بهار

هر انساني در طول زندگي خود حوادث و رخدادهاي بسياري را ديده است و تلخي ها و شيريني هاي فراواني را تجربه کرده است. اما آنچه که جالب به نظر مي رسد، نحوه واکنش انسان ها در برابر آنها است.

برخي چنان مبهوت حوادث روزگارند که با تلخي اين حوادث، تنها تلخ کام مي شوند و با شيريني آن تنها شيرين کام مي گردند. برخي هم زندگي را همانند يک سرگرمي مي پندارند و عادت کرده اند که از کنار حوادث آن به راحتي گذر کنند و کاري به تلخي و شيريني آن نداشته باشند. اما گروهي هم هستند که همه حوادث زندگي را کلاسي پرنشاط و درس آموز مي بينند و از لحظه لحظه آن عبرت مي آموزند.

درست مثل يک فيلم يا سريال تلويزيوني. برخي از مردم همانگونه که پاي فيلم هاي درام، کامشان تلخ مي شود و اشکشان جاري مي گردد، پاي فيلم هاي طنز هم که مي نشينند قهقهه شان به آسمان مي رود و با تمام وجود مي خندند. اما پس از پايان فيلم، نقد و تحليلي از آن ندارند و تنها متاثر از رخدادهاي آن شده اند.

گروه ديگري از مردم هم که اصلا کاري به محتواي فيلم ها ندارند و تنها براي سرگرمي و گذراندن وقت، پاي آن مي نشينند. اما در مقابل گروهي هم هستند که با ديدي نکته سنج به آن مي نگرند و نقادانه به محتواي فيلم نگاه مي کنند و از حوادث و رخدادهاي آن عبرت مي گيرند.

بعيد است که برتري گروه سوم بر کسي پوشيده باشد و عقل بشري ارزش آن را درک نکند. زيرا همه مي دانند که شرافت و بزرگي انسان بر ديگر موجودات عالم، همين قوه تحليل است که خداوند تنها به او داده است و بس.

با مروري اجمالي بر آيات قرآن خواهيم يافت که خواسته خداوند نيز همين است که از يک يک حوادث عالم عبرت بياموزيم و از جريانات مختلف زندگي پند گيريم. يکي از اين حوادث پر اهميت که هر ساله در زندگي يکايک ما تکرار مي شود و شادابي و طراوت را برايمان به ارمغان مي آورد، بهار طبيعت است. شما به بهار و حوادث موجود در آن چگونه نظاره مي کنيد؟

بهار، فصل نمايان شدن زحمت هاي گذشته است. شکوفه هاي زيبا که روييد تازه معلوم مي شود که هر کشاورزي چقدر زحمت کشيده است؟ حجم شکوفه ها و گياهان سر از خاک افراشته نشان خواهد داد که چقدر کاشته بوده ايم و چقدر برداشت خواهيم کرد. اگرچه بهار، فصل برداشت نيست اما فصل نمايان شدن حجم برداشت که هست

ماکتي به شکل بهار

بهار که مي آيد روح زندگي را نيز با خود مي آورد. انگار نسيم بهاري دميدن روح الهي بر زمين هاي مرده است. زمين هايي که در پاييز و زمستان سرسبزي خود را از دست داده اند و به گورستاني از برگ ها و چوب هاي خشکيده تبديل شده اند.
بهار

اگر با دقت به اين صحنه هاي شگفت آور نگاه کنيم و از روي عادت از کنار آنها به راحتي عبور نکنيم، نکته اي بس بزرگ دستگيرمان خواهد شد. قرآن از اين اتفاق بزرگ طبيعت، درسي بزرگ تر به ما مي آموزد. خداوند در آيه 9 سوره فاطر مي فرمايد:

«... فَأَحْيَيْنا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها كَذلِكَ النُّشُورُ»؛ ما زمين را پس از مردنش زنده مى‏كنيم. رستاخيز نيز همين گونه است!

طبيعت بهاري از زمين مرده، چمنزار و گلزاري زيبا مي آفريند و از چوب هاي خشکيده اي که گويا سالها است مرده اند، درختان سرسبز و پرميوه مي سازد. به نظر شما اين اتفاق شگفت، شکل کوچکي از قيامت نيست؟

طبيعتي که در پاييز به زردي گراييد و در زمستان مرگي سرد را تجربه کرد، اينک در بهار، جاني تازه گرفته است و زندگي دوباره اي را تجربه مي کند. بنابراين خدايي که مي تواند هر ساله طبيعتي با اين پهنا و عظمت را از مرگ به زندگي بازگرداند، خواهد توانست از مردگان انسان ها رستاخيزي پرعظمت بيافريند.

