تسبیح موجودات و شعور هستی


آیا هستی و آنچه در آن است از گیاهان و جانوران و جمادات، شعور و فهم دارند؟ و آیا آنها نیز مانند انسان دارای تکلیف بوده و وظیفه تسبیح گویی و عبادت خدا را برعهده گرفته اند.



آیا هستی و آنچه در آن است از گیاهان و جانوران و جمادات، شعور و فهم دارند؟ و آیا آنها نیز مانند انسان دارای تکلیف بوده و وظیفه تسبیح گویی و عبادت خدا را برعهده گرفته اند. در مقاله حاضر نویسنده با استناد به آیات قرآنی ضمن پاسخ به این سؤالات، تسبیح گویی هستی و شعور آن را به اثبات می رساند و بیان می کند که موجودات و تمام جنبدگان در قبال تکلیف و اراده و شعوری که دارند در مقابل خداوند مسئول و مورد بازخواست هستند: با هم این مقاله را از نظر می گذرانیم.
□□□
● چیستی تسبیح
تسبیح به معنای تنزیه خدا و پاک شمردن وی از هر گونه نقص است. راغب اصفهانی، قرآن پژوه و زبان شناس معروف ادبیات عرب و فرهنگ قرآنی، آن را به معنای حرکت با شتاب و به دور از هرگونه سستی در بندگی خداوند متعالی می شمارد (مفردات الفاظ القرآن، ص۳۹۲ذیل سبح) که معنای خاص است. این در حالی است که این منظور تسبیح را به معنای سبحان الله دانسته که بیانگر تنزیه خداوند از هر گونه شریک، فرزند یا هر صفتی که سزاوار ذات پاک او نیست می باشد. (لسان العرب، ابن منظور، ج۶ ص۱۴۴)
قرآن تسبیح خداوند را امری شایسته همه موجودات و آفریده ها برمی شمارد و آن را در کنار حمد و ستایش پروردگار، روشی نیکو می داند به گونه ای که فرشتگان در بیان عدم نیاز به آفرینش موجودی دیگر با اشاره به تسبیح گویی و تقدیس گری خویش می گویند که با وجود ما دیگر نیازی به آفرینش خلیفه ای برای خدا نیست. (بقره آیه۳۰)
در حقیقت استدلال فرشتگان آن است که هدف از آفرینش به ویژه خلیفه آن است که در مقام تسبیح و تقدیس ذات الهی بر آید که ما بدان مشغول می باشیم. هر چند که خداوند با اشاره به عدم توانایی فهم و نداشتن علم و دانش فرشتگان، اهداف دیگری را برای آفرینش خلیفه بیان می کند ولی می توان گفت که یکی از اهداف اصلی خلقت و آفرینش موجودات تسبیح گویی آنان است به گونه ای که فضای غالب موجب شده که فرشتگان اصولا نیازی به آفرینش موجودی دیگر به عنوان خلیفه احساس نکنند؛ زیرا چنان که آیات ۵سوره شورا و ۷سوره غافر و ۷۵سوره زمر و همچنین آیه۱۳ سوره رعد بیان می کند کار فرشتگان تسبیح همراه با تحمید خداوند می باشد.
● تسبیح کنندگان
آن دسته از آیات قرآنی که به تشریح هستی می پردازند، در ضمن ارایه هستی شناسی خاص توحیدی می کوشند تا وظیفه انسانی را تبیین و راه هدایت وی را بنمایانه، به گونه ای که می توان گفت تسبیح گویی و تقدیس گری در کنار تحمید و ستایشگری از اهداف اصلی آفرینش است. چنان که آیات پیش گفته نمایی از این حقیقت را به دست می دهد.
افزون بر این از آیات برمی آید که تسبیح هر چند برای برخی از موجودات به نوعی تکلیف خاص تکوینی می باشد ولی برای برخی دیگر تکلیف خاص تشریعی است. به این معنا که برای فرشتگان تسبیح گویی یک وظیفه و کار ویژه اصلی می باشد که آنان به صورت تکوینی و به دور از اراده و اختیار آن را انجام می دهند اما برای انسان یک تکلیف خاص تشریعی است که می بایست با اراده و اختیار خویش آن را انجام دهد.
