قانونهاي پاركينسون، توضیح علت گرفتاري ما
چرا هیچ وقت پول نداریم؟!
حتما شما هم بارها و بارها اين سوال را از خود پرسيدهايد كه چرا با وجود بالاتر رفتن رتبه كاريتان و بيشتر شدن درآمدتان هنوز زندگيتان مثل قبل ميگذرد يا با وجود اينكه در كنار شغل اصليتان يك كار پاره وقت هم داريد، باز هم نيمه ماه بيپول ميشويد و براي پرداخت اقساطتان هم مشكل داريد.
براي گرفتن يك امضاي ساده، چند هفته است كه به يك سازمان مراجعه ميكنيد؛ مدام از اين طبقه به آن طبقه ميرويد اما به نتيجهاي نميرسيد. كاري كه انتظار داشتيد يك روزه و توسط يك نفر انجام ميشود، 01 روز وقتتان را ميگيرد و برايش بايد سراغ چند كارمند و مدير برويد. شايد وقتي با چنين موقعيتي روبهرو شويد زير لب بگوييد اينجا ايران است و گمان كنيد كه تنها ادارات ما به چنين چرخه آزار دهندهاي گرفتارند ولي يك پژوهشگر بينالمللي معتقد است، اين چرخه بيهوده حاصل برخي تصميمگيريهاي نادرست سازماني و مديريتي و همينطور تنبلي ناخودآگاهي است كه در ذهن همه كارمندان جهان حك شده است.
پروفسور سي. نورثكات پاركينسون انگليسي معتقد است، همه جاي جهان آسمان همين رنگ است و سالها پيش اين موضوع را بهعنوان يك قانون كه مدتي بعد جهاني هم شد، مطرح كرد. قانون پاركينسون، يكي از مهمترين و شناختهشدهترين قانونها در حوزه مديريت پول و سرمايه است و توضيح ميدهد كه بوروكراسي اداري از كجا سرچشمه ميگيرد و اينكه چرا بسياري از مردم به سادگي ورشكسته و فقير ميشوند. اگر دوست داريد دليل اين اتفاقات را بشناسيد و در كسب و كار خودتان با آن مقابله كنيد بهتر است بيشتر در مورد قانون پاركينسون بدانيد و اگر هم نميتوانيد جيبتان را مديريت كنيد و خرج و دخلتان جور در نميآيد بهتر است ادامه مطلب را بخوانيد...
يك مدير تمام عيار باشيد
براي تعطيلات تابستانتان، برنامه يك سفر را چيدهايد. همه چيز پيشبيني شده. هزينه سفر را از ماهها قبل پس انداز كردهايد؛ مرخصيهايتان را رد كردهايد و برنامه كلاسهاي تابستانه بچهها را جوري تنظيم كردهايد كه بتوانيد يك هفته فارغ از همه چيز به سفر برويد. بهعنوان خانم خانه، يك برنامهريزي دقيق هم كردهايد و آن را در يك فهرست بلند و بالا نوشتهايد. دوست نداريد اين بار هم مثل دفعات قبل زحمت تمام كارها به دوش خودتان باشد. به همين دليل ليست خريدهاي لازم را از يك هفته قبل به همسرتان دادهايد و از بچهها هم خواستهايد كه هر كدام چمدان خود را جمع كنند و براي اينكه همه چيز طبق برنامهريزي پيش رفته باشد، ليست نيازهايشان را هم برايشان روي كاغذ نوشتهايد. همه اعضاي خانه يك هفته براي آماده كردن مقدمات سفر فرصت دارند تا عجله و فراموشي دفعات قبل برنامهتان را به هم نريزد. شما كه از يك تنه انجام دادن همه كارها خستهايد، خيال خودتان را با همان ليستهاي نوشته شده راحت كردهايد و به همه تذكر دادهايد كه خودشان به فكر كارهايشان باشند و منتظر پيگيري شما باقي نمانند از نظر خودتان يك مدير تمام عيار بودهايد؛ برنامهريزي و تقسيم كار با شما و انجامش بهعهده ديگران.
