مقدمه
انسان موجودی است اجتماعی و در پرتو اجتماعی زیستن است که می تواند ، احتیاجات مادی و معنوی خویش را بر آورده ساخته و رشد و کمال یابد .در این زندگی اجتماعی ، فرهنگ عمومی که شامل آداب و رسوم ، اخلاقیات و عقاید است و معاشرت اجتماعی آنگاه جلوه می نماید و جذابیت می یابد که تک تک اجزاء آن ،خود جلوه ای زیبا داشته و دارای نمائی جذاب باشد؛چرا که فرهنگ کلی جامعه ،از همین جزئیات اجتماعی، نشأت گرفته و بدون آن، هیچ فرهنگی ، واقعیت خارجی پیدا نمی کند .حیاء یکی از خصلتهای نیکوی اجتماعی است ، چنانچه امیر المؤمنان علی (علیه السلام) آن را خلق و خوی زیبا (۱)و خصلتی پسندیده (۲)معرفی نمودند و بلکه آن را بهترین صفت آدمی بر شمردند(۳) با این اوصاف ، حیاء با تجلی در معاشرت اجتماعی و حضور مستمر در فرهنگ عمومی ، به فرهنگ اجتماعی ، زیبائی بخشیده و مایه رشد و تعالی افراد جامعه می گردد .این خصلت پسندیده تمام ابعاد زندگی انسان را اعم از کلام و گفتار ، اعمال و رفتار و حتی ایماء و اشاره در بر گرفته و وجود آن در فرد ، تماما او را دوست داشتنی نموده و عدم وجود آن ، او را منفور و مطرود جامعه می نماید و آثار مخرب دنیوی ، اخروی و حتی اعتقادی در فرد و جامعه از خود بر جای می گذارد .
مفهوم حیاء :
حیا در لغت به معنای شرمساری و خجلت(۴)آمده است ؛توضیح آنکه ، حیاء به انقباض و گرفتگی نفس از کار قبیح و ترک نمودن آن به جهت زشتی آن عمل (۵) و یا به جهت ترس از مذمت و سرزنش مردم (۶)گفته می شود . این تعاریف و معانی ، باز دارندگی حیا را از هر کار زشتی بیان می دارد ؛ چه این زشتی از طریق شرع بیان شده باشد و رنگ دینی و مذهبی به خود گرفته باشد و چه قبح عرفی داشته باشد و در نظر عموم مردم ، عمل زشتی محسوب گردد . چه اینکه حیا در جامع السعادات – از کتب مشهور اخلاقی – اینگونه تعریف شده است: حیا محدودیت و در تنگنا افتادن نفس و شرم داشتن از ارتکاب محرمات شرعی و عقلی و عرفی ، از ترس نکوهش و سرزنش هست (۷)به عبارت دیگر ،حیا نیروی بازدارنده ای است که انسان را از ارتکاب اعمال قبیح باز می دارد .حال ، آن عمل ، عمل قبیح شرعی باشد و یا عقلی و یا اینکه عرف آن را قبیح بداند .در ادامه ، حیا اعم از تقوا معرفی شده؛ چرا که تقوا ، اجتناب از گناهان شرعی است و حیا اعم است از این و اجتناب از آنچه عقل و عرف نیز زشت و ناپسند می دانند .(۸)علامه مجلسی ، آن را ملکه ای نفسانی دانسته که به خاطر ترس از سرزنش موجب گرفتگی نفس آدمی گشته و او را از مخالفت با آداب (۹) منزجر می نماید .(۱۰) مونتسیکو ، حجب و حیا را خجلتی معرفی نموده که شخص از نقص و عدم کمال خود دارد .(۱۱)ویل دورانت ، آن را نوعی عقب نشینی مدبرانه ارزیابی نموده که از ترس و پاکدامنی زائیده می شود و با لطف و زرنگی گسترش می یابد . (۱۲)فصل الخطاب این تعاریف ، تعریفی است که از وجود نازنین صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله ) نقل شده است . ایشان فرمودند :« حیا نوری است که جوهرش جلو دار و پیشگام ایمان است و توضیح و تفسیرش ، بازداررنگی و توقف نزد هر چیزی است که توحید و معرفت ، آن را انکار نماید . (۱۳)ایشان با این بیان ، بی حیایی را مخالف اساسی ترین اصل از اصول دین اسلام و هر دین الهی معرفی نمودد و با معرفت باری تعالی مغایر دانسند ، گو اینکه هر که حیا ندارد ، از شناخت باری تعالی ، بی بهره است .
انواع حیا :
یک واژه و اصطلاح ممکن است به اعتبارات مختلف ، تقسیمات گوناگونی بپذیرد . این واژه نیز در بیانات مختلف ، تقسیمات متفاوتی پیدا نموده است که از این قرار است :
الف: حیای نفسانی و ایمانی :
حیای نفسانی ، شرمی است که خدواند آن را در همه نفوس آورده است ؛ مانند شرم از کشف عورت …و حیای ایمانی ، شرمی است که مؤمن را از ارتکاب معاصی از ترس خدا باز می دارد . (۱۴)
ب: حیای ضعف و قوت :
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) نقل شده که حیا بر دو وجه است ، پس یکی از وجوه ضعف و نا توانی است و وجه دیگر آن ، توانائی و اسلام و ایمان است .(۱۵)ضمن این که از امیر مؤمنان – علی علیه السلام – در این رابطه رسیده که برای هر چیزی آفتی است و آفت حیاء ضعف و نا توانی است(۱۶) توضیح آنکه حیاء با وجود آنکه از محسّنات اخلاقی است ، افراط در آن مایة ضعف و زبونی می گردد و صاحب این گونه حیاء را از فعالیتهای صحیح اجتماعی باز می دارد و او را دچار عقب نشینی و گوشه گیری می نماید و این بخاطر شرمساری بیش از حدّی است که او را به ورطة وسواس کشانیده است .همچون شرم بیش از اندازه در سوالات علمی و یا شرمساری بیجا از گرفتن حقِ خویشتن .
