شور عشق با ديدن اين تصاوير كمي به خود ميآييم و براي چند لحظهاي تمام نداشتههايمان را فراموش ميكنيم.
ما هميشه به ديگران غبطه ميخوريم و تمام داشتههاي خود را ناديده ميگيريم، مگر اينكه گاهگاهي كسي را ببينيم كه از موهبتي محروم است آن موقع شايد كمي خدا را به خاطر داشتههايمان شكر كنيم.
ما فراموش ميكنيم كه نبايد به حال كسي غبطه بخوريم، از ياد ميبريم كه بايد از همان چيزي كه هستيم و داريم نهايت استفاده را بكنيم، شاد باشيم و خدا را شكر كنيم.
اين مقدمهاي بود براي تصاويري كه در زير آمده، تصاويري كه انسان را تكان ميدهد و باعث ميشود اگرچه براي چند لحظه اما به خود بياييم. با ديدن اين تصاوير افسرده ميشويم و احساس ميكنيم انسانهاي سالم چه دلايل محكمي براي شادي و خوشبختي دارند اما از آن بيخبرند!
احمد و فاطمه هر دو معلول هستند، احمد از هر دو دست و فاطمه از هر دو پا معلول است. احمد و فاطمه دو سالي است كه با هم ازدواج كردهاند و با تمام محدوديتها يكديگر را پذيرفتهاند. احمد پاي هرگز نداشته فاطمه را جبران ميكند و فاطمه دست هرگز نداشته احمد را.
اين دو چه زيبا معني زندگي را درك كردهاند و با هم شاد و خوشبختاند.
اين دو سالهاست كه در كهريزك زندگي ميكنند و مسئولين آنجا از اين دو به عنوان الگو هميشه نام ميبرند... حتي براي آنان يك ازدواج مفصل هم برگزار كردند.
ازدواج دوقلوها
سنت الهي ازدواج، از زيباترين سنتهاي خداوند و شنيدن خبر ازدواج دوستان وآشنايان بسيار خوشايند است. يكي از جالبترين ازدواجها كه معمولا به ندرت شاهد آن در سطح جامعه هستيم، ازدواجهاي دوقلويي است كه در آن، برادران دوقلو با خواهران دوقلو پيوند زناشويي ميبندند و دو زوج خوشبخت، زندگي جديد دوقلويي خود را آغاز ميكنند. قطعا برخورد افراد با اين گونه زوجها به نوبه خود جالب و ديدني است.
2 برادر، 2 باجناق، 2 خواهر، 2 جاري
مهدي و مهرداد خداپرست به همراه خانمها فاطمه و فائزه آقايوسفي نام اين دو زوج دوقلو است... كه البته در اوايل سال 89 مجله خانوادهسبز با آنها به گفتگو نشست...
اين دو برادر ميگويند، از آن جا كه همواره در كنار هم بوديم، تصميم گرفتيم با خواهران دوقلو ازدواج كنيم تا در زندگي، موفقتر و پر انرژيتر باشيم. من و برادرم علاوه بر اينكه دوست و همكلاس و هم رشته يكديگريم اكنون نيز دو باجناق خوب براي هم هستيم.
خواستگاري از خواهران دوقلو با پا فشاري ما از سال 1384شروع شد و سرانجام در سال 1388 با معرفي يكي از اقوام، به خواسته قلبي خود نايل شديم. نكته جالب اين بود كه مادرمان همان اوايل به منزل اين دو خواهر رفته بودند و ما از آنجا بيخبر بوديم. تا اينكه به منزلشان رفتيم و بعد از چند جلسه آشنايي و تطابق معيارها به نتيجه رسيديم. بد نيست بگوييم بعضيها ما را از ازدواج با دوقلو دور ميكردند و سعي در تغيير تصميممان داشتند ولي به هر حال خواستن توانستن است.
آنها در گوشهاي از صحبتهايشان ميگفتند دوقلوها براي افراد معمولا جذاب هستند و اين جذابيت با ديدن دو زوج دوقلو دوچندان ميشود. هنگام خريد، فروشنده از ديدن ما شگفت زده ميشد وبه اين ترتيب تخفيف خوبي ميداد.
يك ماشين عروس داشتيم
حبيب و شهاب رحمانيان به همراه خانمها مهرنوش و بهنوش عباسآبادي زوج دوقلوي ديگري هستند كه دربارهشان مطالبي خواهيد خواند.
دو برادر ميگويند، ازدواج ما كاملا سنتي بود. مراسم در يك شب برگزار شد و لباس هر دو زوج مشابه هم بود. يك ماشين عروس داشتيم من و برادرم در جلو و خانمها در عقب نشستند. چهره مردم وقتي يك ماشين عروس را با دو عروس و داماد ميديدند ديدني بود.
خانوادههايمان مايل بودند تا قلهاي بزرگتر با هم و قلهاي كوچكتر با هم ازدواج كنند اما بعد از صحبت و آشنايي بيشتر، عكس قضيه اتفاق افتاد.
