دختر روستایی که به دلیل نبود آب، به این روز افتاد ! +عکس
اینجا 2000 متر بالاتر از سطح دریاست، روستای کنسلو و دانشجوهای جهادگر سینه می زنند و از حضرت ابوالفضل تشکر می کنند که جلوی مردم روستا شرمنده شان نکرده است.
به گزارش آخرین نیوز به نقل از برنا، دخترک با دست های سوخته کنار منبع آب ایستاده است. آنقدر کوچک است که هنوز نگاههای معنی دار زنان روستای کنسلو را متوجه نمی شود؛صورت ،دست ها و روی قفسه سینه اش را پیرزنی نشان می دهد. می گویند مادر ندارد ،می گویند وقتی آتش گرفته، آبی نبوده تا سریع خاموشاش کنند و جاده سنگلاخی میان راه هم کم نامردی نکرده؛ می گویند پدرش او را بر دوشاش گرفته و جاده سنگلاخی را رفته و رفته تا برسد به شهر و دخترک سوخته است تمام راه....
50 نفر از دانشجویان پسر دانشگاه علمی کاربردی تهران در دو هفته 8 کیلومتر زمین را در جنگل و کوه کنده اند و امروز روز موعود است؛ روزی که آب چشمه از 5 کیلومتری روستا، نه با اسب و قاطر، نه با دبه ای بر دوش زنی، بلکه با لوله پلاستیکی بزرگی میآید؛ قرآن که می خوانند اهالی دست به دعا برمی دارند و دائم تشکر و دعا می کنند جهادگران را و ناله کشداری به دنبال تشکر زن ا شنیده می شود،جاده را هم درست کنید که اسیریم،خانه بهداشت 3 – 4 کیلومتری اینجاست، تا کلاس پنج م بیشتر،اینجا مدرسه نداریم، با ذلت آب می آوردیم روی دوشهایمان....خدا خیرتان بدهد. صدای یا اباالفضل و سینه زنیهای جهادگران پخش می شود در کوه .
اینجا 2000 متر بالاتر از سطح دریاست، روستای کنسلو و دانشجوهای جهادگر سینه می زنند و از حضرت ابوالفضل تشکر می کنند که جلوی مردم روستا شرمنده شان نکرده و کمک کرده تا آب را به خانههای این روستا برسانند.
بچههای روستا با شادمانی دهان خود را به لوله آب می چسبانند. بوی چای هیزمی در مشام میپیچد؛ به بالای قله کوه مجاور که نگاه می کنی، تازه می فهمی حفر زمین به عمق 60 سانتی متر، آنهم به طول 5کیلومتر در چند روز، آنقدرها هم کار آسانی نیست. در زمانی که آنقدر باران ببارد که غذایت در ظرف با آب باران شناور شود و در گل و لای جنگل نتوانی حتی قدم از قدم برداری...
روستای بعدی 5 کیلومتری کنسلو است، روستای افراسی؛10 کیلومتر با سر چشمهای که آب از آن می جوشد فاصله دارد. پیمانکاران و مسوولان منطقه حفاری و لوله کشی و کارهای اجرایی این طرح را 300میلیون تومان برآورد کردند؛ اما حالا 50 دانشجوی جهادی با 30 میلیون تومان هم حفاری را انجام دادند،هم لوله کشی و هم طرح را افتتاح کردند.
هزینه خورد و خوراک و رفت و آمد و هزینههای اجرایی و خرید لوله همه این ها با 30 میلیون تومان،پولی که آن را خیرین تهرانی و دانشجوها اعتبارش را تامین کردند بدون حضور مسوول و سازمانی!
بزرگترین پروژه آبرسانی اردوهای جهادی بسیج سازندگی را گروه عمار بسیج دانشجویی دانشگاه علمی کاربردی تهران در 14 روز به پایان رساندند و مسوول گروه چقدر خوشحال است که در سال جهاد اقتصادی لبیک گفته اند به مولایشان،به آقایشان،به رهبر انقلاب.
فیلم گزارش این 14 روز که در حضور سردار خراسانی پخش می شود بچه ها گریه میکنند، زجه می زنند، باور ندارندانگار، جمله ای روی صفحه پروژکتور نقش می بندد «انگار توانسته ایم!»
