شیطان

گاهی اوقات از خودم و دنیا و هر آنچه که در آن هست دلگیر میشوم همه زشت و کریه مینماید دلم میخواهد فریاد بکشم و بی دلیل زجه بزنم برایم مهم نیست که در چه حالی هستم و دارم چکار میکنم چه شکلی هستم چه پوشیده ام یا چطور صحبت میکنم اصلا چه فرقی میکند من هر کاری دلم بخواهد میکنم و به هیچ کس هیچ ربطی ندارد هر کس هم کاری با من داشته باشد حقش را کف دستش میگذارم این مواقع است که بدترین تصمیم های زندگیم را میگیرم و به دنبال آن خیلی بد سرم به سنگ میخورد و حالم بدتر میشود و باز دسته گل دیگری به آب میدهم . وای که چه حس نازیبایی است گویی همه هستیم را باخته ام و دیگر کارم تمام است گاهی اوقات راهی برای رهایی پیدا میکنم با گریه ای از ته دل و زمزمه ای فقط با خدای خودم حالم بهتر میشود .

اما گاهی با تمام نیایش ها و زجه زدن ها هیچ تغییری برایم حاصل نمیشود حتی خواب هم دنیای تاریک دیگری است و عذابی دوباره ، خوب عزیزان به یقین برای شما هم این حالات کم و بیش رخ میدهد و از دلیلش در می مانید بنده به تجربه فهمیدم این حالات نتیجه و اثر وضعی گناهی است که خواسته یا ناخواسته از ما سر میزند که بسته به اندازه گناهی که مرتکب شده ایم کوچکی و بزرگیش آن حال بد به ما دست میدهد و روحمان در عذاب میماند تا اثر گناه زایل شود باید مواظب این حالات بود و این هشدارها را جدی بگیرم چرا که ممکن است به جایی برسیم که پیوسته ایام بر این حال باشیم و معنویت که همان آرامش راستین است از ما فاصله بگیرد هرگز دوباره تجربه اش نکنیم و به این حالت عادت کنیم و در همین حال به هر زشتی ای تن دهیم و برای ابد رو سیاه و تیره بخت گردیم .


روح ایمان از انسان كى جدا مى شود؟

اگر در قلب انسان اوصاف شیطانى غالب و قاهر گشت ، اثر و نتیجه اش در اعضا و جوارح او آشكار و ظاهر مى گردد و تمام هم و غمش بیست و چهار ساعته گناه و معصیت خدا بوده و همه نیروى خود را در اعمال شیطانى و كردارهاى شنیع و قبیح مانند غیبت و فحش و افترا و تهمت و تعدى و به حقوق و ناموس دیگران و بندگان خدا مصرف مى نماید در این موقع روح ایمان و فرشته رحمت از او جدا و كناره گیرى نموده و مفارفت مى كند تا نافرمانى و رویگردانی از خدا را نبیند.

یا به جهت آنكه چون صاحب خود را مستحق و سزاوار عذاب الهى و محل نزول نعمت پروردگار تشخیص مى دهد، از او دورى مى گزیند تا آن هم نیز مشمول خشم و غضب حضرت احدیت قرار نگیرد.

چنانچه حضرت لوط از آن قریه و آبادى كه مورد خشم خدا قرار گرفت ، بیرون رفت . و پس از خاتمه عمل زشت و انجام پذیرفتن آن اگر گناه خیلى بزرگ نباشد روح ایمان باز بر مى گردد.
مردم جهان علیل و مریضند و گناه و معصیت پروردگار عالم به منزله مرض و ناخوشى است و اطاعت و فرمانبردارى از اوامر و دستورهاى حضرت حق همانند دوا و درمان است و فرشته رحمت و روح ایمان هم مثل دكتر و طبیب مهربان و دلسوز مى باشد.

چنانچه بعضى اخبار بر این مطلب ناطق و گویا است و باز در وقت گناه همان مبارزه را با ابلیس از سر گرفته و جنگ و نبرد را به راه مى اندازد و اگر معصیت خیلى مهم و سنگین بود به طورى كه به كلى باعث زوال و فنا و نابودى ایمان صاحبش
شیطان جهنمیاس

گشت دیگر مراجعه نكرده و بر نمى گردد1 در این موقع میدان وسیع و زمینه بى مانع قلب آدمى براى رجزخوانى و یاوه سرائى هاى ابلیس خالى مانده و چون حریف و مقابل در برابر خویش ‍ نمى بیند، هر كارى كه خواسته باشد، با میل و رغبت انجام داده و صاحبش ‍ را بر آن وادار مى سازد.

در این وقت هر قدر بشر عمر طولانى و زیاد كند، روز به روز بر گناه و وبال و سیآت او افزوده شده و در هر آن از ساحت قدس سبحانى و رحمت و شفقت ربانى دورتر مى گردد.

در نتیجه از عمر عزیز كه بزرگترین و گرانمایه ترین سرمایه بشرى است ، جز از ابلیس كسى دیگر استفاده و بهره نمى برد و فقط شیطان است كه به وسیله انسان گمراه مواد حیاتى خود را تأمین نموده و بر سرور شادیش افزوده مى شود.

براى فرار و نجات از چنین حالت و نكبت است كه حضرت سیدالساجدین و زین العابدین (علیه السلام ) به پروردگارش عرضه مى دارد : خدایا و معبودا! به من تا آن وقت عمر و زندگى بده كه در طریق و راه اطاعت و بندگى تو مصرف مى شود و هر گاه دیدى عمرم چراگاه شیطان شده ، جان و روحم را بگیر و قبض نما، پیش از آنكه مورد خشم تو واقع شوم و یا غضبت درباره من ثابت و محقق گردد. 2

درمان چیست؟

مردم جهان علیل و مریضند و گناه و معصیت پروردگار عالم به منزله مرض و ناخوشى است و اطاعت و فرمانبردارى از اوامر و دستورهاى حضرت حق همانند دوا و درمان است و فرشته رحمت و روح ایمان هم مثل دكتر و طبیب مهربان و دلسوز مى باشد كه همیشه بیمار تحت معالجه خویش را به داروهاى نافع و پر منفعت راهنمایى كرده و از خوردنى ها، و نوشیدنى هایى كه به حال او مضر است و كسالت و نقاهتش را مضاعف و چند برابر مى سازد، دستور منع و قدغن اكید صادر مى كند.

و شیطان همانند دشمن سرسخت و دیرین او است كه دائما بر ضرر و زیانش كوشش كرده و او را به امور و كارهائى كه درد و رنج وى را بیشتر و زیادتر مى نماید، تحریص و ترغیب مى نماید.

اگر ناخوش و بیمار به سخنان واقع بینانه پزشک معالج خود گوش نداده و از حرفها و گفته هاى دشمن خویش متابعت كرد، طبیب او را به حال خود واگذار كرده و عنایت و لطفش را از او قطع مى كند.