اولین برخورد با جنیان
در یکی از شبهای بسیار زیبای بهار با چند نفر از دوستان به خارج از شهر رفته بودم در اطراف یکی از محلات لواسان کوچک به نام ناصرآباد در ویاای متعلق به دوستمان نشسته بودیم که در بلندی کوه و در وسط باغی زیبا و دور از خانه های محله واقع شده بود که ناگهان صدائی توجه همه را جلب کرد و همه به دنبال صدا از ویلا خارج شدیم و به محوطه باغ رفتیم صاحب ویلا که از سالها قبل در آن باغ سکونت داشت بعد از اینکه نگاهی به اطراف انداخت گفت چیزی نیست برگردیم داخل و هنگامی که قصد بازگشت به داخل ویلا را داشتیم ناگهان از پشت درختان باغ چند سنگ به طرف ما انداخته شد چون هوا تاریک بود و چراغی هم داخل باغ نبود چیزی دیده نمی شد صاحب باغ به سرعت به سمت داخل ویلا دوید تا سنگی به او نخورد و من هم به اتفاق دو دوست دیگر به داخل ویلا دویدیم و به پشت پنجره رفتیم تا شاید بفهمیم چه کسی سنگها را پرتاب می کرد مدتی را انتظار کشیدیم ولی خبری نشد و مجددا رفتیم و نشستیم حدود نیمه های شب دو نفر از دوستان که همراه من آمده بودند گفتند بهتر است برویم و بالای باغ که به سمت کوه می رفت و محیطی بسیار زیبا بود کمی قدم بزنیم چراغ قوه ای برداشتیم و در تاریکی شب از لای درختان باغ براه افتادیم از باغ که داشتیم خارج می شدیم به سمت کوه من احساس کردم کسی پشت سرمان هست با نور چراغ قوه نگاه کردیم کسی نبود ولی یک مرتبه یک شاخه نازک که روی زمین افتاده بود مانند اینکه کسی پایش را روی آن بگذارد شکسته شد و همه دوستان متوجه آن شدند و با دیدن این صحنه دوستمان صاحب باغ از همه خواست که بر گردیم همه قبول کردیم همینکه به سمت داخل باغ برگشتیم همه بهت زده در جای خود خشک شدیم در مقابل ما سه موجود که تا کنون ندیده بودیم ایستاده بودند و قبل از اینکه تصمیم به فرار بگیریم و یا عکس العملی از خود نشان دهیم یکی از آنها که جلوتر از دوتای دیگر ایستاده بود خطاب به صاحب باغ گفت تو با ریختن زغال مجلس جشن ما را خراب کردی و ما نمی گذاریم تو راحت باشی مطمئن باش و ناگهان رفتند ما که شوکه شده بودیم به سرعت به ویلا برگشتیم وقتی کمی آرام شدیم از دوستم سوال کردم قضییه چه بود و آیا آنها جن بودند دوستم که سن و سالی بیشتر از من داشت گفت درست است آنها حتما جن بودند چون همه می گویند که در اینجا جن زیاد است ولی تا به حال آنها را ندیده بودم و امشب قبل از آمدن شما من قلیان می کشیدم که یک چاه آب خشک شده داخل باغ هست که درب آن باز است رفتم تا برای کباب درست کردن کمی زغال بیاورم که آتش قلیان را هم که دیگر جانی نداشت عوض کنم چند زغال درشت گذاشتم داخل آتش گردون و زغالهای قلیان را ریختم روی آنها تا همه زغالها آتش بگیرد که ناگهان سیم آتش گردون کنده شد و زغالها به اطراف و کمی هم داخل چاه پرتاب شد و من که در کنار چاه روی گاز کتری برای چای دم کردن گذاشته بودم را برداشتم و آن آب کتری را از بالا ریختم روی زغالها تا خاموش شود چون در داخل چاه که عمق کمی هم دارد مقداری مشروب از قبل در گالن نگه داشته بودم فکر کردم زغالها گالنها را نسوزاند و کمی هم آب روی چند رغالی که بیرون افتاده بود ریختم تا همه را خاموش کنم حالا در کجا برای آنها مزاحمت ایجاد کردم نمی دانم تا صبح در ویلا ماندیم و این شروع برخورد من با موجوداتی بود که منجر به آشنائی با جنی به نام قطمیر شد و حل مشکل دوستمان صاحب باغ و توضیحات کامل در مورد آن موجودات و زندگی آنها که همه را در موضوع جن شرح خواهم داد .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)