«می بینیم که شکوفه ها هرگز بسته نمیشوند!
...دوستان من،کوششهای ما معجزه میافرینند!
این معجزه برای کیست؟ مردم کدام مردم؟ همان مردم عادی...این انسان،بیگانگان را مخاطب قرار میدهدبیگانگانی که وجود دارند؛که می ایستند؛که منتظرندکه عاطفه و هنر برایشان چون نان و آب ضروری است مسئولیت بزرگی بر دوش ماست»لوکوربوزیه ۱۹۴۸
گاها در شگفت می مانیم که چگونه انسان توانسته تا این اندازه مرزهای خلاقیت را بشکافد و از انها عبور کند؛احساس میکنی که معماری به پایان رسیده و حرف دیگری برای گفتن نمانده است و تمامی آنچه می توانسته غایت شگفتی و زیبایی باشد،خود را باز نمایانده است.بحث ما بحث بعد شاعرانه از مبحث مینیمالیسم؛سبکی که میخواهد عناصر را به حداقل برساند و از عمق همین عوامل نوعی نگاه و ویژگی معنوی را معرفی کند.از مدرنیسم به بعد آثاری از معمارانی چون لوکوربوزیه،لویی کان،میس وندروهه در زمره این شیوه قرار میگیرند. لوکوربوزیه،تفکرات و ذهنیتهای پیچیده؛در دست او به ساده ترین صورت ها بیان شده است.اوست که بر سرچشمه هنر ناب و خالص رسیده است،اما تمامی این جوانب را تنها از ظواهر در می یابی در حالی که اگر ساعتها کار او را مورد بررسی قرار دهی؛بسیار عمیق تر و دقیق تر جوهره آن اثر را در خواهی یافت.تادائو آندو یکی از متاثرین این فلسفه در نمایشگاهی با عنوان"ّدر پس مینیمالیسم" چنین میگوید:ماهیت و ذات مینیمالیسم بی پیرایگی است،اما این سادگی بدون عمق کاملا بی ارزش است.
برای خلق فضای مطلوب باید عمیقآ به مواد و عناصر سازنده آن فکر کرد امیدوارم در معماری به آن سادگی دستیابیم که عمیق نیز باشد. در کشورهای مختلف از جمله سوئیس،اغلب پروژهای عمومی؛بصورت نظر خواهی از مردم انجام میشود.مسابقات معماری، آزاد و غیر محدود برگزار می گردد،چرا که راه را برای هر کسی که اندیشه ای نو دارد،باز گذاشته باشند.معماران بر خلاف همتایان خود در کشورهای دیگر از کارهای شاخص معماری اجتناب و از هر گونه جلب توجه دوری می کنند.نظر به اینکه در این کشور به طبیعت و محیط زیست اهمیت فراوانی قائل می شوند،فلذا معمارانی سعی کرده اند تا دراین مسیر حرکت و با حفظ پیرامون محیط خود،افزایش غنای آن را هم موجب شوند،به خاطر همین اصل است که سی سال پیش این کشور،با زمان فعلی چندان فرقی نکرده است.(برای اینکه بدانید ما کجای راه قرار گرفته ایم می توان تهران را به خاطر آورد که در تغییرات،ثانیه میزند)برای معرفی میتوان از پاتریک دوانتری و اینس لامونیر از اساتید دانشگاه ژنو و لوزان یاد کرد،که در اسفند ماه ،سال ۸۱ در دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوین و موزه هنر های معاصر به سخنرانی پرداخته و دانشجویان را با معماری حال حاضر سوئیس آشنا کردند،در این مقاله سعی شده است با استفاده از سخنان این دو به تفکرات و آثارشان اشراف پیدا کنیم.این گروه علاوه بر تدریس و اداره دو دفتر کار در شهر های یاد شده،یک مجله فرهنگی را نیز بنام چهره منتشر میکنند؛که در آن مطالب اجتماعی،فلسفی و پیشرفت معماری را به چاپ میرسانند.این دو به فلسفه خیر اجتماعی اعتقاد داشته و بیشتر به کارهای عمومی مانند؛مدرسه سازی،بیمارستان،کتابخانه و غیره...عنایت دارند.در ادامه بدون هیچ مقدمه ایی سخنان این معماران را عینا به چاپ می رسانیم.خانم لامونیر معتقد است در فرآیند طراحی میبایست طبق نظریه لوکوربوزیه،فضا را حس کرد و در شهر قدم زد و تک تک فضا ها را تجربه کرد و از این راه معماری را در یافت نمود او در تکمیل سخن مذکور می افزاید معماری یک کار فکری و ذهنی نیز می باشد؛انسان از طریق تفکر اولیه است که به آرمانهای طراحی دست میابد.معمار،یک بنایی را روی زمین می آفریند اما از طریق این بنا پیامی بوجود می آورد و این پیام برای افرادی که در شهر حضور دارند اهمیت دارد؛پس علاوه بر درک معماری،عملکرد و ساده بودن فضا،پیامی را می بایست منتقل کرد.
