«شهادت و جهاد امام حسین (علیه السلام)»
شهید ،برترین مجاهد است و شهادت ،عالی ترین مراحل جهاد
جهاد ، از خود گذشتن و از خویش بریدن و به حق پیوستن است .
جهاد ، خواست خدا را بر خواهش دل مقدم داشتن و آن را نادیده گرفتن است .
جهاد ، از جان گذشتن ، از نام گذشتن ، از دوست گذشتن ، از مال گذشتن ، از مقام گذشتن ، از آسایش چشم پوشیدن ، از زن و فرزند بریدن است برای خدا .
جهاد ، خشم و غضب را فرو بردن ، از کینه توزی دست برداشتن است ، برای خدا .
کاری است نه آسان ، دشوار و بسی تلخ .
جهاد ، بر خلاف خواسته دل حرکت کردن و فقط براساس رضایت الهی است .
جهاد ، اصلاح را از خود آغاز می کند و دیگران اصلاح را از دیگری .
مجاهد خود را برای هدف می خواهد ، نه هدف را برای خود . راهی را که به سوی هدف می رود بر می گزیند و از راهی که به سوی خواسته دل می رود می گریزد .
مجاهد مهربان است ، خوش خو و خوش اخلاق است ، صبور است ، گذشت دارد ، خیر خواه بشر است ،
امام حسین مجاهد بود ، پدرش مجاهد بود ، برادرش مجاهد بود ، جدش مجاهد بود ،پس باید دوستان و رهروانش هم مجاهد باشند .
« راز شهادت امام حسین (علیه السلام)»
ا : بیدار کردن انسانهای غافل .
2 : چراغ راهنمای بشر .
3 : اراده را در افراد ایجاد کردن و دفاع از اسلام .
4 : از بین بردن ظلم و فساد .
5 : اسلا م را زنده کردن .
7 : آبیاری درخت فضیلت و نیکو کاری .
8 : آب حیات بشریت .
«شعار امام حسین (علیه السلام)»
1 : یگانگی و یکرنگی میان مسلمین .
2 : اهمیت به نماز و نماز اول وقت را به پا داشتن .
3 : بر پایی دین انسانها در قلب و رفتار و کردار .
4 : اخلاص در عمل ( همه کارها برای رضایت خداوند )
5 : احیای امر به معروف و نهی از منکر در بین جامعه .
6 : طرفدار حق باشید همیشه سر فرازید .
«ویژگی یاران امام حسین (علیه السلام)»
1 : در کارهای خوب معروف و شناخته شده بودند .
2 : در ظاهر و باطن افرادی مودب و تمیز بودند .
3: همیشه قرآن را تلاوت می کردند .
4 : اهل مطالعه و علم عالمین را دوست داشتند و احترام می گذاشتند .
5 : همه کارهایشان را برای خشنودی خدا انجام می دادند .
6 : به قول و عهد خود عمل می کردند .
7 : در همه کارها اول حرف امام خود را گوش می کردند .
8 : شجاعت در برابر کارهای زشت و ناپسند .
شهادت امام حسین ( علیه السلام ) را به امام زمان (عج ) و دوستداران آن حضرت تسلیت می گوییم .
منبع: بنیاد فرهنگی رضوی
اعمال ماه محرم
چرا محرم؟
پيش از اسلام عرب، جنگ در اين ماه را حرام ميدانست و ترك مخاصمه ميكرد؛ لذا از آن زمان اين ماه بدين اسم نامگذاري شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمري قرار دادند.(2) در توضيح اين كه چرا ماههاي ديگر كه جنگ در آنها حرام است، محرم ناميده نميشود ميتوان گفت: چون ترك جنگ از اين ماه شروع ميشد به آن محرم گفتند.
اين ماه در مكتب تشيع يادآور نهضت حضرت سيدالشهدا و حماسه جاودان كربلاست.
اين ماه، يادآور دلاورمرديهاي ياران با وفاي اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، فداكاريهاي زينب كبري(سلام الله عليها)، حضرت سجاد(عليه السلام)، و همه اسراي كاروان امام حسين(عليه السلام)، است. اين ماه، يادآور خطبهها و شعارهاي آگاهيبخش سالار شهيدان، نطق آتشين حضرت زينب(سلام الله عليها) و خطابه غرّاي زين العابدين(عليه السلام)، است.
اين ماه، يادآور استقامت حبيب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.
آري اين ماه، ماه پيروزي حق بر باطل است.
محرم از منظر ائمه(عليهم السلام)
شيعيان از امام رضا(عليه السلام)، چنين نقل شده است:
«وقتي محرم فرا ميرسيد، پدرم خندان ديده نميشد، حزن و اندوه تا پايان دهه اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصيبت و گريه ايشان بود.»(3)
همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره عاشورا ميفرمايد:
«كسي كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريهاش باشد، خداوند قيامت را روز شادماني و سرور او قرار خواهد داد.»(4)
اعمال شب اول ماه محرم
1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است:
دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره توحيد خوانده شود.
در فضيلت اين نماز چنين آمده است:
«خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»(5)
2ـ احياي اين شب.(6)
3ـ نيايش و دعا.(7)
روز اول محرم
اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت ميكند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.»(8)
دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد:
«اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو ميخواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.
روز دوم محرم
در چنين روزي كاروان امام حسين(عليه السلام) در سال 61 ه .ق وارد سرزمين كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گرديد.(10)
روز سوم محرم
از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده است:
«هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.»(11)
در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.
روز چهارم محرم
بينتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.
روز هفتم محرم
روزه گرفتن مستحب است.
