكشم يا چه وقت، وقت اين است بروم در آن مركز، يا چه وقت، وقت هروئين است. اصلا فكر آن قضيه نمىآيد و اينها همين نقشه را داشتند كه جوانهاى ما را از اين افكارى كه بايد با آن افكار ما برسيم به يك مطلبى، بازدارند و آن فعاليتى كه بايد جوان ما، طبقه جوان ما داشتند از دستش بگيرند مهمل بارش بياورند. هر چه بخواهند بكنند و ما حرفش را نزنيم، لكن خدا نخواست به دادشان رسيد، خدا نخواست اينطور بشود و در بين راه، خدا دريافت شما را و شما حفظ كنيد اين را.
همه مملكت بايد مشغول بشوند براى اصلاح خودشان
جوانهاتان را تربيت كنيد به يك تربيتى كه فعال باشد، همه براى اين نباشد كه يك چيرى را بگيرند. آقا اين مصيبت است كه همه دانشگاهها زحمت بكشند براى اينكه هى ميز اشغال كنند، چيست، كار نيست، بروند بنشينند آنجا حقوق بگيرند، خوب سابق اين بود ديگر، ادارات ما الان هم خراب است. اينطور بود كه فرض كنيد ادارهاى كه اين مىشد با صد نفر اداره بشود با پانصد نفر، هزار نفر اداره مىشد. صد نفرش كار او از مىآمد، به طور اهمال هم بازو باقىشان حقوق مىگرفتند و آنجانشستند تفريح مىكردند. يكدفعه هم در تلويزيون نشان دادند، آن وضع اداره را نشان داد، يك دفعه، وضع همين بود، اينها مىخواهند اينطور درست بكنند دانشگاه را، دانشگاه بايد عالم درست بكند نه ادارى، ادارى يك مسأله كوچكى است حالا يك احتياجى هست به او، البته بايد بروند آنجا، اما دانشگاه بايد عالم درست كند، دانشگاه بايد اشخاصى را درست كند كه مملكت خودش را اداره كند از حيث علميت، اداره كند از حيث فرهنگ، نه اينكه غايت آمال اين باشد، يك چيزى دستش بيايد برود در يك ادارهاى بنشيند مهمل، كار هم بود، خوب، اما كار نيست توى ادارات، يك اداره كه نمىتواند
صحيفه نور ج 11 صفحه 198
اينهمه جمعيت را بپذيرد، جز اين است كه آنجا بودجه مملكت را بيخودى صرف بكنند، خودشان هم مهمل بار بيايند. يك قوه فعاله مهمل بار مىآيد و بودجه مملكت را از بين مىبرد. اينها بايد اصلاح بشود. من، آخر عمر من است اما شما جوانيد، اصلاح كنيد اينها را، اصلاح كنيد اينها را اگر بخواهيد مستقل باشيد، اين چيزها را درصدد برآئيد اصلاحش بكنيد. همه مملكت بايد مشغول بشوند براى اصلاح خودشان، اول اصلاح آدمها بكنند كه مقدم بر همه چيز است، دانشگاهها را مركز تربيت قرار دهيد علاوه بر دانش، تربيت لازم است، اگر يك دانشمندى تربيت نداشته باشد مضر است. خيانت مىكند و آن كسى كه با علم خيانت بكند، با دانشمندى خيانت بكند خطرش بيشتر از ساير مردم هست. دانشگاهىها را تربيت بكنيد، دانشگاهىها تربيت بكنند، اين دانش آموزان را، اينها قابل تربيتند، اگر تربيتشان كرديد درست و حسابى، مىتوانند اداره كنند، شما بعدها بايد اين مملكت را با اين جوانها اداره بكنيد. بخواهيد مستقل باشيد و انشاءالله همه خواهيد آزاد باشيد و همه مىخواهيد. بايد شماهائى كه اهل دانشگاه و تربيت اهل تعليم هستيد، جوانها را تربيت كنيد و تعليم، همراه تعليم تربيت باشد. خداوند انشاءالله همهتان را حفظ كند، همه موفق باشيد مويد باشيد. من تاآنقدر كه هستم خدمت مىكنم به شما، آنقدر كه مىتوانم، البته من كه نمىتوانم خدمت صحيح بكنم آنقدر كه مىتوانم مىكنم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 202
تاريخ: 15/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با نمايندگان ارامنه ايران
كارشكنى مستكبرين و سلاطين جور در تحقق مكاتب الهى - توحيدى
بسم الله الرحمن الرحيم
مكتبهاى الهى - توحيدى از اولى كه در بين بشر بوده است معالاسف به واسطه كارشكنىهاى مستكبرين، آنطور كه بايد پياده نشده است. بخصوص مذهب حضرت عيسى سلام الله عليه كه به دست يك طايفه هائى افتاده است، يك تحريفهائى شده است و يك چيزهائى كه سزاوار حضرت مسيح نيست ذكر شده است و بدتر از او سلاطينى كه خودشان را به مذهب مسيح بستهاند و مسيحى نبودهاند، مانع شدند از اينكه تعليمات حضرت مسيح تحقق پيدا بكند. اگر تعليمات انبياء حضرت مسيح در مسيحيين، حضرت موسى در كليميين، حضرت رسول اكرم(ص) در مسلمين، آنطورى كه آنها مىخواستند تحقق پيدا مى كرد، اين گرفتارىهائى كه الان براى همه بشر در همه جا هست پيش نمى آمد. الان شما مىبينيد كه دولتهاى بزرگ با اسم مسيحيت، با اسم انتساب به مكتب حضرت مسيح سلام الله عليه چه جنايتها در عالم مىكنند، چنانچه سران ممالك اسلامى هم با اينكه مسلمان هستند و با اسم اسلام بلكه چه جناياتى كه نمىكنند. شما ديديد كه محمدرضا در اينجا اظهار اسلاميت مىكرد و قرآن طبع مىكرد و اظهار تعهد به اسلام مىكرد، معذلك با اسلام آنطور كه همه ديديد. و امثال كارتر هم، نظير او در مسيحيت مىرود دعا مىخواند، در كليسا مىرود وادار مىكند كه دعا بخوانند، لكن برخلاف تعليمات حضرت مسيح، آنهمه ظلم، آنهمه جنايت در دنيا مىكند. مذهبها از اول گرفتار اين طاغوتها بودند.
رسالت انبيا در به تسليم كشانيدن انسان و رهانيدن از سركشى
از اولى كه مذهبها در عالم پيدا شده است جفتش يك طاغوتى يا طاغوتهائى هم بودهاند و صاحبان مذاهب كوشش كردند براى اينكه مردم را آدم كنند. اين انسانى كه اگر سرخود باشد از همه سركشتر و بدتر است، انبيا از اول خدا فرستاده كه اينها را از آن سركشى بيرون بياورند، مهار كنند، لكن انبيا هم آنطورى كه مىخواستند موفق نشدند، معذلك همان مقدارى هم كه موفق شدند الان سلامت دنيا هر چه باشد به تابع مذاهب است كه هست. الان هم تودههاى مردم آنجاهائى كه كليمى هستند تودههاشان، نه آن سران، آنجائى كه مسيحى هستند تودههاى مردم، نه سران شان، آنجائى كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 203
مسلمين هستند همين طور تودههاى مردم از باب اينكه يك مقدار از تعليمات انبيا را به آن تعهد دارند، باز اين سلامتى كه در دنيا هست كه اگر نبود اين كوشش انبيا، بدتر از همه حيوانات به هم مىريختند، اين سلامتى كه الان در دنيا هست، اين مقدارى كه هست كه اگر سران ... مهار كرد، ساير مردم سلامتند، اين باز هم همين مقدار از سلامت كه هست در اثر كوشش انبياست. كوشش انبيا اسباب اين شده است كه در هر مذهبى و ملتى افراد بسيار زيادى هستند كه ...كردن مذهب انبيا را، از بسيارى از جناياتى كه بشر اگر همين طور بود مرتكب مىشد، آنها مرتكب نمىشوند، اين كوشش انبياء است. اگر اين كوشش از انبيا نبود آنوقت معلوم مىشد چه خبر است اين دنيا. معالاسف در هيچ عصرى نديديم كه مردم با اسلام آنطورى كه هست آشنا باشند.
نابودى ظلم در سايه تحقق جمهورى اسلامى
شما گمان نكنيد كه الان ما باز يك مملكت داريم به معناى حقيقىاش. اسلام اگر چنانچه تحقق پيدا بكند انشاءالله، آنوقت شما خواهيد ديد كه با ساير اقوام چه خواهند كرد و با آنها با چه سلمى، با چه مسالمتى، با چه محبتى رفتار خواهند كرد. خوب، اين رئيس، حضرت امير سلام الله عليه است كه وقتى مىشنود كه يك زن ذمى را كه يهودى شايد بوده است، اين را خلخال از پايش لشكر كذا درآوردند، آنقدر ناراحت مىشود كه مىگويد اگر انسان بميرد در يكى همچو امرى، سزاوار است. يك همچو حكومتى است و اگر چنانچه يك حكومت اسلامى به آنطور كه اسلام مىخواهد، آنطورى كه خداى تبارك و تعالى مىخواهد در ايران و در ساير جاها تحقق پيدا بكند، ديگر ظلم درش بسته مىشود، تعديات درش بسته مىشود، حكومتها ديگر نمىتوانند ظلم كنند و نمىكنند و ارتشىها و ساير قواى انتظامى همه در خدمت هستند. دعا كنيد كه اينطورى كه ما مىخواهيم بتوانيم موفق بشويم و بتوانيم كه اسلام را عرضه كنيم و ... كه اينهائى كه الان در اطراف مملكت ما به آشوبگرى مشغول هستند و اعتقاد به هيچ مذهبى ندارند، اينها اصلاح بشوند يا از بين بروند تا يك حكومت اسلامى صحيح محقق بشود كه براى همه شما، براى همه بشر اسلام خوب است. خداوند همه شما را توفيق بدهد و مويد باشيد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:26 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 204
تاريخ: 15/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى انجمن اسلامى كاركنان وزرات صنايع و معادن
وابستگى اقتصادى موجب وابستگى سياسى و نظامى است
بسم الله الرحمن الرحيم
ايران امروز محتاج به كار است حتى من اين اجتماعاتى كه در اينجا و در بيرون منزل مىشود خيلى صحيح نمىدانم براى اينكه نبايد اينها از كار دست بردارند و همهاش باب تظاهر باشد، تظاهر البته در پيشرفت امور مملكت يك تقويت روحى مىكند لكن دائمى نبايد باشد، بايد كار بكنند مردم، كشاورز مشغول كشاورزى باشد، آنهائى كه كارخانه دارند مشغول توليد باشند، صنايع كوچك و بزرگ مشغول كار باشند، افراد خودشان را موظف بدانند كه امروز مملكت احتياج دارد، يك مملكتى كه الان اقتصادش شكست خورده است محتاج است، نگذارند كه اين احتياج باقى باشد كه ما در هر چيزمان كه آن رژيم ما را مبتلا كرد به وابستگى اين ادامه پيدا بكند. البته يك وابستگى است كه رژيم سابق ايجاد كرد در ايران، به اسم اصلاحات ارضى، زراعت را اوضاعش را به هم زد و با وابستگى در زراعت و در اين چيزها كه ارزاق عمومى است، دامدارى را در اينجا ضايع كردند، از بين بردند، ما محتاج به اين هستيم كه گوشت از خارج بياوريم و هكذا.
اگر ما يك وابستگى اقتصادى داشته باشيم اين موجب اين مىشود كه وابستگى سياسى هم پيدا بكنيم و وابستگى نظامى هم حتى پيدا بكنيم مملكت مان باز برگردد به آن حالى كه سابق بود، ما حالا مىخواهيم مملكت مال خودمان باشد و حالا مملكت مال خود مردم است، در حالى كه مملكت مال خودمان هست، يك عدهاى افتادهاند توى مردم تحريك مىكنند تحريكات زياد مىكنند، كشاورزى را به حال اينكه نگذارند تحقق پيدا بكند، در آوردند، به حال تعطيل دارند در مىآورند، كارخانهها را همين طور، نمىگذارند كه آرام باشد اين مملكت، تا اينكه صنايعش راه بيفتد، كارخانههايش راه بيفتد، زراعتش راه بيفتد و صنعتش ترقى بكند.
تحريكات عناصر خرابكار و مزدور به منظور ايجاد اعتصاب و هرج و مرج در مملكت عمده اين است كه عدهاى كه نمىخواهند اين مملكت
استقرار پيدا بكند و نمىخواهند كه جمهورى اسلامى انسانى در ايران پيدا بكند و نمىخواهند كه جمهورى اسلامى انسانى در ايران پيدا بشود، اينها درصددند كه در هر جا بروند يك خرابكارى
صحيفه نور ج 11 صفحه 205
بكنند. هر جا انسان نظر مىكند يك دسته ديگر را، جوانها هم زود باور، به مجرد اينكه يك نفر آدم مىآيد يك چيزى مىگويد قبول مىكنند از او و نتيجهاش اينكه اعتصاب مىكند، از كار كنار مىرود، اين اعتصاب پشت سر هم ضربه مىزند به اين مملكت، به اين اقتصاد ضربه مىزند، به اقتصاد ما - ضربه مىزند به اقتصاد ما ضربه مىزند به حيثيت مملكت ما، اينها نمىفهمند اين را كه اعتصاب در هر جا، هر كس در هر جا، ارتشروى اعتصاب هست، در كارخانهها مىروى اعتصاب هست، مدرسهاعتصاب مىكنند، دانشجوها اعتصاب مىكنند، همه، هر قشرى، حالا ديگر اين معنى رسم شده است كه هر قشرى اعتصاب كند، اينها نمىفهمند اين معنا را؟ اين اعتصابها حيثيت يك مملكتى را از بين مىبرد و به خارج مىفهماند اين معنا را و آنها كه بايد دامن به آن بزنند دامن مىزنند، ابر قدرتها دامن مىزنند به اين معنا كه بگويند كه يك مملكت متزلزلى است، محتاج به اين است كه اداره بشود، يك نفر بياورند ادارهاش كند، نمىفهمند اينها؟ توجه به اين ندارند كه اينهائى كه مىآيند براشان نطق مىكنند و وادارشان مىكنند به اعتصاب و يك دسته هم دنبالش مىافتند داد و فرياد، اين مملكت را نمايش مىدهند كه يك مملكتى است كه آرامش ندارد، متزلزل است، حكومتى مركزى نيست در كار.
اين چه دستى است كه جوانها را وادار مىكنند تا به علماء اسلام بدگوئى كنند؟
اين چه دستى است در كار؟ اين چه دستى است كه در بين مردم است كه دارد از هر طرف مىكوبد اسلام را؟ اين چه دستى است كه در بين مردم است كه جوانها را وادار مىكند كه به علماء اسلام بدگوئى مىكنند، هر جا مىرويم مىبينيم يك دسته جوان بازيخورده، يك دسته ملا را عقب زده و عرض مىكنم كه چه مىكند، ارتجاع، آنها را مىداند، از اين الفاظ نامعلوم كه پيش آمده، اينها نفهميدند كه چه دستى در كار است كه دارند بين خود شماها در هر شهرى، بين خود افراد شهر دارند به هم مىزنند، نمىفهمند كه اين انعكاسش در خارج از ايران چيست، نمىدانند كه بعد از اينكه منعكس شد كه ايران نمىتواند خودش را اداره كند، يك قلدرى را مىآورند كودتا مىكند، پدر همهتان را در مىآورد، نمىفهمند اين را، چرا بايد اينطور؟ چرا جوانهاى ما اينقدر خوابند؟ چرا ضعيف الادراكند اينها؟ چرا عمق مسائل را درك نمىكنند؟
يك نفر آدم با اسم اسلام و با اسم قرآن و با اسم چه، بدون اينكه اطلاعى از اسلام داشته باشد، بدون اينكه اطلاعى از قرآن داشته باشد مىرود مردم را وادار مىكند به اعتصابات و فحاشى به علماء، فحاشى به مراجع، فحاشى به همه. آخر نمىدانند اينها كه اين اسباب اين است كه در خارج گفته بشود مملكتى است ثبات ندارد بايد ثبات به مملكت داد، نمىدانند، دشمنها احاطه كردند الان به اين مملكت و چون آن منافعى كه مىخواهند از مملكت ببرند نمىبرند احاطه كردند كه نگذارند اين مملكت آرامش پيدا كند، دنبالش يك كودتا بكنند، يك بساط درست كنند، چرا جوانهاى ما اينقدر خوابند؟ چرا گوش به حرف افرادى مىدهند كه اطلاعات از اسلام ندارند به اسم اسلام دارند اسلام را مىكوبند.
صحيفه نور ج 11 صفحه 206
بايد يك قدرى بيدار بشوند، يك قدرى توجه بكنند به مسائل، حالا وقت اعتصاب است؟ يك مملكتى كه از آن طرف گرفتار، از آن طرف گرفتار، تمام مجاورين با ما مخالف، حالا وقت اين است كه هر جوانى، هر دسته برسند يك جا اعتصاب كنند؟
امروز اعتصاب حرام است شرعاً. اينهائى كه اعتصاب مىكنند خائن به اسلامند، دست بردارند از اين الواطىها، دست بردارند از اين بساط، بازى نخورند اينقدر از اين مردمى كه مىخواهند استفاده از شما ببرند - يك نفر آدم - از شما استفاده مىخواهند، از اين اشخاص جوان كه پاكدل هستند، اشخاص صيادى هستند كه مىخواهند استفاده از شما ببرند با اينكه اعتصاب كنيد، با اينكه هياهو كنيد، با اينكه جلو چه بكنيد، اينها مىخواهند استفاده ببرند از شما، اينها مىخواهند از شما استفاده كنند، شما هم غافل از مسائل هستيد، اعتصاب مىكنيد، دعوى مىكنيد، جاروجنجالكنيد، نطق مىكنيد، فحش مىدهيد، يك مملكت بىثبات معرفى مىكنيد، مملكت بىثبات قيم لازم دارد، قيمش يا بايد آن طرفىها باشد، يا بايد آن طرفىها باشد و شما را ببرند بيرون كنند از اينجا، نمىفهمند اينها را. اين چه مصيبتى است كه در اين مملكت پيش آمده، اين چه برنامهاست كه براى شما ريختند از طرفين، از همه طرف برنامه ريختند، مدام شلوغ مىكنند، هر جا يك اعتصاب، هر جا يك جنبش، هر جا يك فساد، هر روز يك اجتماع، يك نطق و چه و چه و چه، فحاشى به اين و آن، بدگوئى به علماء بدگوئى به كسان ديگر، اين چه معنائى است كه ما گرفتارش هستيم در اين مملكت، چرا بايد اوضاع يك مملكت اينطور باشد؟ چرا بايد خود اهل مملكت به جان هم افتاده باشند؟
به خلاف موازين اسلام مال مردم را مصادره مىكنيد
امروزى كه همه بايد با هم باشيد، همه بايد دست به دست هم بدهيد، همه بايد با اجتماع، همه بايد با تعهد به احكام اسلام باشيد، برخلاف موازين اسلام فحاشى مىكنيد، برخلاف موازين اسلام مال مردم را مصادره مىكنيد، برخلاف موازين اسلام مىريزيد توى صحراها كشت مردم را چه مىكنيد، باغات را عرض مىكنم كهمى بريد. همهاش خلاف موازين اسلام هست، شما را وادار مىكنند، جوانها را وادار مىكنند به اين امر، يك دستى پشت پرده است كه شماها را حركت مىدهد به اينطور حركتها و اثبات كند كه ايران قابل نيست كه خودش مستقل باشد. هرج و مرج باشد، هرج و مرج ايجادباشد، الان يك هرج و مرجى است در سرتاسر ايران، انسان مىبيند هرج و مرج است، خوب چرا بايد اينطور باشد، چرا بايد بيدار نشويد، چرا جوانهاى ما سر عقل نيايند؟ امروزى كه ما با يك مملكت، مملكتى با يك قدرت بزرگى مواجه هستيم، بايد در هر شهر بريزيد شماها به جان هم به اسم ارتجاع علماتان را بكوبيد؟! به اسم نمىدانم چه باغات مردم را تصرف كنيد؟! خانههاى مردم را برويد بگيريد؟! زن و بچه مردم را از خانههاشان بيرون كنيد؟! آخر اين چه وضعى است كه شماها داريد؟ چرا بايد شماها به احكام اسلام متعهد نباشيد، اين اسلام بود كه شماها را تا اينجا رساند، اين اسلام بود كه محمدرضا را از خانههاى شما بيرون كرد، از مملكت شما بيرون كرد، حالا برخلاف
صحيفه نور ج 11 صفحه 207
موازين اسلام پشت به اسلام داريد مىكنيد و خدا مىداند كه اگر پشت به اسلام كنيد، همچو سيلى به شما مىزند كه تا ابد بيدار نشويد. يك قدرى به خود بيائيد، برگرديد به احكام اسلام. ما انقلاب كرديم هر چه دلمان بخواهد بكنيم؟! ما انقلاب كرديم گوش نمىدهيم، نه به دولت گوش مىدهيم، نه به ملا گوشدهيم و نه به هيچ كس؟! چون انقلاب كرديم، انقلاب از - غير اسلام به - اسلام به غير اسلام؟! مگر شما از - اسلام به غير اسلام انقلاب كرديد كه الان هر كارى مىخواهيد بكنيد؟ شما از غير اسلام به اسلام انقلاب كرديد، رژيم اسلام پيش بياوريد، گردن بنهيد به رژيم اسلامى.
در نظام توحيدى با توجه به خدا سلسله مراتب رعايت مىشود
در ارتش برويد مى بينيد كه شوراها درست كردند و يك ارتش توحيدى، ارتش توحيدى، آن هم توحيدى اصلاً نمىداند مرد كه يعنى چه. يك كسى، يك كمونيست آمده بيخ گوشش اين را گفته ترويج كرده، ارتش توحيدى يعنى ديگر يك ارتشى كه هيچ نظام نداشته باشد، هيچ نظمى نداشته باشد، هيچ بالا و پائينى نداشته باشد، اين معنايش اين است كه ارتش نمى خواهيم، مسأله نظام توحيدى معنايش اين است كه همهشان دنبال حكم خدا باشند، همه توجه به خدا داشته باشند، هر كس هر كارى بكند براى خدا بكند، اين نظام توحيدى است، يعنى همه يكى است، جوش خوردند به هم. آن نظامى كه اين براى خودش مىكشد، آن براى خودش مىكشد و اين به آن فحش مىدهد، آن به آن بد مىگويد، نظام توحيدى نيست، آن نظامى كه پائين از بالا اطاعت نمىكند، بالا به پائين ظلم مىكند اين توحيدى نيست، اين نظام شيطانى است، نه نظام الهى نظام الهى بايد همه جهاتش محفوظ باشد، لكن همه متوجه به خدا، ارتشش پائين از بالا خدمت بكند، اطاعت بكند، بالا به پائين محبت بكند و ظلم نكند و همه براى خدا باشد، كشاورزش براى خدا باشد، دانشگاهش براى خدا مشغول كار باشد. اين نظام توحيدى است. نه اين نظام توحيدى اين نيست كه چنان هرج و مرج است، درجه دار اطاعت از افسر نكند و سرباز هم اطاعت از درجه دار و از افسر نكند و شهربانى هم هرج ومرج باشد، از رئيس شهربانى هم هيچ كس اطاعت نكند و ژاندارمرى هم همين طور و از دولت هم هيچ اطاعت نكند. يك مملكت وحشى اى، الان اسم يك مملكت وحشى دارند مىگذارند، آخر به داد اين مملكت برسيد اى جوانها! اى متوجهين! اى اشخاصى كه براى ديانت مىخواهيد كار بكنيد و شما را منحرف مىكنند به راه ديگر!
معذلك به شما توصيه مىكنم كه حفظ كنيد وحدت خودتان را، و به شما مژده مىدهم كه معذلك پيروز هستيد، اين خرابكارها به جهنم مىروند و شما جوانهاى عزيز راهتان راه خداست، براى خداست و پيروز خواهيد شد انشاءالله، موفق باشيد.
