صفحه 1 از 9 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 82

موضوع: آثار شل سيلور استاين

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    آثار شل سيلور استاين

    پرنده عجیب:

    وقتی که همه پرنده ها برای زمستون
    به سوی جنوب حرکت می کنن.
    یه پرنده ی عجیب و غریب راهشو کج کرده به سمت شمال
    بال بال زنون و جیک جیک کنون٬
    توی سرما به سرعت به سمت شمال پرواز می کنه.
    پرنده می گه٬"دلیل به شمال رفتن من این نیست که
    یخ با سوز باد و زمین پر از برف رو دوست دارم.
    به خاطر این به شمال می رم
    که تنها پرنده ی شهر بودن خیلی خوب و باحاله."

    من دوست دارم

    خدا هر کسی رو که مثله من خوب باشه دوست داره

    اما هر کسی رو که مثله تو بد باشه دوست نداره

    اما من تو را با همه بدی هات دوست دارم

    چون دلم واست میسوزه وقتی میبینم هیچکس دوست نداره


    شیرینی مساله ساز

    اگر فقط یک شیریتی دیگه بخورم میمیرم

    اگر نتونم یک شیرینی دیگه هم بخورم باز میمیرم

    با این حساب معلومه که در هر حالی میمیرم

    پس بهتره خوش باشم و یک شیرینی دیگه هم بخورم

    هوم .... وای .....بده

    ملچ........ ملوچ .......و

    خداحافظ.......................

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    شل سيلوراستاين ، در 25 سپتامبر 1932 درايلينوس شيکاگو متولد شد .
    بعضي از منابع ، سال تولد او را 1930 ذکر کرده اند ، پدرش ناتان ( Natan ) و مادرش هلن ( Helen )نام داشت و نام خودش « شلدن آن سيلور استاين » « Sheldon Allen Silverstein » بود . وي در سال 1950 در ارتش آمريکا به خدمت فراخوانده شد و از همان زمان ، کار نقاشي کارتوني را براي برخي مجلات ( Pacific Stars, Strip ) آغاز کرد .
    سيلوراستاين از کودکي استعداد ذاتي خاصي در نقاشي ونوشتن داشت .
    خودش بعدها در جاي مينويسد که اين دو کار _نقاشي و نوشتن_ تنها اموري بودند که وي در آنها موفق بود:

    « وقتي بچه بودم ، حدود 12 الي 14 سالگي ، بيشتر ترجح مي دادم که يک بازيکن بيس بال باشم ويا با دوستانم معاشرت داشته باشم . اما بيس بال بلد نبودم و خوشبختانه دختران وپسران دور وبرم هم چندان از من خوششان نمي آمد . در اين مورد ، کاري از دست من برنم آمد . بناباين شروع به نوشتن ونقاشي کردم و خوشبختانه در اين دو زمينه کسي را نداشتم که از او تقليد کنم ، و يا تحت تاثيرش قرار بگيرم . بنابراين کم کم به سبک خودم دست پيدا کردم و قبل از اينکه با آثار نويسندگان ديگر آشنا شوم مشغول کار خلاقه شدم . در واقع حدود سي سالگي بود که به طور جدي با آثار نويسندگان ديگر آشنا شدم . در آن زمان با وجود اينکه مورد توجه مردم قرار گرفته بودم ، ام باز هم کار را به هر چيز ديگر ترجيح مي دادم ، چون ديگر کار کردن برايم به شکل عادت در آمده بود . »

    __________________

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    گذار چیزی باشم

    اگه نمی توانم همیشه مال تو باشم

    اجازه بده گاهی زمانی از آن تو باشم

    و اگه نمی توانم گاهی زمانی از آن تو باشم
    بگذار هر وقت که تو میگویی ، کنار تو باشم

