نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: مشروح دادگاه عامل جنايت در «پل مديريت» + رای نهایی دادگاه

  1. #1
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    مشروح دادگاه عامل جنايت در «پل مديريت» + رای نهایی دادگاه

    در ابتداي جلسه، ذبيح‌زاده نماينده دادستان در دفاع از كيفرخواست صادره اتهامات وارده به متهم را مباشرت در قتل عمدي و مباشرت در جرح عمدي دوست مقتول دانست و گفت: با توجه به مدارك و اسناد موجود در پرونده مانند گزارش اوليه مرجع انتظامي،‌ كشف آلات قتاله، گزارش بازپرس ويژه قتل و تيم بررسي صحنه جرم، نظريه پزشكي قانوني مبني بر صحت و سلامت عقل متهم در زمان حادثه، اظهارات شهود، شكايت اولياي‌دم، بازسازي صحنه قتل و اقارير صريح متهم، بزه انتسابي به وي محرز است و خواستار اشد مجازات براي وي هستم.
    صبح امروز در جلسه محاكمه عامل جنايت در «پل مديريت»، 3 نفر از شاهدان، دوست مقتول، قاتل، نماينده دادستان تهران، وكلاي اولياي‌دم و وكيل تسخيري متهم به بيان اظهارات پرداختند.

    به گزارش خبرنگار قضايي فارس، جلسه محاكمه عامل قتل دختر دانشجويي در منطقه پل مديريت صبح امروز از ساعت 11 در تالار امام خميني(ره) و به رياست قاضي عزيز محمدي آغاز شد.

    در ابتداي جلسه، ذبيح‌زاده نماينده دادستان در دفاع از كيفرخواست صادره اتهامات وارده به متهم را مباشرت در قتل عمدي و مباشرت در جرح عمدي دوست مقتول دانست و گفت: با توجه به مدارك و اسناد موجود در پرونده مانند گزارش اوليه مرجع انتظامي،‌ كشف آلات قتاله، گزارش بازپرس ويژه قتل و تيم بررسي صحنه جرم، نظريه پزشكي قانوني مبني بر صحت و سلامت عقل متهم در زمان حادثه، اظهارات شهود، شكايت اولياي‌دم، بازسازي صحنه قتل و اقارير صريح متهم، بزه انتسابي به وي محرز است و خواستار اشد مجازات براي وي هستم.

    اولياي‌دم به دليل وضعيت نامناسب روحي، در جلسه محاكمه حاضر نشده و وكلاي آنها به دفاع از خواسته پرداختند.

    در ادامه جلسه "مرضيه.م " دوست مقتول كه در صحنه قتل حضور داشته و توسط قاتل مجروح شده بود، در جايگاه قرار گرفت و گفت: 2 سال قبل بعد از يك امتحان، به همراه مهسا به اتاق استاد رفتيم تا درباره امتحان و سخت بودن آن صحبت كنيم كه كوشا هم آنجا بود. مهسا دو هفته بعد به من گفت، كوشا چندبار به او درخواست دوستي داده است. يك بار هم كوشا به مهسا شماره تلفن داده بود تا با او تماس برقرار كند.

    وي با بيان اينكه كوشا يك بار هم از من خواست تا براي اين دوستي وساطت كنم ادامه داد: به كوشا گفتم فكر مهسا را از سرت بيرون كن، چون مهسا بعد از تحصيلات از ايران خارج مي‌شود.

    مرضيه گفت: اين موضوع گذشت و تا روز حادثه ديگر اتفاق خاصي نيافتاد و ارتباط خاصي بين ما و كوشا نبود. روز حادثه به همراه مهسا روي پل عابرپياده بوديم كه مهسا جلوتر از من قرار گرفت. در يك لحظه مردي از كنار عبور كرد و به سرعت مهسا را به نرده پل چسباند و شروع به ضربه زدن كرد. اول فكر مي‌كردم او را با مشت مي‌زند اما وقتي مهسا روي زمين افتاد، خون از بدنش جاري شد.

    وي گفت: پارچه از چهره او افتاد و ديدم كه كوشا، همكلاسي خودمان است كه مهسا را بي‌محابا مي‌زند.با فرياد مردم را خبر كردم اما كسي جرأت نمي‌كرد جلو بيايد. كوشا به قدري وحشي شده بود كه هرچه قسم دادم و فرياد زدم توجهي نكرد.

