صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 27

موضوع: آنا آخماتووا- شاعر و نویسنده روس

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    آنا آخماتووا- شاعر و نویسنده روس

    آنا آخماتووا
    نام اصلی- آنّا آندرییوا گارینکو
    زمینه فعالیت- شاعر. نویسنده

    تولد- ۲۳ ژوئن ۱۸۸۹
    حوالی اودسا، روسیه.

    مرگ- مارس ۱۹۶۶
    بیمارستان دٌمو ددوو در حوالی مسکو

    آرامگاه- گورستان کوماروو لنین‌گراد

    ملیت- روس

    سال‌های فعالیت- ۱۹۱۰ تا ۱۹۶۶

    همسر یا شریک زندگی- نیکولای گومیلیف (شاعر) (ازدواج ۱۹۱۰ - جدایی ۱۹۱۸)
    ولادمیر شی‌لی‌کو (باستان‌شناس) خیلی زود جدا شدند.
    نیکلای پونین (مورخ هنری) در ۱۹۵۳ در اردوگاه کار اجباری مرد.

    فرزندان- لف گومیلیف

    والدین- پدر:آندره گارن‌کو

    * * * * *
    آنّا آخماتووا، با نام اصلی آنّا آندرییوا گارینکو شاعر و نویسنده روس. یکی از بنیان‌گذاران مکتب شعری آکمه‌ئیسم (به روسی: акмеизм) (اوج‌گرایی). او همسر نیکولای گومیلیف شاعر و مادر لِف گومیلیف نویسنده و مردم‌شناس است. بن‌مایه‌های اشعار وی را گذر زمان، خاطرات و یادبودهای گذشته، سرنوشت زن هنرمند و دشواری‌ها و تلخی‌های زیستن و نوشتن در زیر سایه استالینیسم تشکیل می‌دهد.


    1889
    آنا آخماتووا (گورنكو) 11 ژوئن‌ در اودسا در خانوادة‌ يك‌ مهندس‌ نيروي‌ دريايي‌ متولد مي‌شود.

    1890
    خانواده‌ به‌ تسارسكويه‌ (نزديك‌ سن‌ پترزبورگ) نقل‌ مكان‌ مي‌كند.

    1900 - 1905
    آنا وارد مدرسه‌ گرامر تسارسكويه‌ مي‌شود و نخستين‌ شعر خود را مي‌سرايد.
    پدر و مادرش‌ در 1905 از هم‌ جدا مي‌شوند؛ مادرش‌ بچه‌ها را با خود ابتدا به‌ اوپاتوريا و سپس‌ به‌ كيف‌ مي‌برد و آنجا ساكن‌ مي‌شود.

    1907
    آنا از دبيرستان‌ گرامر فارغ‌التحصيل‌ شده‌ و براي‌ ادامة‌ تحصيل‌ در رشتة‌ حقوق‌ وارد دانشگاه‌ مخصوص‌ زنان‌ مي‌شود و دو سال‌ به‌ تحصيل‌ مي‌پردازد.
    نخستين‌ شعر آخماتووا ?(بر انگشتان‌ دست‌ او حلقه‌هاي‌ درختان‌ است?) در نشرية‌ روسي‌ زبان‌ سيريوس‌ كه‌ در پاريس‌ منتشر مي‌شد، چاپ‌ مي‌شود.

    1910
    آخماتووا با ن. س. گوميليف‌ ازدواج‌ مي‌كند. به‌ پاريس‌ مي‌رود و بعد به‌ سن‌پترزبورگ‌ نقل‌ مكان‌ مي‌كند. براي‌ ادامة‌ تحصيل‌ در رشته‌ تاريخ‌ و ادبيات‌ وارد دانشگاه‌ رايف‌ مي‌شود.

    1911
    آخماتووا يكي‌ از اعضاي‌ گروه‌ موسوم‌ به‌ ?كارگاه‌ شاعر? مي‌شود. شعرهايش‌ در نشريات‌ گوناگون‌ به‌ چاپ‌ مي‌رسد.
    سفر به‌ پاريس.

    1912
    آخماتووا به‌ ايتاليا سفر مي‌كند. اولين‌ مجموعه‌ اشعارش‌ به‌ نام‌ شامگاه‌ منتشر مي‌شود.
    پسر آخماتووا و گوميليف، لِو، در اول‌ اكتبر به‌ دنيا مي‌آيد.

    1917
    انتشار دومين‌ مجموعه‌ به‌ نام‌ فوج‌ پرندگان‌ سفيد.

    1921
    اعدام‌ گوميليف، در اوت، به‌ اتهام‌ شركت‌ در فعاليت‌هاي‌ ضدانقلابي.