سینیهای نان و شیرینی محلی برشته و برنج پخته شده روی سرهای زنان روستا چرخی می خورد و گُله به گُله چیده می شود روبروی بچه های جهادگر و ریاست سازمان بسیج سازندگی. دانشجویی شعر طنز می خواند:«می رن بچه ها از اونا فقط بیل و تیشه شون به جا می مونه ...لیوان چای مهدی کریمی روی زمینه کلنگ رو دوشش...لیوان چای علی بکرانی تو دستشه و هی غر می زنه ... »و شعرش حاوی نام تمام بچهها و مصائب و سختیهای این چند روز است.از دانشجوهایی که اکثرشان رشته فنی خوانده اند از فنی و عمران گرفته تا برق و الکترونیک.
سردار خراسانی در آخر از دباشیان، دانشجویی که با شعر طنزش بچه ها اشک ریختند! میپرسد:«شعر از خودت بود؟» و در تحسین شعرش می گوید:«این شعر چقدر صادقانه، چقدر شفاف با ادبیات جهادی به زیبایی گفته شده است.»
اما سردار گله ای هم در میان صحبت هایش در جمع مردم به صدا و سیما دارد:«هفته گذشته با گذشتن از 4-5 ساعت مسیر صعب العبور، به منطقه ای رسیدیم که خواهران و برادران جهادی 2 ماه و نیم از روستا بیرون نیامده بودند و خانواده هایشان را ندیده بودند،کجا صدا و سیما این صحنه ها را پخش کرد؟!»
روحانی دو روستا اما در این میان، دغدغه اش از جنس دیگری است: تا به حال این منطقه ها، دوربین به خود ندیده بود! و اشاره می کند به دوربین های شبکه های خبری واز سردار می خواهد که اردوهای جهادی دیگری را هم در این منطقه برگزار کنند ادامه می دهد: این منطقه از لحاظ کار فرهنگی در روستاها و مدرسه ها مشکل دارد و نیاز به تکیه در آن احساس می شود.
روستای ویتله محل استقرار 50 دانشجوی آقا و روستای آری محل استقرار 12 دانشجوی خانم است. پسرها، مسابقه و آموزش مسایل احکام و مراسم هیات و نماز جماعت و تکمیل ساخت مدرسه حبیب المظاهر 3 کلاسه روستای افراسی و آبرسانی کنسلو و افراسی را بر عهده گرفتند و دخترها بحثکلاس های آموزشی احکام، خیاطی و جلوههای هنری وآموزش سفره عقد و ملیله دوزی و مسابقه آشپزی و نقاشی کودکان را پی گیری می کنند.
ساعت 12 شب است اما تازه چند کلاس در نمازخانه مدرسه روستای آری در حال برگزاری است و زنان روستا از راه می رسند،کلاس احکام،آموزش چیدمان سفره عقد و تمرین گروه سرود از برنامه های امشب است.معصومه نجفی دلیر،طلبه حوزه علمیه قم است. می گوید:الان فصل برداشت محصول است، برخی خانم ها صبح و عصر نمی توانند به کلاس بیایند، کلاس شبانه برایشان برگزار کردیم.25 نفر به طور میانگین در کلاس های احکام شرکت کردند. خانم های این منطقه مبلغه ای می خواهند که به طور ثابت حضور داشته باشد،خیلی هایشان گریه می کنند و می گویند از اینجا نروید!
تشنه آب فراتم ای عجل مهلت بده .... آب به روستای افراسی هم می رسد با حضور سردار، نوحه و توسل به حضرت ابوالفضل(ع) و امام حسین(ع) و حضرت علی (ع)هم اوج می گیرد و بچه های جهادی زیر قطرات آب چشمه که به روستا رسیده،برای حضرت عباس و دست های بریده اش اشک می ریزند و از سردار می خواهند گروه عمار را به کربلا بفرستد.
مردم با شادمانی برای اصحاب رسانه که گوشه ای تنها نظاره گر هستند، دست تکان می دهند و دعا می کنند؛ اصحاب رسانه مانده اند که محرومیت حتی در دل سبزترین استان کشور هم رخنه دارد و با غرور خبر رسیدن امید به دل مردم این منطقه را، مخابره می کنند. آسمان کم کم می گیرد و نم باران می زند.
هنوز تصویر کوثر دخترک هفت ساله روستای آری جلوی چشمانم رژه می رود: فردا صبح برایت شیر گاو می آورم،خیلی خوشمزه است، تا فردا صبح می مانید؟
و ما هنوز نیامده باید برگردیم ....
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)