مهرورزی شیطان
یكی از بزرگترین خطرهایی که زندگی ما را تهدید میکند، مكر شیطان است. او از همان ابتدا میدانست چگونه باید آحاد انسان را فریب بدهد، این گونه نیست كه ما از فریفتهشدن دیگران تجربه كسب كنیم و مطمئن شویم كه دچار دام شیطان نمیشویم، بلكه او برای تمامی افراد انسانی نقشه انحصاری دارد.
وقتی کسی وظیفه خود را خوب تشخیص داد، به این معنا نیست كه خوب هم عمل میکند. زیرا در انجام وظیفه موانع مختلفی وجود دارد. گاهی موانع خیلی آشکار است كه مانع بودن آنها كاملا مشخص است. البته برخورد با اینها خیلی مشکل نیست.
گاهی موانعی وجود دارد که مخفی است و شیطان، طبق فرهنگ دینی ما، آن گونه آنها را تزیین میکند که ما را از انجام وظیفه باز میدارد و یا منحرف میكند. هر چند او در مرحلهی تشخیص وظیفه نیز دخالت میکند، ولی او در عمل بیشتر وارد شده و به وسیلهی خواستههای نفسانی از عمل مانع میشود. او به وسیله چیزهای مختلفی ـکه کمابیش با آنها آشنا هستیمـ مانع میشود.
گاهی چیزهایی را تشخیص میدهیم و میفهمیم که باید کاری انجام دهیم اما نمیتوانیم خود را برای انجام آن آماده کنیم، و بهانهگیری، عذرتراشی و توجیه میکنیم.
به نظر من خطر این کمتر از آن نیست که ندانیم وظیفه ما چیست. شاید عذر را از جاهل زودتر بپذیرند تا کسی که برای تخلف خود توجیهگری میکند.
امام خمینی (رحمة الله علیه) در فرمایشات خود بیش از دیگران می فرمودند: شیطان نمیآید ابتدائاً به یک روحانی بگوید زنا کن، یا شرب خمر نما. او خیلی بهتر میداند که اگر بخواهد یک روحانی را به یک خطای بزرگ بکشاند، باید آرام آرام او را وادار سازد.
البته این روش مختص به روحانی نیست، بلكه هر کسی همین طور است. زیرا کم کسی پیدا میشود که بداند کاری القای شیطان است و آن را انجام بدهد.
او ابتدا زمینههایی را فراهم میکند و آرام آرام بدون اینکه انسان متوجه شود که چه راه خطرناکی را در پیش گرفته است، او را به گمراهی میکشاند.
امام خمینی (رحمة الله علیه) در فرمایشات خود بیش از دیگران می فرمودند: شیطان نمیآید ابتدائاً به یک روحانی بگوید زنا کن، یا شرب خمر نما. او خیلی بهتر میداند که اگر بخواهد یک روحانی را به یک خطای بزرگ بکشاند، باید آرام آرام او را وادار سازد
مکر شیطان، بزرگترین خطر زندگی
یكی از بزرگترین خطرهایی که زندگی ما را تهدید میکند، مكر شیطان است. او از همان ابتدا میدانست چگونه باید آحاد انسان را فریب بدهد، این گونه نیست كه ما از فریفتهشدن دیگران تجربه كسب كنیم و مطمئن شویم كه دچار دام شیطان نمیشویم، بلكه او برای تمامی افراد انسانی نقشه انحصاری دارد.
شیطان
او در صدر اسلام چه نقشههای عمیقی برای برخی از مسلمانان کشید، و موفق هم شد. او الآن هم به آن نقشهها آگاه است و میداند چگونه ما را اغوا كند، لذا هر لحظه ما در معرض خطرها هستیم.
نکته حساس و قابل توجه كار شیطان این است که در همه توطئههای او سیر تدریجی وجود دارد و او آرام آرام انسان را به راههای خطرناک میكشد.
در مواردی ابتدا شیطان به صورت موجه، حتی گاهی به عنوان یك وظیفه شرعی و تکلیف واجب، انسان را وادار و توجیه میکند. حتی شاید آن کار در اصل هم واجب باشد اما او انسان را طوری وارد در آن میکند كه زمینهای برای نتایج انحرافی بعدی آن مهیا شود.
