PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)



صفحه ها : [1] 2 3

Mohamad
03-16-2011, 09:43 PM
به نام خدا
امشب شب آخرین پنج شنبه ساله
...
.
.

Mohamad
03-16-2011, 09:44 PM
دلم مي‌گيره از هواي ابري ، مي‌آم مي‌شينم بغل يه قبري!
يهو دلم از همه‌چي سير مي‌شه ، اشکام از اين چشا سرازير مي‌شه!
نه مي‌تونم مرگتو باور کنم ، نه مي‌تونم دوريتو از بر کنم!
دست خودم نيست غم خزونه ، مي‌خوام که لااقل دلت بدونه!


غم‌گين‌تر از غروبم ، عاشق‌تر از ستاره ،
عکست به غير حسرت ، هيچي واسم نداره!
دردم يکي دو تا نيست ،‌ من بي‌تو مشق دردم ،
دست خودم اگر بود ، بعد از تو دق مي‌کردم!


غروب پنج‌شنبه‌ست و دلم هواتو کرده ، هواي اين حوالي بدجوري بي‌تو سرده!
رفتي ولي هواي دل مارو داشته باش ، کاشکي که ديدن تو نمي‌کشيد به اي کاش!
مي‌خوام بازم ببينم غربت اون چشاتو ، بيا بذار تموم شه‌ هواي ابري با تو!



مونده ازت برام به يادگاري ، گريه و بغض ، غربت و بي‌قراري!
گفته بودي مي‌خوام برم ولي نه .. نگفته بودي منو جا بذاري .. ...!


غم‌گين‌تر از غروبم ، عاشق‌تر از ستاره ،
عکست به غير حسرت ، هيچي واسم نداره!
دردم يکي دو تا نيست ،‌ من بي‌تو مشق دردم ،
دست خودم اگر بود ، بعد از تو دق مي‌کردم!



http://pic.azardl.com/images/32352498641523396103.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-16-2011, 09:45 PM
شب رفتنت عزیزم,هرگز از یادم نمیره
واسه هرکسی که میگم قصه شو , آتیش میگیره

دل من یه دریا خون بود ,چشم تو یه دنیا تردید
آخرین لحظه نگاهت غصه داشت باز ولی خندید

شب رفتنت یه ماهی توی خشکی رفت و جون داد
زلزله خیلی دلارو اون شب از غصه تکون داد

غما اون شب شیشه های خونه رو زدن شکستن
پا به پام عکسای نازت اومدن تا صبح نشستن

تو چرا از اینجا رفتی تو که مثل قصه هایی
گلم از چه چیزی باشه نه بدی نه بی وفایی

شب رفتنت نوشتی شدی قربونی تقدیر
نقره ی اشکای من شد دور گردنت یه زنجیر

شب تلخ رفتن تو گلدونامون اشکی بودن
قحطی سفیدی ها بود همه انگار مشکی بودن

شب رفتنت که رفتی گفتی دیگه چاره ای نیست
دیدم اون بالا ها انگار عکس هیچ ستاره ای نیست

شب رفتن تو یاسا دلمو دلداری دادن
اونا عاشقن ولیکن تنها نیستن که زیادن

بارون اون شب دستشو از سر چشمام بر نمی داشت
من تا میخواستم ببارم هرکسی میدید نمیذاشت

شب رفتن تو رفتم سراغ تنها نوارت
اون که واسه م همه چی بود , آره تنها یادگارت

سرنوشت ما یه میدون , زندگی اما یه بازی
پیش اسم ما نوشتن حقته باید ببازی

شب رفتن تو خوندن واسه من همه لالایی
یکی میگفت که غریبی یکی میگفت بی وفایی

شب رفتن تو ابرا واسه گریه کم آوردن
آشنا ها برای زخم وا شده م مرهم آوردن

شب رفتن تو تسبیح از دست گلدونا افتاد
قلب آرزوهام انگار واسه ی همیشه وایساد

شب رفتن تو غربت, جای اونجا , اینجا پیچید
دل تو بدون منظور رفت و خوشبختیمو دزدید

شب رفتن تو دیدم یکی از قناری ها مرد
فرداش اما دست قسمت اون یکی هم با خودش برد

شب رفتن تو چشمات راست راستی چه برقی داشتن
این همه آدم چرا من , پس با من چه فرقی داشتن

شب رفتنت پاشیدم همه اشکامو تو کوچه
قولتو آروم گذاشتم پیش قرآن لب طاقچه

شب رفتنت دلم رفت پیش چشمایی که خیسن
پیش شاعرا که دائم از مسافر می نویسن

شب رفتن تو دیدم تا که غم نیاد سراغت
هیچ زمون روشن نمیشه واسه ی کسی چراغت

شب رفتن تو دیدم خیلیه غمای شاعر
روی شیشه مون نوشتم می مونم به پات مسافر

برو تا همه بدونن , سفرم اینقدا بد نیست
واسه گفتن از تو اما هیچکی شاعری بلد نیست

برو تا همه بدونن , سفرم اینقدا بد نیست
واسه گفتن از تو اما هیچکی شاعری بلد نیست

Mohamad
03-16-2011, 09:45 PM
غصه نخور مسافر، اينجا ما هم غريبيم
از ديدن نور ماه، يه عمره بی‌نصيبيم
فرقی نداره بی تو، بهارمون با پاييز
نمی‌بينی که شعرام، همه شدن غم‌انگيز؟

غصه نخور مسافر، اونجا هوا که بد نيست
اينجا ولی آسمون، اشک‌ريختنم بلد نيست
غصه نخور مسافر، فدای قلب تنگت
فدای برق نازِ اون چشای قشنگت

غصه نخور مسافر، تلخه هوای دوری
من که اينو می‌دونم، که تو چقدر صبوری
غصه نخور مسافر، بازم می‌آيی به زودی
ما رو بگو چه کرديم، از وقتی تو نبودی

غصه نخور مسافر، غصه اثر نداره
از دل تو می‌دونم، هيچکی خبر نداره
غصه نخور مسافر، رفتيم تو ماه اسفند
ارديبهشت که می‌شه، تو برمی‌گردی، لبخند

غصه نخور مسافر، هميشه اينجوری نيست
هميشه که عزيزم، راهت به اين دوری نيست
غصه نخور مسافر، تولد دوباره
غصه نخور مسافر، غصه نخور ستاره

غصه نخور، مگه تو، کنار دريا نيستی
من چشم‌برات می‌مونم، ببين، تو تنها نيستی
غصه نخور مسافر، غصه کار گلا نيست
سفر يه امتحانه، به جون تو بلا نيست

غصه نخور مسافر، تو خود آسمونی
در آرزوی روزی، که بيايی وُ بمونی

Mohamad
03-16-2011, 09:45 PM
به روي گونه تابيدي و رفتي
مرا با عشق سنجيدي و رفتي
تمام هستي ام نيلوفري بود
تو هستي مرا چيدي و رفتي
کنار انتظارت تا سحر گاه
شبي همپاي پيچک ها نشستم
تو از راه آمدي با ناز و آن وقت

تمناي مرا ديدي و رفتي
شبي از عشق تو با پونه گفتم
دل او هم براي قصه ام سوخت
غم انگيزست تو شيداييم را
به چشم خويش فهميدي و رفتي
چه بايد کرد اين هم سرنوشتي ست
ولي دل رابه چشمت هديه کردم
سر راهت که مي رفتي تو آن را

به يک پروانه بخشيدي و رفتي
صدايت کردم از ژرفاي يک ياس
به لحن آب نمناک باران
نمي دانم شنيدي برنگشتي
و يا اين بار نشنيدي و رفتي
نسيم از جاده هاي دور آمد
نگاهش کردم و چيزي به من نگفت
توو هم در انتظار يک بهانه
از اين رفتار رنجيدي و رفتي
عجب درياي غمناکي ست اين عشق
ببين با سرنوشت من چها کرد
تو هم اين رنجش خاکستري را
ميان ياد پيچيدي و رفتي
تمام غصه هايم مقل باران
فضاي خاطرم را شستشو داد
و تو به احترام اين تلاطم
فقط يک لحظه باريدي و رفتي

دلم پرسيد از پروانه يک شب
چرا عاشق شدي در عجيبي ست
و يادم هست تو يک بار اين را
ز يک ديوانه پزسيدي و رفتي
تو را به جان گل سوگند دادم
فقط يک شب نيازم را ببيني
ولي در پاسخ اين خواهش من
تو مثل غنچه خنديد و رفتي
دلم گلدان شب بو هاي رويا ست
پر است از اطلسي هاي نگاهت
تو مثل يک گل سرخ وفادار
کنار خانه روييدي و رفتي
تمام بغض هايم مثل يک رنج
شکست و قصه ام در کوچه پيچيد
ولي تو از صداي اين شکستن
به جاي غصه ترسيدي و رفتي
غروب کوچه هاي بي قراري
حضور روشني را از تو مي خواست
تو يک آن آمدي اين روشني را
بروي کوچه پاشيدي و رفتي
کنار من نشستي تا سپيده
ولي چشمان تو جاي دگر بود
و من مي دانم آن شب تا سحرگاه
نگاران را پرستيدي و رفتي
نمي دانم چه مي گويند گل ها
خدا مي داند و نيلوفر و عشق
به من گفتند گل ها تا هميشه
تو از اين شهر کوچيدي و رفتي
جنون در امتداد کوچه عشق
مرا تا آسمان با خودش برد
و تو در آخرين بن بست اين راه
مرا ديوانه ناميدي و رفتي
شبي گفتي نداري دوست من را
نمي داني که من آن شب چه کردم
خوشا بر حال آن چشمي که آن را
به زيبايي پسنديدي و رفتي
هواي آسمان ديده ابريست
پر از تنهايي نمنک هجرت
تو تا بيراهه هاي بي قراري
دل من را کشانيدي و رفتي
پريشان کردي و شيدا نمودي
تمام جاده هاي شعر من را
رها کردي شکستي خرد گشتم
تو پايان مرا ديدي و رفتي

Mohamad
03-16-2011, 09:46 PM
تو رفته­ای
مرغان دریایی
نامت را شیون می­کنند
خیال سرد
چونان ملکه برف­ها
در کنارم می­نشیند
غروب امواج سرخش را
به ساحل سنگی می­کوبد
من سرم را به دیوار جدایی

Mohamad
03-16-2011, 09:47 PM
تا تو رفتی همه گفتند :
از دل برود هر آنکه از دیده برفت
و به ناباوری و غصه من خندیدند !
کاش می آمدی و می دیدی
که در این عرصه دنیای بزرگ
چه غم آلوده جدایی هایی ست .
و بدانی که
از دل نرود هر آنکه از دیده برفت . . .

Mohamad
03-16-2011, 09:49 PM
بهار بود و تو بودي و عشق بود و اميد...
بهار رفت و تو رفتي و هرچه بود گذشت...

Mohamad
03-16-2011, 09:50 PM
تو بارون که رفتی شبم زیرو رو شد......

Mohamad
03-16-2011, 09:50 PM
وقتي که تو رفتي خورشيد نمرده
دريا و بيابان خدا دست نخورده
وقتي که تو رفتي، قلبي نشکسته
اشکم نشده سيل و مرا سيل نبرده

وقتي که تو رفتي، وقتي که تو رفتي
انگار نه انگار که از تو اثري بود
انگار نه انگار که بيدادگري بود
انگار نه انگار که عشقي به سري بود
انگار نه انگار که در دل شرري بود

وقيت که تو رفتي، وقتي که تو رفتي
انگار که عشقي به دلي نطفه نبسته
انگار که مستيم و سبويي نشکسته
انگار که عمري بر باد نرفته
انگار که در دل اميدي ننشسته
وقتي که تو رفتي، چشم من خسته، بي خواب نمانده
وقتي که تو رفتي، در سينه دل من، بي تاب نمانده

برو برو که دگر آشنا نمي خواهم
به درد خو گرفتم و دوا نمي خواهم
تو قبله گاه مني، من ز قبله بيزام
تو گر خداي مني، من خدا نمي خواهم

ما چون ز دري پايي کشيديم، کشيديم
اميد ز هر کس که بريديم، بريديم
دل نيست کبوتر که چو برخاست، نشيند
از گوشه بامي که پريديم، پريديم

Mohamad
03-16-2011, 09:50 PM
امشب به سوگ آرزوهایم نشسته ام و در غم نبودنت اشک فراق می ریزم ...
امشب شمع حسرت آرزوهای برباد رفته ام ذره ذره آب می شود ....
امشب برای مرگ آرزوهایم لباس سیاه می پوشم ...
کاش امشب کسی برای عرض تسلیت به خانه دلم می آمد......
کاش امشب تو بودی و دلداری ام میدادی و دفتر کال آرزوهایم را ورق میزدی...
اما... اما افسوس که تو نیستی و زندگی بی تو قشنگ نیست

Mohamad
03-16-2011, 09:51 PM
از وقتی رفتی دلم توغصه ها اسیره
شاید روزی هزار بار ارزوداره بمیره


نیستس ببینی چی شد اون عشق پاك و نازت
شدم مثل یه گل كه خشكیده توی باغچه

چشمام طاقت نداره همش داره می باره
بغضم امون نمی ده دستام داره می لرزه

شدم مثل پرنده اسیر این قفسم
نمی زارن كه بیام به دنبالت برگردم

نمی دونم چه كنم تو این دنیای بی رحم


از دوریت عزیزم گرفتار عذابم

Mohamad
03-16-2011, 09:51 PM
http://www.pic.p30ask.com/images/09326819239997810649.jpg (http://www.pic.p30ask.com/)

وقتی رفتی هرچی ستاره تو آسمون بودن رفتن


وقتی رفتی هرچی گل تو گلدون بود خشکیدن

وقتی رفتی درختی ها هم شکوفه ندادن

وقتی رفتی پرستوها هم تو آسمون خونه ام پر نزدن

وقتی رفتی حتی از آسمون نیومد یه قطر بارون

وقتی رفتی من هم شدم مثل اون شبای بی ستاره

مثل گلهای خشک تو باغچه

مثل برگای زرد درختا

مثل پرستو های آواره

شدم مثل اون ابری که هیچ گاه نبارید

وقتی رفتی من هم غروب کردم

آری من تا ابد غروب دلگیرم بی تو ...

Mohamad
03-16-2011, 09:51 PM
وقتی رفتی غمی سیاه آسمان قلبم را فرا گرفت
وقتی رفتی دوچشمم باریدن گرفت
ای همدم تنهایی خلوت دل
وقتی رفتی روزم شبی تار شد
وقتی رفتی دیوارهای خانه هم رنگی دگر شد
رنگی زشت سیاه و کدر شد
ای همدل وهمدم
با که بنشینم بگویم اینهمه غم
مادر ای ماه نور
از چه رو رفتی قلبم آزردی
رفتنت را چطور باور کنم من
تورفته ای من مانده ام
این زنده بودنم را
چطور باور کنم من...

Mohamad
03-16-2011, 09:53 PM
http://pic.azardl.com/images/68000717847052146338.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-16-2011, 09:54 PM
وقتی تو نیستی ؛ رنگ دریا را دوست ندارم، شب به پایان می رسد ، شب را نیزدوست ندارم؛‌ از لا به لای مریم های خفته با فانوسی کم سو راهی به سویت می جویم وتو نیستی، نیستی تا ببینی که چقدر امشب آسمان زیباتر است اما این آسمان را نیز دوستندارم.
سالهاست که از قاصدک خوش خبرم بی خبرم . شاید این بار او مرا دوست نداشت ،شاید این بار ، باری فزون تر در پیش داشت و ای کاش در لحظه ی سنگین وداع چشمهایش رابه زمین می دوخت تا نمی توانستم از نگاهش تندیسی سازم از جنس پروانه های دشتخاطره.
عقربه های زمان به کندی می گذرند ، ‌شاید می خواهند فرصتم را دوچندانکنند،اما حتی یاسمن ها نیز این را می دانند که کاری از دست من ساخته نیست وتنها درکنج خلوت این اتاق ، من و ماندم و تجسم یک رؤیا ،‌ من ماندم و اشک های التماس ، منماندم و دست هایی به سوی آسمان بی کران هستی . صدایش می کنم و صدایی نمی شنوم ،کلامش را می خوانم و خوانده نمی شوم،‌ به خاک می افتم و اعتنایی نمی بینم ، اما اینبار قسمت می دهم به پاکی و قداست فرشتگانت، ‌اگر گاهی آنی نبودم که می خواستیدریایی از ندامت و حسرتم را بپذیر.
لحظات درگذرند و از آنها چیزی نمی ماند جز لحظه های خاموش بیداری. باز همبهاری دیگر در راه است ، می گویند بهار فصل زیبایی هاست اما تو خودت خوب می دانی کهبهار من هیچ گاه بازنخواهد گشت.
بغضی عجیب در گلویم بهانه تو را می گیرد، هر دم با قطرهای گرم مرا می سوزاند، شکایت ها در نهان دارد و می داند که اگر لب گشاید از من چیزی باقی نخواهد ماند تابه نجوای شبانه اش تسلی بخشم، آرامش کنم و قاب عکس خالی کنار پنجره را برایش باتصوری خیالی مزین کنم.
گاهی وقت ها قلب زمانه از سنگ می شود و اینگونه سرنوشت، ردّپایی عمیق برپیشانی آنهایی که ماندند و سعادت نداشتند نقش می زند.
کاش می شد من به جای تو می رفتم!

Mohamad
03-16-2011, 09:54 PM
زیر این هق هق بارون، یه نفر دلش شکسته
یه نفر شبیه بارون، سرد و بیقرار و خسته
یه نفر که چشم خیسش پره از جاده و عابر
یه نفر مثل پرنده که دلش تو آسمونه
اما پرهاشو شکستن، رو زمین باید بمونه
رو زمین باید بمونه ، بمونه تا بینهایت
تا یه روزی اون مسافر بیاد و تموم شه غربت
آره اون مسافری که از میون پیچ و خم ها
میاد و می شکنه یک شب قفل نفرینی غم را
من همون اسیر غربت، من همون پرنده بودم
تو همون مسافری که شعر چشماشو سرودم
قطب من، مسافر من! بسه قصه صبوری تو بیا تا این پرنده نمیره از غم دوری

Mohamad
03-16-2011, 09:54 PM
هیچ گاه باور نکن که نبودنت را باور کنم
هیچ گاه باور نکن که به نبودنت عادت کنم
شاید به اجبار زمانه نبودنت را تحمل کنم اما اینکه نباشی را نه
تو انچنان در جانم و روحم رخنه کردی که با من یکی شدی
پس نمی توانی با من نباشی

Mohamad
03-16-2011, 09:55 PM
روزی به سراغ من آمد و چند شاخه گل سرخ به من داد... آنقدر خوشحال بود که خودش را در آغوشم انداخت و گفت: بگو دوستت دارم؟ او را محکم در آغوش گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم... روزی دیگر به سراغم آمد و شاخه گلی به من داد و گفت: فقط امروز بگو دوستت دارم؟ دستهایش را در دست گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم... چند روزی گذشت و او در بستر بیماری افتاد. با چند شاخه گل زرد به سراغش رفتم و گفت: فقط امروز بگو دوستت دارم؟ بوسه ای بر لبانش زدم ولی نگفتم دوستت دارم... چند روزی گذشت و به سراغش رفتم... دیدم پارچه ی سفیدی روی صورتش کشیدند... پارچه را کنار زدم و تازه فهمیدم چقدر دوستش دارم... فریاد زدم: دوستت دارم... چون اگر وجودت نبود زندگی هم نبود...!!

خدایاااااااااااااا

Mohamad
03-16-2011, 09:55 PM
بعد رفتنت عزیزم نای موندنم نمونده
دلم من جوونی کرده اگه باز حرفی پرونده

بعد رفتنت عزیزم . نای زنده بودنم نیست
تو سرم فکر تو اما تو دلم جای تو خالی

بعد رفتنم عزیزم اشکام یادگار می مونه
اگه باز تنهام بزاری میمونم بی اشیونه

بعد رفتنم عزیزم می فهمی که دل نبستی
میفهمی یه بیوفائی رفتی و عهدو شکستی

میرم اماخیلی سخته برو اما خیلی تنهام
هنوزم عطرت پیچیده توی روزهام توی شبهام

می دونی دردم زیاده تو نپاش نمک به زخمهام
باز بیا حرف مو بشنو نه نگو دروغ حرفهام

بعد رفتنم عزیزم اشکام یادگار می مونه
اگه باز تنهام بزاری میمونم بی اشیونه

بعد رفتنم عزیزم می فهمی که دل نبستی
میفهمی یه بیوفائی رفتی و عهدو شکستی

Mohamad
03-16-2011, 09:55 PM
گفتم که رفتنت یه روز ، قاب دلم رو می شکنه
گفتی که این بخت تو بود ، تقدیر تو شکستنه
هر وقت که بارون میزنه تو رو کنارم می بینم
حس می کنم پیش منی،هنوزم عاشق ترینم

گفتم بمون اونروز میاد، غصه هامون تموم می شه
گفتی اگه با هم باشیم ،لحظه هامون حروم می شه ه

هر وقت که بارون میزنه، تو رو کنارم می بینم
حس می کنم پیش منی، هنوزم عاشق ترینم

آه آه ...آه آه...