ج: حیای عقل و حیای حمق
از وجود مقدس نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل گردیده که حیاء دو گونه است ، یکی حیاء عقل است و دیگری حیاء حمق(۱۷)، پس حیاء عقل همان علم و دانش است و حیاء حمق همان جهل و نادانی است .(۱۸)علامه مجلسی (ره) توضیح زیبائی از این دو نوع حیا دارند که به این شرح است : حیا بنابر این روایت به دو قسم ممدوح و مذموم تقسیم می گردد . حیاء پسندیده ناشی از عقل است ، به این صورت که گرفتگی نفس از چیزی حاصل می گردد که عقل صحیح و یا شرع ، به زشتی آن چیز حکم می نماید . مثل حیا از گناهان و مکروهات .اما حیاء مذموم ، از حماقت نشأت گرفته است ، به این صورت که حیا از اموری است که عوام از مردم آن را زشت می شمارند ، در حالی که قبح واقعی نداشته و از جانب عقل صحیح و یا شرع به صراحت ، بر قبح آن حکم رانده نشده است ؛ مثل خجالت کشیدن از سؤال علمی و یا شرم نمودن از انجام عبادات شرعی . پس این که حیاء عقل را علم نامیدند به این جهت است که این نوع حیاء موجب وفور علم می گردد و یا این که سبب این حیاء علمی است که زشت و نیکو را تشخیص می دهد .حیاء حمق را نیز از این جهت ، جهل نامیدند که این نوع حیاء موجب جهل است . چرا که بر طبق این نوع حیاء انسان در سؤال از مسائل علمی ، شرم داشته و خجل است و یا این که سبب آن ، جهل و نادانی است و عدم تشخیص حسن و قبح افعال (۱۹)
د: تقسیم پنجگانه حیاء :
از امام صادق (علیه السلام ) در انواع حیا نقل شده که حیاء پنج نوع است :حیاء از گناه ،حیاء از کوتاهی نمودن ، حیاء از روی کرامت و ارجمندی، حیاء از روی حب و دوستی وحیاء از جهت هیبت و عظمت و برای هر کدام از اینها اهلی است و برای اهل هر کدام ، مرتبة جداگانه ای است. (۲۰) به نظر می رسد که تقسیم بندی اخیر به اعتبار مقام و رتبة انسانها ست؛ به عبارت دیگر هر چه شخصیت انسان رشد یابد ، حیاء او نیز از درجة بالاتری برخوردار می گردد .چه بسا انسانهایی که از اعمال قبیح عرفی و یا اعمال مکروه باکی ندارند ولی آنجا که پای گناه به میان آید از انجام آن ، شرمنده می شوند و آن را ترک می نمایند. وقتی شخصیت انسان کمی رشد نماید از اعمال قبیحی که جزای اخروی نیز ندارد روی بر می گرداند و به همین ترتیب با رشد شخصیت و توسعة روحی در انسان ، حیاء، رنگ و بوی تازه ای به خود گرفته و آدمی را در کردار خویش ، نکته سنج می نماید تا جائی که غفلت از محبوب خویش را نیز برنمی تابد و بر درگاه دوست اظهار شرمساری و خاکساری می نماید .با دقت در تقسیمات مختلفی که از حیاء شده است ، به این نکته کلی می توان دست یافت که اقسام حیاء به اعتبار اختلاف در منشأ حیاست ؛ به این نحو که حیاء، خود معلول عواملی است که اختلاف این عوامل ، باعث انقسام و اختلاف حیاء گشته است.البته این تقسیمات صرفاً اعتبار ذهنی نیست ؛ بلکه خبر از واقعیتی در عالم خارج می دهد و هر کدام از این اقسام ، اثرات و عواقب واقعی در پی دارد .
اوصاف حیاء :
در اینجا در صدد بیان تمام ویژگیهای این خصلت پسندیده نیستیم ، بلکه در جهت اهمیت دادن به این خلق و خوی نیکو به برخی از اوصاف آن می پردازیم .
الف : ملازم عقل :
همانگونه که نبی اکرم (صلوات الله علیه و آله) فرمودند : از اوصاف عاقل آن است که هیچگاه حیاء از او جدا نمی گردد(۲۱) . اصولاً عقل با حیاء نسبت مستقیم دارد ، به گونه ای که هر چه انسان از عقل بیشتری بر خوردار گردد ، از حیاء بیشتری نیز بر خوردار خواهد شد ، چنانچه امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمودند : عاقل ترین مردم ، با حیاترین آنهاست (۲۲)حکایت زیبائی از وجود نازنین علی (علیه السلام) نقل شده به این صورت که جبرئیل بر آدم (علیه السلام) نازل شد و به ایشان فرمود : من مأمور شده ام که تو را در انتخاب یکی از سه چیز ، مخیر سازم ، پس یکی را بر گزین و دو تا را واگذار . آدم (علیه السلام ) فرمود : آن سه چیز چیست ؟ جبرئیل پاسخ داد : عقل و حیاء و دین . آدم (علیه السلام ) فرمود : عقل را برگزیدم . جبرئیل به حیاء و دین فرمود : شما باز گردید و او را واگذارید . ولی آن دو گفتند : ما مأموریم هر جا عقل باشد ، با او باشیم . جبرئیل فرمود : شأن شما همین است و بالا رفت.(۲۳)
ب) ملازم ایمان :
حیا آنچنان ارتباط تنگاتنگی با ایمان دارد که از وجود یکی در آدمی می توان به وجود دیگری پی برد و بدون هر کدام ، دیگری نیز منتفی خواهد شد ؛ چنانچه طبقِ فرمایش امام صادق (علیه السلام) ، حیاء و ایمان ملازم و همراه یکدیگرند و در صورتی که یکی از آنها از وجود آدمی رخت بر بندد ، دیگری نیز به تبع اولی ، از انسان جدا می گردد(۲۴) علامه مجلسی (ره ) در این رابطه می فرماید : آن کس که حیائش او را از عمل قبیح در میان مردم ، باز ندارد ، پس او را از کار زشت در حضور حق تعالی و در برابر او ، باز نخواهد داشت و آن کس که از باری تعالی ، شرم ننماید و آشکارا مرتکب قبیح گردد ، پس دینی برای او باقی نخواهد ماند و ایمانی در قلب او وجود نخواهد داشت . (۲۵)در روایت دیگری از وجود مقدس امام صادق (علیه السلام) نقل شده است : آن کس که حیائی برای او نیست ، هیچ ایمانی برای او وجود ندارد(۲۶)و در روایت دیگری از امیر المومنین علی (علیه السلام) ایمان به درختی تشبیه گردیده است که نورش ، حیاست (۲۷)و مایه جلوه گری و در خشندگی ایمان می باشد .
ج: زینت دین :
نبی اکرم (صلوات الله علیه و آله ) حیا را لباس اسلام(۲۸) و زینت بخش آن شمردند(۲۹) این خصلت ارزنده نه تنها دین را تحت پوشش خود قرار داده که بهترین پوشش ارزیابی شده است(۳۰)و آنکسی که خواهان آن است که دین خویش و عقاید خود را آراسته نموده و به زیبائی آن را معرفی نماید ، می بایست ، آن را با این وصف ، زینت داده و جلا بخشد که حیاء زیباست(۳۱)و هر آنچه با حیاء ، قرین و هم دوش گردد، از زیبائی آن بهره مند می گردد .