    اگر نمی توانم دوست خوب و پاک تو باشم
    اجازه بده دوست پست و کثیف تو باشم

    اگر نمی توانم عشق راستین تو باشم
    بگذار باعث سرگرمی تو باشم

    اما مرا اینگونه ترک نکن
    بگذار در زندگی تو ، دست کم چیزی باشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    او در سال 1950 در ارتش آمریکا به خدمت فراخوانده شده و از همان زمان، کار نقاشی کارتونی را برای برخی مجلات آغاز کرد.
    سیلوراستاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی می نویسد که این دو کار- نقاشی و نوشتن- تنها اموری بودند که وی در آنها موفق بود:
    "وقتی بچه بودم، حدود 12 الی 14 سالگی، بیشتر ترجیح دادم که یک بازیکن بیس بال باشم و یا با دوستانم معاشرت داشته باشم. اما بیس بال بلد نبودم و خوشبختانه دختران و پسران دور و برم هم چندان از من خوششان نمی آمد. در این مورد، کاری از دست من بر نمی آمد. بنابراین شروع به نوشتن و نقاشی کردم و خوشبختانه در این دو زمینه، کسی را نداشتم که از او تقلید کنم، و یا تحت تأثیرش قرار بگیرم. بنابراین کم کم به سبک خودم دست پیدا کردم و قبل از این که با آثار نویسندگان و هنرمندان دیگر آشنا شوم، مشغول کارهای خلاقانه شدم.
    در واقع حدود سی سالگی بود که به طور جدی با آثار نویسندگان دیگر آشنا شدم. در آن زمان با وجود این که مورد توجه مردم قرار گرفته بودم، اما باز هم، کار را به هر چیز دیگر ترجیح می دادم، چون دیگر کار کردن برایم به شکل عادت درآمده بود."
    معروف ترین آثار سیلور استاین، آثاری است که او برای کودکان نوشته است، هر چند بیشتر آثار او در گروه سنی خاصی نمی گنجد و به نظر می رسد که همه آدمها در هر سنی می توانند مخاطب او قرار بگیرند.
    آثاری از او که در کتابفروشی های کودک به فروش می رسند هم از سوی مخاطبان بزرگسال مورد توجه زیادی قرار می گیرند و این از ویژگیهای خاص اشعار اوست که همه گروههای سنی می توانند با آن هم ذات پنداری کنند.
    اشعار او، در عین برخورداری از عنصر طنز، صریح، ساده و تکان دهنده هستند و هر یک، جنبه ای از زندگی را از بعدی جدید، به نمایش می گذارند. بعدی که با نظریات شناخته شده فلسفی، روان شناختی و جامعه شناسی کاملاً تفاوت دارد و نوع نگاه و فلسفه جدیدی را به زندگی مطرح می کند.
    فلسفه ای که در طی آن، انسان با ابزار طنز و سادگی، به درک صادقانه ای از خود و جهان پیرامونش نائل می شود
    سبک نگارش سیلوراستاین، سرشار از شور و انرژی و احساسی است. ویژگی اساسی نگاه او، آزادی و رهایی از هر گونه قید و بندی است که احساس و ادراک انسان را دچار قالبها و کلیشه های از پیش تعریف شده می کند.
    خود او در مقدمه کتاب «چراغی زیر شیروانی» می گوید: "من آزادم، هر کجا که دلم می خواهد می روم و هر کاری که دلم می خواهد انجام می دهم و معتقدم هر کسی باید چنین زندگی کند. نباید به هیچ کس وابسته بود".
    ...

    بسیاری از کسانی که فکر می کنند سیلوراستاین تنها نویسنده ای برای کودکان است، وقتی می فهمند که بزرگسالان بیشتر از کودکان، از آثار او استقبال می کنند، بسیار متعجب می شوند.
    اما بزرگ ترها سیلوراستاین را بخشی از وجود خود می دانند. چرا که حرفهای ناگفته آنها را با زبان طنز بیان می کند. یکی از لقب هایی که در مورد سیلوراستاین داده شده این است: "مردی که کودکی اش را در چمدانی با خود می برد".
    وقتی که سیلوراستاین در سال 1960، نخستین کتاب کودکش را به نام «درخت بخشند» به چاپ رساند، خیلی زود به عنوان نویسنده موفق کودکان به شهرت رسید.
    هجو، نوعی سادگی و نادانی ماهرانه و بازی استادانه با لغات، از ویژگی های کار اوست. گویی که او با طبیعت انسان های هر سنی آشناست. برخلاف آنچه به نظر می رسد سیلوراستاین از ابتدا تصمیم نداشت نویسنده یا تصویر گر کتابهای کودکان شود.
    اولین بار یکی از دوستانش سیلوراستاین را قانع کرد که برای کودکان بنویسد و اولین کتاب او "درخت بخشنده" که بعدها با موفقیت زیادی روبرو شد.
    ابتدا توسط یک ویراستار مردود شناخته شد. چرا که به نظر می رسد کتاب میان ادبیات کودک و بزرگسال دست و پا می زند و چون مخاطب مشخصی ندارد، فروش خوبی نخواهد داشت.
    البته بعدها هر دو گروه کودک و بزرگسال از این کتاب استقبال کردند و کتاب "رقصهای مختلف" که حاوی مجموعه شعرها و قصه هایی برای کودکان است نیز مورد توجه بزرگسالان قرار گرفت. نویسنده در این کتاب از ورای طنز، نگاهی به پوچی و هرج و مرج حاکم بر جامعه بزرگسالان دارد و همین موضوع جاذبه اصلی کتاب از دید بزرگترها است.
    سیلوراستاین، با نگاه دو گانه و طنزآمیز خود، نویسنده ای است که تحت هیچ قالب معین و بر چسب خاصی نمی گنجد.
    روح جسور و آزاد او هیچ گونه محدودیتی را بر نمی تابد و این سرزندگی مورد توجه هر انسانی با هر سن و موقعیتی قرار می گیرد.
    سبک او، نو و منحصر به فرد است، چرا که به قول خودش: "خوشبختانه کسی در اطرافم نبود که از او تقلید کنم، پس راه خودم را دنبال کردم...."
    سرانجام ،شل سیلوراستاین که علاوه بر ادبیات کودک در کاریکاتور ، نمایشنامه ، شعر و حتی آهنگسازی و خوانندگی دست داشت ، در سال 1999 در خانه شخصی خودش در کالیفرنیا ، بر اثر سکته قلبی در گذشت .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    ايستادن ، بيرون از پناهگاه تو

