نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: مجموعه آثار منصور کوشان (دانلود)

  1. #1
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    مجموعه آثار منصور کوشان (دانلود)

    نام کتاب : محاق
    نویسنده : منصور کوشان
    حجم : 6701 کیلو بایت
    دسته بندی : رمان
    فرمت : pdf
    صفحات : 99
    رمز عبور : رمز عبور ندارد.
    منبع : دانلود کتاب
    توضیحات :

    روز چهارشنبه هفته چهارم است. دنبال گیاه های دارویی می گردم که در کتابی خوانده امدر حاشیه ی رودخانه سبز می شود. مشکلات را می بینم که به طرفم می دود. زانوهای شلوار فیلی اش گلی است و زیر بغل های پیراهن کرمش تیره تر شده. به صورتش نگاه می کنم، می ایستند، نفس عمیقی می کشد و چند قدم جلو می آید. رنگش پریده و عینکش از لرزش گونه های پر گوشتش تکان می خورد. شاخه یکی از گیاه ها را که گل آبی دارد و پرچم های صورتی با گرده های زرد، نشانش می دهم. ...


    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #2
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    نام کتاب : واهمه های مرگ
    نویسنده : منصور کوشان
    حجم : 5298 کیلو بایت
    دسته بندی : رمان
    فرمت : pdf
    صفحات : 73
    رمز عبور : رمز عبور ندارد.
    منبع : دانلود کتاب
    توضیحات :

    «واهمه های مرگ» نام یک مجموعه داستان از منصور کوشان می باشد.

    نام داستان های این مجموعه :
    سرنوشت محتوم
    مرگ مدام
    آینه ی سنگی مادربزرگ
    پنجره ی رو به حیات

    داستان «سرنوشت محتوم»:
    سراسر پاییز را به طرح داستان «پاییز و مرد» فکر کردم. طرح ساده بود اما پایانی داشت که راضی ام نمی کرد. می خواستم آغاز و پایانی ملموس داشته باشد تا خواننده واقعیت آن را با توجه به روزگاری که در آن زندگی می کند بهتر بپذیرد.
    در مورد شخصیت اصلی داستان مشکل نداشتم. نویسنده ای بود که می خواست روزگارش را با نوشتن بگذراند و با همان مشکلاتی روبرو بود که نویسندگان زمانه اش. زن و یک دختر داشت و هزینه سنگین زندگی، آسایش آنها را به مخاطره انداخته بود. زن ناگزیر بود کار کند. صبح ساعت هفت از خانه بیرون میرفت و ساعت سه بعد از ظهر، خسته و کوفته باز می گشت. ...


    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/