د: معیار سنجش اعمال :
روایتی است منقول از معصوم (علیه السلام) مبنی بر اینکه قبل از آنکه مورد حسابرسی قرار گیرید ، خودرا حسابرسی نمائید(۳۲) واما در ادامه ، میزان و معیار محاسبة اعمال را بیان فرمودند و حیا را ترازوی اعمال بیان داشتند. ایشان فرمودند : و اعمال خود را با ترازوی حیا مورد سنجش قرار دهید ، قبل از آنکه مورد ارزیابی واقع شود (۳۳)
آثار حیاء :
این خلق و خوی پسندیده ، به نوبة خود دارای آثاری است که به صورت مجزا به شرح زیر است :
الف: آثار اعتقادی
از باقر العلوم (علیه السلام) نقل شده است که هر کس چهار چیز را پوشش خود سازد ، اسلامش کامل گردد و برایمانش یاری شود و گناهانش پاک گردد و پروردگارش را در حالی ملاقات کند که از او راضی است و اگر سرتا پا گناه باشد ، خداوند آن را فرو ریزد و آن چهار چیز عبارت است از وفا نمودن به قرار داد های الهی و راستگوئی با مردم و شرم نمودن از آنچه نزد خداوند و پیش مردم قبیح می شمارد و خلق نیکو با خانواده و مردم(۳۴) . دراین روایت شریف که متضمن آثار اعتقادی و غیر اعتقادی است ، کمال یافتن اسلام آدمی و تقویت ایمان قلبی او ، در گرو حیا شمرده شده است .
ب: آثار اخلاقی
وجود نازنین امام صادق (علیه السلام) صفاتی چند از ، مکارم اخلاق را بر شمردند که عبارت از : راستگوئی ، شجاعت و مردانگی ، اعطاء (کمک ) به سائل ، پاداش نیکی ، امانتداری ، صلة رحم و محبت (یا اظهار محبت ) به همسایه و معاشر(دوست ) و مهمان نوازی می باشد(۳۵). در ادامه ، رأس این مکارم اخلاقی را حیاء بر شمردند(۳۶). و نیز طبق فرمایش امیر مؤمنان علی (علیه السلام) جوانمردی آنگاه ، تام و تمام شود که انسان از خویشتن حیا نماید(۳۷)ازدیگر صفاتی که سر منشأ آن ، حیا ست ،عفاف می باشد . عفت یکی از صفات بر جستة آدمی است که امام باقر (علیه السلام) ، آن را با فضیلت ترین چیزی بر شمردند که وسیلة عبودیت حق تعالی قرار می گیرد (۳۸) حال ، این صفت پسندیده به سبب حیاء حاصل می گردد چنانچه حضرت علی (علیه السلام) فرمودند : منشأ و سبب عفت ، حیاست (۳۹)در نتیجه با نبودن حیاء ،عفت نیز از وجود آدمی رخت بر می بندد . دیگر این که امیال انسان ، می تواند جهات مختلفی به خود گیرد و یکی از مؤلفه هائی که به این خواسته ها، جهت صحیح می بخشد ، حیاست .امام سجاد (علیه السلام) در دعای خویش از باری تعالی در خواست می نماید که امیال و خواسته های خویش و دیگران را با حیائی همراه سازد که آن امیال را از شهوات جدا گرداند(۴۰). از حیا ، صفات اخلاقی و رفتارهای پسندیده ای ، منشعب می گردد که طبق فرمایش نبی اکرم (صلوات الله علیه و آله ) عبارت از نرمی ،رأفت و رحمت ، مراقبت برای خدا در نهان و آشکار سلامتی ، دوری گزیدن از شرّ ، بشاش بودن ، بخشنده بودن ، ظفر و ستایش شدن به نیکی مردم است(۴۱).
ج: آثار دنیوی :
یکی از مسائل که باعث می گردد ، علاقه انسانها به یکدیگر کم شود و یا افول نماید ، آگاه شدن از عیوب و نواقص یکدیگر است ، به گونه ای که حتی ممکن است ، این مسأله ، انسانها را دچار تنفر و بیزاری نسبت به یکدیگر نماید ، تا آنجا که مردة یکدیگر را نیز دفن ننمایند ، چنانچه از امیر المؤمنان علی (علیه السلام) نقل شده که اگر عیوب شما بر یکدیگر آشکار می شد ، بدن یکدیگر را به خاک نمی سپردید(۴۲) .اما حیا باعث ایجاد الفت و محبت بین انسانها می گردد ؛ چرا که عیوب انسان با حیا مخفی نگه داشته و او را زینت می دهد و در نزد دیگران او را دوست داشتنی جلوه می دهد . در این رابطه از جانب پروردگارعالم ، در حدیثی– موسوم به حدیث قدسی– آمده است : بندة من ! همانا تو هنگامی که از من حیا نمائی ، عیوبت را از یاد مردم می برم و گناهانت رااز یاد جای جای زمین می برم و لغزشهایت را از نامة ( اعمالت) محو می گردانم و در روز قیامت ، در حساب تو ، دقت و خرده بینی نخواهم داشت ( تو را مورد باز خواست و باز جوئی قرار نخواهم داد .(۴۳)) حیا ، همچون لباسی است که عیوب مردم را می پوشاند ، چنانچه طبق فرمایش امیر المؤمنین (علیه السلام) نتیجة پوشیدن لباس حیا، مخفی ماندن عیوب آدمی بر مردم می باشد(۴۴) و باعث می گردد که نواقص و زشتیهای انسان در دید آنان قرار نگیرد(۴۵) . حیا ، سراسر خیر است و جز خیر به ارمغان نمی آورد ؛ چرا که وقتی ، مرد ، با حیا گردید ، حیائش از مخلوقات ، به او اجازه نمی دهد که به هیچ یک از زشتیها آلوده گردد ، چه رسد به این که از خدای (عزوجل) شرم داشته باشد(۴۶). همانگونه که عمل قبیح ، چهرة زشتی از انسان عرضه می کند ، برعکس آن ، حیا از زشتی و شرم از عمل قبیح ، او را آراسته ساخته و در نظرها ارزش و اعتبار می بخشد در این رابطه رسول گرامی اسلام (صلوات الله علیه و آله ) فرمودند:هرگز عمل قبیح و زشتی در چیزی واقع نگردد ، مگر آنکه آن چیز را زشت گرداند و هرگز حیا در چیزی واقع نشود ، مگر آنکه آن را آراسته سازد (۴۷)
د: آثار اخروی :
حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) از خداوند متعال سؤال نمودند : خدایا ! پس جزای آن کس که خیانت را از روی شرم و حیا از تو ترک نماید چیست؟ و خداوند فرمود : ای موسی ! جزای او ، امنیت و آرامش ( یا سلامتی ) در روز قیامت است(۴۸).ضمن این که حیا پاکی از گناهان را در پی دارد ، چنانچه از حضرت صادق (علیه السلام) نقل گردیده که خداوند عزوجل به داود نبی ( علی نبینا و آله و علیه السلام ) وحی نمود: ای داوود ! همانا بندة مؤمن من هنگامی که گناهی از او سر زد ، سپس باز گشت و از آن گناه توبه نمود و هنگام یاد آوری آن ، از من شرم نمود ، او را بخشیده و آن گناه را از یاد فرشتگان نگهبان و کاتبان اعمال ، می برم و آن گناه را به حسنه مبدل می سازم و(به آن گناه ) اهمیت نمی دهم و توجه نمی نمایم و من مهربانترین مهربانان هستم (۴۹)در مورد آثار اخروی حیا، باز می توان به حدیث قدسی ذکر شده اشاره نمود که متضمن هر دو آثار دنیوی و اخروی می باشد .