    بيرون پناهگاهت مي مانم و درون را نگاه مي كنم ،
    در حالي كه در اطرافم ، از ، هر سو ، بمب مي ريزند ،
    تو در داخل پناهگاهت چقدر سرحال و در امان و خوشحال به نظر مي آيي ،
    آيا گفته بودم كه من به اين چيزها توجه مي كنم؟
    آيا گفته بودم كه چه شگفت آور هستي؟
    و چقدر ناراحتم كه از هم جدا شده ايم.
    عزيزم ، من بيرون پناهگاه تو ايستاده ام ،
    اما اميدوارم كه در قلب تو باشم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    در جستجوي سيندرلا


    از صبح تا غروب،

    از شهر به شهر،

    بدون هيچ نام و نشاني،

    من دنبال آن پاي باريك و لطيف مي گردم.

    از صبح تا غروب

    از شهر به شهر،

    اين كفش را به پاي هر دختري امتحان مي كنم.

    من هنوز هم آنها را دوست دارم اما،

    واي! از هر چه پاست بيزار شده ام.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض




    25 دقيقه مهلت
    براي اين كه دوستت بدارم
    25 دقيقه مهلت
    براي اين كه دوستم بداري
    25 دقيقه مهلت براي عشق
    زمان كوتاهي است ...
    با اين همه
    من 25 دقيقه از عمرم را كنار مي گذارم
    تا به تو فكر كنم
    تو هم اگر فر صت داري
    25 دقيقه
    فقط 25 دقيقه به من فكر كن !...
    بيا 25 دقيقه از عمرمان را براي همديگر پس انداز كنيم ...

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دعاي کودک خودخواه
    ميخواهم بخوابم

    از خداي بزرگ ميخواهم که روحم را حفظ کنه...
    و اگه در خواب مردم،
    تمام اسباب بازيهامو ب***ه،
    تا بچه ديگه از اون استفاده نکنه!
    آمين!
    «شل سيلور استاين»

    _________________________

    بچه خفاش
    نوزاد خفاش ،
    با ترس فریاد زد :
    کلید تاریکی را بزن !
    من از روشنایی میترسم

    _____________________

    دوستی
    راهی را پیدا کردم ،
    که تا ابد با هم دوست باشیم .
    راهم خیلی ساده است .
    « من می گویم چکار کنی ، تو هم همان کار را می کنی .»

    _____________________

    تیر
    صبح تیری به طرف آسمان رها کردم ،
    تیرم به خطا به سینه ابری خرد .
    ابر افتاد و روی ساحل جان داد .
    دیگه هرگز تیراندازی نخواهم کرد .

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خانه ي درختي
    خانه اي درختي، خانه اي آزاد
    خانه اي سّري،براي تو و من
    آن بالا، در شاخه هاي پربرگ
    گرم، چون هر خانه ي روشن
    خانه اي شهري، خانه ي هرچيزي جايخودش
    خانه ي مراقب باش و پاک کن پاها يتو دمِدرِش
    چنين خانه اي را دوست ندارم اصلا
    بيا زندگي کنيم در خانه اي درختي وروشن

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دارکوب
    غم انگیزترین صحنه ای که به عمرم دیدم
    دارکوبی بودکه به درخت پلاستیکی نوک می زد.
    دارکوب نگاهی به من کرد و گفت:
    _ دوست من! درخت هم درخت های قدیم!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 1 از 9 12345 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/