صابر كيست؟
خداوند سبحان در آيه 155 سوره بقره در مورد آزمايش انسان سخن به ميان آورده و سپس صفات صابران را برمي‌شمرد كه:

"وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفِ وَالْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ *

البته شما را به اندكي ترس و گرسنگي و بينوايي و بيماري و نقصان در محصول مي‌آزماييم و شكيبايان را بشارت ده .

الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّـا إِلَيْهِ رَاجِعونَ * كساني كه چون مصيبتي به آنها رسيد گفتند: ما از آن خدا هستيم و به او باز مي‌گرديم .

أُولَـئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولَـئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ * صلوات و رحمت پروردگارشان بر آنان باد، كه هدايت يافتگانند. (بقره 155- 156- 157)

صبر از بزرگترين ملكات و احوالي است كه قرآن آن را ستوده و مكرر امر بدان نموده است، تا به جايي كه قريب به هفتاد مورد شده، حتي درباره‌اش فرموده: "ان ذلك من عزم الامور"؛ اين صبر از كارهاي بس مهم است. (لقمان/ آيه 17) و نيز فرموده: "و ما يلقيها الا الذين صبروا و ما يلقيها الا ذو حظ عظيم"؛ اين اندرز را نمي‌پذيرد مگر كساني كه صبر كنند و نمي‌پذيرد، مگر صاحب بهره‌اي عظيم. (فصلت/ آيه 35) و نيز فرموده: "انما يوفي الصابرون اجرهم بغير حساب"؛ تنها صابرانند كه بدون حساب اجرشان كامل داده مي‌شود.( زمر/ آيه 10)

اميرمؤمنان على عليه السلام در تفسير اين جمله مى‌فرمايد: اين كه ما مى‌گوئيم "انا لله" اعتراف به اين حقيقت است كه ما مملوك اوئيم و اين كه مى‌گوئيم و "انا اليه راجعون" اقرار به اين است كه ما از اين جهان خواهيم رفت و جايگاه ما جاى دگر است .

جهان صحنه آزمايش الهى است

بعد از ذكر مسأله شهادت در راه خدا، و زندگى جاويد شهيدان، و همچنين مسأله صبر و شكر كه هر كدام يكى از چهره‌هاى آزمايش‌هاى الهى است، خداوند در اين آيه به مسأله آزمايش به طور كلى و چهره‌هاى گوناگون آن اشاره مى‌كند و به عنوان يك امر قطعى و تخلف ناپذير مى‌فرمايد: به طور مسلم ما همه شما را با امورى همچون ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود ميوه‌ها آزمايش مى‌كنيم (و لنبلونكم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات.)

و از آنجا كه پيروزى در اين امتحانات جز در سايه مقاومت و پايدارى ممكن نيست در پايان آيه مى‌فرمايد: و بشارت ده صابران و پايداران را. (و بشر الصابرين)

آنها هستند كه از عهده اين آزمايش‌هاى سخت به خوبى بر مى‌آيند و بشارت پيروزى متعلق به آنها است، اما سست عهدان بى استقامت از بوته اين آزمايش‌ها سيه روى در مى‌آيند.

آيه بعد صابران را معرفى كرده مى‌گويد: آنها كسانى هستند كه هر گاه مصيبتى به آنها رسد مى‌گويند ما از آن خدا هستيم و به سوى او باز مى‌گرديم. (الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون)

توجه به اين واقعيت كه همه از او هستيم اين درس را به ما مى‌دهد كه از زوال نعمت‌ها هرگز ناراحت نشويم، چرا كه همه اين مواهب بلكه خود ما تعلق به او داريم، يك روز مى‌بخشد و روز ديگر مصلحت مى‌بيند و از ما باز مى‌گيرد و هر دو صلاح ما است .

صفات درونى انسان به تنهائى نمى‌تواند معيارى براى ثواب و عقاب گردد مگر آن زمانى كه در لابلاى اعمال انسان خودنمائى كند، خداوند بندگان را مى‌آزمايد تا آنچه در درون دارند در عمل آشكار كنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و كيفر او گردند.

