نامه کلارا خانس، شاعر معاصر اسپانیا به سایت احمد شاملو
یاد احمد شاملو به هر بهانهای که باشد، همیشه فرصتیاست برای تعمق در همه جوانب شعر. این روزها که آشوب و بینظمی در همه جهان بالاگرفتهاست، شعر او بیش از همیشه آن پرتو نور است که ما را در ظلمات راهمیبرد. به یادمان میآورد که کلام شاعرانه نقشی در جامعه دارد که باید به بار بنشیند، بخصوص آنگاه که کلام حقیقی در آزمندی فریبنده و تهی خفه شده است. گاندی گفت: شعر، مقاومت منفی بیپایانی است. با این سخن، او شعر را یک بار و برای همیشه در متن زندگی اجتماعی جایداد و برخلاف افلاطون (در کتاب جمهور) درها را به روی شاعر باز کرد و با خوشرویی به شاعر امکانهای شرکت در زمینه سیاسی را نشان داد.این عبارت گاندی اتفاقی نیست که بر پایه شهودی است که جوهره حقیقی شعر است. شهودی که فراتر از منطق، به درستی راه مییابد. اگر شعر میتواند به اسلحهای برای نبرد بدل شود نخست به خاطر حقیقت آن است. حقیقتی که حقایق دیگر را در بر میگیرد، کسی که آن را به غایت میرساند یا از آن خود میکند را وادار میکند تا خود به قلعهای برای دفاع از حقیقت بدل گردد که رشوهپذیر نیست. از این رو، گاندی افزود که شعر <فرم پایانناپذیری است از امتناع، چراکه در جامعه و جهان، همگان خواستهاند که اشیا و دروغ را به زور بر ما تحمیل کنند... شعر در برابر جبر تاریخ قد علم میکند، علیه استثمار مغزها توسط ایدئولوژیها، علیه جمود مذهبی و علیه تمامی تعصبها... > این صلابت که مشخصه شعر است پله نخستین و محکم مبارزهاست. شعر ساده است، دست ودلباز است، گشاده و ژرف است. قلعه بازیاست برای همهآنان که حاضرند راه سختگیرترین وفاداریها را دنبال کنند. جریانی مخفی است از زلال آبهای نیالوده نخستین. آنکه در شعر زندگی میکند در حریمی از خلوص شکستناپذیر میزید. جایی که همه چیز شفافیتی است با استعدادی برای شناسایی و از این رو برای برادری. آبهای شعر بیرونی نیستند، چنیناست که تکثر آنها را گلآلود نمیکند. آبهای شعر در درون شاعر جاریاند و آنچه بازمیتابانند از باطن اشیا سخن میگوید و آنها را به آغاز میپیوندد.تمامی شاعران میدانند که حکایت جز این نیست: ظهور لحظه نخستین و عمل. و نیز میدانند که این واژه کاری متعالی میکند، حتی میتوانم بگویم کاری خدایی که در دفع شیاطین از اخلاق، به کار میآید. در برابر نقض عدالت میایستد، با خشونت پیکار میکند، جانپناهی است برای اومانیسم و محملی است برای صلح و آشتی و غمخوارگی و با تقدیس دوباره هستی در برابر جدایی از مقدسات میایستد. عالم شعر از منطق و از هنرمندان عاری است: فضایی است که بیانی چون تعریف نوالیس در آن مجاز است: شعر حقیقت مطلق است.جایی که آن واژه مقدس درخشان از کائنات موسیقی بیرون میآید: همه چیز هارمونی است. - واژه یونانی mousike را به هارمونی و تناسب نیز بر میتوان گرداند- سالها پیش نوشتم: حیات آدمی به درج نقطهای در تاریخ محدود نمیشود، در آن بردگی که ماتریالیزم از آن سخن میگوید، محصور نیست، هنوز ابعاد دیگری نیز ماندهاند، کثرت سطوح زمانها و فضاها، شناخته و ناشناخته و رابطه میان آنها که سخت بنیادین است. در این دنیای ناشناختهها، هدف شعر و شاید تنها هدفی که میتواند به انجامش برساند، بخشیدن ارزشی دیگر از حقیقت به جهان است و مکانیابی حقیقت است در آن، منشوری در پیوند با زندگی و اینجاست که اهمیت عملی این هنر نمایان میشود. احمد شاملو با شعر و شخصیتاش که همیشه در قلبهای ما زنده است، یادآور مسوولیت ما و تعهد ماست، تعهد و وظیفه ما برای خوب دیدن و پایمردی برای تعالی هرچیز. کلمات او نیایش روزانه ماست و یاس و نومیدی را از ما دور میکند، چراکه هنر، خود، مقصد است و باید هرچه او را از امید دور میکند، به دور بری
ترجمه فرهاد آذرمی، محسن عمادی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)