صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13

موضوع: عاشقانه های مصر باستان

  1. #1
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض عاشقانه های مصر باستان

    عاشقانه هاي مصر باستان

    گردآوري وبرگردان : علي عبدالهي

    چاپ نخست 1384

    شابك : 7-05-8765-964

    نشر مشکی
    32 صفحه




    کتابی ست ( یا بهتر بگم کتابچه ایست ) که مکالمات و احساسات بین یک عاشق و معشوق رو به صورت شعر بیان می کنه.
    به نظرم جالب اومد
    گفتم اینجا بذارم تا بقیه دوستان هم استفاده کنند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #2
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    بخشی از مقدمه:
    شعر كهن‌ مصر به‌خاطر شرايط‌ خاص‌ اقليمي، بيش‌ از اشعار و نوشته‌هاي‌ هند، ايران‌ و چين‌ باستان‌ برجا‌ مانده‌است. از اين‌رو پاپيروس‌هاي‌ مصري، افزون‌ بر شناخت‌ بسياري‌ كه‌ از دوران‌ فراعنه‌ به‌ ما مي‌دهند، ما را با ترانه‌هاي‌ عاشقانه‌ي‌ آن‌ ديار آشنا مي‌كنند كه‌ حقيقتاً سرشار از تصاوير بكر، استعاره‌ها و تشبيهات‌ درخشان‌ است.



    شعري‌ كه‌ در نهايت‌ سادگي، بسيار امروزي‌ مي‌نمايد. ترانه‌هاي‌ عاشقانه‌ي‌ مصري‌ در فاصله‌ي‌ زماني‌ 1300 تا1100 قبل‌ از ميلاد بر پاپيروس‌ها و سفال‌ها نوشته‌ شده‌اند. به‌ زباني‌ كه‌ اين‌ اشعار بدان‌ نگاشته‌ شده‌ زبان‌ مصري‌ نو مي‌گويند و يكي‌ از زبان‌هايي‌ است‌ كه‌ در حدود سال‌هاي‌ 1350 پيش‌ از ميلاد به‌ زبان‌ كتابت‌ آن‌ دوره‌ ارتقاء يافت.



    اين‌ اشعار، ناب‌ترين‌ تجلي‌ بيان شاعرانه‌ و سخنوري‌اي‌ است‌ كه‌ ما از آن‌ سرزمين‌ سراغ‌ داريم‌ و قالب‌ آزاد و بسيار فرديت‌ يافته‌اي‌ دارند. يكي‌ از ويژگي‌هاي‌ اصلي‌ و چشم‌گير آن‌ها عشق‌ به‌ حيوانات، گياهان‌ و درختان‌ و توصيفات‌ باغ‌ها و آبگيرهاست‌ كه‌ در آن‌ به‌ وفور يافت‌ مي‌شود.

    دختر و پسر عاشق، گويي‌ در باغ‌ عدن‌ مأوا دارند، اما همين‌ بهشت‌ هم‌ عاري‌ از خصم‌ و خطر نيست. تازگي‌ و نابي‌ احساس‌ها و دريافته‌هاي‌ عاشقان، زبان‌ تصويرها و صور خيال‌ و تخيّل‌ شگفت اين‌ شعرها، پس‌ از هزاره‌ها هنوز سرمويي‌ از طراوت‌ خود را از دست‌ نداده‌ و در عين‌ حال‌ نيازمند هيچ‌ تفسيري‌ نيست.

    گفتني‌است‌ كه‌ صورخيال‌ و ويژگي‌هاي‌ شاخص‌ ادبي‌ غزل‌ غزل‌هاي‌ سُليمان در كتاب‌ مقدس‌ عهد عتيق، بسيار وام دار شعر عاشقانه‌ و غنايي‌ مصر باستان‌ است. هم‌ذات‌ پنداري‌ عاشق‌ با طبيعت‌ و نيز تمايل‌ محبوب‌ به‌ ظاهرشدن‌ در قالبي‌ غير از قالب‌ انساني‌ يكي‌ از درون‌مايه‌هاي‌ مورد علاقه‌ي‌ سرايندگان‌ عاشقانه‌هاي‌ مصر باستان‌ است.