من از خواهرها، از برادرها تشكر مىكنم و توصيه مىكنم به اينكه هر كارى مىكنيد، خدا را در نظر بگيريد، هر كارى مىكنيد براى خدا باشد و توجه به مبدا خير باشد و خداى تبارك پشتيبان شما خواهد بود انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 208
تاريخ: 15/10/58
بيانات امام خمينى در جمع خواهران فرهنگى استان گيلان
عقب ماندگى فرهنگى و اقتصادى ميراث شوم رژيم پهلوى
بسم الله الرحمن الرحيم
من اين مسائل و مشكلاتى كه شما گفتيد، مىدانم و اينطور نيست كه اختصاص به طرف شما داشته. همه جا مشكلات دارد و بعد از هر انقلابى اين مشكلات هست. يك كشورى كه لااقل در اين پنجاه و چند سال كه ما شاهد بوديم آنطور به هم ريخته و خراب و آشفته و همه چيزش عقب مانده و اقتصادش ورشكسته تقريباً و همه چيزش را عقب رانده و فرهنگش يك فرهنگ فاسد استعمارى، يك همچو كشورى الان به دست شما افتاده است و به دست ملت. كشورى كه پنجاه و چند سال لااقل در طول تاريخ از همه اطراف كوشش كردند كه عقب مانده باشد و آشفته، شما اميد اين را هم نداشته باشيد كه به مجرد اينكه آن سد بزرگ شيطانى شكسته شد ما به بهشت موعود برسيم. ما به يك خرابه رسيدهايم، يك خرابهاى كه فرهنگش سالهاى طولانى لازم دارد تا عوض بشود. مغزها كه در آن رژيم تربيت شده است به تربيت خاصى، طول يك نسل مىخواهد تا اينكه تغيير بكند. همه چيز بايد تغيير بكند. فرهنگ هم از امور مهمى است كه در راس امور تقريباً واقع شده است. اينطور نيست كه مطالب معلوم نباشد واينطور نيست كه در استان گيلان تنها مشكلات باشد. هر جا شما برويد همين مسائل هست منتها كم و زياد دارد و از مشكلات خودتان كه مشاهده مىكنيد، اطلاع بيشتر داريد، از مشكلات ديگر كمتر و هر گروهى كه مىآيند همان مشكلات منطقه خودشان كه مشاهدشان هست ذكر مىكنند و گمان مىكنند كه جاهاى ديگر اينطور نيست. اين تبليغاتى كه در طول مدت سلطنت اينها و خصوصاً دومى انجام گرفته است باور براى مردم آورده است كه يك مملكتى كه در آستانه تمدن بزرگ است دست ماست، منتها هر جمعيتى در منطقه خودشان ديدند اينطور نيست لابد خيال كردند منطقههاى ديگر اينطور شده و بعد نوبت مىرسد. عليهذا هر جا مىآيند مشكلاتشان را مىگويند، آن چيزهائى كه در زندگى ابتدائى لازم دارند. حالا شما در گيلان ديگر مبتلاى اينكه آب بايد برويد از يك فرسخ بياوريد و مبتلاى به همين كه در اطراف خود تهران، در حاشيه تهران هست كه اين زنها (آنطورى كه من در نجف كه بودم اين را براى من نوشته بودند كه شايد بيشتر از سى تا محل است در اين حاشيه تهران يعنى از تهران است، از حاشيه هست، بعضىشان هم در خود متن است كه اينها مبتلاى به اين هستند كه اينهائى كه حاشيه هستند نه آب دارند، نه اسفالت دارند، نه فرهنگ دارند، هيچ چيز ندارند) اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 209
زنهاى بيچاره بايد بروند از پلههاى زياد، بيشتر از پنجاه تا بروند بالا كوزههايشان را آب كنند از اين پلهها باز گردند بيايند براى اين بچههائى كه توى آن زاغه نشستهاند. اين ابتلائات همه جا هست. در بعضى از نقاط ايران طورى است كه آب انبار بايد داشته باشند كه اين آب باران جمع بشود در آن و براى تابستانشان آب باران داشته باشند، حتى يك همچو آب انبارى ندارند. نجف كه بودم، بعضى اهل خير مىآمدند و اظهار مىكردند كه اينها لازم دارند و ما هم كمكى، با اجازه كمك مىكرديم و اين كارها را مىكردند. شما گمان نكنيد كه شما فقط مبتلاى به اين نقيصهها هستيد. يك نقيصه عمومى است براى همه كشور و اين نقيصه بايد رفع بشود و اين نقيصه با همت همه ملت بايد رفع بشود، يعنى اگر يك نقيصه در يك جا بود، خوب، دولت قدرت داشت كه آن يك جا را زود درست بكند اما در سرتاسر كشور حتى در مركز، وقتى اين نقيصه در سرتاسر كشورهست يك مملكت وسيع سى و چند ميليونى و فاقد تقريباً همه چيز، بايد اين رفع بشود و اين بايد به دست ملت رفع شود. همانطورى كه پيروزى ملت تحصيل شد، شما همه، مردها، بچهها، بزرگها، كوچكها، شهرىها، دهاتىها، همه با هم مجتمع بشوند و پيروزى را تحصيل كردند، لكن بعد از اينكه پيروزى را تحصيل كردند ديدند همه تبليغات سابق حرف بوده است، هيچ ما نداريم، تمدن بزرگ تمامش صحبت بوده است براى اينكه دلگرم كنند مردم را و اغفال كنند مردم را و همه چيزش را ببرند و اين كار را هم كردند و بردند و خوردند و حالا هم كه اين پيروزى اولى كه اين قدم اول برداشته شده و اينهمه آشفتگىها هست باز مجال نمىدهند.
كارشكنى قدم به قدم توطئه گران در ممانعت از تحقق جمهورى اسلامى
اين ريشههاى فاسدى كه در مملكت هست و اين توطئههائى كه در همه هست مجال نمى دهد كه يك فكر اساسى بشود و آن فكرهاى اساسى كه دارد مىشود پياده بشود. خوب شما ديروز كه آمديد قم مشاهد قم بوديد كه قم مركز علم است و مركز اسلام است، يك وقت مىبينيد كه يك همچو توطئهاى هست كه اين توطئه مربوط به قم تنها نبوده است، در همان حالى كه قم يك همچو مسائلى بوده، تبريز هم در همان حال بوده است و از يك دست بوده، يعنى توطئه بوده و توطئه هم اختصاص به اينجا ندارد، با خارج هم روابط هست. الان ما گرفتار اين هستيم كه اين كشور را از دست ديگران كه بيرون كرديم، بتوانيم حفظش كنيم. همه قوهها بايد دنبال اين معنا باشد، همه افكار دنبال اين معنا باشد كه اين توطئههائى كه هست اينها خنثى بشود و يك استقرارى براى كشور حاصل بشود. شما ديديد كه در هر قدمى كه اين كشور مىخواست براى يك پيشرفت (پيشرفت راجع به اصل تاسيس حكومت كه در درجه اول است) هر قدمى كه مىخواست بردارد، مخالفتها شروع شد و توطئهها و كارشكنىها در همه جا. الان هم اين آشفتگى تازهاى كه در قم و در تبريز تحقق پيدا كرد براى اين است كه آن قدمى كه مىخواهند باز ملت بردارند كه تعيين رئيس جمهور است، اين را نگذارند. يك نقشه حساب شده است كه قدم به قدم هر چه مىخواهند يك كارى را انجام بدهند، در آن قدم كارشكنى مىكنند و الحمدلله
صحيفه نور ج 11 صفحه 210
شكست مىخورند، لكن در قدم بعد هم دست بردار نيستند باز همان مسائل پيش مىآيد. حالا كه رئيس جمهور مىخواهد تعيين بشود و مردم مىخواهند با فكر آزاد، با رأى آزاد يك كسى را تعيين كنند، باز اين توطئهها پيش آمده است، چنانچه قبلاً كه قانون اساسى را مىخواستند طرح ريزى كنند، آن مسائل پيش آمد. آنوقت كه مجلس خبرگان تأسيس شد باز كارشكنى كردند، ديدند كه تصويب شد قانون اساسى، باز كارشكنى مىكنند و باز تعقيب مىكنند و همينها هستند كه روابط با خارج، با ديگران دارند و قدم به قدم با جمهورى اسلامى مخالفت مىكنند و حالا اين مخالفتى كه، آشفتگى كه تازه ديديد، اين روى زمزمه رياست جمهور است و در اين هم شكست مىخورند، لكن اينها دست بر نمىدارند. بعد از مجلس شورا كه مىخواهند مردم وكيلشان را معين كنند منتظر مصيبتهاى زيادتر باشيد، آنجا ديگر آشفتگى بيشتر خواهد شد، لكن بايد با قدرت، هيچ مايوس نباشيد، هيچ اين آشفتگىها شما را مأيوس نكند. آن روزى كه ما بايد، به آن مسائل اساسى مىرسيم و بعد انشاءالله اين مسائل دوم را شروع مىكنيم.
با اراده مصمم و با تمام قوا در استقرار اصول حكومت اسلامى جديت كنيد
اگر ما بخواهيم حالا قوا را صرف بكنيم، همه قوا را صرف بكنيم براى اين سازندگىها، براى فرهنگ كه در رأس است و براى همه چيز، اين مسائل اساسى آسيب ممكن است به آنها برسد. الان وقتى است كه همه افكار، همه فعاليت ها، همه ارادهها مصمم باشد و فعاليتها شروع بشود براى اينكه اين سنگر هم ما پيش ببريم و يك رئيس جمهور به آنطورى كه قانون اساسى تعيين كرده است و شرائطش را ذكر كرده است، خوب آنطور تعيين كنيم و بعدش هم آنوقتى كه مقتضى بشود، مجلس شوراى ملى تاسيس بشود كه اركان حكومت مستقر باشد. حالا يك حكومت لغزان داريم، يك حكومت كه باز استقرار ندارد، براى اينكه قانون اساسى مان مورد تأييد ملت شد، لكن باز رئيس جمهور و مجلس شورا لازم داريم. الان اگر بخواهيد افكار را متوجه بكنيد به اين مسائلى كه دست دوم است و از آن مسائل غفلت بكنيد، خوب، احتمال اين است كه يك رئيس جمهور، يك وقتى آنها كه در صددند و اشخاصى منحرف كه درصددند كه يك منحرفى را مثلاً فرض كنيد تعيين كنند و جا بزنند، يك منحرفى كه شايد در طول مدت حياتش هم خودش را ملى جازده، چنانچه ديديد مثل بختيار كه در جبهه ملى و نمىدانم از طرفدارهاى دكتر مصدق و اينها ده بيست سال اينجا حفظش كردند و ملى، بعد هم ديديد چه جنايتكارى از كار درآمد و الان هم مشغول هست. يك آدمى كه به آمريكا چيز مىكند كه دخالت نظامى مثلاً بكن (شايد گفته است) و قضيه اقتصادى را روى قاعده گفته است كه نه، بايد ايران را در چيز اقتصادى قرار بدهى آدمى كه مىگويد ملى، خودش را ملى حساب مىكند آنوقت تاييد مىكند كه امريكا اين كار را بكند. اينها دارند، يك همچو اشخاصى ذخيره دارند، يك اشخاصى خودشان را اگر ما غفلت بكنيم جا بزنند و يك مقامى را بگيرند، يا در مجلس شورا اشخاصى وارد بشوند كه آن اهميتش خيلى بيشتر است و اصل اساسى رااز بين ببرند. حالا بايد همه شماها، همه خواهرها،
صحيفه نور ج 11 صفحه 211
همه برادرها، همه قوا بايد مجتمع بشوندبراى اينكه اين دو مرحله را بگذرانيم مرحله تعيين رئيس جمهور و بعد هم انشاءالله مجلس شوراى ملى كه يك حكومت مستقرى، اسكلت حكومت تحقق پيدا بكند و بعد برويم سراغ اينكه محتواى اين چه بايد باشد. محتوا الان يك محتواى غربى تقريباً بايد گفت هست، نه غربى غربزدگى، يك غربى وارداتى كه اين اجناس كه خودشان نمىخواهند صادر مىكنند، فرهنگى كه خودشان نمىخواهند و نمىپذيرند براى ما صادر مىكنند، يك همچو چيزهائى است الان در كار. لكن ما بايد حكومتمان را اساسش را درست كنيم بعد برويم سراغ محتوا در درجه دوم، نه اينكه حالا نبايد اصلاً در اين كارها دخالت بكنيم، لكن نبايد از آن اصل و آن اساس غافل باشيم. گاهى وقتها است كه براى خاطر توجه به فروع، آدم از اصل عقب مىماند. بايد كارى بكنيم كه از آن اصل عقب نمانيم، اصل قضيه كه عبارت از استقرار يك حكومت مستقر تامى است اسلامى و صحيح اين تحقق پيدا بكند، آنوقت بعد از اينكه اصل تحقق پيدا كرد برويم سراغ فروعش. همانطورى كه در اسلام هم از اول كه اسلام را آوردند و يا انبياء ديگر، اديان خودشان را آوردند، اول دنبال اين بودند كه مشركها را متوجه بكنند به اصول، اصول را اول پيشنهاد مىكردند بعد كه اصول را پا بر جا مىكردند مىرفتند سراغ فروعش، آن چيزهائى كه شاخههاى او هست. الان هم ما مبتلاى به اين مسأله هستيم كه راجع به اصل دارند كارشكنى مىكنند. همين توطئه ديروز قم (كه دنباله هم دارد) همين توطئه به نظر مىرسد كه براى اين است كه اين قضيه اصلاً پيش نرود و بعد هم منتظر اين هستيم كه توطئههاى زيادتر در قضيه شوراى ملى، مجلس شوراى ملى باشد. اينكه عرض مىكنم، نه اينكه مىگويم نبايد حالا فرهنگ هيچ دست به آن زد، الان هم بايد جديت كرد و مشغول هم هستند، مشغول طرح ريزى و مشغول اين مسائل هستند، نه اينكه خيال كنيد نيستند، لكن خوب اين مجال مىخواهد، لكن اينكه من عرض مىكنم اين است كه تمام فكرتان را متوجه.....
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 212
تاريخ: 16/10/58
بيانات امام خمينى در جمع معلولين انقلاب اسلامى و پرستاران آنان
چيزى كه براى خدا از دست داديد، پيش خدا محفوظ است
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوندا! تو مىدانى كه من در چه حالى هستم كه اين منظره را مىبينم. من چطور اين منظرههائى كه برادرهاى ما، خواهرهاى ما، بچههاى ما، براى اسلام اعضاى خودشان را از دست دادهاند، سلامت خودشان را از دست دادهاند، چطور اين منظرهها را من تحمل كنم؟ من چطور اين بچه را كه اينجا ايستاده و معلول است، در اول بچگى معلول شده است، ما چطور تحمل كنيم؟ خدايا! آنها كه براى ما اين مصيبتها را بار آوردند به جزاى خودشان برسان، خدايا! اين ابرقدرتها كه براى رسيدن به قدرت، ولو چند سالى ديگر، اين جنايتها را در دنيا ببار آوردند تاديبشان كن. با دست قدرت خود آنها را به جاى خود بنشان. برادرهاى من! خواهرهاى من! بچههاى عزيز من! من مىدانم كه شما در رنج هستيد و من هم شريك شما در رنج هستم. من هم مثل يك برادرى كه برادرش و خواهرش در رنج است، مثل يك پدرى كه اولادش در رنج است، من هم شريكم، با شما در رنج، لكن آنچه كه رنجها را آسان مىكند، دردها را تخفيف مىدهد، آنچه كه بر همه ما آسان مىكند اين مسائل را، اين است كه اين امور براى خدا انجام گرفت. شما براى خدا قيام كرديد و براى خدا مجروح شديد و بسيارى از برادرها و خواهرهاى شما هم براى خدا مقتول شدند. آن چيزى كه براى خدا از دست داديد جائى نمىرود، پيش خدا محفوظ است دنيا وسيله است براى عالمهاى ديگر و خداوند براى شما مهيا مىكند مقامهائى كه اگر ديگران ببينند آنها هم آرزو مىكنند كه مثل شما بودند.
ملت مهيا باشد در مقابل شياطينى كه مانع رشد نهضت ما هستند
ملت ما الان در حال حركت است باز به منزل نرسيده است. انقلاب ما در حال رشد انقلابى است لكن به مقصد نرسيده است. ملت ما با مشكلاتى روبروست كه بايد با قدرت و با هم پيوستگى و با حفظ ايمان و تصميم و اراده، اين مشكلات را بركنار بزند. مشكلات سابق زياد بود و با قدرت شما ملت عزيز عقب رفت و حل شد، مشكلات ديگرى هم كه هست انشاءالله حل خواهد شد. اين امورى كه واقع مىشود و از اول تا حالا واقع شده است، از اشخاصى واقع مىشود كه نمىخواهند ببينند نهضت ما به ثمر رسيده است و نمىخواهند بگذارند كه به ثمر برسد. اينها اشخاصى هستند كه قدم به قدم با اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 213
نهضت مخالفت كردند و كارشكنى كردند و حالا هم كه قضيه تعيين رئيس جمهور در دست اجر است، باز مشغول همان توطئهها هستند و نمىخواهند رئيس جمهور تعيين بشود و بعد هم كه شكست در اينجا خوردند و رئيس جمهور تعيين شد، راجع به تعيين وكلا باز هم همين بساط هست، شما مهيا بشويد ملت ما مهيا باشند كه در هر قدمى كه براى اصلاح و براى پيشبرد اسلام و نهضت اسلامى بر مىدارند، شياطينى كه نمىخواهند اسلام به ثمر برسد و نمىخواهند جمهورى اسلامى برقرار بشود به مخالفت خودشان ادامه مىدهند. عازم باشيد، مجهز باشيد براى اينكه مقابله كنيد با اين قشرهائى كه مانع از رشد نهضت ما هستند، مهيا باشيد كه تحمل بكنيد. با صبر و بردبارى انقلابى تحمل بكنيد اين مصيبتها را، تحمل بكنيد اين توطئهها را و به پيش برويد كه خداى تبارك و تعالى با شماست و پيروزى نصيب ملت ايران است انشاءالله.
ما مىخواهيم يك حكومت عدل اسلامى شبيه صدر اسلام پيدا بشود
ما چيزى نمىخواهيم، ما حرفى نداريم الا اينكه يك ملتى كه در طول تاريخ در شكنجه و اختناق بوده است و در اين سنوات اخير، آخر مرتبه شكنجه و اختناق و جنايتكارى و چپاولگرى خارجىها و داخلىها بر اين ملت سايه افكنده است، ما مىخواهيم اينها نباشند، ما مىخواهيم مردم ما آزاد باشند، تحت فشار و تحت سلطه ديگران و داخل و خارج نباشند، ما مىخواهيم مملكتمان از خودمان باشد، مستقل باشد و تحت رهبرى ديگران نباشد، ما مىخواهيم مخازن مملكت ما از خودش باشد، ما مىخواهيم در اين مملكت خودمان كار بكنيم و خودمان نتيجه كار را ببريم، ما مىخواهيم يك حكومت عدل اسلامى، يك حكومت شبيه حكومتهاى صدر اسلام پيدا بشود و ما مىخواهيم كه ملت ما در رفاه و آسايش باشند. اينهائى كه در قدم به قدم مخالفت مىكنند، آنها چه مىگويند؟ به اسم اينكه ما طرفدار ملت هستيم، با اين مسائل مخالفت مىكنند، در عين حالى كه اينها مصالح ملت ماست، شما بيدار بشويد اى ملت عزيز كه دشمن در كمين است و ما بين راه هستيم. ما اين گردنهها را هم بايد طى كنيم و انشاءالله دشمن را تا آخر به عقب برانيم و كشور شما مال خود شما، خداوند انشاءالله به اين مجروحين، به اين معلولين شفا عنايت كند و خداوند اجر و صبر عنايت كند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 214
تاريخ: 16/10/58
بيانات امام خمينى در جمع فرماندهان ارشد ارتش جمهودى اسلامى
لزوم عمل نمودن مسوولين به وظائف خود، جهت حفظ نهضت از آسيب
بسم الله الرحمن الرحيم
شما امروز از قواى انتظامى جمهورى اسلامى هستيد، با ديروزتان فرق دارد، ديروز خواه ناخواه از رژيم طاغوت بوديد و حالا از رژيم اسلام هستيد و بين اين دو تا همانطورى كه به حسب واقع فرق دارد يكى رژيم شيطان است، يكى رژيم الله. آنهايى هم كه منتسب به اين دستگاه هستند با آنهائى كه پيشتر بود فرق مىكند، فرق اين است كه امروز بايد همه گروههائى كه مربوطند به جمهورى اسلامى، چه دولت و دستگاههاى ادارى و چه ارتش و ژاندارمرى و شهربانى و پاسدارها و اينها كه قواى انتظامى هستند كه اشخاصى هستند، گروههائى هستند كه بالاصاله مربوط به جمهورى اسلامى هستند، اينها بايد اعمالشان هم، افعالشان هم، عقائدشان هم و اخلاقشان هم مناسب باشد با جمهورى اسلامى، آن اخلاقى كه سابقاً مثلاً بعضىها داشتند كه مناسب بود با طاغوت، اگر خداى نخواسته از او در نفوس آثارى هست اين آثار را بايد مجاهده كنند تا زدوده بشود، يعنى الان شما آقايان مسؤوليت زياد داريد و عملتان هم يك عمل شريف است، عمل شريفى است كه اسكلت جمهورى اسلامى بسته بوجود شماهاست و مسووليتتان زياد است، براى اينكه اگر سابق يك كارى از شما خداى نخواسته انجام مىگرفت مىگفتند در رژيم طاغوتى بايد اينجورى باشد، اما اگر حالا خداى نخواسته يك مسألهاى كه بر خلاف رويه اسلام است انجام بگيرد گفته مىشود كه ارتش اسلامى هم همين است و شما مىدانيد كه قلمها و زبانهاى خائنى هستند و با آن چشمهاى خيانتكار مراقب هستند كه يك چيز پيدا بكنند از يك گروهى، از گروههاى اسلامى و اين را زيادش كنند و كم كم برسند به اينكه خوب، اين رژيم هم رژيم طاغوتى است مثل آن رژيم. همين امروز صبح من در يك مجلهاى كه مربوط به بختيار بود اينجا آورده بودند من ديدم كه ايشان مىگويد اين رژيم هم رژيم طاغوتى است و مشغول چپاولگرى و مشغول كذا هست و در يكى از نوشتهها بود كه الان در ايران بعضى جاها حكومت نظامى است براى اينكه از اين رژيم برگشتند و حالا دارند با فشار و زور و با چيز مردم را دارند رام مىكنند. خوب، اينها چيزهايى است كه در خارج ايران اينها منعكس مىكنند. حالا كه چيزى دستشان نيست اينطور مىگويند، اگر يك وقت يك بهانهاى به دستشان بيايد، ما آنطورى كه بايد عمل كنيم عمل نكنيم، اين بهانه اسباب اين مىشود كه آن قلمهائى كه مىخواهند بشكنند اين نهضت را و نمىتوانند
صحيفه نور ج 11 صفحه 215
ببينند كه يك رژيماسلامى در كار هست، آنها مشغول فعاليت مىشوند و آلوده مىكنند اين نهضت را. ما بايد اين مكتب خودمان را حفظشان بكنيم، يعنى الان اين مكتب اسلام دست ماها و شماست و اين مكتب بايد محفوظ باشد. ماها كارى نكنيم كه به مكتبمان ايراد بگيرند، آنهائى كه مىخواهند ايراد بگيرند به مكتب ايراد مىگيرند براى اينكه با مكتب بد هستند. يك مكتبى كه مىبينند اين قابل دوام است، وقتى هرج و مرج بود و مكتبى تو كار نبود، اين چيزى نبود، اما اينها كه يك مسأله مكتبى دارند مىبينند هست و قابل دوام، به مكتب ايراد مىگيرند و ما موظفيم كه اين مكتب را حفظش كنيم كه اگر حفظ نكنيم آسيب بر مىدارد. بايد كارى بكنيم كه آسيب برندارد و آن كار اين است كه اگر چنانچه در هر جا هستيم به وظائفى كه آنجا هست عمل بكنيم. اگر يك كشورى همه اشخاصى كه در آنجا هستند وظيفه شناس بودند و به آن وظيفه و كارى كه به او محول است، خوب انجام بدهد، آن كشور زود اصلاح مىشود. اگر ارتش افرادش وظيفه شناس باشند، يعنى بدانند كه اين وظيفه اين است، خصوصاً حالا كه براى اسلام است، وظيفه اسلامى اين است و اگر ژاندارمرى هم همين طور و پاسدارها هم همين طور، پاسبانها هم همين طور، اين زود اصلاح مىشود و اگر چنانچه خداى نخواسته از زير باز وظيفه بخواهند در بروند، خيال كنند كه حالا كه آزاد شد هر كارى آدم دلش بخواهد بكند، هر كارى از دستش آمد و بخواهد بكند، روى وظايف عمل نكند، اين منتهى به هرج و مرج مىشود و آسيب مىبيند.