    1922
    چاپ‌ مجموعة‌ پيش‌ از ميلاد، كه‌ در 1923 با افزوده‌هايي‌ تجديد چاپ‌ مي‌شود.

    1930
    به‌ مطالعه‌ و تحقيق‌ در آثار پوشكين‌ مي‌پردازد. عضو آكادمي‌ علوم‌ در پوشكين‌شناسي‌ شده‌ است. چندين‌ مقاله‌ دربارة‌ پوشكين‌ از آخماتووا به‌ چاپ‌ مي‌رسد.

    1933 - 1949
    پسر او چهار بار به‌ اتهام‌هاي‌ مبهمي‌ دستگير و هر بار پس‌ از مدتي‌ كوتاه‌ آزاد مي‌شود.

    1935 - 1940
    روي‌ شعر خود به‌ نام‌ مرثيه‌ كار مي‌كند.

    1940
    انتشار گزينه‌اي‌ از كارهاي‌ قبلي‌ خود به‌ نام‌ از شش‌ كتاب.

    1941
    آخماتووا، در سپتامبر، از لنينگراد محاصره‌ شده‌ به‌ مسكو و سپس‌ به‌ تاشكند برده‌ مي‌شود.

    1941 - 1944
    در تاشكند زندگي‌ مي‌كند و در بيمارستان‌هاي‌ نظامي‌ به‌ شعرخواني‌ مي‌پردازد.

    1943
    مجموعة‌ گزينة‌ شعرها چاپ‌ مي‌شود.

    1946
    انتشار گزينة‌ شعرها 1909 - 1945.
    در روزنامه‌هاي‌ ايزوستيا و لنينگراد از اشعار او به‌ سختي‌ انتقاد مي‌شود.
    در 14 اوت‌ از شوراي‌ نويسندگان‌ اخراج‌ مي‌شود.

    1961
    چاپ‌ مجموعه‌اي‌ به‌ نام‌ شعرها.

    1962
    منظومة‌ بدون‌ قهرمان‌ را پس‌ از بيست‌ و يك‌ سال‌ به‌ پايان‌ مي‌رساند.

    1964
    جايزة‌ راتنا تائورمينا در ايتاليا به‌ او تعلق‌ مي‌گيرد. در همين‌ سال‌ دكتراي‌ افتخاري‌ از دانشگاه‌ آكسفورد لندن‌ دريافت‌ مي‌كند.

    .1966



    در نيمه باز است
    در نيمه باز است
    آهسته تكان مي خورند درختان ليمو ترش ....
    جا مانده
    بر اين ميز
    يك دستكش ، يك تسمه ي چرمي
    يك هاله ي زرد است دور لامپ ....
    من گوش دارم به صداي خش وخش برگهاي خشك
    چرا رفتي؟
    نمي فهمم ....
    فردا صبح
    روشن، شاد
    خواهد بود
    و زندگي زيبا
    هشيار باش اي قلب!
    اكنون تو هستي كاملاً خسته
    ومي تپي آرام تر و كند تر از پيش....
    مي داني !
    پي برده ام كه
    روح ناميراست.

    * * * * *

    صدا با نرمي بسيار به گوشم رسيد
    مرا مي خواند : بيا ، بيا ،
    اين سرزمين بر باد رفته را ترك كن ،
    اين سرزمين گناهكار را ،
    براي ابد روسيه را ترك كن.
    خون دست هايت را خواهم شست
    شرمندگي تيره گون را
    از قلبت دور خواهم كرد
    و فردا ، نامي تازه خواهم داد
    به شكست هايت و به دردت.

    اما من ، بي اعتنا و آرام ،
    گوش هايم را با دست هايم بستم
    تا سخناني چنين ناشايست و بيهوده
    ذهن دردمندم را نيالايد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خورشيد در خاطره‌ رنگ‌ مي‌بازد،
    سبزه‌ تيره‌تر مي‌شود،
    باد‌ برفي‌ زودرس‌ را
    آرام‌ آرام‌ مي‌پراكند.
    آب‌ يخ‌ مي‌بندد. آبراه‌هاي‌ باريك‌
    ايستاده‌اند.
    اينجا چيزي‌ اتفاق‌ نخواهد افتاد،
    هرگز!

    در آسمان‌ خالي‌
    دشت‌ گسترده، بادبزني‌ ناپيدا.
    شايد بهتر بود هرگز
    همسر تو نمي‌بودم.

