PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ♥♥♥خلــوت دل♥♥♥



صفحه ها : [1] 2 3

P a R y A
11-01-2010, 02:27 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i128089_dast.jpg




نه از افسانه می ترسم، نه از شیطان




نه جنگی با کسی دارم، نه کس با من




نه از کفر و نه از ایمان




نه از دوزخ، نه از حرمان




نه از فردا، نه از مردن




نه از پیمانه می خوردن




خدا را می شناسم از شما بهتر




شما را از خدا بهتر




خدا را می شناسم من




خدایا بیم از آن دارم




مبادا رهگذاری را بیازارم

P a R y A
11-01-2010, 02:28 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i128183_ubqzlm205w2mvig5ag19.jpg




از صدایم اشک می بارد

آه من تنهاترین، تنهای این دنیام

هیچ یاری، مهربانی، هیچ همدردی

نیست حتی سایه ای اینجا

قلب من عمریست بغضش را فروخورده

اشک های تلخ من هم سخت، تکراریست



هستم اما از تهی هم نیست تر، گویا



بودنم همرنگ مرگی ممتد و جاریست

P a R y A
11-01-2010, 02:28 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i128091_142fnko.jpg





چشم در چشم هم




آخرین بوسه




آخرین نگاه




آخرین شعر ترم




آخرین قطره اشک




شعرم از چشم تو می جوشد




راه بر گونه ی تو می جوید




و نهایت به لبت می ریزد




آغوش آخر در تب و تاب




دست من سرد ، بی تاب




لب من می لرزد ،




از لبت می پرسد :




بازگشت را آیا




امید هست ؟

P a R y A
11-01-2010, 02:29 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i128092_oPuEZF1271965200.jpg


من در این نقطه دور

در بلا تکلیفی

در کش و قوسی خیالی جانکاه

به افق چشم بدوزم تا کی؟

بی سبب منتظر معجزه ام

بی ثمر دیده بر این راه کبود

می روم در پی تو

سالها آمد و رفت

بارها من دیدم

کوچ مرغان غزل خوان چمن

سفر چلچله ها

کوچ برف از دل کوهسار بلند

کوچ هر فصلی را

لیک یاد تو ز دل کوچ نکرد.

P a R y A
11-01-2010, 02:32 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i128041_2o0gsdjmkdlh4ybg9gv0.jpg


خسته ام ...
خسته ز فردایی دگر
از غزل از این غروب بی سحر
خسته ام از این به ظاهر مردمان
خسته از کابوس تکرار زمان

خسته ام از واژه ها از این غروب جمعه ها
خسته ام از روزگار از این سرای تنگ و تار

خسته ام از این همه فریاد اما بی جواب
تا سحر بیداری و نالیدن از بخت خراب

خسته ام از تیرگی از این سراپا کهنگی
خسته ام از بودنم از بی کسی سرودنم

خسته ام از غصه ها از این سقوط بی صدا
خسته ام از شکوه ها از خاکیان بی وفا
خسته ام از این خزان ازغربت تلخ زمان


خسته ام ...
از خلقتم از این عروسک بودنم
خسته ام از بند ها در دست این نامردها
خسته ام گنگم پریشانم دگر
در غروب تیرگی مردم دگر
آه من مردم دگر

P a R y A
11-01-2010, 02:32 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i127488_333.jpg




قفسم را مشکن

تو مکن آزادم

گر رهایم سازی

به خدا خواهم مرد

من به زنجیر تو عادت دارم

بار ها در پی این فکر که در قلب توأم

با تو احساس سعادت کردم

به خدا خوش بختم

P a R y A
11-01-2010, 02:32 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i127408_zuqkj5.jpg


من هم شبی به خاطره تبدیل می‌شوم
خط میخورم زهستی و تعطیل می‌شوم

من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
بر دوش خاک حامله تحمیل می‌شوم

من هم شبی قسم به خدا مثل قصه‌ها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل می‌شوم

قابیل مرگ، نعش مرا میکِشَد به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل می‌شوم

حک میکند غروب مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل می‌شوم

یک شب شبیه شاپرکی میپرم ز خاک
در آسمان به آیینه تبدیل می‌شوم

P a R y A
11-01-2010, 02:33 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i127405_mlfvgsv5aby1dalnsxl.jpg
دیشب تو را می ساختم
از پاره های تنم
تو را
واژه به واژه
از اندوه دلم می ساختم
تو
ذره
ذره
ظهور می کردی
من
تکه
تکه
زوال می رفتم
نگرانم ...
می شود اینقدر
چشم هایت را
روی کتاب و دفتر و اشیا نریزی
بگذار با آسودگی
خرده ریزه های دلم را
از زیر دست و پای نگاهت
جمع کنم ...

P a R y A
11-01-2010, 02:33 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i124034_001.jpg

کاش میدانستم ... به چه می اندیشی ؟؟؟
که چنین گاه به گاه
میسرانی بر چشم.... غزل داغ نگاه !
می سرایی از لب.....شعر مستانه آه !

راز زیبایی مژگان سیاه
در همین قطره لغزنده غم ....پنهان است !
و سرودن از تو
با صراحت ! بی ترس ! .... باز هم کتمان است !

کاش میدانستم ... به چه می اندیشی ؟؟؟
رنج اندوه کدامین خواهش
نقش لبخند لبت را برده ؟؟؟
نغمه زرد کدامین پاییز ...
غنچه قلب تو را پژمرده ؟؟؟؟

کاش میدانستی .... به چه می اندیشم ؟
که چنین مبهوتم ....
من فقط جرعه ای از مهر تو را نوشیدم !!!
با تو ای ترجمه عشق "خدا" را دیدم !!!

آه ای میکده ام !!!
گاه بیداری را
از من و بیخبری هیچ مخواه !
که من از مستی خود هشیارم !

کاش میدانستی ... به چه می اندیشم !!!
کاش میدانستی!!!!
کاش ...

P a R y A
11-01-2010, 02:33 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i123950_moon.jpg

اگه مهتاب بشی به من بتابی منم رخت سیامو در میارم
اگه بارون بشی نم نم بباری منم یادم میره که شوره زارم
اگه آفتاب بشی تو باغ ابرا منم تو آتیشت پروانه میشم
اگه عاشق بشی حتی دروغی میمونم با غمت هم خونه میشم
میمونم تا نگی فکر سفر بود نگی مثل پرستو در به در بود
میشم کفتر میسوزم تا بدونی که پاسوز غمت آتیش به پر بود که پاسوز غمت آتیش به پر بود

میشینم کنج قصه شعر میسازم واسه ی ناز گل زیر بارون
میخوابم خواب چلگیسو ببینم به جای این همه خواب پریشون
میپوشم رخت بودن تا ته خط به عشق با تو بودن پا میگیرم
به جونم میخرم تنهاییاتو برای گریه هات آسون میمیرم
برای گریه هات آسون میمیرم

میمونم تا نگی فکر سفر بود نگی مثل پرستو در به در بود
میشم کفتر میسوزم تا بدونی که پاسوز غمت آتیش به پر بود که پاسوز غمت آتیش به پر بود

اگه مهتاب بشی به من بتابی منم رخت سیامو در میارم
اگه بارون بشی نم نم بباری منم یادم میره که شوره زارم
اگه آفتاب بشی تو باغ ابرا منم تو آتیشت پروانه میشم
اگه عاشق بشی حتی دروغی میمونم با غمت هم خونه میشم
میمونم تا نگی فکر سفر بود نگی مثل پرستو در به در بود
میشم کفتر میسوزم تا بدونی که پاسوز غمت آتیش به پر بود که پاسوز غمت آتیش به پر بود


لینك دانلود آهنگ

(http://www.persiangig.com/pages/download/?dl=http://chandnokte.persiangig.com/audio/01.Mahtab.mp3)

P a R y A
11-01-2010, 02:34 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i123876_god.jpg

خدایا ... !

خدایا، من عشق به تو را هم از تو می خواهم وعشق به عاشقانترا وعشق رابه هر كاری كه مرا به تو نزدیك كند
خدایا ...
خدایا، مرا راهی دهكه فقط به در خانه ی تو توانم آمد .
دستی ، كه فقط در خانه تو توانم كوفت .
خدایا، من را چشمی ده كه فقط گریان تو باشد وسینه ای كه فقط سوزان تو .
بهمن نگاهی ده كه جز رو ی تو نتوانم دید .
وگوشی كه جز صدای تو نتواندشنید
خودت را معشوقترین من قرار ده . مرا عاشقترین خویش .
خدایا، چشم جویبارعشق مرا به تماشای دریایت روشنی ده ،
مبادا دل من اسیر كوی دیگری شود و پیشانیمحبت من بر خاك دیگری بساید .
خدایا مرغ دلم كه در دام توست، مبادا كه یاد آشیاندیگری كند .
خدایا...
همزمان بارشد گیاه محبتت در باغچه ی دلم هر چه هرزه گیاههست از ریشه بخشكان .
خدایا...
نكند كه روی از من بتابی ونشود كه نگاه حیران مرامنتظر بگذاری
ای پاسخ دهنده و ای اجابت كننده
ای گل بخش دیگران از گل گلستانت ؛ و ای باغبان باغ رحمت ، ای عزیز و مهربانم ، ای خدای بی همتای من!

P a R y A
11-01-2010, 02:34 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i123641_1255886810.jpg



راه و رسم دلبری را خوب می دانی و بس

خوب بردی تو دلم را ای ثمین تر از نفس



کرده ای دل را اسیر خود نگردانی رها

همچو مرغی پر شکسته مانده در کنج قفس



باز کن در را و آزادم کن از بند فراق

تا کشم یک لحظه در باغ تماشایت نفس



سرخوش و مستم ز دیدار گلی چون تو عزیز

کین چنین یاری نبیند تا قیامت هیچ کس



تا نگردانی لبم یکبار مهمان لبت

اشک می آید ز چشم چشمه ام همچون ارس



نازنینم تا نمردم زودتر بنمای رخ

ای تو خواب هر شبم عشقم به فریادم برس

P a R y A
11-01-2010, 02:34 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i123640_1366465864.jpg


گاهی تمام آنچه می خواهم،

دفتری است برای از تو نوشتن،

قلبی که اندوهم را بفهمد

و دستی که گونه های ترم را نوازش دهد

اینجا و تمام آنچه با من است

بوی خوش تو می دهد

لحظه ها رنگ تو را پوشیده اند

و من، از عطر سرشار حضورت، مستم

با دست های یخ زده ام بخارهای اندوه را

و حضورت را به رخ لحظه های تنهایی می کشم.

P a R y A
11-01-2010, 02:36 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i123426_08267711446228543185.jpg

شاید این فاصله هرگز به رسیدن نرسد

شاید این کالترین قصه به چیدن نرسد

بال پروازی اگرهست به سوغات بیار

مگذار از قفس این تن به پریدن نرسد

از تن خسته من بی تو دراین غربت وادی

سایه ای مانده که شاید به تپیدن نرسد

رفته ای زود بیایی ، تو اگر بر دل من

خنجری هست که شاید به بریدن نرسد

P a R y A
11-01-2010, 02:36 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i123423_372251099.jpg


زندگی، ارزش آنرا دارد که به آن فکـر کنی

زندگی، ارزش آنرا دارد که ببویی اش چوگل،


که بنوشی اش چو شهد
زندگی، بغض فـروخورده نیست

زندگی، داغ جگــــر گـــوشه نیست

زندگی، لحظه دیدار گلــی خفته در گهــــواره است

زندگی، شوق تبسم به لب خشکیده است

زندگی، جـــرعه آبی است به هنگامه ظهـــر در بیابانی داغ

زندگی، دست نوازش به ســر نوزادی است

زندگی، بوسه به لبهای گلی است که به شوقت همه شب بیدارست

زندگی، شـــوق وصال یار است

زندگی، لحظه دیدار به هنگامــــــه یاس

زندگی، تکیه زدن بر یــار است

زندگی، چشمه جــوشان صفا و پاکـــی است

زندگی، مـــوهبت عرضه شده بر من انسان خاکـــی است

زندگی، قطعه ســـرودی زیباست که چکاوک خواند

که به وجدت آرد به ســــرشاخه امید و رجا

زندگی، راز فـروزندگی خورشید است

زندگی، اوج درخشندگــــــی مهتــاب است

زندگی، شاخه گلی در دست است که بدان عشق سراپا مست است

زندگی، طعــم خوش زیستن است، شور عشقی برانگیختن است

زندگی، درک چرا بودن است، گام زدن در ره آسودن است

زندگی، مزه طعم شکلات به مذاق طفل است

به، چقدر شیـــرین است

زندگی، خاطــــره یک شب خوش، زیـــر نور مهتاب،

روی یک نیمکت چـــوبی سبـــز، ثبت در سینـــه است

زندگی، خانه تکانی است. هر از چندگاهی از غبار اندوه

زندگی، گـوش سپردن به اذان صبح است که نوید صبـح است

زندگی، گاه شده است خوش نیاید به مذاق

زندگی گاه شده است که برد بیراهم

زندگی، هر چه که هست، طعـــم خوبی دارد، رنگ خوبــــی دارد
زندگی را باید، قدر بدانیم همه

P a R y A
11-01-2010, 02:39 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i123418_3377586b.jpg


وزنم را زمین نمی پذیرد

دائماً بی تو در هوا معلقم...

میبینی؟...

حرفهایت بی محابا مرا به سویت میکشد

افکارت...حتی لرزش قلبت را می فهمم...

من آماده ام... همیشه ... هر لحظه

برای به تو رسیدن

هر سدی را رد خواهم کرد

کافیست در گوشم زمزمه کنی

با تو خواهم ماند.

P a R y A
11-01-2010, 02:39 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i123358_ha4.jpg


اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی،بوته ای در دامنه ای باش،
ولی بهترین بوته‌ای باش كه در كناره راه می‌روید.
اگر نمی‌توانی بوته‌ای باشی،علف كوچكی باش و چشم‌انداز كنار شاه راهی
را شادمانه‌تر كن.......
اگر نمی‌توانی نهنگ باشی، فقط یك ماهی كوچك باش،
ولی بازیگوش‌ترین ماهی دریاچه!
همه ما را كه ناخدا نمی‌كنند، ملوان هم می‌توان بود.
در این دنیا برای همه ما كاری هست كارهای بزرگ
كارهای كمی كوچكتر و آنچه كه وظیفه ماست،
چندان دور از دسترس نیست.
اگرنمی‌توانی شاه راه باشی،كوره راه باش،
اگر نمی‌توانی خورشید باشی، ستاره باش،
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند.
هر آنچه كه هستی، بهترینش باش.........

P a R y A
11-01-2010, 02:41 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122935_PHOTO44.bmp

توی یک دیوار سنگی
دو تا پنجره اسیرن
دو تا خسته، دو تا تنها
یکیشون تو، یکیشون من
دیوار از سنگ سیاهه
سنگ سرد و سخت خارا
زده مهر بی صدایی
به لبای خسته ما
نمیتونیم که بجنبیم
زیر سنگینی دیوار
همه عشق من و تو
قصه هست، قصه دیدار
همیشه فاصله بوده
بین دستای من و تو
با همین تلخی گذشته
شب و روزای من و تو
راه دوری بین ما نیست
اما باز اینم زیاده
تنها پیوند من و تو
دست مهربون باده
ما باید اسیر بمونیم
زنده هستیم تا اسیریم
واسه ما رهایی مرگه
تا رها بشیم میمیریم
کاشکی این دیوار خراب شه
من و تو با هم بمیریم
توی یک دنیای دیگه
دستای همو بگیریم
شاید اونجا توی دلها
درد بیزاری نباشه
میون پنجره هاشون
دیگه دیواری نباشه
لینك دانلود آهنگ (http://dj-shark.persiangig.com/audio/Divare%20Sangi.mp3)

P a R y A
11-01-2010, 02:41 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122931_syty.jpg





http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif دستهای من تو را می خوانند http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifو تو عاشق و تنها در آن دور دست http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifدر جستجوی روح گمشده خویشی http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifنگاهم در آن لحظه به یاد ماندنی http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifبه نگاهت پیوند خورد http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifو دل کوچک من http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifجز شکوه در نگاه پر عظمت تو چیزی ندید http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifهنوز نمی دانم راز رسیدن به تو در چیست http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifحس می کنم http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifفاصله قدرتمند ترین نیروی جاذبه بین من و توست http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifو انگار پرواز هیچ قاصدکی http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifمرا به یاد تو نخواهد آورد http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif


http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifحس می کنم هر روز به دیروز نزدیکتر می شوم http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifنگاه پر از مهربانیت http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifکلام پر مهرو عاطفه ات http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifواژه های آشنا و ناآشنایت http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif به من فهماند که عشق هنوز اعتبار دل دادن دارد http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifو من دیوانه همچون گذشتهhttp://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifغرق در احساسات پاک کودکانه ام http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifو تا ابد عاشق تو خواهم ماند http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifتا اعتبار دل را بر فراز آن بنشانمhttp://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifای همه دنیای منhttp://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifآرزو دارم زیر سقفی از مهربانیhttp://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifبرای هم باشیمhttp://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifهمچون آینهhttp://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif
http://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gifصداقت را نثار همدیگر کنیمhttp://tinyax.com/image-749E_4BC2E733.gif

P a R y A
11-01-2010, 02:48 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122929_asheqshodan.jpg


چه زیباست بخاطر تو زیستن

وبرای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن

و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن

برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن

ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است

بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست

ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست

و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد.

P a R y A
11-01-2010, 02:48 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122926_SunsetFeb.jpg

طلوع یا غروب

چه فرقی می کند وقتی آسمانم را

به تماشا ننشسته ای

چه خورشید باشم چه ماه

دور از نگاهت

سیاره ای متروک و سردم

که سال هاست از منظومه ی روشنی ها دور افتاده ام ...

اما اینک آفتابی درخشانم با تو ای سرور قلبم.

P a R y A
11-01-2010, 02:48 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122755_alonebythesea.jpg


اگر مانده بودی تورا تا به عرش خدا می رساندم

اگر مانده بودی تورا تا دل قصه ها می کشاندم

اگر با تو بودم ، به شب های غربت که تنها نبودم

اگر مانده بودی ز تو می نوشتم تو را می سرودم

مانده بودی اگر نازنینم زندگی رنگ و بوی دگر داشت

این شب سرد و غمگین خونه با وجود تو رنگ سحر داشت

با تو این مرغک پر شکسته ، مانده بودی اگر بال و پر داشت

با تو بیمی نبودش ز طوفان ، مانده بودی اگر همسفر داشت

هستی ام را با آتش کشیدی ، سوختم من ندیدی ندیدی

مرگ دل آرزویت اگر بود ، مانده بودی اگر می شنیدی

با تو دریا پر از دیدنی بود ، شب ستاره گلی چیدنی بود

خاک تن شسته در موج باران در کنار تو بوسیدنی بود

بعد تو خشم دریا و ساحل ، بعد تو پای من مانده در گل

مانده بودی اگر موج دریا ، تا ابد هم پر از دیدنی بود

با تو و عشق تو زنده بودم ، بعد تو من خودم هم نبودم

بهترین شعر هستی رو با تو ، مانده بودی اگر می سرودم

مانده بودی اگر می سرودم

مانده بودی اگر نازنینم...

لینك دانلود آهنگ (http://www.4shared.com/get/6vIkPFE2/08_-_Agar_Mandeh_Boodii.html;jsessionid=2E27F143B0592C 6C42F8470E65B88A94.dc214)

P a R y A
11-01-2010, 04:04 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122632_untitled.bmp

غمی غریب دلم را به سخره می گیرد

چه ناگهان غزلم بی بهانه می میرد.


چه ناگهان شب من بی ستاره می ماند

چگونه باور من شد که سایه می ماند؟

چگونه بی تو زمانه هنوز می گردد؟

نگو لبان من است این که بی تو می خندد

به رایگان غزلت را به یاد ها دادم

نوازش سحرت را به بادها دادم.

کنون منم ! غزلی ناتمام و بی پیکر

به جان لحظه ی آخر بیا مرا بنگر.

به جان هق هق روز و شب دل ریشم

که تا به لحظه ی مردن به تو بیندیشم.

من و تمام خیالم روایت دردیم

به دور عکس تو هر روز طواف می کردیم.

دوباره من ،قلم و عشق و بی سر انجامی!

فقط بیا بگو این شعر را چه می نامی؟

P a R y A
11-01-2010, 04:06 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122631_livinginastorybyebrusidarportraitd2xmhhv.j pg

پشت احساس عمیق دل من
شهری از جنس دل است
که اگر پا بگذاری آنجا
روی هر خشت و گلش نام خودت را بینی
و اگر منت خود را به سرم بگذاری قدمت روی نگاهم
بنشینی آنجا
دختری را تو ببینی که لباسش پر گلهای اقاقیست ، بنفشه ست ، یاس است
و به سویت آید با نگاهی که پر از احساس است
گوش کن زیر لبش زمزمه ای میخواند
که اگر تا مهتاب تو کنارم باشی
آسمان دل من تا به ابد آبی است
آه این قلب پراز خواهش من
از جدایی نگاه تو دگر عاصی است
تو بمان تا به سحر
نه سحر تا به ابد
عشق همین جا جاریست
این همه زیبایی و چراغانی شهر دل من
مال تو است
امشب این جا جشن است
و تمام گلها میرقصند
قاصدک جار زده
که تو این جا هستی
شاپرک آمد وگفت هدیه تان آماده ست
باز کن هستی من
تاب ندارم دیگر
و تو پوشال دلم را دیدی
ومیان گل نرگس تو کلیدی دیدی
ومن آرام در گوش تو رازش گفتم
وتو آرام نگاهم کردی
تو به من خندیدی
تو کلید دل من را به ته رود صفا انداختی
تو کنارم ماندی
نه به مهتاب و سحر
تو کنارم ماندی تا به ابد

P a R y A
11-01-2010, 04:06 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122630_pc105d5d75e08d43b5bc18bd027de6df3azt3ql2ve vm9p3dgbwfj.jpg

چشمانت کارناوال آتش بازیست!

یک روز در هر سال

برای تماشایش میروم

و باقی روزهایم را

وقت خاموش کردن آتشی میکنم

که زیر پوستم شعله میکشد!

P a R y A
11-01-2010, 04:06 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122591_notitle134byandreasbonzaid2xmi9d.jpg

من تمام هراسم از اینست


كه تو با من غریبه خواهی شد


مثل اشكی به روی گونه ی من


شبی از غم چكیده خواهی شد








من تمام هراسم از اینست


كه تو یك روز سرد پاییزی


از تن گرم من جدابشوی


وقتی از عشق تازه لبریزی








من تمام هراسم از اینست


دست گرمت به دست من نرسد


بروی سوی آرزوهایت


از تو راهی به سمت من نرسد








من تمام هراسم از اینست


جای خالی تو در آغوشم


روی قلبم بماند و پیچد


سحر ناب صدات در گوشم








من تمام هراسم از اینست


با پرو بال بستگی خیال


از سرم دست بر ندارد باز


حسرت آن دو آرزوی محال








من تمام هراسم از اینست


بی تو بی تكیه گاه خواهم شد


بی تو در انتظار لحظه ای دیدار


من سراپا نگاه خواهم شد








نه ، غلط بود آنچه را گفتم


گرچه باید روی تو از پیشم


من تمام هراسم از اینست


نكند بعد تو نفس بكشم . . .

P a R y A
11-01-2010, 04:07 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122590_vinnum3y6bqyvijo9gnb.jpg


به حس زیبایت سوگند


زیباییت را نمی بینم ، نمی فهمم


تو گمان برده ای که من


زیبای ات را احساس خواهم کرد !


مگر می شود ؟


وقتی که احساست مرا


در آغوش خود چنان سخت می گیرد


دیگر هیچ نمی فهمم ، دیگر هیچ نمی بینم !


آنگاه که سر به آغوش تو می گذارم


و آغوشت مرا در خویش می بلعد


مگر می شود ؟


نه . . . نه به خدا که نمی شود


آن لحظه نیستم و نمی بینم چیزی را


مگر احساس زیبای با تو بودن را




* * *


کاش تمام عمرم یک لحظه بود


و آن لحظه در احساس تو غرق می شدم.

P a R y A
11-01-2010, 04:09 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122592_31.jpg

شب بلند است و ستاره ها

هر لحظه خوشبخت تر می شوند

انگار ماه سال هاست

که در آغوشت بخواب رفته است

بیداری پلک ها را بغل می کند

و من برای تکیه دادن به گونه هایت

دوباره دلتنگ می شوم ...

P a R y A
11-01-2010, 04:10 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122534_71.jpg




خیالم از مرور تو در گل

چو غنچه می گیرد

چگونه از نفس گل

بچینمت ؟!

که می میرد !

P a R y A
11-01-2010, 04:10 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122530_314tbfa.jpg


برای تو می نویسم ....

برای تویی كه تنهایی هایم پر از یاد توست...

برای تویی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست...

برای تویی كه احساسم از آن وجود نازنین توست...

برای تویی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد...

برای تویی كه چشمانم همیشه به راه تو دوخته است...

برای تویی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی...

برای تویی كه وجودم را محو وجود نازنین خود كردی...

برای تویی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ...

برای تویی كه سـكوتـت سخت ترین شكنجه من است....

برای تویی كه قلبت پـاك است...

برای تویی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است...

برای تویی كه عـشقت معنای بودنم است...

برای تویی كه غمهایت معنای سوختنم است...

برای تویی که آرزوهایت آرزویم است...

P a R y A
11-01-2010, 04:11 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122727_ceb2f92ad1ccff787fbioc6d4510e41795d2xlv4p. jpg

از نگاه همیشه منتظرم

از چشمان بارانیم
ازبوسه های نشکفته ام

بنو یسم برایت از ترسم

ترس از بی تو ماندن وبی تو رفتن

بی تو گفتن وبی تو خواندن

بنویسم برایت از نغمه های شبانه غم

در گنج عزلت تنهایی ام

بنویسم برایت از معنای زندگی

از اینکه من زندگی را در کنار تو بودن معنا می کنم

زندگی را برای تو سرودن معنا می کنم

من زندگی را در خروش چشمان نیلگونت معنا می کنم

من زندگی را در آغوش تو بودن معنا می کنم

معنای زندگی معنای بوسه های آتشین عشق است.

P a R y A
11-01-2010, 04:11 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122586_691308b.jpg



http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifمی نویسم از تو...http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif

http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifاز تو ای شادترین...http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif

http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifتازه ترین نغمه ی عشق...http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif

http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifتو كه سرسبزترین منظره ایhttp://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif

http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifتو كه سرشارترین عاطفه را نزد تو پیدا كردمhttp://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif

http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifو تو كه سنگ صبورم بودیhttp://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif

http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifدر تمامی لحظاتی كه خدا شاهد غصه و اندوهم بودhttp://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif

http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifبه تو می اندیشم...http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif

http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifبه تو می بالم و از تو می گیرم هر چه انگیزه درونم دارمhttp://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif



http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifروزها می گذرد ، عشق ما رو به خدایی شدن استhttp://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif
http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifرو به برتر شدن از هر حسی ، كه در این عالم خاكی پیداستhttp://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif
http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifدوستت می دارم از همین نقطه ی خاكی تا عرشhttp://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif
http://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gifدوستت می دارم از زمین تا به خداhttp://www.aftablog.com/uploads/m/mostafa210/88964.gif





تقدیم به تک ستاره قلبم که نفسم با نفس او جان می گیرد و تا جان در بدن دارم فریاد میزنم که دوستش دارم http://www.mihanblog.com/public/public/rte/images_new/smiles/8.gif

P a R y A
11-01-2010, 04:11 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122348_MaheAsal.jpg

ماه بالای سر آبادی است
اهل آبادی در خواب
روی این مهتابی
خشت غربت را می بویم
باغ همسایه چراغش روشن
من چراغم خاموش
ماه تابیده به بشقاب خیار به لب کوزه آب
غوک ها می خوانند
مرغ حق هم گاهی
کوه نزدیک من است: پشت افراها، سنجدها
و بیابان پیداست
سنگ ها پیدا نیست گلچه ها پیدا نیست
سایه های از دور
مثل تنهایی آب
مثل آواز خدا پیداست
نیمه شب باید باشد
دب اکبر آن است:دو وجب بالاتر از بام
آسمان آبی نیست روز آبی بود
یاد من باشد فردا بروم باغ حسن گوجه و قیسی بخرم
یاد من باشد فردا
لب سلخ طرحی از بزها بردارم طرحی از جاروها
و سایه هاشان در آب
یاد من باشد هر چه پروانه که می افتد در آب زود از آب در آرم
یاد من باشد کاری نکنم که به قانون زمین بر بخورد
یاد من باشد فردا لب جوی حوله اتم را هم با چوبه بشویم
یاد من باشد تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است.

سهراب سپهری

از مجموعه حجم سبز

P a R y A
11-01-2010, 04:12 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122513_i29014975dard.jpg




میروم تنهای تنها تلخِ تلخ
میکنم تنها سکوت از درد سرد

روزها آرام بودم بانفس!
حال گریان گشته ام در این قفس

سوختم در زیر باران سوختم
دوختم یک نامه را بر پوستم

نامه ای از خاطراتِ با بهار
نامه ای از روزها با سوزها

بسمِه اَلله شد کلام اولش
نامه زین پس شد شکایت مقصدش

گفتم از شکر و شکایت باخدا
شکر کردم من خدا را خاطِرَت

گفتم از شبها که خوابت دیده ام
در هوایت روزها گرییده ام

گفتم از دوری، ندیدنهای تو
سخت میشد زندگی بی یاد تو

روزها چشمم به یک بَر خیره بود
سر به زیر و گردنم در بند دوست

یاد آن روزی که اول روز بود
در به در دنبال کویی دور بود

لحظه ها در خاطرم یک عمر بود
سایه سایه یاد تو در نور بود

حیف شد آن روز من بد آمدم
سعی کردم روز دوم آمدم

روزها اینسان گذشت و دور بود
یاد تو اما بولله سور بود

حرف بود و حرف بود و حرف بود
در دلم گویی نگاهت سنگ بود

گفتمت گفتی تمام گفتنی؟
جان من گفتی هر آنچه گفتنی ست؟

من که رو بودم برایت ای رفیق
هر چه را در دل نهان بود از طریق

تو به خود گفتی که میمیرد دلش؟!
تو ندیدی هر چه را دادم ز کف!