روز نهم محرم
تاسوعاي حسيني، روز محاصره امام حسين(عليه السلام) و اصحابش در سرزمين كربلا توسط سپاه شمر.(12)
اعمال شب عاشورا
1ـ چند نماز براي اين شب در روايات آمده است كه يكي از آنها چنين است:
چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره حمد، 50 بار سوره توحيد خوانده ميشود. پس از پايان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العليّ العظيم» خوانده شود.(13)
2ـ احياي اين شب كنار قبر امام حسين(عليه السلام).(14)
3ـ دعا و نيايش. (15)
روز عاشورا
1ـ عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا، در اين مورد از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:
هر كس كار و كوشش را در اين روز، رها كند، خداوند خواستههايش را برآورد و هر كس اين روز را با حزن و اندوه سپري كند، خداوند قيامت را روز خوشحالي او قرار دهد. (16)
2ـ زيارت امام حسين(عليه السلام).(17)
3ـ روزه گرفتن در اين روز كراهت دارد؛ ولي بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشاميدن خودداري شود. (18)
4ـ آب دادن به زائران امام حسين(عليه السلام).(19)
5ـ خواندن سوره توحيد هزار مرتبه.(20)
6ـ خواندن زيارت عاشورا. (21)
7ـ گفتن هزار بار ذكر «اللّهم العن قتلة الحسين(عليه السلام).»(22)
روز دوازدهم محرم
ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه و شهادت حضرت سجاد(عليه السلام) در سال 94 ه .ق.
روز بيست و يكم محرم
1ـ روزه اين روز مطلوب است. (23)
پينوشتها:
1- مصباح كفعمي، ص 509.
2- فرهنگ عاشورا، ص 405، جواد محدثي.
3- وسائل الشيعه، ج 5، ص 394، حديث 8.
4- همان، حديث 7.
5- بحارالانوار، ج 98، ص 333؛ وسائل الشيعه، ج 5، ص 294، حديث 1؛ مفاتيح الجنان، ص 286.
6- مصباح المتهجد، ص 783.
7- بحارالانوار، ج 98، ص 324.
8- عروة الوثقي، ج 2، ص 243؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 347، حديث 3.
9- بحارالانوار، ج 98، ص 334.
10- فرهنگ عاشورا، ص 406.
11- عروة الوثقي، ج 2، ص 242؛ وسائل الشيعه، ج 7، ص 348.
12- وسائل الشيعه، ج 7، ص 339، حديث 1.
13- همان، ص 295، حديث 4 و 5.
14- بحارالانوار، ج 98، ص 340.
15- همان، ص 338.
16- بحارالانوار، ج 98، ص 43، حديث 5.
17- كامل الزيارات، ص 174، حديث 5 و 6.
18- وسائل الشيعه، ج 7، ص 338، حديث 7.
19- كامل الزيارات، ص 174، حديث 5.
20- وسائل الشيعه، ج 7، ص 339، حديث 8.
21- كامل الزيارات، ص 174.
22- مفاتيح الجنان، ص 298.
23- بحارالانوار، ج 98، ص 345، حديث 1.
"سيد عباس رفيعي پور"
منبع: تبیان
سئوالات مربوط به ماه محرم
فلسفه عزادارى اثرات روانى - اجتماعى مراسم مذهبى
مانند دعاى كميل، توسل و عزادارى و فلسفه برگزارى آنها چيست؟
مراسم و جلسات دينى هر يك فلسفه، آثار و نتايج ويژهاى دارند كه هر يك جداگانه قابل بررسى هستند:
الف) دعاها:
دعا خود از عبادات بسيار با اهميت است - در روايت آمده: «الدعاء مخ العبادة» (1) و داراى آثار ارزشمندى است از جمله:
1 - وسيله برقرارى رابطه معنوى با خدا و انس و الفت دل باحق تعالى.
2 - توسعه بينش و معرفت نسبت به عظمت مقام ربوبى.
3 - آرامش و سكون نفس و دل.
4 - پشيمانى از نافرمانىها و آلودگىها كه حقيقت توبه است.
5 - تلقين اعتقادات حق به دل و نفس مانند نبوت، امامت و رهبرى معصومين .
6 - تشخيص و تميز دادن رذايل از فضايل.
7 - زنده سازى و احياى دل و تقويتخوف و رجا كه مهمترين محرك به سوى خوبيها و بازدارنده از كژىهاست.
8 - ايجاد آرمانهاى بلند چون شهادت طلبى و عشق به جهاد در راه خدا.
9 - سازنده روح مهر و عطوفت نسبت به همنوعان.
10 - ايجاد كننده روح تعهد اجتماعى و...
ب) مراسم عزادارى: (2)
بويژه براى حضرت سيد الشهدا عليه السلام كه از افضل قربات است و در طول تاريخ داراى اثر مفيد و ارزشمندى بوده از جمله:
1 - احيا و زنده داشتن نهضت عاشورا موجب زنده نگهداشتن و ترويج دائمى مكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوتهاست و تربيت كننده و پرورش دهنده روح حماسه و ايثار است.
2 - عزادارى نوعى پيوند محكم عاطفى با مظلوم انقلابگر و اعتراض به ستمگر است و به تعبير استاد مطهرى: «گريه بر شهيد شركت در حماسه اوست».
3 - عزادارى براى اهل بيت موجب احياى ياد، نام و فرهنگ و مكتب وهدف آنان است. به عبارت ديگر در شكل يك پيوند روحى، راه آنان به جامعه الهام گشته و پيوستگى پايدارى بين پيروان مكتب و رهبران آن برقرار مىسازد و ديگر گذشت قرون و اعصار نمىتواند بين آنها جدايى افكند.
