نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: یک فنجان قهوه

  1. #1
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    یک فنجان قهوه

    زن و مرد جوانی که تازه ازدواج کرده بودند داخل پارکی نزدیک محل کار مرد

    شدند.همچنین یک پیرزن فرتوت همراه با نوه اش نیز آن جا نشسته بودند که

    پیرزن گفت:((من می خوام قهوه بخورم...تو هم می خوای؟))پسرک جواب

    منفی داد،پیرزن فنجان قهوه را گرفت و آن را روی نیمکت گذاشت تا سرد

    شود،سپس فنجان را برداشت و جرعه جرعه آن را نوشید و فنجان خالی را

    دوباره
    گذاشت روی نیمکت و به مناظر زیبای پارک نگاه کردو...چند دقیقه بعد

    اما،پیرزن نگاهی به فنجان خالی انداخت و رو به نوه اش فریاد

    کشید:((نیکلاس...تو قهوه مرا خوردی؟))نوه هفت ساله با شرمندگی سرش

    را انداخت پایین و گفت:((معذرت می خوام مادربزرگ))اما پیرزن اخم کرد و به

    حالت قهر از جا برخاست و به طرف خانه شان راه افتاد،در حالی که نوه اش

    همچنان از او عذر خواهی می کرد و...

    زن جوان رو به شوهرش گفت:((ماجرا رو دیدی؟))مرد جوان لبخندی زد و

    گفت:((بله...و این اتفاق هر روز داخل این پارک می افته.))زن با تعجب

    پرسید:((یعنی چی...؟منظورت چیه؟))مرد جوان جواب داد:((نوه هفت ساله

    پیرزن نمی داند آلزایمر یعنی چی...اما معنی احترام به مادر بزرگش را می

    فهمد!))
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. 2 کاربر مقابل از shirin71 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/