    * به قدري پيشنهاد كوشا سطحي بود كه فكر قتل را نمي‌كرديم

    مرضيه در ادامه اظهارات خود گفت: حدود 2 سال از آخرين باري كه كوشا تصميم داشت با مهسا ارتباط قرار كند گذشته بود و به قدري انگيزه كوشا براي اين دوستي ضعيف و سطحي بود كه فكر نمي‌كرديم كار به اينجا كشيده شود. كوشا به هيچ وجه درخواست ازدواج نداده بود و فقط مي‌خواست با مهسا دوست شود. او آدمي گوشه‌گير بود و در دانشگاه در جمع دانشجويان حاضر نمي‌شد.

    * ادعاي كوشا درباره ارتباط خاص مهسا با دانشجويان پسر كذب است

    مرضيه درباره ادعاي كوشا در بازپرسي مبني بر اينكه مهسا با دانشجويان پسر زياد خوش و بش مي‌كرد، گفت: به هيچ‌وجه اينگونه نبود و ارتباط مهسا با دانشجويان ديگر يك رابطه عادي بود.

    بعد از اظهارات مرضيه، اولين شاهد حادثه كه موفق به دستگيري كوشا شده بود در جايگاه قرار گرفت و گفت: زمان حادثه كنار پل بودم كه با فرياد كمك‌خواهي يك مرد و زن جوان به آنجا رفتم و ديدم متهم روي سينه دختري نشسته و با مشت او را مي‌زند اما وقتي دستش بالا آمد، ديدم در دستش چاقويي است كه از آن خون مي‌ريزد.

    وي ادامه داد: ميله‌اي را از فردي كه آنجا بود گرفتم و به سمت او حمله كردم اما موقعيت وي طوري بود كه به همه راه‌هاي ورودي به پل اشراف داشت. به او نزديك شدم و با ميله به كتفش زدم كه به سرعت از آنجا فرار كرد. او را دنبال كردم كه در يك لحظه با ميله محكم به دستش زدم كه چاقو روي زمين افتاد. خودم را روي او انداختم تا مردم رسيدند و او را گرفتند.

    اين شاهد گفت: به سرعت خودم را بالاي سر دختر جوان رساندم و با كمك بقيه مردم يك وانت را متوقف كرده و او را به بيمارستان رسانديم اما وقتي رسيديم او تمام كرد.

    * خودروي گشت پليس در صحنه حادثه بود اما به سرعت آنجا را ترك كرد

    وي در ادامه اظهارات خود درباره زمان حضور پليس در صحنه گفت: همه شاهدان و حاضران در صحنه ديدند كه يك خودروي گشت پليس در محل بود اما به سرعت از آنجا رفت.


    شاهد ديگري كه مردي ميانسال بود، در اين باره گفت: يك خودروي پليس در صحنه حضور داشت اما با ديدن صحنه به سرعت آنجا را ترك كرد؛ آنها حادثه را ديدند و رفتند. همه شاهدان برگه‌اي را مبني بر اينكه خودروي گشت پليس صحنه را ترك كرده است امضا كردند اما گويا اين برگه در پرونده موجود نيست.


    * متهم را مردم دستگير كردند نه پليس

    اين شاهد همچنين اظهار داشت: پليس مدعي شده است كه متهم را آنها دستگير كرده‌اند اما فقط مردم بودند كه دنبال او دويدند و موفق شدند او را دستگير كنند. همه كساني كه آنجا بودند با پليس و اورژانس تماس گرفتند اما نيامدند.

    * مهسا جلوي چشم تمام مردمي فوت كرد كه مشغول فيلم‌برداري بودند

    در ادامه جلسه، دومين شاهد حادثه در جايگاه قرار گرفت و گفت: با طولاني شدن صدايي كه از بالاي پل مي‌آمد، خودم را به آنجا رساندم و ديدم متهم با حالتي وحشيانه با دو چاقو به دو طرف بدن دختر جوان ضربه مي‌زد. با كمك يكي از شاهدان و يك مأمور آتش‌نشاني كه آنجا بود و بعد از فرار كردن متهم، مهسا را به پايين پل عابر پياده آورديم. حدود 100 نفر در حال فيلم‌برداري بودند و مهسا جلوي چشم آنها تلف شد.