تبليغات اجانب جهت بد جلوه دادن انقلاب ايران در افكار عمومى دنيا
آنها الان در صددند كه اثبات كنند به خارج كه ايران استقرار ندارند، ايران هرج و مرج است، و مىخواهند كه يك وقت بخواهند يك دخالتى بكنند، افكار عمومى دنيا را مهيا كرده باشند براى آن كار، الان مشغول همين هم هستند و همه تبليغاتشان براى همين معناست كه منعكس بكنند كه ايران الان به وضع هرج و مرجى دارد مىگذرد، در هيچ جا يك نظمى نيست، در هيچ جا وظيفه شناسى نيست، هر كه هر كارى دلش بخواهد بكند. اين براى ما بسيار وظيفهآور است، براى ما بسيار سنگين تمام مىشود كه ما را جورى معرفى بكنند در دنيا كه به آنها حق بدهند كه با قواى انتظامى بيانيد براى تربيت ما، كانه ما يك جمعيتى هستيم كه تربيت نداريم، يك جمعيتى هستيم كه هرج و مرج طلبيم، يك جمعيتى هستيم كه نظمى تو كارمان نيست و لا علاج بايد يك قيمى بيايد براى اينكه ما را تربيت كند، اين دردناك است براى يك كشورى كه نهضت اسلامى كرده، از اين جهت وظيفه اسلامى است و سنگين ولى بايد عمل كرد. انشاءالله خداوند شما را تاييد كند، موفق باشيد و من اميدوارم كه سالم و سعادتمند و با قدرت جلو برويد، انشاءالله پيروز هستيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 216
تاريخ: 17/10/58
بيانات امام خمينى در جمع اعضاى جهاد سازندگى اردستان و قم
ملت با يارى كردن دولت، در امر سازندگى كشور تلاش مىكند
بسم الله الرحمن الرحيم
من بعد از اين نهضت و انقلابى كه نسبتاً الحمدلله به پيروزى رسيد و قدم اول را ملت بزرگ ما برداشت، در اين كارهائى كه به دست ملت انجام گرفت، از جهاد سازندگى خيلى خوشم مىآيد. هر وقت كه تلويزيون نشان مىداد كه خواهرها و برادرها از همه طبقات مشغولند به يك عملى براى كشور خودشان، من خوشحال مىشدم. بايد شماها توجه داشته باشيد كه نگاه نكنيد هى به اينكه اداره چه مىكند، دولت چه مىكند. آنها مشغولند منتها نمىتوانند آنقدرى كه ايران احتياج دارد آنها عمل كنند. ايران مال خود شماست و خود شما بايد او را بسازيد و اگر همه ملت در اين امر سازندگى همت نكند، كارها زمين مىماند. انتظار اينكه يك دستهاى انجام بدهند تا ما انجام بدهيم، يا كارشكنى كسى نكند البته حالا در هر گوشه و كنارى براى كارشكنى مهيا هستند، اين ملت است كه بايد اين كارها را انجام بدهد. مثلاً ملاحظه كنيد كه سابق، در رژيم سابق كه همهاش حرف بود، يكى هم راجع به بيسوادى و اينها وقتى رفتند معلوم شد كه مبارزهاى نكردند، بله آن كارى كه كردند اين است كه با سوادى را نگذاشتند ترقى بكند، نه بيسوادها را سواددار كردند. اين هم اگر منتظر بشوند آقايان، منتظر اين بشوند كه دولت اين كار را انجام بدهد، نمىتواند انجام بدهد. الان تقريباً در صد شايد هشتاد (من اطلاع درست ندارم) بيسواد ما داريم، يا شايد مثلاً شصت، شصت و پنج، همچو چيزهائى مىگويند. من اطلاعى ندارم، اما مىدانم كه بيسواد زياد هست. افغانستان و ايران بايد به حسب اينطور امور جلو باشد. بيسواد در آن كم هست، سوادى كه مىگويم يعنى همين خواندن و نوشتن و اين چيز، آن هم كه ما مىخواهيم كه همه ايران انشاءالله سواد پيدا بكنند، نمىخواهيم همه دكتر بشوند، خوب چيز غير معقولى است، يا همه مهندس بشوند، مىخواهيم يك مملكتى همه بتوانند آن مقصود خودشان را بنويسند، امضاء كنند، چه بكنند. من گاهى در نجف كه بودم گاهى حرم مشرف مىشدم، كه افغانىها آمده بودند براى زيارت خواندن، مىديدم همه از رو مىخواندند، كتاب دعا را باز مىكردند از رو مىخواندند، شايد مثلاً از سى چهل نفر كه آنجا بودند يك نفرشان شايد از رو نمىخواند، شايد هم او خواندنش را تمام كرده بود، اما همهشان از رو مىخواندند، اينجور نبود كه، آن هم طبقه پايين بودند به اصطلاح اينها، و ما هنوز داريم كه اين هم به همت همه واقع بشود. اگر منتظر باشيد به اينكه دولت با سواد بكند،
صحيفه نور ج 11 صفحه 217
نمىتواند باز همان حرفهاى سابق. دولت هم حالا اقدام كردهاند، وزارت آموزش اقدام كردند و خوب هم اقدام كردهاند. اما مسأله، مسأله نيست كه بتوانند اينها چه بكنند.
تبليغات سوء اجانب عليه استقرار جمهورى اسلامى
همين طور در جهاد سازندگى، سازندگى يك مملكتى كه از دست رفت و خراب است، اين نمىشود با دست دولت انجام بگيرد يا دست يك قشرى انجام بگيرد. اين را، همه مردم بايد مملكت را امروز از خودشان بدانند و همه با هم همت كنند، يك مملكتى انشاءالله درست بكنند به دست خودشان. لكن چيزى كه الان مهم است اين است (اين را من از باب اينكه نگران هستم برايش كراراً هم گفتم اين را به اشخاصى كه اينجا آمدند، باز هم عرض مىكنم) كه الان دستهائى در كار هست، اكثراً از طرف امريكا و ديگران هم همين طور، از شوروى و از ساير جاها هم همين طور، يعنى اينهائى كه به اين مملكت ما طمع استفاده دوختهاند، دارند و چشم اين دارند كه ما كارى بكنيم، اينها ببرند و مخازن ما را ببرند و حالا هم دستشان كوتاه شده است و انشاءالله تا آخر هم كوتاه هست. اينها الان در فكر اينند كه نگذارند اين ايران يك استقرارى پيدا بكند، يك نظام صحيحى پيدا بكند، در هر جا مثلاً دقت كنيد، در جهاد سازندگى هم از اين قشرها پيدا مىشوند كه خودشان را جا مىزنند و در دانشگاه هم هستند، در همه جا هستند، در كارخانهها هم زياد هستند. اين به نظر من مىآيد كه يك نقشه و توطئهاى است كه براى اينكه استقرار در ايران و نظم در ايران پيدا نشود. در ارتش مىروند نمىگذارند كه انتظامات صحيح پيدا بشود، در ژاندارمرى مىروند، آنجا را هم مانع مىشوند، در شهربانى هم همين طور، در سپاه پاسداران هم پيدا مىشود، در دانشگاه زيادند و همه جا اينها هستند، حاضرند و اينها براى اين جهت نقشه دارند. به نظر من اينطور مىرسد كه اين است كه در داخل ما را، اين ضربه را به ما بزنند كه ما اغتشاش در خودمان پيدا كنيم، يك انتظامى...... اختلافات باشد و يك هرج و مرجى باشد، بريزند خانه هر كس را غارت كنند، بريزند زمين هر كس را غارت كنند، اموال هر كسى را ببرند، نگذارند يك استقرارى پيدا بكند، از آن طرف دشمنهاى اين ملت، دشمنها با قلمهاى خودشان و با افكارى كه دارند و طرحهائى كه دارند در مطبوعات خارجى و رسانههاى گروهى خارجى، اغتشاشات ايران را، اختلافات ايران را، اينها را يكىاش را چند مقابل كنند و در خارج منعكس كنند كه ايران مثل يك بچه صغيرى مىماند كه محتاج به قيم هست، باز نرسيده به بلوغ كه خودش، خودش را نگه دارد. نقشه محتمل است اين معنا باشد كه در خارج منعكس بكنند كه ايران هرج و مرج است و همه به جان هم ريختند و همه گروهها در هر جا بروى يك اختلافات هست اين را اسباب دست قرار بدهند كه ايران قابل اين نيست كه خودش را اداره كند، بايد يكى ديگر ادارهاش كند. اگر خداى نخواسته يك دخالت نظامى بخواهند بكنند، يك كودتا بخواهند بكنند، موجه نشان بدهند به خارجىها، به دنيا موجه نشان بدهند كه ما براى خاطر حفظ ملت، ملت نمىتوانست خودش را نگه دارد، ما بايد حفظش كنيم، اين صغير را ما بايد قيم برايش تعيين كنيم.
صحيفه نور ج 11 صفحه 218
آزادى مطبوعات و احزاب، دستآورد ماهيت اسلامى انقلاب است
در عين حالى كه تمام انقلاباتى كه در دنيا پيدا شده هيچ كدام بهتر از ايران نبوده، دنبال سر انقلابات، ميليون، ميليون و نيم كشته مىشوند (براى من صورتش را آوردهاند) اين انقلاباتى كه واقع شده است، دنبال سرش يك ميليون، يك ميليون و نيم كشتار، دو ميليو حبس، در كشور را مىبستند به همه جا. الان هم هر جا كه شما نگاه كنيد كه يك انقلابى واقع شده است و يك كودتائى واقع شده، يك چيزى واقع شده، در كشورشان را به خارج بستند، همه فرودگاهها را ممنوع كردند، تمام مطبوعات را قدغن كردند كه نبايد منتشر بشود. براى مردم اختناق پيش آوردند، اختناق فوق آن اختناقهائى كه سابق بوده و گاهى هم به مجردى كه اين پيروز شده، قتل عام ايجاد كردند، شروع كردند به كشتن مردم، هر كه احتمال مىدادند كه يك چيزى باشد مىكشتند، نه اينكه يك كسى را، يك شهرى را قتل عام مىكردند. و انقلاب ما از باب اينكه اسلامى بود، از باب اينكه از ملت بود، انقلابى نبود كه يك قدرتى به يك قدرت غلبه كند، يعنى يك قدرت نظامى، يك كودتائى شده باشد، اين حرفها نبود، متن نهضت از خود مردم جوشيد، از خود مردم، بين زن و مرد و انقلاب هم اسلامى بود، اسلام اينها را وادار كرد كه يك همچو انقلابى بكنند، همچو انقلاب اسلامى كه از متن ملت بجوشد، دنبالش ديگر اين مسائل كم است، هست، اما كم است و لهذا ديديد كه دنبال اين انقلاب، تمام راهها و همه جاها هم باز بود، هيچ - يك - جائى را جلويش نگرفتند، تمام روزنامهها و احزاب آزاد شد، آزاد آزاد و كشتار نسبت به مردم هيچ نبود در كار، آنطورى كه آنجا بساط درست مىكردند نبود، بله آنهائى كه كشتار كرده بودند گرفتند بعضىشان را محاكمه كردند و بعد از محاكمه به جزاى خودشان رساندند، اما اينطور نبود كه همين طور درو كنند مردم را، يك ميليون جمعيت را بكشند، اين حرفها نبود در كار و اينطور مسائل در عين حالى كه در ايران نبوده است و بايد گفت ايران آرامترين انقلاباتى كه در دنيا واقع شده. انقلابات ديگر با يك سال و دو سال و سه سال اينها درست نمىشود، جنگ بايد بشود، اينقدر خونريزى، چه، چه، يك سال، دو سال جنگ بشود تا بعد يك قدرتى بر قدرت ديگر پيروز بشود. اينجا آنجائى بود كه انقلاب بود، واقعاً انقلاب بود. مرحوم قرنى به من گفت كه سه ساعت و نيم، سه ساعت و نيم غلبه كرد ملت بر رژيم. يعنى آنوقتى كه آنها كودتا مىخواستند بكنند در تهران ما بوديم و آنها بنا داشتند كودتا بكنند و جلويش گفتند روز هم بايد بيرون نيائيد، حكومت نظامى را روز قرار دادند. آن حكومت نظامى روز را خدا خواست كه شكسته شد. آنها به من بعد گفتند كه اينها بنا داشتند كه كودتا بكنند و خيابانها را وقتى كه مردم نيستند، خيابانها را همه را بگيرند و شبش كودتا بكنند، مردم كه ريختند در خيابانها اينها اين طرحى كه داشتند خنثى شد و ايشان مىگفت كه آنكه جنگ بين ملت و دولت واقع شد و رژيم واقع شد سه ساعت ونيم بود، در صورتى كه جاهاى ديگر الان شما مىبينيد كه افغانستان چند سال است كه همه مسائل هست و حالا هم معلوم نيست كى ختم بشود براى اينكه آنجا يك كودتائى است. كودتا يك نفر آدم بخواهد انجام بدهد، يك قدرتى مىخواهد يك ملتى را از بين ببرد، اما يك ملت خودش آمده است و خودش آمده و حريفش را بيرون كرده، ديگر خود ملت
صحيفه نور ج 11 صفحه 219
ما با خود ملت كه كارى ندارد.
ملت متوجه توطئهها و كارشكنىهاى دشمنان باشد
حالا هم اشخاصى در بين اين ملت هست كه الهام از خارج مىگيرند البته اقليت هم هستند، لكن اشخاصى هستند كه با هر زبانى با مردم مىتوانند صحبت بكنند و شيطنت بكنند. بايد ملت ما توجه به اين توطئه داشته باشد كه توطئهاى كه محتمل اين است كه ما را به هم بريزند، حتى در جهاد سازندگى بروند يك كارهائى بكنند كه آنجا هم يك اختلافى بشود، نگذارند كار عمل بشود، در دبيرستان بروند در چيز بروند دانشگاه بروند، هر جا بروند و ما را به هم بريزند، دائماً شلوغى و دائماً اعتصاب و دائماً راهپيمائى و دائماً كارشكنى براى دولت و ملت، تا منعكس بكنند در خارج كه اينها نمىتوانند خودشان را اداره بكنند، بايد يك كسى برود اداره كند اينها را. ملت بايد توجه داشته باشد به اين توطئه و از اختلافات دست بردارند. آخر براى چى ما با هم اختلاف داشته باشيم، سر چى اختلاف داشته باشيم، براى چى به جان هم بريزيم، چرا ما خودمان، خودمان را از بين ببريم. بايد ملت متوجه باشد كه چيزهائى كه اسباب اختلاف هست اصلاً ايجاد نكنيم، اشخاصى كه مىخواهند ايجاد اختلاف بكنند موعظهشان كنند، نصيحتشان كنند، اگر گوش نكردند آنها را طردشان بكنند، نگذارند اختلاف حاصل بشود، نگذارند جورى وانمود بشود كه اين ملت ملتى نيست كه قابل اين باشد كه آزاد باشد، حالا كه آزاد شده ببينيد به جان هم ريختند، قابل آزادى نيست - چيزى كه - ملتى كه قابل آزادى نيست، بايد يكى بيايد، يك رضاخانى را پيدا كنند (و اينها دارند، از اين چيزها دارند) يك رضاخانى را پيدا بكنند. امروز به اسم اينكه اين آدم ملى هست، به اسم اينكه يك آدم از اين چيزها، از اين عنصرها، اينها دارند كه بيست سال، سى سال اين را با يك صورت مليت و با يك صورت دلسوزى نگه دارند، آن روزى كه مىخواهند كار را انجام بدهند، به صورت مليت، به صورت چه انجام بدهند و توجه به اين معنا را بايد داشته باشند ملت ما. امروز كه روز حساسى است براى اينكه ما مىخواهيم رئيس جمهور تعيين بشود، امروز مىبينيد كه با اين حساسيت باز مشغول شدند به توطئهها و مشغول شدند به خرابكارىها، در قم ديديد، در آذربايجان هم هست، در جاهاى ديگر هم هست. فردا كه شما مىخواهيد انشاءالله وكلاى خودتان را تعيين بكنيد، بدانيد كه اغتشاشات بيشتر ايجاد مىكنند، بساط بيشتر در مىآوردند. بايد توجه داشته باشد ملت به اينكه مبادا منعكس بشود، كارى بكنيم كه منعكس بشود اينها با هم نمىتوانند بسازند، اينها به جان هم ريختند و بايد يكى برود.... كارها بگيرد، تربيتشان بكند. اين به اين است كه از كارهائى كه، از حرفهائى، از نوشتههائى ....، از نطقهائى، از شعارهائى كه اسباب اختلاف مىشود، از اينها پرهيز بكنند. نبايد امروز شعار بدهند بر ضد اين، بر ضد او، بر اينطور چيزها، اين شعارها صحيح نيست، نبايد بكنند، بايد كارى بكنند كه مستقر بشود. اين حكومت، بر قرار بشود و ما اين دو قدم هم كه اسكلت يك حكومتى است، اين دو قدم هم برداريم، قدم تعيين رئيس جمهور انشاءالله و قدم دوم وكلا. و بايد ملت متوجه باشد كه من چون بناى دخالت ندارم،
صحيفه نور ج 11 صفحه 220
متوجه باشند خودشان كه اشخاصى كه صحيحاند، اشخاصى كه متدينند، اشخاصى كه ملى هستند، اشخاصى كه چپ و راستى نيستند، از افراد، اينها را تعيين بكنند در رئيس جمهور همانطورى و در وكلاشان هم همين طور و مهم الان اين است كه از اين اختلافات و از اين شعارها و از اين - عرض مىكنم كه - چيزهائى كه موجب اختلاف مىشود دست بردارند، مشغول بشوند به اينكه همين طور بسازند ايران را و ايران امروز محتاج به كار است، كارخانهها احتياج به كار دارند، محتاج به سازندگى است.
هر قدمى كه براى كشور اسلامى برمى داريد پيش خدا محفوظ است
خداوند انشاءالله شماها را حفظ كند، شما جوانها را حفظ كند كه همچو همت والائى داريد كه مىرويد در جهاد سازندگى و زحمت مىدهيد به خودتان، لكن براى خداست اين. شما هر قدمى كه الان برداريد براى كشور اسلامى پيش خدا محفوظ است، خيال نكنيد كه اين قوههاى شما هدر مىرود. قواى انسانى وقتى هدر مىرود كه براى خدا نباشد وقتى كه قوا براى خدا كار بكند هدر نمىرود، پيش خداست و اين سازندگى شما انشاءالله خودتان ساخته مىشويد به آنطورى كه خداى تبارك و تعالى امر فرموده است و انبيا را براى او فرستاده كه هم اين جهاد، جهاد نفسى باشد و هم سازندگى براى ملت. خداوند همه شما را موفق و مويد بدارد و من دعاگوى همهتان، خدمتگزار همه هستم. سلامت باشيد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 221
تاريخ: 17/10/58
بيانات امام خمينى در جمع راهپيمايان كفنپوش اليگودرز
آمريكا از اسلام سيلى خورده است
بسم الله الرحمن الرحيم
من امروز شنيدم كه آقايان از اليگودرز پياده تشريف آوردند و اظهار كردند كه ما حاضريم كه - اينها - براى حفاظت تو پاسدارى كنيم. من متشكرم از عواطف آقايان، و از زحمات شما تقدير مىكنم لكن راضى نيستم كه آقايان اينجا تشريف داشته باشند. تشريف ببرند و انشاءالله مشغول كارشان بشوند. آمريكا نه دخالت نظامى مىكند در ايران و نه حصر اقتصادى مىتواند بكند، توطئه امريكا اين است كه در داخل كشور ما كارى بكند كه ما نتوانيم اين راهى را كه گرفتهايم برويم، توطئه داخلى و به دست اشخاصى كه در داخل كشور هستند و از كاركنان آنها هستند. نقشه اين است كه ايران را جورى نمايش به خارجىها بدهند كه نه دولت مىتواند اداره كند آنجا را و نه ملت قابل اين است كه آزاد باشد. در هر جا غائله بپا مىكنند اين شياطين و در همه كشور چه در دانشگاه و چه در شهرستانها و چه در دادسراها، چه در مراكز قدرت، مراكز انتظامى، همه جا با يك توطئه مىخواهند آشوب بپا كنند و نگذارند استقرار پيدا كند حكومت. الان كه وقت اين است ملت با هم مجتمع باشد و اين دو مرحله ديگرى كه اساس حكومت اسلامى است به طور شايسته انجام بدهد، يكى قضيه تعيين رئيس جمهور و يكى هم قضيه مجلس شوراى ملى، باز توطئهها اوج گرفته است، توطئهها براى اينكه نگذارند رئيس جمهور تعيين بشود و بعد هم توطئه براى اينكه نگذارند مجلس شوراى ملى بر قرار بشود، براى اينكه با بر قرار شدن اين دو مرحله هم اسكلت حكومت اسلامى تحقق پيدا مىكند و اينها از حكومت اسلامى مىترسند. امريكا ضربه از اسلام خورده است و از اسلام مىترسد، ضربه از اين جوانهائى كه براى اسلام قيام كردند و جان دادند و فداكارى كردند و از اسلام اين ضربه مىترسد از اين جهت، تفرقه افكنى دارد مىكند كه نگذارد اجتماعى كه با وحدت كلمه، مقاصد خودشان را تا اينجا پيش بردند، بين راه آنها را فلج كند. نقشه اين است. صحبت از دخالت نظامى و حصر اقتصادى صحبت است و بعيد نيست براى اين باشد كه اذهان را منصرف كند از آنى كه اساس است. شماها بايد توجه داشته باشيد و اين توطئه شيطانى كه از همه توطئهها بالاتر است و او اين است كه مىخواهند ما را به جان هم بريزند و در داخل نگذارند يك استقرارى پيدا بكند اين نظام اسلامى.
شما جوانها كه زحمت كشيديد و از راههاى دور، در اين سرما و در آن سرماهائى كه در محل
صحيفه نور ج 11 صفحه 222
خودتان هست آمديد و از اطراف آمديد، از همه جا اينجا آمديد، من تشكر مىكنم و شما را هشيار مىكنم به اينكه از تفرقه به هر صورتى كه هست پرهيز كنيد، هر چيزى كه موجب تفرقه مىشود از او پرهيز كنيد، هر شعارى كه موجب تفرقه مىشود از او پرهيز كنيد، هر تحصنى كه موجب تفرقه مىشود از او پرهيز كنيد، هر راهپيمائى كه موجب تفرقه مىشود از او پرهيز كنيد. شما امروز احتياج داريد به وحدت كلمه، امروز بيشتر از ديروز احتياج داريد به فردا بيشتر از امروز. اين وحدت كلمه خودتان را حفظ كنيد، از خداى تبارك و تعالى تبعيت كنيد كه فرموده است: واعتصموا بحبل الله جميعاً ولا تفرقواً همه به ريسمان بزرگ الله كه اسلام است بپيونديد و تفرقه نكنيد. تفرقه موجب اين مىشود كه نتوانيد مملكت خودتان را به رشدى كه بايد برسد برسانيد، نتوانيد حكومت اسلامى را به طورى كه شايسته است در دنيا، در كشور خودتان متحقق كنيد و آنها در صدد همين معنا هستند. آنهائى كه نمىخواهند اسلام تحقق پيدا بكند، آنهائى كه مىخواهند جمهورى اسلامى در ايران تحقق پيدا كند. كشورهائى كه از اسلام مىترسند، از جمهورى اسلامى مىترسند، از صدور اين جمهورى اسلامى از اين كشور به كشورهاى ديگر مىترسند، آنها در صددند كه شما را در بين راه متوقف كنند و نگذارند پيش برويد. شما به هوشيارى، بيدارى از تفرقه بكلى پرهيز كنيد.
براى نيل به خودكفائى تلاش كنيد
و امر ديگر اينكه مملكت شما احتياج به كار دارد، مملكت خرابى است كه محتاج به اين است كه ساخته بشود و ساختن مملكت به دست شماهاست. هر كس در هر جا هست اشتغال به كار پيدا كند و كار را خوب انجام بدهد. نبايد ما در ارزاقمان محتاج به خارج باشيم. مملكت وسيعى كه براى صد و پنجاه ميليون جمعيت كافى است (به حسب آنطورى كه گفته مىشود) الان سى و پنج ميليون نفر زندگى مىكند و مملكت بيشتر از اين گنجايش دارد، زمينهاى وسيع داريد، آب داريد، بركات آسمانى داريد، قدرت داريد، قوه داريد، جوان هستيد، جوان داريد، عيب است از يك مملكت اسلامى كه محتاج باشد در ارزاقش، آن هم به دشمنهاى خودش. امريكا كه دشمن ماست ما اگر محتاج به او باشيم براى ما سرشكستگى است. كارى بكنيد كه خودكفا بشويد و خودتان را از اين زمين خدا و از اين آب خدا ارزاق خودتان را بيرون بياوريد و اميد است انشاءالله كه صادرات داشته باشيد شما.
خداوند انشاءالله شما را حفظ كند و من باز از زحمات شما تشكر مىكنم و دعا مىكنيم براى شما و خدمتگزار شما هستم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 223
تاريخ: 18/10/58
بيانات امام خمينى در ديدار با راهپيمايان كفنپوش لاهيجان و همدان
توطئهها و كارشكنى قدم به قدم عوامل فساد
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بر شما جوانان كه در اين هواى سرد و راههاى سرد پياده آمديد تا از نزديك با هم ملاقات كنيم. من از زحمات شما برادران متشكرم و به شما دعا مىكنم. خداوند شماها را براى اسلام حفظ كند و اسلام با قدرت شما به پيش برود.