و توجه به اين واقعيت كه ما همه به سوى او باز مى‌گرديم به ما اعلام مى‌كند كه اينجا سراى جاويدان نيست، و زوال نعمت‌ها و كمبود مواهب و يا كثرت وفور آنها همه زودگذر است، و همه اينها وسيله‌اى است براى پيمودن مراحل تكامل توجه به اين دو اصل اساسى اثر عميقى در ايجاد روح استقامت و صبر دارد.

بديهى است منظور از گفتن جمله انا لله و انا اليه راجعون تنها ذكر زبانى آن نيست، بلكه توجه به حقيقت و روح آن است كه يك دنيا توحيد و ايمان در عمق آن نهفته است .

و در آخرين آيه مورد بحث الطاف بزرگ الهى را براى صابران و سخت كوشان كه از عهده اين امتحانات بزرگ بر آمده‌اند بازگو مى‌كند و مى‌گويد: اينها كسانى هستند كه لطف و رحمت خدا و درود الهى بر آنها است . (اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة)

اين الطاف و رحمت‌ها آنها را نيرو مى‌بخشد كه در اين راه پر خوف و خطر گرفتار اشتباه و انحراف نشوند، لذا در پايان آيه مى‌فرمايد: و آنها هستند هدايت يافتگان. (و اولئك هم المهتدون)

و به اين ترتيب فشرده‌اى از مساله بزرگ امتحان و هدف نهائى و چهره‌هاى مختلف، و عوامل پيروزى و همچنين نتائج آن را در اين چند جمله كوتاه روشن مى‌سازد.

در واقع امتحان خدا به كار باغبانى پر تجربه شبيه است كه دانه‌هاى مستعد را در سرزمين‌هاى آماده مى‌پاشد، اين دانه‌ها با استفاده از مواهب طبيعى شروع به نمو و رشد مى‌كنند، تدريجا با مشكلات مى‌جنگند و با حوادث پيكار مى‌نمايند در برابر طوفان‌هاى سخت و سرماى كشنده و گرماى سوزان ايستادگى به خرج مى‌دهند تا شاخه گلى زيبا يا درختى تنومند و پر ثمر بار آيد كه بتواند به زندگى و حيات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.

چرا خدا مردم را آزمايش مى‌كند؟

در زمينه مسأله آزمايش الهى بحث فراوان است، نخستين سؤالى كه به ذهن مى‌رسد اين است كه مگر آزمايش براى اين نيست كه اشخاص يا چيزهاى مبهم و ناشناخته را بشناسيم و از ميزان جهل و نادانى خود بكاهيم؟ اگر چنين است خداوندى كه علمش به همه چيز احاطه دارد و از اسرار درون و برون همه كس و همه چيز آگاه است، غيب آسمان و زمين را با علم بى پايانش مى‌داند، چرا امتحان مى‌كند؟ مگر چيزى بر او مخفى است كه با امتحان آشكار شود؟!

پاسخ اين سؤال مهم را در اينجا بايد جستجو كرد كه مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند با آزمايش‌هاى ما بسيار متفاوت است .

آزمايش‌هاى ما همان است كه در بالا گفته شد يعنى براى شناخت بيشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمايش الهى در واقع همان پرورش و تربيت است .

توضيح اين كه در قرآن متجاوز از بيست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است، اين يك قانون كلى و سنت دائمى پروردگار است كه براى شكوفا كردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتيجه پرورش دادن بندگان، آنان را مى‌آزمايد، يعنى همانگونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مى‌گدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مى‌دهد تا مقاوم گردد.

اين يك قانون كلى و سنت دائمى پروردگار است كه براى شكوفا كردن استعدادهاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتيجه پرورش دادن بندگان، آنان را مى‌آزمايد، يعنى همانگونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مى‌گدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مى‌دهد تا مقاوم گردد.

در واقع امتحان خدا به كار باغبانى پر تجربه شبيه است كه دانه‌هاى مستعد را در سرزمين‌هاى آماده مى‌پاشد، اين دانه‌ها با استفاده از مواهب طبيعى شروع به نمو و رشد مى‌كنند، تدريجا با مشكلات مى‌جنگند و با حوادث پيكار مى‌نمايند در برابر طوفان‌هاى سخت و سرماى كشنده و گرماى سوزان ايستادگى به خرج مى‌دهند تا شاخه گلى زيبا يا درختى تنومند و پر ثمر بار آيد كه بتواند به زندگى و حيات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد.

