PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ♥♥♥خلــوت دل♥♥♥



صفحه ها : 1 2 [3]

mmiladd
11-04-2010, 08:48 PM
به دور مي رفتم

به جستجوي راز جهان

که دودکش خانه ات را ديدم

نزديک که شدم

دريافتم آنچه به دنبالش بودم

تويي،

زني با گيسواني بافته و

آوازهايي که خواب خرس را

پر از کندوهاي عسل مي کرد

اينجا فرود آمدم

و براي بخاري ات هيزم جمع کردم.

mmiladd
11-04-2010, 08:51 PM
آماده ام تا به تردید

نفس بکشی

و من

بی بهانه به تنت

عشق ببافم.

میايستم کنار دريا

و طلوع تو را

انتظار میکشم

با موج بلند میخيزم

بيايی ابر میشوم

در آغوش تو

mmiladd
11-04-2010, 08:53 PM
خوب خوب نازنین من!

نام تو همیشه مرا مست می کند...

بهتر از تمام شعرهای ناب!

نام تو اگرچه بهترین سرود زندگی ست،

من تو را به خلوت خدایی خیال خود،

"بهترین بهترین من" خطاب می کنم

بهترین بهترین من!!
__________________

mmiladd
11-04-2010, 09:00 PM
فکر تو،عایق سرمای من است...

فکر کردم به صمیمیت تو،

گرم شدم

خنده کن!

خنده!!که با خنده ی تو،

آفتاب از ته دل می خندد...

شرم در چهره ی من داشت شقایق می کاشت

سفره انداخته بودیم و کنارش،

با هم دوستی می خوردیم

حرف تو سنگ بزرگی جلوی پای زمستان انداخت

...

باز هم حرف بزن!

mmiladd
11-04-2010, 09:02 PM
ای یار
كه در گریبانت
دوكبوتر توآمان بی تابند
و قلب پاك تو
با لرزش خوش كبوتران
به تنظیم ایقاع و آهنگ جهان برخاسته است
لبانت به طعم خوش صداقت آغشته است
و گرمای مهربان دستت
مرد را مرد می كند
ومن
ایستاده ام
و به نیمه ی كهكشان می نگرم
كه درآنسویش
تو
عشق تقدیر می كنی
و من
كامل می شوم
ای زن زن !

mmiladd
11-04-2010, 09:03 PM
جعبه مدادرنگی را برمی دارم
جای خالیت را سبز می کنم
و از جاده ای که رفتی
تا امتداد خانه قلبم فرش قرمز پهن می کنم
و مداد آبیم را نمی تراشم
تا زمانی که بیایی و آسمان دلم را آبی کنم

mmiladd
11-04-2010, 09:05 PM
عاشقت می شوم

درخيابان راه می روم

به چاله می افتم

عاشقم می شوی

در خيابان راه می روی

به چاله می افتی

حالا

نقاط اشتراکمان بيشتر می شود

mmiladd
11-04-2010, 09:07 PM
چشمک زدی ودورشدی

ومن به دنبال تو راه افتادم

کاش به خانه ات می رفتی

که ميان قصه بود و رويا

ويابه موزه

ويا به تياتر

اماراه به کتابخانه ها بردی

لعنت برتو!

من حالا

سالهاست کتابهاراورق می زنم

وتو را نمی يابم

mmiladd
11-04-2010, 09:09 PM
می بویم گیسوانت را

تا فرشته ها حسودی کنند به عطر تو.

شانه می زنم موهایت را

تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا.

شعر می گویم برای تو

تا کلمات کیف کنند

مست شوند

بمیرند.

mmiladd
11-04-2010, 09:10 PM
برهنه ام
بپوشانم با عشق
شهري خالي ام
پرم کن از ازدحام
برگي خشکم
در آخر زمستان
بلرزانم از آواز پرنده اي
سرشارم کن
از شادي
بگو به باد
برقصد زير دامنم
تا بريزد
از انگشتانم پروانه ها
مي خواهم تنت
ننوي خوابم شود
تا غرق شوم
در موج دستانت
برهنه ام
بپوشانم با عشق.........

mmiladd
11-04-2010, 09:12 PM
تو را گم مي كنم هر روز و پيدا مي كنم هر شب
بدينسان خواب ها را با تو زيبا مي كنم هر شب
تبي اين کاه را چون كوه سنگين مي كند آنگاه
چه آتش ها كه در اين كوه برپا مي كنم هر شب
تماشايي است پيچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من
كه پيچ و تاب آتش را تماشا مي كنم هر شب
مرا يك شب تحمل كن كه تا باور كني اي دوست
چگونه با جنون خود مدارا مي كنم هر شب
چنان دستم تهي گرديده از گرماي دست تو
كه اين يخ كرده را از بيكسي ها مي كنم هرشب
تمام سايه ها را مي كشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا مي كنم هر شب
دلم فرياد مي خواهد ولي در انزواي خويش
چه بي آزار با ديوار نجوا مي كنم هر شب
كجا دنبال مفهومي براي عشق مي گردي ؟
كه من اين واژه را تا صبح معنا مي كنم هر شب

P a R y A
11-05-2010, 01:21 AM
یک نگاه تو
می ارزد به تمام آن نگاه هایی که از من گرفتی
و شوق لحظه ای با تو بودن
می ارزد به تمام آن همه تنهایی
تنها لحظه ای با من باش تا تکرار بی تو بودن رخت بندد از روزگارم
و من ....
فقط ، تنها به لحظه ای دلخوشم ....

