نیمه‌شب ناگهان تلفن خصوصی اتاقم زنگ زد این شماره را کمتر کسی داشت به خاطر همین تصور کردم آشنایی صمیمی زنگ زده، گوشی را برداشتم و باز همان صدای وحشتناک را شنیدم که می‌خواست آماده مرگ باشم، پرسیدم چه کسی است؟! خندید و با صدای زمختی گفت که شیطان است و می‌خواهد من را بکشد
قدس: چندی پیش دختر 21 ساله‌ای به نام الهام به همراه وکیل خانوادگی‌شان به دادسرای شمیرانات مراجعه کرد تا از دست یک مزاحم غریبه طرح شکایت کند.

این دختر که لابه‌لای حرف‌هایش بغض می‌کرد، گفت: «دو ماه پیش تلفن موبایلم زنگ خورد، وقتی جواب دادم صدای دورگه مردی را شنیدم که مدام می‌گفت آماده مرگ باشم، جدی نگرفتم بویژه اینکه از یک کیوسک کارتی زنگ زده بود. گفتم شاید هم‌دانشگاهی‌هایم تماس گرفته‌اند. وقتی تماس را قطع کردم و خوابیدم نیمه‌شب ناگهان تلفن خصوصی اتاقم زنگ زد این شماره را کمتر کسی داشت به خاطر همین تصور کردم آشنایی صمیمی زنگ زده، گوشی را برداشتم و باز همان صدای وحشتناک را شنیدم که می‌خواست آماده مرگ باشم، پرسیدم چه کسی است؟! خندید و با صدای زمختی گفت که شیطان است و می‌خواهد من را بکشد».

وی افزود: «تلفن را قطع کردم و سریع نزد پدر و مادرم رفتم آنها نگران شدند و اسامی کسانی که شماره خصوصی اتاقم را دارند را نوشتم و درباره خصوصیات آنها بررسی کردم هیچ کدام چنین شخصیتی نداشتند.

2 روز طول کشید تا شماره موبایل و حتی تلفن خصوصی اتاقم را عوض کنم و در این 2 روز گاه و بی‌گاه آن مرد مرتب زنگ می‌زد و ترس به جانم انداخته بود، حتی شک ما به همکارهای پدرم رفت اما عجیب بود وقتی که تلفن‌هایم عوض شد فقط یک روز خبری نبود تا اینکه باز موبایل و تلفن اتاقم زنگ خورد. آن مرد می‌خندید و از قدرت ماورایی‌اش می‌گفت؛ وقتی شنیدم می‌خواهد به سراغم بیاید، باور کردم چون می‌دانستم موبایلم را دو، سه نفر دارند اما شماره خصوصی اتاقم را هیچ‌کس نداشت».

الهام که به گریه افتاده بود، گفت: «یک روز بیرون خانه بودم که مردی ژولیده را دیدم از دور من را تعقیب می‌کند و وقتی می‌ایستم او نیز حرکتی نمی‌کند و وقتی نگاهش می‌کنم لبخند زشتی می‌زند. وقتی سوار خودرویم شدم نفس راحتی کشیدم اما هنوز چندمتری نرفته بودم که موبایلم زنگ خورد نمی‌خواستم جواب بدهم اما عاصی شده بودم گوشی را برداشتم آن مرد گفت در اتاقم برای من سورپرایزی گذاشته است. وقتی به خانه رسیدم با مادرم به اتاق رفتیم، زن خدمتکار نیز همراهمان آمد تا من نترسم در اتاق چیزی ندیدم تا اینکه تلفن اتاقم زنگ خورد؛ گوشی را برداشتم آن مرد گفت که کمد را باز کنم وقتی این کار را کردم با جنازه 4 تا موش بزرگ روبه‌رو شدم و از ترس بی‌هوش شدم.

