برخي روزنامههاي صبح امروز سرمقالههاي خود را به موضوعات زير اختصاص دادند.
* ابتكار
روزنامه ابتكار درسرمقاله خود با عنوان " رسم نخبهكشي جامهاي است كه بر قامت ما دوختهاند "به قلم غلامرضا كمالي پناه آورده است: نقل ميكنند ولتر نويسنده شهير فرانسوي در محفل اشراف آن كشور حضور داشت و بلند بلند سخن ميگفت. يكي از شواليهها با طعنه گفت كه اين پسرِ كيست كه چنين حرف ميزند. ولتر پاسخ داد كه اين صداي كسي است كه به سبب شايستگيها و استعدادهاي شخصي خود مشهور شده است نه اصل و نسبش. آن زمان جوابدادن به شواليه توهين بود، حال اگر پاسخ كوبندهاي داده ميشد، ديگر جرم و گناه نابخشودني بهحساب ميآمد. به همين علت شواليه به نيروها و نوچههاي خويش دستور داد پنهاني، شبهنگام در كوچهاي خلوت ولتر را حسابي كتك زدند. اما تأكيد كرده بود كه ضربهاي به سر او وارد نكنند؛ زيرا از اين سر ممكن است چيزهاي خوب و به دردبخوري بيرون بيايد كه چنين هم شد. بذر انقلاب فرانسه را انديشههاي ولتر كاشت. رئيسمجلس ديروز در واكنش به ترور دانشجوي كشورمان، امريكا و اسرائيل را عاملان اين ترورهاي كور دانست. چندي پيشتر كه دو دانشمند هستهاي و علمي نيز ناجوانمردانه ترور شدند، باز همين موضوع مطرح شد. بههرحال وقتي ما دشمناني در صحنه بينالمللي داريم و هر روز هم در شعار و كلام خواهان نابودي آنان از صفحه زمين و زمان هستيم، نبايد انتظار داشته باشيم كه دشمنان دست روي دست گذاشته و به تماشا بپردازند. بيشك آنان براي فلجكردن و ناكارنمودن توان و پايههاي قدرت كشورمان از هر راهي وارد ميشوند و به هر اقدامي دست ميزنند. آنچه بين ما و اين دشمنان وجود دارد، به حالت جنگي شباهت دارد و در جنگ هم حلوا تعارف نميكنند. ترديدي هم نيست كه ترور دانشمندان و نخبگان بيدفاع علمي صددرصد ضدانساني و بيشرمانه و شايسته هرگونه دشنام است؛ اما با بد و بيراه گفتن و ناسزاگويي كاري به پيش نميرود. بايد از دستگاههاي امنيتي سؤال كرد كه براي حفاظت از جان نخبگان كشور چه تدابيري انديشيدهاند و چرا در اين زمينه كوتاهي ميشود؟
اصلاً سؤال اساسيتر اين است كه براي حفظ نخبهها و استفاده از تواناييهاي آنان در زمينههاي گوناگون چه اقداماتي صورت گرفته است؟ تشكيل بنياد ملي نخبگان خوب است؛ اما كافي نيست. اصولاً تشخيص اين افراد شايسته با معيار و ملاك رتبه علمي و نمره درسي درست نيست. آن كشاورزي كه با خلاقيتهاي خويش حداكثر بهرهبرداري را در حداقل زمين و امكانات دارد، نخبه است. تاجري كه از راه حلال و درست، راهكارهايي را براي صدور بيشترين كالا خلق ميكند، او هم نخبه است. طلبهاي كه بيريا، با اعتقاد راسخ و بيچشمداشت، معنويات را در جامعه گسترش ميدهد، نخبه است. آن روزنامهنگاري كه خطر ميكند و حقايق را انعكاس ميدهد و منصفانه به نقد امور ميپردازد، او هم نخبه است. خلاصه نخبهها در ميان همه اصناف و اقشار وجود دارند. سياستمداران، هنرمندان، ورزشكاران، پزشكان، معلمان و.... حتي در ميان بسياري از كساني كه دست به جرم و جنايت ميزنند، نخبگاني هستند. مسئولان كشور و متوليان امور تأمل كنند كه چرا برخي نخبهها جنايتكار ميشوند؟ چرا بعضي سر از زندان درميآورند؟ چرا اغلب از كشور فرار ميكنند؟ چرا كشوري با اين ثروت خدادادي و نيروي انساني كارامد در اين وضعيت نامطلوب اقتصادي بهسرميبرد و چرا و چرا و چرا؟ بيگمان خباثت دشمنان در كشتن نخبگان كاري به پيش نميبرد. مگر چنددرصد را ميتوانند ترور كنند؟ خيلي كم. بلاي اصلي را خودمان بر سرمان نازل ميكنيم. «گفتا ز كه ناليم كه از ماست كه بر ماست». در جامعهاي كه طرحها دزديده يا به زور تصاحب ميشوند، براي برندهشدن در مناقصههاي اقتصادي امتيازاتي وراي قانون و لياقتها لازم است، براي ورود به رقابتهاي انتخاباتي دائماً محدوديت تراشيده ميشود، براي انتقاد به رفتارها و عملكردها خودسانسوري از بيم جان لازم است و كار از زندگيسازي به ساختن با زندگي بينجامد، در چنين وضعيتي نبايد انتظار رود كه بذر نخبگي در كشور شكوفا شود. اين لباس تنگ موجب خفگي و نخبهكشي است. نظام براي دستيابي به قلههاي پيشرفت، كه دغدغه رهبري است، و براي حفظ و خوشنامي خود بايد دست خياطان تنگنظر خودخواه را از كارگاه خويش كوتاه كند. بهطور قطع، اين گروه هم نخبه هستند؛ اما سخت تنگنظر. آنان همتشان در تنگساختن لباس نظام به قامت خود و منافع شخصي و گروهي خويش است، هرچندكه اين لباس به قامتشان زار ميزند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)