برای دست یابی به دیدگاه قرآن نسبت به هستی شناسی در این حوزه می بایست پیش از آن که به بحث دلایل اثباتی تکلیف و در نتیجه شعور و نوعی عقل در موجودات و هم چنین نوعی اختیار و اراده در آنها بپردازیم می بایست اصل تسبیح گویی را برای این موجودات باتوجه به آیات مصرح و نصوص قرآنی اثبات کنیم. از این رو در آغاز باید به این پرسش پاسخ داده شود که آیات قرآنی، تسبیح را برای همه موجودات اثبات می کند یا نه؟
● تسبیح گویی هستی
خداوند در آیه ۴۴ سوره اسراء از تسبیح گویی دایمی آسمان های هفت گانه و زمین و نیز همه موجوداتی که در آن هستند و از هستی و وجود بهره می برند، سخن می گوید و با تاکید بر این که شما توانایی فهم آن را ندارید، به انسان یادآور می شود که عدم درک و فهم چیزی یا واقعیتی به معنای عدم وجود و یا امکان آن نیست. به این معنا که اگر چیزی را من نیافتم به معنای آن نیست که آن چیز وجود ندارد.
تاکید خداوند بر واژه «فقه» که به معنای فهم دقیق و کامل است، نشان می دهد که انسان نمی تواند درک درستی از تسبیح گویی آسمان های هفتگانه و زمین و دیگر موجودات هستی داشته باشد.
خداوند در آیات ۲۴ سوره حشر و نیز آیه نخست سوره جمعه و تغابن با تغییر واژه «من» که برای صاحبان عقل و خرد به کار می رود به واژه «ما» که برای هر موجودی از عاقل و غیرعاقل و به ویژه گروه دوم به کار می رود می کوشد تا این معنا را تاکید کند که تسبیح گویی موجودات، اختصاص به موجودات صاحب عقل چون انسان و فرشته و جن ندارد بلکه همه موجودات را شامل می شود. (یسبح له ما فی السماوات و الارض)
کاربرد فعل مضارع که دلالت بر استمرار دارد این معنا را می رساند که این تسبیح گویی اختصاص به زمان و حالت خاصی ندارد بلکه به سبب آن که وظیفه و تکلیف همه هستی است امری دایمی و استمراری است.
آیات قرآنی در تبیین هستی شناسی بر این نکته تاکید دارند که هیچ آفریده ای از آفریده های خداوند بیرون از دایره تسبیح گویی قرار نمی گیرند. از این رو از تسبیح گویی همه موجودات در آیاتی چون آیات پیش گفته و نیز تسبیح گویی خاص فرشتگان (بقره آیات ۳۰ و ۳۲ و نیز اعراف آیه ۲۰۶ و آیات دیگر) و خستگی ناپذیری ایشان (انبیاء آیات ۱۹ و ۲۰) به سبب خوفشان از خداوند و مقام جلال الهی (رعد آیه ۱۳) در کنار تسبیح گویی کوه ها (انبیاء آیه ۷۹ و سبا آیه ۱۰ و ص آیات ۱۷ و ۱۸) و زمین (اسراء آیه ۴۴) و آسمان های هفتگانه (همان) و رعد (رعد آیه ۱۳) پرندگان (انبیاء آیه ۷۹ و نور آیه ۴۱) و مانند آن ها سخن به میان آمده است.
● شعور و عقل تسبیح گویان
قرآن برای همه هستی، نوعی عقل و شعور اثبات می کند؛ زیرا هر آن چه نام وجود و هستی دارد از مقام حی بهره مند می باشد و موجودات به سبب حی بودن دارای عقل و شعور و حتی علم خاص خود هستند.
آیه ۴۱ سوره نور به صراحت برای موجودات آسمانی و زمینی، عقل و شعور را اثبات می کند از این رو واژه «من» به معنای هر کسی را در آیه آورده است تا بیان کند که تسبیح گویی آنها آگاهانه و از روی شعور است.
همراهی و هم صدایی کوه ها و پرندگان با داود برای تسبیح گویی که در آیه ۱۰ سوره سبا بیان شده خود بهترین گواه بر شعور و رفتار آگاهانه آنان در تسبیح گویی خداوند است.
