یکم: قاب افقی
دو نفر، هر دو پسر، روی یک کاناپهی چرمی بهرنگ ارغوانیِ تیره، کنار هم نشستهاند.
یکی لباس قرمزی پوشیده که یقهگرد است و هیچ طرح و نقشی ندارد؛ در سمت راست نشسته و به جلو خم شده، دست را سمت دوربین دراز کرده و دارد با دهان باز و چشم بسته میخندد. دست دیگرش روی پای پسر کناری است، که پیراهن چسبانی پوشیده با چارخانههای سبز روی زمینهی سفید، و توی مبل لم داده. این دومی صورتی کشیده و موهایی بور - حتا میشود گفت طلایی - دارد، اما نه زیادی روشن. سرش را بهسوی دوربین گرفته ولی نگاهاش از انتهای گوشهی چشمها به پسر قرمزپوش است، انگار نخواهد او را متوجه نگاه خود کند. لبهایاش کمی بههم فشردهاند، اما میشود انحنای لبخندی را از لای آنها تشخیص داد.
پسری که دست به دوربین دراز کرده، به انتهای سمت راستِ عکس چسبیده؛ اما در سمت چپ، بعد از کاناپهی دو نفره، یک میز کوچک مربع هست و بخشی از دستهی مبل دیگری به همان رنگِ تیره و ارغوانی. روی میز مربعیِ بین دو مبل، یک شمع زرد مکعب و چیزی که به یک زیرسیگاری شیشهایِ خالی میماند بهچشم میآید. مبلها پشت به پشت دیواری دادهاند که لخت ایستاده و یکسومِ بالاییِ عکس، سفیدیِ آن را نشان میدهد.
پایین عکس، جلو کاناپه، سه گیلاس بهردیف کنار هماند، که پایههای آنها و میزی که روی آن قرار دارند دیده نمیشود. یکی از گیلاسها خالی است، دو تای دیگر مایع شفاف طلایی رنگی، هر کدام بهاندازهی یکی دو بند انگشت دارند. گیلاسی که خالیست نزدیک به لبهی سمتِ چپ میز است و آن طرفِ دو گیلاسِ دیگر، دو شمع به شکل اعداد انگلیسی چهار و دو روی خامهی صورتیِ کیکی فرو رفتهاند. روی شمعِ چهار میشود دود مختصری را که از فتیله تا نزدیکی یقهی لباس قرمزِ پسر بالا رفته تشخیص داد. انگشت آدم سومی - که فقط دستاش تا مچ پیداست - از گوشهی عکس فرو رفته توی کیک.
شلوار جین آبیِ هر دو پسر در پایین عکس پیداست. بین این دو نفر فاصلهای نیست تقریبا، چسبیدهاند بههم، با این که یک طرف کاناپه هنوز دو وجبی جا هست. پسر سمت راستی موهایاش ژلزده و بههم ریخته است، و تهریش دارد و صورتاش - که لاغر نیست - سبزه میزند. پسر دیگر، موهای لَخت و روشناش را به عقب شانه زده و صورتِ سفیدی دارد که گل انداخته است؛ پاها را از هم باز کرده، یک دستاش را روی دستهی کاناپه گذاشته و میشود حلقهی نقرهایِ پهنی را توی شستاش دید. انگشتهای دستِ دیگر، از لای دست پسر قرمزپوش رد شده و بازوی او را گرفتهاند.
دو پسر، پهلو به پهلوی هم، روی مبل ارغوانی چرمی نشستهاند.
دوم: قاب عمودی
دو پسر، تمامقد، کنار هم ایستادهاند و دریا پشت آنهاست.
پسری که سمت چپ ایستاده، زیرپوش بیآستینی تن کرده که فیروزهای و تنگ است و هر پاچهی شلوارک خاکی رنگاش، با یک تای بزرگ بالا رفته و سفیدی رانها را آشکار کرده. یک دست را از پشت، دور پسر دومی حلقه زده است و کمر او را بالاتر از کمربند بغل گرفته. دست دیگر را روی شانهی او قرار داده و سرش را اریب، روی دست خودش خوابانده است. لبهای بستهاش به لبخند کش آمده و برجستگی گونهها را به نزدیكی بناگوشها برده، طوری که دو چال کوچک روی هر گونه پیداست. پیشانی و کمی از چشمها، زیر موهای طلاییِ صاف هاشور خوردهاند.
پسرها شانه به شانه همقدند. آن دیگری، راست ایستاده است. عینکاش، دو سیاهی گرد و بزرگ است که هیچ چیز را از چشمها نشان نمیدهد. ابروها اما پیداست، که در هم رفته و بینشان چین افتاده است. آستینهای پیراهن آبیـنفتی پسر تا روی آرنج تا خورده، دکمهی بالایی پیراهن باز مانده و مشکیِ کمپشتِ موهای سینه معلوم است. روی شلوار زغالسنگیاش کمربند سیاه پهنی است، با سگک بزرگ بیضی؛ و بهموازات پایین و بالای کمربند، دو ردیف پولک درشت فلزی روی آن دوخته شده است. صورت سبزهی پسر، رو به دوربین است و بهنظر، کمی گردناش را کشیده و سر را انگار با زاویهی ملایمی کج کرده است - شاید برای این که با سر و موهای پسر دیگر تماسی نداشته باشد. موهای خودش کوتاه است و سیاه، و لبها هیچ حالتی را نشان نمیدهند.