جلوه های حیا:
حیا در عمل بروز نماید ، به گونه های مختلفی جلوه کرده و صاحب خود را با نشانه های متفاوتی معرفی می نماید . این خصلت پسندیده به گونه های زیر آشکار می گردد .
۱-حیا در دیدار :
از امام باقر (علیه السلام) منقول است که خداوند ، حیا را در چشمان قرار داده است(۵۰) از ابن عباس نقل شده که خدواند به داوود (علی نبینا و آله و علیه السلام) وحی نمود که از سلیمان (علی نبینا و آله و علیه السلام) راجع به چهارده کلمه سؤال نماید، پس اگر جواب داد ، علم و نبوت را در او به ارث گذارد ( یا به ارث برده است ) … گفت : جایگاه حیاء از تو کجاست ؟ (در جواب ) فرمود: چشمان (۵۱) به قول سنایی :
با حیا گفت او مرا و چشم من روشن بدو
هر که روشن دیده تر شد ، بیشتر دارد حیا(۵۲)
در این رابطه از یکی از معصومین (علیهم السلام ) رسیده که پدر و مادر حق ندارد که به عورت فرزندشان نگاه کنند و فرزند (نیز ) حق ندارد که به عورت پدر و یا مادر خود نگاه کند(۵۳) . و رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) لعن فرمود کسی را که نگاه کند و آنکس را که به او نگاه شود در حمام بدون لنگ (۵۴) در فقه شیعه احکامی در رابطه با نگاه کردن آمده است . به عنوان مثال : نگاه کردن مرد به بدن زن نا محرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دستها اگر به قصد لذت باشد حرام است ، ولی اگر بدون قصد لذت باشد مانعی ندارد(۵۵) . و نیز نگاه کردن زنها به بدن مرد نا محرم به استثنای وجه و کفین و مقداری که بطور معتاد مردان نمی پوشانند حرام است .(۵۶)
۲ -حیا در گفتار :
از امیر بیان علی (علیه السلام ) نقل شده که فرمودند : سخن بگوئید تا شناخته شوید ، چرا که مرد زیر زبان خویش پنهان شده است (۵۷) ! به عبارت دیگر :
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
آمده است که حضرت موسی (علیه السلام ) خطاب به باری تعالی فرمودند: همانا من شرم دارم که با زبانم که به وسیلة آن ، با تو سخن گفتم ، با غیر از تو سخن بگویم ، پس شرمساری من از تو ، مرا از سخن گفتن با غیر تو منع می نماید(۵۸) در این روایت ، شدت حیاء گفتاری حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام ) نسبت به حق تعالی ، بیان شده است . از ابابصیر نقل شده که گفت : من در کوفه برای زنی ، قرآن قرائت می کردم ، پس با او شوخی نمودم . وقتی بر ابا جعفر امام باقر (علیه السلام ) وارد گشتم ، آن حضرت مرا مورد عتاب قرار داده و فرمودند : کسی که در خلوت مرتکب گناه شود ، خدا به او بی توجه و بی اعتنا گردد . به آن زن چه گفتی ؟ پس صورتم را از شرمساری پوشاندم و توبه نمودم . سپس ابا جعفر (علیه السلام )فرمودند : تکرار نکن (۵۹)
در این مورد ، احکام فقهی زیاد و متنوعی وجود دارد که به برخی از آن اشاره می گردد :اول آنکه صحبت نمودن مرد با زن نا محرم و نیز گفتگوی زن با مرد نا محرم در غیر ضرورت مکروه است.(۶۰) دیگر آنکه جایز نیست خانمی به قصد به حرام انداختن نا محرم با او صحبت کند ، خواه مطالبی را بگوید که او به گناه بیفتد یا به گونه ای بگوید که نا محرم به گناه آلوده شود مانند : تعریف صحنه های محرّک و یا بیان چیزهائی که نامحرم با شنیدن آن تحریک شود .(۶۱) همچنین اگر مردی خوف آنرا داشته باشد که چنانچه با نا محرمی صحبت کند ، آن زن او را به گناه آلوده خواهد کرد نباید با او صحبت کند .(۶۲) و اگر مردی به قصد به حرام انداختن نا محرمی با او صحبت کند حرام است .(۶۳) و صحبت کردن با هر کسی دربارة هر چیزی از روی شهوت و لذت جایز نیست(مگر با همسر).(۶۴)
۳-حیا در شنیدار :
در جامعه ای که فرهنگ آن بر اساس حیا، پایه ریزی شده است ، سخنان خارج از چهار چوب حیا، مخاطب ندارد و آوازهای خارج از معیارهای حیا ، شنونده ندارد ؛ چرا که شنوندة سخن قبیح ، همچون گویندة آن ،مبتلا به عمل زشت و قبیح گردیده و از دایرة حیا خارج شده است. امیر مؤمنان علی (علیه السلام ) در رابطه با گوش دادن به غیبت فرمودند : شنوندة غیبت یکی از غیبت کنندگان و شریک غیبت کننده است(۶۵) ویک انسان با حیاء خود را شریک بی شرمی دیگران قرار نمی دهد . در رابطه با گوش فرا دادن به موسیقی نیز احکام فقهی متنوعی از علمای اسلام ، بر جای مانده که از این میان به برخی از فتاوی مراجع تقلید در ذیل اشاره می گردد . گوش دادن به موسیقی لهوی که مناسب مجالس خوشگذرانی می باشد جایز نیست .« مرحوم آیت الله تبریزی » اگر موسیقی مطرب باشد استماع و خرید و فروش آن حرام است .« آیت الله بهجت » کلیه صداها و آهنگها که مناسب لهو و فساد است حرام و غیر آن حلال است . « آیت الله مکارم شیرازی » (۶۶)
۴-حیادر پندار
اندیشة انسان نیز مشمول حیا گشته است ، چنانچه از امام صادق (علیه السلام ) نقل گردیده است که وجود مقدس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: حق حیا از خداوند را بجا آورید . گفتند : چه کنیم یا رسول الله ؟! (و ایشان جواب ) فرمودند : پس اگر بجا آورندة (حق حیا) هستید ، پس بایستی که هیچ یک از شما شب را به سر نبرد مگر این که اجل او در برابر چشمانش باشد و باید که حفظ نماید ، سر و آنچه که در سر دارد . (اندیشه های درونی خویش ).(۶۷) در همین رابطه آمده است که اگر جوانی با فکر کردن به صحنه های محرک منی از او خارج شود اگر عمداً به جهت خروج منی باشد و بداند با فکر کردن ، منی از او خارج می شود باید از آن اجتناب کند .(۶۸)
۵-حیا در کردار :
از صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله ) نقل شده که فرمودند: پس حیا کن و هیچ گناهی را کوچک نشمار(۶۹) در همین رابطه نقل شده که حضرت یونس (علیه السلام ) بعد از خارج شدن از شکم نهنگ، از داخل شدن به شهر حیا می نمود(۷۰) و با توجه به ماجرائی که از ایشان معروف است ، این حیا به خاطر ترک اولائی بوده که مرتکب شدند .