    اين شاهد كه مردي ميانسال بود، در ادامه اظهارات خود گفت: يك خودروي پليس در صحنه حضور داشت اما با ديدن صحنه به سرعت آنجا را ترك كرد؛ آنها حادثه را ديدند و رفتند. همه شاهدان برگه‌اي را مبني بر اينكه خودروي گشت پليس صحنه را ترك كرده است امضا كردند اما گويا اين برگه در پرونده موجود نيست.

    * صحنه‌اي كه ديدم وحشتناك‌تر از صحنه‌هايي بود كه در جنگ ديدم

    آخرين شاهد حادثه هم در جايگاه قرار گرفت و گفت: برخلاف اظهارات وكلاي اولياي‌دم، متهم به هيچ‌وجه داد نمي‌زد و در كمال آرامش و بدون نگراني كار خود را انجام مي‌داد. حتي در بين ضربات، مقتول را برگرداند و چند ضربه هم از پشت به او زد.

    وي ادامه داد: من در جنگ تحميلي حضور داشتم و اجساد بسياري از شهدا را در حالي كه متلاشي شده بودند، ديده بودم اما فكر نمي‌كنم همه آن صحنه به اندازه اين قتل فجيع بوده باشند.

    * كوشا: بي‌توجهي مهسا، روز به روز مرا عصباني‌تر مي‌كرد

    نوبت به كوشا، متهم پرونده رسيد و با بيان اينكه اتهامات را قبول دارد، گفت: از اولين سالي كه وارد دانشگاه شدم، به مهسا علاقه‌مند شدم. تمام موازين اخلاقي را رعايت كردم اما او هميشه به من بي‌اعتنايي مي‌كرد. با اين بي‌توجهي‌ها علاقه من به او كمتر كه نشد بيشتر هم شد. چند روز بعد از اينكه او را در كرج و در محل خودمان ديدم، به او پيشنهاد دوستي دادم ولي مهسا با اهانت و تمسخر با من برخورد كرد و اين رفتار او چندبار تكرار و موجب عصبانيت من شد. گويا مهسا مدتي قبل در همان محل زندگي مي‌كرده است.

    وي ادامه داد: سعي كردم اين اهانت او را فراموش كنم اما نمي‌توانستم و روز به روز ناراحتي من بيشتر مي‌شد. چندبار خواستم حداقل به صورت شفاهي رفتار او را جبران كنم تا آرام شوم اما نشد تا اينكه آخرين روزهاي ترم دانشگاه فرا رسيد و عصبانيت من به خاطر تمسخر مهسا بيشتر شده بود. اهالي محل نيز مرا به خاطر حرف‌هاي مهسا مسخره مي‌كردند.

    * تمام 4 سال بي‌اعتنايي مهسا جلوي چشمم بود تا تصميم به تلافي كردن گرفتم

    كوشا گفت: تصميم به تلافي كردن گرفته بودم؛ روز آخر، تمام اتفاقات 4 سال گذشته جلوي چشم آمد. مي‌دانستم اتفاق شومي خواهد افتاد و خواستم نروم اما نتوانستم جلوي خودم را بگيرم. چاقوها را از سال‌ها قبل خريده بودم و يكي از آنها هم يادگاري دوستم بود.

    وي ادامه داد: اصلا توانايي فكر كردن نداشتم و روي پل عابرپياده به سمت مهسا حمله كردم. در همين حين مرضيه براي دفاع از او جلو آمد و پارچه را از روي صورتم كشيد. به او گفتم برو اما نرفت و متوجه نشدم چگون او را زدم. ابتدا تصور مي‌كردم فقط دو يا سه ضربه به مهسا زده‌ام اما در كلانتري به من گفتند حدود 30 ضربه به او زده‌ام.

    كوشا گفت: در حال فرار بودم كه شاهد اول دنبال من بود. قصد فرار داشتم اما مطمئن بودم كه دير يا زود دستگير خواهم شد به همين دليل خودم ايستادم تا اينكه مردم رسيدند و با چوب و سنگ مرا به قدري زدند كه بيهوش شدم.