اصولا در این آیه با توجه به مخاطب قرار دادن کوه ها و پرندگان در فرمان الهی به «یا جبال اوبی معه و الطیر» می توان افزون بر اثبات شعور، تکلیف را نیز به دست آورد؛ زیرا زمانی می توان تکلیف و فرمانی را بر موجودی بار کرد که دارای نوعی شعور باشد؛ چنان که تکلیف بر موجودی بیانگر این نکته نیز می باشد که وی دارای نوعی اختیار است. بنابراین هنگامی که خداوند به زمین و آسمان ها می فرماید: فقال لها و للارض اتینا طوعا او کرها قالتا اتینا طائعین؛ به سوی من به اختیار و یا اکراه بیایید، می گویند به اطاعت می آییم.
این اطاعت پذیری خود بیانگر نوعی پذیرش تکلیف و داشتن اختیار و هم چنین اراده برای آمدن است. هر چند که تفاوت هایی با نوع اطاعت و اختیار و اراده و هم چنین شعور و آگاهی بشر دارد ولی این بدان معنا نیست که آنان از شعور و تکلیف خاص خود و از اختیار و یا اراده بی بهره اند.
▪ داستان هدهد، مورچه و سلیمان
درباره شعور و عقل موجودات می توان به داستان هدهد، مامور ویژه حضرت سلیمان پیامبر(ع) اشاره کرد. در داستانی که قرآن در سوره نمل مطرح می کند سخن از تنبیه و مجازات پرنده ای به خاطر سرپیچی از فرمان تشریعی است که خود گواهی آشکار برای قابلیت های تکلیف تشریعی پذیری آن هاست. در این جا آن حضرت تهدید می کند که اگر برای غیبت خویش دلیل قابل قبولی برای علت غیبت و تمرد از فرمان بسیج و آماده باش دایمی در محضر نبی الله نیاورد او را می کشد و یا شکنجه می دهد.(نمل آیه ۲۱)
قرآن در ادامه، داستان را این گونه گزارش می کند: پس دیری نپایید که ]هدهد آمد و[ گفت: از چیزی آگاهی یافتم که از آن آگاهی نیافته ای، و برای تو از «سبا» گزارشی درست آورده ام. من ]آنجا[ زنی را یافتم که بر آنها سلطنت می کرد و از هر چیزی به او داده شده بود و تختی بزرگ داشت. او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده می کنند، و شیطان اعمالشان را برایشان آراسته و آنان را از راه ]راست[ بازداشته بود، در نتیجه ]به حق[ راه نیافته بودند. آری، شیطان چنین کرده بود[ تا برای خدایی که نهان را در آسمان ها و زمین بیرون می آورد و آنچه را پنهان می دارید و آنچه را آشکار می نمایید می داند، سجده نکنند. خدای یکتا که هیچ خدایی جز او نیست، پروردگار عرش بزرگ است. سلیمان گفت: خواهیم دید آیا راست گفته ای یا از دروغگویان بوده ای. این نامه مرا ببر و به سوی آنها بیفکن، آن گاه از ایشان روی برتاب، پس ببین چه پاسخ می دهند. (نمل آیات ۲۲ تا ۲۹)
از این آیات به خوبی روشن می شود که هدهد دارای توانایی هایی بوده است که تکلیف و مجازات براو بار می شود. این توانایی ها چنان که از آیات دانسته می شود شامل عقل و شعور بسیار بالا و اراده قوی و اختیار برای انجام کار بود. نگرش هدهد به وضعیت مردم سبا و خورشیدپرستی آنان در کنار دیدن عظمت الهی و فریب شیطان خودبیانگر درجه فهم و شعور بالای پرنده است. این همان چیزی است که ما آن را نمی فهمیم و به تعبیر قرآنی فقه نمی کنیم ولی نبی الله به اراده و اذن الهی توانست نه تنها بفهمد بلکه او را به ماموریت سخت سفارت بفرستد.