P a R y A
11-05-2010, 01:21 AM
طنین گام تو در شب

طنین گام تو در لحظه های آمدن

صدای جوشش خون است در سکوت رگ من

صدای رویش برگ است، از درخت قلب تو

ای همیشه عزیز ،

ای همیشه از همه بهتر

تو از کدام تباری ؟

اگر ز نسل شبم من ، تو از سلاله ی صبحی

وگر ز پشت خزانم ، تو از نژاد بهاری

چه می شد ار به تو پیوند می زدم شب خود را

که تا سپیده ی من بردمد ز پیراهن تو

چه می شد ار به بهار تو می رسید خزانم

که تا درخت گل من بروید از چمن تو

شنیدنی است ز لب های سرخ گل ، سخن تو

طنین گام تو هر شب

به گوش می رسد از آستان آمدن تو

خوشا گذار تو بر من

خوشا گشودن دل بر صدای در زدن تو

خوشا طلوع تو در من

خوشا دمیدن خورشید عشق از قلب تو

P a R y A
11-05-2010, 01:21 AM
http://mahboobe-2325.persiangig.com/image/sokut.bmp




سکوت سنگین است

سکوت تاریکی

سکوت فاصله هایی که فکر می کردم

حضور گرم تو آن را تمام خواهد کرد

می بینی ؟

حصار را بشکن

ستاره ای آنجاست

ستاره ای تاریک

من از ستاره ی تاریک مرده می آیم

من از هجوم آتش تردید می سوزم

و آرزو دارم

یقین کنم کنون

درون سینه ی تو در سیاه شب اینجا

جوانه روییده است

جوانه ی خورشید

بگو چه گونه گذشتی ؟

حصار را بشکن

سکوت سنگین است

و امتداد سکوت عبث

نمی دانی ؟

دل تنها و سنگینم

به دار پیوسته است

به دار تنهایی

به دار پوسیدن

گریخت لحظه ی ایمان ؟

گریخت لحظه ی پیوند ؟

کاش می گفتم

حصار را بشکن

P a R y A
11-05-2010, 01:22 AM
ای پناه قلبهای نا امید

ای امید آسمان های رفیع

ای به رنگ اشک های گرم شمع

ای چنان لبخند میخک ها نجیب

ای دوای درد دلهای غمین

ای نگاهت مرهم زخم عمیق

ای حضور تو غروب آرزو

ای ز شبنم های صبحگاهی نشان

کوچه ی دل با تو زیبا می شود

تو شفا بخش نگاه عاشقی

مهربانی، نازنینی، مثل عشق

با تمام شاپرک ها صادقی

چشم هایت چونان رنگین کمان

دست هایت باغ پاک نسترن

قلب من یک کلبه تاریک بود

با حضورت گشت کاخ پر نور امید

اشک هایم مثل نیلوفر شکفت

حاصلش یک آسمان لبخند شد

ای تماشای تو یک حس لطیف

بی تو صد نیلوفر عاشق هنوز

در حصار عاشقی زندانی است

قلب من تقدیم چشمان تو باد

چشمهایم باز هم بارانی اند

باید از آرامش دل ها گذشت

شادمان چون لحظه دیدار شد

بهترین تسکین دل این جمله است :

باید از پیوند تو سرشار شد

P a R y A
11-05-2010, 01:22 AM
با رویاهایت خواهم ماند همچنان

به نشانه ی عزمم نه دستم

قلبم را بالا خواهم برد

اسب دلم را زین خواهم کرد

انتظارم را همسفرم

خواهم آمد به سویت

تا

بنگارم

الفاظ عشق را

در جای جای قلبت

تا بدانی

نوازنده ی شب های با تو بودن چه کسی است ...

P a R y A
11-05-2010, 01:23 AM
http://gach18.persiangig.com/Akhrin-Divaneh/Deev-marg-man.JPG


شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "



آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"



بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "



نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "



نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم.

P a R y A
11-05-2010, 01:23 AM
http://www.tehranpic.net/images/pdjeb2hnra452691s5v.jpg



وقتی پرواز بهانه ای است برای ماندن


روی دایره چشمانت می لغزم

و بر بستر سخت شب ماهرانه می غلتم

با غلط گیر افکار سیاهم هر بار که

هاشور می زنم ، ذهنم را

تصویرت ظاهر می شود

از پس زایش قطره ای دلتنگ

که شادمانه بر پهنای صورتم می غلتد

شاعرانه ، چون سنجاقکی

به گوشه لبهای من سنجاق می شود

گوشه لبهای من

همان خالکوبی رویاهای تو

یادآور ثانیه ای شد که رنگش کردم

و جای سالهای دراز فروختم...