    وي در پاسخ به اين سوال كه چرا به خود اجازه دادي نتيجه عشقي يك طرفه را به اينجا بكشاني گفت: خيلي سعي كردم بعد از آن قضيه مهسا را از ذهن خود دور كنم اما نمي‌توانستم.

    متهم درباره اينكه جواب مهسا به درخواست‌هايت براي رابطه دوستانه چه بود، اظهار داشت: مهسا خيلي صريح و فوري به من جواب منفي مي‌داد و درخواستم را رد مي‌كرد. مي‌خواستم موضوع را به خانواده مهسا بگويم اما وقتي ديدم مهسا به من بي‌احترامي مي‌كند، با خودم گفتم اگر به خانواده‌اش بگويم خودم را سبك كرده‌ام.

    كوشا همچنين اظهارات قبلي خود مبني بر اينكه مهسا را به خاطر مهدور‌الدم بودن به قتل رسانده، پس گرفت و مدعي شد آن ادعاها دروغ بوده است.

    مرضيه، دوست مهسا ادعاهاي كوشا مبني بر اينكه مهسا براي تحقيق به كرج مي‌رفته و قبلا آنجا زندگي مي‌كرده را كذب خواند و گفت: مهسا به هيچ وجه در كرج زندگي نكرده و براي تحقيق هم به كرج نرفت.

    * در خانواده‌اي هميشه عصباني بزرگ شدم

    كوشا درباره وضعيت خود در خانواده گفت: خانواده من هميشه عصباني بود و هميشه بين والدين و خواهر و برادرم اختلاف و درگيري بود. من هميشه عصباني بودم و افسردگي و اضطراب داشتم. در يك جمع كه قرار مي‌گرفتم دچار اضطراب مي‌شدم و حتي روانپزشك به من دارو داد ولي نتيجه نداد.

    وي درباره تحصيلات اعضاي خانواده خود گفت: پدر و مادرم كارمندان بازنشسته دانشگاه علوم پزشكي بودند و خواهرم هم داراي مدرك فوق ليسانس است. اميدوارم كسي در موقعيت من قرار نگيرد چون انساني خشمگين، افسرده و منزوي بار آمده‌ام.

    كوشا در بيان آخرين دفاعيات خود گفت: خانواده مهسا رفتاري كاملا شايسته با من داشتند و اين رفتار آنها مرا بيش از پيش از كاري كه كرده‌ام شرمنده و پشيمان كرد. آنها حقي دارند كه بايد به آن برسند. من شرمنده و پشيمان هستم و از خانواده خود و جامعه عذرخواهي مي‌كنم.

    * اجراي حكم قصاص در ملأعام

    بعد از اظهارات متهم، قاضي عزيزمحمدي ختم جلسه را اعلام و بعد از مشورت با مستشاران دادگاه، متهم را به قصاص در ملأعام محكوم كرد.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #2
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    - فارس نوشت:امروز در جلسه محاکمه عامل جنایت در «پل مدیریت»، 3 نفر از شاهدان، دوست مقتول، قاتل، نماینده دادستان تهران، وکلای اولیای‌دم و وکیل تسخیری متهم به بیان اظهارات پرداختند.
    جلسه محاکمه عامل قتل دختر دانشجویی در منطقه پل مدیریت صبح امروز از ساعت 11 در تالار امام خمینی(ره) و به ریاست قاضی عزیز محمدی آغاز شد.

    در ابتدای جلسه، ذبیح‌زاده نماینده دادستان در دفاع از کیفرخواست صادره اتهامات وارده به متهم را مباشرت در قتل عمدی و مباشرت در جرح عمدی دوست مقتول دانست و گفت: با توجه به مدارک و اسناد موجود در پرونده مانند گزارش اولیه مرجع انتظامی،‌ کشف آلات قتاله، گزارش بازپرس ویژه قتل و تیم بررسی صحنه جرم، نظریه پزشکی قانونی مبنی بر صحت و سلامت عقل متهم در زمان حادثه، اظهارات شهود، شکایت اولیای‌دم، بازسازی صحنه قتل و اقاریر صریح متهم، بزه انتسابی به وی محرز است و خواستار اشد مجازات برای وی هستم.

    اولیای‌دم به دلیل وضعیت نامناسب روحی، در جلسه محاکمه حاضر نشده و وکلای آنها به دفاع از خواسته پرداختند.