نمونه دیگری که قرآن گزارش می کند داستان مورچه است. خداوند درباره شعور و احساس مسئولیت وی گزارش می کند:«تا آن گاه که به وادی مورچگان رسیدند. مورچه ای به ] به زبان خویش[ گفت: ای مورچگان، به خانه هایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و سپاهیانش- ندیده و ندانسته- شما را پایمال کنند.» ] سلیمان[ از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت: «پروردگارا، در دلم افکن تا نعمتی را که به من و پدر و مادرم ارزانی داشته ای سپاس بگزارم، و به کار شایسته ای که آن را می پسندی بپردازم، و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن.» (نمل آیات ۱۸ و ۱۹)
بنابراین برای موجودات دیگر نه تنها عقل و شعور نسبت به خود و وظیفه و مسئولیت های فردی و اجتماعی اثبات می شود بلکه عقل و شعوری فراتر از درک هستی و آفرینش و مسئولیت های انسانی نیز اثبات می شود که مسئله ای بسیار پیچیده است.
هدهد تبیین می کند که انسان ها مسئولیت هایی در قبال خود و دیگران دارند و این که وظیفه آنان عبادت و حرکت در مسیر الهی است اما موجودی شریر و دشمنی سوگند خورده به نام ابلیس و شیطان، ایشان را فریب می دهد و گمراه می سازد.
▪ حشر و نشر جانداران
این همه خود بیانگر سطح شعور و ادراک موجودات دیگر هستی از جمله پرندگان و مورچگان و حتی کوه ها و جمادات است که در آیات دیگر تبیین شده است.
در هستی شناسی قرآن، به سبب تکلیفی که بر موجودات هستی به شکل تشریعی بار می شود آنها باید در قیامت و رستاخیز، حشر و نشر یافته و بدان ها پاسخ دهند. در آیه ۵ تکویر می فرماید: و اذا الوحوش حشرت؛ و آن گه که وحوش را محشور کنند.
و همچنین در آیه ۳۸ سوره انعام به صراحت سخن از حشر و نشر جانوران و جنبندگان می کند و توضیح می دهد که همه موجودات، دارای امت و جامعه می باشند و در قیامت حشر و نشر می شوند تا بازخواست شوند و از تکالیف و انجام آن پرسیده شوند: و هیچ جنبنده ای در زمین نیست و نه هیچ پرنده ای که با دوبال خود پرواز می کند مگر آنکه آنها ]نیز[ گروه هایی مانند شما هستند، ما هیچ چیزی را در کتاب ] لوح محفوظ[ فروگذار نکرده ایم سپس ] همه[ به سوی پروردگارشان محشور خواهند شد.
● آثار تسبیح گویی بشر
تاکید قرآن بر وجود تکلیف و تسبیح در موجودات دیگر از آن روست تا انسان ها را به سوی عمل به این تکلیف بکشاند؛ زیرا تکلیف تسبیح امری است که می توان گفت یکی از اهداف آفرینش به ویژه انسان در مقام خلافت الهی است. ماموریت انسان این است که حداقل در زمان های خاص به تسبیح خاص خداوند بپردازد که در آیات چندی چون ۳۹ سوره ق و ۵۵ سوره غافر و آیات دیگر بیان شده است.
تسبیح گویی بشر موجب می شود تا دعاهای وی مستجاب شود (انبیاء آیات ۸۷ و ۸۸) و از عذاب الهی مصونیت یابد (قلم آیات ۲۰ تا ۳۸) و گرفتاری هایش برطرف شود (انبیاء آیات ۸۷ و ۸۸ و صافات آیات ۱۴۳ تا ۱۴۵) و دل ها و خانه هایش نورانی گردد (نور آیات ۳۵ و ۳۶) و در مقام رضا در آید (طه آیه ۱۳۰) و رفع دلتنگی و افسردگی شود (حجر آیات ۹۷ و ۹۸ و مجمع البیان ج ۹ و ۱۰ ص ۵۰۶ و المیزان ج ۱۲ ص ۱۹۵) و در مسیر کمالات چون احسان و انفاق گری (قلم آیات ۲۳ تا ۲۸) و صبر (طه آیه ۱۳۰) قرار گیرد.








کاظم ابراهیمی


روزنامه کیهان