ژان ژاک روسو متفکر سوئیسی، در سدهٔ هجدهم و اوج دورهٔ روشنگری اروپا میزیست.
اندیشههای او در زمینههای سیاسی، ادبی و تربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سالها در پاریس عمر سپری کرد، به عنوان یکی از راهگشایان آرمانهای انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست. اگر چه روسو، از نخستین روشنگرانی است که مفهوم حقوق بشر را بطور مشخص به کار گرفت، اما نزد او از این مفهوم تنها میتوان به معنایی ویژه و محدود سخن به میان آورد. در مجموع باید گفت که وی رادیکالتر از هابس و جان لاک و شارل دو مونتسکیو میاندیشید. شاید به همین دلیل است که برخی از پژوهشگران تاریخ اندیشه، وی را اساساً در تداوم سنت فکری عصر روشنگری نمیدانند، بلکه اندیشهٔ او را بیشتر در نقد فلسفهٔ روشنگری ارزیابی میکنند. برای روسو، صرف نظر کردن انسان از آزادی، به معنی صرف نظر کردن از خصلت انسانی و «حق بشری» است. روسو تلاش میکند، نوعی هماهنگی میان آزادی فردی و جمعی ایجاد نماید. وی این کار را در اثر معروف خود قرارداد اجتماعی که در سال ۱۷۶۲ میلادی نوشته شد، انجام میدهد. یکی دیگر از کتابهای مهم روسو به نام امیل در زمینه تربیت کودکان است.
ژان ژاک روسو در روز ۲۸ ژوئن سال ۱۷۱۲ در ژنو به دنیا آمد. پدر او، ایزاک روسو، همچون پدربزرگش ساعتساز بود. مادر او نه روز پس از تولدش چشم از جهان فرو بست، و روسو تا ۹ سالگی نزد پدرش بزرگ شد. در سال ۱۷۲۲، ایزاک روسو برای فرار از زندانی شدن مجبور به ترک پسرش شد و او را به برادرش که یک کشیش پروتستان بود سپرد. خانوادهٔ روسو در اصل فرانسوی بودند، ولی در سال ۱۵۴۹ برای گریز از کشته شدن توسط کاتولیکها به ژنو روی آوردند. پس از چند ماه، عموی روسو او را به کشیش پروتستان دیگری به نام لامبرسیه (به فرانسوی: Lambercier) در دهکدهای در جنوب ژنو سپرد، و روسو حدود دو سال را نزد او و خواهرش گذراند.
پس از آن، عموی روسو او را به عنوان یک شاگرد به یک حکاک معرفی کرد، و روسو علارغم میلش تا ۱۶ سالگی نزد او این حرفه را فراآموخت. روسو در کتاب اعترافات خود نوشتهاست که در این دوران وی دارای تمایلات جنسی مازوخیستی بودهاست و گاهی خود را در مقابل زنان تنها، به امید تازیانه خوردن از آنها، برهنه میکردهاست. در ۱۴ مارس ۱۷۲۵، بدون اطلاع قبلی به پدر یا عمویش ژنو را ترک گفت و تا انسی (به فرانسوی: Annecy) پیاده سفر کرد.
دهکدهٔ شارمت، منزلی که روسو در آن در نوجوانی و جوانی در کنار مادام دو وارانس زندگی کردهاست. این خانه امروزه به موزهای برای تجلیل از روسو تبدیل گشتهاست.در آنجا به لوییز دو وارانس (به فرانسوی: Madame de Warens) که به تازگی از همسر خود جدا و کاتولیک شده بود معرفی شد. مادام دو وارانس (که روسو در اعترافات خود از او با نام «مامان» یاد کردهاست) از روسو ۱۳ سال بیشتر داشت و نه تنها سرپرست، بلکه بعدها معشوقهٔ او نیز شد. روسو که از روز اول دیدارش با مادام دو وارانس به او علاقهمند شده بود، در اعترافات خود آوردهاست که بارها عاشق شدهاست، ولی هیچکدام از این عشقها به زیبایی علاقهٔ او به «مامان» نبودند.
