شعر , موسیقی و رابطه آنها
شعر
شعر حرف دل ادمهاست و چیزی است که از طریق آن میشود احساس را بیان کرد
به قول " کانت " : شعر ظاهر اشیا را با خواسته های روح منطبق میکند
" افلاطون " هم گفته است : شعر گفتن شعرا با اتکا به نیروی یزدانیست و گفته : خداوند عقل را از شعرا می گیرد و انان را چون وسیله ای برای بیان مقاصد اسمانی و روحانی بکار میبرد .
خود کلمه شعر به معنی " فهم " است و در اصطلاح به چیزی که خیال انگیز باشد گفته میشود .
برخی ها هم اعتقاد دارند که لفظ " شعر " معرب " شیر " در زبان عبری و به معنی اواز و سرود است.
شعر انواع مختلفی دارد . مانند : حماسه . وعظ . حکمت . تغزل . هجو . وصف و ....
بعضی ها هم شعر را به سه شکل تقسیم می کنند : اخلاقی , وصفی و داستانی یا روایی .
اروپایی ها هم شعر را به چند شکل تقسیم می کنند : غنایی ( لیریک ) , قصصی ( اپیک ) و تمثیلی .
مبنای شعر بر مجاز کنایه و استعاره استواراست و موضوعش هم اندیشه و خیال و بیان تاثرات قلبی گوینده است .
شعر زاده انفعالات و تاثرات شاعر و تصور زنده طبیعت است و باید بتواند موجب انقباض و انبساط بشود و عناصری همچون وزن و قافیه و موسیقی از اصلی ترین لوازم شعر می باشد .
شعر اگر با لحن خوب همراه و متناسب با حال و مقام باشد و طرز بیان در آنئ رعایت شود به مراتب اثرات قوی تری دارد .
" سوارس " اعتقاد دارد: شعر نوعی موسیقی است که در ان خیال مبدل به احساس می شود .
" پل والری " هم به یک نوع خویشاوندی بین صدا و معنی اعتقاد دارد و اواز و نثر را دو زینت اصلی شعر میداند و شعر رو اینگونه معنی میکند : ترکیب ساختن احساسات و تخیلات و صور ذهنی با کلمات و اوزان .
اینها که گفته شد خلاصه ای در مورد شعر و نظرات مختلف از چند کتاب مختلف بود.
دنیای شعر آنقدر بزرگ هست که میشود در مورد جزئیات آن هم ک مطالب بسیاری نوشت
موسیقی
موسیقی زبان حال و روح ادمهاست
احساس ها و هیجان هایی که کلام نمیتواند آن را بیان کند بیان کند با موسیقی بیان می شود
موسیقی یک نوع زبان بین المللی برای بیان ارزوها و انتظارات و عواطف و احساسات است
موسیقی بهترین وسیله برای بیان احساسات انسان هاست .
" بتهوون " موسیقی را قوی ترین وسیله موثر در روح می دانست و گفته است : موسیقی متعلق به دل است و جایی که دل نیست موسیقی هم وجود ندارد .
به نوعی میشود گفت که موسیقی وصف زندگی آدمها و زبان دل و مظهر عواطف نهاست .
" الفرد دموسه " میگوید : موسیقی انسان را به شناسایی خداوند رهبری می کند و بشر را به سیر در عالمی که برای وی مجهول است سوق میددهد .
به عقیده موسیقی دانان قدیم ایرانی موسیقی در لغت به معنی الحان و در اصطلاح علمیست که به وسیله آن به احوال و نغمات از حیث ملایمت و منافرت پی ببرند و کشش انها را در یابند و به دو بخش تقسیمش میکنند :
۱ : اقسام نغمات یا علم تالیف .
۲ : بیان احوال ازمنه یا علم ایقاع .
قدما موسیقی را متکی به ریاضیات وآنرا قسمتی ار فلسفه میدانند .
" ابو علی سینا " موسیقی را جزء چهارم حکمت ریاضی و در ردیف حساب و هندسه و هیئت قرار داده است.