۶-حیا در پوشش
از جلوه های بارز حیا ،اصل پوشش و نوع پوششی است که انسان برای خویش انتخاب می نماید . رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) از عریان شدن چه در شب و چه در روز نهی فرمودند(۷۱)و نتیجةآن (عریان شدن ) را امیر مؤمنان علی (علیه السلام ) اینگونه بیان فرمودند: هنگامی که یکی از شما برهنه گردد ، شیطان به او نظر کند ، پس در او طمع نماید ، پس خود را بپوشانید(۷۲) در رابطه با پوشش، بحثهای زیادی در فقه اسلامی وجود دارد که به عنوان مثال پوشیدن هر گونه لباسی که عرفاً مهیج است و جلب توجه نا محرم می کند ، حرام است چه برای زن و چه برا ی مرد .(۷۳)از آنجا که پوشش برای زن از اهمیت خاصی بر خوردار می باشد آمده است : بر زنان واجب است تمام بدن خود را به استثنای وجه و کفین از نا محرم بپوشانند مشروط به آنکه :وجه و کفین آنها زینت نداشته باشد و کسی به قصد لذت و ریبه (۷۴) به وجه و کفین آنها نگاه نکند .(۷۵)
حیاء زن :
حیا در زنان بیشتر از مردان است و خداوند متعال ، نُه برابر حیائی که به مردان داده است را برای زن مقرّر فرموده است(۷۶) . امام صادق (علیه السلام) در ادامه فرمایش سابق ، فرمودند: پس هنگامی که (زن) ختنه شود ، جزئی از حیائش می رود ، و هنگامی که ازدواج نماید ، جزئی (دیگر از حیائش ) می رود ، پس هنگامی که زناشوئی ، جزئی ( دیگر از حیاء او ) می رود و هنگامی که وضع حمل نماید ، جزء (دیگری از حیائش ) برود و برای او پنج جزء ( از ده جزء حیا) باقی می ماند ؛ پس هنگامی که زنا دهد ، کل حیاء او برود و اگر عفت خود را حفظ نماید، پنج جزء ( از حیاء باقی مانده اش ) باقی می ماند (۷۷) امیر المؤمنین علی (علیه السلام) حکمت این گونه تقسیم بندی حیا در زن و مرد را به این صورت بیان فرمودند: خدواند ، شهوت را ده جزء آفرید ؛ پس نُه جزء را در زنان قرار داد و یک جزء را در مردان و اگر خدواند به اندازة اجزاء شهوت ، حیاء در زنان قرار نمی داد ، هر نُه زنی بند یک مرد می شدند ( یا برای هر مردی ، نه زن واجب می گردید(۷۸)و این برای جامعه بشری یک فاجعه بود .یکی از تجار متدینی که به کشورهای زیادی سفر نموده ، تعریف می کرد که در خیلی از کشورهای اسلامی که می خواهند حالت تجدد یافتگی به خود بگیرند ، انسان با مسأله خیلی نگران کننده بر خورد می کند ، در آن کشورها ، خیلی از حریمهای بین زن و مرد بر داشته شده است برای یک تازه وارد ، وضعیت ظاهری آن کشورها ، خیلی جاذبه دارد ، مخصوصاً اگر آن فرد ، متدین و اهلِ قید و بند نباشد ، نوع تصویرها بر روی تابلوها و مجلات و بر خورد اولیة خانمها ،برای یک ایرانی تازه وارد ، خیلی جذابیت دارد . ولی دو ، سه روز که می گذرد به حالت تعفنی می رسد . نکته این است که با بر چیده شدن حیاء زن از آنجا ذاتاً دارای شهوت زیادتری است ، عامل نگهدارندة زن کم شده و از همان دم ورود ، زنها می خواهند به گونه ای بند انسان شوند . در آن کشورها ، خانمها به یک حالت تعفن افتاده و شأنش ، در جامعه آنچنان پائین آمده که به التماس افتاده است که به من توجه کن و من حاضرم با هر شرائطی با تو باشم(۷۹)
حیاء اولیای الهی :
ائمه معصومین و اوصیای الهی به عنوان الگوی پسندیدة جامعه بشری ، در اوج حیا قرار داشتند که در این نوشتار تنها به ذکر چند حکایت بسنده می نمائیم و طالب حکایتهای بیشتری در این زمینه را به کتاب ارزندة (حیا) ارجاع می دهیم . بعد از این که امیر المؤمنین (علیه السلام) عمرو بن عبدود را در جنگ خندق ، به هلاکت رسانیدند ، عمر بن خطاب به علی (علیه السلام) ، گفت : آیا زره او را بر نمی داری پس احدی ، زرهی مثل او ندارد ، ولی امیر المؤمنین (علیه السلام) در جواب فرمودند : همانا من حیا کردم از اینکه عورت پسر عمویم را برهنه سازم(۸۰) از معصوم (علیه السلام) پرسیدند که حیا چیست ؟ ایشان جواب دادند که وقتی خواست حریف را بکشد، اگر عورت خویش را آشکار ساخت ، از روی حیا ، به او حمله نکند و از کشتن او دست بکشد(۸۱). حضرت علی (علیه السلام) در جنگ با ( طلحه العبدوی ) ، در هنگام کشف عورت او حیا نمودند و از کشتن او دست برداشتند(۸۲)همان حضرت در هنگام خواستگاری از حضرت زهرا (علیها السلام) آنگاه که به نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) رفتند ، از روی حیا ، در حالی که در مقابل آن حضرت ، قرار داشتند ، چشم به زمین دوخته ، گویا حاجتی دارند ولی چیزی نمی گفتند . تا اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از ایشان سؤال نمودند(۸۳). حضرت زهرا (علیها السلام) نیز بعد از خواستگاری امیر مؤمنان علی (علیه السلام) رضایت خویش را از ازدواج با آن حضرت ، را با سکوت خویش بیان فرمودند ، آن موقع که رسول الله (صلی الله علیه و آله) در چهرة آن بانوی گرامی ، نگریستند هیچ نا رضایتی ندیدند و تنها سکوت بود و سکوت ؛ آنگاه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) فرمودند: الله اکبر، سکوت او(حضرت زهرا (علیها السلام ) اقرار و تصدیق اوست(۸۴) . روزی ، در خانه امیر المؤمنین علی (علیه السلام ) غذائی نبود که بانوی گرامی اسلام ، حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام ) و فرزندان گرامیش ، از آن تناول نمایند . وقتی حضرت علی (علیه السلام ) ، متوجه گرسنگی آنها می گردند ، می پرسند که چرا به ایشان چیزی نگفتند و آن بانوی گرامی در جواب می فرمایند : ای ابا الحسن ! همانا من از خدای خود حیا نمودم که تو را به آنچه مقدور تو نیست مکلّف سازم و به سختی اندازم(۸۵). و از این دست حکایات را می توان در کلام و رفتار بزرگان دین به وفور یافت نمود.