يك روز به سفر مانده است. هيچ اثري از آنچه در ليست خريد نوشته بوديد نه در آشپزخانهتان ديده ميشود و نه در هيچ جاي ديگر. چمدانها هنوز خالي است و لباسي هم براي شسته شدن در سبد حمام وجود ندارد. حالا وقت حساب و كتاب است. از همسر و بچههايتان ميخواهيد كه نتيجه كارهايشان را اعلام كنند اما نتيجهاي وجود ندارد چون كاري انجام نشده. شما حساب همه چيز را كرده بوديد. آدمهاي زيادي را درگير يك كار كوچك كرده بوديد و زمان زيادي هم به آنها داده بوديد پس چرا باز هم در دقيقه 09 زحمت همه كارها به دوش خودتان افتاده است؟ اين درست همان جايي است كه بايد با قانون پاركينسون آشنا شويد و كمي در شيوه مديريتتان تجديد نظر كنيد. پاركينسون معتقد است، اگر براي يك كار ساده آدمهاي زيادي را درگير كنيد و همينطور اگر براي يك كار ساده، زمان زيادي را درنظر بگيريد، هيچچيز آنطور كه انتظارش را داشتهايد پيش نميرود و باز هم همه چيز براي دقيقه 09 باقي ميماند.
اصل اول:
وقت بيشتر= اتلاف وقت بيشتر
بخش ديگري از اين قانون ميتواند كمي از تنبليهايي كه در انجام كارهايمان به خرج ميدهيم را توجيه كند و به ما بگويد چرا هميشه در دقيقه 90 همه كارها را انجام ميدهيم. حتما براي شما هم پيش آمده كه براي يك كار ساده هفتهها از رئيستان زمان بگيريد و باز هم درست در لحظه آخر آن كار را با عجله بسيار تمام كنيد يا اينكه با وجود داشتن چند هفته وقت قبل از امتحانتان، باز هم اصليترين مباحث را پشت در ورود به جلسه مرور كنيد و بهخودتان تعهد دهيد كه در ترم بعد هرگز چنين اتفاقي را تكرار نميكنيد اما با وجود گذشت سالها و سالها باز هم همين روال را پيش ببريد و نتوانيد از آن رها شويد.
اگر مدير يك سازمان هم باشيد ممكن است براي بالا بردن كيفيت كارتان وقت بيشتري به كارمندتان بدهيد اما باز هم كاري پر اشتباه و كمدقت را آن هم در زماني طولانيتر تحويل بگيريد. شايد شما گناه اين اتفاقات را برگردن خود يا كارمندانتان بيندازيد و فكر كنيد اگر فرد ديگري در اين موقعيت بود به شكلي ديگر عمل ميكرد اما پاركينسون ميگويد، اين يك موضوع همهگير است و تا برايش برنامهريزي دقيقي انجام ندهيد نميتوانيد از شرش خلاص شويد.
اين قانون ميگويد، مهم نيست كه براي انجام يك كار به شما چقدر زمان داده ميشود، چه يك هفته و چه يك ماه براي شما فرقي نخواهد كرد، زيرا شما كارتان را به اندازه همان زماني كه داده شده طول ميدهيد.
از نظر پاركينسون، استرس و فشار كار در تمام اين مدت همراه شما خواهد بود و هرگز خودتان نخواهيد فهميد چرا نميتوانيد در زماني كه براي كار كافيست آن را تمام كنيد و نه در زماني كه به شما براي انجام آن داده شده است. اين قانون ميگويد، هرچقدر به شما براي انجام يك پروژه وقت داده شود، شما همانقدر براي تمام شدنش وقت خواهيد گذاشت مثلا اگر براي كاري كه شما توان انجام دادنش را در يك هفته داريد، 2 هفته زمان درنظر گرفته شود، هرگز شما آن را در يك هفته تمام نخواهيد كرد و بازهم چيزي كه براي شما از اين وقت اضافه باقي ميماند، همان اضطراب دقيقه نودي است. شايد بد نباشد براي كم كردن اين اضطراب و دور زدن زمان راهحلهايي پيدا كنيد و اگر مدير هستيد بتوانيد در زماني كه براي انجام آن كار لازم است آن را از كارمندتان بخواهيد و نه زماني بيشتر چراكه اين زمان بيشتر تنها ركود كار شما را بالا ميبرد و نهكيفيت و دقت انجام آن را.
وقتي كارها كش ميآيد...