برادرها! امروز روز حساسى است براى كشور ما، مشكلاتى براى كشور ما پيش آمده و در دست پيش آمدن است. در اين موقع كه براى ملت ايران طرح تعيين رئيس جمهور شده است، باز عوامل فساد توطئه مىكنند كه اين قدم را نگذارند پيش برويم چنانچه قبلاً در قدمهائى كه مىخواستيم برداريم توطئه مىكردند و كارشكنى مىكردند.
امروز هم همان عناصرى هستند، كارشكنى مىكنند و بعد هم كه مىخواهيد وكلاى خودتان را به مجلس شورا بفرستيد تا استقرار تام جمهورى اسلامى محقق بشود، باز هم مىخواهند اين تفالههاى رژيم سابق و الهام بگيرهاى از امريكا و غير امريكا باز فعاليت كنند و نگذارند. شما برادرها بيدار باشيد و همانطور كه از اول با قدرت كامل و با توجه به خدا و با مشت محكم سد را شكستيد و تا اينجا با پيروزى آمديد، از اينجا به بعد هم با همان مشت محكم، با همان اراده مصمم اين راه با بايد برويد و انشاءالله جمهورى اسلامى را با محتواى جمهورى، با احكام اسلام در ايران، و اميد است كه در ساير جاها برپا كنيد و بيرق توحيد را بر فراز مملكت خودتان و ساير ممالك افراشته كنيم.
شما خودتان بايد پاسدار اسلام باشيد
توجه به توطئهها داشته باشيد، توجه به نفاق افكنىها، توجه به امورى كه اسباب تفرقه مىشود، خصوصاً در اين دهه آخر صفر بايد بسيار متوجه باشيد كه مبادا اينها از اين اجتماعات سوءاستفاده كنند و مبادا خداى نخواسته تفرقه بين شما، درگيرى بين شما ايجاد كنند كه هر تفرقهاى امروز و هر ندائى كه بر خلاف مصلحت شماها باشد، بر خلاف مصلحت اسلام است. شما خودتان بايد پاسدار اسلام باشيد، همانطورى كه تحمل اين زحمت را كرديد و از راههاى دور و هواى سرد پياده آمديد، بايد تحمل زحمت كنيد و تا رسيدن به پيروزى نهائى همه با هم باشيد و با هم فكر كنيد و با هم راجع به اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 224
مسائل مشورت كنيد.
در خودكفائى كشور بكوشيم
خداوند همه شما را انشاءالله نصرت بدهد و با پيروزى انشاءالله پيش ببريد و مملكت را خودتان در دست بگيريد و براى خودتان خدمت كنيد و من اميدوارم كه همانطور كه اين آقا گفتند سطح كشاورزى را بالا ببريد تا محتاج به دشمنها نباشيم. احتياج به دشمن دردناك است، ما محتاج باشيم كه در گندممان، در برنجمان در ساير غذاهامان به دشمنهاى خودمان مثل امريكا، اين امر دردناكى است كه بايد ملت ما اين امر را طورى كنند كه انشاءالله خودكفا شويم و انشاءالله صادرات هم داشته باشيم.
والسلام عليكم و رحمةالله
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:27 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 225
تاريخ: 18/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از مردم اروميه
امروز اسلام گرفتار نقشههاى شوم ابرقدرتهاست
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام بر شما برادران خواهران آذربايجان. درود بر شما مردم غيرتمند آذربايجان غربى و سلام بر اهالى اروميه. شما زحمت كشيديد و از راه دور در اين هواى سرد آمديد به قم و در اين منزل محقر با من روبرو بشويد و مطالب خودتان را بفرمائيد و من هم بعض كلمات را عرض كنم.
برادرهاى من! امروز روزى است كه اسلام گرفتار ابرقدرتهاست و براى اسلام عزيز و ميهن شما نقشههاى شوم كشيدهاند. امروز روزى است كه اسلام محتاج به همه قشرهاى ملت و شما مردم غيرتمند است. اسلام عزيز براى ما و همه اقشار حق دارد و منت دارد و ما بايد از عهده حق اسلام و كشور اسلامىمان بيرون بيائيم. ما قدمهاى كوچكى برداشتهايم و قدمهاى بزرگى مانده است كه بايد برداريم. در اين قدمهاى كوچك مواجه با مخالفتهائى از طرف بازماندگان رژيم سابق و الهام گيرندگان از اجانب شديم و در اين قدمهاى بعد هم خواهيم شد و الان مبتلا هستيم و بايد با همت ملت بزرگ ايران و با همت شما آذربايجانىهاى عزيز، اين گرفتارىها رفع بشود. الان مملكت ما احتياج به آرامش دارد، احتياج به اين دارد كه يك آرامش سرتاسرى پيدا بشود تا رئيس جمهور و مجلس شورا با هم تعيين بشود و بعد برويم سراغ فروع قضيه و ساختن يك ايران نوين. اسكلت اسلام، الان باز در اين رژيم مستقر نشده است، بايد اين اسكلت مستقر بشود تا بعد دنبال آشفتگىها برويم. اين آشوبها كه ملاحظه مىكنيد در اطراف ايران هست، اينها توطئههائى است براى اينكه نگذارند مملكت ما يك استقرار پيدا بكند.
اسلام امانتى است كه الان به دست ما رسيده
برادران من! در فكر اسلام باشيد. اسلام امانتى است كه الان به دست ما رسيده، اسلام خونها ديده است و جنايتها بر اسلام و بر پيكر اسلام واقع شده است تا به دست ما رسيده است و ما بايد آن را حفظ كنيم. بايد نگذاريم كه اسلام عزيز در خارج به دست اشخاصى كه غرضمند هستند و مىخواهند اسلام را طور ديگر عرضه كنند و وانمود كنند، بايد همه ما به هم طورى عمل كنيم كه نقشههاى آنها خنثى شود. بايد از اين اختلافاتى كه هست و ايجاد مىكنند و در هر جا، هر گوشهاى از
صحيفه نور ج 11 صفحه 226
اين مملكت مشغول ايجاد اختلاف هستند، بايد خود ملت جلوگيرى كند و نگذارد اين توطئهها ثمر پيدا كند. لازم است همه شما برادرهاى عزيز در هر جا كه هستيد و با هر شغلى كه هستيد، همان انقلاب اولى و شور انقلابى اولى را كه داشتند حفظ كنيد. امروز احتياج به آن شور انقلابى از ديروز بيشتر است. ما به منزل نرسيدهايم و در بين منزل و در گردنههاى اين منزل طولانى، دزدهائى هستند كه مىخواهند ما را نگذارند به منزل برسيم. بايد به دست شما جوانهاى غيور و همه قشرهاى ملت توطئهها شكسته شود. بايد بعد از اينكه اين گردنهها را طى كرديم و انشاءالله رئيس جمهور را تعيين كرديم و انشاءالله مجلس شورا را تاسيس كرديم، همه با هم اين كشور را بسازيم كارگر، كاسب، تاجر، ادارى، فرهنگى، وزارتخانهها، تمام قشرهائى كه در اين كشور به هر صورت زندگى مىكنند، بايد همت كنند و مملكت خودشان را خودشان بسازند، منتظر نباشيد كه از دولت، فقط از دولت شروع بشود، همه شروع كنيد، مملكت مال خود شماست، مثل سابق نيست كه شما همه منافعتان به دست ديگران به خارج مىرفت و همه مخازنتان با دست خائنان به خارج از مملكتتان صادر مىشد. امروز كشور مال شماست و شما بايد سرنوشت خودتان را به دست بگيريد و الان از اختلافات احتراز و بعد هم با هم، همه با همت والا براى خدا و براى رضاى ولى امر سلامالله عليه همه با هم دست برادرى داده و اين كشورى كه خرابه شده و به دست ما دادند و خودمان تعمير كنيم. من باز از شما برادرها و خواهرهاى آذربايجانى تشكر مىكنم و اميدوارم كه همهتان با سلامت و سعادت به مقصد عالى انسانى و اسلامى برسيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 227
تاريخ: 19/10/58
بيانات امام خمينى در جمع طبقات مختلف مردم غيور اروميه و مناطق ديگر
ما مكلفيم تا جمهورى اسلامى را متحقق سازيم
بسم الله الرحمن الرحيم
سؤال كرديد كه تكليف ما الان چه هست و اين سؤال همه قشرها هست كه ما الان كه در اين مرحله رسيديم تكليف چيست؟ شما مىدانيد كه الان از خيلى جهات كشور ما حساسترين مرحله حيات خودش را دارد مىگذراند، از يك طرف با قدرتهاى بزرگ مواجه هست، با آمريكا، با شوروى هم كه الان در افغانستان هست و قدرتهاى بزرگ تقريباً با كشور ماست، از يك طرف موقعى است كه مىخواهيد شما رئيس جمهور را تعيين كنيد و بعد هم انشاءالله وكلايتان را و در اين موقع تمام دستجاتى كه نمىخواهند اسلام تحقق پيدا بكند، نمىخواهند جمهورى اسلامى تحقق پيدا كند، نمىخواهند اين كشور به حال عادى برگردد و سرنوشت خودش را خود اهالى كشور به دست بگيرند، اينها راه مىافتند و توطئه مىكنند. و در يك چنين موقع حساسى اينكه تكليف است اين است كه بايد ما بعض از آشفتگىهائى كه در محل خودمان هست عجالتاً، موقتاً صرف نظر كنيم و اين دو مرحله را بگذرانيم، مرحله تعيين رئيس جمهور كه الان دستهائى در كار است كه نگذارند و مرحله تعيين وكلا كه مجلس شورايى بخواهند محقق بشود و اين هم بدتر از اين خواهد شد و شلوغىها را زيادتر خواهند دامن زد، اينها مىخواهند يك استقرارى در اين مملكت نباشد و ما مكلفيم كه كوشش كنيم كه يك استقرارى باشد كه اين مراحل را ما بگذرانيم. در كشور ما، اين كشور ما، يك كشورى بشود كه جهات، اسكلتش محقق شده باشد.
الحمدلله قانون اساسش خوب به تصويب رسيد، ملت هم رأى دادند و ديدند كه چقدر كوشش شد كه نگذارند و بحمدالله اصل جمهورى اسلامى هم ملت رأى دادند و آنوقت يك اشخاصى مىخواستند نگذارند، حالا هم هر چه ما نزديك تر مىشويم به پيروزى، اينها مصممتر مىشوند در اينكه بشكنند، اينها قدم به قدم دارند زندگى خودشان را از دست مىدهند و دست و پا مىزنند كه حيات خودشان را، حيات جنايتكارى خودشان را ادامه بدهند و ما مكلفيم كه نگذاريم اين توطئهها رشد پيدا بكند و نگذاريم كه اينها مسلط بشوند به اينكه بروند مثلاً در دهات، در جاهاى، جاهائى كه زياد مىتوانند تبليغ بكنند، تبليغ بكنند كه آشوب بپا كنند، نگذارند اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند. چنين نيست كه من باب اتفاق، اتفاق افتاده باشد كه همان ساعتى كه تقريباً در قم آن آشوب بلند
صحيفه نور ج 11 صفحه 228
مىشود، در تبريز هم اين نمىشود بىرابطه باشد، اين يك توطئهاى است كه با يك حسابى انجام مىگيرد و الا به همان لحظه، با همان وضعى كه در قم، در آن روز جمعه در قم، قبل از ظهر با همان ترتيبى كه اينجا شروع كردند، در تبريز شروع كردند، يعنى كانه يك جمعيت بودند با چماق و با چيز ديگر، يك جمعيت بودند كه آنجا و اينجا با هم شروع كردند به شلوغكارى و اين براى اين بود كه الان مىبينند كه اگر چنانچه رئيس جمهور هم تعيين بشود، خوب يك مرتبه پيروزى است براى ملت، نگذاريم اينها پيدا بشود، بعد هم مىگويند اگر چنانچه مجلس شورا تحقق پيدا بكند، پيروزى ملت است، اين هم مىخواهند نگذارند.
توطئه اين است كه ما را سرگرم به بعض مسائل بكنند
الان اگر ما سرگرم بشويم به مسائل ديگر، از اين مسأله باز مىمانيم، اينكه من به شما آقايان تذكر مىدهم و از آقايان مىخواهم كه بلادشان كه رفتند، در محلشان كه رفتند به مردم تذكر بدهند، آن اين است كه، توطئه اين است كه ما را سرگرم به بعض مسائل بكنند، آن مسائل را ما غفلت از آن بكنيم. اگر ما از آن مسائل اصلى غفلت بكنيم، مثلاً فرض كنيد اگر براى رئيس جمهورى ما موفق نشويم كه يك رئيس جمهورى با يك آراء زيادى، مثلاً ملت موفق نشود كه چه بشود، خوب، اين منعكس مىشود در خارج كه مملكت ايران جورى است كه نمىتواند رئيس جمهورش را تعيين كند، چنانچه اگر موفق نشده بوديم به اينكه قانون اساسى را رأى به آن بدهيم و ملت رأى به آن بدهند، باز اين يك چيزى مىشد كه مملكت ايران باز نرسيده به آن حدى كه براى خودش يك نظمى تهيه كند. توجه داشته باشيد كه مبادا ما را در خارج از كشورمان متهم كنند به اينكه اينها رشد ندارند، اين يك مطلبى بسيار مهم است، آنها دارند كوشش مىكنند به اينكه، يعنى آن تفالههاى رژيم سابق، آن اشخاصى كه وابسته به خارج هستند كوشش مىكنند كه اينجا هم بزنند اوضاع را، آنهائى كه در خارج نشستهاند و مىخواهند مسائل را آنطورى كه دلشان مىخواست منعكس كنند، آنها در خارج منعكس مىكنند به اينكه ايران آشوب است، ايران به هم ريخته است، يكى اينجا واقع مىشود، ده تا آنجا گفته مىشود، كم كم يك چنين مطلبى در دنيا منعكس مىشود كه ايران ثبات ندارد، استقرار ندارد، رشد سياسى تا حالا پيدا نكردند، اينها براى آزادى لايق نيستند، اين را مىخواهند، مىخواهند موجه كنند اين مطلب را كه اگر دخالت نظامى كردند، دنيا مقابلشان نايستد، چرا؟ بگويد، براى اينكه ملتى بود كه نظامى نداشت، به هم ريخته بود و متزلزل بود و در معرض اين بود كه بكلى از بين برود، ما ديديم كه اينها رشد ندارند، يك رژيمى را پيش آورديم، به اينها رشد بدهد، سرپرستشان باشد، اين از مسائل بسيار مهم حالاى ما هست، اين مسائل ديگرى كه مىگويد حكومتمان چه هست و نمىدانم رئيس جمهورمان چه هست، اينها مسأله دوم است.
اينها مسأله دوم است، اينها كه شما مملكتتان را مستقرش كرديد. آنوقت بايد برويم سراغ اينكه زراعتمان چه هست، خانهمان چه جورى است - عرض مىكنم - كشتمان چه جور هست، رئيس مثلاً
صحيفه نور ج 11 صفحه 229
كذامان چه جور هست - اينها - آنوقت بايد تمام قواتان را اينجا بياوريد، آنها هم البته در درجه دوم، آنها هم بايد گفته بشود، آنها هم بايد اصلاح بشود اما غفلت از اين نكنيد كه يك وقت شما را بدون اينكه توجه داشته باشيد، از آن مسلك اصلى و مقصد اصلى باز دارند و متوجه كنند به يك مقصد ديگرى، از آن راهى كه مىخواستيد برويد، شما را برگردانند به يك راه ديگرى، اين يك مسأله بسيار مهمى است كه اگر ما اين غفلت را بكنيم و از آن راه برگرديم به يك راه معوجى، اساس مسلك از دست ما مىرود، يك وقت اساس مطلب در معرض خطر است، يعنى اساس كشور در معرض خطر است، يك وقت اساس نه، اما خوب حكومت كجا غلط است، فلان مثلاً كجا چه مىشود، اينها بعد از استقرار اساس مطلب و مستحكم شدن اساس كشور، آنها آسان است.
تغيير يك رئيس فوجى، تغيير يك حكومتى - عرض مىكنم - رفتن يك روحانى يك جائى، اينها يك مسائلى است كه جزئى است و آسان، غفلت نكنيد از اينكه در اطراف اين مملكت، الان هر جا شما برويد در اطراف اين مملكت، دستجات مختلف همه دنبال اين مطلبند كه مردم را نگذارند آن راهى را كه بايد، بروند، هر جا به يك جور، هر جا يك جور غائله بلند مىكنند كه نگذارند مردم راه مستقيمى كه بايد بروند كه برسند به اساس مطلب، يعنى منتهى بشوند به اينكه مملكتشان جورى شده است كه ديگر همه چيزش تمام است، يعنى اساسش، همانطورى كه اگر ما رأى نداده بوديم به اصل جمهورى اسلامى يا مىرفتيم سراغ اينكه خوب حالا حكومت اينجا چه جورى است و فرض كنيد شهربانى آنجا چه جورى است، غلط بود، الان كه شما مىخواهيد اساس را درست كنيد كه رئيس جمهور مىخواهيد تعيين كنيد، الان همه قوا بايد متوجه اين بشود كه توطئههائى كه مىشود كه نگذارند رئيس جمهور تعيين بشود و غوغا خواهد شد، اين را بدانيد كه مهيا باشيد، همه جا خواهند يك غوغائى كرد، متوجه باشيد كه شما را ديگر برنگردانند از راه مستقيم به يك راه ديگرى، خودشان غوغا كنند و فائده ببرند، همه متوجه اين مسأله باشيد، همه جا. الان وقت اينكه من كسالت دارم نيست، وقت اينكه من در محلم مثلاً فرض كنيد كه فلان قضيه واقع مىشد، الان وقتش نيست، اين وقت دارد، اين را كراراً من عرض كردم، اگر يك وقت خداى نخواسته يك زلزلهاى در يك شهرى بيايد، شما هيچ فكر اين هستيد كه من حالا خانهام وضعش چه جورى است يا زندگى؟ همه مىرويد براى اينكه اين زلزله زدهها را بيرون بياوريد، هيچ در فكر اين نيستيد كه حالا من وضعم چيست. شما آنوقتى كه در حال نهضت بود كه مىخواستيد اين مرد فاسد را كه همه چيز را فاسد كرده، از كشورتان فاسد كرده بيرون كنيد، تو خيابانها مىرفتيد، پشت بام مىرفتيد، پائين، بالا فرياد مىزديد، هيچ فكر اين بوديد كه رئيس شهربانى چه جور است؟ هيچ فكر نبوديد، اگر آنوقت فكر اين بوديد، اين پيروزىها را پيدا نمىكرديد، اينكه پشت كرديد به همه مقاصد خودتان و رو كرديد به دشمن، دشمن را بيرون كرديد. حالا هم همه مقصدهاى جزئى را كه داريد رها كنيد برويد سراغ اين دو مرحله، اين مرحله را تمام بكنيد و بعد از اينكه اين دو مرحله تمام شد، آنوقت اساساً بايد اين مملكت همه چيزش درست بشود.
خيال نكنيد كه فقط اروميه شما اينطورى است، همه جا اينطورى است، همه جا يك مقدارى از
صحيفه نور ج 11 صفحه 230
آن تفالههاى سابق باقى مانده، پاكسازى يك مملكتى كه در طول تاريخ خراب بوده و اين پنجاه سال خرابتر بوده و اين سى سال اخير ديگر بدتر از همه وقت شده، خرابى اين محتاج به طول زمانى است.
اينها جوانهاى ما را ضايع كردند كه اين يك عمر لازم دارد كه يك جوانى كه ضايع شد در اين رژيم، ترياكى شد در اين رژيم، شاربالخمر شد در اين رژيم، عادت به سينماهاى فاسد كرد، عادت به اين مراكز فحشا كه همه را درست كرده بودند با نقشه براى اينكه نگذارند جوانهاى ما يك جوانهاى محكمى از كار درآيند كه بتوانند مقابل آنها بايستند، اين محتاج به اين است كه يك، مدتها طول بكشد تا يك تحول حاصل بشود.
اين تحولى كه الان حاصل شده، يك تحول معجزه آسائى است آقا، يك مملكتى كه جوانش مشغول بود به فرض كنيد كه تعيش، سايرين هم مشغول، هر كسى به كار خودش مشغول بود و در ذهنشان نمىآمد كه مىشود يك همچو كارى انجام بگيرد، خدا خواست كه، يكدفعه ملت را متبدل كرد به يك چيز ديگرى، همه ايستادند در مقابل اين دشمن و همه اين را پيش بردند، جوانها از آن مراكز كشيده شدند به خيابانها، مردم از بازار و كسبشان دست برداشتند كشيده شدند به خيابانها، حتى آن پيرمردهاى زاغهنشين با اولادشان آمدند به خيابانها و فرياد كردند، با فرياد و مشت و با سنگ و يا اينها، بر آنها، تانكها و آن بساطى كه آنها داشتند، موفق شدند و اين يك چيز خدائى بود، يك چيزى نبود كه بشر بتواند اين مسائل را درست كند، خدا اين كار را كرد. حالا باز شما بايد همه با هم متوجه باشيد به اينكه مملكت اسلامى الان دست شما امانت است، تا حالا موظف نبوديد، از باب اينكه طاغوت بود بر شما مسلط، ما چه كنيم الان ديگر چه كنيم ندارد.
الان يك مملكتى است، دست ملت هست، اين ملت موظف است اين مملكت اسلامى را سروسامان به آن بدهد، سروسامان به آن دادن اين است كه هر اختلافى هر جا مىخواهد پيدا بشود، خفه كنند آن اختلاف را، نگذارند اختلاف پيدا بشود. هر جا مىخواهند اين اشخاصى فساد بكنند، بشناسانند آنها را، بگيرندشان، تسليمشان كنند به دادگاه، يك مسألهاى است عمومى بايد انجام بگيرد. ننشينند شما براى اينكه دولت براى شما چكار بكند، رئيس شهربانى چكار بكند، خودتان هستيد، مال خودتان هست مملكت، خودتان بايد حفظش كنيد، بگذاريد اين مرحله هم انشاءالله پيش برود، بعد كه پيش برود، يك آرامشى قهرى حاصل مىشود، يعنى آنها ديگر طمعشان تقريباً بريده مىشود (قهراً يك آرامش ممكن است كه انشاءالله بشود) و آنوقت هم با همت همه بايد درست بشود، يك مملكتى نيست كه بتواند يك كسى، شما بنشينيد كه دولت انجام بدهد، دولت هم يك افرادى هستند مثل شما، آنها هم قدرت يك همچو زيادى ندارند، آنها هم افرادند، همه بايد با هم دست به هم بدهيم، نه مرد تنها، خانمها هم همين طور، طبقه واحدند، همه طبقات بايد دست به هم بدهند تا يك خرابهاى كه برايشان گذاشتند آباد كنند و زندگىشان را در آنجا اداره كنند. خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 238
تاريخ: 20/10/58
بيانات امام خمينى در جمع نمايندگان سازمانهاى آزاديبخش جهان
غير قابل شمارش بودن خيانتها و جنايات رژيم پهلوى
بسم الله الرحمن الرحيم
من تشكر مىكنم از آقايان كه آمدند از نزديك اوضاع اين ملت ما را ببينند گر چه نمىتوانند ببينند. ملت ما اخيراً پنجاه و چند سال گرفتار دو حاكم غير قانونى و جائر كه يكى از طرف انگليسها بر ما تحميل شد و آن رضاخان بود و يكى هم از اجانب دولتهاى سه گانه كه يكى از آنها انگليس و يكى آمريكا و يكى شوروى بود و در طول اين پنجاه سال جناياتى كردند بر اين و خيانتهائى كردند بر اين ملت كه در چند روز و چند سال نمىتواند كسى احصاء كند. بعضى از جنايات و خيانتهاى اينها در دست نيست، كسى اطلاع ندارد، فقط خودشان اطلاع دارند و بعضى نزديكانشان كه آنها هم در دست نيستند. بنابراين شما كه آمديد نمىتوانيد آثار جرم را در اين مدت آنطور كه بوده است و آثار خيانت را آنطور كه بوده است ببينيد همين قدر است كه بشنويد يا بعض معلولين ما هم كه حاضر در آن قضايا بودند شايد ديده باشيد.
