وقتی كاركنان، خوب كار می كنند، مدیران اصلاً توجه نمی كنند، ولی در صورت خطا، آنها را سرزنش و بعضاً تنبیه می كنند.
● مدیران ناكارآمد، واقعیت ها را برای كاركنان بازگو نمی كنند. آنها در حالی كه اخبار خوشایند را بزك كرده و به شكل بزرگنمایی شده به كاركنان خود نشان می دهند، سعی می كنند اخبار ناگوار را كوچك یا پنهان كنند.
● ارزیابی عملكرد افراد را عموماً براساس عملكرد انفرادی آنان محاسبه می كنند، ولی برای سینرژی و فرهنگ توان افزایی و هم افزایی ارزشی قائل نیستند.
● با افراد باكاركرد ناچیز و كاركرد برجسته، یكسان برخورد می كنند. این برخورد باعث می شود كاركنانی با موقعیت اول همیشه در حال تمسخر و پوزخند و كاركنانی با موقعیت دوم، همیشه بی انگیزه باشند.
● با اجرای سیاست تفرقه بینداز و حكومت كن، بر تیرگی روابط افراد سازمان دامن می ز نند.
● كارهای كوچك را به آدم های بزرگ و شایسته و كارهای بزرگ را به آدم های نالایق می سپارند.
● با دیكته كردن قدم به قدم فعالیت ها، ابتكار عمل و خلاقیت را از كاركنانشان سلب می كنند.
● با عدم انعطاف پذیری و عدم استقبال از انتقادات با روی باز، شجاعت و جسارت در نظریات و بیان عقاید را از كاركنان سلب می كنند.
● به دلیل عدم تشخیص فرصت ها و تهدیدها، از انجام به موقع و حركت های توام با ریسك معذور است.
● نداشتن برنامه ریزی استراتژیك و چشم اندازهای لازم، سبب ناتوانی در برداشتن موانع از سر راه و در نتیجه بزرگ شدن مشكلات می شود.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)