همين مساله موجب نفوذ ناپذيرى امت از تاثيرات و انحرافات دشمنان مىگردد و مكتب را همچنان سالم نگه مىدارد و تحريفات و اعوجاجات را به حداقل مىرساند. از همين رو است كه استعمارگران براى نابودى ملل اسلامى مىكوشند تا رابطه آنان را با تاريخ پر افتخار صدر اسلام قطع نمايند تا با ايجاد اين خلاء زمينه القاى فرهنگ خود را فراهم آورند. اينها از آثار اجتماعى عزادارى است و آثار روانى و تربيتى ديگرى نيز دارد.
فلسفه عزادارى بر امامان چيست؟
عاشق اگر عاشق باشد، خود مىگريد پس چرا با برانگيختن احساساتش اشكش را در بياوريم و آيا اين اشكها نقش تربيتى دارد؟
مساله گريه و عزادارى بر حضرت سيد الشهدا عليه السلام از افضل قربات است و فلسفههاى سازنده و تربيتى متعددى دارد از جمله:
1 - زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضتحسينى.
2 - الهام روح انقلاب، آزادگى، شهادتطلبى، ايثار و حقيقتجويى.
3 - پيوند عميق عاطفى بين امت و الگوهاى راستين.
4 - اقامه مجالس دينى در سطح وسيع و آشنا شدن تودهها با معارف دينى.
5 - پالايش روح و تزكيه نفس.
6 - اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و ... اما اينكه اشك و گريه خود به خود به وجود مىآيد يا بايد با تلقين و برانگيختن احساسات ايجاد شود، مقوله ديگرى است.
مسلما هر مسلمان پاك طينتى با يادآوردن مصائب ابا عبدالله 7 7 2 و عظمتى كه آن حضرت به وجود آورد، اشك سوز و گاه اشك شوق مىريزد، ولى مجالس روضه خوانى نقش تذكار و يادآورى دارند نه تلقين و اين با خواندن روضههاى صحيح و واقعى به دست مىآيد، نه پيرايهها و خرافات. در ضمن خلاقيت هنرى مانند بيان كردن حقايق با اشعار زيبا يا صداى خوب نيز مساله مهمى است و نقش بسيار ارزندهاى در جذب تودهها و سيراب كردن عواطف دارد.
اصولا يكى از روشهاى بلند دين بويژه اسلام آن است كه همه چيزش با هنر آميخته شده و همراه با زيباترين آفرينشهاى هنرى توانسته استحقايق بلند را شيره جان مردم سازد و در اعماق وجود آنان جايگزين كند.
فلسفه قيام امام حسين عليه السلام
چرا مردم با اظهار اين همه ارادت و دوستى نسبت به خاندان اهلبيت : از فلسفه قيام امام حسين عليه السلام اطلاع كافى ندارند؟
همان طور كه گفته شد، هدف از عزادارىها و مراسم محرم، احياى فلسفه عاشورا و استمرار بخشيدن به قيام خونين امام حسين عليه السلام است و بايد اين مساله، محور سخنان گويندگان مذهبى باشد. البته گويندگان مذهبى همه يكسان و هم سطح نيستند؛ ولى همواره بسيارى از علما و دانشمندان دينى در پى احياى ابعاد مختلف اسلام از جمله قيام امام حسين عليه السلام و زدودن غبار خرافات از چهره دين و رويدادهاى تاريخى اسلام بوده و هستند، لكن در برخى از مجامع نيز ممكن است به عللى آنان دور از دسترس مردم بوده، از اين رو زمينه براى ميداندارى عناصر ديگر فراهم گردد.
فلسفه گريه
گريه چيست و چرا انسان گريه مىكند؟
گريه تجسم عينى تاثرات درونى و عاطفى است و داراى اقسام گوناگونى مىباشد كه هر يك آثار و نتايج ويژهاى دارند. از نظر روانشناسى گريه داراى اهميت بسيارى است و فشار ناشى از عقدههاى انباشته در درون انسان را مىكاهد و درمان بسيارى از آلام و رنجهاى درونى انسان مىباشد. در حقيقت اشك چشم سوپاپ اطمينانى براى روح و جسم آدمى است كه در شرايط بحرانى (اندوه و يا شادمانى فراوان) موجب تعادل او مىگردد. از نظر عرفا نيز، گريه زيباترين و پرشكوهترين جلوه تذلل بنده و اظهار عجز و تسليم و عبوديت در پيشگاه معبود قادر متعال است.
گريه حضرت آدم بر امام حسين عليه السلام
آيا گريه كردن حضرت آدم بر امام حسين عليه السلام بيانگر جبر در زندگى انسانى است؟
اين گونه حوادث يا علم پيشين الهى به افعال بندگان و پيشگويى آنها مستلزم جبر نيست. زيرا علم خدا در اين موارد به چيزى Determinism تعلق گرفته كه با اراده آزاد بندگان تحقق خواهد يافت. به عبارت ديگر تفكر جبرانگار ( 41
بين علم پيشين الهى و فعل بندگان رابطه علت و معلولى مىبيند. يعنى علم خدا را علت فرض مىكند. زيرا مىبيند اگر آنچه خدا مىداند انجام نشود نافى علم مطلق الهى مىشود. چنانكه شاعر گويد:
مى خوردن من حق ز ازل مىدانست گر مى نخورم علم خدا جهل بود
و اين بيان همان رابطه ترتبى و على است. در حالى كه واقع قضيه خلاف اين است. يعنى چون بندگان افعالى را با اراده خود انجام مىدهند خداوند مىداند و از جمله آنها عمل شمر، يزيد و... با امام حسين عليه السلام است. بلى شمر، يزيد و ... آزادانه مىتوانستند امام حسين عليه السلام را به قتل نرسانند و اگر از اراده و اختيار خود چنين استفادهاى مىنمودند، خدا هم مىدانست كه نمىكنند و اجبار هم نمىكرد و گريه آدم هم در كار نمىبود. سر اين قضيه از نظر فلسفى آن است كه خداوند فوق زمان و مكان است و براى او قبل و بعدى نيست، از اين رو علم او به اعمال در همه زمانها شبيه علم ما به يك حادثه در زمان حال است و همچنان كه چنين علمى موجب جبرى بودن اعمال مورد مشاهده ما نيست، حضور عمل نزد خداوند نيز چنين است.