    مثلاً در جايي‌ عاشق‌ مي‌خواهد در قالب‌ چاپار شاهي، دختر خدمت‌كار محبوب، دربان‌ يا رخت‌شوي‌ سراي‌ يار و حتي‌ انگشتري‌ يا اسب‌ در آيد تا به‌ وصال‌ يار رسد. اين‌ درون‌مايه‌ها بعدها نيز به‌ ادبيات‌ غنايي‌ جهان‌ راه‌ يافت‌ و انگاره‌ ي‌ خاكساري‌ و زبوني‌ عاشق ِ‌ مرد و ناز و غمزه‌ي‌ محبوبه‌ ي‌ زن‌، تبديل‌ به‌ محوري‌ مسلم‌ و مسلط‌ در شعر تمام‌ جهان‌ شد. از آن ‌پس‌ هرجا سخن‌ از عشق‌ بود، مرد، كنش‌گر بود و زن،‌كنش‌پذير و منفعل.


    تا دهه‌هاي‌ اخير كه‌ البته‌ همان‌ درون‌مايه‌ باز هم‌ به‌ صورت‌هاي‌ ديگر و پنهان‌تر در كار است. اما نكته‌ي‌ جالب، كنش‌گري‌ معشوقه‌هاي‌ مصر باستان‌ در اين‌ شعرهاست‌ .آن‌ها در همه‌ي‌ موارد منفعل‌ نيستند، بلكه‌ خود در قالب‌ كلام، آرزوي‌شان‌ را به‌ صريح‌ترين‌ وجه‌ بازگو مي‌كنند، گو اين‌كه‌ در بسياري‌ از همين‌ موارد هم‌ البته‌ ته‌مايه‌اي‌ از همان‌ انگاره‌ي‌ ناتواني‌ و انفعال‌ معشوقه‌ي‌ كلاسيك‌ به‌ گونه‌اي‌ هويداست.
    البته‌ شخصيت‌بخشي‌ به‌ طبيعت‌ و به‌ ياري‌ آمدن‌ درخت‌ها، پرندگان‌ و دريا يا عكس‌ آن‌، مضموني‌ كهن‌ در افسانه‌ها و اسطوره‌هاي‌ ملل‌ است. و تا امروز هم‌ در شعر جهان‌ برجا مانده‌ است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #3
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    سه آرزوی یک دوشیزه:
    1
    آه، کاش به شتاب به سراغ محبوبت بیایی
    به شتاب ِ چاپار ِ شاهی
    که می داند قلب سرورش، چشم به راه پیغام اوست
    و مشتاق شنیدنش.

    مهتر ِ اصطبل بان بر اسب ها افسار می زند
    اسب های بی شمار، بهر وی در استراحت گاه است و
    گردونه در جای همیشگی اش آماده به حرکت
    او را نباید که در میان راه بیاساید و درنگ کند.

    اما، هم بدان گاه که به خانه ی محبوب فرود آید
    قلبش از شوق هلهله خواهد کرد


    2
    آه، کاش نزد من آیی
    چون اسب پادشاهی
    گزیده از میانهزاران اسب نژاده
    بهترین اسب ِ مهتر ِ اصطبل داران.

    او را با علوفه ی خوب پرورانده اند
    و سرورش، سم اش را نیک می شناسد
    صدای تازیانه را که بشنود
    می داند که آرامش و درنگی در کار نیست

    حتا بهترین گردونه رانان
    نمی تواند به گردش برسد
    و قلب محبوبش نیک در می یابد
    که از وی چندان دور نیست


    3
    آه، کاش تیز پا و تند به جانب معشوق آیی
    چون غزالی که در دل صحرا به تک در می نوردد
    لنگ لنگان می پوید، تن اش خسته
    و هراس بر جان اش چیره است.

    شکارچی با سگ های خود رد بر ردش می آید
    کسی نمی بیندش.
    غزال، آرام جای را تله ای می انگارد و
    خوش تر می بیند که از راه رودخانه بگریزد

    آری، تو به کنام اش می رسی
    پیش از آن که بتوانی دست ات را چهار بار به دهانت برسانی
    آیا به صید عشق محبوب ات رفته ای؟
    دوست من، او ایزد بانوی طلایی* را به تو هدیه کرده است.