    در ادامه جلسه "مرضیه.م " دوست مقتول که در صحنه قتل حضور داشته و توسط قاتل مجروح شده بود، در جایگاه قرار گرفت و گفت: 2 سال قبل بعد از یک امتحان، به همراه مهسا به اتاق استاد رفتیم تا درباره امتحان و سخت بودن آن صحبت کنیم که کوشا هم آنجا بود. مهسا دو هفته بعد به من گفت، کوشا چندبار به او درخواست دوستی داده است. یک بار هم کوشا به مهسا شماره تلفن داده بود تا با او تماس برقرار کند.

    وی با بیان اینکه کوشا یک بار هم از من خواست تا برای این دوستی وساطت کنم ادامه داد: به کوشا گفتم فکر مهسا را از سرت بیرون کن، چون مهسا بعد از تحصیلات از ایران خارج می‌شود.

    مرضیه گفت: این موضوع گذشت و تا روز حادثه دیگر اتفاق خاصی نیافتاد و ارتباط خاصی بین ما و کوشا نبود. روز حادثه به همراه مهسا روی پل عابرپیاده بودیم که مهسا جلوتر از من قرار گرفت. در یک لحظه مردی از کنار عبور کرد و به سرعت مهسا را به نرده پل چسباند و شروع به ضربه زدن کرد. اول فکر می‌کردم او را با مشت می‌زند اما وقتی مهسا روی زمین افتاد، خون از بدنش جاری شد.

    وی گفت: پارچه از چهره او افتاد و دیدم که کوشا، همکلاسی خودمان است که مهسا را بی‌محابا می‌زند.با فریاد مردم را خبر کردم اما کسی جرأت نمی‌کرد جلو بیاید. کوشا به قدری وحشی شده بود که هرچه قسم دادم و فریاد زدم توجهی نکرد.

    * به قدری پیشنهاد کوشا سطحی بود که فکر قتل را نمی‌کردیم

    مرضیه در ادامه اظهارات خود گفت: حدود 2 سال از آخرین باری که کوشا تصمیم داشت با مهسا ارتباط قرار کند گذشته بود و به قدری انگیزه کوشا برای این دوستی ضعیف و سطحی بود که فکر نمی‌کردیم کار به اینجا کشیده شود. کوشا به هیچ وجه درخواست ازدواج نداده بود و فقط می‌خواست با مهسا دوست شود. او آدمی گوشه‌گیر بود و در دانشگاه در جمع دانشجویان حاضر نمی‌شد.

    * ادعای کوشا درباره ارتباط خاص مهسا با دانشجویان پسر کذب است

    مرضیه درباره ادعای کوشا در بازپرسی مبنی بر اینکه مهسا با دانشجویان پسر زیاد خوش و بش می‌کرد، گفت: به هیچ‌وجه اینگونه نبود و ارتباط مهسا با دانشجویان دیگر یک رابطه عادی بود.

    بعد از اظهارات مرضیه، اولین شاهد حادثه که موفق به دستگیری کوشا شده بود در جایگاه قرار گرفت و گفت: زمان حادثه کنار پل بودم که با فریاد کمک‌خواهی یک مرد و زن جوان به آنجا رفتم و دیدم متهم روی سینه دختری نشسته و با مشت او را می‌زند اما وقتی دستش بالا آمد، دیدم در دستش چاقویی است که از آن خون می‌ریزد.

    وی ادامه داد: میله‌ای را از فردی که آنجا بود گرفتم و به سمت او حمله کردم اما موقعیت وی طوری بود که به همه راه‌های ورودی به پل اشراف داشت. به او نزدیک شدم و با میله به کتفش زدم که به سرعت از آنجا فرار کرد. او را دنبال کردم که در یک لحظه با میله محکم به دستش زدم که چاقو روی زمین افتاد. خودم را روی او انداختم تا مردم رسیدند و او را گرفتند.

    این شاهد گفت: به سرعت خودم را بالای سر دختر جوان رساندم و با کمک بقیه مردم یک وانت را متوقف کرده و او را به بیمارستان رساندیم اما وقتی رسیدیم او تمام کرد.

    * خودروی گشت پلیس در صحنه حادثه بود اما به سرعت آنجا را ترک کرد

    وی در ادامه اظهارات خود درباره زمان حضور پلیس در صحنه گفت: همه شاهدان و حاضران در صحنه دیدند که یک خودروی گشت پلیس در محل بود اما به سرعت از آنجا رفت.