قمهزنى
فلسفه قمهزنى چيست و از چه زمانى شروع شده است ؟
قمهزنى فلسفه صحيح اسلامى ندارد و شروع آن قرنها پس از حادثه عاشورا بودهاست. و هيچ دليل و مستند قابل قبولى براى آن وجود ندارد.
افرادى قمه بر سرمىزنند و براى مشروع جلوه دادن آن استناد به كار حضرت زينب مىكنند كه سر خود را به محمل زدند آيا اين مطلب صحت دارد؟ و اين توجيه درست است؟
در رابطه با قمه زنى نه تنها هيچ دستورى از ناحيه شرع بر آن نرسيده است بلكه در صورت مضر بودن براى نفس و بدتر از آن چهره نامعقولى از دين نشان دادن، قطعا حرام و نامشروع است.
در رابطه با روايتى كه به حضرت زينب نسبت مىدهند بايد گفت:
اولا: اينكه حضرت زينب سر را به چوبه محمل زده باشد، در كتب معتبر تاريخى نيامده و ساخته و پرداخته برخى افراد فاقد معلومات است، خصوصا كه محدث محقق مرحوم حاج شيخ عباس قمى اين مساله را صحيح نمى داند.
ثانيا: چنانچه فرض كنيم كه حضرت زينب به چنين عملى مبادرت كرده باشند، عمل حضرت زينب سلام الله عليها در چنين موردى حجتشرعى نيست، چرا كه تنها سيره و عمل پيامبر صلى الله عليه و آله و امام معصوم عليه السلام مىتواند ملاك عمل باشد.
ثالثا: اگر آن خبر صحت داشته باشد (كه ندارد) ممكن است آن حضرت بدون اختيار و دراثر فشار و اندوه به چنين عملى مبادرت كرده باشد. در اين صورت نيز اين عمل قابل احتجاج نيست و نمىتواند ملاك عمل ديگران باشد.
آيا از همراهان امام حسين عليه السلام كسى زنده ماند؟
آنچه از بررسى كتب تاريخ به دست آمده اين است كه: هشت نفر از همراهان و ياران امام حسين عليه السلام زنده ماندند :
1 - عقبة بن سلمان
وى غلام رباب، دختر امرىء القيس، همسر امام حسين عليه السلام بود كه او را به اسارت گرفتند و نزد عمر سعد بردند و چون از او پرسيد: «تو كيستى؟» پاسخ داد: بردهاى هستم. عمر سعد او را آزاد كرد.
2 - مرقع بن قمامه
او را نيز به اسارت گرفتند و قبيله وى از عمر سعد براى او امان گرفتند و نزد عبيدالله زياد بردند و عمر سعد ماجراى او را باز گفت و پسر زياد او را به بحرين تبعيد كرد و در آنجا سكونت گزيد.
3 - مسلم بن رياح
وى نيز از همراهان امام حسين عليه السلام بود و پرستارى آن حضرت را مىكرد. پس از شهادت آن حضرت زنده ماند و از كربلا گريخت.
مسلم بن رياح از جمله كسانى است كه قسمتهايى از ماجراى كربلا را نقل كرده است.
4 - حسن بن حسن
حسن بن حسن كه مشهور به حسن مثنى است در روز عاشورا زخمى و مجروح گرديد وبا وساطت اسماء بن خارجه فزارى كه در لشكر عمر سعد بود و با او خويشاوندى داشت، از كشتن او صرف نظر كردند، و او را به كوفه آوردند و معالجه كردند و پس از بهبودى به مدينه بازگشت.
5 - عمر بن حسن.
6 - قاسم بن عبدالله.
7 - محمد بن عقيل.
8 - زيد بن حسن.اينان نيز به گفته برخى از اهل تاريخ در كربلا بودند، ولى زنده مانده و به شهادت نرسيدند. (3)
سرهاى شهداى كربلا را در كجا دفن كردند ؟
روز يازدهم محرم سال 61 هجرى تمام سرهاى شهدا كه قريب به هفتاد سر بود را از بدنها جدا نمودند. و به توسط شمر و عمرو بن حجاج و خولى و حميد بن مسلم و ديگران به كوفه فرستادند.
ابنزياد نيز سرهاى شهدا را با حضرت زين العابدين و ساير اسرا توسط شمر و افراد ديگر به طرف شام براى يزيد بن معاويه فرستاد.
در مورد محل دفن سر مطهر سيدالشهدا پنج قول است :
1 - سر مقدس حضرت ابى عبدالله را يزيد براى عمرو بن سعد به مدينه فرستاد و در بقيع نزد مادرش حضرت فاطمه دفن نمود.
2 - آن سر مقدس را سه روز در دمشق مصلوب نمودند، بعد در خزينه بنى اميه گذاردند تا زمان خلافتسليمان بن عبدالملك بن مروان، سپس وى آن سر مطهر را در باب قراديس شام دفن نمود.
3 - سر مطهر سيدالشهدا را در بالاى سر پدرش اميرالمؤمنين در نجف اشرف دفن كردند. لذا زيارت آن سر مبارك در بالاى سر حضرت على مستحب است.