يك ليست از كارهايي كه بايد انجام دهيد تهيه كنيد و زماني كه براي انجام آن مورد نياز است را نيز برآورد كنيد و در مقابل هر كدام بنويسيد. اگر هم چند پروژه دانشگاهي پيشرويتان است اولويتهايتان را مشخص كنيد و باز هم برآورد زمانيتان را مقابل هر كدام يادداشت كنيد. زماني كه براي انجام كارها تعيين كردهايد را جدي بگيريد و بهخودتان اطمينان دهيد كه طبق اين زمانبندي پيش خواهيد رفت نهفرصتي كه ديگران به شما ميدهند. در تمامي مدت انجام كارتان قانون پاركينسون را از ياد نبريد؛ اگر شما محدوديتي براي خودتان قائل نشويد كارتان همانطور كش خواهد آمد، پس اگر ديگران شما را محدود نميكنند خودتان براي خودتان چهارچوب تعيين كنيد. شما ميتوانيد با شروع هر هفته، ليستي از كارهايي كه پيشرويتان است را مشخص كنيد و حتي اگر مديرانتان وقت بيشتري به شما براي انجامشان ميدهند، به اين فكر كنيد كه در 6 روز كاري توان انجام چه ميزان از اين كارها را داريد يا اينكه در وقت درنظر گرفته شده براي امتحانتان ميتوانيد چطور پيش برويد و به چه كارهاي ديگري هم برسيد.
اصل دوم:
كارمند بيشتر= بيكاري بيشتر
قانون پاركينسون با اين اصل شروع ميشود: كار به همان اندازهاي كه برايش وقت يا نيروي انساني باشد، كش ميآيد. اين قانون تلاش ميكند سيستم آزاردهنده اداري را موشكافي كند و به ما بگويد كه چرا براي يك كار ساده اداري بايد روزها و هفتهها وقت بگذاريم، از اين اتاق سازمان به اتاق ديگر پاس داده شويم و در نهايت كارمان هم آنطور كه بايد انجام نشود.
پاركينسون اصرار دارد كه اگر براي كاري كه از عهده 2 كارمند بر ميآيد 10 كارمند هم استخدام كنيم، نه كار سريعتر انجام ميشود و نه كيفيت انجام شدنش فرقي ميكند بلكه آن كار به اندازه 10 نفر از ما نيروي بيهوده ميگيرد. او از اين طريق سيستم وقتگير اداري را توضيح ميدهد و معتقد است كه براساس اين اصل، ادارات با اختصاص تعداد بيشتري نيروي انساني براي كارهاي ساده تنها سير انجام كار را طولانيتر ميكنند و وقت بيشتر و هزينه بالاتري را به سازمان و مراجعان تحميل ميكنند. طبق قانون پاركينسون، با افزايش تعداد كارمندها سرعت انجام كار بالاتر نميرود بلكه كاركنان موضوعات ساده و ابتداعي را بيهوده به هم ارجاع ميدهند و بيشتر از قبل انجام كار را به تعويق مياندازند. پاركينسون با توضيح اين اصل تلاش ميكند كه از مديران بخواهد، در سيستم استخدام كارمندانشان تجديدنظر كنند و به جاي پر كردن چارت سازماني به فكر انجام بهتر كارها باشند. او معتقد است در اكثر مواقع چرخه اداري بيهوده طولاني ميشود و كارمندي كه توان انجام كار را دارد، تنها براي پيروي از آن روال اداري كار را به ديگران ارجاع ميدهد و اين موضوع ميتواند سازمان را به مرور دچار يك وضعيت نامساعد كند و بيشتر وقت و هزينه را به انجام كارهايي اختصاص دهد كه نيازي به انجامشان نيست. البته اين اصل فقط به درد مديران ادارهها نميخورد. شما حتي در منزل هم گاهي با اين اصل سروكار داريد. كمي فكر كنيد...
اگر مدير هستيد...