    شاهد دیگری که مردی میانسال بود، در این باره گفت: یک خودروی پلیس در صحنه حضور داشت اما با دیدن صحنه به سرعت آنجا را ترک کرد؛ آنها حادثه را دیدند و رفتند. همه شاهدان برگه‌ای را مبنی بر اینکه خودروی گشت پلیس صحنه را ترک کرده است امضا کردند اما گویا این برگه در پرونده موجود نیست.


    * متهم را مردم دستگیر کردند نه پلیس

    این شاهد همچنین اظهار داشت: پلیس مدعی شده است که متهم را آنها دستگیر کرده‌اند اما فقط مردم بودند که دنبال او دویدند و موفق شدند او را دستگیر کنند. همه کسانی که آنجا بودند با پلیس و اورژانس تماس گرفتند اما نیامدند.

    * مهسا جلوی چشم تمام مردمی فوت کرد که مشغول فیلم‌برداری بودند

    در ادامه جلسه، دومین شاهد حادثه در جایگاه قرار گرفت و گفت: با طولانی شدن صدایی که از بالای پل می‌آمد، خودم را به آنجا رساندم و دیدم متهم با حالتی وحشیانه با دو چاقو به دو طرف بدن دختر جوان ضربه می‌زد. با کمک یکی از شاهدان و یک مأمور آتش‌نشانی که آنجا بود و بعد از فرار کردن متهم، مهسا را به پایین پل عابر پیاده آوردیم. حدود 100 نفر در حال فیلم‌برداری بودند و مهسا جلوی چشم آنها تلف شد.



    این شاهد که مردی میانسال بود، در ادامه اظهارات خود گفت: یک خودروی پلیس در صحنه حضور داشت اما با دیدن صحنه به سرعت آنجا را ترک کرد؛ آنها حادثه را دیدند و رفتند. همه شاهدان برگه‌ای را مبنی بر اینکه خودروی گشت پلیس صحنه را ترک کرده است امضا کردند اما گویا این برگه در پرونده موجود نیست.

    * صحنه‌ای که دیدم وحشتناک‌تر از صحنه‌هایی بود که در جنگ دیدم

    آخرین شاهد حادثه هم در جایگاه قرار گرفت و گفت: برخلاف اظهارات وکلای اولیای‌دم، متهم به هیچ‌وجه داد نمی‌زد و در کمال آرامش و بدون نگرانی کار خود را انجام می‌داد. حتی در بین ضربات، مقتول را برگرداند و چند ضربه هم از پشت به او زد.

    وی ادامه داد: من در جنگ تحمیلی حضور داشتم و اجساد بسیاری از شهدا را در حالی که متلاشی شده بودند، دیده بودم اما فکر نمی‌کنم همه آن صحنه به اندازه این قتل فجیع بوده باشند.

    * کوشا: بی‌توجهی مهسا، روز به روز مرا عصبانی‌تر می‌کرد

    نوبت به کوشا، متهم پرونده رسید و با بیان اینکه اتهامات را قبول دارد، گفت: از اولین سالی که وارد دانشگاه شدم، به مهسا علاقه‌مند شدم. تمام موازین اخلاقی را رعایت کردم اما او همیشه به من بی‌اعتنایی می‌کرد. با این بی‌توجهی‌ها علاقه من به او کمتر که نشد بیشتر هم شد. چند روز بعد از اینکه او را در کرج و در محل خودمان دیدم، به او پیشنهاد دوستی دادم ولی مهسا با اهانت و تمسخر با من برخورد کرد و این رفتار او چندبار تکرار و موجب عصبانیت من شد. گویا مهسا مدتی قبل در همان محل زندگی می‌کرده است.

    وی ادامه داد: سعی کردم این اهانت او را فراموش کنم اما نمی‌توانستم و روز به روز ناراحتی من بیشتر می‌شد. چندبار خواستم حداقل به صورت شفاهی رفتار او را جبران کنم تا آرام شوم اما نشد تا اینکه آخرین روزهای ترم دانشگاه فرا رسید و عصبانیت من به خاطر تمسخر مهسا بیشتر شده بود. اهالی محل نیز مرا به خاطر حرف‌های مهسا مسخره می‌کردند.