بی وفا این رسم دلداری نبود
در دلم جز راستی کاری نبود

حال من حق میدهم در حق تو
حق من مرگ است در چشمان تو

بار الهی!من پشیمان نیستم
من فقط دل راستی میخواستم

حال میسوزد دلم چشمم
حال من بیگانه ام خستم

نام تو زیباست اما روز خود
یاد تو زیباست در دنیای خود

میروم تنهای تنها تلخِ تلخ
میکنم تنها سکوت از درد سرد

P a R y A
11-01-2010, 04:12 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122054_24pm6aw.jpg

لحظه ها می گذرد

با تو که هستم گذرد

عاشقی با همه ی خوب و بدش می گذرد

لحظه ها ی گذرنده

همگی خاطره ای بیش نبود

و درون دل من جز عاشقی هیچ نبود

من تو را می خواهم

ای که در رویایی

با لباسی آبی

با صدایت انگار تن عاشق تو می لرزد

در دل همهمه ی ثانیه ها

عقربه می رقصد

ساعتی بگذشته با تمام فریاد


قلب من می گوید : من تو را از امید همگان می خواهم

از خدای بی کسان می خواهم

ازاهورای دل سوته دلان می خواهم
از خدا می خواهم

P a R y A
11-01-2010, 04:15 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122050_i284985wlyfrk.jpg

سر بر سینه ات می گذارم...

نیاز به سخن گفتن نیست...

تمامی احساست را از تپش ِ قلبت در می یابم...

بر چشم هایت بوسه می زنم...

چشم هایت معصومند...

آنها تنها دریچه ی من برای رسیدن به افکار ِ تو اند...

دستانت را در میان ِ دستانم نگاه می دارم...

سالهای سال، گرمی ِ دستانت تنها مرهم زخم های کهنه وعمیق وجودم است...

بر لبانت بوسه می زنم...

آنها تنها رام کننده لحظه های خروشان و وحشی زندگی ام هستند...

تو را در آغوش می کشم...

زیرا تنها، حس ِ بودن در کنار ِ توست که می تواند،

درون ِ مرا از جوش و خروشی ابدی باز دارد...

P a R y A
11-01-2010, 04:15 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122053_i284924nvnrba.jpg

لحظه های سخت تنها ماندنم
با تو یک دنیا قشنگی می شود
با تو حتی خواب های تلخ من
یک بغل رؤیای رنگی می شود
هیچ می دانی دلم این روزها
بی تو دائم بی قراری می کند؟
جمعه ها وقتی به آخر می رسند
در فراقت سخت زاری می کند؟
نامه های هر شبم را خوانده ای ؟
نامه ای از روزهای انتظار
نامه های قلب من در هجر تو
نامه ای از کوچه های بی سوار
آسمان هم باز باریدن گرفت
می نوازد چنگ باران را خدا
بوی خوب خاک و عطر یاد تو
می کشاند تا سرکویت مرا
کاش در این لحظه های تلخ درد
شانه هایت تکیه گاه گریه بود
کاش لبخند قشنگت از دلم
غصه های کهنه اش را می زدود
چشم های خیس من در یک امید
قلب من در آرزوی وصل توست
سوخت باغ هستی ام در این خزان
خوب می دانم: بهاران فصل توست !

P a R y A
11-01-2010, 04:15 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122051_i28489982trn34di4acqla81vli.jpg

تشنه ام ای ابر رحمت آب بارانت کجاست ؟


دست هایم از رمق افتاد دامانت کجاست ؟


در درون سینه ام با مهر تو خو کرده است


طاقت ماندن ندارم گو بیابانت کجاست؟


قلب من ای بهترین چون کوچه ای پاییزی است


تو به فریادم برس ای یار طوفانت کجاست ؟


قسمت من در جهان جز حسرت دیدار چیست؟


دوست دارم قاصدک باشم گلستانت کجاست؟


کو نسیمی تا بیاید زنده گرداند مرا؟


ای طبیب روح من دارو و درمانت کجاست؟


شوق وصلت سوخت ما را ای عجب از کار هجر


خسته ام ای راه هجران خط پایانت کجاست؟

P a R y A
11-01-2010, 04:17 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i282037_NightsSorrowbyabuseofreason.jpg


دل من خاموش است.
پس صدایی کو؟
تا برقصد در من
تا مرا وا رهد از بند خیال.
و شود همراهم
تا ته جاده ی با هم بودن.

***

دلم ابریست.
کاش می شد از خورشید گفت
یا که از لبخندی
که نگاه سرد و بی روح مرا
برساند به طلوع.
این غروبی ابدیست!
و حصاریست که من
تا همیشه پس آن خواهم ماند.
و کسی نیست که حتی قطره ای نور
بر سیاهی دلم بنشاند.

***

دل من بارانیست.
کاش می شد ساعتی با او بود
در میان این هیاهو ای کاش
اثری از او بود.

من به دنبال همان لبخندم
و صدایی رقصان.
که من اینبار
پژواکش را به غنیمت ببرم
تا شود فانوس همه تنهایی من.

***

من پر از روشنی ام.
و صدایی می کند پایکوبان بیدار
هر چه شادی و صفا در من بود.

***

من پر از پژواکم.

***

من پر از او شده ام!

P a R y A
11-01-2010, 04:18 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i279713_1393652b.jpg

عمریست که در میکده لب بر لب جامیم
با عشق بت بتکده روزی گذرانیم


هر چند که در پرده بود آن رخ زیبا
از وصف رخش تا به ابد دلشدگانیم


دلداده ام و دلبر و دلدار تویی تو
دلبسته ی پیوسته ی آن روی چنانیم


از هستیِ تو هستِ جهان هست، هویدا
بی عشقِ تو از هر دو جهان دلزدگانیم


حیرانی و ویرانیِ دل گشت چه بسیار
هر روز و شب اندر طلبت گمشدگانیم


باز آی که دل بی رخ دلدار فنا گشت
تا روز ابد در صف عشاق بمانیم


آیا شود از روی کرم لطف نمایی
تا بر رخ چون ماه تو گل بوسه نشانیم؟!

P a R y A
11-01-2010, 04:23 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i279698_80012.jpg







آغوشی میخواهم،






گرم،






عاشق،






ساده،






متوجه.






امنیتی در پناه بازوانی قدرتمند،






بوسه هایی نرم






بر گونه،






آرامشی از جنس خواب.






آغوشی گرم- متعلق به من






همراه من






مأمن من.






نهایتی در نگاهی مهربان






ابدیتی بی وقفه و






موزون و






جاری






طلوعی دیگر گونه...

P a R y A
11-01-2010, 04:24 PM
http://up.iranblog.com/Files2/13c05ad3e4434ae4aaeb.gif

بوی نم خاکه و باز یاد تو مستم میکنه

تویی که باز نبودنت از همه خستم میکنه


بارون بی امونه و دلم بهوونه میگیره


تو این رگای خشکیده ،خونه که باز جون میگیره


حس میکنم وجودتو ،تو ذره ذره تنم


تو می چکی از آسمون،کویر منتظر منم


به حرمت خاطره ها بی تو قدم نمی زنم


یه روز قسم خورده بودم،عهدمونو نمی شکنم


گوشه ایوون میشینم بارون منو می پوشونه


دوسش دارم چون مثل تو وجودمو می سوزونه


انگار می خواد بباره و اشکامو همراش ببره


تا چشم من نخوابه و تو رو ز یادش نبره


داد میزنم به یادتم تو میشنوی من میدونم


از عمق سرد این صدا می فهمی که پریشونم


اما جواب این صدا نم نم پاک بارونه


منتظر تو وبهار همیشه قلبم می مونه


به انتظار تو دلم تا ته دنیا می مونه


همیشگی ترین واسم دنیا بی تو یه زندونه

P a R y A
11-01-2010, 04:24 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i279672_photo80.jpg





روبروی بهشت نشسته ام


و جهنمی از دلتنگی با من است


تا پل دستانت


فرسنگها فاصله دارم


بی تابم وخسته


نسیم صبحگاهی همیشگی گونه خیسم را مچاله می کند


بهشت کم کم روشن می شود


سایه ها و سنگها یادت هست؟


آرامش را از یاد برده ام دراین جهنم هیاهو


می آیی آیا؟؟


قایقبان منتظر ماست گویی


تا بهشت آن سوی آب


تنها چند بوسه


و دقیقه ای آغوش گرم تو


راهست


تا تو


اما ... ؟

P a R y A
11-01-2010, 04:25 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i279663_a3fba82a812348e29c5c.jpg

امان از دلتنگیهای بی شعر و بی دیوانگیِ تو
بی سبب نیست لب به حرف که می گشایی
دلتنگ شعر می شوم
چشمانت همان موسیقی زیبای قدیمی را می نوازد هربار
لبت اما خاموش ِترانه است
با من بگو!
مهربان من!
عسل ِکندوی ِقلب ِبزرگ تورا
کدام مهِ کدام جنگل ِ کدامین سرزمین، به تراوش می کشاند؟
خستگی ات را کدام پل ِکدام رودِ کدام شهر جنوبی
از تنت بیرون می کند؟
با من بگو!
کدام پیچ ِکدام ِجاده بر بلندای کدامین رشته کوه
تو را به نفرینِ ِبرآمدن خورشید از مشرق می نشاند؟



کدام جاده ؟!...


وسیمهای کدام گیتارو کلیدهای کدام ساز


کوک می کند شعرهای تو را؟

خوب ِ من!
خوب ِ خستۀ من!
خوب ِ خستۀ خالی ِمن!
آن اندازه در تو آمیخته ام ؛


که لب فرو ببندم و نیایم و نباشم ،
اگر لبریز شدنت از آرامش



طلب کند خاموشی و نیامدن و نبودنم را.

یادم هست
چه بی شمار بیراهه ها که به لطف ِروزنۀ سرانگشتان تو
بر من راه شد؛


یادت هست
که می گذرم از خویش اگر که این گذر
راه ِ پایان ِآشفتگی های تو باشد.
وسعت تمام گذشتن ها!
با من بگو!
تنها با من بگو!
کدام مسیر، کدام راه
تورا به شوروعشق وشاعرانگی باز می رساند؟
و کدام باران، زیرکدام چتر، درکدامین کوچه
تورا به عصیان ِعشق وامیدارد؟
با من بگو!
خالقِ ِهزارقصۀ هزاربوتۀ هزارجنگل ِمه آلود!
بگو! تا ریشه کن کنم بوته های توت فرنگی وحشی را
اگر که با همۀ سرخی ِدلدادگی
می خراشند دستانت را هنگام ِعبور.
با من حرف بزن!
تا بیافرینم بهترین کدام را


برای تو.
که در من



معجزۀ آفریدن را


تو خلق کرده ای.

P a R y A
11-01-2010, 04:26 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i276843_post2a.jpg

در دنیا زندگی کن بی آنکه جزئی از آن باشی.
همچون نیلوفری باش در آب،
زندگی در آب بدون غرق شدن در آب!
زندگی به موسیقی نزدیکتر است تا به ریاضیات،
ریاضیات وابسته به ذهن اند،
وزندگی در ضربان قلبت ابراز وجود می کند،
زندگی سخت ساده است،
خطر کن،
وارد بازی شو،
چه چیز از دست می دهی؟
با دست های تهی آمده ایم،
وبا دست های تهی خواهیم رفت،
نه چیزی نیست که از دست بدهیم
فرصتی بسیار کوتاه به ما داده اند،
تا سر زنده باشیم،
تا ترانه ای زیبا بخوانیم،
وفرصت به پایان خواهد رسید!
آری اینگونه است که هر لحظه غنیمتی است !
مرگ تنها برای کسانی زیباست که،
زیبا زندگی کرده اند!
از زندگی نهراسیده اند،
شهامت زندگی کردن را داشته اند،
کسانی که عشق ورزیده اند،
دست افشانده اند،
و زندگی را جشن گرفته اند،
پس،
هر لحظه را به گونه ای زندگی کن،
که گویی واپسین لحظه است،
و کسی چه می داند؟
"شایدآخرین لحظه باشد"

P a R y A
11-01-2010, 04:26 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i122344_i276830TheWindowbyVarass.jpg
می ترسم
از نبودنی به شکل بودن
گویی نیستم
وسایه ام در حرکت است
نه چشمانت
نه دستانت
نه لبخندت
نه حرارت قلبت
و نه لطافت بوسه هایت
دیگر به شوق نمی آورندم
مرده ام شاید
در زمانی که خود نمی دانم کی بوده است
به امیدواری دستهای نوازشگر تو
می رفتم و می پیمودم و می آسودم
دیگر نه امید تو , به رفتنم می انجامد
نه نوازش دستهایت , به آرامم
تهی مانده ام
چون مترسکی
یا عروسکی
یا مجسمه ای
بی گمان به تاراج رفته ام
آری , مرا ربوده اند از من
زین پس عروسکی خواهم ماند در دستان تو
و تو نوازشم خواهی کرد همچنان
و باز خواهی گفت : دوستت دارم
و من به توهم گرمت
لبخندی خواهم زد
و سایه ام تورا خواهد بوسید.

P a R y A
11-01-2010, 04:27 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i276743_cox3inq9y0m5mm1mxy.jpg

شب است و یك آسمان ستاره عاشق

شهابی می درخشد و دل ماه را می لرزاند

خورشید هم به زیبایی مهتاب حسودی می كند

ابرها كه بیایند دلم می لرزد

نكند دل مهتاب بگیرد ،

و شب من شب هزار ستاره ام تیره و تار گردد

سرم را از آسمان بر می گیرم

و دفترم را می نگرم میان ورقهای سپیدش

به دنبال تو می گردم

چهره مهتاب گون تو سفیدی كاغذ را می پوشاند

شكوفه باران لبخندت مرا می برد تا اوج آرزوها

چشمانم را می بندم چه زیبا، در مقابل رخ می نمایی

در خیالم با تو سخن می گویم ،

با تو می خندم..... اشك می ریزم

چشمانم را كه باز می كنم مژگانم مرطوب است

كاش می توانستم دلم را از قفس سینه رها كنم

و تا اوج با تو بودن به پرواز در آورم

تا ببینی كه چه زیبا ، نامت بر آن حك شده

ای محبوب قلبم

P a R y A
11-01-2010, 04:28 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i271782_fnm2mde6dbf4.jpg

زندگی قافیه شعر من است


شعر من وصف دلارایی توست


در ازل شاید این


سرنوشت من بود


می سرایم به امیدی که تو


خواندی وگرنه آخرین مصرع من


قافیه اش مردن بود.

P a R y A
11-01-2010, 04:31 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i271783_1272987207bitodartanhaee.jpg

دل من تـنها بـود ،

دل من هرزه نـبـود ...

دل من عادت داشـت ، که بمانـد یک جا

به کجا ؟!

معـلـوم است ، به در خانه تو !

دل من عادت داشـت ،

که بمانـد آن جا ، پـشـت یک پرده تـوری

که تو هر روز آن را به کناری بزنی ...

دل من ساکن دیوار و دری ،

که تو هر روز از آن می گـذری .

دل من ساکن دستان تو بود

دل من گوشه یک باغـچه بـود

که تو هر روز به آن می نگری

راستی ، دل من را دیـدی ...؟!!

P a R y A
11-01-2010, 04:31 PM
http://www.bahar-20.com/ftp/cod.musics/page/listen.gif

من به این فاصله عادت دارم،
به همه وسعت این دوری ها،
نه صدایت کردم،
نه شکایت کردم،


من به این قلب پر از آدمک تو
به همه وسعت بی حد هوس های تو عادت دارم
نه نگاهت کردم،
نه شکایت کردم،



من تو را در همه این احوال،
مثل دیوانه مستی که پر از عشق ابدگونه شده
از ته قلب پرستیدم و لبریز ز رویا گشتم
نه لمست کردم،
نه شکایت کردم،


و در این فاصله و دوری ها،
در میان همه امواج پر از عمق نبودن هایت
باز هم؛
من تو را می خواهم!

P a R y A
11-01-2010, 04:32 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i271743_23.jpg


گرچه غمگینم ولی از عشق آرامم هنوز

عاشق و دلبسته و دلگیر از آن نامم هنوز

اشک در چشمم ـ تمنا در دلم درمانده ام

من نمی دانم چه خواهد شد سرانجامم هنوز

نیست او را اشتیاقی بر وصالم لحظه ای

در خیابان دلش یک عشق بد نامم هنوز

می خورم خون جگر تا او کند باور مرا

در حریم دام او یک عاشق رامم هنوز

خواب دیدم زیر باران خیالش گم شدم

همچو باران در خیالش بی سرانجامم هنوز

emad176
11-01-2010, 04:34 PM
با درود به شما
نمی دونم این شعرها و نوشته ها مربوط به خودتون هست یا نه ؟
در هر حال زیباست . اما متاسفانه محبوس در زندان تنهایی است . با خوندن شون کمی محزون شدم بخاطر احاسی که از گفتن یا خوندن اونها دارید و یا بهتون دست می ده . امیدوارم این غم های تنهایی و این حزن جانفرسا فقط مربوط به همون لحظاتی باشه که از گفتن و خوندنشون بهتون دست می ده . چراکه اگر با این حزن و اندوه تمام لحظات شما سپری می شه , بسیار ناراحت کننده و غم آلوده . و به این شکل ادامه دادن بسیار سخت و طاقت فرساست . اگر کمکی , از من برای رسیدن به آرامشی اندک بر می آد از اون دریغ نمی کنم .


شاد باش و شاد زی مهر افزون در پناه یزدان پاک
ارادتمند شما عماد

P a R y A
11-01-2010, 04:34 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i264866_mirror.jpg


شیشه ای می شکند. . .


یک نفر می پرسد


چرا شیشه شکست؟


مادر می گوید:


شاید این رفع بلاست


یک نفر زمزمه کرد. . .


باد سرد وحشی


مثل یک کودک شیطان آمد


شیشه ی پنجره را زود شکست!


کاش امشب که دلم


مثل آن شیشه ی مغرور شکست


عابری خنده کنان می آمد. . .


تکه ای از آن برمی داشت


مرهمی بر دل تنگم می شد


اما امشب دیدم


هیچ کس هیچ نگفت


غصه ام را نشنید


از خودم می پرسم


آیا ارزش قلب من


از شیشه ی پنجره هم کمتر است؟


دل من سخت شکست ، اما


هیچ کس هیچ نگفت


و نپرسید چرا ؟

P a R y A
11-01-2010, 04:35 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i264635_3252854b1.jpg



ای شبانگاه،نوازشگر تو

تا سحر چشم تو درخواب،ولی

روز دیدار كه از راه رسد

به تماشای تو من بیدارم

من تو را خواهم یافت

من تو را خواهم دید.

من ولی منتظر حادثه دیدارم

همسفر پشت سرم اشك مریز

من برای شب تنهایی تو

گل شب بو،گل سرخ

قاصدك میچینم

تا بیایی به كنارم،هر روز

من برایت گلی از باغ خدا خواهم چید
چیست دلتنگی تو؟

P a R y A
11-01-2010, 04:36 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i264613_2995414b.jpg



چه میشد گر دل آشفته من

به شهر چشم تو عادت نمیكرد

وای كاش از نخست آن چشم هایت

مرا آواره غربت نمیكرد

چه زیبا بود اگر مرغ نگاهت

میان راز چشمان تو میماند

تو میماندی و او هم مثل یك كوچ

ز باغ دیده ات هجرت نمیكرد

تمام سایه روشنهای احساس

پر از آرامش مهتابیت بود

ولیكن شاعر آیینه ها هم

بخوبی درك این وسعت نمیكرد

زمانی كه تو رفتی پاكی یاس

خلوص سبز گلدان رارها كرد

چه زیبا بود اگر از اولین گام

نگاهم با دلت صحبت نمیكرد

تو پیش از آنكه دل دل پا گذاری

تمام فالهایم رنگ غم داشت

ولی تو آمدی و بعد از آن دل

بدون چشم تو نیت نمیكرد

هجوم لحظه های بی قراری

مرا تا عمق یك پرواز میبرد

و جز با آسمان دیدگانت

دلم با هیچكس خلوت نمیكرد

نگاهم مثل یك مرغ مهاجر

بدنبال حضورت كوچ میكرد

بغیر از انتظارت قلب من را

كسی اینگونه بی طاقت نمیكرد

تو میماندی كنار لحظه هایم

ولی این شادمانی زود میرفت

و تا میخواست دل چیزی بگوید

تو میرفتی و او فرصت نمیكرد

دلم از پشت یك تنهایی زرد

نگاهش را به چشمان تو میدوخت

ولی قلب تو قدر یك گل سرخ

مرا به كلبه اش دعوت نمیكرد

P a R y A
11-01-2010, 04:37 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i264612_2NA4U1I.JPG


آه ای تمام هستیم از تو


ای شور و حال مستیم از تو


روزی مبادا قصه گوی دیگران گردی


روزی مبادا آرزوی این و آن گردی


روزی مبادا پا نهی بر آنچه می گویی


روزی مبادا بگذری،از آنچه میگویی


گر با دلم نامهربان گردی


گر آشنای دیگران گردی


میمیرم از وحشت


چون لاله در صحرای رسوایی


میسوزم از اندوه تنهایی


غمگین تراز مهتاب پاییزم


جام تهی از باده ام،از غصه لبریزم


با منم مدارا كن


جام دلم پر از شراب عاشقیها كن


در دست من،دست وفا بگذار


تا زیر پایت فرش سازم هستی خود را


من با تو میمانم


من بی تو میمیرم


بگذار تا همچون پرستوها


دركنج آن دل آشیان سازم


من آن قفس را دوست میدارم


بگذار تا خود را نهان سازم


ای قصه گوی دل


ای آرزوی من


با من مبادا بی وفا گردی


با دیگران پیمان ببندی آشنا گردی


آه ای تمام هستیم از تو


از پای دل مگشای زنجیرم


من بی تو میمیرم

P a R y A
11-01-2010, 04:39 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i264569_7999111.jpg


می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس
این قلم؛ این کاغذ؛ اینهمه مورد خوب!!!
راستش می دانی طاقت کاغذ من طاق شده...
پیکر نازک تنها قلمم ؛زیر آوار غم و درد ببین خرد شده!
می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس...
می توانی تو از این وحشی طوفان بنویس!
من دگر خسته شدم
..
راست گفتند می شود زیبا دید؛ می شود آبی ماند!
اما ... تو بگو ؛گل پرپر شده را زیباییست؟! رنگ مرگی آبیست؟



می توانی تو بیا؛ این قلم ؛ این کاغذ
بنشین گوشه دنجی و از این شب بنویس
بنویس از کمر بید شکسته ؛ و یک پنجره ساکت و بسته!
ازمن! "آنکه اینگونه به امید سبب ساز نشسته"
هر چه می خواهی از این صحنه به تصویر بکش..
صحنه ی پیچش یک پیچک زشت؛ دور دیوار صدا!
حمله ی خفاشان !!
جرأتش را داری که ببینی قلمت می شکند؟
کاغذت می سوزد؟


من دگر خسته شدم. می توانی تو بیا
این قلم؛ این کاغذ؛ اینهمه مورد خوب
من دگر خسته ام از این تب و تاب .
تو بیا و بنویس

P a R y A
11-01-2010, 04:40 PM
http://0k.09.img98.com/out.php/i264498_3027992b.jpg


آه،ای مطلع فجر


کاش میشد که دل خسته من،


زندگی را ز نو آغاز کند،


چشم دیگر به جهان باز کند


دل نگنجد ببرم،


سینه تنگ است،دریغا قفسی


کاش میشد که رهی باز کند


بگشاید پر و پرواز کند


ای پرستو ها،ای چلچله ها،


کاش میشد که بهمراه شما


بپرم تا لب کشت


بپرم سوی بهشت


خالی از حسرت و ناکامیها،بی سرانجامیها


دور از این


چهره های همه آلوده به رنگ


رنگ پاکی وصفا


و به باطن دلها،همه سرد


همه خاموش و سیاه


سینه های همه لبریز ریا


آه، ای سنگ صبور


کاشکی در دل من صبر تو بود


کاش میشد که تحمل کنم این مردم را


زندگی چیست مگر،زندگی زندانیست


و درآن


زنده بودن بی عشق بی شوق


زنده بودن تهی از شورحیات


خیمه شب بازی بس مسخره ای ست


دردل یک زندان


آه،بازیچه شدن


چه غم جانکاهی ست.

P a R y A
11-01-2010, 04:40 PM
تورو با تمام خوبی و بدی


تورو با هرچی که هستی دوست دارم


توی لحظه های بیداری و خواب


توی هوشیاری و مستی دوست دارم





حتی وقتی میگی دوستم نداری


تو رو با یه دنیا غصه دوست دارم


حتی وقتایی که شیرین نمیشی


من تو رو قصه به قصه دوست دارم






تو رو با تموم شادی و غمت


حالا از همیشه بیشتر میخوامت


تو رو تا وقتی نفس تو سینه هست


تو رو تا لحظه ی آخر میخوامت





تو رو حتی وقتی بی محبتی


حتی وقتی مثل سنگی دوست دارم


دیگه تنهام نمیذاری وقتی که


من تو رو به این قشنگی دوست دارم





دانلود آهنگ (http://www.p30up.ir/images/wu8g7o96kdpql9vpupk5.mp3)

P a R y A
11-01-2010, 04:41 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i259563_2rwn490.jpg


با تو هستم ای قلم!


با تو ای همراه و ای همزاد من ...


سرنوشت هر دومان حیران بازی های زشت سرنوشت


شعرهایم را نوشتی دستخوش!


اشک هایم را کجا خواهی نوشت؟

P a R y A
11-01-2010, 04:41 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i250520_yasi.jpg

پر گشودی رفتی و خدا می داند
كه پس از رفتن تو چه پری از ما ریخت
دل بریدی رفتی
و خدا می داند
كه پس از رفتن تو چه دلی از ما سوخت
دیده بستی و رفتی

و خدا می داند
كه پس از رفتن تو چه شبی بر ما رفت

ای دل آرام سفر كرده خطر كن برگرد
كه من از دوری تو غمگینم
و خدا میداند كه به روزی نزدیك
من ازین دنیا پر میزنم و میمیرم

P a R y A
11-01-2010, 04:43 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i250508_jim2dwarren2dfaces2d1.jpg

شدم موضوع نقاشی
که شاید یاد من باشی
شوی شاگرد نقاشی
و....
به روی بوم عمر من
زدی نقشی
ز بی نقشی
گهی بر غم کشیدی
من شدم خوشحال
که شاید تو درختی
تا فرود آیم به دستانت
ولی دیدم که خورشیدی
ز گرمایت شدم بی حال و بعد از مدتی اندک
شدم بی تاب
مرا دریاب
ورق را پاره کردم دور ریختم
...........
بروی صفحه ای دیگر
شدی کوهی
شدم کاهی
که من اندر تو ناپیدا و شاید هیچ
شدم غمگین
کمی پر رنگترم کردی
شدم چوبی
تو هم کوهی
چنانچه پیش از آن بودی
شدم خوشحال
مرا برد ناگهان سیلی
شدم مجنون بی لیلی
و شاید هم شدم فرهاد
زدم فریاد
زدم فریاد و همراهش زدم تیشه
به روی بوم نقاشی
ورق را پاره کردم دور ریختم
..............
به روی صفحه ای دیگر
شدم قلبی
تو هم تیری
میان سینه ام رفتی
مرا کردی دو تکه
ز عشقت خرد کردی
ورق را پاره کردم دور ریختم
............
.به روی صفحه آخر
شدم شبنم
که من آهسته و نم نم
چکیدم من ز برگ تو
که لایقتر ز این جمله
برایت نیست تصویری

P a R y A
11-01-2010, 04:44 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i250476_38997791571145392855.jpg


سیرم از زندگی و از همه كس دلگیرم

آخر از این همه دلگیری و غم می میرم

پرم از رنج و شكستن، ‌دل خوش سیری چند ؟

دیگر از آمد و رفت نفسم هم سیرم

هر كه آمد، دل تنهای مرا زخمی كرد

بی سبب نیست كه روی از همه كس می گیرم

تلخی زخم زبان و غم بی مهری ها

اینچنین كرده در آیینه هستی پیرم

بس كه تنهایم و بی همنفس و بی همراه

روزگاریست كه چون سایه بی تصویرم

دلم آنقدر گرفته است، خدا می داند

دیگر از دست دلم هم به خدا دلگیرم!

P a R y A
11-01-2010, 04:44 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i242607_kash....jpg

كاش می شد بار دیگر سرنوشت را از سر نوشت

كاش می شد هر چه هست بر دفتر خوبی نوشت

كاش می شد از قلمهایی كه بر عالم رواست

با محبت , با وفا , با مهربانیها نوشت

كاش می شد اشتباه هرگز نبودش در جهان

داستان زندگانی بی غلط حتی نوشت

كاش دلها از ازل مهمور حسرتها نبود

كاین همه ای كاشها بر دفتر دلها نوشت ...

P a R y A
11-01-2010, 04:45 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i242463_119869308415.jpg

پنهان کن در آغوشت مرا



مرا در نهانی ترین گوشه ی آغوشت پنهان کن

آن سوی تاریکی

بر پهنه ی زندگی

آن جا که هوا از رویای بهار شفاف تر است و

باران سرود آفتاب را تکرار می کند...

راز چشمهایت ستاره ی بختم بود که درخشید

و مهتاب را در نگاهم زمزمه کرد

لبهایت خنده را که سال ها در گلو گم شده بود را

در چهار سوی زمان دوباره فریاد کشید

و آمدنت کویر دستانم را شکوفه باران کرد

پنهان کن مرا

در آغوشی که نامش دوست داشتن است ...

P a R y A
11-01-2010, 04:45 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i238855_15.jpg


اندیشیدن به تو

گرانبهاترین سكوت من است

طولانی‌ترین و پرهیاهوترین سكوت ....

تو همیشه در منی

مانند قلبِ ســــــــاده‌ام

اما قلبی كه به درد می‌آورد ...



"شعری از الن بُرن Alain Borne
ترجمه‌ی اصغر نوری "

P a R y A
11-01-2010, 04:46 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i238840_girlandraindark1.jpg

ذهنم از خاطره ها سرشار است ،
عشق در عمق وجودم جاریست !
یاد آن خاطره ها . . .
لحظه هایی ناب ، لبریز حیات !
عطش بودنها ، خواستنها !
لحظه هایی در اوج !
اوج آن خواستنها ، بودنها . . .
حال
ترس در عمق وجودم جاریست !
ترس از مرگ حیات !
ترس از قعر سكوت !
ترس از رفع عطش !
ترس از پایان ها !
ترس از خواستنها ، بودنها . . .

