خدا بود و دیگر هیچ ...

" یُضلّ الله مَن یَشاءُ و یَهدى مَن ‏یَشاءُ ؛ خداوند هر کسى را بخواهد گمراه و هر که را بخواهد هدایت مى‌کند ."1

با رجوع به قرآن و ارجاع آیات ‏به یکدیگر دو نوع هدایت به خداوند نسبت داده مى‌شود ؛ هدایت عمومى ، و هدایت پاداشى .‏

هدایت عمومى ، هدایت فراگیر و همگانى است که شامل همه‌ی انسان‌ها مى‌شود ؛ مانند قرآن ، که در ‏وصف آن آمده است ؛ « هُدىً لِلنّاسِ » ؛ هدایتی است برای مردم .

هدایت عمومى ، هدایتى ابتدایى است ؛ کسى ‏که به هدایت ابتدایى پاسخ مثبت دهد و به سوی او بازگردد " یَهدِى اِلَیه مَن أناب " ،2 و به دنبال آن حرکت نماید ، به قرآن معتقد شود " مَن یُؤمن بالله یَهدِ ‏قلبه "3 ، به حکم ‏آن آشنا گردد و در خدمت آن قرار گیرد و آن را اطاعت کند ، " ان تُطیعوه تهتدوا " ،4 از هدایت پاداشى ، بهره مى‌برد .‏

خداوند خود، در آیات قرآن در رابطه با هدایت پاداشی توضیح می‌دهد . وقتی می‌فرماید « یهدی من یشاء » برایش دلیل می‌آورد و مصادیقش را هم مشخص می‌نماید . بعنوان مثال ، می‌فرماید : "قُلْ إِنَّ اللَّهَ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی إِلَیْهِ مَنْ أَناب ؛ خدا هر که را بخواهد گمراه مى‏کند. و هر که را به درگاه او روى کند ، هدایت مى‏کند ."5

یعنی کسی را هدایت می‌کند که بازگردد ، و کسی باز می‌گردد که هدایت اولیه را پذیرفته باشد .

و یا می فرماید : " إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدیهِمْ رَبُّهُمْ بِإیمانِهِمْ تَجْری مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فی‏ جَنَّاتِ النَّعیم ؛ آنان را که ایمان آورده‏اند و کارهاى شایسته انجام داده اند ، پروردگارشان به سبب ایمانشان به بهشت هایى پر نعمت که نهرهاى آب در زیر پایشان جارى است ، هدایت مى‏کند ."6

" قَدْ جَاءَکُم مِّنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُّبِین ؛ یَهْدی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدیهِمْ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقیم ؛ و از جانب خدا نور و کتابى صریح و آشکار بر شما نازل شده است تا خدا بدان هر کس را که در پى خشنودى اوست به راه‏هاى سلامت هدایت کند و به فرمان خود از تاریکى به روشناییشان ببرد و آنان را به راه راست هدایت کند ."7

اضلال در مورد خداوند

اضلال و گمراه کردن خداوند برخلاف هدایت نمودن او به دو قسم تقسیم نمى‌شود ؛ بلکه براى اضلال بیش ‏از یک قسم نیست ، زیرا خداوند ـ معاذ الله ـ اضلال ابتدایى ندارد و کسى را در ابتدا گمراه نکرده و فریب ‏نمى‌دهد ، اضلال خداوند همواره کیفرى است و اضلال کیفرى ؛ شامل کسانى مى‌شود که على‌رغم هدایت ‏ابتدایى ، که شامل عقل ، فطرت و الهام از درون و وحى تشریعى و کتابهاى آسمانى ، رسالت و ‏امامت از بیرون ، دین را پشت سر گذارده و از نداى فطرت اعراض نموده و به طرف گناه حرکت مى‌نماید .

یعنی پس از آنکه خودشان هدایت اولیه را نپذیرفتند و گمراه شدند ، دیگر به اجبار آنها را هدایت نمی‌کند و همین هدایت نکردن ، خود نوعی گمراهی است . منظور اینکه خداوند به اجبار مانع گناه کردن و گمراهی ایشان نمی‌شود .

همچنین در آیات قرآن مصادیق کسانی که گمراه می شوند و هدایت نمی یابند، را هم مشخص می‌کند ؛

از جمله :

وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقین " 8

وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمین " 9

وَ أَنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین " 10

انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ما است ، هدایت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست ، بلكه به شهادت آیات متعددى از خود قرآن «هدایت» به معنى فراهم آوردن وسائل سعادت و «اضلال» به معنى از بین بردن زمینه هاى مساعد است ، بدون اینكه جنبه اجبارى به خود بگیرد. و این فراهم ساختن اسباب «توفیق» یا بر هم زدن اسباب «سلب توفیق»نتیجه اعمال خود انسانها است كه این امور را در پى دارد، پس اگر خدا به كسانى توفیق هدایت مى دهد و یا از كسانى توفیق را سلب مى كند ، نتیجه مستقیم اعمال خود آنها است

بنابراین همانگونه که مشاهده شد از اینگونه آیات نمی‌توان مفهوم جبر را برداشت کرد! مخصوصاً در سوره نحل که نیز می‌فرماید : از هر آنچه عمل می‌کنید ، بازخواست می‌شوید .