    * تمام 4 سال بی‌اعتنایی مهسا جلوی چشمم بود تا تصمیم به تلافی کردن گرفتم

    کوشا گفت: تصمیم به تلافی کردن گرفته بودم؛ روز آخر، تمام اتفاقات 4 سال گذشته جلوی چشم آمد. می‌دانستم اتفاق شومی خواهد افتاد و خواستم نروم اما نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. چاقوها را از سال‌ها قبل خریده بودم و یکی از آنها هم یادگاری دوستم بود.

    وی ادامه داد: اصلا توانایی فکر کردن نداشتم و روی پل عابرپیاده به سمت مهسا حمله کردم. در همین حین مرضیه برای دفاع از او جلو آمد و پارچه را از روی صورتم کشید. به او گفتم برو اما نرفت و متوجه نشدم چگون او را زدم. ابتدا تصور می‌کردم فقط دو یا سه ضربه به مهسا زده‌ام اما در کلانتری به من گفتند حدود 30 ضربه به او زده‌ام.

    کوشا گفت: در حال فرار بودم که شاهد اول دنبال من بود. قصد فرار داشتم اما مطمئن بودم که دیر یا زود دستگیر خواهم شد به همین دلیل خودم ایستادم تا اینکه مردم رسیدند و با چوب و سنگ مرا به قدری زدند که بیهوش شدم.

    وی در پاسخ به این سوال که چرا به خود اجازه دادی نتیجه عشقی یک طرفه را به اینجا بکشانی گفت: خیلی سعی کردم بعد از آن قضیه مهسا را از ذهن خود دور کنم اما نمی‌توانستم.

    متهم درباره اینکه جواب مهسا به درخواست‌هایت برای رابطه دوستانه چه بود، اظهار داشت: مهسا خیلی صریح و فوری به من جواب منفی می‌داد و درخواستم را رد می‌کرد. می‌خواستم موضوع را به خانواده مهسا بگویم اما وقتی دیدم مهسا به من بی‌احترامی می‌کند، با خودم گفتم اگر به خانواده‌اش بگویم خودم را سبک کرده‌ام.

    کوشا همچنین اظهارات قبلی خود مبنی بر اینکه مهسا را به خاطر مهدور‌الدم بودن به قتل رسانده، پس گرفت و مدعی شد آن ادعاها دروغ بوده است.

    مرضیه، دوست مهسا ادعاهای کوشا مبنی بر اینکه مهسا برای تحقیق به کرج می‌رفته و قبلا آنجا زندگی می‌کرده را کذب خواند و گفت: مهسا به هیچ وجه در کرج زندگی نکرده و برای تحقیق هم به کرج نرفت.

    * در خانواده‌ای همیشه عصبانی بزرگ شدم

    کوشا درباره وضعیت خود در خانواده گفت: خانواده من همیشه عصبانی بود و همیشه بین والدین و خواهر و برادرم اختلاف و درگیری بود. من همیشه عصبانی بودم و افسردگی و اضطراب داشتم. در یک جمع که قرار می‌گرفتم دچار اضطراب می‌شدم و حتی روانپزشک به من دارو داد ولی نتیجه نداد.

    وی درباره تحصیلات اعضای خانواده خود گفت: پدر و مادرم کارمندان بازنشسته دانشگاه علوم پزشکی بودند و خواهرم هم دارای مدرک فوق لیسانس است. امیدوارم کسی در موقعیت من قرار نگیرد چون انسانی خشمگین، افسرده و منزوی بار آمده‌ام.

    کوشا در بیان آخرین دفاعیات خود گفت: خانواده مهسا رفتاری کاملا شایسته با من داشتند و این رفتار آنها مرا بیش از پیش از کاری که کرده‌ام شرمنده و پشیمان کرد. آنها حقی دارند که باید به آن برسند. من شرمنده و پشیمان هستم و از خانواده خود و جامعه عذرخواهی می‌کنم.

    * اجرای حکم قصاص در ملأعام

    بعد از اظهارات متهم، قاضی عزیزمحمدی ختم جلسه را اعلام و بعد از مشورت با مستشاران دادگاه، متهم را به قصاص در ملأعام محکوم کرد.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/