تا شرق مكتب اسلام را پيدا نكند نمىتواند با غرب مقابله كند
بايد عرض كنم كه تا ملت شرق خودش نفهمد اين معنا را كه خودش هم يك موجودى است، خودش ملتى است، شرق هم يك جائى است، نمىتواند استقلال خودش را به دست بياورد. اينها در طول زمانهاى بسيار طولانى با تبليغات بسيار زياد حتى به دست خود قشرهاى ملتها، خود حكومت طورى كردند كه ملت شرق خودش را بكلى در مقابل غرب و در مقابل ابرقدرتها باخته است و گم كرده خودش را، مكتبش را گم كرده. مكتب بزرگ اسلام كه راس همه مكاتب است و در شرق است شرق او را گم كرده است، تا اين مكتب را پيدا نكند شرق و نفهمد مكتبش چه است و خودش چه است و خودش هم يك موجودى است و كشورش هم يك كشورى است، نمىتواند مقابله كند با غرب براى اينكه هر جور مقابلهاى كه بكند، آنها روى آن تبليغاتى كه دارند اين مقابله را خنثى مىكنند. شماها فكر اين را بكنيد كه مملكت خودتان را هر كدام در هر جا كه هستيد بيدار كنيد، ملت خودتان را بفهمانيد كه شما هم يك موجودى هستيد، شما هم مكتب داريد، شما هم ذخائر داريد، شما هم همه چيز داريد و آنها از دست شما همه چيز را گرفتهاند و از همه بالاتر اينكه انحراف در ملتها
صحيفه نور ج 11 صفحه 239
پيش آوردند، جوانها را منحرف كردند. يك انحراف مكتبى است كه مكتبهاى خود شرق را، مكتب بزرگ اسلام را منحرفاً به مردم تحويل دادند، عرضه كردند، آنكه اسلام است نبود و چيز ديگرى مبتذل در دست مردم دادند و آن مكتبهاى مبتذلى كه در خود آنجاها هم كه اين مكتبها بوده است شكست خوردهاند، در اينجاها او را ترويج كردند، به طورى كه جوانهاى ما شيفته آن مكتبها شدند.
ايجاد مراكز متعدد فساد به منظور سلب هويت و قدرت تفكر جوانان
يك مطلب ديگر اينكه ابواب فساد را به روى جوانهاى ما باز كردند و دامن زدند. ما كه شاهد مملكت خودمان هستيم و مىدانم ممالك شما هم همين است، ما كه شاهد هستيم مىبينيم مراكز فسادى كه در مملكت ما هست و جوانهاى ما به آن مراكز فساد كشيده شدند و هويت خودشان را از دست دادهاند، زياد است كه گفته مىشود و مسلم اينطور است كه مركز فساد در تهران بيشتر از كتابخانه است. ما را تهى كردند از همه چيز، جوانهاى ما را تهى كردند از آن خاصيتى كه بايد نيروى جوانى داشته باشد، خواستند نيروى جوانى ما را از دست ما بگيرند و بعد از اينكه اين نيروها گرفته شد خزائن ما، ذخائر ما را ببرند و جوانهاى ما بىتفاوت باشند. در زمان رژيم سابق همين حال را پيش آورده بودند، جوانهاى ما را به مراكز فساد كشيدند، تبليغات راجع به فسادهاى اخلاقى عملى به قدرى زياد بود كه تمام روزنامهها، تمام مجلات در اين باب كار مىكردند و همين طور راديو، تلويزيون، همه اينها مجهز بودند براى اينكه جوانهاى ما را از بين ببرند و نيروى جوانى را از آنها سلب كنند.
و يك باب واسع ديگر قضيه مخدرات مثل هروئين و خمر و ترياك و ساير اينها كه باز اينهم يك باب واسعى بود كه كشانده بودند جوانهاى ما را به مراكزى كه مورد اين معانى بود، براى اينكه اين جوانها هر چه به سرشان بيايد سؤال نكنند كه براى چه. چرا را از جوانهاى ما بگيرند، جوان در فكر اين نباشد كه نفت او را كى مىبرد و چرا مىبرد، ذخائر او را مىبرد و چرا مىبرد، اختناق هست در مملكت و چرا اختناق هست، آزادى مسلوب است و چرا مسلوب است. اينها نقشههائى بوده است كه براى ما كشيده بودند و براى شماها هم، براى همه مملكتهاى شما هم، اين نقشهها يكنواخت در همه جا بوده است.
اين تحول و وحدت كلمهاى كه در ايران پيدا شد بايد الگوئى باشد براى همه ملتها
بنابراين كوشش كنيد و كوشش كنند كسانى كه علاقه به كشورشان، كسانى كه علاقه دارند به ملتشان، كسانى كه علاقه دارند به اسلام، كوشش كنند كه اين مسائلى كه به صورت مصائب در اين مملكتهاى ما پياده شده است بزدايند، مغزهاى منحرف را برگردانند به حال سابق، تربيت كنند جوانها را. دانشگاهها اگر علاقه دارند به اسلام، اگر علاقه دارند به كشورشان، اگر علاقه دارند به ملتشان، جوانها را تربيت صحيح بكنند، از اين غربزدگى نجاتشان بدهند و همه جاها و همه كس بايد دنبال اين مطلب باشند و حكومتها كه معالاسف كمترشان هست كه در فكر اين مسائل باشند بايد اگر
صحيفه نور ج 11 صفحه 240
چنانچه علاقه به اسلام دارند، علاقه به كشور دارند، علاقه به ملت دارند كيفيت اعمالشان را تجديدنظر بكنند، اينطور كه تاكنون عمل شده است، دست بردارند.
كشورهاى شرقى، كشورهاى اسلامى، يك كشورهاى وسيع غنىاى هست، ديگران محتاج به شما هستند، ابرقدرتها محتاج به شما هستند، سلاحى كه در دست شما هست اگر يك روز از آنها قطع كنيد، آنها مطيع شما مىشوند. معالاسف بعضى حكومتهاى ما، هم ذخائر ما را دادند و هم اطاعت از آنها كردند. بايد يك تحولى پيش بيايد، يك تحولى كه مردم مثل مردم صدر اسلام بشوند. ما يك نيم تحولى در مملكتمان پيش آمد كه مردم شبيه شدند تا يك حدودى به آن مردم صدر اسلام و همه پيروزى ما دنبال اين معنا و اين تحول پيش آمد كه مردم همانطورى كه در صدر اسلام جوانهاى مسلمين آرزوى شهادت مىكردند، در ايران هم اين آرزو پيدا شد و شايد هر روز جوانهائى به ما مراجعه مىكنند و مىگويند دعا بكنيد كه ما شهيد بشويم. اين تحولى كه پيدا شد در ايران و اين وحدت كلمهاى كه در ايران پيدا شد و اين توجه به اسلام كه در ايران پيدا شد بايد يك الگوئى باشد از براى همه ملتها.
اگر چنانچه اين تحول پيدا بشود و همه رو به اسلام بياورند و همه رو به يك نقطه باشند و آن نقطه اسلام با اين جمعيت زيادى كه دارند، با اين تجهيزاتى كه دارند، با اين سلاحهائى كه دارند مثل نفت و غير نفت اينها آقائى بايد بكنند در دنيا و معالاسف نمىگذارند اينها را اينطور بشوند. تحول لازم است، بايد همه كوشش كنند، همه كوشش كنيد كه اين تحول را به دست بياوريد و ملت خودتان را برگردانيد به يك ملتى كه هوشيار باشد. توجه داشته باشد كه ديگر وقت اينكه همه باز دنبال يك ممالك ديگرى باشند و پيرو يك قدرتهاى بزرگ باشند، آنوقت گذشته است. حالا ملتها ديگر كم كم بيدار مىشوند، ملت ما بيدار شده است منتها الان اشخاصى كه باز بسته به همانها هستند در سر راه ايستادهاند و مىخواهند نگذارند كه ما به نهضت خودمان ادامه بدهيم و اين خيال خامى است كه آنها مىكنند و نهضت ما پيروز است و نهضت ما جلو خواهد رفت و اميدوارم كه خداوند همه مسلمين را بيدار كند و همه مسلمين با هم متحد بشوند، برادر باشند، اختلافات را دست بردارند، حكومتها اختلافات را دست بردارند، ملتها با هم باشندو خداوند انشاءالله اين مشكلات را رفع كند تا مسلمين يد واحده باشند و خداوند با جماعت است.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 231
تاريخ: 20/10/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان مسلمان پيرو خط امام مستقر در لانه جاسوسى آمريكا
بىنظم جلوه دادن جمهورى اسلامى، از توطئههاى اجانب براى شكست نهضت
بسم الله الرحمن الرحيم
خداوند شما جوانها را كه متعهد به اسلام هستيد، حفظ كند و توفيق شما را هر چه بيشتر به هدفهاى اسلامى. آنچه كه من مىفهمم و احتمال زياد مىدهم اين است كه امريكا نه دخالت نظامى در ايران مىخواهد بكند و نه حصر اقتصادى، اگر هم حصر اقتصادى بكند، ناجح نمىشود، خودش هم مىداند، لكن از راه اساسىتر پيش آمدند و آن راه اين است كه ما را از باطن خودمان آسيبپذير كند و ما را بگنداند از باطن خودمان، از اول هم بناشان بر همين معناست. شايد در انقلابهائى كه واقع مىشود آنهائى كه مىخواهند نفع ببرند يا ضررى كشيدند كه مىخواهند جبران كنند، نفعشان اين باشد كه خود انقلاب را در باطن خودش آسيب برسانند.
الان همه دستها در كار اين معنا هستند، شايد اين صحبتهايى كه در خارج مىكنند به اينكه ما دخالت نظامى مىكنيم يا حصر اقتصادى مىكنيم، شايد براى اين معنا باشد كه اذهان ما را منصرف كنند به آن طرف و از آن چيزى كه در كشور خودمان دارد مىگذرد غافل كنند. شما غافل از اين شياطين نباشيد كه اينها مطالعه كرده هستند، ماها تازه وارد اين ميدانها شديم، شماها تازه وارد اين ميدانها شديد و بر حسب آن حس انسانى هم كه داريد آن شيطنتها كه در آن هستند كمتر وارد هستيد، اينها مطالعه كردند، نه ده سال و نه سال، در طول تاريخى كه راه پيدا كردند مطالعه كردند، نه مطالعه فقط كشورها را، يعنى مخازن اينجاها را، اين هم يك مطالعه طولانى در آن شده، قبل از اينكه اتومبيل و طياره و اينطور مسائل پيدا بشود، اينها كارشناسهاشان را مىفرستادند در شرق و وجب به وجب اين مملكتها را گردش مىكردند، با شتر مىرفتند اين بيابانها را، با قافلهها مىرفتند اين بيابانها را گردش مىكردند و هر جائى كه يك چيزى پيدا مىشد يادداشت مىكردند، نقشه بر مىداشتند، اين يك سرى كارشان كه بفهمند در كشور شما چه دارد، مخازن شما چى هست، اين مال حالا نيست، اين مال، از سابق كه راه باز كردند دنبال اين قضيه هستند. و يك مطلب ديگرى كه شايد به آن بسيار اهميت مىدادند اين بود كه مطالعه در حال مردم ايران بكنند يا مردم شرق بكنند، حالا ما ايران مورد بحثمان هست، اين عشاير ايران، عشاير بختيارى، عشاير خوزستان، (خيلى عشاير دارد در ايران) توى اين عشاير، اشخاصى مىفرستادند براى مطالعه كه اينها چه جور وضعى دارند، چطور مىشود اينها را
صحيفه نور ج 11 صفحه 232
تحريك كرد، از تحرك بازداشت، اين، مطالعات طولانى كردند در اين باب و در افراد ديگر، غير عشاير، مطالعات دارند، احزاب را چه جورى بايد درستش كرد و چه جورى به جان هم انداخت، مطالعات اينها زياد است و ما بايد الان تمام توجهمان را به اين مطلب كه اينها الان نقشه اين معنا را دارند طرح مىكنند و مشغول اين معنا هستند كه در خود ايران افراد را، جمعيتها را به جان هم بريزند و بعد منعكس كنند به اينكه اين ايران، يك جمعيتى هستند كه نظمى در آنها نيست، حكومتى ندارند. الان اگر ملاحظه كرده باشيد اين روزنامههاى خارج را (كه ماحصلش پيش من مىآيد) هم خود آنها، روزنامه نويسهاشان، هم اينهائى كه مربوط به آن دستگاه سابق بودند، اين مسائل راهى مىگويند، الان معلوم نيست كه مركز قدرت كجا هست، الان معلوم نيست كه كى ايران را دارد تنظيم مىكند امورش را، كى دارد اين قافله را به جلو مىبرد؟ هى اول به طور ترديد، معلوم نيست قضيه چيست، بعد هم اينكه يك مملكتى هست كه همين چند روز، همين چند وقت نفسهاى آخرش را دارد مىكشد. بختيار در يكى از نوشتههائى كه شايد ديشب من ديدم يا صبح ديدم كه خمينى دارد آن نفسهاى آخر را مىكشد و اين كشور چه مىشود. اينها بناى اين دارند كه در باطن خود ما، با دست خود مردم، اينجا يك صورتى پيش بياورند، يك حالى را پيش بياورند و آن حال اينكه منعكس كنند در خارج كه هيچ نظامى در ايران حكمفرما نيست. هيچى نيست در هيچ جاى ايران، در ارتش ايران نظام نيست، در پاسبانهاى ايران نظام نيست، در ژاندارمرى نظام نيست، در هيچ جا يك نظمى در كار نيست، كه روى اين زمينه اگر يك وقتى بخواهند كه دخالت نظامى بكنند، موجه باشد. يعنى به اين معنا كه بگويند كه يك مملكتى است كه آزادى برايشان زود است، حالا اينها رشد اينكه آزادى را احساس كنند، استقلال هم برايشان زود است - براى مردم - خارج با قلمهاى مسموم هم كه دارند هى اضافهاش مىكنند كه ببينند، آزادى داده شده است به اين مملكت و هرج و مرج در مملكت هست، الان همه چيزش به هم ريخته است و بعد موجه بشود اين، براى اينكه اگر يك وقتى يك دخالتى بخواهند بكنند، در خارج بگويند كه خوب، يك ملتى بوده است كه بايد حفظش كرد و اين ملت كه بايد حفظش كرد، نظم ندارد و با بىنظمى دارد، تباه مىشود، ما سرپرستى مىخواهيم بكنيم از اين ملت كه رشد ندارد، محتاج به قيم است.
دشمنان چون از اسلام سيلى خوردند قدم به قدم با ما مخالفت مىكنند
ملت ما بايد فكر اين مطلب باشند، قوياً فكر اين باشند، از خارج نترسيد، تا داخل يك آسيبى نبيند، از خارج نبايد ترسيد، از داخل بترسيد.
شما ببينيد در هر قدمى كه برداشتيم و ملت برداشت براى تحكيم حكومت، در آن قدم شروع شد به مخالفت، مىخواستند مردم رأى بدهند براى جمهورى اسلامى، براى مردم بود، مردم مىخواستند بدهند، يك دسته كه مىخواستند نشود اين مطلب، افتادند به اين طرف و آن طرف براى اينكه جلوگيرى كنند از جمهورى اسلامى، حتى بعضى از صندوقها را شكستند، بعض جاها را آتش زدند با قواى خودشان، با اسلحه جلوگيرى كردند از رأى دادن، آن قدم را ملت پيش برد و آنها هم مفتضح
صحيفه نور ج 11 صفحه 233
شدند ولى دست برنداشتند. بعد كه بنا بود كه قانون اساسى تدوين بشود، آنهائى كه ارباب قلم بودند با قلم شروع كردند اشكالتراشى كه نه حالا، چى هست، بعضىها مىگفتند همان قانون سابق باشد، بعضى مىگفتند خوب، آن قانون باشد بعضى از موادش را تغيير بدهيد. و براى تعيين خبرگان كارشكنى شد، بعد كه مجلس درست شد، باز اين قدم هم ملت رفت و خبرگان خودش را تعيين كرد. در طول مدتى كه آنها مشغول بودند به بررسى قانون اساسى، اينها هم مشغول بودند به اينكه اشكال كنند اين ملى نيست. يك چيزى كه خود ملت تعيين كرده، اين مىگفتند ملى نيست بايد حتما موافق اقليتى باشد تا ملى بشود، همين طور تا آنوقتى كه بنا بود رأى بدهند مردم به خود قانون اساسى، شروع كردند باز كارشكنى، كارشكنىها از اطراف، حالا كه ملت مىخواهد رأى بدهد به رئيس جمهور، حالا مىبينند اين قدم اگر پيش برود، يك قدم ديگر هم پيش برود، استقرار حكومت زيادتر مىشود، شروع كردند به كارشكنى. غائلهاى در تبريز، يك غائله در قم، در تهران، در همه جا، مىخواهند نگذارند كه اين جمهورى اسلامى تحقق پيدا بكند، منتها از اول شروع كردند و اينها همين طور قدم، قدم. هر قدمى ملت پيش برود آنها قدم بعد را شروع كردند، مايوس نشدند، الان هم مايوس نيستند، اينها در صددند كه نگذارند اين رئيس، مردم خودشان بايد تعيين كنند، نگذارند تعيين بشود، صد و بيست و چهار نفر بيايند و داوطلب بشوند براى رئيس جمهور، معلوم است معنايش چيست، صد و بيست و چهار نفرى كه مردم اكثرشان را نمىشناسند، شايد دهتاشان را بيشتر مردم نشناسند بين اينها، اشخاصى كه بىعقل هم هست، مىگويند هست، من نمىدانم، اما مىگويند اشخاص منحرف هم هست، اين براى چيست؟ صد و بيست و چند نفر كانديد، واقعاً اينها اعتقادشان اين است؟ احتمال اين را مىدهند كه پيش ببرند؟ احتمال مىدهند كه يك جمعيت زيادى به آنها رأى بدهند؟ نمىخواهند اخلال كنند؟ اخلال است، اين خود اخلال است، يك مملكتى، صد و چند نفرى رئيس جمهور مىخواهند بشوند، صد و چند نفرى آدمى كه بعضىهاشان مثل اينكه مثلاً بارفروشند، يك همچو مسائلى در آن هست، من نمىدانم درست، نمىشناسم من، اين خودش يك نحوه اخلالى است كه در يك كشورى، صد و بيست و چند نفر، اينها داوطلب بشوند براى اينكه مىخواهند رئيس جمهور بشوند و بعد هم خواهيد ديد به اين مثلاً تبليغاتى كه بايد بكنند، خواهيد ديد چه گروههائى تبليغات مىكنند، نه از باب اينكه برسند به رئيس جمهور، از باب اينكه نگذارند رئيس جمهورى پيدا بشود و لااقل اخلال كنند به اندازهاى كه منعكس كنند در خارج كه اينها يك همچو جمعيتى، ايران يك همچو كشورى هست، صد و بيست و چند نفر مىخواهند رئيس جمهور بشوند و همه هم به جان به هم ريختند و بعد خواهيد ديد كه اينها چه بساطى سر هم در مىآورند. اينها همه اخلالگرى هست و ما از اين مسائل، اكثر جوانهاى ما از اين مسائل غافل بشوند، بعد خدا مىداند كه در قضيه مجلس شورا چه خواهد شد و مىدانيم كه بدتر از همه است براى اينكه حدود مثلاً فرض كنيد دويست نفر مىخواهند وكيل بشوند، شايد چندين هزار نفر خودشان را منتخب كنند و - رئيس - مىخواهند نگذارند يك مطلبى بشود، يك وقت اين بود كه يك اشخاصى، ما مواجه يك اشخاصى بوديم، اينها واقعاً راه را، راه ما را صحيح نمىدانستند، خودشان يك راه
صحيفه نور ج 11 صفحه 234
صحيحى داشتند، خوب، يك چيزى بود، مىنشستند صحبت مىكردند اين راه درست است يا آن راه، يك وقت اين است كه قضيه اين نيست، قضيه اين است كه اينها از يك نقطه مىترسند و آن اسلام است و از يك جمعيت مىترسند، آنهائى كه به اسلام اطاعت دارند، آنهائى كه در راه اسلام فعاليت مىكنند. اين سيلى كه ابرقدرتها از ايران خوردند، از اول عمرشان تا حالا نخورده بودند اين سيلى را.
اين نصرت الهى را خدا نصيب ملت كرد
جنگ جهانى، جنگ بود بين دو تا قدرت بزرگ، يك قدرت اين طرف بود، يك عدهاى از دولتها اين طرف بودند، يك قدرت آن طرف بود و يك عدهاى از قدرتمندها آنجا با توپ و تفنگ و چيزهائى كه آن وقت بود به جان هم ريختند. هم در جنگ اول، من هر دو آنها را يادم هست و شماها نبوديد، آن وقتها هم در جنگ اينطور بود كه دو تا قدرت بودند كه مقابل هم ايستاده بودند، زدند تو سر هم تا يكى غلبه كرد، هم در جنگ دوم كه باز دو تا قدرت با هم، يعنى دو گروه از قدرت با هم اختلاف كردند، زدند، همه چيز كردند و از بين بردند. ايران را قضيه اين نبود كه دو گروه قدرتمند مقابل هم ايستاده باشند، يك گروه بودند، يك جمعيتى بودند، يك دولتهائى بودند، همه قدرتها دست آن بود، شاه مخلوع بود با تمام قدرت، امريكا دنبالش، شوروى دنبالش و ساير كشورها و معالاسف كشورهاى اسلامى.
من در پاريس كه بودم مواجه بودم با اين مسائل، از همه بيشتر امريكا دنبال اين بود كه آن وقتى كه آن مردك بود، آن مخلوع بود، آن وقت اصرار داشتند، بعدش كه جانشين بدتر از خودش تقريباً بود، آنوقت دنبال مىكردند كه اخيراً مىگفتند نرويد شما ايران، ايران الان زود است - الان - برويد، دشمنهاى ما براى ما صلاحديد مىكردند كه شما صلاحتان نيست حالا برويد ايران. اينها از اين قدرت ملت، ملتى كه ابزار جنگى نداشت و تعليمات نظامى هم نداشت، با تعليمات نظامى اين دست، اين طرف تعليمات نظامى نداشتند، يك دسته بازارى بودند، يك گروه زياد بانوان بودند، يك گروه زياد جوانها بودند، دانشگاهى بود، بازارى بود، چه بود كه اينها هيچ كدامشان تعليمات نظامى نديده بودند، طرف ما تعليمات نظامى داشتند، ماها اين طرف ابزار جنگى نداشتيم، حالا چهار تا تفنگ، جزء غنائمى است كه شما از آنها گرفتيد و الا دست شما نبود، يك چيزى كه با آتش زدن مثلاً لاستيك و اين در مقابل مسلسل و توپ چيزى مىشود، اينها البته مسأله نيست كه خدا خواست، اين نصرتهاى الهى را ما از آن غافليم. در همين قضايا، چون يك ملتى بود مظلوم و يك ملتى بود كه قيام كرده بود براى خدا، فرياد مىزد ما جمهورى اسلامى مىخواهيم، فرياد مىزد كه ما ظلم نمىخواهيم خدا تاييد كرد ملت را، يعنى يك نصرتهائى به اين ملت عنايت كرد كه در تاريخ مگر در صدر اسلام ديگر نبود يك ملتى همه قدرتها دست او، دست طرف مقابل، لكن يا بترسد استعمال كند، يا وقتى فرمان بدهد، از او فرمان نبرند، خدا يك ترسى در دل اينها انداخت كه همان ترس اسباب اين شد كه براى ما
صحيفه نور ج 11 صفحه 235
يك نصرتى حاصل شد، يك نصرتى بود خودش.
گاهى لشكر اسلام را با همين رعب، رعب مىانداختند در دل آنها، منتشر مىشد توى لشكر كه اين عربها آدم مىخورند، اين رعبى در دل اينها مىافتاد كه نتوانند مقابله كنند، اين در اين قضيهاى كه براى ما اتفاق افتاد، اين مسأله بود كه خدا تاييد كرد اين ملت را و هيچ كس غير خدا نبود كه كارى انجام بتواند بدهد، اين بود كه يك اجتماع در يك مطلب، سى و چند ميليون جمعيت همه يك مطلب بگويند، همه يك راه بروند، مگر اين مىشود، كسى مىتواند همچو كارى بكند، مگر با تبليغات مىشود اين كار را كرد، انسان بيست سال تبليغ مىكند، يك بازار تهران را نمىتواند قبضه كند، در چند وقت تقريباً يكدفعه ما ديديم كه سرتاسر ايران حرفهاشان يك چيز است.