حالا من در مرکز دایره به تماشای تو ایستاده ام

که در کنار نشسته ای

بچرخان ، این دایره را

که مرگ فاصله ها

تابع قانون گریز از مرکز است

آه... ، متنفرم از دایره

گوشه ای ندارد

خاطرم در آن

بی مخاطره آرام گیرد

P a R y A
11-05-2010, 01:24 AM
http://0ther.net/Images/lost2small2.jpg




فقط با تو

انتظار فقط با تو

زیباست این زندگی با تو

زیباست این لحظه های عاشقی با تو ،فقط با تو ، تنها در کنارتو

زیباست لحظه های غروب،با تو فقط به یاد تو

آن لحظه که با تو هستم بهترین لحظه زندگی ام است

که دلم نمی خواهد آن لحظه بگذرد


دلم میخواهدآن لحظه که در کنار تو هستم هیچگاه به پایان نرسد


زیباست این زندگی درکنار تو ،فقط با عشق تو
این زندگی زیباتر از گذشته میگذرد چون با تو وعاشق تو هستم
این لحظه ها عاشقانه تر از گذشته میگذرد
چون با تو وبه یاد تو هستم
این قلب عاشق من تو رادوست داردوبا تو می ماند
عاشقانه می ماند و هیچگاه تورا تنها نمیگذارد
میگویم دوستت دارم چون لایق این دوست داشتنی
فقط تو لایق این عشق بی پایان منی
عشق من وتو ماندگار است تا ابد وبرای همیشه وفقط با هم وبرای هم می مانیم
لبخند عشق همیشه بر لبان من جاریست
فقط با تو، وبه عشق تو

P a R y A
11-05-2010, 01:24 AM
تو کیستی
که در هوایت
دلم بیقرار میشود
هر لحظه سالی ست دوری ِ تو
در این غربت
این لحظه ها بیشمار میشود
گرچه نیستی ولی
با یاد سبزت
کویر جانم سبزه زار میشود
بیا ، بیا
اگر تو باشی
با یک گل هم بهار میشود.

P a R y A
11-05-2010, 01:25 AM
http://img29.picoodle.com/img/img29/8/7/7/f_BlackHeartIm_5e67765.jpg






شیشه قلب من از سنگ دلت ساخته شد ،


زین سبب یکتا بود


صیقلی یافت به آب دیده ،


زین سبب زیبا بود


دید از دور دلت را و دوید ،


بس که او شیدا بود


و یکی بوسه بزد بر دلکت ،


چون که بی پروا بود


ناگهان سنگ دلت قلب مرا سخت شکست ،


شیشه نا پیدا بود!


و دلت هیچ نگفت ، حتی آه!!


چون که از خارا بود.

P a R y A
11-05-2010, 01:25 AM
http://www.leighmillerphotography.com/blog/images/ann_paul_es/0006.jpg






نمی دانی چقدر دلم می خواهد چشمانم را


به هر چه که گذشته است ببندم


و به روبرو نگاه کنم


به فردایی که دوست دارم


تو هم در آن باشی ...


به روزهایی که از حس خواستنت


سرشار است ...


از لحظه هایی که عقربک هایش را


به آستان با تو بودنم پیوند می زنم


و شبهایی که سیاهی اش را


با حسی ناشناخته


به روشنی نگاه تو می دوزم ...


دوست دارم با خودم تمام واژه های سپیدی که


تورا برایم معنا می کند تکرار کنم ...


و از تمام شاخه های آویخته درخت یاس


به یاد عطر نفسهایت


گلی بچینم و آن را در گوشه گوشه اتاق خالی ذهنم


بیاویزم ...


باشد تا تمام دالان های یادم از عطر رویش و


حضور بی بهانه ات مالامال شود


خوب می دانی


خوب می دانی که من با ثانیه ثانیه با تو بودن


زندگی می کنم ...


و لحظات بی تو بودن را با بی رحمی قتل عام می کنم


هر چند که می دانم هر چه هم این لحظات را بکشم


باز باید برای داشتنت با روزگار ستیز کنم


اما ...


برای دقایق نداشتنت چاره ای نمی اندیشم


و برای آن وقتهایی که هستی


در دلم جشن برپا می کنم


و با نگاه رویاییت


جای جای دلم را آذین می بندم


نمی دانم می دانی یا نه


لحظه تولد من


به همان ثانیه ای برمی گردد


که تو برای اولین بار به من گفتی


دوستت دارم ...

P a R y A
11-05-2010, 01:26 AM
http://static.cloob.com//public/user_data/album_photo/860/2577380-b.jpg








به سراغ تو شبی می آیم


با دو صد بوسه ناب ، با دو صد راز و نیاز


به سراغ تو شبی می آیم، می آیم


بادلی خسته ز درد


با غم و غصه زیاد


مثل شبنم که نشیند بر گل


یا حبابی که نشیند بر آب


مثل بارون روی گلبرگ درخت


همچو دیدار تو با من در خواب


به سراغ تو شبی می آیم


من به دیدار تو باز می آیم ، می آیم


با نسیمی آرام پر از عطر بهار


من به دیدار تو باز می آیم


با دلی خسته ز درد


دور از این رنگ و ریا


میدهم دل به دل قصه تو


قصه ی غصه و تنهایی تو


می کشم بار غمهای تو به دوش


خسته از دوری و تنهایی تو


به سراغ تو شبی می آیم


می آیم .....

