گفته شده است که در عرصه مدرنیته، گسست میان تجربه و افق پیش رو ایده زمان را به منزله پیوستگی و تداوم، قاطعانه به تنش می کشاند.


گفته شده است که در عرصه مدرنیته، گسست میان تجربه و افق پیش رو ایده زمان را به منزله پیوستگی و تداوم، قاطعانه به تنش می کشاند. مفهوم پایان، انتظار توقفی تروماتیک و فاجعه یی متصف به مشخصه های مبهم زمانمندی که مکرراً به سوی خود بازمی گردد، جایگزین عدم قطعیت آینده یی می شود که به مثابه تعهد و مخاطره بر زمان حال سنگینی می کند.
اتفاقی نیست که قهرمان نام بخشً وجدان زنو اظهار می دارد که قادر نیست به سهولت در زمان حرکت کند، چرا که آگاه است «تقدیرً» انسان «زمانی آمیخته» است که در آن «حالً حاکم» با «پنهان کردن» گذشته سر برمی آورد، در حالی که آینده«به صورت جوانه وجود دارد، نه به صورت کنش». خواننده باید همراه با شخصیت حرکت کند، در زمان - فضای آگاهی که میان خاطره و فراموشی، نشانه های تهدیدآمیز Unheimlich (امر ناآشنا، غریب) را به طور ناواضح نمایان می سازد و به مثابه مکان خاکسپاری، مکانی مملو از ویرانه ها و «گورستان تصمیمات خوب» عیان می شود. بنابراین جست وجوی معنا را می توان به ثبت نامعنا، خلأ و آشفتگی متافیزیکی ترجمه کرد.
احتمالاً این یکی از دلالت های «صفحه روزشمار» معروف است؛ آنجا که زنو به «تحلیلی تاریخی» از «اعتیادش به سیگار» مبادرت می کند؛ اگر سالگردٍ بنیاد احساس زمان است، سالگردهای «آخرین سیگار» به مثابه ثبت واقعه یی که هرگز رخ نداده و تصدیق جریان خداناباورانه زمانمندی پوچ و بی معنا عیان می شوند. مجموعه وقایع بر فراز خویش می چرخد در جست وجوی «هماهنگی » میان اعداد که تابع منطق پارادوکسیکال امر نامتعارف و نه «هارمونی» بلکه «ازشکل افتادگی» است. یک ترکیب عجیب و غریب اعدادی که طبق روند نوع شناسی دوگانه نوشتار ازووو، به نقیضه آن امر راز ورزانه اعداد، به طور کلی در فرهنگ کهن و به طور خاص در جهان یهودیت ترجمه می شود؛ جهانی که برای چندین قرن قطعیت رابطه انسان و جهانی را که استوارانه بر نظمی متافیزیکی بنیان نهاده شده،بازنمایی کرده است. زمان سپری شده بر تحققی ناموجود صحه می گذارد؛ «حیات نو» که زنو دورنمای آن را برای خویش ترسیم می کند، نه بازتولدی را پیش بینی می کند و نه می تواند به طرحی متناسبً «حیات نو» هدایت کند چرا که تصادف و مخاطره منطق را تعیین می کند، همان گونه که در پرتاب تاس هر «عددی» ممکن است «مبلغ شرط بندی» را دو برابر کند. زنو نتیجه می گیرد که زمان «آن امر غیرمترقبه یی نیست که هرگز متوقف نمی شود. تنها نزد من، نزد من باز می گردد.» برای نویسنده یی که نیچه را مطمئناً نه با کلیدی زیبایی شناسانه بلکه از نظر آن فرهنگی مطالعه کرده که میان شوپنهاور و ماخ، به طرزی سوگناک فقدان تمامیت و غروب سوژه را تجربه کرده است، نظریه بازگشت جاودانً امر یکسان کشف پایان تاریخ را به مثابه پیشروی قطعی و ضرورتاً دیالکتیکی زمان در بطن سوژه یی فروکاسته به چندگانگی هسته های روانی یا به قواعد دستوری بازنمایی می کند.
از سویی دیگر، ازووو هرگز از مقابله با «مفهوم استهزا برانگیزً ابرانسان» آن گونه که «به خصوص به ما ایتالیایی ها» تحمیل شده بود، دست نکشید، و در عوض در آن توصیفی فلسفی و ممکن از ژنوتیپً «ناتوانی - کهولت - بیماری» را مشاهده کرد، یا به عبارتی دیگر آن قسم انسان «اندیشه گر» و نمودار بیگانگی کاستی ناپذیر در قیاس با انسان«مبارزه جو». ازووو در مقاله انسان و نظریه داروین تصویری از انسان فرضی آینده طرح می ریزد که بقای او بسته به این است که «امکان تکامل» را حفظ، سپس آن را با خود یگانه کند؛ «در فقدان مطلق رشد تکاملی ام که به هر مفهومی مشخص می شود من آن انسانم.» اما این منطقه آنتروپولوژیکیً آن سو احتمالاً با جهان تازه نیچه که در آن «سنگینی و ابعاد» تمام چیزها باید از نو تعریف شود و در آن بعد نو شده «قدرت» می تواند دقیقاً به منزله کارکرد «سترونی» عیان شود؛ چیزی مشترک دارد. ابرانسان نیچه را، یا بهتر است به پیروی از واتیمو بگوییم، ابرانسانی که «انسان فراسوست شاید بتوان به صورت مینیاتوریزه شده در شخصیت زنو مشاهده کرد. او که در وضعیت حاشیه یی نامعمولش، در آخرین تحلیل، عملکرد ناقدی شاهد را در پیش می گیرد، زیرا نگاه آن کس که همواره «بی موقع» زاده و زیسته است، می تواند آشفتگی و ناهماهنگی جهان را بهتر از دیگران دریابد.








الساندرا مانتووانی
ترجمه؛ اثمار موسوی نیا
منبع؛
Bollettino ۹۰۰ - Electronic Newsletter of ۹۰۰ Italian n sei-sette,Literature-september ۱۹۹۶


روزنامه اعتماد