حکایتی عبرت آموز :
سخن آخر رابا حکایتی از یک حیوان به پایان می رسانیم : شخصی که سالها برای تحصیل در فرانسه بسر می ببرد ، تعریف نمود : من در شهر پاریس خانه ای را اجاره کرده بودم و سگی داشتم که از خانه پاسبانی می کرد . یک شب در بازگشت به خانه تأخیر داشتم . هوا نیز سرد بود . ناچار شدم پالتوی خود را بر روی سر خود بکشم و سر و صورت و گوشهایم را با آن بپوشانم . کف دستهایم را نیز پوشاندم و بر روی صورتم گذاردم و به جز چشمانم برای دیدن مسیر چیزی نمایان نبود . هنگامی که می خواستم قفل درب خانه را باز کنم ، سگ به من با این شکل نا مأنوس ظاهری نگاه کرد و مرا نشناخت و به سمت من هجوم آورد و پالتوی مرا گرفت . من نیز فوراً پالتوی خود را در آوردم و صورتم را نمایان ساختم و او را صدا زدم . نا گاه مرا شناخت و از روی حیا و شرمساری به گوشه ای از کوچه بازگشت . در خانه را باز کردم ؛ ولی سگ علی رغم پافشاری و اصرار من ، وارد خانه نشد . من نیز درب خانه را بستم و خوابیدم . هنگام صبح در جستجوی سگ درب خانه را گشودم ، دیدم سگ مرده است (۸۶)نتیجه ی این داستان آن است که ما بندگان گنهکار ، به اندازة ذره ای از حیاء این حیوان ، از خدای خویش شرم نمی کنیم و این جای بسی تأسف دارد.
نتیجه :
حیا یک امر قلبی است که در اعمال، گفتار و حتی پوشش انسان ظهور می یابد و باعث دوری انسان از اعمال زشت عرفی و شرعی می گردد و با گسترش آن در سطح جامعه، آثار مثبت و برکات زیادی را چه برای فرد و چه برای جامعه به ارمغان می آورد. حیا در زن نسبت به مرد هم مهمتر است و هم بیشتر.
پی نوشت ها :
۱٫ غررالحکم ص۲۵۶( الحیاء خلق جمیل )
۲٫ همان (الحیاء خلق مرضی )
۳٫ همان (الحیاء تمام الکرم و احسن الشیم )
۴٫ فرهنگ معین ، ج۱ص۱۳۸۰
۵٫ ر.ک: لمفردات ص۲۷۰( الحیاء انقباض النفس عن القبائح و ترکه لذلک )
۶٫ ر.ک : مجمع البحرین ج۱ص۱۱۶( الحیاء هو الانقباض و الانزواء عن القبیح مخالفة الذم )
۷٫ علم اخلاق اسلامی ج۴ص۶۱
۸٫ همان
۹٫ آداب جمع ادب به معنی تربیت ، آراستگی ، فروتنی ،حیاو … است ( فرهنگ بزرگ جامع نوین ج۱ص۱۵)
۱۰٫ ر.ک : بحارالانوار ج۷۱ ، ص۳۲۸( الحیاء ملکة للنفس توجبُ انقباضها عن القبیح و انزجارها عن خلاف الآداب خوفا من اللوم )
۱۱٫ ر.ک: روح القوانین ، ص۴۴۰، به نقل از (حیاء ) ص۹ .
۱۲٫ ر.ک: لذات فلسه ص۱۲۸، به نقل از (حیا)ص۱۰٫
۱۳٫ مصباح الشریعه ص۱۸۹(الحیاء نور جوهره صدر الایمان و تفسیره التثبت عند کل شیء ینکره التوحید و المعرفة )
۱۴٫ لوح فشرده لغت نامه دهخدا
۱۵٫ خصال ج۱ص۵۵(الحیاء علی وجهین فمنه ضعف و منه قوة و اسلام و ایمان )
۱۶٫ کنز العمال ج۱۶ص۲۰۴(لکل شیء آفة … و آفة الحیاء الضعف )
۱۷٫ حمق : بی عقلی ، سفاهت ، سبک مغزی ( فرهنگ بزرگ جامع نوین ج۱ص۲۹۶)
۱۸٫ بحار الانوار ج۷۱ص۳۳۱ح۶(الحیاء حیاءان ، حیاء عقل و حیاء حمق فحیاء العقل هو العلم و حیاء الحمق هو الجهل )
۱۹٫ ر.ک: بحار الانوار ج۷۱صص۳۳۲-۳۳۱
۲۰٫ مصباح الشریعه صص۱۹۰-۱۸۹( الحیاء خمسه انواع ، حیاء ذنب و حیاء تقصیر و حیاء کرامه و حیاء حب و حیاء هیبه و لکل واحد من ذلک اهل و لاهله مرتبه علی حده .)
۲۱٫ بحار الانوار ج۱ص۱۲۹( صفة العاقل لا یفارقه الحیاء )
۲۲٫ غررالحکم ص۲۵۶ح۵۴۴۰( اعقل الناس احیاهم )
۲۳٫ کافی ج۱ ص۱۰: عن على علیه السلام قال: هبط یا جبرئیل على آدم علیه السلام فقال: یا آدم انى أمرت ان أخیرک واحدة من ثلاث فاخترها و دع اثنتین، فقال له آدم: یا جبرئیل و ما الثلاث؟ فقال: العقل و الحیاء و الدین فقال: آدم علیه السلام:
انى قد اخترت العقل، فقال جبرئیل للحیاء و الدین: انصرفا و دعاه، فقالا: یا جبرئیل انّا أمرنا ان نکون مع العقل حیث کان، قال: فشأنکما و عرج.
۲۴٫ ر.ک: بحارالانوار ، ج۷۵ ص ۱۷۷( الحیاء و الایمان مقرونان فی قرن فاذا ذهب احدهما تبعه صاحبه)
۲۵٫ ر.ک : بحار الانوار ، ج۷۱ص۳۳۵
۲۶٫ ر.ک: بحار الانوار، ج۷۵ص۱۷۷(لا ایمان لمن لا حیاء له )
۲۷٫ غررالحکم ص۸۷ح۱۴۴۱( الایمان شجره …. نورها الحیاء )
۲۸٫ کافی ج۲ ص ۴۶ ( الاسلام عریان فلباسه الحیاء )
۲۹٫ ر.ک: الامالی للطوسی ص۸۴( الاسلام عریان و لباسه التقوی و زینته الحیاء )
۳۰٫ ر.ک: غررالحکم ص۲۵۷ ح۵۴۴۱ ( احسن ملابس الدین الحیاء )
۳۱٫ غررالحکم ص۲۵۶ ح۵۴۳۱ ( الحیاء جمیل )
۳۲٫ بحار الانوار ج ۶۸ ص۲۶۵ (حاسبوا انفکم قبل ان تحاسبوا و زنوا اعمالکم بمیزان الحیاء قبل ان توزنوا
۳۳٫ همان
۳۴٫ مستدرک الوسائل ج۸ص۴۶۲(اربع من کن فیه کمل اسلامه و اعین علی ایمانه و محصت عنه ذنوبه و لقی ربه و هو عنه راض و لو کان فیما بین قرنه الی قدمه ذنوب حطها الله عنه و هی الوفاء بما یجعل علی نفسه لله و صدق اللسان مع الناس و الحیاء مما یقبحه عند الله و عند الناس و حسن الخلق مع الاهل و الناس .)