P a R y A
11-01-2010, 04:47 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i236546_121197118714.jpg


بین رویاهای هر شب جستجویت می کنم

گل عشق منی هر لحظه بویت می کنم

برگ برگ خاطراتم را خزان بر باد داد

ای بهار باغ رویا آرزویت می کنم

یک بغل شعر و غزل را از نگاهت چیدم و

این غزلها را فدای آرزویت می کنم

سبز در رویایم امشب گر شوی ای صبح جان

با دل رنجیده ی خود رو به رویت می کنم

دوستت دارم ولی من با تمام قصه ها

خویش را قربان یک تار مویت می کنم

لایقت شاید نباشد لیک یک شب عاقبت

آبرویم را فدای آبرویت می کنم

P a R y A
11-01-2010, 04:48 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i119832_y1phTdzDi8qcsWMmok34kwOyYFlwhifGugQAHsEVIx 4ZMxBGj393DSJrAVF97AUacIrRmlAcBYw6SU.jpg

به امید تو دل به آسمان بسته ام ، به یاد تو به آسمان نگاه میکنم ، میبینم ستاره ها را،
میشمارم تک تک آنها را .....
به عشق تو شبها را تا سحر بیدار می مانم ، مینویسم درد دلم را ، تا فردا برایت بخوانم !
به هوای تو به آسمان تاریک خیره میشوم تا شاید چهره ماه تو را ببینم !
واقعیت این است که دلم برایت تنگ شده ، حقیقت این است که دلم به انتظار دیدن تو
نشسته ....
دلتنگم عزیزم ، دلتنگ چشمهایت ، گرفتن دستهای مهربانت !
به لحظه ای می اندیشم که بتوانم پرواز کنم و به سوی تو بیایم ، انگار که رویایی بیش
نیست !
تازه فهمیده ام که چقدر تو برایم عزیز و مقدسی ای سرچشمه خوبیها و پاکیها!
به هوای تو در این شب دلتنگی سر به هوا شده ام ، چشمهای بهانه گیر ، دستهای
خالی ، شانه های پر از نیاز ، نه یک لحظه ، نه یک روز حرف از یک عمر دلتنگیست !
انگار عمریست که دلتنگم ، ساده تر میگویم دلم میخواهد همیشه در کنارم باشی !
ترانه عشق در گوشم مرا به یاد لحظه های قشنگ در کنار تو بودن می اندازد، گاه می
اندیشم به لحظه های دیدار ، گاه میترسم از لحظه های دور از تو بودن !
حرفهای قشنگت را ، درد دلهای شیرینت را که در قلبم مانده برای خودم زمزمه
میکنم،تکرار میکنم تا احساس کنم تو برایم میخوانی قصه عشق را ....
دلتنگم ، به امید تو دل به آرزوها بسته ام ، به یاد تو ترانه عشق را زمزمه میکنم ،
میخوانم و میدانم که دلت همیشه با من است !
میخواهم امشب در کوچه پس کوچه ها سرگردان قدم بزنم ، تا طلوع به من سلامی
دوباره گوید و باز بنشینم در انتظار دیدن تو ، و باز ببینم تو را و بگویم که دوستت دارم!
یک غروب دیگر و یک شب پر از دلتنگی ، کار ما عاشقان همین است ، دلتنگی و انتظار ،
اما در مرام ما بی وفایی نیست عزیزم !
به امید تو ای همنفس با تو نفس میکشم و با هر نفس عاشقانه میگویم که دوستت دارم عزیزم.

P a R y A
11-01-2010, 04:48 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i119830_75372b.jpg

دلتنگی هایم را با تو تسهیم كردن
چه زیبا خواهد بود
اگر ترا دلتنگی هایی باشد
از نوع من
دلم می خواهد احتیاجم
نیازم
درد خفه شده ی سینه ام را
همان قدر احساس كنی
كه گویی احتیاج توست
نیاز توست
درد ریشه دوانده در وجود توست
كوتاه سخن
دلم می خواست
" تویی " نبودی
تو ، من
و
من ، تو بودیم
شاید آن وقت این روح سركش آرام می گرفت
و
جای تمام دلتنگی ها را یك چیز پر می كرد
" بی نیازی"
نیازی از همه چیز و از همه كس
حتی از اندیشیدن
اندیشیدن به خوبی ها و عشق ها
آری حتی به عشق ها
چرا كه وصل من و تو
حادثه ای خواهد آفرید
در فراسوی واژه ی عشق !

P a R y A
11-01-2010, 05:44 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i119827_babahar.jpg

عشق آبی رنگ است...

اشک ها جاری شد...

در فرو دست انگار ، یک نفر دلتنگ است...

همه ی شهر کنون خوابیدند ،

چشم من بیدار است ،

با تپش های دل پنجره گویی امشب ،

لحظه ی دیدار است...

در دل شهر غریب ،

با تو این عمر گرانمایه رقم خواهم زد ،

در شب تنهایی...

با تو در کوچه ی مهتاب قدم خواهم زد...

یاد آن روز بخیر...

فاصله بین من و تو ، فقط نامت بود ،

در میان همگان ،

دل من در سفر عشق خریدارت بود ،

تا افق همسفرت خواهم بود...

با دلم باش که در این وادی

دل مردم سنگ است...

یاد این باش که در پشت سرت ،

یک نفر تا به ابد دلتنگ است...

P a R y A
11-01-2010, 05:45 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i234806_LARGEnightmelodycom0055.jpg


نگاهم را چرایی نیست ای دوست


صدایم را جوابی نیست ای دوست


منو یخهای قلب بی كس خود


ستاره در نگاهم نیست ای دوست


صدای اشكهای بی صدایم


مرا در خود شكسته بی صدا دوست

برای قلب خسته نور امید


نداره كورسویی در شبم دوست

به هر دردی هزاران خنده دادم


دریغ از خنده های دیگران دوست


منو شادی هنوزم دور از هم


غریبم در سرای عشق ای دوست


دل پر درد من رنگ زمستان


بهاری در كنارم نیست ای دوست


منو بار جدایی دو چشماش


ندارم طاقت ماندن بدان دوست


من از عشق تو در بیراهه ماندم


ندارم همزبانی در برم دوست


منو تنهایی و شبهای بی تو


تو را خواهم عزیزم پس بیا دوست

P a R y A
11-01-2010, 05:46 PM
http://0k.07.img98.com/out.php/i229917_11tuf79.jpg


مرا در قبر سیاهی بگذارید تا همه بدانند در سیاهی ترین تاریکی ها جان باخته ام.

هر گاه در جای قبر من تردید داشتید قطعه سنگی را از کوه بغلتانید هر جا آرام

گرفت بدانید آنجا قبر من است.

دستانم را از تابوت بیرون بگذارید تا همه بدانند به آنچه خواستم نرسیدم.

چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند تا آخرین لحظه چشم انتظار مانده ام.

موهایم را پریشان بگذارید تا همه بدانند در این دنیا هیچ امید و آرزویی نداشتم.

بوته گلی وحشی در تابوتم بگذارید تا به جای معشوقم همراهم باشد.

تکه یخی روی قلبم بگذارید تا با تابش آفتاب،آب شود و به جای عزیزم برایم بگرید.

اشتباهی كه یك عمر پشیمانم از آن ، اعتمادی است كه بر مردم دنیا كردم.

P a R y A
11-01-2010, 05:46 PM
http://0k.07.img98.com/out.php/i229790_xyrmvrkhr23obiyzkceg.jpg


نام تو
شعله نه
تکه‌ای از تابستان است
که گوشه‌ی دلم می‌سوزد
و سوی چشمانم است
وقتی برای یافتنت - کورمال کورمال -
دنیا را لمس می‌کنم

یک آن آفتابی می‌شوی
و تمام معنی زندگی در همان لحظه می‌چکد - غلیظِ غلیظ -

نام تو
مرگ را به تاخیر می‌اندازد.

P a R y A
11-01-2010, 05:46 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i119511_Lonelinessbyshorty333.jpg


کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را

کسی دیگر نمی پرسد که چرا تنهای تنهایم

و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند

و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم

درون کلبه ی خاموش خویش اما

کسی حال من تنها نمی پرسد

و من دریای پر اشکم که طوفانی به دل دارم

درون سینه ی پر جوش خویش اما

کسی حال من تنها نمی پرسد

و من چون تک درخت زرد پاییزم



که هر دم با نسیمی می شود برگی از او جدا

و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند...

P a R y A
11-01-2010, 05:47 PM
http://0k.07.img98.com/out.php/i226478_fairyfromautumn.jpg


عشق یعنی سالهای عمر سخت

عشق یعنی زهر شیرین بخت تلخ

عشق یعنی خواستن٬ لَه لَه زدن

عشق یعنی سوختن پر پر زدن

عشق یعنی جام لبریز از شراب

عشق یعنی تشنگی یعنی سراب

عشق یعنی لایق مریم شدن

عشق یعنی با خدا همدم شدن

عشق یعنی لحظه های بی قرار

عشق یعنی صبر یعنی انتظار

عشق یعنی از سپیده تا سحر

عشق یعنی پا نهادن در خطر

عشق یعنی لحظه ی دیدار یار

عشق یعنی دست در دست نگار

عشق یعنی آرزو یعنی امید

عشق یعنی روشنی یعنی سپید

عشق یعنی غوطه خوردن بین موج

عشقِ یعنی رد شدن از مرز اوج

P a R y A
11-01-2010, 05:47 PM
http://0k.07.img98.com/out.php/i226468_y1pNd8BhewFXUKHkSH6TJYHWWKoNXIBGFpqJhRkUXA 85R5ZYtwLTF0bMsjh7egWDA5bwrAUkrEyA.jpg


عمــق چشــــمان پـــــر از تنهاییـــــم را دیــد و رفت

ســــنگدل، بـــــر آرزوهـــای دلــــم خندیــــد و رفت


عاقبـــــــت گفتـــــــم بـــــــه او راز دل دیــــــوانه را
مـــن كه گفـــتم دوستـــش دارم، چـرا رنجـید و رفت؟


ماهــــی در تنــگ زنــــدانی شده، حــــــرفی بــــزن
از همــان تـــوری كه از دریــــا تو را دزدید و رفت


"شـــعله ی ایـــن شمــــع آتش مــی زنـد بر جان تو"

عاقبــــت پــــروانه ای ایـــــن جمله را نشنید و رفت


آه! این تصویـــر در آییـــنه تكــــراری شــــــده است
باز هم اشــكی به روی گــــونــه اش لغـــزید و رفت


"از چه رو بغض و غرور و قلب من با هم شكست؟"
عاشــقی دلسوختـــــه این نـــكته را پرســــید و رفت


ای خــــــدا! از آدمـــــــیزاد زمیـــــــــنی در گــــــذر
آن كه از باغ بهشتت سیــب سرخــــی چـــید و رفت


غـــرق در رویــــــای تو بــــودم كه پــــلكم بسته شد
یـــك فرشــــته آمــــد و روی مــرا بــــوسید و رفت

P a R y A
11-01-2010, 05:48 PM
http://0k.07.img98.com/out.php/i226460_142fnko.jpg

به شقایق سوگند که تو برخواهی گشت
من به این معجزه ایمان دارم ...
باغبان دلشاد کنج ایوان زمزمه کنان می گوید:
" منتظر باید بود تا زمستان برود، غنچه ها گل بکنند ... "
دیرگاهیست که من روزنه را یافته ام
به امید رویش لحظه سبز دیدار
بذر بودنت را در دلم کاشته ام ...
با خودم می گویم :
" نکند بی خبر از راه رسی و من دلخسته
با آن همه گلهای آرزو
در سحرگاه وصال جان خود را به تن خسته دشت بسپارم ... "
از نسیم خواسته ام مژده آمدنت را
به من عاشق رنگین بدهد ...
شک نباید به دلم پای نهد
من خانه قلبم را با اشک مژگانم آب و جارو کردم


به امید پیوند
به امید لبخند
به امید صحبت
آسمان می خندد ، ماه همچون کودکی معصوم
سرسازش دارد ...
موجها می رقصند، نسترن نیز چو آهوی دشت
به سرمه مشکی چشمانش می نازد ...
عشق را می بویم
زندگی می پویم
آسمان می جویم
دلم اما غمگین سبد شیشه ای نگاه می بوسد ...
هیچ تردیدی نیست
من به این معجزه ایمان دارم
که تو هم می آیی
همراه چلچله ها، همصدای چکاوک ، هم پرواز قاصدک
هیچ تردیدی نیست
من به این معجزه ایمان دارم
که تو هم می آیی
تو می آیی ...

P a R y A
11-01-2010, 05:49 PM
http://0k.07.img98.com/out.php/i226440_31.jpg





امشب از عطر سحر گاهی رهاتر میروم
از نسیم نوبهاری با صفاترمیروم


امشب از طوفان عشقی بیقرار بی قرار
از فراز قله هستی فراتر میروم


نیمه شبها راز میگوید دلم با محرمی
اوج فریادم زشیدایی رساتر میروم


پرتو مهر خدایی در وجودم جان گرفت

از صدای آشنایی خوش صداتر میروم


تا رهایی میروم تا بیکران عاشقی
امشب ازعطر سحر گاهان فراتر میروم

P a R y A
11-01-2010, 05:49 PM
http://0k.07.img98.com/out.php/i226414_1bda25ebadb286b20a6d775382bc6123.jpg


(برای مشاهده متن كامل شعر به ادامه مطلب بروید)

مهربانم خوبم

به من و حرف دلم گوش بده

نکته ی نایابی است

که درون دل من خوابیده

و کنار گذر عمر به من تابیده

گوش کن غصه نخور

زندگی طرز نگاه من و توست

شب پناه من و توست

خوب اندیشه نما

سبزی و عاطفه با هم یکی اند

خواب و مرگ و گذر لحظه ی اشک

هدیه ی تاریکی اند

چشم خود روشن کن

ماه در پشت در است

آسمان مستمر است

کوچه را باید شست

به یقین باید گفت

زندگی مال من است

عشق، احساس، محبت، بخشش

عطش خواهش امیال من است

باید از چشم ظواهر ترسید

و به بطن دل و احساس پرید

باید هشیار دوید

و به سنجاقک و شب بو پیوست

شاید از آن ور کوه

یک نفر هست تو را می پاید

باید از خنده پراکنده شویم

باید از عاطفه آکنده شویم

P a R y A
11-01-2010, 05:50 PM
http://0k.07.img98.com/out.php/i226381_4dfolqq.jpg


از غم عشق چه می باید کرد؟

می توان گریه جانسوزی کرد

می توان قصه نوشت

شعر سرود

می توان در غم عشق ماتم داشت

به دمی ...دیداری می توان راضی شد

با تمنای نگاهی میتوان تشنه جانبازی شد

از غم عشق چه می باید کرد؟

در خم و پیچ و خم جنگل گیسوی عزیز

می توان راه گشوددورادور

می توان با او بود

میتوان مست شد از عطر غرور

می توان دل خوش کرد

به کلامی که شنید

از دو خط نامه سرد می توان داغ شد وشعله کشید

از جهنم گذری کرد و گذشت

به گذرگاه رسید

وز عطش فریاد زد فریاد زد

می توان رفت در آن ستاره های چشم او

می توان نیست شد و هیچ ندید جز دو نقطه سیاه

می توان خود را دید

لحظه ای غربت خودرا حس کرد

ودر آن مرز غریبانه چه شیرین جان داد

من نمی دانم هیچ...توبگو!

تشنه ام ...تشنه ترین تشنه ها

از عطش می سوزم

تو بگو ازغم عشق چه می باید کرد؟

P a R y A
11-01-2010, 05:50 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i119037_geryehmakon.jpg





گفتی از ناله ی شبگیر کسی در قفسی ،
بنویسم سخنی ،
هر نفسی ،
باز بسی
گفتی از چهره ی ماتم زده ی غم بنویس !!
گفتی از ناله در این نامه فراوان بنویس !!
گفتی و رفتی و جستی و ندانستی تو
که من از روز ازل بسته به زنجیر تو ام ...
شبم از غم ، غمم از تو و تو گفتی بنویس !!!
غم از این غم که ندارد ثمری هر سخنی ...
و از این غم بسیار
که نخواندست کسی از ورقی ... !!
گفتی از آنچه تو داری بنویس ؛
گفتی از آنچه تو خواهی بنویس ؛
گفتی از آنچه تو دانی بنویس ؛
گفتم از غم بنویسم که چرا
کانچنین موج خموشی به تن آزرده مرا ؟؟!!
گفتم و رفتم و جستم و ندانستی تو ،
غم من آنچه تو می پنداری نیست !!!
در خاطره ام ...
هرگز نیست
آنچه در آینه ی چشم تو معنا شده است !
غم من راز خموش صدف دیده ی توست !!!
که ندارد پر و بالی و نداند گذری ...
غم من شعله ی لرزان دل خسته ی توست !!!

تو که در دیده ی صیاد به دام افتادی
چه بخواهی ...
چه نخواهی ...
تو بدان !!
بال و پری نیست که پرواز کنی !!!
غم من خواهش پرواز تو بود ...

P a R y A
11-01-2010, 05:50 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i119028_kissloveblackandwhitegirlguyd2949ac379c96d 2f2d53fb2f62a20dd1h.jpg


چشم های من و تو آینه ی درد همند
شانه های من و تو شانه که نه!کوه غمند

چشم های تو عظیمند و پر از درد عمیق
از همین روی برای دل من محترمند

هر چه چشمان تو آواز صلابت بشوند
باز می خوانمشان باز عزیز دلمند

خنده ها را همه ققنوس شررساز بکن
تا به خاکستر من روح دوباره بدمند

تو هم از درد بگویی به کجا تکیه کنم؟
با ستون های خرابی که از اندوه خمند

چشم در چشم هم از راه بگوییم و امید
چشم های من و تو آینه تالار همند

P a R y A
11-01-2010, 05:50 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i119012_3yfniol.jpg


سالها رفت وهنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران
خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست؟
یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟
بارها آمد و رفت
بارها انسان شد
وبشر هیچ ندانست که بود
خود اوهم به یقین آگه نیست
چون نمی داند کیست
چون ندانست کجاست چون ندارد خبر از خود که خداست...

P a R y A
11-01-2010, 05:51 PM
http://0k.07.img98.com/out.php/i218948_new3.jpg


گاهی که روح را به تجسـم غم می سایم و دلم میهمان سـکوت می شــود "تو" را

می بینم پاکتر از نگاه یک نیلوفر بر دامن آب.

و عطر حضورت دلم را به ضیافتی سخاوتمندانه می خواند!

خوب من!

فرقی نمی کند که میان من و تو هزاران دیوار لجوج از جنس فاصله است و مهم نیست که چشم من از تو هیچ تصویری به یادگار ندارد با همه ی اینها هم از شمیم تو لبریزم.

تو ای تجسم رؤیاهای سپیدم!

گمان نکن که خیالم ثانیه ای از یادت فارغ است،چگونه باشم و بمانم و پر از ذکر نامت نباشم؟

تو ای آهنگ های های گریه های من!

بر جان من ریشه دواندی و بالیدی و شکوفه دادی،تمام باغ جانم را نسیم غنچه های خنده ات در آغوش دارد.

نه...نه...میان من و تو لجاجت هیچ دیواری کارگر نیست، من از تو سرشارم!

P a R y A
11-01-2010, 05:51 PM
http://0k.07.img98.com/out.php/i218915_thewillbedonebyhahlbohm.jpg





من به دنبال کسی میگردم که نگاهش، نفسش بوی خدا را دارد.



همه جان مهتاب است؛مست آلوده به عشق؛بی صدا اما نه!



همه جانش فریاد؛ همه روحش بی تاب!



من به دنبال کسی میگردم که تقدس ز نگاهش جاریست!!



حسرت و سوختن وآه چه سود؟



تا خدا خواهم رفت؛درپی یافتنش من به دنبال کسی میگردم که نگاهش،

نفسش بوی خدا را دارد.



همه جان مهتاب است؛مست آلوده به عشق؛بی صدا اما نه!همه جانش فریاد؛
همه روحش بی تاب!



تا خدا خواهم رفت؛درپی یافتنش سر به افق خواهم کوفت.


اشک وآه و سخن وناله چه سود..


سر به افق خواهم کوفت.


اشک وآه و سخن وناله چه سود..

P a R y A
11-01-2010, 05:52 PM
http://0k.06.img98.com/out.php/i215508_dontmissyouatallbydonpaolo.jpg

دلم برای تو و آن نگاه تنگ شده

برای مزه ی خوب گناه تنگ شده

دلم برای شب شعر چشم های تو آه

برای خنده ی گه گاه ماه تنگ شده

دلم برای لبان و بوسه و دوچشم مست

برای شیطنت گاه گاه تنگ شده

دلم برای خموشی انتظار و قرار

برای نیمکت رو به راه تنگ شده

دلم برای نفس های تند و دلهره ها

برای واژه ی خوشرنگ آه تنگ شده

غزل به قافیه ی آه و ماه و راه و گناه

دلم برای تو و آن نگاه تنگ شده

P a R y A
11-01-2010, 05:52 PM
http://0k.06.img98.com/out.php/i215435_sangesabor.jpg

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ...

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ...

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ...

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم

و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم...

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم...

میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

انتــــــــــــــــــــــ ـــــــظار ...

شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما



انتــــــــــــــــــــــ ـــــــظار ...



شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهیه . اما معنیش رو شاید سالها طول بکشه تا بفهمی !

تو این کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شیر می خواد!

تنهایی ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا امیدی ، شکنجه رو حی ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛

هق هق شبونه ؛ افسردگی ، پشیمونی، بی خبری و دلواپسی و .... !

برای هر کدوم از این کلمات چند حرفی که خیلی راحت به زبون میاد

و خیلی راحت روی کاغذ نوشته میشه باید زجر و سختی هایی رو تحمل کرد

تا معانی شون رو فهمید و درست درکشون کرد !!!

متنفرم از هر چیزی که زمان را به یاد من میاورد... و قبل از همه ی اینها متنفرم

از انتظار ... از انتـظار متنفرم

حجم صدایم در وادی سکوت
تلنگر لحظه هاست
و در واحد زمان
و افکار بد روی لوح سفید خاطرات
مثل قاصدکی است در انتظار باد
و قلب من در انتظار تو...

P a R y A
11-01-2010, 05:52 PM
http://0k.06.img98.com/out.php/i215426_dvustlxulv7qwzg9kqz.jpg

طرح عصیانی عشق

در لحظه ای آن سوی هماغوشی

در کالبد ذهنم شکل می گیرد ...

عریان می شوی در برابرم

و رد جادویی چشم های من است

که پیکرت را حکاکی می کند...

شرمم باد که پشیمان نیستم و

هر لحظه اراده کنی دوباره عاشقت می شوم ...

انگشتانم از لمس حسی از جنس جنون تاول می زند

و انگار تن تو از چهار سوی انگشتانم

شکرانه عشق را با اشعه های نور می پراکند

می نشینی در برابرم

به خود می خوانی ام

و من از آفتاب تنت دوباره لبریز می شوم ...

P a R y A
11-01-2010, 05:53 PM
http://0k.06.img98.com/out.php/i215325_rumandragostinevbulgaria.jpg

عقربه ها نیامدنت را تکرار می کنند و

زمان مانند دردی بر تنم جاری می شود

عادت نکرده ام به نبودنت

و تو سخت به ثانیه هایم چسبیده ای !

P a R y A
11-01-2010, 05:53 PM
http://0k.08.img98.com/out.php/i249705_i203706meral859633.jpg


بیا یار مهربونم
نمی خوام بی تو بمونم
توی این فضای خونه
دل من میشه دیوونه
واست آهنگی می سازم
با یه شعر عاشقونه
بی تو من نفس ندارم
بی تو کار و کس ندارم
بی تو من میشم دیوونه
ای تو بهترین بهونه
بیا یار مهربونم
کی میگه بی تو می مونم
بیا یار مهربونم
نمی خوام بی تو بمونم
بی تو من نفس ندارم
بی تو کار و کس ندارم
بی تو من میشم دیوونه
ای تو بهترین بهونه
تو میای پیشم می دونم

ای عزیز مهربونم
پر از عطر تو جونم
کی میگه بی تو می مونم
بیا یار مهربونم
کی میگه بی تو می مونم
بیا یار مهربونم

نمی خوام بی تو بمونم
بی تو من نفس ندارم
بی تو کار و کس ندارم
بی تو من میشم دیوونه
ای تو بهترین بهونه
تو میای پیشم می دونم
ای عزیز مهربونم
پر از عطر تو جونم
کی میگه بی تو می مونم
بیا یار مهربونم
کی میگه بی تو می مونم
بیا یار مهربونم
نمی خوام بی تو بمونم


دانلود آهنگ






آهنگ با كیفیت MP3 320



بی تو من نفس ندارم (http://0.dl-musicbaran3.info/Single/1389/Mordad/06/Fereydoun%20-%20Bi%20To%20Man%20Nafas%20Nadaram%20[Exclusive%20MusicBaran].mp3)



آهنگ با كیفیت MP3 192


بی تو من نفس ندارم (http://0.dl-musicbaran3.info/Single/1389/Mordad/06/Fereydoun%20-%20Bi%20To%20Man%20Nafas%20Nadaram%20[Exclusive%20MusicBaran]%20[192].mp3)



آهنگ با كیفیت MP3 128



بی تو من نفس ندارم (http://0.dl-musicbaran3.info/Single/1389/Mordad/06/Fereydoun%20-%20Bi%20To%20Man%20Nafas%20Nadaram%20[Exclusive%20MusicBaran]%20[128].mp3)



آهنگ با كیفیت 64 OGG




بی تو من نفس ندارم (http://0.dl-musicbaran3.info/Single/1389/Mordad/06/Fereydoun%20-%20Bi%20To%20Man%20Nafas%20Nadaram%20[Exclusive%20MusicBaran].ogg)




آهنگ با كیفیت WMA 20 ( مخصوص تلفن همراه )



بی تو من نفس ندارم (http://0.dl-musicbaran3.info/Single/1389/Mordad/06/Fereydoun%20-%20Bi%20To%20Man%20Nafas%20Nadaram%20[Exclusive%20MusicBaran].wma)

P a R y A
11-01-2010, 05:54 PM
http://0k.04.img98.com/out.php/i202029_aguia2.jpghttp://0k.04.img98.com/out.php/i202028_96535vt.jpg

کجائید
واژه های خفته در اعماقم
کجائید؟
که این بی محتوی پیکر
به کنج خلوتی افتاده بس حیران
نه احساسی که برروی سفید آن کاغذ بی جان
نشانی از درون من
بسان صبح سازد برملا او را
نه نیروی حیاتخشی
در این شهر پر از غوغا
که از شعری نهد نقشی
ونه یک شعله ی سوزان
که سوزد سازهای باطل تن را
در این ویرانی مطلق

شکوفه...
در دل پاییز
نگاهش خسته از سرماست
خزانی خشک درپیش
ولی آیا همه این است
نهایت پیشه ی زیبا شاخ و برگی این چنین رعنا ؟
دل...
اما در پی عشقی
صورتی زیبا
چشمهای ناز آن زیباترین اختر


و چشم...
اما
بدان ساحر سپردست سایه خود را
اسیر بند
اگر بیند
نگاهیست دلربا
لعل لبی زیبا
وزلفانی پریشانتر ز افکارم
ومن...
اما همان حیران
میان دود و داد و غم
غمین پیکر و حیران تر
نمیدانم
در این پاییز بی آخر
کجا این بوته ها را باز بشمارم؟
نگو شامی دگر در انتظار است
نگو این دل هزار سوداست
هزاران بار میگویم
مرا سینه به غارت برده است دزدی
به چنگال تغابن
دست بردست تا به اعماق وجود من

نه دل را میدهد بازم
نه روح را می برد ازتن


وجسم ...
اماهمان دردانه پیکر
کاز عظیمِ درد
به خود مارگونه می پیچد
و مینالد و می نالد


تو اما گر نجاتم را
به دستت داده اند برخیز
دلم در دست آن دزد است
دلم را باز بستان

فرشته گرتویی بشتاب
به رگهایم همه خون شو
بجوش در جان رگهایم
دلم را بر دلت بنشان
دلم را باز بستان
شکوفه را بهاری سبز در پیش است
محبت نیز شهریست
پر از کوچه چراغ و باغ
شبانه نیز دارد نیلی آسمانی ساکت و آرام

به کنج بی ریای خویش
بلورین چهره ای چون ماه دارد
و در آن شب
زهر کوچه
دلی بر دیگری دل راه دارد

P a R y A
11-01-2010, 05:54 PM
http://0k.04.img98.com/out.php/i201936_khq8arrs78qezy46oif6.jpg

چه بی هیاهوست این خلوت نهانم

شعله ای بیافروز

تا در تنگناهای تاریک شبهای بی ستاره

تو را به تصویر در آورم

غزلهایم برای توست

چرا که تو قطب زنده غزلهای منی

ومن شکسته بال ترین عاشق چند بیت آخرم .

P a R y A
11-01-2010, 05:54 PM
http://0k.04.img98.com/out.php/i195459_interesting131280x800.jpg

ساده بودم ساده
پاک مثل کف دست
من چه میدانستم ساده بودن سخت است
به تو دل خوش کردم
به تو عاشق بودم
شدم آیینه تو
صاف و صادق بودم
تو به من می گفتی ساده بودن زیباست
عشق مثل خود تو
ساده مثل خودماست
عشق ساده نبود...
عاشقی ساده نبود...
همسفر اهل سفر راهی جاده نبود
اتفاقی کوتاه عشق هم آمد و رفت
قصه من این بود این سراغازم شد بعد از آن قصه عشق هم هم آوازم شد ,

من گریه نخواهم کرد... من اشک نخواهم ریخت...
من خسته نخواهم شد... افسرده نخواهم شد...
فریادزنم، فریاد: من عشق نمی خواهم، معشوق نمی خواهم...
می خندم و می رقصم فریاد زنم , فریاد : اینگونه خزانم را در عشق نهان کردم
من درد جدا بودن، بر گور عیان کردم افسوس نخواهم خورد ،
افسانه نمی بافم بر شانه هر بادی ، کاشانه نمی سازم
من زشت نمی گویم,بر چهره معشوقم او خوب و وفادار است ،
من خسته و رنجورم امروز چنان دیروزافسوس نخواهم خورد
من یاد گرفتم عشق بیگانه نمی داند لیکن به دل شادم
سرمشق کنم امروز : دنیای خودم گرم است من دوست نمی خواهم!!!

P a R y A
11-01-2010, 05:55 PM
http://0k.04.img98.com/out.php/i195444_0.4961511f3sw20.jpg


رهایم کن برو ای عشق از جانم چه می خواهی

به سوهان غمت روح مرا پیوسته می کاهی

مگر جز مهربانی از تو و چشمت چه می خواهم

تو خود از هرکسی بهتر از احساس من آگاهی

نیازی نیست تا پنهان کنی از من نگاهت را

گواهی می دهد قلبم مرا دیگر نمی خواهی

غزل هایم زمانی روی لب های تو جاری بود

ولی امروز در چشمت نمی ارزم پر کاهی

دلم خوش بود گهگاهی برایت شعر می خواندم

تو هم سر می زدی آن روزها از کوچه ها گاهی

برو هر جا که می خواهی برو آسوده باش اما

مواظب باش مثل من نیفتی در چنین چاهی

از اینجا می روم تنها مرا دیگر نخواهی دید

نخواهم برد در این راه با خود هیچ همراهی

P a R y A
11-01-2010, 05:55 PM
http://0k.04.img98.com/out.php/i195418_ImagineMeandYouby6eternity9.jpg




می بوسم پیشانیت را

و با هر نفس به درون می کشمت

و در فاصله ی چشم ها و بلندای پیشانی ات

به خلسه ای ابدی فرو می روم

باید نگاهم می کردی آن زمان که

آیه های دوستی را به دستانت می بخشیدم

و از بند بند تنم

تن پوشی از نور پیشکش ات می کردم

حالا در غروب نگاهت

در انتهای تحمل

با انگشتان خالیم

سایه ی خیالت را به دلتنگی پیوند می زنم

و در برهوت نبودنت

رشته های خوشبختی که

سوغات آورده بودی را

به گردن می آویزم

و در امتداد رفتنت

سرود خداحافظی را تکرار می کنم

P a R y A
11-01-2010, 05:56 PM
http://0k.04.img98.com/out.php/i191525_2756693lg.jpg

ای همه دنیای من

آرزو دارم سایه ای باشم

بر سر لحظه های بی پناهت

آرزو دارم همدمی باشی

در لحظه های تلخ تنهائیم

همسفرم شوی در سکوت جاده ی تنهایی

نیاز من هستی و من نیاز تو هستم

سوز نهان در ساز تو هستم

آرزو دارم زیر سقفی از مهربانی

برای هم باشیم

همچون آینه

صداقت را نثار همدیگر کنیم ...

