در دنیایی زندگی می کنیم که بشر با مشکلات و نگرانیهای روزمره و موقعیتهای شغلی و اجتماعی نامستحکمی روبرو است. او بر اثر این عوامل زیر فشارهای روحی و جسمی قرار دارد. اگر رابطه روحانی خوبی با خالق خود نداشته باشد احساس افسردگی و بی پناهی می کند. او سعی دارد در این اقیانوس پر طلاتم زندگی، تکه چوبی یافته و امید نجاتش را برآن ببندد. چه بسا بر اثر درماندگی به فال بینان غیبگویان احضار کنندگان ارواح، جادوگران و یا طالع بینان پناه می برد تا از دهان این اشخاص خبر خوشی دریافت کند تا شاید روح تشنه اش سیراب شود و به این طریق تسلی یابد. در صورتی که یکی از رازهای مهم موفقیت بشر در زندگی دانستن کلام خدا و اطاعت از اوامر الهی و دعا در حضورش است زیرا فقط اوست که تسلی دهنده قلب ناآرام بشر می باشد.
- برای روشن شدن مطلب، کلام خدا را در کتاب مقدس سفر تثنیه فصل 18 آیات 10 تا 13 را مورد بررسی قرار می دهیم. خدا می فرماید: " در میان تو کسی یافت نشود که پسر یا دختر خود را از آتش بگذراند (بین بت پرستان مرسوم بود که پسر یا دختر خود را بعنوان قربانی در آتش می سوزانیدند و تقدیم به خدایانشــــان می کردند) نه فالگیر (کسیکه با وسائلی مانند ورق بازی ورق طاروت قهوه چای نخود یا شمع و غیره فالگیری کند) نه غیبگو (شخصی که با یکی از روشهای زیر مانند خیره شدن در کره کریستالی، آونگ ، چوبدستی تخته الفباء ، کف بینی ، تحقیق و دنبال کردن پرواز پرندگان و تعبیر خواب، غیبگویی کند) نه افسونگر (کسی که افسون کند یعنی کلماتی را برای جادو کردن بکار ببرد)، نه جادوگر (کسیکه بعنوان جادوی سفید یا کشیدن اشکال، خطوط و یا جدولهایی روی تکه کاغذ یا فلز، طلسم خوشبختی ، محافظت و یا دفع آزار و اذیت از انسانرا بکار برد و یا جادوی سیاه تولید مشکل یا بدبختی برای شخص بنماید) ، نه ساحر (کسیکه سحر می کندآنهم نوعی جادوگری است) نه سئوال کننده از اجنه (اجنه در لغت بمعنی جمع جنین است ولی در زبان فارسی به غلط برای جمع جن استفاده می شود. صاحب اجنه کسی است که با اجنها که ارواح شریر می باشند مشورت می کند و به صاحبان اجنه ، مدیوم نیز می گویند یعنی کسی که صاحب علم احضار ارواح می باشد) ، نه رمال (شخصی که با وسیله ای بنام رمل و اصطرلاب فال بگیرد وپیشگویی کند)، و نه کسیکه از مردگان مشورت می کند (مقصود شخصی است که روح مرده را احضار می کند و این احضار روح توسط همان صاحبان اجنه یا مدیوم ها انجام می شود)، زیرا هر که اینکار را کند نزد خداوند ناپسند است و به سبب این آلودگیها یهوه خدایت آنها را از حضور تو اخراج می کند. نزد یهوه خدایت کامل باش.
تماس با فالگیران و غیبگویان و جادوگران راه را برای ورود ارواح شریر در شخص مختلف باز می کند.
کتاب مقدس بما تعلیم می دهد که این اعمال مورد قبول خدا نمی باشد و اخطار می کند اینگونه ارتباط ، شخص را تحت تاثیر شیاطین قرار می دهد. یکی از طرق بسیار معمولی نفوذ ارواح ، غیبگویی است و آن کوشش برای کسب اطلاعات در مورد آینده می باشد که بتوسط فال یا قدرت روح شریر انجام می شود و متاسفانه بین مردم و حتی هموطنان عزیز بسیار رواج یافته است.