وقتی بازپرس پرونده شنید که از اتاق و خانه خانواده پولدار هیچ سرقتی رخ نداده پی‌برد مرد مزاحم تنها قصد شکنجه روحی الهام را دارد و توانسته با استفاده از کلیدهای یدک به خانه ویلایی رفت و آمد کند.

با دستور قضایی تیمی از پلیس وارد عمل شد، کارآگاهان شنیدند دختر دانشجو با هیچ کدام از دوستان و آشنایان حتی هم‌دانشگاهی‌هایش اختلاف نداشته و پسری نیز نبود که به وی پیشنهاد ازدواج بدهد و در خواستگاری‌اش شکست خورده باشد. هر دو شماره تلفن اتاق خصوصی این دختر تحت بررسی‌های مخابرات قرار گرفت و کارآگاهان‌ دیدند با این شماره‌ها از داخل اتاق به یک موبایل زنگ زده شده است که الهام صاحب آن را نمی‌شناخت.

همین سرنخ کافی بود تا صاحب آن موبایل که مردی 30 ساله به نام مجید بود شناسایی شده و خیلی زود بازداشت شود. مجید که راننده آژانس بود وقتی بازجویی شد ابتدا ادعای بی‌گناهی کرد و وقتی دید پلیس وی را تهدیدی برای جان الهام شناخته چاره‌ای جز اعتراف ندید و پرده از یک توطئه انتقامجویانه برداشت.

این راننده مسافرکش گفت: «یک سال پیش وقتی مسافرکشی می‌کردم با زنی جوان که فریده نام دارد آشنا شدم، وی زحمتکش و زن خوبی بود شنیدم در خانه‌ای خدمتکار است و پس از مرگ شوهرش به همراه پسر 6 ساله‌اش در خانه پدرش زندگی می‌کند.

تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم اما فریده می‌ترسید ناپدری خوبی نباشم، قول دادم که پدر مهربانی باشم و به من فرصت داد تا وفاداری‌ام را ثابت کنم».

وی افزود: «یک روز وقتی سراغش رفتم تا به خانه پدرش ببرم دیدم گریه می‌‌کند علت را پرسیدم و شنیدم دختر خانواده‌ای که وی خدمتکارش است به خاطر شلختگی‌ خودش و گم شدن یکی از شال‌هایش فریده را به باد دشنام و توهین گرفته تا جایی که به پسر خردسالش هم ناسزا گفته است.

کینه را در دل این زن دیدم و کافی بود که پیشنهاد بدهم می‌خواهی جبرانش کنیم، سریع پذیرفت و شماره موبایل الهام را به من داد و قرار شد مزاحمش شوم. شنیده بودم او شماره خصوصی نیز دارد خواستم فریده وقتی کسی متوجه نیست از آن شماره به موبایلم زنگ بزند تا بتوانم شماره‌اش را به دست آورده باز مزاحم شوم.

وقتی شماره‌ها را عوض کردند موبایلش را فریده می‌دانست اما تلفن خصوصی اتاق را باز با همان روش به دست آوردم، البته فریده خواسته بود دیگر کاری نکنم اما وقتی یاد گریه‌های این زن می‌افتادم وسوسه می‌شدم باز زنگ بزنم تا اینکه خواستم برای آخرین بار موش‌ها را داخل کمدش بگذارد و بعد می‌خواستم کاری به کارش نداشته باشم».

وی که ادعا می‌کرد رابطه‌ای با مرد ژولیده ندارد، گفت: پشیمان هستم اما امیدوارم الهام نیز بفهمد احترام به دیگران یک وظیفه است.

با این اعترافات، وقتی فریده بازداشت شد، گفت: «من خیلی کینه به دل گرفته بودم اما گاهی دلم به حال الهام می‌سوخت».

بنا بر این گزارش، خانواده الهام در حضور بازپرس پرونده خدمتکارشان و مرد مورد علاقه‌ وی را بخشیدند اما فریده کار خود را از دست داد.