    * مراد شاعر از ایزد بانوی طلایی، الهه ی هاتور است.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #4
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دختر جوان:
    سوگند به استواریآمون*
    هم بدان گاه که تو با دل ات رای می زدی و می گفتی:
    نزد محبوب برو! می خواهم تنگ در آغوش اش گیرم!
    من بودم که
    پیرهن بر دوش نزد تو آمدم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #5
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دختر جوان:
    یار را کنار آب می یابم
    پاهایش را در آب رودخانه فرو کرده و می شوید
    میزی آراسته با نیکوترین فقاع ها
    تا تمام روز، گرد ِ آن به سور بگذراند.
    آن گاه از قفا می نگرم اش
    بیش از آن که چهار شانه باشد
    کشیده است اندام محبوب ام.

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  10. #6
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    پسر جوان:
    چه لطف ها که در حق ام روا نداشت محبوب ام!
    می باید آرام در گوشه ای می نشستم؟
    راه ام داد بر درگاه به انتظارش بایستم
    آن دم که به درون خانه می رفت.
    نگفت به درون آی، زیبای ام!
    گوش اش بدهکار ِ هیچ حرفی نبود انگار
    در آن شب تار!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  11. #7
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    مرد جوان، پسر شهردار:
    از کنار خانه اش می گذرم، محو رویا
    بر در می کوبم، اما کسی در به روی ام نمی گشاید
    شب خوش، ای دربان!
    ای کلون، باید بگشایمت! ای دری که تقدیر منی
    می توانستی جن ِ نیکم نیز باشی
    امر می کنم در اندرونی ورزاهامان را قربانی کنند
    در پیشگاه ِ قدرت تو، ای در!
    بهر کلون نره گاوی شاخ بلند و برای قفل
    نره گاوی شاخ کوتاه!
    غازی فربه برای درگاه!
    و پیه ها، فقط از آن کلید خواهد بود
    می گویم پاره های لذیذ ورزاهامان را برای پسر زرنگ نجار
    ببرند تا برایمان کلونی از ساقه ی نی بسازد
    و نیز دری از حصیر بافته

    آن گاه اگر وقت و بی وقت
    محبوب ام بیاید
    در ِ خانه ی یار را چارتاق می یابد
    بستری می بیند با ملافه های حریر ِ نرم
    و نیز زیباروی غنوده بر آن

    دختر به من می گوید:
    این خانه از آن ِ پسر شهردار است

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  12. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #8
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    پسر جوان:
    خود را به ناخوشی می زنم و
    در خانه بستری می شوم!
    آن گاه همسایه ها به عیادت ام خواهند شتافت و
    نگارم نیز در میان ایشان است.
    طبیبان را سر افکنده خواهد کرد
    زیرا تنها او دردم را می داند و بس

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  14. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #9
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    دختر جوان:
    عشق تو در جان و تنم رخنه کرده
    چون نمک که در آب می آمیزد،
    چون مهر گیاه، که به زرین آغشته شود.

    به تماشای دلدارت بشتاب
    چون اسبی جنگ آور که به میدان کارزار
    می شتابد

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  16. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #10
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4891
    Array

    پیش فرض

    پسر جوان:
    عشق محبوب من در آن سوهاست
    بر کرانه دیگر
    میان ما یک نیل فاصله است
    اکنون مد ِ آب پر زور است و
    بر کناره ی ماسه ای رود تمساحی لمیده

    به آب می زنم و از دل خیزآب ها می گذرم
    آه، دل ام در جریان آب توان می گیرد
    در این حال تمساح را چون موشی می بینم
    و آب را زمین استوار زیر ِ پای خود می یابم
    عشق اوست که چنین نیرومندم می سازد
    تا از آب به سلامت بگذرم!
    هان! می نگرم اش
    محبوب دل من اکنون رو در روی من است!

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  18. کاربر مقابل از sorna عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/