P a R y A
11-01-2010, 05:56 PM
http://0k.04.img98.com/out.php/i191500_1270179143.jpg

من و تنهایی و این موج خیال
تو و زیبایی و اون اوج كمال
تا كجا می بردم خیال تو؟؟؟
من همین بس كه ببینم جمال تو
من و عشق تو و این دربدری
تو و احساس من و بی خبری
در ره عشق تو آواره شدم
لیك دانم كه ز یادم ببری
من و دلدادگی و عجز و نیاز
تو و عاشق كشی و عشوه و ناز
قلب من برای توست لیك تو هم
كلبه ای برای من در دل ساز

P a R y A
11-01-2010, 05:57 PM
http://0k.04.img98.com/out.php/i191479_my362200.jpg


كاش می شد بی كسی را چاره كرد


دفتر دلواپسی را پاره كرد

یك سحر زلف تو را در خواب خوش


با نوازش های باران شانه كرد

در پس دیوار این شهر عجیب

در كنارت عاشقانه خانه كرد

كاش می شد دست در دست تو داد

دیده با اهل جهان بیگانه كرد

هر چه نیرنگ و ریا و رنگ بود

با حضورت با صفا و ساده كرد

باز باید یك غزل از نو سرود


نام تو در قالب هر واژه كرد

P a R y A
11-01-2010, 06:00 PM
http://0k.04.img98.com/out.php/i187699_love05.jpg

کنارم بخواب و به دورم بتاب و


از این لب بنوش و چو تشنه که آب و


گل آتشی تو حرارت منم من


که دیوانه ی بی قرارت منم من


خدا دوست دارد لبی که ببوسد


نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد


خدا دوست دارد من و تو بخندیم


نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم


بخواب آرام پیش من لبت را بر لبم بگذار


مرا لمسم کن و دل را به این عاشق ترین بسپار



بخواب آرام پیش من منی که بی تو می میرم


لبت را بر لبم بگذار که جان تازه می گیرم


خدا دوست دارد لبی که ببوسد



نه آن لب که از ترس دوزخ بپوسد


خدا دوست دارد من و تو بخندیم



نه در جاهلیت بپوسیم بگندیم

P a R y A
11-01-2010, 06:10 PM
http://0k.04.img98.com/out.php/i187620_nightmelodycom0498.jpg

از کره ی چشمانت ناب تر نیافتم ...!


اهل کدام نیم کره ای ؟


که فاصله ها گر چه نزدیک اما عجیب دور اند ...!


فرسنگها هم که راه بروم ،


حوالی این کره هم که بچرخم ،


باز کره ی مریخی چشمانت موطن من است ...


اهل کدام نمیکره ای که آسمان بالای سرت ،


گهگاهی جایش را به تو می دهد و تو سایه بالای سرم میشوی...!

P a R y A
11-01-2010, 06:10 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i123214_i187535RestfullSleep.jpg

منو حالا نوازش کن ، که این فرصت نره از دست
شاید این آخرین باره ، که این احساس زیبا هست


منو حالا نوازش کن ، همین حالا که تب کردم
اگه لمسم کنی شاید ، به دنیای تو برگردم


هنوزم میشه عاشق بود ، تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش ، اگر چه دیگه وقتی نیست


نبینم این دم آخر، تو چشمات غصه میشینه
همه اشکاتو میبوسم ، میدونم قسمتم اینه


تو از چشمای من خوندی ، که از این زندگی خستم
کنارت اونقدر آرومم ، که از مرگ هم نمیترسم


تنم سرده ولی انگار ، تو دستای تو آتیشه
خودت پلکامو میبندی و این قصه تموم میشه


هنوزم میشه عاشق بود ، تو باشی کار سختی نیست
بدون مرز با من باش ، اگر چه دیگه وقتی نیست


نبینم این دم آخر، تو چشمات غصه میشینه
همه اشکاتو میبوسم ، میدونم قسمتم اینه


اینم لینک دانلود نوازش به صورت کامل(اجرای کنسرت) که برای شما دوستان عزیز گذاشتم.

لینک دانلود آهنگ (http://www.4shared.com/get/uUpkOPay/video.html;jsessionid=955E006F674FD9D3639B92E6C2D4 DF0F.dc209)

P a R y A
11-01-2010, 06:10 PM
http://0k.03.img98.com/out.php/i180673_fbn83m8ed482e.jpg



ماه به خاک نگاه کرد و گفت:


شب ها چشم هایم را باز و بسته میکنم


تا شاید نگاهم کنی بگویی "دوستت دارم"



نمی دانم شاید خزان ،



فانوس های بیشتری برای دوست داشتن دارد



او همیشه در آغوش صبر توست

emad176
11-01-2010, 06:13 PM
نوشته های زیبایی است اما اگه محبت بفرمایید . نویسنده این آثار زیبا رو بنویسید . ممنون می شم . هر که هست . دلی سرشار از احساسی دارد که متاسفانه شناخته نشده و حزنی اندوهناک در اوست که عاشقی است بی دریغ اما معشوقه اش عشقش را آنگونه که هست در نمی یابد . امیدوارم تمام روندگان و جویندگان راه عشق , به تعالی عشق رسیده و عشق را بنگرند نه عاشق بودن و معشوق شدن را .

P a R y A
11-01-2010, 06:15 PM
http://0k.03.img98.com/out.php/i180662_oupchc.jpg


توی رویا در خواب ، در کنار مرداب

عاشقی بنشسته ، بی قرار و بی تاب



گوشه ی لبهایش ، گاهی یک لبخند است

اثر یک رویا ، خاطره چون قند است



گاهی اما چشمش ، خیس و تر می گردد

چشم را می بندد ، آری بر می گردد!



دست خود را بر آب ، می زند با یک یاد

مشت خود را بر خاک ، می زند با فریاد:



آه ؛ او ترکم کرد ، او مرا تنها کرد

او مرا در پاییز ، ترک و بی رویا کرد



کاش او بر گردد ، قلبم از درد شکست

بر دلم چون عشقش ، غمی از عشق نشست



آسمان می غرد ، اشک خود می بارد

عاشق اما تنها ، بی نفس می نالد:



کاش او بر گردد

کاش او بر گردد. . .

P a R y A
11-01-2010, 06:15 PM
http://0k.03.img98.com/out.php/i180661_mymoonthroughthewindow.jpg


از این شب های بی پروا می ترسم

مرا در هاله ای از وهم

مرا در سایه می گیرند

من اندر بهت می لرزم

از این رویای بی انجام می ترسم . . .

من از پیدا شدن در حسرت چشمت

از این خاموشی رویای بی رنگت

من ازآن لحظه ی نایاب ، که عاشق می شوی با من

و لبخندی به رو داری

از این لحن پر استهزا

که وقت گفتن راز مگو داری

می ترسم

من از عاشق شدن در وادی رویا

من از بودن کنار تو تک و تنها

می ترسم

از این شب ها که من را سخت در آغوش می گیرند

از آن چشمان بی احساس و بی باکت

که می دزدند نگاه از من

که می دزدند مرا از من

و از سر هوش می گیرند

می ترسم

من از خفتن در این شب ها

وزین راهی که جز مردن گریزی نیست

آری ، سخت می ترسم

ولی ترسانم از ترسم

که وقت بودن با تو من این ترسیدنم را دوست می دارم

که در آغوش بی تابت من این لرزیدنم را دوست می دارم

و در اغوای بی رحم دو چشمانت

من این بی من شدن را دوست می دارم . . . !

P a R y A
11-01-2010, 06:16 PM
http://0k.03.img98.com/out.php/i180639_dostatdaram.jpg


تو را تا بی نهایت دوست دارم

نمی گویم تو را بر حسب عادت دوست دارم

اگه زخم زبونه باور تو

نمی ترسم بگو من دوست دارم

بلند سایه تردید روی شونه ات

نمی شورم دیگه دلواپسی را از توی خونه ات

می بخشی آسمون دستامو بسته

صدای العطش اینجا نشسته

می بخشی چشام هم تردید دارند

به یار دیگران امید دارند

P a R y A
11-01-2010, 06:16 PM
http://0k.03.img98.com/out.php/i180650_114.jpg


تو را دوست می دارم

نه بدان سان که تو مرا دوست می داری

که مرا پناهگاه خستگی ات دانی

و ندانی پناهت را نیز پناهگاهی لازم است




تو را دوست می دارم

نه بسان تو که بالش دلتنگیت باشم

و ندانی پرهای این بالش کنده شده از تنی است

و آغوشی گرم خواهد

تو را با آغوشی همیشه باز دوست می دارم

نه بسان آغوش تو که با شرط همراه است




تو را دوست می دارم

نه بدان ترس که تو داری

مبادا مرا از قفس دوست داشتنت برهانند

تو را دوست می دارم

نه آنگونه که تو مرا دوست می داری

از برای خویش که یار باوفایت باشم

و ندانی یاری من یاری می خواهد




تو را دوست می دارم نه برای خویش

نه به سان چنگکی بر قلبت

نه برای تسکین خویش

تو را دوست می دارم که همه چیز را نثارت کنم

اما دریغ که گاه در این نثار

گاه که بی رمق می شوم

دستم را نمیگیری




تو را دوست دارم

نه بسان تو

که مرا خدایی می انگاری که بی نیاز است!

تو را دوست می دارم

نه بسان زمینی تشنه

نه بسان دشت از باران

به سان ابر و آسمان که تو را دوست می دارد

و بی چشمداشت می بارد

گرچه آسمان را مهری از زمین آرزوست

P a R y A
11-01-2010, 06:20 PM
http://0k.03.img98.com/out.php/i177638_1279052493largenightmelodycom0970.jpg



امشب چه بی تابم ز جام عشق مستم

امشب همانم من همان هستم که هستم



امشب من و یادش همی در قلب جاری

از غم خدایا از غمی دیرینه رَستم



از دیدگانش او شرر بر قلب من زد

چشم از نگاهش لاجرم بستم که بستم



دل می تپید بیچاره او در بند آن یار

آن جعد مشکینش نمی آید به دستم



می مزه می خواهد مرا آن لعل شیرین

از ناله ها از سوز دل این گونه جستم



دیگر خدایا من نمی خواهم سحرگاه

این لحظه را خواهم همیشه تا که هستم

P a R y A
11-01-2010, 06:20 PM
http://0.01.img98.com/out.php/i174504_roz1.jpg


بیا تا مونس هم یار هم غمخوار هم باشیم
انیس جان غم فرسوده ی بیمار هم باشیم

شب آید شمع هم گردیم بهر یكدگر سوزیم
شود چون روز دست و پای هم در كار هم باشیم

دوای هم،شفای هم،برای هم،فدای هم
دل هم،جان هم،دلدار هم باشیم

به هم یك تن شویم و یكدل و یك رنگ و یك پیشه
سری در كار هم آریم،دوش بار هم باشیم

جدائی را نباشد زهره ای تا در میان آید
به هم آریم سر بر گرد هم پرگار هم باشیم

حیات یكدگر باشیم و بهر یكدگر میریم
گهی خندان ز هم ، كه خسته و افگار هم باشیم

به وقت هوشیاری عقل كل گردیم بهر هم
چو وقت مستی آید ساغر سرشار هم باشیم

شویم از نغمه سازی عندلیب غم سرای هم
به رنگ و بوی یكدیگر شده گلزار هم باشیم

به جمعیت پناه آریم و از باد پریشانی
اگر غفلت كند آهنگ ما هشیار هم باشیم

برای دیده بانی خواب را بر یكدگر بندیم
ز بهر پاسبانی دیده ی بیدار هم باشیم

جمال یكدگر گردیم و عیب یكدگر پوشیم
قبا و جبُه و پیراهن و دستار هم باشیم

غم هم،شادی هم،دین هم،دنیای هم گردیم
بلای یكدگر را چاره و ناچار هم باشیم

بلا گردان هم گردیده گرد یكدگر گردیم
شده قربان هم از جان و منت دار هم باشیم

یكی گردیم در كردار و در گفتار و در رفتار
زبان و دست و پا یك كرده خدمتکار هم باشیم

P a R y A
11-01-2010, 06:21 PM
http://0.01.img98.com/out.php/i174472_2w90jmy6j9d1f5vieqb.jpg

در تو ,تا دور دستهای زندگی سفر خواهم کرد
و بامدادان ,از جشن هزاره های آتش باز خواهم گشت.

اینک حس غریبی
در اعماق وجودم شعله می کشد.
وقتی سخن می گویی : از ترانه ی پرسش پر می شوم.
و آنگاه که از خواب ستاره های خاموش باز می گردی
هزار شعله زرین از چشم آفتاب به سویت می آید!

نازنین!
به تماشایت باز هم می نشینم
و رازهای ناگزیر را در کلام تو می جویم.
مگر گاهواره دنیا فرو ریزد تا من تو را از یاد ببرم.
حس نگاهی
غرور لبخندی
و یا ماتم اشکی
در شکوه گیسوی توست
که با آنها من همیشه نام زندگی را به خاطر می آورم...

نازنین!
آرزوهایم را در کوچه های بی صدای تاریخ می ریزم
و نشانی عبورت را تنها از ستاره های آسمانم می خواهم.
چرا که بی تو ناتمامم
و با تو از همیشه تا همیشه پر از واژه های عشقم

P a R y A
11-01-2010, 06:22 PM
http://013.img98.com/out.php/i173445_bito.jpg


اینسان كه من دلبسته توأم

جهان داند كه زنجیر به غم توأم

غم چه گویم؟ هرگز

غم ها همه شادی ست

آن زمان كه در آغوش توأم

خواهی كه آزاد كنی مرا ؟

چه خوشتر از آن كه صید دام توأم

تو آسمان منی و من

عقاب آسمان توأم

در قلب تو پروازكردن آرزوی من است

به این خوشم كه ستاره ای از كهكشان توأم

نگاه می كنم به مرمر چشمانت

كوچك شده اما در چشم های توأم

خشمگین می شوی چه زود ؟

چه زیباست مخاطب اخم های توأم

هر چه بیشتر برنجانیم

عاشق تر می شوم

مرا ز عالم همین بس

كه رسوا به عشق توأم

عاقل نمی شوم هرگز

تا اسیر چشمهای سخنگوی توأم

هیچ گشته ام ز خود

چه باك؟ اكنون تن و جان همه توأم

تلاش بیهوده مكن

تا ابد شوریده و شیدا در ره توأم

گفتم ولی ترسم

عاقبت تو هم شوی مجنون

اما دگر نه من آن لیلی توأم

P a R y A
11-01-2010, 06:22 PM
http://013.img98.com/out.php/i173085_ADistantFigurebyTheTragicTruthOfMe.jpg



در فراقش روز و شب از دیده خون آید برون

کی ز خانه آن نگار پر فسون آید برون



می تپد با یاد او دل در سرای سینه ام

آنچنان ، گویی که از سینه کنون آید برون



آنچنان در راه عشقش میدوم با پای سر

تا که جانم ازحصار اندرون آید برون



همچو فرهاد آنچنان تیشه زنم بر سر که باز

شیون شیرین ز کاخ بیستون آید برون



ای صبا پیغام این عاشق به آن لیلا رسان

تا مبادا اشک عاشق زین فزون آید برون



گو به لیلا تا سخن گوید ز هنگام وصال

تا که مجنون از بیابان جنون آیدبرون



گو بده فرمان ز بهر آزمون دل شکاف

تا رقیب از آزمون خوار و زبون آید برون



هان! به نزد غزل دوست ببر سجده « عطا »

شعر « فکرت » از دل غرقه به خون آید برون

P a R y A
11-01-2010, 06:23 PM
http://010.img98.com/out.php/i162792_Hearttreelovenightwww.sweetkiss.coo.ir.jpg


از همه گر رها شوم ، از تو جدا نمیشوم

تا تو زمین سجده‌ای ، سر به هوا نمیشوم

من تو بگو فدا كنم ، تن تو بگو فدا كنم

گر همه را رها كنم ، تارك ما نمیشوم

گر نزنی سپیده‌دم ، فلق‌نواز شب‌شكن

پنجه به تار شعر من ، عشق‌نوا نمیشوم

مهرتبار من تویی ، سبزقرار من تویی

دار و ندار من تویی ، اهل سخا نمیشوم

زمزمه كن بخوان مرا ، مقصد من به انتها

گرنكنی مرا فنا ، بر تو فنا نمیشوم

خیز و به دار خوان مرا ، در شب شاعرانه‌ای

خانه‌خراب كن مرا ، ای خود آشیانه‌ای

جذبه عطر بارشی ، جاری سبز رویشی

بر عطشم روانه شو ، گرچه به من روانه‌ای

در فلق صداقتت گرچه افول میكنم

قصه فنا نمیكنم منجی جاودانه‌ای

من كه هماره سجده را رو به ستاره كرده‌ام

بوسه به خاك میزنم تا تو بر آستانه‌ای

ضجه جغد كینه از سیطره شبانه‌ها

باز بخوان سپیده را ، ای كه فلق‌ترانه‌ای

شاعر كوچك تهی پیش بلند شوكتت

خط زده هرچه آنه را تا تو كنار خانه‌ای ، تا تو بر آستانه‌ای

تاب تبت نمیكنم هرچه گریز میزنم

عارف بیكرانه‌ام ، باز تو در میانه‌ای

من زده ام ز دغدغه ، تن به تلاطم غزل

زورق آبی سكون ، كی بردم كرانه‌ای

خیز و به دار خوان مرا

P a R y A
11-01-2010, 06:23 PM
http://010.img98.com/out.php/i162783_galvanizedmirror2.jpg


زندگی آینه ای بیش نبود
که در آن صورت خود را دیدم
من درون آینه
مثل گل خندیدم،
مثل پر رقصیدم،
مثل دل لرزیدم
زندگی راه درازیست که من
از درون آینه،
قصه هایش دیدم
من در آن راه دراز
چشمه هایی دیدم
نهرها، باغها، کوههایی دیدم
من در آن راه دراز
صحرایی دیدم
خشکی، قحطی، دره هایی دیدم
من به امید بهار،
برفهایی دیدم
در پی پاییزش،
فصلهایی دیدم
من درون آینه،
همدلی را دیدم
آرزو، ماندن، روییدنی را دیدم
من درون آینه،
بد دلی را دیدم
یاس، رفتن،پژمردگی را دیدم
من درون آینه
خوِیشتن را دیدم
غافل از خوبی، بدی، آشنایی دیدم
آشنایی که در آن راه دراز
از من و آینه زمن دورتر است
آشنایی که به همراه زمان
از خود و عکس خودش پیرتر است
زندگی آینه ای بیش نبود

P a R y A
11-01-2010, 06:23 PM
http://010.img98.com/out.php/i162756_shadowKisslovewww.sweetkiss.coo.ir.jpg


مرا ببوس، مرا لبریز بوسه کن

آنچنان که گویی امشب برای

آخرین بار بوده.

مرا ببوس، مرا لبریز تر ز بوسه کن

که من میترسم

از دستت بدهم ، دوباره از دستت بدهم

میخواهم تو را نزدیکتر داشته باشم

روبه روی خود

درون چشمانت، خود را ببینم

نگاه کن، در کنار من او می اندیشد

که شاید فردا من از تو دور خواهم بود

بسیار دور

مرا ببوس، مرا لبریز بوسه کن

آنچنان که گویی امشب برای

آخرین بار بوده.


مرا ببوس، مرا لبریز تر ز بوسه کن

که من میترسم

از دستت بدهم ، دوباره از دستت بدهم



ترانه ای برگرفته از اثر بیاد ماندنی:

Andrea Bocelli

P a R y A
11-01-2010, 06:24 PM
عشق من پرواز بی پرواست

آسمان دل را نشانم می دهید؟

در تنور سینه می سوزم مدام

هیزم عشقم را مهیا می کنید؟

زندگی تنها برایم برزخی ممتد کشید

سوختم از بی بهاری ،اعتدالم می دهید ؟

چشم برفانوس کهنه دارد این دل خاموش و سرد

ساحلی آرام چون چشم عشقم می دهید ؟

غرق در تنهایی و یأسم ، بی تفاوت بر زمان

درسکوتی ناگوارم، تاب فریادم می دهید ؟

اندوه می بارد از این خواب غبار آلوده ام

خارج از تشویش و غم، خواب زلالم می دهید ؟

دست خالی مانده ام در این جدال زندگی

بی خیال از هر افتخاری، مدالم می دهید؟

وقت من تنگ است، بیش از حد مدارا کرده ام

ساده می پرسم مجال داد و فریادم می دهید ؟

ساده می گویم که من تنهایم و آیا شما ...

فرصت تنهایی و اشک شبانه می دهید ؟

P a R y A
11-01-2010, 06:24 PM
http://09.img98.com/out.php/i152742_2c0ALP1198831670.jpg

بهار آرزوهایم چرا اینگونه غمگینی؟
تو از باده گساری ها مگر بی پرده می بینی؟
نگاه عاشق من را میان آن همه مستی
میان ساقی و می ها چه بی پروا تو می بینی
من و ساقی می و مستی
تو و دریا شب و هستی
تو از بحر عمیق دل ربودن ها
من از صحرای سوزان سپردن ها
تو فریاد سکوت عاشقی تنها
صبوحی دل فروشی را تو می بینی
تو از نور و قمر, مهتاب
من از مرداب و تنهایی
تو از چشمان بیمار و دل بیتاب و رنجورم
غم نابودی من را چه آسان وار می بینی
بهار آرزوهایم چرا اینگونه غمگینی؟
تو آن مهتاب نقره آفام دلا آشفته می بینی
دیار عاشقان با تو چه آسان زود می خندد
غما همراه تنهایی چه آسان رخت می بندد
تو از دریای احساسی , من آن ماهی تنها یار
تو از دریاچه هستی...دل آبی و شاهانه زآغوشم تو می بینی
لبان زرد و لعل افشان چشمانی غرق در ابهام
سکوتی همره خوبان عزیزا رشک می بینی!
تو از خلد برین هستی
من از آتش شب و ابلیس
تو از نور سپید سجده و الله
مرا با عشق می بینی
تو ایمان منی آری
همان ایمان رستاخیز
همان ایمان به شب های فرحناکه
غریبی عشق ورزی شب نوازی
بهار آرزوهایم چرا اینگونه غمگینی؟
سراغ همرهی بی باک
مرا از پشت دریا ها ستایش وار می بینی....

P a R y A
11-01-2010, 06:24 PM
http://08.img98.com/out.php/i151138_Slowlybymonislawa.jpg






این روزها چه آسان اشك می ریختم . . .

اشك هایی كه از دریای وجودم جدا افتاده بودند

اشك هایی كه بوی غربت می داد

بوی تنهایی . . .

انگار فراموش كرده بودم

كه تو عاشقانه ترین نگاه هایت را نثار من كرده ای

من در اوج با تو بودن تنها بودم

زیرا فراموش كرده بودم

در تنهاترین تنهایی هایم هم در آغوش تو ام

ولی تو هنوز هم عاشقانه نگاهم می كنی

دوستم داری

و قلم در دستم گذاشته ای

و دیكته می كنی

تا بنویسم . . .

و من هنوز هم چه كودكانه فكر می كنم:

كه این منم كه می نویسم !

آری !

این همیشه ترفند شیرین تو بوده است

گاهی از این بچه گانه ها خنده ام می گیرد

از این كه تو در زرورق پوچی ها

من را به مرز عمیق ترین عاشقانه های نابت می كشانی

به گونه ای كه شاید هیچ گاه فكر نمی كردم

زیر پوچ ترین پوچی ها هم لبخند تو پنهان شده باشد

اما پوچ ترین پوچی ها هم عاشق شدند

و خواستند تا وسیله ای باشند

كه من را به مرز با تو بودن برسانند

و من شاید دوباره فراموش كردم كه اگر تو بخواهی

پوچ ترین پوچی ها هم دچار می شوند

و دچار یعنی عاشق !

P a R y A
11-01-2010, 06:25 PM
باز امشب یاد باران كرده ام

اشكهایی نو به دامان كرده ام

باز آن یار قدیمی گشته ام

با شما غم ها صمیمی گشته ام

حرفهایم حرف گل ، بلبل نبود

شادیَم با نرگس و سنبل نبود

هیچ چشمی با دلم كاری نداشت

پیش چشمم عشق بازاری نداشت

دردهایم درد تنهایی نبود

نبض قلبم سهم بی تابی نبود

امشب اما چشم‏هایم دیدنی‏ست

حال من از چشم من پرسیدنی‏ست

خواهم امشب باز ویرانی شوم

آنچنان كه خود تو می دانی شوم

باز این کودک دل كار دستم داده است

غمزه ای كرده شكستم داده است

چشم هایم در نگاهش گیر شد

خوابهای كهنه ام تعبیر شد

آتشی در چشم هایم جا گذاشت

روی اندوه دل من پا گذاشت

آمد و یك ذره عشق در دل نهاد

خوب می دانم مرا بر باد داد

خوب می دانم كه آبم می كند

تشنه تر از هر سرابم می كند

حال با این دل و این شیدایی ام

چشم های خیسِ در تنهایی ام

عكس او را در خیالم می كِشم

لحظه های بی كسی را می كُشم

سر به روی غصه ها خم می كنم

باز از عمر خود كم می كنم

بارها این دل شكست عاقل نشد

عاقبت این دل برایم دل نشد

P a R y A
11-01-2010, 06:26 PM
http://img33.img98.com/out.php/i131483_RoseinhandbyB00KAH0LIC.jpg


چه کسی باور کرد که دل سرد مرا

آتش عشق تو خاکستر کرد

با که گویم غم هجران تو را

هوس زلف پریشان تو را

عمر من در شرف پاییز است

من چو یک شاخه خشک

آخرین برگ بر این شاخه تویی

من بدان امیدم

که بهاری دگر از راه رسد

آخرین برگ مرا

باد پاییز نبرد

آه . . . وزش باد چه خوف انگیز است

چه کسی باور کرد

اشک جاری شده از دیده من

چشمه اش آن نفس گرم تو بود

طپش تند دلم

حاصل لمس تن نرم تو بود

چه کسی باور کرد

که من از عشق تو سرشار شدم

مانده بودم همه خواب

تا که با لمس تن گرم تو بیدار شدم

تو همه بود ِ منی

تو در این کوره ره خلوت عمر

همه مقصود منی

چه کسی باور کرد

که تو معبود منی

P a R y A
11-01-2010, 06:26 PM
http://img33.img98.com/out.php/i131440_837aa59eb14a0cbe633daaae65e602f7e7fd9e53b7 2c44aa4011a4085d7d52e816302.jpg


كاش قلبم درد پنهانی نداشت

چهره ام هرگز پریشانی نداشت


كاش برگه های آخر تقویم عشق ،

خبر از یك روز بارانی نداشت


كاش می شد راه سخت عشق را

بی خطر پیمود و قربانی نداشت


كاش میشد عشق را تفسیر كرد

دست و پای عشق را زنجیر كرد

P a R y A
11-01-2010, 06:26 PM
http://img33.img98.com/out.php/i131434_s.jpg





مرا اینگونه باور کن

که عاشقتر ز نیلوفر ، تنم را با تن مرداب آمیزم

که چون آن پیچک تابان و پیچنده

به دامان درخت تاک آویزم




مرا اینگونه باور کن

چو پروانه به گرد شمع می گردم

تنم بر آتش اندازم

من آتش را بر اندازم

که خود سوزنده چون خورشید

به دور خویش می چرخم




مرا اینگونه باور کن

چو برگی در میان دستهای باد می رقصم

به دام باد افتادم اگرچه

در آغوش نسیم تا اوج خواهم رفت

میان خاک افتادن نمی خواهم

من آن برگم که از تحقیر پای خلق می ترسم




مرا اینگونه باور کن

نه افسونگر نه دیوانه

نه جامم من ، نه پیمانه

خودم افسونم و حیرت

می ِ نابم ، چه مستانه




مرا اینگونه باور کن

به آغوشت بیاویزم

بپیچم دور گیسویت

شدم خاکستر عشقت

خودم رقصنده در کویت . . .