وقتی رفتی همه دنیا روسرم ،انگاری خراب شد ودلم شکست
قلب من زانوی غم بغل گرفت

هر وقت که بارون میزنه، تو رو کنارم می بینم
حس می کنم پیش منی، هنوزم عاشق ترینم
هر وقت که بارون میزنه، تو رو کنارم می بینم
حس می کنم پیش منی، هنوزم عاشق ترینم
هنوزم عاشق ترینم

از وقتی رفتی هیچکسی ،همدرد وهمرازم نشد
هیچکسی حتی یه دفه ،هم غصه سازم نشد
رفتی ولی بدون هنوز ،عاشقتم تا پای جون
دل بهاریم عاشقه ،چه تو بهار چه تو خزون
هر وقت که بارون میزنه تو رو کنارم می بینم
حس می کنم پیش منی هنوزم عاشق ترینم
هر وقت که بارون میزنه تو رو کنارم می بینم
حس می کنم پیش منی هنوزم عاشق ترینم

Mohamad
03-16-2011, 09:56 PM
و اکنون تو با مرگ رفته ای ؛

و من این جا ، تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس ، گامی به تو
نزدیک تر می شوم
این زندگی من است

Mohamad
03-16-2011, 09:56 PM
يادت باشه
.گاهي وقتا مثلاً آخر شب که مي خواي بخوابي
يه دل تنهايي هست که يکم اونور تر از تو مي تپه واسه تو
يادت باشه که فقط تو بودي که تونستي وارد قلبم بشي
بدون اينکه قفلشو بشکني
يادت باشه من هر شب با اسمت همصدا مي شم
و تو روياهام با تو حرف مي زنم تا سبک شم
تويي که حتي يادت و خيالت هم آرامش بخشه
هيچ مي دوني که وقتي يه کوچولو ازم دور ميشي من چقدر غصه دار ميشم؟
اون موقع است که چشماي غمگينم دنبال چشماي سياه قشنگت مي گرده
که با هر بار نگاه کلي انرژي ازشون دريافت کنه
دستام دنبال دستاي مهربونت مي گرده تا احساست کنه
بدونه که هستي
.هميشه مي موني
.خودت مي دوني که اين واژه ها نمي تونن اون چيزي که تو عمق وجودمه ابراز کنن
.وقتي مي خوام از تو بنويسم نه تنها واژه ها در مقابلت کم ميارم
بلکه حتي به احترام حضور سبز و مهربونت سره تعظيم در مقابلت خم مي کنند

Mohamad
03-16-2011, 09:56 PM
روزهای بی تو بودن شکنجه است
آزار هرروزه است
نمیمیرد اینهمه درد
سوگواری شادی تا آخر عمرست ......

Mohamad
03-16-2011, 09:57 PM
صدای باد را بشنو که آواز کهنۀ غمگینی می خواند .
می داند که امروز تو را ترک می گویم .
برایم گریه مکن . . .
زیرا قلبم در راهی که می رود خواهد شکست .
خداحافظ عشق من . . .
خداحافظ . . . خداحافظ ای تنها محبوبم . . .
تا زمانی که مرا به یاد آوری هرگز چندان دور نخواهم بود .
خداحافظ عشق من . . . من همیشه به تو وفادار می مانم .
پس مرا در رؤیایت جای ده تا زمانی که پیش تو باز گردم .
ستارگان را در آسمان ببین .
و آنها به هر کجا که بروند با درخشش خود با من خواهند بود .
و من آرزو می کنم که هر چه زوردتر مرا به خانه راهنمایی کند .
خداحافظ عشق من . . .خداحافظ عشق من . . . خداحافظ . . .

تا زمانی که مرا بیاد آوری هرگز دور نخواهم بود .

Mohamad
03-16-2011, 09:57 PM
http://pic.azardl.com/images/06673652766627709773.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-16-2011, 10:00 PM
خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب ، بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمی بینی ؛ توی خواب گلهای حسرت نمی چینی
دیگه خورشید چهرت رونمیسوزونه ، جای سیلی های باد روش نمی مونه
دیگه بیدار نمی شی با نگرونی یا با تردید که بری یا که بمونی
رفتی و آدمکها رو جا گذاشتی ... قانون جنگل و زیر پا گذاشتی
اینجا قهرن سینه ها با مهربونی ؛ تو تو جنگل نمی تونستی بمونی

خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب ، بی درد و غصه


دلتو بردی با خود به جای دیگه
اونجا که خدا برات لالایی می گه
خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب ، بی درد و غصه
می دونم می بینمت یروز دوباره .... توی دنیایی که آدمک نداره....

Mohamad
03-16-2011, 10:01 PM
اشك بر روي صفحه ي كاغذ فرو مي ريزد وقلبم ازرنج ودوري تو حكايت مي كند انگاركه تمامي غمها به
سويم پرواز مي كنند ديگر نيستي تا پنجره ي چشمانم را به رويت بگشايم .ديگر نيستي تابرايم تبسم
كني ومن از لبخندشيرينت قصه شادي را نظاره كنم اي سروپا همه خوبي به تو مي انديشم : عزيزم سلام
هم اكنون كه برايت مي نويسم هوا سرد وغم انگيزاست آسمان پراز ابرهاي سياه مي باشد ودلم سخت گرفته
وتصوير تو هم توی یه قاب با یه روبان مشکی به دورش رو به رومه

Mohamad
03-16-2011, 10:02 PM
نگاهت كردم براي آخرين بار و يك بار براي هميشه اشك ريختم، ديگر در توانم نيست.
تاب دوري تو را ندارم. تو رفته اي و قلب مرا، فكر مرا، همه وجود مرا همراه خودت برده اي و من سست و بي روح ساعت هاي متمادي به دوردست ها خيره ميشوم، به افق، همانجا كه آسمان و زمين به يكديگر پيوند خورده اند تا شايد نشاني از تو بيابم، نشاني از بازگشت تو، اما تو نيستي، هيچ چيز نيست. سكوت مطلق و من نااميد تر از هميشه باز هم با خيال تو چشم هاي پر از آشوب خويش را بر هم ميگذارم
و به دلم، دل بيقرارم التماس ميكنم، كمي آرام تر باش، ميخواهم بخوابم تا شايد خواب معبودم را ببينم. ولي او بي تاب است، آرام نمي گيرد، تا وقتي تو برگردي!
و من باز به افق خيره شده ام و چه بيهوده فرياد ميزنم بازگشتت را

Mohamad
03-16-2011, 10:02 PM
این را می دانم

که تورفته ای ودیگرنخواهی برگشت

وازتوفقط تاریکی توی دلم مانده است

اما سالهاست توی این تاریکی ها به

دنبال تو میگردم که شاید برگردی

Mohamad
03-16-2011, 10:03 PM
http://pic.azardl.com/images/06711353868326663196.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-16-2011, 10:03 PM
من که نمیشه باورم
من که نمیشه باورم تویی که بی وفا شدی
تو هم مثل غریبه ها رفتی ازم جدا شدی
اون همه بی وفا شدی
خنده های همیشگیت اون قهر و اون بهونه هات
اون دوتا چشم عاشق با شرم روی گونه هات
اون عشق و خاطراتت وچه طور فراموشش کنم
ون قلب پاک و عاشق چه طور فراموشش کنم
چرا تو دل دادی به خاک یار فرشته ها شدی
حالا که اینجا بی کسم چه طور فراموشت کنم
اخه خدا چه کار کنم ؟ با این همه غصه وغم
وقتی نیستی پیش من بگو چه جوری سر کنم
نیستی اخه دق میکنم
کارم اینه که تا ابد بشینم و گریه کنم
بیام کنار خاک تو از ته دل صدات کنم

Mohamad
03-16-2011, 10:03 PM
رسمش نبود عزیز دل
بری و تنهام بزاری
من موندم و خیال تو
با رویا های بی كسی
دل نگرون و بی كسم
توی شبهای مهتابی
اشفته حال منتظرم
تا تو بیای از تاریكی
نگاه بارونی من
همیشه چشم به در داره
تا تو بیای ازتاریكی
بگی تو هم دوستم داری
غرق توهم شده ام
تو این دنیای كاغذی
سخت شده زندگی برام
تو باتلاق سردرگمی

Mohamad
03-16-2011, 10:03 PM
تو بارون که رفتی
شبم زیر و رو شد
یه بغض شکسته
رفیق گلوم شد
تو بارون که رفتی
دل باغچه پژمرد
تمام وجودم
توی آینه خط خورد
هنوز وقتی بارون
تو کوچه می باره
دلم غصه داره
دلم بی قراره
نه شب عاشقانه است
نه رویا قشنگه
دلم بی تو خونه
دلم بی تو تنگه

یه شب زیر بارون
که چشمم به راهه
می بینم که کوچه
پر نور ماهه
تو ماه منی که
تو بارون رسیدی
امید منی تو
شب نا امیدی

Mohamad
03-16-2011, 10:03 PM
روزای عاشقی همه رفته از یاد تو
هیچ کدوم حتی نمونده تو خاطرات تو
آخ چقدر سخته جدایی
رفتنت واسه همیشه
جدایی همیشه

اون روزای عاشقی همه رفته از یاد تو
هیچ کدوم حتی نمونده تو خاطرات تو
آخ چقدر سخته جدایی
رفتنت واسه همیشه
جدایی همیشه
موندگاره توی یادم
خاطرات تلخ و شیرینی که از تو دارم
آره عشقت همیشه توی قلب من میمونه
واسه همیشه
خدایا خیلی سخته
لحظه دل کندن از عشقم واسه همیشه
آخ تو میدونی چه سخته چه تلخه
جدایی همیشه

Mohamad
03-16-2011, 10:03 PM
به نام عشق می خواستم به بلندی نامت شعری بگویم تمام قافیه ها حقیر شدندن واژه ای همتای نامت رنگ حضور ندارد به نام نامی عشق نامیدمت جز تو قافیه ای برای عشق نیست

هرچه کردم نشوم از تو جدا بدتر شد از دل ما نرود مهر و وفا بدتر شد مثلا خواستم این بار که موقر باشم و به جای تو بگویم که شما بدتر شد آسمان وقت قرار من و تو ابری بود تازه با رفتن تو وضع هوا بدتر شد چاره دارو و دوا نیست که حال بد من بی تو با خوردن دارو و دوا بدتر شد روی فرش دل من جوهری از عشق تو ریخت آمدم پاک کنم عشق تو را بدتر شد


می گویند شیشه ها احساس ندارند ! ولی وقتی روی شیشه بخار گرفته ای نوشتم

... دوستت دارم آرام گریست

Mohamad
03-16-2011, 10:04 PM
وقتی تو رفتی شمع روشن شبهایم خاموش شد ،

پنجره رو به زیبایی و رو به آغوش مهربانت بسته شد ،
چشمه لبم خشک خشک شد ،

و آغوشم تنها بهانه تورا می گرفت!

وقتی تو رفتی آتش غم دوری و فاصله در وجودم شعله ور شد ،

آسمان چشمانم ابری و دل گرفته شد و
غروب غمگین عشق در آسمان قلبم نشست!


وقتی تو رفتی دنیا برایم عذاب شد ،

و ثانیه ها برایم پر ارزش تر از گذشته شدند!

وقتی تو رفتی نگاهم دائم به ثانیه ها و لحظه های

زندگی بود تا هر چه زودتر بگذرد و

دوباره تو را در کنارم خودم احساس کنم!

وقتی تو رفتی همدم من دو مرغ عشق شدند و

رفیق شب و روز من تنهایی شد!

تو که رفتی شهر برایم غربت شد ،

و خانه برایم یک زندان پر از شکنجه و عذاب شد!!

تو که رفتی چشمانم همیشه در حال بهانه گرفتن بود ،

و دستهایم همیشه لرزان!

تو که رفتی هیچ حسی در وجودم نبود ،


و تنها آروزی تورا از خدای خویش داشتم!

وقتی تو رفتی هر روز به یاد تو و به فکر تو بودم

و هر شب نیز اگر خوابی به این

چشمهای خسته من می آمد خواب تو را می دیدم!

وقتی تو رفتی تنها به پایان جاده زندگی می اندیشیدم ،

و تنها نگاهم به پایان جاده که به تو میرسم
و تو را در آغوش خود می گیرم بود!

تو که رفتی من مانند ساحلی بودم که

در کنار دریای پر از عشق منتظر امواج محبت تو بودم!
وقتی تو رفتی ، نام سفر برایم یک کابوس وحشتناک شد

و دیگر از هر چه سفر بود نفرت داشتم!
تو که رفتی قلمم بر روی کاغذ خیسم

تنها از دوری و از رفتن تو می نوشت!

تو که رفتی عاشقی برایم پر درد تر و غمگین تر از گذشته شد !

وقتی تو رفتی هر زمان که پرستوها بر فراز

آسمان دلم پرواز میکردند به آنها می گفتم

سلام عاشقانه مرا به تو برسانند

و روزی تو را همراه با خود بیاورند
یعنی آن روز را خواهم دید.....

Mohamad
03-16-2011, 10:05 PM
می گن رفتی

آره
بدون اینکه به من بگی رفتی
برای همیشه
به چشمام نگاه کن
رودی از حسرت جاری شده
از چشمام
از چشمایی که هیچ وقت تر نشدن
برای هیچ کس
اشک نریختن
حالا
تو اشک گم شدن
چه فایده
دیگه واسه کی
حرف بزنم
به کی بگم
دوستت دارم
.........
من گمشدم
هیچ ردی از تو نیست
نه از تو
نه از چشمات
شب هامو آذین می بندم
به یاد تو
کدوم یاد؟
با رفتنت همه چی رفت
دیگه دلم برات تنگ نمیشه
آخه تو
انگار نه انگار
که من به یاد تو زنده بودم!!!!

Mohamad
03-16-2011, 10:05 PM
نگاهت بيانگر راز دلت نبود ! کاش اينچنين بود.
نمي دانم رفتنت را ، به پاي کدامين گناه خود بگذارم ؟
عشقم ؟ صداقتم ؟ شايد هم صميميتم ؟
بگو تا بدانم !
من که تو را بارها و بارها از آن خود دانستم ،
حال چگونه باور کنم که مرا براي هميشه تا ابد و قيامت ترک کرده اي !
.
.
.

چگونه باور کنم ؟؟؟

Mohamad
03-16-2011, 10:05 PM
و اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر می شوم و این زندگی من است

Mohamad
03-16-2011, 10:05 PM
عشــــــــــــــــــــــق من

هنوز صـــــدای زیبای مستیت

و هنوز گم شدن در قطره قطره ی

بـــــــــــــعد صدایت فراموشم نشده

و بــــــــــه خدای آسمان ها قســـــــــم

هـــــــنــــــوز کـــــه هــــنـــــوز اســـــــــت
عروجی که با تو بودن برایـــم اورده پایان نیافته

Mohamad
03-16-2011, 10:06 PM
به روی قاب عکست غبار غم نشسته همینه که بغض من بخاطرت شکسته
دیدن روی ماهت این اروزی محاله تو را دوباره دیدن برای من خیاله
از وقتی پر کشیدی به اسمون رسیدی برای من هر چی غم تو دنیا بود خریدی
حالا من لحظه هام به انتظار میشینیم تا فصل پرواز من همدیگرو ببینیم
هنوز هوای خونه بوی صفاتو داره گلهای یاس باغچه عطر تو رو کم میاره
تو خلوت شبونه برات دعا میکنم برای دیدن تو خدا خدا میکنم

خدا خدا میکنم

Mohamad
03-16-2011, 10:07 PM
رفتی برم به کی بگم خیلی دلم
تنگه برات
میخوام یه بارببینمت سر بذارم
رو شونه هات
دوست داشتم با گلای سرخ میومدم
به دیدنت
نه اینکه با بخت سیاه چشای سرخ
ببینمت
گلوپرپر میکنم سرمزارت تا ابد بارونیه
چشمای یارت
رفتی افسوس گل من تو در دل خاک
ازتویادگاریه چشمای نمناک

Mohamad
03-16-2011, 10:07 PM
یادت میاد که اون روزا قسم میخوردیم به خدا
تا آخرین لحظه ی عمر یه دم نشیم از هم جدا
پس چرا تو رفتی و تنهام گذاشتی

Mohamad
03-16-2011, 10:12 PM
همیشه هر وقت دلم میگرفت
باهات حرف میزدم
اخه حرفات
صدات
من و اروم میکرد
ولی حالا ...........
حالا چه کنم که من و با این غمهام تنها گذاشتی

Mohamad
03-16-2011, 10:13 PM
با من، نمانده ای ِ،غزل ِ ناتمام ِ دل

با من، سکوت کردی و رفتی ِ بهار ِ دل

باشد، برو، ولی تو بدان، جاودانه ای

در دل، میان ِ هر شب ِ من، عاشقانه ای

Mohamad
03-16-2011, 10:13 PM
اينجا
مهم نيست كجاست...
بي تو
همه جا دور دست است...

Mohamad
03-16-2011, 10:13 PM
سرتو بالا بگیر
من کنارتم هنوز
چی آوردن به سرت
که می نالی شب و روز...

Mohamad
03-16-2011, 10:13 PM
ای دل بی یارم

تنها کس و کارم
دیدی ازم دل کند
اونکه دوسش دارم
اونکه یه عمری بود
غصه شو می خوردم
دیدی چه راحت گفت
من تو دلش مردم ...

Mohamad
03-16-2011, 10:13 PM
ای خدای مهربون
دلم گرفته
با تو شعرام همگی رنگ بهاره
با تو هیچ چیزی دلم کم نمیاره
وقتی نیستی همه چیم تیره و تاره
کاش ببخشی تو خطا هامو دوباره

Mohamad
03-16-2011, 10:13 PM
ای خدای مهربون دلم گرفته
از این ابر نیمه جون دلم گرفته
از زمین و آسمون دلم گرفته
آخه اشکامو ببین دلم گرفته
تو خطا هامو نبین دلم گرفته
تو ببخش فقط همین دلم گرفته ...

Mohamad
03-16-2011, 10:15 PM
سمت تو خاطر من توی دل من دیگه جایی نداره
اینو بدون مطمئنم دیگه حرفات منو به رحم نمیاره

Mohamad
03-16-2011, 10:16 PM
همه می پرسند:

چیست در زمزمه مبهم آب؟

چیست در همهمه دلکش برگ؟

چیست در بازی آن ابر سپید،

روی این آبی آرام بلند٬

که ترا می برد این گونه به ژرفای خیال؟

چیست در خلوت خاموش کبوتر ها؟

چیست درکوشش بی حاصل موج؟

چیست درخنده جام؟

که تو چندین ساعت

مات و مبهوت بدان می نگری؟

نه به باد،

نه به آب ،

نه به برگ،

نه به این آبی آرام بلند،

نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام،

نه به این خلوت خاموش کبوترها،

من به این جمله نمی اندیشم!

من مناجات درختان را هنگام سحر،

رقص عطر گل یخ را با باد،

نفس پاک شقایق را در سینه کوه،

صحبت چلچله راباصبح،

نبض پاینده هستی را در گندم زار،

گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،

همه را میشنوم، میبینم!

من به این جمله نمی اندیشم!

به تو می اندیشم!

ای سرا پا همه خوبی، تک و تنها به تو می اندیشم!

همه وقت،همه جا،

من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!

تو بدان این را تنها تو بدان،

تو بیا! تو بمان با من تنها تو بمان.

جای مهتاب به تاریکی مهتاب تو بتاب!

من فدای تو به جای همه گلها تو بخند!

اینک این من که به پای تو درافتادم باز

ریسمانی کن از آن موی دراز٬

تو بگیر!

تو ببند!

تو بخواه!

پاسخ چلچله ها را تو بگو.

قصه ابر هوا را تو بخوان!

تو بمان با من تنها تو بمان!

در دل ساغر هستی تو بجوش!

من٬ همین یک نفس از جرعه جانم باقیست!

آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!

Mohamad
03-16-2011, 10:16 PM
اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست

به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم

مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد

مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم

بگو معنی تمرین چیست؟

بریدن از چه چیز را تمرین کنم؟

بریدن از خودم را؟

مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی...

از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم

همه می دانند که دروری تو روحم را می آزارد

تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند

نگاهت را از چشمم برندار مرا از من نگیر...

هوای سرد اینجا رو دوست ندارم

مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهام

Mohamad
03-16-2011, 10:16 PM
هر كسي هم نفسم شد ، دست آخر قفسم شد / من ِ ساده به خيالم ، كه همه كار و كسم شد
اون كه عاشقانه خنديد ، خنده هاي منو دزديد / زير چشم مهربونيش ، خواب يك توطئه ميديد

Mohamad
03-16-2011, 10:18 PM
اوني كه از همه شيرين تره رفته
جاي خاليش تو خونه سبز شده رفته
اوني كه از همه بهتر واسه من بود
منو تنها با خودم گذاشت و رفته
اوني كه اسمش تو قلب من نوشته
واسه هرچي خاطرست مثل فرشته
تني كه بهارعشق و با خودش داشت
مث پاييز اومد و با برگا رفته

اوني كه مثل فرشته واسه من عشق و نوشته
واسه ياداي گذشته جاي شيريني گذاشته
ديگه رفته ديگه رفته ديگه رفته

ديگه دل رو به تو آسون شده قلبي كه هراسون
نمي دم من نمي دم من نميشم از عشقت افسون
ديگه چشمام و به خورشيد و نگاهي به هراميد
نمي دم من نمي دم نمي شم صبحي كه تابيد

اوني كه مثل فرشته واسه من عشق و نوشته
واسه ياداي گذشته جاي شيريني گذاشته
ديگه رفته ديگه رفته ديگه رفته

Mohamad
03-16-2011, 10:18 PM
چگونه باورکن
نگاه آخرت را که بیانگر راز دلت نبود!
ای کاش این چنین بود.......م
؟نمیدانم رفتنت را به پای کدامین گناه خود بگذارم؟عشقم؟...صداقتم؟...صمی میتم؟...
بگو تابدانم!
من که تو رابارها و بارها ازان خود دانستم حال چگونه باورکنم که مرابرای همیشه تاابدوقیامت ترک کرده ای؟
چگونه باورکنم ؟؟؟.....