براساس اصل پاركينسون جدا شدن تخصصهاي ساده و سپردنشان به نيروهاي متعددي كه بهاصطلاح متخصص هم هستند هيچ نفعي براي سازمان و همينطور براي مراجعان ندارد. اما پاركينسون مديران را براي آسودگي از اين چرخه تنها نميگذارد. او ميگويد اگر شما مدير يك سازمان هستيد يا اينكه كسب و كار خودتان را داريد، بهتر است براي استخدام كارمندانتان كمي محتاطتر باشيد. قرار نيست همه كارها را بر دوش يك نفر بگذاريد اما نبايد با جدا كردن بيش از حد تخصصها و استخدام آدمهاي متعدد براي يك كار، چرخه را طولانيتر كنيد و روند انجام كارتان را كندتر. حتي اگر يك كارمند ساده باشيد، ميتوانيد اين موضوع را در كار خودتان هم اجرا كنيد. در ميان ارزشگذاريهاي اداري پيشقدم شدن و تلاش براي آسانتر انجام شدن كارها، اصلي مهم تلقي ميشود. شما ميتوانيد بدون آسيب زدن به كارهايي كه وظيفه انجامشان را داريد، براي انجام بخشي از كارهاي ديگر كه توان و تخصصشان را داريد پيشقدم شويد و در محدوده كوچك خودتان مانع از طولاني شدن اين چرخه كاري شويد.
اصل سوم:
دخل بيشتر= خرج بيشتر
خريد كمتر= كمتر پول خرج كردن= نياز كمتر به كار= وقت اضافه بيشتر؛ شايد همين معادله ساده بتواند انگيزهاي باشد كه از جيبتان بيشتر مراقبت كنيد و نگذاريد پولهايتان به راحتي خرج شوند. حتما شما هم بارها و بارها اين سوال را از خود پرسيدهايد كه چرا با وجود بالاتر رفتن رتبه كاريتان و بيشتر شدن درآمدتان هنوز زندگيتان مثل قبل ميگذرد يا با وجود اينكه در كنار شغل اصليتان يك كار پاره وقت هم داريد، باز هم نيمه ماه بيپول ميشويد و براي پرداخت اقساطتان هم مشكل داريد. پاركينسون دليل اين مشكل را پيروي نكردن از معادله بالا ميداند. او در قانونش بهگونهاي ديگر به اين موضوع ميپردازد و سعي ميكند دليل بيپولي هميشگي ما را توضيح دهد و به اين سوالمان پاسخ دهد كه چرا با وجود بيشتر شدن درآمدمان هنوز هم پساندازي نداريم و همان گرفتاريهاي قديمي را براي گذراندن زندگيمان داريم. براساس اين قانون، مهم نيست شما چقدر پول در ميآوريد، زيرا تمام پولي كه در ميآوريد و حتي كمي بيشتر از آن را خرج ميكنيد. قانون پاركينسون ميگويد، هزينههاي مردم درست همپايه درآمدشان بالا ميرود و هرچه افراد بيشتر پول دربياورند، هزينههايشان هم بيشتر ميشود. براي درك كردن اين قانون نيازي به مثالهاي عجيب و غريب نداريم. اگر شما به آدمهاي دوروبرتان نگاه كنيد، ميبينيد كه اغلب آدمها اين روزها چند برابر حقوقي كه براي نخستين بار گرفتهاند درآمد دارند اما باز هم براي جمع كردن دخل و خرجشان، به ريال ريال آن پول احتياج دارند و با وجود افزايش درآمد، نميتوانند پساندازي داشته باشند. از نظر اين قانون مهم نيست كه چقدر پول درميآوريد بلكه نكته اينجاست كه هيچ وقت پول لازم براي زندگي به آن شكلي كه دوست داريد را نداريد. با وجود ارتقاي شغلي و افزايش درآمد، شما به زحمت ميتوانيد تغيير درآمدتان را در تغيير سبك زندگيتان مشاهده كنيد.
حتي اگر اضافه كاري بيشتري بمانيد يا حقوق بيشتري دريافت كنيد، باز هم روز سيام ماه را به سختي و به انتظار حقوقي كه فردا ميگيريد، ميگذرانيد.
پول پول ميآورد...
