امروزه شیوه های تربیتی فرزندان نسبت به گذشته تغییر زیادی کرده است. در حال حاضر، والدین انتظار ندارند فرزندشان چشم و گوش بسته از دستورهای آنان اطاعت کنند و برای به کرسی نشاندن عقاید و نظرات خود، دیگر به تنبیه و توبیخ متوسل نمی شوند، بلکه از ترس اینکه بچه ها عقده ای نشوند، آنان را در انجام بسیاری از کارها آزاد می گذارند و گاهی در این راه به حدی دچار افراط می شوند که فرزندان از نرمش و ملاطفت آنان سوء استفاده می کنند و فرزند محوری بر خانواده حاکم می شود.
دکتر افشنگ، روان شناس معتقد است: فرزند سالاری حاصل تربیت غلط و روابط نادرست والدین با یکدیگر است. به گفته وی بچه های این دوره بسیار وابسته به والدین هستند و چون هر چه را می خواهند پدر و مادر بدون چون و را برای آنان فراهم می کنند، به خاطر رفع نیازهای خود هیچ تلاشی نمی کنند و در نتیجه فرزند محوری بر خانواده حاکم می شود.
به اعتقاد این استاد دانشگاه، ما اگر می خواهیم نسل سالمی را پرورش دهیم باید منطقی فکر کردن را به فرزندانمان بیاموزیم و آنها را مستقل و مسؤول بار بیاوریم.
محمد محمدی نژاد، عضو هیأت علمی دانشگاه نیز در خصوص فرزندسالاری می گوید: بسیاری از والدین می خواهند ناکامی های دوران کودکی و نوجوانی خود را درباره فرزندانشان عملی نمایند به همین خاطر مخارجی را در مورد آنان متحمل می شوند که اصلاً لزومی ندارد. فرزندان هم که می بینند تمام خواسته های آنان بدون زحمت و به راحتی برآورده می شود طبیعی است وقتی به سن بالاتر می رسند انتظار دارند دستورات آنان نیز اجرا شود. به بیانی دیگر ناآگاهی والدین از روشهای تربیتی، فرزندسالاری را بر خانواده حاکم می کند.
● همه تقصیر را به گردن بچه ها نیندازید
دکتر شمس الدین ناظمی، عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی در مورد پدیده فرزندسالاری در وهله اول والدین را مقصر می داند و می افزاید: متأسفانه بعضی از پدر و مادرها وظیفه اصلی خود را که تعلیم و تربیت است فراموش کرده و فقط به فکر پول درآوردن هستند چون فکر می کنند اگر بچه ها هر چه را که می خواهند برایشان فراهم کنند وظیفه اصلی خود را انجام داده اند. حال آنکه فرزندان بیشتر به صحبت و توجه والین نیاز دارند.
به گفته وی، وقتی در ذهن بچه ها مادیات به عنوان یک عامل اساسی خوشبختی نقش می بندد، در این صورت توقع به وجود می آورد و فرزند هر چه بزرگتر می شود سطح توقعش بالاتر می رود تا جایی که برای رسیدن به خواسته هایش به پدر و مادر امر و نهی می کند و انتظار دارد همه امور با توجه به تقاضا و خواسته های او انجام شود.
● تغییر جایگاهها در خانواده پدیده ای جهانی است
حمزه علی مسعودی نژاد، کارشناس ارشد مشاوره و راهنمایی نیز در این مورد به گزارشگر ما می گوید: یکی از دلایل مهمی که پدیده فرزند سالاری را به وجود آورده این است که با توجه به تغییر نسلها، جایگاهها نیز در خانواده عوض شده است.
یعنی فرزندان جای والدین را گرفته اند. به تعبیر دیگر وضعیتی به وجود آمده که فرزندان دستور می دهند و والدین اطاعت می کنند.
وی با بیان اینکه ما در گذشته این وضعیت را نداشتیم، می افزاید: فرزند سالاری در بسیاری از کشورها و قاره ها وجود داشته است. به عنوان مثال بعد از قرن ۱۶ و پس از رنسانس در اروپا می بینیم وقتی جایگاههای تربیتی مطرح می شود، والدین اختیارات زیادی به فرزندان می دهند اما اختیارات کاملاً کنترل شده و در حالی که به نظرات آنان اهمیت می دهند سعی می کنند جایگاه والدین و فرزندان حفظ شود. ولی این فرهنگ وقتی به کشورهای جهان سوم مثل شمال آفریقا و شرق آسیا رسوخ می کند، والدین به علت ناآشنایی به حدود مسایل تربیتی، فرصتهای زیادی در اختیار فرزندانشان می گذارند اما نمی توانند آنان را کنترل کنند و در نتیجه خودمحور و متمرد بار می آیند.