۳۵٫ ر.ک: وسائل الشیعه ج۱۱ص۴۳۴
۳۶٫ همان
۳۷٫ غررالحکم ص۲۳۶ح۴۷۶۰( من تمام المروءة ان تستحیی من نفسک )
۳۸٫ ر.ک: کافی ج۲ ص۷۹( ما عبد الله بشیء افضل من عفه بطن و فرج )
۳۹٫ غررالحکم ص۲۵۷ح۵۴۴۴( سبب العفة الحیاء)
۴۰٫ ر.ک: بحار الانوار ج۹۱ص۱۵۷: ( و اصحب رغباتنا بحیاء یقطها عن الشهوات )
۴۱٫ ر.ک: بحار الانوار ج۱ص۱۱۸ ( و أما الحیاء فیتعشب منه اللین و الرأفة و المراقبة لله فی السر و العلانیة و السلامة و اجتناب الشر و البشاشة و السماحة و الظفر و حسن الثناء علی المرء فی الناس )
۴۲٫ عیون اخبار الرضا ، ج۲ ص۵۳( لو تکاشفتم ما تدافنتم )
۴۳٫ ارشاد القوب ج۱ص۱۱۱( عبدی انّک إذا استحیت منی، أنسیت النّاس عیوبک و بقاع الأرض ذنوبک و محوت من الکتاب زلّاتک و لا أناقشک بالحساب یوم القیامة.)
۴۴٫ ر.ک: کافی ج۸ص۲۳(من کساه الحیاء ثوبه خفی علی الناس عیبه )
۴۵٫ ر.ک: نهج البلاغه حکمت ۲۲۳( من کساه الحیاء ثوبه لم یر الناس عیبه )
۴۶٫ ر.ک : بحار الانوار ج۷۱ص۳۲۹(قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) ): الحیاء خیر کله ، الحیاء لا یاتی الا بالخیر فإن الرجل اذا کان حیا لم یرخص حیائه من الخلق فی شیء من الفواحش فضلا عن الحیاء من الله .)
۴۷٫ الامالی للمفید ص۱۶۷(ما کان الفحش فی شی قط الا شانه و لا کان الحیاء فی شیء قط الا زانه)
۴۸٫ الامالی للصدق ص۲۰ ۷) الهى فما جزاء من ترک الخیانة حیاء منک؟ قال یا موسى! له الامان یوم القیامة)
۴۹٫ بحار الانوار ج۶ص۲۸(اوحی الله عزو جل الی داود النبی علی نبینا و آله و علیه السلام : یا داود ان عبدی المؤمن إذا أذنب ذنبا ثم رجع و تاب من ذلک الذنب و استحیی منی عند ذکره غفرت له و أنسیته الحفظة و ابدلته حسنة، و لا أبالی، و انا ارحم الراحمین.)
۵۰٫ ر.ک: تفسیر العیاشی ج۱ص۳۷۰ ( فإن الله جعل الحیاء فی العینین)
۵۱٫ بحار الانوار ج۵۸ص۳۳۱(ان الله اوحی الی داود ان یسأل سلیمان عن اربع عشرة کلمة فان اجاب ورثه العلم و النبوة … قال : این موضع الحیاء منک ؟ قال العینان ….)
۵۲٫ حیا ص۵۴
۵۳٫ کافی ج۶ص۵۰۳ : ( لَیْسَ لِلْوَالِدَیْنِ أَنْ یَنْظُرَا إِلَى عَوْرَةِ الْوَلَدِ وَ لَیْسَ لِلْوَلَدِ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى عَوْرَةِ الْوَالِد)
۵۴٫ کافی ج۶ص۵۰۳ ( لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله ) النَّاظِرَ وَ الْمَنْظُورَ إِلَیْهِ فِی الْحَمَّامِ بِلَا مِئْزَر)
۵۵٫ توضیح المسائل مراجع ، ج۱ص۴۱۵مسأله۲۴۳۳٫
۵۶٫ احکام روابط زن و مرد ص ۶۸
۵۷٫ نهج البلاغه ص۵۴۵حکمت ۳۹۲(تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا فَإِنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ)
۵۸٫ علل الشرایع ج۱ص۶۷(إنی أستحیی أن أکلم بلسانی الذی کلمتک به غیرک فیمنعنی حیائی منک عن محاورة غیرک)
۵۹٫ بحار الانوار ج۴۶ص۲۴۷ رُوِیَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ کُنْتُ أُقْرِئُ امْرَأَةً الْقُرْآنَ بِالْکُوفَةِ فَمَازَحْتُهَا بِشَیْءٍ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَى أَبِی جَعْفَرٍ (علیه السلام ) عَاتَبَنِی وَ قَالَ مَنِ ارْتَکَبَ الذَّنْبَ فِی الْخَلَاءِ لَمْ یَعْبَأِ اللَّهُ بِهِ أَیَّ شَیْءٍ قُلْتَ لِلْمَرْأَةِ فَغَطَّیْتُ وَجْهِی حَیَاءً وَ تُبْتُ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیه السلام ) لَا تَعُدْ
۶۰٫ ر.ک : احکام روابط زن و مرد ص۱۵۳و۱۵۸
۶۱٫ همان ص۱۵۸
۶۲٫ همان ۱۵۵
۶۳٫ همان ۱۵۴
۶۴٫ همان ۱۵۶
۶۵٫ غررالحکم ص۲۲۱ ح۴۴۴۶و۴۴۴۵(سامع الغیبه شریک المغتاب و سامع الغیبة احد المغتابین )
۶۶٫ مسائل جدید از دیگاه علماء و مراجع تقلید ج۱ ص۵۴٫
۶۷٫ قرب الاسناد ص۱۳( اسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ قَالُوا وَ مَا نَفْعَلُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ فَإِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ فَلَا یَبِیتَنَّ أَحَدُکُمْ إِلَّا وَ أَجَلُهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ لْیَحْفَظِ الرَّأْسَ وَ مَا وَعَى )
۶۸٫ ر.ک: احکام روابط زن ومرد ص۱۷۳
۶۹٫ بحار الانوار ج۶۸ص۱۸۴(فاستحی و لا تحقرن سیئه )
۷۰٫ ر.ک: بحار الانوار ج۱۴ص۳۸۳
۷۱٫ بحار الانوار ، ج۷۶ص۳۱۸: ( نَهَى رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) عَنِ التَّعَرِّی بِاللَّیْلِ وَ النَّهَار)