سربازان را براى اين كه از نظر جنگى نيرومند و قوى شوند به مانورها و جنگ‌هاى مصنوعى مى‌برند و در برابر انواع مشكلات تشنگى، گرسنگى، گرما و سرما، حوادث دشوار، موانع سخت، قرار مى‌دهند تا ورزيده و آبديده شوند.

امير مؤمنان على عليه السلام تعريف بسيار پر معنى در زمينه فلسفه امتحانات الهى دارد مى‌فرمايد: گرچه خداوند به روحيات بندگانش از خودشان آگاه‌تر است ولى آنها را امتحان مى‌كند تا كارهاى خوب و بد كه معيار پاداش و كيفر است از آنها ظاهر گردد.

يعنى صفات درونى انسان به تنهائى نمى‌تواند معيارى براى ثواب و عقاب گردد مگر آن زمانى كه در لابلاى اعمال انسان خودنمائى كند، خداوند بندگان را مى‌آزمايد تا آنچه در درون دارند در عمل آشكار كنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و كيفر او گردند.

اگر آزمايش الهى نبود اين استعدادها شكوفا نمى‌شد و درخت وجود انسان، ميوه‌هاى اعمال بر شاخسارش نمايان نمى‌گشت و اين است فلسفه آزمايش الهى در منطق اسلام .

توجه به اين واقعيت كه ما همه به سوى او باز مى‌گرديم به ما اعلام مى‌كند كه اينجا سراى جاويدان نيست، و زوال نعمت‌ها و كمبود مواهب و يا كثرت وفور آنها همه زودگذر است، و همه اينها وسيله‌اى است براى پيمودن مراحل تكامل توجه به اين دو اصل اساسى اثر عميقى در ايجاد روح استقامت و صبر دارد.

آزمايش خدا همگانى است

از آنجا كه نظام حيات در جهان هستى نظام تكامل و پرورش است و تمامى موجودات زنده مسير تكامل را مى‌پيمايند، حتى درختان، استعدادهاى نهفته خود را با ميوه بروز مى‌دهند همه مردم از انبياء گرفته تا ديگران طبق اين قانون عمومى مى‌بايست آزمايش شوند و استعدادهاي خود را شكوفا سازند.

گرچه امتحانات الهى متفاوت است، بعضى مشكل، بعضى آسان و قهراً نتايج آنها نيز با هم فرق دارد، اما به هر حال آزمايش براى همه هست، قرآن مجيد به امتحان عمومى انسان‌ها اشاره كرده مى‌فرمايد: " أحسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون"؛ آيا مردم گمان مى‌كنند بدون امتحان رها مى‌شوند، نه هرگز بلكه همگى بايد امتحان دهند. (عنكبوت/ آيه1) قرآن نمونه‌هائى از امتحان‌هاي پيامبران را نيز بازگو كرده است آنجا كه مى‌فرمايد: "و اذ ابتلى ابراهيم ربه"؛ خداوند ابراهيم را امتحان كرد. (بقره/ 124)

در جاى ديگر آمده است: هنگامى كه يكى از پيروان سليمان تخت بلقيس را در كمتر از يك چشم به هم زدن از راه دور براى او حاضر كرد، سليمان گفت اين لطف خدا است براى اين كه مرا امتحان كند آيا شكرگزارى مى‌كنم يا كفران؟ (نمل/ 40 )

طرق آزمايش

در آيه مورد بحث نمونه‌هائى از امورى كه انسان با آنها امتحان مى‌شود بيان شده، از قبيل: ترس، گرسنگى، زيان‌هاى مالى، و مرگ ... ولى وسائل آزمايش خداوند منحصر به اينها نيست بلكه امور ديگرى نيز در قرآن به عنوان وسيله امتحان آمده است، مانند: فرزندان، پيامبران، و دستورات خداوند، حتى بعضى از خواب‌ها ممكن است از وسائل آزمايش باشد شرها و خيرها نيز از آزمايش‌هاى الهى محسوب مى‌شوند. "و نبلوكم بالشر و الخير." (انبياء/ 35)

بنابراين مواردى كه در آيه شمرده شده جنبه انحصارى ندارد، هر چند از نمونه‌هاى روشن و زنده آزمايش‌هاى الهى است . و مى‌دانيم كه مردم در برابر آزمايش‌هاى خداوند به دو گروه تقسيم مى‌شوند: گروهى از عهده امتحانات بر آمده و گروهى كه مردود مى‌شوند.