مثلا انسان در آن کار ضعفی نشان میدهد، شیطان همان نقطه ضعف را آرام آرام دنبال میکند تا یک جایی که انسان خواب آن را هم نمیدید.
داستانی پند آموز
مرحوم شیخ انصاری رضوان الله علیه در زمان مرجعیت و ریاستشان بر حوزه علمیه، همسرشان حامله بود و شب وضع حمل ایشان بود.
همیشه از قدیم الایام در خانوادههای سنتی مرسوم است که زائو بعد از وضع حمل باید روغن بخورد. بالاخره خانمهایی که دست اندرکار بودند آمدند پیش شیخ که امشب همسر شما وضع حمل میکند و در خانه چیزی نداریم، پولی بدهید که مقداری روغن برای ایشان بخریم.
مقداری پول سهم امام نزد ایشان بود، حدود یک تومان ـالبته یک تومان آن زمان شاید بیش از هزار تومان حالا بودـ شیخ از جا برخاست تا آن پول را بیاورد برای تهیه روغن به آنها بدهد.
ناگهان در بین راه این فكر به ذهن شیخ میآید که اگر یک طلبهای امشب در یک گوشه از نجف همسرش وضع حمل کند، حتماً این پول را دارد که روغن بخرد؟ ایشان با خود میگوید من رییس هستم و این پول در اختیارم است، اما ممکن است طلبهای باشد و حتی به نان شب هم محتاج باشد. برمیگردد و به خانمها میگوید من پولی که برای این کار بدهم ندارم. آنها هم ناامید میشوند.
فردا صبح یکی از شاگردان شیخ كه انسان با معنویتی بود خیلی سراسیمه میآید پیش شیخ و میگوید من دیشب یک خواب عجیبی دیدم.
یک طناب خیلی محکم و پیچیدهای داشت كه پاره شده بود، گفتم این چیست؟ گفت من نه ماه است این طناب را بافتهام تا به گردن شیخ انصاری بیندازم! اما او دیشب با یک تکان آن را پاره کرد
من شیطان را در خواب دیدم، در حالی که بندهای خیلی مختلفی روی شانهاش افتاده بود و داشت میرفت. به او كه رسیدم، پرسیدم اینها چیست؟ او گفت اینها دامهایی است که برای اشخاص مختلف دارم؛
گمراهی، شیطان، اختیار، انسان
یکی پول، یکی زن، یکی مقام و... . گفتم کدام یك مال من است؟ خندید و گفت تو احتیاج به دام نداری، تو خودت دنبال من میآیی و دیگر نیازی نیست كه برای تو دام تهیه کنم.
یک طناب خیلی محکم و پیچیدهای داشت كه پاره شده بود، گفتم این چیست؟ گفت من نه ماه است این طناب را بافتهام تا به گردن شیخ انصاری بیندازم! اما او دیشب با یک تکان آن را پاره کرد.
او از اینکه تلاش نه ماههاش از بین رفته است، خیلی ناراحت بود. وقتی این خواب را برای شیخ نقل کرد و پرسید که شیطان نه ماه برای شما چه نقشهای کشیده؟ شیخ گریه افتاد، و خدا را شکر کرد، و گفت جریان این است: كه همسر من نه ماه حامله بوده است، دیشب وقت وضع حملش بود.
شیطان از وقت انعقاد نطفة این بچه، برای من دام گسترده بود که من امشب از پول سهم امام بردارم و برای او مصرف کنم، در حالی كه من حق نداشتم این کار را بکنم، زیرا این برای دیگران میسر نبود. وقتی رفتم این پول را بردارم ناگهان متوجه شدم و برگشتم و دام را پاره کردم. (نقل از آیت الله وحید خراسانی)
شیطان حتی از شیخ انصاری هم نمی گذرد. او از همان وقتی که نطفه بچه شیخ منعقد میشود فکر دام برای او هست. باید مراقب باشیم، شیطان چنین دامهای بزرگی را هم برای او میگستراند!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)