مادام دو وارانس ابتدا او را به تورین فرستاد تا کاتولیک شود. پس از آن روسو نزد «مامان» در شارمت (به فرانسوی: Charmettes)، دهکدهای در نزدیکی اَنسی، مستقر شد و موسیقی را نزد سرپرستش آموخت. روسو در کتاب اعترافات خود نوشتهاست که در این دوران وی به پیشنهاد مادام دو وارانس با او چندین بار همبستر شدهاست. روسو از دوران زندگیاش در اَنسی به عنوان بهترین دوران زندگیش در اتوبیوگرافی خود یاد کردهاست. در سال ۱۷۳۰، سفری به نوشاتل کرد که در آن سفر ملاقات کوتاهی با پدرش که دوباره ازدواج کرده بود داشت. او برای تأمین مخارج این سفر به تعلیم موسیقی پرداخت. او در سال ۱۷۳۴ منشی «مامان» شد و در سال ۱۷۳۹ اولین کتاب خود را در وصف دهکدهای که در آن زندگی میکرد نوشت.
پرترهای از روسو توسط موریس کانتن دولاتور (۱۷۵۳)در سال ۱۷۴۲، در حالی که به دنبال ثبت شیوهٔ جدیدی برای نوشتن موسیقی به پاریس سفر کرده بود، با دنیس دیدرو آشنا شد. او سپس در پاریس ساکن شد، و در سال ۱۷۴۵ با همسرش که در یک مسافرخانه کار میکرد آشنا شد. این زن از هوش چندانی برخوردار نبود و روسو نمیگذاشت که این زن در سالنهای پاریس (که محفل زنان و مردان روشنفکر بود) همراه او حضور پیدا کند. روسو کتابچه کوچکی نوشته بود که در آن لغات مورد استفاده همسرش و معنای آنها را ذکر کرده بود. آنها دارای ۵ فرزند شدند، که هر کدام را به یتیمخانه سپردند. این موضوع، سالها بعد، هنگامی که روسو کتاب امیل را که در مورد روش مطلوب تربیت کودکان است نوشت، توسط ولتر (که روسو او را از دشمنانش میدانست) به جمع اعلام شد. ولتر در نامهٔ تندی که با نام دیگری امضا کرده بود، عمل او، در سپردن فرزندان خود به یتیم خانه و نوشتن کتابی در مورد تربیت کودکان را، مورد طعن و سرزنش قرار داد. روسو به این انتقاد در اعترافات خود (که پس از مرگش چاپ شد) پاسخ داد، و در واقع این اولین بهانهای بود که به روسو انگیزهٔ نوشتن اعترافات را داد.
در سال ۱۷۴۹، روسو با دیگر فیلسوفان عصر روشنگری همراه شد و به نوشتن مقالاتی در رابطه با موسیقی در آنسیکلوپدی پرداخت. او با شرکت و برنده شدن در مسابقهٔ آکادمی دیژون در سال ۱۷۵۰ و نوشتن نخستین رساله خود در پاسخ به سؤال ««آیا بسط، توسعه و استقرار علوم و هنر موجب اصلاح اخلاق مردم است یا خیر؟»»، که برنده جایزه اول این آکادمی شد، شهرت یافت. به علت اندیشههای احساساتی و نو روسو، کمکم موجی از انتقاد و تمسخر از طرف روشنفکران و فیلسوفان این عصر همچون ولتر، دیدرو و دالامبر برخاست.