کلام خدا درکتاب اشعیاء نبی فصل 8 آیه 19 چنین می فرماید: " چون به شما بگویند که از اصحاب اجنه و جادوگران که جیک جیک و زمزمه می کنند سئوال کنید گویید آیا قوم از خدای خود سئوال ننماید و آیا از مردگان بجهت زندگان سئوال باید نمود؟"
ملاحظه می فرمایید خدا به صراحت چنین افرادی را مرده یعنی بدون نجات محسوب می نماید. عیسی مسیح در انجیل یوحنا فصل 10 آیه 10 می فرماید: " دزد نمی آید مگر آنکه بدزدد و بکشد و هلاک کند." شیطان و فرشتگان شریرش سعی دارند با ظاهری محترمانه روشهایی را بکار ببرند تا بشر را از طریق خدا منحرف کنند و آنها را از نجات و ورود به ملکوت آسمان بدور نکهدارند. خدا بطور واضح در کتاب سفر لاویان فصل 19 آیه 32 می فرماید:" به اصحاب اجنه توجه مکنید و از جادوگران پرسش منمایید تا خود را با ایشان نجس سازید من یهوه خدای شما هستم."
خداوند در فصل 20 آیه 6 همین کتاب ادامه می دهد: " کسی که به سوی صاحبان اجنه و جادوگران توجه نماید تا در عقب ایشان زنا کند (مقصود زنای روحانی است یعنی ***** نمودن از دستورات خدا) من روی خود را به ضد آن شخص خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت". خدا در همین فصل در آیه 27 به قوم اسرائیل دستور می دهد: " مرد و زنی که صاحب اجنه یا جادوگر باشد البته کشته شودو ایشانرا به سنگ سنگسار کنید، خون ایشان بر خود ایشان است." در مسیحیت حکم قتل برای کسی صادر نشده ولی دستور اکید داده شده که از این اشخاص دوری جوییم و هیچگونه مشورتی باآنها انجام ندهیم.
شخصی که با مسائلی از قبیل فالگیری، غیبگویی، احضار ارواح و جادوگری آلوده شود نه فقط خود او زیر لعنت خدا قرار می گیرد بلکه مطابق کلام خدا این لعنت تا نسل سوم و چهارم در خانواده او ادامه خواهد یافت. پس باید توجه داشت که تماس با فالگیران و ساحران و جادوگران مسئله ساده ای نیست بلکه امری بسیار جدی و حساس می باشد که شخص متخلف و خانواده اش را تحت تاثیر و کنترل شریر قرار می دهد.
سرنوشت پادشاهی که روح مرده را احضار کرد
- در کتاب مقدس می بینیم شائول اولین پادشاه اسرائیل که مرد خدا ترسی بود و زمانی تمامی جادوگران و صاحبان اجنه را بقتل رسانیده بود بر اثر اشتباهاتش خدا از روگردان شد و او وقتیکه می خواست با فلسطین جنگ کند از خدا طلب مشورت کرد اما به دعاهایش جوابی داده نشد. او به عوض اینکه خود ش را در حضور خدا تفتیش و تقدیس کند از زنی که صاحب اجنه بود تقاضا کرد روح سموئیل نبی را که در آن زمان مرده بود برایش احضار کند. آن زن به توسط جن، روح سموئیل را برای پادشاه احضار کرد تا از او پرستش نماید، وقتی روح سموئیل احضار شد گفت: " چرا مرا برآورده مضطرب ساختی؟"
در اینجا یک روح شریر خود را بجای سموئیل معرفی کرد زیرا مدیومها به هیچ وجه دسترسی به ارواح مرده را ندارند بلکه تمام تظاهرات متعلق به ارواح شریر می باشد. آنها از طرف شیطان ماموریت دارند که انسانها را فریب داده و زیر لعنت خدا قرار بدهند. این عمل یکی از دلایلی بود که خدا سلطنت را از شائول گرفت و به داود سپرد وشائول در گناه خودش هلاک شد.
در کتاب دوم تواریخ فصل 33 نوشته شده که منسی در سن دوازده سالگی پادشاه اسرائیل شد و55 سال در اورشلیم سلطنت کرد. او برای لشکرهای آسمان ( یعنی ستارگان) در صحن خانه خداوند مذبح بنا کرد و پسر خود را از آتش گذرانید، فالگیری و افسونگری نمود و با صاحبان اجنه و جادوگران مراوده کرد و در حضور خدا شرارت بسیار ورزید. وقتی سرداران آشور منسی را با زنجیر بسته به بابل آوردند در آن هنگام متوجه شد که نیروهای شیطانی و جادوگری قادر به رهانیدنش نیستند، پس در حضور یهوه خدای یکتا فروتن شد و به جهت توبه طلب آمرزش کرد و خدای مهربان او را اجابت نمود و دوباره به مملکتش بازگردانید. او خدایان بیگانه و بتها را از خانه خدا در اورشلیم برداشت و به خارج از شهر ریخت و مذبح خداوند را تعمیر کرد و یهوه خدای اسرائیل را عبادت نمود. در آن زمان بجز قوم اسرائیل که خدای حقیقی را میشناختند تمامی قومهای جهان بت پرستی می کردند و خدا برای اولین بار شریعت خود را توسط موسی به قوم یهود آموخت. از این جهت است که در اینجا او یهوه خدای اسرائیل نامیده شده است.