5 - حضرت امام سجاد عليه السلام آن سر مطهر را از شام به كربلا آورد و به بدن شريف آن حضرت ملحق ساخت. كه اين قول مشهور بين علماى شيعه است . (4)
در مورد سر مطهر ساير شهداى كربلا نيز، مىگويند امام سجاد عليه السلام جميع سرهاى آنها را از يزيد گرفت و در كربلا به بدنهاى آنها ملحق كرد.
قول ديگر اين است كه سرهاى ديگر شهدا را در قبرستان شام دفن نمودند. كه فعلا نيز در قبرستان شام قبه عاليهاى است كه منسوب به رؤوس شهداى كربلا است و دوستان اهل بيت عصمت و طهارت در آنجا به زيارت اين سرهاى مطهر مىروند. (5)
آيا كسى از سپاه امام حسين عليه السلام به لشكر يزيد پيوست؟
در هيچ يك از منابع تاريخى معتبر ذكر نشده است كه اصحاب و ياران امام حسين عليه السلام در شب عاشورا از وى جدا شده و به لشكر يزيد ملحق شده باشند. بلكه همه ياران و اصحاب، پيشنهاد آن حضرت را درباره رفتن نپذيرفتند و همگى آمادگى خود را براى جانبازى و شهادت در راه فرزند پيغمبر اعلام كردند.
آرى، آنچه مسلم است اين است كه پس از رسيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل، امام حسين عليه السلام در منزل «زباله» به همراهانش فرمود :
«بسم الله الرحمن الرحيم: اما بعد، فانه قد اتانا خبر فظيع، قتل مسلم بن عقيل و هانى بن عروة و عبدالله بن يقطر وقد خذلتنا شيعتنا فمن احب منكم الانصراف فلينصرف، ليس عليه منا ذمام» خبر بس تاثر انگيزى به ما رسيده است و آن، كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه (6) و عبدالله بن يقطر است. شيعيان ما دست از يارى ما برداشتند و اينك هر يك از شما كه بخواهد برگردد آزاد است و از سوى ما حقى بر گردنش نيست».
در اين ميان اعرابى كه در بين راه به آن حضرت ملحق شده بودند، برگشتند. تنها تعدادى از ياران خاصش كه از مدينه به همراه او آمده بودند باقى ماندند.
شهيد مطهرى مىفرمايد:
«كسى از اصحاب و ياران امام حسين عليه السلام با توجه به گرفتارى كه داشتند به لشكر دشمن ملحق نشدند» (7) .
آيا امام حسين عليه السلام آغازگر جنگ بود ؟
لشكر عمر سعد در روز عاشورا گرداگرد لشكر و خيمههاى امام حسين عليه السلام به گشت زنى مشغول شدند.از هر طرف كه مىرفتند خندقى پر از شعلههاى آتش در اطراف خيمهها مىديدند.در اين هنگام شمر عليه اللعنه با صداى بلند فرياد زد:
اى حسين!پيش از آنكه قيامت فرا رسد در رفتن به آتش دوزخ شتاب كردى!
حضرت فرمود:گويا گوينده اين سخن شمر است.گفتند:بلى يا بن رسول الله !
فرمود:اى پسر زن بز چران تو به آتش دوزخ سزاورترى.
مسلم بن عوسجه كه در كنار امام حسين عليه السلام قرار گرفته بود گفت
يا بن رسول الله !شمر در تير راس من است اجازه بده تا او را به جهنم واصل كنم .
امام عليه السلام پاسخ داد:انى اكره ان ابداهم بالقتال من خوش ندارم كه آغازگر جنگ باشم
بعد سخنرانىهاى امام عليه السلام در روز عاشورا زمينه و مقدمات جنگ فراهم شد.
حر بن يزيد رياحى با شنيدن استغاثه امام حسين عليه السلام از خواب غفلت بيدار شد و به لشكر حق پيوست.در اين هنگام عمر سعد تيرى به كمان گذاشت و به سوى سپاه ابا عبد الله عليه السلام رها كرد و گفت:
نزد امير ابن زياد شاهد باشيد كه من پيش از همه جنگ را شروع كردم
در نتيجه عمر سعد رسما با انداختن تيرى به سوى سپاه ابا عبد الله عليه السلام جنگ را آغاز كرد و اين خود نشان دهنده اين است كه امام عليه السلام جنگ را آغاز نكرد بلكه از شروع به جنگ كراهت نشان مىداد
شهداى اهل بيت امام حسين عليه السلام در صحنه جنگ كربلا چند نفر بودند؟
آنچه تاريخ ثبت كرده است اين است كه تعداد هفده نفر از اهل بيت امام حسين عليه السلام به غير از خود امام حسين عليه السلام در صحنه جنگ حضور داشتند و به شهادت رسيدند :
1 - دو نفر از فرزندان امام حسين عليه السلام به نامهاى على اكبر و على اصغر سلام الله عليهما كه در زيارات به على و عبدالله مذكور است.
2 - قاسم بن حسن، عبدالله بن حسن و ابوبكر بن حسن سلام الله عليهم كه هر سه نفر از فرزندان برادرش امام حسن مجتبى بودند.
3 - حضرت ابوالفضل العباس ، عبدالله، جعفر، عثمان و محمد بن على سلام الله عليهم از برادران امام حسين عليه السلام .
4 - دو نفر از فرزندان حضرت زينب به نامهاى عون و محمد سلام الله عليهما .