● پروژه باغ مینیمال:
تصویر مربوط به پارک ایست در لوزان، که گروه توانست در مسابقه ایی برنده طرح شود.لامونیردر توصیف پارک می گوید:ما همیشه در این پارک قدم میزدیم،گل و عطر گل میدیدیم و آنجا اینطور،به حد کافی زیبا بود و ما می بایست کاری را انجام میدادیم که نه به فضای پارک و نه به پروژه مذکور لطمه ایی وارد میشد.بنابراینما از گلهای ارکیده که فقط نیاز به جای گرم و سایه دارد استفاده کرده و آنها را ما بین شاخه های درختان قرار دادیم،گلهای شفاف و رنگهای روشن در میان درختان لبخندیست به بازدید کنندگان و منظرهای بس دل انگیز.لامونیر در ادامه خاطره ای میگوید از روز افتتاح پارک؛پسر بچه ای که گلها را در میان درختان دیده بود آنها را به مادرش نشان میدهد و مادر نیز در جواب میگوید:خوب این خیلی طبیعی است،باید آنجا باشند.این اثری ایست که انسان فکر میکند و با عناصر طبیعی پیوندش میدهد.این دوباره طبیعت چینی است،کاری که در کمال سادگی صورت میپذیرد و از این آمیزش یک حقیقت تازه ایی بوجود می آید.
● پروژه بیمارستان روانی:
آقای دوانتری در ادامه به بیمارستان روانی اشاره میکندکه در یک مسابقه در شهر ژنو برنده شدند.همانطور که میدانید در مورد اشخاص روانی،اجسام شناور و لخت برای کسی که بیمار باشد ناخوشایند میباشد.او می گوید:بر همین اساس ما سعی کردیم از اشکال بسیار ساده و با اعتبار، بنا را بوجود بیاوریم و در حین سادگی قصد داشتیم یک سری فعل و انفعالات فضایی را به مجموعه اضافه کنیم و در نهایت هدف این بود بنایی ساخته شود که اطمینان ذهنی بیماران را افزایش دهد.در این ساختمان بیماران توسط راهروها از اتاقهایشان به نشیمن منتقل می شوند تا بتوانند دور هم جمع شده و فضای شناخته شده خانه را برای آنها تداعی کند.برای توضیح باید متذکر شد در بیمارستانهای سوئیس هدف این می باشد؛هر چه زودتر این بیماران وارد زندگی روزمره خود شده و بر همین اساس ما سعی کردیم این پروژه را که در میان شهر قرار داشت با خود مجموعه شهری چفت کنیم و این دو را به هم نزدیک کنیم تا بیماران خود را در همین شهر حس کنند ومنزوی بودن دوری کنند،برای این کار؛طبقه همکف را به فضاهای عمومی اختصاص دادیم و از پشت بام برای تماشای افراد از شهر استفاده کردیم،تا روحیه ارتباط با جامهعه را در آنها بالا ببریم در این بنا از رنگهای شاد استفاده کردیم.ما این فرض را کنار گذاشتیم که بیماران روانی از همه چیز دور افتادند و سعی کردیم شادی را از طریق مصالح به آنها هدیه دهیم.برای نمای ساختمان از بتن استفاده کردیم،بتنی که در آن انواع طیف قرمز اضافه شده بود.ما یک متر به یک متر کار بتن ریزی را انجام میدادیم که در نهایت یک سطح تونالیته شده موج دار (قرمز،نارنجی،صورتی...)،که زنده و شاد بودن را القاء می کرد بدست آوردیم.ما در این ساختمان یک فضایی ایجاد کردیم که شور،اشتیاق،شادی،ارتباط و گرما را میتوان براحتی در آن یافت.در پایان آقای دوانتری لزوم یک نگاه مجدد،عمیق و نو را به همه عناصر اطراف،را در حیطه کاری مطرح نمودند.
break









منابع:
فصلنامه معماری(ما)
فصلنامه معماری و شهر سازی
لوکوربوزیه:تجزیه و تحلیل فرم
سخنرانی لامونیر و دوانتری در دانشگاه آزاد واحد قزوی




پارسی گلد