من كه پاريس بودم يك كسى آمد از ايران پيش من (حالا هم يادم نيست كى بود) گفت كه من رفتم به اطراف، در ايران كه بودم، دهات آن جاپلق و كمره و آنجاها كه من اطلاع ازشان دارم، حتى يك جائى را گفت كه من آنجا را خودم رفتهام، يك ده، نه، يك قلعهاى بود، يك قلعه توى كوهى است، گفت كه همه جاى آنجاها كه ما رفتيم صبح كه مىشد، آخوندش توى ده جلو مىافتاد و مردم ده هم دنبالش تظاهر مىكردند و به من گفت من رفتم در آن قلعه حسن فلك كه يك قلعه كوچكى است رفتم آنجا ديدم آنها همان را مىگويند كه تهران مىگويند، من در پاريس اميدوار شدم به اينكه ما انشاءالله پيروز هستيم. وقتى بنا شد يك ملت اينطورى قيام بكند، اين يك دست غيبى در كار است، اين نمىشود كه با تبليغ و با صحبت، آخوند منبر برود يك چيزى بگويد، نمىشود، اين قضيهاى بود كه خدا مىخواست و ما پيروز شديم و بحمدالله و اميدوارم كه پيروز بشويم تا آخر.
براى برقرارى نظم، تا استقرار رژيم اسلامى همه اسلامى كار كنيد
لكن اين توجه بايد براى ملت ما باشد كه اينها مهمشان اين است كه در همين داخل ما را آسيب بزنند، آسيب بردار كنند، اين يك نقشه بود كه قم و تبريز با هم شروع كردند، نقشه است اينكه به همان وضعى كه قم شروع كرد، به همان وضع شروع كرد و در همان ساعت قبل از ظهر روز جمعه به يك وضع خاصى شروع شد به اخلالگرى و در تبريز همان وقت با همين وضع خاص يعنى مثل اينكه همين گروه دو تا شدند، يك دسته اينجا به همين وضع اينجا شروع شد، كه معلوم است يك توطئهاى بوده است كه در نظر دارند اينها و الان هم در تبريز همين هست. الان هم به من اطلاع دادند كه دارند باز مجهز مىشوند اينها، مىخواهند كه نگذارند يك استقرارى در اين مملكت پيدا بشود تا منعكس بشود به خارج كه اينها، قابل اين نيستند كه آزادى داده بشود و ما بايد با تمام كوششمان، كوشش كنيم كه اين نقشه را خنثى كنيم، يعنى هر كه در هر جا هست خوب كار كند، اسلامى كار كند، اتكائش به اسلام باشد، شما در همان محلى كه هستيد، اسلامى كار كنيد، اين خواهرها در هر جا كه هستند، اسلامى كار كنند، كشاورزها در محل خودشان اسلامى كار كنند، وقتى بنا شد همه جا اسلامى كار كنند نظم پيدا مىشود، انتظام پيدا مىشود، اگر در ارتش به طور اسلامى عمل بشود، در ژاندارمرى، در شهربانى، در
صحيفه نور ج 11 صفحه 236
پاسدارها، در همه جا به يك نظم كار بشود، به يك جور كار بشود، كار پيش مىرود. الان مملكت شما - الان - فعلاً احتياج دارد كه همان نهضتى كه اول داشتيد و هيچ كدام فكر اين چيزهائى كه خودتان مىخواستيد نبوديد، آن وقتى كه در خيابان مىرفتيد و فرياد مىزديد الله اكبر و بايد برود اين رژيم، ابداً به فكر اين نبوديد كه نهارمان امروز چى هست - يا امروز چى هست - يا امروز چه جورى است، هيچ به فكر اين نبوديد، معلوم است اگر بوديد نمىشد، اينطور بود كه دنبال هر انقلابى اين هست، بعد كه رسيد به يك قدم، پيروزى به نظرتان آمد. ما حالا پيروزيم الحمدلله، حال كه پيروز برگشتيد به وضع خودتان، ببينيد كه وضعتان چه جورى است، به وضع خودتان برگشتيد ديديد كه خوب، نابسامانى هست، اينها شروع كردند به ايجاد ناراحتى، در اين موقع ايجاد ناراحتى كردند، هى رفتند پيش كارخانهدارها كه ببينيد به شما حقوق مىرسد، به آنها زيادتر مىرسد، خانه شما چطور است، خانه آنها چطور است، رفتند بين كشاورزها همين طور، رفتند در دبيرستان، در جاهاى ديگر همين طور، هر جا توانستند رفتند، حالائى كه دنبال انقلاب است و ناراحتى شروع مىشود ناراحتى را دامن زدند، زيادش كردند و حالا هم مشغولند به همين امر.
الان وظيفه ملت ما هر كدام در هر جا هست اين است كه همان نهضتى كه از اول بود كه متوجه به اين نبود كه من حالا چى دارم يا چى ندارم، همان را ادامه بدهد تا وقتى مستقر بشود حكومت، الان بين يك راه هستيم و متزلزل، ما كه نرسيديم به نقطه اعلى، ما الان رسيديم به جايى كه بعضى از ابزار حكومت درست شده، قانون اساسىاش رأى داده شده است، اصل جمهورى اسلامى رأى داده شده است، حالا، نه رئيس جمهورى داريم، نه مجلسى داريم، مجلس بايد همه كارها را انجام بدهد. استقرار ندارد الان مملكتمان، بايد ما كارى بكنيم كه با همان نهضتى كه تا حالا آمديم. اين را نگهش داريم تا بتوانيم ما اين مراحل بعد را به سلامت طى بكنيم، اگر بنا باشد كه از حالا شروع كنيم به اختلاف سر رئيس جمهور و سر - عرض بكنم - آنهائى كه بايد در مجلس بروند، منتخب بشوند وكلا، اگر ما شروع كنيم به اختلاف و يك اختلاف دامنهدارى كه در يك حكومتهاى مثلاً ..... بوده است، هم بوده اين اختلافات و حالا كه يك حكومت مستقرى نيست، چند صد سال آنوقت شد و زمينه از صد و بيست و چند نفر رئيس جمهور - عرض مىكنم - زمينه معلوم است كه مىخواهند چه بكنند. اگر ما غفلت كنيم از مطلب و ندانيم، نفهميم اين معنا را كه اين توطئه هست، صد و بيست و چند نفر خودشان نرفتند سراغ اين كار، صد و بيست و چند نفر را وادار كردند به اينكه بروند و خودشان را منتخب كنند براى اينكه شلوغى ايجاد كنند و بعد هم از وكلا خدا مىداند چه خواهد شد. اگر ما چشممان را باز نكنيم و هر كس در هر جا هست عملش را اسلامى نكند و نهضتش را باز نيمه رس نداند، نرسيدن به آخر، بداند كه ما بين راهيم و بين راه باز هم راهزنها هستند، الان هم مشغولند.
بقيه نهضت را با حفظ ايمان و وحدت كلمه به پيش ببريد
بايد همه جوانها، همه جا در تبليغاتشان، در گفتارشان، در صحبتهاشان تنبه بدهند مردم را، كه
صحيفه نور ج 11 صفحه 237
آقا با هم بشويد، الحمدلله هستند، با هم خوب هم هستند، لكن بايد زيادترش كرد، بايد كارى كرد كه آنها طمعشان را ببرند از اينكه مملكت را مىتوانند ببلعند. آنها هم باز الان طمع دارند و از رو نمىروند، لكن ما بايد كارى بكنيم و همهمان موظفيم كه كارى بكنيم كه اين اجتماعى كه بود و اين وحدت كلمهاى كه بود و مهمتر، اين ايمانى بود كه با آن ايمان پيش برديم، به پيش برديد شما، آن محفوظ باشد تا انشاءالله با همين گرمى و تنور گرم ما اين دو تا نان را هم بپزيم، نان رئيس جمهور و نان قضيه انتخابات، وقتى اين دو تا هم از اين تنور درآمد آنوقت باقىاش ديگر آسان هست انشاءالله.
خداوند همه شما را تاييد كند، موفق باشيد و سلامت باشيد و دعا به همهتان مىكنم و اميدوارم كه شما هم غافل نباشيد از اينكه توجه به خدا داشته باشيد، همه چيز از آنجاست، هيچ چيز از ماها نيست، هر چه هست به او متوسل بشويد و پيش مىرويد انشاءالله.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:28 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 241
تاريخ: 20/10/58
بيانات امام خمينى در جمع كاركنان بيمارستان سهاميه و كشتى گيران ارتش جمهورى اسلامى ايران
مردم با روح اسلامى در اين مملكت پيش رفتند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از خواهران و برادرانى كه در اين اطاق كوچك جمع شدند و با روحهاى بزرگ بحمدالله مجتمعند تشكر مىكنم و من اميدوارم كه كشور ايران مايه افتخار اسلام باشد و اميدوارم كه خواهرها و برادرهاى ما امروز كه زير پرچم اسلام هستند، به وظايف اسلامى آنطور عمل كنند كه مايه افتخار همه ما باشند. شما خواهرها اميدوارم كه در محلى كه هستيد با حسن نيت براى اسلام، براى سربلندى عمل كنيد و همانطورى كه مشغول كار ارجمندى هستيد، مشغول تهذيب نفس خودتان هم باشيد كه از شما به كسانى كه آنجا مراجعه به شما مىكنند سرايت كند، خلق خوب، نفسانيت خوب، اعمال خوب. ما امروز احتياج داريم به اينكه همهمان يك راه انسانى را پيش بگيريم كه كشورمان اين ادعائى را كه دارد جمهورى اسلامى است، شاهد هم بر اين ادعا داشته باشد. البته حالا جمهورى اسلامى است رژيم ايران به حسب رأى ملت، لكن محتواى آن هم از هر جهت اسلامى باشد، به طورى كه هر جا قدم بگذاريد مثل اينكه قدم در يك عبادتگاه گذاشتيد. بيمارستانها همچو باشد كه در خدمت خدا باشد و ارتش همچو باشد كه در خدمت خدا باشد. من اميدوارم كه همانطور كه گفتيد پرچم جمهورى اسلامى را در مملكتهاى ديگر هم به اهتزاز درآوريد، اميدوارم كه همه مستضعفين زير پرچم اسلام به مستكبرين غلبه كنند و زمين را كه خداوند ارث آنها قرار داده است از دست چپاولگرها بگيرند و آنطورى كه شايسته است و دستور اسلام هست به آن عمل كنند. و اميدوارم كه پهلوانهاى عزيز ما همه جا سربلند باشند و همه جا با يك روح انسانى، يك روح اسلامى، يك نفس مهذب عمل كنند كه هر جا بروند علاوه بر اينكه در پهلوانى مقدم بر ديگران باشند در اخلاق و در آداب و در انسانيت مقدم بر همه باشند. و من اميدوارم كه با دست همه خواهرها و برادرها اسلام در ايران تحقق پيدا بكند، احكام اسلام در همه جا پياده بشود، اخلاق اسلامى در همه محقق بشود، يك كشور نمونهاى به دنيا عرضه بشود كه كشور وقتى رژيم اسلامى شد اينطور است وضعش. و الان مىدانيد كه قشرهاى مختلفى درصدد هستند كه نگذارند اين جمهورى اسلامى به ثمر برسد.
الان كه ملت مىخواهند رئيس جمهور براى خودشان تعيين كنند، الان مىبينيد كه چه بساطى در همه جا درست كردند. در آذربايجان، در قم، در تهران، در مراكزى كه مراكز حساس است و مراكز
صحيفه نور ج 11 صفحه 242
اسلامى است كه بايد اسلام از اينجاها به جاهاى ديگر برسد، اين قشرهاى نادان كه بسيارى از آنها از روى نادانى است، در تحت تأثير يك اشخاصى كه الهام از خارج مىگيرند، الهام از دشمنهاى كشور مىگيرند، اينها به كارهائى دست مىزنند تا ايران را در خارج بدنام كنند و اسباب اين بشوند كه گفته بشود كه يك مملكتى است كه نمىتواند خودش را اداره كند. در صورتى كه همه مىدانيد و همه مىدانند كه هيچ انقلابى از اين انقلابى كه در ايران واقع شد بهتر نبود و از همه انقلابهاى دنيا آرامتر و پرمحتواتر است و اين است كه اسلامى است و مردم با روح اسلامى در اين مملكت پيش رفتند و قشر آن اشخاصى كه برخلاف مسير ملت بودند و اشخاصى كه چپاولگر بودند، اشخاصى كه خائن بودند آنها را كنار گذاشتند و بيرون كردند و مجازات كردند و بحمدالله مملكت دست خود ملت است، دست ديگران از آن كوتاه است و من اميدوارم كه با وحدتى كه حفظ بشود در همه قشرها، باز هم قدمهاى ديگرى را به پيش ببريد و انشاءالله مملكت مال خودتان باشد و خودتان اداره كنيد.
بهترين وظيفه از براى همه مردم اين است كه هر كس مشغول هر كارى هست آن را با صفاى نيت، با حسن نيت براى براى خدا خوب انجام بدهد. اگر همه ملت يك همچو روحيهاى پيدا بكنند زود كشور ما نجات پيدا مىكند. و خداوند انشاءالله همه شما را حفظ كند و موفق باشيد و از همه شما هم تشكر مىكنم دعاگوى همه هستم، خدمتگزار همه هستم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:29 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 243
تاريخ: 20/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از اهالى مشهد و شهرستانهاى ديگر
وظيفه مردم است كه توطئه اخلالگران را خنثى كنند
بسم الله الرحمن الرحيم
من از شما آقايان كه از راه دور و از مركز ولايت و از محل قدس ملكوتى آمديد تشكر مىكنم. چه سعادتى داريد كه چشمهاى شما به آن بارگاه عظيم ملكوتى باز مىشوند و در آن حرم شريف مركز علم و مركز ملائكه الله مىرويد و ما حسرت آن را داريم. من حسرت يك چنين توفيقى را دارم كه خداى تبارك و تعالى موفق كند ما را كه به پايبوس آن بارگاه معظم بيائيم، لكن چه كنم، چه بايد كرد كه دستهاى اجير و اقدامات ناشايسته اشخاصى كه از خارج هدايت مىشوند مانع از آن است كه كشور ما يك آرامشى داشته باشد و من بتوانم از اين محل خارج بشوم و به زيارت آن بارگاه، موفق. دعا كنيد در آن مركز سعادت، در آن معبد ملائكه الله كه خداوند اين مملكت را آرام كند و توفيق بدهد كه اهالى اين مملكت بتوانند به آن تكاليفى كه خداى تبارك و تعالى براى آنها معين فرموده است عمل كنند.
برادران من! ما در يك موضع حساسى واقعيم. عزيزان من! چشمها را باز كنيد و توجهتان به اوضاع كشورتان باشد و اين توطئههاى اجنبى را در اين كشور خنثى كنيد. غفلت نكنيد كه مصالح كشور در كار است. اسلام امانتى است پيش شما، امروز به دست شما امانت گذاشته شدهاست و اگر غفلت كنيد از وظيفه الهى انسانى خودتان، غفلت كنيد از آن وظائفى كه بايد داشته باشيد ممكن است خداى نخواسته پشيمانىهائى پيش بيايد كه جبران نداشته باشد. اين اشخاص فاسد در اطراف كشورتان مشغول به توطئه هستند و وظيفه خود مردم است كه توطئه آنها را خنثى كنند. البته آن اراده صميمانهاى كه ملت ما دارد و با عزم جزمى كه جوانهاى ما دارند، توطئهها همه خنثى و همه توطئهگرها دفن خواهند شد، لكن ممكن است كه توطئهها اسباب تأخير بشوند و بايد هوشيارانه از آن جلوگيرى كرد.
شما آقايان كه از مشهد، از بروجرد و از شمال، سلماس، جاهاى ديگر تشريف آوردهايد، همهتان وقتى كه به محل خودتان رفتيد، رفقاى خودتان را، دوستان خودتان را آشنا كنيد به وظائف خودشان و آن وظيفه حتميه شرعيه كه از اختلافات احتراز كنند و همه در صف واحد براى اسلام و براى جمهورى اسلامى و براى تعيين رئيس جمهور و براى تعيين وكلاى شورا، همه با هم اتحاد كنند و نگذارند اخلالگران در اين امور اخلال كنند. خداوند همه شما را توفيق و سعادت عنايت فرمايد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:29 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 244
تاريخ: 1023/58
اخطار شديد امام خمينى به شوروى
بسم الله الرحمن الرحيم
چند روز قبل ورقهاى در تبريز منتشر شده بود كه در آن آمده بود خمينى تقاضاى كمك نظامى از شوروى نموده. من تصور كردم اين يك دروغ فاحشى است كه يك نفر غرضمند نوشته و منتشر نموده و قابل توجه نيست لكن امشب در راديو تلويزيون به وسيله خبرگزارى پارس از خبرگزارى فرانسه چنين آمده بود كاردار شوروى در مكزيك اعلام كرد اتحاد شوروى آماده است به ايران كمك كند تا اين كشور بتواند در برابر تحميل آمريكا عليه خود مقاومت كند. وى گفت كمك نظامى نيز از كمكهاى شوروى به ايران خواهد بود. كاردار شوروى در مكزيك تصريح كرد اين كمكها در صورتى در اختيار ايران قرار خواهد گرفت كه دولت ايران و خمينى خواستار آن شوند و بعد بعضى مطالب نامربوط گفته بود. شوراى انقلاب جمهورى اسلامى و وزارت خارجه موظف هستند كه به سفارت شوروى ابلاغ كنند كه كاردار شوروى در مكزيك را تقبيح نمايند و از تكرار اين نوع مطالب توهينآميز جلوگيرى كنند. اينجانب و دولت ايران اجازه نمىدهيم كه دولت شوروى و دولتهاى ديگر دست به اين مطالب بىاساس كه توهين به مقدسات ما و به ملت شريف ايران است بزنند. بايد آمريكاى جنايتكار و شوروى بدانند كه ما با تمام قدرت در مقابل تجاوز هر دولتى به كشور ما ايستاده و از ميهن عزيز و اسلام بزرگ تا سر حد جان دفاع مىكنيم تكرار اين مطالب موجب مىشود كه ملت غيور ما دست به كارى بزنند كه موجب تأسف شود و ممكن است در روابط دولتين تجديد نظر شود.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:29 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 245
تاريخ: 24/10/58
فرمان امام خمينى به حجت الاسلام خامنهاى
بسم الله الرحمن الرحيم
خدمت جناب مستطاب سيد الاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج سيد على خامنهاى دامت افاضاته
چون حضور جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمين آقاى منتظرى دامت افاضاته در حوزه مقدسه قم لازم بود و ايشان انصراف خودشان را از امامت جمعه تهران اعلام نمودند، جنابعالى كه بحمدالله به حسن سابقه موصوف و در علم و عمل شايسته هستيد به امامت جمعه تهران منصوب مىباشيد. از خداوند متعال توفيق جنابعالى را در ارشاد و هدايت مردم خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:29 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 246
تاريخ: 26/10/58
پاسخ امام خمينى به سؤال درباره تبليغات رياست جمهورى
بسم الله الرحمن الرحيم
به اطلاع هموطنان عزيز برسانيد كه عكس اينجانب دليل بر تاييد كسى نبوده چنانچه دليل بر عدم تاييد هم نمىباشد.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:30 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 247
تاريخ: 1/11/58
نظر امام خمينى در مورد ترميم اصل 12 قانون اساسى
بسمه تعالى
ترميم اين اصل و بعضى اصول ديگر كه در متمم قانون اساسى نوشته مىشود و تصويب آن در صلاحيت ملت است و به رفراندم گذاشته مىشود، از نظر اينجانب بلامانع است.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:31 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 251
تاريخ: 10/11/58
پيام امام خمينى به ملت ايران پس از انتخابات اولين رياست جمهورى
بسم الله الرحمن الرحيم
من قبلاً از عواطف گرم ملت ايران تشكر مىكنم و به همه دعا مىكنم و در اينجا در اين فرصت كمى كه هست به اندازهاى كه اجازه دارم چند كلمه با شما صحبت مىكنم. يكى قدردانى از حضورتان در رأى، كه بايد بگويم كم سابقه است يك همچون شركتى كه قريب از چهارده ميليون بيشتر در صورتى كه كوهستانىها و دهات دور دست نتوانستند رأى بدهند معذلك ملت شركت كرد و رأى خودش را داد. و يكى هم از اين بالاتر كه بايد بگويم كه بى سابقه است در دنيا و شايد كه در دنيا سابقه نداشت اين آرامشى كه در اخذ آراء شد كه مردم و ملت ما ثابت كردند رشد خودشان را و با اين اثبات رشد، دست رد به سينه اشخاصى كه، دولتهايى كه باز طمع به ايران دارند زدند. و من اميدوارم كه ملت خودش زنده باشد و ابداً خوفى نداشته و بعد از اين هم ملت خودش زنده است و چنين خوفى نداشته باشد كه شخصى بيايد و شخصى برود. الحمدلله ملت بيدار شده است و ملت ما را نمىشود هيچ عقب انداخت البته در بعضى از راديوها مسائلى گفتهاند لكن اين دلشادىها براى آنها اثر ندارد. ملت ما امروز اتكاء به هيچ كس ندارد جز خداوند تبارك و تعالى. و اما يك كلمهاى ديگرى كه بايد عرض كنم، من استدعا مىكنم از تمام گروهها و از تمام دستجات مختلف كه در اين وقتى كه يك نفر از اين آقايان رأى را برده و ملت به او رأى داده است، ديگران عقبنشينى نكنند و كمك كنند. ممكلت مال خود شماست، خود شما بايد كمك كنيد و اعانت كنيد. ملت همه با هم، روشنفكرها، اطباء بزرگان و همه بايد با هم دست برادرى بدهيد و همه برادر هستيد و خداوند همه شما را توفيق بدهد و من دعاگوى همه شما هستم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:31 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 247
تاريخ: 6/11/58
بيانات امام خمينى به مناسبت انتخابات رياست جمهورى در بيمارستان قلب تهران
بسم الله الرحمن الرحيم
خوشحالى من روزى است كه به زاغهنشينان عنايت بشود من دو كلمه مىخواهم صحبت كنم: يكى راجع به حال خودم كه الحمدلله بد نيست و شايد تشريفات زياد براى من مهيا كردند آقايان اطبا و وزير بهدارى، تشريفاتى كه ما عادت به آن نداريم و ما طلبهها عادى نيستيم به آن، ولى وقتى خوشحال مىشوم كه بفهمم آقايان در صدد اين هستند كه به اين زاغه نشينان شهرها، به اين چادرنشينهاى شهرها كه در زمان طاغوت به آنها هيچ عنايتى نشده بود، در اين زمان عنايت بشود. بهدارى كه اول مرتبه احتياجى است كه مردم به آن دارند طورى باشد كه براى همه باشد، براى يكى تشريفات و براى يكى هيچ، نباشد. و من اميدوارم كه آقايان اطبا هر جا كه هستند و دولت و وزير بهدارى و خود ملت عنايت به اين مطلب داشته باشند كه اين زاغهنشينها و اين فقرا، اينهائى كه عيال خدا هستند اينطور ابتلائات را نداشته باشند.
همه ملت استثناء به پاى صندوقهاى رأى بروند
اين يك كلمه، كلمه ديگر فردا روز جمعه است و روز مبارك در ماه مبارك تولد با سعادت رسول اكرم در آن اتفاق افتاد و باز مبارك است از باب اينكه ملت ما به يك آرزوى ديگرى كه داشتند رسيدند و آن تعيين رئيس جمهور. در اين زمينه من چند مطلب دارم كه اگر آن مطالب تحقق پيدا بكنند، من خوشحال مىشوم و بيمارى من هم اينقدر مهم نيست.