    خورشيد در خاطره‌ رنگ‌ مي‌بازد.
    اين‌ چيست؟ تاريكي؟
    شايد!
    زمستان،
    يك‌ شبه‌ خواهد رسيد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    او در اين‌ دنيا سه‌ چيز را دوست‌ داشت:
    دعاي‌ شامگاهي، تاووس‌ سفيد،
    و نقشة‌ رنگ‌ پريده‌ امريكا.
    و سه‌ چيز را دوست‌ نداشت:
    گرية‌ كودكان‌
    مرباي‌ تمشك‌ با چائي‌
    و پرخاشجويي‌ زنانه.
    و من‌ همسر او بودم...

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    من دستهايم را زير شال بهم فشردم و فكر كردم:
    چرا امروز رنگ پريده است؟
    غم و اندوه من
    قلب او را آكنده
    رنگ از رخسارش برچيده!
    آن لحظه فراموش نشدني است
    آن لحظه هميشه در ذهنم پايدار است
    صورت متشنج او هنوز در ذهنم زنده است
    بدون حرفي،
    اداي كلمه اي
    با قدمهايي سنگين
    از در بيرون رفت.
    و من بسرعت باد از پله ها به پايين دويدم تا
    نزديك در به او رسيدم!
    نفس در سينه ام باز ميايستاد كه فرياد زدم:
    شوخي بود!
    نرو، بي تو من ميميرم!
    با آرامشي هراسناك و لبخندي بر لب گفت:
    برو، در را ببند، كوران ميكند!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    من
    هنر زندگي ساده و خردمندانه را آموختم
    سر به آسمان بلند مي كنم
    و دست به دعا برمي دارم.
    در تاريك و روشن آسمان قدم به باغ مي گذارم
    و نگراني پوچ را از خود دور مي كنم.
    به آواي علفهاي رقصان گوش مي سپارم
    و در باره زندگي
    اين زندگي فاني و زيبا شعر مي سرايم.
    به خانه بر مي گردم
    گربه پشمالو دستم را نوازش مي كند
    و چراغ كوچه اتاقم را روشن
    صداي ُدرناي پناه گرفته
    بر بام خانه
    سكوت شب را مي شكند…
    اگر صداي در بلند شود
    شايد اصلا آن را نشنوم!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    پیش ِ این غم کوه هم خم می‌کند پشت،
    خشک می‌ماند به بستر رودخانه،
    لیک زندان را حصار و در حصین است
    پاس‌دار ِ «زاغه‌های ِ کار ِ دشوار»،
    و آن عذاب ِ دوزخی و مرگ و ادبار.
    از نسیم ِ تازه برخی شادمان اند
    برخی از نور ِ ِ شفق خوش‌حال و مسرور،
    جمع ِ ما اما ندارد از جهان بهر
    جز جگاجنگ ِ کلید - این زنگ ِ ناساز-
    یا طنین ِ ضربه‌های ِ گام ِ سرباز.
    چون سحرخیزان ِ عابد جسته‌ازجا
    می‌گذشتیم از بیابان‌وار ِ این شهر
    تا رسیم آخر (ز مرده بی‌نفس‌تر)
    پیش ِ هم، آن‌جا که خورشیدش به پستی‌ست
    با نِوا رودش به مِه رو کرده پنهان،
    لیک امید از دوردست آوازخوانان.
    حکم ... ، وان سیلاب ِ تند ِ اشک در پی؛
    می‌کند از دیگران‌اش دور گویی.
    درفکنده گشته است انگار بر پشت
    تا که با جان برکنندش قلب از جا،
    می‌رود اما ... پریشان، گیج ... تنها …

    سوگ‌واره. مارس ِ ۱۹۴۰. ترجمه:ایرج کابلی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    از تو گسسته ام دیگر
    از تو گسسته ام دیگر

    و آتش درونم را آرامشی است اینک.

    دشمن جاودانی ام ! اکنون باید یاد بگیری

    چگونه با تمامی قلب عاشق باشی.

    من اینک رها شده ام ، با زندگی آسوده

    خوابی سنگین خواهم کرد

    تا آرامش با هیا بانگ کر کننده خود

    سپیده دمان برایم شادی آورد.

    نه نیاز به دعایت دارم و نه نفرینت

    نه انتظار نگاهی به وداع.

    باد های نرم، التهاب دل را فرو می نشانند

    و برگ های پاییزی آن را می پوشاند.

    جدایی از تو هد یه ای است ،

    فراموشی تو نعمتی.