P a R y A
11-05-2010, 01:27 AM
ای آتشین طناز من!
ای حسرت شبهای من!
مثل شراب ناز تو
این روح نا آرام من
ای طعم شیرین نیاز !
ای راز عطر رازقی!
یاقوت سرخ خواهشم
مثل شقایق عاشقی
ناز کن ، ناز کن ، این جادوی توست...
ناز کن ، ناز کن ، چشمام محو توست ...
ناز تو یک آتشکده است
من عابدی آشفته ام
بین حصار شعله هایت
در التهاب سوختنم
تو تشنه تحسین من
من تشنه آغوش ناز
http://static.cloob.com//public/images/smiles/16.gifشاه بیت آفرینش تو ناز و من غرق نیازhttp://static.cloob.com//public/images/smiles/16.gif

P a R y A
11-05-2010, 01:27 AM
صبر کن قصه به پایان نرسیده است


هنوز قصه گو نقش جمالت نکشیده است هنوز


به کجا می روی ای همدم شیرین سخنم


شاه بیت غزلم کام ندیده است هنوز


ز چه ترک دل غمدیده ی عاشق بکنی


عشق پایان کلامت نشنیده است هنوز


گوش کن حال که عزم دگران داری تو


باغبان غنچه ی خوشبو که نچیده است هنوز


پایمال ار چه نمودی دل عاشق ز جفا


لیک عاشق ز رخت دل نبریده است هنوز...

P a R y A
11-05-2010, 01:28 AM
نه تو می مانی

نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی ....
به حباب نگران لب یک روز قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت...
غصه هم خواهد رفت.... !
لحظه ها عریانند!
به تنه لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز .....

P a R y A
11-05-2010, 01:29 AM
بار خدایا...
از عشق امروزمان برای فرداهایمان چیزی باقی بگذار
برای روزی که فراموش می کنیم عاشق بوده ایم ، چیزی کنار بگذار

یک مشت....
اندازۀ یک لبخند...
یک خاطره....
یک نگاه....

تا دوباره بشکفد
تا دوباره ببارد و سیراب گرداند همۀ قلب و روح و جانمان را....

P a R y A
11-05-2010, 01:32 AM
بگذار آن باشم که با تو تا آخرین لحظه زندگی خواهد کرد.
بگذار آن باشم که با تو با صداقت درد دل می کند و با یکرنگی و یکدلی زندگی می کند.
بگذار همانی باشم که در شادیهایت می خندد و در غم هایت با تو شریک است.
بگذار کسی باشم که وقتی کلمه دوستت دارم را بر زبان می آورد اشک از چشمانش سرازیر شود.
بگذار همانی باشم که تو می خواهی، همانی که تو آرزوی آن را داری.

P a R y A
11-05-2010, 01:37 AM
http://fc01.deviantart.com/images/store/bt/newprocess/f/5/f52264963cc6613b.jpg






به تو عادت کرده بودم
ای به من نزدیک تر از من
ای حضورم از تو تازه
ای نگاهم از تو روشن
به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگی به شبنم
مثل عاشقی به غربت
مثل مجروحی به مرهم
لحظه در لحظه عذابه
لحظه های من بی تو
تجربه کردن مرگه
زندگی کردن بی تو
من که در گریزم از من
به تو عادت کرده بودم
از سکوت و گریه شب
به تو حجرت کرده بودم
با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم
خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم
خونه لبریز سکوته
خونه از خاطره خالی
من پر از میل زوالم
عشق من تو در چه حالی؟

P a R y A
11-05-2010, 01:38 AM
http://www.parsiblog.com/PhotoAlbum/kingarar/normal_love-persianv_com_(10).jpg






زندگی ، عشق ، گذر كردن از این روزای سرد
مردن خاطره های تلخ دیروز و به جاش یه عالمه لحظه گرم
همه یه بهونه قشنگ می خواد
تو، آره اون بهونه ای ، اون بهونه قشنگ
واسه گم كردن هر چی خاطره است
كه تو ذهن خاكی یه آدم خسته ازعشق ، شده آخر یه رنج
تو ، آره اون بهونه ای
یه بهونه واسه فرار از عشقی نه سیاه و نه سپید
یه بهونه واسه بودن ، نبودن ، واسه مردن و خلا
واسه پیدا كردن یه لحظه گرم توی این زندگی سرد
واسه موندن توی این حس قشنگ
تو ، آره اون بهونه ای
اون بهونه قشنگ