رمز پيروزى در امتحان

در اينجا سؤال ديگرى پيش مى‌آيد و آن اين كه: حال كه همه انسان‌ها در يك امتحان گسترده الهى شركت دارند، راه موفقيت در اين آزمايش‌ها چيست؟ پاسخ اين سؤال را قسمت آخر آيه مورد بحث و آيات ديگر قرآن مى‌دهد:

* نخستين و مهمترين گام براى پيروزى همان است كه در جمله كوتاه و پر معنى "و بشر الصابرين" در آيه فوق آمده است، اين جمله با صراحت مى‌گويد: رمز پيروزى در اين راه، صبر و پايدارى است و به همين دليل بشارت پيروزى را تنها به صابران و افراد با استقامت مى‌دهد.

* توجه به گذرا بودن حوادث اين جهان و سختي‌ها و مشكلاتش و اين كه اين جهان گذرگاهى بيش نيست عامل ديگرى براى پيروزى محسوب مي‌شود كه در جمله "انا لله و انا اليه راجعون" ؛ ما از آن خدا هستيم و به سوى خدا باز مى‌گرديم" آمده است .

اصولا اين جمله كه از آن به عنوان كلمه استرجاع ياد مى‌شود، عصاره‌اى است از عالي‌ترين درس‌هاى توحيد و انقطاع الى الله و تكيه بر ذات پاك او در همه چيز و در هر زمان، و اگر مى‌بينيم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصائب سخت اين جمله را با الهام گرفتن از قرآن مجيد تكرار مى‌كردند براى اين بوده است كه شدت مصيبت آنها را تكان ندهد و در پرتو ايمان به مالكيت خداوند و بازگشت همه موجودات به سوى او، اين حوادث را در خود هضم كنند.

اميرمؤمنان على عليه السلام در تفسير اين جمله مى‌فرمايد: اين كه ما مى‌گوئيم "انا لله" اعتراف به اين حقيقت است كه ما مملوك اوئيم و اين كه مى‌گوئيم و "انا اليه راجعون" اقرار به اين است كه ما از اين جهان خواهيم رفت و جايگاه ما جاى دگر است .

توجه به اين واقعيت كه همه از خدا هستيم اين درس را به ما مى‌دهد كه از زوال نعمت‌ها هرگز ناراحت نشويم، چرا كه همه اين مواهب بلكه خود ما تعلق به او داريم، يك روز مى‌بخشد و روز ديگر مصلحت مى‌بيند و از ما باز مى‌گيرد و هر دو صلاح ما است .

* استمداد از نيروى ايمان و الطاف الهى عامل مهم ديگرى است، كسانى هستند كه هر وقت دستخوش حوادث مى‌گردند، اعتدال خود را از دست داده گرفتار اضطراب مى‌شوند، اما دوستان خدا چون برنامه و هدف روشنى دارند بدون حيرت و سرگردانى، مطمئن و آرام به راه خود ادامه مى‌دهند، خدا نيز روشن‌بينى بيشترى به آنها مى‌دهد كه در انتخاب راه صحيح دچار اشتباه نشوند، چنانكه قرآن مى‌گويد: "و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا"؛ كسانى كه در راه ما به جهاد برخيزند ما آنها را به راه‌هاى خود هدايت مى‌كنيم. (عنكبوت/ 69)

آزمايش به وسيله نعمت و بلا

امتحانات الهى هميشه به وسيله حوادث سخت و ناگوار نيست، بلكه گاه خدا بندگانش را با وفور نعمت و كاميابي‌ها آزمايش مى‌كند، چنانكه قرآن مى‌گويد "و نبلوكم بالشر و الخير فتنة"؛ ما شما را به وسيله بدي‌ها و خوبي‌ها امتحان مى‌كنيم. (انبياء/ 35)