Mohamad
03-16-2011, 10:18 PM
خیلی تلخه تا ابد ، تنها بشینم
گل خاطراتمو ، بی تو بچینم
نتونم ، ببینمت ، حتی یه لحظه
روزی صد دفعه ، از دوریتون بمیرم
خیلی سخته ، واسه من ، درد جدایی
باورم نمیشه که ، پیش خدایی
نمیفهمه ، این دلم ، دوریتو هرگز
هر دم بونه میگیره ، که تو کجاییی
اون چشاش ، گریه هاش ، حسرت و اشک و آه
تلخیه ، روزگار ، موند ازت ، یادگار
اون نگاش ، اون صداش ، حرفا و ، خنده هاش
خونه کرد ، تو دلم ، چه کنم ، ای خدااااا
اینقدر ناز بودی ، ماه بودی ، وقت وداع
دلم حتی ، نیومد ، بسپارمت ، دست خدا
چقدر زود گذشت ، خوب گذشت ، قایقمون
از میون اون همه ، موج های وحشی زمون
خیلی وقته باز دلم هواتو کرده
میگه اون جایی نرفته ، برمیگرده
هر چی بش میگم ، که پر کشیده رفته
بغض و پنهون میکنه با اشک میخنده

Mohamad
03-16-2011, 10:18 PM
بی تو زندگی برام سخت بود
زندگی بی تو مثل یه دنیا تاریکیه
بی تو چه گویم در میان عاشقانها
چو سخنی از تو گویم کهدلم را آرام کنم
چه گویم، بگویم که رفتی واسه همیشه
چطوری خودمو قانع کنم
که بی تو می تونم زنده باشم
چگونه باور کنم که بی تو هستم
رسم دوستی این نبود که اینطوری تنها باشم
فرشته ای بودی در آسمون قلبم
نمی گویم که نیستی فرشته تو ای فرشته ای من
هنوز ولی من شده ام ابلیس تو فرشته
ببین چگونه دنیا ترکم کرده
چه فایده فقطی تو نیستی دنیارو می خوام چی کار
کجای فرشته ای من که شده امابلیس

Mohamad
03-16-2011, 10:19 PM
سلام ای عزیز سفر کرده ام
نمیدانم امشب کجایی فقط میدانم که نزد من نیستی
نمیدانم دست غارتگر کدام دشمنی تو را زمن ربود
فقط میدانم اکنون رفته ای
روزها یا شاید ماه ها و شاید سالها از آن لحظه میگذرد ولی به تمامی خاطرات روزهای با هم بودنمان که ارزشش برایم بیشتر از روزهایی است که زندگی میکنم سوگند میخورم که باور ندارم رفتنت را
باور کنم نبودنت را ؟
نمیشود
باور کن نمیشود
خواستم ولی نشد
سعی کردم ولی باز به زمین خوردم
به که گویم دوستانی در کنارم بودند که اکنون شک کرده ام به دوست بودنشان
گمان میکردم میمانی ولی رفتی
به سلامت ای عزیز سفر کرده که با رفتنت کوله بار خاطره هایی را برایم باقی گذاشتی که دلخوشم به آن ها

Mohamad
03-16-2011, 10:19 PM
صداي پاهاي خستم روي سنگ فرشاي كوچه
داره مي گه كه دل من چقد تنگه بعد كوچت
تو هميشه هستي و من فقط از تو مي نويسم
سهم من از بودن تو اينه كه اشكي بريزم
اما تو هميشه هستي توي اين قلب شكسته
قلبي كه باسه همه عمر دل به چشماي تو بسته
من هنوز به يادت هستم تو شباي بي ستارم
نه باسه چي بي ستاره وقتي هستي تو ستارم

Mohamad
03-16-2011, 10:19 PM
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم

و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد

چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟

خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی
خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی

خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!

Mohamad
03-16-2011, 10:19 PM
ز بی مهری زدی زخمم، نمک پاشیدی و رفتی
به دست غــم گـل امید، زقـــلبم چــیدی و رفتی
بروی شیشه عـمـرم ،چو اشک لرزیدی و رفتی
چه شبها گریه ها کـــردم ولـی نشنیدی و رفتی
وفا نا کرده قلــبت را به او بخشـــیدی و رفتی
چو برف حـسرت واندوه، سرم باریدی ورفتی
گله کــردم زتنهایــی ولــی رنجـیدیدی و رفتی
به دیوار دلـــم چنگ غضب ســا ییدی و رفتی
تومشت عقده هایت را ســرم کوبیدی و رفتی
نگفتی بی تو میمیرم، تو مــرگم دیدی و رفتی
وداع کـردی توبا عشق ولبش بوسیدی ورفتی
شب مرگ من از شادی، بسی خندیدی ورفتی
به رگهایم چه گرم وتلخ ، چوخون جوشیدی ورفتی
غـزل خوان برسـرخــاکم، زدی رقصــیدی و رفتی
چو عــطر بی کســی در من شبــی پچیدی و رفتی
ز شهـــرم ناگهان دردا، چـــرا کوچـــیدی و رفتی

Mohamad
03-16-2011, 10:20 PM
امشب باز هم مثل هميشه آسمون دلم بارونيه
ولي اين دفعه با بقيه دفعه ها فرق داره چون ....
چون.....چون تو ديگه نيستي،
نيستي که بهم آرامش بدي , به حرفام گوش بدي
تو رفتي با يک جمله من ،
رفتي ولي نميدونستي با رفتنت به سرم چي مياري
بارها صدايم را به باد سپردم تا به تو بگويد که چقدر دوستت دارم ولي سر باز زد
به باران دادم تا با قطره هايش به تو بفهماند که دوستت دارم ولي اين کار را نکرد
ديگر خسته شدم
به هر چه سپردم از اين کار امتناع کرد
رفتنت خيلي ساده بود و ساده تر از اون آب شدن من بود
قطره قطره وجودم ميچکه و انتظار برگشتت رو مي کشه ولي هر روز من بيشتر آب ميشمو تو نميايي
نيستي که ببيني چقدر شکست خورده ام
چقدر از نبودنت رنج ميکشم
چه روزهايي رو سپري مي کنم
نميدونم اين سختي براي منه يا تو هم زجر ميکشي
بهترين جمله اي که ميتونم بگو و دوست دارم داد بزنم و بهت بگم اينه که من هنوزم
هنوز هم
اره.....هنوزم دوست دارم

Mohamad
03-16-2011, 10:20 PM
توي ساحل روي شنها قايقي به گل نشسته
يكي با چشمون گريون گوشه اي تنها نشسته
نگاه پراضطرابش به افق به بي نهايت
ساكته اما تو قلبش داره يك دنيا شكايت
تو چشاش حلقه ي اشكه توي قلبش غم دنيا
منتظر به راه ياره تا بياد امروز و فردا
باورش نميشه عشق و همه دنياش زير آبه
تنها مونده توي ساحل زندگي براش عذابه
تنهايي براش عذابه
خاطرات لب دريا ديگه از يادش نميره
همه دنياش زير آب و خودشم به غم اسيره
دست بي رحم زمونه عشقشو برده به دريا
حالا از خودش مي پرسه ميادش آيا و آيا ؟
عاشقي كه تنها باشه توي دنيا نمي مونه
دل عاشقو شكستن شده كار اين زمونه
خاطرات لب دريا ديگه از يادش نميره
همه دنياش زير آب و از غم دوريش مي ميره
هرگز از يادش نميره از غم دوري مي ميره

Mohamad
03-16-2011, 10:20 PM
دیروز به دنبال تو به همه جا سر زدم ...

هم از نسیم سراغت را گرفتم ،

هم از گل سرخی که کنار چشمه عشق روییده بود .

حتی از پرنده هایی که در شعرهایم بال می زدند

نشانی ات را پرسیدم ...

اما پیدایت نکردم این را ولی خوب می دانم ،

که اگر چشمانم را ببندم و با دهان بسته صدایت کنم ،

فورا جوابم را خواهی داد.

راستی که عجب صفایی دارد این بی قراریها و این

دلتنگی ها !...

مانده ام که این فاصله ها اگر نبود ،

آیا باز هم اینقدر مشتاق شنیدن صدایت از درخت و صندلی

و ستاره بودم؟

همیشه فاصله ها باعث میشوند تا بیشتر قدر همدیگر را

بدانیم،

و بیشتر به دنبال هم بگردیم .

مثل همین امروز که همه جا را به دنبالت گشتم ...

حتی همه خوابهایم را یکی یکی جستجو کردم ...!

همه جا رد پایت بود ...

حتی موج صدایت به نرمی از تپه های خیالم بالا میرفت .

اما خودت نبودی ...

عزیزترینم ...

حالا با همین واژه های لال در کنار نام قشنگت

نشسته ام .

مرهمی نمی خواهم ...

تنها اگر حوصله داری زخمهای دلم را بشمار!...

هزار و یک ... هزار و دو ... هزار و سه ...

Mohamad
03-16-2011, 10:21 PM
به ديدارم بيا هر شب ،

در اين تنهايي ِ تنها و تاريک ِ خدا مانند

دلم تنگ است .

بيا اي روشن ، اي روشن تر از لبخند

شبم را روز کن در زير سرپوش سياهيها

دلم تنگ است.

بيا بنگر، چه غمگين و غريبانه

در اين ايوان سرپوشيده ، وين تالاب مالامال

دلي خوش کرده ام با اين پرستوها و ماهيها

و اين نيلوفر آبي و اين تالاب مهتابي

بيا اي همگناه ِ من درين برزخ

بهشتم نيز و هم دوزخ

به ديدارم بيا ، اي همگناه ، اي مهربان با من

که اينان زود مي پوشند رو در خوابهاي بي گناهيها

و من مي مانم و بيداد بي خوابي.

در اين ايوان سرپوشيده ي متروک

شب افتاده ست و در تالاب ِ من ديري ست

که درخوابند آن نيلوفر آبي و ماهيها، پرستوها

بيا امشب که بس تاريک و تنهايم

بيا اي روشني ، اما بپوشان روي

که مي ترسم ترا خورشيد پندارند

و مي ترسم همه از خواب برخيزند

و مي ترسم همه از خواب برخيزند

و مي ترسم که چشم از خواب بردارند

نمي خواهم ببيند هيچ کس ما را

نمي خواهم بداند هيچ کس ما را

و نيلوفر که سر بر مي کشد از آب

پرستوها که با پرواز و با آواز

و ماهيها که با آن رقص غوغايي

نمي خواهم بفهمانند بيدارند.

شب افتاده ست و من تنها و تاريکم

و در ايوان و در تالاب من ديري ست در خوابند

پرستوها و ماهيها و آن نيلوفر آبي

بيا اي مهربان با من !

بيا اي ياد مهتابي !


http://www.pic-ir.com/Img/images/ecli4qrsl32suz1zmzmw.jpg

Mohamad
03-16-2011, 10:21 PM
امشب همه چیز رو به راه است

همه چیز آرام.....آرام ... باورت می شود ؟





دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یاد تو "

تو نگرانم نشو !
همه چیز را یاد گرفته ام !
راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !
یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !
تو نگرانم نشو !!
همه چيز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !
یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !
یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...
و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !
تو نگرانم نشو !
همه چيز را یاد گرفته ام !
یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....
یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...و بدون شانه هایت....!
یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !
یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....
و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زنده باشم و زندگی کنم !
اما هنوز یک چیز هست ...که یاد نگر فته ام ...
که چگونه.....!





برای همیشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...

و نمی خواهم که هيچ وقت یاد بگیرم ....
تو نگرانم نشو !!
"فراموش کردنت" را هيچ وقت یاد نخواهم گرفت ...

Mohamad
03-16-2011, 10:21 PM
باز شب شد و من ناله سرایم / از عشق تو دلبر دگر نا ندارم / کی میشود آیی به سویم نازنینم / تا شب رود و من به سویت آیم

Mohamad
03-16-2011, 10:21 PM
سلام ای غروب غریبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه‌های جدایی
خداحافظ ای شعر شب‌های روشن

خداحافظ ای شعر شب‌های روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبی روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه

خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
تو تنها نمی‌مانی ای مانده بی من
تو را می‌سپارم به د‌ل‌های خسته

تو را می‌سپارم به مینای مهتاب
تو را می‌سپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می‌سپارم به رویای فردا

به شب می‌سپارم تو را تا نسوزد
به دل می‌سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه واژه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد

خداحافظ ای برگ و بار دل من
خداحافظ ای سایه‌سار همیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهار همیشه

Mohamad
03-16-2011, 10:24 PM
فکرو زکرم تو بودی او روزا یادته
اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته
رفتیو با رفتنت پا گزاشتی رو دلم
سرم داره گیج میره تو کجایی عشقه من
وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور
دلو سپردم من به تو غصه نخور
گفتم بهت زود بیا دل من تنگه برات
تو نرفتیو میگی آخه عزیز دلت میاد
میگفتی من برمیگردم خیلی زود
دلو جونم همشون فدای یه تاره موت
ولی رفتیو خیلی وقته نامه ندادی تو برام
آخه پس چی شد بگو تو جواب نامه هام
یه نامه همش دادی همون شده آب غذام
نمیدونی یه غمیه بهم میگه باهات میام
من غمو می خوام چکار آخه تو بهم بگو
فقط نگو دوست ندارم جونه من اینو نگو
آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن
دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن
شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه
می خواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه
شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد
فکر کنم وقتی بیای ببینی جنازم رو دوش میاد
اون موقع بگو ببینم دلت برام تنگ میشه ؟
این زمین و آب گل برای تو چه رنگ میشه؟
خلاصه کشتی مارو با این ادائو اشوه هات
دل من تنگه برات* تنگه برات* تنگه برات
وای الان صبح میشه هو هنوز که من نخوابیدم
یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم
دفتر شعرم دیگه پر شده کجایی تو می خوام برم
دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم
تو نبودیو غمت عشقه تو کشت مارو
زیر خاک دفنمو خاک خورد مارو

Mohamad
03-16-2011, 10:24 PM
http://pic.azardl.com/images/29933781938210144692.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-16-2011, 10:25 PM
http://pic.azardl.com/images/88598255851906141704.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-16-2011, 10:26 PM
آره خوب من ديونم ولي اينو مي دونم من ميخوام فقط با تو بمونم
زندگي بي تو برام بي معنيه چجوري بگم يه جوارايي يعني يه
قفسي كه توش اسيرم اگه تو نياي ميدوني ميميرم
مي دوني دوستت دارم ديونه وار تو بيا تو بيا پيشم بمون همين يه بار
آخه از تو كه چيزي كم نمي شه ميدوني زندگي بي غم نميشه
من مي خوام با تو باشم رها بشم از اين قفس ميدوني سخت شده واسم ديگه كشيدنه نفس
ولي تو دلت هواي ديگه داشت پيش اون يكي بار نواي ديگه داشت
من گفتم شايد بميره اون يكي يار بد دوباره تو بياي بگي منو ميخواي
حالا بميره يا كه بره فرغي نمي كمنه واسم هرچي ميشه بزار بشه آخه يه زماني يارم ميمرد واسم
قبلنا بهم ميگفت خيلي دوستت دارم تورو حالا كه پيشش ميرم ميگه از پيشم برو
بد بهش ميگم چي شد دوستيه ما اين بودش قل قرارمون تو كوچه ها
اونجا شاهد بودن همه گلايه لاله ميدوني زندگي كردن بي تو برام محاله
چرا يادت نمياد لب ساحل روي شونم بهم گفتي دوستت دارم گفتم ميدونم
نمي دونم كي تموم ميشه گلايه هام ولي كاش ميشد يه روز برگرديو بگي منم تورو ميخوام

Mohamad
03-16-2011, 10:26 PM
سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا برجاست

سلام بر روي ماه تو عزيز دل سلام از ماست

تو يك روياي كوتاهي دعاي هر سحر گاهي

شدم خواب عشقت چون مرا اينگونه ميخواهي

من ان خاموش خاموشم كه با شادي نمي جوشم

ندارم هيچ گناهي جز كه از تو چشم نمي پوشم

دو غم در شكل اوازي شكوه اوج پروازي

نداري هيچ گناهي جز كه بر من دل نمي بازي

مرا ديوانه مي خواهي ز خود بي گانه ميخواهي

مرا دل باخته چون مجنون ز من افسانه مي خواهي

شدم بيگانه با هستي ز خود بي خودتر از مستي

نگاهم كن نگاهم كن شدم هر انچه ميخواستي

بكش اي دل شهامت كن مرا از غصه راحت كن

شدم انگشت نماي خلق مرا تو درس عبرت كن

نكن حرف مرا باور نيابي از من عاشق تر

نميترسم من از اقرار گذشت اب از سرم ديگر

سلام اي كهنه عشق من كه ياد تو چه پا بر جاست

Mohamad
03-16-2011, 10:27 PM
http://pic.azardl.com/images/62337422913731236298.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-16-2011, 10:27 PM
مطمئن باش و برو
ضربه‌ات كاری بود
دل من سخت شكست
و چه زشت
به من و سادگی‌ام خندیدی
به من و عشقی پاك
كه پر از یاد تو بود
و خیالم می‌گفت تا ابد مال تو بود
تو برو، برو تا راحتتر
تكه‌های دل خود را آرام سر هم بند زنم

Mohamad
03-16-2011, 10:27 PM
اگه تا روز قيامت داشتنت نباشه قسمت چشم براه تو ميمونم بادلي پر از صداقت
اگه با اشكهاي گرمم دل سنگ برام بسوزه اگه جسم من بپوسه بعد دنياي دو روزه
اگه نقش قصه ها شي مه روي قله ها شي بري و ازمن جدا شي اگه باشي و نباشي
اگه جاي تو به اين دل همه دنيارو ببخشن ميگذرم از هر چه دارم اگه باشي عاشق من
اگه زنجير به پاهام اگه قفل و اگه صد بند ميرسم هر جا كه هستي به تو و عشق تو سوگند
اگه باشي تاجي بر سر يا كه از زره اي كمتر دل من داغ تو داره تا ابد تا روز آخر
اگه با يك قلب تب دار بشم از عشق تو بيمار يا وجود عاشقم رو ببرن تا چوبه دار
اگه زندگيم فنا شه طعمه خشم خدا شه يا كه در حسرت عشقت روحم از بدن جدا شه
اگه قلبمو شكستي رفتي و از من گسستي مهربون يا خود پرستي هركه هستي هر چه هستي
نه فقط عاشقت هستم مرهمي رو قلب خستم اين تويي كه ميپرستم سرسپرده تو هستم
تو بتي من بت پرستم

Mohamad
03-16-2011, 10:27 PM
تو رفتي و براه تو هنوز چشم انتظارم
نميخوام تا بدوني تو هنوزم بي قرارم
بهار من تو يار من تو تنها يادگار من
مني كه بي تو ميمردم چرا بردي قرار من
براي من تو ما بودي كجا ازمن جدا بودي
به هر جا من گذر كردم تو با من پا به پا بودي
تو شورو شوق آوازم تو بودي بال پروازم
رسيدم من به پايانم تو بودي تو سرآغازم
اگر از عاشقي گفتم هميشه از تو ميگفتم
هنوزم عاشقم اما به پاي تو نمي افتم
شب رفتن براي من به معناي تباهي بود
من عاشق گمون كردم كه عشق ما خدايي بود
اگه با غصه دم سازم اگر از بغض آوازم
بميرم گر ز تنهايي پس از تو دل نميبازم

Mohamad
03-16-2011, 10:27 PM
تو به من خندیدی
و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه
سیب را دزدیم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم
که چرا
خانه کوچک ما سیب نداشت

Mohamad
03-16-2011, 10:28 PM
لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به چنان شرمی مبدل می کند
که جاندار غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت انسان دراید

و گونه هایت
با دو شیار مّورب
که غرور تو را هدایت می کنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن که به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سر بلند را
از رو سپیخانه های داد و ستد
سر به مهر باز آورده ام


هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
که من به زندگی نشستم!

و چشمانت از آتش است

و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد

و آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر
که به هزار انگشت
به وقاحت
پاکی آسمان را متهم می کند


کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد

در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد -
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

توفان ها
در رقص عظیم تو
به شکوهمندی
نی لبکی می نوازند،
و ترانه رگ هایت
آفتاب همیشه را طالع می کند

بگذار چنان از خواب بر ایم
که کوچه های شهر
حضور مرا دریابند
دستانت آشتی است
ودوستانی که یاری می دهند
تا دشمنی
از یاد برده شود
پیشانیت ایینه ای بلند است
تابنک و بلند،
که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
تا به زیبایی خویش دست یابند

دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی خوانند
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب ها را گوارا تر کند؟

تا آ یینه پدیدار آئی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکه ها ودریا ها را گریستم
ای پری وار درقالب آدمی
که پیکرت جزدر خلواره ناراستی نمی سوزد!
حضور بهشتی است
که گریز از جهنم را توجیه می کند،
دریائی که مرا در خود غرق می کند
تا از همه گناهان ودروغ
شسته شوم
وسپیده دم با دستهایت بیدارمی شود

Mohamad
03-16-2011, 10:28 PM
ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چه؟!
مست ازخانه برون تاخته ای یعنی چه؟!
زلف در دست صبا گوش به فرمان رقیب
این همه با همه در ساخته ای یعنی چه؟!
شاه خوبانی و منظور گدایان شده ای!
قدر این مرتبه نشناخته ای یعنی چه؟!