" عبد الحمید لازقی " در رساله " زین الالحان فی علم التالیف و الاوزان " تعبیر جالبی در مورد موسیقی دارد او گفته است : " موسیقی مرکب از " موسی " و " قی " است که " موسی " در لغت یونانی نغمه و سرود و " قی " به معنی موزون و دلپسند است " .
" ابو نصر فارابی " هم در کتاب " الموسیقی " گفته است : لفظ موسیقی یونانی و معنی ان الحان است .
عده ای هم اعتقاد دارند که که موسیقی از لغت لاتین " موزا " ( musa ) اقتباس شده و منسوب به فرشته هنر و دانش و الهه نغمه و سرود می باشد.
در مورد موسیقی و تاریخ موسیقی و در مورد ریشه خود کلمه موسیقی نظرات بسیاری گفته شده است
شعر و موسیقی
موسیقی و شعر از اوّل با یکدیگر همراه بوده اند .
از وقتی که انسانها به خاطر ترس از عوامل طبیعی خدا پرستی را شروع کردند و همچنین به خاطر جلب نظر پادشاهان به پای کوبی و سرود خوانی پرداختند , کلام با موسیقی همراه بوده ست.
نکته این است که هر چقدر موسیقی پیشرفت کند احتیاجش به شعر کمتر میشود تا جایی که بتواند بدون کمک شعر منظوری را بیان کند , ولی میشود گفت که هیچ زمان از شعر بی نیاز نمیشود.
در ایران شعر همیشه جزء اصلی موسیقی بوده است و کلمه ساز و اواز با هم به کار برده شده است و به طور کلی کلام در ایران بیشتر از موسیقی رواج داشته است.
در مورد اینکه شعر و موسیقی کدامشان به آن یکی محتاج تراست مباحث فراوانی شده است که به این نتیجه رسیده اند که شعر بدون اهنگ کامل ,ولی موسیقی بدون شعر از بیان کامل منظور خودش عاجزاست.
" امیر خسرو دهلوی " شعر را به عروس تشبیه کرده و موسیقی را به زیور عروس :
" نظم را حاصل عروس دان و نغمه زیورش
نیست بی عیب ار عروس خوب بی زیور بود "
این که موسیقی ما بدون شعر و کلام کامل نیست به خاطر این هست که موسیقی ما یک موسیقی تک صدایی بوده و به خاطر همین برای بیان منظور خودش از شعر هم کمک گرفته است .
شنونده های موسیقی ایرانی وقتی که اواز را می شنوند کاملا به شعر توجه میکنند تا بتوانند معنی و مفهوم آن رو درست درک کنند , بطوریکه وقتی شعر با موسیقی تفاهم داشته باشد آنگاه به حد کمال میرسد .
ولی در اروپا شرایط فرق میکند و به خاطر نوع موسیقی اروپایی و پیشرفتی که موسیقی سنفونیک در اروپا داشته است به شعر هیچ احتیاجی وجود ندارد در واقع موسیقی سنفونیک اروپایی به شعر نیاز ندارد و شنونده این نوع موسیقی شاید ساعت ها فقط به ارکستر گوش کند بدون اینکه شعری بشنود .
شعر و موسیقی هر دو بر وزن استوارند . خود وزن در طبیعت به شکل های مختلف و به وضوح دیده میشود مثل ضربان قلب , صدای اب و ...
شعرا بیشتر از طبیعت برای سرودن الهام میگیرند و موسیقیدان ها بیشتر از هیجان های روحی برای اهنگسازی استفاده میکنند .
موسیقی و شعر هر دو تجلی حیات را بیان میکنند ,شعر پرده دری نمیکند و موسیقی هم نفرت ایجاد هم نمی نماید .
به طور کلی پیوند میان این دو ( موسیقی و شعر ) موجب شده است که این دو هنر در واقع در یک قالب تجلی پیدا کند و به خصوص در موسیقی ایرانی که همیشه شعر و موسیقی به صورت های مختلف مثل : ترانه . سرود و تصنیف و سایر فرم های آوازی با همراه بوده اند و همیشه هم وجودشان در کنار یکدیگر اهمیت فوق العاده داشته است
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)