P a R y A
11-01-2010, 06:27 PM
http://img33.img98.com/out.php/i129910_6.jpg

بیا ای بی وفای من

و امشب را .... فقط امشب

برای خاطر آن لحظه های درد

کنار بستر تاریک من ، شب زنده داری کن

که من امشب برای حرمت عشقی که ویران شد ،

برایت قصه ها دارم

تو امشب آخرین اشک مرا

بروی گونه می بینی

و امشب آخرین اندوه من مهمان توست

بیا ای نامهربان

و امشب را کنار بستر تاریک من شب زنده داری کن

چه شبهایی که من تا صبح برایت گریه می کردم

و تنهایی همیشه میهمان گوشه و سقف اتاقم بود

قلم بر روی کاغذ لغزشی دشوار می پیمود

که من در وصف چشمانت

کلامی سهل بنویسم

درون شعر های من

همیشه نام و یادت بود

درون قصه های من

همیشه قهرمان بودی

ولی امشب کنار عکس های پاره ات آخر

تمام شعرهایم را به آتش می سپارم من

برو ای خاکی خسته

اگر امشب به میل من

کنارم تا سحر بیدار ماندی

برای آخرین شب هم ز چشمت عذر می خواهم

که امشب میزبان رنج من گشتی

P a R y A
11-01-2010, 06:27 PM
http://img33.img98.com/out.php/i129897_73000b.jpg





می روم از یادها



همسفر با بادها



در دلم فریادها



می روم با خویشتن تنها شوم



فارغ از اینها و از آنها شوم



می روم شاید كه خود را یافتم



عشق را شاید .... خدا را یافتم



می روم تا آخر بود و نبود



می روم تا انتهای بی كسی



می روم تا انتهای جنگل و باران و باد



می روم پاییز را خندان كنم



می روم تا این دل آکنده از اندوه و غم را



پر ز صفای چشمه و باران و بهار



اندكی شاید مصفاتر كنم



می روم گلهای غمگین و سیاه درد را



شاد چون باغ بهاران و چمنزاران كنم



می روم شاید اسیر خسته و تنها را



فارغ از دنیای بی آغاز و بی پایان كنم

P a R y A
11-01-2010, 06:27 PM
http://img33.img98.com/out.php/i129868_49932photo.jpg

ناز پروده عشق تو شدم ، جان منی
درد خود با که بگویم که ، تو درمان منی
دین و دنیا و همه هستی من رفته به باد
هیچ سرمایه مـرا نیست ، تو ایمان منی
یاد تو روشنی ذهن پریشان من است
در شب تیره هـجران ، مه تـابـان منی
کور دل بودم و با عشق تو بینا شده ام
روشنـی بـاد ترا ، ای که تو چشمان منی
زنده کردم دل پژمرده به عشقت ، ای دوست
امشبی را در این خانهِ دل ، تو مهمان منی

P a R y A
11-01-2010, 06:28 PM
http://img33.img98.com/out.php/i129861_004.gif




ای سر چشمه ی محبت
ای عشق واقعی
چگونه ستایشت کنم در حالی که قلبت از محبتبی نیاز است
چگونه ببوسمت وقتی که عشقت در وجودم جاری میشود
بگذار نامت راتکرار کنم نامت زیبا و دلنشین است
چه داشته ای که اینگونه مرا طلسم کردهای
تو هوای دلم را با طراوتکردی
دوستت دارمگر چه پایان راه را نمی دانم




من از قصه زندگی ام نمی ترسم
من از بی تو بودن





به یاد تو زیستن




و تنها ازخاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم





ای بهار زندگی
باز هم به منببخش احساس دوست داشتن جاودانه را
باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا
باز همشانه هایت را مرحمی برایم قرار بده
بگذار در آغوشت آرامش را به دستآورم





که آغوشت تنها پناهگاه عشق ورزیدن من است

P a R y A
11-01-2010, 06:28 PM
http://img33.img98.com/out.php/i129857_skvozbyEliara.jpg


با تو حکایتی دگر این دل ما به سر کند

شب سیاه قصه را هوای تو سحر کند

باور ما نمی شود در سر ما نمی رود

از گذر سینه ما یار دگر گذر کند

شکوه بسی شنیده ام از دل درد کشیده ام

کور شوم جز تو اگر زمزمه ایی دگر کنم

مقصد و مقصودم تویی عشقم و معبودم تویی

از تو حذر نمی کند سایه مگر سفر کند

چاره کار ما تویی یاور و یار ما تویی

توبه نمی کند اثر مرگ مگر اثر کند

مجرم آزاده منم تن به جزا داده منم

قاضی درگاه تویی حکم سحرگاه تویی

P a R y A
11-01-2010, 06:29 PM
http://img32.img98.com/out.php/i129227_shaghayegh0.jpg


شقایق گفت : با خنده نه بیمارم، نه تبدارم
اگر سرخم چنان آتش حدیث دیگری دارم
گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی
یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
و عشق از چهره اش پیدای پیدا بود ز آنچه زیر لب می گفت :
شنیدم سخت شیدا بود نمی دانم چه بیماری
به جان دلبرش افتاده بود- اما طبیبان گفته بودندش
اگر یک شاخه گل آرد
ازآن نوعی که من بودم
بگیرند ریشه اش را و
بسوزانند
شود مرهم
برای دلبرش آندم
شفا یابد
چنانچه با خودش می گفت بسی کوه و بیابان را
بسی صحرای سوزان را به دنبال گلش بوده
و یک دم هم نیاسوده که افتاد چشم او ناگه
به روی من
بدون لحظه ای تردید شتابان شد به سوی من
به آسانی مرا با ریشه از خاکم جداکرد و
به ره افتاد
و او می رفت و من در دست او بودم
و او هرلحظه سر را
رو به بالاها
تشکر از خدا می کرد
پس از چندی
هوا چون کوره آتش زمین می سوخت
و دیگر داشت در دستش تمام ریشه ام می سوخت
به لب هایی که تاول داشت گفت:اما چه باید کرد؟
در این صحرا که آبی نیست
به جانم هیچ تابی نیست
اگر گل ریشه اش سوزد که وای بر من
برای دلبرم هرگز
دوایی نیست
واز این گل که جایی نیست ؛ خودش هم تشنه بود اما!!
نمی فهمید حالش را چنان می رفت و
من در دست او بودم
وحالا من تمام هست او بودم
دلم می سوخت اما راه پایان کو ؟
نه حتی آب، نسیمی در بیابان کو ؟
و دیگر داشت در دستش تمام جان من می سوخت
که ناگه
روی زانوهای خود خم شد دگر از صبر اوکم شد
دلش لبریز ماتم شد کمی اندیشه کرد
آنگه
مرا در گوشه ای از آن بیابان کاشت
نشست و سینه را با سنگ خارایی
زهم بشکافت
زهم بشکافت
اما ! آه
صدای قلب او گویی جهان را زیرو رو می کرد
زمین و آسمان را پشت و رو می کرد
و هر چیزی که هرجا بود با غم رو به رو می کرد
نمی دانم چه می گویم ؟ به جای آب، خونش را
به من می داد و بر لب های او فریاد
بمان ای گل
که تو تاج سرم هستی
دوای دلبرم هستی
بمان ای گل
ومن ماندم
نشان عشق و شیدایی
و با این رنگ و زیبائی
و نام من شقایق شد
گل همیشه عاشق شد

P a R y A
11-01-2010, 06:29 PM
http://img30.img98.com/out.php/i124269_2uemao5.jpg



عزیزم من با تمام وجودم از تو می نویسم یا شاید هم به خاطره تو

می نویسم به خاطر صدایت, لبخند هایت, مهربانی ات من می نویسم

از تو از چشمهای دوست داشتنیت اما از تو نوشتن سخت است ...

ولی من چهره مهربانت را به یاد می آورم و آن وقت می نویسم.

نازنینم این بار هم از تو می گویم , من با صدای تو انس گرفته ام

با یادت زندگی میکنم و شاید برای تو ... !

نمی دانم به یادم هستی یا نه ؟ ای کاش برای بیان احساساتم

الفبای عشق جور دیگری می نوشت ای کاش میشد که خدا سر نوشت

مرا جور دیگری می سرشت.

خورشید من ای آرامبخش لحضه های دیوانگی ام ای کاش می دانستی

که بی تاب توام, کاش می دانستی چگونه شنیدن هر بار طنین صدای

مهربانت روحم را چون چون پرستویی مشتاق در هوای تو به پرواز

در می آورد کاش می دانستی تنها حضور توست که می تواند که

می تواند گرما بخش روزهای سرد زندگی ام باشد.

کاش قصه تنهاییم را از چشمان بی فروغم می خواندی به کنارم می آمدی

کاش می دانستی اگر نباشی جای تو برای

همیشه در کنار تنهایی من خالیست بهترین من .

http://img30.img98.com/out.php/i124234_www.Pichak.net40.gif

P a R y A
11-01-2010, 06:30 PM
http://img30.img98.com/out.php/i124221_1zqyie0.jpg




عاشق آن لحظه ام ای خوب من

با نگاه عشق بی تابم کنی

در میان بازوان عاشقت

با نوازشهای خود خوابم کنی

باز هم در خلوت آغوش خود

لحظه ای لب بر لب سردم نهی

جان دهی این خاک خشک و تشنه را

از همان یک لحظه سیرابم کنی

با نگاه مست خود مستم کنی

خرمن جان مرا آتش کنی

ناگهان جان مرا در بر کشی

تا به هُرمِ جان خود آبم کنی

دیگر از رفتن نمی گویم سخن

تا که با عشق و جنون یارم کنی

باز هم مست از شراب عاشقی

در برم گیری و بی تابم کنی

P a R y A
11-01-2010, 06:30 PM
http://img30.img98.com/out.php/i123807_1260183419.jpg




در این شبــهای بـــارانی

غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی


بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می آیـــــی


به احســــاست قســــــم یــــک شب


دلم می میرد از حسرت


و من آهسته می گویم :


تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـی آیــــی .....

P a R y A
11-01-2010, 06:30 PM
http://img28.img98.com/out.php/i120211_10giq2f.jpg


گاهگاهی كه دلم می گیرد
پیش خودم می گویم
آن كه جانم را سوخت
یاد می آرد از این بنده هنوز؟!
سخت جانی را بین
كه نمردم از هجر
مرگ صد بار به از
بی تو بودن باشد...

P a R y A
11-01-2010, 06:31 PM
http://img28.img98.com/out.php/i119724_021d738c461e46bf9b4b.jpg




اگر دریای دل آبیست تویی فانوس زیبایش

اگر آیئنه یک دنیاست تویی مفهوم و معنایش

تو یعنی دسته ای گل را از آن سوی افق چیدن

تو یعنی پاکی باران تو یعنی لذت دیدن

تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن

تو یعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن

تو یعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردن

خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن

تو یعنی روح باران را متین و ساده بوسیدن

و یا در پاسخ یک لطف به روی غنچه خندیدن

اگر چه دوری از اینجا تو یعنی اوج زیبایی

کنارم هستی و هر شب به خوابم باز می آیی

اگر هرگز نمی خوابند دو چشم سرخ و نمناکم

اگر در فکر چشمانت شکسته قلب غمناکم

ولی یادم نخواهد رفت که یاد تو هنوز اینجاست

میان سایه روشن ها دل شیدای من تنهاست

نباید زود می رفتی و از دل کوچ می کردی

افق ها منتظر ماندن که از این راه برگردی

اگر یک آسمان دل را به قسط عشق بردارم

میان عشق و زیبایی تورا من دوست میدارم

P a R y A
11-01-2010, 06:31 PM
http://img28.img98.com/out.php/i119645_untitled1.jpg




ترسم برسد وقت سفر ای گل زیبا

اما نشود از تو خبر ای گل زیبا

تا رخت نبستم من از این عالم خاکی

کن بر من دلخسته نظر ای گل زیبا

یک عمر نشستم سر راحت به امیدی

تا آنکه بیایی ز سفر ای گل زیبا

اما نرسید موسم وصل و همه عمرم

در فرقت تو گشت هدر ای گل زیبا

افسوس و دریغا که نصیب دل تنگم

شد دردو غم خون جگر ای گل زیبا

هر لحظه به فکر تو در یاد تو هستم

در شامگه و وقت سحر ای گل زیبا

در صفحه ی دل ثبت شده خاطره عشق

سودای تو افتاده به سر ای گل زیبا

زد آتش غم شعله و سوزاند دلم را

فریاد از این شور و شرر ای گل زیبا

با من سخنی گو که بود لعل لب تو

شیرین تر از شهد و شکر ای گل زیبا

بنگر که دلم نام تو را ورد زبان ساخت

با سوز دل و دیده ی تر ای گل زیبا

P a R y A
11-01-2010, 06:31 PM
http://img28.img98.com/out.php/i119637_73543.jpg







ساکتم اما میان این سکوت



هستی عمر خودم را باختم



چند روزی است که در این غربتم



خانه ی عشق خدا را ساختم





با که گویم که دلم در این دیار



خاطراتی تازه را سر می دهد



هر که باشد با تمام تازگی



صبر را در خانه ام پر می دهد





می روم با هر که عشقم را شناخت



سهم با هم بودنم از عشق چیست؟



در میان قاصدان خانه ام



جاودان تر از خدا در عشق کیست؟





زاهدی از زهد و تقوا دم زند



شرم حوا را برای عشق گفت



چون سبکبالان راه معرفت



عشق در زیبایی قلبش شکفت





پرورش در آسمان هفتم است



اشک در عشق خدا تفسیر شد



داستان عاشقان دشت عشق



در کتاب عاشقی تحریر شد





باید از بی کس شدن درسی گرفت



با خیال عاشقی پرواز کرد



خاطرات خسته را از بین برد



با خدا درسی جدید آغاز کرد

P a R y A
11-01-2010, 06:32 PM
http://img28.img98.com/out.php/i119579_untitled1.jpg




آرزوهایم را به باد نمی گویم که به گوش نمی سپارد

به ابر نمی گویم که گریه می کند

به خورشید نمی گویم که دل می سوزاند

به ماه نمی گویم که گاهی به یاد می آورد و گاهی فراموش می کند

تنها به تو می گویم که گوش می کنی به دلتنگی هایم

P a R y A
11-01-2010, 06:32 PM
http://img24.img98.com/out.php/i115166_Delamtangast01.JPG




نمی دانم ز تنهایی پناه آرم کدامین سوی... ...
پریشان حالم و بی تاب می گریم و قلبم بی امان محتاج مهر توست... ...
نمی دانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم من... ...
به دنبال تو همچون کودکی هستم و معصومانه می جویم پناه شانه هایت را که شاید اندکی آرام گیرد دل... ...
دلم تنگ است... ...
و تنهایم و تنهایی به لب می آورد جانم... ...
بیا تا با تو گویم از هیاهوی غریب دل که بی پروا...
تلنگر می زند بر من و می گوید به من نزدیک نزدیکی...

P a R y A
11-01-2010, 06:32 PM
http://img23.img98.com/out.php/i113258_sunsetindubaib.jpg

دستهای من تو را می خوانند

و تو عاشق و تنها در آن دور دست

در جستجوی روح گمشده خویشی

نگاهم در آن لحظه به یاد ماندنی

به نگاهت پیوند خورد

و دل کوچک من

جز شکوه در نگاه پر عظمت تو چیزی ندید

هنوز نمی دانم راز رسیدن به تو در چیست

حس می کنم

فاصله قدرتمند ترین نیروی جاذبه بین من و توست

و انگار پرواز هیچ قاصدکی

مرا به یاد تو نخواهد آورد

حس می کنم هر روز به دیروز نزدیکتر می شوم

نگاه پر از مهربانیت

کلام پر مهرو عاطفه ات

واژه های آشنا و ناآشنایت

به من فهماند که عشق هنوز اعتبار دل دادن دارد

و من دیوانه همچون گذشته

غرق در احساسات پاک کودکانه ام

و تا ابد عاشق تو خواهم ماند

تا اعتبار دل را بر فراز آن بنشانم

P a R y A
11-01-2010, 06:34 PM
http://img22.img98.com/out.php/i110970_0043.gif




شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد


بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم


و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم


تا بدانی ای خوبم دوستت دارم


دوستت دارم

P a R y A
11-01-2010, 06:34 PM
http://img22.img98.com/out.php/i110968_angelonero1.jpg




یک شب از آبی چشمان تو باران بارید


آسمان دل من اشک فراوان بارید


نظم باران نگاه تو پس از یک رویا رفت


و آشفته ترین برف زمستان بارید


من نشستم که تو در خاطره ام بنشینی


و نشستی تو و یک ابر گلستان بارید


آسمان دل من صاف تر از آینه است


با نگاه تو هم از آینه باران بارید


یک شب از دفتر چشمان تو خواهم پرسید

P a R y A
11-01-2010, 06:35 PM
http://img21.img98.com/out.php/i106624_09.jpg




بگذار نوازش انگشتانت

سیمهای زندگیم را به صدا درآورد

ونغمه ای بسازد که هم از آن توست

و هم از آن من.....

P a R y A
11-01-2010, 06:35 PM
http://img21.img98.com/out.php/i106614_aaa381aj4.jpg




مانده ام در حسرت بالا بلائی روز و شب

جان دهم از دوری دیر آشنایی روز و شب

هر سحر نام تو را با سوز دل سر داده ام

تا مگر بر تو رسد از من صدایی روز و شب

عاشقانه کو به کو شهر شما را گشته ام

تا بیابم شاید از تو رد پایی روز و شب

دلخوشم با خاطرات هر شب تو روز ها

بی تو دارم با دل خود ماجرایی روز و شب

پیش رویم قاب عکسی از تو دارم ماه من

روز و شب با یاد تو دارم صفایی روز و شب

P a R y A
11-01-2010, 07:02 PM
http://img19.img98.com/out.php/i103458_8ezxugw.gif





(برای مشاهده متن کامل شعر به ادامه مطلب بروید)


کاش می شد که کسی می آمد
این دل خسته ما را می برد
چشم ما را می شست
راز لبخند به لب می آموخت
کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود
و قفس ها همه خالی بودند
آسمان آبی بود
و نسیم روی آرامش اندیشه ما می رقصید
کاش می شد که غم و دلتنگی
راه این خانه ما گم می کرد
و دل از هر چه سیاهیست رها می کردیم
و سکوت
جای خود را به هم آوایی ما می بخشید
و کمی مهربانتر بودیم
کاش می شد دشنام
جای خود را به سلامی می داد
گل لبخند به مهمانی لب می بردیم
بذر امید به دشت دل هم
کسی از جنس محبت غزلی را می خواند
و به یلدای زمستانی و تنهایی هم
یک بغل عاطفه گرم
به مهمانی دل می بردیم

P a R y A
11-01-2010, 07:08 PM
http://img19.img98.com/out.php/i102612_263hrpd.jpg







چند ورق کاغذ سیاه
و باز شکست بغض بی صدای من

شروع قصه چشم های بارانی من

و دست های همیشه خسته من

چند ورق کاغذ سیاه

و رقص خاطرات رویایی من

در اوج آسمان تنهایی من

و در فراز آن ، هر شب سیاه

پر است از سکوت سرد و بی ستاره من

چند ورق کاغذ سیاه

و رقص پوچ وخیالی قاصدک خیال

و شکفتن همه آرزوهای محال

چند ورق کاغذ سیاه

تمام دلخوشی سرد و بی صدای یک خیال

P a R y A
11-01-2010, 07:09 PM
http://img19.img98.com/out.php/i102581_a430w2.jpg




باز از سایه ها رنجیده ام

از هجوم رعدها ترسیده ام

در شبی بی ماه و بی نور و غزل

تنها و سرگردان مانده ام

آه ،مثل دیشب و شبهای دگر

تا سپیده خواب دریا دیده ام

در عبور لحظه های سرخ عشق

همچو شبگردی رها ،

نالیده ام باز مثل قاصدک ،

بی قید و بند تا ته پس کوچه ها کوچیده ام

باز در قحطی و فقر عاطفه

غنچه احساس را بوییده ام

وای، تنهایی مرا آشوب کرد

راز این ایام را نشنیده ام

خوب من ، در خواب و در رویای خویش

باز لبهای تو را بوسیده ام

بازگرد ای همسفر ،

در کنج دل تازگی ها عشق را فهمیده ام.

P a R y A
11-01-2010, 07:35 PM
http://img19.img98.com/out.php/i101763_SadMan.jpg


بی دلیل آسمان ابریست
بی دلیل باران می بارد
بی دلیل دلتنگ شده ام

در این ازدحام فکر و قهر و دغدغه
بی دلیل شعر می گویم
ملامتم مکن
من که دریا نیستم
من تنها شاعری هستم تهیدست
که به بهانه ابرو باران و قهر
شوریده می شود
وشعر می گوید.

P a R y A
11-01-2010, 07:37 PM
http://img19.img98.com/out.php/i101732_hest.jpg




صدای ناله برگ است و پاییز

دو چشم منتظر از اشک لبریز

فغان خسته ای از عالمی سیر

شکسته شاخه ای از ترکش تیر

غروب غصه ای غمگین تر از شب

زمین از تشنگی میسوزد از تب



وبغض آسمان در اوج ماتم

شکسته ساعقه در قلب عالم



به قلب غنچه ها سنگ است و باروت

در این گم گشتگی درد است و تابوت



به ظاهر زنده و صد بار مردیم

به زندان دل درون خاک بردیم



همه مصلوب تقدیر زمانیم

گرفتار سراب روزگاریم

P a R y A
11-01-2010, 08:13 PM
http://img19.img98.com/out.php/i100874_bl8yprkwfc0pg3l6038l.jpg


من از طرح زیبای هر خاطره،

سلامی غزل گونه خواهم نوشت،

که باور کنی گرچه دور از توام

فراموش هرگز نکردم تو را.

در این رخوت بی مجال زمان،

که احساس پژمرده،

همچون خزان،

به یاد تو من مانده ام آشنا،

که شاید، که من یاد باشم تو را!

P a R y A
11-01-2010, 08:14 PM
http://img19.img98.com/out.php/i100853_1266303929.png




زندگی کوتاه است

پس بیایید بگوییم به هم

دوستت می دارم

کار دشواری نیست


و بیایید بخندیم به غم ها با هم

حیف از آن اوقاتی که غم و غصه شود همدم ما

من و تو می دانیم درد و رنج و غم و اندوه همه در گذرند

آنچه می ماند و زیباست وفای من و توست

زندگی یعنی عشق

عشق را تازه کنیم

عشق را با همه قلب خود اندازه کنیم

زندگی کوتاه است...

P a R y A
11-01-2010, 08:14 PM
http://img19.img98.com/out.php/i100739_eshgh2.jpg




عشق یعنی مستی و دیوانگی

عشق یعنی با جهان بیگانگی

عشق یعنی شب نخفتن تا سحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی در جهان رسوا شدن

عشق یعنی مست و بی پروا شدن

عشق یعنی سوختن یا ساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

P a R y A
11-01-2010, 08:15 PM
http://img19.img98.com/out.php/i100629_PleasecomebackbyFlotograf.jpg




این آتش برخاسته از سینه ی من

سوزی است نشان از دل بی کینه ی من



آه است که می خیزد و تو بی خبری

درد است روان از غم دیرینه ی من



من جرات ابراز تو را گوشه دل

خاکی کنم و وای بر آیینه ی من



ای بی خبر از عشق من و سوز دلم

ای خواب و خیال و شب آدینه ی من



هرسال چو بافم چمنی خاطر تو

شاید تو بیایی گل سبزینه ی من



من منتظر فصل ملاقات توام

ای سبز ترین حسرت پیشینه ی من

P a R y A
11-01-2010, 08:15 PM
http://img19.img98.com/out.php/i100628_89sq6h1.jpg





شب شد ، دوباره دلم لرزید

اشكی به گونه ی من غلتید



دلتنگ او شده بودم باز

دردی به سینه ی من پیچید



می دیدمش كه كنارم بود

غمگین و سرد و پر از تردید



گفتم كه :"عاشقم" ، اما باز

مثل همیشه دلش رنجید



ای كاش پیرهنش بودم

هر لحظه مرا می پوشید



گرمای سینه ی پر مهرش

بر سینه ی من می تابید



گلبرگ بوسه ی خاموشم

بر گونه هاش نمی خشكید



اما چه میشود آخر كرد

با ته مانده ای از امید ؟



چشم پر از حسد تقدیر

این را سزای دلم می دید



در خانه ی غم من آمد

فانوس عشق مرا دزدید



از حس رفتن و تنهایی

دنیا به دور سرم چرخید



تنهاترین ستاره ی شب حتی

بر درد بی كسی ام خندید . . .

P a R y A
11-01-2010, 08:16 PM
http://img19.img98.com/out.php/i100608_6dwxlu.jpg



ای غزل ترین من در کتاب زندگی!
گم نمی کنم ترا در شتاب زندگی!

بی تو لحظه هایم از طعم تیرگی پُرند!

با تو کرده ام عزیز ! انتخاب زندگی

زندگی لبالب از شعر ناب چشم توست
تو همیشه با منی ای شراب زندگی!

روزهای عمر من بی تو پر کسالتند
تشنه ی شب توام٬ ای تو آب زندگی!

آسمان من فقط سهم بال ناز توست


گم نمی کنم ترا در شتاب زندگی!

P a R y A
11-01-2010, 08:16 PM
http://img19.img98.com/out.php/i100589_d3226acfd40349ec8f4f.jpeg





یك شب تو را به خلوت خود میهمان كنم.

وز طعم دلربای لبت٬ نوش جان كنم.



یك شب كه در هیجان تن منی٬

بر آبشار دست تو٬ خود را روان كنم.



وقتی حصار سینه ی من شد دو دست تو٬

من هم تو را به سینه فشارم، همان كنم.



لبهای من چو به پیشانیت نشست٬

گیسوی خویش را به سرت سایبان كنم.



كم كمك كه رسیدم به گونه هات٬

با داغ سینه ام آن را نشان كنم!



چشم تو را كه آیه ی عشق است و التماس٬

با چشمهای عاشق خود مهربان كنم!



عشق من! ای امید من! ای التیام من!

این گونه می شود كه تو را٬ جاودان كنم!

P a R y A
11-01-2010, 08:16 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113975_23e57c818e2f4739aaf7.jpg



می روی اما گریز چشم وحشی رنگ تو
راز این اندوه بی آرام نتواند نهفت

می روی خاموش و می پیچد به گوش خسته ام
آنچه با من لرزش لبهای بی تاب تو گفت

چیست ای دلدار این اندوه بی آرام چیست
کز نگاهت می تراود نازدار و شرمگین ؟

آه می لرزد دلم از ناله ای اندوه بار
کیست این بیمار در چشمت که می گرید حزین ؟

چون خزان آرا گل مهتاب رویا رنگ و مست
می شکوفد در نگاهت راز عشقی ناشکیب

وز میان سایه های وحشی اندوه رنگ
خنده می ریزید به چشمت آرزویی دل فریب

چون صفای آسمان در صبح نمنک بهار
می تراود از نگاهت گریه پنهان دوش

آری ای چشم گریز آهنگ سامان سوخته
بر چه گریان گشته بودی دوش ؟ از من وامپوش

بر چه گریان گشته بودی ؟ آه ای چشم سیاه
از تپیدن باز می ماند دل خوش باورم

در گمان اینکه شاید شاید آن اشک نهان
بود در خلوت سرای سینه ات یادآورم

هوشنگ ابتهاج

P a R y A
11-01-2010, 08:17 PM
http://img19.img98.com/out.php/i99865_dohaup157327364.jpg


دو چشم خسته اش از اشك تر بود

ز روی دفترم چون دیده بر داشت

غمی روی نگاهش رنگ می باخت

حدیثی تلخ در آن یك نظر داشت

مرا حیران از این نازكدلی كرد

مگر این نغمه ها در او اثر داشت ؟

چرا دل را به خاكستر نشانید؟

اگر از سوز پنهانش خبر داشت

نخستین بار خود آمد به سویم

كه شوقی در دل و شوری به سر داشت

سپردم دل به دست او چو دیدم

كه غیر از دلبری چندین هنر داشت

دل زیباپرست من ز معشوق

تمنای نگاهی مختصر داشت

نگاهش آسمانی بود و افسوس

كه در سینه دلی بیدادگر داشت!

پر پروانه ای را سوخت این شمع

كه جانان را ز جان محبوب تر داشت!

P a R y A
11-01-2010, 08:17 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113972_166i4qd.jpg


بهای عشق همین است


طعم گس دلتنگی هایم را
با کسی قسمت نمی کنم
تکرار وسوسه انگیز دیدار
برای احدی معنا نمی ورزم
در اضطراب دلنشین لحظه ی بودنت
خساستم را شهره ی آسمان می کنم
تا از آن خویش کنم
آسایش یگانه ی نفس هایت
آن گاه که در آغوش سردم آرام می گیرد
تا بودن، سهم عمیق لحظه هایم باشد
عشق را قیمتش چیست؟
که مرا اینگونه مست بازی روزگار می کند
و سرمست تب داغ چشمان تو
عشق را قیمتش چیست؟


که از پیچش لطیف گیسوانت
آغوشی می سازد برای آرامش
چه کسی می داند؟
طبیعت چه می گوید؟
حرف یک درخت چیست؟
در جدول تناوبی یک سنگ چه می گذرد؟
اما عشق را قیمتش چیست؟
که مرا خو می دهد با هر آنچه برای همه غریبه است
که مرا مشتاق می کند در پس اقتدار یک سنگ
در کنج سکوت یک درخت
واژه ای بیابم ناب از حضور مانوس
قدم های عشق
با توام...
می شنوی؟
تو بگو...
عشق را قیمتش چیست؟
که نفس هایت بهانه ای می شود
برای حیاتم
که چهره ی آسمانی ات
دلیلی می شود
برای دوست داشتن
برای عاشق شدن...
آری...
بهای عشق همین است

P a R y A
11-01-2010, 08:18 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113966_12457870172.jpg



چقدر خوب و روشن است نمای چشم های تو
نمیرسد ستاره ای به پای چشم های تو

به ماه خیره می شوم فقط و گریه می کنم
دلم که تنگ میشود برای چشم های تو

و هی مرور میکنم نگاه اول تو را
اگر نمی رسد به من صدای چشم های تو

تو تا که پلک می زنی به سجده میرود دلم
به پیشگاه اعظم خدای چشم های تو

شبی خراب می شود حصارهای فاصله
و آب می شود دلم به پای چشم های تو

P a R y A
11-01-2010, 08:18 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113965_244aakw.jpg




ای از عشق پاک من همیشه مست
من تو را آسان نیاوردم به دست،
بارها این کودک احساس من
زیر بارانهای اشک من نشست،
من تو را آسان نیاوردم به دست

در دل آتش نشستن، کار آسانی نبود
راه را بر اشک بستن، کار آسانی نبود،
با غروری هم قد و بالای بام و آسمان
بارها در خود شکستن،کار آسانی نبود

بارها این دل به جرم عاشقی
زیر سنگینی بار غم شکست
من تو را آسان نیاوردم به دست

در به دست آوردنت،
بردباری ها شده، بی قراری ها شده، شب زنده داریها شده
در به دست آوردنت،
پایداری ها شده، با ظلم و جور روزگار سازگاری ها شده،

ای از عشق پاک من همیشه مست
من تو را آسان نیاوردم به دست،
من تو را آسان نیاوردم به دست

بارها این کودک احساس من
زیر بارانهای اشک من نشست،
من تو را آسان نیاوردم به دست.

P a R y A
11-01-2010, 08:18 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113968_PhotoskinirLight219.jpg




بدنبال واژه ای می گردم که تو را در آن بیابم ...


و این آغازیست برای پایانی بی انتها ..


پایانی که شاید در آن ، کتیبه ی خدا ، رو به عشق ما گشوده شود !!


و ثانیه های گمشده ام را معنایی تازه بخشد !


من ...


سالیان دراز در ساحل قلبم ، به جستجوی تو دل بستم


و تو را یافتم ...


و اکنون ، تو ، بهانه ی لحظه های تنهایی من هستی


و حرمت نفسهایت ، بهار را برایم تداعی می کند


پس ...


زیباترین لحظاتم را به پای ساده ترین دقایقت می ریزم


تا بدانی ...


تو را برای تو دوست دارم و زندگی را برای نفسهای تو ... !!!

P a R y A
11-01-2010, 08:19 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113967_eshghemantanhamgozashtiashghamhanoozam.jpg




عشقت را کتاب کردم و برسر قلبم نهادم تا روزی هزاربار خط به خطش را مرور کنم
نامت را با اشک دلبر های دلسوخته بر قلبم حکاکی کردم
در لحظه آمدنت اشک شوق بر دیدگانم جاری است و در لحظه رفتنت اشک حسرت
همیشه تکیه گاه خستگی هایم بودی و مرهم دردهایم
ای بهترینم حظورت برایم نیاز است
نیاز به زندگی چون تو برایم خود زندگی هستی
عزیزم ببخش... بدی هایم را ببخش اشک ها و لبخند هایم را ببخش
تو خودت را به من بخشیدی و من تو را به اشک هایم
در این دنیای دیوانه برایم بهترین بودی
و در تاریکی شبهایم روشنی بخش
آری ای بهترینم می خواهم برایت بهترین باشم.