آن دستاش که طرف پسر اولیست، توی جیب رفته؛ جوری که شست بیرون مانده و مچ دست کمی به بیرون خم شده است. با دست دیگر، لیوانی را پایین نگه داشته که سفید است و مات، و از پشت آن، مایع قهوهای رنگی پیداست. لبهی لیوان، لای پنج انگشت پسر فشرده شده و تغییر شکل داده، انگار الان است که بشکند.
آسمان ابریست، تیرگیهایی در هم رفته که نمیشود ساعت را از روی آنها حدس زد. آخر دریا، خط افقیای است که کمی بالاتر از کمرِ پسرها را قطع میکند و بعد، پایینتر، آبهای خاکستریِ بدون موج میآیند تا به ساحل یکدست برسند، به آنجا که پای برهنهی پسرها روی ماسههای تیره است. ساقهای لاغرِ پسری که میخندد سفید است و بدون مو و بهپای چپاش، بالای مچ پا، حلقهی باریک سیاهی هست شبیه یک النگو، یا یک دستبند نازک. خیسیهای روی شلوارک و زیرپوشاش، اینجا و آنجا، به شکل لکههایی تیرهتر در آمده است. پاچههای شلوار زغالسنگی پسر دیگر تا کمی پایینتر از زانو بالا رفته و چروک خوردهاند.
پسرها، با هم ایستادهاند و پشتشان دریاست.
سوم: قاب مربع
پشت یک میز، دو پسر نشستهاند؛ یکی سرش پایین است، سمتچپاش یک صندلی خالیست و بعد از صندلی، دومی به دوربین میخندد.
اولی به جایی توی لیوان مقابلاش نگاه میکند - با پلکهایی که از این زاویه، زیر مژههای سیاهِ بلند، نیمهبسته دیده میشوند - و هیچ حواساش به دوربین نیست. موهای کوتاه و نامرتباش برق طلایی دارند. آرنج و ساعدها را روی میز گذاشته و لیوان شیشهای را با یک کف دست محصور کرده است؛ توی آن معلوم نیست، اما لبهی خالیِ بالایی، بخار گرفته و مات شده. دست دیگر (سمتِ چپ، نزدیکِ صندلی خالی) دراز شده به جلو و نوكِ انگشت اشاره انگار که دارد با نقطهای روی میز بازی میکند. چهار انگشت دیگرش یک دستمال کاغذی را توی مشت مچاله کردهاند و به انگشت شستاش حلقهایست. پسر، لباس بنفش یکدستی پوشیده که یقهی گِردش یکیـدو سانت روی گردن بالا آمده و آستینها تا نزدیکی شستِ دستها پیش رفته. لباس، تنگ به تناش چسبیده و برجستگی ملایم سینه و بازوها پیداست. سمتِ راستاش، بعد از این كه میز تمام میشود، بخشی از بدنهی چوبی یك پیانو و چند کلاویهی سفید و سیاهِ آن دیده میشود.
دیوار پشت سر چیزی نیست جز سطحی بهرنگ چوب - نه زیاد تیره، نه زیاد روشن. روی آن، بالای سرِ پسری که میخندد، تابلوی مستطیلی کوچکی با قاب سیاه هست که خطوط روی آن مات و محو است و فقط کلمهی حجاب را - که بسیار درشتتر از بقیهی متن نوشته شده - میتوان واضحتر دید.
روی صندلیِ خالی را لباسی سیاه پوشانده، کاپشنی یا پالتویی شاید، و بعد از آن، پسر دوم نشسته است که سر را بالا گرفته و از پشت خندهاش، سفیدیِ ردیف دندانها پیداست. صورتاش گندمی و چشمهاش باز و درخشندهاند. بدناش بهسمت چپِ تصویر کمی متمایل شده و دستاش روی شانهی کسی است که دیده نمیشود. این طرف عکس، لبهای نامنظم و ناصاف دارد که با دقت از روی مرز بدن آدم سوم رد شده و او را ناشناس کرده است؛ طوری که در بعضی جاها، سفیدیِ ریشهریشهی کاغذِ عکس از کنارهی آن قابل تشخیص است.
به تنِ خود پسر، یک کاپشن روشن کرمرنگ است که لبههای یقهاش را بالا داده و زیپاش را تا نزدیکیهای گردن بسته است. موها درهمریخته و بینظم است: کمی ریخته روی پیشانی، کمی سیخ ایستاده، و بعضی جاها چسبیده به هم؛ شبیهِ موهای کسی که تازه دوش گرفته باشد. جلو او فنجان سفید کوچکی هست و قاشقی روی نعلبکیِ زیرِ فنجان قرار گرفته. سمت چپ فنجان، توی یک بشقاب، خردههای قهوهای کیکی که نیست دیده میشود. کمی دور از اینها، جلو صندلی خالی دو مکعب مستطیل بهچشم میخورد که هر کدام بهاندازهی یک جعبهی کفش است - یکی کوچکتر، یکی بزرگتر؛ کنارِ هم روی میز گذاشته شدهاند و کاغذی که آنها را پوشانده، صورتی و براق است. میزی که اینها همه روی آن است چوبیست، اما تیرهتر از دیوار.
دو پسر، نشستهاند و یک صندلی بینشان خالیست.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)