P a R y A
11-05-2010, 01:38 AM
منتظرم نباش که شبی بشنوی از این دل بستگی های ساده دل بریده ام !
که عزیز بارانی ام را در جاده ای جا گذاشتم !
یا در اسمان " به ستاره دیگری سلام کردم !
توقعی از تو ندارم ! اگر دوست نداری در همان دامنه ی دور دریا بمان ! هر جور راحتی باران زده ی من !
همین سوسوی تو از ان سوی پرده دوری برای روشن کردن اتاق تنهایی ام
کافی است...! من که اینجا کاری نمی کنم فقط گهگاه گمان دوست داشتنت را در دفترمحک می کنم همین ....!
این کار هم نور نمی خواهد می دانم که به حرفهایم می خندی ؟
حالا هنوز هم وقتی به تو فکر می کنم باران می اید !
صدای باران را می شنوی ؟؟؟

P a R y A
11-05-2010, 01:39 AM
http://delbakhteh.persiangig.com/image/p7709_10.gif





***باز باران بی ترانه***گریه هایم عاشقانه***می خورد بر سقف قلبم***

***یاد ایام تو داشتن***می زند سیلی به صورت***باورت شاید نباشد***

***مرده است قلبم ز دستت***فكر آنكه با تو بودم***با تو بودم شاد بودم***

***توی دشت آن نگاهت***گم شدن در خاطراتت!

P a R y A
11-05-2010, 01:39 AM
http://bache-dehati.persiangig.com/image/4963960-lg.jpg





به كه باید دل بست؟
به كه شاید دل بست؟
سینه ها جای محبت، همه از كینه پر است .
هیچكس نیست كه فریاد پر از مهر تو را ـ
گرم، پاسخ گوید
نیست یك تن كه در این راه غم آلوده عمر ـ
قدمی، راه محبت پوید
***
خط پیشانی هر جمع، خط تنهائیست
همه گلچین گل امروزند ـ
در نگاه من و تو حسرت بیفردائیست .
***
به كه باید دل بست ؟
به كه شاید دل بست ؟
نقش هر خنده كه بر روی لبی میشكفد ـ
نقشه یی شیطانیست
در نگاهی كه تو را وسوسه عشق دهد ـ
حیله پنهانیست .

P a R y A
11-05-2010, 01:40 AM
قاصدك غم دارم.........غم ‌آوارگی و دربه دری.........غم تنهایی و خونین جگری

قاصدك وای به من ، همه از خویش مرا می رانند .....همه دیوانه و دیوانه ترم می خوانند

صبای من ، غم ها در دل من غم هاست.............مهد و گهواره من ماتم هاست

قاصدك دریابم ، روح من عصیان زده و طوفانیست..........آسمان دلم بارانیست

قاصدك غم دارم......................غم به اندازه سنگینی عالم دارم

قاصدك غم دارم............غم من صحراهاست.......افق تیره او ناپیداست

قاصدك ، دیگر از این پس منم و تنهایی.........و به تنهایی خود در هوس دریایی

قاصدك زشتم من ، زشت چون چهره سنگ خارا.............زشت مانند زوال دنیا

قاصدك حال گریزش دارم.............می گریزم به جهانی كه در آن زشتی نیست

می گریزم به جهانی كه مرا نا پیداست...............شاید آن نیز فقط یك رویاست

P a R y A
11-05-2010, 01:40 AM
http://delbakhteh.persiangig.com/image/r0bja0.jpg






دلم تنگ است این شب ها یقین دارم که می دانی

صدای غربت تن را از احساسم تو می خوانی

شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین

ببار ای ابر پاییزی که دردم را تو می دانی

میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم

چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته می رانی؟

تپش های دل خسته چه بی تاب و هراسانند

به خون آغشته ای ای دل،عجب امشب پریشانی!

هماره قلب بیمارم به یاد تو شود روشن

چه فرقی می کند اما تو که این را نمی دانی

P a R y A
11-05-2010, 01:42 AM
http://delbakhteh.persiangig.com/image/1214728593bi-to-bodan.jpg





در امتداد گذر

چند ثانیهصبر كنتنها برای بودن باش

بمان

برای یك ثانیهكه اگر میدانستی ، ثانیه ها ، چقدر بزرگند با تو به اندازه لطف خدا شایدبه اندازه ی قطره بارانی در كویر

یک ثانیه صبر کن ...............



به کجا میروی ؟صبرکن !...
صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو !
یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو !
ای کبوتر به کجا ؟!
قدری دگر صبر نماآسمان پای پرت پیر شود بعد بروای عزیز جان من ...
تو اگر گریه کنی بغض منم میشکند !
خنده کن !
عشق نمک گیر شود بعد برو !
یک نفر حسرت لبخند تو را میدارد ...
صبر کن گریه به زنجیر شود بعد برو !
خواب دیدی شبی از راه ، سوارت آمده ؟باش ای نازنین !
باش ای مهربان خواب تو تعبیر شودبعدبرو!

P a R y A
11-05-2010, 01:42 AM
http://delbakhteh.persiangig.com/image/eyes-2.jpg


دیریست دلم آهنگ سفر دارد
ازاین زمانه غریب
از این خاطره های مکدر عمیق
می خواهم بشکنم دیوار شهر شیدایی را
می خواهم ببینم طلوع دوباره خورشید را
کوچه باغ ذهنم
به دنبال باد وباران وخاطره های سیب است
به دنبال عطر اقاقی
شادی های دلنشین کودکی
من نمی دانم!!!!