اگر خرج كردن شما آرامتر از درآمدتان افزايش يابد، ميتوانيد كمي پسانداز داشته باشيد. از نظر اين قانون با كم كردن سرعت ولخرجيهايتان ميتوانيد وابستگي اقتصادي با كارتان را كمتر كنيد و كمتر از اطرافتان به اين درآمد ماهانه وابسته باشيد. طبق اين اصل اگر شما بتوانيد با بالا رفتن درآمدتان، هزينههاي رايج زندگيتان را زياد بالا نبريد يا در واقع با سرعت كمتري آنها را بيشتر كنيد، خيلي زود ميتوانيد سبك زندگيتان را ارتقا دهيد و از طرف ديگر پول بيشتري هم به دست بياوريد. شايد بد نباشد چند ماهي اين قانون را امتحان كنيد و صرفنظر از اينكه چقدر درآمدتان اضافه شده، هزينههايتان را در همان حد و حدود قبل نگه داريد و بعد از چند ماه تاثيرش را روي زندگيتان ببينيد. اين قانون همان حرف قديمي پول پول ميآورد را تاييد ميكند اما در شرايطي كه شما كمي براي خرج كردن آن پول مكث كنيد و نگذاريد حسابتان هميشه تا ريال آخر خرج شود.
بهتر است براي استخدام كارمندانتان كمي محتاطتر باشيد. قرار نيست همه كارها را بر دوش يك نفر بگذاريد
چگونه صرفه جو باشيد؟
اگر از اينكه هيچ وقت پساندازي براي روز مبادا نداريد خسته شدهايد، بهتر است راه و رسم صرفهجويي را ياد بگيريد و در زماني كوتاه به آنچه انتظار داريد برسيد.
هدفمند پيش برويد: براي خودتان يك هدف مشخص كنيد. اين پول جمع شده را قرار است چطور خرج كنيد؟ هر چه اين هدف براي شما ارزشمندتر باشد، موفقيت شما در اين صرفهجويي بيشتر خواهد شد. خريد ماشين، بزرگتركردن خانه، خريد دوربيني كه دوستش داريد، رفتن به يك سفر و... همگي ميتوانند هدف شما براي اين پسانداز باشند.
حساب مخارجتان را داشته باشيد: ليستي از تمام هزينههايتان تهيه كنيد. براي اين كار ميتوانيد يك ماه تمام پولهايي را كه ميپردازيد روي كاغذ فهرست كنيد و در پايان ماه ببينيد كه چقدر پول خرج كردهايد و بيشترين و كمترين هزينههاي شما براي چه چيزهايي بوده است. با اين كار ميتوانيد دور مخارج غيرضروري را خط بكشيد و ببينيد كه در شرايط عادي و با كمي صرفهجويي چقدر ميتوانيد پس انداز كنيد.
واقع گرا باشيد: شما قبل از هر كار بايد شناختي از خود داشته باشيد. درست است كه ميخواهيد پسانداز كنيد و بايد سبك زندگيتان را كمي تغيير دهيد اما نبايد غيرواقعي و احساسي در اين مورد تصميم بگيريد. اگر شما اهل اتوبوسسواري نيستيد، هرگز به اين فكر نكنيد كه چطور با اتوبوس و مترو سواري ميتوانيد پس انداز كنيد. چنين تصميمهايي را در شرايطي بگيريد كه بتوانيد به آن عمل كنيد.
زمان تعيين كنيد: يك دوره را براي اين مرحله از پساندازتان درنظر بگيريد. براي مثال اگر شما به 3 ميليون پول احتياج داريد يك برآورد زماني هم براي جمع كردنش درنظر بگيريد. سعي كنيد به اين زمان پايبند باشيد و حتي با وجود ميل شديدتان به خريد، در اين دوره از پرداختن پولهاي اضافي صرفنظر كرده و سعي كنيد هزينه زندگيتان را تا آنجا كه ميتوانيد پايين بياوريد.
عابربانكتان را فراموش كنيد: يكي از دلايل پرخرجي شما ميتواند همين كارت عابربانكتان باشد زيرا به محض ورود به يك مغازه و انتخاب يك كالاي غيرضروري خيلي راحت كارتتان را بيرون ميآوريد و بدون توجه به هدفتان آن كالا را ميخريد. شايد بد نباشد كه در اين دوره صرفهجويي، مدتي عابربانكتان را با خود نبريد و تنها ابتداي هفته بودجهاي كه براي يك هفتهتان درنظر گرفتهايد را از آن بيرون بياوريد و سعي كنيد تا پايان هفته به آن پول پايبند باشيد. شما ميتوانيد درصورت صرفه جويي بيشتر و تمام نكردن اين بودجه، خودتان را با يك خريد كوچك يا غذاي بيرون شاد كنيد.
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)