۷۲٫ وسائل الشیعه ج۵ص۲۳: (إِذَا تَعَرَّى أَحَدُکُمْ نَظَرَ إِلَیْهِ الشَّیْطَانُ فَطَمِعَ فِیهِ فَاسْتَتِرُوا)
۷۳٫ احکام روابط زن و مرد ص۱۴۴٫
۷۴٫ ریبه یعنی خوف در فساد افتادن : احکام روابط زن و مرد ص۳۹
۷۵٫ همان ص۱۰۸
۷۶٫ ر.ک: من لا یحضره الفقیه ج۳ص۴۶۸ (الْحَیَاءُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ فِی النِّسَاءِ وَ وَاحِدَةٌ فِی الرِّجَالِ )
۷۷٫ همان (فَإِذَا خُفِضَتْ ذَهَبَ جُزْءٌ مِنْ حَیَائِهَا وَ إِذَا تَزَوَّجَتْ ذَهَبَ جُزْءٌ فَإِذَا افْتُرِعَتْ ذَهَبَ جُزْءٌ وَ إِذَا وَلَدَتْ ذَهَبَ جُزْءٌ وَ بَقِیَ لَهَا خَمْسَةُ أَجْزَاءٍ فَإِذَا فَجَرَتْ ذَهَبَ حَیَاؤُهَا کُلُّهُ وَ إِنْ عَفَّتْ بَقِیَ لَهَا خَمْسَةُ أَجْزَاءٍ )
۷۸٫ کافی ج۵ص۳۳۸ (خَلَقَ اللَّهُ الشَّهْوَةَ عَشَرَةَ أَجْزَاءٍ فَجَعَلَ تِسْعَةَ أَجْزَاءٍ فِی النِّسَاءِ وَ جُزْءاً وَاحِداً فِی الرِّجَالِ وَ لَوْ لَا مَا جَعَلَ اللَّهُ فِیهِنَّ مِنَ الْحَیَاءِ عَلَى قَدْرِ أَجْزَاءِ الشَّهْوَةِ لَکَانَ لِکُلِّ رَجُلٍ تِسْعُ نِسْوَةٍ مُتَعَلِّقَاتٍ بِهِ )
۷۹٫ ر.ک: حیا ص۱۸۰
۸۰ . کشف الیقین ص۱۳۲( انی استحییت ان اکشف عن سوءة ابن عمی )
۸۱٫ ر.ک: بحار الانوار ج۴۰ص۱۰۲ (قَالُوا فَمَا الْحَیَاءُ قَالَ لَمْ یَهْجُمْ عَلَى أَحَدٍ قَطُّ أَرَادَ قَتْلَهُ فَأَبْدَى عَوْرَتَهُ إِلَّا کَفَّ عَنْهُ حَیَاءً مِنْهُ )
۸۲٫ ر.ک: بحارالانوار ج۴۱ص۵۰ .
۸۳٫ ر.ک: بحار الانوار ج۴۳ص۱۲۶٫
۸۴٫ بحار الانوار ج۴۰ص۹۳ ( الله اکبر سکوتها اقرارها )
۸۵٫ المناقب ج۲ص۷۶ ( یا ابا الحسن انّی لاستحیی من الهی ان اکلفک ما لا تقدر )
۸۶ .حیا ص۱۴۸٫
فهرست منابع
۱٫ نهج البلاغه ،قم : دار الهجره ، بی تا
۲٫آمدی ، عبد الواحد بن محمد تمیمی غررالحکم ، قم ،دفتر تبلیغات، ۱۳۶۶٫
۳ .علامه مجلسی ، بحار الانوار ، تهران، بیروت، مؤسسه الوفاء
۴ . طریحی ، فخر الدین، مجمع البحرین ، تهران، کتابفروشی مرتضوی،۱۳۷۵٫
۵ . راغب اصفهانی مفردات ، دمشق و بیروت، دارالعلم و الدار الشافیه،۱۴۱۲ه.ق.
۶ . ملا محمد مهدی نراقی، علم اخلاق اسلامی ، مجتبوی ،سید جلال الدین ، انتشارات حکمت،۱۳۷۷٫
۷٫ امام صادق (علیه السلام)، مصباح الشریعه ،مؤسسه الاعلمی للمطبوعات،۱۴۰۰ه.ق.
۸ . شیخ صدوق، خصال ، قم، نشر اسلامی،۱۴۰۳ه.ق.
۹ . المتقی الهندی ، کنزالعمال ، بی تا، بیروت، مؤسسه الرساله،۱۳۶۵ه.ق .
۱۰ . شیخ طوسی، الآمالی ،قم ، دارالثقافه،۱۴۱۴ه.ق.
۱۱ . ثقه الاسلام کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ .
۱۲ . حرّ عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ ه.ق.
۱۳٫ محدث نیشابوری، مستدرک الوسائل ، قم، مؤسسه آل البیت،۱۴۰۸ه.ق.
۱۴٫ شیخ مفید، الامالی ، قم : کنگرة شیخ مفید،۱۴۱۳ه.ق.
۱۵ . شیخ صدوق، الامالی ، انتشارات کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲٫
۱۶ .شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا ، انتشارات جهان، ۱۳۷۸ ه.ق.
۱۷ . دیلمی ، حسن بن ابن الحسن، ارشاد القلوب ، انتشارت شریف رضی، ۱۴۱۲ه.ق.
۱۸٫ عیاشی ، محمد مسعود تفسیر العیاشی ج۱ ، تهران : چاپخانه علمیه،۱۳۸۰ه.ق.
۱۹ .حمیدی قمی ، عبد الله بن جعفر ، قرب الاسناد ، بی تا ، تهران، انتشارات کتابخانه نینوی
۲۰٫ علامه حلی، کشف الیقین ، مؤسسه چاپ و انتشارات،۱۴۱۱ه.ق.
۲۱ . شیخ مفید، الاختصاص ، قم، کنگرة شیخ مفید ،۱۴۱۳ ه.ق.
۲۲ . محمد بن شهر آشوب مازندرانی المناقب، قم، مؤسسه انتشارات علامه ،۱۳۷۹ ه.ق.
۲۳ . شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه ، قم، انتشارات جامعه مدرسین،۱۴۱۳ه.ق.
۲۴ . بنی هاشمی خمینی ، سید محمد حسن، توضیح المسائل مراجع ، دفتر انتشارت اسلامی، ۱۳۷۷٫
۲۵ . سیاح ، احمد ، فرهنگ بزرگ جامع نوین ، بی تا ، چاپ نهم ، تهران،کتابفروشی اسلامی
۲۶ . بانکی پور فرد ، امیر حسین حیاء ، اصفهان ،حدیث راه عشق ،۱۳۸۴٫
۲۷٫ معین ، محمد، فرهنگ معین ، تهران، امیر کبیر،۱۳۷۵٫
۲۸٫ لوح فشرده لغت نامه دهخدا
۲۹ . لوح فشرده جامع الاحادیث (نور۵/۲) مؤسسه خدمات کامپیوتری نور
۳۰٫ معصومی ، سید مسعود، احکام روابط زن و مرد ، قم، بوستان کتاب قم (۱۳۸۳)
۳۱٫ محمودی ، سید محسن، مسایل جدید از دیدگاه علماء و مراجع تقلید ج۱، ورامین : انتشارات علمی و فرهنگی صاحب الزمان(عج ) ( ۱۳۸۰)
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)