وقتی بچه بودم
درک ناپذیر از هر جهت
و پیش بینی ناپذیر حتی روی نقشه شهر.
شهری با کلیساهای بسیار
و یکشنبه های کم
و صفت های عالی
شهری کارگری
که کار در آن ته کشیده است.
پیش بینی ناپذیر
حتی روی نقشه شهر.
تمام خیابان ها به خاطرات من ختم می شوند.
وقتی بچه بودم
خودم را زخمی کردم
و جای زخم پیشانی ام
عمیق تر می شود
و کبودی آن با گذشت سالها
بیشتر
برگردان: نرگس انتخابی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)