صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 30

موضوع: گفتنیهای تاریخ

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    گفتنیهای تاریخ

    تيمور لنگ و جامه زنان


    در سال 794 تيمور لنگ به قصد تصرف شيراز و برانداختن سلسله آل مظفر راهى آن شهر گرديد و شاه منصور مظفرى ابتدا مى خواست كه با جنگ و گريز سپاهيان او را نابود سازد. اما هنگام خروج از شهر نگاه پير زنى به او افتاد، پس با صداى بلند به سرزنش او پرداخت و گفت : ببينيد اين نمك به حرام را، كه اموال ما را ربوده و به خون ما دست گشوده و اكنون ما را بينواتر از آنكه بوديم ، در چنگال دشمن رها مى كند. شاه منصور از اين سخن يكه خورد و در درونش آتش گرفت . با بى اختيارى عنان اسب را باز گردانيد و سوگند ياد كرد كه جز جنگ روياروى با تيمور نكند. بدين ترتيب از نقشه جنگى ارزنده اى كه پيش از اين طرح كرده بود منصرف شده و به جمع آورى سپاه براى جنگ با دشمن غدار پرداخت .
    شاه منصور در اولين حمله شخص تيمور را هدف قرار داد و با شمشير برهنه به سوى او حمله كرد. تيمور كه جان خود را در خطر ديد، گريخت جامه اى بر سر افكنده و خود را به درون سراپرده زنان ، انداخت ، زنان به سوى شاه منصور شتافتند و گفتند: اينجا سراپرده زنان است . آنگاه انبوه لشكر را به او نشان دادند و گفتند: كسى را كه تو مى خواهى در ميان زنان است و شاه منصور به آنسوى منحرف شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فرزند كفشگر و عدل انوشيروان !





    در دوران انوشيروان كه در تاريخ متاءسفانه به عادل مشهور است، زمانى در يكى از جنگهايش با روميان سيصد هزار سرباز ايرانى بر اثر كمبود آذوقه و اسلحه دچار مشكلات فراوانى گرديدند و انوشيروان از اين جريان پريشان خاطر گرديد و بر فرجام خويش بيمناك شد. بلافاصله بزرگمهر، وزير انديشمند خود را براى چاره جويى فرا خواند و به او دستور داد به سوى مازندران برود و هزينه را فراهم كند. بزرگمهر مى گويد: خطر نزديك است بايد فورى چاره كرد و آنگاه وى قضيه ملى را پيشنهاد مى كند، انوشيروان پيشنهاد او را پسنديد و دستور داد هر چه زودتر اقدام شود. بزرگمهر به نزديك ترين شهرها و قصبات ماءمور فرستاد و جريان را با توانگران آن محلها در ميان گذاشت . در اين هنگام كفشگرى حاضر شد تمام هزينه را بپردازد. به شرط آنكه به يگانه پسر او كه مشتاق و مستعد تحصيل بود اجازه تحصيل عام داده شود. بزرگمهر كه درخواست او را نسبت به عطايش كوچك مى ديد، جريان را به عرض پادشاه رساند. انوشيروان خشمگين شد و فرياد زد اين كار مصلحت نيست زيرا با خروج او از طبقه بندى ، سنت طبقات مملكت به هم مى خورد و زيان آن بيش از ارزش اين سيم و زرى است كه او مى دهد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    تشكر انگلستان از دكتر مصدق



    دكتر مصدق در اين مورد در مجلس دوره 14 چنين توضيح مى دهد. بنده ماءمورين خوب از انگلستان ديده ام من ماءمورين بسيار شريف و وطن دوست از انگلستان ديده ام !! من مذاكراتى در شيراز و در تهران با اينها دارم . يك روز ماژور قنسول انگليس آمد و به من گفت : ما حكم داده ايم تنگستانيها را تنبيه بكنند من حالم به هم خورد و گفت : شما چرا حالتان به هم خورد گفتم : چون اين صحبتى كه كرديد نه در نفع شما بود نه نفع ما. گفت : توضيح بدهيد گفتم : شما پليس جنوب را ماءمور تنبيه تنگستانيها بكنيد بر منفوريت آنها افزوده مى شود. تنگستانيها اگر شرارت مى كنند من تصديق مى كنم ، اگر بعضى از آنها راهزنى مى كنند من تصديق دارم و اگر آنها را پليس جنوب تنبيه كند آنها جزء شهدا و وطن پرستها مى شوند. و من راضى نيستم و من كه والى هستم (مصدق در آن والى شيراز بوده ) آنها را تنبيه كنم به وظيفه خود عمل كرده ام و كار صحيحى كرده ام گفت : توضيحات شما مرا قانع كرد شما كار خودتان را بكنيد من از شما تشكر مى كنم بعد از چند روز من تنگستان را امن كردم و ماژور هوور آمد و از من تشكر كرد!!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    رفتار ناصرالدين شاه با دانشمندان