يكى اينكه فردا همه ملت بىاستثناء به پاى صندوقها بروند، بىعنايتى نكنند به يك مطلبى كه كشور آنها به آن احتياج دارد، سرنوشت ملت و اسلام به آن بسته، همچو نباشد كه اگر يك كسى مثلاً ميل داشت رئيس جمهور شود و حالا احتمال مىدهد كه نشود، كنار برود يا اشخاصى كه با او رفيق هستند كنار بروند و رأى ندهند بهتر اين است كه آنهائى كه مىدانند كه نمىشوند، آنها متصل بشوند به بعضى آنهائى كه مىدانند مىبرند، تا اينكه انشاءالله يك رأى كافى تحقق پيدا كند و ما سرشكسته نشويم به اينكه ملت اعتنائى به اين مسائل ندارد، اعتنائى به سرنوشت خودش و سرنوشت اسلام ندارد. همه با هم به پاى صندوق برويد. مطلب ديگر اينكه پاى صندوقها كه مىرويد اينطور نباشد كه با هم اختلاف پيدا كنيد. يك مسأله اين است كه براى كشور است، هر يك از اينها مىبرند، براى كشور
صحيفه نور ج 11 صفحه 249
خدمت خواهند كرد و اگر خدمت نكنند ملت هست و آنها را بر كنار خواهد كرد. از اين جهت به طور خصمانه با هم رفتار نكنيد، برادر باشيد با هم. اگر يكى رئيس جمهور شد، شما هم به او اعانت كنيد، اينطور نباشد كه قبل از اينكه رئيس جمهور بشود بريزيد به جان هم، فردا پاى اين صندوقها بريزيد به جان هم، يا بعضى از قشرها شركت نكنند. من از همه قشرهاى ملت، چه فارس، چه ترك، و چه كرد و چه بلوچ و چه تركمن و چه بختيارى و چه ساير قشرها و طوايفى كه هستند در ايران، از اينها تقاضا مىكنم، عاجزانه تقاضا مىكنم كه طورى نكنند كه در خارج منعكس بشود كه شما يك مردمى هستيد كه تربيت اسلامى نداريد، شما يك مردمى هستيد كه با هم سر دنيا نزاع مىكنيد رياست جمهورى چيزى نيست كه شما به آن اهميت بدهيد. اگر رياست جمهور خوب باشد، آن است كه خدمت به ملت مىكند و اگر بد باشد، آن است كه راه جهنم را بايد بپيمايد. خيلى درصدد اين نباشيد كه براى خاطر اينكه يكى بيشتر مىخواهد رأى ببرد و يكى كمتر مىخواهد رأى ببرد به هم بريزيد و جنگ و نزاع باشد و اسباب ناراحتى همه را فراهم كنيد و من كه در اينجا هستم، در بيمارستان هستم از اين جهت ناراحت و ناراضى باشم. يكى ديگر اينكه بعد از اينكه رئيس جمهور به مباركى انشاءالله تعيين شود (و هر كس كه باشد) ديگران قهر نكنند و عقب بنشينند. كشور، كشور خود شماست. رئيس جمهور باشيد، كشور است. پاسبان باشيد، كشور است طلبه مثل من باشيد، كشور خود شماست. بعد از اينكه رئيس جمهور تعيين شد همه اعانت كنيد از او، همه وارد بشويد در كار و اعانت كنيد از او و كنار ننشينيد، قهر نكنيد و رشد خودتان را به دنيا نشان بدهيد كه شما رشيد هستيد و شما مىتوانيد كه يك مملكتى را با هم اداره بكنيد. وقتى كه بنا باشد يكى رئيس جمهور شد، ديگرى هم يك كار ديگر و ديگرى هم يك كار ديگر و كارها را به سلامتى انجام دهيد. و من مجاز نيستم كه بيش از اين با شما صحبت كنم. انشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند و موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
صحيفه نور ج 11 صفحه 250
بسمه تعالى
حضرت آيت الله آقاى شيرازى دامت بركاته
تلگرام محترم واصل، از ابراز محبت جنابعالى تشكر مىنمايم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 252
تاريخ: 11/11/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام ياسر عرفات
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى ياسر عرفات رئيس كميته اجرائى سازمان آزاديبخش فلسطين
پيام محبت آميز جنابعالى را در بيمارستان دريافت داشتم از ابراز تأثرى كه نسبت به عارضه بيمارى اينجانب نمودهايد متشكرم و اميد است به فضل الهى مختصر كسالت مرتفع گشته و با نيروى بيشتر بتوانيم وظايف سنگين را كه بر عهده داريم انجام داده و مشكلاتى را كه دشمنان اسلام و اسرائيل اشغالگر و عوامل صهيونيزم در سر راه ما ايجاد كردهاند، يكى پس از ديگرى از سر راه مسلمانان جهان و بخصوص برادران فلسطينى برداريم و شاهد پيروزىهاى بزرگترى براى آنان باشيم. موفقيت همگانى را در اين راه از خداى تعالى خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 253
تاريخ: 12/11/58
بيانات امام خمينى در جمع بانوان شهرستان قم
شما بانوان شجاع دوشادوش مردان پيروزى را براى اسلام بيمه كرديد
بسم الله الرحمن الرحيم
درود بىپايان بر بانوان ايران. سلام بر شما بانوان محترم. رحمت خدا بر شما شيردلانى كه به همت والاى شما اسلام از قيد اسارت بيگانه بيرون آمد. سلام خداى تبارك و تعالى بر ملت ايران، بانوان آنها و مردان آنها. شما بانوان شجاع دوشادوش مردان، پيروزى را براى اسلام بيمه كرديد. من از تمام زنهاى ايران، تمام بانوان ايران و از بانوان قم تشكر مىكنم. خداوند از شما راضى باشد، امام عصر از شما دلخوش باشد. شما با بچههاى كوچك خودتان در خيابانها آمديد و از اسلام پشتيبانى كرديد. من اخبار قم و ساير بلاد را مىشنيدم، من اخبار چهار مردان را مىشنيدم. من در خودم غرور احساس مىكنم براى اين شجاعتها. بانوان ايران و بانوان قم و ساير بلاد، در اين پيروزى پيشقدم هستند، آنها مردان را تشجيع كردند مردان ما مرهون شجاعتهاى شما زنهاى شيردل هستند من مرهون هم مرد و هم بانوان محترمات هستم.
قرآن كريم انسان ساز است و زنان نيز انسان ساز
اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد، اسلام در وقتى كه ظهور كرد در جزيرةالعرب، بانوان حيثيت خودشان را پيش مردان از دست داده بودند، اسلام آنها را سربلند و سرافراز كرد، اسلام آنها را با مردان مساوى كرد. عنايتى كه اسلام به بانوان دارد بيشتر از عنايتى است كه بر مردان دارد. مردان بر ملتها حق دارند و زنها حق بيشتر دارند، زنها مردان شجاع را در دامن خود بزرگ مىكنند. قرآن كريم انسان ساز است و زنها نيز انسان ساز، وظيفه زنها انسان سازى است. اگر زنهاى انسان ساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شكست و انحطاط مبدل خواهند شد، شكست خواهند خورد، منحط خواهند شد. زنها هستند كه ملتها را تقويت مىكنند، شجاع مىكنند. بانوان از صدر اسلام، در صدر اسلام بلند پايه هستند. ما مىبينيم و ديديم كه زنها، بانوان محترمات همدوش مردان بلكه جلوى مردان در صف قتال ايستادند و بچههاى خودشان را از دست دادند، جوانان خودشان را از دست دادند و شجاعانه مقاومت كردند. ما مىخواهيم زن به مقام والاى انسانيت خودش باشد، نه ملعبه باشد، نه ملعبه
صحيفه نور ج 11 صفحه 254
در دست مردها باشد، در دست اراذل باشد. زن بايد در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد زنها در جمهورى اسلام رأى بايد بدهند. همانطورى كه مردان حق رأى دارند، زنها حق دارند. زنها را در اين دورههاى اخير منحط كردند. از خيانتهاى بزرگى كه به ملت ما شد اين بود كه نيروى انسانى ما را از دست گرفتند، نيروى جوانان ما را به عقب راندند، نيروى بانوان ما را به عقب راندند، بانوان ما را منحط كردند، خيانت كردند بر ملت ما، بانوان ما را ملعبه كردند، بانوان ما را مثل عروسكها كردند. بانوان ما جنگجو بودند، اينها خواستند ننگجو باشند و خدا نخواست. اينها اهانت به مقام زن كردند، اينها مىخواستند زن را مثل شىء، مثل يك چيز، مثل يك متاع به اين دست و آن دست بگذرانند. اسلام زن را مثل مرد در همه شؤون، در همه شؤون، همانطورى كه مرد در همه شؤون دخالت دارد، زن هم دخالت دارد، همانطورى كه مرد بايد از فساد اجتناب كند، زن هم بايد از فساد اجتناب كند. زنها نبايد ملعبه دست جوانهاى هرزه بشوند، زنها نبايد مقام خودشان را منحط كنند و خداى ناخواسته بزك كرده بيرون بيايند و در انظار مردم فاسد قرار بگيرند. زنها بايد انسان باشند، زنها بايد تقوا داشته باشند، زنها مقام كرامت دارند، زنها اختيار دارند، همانطورى كه مردها اختيار دارند. خداوند شما را با كرامت خلق كرده است، آزاد خلق كرده است. خداوند همانطورى كه قوانينى براى محدوديت مردها در حدود اينكه فساد بر آنها راه نيابد دارد، در زنها هم دارد. همه براى صلاح شماست، همه قوانين اسلامى براى صلاح جامعه است. آنها كه زنها را مىخواهند ملعبه مردان و ملعبه جوانهاى فاسد قرار بدهند. خيانتكارند. زنها نبايد گول بخورند، زنها گمان نكنند كه اين مقام زن است كه بايد بزك كرده بيرون برود، با سر باز و لخت. اين مقام زن نيست، اين عروسك بازى است، نه زن. زن بايد شجاع باشد، زن بايد در مقدرات اساسى مملكت دخالت بكند. زن آدم ساز است، زن مربى انسان است.
مرد و زن بايد با هم اين مملكت خرابه را بسازند
خداوند شما زنهاى ايران را و شما زنهاى قم را از خطرات انسانهاى فاسد، انسانهايى كه حيوانند به حسب واقع، حفظ كند. شما همانطورى كه تا كنون در نهضتها دخالت داشتيد و سهيم بوديد در اين نهضت و سهيم بوديد و در اين پيروزى، حالا هم باز بايد سهيم باشيد و هر وقت اقتضا بكند، نهضت كنيد، قيام كنيد. مملكت از خود شماست انشاءالله، دست اجانب كوتاه شد از مملكت، دست رشوه خواران و چپاولگران كوتاه شد، رفتند، مملكت از خود شماست، شما بايد بسازيد مملكت را همه ملت ايران، همه ملت ايران، چه بانوان و چه مردان بايد اين خرابهاى كه براى ما گذاشتهاند، بسازند. با دست مرد تنها درست نمىشود، مرد و زن بايد با هم اين خرابه را بسازند. زنهائى كه مىخواهند ازدواج كنند، از همان اول مىتوانند اختياراتى براى خودشان قرار بدهند كه نه مخالف شرع باشد و نه مخالف حيثيت خودشان، مىتوانند از اول شرط كنند كه اگر چنانچه مرد فساد اخلاق داشت، اگر بد زندگى كرد با زن، اگر بدخلقى كرد با زن، وكيل باشند در طلاق. اسلام براى آنها حق
صحيفه نور ج 11 صفحه 255
قرار داده است، اسلام اگر محدوديتى براى مردان و زنان قائل شده است همه به صلاح خودتان بوده است. تمام قوانين اسلام، چه آنهائى كه توسعه مىدهد، چه آنهائى كه تحديد مىكند، همه بر صلاح خود شماست، براى خود شماست. همانطورى كه حق طلاق را با مرد قرار داده است حق اين را قرار داده است كه شما در وقت ازدواج شرط كنيد با او كه اگر چه كردى يا چه كردى، من وكيل باشم در طلاق. و اگر اين شرط را كرد ديگر نمىتواند او را معذور كند، اگر اين در ضمن شرط با در ضمن عقد واقع شد نمىتواند او را ديگر محدود كند، نمىتواند اخلاق بد انجام بدهد و اگر مردى با زن خودش بدرفتارى كرد، در حكومت اسلام او را منع مىكنند، اگر قبول كرد تعزير مىكنند، حد مىزنند و اگر قبول نكرد مجتهد طلاق مىدهد. خداوند همه شما را با عزت، سلامت سلامت سعادت، با ايمان كامل، با تربيت صحيح، با فرهنگ صحيح، خداوند همه شما را با سعادتها، با همه چيزها قرين كند. سلام بر شما زنها، بانوان عزيز محترم.
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 256
تاريخ: 14/11/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام مدرسين حوزه علميه قم
خدمت حضرات حجج اسلام آقايان مدرسين حوزه علميه قم دامت افاضاتهم
تلگرام آقايان محترم واصل گرديد. اميدوارم براى حفظ وحدت و يكپارچگى مردم مبارز چون گذشته كوشا باشيد. خداوند حوزههاى علميه را در پناه خود حفظ فرمايد. از لطف آقايان متشكرم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 257
تاريخ: 15/11/58
بيانات امام خمينى در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهورى بنى صدر
بسم الله الرحمن الرحيم
من يك كلمه به آقاى بنى صدر تذكر مىدهم، اين كلمه تذكر براى همه است حب الدنيا رأس كل خطيه هر مقامى كه براى بشر حاصل مىشود، چه مقامهاى معنوى و چه مقامهاى مادى روزى گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است. توجه داشته باشند همه كسانى كه براى بشر خدمت مىكنند، كسانى كه داراى مقامى هستند و داراى پستى هستند، كه مقام آنها را مغرور نكند. مقام رفتنى است و انسان در وجود خداى تبارك و تعالى ماندنى است. من از آقاى بنى صدر مىخواهم كه مابين قبل از رياست جمهور و بعد از رياست جمهور در اخلاق روحىشان تفاوتى نباشد، تفاوت بودن دليل بر ضعف نفس است و من از همه كسانى كه در مقامى هستند، چه مقامهاى كشورى و چه مقامهاى لشگرى مىخواهم كه به مقامات خودشان مغرور نباشند و در راه اعتلاى اسلام و اعتلاى ملت مسلمان و اعتلاى كشور ايران كوشا باشند. و اينطور نباشد كه به واسطه تقدم و تأخر يك نفر يا چند نفر موقتاً، اسباب اين بشود كه كنارهگيرى كنند و يا خداى نخواسته مخالفت و كارشكنى. از خداوند تعالى مسألت مىكنم همه ما را به خدا و به راه راست هدايت كند و از گرايش به شرق و غرب حفظ كند. و از خوف از ابرقدرتها حفظ كند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 258
تاريخ: 15/11/58
پيام امام خمينى به مناسبت ولادت و هجرت حضرت محمد (ص)
بسم الله الرحمن الرحيم
ولادت سراسر با سعادت و هجرت با بركت حضرت خاتم النبيين و افضل المرسلين را كه مبداء نهضت اسلام و الهى و مصدر بسط عدالت و فرهنگ انسانسازى و منشأ حركت به سوى بر چيدن اساس ظلم و نابكارى و ارتقاء به مقام والاى انسانى و هجرت از تمام ظلمها و خصلتهاى شيطانى و حيوانى به سوى نور مطلق و سرچشمه كمال و مؤسس امت و امامت است به جميع مستضعفين و محرومين و تمام ملتهاى جهان خصوصاً عموم مسلمين تبريك عرض مىكنم. بايد مسلمين در آستانه قرن پانزدهم هجرى بپاخيزند و در زير پرچم الهى اسلامى از حقوق حقه خود دفاع كنند و دست ستمكاران، خصوصاً ابرقدرتهاى شرق و غرب را قطع كنند و ديكتاتورىهاى مدعى دموكراسى و كمونيستى را به جاى خودشان نشانند.
انقلاب اصيل و عظيم الهى و اسلامى و ايرانى ما كه اكنون سالروز آن است، جلوهاى از نهضت پر عظمت حضرت محمد رسول الله (ص) است كه ولادت سعادتمند و هجرت حركت بخشش در عصرى واقع شد كه ظلمات جهالت سراسر جهان را فرا گرفته بود و قدرتمندان چون حيوانهاى آدمخوار، روزگار مستضعفين را تباه نموده بودند. و نهضت اسلامى مردم ايران در عصرى كه نمونه همان عصر جاهليت است و در محيطى كه سرنيزه جانشين عدالت و حبس و شكنجه و اختناق به جاى آزادى و فقر و فلاكت جانشين رفاه و آسايش گرديده بود، پا گرفت و ملت ما قيام كرد، چرا كه چنگال سباع به صورت آدم، تا مرفق به خون جوانان عزيز ما فرو رفته و نفسها در سينهها قطع شده بود و مىرفت تا آثار اسلام و انسانيت محو و كنگره عدالت فرو ريزد. اختناق و وحشت چنان حكمفرما بود كه مردان در مقابل همسرانشان و برادران در مقابل خواهران خود جرات شكايت نداشتند قلمها و رسانههاى گروهى جز در خدمت ظالم نبودند. در اين هنگام دست قدرت الهى از آستين عدالت بيرون آمد و در پرتو الله اكبر متبلور شد و ملت ايران را از ضعف به قدرت و از جبر به شجاعت و از رخوت به حركت متحول نمود و سيل خروشان انسانهاى الهى كه شهادت را سعادت و ايثار خون را بزرگترين عبادت مىدانستند، ديوار ديومنشان و تخت و تاج 2500 سال ستمگرى و آدمخوارى و تن پرورى را چنان درهم كوفتند كه نه از تاك نشان ماند و نه از تاكنشان.
اكنون مسلمين در آستانه قرن پانزدهم هجرى و ايران در آستانه سالگرد انقلاب و هجرت، اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 259
ولادت سعيد و هجرت بزرگ و انقلاب اسلامى را جشن مىگيريم و مبارك باد مىگوئيم. ولى جشن بزرگتر در وقتى است كه مستضعفين بر مستكبرين غلبه كنند و آنان را تا ابد منزوى نمايند و مسلمين با وحدت كلمه زير پرچم توحيد، دست بيدادگران را از كشورهايشان قطع كنند و ملت ايران كه بحمدالله تعالى در عرض يك سال پس از انقلاب داراى جمهورى اسلامى و قانون اساسى و رئيس جمهورى شده است، انشاءالله با رشد معنوى و آرامش مجلس شوراى اسلامى را تأسيس خواهند نمود تا خرابىهاى عصر طاغوت، خصوصاً پنجاه سال اخير را با همت والاى خود جبران نمايند، خرابىهاى معنوى و مادى كه با برنامههاى ابرقدرتها خصوصاً آمريكا انجام گرفت و ملتهاى مسلمان خصوصاً ملت ايران را تا آستانه سقوط كشاند. گرچه جبران تمام خسارتها امكان پذير نيست، زيرا جبران ضررهاى خونبار جوانان غيورى كه در دفاع از اسلام و كشور به شهادت رسيدند، عزيزانى كه در اين مدت معلول و ناقص العضو شدهاند چگونه ميسر است. اى كاش ملت ما مىتوانست از متفكران جهان، آنگاه كه خيابانها و كوچهها از خون جوانان برومند ما رنگين شده بود و آسمان ايران به رنگ شفق سرخ در آمده بود، دعوت كند. اى كاش مردم آزاده جهان آه و ناله مادران و خواهران داغديده ما را مىشنيدند تا مشتى از خروار جنايتهاى آمريكاى جهانخوار و شاه مخلوع را مشاهده مىكردند. ملت آزاده ايران هم اكنون از ملتهاى مستضعف جهان در مقابل آنان كه منطقشان توپ و تانك و شعارشان سرنيزه است كاملا پشتيبانى مىنمايد. ما از تمام نهضتهاى آزاديبخش در سراسر جهان كه در راه خدا و حق و حقيقت و آزادى مبارزه مىكنند، پشتيبانى مىكنيم. ملتهاى برادر عرب و برادران لبنان و فلسطين بدانند كه هر چه بدبختى دارند از اسرائيل و آمريكاست، هر چه گرفتارى دارند از اختلاف بين سران كشورهاى اسلامى است. بايد متحد شوند و با نيروى ايمان، اسرائيل ريشه فساد منطقه را از بن بركنند.
ما بار ديگر پشتيبانى بى دريغ خود را از برادران مسلمان و مظلوم افغانى اعلام مىداريم و اشغالگران را شديداً محكوم مىنمائيم. ما مسلمانيم و شرق و غرب بر ايمان مطرح نيست. ما از مظلوم دفاع مىكنيم و بر ظالم مىتازيم. اين يك وظيفه اسلامى است.
هان اى ملتهاى جهان كه همه مستضعفيد! از جاى برخيزيد و حق خود را بستانيد و از عربدههاى قدرتمندان نهراسيد كه خداوند با شماست و زمين ارث شماست. وعده خداوند متعال تخلف ناپذير است. از خداوند تعالى غلبه محرومين را خواستار و وحدت كلمه اهل حق را اميدوارم. و اخيراً اميدوارم كه آقايان محترمى كه براى مشاهده نمونهاى از جنايات شاه مخلوع در بهشت زهرا بر بالين سرخ شهداى به خون خفته اسلام جمع شدهاند و صحنه كوچكى از صحنههاى بزرگ جنايات بى دريغ آمريكا و شاه را از نزديك مشاهده كردهاند، فرياد مظلومانه ملت ايران را به جهانيان برسانند و تبليغاتى را كه با خرج سخاوتمندانه آمريكا و صهيونيسم بر ضد ملت ما انجام مىگيرد خنثى كنند، باشد كه در محضر انسانيت سرفراز شوند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 260
تاريخ: 15/11/58
حكم تنفيذ رياست جمهورى بنى صدر از سوى امام خمينى
بسم الله الرحمن الرحيم
بر اساس آنكه ملت شريف ايران با اكثريت قاطع جناب آقاى دكتر سيد ابوالحسن بنى صدر را به رياست جمهورى اسلامى كشور جمهورى اسلامى ايران برگزيدهاند و بر حسب آنكه مشروعيت آن بايد به نصب فقيه جامع الشرايط باشد اينجانب به موجب اين حكم رأى ملت را تنفيذ و ايشان را به اين سمت منصوب نمودم لكن تنفيذ و نصب اينجانب و رأى ملت مسلمان ايران محدود است به عدم تخلف ايشان از احكام مقدسه اسلام و تبعيت از قانون اساسى اسلامى ايران. از جناب ايشان مىخواهم كه مسؤوليت خطيرى كه به موجب اراده ملت و بر اساس قانون اساسى به عهده ايشان گذارده شده است همچون امانتى الهى از آن پاسدارى نمايند و به پيمان خود در مقابل خداوند تعالى و خلق وفادار باشند و با اعتماد به فضل خداوند و اعتماد ملت همچون محورى استوار براى هماهنگى نهادهاى مسؤول و حمايت از مبانى جمهورى اسلامى، در حوزه اختيارات و مسؤوليتهاى خود قرار گيرند و در راه هدف ملت كه آن ندارم بخشيدن به انقلاب اسلامى و استقرار نظام عدل اسلامى است با تمام توان بكوشند و خداوند متعال را ناظر و حاضر دانند به وظيفه سنگينى كه به عهده گرفتهاند قيام كنند و از قشرهاى مختلف ايران خصوصاً متفكران و دانشمندان و احزاب اسلامى و سياسى و قواى انتظامى مىخواهم كه در اين لحظات حساس كه بر كشور مىگذرد با حسن نيت از ايشان و دولت اسلامى پشتيبانى نمايند و از تفرقه و اختلاف و كارشكنى بپرهيزند و تا ايشان بر محور عدل اسلامى عمل مىكنند و جانبدار مستمندان و مستضعفان هستند و از اعمال شبه طاغوت اجتناب مىكنند از همكارى و معاونت دريغ ننمايند از خداوند تعالى توفيق ايشان را در راه خدمت به بندگان خدا و به كشور اسلامى خواستارم.
والسلام على عبادالله الصالحين
(17 شهر ربيع الاول 1400) عيد پر بركت ولادت با سعادت ختمى مرتبت
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:34 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 261
تاريخ: 19/11/58
بيانات امام خمينى در جمع ميهمانان خارجى جشن هجرت
بسم الله الرحمن الرحيم
از برادران محترم كه در اين جلسه شركت كرديد متشكرم ولى وقتى شما وقتى وارد اين كشور شديد كه اكثر آثار جرم چندين ساله محو شده است. شما امروز فقط قبرهائى از شهداى ما و بعضى از معلولين را مشاهده كرديد. شما حاضر نبوديد كه در حبسهائى كه در اين مملكت بود چه بر مسلمانها و مؤمنين و متعهدين گذشت. شما نمىدانيد جوانهاى ما را در تاوه سرخ كردند. شما نمىدانيد كه دستهاى بعضى از جوانهاى ما را اره كردند. شما در وقتى آمديد كه بحمدالله مجرمين فرار كردند يا بعضى از آنها به جزاى خودشان رسيدند.
آغاز قرن پانزدهم كه به همه مبارك است بايد مسلمين آغاز پيروزى خود بدانند و ديگر دنيا طورى نيست كه ابرقدرتها هر چه بخواهند بكنند. مستضعفين بايد قيام كنند. مستضعفين همه بلاد، همه ممالك بايد حق خودشان را با مشت محكم بگيرند، منتظر نباشند كه آنها حق آنان را بدهند. مستكبرين نخواهند حق كسى را داد.
بايد مسلمين همانطورى كه قرآن شريف شما را برادر خوانده است، برادر باشيد و در مصيبت و شادى هم شريك باشيد. خداوند همه شما را تأييد كند و اميد است كه پرچم اسلام برفراز همه ممالك افراشته شود مسلمين تحت پرچم لااله الاالله به مصالح خودشان برسند.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 262
تاريخ: 20/11/58
پيام امام خمينى به گردهمائى خانواده شهداى سراسر كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
رحمت سرشار خداوند متعال بر شهداى فضيلت، شهدائى كه با نثار خون خود درخت با بركت اسلام را آبيارى نمودند. درود فراوان بر معلولين و مصدومين راه انقلاب اسلامى كه ايران را در جهان سربلند نمودند.