5 - پنج نفر از اولاد عقيل به نامهاى عبدالله بن مسلم بن عقيل، محمد بن مسلم بن عقيل، جعفر بن عقيل، عبدالرحمن بن عقيل و محمد بن ابى سعيد بن عقيل. (8)
آيا امام باقر عليه السلام ، روز عاشورا در كربلا حضور داشت؟
آنچه از بررسى تاريخ عاشورا به دست مىآيد اين است كه امام باقر عليه السلام به اتفاق پدرش حضرت امام سجاد عليه السلام در كربلا حضور داشت و سن مباركش در آن وقت چهار سال بود، چون آن حضرت در سال پنجاه و هفت در مدينه منوره متولد شد و واقعه كربلا در سال 61 هجرى اتفاق افتاد.
محدث قمى مىگويد:
«امام باقر عليه السلام در واقعه كربلا حضور داشت و در آن وقت چهار سال از سن مباركش گذشته بود.» (9)
در منتخب التواريخ آمده است :
«روز عاشورا امام زين العابدين عليه السلام بيست و دو ساله بوده و امام محمد باقر عليه السلام چهار ساله بوده و هر دو در كربلا بودند و حق تعالى ايشان را محفوظ داشت.» (10)
دفن اجساد شهدا در كربلا توسط چه كسانى انجام گرفت؟
هنگامى كه عمر سعد از كربلا خارج شد، جمعى از طايفه بنى اسد كه در غاضريه سكونت داشتند به قتلگاه شهدا وارد شدند و پس از اقامه نماز بر اجساد شهدا، آنان را دفن نمودند. به اين طريق كه امام حسين عليه السلام را در همين موضعى كه اكنون معروف است دفن كردند و فرزندش على اكبر را در پايين پاى پدر به خاك سپردند و بقيه شهدا (مگر چند نفر معينى) را در زير قدم آن حضرت دفن نمودند و حضرت عباس را در راه غاضريه در مكانى كه به شهادت رسيده بود به خاك سپردند.
اما طبق احاديث صحيحه، امام را جز امام نمىتواند غسل و كفن و دفن نمايد، لذا روايت داريم كه گرچه به حسب ظاهر طايفه بنى اسد حضرت سيدالشهدا را دفن كردند اما در واقع امام زين العابدين عليه السلام آمد و آن حضرت را دفن كرد. چنانچه حضرت رضا عليه السلام به اين مطلب تصريح فرموده است. (11)
عاقبتشمر بن ذى الجوشن چه شد؟
شمر بن ذى الجوشن، جانى شماره يك حادثه كربلا، پس از جنگ شورشيان كوفه با مختار، كه فرماندهى چند گروه را به عهده داشت از كوفه متوارى شد و فرار را برقرار ترجيح داد.
اما مختار در تعقيب اين عنصر خبيث بود. لذا ابوعمره كه از افراد بسيار ارزنده و از ياران صميمى مختار بود و كينه قاتلان حسين بن على را در دل داشت، از طرف مختار مامور كشتن شمر شد. ابوعمره با گروهى به تعقيب شمر رفت و او را در يكى از روستاهاى بصره پيدا نمود. ابوعمره طى يك درگيرى مسلحانه، شمر را زخمى كرد و سپس به اسارت خود در آورد. او را به نزد مختار آورد، مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او را در ديگ روغن جوشيده قرار دادند و يكى از اطرافيان مختار، سر شمر را با پاى خود لگد كوب كرد. (12)
شمر بن ذى الجوشن، از سران و شجاعان مردم كوفه بود كه در زمان حضرت على از شيعيان و طرفداران حضرتش به شمار مىآمد و در جنگ صفين در ركاب على با سپاه معاويه جنگيد و شجاعتخوبى از خود نشان داد. اما شمر همانند بسيارى از مردم كوفه، در راه خود استوار نماند و به خاطر روح نفاقى كه در او وجود داشت، جزء دشمنان خاندان رسالت در آمد و به حكومت اموى پيوست.
عاقبت ابن زياد چه شد؟
ابن زياد جانى شماره دو حادثه كربلا كه در شام به سر مىبرد، از طرف عبدالملك مروان كه تازه قدرت شام را به دست گرفته بود براى مسلط شدن بر عراق، مامور سركوبى قيام مختار شد. مختار نيروهايش را آماده كرد و فرماندهى كل آنان را به ابراهيم بن مالك اشتر داد.
اين دو لشكر با هم درگير شدند و ابراهيم اشتر با شجاعتى كه داشت، لشكر ابن زياد را متوارى ساخت و تعدادى از فرماندهان و سربازان او را به درك واصل كرد.
تا سرانجام به سر وقت ابن زياد، - اين عنصر كثيف بنى اميه - رفت و با ضربتشميشير خود، او را دو نيم ساخت و سر بريدهاش را براى مختار به هديه اورد و جسد آن خبيث را با آتش سوزاندند. ابن زياد در آن روز 39 سال داشت. روز جنگ لشكريان مختار با ابن زياد، روز عاشوراى سال 67 هجرى و روز كشته شدن ابن زياد به دست تواناى ابراهيم اشتر درست روز عاشورا بود. اين يك اتفاق تصادفى نيست، بلكه خداوند خواسته بود كه درست در همان روز كه امام حسين عليه السلام به دست نيروهاى ابن زياد، مظلومانه به شهادت رسيد، در همان روز انتقام خون آن مظلوم را از قاتل او بگيرد. «و انها لعبرة لاولى الابصار» تا عبرتى باشد براى صاحبان خرد.
عاقبت عمر سعد چه شد؟
مختار در آن روزهايى كه دست به انتقام خون شهداى كربلا زد، نسبت به «عمر سعد» بيش از همه حساس بود، از طرفى، قبلا به خاطر مصالحى اماننامهاى به «عمر سعد» داده بود و از طرف ديگر عمرسعد هم بهانهاى به دست مختار نداده و در شورش عليه مختار، شركت نكرده بوداز اين جهت قدرى دستگيرى و مجازات وى به تاخير افتاد.