    اما عزیز من ،آیا کسی دیگر

    صلیبی را که من بر زمین نهادم بر دوش خواهد کشید؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    «آنا آخماتووا از آن دسته شاعرانی است که نه تبارنامه‌ای در شعر دارد و نه «سیر تطور»ی مشخص و معلوم. او از آن قسم شعرایی است که ناگهان «حادث می‌شوند»... » هرچند سخن ایوسیف برودسکی در باره شعر آخماتووا در کلیت‌اش درست است اما به هر حال شعر آخماتووا از «شام‌گاه»، ۱۹۱۲، تا «شعر بدون قهرمان»، ۱۹۶۳، تغییرات زیادی کرده است.

    نخستین شاعری که تأثیر عمیقی بر آخماتووا گذاشت اینّاکینتی فیودوروویچ آننسکی (۱۸۵۶–۱۹۰۹) بود. ایرج کابلی در این باره می‌نویسد:«در سال ِ ۱۹۱۰... تصادفا نمونهٔ ِ حروف‌چینی‌ی ِ مجموعه شعر ِ جعبهٔ ِ چوب ِ سرو، کار ِ یکی از خبره‌گان و مترجمان ِ برجستهٔ ِ ادب ِ کلاسیک ِ غرب به نام ِ آننسکی به دست‌اش افتاد و باعث شد که به قول ِ خودش «دنیا را فراموش» کند. سبک ِ کار ِ آننسکی بر خلاف ِ سمبولیست‌ها، که او را ابتدا از خود می‌دانستند، کاملا «زمینی» و «این جهانی» بود.»سرود در آن زمان در روسیه سمبولیسم مکتب شعری مسلط بود اما دو جریان شعری جدید نیز در حال شکل‌گیری بود یکی جریانی که آخماتووا و همسر اول‌اش و چند شاعر جوان دیگر آن را به‌وجود آوردند و به آک‌مه‌ایسم مشهور شد و جریان دیگر شعری جنبش فوتوریسم بود که شاعر شاخص‌اش مایاکوفسکی بود. هرچند بعدها فوتوریست‌ها بسیار مطرح شدند و آک‌مه‌ایست‌ها تداوم پیدا نکردند اما «عقاید شعری آغاز دههٔ بیست روسیه تقریباً به تساوی میان هواداران آخماتووا و مایاکوفسکی تقسیم شده بود.» حتا در آغاز فعالیت اک‌مه‌ایست‌ها «در سال ۱۹۱۴ از سوی منتقدان و جامعه‌شناسان مارکسیست به خوبی استقبال شد» اما بعدها در زمان استالین به آن عنوان «ادبیات اشراف و زمین‌دارن» دادند و محکومش کردند.
    از نظر فنی آخماتووا مانند سایر شاعران هم‌عصرش در حال شکستن وزن‌های عروضی در شعر بود. اما او در حاشیه آنچه قانون و قاعدهٔ مجاز شمرده می‌شد کار می‌کرد. «او حتا روشی را برقرار کرد که معمولاً به عنوان «روش آخماتووا» پذیرفته شده است و به تعبیری «ترکیب دوهجاییها و سه‌هجاییها» نام دارد.» او به فراتر بردن حد و مرزهای قافیه نیز کمک زیادی کرد. آن‌چه را قبلا قافیهٔ آزمایشی می‌نامیدند او تثبیت کرد. درک ظرایف موسیقیایی شعر آخماتووا فقط با دانستن زبان روسی و شنیدن آن امکان‌پذیر است و ترجمهٔ آن به زبان‌های دیگر بسیار دشوار و شاید محال باشد.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دستانم پشت شالم گره خورده درهم
    امشب چرا چنین رنگم پریده است؟
    شرابی تلخ از اندوهی بی پایان
    به او خوراندم.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    خاطره ها سه دوره دارند:

    اوایل چنان نزدیکند که می گوییم

    انگار همین دیروز بود.

    جان در پناهشان می آرامد

    و جسم در سایه شان سر پناهی می یابد.

    خندهای است که فرو ننشسته و اشکی که همچنان جاری ست

    لکه جوهری روی میز که هنوز هست

    و بوسه خداحافظی که گرمی اش در دل احساس می شود...

    اما چنین حسی دیری نمی پاید...

    *

    زمانی میرسد که درآن سر پناهدیگر نیست

    در جایی پرت به جایش خانه ای تنهاست

    با زمستانی سردسرد و تابستانی سوزان

    خانه ای سراسر خاک گرفته و لانه عنکبوت ها گشته

    جایی که نامه های عاشقانه آتشین خاکستر می شوند

    و عکس ها رنگ می بازند

    آدم ها طوری آن جا می روند که به گورستانی

    باز که می گردند دست ها را با صابون می شویند

    اشكها روانشان را پاك كمي كنند و سخت آه مي كشند...

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/