و در جاى ديگر از قول سليمان عليه السلام مى‌خوانيم: "هذا من فضل ربى ليبلونى اء اشكر ام اكفر"؛ اين از فضل پروردگار من است او مى‌خواهد مرا آزمايش كند كه من در برابر اين نعمت شكرگزارى يا كفران مى‌كنم؟ (سوره نمل/ آيه 40)

توجه به چند نكته ديگر نيز در اينجا ضرورى است يكى اين كه لازم نيست همه مردم با همه وسائل آزمايش شوند، بلكه ممكن است امتحان هر گروهى به چيزى باشد، چرا كه تناسب با روحيه‌ها و وضع فردى و اجتماعى مردم در اينجا شرط است .

ديگر اين كه ممكن است يك انسان از عهده پاره‌اى از امتحانات به خوبى بر آيد در حالى كه در برابر امتحانات ديگر سخت مردود شود.

و نيز ممكن است امتحان فردى، وسيله امتحان ديگرى باشد، مثلا خداوند كسى را با مصيبت فرزند دلبندش مورد آزمايش قرار مى‌دهد، اين آزمايش پاى ديگران را هم به ميدان امتحان مى‌كشد كه آيا آنها در مقام همدردى بر مى‌آيند و در تخفيف آلام شخص مصيبت زده مى‌كوشند يا نه؟

خداوند مى‌فرمايد: به طور مسلم ما همه شما را با امورى همچون ترس و گرسنگى و زيان مالى و جانى و كمبود ميوه‌ها آزمايش مى‌كنيم.

داستاني از صبر يك زن

در ميان پيروان مكتب انبياء نمونه‌هاى درخشانى از صبر و پايدارى در صحنه امتحان ديده مى‌شود كه هر كدام الگو و اسوهاى مى‌تواند باشد.

زن مسلمان باديه نشينى بود به نام ام عقيل كه دو ميهمان بر او وارد شد، فرزندش همراه شتران در باديه بود، در همان لحظه به او خبر دادند كه شتر خشمگين فرزندش را در چاه انداخته و بدرود حيات گفته، زن با ايمان به كسى كه خبر مرگ فرزند را براى او آورده بود گفت از مركب پياده شو، و به پذيرائى از مهمان‌ها كمك كن، گوسفندى كه حاضر داشت به او داد تا آن را ذبح كند و سرانجام غذا آماده شد و به نزد ميهمانان گذاشت آنها مى‌خوردند و از صبر و استقامت اين زن در شگفت بودند، يكى از حاضران مى‌گويد: هنگامى كه از غذا خوردن فارغ شديم، زن با ايمان نزد ما آمد و گفت: آيا در ميان شما كسى هست كه از قرآن به خوبى آگاه باشد، يكى از حاضران گفت: بله من آگاهم، گفت آياتى از قرآن بخوان تا در برابر مرگ فرزند مايه تسلى خاطر من گردد، او مى‌گويد: من اين آيات را براى او خواندم "و بشر الصابرين. الذين اذا اصابتهم مصيبة قالوا انا لله و انا اليه راجعون. اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئك هم المهتدون ."

زن خداحافظى كرد سپس رو به قبله ايستاد و چند ركعت نماز گزارد، سپس عرض كرد: اللهم انى فعلت ما امرتنى، فانجز لى ما وعدتنى؛ خداوندا! من آنچه را تو دستور داده بودى انجام دادم، و رشته شكيبائى را رها نساختم، تو هم آنچه را از رحمت و صلوات به من وعده داده‌اى بر من ارزانى دار.

سپس اضافه كرد: اگر بنا بود در اين جهان كسى براى كسى بماند ... يكى از حاضران مى‌گويد من فكر كردم مى‌خواهد بگويد فرزندم براى من باقى مى‌ماند، اما ديدم چنين ادامه داد: پيامبر اسلام محمد صلى الله عليه و آله و سلم براى امتش باقى مى‌ماند!