صفحه 1 از 25 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 241

موضوع: داستان بزرگان

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    داستان بزرگان

    داستان های آسمانی حکایت ها و داستانهای خوبان درسی هایی است اموزنده برای اهل معرفت :
    مردي نزد علي عليه السلام آمد و عرض کرد، من از نماز شب محروم شده ام. امام فرمود: تو کسي هستي که گناهانت تو را به بند کشيده است!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. 2 کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  3. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    علامه طباطبائي مي‌گويد: چون به نجف اشرف براي تحصيل مشرف شدم، يک روز در مدرسه‌اي ايستاده‌ بودم که مرحوم قاضي از آنجا عبور مي‌کرد. چون به من رسيد فرمود: اي فرزند! دنيا مي‌خواهي، نماز شب بخوان و آخرت مي‌خواهي، نماز شب بخوان.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. 2 کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  5. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    یتیم‌نوازی؛
    در شب‌های ظلمانی کوفه، آنها همواره قامت بزرگمردی را می‌دیدند که مخلصانه و عاشقانه، به رفع نیازهای مستمندان، همت می‌گماشت و یتیمان شهر، همیشه چهره‌ای نورانی را به عنوان پدر می‌شناختند که با لبخندی بر لب، تفقدشان می‌کرد و همراهشان بود؛
    به واقع، علی علیه السلام، جای پدر را برایشان پر کرده بود...
    و حالا ما؛ من و تو!
    باور کنیم که مسئولیم؛ که یتیم، تنها و بی‌همراه، حداقل از نظر عاطفی، نیاز به دلجویی و همراهی دارد...

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى مى‏گذشت. در راه به عبادت‏گاهى رسید كه عابدى در آن‏جا زندگى مى‏كرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى كه به كارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آن‏جا گذشت.
    وقتى چشمش به حضرت عیسى (ع) و مرد عابد افتاد، پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان‏جا ایستاد و گفت: خدایا من از كردار زشت خویش شرمنده‏ام. اكنون اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش كند، چه كنم؟ خدایا! عذرم را بپذیر و آبرویم را مبر.
    مرد عابد تا آن جوان را دید سر به آسمان بلند كرد و گفت:
    خدایا! مرا در قیامت با این جوان گناه‏كار محشور مكن.
    در این هنگام خداى برترین به پیامبرش وحى فرمود كه به این عابد بگو:
    ما دعایت را مستجاب كردیم و تو را با این جوان محشور نمى‏كنیم، چرا كه او به دلیل توبه و پشیمانى، اهل بهشت است و تو به دلیل غرور و خودبینى، اهل دوزخ.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. 2 کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  9. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    امام حسن (عليه السلام ) را گذري بر بينوايان افتاد كه پاره هاي نان پيش رو داشتند و مي خوردند امام را دعوت به طعام خويش نمودند امام با انان نشست و خورد انگاه سوار بر مركب شد و فرمود :" ان الله لا يحب من كان مختالا فخورا " همانا كه پروردگار متكبر فخر فروش را دوست ندارد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. 2 کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  11. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    حاتم اصم، عارف و زاهد مشهور خراسان، در قرن سوم هجرى می زیست. وی در زهد و حكمت، سخنانی دل انگیز دارد،
    حاتم، خواندن قرآن و حكایت پارسایان را در تزكیه نفس بسیار مؤثر مى‏دانست.
    نقل است كه چون به بغداد آمد، خلیفه را گفتند كه زاهد خراسان آمده است. او را خواست و چون حاتم از در درآمد، خلیفه را گفت: اى زاهد!
    خلیفه گفت: من، زاهد نیستم كه همه دنیا، زیر فرمان من است. زاهد تویى كه به اندك قناعت مى‏كنى و چیزى از دنیا براى خود اندوخته نمی کنی.
    حاتم گفت: نه؛ زاهد تویى كه به كمترین چیز و بى‏ارزش‏ترین متاع كه دنیا باشد، قناعت كرده‏اى. مگر قرآن نفرموده است كه متاع دنیا اندك است (1) و تو بیش از این "اندك" براى خود گرد نیاورده‏اى. نصیب من از نعمت‏هاى خدا، بسى بیش از آن است كه تو دارى؛ پس زاهد تویى!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  12. 2 کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  13. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گویند:
    شغالى، چند پر طاووس بر خود بست و سر و روى خویش را آراست و به میان طاووسان درآمد. طاووس‏ها او را شناختند و با منقار خود بر او زخم‏ها زدند.
    شغال از میان آنان گریخت و به جمع همجنسان خود بازگشت؛ اما گروه شغالان نیز او را به جمع خود راه ندادند و روى خود را از او بر مى‏گرداندند.
    شغالى نرمخوى و جهاندیده، نزد شغال خودخواه و فریبكار آمد و گفت:
    « اگر به آنچه بودى و داشتى، قناعت مى‏كردى، نه منقار طاووسان بر بدنت فرود مى‏آمد و نه نفرت همجنسان خود را بر مى‏انگیختى. آن باش كه هستى و خویشتن را بهتر و زیباتر و مطبوع‏ تر از آنچه هستى، نشان مده كه به اندازه بود باید نمود. »