چرا در دنیا هزاران زبان مختلف وجود دارد؟
- بابل شهر بسار بزرگ و متمدنی بود، ریشه علمهای جادوگری، غیبگویی، فالبینی، احضار ارواح و طالع بینی از آنجا سرچشمه گرفت. این شهر در ابتدا توسط نمرود یکی از نواده های نوح بنیان گزاری شد. در آنجا تصمیم گرفتند برجی بسازند که سرش به آسمان برسد تا نامی برای خود پیدا کنند مبادا بر روی زمین پراکنده شوند. تا آن موقع همه مردم جهان به یک زبان صحبت می کردند. وقتی خدا شرارات این قوم را دید زبانهای آنان را مشوش کرد، در نتیجه ساختن برج متوقف شد و از آن موقع است که زبانهای مختلف در دنیا بوجود آمده است. خدا در فصل 47 از کتاب اشعیاء نبی شهر بابل را به یک دختر باکره تشبیه می کند که بخاطر داشتن علم زیادش در امور جادوگری، غیبگویی، فال بینی ، احضار ارواح و طالع بینی در اطمینان ساکن است واز زیادی علمش به عیاشی پرداخته بطوری که فکر نمی کند روزی تشکیلاتش از هم پاشیده شود. خداوند در آیه نهم از این فصل چنین می فرماید: " پس این دو چیز بی اولادی و بیوگی ناگهان در یک روزبه تو عارض خواهد شد و با وجود کثرت سحر (جادوکردن) و افراط افسونگری (جادوگری) زیاد تو آنها بشدت بر تو پیروزی خواهند یافت. زیرا بر شرارت خود اعتماد نموده گفتی کسی نیست که مرا ببیند و حکمت و علمت ترا گمراه ساخت و در دل خود گفتی من هستم و غیر از من دیگری نیست پس بلائی که افسون (کلماتیکه جادوگران هنگام جادوکردن بکار می برند) آنرا نخواهی دانست بر تو وافع خواهند شد و مصیبتی که به دفع آن قادر نخواهی شد ترا فرو خواهد گرفت و هلاکتی که ندانسته ای ناگهان بر تو استیلا خواهد یافت، پس در افسونگری خود و کثرت سحر خویش که در آنها از طفولیت مشقت کشیده ای قائم باش شاید که منفعت توانی برد و شاید که غالب توانی شد. از فراوانی مشورتهایت خسته شده ای پس تقسیم کنندگان افلاک (جمع فلک و مدار ستارگان) و رصد بندان کواکب (کسانیکه حرکت ستارگان را زیر نظر می گیرند) و آنانیکه در غره ماهها (اول نا قمری وقتیکه ماه هلال است) اخبار می دهند بایستند (در اینجا راجع به طالع بینان صحبت می کند) و ترا از آنچه بر تو واقع شدنی است نجات دهند. اینک مثل کاهی شده آتش ایشانرا خواهد سوزایند که خویشتنرا از شدت زبانه آن نخواهد رهانید و آن آتشی که خود را نزد آن گرم سازند و آتشی که در برابرش بنشینند نخواهد بود، آنانی که از ایشان مشقت کشیدی برای تو چنین خواهند شد. (این است عاقبت طالع بینانی که مردم به آنها اعتماد می کنند)، و آنالنی که از طفولیت با تو تجارت می کردند هرکس بجای خود آواره خواهد گردید و کسیکه ترا رهایی دهد نخواهد بود".
خدا بابل را مادر زناکاریهای جهان می نامد و به قوم خود می گوید از بابل و اعمال آن بیرون آمده بسوی من بازگشت کنید تا می بسوی شما بازگشت کنم. برای این منظور احتیاج به توبه کردن و تقدیس شدن (پاک شدن) دایرم تا مورد قبول خدا قرار بگیریم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)