هنگامى كه عمر سعد متوجه شد كه مختار در صدد دستگيرى و مجازات او است، شبانه از كوفه پا به فرار گذاشت. در بيرون شهر كوفه با شخصى روبرو شد و قضيه فرار را براى او نقل كرد. آن مرد تميمى عمر سعد را از فرار منصرف كرد و عمر سعد به منزل خود برگشت.
مختار باخبر شد كه عمر سعد به قصد فرار به خارج شهر رفته و برگشته است. مختار خوشحال شد و اين حادثه را بهانه گرفت. لذا كسى را به دنبال «حفص» فرزند عمر سعد فرستاد.
او فورا به نزد مختار آمد. مختار از پدرش عمر سعد سؤال كرد، حفص گفت: پدرم در خانه است.
مختار «ابوعمره» را مامور جلب عمر سعد كرد. ابوعمره فورا حركت كرد و« عمر سعد» را براى مختار جلب كرد. عمر سعد كه ترسيده بود گفت جبهام را بياوريد. (13)
ابوعمره از منظورش آگاه شد و مهلتى به او نداد، و شمشير برنده خود را بر فرق عمر سعد فرود آورد و او را به درك واصل كرد. بعد سرش را از بدنش جدا كرد و براى مختار آورد.
مختار رو كرد به «حفص» فرزند آن جنايتكار و گفت: اين سر كيست؟ گفت: اين سر پدرم است.
مختار در همانجا دستور داد كه سر « حفص » فرزند عمر سعد را نيز جدا كنند و او را به پدرش ملحق نمايند.
بدين صورت عمر سعد و فرزندش به سزاى اعمال خود رسيدند.
چرا سوگوارى كنيم؟
مىگويند اگر امام حسين عليه السلام پيروز شد چرا جشن نمىگيريم چرا گريه مىكنيم؟ آيا اين همه گريه در برابر آن پيروزى بزرگ شايسته است؟
آنهايى كه چنين سؤالى مىكنند، فلسفه عزادارى را نمىدانند و آن را با گريههاى ذليلانه اشتباه مىكنند.
اصولا گريه و جريان قطرههاى اشك از چشم كه دريچه قلب آدمى است چهار گونه است:
1 - گريه هاى شوق:
گريه مادرى كه از ديدن فرزند دلبند گمشده خويش پس از چندين سال، سر داده مىشود، يا گريه شادى آفرين ورضايت بار عاشق پاكبازى كه پس از يك عمر محروميت معشوق خود را مىيابد، گريه شوق است.
قسمت زيادى از حماسههاى كربلا شوق آفرين و شورانگيز است و به دنبال آن سيلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادتها، فداكاريها، شجاعتها، آزاد مرديها، و سخنرانيهاى آتشين مردان و زنان به ظاهر اسير، از ديدگان شنونده سرازير مىگردد، آيا اين گريه دليل بر شكست است؟
2 - گريههاى عاطفى:
آنچه در درون سينه انسان جاى دارد، قلب است نه سنگ! واين قلب كه ترسيم كننده امواج عواطف انسانى است به هنگام مشاهده منظره كودك يتيمى كه در آغوش مادر در يك شب سرد زمستانى از فراق پدر جان مىدهد به لرزه در مىآيد وبا سرازير كردن سيلاب اشك، خطوط اين امواج را در صفحه صورت ترسيم مىكند و نشان مىدهد قلبى زنده وسرشار از عواطف مردمى است.
آيا اگر با شنيدن حادثه جان سپردن يك طفل شيرخوار در آغوش پدر، ودست وپا زدن در ميان سيلاب خون در حادثه كربلا، قلبى بتپد، وشرارههاى آتشين خود را به صورت قطرههاى اشك به خارج پرتاب كند، نشانه ضعف وناتوانى استيا دليل است بر بيدارى آن قلب پر احساس؟
3 - گريه پيوند هدف:
گاهى قطرههاى اشك پيامآور هدفهاست، آنها كه مىخواهند بگويند با مرام امام حسين عليه السلام همراه وبا هدف او هماهنگ وپيرو مكتب او هستيم، ممكن است اين كار را با دادن شعارهاى آتشين، با سرودن اشعار وحماسهها ابراز دارند، اما گاهى ممكن است آنها ساختگى باشد، ولى آن كس كه احيانا با شنيدن اين حادثه جانسوز قطره اشكى از درون دل، بيرون مىفرستد، صادقانهتر، اين حقيقت را بيان مىكند، اين قطره اشك، اعلان وفادارى به اهداف مقدس ياران امام حسين عليه السلام و پيوند دل وجان با آنها است، اعلان جنگ با بت پرستى وظلم وستم، اعلان بيزارى از آلودگيهاست، وآيا اين نوع گريه - بدون آشنائى با اهداف پاك او - ممكن است؟
4 - گريه ذلت و شكست:
گريه افراد ضعيف وناتوانى است كه از رسيدن به اهداف خود واماندهاند وروح و شهامتى براى پيشرفت در خود نمىبينند، مىنشينند و عاجزانه گريه سر مىدهند، هرگز براى امام حسين عليه السلام چنين گريهاى مكن كه او از اين گريه بيزار ومتنفر است، اگر گريه مىكنى گريه شوق، عاطفه، وپيوند هدف باشد. ولى مهمتر از سوگوارى، آشنايى به مكتب امام حسين عليه السلام و ياران او و پيوستگى عملى به اهداف آن بزرگوار است، كه پاك بودن وپاك زيستن ودرست انديشيدن وعمل كردن مىباشد.