Mohamad
03-16-2011, 10:28 PM
تو را به جای همه زنانی که نشناختم دوست دارم .
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم .
برای خاطر عطر نان گرم
و برفی که آب می‌شود
و برای نخستین گل‌ها
تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم .
تو را به جای همه کسانی که دوست نمی‌دارم دوست می‌دارم .
بی تو جز گستره‌ یی بی‌کرانه نمی‌بینم
میان گذشته و امروز.
از جدار آیینه‌ی خویش گذشتن نتوانستم
می‌بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش می‌برند.
تو را دوست می‌دارم برای خاطر فرزانه‌گی‌ات که از آن من نیست
به رغم همه آن چیزها که جز وهمی نیست دوست دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمی‌دارم

می‌اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی

تو خورشید رخشانی که بر من می‌تابی هنگامی که به خویش مغرورم

سپیده که سر بزند
در این بیشه‌زار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم .
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز

Mohamad
03-16-2011, 10:28 PM
آسمان دیده ام ابری شده
شانه ای کو؟ تا بگریم زار زار
رعد و برق بی پناهی می زند
روی تکرار سکوتی مرگبار
پرتو نوری مرا دعوت نمود
تا که اسرار دلم تبعید شد
کنج یک مخروبه متروکه ای
حکم توقیف دلم تمدید شد
در زمستانی که می اید ز راه
یک نفر از شهرتان خواهد گذشت
آسمان دیده اش ابری شده
خسته پا،دامن کشان ،خواهد گذشت

Mohamad
03-16-2011, 10:29 PM
تو را نگاه می کنم
خورشید چند برابر می شود و روز را روشن می کند!



بیدار شو



با قلب و سر رنگین خود



بد شگونی شب را بگیر



تو را نگاه می کنم و همه چیز عریان می شود



زورق ها در آب های کم عمقند...



خلاصه کنم:دریا بی عشق سرد است!



جهان این گونه آغاز می شود:



موج ها گهواره ی آسمان را می جنبانند



(تو در میان ملافه ها جا به جا می شوی



وخواب را فرا می خوانی)



بیدار شو تا از پی ات روان شوم



تنم بی تاب تعقیب توست!



می خواهم عمرم را با عشق تو سر کنم



از دروازه ی سپیده تا دریچه ی شب


می خواهم با بیداریِ تو رویا ببینم!

Mohamad
03-16-2011, 10:29 PM
شـــعـرهـایم را ببـیــــن از بــس نبــودی مرده اند مثــــل یـک مـــــردابِ تنهـــا مثــل ِرودی مرده اند
یـک دو بیتی ... یا که صدتا ..باز هم شرمنده ام
مثنــوی ها پیـــش چشــمـت از کبــودی مرده اند
تـوی ایــن آشفتــــــه بــازاری که آدم مانده است
عــاشقــی هــایـم ســـراســر در رکودی مرده اند
یـک بـه یک مـــوهای مـن شــد مثل دندانم سپید
ایــن غـــزل هــاهم بـــدون هیــچ سودی مرده اند
دسـت حـق پشـت و پنـاهت مال من هم نیستی
عالمــی در پشت پــایــــت از حســــودی مرده اند

Mohamad
03-16-2011, 10:29 PM
از پا تا سرت



سراسرت



نوری و نیرویی



وجود مقدست را در بر گرفته است



جنس تو ، جنس نان



نانی که آتش او را می پرستد



عشقم خاکستری زیر خاک بود



من با تو گر گرفتم



عشق من



عزیزم



پیشانی ات . پاهایت و دهانت



نانی است مقدس که زنده ام می دارد



آتش به تو درس خون داد



از آرد تقدس را فرا بگیر



و از نان بوی خوش را






--

Mohamad
03-16-2011, 10:30 PM
تو از دردی كه افتادست بر جانم چه می دانی؟
دلم تنها تو را دارد ولی با او نمی مانی
تمام سعی تو كتمان عشقت بود در حالی
كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهانی
فقط يك لحظه آری با نگاهی اتفاق افتاد
چرا عاقل كند كاری كه بازآرد پشيمانی؟

Mohamad
03-16-2011, 10:30 PM
پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست
شعر زلال جوشش احساس های من
از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست
يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست
خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست
من در فضای خلوت تو خيمه می زنم
طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست
تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست

Mohamad
03-16-2011, 10:30 PM
از باغ می برند چراغانی ات کنند تا کاج جشن های زمستانی ات کنند
پوشانده صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف به این رها شدن از چاه دل مبند
این با ر می برند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند

Mohamad
03-16-2011, 10:30 PM
خوشا شب نشستن به پهلوی تو

تـــماشای پـــرواز گـــــیسوی تو

خوشا با تــو سرگرم صحبت شدن

وســـجده به محـــراب ابـــروی تو

خوشا در نگاه تو چون می خـــراب

خوشا نـــازنین چشم نــــازوی تو

دو چـــشم پـــر از کهربای خموش

که نـــاگه مرا میکشد ســـوی تو

خوشا بـــازی دســـت اعـــجاز گر

که گـــل چیند از بــــاغ جادوی تو

...

بیا پــــــر شوم از تو تا پــــر شود

ســــکوت زمین از هــــیاهوی تو

Mohamad
03-16-2011, 10:32 PM
پنجره بین من و توست مرا بوسه بزن
بوسه از آن طرف شیشه حلال است عزیز

Mohamad
03-16-2011, 10:32 PM
هیچکس اشکی برای ما نریخت ، هر که با ما بود از ما میگریخت ،
چند روزیست که حالم دیدنیست ،
حال من از این و از آن پرسیدنیست ،
گاه بر روی زمین زل میزنم ،
گاه بر حافظ تفعل میزنم ،
حافظ دیوانه فالم را گرفت ،
یک غزل آمد که حالم را گرفت ،
ما ز یاران چشم یاری داشتیم ،
خود غلط بود آنچه میپنداشتیم .

Mohamad
03-16-2011, 10:32 PM
چه شام ها که چراغم فروغ ماه تو بود پناهگاه شبم گیسوی سیاه تو بود
اگر به عشق تو دیوانگی گناه منست
ز من رمیدن و بیگانگی گناه تو بود
دلم به مهر تو یکدم غم زمانه نداشت
که این پرنده ی خوش نغمه در پناه تو بود
عنایتی که دلم را همیشه خوش میداشت
اگر نهان نکنی لطف گاهگاه تو بود
بلور اشک ، به چشمم شکست وقت وداع
که اولین غم من ، آخرین نگاه تو بود !

Mohamad
03-16-2011, 10:33 PM
ما دو تن مغرور
هر دو از هم دور
وای در من تاب دوری نیست
ای خیالت خاطر من را نوازشبار
بیش از این در من صبوری نیست
بی تو من تنهای تنهایم
من به دیدار تو می آیم

Mohamad
03-16-2011, 10:33 PM
شب و هجوم غمت، ذره ذره سنگ
و خنده های لبت، غنچه رنگ به رنگ
به زخمه زخمه ی عشقت، به سوز و ساز تنم
که بسته اند دلم را به سانِ سنگ به سنگ

شب است و بین سکوتی سیاه می شکنم
و باز می زنم از فرطِ درد چنگ به چنگ

چه قدر گریه کنم بین مردمی شب کور
و هی اضافه شود لحظه لحظه ننگ به ننگ

بیا و دست دلم را بگیر بودنِ محض!
که آمده دلم از این جهانِ تنگ به تنگ.....

Mohamad
03-16-2011, 10:33 PM
و دور می شوی من در همین دور می مانم !
پشیمان که شدی
برنگرد !
لاشه ی یک دل که دیدن ندارد !

Mohamad
03-16-2011, 10:33 PM
سرت را بالا بگیر
سینه را سپر کن
صدایت را بینداز ته حلقت و فریاد بزن :
" من فراموشش کردم ! "
....
بعد راست بینی ات را بگیر و
تا ته بی نهایت برو ...
پینوکیوی بیچاره !

Mohamad
03-16-2011, 10:33 PM
واقعا دوستت دارم


واقعا دوستت دارم


گرچه شايد گاهي

چنين به نظر نرسد


گاه شايد به نظررسد

كه عاشق تو نيستم

گاه شايد به نظر رسد

كه حتي دوستت هم ندارم

ولي درست در همين زمان هااست

كه بايد بيش از هميشه

مرا درك كني

چون در همين زمان هاست

كه بيش از هميشه عاشق تو هستم

ولي احساساتم جريحه دار شده است

با اين كه نمي خواهم

مي بينم كه نسبت به تو

سرد و بي تفاوتم

درست در همين زمان هاست كه مي بينم

بيان احساساتم برايم خيلي دشوار مي شود

اغلب كرده تو ؛كه احساسات مرا جريحه دار كرده است

بسيار كوچك است

ولي آن گاه كه كسي را دوست داري

آن سان كه من تو را دوست داري

هركاهي ؛كوهي مي شود

و پيش از هر چيزي اين به ذهنم مي رسد

كه دوستم نداري

خواهش مي كنم با من صبور باش

مي خواهم با احساساتم

صادق تر باشم

و مي كوشم كه اين چنين حساس نباشم

ولي با اين همه

فكر مي كنم كه بايد كاملا اطمينان داشته باشي

كه هميشه

از همه راههاي ممكن

عاشق تو هستم

Mohamad
03-16-2011, 10:34 PM
با من بمون اي همسفر با من كه از ره خسته ام


با جام لبريز از نگاهت از هستي خود رسته ام


با من بمون اي هم زبون تو اين شب دلواپسي


با من كه تنها مانده ام در لحظه هاي بي كسي


اي يادگار از تو غرور زخمي ام اي فارغ از من فارغ از یادت ني ام


بر من رقيبم را پسنديدي ولي شادم كه مي داني و مي دانم كي ام


شادم كه سودايي ندارم در سينه غوغايي ندارم


آينه ام خو كرده با شب چشمي به فردايي ندارم


با من بمون اي همسفر بامن كه از ره خسته ام


با جام لبريز از نگاهت از هستي خود رسته ام


با من بمون اي هم زبون تو اين شب دلواپسي


با من كه تنها مانده ام در لحظه هاي بي كسي

Mohamad
03-16-2011, 10:34 PM
می روم خسته و افسرده و زار

سوی منزلگه ويرانه خويش

بخدا می برم از شهر شما

دل شوريده و ديوانه خويش

می برم، تا كه در آن نقطه دور

شستشويش دهم از رنگ گناه

شستشويش دهم از لكه عشق

زينهمه خواهش بيجا و تباه همه چیز تموم میشه و سه تا چیر باقی میمونه

Mohamad
03-16-2011, 10:34 PM
صدای پات منو می کشه

تب نگات منو می کشه

تو دل دل ثانیه هات، عطر هوات منو می کشه

می خونمت نفس نفس، رنگ لبات منو می کشه

کاش قفسم می شدی، همنفسم می شدی

پس می زدی غم منو ، آتش بسم می شدی



بیا بشین پیش روم، نذار بره آبروم

بیا تو ساعت عشق، شرمو بگیرش از روم



بیا به حرمت بوسه، حبس کنیم نفسو

به اسم اولین عشق، لمس کنیم هوسو



شاید بمونه تو نگام،تا آخرین نفس برام

شاید بمونه تو صدام، اسم تو تنها کلام



بیا به حرمت بوسه، حبس کنیم نفسو

به اسم اولین عشق، لمس کنیم هوسو.

Mohamad
03-16-2011, 10:35 PM
رفتی و قصر خيالم را فروريختی
رفتی و تاروپود عشق را گسستی
رفتی و از رفتنت داغها مانده به اين دل
رفتی و از رفتنت گُلها شدند گِل
رفتی و من ماندم و تاروپود از هم گسسته
تاروپود عشق،عشق گذشته
رفتی و من ماندم و خاطرات تلخ و شيرين
رفتی و من ماندم وياد ان روزهای ديرين
رفتی و ازآن پس نشد ماه تابان
رفتی و ازآن پس نبارید زابر باران
رفتی و از رفتنت خشکیدند جویبارها
رفتی و از ذفتنت پژمردند گلزاران
رفتی و من شدم چون مرغ عشقی تنها
رفتی اما،یادت ماند در دلها

Mohamad
03-16-2011, 10:35 PM
با همهٔ بی‌سر و سامانی‌ام باز به دنبال پریشانی‌ام

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی‌ام

دل‌خوش گرمای کسی نیستم آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام

آمده‌ام با عطش سال‌ها تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام

ماهی برگشته ز دریا شدم تا که بگیری و بمیرانی‌ام

خوب‌ترین حادثه می‌دانمت خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟

حرف بزن! ابر مرا باز کن دیر زمانی است که بارانی‌ام

حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست تشنهٔ یک صحبت طولانی‌ام

ها به کجا می‌کشی‌ام خوب من ها نکشانی به پشیمانی‌ام

Mohamad
03-16-2011, 10:35 PM
بگذار زمان روی زمین بند نباشد
حافظ پی اعطای سمرقند نباشد

بگذارکه ابلیس دراین معرکه یک بار
مطرود ز درگاه خداوند نباشد

بگذار گناه هوس آدم و حوّا
بر گردن آن سیب که چیدند نباشد

مجنون به بیابان زد و لیلا... ولی ای کاش
این قصه همان قصه که گفتند نباشد

ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت
آن وعده ی نادیده که دادند نباشد

یک بارتو درقصه ی پرپیچ و خم ما
آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد

آشوب،همان حس غریبی ست که دارم
وقتی که به لب های تو لبخند نباشد

درتک تک رگهای تنم عشق تو جاریست
در تک تک رگهای تو هرچند نباشد

من می روم و هیچ مهم نیست که یک عمر...
زنجیر نگاه تو که پابند نباشد...

وقتی که قرار است کنار تو نباشم
بگذار زمان روی زمین بند نباشد...

Mohamad
03-16-2011, 10:35 PM
تنهایم بگذار و بگذر دستهایت بوی غربت میدهند
تنهایم بگذار تا همیشه
تا سکوت گریه هایم را کسی حس نکرده
تنهایم بگذار
تا بی نهایت اشکهایم تنهایم بگذار
تنهایم بگذار تا بی تو بودن را بار دیگر تجربه کنم
نا گفته های سروده ام زیاد است ولیک
کسی ندارد گوش شنوا
در زمینی که کسی عشق را نمیفهمد
من بی توام و بخاطر توست که زندگی ام مردگی ست
من بی تو ام و این بوی تلخ تنهایی را به بودنت ترجیح دادم بی اراده
دستهایت بوی غربت می دهند
تنهایم بگذار
بگذار تا از دستهایت در شعرم حرفی نزنم
شعر من تحمل سنگینی دستهای به ظاهر معصومت را ندارد
"من"....
چه کلمه بی مفهوم ماتمی
در سکوت سیاه سازم هم جا نمیشود
"من"...
در لابه لای نت های ظریف شعرم هم جا نمیشود انگار "من"... .
گمشده ی دوران مغمون بی تفاوتی بیا و دوباره بچشان زندگی را به

"من"

Mohamad
03-16-2011, 10:35 PM
قسم به چشمات بعد از این جز تو گلی بو نکنم

جز به تو و به خوبیات به هیچ کسی خو نکنم

قسم به اسمت که تو رو تنها نذارم بعد از این

اسم تو رو داد می زنم تا دم دمای آخرین

قطره به قطره خونم و یک جا به نامت می کنم

دلخوشیهای دنیا رو خودم به فالت می کنم

می برمت یک جای دور می شم واست سنگ صبور

برات یه کلبه می سازم پر از یک رنگی پر نور

روح و دل و جون و تنم، نذر نگاهت می کنم

دنیاها رو فدای اون چهره ماهت می کنم

Mohamad
03-16-2011, 10:35 PM
ديشب دوباره ديدمت اما خيال بود




تو در كنار من بشيني محال بود


هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود


چشمان مهربان تو پاك و زلال بود


پاييز بود و كوچه اي و تك مسافري


با تو چقدر كوچه ما بي مثال بود


نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو


پرواز چشمهاي تومحتاج بال بود


سيب درخت بي ثمر آرزوي من


يك عمر مانده بود ولي كال كال بود


گفتم كمي بمان به خدا دوست دارمت


گفتي مجال نيست وليكن مجال بود


يك عمر هر چه سهم من از تو نگاه بود


سهم من از عبور تو رنج و ملال بود


چيزي شبيه جام بلور دلي غريب


حالا شكست واي صداي وصال بود


شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد


اما نه با خيال تو بودم حلال بود

Mohamad
03-16-2011, 10:36 PM
اگـر چشمان من دريـاست تويي فـانـوس شبهايش اگــر حرفي زدم از گل تويي مفهوم و معنايش

Mohamad
03-16-2011, 10:36 PM
این کلبه چون آتشکده زندان من است

بیمارم و دیدار تو درمان من است

هرچند که تنها و غریبم اینجا

از عشق تو صد خاطره مهمان من است

Mohamad
03-16-2011, 10:36 PM
اى عشق تو همچو خاک گردد زر من
زر می شود از عشق تو خاکستر من

جان میدهی و ستانی اش گر خواهی
ای سایه ی تو هماره سر گستر من

Mohamad
03-16-2011, 10:36 PM
يادته اون عشق رسوا يادته


اون همه ديوونگي ها يادته


تو مي گفتي كه گناه مقدسه


اول و آخر هر عشق هوسه


آدما آخ آدماي روزگار


چي مي مونه از شماها يادگار

Mohamad
03-16-2011, 10:37 PM
کویر تشنه ی باران است

من تشنه خوبی

به من محبت کن!

که ابر رحمت اگر در کویر می بارید

به جای خار بیابان

بنفشه می روئید

وبوی پونه ی وحشی به دشت بر می خاست

چرا هراس؟

چرا شک؟

بیا که من بی تو

درخت خشک کویرم که برگ وبارم نیست

امید بارش باران نوبهارم نیست...

Mohamad
03-16-2011, 10:37 PM
پنج ساعت مانده به تو

قدمهایم پنج ساعت و دستهایم

که دیگر تو را نمی بینند

تاریخ مصرف عمری که عاشقانه گذشت!

ببین چگونه آرامم نمی کند این چتر؟

کجا نمی روی؟

چتر را که از تو می خریدم

می دانستم همیشه هوایش هوایت را خواهد داشت

تنها هوایت

هوای مرا نداشت

- مرا که همیشه در هوای تو بودم-.




----

Mohamad
03-16-2011, 10:37 PM
باور کن

عشق من پاک است باور کن بیا
دیو غم را کورکن کر کن بیا
مُردم از این التهاب عاشقی
درد دوری را تو آخر کن بیا
ا اجازه من شفاهی عاجزم
درس عشقم را تو ازبر کن بیا
تا بلوغ عشقمان راه کمی است
نغمه ی عشاق را سر کن بیا
تا ابد من عاشق زار توام
حرف هایم را تو باور کن بیا

Mohamad
03-16-2011, 10:39 PM
دروغ راستین من پر از حقیقتی عجیب

حقیقت نگاه تو پر از دروغ دلفریب

خیال آشنای تو تجسم دو چشمه اشک

غم و فراق و بی کسی ز عشق تو مرا صلیب

نگاه عاشقانه ات ورود زندگی به مرگ

تبسمی که می کنی برای دردها طبیب

تمام آرزوی شب شبیه چشم تو شدن

سیاه چاله دلت هوای عاشقی غریب

صدای سبز زندگی صدای خنده های تو

ز دوریت بهار من دلم نمی شود شکیب

تو باش تا که زندگی دوباره زندگی کند

و یا برو مرا بکش دوباره بر همان صلیب

Mohamad
03-16-2011, 10:39 PM
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه ی متروک ویران را

کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم

و من چون شمع میسوزم و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند

و من گریان و نالانم و من تنهای تنهایم

درون کلبه ی خاموش خویش اما

کسی حال من غمگین نمی پرسد

ومن دریای پر اشکم که توفانی به دل دارم

درون سینه ی پر جوش خویش اما

کسی حال من تنها نمی پرسد

و من چون تک درخت زرد پاییزم

که هر دم با نسیمی میشود برگی جدا از او

و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند

Mohamad
03-16-2011, 10:42 PM
در عشق توام نصیحت و پند چه شد ؟
زهراب چشیدم مرا قند چه شد ؟
گویند مرا که بند در پیش نهید
دیوانه دل است پام در بند چه شد ؟

Mohamad
03-16-2011, 10:42 PM
چه زیبا می شوی وقتی که می گردی سرپا سبز
تو را من دوســت می دارم تو را ای سبز بالا سبز

تو روح ســـبز بارانی , من آن نـــیلوفر خــــواهش
بیا بنشین کنارم سبز و بنشان خواهشم را سبز

دلم قد می کشـــــد تا آبشار صاف گیسویت
تو اما تشنه می خواهی مرا غرق تمنا سبز

به زیر اســـــمان چشــــم تو تا چند بنشــــینم
بگو پژمرده می خواهی مرا ای اسمان یا سبز

به هنگام عــبور از لحظه های آبی احساس
مرا پل می زند چشم تو از آبی ترین تا سبز

تو در چشم من آن زیـــباترین گـــل در بهارانی
به غیر از تو نمی بینم گلی در جمع گلها سبز

میان این همه گــــلهای رنــــگارنـــــگ باغ عشق
گل از چشم تو می چینم گل از چشم تو زیبا سبز

به شوق دیدنت سر می کشند از پشت پرچین ها
بــــهار آورترین گــــــلها هــــــمه محو تماشا سبز

فضــــــای دره از بــــوی بـــــهار آکنده می گردد
چون بر می داری آهسته قدم روی علفها سبز

بیا ای دختر دریا کــــــنار ســــــاحل چشمم
که دیدن دارد اینجا با تو چشم انداز دریا سبز

نه تنها عشق من احساس من یا شعر من شد سبز
که از لـــطف نــگاهت خـــــــاک هم گردیده حتا سبز

Mohamad
03-16-2011, 10:49 PM
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و در یا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی عشق یعنی بندگی آزادگی

Mohamad
03-16-2011, 10:50 PM
یارب مرا یاری بده،تا خوب آزارش كنم
رنجش دهم زجرش دهم،زارش كنم،خوارش كنم
از بوسه های آتشین از خنده های دلنشین
صد شعله در جانش كنم رامش كنم، رامش كنم

در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
از ننگ آزارش دهم،از غصه بیمارش كنم
بندی به پایش افكنم،گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر،كالای بازارش كنم

گوید بیفزا مهر خود،گویم بكاهم مهر خود
گوید كه كمتر كن جفا، گویم كه بسیارش كنم
هر شامگه در خانه ای چابكتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای،از خویش بیزارش كنم

چون بینم آن شیدای من،فارغ شد از سودای من
منزل كنم در كوی او، باشد كه دیدارش كنم
گیسوی خود افشان كنم جادوی خود پژمان كنم
با گونه گون سوگندها بار دگر یارش كنم

چون یار شد بار دگر كوشم به آزار دگر
تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش كنم


پاسخ دیوانگی از« ابراهیم صبا»

یارت شوم یارت شوم،هر چند آزارم كنی
نازت كشم نازت كشم،گر در جهان خوارم كنی
بر من پسندی گر منم دل را نساز غرق غم
باشد شفا بخش دلم،كز عشق بیمارم كنی
گر رانیم از كوی خود،ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوش دلم ، هر عشوه در كارم كنی
من طایر پر بسته ام،در كنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشكسته ام،تا خود گرفتارم كنی
من عاشق دلداده ام بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو، تا با بلا یارم كنی
ما را چو كردی امتحان،ناچار گردی مهربان
رحم آر ای آرام جان بر این دل زارم كنی
گر حال دشنامم دهی روز دگر جانم دهی
كامم دهی الطاف بسیارم كنی


پاسخ به پاسخ دیوانگی «از سیمین بهبهانی»

گفتی شفا بخشم ترا،وز عشق بیمارت كنم
یعنی به خود دشمن شوم،با خویشتن یارت كنم
گفتی كه دلدارت شوم،شمع شب تارت شوم
خوابی مبارك دیده ای ترسم كه بیدارت كنم

Mohamad
03-16-2011, 10:50 PM
عشق یعنی پاکی و صدق و صفا

خود شناسی حق شناسی از وفا

عشق یعنی دور بودن از خطا

بنده بودن خلوت دل با خدا

عشق یعنی نفس را گردن زدن

پاک و طاهر گشتن روح و بدن

عشق یعنی صیقل زنگار دل

دیدن اسرار غیب در جام دل .....!