در سال ۱۷۵۶ روسو پاریس را ترک کرد و تا سال ۱۷۶۲ زندگی ییلاقی در مونموارنسی را برگزید. در سال ۱۷۶۱، رمان «رمانتیک» (این صفت حدود یک قرن بعد به سبک روسو داده شد) الوئیز جدید یا ژولی را با موفقیت منتشر کرد. پس از آن، قرارداد اجتماعی و امیل را در سال ۱۷۶۲ نوشت. این دو اثر خشم پارلمان فرانسه و نیز هلند را برانگیخت، و حتی در ژنو و برن نیز ممنوع شد. امیل در ژنو در برابر جمع عموم پاره و آتش زده شد، و روسو به ناچار شبانه به نوشاتل گریخت و تحت حمایت فریدریک دوم (کبیر) پادشاه پروس درآمد. خشم مردم روسو را ناگزیر به فرار دوباره کرد و در سال ۱۷۶۵ به انگلستان روی آورد و نزد دیوید هیوم(به انگلیسی: David Hume)، نویسنده و فیلسوف انگلیسی پناه یافت. او در انگلستان نوشتن اتوبیوگرافی خود، اعترافات را آغاز نمود. انزوا، آوارگی و زندگی پر فشار روح و روان او را چنان پریشان کردند که روسو را تا مرز جنون پیش بردند، و او تا پایان زندگی خود دچار اختلالات مازوخیستی و پارانویا بود، به طوری که فکر میکرد همه علیه او توطئه میکنند. در این هنگام مقاله مشهوری در روزنامهای منتشر شد که مزین به آرم پادشاهی پروس بود و بدون نام نویسنده منتشر شد. در این مقاله به شکل طنز آمیزی نوشته شده بود که اگر روسو طالب درد و رنج است، فردریک کبیر پادشاه پروس از آنجا که دوستدار روشنفکران است میتواند این درد و رنج را برای روسو فراهم کند و به روسو پیشنهاد شده بود که به پروس بیاید. این مقاله باعث شد که روسو با هیوم قطع رابطه کند، چرا که میپنداشت که او در نوشتن آن مقاله نقش داشتهاست. نامهٔ آخر او به هیوم در پاریس نیز منتشر شد و مورد توجه معاصران او قرار گرفت. روسو در سال ۱۷۷۰ با شرط عدم انتشار کتاب اجازه یافت تا به فرانسه بازگردد.
مقبرهٔ ژان ژاک روسو در پانتئون پاریسروسو واپسین سالهای حیاتش را در روستایی در حومه پاریس، با آرامش گذراند و به نگارش زندگانی شخصی و عاطفی خود پرداخت. او سرانجام در روز ۲ ژوئیه ۱۷۷۸ به علت سکته مغزی، در منزل خود در نزدیکی پاریس چشم از جهان فروبست. برخی از معاصران او همچون مادام دوستال اعتقاد داشتند که او خودکشی کردهاست. رویاهای گردشگر تنها، اثر خیالبافانه ناتمام او، و کتاب مشهور اعترافات، که شرح زندگی ۶۶ سالهٔ اوست، پس از مرگ او منتشر شدند.
آثار :
بحثی پیرامون موسیقی مدرن (۱۷۴۳)
رساله درباره علم و هنر (۱۷۵۰)
روسو یکی از نویسندگان آنسیکلوپدی است و بیشتر مقالات مربوط به موسیقی و همچنین مقالهٔ گفتار درباره اقتصاد سیاسی از آثار او هستند.
غیبگوی روستا، اپرا (۱۷۵۲)
نارسیس یا عاشق خود، کمدی اجرا شده توسط بازیگران لوئی پانزدهم در ۱۸ دسامبر ۱۷۵۲
گفتار درباره منشاء نابرابری میان انسانها (۱۷۵۵)
نامهای به دالامبر درمورد تئاتر (۱۷۵۸)
نامههای اخلاقی (۱۷۵۸)
ژولی یا الوئیز جدید (۱۷۶۱)
قرارداد اجتماعی (۱۷۶۲)
امیل یا تربیت (۱۷۶۲)
نامههایی از کوهستان (۱۷۶۴)
اعترافات (۱۷۶۵-۱۷۷۰)
رویاهای گردشگر تنها، ناتمام
لینک دانلود کتاب تفکرات تنهایی روسو در کتابخانه - رمان قرار دادم
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)