پای کدام درخت سیب ؟!!
خاطرات کودکیم را
جا گذاشته ام
هنوز نمی دانم؟!!!!

P a R y A
11-05-2010, 01:44 AM
http://delbakhteh.persiangig.com/image/2lwkvnl.jpg


در سلسله عشق تو مغموم و صبورم
نازم بكش ای دوست كه مظلوم و صبورم

رندان همگی فرصت دیدار تو دارند
غیر از من دل ساده كه محروم و صبورم

در شهر تو ای دوست چنان زار و غریبم
در دست تو ای دوست چنان موم و صبورم

دل بد مكن اندیشه پرواز ندارم
حاجت به قفس نیست كه مصدوم و صبورم

هرگز نكنم عشق تو را پیش كسی فاش
در پرده اسرار تو مكتوم و صبورم

دنیای عجیبیست ز آلودگی خلق
گریانم از این درد كه معصوم و صبورم

P a R y A
11-05-2010, 01:45 AM
من پری کوچک غمگینی را میشناسم
که در اقیانوسی مسکن دارد
ودلش را در یک نی لبک چوبین
مینوازد آرام آرام
پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد.


فروغ فرخزاد

Sara12
11-09-2010, 12:24 AM
فقط با تو فقط با تو

صدات کردم جوابمو نمیدی

کمی به من تو بها نمیدی

یه جملمه ی دوست دارم نمی گی

هر چی که توی دلت داری اونونم بهم نمیگی

چه جور باید بهت بگم دست از تو برنمی دارم

می خوام که فریاد بزنم بگم که عاشقت منم

می خوام که با تو باشم فقط با تو فقط با تو
میمیرم و فدا شم فقط با تو فقط با تو
دلم هواتو کرده توی سینه ام پر غمه

تا کی باید طفلی دلم دنبال تو بگرده

تموم لحظه ها فقط اسم تو روی لبمه

هر چی که توی دنیا دارم

بدون باز بی تو کمم هست


http://rahravan.com/uploads/1256305504_hamnafas.jpg

Sara12
11-09-2010, 12:21 PM
شب عاشقان


شب عاشقان بی​دل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد
ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که محب صادق آنست که پاکباز باشد
به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد
سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم
به کدام دوست گویم که محل راز باشد
چه نماز باشد آن را که تو درخیال باشی
تو صنم نمی​گذاری که مرا نماز باشد
نه چنین حساب کردم چو تو دوست می​گرفتم
که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد
دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد
قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران
اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد

سعدی شیرازی.

Sara12
11-09-2010, 01:04 PM
همه لرزش دل و دستم از آن بود ...
چه غریبانه می گریست آن شب بی تو تکه ابری که سکوت وجودم رو فهمید و چه غریبانه خندیدم آن روز که بی تو مرگم را فهمید .

همه لرزش دل و دستم از آن بود که یه روز عشق از دستم برود .

دوری پایان دوستی نیست ، لطیف ترین غم دنیاست .

نه هر آنکه گفت عاشقم معشوقی دادند ، نه هر آنکه دردی داشت درمانی دادند ، اما به من دیوانه از روی عشق ، دلبری افسانه ای مجنونی آسمانی دادند .
زندگی زیباست اگر آن را برای خود زشت نکنی ، زندگی شیرین است اگر آن را برای خود تلخ نکنی .

داروهای تلخ را با روپوش شیرین می پوشانم ، چرا حقیقت و اخلاق را نیز با لباسهای زیبا نپوشانم ؟ (شامفور)

دلهای پاک خطا نمیکنند ، فقط سادگی میکنند و امروز سادگی پاکترین خطای دنیاست .

خیره می شوم به عقربه ها ، می شمارم لحظه های بودنت را ، چشمانم را که می بندم گاه گاهی برایم می خوانی ، دفتر سفیدم را می گشایم ، می نشینم در خلوت اتاقم و از سرمای نبودنت خود را در آغوش می کشم و سکوت لحظه هایم را می نگارم برای کسی که مثل خون تو رگهامه .

همیشه خاطره ها می مانند ، پس آسوده خاطرم که در خاطرم می مانی .

من بیهوده می خواهم از یاد تو بگریزم ، ای همه هستی من از عشق تو لبریزم ، تو دنیای من هستی هرگز از خود مرانم ، من ساحلی غریبم باید با تو بمانم ، بی تو چون کویر تشنه ی آبم ، بر موج هستی چون حبابم ، بی قرارم و بی تابم ، بی تو چون کتاب بسته ای هستم ، قایق شکسته ای هستم ، بی قرارم و بی تابم ، من بیهوده می خواهم از یاد تو بگریزم ، ای همه هستیه ی من ، از مهر تو لبریزم .

Sara12
11-09-2010, 01:10 PM
راز عشق!