Mohamad
03-16-2011, 10:50 PM
از پیش من برو که دل آزارم
ناپایدار و سست و گنه کارم
در کنج سینه یک دل دیوانه
در کنج دل هزار هوس دارم
قلب تو پک و دامن من ناپک
من شاهدم به خلوت بیگناه
تو از شراب بوسه من مستی
من سرخوش از شرابم و پیمانه
چشمان من هزار زبان دارد
من ساقیم به محفل سرمستان
تا کی ز درد عشق سخن گویی
گر بوسه خواهی از لب من بستان
عشق تو همچو پرتو مهتابست
تابیده بی خبر به لجن زاری
باران رحمتی است که می بارد
بر سنگلاخ قلب گنهکاری
من ظلمت و تباهی جاویدم
تو آفتاب روشن امیدی
بر جانم ای فروغ سعادتبخش
دیر است این زمان که تو تابیدی
دیر آمدم و دامنم از کف رفت
دیر آمدی و غرق گنه گشتم
از تند باد ذلت و بدنامی
افسردم و چو شمع تبه گشتم

Mohamad
03-16-2011, 10:50 PM
باز من ماندم و خلوتی سرد
خاطراتی ز بگذشته ای دور
یاد عشقی که با حسرت و درد
رفت و خاموش شد در دل گور
روی ویرانه های امیدم
دست افسونگری شمعی افروخت
مرده یی چشم پر آتشش را
از دل گور بر چشم من دوخت
ناله کردم که ای وای این اوست
در دلم از نگاهش هراسی
خنده ای بر لبانش گذر کرد
کای هوسران مرا میشناسی
قلبم از فرط اندوه لرزید
وای بر من که دیوانه بودم
وای بر من که من کشتم او را
وه که با او چه بیگانه بودم
او به من دل سپرد و به جز رنج
کی شد از عشق من حاصل او
با غروری که چشم مرا بست
پا نهادم بروی دل او
من به او رنج و اندوه دادم
من به خک سیاهش نشاندم
وای بر من خدایا خدایا
من به آغوش گورش کشاندم
در سکوت لبم ناله پیچید
شعله شمع مستانه لرزید
چشم من از دل تیرگیها
قطره اشکی در آن چشمها دید
همچو طفلی پشیمان دویدم
تا که در پایش افتم به خواری
تا بگویم که دیوانه بودم
می توانی به من رحمت آری
دامنم شمع را سرنگون کرد
چشم ها در سیاهی فرو رفت
ناله کردم مرو ‚ صبر کن ‚ صبر
لیکن او رفت بی گفتگو رفت
وای برمن که دیوانه بودم
من به خک سیاهش نشاندم
وای بر من که من کشتم او را
من به آغوش گورش کشاندم

Mohamad
03-16-2011, 10:50 PM
باز هم قلبی به پایم اوفتاد
باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم در گیر و دار یک نبرد
عشق من بر قلب سردی چیره شد
باز هم از چشمه لبهای من
تشنه یی سیراب شد ‚ سیراب شد
باز هم در بستر آغوش من
رهروی در خواب شد ‚ در خواب شد
بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز
خود نمی دانم چه می جویم در او
عاشقی دیوانه می خواهم که زود
بگذرد از جاه و مال وآبرو
او شراب بوسه می خواهد ز من
من چه گویم قلب پر امید را
او به فکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
من صفای عشق می خواهم از او
تا فدا سازم وجود خویش را
او تنی می خواهد از من آتشین
تا بسوزاند در او تشویش را
او به من میگوید ای آغوش گرم
مست نازم کن که من دیوانه ام
من باو می گویم ای نا آشنا
بگذر از من ‚ من ترا بیگانه ام
آه از این دل آه از این جام امید
عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا کس به آوازش نخواند

Mohamad
03-16-2011, 10:51 PM
هنوز نمی دانم
چگونه از این لحظه ها گذشتی
و زمین را پیمودی
و به قلبم بخشیدی
بهار را...

هنوز نمی دانم
چگونه آرام عبور کردی از من
و رد پای روحت بر جسمم باقی ماند
و تو راه را...

انگار هوس چیدن سیبی
تو را کشاند
به خراشیدن قلبم
که سال ها
در انتهای انبار چوبی ذهن
حتی نداشت هوا را...


یا جستجوی لیوانی نور
تو را کشاند به تاریکی درون من
تا روشن سازی
اتاقک آبی قلبم را
صدا کن مرا...

Mohamad
03-16-2011, 10:51 PM
ایستاده ام
تنها
پشت میله های خاطرات دیروز
این جا
انگشت هایم را می شمارم
یک
دو
سه......
ودست های تو در هم فرو رفته اند
تو
غزل را مشت مشت به حراج گذاشتی
که مهربا نی ات را ثابت کنی
ولی...
ولی نفهمیدی که من
آن سوی خیابان
انتظارت را می کشم
تو بی وقفه فریاد کشیدی...
ومن
دیگر آزارت نمی دهم
زین پس
قصه هایم را برای هیچ کس تعریف نمی کنم
مطمئن باش...
هنوز هم قافیه را به چشمان تو
می بازم
مطمئن باش!

Mohamad
03-16-2011, 10:51 PM
نگاهت را بگير و ناز کن با من
نيا روي زمين
رويا بمان
پرواز کن بامن
زمين آلوده گردان نگاه ماست
زيبايي در آن بسيار نا زيباست
ميا منشين کنار من
نمي خواهم بگيرم دست نازت را
بدانم رمز و رازت را
همان قديس باقي باش در قلبم
مکن ويرانه اين قصر خيالم را
براي زندگي کردن همين غربت
همين حسرت مرا کافيست
دنيا سهم موجودات سود انديش
مبادا دل بسوزاني براي من
نگاهت را بگرداني به روي من
همان يک لحظه ديدن عشق را در سينه سردم نشاند
عاشق شدم ، آواره ، مي فهمي
نيا ، نگذار عشقم مبتزل گردد

Mohamad
03-16-2011, 10:52 PM
دیروز به دنبال تو به همه جا سر زدم ...

هم از نسیم سراغت را گرفتم ،

هم از گل سرخی که کنار چشمه عشق روییده بود .

حتی از پرنده هایی کهدر شعرهایم بال می زدند

نشانی ات را پرسیدم ...

اما پیدایت نکردم اینرا ولی خوب می دانم ،

که اگر چشمانم را ببندم و با دهان بسته صدایت کنم ،

فورا جوابم را خواهی داد.

راستی که عجب صفایی دارد این بی قراریهاو این

دلتنگی ها !...

مانده ام که این فاصله ها اگر نبود،

آیا باز هم اینقدر مشتاق شنیدن صدایت از درخت و صندلی

و ستارهبودم؟

همیشه فاصله ها باعث میشوند تا بیشتر قدر همدیگر را

بدانیم،

و بیشتر به دنبال هم بگردیم .

مثل همین امروز که همهجا را به دنبالت گشتم ...

حتی همه خوابهایم را یکی یکی جستجو کردم ...!

همه جا رد پایت بود ...

حتی موج صدایت به نرمی از تپه های خیالمبالا میرفت .

اما خودت نبودی ...

عزیزترینم ...

حالا با همینواژه های لال در کنار نام قشنگت

نشسته ام .

مرهمی نمی خواهم ...

تنها اگر حوصله داری زخمهای دلم را بشمار!...

هزار و یک ... هزارو دو ... هزار و سه ...

Mohamad
03-16-2011, 10:52 PM
كاش می دونستی كه دیگه
تموم شده دنیای من
تموم اون روزای خوب
رفته توی رویای من
كاش می دونستی كه دلم
خزون شده بدون تو
دار و ندار زندگیم
حروم شده به عشق تو
كاش می دونستی كه چقدر
دلتنگ دیدن توام
حتی شده چند ثانیه
تورودر اغوش بگیرم
كاش می دونستی كه نگات
افتابی برای من
لبخندهای شیرینتم
دوای درد قلب من

Mohamad
03-16-2011, 10:52 PM
در این هجوم بی کسی ,
پروانه بودن اشتباس,
عاشقی اشتباس ,
عشق دروغ است,
ولی زندگی هنوز زیباست !!!

Mohamad
03-16-2011, 10:52 PM
چه کلام عاشقانه ای دارد

پرنده ای که از گلوی بهار می خواند

به ضیافت سوگ ننشسته ام

و از هزیمت این قبیله نمی گویم

ماتم …مات…

از این پرنده

که بی بهار هم…

کلام عاشقانه ای دارد

Mohamad
03-16-2011, 10:52 PM
هر نتی که از عشق بگوید...

زیباست

حالا

سمفونی پنجم بتهوون باشد

یا زنگ تلفنی که...

در انتظار صدای توست

Mohamad
03-16-2011, 10:52 PM
وقتی تو رفتی شمع روشن شبهایم خاموش شد ،

پنجره رو به زیبایی و رو به آغوش مهربانت بسته شد ،
چشمه لبم خشک خشک شد ،

و آغوشم تنها بهانه تورا می گرفت!

وقتی تو رفتی آتش غم دوری و فاصله در وجودم شعله ور شد ،

آسمان چشمانم ابری و دل گرفته شد و
غروب غمگین عشق در آسمان قلبم نشست!


وقتی تو رفتی دنیا برایم عذاب شد ،

و ثانیه ها برایم پر ارزش تر از گذشته شدند!

وقتی تو رفتی نگاهم دائم به ثانیه ها و لحظه های

زندگی بود تا هر چه زودتر بگذرد و

دوباره تو را در کنارم خودم احساس کنم!

وقتی تو رفتی همدم من دو مرغ عشق شدند و

رفیق شب و روز من تنهایی شد!

تو که رفتی شهر برایم غربت شد ،

و خانه برایم یک زندان پر از شکنجه و عذاب شد!!

تو که رفتی چشمانم همیشه در حال بهانه گرفتن بود ،

و دستهایم همیشه لرزان!

تو که رفتی هیچ حسی در وجودم نبود ،


و تنها آروزی تورا از خدای خویش داشتم!

وقتی تو رفتی هر روز به یاد تو و به فکر تو بودم

و هر شب نیز اگر خوابی به این

چشمهای خسته من می آمد خواب تو را می دیدم!

وقتی تو رفتی تنها به پایان جاده زندگی می اندیشیدم ،
http://www.siaheh.com/up/images/ghabr_poem.jpg
و تنها نگاهم به پایان جاده که به تو میرسم
و تو را در آغوش خود می گیرم بود!

تو که رفتی من مانند ساحلی بودم که

در کنار دریای پر از عشق منتظر امواج محبت تو بودم!
وقتی تو رفتی ، نام سفر برایم یک کابوس وحشتناک شد

و دیگر از هر چه سفر بود نفرت داشتم!
تو که رفتی قلمم بر روی کاغذ خیسم

تنها از دوری و از رفتن تو می نوشت!

تو که رفتی عاشقی برایم پر درد تر و غمگین تر از گذشته شد !

وقتی تو رفتی هر زمان که پرستوها بر فراز

آسمان دلم پرواز میکردند به آنها می گفتم

سلام عاشقانه مرا به تو برسانند

و روزی تو را همراه با خود بیاورند
یعنی آن روز را خواهم دید.....

Mohamad
03-16-2011, 10:53 PM
احساس تلخ دوریت در ابتدای هر شبم تعبییر میشود
و مثل بازی بادبادکی در باد
تمام زندگیم
بازیچه ی تقدیر میشود
گاهی،
دلتنگ از نبودنت،
تمام ثانیه ها دلگیر میشود
شاید
فردا برای با تو بودن ... دیر میشود

Mohamad
03-16-2011, 10:53 PM
کاش در کنارم بودی ، کاش میتوانستم تو را در آغوشم بگیرم و نوازش کنم....

باورم نمیشود که از من اینهمه دور هستی و فاصله بین من و تو بیداد میکند....

کاش می توانستم دستانت را بگیرم و با تو به اوج خوشبختی بروم....

کاش میتوانستم بوسه ای بر گونه مهربانت بزنم.... ای کاش ، کاش ، کاش...

دلم بدجور هوای تو را کرده عزیزم... دلم بدجور در حسرت دیدار تو هست

بهترینم....

باورم نمیشود ، این همه فاصله در بین من و تو غوغا میکند

و دریای غم و دلتنگی در قلبهایمان طوفان به پا میکند ، امواج تنهایی مثل

خنجر در قلبهایمان می نشیند ....

و ای کاش در کنارم بودی ... کاش بودی و دلم را از امید و آرزوهای انباشته شده خالی

میکردی....

باورم نمیشد ، سخت است باور کردنش ، با نبودنت در کنارم گویا

در این دنیا تنهای تنهایم .... بی کس ، بی نفس ، میروم با همان پاهای خسته ، در جاده ای

که به آن سوی غروب خورشید ختم شده است....

کاش که تو در کنارم بودی....آنگاه دیگر هیچ آرزویی از خدای خویش نداشتم....

سخت است ولی باید نشست در گوشه ای و گریست و انتظار کشید تا تو به سوی من

بیایی...

و ای کاش تو در کنارم بودی ، باورم نمیشود رفته ای و بار سفر را بسته ای ، دلم

بدجور برای تو تنگ است ... باورم نمیشود که رفته ای....
http://pic.azardl.com/images/38476490800560191794.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-16-2011, 10:54 PM
رفت
و نميدانست که بي او
براي بوييدن يک گل
براي خواندن يک شعر
براي شنيدن يک اواز
و براي شليک يک گلوله
چقدر تنها ماندم.....

Mohamad
03-16-2011, 10:54 PM
کاش میشد وقت رفتن چشم هایم را کنار تو بگذارم تا که در حسرت دیدارت نمانم . . .

Mohamad
03-16-2011, 10:54 PM
تک تک خاطره هامون هرچی که بود دیگه گذشت

بعد رفتن تو دیگه دلم دل به غریبه ها نبست

کی جای من تو قلب مهربون تو نشست؟؟

Mohamad
03-16-2011, 10:54 PM
من به اندازه ي يك ابر دلم مي گيرد
....
وقتي مي بينم حوري
....
(سهراب سپهري)

Mohamad
03-16-2011, 10:55 PM
جزتوکی میتونه عزیز من باشه کی میتونه توقلب من جاشه مگه میشه مثل تو پیدا شه
جز من کی واسه دیدن تو حریصه اسم تورو قلبش می نویسه گونه هاش از ندیدنت خیسه
تو نباشی بیقرارم بدمی بینم بد میارم
حس ندارم سر به زیرم گوشه گیرم کاش بمیرم
همه چیزم وای عزیزم
بی تو نمیتونم

Mohamad
03-16-2011, 10:57 PM
گر چه دوری زبرم همسفر جان منی
قطره اشکی وبر دیده گریان منی
این مپندار که نقش تو رود از نظرم
خاطرت جمع که در خواب پریشان منی

Mohamad
03-16-2011, 10:57 PM
تونیستی ...
که ببینی
چگونه
عطر تو
در عمق لحظه ها جاری است
چگونه
عکس تو
در برق شیشه ها پیداست
چگونه
جای تو
در جان زندگی سبز است...

mehraboOon
03-16-2011, 11:06 PM
امشب كه سقف بي ستاره اتاقم بر سرم سنگيني مي كند،
مانده ام كه از چه بنويسم. از آنهايي كه ديروز با من بودند و
امروز رفته اند يا از تو كه هميشه حرفهاي مرا مي خواني ؟
از چه بنويسم؟
از آسماني كه در حال عبور است يا از دلي كه سوت و كور است؟
از زمين بنويسم يا از زمان يا از يك نگاه مهربان؟ از خاطراتي كه با
تو در باران خيس شد يا از غزلهايي كه هيچ وقت سروده نشد؟
از چه بنويسم؟
از نامه اي كه هرگز به سويت نفرستادم يا از ترانه اي كه هرگز
برايت نسرودم؟ از چتري كه هرگز زير آن نايستاديم يا از بدرودي
كه هرگز آن را بر زبان نياورديم؟
اي عشق ناگزير! اگر قرار باشد بنويسم، بايد در همه سطرهاي
دفترم حضور داشته باشي. نفسهاي تو مي تواند برگ برگ دفترم
را از پاييز پاك كند.

mehraboOon
03-16-2011, 11:11 PM
وسط چشمای نازوبی ادعات

میون اون همه مهر و وفا



توی جاده های سرد وبی انتها

من و تنها گذاشتی رفتی کجا ؟



حق من نبود بمونم تو تنهاییا

گریه بی صدا شده کار شبام



حیف دلم که سپردمش به اون چشا

بگو بامن چه کردی هی آخه چرا؟



کم نزاشتم تو عشقت به خدا

ازته قلبم تورو خواستم بی ادعا



اگه دلت برام گرفت پیشم نیا

فقط برو اسمم دیگه نیار



فکر کنم این حرفت ویادت بیاد

بدم میاد از حرفات واز قصه هات



اون روزای اول ویادت میاد

قدم میزدیم میون خیابونا



دل تو عاشق من بود بی ریا

اما دستات حالا شده سهم کیا؟



آهای توکه میگفتی قصه ی ما

وجود نداره میون ِ ادما



بزاراینم بگم ختم کلام

لایق عشق پاکم نبودی بی مرام

mehraboOon
03-16-2011, 11:11 PM
***نمیدانم از فراق تو بنالم یا از غریبی خودم؟


نمیدانم تو را بخوانم که برگردی یا خودم را دعا کنم که بیایم؟


از این بسوزم که نیستی یا از آن بنالم که چرا هستم؟


هیچ میگویی اسیری داشتی حالش چه شد؟


خستهء من نیمه جانی داشت


احوالش چه شد؟


دلم تنگ است نمیدانم ز تنهایی پناه آرم کدامین سوی.


پریشان حالم و بی تاب میگریم و قلبم بی امان محتاج مهر توست.