P a R y A
11-01-2010, 08:19 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113963_44kckjt.jpg




عشق من همچون گل سرخی استکه در اوایل بهار روییده است

ویا همچون نوای شیرین موسیقی

که از دورها به گوش رسیده است

هر چقدر که تو دلپذیر من زیبا هستی

به همان اندازه من عاشقم

و عاشقت خواهم ماند

تا دریاها به خشکی رسند

حتی در آن زمان

وقتی که دریاها خشک شوند

وصخره ها زیر آفتاب ناپدید

من هنوز تورا دوست خواهم داشت

تا زمانی که شنزار زندگی جاری است...

و تو تنها عشق من

تا زمانی که هستی

من به سویت خواهم آمد

بارها و بارها

حتی اگر میان ما

فرسخ ها فاصله باشد

P a R y A
11-01-2010, 08:19 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113962_PhotoSkinirLove499.jpg

ای عزیز دل من
بی تو خوش نیست دلم بی تو ای محرم راز

چه کنم با گل سرخ ؟
چه کنم با گل ناز ؟
تک و تنها چه بگویم به بهار ؟
گر سراغ از تو گرفت چه بگویم به نسیم ؟
گر بهاران پرسد :
« لاله زار تو کجاست » ؟
من پر از عطر خوش هم نفسی
تو چرا تنهائی ؟
غمگسار تو کجاست ؟
من و این سینه تنگ من و پائیز غم آلوده درد
همدمم سایه تنهائی خویش بی بهار رخ یار
تک و تنها چه بگویم چه بگویم به بهار ؟
بی تو ای راحت جان با دل شیدا چه کنم؟
با جهانی غم و حسرت من تنها چه کنم؟
عشق و بی تابی من مایه بدنامی توست
با تو پاکیزه تر از گل من رسوا چه کنم؟
در پی گمشده ای گرد جهان می گردم
ای خدا گر نشد این گم شده پیدا چه کنم؟
مرا مان قطره آبی به کف آرند و خوشند
من که مردم زعطش برلب دریا چه کنم؟
گرچه امروز مرا نیست زپی فردائی
گرنبندم دل از امروز به فردا چه کنم؟
روی برتافت زمن آنکه جهان هست
بعد از این گر نکنم پشت به دنیا چه کنم؟

P a R y A
11-01-2010, 08:19 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113824_tulip.jpeg


تو از جنس کدامین لاله بودی!
که با اسمت زمین ویرانه تر شد!
سکوت و بغض شبهای کسالت !
به زیبایی زمین گیر و فلج شد!
تو از تاریکی شب ها چه دیدی !
که این گونه نگاهت رنگ شب شد !
جدا از رنگ این دنیای بی رحم !
دلت چون لاله ای هم رنگ شهر شد!
نگاهت کردم و گویی نگاهت !
به نگاهم مرهمی پر درد سر شد !
نمی دانم در این لحظه چه دیدم !
که تا دیدم دلم بی درد و غم شد.

P a R y A
11-01-2010, 08:20 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113814_r92zkh.jpg




خوش لهجه تر از باران٬ شب با تو غزلبار است

جان و دل من٬ بی تو چون لاله تبدار است

اینجا چه هوا سرداست بی هرم نفسهایت

از بوی خوشت اینجا٬ چون باغ٬ چو گلزار است

رخشنده تر از مهتاب٬ چون نسترن بی تاب

در نی نی چشمانت٬ خورشید پدیدار است

از شرم نگاه ما٬ گل کرد تمناها

باغ دل من بی تو تشنه است٬ پر از خار است

من شب زده بی فانوس دنبال تو می گردم

وقتی که نباشی تو خورشید٬ در انکار است

این زمزمه باران٬ تعبیر صدای توست

بوییدن و بالیدن٬ شوق شب دیداراست

P a R y A
11-01-2010, 08:20 PM
http://img17.img98.com/out.php/i96904_0832c1578a504179b2ce.jpg




دلتنگیم پایان ندارد

حتی با تو

در کنارمی و من باز دیوانه وار دلتنگم

آنگاه که خورشید صورت لطیفت را نوازش می کند

و به گرمای وجودت گرما می بخشد

باز هم چون دیشب زیبا می مانی و بی مانند

می خواهم باز هم تماشایت کنم

تمام خطوط صورتت

همانگونه نرم و لطیف بر ذهنم حک شده

اما باز آنها را مرور می کنم

گویی دنبال نقشی تازه هستم

گویی می خواهم جهانی تازه را کشف کنم

و تو چه آرام خوابیده ای!

از سراشیب پیشانی بلندت به چشمانی می رسم

که اگر باز بود جهانی را دیوانه می کرد

و مرا دیوانه تر

آه که چه لذتی دارد غرق تو شدن

خط لبت را با انگشتانم دنبال می کنم

و بر نقش صورتت نقش می بندم

و می بوسم . . .

وقت بیدار شدن است!

P a R y A
11-01-2010, 08:20 PM
http://img17.img98.com/out.php/i96864_MaRoseMortebyinmemoryofher.jpg






می رسد روزی که فریاد وفا را سر کنی

می رسد روزی که احساس مرا باور کنی



می رسد روزی که نادم باشی از رفتار خود

خاطرات رفته ام را مو به مو از بر کنی



می رسد روزی که از من تنها ماند یادگار

نامه هایی را که با دریای اشکت تر کنی



می رسد روزی که در مسیر بی کسی

بوته های وحشی گل را ز غم پرپر کنی



می رسد روزی که صبرت سر شود در پای من

آن زمان احساس امروز مرا باور کنی

P a R y A
11-01-2010, 08:21 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113725_4i4tdaw.jpg


شکوه ها دارم ز کار خویشتن
با دل نابردبار خویشتن
با چنین آشفتگی تنها منم
یادگار روزگار خویشتن
همچو شمعم آتشی بر جان فروز
تا بسوزم بر مزار خویشتن
بار هستی عاقبت پشتم شکست
خرد گشتم زیر بار خویشتن
دل به یار بی وفای خویشتن
دادم و دیدم سزای خویشتن
زخم فرهاد و من از یک تیشه بود
او به سر زد من به پای خوشتن
آشنایی دیدم از هم ریخته
یادم آمد از سرای خویشتن
زد به تیغم ، بوسه بر دستش زدم
خود گرفتم خونبهای خویشتن

P a R y A
11-01-2010, 08:21 PM
http://up.iranblog.com/Files/641afb79be734f4a9cee.gif



روی برگی بنویس عشق، بنویس با چشم خیس عشق

عشق و تکرار کن دوباره، خط تیره بنویس عشق

عشق فریاد پرنده س، ساکنه یا که رونده س

ساز قلبه، سوزه سینه س، گاهی وقتا درد کینه س

عشق هستی آفرینه، خود کلام آخرینه

یه تمنا یه سروده، نرم و سوزنده چو دوده

عشق یه نوره یه امیده، نه سیاهه نه سپیده

به لطافت مثل ابراس، به بزرگی همه دریاس

عشق پیوسته در اوجه، قصه ی ساحل و موجه

گوهر ناب و گرانه، مثل چشم نگرانه

همیشه بی قرار عشقه، طراوت بهار عشقه

اساس روزگار عشقه، عشقه عشقه

عشق نشان تقدیره...

P a R y A
11-01-2010, 08:22 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113644_25.jpg




تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام

در بیهودگی انتظار پیوستن به تو

چه بی صبرانه مانده ام

چه خوانا دوریت را بر سر در خانه نوشته اند

و من در نخواندن آن

چه پا فشارانه مانده ام

چه بسیار است دو رویی ها ، فراموش کردن ها ، گسستن ها

و من در این همهمه چه صادقانه مانده ام

رفیقان همه با نا رفیقی خود رفیقند

و من هنوز با آنان چه دوستانه مانده ام

خاستگاه من کجاست ؟

که من آنجا غنودن خواهم

من در پیمودن راه چه عاجزانه مانده ام

تنها در میان تن ها چه عاشقانه مانده ام . . . .

P a R y A
11-01-2010, 08:22 PM
http://img16.img98.com/out.php/i93923_7bc800f364e3433bba75.gif




وقتی از کنار آب می نویسم
تمام سرنوشت رود شبیه جریان خند ه ای است
که لب های نیمه جان تو را می دود
وقتی آب های سراشیب تند روزگار،
صفحه ی گذشته را ورق می زنند
من با عرض ارادت به چشم های بیکران تو عظمت خنده هاشان را می فهمم
روزی که از آب گذشتم خس خس چشم هایت آتشم زد تا اینکه ستاره ای دنباله دار قلبم را فهمید
و از آنروز به بعد حس می کنم نیستم
و حس می کنم هستی!
چیزی نیست این قاب عکس من است که تو را به روزهای خسته ی بودنم می کشاند.
بخند که آب میرود و تبسم ساده ات جریان را به راه می اندازد.

بخند تا می توانی بخند

P a R y A
11-01-2010, 08:23 PM
http://up.iranblog.com/Files/261a2a62f59d4aaea5b7.gif




دریـای خیالیــــــم و نمـــــی نیست درینجا

جز وهم وجــود و عدمـــــی نیست درینجا

رمز دو جهـان از ورق آیینــــــه خواندیم

جز گرد تحیـــــر رقمـــــی نیست درینجا

عالم همه میناگر، بیداد، شکســــــــته است

این طرفه، سنگ ستمــــــــی نیست درینجا

تاسنبل این باغ به همواری رنــــگ است

جز کج نظری، پیچ و خمی نیست درینجا

مابـــــــی خبران قافلـــــــه دشت خیالیـــــم

رنگ است به گردش ، قدمی نیست درینجا

درحیرت دل ، بند نقـــاب تـــــــو گشودیم

آیینه گــــری کار کمـــــــی نیست درینجا

بیدل من و بیکاری و معشوق تراشــی

جز شوق برهمن صنمی نیست درینجا

P a R y A
11-01-2010, 08:23 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113330_3366765679x455.jpg


خدایا من به عشق او گرفتارم گرفتارم
من از درد غریب دل خبر دارم خبر دارم
خدایا بال و پر بشکست و پر زد در غبار غم
ولی تا زنده ام نازش خریدارم خریدارم
چه بی رحمانه ترکم کرد و اشکم داد و بی تابی
شدم تنها پرید از شاخ خشک تک سپیدارم
من از روز وداع تلخ او از سرزمین دل
برای قلب بیمارم عزادارم عزادارم
منی که رفت از کف اختیارم چون بدیدم او
کسی که با صدایش در سکوتم غصه می کارم
کسی که اشک لرزان مرا نادیده رفت آخر
دو چشمان سیاهش شد دلیل رنج و آزارم
کسی که بوسه می زد بر لبم هر دم به آرامی
خودش روزی جدایی پیشه کرد و گریه شد کارم
زمانی در غرور حس گرم بودنم با او
ولی حالا میان این و آن درمانده و خوارم
به فریادم رس ای درمان ناچاران دلداده
طلب گر می کنم یاری شب و روز از تو ناچارم
به دار آویخت این چشمان محکوم نگاهش را
روان شد سیل خون دل از آن چشمان بر دارم
نمیداند که با بگشودن صندقچه ی قلبم
چه بی پروا هویدا کرده مروارید اسرارم
ولی من تا بهار آید دل از باران صفا گیرد
به عشق او به عهد خود وفادارم وفادارم

P a R y A
11-01-2010, 08:23 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113327_6bu1fy9.jpg







فریاد از این سکوت

از این اسارت آزاد از این شادی بی روح غمگسار

از این ناباورانه روز تاریک

اگرمن بی روح ترین مردم این شهرم

برای خودم روزگاری غروری داشتم

یک غرور سادهیک غرورپر از لطافت کودکانه ی باران

پر از بوی خاک باران خورده غرورم را چه دوست می داشتم

وقتی بی شام شبانهسر بر بالین غرور می گذاشتم

وقتی که عشق شبانه ام را در روز می نوشتم

وقتی نقاشیم را با نگاه معصوم کودکانه ام رنگ می کردم

حال فریاد نوازد سکوت را دیگر از فریاد نفرت دارم

فریاد یک نگاه نگاه پر از التهاب

نگاهی پر از سیاهی افسونگر شبانه

غرورم را با یک نگاه شکستم

فریاد یک سکوت

سکوت یک انزوا

انزوا یک غم

غم یک تنهایی

تنهایی یک رویا

رویا یک باور

باور یک خاطره
خاطره یک دوستی

P a R y A
11-01-2010, 08:24 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113323_1108z7r.jpg



دلم از گریه گرفته است بیا خنده کنیم

خنده ای گرم و دلاویز و فریبنده کنیم
***
حرفی از رفته و آینده و بیجا نزنیم
سینه ها را همه از قهقهه آکنده کنیم
***
آنچه در خلوت دل هست به کنجی بنهیم
همه را یکسره با عاطفه شرمنده کنیم
***
عشق را حرمت دیرینه و شایسته دهیم
خنده گر روزنه ای هست فزاینده کنیم
***
بد نگوییم و بجز میکده جایی نرویم
حرکاتی همه خوب و همه زیبنده کنیم
***
مهربان باش که بی مهری سر آغاز غم است
بهتر آنست که این کار برازنده کنیم
***
آسمان دل اگر ابر و اگر صاف چه باک
ابرها را همه از سینه پراکنده کنیم
***

P a R y A
11-01-2010, 08:24 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113269_11j3r4w.jpg


چه حس قریبیست
این روزها را قلم زدن....
چه احساس لطیفیست
لمس آغوش نگاهت
و چقدر خوب است
در جوارت...
نفس کشیدن...
گذشته ها را که ورق می زنم
سطر به سطرش را، واژه ای می یابم
از لطافت عمیق وجودت
واژه ای از جنس نور
از دلخوشی بودن ها و دلهره ی نبودن هایت
از گره امیدی که گویی هزاران سال است پیوند قلبت ساخته ام
و خدا می داند
شبچراغ مهربانی هایت را حتی اگر با من مهربان نباشد
با سیاه کاری شب خو نمی دهم
خیالت آن قدر برایم عزیز ترین است
که حسرت ها را در نفس آفتاب پنهان می کنم
عزیز ترینم...
من همیشه ام را با تو می خواهم
از همه بی مهبا می گذرم تا، همه ام باشی
خصلت ناز پیشه ی گل به آتش می کشم تا یگانه گل باغ دلم بمانی
روز ازل را سرگشته، سیر تماشا می کنم
تا سرگشتگی ام را سودای آسمان کنم
نسیم صبا، به دعوتت می خوانم تا اضطراب جاده های دلواپسی، قدومت را رنجور نسازد
بانگ نی، خفه می کنم و عندلیب مهمان خانه ی مزین نگاهت
نمی دانم از کجا سر راه تو آمدم ناگاه....
نمی دانم بودنم هنوز، آرامشت حاصل می کند؟
شانه هایم هنوز پناه بی تابی هایت می شود؟
نمی دانم هنوز، سبوی باغ بوسه هامان، سرمستت می کند؟
هنوز محال است رسیدن به نقطه ی عطف زیستن با تو؟
نمی دانی چقدر....
لطیف است...
زیر سایه ات زندگی کردن
پیام آور عشق این روزها کمی خرده ام می گیرد اما...
زخم دل به قدحی می فروشم و آفتاب جوانی،فرش راهت می کنم
مشرق را خلاصه ی دوبیت می کنم ، از غزل چشمانت
و هنوز خوب می دانم...
همه ی غزلم تویی
گلستان دل آویز عاشقانه هایم را هنوز تو ورق می زنی
گلبانگ یادگاری هایم هنوز با عطر تو خوش است
هنوز تو...
و تا همیشه...
تو....

P a R y A
11-01-2010, 08:25 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113268_g08.jpg


مهربانم ، ای خوب ، یاد قلبت باشد یک نفر هست که اینجا

بین آدمهایی که همه سرد و غریبند باتو، تک و تنها به تو می اندیشد

و کمی دلش از دوری تو دلگیر است...

مهربانم ای خوب ، یاد قلبت باشد یک نفر هست که چشمش

به رهت دوخته بر در مانده و شب و روز دعایش این است

زیر این سقف بلند هر کجایی هستی به سلامت باشی

و دلت همواره محو شادی و تبسم باشد...

مهربانم ای خوب ، یاد قلبت باشد یک نفر هست که دنیایش را

همه ی هستی و رویایش را به شکوفایی احساس تو پیوند زده

و دلش می خواهد لحظه ها را با تو به خدا بسپارد...

مهربانم ای خوب ، یک نفر هست که با تو تک و تنها ، با تو

پر اندیشه و شعر است و شعور ، پر احساس و خیال است و سرور ...

مهربانم ، این بار یاد قلبت باشد یک نفر هست که با تو

به خداوند جهان نزدیک است و به یادت هر صبح گونه سبز اقاقی ها

را از ته قلب و دلش می بوسدو دعا می کند این بار که تو

با دلی سبز و پر از آرامش راهی خانه خورشید شوی

و پر از عاطفه و عشق و امید به شب معجزه و آبی فردا برسی...

P a R y A
11-01-2010, 08:26 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113265_pi744604.jpg

از غم عشق چه می باید كرد؟!
می توان گریه جانسوزی كرد, می توان قصه نوشت , می توان شعر سرود
می توان از غم عشق ماتم داشت , به دمی دیدار می توان راضی شد و به تمنای نگاهی , میتوان تشنه ی جانبازی شد.
از غم عشق چه می باید كرد؟
در خم و بیج و خم جنگل گیسوی عزیز می توان راه گشود ,
دورادور , می توان با او بود
می توان مست شد از عطر غرور , می توان دل خوش كرد به كلامی كه شنید و به گذرگاه رسید ,
به گذرگاه تباهی ,جنون
می توان از دو خط نامه سرد , داغ شد و شعله كشید ,
از جهنم گذری كرد و از آتش فریاد زد ,
فریاد.
می توان رفت در آن ستاره های چشم تو ,
می توان نیست شد و هیج ندید جز دو نقطه سیاه ,
می توان خود را دید و لحظه ای غربت خود را حس كرد و در آن مرز چه غریبانه جان داد
از غم عشق جه می باید كرد..!!

P a R y A
11-01-2010, 08:26 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113264_w8qtqxwf.jpg

او دلش می خواست بماند
همینجا...
زیر سایه ی مهربانت
اما گاهی...
ماندن، ضمانت بودن نیست
گاهی بودن، دلیلی برای دلتنگ نبودن نمی شود
گاهی هزار فاصله را می شود به یک نگاه، ساده پنداشت
گاهی هزار راه نرفته را، گریه می تواند کرد...
گاهی می شود بود...
می شود ماند...
با یک تبسم... یک نگاه... یک پرواز
ارتفاع دوست داشتنم این روزها، سر به فلک کشیده...
قصیده ی شعرهایم، ناب ترین واژه ها را در تلاطم خطوط بازی می دهد
حال و هوای دست هایم این روزها، زیر رعشه ی باد سخت می لرزد
و تو ای ناب ترین شعر حیات !
مبادا شانه هایت خمیده شود، زیر روزمرگیقدم های من
مبادا شاخه ی نسترن، در انحصار سکوت پر تلاطمت، پژمرده ی بی رحمی ایام شود
مبادا بودنم عادت شود...!!
مبادا دلت بلرزد از این همه فاصله، از این همه رنج، غربت... تنهایی
اختیار قلم پاک از دست رفته...
چه می گویم؟
تو و غربت؟ ...آشنای روزهای غریبم!
تو و رنج؟ .... آرامش نفس های خسته ام!
من و تنهایی...؟ مونس شبهای بی ستاره ام!
ما و دلتنگی؟...
وقتی حتی خدا... واژه ی مقدس دوست داشتن را به بهانه ی ما مقدر می کند
وقتی حیای آغوش فراخ نرگس ها را، آسمان به یغما می برد
وقتی در جوار بی راهه نرسیدن.... به تو می رسم
به توای یگانه بهانه ی پاک زیستن...
به تو ای صاحبدل باغ نسترن های عاشق...
عهدی با من ببند...
که بمانی منتظرم!
همینجا...
زیر سایه ی خنک دست نوشته هایم...
در جوار سادگی حرف هایم...
و من نیز عهد می بندم...
که رسم عاشقی را سخت بر دیوار دلم بکوبم...
و دوستت بدارم...
از اینجا...
تا خدا...
با خدا....

P a R y A
11-01-2010, 08:34 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113263_1240736333parvane20va20sham.jpg


یادم است بزرگی می گفت:
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
اما...
من از چشمان خود می ترسم
من به پاکیشان سخت مرددم
من از نفس های بریده ی یک گنجشک کمر احساس خم می کنم
از شنیدن آوای پر التهاب شب، جامه ی سیاه مستور تبسم دنیا می سازم
و عهد می بندم از این پس با چشم های بسته بی راهه ی سروده های آسمان را زیر پا بگذارم
خوشا به حال خدا که تنهای عالم است
خوشا به حال خدا که منتی بر پاکی چشمانش نمی گذارند
و دلش به ناپاکی محکوم نمی کنند
خوشا به حال مرد نابینای آن سوی دیوار
که یک عمر زمانه را با چشم دل سیر کرده است
و خوشا به حال بهار که برای آمدنش همه چشم به راه می شوند
عمریست با چشم های بسته طعم خیس باریدن باران را حس کرده ام
با چشم های بسته با نبض غریبانه ی روزگار سخن ها گفته ام
شعر ها سروده ام...
اما چه توقعی می شود داشت
از خرده گیری های افکار کوته یک آشنای غریبه
از انعکاس حریم صدا در انزوای همین چند جمله ی ساده
چه توقعی می شود داشت
از باور تشنگی یک برگ زیر رگبار خشک بی انصافی؟
از زبان بسته و درد و دل های یک سنگ؟
چه توقعی می شود داشت
از نوشتن حرم داغ وابستگی در خلسه ی شن های ساحل، هنگام وزیدن نسیم
چشم های اعتقادم را فراخ تر می کنم
و به امید پنجره ای تازه زیر باران قفسی می سازم
بهانه ی سطرهای بی منتهای زندگیم!
گره چشمانم را به روی هر چه در این دنیای بی پروار می گذرد کور می کنم
زیر باران دخیل بسته ام
اما کسی را امید به پاکی چشمانم نیست
و امیدم همه این است
که تو...
مرا به بلندای آرزوهای دست نیافتنی یمان پذیرا باشی
مهربانم!
دستت را به من بده تا از آتش بگذریم...
آنان که سوختند...
همه تنها بودند...!

P a R y A
11-01-2010, 08:34 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113262_06.jpg


به همین سادگی می نویسم
از پستوی تنهایی دلم
از خلوت اقلیم ناسازگار روزگار
به همین سادگی می نویسم :
از دورترین سرزمین سکوت
از بغض های نشکسته ی نگاهت
از تنهایی ملتهب احساس لطیفت
از جای خالی ...
می نویسم:
کاش دل های ما آدم ها انقدر بوی غریبی نداشت
کاش مردان افسانه ی خاطره هایمان انقدر نامرد نبودند
کاش زندگی به همین سادگی بود
به همین سادگی!!
خالی از حسرت
پوچ از تنهایی
بدون بغض
کاش او...
یک تنه می توانست حریف همه ی غم های بزرگ قلب کوچکت باشد
کاش او می توانست غرق لبخند کند تمام دقایقت را
افسوس که او خود اسیر یک مشت بی کسی است
کاش او می توانست مونست باشد همه ی شب های بی محتوا را
کاش تو....
دلت این همه غم نداشت...!
کاش سادگی همه ی این درد و دل های ساده را می شد
برای خدا روی کاغذ نوشت
برای خدا نوشت و به نشانی سادگی یک آرزوی محقر برایش پست کرد
کاش می شد همیشه انقدر ساده نوشت
ساده اما ...
پر از حرف های ناگفته...
پر از لحظه هایی که ناگزیر، زود، دیر شد
کاش گریستن یادت نمی دادند
بغض، بدرقه ی چشمانت نمی کردند
کاش او...
می توانست به جای بغض هایت
یک آسمان گریه کند...
کاش او...
خاطره ی بودنش، جای خالی همه ی خاطره های بی سرانجام چشمان همیشه صبورت را
پر از پرواز پروانه های عاشق می کرد
کاش او...
نازنینم!!
به گمانم (او) همان (من) م!
خویش از همه ی دنیا جدا...
آرام جانم!!
شرمنده ام یک عمر
نتوانستم سنگ صبور تنهاییت باشم
حتی خاطره هایم هم عاجزند از پروانه وار کردن لحظه هایت
کاش زود دیر شدن لحظه ها سهم دقایقمان نبود
کاش زندگی ما آدم ها...
به همین سادگی بود....
تنها...
به همین سادگی...!!

P a R y A
11-01-2010, 08:35 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113261_a31ctj.jpg


دلم گرفته آسمون نمیتونم گریه کنم
شکنجه میشم ازخودم نمیتونم شکوه کنم

انگاری کوه غصه ها روسینه ی من اومده
آخ داره باورم میشه خنده به ما نیومده

دلم گرفته آسمون از خودتم خسته ترم
تو روزگار بی کسی یه عمره که در به درم

حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم
من واسه آتیش زدن یه کوله بارشب، بسم

دلم گرفته آسمون یه کم منو حوصله کن
منو که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن

منو به بازی میگیرن عقربه های ساعتم
مرگ که تقدیم میکنه لحظه به لحظه لعنتم

آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن
نچرخ تاآروم بگیره یه آدم شکسته تر

دلم گرفته آسمون ازخودتم خسته ترم
توروزگاربی کسی یه عمرکه در به درم

آهای زمین یه لحظه تونفس نزن
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/06/image/pichak.net-38.gif

P a R y A
11-01-2010, 08:35 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113260_11.jpg




می نویسم از قلب مهربانت از آن احساس پاکت

می نویسم از چشمان زیبایت از نگاه پر از عشقت

با صداقت می نویسم

نخستین عشقم تویی

و با یکدلی می نویسم که با تو

تا آخرین لحظه خواهم ماند

با چشمان خیس می نویسم

که خیلی مهرت در دلم نشسته و با بغض می نویسم

می نویسم از آن حرفهای شیرینت

و آن لحظه ی رویایی که من و تو در آن اشنا شدیم

و شیفته ی قلب های سرخ هم شدیم

آن چه که می نویسم حرف دل است و بس

حرف دل عاشق و بی قرار من

می نویسم و فریاد می زنم


دوستت دارم

P a R y A
11-01-2010, 08:35 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113256_sadandalonebyAnesitA.jpg


زیبا !

هوای حوصله ابری است

چشمی از عشق ببخشایم

تا رود آفتاب بشوید

دلتنگی مرا



زیبا !

هنوز عشق

در حول و حوش چشم تو می چرخد

از من مگیر چشم

دست مرا بگیر و کوچه های محبت را

با من بگرد



یادم بده چگونه بخوانم

تا عشق در تمامی دل ها معنا شود

یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت

در تندباد عشق نلرزد



زیبا !

آن گونه عاشقم که حرمت مجنون را

احساس می کنم

آن گونه عاشقم که نیستان را "

یکجا هوای زمزمه دارم "

آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است



زیبا !

چشم تو شعر

چشم تو شاعر است

من دزد شعرهای چشم تو هستم



زیبا !

کنار حوصله ام بنشین

بنشین مرا به شط غزل بنشان

بنشان مرا به منظره ی عشق

بنشان مرا به منظره ی باران

بنشان مرا به منظره ی رویش

من سبز می شوم



زیبا !

ستاره های کلامت را

در لحظه های ساکت عاشق

بر من ببار

بر من ببار تا که برویم بهاروار

چشم از تو بود و عشق

بچرخانم

بر حول این مدار



زیبا !

تمام حرف دلم این است

من عشق را به نام تو آغاز کرده ام

در هر کجای عشق که هستی

آغاز کن مرا

P a R y A
11-01-2010, 08:36 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113259_9tiyyo.jpg




غباری سرد دلم را پر کرده!

نغمه هایم را می شنوی

بی صدا می خوانم

تمرین عاشقی ام را می بینی خدا!

درگیرم و مست

حکایت های عاشقانه من به کجا می رسد...

خدایا دلم شکسته است

دل بسته ام در اقیانوس هستی شکسته

دریا را به خانه خود مهمان می کنم

روزگاز خشن است وستیزه جو

و من خسته از درگیری

می خواهم نرم بروم

و مخملی

بهار می آید و می گذرد

و من منتظر ....

P a R y A
11-01-2010, 08:36 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113257_ve3u41.jpg







دیگه از خستگیام خسته شدم





دیگه از نگاه عاشقانه بسته شدم




میزنم تیغ به بند بستگی




مگه آزاد بشم ز خستگی



بسه تنهایی دیگه توی قفس این نگاه رنگی مداد




بسه این قفس بدون هم نفس



دیگه بسه تشنگی بدون آب




خوردن فریب و نیرنگ سراب

P a R y A
11-01-2010, 08:36 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113258_90.jpg



نسیم بوی خوش عطر تن تو را به یاد می آورد

امید زندگی دوباره را در این کلبه تنهایی درون سینه ندا میدهد

زیر ساقه های گندم را به نرمی و لطافت نوازش میکند

یاد تو در کوچه های تنهایی میان باغها هم قدم با وجود من است

لطافت و انعطاف ساقه های گندم را به رخ رهگذران میکشد

آسمان همچنان ماه را در مقابل طلعت زیباییت پنهان میکند

خاطرات تو

وجود بی روح مرا

شاخه های خشکیده باغ مرا

سیمای بی آهنگ پیچیده در کوچه ها را

یکه و تنها طراوت و زندگانی میدهد

تو را همچون سایه که در سکوت شب مرا تنها میگذارد هر لحظه و در هر ثانیه مقابل چشمانم میبینم

حتی در رویاهایم....

P a R y A
11-01-2010, 08:37 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113254_g0f2d1oulhtdlt0dvow.gif




شمعی که برایت افروختم



آنچنان اشک ریخت که برایش گریستم



نمی دانم



این اشکها



خبر از کدامین غمت می دهد



چه بغضی در گلوی کودک زیبای وجودت است



که با شعله ی کبریتم اینگونه به گریه می افتد



و اینگونه اشک می ریزد


کاش می دانستم

P a R y A
11-01-2010, 08:37 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113189_huzun3.jpg


کاش می دانستی
آنچه جوهر این قلم است
خون من است
کاش میدانستی
تک تک برگهای این کتاب(دفتر خاطرات)
از پوست من است
کاش می دانستی
این کلمات دردهای ناشی از تنهائیست
کاش می فهمیدی
هر یک مصرعم
بغضایی کهنه از گذشته ست
که عاملش تو بودی
کاش می فهمیدی
هر بیتش ثانیه به ثانیه شکستن من و قلبم است.
کاش درک می کردی که رفیق
یدک کش اسم یار نیست
کاش میدانستی
شکستن و نشکستن هر دو نهفته در غم است
کاش می دانستی..............