عشق را
می گویم
باید این حادثه را
از نگه سبز تو
آغاز نمود
عشق را
باید
از زمزمه
بارش چشمان تو
با واژه احساس
سرود
و در این
قدرت دریایی تو
کشتی توفان زده را
در دل امواج
سپرد
به تب حادثه غرق شدن
مردن و آغاز شدن
به هم آوایی قلب دو پرنده
به سبک بالی اوج
دل سپردن
به شب هم نفسی
راغب پرواز شدن
آری
عشق را
باید ابراز نمود
عشق را
باید گفت...

Sara12
11-09-2010, 01:39 PM
منتظر باش که بارانی شوم
تا ببارم بر کلون خانه ات
تا ببوسم جای دستان تو را
روی قفل آهنین خانه ات
منتظر باش کبوتر بشوم
بپرم تا آشیان سبز تو
تو ندانی من که هستم من ولی
خیره باشم در دو چشم مست تو
منتظر باش که پاییز شوم
خالی از سر سبزی و رنگ بهار
تا بماند روی گلدان های تو
دست هایم زرد و خشک و بی قرار
منتظر باش که یک خواب شوم
روی ذهن تو بچرخم مثل باد
چشم هایت خسته تر، مستانه تر
روی یک خمیازه پر امتداد
منتظر باش که یک بغض شوم
تا بپیچم روی فریادی بلند
در گلوی خود مرا احساس کن
دست و پایم را نبند
منتظر باش که یک لاله شوم
سرخ سرخ سرخ در دامان خاک
هر کجایی باش ، من هم مانده ام
تا گذاری پای بر این خاک پاک
منتظر باش که یک اشک شوم
نرم و آهسته به روی گونه ات
جای من در لای مژگان تو بود
می چکم اما ز چشم روشنت
منتظر باش که یک حرف شوم
تا بیایم روی لب های تو باز
تو مرا تکرار کن، تکرار کن
می شوم آماده آواز باز
منتظر باش که خورشید شوم
تا بتابم بر تن و بر دست تو
گرمِ گرمِ گرم از رویم شود
راهها و کوچه بن بست تو
منتظر باش که یک شب بشوم
ساده و تاریک و غمگین و سیاه
من می آیم روی بام خانه ات
می نشینم تا طلوع یک نگاه
منتظر باش که یک عکس شوم
روی دیوار اتاقت جای من
یا شوم یک پنجره در گوشه ای
که تو بنشینی شبی در پای من
منتظر باش که یک شعر شوم
در میان صفحه های دفترت
یا شوم خودکار در دستان تو
یا ستاره ای شوم من در شبت
منتظر باش که یک عطر شوم
تا بیاویزم به سر تا پای تو
یا شوم راهی که آید سوی تو
یا نسیمی در شب زیبای تو
منتظر باش که یک ابر شوم
تا شوم مهمان پاییزی تو
منتظر باش که یک پرده شوم
یا شوم نقشی به رومیزی تو
منتظر باش که یک سیب شوم
تا که بنشینم به روی ظرف تو
منتظر باش که یک آه شوم
در میان انتظار حرف تو
منتظر باش که یک سایه شوم
پا به پای تو به هر جا می روی
منتظر باش که یک برف شوم
در زمستان های سرد بی کسی
منتظر باش که یک پله شوم
رد پای تو برایم آرزو
منتظر باش که یک شاخه شوم
از کنار پنجره سر کرده تو
منتظر باش که یک قصه شوم
قصه اسطوره های عاشقی
منتظر باش که یک دشت شوم
پر شوم از شاخه های رازقی
منتظر باش که یک رنگ شوم
روی هر روز تو تکرار شوم
منتظر باش که یک نامه شوم
حسرت لحظه دیدار شوم
منتظر باش که یک فکر شوم
تا فراموشت نگردد یاد من
آشنای انتظار و خستگی
این تویی آغاز این فریاد من
منتظر باش که یک فرش شوم
روز و شب اما به زیر پای تو
این من و این خستگی هایم ببین
هیچ کس در دل ندارد جای تو
منتظر باش که یک گل بشوم
غنچه غنچه روی خاک خانه ات
منتظر باش که بارانی شوم
تا ببارم بر کلون خانه ات
...

منتظر باش

Sara12
11-23-2010, 12:00 PM
همچنان باران مي بارد

همچنان اشک از چشم من

کوچه ها هنوز خلوت و بي رهگذر

و نگاهم خيره به پيچ کوچه

خانه تاريک و تار

عصري حزن انگيز

غروبي سرخ و پر اشک

سرمازده و سياه پوش تمام بي کسي هايم

بي رمق

باران مي بارد

دل پر از تنهايي ست

که حتي اشکي هم در او خانه ندارد

دل پر از لحظه هاي باراني ست

صدايي غمگين و پر سوز در کوچه مي پيچد

مي خواند و مي رود.

او هم دلش گرفته

او هم پرسوز است نگاهش

مثل من

آسمان ديگر آبي نيست

پر است از ابرهاي خاکستري و پر اشک

خورشيدي نمي تابد

و طوفاني اين ابرها را تکان نمي دهد

و گهگاهي نسيمي از سوي او

سروش شادي همراه مي آورد

آسمان باراني است

ديگر قطره هاي باران آبي نيستند

سياه و سرد و خشمگين

همچنان سردي انتظار ادامه دارد

همچنان خاطرات خشکيده مي سوزند

همچنان باران مي بارد

و همچنان اشک از چشم من

Sara12
11-23-2010, 12:11 PM
آرزو دارم كه بميرم ....


