قتل در حمايت از برادر كر و لال
مردي كه متهم است جواني را در خيابان به قتل رسانده است، مدعي شد زماني متوجه شد مقتول از اقوامش است كه پليس او را بازداشت كرد
شرق: در ابتداي جلسه محاكمه اين متهم، ذبيح‌زاده نماينده دادستان تهران در جايگاه حاضر شد و به قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران گفت: تابستان سال گذشته به ماموران اعلام شد در محدوده كلانتري نامجو نزاع دسته‌جمعي اتفاق افتاده است با رسيدن ماموران درگيري ‌تمام شده‌ بود اما دوباره اعلام شد جواني به نام محمدعلي در بيمارستان جان باخته‌ است. پليس در بررسي‌ها متوجه شد مقتول همان فردي است كه در درگيري شركت داشت و زماني او را به بيمارستان رساندند كه او به دليل برخورد چاقو به سينه‌اش از شدت خونريزي جان باخته بود. ماموران در اقدام بعدي ضارب را به نام اسكندر شناسايي و او را بازداشت كردند. نماينده دادستان تهران در ادامه گفت: تحقيقات پليس نشان داد اسكندر همراه برادر و پدرش در اين درگيري شركت داشتند و مقتول با ضربه چاقوي اسكندر جان خود را از دست داده است. اين درگيري به دليل اختلاف عميق و 15ساله‌اي بود كه پدر مقتول با پدر متهم به قتل داشت.
آن‌طور كه تحقيقات نشان داده است اين درگيري به علت اختلاف مالي بود كه دو پسرخاله داشتند. با توجه به مداركي كه براي دادگاه ارايه شده است به‌عنوان نماينده دادستان تهران درخواست دارم هيات قضات راي قانوني در اين خصوص صادر كنند. سپس اولياي دم در جايگاه قرار گرفتند. آنها براي متهم به قتل درخواست قصاص كردند و گفتند نمي‌دانند به چه دليلي پسرشان كشته ‌شده است.
در ادامه اسكندر براي دفاع از خود در برابر قضات قرار گرفت. او گفت: اتهامم را قبول دارم اما يادم نمي‌آيد ضربه چاقو را چطور به بدن محمدعلي زدم. او در توضيح انگيزه‌اش از قتل گفت: روز حادثه به ميهماني افطار در محل كار پدرم دعوت شده ‌بوديم، برادرم علي كر و لال است با صاحبكارش صحبت كرديم كه اجازه دهد او زودتر بيايد، برادرم آمد اما اصرار كرد با موتور خودش به ميهماني بيايد و گفت مي‌رود بنزين بزند، خيلي طول كشيد تا برگردد وقتي آمد عصبي بود گفت مردي او را زده ‌است. با اشاره به من فهماند موهاي فردي كه او را زده سيخ بود. بارها و بارها در خيابان به برادرم حمله شده بود و او هر دفعه مشخصات جواني با موهاي سيخ را مي‌داد. نمي‌دانستيم ضارب كيست و نمي‌توانستيم شكايت كنيم. به هرحال براي رفتن به افطاري راه‌ افتاديم سر راه پدرم گفت به سراغ كارگر پمپ‌بنزين برويم شايد او ضارب را بشناسد از كارگر پرسيديم او گفت فرد ضارب را به چهره مي‌شناسد اما اسمش را نمي‌داند و گفت حاضر است در دادگاه شهادت دهد چه اتفاقي افتاده است. در همين هنگام برادرم روي شانه پدرم زد و دو جوان موتورسوار را نشان داد. مرد كارگر هم تاييد كرد ضارب مرد موتورسوار است. آن فرد دوباره به برادرم حمله كرد من كه خيلي عصباني شده‌ بودم و كنترلي روي رفتارم نداشتم براي حمايت از برادرم رفتم، وقتي او برادرم را با پنجه بوكس زد من هم او را زدم اصلا نفهميدم به او چاقو زدم چون چاقو را درآورده ‌بودم تا بترسانمش و قصد قتل نداشتم. ما بعد از درگيري جدا شديم البته واقعيت اين است كه تعداد آنها خيلي زياد بود نمي‌دانم از كجا آن همه موتورسوار آمده ‌بودند.
متهم به قتل در مورد اينكه چرا با خودش چاقو برداشته بود گفت: برادرم مي‌گفت ضارب پنجه بوكس دارد من هم فكر كردم آن فرد از اوباش است و احتمال دارد به من حمله كند. بعد از دعوا به خانه برگشتيم سپس پليس من را بازداشت كرد و تازه متوجه شدم كسي كه به برادرم حمله مي‌كرد و من او را زدم نوه خاله پدرم بود. فاميل با هم دعوا داشتند اما من اصلا او را نمي‌شناختم. در ادامه پدر مقتول به اتهام شركت در نزاع به جايگاه دعوت شد. او گفت: آن روز وقتي ما به پمپ بنزين رفتيم و پسرم به من نشان داد چه كسي او را زده متوجه شدم اين فرد فرزند پسرخاله‌ام است من محمدعلي را مي‌شناختم اما پسرانم او را نمي‌شناختند. نمي‌دانم چرا محمدعلي به دوستانش زنگ زد و همه موتورسواران محل را به آنجا كشاند، ما خيلي ترسيده‌بوديم اگر او اين كار را نمي‌كرد پسرم دست به چاقو نمي‌شد. اين مرد درباره اختلافش با پدر مقتول گفت: ماجرا به سال‌ها پيش برمي‌گردد؛ شايد 15 سال پيش بود كه اختلاف مالي بين ما به وجود آمد اما هيچ‌وقت روي هم دست بلند نكرديم. حالا هم درخواست دارم پدر مقتول با توجه به اينكه پسرخاله هستيم پسر من را ببخشد. سپس برادر ناشنواي متهم به قتل كه به اتهام شركت در نزاع در دادگاه حاضر شده بود از خود دفاع كرد و شاهدان آنچه را كه ديده بودند گفتند. در ادامه هيات قضات براي صدور رأي دادگاه وارد شور شدند.