    ميرزا آقا خان بردسيرى و مجدالاسلام كرمانى كه از دستگاه ناصرالدين شاه به تنگ آمده بودند به ظل السلطان پناه بردند اما چون از او هم خيرى نديدند روانه استانبول شدند و در سال 1313 قمرى با توجه به قتل ناصرالدين شاه توسط ميرزا رضاى كرمانى و در رابطه با سيد جمال الدين توسط دولت عثمانى دستگير شده و بنا به درخواست ايران در مرز به ماءمورين محمد على ميرزا سپرده شدند. وزير اكرم نائب الحكومه تبريز جريان قتل آنها را اينگونه بيان مى كند.
    محمد على ميرزا آنان را در خانه اختصاصى خود حبس نمود و در حالى كه زنجيرى به گردن آنها بسته بودند سپس يكى يكى آنها را در حضور محمد على ميرزا (وليعهد) سر بريدند و بعد پوست سر آنها را كنده پر از كاه نموده و همان شب به تهران فرستادند. سرها را توى رودخانه كه از وسط شهر مى گذرد زير ريگها پنهان كرده بودند فرداى همان شب كه بچه ها توى رودخانه بازى مى كردند سرهاى بى پوست از ريگ در آمده فورا فرستادم سرها را در جايى دفن نموده و در صدد پيدا كردن نعش آن شهدا افتادم : معلوم شد نعشها را همان شب در داغ بولى زير ديوار گذاشته و ديوار را روى نعشها خراب كرده اند. چنين بود رفتار شاه و وليعهد با دانشمندان و نخبگان مملكت .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    هنوز زنده است ؟


    در دوره رضا شاه در زندان غار اطاقى بنام امضاى قباله و فروش املاك وجود داشت و كسانيكه حاضر نبودند املاك خود را تقديم شاهنشاه نمايند محلى براى آمپول هوايى پزشك احمدى و يا سلولهاى پر از شپش آلوده به تيفوس جهت فراهم كردن مرگى كاملا طبيعى در انتظارشان بوده هر گاه زندانى از اين فشارها جان سالم بدر مى برد و به عرض شاه مى رساندند مى گفت : مگر هنوز زنده است ؟ ده سال براى مردن او كافى نيست ؟ مگر مهمانخانه ساخته ايم ؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فرق ميان سپاه على (ع) و سپاه معاويه



    لشكريان معاويه كه خيلى پيش از آمده سپاهيان حضرت على (ع ) در صفين تمركز يافته بودند سر تا سر فرات را تا مسافتى دور در تصرف خود داشتند.
    وقتى كه سپاهيان حضرت على (ع ) روبروى آنها چادرهاى سياه خود را برافراشتند به نخستين حاجت خود كه آب باشد پى بردند به هر قسمت از شط فرات كه رفتند با نيروى عظيم دشمن روبرو شدند كه اجازه نمى دادند كسى به شط نزديك شود و آب بردارد. نخستين گفتگو و كشمكش ميان اين دو سپاه بزرگ ، بر سر آب آغاز شد. اميرالمؤ منين على (ع ) دو نفر نماينده نزد معاويه فرستاد كه به آنها بگويند اين رفتار ناجوانمردانه و نادرستى است ، آنها را ماءمور كرد به معاويه گوشزد كنند كه اگر ما زودتر از شما بر سر آب رسيده بوديم هرگز شما را از برداشتن آب منع نمى كرديم معاويه پس از مشورت با عمروعاص و سران سپاه درخواست نمايندگان سپاه على (ع ) را رد كرد.
    على (ع ) ناچار شد كه ابتدا رودخانه را به تصرف در آورد. دو تن از فرماندهان نيرومند خود را به نام اشعث بن قيس و اشتر نخعى ماءمور ساخت به ده هزار سوار به سپاهيان معاويه كه در طول شط فرات تمركز يافته بودند حمله كنند. جنگ بسيار سختى ميان آنان واقع شد. سرانجام سپاهيان على (ع ) موفق شدند كه قسمتى از رودخانه را به تصرف خود در آورند و بدين وسيله چادرهاى خود را در كنار شط بر پا كنند، آنگاه حضرت على (ع ) دستور داد كه مناديان در طول رودخانه ندا دهند كه به تمام افراد سپاه معاويه اجازه داده مى شود هر مقدار كه آب مى خواهند از رودخانه بردارند و كسى مزاحم آنها نخواهد شد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    كشتن روحانى را ايرانيان به ما ياد دادند



