نامه اول
چه حاجتی به قاصد و پست و پیک؟
عیال نازنین، سلام علیک
با خط و نامه هم اگه بتونم
به خدمتت سلام میرسونم
رفتی و دوریتو بهونه کردم
سلام گرم و عاشقونه کردم
دلت که سرد و خسته بود و غم داشت
سلام گرم و عاشقونه کم داشت
همآشیون من تو این لونهای
کفتر جلد بوم این خونهای
پرهاتو چیدم که یه وخ با پرت
پر نکشی پیش پدر مادرت
تو بیخبر رفتی و پر خریدی
تا چشم به هم زدم، یه هو پریدی
پر زدی و تو خونه کاشتی منو
دلت اومد تنها گذاشتی منو؟
با این که تو همین دهات و شهری
با من دو ماه آزگاره قهری
نیومد از تو نامهای، کلامی
نه تو پیامگیرمون، پیامی
بهم ندادی از موارد ذیل
نه آیدی و نه پیام و نه ایمیل
هیچ نمیگی شوهرم الان کجاست؟
تاج سرم، سرورم الان کجاست؟
هیچ نمیگی موهاشو کی میجوره؟
هیچ نمیگی رختهاشو کی میشوره؟
هیچ نمیگی خورد و خوراکش چیه؟
وصله رخت چاک چاکش چیه؟
دوری تو، پاک خل و دیوونم کرد
بیا و پر بزن به خونه برگرد...
نامه دوم
بخون ولی جواب نامه فوری
عیال نازنین من چطوری؟
تنگه دلم برای قیل و قالت
عزیز من، چطور اصل حالت؟
اون شیر قبلنا، شغالتم نیست
من بمیرم، عین خیالتم نیست
حالا که هیچ، وقتی دوستم داشتی که
محل سگ بهم نمیذاشتی که
همش میگفتی: «اومدم اسیری»
هی متلک، همش بهونهگیری
جز ویدئو که خونه ننهم بود،
خدا وکیلی تو خونهات چی کم بود؟
تلخی زندگیت که مثل قند شد
یواش یواش زیر سرت بلند شد
آبی که شد اون دو تا چشم سیات
شدم اسیر چشم و هم چشمیات
با نق نق و غر غر و قهر و آشتی
خونه و زندگی برام نذاشتی
همهاش بکن نکن همهاش تغیر
همهاش بدی، همهاش ستم، همهاش غر
با گریه روزمو به شب رسوندی
تا اینکه جونمو به لب رسوندی
گفتی: «میرم» اما گرفتم تو رو
اونقده غر زدی که گفتم: «برو...»
...
عزیز من رفته و برنگشته
ببین عزیز، گذشتهها گذشته
بیا،گذشته گفتوگو نداره
که خونه بیتو رنگ و بو نداره
بیا دوباره چای تازه دم کن
بساط قیمه و پلو علم کن
بپز از اون کلوچه نوبرت
برای قند و عسلت، شوهرت
زنی که خوب و پاکه، شوهر میخواد
خوب میدونم جونت واسم در میاد
تا نگی عشقو دست کم گرفتم
ویدئومون رو از ننهام گرفتم!
نامه سوم
زندگی مو جنون گرفته، برگرد
جلو چشامو خون گرفته، برگرد
این دفعه دیگه نقل هر سالیت نیست
انگاری که زبون خوش حالیت نیست
حکم تو شلاقه، اگه قاضیام
جیک بزنی، به مرگتم راضیام
مثل یخ، آبت میکنم ضعیفه
خونه خرابت میکنم ضعیفه
من نه از اون چشم سیات میترسم
نه از ننهات، نه از بابات میترسم
هرچی ازت تلخی چشیدم، بسه
تو زندگی هرچی کشیدم، بسه
این دفعه میخوام نوکتو بچینم
من نخوامت، کیو باید ببینم
خانوم شدی پیش یه مُشتی فَعله
یابو ورت داشته که یعنی بعله؟
همهاش میخوای بگم که «بعله قربان»؟
«جنیفر»ی یا دختر اوتورخان؟
نذار بگم تو کوچه زیرت کنن
یا آبجیهام خرد و خمیرت کنن
نذار بگم تو رو تو شر بندازن
نذار بگم نسلتو ور بندازن
تا سر شب،خلاصه ختم کلام
خودت میای یا خبرت، والسلام!
...
اینها رو من از این و اون شنفتم
اما از این حرفا بهت نگفتم
نوشتمش به خواری و به خفت
آخه من و حرف خلاف عفت
میخوام بگم اهل بخیه نیستم
مودبم، مثل بقیه نیستم
خسته شدی، د باشه جونم فدات
یه جفت کفش نو خریدم برات
الانه میفرستمش، روم سیا
جلدی پاشو، کفشاتو پاکن بیا!
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)