سالهاست كه به اميد مردن زنده ام

دلم ميخواهد كه مرگ ......فقط مرگ به سراغ من بيايد .......

اما از بخت بدم مرگ هم براي من ناز ميكند......

Sara12
12-04-2010, 02:16 PM
شاپرک دلت شکسته میدونم که تنها هستی
میدونم کنار غمهات با یه مشت رویا نشستی
دلت و شکسته اونکه یه روزی همه کست بود
اونی که تو دار دنیا همه کارو کست بود
شاپرک بالت شکسته .یکی بال تو رو بسته
توی اون غربت تاریک به تو تیر غم نشسته
همه عمرت هدر شد چرا اینجوری خدا خواست؟
اونی که فکر نمیکردی اینجوری به خاکت انداخت
حالا اونجا توی غربت رو کدوم شونه میباری؟
واسه ریختن اشکات سرتو رو چی میذاری؟
میبینم غم رو تو چشمات که غریبونه نشسته
میخونم از توی چشمات بدجوری دلت شکسته
شاپرک عمر تو . خوابه . چه جوری دووم میاری ؟
گلا پژمرده و زردن تو عجب طاقتی داری

Sara12
12-04-2010, 02:20 PM
هيچ کس ويرانيم را حس نکرد...
وسعت تنهائيم را حس نکرد...
در ميان خنده هاي تلخ من...
گريه پنهانيم را حس نکرد...
در هجوم لحظه هاي بي کسي...
درد بي کس ماندنم را حس نکرد...
آن که با آغاز من مانوس بود...
لحظه پايانيم را حس نکرد...

Sara12
12-04-2010, 02:20 PM
دلم برای کسی تنگ است ...
که چشمهای قشنگش را...
به عمق آبی دریا می دوخت...
و شعر های قشنگی چون...
پرواز پرنده ها می خواند...!
دلم برای کسی تنگ است...
كسي كه خالي وجودم را از خود پر مي كرد...
و پري دلم را با وجود خود خالي...
دلم برای کسی تنگ است...
کسی که بی من ماند ...
کسی که با من نیست...
دلم برای کسی تنگ است...
که به هر رفتنی پایان داد...!!
دلم برای کسی تنگ است...
که آمد!
رفت!
و پایان داد...
کسی ....
کسی که من هميشه دلم برايش تنگ می شود!!!!!!

Sara12
12-17-2010, 03:00 PM
نذار بمیرم از غم بی هم زبونی
می دونم که آخرش میای وبا من می مونی
دیگه داره دیر میشه دریاب
به خدا قسم که من بی تو کس ندیدم
توروجون چشات نذار که تنها بمیرم
بی تو آخه من تو این آدما غریبم
بدون قدرمنو تا که نفسی باقیه
هیچکس نمی دونه شاید فردا روزآخریه
می خوام برم از این جهنم که اسمش زندگیه
می دونی...

Sara12
12-17-2010, 03:03 PM
کاش میدانستی که درون قلبم خانه ای داری تو

همیشه آنرا با شفق می شویم و به او میگویم که تویی مونس شبهای دلم
کاش میدانستی باغ غمگین دلم بی تو تنها شده است و گل غم به دلم وا شده است
کاش میدانستی که درون قلبم با تبشهای عشق هم صدا هستی تو .
کاش میدانستی که وجود تو و گرمای صدایت به من خسته و آشفته حال زندگی می بخشد
کاش میدانستی....... کاش می دانستی...

Sara12
12-17-2010, 03:03 PM
http://www.caroun.com/Literature/Iran/Poets/FFarokhzad/FFarokhzad-Poem.jpg

Sara12
12-17-2010, 03:13 PM
تنهايي ام را با تو قسمت مي كنم سهم كمي نيست
گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست
غم آنقدر دارم كه مي خواهم تمام فصلها را
بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست

حواي من بر من مگير اين خودستاني را كه بي شك تنهاتر از من در زمين و آسمانت آدمي نيست
آيينه ام را بر دهان تك تك ياران گرفتم
تا روشنم شد : در ميان مردگانم همدمي نيست
همواره چون من نه : فقط يك لحظه خوب من بينديش
لبريزي از گفتن ولي در هيچ سويت محرمي نيست
من قصد نفي بازي گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست
شايد به زخم من كه مي پوشم ز چشم شهر آن را
دردست هاي بي نهايت مهربانش مرهمي نيست
شايد و يا شايد هزاران شايد ديگر اگرچه
اينك به گوش انتظارم جز صداي مبهمي نيست

nahaayat
12-21-2010, 03:46 PM
مرسي از اشعار و عكسهاي قشنگت واقعن لذت بردم عزيزم

مـــا خود ني رويم دوان از قفاي كس
آن مي برد كه ما به كمند وي اندريم

nahaayat
12-21-2010, 03:52 PM
من و تو ما بوديم يكي بود يكي نبود