پس بهار، «نمونه کوچک شده رستاخيز» يا به اصطلاح امروزي ها «ماکت قيامت» است. نمونه اي که نه تنها يک بار در طول زندگي خود آن را مي بينيم بلکه هر ساله آن را تجربه مي کنيم و اين گردش طبيعي فصل ها را بارها و بارها نظاره مي نماييم. به قول مولوي:

اين بهار نو ز بعد برگ ريز هست برهان بر وجود رستخيز

يکي از اصحاب پيامبر مي گويد از ايشان پرسيدم: اي رسول خدا! چگونه خداوند مردگان را در قيامت زنده مي کند؟ آيا در جهان آفرينش نيز نشانه اي براي اين مساله وجود دارد؟

پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله پاسخ داد: آيا تا به حال از سرزميني که خشک و مرده باشد، عبور نکرده اي؟ آيا پس از چندي از همان زمين خشک و مرده گذر نکرده اي که گويي از خرمي و سرسبزي به حرکت در آمده است؟

او مي گويد به حضرت گفتم: آري اي پيامبر خدا.

سپس حضرت فرمودند: اينگونه خداوند مردگان را زنده مي کند و اين نمونه و نشانه او در آفرينش است.(تفسير نمونه، ج 18، ص 192)

با مروري اجمالي بر آيات قرآن خواهيم يافت که خواسته خداوند نيز همين است که از يک يک حوادث عالم عبرت بياموزيم و از جريانات مختلف زندگي پند گيريم. يکي از اين حوادث پر اهميت که هر ساله در زندگي يکايک ما تکرار مي شود و شادابي و طراوت را برايمان به ارمغان مي آورد، بهار طبيعت است. شما به بهار و حوادث موجود در آن چگونه نظاره مي کنيد؟

شباهت هاي بهار به قيامت

1ـ همانطور که طبيعت پس از زندگي پر حرارات خود در بهار و تابستان آهسته آهسته از جنب و جوش مي افتد، در پاييز رو به خزان مي رود و در زمستان به کلي از جنب و جوش مي افتد، انسانها نيز پس از يک دوره زندگي پر جنب و جوش، آهسته آهسته به خزان عمر خود نزديک مي شوند و پس از چندي مي ميرند.

اما همانگونه که خداوند از سرزمين مرده، طبيعتي سرسبز و زنده مي آفريند، از قبرستان هاي بشر نيز قيامتي پرجنب و جوش خواهد ساخت.

2ـ بهار يادآور سر برآوردن گياهان زنده از درون خاک است. خاک ها به کناري زده مي شود و آنچه ماه ها پيش در زمين مدفون شده بود، حالا به شکلي ديگر از زمين سر برمي آورد. گويا که اين صحنه در قيامت هم تکرار مي شود. مردگاني که سال ها پيش در زمين دفن شده اند و پوسيده اند در بهار قيامت زنده مي شوند و ناگاه سر از قبر بيرون مي آورند.

3ـ بهار، فصل نمايان شدن زحمت هاي گذشته است. شکوفه هاي زيبا که روييد تازه معلوم مي شود که هر کشاورزي چقدر زحمت کشيده است؟ حجم شکوفه ها و گياهان سر از خاک افراشته نشان خواهد داد که چقدر کاشته بوده ايم و چقدر برداشت خواهيم کرد. اگرچه بهار، فصل برداشت نيست اما فصل نمايان شدن حجم برداشت که هست.

قيامت هم که به پا مي شود شکوفه هاي عمل انسان سر برمي آورد و حجم تلاش شايسته انسان در دنيا را نمايان مي کند. البته فصل برداشت بهشت است ان شاء الله.

4ـ هر شکوفه اي رنگي دارد و هر گياهي شکلي. بهار که مي آيد تازه ارزش کاشته هاي کشاورزان نمايان مي گردد. شکوفه ها و سبزه هاي برآمده از خاک به همگان مي فهمانند که چه جنسي و با چه ارزشي کاشته شده است. علف کاشته ايم يا زعفران. بادمجان کاشته ايم يا گردو. ميوه مرغوب کاشته ايم يا نامرغوب. از بذر اصلاح شده و خالص استفاده کرده ايم يا ناخالص و بيمار.

قيامت هم که مي شود ارزش اعمالمان خود به خود روشن مي گردد. چه بسا اعمال بزرگي که تو خالي و پوچ است و اعمال کوچکي که همچون فندق، ارزشي والا يافته است.

به راستي که چه قيامتي است اين قيامت.