نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: نمونه کار:دی

  1. #1
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    5,550
    تشکر تشکر کرده 
    7,087
    تشکر تشکر شده 
    8,503
    تشکر شده در
    2,353 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1937
    Array

    پیش فرض نمونه کار:دی

    زن و شوهر جوانی که بچه‌دار نمی شدند برای یافتن چاره به یکی از بهترین پزشکان متخصص مراجعه کردند.



    پس از معاینات و آزمایش‌های مربوطه، پزشک نظر داد که متاسفانه مشکل از مرد می‌باشد و تنها راه‌حل ممکن، بهره‌برداری از خدمات
    ...
    "پدر جایگزین است"ء.



    زن: منظورتان از پدر جایگزین چیست؟



    پزشک: مردی که با دقت انتخاب می‌شود تا نقش شوهر را اجرا و به بارداری خانم کمک کند.



    زن تردید نشان داد لکن شوهرش بچه می‌خواست و او را راضی کرد تا راه‌حل را به‌عنوان تجویز پزشک بپذیرد.



    چند روز بعد جوانی را یافتند تا زمانی که شوهر در خانه نباشد برای انجام وظیفه مراجعه کند.



    روز موعود فرا رسید، لکن همسایه طبقه بالا نيز همان روز عکاسی را برای گرفتن عکس از نوزاد خود دعوت كرده بود تا در منزل از كودكشان چند عكس بگيرد.
    از بد حادثه عکاس آدرس را اشتباهی رفته و به خانه زوج جوان رسید و در زد. زن در را باز کرد.




    سلام، برای موضوع بچه آمدم.



    سلام، بفرمائید. مشروب میل دارید؟



    - نه، متشکرم. الکل با کار من سازگاری نداره. علاوه بر اون میخوام هرچه زودتر شروع کنم.



    باشه! بریم اتاق خواب؟



    حرفی نیست، هرچند که سالن مناسب‌تر است؛ دو تا روی فرش، دوتا رو مبل و یکی هم تو حیاط.



    چند تا؟



    حداقل پنج تا. البته اگر بیشتر خواستید حرفی نیست.






    عکاس در حالی که آلبومی را از کیف خود بیرون می‌آورد، ادامه داد:



    مایلم نمونه کارم را نشونتون بدم. روشی را بکار می‌برم که مشتریام خیلی دوست دارن. مثلاً ببینید این بچه چقدر زیباست. اینکار رو تو یک پارک کردم. وسط روز بود و مردم جمع شدن تماشا کنن. اون خانم خیلی پرتوقع بود و مرتباً بهانه می‌گرفت. در نهایت مجبور شدم از دو تا از دوستام کمک بگیرم. علاوه بر اون یه بچه گربه هم اونجا بود و دم و دستگاه رو گاز می‌گرفت.





    زن بیچاره حیرت زده به سخنان گوش می‌کرد.





    حالا این دوقلوها را نگاه کنین. این بار خودی نشان دادم. مامانه همکاری تاپی کرد وظرف پنچ دقیقه کارمون رو تموم کردیم. رسیدم و با دو تا تق‌تق همه چیز روبراه شد و این دوقلوهايی که می‌بینید.





    حیرت زن به نوعی سرگیجه تبدیل شده بود و عکاس اینگونه ادامه می‌داد:



    در مورد این بچه کار سخت‌تر بود. مامانش عصبی شده بود. بهش گفتم شما آروم باشید تا من کار خودمو بکنم. روشو برگردوند و همه چی بخوبی و خوشی پایان یافت.






    چیزی نمونده بود که زن بیچاره از حال برود. طرف آلبوم را جمع کرده و گفت:



    شروع کنیم؟



    هر وقت شما بگین!



    عالیه! میرم سه پایه رو بیارم...



    سه پایه؟ برای چی؟



    آخه وسیله کار خیلی بزرگه. نمی‌تونم تو دست بگیرمش و بایستی بذارمش رو سه پایه و ... خانم.... خانووووووم.... کجا میری؟ چرا فرار میکنی؟ پس بچه چی شد؟!!!!!!!!!


    93365739541900062743
    profilephpid100002248043280

    22771097565880345367
    facebook

    23759482593804762228
    NewGame7191

  2. 6 کاربر مقابل از Behzad AZ عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  3. #2
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    Marand
    نوشته ها
    395
    تشکر تشکر کرده 
    1,302
    تشکر تشکر شده 
    433
    تشکر شده در
    162 پست
    قدرت امتیاز دهی
    36
    Array

    پیش فرض

    خیلی جالب بود
    بیچاره زنه چی فکر کرده
    همه دردا رو کشیدم جز این درد عاشقی
    سهم من از باغ عشق شد گل زرد عاشقی

    فروش فیلم و سریال های روز دنیا
    هر فیلم فقط 100 تومان
    Just PM


  4. 5 کاربر مقابل از hitman عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/