نمیدانی چه غمگین رهسپار لحظه های بی قرارم


من به دنبال تو همچون کودکی هستم.***


دلتنگی همیشه از ندیدن نیست


لحظه های دیدار با همه زیبائی گاه پر از دلتنگیست که


مبادا دیدار شیرین امروز خبر تلخ فردا باشد.

mehraboOon
03-16-2011, 11:12 PM
صدای پات میون کوچه ی دلم


تموم روزای سال بدون تو دربه درم





حیف که نشد بهت بگم دوست دارم


دفتر خاطراتم و برای دیدن بیارم





وقتی میای با اون نگات حرف میزنم


تموم غصه های من ازاین دلم پرمیزنن





وقتی میری یه گوشه ای اشک میریزم


شکایت از دنیا واز این جدایی ها میکنم





چه طور میشه بهت بگم دوست دارم


وقتی لحظه ای پیشت آروم و ندارم





تمومه حسودا بمیرن نبینن تورودارم


سرم و یه روز روشونه های گرمت میزارم





هرجا باشم هرجا برم به تو وابسته شدم


ازم نخواه که بگذرم به راحتی دل بکنم





این بیت یادگاری از دلم اومد بزار بگم


بهارم نزار بی تویه لحظه کم بیارم

mehraboOon
03-16-2011, 11:14 PM
http://www.setfa.net/images/rcx2eul9p7jv85prm9rh.jpg



شروع می کنم به از تو نوشتن کاغذ مست می‌گردد قلم به رقص در می آید. نمی دانم چرا هر وقت می‌خواهم از تو چیزی بر روی کاغذ بیاورم و از تو بنویسم وجودم، قلمم، کاغذم همه و همه به وجد می آییم. عزیزم! تمام دیشب در خیالت گریستم هنوز پاییز چشمانت را روی شاخه های سرد انتظار جستجو می کنم نمی دانی چقدر محتاج توام. هنوز کاغذهایم به شوق نگاهت رنگ کاهی را پس می‌زند و تمام شب و تمام ثانیه ها، یکی یکی می‌گذرند و به اشک هایم به دریاها روان می‌شوند کاش برگردی زود،کوچه بی تو دل تنگی دارد کاش برگردی زود و می‌دیدی که چه حالی دارد ببینی که هنوز حلقه زرد خورشید داغ تنهایی من را دارد کاش زود برمی‌گشتی تا قاب عکس روی دیوار تهی از چهره تو نباشد و تمام صفحات دفترم از حرف ونگاه واسم تو پر شود کاش زود بر می گشتی. تو اگر برگردی من تمام شاخه های گل یاس را با تمام احساس تقدیمت می کنم.

mehraboOon
03-16-2011, 11:14 PM
یس وناامیدی گرفته همه وجودم و
به هرکی که جلوم باشه میگم برو

خسته ام خسته داغون از این دنیا
راه من با همه چرا جداست ای خدا

دوباره دفتر و کاغذ و زخم حرفام
چشای خیسم نشونه همه درداست

زندگی واژه ای بی معنی مال گوشام
در عین خوشبختی وسط انبار غم هام

داد وبیدا میکنم از گردش شب وروز
میشه شبی دیگه هیچ وقت نیام به هوش

این شعر ومینویسم همه میگن چرا سیاه ِ
دنیا سیاه ِ زندگی برای من رنگی نداره

حرفای من زندگی وبه همه زهرمیکنه
شادی آدمای خوشحال و غمگین میکنه

هرکی خسته وتنهاست فقط پیشم بیاد
از هرچی هرکی شاد باشه بدم میاد

mehraboOon
03-16-2011, 11:15 PM
توی چشمای توسراسر غم بود


خودم دیدم دستای توسردبود





توتنها بودی کسی پیشت نبود


دل پاکت اهل شکایت نبود





چراغ قلبم وسراسر غم گرفت


اشک تنهایت دلم و شکست





به دلم افتادمیشه عشق من باشی


شایدم الانم تو فکرمن باشی





دعاکردم الهی مال من باشی


توی هر وقت فکر وذکرم باشی





شبم رفت توشدی سهم دل من


همه عالم میدونن عاشقم من





نیاد اون روز عشقت نباشه


که اگه باشه الهی دنیا نباشه





گلم آسوده باش عشقت آروم جونه


مثل ماه برای شب میمونه





مگه میشه ماهی باشه بی دریا


مگه میشه ماه باشه بی شب تار





این ونوشتم تا بدونی عزیزم


میخوام تا دنیاست پیشت بمونم

Mohamad
03-16-2011, 11:15 PM
تونیستی ...
که ببینی
چگونه
عطر تو
در عمق لحظه ها جاری است
چگونه
عکس تو
در برق شیشه ها پیداست
چگونه
جای تو
در جان زندگی سبز است...

mehraboOon
03-16-2011, 11:16 PM
هميشه با تو
با تو بوده ام ، هميشه و در همه جا
با تو نفس کشيده ام ، با چشمان تو ديده ام
مرا از تو گريزي نيست ،
چنانکه جسم را از روح و زمين را از اسمان و درخت را از افتاب
تو دليل من براي حيات بودي و هستي
و چنان با این دليل زيسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستي
پاسخ من به اغاز و پايان زندگي اين است : « هميشه با تو »

mehraboOon
03-16-2011, 11:16 PM
سردمه ٬ نه از سرما...

بی کسم ٬ نه از تنهایی...

غریبم ٬ نه از غربت...

آرزو دارم ٬ برآورده نمی شود...

کابوسی دارم٬ چرا باطل نمی شود...؟

می دانم دیگر نمی بینمت ولی باز می گویم




به امید دیدار...

Mohamad
03-16-2011, 11:17 PM
تو می روی
می روی و می رسی به جایی
که جهان عجیب
و عشق غریب تر است
می روی و صدایت را با خود می بری
دیگر گوش به زنگ کسی نیستم
اما تکه ای از آسمان دلم
همیشه به یادت فیروزه ای ست ...

Mohamad
03-16-2011, 11:17 PM
تو رفتي و من پر سوزترین کتاب جدایی ام و سالهاست صفحاتم در باد ورق میخورد ...
کی مرا میخوانی ....

Mohamad
03-16-2011, 11:17 PM
تو که رفتی...
تو که رفتی توی دفتر دلم
نتونستم اسمتو خط بزنم
ندونستم چرا رفتی تا من ِ دیوونه دل
بمونم بی کس و تنها، اینجا پر پر بزنم
حالا من موندم و این شب هایی که ستاره ای توش نداره
بی تو موندن مثل یه زمستون ِ بی بهاره
رفتی اما عشق تو ، توی ِ دل من می مونه
مرغ عشق ِ من دیگه هیچ آوازی نمی خونه

شب های بدون ِ تو انگاری صبح نداره
بعد ِ تو، توی دلم کی می خواد پا بذاره؟


http://i30.tinypic.com/35lxhmu.jpg

Mohamad
03-16-2011, 11:17 PM
تو رفتي و در بي كران عشق بدون همسفر رهايم كردي
وچه تلخ است تنها راهي سفر شدن

Mohamad
03-16-2011, 11:17 PM
دلم در حسرت برگشتن توست

Mohamad
03-16-2011, 11:18 PM
می نويسم تو رو با بغض با همين دستای خسته ام
می نويسم تا بدونی من هنوز ياد تو هستم
می نويسم از رهايی از نگاه عاشقونه
از اميد عشق و خوبی توی اين دوره زمونه
می نويسم تو رو با اشک روی بی تابی مهتاب
يا که با دل شکسته رو گل های زرد آفتاب
می نويسمت با ترديد روی تنهايی پونه
می نويسم گل مريم قصه ی عشقو می خونه
می نويسم از ترانه توی اين سکوت مهتاب
از دوتا چشمای خسته ام که واسه توشده بی تاب
می نويسمت با احساس روی تک درخت خونه
شايد اون دستای سردت قدر عشقمو بدونه
می نويسم از نگاهت که برام ترانه سازه !
از غم ستاره ای که پاک و ساده دل می بازه
می نويسم از جدايی از يه قلب پاک و عاشق
می نويسم پيش قلبت عشق من نبوده لايق
فقط از تو می نويسم ای تو آخرين بهونه
ای که اين قلب شکسته ام شده از تو يه نشونه
بی تو از تو می نويسم ای اميد آخرينم
نمی خوام بدون چشمات ديگه فردا روببينم

Mohamad
03-16-2011, 11:18 PM
اوني كه مثل فرشته واسه من عشق و نوشته
واسه ياداي گذشته جاي شيريني گذاشته
ديگه رفته ديگه رفته

Mohamad
03-16-2011, 11:18 PM
ما را زهم جدا کرد ایام ورنه مارا -----//////----- با دولت وصالت خوش بود روزگاری

mehraboOon
03-16-2011, 11:18 PM
باید فراموشت کنم ، چندیست تمرین می کنم ، من می توانم.... می شود!

آرام تلقین می کنم . حالم... نه اصلا خوب نیست !! تا بعد بهتر می شوم،

فکری برای این دل آرام و غمگین می کنم...

من می پذیرم رفته ای و بر نمی گردی همین....!

خود را برای درک این صد بار تحسین میکنم.. کم کم ز یادم می روی ،

این روزگار و رسم اوست.. !

این جمله رو با تلخی اش صد بار تضمین می کنم

----------- --------- ---------- --------- ----------- ------------


من اگر یاد تو را یاد نکنم می میرم

Mohamad
03-16-2011, 11:18 PM
میان من و تو

لحظه ها پرزخالی

سکوت و تنهایی است

تو می گریزی زمن و

من زغربت و فراغ از تو

چه شد که عشق با همه ابهتش

به پوچی فاصله ها تن داد و گریخت

میان من و تو

کویر در کویر تنید

Mohamad
03-16-2011, 11:19 PM
هستی ام بودی رفتی از دستم
تو چرا رفتی، من چرا هستم.....

Mohamad
03-16-2011, 11:19 PM
در حسرت ديدار تو آواره ترينم
هر چند كه تا منزل تو فاصله اي نيست

Mohamad
03-16-2011, 11:19 PM
شیشه ای باش اما نه آنقدر شیشه ای كه با هر نفسی بشكنی .. همیشه به فكر پایان باش اما نه آنقدر كه آغاز را فراموش كنی .. با خودت و تمام دنیا صادق باش حتی اگر دنیا با تو صادق نباشد

Mohamad
03-16-2011, 11:19 PM
لم گرفته ای هم نفس پرم شکست تو این قفس تو این غبار تو این سکوت


چه بی صدا نفس نفس

از این نا مهربونی ها دارم از غصه میمیرم رفیق روز تنهایی یه روز دستا


تو می گیرم

تو این شب گریه می تونی پناه هق هقم باشی تو ای هم زاده هم خونه چی


می شه عاشقم باشی

دلم گرفته ای هم نفس پرم شکست تو این قفس تو این غبار تو این سکوت


چه بی صدا نفس نفس

Mohamad
03-16-2011, 11:20 PM
سکوت خواهم

سکوت خواهم کرد واز یاد خواهم برد ،

آن چه را که به پایان رسید

وشروع خواهم کرد آنچه را که دوباره به اتمام میرسد:

سیگاری آتش خواهم زد تا بخاطر...

قلمی خواهم شکست تا به آغاز...

اراده ای خواهم کرد تا به عمل...

تیری رها خواهم ساخت تا به ثمر...

فنجانکی خواهم شکست تا به شکست...

بره ای خواهم شد تا به تمرد...

وعمری خواهم کرد تا به مرگ...

و اوقات را معدوم خواهم ساخت

همچنانکه آب غسالخانه ای را چرک...

و خاکی را مزدود...

زندگیم را مفعول...

و خدایان را برای لحظه ای مشغول خواهم ساخت

سنگ تراش شروع میکند برای لقمه نانی

وچه اهمیت دارد حقیقت آنچه مینویسد چیست؟

چه اهمیتی دارد سال تولد اتفاقی که به پایان رسیده است؟

و فریاد های انزجار از درد زایمان مادرم،تنها با نام پدر بر سنگ جای میگیرد

من از آنچه بودم جدا شدم

قطعه چند وبلوک چند نام من است

تنها خود میتوانم مراقب خود باشم

گودالم را دوست خواهم داشت

و با موریا نه هایم چند ساعتی بازی خواهم کرد

و اگر صدایی لرزان بر قبر من حمدی خواند

به او خواهم خندید ،تا حد مرگ...

Mohamad
03-16-2011, 11:20 PM
ديروز با او زیر باران راه می رفتم.........
امروز راه رفتن او را با دیگری در زیر باران اشکهایم دیدم........
شاید باران ديروز اشکهای فرد دیگری بود و من نديدم........

Mohamad
03-16-2011, 11:20 PM
بازم به سر زد امشب ای گل هوای رویت
پایی نمی دهد تا پر وا کنم به سویت
گیرم قفس شکستم وز دام و دانه جستم
کو بال آن که خود را باز افکنم به کویت
تا کی چو شمع گریم ای دوست درین شب تار
چون صبح نوشخندی تا جان دهم به بویت
از حسرتم بموید چنگ شکسته ی دل
چون باد نو بهاری چنگی زند به مویت
ای گل در آرزویت جان و جوانی ام رفت
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت
از پا فتادگان را دستی بگیر آخر
تا کی به سر بگردم در راه جست و جویت
تو ای خیال دلخواه زیباتری از آن ماه
کز اشک شوق دادم یک عمر شست و شویت

Mohamad
03-16-2011, 11:20 PM
تو جاده ی عشق ،همراه من شد
دستم را گرفت ،همسفر من شد
چشمهایش را دوخت به چشمهایم
از عشق و احساسش گفت برایم
باران مهرش بارید بر دلم
گل عشق شکوفه زد در وجود من
چه زیبا بود لحظات با تو بودن
ای همسفر ، خوب من
کاش خسته نمی شدی از راه
رها نمی کردی دستهایم را
تو نیستی و ...
تنها خیال توست اینجا

Mohamad
03-16-2011, 11:20 PM
اي دوست رفتي و آرزوها و شكستي
نماندي و بار سفر تنها ببستي
اي دوست رفتي و بار سفر ببستي ناگهان
پركشيدي همچو كبوتر از ميان گلهاي گلستان
اي دوست رفتي و خود را رها كردي زاين دنياي وا نفسا
آخر اي بي وفا آتش زدي و داغ نهادي با رفتنت اين دل غمديده را
رفتي و پروانه شدي اوج گرفتي
دوستت سوخت از درد فراقت چو شمعي در ميان لحظه ها
امروز گلستان خاموش و سرد است
همه دلها پر از فريادو درد است

ديگر توان نوشتن و خواندن در تنم نيست

Mohamad
03-16-2011, 11:21 PM
میدونی من خیلی تنهام عزیزم

واسه تو یه ناشناسم عزیزم

شعرهای خوبی ندارم میدونم

برای عشق تو اما می خونم

Mohamad
03-16-2011, 11:21 PM
بی تو دنیا بر سرم آوار شد..........

Mohamad
03-16-2011, 11:21 PM
آن دم كه كوله بارت را مي بستي تا از ديار چشمهايم كوچ كني ، لحظه اي با
خود انديشيدي كه بعد از تو بغض چندين
ساله ام را بر كدامين شانه خواهم شكست ؟
و آرزوهاي كودكانه ام را براي چه كس زمزمه خواهم كرد ؟
به من بگو آيا مي دانستي كه بعد از تو
قلبم خواهد شكست و تمام ترانه هايم پيراهن
گلايه بر تن خواهند كرد ؟

Mohamad
03-16-2011, 11:21 PM
وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود
باید بگویم اسم دلم ، دل نمی‌شود
دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای
از آسمان فاصله نازل نمی‌شود
خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی زِ پنجره داخل نمی‌شود؟
می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود
تا نیستی تمام غزل‌ها معلّق اند
این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود

Mohamad
03-16-2011, 11:22 PM
تقویم را ورق زده ام ...تا به تو رسید در فصل های گرم تماشا به تو رسید
می خواستم بدون تو از خویش بگذرم
پایان این قدم زدن... اما به تو رسید
بحث دوباره بین من و. بین شعر ها
با حرف های رو به درازا به تو رسید
حق دخیل بودن در شعر های من
با کسب اکثریت آرا به تو رسید
از تو سکوت تلخ... همیشه نصیب من
از من همیشه صبر و مدارا به تو رسید
این شعر هم مطابق طبع همیشگیم
مانند چند مصرع بالا به تو رسید
شعرم تمام می شود...این بار هم غزل
مثل همیشه موقع امضا به تو رسید

Mohamad
03-16-2011, 11:22 PM
برگ پاييز شدي ريختن را ديدم
روي دستان ملائك بدنت را ديدم
تو كه رفتي به خدا، داغ به قلبم دادي
آيه الكرسيِ روي كفنت را ديدم
مثل چوپان غريب وطن مادريم
پشت وزن غزلم ني زدنت را ديدم
بي تو اينجا همه ي آينه ها تب دارند
من خودم مُهر سكوت دهنت را ديدم
ميروي و به خدا مي سپري شعرم را
بارش درد ز چشمان ترت را ديدم
رفتي اما دل من باور اين داغ نداشت
تا كه اعلاميه ي پر زدنت را ديدم
بوي پيراهن تو قافله سالارم شد
مثل يعقوب شدم گم شدنت را ديدم
به خدا پاكي تو در نظرم ثابت شد
تا كه آن زخم سر پيرهنت را ديدم
از تو پنهان كه نشد قافيه كم آوردم
با سماع غزلم سوختنت را ديدم...

mehraboOon
03-16-2011, 11:23 PM
برای محبت هایی که عمیقند ، ندیدن و نبودن هرگز
بهانه ی از یاد بردن نیست ...!

Mohamad
03-16-2011, 11:23 PM
خيلي سخته بمونم تو حسرت تو
تلخه تا ابد باشم منتظر تو

همه خاطراتمو با تو ببينم
بعد كه آينده مياد،بي تو بشينم

مگه ميشه نباشي حتي يه لحظه؟
مگه من طاقت ميارم؟منه خسته!

روزي صد دفعه ميميرم تو نباشي
مگه ميشه بري و ازم جدا شي؟

باورم نشد هنوز پيش خدايي
خيلي سخته!مردم از درد جدايي

اين دل ديوونه اصلا نمي فهمه
معني اين همه دوري خيلي سخته

دل بيچاره ي من دنبال چشمات
همه دنيا رو ميگرده واسه دستات

دنبال اون خنده هاي ناز و نابت
دنبال صداي خوب و دلنوازت

اين روزا بازم دلم هواتو كرده
اشك چشمام ميگه كه اون بر ميگرده

باورش نشد هنوز رفتي كه رفتي
هنوزم فكر مي كنه زود بر ميگردي

هرچيم بگم كه باورش نميشه
كه ديگه خدا نمي ذاره،نمي شه

باز به ياد خاطراتت مثه هر شب
ميشينه يه گوشه و خيره به اين در

هنوزم نمي دونه تو ديگه رفتي
ميشينه منتظرت با همه سختي..(نوشين)

Mohamad
03-16-2011, 11:24 PM
روزی نگاشتم
من رفتم، می روم جائز نیست...
و اکنون رفته ام ... و خود هنوز نمی دانم کی بازخواهم گشت... و چگونه !؟؟
و آیا قلبی برای بازگشتم خواهد تپید ....

mehraboOon
03-16-2011, 11:24 PM
در ابتداي زندگي بودم
نشسته در برابر غار
عشق را ديدم
‌ آتش بود
بر افروخته
بي مهار
مهيب
ويرانگر
و جذاب
گريختم
اما گريزي نبود
عشق،آتش بود
و كشف آن
آغاز عصر ديگر

و مهار آن
زندگي را ديگر ساخت ...

Mohamad
03-16-2011, 11:24 PM
مقصر تو نیستی! منم، که گاهی کودکانه بهانه ات را می گیرم.
مقصر تو نیستی! منم، که گاهی صادقانه خاطراتت را مرور می کنم.
مقصر تو نیستی! منم، که گاهی بی صبرانه در انتظارت می نشینم.
مقصر تو نیستی! منم، که گاهی نا باورانه به رفتنت می اندیشم.
مقصر تو نیستی! منم، که گاهی بی بهانه برایت اشک می ریزم.
مقصر تو نیستی! منم، که گاهی عاشقانه تو را فریاد می زنم.
مقصر تو نیستی! منم، که گاهی بی تاب هوای دیدنت را دارم.
مقصر تو نیستی! منم، که گاهی ...

Mohamad
03-16-2011, 11:24 PM
امشب تمام حوصله ام را
در يك كلام كوچك
در "تو"
خلاصه كردم:
اي كاش مي شد
يك بار
تنها همين يكبار
تكرار مي شدي!
تكرار ...

Mohamad
03-16-2011, 11:24 PM
چه ارتفاع حقیری دارد
آنها تمام ساده لوحی یك قلب را
با خود به قصر قصه ها بردند
و اكنون دیگر
دیگر چگونه یك نفر به رقص بر خواهد خاست
و گیسوان كودكیش را
در آبهای جاری خواهد ریخت


بیاد دوست خوبم سارای مهربان

شعری ازفروغ فرخزاد

Mohamad
03-16-2011, 11:25 PM
نه رد میشی نه میمونی تبت بد جور واگیره
منو با دست کی کشتی که پایه هردومون گیره
منو کشتی و آزادی نه زندونی نه تبعیدی
میونه ما دوتا مجرم به کی حبسه ابد میدی
داری گم میکنی راهو امیدی نیست پیدا شی
من این دستارو میبوسم بذار همدسته هم باشیم........
تو تا وقتی که اینجایی به رفتن اعتقادی نیست
خودت باید ازم رد شی بمن هیچ اعتمادی نیست
عذاب با تو سر کردن برای من یه تسکینه
تو چی میفهمی از من که عذابم با تو شیرینه.........

Mohamad
03-16-2011, 11:25 PM
خيلي سخته بمونم تو حسرت تو
تلخه تا ابد باشم منتظر تو

همه خاطراتمو با تو ببينم
بعد كه آينده مياد،بي تو بشينم

مگه ميشه نباشي حتي يه لحظه؟
مگه من طاقت ميارم؟منه خسته!

روزي صد دفعه ميميرم تو نباشي
مگه ميشه بري و ازم جدا شي؟

باورم نشد هنوز پيش خدايي
خيلي سخته!مردم از درد جدايي

اين دل ديوونه اصلا نمي فهمه
معني اين همه دوري خيلي سخته

دل بيچاره ي من دنبال چشمات
همه دنيا رو ميگرده واسه دستات

دنبال اون خنده هاي ناز و نابت
دنبال صداي خوب و دلنوازت

اين روزا بازم دلم هواتو كرده
اشك چشمام ميگه كه اون بر ميگرده

باورش نشد هنوز رفتي كه رفتي
هنوزم فكر مي كنه زود بر ميگردي

هرچيم بگم كه باورش نميشه
كه ديگه خدا نمي ذاره،نمي شه

باز به ياد خاطراتت مثه هر شب
ميشينه يه گوشه و خيره به اين در

هنوزم نمي دونه تو ديگه رفتي
ميشينه منتظرت با همه سختي..