P a R y A
11-01-2010, 08:37 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113188_D2.jpg

مهربونم:

کاش میدانستی چه دردی در این صدا زدن ها نهفته

کاش می دیدی تمام اشتیاق و حسرتی که در پشت خیسی چشمانم

مات و مبهم به زنجیر کشیده شده

داغی اشکهایم گرمی نگاهت را بر گونه هایم حمل می کنند

دلم تنگ است

دلم برایت تنگ است

دلم برای با تو بودن تنگ است

میدانی....دلم برای حرف هایت

درد دلهایت

برای نوازش هایت ...

دلم بدجوری برایت تنگ شده

اشتیاق تلخ تمام وجودم را در بر گرفته

P a R y A
11-01-2010, 08:38 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113172_waitingfortrainIIbysuperpitcher.jpg

راه دور است و پر از خار بیا برگردیم



سایه مان مانده به دیوار بیا برگردیم



هر زمانی که تو قصد سفر از من کردی



گریه ام را تو به یاد آر بیا برگردیم



این کبوتر که تو اینسان پر و بالش بستی



دل من بود وفادار بیا برگردیم



ترسم اینجا که بسوزد پر و بال عشقم



یا شود حاصل تکرار بیا برگردیم



یک غزل نذر نمودم که برایت گویم



گفتم آنرا شب دیدار بیا برگردیم



باز گفتی که برایم غزل از عشق بگو



یک غزل میخرم اینبار بیا برگردیم



من که عشقم به دو چشم تو دخیلی



بسته است عشق من را مکن انکار بیا برگردیم

P a R y A
11-01-2010, 08:38 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113169_2mplyll.jpg


مست کردی از می نابت مرا
برده ای هر روز و شب خواب مرا
بوسه هایت در خیالم زنده شد
چین زلفت بسته است پای مرا
می شکافت خنجر مژگان دلم
می زند با تیر اندام مرا
دشمنم بودی نبودی دلبرم
یار بگرفتی نمی خواهی مرا
چون به یغما برده ای آن هستی ام
پس بده این قلب بیمار مرا
رحم کن گشتم گدای کوی تو
چون اجل بگرفته ای جان مرا
شایان در ظلمتی گم گشته ای
آسمان پس می دهد ماه مرا

P a R y A
11-01-2010, 08:38 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113121_rera.jpg



چه تاریک و چه دلگیرم در این شبهای بعد از تو


به زخمی خو گرفتم ،زخم نا پیدای بعد از تو




منم با یک سبد آواز همراهی،تو تنهایی




و من حالا به فکرم،فكر یك تنهای بعد از تو




و شعرم شاخه ی تنگ قفسهای من شد



غزلِ این یار دیرینه كه شد آوای بعد از تو


و چون رودی كه گم كرده خم دریایی خود را


نمی دانم چه باید كرد َفرداهای بعد از تو


تو صبحی در شب یلدای من بودی،ولی اینك


چه تاریك و چه دلگیرم در این شب های بعد از تو

P a R y A
11-01-2010, 08:39 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113124_Valentine2006.jpg


عشق گاهی خواهش برگ است در اندوه تاک
عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک
عشق گاهی ناودان گریه ی اشک بهار
عشق گاهی طعنه بر سرو است در بالای دار
عشق گاهی یک تلنگر بر زلال تنگ نور
پیچ و تاب ماهی اندیشه در ژرفای تور
عشق گاهی می رودآهسته تا عمق نگاه
همنشین خلوت غمگین آه
عشق گاهی شور رستن در گیاه
عشق گاهی غرقه ی خورشید در افسون ماه
عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی
رمز هوشیاریست در مستی می
عشق گاهی آبی نیلوفریست
قلک اندیشه ی سبز خیال کودکیست
عشق گاهی معجز قلب مریض
رویش سبزینه ای در برگ ریز
عشق گاهی شرم خورشید است در قاب غروب
روزه ای با قصد قربت ذکر بر لب پایکوب
عشق گاهی هق هق آرام اما بی صدا
اشک ریز ذکر محبوب است در پیش خدا
عشق گاهی طعم وصلت می دهد
مزه ی شیرین وحدت می دهد
عشق گاهی شوری هجران دوست
تلخی هرگز ندیدن های اوست
عشق گاهی یک سفر در شط شب
عشق پاورچین نجوای دو لب
عشق گاهی مشق های کودکیست
حس بودن با خدا در سادگیست
عشق گاهی کیمیای زندگیست
عشق در گل راز ناپژمردگیست
عشق گاهی هجرت از من تا ما شدن
عشق یعنی با تو بودن ما شدن
عشق گاهی بوی رفتن می دهد
صوت شبناک تو را سر می دهد
عشق گاهی نغمه ای در گوش شب
عادتی شیرین به نجوای دو لب
عشق گاهی می نشیند روی بام
گاه با صد میل می افتد به دام
عشق گاهی سر به روی شانه ای
اشک ریز آخر افسانه ای
عشق گاهی یک بغل دلواپسی
عطر مستی ساز شب بو اطلسی
عشق گاهی هم حکایت می کند
از جدایی ها شکایت می کند
عشق گاهی نو بهاری گاه پاییزی سرخ زرد!
گاه لبخندی به لب های تو گاهی کوه درد
عشق گاهی دست لرزان تو می گیرد درون دست خویش
گاه مکتوب تورا ناخوانده می داند زپیش
عشق گاهی راز پروانه است پیرامون شمع
گاه حس اوج تنهاییست در انبوه جمع
عشق گاهی بوی یاس رازقی
ساقدوش خانه ی بن بست یاد مادری
عشق گاهی هم خجالت می کشد
دستمال تر به پیشانی عالم می کشد
عشق گاهی ناقه ی اندیشه ها را پی کند
هفت منزل را تا رسیدن بی صبوری طی کند
عشق گاهی هم نجاتت می دهد
سیب در دستی و صاحبخانه راهت می دهد
عشق گاهی در عصا پنهان شود
گاه بر آتش گلستان می شود
عشق گاه رود را خواهد شکافت
فتنه ی نمرودیان زو رنگ باخت
عشق گاهی خارج از ادراک هاست
طعنه ی لولاک بر افلاک هاست
عشق گاهی استخوانی در گلوست
زخم مسماریست در پهلوی دوست
عشق گاهی ذکر محبوب است بر نی های تیز
گاه در چشمان مشکی اشک ریز
عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند
گاه میل لیلی اش با جام مجنون می کند
عشق گاهی تاری یک آه بر آیینه ای
حسرت نا دیدن معشوق در آدینه ای
عشق گاهی موج دریا می شود
گاه با ساحل هم آوا می شود
عشق گاهی چاه را منزل کند
یوسفین دل را مطاع دل کند
عشق گاهی هم به خون آغشته شد
با شقایق ها نشست و هم نشین لاله شد
عشق گاهی در فنا معنا شود
واژگان دفتر کشف و تمناها شود
عشق را گو هرچه می خواهد شود
با تو اما عشق پیدا می شود
بی تو اما عشق کی معنا شود؟

P a R y A
11-01-2010, 08:39 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113083_21b242f.jpg




تو را با دیگــــری دیــدم که گرم گفتگــــــــــو بــودی

با او آهستـــه میرفتــی، سراپا محــــــو او بــــودی




صدایت کردمـــــــو بر من، چو بیگانه نگـــــــه کردی



شکستی عهد دیرین را ، گنه کردی! گنــــه کردی!

گناهت را نمی بخشــــم!

گناهت را نمی بخشـــم!





چه شبها را که من تنها، به یاد تو سحـــــــر کردم

چه عمری را که بیهــــــوده به پای تو هـــــدر کردم

تو عمــــــرم را تبه کردی،گنـه کردی،گنــــــه کردی!

گناهت را نمی بخشــــم! گناهت را نمی بخشــــم!

همین بود آن وفــــــــــــــایی را کـــه میگفتــــــی!؟

همین بود آن صفـــــــــــایی را که میگفتـــــــــی!؟

تو که خود اینچنین بودی،چــــرا روزم سیه کردی؟

گنـــه کردی! گنـــه کردی!

گناهت را نمی بخشـــم!گناهت را نمی بخشـــم!

P a R y A
11-01-2010, 08:39 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113013_so7imo.jpg




در آن هنگام که می گردد نفس در سینه ها خاموش

نمی خواهم کسی از مردن من با خبر گردد
نمی خواهم پدر برهم نهد چشمان بازم را
نمی خواهم که مادر سختی جان کندنم بیند
ولی ای دوست
اگر روزی رفیقی مهربان آمد
زتو پرسید فلانی کو...؟؟!
بگو در سنگر ناکامی و حسرت بسی جان داد
ولی تا لحظه آخر چنین می گفت:
امید من .... بود.

P a R y A
11-01-2010, 08:39 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113011_sham.jpg







فرصتی نیست تا بیندیشم




فرصتی نیست تا رسیدن مرگ




من به امید قطره ای باران له شدم زیر دانه های تگرگ




فرصتی نیست تا بیندیشم




وقت رفتن همیشه نزدیک است




جاده ها پر ز اشتیاق منند




آسمان هم همیشه تاریک است




فرصتی نیست تا بیندیشم




شعله شمع رو به خاموشیست




لحظه ها را ز یاد خواهم برد.

P a R y A
11-01-2010, 08:40 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113009_entezar.jpg










در کلبه تنهایی من چیزی جز انتظار نیست . دیوار های کلبه ام دیگر واژه های انتظار را خوب نمی فهمند . پنجره کلبه ام به روح پاییزی عادت کرده است و می داند ، از اشکهایم می فهمد که انتظارم برای کیست . نیلوفر های کنار پنجره ام برای آمدنت دست دعا بلند کرده اند . کبوتر سفید بام کلبه ام می داند انتظار تو را می کشم . می رود تا شاید خبری را برایم بیاورد ولی هرگاه باز می گردد در چشمانش سنگینی غمی را حس می کنم ، چیزی نمی گوید و پر می کشد . می داند اگر بگوید خبری از مسافر تو نبود اشک هایم سرازیر می شوند . من به شقایق هایم آب نمی دهم آنها با اشکهایم پرورش یافتند .


آسمان را خبر کردم که هرگاه پرتو های عشقت را به من تابیدی آفتابی شود ولی سالهاست که آسمان دهکده ام ابری است و می بارد . ای بهاز زندگیم ! بیا ، بیا تا پنجره ام از من خسته نشده ، بیا تا گلهایم با من قهر نکرده اند . بیا تا کبوترم حرفی برای گفتن داشته باشد ، بیا تا آسمانم آفتابی باشد ، بیا و به این انتظار پایان ده .

P a R y A
11-01-2010, 08:40 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i113007_1olq2r.jpg




آیینه پرسید که چرا دیر کرده است؟


نکند دل دیگران او را اسیر کرده است !


خندیدم و گفتم او فقط اسیر من است ،تنها دقایقی دیر کرده است


خندید به سادیگیم آیینه و گفت:


احساس پاک تو را زنجیر کرده است.


گفتم از عشق من چنین سخن مگوی


گفت:خوابی سالها دیر کرده است


در آیینه به خود نگاه می کنم


آه...عشق تو عجیب مرا پیر کرده است


راست گفت آیینه که منتظر نباش


او برای همیشه دیر کرده است.....

P a R y A
11-01-2010, 08:40 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112975_35Jodaii4161.JPG




یك سبد پر ز ستاره با ماست


روی یك سفره احساس


كه بین من و تو پیداست


قلب من سخت اسیر احساس


عشق تو


قطره اشكی است


كه از گوشه چشمت پیداست


روح تو یك گل سرخ تنهاست


حس من


چون یك موج


در تب و تاب دریاست


دستم از دوری دستت تنهاست


چشم تو


رنگ قشنگی است


كه در برگ درختان پیداست.

P a R y A
11-01-2010, 08:41 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112961_4l14xg.jpg





همان روزی که چشمانش به چشمانم گره خوردند !

همان روزی که دستانم فقط سنگینی احساس را حس کرد !

همان روزی که دل در سینه ام آرامش چندین و چندسالش درون جاده ای از گرد و نفرت رها می کرد !



دلم لرزید
نگاهم جور دیگر شد
صدایم از درون سنگین سنگین شد
در آن یک لحظه ی پر حس و آسایش
دلم بد جور می لرزید

فقط آن لحظه را دیدم که دستم گرمی دستی پر از الطاف مهر آگین را حس کرد !
نمی دانم چرا ؟
اما کمی از لرزشم کم شد !!!


نگاهش را زیباتر
به زیبایی یک بوسه ی پروانه به روی گلبرگ سرخ گل ها ...
به سان بوسه ی امواج دریا روی ساحل ها به من انداخت
چه زیبا بود آن زیبا ترین لحظه !!!


لبش چون مرغ عشقی از تمنای درونی روی هم لغزاند
سرش را رو به دستانم نگه داشت و یکباره نگاهم کرد



ولی اینبار ...






پر از آرامشی زیبا به من آهسته و آرام می گفت:
با تو می مانم...
اگر جان در بدن باشد برایت سقفی از عشق و محبت با پرطاووس می سازم !
اگر جانم توان باشد تو را بر عرش زیبای درون آسمان ها می فشانم !!
فقط با من بمان ای واژه ی زیبای احساسم . . .
فقط با من بمان.

P a R y A
11-01-2010, 08:41 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112881_66803LikeAnAngelbyIgNgRezdfdf.jpg





http://i7.glitter-graphics.org/pub/79/79817mmwi4517h7.gif (http://www.glitter-graphics.com/generators/falling_objects.php#) صدایت هست، من دردمندانه پیش میروم. تا صدایت هست نفس هست. تا صدایت هست حضورت معنا دار می ماند. گاه گم ات می کنم در گذر و دردِ گذشتن روزگارم. گاه گم می شوی به خود و نه به کوتاهی من. اما هر بار پیدا تر از پیش می آیی و می نشینی مقابل این خسته و هوایی می آید و می رود. از تو دارم این روزها، هر چه دارم را. اگر قابی مزین می کند دیوار اتاقم را ز توست. اگر از نردبان بالا می روم و گاه خیز میگیرم چند پله را یکجا همه از برکت و لطف حضور تست،که اینجا امیدی نیست. تمام که می شود لبخند تلخی می ماند که کاش بودی اینجا این پایین،کنار من، روبروی ام نه در خیال، تا بخندم از ژرفای وجود. تا ببینی که نگاهی از تو چه می کند با من.دستهایم جوانه می زنند مدام در دستهایت که باشند.
می ایستم به شکرانه و نماز می گزارم. دستهایم می ایستند کنار سنگینی سرم و هنوز نگفته ام الله...که قد می کشی مقابلم و نمی گذاری. دستهایم رها می شوند تا صورتت و دست می کشم همه خط های دوست داشتنی را و حجم مقدس قامت بلندت را کران تا کران. زل می زنم در نگاهت که عاشق تر از پیش نگاهم می کنی و عاشق تر از همیشه می خندم از ژرفای وجود. حمد می کنم تو را که رحمانی و رحیم. به ستایش می نشینم ات که همه وجودم در دست تست.مالک هر نفسم. و روبه سوی تو دارم و بس و سر تعظیمم مقابل تست که به سجده طاعت می نشیند. برسان مرا به راهی که می خواهی. و بازدارم از هر بیراهه ای.
دستهایم به انتهای صورتت نرسیده که گرم لبهای داغ تو می شود و می ماند و به رکوع می کشاندم که هزار بار نجوا کنم که پاکی و بی مانند و عظیم. دستت را حس می کنم روی شانه های لرزانم و راست می شوم مقابلت پر می کشم تا لبخندت و چگونه نگاهت کنم و به سجده نیافتم اینهمه عظمت را. که نجیبی و حمد تنها بزرگی تو را سزاست. مکرر سجده می کنم تو را و هر بار بال در بال عشق می سایم...
به خود که می آیم نیستی و دامن دامن ستاره پاشیده ای و کهکشانی در خیال دور شده ای و من آرامم و نقش ماه گون تو می رقصد و می تابد. می بارم و سبز است همه چیز و سرخ اند تمام پنجره ها آسمان آبی و دریا آرام. چه می کند مهر تو با من چه بیخود شده ام کنار سرخی تو که در رگهای وجودم جاریست خدا کجاست؟ و من که را به تسبیح خوانده ام؟!

تو ...تو ... تو صنم نمی گذاری که مرا نماز باشد! http://i7.glitter-graphics.org/pub/79/79817mmwi4517h7.gif (http://www.glitter-graphics.com/generators/falling_objects.php#)

P a R y A
11-01-2010, 08:42 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112867_y1pHEQl2rMWXvIJTWXANVEOWiXTAZXXSnsOQ9YHOxH DYvqWFtqUnZ8E2qsMpcKXdz73GxNgoCdZQ.jpg


ماه من غصه چرا ؟؟؟
آسمان را بنگر، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست، گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد
یا زمینی را که، دلش از سردی شبهای خزان نه شکست و نه گرفت
بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار، دشتی از یاس سپید، زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست
ماه من غصه چرا؟؟
تو مرا داری و من هر شب و روز، آرزویم همه خوشبختی توست
ماه من، دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن
کار آنهایی نیست که خدا را دارند
ماه من، غم و اندوه اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق، زمین خورد و شکست
با نگاهت به خدا چتر شادی وا کن
و بگو با دل خود که خدا هست، خدا هست هنوز
او همانیست که در تارترین لحظه شب، راه نورانی امید نشانم می داد
او همانیست که هر لحظه دلش میخواهد همه زندگی ام، غرق شادی باشد
ماه من...
غصه اگر هست بگو تا باشد
معنی خوشبختی، بودن اندوه است
اینهمه غصه و غم، اینهمه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ،میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین، ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند
که خدا هست
خدا هست
خدا هست هنوز

P a R y A
11-01-2010, 08:42 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112865_intheskybyspottyflamingo.jpg


کاش می دیدمت
فقط یک بار
اندوه جانکاهی است
که من
چنین دوست می دارمت
و نمی دانم
تو کیستی
تنها عطر تو
در دلم پیچیدست
تمام رؤیاها را
به دنبالت گشته ام
و هیچ آرزوئی
تصویر تو در چشم من نبود
قلب من از خیال تو
سنگین است
و آغوشم از لمس تو خالی
تمام ابر ها را
پیموده ام
و هیچ کس در باران
آشنای من نبود
شب من
از ماه تو مهتابی است
و من تو را
در هیچ آسمانی نمی یابم
کوچه های دلم
آغشتۀ بوی توست
ردّ پای تو
تمام بن بست ها را
می گشاید
و دلم را به قبیلۀ تو
کوچ می دهد
و من بی سرزمین چون باد
مسافر جاده های بی مقصدم
شاید
غریبه ای از روبرو می آید
که آشنای من باشد
کاش می دیدمت
فقط یک بار
اندوه جانکاهی است
که من
چنین دوست می دارمت
و نمی دانم
تو کیستی؟

P a R y A
11-01-2010, 08:43 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112863_titanic799535.jpg


و طوفان اتفاق افتاد
كشتی ماند و اقیانوس، در شب تاریك وبیم موج
و كشتی بان بی فانوس
یكی می گفت: (( این دریا ...)) یكی می گفت: (( بیهوده است ...))
یكی فریاد زد (( خشكی ...)) یكی آرام گفت: (( افسوس ))
و اما (( پشت دریاها)) یقین شهری است رویایی
اگر رفتند با رویا،اگر ماندند در كابوس
(( خدا با ماست)) این را ناخدا می گفت پی در پی
اگر چه سخت در مانده ، اگر چه همچنان مایوس
كبوتر نه ، كلاغی نه ، و حتی برگی از زیتون
همه مردند بی احساس، همه مردند نا محسوس
هوائی شاعرانه، شر شر باران
و كشتی خفته بود آرام
در اعماق اقیانوس

P a R y A
11-01-2010, 08:44 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112858_seaside.jpg


حرفها كه تكراری می شوند
غصه ها كه عادی می شوند
شعرها كه بی صدا می شوند
وقتی كه حتی اتفاقها معمولی می شوند
بارانها از سر تكرار می بارند
بهارها از سر عادت گل می كنند
وقتی همه ی روزهای تقویمت مثل هم می شوند
شنبه با جمعه فرقی نمی كند
زمستان با بهار
امسال با پارسال
وقتی به اسمان یك جور نگاه می كنی
به خودت یك جور نگاه می كنی
وحتی به خدا
و می خواهی زندگی را سخت نگیری
تا زندگی برتو سخت نگیرد
و لحظه ها روال عادی خودشان را داشته باشند
بهار هر وقت دلش خواست بخندد
و زمستان هر وقت خواست دلش بگیرد
ان وقت مثل سنگریزه ای
در دل كوه گم می شوی بدون انكه
كمترین اثری بگیری
یا كمترین اثری ببخشی
مثل یك روز بی خاطره به پایان می رسی بدون انكه حتی
لحظه ای در حافظه ای ثبت شده باشی
اما به خاطر خدا یا به خاطر خودت هم كه شده این قدر مثل مرداب در خودت
غرق نشو و كمی هم جرات دریا شدن داشته باش...

P a R y A
11-01-2010, 08:45 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112822_sooratedokhtar.jpg


ای تجلی عشق
آینه رنگ دلواپسی
چشم هایی منتظر
در تمنای نگاه مهربان توست...
دل بارانی ام
بی تو بی فروغ و سرد است
مرا از ژرفای سیاهی
به انتهای نور رسان
میدانم...عشق
خورشید جاودان حضور توست

P a R y A
11-01-2010, 08:45 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112819_250.jpg


وقتی می بارد . . .



سنگینی بار نگاهش را . . .



بر صورتم حس می کنم . . .



قطرات عشق روی گونه ام می ریزد . . .



رد پای باران بر چهره ام نشسته . . .



خیسی نرمی بر کف دستانم . . .



که دعا گونه برایش دراز گشته لمس می کنم . . .



چشمانم را می بندم . . .



تا شویندگی بار سنگین غمم را حس کنم . . .



باران عشق روی قلبم . . .



ز مهریر مرگ را آب می کند . . .

P a R y A
11-01-2010, 08:45 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112818_lonelybyLLP.jpg


دلم خالی ست
شعری واژه ای میان قلب پاره ام نیست
کلمات ازم دورند
جملات صدایم نمی زنند
میان پریشانی فکرم
لا به لای تار و پود دل بیمارم
تو هستی که صدایم میزنی؟!
یادت خالی قلبم را کنار میزند
عشق برای هزارمین بار
مرا صدا می زند
روزگاری دور

وقتی تو بودی
چشمان مهربان و لبخند زیبایت بود
شعر بود و
بهار .
وقتی تو رفتی
چشمان من دید
مهربانی از وجودم پر کشید
شعر رفت و
بهار
امروز شعر و بهار
یادتو و چشمان خیس من
جای خالی سیاهی
تا انتهای قلبم به جا می گذارد

P a R y A
11-01-2010, 08:48 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112817_cebfebec9923498bae02.jpg


بهار آرزوهایم چرا اینگونه غمگینی؟
تو از باده گساری ها مگر بی پرده می بینی؟
نگاه عاشق من را میان آن همه مستی
میان ساقی و می ها چه بی پروا تو می بینی
من و ساقی می و مستی
تو و دریا شب و هستی
تو از بحر عمیق دل ربودن ها
من از صحرای سوزان سپردن ها
تو فریاد سکوت عاشقی تنها
صبوحی دل فروشی را تو می بینی
تو از نور و قمر, مهتاب
من از مرداب و تنهایی
تو از چشمان بیمار و دل بیتاب و رنجورم
غم نابودی من را چه آسان وار می بینی
بهار آرزوهایم چرا اینگونه غمگینی؟
تو آن مهتاب نقره آفام دلا آشفته می بینی
دیار عاشقان با تو چه آسان زود می خندد
غما همراه تنهایی چه آسان رخت می بندد
تو از دریای احساسی , من آن ماهی تنها یار
تو از دریاچه هستی...دل آبی و شاهانه زآغوشم تو می بینی
لبان زرد و لعل افشان چشمانی غرق در ابهام
سکوتی همره خوبان عزیزا رشک می بینی!
تو از خلد برین هستی
من از آتش شب و ابلیس
تو از نور سپید سجده و الله
مرا با عشق می بینی
تو ایمان منی آری
همان ایمان رستاخیز
همان ایمان به شب های فرحناکه
غریبی عشق ورزی شب نوازی
بهار آرزوهایم چرا اینگونه غمگینی؟
سراغ همرهی بی باک
مرا از پشت دریا ها ستایش وار می بینی....

P a R y A
11-01-2010, 08:48 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112806_2053003000103346825S425x425Q85.jpg

سراغ از ما نمیگیری، نه می آیی نه می مانی!
دلم در سینه پوسیده، نه پیدایی نه پنهانی!

سراغ از ما نمیگیری، مگر در چشم تو خارم؟
خزان بگرفته جان من، نه یاری و نه جانانی!

منم صید کمند تو، تویی در کهکشانی دور!
مثال آهویی سرمست، تو از خوابم گریزانی!

سراغ از ما نمیگیری! مگر عهدی به دل نبود؟
چرا دیگر نمیبندی، زدل تو عهد و پیمانی؟

مگر یادت نبود آن دم، که گفتی عاشقت هستم!؟
تو شوق زیستن در دل، نفس در این تن و جانی!

منم مسخ رخ مهتاب، در این یلدای درد و غم!
تویی ماه عیان عشق، در این شب های روحانی!

سراغ از ما نمیگیری! نمی گریی بر این حالم!
چرا در شام هجر تو، شوم بیمار و زندانی!

منم مجنون بی پروا! تو وا کن عقده هایم را
بگیر با عشق خود هر دم، از این شوریده، حیرانی!

منم آغاز خط غم، در این کهنه کتاب عشق
درون قلب من بغضی، تو هم در خظ پایانی!

بیا بر زهره نوری باش، تو ای مهتاب عالم تاب!
به گوهرهای چشمانت، شبم را کن تو نورانی!

P a R y A
11-01-2010, 08:49 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112803_2748543650103346825S425x425Q85.jpg




تاریکی در حجم ثانیه ها ریشه دوانده بود

پریشان بودم

شمع خانه ام سوسویی نداشت ،

من تو را

در تاریکی لحظه هایم فریاد زدم

نامت بود که شب را شکافت

برای من

خدایا چقدر ثانیه هایم روشن است

P a R y A
11-01-2010, 08:49 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112704_last.jpg



به دنبال تو می گردم
تو ای تنها ترین سردار فتح قلب ویرانم
تو ای شهزاده ی خوشبخت کاخ حسرت جانم
تو ای زیباترین پروانه ی بی تاب شمع قلب سوزانم
**********
به دنبال تو می گردم
که شاید چشمهایم را به چشمانت بدوزم
تا نگاه خواهش دل را عیان سازم
که شاید دستهایم را به دامانت بیاویزم
و عشق خویش را با یک صدای لرزش ماتم بیان سازم
**********
به دنبال تو می گردم
که قدری از حصار این جهان بیرون رویم و ساغری از باده ی آتش به کام یکدیگر ریزیم
که قدری از فراز عشق بالاتر رویم و درد را غم زار دل سازیم
که قدری محو در چشمان هم باشیم...
**********
به دنبال تو می گردم
که تو امید شب های دلم هستی
که تو شمع فروزان دلم هستی
و من بی تو نخواهم بود در دنیا
که تو جان منی ای ماه تابانم
و من پروانه خواهم بود گرد شعله عشقت
چرا که دوست میدارم ترا من بیشتر از جانم
به دنبال تو می گردم

P a R y A
11-01-2010, 08:49 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112702_cheshm.jpg


زبانم را نمی فهمی
تو خطم را نمی خوانی
چنان بیگانه ای حتی
که نامم را نمی دانی
تو آنقدر گیج و گنگی
در پلیدی های این غربت
که بیداری و قلب عاشق ما را نمی بینی
دل تو رفته در خواب و
خیالت مست این رویا
سراسیمه رهایی در پی
پس کوچه های سرد این دنیا
نگاه خسته ی ما را نمی بینی
شتاب ثانیه ها را نمی بینی
امید و آرزوهای ز هم بگسسته ی فردای دنیا را نمی بینی
من از بیگانگی های عجیب و پوچ این ملت ندارم انتظاری
از این ماتم که همچون من تو هم
غربت نشینی و زبانم را نمی فهمی
چنان بیگانه ای حتی
که نامم را نمی دانی

P a R y A
11-01-2010, 08:50 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112700_136950mlf5gnr5i9up5.gif







زندگی چون کودکی تنهاست:
ساده وغمناک!،
اشک سردی همچون مروارید
میدود در جام چشمانش،
میچکد بر خاک،
سادگی در چهره اش پیداست!
گاه یک لبخند
میدمد در آسمان گونه هایش گرم،
می شکوفد در بنا گوشش
غنچه آزرم.
گاه ابر تیره اندوه
بر جبینش میگشد دامن
سر فرو می آورد نا شاد،
چون نهاهی نرمو نازک تن
در گذار باد

زندگی زیباست:
ساده و مغموم،
چون غزالی در کنار چشمه ای،در خلوت جنگل
مانده از دیدار جفت گمشده محروم
دیده اش از انتظاری جاودان لبریز
در بهاری سرد
مرغ زیبایی نشسته شادمان بر شاخه اندوه
سادگی افتاده همچون شبنمی از دیده مهتاب
در سکون حیرتی خاموش
بر عقیق بوته اعجاب
زندگی چون کودکی تنهاست:
ساده وغمناک،
زندگی زیباست!

P a R y A
11-01-2010, 08:51 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112698_rqx8us.jpg


نبودم آنجا که باید ستاره میشدم
آسمان به ریسمان دلم بسته بود
تمام زمزمه ها را شنیدم
اما صدا نبودم
آنجا که باید فریاد میشدم
تو را به کوچه سپردم
آنجا که باید چون کوه سترگ
کنار تو می ماندم
ستاره را به تو می بخشم
آسمان را به تو می بخشم
فریاد را به تو می بخشم
ببخش بر من ....

P a R y A
11-01-2010, 08:51 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112696_2661913910103346825S425x425Q85.jpg




اشکی که بی صداست،


پشتی که بی پناست،


دستی که بسته است،


پایی که خسته است،



قلبی که عاشق است،


حرفی که بی صداست،


شعری که بی بهاست،



دارایی من است،


ارزانی شماست....