    ثقه الاسلام از مجتهدين مسلم بود كه منزلش در تبريز براى مردم پناهگاهى بود و در حفظ حقوق مردم سخت مى كوشيد. وقتى روسها به آذربايجان حمله كردند و تبريز را گرفتند، ثقه الاسلام را دستگير كرده و زندانى نمودند و از او خواستند نامه اى بنويسد، كه وجود قشون روس براى امنيت آذربايجان لازم است و گرنه كشته خواهد شد.
    او پاسخ داد: من مسلمانم و بر عليه وطنم چيزى نمى نويسم شما آذربايجان را تخليه كنيد، من قول مى دهم امنيت كامل در اينجا برقرار شود.
    در نتيجه او هشت نفر ديگر از رجال و روحانى را روز عاشورا در ملاء عام به دار كشيدند و وقتى دولت ايران تلگرافى به نيكلاى دوم مخابره كرد و به كشتن ثقه الاسلام به دست قشون روس در روز عاشورا در ملاء عام اعتراض . كرد، دولت روسيه ضمن توجيه عمل ننگين خود گفته بود: كشتن يك شخصيت روحانى را خود ايران با قتل شيخ فضل الله نورى به ما ياد داد!!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    امام جماعت مست



    عثمان چون به خلافت رسيد عمار ياسر را از كوفه عزل كرد و برادر مادرى خود وليد بن عقبه بن ابى معيط را به فرمانروائى كوفه گماشت .
    وليد چون به كوفه رسيد يك شب با نديمان و نغمه گران خود از اول شب تا به صبح شراب نوشيده بود و چون مؤ ذنان بانك نماز برداشتند با لباس منزل بيرون آمد و براى نماز صبح به نماز ايستاد و چهار ركعت نماز خواند و گفت :!!! (امروز سر حال هستم ) مى خواهيد بيشتر بخوانم . ابن مسعود گفت : تا تو هستى ما در حال افزايش خواهيم بود. آنگاه در محراب مسجد استفراغ كرد و تلوتلو خوران به قصر خود بازگشت توضيح اينكه به سبب پافشارى حضرت على (ع ) خليفه مجبور شد او را از حكومت عزل و به مدينه فرا خواند و به دستور على (ع ) عبدالله بن عباس او را به جرم شرابخوارى چهل تازيانه زد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بزغاله آدم كش




    حضرت على (ع ) در ذيل خطبه اى فرمود: هنوز كه دستتان از دامن من كوتاه نشده هر چه مى خواهيد از من بپرسيد سوگند به خدا از عده مردمى كه صد نفر آنها گمراه كننده ديگران و صد نفرشان هدايت كننده آنان باشند سؤ ال نكنيد جز اينكه از خواننده و رهنماى آنها كه تا فرداى قيامت پايدارند اطلاع خواهم داد. مردى همانوقت از جاى برخاست پرسيد: بر سر و روى من چند تار مو روئيده ؟ على (ع ) فرمود: سوگند به خدا دوست من رسول خدا (ص ) از پرسش تو به من اطلاع داد و اضافه كرد كه همانا بر هر تار موى سر تو فرشته موكل است كه ترا لعنت مى كند و بر هر تار موى ريش تو شيطانى موكل است كه اسباب سرگردانى و بيچارگى تو را فراهم مى سازد و همانا در منزل تو بزغاله ايست كه فرزند رسول خدا مى كشد و نشانه اين پيشامد صحت و درستى سخن من است ...
    توضيح اينكه پسر او در آن روزگار خردسال بود و تازه مى توانست بنشيند و در جريان كربلا جزو سپاهيان ابن زياد و كشنده حضرت حسين (ع ) بود و قضيه چنان بود كه حضرت على خبر داد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    فريب خوردن آقا محمد خان قاجار





    در روز 20 ذيقعده سال 1211 هجرى قمرى آقا محمد خان قاجار داد و فرياد خدمتگزاران ويژه را شنيد كه با هم نزاع مى كردند. دستور داد كه فورا هر دو نفر را به قتل برسانند، صادق خان شقاقى كه خيال طغيان داشت و مى ترسيد قبل از وقت اسرارش فاش گردد، از راه دلسوزى درخواست نمود كه قتل دو نفر در شب جمعه كه شب عبادت است انجام نشود و به روز بعد موكول گردد. شاه هم فريب خورد و پذيرفت . ولى همان افراد شبانه آقا محمد خان قاجار سفاك 63 ساله را كشتند.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/