‏خداوند سبحان به انسان خاطى و گناهکار ابتدا فرصت توبه و انابه و بازگشت را اعطا مى‌کند و اگر او از این ‏مهلت نیز استفاده نکند ، به اضلال الهى گرفتار مى‌گردد .‏

آیات بسیارى از قرآن کریم ناظر به این مطلب است که اگر کسى ایمان بیاورد و مقدارى بر آنچه ایمان ‏آورده ، عمل نماید ، قلب او به آسانى به طرف خیر حرکت مى‌کند و معارف دینى را نیک مى‌فهمد . ‏خداوند گرایش ، علاقه ، انس ، اسباب و وسایل ، دوست خوب ، استاد خوب ، شاگرد خوب و شرایط مناسب ‏را به فاسق اعطا نمى‌کند و امکان بهره‌ورى از این امور را از او سلب مى‌نماید و او را به حال خود رها مى‌کند ‏و به این ترتیب هواهاى نفسانى بر او چیره شده و زمام زندگانى او را به دست گرفته و در اختیار شیطان قرار ‏مى‌دهد . او دررحمت خود را بر انسان گمراه مى‌بندد . و در سوره مبارکه فاطر به این حقیقت اشاره شده ‏است که: " مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَةٍ فَلَا مُمْسِكَ لَهَا وَمَا یُمْسِكْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِن بَعْدِهِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ " . 11

آنچه را که خداوند از رحمت بر بندگان خود بگشاید بازدارنده‌اى براى آن نیست و آنچه را او باز دارد ، ‏گشاینده‌اى ندارد و خداوند شکست‌ناپذیر و حکیم است .

تأثیر متقابل ایمان وعمل آدمی
ز خودی تا خدا

همیشه اعمال و كردار انسان ، نتائج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد ، از جمله اینكه اگر عمل نیك باشد، نتیجه آن ، روشن بینى و توفیق و هدایت بیشتر به سوى خدا و انجام اعمال بهتر است . و اگر دنبال زشتیها برود ، تاریكى و تیرگى قلبش افزون مى گردد ، و به سوى گناه بیشترى سوق داده مى شود و گاه تا سر حد انكار خداوند مى رسد! در حقیقت اصرار در گناه می تواند ریشه ایمان را از بین ببرد .

انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ما است ، هدایت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست ، بلكه به شهادت آیات متعددى از خود قرآن ((هدایت )) به معنى فراهم آوردن وسائل سعادت و ((اضلال )) به معنى از بین بردن زمینه هاى مساعد است ، بدون اینكه جنبه اجبارى به خود بگیرد. و این فراهم ساختن اسباب (توفیق) یا بر هم زدن اسباب ( سلب توفیق ) نتیجه اعمال خود انسانها است كه این امور را در پى دارد ، پس اگر خدا به كسانى توفیق هدایت مى دهد و یا از كسانى توفیق را سلب مى كند ، نتیجه مستقیم اعمال خود آنها است .

همچنین خداوند به همه قدرت تفکر و اندیشه داده است . بدیهی است کسانی که از این نعمت استفاده کنند ، هدایت خواهند یافت و کسانی که تفکر نکنند و لجاجت کنند و به جای پیروی از عقل خود ، پیرو هوای نفسانی خود باشند ، گمراه می شوند .

" وهیچ کس را نرسد که ایمان بیاورد ، مگر به اذن و توفیق خداوند و خدا گمراهی را بر کسانی قرار می دهد که نمی اندیشند. "12

" آنهایی که سخنان را گوش فرا می دهند و از بهترین آنها پیروی می کنند ، آنها هستند که خدا هدایتشان کرده ،آنها صاحبان خرد نابند ."13

نتیجه گیری :

خداوند کسی را گمراه نمی کند ، بلکه هر کس در برابر حقایق قرآن بایستد ، خود گمراه می شود و بدین معنی می توان گفت که قرآن، سبب گمراهی او گردید .

چنان که می فرماید: " وَ ما یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الفاسِقِینَ " یعنی فسق مردم سبب گمراهی آنان می باشد. راستی مگر می شود خداوند مردم را به ایمان تکلیف کند ، ولی خودش آنان را گمراه کند !؟ و مگر می شود این همه پیامبر و کتب آسمانی نازل کند ، ولی خودش مردم را گمراه کند !؟

گرچه در آیاتی ، هدایت و گمراهی بطور کلّی به خداوند نسبت داده شده است ، اما در حقیقت ،خداوند کسانی را هدایت می کند که به سوی او بروند ،و به دنبال کسب رضای او باشند14، و در راه او جهاد کنند .15

و برعکس ، کسانی که با اختیار خود در راه کج حرکت کنند ، خداوند آنان را به حال خود رها می کند . مراد از گمراه کردن خدا نیز همین معناست . چنان که درباره کافران ، ظالمان ، فاسقان و مسرفان جمله « لا یَهدِی » بکار رفته است .

به قول سعدی ؛

راه است و چـاه و دیده بینا و آفتاب

تا آدمـی نگاه کند ، پیش پای خویش

چندین چراغ دارد و بیراهه می رود

بگذار تا بیافتد و بیند، سزای خویش