زماني كه هر چهار نفر به خريد و يا رستوران ميرفتيم اكثرا فكر ميكردند ما چهار نفر چهار قلو هستيم يعني برادر و خواهريم نه اينكه دو زوج. اين موضوع به دليل عينكي بودن هر چهار نفرمان تشديد ميشد.
منزلمان در دو ساختمان جدا اما به هم چسبيده است و به طور اتفاقي هر دو در طبقه سوم و با متراژ يكسان ميباشد. شماره تلفنهايمان هم به غيراز شماره آخر كه پشت سر هم است، يكي است.
هميشه با هم هستيم
محمدحسن و محمد حسين عبدا...زاده به همراه خانمها زهرا و مرضيه ملكي سودمند زوج ديگر دوقلو ميباشند.
محمدحسن ميگويد: ما برادران دوقلو به سال 1340 در تبريز به دنيا آمديم، بعد از 25 سال زندگي مشترك با همسرانمان از اين اتفاق زيبا، بسيار راضي هستيم. محصول اين زندگي براي ما، دختري به نام هليا بيست ساله و براي محمدحسين دو دختر به نامهاي الميرا بيست و سه ساله متاهل و ايلارسيزده ساله است.
از ابتدا قصد ازدواج دوقلويي نداشتيم واين كاملا اتفاقي بود. خواهرمان در مجلس ختمي حضور داشت و در آن جا بستگان، خانمها را معرفي كردند. به اين ترتيب اولين و آخرين تجربه خواستگاري به زندگي مشترك تبديل شد.
محمدحسين ميگويد: ما تا قبل از ازدواج دختر برادرم با هم در يك خانه زندگي ميكرديم و اين موضوع براي بچهها خيلي خوب بود. گويا داراي دو پدر و مادر بودند.
مثل تمامي دوقلوها ما هم براي مردم خيلي جالب هستيم. اين قضيه حتي در مسافرتهاي خارج از كشور نيز نمود دارد و افراد تمايل دارند باما عكس يادگاري داشته باشند.
نظر دختران آقايان عبدا...زاده را هم در مورد دوقلو بودن پدر و مادرشان بخوانيد.
هليا خانم ميگويد: از اين كه پدر و عمو و مادر و خالهام دوقلو هستند بسيار خوشحالم. حتي هنوز بعد از اين همه سال نميتوانم پدر و عمويم را از پشت سر تشخيص دهم.
الميراخانم هم ميگويد: همسرم هنوز تعجب ميكند كه چرا رنگ كادوهاي پدر و عمويم نبايد متفاوت باشد. به ياد ندارم مسافرتي رفته باشيم كه عمو و خالهام در آن همراه ما نباشند.
عشق زميني يا؟
در برنامه ماه عسل امسال يك زن و شوهر دعوت شدند كه عشق آنها داستان و فيلمنامه نبود. عشقشون زميني هم نبود. نميدونم ميشه گفت يه عشق آسموني؟
حاج غلام قصه ما طواف خانه خدا نكرده بود طواف خانه دل كرده بود. حاجي قصه ما واقعا حاجي بود. عاشق همسرش بود همسري كه ۲۰ سال تحمل كرد. همسري كه ۲۰ سال تا دم مرگ رفتن و آمدن شوهرش را ديد. همسري كه ۲۰ سال ديوانهوار عاشق مردي بود كه حتي از زور مواد مخدر نميدانست دل دارد يا نه. چه برسد به اين كه عشقش را درك كند.
تيك زمانه حاجي ما يادگاري از نه سال پيشش است. يادگاري كه با بوسيدن دست همسر پاك نميشود ولي زيبا ميشود. رنگ عشق به خودش ميگيرد.
جواب چراهاي غلام كاردي رو توي زندان هيچ كس نتونست بده. هيچ كس نتونست رنگ چشاي عاشق همسرش رو بفهمه. كسي نفهميد ۲۰ سال سر كردن با اين نوع زندگي چه حسي داره اما اگه ايمان به خداي اين زن و شوهر نبود. اگه دكتر اصلي جوابشون كرده بود. اون وقت غلام يا گوشه زندان ميمرد يا گوشه خيابون. اون وقت حاجي ما هيچ وقت نميتونست عشق همسر و فرزندانش رو روي قلبش خالكوبي كنه اون وقت...
در برنامه ماه عسل يه زن و شوهري رو آورده بودن يه سي سالي بود كه ازدواج كرده بودن! آقاهه 20 سال يه معتاد و دزد و خلافكار تمام عيار بوده! 18 سال توي زندان بوده! از بس شر و اوباش بوده همه ازش ميترسيدن حتي خلافكاراي تو زندان! اما ميگفت حالا 9 ساله كه پاكه پاكم! مكه هم رفته بود!!!! حاج غلام بهش ميگفتن! زنش را ميپرستيد.
خانواده سبز
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)