مسعودی نژاد در ادامه می افزاید: نسلها با توجه به اینکه با یکدیگر متفاوتند هر نسلی شرایط خاص خود را دارد. نسل گذشته، نسل تحکم پدر و مادر بخصوص پدران بود و باعث شد فرزندان با شرایط تربیتی و شاخصهای خاص آن زمان تربیت شوند. اما نسل که عوض شد بنا به دلایلی چون نتوانستند جلوی بعضی از مسایل را بگیرند به بعضی از رفتارهای کودکان توجه نشد و آنها را به حال خود رها کردند به همین خاطر بعد از مدتی این رفتارها به حدی رسید که در جامعه به صورت نمودی غیراخلاقی مطرح شد به طوری که دیگر نتوانستند جلوی آن را بگیرند. به عنوان مثال احترام گذاشتن به والدین که در گذشته یکی از واجبات به شمار می رفت ولی نسل جدید کمتر به آن اهمیت می دهند.
● چه کسی مسؤول است؟
همین کارشناس در ادامه می گوید: به هر حال بچه ها بزرگ می شوند و پله های ترقی را طی می کنند، ما که نمی توانیم جلوی رشد بچه ها را بگیریم ولی یکی از کارهایی را که می توانیم انجام دهیم این است که باید شرایطی را فراهم کنیم که فرزندان ما درست رشد کنند و درست تربیت شوند.
این مسأله خیلی مهم است. باید دید چه کسی مسؤول است. خانواده، مدرسه، یا جامعه؟ به هر صورت نقش همه افرادی که با بچه ها سروکار دارند اهمیت دارد. این نقشها باید به قدری دقیق و درست عمل شود که بچه ها جایگاه خود را بشناسند و بدانند چه وظایفی دارند و در چه مقامی باید قرار بگیرند. والدین نیز لازم است با توجه به رشد و نیازهای فرزندان خود به آنها سرویس بدهند.
به گفته این کارشناس مشاوره، اگر نیازهای فرزندان در صدر امور خانواده قرار بگیرد سبب می شود فرزندان حاکم مطلق خانواده شوند و همه امور با توجه به خواست و دستورات آنان انجام پذیرد. بنابراین اطلاع نداشتن والدین از نحوه صحیح تربیت یکی از مهمترین دلایلی است که فرزندسالاری را به وجود می آورد.
همین کارشناس در ادامه می گوید: مسأله دیگر بحث اعتماد به نفس پایین والدین است.
به اعتقاد وی بعضی اوقات زن سالاری یا مردسالاری نیز ممکن است فرزندسالاری را به وجود آورد. به عنوان مثال اگر مرد خواسته باشد به تنهایی تحکم کند و فرزندش را در قالب دستورات خود بدون در نظر گرفتن نظر همسرش تربیت نماید، فرزند بر مادر حاکم می شود، در این صورت وقتی بزرگتر شد و قدرت پیدا کرد بر پدر نیز حاکم خواهد شد. عکس این هم صادق است یعنی اگر زن سالاری بر خانواده حاکم باشد، فرزند به همین نسبت در مقابل پدر خواهد ایستاد و در آینده که قدرت گرفت در مقابل مادر نیز می ایستد.
مسعودی نژاد یکی دیگر از عوامل فرزندسالاری را حضور نداشتن به موقع والدین در منزل می داند و می افزاید: وقتی حضور پدر در منزل کمرنگ باشد، چون فرزند پسر نمی تواند به راحتی از مادر اطاعت کند بر او حاکم می شود. فرزند دختر نیز آن احساساتی را که باید به پدرش داشته باشد در صورت حضور نداشتن به موقع او، در بیرون از منزل به مرد دیگری ابراز می کند و این امر باعث می شود برخی رفتارهای خارج از اصول خانواده به وجود بیاید و در نهایت موجب بروز پدیده فرزندسالاری می شود.
● رفتار نادرست، تبعات ناخوشایند
وی در پایان یادآور می شود: اگر ما نتوانیم در کودکی درست با فرزندانمان رفتار کنیم و نیازهای آنان را با آگاهی از مراحل رشدشان در نظر بگیریم به طور حتم در جوانی بر ما حکومت خواهند کرد و طبیعتاً چون هنوز به درجه رشد تکمیلی نرسیده اند و نمی توانند از تدبیر و عقلشان کمک بگیرند دچار مشکل خواهند شد و ما را نیز درگیر خواهند کرد.
منبع: خجسته ناطق
روزنامه قدس
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)