ما هر روز كه مىگذرد به عمق جنايات شاه مخلوع و پشتيبانان ستمكار او بيشتر پى مىبريم گرچه معلوم نيست تاريخ هم بتواند تمام اين جنايات را ثبت كند. جنايات زورمندان، خارج از فطرت انسانى است. زورمندانى كه زندگى ننگين خود و سلطه و ادامه جنايات خويش را در سركوبى و مرگ ديگران مىدانند و شهوت رياست آنان را كور و كر كرده است. عموم مستضعفين بايد به هم بپيوندند و ريشه فساد را از كشورهاى خود قطع كنند. سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستكبرين است و تا اين سلطهطلبان بىفرهنگ در زمين هستند، مستضعفين به ارث خود كه خداى تعالى به آنها عنايت فرموده است نمىرسند.
هان اى مظلومان جهان! از هر قشرى و از هر كشورى هستيد به خود آئيد و از هياهو و عربده آمريكا و ساير زورمندان تهى مغز نهراسيد و جهان را بر آنان تنگ كنيد و حق خود را با مشت گرده كرده از آنان بگيريد. و هان اى مسلمين! از هر تيره و پيرو هر مذهب كه هستيد دشمن خانگى را كنار بگذاريد و به فرمان قرآن كريم و خداى بزرگ گردن نهيد: واعتصموا بحبل الله جميعاً ولاتفرقوا خداوند تعالى عزت را براى خود و رسول عظيمالشأن خود و مؤمنين قرار داده. به حكومتهاى جابرانه كه هستى شما را تحت اختيار دشمنان اسلام قرار داده بشوريد و ممالك خود را از دست اين خائنين سيه روى نجات دهيد كه خداوند با شماست. من به تمام بازماندگان شهدا و در راه اسلام تهنيت و تسليت عرض مىكنم و آرزوى سعادت براى همه مىنمايم و از خداوند متعال بهبودى معلولين و مصدومين را خواستار و سلامت و سعادت همگان را اميدوارم.
والسلام على عباده الله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 265
تاريخ: 22/11/58
پيام امام خمينى به مناسبت سالروز پيروزى انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
سالروز پيروزى انقلاب عظيم ايران را به مستضعفين جهان و مسلمانان عموماً و ملت شريف و شجاع ايران تبريك عرض مىكنم. در چنين روز فرخندهاى حق بر باطل و جنود رحمانى بر اولياء شيطان و حزبالله بر طاغوت و طاغوتيان غلبه نمود و حكومت عدل اسلامى مستقر گرديد و دست انتقام حق از آستين ملت رزمنده ايران بيرون آمد و نصرت اعجازآميز اسلام بر كفر تحقق يافت. در چنين روز مسعودى همبستگى قشرهاى ملت دلير روزافزون و ارتش و ساير قواى انتظامى وفادارى خود را به اسلام و ايران نشان دادند و ميهن خود را از شر طاغوتهاى زمان كه در راس آنان دولت آمريكاست رهائى بخشيدند.
درود بر چنين ملت زنده و هوشيار و آفرين بر قواى انتظامى و سپاه پاسداران انقلاب اسلامى. جاويد باد پرچم پرافتخار الله اكبر كه رمز پيروزى معجزه آساى ملت بزرگ ايران است. پيروزى عظيمى كه در ظرف يك سال فقط يك سال دفتر سياه جباران را به هم پيچيد و اساس جمهورى اسلامى را برقرار نمود. آنچه در انقلابات غير اسلامى در سالهاى طولانى حاصل نشد در سايه اسلام براى ملت عزيز ما در ظرف يك سال تحقق يافت و آنچه در انقلابها با كشتار ميليونى و زندان ميليونها به ثمر رسيد در انقلاب ما با كمترين ضايعه و بزرگترين دستاورد حاصل شد. ما گر چه شهداى گرانمايه و جوانان برومندى را از دست داديم و برادران و خواهران معلول و ناقصالعضو به جاى گذاشتيم، شهدائى كه نور انقلابمان و خواهران و برادران معلولى كه سرمايه انقلاب اسلامى ما هستند و از احترام خاصى در ميان ملت قدرشناس ما برخوردارند ولى در عوض ملتى بزرگ را نجات داديم و چنگال گرگان آدمخوار، وحشيان به صورت آدمى را از شريان حيات امتى عظيمالشان قطع كرديم و با خواست خداوند و اراده مصمم ملت عزيز تا ابد صحنه ميهن اسلامى خود را از لوث وجود جنايتكاران بىفرهنگ و خيانتكاران غارتگر پاك و در تحت لواى پربركت الله اكبر براى هم ميهنان خود آزادى و استقلال را تأمين نموديم.
من بارها گفتهام و هم اكنون اعلام مىكنم كه ايران بايد تا قطع تمام وابستگىهاى سياسى، نظامى، اقتصادى و فرهنگى خود از آمريكا به مبارزات قاطع خود عليه اين جهانخوار بيرحم ادامه دهد و بعد در صورتى كه ملت بيدار و شريف ما اجازه دهد، ارتباط بسيار عادى خود را در حد ساير
صحيفه نور ج 11 صفحه 266
كشورها با آمريكا برقرار مىكنند. من بارها گفتهام و در اين روز بزرگ مىگويم تا قطع تمام وابستگىها به تمام ابرقدرتهاى شرق و غرب، مبارزات آشتى ناپذيرانه ملت ما عليه مستكبرين ادامه دارد. همه مىدانيم كه جهان اسلام در انتظار به ثمر رسيدن كامل انقلاب ماست، ما از تمام كشورهاى زير سلطه براى به دست آوردن آزادى و استقلال كاملاً پشتيبانى مىنمائيم و به آنان صريحاً مىگوييم كه حق گرفتنى است، قيام كنيد و ابرقدرتها را از صحنه تاريخ و روزگار براندازيد. من بارها گفتهام و هم اكنون هشدار مىدهم كه اگر شرق ستم كشيده و آفريقا به خودشان متكى نباشند، تا ابد گرفتارند. بيائيد روى پاى خودتان بايستيد و بر غرب بتازيد و آنان را از ميدان بدر كنيد. من از گوشه بيمارستان به آفريقا و شرق و زير سلطه و تمام كشورهاى تحت ستم اخطار مىكنم كه متحد شويد و دست آمريكاى جنايتكار را از سرزمينهاى خود قطع كنيد. دست آمريكا و ساير ابرقدرتها تا مرفق به خون جوانان ما و ساير مردم مظلوم و رزمنده جهان فرو رفته است. ما تا آخرين قطره خون خويش با آنان شديداً مىجنگيم، چرا كه مرد جنگيم. ما انقلابمان را به تمام جهان صادر مىكنيم چرا كه انقلاب ما اسلامى است و تا بانگ لااله الاالله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنين نيفكند مبارزه هست و تا مبارز در هر كجاى جهان عليه مستكبرين هست ما هستيم. ما از مردم بىپناه لبنان و فلسطين در مقابل اسرائيل دفاع مىكنيم.
اسرائيل اين جرثومه فساد هميشه پايگاه آمريكا بوده است. من در طول نزديك به بيست سال خطر اسرائيل را گوشزد نمودهام بايد همه بپا خيزيم و اسرائيل را نابود كنيم و ملت قهرمان فلسطين را جايگزين آن گردانيم. ما از ملت مسلمان و دلير افغانستان كاملاً پشتيبانى مىكنيم. ملتى كه عليه تجاوزگران به مبارزه برخاسته بدانند كه خدا با آنان است هر چه بيشتر صفوف خودشان را فشردهتر كنند و با ايمان راسخ بجنگند تا پيروز شوند و بدانند كه پيروزى نزديك است.
ملت عزيز ايران! شما شرق تجاوزگر و غرب جنايتكار را به وحشت انداختهايد هيچ گاه با هيچ قدرتى سازش نكنيد كه يقين دارم نمىكنيد و هر كس در هر مقام كه خيال سازش با شرق و غرب را داشت بىمحابا و بدون هيچ ملاحظهاى او را از صفحه روزگار براندازيد كه سازش با شرق و غرب خودباختگى است و خيانت به اسلام و مسلمين است. امروز روز شهادت و خون است و ما هر روز انتظار همه گونه توطئه را در سراسر ايران داريم ولى مكتب اسلام عزيزمان دستور مىدهد تا دست از آزادى خواهى و استقلال طلبى برنداريم و ما نيز برنخواهيم داشت. اينجانب معالاسف به واسطه منع پزشكان نتوانستيم در جشن ملت غيور و ارتش اسلامى شركت كنم ولى دلم با ملت شريف، ارتش اسلامى ملى و سپاه پاسداران است و دعاى ناچيزم بدرقه آنان و تا رمقى دارم چون خادمى فداكار در خدمت همه هستم و از خداوند متعال عظمت اسلام و رفاه جامعه مسلمين را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 267
تاريخ: 23/11/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام لئونيد برژنف
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت لئونيد برژنف صدر هيأت رئيسه شوراى عالى اتحاد جماهير شوروى مسكو با تشكر از پيام آن حضرت به مناسبت اولين سالگرد انقلاب اسلامى ملت شريف ايران و ضمن ابلاغ مراتب توجه و علاقه ما به ملت دوست كشور شوروى، اميدواريم كه صلح جهانى بر پايه استقلال ملتها و عدم مداخله در امور يكديگر و مراعات اصل حفظ تماميت ارضى كشورهاى منطقه بنا گردد و هرگونه تعرضى به كشورهاى دنياى سوم و اسلامى و بخصوص در اين منطقه بر خلاف موازين است كه بايد پايه و اساس درستى مابين ملتها باشد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 268
تاريخ: 23/11/58
پيام امام خمينى به ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
من از عواطف ملت شريف نسبت به خادم خودشان تشكر مىكنم. از اينكه من كلمهاى گفته بودم كه موجب نگرانى بعضى دوستان شده بود، لازم ديدم كه به عرض آقايان برسانم كه حال من بحمدالله رو به بهبودى است و از دكترها تشكر مىكنم. مطلبى كه بايد عرض كنم دو چيز است: يكى راجع به سيلى كه آمده است در جنوب و گفته مىشود كه خساراتى وارد آمده است به برادرهايمان. من از همه ملت مىخواهم كه برادروار شركت كنند با هم و جبران اين خسارات را بكنند و ارتش بايد هليكوپتر و ساير وسائل نجات و وسائلى كه در دست آنهاست، در اختيار آنها بگذارد و كوشش خود را بكند، اميدوارم كه خداوند به آنها كمك كند. مطلب ديگرى كه بايد عرض كنم اين است كه تا آنجائى كه من شاهد انتخابات در ايران بودم، از زمان قبل از رضا شاه، سالهاى طولانى كه شاهد بودم انتخابات را، انتخاب آزاد در ايران نبود. منتها انتخابات يك وقت با زور خوانين بلاد و مالكين بلاد انجام مىگرفت و زمان رضاشاه كه دست آنها كوتاه شد، تحت كنترل رضاشاه بود و ديگر مجلسى در كار نبود به جز انتصاباتى كه از اشخاص معلوم و در زمان محمدرضا بدتر از او شد. من مىتوانم ادعا كنم كه انتخابات در اين سال، تنها انتخاباتى است كه به رأى مردم و بدون فشار كسى و بدون اينكه دخالت داشته باشند اشخاص در آراء مردم، انجام خواهد گرفت. لكن من از همه قشرها، از همه ملت مىخواهم كه آداب اسلامى خودشان را نسبت به همه امور، خصوصاً در انتخابات حفظ كنند و مبادا خيال كنند كه مبارزات انتخاباتى عبارت از اين است كه به ديگران بد بگويند و كارشكنى بكنند. البته دعوت به انتخاب اشخاص مانع ندارد لكن توجه داشته باشند كه همانطور كه انتخاب رئيس جمهور، به آن سلامت و به آن آرامش و به آن خوبى گذشت كه نمونه بود در ايران من اميد آن دارم كه اين انتخابات هم به همانطور بگذرد و همه با هم برادروار در يك مقصد باشيم در يك مقصد باشيد و خداوند را شاهد بدانيد و ناظر بدانيد و نهضت را لكهدار نكنيد. دشمنها در صددند كه خردهگيرى كنند و من اميدوارم كه خداوند همه شما را تاييد كند و همه با سلامت اين انتخابات را هم بگذرانيد و بعد را هم همين طور.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 269
تاريخ: 23/11/58
پيام امام خمينى به ملت ايران در مورد انتخابات مجلس شوراى اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
من با كمال مباهات از رشد سياسى و تعهد اسلامى ملت شريف ايران تشكر مىكنم كه در همه پرسىهاى گذشته، خصوصاً در انتخاب رئيس جمهور، در اخلاق اسلامى و تعالى روحى، گوى سبقت را ربودند و ثابت كردند كه انقلاب اسلامى بزرگ ماقبل از آنكه انقلاب سياسى و اجتماعى باشد، يك انقلاب معنوى روحانى است. من در ايام آخر عمر با اميدوارى كامل و سرافرازى از نبوغ شما به سوى دار رحمت كوچ مىكنم. سرفرازى و مباهات آنگاه به حد كمال خواهد رسيد كه در انتخابات مجلس شوراى اسلامى چون انتخابات رياست جمهورى كمال رشد انسانى اسلامى خود را نشان دهيد. شما اى ملت عزيز كه براى خدا و جلب رضاى او بپا خاستيد و با تاييد و توفيق ذات مقدسش به پيروزى معجزه آسا رسيديد، اكنون نيز در اين مرحله كه مقام امتحان است كوشش كنيد كه مصالح اسلام و كشور اسلامى را فداى منافع شخصى يا گروهى نكنيد. من انتظار دارم كه وحدت كلمه خود را حفظ و در انتخاب وكلاى خود رضاى حق را بر رضاى خود مقدم داريد. من متواضعانه از شما مىخواهم كه حتىالامكان در انتخاب اشخاص با هم موافقت نمائيد و اشخاصى اسلامى، متعهد، غير منحرف از صراط مستقيم الهى را در نظر بگيريد و سرنوشت اسلام و كشور خود را به دست كسانى دهيد كه به اسلام و جمهورى اسلامى و قانون اساسى معتقد و نسبت به احكام نورانى الهى متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت كشور مقدم ندارند. من از شما مىخواهم كه تا انعقاد مجلس شوراى اسلامى كه شوراى انقلاب به منزله آن است، از شوراى انقلاب اسلامى و از افراد آن شورا كه خدمتگزار به اسلام و به ملت و مورد تاييد اينجانب هستند پشتيبانى نمائيد. من از شوراى انقلاب مىخواهم كه صادقانه با آنان همكارى نمايند و چون برادران باوفا از هم پشتيبانى كنند و چنانكه دستور اسلام است، يد واحد بر من سوى باشند. من در بيمارستان دعاگوى شما هستم و انتظار آن دارم كه همبستگى شما را در مسائل كشورى بشنوم. من از همه ملت و همه گروهها خواهانم در اين
صحيفه نور ج 11 صفحه 270
لحظات حساس كه دشمنان همهدر كمينند و منتظر فرصت، به خاطر خداى متعال و به خاطر مصالح كشور و ملت و به خاطر خونهاى ريخته شده در راه آزادى و استقلال، به خاطر هر چه كه آن را محترم مىشماريد از اختلاف و نفاق دست برداشته و خود را در مقابل حق و خلق سرفراز نمائيد از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمين را خواستارم.
والسلام على عبادالله الصالحين
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:35 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 271
تاريخ: 27/11/58
پيام امام خمينى به بازماندگان سيل خوزستان و ملت ايران
بسم الله الرحمن الرحيم
من اطلاع نداشتم كه تلفات جانى داشته است اين سيل و از خسارات هم كم اطلاع بودم، اخيراً اطلاع حاصل شد كه هم تلفات جانى سنگين و هم خسارات بسيار سنگين وارد شده است كه موجب تأثر و تأسف است. من به بازماندگان درگذشتگان تسليت عرض مىكنم و به ملت هم در اين مصيبت بزرگ تسليت عرض مىكنم و براى گذشتگان از خداى تعالى رحمت مسئلت مىكنم. و بايد از همت والاى ملت تشكر كنم كه با همت بزرگ مشغول هستند براى جبران خسارات و من اميدوارم كه به طور شايسته اين خسارات جبران شود و بازماندگان اين اشخاص پرستارى بشوند. از خداوند تعالى سلامت و سعادت ملت بزرگ ايران و سعادت همه دوستان را خواستارم.
والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 272
تاريخ: 27/11/58
پاسخ امام خمينى به تلگرام سرهنگ قذافى
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت آقاى سرهنگ معمر القذافى رهبر كشور اسلامى ليبى
پيام آن حضرت در مورد كسالت و احوالپرسى از اينجانب واصل گرديد. از اظهار محبت جنابعالى متشكرم و پيرو آن پيام ديگرى را به مناسبت تبريك سالگرد انقلاب شكوهمند اسلامى ملت شريف از طرف شما دريافت نمودم. ضمن ابراز تشكر از دريافت پيام مزبور، موفقيت روزافزون مسلمانان جهان را از خداى تعالى مسئلت نموده، اميد است ملل اسلامى با اتحاد و همكارى بيشتر بتوانند بر دشمنان داخلى و خارجى پيروز گشته و از تحت سلطه استعمارگران شرق و غرب خصوصاً امريكا نجات يابند.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 273
تاريخ: 28/11/58
پاسخ امام خمينى به پيام اعضاى شركت كننده در كنگره انقلاب اسلامى
بسم الله الرحمن الرحيم
كنگره انقلاب اسلامى! پيام جامعالاطراف را ملاحظه نمودم. از تفقد آقايان و حسن نظر به اين ناچيز متشكرم. اميد آن دارم كه شما نخبگان ملت و متعهدان اسلام عزيز موفق باشيد كه انقلاب بزرگ اسلامى را تا به مقصد كه حكومت الله بر جميع شؤون كشور است، ادامه دهيد و اميد آن دارم كه با وحدت كلمه و كوشش در راه التيام بين قشرهاى مختلف موفق شويد كه نمايندگانى متعهد، متفكر، دلسوز به ملت و خصوص طبقه مستضعف و خدمتگزار به اسلام و مسلمين، در مجلس شوراى اسلامى بفرستيد و ملت بزرگ را براى اين امر اسلامى ملى برانگيزيد و پس از تشكيل مجلس نيز از مجلس و دولت پشتيبانى كنيد و در راس برنامه ملت و دولت بايد استقلال همه جانبه كشور، از قواى انتظاميه گرفته تا قواى تقنينيه و قضائيه و اجرائيه باشد و از پيوستگىهاى زمان طاغوت به قدرتهاى شيطانى احتراز و دست آنان را از اين سفره يغماى عهد سلطنت شيطانى قطع نمائيد و اميد آن دارم كه مجلس شوراى اسلامى و دولت انقلابى اسلامى تصفيه كامل از عناصر ضد انقلاب و ضد اسلام را بطور قاطع و انقلابى شروع نمايند و آخرين عرض من آن است كه از اختلاف كه منشاء همه بدبختىهاست و مخالف رضاى خداى متعال است احتراز و نمايندگان محترم مجلس از رفتار و گفتارى كه در مجالس زمان طاغوت بر خلاف موازين شرعيه و اخلاقيه انجام مىگرفت اجتناب نموده، در مخالفتهاى آرائى و سياسى از حدود اخلاق انسانى تجاوز ننمايند. از خداوند متعال توفيق همگان را در خدمت به اسلام و مسلمين و كشور مسئلت مىنمايم. والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 274
تاريخ: 30/11/58
فرمان امام خمينى به بنى صدر (انتصاب بنى صدر به فرماندهى كل قوا)
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب آقاى بنى صدر رئيس جمهورى ايران
در اين مرحله حساس كه احتياج به تمركز قوا بيشتر از هر مرحله است، جنابعالى به نمايندگى اينجانب به سمت فرماندهى كل نيروهاى مسلح به ترتيبى كه قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران تعيين كرده است منصوب مىشويد. اميد است كه با شايستگى كه جنابعالى داريد، امور كشورى و لشگرى و قواى مسلح به نحو شايسته با موازين اسلامى جريان پيدا كند. از خداوند تعالى توفيق همگان را در خدمت به ملت اسلامى خواستارم.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:36 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 275
تاريخ: 21/12/58
پيام امام خمينى در رابطه با هفته بسيج مستضعفين
بسم الله الرحمن الرحيم
اينجانب از ملت شريف ايران و از جوانان برومند كه از بسيج عمومى استقبال نمودند تشكر مىكنم. دفاع از اسلام و كشور اسلامى امرى است كه در موقع خطر تكليف شرعى، الهى و ملى است و بر تمام قشرها و گروهها واجب است. در اين موقع حساس كه ملت با دشمنان سرسخت و ابرقدرتها خصوصاً امريكا كه با مداخله جنايتكارانه خودش در طول سلطنت غاصبانه محمدرضا پهلوى، ملت ما را از رشد سياسى و فرهنگى و اقتصادى بازداشت و ذخائر اين ملت فقير را به يغما برد، مواجه است، اگر غفلت شود و با قدرت و پشتكار در مقابل دشمنان بشريت خود را مهيا نكند و با بسيج عمومى كه به خواست خداوند متعال هيچ قدرتى نمىتواند با آن مقابله كند مهياى دفاع از كشور اسلام نشود، خود را و كشور خود را با دست خود به تباهى كشانده است. من از آنچه تاكنون به همت مردان و زنان باشرف و رزمنده شده است، اميد آن دارم كه در بسيج همه جانبه آموزش نظامى و عقيدتى و اخلاقى و فرهنگى با تاييد خداوند متعال موفق شوند و دوره تعليمات و تمرينهاى عملى نظامى و پارتيزانى و چريكى را شايسته و به طورى كه سزاوار يك ملت اسلامى بپا خاسته است، به پايان رسانند. بكوشيد تا هر چه بيشتر نيرومند شويد در علم و عمل و با اتكال به خداى قادر، مجهز شويد به سلاح و صلاح، كه خداى بزرگ با شماست، كه دست قدرتى كه قدرتهاى شيطانى را در هم شكست پشتيبان جامعه الهى است.
من اميدوارم كه اين بسيج عمومى اسلامى، الگو براى تمام مستضعفين جهان و ملتهاى مسلمان عالم باشد و قرن پانزدهم قرن شكستن بتهاى بزرگ و جايگزينى اسلام و توحيد به جاى شرك و زندقه و عدل و داد به جاى ستمگرى و بيدادگرى و قرن انسانهاى متعهد به جاى آدمخواران بىفرهنگ باشد.
اى مستضعفان جهان! بپا خيزيد و خود را از چنگال ستمگران جنايتكار نجات دهيد. و اى مسلمانان غيرتمند اقطار عالم! از خواب غفلت برخيزيد و اسلام و كشورهاى اسلامى را از دست استعمارگران و وابستگان به آنان رهائى بخشيد.
اى ملت شريف ايران! به نهضت اسلامى خود ادامه دهيد و به اجانب (هر كه باشد) اجازه ندهيد كه در سرنوشت شما دخالت كند و به غارتگرىها براى هميشه خاتمه دهيد و با قاطعيت از امريكا و هر
صحيفه نور ج 11 صفحه 276
دولت ديگر كه به حمايت خيانتكار به اسلام و ملت (محمدرضا پهلوى) برخاسته است، بخواهيد كه اين جانى و اموال مسروقه ملت را به ما برگردانند و تا پيروزى از پاى ننشينيم.
بار الها! پشتيبان ملت و جوانان عزيز ما باش كه اينان براى رضاى تو بپا خاستهاند و با نهضت خود دشمنان دين را از صحنه راندهاند: انك على كل شىء قدير .
سلام و درود بر ملت بزرگ و بر مبارزان راه حق و استقلال و آزادى.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
afsanah82
07-26-2011, 03:37 PM
previos page menu page next page
صحيفه نور ج 11 صفحه 277
تاريخ: 4/12/58
انتصاب آيتالله اردبيلى به رياست دادستانى كل كشور
بسم الله الرحمن الرحيم
جناب مستطاب حجتالاسلام آقاى حاج سيد عبدالكريم موسوى اردبيلى دامت افاضاته
نظر به اهميت نقش قوه قضائيه در تأمين سعادت و سلامت جامعه و تماميت نظام جمهورى اسلامى و ضرورت ايجاد تشكيلات نوين قضائى بر اساس تعاليم مقدس اسلام، به رياست دادستانى كل كشور منصوب مىشويد تا با همكارى رئيس ديوانعالى كشور، فقها، قضات، كارمندان شريف و صالح دادگسترى و حقوقدانان ديگر به تهيه طرح و برنامه و ايجاد تشكيلات نوين به تدوين لوايح قضائى جديد جمهورى اسلامى ايران بپردازيد. اميدوارم خداوند متعال شما را در انجام اين امر خطير يارى فرمايد.
روح الله الموسوى الخمينى
previos page menu page next page
vBulletin v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.