P a R y A
11-01-2010, 08:52 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112694_fflybmpi3a04m9ed4773e.png


دختری ساده تر از هر سادگی

مانده درعشقی پر از دلدادگی

دختری از جنس شبنم جنس نور

خانه اش در سرزمینی دور دور

دختری با آرزوهای بلند

گیسوان آرزوهایش کمند

دختری همبستر آهنگ ها

شب میان سرزمین رنگها

دختری عاشق تر از پروانه ها

قصه اش زیباترین افسانه ها

دختری ازعطر خوب یاسها

سینه اش چون معدن الماس ها

دختری تنها به دنیای شما

رهگذر کوچه و پس کوچه ها

دختری خسته از این نیرنگها

قلب معبودش به جنس سنگها

دختری در آرزوی یک نگاه

خوش تپیدن در میان یک نگاه

دختری در جاده های زندگی

کوله بارش تا ابد آوارگی

دختری هم خانه مرداب ها

خوش خیالی خوش میان خوابها

دختری از آسمانها پاک تر

سر گذشتش از خزان غمناک تر

دختری در فصل رویای قشنگ

دل برای نازنینش دل تنگ

دختری سرگشته در شهر شما

عاشقی آواره ای در کوچه ها

دختری زندانی زندان غم

بی گناهی گشته ظلم وستم

دختری بسته به زنجیر نگاه

در نگاهش قصه های بی شمار

دختری در پنجره ی فریاد ها

ارغوان خسته ای در بادها

دختری در حسرت دیدار تو

بینوایی تا ابد بیمار تو

دختری دل خسته از این زندگی

بر لب دریا اسیر تشنگی

دختری در فصل تب دار جنون

قسمتی از تیره بختی ها نگون

P a R y A
11-01-2010, 08:53 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112656_16gwysw.jpg


آخر دل ما را تو فنا کردی و رفتی
بیهوده مرا چشم به راه کردی و رفتی
آن کاخ امیدی که بنا کردم از عشقت
خاکستری از آن تو بپا کردی و رفتی
تو که دانی همه ترس من از هجر تو بود
پس چرا شهر دلم را تو رها کردی و رفتی
در طلب وصل تو ای گل شدم آوازه شهر
تو در این شهر غریب، دل تنها رو رها کردی و رفتی
در توانم نبود دوری و هجر تو عزیز
گو که خواب است که اینگونه جفا کردی و رفتی

P a R y A
11-01-2010, 08:54 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112654_work.1509641.5.flat550x550075f.windowtoyou rsoul.jpg




ای مهربانی تو

زلال تر از آب

از خاک من

ای ابر! ای ترانه نشنیدنی

همراه ساز شب های خستگی

شب های انتظارم

تا صبح پای پنجره ماندن

خواندن

تا صبح سوی دورترین پاره ابر

ای ابر مهربانی !‌ ای مهربانترین ابر

می بینمت به حاشیه ی آسمان هنوز

در کار چاره سازی این خاک شوربخت

فریاد می کشی

غریو زنان از این کوه

تا کوه دوردست

و گیسوان سوخته ات را می بینم

از ریگ داغ بادیه روییده است

دیدی که سوختم

دیدم که سوختی

دیدی که بند بند من از تشنگی گسست

دیدم که چشم سرخ تو رگبار گریه را

لغزیده پشت دست

با آنکه لب پنجره ماندم تا صبح

با آنکه پشت پنجره خواندی

P a R y A
11-01-2010, 08:54 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112631_4e599f4bd472b4671a197de5a7960hfhkghjk07cd. jpg


(برای خواندن متن کامل شعر به ادامه مطلب بروید)







ای دل خسته و در مانده ام......!


ازنگاه های پر غرور،


از بی وفایی روزگار و زمانه،


از بی مهری آدماها،


ای دل حرفهایم را به تو می گویم،


ای دل برای تو می نویسم، ‌


از خشکترین جاها ، خشکترین احساسات،


از روزهای پرازتکرار،چهره های پرنقاب،


از دلهای بی بهار،‌ کینههای همیشه برجا

P a R y A
11-01-2010, 08:54 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112625_264titc.jpg







آن چشم ها براهند
تا ز آسمان بیایی
با این قنوت دستان
بر آن قنات خالی
هر چند خوابِ خواب است
اقبال ناگهانی
پیداست ضجه ی مرگ در بغض هر مقنی
باید به سجده افتاد
باید به دوری از فسق
یک نعره "ای خدا" زد
باید که اسمعیلی
تقدیم با ریا کرد
باید بدانی الله
کاین، پینه بر سر من
مهرت ز کبریا زد
این حربه نیک کاری است
تدبیر خیس خورده
پیداست کز سر جود ای خفته در امانی
آن روز استغاثه
می جست یک سبد آب
یک مرد انتحاری
در انتهای چاهی
پر کرده کوزه ای را:
فریاد ای اهالی
این کوزه را بگیرید
بعد از تناول آب
از چاه "من" در آرید
پیداست کز سر جود
ای خفته در امانی
آنی که بر سر چاه
نوشیده آب و رفته
بی غسل، یک مقنی
جان داده بر ته چاه

ای خفته در امانی

آنی که بر سر چاه
نوشیده آب و رفته
بی غسل، یک مقنی

جان داده بر ته چاه





یک آسمان تبانی!
این قصه امتحانیست؟

P a R y A
11-01-2010, 08:55 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112626_5315838jhlg.jpg




به نام آنکه معبود است و معشوق


طفلک پر شورم این روز ها باز هوای دلش ابریست


براستی نمیدانم دیگر چگونه واژه ها را به بازی بگیرم


واژه هایی که چون حبابی رنگین در شب های من میرقصیدند

و کبوتر های کلام را درسحر گاهان من به پرواز میکشیدند


تا مرهمی باشند برای طفلکم که میخواهد از راز دل بگوید


دلتنگم؛؛


دلتنگ خواستن ؛


دلتنگ نوشتن؛


دلتنگ آغوشی پر مهر گاهی چنان از خود بیخود میشوم


که حتی نمی فهمم که آمد ؛ یا کدام رفت


پرورد گارا ؛


روی سخنم با توست؛؛


تویی که شور عشق را برایمان به ودیعه نهادی!

P a R y A
11-01-2010, 08:55 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112594_aaaaaa.jpg



دوستت دارم

نه تنها برای آنچه که هستی

بلکه برای آنچه که هستم

هنگامی که با توام



دوستت دارم

نه تنها برای آنچه که از خود ساخته ای

بلکه برای آنچه که از من می سازی



دوستت دارم

برای بخشی از وجودم که تو شکوفایش می کنی



دوستت دارم

چون دست بر دل فسرده ام می نهی

زنگارهای بی ارزش و بی مقدار به سویی می زنی

ونور می تابانی بر گنجینه های پنهانی که

تاکنون در ژرفا مانده بودند



دوستت دارم

چون یاریم می کنی که از تخته پاره های زندگی

نه یک کپر ، که معبودی در خور بنا نهم

کمک می کنی که کار روزانه ام

نه یک سر شکستگی بلکه ترنم ترانه ای باشد







دوستت دارم

چون بیش از هر کیش و آیینی

به رویش من یاری رسانده ای

فراتر از هر سرنوشتی

شادی را به من ارزانی داشتی

این همه را هدیه داده ای

بی هیچ تماسی ، کلامی ویا اشارتی

به این کار توانا گشته ای

چون خودت بوده ای

شاید دوست بودن در نهایت

به همین معنا باشد. . .

پس با تمام وجود

دوستت دارم. . .



دوستت دارم. . .

دوستت دارم. . .

P a R y A
11-01-2010, 08:55 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112592_3y6au51.jpg




خداوندا ، خداوندا تو هم یکبار عاشق شو

و بر گیر از لب میگون یاری بوس اشک آلود

تو هم در انتظار دلبری با ترس و لرز و بیم

سر آن کوچه یک ساعت بمان غمناک و اشک آلود

که از درد من و راز درون من خبر گردی

تو هم چون من به رسوایی میان ده سمر گردی

وفا داری کن و جور و جفایش را تحمل کن

چنان خو کن به او تا هستی تو جمله او گردد

و بعد از آن در آغوش رقیبی مست و بی پروا

تماشا کن که تا بهتر بدانی حالت ما را

خداوندا تو هرگز نامه معشوقه ای خواندی

که بنویسد تویی دینم تویی جسمم تویی جانم

ولی فردا همان فردا که آغاز جدایی هاست

بگوید کن فراموشم نمیخواهم پشیمانم

و تو مانند مرغ نیم بسمل پر زنی بر خاک

و شعرت نامه ات ، آتش زند بر پیکر افلاک

خداوندا ، تو یک شب تیشه مردانگی بردار

و از ریشه بر افکن این درخت عشق و مستی را

و خواهی دید با محو کلام ِ "دوستت دارم"

تو خواهی داد بر باد فنا بنیاد هستی را

وز آن پس هر دلی را کردی از عشق بتی دلشاد

به او درس وفا هم در کنار عشق خواهی داد . . .

P a R y A
11-01-2010, 08:56 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112567_27ypv2v.jpg




گفتی : "بیا شبانه ی عشقی به راه كن

من را غریق لذت یك شب گناه كن



حس لبت كه روی لبم داغ میزند

از من مگیر و زندگی ام را تباه كن



آرام سر به سینه ی من نه و تا ابد

گیسوی خود به سرش سرپناه كن



از آتشی كه شعله زده در نگاه تو

امشب مرا چو چشم خودت رو سیاه كن"



آنشب كه دست تو دست مرا گرفت

از پا فتاده بودم و گفتی گناه كن



گفتم كه سینه ام از عشق خسته است

گفتی: " خموش باش و مرا تكیه گاه كن "



عشقی نبود در پس آن شب و تا هنوز

گویم به گوش دل هر شب كه آه كن



آن عشق پاك بی ثمری كز دلت گذشت

از یاد برده و در قعر چاه كن



تو از تمام فاصله ها دل بریده ای

سوزاندی ام ، برای خدا ، اشتباه كن



من با تمام فاصله ها عهد بسته ام

باز آ و غربت من را نگاه كن

P a R y A
11-01-2010, 08:57 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112568_330us6s.jpg






سخت پریشانت ساخته

اینكه جدایی را عزم نموده ام

میگویی آواره می شوم بی تو

بمان بامن . . .

آه عزیزم

می دانم

می دانم طاقت نمی آوری جدایی را

این مسئله اما

مرا از رفتن باز نمی دارد

رفتنم عزمیست راسخ

برماندنم پای مفشار

میروم

و اندوهی احساس نمیكنم از جدایی

مگر با تو بودن آرامشم داد

كه اندوهگین شَوم ازدوریت ؟. . .

كنارت بودم

احساسم نمیكردی

حضورم را نمیدیدی . . .

اكنون كه مایلم به جدایی

حس میكنی وجودم را ؟

و درمی یابی كه آواره میشوی بی من ؟

نه. . . عزیز . . .

می روم . . .

دیگر آزارم نمیدهد جدایی

و التفاتی نیست مرا

به پریشانیت

به آوارگیهایت . . .

P a R y A
11-01-2010, 08:57 PM
http://www.picestoon.com/out.php/i112571_42jcj8n.jpg




از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

آدمیت مرد

گرچه آدم زنده بود

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

از همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود

بعد دنیا هی پر آدم شد و این آسیاب

گشت و گشت

قرنها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغا آدمیت بر نگشت

قرن ما روزگار مرگ انسانیت است

سینه دنیا ز خوبی ها تهی ست

صحبت از آزادگی ، پاکی ، مروت ، ابلهی ست

صحبت از عیسی و مو سی و محمد نابجاست

روزگار مرگ انسانیت است

من که از پژمردن یک شاخه گل

از نگاه ساکت یک کودک بیمار

از فغان یک قناری در قفس

از غم یک مرد در زنجیر ـ حتی قاتلی بر دار

اشک در چشمان و بغضم در گلوست

وندر این ایام زهرم در پیاله ، زهر مارم در سبوست

مرگ او را از کجا باور کنم

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای جنگل را بیابان می کنند

دست خون آلود را در پیش چشم خویش پنهان می کنند !

هیچ حیوانی را به حیوانی نمی دارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

فرض کن :

مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست

فرض کن :

یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست

فرض کن جنگل بیابان بود از روز نخست

در کویر سوت و کور

در میان مردمی با این مصیبت ها صبور

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفتگو از مرگ انسانیت است

P a R y A
11-01-2010, 08:58 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85708_254y3uv.jpg


گر چه از فاصله ماه به من دور تری
ولی انگار همین جا و همین دور و بری

ماه می تابد و انگار تویی می خندی
باد می آید و انگار تویی می گذری

شب و روز تو ـ نگفتی ـ که چه سان می گذرد
می شود روز و شب اینجا که به کندی سپری

گر چه آنجا کمی از فصل زمستان باقی ست
و هنوز از یخ و برفاب ولنجک اثری

باز بگذار در و پنجره ها را امشب
باد می آید و می آورد از من خبری

خبری تازه که نه یک خبر سوخته را
باد می آورد از فاصله دور تری

خبر اینقدر قدیمی ست که هر پیر زنی
خبر اینقدر بدیهی ست که هر کور و کری

می تواند که به یاد آورد و بشنودش
تو که خود فاعل و مفعول و نهاد خبری

P a R y A
11-01-2010, 08:58 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85706_ff7m37.jpg




در من بگیر بار دگر ای دم غزل
من بازگشته ام به تو ای عالم غزل

ای عالم عزیز که تقدیر روزگار
چندی گرفت از تو مرا ٬ از غم غزل

حالا دوباره آمده ام با همان جنون
تا محو و گم شوم در پیچ و خم غزل

من باز گشته ام که بگیرم به جدٌ و جهد
از دست شاعران جوان پرچم غزل

هان! رفتم از تو ای من بی ذوق پیش از این
تا بعد از این دوباره شوم محرم غزل

دنیا همه برای تو بگذار بعد از این
او همدم تو باشد و من همدم غزل

بسیارها و بیشترین ها برای تو
من قانعم به قافیه های کم غزل

پیوند خورده است از آغاز بخت من
با تار و پود قالب مستحکم غزل

از هر طرف که می نگری رقص شعله است
در من گرفته سرکش و سوزان دم غزل

P a R y A
11-01-2010, 09:02 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85698_sl53qijx.gif




گر چه در دورترین شهر جهان محبوسم
از همین دور ولی روی تو را می بوسم

گر چه در سبزترین باغ ولی خاموشم
گر چه در بازترین دشت ولی محبوسم

خلوت ساکت یک جوی حقیرم بی تو
با تو گسترده گی پهنه اقیانوسم

ای به راهت لب هر پنجره یک جفت نگاه
من چرا این قدر از آمدنت مایوسم؟

این غزل حامل پیغام خصوصی من است
مهربان باشی با قاصدک مخصوصم !

گر چه تکرار نباید بکنم قافیه را
به خصوص آن غلط فاحش نامحسوسم-

بار دیگر می گویم تا یادت نرود
مهربان باشی با قاصدک مخصوصم

P a R y A
11-01-2010, 09:07 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85683_1250137677.jpg




من روز خویش را
با آفتاب روی تو
كز مشرق خیال دمیده ست
آغاز می كنم
من با تو می نویسم و می خوانم
من با تو راه می روم و حرف می زنم
وز شوق این محال
- كه دستم به دست توست!-
من جای راه رفتن
پرواز می كنم...!
آن لحظه ها كه مات
در انزوای خویش
یا در میان جمع
خاموش می نشینم:
موسیقی نگاه تو را گوش می كنم
گاهی میان مردم،ازدحام شهر
غیر از تو، هر چه هست فراموش می كنم
گویند این و آن به هم _آهسته_:
_هان و هان؟
دیوانه را ببینید!
بیخود ، چو كودكان،
لبخند می زند!
با خود، چگونه گرم سخن گفتن است؟!
_آه_،
من،دور ازین ملامت بیگاه،
همچنان،
سرمست،
در فضای پریخانه های راز
شاد از شكوه طالع و بخت موافقم
آخر، چگونه بانگ برآرم كه:
-عاقلان!
دیوانه نیستم،
به خدا سخت عاشقم!

P a R y A
11-01-2010, 09:09 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85676_000000nm08.jpg


دود سیگار چو من میلرزد

میزنم پک ممتد

که به پایان برسد

می کنم سرفه ی پی در پی باز

می زند خنده به من سیگارم

چشم خاکستری ام می لغزد

دود وهم آلودی با من و خاطر من می رقصد


می تکانم تن خود



با ته سیگارم

آن میفتد بر خاک من می افتم بر گور


می زند خنده به من



سر سرخ سیگار

یک پک از خاطره ها ماند ه هنوز

P a R y A
11-01-2010, 09:10 PM
http://img15.img98.com/out.php/i84964_54.jpg


نیمه شب آواره و بی حس و حال در سرم سودای جامی بی زوال


پرسه ای آغاز کردیم در خیال دل به یاد آورد ایام وصال

از جدایی یک " دو سالی می گذشت یک " دو سال از عمررفت و برنگشت

دل به یاد آورد اول بار را خاطرات اولین دیدار را

آن نظر بازی آن اسرار را آن دو چشم مست و آهو وار را

همچو رازی مبهم و سر بسته بود چون من از تکرار او هم خسته بود

آمد و هم آشیان شد با من او همنشین و هم زبان شد با من او

خسته جان بودم که جان شد با من او ناتوان بود و توان شد با من او

شانه اش خوابگاه خستگی این چنین آغاز شد دلبستگی

وای از آن شب زنده داری تا سحر وای از آن عمری که با او شد به سر

مست او بودم ز دنیا بی خبر دم به دم این عشق می شد بیشتر

آمد و در خلوتم دمساز شد گفت و گوها بین ما آغاز شد

گفتمش در عشق پابرجاست دل گر گشایی چشم دل " زیباست دل

گر تو زورق بان شوی دریاست دل بی تو شام بی فرداست دل

گفت : در عشقت وفادارم ... بدان من تو را دوست میدارم ... بدان

شوق وصلت را به سر دارم بدان چون تویی مخمور ... خمارم بدان

با تو شادی می شود غم های من با تو زیبا می شود فردای من


گفتمش : عشقت به دل افزون شده دل ز جادوی رخت افسون شده

بر لبم بگذاشت لب ... یعنی خموش طعم بوسه از سرم برد عقل و هوش

در سرم جز عشق او سودا نبود بهر کس جز او در این دنیا نبود

دیده جز بر روی او زیبا نبود همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود

روزگار ... اما وفا با ما نداشت طاقت خوشبختی ما را نداشت

پیش پای عشق ما سنگی گذاشت بی گمان از مرگ ما پروا نداشت

آخر این قصه هجران بود و بس حسرت رنج فراوان بود و بس

یار ما را از جدایی بیم نبود در غمش مجنون عاشق کم نبود

بر سر پیمان خود محکم نبود سهم من از عشق جز ماتم نبود

با منه دیوانه پیمان ساده بست ساده هم آن عهدو پیمان را شکست

بی خبر پیمان یاری را گسست این خبر ناگاه... پشتم را شکست

آن کبوتر عاقبت از بند رست رفت و با دلداری دگر عهد بست

با که گویم او که هم خون من است خصم جان و تشنه ی خون من است

بخت بد " بین وصل او قسمت نشد این گدا مشمول آن رحمت نشد

آن طلا حاصل به این قیمت نشد

عاشقان را خوشدلی تقدیر نیست با چنین تقدیر بد ... تدبیر نیست

از غمش با دود و دم همدم شدم باده نوش غصه ی او من شدم

مست و مخمور و خراب از غم شدم ذره ذره آب گشتم ... کم شدم

آخر آتش زد دل دیوانه را سوخت بی پروا پر پروانه را

عشق من " از من گذشتی ... خوش گذر بعد از این حتی تو اسمم را نبر

خاطراتم را تو بیرون کن ز سر دیشب از کف رفت فردا را نگر

آخر این یکبار از من بشنو پند بر منو بر روزگارم دل مبند

عاشقی را دیر فهمیدی ... چه سود ؟ عشق دیرین ... گسسته تار و پود

گرچه آب رفته باز آید به رود ماهی بیچاره اما مرده بود

بعد از این هم آشیانت هر کس است

باش با او یاد تو ما را بس است
...

P a R y A
11-01-2010, 09:11 PM
http://img15.img98.com/out.php/i84889_viefggwpicimg.jpg


باز دلم تنگ است
باز چشمانم باران می طلبد
آسمان دلم پر از ابرهای سیاه دلتنگی شده
باز من تنهایم!
و در این سكوت حتی داری ساز هم آر (http://groups.yahoo.com/group/taranehha/join)امم نمی كند
دل من باز كوچك شده
برای آنكه نمیدانم كیست!
ولی غیبتش مرا می آزارد...
من خودم را گم كرده ام...! كجا...؟!
این را دیگر نمیدانم

P a R y A
11-01-2010, 09:11 PM
http://img15.img98.com/out.php/i84963_00h05160rK.jpg




کسی ما را نمی پرسد

کسی تنهایی ما را نمی گرید

دلم در حسرت یک دست

دلم در حسرت یک دوست

دلم در حسرت یک بی ریای مهربان مانده است

کدامین یار ما را می برد

تا انتهای باغ بارانی

کدامین آشنا آیا

به جشن چلچراغ عشق دعوت می کند ما را

و اما با توام

ای آنکه بی من

مثل من

تنهای تنهایی

تو که حتی شبی را هم

به خواب من نمی آیی

تو حتی روزهای تلخ نامردی

نگاهت

التیام دستهایت را

دریغ از ما نمی کردی

من امشب از تمام خاطراتم

با تو خواهم گفت

من امشب با تمام کودکی هایم

برایت اشک خواهم ریخت

من امشب دفتر تقویم عمرم را

به دست عاصی دریای نا آرام خواهم داد

همان دریا که می گفتی

تو را در من تجلی می کند

ای دوست !

همان دریا که بغض شکوه هایم

در گلوی موج خیزش زخم بر میداشت

و اما با تو ام

ای آنکه بی من مثل من

تنهای تنهایی

کدامین یار ما را می برد

تا انتهای باغ بارانی . . .

P a R y A
11-01-2010, 09:21 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85030_normal3530691md1.jpg



دلبندم . . .

هیچكس

در نظرم همچون تو زیبا نیست

تنهایت نمیگذارم

از چه میهراسی ؟

صورت هیچ ماهرویی

همچون صورت تو

مرا به بوسه افشاندن وانمی دارد . . .

فراموشت نمیكنم

فقط كافیست دردایره ی رؤیت من باشی . . .

اندوهگین مباش

با تو ام . . .

مهربانیهایت

مرا به سوی تو میكشد

و حرارت عشقت

دلگرمم میسازدبه ماندن . . .

عاشقت میمانم

تاآن زمان كه دوستم داشته باشی

و میدانم

كه عشقت تنها منم

و از یادم نمیبری . . .

امااندوه من این است

كه بیوفا میپنداری مرا . . .

و میهراسی

كه رهایت سازم

آه ،نازنین . . .

اینگونه مباش

بااین خیال

عشق را خشن می یابی

و از لمس حریرش

باز میمانی

دلبندم

اگر دوستم داشته باشی

فراموشت نمیكنم . . .

تنهایت نمیگذارم . . .

اندوهگین مباش . . .

P a R y A
11-01-2010, 09:37 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85026_850.jpg




اگر برای تو شعری عاشقانه بخوانم

این شعر تا ابد با تو خواهد زیست

حتی وقتی که من دیگر نباشم!

یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد

شعر عاشقانه بیشتر از آدمها می ماند

عاشقانت تو را ترک می کنند

اما شعر عاشقانه

همیشه با تو خواهد بود

پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم!

شعری از اعماق جان

که مرا به یاد تو آورد . . .

شعری که همیشه با تو بماند

P a R y A
11-01-2010, 09:40 PM
http://up.iranblog.com/Files/ca7a09eb1811467f9abe.gif




قسمت شود بار دگر جان را فدایت میکنم

دل را اگر رخصت دهی قربان برایت میکنم

هرچند هستی بی‌نشان عشقت نشانم گشته ‌است

زین رو تو را از دلبران یارا جدایت میکنم

یادت شده آرام جان - ای دلبر و آرام جان

تا باشی از غم‌ها رها هرشب دعایت میکنم

هر دم شوی از من جدا

بهر دوباره دیدنت در خلوت غمگین خود

راز و نیاز از عمق جان با آن خدایت میکنم

P a R y A
11-01-2010, 09:42 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85091_2wnmxat.jpg




به عشق تو سروده‌ام، همین و بس عزیز من

بجز تو دل نمی‌دهم، به هیچکس عزیز من

عزیز من شکوفه‌ی بهار من فقط تویی

من اعتنا نمی‌کنم، به خار و خس عزیز من

منم همان قفس که در، اسارت قناریم

کمی ترانه ساز کن، در این قفس عزیز من

تو آفتابی از چه رو، همیشه سرد بوده‌ای

نگو که دل سپرده‌ام، به یک هوس عزیز من

خودت شلوغی مرا، به انزوا کشانده‌ای

نهال نو پدید را، نکن هرس عزیز من

شمیم نام و یاد تو، رها نمی‌کند مرا

دوباره می‌کشم تو را، نفس نفس عزیز من

نه -هیچ کس به جز خودت، برای من خودت نشد

فقط خودم، فقط خودت، همین و بس عزیز من

P a R y A
11-01-2010, 09:42 PM
http://up.iranblog.com/Files/e8f80a37aac64f3bba17.gif



چشمک بزن چراغ ِ خیابان ِ عاشقی !
در بهت ِ چشم ِمرغ ِغزلخوان ِ عاشقی
شاید بهار هم ، شبی از دوردست ِخویش
تن در دهد به سوز ِ زمستان ِ عاشقی
قدری بخند در شب دلگیر ِ چشم من
برقی بزن ستاره ی خندان عاشقی !

P a R y A
11-01-2010, 09:43 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85027_12.jpg


کاش می دانستیم ...
کاش می دانستیم ، ما را مجال آن نیست که روزهای رفته را از سر گیریم
و لحظه های بی بازگشت را تمنا کنیم
کاش می دانستیم فردا چه اندازه دیر است برای زیستن...
و چه اندازه زود برای مردن
کاش می دانستیم یک آلاله را فرصت یک ستاره نیست..
و به نا گاه بسته خواهد شد
پنجره های دیدار
در اجبار تقدیر
کاش می دانستیم... !!

P a R y A
11-01-2010, 09:44 PM
http://www.dance4america.com/sitebuildercontent/sitebuilderpictures/.pond/dance4american-ballet-art-exhibit-online-image-1001.jpg.w560h593.jpg






همرنگ گونه های تو، غنچه عشقم آرزوست

چون باده ی لب شیرین تو، می نابم آرزوست

ای پرده پرده ی چشم توام باغ های سبز

در زیر سایه ی مژگانت، خواب و خیالم آرزوست

دور از نگاه گرم تو ، باز بی تاب گشته ام

بر من نگاه کن ، که شب و تابم آرزوست

تا سینه سپید تو لوح سفید رازهاست

سر گشتگی به لوح ننوشته رازم آرزوست

در تنهایی شبهای بی تو ای جانان من

نور زیبای رویت در صورت مهتابم آرزوست

تا وارهم ز وحشت شب های انتظار

چون خنده ی تو مهر جهانتابم آرزوست

آن شب در آغوش گرم تو با یک جام ناب

ترنم شعر شاعر نامدار جاری بود بر زبانم

" یک دست جام باده و یک دست زلف یار

رقص به میانه چنین میدانم آرزوست "

P a R y A
11-01-2010, 09:44 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85075_naroo.jpg





هر چه زیباست مرا یاد تو می اندازد


آن که بیناست مرا یاد تو می اندازد


تو که نزدیک تر از من به منی می دانی


دل که شیداست مرا یاد تو می اندازد


هر زمان نغمه ی عشقی ست که من می شنوم


از تو گویاست ، مرا یاد تو می اندازد


دیگران هر چه بخواهند بگویند که عشق


بی کم و کاست مرا یاد تو می اندازد


ساعتی نیست فراموش کنم یاد تو را


غم که با ماست مرا یاد تو می اندازد

P a R y A
11-01-2010, 09:44 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85071_3435f6.jpg


خانه ام تنهایی است
جای عشقم خالی است
نه بدینسان که گمان است خوشم
نه چنان دلتنگم که بگویند افسرد
جا و جولانی نیست
قاصدی حتی نیست که سلام دل را، که گرفته است کنون
برساند بر جان
جان من کو اکنون؟
قاصدی گو باشد، چه توان گفت که جانم رفته است
آسمانم رفته است
آسمان گو باشد، پر پروازم نیست
ناله و بغضی هست، ساز آوازم نیست
رازها بر دل دارم، همدم رازم نیست
چه بگویم دیگر، قوه آغازم نیست
دگر، نای آوازم نیست
...
بس است
این کافیست...

P a R y A
11-01-2010, 09:45 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85067_2u557at.jpg

در سپیده دمی
نه چندان دور
به دیدارت خواهم آمد
با سبدهای معرفت
بر دوش
شاخه های یاسمن
در دست
و هزاران گفتنی
بر لب
اما
از پیش می دانم
لبریزترین نگاهها
در سخاوت سکوت
گرهبند همدلی ما خواهد بود

P a R y A
11-01-2010, 10:01 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85073_1210972820.jpg



روی قبرم بنویسید مسافر بوده است.
بنویسید كه یك مرغ مهاجر بوده است.
بنویسید زمین كوچه ی سرگردانیست.
او در این معبر پرحادثه عابر بوده است.
صفت شاعر اگر همدلی و همدردیست.
در د غزل هجرت من را همه جا بنویسید.
روی قبرم بنویسید مهاجر بوده
من مسافرم....
مسافر
مسافری که خسته بود...
مسافری که سال ها
میان حس مبهم سفر
ز شهرها گذشته بود...
مسافری که روی صخره ای، کنار جاده ای نشسته بود
و در میان دود ومه، به راه چشم بسته بود...
نشان گمشده ای را ز جاده می پرسید
ولی چه سود...
او
از این دیار نیز رفته بود.

P a R y A
11-01-2010, 10:06 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85070_37asheghedelsokhte.jpg



همه حرف من این است: تو را می خواهم

با گل یاد تو عمری ست كه من همراهم
بی سبب نیست كه هر لحظه دلم می گیرد
غم عشق است واز این مساله خود آگاهم
روزهایم همه با ناله واندوه گذشت
همه شب ماه بود شاهد اشك وآهم
سرنوشتم همه این بود كه عاشق باشم
دست تقدیر كشانده ست چو بر این راهم
چاره ای نیست به جز سوختن و ساختنم
آتش عشق تو افتاد چون بر این كاهم
اگر از عاشق دلخسته نگیری خبری
به یقین می كشدم این غم بس جانكاهم
خون دل خوردن وهم كندن جان بود عزیز
قسمت و سهم من از زندگی كوتاهم

P a R y A
11-01-2010, 10:09 PM
http://img15.img98.com/out.php/i85068_6eviy6d.jpg




نزدیك میشوی به من

فرسنگها در من فرو میروی

در من خانه میكنی

در من حضورمیابی

لحظه به لحظه هرجا و هر كجا

توی انگشتهایم جاری میشوی

سطر به سطر خاطراتم را می نگاری

روی لبم مینشینی

خنده میشوی، حرف می شوی

دلم كه می گیرد از چشمهایم میباری

كیستی ؟ كیستی تو؟

كیستی تو كه این همه

در من بی تابی

سزاوار حرفهای عاشقانه ای

كیستی تو كه دیدنت زندگی

رفتنت مرگ است

در من بمان

از هنوز تا همیشه........