چه نگرشي موجب سوء استفاده افراد از پست‌ها و جايگاه‌هاي اجتماعي مي‌شود؟ با بيان يك مثال تاريخي، سيره اميرمومنان را در مبارزه با اين نوع نگرش بيان کنيد.
با تشكر

پاسخ :
با سلام
دوست گرامی
برای پاسخ به این سوال چکیده ای از بحث " عدالت از نظر علی(ع) " را از کتاب بیست گفتار استاد مطهری با عنوان حضرت علی(ع) و استفاده از عنوان خلافت بیان می دارم تا به مقصود اصلی شما دست یابیم : حضرت علی(ع) به هيچ وجه حاضر نبود نه خودش و نه كس ديگر از بستگانش و يارانش از عنوان خلافت سوء استفاده كنند؛ که حتی گاهی سوءاستفاده هم حساب نمی‏شد، و فی الجمله اولويتی‏ به شمار می‏رفت، آن هم اولويتی كه ديگران درباره او قائل می‏شدند، نه‏ خودش.

چنانچه اگر ایشان به بازار می‏رفت تا چيزی بخرد كوشش می‏كرد كسی را پيدا كند كه او را نشناسد چرا كه او خليفه مسلمین و اميرالمؤمنين بود، برای آن كه مبادا ملاحظه‏ او را بكند و بين او و ديگران فرق بگذارد.

همين قدر هم حاضر نبود از عنوان خودش استفاده بكند.
مناصب اجتماعی از نظر كسی كه واقعا وظيفه خودش را انجام دهد و نخواهد از عنوان خودش استفاده بكند نبايد گفت: حق است، بلکه بايد گفت تكليف است.
فرق است بين حق و تكليف، حق يعنی استفاده و بهره، تكليف يعنی‏ وظيفه.
اگر ما سوءاستفاده‏ها را از مناصب اجتماعی بگيريم آن وقت‏ می‏بينيم نمی‏توانيم عنوان حق به آنها بدهيم، بايد عنوان تكليف به آنها بدهيم. آن وقت است كه اگر بخواهيم درباره بعضی مناصب بحث كنيم كه‏ آيا شامل فلان دسته و فلان صنف می‏شود، بايد بگوييم آيا اين تكليف شامل‏ آنها هست يا نيست؟ نه اينكه آيا اين حق به آنها می‏رسد يا خير؟ صورت مسأله‏ به كلی عوض می‏شود؛ مثلا می‏گوييم " سربازی " تكليف است نه حق؛ بنابراین می‏گوييم " سرباز وظيفه " نمی‏گوييم " حق سربازی ".

اگر بنا شود از عناوين سوءاستفاده نشود و خالص عمل شود، معلوم می‏شود همه اينها تكليف‏ است نه حق؛ شرايط تكليف هم غير از شرايط حق است . برای حضرت علی(ع) كه هيچ‏ گونه سوء استفاده‏ای از خلافت نمی‏كرد، خلافت و حكومت تكليف بود نه حق؛ اگر بنا شود از تكليف و وظيفه‏ای استفاده‏های نامشروع بشود هر تكليفی را می‏شود به غلط نام حق رويش گذاشت . اگر نماز خواندن كه صددرصد تكليف‏ است مورد سوء استفاده واقع شود و منبع درآمد زندگی كسی بشود از نظر آن‏ شخص استفاده جو نماز خواندن يا امامت جماعت حق است نه تكليف، بزرگترين حقوق هم ممكن است باشد، اما حقيقت اين طور نيست

وقتی حضرت علی مرتضی(ع) را می‏بينيم كه حتی حاضر نيست اين قدر از عنوان‏ خود استفاده كند كه وقتی چيزی می‏خواهد بخرد از كسی می‏خرد كه او را نشناسد - مبادا به احترام مقام خلافت به او ارزان‏تر بفروشد - بايد بگوييم حتی‏ خلافت هم تكليف است نه حق، چه تكليفی، كه بالاتر از آن تكليفی نيست، از تكليف هم بالاتر است، رياضت است.

چنانچه در روزهای گرم می‏آمد بيرون دارالاماره و در سايه می‏نشست، مبادا مراجعه‏ كننده‏ای بيايد و در آن هوای گرم به او دسترسی پيدا نكند. اين در واقع‏ رياضت بود، پر مشقت‏ترين تكليفها بود؛ چنانچه در نامه‏ای به قثم بن عباس كه از طرف خودش والی حجاز بود می‏نويسد: " و اجلس لهم العصرتين، و أفت المستفتی، و علم‏ الجاهل، و ذاكر العالم، و لايكن لك‏إلی الناس سفير إلا لسانك، و لاحاجب‏إلا وجهك " در هر بامداد و شام ساعتی برای رسيدگی به امور رعيت معين كن و به‏ سؤالات آنها شخصا جواب بده و نادان و گمراهشان را متوجه ساز؛ با دانشمندان در تماس باش؛ جز زبانت واسطه‏ای بين خود و مردم قرار مده و جز چهره‏ات حاجبی.( نهج البلاغه ، نامه67)
و به جناب مالك اشتر می‏نويسد:" و اجعل لذوی الحاجات منك قسما تفرغ لهم‏ فيه شخصك ، و تجلس لهم مجلسا عاما فتتواضع فيه لله الذی خلقك ، و تقعد عنهم جندك و أعوانك من أحراسك و شرطك حتی يكلمك متكلمهم غير متعتع ، فانی سمعت رسول الله صلی الله عليه و آله يقول فی غير موطن: لن تقدس‏ أمة حتی يؤخذ للضعيف فيها حقه من القوی غير متعتع "برای ارباب رجوع وقتی مقرر كن و خود شخصا به گرفتاريهايشان برس و برای اين موضوع ، مجلسی عمومی تشكيل ده و در آن مجلس برای خدايت كه تو را آفريده و اين مقام داده فروتنی كن، و در اين موقع ارتش و مأموران و پاسبانان را از جلوی چشم مردم دور كن تا بدون پروا و هراس با تو سخن‏ گويند ، زيرا مكرر از رسول خدا شنيدم كه می‏فرمود : هرگز ملتی به قداست و پاكی نخواهد رسيد مگر آن كه در ميان آنها حق ضعیفان از قدرتمندان و نيرومندان‏ بدون لكنت و پروا گرفته شود.(نهج البلاغه ، نامه53)

و باز درباره منع احتجاب می‏نويسد:" فلا تطولن احتجابك عن رعيتك‏ فان احتجاب الولاه عن الرعية شعبة من الضيق " خود را از رعيت زياد در پنهان مدار كه اين پنهان داشتن ، خود نوعی‏ فشار و تنگی است.(همان)

جناب سعدی نیز در همين مضمون در کتاب بوستان می‏گويد:

تو كی بشنوی ناله دادخواه
به كيوان برت كله خوابگاه
چنان خسب كايد فغانت به گوش
اگر دادخواهی بر آرد خروش

برای مطالعه بیشتر به کتاب بیست گفتار، استاد مطهری، گفتار اول، با عنوان عدالت از نظر علی (عليه السلام) مراجعه نمایید.