آيا مىدانيد كه:
1 - به دستور عمرسعد ده نفر براى اسب راندن بر پشت وسينه امام حسين عليه السلام داوطلب شدند؟
2 - ده نفرى كه اسب بر امام حسين 42 7 2 راندند همه ولدالزنا بودند؟
3 - تعداد سرهاى بريده شده در كربلا 78 سر بود؟
4 - امام حسين عليه السلام سرزمين كربلا را خريده، سپس به اهالى آنجا بخشيدند؟
5 - يزيد به وليد نامه نوشتيا از حسين بيعت بگير، يا گردنش را بزن؟
6 - بعد از شهادت امام حسين عليه السلام آسمان خون باريد؟
7 - بعد از شهادت امام حسين عليه السلام از زير هر سنگى خون مىجوشيد؟
8 - در يك روز 600 نامه براى حضرت نوشتند كه آقا بيا؟
9 - ابن زياد 1000 سواره و 500 پياده براى دستگيرى مسلم بن عقيل فرستاد؟
10 - بعد از آنكه حارث سر برادر بزرگتر دو طفلان مسلم را بريد و او را در شط فرات انداخت، بدن روى آب منتظر برادر كوچكتر بود تا آنكه يكديگر را در آغوش گرفته وبه زير آب رفتند؟
11 - مسلم بن عقيل 27 روز قبل از شهادتش به امام حسين عليه السلام نامه نوشت كه يابن رسول الله 80 هزار نفر از اهل كوفه با تو بيعت كردند پس بشتاب به سوى ما؟
12 - سر امام حسين عليه السلام در صد و بيست محل سخن گفت؟
13 - حضرت فاطمه زهرا عليها السلام در مجالس و محافلى كه به نام امام حسين عليه السلام منعقد مىشود شركت مىكنند؟
14 - تشكيل و برگزارى مجالس و محافل روضه خوانى به نام ائمه عليهم السلام بويژه امام حسين عليه السلام چه فوائدى در بر دارد؟
15 - امام حسين عليه السلام را به خاطر عداوت با پدرش اميرالمؤمنين عليه السلام شهيد كردند؟
16 - خداوند متعال عوض شهادت امام حسين عليه السلام
- امامت را در نسل ذريهاش نهاد؟
- تربت او را شفاى هر بيمارى نمود؟
- هر دعائى در حرم او شود مستجاب مىگردد؟
- روزهايى كه زائر او به زيارتش مىرود - چه رفت، وچه برگشت - جزء روزهاى عمرش حساب نمىشود؟
17 - خاك كربلا معطر است؟
18 - در كربلا قبل از امام حسين عليه السلام دويست نبى ودويست وصى نبى ودويستسبط نبى به شهادت رسيدهاند؟
19 - اگر امام زمان عليه السلام ظهور فرمايد نوادگان قاتلان امام حسين عليه السلام را به خاطر عمل پدرانشان مىكشد؟
20 - امام حسين عليه السلام مكان اصحابش را قبل از شهادت به آنها نشان داد؟
21 - اصحاب امام حسين عليه السلام براى شهيد شدن با يكديگر مسابقه مىدادند؟
22 - زيارت امام حسين عليه السلام ، در سال براى اغنيا دو بار و براى فقرا يكبار، واجب است؟
23 - امام حسين عليه السلام در شيرخوارگى مطالعه لوح محفوظ مىنمود؟
24 - امام حسين عليه السلام در شش ماهگى متولد شده است؟
25 - امام حسين عليه السلام بعد از تولد تسبيح و تهليل و تمجيد خدا مىنمود؟
26 - نامگذارى امام حسين عليه السلام توسط خدا بوده است؟
27 - امام حسين عليه السلام بعد از تولد، شفاعتيكى از ملائكه مقربين به نام صلصائيل نمود؟
28 - امام حسين عليه السلام بعد از تولد، شفاعت فطرس (يكى از ملائكه حمله عرش) نمود؟
29 - فطرس افتخار مىنمود كه آزاد شده حسين عليه السلام است؟
30 - اولين عزادارى براى امام حسين عليه السلام توسط خدا انجام شد؟
31 - اميرالمؤمنين عليه السلام به سعد بن ابى وقاص فرمود: در خانه تو بز بچهاى است كه فرزند مرا مىكشد و آن روز عمر بن سعد چهاردست و پا راه مىرفت؟
پىنوشتها
1 - بحارالانوار، ج93، ص300، دعوات راوندى: 18، ارشاد القلوب: 90 و 148، اعلام الدين: 278، عدة الداعى: 29 و 40 و 203.
2 - براى آگاهى بيشتر ر . ك : حماسه حسينى شهيد مطهرى.
3 - رجوع شود به كتاب زندگانى امام حسين 7 7 1 سيد هاشم رسولى محلاتى، ص 548.
4 - به غير از دو نفر كه يكى فرزند شيرخوار امام حسين 7 7 1 جناب علىاصغر، و ديگر سر جناب حربن يزيد رياحى كه قبيلهاش جسد او را از ميان شهدا بيرون بردند. منتخبالتواريخ، ص 274
5 - منتهى الامال، ج 1، ص 440، منتخب التواريخ، ص 239 - 238.
6 - منهاج الدموع، ص 403
7 - تاريخ طبرى، ج 7، ص 294، ارشاد مفيد، ص 223.
8 - حماسه حسينى، ج 3، ص 74
9 - منتهى الامال، ج 1 ص 400.
10 - منتهى الامال، ج 2، ص 86.
11 - منتخب التواريخ، ص 297.
12 - منتهى الامال، ج 1، ص 406، 405. - بحارالانوار، ج 45، ص 338.
13 - منظور عمر سعد از جبه شمشير بود.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)