نوشين

Mohamad
03-16-2011, 11:25 PM
بعد از این تو را به خدا میسپارمت

Mohamad
03-16-2011, 11:25 PM
http://pic.azardl.com/images/27144632151529177696.gif (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-16-2011, 11:26 PM
http://pic.azardl.com/images/50087198306669314810.jpg (http://pic.azardl.com/)

mehraboOon
03-16-2011, 11:26 PM
دلم یه آغوش میخواد واسه گریه کردن!! بدون هیچ سوال و جواب.فقط گریه
فقط گریه
http://tehranpic.net/images/1s9jkzyglvutlxbzrkva.jpeg

mehraboOon
03-16-2011, 11:32 PM
عاشقانه (http://2khtarejooonooob.blogfa.com/post-19.aspx)

همـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــه

رفـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــتنـد

همه رفتند کسی دورو برم نیســــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــت

چنین بی کس شدن در باورم نیســــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــت

اگه این اخرا این عاقبت بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــود

به جز افسون هوایی در سرم نیســــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـت

همه رفتند کسی با ما نمو نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــدش

کسی خط دل ما را نخو نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـدش

همه رفتند ولی این دل مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــا را

همون که فکر نمی کردیـــــــــــــــــــــ ــــــــــــــم

سو زو نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ دش

عجب بالا و پا یین داره دنیـــــــــــــا

عجب این روزگـــــــــــــــــــــ ـار

دل سرده با مـــــــــــــــــا

خیال کـــــــــــــــــردم

که این گوشـــــه

کنـــــــــــــاره

یکــــــــی

د ا ر ه

هوای
مارو


همـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــه

رفـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــتنـد

همه رفتند کسی دورو برم نیســــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــت

چنین بی کس شدن در باورم نیســــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــت

اگه این اخرا این عاقبت بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــود

به جز افسون هوایی در سرم نیســــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـت

همه رفتند کسی با ما نمو نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــدش

کسی خط دل ما را نخو نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـدش

همه رفتند ولی این دل مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــا را

همون که فکر نمی کردیـــــــــــــــــــــ ــــــــــــــم

سو زو نــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ دش

عجب بالا و پا یین داره دنیـــــــــــــا

عجب این روزگـــــــــــــــــــــ ـار

دل سرده با مـــــــــــــــــا

خیال کـــــــــــــــــردم

که این گوشـــــه

کنـــــــــــــاره

یکــــــــی

د ا ر ه

هوای

مـــا

مـــا

mehraboOon
03-16-2011, 11:34 PM
http://uploadtak.com/images/xpregyr6uux61bpqs4tq.jpg


♥باران که می بارد تو می آیی ღ ♥

♥باران گل، باران نیلوفر ღ ♥
♥باران مهر و ماه و آئینه ღ ♥

♥باران شعر و شبنم و شبدر ღ ♥


♥ باران که می بارد تو در راهی ღ ♥

♥ از دشت شب تا باغ بیداریღ ♥
♥ از عطر عشق و آشتی لبریز ღ ♥

♥با ابر و آب و آسمان جاری ღ ♥


♥غم می گریزد، غصه می سوزد ღ ♥

♥شب می گدازد، سایه می میردღ ♥

♥تا عطرِ آهنگ تو می رقصد ღ ♥

♥ تا شعر باران تو می گیردღ ♥





♥از لحظه های تشنه ی بیدار ღ ♥

♥تا روزهای بی تو بارانیღ ♥
♥غم می کشد ما را و می بینی ღ ♥

♥ دل می کشد ما را تو می دانیღ ♥

mehraboOon
03-16-2011, 11:37 PM
از من پرسيد به خاطر چي زنده ايي

در حالي كه در دل فرياد مي زدم به خاطر تو

گفتم به خاطر هيچ

پرسيد تو چرا زنده ايي

گفتم به خاطر كسي كه به هيچ زنده است

پرسيد منو انتخاب ميكني يا زندگي ات را

جواب دادم زندگي ام را

گريه كرد و رفت

اما نفهميد خودش همه زندگيم بود.

mehraboOon
03-16-2011, 11:40 PM
http://up.iranblog.com/images/vac1vk9brxjytob7d9ig.jpg
براي گفتن من شعر هم به گل مانده، نمانده عمري و نمانده عمري و صد ها سخن به دل مانده صدا كه مرهم فرياد بود زخم مرا به پيش درد عزيزان، دلم خجل مانده از دست عزيزان چه بگويم گله اي نيست گر هم گله اي هم هست دگر حوصله اي نيست سرگرم به خود زخم زدن در همه عمرم هر لحظه ،جز اين دست مرا مشغله اي نيست ديريست كه از خانه خرابان جهانم بر سقف فرو ريخته ام چلچله اي نيست ،از عذاب با تو بودن در سكوت خود خرابم نه صبورم و نه عاشق من تجسمي عذابم تو سر را پا بي خيالي من همه تحمل درد ،تو نفهميديچه دردي زانوي خسته ام رو تا كرد

mehraboOon
03-16-2011, 11:41 PM
http://up.iranblog.com/images/ujvg5wy8d8rj6ze50n.jpg
امشب بوي باران تازه است ... التماس گريه بي اندازه است ... تازگي ها شب برايم آشناست ... من و شب هستيم.... غم هم پيش ماست ... مي نويسم گاه زيبا گاه زشت... مانده ام در لابلاي سر نوشت ... روز از گنجايش غم خالي است... شب براي گريه هايم عالي است

mehraboOon
03-16-2011, 11:42 PM
عاشق تنها خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد ، خواهان کسی باش که خواهان تو باشد












بمان.... (http://www.mohabat2009.blogfa.com/post-46.aspx)

تو شنیدی که دلم گفت بمان.ایست. نرو؟

به خدا وقت خداحافظی ات نیست.نرو!

نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست....

گوش کن....نبض دلم زمزمه اش چیست نرو!!!!


http://littleangellog.com/wp-content/uploads/2009/06/d8afd984d8aad986daafdb8c.jpg

Mohamad
03-16-2011, 11:43 PM
http://dokhtare3bodi.persiangig.com/33/3dgirl.blogfa.com_8_1.jpg

mehraboOon
03-16-2011, 11:45 PM
http://www.pichak.net/gallery2/albums/userpics/10001/1_2%5B1%5D.jpg

mehraboOon
03-16-2011, 11:48 PM
اي تو عاشقترين حادثه ي خيس
ببار
برمن رعيت دلتنگ كوير
كه دلم شوق شكفتن دارد
و بپاش
روح دلسرد شقايق ها را
در تركهاي تن تبدارم
تا دگر باز
ز اتلاق گل و شبنم و خشت
بوي دستان پر از مهر خدا برخيزد

آسماني ترين وسعت سبز
من به منقار كلاغهاي حريص
يك بغل عاطفه از جنس خدا نقش زنم
آن زماني كه چنين
چتر نگاهت به سرم گستردست
پاسبان
چشمه ي نور
تو بر اين سايه ي آفت زده يكدم
بيا جاري شو
تا «علفهاي فراموشي» ايمانم را
بر تن وحشي يك داس زنم
تا كه فرياد زند
فريادم .........
و نماند پر يك خواب سياه در باغم

تو بخوان گندمكم
آيه ي خوشبختي را
كه خزاني ديگر
فصل درو نزديك است
و همي خواهي ديد
من از هر خوشه ي زرد غزلت
يك سبد عطر بهار
يك سبد كوچ پرستو
يك سبد نور
به چشمان پر از صبر تو تقديم كنم

mehraboOon
03-16-2011, 11:51 PM
شب ها زغم دوری تو خواب ندارم

رحمی به دلم کن که دگر تاب ندارم

از بس ز غم دوری تو گریه نمودم

چشمم به زبان آمد و گفت:



اشک ندارم!!!!



http://pix2pix.org/my_unzip/12515654971.jpg

mehraboOon
03-16-2011, 11:52 PM
بدترین درد این نیست که عشقت بمیره..

بدترین درد این نیست که به اونی که دوسش داری نرسی

بدترین درد این است که:

عشقت ندونه دوسش داری!!!!!



http://pix2pix.org/my_unzip/128622014719age_bodi.jpg

mehraboOon
03-16-2011, 11:55 PM
http://www.roozeshadi.com/wp-content/uploads/2010/12/aks-ehsasi-14-500x500.jpg

وفا نكردي و كردم، خطا نديدي و ديدم

شكستي و نشكستم، بُريدي و نبريدم



اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت

كشيدم از تو كشيدم، شنيدم از تو شنيدم





كي ام، شكوفه اشكي كه در هواي تو هر شب

ز چشم ناله شكفتم، به روي شكوه دويدم





مرا نصيب غم آمد، به شادي همه عالم

چرا كه از همه عالم، محبت تو گزيدم





چو شمع خنده نكردي، مگر به روز سياهم

چو بخت جلوه نكردي، مگر ز موي سپيدم





بجز وفا و عنايت، نماند در همه عالم

ندامتي كه نبردم، ملامتي كه نديدم





نبود از تو گريزي چنين كه بار غم دل

ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشيدم





جواني ام به سمند شتاب مي شد و از پي

چو گرد در قدم او، دويدم و نرسيدم





به روي بخت ز ديده، ز چهر عمر به گردون

گهي چو اشك نشستم، گهي چو رنگ پريدم





وفا نكردي و كردم، بسر نبردي و بردم

ثبات عهد مرا ديدي اي فروغ اميدم؟




(http://www.roozeshadi.com/wp-content/uploads/2010/12/aks-ehsasi-14.jpg)

mehraboOon
03-16-2011, 11:56 PM
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تورفتی ودلم ثانیه ای بند نشد
لب تومیوه ممنوع ولی لبهایم
هرچه ازطعم لب سرخ تودل کند نشد
باچراغی همه شب گشتم گشتم درشهر
هیچ کس,هیچ کس مثل تومانند نشد
هرکسی دردل من جای خودش را دارد
جانشین تودر این دل خدا نیز نشد
خواستند بگویند ازتو شبی شاعرها
عاقبت باقلم شرم نوشتند نشد


:ashk::ashk::ashk:

mehraboOon
03-16-2011, 11:58 PM
با همیشه موندن وقتی که هیچی موندنی نیست
اوج هر صدای عاشقه که شکستنی نیست
با صدام میام همه جا تو رو مینویسم
روی آینه ای گریه هام گونه های خیسم

mehraboOon
03-17-2011, 12:02 AM
نبودي ناز عكساتو كشيدم نبودي طاقت بغضم تموم شد
هزاربار عاشقي رو دوره كردم تو اين شبها كه بي چشمات حروم شد
چه شبها كه شدم خيره به جاده چه شبها كه شكستم بي تو تنها
به عشق ديدن تو اين چشارو نذاشتم روي هم يك لحظه حتي
خيلي تو رو دوستت دارم مي خوام اينو بدوني
نمي ذارم يه لحظه هم بدون من بموني
تو مي خندي به من مثل هميشه به دادم مي رسي با مهربوني
نمي ترسم نمي بازم به گريه اگه بازم تو پيش من بموني
تو از راه مي رسي فردا مي دونم مي ذاري سر رو شونه هام دوباره
با اون چشماي بارون خورده
بازم مي شي هم گريه ي اين بي ستاره

mehraboOon
03-17-2011, 12:03 AM
و باد پاییزی هو هو کنان مرگ برگ را خبرمیدهد...
ولی برگ
معنای آن را نمی فهمد
تا روزی که باد سردی وزیدن گرفت
و برگ،آرام آرام روی زمین افتاد
و زیر پای رهگذری له شد...


http://www.pichak.net/gallery3/albums/userpics/10001/bahar-20_com_44%7E0.jpg

mehraboOon
03-17-2011, 12:04 AM
از:من خسته ی تنها به:خدای آسمونها
موضوع نامه همینه:من دوسش دارم خدایا
من اینجانب خسته،زده یک دل رو شکسته
حالا وجدان کثیفم،روبروی من نشسته
من لیاقتی نداشتم،رو غرورش پا گذاشتم
مدعی بودم میخوامش،سنگ شدم تنهاش گذاشتم
اون دلش پیش دلم بود،من دلم پیش خیانت
حرفای اون از ته دل،حرفای من از رو عادت
من یه خائنم که بعدش،از خود دنیا بریدم
این یه اعتراف تلخه،بعد اون خوشی ندیدم
آخ چه عشق ناروایی،آخ چه درد بی دوایی
لایق عشقش نبودم،حق من بود این جدایی
حق اون برزخ و من،لایق شعله ها نیستم
نفرینم نکرد دعا کرد،لایق دعاها نیستم
وسلام خدای خوبم،نامه ی منم تموم شد
هرچی پل بوده شکستم،نمیاد دیگه تموم شد...


http://uploadtak.com/images/uqa7frlgj9hrhtpz70u.jpg (http://uploadtak.com/images/uqa7frlgj9hrhtpz70u.jpg)

mehraboOon
03-17-2011, 12:08 AM
دلم براي كسي تنگ است
كه چشمهاي قشنگش را
به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت
و شعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند

دلم براي كسي تنگ است
كه همچو كودك معصومي دلش براي دلم مي سوخت
و مهرباني را نثار من مي كرد

دلم براي كسي تنگ است
كه تا شمال ترين شمال با من رفت
و در جنوب ترين جنوب با من بود
كسي كه بي من ماند
كسي كه با من نيست
كسي كه

من دلم تنگ کسی است

http://matin.m7.googlepages.com/Del-Tang.jpg

Mohamad
03-17-2011, 12:09 AM
http://pic.azardl.com/images/21469447945749267293.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-17-2011, 12:09 AM
http://pic.azardl.com/images/06027487372432047826.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-17-2011, 12:09 AM
http://pic.azardl.com/images/13910738548068246511.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-17-2011, 12:10 AM
http://pic.azardl.com/images/72097615991170360156.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-17-2011, 12:10 AM
http://pic.azardl.com/images/46854471053433113179.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-17-2011, 12:10 AM
http://pic.azardl.com/images/83727808895855945608.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-17-2011, 12:10 AM
http://pic.azardl.com/images/32003898419200040808.jpg (http://pic.azardl.com/)

Mohamad
03-17-2011, 03:27 AM
و آخرین کلام این آهنگ باشه ...
http://forum.p30ask.com/images/avatars/avatar-momfilm.gif

mehraboOon
03-17-2011, 03:43 AM
ميخواستم برگ برگ تاريخ عشقم را بنويسم و عالم را باخبر كنم از


عشقت اما در نيمه راه بايد با چشماني پر اشك قبول كنم كه تو
رفتي.


عشقم رفت باخبر باشيد اي تمام عالميان


كسي كه اميد را به قلب مرده ام هديه داد رفت


كسي كه عشقش افتخار همه عمرم بود رفت


كسي كه رويا شبانه ام بود در تنهايهاي شب تارم رفت


رفت رفت رفت


بسوز دل تنهايم بسوز

mehraboOon
03-17-2011, 03:44 AM
فصل پاییز عمرمه

تو این بهار زندگی

واسه تو چیزی ندارم

جز یه عالم شرمندگی





منو ببخش عزیز من

كه دیگه فرصت ندارم

رو به زمستونه تنم

با اینكه توی بهارم



هر چی كه آرزو دارم

همین روزا هدر میشن

از درد بی درمون من

عاشقا با خبر میشن



امید نا امید من

دیگه منو بزار كنار

مگه میشه بعد پاییز

دوباره باز بیاد بهار



بعد پاببز زمستونه

مرگ گلای آرزو

برای این شكستنم

یك غزل تازه بگو



تو ای ترانه ساز من

ترانه ساز از این بهار

تا كه از این روزای من

ترانه باشه یادگار

mehraboOon
03-17-2011, 03:47 AM
تقديم به او كه نبود ولي حس بودنش بر من شوق زيستن داد . دلم براي كسي تنگ است كه آفتاب صداقت را به ميهماني گلهاي باغ مي آورد و گيسوان بلندش را به باد مي داد و دست هاي سپيدش را به آب مي بخشيد و شعرهاي خوشي چون پرنده ها ميخواند...
آرام اشک میریزم تا سکوت این خلوت عاشقانه نشکند.
در خلوت تنهایی ام برای دل خویش مینویسم ، نوشته هایی که شاید یادگاری باشد از روزهایی که همدمی نبود مرا تا سر بر شانه هایش گذارم و ناگفته هايم را برایش بازگویم .

mehraboOon
03-17-2011, 03:49 AM
آسمان بارانی است



اشک من هم جاری است



شاید این ابر که می نالد و می گرید از درد من است



شاید آسمان هم از دل من با خبر است!



شاید او می داند



که فرو خوردن غم



قاتل جان من است



من زیر باران از غم و درد خود می نالم!



اشک خود را نگه می دارم با یک بغض کهنه



من رهایش کردم باز زیر باران



من زیر باران اشکها می ریزم!



همگان در گذرند!



باز بی هیچ تامل در من!



سر به سوی آسمان می سایم!



من نمیدانم!



صورتم بارانی است یا آسمان بارانی است

mehraboOon
03-17-2011, 03:50 AM
برای تویی كه تنهایی هایم پر از یاد توست
برای تویی كه قلبم منزلگه عشق توست
برای تویی كه احساسم از آن وجود نازنین توست
برای تویی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد
برای تویی كه چشمانم همیشه به راه تو دوخته است
برای تویی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی
برای تویی كه وجودم را محو وجود نازنین خود كردی
برای تویی كه یك لحظه دوری ات برایم مثل یك قرن است
برای تویی كه سكوتت سخت ترین شكنجه ی من استhttp://oomid.persiangig.ir/image/3546306-md.jpg

mehraboOon
03-17-2011, 03:52 AM
دیر اومدی عزیزکم من دیگه زنده نیستم........................................ دیر تو پشیمون شدی آخ دیگه زنده نیستم
داری میای ملاقات تا که بگی ببخشید...................................... ..گریه نکن عزیزم خدا تو رو که بخشید
بخشش تو همین بود که من دیگه نباشم........................................ ........تنها بمونی تنها من پیش تو نباشم
گلهای یاس و نسترن رو سنگ من می زاری.......................................... انگشتری که هدیه ، دادم و پس میاری
اینطور بهم نگاه نکن تقصیر من نبوده........................................ دنیا به من جفا کرد وقتی تو رو ربودت
غم دلم زیاد شد و تیک تیک قلبم بی صدا........................................چش امو بستم و دیدم گذاشتنم به زیر خاک
نزار نبود من تو رو آزار بده ، گریه نکن........................................... بخند بزن ای گل من ، انقدر منو صدا نکن
دوست ندارم نبودنم باعث ویرونیت بشه............................................ .هرگز ملامت نکنی که دیر رسیدی تو بهم
شاید که قسمت این بوده که من نباشم پیش تو.............................................. ..تنهایی شاید بهتره ،غصه نخور پاشو برو
بزار که من آروم بشم ، اشکاتو رو قبرم نریز.......................................... .....دارم عذابی میکشم سخته برام گریه نکن
دیگه برو اینجا نمون نزار همه نگات کنن........................................... شت سر من چی میگن میگن که یارش تنها موند ؟؟؟
نمی دونن که رفتنت .............................................من به اینجاها کشوند
برو گلم گریه نکن خیسم ز اشکهای دلت................................. می بخشمت عزیزکم بسه دیگه گریه نکن
می بخشمت گریه نکن ..............
گریه نکن ..........
گریه نکن

mehraboOon
03-17-2011, 03:54 AM
توي يك نامه نوشتم : همه زندگيم شدي تو
تو جوابم دادي اما : زندگي هست ، اما بي تو


من نوشتم كه : يه روزي دل را باختم توي چشمات
تو به من مي گي كه : اون روز هوسي بوده تو چشمات

من نوشتم كه : هوس هم ،مي تونه يه عشق پاك شه
تو نوشتي : زندگي هم ، مي تونه بي تو بنا شه

من نوشتم كه :شدم آب ، همچو شمعي رو به دريا
تو نوشتي : خسته ام من ، رفته اي ديگه ز يادا

من نوشتم : اما اينجا ، همه ياد تورو كردن
تو نوشتي : اينه دنيا ، دل به ديگري سپردن

من نوشتم : چه كنم من ، كه بشي تو يار خونم
تو نوشتي : زندگيتو ، يه كتاب كن تا بخونم

من نوشتم كه : كتابه ، زندگيم همش تو هستي
تو نوشتي : كه دروغه ، حالا حتماً ديگه مستي

من نوشتم :آره مستم ، مستِ اون چشماي نازت
تو نوشتي : تو دروغي ، بسه ديگه نمي خوامت

من نوشتم كه : مي ميرم اگه گفتي « نمي خوامت »
تو نوشتي : نمي خوامت ، نمي خوامت ، نمي خوامت

من نوشتم با تمنا : ديگه بس كن كه شدم اب
تو نوشتي : اين سرابه ، زندگيتو نده بر آب

من نوشتم كه : سرابم واسة من يه اميده
تو نوشتي كه :ديوونه ، اين اميده نا اميده

من نوشتم : نگو اينو ،من اميدم به جوابت
تو نوشتي : اين جوابت ، من كه گفتم ..... نمي خوامت

من نوشتم : اشكاي من ، شده بدرقة راهت
تو نوشتي : عاشقي كن ، بگذر از من با نگاهت

من نوشتم : عاشقم من ، عاشق يه لحظه با تو
تو نوشتي : خسته ام من ، خسته از حكايت تو

من نوشتم كه : مي خونم من لالايي واسه خوابت
تو نوشتي كه جدايي ، بهترين داروي خوابت

من نوشتم كه : جدايي ، مي شكنه قلبمو جانا
تو نوشتي : چه كنم من ، اين يه رسمه توي دنيا

من نوشتم : حالا كه تو ، داري مي ري بهترينم
منم از غصه مي ميرم ، تا كه دوريتو نبينم http://www.p30up.ir/images/wrn9yeyy2n9vo7ncupzx.jpg

mehraboOon
03-17-2011, 04:05 AM
http://www.pichak.net/blogcod/zibasazi/02/pichak/www.pichak.net-02.jpg

mehraboOon
03-17-2011, 04:06 AM
انتظار (http://dream-night.blogfa.com/post-21.aspx)

افق روشن

روزي ما دوباره كبوترهايمان را پيدا خواهيم كرد

و مهرباني دست زيبايي را خواهد گرفت.