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  14. 2 کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  15. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خوش خلقی ارزشـی كه اسلام برای انسان خوش رفتار قائل است، تنها به مؤ منان محدود نمی‌شود، بلكه غـیـر آنـان نـیـز اگـر ایـن فـضیلت را دارا باشند، از مزایای ارزشی آن بهره مند می‌شوند. در تاریخ چنین آمده است:
    عـلی عـلیـه السـلام از سـوی پـیـامـبـر خدا صلی اللّه علیه و آله مأمور شد تا با سه نفر كه برای كشتن ایشان هم‌پیمان شده بودند، پیكار كند. آن حضرت، یكی از سه نفر را كشت و دو نفر دیـگـر را اسـیر كرد و خدمت پیامبرخدا(ص) آورد. پیامبر، اسلام را بر آن دو عرضه كرد و چـون نـپـذیـرفـتـنـد، فـرمـان اعـدام آنـان را بـه جـرم تـوطـئه گـری صـادر كـرد. در ایـن هنگام جـبـرئیـل بـر رسـول خـدا(ص) نـازل شـد و عـرض كـرد: خـدای مـتـعال می‌فرماید، یكی از این دو نفر را كه مردی خوش خلق و سخاوتمند است، عفو كن. پیامبر نـیـز از قـتل او صرف نظر كرد، وقتی علّت عفو را به فرد مزبور اعلام كردند و دانست كه به خـاطـر داشـتـن ایـن دو صـفـت نـیـكـو مـورد عـفـو الهـی واقـع شـده، شهادتین را گفت و اسلام آورد. رسول خدا(ص) درباره‌اش فرمود:
    "او از كسانی است كه خوشخویی و سخاوتش او را به سمت بهشت كشانید"

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  16. 2 کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  17. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    زاهـــدی مهمان پادشاهی‌‌ بود؛ چون به طعام بنشستند کمتر از آن خورد كه ارادت او بود و چون به نماز ایستادند بیش از آن کرد که عادت او بود تا ظن صلح درحق او زیادت كنند.

    چون به مقام خویش باز آمد سفره خواست تا تناولی کند. پســـری صاحب فراست داشت. گفت: ای پدر! باری به دعوت سلطان طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم كه به كار آید.(1) گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کارآید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  18. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ایثار روزی حضرت علی علیه السلام از منزل بیرون آمد تا چیزی تهیه کند. دیناری قرض کرد تا غذایی بخرد. در راه به مقداد برخورد. فرمود: در این وقت گرم روز چرا از خانه خارج شده‌ای؟
    مقداد گفت: اهل و عیالم گرسنه‌اند.
    حضرت دینار را به مقداد داد. آنگاه خودش به مسجد رفت و تا شب در آنجا ماند.
    بعد از نماز مغرب رسول ا... فرمود: ای علی! برای افطار به خانه شما بیایم؟
    عرض کرد: آری، بفرمایید.
    رسول خدا و امیرالمومنین وارد منزل شدند دیدند فاطمه سلام الله علیها در سجّاده است و ظرفی از غذا پشت سر اوست.
    حضرت پرسیدند: این غذا از کجاست؟ دخترشان پاسخ داد: این رزقی است که خداوند برای ما فرستاده است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  20. 2 کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


صفحه 1 از 25 1234511 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/