روزي كه كمترين سرود

بوسه است.



و هر انسان

براي هر انسان

برادريست.



روزي كه ديگر در خانه هايشان را نمي بندند!



قفل

افسانه ايست

وقلب

براي زندگي بس است.



روزي كه معناي هر سخن دوست داشتن است.

تا تو بخاطر آخرين حرف دنبال سخن نگردي.





روزي كه آهنگ هر حرف

زندگي‌ ست

تا من به خاطر آخرين شعر رنج جست و جوي قافيه نبرم!



روزي كه هر لب ترانه ايست

تا كمترين سرود،بوسه باشد.

روزي كه تو بيايي.براي هميشه بيايي

ومهرباني با زيبايي يكسان شود.



روزي كه دوباره براي كبوترهايمان دانه بريزيم...



ومن آن روز را انتظار مي‌كشم

حتي روزي

كه ديگر
نباشم...

mehraboOon
03-17-2011, 04:07 AM
شب سردي است، و من افسرده! راه دوري است، و پايي خسته!
تيرگي هست و چراغي مرده
مي‌كنم تنها از جاده عبور!
دور ماندند زمن آدم ها!
سايه اي از سر ديوار گذشت
غمي افزود مرا بر غم ها.
فكر تاريكي و اين ويراني
بي خبر آمد تا با دل من
قصه ها سازكند پنهاني.
نيست رنگي كه بگويد بامن
اندكي صبر سحر نزديك است!
هردم اين بانگ برآرم از دل
واي،اين شب چقدر تاريك است!
خنده اي كو كه به دل انگيزم؟
قطره اي كو كه به دريا ريزم؟
صخره‌اي كو كه بدان آويزم؟
مثل اين است كه شب نمناك است.
ديگران را هم غم هست به دل،
غم من ليك غمي غمناك است!

mehraboOon
03-17-2011, 04:07 AM
دلم،اندازه‌ي خورشيد برايت تنگ است
ابرها،دلگيرند
سايه ماه به روي دلم از جذر نگاهت
پيداست
غم به دنبال گرفتاري من
من به دنبال رسيدن به طلوع...
آسمان تاريك است
دلم اندازه ماه
تا دلت دور شده است
سايه ماه ته روشني فاصله هاست
من از دورترين فاصله
در ماه تو را مي‌بينم....

mehraboOon
03-17-2011, 04:08 AM
نمي دونم تو كدوم خواب ميشه باز تو رو ببينم
يا كه قبل از مردنم باز بشه دستاتو بگيرم
هرچي احساس به تو دارم،تو به من حسي نداري
من هنوزم تو رو ميخوام تو ولي تنهام مي‌ذاري
كاشكي يه روزي، يه جايي، يه آهي
منو يادت بياره باز دوباره!
كاشكي تو راهي، نگاهي،الهي!
بغضمو تو دلت بذاره باز دوباره!
يادگار تو غمه،غم و اشك وماتمه
يادگار من دلم كه جلوت جون ميكنه...!

mehraboOon
03-17-2011, 04:10 AM
چشم هایت چه بلای سر من آورده است
که بی چشم هایت زندگی بی معناست
شده است بدانی من چه دردی می کشم؟
که تو دنیای منی و من در دنیای تو هیچم
تو حق داری عاشق شوی هر چند من بی تو می میرم
چشم هایت سبزند بی مهابا
و چشم ها ی من بی وقفه می بارند
تو هوای رفتن داری
اشک های من هم جلو دارت نیست
تو عاشقانه بخند
چه غم از چشم های من

mehraboOon
03-17-2011, 04:12 AM
شبي از پشت يک تنهايي نمناک و باراني



تو را با لهجه ي گلهاي نيلوفر صدا کردم



تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزو هايت دعا کردم.



پس از يک جستجوي نقره اي در کوچه هاي آبي احساس



تو را از بين گلها يي که در تنها ييم روييد



با حسرت جدا کردم.



و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي :



دلم حيران و سرگردان چشمانيست رويايي



و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم



تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها کردم.



همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگينت



حريم چشماها يم را به روي اشکي از جنس غروب ساکت و نارنجي خورشيد



وا کردم



نمي دانم چرا رفتي؟



نمي دانم چرا ؟ شايد خطا کردم!



و تو بي آنکه فکر غربت چشمان من باشي



نمي دانم تا کي؟براي چه؟ ولي رفتي!!!!!!!



و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد



و بعد از رفتنت يک قلب دريايي ترک برداشت



و بعد رفتنت ، رسم نوازش در غمي خاکستري گم شد



و گنجشکي که هر روز از کنار پنجره با مهرباني دانه بر مي داشت



تمام بالهايش غرق در انبوه غربت شد



و بعد از رفتن تو آسمان چشم هايم خيس باران بود



و بعد از رفتنت انگار کسي حس کرد من بي تو تمام هستيم از دست خواهد رفت



کسي حس کرد من بي تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد



و بعد از رفتنت دريا چه بغضي کرد



کسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد



و من با آنکه مي دانم تو هرگز نام مرا با عبور سبز خود نخواهي برد،



هنوز آشفته ي چشمان زيباي توام



بر گرد!!!



ببين که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد



و بعد از اينهمه طوفان و وهم و پرسش و ترديد



کسي از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت:



تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو:



در راه عشق و انتخاب تو خطا کردم.



و من در حالتي ما بين اشک و حسرت و ترديد



کنار انتظاري که بدون پاسخ و سرد است



ومن در اوج پاييزي ترين ويرانه ي يک دل



ميان غصه اي از جنس بغض کوچک يک ابر



نمي دانم چرا، شايد به رسم عادت پروانگيمان باز



براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزو هايت دعا کردم!!

mehraboOon
03-17-2011, 04:13 AM
مي خوام از دوست داشتن بگم



از دوست داشتن تو و خودم بگم



دوست داشتن براي من يه واژه بود



مثل موج تو دريا سرگردون بود



به وقت تنهايي سراغش ميرفتم



وقت خوشي فراموشش مي كردم



تو روزاي ابري



پشت پنجره واسي آدم برفي بيچاره



دل مي سوزندم



چون خودمو مثل اون تو حصار مي ديدم



وقت بهار



دنبالت مي گشتم



دنبال اداي دوست داشتن گلها



زير بارون مي رقصيدم



اما هيچي ازش نمي فهميدم



اما با اومدن تو



همه چيز عوض شد



رنگ گلها



خواب زندگي



رنگ ديگي شد



دفتر مشقم هر شب با اسم تو پر شد



رنگ نقاشيام رنگ چشماي تو شد



شبا تو خواب روياي من



نوازش دستهاي گرم تو شد



تو خواب و بيداري



تو زندگي و رويا



فقط يه آرزوي كوچيك دارم



ارزوم داشتن تو

mehraboOon
03-17-2011, 04:14 AM
http://mehrsa.persiangig.com/tanha1.JPG

mehraboOon
03-17-2011, 04:21 AM
سراب ردپای تو کجای جاده پیدا شد

کجا دستاتو گم کردم ، که پایان من اینجا شد

کجای قصه خوابیدی ، که من تو گریه بیدارم

که هر شب هرم دستاتو ، به آغوشم بدهکارم

تو با دلتنگیای من ، تو با این جاده همدستی

تظاهر کن ازم دوری ، تظاهر می کنم هستی

تو آهنگ سکوت تو ، به دنبال یه تسکینم

صدایی تو جهانم نیست ، فقط تصویر می بینم

یه حسی از تو در من هست ، که می دونم تورو دارم

..... واسه برگشتنت هرشب ، درارو باز میذارم

mehraboOon
03-18-2011, 09:37 PM
:crying::crying::crying::crying:
[
Irleech.Com]_Reza_Shiri_-_Bezan_Zire_Gerye__.mp3 (http://forum.p30ask.com/[Irleech.Com]_Reza_Shiri_-_Bezan_Zire_Gerye__.mp3)


:crying::crying::crying:

Mohamad
03-20-2011, 02:41 PM
شبانه با من عاشق نخوان شعر جدایی را
به یاد آور فقط یک بار تو روز آشنایی را
همان روزی که گشتم عاشق چشمان پاک تو
نمی دانستم اکنون می نوازی بی وفایی را
مگو با من دگر از رفتن و از بازی تقدیر
که من باور ندارم طعم تلخ بی نوایی را
نخوان از وا ژه های تلخ پرواز و صعود و اوج
که من طاقت ندارم درد سخت بی صدایی را
حضور سبز تو در خاطراتم تا ابد با قیست
کنار تو نویسم روی قلبم نام زیبای رهایی را

Mohamad
03-20-2011, 02:49 PM
وقتی از ناله تلخم

دل شب میلرزد ؛

وقتی از چشم فلق , قطره اشکی ریزد ؛

وقتی آن لحظه که دل , یاد تو را میجوید ؛

ناگه از سمت جنون عطر تو بر میخیزد .

بوی تو , خالی آغوش مرا پر کرده ,

در و دیوار خانه همه بی تاب تماشای "تو و من" با هم !

Mohamad
03-20-2011, 02:50 PM
اشکهايم را برايت نامه مي سازم و مي گويم كه قلبم جايگاه توست


تويي تنها اميد من براي ماندن و بودن


تويي تنها پناه اين تن رنجور


بيا بامن بخوان
اين بغض بي پايان
مرا از رنج اين تنهايي ممتد رهايم ساز

Mohamad
03-20-2011, 02:50 PM
من تازه ام هميشه تازه
براي آمدنت انتظار كهنه نخواهد شد
چون من هميشه چشم به راهم
و مي دانم
تو اتفاق "آمدن" را معنا مي كني

Mohamad
03-20-2011, 02:50 PM
می گذره ماهی و سالی اما باز پر از غروبم

هر کی حالمو می پرسه به دروغ میگم که خوبم

نمی خوام کسی بفهمه با پریدنت شکستم

رفتی و تنهای تنها با خیال تو نشستم

توی تقویم می نویسم رفت اونی که عاشقم کرد

دیگه خورشیدی ندارم واسه این روزای دلسرد

تقویم از اسم تو پر شد ولی جات خالیه اینجا

منم و خاطره ی تو منم و حسرت فردا ....

mehraboOon
03-25-2011, 07:04 PM
فکرو زکرم تو بودی او روزا یادته

اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته

رفتیو با رفتنت پا گزاشتی رو دلم

سرم داره گیج میره تو کجایی عشقه من

وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور

دلو سپردم من به تو غصه نخور

گفتم بهت زود بیا دل من تنگه برات

تو نرفتیو میگی آخه عزیز دلت میاد

میگفتی من برمیگردم خیلی زود

دلو جونم همشون فدای یه تاره موت

ولی رفتیو خیلی وقته نامه ندادی تو برام

آخه پس چی شد بگو تو جواب نامه هام

یه نامه همش دادی همون شده آب غذام

نمیدونی یه غمیه بهم میگه باهات میام

من غمو می خوام چکار آخه تو بهم بگو

فقط نگو دوست ندارم جونه من اینو نگو

آخه عاشقت بودم دیوانه وار باور بکن

دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن

شبا یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه

می خواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه

شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد

فکر کنم وقتی بیای ببینی جنازم رو دوش میاد

اون موقع بگو ببینم دلت برام تنگ میشه ؟

این زمین و آب گل برای تو چه رنگ میشه؟

خلاصه کشتی مارو با این ادائو اشوه هات

دل من تنگه برات* تنگه برات* تنگه برات

وای الان صبح میشه هو هنوز که من نخوابیدم

یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم

دفتر شعرم دیگه پر شده کجایی تو می خوام برم

دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم

تو نبودیو غمت عشقه تو کشت مارو

زیر خاک دفنمو خاک خورد مارو

mehraboOon
03-25-2011, 07:05 PM
كردي آهنگ سفر اما پشيمان ميشوي
چون به ياد آري پريشانم پريشان ميشوي

گر به خاطر آوري اين اشك جانسوز مرا
آنچه من هستم كنون در عاشقي آن ميشوي

سر به زانو گريه هايم را اگر بيني به خواب
چون سپند از بهر ديدارم شتابان ميشوي

عزم هجران كرده اي شايد فراموشم كني
من كه ميدانم تو هم چون شمع گريان ميشوي

گر خزان عمر ما را بنگري با رفتنت
همچو ابر نوبهاران اشكريزان ميشوي

بشكند پيمانه ي صبرم ولي در چشم خلق
چون دگر خوبان تو هم بشكسته پيمان ميشوي

بينم آنروزي كه چون پروانه بهر سوختن
پاي تا سر آتش و سر تا به پا جان ميشوي

مرغ باغ عشقي و دور از تو جان خواهم سپرد
آنزمان بي همزبان در اين گلستان ميشوي

mehraboOon
03-25-2011, 07:05 PM
اشكي به چشم و در دلم آهي نمانده است
ديگرا مرا ز عشق گواهي نمانده است

در چشم بي فروغ من از رنج انتظار
غير از نگاه مانده به راهي نمانده است

در سينه سر چرا نكشم چونكه بر سرم
جز سايه هاي بخت سياهي نمانده است

در دوره اي كه عشق گناه است بر دلم
جز جاي داغ مهر گناهي نمانده است

نوري زمهر تو نيست به دلهاي دوستان
لطفي دگر به جلوه ي ماهي نمانده است

در باغ خشك دوستي اي باغبان عشق
از گل گذشته برگ گياهي نمانده است

شور و حلاوتي ز كلامي نديده ام
شوقي و جذبه اي به نگاهي نمانده است

حسرت كشي ببين كه دگر از وجود من
جز ناله هاي گاه به گاهي نمانده است

mehraboOon
03-25-2011, 07:22 PM
و خوب میدانم : تا وقتی برفهای روی شانه هایم را نتکانم ….بهار نمی اید

پس بهارم

حالا که برفها رفته اند بیا

کوچه ی برفی

چه شبها تا سحر نام تو را از دل صدا کردم

دلم را با جنون بی کسی ها آشنا کردم

نفهمیدم چه رنگی دارد این شبهای شیدایی

که قلبم را فقط با خاطراتت مبتلا کردم

چه حسی بود در قلبم شبیه کوچه ی برفی

به راه کوچه ی برفی تو را از خود جدا کردم

نفهمیدم که می میرم نباشی مثل پروانه

ترا من در ته این کوچه ی برفی رها کردم

چه شبها تا سحر در خلوتی بیرنگ

نشستم مو به موی خاطراتت را سوا کردم

به پای قاصدک بستم صبوری را شبیه گل

نوشتم به روی گل که من بی تو چه ها کردم

خبر دادی که می آیی سوار شاپرک در باد

بیا ای اوج زیبایی که غم ها را رها کردم

mehraboOon
03-26-2011, 12:49 AM
ساده دل-من-که می پنداشتم
عشق!فصل مشترک من و توست
و تو میراث خوار جنونی هزار ساله بودی
که از اجدادت به تو رسیده بود
تو از ابدیتی دم میزدی
که مرا یارای رسیدن نبود
و من همه ی همتم کشف آتش بود
نا بدان پناه برم از وحشت ثانیه هایی
که هر لحظه بر روحم آوار می شدند
من از تو چه می خواستم،جز روحت؟
و تو از من
آه......خنده ام می گیرد!
چه تضاد نامبارکیست
فاصله طبقاتی اندیشه های من و تو
من! شب تا سحر
در بارش یکریز باران و تگرگ آب می شدم
و تو انگار هیچ نمی خواستی
این را درک کن،شاید قوه ی ادراکت.....
من از تو
تندیسی از وفا و مهربانی ساخته بودم
و میان این همه وهم و واهمه
معبدی ساخته بودم
شاید عبادتگاه خلوت شب هایم باشد......

mehraboOon
03-26-2011, 12:57 AM
خداحافظ نگو وقتی هنوز درگیر چشماتم

خداحافظ نگو وقتی تو هر جا باشی همراتم

تو اون گرمای خورشیدی

که میری روبه خاموشی

نمیدونی چقدر سخته شب سرد فراموشی

شبی که کوله بارت رو میونه گریه می بستی

یه احساسی به من میگفت هنوزم عاشقم هستی

خداحافظ نگو وقتی

هنوز درگیر چشماتم

خداحافظ نگو وقتی تو هر جا باشی همراتم

چرا حالت پریشونه

چرا مایوس و دلسردی

خداحافظ نگو وقتی هنوزم میشه برگردی

تو یادت رفته اون روزا یکی تنها کست می شد

خداحافظ که میگفتی خدا دلواپست میشد

خداحافظ نگو هنوز درگیر چشماتم

خداحافظ نگو وقتی...

mehraboOon
03-26-2011, 12:59 AM
غم نگاه آخرت تو لحظه ی خدافظی
گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی
قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار
چه بی دوام بود قول ما جدا شدیم آخر کار
تو حسرت نبودنت
من با خیالتم خوشم
با رفتنم از این دیار آرزوهامو می کشم
کوله بارم...
پر حسرت
تو دلم...
یه دنیا درده
مثل آواره ای تنها تو خیابونی که سرده
تا خیالت به سرم می زنه گریم می گیره
آروم آروم...
دل تنگم داره بی تو می میره
گل مغرور قشنگم
من فراموشت نکردم
بی تو این جا رو نمی خوام
میرم و بر نمی گردم!!!

mehraboOon
03-26-2011, 01:02 AM
http://www.toppatogh.com/uploaded/mihanpatoghd08e7bb8af834b7d0e285b2c06a1edf2_fzc21w .jpg

mehraboOon
03-26-2011, 02:18 AM
وفا نكردی و كردم، خطا ندیدی و دیدم
شكستی و نشكستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشیدم از تو كشیدم، شنیدم از تو شنیدم

وفا نكردی و كردم، خطا ندیدی و دیدم
شكستی و نشكستم، بُریدی و نبریدم

اگر ز خلق ملامت، و گر ز كرده ندامت
كشیدم از تو كشیدم، شنیدم از تو شنیدم

كی ام، شكوفه اشكی كه در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شكفتم، به روی شكوه دویدم

مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا كه از همه عالم، محبت تو گزیدم

چو شمع خنده نكردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نكردی، مگر ز موی سپیدم

بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی كه نبردم، ملامتی كه ندیدم

نبود از تو گریزی چنین كه بار غم دل
ز دست شكوه گرفتم، بدوش ناله كشیدم

جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم

به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشك نشستم، گهی چو رنگ پریدم

وفا نكردی و كردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟

mehraboOon
04-09-2011, 11:06 PM
باز امشب چشم به آسمان دوخته ام ٬
باز امشب گوش به صدای بال کبوتران می سپارم تا شاید ٬ صدای بال تو را هم بشنوم
باز امشب تمام حرف ها و درددلهایم را در قفس سینه ام محبوس کرده ام...

خیلی وقت است که دیگر به خوابم نمی آیی ٬
خیلی وقت است که شبانگاهان گلهای بالش من رنگ اشک به خود می گیرند ٬

رفتی ...
خیلی زود ...
بدون هیچ خبری ...
تنها یادگار من از تو ٬ نقش غروبی است که تو را با خود برد...

باغ زندگی ام خزان شد ٬
اشک چشمانم خشک شد ٬
سکوتم رنگ بغض گرفت ٬

تو رفتی ٬

خیلی زود ...
من پروازت را با حسرت به تماشا نشستم٬
من هم آغوشی فرشتگان با تو را به قاب گرفتم ٬
من مسیر معراجت را تا نزدیکی ستارگان ٬ دنبال کردم ...

تو رفتی و من به همزبانی آینه ها عادت کردم ٬
تو رفتی و گوش من دیگر آواز زندگی را نشنید ٬
تو رفتی و دستانم سرد شد...

دنياي من!
آخرین خیال نگاهت را در قلبم به یادگار دارم ٬
خوشحالم که لبخند می زنی ٬

دنياي من!
بیا و ببین که امشب برایت معجر سیاه بر سر کرده ام ٬
بیا و ببین که قلب من برای دیدنت پرپر می زند ٬
بیا و ببین که غم ندیدن تو چه بر سر شبهایم آورده است ٬
بیا و ببین که دیگر هیچ ستاره ای به من لبخند نمی زند ٬
بیا و ببین که احساسم را نامهربانان به غارت بردند ٬

بیا که خیلی وقت است دلتنگ چشمانت هستم ٬





باز امشب من ام و خیال تو!
می خواهم فردا آن خاکی که تو را در آغوش گرفته است ٬ اشکباران کنم...
می خواهم فردا بیایم و به خاک التماس کنم که رهایت کند...
می خواهم فردا به سوگ دومین سالگرد عروجت بنشینم.


دنياي من!
می دانم که این اواخر خیلی دلتنگ شده بودی ٬
می دانم...


دیگر بازی بس است!
من نتوانستم پیدایت کنم!
اصلا من باختم!
باز هم تو بردی!
بیا بیرون...
بگذار اینبار من قایم شوم...
اصلا این بازی خوب نیست!
بیا یه بازی دیگه کنیم!!!

باز هم گوش می سپارم
شاید صدای بالهایت را بشنوم...